سرشناسه : ارفع، سید کاظم، 1323 - ، شارح
عنوان قراردادی : صحیفه سجادیه .فارسی - عربی. شرح
عنوان و نام پدیدآور : حدیث بندگی : شرح موضوعی صحیفه سجادیه / تالیف کاظم ارفع.
مشخصات نشر : تهران: فیض کاشانی، 1388.
مشخصات ظاهری : 813 ص.
شابک : 55000 ریال: 978-964-403-170-0
وضعیت فهرست نویسی : فاپا
موضوع : علی بن حسین (ع)، امام چهارم، 38 - 94ق. . صحیفه سجادیه -- نقد و تفسیر
شناسه افزوده : علی بن حسین (ع)، امام چهارم، 38 - 94ق. . صحیفه سجادیه. شرح
رده بندی کنگره : BP267/1/ع8ص30422216 1388
رده بندی دیویی : 297/772
شماره کتابشناسی ملی : 1741937
ص:1
ص:2
حدیث بندگی
شرح موضوعی صحیفه سجادیه
تالیف: استاد سیدکاظم ارفع
ص:3
ارفع، کاظم، 1323-شارح
صحیفه سجادیه. فارسی-عربی.شرح
حدیث بندگی/ تالیف کاظم ارفع
تهران فیض کاشانی 1388. 820 ص
شابک 0-170-403-964-978
5500 تومان-فیبا
عنوان دگیر: حدیث بندگی: شرح موضوع صحیفه سجادیه
علی بن حسین علیه السلام امام چهارم، 38-94ق.. صحیفه سجادیه نقد و تفسیر
رده بندی کنگره: 1388- 30432216ص8ح /1/ 267 PB
دیویی: 297/772
حدیث بندگی
تالیف: استاد سیدکاظم ارفع
نوبت چاپ: اول 1388
ویراستار: شاکری، سیمیاریان
لیتوگراف: موعود
حروف چینی: گروه نگارستان
الناشر: فیض کاشانی
تیراژ نسخه: 5000 جلد
قیمت: 500 تومان
صفحانی: رشد
چاپ : تدبیر
آدرس: تهران-پیچ شمیران- خیابان صفی علیشاه
پائین تر از چهاره راه هدایت- پلاک 162
تلفن: 77528793-77523009
شابک: 0-170-430-964-978
ص:4
نام کتاب حدیث بندگی
فهرست شرح موضوعی
صحیفه سجادیه
ص:5
ص:6
ص:7
ص:8
ص:9
ص:10
تقدیم به:
ولی نعمت مان امام عصر روح الفدا به امید آن ایام که دولت کریمه اش برپا گردد و آثار اجداد طاهرینش همچون صحیفه سجادیه به عنوان کتاب قانون در جامع بشری مطرح شود.
ص:11
چرا به شرح موضوعی صحیفه روی آوردم:
قرآن شریف که مثل و مانند ندارد و کسی قادر نیست مشابه کوچکترین آیات کریمه آن را بیاورد چهارده قرن است که مبارز طلبیده و عجز بشر در برابر عظمت آن کتاب آسمانی بیشتر روشن شده است
بعد از قرآن از دو امام معصوم علیهم السلام نیز بی مثل و ماننداند و کسی نتوانسته چونان که مبتکر آن بوده اند مشابه ای را ارایه دهد.
یکی نهج البلاغه مولایمان علی علیه السلام و دیگری صحیفه سجادیه. نهج البلاغه که بخشی از گفتارهای جمع آوری شده آن امام بزرگوار است و به حق کتاب زندگی و اداره کشورها و خانواده هاست و همه آموزه های اعتقادی و اخلاقی و اجتماعی را در بر دارد ولی به خاطر بعضی از مطاعن موجود د رخطبه ها و خطبه هایی که خاص مسلمانان است قابل درک آحاد ملت ها از مذاهب مختلف نیست مگر آنکه با گزینش بعضی از خطبه ها و نامه ها و کلمات قصار ارایه شود.
اما صحیفه سجادیه یک کتاب بین المللی است و قابل ارایه به تمامی انسان ها در هر مذهب و مرامی که باشند چرا که دقیقا با فطرت بشر همسویی و هم خوانی دارد.
مسلئه خداجویی و نیایش با پروردگار چیزی نیست که به مسلمانان اختصاص داشته باشد سایر مذاهب موجود در عالم حتی کسانی که ادیان ساختگی و خرافی دارند و در معابد خود به راز و نیاز در برابر بت های خویش می پردازند. اگر صحیفه امام سجاد علیه السلام را به زبان خودشان روان و آسان ترجمه کنیم خواهیم دید که آنان نیز دست از شرک برداشته فطرت خفته ایشان بیدار گشته و روی به سوی خدای مهربان خواهند آورد.
ص:12
پیشنهاد اینجانب به دفاتر و مراکز فرهنگی خارج از کشور جمهوری اسلامی این است همت نمایید این کتاب که در بین مسلمین نیز مهجور مانده است به غیر مسلمانان هم عرضه بدارید خواهید دید که چه استقبال جانانه ای از لحن مناجات و گفت گوهای عارفانه و عاشقانه بنده معصوم و مخلص خدا امام زین العابدین و سیدالساجدین علیه السلام خواهند کرد.
و اما چرا به شرح موضوعی صحیفه سجادیه اقدام کردم:
اول برای آنکه تا به حال کسی به این طریق به شرح این کتاب نورانی و پرفیض قلم نزده بود و دوم آنکه جامعیت و جهان شمول آن بر همگان روشن شود که امام بزرگوار در قالب دعا در عصر خفقان و اختناق که اجازه خطابه و وعظ نداشتند به ریز و درشت مسایل اعتقادی و اخلاقی و عرفانی و سیاسی و اجتماعی پرداخته اند و این بهترین راهی بوده است که آن امام گرانقدر برای اشاعه فرهنگ ناب توحیدی انتخاب فرموده است.
ص:13
حدیث بندگی
یَا غَنِیَّ الْأَغْنِیَاءِ، هَا، نَحْنُ عِبَادُکَ بَیْنَ یَدَیْکَ، وَ أَنَا أَفْقَرُ الْفُقَرَاءِ إِلَیْکَ، فَاجْبُرْ فَاقَتَنَا بِوُسْعِکَ، وَ لَا تَقْطَعْ رَجَاءَنَا بِمَنْعِکَ (1)
ای بی نیازترین بی نیازان اینک ما بندگانت در اختیار تو هستیم و من فقیرترین فقرایم به سویت آمده ام پس فقر و تهیدستی ما را به وسیله رحمت واسعه ات جبران کن وبا طرد کردنمان از در خانه ات قطع امیدمان مکن.
بندگی آن وقت محقق می شود که عبد مطیع بدون چون و چرای مولای خویش باشد و در اجرای دستورات و انجام خواسته الهی عنوان و موقعیتی برای خویش قایل نباشد و همیشه خود را بدهکار و قاصر بداند و چون وجود نازنین امام سجاد علیه السلام بگوید خدایا من فقیرترین فقیرانم که به درگاهت روی آورده ام.
در فرازی از دعای مکارم الاخلاق همین صحیفه ارزشمند امام علیه السلام عرض می کند عَبّدنِی لَکَ وَ لا تُفسِد عِبادَتِی بِالعُجبِ خدایا مرا به عبادت و بندگی خود رام ساز و عبادتم را به عجب تباه مگردان.
در جای دیگر همان دعا عرض می کند: و لا تَبتَلِیَنّی بِالکَسَلِ عَن عِبادَتِکَ، ولا العَمَی عَن سَبِیلِکَ خدایا مرا در عبادت و بندگیت به مسامحه کاری و بی رغبتی مبتلا مکن و در پیمودن راهت مرا گرفتار نابینایی منما.
آری باید طاعت و بندگی خداوند مهربان را با نشاط و طراوت انجام داد تا بندگی ثابت شود. راغب اصفهانی می گوید: اَلکَسَل التَّثاقُل عَمّا لا یَنبَغِی التَّثاقُل عَنهُ و لاَجلِ ذلِکَ صارَ مَذمُوماً» کَسَل عبارت از این است که آدمی انجام عملی را ثقیل و سنگین وانمود نماید با آنکه
ص:14
شایسته است در انجام آن عمل از خود نشاط و تحرک نشان دهد به همین جهت کَسَل از صفات مذموم شناخته شده است.
رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بهترین مردم را کسی می داند که عاشق عبادت و بندگی حضرت حق باشد.
اَفضَلُ النّاسِ مَن عَشَقَ العِبادَهَ فَعانَقَها وَ اَحَبَّها بِقَلبِهِ وَ باشَرَها بِجَسَدِهِ وَ تَفَرَّغَ لَها فَهُوَ لا یُبالِی عَلی ما اَصبَحَ مِن الدُّنیا عَلی عُسرٍ اَم عَلی یُسرٍ کافی ج2ص83
برترین مردم کسی است که عاشق بندگی و عبادت باشد با آن معانقه کند در دل عبادت را دوست بدارد با بدن خود در حال فراغت بال و آرامش خاطر آن را انجام دهد و باک نداشته باشد که از نظر معاش در مضیقه و تنگی است یا در آسایش و رفاه.
لذت مناجات و بندگی باری تعالی با حب دنیا و علاقه به مادیات جمع نمی شود اگر کسی واقعا طالب شیرینی بندگی خداست باید خانه دل را از غیر خدا پاک و تخلیه کند و به خصوص ارزشهای دنیایی را هیچ بداند و خود را زمین گیر و پای بند دنیا و زرق و برق آن نکند و این مهم هیچ منافاتی ندارد که شخص بسیاری از مواهب دنیا را در اختیار داشته باشد ولی دل به آنها نبسته باشد.
بهترین نمونه قرآنی که حضرت سلیمان علیه السلام است با اینکه خداوند همه نوع امکانات در اختیار او گذاشته بود باد مرکب او بود پرندگان را می دانست جنیان کارفرمایان او بودند بر کل کره زمین احاطه داشت ولی خود را نباخته بود به این دلیل که خداوند مدال پرافتخار بندگی را بر سینه اش زد و فرمود:
وَوَهَبْنَا لِدَاوُودَ سُلَیْمَانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّ(1)
به داود فرزندش سلیمان را عطا کردیم که او بنده ی خوبی بود و به درگاه الهی بسیار توبه می کرد.
ص:15
حضرت عیسی بن مریم علیهما السلام می فرمود: «به حق با شما می گویم: همان طور که مریض به غذای خوب و مطبوع می نگرد و بر اثر شدت درد از آن لذت نمی برد همچنین دنیاداران و علاقمندان به امور مادی با احساس حب مال لذت عبادت و شیرینی آن را درک نمی کنند» تحف العقول ص507
آنان که طالب درک حقیقت بندگی هستند خوب است یک دوره کامل صحیفه سجادیه مولا زین العابدین علیه السلام را با دقت مرور کنند و ببینند که آن امام بزرگوار چگونه آموزه های بندگی را در اختیار ما گذاشته و متاسفانه ما از آنها غافلیم. اینک به چند فراز از دعاهای صحیفه عنایت کنید:
یَا مَنْ لَا تَنْقَضِی عَجَائِبُ عَظَمَتِهِ، صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ احْجُبْنَا عَنِ الْإِلْحَادِ فِی عَظَمَتِکَ وَ یَا مَنْ لَا تَنْتَهِی مُدَّةُ مُلْکِهِ(1)
ای کسی که شگفتی ها و بزرگی هایش پایان ندارد بر محمد و آل او درود فرست و ما را از منحرف شدن درباره عظمت و کبریای ات بر حذر بدار وای آنکه زمان سلطنت و زعامتش به آخر نمی رسد.
وَ اجْعَلْنَا مِنْ دُعَاتِکَ الدَّاعِینَ إِلَیْکَ، وَ هُدَاتِکَ الدَّالِّینَ عَلَیْکَ، وَ مِنْ خَاصَّتِکَ الْخَاصِّینَ لَدَیْکَ، یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ(2)
خدایا ما را از جمله کسانی قرار ده که ضمن دعوت شدن خود دیگران را نیز به سویت دلالت کنیم و بالاخره از افراد بسیار نزدیک به تو محسوب شویم ای مهربانترین مهربانان.
وَ احْفَظْنَا مِنْ بَیْنِ أَیْدِینَا وَ مِنْ خَلْفِنَا وَ عَنْ أَیْمَانِنَا وَ عَنْ شَمَائِلِنَا وَ مِنْ جَمِیعِ نَوَاحِینَا، حِفْظاً عَاصِماً مِنْ مَعْصِیَتِکَ، هَادِیاً إِلَی طَاعَتِکَ، مُسْتَعْمِلًا لِمَحَبَّتِکَ.(3)
خداوندا ما را از جمیع نواحی از مقابل و پشت سر و راست و چپ حفظ فرما آنچنان حفظی که مرتکب معصیت نشویم. و به بندگی ات هدایت شده و به راه دوستی تو عمل کنیم.
ص:16
وَ احْمِلْنِی بِکَرَمِکَ عَلَی التَّفَضُّلِ، وَ لَا تَحْمِلْنِی بِعَدْلِکَ عَلَی الِاسْتِحْقَاقِ، فَمَا أَنَا بِأَوَّلِ رَاغِبٍ رَغِبَ إِلَیْکَ فَأَعْطَیْتَهُ وَ هُوَ یَسْتَحِقُّ الْمَنْعَ، وَ لَا بِأَوَّلِ سَائِلٍ سَأَلَکَ فَأَفْضَلْتَ عَلَیْهِ وَ هُوَ یَسْتَوْجِبُ الْحِرْمَانَ(1)
خدایا به فضل و کرم خود با من رفتار کن و گرچه استحقاق دارم با عدلت با من برخورد مفرما الها من اول روی آورنده. به درگاهت نیستم که سزاوار منع است ولی به او کرم کرده ای و نه اول حاجتمندی که مستحق نومیدی است و به او احسان نموده ای.
یکی از ثمرات بندگی حق تعالی اصلاح امر دنیا و آخرت است:
امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود: مَن اَصلَحَ ما بَینَهُ وَ بَینَ اللهِ اَصلَحَ اللهُ ما بَینَهُ وَ بَینَ النّاسِ وَ مَن اَصلَحَ اَمرَ آخِرَتِهِ اَصلَحَ اللهُ لَهُ اَمرَ دُنیاهُ(2)
کسی که میان خود و خدا را اصلاح کند خداوند میان او و مردم را اصلاح خواهد کرد و کسی که امور آخرت را اصلاح کند خدا امور دنیای او را اصلاح خواهد کرد.
بعضی نگران مسایل اقتصادی و امور خانواده و آینده فرزندان خویشند در حالی که اگر عبد صالح خدا باشند و آنچه را محبوب اصلی از ایشان خواسته به جا آورند و اطاعت کنند خداوند تبارک و تعالی چنان کار ایشان را ردیف می کند که خود ندانند چگونه و به چه طریق بدین سهولت کارها بر وفق مراد واقع می گردد.
در تایید بیان گذشته مولایمان علی علیه السلام در خطبه ای فرمود: وَ إِنَّ لَکُمْ عِنْدَ کُلِّ طاعَةٍ عَوْنا مِنَ اللَّهِ سُبْحانَهُ یَقُولُ عَلَی الْاءَلْسِنَةِ، وَ یُثَبِّتُ الْاءَفْئِدَةَ، فِیهِ کِفاءٌ لِمُکْتَفٍ، وَ شِفاءٌ لِمُشْتَفٍ(3)
هر گامی که در اطاعت بر می دارید و بندگی خدا می کنید یاری از طرف خدای سبحان وجود دارد که زبان ها به نیروی آنها سخن می گویند و دلها با کمک آنها استوارند. برای یاری طلبان یاور و برای شفاخواهان شفا دهنده اند.
ص:17
پس آن کسانی که تن به طاعت حقتعالی می دهند و او را نافرمانی نمی کنند مردم عاقل و فهمیده و دوراندیشی هستند و به خوبی می دانند که خدایی که مالک قطعی است معین و یاور بندگان مخلص خویش است.
بر مین اساس باز مولایمان علی علیه السلام می فرماید: اِنَّ اللهَ سُبحانَهُ جَعَلَ الطّاعَهَ غنیِمَهَ الاَکیاسِ عِندَ تَفریطِ العَجَزَهِ!(1)
خدای سبحان بندگی خود را غنیمت زیرکان قرار داد آنگاه که مردم ناتوان کوتاهی کنند.
خداوند در میان تمام امتیازاتی که برای انبیاء قرار داده امتیاز بندگی را بیشتر اهمیت می دهد همانطور که درباره حضرت سلیمان علیه السلام گذشت و فرمود: نِعمَ العَبدُ اِنَّهُ اَوَّابُ او بنده خوبی بودو به درگاه الهی بسیار انابه می کرد. درباره حضرت نوح علیه السلام فرمود: اِنَّهُ عَبدًا شَکُوراً(2)
حضرت نوح بنده سپاسگزار ما بود.
درباره حضرت مسیح علیه السلام فرمود: لَنْ یَسْتَنْکِفَ الْمَسِیحُ أَنْ یَکُونَ عَبْدًا لِلَّهِ(3) مسیح از بندگی پروردگار سرپیچی نمی کند وخود را عبد می داند. در جای دیگر فرموده: إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنَا عَلَیْهِ وَجَعَلْنَاهُ مَثَلًا لِبَنِی إِسْرَائِیلَ (4)عیسی نبود جز بنده ای که ما بر او نعمت بخشیدیم و او را مثلی برای بنی اسرائیل قرار دادیم.
درباره زکریا فرمود: ذِکْرُ رَحْمَتِ رَبِّکَ عَبْدَهُ زَکَرِیَّا (5)
ص:18
این یادی است از رحمت پروردگارت درباره بنده اش زکریا. درباره داوود و ایوب علیهما السلام خطاب به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم می فرماید: وَاذکُر عَبدَنَا دَاوُدَ(1) به یاد آور بنده ما داوود را.
وَذکُر عَبدَنَا اَیُّوبَ(2)به یاد آور بنده ما ایوب را و درباره پیامبر عظیم الشان اسلام صلی الله علیه و آله وسلم در هفت جای قرآن مدال پرافتخار بندگی را اختصاص به رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم داده در دو جا با کلمه «عَبدَنا»بقره-23 انفال 41. بقره-23 انفال 41 و در پنج جای قرآن با کلمه «عَبدِهِ» سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَی بِعَبْدِهِ لَیْلًا(3)
وگاه با بندگان متقی و حتی گنهکار خود در نهایت صمیمیت و مهر با خطاب بندگانم سخن به میان آورده تا به ما بفهماند که اگر بنده او باشیم در سایه رحمت واسعه اش قرار خواهیم گرفت و هیچگاه شیطان بر ما غالب نخواهد شد کافی است که به این آیات شریفه مراجعه فرمایید: (4)
و در پایان این بحث باز از دعای امام سجاد علیه السلام که در روز عید فطر و روز جمعه وارد شده استفاده می کنیم به این امید که روح بندگی و طاعت حق در ما زنده شود و با نشاطی بیشتر به اجرای فرامین خداوند تبارک و تعالی بپردازیم.
خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَی غَیْرِکَ وَ خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلا لَکَ وَ ضَاعَ الْمُلِمُّونَ إِلا بِکَ وَ أَجْدَبَ الْمُنْتَجِعُونَ إِلا مَنِ انْتَجَعَ فَضْلَکَ. بَابُکَ مَفْتُوحٌ لِلرَّاغِبِینَ وَ جُودَکَ مُبَاحٌ لِلسَّائِلِینَ وَ اِغَاثَتُکَ قَرِیبَهٌ مِنَ المُستَغیثینَ لا یَخِیبُ مِنکَ ال آمِلُونَ وَ لا یَیاسُ مِن عَطَائِکَ المُتَعَرّضُونَ وَ لا یَشقَی بِنَقِمَتِکَ المُستَغفِرُونَ.
خداوندا ضرر کردند آنانی که جز تو را خواستند و آنها را که به درگاه غیر تو التماس نمودند ضایع شدند.
ص:19
اگر حاجتمندی فقط از تو احسان درخواست نکرد گرفتار و بدبخت گشت. الها در خانه ات به سوی مشتاقان باز و جودت برای پرسش کنندگان حلال و یاریت برای استغاثه کنندگان درگاهت آماده است.
پروردگارا آرزومندان از تو محروم نمی شوند و درخواست کنندگان از عطایت نومید نمی گردند و استغفار کنندگان به عذاب بدبخت نمیگردند.
وجه تسمیه کتاب:
اما چرا کتاب شرح موضوعی صحیفه سجادیه را حدیث بندگی نامیدم؟ چون از پنجاه و چهار دعای پرارزش این کتاب نورانی که زبور داوود و خواهر قرآنش خواندند همان طور که نهج البلاغه شریف را برادر قرآن گفتند. جایی نبود که سخن از آموزه های بندگی خداوند مهربان نباشد. گرچه بسیاری از موضوعات انتخاب شده و برگزیده از صحیفه کامله امام سجاد علیه السلام جنبه اخلاقی و مباحث پراکنده و مختلف و متنوع دارد ولی در مجموع یک هدف را دنبال می کند و آن عبد مولا بودن و آنگونه بودن را که حضرت دوست می پسندد. پس بی مناسبت نبود که عنوان کتاب حدیث بندگی باشد.
در پایان آخرین جملات دعای پنجاه چهارم دعای پایانی صحیفه را می آوریم باشد که در این رهگذر همه دعاهای خیر آن امام بزرگوار به خصوص این بخش در حق حقیر پدر و مادر و همسر که همواره مدیون دعای خیرشان هستم و شما خواننده عزیز و گرامی مستجاب گردد.
ص:20
اللَّهُمَّ مَنْ أَصْبَحَ لَهُ ثِقَةٌ أَوْ رَجَاءٌ غَیْرُکَ، فَقَدْ أَصْبَحْتُ وَ أَنْتَ ثِقَتِی وَ رَجَائِی فِی الْأُمُورِ کُلِّهَا، فَاقْضِ لِی بِخَیْرِهَا عَاقِبَةً، وَ نَجِّنِی مِنْ مَضَلَّاتِ الْفِتَنِ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ. وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ الْمُصْطَفَی وَ عَلَی آلِهِ الطَّاهِرِینَ
الها کسی که صبح می کند و اعتماد و امیدش به غیر تو است من این گونه نیستم صبح می کنم و تو مورد اعتماد و امید من در تمامی کارها هستی. پس عاقبت بخیری در آن کارها را برایم مقرر فرما و از فتنه های گمراه کننده به وسیله رحمتت ای مهربان ترین مهربانان نجاتم ده و درود خدا بر آقای ما حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم که برگزیده پروردگار است و بر اهل بیت پاکیزه اش باد.
25 محرم 1429 سالروز شهادت امام سجاد علیه السلام.
سید کاظم ارفع
ص:21
قرآن نعمت ارزشمند آب را سبب بقا و زندگی برای موجودات و مایه پاکیزگی و طهارت می داند.
به این سه آیه شریفه دقت کنید.
وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ أَفَلَا یُؤْمِنُونَ (1)
و هر چیزی را از آب زنده نگه داشتیم آیا ایمان نمی آورند؟!
وَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً طَهُورًا لِنُحْیِیَ بِهِ بَلْدَةً مَیْتًا وَنُسْقِیَهُ مِمَّا خَلَقْنَا أَنْعَامًا وَأَنَاسِیَّ کَثِیرًا(2)
و از آسمان آبی پاک کننده نازل کردیم تا به وسیله آن زمین خشک را جان تازه بخشیم و تا آنچه خلق کرده ایم از حیوانات و بسیاری از انسان ها را سیراب سازیم.
وَیُنَزِّلُ عَلَیْکُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لِیُطَهِّرَکُمْ بِهِ(3)
و آبی از آسمان برایتان نازل کرد تا بدان شما را پاکیزه کند.
از این دو آیه اخیر استفاده می شود که اب طاهر و مطهر است. پاک و پاک کننده است.
و در کتاب های فقهی آب تقسیم شده به آب باران آب جاری آب چاه آب راکد آب دریا آب قلیل آب کر آب مطلق آب مضاف امام سجاد علیه السلام در دعای 19 برای طلب باران می فرماید:
اللَّهُمَّ اسْقِنَا الْغَیْثَ، وَ انْشُرْ عَلَیْنَا رَحْمَتَکَ بِغَیْثِکَ الْمُغْدِقِ مِنَ السَّحَابِ الْمُنْسَاقِ لِنَبَاتِ أَرْضِکَ الْمُونِقِ فِی جَمِیعِ الْآفَاقِ
ص:22
بار الها ما را به وسیله باران سیراب فرما و رحمتت را به توسط بارانت آن هم بارانی فراوان از ابری که سبب می شود در اطراف زمینت گیاهان برویند منتشر کن.
وَ امْنُنْ عَلَی عِبَادِکَ بِإِینَاعِ الثَّمَرَةِ، وَ أَحْیِ بِلَادَکَ بِبُلُوغِ الزَّهَرَةِ، وَ أَشْهِدْ مَلَائِکَتَکَ الْکِرَامَ السَّفَرَةَ بِسَقْیٍ مِنْکَ نَافِعٍ، دَائِمٍ غُزْرُهُ(1)
خدایا بر بندگانت منت گذار تا درختانشان میوه دهد و با شکفته شدن شکوفه ها شهرهایت را حیات تازه ببخش و فرشتگانت را که سفیران تواند به آب دادن سودمند به گیاهان آن هم به طور دایم و باریدن فراوان مامور فرما.
امیرالمومنین علی علیه السلام :
جد بزرگوارش نیز وقتی از خداوند درخواست آب و باران این مایه حیات را می کرد چنین می گفت:
الّلهُمَّ سُقیاً مِنکَ مُحییَهً مُروِیَهً ، تامَّهً عامَّهً، طَیِّبَهً مُبارَکَهً هَنیئَهً مَریعَهً.
پروردگارا بارانی عطا فرما که زنده کننده سیراب سازنده تمام و کامل و همه جا گیر پاکیزه و با برکت و گوارا باشد.
فَإِنَّکَ تُنْزِلُ الْغَیْثَ مِنْ بَعْدِ ما قَنَطُوا، وَ تَنْشُرُ رَحْمَتَکَ، وَ اءَنْتَ الْوَلِیُّ الْحَمِیدُ(2)
بنابراین تو هستی که بندگانت را پس از نومیدی با فرو فرستادن باران امیدوار می سازی و رحمتت را می گسترانی و تو هستی یاری رسان و مددکار و تویی صاحب ولایت و ستوده شده.
همان بزرگوار پیدایش جهان را از آب می داند: «خدای سبحان طبقات فضا را شکافت و اطراف آن را باز کرد و هوای به آسمان و زمین راه یافته را آفرید و در آن آبی روان ساخت آبی که امواج متلاطم آن شکننده بود.(3)
ص:23
بار الها ما را به وسیله باران سیراب فرما و رحمتت را به توسط بارانت آن هم بارانی فراوان از ابری که سبب می شود در اطراف زمینت گیاهان برویند منتشر کن.
وَ امْنُنْ عَلَی عِبَادِکَ بِإِینَاعِ الثَّمَرَةِ، وَ أَحْیِ بِلَادَکَ بِبُلُوغِ الزَّهَرَةِ، وَ أَشْهِدْ مَلَائِکَتَکَ الْکِرَامَ السَّفَرَةَ بِسَقْیٍ مِنْکَ نَافِعٍ، دَائِمٍ غُزْرُهُ(1)
خدایا بر بندگان منت گذار تا درختانشان میوه دهد و با شکفته شدن شکوفه ها شهرهایت را حیات تازه ببخش و فرشتگانت را که سفیران تواند به آب دادن سودمند به گیاهان آن هم به طور دایم و باریدن فراوان مامور فرما.
امیرالمومنین علی علیه السلام :
اَلّلهُمَّ سُقیاً مِنکَ مُحییَهً مُروِیَهً، تَامَّهً عامَّهً، طَیِّبهً مُبارَکَهً هُنِیئَهً مَریعَهً
پروردگارا بارانی عطا فرما که زنده کننده سیراب سازنده تمام و کامل و همه جا گیر پاکیزه و با برکت و گوارا باشد.
فَإِنَّکَ تُنْزِلُ الْغَیْثَ مِنْ بَعْدِ ما قَنَطُوا، وَ تَنْشُرُ رَحْمَتَکَ، وَ اءَنْتَ الْوَلِیُّ الْحَمِیدُ(2)
بنابراین تو هستی که بندگانت را پس از نومیدی با فرو فرستادن باران امیدوار می سازی و رحمتت را می گسترانی و تو هستی یاری رسان و مددکار و تویی صاحب ولایت و ستوده شده.
همان بزرگوار پیدایش جهانرا از آب میداند: خدای سبحان طبقات فضا را شکافت و اطراف آن را باز کرد و هوای به آسمان و زمین راه یافته را افرید و در آن آبی روان ساخت آبی که امواج متلاطم آن شکننده بود.(3)
ص:24
امروزه همه دانشمندان این حقیقت را قبول دارند که اب از اکسیژن و هیدروژن پدید آمده و آغاز آفرینش از هوا و توده بخار بوده است و نیز در نقش حیاتی آب فرمود:
آگاه باش هر عملی رویشی دارد و هر روینده ای از آب بی نیاز نیست و آب ها نیز گوناگون می باشند پس هر درختی که آبیاری اش به اندازه و نیکو باشد شاخ و برگش نیکو و میوه اش شیرین است و آنچه آبیاری اش پاکیزه نباشد درختش عیب دارد و میوه اش تلخ است(1)
یکی از نکات بسیار مهم در آب ایجاد نظافت و بهداشت سالم است. امیرالمومنین علیه السلام می فرمود: تَنظَفوا بِالماء مِنَ النَّتَنِ الرِّیحِ الَّذِی یُنَاذّی بِهِ. تَعَهَّدوا اَنفُسَکُم فَاِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ یُبغِضُ مِن عِبادِهِ القاذُورَهَ الَّذی یَتَانَّفُ بِهِ مَن جَلَسَ اِلَیهِ(2)
خودتان را به وسیله آب از بوی نامطبوعی که مایه ازار دیگران است پاکیزه سازید به سر و وضع خودتان برسید زیرا خداوند عزوجل از بندگان کثیف که هر که با او می نشیند از وی بیزار می شود نفرت دارد. همان بزرگوار برای شستشوی بدن می فرمود:
نِعمَ البَیتُ الحَمّامُ تُذکَرُ فِیهِ النّارُ وَ یَذهَبُ بِالدَّرَن (3)
چه جای خوب است حمام یاد آور آتش و حرارت دورخ است و چرک بدن را می برد.
باز هم باران که مصداق آشکار رحمت الهی است و قرآن در چندین ایه به آن اشاره دارد.
خداست که بادها را می فرستد تا ابرها را به حرکت در آورند. سپس ابرها را در آسمان هر گونه بخواهد می گستراند و قطعه قطعه می کند. آنگاه می بینی که قطرات باران از درونش بیرون می ریزد و به هر کس از بندگانش خواست می رساند که ناگهان آنها شادمان می گردند گرچه ایشان قبل از نزول باران نومید بودند.(4)
ص:25
خداست که بادها را می فرستد تا ابرها را به حرکت درآورند و آنگاه آنها را به زمین مرده روانه می کنیم و زمین مرده را به وسیله باران زنده می نماییم و زنده شدن مردگان همین گونه است. (1)
اوست که بادها را پیشاپیش رحمت خویش بشارت دهد تا ابرهای سنگین را با خود حمل کنند. ما آنها را به سرزمین های مرده و بی آب می رانیم و به وسیله آنها باران را نازل می کنیم و به کمک باران میوه ها از خاک بیرون می آوریم و این گونه مردگان را زنده می کنیم شاید به خود آیید.(2)
آری آب و باران از جمله برکات غیرقابل توصیف حقتعالی است که ما انسان ها کمتر قدر آن را می دانیم و گاهی به خاطر اسراف کاری و ناسپاسی هایمان همان آب و باران بلای جانمان می شود.
امام سجاد علیه السلام این احساس خطر را فرموده بود که می گفت:
اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْ ظِلَّهُ عَلَیْنَا سَمُوماً، وَ لَا تَجْعَلْ بَرْدَهُ عَلَیْنَا حُسُوماً، وَ لَا تَجْعَلْ صَوْبَهُ عَلَیْنَا رُجُوماً، وَ لَا تَجْعَلْ مَاءَهُ عَلَیْنَا أُجَاجاً. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ ارْزُقْنَا مِنْ بَرَکَاتِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ، إِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَی ءٍ قَدِیرٌ(3)
پروردگارا سایه ابرها را برای ما مسموم و سرمایش را برایمان شوم و بارشش را عذاب و ابش را شور مگردان.
خداوندا بر محمد و ال او درود فرست و از برکات آسمان ها و زمین روزی ما کن که تو بر همه چیز توانایی.
در پایان این بحث سفارشی دارم به اهل وسواس و کسانی که در شستن لباس و ظروف و غسل و وضو آب شرب را فراوان مصرف می کنند به راستی هیچ فکر کرده اید که
ص:26
وسواس از القائات شیطان است و اسراف در مصرف آب یعنی پیروی و فرمان برداری از شیطان.
عبدالله بن سنان می گوید به امام صادق علیه السلام عرض کردم که مردی است که به وسوسه در وضو و نماز مبتلا است ولی او مرد عاقلی است.
امام علیه السلام فرمود: «این چه عقلی است برای او در حالی که پیروی از شیطان می کند؟ گفتم: چگونه پیروی از شیطان می نماید؟»
فرمود: «از خودش سوال کن این حالت وسواس که به تو دست می دهد از کجا سرچشمه می گیرد؟ پاسخ خواهد داد از وسواس شیطان است(1)
خداوند تبارک و تعالی انسان را در کره ای از کرات قرار داد که استعداد آباد شدن و توسعه روزی از هر نقطه آن وجود دارد. باری تعالی در عین حالی که خود متعهد روزی بندگانش شده ولی برای رسیدن به آن تلاش و کوشش را از ما خواسته و می فرموده است:
وَأَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَی وَأَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُرَی (2)
و نیست برای انسان جز آنچه را با سعی و عمل به دست می آورد و البته نتیجه سعی و کوشش او به زودی دیده خواهد شد این سعی و کوشش چه در مادیات و امور اقتصادی و آبادانی محیط زندگی باشد و یا در مسایل معنوی و عبادت پروردگار هر دو نتیجه بخش و سودمند خواهد بود.
ص:27
امام سجاد علیه السلام درباره آبادانی رزق و روزی و وضع اقتصادی عرض می کرد:
وَ اجْعَلْ مَا صَرَّحْتَ بِهِ مِنْ عِدَتِکَ فِی وَحْیِکَ، وَ أَتْبَعْتَهُ مِنْ قَسَمِکَ فِی کِتَابِکَ، قَاطِعاً لِاهْتِمَامِنَا بِالرِّزْقِ الَّذِی تَکَفَّلْتَ بِهِ، وَ حَسْماً لِلِاشْتِغَالِ بِمَا ضَمِنْتَ الْکِفَایَةَ لَهُ (1)
خدایا آنچه را به وسیله وحی ات وعده داده ای ما را تکفل نموده ای و ما را با همین ضمانت در کفالت روزیمان به کار و اشتغال وا داشته ای برایمان مقرر فرما.
کار و اشتغال است که سبب توسعه روزی و آبادانی شهرها و کشور می شود.
آباد کردن محیط زندگانی و ارایش و رونق بخشیدن به محسط کار و سرو وضع خود کاری است مطلوب و مورد پسند پروردگار متعال.
مولایمان علی علیه السلام فرمود:
اِنَّ اللهَ جَمیلٌ وَ یُحِبُّ الجَمالَ وَ یُحِبُّ اَن یَری اثَرَ النِّعمَهِ عَلی عَبدِهِ(2)
خداوند زیباست و زیبایی را دوست می دارد و دوست دارد اثر نعمت را در بنده خود ببیند البته از جمله کسانی نباشیم که دنیای خود را آباد کنیم و آخرت را خراب چنان که بعضی سخت کوش برای ابادنی شهر و کشور و خانه و خورد و خوراک و اقتصاد خود هستند و کوچک ترین توجهی به آباد کردن جهان آخرت خویش ندارند و بلکه در مقام تخریب خانه جهان دیگر خویشند.
از امام حسین علیه السلام سوال شد که علت ناخوش داشتن مرگ چیست؟
لِاَنَّکُم اَخرَبتُم آخِرَتَکُم وَ عَمَّرتُم دُنیاکُم وَ اَنتُم تَکرَهونَ لنُّقَلهَ مِن العِمرانِ اِلی الخَرابِ(3)
زیرا شما آخرت خود را ویران کرده اید و دنیایتان را آباد و دوست ندارید از آبادانی به ویرانه منتقل شوید.
و بدترین آبادکنندگان را از زبان مولایمان علی علیه السلام بشناسیم:
ص:28
یَأْتِی عَلَی النَّاسِ زَمَانٌ لَا یَبْقَی فِیهِمْ مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا رَسْمُهُ وَ مِنَ الْإِسْلَامِ إِلَّا اسْمُهُ وَ مَسَاجِدُهُمْ یَوْمَئِذٍ عَامِرَةٌ مِنَ الْبِنَاءِ خَرَابٌ مِنَ الْهُدَی سُکَّانُهَا وَ عُمَّارُهَا شَرُّ أَهْلِ الْأَرْضِ مِنْهُمْ تَخْرُجُ الْفِتْنَةُ وَ إِلَیْهِمْ تَأْوِی الْخَطِیئَةُ یَرُدُّونَ مَنْ شَذَّ عَنْهَا فِیهَا وَ یَسُوقُونَ مَنْ تَأَخَّرَ عَنْهَا إِلَیْهَا یَقُولُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ فَبِی حَلَفْتُ لَأَبْعَثَنَّ عَلَی أُولَئِکَ فِتْنَةً تَتْرُکُ الْحَلِیمَ فِیهَا حَیْرَانَ وَ قَدْ فَعَلَ وَ نَحْنُ نَسْتَقِیلُ اللَّهَ عَثْرَةَ الْغَفْلَةِ(1)
زمانی برای مردم فرا میرسد که از قرآن چیزی باقی نمی ماند جز نشانی و از اسلام جز اسمی. در آن زمان مسجدهایشان از نظر ساختمان آباداست ولی ا زجهت ارشاد و هدایت خلق خراب ساکنین و آبادکنندگان مساجد آن زمان از بدترین مردم روی زمین هستند از وجودشان فتنه برخیزد و لغزش و خطا به آنها پناه می برد هر که از آن فتنه کناره گیرد به آن بازش می گردانند و آن که از آن عقب افتاده به طرف آن می رانندش. خداوند سبحان می فرماید:
به حق خود سوگند چنان فتنه را برایشان بر می انگیزم که مردمان عاقل را در آن سرگردان کنم و به راستی که پروردگار چنین کرده است و ما از پروردگار می خواهیم از لغزشی که از ما سر می زند بگذرد. ما نیز چون مولایمان امیرالمومنین علی علیه السلام عرض می کنیم پروردگارا از لغزشی که از ما سر می زند ما را ببخش چرا که اگر گرفتار غفلت شویم روزی فرا می رسد که متوجه این معنا می شویم که ما جزء بدترین مردم زمین هستیم چون مساجد خود را از نظر شکل هندسی و ساختمان بی بدیل و زیبا ساخته ایم ولی از هدایت خلق و ترویج دین خدا و مکتب اهل بیت علیهم السلام در آن مساجد خبری نیست.
پس پیش از آنکه در فکر آبادانی جسم و ظاهر خانه و پایگاه عبادت و مغازه و ماشین و لوازم اسایش خویش باشیم باید در اندیشه برای آبادانی روح و قلب و هدف از خلقتمان
ص:29
باشیم که ما در این دنیا میهمان و دنیا برای ما میهمان سر است و پل عبور برای جهانی است که خوب و بدن در آن جاودانه اند.
رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم می فرمود: ای مردم هر که در دنیا میهمان است و آنچه دارد عاریت است میهمان سرانجام باید برود و عاریه باید برگردانده شود.(1)
رُوِیَ اَنَّ جِبرئِیلَ قالَ لِنُوحٍ علیه السلام:
یا اَطوَلَ الاَنبیاءِ عُمراً کَیفَ وَجَدتَ الدُّنیا؟ قالَ: کَدارٍ لَها بِابانِ دَخَلتُ مِن اَحَدِهِما وَ خَرَجتُ مِن الآخَرِ(2)
روایت شده است که جبرئیل علیه السلام به نوح علیه السلام گفت: ای پر سال ترین پیامبران! دنیا را چگونه دیدی؟
نوح گفت: هم چون خانه ای دو در که از یک در وارد شدم و از در دیگر بیرون رفتم.
دعای چهل و یک صحیفه سجادیه دعای حفظ آبرو و حیثیت از درگاه الهی است ابرو یعنی نیک نامی، اعتبار، شرف، ارج و قدر آن چه مایه سرافرازی است. ابرومند به کسی می گویند که در عین عفت و پاکدامنی با مناعت زندگی می کند و دارای اعتبار و شرافت است.
امام علیه السلام ابتدا عرض می کند: «خدایا بر محمد و آل او درود فرست بسترهای کرمت را برایم بگستران و مرا از محل نوشیدن شراب رحمتت سیراب کن و در بهشت جایم ده و با رد کردن از در خانه ات مرا مرنجان و به نومیدی از رحمتت نومیدم مکن و مرا به گناهانم تقاص مفرما و به آنچه را که انجام داده ام سخت گیری مکن.»
ص:30
سپس می گوید:
وَ لا تُبرِز مَکتُومِی وَ لا تَکشِف مَستُورِی وَ لا تَحمِل عَلی میزان الاِنصافِ عَمَلِی وَ لا تُعلِن عَلی عُیُونِ الملا خَبَرِی اَخفِ عَنهُم ما یَکونَ نَشرُهُ عَلی عارًا وَاطوِ عَنهُم ما یُلحِقُنِی عِندَکَ شَنارًا
و رازم را فاش و سرم را آشکار مفرما و کارم را در ترازوی عدلت مسنج و وضع حالم را در برابر چشم بزرگان فاش مگردان.
خدایا آنچه برایم ننگ است از دید بزرگان در روز قیامت مخفی بدار و آنچه نزد تو مرا رسوا می کند از آنان بپوشان.
گاهی برای کسب آبرو باید سراغ آبرومندان درگاه الهی برویم و با توسل و توجه به آن بندگان نازنین خداوند در دنیا و آخرت شریف و عزیز شویم.
در دعای توسل به چهارده معصوم علیهم السلام یک عبارت خطاب به همه معصومین تکرار می شود. یا وَجیهاً عِندَاللهِ اِشفَع لَنا عِندَاللهِ ای آبرومند نزد خدا شفاعت ما کن نزد خدا.
در زیارت عاشورا از درگاه احدیت عاجزانه می خواهیم که خدایا به برکت وجود عزیز و گرامی حضرت حسین علیه السلام ما را نزد خودت آبرومند دنیا و آخرت قرار ده.
اَلّلهُمَّ اجعَلنِی عِندَکَ وَجیهاً بِالحُسَینِ عَلَیهِ السَّلام فِی الدُّنیا وَالآخِرَهِ
خداوند مهربان تا زمانی که بنده اش اصرار بر گناه و تظاهر به آن ندارد آبرویش را حفظ می کند ولی وقتی انسان خود بی آبرویی می کند پروردگار وی را به حال خود میگذارد. معمولا عواملی که باعث می شوند آبرو حفظ شود و شخصیت فرد زیر سوال نرد. عبارتند از بخشش در خواست نکردن از دیگران عقل معاش و تدبیر اقتصادی ترک و دعوا و نزاع، ترک شوخی های مبتذل و یاوه گویی استفاده از تجربه دیگران و قناعت در زندگی.
امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمود:
الجُودُ حارِسُ الاعراضِ(1)
ص:31
بخشندگی ، نگاهدارنده آبروست.
ماءُ وَجهِکَ جامِدٌ یُقطرُهُ السُّئوالُ(1)
آبروی تو چون یخی جامد است که درخواست آن را قطره ، قطره آب می کند.
اَلّلهُمَّ صُن وَجهِی بِالیَسارِ وَ لا تَبذُل جاهِیَ بِالاِقتارِ (2)
خدایا ابرویم را با بی نیازی نگهدار و با تنگدستی شخصیت مرا لکه دار مفرما.
مَن ضَنَّ بِعِرضِهِ فَلیَدَعِ المَرءَ(3)
هر کس که از آبروی خود بیمناک است از دعوا و نزاع بپرهیزد.
وَ لاَ تَجْعَلْ عِرْضَکَ غَرَضا لِنِبَالِ الْقَوْلِ، وَ لاَ تُحَدِّثِ النَّاسَ بِکُلِّ مَا سَمِعْتَ فَکَفَی بِذَلِکَ کَذِبا، وَ لاَ تَرُدَّ عَلَی النَّاسِ کُلَّ مَا حَدَّثُوکَ بِهِ فَکَفَی بِذَلِکَ جَهْلاً(4)
آبروی خود را آماج تیر گفتار دیگران قرار نده و آن چه شنیدی بازگو مکن که نشانه دروغ گویی است و هر خبری را دروغ مپندار که نشانه نادانی است.
ثُمَّ اُنْظُرْ فِی أُمُورِ عُمَّالِکَ فَاسْتَعْمِلْهُمُ اِخْتِبَاراً ... وَ اَلْقَدَمِ فِی اَلْإِسْلاَمِ اَلْمُتَقَدِّمَةِ فَإِنَّهُمْ أَکْرَمُ أَخْلاَقاً وَ أَصَحُّ أَعْرَاضاً(5)
سپس در امور کارمندانت بیندیش و پس از آزمایش به کارشان بگمار کارگزاران دولتی و از میان مردمی با تجربه و با حیا و آبرومند از خاندانی پاکیزه و باتقوا که در مسلمانی سابقه درخشانی دارند انتخاب کن.
بِالقناعَه یَکُونُ العِزَّ(6)
با قناعت است که آبرو و حیثیت انسان به دست می آید.
ص:32
نکته دیگری که در این بحث باید بدان توجه ویژه شود حفظ آبروی دیگران است امام رضا علیه السلام به ما می آموزد که از خدای خویش بیاموزید «وَ اَمّا السُّنَّهُ مِن رَبِّه فَکتِمانُ السِرِّ» بحار ج75ص68
خصلت پروردگارش رازپوشی است.
این که خداوند ستارالعیوب است برای کسی جای شک نیست و تابنده نخواهد سرش را فاش نمی کند و آبرو را حفظ می نماید پس ما نیز از خدای خویش بیاموزیم آبروی دیگران را بر باد ندهیم و برای انتقام گرفتن کسی را رسوا نکنیم.
و شاید به همین علت است که امام صادق علیه السلام سفارش می فرمود: «دوستت را از راز خود آگاه مکن مگر بر رازی که اگر دشمنی از آن آگاه شود نتواند به تو زیانی رساند زیرا دوست نیز ممکن است که روزی دشمن شود.
بعضی از افراد خیلی راحت آبروی دیگران را می برند و آنان را در جامعه بی حیثیت می کنند و بعد که مورد اعتراض قرار می گیرند خبر خود را تکذیب می کنند.
البته خبر دارند و یا شاید هم ندارند که ابروی ریخته را نمی توان جمع کرد و از جمله گناهانی است که خیلی سخت و دیر مورد آمرزش قرار می گیرد مگر آنکه ابروریز با تمام همت و تلاش در مقام رفع اشکال خود برآید و وجهه فرد مورد آزار خود را ترمیم و به حال اول برگرداند.
امیرالمومنین علی علیه السلام سفارش می فرمود: فَمَن استَطاعَ مِنکُم اَن یَلقَی اللهَ تَعالی وَ هُوَ نَعِیُّ الرّاحَهِ مِن دِماءِ المُسلِمینَ وَ اَموالِهِم، سَلیمُ اللّسانِ مِن اَعراضِهِم، فَلیَفعَل
پس هر کس از شما بتواند خدا را در حالی ملاقات کند که دستش از خون و اموال مسلمانان پاک و زبانش از عرض و ابروی مردم سالم ماند باید چنین کند.
ص:33
و آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَفِی الآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا بِرَحمَتِکَ عَذابَ النَّارِ
به ما در دنیا خوبی و در آخرت نیز خوبی و به رحمتت از عذاب دوزخ نگاهم دار.
همان طور که ملاحظه می فرمایید این عبارت برگرفته از ایه 201 سوره بقره است و در آخرین بخش دعای معروف مکارم الاخلاق دعای بیستم صحیفه سجادیه علیه السلام آمده است آخرت به معنی بازپسین و مهلت و همیشه است. این واژه مونث کلمه آخر و صفتی است که موصوف آن حذف شده است یعنی در اصل «دَّارُ الآخِرَةُ» یا «نَشاَهُ الاخِرَه» بوده است. چنانکه قرآن مجید نیز به این معنا تاکید دارد.
تِلْکَ الدَّارُ الآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الأرْضِ وَلا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ (1)
این خانه آخرت است که برای آنان قرار داده ایم که در دنیا اراده طغیان در زمین و فساد نکرده اند و پایان خوب از آن اهل تقواست.
وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَلَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ أَفَلَا تَعْقِلُون(2)
زندگی دنیا جز بازیچه و سرگرمی نیست و خانه آخرت برای اهل تقوا بهتر است. آیا اندیشه نمی کنید؟
آخرت به سبب تاخر آن جهان بر این جهان آخرت موسوم شده است. اگر آخرت را از زمان زنده شدن مردگان در نظر بگیریم عبارت است از زنده شدن مردگان سنجش اعمال عبور از پل دوزخ و ورود به بهشت و یا جهنم.
ص:34
تعبیر دیگر آخرت معاد یا رستاخیز است واژه آخرت در قرآن فراوان آمده ولی لغت معاد یکبار آمده
إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرَادُّکَ إِلَی مَعَادٍ (1)
ای رسول ما آنکه قرآن را بر عهده تو گذاشت تو را به جایگاهت باز می گرداند.
عده ای می گویند منظور بازگشت به مکه است ولی صحیح آن چیزی است که امیرالمومنین علیه السلام به آن اشاره فرمود و ابن عباس آن را بیان کرد. که معاد در آیه اشاره به بهشت به گونه ای است که بالقوه آن را خلق نموده است.
نقل از مفردات راغب
وَهُوَ الَّذِی یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَهُوَ أَهْوَنُ عَلَیْهِ (2)
خداست که خلق موجودات را آغاز کرده سپس آنها را باز می گرداند و اینکار برای او آسان تر است.
حضرت امیرالمومنین علیه السلام درباره اوضاع جهان آخرت می فرمود: آخرت روزی است که خداوند تبارک و تعالی انسان های اولین و آخرین را برای محاسبه دقیق اعمالشان جمع می کند تا به کیفر و یا پاداشی که استحقاق دارند برسند. همگی در حال خضوع و فروتنی بر پا ایستاده اند و عرق تا گوشه دهانهایشان روان و زمین زیر پایشان لرزان است. در ان جمع حال آن کسی بهتر است که برای ایستادن خود به اندازه جای دو پا مکانی را یافته و برای راحتی خود محل وسیعی به دست آورده باشد. (3)
سرفصل هایی که درباره جهان آخرت از قرآن و روایات استفاده می شود هم راه گشای زندگی دنیای ماست و هم پیوند دهنده بین دنیا و آخرتمان می باشد.
ص:35
آمادگی برای سفر آخرت توشه سفر آخرت راه های آخرت گرایی ضرورت یادآوری آخرت ره آورد آخرت گرایی.
از این چند سرفصل توجه خویش را به ره آورد آخرت گرایی بیشتر معطوف داریم که به تحقیق موارد دیگر را حتما دنبال خواهیم کرد.
ره آورد آخرت گرایی توجه به جهان آخرت و کار کردن برای آن جایگاه جاوید است وقتی صحبت تعقل و دوراندیشی می شود بسیاری آن را به آینده دنیای خویش تطبیق می دهند. در حالی عمرها کوتاه و آینده برای ما مختصر است پس عاقل کسی است که به جهان آخرت خود بیندیشد و برای آنجایگاه کاری انجام دهد و توشه تهیه کند.
امیرالمومنین علی علیه السلام در دو روایت چنین فرمود:
مَن عَمَّرَ دارَ اِقامَتِهِ فَهُوَ العاقِلُ(1)
هر که خانه جاوید خود را آباد کند او عاقل است.
اِنَّ العاقِلَ مَن نَظَرَ فِی یَومِهِ لِغَدهِ وَ سَعَی فِی فَکاکِ نَفسِهِ وَ عَمِلَ لِما لا بُدَّلَهُ مِنهُ وَ لا مَحیصُ لَهُ عَنهُ (2)
عاقل کسی است که در امروزش به فکر فردای خود باشد و در راه آزاد کردن خویش از آتش دوزخ بکوشد و برای چیزی کار کند که چاره و گریزی از آن ندارد.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْ لِی یَداً عَلَی مَنْ ظَلَمَنِی، وَ لِسَاناً عَلَی مَنْ خَاصَمَنِی، وَ ظَفَراً بِمَنْ عَانَدَنِی، وَ هَبْ لِی مَکْراً عَلَی مَنْ کَایَدَنِی، وَ قُدْرَةً عَلَی مَنِ اضْطَهَدَنِی، وَ تَکْذِیباً لِمَنْ قَصَبَنِی، وَ سَلَامَةً مِمَّنْ تَوَعَّدَنِی، وَ وَفِّقْنِی لِطَاعَةِ مَنْ سَدَّدَنِی، وَ مُتَابَعَةِ مَنْ أَرْشَدَنِی(3)
ص:36
بارالها بر محمد و آل او درود فرست و قرار ده برایم دست نیرومندی بر هر که به من ستم کند و زبان گویایی بر هر که با من ستیزگی نماید و پیروزی بر هر کس که با من دشمنی کند و حیله ای در مقابل حیله گران به من بده و نیرویی بر کسی که در تنگنایم گذارد و تکذیب گفتار هر که عیب جویی و بدگویی ام نماید.
آداب معاشرت یک عنوان کلی است که درباره اصول اخلاق نحوه سلوک چگونگی معاشرت و مصاحبت با مردم وظایف خانوادگی وغیره بحث می شود.
امام سجاد علیه السلام در دعای مکارم الاخلاق دعای بیستم صحیفه بخش مبسوطی از گفتار خویش و مطالباتش را از درگاه الهی به همین موضوع اختصاص داده است.
در جمله اول عرض میکند: «وَ اجْعَلْنی یَداً عَلَی مَنْ ظَلَمَنِی»
در برابر کسی که به من ستم روا می دارد دستی نیرومند داشته باشم.
امام علیه السلام با این درخواست خود به ما می آموزد که مومن نباید زیر بار ظلم و زور برود و نباید تن به ذلت و زبونی دهد و تو سری خور باشد بلکه باید در برابر زورگویان ایستادگی کند.
انسان برای سرکوب ظلم باید از قدرت خویش استفاده کند و اگر د راین مسیر آسیبی به وی وارد شود تکلیف را انجام داده و ماجور است.
تا کاخ ستم بر پاست بنیان ستم برجاست***پیوسته روا بر ماست ناکامی و ناشادی
گر داد همی خواهی بیداد مکش ورنه***بیداد کند ظالم چون تم به ستم دادی
امام علی علیه السلام درس آموز بزرگ به امام حسن و امام حسین علیهما السلام می فرمود: کُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً(1)
فرزندان من شما دشمن ظالم و ستمکار و یارو مددکار مظلوم و ستمدیده باشید.
«وَ لِسَاناً عَلَی مَنْ خَاصَمَنِی»
ص:37
امام علیه السلام در جمله دوم دعا عرض کرد: خدایا مرا در مقابل کسی که با من بحث خصومت آمیز می نماید زبانی گویا قرار ده. ما هیچ گاه نباید آغازگر خصومت و دشمنی با کسی باشیم اما اگر کسی بنای خصومت را با ما گذاشت لازم است با قدرت بیان و گفتار منطقی او را محکوم کنیم و از صحنه بدر نماییم.
مومن در بحث و مجادله احسن نباید کم بیاورد.
وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ (1)
آری جدل باید به گونه ای خوب و نیکو باشد و به دشمنی و رذایل آلوده نگردد.
گاهی طرف متخاصم فرد لجوج و دارای سماجت و پافشاری در باطل خود است شرع مقدس اجازه نمی دهد که ما با او به مناظره و مباحثه ادامه دهیم.
چون پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم با نفس قدسی خویش بسیاری را نتوانست هدایت کند بیش از آن هم تکلیف نداشت.
وَإِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَی الْهُدَی لَا یَسْمَعُوا وَتَرَاهُمْ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ وَهُمْ لَا یُبْصِرُونَ خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ(2)
و اگر آنها را به راه هدایت بخوانید نمی شوند می بینی که فقط به تو نگاه می کنند ولی در واقع نمی بینند تو گذشت داشته باش و دعوت به خوبی ها کن و از مردم نادان کناره بگیر مردی به امام حسین علیه السلام عرض کرد: بنشینید تا در مطالب دینی مناظره و مباحثه نماییم.
حضرت در پاسخ به وی فرمود: من به دینم آگاهی دارم و حقیقت بر من روشن است و شما اگر به دینت جاهلی برو آن را طلب کن. سپس حضرت با خودش سخن می گفت و می فرمود: مرا با خصومت و بحث های خصومت انگیز چه کار؟
این شیطان است که وسوسه می کند و می گوید در دین خدا با مردم مناظره کن تا درباره تو گمان ناتوانی و نادانی نبرند. (3)
ص:38
امام سجاد علیه السلام در ادامه عرض کرد که خدایا بر هر کس که با من دشمنی کند پیروزم کن و هر کس با من از خدعه و دروغ وارد می شود تو به من نیرویی عطا کن که بتوانم نیرنگ او را دفع کنم و هر که می خواهد از راه قهر و غلبه بر من سلطه پیدا کند تو به من قدرتی عطا فرما که مانع زورگویی و قهر او شوم. و قدرتی به من ده تا گفتار هر عیب جو و بدگو را تکذیب کنم و تندرستم بدار از شر کسی که مرا تهدید می نماید.
بعد فرمود: وَ فّقنِی لِطاعَهِ مَن سَدَّدَنی وَ مُتابَعَهِ مَن اَرشَدَنی و موفقم بدار برای فرمانبرداری کسی که کمکم کند و پیروی کسی که به راه راستم وادارد.
توفیق اطاعت کسی که ما را به راه درست وا می دارد و متابعت از کسی که ما را ارشاد می کند توفیق بزرگی است که نصیب همه کس نمی شود.
در مجمع البحرین توفیق الهی را اینگونه معنا کرده: تَوجِیهِ الاَسباب نَحوَ اللمَطلُوبِ الخَیرِ برای تحقق یک امر خوب وسایل و اسباب به گونه ای تنظیم شود که مقصود حاصل گردد. معمولا فیض توفیق الهی شامل حال کسانی می شود که خواهان آن باشند. کسی که در انجام کارهای پسندیده بی تفاوت است و علاقه نشان نمی دهد توفیق پروردگار نصیب وی نخواهد شد.
هر که زمینه هدایت را در خود ایجاد کند خداوند قلب و نفس او را هدایت و راهنمایی می کند و تا زمانی که انسان روح عناد و دشمنی دارد و پذیرای حقایق نیست در مسیر هدایت قرار نخواهد گرفت.
وَمَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیمٌ(1)
و هر کس به خدا ایمان آورد خداوند دلش را هدایت می کند که خدا به همه چیز آگاه است. طبیب عشق مسیحا دمست و مشفق لیک چو درد در تو بینند که را دوا بکند.
ص:39
امام کاظم علیه السلام میفرمود:
اِنَّ الزَّرعَ یَنبُتُ فِی السَّهلِ وَ لا یَنبَتُ فِی الصَّفا فَکَذلِکَ الحِکمَهَ تَعمُرُ فِی قَلبِ المُتَواضِعِ وَ لا تَعمُرُ فِی قَلبِ المُتَکَبِّر الجَبَّارِ لِاَنَّ اللهَ جَعَلَ التَّواضُعَ آلهَ العَقلِ وَ جَعَلَ التَّکَبُّر آلَهَ الجَهلَ(1)
همانا زراعت در زمین نرم می روید و بر روی سنگ نمی روید. حکمت نیز چنین است در دل های افتاده آبادان می شود و در دل خود ستای گردن فراز پرورش نمی یابد زیرا که خداوند افتادگی را ابزار عقل قرار داده و تکبر را ابزار نادانی.
باران که در لطافت طبعش خلاف نیست***در باغ لاله رویاند و در شوره زار خس
امام علیه السلام وقتی عرضه می دارد که وَ مُتابِعَهِ مَن اَرشَدَنِی
خدایا موفقم بدار که از کسی که مرا به راه خیر و صلاح ارشاد می نماید پیروی کنم.
به ما می آموزد آنکه هدایت پذیر است و گوش دل را برای شنیدن حقایق باز کرده رستگار و پیروز است.
رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم سفارش می فرمود که:
اِستَرشِدوا العاقِلَ تَرشُدُوا و لا تَعصُوهُ فَتَندَمُوا(2)
از عاقل راهنمایی و ارشد بخواهید تا هدایت شوید و از دستورش سرپیچی ننمایید که پشیمان خواهید شد.
ص:40
فِی کُلِّ دَهرٍ و زَمانٍ اَرسَلتَ فِیهِ رَسولاً وَ اَقَمتَ لِاَهلِهِ دَلیلاً مِن لَدُن آدَمَ الی محمد صلی الله علیه و آله وسلم
آدم در اصل کلمه عبری است به معنای خاکی می باشد و بعضی معتقدند که واژه آدم از «اَدیِمُ الاَرض» خاک زیر پا گرفته شده است.
علامه مجلسی معتقد است آدم همچون ازر نامی عجمی است و از کلمه ای گرفته نشده است. طبق نص صریح قرآن شریف آدم نخستین انسانی است که خداوند از خاک افریده است.
إِنَّ مَثَلَ عِیسَی عِنْدَ اللَّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ (1)
داستان عیسی نزد خدا چون داستان آدم است که او را از خاک آفرید و به او گفت: باش و او موجود شد.
خداوند آدم را خلیفه خود بر روی زمین قرار داد
وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأرْضِ خَلِیفَةً (2)
و زمانی که پروردگارت به فرشتگان فرمود: من در زمین جانشینی قرار می دهم.
و آدمیان همان فرزندان آدمند که به بنی آدم نامیده شده اند:
أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ (3)
آیا ای فرزندان آدم با شما عهد نبستم که شیطان را بندگی نکنید زیرا که او برای شما دشمن آشکاری است؟
ص:41
وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَی کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا (1)
ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم و در خشکی و دریا سیرشان دادیم و از چیزهای پاکیزه روزی شان کردیم و بر بسیاری از افریده های خویش آنان را برتری کامل دادیم.
امام سجاد علیه السلام آدم را نخستین پیامبر الهی و اولین انسان و ابوالبشر می داند و فِی کُلِّ دَهْرٍ وَ زَمَانٍ أَرْسَلْتَ فِیهِ رَسُولًا وَ أَقَمْتَ لِأَهْلِهِ دَلِیلًا مِنْ لَدُنْ آدَمَ إِلَی مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مِنْ أَئِمَّةِ الْهُدَی، وَ قَادَةِ أَهْلِ التُّقَی، عَلَی جَمِیعِهِمُ السَّلَامُ، فَاذْکُرْهُمْ مِنْکَ بِمَغْفِرَةٍ وَ رِضْوَانٍ.(2)
بار الها برای مردم هر زمان پیامبرانی فرستادی و بر هر کدام آنها اقامه دلیل کردی از زمان آدم تا حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم که همگی رهبران هدایت و پرهیزکاری بودند بر انها نیز سلام و درود فرست و آنها را از خود به مغفرت و رضامندی یاد کن.
امام باقر علیه السلام درباره آنچه بر آدم وحی شد فرمود: «خداوند تبارک و تعالی به آدم علیه السلام وحی فرمود: ای آدم من همه خوبی ها را در چهار کلمه برای تو فراهم می آورم یکی از آنها به من اختصاص دارد یکی به خودت مربوط می شود یکی به رابطه من و تو و یکی به رابطه تو با مردم.
اما آن که به من اختصاص دارد این است که بندگی مرا بکنی و چیزی را شریک من قرار ندهی. اما آنکه به تو مربوط می شود این است که تو دعا کنی و من اجابت نمایم و اما آن که به رابطه میان تو و مردم مربوط می شود این است که برای مردم آن پسندی که برای خودت می پسندی(3)
رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:
ص:42
لَمّا اَهبَطَ اللهُ آدَمَ اِلَی الاَرضِ مَکَثَ فِیها ما شاءَ اللهُ اَن یَمکُثَ ثُمَّ قالَ لَهُ بَنُوهُ: یا اَبانا تَکَلَّم فقَامَ خَطِیباً فِی اَربَعینَ اَلفاً مِن وُلدِهِ وَ وُلدِ وُلدِهِ فَقالَ: اِنَّ اللهَ اَمَرنی فَقالَ: یا آدمُ اَقلِل کلامَکَ ترجِع اِلی جوارِی(1)
چون خداوند آدم را به زمین فرو فرستاد او الی ماشاء الله در زمین باقی ماند. سپس فرزندانش به او گفتند ای پدر سخن بگو آدم در میان چهل هزار از فرزندان و نوادگان خود به خطبه ایستاد و گفت: خداوند به من دستور داده و فرمود: ای آدم سخن کم گوی تا به جوار من برگردی.
امیرالمومنین درباره داستان پیدایش آدم فرمود:
خداوند از انواع خاک نرم و سخت و شوره زار خاکی جمع کرد و آن را با آب شستشو داد تا پاک شد و سپس با آب مختصری آن را خمیر کرد تا چسبناک شود و بعد صورتی از آن پدید آورد با اندام ها و اعضا جدا و به هم پیوسته.
خداوند آن صورت را خشک کرد تا اعضای یکدیگر را گرفتند و به هم متصل شدند و آن را محکم و ثابت ساخت تا بدین طریق خشک گردید که وقتی باد به او می خورد صدا می کرد.
آن شکل و شمایل را به حال خود گذاشت تا وقت موعود فرا رسد. سپس از روح خود در آن دمید تا به صورت انسان در آمد انسانی که دارای فکر و اندیشه است و می تواند آن را به کار بنددو همه چیز را به صورت خویش در آورد.
دست و پا و سایر اعضا را به او داد تا خدمتگزار وی باشند و دستوراتش را اجرا کنند.
پروردگار ابزار و ادواتی در اختیارش گذاشت تا او را به کار و کوشش وادارند. شناختی به او داد تا بتواند تفاوت حق از باطل را بشناسد و چشیدنی ها و بوئیدنی ها و رنگ ها و اجناس مختلف را تشخیص دهد.
ص:43
انسانی بیافرید دارای نژادهای مختلف هم با سرشت های هماهنگ و هم متضاد و مخالف و ضد یکدیگر گرم با سرد در آمیخته و تری با خشکی یک جا جمع شده (1)
یَا فَارِجَ الْهَمِّ، وَ کَاشِفَ الْغَمِّ، یَا رَحْمَانَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ رَحِیمَهُمَا، صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ افْرُجْ هَمِّی، وَ اکْشِفْ غَمِّی(2)
ای برطرف کننده هم و دور کننده غم ای بخشاینده در دنیا و آخرت و هر دو جهان بر محمد و آل او درود فرست و هم مرا بر طرف و غم مرا زایل کن.
آری باید چون امام زین العابدین علیه السلام آرامش را از خدای آرامش بخش درخواست کرد زیرا اوست که نگرانی و اضطراب را در زندگی برطرف می کند.
هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ (3)
خداست که نعمت طمانینه و وقار را در دل های اهل ایمان قرار می دهد در زیارت امین الله که از زیارت های معتبر و مجرب است می گوییم
اَلّلهُمَّ اجعَل نَفسِی مُطمَئِنَّهً بِقَدَرِکَ راضِیَهً بِقَضائِکَ
پروردگارا به من حالی عطا کن تا نسبت به آن چه تو بر این خواسته ای آرامش یابم و به قضا تو راضی باشم.
أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ (4)
آگاه باشید که با یاد خدا دل ها آرام می گیرد.
ص:44
ذکر را هم سه نوع بیان کرده اند. ذکری که فقط به زبان جاری می شود و دل در حال غفلت است ذکری که در دل انجام می گیرد و زبان صامت است و ذکری که با دل و زبان باشد که این ذکر کامل است و باعث آرامش و سکون انسان.
امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود: ذِکرُاللهِ جَلاءُ الصُّدورِ و طُمَانِینَهُ القُلُوبِ(1)
یاد خدا سینه ها را صفا می بخشد و دل ها را آرام می کند.
در مناجات الذاکرین امام سجاد علیه السلام هم می خوانیم:
اِلهیِ بِکَ هامَتِ القُلوُبُ الوالِهَهُ وَ عَلی مَعرِفَتِکَ جُمِعَتِ العُقُولُ المُتَبایِنَهُ فَلا تَطمَئِنُّ القُلوبُ اِلّا بِذِکرکِ
خدایا دل های واله و حیران تو پا بسته عشق و محبت توست و بر معرفت تو تمام عقول مختلف متفق اند و دل های بندگان جز به یاد تو اطمینان نیابد.
امام سجاد علیه السلام خطاب به پروردگار عرضه داشت یا فارِجَ الهَمِّ وَ کاشِفَ الغَمِّ ای برطرف کننده هم و دورکننده غم.
آری ا وست که دل را ارامش می بخشد و باید به فضل و کرمش امید داشت تا به ارامش رسید.
سحر با باد می گفتم حدیث آرزومندی خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی.
خداوند به داوود پیامبر علیه السلام وحی فرستاد همان طور که خورشید دریغ ندارد که هر کسی از پرتوش استفاده کند کَذلکَ لا تضیقُ رَحمَتی عَلی مَن دَخَلَ فِیها(2)
هم چنین برای کسی که مورد رحمت من قرار گرفته است مضایقه ای وجود ندارد و او نیز می تواند از رحمت من بهره ببرد.
ص:45
راه دیگر دست یابی به آرامش انجام اعمال نیک است. آن که پرونده منظمی دارد واجبات را انجام داده و محرمات را ترک کرده و حتی به نوافل و مستحبات پرداخته آرام است و با دلی مطمئن دنیا را پشت سر می گذارد.
وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِیمٌ (1)
خداوند به اهل ایمان و کارهای پسندیده وعده بخشش و پاداش بزرگ داده است
جوهر روحی ما قابل ترقی و رشد است و این کمال در پرتو عمل صالح حاصل می شود و ترقی رشد ما در گرو نفس مطمئن و آرام است.
یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلَی رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلِی فِی عِبَادِی وَادْخُلِی جَنَّتِی(2)
تو ای نفس مطمئن سوی پروردگارت بازگرد و در حالی که راضی و مورد رضای حق هستی پس در جمع بندگان من داخل شو و در بهشت خودم قرار بگیرد.
این ایه به طور یقین خطاب به کسانی است که مراتبی از اعمال خوب را انجام داده اند مثل رضامندی به مقدرات پروردگار و عبودیت و بندگی صادقانه. امام سجاد علیه السلام دستور فرمودند که برای رفع نگرانی و کسب آرامش از آیه الکرسی و سه سوره ارزشمند «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ قُل هُوَ اللهُ اَحَد» استفاده کرده و آنها را بین دعا تلاوت نمایند و بعد عرضه بداند:
بار الها از تو درخواست می کنم همانند کسی که زندگی بر او سخت شده و نیرویش ضعیف و گناهانش بسیار گشته است. همانند درخواست کسی که برای گرفتاریش فریاد رسی و برای ضعفش توانایی و برای گناهش بخشنده ای غیر از تو نمی یابد. ای صاحب جلالت و
ص:46
کرامت از تو می خواهم عملی را که دوست داری بنده ات انجام دهد و یقینی را که به وسیله آن کسی را که در مسیر خواست تو به مرتبه حق الیقین برسد سود برسانی.
اَلّلهُمَّ َمن اَصبَحَ لَهُ ثِقَهٌ اَو رَجاءٌ غَیرُکَ فَقَد اَصبَحتُ وَ اَنتَ ثِقَتی وَ رَجایی فِی الامورِ کُلِّها فَاقضِ لِی بِخَیرِ ها عاقبَتهً وَ نَجِّنِی مِن مُضِلّاتِ الفِتَنِ بِرَحمَتِکَ یا اَرحَمَ الرَّاحِمینَ
الها کسی که صبح می کند و اعتماد و امیدش به غیر تو است من اینگونه نیستم صبح می کنم و تو مورد اعتماد و امید من در تمامی کارها هستی. پس عاقبت بخیری در آن کارها را برایم مقرر فرما و از فتنه های گمراه کننده به وسیله رحمتت ای مهربان ترین مهربانان نجاتم ده.
وَ صَلَّی اللهَ علی سَیِّدنا مُحَمَّدٍ رَسوُلِ اللهِ المُصطَفی وَ عَلی آلِهِ الطّاهِرینَ
ص:47
اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ فِی رُوعِی مِنَ التَّمَنِّی وَ التَّظَنِّی وَ الْحَسَدِ ذِکْراً لِعَظَمَتِکَ، وَ تَفَکُّراً فِی قُدْرَتِکَ، وَ تَدْبِیراً عَلَی عَدُوِّکَ(1)
خدایا چنان کن آنچه را که شیطان در دلم و خاطرم اندازد از آرزو و بدگمانی و حسد همه مبدل به تذکر عظمت تو و تفکر در قدرت تو و تدبیری برای از بین بردن دشمن گردد.
آرزو از جمله عنایات پرارزش پروردگار است که به انسان ها ارزانی داشته و مردم را از این نعمت بزرگ بهره مند نموده است.
آرزو مایه آبادانی شهرها و منشا پیشرفت علم و دانش و رسیدن به کمال است دانش پژوهان در حوزه های علمیه و دانشگاه ها با یک دنیا آرزو ادامه تحصیل می دهند آرزو برای اهل کسب و تجارت و کشاورزان عامل تحرک و فعالیت است.
رسول الله صلی الله علیه و اله وسلم می فرمود: اَلاَمَلَ رَحمهٌ لِاُمَّتِی وَ لَولا الاَمَلُ ما رَزَقَت والِدَهٌ وَلَدَها وَ لا غَرَسَ غارِسٌ شَجَراً(2)
آرزو برای ملت من رحمت است و اگر ارزو نمی بود هیچ مادری فرزند خود را شیر نمی داد و هیچ باغ داری درختی را غرس نمی نمود.
امام سجاد علیه السلام بخشی از ارزوهای موهوم و غلط را که از القائات شیطان است مذموم می شمارد چون دروغ و غیرواقعی می دانند.
چنان که عده ای از جوان و پیر مبتلا به آرزوهای طولانی و بی اساس می باشند و بیشتر آنها به ارزوی خویش دست نمی یابند رفتار و اعمال جنون آمیزی از آنها سر می زند و گاه تا مرز انتحار پیش می روند.
این نوع آرزوهای غیرواقعی و آمال موهوم بزرگترین وسیله گمراه سازی شیطان است.
ص:48
مولایمان علی علیه السلام می فرمود:
اَلاَمَلُ سَلطانُ الشَّیاطِینِ عَلی قُلوُبِ الغافِلینَ(1)تمنای غیر حقیقی و آرزوی باطل سلطان شیطان ها بر قلوب افراد غافل است.
برای آنکه انسان از القائات شیطان در امان باشد و آرزوهای عاقلانه ای را دنبال کند باید به عظمت و بزرگی خداوند بیاندیشند و این نکته ای است که از کلام امام سجاد علیه السلام استفاده می شود. اَلّلهُمَّ اجعَل ما یُلقِی الشَّیطانُ فِی رُوعی مِن التَّمَنِّی ذِکراً لِعَظَمَتِکَ
بارالها آنچه را که شیطان از خواسته و آرزوهای باطل در ضمیر من القاء می نماید تو با لطف خود آن را به ذکر عظمت و یاد بزرگی خودت متحول فرما.
همان طور که برشمردیم ارزو چیز بدی نیست بلکه عامل حرکت و شور و عشق انسان است ولی وقتی از طرف شیطان و نفس اماره شکل می گیرد زشت و ناپسند می شود.
امام علی علیه السلام می فرمود: اَلاَمانِیُّ تُعمی عُیُونَ البَصائِرَ(2)تمنیات و ارزوهای باطل چشم دل را نابینا می کند.
خداوند تبارک و تعالی به رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم خطاب می کند که کافران را به حال خودشان بگذارد تا سرگرم آرزوهای غلط خود باشند.
ذَرْهُمْ یَأْکُلُوا وَیَتَمَتَّعُوا وَیُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ (3)
آن ها را به حال خودشان بگذار تا بخورند و از دنیا بهره ببرند و آرزوها سرگرمشان کند ولی به زودی خواهند فهمید.
کسانی که ارزوهای طولانی و بیهوده دارند باید بدانند صرف داشتن این نوع آرزوها هیچ گونه تغییری در زندگانی آنان ایجاد نخواهد کرد و آنچه مقدر الهی است محقق خواهد شد. مولایمان امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمود: «آنکه یقین دارد از دوستان جدا می شود و در دل خاک جای خواهد گرفت در دادگاه عدل الهی مورد حساب و سوال قرار خواهد
ص:49
گرفت و از آنچه پشت سر گذاشته بی نیاز می گردد و به آنچه پیش فرستاده نیازمند خواهد شد. چنین کسی تلاش می کند «بِقَصرِ الاَمَلِ وَ طَوُلِ العَمَلِ» که ارزوهایش کوتاه کند و اعمال صالحه اش را مفصل و طولانی نماید. بحار ج73ص167
آنانکه روی دنیا با چشم عقل دیدند***چون صید تیر خورده از دام وی رمیدند
مرغان باغ جنت در کشتزار دنیا***دیدند دام پنهان از دانه دل بریدند
مردان حق ز دنیا بستند دیده دل***از نیک و بد گذشتند جز حق کسی ندیدند
آن طائران لاهوت ناسوتشان مکان شد***آخر قفس شکستند سوی وطن پریدند.
آنچه که تا به امروز برای بشر ثابت شده است آرزوی طولانی و توسعه دادن دامنه آرزوها باعث هلاکت ابدی انسان می شود به طوری که شخص آرزومند را از یاد مرگ بیندازد و خود را هیچ گاه آماده برای روبه رو شدن با آن ننماید در این موقع است که به اندازه های افکار آینده تهیه وسایل آسایش زندگی قلب او را احاطه می نماید که هستی دیگران را دستخوش آرزوهای خود قرار می دهد چنین شخصی جنایت و خیانت حیله و نیرنگ دروغ و تزویر رشوه خواری و حق کشی را جزء وظایف خود می داند زیرا او مفهومی برای زندگی دیگران قایل نیست و هستی همه چیز را فرع آمال و آرزوهای خود فرض می کند خداوند به حضرت موسی علیه السلام فرمود:
لا تُطِل فِی الدُّنیا اَمَلَکَ فَیَقسُوَ قَلبُکَ وَ القاسِیَ القَلبِ مِنّی بَعیدٌ(1)
ای موسی آرزوهایت را در دنیا طولانی مکن که گرفتار قساوت قلب می شوی و کسی که دارای قساوت قلب باشد از من فاصله دارد.
روایت شده که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم سه قطعه چوب برداشت و یکی را در مقابل خود در زمین فرو برد و دیگری را در کنار خود و سومی را دورتر آنگاه فرمود: آیا می دانید اینها چیست؟ گفتند: خدا و پیامبرش بهتر می دانند فرمود: این انسان است
ص:50
این اجل و آن دیگری آرزوست که فرزند آدم به دنبالش می رود اما اجل در می رسد و او به آرزو نمی رسد.(1)
وَ لَا تَفْتِنِّی بِالِاسْتِعَانَةِ بِغَیْرِکَ إِذَا اضْطُرِرْتُ، وَ لَا بِالْخُضُوعِ لِسُؤَالِ غَیْرِکَ إِذَا افْتَقَرْتُ، وَ لَا بِالتَّضَرُّعِ إِلَی مَنْ دُونَکَ إِذَا رَهِبْتُ(2)
خدایا در هنگام ناچاری به کمک خواهی از غیرت دچارم مکن و نه به خضوع و کرنش برای درخواست از غیرت گاهی که نیازمند می شوم و نه به زاری کردن هنگام ترس و هراس به درگاه دیگری جز خودت.
شخص آزاده صاحب مقام رضا و توکل و اتکا به پروردگار است. افراد عزیزالنفس در نهایت تنگدشتی و فقر دست نیاز به سوی هیچ کس جز الله تبارک و تعالی دراز نمی کنند. در برابر ستمگران و طاغوت ها با قدی برافراشته و زبان گویا می ایستند حتی اگر به قیمت جانشان تمام شود چرا که این ها اهل مصانحه و مداهنه یعنی سازشکاری با ظلم و ظالم نیستند.
نکته مهم آن است که ایشان ریشه خوی زشت طمع را در درون خویش خشکانده اند.
آری یک ملت آن وقت سزاوار و شایسته ازادی و استقلال است که برای رهایی از چنگال استعمار و استکبار مبارزه کند وگرنه او را به بند خواهند کشید.
و چقدر زیباست بیان حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام که فرمود
مَن قامَ بِشَرائِطِ الحُرِّیَّهِ اَهلٌ لِلعِتِقِ وَ مَن قَصُرَ عَن اَحکامِ الحَرِّیَّهِ اُعیِدَ اِلَی الرِّقِّ(3)
ص:51
کسی که به انجام شرایط آزادگی قیام کند شایسته ازادی و هر کس که از مقررات ازادی سرباز زند و در اجرای وظایف کوتاهی کند به بندگی و بردگی برمیگردد.
مردی از اصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در تنگدستی شدیدی قرار گرفت روزی همسرش به او گفت خوب است خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بروی و از ایشان تقاضای کمک کنی آن مرد خدمت حضرت آمد همین که چشم پیامبر به او افتاد فرمود: «مَن سَاَلَنا اَعطَیناهُ وَ مَن استَغتی اَغناهُ اللهُ» هر که از ما چیزی درخواست کند به او می دهیم اما کسی که شرافت نفس داشته باشد و در حال احتیاج خود را بی نیاز نشان دهد خدا او را بی نیاز خواهد کرد مرد از شنیدن این سخن با خود گفت منظور پیغمبر از این جمله من هستم از همان جا برگشت و جریان را برای زن شرح داد.
همسرش گفت حضرت رسول نیز بشری است به ایشان بگو آنگاه ببین چه می فرماید برای مرتبه دوم آمد باز همان جمله را شنید در سومین مرتبه که برگشت و سخن او را شنید پیش یکی از دوستان خود رفت و تبری را از او به عاریه گرفت. تا شامگاه در کوه هیزم جمع آوری نمود شب بازگشت و هیزم را به پنج سیر آرد فروخت. نانی تهیه کرده با زن خود خورد فردا جدیت کرد بیشتر از روز پیش هیزم آورد همین طور هر روز مقدار زیادتری می آورد تا توانست یک تبر بخرد چندی گذشت در اثر فعالیت و بی نیازی آن مقدار پول تهیه نمود که دو شتر و یک غلام خرید به وسیله آنها بیش از پیش درآمد پیدا کرده کم کم یکی از ثروتمندان شد.
روزی خدمت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم شرفیاب شد جریان آن چندین مرتبه و برگشتنش را عرض کرد پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: من که گفتم: مَن سَاَلَنا اَعطَیناهُ وَ مَن استَغتی اَغناهُ اللهُ(1)
ص:52
ملاحظه نمودید که رهبر بزرگ اسلام با نوع برخورد خویش روح آزادگی و حریت را در شخص سائل زنده کرد و به او آموخت که مومن باید از زور بازوی خویش ارتزاق کند و محتاج خلق خدا نباشد.
اصولا حریت و ازادگی باید یکی از اهداف ما باشد و اگر به غیر آن فکر کنیم در تمام زمینه ها شکست خورده و عقب مانده خواهیم بود.
امام صادق علیه السلام می فرمود: مَن اَصبَحَ مَهمُوماً لِسوِی فَکاکِ رَقَبَتِهِ فَقَد هَوَّنَ عَلَیهِ الجَلیلُ وَ رَغِبَ مِن رَبِّه فِی الرّبِح الحَقیرِ(1)
کسی که شب را به صبح آورد و غیر از آزادی خود اندوهی در دل داشته باشد بداند که عالی ترین هدف انسانی را کوچک و خوار شمرده و به جای توجه به خداوند علاقه و میل خویش را به طرف سود ناچیزی معطوف داشته است.
واکنش امیرالمومنین علیه السلام آنگاه که سپاه معاویه در صفین بر اصحاب آن بزرگوار پیشی جسته راه ورود به اب فرات را به تصرف در آورده و مانع برداشتن آب آنان شدند قابل دقت و توجه است.
سپاه معاویه طالب کارزار با شما هستند یا اقرار به ذلت و زبونی کنید و شرافت و عزت را از دست بدهید و یا شمشیرهای خود را از خون دشمن سیراب کنید تا در نتیجه از آب سیراب شوید. حقیقت زندگی و مرگ با عزت شماست و تن به ذلت دادن مرگ و نیستی واقعی شماست. توجه داشته باشید که معاویه عده کمی از گمراهان را به جنگ کشانده و حقیقت را از آنها پنهان می دارد و آنها را هم کورکورانه به استقبال مرگ می روند.(2)
زندگی آن زمان ارزش دارد که با عزت و شرافت طی شود اگر با خواری و ذلت آمیخته گردد مرگ از حیات بهتر و برتر است.
ص:53
امام حسین علیه السلام سرسلسله مردم آزاده جهان می فرمود:
مَوتٌ فِی عِزٍّ خَیرٌ مِن حَیاهٍ فِی ذُلٍّ(1)
مرگ با عزت بهتر از زندگی در ذلت است.
افراد باایمان و پیروان مکتب و عترت حق ندارند برای چند روزه زندگی دنیا شرف انسانی خود را نادیده انگارند و موجبات ذلت و خواری خویش را فراهم آورند چرا که خداوند نه خواسته و نه اجازه می دهد که مومن ذلیل غیر مومن شود.
وَلَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا(2)
هیچ گاه خدا نمی خواهد که کافران بر اهل ایمان راه سلطه داشته باشند امام صادق علیه السلام فرموده: خداوند امور مومنین را به خودشان تفویض فرموده اما ذلیل ساختن خودشان را به آنان واگذار ننموده است ندیدی کلام خدا را که در این مقام فرموده: عزت برای خدا و رسول خدا و مومنین است. وَ المُومِنُ یَنبَغِی لَهُ اَن یَکُونَ عَزیِزاً وَ لا یَکونَ ذَلِیلاً مومن شایسته عزت است و نباید خوار و ذلیل باشد. (3)
در شرح حال سید شریف رضی رحمه الله علیه مولف نهج البلاغه نوشته اند که: سید در سن نه سالگی قصیده ای در مدح پدر عالی قدرش سرود که هم اکنون در دیوانش موجود است و پدر به شکرانه آن استعداد بلند صله ای به او داد ولی سید رضی نپذیرفت و گفت: پدر من قصیده را به عشق داشتن پدری چو تو سرودم نه برای گرفتن پاداش.
یکی از وزرای معاصر سید رضی می گوید: «خدای تعالی نوزادی به سید رضی کرامت فرمود. من هزار دینار در طبقی گذاشتم و به رسم هدیه و چشم روشنی برای او فرستادم رضی آن وجه را رد کرد و گفت: وزیر می داند که من از هیچ کس چیزی قبول نمی کنم بار دیگر آن طبق را فرستادم و گفتم: این وجه برای آن مولود است دخلی به شما ندارد باز پس فرستاد و گفت: کودکان ما نیز چیزی از کسی قبول نمی کنند. بار سوم فرستادم و
ص:54
گفتم این مبلغ را به قابله بدهید این بار نیز بازگرداند و گفت: وزیر می داند که زنان ما از زنان بیگانه قابلگی نمی کنند بلکه قابله ایشان از زنان خود ما هستند و اینان نیز چیزی را از کسی نمی پذیرند. برای بار چهارم آن مبلغ را فرستادم و گفتم: این مبلغ از آن طلابی باشد که در خدمت شما درس می خوانند سید رضی فرمود: طلاب همه حاضرند هر کس هر قدر می خواهد بردارد. آنگاه یکی از طلاب برخاست و یک دینار برداشت و قدری از آن برید و آن بریده را نزد خود نگاه داشت و باقیمانده را در همان طبق گذاشت سید رضی پرسید: چرا چنین کردی؟ گفت: دیشب برای روغن چراغ احتیاج پیدا کردم و کلید در خزانه شما که وقف بر طلاب است نبود از این رو از بقال نسیه روغن چراغ گرفتم اکنون قدری از این دینار را برداشتم تا قرض خود را ادا کنم. چنین کردند و سرانجام آن طبق دینار را رد کردند و نپذیرفتند. (1)
چرخ و زمین بنده تدبیر توست***بنده مشو درهم و دینار را
همسر پرهیز نگردد طمع***با هنر انباز مکن عار را
این نوع آزادگی و حریت در بسیاری از علماء ربانی دیده شده مثل آنکه مرحوم حاج ملاهادی سبزواری فیلسوف بزرگ اسلامی هدیه ناصرالدین شاه را نپذیرفت و گفت من را حاجتی به هدیه پادشاهان نیست.
اللَّهُمَّ إِنیِّ أَعُوذُ بِکَ ... وَ سُوءِ الْوِلَایَةِ لِمَنْ تَحْتَ أَیْدِینَا ... أَوْ أَنْ نَعْضُدَ ظَالِماً، أَوْ نَخْذُلَ مَلْهُوفاً ... وَ نَعُوذُ بِکَ أَنْ نَنْطَوِیَ عَلَی غِشِّ أَحَدٍ(2)
ص:55
خداوندا به تو پناه می برم از بد رفتاری نسبت به آنهایی که پایین دست ما هستند و نیز به تو پناه می برم از اینکه بازو و مددکار ظالمی باشم و یا مظلومی را خوار کنم و به تو پناه م یبرم از اینکه قصد خیانت به کسی داشته باشم. از ویژگی های مسلمان سلامت ماندن مسلمانان از دست و زبان اوست و اگر خلاف آن انجام گرفت باید از چنین فردی نفی اسلام را کرد.
امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود: «فَالْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ لِسَانِهِ وَ یَدِهِ إِلا بِالْحَقِّ وَ لاَ یَحِلُّ اءَذَی الْمُسْلِمِ إِلا بِمَا یَجِبُ(1)
پس مسلمان کسی است که مسلمانان از زبان و دست او آزار نبینند مگر آنجا که حق باشد و آزار روا نیست جز در آنچه که واجب باشد.
آزار و اذیت در هر شکل آن نشان از ضمیر آلوده و حقد و کینه است.
در غیر از مواردی که باید افراد خطاکار را حد زد و احکام الهی را درباره ایشان اجرا نمود به هیچ وجه جایز نیست انسان با دست و زبان برای خانواده ها و با هر وسیله ای که در اختیار دارد اسباب زحمت و اذیت شود. انسان های مردم آزار افراد پست و اراذل و اوباشی هستند که از اذیت دیگران لذت می برند و البته این خوی حیوانی است که در فلز وجودشان رخنه کرده است.
چون خوی انسانی می گوید به هم نوع خود کمک کن اگر مشکل و گرفتاری دارد برطرف کن نه اینکه نمک بر زخم او بریز و او را شکنجه بده و بروی ستم روا دار.
وَالَّذِینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُبِینًا(2)
ص:56
آنان که مردان و زنان مومن را بی هیچ گناهی که کرده باشند می آزارند تهمت و گناه آشکاری را به دوش می کشند.
رسول الله صلی الله علیه و اله وسلم می فرمود: که خداوند تبارک و تعالی می فرماید: مَن اَهانَ لِی وَلِیًّا فَقَد اَرصَدَ لِمُحارَبَتِی(1)
هر که به یکی از دوستان من تحقیر و توهین روا دارد برای جنگ با من آماده شده است.
امام صادق علیه السلام فرمود: فازُو وَاللهِ الابرارُ اَتَدرِی مَن ُهم؟ هُمُ الَّذینَ لا یُوذُونَ الذَّرَّ(2)
سوگند به خدا که نیکان رستگار شدند آیا می دانید آنها چه کسانی هستند؟ کسانی هستند که آزارشان به مورچه ای نمی رسد.
در هر عصری نوع ازار دیگران فرق میکند در عصر و زمان ما عده ای بی مسئولیت باعث آزار و اذیت همسایه به خصوص در مجتمع ها و آپارتمان ها می شوند گروهی با نوع رانندگی خود و موزیک های بلند و مبتذل اسباب اذیت عابرین و افراد رهگذر می گردند. گاه فروشنده آزارش به خریدار و خریدار به فروشنده و گاه در لباس مامور دولتی غیر قانونی مردم را اذیت می کنند خلاصه یکی از مصادیق بارز و روشن حق الناس در این رفتارها نادیده گرفته میشود.
امیرالمومنین علی علیه السلام ضمن آن که از مردم آزاری و بیدادگری بیزاری می جوید می فرماید:
به خدا سوگند اگر شب را روی خارها بیدار بمانم و مرا به زنجیر کشانند خوشتر دارم از این که د رروز قیامت با دامنی آلوده به ستم بر یکی از بندگان خدا یا غصب کمترین چیزی از زندگی دنیا بر خدا و رسول او وارد شوم. چگونه به خاطر جسمی که تار و پودش به سرعت سوی پوسیدگی پیش می رود و روزگاران درازی در زیر خاک می ماند بر کسی ستم کنم؟(3)
ص:57
وَ اللَّهِ لَوْ اءُعْطِیتُ الْاءَقالِیمَ السَّبْعَةَ بِما تَحْتَ اءَفْلاکِها عَلَی اءَنْ اءَعْصِیَ اللَّهَ فِی نَمْلَةٍ اءَسْلُبُها جُلْبَ شَعِیرَةٍ ما فَعَلْتُهُ(1)
به خدا سوگند اگر هفت اقلیم را با هر آنچه در زیر افلاک آن است به من دهند به این شرط که با گرفتن پوست جوی از دهان مورچه ای نافرمانی خدا کنم هرگز چنین نخواهم کرد. این روایتی را که نقل می کنم ویژه کارمندان است که با ارباب رجوع سر و کار دارند.
امام کاظم علیه السلام به علی بن یقطین کارگذار و کارمند دستگاه خلیفه زمان فرمود: «یک چیز را برای من ضمانت کن من سه چیز برای تو ضمانت می کنم... آن سه چیزی که من برایت ضمانت می کنم این است که هرگز به سوزش تیغ شمشیر گرفتار و کشته نشوی. به فقر مبتلا نگردی و به زندان نیفتی.
علی بن یقطین عرض کرد: آن کاری که من باید برایتان ضمانت کنم چیست؟ حضرت فرمود: ضمانت بده که هیچ دوستی از دوستان ما نزد تو نیاید مگر این که گرامیش بداری و آزرده خاطرش نکنی. راوی می گوید: علی بن یقطین این کار را تضمین کرد و امام کاظم علیه السلام آن سه چیز را برایش ضمانت داد. بار دیگر به کسانی که کار اجرایی دارند برادرانه توصیه می کنم از داشتن خوی و خصلت فرعنی در رفتار و گفتار و پندار پرهیز کنند و باعث آزار مراجعین به آنان به خصوص مردم محروم جامعه نشوند.
تجمل در مسایل زندگی و داشتن خدم و حشم و پای بندی به تشریفات و مراسم فریبنده چشم و گوش پرکن که امروزه در زندگی پرخرج و پر زرق و برق سران و دولت ها به خصوص هنگام ملاقات ها جشن ها و بازدیدها متداول است از جمله اعمالی است که دل رعیت را به درد می آورد و غم حقارت و مسکنت را در قلب های آنها تشدید کرده و نوعی آزار محسوب می شود.
ص:58
این کلام مولایمان علی علیه السلام است اِنَّ اللهَ تَعالی فَرَضَ عَلی الاَئِمَّهِ العدلِ اَن یَقدِروُا اَنفُسَهُم بِضَعفَهِ النَّاسِ کَیلا یَتبِیغَ بِالفَقیِرِ فَقرَهُ(1)
خداوند تبارک و تعالی بر رهبران دادگرا واجب فرموده است که خود را با مردمان تنگدست برابر نهند تا این که فقیر و تنگدست را پریشانیش بر او فشار نیاورد و نگران نسازد.
هر فردی در این جهان پهناور با هر نوع اعتقاد و شیوه ای که زندگی کند مورد آزمایش قرار خواهد گرفت چه بخواهد و چه تمایل نداشته باشد. این آزمایش گاهی از ناحیه بندگان خداست و گاه از جانب پروردگار در مورد بندگان. این امکان هست که انسان خود را در معرض امتحان آنان قرار ندهد و با انزواطلبی و دور شدن از اجتماع از ازمایش خلق خدا مصون بماند اما از امتحان الهی هیچ کس را رهایی نیست چرا که خداوند تبارک و تعالی بدون استثنا همه مردم حتی پیامبران و معصومین را آزمایش می کند.
امام سجاد علیه السلام عرضه می داشت:
اللَّهُمَّ إِنَّکَ ابْتَلَیْتَنَا فِی أَرْزَاقِنَا بِسُوءِ الظَّنِّ، وَ فِی آجَالِنَا بِطُولِ الْأَمَلِ حَتَّی الْتَمَسْنَا أَرْزَاقَکَ مِنْ عِنْدِ الْمَرْزُوقِینَ، وَ طَمِعْنَا بِآمَالِنَا فِی أَعْمَارِ الْمُعَمَّرِینَ(2)
خداوندا تو ما را در مورد مسایل اقتصادی خویش به سوء ظن و در دوران عمرمان به آرزوی طولانی امتحان کردی تا آنجا که به سراغ روزی خوارانت رفتیم و از آنها کمک گرفتیم و به خاطر همین آرزوهای طولانی به آنهایی که عمر دراز کرده اند طمع نمودیم.
یکی از دعاهایی که مستجاب نشدنی است دعا به درگاه الهی که: خدایا ما را امتحان مکن
ص:59
بر همین اساس امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمود: لا یَقُوَلَّن اَحَدَکُم: اَلّلهُمَّ اِنّی اَعوذُبِکَ مِنَ الفِتنَهٍ لِاَنَّه لَیسَ اَحَدٌ اِلّا وَ هُوَ مُشتَمِلٌ عَلی فِتنَهٍ وَ لکِن مَنِ استَعاذَ فَلیَستَعِذ مِن مُضِّلات الفَتِنِ(1)
هیچ یک از شما نگوید: خدایا از فتنه و آزمایش به تو پناه می برم زیرا هیچ کس نیست که از فتنه و ازمایش برکنار باشد بلکه کسی که از آزمایش به خدا پناه می برد باید از فتنه ها و ازمایش های گمراه کننده به خدا پناه برد.
أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یُفْتَنُونَ وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَلَیَعْلَمَنَّ الْکَاذِبِینَ (2)
آیا مردم پنداشتند که تا گفتند ایمان آوردیم رها می شوند و مورد آزمایش قرار نمی گیرند؟ به یقین کسانی را که پیش از ایشان بودند آزمودیم تا خدا آنان را که راست گفته اند معلوم دارد و دروغگویان را نیز معلوم دارد و خداوند پیامبران را نیز امتحان کرد
وَقُلْنَا یَا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّةَ وَکُلا مِنْهَا رَغَدًا حَیْثُ شِئْتُمَا وَلا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ الظَّالِمِینَ فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا کَانَا فِیهِ (3)
و گفتیم: ای آدم تو و همسرت در بهشت ساکن شوید و آنجا در ناز و نعمت از هر چه بخواهید بخورید ولی به این درخت نزدیک نشوید که از ستم کاران خواهید شد و شیطان آدم و حوا را لغزانید تا از آن ناز و نعمت بیرونشان کرد.
وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَی آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا (4)
ص:60
از پیش به آدم سفارشی کردیم ولی او فراموش کرد و او را صاحب عزم و پایمرد نیافتیم.
وَلَقَدْ فَتَنَّا سُلَیْمَانَ وَأَلْقَیْنَا عَلَی کُرْسِیِّهِ جَسَدًا ثُمَّ أَنَابَ(1)
و قطعا سلیمان را آزمایش کردیم و بر تخت او جسدی بیفکندیم پس به توبه باز آمد.
وَإِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُ(2)
و به یاد آور زمانی را که خدای ابراهیم او را به اموری گوناگون امتحان کرد و او همه را به جا آورد.
پس انبیا مورد آزمایش الهی قرار می گیرند پیروان مکتب انبیا به طریق اولی امتحان می شوند. امام صادق علیه السلام سوگند یاد می کرد که وَاللهِ لَمُتَحّصُنَّ وَ اللهِ لَتُمَیزُنَّ وَ اللهِ لَتُغَربَلُنَّ حَتّی لا یَبقی مِنکُم اِلّا الاَندَرُ(3)
به خدا قسم که در بوته آزمایش گداخته می شوید به خدا قسم که از یکدیگر متمایز می شوید به خدا قسم که غربال می شوید چندان که از شما جز اندک ترین شمار باقی نماند.
به این آیه بیشتر توجه کنید که چه بخواهیم و چه نخواهیم خداوند در سال یکبار یا دوبار ما را آزمایش خواهد کرد:
أَوَلَا یَرَوْنَ أَنَّهُمْ یُفْتَنُونَ فِی کُلِّ عَامٍ مَرَّةً أَوْ مَرَّتَیْنِ ثُمَّ لَا یَتُوبُونَ وَلَا هُمْ یَذَّکَّرُونَ (4)
آیا ندیدی که آنان در هر سال یکبار یا دوبار مورد امتحان قرار می گیرند؟! و آنها توبه نمی کنند و به خود نمی آیند.
ص:61
خداوند هر کسی را فراخور حالش آزمایش می کند یکی را با ثروت دیگری را با زن و فرزند و سومی را با مقام و ریاست چهارمی را با زیبایی اندام و صورت و غیره.
امام صادق علیه السلام فرمود: روز قیامت زن زیبارویی که به سبب زیباییش فرفته و گمراه گشته است آورده می شود او می گوید: پروردگارا مرا زیبا آفریدی و در نتیجه آن دیده که دیدم. در این هنگام مریم علیها السلام را می آورند و به آن زن گفته می شود: تو زیباتری یا این؟ ما او را هم زیبا آفریدیم اما گمراه نشد. آنگاه مرد زیبایی را می آورند که به خاطر زیباییش به فتنه و گ ناه کشیده شده است. او می گوید: پروردگارا مرا زیبا آفریدی و در نتیجه از جانب زنان آن دیدم که دیدم. پس یوسف علیه السلام را می آورند و به آن مرد گفته می شود: تو زیباتری یا این؟ ما او را هم زیبا آفریدیم اما گرفتار فتنه و فساد نشد. سپس شخص گرفتار بلا زده ای را می آورند که بر اثر آن به گمراهی رفته است او می گوید: پروردگارا مرا به شدت گرفتار و مبتلا کردی تا این که به گمراهی و تباهی افتاده آن گاه ایوب علیه السلام را می آورند و به آن مرد گفته می شود: آیا رنج و بلای تو سخت تر بود یا رنج و بلای این؟ او هم به رنج و بلا در افتاد اما دستخوش فتنه و تباهی نشد» بحار ج7ص285
ص:62
رَبَّنَا بِأَنَّ لَکَ الْمُلْکَ، وَ لَکَ الْحَمْدَ، لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، الْحَلِیمُ الْکَرِیمُ الْحَنَّانُ الْمَنَّانُ ذُو الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ، بَدِیعُ السَّمَاوَاتِ(1)
پروردگارا سلطنت و حمد مخصوص توست خدایی نیست جز تو که بردبار و کریم و مهربان و بسیار نعمت دهنده صاحب جلالت و کرامتی آفریدگار آسمانها.
آسمان فضای وسیع و نیلگونی است که بالای سر ما دیده می شود و ستارگان در آن مشاهده می شوند رنگ آبی آن رنگ هوایی است که کره زمین را احاطه کرده است. اسم های دیگری چون سپهر و گردون و فلک و چرخ نیز دارد. آسمان محل ریزش برکات و رحمت پروردگار است باران بزرگترین نعمت الهی از آسمان سرازیر می شود تا زمین مرده را زنده کند نور و ابر و باد همه از آسمان دنیای ماست. پیامبران الهی برکات و نعمت ها را از خداوند از پایگاه اسمان درخواست می کردند.
قَالَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنْزِلْ عَلَیْنَا مَائِدَةً مِنَ السَّمَاءِ (2)
عیسی بن مریم گفت: پروردگارا از آسمان برای ما غذایی نازل فرما. غیر از انبیا مردم عادی به شرط ایمان و تقوا مشمول برکات آسمان خواهند شد.
وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ(3)
اگر ساکنین شهرها ایمان می آوردند و تقوا را پیشه خود می ساختند برکاتی از آسمان و زمین به رویشان می گشودیم.
ص:63
بَدیعَ السَّمواتِ
خلقت آسمان ها به اراده الهی انجام گرفته و کلید آن در دست قدرت اوست. لَهُ مَقالِیدُ السَّمواتِ(1)
خداوند در آسمان لشکریانی دارد که اجرای فرامین او را می نمایند وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ (2) سپاهیان آسمان ها و زمین مختص پروردگارند.
اما کیفیت خلقت آسمان از زبان امیرالمومنین علی علیه السلام.
هیچ می دانید که پروردگار متعال آسمان هفت گانه را از کف و بدون هیچ عیب و نقصی آفرید و در زیر آسمان ها موجی خلق کرد که ریزش نکند و بر بالای آن سقفی محفوظ و طاقی بلند و بی ستون قرار داد که آسمان ها را بر پای داشته و بی میخ و طناب استوار و پابرجاست. سپس آسمان ها را به ستاره های درخشان و تابان آراسته کرد و خورشید نور افشان و ماه پرتو افکن را در آن روان ساخت در حالی که هر یک از آن ستاره ها و خورشید و ماه را در چرخ گردان دور زننده و در جنبش در آورد.(3)
و نیز فرمود: خداوند بدون آویختن به چیزی ارتفاعات و پستی های آسمان را نظم داد و شکاف های آن را به همدیگر پیوست و هر یک را با مانندهایش پیوند داد و برای فرود آمدن و بالا رفتن ملایکه جهت رساندن فرمانش به خلق و یا بالا بردن اعمال آنان دشواری ها را آسان کرد.
در آن زمان آسمان دود بود.ثُمَّ اسْتَوَی إِلَی السَّمَاءِ وَهِیَ دُخَانٌ (4) سپس به آسمان پرداخت در حالی که به صورت دود بود. فرمان داد تا قطعات از هم جدا
ص:64
شده و به هم بپیوندند و جذب یکدیگر شوند و سپس درهای بسته آن را گشود و از شهاب های نورانی بر شکاف های اسمان نگهبان قرار داد و آن را آن چنان نگاهداشت که در فضای شکافته مضطرب و لرزان نباشد و به آسمان فرمان داد در حالیکه تسلیم امر الهی است در جای خود بماند.» (1)
وَ لَا تُحْبِطْ حَسَنَاتِی بِمَا یَشُوبُهَا مِنْ مَعْصِیَتِکَ، وَ لَا خَلَوَاتِی بِمَا یَعْرِضُ لِی مِنْ نَزَغَاتِ فِتْنَتِکَ(2)
الها کارهای خوبم را به خاطر آلوده شدن به معصیت نابود مکن و راز و نیاز در خلوتم را به علت خلاف کاری هایی که از راه آزمایش تو برایم اتفاق افتاده تباه مساز.
هر چیزی که مایه تباهی و فساد شود آفت نامیده می شود آفت دارای معنای عامی است که در گیاهان و میوه جات و مسایل مادی گفته می شود در اعمال و کارهای معنوی و خوب انسان نیز استعمال می گردد. و هر چیزی را آفتی هست.
امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمود: لِکُلِّ شَیی آفَهٌ وَ آفَهُ العِلمِ النِّسیانِ وَ آفَهُ العِبادَهِ الرّیِاء، وَ آفَهُ الُّلبِّ العُجبُ، وَ آفَهُ النِجابَهِ الکِبرُ وَ آفَهُ الظَّرفِ الصَّلَفِ وَ آفَهُ الجُودِ السَّرَفُ و آفَهُ الحَیاءِ الضَّعفُ وَ آفَهُ الحِلمِ الذُّلُّ و آفَهُ الجَلَدِ الفُحشُ(3)
هر چیزی آفتی دارد آفت علم فراموشی است آفت عبادت ریا افت عقل عجب آفت نجیب زادگی تکبر آفت زیرکی خودستایی آفت بخشندگی زیاده روی آفت حیا ناتوانی آفت بردباری خواری و آفت نیرومندی زشت گفتاری و بدکرداری است.
همان بزرگوار در جای دیگر به ده ها مورد از آفات اشاره می فرماید که به طور اختصار به مواردی از آنها اشاره می کنیم:
ص:65
«آفت ایمان، شرک، آفت یقین، شک. آفت نعمت ها، ناسپاسی، آفت سخاوت، منت گذاردن، آفت وزیران، باطن آلوده، آفت دانشمندان، جاه طلبی، آفت زمامداران بی سیاستی، آفت ارتش سرپیچی از فرماندهان، آفت قاضیان طمع، آفت صرفه جویی بخل، آفت هیبت و شکوه شوخی. آفت ریاست، فخر فروشی و آفت سخن، دروغ گفتن، آفت امانت، خیانت آفت معاش، سوء مدیریت» غرر الحکم.
در قرآن واژه آفت وجود ندارد اما همین معنا را در لغت حبط آورده که تباهی و نابودی عمل تعبیر به حبط عمل شده است که همان آفت می باشد. «وَ مَن یَکفُر بِالاِیمانِ فَقَد حَبِط عَمَلُهُ وَ هُوَ فِی الآخِرَهِ مِنَ الخاسِرینَ»
و هر که ایمان را انکار کند کارهایش از بین خواهد رفت و در آخرت از جمله زیان کاران است.
وَالَّذِینَ کَفَرُوا فَتَعْسًا لَهُمْ وَأَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ َلِکَ بِأَنَّهُمْ کَرِهُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ (1)
مرگ بر آنانی که کافر شدند و کارهایشان نابود باد این به خاطر آن است که به آنچه خداوند نازل فرموده کراهت داشتند خدا هم کارهایشان را نابود کرد.
امام سجاد علیه السلام عرض می کرد که لا تُحبِط حَسَناتِی... خدایا کارهای خوبم را به خاطر آلوده شدن به معصیت نابود مکن...
آفت بسیاری از کارهای خوب انسان گناه و معصیت است. نماز، روزه، حج، زکات ، خمس، جهاد و خدمت به خلق، آن وقت بالا می روند و مورد قبول حضرت حق تعالی قرار می گیرند. که همراه با پرهیز از گناه گیرند «اِنَّما یَتَقَبَّلُ اَللهُ مِنَ المُتَّقینَ» مائده-27 به تحقیق خداوند از اهل تقوا و پرهیزکاران کارها را قبول می کند و اصولا نماز
ص:66
و روزه و حج بدون تقوا یعنی دریافت نکردن فلسفه وجودی این اعمال نورانی چون خداوند علت انجام این همه عمل مهم دین را رسیدن به مقامو منزلت تقوا بیان فرموده است.
إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ »عنکبوت-45
کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (1)
فَمَنْ فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ ...... وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَی(2)
نقش گناه در بی اثر کردن اعمال خوب نقش آتش را دارد که به انبار کالا زده می شود و در فاصله کوتاهی همه را تبدیل به خاکستری کند البته اگر توبه و درخواست عفو از پروردگار را به دنبال نداشته باشد. چون تو به کار آب را بر آتش می ریزد به شرط آنکه در توبه تاخیر نشود و پیش از آن که زبانه های آتش شعله کشد و انبار اعمال را بسوزاند باید توبه کرد.
وَذَرُوا ظَاهِرَ الْإِثْمِ وَبَاطِنَهُ إِنَّ الَّذِینَ یَکْسِبُونَ الْإِثْمَ سَیُجْزَوْنَ بِمَا کَانُوا یَقْتَرِفُونَ (3)
و گناه را چه آشکار و چه پنهان ترک گویید آنان که مرتکب گناه می شوند به سزای اعمال خود خواهند رسید.
تعبیر امام علی علیهم السلام از گناهان به اسب چموش است.
اَلا وَ اِنَّ الخَطایا خَیلٌ شُمسٌ حُمِلَ عَلَیها اَهلَها وَ خُلعت لُجُمُها فَتَقَحَّمَت بِهِم فِی النّار(4)
ص:67
بدانید گناهان اسبان چموشی هستند که گناه کاران بر آنها نشسته و لگام هایشان را رها کرده اند و گناهان آنان را در آتش فرو می افکند.
ابْتَدَعَ بِقُدْرَتِهِ الْخَلْقَ ابْتِدَاعاً، وَ اخْتَرَعَهُمْ عَلَی مَشِیَّتِهِ اخْتِرَاعاً(1)
او بادست قدرتش خلق موجودات را بنیان گذاشت و با اراده اش مخلوقات را اختراع نمود. سخن از پیدایش موجودات است. موجوداتی که از قبل نبودند و هستی یافتند اتفاقا مشابه بیان امام سجاد علیه السلام در خطبه اول نهج البلاغه از جد بزرگوارش علی علیه السلام آمده است که »َفَطَرَ الخَلائِقَ بِقُدرَتِهِ وَ نَشَرَ الرِّیاحَ بِرَحمَتِهِ وَ وَتَّدَ بِالصُّخُورِ مَیَدانَ اَرضِهِ» خداوند موجودات را با قدرت خویش آفرید و با لطف و رحمتی که نسبت به بندگانش داشت بادها را پراکنده ساخت و توسط کوه ها لرزه زمین را مهار کرد.
همان بزرگوار در همان خطبه با بیانی دیگر فرموده است که «خداوند تبارک و تعالی بدون آنکه فکر و اندیشه کند و یا از تجربه کسی استفاده نماید و یا گرفتار اضطراب و دودلی شود هر موجودی را در زمان مناسب آن از نیستی به هستی آورد. پروردگار پیش از آن که موجودات را بیافریند از تمام جزئیات و جوانب آنها آگاهی داشت و حدود و پایان آنها را می دانست و از اسرار درون و بیرون پدیده ها آشنا بود. خداوند اول هوا و بعد آب و سپس باد آنگاه سایر موجودات را آفرید. خلق موجودات و اختراع آنها از ابتدا به قدرت لایزال الهی انجام گرفته. او به تنهایی و بدون کمک گرفتم از موجودی دیگر همه خلایق را لباس وجود هستی بخشیده است. در دعای روز شنبه که چون دعاهای سایر روزهای هفته جزء ملحقات صحیفه سجادیه محسوب می شود عرض میکنیم «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یُشْهِدْ أَحَداً حِینَ فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ لاَ اتَّخَذَ مُعِیناً حِینَ بَرَأَ
ص:68
النَّسَمَاتِ لَمْ یُشَارَکْ فِی الْإِلَهِیَّةِ وَ لَمْ یُظَاهَرْ فِی الْوَحْدَانِیَّةِ کَلَّتِ الْأَلْسُنُ عَنْ غَایَةِ صِفَتِهِ وَ الْعُقُولُ عَنْ کُنْهِ مَعْرِفَتِهِ
حمد از آن خدائی است که احدی را نخواست هنگامی که آسمان ها و زمین را بنیاد کرد و کمکی نگرفت هنگامی که نسیم را آفرید و شریکی در خدایی ندارد و پشت و مددکاری در یکتایی نخواهد زبان ها از بیان غایت حمدش لالند و عقل ها از ژرفای معرفتش عاجزند.
و امام حسین علیه السلام در دعای روز عرفه عرض میکند: و می گویم آن هم از روی اعتقاد و یقین که حمد خدا را که فرزندی ندارد تا ارث از او برد و شریکی ندارد در سلطنت بر آفرینش که با او ضدیت کند در آنچه پدید می آورد.
در آنچه مصنوع اوست کسی به کمک و حفظ او نیامده فَسُبحانَهُ سُبحانَهُ لَو کانَ فِیهِما آلِهَهٌ اِلاَّ اللهُ لَفَسَدَتا وَ تَفَطَّرَتا منزه است خدا منزه است اگر خدایی غیر از او بود همه موجودات در هم ریخته بودند و متلاشی می شدند. وَ اَختَرعُهُم عَلی مَشیَتِهِ اِخترِاعا : خداوند با اراده اش مخلوقات را اختراع کرد.
امام علی علیهم السلام هم می فرمود: إِنَّمَا صَدَرَتِ الْاءُمُورُ عَنْ مَشِیئَتِهِ (1)
تمام امور از مشیت و اراده الهی سرچشمه می گیرد.
اراده خدا بر اراده ما غالب است نه به این معنا که ما اراده هیچ کاری را نداریم و جبر است بلکه منظور این است که گاهی خداوند برای توجه دادن ما اراده و تصمیم ما را بی اثر می کند و اراده خود را غالب می نماید. چنان که مولایمان علی علیه السلام یکی از راه های خداشناسی را همین می داند و می فرماید:
عَرَفتُ اللهَ سُبحانَهُ بِفَسخِ العَزائِمِ وَ حَلِّ العُقودِ وَ نَقضِ الهِمَمِ(2)
ص:69
خدا را از به هم خوردن اراده های قوی گشوده شدن گره های دشوار و در هم شکسته شدن تصمیم ها شناختم.
باز گردیم به عنوان بحث یعنی آفرینش گفتیم که خداوند برای اختراع و خلق موجودات نیاز به کمک نداشت و ندارد. خَلَقَ الْخَلْقَ عَلی غَیْرِ تَمْثِیلٍ وَ لا مَشُورَةِ مُشِیرٍ وَ لا مَعُونَةِ مُعِینٍ، فَتَمَّ خَلْقُهُ بِاءَمْرِهِ(1)
بی آن که نمونه ای از پدیده ها موجود باشد یا با مشاوری مشورت نماید و یا از قدرتی کمک و مدد بگیرد آفرید پس به فرمان او خلقت آن به کمال رسید.
مولایمان علی علیه السلام به شگفتی های آفرینش در سراسر نهج البلاغه اشاره می کند و از انواع پدیده های الهی سخن می گوید. از آب و دریاها ابرها و انسان پرندگان و جو و فضا حیوانات کوچک و بزرگ شگفتی های خلقت خفاش طاووس ملخ و مورچه سبزیجات و گیاهان کوه ها و اسمان ها و فرشتگان و نظم در آفرینش و هدفدار بودن آفرینش و در خدمت انسان بودن همه آفرینش.
درباره عنوان پایانی می فرماید: ءَلا وَ إِنَّ الْاءَرْضَ الَّتِی تُحْمِلُکُمْ، وَ السَّماءَ الَّتِی تُظِلُّکُمْ، مُطِیعَتانِ لِرَبِّکُمْ، وَ ما اءَصْبَحَتا تَجُودانِ لَکُمْ بِبَرَکَتِهِما تَوَجُّعا لَکُمْ، وَ لا زُلْفَةً إِلَیْکُمْ، وَ لا لِخَیْرٍ تَرْجُوانِهِ مِنْکُمْ، وَ لَکِنْ اءُمِرَتا بِمَنافِعِکُمْ فَاءَطاعَتا، وَ اءُقِیمَتا عَلی حُدُودِ مَصالِحِکُمْ فَقامَتا(2)
آگاه باشید زمینی که شما را بر پشت خود می برند و آسمانی که بر شما سایه می گستراند فرمان بردار پروردگارند و برکت آن دو به شما نه از روی دلسوزی یا برای نزدیک شدن به شما و نه به امید خیری است که از شما دارند بلکه آن دو مامور رساندن منافع شما بوده اوامر خدا را اطاعت کردند به آنها دستور داده شد که برای مصالح شما قیام کنند و چنین کردند.
ص:70
آفرینش برای ما و ما برای خدا وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ (1)
جن و انسان را خلق نکردیم مگر برای عبادت «وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ (2) دستور نداشتند جز اینکه خدای یگانه را بپرستند و دین خاص او کنند.
حضرت سیدالشهدا و علیه السلام می فرمود: اِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ ما خَلَقَ العِبادَ اِلاّ لِیَعرِفُوه فَاِذا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ(3)
خداوند بزرگ بندگان خود را خلق نکرد مگر برای معرفت به خودش و هر کس خدا را شناخت او را عبادت می کند.
اللَّهُمَّ إِنیِّ أَعُوذُ بِکَ ......نَقُولَ فِی الْعِلْمِ بِغَیْرِ عِلْمٍ(4)
خدایا به تو پناه می برم..... از اینکه بدون آگاهی اظهار فضل کنیم.
از مهمترین آثار آگاهی به علوم و مسایلی که همه روزه با آن مواجه هستیم قضاوت کارشناسانه و صحیح است
باید شناخت دغدغه ما باشد شناخت اصول دین و فروع دین شناخت مسایل تربیتی و خانوادگی شناخت موضوعات اجتماعی و سیاسی روز مومن واقعی کسی است که به عصر و زمان خویش آگاه باشد که در غیر این صورت به دام شیطان های انسی و جنی خواهد افتاد و گرفتار فتنه های آخر الزمان خواهد شد.
مولایمان علی علیه السلام درباره ارزش آگاهی به مسایل مورد نیاز می فرمود: کسی که کاری را بدون آگاهی انجام دهد مثل کسی می ماند که به بیراهه می رود. ناگزیر چنین کسی به هر اندازه ای که از راه دور شود به همان اندازه از مقصد و منظورش دور خواهد شد ولی آنان
ص:71
که از روی علم و آگاهی کارها را انجام می دهد مثل رونده ای است که در راهی روشن و آشکار گام برمیدارد.
بنابراین انسان بینا باید بیندیشد آیا در راه درست و به طرف مقصد حرکت م یکند و یا اینکه به بیراهه می رود؟
امام سجاد علیه السلام در دعای هشتم صحیفه به خدا پناه می برد که مبادا از روی ناآگاهی درباره چیزی قضاوت کند. نَقُولَ فِی الْعِلْمِ بِغَیْرِ عِلْمٍ
قرآن هم سفارش می کند که وَلَا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولَئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا(1)
چیزی که درباره آن آگاهی نداری دنبال مکن زیرا که گوش و چشم و دل همگی مورد مواخذه و سوال قرار خواهند گرفت.
آیه فوق بار مسئولیت افراد را سنگین می کند که مبادا بدون آگاهی نسبت به مطالبی که روز و شب با آنها مواجه می باشند چیزی بگویند چرا که ممکن است ایجاد شبهه شود سخن چینی و غیبت و تهمت و دروغ و امثال آن را دنبال داشته باشد چون در آیه بعد از نهی از قضاوت شتابزده و بدون آگاهی درباره مسئولیت و مورد مواخذه قرار گرفتن گوش و چشم و دل سخن به میان می آورد. و این گواه این حقیقت است که شنیده ها و دیده ها و آنچه که به دل می گذرد ممکن است دروغ و خلاف واقع باشد پس باید تحقیق کرد و نسبت به واقعیت آنچه شنیده و دیده و یا از دل گذرانده آگاهی پیدا نمود و سپس قضاوت کرد و نظر داد.
از موضوع قضاوت آگاهانه که صرف نظر کنیم مسئله دانستن و اشنایی به حقایق این عالم جزء برجسته ترین فضایل بشری است.
ص:72
از پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله وسلم نقل شده که فَضلُ العالِمِ عَلی غَیرِهِ کَفَضلِ النَّبِیِّ عَلی امَّتِهِ(1)
برتری عالم بر دیگران هم چون برتری پیامبر بر امت خود است.
زیرا نقش علما آگاهی دادن به مردم و آشنا کردن آنان به اصول و فروع دین و اخلاق و حکمت عملی است.
امام هادی علیه السلام درباره عصر غیبت امام عصر روحی له الفداء چنین می فرماید: «گر بعد ازغیبت قائم علیه السلام نبود وجود علمایی که به سوی او می خوانند و به وجود او رهنمون می شوند و با حجت های الهی از دین او دفاع میکنند و بندگان ناتوان خدا را از دام های ابلیس و پیروان او می رهانند بی گمان همه مردم از دین خدا بر می گشتند. (2)
یکی از وظایف آگاهان به دین خدا آگاهی دادن مردم به امر ولایت و خلافت بلافصل مولایمان امیرالمومنین علی علیه السلام است. آن عالمانی که می دانند حق با علی است ولی مردم را در جهل و بی خبری می گذراند بی شک مسئول و مورد مواخذه قرار خواهند گرفت.
آیات فراوانی در قرآن شریف موجود است که تاویل آن به نقل فریقین در شان و فضایل امیرالمومنین علی علیه السلام و ائمه طاهرین علیهم السلام از نسل اوست ولی متاسفانه علما آنان یا شهامت گفتن آن فضایل را ندارند و یا این که از روی حقد و بغض نقل نمی کنند.
قضاوت قرآن مجید و رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم درباره چنین عالمانی این است:
إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَالْهُدَی مِنْ بَعْدِ مَا بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتَابِ أُولَئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَیَلْعَنُهُمُ اللاعِنُونَ(3)
ص:73
کسانی که حجت ها و هدایت ما را که نازل کرده ایم با وجود آن که در کتاب آسمانی برای مردم توضیح داده ایم نهان می دارند خدا و لعنتگران لعنتشان می کنند.
لایعذب اللَّهُ هَذَا الْخَلْقَ إِلَّا بِذُنُوبٍ الْعُلَمَاءِ الَّذِینَ یکتمون الْحَقِّ مِنْ فَضْلِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلَامُ وَعِتْرَتِهِ علیهم السلام.
لَا وَأَنَّهُ لَمْ یَمْشِ فَوْقَ الْأَرْضِ بَعْدَ النَّبِیِّینَ وَالْمُرْسَلِینَ أَفْضَلُ مِنْ شَیَّعَهُ عَلِیٌّ بِن اَبیطالِب عَلَیْهِ السَّلَامُ وَمُحِبِّیهِ الَّذِینَ یُظْهِرُونَ أَمَرَهُ وَیَنْشُرُونَ فَضْلِهِ اولئک تَغْشَاهُمْ الرحمه وَتَسْتَغْفِرَ لَهُمْ المَلائِکَهُ الوَیلُ کُلَّ الوَیلُ لِمَن یَکتُمُ فَضلَهُ(1)
خداوند مردم را عذاب نمی کند مگر به خاطر گناهان علما همان هایی که حقایق را از فضایل علی و عترت او علیهم السلام کتمان می کنند و مردم را نسبت به آنها آگاه نمی سازند.
بدانید که بعد از پیامبران و مرسلین کسی روی زمین راه نمی رود که برتر و ارزشمندتر از شیعه علی بن ابیطالب علیه السلام باشد. همان هایی که امر علی علیه السلام را ظاهر می کنند و فضایلش را نشر می دهند. این ها کسانی هستند که خداوند مشمول رحمت خویش قرار می دهد و فرشتگان برایشان استغفار می کنند. پس وای و وای بر کسانی که فضایل علی علیه السلام را کتمان می کنند و مردم را آگاه نمی سازند.
و بر پیروان مکتب اهلبیت علیهم السلام است که سطح آگاهی خود را با مطالعه کتاب های سودمند و نشستن پای درس اساتید سخن بالا ببرند تا در موقع لزوم قدرت مناظره و احتجاج با مخالفین را داشته باشند.
ابن ابی العوجاء در عصر امام صادق علیه السلام زندگی می کرد. او پیرو افکار مادی بود و مکرر با آنحضرت به گفتگو نشست و پیرامون مسایل مختلف بحث کرد. مفضل بن عمر می گوید:
روزی طرف عصر در مسجد رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بین قبر و منبر نشسته بودم و در عظمت پیشوای گرامی اسلام فکر می کردم که ابن ابی العوجاء وارد شد نزدیک من به فاصله ای
ص:74
نشست که اگر حرف می زد سخنش را می شنیدم طولی نکشید که یکی از دوستان وی نیز وارد مسجد شد و آمد و نزد او نشست.
ابن ابی العوجاء آغاز سخن نمود و در مورد بزرگی و عظمت پیامبر اسلام جملاتی چند گفت سپس رفیقش رشته کلام را به دست گرفت و رسول اکرم را فیلسوفی دانا و توانا خواند که عقلا را مبهوت و مجذوب خود ساخت دعوتش را اجابت کردند و از پی آنان مردم نیز دیگر به وی گرویدند و آئینش را پذیرفتند.
ابن ابی العوجاء گفت: سخن رسول اکرم را واگذار که عقل من در کار او حیران است سپس جهان را به میان کشید و اظهار کرد عالم ازلی و ابدی است همیشه بوده و همیشه خواهد بود و صانع مدبری آنرا نیافریده است.
سخنان ابن ابی العوجاء عنان صبر را از کف مفضل ربود او را سخت ناراحت و خشمگین ساخت و با تندی گفت: ای دشمن خدا دین الهی را نفی می کنی؟ آفریدگار جهان را انکار می نمایی؟ و ایات حکیمانه او را که حتی در ساختمان خودت وجود دارد نادیده می گیری؟
ابن ابی العوجاء در پاسخ گفت اگر اهل بحث و کلام هستی با تو سخن می گویم و در صورتی که دلیل محکمی بر ادعای خود بیاوری می پذیریم. اگر اهل بحث و استدلال نیستی با تو سخنی ندارم و اگر از اصحاب حضرت جعفر بن محمد هستی او با ما این چنین حرف نمی زند و همانند تو بحث نمی کند.
امام تو بیشتر از آنچه تو شنیدی سخنان ما را شنیده است و هرگز با کلام زشت با ما سخن نگفته است و در پاسخ ما از مرز اخلاق و ادب تجاوز نکرده است او مردی است بردبار سنگین عاقل و کامل. در بحث و گفتگو خود را گم نمی کند و دچار اضطراب نمی شود گفته های ما را با توجه کامل گوش می دهد و از دلایلی که اقامه می کنیم به
ص:75
خوبی آگاه می گردد وقتی سخن های ما پایان می پذیرد پیش خود تصور می کنیم که حجت را تمام کرده ایم و راه پاسخ گویی را بر رویش بسته ایم ولی او با کلام کوتاهی ما را ملزم می کند و راه عذر را چنان می بندد که نمی توانیم پاسخش را رد کنیم و دری به روی خود بگشاییم اگر تو از اصحاب امام صادق هستی همانن او با ما حرف بزن.
مفضل به محضر امام علیه السلام شرفیاب شد و داستان برخورد خویش را با ابن ابی العوجاء بیان کرد. امام صادق علیهم السلام برای آن که مفضل قدرت مناظره صحیح را با مخالفین پیدا کند درس توحید به او داد و او به اصول عقاید خویش آگاه شد و دیگر در مباحثات کم نمی آورد. (1)
درس امام به مفضل به توحید مفضل معروف شد که به طور مستقل چاپ و شرح شده است.
یکی از موضوعاتی که امام سجاد علیه السلام در سرتاسر صحیفه مبارکه سجادیه به آن پرداخته و بسیار به آن اصرار دارد طلب آمرزش از درگاه الهی است.
بدون گزافه گویی در تمامی پنجاه و چهار دعای صحیفه اگر شده در یک جمله کوتاه استغفار و آمرزش را در عبارات آن ملاحظه ای می فرمایید و این نشانگر اهمیت موضوع طلب آمرزش از خداوند متعال است.
عنوان دوازده دعا از پنجاه و چهار دعا در زمینه آمرزش است:
1-دُعاوُهُ فِی الاِشتیاق
2-دُعاوُهُ فِی الاعتِراف
3-دُعاوُهُ فِی الاِستِقالَهِ
4-دُعاوُهُ بِالتَّوبَهِ
ص:76
5-دُعاوُهُ اِذا اِبتُلِیَ اَو رَای مُبتَلی بِفَضیِحَهِ بِذَنبٍ
6-دُعاوُهُ فِی الاِعتِذارِ
7-دُعاوُهُ فِی طَلَبِ العَفوِ
8-دُعاوُهُ فِی طَلَبِ السِّترِ وَ الوِقایَهِ
9-دُعاوُهُ فِی التَّضَرَّعِ وَ الاِستِکانَهِ
10-دُعاوُهُ فِی الاِلحاحِ
11-دُعاوُهُ فِی التَّذلَلِ
12-دُعاوُهُ فِی استِکشافِ الهُمُومِ
در بین دوازده عنوان به دعای سی و یکم که فی ذکر التوبة وطلبها» آمده دقت بفرمایید خواهید دید امام علیه السلام چه عاجزانه و در نهایت تواضع از خداوند مهربان درخواست آمرزش می کند.
یَا إلهِی عَدْلَکَ إنْ عَاقَبْتَهُ، وَلا یَسْتَعْظِمُ عَفْوَکَ إنْ عَفَوْتَ عَنْهُ وَرَحِمْتَهُ; لاِنَّکَ الرَّبُّ الْکَرِیمُ الَّذِی لا یَتَعَاظَمُهُ غُفْرَانُ الذَّنْبِ الْعَظِیم ای خدای من اگر این بنده گنه کارت را کیفر دهی عدلت را انکار نمی کند و اگر از وی درگذری و به او رحمت فرستی عفو تو را به خاطر رحمت واسعه ات بزرگ نمی شمارد چه آن که تو پروردگار کریمی که آمرزش گناه بزرگ در نظرت بزرگ جلوه نمی کند.
أَللَّهُمَّ فَهَا أَنَا ذَا قَدْ جئْتُکَ مُطِیعاً لاِمْرِکَ فِیمَا أَمَرْتَ بِهِ مِنَ الدُّعَاءِ، مَتَنَجِّزاً وَعْدَکَ فِیمَا وَعَدْتَ بِهِ مِنَ الاجَابَةِ إذْ تَقُولُ: اُدْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ خدایا اینک این منم که به قصد اطاعت فرمانت در خصوص دعا که به آن امر فرموده ای به حضورت آمده ام در حالی که قاطعانه
ص:77
می خواهم به وعده ات در مسئله استجابت دعا وفا کنی آنجا که می فرمایید مرا بخوانید تا اجابت کنم شما را.
أللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّد وَآلِهِ وَالْقَنِی بِمَغْفِ_رَتِکَ کَمَا لَقِیتُکَ بِ_إقْرَارِی وَارْفَعْنِی عَنْ مَصَارعِ الذُّنُوبِ کَمَا وَضَعْتُ لَکَ نَفْسِی وَاسْتُرْنِی بِسِتْرِکَ کَمَا تَأَنَّیْتَنِی عَنِ الانْتِقَامِ مِنِّی.» بارالها بر محمد و ال او درود فرست و مرا مشمول رحمت گردان همان طور که من با اعتراف به گناه خود روی به تو آورده ام و مرا از ذلت گناهان بالا بر همان گونه که خود را ذلیل تو کرده ام و مرا در پرده رحمتت بپوشان همان طور که در انتقام گرفتن از من درنگ نمودی. شک نیست که دل و روح انسان در اثر گناه صفا و لطافت خود را از دست می دهد حجاب سراسر وجود آدمی را می گیرد باید قبل از آن که تمام راه ها برویمان بسته شود از باب توبه که در رحمت الهی است وارد شویم و از خداوند درخواست عفو کنیم. او خود وعده آمرزش داده و با تاکید فراوان فرموده «لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ(1)از رحمت خدا نومید مشوید که خدا گناهان را یک سره می آمرزد که او بخشنده و مهربان است.
توبه کن مردانه رو آور به ره***که فَمَن یَعمَل بِهِ مثقالَ یَرَه
هست جنت را ز رحمت هشت در***یک درش توبه است از آن هست ای پسر
آن همه گه باز باشد گه فراز***و آن در توبه نباشد جز که باز
از امام بزرگوارمان زین العابدین علیه السلام بیاموزیم عذر و تقصیر به پیشگاه خدا بردن را براستی چه شده است که آن انسان های پاک که منزه از گناه بودند این اندازه به درگاه الهی تضرع و زاری می کردند و از خداوند درخواست آمرزش می نمودند حتما رمزی در
ص:78
این کار است که رسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم کانَ یَتُوبُ اِلَی اللهِ فِی کُلِّ یَومٍ سَبعینَ مَرَّه مِن غَیرِ ذَنبٍ(1)
هر روز هفتاد مرتبه در پیشگاه پروردگار توبه می کرد در حالی که گناهی مرتکب نشده بود. نتیجه آن که طلب آمرزش یک تکلیف و مقدمه ارتباط با حضرت معبود است و ایجاد زمینه برای گفت و گو با مهربان ترین مهربانان.
سر ارادت ما و آستان حضرت دوست***که هر چه بر سر ما می رود ارادت اوست
نه این زمان دل حافظ در آتش طلب است***که داغدار ازل همچو لاله خود روست
میثم تمار رحمه الله علیه می گوید: شبی مولایم مرا به همراه خود از کوفه بیرون برد وارد مسجد جعفی شدیم. آن بزرگوار رو به قبله ایستاد و چهار رکعت نماز خواند پس از نماز و تسبیح دست های خود را بلند کرد و این دعا را خواند:
اِلهی کَیفَ اَدعَوکَ وَ قَد عَصَیتُکَ وَ کَیفَ لا اَدعُوکَ وَ قَد عَرفتُکَ وَ حُبُّکَ فِی قَلبِی مَکِینٌ مَدَدتُ اِلَیکَ یَداً بِالذُّنوبِ مَملُوَّهً وَ عَیناً بِالرَّجاءِ مَمدُوهً
پروردگارا چگونه تو را بخوانم با اینکه نافرمانیت را کرده ام و باز چگونه نخوانم با اینکه تو را شناخته و محبتت در قلبم استوار است خدایا دست های پر از گناهم را به سویت دراز می کنم و چشم های امیدوارم را به سویت می گشایم. آنگاه سر به سجده برد و صد مرتبه العفو گفت از سجده سر برداشت از جا حرکت کرد و خارج شد من هم از پی آن حضرت بیرون آمدم میان بیابان بر روی زمین خطی کشیده فرمود: میثم از داخل این خط خارج نشوی. این را فرمود و از من جدا شد و به طرفی رفت. شب تاریکی بود با خود گفتم مولایم دشمنان فراوانی دارد سزاوار نیست او را در این بیابان تنها بگذارم اگر برای حضرت اتفاقی بیفتد در پیشگاه خدا و رسول هیچ عذری ندارم.
ص:79
تصمیم گرفتم آن جناب را تعقیب کنم و از حالش اطلاع یابم گرچه مخالف دستور اوست. از خط بیرون شده به طرف آن بزرگوار رفتم. مشاهده کردم سر در داخل چاهی کرده و سخن می گوید در این هنگام متوجه من شد فرمود: کیستی؟ عرض کردم منم میثم با حالت اعتراض فرمود: مگر من به تو نگفتم از داخل خط بیرون نیایی؟!
گفتم مولای من ترسیدم از سوی دشمنان به شما گزندی رسد. طاقت نیاوردم که شما را تنها بگذارم. فرمود: سخنان مرا که در این چاه میگفتم شنیدی؟ عرض کردم نه روی به من نموده این اشعار را خواند. که ترجمه اش این است در سینه ام اندوه فراوانی است هرگاه افسرده و دلتنگ می شوم زمین را با دست خود می شکافم و رازهای دلم را با زمین می گویم و در نهاد او پنهان می کنم این گیاه که از دل زمین می روید بذر آن را من افشانده ام بذرش همین آن و سوز و گداز من است.(1)
آه و سوز و گداز از علی علیه السلام را در دعای کمیل همه شنیده ایم و خوانده ایم آری علی علیه السلام به ما می آموزد چگونه آمرزش طلبیدن را:
اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِی الذُّنُوبَ الَّتی تَهْتِکُ الْعِصَمَ، اَللّ_هُمَّ اغْفِ_رْ لِی الذُّنُوبَ الَّتی تُنْزِلُ النِّقَمَ، اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِی الذُّنُوبَ الَّتی تُغَیِّ_رُ النِّعَمَ، اَللّ_هُمَّ اغْفِرْ لی الذُّنُوبَ الَّتی تَحْبِسُ الدُّعاءَ، اَللّ_هُمَّ اغْفِرْ لِی الذُّنُوبَ الَّتی تُنْزِلُ الْبَلاءَ، اَللّهُمَّ اغْفِرْ لی کُلَّ ذَنْب اَذْنَبْتُهُ، وَکُلَّ خَطیئَة اَخْطَأتُها
خدایا بیامرز از من گناهانی که پرده دری کردم.
بیامرز از من گناهانی که باعث بدبختی ها می شود.
بیامرز از من گناهانی که باعث تغییر نعمت می گردد.
بیامرز از من گناهانی که سبب حبس دعاهایم شده
بیامرز از من گناهانی که باعث نزول بلا گشته
ص:80
الها هر گناه و خطایی که از من سرزده همه را ببخش .
اِل_هی مَنْ لی غَیْرُکَ أَسْأَلُهُ کَشْفَ ضُرّی وَالنَّظَرَ فی اَمْری
خدایا من چه کسی را جز تو دارم که ضرر و زیان را از من رفع کند؟ و به وضع من برسد و به حالم نظر نماید. پس با بیان مطالبی در نهایت خضوع عرض می کند. «وَبِرَحْمَتِکَ اَخْفَیْتَهُ، وَبِفَضْلِکَ سَتَرْتَهُ، وَاَنْ تُوَفِّرَ حَظّی مِنْ کُلِّ خَیْر اَنْزَلْتَهُ اَوْ اِحْسان فَضَّلْتَهُ اَوْ بِرٍّ نَشَرْتَهُ اَوْ رِزْق بَسَطْتَهُ اَوْ ذَنْب تَغْفِرُهُ اَوْ خَطَأ تَسْتُرُهُ
خدایا به مهر خود لغزش هایم را پنهان داشتی و به فضلت سرپوش گذاشتی الها حظ فراوانم ده از هر چیزی که فرو باری یا احسانی که پخش می کنی یا نیکی که نشر می دهی یا روزی و رزقی که وسعت می دهی یا گناهی که می آمرزی و یا خطایی که می پوشانی یا رَبِّ یا رَبِّ یا رَبِّ
الهی تویی آگه از حال من***عیانست پیش تو احوال من
تویی از کرم دلنواز همه***به پیچارگی چاره ساز همه
بود هر کسی را امیدی به کس***امید من از رحمت توست و بس
الهی به عزت که خوارم مکن***به جرم گنه شرمسارم مکن
ص:81
وَ أَعِنِّی عَلَی تَرْبِیَتِهِمْ وَ تَأْدِیبِهِمْ، وَ بِرِّهِمْ(1)
پروردگارا در تربیت و ادب کردن و نیکی به فرزندانم مرا یاری کن.
همه می دانیم که اولین پایگاه آموزش و پرورش و کانون آموختن خانه و خانواده است و بعد مدرسه و محیط آموزشی و جامعه.
تعلیم و تربیت فرزندان و یادگیری آنان از همان موقعی که کودک به درک و فهم مسایل اطراف خویش می رسد آغاز می شود و بر پدر و مادر تکلیف است که در تربیت و تادیب آنان و آموختن خوبی ها فضای خانه را آماده سازند تا نونهالانشان با آداب صحیح و شایسته شوند.
وقتی امام سجاد: به خدای مهربان عرض می کند «وَاَعِنّی» کمکم کن تا ادب و نیکی را به فرزندانم بیاموزم معلوم می شود اگر خداوند متعال کمکمان نکند نمی توانیم فرزندانی دانشمند و پاکیزه تربیت کنیم و بدون مدد او کاری از دست ما ساخته نیست.
در دعای هشتم صحیفه یکی از مواردی که امام سجاد پناه به خدا میبرد و از او استعانت می جوید همین مسئله است وَ سُوءِ الْوِلَایَةِ لِمَنْ تَحْتَ أَیْدِینَا» بارالها به تو پناه می بریم از اینکه در سرپرستی و تربیت زیردستان بدرفتار باشیم.
سوء رفتار پدر و مادر باعث حقارت و نابودی فرزندان می شود. با یک نگرش به جوانان بزهکار و آلوده به لغزش های اجتماعی به وضوح خواهیم دید که این ها معلول تربیت بد و آموزش دوران کودکی هستند. اینان زیردست والدین نادان و اطرافیان خشن و بداخلاق پرورش یافته و در محیط خانواده غیر از تحقیر و اهانت به شخصیت شان چیزی ندیده و از راه های فضیلت و شرافت انسانی چیزی نیاموخته اند.
ص:82
مولایمان علی علیه السلام میفرمود: حَقُّ الوَلَدِ عَلی الوالِدِ اَن یُحَسِّنَ اِسمَهُ وَ یَحَسِّنَ اَدَبَهُ وَ یُعَلِّمَهُ القُرآنَ(1)
حق فرزند بر پدر این است که نام نیکو روی او بگذارد او را نیکو تربیت کند و قرآن را به او بیاموزد.
وقتی از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم از حق فرزند سوال می شود می فرماید:
تُحَسِّنُ اِسمَهُ وَ اَدَبَهُ وَ تَضعُهُ مَوضِعًا حَسَناً(2)
نام نیک و بر او بگذاری و خوب تربیتش کن و شغل و حرفه خوبی به او بیاموزی. علی علیه السلام در مورد دانش بچه ها فرمود: «مُروُا اَولادَکُم بِطَلَبِ العِلمِ» کنزلاعلمال 45953 فرزندان خود را به آموختن دانش، وادارید. امام بزرگوار فرمود: عَلِّمُوا صِبیانَکُم مِن عِلمِنا ما یَنفَعَهُم بِه. لا تَغلِبَ عَلَیهِم الُمرجِئَهُ بِرَایِها(3)
از دانش ما به کودکان خود چیزی بیاموزید تا آن که خداوند به واسطه آن سودشان بخشد و مرجئه و شبه اندازان با آرای خود بر آنان چیزه نشوند. یکی از جاهایی که امام سجاد شکر خدا را به جا می آورد جایی است که خداوند درهای دانش و درک ربوبیتش را به روی ما گشود.
«وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَی مَا عَرَّفَنَا مِنْ نَفْسِهِ، وَ أَلْهَمَنَا مِنْ شُکْرِهِ، وَ فَتَحَ لَنَا مِنْ أَبْوَابِ الْعِلْمِ بِرُبُوبِیَّتِهِ، وَ دَلَّنَا عَلَیْهِ مِنَ الْإِخْلَاصِ لَهُ فِی تَوْحِیدِهِ، وَ جَنَّبَنَا مِنَ الْإِلْحَادِ وَ الشَّکِّ فِی أَمْرِهِ(4)
حمد خدای را به خاطر آن چه از خود به ما شناساند و طریقه شکر گزاری اش را به ما الهام فرمود و درهای دانش و درک ربوبیتش را به روی ما گشود و ما را دلالت نمود که چگونه به وسیله اخلاص به مرتبه توحید و یگانگی حضرتش برسیم. و از انحراف و دودلی در امر خویش دورمان ساخت.
ص:83
بنابراین پدر و مادر و انبیاء و امامان معصوم علیهم السلام و تمامی راهنمایان دینی هستند که در آموختن و آموزش سلسله عقاید صحیح و اخلاق و رفتار فردی و اجتماعی برای ما نقش مهمی دارند و لازم است که از آموزه های آنان استفاده کنیم و از فرمایشات و گفته های ارزشمند آنان بهره مند شویم.
اسلام عزیز هم برای معلم احترام ویژه قایل است و هم برای متعلم و فراگیرنده.
درباره معلم و مقام عالی وی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:
یجی ء الرَّجُلُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ لَهُ مِنَ الْحَسَنَاتِ کالسَّحابِ الرُّکام اَوْ کالجبال الرَّوَاسِی فَیَقُولُ یَا رَبِّ إِنِّی لِی هَذَا وَ لَمْ أَعْمَلْهَا؟ فَیَقُولُ هَذَا علمک الَّذِی عَلَّمْتَهُ النَّاسَ یَعْمَلُ بِهِ مِنْ بعدک(1)
روز قیامت مردی را می آورند با حسناتی چون ابرهای انبوه و یا کوه های استوار او می گوید: پروردگارا این ها را من انجام نداده ام از کجا آمده اند؟ خداوند می فرماید این ها همان دانشی است که به مردم آموختی و بعد از تو به آنها عمل می شد.
و در باره متعلم و فراگیرنده علم و دانش امام صادق علیه السلام می فرمود:
لو عَلِمَ النَّاسُ مَا فِی طَلَبِ الْعِلْمِ لَطَلَبُوهُ وَ لَوْ بسفک الْمُهَجِ وَ خَوْضِ اللُّجَجِ(2)
اگر مردم می دانستند که علم چه فوایدی دارد هر آینه در جستجوی آن بر می آمدند گرچه در راه آن خون بریزند و در ژرفای دریاها فرو روند.
پیامبر صلی الله علیه و اله وسلم می فرمود: علم بیاموزید زیرا علم رشته پیوند میان شما و خدای عزوجل است. (3)
و لقمان حکیم علیه السلام در اندرز به فرزند خود فرمود: فرزندم در روزها و شبها و ساعات عمر خود بهره ای را به آموختن دانش اختصاص بده زیرا برای خود هرگز لطمه ای بزرگتر از ترک علم نخواهی یافت.(4)
ص:84
یا رَبِّ یَا رَبِّ، یَا حَنَّانُ یَا مَنَّانُ، یَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ، صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، ..... وَ زِدْنِی مِنْ فَضْلِکَ وَ سَعَةِ مَا عِنْدَکَ، فَإِنَّکَ وَاسِعٌ کَرِیمٌ، وَ صِلْ ذَلِکَ بِخَیْرِ الْآخِرَةِ وَ نَعِیمِهَا، یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ(1)
ای پروردگار من ای پروردگار من ای بسیار مهربان و ای بسیار نعمت دهنده ای صاحب جلالت و کرامت بر محمد و آل او درود فرست ... و به فضل و رحمت واسعه ات آنچه که در اختیار داری برایم بیفزا زیرا که تو وسعت بخش و کریم هستی و آن را به خیر آخرت و نعمت فراوان آن متصل کن ای مهربانترین مهربانان.
امام علیه السلام به ما می آموزد که به فکر آینده و پایان کار در دنیا و جهان آخرت باشیم و از خداوند متعال عاقبت کار را در جهت خیر و سلامت بخواهیم.
یک بخش آینده نگری به دنیا مربوط می شود که انسان متفکر و صاحب اندیشه ی والا همواره به فکر آینده خود است و در انتخاب کارها و راه ها دوراندیش و آینده نگر است. همیشه با اهل تجربه مشورت می کند و برای انجام هر کاری نتیجه و نهایت را مورد مطالعه و بررسی قرار می دهد تا گرفتار لغزش و اشتباه نشود.
بخش دیگر مربوط به عالم برزخ و قیامت می باشد وَصِل ذلِکَ بِخَیرِ الاخِرَهِ وَ نَعِیمَها و آن را به خیر آخرت و نعمت فراوانی آن متصل کن.
انسان اینده نگر از بسیاری رذایل اخلاقی دور است مثل حرص و بخل و حسد و کبر چون می داند یک روزی موقعیت اجتماعی و امکانات مادی به پایان می رسد و پرونده عمر بسته می شود بنابراین حرص و بخل و حسد و کبر برای چه. بر همین اساس به خاطر دوراندیشی که دارد این رذایل را در خود می خشکاند و بدون چشم داشت به مال
ص:85
و ثروت دیگران و یا قصور و کوتاهی از انفاق و احسان به دیگران به کار خویش ادامه میدهد. امیرالمومنین علی علیه السلام درباره دوراندیش چنین می فرمود:
اِنَّ العاقِلَ یَنبَغِی اَن یَحذَرَ المَوتَ فِی هِذِه الدّارِ وَ یَحسُنُ لَهُ التَّاهُّبُ قَبلَ اَن یَصِلَ اِلی داِر یَتَمَنّی فِیها المَوتَ فَلا یَجِدِهُ(1)
عاقل باید که در این دنیا از مرگ حذر کند و خود را برای آن به خوبی آماده سازد پیش از این که به سرایی رود که در آن ارزوی مرگ می کند و نمی یابدش. و نیز همان امام بزرگوار فرمود: اِنَّ العاقِلَ مَن نَظَرَ فِی یَومِهِ لِغَدِهِ وَسَعی فِی فَکاکِ نَفسِهِ. وَ عَمِلَ لِما لا بُدَّلَهُ مِنهُ وَ لا مَحِیصَ لَهُ عَنهُ(2)
خردمند کسی است که به دنیای فانی و پست پشت کند و به بهشت ارزنده و جاویدان روی آورد.
آینده نگری این حسن را دارد که انسان خود را در وضعیتی که دارد مشغول نمی کند و گرفتار خودخواهی و خود بزرگ بینی نمی شود. اگر طبق فرمایشات امیرالمومنین علی علیه السلام به آخرت و لحظه های پایانی عمر اندیشه شود به طور قطع این نوع رذایل در انسان مهار می شود.
تفرعن یعنی فرعون صفت بودن درتمام اعصار بوده و هست در همین عصری که ما زندگی می کنیم غیر از پادشاهان رئیس جمهور مادام العمر داریم که در نهایت زورگویی بر مسند قدرت نشسته اند و به آراء مردم اعتنایی ندارد و فکر می کند که همه کشور و مردم آن سرزمین متعلق به او و برده وی هستند در حالی که اگر آینده نگر باشد باید لحظه ای درباره مرگ و قیامت درنگ کند و به خود آید که یک روزی به طور ناگهانی همه این نعمت ها از او گرفته می شود و در نهایت زبونی و ذلت در پیشگاه الهی و دادگاه عدل او باید پاسخ گوی اعمال یک عمر خویش باشد.
ص:86
تِلْکَ الدَّارُ الآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الأرْضِ وَلا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ (1)
این سرای آخرت است برای آنانی که قرار داده ایم که در دنیا اراده طغیان در زمین و فساد نکرده اند و پایان خوب از آن اهل تقواست.
وَ أَجْرِ لِلنَّاسِ عَلَی یَدِیَ الْخَیْرَ وَ لَا تَمْحَقْهُ بِالْمَنِّ، وَ هَبْ لِی مَعَالِیَ الْأَخْلَاقِ، وَ اعْصِمْنِی مِنَ الْفَخْرِ. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ لَا تَرْفَعْنِی فِی النَّاسِ دَرَجَةً إِلَّا حَطَطْتَنِی عِنْدَ نَفْسِی مِثْلَهَا(2)
خدایا به دست من کار خیر مردم را اجرا کن ولی با منت گذاری من از بینش نبر و مرا به پایه های اخلاق برسان و از فخر کردن و به خود بالیدن نگاهم دارد. الها بر محمد و آل او درود فرست و مرا بالا مبر در میان مردم به درجه ای جز آنکه پایینم آری در پیش خود به همان مقدار.
امام علیه السلام دیدگاه خیر و مثبت به اجتماع و مردم دارد و از خداوند می خواهد که خیرش به مردم برسد آن هم بدون منت گذاردن و فخرفروشی. خدمت به خلق خدا از آموزه های صحیفه سجادیه است. در بیان حضرت بود که خدایا توفیق کار راه اندازی مردم را به من بده. جالب اینجاست بین انان که مشمول کار خیر قرار می گیرند تفاوتی وجود ندارد. یعنی دین و مذهب و مرام مطرح نیست بلکه باید صرف آن که ناس و انسان هستند به آنها خیر برسانم. رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم درباره مردم جامعه بیانی دارد که سعدی آن را به نظم در آورده است.
ص:87
اِنَّما المُومنونَ فِی تَراحُمِهِم وَ تُعاطُفِهِم بِمَنزِلَهِ الجَسَدِ الواحِدِ اِذَا اشتَکی عُضوٌ تَداعی لَهُ سایِرُ الجَسَدِ بِالحُمی وَ السَّهَر(1)
مومنین در مقام رحمت و عطوفت نسبت به یکدیگر به منزله یک جسدند وقتی یک عضو از جسد بیمار شود سایر اعضای آن همانند او تبداری و شب بیداری دارند و در غم و مصیبت او شریکند.
بنی آدم اعضای یک پیکرند***که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار***دگر عضو ها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی***نشاید که نامت نهند آدمی
شان انسانیت اقتضا می کند که دیگران را دوست بداریم از بیماران عیادت کنیم از افتادگان دستگیری نماییم گرسنه را سیر نیازمندان به لباس را بپوشانیم به افراد بی سرپرست و ایتام کمک و نوازش کنیم.
مردم جامعه در هر م ذهب و مرام که باشند باید مورد تفقد و مهربانی قرار گیرند مولایمان علی علیه السلام در منشور حقوق بشر ارزشمند خود به مالک اشتر نوشت که مالک دلت را مهیا کن تا با رحمت و محبت و لطف و مهربانی با مردم برخورد نمایی مبادا همچون درنده ای که خوردن شکار خویش را مغتنم می شمارد با آنان مواجه گردی چه آنکه مردم دو گروهند اِمّا اَخٌ لَکَ فِی الدِّینِ اَو نَظِیرٌ لَکَ فِی الخَلقِ
یا از نظر دینی برادر تو هستند یا از جهت آفرینش و خلقت همانند تو و در هر دو صورت انسان اند و باید با روش انسانی با آنان معامله نمایید.(2)
یکی از مسایل مهم درباره اجتماع و مردم خیر رساندن به مردم است که امام سجاد علیه السلام عرض کرد وَ اَجرِ لِلنّاسِ عَلی یَدِیَ الخَیرَ این خیر منحصر به خدمات مالی نیست بلکه هر نوع خدمتی که دیگران را شامل می شود و حاکی از فضیلت انسان است.
ص:88
مردی به رسول گرامی صلی الله علیه و آله وسلم عرض کرد: اَحِبُّ اَن اَکُونَ خَیرَ النّاسِ فَقالَ: خَیرُ النّاسِ مَن یَنفَعُ النّاسَ فَکُن نافِعاً لَهُم(1)
دوست دارم که بهترین مردم باشم حضرت فرمود: بهترین مردم کسی است که نفعش بیشتر عاید مردم گردد. پس تو در راه نفع رساندن به مردم کوشا و جدی باش تا از بهترین مردم باشی.
به پایان مهلت هر چیز و زمان مرگ اجل گفته می شود. وقتی در بین مردم گفته می شود فلانی اجلش فرا رسیده یعنی هنگامه مرگ که البته گاهی (ضرب الاجل) است یعنی مهلت عمر به سرعت به پایان می رسد مثل مرگ های ناگهانی و گاه بیماری ها و احتضار وجود دارد که نشانه اجل است.
اجل گاه معلق است و گاه حتمی در مورد اول می توان با پرداخت صدقه صله رحم و ذکرهای خاص آن را دفع کرد و به تاخیر انداخت ولی درباره اجل حتمی کاری نمی توان کرد قرآن درباره اجل حتمی به اجل مسمی تعبیر می فرماید: وَیَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذَابِ وَلَوْلَا أَجَلٌ مُسَمًّی لَجَاءَهُمُ الْعَذَابُ وَلَیَأْتِیَنَّهُمْ بَغْتَةً وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ(2)
از تو تقاضای تعجیل در عذاب را می کنند که اگر زمان معین آن نبود عذاب به سراغ آنان می آمد و ناگهانی آنان را فرا می گرفت در حالی که بی خبر بودند.
امام سجاد علیه السلام درباره هنگامه اجل عرض می کند وَ إِذَا انْقَضَتْ أَیَّامُ حَیَاتِنَا، وَ تَصَرَّمَتْ مُدَدُ أَعْمَارِنَا، وَ اسْتَحْضَرَتْنَا دَعْوَتُکَ الَّتِی لَا بُدَّ مِنْهَا وَ مِنْ إِجَابَتِهَا، فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْ خِتَامَ
ص:89
مَا تُحْصِی عَلَیْنَا کَتَبَةُ أَعْمَالِنَا تَوْبَةً مَقْبُولَةً لَا تُوقِفُنَا بَعْدَهَا عَلَی ذَنْبٍ اجْتَرَحْنَاهُ، وَ لَا مَعْصِیَةٍ اقْتَرَفْنَاهَا(1)
و در آن هنگام که عمرمان به پایان می رسد و در موقع اجابت دعوتت که هیچ راه فراری از آن نیست بر محمد و آل او درود فرست و پایان آن چه دو فرشته نویسنده اعمال برایمان نوشته اند توبه قبول شده ثبت و ضبط فرما که اگر پس از آن لغزشی از ما سرزده باشد به حساب نیاوری و بازخواستمان نکنی.
آری هنگامه اجل و مرگ و یا به تعبیر دیگر احتضار اگر فضل و کرم خداوند و عنایت محمد و آل علیهم لاسلام نباشد بسیار سخت و دشوار است.
وَجَاءَتْ سَکْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذَلِکَ مَا کُنْتَ مِنْهُ تَحِیدُ (2)
و سرانجام سکرات مرگ براساس حق فرا می رسد این همان مرگی است که از آن دوری می کردی.
رسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم فرمود:
«احْضُرُوا موتاکم وَ لقنوهم «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» وَ بَشِّرُوهُمْ بِالْجَنَّةِ فَإِنْ الْحَلِیمَ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ یَتَحَیَّرُ عِنْدَ ذلک الْمَصْرَعِ وَ إِنَّ الشَّیْطَانَ أَقْرَبُ مَا یکون مِنِ ابْنِ آدَمَ عِنْدَ ذلک الْمَصْرَعِ وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لِمُعَایَنَةِ ملک الْمَوْتِ أَشَدُّ مِنَ أَلْفِ ضَرْبَةً بِالسَّیْفِ وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَا تَخْرُجُ نَفْسُ عَبْدِ مِنَ الدُّنْیَا حتی یَتَأَلَّمُ کل عِرْقٌ مِنْهُ عَلَیَّ حِیَالِهِ (3)
در بالین مردگان خود حاضر شوید و به آنان «لا اله الا الله» تلقین کنید و نوید بهشتیان دهید زیرا حتی مردان و زنان بردبار هم در این صحنه گیج و سرگشته می شوند و شیطان بیش از هر زمان دیگری در هنگام مرگ به آدمی نزدیک می گردد.
ص:90
سوگند به آن که جانم در دست اوست مشاهده ملک الموت سخت تر از هزار ضربه شمشیر است سوگند به آن که جانم در دست اوست جان هیچ بنده ای از دنیا نرود مگر این که یکایک رگ های او درد کشد.
این هم برای ارادتمندان به اهل بیت علیهم السلام خاصه مولا امیرالمومنین علیه السلام حارث همدانی می گوید نیم روزی نزد امیرمومنان علیه السلام رفتم فرمود: چه جز تو را به این جا کشانده است؟ عرض کردم: به خدا قسم که محبت به شما فرمود: اگر راست بگویی بی گمان در همه جا مرا خواهی دید: زمانی که جانت به این جا رسد با دست مبارکش اشاره به حنجره خود کرد و هنگام گذاشتن از صراط و در کنار حوص کوثر. (1)
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ حَلِّنِی بِحِلْیَةِ الصَّالِحِینَ .... وَ السَّبْقِ إِلَی الْفَضِیلَةِ، وَ إِیثَارِ التَّفَضُّلِ(2)
الها بر محمد و آل او درود فرست و مرا به زیور انسان های صالح بیارای ...... و مرا به سبقت گرفتن به سوی فضیلت و از خود گذشتگی در احسان و بخشش موفق بدار.
امام سجاد علیه السلام از چیزی سخن می گوید که یک مرتبه از احسان بالاتر است زیرا احسان لازم نیست حتما ابتدایی و بدون علت باشد بلکه بعضی از مواقع ممکن است احسان پاداشی باشد چنان چه قرآن شریف می فرماید
هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِ(3)
اما «إِیثَارِ التَّفَضُّلِ» یعنی احسان ابتدایی و بدون علت که نشان بزرگواری و کرامت نفس تفضل کننده ای است.
ص:91
به هر تقدیر این نوع احسان از بهترین موارد احسان است چنان که امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود: مِن اَحسَنِ الاِحسانِ الاِیثارُ(1)
از بهترین نیکوکاریها ایثار است
آن امام بزرگوار فرمود: الاِیثارُ اَحسَنُ الاِحسانِ وَ اَعلی مَراتِبِ الاِیمانِ(2)
ایثار نیکوترین نیکوکاری و بالاترین مرتبه ایمان است.
موسی علیه السلام عرض کرد: پروردگارا درجات حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم و امت او را به من بنمای فرمود ای موسی تو تاب تحمل آن را نداری اما یکی از منزلت های ارجمند و والای او را به آن سبب که وی را بر تو و همه آفریدگانم برتری دادم من به تو نشان می دهم .... آن گاه ملکوت آسمان را بر موسی آشکار ساخت پس موسی منزلتی را دید که از پرتوهای آن و نزدیکیش به خدی عَزَّوَجَلَّ نزدیک بود قالب تهی کند عرض کرد:
پروردگارا به چه سبب او را به این کرامت و منزلت رساندی؟ فرمود: به سبب خوبی که از میان افریدگانم او را به آن ویژه گردانیدم و آن خوی ایثار است ای موسی هیچ یک از بندگانم که زمانی از عمر خود را به ایثار گذرانده باشد بر من وارد نشود مگر آن که از حسابرسی او شرم کنم و در هر جای از بهشتم که خواهد جایش دهم. (3)
احسان خانواده کرم و احسان سبب نزول آیات شریفه ای در سوره مبارکه (انسان) شد.
یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَیَخَافُونَ یَوْمًا کَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیرًا وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَی حُبِّهِ مِسْکِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزَاءً وَلَا شُکُورًا(4)
به نذر خود وفا می کنند و از روزی که شر آن انکار ناپذیر است می ترسند و غذا را بر دوستی خدا به مسکین و یتیم و اسیر می دهند.
ص:92
و گویند ما شما را فقط برای خدا غذا می دهیم و از شما هیچ پاداشی و سپاسی نمی خواهیم.
امام صادق علیه السلام میفرماید: نزد فاطمه علیها السلام مقداری جو موجود بود آنحضرت آنها را آرد کرد و مقداری نان پخت همین که خواستند استفاده کنند. شخص مسکنی وارد شد و گفت خدا به شما رحمت فرستد از آنچه که در اختیار دارید مرا اطعام کنید و امیرالمومنین علیه السلام برخاسم یک سوم نان را به او داد. چیزی نگذشت شخص یتیمی وارد شد و گفت خدا به شما رحمت فرستد از آنچه در اختیار دارید مرا اطعام کنید حضرت علی علیه السلام ثلث دوم نان را د راختیار یتیم گذاشت و بعد مرد اسیری وارد شد و گفت خدا شما را رحمت کند از آنچه در اختیار دارید مرا اطعام کنید حضرت علی علیه السلام برخواست و ثلث باقیمانده را به اسیر داد و خودشان از آن نان نخوردند و خداوند این ایات را در شان ایشان نازل فرمود.(1)
ما مامور به دو کار مهم هستیم یکی اجرای عدالت و دیگری احسان به خلق
إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ(2)
خداوند به عدل و احسان فرمان می دهد.
درباره پدر و مادر به طور ویژه سفارش می کند که وَ بِالوالِدَینِ اِحسناً(3)
به پدر و مادر خود احسان کنید و برای تاکید این امر مهم یعنی احسان به پدر و مادر در سوره بقره آیه 83 و نساء آیه 36 و انعام آیه 151 و احقاف آیه 15 همین مطلب را تکرار می نماید.
ص:93
حر بن یزید ریاحی علیه الرحمه با هزار نیروی نظامی خود به سپاه حضرت حسین علیه السلام نزدیک شدند و در شدت گرما در برابر حسین علیه السلام و یارانش صف کشیدند تا مانع ادامه راه آن حضرت و اصحابش شوند.
امام علیه السلام هم با سپاه خود شمشیرها را آماده کردند و در مقابل آنها ایستادند. در این هنگام حضرت حسین علیه السلام ملاحظه فرمود که سپاه دشمن تشنگی سخت در عذاب است فورا به جوانان خود امر کرد: اِسقُوا القَومَ وَ اورِوهِم مِنَ الماءِ وَ رَشِفُوا الخَیلَ تَرشِیفاً
اینها را با اسب هایشان آب دهید تا حدی که سیراب شوند آنها به فرموده امام ظروف و طشت ها را پر از آب کردند و سپاه حر و اسب هایشان را آب دادند.
علی بن طعان محاربی می گوید: من آخرین نفر از سپاه حر بودم که به آنجا رسیدم تشنگی بر من و مرکب من بسیار غلبه کرده بود چون حضرت سید الشهداء علیه السلام حال عطش من و مرکب مرا ملاحظه فرمود: به من امر کرد تا شتر خود را بخوابانم شتر را آب دادم و شخص حسین علیه السلام با دست مبارک مشک اب را به دهان من گذاشت. (1)
ره نیک مردان آزاده گیر***چو استاده ای دست افتاده گیر
امام حسین علیه السلام با عده ای از یاران به باغی که اطراف مدینه بود و متعلق به حضرت بود وارد شدند. نگهبان و باغبان باغ غلامی به نام صاف بود.
وقتی به داخل باغ رفتند امام علیه السلام مشاهده کرد که غلام به خوردن نان مشغول است امام حسین علیه السلام پشت درختی پنهان شد و رفتار غلام را زیر نظر گرفت غلام یک لقمه خودش می خورد و یک لقمه به سگی که در کنارش بود می داد. امام علیه السلام از عمل غلام شگفت زده شده بود. همین که غلام دست از غذا کشید گفت:
ص:94
اَلحَمدُللهِ رَبِّ العالَمین الّلهُمَّ اغفِرلِی وَ اَغفِر لِسَیِّدی وَ بارِک لَهُ کَما بارَکتَ عَلی اَبَوَیهِ بِرَحمَتِکَ یا اَرحَمَ الرَّاحِمین
حمد خدای دو جهان را خداوندا مرا ببخش مولایم را مشمول غفرانت قرار بده و برکتت را بر او نازل فرما همان طور که بر پدر و مادرش نازل فرمودی ِرَحمَتِکَ یا اَرحَمَ الرَّاحِمین
امام حسین علیه السلام وقتی احسان خالصانه این غلام را به حیوانی مشاهده کرد از برخاست و خود را به غلام رساند و او را صدا زد:
غلام از جا برخاست و وحشت زده گفت ای آقای من و آقای همه مومنین ببخشید من شما را ندیدم امام علیه السلام فرمود: ای صافی تو مرا حلال کن که بدون اجازه ات به باغ تو داخل شدم.
غلام گفت شما با فضل و بزرگواریتان چنین می فرمایید امام علیه السلام فرمود دیدم که لقمه هایت را دو نیم می کردی نصف خود می خوردی و نصف به سگ می دادی این کار تو چه معنی داشت؟ غلام گفت این سگ در هنگام خوردن غذا به من نگاه می کرد بنابراین حیا کردم که او را غذا ندهم.
حسین جان این سگ پاسبان باغ توست من هم عبد و غلام تو هر دو با هم از رزق و کرم تو می خوردیم.
امام حسین علیه السلام از سخنان غلام به گریه افتاد و فرمود تو را در راه خدا آزاد کردم و از صمیم قلب هزار دینار به تو بخشیدم غلام گفت اگر مرا آزاد کنی از در خانه ات نخواهم رفت و همچنان خدمتگزار آستانت خواهم بود. امام علیه السلام فرمود سزاوار است مرد آنچه می گوید به آن عمل کند هنگامی که وارد باغ شدم به تو گفتم بدون اجازه تو به باغ تو قدم گذاشتم پس قول و عمل من باید یکی باشد یعنی باغ متعلق به توست فقط با این شرط که این اصحاب و یاران من که مشاهده می کنی اجازه داشته باشند گاهی از میوه های آن استفاده کنند و تو آنها را به خاطر من کرامت کن تا خداوند در روز قیامت به تو کرم کند.
ص:95
امام علیه السلام او را دعا کرد و فرمود: وَ بارِکَ لَکَ فِی حُسنِ خُلقِکَ وَ اَدَبِکَ خداوند این حسن خلق و ادب تو را مبارک گرداند.
غلام گفت حال که باغ خویش را به من بخشیدی من هم استفاده از آن را برای اصحاب و شیعیانت رایگان قرار دادم. (1)
مباد که احسان و نیکی به کسانی که سزاوار احسانند. به فراموشی سپرده شود و دل ها گرفتار قساوت و سختی گردد که به طور یقین سخط و غضب خدا را به همراه دارد از جمله پیش بینی هایی که امیرمومنان علی علیه السلام کردند این بود: «زمانی بر مردم فرا می رسد که بسیار سخت است در آن زمان توانگر هر چه د راختیار دارد محکم می چسبد در حالی که دستور چنین کاری به وی داده نشده خدایی که من او پاک و منزه می دانم فرمود: وَلا تَنسَوُا الفَضلَ بَینَکُم احسان و نیکی را در بین خود فراموش نکنید. (2)
ص:96
انْتَهِ بِنِیَّتِی إِلَی أَحْسَنِ النِّیَّاتِ، وَ بِعَمَلِی إِلَی أَحْسَنِ الْأَعْمَالِ. اللَّهُمَّ وَفِّرْ بِلُطْفِکَ نِیَّتِی(1)
خدایا نیتم را به بهترین نیت ها و عمل مرا به بهترین اعمال منتهی گردان الها به لطف و کرمت نیتم را کامل فرما.
نیت در سلامت و یا فساد عمل بسیار موثر است و هیچ عملی بدون نیت امکان پذیر نیست. قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَی شَاکِلَتِهِ(2)
ای رسول ما بگو هر کس براساس نیت خویش عمل می کند.
پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به اباذر می فرمود: ای اباذر ناگزیر هستی در هر کاری نیتی داشته باشی حتی در خوابیدن و خوردن.(3)
شاید بعضی فکر کنند نیت جدای از عمل است و حال آنکه عمل و نیت مکمل همدیگرند و عمل آن وقت ارزش پیدا می کند که نیت سالم و خالص باشد.
امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمود: اِنَّ اللهَ بِکَرَمِهِ وَ فَضلِهِ یَدخُلُ العَبدَ بِصِدقِ النِّیهِ وَ السَّریرَهٍ الصّالِحِهِ الجَنَّهِ(4)
خداوند به کرم و فضل خود بنده مومن خود را به خاطر صداقت در نیت و سلامت باطن وارد بهشت می کند.
نیت خالص در انجام کار و اختصاص دادن دین خالص به خدا توصیه قرآن و عترت است. اَلا للهِ الدّینُ الخالِصِ هان که دین خالص مخصوص خداست. (5)
امام صادق علیه السلام می فرمود: اخلاص مجمع جمیع اعمال شایسته است زیرا اخلاص موجب کمال و برتری عر عملی خواهد شد و چون اخلاص محقق گردید بسیاری از فضایل و محاسن اعمال نیز محقق است.
ص:97
اخلاص کلید قبول عمل و مهر و امضاء و رضای پروردگار است بنابراین هر کس اعمالش به درگاه الهی مورد قبول قرار گرفت و خدا از او راضی بود از مخلصین است و هر کس که اعمالش مورد قبول و رضای خدا واقع نشد مخلص نیست
سپس فرمود: کمترین مرتبه اخلاص آن است که به قدر استطاعت در مقام اطاعت و عبادت کوشش کند و برای عمل خود از پروردگار توقع پاداش نداشته باشد (1)
این که امام سجاد علیه السلام عرض می کند خدایا: وَ قّر بِلُطفِکَ نِیّتِی پروردگارا نیتم را به بهترین نیت ها برسان بهترین نیت اخلاص است.
انسان مخلص کارهایش را برای خدا انجام می دهد و توقع پاداش از غیر خدا ندارد.
محبت و دوستی اش را برای خدا و بغض و نفرتش را در راه خدا مصرف می کند چرا که امام صادق علیه السلام فرمود: «مَن لَم یُحِب عَلی الدِّینِ وَ لَم یُبغِض عَلی الدِّینِ فَلا دِین لَهُ » جامع السعادات ج3ص184 هر کس حب و بغض خود را به خاطر خدا مصرف نکند دین ندارد.
همان بزرگوار فرمود: هَل الاِیمانُ اِلّا الحُبِّ فِی اللهِ وَ البُغضِ فِی اللهِ(2) آیا ایمان غیر از حب و بغض در راه خداست؟ آدم مخلص در بین راه سست نمی شود و کار را نیمه تمام نمی گذارد وقتی مردی از پیامبر از اخلاص می پرسد؟ پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم پاسخ می دهد. اِنَّ تَقُولَ رَبِّی اللهُ ثُمَّ تَستِقِیمُ کَما اُمرتَ(3) بگویی خدا من الله است و بعد همان طوری که خدا امر کرده پایداری کن.
برای رسیدن به مقام اخلاص جز امدادهای الهی و کمک باری تعالی کارساز نیست بنابراین باید عاجزانه از حضرت متعال بخواهیم که خدایا کمکمان کن که به آنچه تو می پسندی مشغول شویم و برخلاف رضای تو گامی برنداریم. مرحوم صاحب جواهر شیخ محمد حسن نجفی در روزهای آخر زندگیش دستور داد مجلسی تشکیل شود که همه علمای
ص:98
طراز اول نجف اشرف در آن شرکت کنند مجلس مزبور در خدمت صاحب جواهر تشکیل گردید ولی شیخ مرتضی انصاری در آن حضور نداشت.
صاحب جواهر فرمود: شیخ مرتضی را نیز حاضر کنید پس از جستجو و تفحص دیدند شیخ در گوشه ای از حرم شریف امیرالمومنین علی علیه السلام رو به قبله ایستاده و برای شفای صاحب جواهر دعا می کند و از خداوند می خواهد تا او از این مرض عافیت یابد. پس از اتمام دعا شیخ را به آن مجلس هدایت کردند. صاحب جواهر شیخ را بر بالین خودنشاند و دستش را گرفته بر روی قلب خود نهاد و گفت: اَلانَ طابَ لِیَ المَوتُ اکنون مرگ بر من گواراست. سپس به حاضرین فرمود: هذا مَرجِعکُم مِن بَعدِی این مرد پس از من مرجع و رهبر شما خواهد بود بعد رو به شیخ انصاری کرده و گفت: قَلِّل مِن اِحتیاطِکَ فَاِنَّ الشَّریعَهَ سَمحَهٌ سَهلَهٌ از احتیاطات خود بکاه و بسیار سخت گیر مباش زیرا که دین اسلام دینی است سهل و آسان.
این مجلس پایان یافت و طولی نکشید که صاحب جواهر شیخ محمدحسن نجفی به دیار قدس پر کشید. و اینک نوبت شیخ مرتضی است که رهبری امت را به به عهده بگیرید اما او با این که چهارصد تن مجتهد مسلم اعلم بودنش را تصدیق کردند از صدور فتوا و قبول مرجعیت خودداری ورزید و به سعید العلما مازندرانی که در ایران به سر می برد و شیخ انصاری در کربلا با وی همدرس بود و در آن هنگام او را برخود ترجیح می داد نامه ای به این مضمون نوشت:
هنگامی که شما در کربلا بودید و با هم از محضر استاد استفاده می بردیم درک و فهم تو بیشتر از من بود اینک سزاوار است به نجف آمده و این امر را عهده دار شوی.
ص:99
سعید العلما در جواب نوشت: اری لیکن شما در این مدت در حوزه مشغول به تدریس و مباحثه بوده اید ولی من در اینجا گرفتار امور مردم هستم و شما در این مسئله از من سزاوارترید.
شیخ انصاری پس از رسیدن جواب نامه به حرم مطهر حضرت علی علیه السلام مشرف شده و از آن امام بزرگ خواست که وی را در این امر خطیر کمک نموده و از لغزش مصون بدارد. یکی از خادمان حرم مطهر امیرالمومنین علیه السلام می گوید:
طبق معمول ساعتی قبل از طلوع فجر برای روشن کردن چراغ های حرم مطهر به آن جا رفتم. ناگهان از طرف پایین پای حضرت صدای گریه ای بلند و جانکاه به گوشم رسید بسیار در شگفت شدم خدایا این صدای کیست؟ این گریه جانسوز از کجاست؟
ناگهان دیدم شیخ انصاری رحمه الله علیه صورتش را بر ضریح مقدس گذاشته و گریه می کند و با سوز و گداز به امام علیه السلام عرض میکند: «آقای من مولای من ای ابالاحسن یا امیرالمومنین این مسئولیتی که اینک به من واگذار شده بس خطیر و مهم است از تو می خواهم که مرا از لغزش و اشتباه و عدم عمل به وظیفه مصون داری و در طوفان های حوادث ناگوار همواره راهنمایم باش در غیر این صورت زیر بار مسئولیت رهبری مرجعیت نخواهم رفت.(1)
این یک نمونه از اخلاص در نیت و عمل است که نشان از احتیاط و نگرانی دارد از این که مبادا برخلاف رضای حق تعالی کاری انجام گیرد.
بر همین اساس امام سجاد علیه السلام در ضمن حدیثی فرمود: محبوب ترین شما نزد خداوند کسانی هستند که عملشان نیکوتر و رفتارشان پسندیده تر است اما بدانید که برترین شما در مقام عمل نزد خدا و بزرگترین شما در پیشگاه الهی کسانی هستند که نسبت به
ص:100
اموری بیشتر مراقبت می کنند که در نزد خدا پسندیده تر است و خدا به آن اهمیت زیادی می دهد.(1)
بنده مخلص آنچه دلش می خواهد دنبال نمی کند آنچه خدا می خواهد انجام می دهد و البته ممکن است در این راه ضررها و صدمات ظاهری ببیند ولی همه را تحمل می نماید. امام باقر علیه السلام می فرمود: روز قیامت منادی حق ندا می دهد که کجایند اهل استقامت و پایداری یک گروه از بندگان خدا برمیخیزند.
فرشتگان به سوی ایشان می روند و می پرسند که شما چه استقامتی کردید جواب می دهند که:
صَبَرنا اَنفُسَنا عَلی طاعَهِ اللهِ و صَبرنا ها عن مَعصِیَهِ اللهِ قالَ فَیُنادِیُ مِنادٍ مِن عِندِاللهِ صَدَقَ عِبادِی خَلُّوا سَبِیلهُم لِیَدخُلوُا الجَنَّهَ بِغَیرِ حِسابٍ(2)
ما پایدار در اجرای دستورات الهی بودیم و آنگاه منادی از طرف خدا صدا می زند که این بندگان من راست می گویند راه آنها را باز کنید که بدون بازخواست داخل بهشت شوند.
ص:101
وَ وَفِّقنِی لِلَّتِی هِیَ اَزکی(1)
خدایا موفقم دار به روش و کرداری که پاکیزه تر است.
تزکیه نفس و تطهیر آن یعنی خشکاندن رذایل در خود و متخلق شدن به اخلاق حمیده.
بحث و گفت و گوی اخلاق از جمله مباحثی است که دامنه بسیار وسیع دارد. بنابراین علاقه مندان به گفتگوهای اخلاقی باید به کتاب های اخلاق مراجعه کنند تا از مجموعه فضایل و رذایل اخلاقی مطلع شده و انشاء الله به اخلاق خوب و پاکیزه که همان تزکیه نفس است نایل آیند.
فلسفه رسالت پیامبر عظیم الشان صلی الله علیه و اله وسلم تکمیل اخلاق شمرده است. اِنَّما بُعثِتُ لِاُتَمِمَّ مَکارِمَ الاَخلاقِ(2)
من از طرف خداوند برانگیخته شدم که مکارم اخلاق را تکمیل و تمام نمایم. جمله ای را که برای این بحث انتخاب کردیم از دعای شریف و گرانقدر مکارم اخلاق صحیفه سجادیه بود. این دعا که اسمش مطابق متن آن است مجموعه ای از مکارم خوبان و اخلاق کریمه می باشد و چه خوب است گاهی مثل دعاهای روز و شب که به آنها مانوس هستیم این دعا را نیز ضمیمه کنیم و آن چه را که امام سجاد علیه السلام از مکارم اخلاق از خداوند طلب کرده است ما نیز بخواهیم شاید در این رهگذر رذایل از ما دور شوند و فضایل در سر وجودمان جای گیرند.
اخلاق خوب و صفات پسندیده آن قدر جاذبه دارند که افراد فاقد آنها اگر انسان و یا انسان هایی را دارای چنین حالاتی ببینند احساس شادمانی و مسرت می کنند و زبان به ستایش و تمجید آنان می گشایند.
ص:102
در واقع دوست داشتن اخلاقیات پسندیده و نفرت از رذایل اخلاقی در نهاد و فطرت انسان نهفته است البته به شرط آن که گناه و جنایت آن قدر گریبان گیر طرف نشده باشد که او را چون چهارپایان بلکه پست تر آنها کرده باشد به این در بیان مولایمان علی علیه السلام دقت کنید:
اَلنَّفسُ الدَّنِیَّهُ لا تَنفَکُّ عَن الدَّنائاتِ انسان پست فطرت از پستی دنائت جدا نمی شود و پیوسته به فرومایگی و اعمال وهن آمیز گرایش دارد.
اَلکَریمُ یَری مَکارمَ اَفعالِهِ دَیناً عَلَیهِ یَقضِیهِ هر دو حدیث از غررالحکم انسان کریم النفس و بزرگوار مکارم اعمال را دین انسانی خود تلقی می کند و خویشتن را به اداء آن موظف می شناسد.
به هر احل اخلاص خوب مایه زندگی خوب و تحکیم روابط اجتماعی می شود و مردم را به ادب و احترام متقابل وا می دارد و به زندگی گرمی و نشاط می بخشد. مردی به محضر امام صادق علیه السلام شرفیاب شد و عرض کرد مرا از مکارم اخلاق آگاه سازید. حضرت در جواب او از چند صفت انسانی نام برد: اَلعَفوُ عَمَّن ظَلَمَکَ وَ صِلَهُ مَن قَطَعَکَ وَ اِعطاءُ مَن حَرَمَکَ وَ قَولُ الحَقِّ عَلی نَفسِکَ(1)
بخشش و گذشت از آن کسی که به تو ستمی کرده است ارتباط با کسی که از تو بریده است بخشش و انفاق به آنکه تو را محروم نموده است و به حق و درستی سخن گفتن اگرچه بر ضررت باشد.
بخلق و لطف توان کرد صید اهل نظر***به بند و دام نگیرند مرغ دانا را
آری تمامی علوم و معارف ارزشمند و گرانقدرند ولی علم اخلاق و حکمت علمی جایگاه ویژه ای دارند به این دلیل که تصور هر علمی برای عده ای خاص مطرح است ولی اخلاق چیزی است که بدست آوردن آن برای طالبین هر نوع علم و دانش ضروری است تجربه نشان داده است که کارسازی و سودمندی سایر علوم در گرو علم اخلاق است و به
ص:103
عبارت دیگر هر علمی که با خلقیات پسندیده انسان آمیخته باشد به طور صحیح و شایسته پیاده خواهد شد. آری جامعیت اخلاق در حدی است که عامی و عالم مسلمان و کافر و کوچک و بزرگ همه محتاج به آن می باشند. علم اخلاق همیشه و همه جا ملازم انسان است دستورالعمل های اخلاقی که برای زندگی زناشویی و آیین همسرداری و تعلیم و تربیت فرزندان و برخورد با ارحام و نزدیکان و همسایگان و دوستان وجود دارد همه و همه مفید و حیاتی هستند و هیچ کس نمی تواند تا پایان عمر خود را از آن بی نیاز بداند.
در قدر و منزلت اخلاق همین بس که به محض متصف شدن به صفات کمال و جمال دل آدمی محل نور حق تعالی می شود و برای سیر و سلوک الی الله آماده می گردد و بی شک تا تهذیب اخلاق و تزکیه نفس محقق نشود سیر و سفر روحانی برای هیچ کس مقدور نخواهد بود و به قول حافظ دیو چون بیرون رود فرشته دراید.
امام صادق علیه السلام می فرمود: لِاَنَّ اللهَ اَبی اَن یَترُکَ الطافَهُ وَ حُسنُ الخُلقِ اِلّا فِی مَطایا نُورِهِ الاَعلی وَ جَمالِهِ الاَزکی لِاَنَّها خِصلَهُ یَختَصُّ بِهَا الاَعرَفیَن بِهِ(1)
خداوند متعال از پراکندن الطاف مخصوص خود و فیض بردن از اخلاق خوب و پسندیده در افراد خودداری می کند مگر در مورد کسانی که محل نور اعلا و جمال پاک احدیث هستند و این صفات مخصوص اشخاصی است که به پروردگار متعال معرفت کامل دارند. شاید ما فکر کنیم که موضوع اخلاق منحصر به ماست و انبیا و امامان معصوم نباید در مقام کسب فضایل اخلاقی باشند و در حالی که این طور نیست مولایمان امیرالمومنین علی علیه السلام درباره شخص رسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم و خود فرمود: خداوند بزرگترین فرشته از فرشتگانش را از وقتی که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم از شیر گرفته شده بود همنشین آن حضرت گردانید تا او را
یَسْلُکُ بِهِ طَرِیقَ الْمَکَارِمِ وَ مَحَاسِنَ أَخْلَاقِ الْعَالَمِ لَیْلَهُ وَ نَهَارَهُ وَ لَقَدْ کُنْتُ أَتَّبِعُهُ
ص:104
اتِّبَاعَ الْفَصِیلِ أَثَرَ أُمِّهِ یَرْفَعُ لِی فِی کُلِّ یَوْمٍ مِنْ أَخْلَاقِهِ عَلَماً وَ یَأْمُرُنِی بِالِاقْتِدَاءِ بِهِ (1)
شب و روز به راه بزرگواری ها و مکارم اخلاق جهان سیر دهد و من پی او می رفتم مانند رفتن بچه شتر پی مادرش در هر روز از خوهای خود پرچم و نشانه ای می افراشت و پیروی از آن را به من امر می فرمود.
اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ حَبِّبْ إِلَیَّ مَا رَضِیتَ لِی، وَ یَسِّرْ لِی مَا أَحْلَلْتَ بِی، وَ طَهِّرْنِی مِنْ دَنَسِ مَا أَسْلَفْتُ، وَ امْحُ عَنِّی شَرَّ مَا قَدَّمْتُ، وَ أَوْجِدْنِی حَلاوَةَ الْعَافِیَةِ(2)
الها بر محمد و آل او درود فرست و آن چه را که تو می پسندی مورد علاقه ام قرار ده و آنچه تو برایم حلال کرده ای برایم اسان کن و از هر چه در گذشته باعث کدری من شده پاکیزه ام کن و شر و بدکاری های گذشته ام را محو گردان و شیرینی و طراوت عافیت و سلامتی را به من عنایت فرما.
دیدگاه خداپرستان و پیروان مکتب انبیا و اولیا با دیگران در تعیین ارزش ها متفاوت است بسیاری از مواقع چیزهایی که برای اهل دین و تقوا ارزش است و برای بی دینان و افراد لا ابالی ضد ارزش است و بالعکس باید دید ارزش و ضد ارزش از کجا نشات می گیرد اگر بناست ارزش ها را خداوند تبارک و تعالی تعیین فرماید چنانکه در قرآن شریف فراوان به آنها اشاره شده پیداست چه چیزهایی ارزش است و چه چیزهایی ضد ارزش. اما اگر بنابراین باشد که انسان های جاه طلب و بوالهوس و شهوتران و پول پرست ارزش و ضدارزش را مشخص کنند می بینیم که معروف منکر و منکر معروف می گردد و اهل منکر به منکرات خود می بالند و افتخار می کنند.
ص:105
امام سجاد علیه السلام ارزش ها را در این چند جمله کوتاه بیان فرمود: علاقه داشتن به آنچه خدا می پسندد و برای ما حلال فرموده و پاک شدن از کدری ها و آلودگی ها و دور شدن از شر بدی ها و به طور کلی محو و نابود شدن رذایل اخلاقی.
عده ای از مردم ارزش ها را در زندگی پر تجمل و تشریفاتی دنیا خلاصه کرده و اوضاع خود را به رخ مردم محروم جامعه می کشند و معنویات و اخلاق الهی را ضد ارزش می شمارند قرآن می فرماید: درک و شعورشان بیش از این نیست.
فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّی عَنْ ذِکْرِنَا وَلَمْ یُرِدْ إِلَّا الْحَیَاةَ الدُّنْیَا ذَلِکَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدَی (1)
بنابراین از هر کسی که از یاد ما روی برمیگدارند اعراض کن همان که فقط زندگانی دنیا را اراده کرده است.
این است اندازه آگاهی آنها و خدای تو بهتر می داند چه کسی از راه منحرف شده و چه کسی راه هدایت را برگزیده است.
چیزی که به انسان ارزش و بها می دهد نوع نگرش او به زندگی است اگر برهنگی بی حجابی و تظاهر به گناه برای مردم و زن و برداشتن تمامی موانع سر راه و ازادی تا مرز نفی همه نمونه های شرف و فضیلت انسانی ارزش محسوب شود تازه چنین افرادی می شوند همانند حیوانات و چهارپایان و طبق بیان قرآن یک مرحله نازلتر از حیوانات.
أُولَئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِکَ هُمُ الْغَافِلُ(2)
آنها هم چون حیوانات هستند بلکه از آنها پست تر و گمراه ترند آنها غافل بی خبرند.
مولایمان علی علیه السلام میفرمود: قِیمَهُ کُلِّ امرِیٍ ما یُحسِنُهُ(3)
ص:106
ارزش هر کس به چیزی است که برای آن ارزش قایل است.
سید شریف رضی رحمه الله علیه پس از نقل این بیان می گوید: و هذِهِ الکَلِمَهُ الَّتِی لا تُصابُ لَها قِیمَهٌ و لا تُوزَنُ بِها حِکمَهٌ و لا تُقرَنُ اِلَیها کَلِمَهٌ برای این سخن علی علیه السلام نمی توان قیمتی قایل شد و حکمت و اندرزی را با آن مقایسه کرد و هیچ سخنی با آن برابری نمی کند.
تکلیف انسان های خوب و اهل ایمان و تقوا در برابر کسانی که اشاعه فحشا و منکرات را ارزش می دانند چیست؟ به طور قطع بی تفاوتی در مقابل آنان گناه و به منزله امضا گناه و حمایت از ایشان است.
مردمی که جرایم و فحشا را عادی تلقی کنند و در مقابل آنها کمترین واکنش درونی و برونی نشان ندهند مورد مواخذه قرار خواهند گرفت. چون به ارزش های اجتماعی بی اعتنایی کرده و باعث نشر فرهنگ فساد شده اند.
امام صادق علیه السلام به بعضی از یاران خود می فرمود: برای من شایسته است که افراد پاک و درستکار شما را ناسالم و غیر منزه قرار داده و مورد مواخذه قرار دهم و چگونه این حق برای من نباشد با آن که به شما خبر می رسد که مردی از دوستانتان مرتکب عمل قبیح شده و شما او را تقبیح نکرده اید از وی دوری ننموده اید و با بی اعتنایی خود آزارش نداده اید تا متنبه شود و عمل بد خویش را ترک گوید(1)
و علی علیه السلام فرمود: مَن تَرَکَ اِنکاَر المُنکَرِ بِقَلبِهِ وَ لِسانِهِ وَ یَدِهِ فَهُوَ مَیِّتٌ بَینَ الاَحیاءِ(2)
کسی که گناه را عمل قبیح نداند و نسبت به آن نه در دل نه به زبان و نه عمل تنفر و انزجار نداشته باشد او بین مردم فرد مرده و فاقد حیات انسانی است.
ص:107
نتیجه آن که ضامن حفظ ارزش ها امر به معروف و نهی از منکر است و این نظارت ملی و عمومی است که سبب می شود ارزش ها باقی بمانند و ضد ارزش ها شکل عادت و قانون به خود نگیرد.
امیرالمومنین علی علیه السلام درباره مسخ ارزش ها و رسیدن زمانی که همه ارزش ها واژگونه می شود در بیانی بسیار شفاف و زیبا می فرمود:
یَأْتِی عَلَی النَّاسِ زَمَانٌ لَا یُقَرَّبُ فِیهِ إِلَّا الْمَاحِلُ وَ لَا یُظَرَّفُ فِیهِ إِلَّا الْفَاجِرُ وَ لَا یُضَعَّفُ فِیهِ إِلَّا الْمُنْصِفُ یَعُدُّونَ الصَّدَقَةَ فِیهِ غُرْماً وَ صِلَةَ الرَّحِمِ مَنّاً وَ الْعِبَادَةَ اسْتِطَالَةً عَلَی النَّاسِ(1)
زمانی برای مردم فرا می رسد که جز سخن چین را گرامی ندارند و جز آدم فاجر و فاسق را زیرک نخوانند و جز آدم باانصاف را ضعیف نگویند. در آن زمان دادن صدقه را غرامت و تاوان شمارند و در صله رحم کردن منت گذارند و عبادت کردن را وسیله فخرفروشی بر مردم قرار می دهند.
فَخَلَقَ لَهُمُ اللَّیْلَ لِیَسْکُنُوا فِیهِ .... وَ لِیَنَالُوا بِهِ لَذَّةً وَ شَهْوَةً(2)
خدایی که شب را خلق کرد تا از حرکت های خستگی آور و دشواری های روز به استراحت و آرامش بپردازند ... وسیله ای برای لذت بردن و دفع شهوت باشد. دو نقش بزرگ ازدواج برای هیچ کس پوشیده نیست.
1-آرامش و سکون مرد و زن
2-دفع شهوت و لذت حلال
ص:108
خداوند در یک جا می فرماید:
وَاللَّهُ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا وَجَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَزْوَاجِکُمْ بَنِینَ وَحَفَدَةً (1)
خداوند از جنس خودتان همسرانی قرار داد و از همسرانتان برای شما فرزندان و نوه ها خلق کرد.
در جای دیگر می فرماید:
وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ (2)
و از آیات الهی است که از جنس خودتان برای شما همسرانی افرید تا به وسیله آنان آرامش یابید و بین شما مودت و رحمت قرار داد که در این کار نشانه هایی برای اهل تفکر هست.
ازدواج باعث می شود که غریزه جنسی از طریق مشروع ارضا شود و انسان به حرام نیفتد. قرآن برای دفع شهوت سفارش می کند که حتی مقدمات آن را از طریق حرام آماده نکنید و به آن نزدیک نشوید. وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَا إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِیلًا(3) به زنان نزدیک مشوید که آن فحشاست و بد راهی است.
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: هیچ گناه فرزند آدم نزد خدای تبارک و تعالی سنگین تر از این نباشد که کسی پیامبر و یا امامی را بکشد یا کعبه را که خدای عزوجل قبله بندگان خود قرار داده است ویران کند یا به حرام با زنی نزدیکی کند.(4)
اگر پایه ازدواج درست بنا شود آثار مطلوبی در پی خواهد داشت.
1-رضایت و محبت پرورگار رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «هیچ بنایی ساخته نشد که نزد خدای عزوجل محبوب تر و ارجمندتر از ازدواج باشد.»
ص:109
2-تولید مثل و ازدیاد جمعیت همان امام بزرگوار: ازدواج کنید تا جمعیت شما زیاد شود زیرا من در روز قیامت به وجود شما حتی به فرزند سقط شده تان بر سایر امت ها می بالم
3-عمل به سنت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم : هما امام بزرگوار: ازدواج سنت من است پس هر که از سنت من روی گرداند از من نیست.
4-حفظ نصف ایمان «همان امام بزرگوار هرگاه بنده ازدواج کند نصف دین را کامل کرده و برای حفظ نصف دیگر باید تقوای خدا پیشه کند.
5-ثواب نماز چند برابر می شود. امام صادق علیه السلام فرمود: دو رکعت نمازی که ازدواج کرده می خواند برتر از هفتاد رکعت نمازی است که فرد عزب بخواند.
6-روزی زیاد می شود قرآن آیه 33 سوره نور اگر تهی دست باشند خداوند از فضل و کرم خود آنان را توانگر می گرداند و خداوند وسعت بخش و داناست و رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «زن بگیرید زیرا که ازدواج روزی شما را بیشتر می کند(1)
چند نکته مهم که باید در امر ازدواج رعایت شود:
1-اهمیت دادن به ایمان و اخلاق مرد و زن در موضوع ازدواج
پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: با زن به خاطر چهار چیز ازدواج می شود: مال و ثروتش ، زیبایی اش، دین داریش و اصل و نسب و خانواده اش و تو با زنان متدین ازدواج کن(2)
2-مهریه متعارف باشد و سنگین نباشد. همان امام بزرگوار فرمود: یتاسَرُوا فِی الصَّداقِ فَاِنَّ الرَّجُلَ لَیُعطِی المَراَهَ حَتّی یَبقیٌ ذلِکَ فِی نَفسِهِ عَلَیه ها حَسیِکَهً(3)
مهریه را اسان بگیرید زیرا مرد در غیر این صورت کابین زن را می دهد اما در دلش نسبت به او کینه و دشمنی به وجود می آید.
ص:110
3-با خانواده های اصیل و ریشه دار وصلت کنید. رسول الله صلی الله علیه و اله وسلم : با خانواده خوب و شایسته وصلت کنید زیرا ژن اثر دارد.
4-کفویت مرد و زن در ایمان است همان امام بزرگوار فرمود: من زینت دختر جحش را به ادزواج زیدبن حارثه در آوردم و ضیاعه دختر زبیربن عبدالمطلب را به ازدواج مقداد تا بدانند که بالاترین شرافت اسلام است.»
5-حقوق متقابل یکدیگر را رعایت کنند: همان امام بزرگوار فرمود: بزرگ ترین حق را بر زن شوهر او دارد در جای دیگر فرمود: جبرییل پیوسته مرا درباره زن سفارش می کرد تا جایی که گمان بردم طلاق او جایز نیست مگر در صورت ثابت شدن فحشا
6-خدمت متقابل زن و شوهر به یکدیگر امام کاظم علیه السلام فرمود: جهاد زن خوب شوهرداری است رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: به زن خود خدمت نکند مگر صدیق یا شهید یا مردی که خداوند خیر دنیا و آخرت او را بخواهد(1)
7-خواستگاری مخفی باشد ولی مراسم ازدواج آشکار پیامبر صلی الله علیه و اله وسلم فرمود: اَظهِرُو النّکاحَ وَ اَخفُو الخِطبَهَ مراسم ازدواج را آشکار برگزار کنید ولی خواستگاری را پنهان(2)
8- آداب پذیرفتن دعوت عروسی: این دو روایت نیز از رسول صلی الله علیه و آله وسلم است. هرگاه به مراسم عروسی دعوت شدید در فتن کندی کنید زیرا این مراسم انسان را به یاد دنیا می اندازد اما هرگاه به مراسم تشییع جنازه فرا خوانده شدید شتاب ورزید زیرا این مراسم یادآور آخرت است.بد ولیمه است ولیمه عروسی که در آن ثروتمندان را اطعام می کنند و از مستمندان جلوگیری می نمایند.(3)
ص:111
وَ سَدِّدْنِی لِأَنْ أُعَارِضَ مَنْ غَشَّنِی بِالنُّصْحِ، وَ أَجْزِیَ مَنْ هَجَرَنِی بِالْبِرِّ(1)
خداوندا پا برجایم کن تا پاسخ دهم خیانت کسی را که به من خیانت کرده به خیرخواهی و پاداش دهم کسی را که مرا ترک کرده به نیکی.
معمولا پابرجایی و استقامت در جاهایی معنا دارد که دل چیز دیگری را می طلبد دل می گوید از خائن انتقام بگیر و با قطع کننده ارتباط با خود روی خوش نشان نده ولی امام علیه السلام از خدا می خواهد که در مواردی مستقیم و راسخ بماند و از خود نقطه ضعف نشان ندهد که خواست دل چیز دیگری را می گوید.
در بخش دیگر همین دعا پس از آن که یک سلسله صفات فضیلت را از خداوند تمنا می کند عرضه می کند. وَ أَکْمِلْ ذَلِکَ لِی بِدَوَامِ الطَّاعَةِ و کامل کن اینها را برایم به وسیله پایداری در طاعتت علما علم اخلاق و حکمت علمی معتقدند یکی از نشانه های مهم اخلاص استقامت دوام در عبادت و بندگی پروردگار است.
بر همین اساس امام علیه السلام در جای دیگر همین دعا می فرماید: وَلا تَبتَلِیَنّی بِالکَسَلِ عَن عِبادَتِکَ خدایا به تنبلی و بی حالی در عبادتت گرفتارم مکن. رسول الله نشان ای انسان های با استقامت و شکیبا را در سه مورد فرموده است.
اَوّلّها اَن لا یَکسِلَ الثّانِیَهُ اَنع لا یَضجِرَ اثّالِثَهُ اَن لا یَشکُو مِن رَبِّهِ عَزّوَجَلَّ (2)
اول اینکه کسل و بی حال نمی شود و از هدف باز نمی ماند دوم آنکه جزع و فزع نمی کند و سوم شکایت و اعتراض به خواست پروردگار نمی نماید.
ص:112
طاعت و بندگی خداوند تبارک و تعالی استقامت و حوصله می خواهد باید از بسیاری لذات زودگذر دنیا صرفنظر کرد باید نفس را سرجای خودش نشاند که اگر فرصتی پیدا کند و احساس آزادی بنماید سرپیچی کرده و مخالفت مولا را خواهد نمود.
خداوند تبارک و تعالی یک سلسله واجبات و محرمات و مکروهات و مستحبات برای ما مقرر داشته که رعایت آنها را اطاعت و بندگی نامند و همه خوبان عالم و کسانی که ملقب به لقب بندگی شدند و مدال پرافتخار عبد به آنها عنایت شده به خاطر آن بوده که در انجام فرامین و دستورات الهی ریاضت کشیده و تن خاکی را همراه با روح علوی به استقامت دعوت کرده اند.
مقید شدن به نماز اول وقت توام با حضور قلب و انجام روزه ماه مبارک رمضان همراه با امساک زبان و چشم و گوش و دل از هر لغزش و گناه رفتن به سفر ملکوتی و پرمشقت حج با آن همه مناسک از قبیل طواف و سعی و وقوف در بیابان عرفات و مشعر و منی و رمی جمرات و قربانی و حلق پرداخت زکات و خمس و سایر حقوق واجب و مستحب و گذشت از مال و ثروتی که به جان بعضی بسته شده و از همه مهمتر امر به معروف و نهی از منکر و جهاد در راه خدا با مال و جان و دفاع از حریم ولایت اهل بیت علیهم لاسلام همه و همه نامش طاعت و بندگی است و رمز صحت و قبولی اش استقامت و پایداری است.
تشویق فوق العاده مولایمان علی علیه السلام درباره استقامت: «اَلعَمَلَ اَلعَمَلَ ثُمَّ النِّهایَهَ النِّهایَهَ وَ الاِستِقامَهَ الاِستِقامَهَ» عمل صالح عمل صالح! سپس آینده نگری آینده نگری! و استقامت! استقامت! «وَ قَد قُلتُم رَبَّنا اللهُ فَاستَقیمُوا عَلی کِتابِهِ وَ عَلی مِنهاج اَمرِهِ وَ عَلی الطَّریقَهِ الصّالِحَهِ مِن عِبادَتِهِ» همانا شما گفتید: پروردگار ما خداست پس در عمل به دستورات کتاب خدا و در ادامه راهی که فرمان داد و بر روش درست پرستش بندگان او استقامت داشته باشید و پایدار بمانید. وَ لَقَد قالَ
ص:113
رسول الله علیه و اله وسلم: «لا یَستَقیمُ اِیمانُ عَبدٍ حَتّی یَستَقیِمَ قَلبُهُ وَلا یَستَقیِمُ قَلبُهُ حَتّی یَستَقِیمُ لِسانُهُ(1)
و به تحقیق رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم : ایمان بنده ای استوار نگردد تا دل او استوار شود و دل استوار نشود تا زبان استوار گردد.
لازمه ادامه دادن راه خدا استقامت است چون ممکن است انسان تحت تاثیر فشارهای هواهای نفسانی و تبلیغات سوء دشمنان دین خدا قرار گیرد اگر مقاومت و پشتکار نباشد زمین می خورد و محکوم جو فاسد خواهد شد.
جهانیان همه گر منع کنند از عشق*** من آن کنم که خداوندگار فرماید
امام صادق علیه السلام در وصف اهل استقامت فرمود:
اِنَّ المُومن اَشَدُّ مِن زُبُرِ الحَدیدِ اِنَّ زُبُرَ الحَدیدِ اِذا دَخَلَ النّار تَغَیَّرَ وَ اِنَّ المُومِن لَو قُتِلَ لَم یَتَغَیَّر قَلبُهَ(2)
مومن از آهن گداخته شده استوارتر و محکم تر است زیرا آهن وقتی در میان آتش قرار می گیرد تغییر شکل و حالت می دهد ولی مومن اگر کشته شود و سپس زنده گردد و بار دیگر کشته شود هرگز تغییری در اراده و قلبش ایجاد نخواهد شد.
آری استقامت عامل خوبی برای حفظ ارزش ها و معنویات به دست آمده است شخص مستقیم در برابر طوفان های سهمگین بلایا و حوادث زندگی رنگ عوض نمی کند بی شک نتیجه و ثمره استقامت خود را به زودی خواهد دید.
وَأَلَوِ اسْتَقَامُوا عَلَی الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْنَاهُمْ مَاءً غَدَقًا (3)
اگر بر این طریق الهی استقامت کنند آب فراوانشان دهیم.
ص:114
شاید منظور همان شراب طهوری باشد که در آیه 21 سوره انسان آمده وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا إِنَّ هَذَا کَانَ لَکُمْ جَزَاءً وَکَانَ سَعْیُکُمْ مَشْکُورًا » و پروردگارشان به آنها شراب طهور می نوشاند این پاداش شماست و تلاش شما قابل تقدیر و تشکر است.
شراب طهور از آن کسانی است که در بندگی حضرت حق قصور نمی کنند و مصداق بارز کلام امیرالمومنین هستند آنجا که فرمود: «شب ها پاهای خود را برای عبادت جفت می کنند آیات قرآن را به ارامی و شمرده تلاوت می نمایند با زمزمه آن آیات و دقت در معنی آنها غمی عارفانه درون خود ایجاد می کنند و دوای دردهای خویش را به این وسیله ظاهر می سازند هر چه از زبان قرآن می شنوند مثل این است که به چشم می بینند. هرگاه به آیه ای از آیات رحمت می رسند به آن طمع می بندند و قلبشان از شوق لبریز می گردد و چنین می نماید که نصب العین آنها است و چون به آیه ای از آیات قهر و غضب می رسند بدان گوش فرا می دهند و مانند این است که آهنگ بالا و پایین رفتن شعله های جهنم به گوششان می رسد. کمرها را به عبادت خم کرده پیشانی ها و کف دستها و زانوها و سرانگشت پاها به خاک میسایند و از خداوند آزادی خویش را می طلبند و همین ها که چنین شب زنده داری میکنند و تا این حد روحشان به دنیای دیگر پیوسته است روزها مردانی هستند اجتماعی ، بردبار دانا نیک پارسا (1)
وَ نَعُوذُ بِکَ مِنْ تَنَاوُلِ الْإِسرَافِ، وَ مِنْ فِقْدَانِ الْکَفَافِ(2)
خدایا به تو پناه می بریم از افتادن در اسراف و از کف دادن کفاف و به اندازه خواستن.
ص:115
هر اندازه خواسته های معنوی و روحی رو به ضعف بروند خواسته های مادی مثل شهوت جنسی و خورندگی بیشتر می شوند.
انسان اسراف کار فکر و ذکری جز شکم پرستی و ریخت و پاش و غمی جز فکر کردن در تامین لذت ها و کامرانی زندگی مادی ندارد.
آیا این نوع افراد مجالی دارند تا به تربیت و تهذیب نفس خویشتن بپردازند و روح را از نقایص پاکیزه کنند؟
یَتَمَتَّعُونَ وَیَأْکُلُونَ کَمَا تَأْکُلُ الْأَنْعَامُ وَالنَّارُ مَثْوًی لَهُمْ(1)
مانند حیوانات به بهره برداری از دنیا و خوردن و آشامیدن می پردازند که البته جهنم جایگاه آنهاست.
وَ اَنَّ المُسرِفِینَ هُم اَصحَبُ النّارِ(2)
اسراف کنندگان همه اهل آتش دوزخند.
وَکُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ (3)
بخورید و بیاشامید و اسراف مکنید که خدا مسرفان را دوست نمی دارد. خلاصه آن که اسراف یک آفت بسیار مهم اجتماعی است که می تواند بر تمام اوضاع و حالات و صفات فردی و روابط گوناگون اجتماعی اعم از مادی یا معنوی مسلط شده و نظم طبیعی را به کلی از هم بپاشد و جامعه را به بحران های خطرناک اقتصادی مبتلا سازد.
نمونه های بارز اسراف را امروزه در مجالس عروسی و مراسم های گوناگون افراد مرفه می توان مشاهده کرد که پس از صرف غذا سطل زباله در انتظار غذاهای دست نخورده و دست خورده آنها است آن هم در حالی که در کنار همین مسرفین خانواده هایی هستند که حسرت یک لقمه از آن غذاها را می کشند.
ص:116
امام سجاد علیه السلام در دعای بیستم همین صحیفه عرضه می دارد: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ امْنَعْنِی مِنَ السَّرَفِ، وَ حَصِّنْ رِزْقِی مِنَ التَّلَفِ پروردگارا بر محمد و آل او درود فرست مانع اسراف کاری من باش و روزیم را از تلف شدن محافظت فرما.
امام حسن عسگری علیه السلام فرمود:
عَلَیکَ بِالاِقتِصادِ وَ اِیّاکَ وَ الاِسرافِ فَاِنَّهُ مِن فِعلِ الَّشیطَنَهِ(1)
بر تو باد به رعایت میانه روی و اقتصاد و پرهیز از اسراف و زیاده روی که اسراف از رفتارهای شیطانی است.
قرآن شریف اسراف کنندگان را مفسیدن فی الارض خوانده و درباره آنان فرموده است:
وَلَا تُطِیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِینَ الَّذِینَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَلَا یُصْلِحُونَ(2)
و از روش اسراف کنندگان پیروی نکنید همان هایی که در زمین فساد می کنند و قابل اصلاح نیستند.
کارگزاران حکومت اسلامی و کسانی که به بعضی میهمانی ها دعوت می شوند نصیحت مولایمان علی علیه السلام را به عثمان بن حنیف کارگزار حضرت در شهر بصره آویزه گوش کنند: «ای پسر حنیف به من خبر رسیده که مردی از جوانان بصره تو را به ولیمه عروسی دعوت کرده و تو به آن جا شتافته ای خوردنی های گوارا و رنگارنگ در کاسه های بزرگ برایت آورده اند گمان نداشتم که تو به مهمانی کسانی بروی که فقیر و نیازمند را راه ندهند و ثروتمندان را دعوت کنند. پس درباره آن چه از این خوردنی ها به دهانت می گذاری بیندیش و هر چه را که در حلال بودنش شبهه داری بیرون انداز و از آن چیزی استفاده کن که از پاک بودن و حلال بودن آن اطمینان داشته باشی.»
ص:117
ای پسر حنیف اگر بخواهم می توانم عسل مصفا و مغز گندم و لباس ابریشمین برای خود تهیه کنم و لکن هیهات که هوای نفس بر من چیزه شود و حرص مرا به برگزیدن خوراکی ها وادار نماید آن هم در این زمان که در حجاز یا یمامه افرادی باشند که حسرت یک قرص نان را داشته باشند و یا هرگز شکمی سیر نخورند و من سیر بخوابم در حالی که در اطرافم شکم هایی گرسنه و جرگرهایی تشنه باشند.
فَاتَّقِ اَللَّهَ یَا اِبْنَ حُنَیْفٍ وَ لْتَکْفُفْ أَقْرَاصُکَ لِیَکُونَ مِنَ اَلنَّارِ خَلاَ(1)
ای پسر حنیف از خدا بترس و چند قرص نان برای تو بس است. اگر علاقه مندی که از آتش جهنم خلاصی داشته باشی.
وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی حَبَانَا بِدِینِهِ، وَ اخْتَصَّنَا بِمِلَّتِهِ ..... وَالحَمدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَ مِنْ تِلْکَ السُّبُلِ شَهْرَهُ شَهْرَ رَمَضَانَ، شَهْرَ الصِّیَامِ، وَ شَهْرَ الْإِسْلَامِ(2)
و حمد خدایی را که دینش را به ما عطا فرمود و ما را جز ملت خودش گردانید. و حمد خدایی را که یکی از راه های هدایت یعنی ماه مبارک رمضان را به ما اختصاص داد ماه روزه و ماه اسلام.
یکی از جاهایی که شکر فراوان دارد نعمت بزرگ اسلام است اینکه خداوند ما را جز امت محمد صلی الله علیه و آله وسلم قرار داده و دینش که همان اسلام است بر ما عطا فرموده صدها هزار بار جای شکر دارد.
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدَانَا لِهَذَا وَمَا کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ(3) حمد مخصوص خداوندی است که ما را به این جا هدایت فرمود و اگر هدایت او نبود ما هدایت نمی یافتیم.
ص:118
گرچه این سخن اهل بهشت است در هنگامی که در آن جای می گیرند ولی مانعی ندارد در دنیا نیز بگوئیم: خدایا ممنونیم که ما را با مکتب متعالی اسلام آشنا فرمودی. «وَ اختَصَّنا بِمِلَّتِهِ» ما را جز ملت خودت یعنی اسلام قرار دادی.
ناگفته نماند که از حضرت صادق علیه السلام در تفسیر آیه روایات شده که فرمود:
اِذا کانَ یَومَ القِیامَه دُعی بِالنَّبِیِ وَ بِاَمیرِ المومِنینَ وَ بِالاَئِمَهِ علیهم السلام فَیَنصُبونَ لِلنّاسِ فَاِذا رَاتهُم شیعَتُهُم قالُوا الحَمدُاللهِ الَّذِی هَدانا لِهذا للاَیَهَ (1)
هنگامی که قیامت بر پا می شود رسول الله و امیرالمومنین و ائمه علیهم السلام به صحنه قیامت دعوت می شوند همین که چشم شیعیان آن بزرگوار به آنها می افتد همگی می گویند ستایش خدایی را که ما را به این نعمت رهبری کرد. بله اسلام کامل و ناب همان اسلامی است که پیروان سنت و مکتب رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم برگزیده و تمامی سفارشات آن بزرگوار را درباره خلیفه بلافصل و فرزندان معصومش به اجرا در آورند و منکر امامت آن ذات مقدسه نشدند.
اسلام جدای امامت و ولایت اسلام نیست بلکه اعتقادی است نیمه و ناقص چنان که قرآن درباره کسانی که بخشی از کتاب خدا را قبول دارند و منکر بخش دیگر آن هستند می فرماید:
أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتَابِ وَتَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذَلِکَ مِنْکُمْ إِلا خِزْیٌ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ یُرَدُّونَ إِلَی أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (2)
آیا به بعضی از کتاب ایمان می آورید و بعضی دیگر را انکار می کنید و چیست پاداش کسی که چنین کند جز زبونی در زندگانی دنیا و در روز قیامت به سخت ترین عذاب روانه اش نمایند و خداوند از آن چه انجام می دهید غافل نیست.
ص:119
باید دید خداوند در چه موقع از الام ما اظهار رضایت فرموده:
«الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا»(1)
امروز دین شما را برایتان کامل کردم و نعمتم را برایتان تمام نمودم و اسلام را به عنوان دین شما پذیرفتم.
آن چه روزی بوده است که خداوند مهربان فرمود: وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا تفسیر در المنثور سیوطی سنی مذهب ج2ص259 آمده ابن مردویه از ابن عساکر از ابی سعید خدری نقل می کند که «لمّا نَصَبَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله وسلم عَلِیٍّا یَومَ غَدیرِ خُمٍّ فَنادی لَهُ بِالولایَهِ هَبَطَ جِبرئیلُ عَلَیهِ بِهذِهِ الایَهِ الیَومَ اکمَلتُ لَکُم دینَکُم» همین که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در روز غدیر خم علی بن ابیطالب را منصوب نمود برای علی علیه السلام ندای ولایت سرداد و آنگاه جبرییل نازل شد و ایه «الیَومَ اکمَلتُ لَکُم دینَکُم» برای پیامبر آورد نتیجه آن که اسلام مورد رضایت پروردگار اسلام همراه با ولایت امیرالمومنین علی علیه السلام و خلافت بلافصل آن گرامی است دیدگاه دو امام بزرگوار امام باقر و امام صادق علیها السلام «رَضیِتُ لَکُم الاسلامَ دِینَا اَی تَسلِیمَ النَّفسِ لِاَمرِنا» (2)
معنای این که اسلام را برای شما رضا دادم تسلیم شدن نفس در برابر امر ما اهل بیت است در ملت خدا بودن یعنی جز حزب خدا بودن و حزب خدا هم در آیات و روایات ترسیم شده تا هر کسی ادعای حزب اللهی بودن نکند.
در دو جای قرآن سخن از حزب خدا به میان آمده و در هر دو جا مشخصات حزب خدا بیان شده است.
ص:120
در سوره مجادله آیه 2 «نمی یابی گروهی را که ایمان به خدا و روز قیامت دارند با دشمنان خدا و رسول او دوستی کنند هر چند پدران و فرزندان یا برادران یا خویشاوندانشان باشند. اینها کسانی هستند که خداوند بر دل هایشان ایمان نوشته است و با روحی از جانب او تایید می شوند و آنها را در باغ هایی از بهشت وارد می کند که نهرها از زیر درختان آن باغ ها جاری است و برای همیشه در آن می مانند. خدا از آنها راضی است و آنها از خدا راضی هستند اینها حزب خدایند بدانید که حزب خدا رستگارند.» در سوره مبارکه مائده به دنبال آیه 55 که آیه ولایت است سخن از حزب خدا به میان آمده است.
إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ وَمَنْ یَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ»
سرپرست شما فقط خدا و رسول و کسانی هستند که ایمان آورده اند و نماز را بر پا داشته و در حال رکوع زکات می دهند و هر که سرپرست او خدا و رسول و کسانی که اهل ایمانند باشد از حزب خداست و حزب خدا پیروز است.
درباره آیه 55 مائده از فریقین روایت نقل شده آن که در حال رکوع زکات داد امیرالمومنین علی علیه السلام بوده است (1)
درباره آیه 56 همین سوره از امام صادق علیه السلام روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در روز قیامت التجا و اعتصام به سوی خدا می برد و ما اهل بیت او به آن حضرت ملتجی می شویم و شیعیان نما متمسک بما خواهند شد و البته ما و شیعیانمان از حزب خداییم و حزب خدا غالب است.»(2)
ص:121
فَمَثَّلَ بَیْنَ یَدَیْ_کَ مُتَضَرِّع_اً، وَغَمَّضَ بَصَرَهُ إلَی الارْضِ مُتَخَشِّعَاً، وَطَأطَأَ رَأسَهُ لِعِزَّتِکَ مُتَذَلِّلاً (1)
الها این بندگان گنه کار در حال گریه و زاری به درگاهت ایستاده و از روی خشوع چشم به زمین دوخته و ذلیلانه سر به زیر افکنده اند.
اگر اشک برای از دست دادن مادیات و نزاع های خانوادگی و مسایل دنیا باشد نه تنها ارج و ارزش ندارد بلکه محکوم و خلاف است.
گریه از خوف خدا و استغاثه و توبه و طلب آمرزش از باری تعالی امری موجه و پسندیده است اشک ذوق و محبت نسبت به خداوند تبارک و تعالی و عرض ارادت به محمد و آل محمد علیهم السلام نشان ایمان و اعتقاد و باطن است. گریه برای از دست دادن عزیزان اگر همراه شکایت و اعتراض نباشد امری طبیعی و مباح است.
ولی بهترین نوع گریه در حال دعاست که از دل شکسته حکایت دارد و قابل مقایسه با چیزهای دیگر نیست. چنان که امام صادق علیه السلام فرمود: «ما مِن شَییءٍ اِلّا وَلَهُ کَیلٌ اَو َوزنً اِلّا الُّدمُوعُ فَاِنَّ القَطرَهَ مِنها تُطفِی بِحاراً مِنَ النّار»(2)
چیزی نیست مگر این که بر آن اندازه و وزنی هست جز اشک ها که قطره ای از آن دریاهایی از آتش را فرو می نشاند.
بعضی از روشنفکرنماها پیروان مکتب اهلبیت علیهم السلام را ملت گریه می نامند و آن را نشانه نادانی می شمرند در حالی که خود از روح مکتب اسلام بی خبرند و نمی دانند که قرآن انبیا و اولیا را به گریه و زاری به درگاه الهی توصیف می کند. در سوره مبارکه مریم پس از ذکر اسامی چند تن از پیامبران از زکریا و یحیی و عیسی و ابراهیم و اسحاق و یعقوب و
ص:122
موسی و هارون و اسماعیل و ادریس علیهم السلام می فرماید: أُولَئِکَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ إِذَا تُتْلَی عَلَیْهِمْ آیَاتُ الرَّحْمَنِ خَرُّوا سُجَّدًا وَبُکِیًّا (1)
آنان پیامبرانی بودند که خداوند آنها را مشمول نعمت های خود قرار داده بود وقتی آیات خداوند رحمان بر آنان تلاوت می شد بی اختیار به خاک می افتادند در حالی که سجده کننده و گریان بودند.
و نیز در سوره اسراء گریه را از خصایص دارندگان علم به حقایق وحی معرفی می فرماید:
قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لَا تُؤْمِنُوا إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذَا یُتْلَی عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ سُجَّدًا وَیَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ یَبْکُونَ وَیَزِیدُهُمْ خُشُوعًا (2)
بگو چه شما به این قرآن ایمان بیاورید و چه ایمان نیاورید آنها که پیش از این علم و دانش به آنان داده شده است هنگامی که (این قرآن) بر آنها خوانده می شود مجذوبانه به خاک می افتند و سجده می کنند. (آری آنان) بی اختیار به رو به تمام صورت به زمین می افتند در حالی که گریه می کنند و بر خشوع قلبشان می افزاید.
و باز خداوند بزرگ در جای دیگر درباره چشم های اشکبار می فرماید:
وَإِذَا سَمِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَی الرَّسُولِ تَرَی أَعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ یَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاکْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِینَ (3)
وقتی آیاتی را که بر پیامبر نازل می شود می شنوند می بینی که از دیدگانشان اشک جاری می شود.
ص:123
این منطق قرآن بود اما امام سجاد علیه السلام در سراسر صحیفه سجادیه اغلب دعاها را همراه با تضرع و زاری خوانده و در محراب عبادت و بندگی حضرت حق از نهاد دل می نالیده است در دعای ابوحمزه ثمالی آن امام بزرگوار فریاد می زد فَمالِی لا اَبکِی چرا گریه نکنم و نیز جای دیگر دعا عرض میکرد وَ اَعِنِّی بِالبُکاءِ عَلی نَفسِی خدایا باریم کن تا بر خودم گریه کنم.
پیامبر عظیم الشان اسلام از خدا چشم گریان درخواست می کند:
اَلّلهُمَّ ارزُقنِی عَینَینِ هَطّالَتَینِ ذَرّافَتَینِ لِلدُّمُوعِ (1)
خدایا به من دو چشم اشکباری عنایت کن که سیلاب اشکشان سریع و پیاپی باشد.
امام سجاد علیه السلام در دعای سحر رمضان المبارک بعد از آن که بار دیگر می گوید:
اَبکی لِخُروُجِ نَفْسی اَبْکی لِظُلْمَةِ قَبْری اَبْکی لِضیقِ لَحَدی اَبْکی لِسُؤالِ مُنْکَروَنَکیر اِیای اَبْکی لِخُروُجی مِنْ قَبْری عُرْیاناً ذَلیلاً حامِلاً ثِقْلی عَلی ظَهْری
گریه می کنم برای لحظه جان دادنم بگریم برای تاریکی قبرم می گریم برای تنگی لحدم بگریم برای پرسش منکر و نکیر از من گریه می کنم برای بیرون شدنم از گور در حالی که برهنه و خوارم با بار گناهی که بر دوش دارم.
یکی از انواع اشک های بجا و ارزشمند گریه بر مصایبی است که به ال محمد علیهم لاسلام وارد شده و یا اشک ذوق و ارادت نسبت به آن بزرگواران.
امام علی بن موسی الرضا علیه السلام فرمود:
مَنْ تَذَکَّرَ مُصَابَنَا وَبَکَی لِمَا ارْتُکِبَ مِنَّا کَانَ مَعَنَا فِی دَرَجَتِنَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَمَنَّ ذُکِّرَ بِمُصَابِنَا فَبَکَی وَأَبْکَی لَمْ تَبْکِ عَیْنُهُ یَوْمَ تَبْکِی الْعُیُونُ وَمَنَّ جَلَسَ مَجْلِساً یَحْیَی فِیهِ أَمْرُنَا لَمْ یَمُتْ قَلْبُهُ یَوْمَ تَمُوتُ الْقُلُوبُ (2)
هر کس ذکر مصایب ما را بنماید و بر آنچه به ما وارد شده اشک بریزد روز قیامت در رتبه ما خواهد بود و هر کس مصایب ما را متذکر شود و بگرید و بگریاند در روزی که همه
ص:124
چشم ها گریان است دیدگانش گریان نخواهد بود و هر کس در مجلسی از مجالس که امر ما اهل بیت و امامان احیا می شود بنشیند دلش زنده و جاوید خواهد بود روزی که همه دل ها مرده است.
امام صادق علیه السلام فرمود: کُلُّ الجَزَعِ وَ البُکاءِ مَکروُهٌ سِوَی الجَزَعِ وَ البُکاءِ عَلَی الحُسَینِ علیه السلام (1)
هر ناله و فریاد و گریه زاری مکروه است مگر ناله و گریه بر حسین علیه السلام امام رضا علیه السلام فرمود: ماه محرم ماهی است که مردم عصر جاهلیت حرمت آن را حفظ می کردند و در آن جنگ و کشتار نمی کردند ولی در این ماه خون ما را ریختند و حرمت ما را شکستند بچه ها و زنان ما را به اسارت بردند خانه هایشان را آتش زدند.
به درستی که روز شهادت حضرت حسین علیه السلام دلخراش ترین روزها و اشکبارترین ایام است آری در آن روز بود که عزیزان ما در نهایت بلا و مصیبت قرار گرفتند و کرب و بلا را تا قیامت برای ما به ارث گذاشتند.
فَعَلی مِثلِ الحُسَینِ فَلیَبکِ الباکُونَ فَاِنَّ البُکاءَ عَلَیهِ یَحُطُّ الُّذنوبُ العِظامَ پس بر مثل حسین علیه السلام باید گریست که گریه بر حضرت او گناهان بزرگ را از بین می برد. (2)
اشک حضرت بقیه الله امام عصر روحی له الفدا بر مصایب جد بزرگوارش قابل مقایسه با نوع گریه هیچ فردی از اهل ایمان نیست.
آن بزرگوار در زیارت ناحیه خطاب به امام حسین علیه السلام می گوید: اگر روزگار و زمانه مرا به تاخیر انداخته و نبودم که یاریت کنم و با دشمنانت ستیز نمایم و آنها را سرکوب نمایم. لاَنْدُبَنَّک َ صَباحاً وَ مَسآءً، وَ لاَبْکِیَنَّ لَک َ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً، حَسْرَهً عَلَیْک َ، وَ تَأَسُّفاً عَلی ما دَهاک َ وَ تَلَهُّفاً، حَتّی أَمُوتَ بِلَوْعَهِ الْمُصابِ، وَ غُصَّهِ الاِکْتِیابِ اما شب و روز بر مصایب تو اشک می ریزم و اگر اشک چشمم تمام شود خون گریه می کنم تا جایی که سزاوار
ص:125
است از غم و اندوه و مصیبت هایت جان داده و قالب تهی کرد و در ادامه زیارت ناحیه می فرماید: آسمانیان و کوه ها و خزاین آنها دریاها و ماهی ها و حیوانات آنها مکه و بیت و مقام و مشعرالحرام و حل و احرام همه و همه بر مصیبت تو می گریند.
تنها نه خاکیان به عزای تو اشکریز***ماتم سراست بهر تو از غیب تا شهود
از خون کشتگان تو صحرای مار یه***باغی و سنبلش همه گیسوی مشکبود.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ وَفِّقْنَا فِی یَوْمِنَا هَذَا وَ لَیْلَتِنَا هَذِهِ وَ فِی جَمِیعِ أَیَّامِنَا لِاسْتِعْمَالِ الْخَیْرِ، وَ هِجْرَانِ الشَّرِّ، وَ شُکْرِ النِّعَمِ، وَ اتِّبَاعِ السُّنَنِ، وَ مُجَانَبَةِ الْبِدَعِ، وَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ، وَ النَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَرِ، وَ حِیَاطَةِ الْإِسْلَامِ، وَ انْتِقَاصِ الْبَاطِلِ وَ إِذْلَالِهِ، وَ نُصْرَةِ الْحَقِّ وَ إِعْزَازِهِ، وَ إِرْشَادِ الضَّالِّ، وَ مُعَاوَنَةِ الضَّعِیفِ، وَ إِدْرَاکِ اللَّهِیفِ(1)
پروردگارا بر محمد و ال او درود فرست و ما را در امروز و امشب و در جمیع ایام زندگی برای انجام کار خیر موفق بدار و نیز برای دوری از شر و شکر نعمت ها و پیروی از سنت ها و اجتناب از بدعت ها و امر به معروف و نهی از منکر و نگهبانی از اسلام و سرکوب باطل و یاری و عزت بخشیدن به حق و هدایت نمودن گمراهان و یاری ضعیفان و دادرسی رستم دیدگان توفیق عطا فرما.
ملاحظه می فرمایید وجود مقدس امام سجاد علیه اسلام چه چیزهایی را در جهت اصلاح خویش و جامعه از درگاه الهی مطالبه می کند برای خود توفیق کار خیر و دوری از شر و بدی ها و شکر نعمت های الهی و پیروی از سنت های الهی و اجتناب از بدعت ها و برای اصلاح جامعه توفیق امر به معروف و نهی از منکر و نگهبانی و حراست از اسلام و مبارزه با باطل و دفاع ازحریم حق و فضیلت و ارشاد مردم گمراه و حمایت از مستضعفین
ص:126
دادرسی از ستم دیدگان همه انبیا و اولیا از جانب خداوند مامور بودند که همین مسایل را برای اصلاح مردم به اجرا در آوردند و کاری غیر از این نداشتند.
در مسایل مادی و سیاسی اصلاحات خلاصه نمی شود بلکه اگر جامعه کسانی را داشته باشد که احساس مسئولیت کنندو آن چه را که امام سجاد علیه السلام توفیقش را از خداوند بزرگ می خواهد آنان نیز بخواهند و موفق به انجام و اجرای آنها شود به طور قطع مسایل مادی و سیاسی نیز اصلاح می شود و آن مدینه فاضله که نهایت آرزوی بشریت است به وجود خواهد آمد. شما ببینید منطق مولایمان علی علیه السلام برای قبول حکومت ظاهری بر مردم و قیام خونین فرزند بزرگوارش حضرت سیدالشهدا با چه انگیزه و هدفی بوده است.
امیرالمومنین علی علیه السلام در نامه اش به عبدالله بن عباس که از جمله کارگزاران حضرت بود نوشت:
فَلا یَکُن اَفضَلَ ما نِلتَ فِی نَفسِکَ بُلُوغُ لَذَّهٍ اَو شِفاءُ غَیظٍ وَ لکِن اِطفاءُ باطِلٍ اَو اِحیاءُ حقٍّ (1)
پس بهترین چیز نزد تو در دنیا رسیدن به لذت ها یا انتقام گرفتن نباشد بلکه هدف تو خاموش کردن باطل یا زنده کردن حق باشد.
اءَما وَ الَّذِی فَلَقَ الحَبَّهَ، وَ بَرَاءَ النَّسَمَهَ لَوْ لا حُضُورُ الْحاضِرِ وَ قِیامُ الْحُجَّهِ بِوُجُودِ النّاصِرِ، وَ ما اءَخَذَ اللّهُ عَلَی الْعُلَماءِ اءَنْ لا یُقارُّوا عَلی کِظَّهَ ظالِم وَ لا سَغَبِ مَظلُومٍ لاْلَقْیْتُ حَبْلَها عَلی غارِبها وَ لَسَقَیْتُ آخِرَها بِکَاءْسِ اءوَّلِها، وَ لالْفَیْتُمْ دُنْیاکُمْ هذِهِ اءَزْهَدَ عِنْدی مِنْ عَفْطَهِ عَنْزٍ(2)
سوگند به پروردگاری که دانه گیاه را از خاک شکافت و انسان را بیافرید. اگر آن جمعیت زیاد حضور نمی یافتند و وجود جمعی یاری کننده نبود که حجت بر من تمام گردد و نبود پیمانی که خداوند تبارک و تعالی از علما و دانشمندان گرفته تا راضی نشوند بر سیری ظالم و گرسنه ماندن مظلوم هر اینه رشته خلافت را بر کوهانش می انداختم و پایانش را
ص:127
چون اولش فرض می کردم و از خلافت کناره می گرفتم و آن وقت شما می فهمیدید که این دنیای شما نزد من از آب بینی بزی کم ارزشتر است.
قیام حضرت سیدالشهدا امام حسین علیه السلام نیز براساس ایجاد اصلاحات در امت جدش بود و هدفی غیر از این نداشت.
امام علیه السلام احساس کرد که دیگر موعظه و خطابه نامه نگاری برای مردم شهرها بی فایده است اینک وقت آن رسیده که با یک قیام خونین و ایثار جان و حتی همراه کردن زن و فرزند هشدار و زنهاری به مردم غافل عصر خویش دهد تا با خون مقدس خود و فرزندان و برادران و جوانان رشیدش درخت دین را آبیاری کند. که نبود اگر حرکت آن بزرگوار نبود طبق فرمایش خود حضرت وَ عَلَی الاِسلاِم السَّلام باید فاتحه اسلام خوانده می شد و اگر امروز این مکتب متعالی به سلامت در اختیار ما قرار گرفته مرهون فداکاری های آن امام بزرگوار و یاران باوفایش می باشد.
هنگامی که حضرت حسین علیه السلام از مدینه رهسپار مکه می شد برای برادرش محمد حنفیه وصیتنامه ای نوشت و در آن وصیت نامه انگیزه قیام خود را بیان کرد.
پس از اقرار و اعتراف به یگانگی پروردگار و پیامبری حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم و حق بودن بهشت و دوزخ و حساب و زنده شدن مردگان که احتمالا منظور امام علیه السلام از بیان اصول عقاید آن بود که بدانید همین اصول امروز به خطر افتاده است.
سپس نوشت که:
و إنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِرًا وَلاَبَطِرًا وَلاَمُفْسِدًا وَلاَظَالِمًا وَإنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاْءصْلاَحِ فِی أُمَّه جَدِّی مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَهُ عَلَیْهِ وَءَالِهِ؛ أُرِیدُ أَنْ ءَامُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَأَنْهَی عَنِ الْمُنْکَرِ، وَأَسِیرَ بِسِیرَه جَدِّی وَسِیرَه أَبِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام. فَمَنْ قَبِلَنِی بِقَبُولِ الْحَقِّ فَاللَهُ أَوْلَی بِالْحَقِّ، وَمَنْ رَدَّ عَلَیَّ هَذَا أَصْبِرُ حَتَّی یَقْضِیَ اللَهُ بَیْنِی وَبَیْنَ الْقَوْمِ بِالْحَقِّ؛ وَهُوَ خَیْرُ الْحَاکِمِینَ. وَ هَذِهِ وَصِیَّتِی إلَیْکَ یَا أَخِی ؛ وَمَا تَوْفِیقِی إلاَّ بِاللَهِ، عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَإلَیْهِ أُنِیبُ (1)
ص:128
این نهضت من نه برای سرکشی و طغیان و نه از روی هوای نفس و نه منظور آن است که فساد کاری کنم و یا بر کسی ستمی روا دارم تنها آن چه مرا به این قیام وا داشته اصلاح کارهای جدم است و جلوگیری از فساد و باطل است و می خواهم راه امر به معروف و نهی از منکر را در پیش گیرم و روش جد خود رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم و پدر خود علی علیه السلام را دنبال کنم هر کس در مقابل دعوت من سر تسلیم و پذیرش فرود آورد و حق را از من بپذیرد چه بهتر و هر کس هم نپذیرد و عکس العمل نشان دهد باز صبر می کنم و در راه رسیدن به اهداف خود مصیبت ها و ناملایمات را تحمل می کنم.
ای برادر من این وصیت من است برای تو و توفیق را جز از خدای نخواهم و تنها بر وی توکل می کنم و به سوی او باز می گردم.
نتیجه می گیریم که اصلاح و اصلاحات واقعی در جلوگیری از فسادهای اجتماعی و اعتقادی و امر به معروف و نهی از منکر و کشاندن جامعه به آنجا که جان و مال و ناموس مردم در امنیت و رفاه باشند و دست مفسیدن فی الارض و ستمگران از سر مردم کوتاه گردد.
ص:129
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ مَتِّعْنِی بِالِاقْتِصَادِ (1)
خدایا بر محمد و آل او درود فرست و مرا بهره مند کن به میانه روی.
یکی از چیزهایی که زندگی بشر را گرفتار کرده خروج از حد اعتدال در تمامی زمینه هاست و این منحصر به جامعه امروز نیست در گذشته هم این خط انحرافی وجود داشته است. قرآن مجید کتاب آسمانی مسلمین و همچنین روایات رسیده از معصومین علیهم السلام مکرر و مدام ما را به صراط مستقیم و نیفتادن در افراط و تفریط و چپ و راست دعوت کرده اند رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم می فرمود: اِنَّ هذَا الدِّینِ مَتینً فَاَوغِلُوا فِیهِ بِرِفقٍ (2)
این دین محکم و قوی است راه مستقیم آن را با مدارا بپیمایید و تندروی نکنید.
برخی در مسایل اعتقادی از صراط مستقیم الهی خارج می شوند و برخی دیگر در کار و مسایل دنیوی یا آنقدر خود را اذیت می کنند که وقتی برای استراحت ندارند و یا این که تن به کار نمی دهند و تن پروری می کنند.
ایوب بن حر می گوید از امام صادق علیه السلام شنیدم که در پاسخ به سوال مردی که از حضرت می پرسید میانه روی و تدبیر زندگی نیمی از کسب است فرمود: لا بَل هُوَ الکَسبِ وَ مِن التَّدبِیرِ فِی المَعیشَهِ نه بلکه تمام کسب است نه نیمه آن و تدبیر در کیفیت زندگی جز دین محسوب می شود.
در خورد و خوراک نیز نباید مرتبه اعتدال را از یاد برد. استفاده از مواهب الهی جز دستورات پروردگار است. چیزی که با کلمات خداوند تبارک و تعالی و اهل بیت علیهم السلام مغایرت دارد ریاضت های غیرشرعی و پرخوری و اسراف است.
وَکُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ(3)
ص:130
بخورید و بیاشامید و لیکن اسراف نکنید که خدا مسرفین را دوست نمی دارد. امام سجاد علیه السلام در رساله حقوق درباره حق شکم می فرماید:
وَ اَمّا حَقُّ بَطنِکَ فَاَن لا تَجعَلَهُ وَ عاءً لِقَلیلٍ مِنَ الحَرامِ وَ لا لِکَثرٍ وَ اَن تَقتَصِدَ لَهُ فِی الحَلالِ (1)
حق شکم بر تو این است که آن را ظرف چیزهای حرام چه کم و چه زیاد قرار ندهی و در چیزهای حلال هم میانه روی را پیشه کنی.
در عبادت نیز باید حد اعتدال را حفظ کرد تجربه نشان داده اشخاص که در عبادت تندروی داشته اند و بار سنگینی از نوافل و مستحبات را بر جسم و روح خویش تحمیل کرده اند پس از گذشت چند صباحی از کل عبادت خسته شده و گاهی متاسفانه حتی تارک نمازهای یومیه خود گشته اند.
مولایمان علی علیه السلام و به امام مجتبی علیه السلام سفارش می فرمود:
وَ اقتَصِد یا بُنَیَّ فِی مَعِیشَتِکَ وَ اقتَصِد فِی عِبادَتِکَ وَ عَلَیکَ فِیها بِالاَمرِ الدائِمِ الذَّی تُطِیقُهُ (2)
فرزندم در تلاش معاش و انجام عبادت میانه رو و معتدل باش و از زیاده روی پرهیز کن و در حدود طاقت و توانت فعالیت نما تا بتوانی آن را برای همیشه انجام دهی.
حضرت صادق علیه السلام می فرمود: لا تَکرِهُوا اِلی اَنفُسُکُم العِبادَهَ (3)
خود را به خاطر عبادت به کراهت و زحمت نیندازید و عبادت را بر خویشتن تحمیل نکنید
همان امام بزرگوار از خاطرات جوانی خویش نقل می کند که در عبادت کوشش بسیار می کردم پدرم می فرمود: کمتر از این مقدار عبادت که از تو می بینم به جای آور زیرا وقتی خداوند بنده ای را دوست دارد با عبادت کم از او راضی می شود. (4)
ص:131
در موضوع کار و کسب گرچه انبیا و اولیا بیشتر در مقام پرورش روح و روان انسان ها بودند ولی به مسایل مربوط به کار و کسب نیز می پرداختند و از مردم می خواستند که برای رسیدن به ثروت دنیا و رفاه خانواده از مرز اعتدال خارج نشوند.
امیرالمومنین علی علیه السلام برای اینکه مسلمانان در اثر کار زیاد فرسوده نگردند و همیشه سر حال و با نشاط باشند می فرمود:
مَنِ اقتَصَرَ عَلی بُلغَهِ الکَفافِ فَقَد انتَظَمَ الرّاحهَ (1)
هر کس به درآمد خود به اندازه کفاف زندگی اش اکتفا کند و قانع باشد از پریشان فکری رهیده و به این وسیله آسایش خاطر خود را فراهم ساخته است.
یکی از ضررهای زیاد خواهی افتادن در معاملات حرام از قبیل ربا و احتکار و گران فروشی و غش و تقلب و نظایر اینهاست.
حمزه بن حمران می گوید مردی از وضع روحی و اخلاقی خود به حضرت صادق علیه السلام شکایت کرد که در طلب مال می رود و ثروت به دست می آورد و مال بیشتری طلب می کند سپس گفت به من چیزی بیاموزید که خوی خود را اصلاح کنم.
حضرت در جواد فرمود اگر به اندازه زندگی اکتفا کنی کمترین مال دنیا بی نیازت می کند و اگر اکتفا نکنی تمام ثروت دنیا نمی تواند تو را غنی و بی نیاز سازد. (2)
نکته مهمی که در بحث اعتدال مطرح است آب و آبکشی است و مصرف آب در هنگام غسل و وضو و استحمام است
اسراف در آب و وسواس در وضو و غسل و آب کشیدن لباس و ظروف و غیره بیش از حد شرعی از زشت ترین کارهاست.
ص:132
رعایت نکات بهداشتی در خوردنی ها و نوشیدنی ها و پوشیدنی ها و محل سکونت و مجامع عمومی مورد سفارش و تاکید رهبران دینی است ولی این به آن معنا نیست که آب شرب را چنان مصرف کنیم که شکل اسراف به خود گیرد.
عبدالله بن سنان می گوید به امام صادق علیه السلام عرض کردم که مردی است که به وسوسه در وضو و نماز مبتلاست ولی او مرد عاقلی است امام علیه السلام فرمود این چه عقلی است برای او در حالی که پیروی از شیطان می کند؟ گفتم چگونه پیروی از شیطان می نماید؟ فرمود از خودش سوال کن این حالت وسواس به تو دست می دهد از کجا سرچشمه می گیرد؟ پاسخ خواهد داد از عمل وسواس های شیطانی است. (1)
وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَی مَا عَرَّفَنَا مِنْ نَفْسِهِ، وَ أَلْهَمَنَا مِنْ شُکْرِهِ، وَ فَتَحَ لَنَا مِنْ أَبْوَابِ الْعِلْمِ بِرُبُوبِیَّتِهِ، وَ دَلَّنَا عَلَیْهِ مِنَ الْإِخْلَاصِ لَهُ فِی تَوْحِیدِهِ، وَ جَنَّبَنَا مِنَ الْإِلْحَادِ وَ الشَّکِّ فِی أَمْرِهِ(2)
حمد خدای را به خاطر آنچه از خود به ما شناساند و طریق شکر گزاری اش را به ما الهام فرمود و درهای دانش و درک ربوبیتش را به روی ما گشود و ما را دلالت نمود که چگونه به وسیله اخلاق به مرتبه توحید و یگانگی حضرتش برسیم و از انحراف و دودلی در امر خویش دورمان ساخت.
وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی مَنَّ عَلیْنَا بِمُحَمَّدٍ نَبِیِّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ .....اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ أَمِینِکَ عَلَی وَحْیِکَ، وَ نَجِیبِکَ مِنْ خَلْقِکَ، وَ صَفِیِّکَ مِنْ عِبَادِکَ، إِمَامِ الرَّحْمَةِ، وَ قَائِدِ الْخَیْرِ، وَ مِفْتَاحِ الْبَرَکَةِ(3)
ص:133
حمد خدای را که به وجود مبارک پیامبرش حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم که بر ما منت گذاشت ... بار الها بر محمد که امین وحی ات بود درود فرست همو که از بین مخلوقاتت برگزیده شد او که رهبر رحمت و پیشوای خوبی و کلید برکت بود.
اعتقاد به خداوند تبارک و تعالی به نبوت حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم و به جانشینان بر حق او یعنی ائمه طاهرین علیهم السلام و موضوع معاد از اصل دین و از جمله مسایلی است که تقلید بردار نیست.
اعتقاد به خداوند متعال پیچ و خم ندارد زیرا که مطابق با فطرت است.
فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ (1)
توجه خود را به این دین معتدل کن این فطرتی است که خداوند انسان ها را بر آن آفریده تبدیلی در خلق خدا نیست این است دین استوار ولی بیشتر مردم نمی دانند.
ابراهیم علیه السلام به بت سازان و بت پرستان می گفت:
وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ لِأَبِیهِ وَقَوْمِهِ إِنَّنِی بَرَاءٌ مِمَّا تَعْبُدُونَ إِلَّا الَّذِی فَطَرَنِی فَإِنَّهُ سَیَهْدِینِ (2)
من از آنچه شما عبادت می کنید بیزارم مگر خدایی که مرا به وجود آورده و هدایتم خواهد کرد.
حس خداجویی در فطرت و نهاد همه انسان ها موجود است همان طور که رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و اله وسلم فرمود: کُلُّ مُولوُدٍ یُولَدُ عَلَی الفِطرَهِ هر نوزادی که به دنیا می آید براساس ایمان و اعتقاد به خدامتولد می شود.
امام حسین علیه السلام در دعای عرفه عرض می کند.
اَنتَ الَّذی اَشرَقتَ الاَنوارَ فِی قُلوُبِ اَولِیائِکَ حَتی عَرَفُوک وَ وَحَّدُوکَ (3)
ص:134
تویی آن که انوار را در دل های دوستانت تاباندی تا آن که تو را شناختند و به یگانگیت ره یافتند.
در بحث اعتقاد به انبیا و خاصه پیامبر اکرم حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم باید چون امام سجاد علیه السلام خدای را سپاس گفت که وجود نازنین شخصیتی را راهبر ما قرار داد که اشرف مخلوقاتش بود.
امیرالمومنین علی علیه السلام درباره منزلت و جایگاه رسول الله صلی الله علیه واله وسلم و نبوت خاصه فرمود : خداوند تبارک و تعالی حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم را به حق برانگیخت تا بندگانش را از عبادت و بندگی بت ها به عبادت باریتعالی وادار سازد و از فرمانبرداری شیطان به فرمانبری از پروردگار ترغیب نماید و توسط قرآنی که معنای آن را روشن نمود و اساسش را محکم فرمود از مردم خواست تا به خدای خویش آگاه شوند در حالی که ناآگاه بودند و بالاخره به وجود حق تعالی اعتراف کنند بعد از آن که او را انکار می کردند. و هستی او را اثبات نمایند بعد از آن که باور نداشتند پس خدای سبحان در کتاب خویش بی آنکه او را ببیند تجلی کرد و این تجلی به وسیله قدرت خویش بود که به آنها بشارت داد و نیز توسط قهر و غضب خود بود که آنها را ترسانید. (1)
اعتقاد دیگری که در بطن نبوت واقع شده و الزامی است اعتقاد به خلافت بلافصل علی علیه السلام و امامان معصوم از فرزندان آن امام بزرگوار است.
امامت همانند نبوت ضرورت اجتماعی و دینی دارد و سعادت و نیک بختی جامعه بشری به استمرار ارشاد و تبلیغ از مبدا وحی و الهام وابسته است اگر انبیا به طور مستقیم یا وحی با پروردگار ارتباط دارند و قوانینی را برای انسان ها از جانب پروردگار می آورند پس از خاتم انبیا حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم می باید افرادی واجد شرایط باشند که مفاهیم قرآن و دین را تبیین کنند و انها نیز از جانب خداوند منصوب و مورد تایید حضرت باری
ص:135
تعالی باشند. به همین دلیل بود که رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله وسلم در حدیثی بسیار معروف و مورد تایید فریقین یعنی حدیث ثقلین امامان معصوم و عترت را ملازم و همراه قرآن قرار داده و فرموده است.
اِنّی تارِکٌ فیکُم الثَّقَلینِ کِتابَ اللهِ وَ عِترَتِی (1)
من دو چیز گرانبها را در میان شما می گذارم این دو عبارتند از کتاب خدا و عترت من.
امام رضا علیه السلام می فرمود: اِنَّهُ لَولَم یَجعَلِ اللهُ لَهُم اِماماً قَیِمّاً اَمِیناً حافِظاً مُستَودِعًا لَدَرَسَتِ المِلَّهُ وَ ذَهَبَ الدِّینُ غُیِّرتِ السُّنَّهِ (2)
اگر خداوند تبارک و تعالی برای امت و مردم امامانی قرار نمی داد که قیم و امین و حافظ نگهبان باشند ملت از بین می رفتند و دین از دست می رفت و سنت تغییر می کرد.
و در موضوع اعتقاد به معاد باید عرض کنم در تقسیم بندی آیات قرآن شریف بیشترین آیات را درباره موضوع معاد مشاهده می کنیم و حتی از بحث توحید و خداشناسی آیات معاد فزون تر است.
قرآن کریم از اول تا آخر به مناسبت های گوناگون سخن از روز قیامت و حالات آن به میان آورده که هیچ کتاب آسمانی مثل آن به این موضوع مهم اعتقادی نپرداخته است.
قرآن تعبیرهایی جالبی برای معاد دارد:
وَمَا هَذِهِ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ (3)
این زندگی دنیا جز بازیچه و سرگرمی چیزی نیست زندگی واقعی در خانه آخرت است اگر مردم بفهمند.
ص:136
اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ لَا رَیْبَ فِیهِ وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدِیثًا (1)
خدای یکتا که خدایی جز او نیست همه شما را در روزی که تردید در آن نیست جمع خواهد کرد و چه کسی از خدا راستگوتر است آثار اعتقاد به معاد فراوان است.
1-آرامش خاطر بارها دیده شده منکرین معاد وقتی به آخر خط می رسند دست به خود کشی می زنند تا از آنچه در آن گرفتار شده اند رهایی یابند در حالی که مومنین به آخرت و آنهایی که امید به لقاء الله و رحمت خدا دارند هیچ گاه مرگ را به منزله پایان زندگی تصور نمی کنند.
2-کسی که به جهان آخرت معتقد و به حساب و کتاب آن عالم است احساس می کند که مسئول است و درباره کارهایش مورد مواخذه و سوال قرار خواهد گرفت بر همین اساس در دنیا به قول معروف دست به عصا راه می رود و تلاش می کند که از مرز شرع مقدس خارج نشود چون باور دارد که یک روز آنچه را که انجام داده باید پاسخگو باشد. وَلَتُسْأَلُنَّ عَمَّا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (2)
و از آنچه انجام داده اید شما را بازخواست خواهد کرد.
مولایمان علی علیه السلام فرمود: اِنَّ الغایَهَ القِیامَهُ وَ کَفی بِذلِکَ وَاعِظاً لِمَن عَقَلَ (3) پایان کار قیامت است و کافی است آدم عاقل از همین اعتقاد موعظه شود و پند گیرد.
3-یکی دیگر از آثار و نتایج اعتقاد به معاد هدفمندی و آینده نگری است کسی که به روز قیامت و پاداش اعتقاد دارد دنیا را مزرعه آخرت و جای آباد کردن رستاخیز می داند و مانند منکرین معاد به پوچی و لغو بودن آفرینش خویش نمی رسد بلکه با اراده ای قوی برای اهدافی عالی و بلند که همانا نیل به جزا و پاداش های ارزشمند الهی در
ص:137
جهان آخرت است تلاش م یکند و همین آینده نگری و امید به فردای روشن او را به حرکت وادار می نماید و با پشتکار و پایداری مشغول تهیه و تدارک توشه آخرت می شود.
وَ بِعَمَلِی إِلَی أَحْسَنِ الْأَعْمَالِ وَ اسْتَعْمِلْنِی بِمَا تَسْأَلُنِی غَداً عَنْهُ، وَ اسْتَفْرِغْ أَیَّامِی فِیمَا خَلَقْتَنِی لَهُ(1)
خدایا عملم را به بهترین اعمال منتهی گردان و مرا به اعمالی بگمار که فردای قیامت مرا به آن بازخواست می کنی روزهایم را تنها برای آنچه به خاطر آن خلقم کرده ای صرف نما.
بهترین عمل کدامست؟ رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در واقع بهترین عمل را آن می دانند که مطابق با سنت باشد و نیت و گفتار و عمل هم یکی باشد.
سخنی پذیرفته نمی شود مگر با عمل عمل و سخنی قبول نمی شود مگر با نیت و سخن و عمل و نیتی مقبول نیست مگر آنکه منطبق با سنت باشد. (2)
امام صادق علیه السلام بیانی در ذیل این آیه شریفه دارند.
الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَملاً (3)
خداوند مرگ و حیات را آفریده است برای اینکه شما را ازمایش کند تا معلوم شود کدامیک از عملتان بهتر است.
لَیسَ یَعنِی اَکثَرُ عَمَلاً لکِن اَصوَبَکُم عَمَلاً (4)
منظور کار زیاد نیست بلکه مراد این است که خدا شما را بیازماید تا معلوم شود کردار کدام یک از شما به صواب و واقعیت نزدیکتر است.
ص:138
نتیجه آنکه بهترین عمل آن است که مورد رضای پروردگار و بی شائبه و مطابق با سنت نبوی صلی الله علیه و آله وسلم باشد. امام سجاد علیه السلام در ضمن روایاتی فرمود محبوب ترین شما نزد خداوند کسانی هستند که عملشان نیکوتر و رفتارشان پسندیده تر است اما بدانید که اعظم شما در نزد خداوند در مقام عمل و بزرگترین شما در پیشگاه الهی کسانی هستند که اعمال بیشتری و بهتری انجام می دهند و این در پیشگاه خداوند مقبول تر است و خدا به آن اهمیت زیادی می دهد.
وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِی بِرَحْمَتِکَ فِی عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ (1)
حضرت سلیمان گفت پروردگارا توفیقم ده تا عملی را انجام دهم که مورد رضایت تو باشد و مرا به لطف و رحمتت در زمره بندگان صالحت وارد نما.
بیان دیگر امام سجاد علیه السلام در دعا این بود که وَاستَعمِلنِی بِما تَسالُنِی غَداً عَنهُ وَ استَفرِغ اَیّامِی فِیما خَلَقتَنِی لَهُ
انسان کارهای زیادی را می تواند انجام دهد که بسیاری از آنها لغو بیهوده است و کارساز نیستند جز آنکه عمر عزیز از کف برود و محصولی حاصل نشود.
براستی در این دنیا که عمر بشر محدود و کوتاه است سزاوار نیست که اوقات شریف را به بطالت تمام کرد چه بهتر از فرصت ها به چیزی اشتغال یابیم که فردای قیامت مورد مواخذه و سوال درباره آنها قرار می گیریم و فلسفه آفرینش ما با آن ارتباط دارد.
امیرالمومنین علی علیه السلام در این رابطه رهنمودی دارند بسیار جالب و آموزنده است: مَن اِشتَغَلَ بِغَیرِ المُهِمِّ ضَیَّعَ الاَهَمَّ مَن طَلَبَ العَقلَ المُتعارَف فَلیَعُرِف صُورَهً الاُصُولِ وَ القُضُولِ فَاِنَّ کَثیراً مِنَ النّاسِ یَطلُبُونَ الفُضُولَ وَ یَضعَونَ الاُصُولَ فَمَن اَحرَزَ الاَصلَ اِکتَفی بِهِ عَنِ الفَضلِ لا قُربَهَ بِالنَّوافِلِ اِذا اَضَرَّت بِالفَرائِضِ کُن مَشغولاً بِما اَنتَ عَنهُ مَسئُولٌ (2)
ص:139
هر کس به غیر مهم خود را مشغول بدارد آن را که در صدر قرار دارد و از اهمیت بیشتری برخوردار می باشد ضایع کرده است.
هر کس عقل متعارف را طلب می کند باید به صورت اصول و فضول آشنایی و شناخت پیدا کند ولی بیشتر مردم فضولات را طلب می کنند و مسایل اصلی و مهم را رها می نمایند در حالی که هر کس به اصل برسد از مسائل فرعی بی نیاز خواهد شد.
انسان به توسط کارهای مستحب تقرب به خداوند پیدا نمی کند زمانی که به کارهای واجبش ضرر برسد بنابراین به چیزی مشغول باش که درباره آن مسئولیت داری و مورد مواخذه و سوال قرار خواهی گرفت.
چیزهایی در قیامت از ما سوال می شود تمام احکامی است که اسلام در شئون مختلف زندگی برای مردم مقرر فرموده و باید در عمل آنها را رعایت کرد.
به نظر حقیر بهترین مرجع برای آشنایی به آنچه که ما درباره آنها مسئول هستیم رساله حقوق امام سجاد علیه السلام است که در حدیث مفصلی به تمامی وظایف و حقوق یک فرد مسلمان پرداخته است.
از جمله به حق خدا حق اعضای بدن حق پدر و مادر حق فرزند حق معلم نکته دومی در دعای امام سجاد علیه السلام درباره اعمال بود وَ استَفرِغ اَیّامِی فِیما خَلَقتَنِی لَهُ بارالها توان و نیروی مرا در طول ایام زندگی به راهی قرار ده که مرا برای آن آفریده ای.
قرآن فلسفه آفرینش ما را این گونه بیان می فرماید:
وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ (1)
من جن و انسان را نیافریدم مگر برای عبادت.
عبادت منحصر در نمازهای یومیه و روزه ماه رمضان و حج و خمس و زکات و امثال آنها نیست بلکه هر کاری که برای جلب رضایت پروردگار انجام گیرد و در ارتباط با اطاعت
ص:140
از فرمان الهی باشد عبادت است و این علت خلقت ماست
وَأَنِ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ (1)
مرا عبادت کنید که عبادت من صراط مستقیم و راه اصلاح و رستگاری است.
امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمود: ما تَقَرَّبَ مُتَقَرَّبٌ بِمِثلِ عِبادَهِ اللهِ (2) هیچ تقرب جوینده ای به چیزی چون عبادت خدا به او نزدیک نشد. اگر پرسید ما برای عبادت خدا خلق شدیم عبادت چه نقشی در ما دارد؟ امام رضا علیه السلام فرمود: تا این که مردم یاد خدا را فراموش نکنند و آداب او را وا نگذارند و از اوامر و نهی او غافل نشوند زیرا درستی و قوام آنان در این است اگر بدون تعبد به حال خود رها می شدند پس از مدتی دلهای شان سخت می شد. (3)
و امام صادق علیه السلام در پاسخ به پرسش از حقیقت بندگی خدا فرمود: حقیقت بندگی سه چیز است اینکه بنده در آن چه خداوند به او عطا فرموده است برای خود مالکیتی قایل نباشد زیرا بندگان مالک چیزی نیستند مال را متعلق به خدا می دانند و آن را هر جا که خدای تعالی فرمان داده است به مصرف می رسانند. بنده برای خود تدبیر و چاره اندیشی نمی کند و تمام اشتغالش به چیزهایی است که خدای تعالی او را به انجام آنها فرمان داده یا از آنها بازداشته است. این نخستین درجه پرهیزکاران است. (4)
وَ نَعُوذُ بِکَ مِنَ الْحَسْرَةِ الْعُظْمَی، وَ الْمُصِیبَةِ الْکُبْرَی، وَ أَشْقَی الشَّقَاءِ، وَ سُوءِ الْمَآبِ، وَ حِرْمَانِ الثَّوَابِ، وَ حُلُولِ الْعِقَابِ (5)
ص:141
خداوندا به تو پناه می بریم از افسوس و حسرت بزرگ و مصیبت کبری و بدبخت ترین نکبت ها و پایان بد و محروم ماندن از ثواب ووارد شدن در عقاب و عذاب .
افسوس و حسرت درباره مسایل مادی و گذرای دنیا کوچک و غیرقابل اهمیت است افسوس بزرگ در صحنه قیامت و هنگام رسیدگی به اعمال است که مصیبت کبری و عاقبت بد و محروم ماندن از ثواب ورود به عذاب الهی را در پی دارد.
بعضی برای آنکه نتوانستند در موقع ارزانی املاک و وسایل زندگی چیزی را تهیه کنند و یا به مراد جنسی خود برسند افسوس می خورند در حالی که جای افسوس نیست کسانی باید افسوس بخورند که در محضر خدا جوانی خویش را تباه کردند و عمر عزیز خویش را با خطاها و لغزش ها سپری نمودند.
و کاری برای جهان آخرت خویش نکرده اند.
خداوند می فرماید:
وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذَابُ بَغْتَةً وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ ﴿55﴾ و پیش از آنکه به طور ناگهانی و در حالی که حدس نمی زنید شما را عذاب دررسد نیکوترین چیزی را که از جانب پروردگارتان به سوی شما نازل آمده است پیروی کنید (55) أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یَا حَسْرَتَا عَلَی مَا فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللَّهِ وَإِنْ کُنْتُ لَمِنَ السَّاخِرِینَ (1)
و از بهترین آیاتی که از سوی پروردگارتان بر شما نازل شده پیروی کنید قبل از اینکه ناگهان عذاب الهی به سراغ شما آید و شما آگاه نباشید آنگاه هر کس بگوید افسوس بر من از آنچه درباره پروردگار کوتاهی کردم و از مسخره کنندگان بودم.
در جای دیگر می فرماید
قَدْ خَسِرَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِلِقَاءِ اللَّهِ حَتَّی إِذَا جَاءَتْهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً قَالُوا یَا حَسْرَتَنَا عَلَی مَا فَرَّطْنَا فِیهَا وَهُمْ یَحْمِلُونَ أَوْزَارَهُمْ عَلَی ظُهُورِهِمْ أَلَا سَاءَ مَا یَزِرُونَ وَمَا
ص:142
الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَلَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ (1)
آن هایی که لقاء الله را تکذیب کردند زیان کردند و همین که قیامت به ناگهانی برای آنان فرا رسد می گویند افسوس بر ما که چه اندازه درباره چنین روزی کوتاهی کردیم و آنان بار سنگین اعمال خویش را بر دوش می کشند و چه بد بار گرانی را حمل می کنند
زندگی دنیا جز بازیچه و سرگرمی نیست و خانه آخرت برای اهل تقوا بهتر ست آیا اندیشه نمی کنید.
عده ای برای همین دنیای لهو و لعب صدها جنایت و گناه مرتکب می شوند تجاوز به حقوق دیگران می نمایند و ثروت هنگفتی را به جیب می زنند و یا برای رسیدن به ریاست دنیا دست و پا می زنند و با دروغ و فریب به جایگاه مادی خویش می رسند بدون آنکه برای عاقبت این کارها اندیشه کنند. که پایان کارشان بدو جایگاهشان دوزخ است.
حالا جالب تر از این قشر حریص و نیرنگ باز آنهایی هستند که حسرت می خورند چرا مثل این افراد به ثروت و ریاست دنیا نرسیده اند و شاید هم از غم و غصه به بیماریهای صعب العلاج و مرگ های ناگهانی گرفتار آیند.
گروهی هم هستند که حسرت یک لحظه دیدار یوسف زهرا علیهما السلام امام عصر ارواح العابدین له الفداء را می خورند بارها به مساجد جمکران و سهله می روند شاید یکبار عطر مهدوی را استشمام کنند و روی نازنین حضرتش را ببینند و با او گفت و گو کنند و یا اینکه هنگامه حضور و ظهور آن بزرگوار را درک کنند و ملازم رکاب او باشند و جز انصار و سربازانش گردند.
چقدر زیبا فرمود: مولایمان امیرالمومنین علیه السلام قِیمَهُ کُلِّ امرِی ء ما یُحسِنُهُ (2)
ص:143
ارزش هر کس به چیزی است که بر آن ارزش قایل است.
بیاییم به چیزهایی حسرت و افسوس بخوریم که نزد خداوند و پیامبر گرامی و اهل بیت او علیهم السلام قیمت و ارزش داشته باشد برای پوچیها و چیزهای بی ارزش غصه نخوریم که ضرر خواهیم کرد.
همان گرامی فرمود:
مَن عَرَفَ نَفسَهُ لَم یُهنِها بِالفانِیّاتِ (1)
هر که جایگاه خود را بشناسد و قدر و منزلت خود را بداند خویشتن را به چیزهای فانی شدنی خوار نسازد.
لازم است باز تکرار شود که امروزه چیزی که خانواده های زیادی را به خود مشغول کرده چشم به هم چشمی و نگاه به زندگی یکدیگر است به چه قیمتی خدا می داند گاه از راه ریا گاه دزدی و اجحاف و غیره و اگر با همه این احوال نتوانستند به خواسته های مادی خویشتن برسند عاقبت حسرت و اندوه آنان را از پای در می آورد.
باید گفت ای کسانی که ارزش و جایگاه خویش را فراموش کرده اید بیایید مثل سلمان فارسی فکر کنید تا زندگی بی دغدغه و آرامی داشته باشید و به همین که دارید قانع گردید. به سلمان فارسی علیه الرحمه گفتند آسایش در چیست؟ پاسخ داد در زندگی همیشه به پایین دست خود نگاه کردن و به آنچه دیگران دارند چشم مدوز و آنچه را بدان نمی رسی آرزو مکن زیرا کسی که قانع باشد سیر می شود و کسی که قانع نباشد سیر نمی شود و به فکر بهره آخرتت باش. (2)
از جمله وحی های آسمانی این بود اگر برای آدمیزاد دو رودخانه طلا و نقره جریان یابد باز خواهان سومی است.
یَابنَ اَدَم اِنَّما بَطنُکَ بَحرٌ مِنَ البُحورِ وَ وادٍ مِنَ الاودَیَهِ لا یَملَوهُ شَییٌ اِلّا التُّرابُ (3)
ص:144
ای آدمیزاد شکم تو در حقیقت دریایی و دره ای است که آنها را چیزی جز خاک پر نمی کند.
شاعر گفت: چشم تنگ دنیا دوست را***یا قناعت پر کند یا خاک گور
امام سجاد علیه السلام در موقعی که وضع اقتصادی اش ضعیف می شد عرض می کرد:
اللَّهُمَّ إِنَّکَ ابْتَلَیْتَنَا فِی أَرْزَاقِنَا بِسُوءِ الظَّنِّ، وَ فِی آجَالِنَا بِطُولِ الْأَمَلِ حَتَّی الْتَمَسْنَا أَرْزَاقَکَ مِنْ عِنْدِ الْمَرْزُوقِینَ، وَ طَمِعْنَا بِآمَالِنَا فِی أَعْمَارِ الْمُعَمَّرِینَ
خداوندا تو ما را د رمورد مسایل اقتصادی خویش به سوء ظن و در دوران عمرمان به آرزوی طولانی امتحان کردی تا آنجا که به سراغ روزی خوارانت رفتیم و از آنها کمک گرفتیم و به خاطر همین آرزوهای طولانی به آنهایی که عمر دراز کردند طمع نمودیم.
فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ هَبْ لَنَا یَقِیناً صَادِقاً تَکْفِینَا بِهِ مِنْ مَئُونَةِ الطَّلَبِ، وَ أَلْهِمْنَا ثِقَةً خَالِصَةً تُعْفِینَا بِهَا مِنْ شِدَّةِ النَّصَبِ (1)
پس بر محمد و آل او درود فرست و به ما یقین درستی عطا فرما تا به وسیله آن از سختی طلب ما را کفایت کنی و به ما اعتماد خالصی عنایت فرما تا به واسطه آن از رنج طلب نگاهمان داری.
امام علیه السلام اشاره به دو امتحان الهی در مورد مسایل اقتصادی و معیشت ما فرمود که قابل دقت و اهمیت زیاد است یکی آنکه وقتی بعضی از افراد در تنگنای اقتصادی قرار می گیرند به خدای خویش سوء ظن پیدا می کنند که مثل آنکه خداوند (نعوذبالله) با ما سر ستیز دارد و نمی خواهد وضع اقتصادی ما را بهبود بخشد و یا اینکه چرا به دیگران این همه مال و ثروت می دهد ولی از ما دریغ می دارد.
ص:145
دوم آنکه بخاطر آروزهای طولانی به سراغ غیر خدا رفتیم تا در زندگی مادی ما رونق یابد.
هر دو امتحان برای جمع کثیری از مردم رخ می دهد اول اینکه باید باور داشته باشند که روزی رسان خدا ست.
وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَی اللَّهِ رِزْقُهَا (1)
هیچ جنبنده ای نیست مگر آنکه روزی اش بر عهده پروردگار است.
و بعد این را نیز معتقد باشیم أَنَّ اللَّهَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشَاءُ وَیَقْدِرُ (2)
خداوند برای هر که بخواهد توسعه روزی می دهد و برای هر که بخواهد روزی مختصر داده و تنگ می گیرد.
شک نیست که کارهای الهی همه بر اساس خیر و صلاح بشر است به آنکه فراوان می دهد او را با فراوانی ثروت می آزماید و به آنکه کم می دهد او را با کمی ثروت آزمایش می کند نه به آنکه زیاد می دهد سر دوستی دارد و نه به آنکه کم می دهد سر دشمنی بنابراین سوء ظن به حضرت او معنا ندارد.
مولایمان علی علیه السلام فرمود: بهره هر کس همچون قطره های باران که از آسمان به زمین فرود میاید به هر کس کم و بیش آنچه سهم اوست می رسد پس اگر یکی از شما در خانواده یا مال یا وجود برادرش اندک فزونی دید نباید مایه فتنه او شود. (3)
همان امام بزرگوار درباره حکمت کاهش و افزایش روزی می فرمود: روزی ها را مقدر فرمود و آنگاه آنها را زیاد و کم و به تنگی و فراخی عادلانه تقسیم کرد تا هر که را بخواهد به وسعت روزی و یا تنگی آن بیازماید و از این طریق سپاسگزاری و شکیبایی توانگر و تهی دست را به آزمایش گذارد. (4)
ص:146
رهنمود قرآن شریف در حکمت قبض و بسط کاهش و افزایش روزی این است.
وَلَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْا فِی الْأَرْضِ وَلَکِنْ یُنَزِّلُ بِقَدَرٍ مَا یَشَاءُ إِنَّهُ بِعِبَادِهِ خَبِیرٌ بَصِیرٌ (1)
اگر خدا روزی بندگانش را افزون کند در زمین فساد می کنند ولی به اندازه ای که بخواهد روزی می فرستد زیرا بر بندگان خود آگاه و بیناست.
امام سجاد علیه السلام در دعای بیست و نهم صحیفه از خداوند درخواست می کند که خدایا به ما یقین درستی عطا فرما تا به وسیله آن از سختی طلب ما را کفایت کنی و به ما اعتماد خالصی عنایت فرما تا به واسطه آن از رنج طلب نگاهمان داری یقین درست به اینکه اول خدا روزی رسان است و دوم اینکه هر چه مقدر فرماید براساس مصلحت و خیر ماست.
امام امیرالمومنین علی علیه السلام در تفسیر آیه شریفه وَاعْلَمُوا أَنَّمَا أَمْوَالُکُمْ وَأَوْلَادُکُمْ فِتْنَةٌ (2)
بدانید که دارایی ها و فرزندان شما مایه آزمایش است فرمود:
وَ مَعنی ذلِکَ اَنَّهُ یَختَبِرُهُم بِالاَموالِ وَ الاَولادِ لِیَتَبَیَّنَ الساخِطُ لِرِزقِهِ وَ الرَّاضِی بِقِسَمِهِ (3)
یعنی خداوند به وسیله دارایی ها و فرزندان مردم را می آزماید تا معلوم شود چه کسی از روزی خود ناخشنود است و چه کسی به قسمت خویش راضی و خشنود می باشد.
درخواست دیگر امام سجاد علیه السلام در امور اقتصادی اعتماد خالص داشتن به خداوند است بسیاری را می شناسیم درصد اعتمادشان به خداوند ضعیف است آنقدر که به فکر و دانش خود با دوستان و آشنایان اتکا و اعتماد دارند از خدای مهربان خویش غافلند در حالی که با چشم خود می بیند گاهی افراد کم سواد و یا بی سواد آنچنان از روزی فراوان برخوردارند که همه را به شگفتنی وا می دارند.
ص:147
به این بیان مولای مومنان علی علیه السلام توجه ویژه نمایید که فرمود: به یقین بدانید که خدای تعالی اجازه نمی دهد بنده بر آنچه در قرآن حکیم برایش مقدر شده پیشی گیرد هر چند سخت بکوشد و با تمام توان چاره اندیشد و ترفند زند.ای مردم هیچ انسانی باهوش و ذکاوت خود نمی تواند تغییری در جهت افزایش روزی خود پدید آورد و از روزی هیچ فقیری به سبب کم هوشی او کم نمی شود. کسی که این نکته را بداند و به آن عمل کند بیش از همه آسایش دارد و سود برده است. (1)
و نیز آن گرامی فرمود:
اِعلَمُوا اَنَّ عَبدًا وَ اِن ضَعُفَت حِیلَتُهُ وَ هَنَت مَکِیدَ تُهُ اَنَّهُ لَن یُنقَصَ مِمّا قَدَّرَاللهُ لَهُ وَ اِن قَوِیَ عَبدٌ فِی شدَّهِ الحِیلَهِ وَ قُوَّهِ المَکیِدَهِ اَنَّهُ لَن یُزادَ عَلی ما قَدَّرَ اللهُ لَهُ (2)
بدانید که آنچه خداوند برای بنده مقدر کرده است بی کم و کاست به او برسد هر چند در چاره اندیشی و پیدا کردن راه های کسب و روزی ناتوان باشد و نیز بیش از آنچه خداوند برایش مقدر کرده به او نرسد هر چند بسیار زرنگ و چاره اندیش باشد.
فَإِنَّکَ خَلَقْتَنَا وَ أَمَرْتَنَا وَ نَهَیْتَنَا وَ رَغَّبْتَنَا فِی ثَوَابِ مَا أَمَرْتَنَا وَ رَهَّبْتَنَا عِقَابَهُ، (3)
خدایا ما را آفریدی و به واجبات امر کردی و از محرمات نهی فرمودی و میل و رغبت در ثواب اعمال و ترس و وحشت از عقاب در دلهایمان انداختی. طبق بیان امام علیه السلام اولین امر کننده به معروف و نهی کننده از منکر ذات مقدس باری تعالی است. با مراجعه به آیات کریمه قرآن این واقعبت را به خوبی دریافت می کنیم.
ص:148
مجموعه آیات قرآن یا دعوت به خوبی هاست و یا نهی از بدی ها چه در مباحث اعتقادی و یا غیر اعتقادی مثل آداب و معاشرت و فرهنگ چگونه زیستن با خانواده با همسایه با آحاد جامعه همه و همه در قالب امر به واجبات و نهی از محرمات مطرح است.
امام باقر علیه السلام فرمود: امر به معروف و نهی از منکر دو خصلت از خصلت های خدای عزوجل هستند. هر که آنها را یاری دهد خداوند عزتش بخشد و هر که تنهایشان گذارد خداوند عزوجل و را تنها گذارد.
نکته جالب دیگر اینکه آنچه سبب امتیاز امت اسلام بر سایر ملت ها شده همین مسئله امر به معروف و نهی از منکر است.
کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ (1)
بهترین گروهی که بر این مردم نمودار شده اند شما می باشید که امر به معروف می کنید و نهی از منکر می نمایید به خدا ایمان دارید.
و چند آیه قبل از آیه فوق خداوند بر اهل ایمان تکلیف می کند که باید عده ای انتخاب شوند تا جلوی فساد را بگیرند و امر به معروف و نهی از منکر کنند.
وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (2)
باید گروهی در بین شما باشند تا مردم را به خوبی ها دعوت کنند و به کارهای پسندیده فرمان دهند و از کارهای زشت بازدارند و آنها خودشان رستگارانند. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم می فرمود:
مَن اَمَرَ بِالمَعروُفِ وَ نَهی عَنِ المُنکَرِ فَهُوَ خَلِیفَهُ اللهِ فِی الاَرضِ وَ خَلیفَهُ رَسُولِهِ (3)
ص:149
هر که به خوبی فرمان دهد و از زشتی باز دارد او جانشین خدا در زمین و جانشین رسول اوست. در ابتدای بحث ادعا کردیم که نخستین امر کننده به معروف و نهی کننده از منکر خداست و قرآن مجید گواه بر این ادعاست به این آیه توجه فرمایید.
إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِیتَاءِ ذِی الْقُرْبَی وَیَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ وَالْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ (1)
همانا خداوند به عدالت و احسان و بخشش به خویشاوندان فرمان می دهد و از فحشا و زشتکاری و ستم باز می دارد شما را پند می دهد شاید پند گیرند.
پس امر به معروف و نهی از منکر کاری است خدایی و از جهت مقام کسانی که موفق به احیا این دو اصل فراموش شده هستند رتبه والا و بالایی دارند.
علی علیه السلام می فرمود: همه کارهای خوب و جهاد در راه خدا در مقایسه با امر به معروف و نهی از منکر نیست مگر همچون آب دهانی که در دریایی ژرف انداخته شود. (2)
نکته قابل توجه اینکه این دو اصل مهم را کسانی انجام دهند که
1-به آنچه امر می کنند خود عمل کنند .
2-آنچه را نهی می کنند خود نیز ترک گویند.
3-در هنگام اجرای امر به معروف و نهی از منکر عدالت را رعایت نمایند.
4-در امر و نهی افراد ملایمت و ملاطفت را حفظ کنند.
خداوند به دو پیامبر خویش حضرت موسی و هارون علیهما السلام می فرمود:
اذْهَبَا إِلَی فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَی فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَیِّنًا لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَی (3)
ص:150
با هم به سوی فرعون بروید که طغیان کرده با او به نرمی سخن گویید شاید به خود آید و یا بترسد.
امام صادق علیه السلام در پاسخ به پرسش از وجوب امر به معروف و نهی از منکر بر همه امت فرمود: واجب نیست عرض شد چرا؟ فرمود زیرا این کار بر عهده کسی است که قدرت داشته باشد از او حرف شنوی داشته باشند و خوب را از بد باز شناسند نه بر افراد ناتوانی که راه و چاه را تشخیص نمی دهند و نمی دانند از چه و به چه دعوت کنند به باطل یا به حق دلیل این سخن از کتاب خداوند این فرموده خدای عزوجل است که می فرماید : باید از میان شما گروهی باشند که به خیر دعوت کنند. (1)
اللَّهُمَّ اشْغَلِ الْمُشْرِکِینَ بِالْمُشْرِکِینَ عَنْ تَنَاوُلِ أَطْرَافِ الْمُسْلِمِینَ، وَ خُذْهُمْ بِالنَّقْصِ عَنْ تَنَقُّصِهِمْ، وَ ثَبِّطْهُمْ بِالْفُرْقَةِ عَنِ الِاحْتِشَادِ عَلَیْهِمْ. اللَّهُمَّ أَخْلِ قُلُوبَهُمْ مِنَ الْأَمَنَةِ(2)
خدایا مشرکین را به مشرکین مشغول کن تا دست درازی به مرزهای مسلمانان نکنند و به ایجاد نقص در آنها از وارد کردن نقص بر مسلمین بر حذرشان دار و تفرقه بین آنها بینداز تا هماهنگی علیه مردم مسلمان نداشته باشند خدایا دلهایشان را از امنیت خالی کن.
اَللّهُمَّ اشغَلِ الظّالمینَ بِالظّالِمینَ وَ اجعَلنا بَینَهُم سالِمینَ خدایا ستمگران را با ستمگران مشغول کن و ما را بین آنان سلامت بدار این هم جمله ای است که بین مسلمانان مرسوم است. بارزترین نوع امنیت برای مسلمانان وقتی است که کافران و ظالمان با هم درگیر و مشغولند زیرا به محض آنکه از هم فارغ شدند و یا با هم متحد می شوند آن وقت است
ص:151
که می خواهند امنیت را از مسلمین بگیرند و در اقتصاد و معیشت و زندگی و آب و خاکشان ناامنی ایجاد کنند.
امام صادق علیه السلام درباره نعمت های دنیا و آخرت فرمود:
النَّعیمُ فِی الدُّنیا الامنُ وَصِحَّهَ الجِسمِ وَ تَمامُ النِّعمِه فِی الاخِرَه دُخولث الجَنَّهِ (1)
نعمت دنیا امنیت و سلامتی است و این نعمت در آخرت با رفتن به بهشت کامل می شود به طور معمولی تا وقتی دارای نعمت های الهی هستیم قدر نمی دانیم مثل نعمت امنیت و آسایش و نعمت و سلامتی ولی وقتی آنها را از دست می دهیم تاسف می خوریم که اغلب اندوه و حسرت ما بی جاست و به جایی نمی رسد مگر آنکه خوبان و اهل دل دعا کنند سلامتی و امنیت به مردم باز گردد.
چه بهتر قبل از آنکه نعمت امنیت و سلامتی را از کف بدهیم عرض کنیم پروردگارا نعمت هایی را که به ما تفضل فرمودی از ما مگیر و ما را قدردان نعمت هایت بفرما و آن ها را برای ما تبدیل به نقمت مکن. آمین یا رب العالمین به غیر از دعا نباید عمل و رفتار ما آنگونه باشد که خدا بر ما غضب کند و امنیت را که شاخص ترین نعمت های الهی است از ما بگیرد.
امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمود: اِحذَروا اِنفارَ النَّعَمِ فَما کُلُّ شارِدٍ بِمَردوُدٍ (2)
مواظب باشید که نعمت ها نرمند زیرا هر گریخته ای باز نمی گردد.
عوامل پایندگی نعمت ها در مرحله اول ایمان و تقواست البته این گفته خداوند تبارک و تعالی است.
وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ (3)
ص:152
و اگر ساکنین شهرها ایمان می آوردند و تقوا پیشه خود می ساختند برکاتی از آسمان و زمین به رویشان می گشودیم و لکن تکذیب کردند و ما هم آنها را به واسطه کارهایی که انجام می دادند مجازات نمودیم.
تعبیرهای زیبا و جذابی از حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام در این زمینه دارند: هر که پرهیزکاری پیش گیرد سختی هایی که به او نزدیک شده انداز از وی دور گردند باران کرامتی که بند آمده است بر او فرو ریزد و رحمت گریخته از او به سوی وی باز گردد و چشمه خشکیده نعمت ها برایش جوشان شود و باران برکت که نم نم بر او می بارد به قطراتی درشت و فراوان تبدیل شود. امام رضا علیه السلام رهنمودشان برای پایداری نعمت های الهی این است:
استِمالُ العَدلِ وَ الاِحسانِ مُوذِنٌ بِدوامِ النِّعمَهِ (1)
به کار بستن هدایت و احسان به دیگران باعث پایندگی نعمت است مولایمان علی علیه السلام فرمود: به خدا سوگند هرگز قومی در زندگی مرفه و پرنعمت نبوده اند و آن نعمت و رفاه از انان زایل نشده است مگر به سبب گناهانی که مرتکب شده اند چرا که خداوند به بندگانش ستم نمی کند.
اگر مردم به هنگامی که بلاها و سختی ها بر آنان فرود می آید و نعمت ها از کفشان می رود با نیت های راست و درست و دل های مشتاق به پروردگارشان پناه برند هر گریخته ای را به آنان باز گرداند و هر تباهی و فسادی را برایشان اصلاح گرداند. (2)
پس در یک جمع بندی کوتاه باید گفت امنیت آن وقت می ماند که
1-عدالت اجرا شود و در حق کسی ظلم نشود.
2-انواع گناهان و معصیت ها کنار گذاشته شود.
3-هنگام برقراری امنیت و آرامش سپاسگزار این نعمت بزرگ الهی باشیم.
ص:153
و اگر بخواهیم دامنه امنیت را به وسعت آسمان ها و زمین در نظر بگیریم باید عرض کنیم که وجود نازنین چهارده معصوم علیهم السلام سبب امنیت و برپایی آسمان ها و زمین هستندو طبق روایات شیعه و سنی بقا عالم به سبب آن بزرگواران است.
ابی سعید الخدری می گوید:
سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وسلم یَقُولُ أَهْلُ بَیْتِی أَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ کَمَا أَنَّ النُّجُومَ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ! فَالْأئِمَّةُ بَعْدَکَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِکَ؟ قَالَ: نَعَمْ الْأَئِمَّةُ بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ تِسْعَةٍ مِنْ صُلْبِ الْحُسَیْنِ أُمَنَاءُ مَعْصُومُونَ وَ مِنَّا مَهْدِیُّ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَلاَ إِنَّهُمْ أَهْلُ بَیْتِی وَ عِتْرَتِی مِنْ لَحْمِی وَ دَمِی مَا بَالُ أَقْوَامٍ یُؤْذُونَنِی فِیهِمْ لاَ أَنَالَهُمُ اللَّهُ شَفَاعَتِی(1)
از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم شنیدم که فرمود: اهل بیت من سبب امنیت و مصونیت اهل زمین هستند همان طور که ستارگان امان اهل آسمانند عرض شد ای رسول خدا تعداد امامان بعد از شما از میان اهل بیت شما چند نفرند؟ فرمود: بله امامان بعد از من دوازده نفرند نه نفر از آنها از صلب حسین علیه السلام می باشند. امینند و معصوم و مهدی این امت از ماست آگاه باشید اهل بیت من و عترم از گوشت و خون منند. هر قوم و ملتی که آنها را بیازارد به من اذیت رسانده و من هرگز از ایشان شفاعت نمی کنم. جابر بن یزید جعفی می گوید به امام باقر علیه السلام عرض کردم برای چه ما محتاج پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و امام هستیم؟ در پاسخ فرمود:
لِبَقاءِ العالَم عَلی صَلاحِهِ وَ ذلِکَ اِنَّ اللهَ عزّوجَلَّ یَرفَعُ العَذابَ عَن اَهلِ الاَرضِ اِذا کانَ فِیها نَبِیٌّ اَو اِمامٌ قالَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ: وَ ما کانَ الله لِیُعَذِّبَهُم وَ اَنتَ فِیهِم ... (2)
برای بقا عالم و این به این خاطر است که خداوند عزوجل عذاب را از زمین برمیدارد تا زمانی که در بین آنها پیامبر و یا امام حضور دارد چنانکه پروردگار می فرماید خداوند مردم را تا مادامی که تو (رسول خدا) در میانشان هستی عذاب نخواهد کرد.
ص:154
در اقوام گذشته همین سنت اجرا شد وقتی خداوند می خواست قوم لوط و شعیب و سایر انبیا را عذاب کند ابتدا به اطلاع پیامبر زمان می رساند که از بین آنانخارج شود تا عذاب نازل گردد.
و اگر کسی بگوید حال که امام زمان ارواح العالمین له الفداء به ظاهر در بین ما نیست چرا عذاب کره زمین را نمی گیرد پاسخ را از امام سجاد علی بن الحسین علیه السلام دریافت کنیم که فرمود: اگر یکی از ما ائمه بر روی زمین نباشد زمین اهلش را فرو می برد و از زمان خلقت آدم زمین بدون حجت خدا نبوده چه ظاهر باشد و چه غائب و مستور و هیچ گاه تا روز قیامت زمین از حجت خدا خالی نخواهد بود.
راوی می گوید عرض کردم مردم از امام و حجت غائب و مستور چه سود می برند فرمود:
کَما یَنتَفِعُونَ بِالشَّمسِ اِذا ستَرها سَحابٌ (1)
همان طور که وقتی خورشید پشت ابرها قرار می گیرد از وجود خورشید بهره مندند.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ احْجُبْنِی عَنِ السَّرَفِ وَ الِازْدِیَادِ، وَ قَوِّمْنِی بِالْبَذْلِ وَ الِاقْتِصَادِ، وَ عَلِّمْنِی حُسْنَ التَّقْدِیرِ، وَ اقْبِضْنِی بِلُطْفِکَ عَنِ التَّبْذِیرِ، وَ أَجْرِ مِنْ أَسْبَابِ الْحَلَالِ أَرْزَاقِی، وَ وَجِّهْ فِی أَبْوَابِ الْبِرِّ إِنْفَاقِی، وَ ازْوِ عَنِّی مِنَ الْمَالِ مَا یُحْدِثُ لِی مَخِیلَةً أَوْ تَأَدِّیاً إِلَی بَغْیٍ أَوْ مَا أَتَعَقَّبُ مِنْهُ طُغْیَاناً(2)
الها بر محمد و آل او درود فرست و مرا از اسراف و زیاده روی باز دار و به بذل و بخشش و رعایت اقتصاد مقاوم ساز . و من به عقل معاش ده و اقتصاد سالم را بیاموز و به لطفت مرا از زیاده روی در صرف مال بر حذر دار و روزی ام را از طریق حلال به جریان انداز و
ص:155
توفیقم دو تا انفاق و خرج کردنم در راه خیر باشد و آن ثروتی که باعث شود مغرور شوم و طغیان کنم و دیگران را مورد ستم خویش قرار دهم از من بگیر.
امام علیه السلام تقریبا آنچه را که اطراف اموال باید بحث کرد در این جمله دعای خویش گنجانده است.
1-دوری از اسراف
2-انفاق و احسان مال
3-رعایت اعتدال در کسب مال و خرج کردن آن
4-عقل معاش و اقتصاد سالم
5-روزی حلال
6-ثروت ، باعث غرور و طغیان و ظلم در حق دیگران نشود.
خداوند مال دنیا را برای انسان وسیله امتحان قرار داده تا او به چه وسیله ای آن را کسب کندو چگونه خرج کند.
إِنَّمَا أَمْوَالُکُمْ وَأَوْلَادُکُمْ فِتْنَةٌ وَاللَّهُ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَاسْمَعُوا وَأَطِیعُوا وَأَنْفِقُوا خَیْرًا لِأَنْفُسِکُمْ وَمَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (1)
ثروت و فرزندان شما فقط وسیله امتحان شمایندو پاداش بزرگ نزد پروردگار است تا می توانید از خدا بترسید و گوش فرا دهید و اطاعت کنید و انفاق نمایید که برای شما بهتر است و هر کسی نفس خویش را از بخل و حرص حفظ کند آنها رستگارانند.
اموال و ثروت دنیا امانتی هستند دست ما که باید به مصرف معقول و صحیح برسند قبولی در امتحان الهی در نوع کسب و درآمدهاست و طریقه خرج کردن آنها.
ص:156
امام سجاد علیه السلام در رساله حقوق خود وقتی حق ثروت بر صاحبش می رسد می فرماید : اما حق مال و دارایی تو این است که آن را جز از حلال به دست نیاوری و جز در راهش خرج نکنی و کسی را که تو قدردانی و تشکر نمی کند برخود ترجیح ندهی پس آن را در راه اطاعت پروردگارت به کار ببر و در آن بخل مورز که بار حسرت و ندامت را سر بار پیامدها آن سازی.
و چقدر روشن و شفاف مولایمان اباعبدالله الحسین درباره اموال و ثروت دنیا سخن گفته است:
مالُکَ اِن لَم یَکُن لَکَ کُنتَ لَهُ فَلا تَبقِ عَلَیهِ فَاِنَّهُ لا یُبقی عَلَیکَ وَ کُلهُ قَبلَ اَن یَاکُلَکَ (1)
ثروت تو اگر از آن تو نباشد تو از آن او خواهی بود پس به آن رحم نکن زیرا که او به تو رحم نمی کند و پیش از آن که او تو را بخورد تو آن را بخور.
افکار مردم درباره جمع آوری ثروت متفاوت است بعضی نیت خیر دارند که اگر ثروتمند شدند به داد فقرا و مستمندان برسند و چنین هم می کنند و بعضی بیماری جمع آوری ثروت دارند فقط از بالا رفتن شمار اسکناس هایشان لذت می برند و کوچک ترین کمک در راه خیر در پرونده ایشان مشاهده نمی شود.
و بعضی متاسفانه نوع درآمدشان یا حرام مطلق است و یا مخلوط به حرام و برای آنکه وجدانشان آنان را نیاز دارد بخشی از اموال خویش را انفاق می کنند. بین این سه گروه کدام موفق است و درست عمل می کند؟ به طور قطع آن گروه که ثروتی را از راه حلال به دست آورد و بخشی از آن را ک جز حقوق واجب و یا مستحب است در راه خدا احسان می نماید قرآن درباره کسب حرام و مال اندوزی از طریق نامشروع می فرماید:
وَلا تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْبَاطِلِ (2)
مال یکدیگر را بناحق مخورید.
ص:157
لَا تَأْکُلُوا الرِّبَا أَضْعَافًا مُضَاعَفَةً (1)
ربا نخورید که دایم سود بر سرمایه افزایید تا چند برابر شود.
وَتَرَی کَثِیرًا مِنْهُمْ یُسَارِعُونَ فِی الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَأَکْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ (2)
بسیاری از مردم را بنگری که در گناه و ستمکاری و خوردن حرام می شتابند بسیار بدکاری را پیشه خود نمودند.
اصولا هر نوع تصرف عدوانی و تجاوز به حقوق دیگران اعم از خوردن و آشامیدن و یا پوشیدن و مسکن گزیدن و امثال آن را حرام خواری می گویند همان طور که تصرف مال یتیم و یا مال ربوی را خوردن مال حرام اطلاق می کنند.
از خصوصیات مکتب متعالی قرآن و عترت آن است که انسان ها را در بهره برداری صحیح از مواهب طبیعی و نعمت های دنیا ازاد گذارده و هر کس مجاز است که از طریق حلال شغل و حرفه داشته باشد و زندگی و معیشت خود را بگذارند و در ضمن به کسی اجازه داده نشده بدون قانون در راه به دست آوردن وسایل زندگی راهی را پیش گیرد که منجر به تصرف نامشروع از اموال دیگران می شود.
آری حرام خواری عواقب شومی دارد از جمله مانع قبولی اعمال و عبادات می شود.
رسول الله صلی الله علیه و اله وسلم فرمود:
اِذا وَقَعَتِ الّقمَهً مِن حَرامٍ فِی جُوفِ العَبدِ لَعَنَهُ کُلَّ مَلَکٍ فِی السَّمواتِ وَ الاَرضِ (3)
هرگاه لقمه حرامی در شکم شخصی قرار گیرد تمام ملایکه آسمان ها و زمین او را لعنت می کنند.
ص:158
و نیز فرمود:
العِبادَهُ مَعَ اَکلِ الحَرامِ کَالبَناءِ عَلَی الرَّملِ (1)
عبادت با حرام خواری مانند بنا کردن ساختمان بر روی رمل است
و نیز فرمود : کسی که لقمه حرامی بخورد تا چهل شب نمازش قبول نمی شود و تا چهل روز دعایش مستجاب نمی گردد و هر گوشتی که د ربدن از حرام روییده شود پس آتش به آن سزاوارتر است و جز این نیست که یک لقمه هم گوشت را در بدن می رویاند.
امام حسین علیه السلام خطاب به سپاه عمر سعد می فرمود:
فَقَد مُلِئَت بُطُونکُم مِن حَرامٍ وَ طَبَعَ عَلی قُلوبِکُم وَیلَکُم اَلا تَنصِفُونَ اَلا تَستَمَعُونَ (2)
شکم هایتان از حرام پر شده و بر دل هایتان مهر خورده دیگر حق را نمی پذیرید وای بر شما آیا انصاف نمی دهید آیا گوش فرا نمی دهید؟
اَللَّهُمَّ وَ اَتْباعُ الرُّسُلِ وَ مُصَدِّقُوهُمْ مِنْ اَهْلِ الْاَرْضِ بِالْغَیْبِ عِنْدَ مُعارَضَةِ الْمُعانِدینَ لَهُمْ بِالتَّکْذیبِ وَالْاِشْتِیاقِ اِلَی الْمُرْسَلینَ بِحَقآئِقِ الْایمانِ فی کُلِّ دَهْرٍ وَ زَمانٍ اَرْسَلْتَ فیهِ رَسوُلاً، وَ اَقَمْتَ لِأَهْلِهِ دَلیلاً، مِنْ لَدُنْ ادَمَ اِلی مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَالِهِ وسلم.
خداوندا سلام و درود فرست بر پیروان انبیا و آن هایی که در باطن ایمان آوردند در همان حالی که معاندین پیغمبران را تکذیب می کردند آنها مشتاقانه با حقیقت ایمان به آنها می گرویدند بارالها برای مردم هر زمان پیامبرانی فرستادی و بر هر کدام آنها اقامه دلیل کردی از زمان آدم تا حضرت محمد صلی الله علیه واله وسلم
در هر زمان از جانب خداوند پیامبرانی فرستاده شد تا برای مردم اقامه دلیل کنند و راهنمایی های لازم را در جهت بهتر زیستن و کسب صفات کریمه و خوب برایشان ارایه دهند. با این که خداوند تبارک و تعالی انسان را به طور فطری خداجوی آفرید ولی به
ص:159
خاطر عوامل و مسایل دیگری که بشر را به انحراف و انحطاط می کشاند پیامبران را فرستاد تا آن فطرت پاک را رهبری کنند.
فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِیهِ(1)
خداوند پیامبران را برانگیخت تا به مردم مژده دهند و آنها را بترسانندو به آنها کتاب را به حق نازل فرمود تا در بین مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند.
و بی شک اگر خداوند پیامبران را نمی فرستاد آفرینش انسان بیهوده می شد و این با حکمت الهی منافات دارد.
مولایمان علی علیه السلام بهترین و شیواترین بیانات را درباره فلسفه وجود انبیا دارد که از جمله می فرماید:
وَ اصْطَفی سُبْحانَهُ مِنْ وَلَدِهِ اءَنْبِیاءَ اءَخَذَ عَلَی الْوَحی مِیثاقَهُمْ، وَ عَلی تَبْلیغِ الرِّسالَهِ اَمانَتَهُمْ، لَمّا بَدَّلَ اءَکْثَرُ خَلْقِهِ عَهْدَ اللّهِ اِلَیْهِمْ فَجَهِلوا حَقَّهُ ... وَ لَمْ یُخْلِ سُبْحانَهُ خَلْقَهُ مِنْ نَبِی مُرْسَلٍ، اءَوْ کِتابٍ مُنْزَلٍ، اءوْ حُجَّهٍ لازِمَهٍ، اءوْ مَحَجَّهٍ قائِمَهٍ، رُسُلُ لا تُقَصِّرُ بِهِمْ قِلَّهُ عَدَدِهِمْ، وَ لا کَثْرَهُ الْمُکَذَّبِینَ لَهُمْ(2)
پروردگار از بین فرزندان آدم علیه السلام پیامبرانی برگزید و برای رساندن وحی خود به مردم از آنها پیمان گرفت همان هنگام که بیشتر آفریدگان او پیمان شکسته بودند و از حق بی اطلاع مانده بودند.
پروردگار در هیچ عصر و زمانی مردم را بی پیامبر و کتاب نگذاشت و یا اینکه حجتی بر آنها نگمارد و یا از نشان دادن راه راست دریغ دارد. پیامبران با وجود کم بودن تعدادشان و مخالفین فراوانشان از ادامه راه باز نایستادند.
ص:160
نقش انبیا در قطع سلطه طاغوت ها و مبارزه با افکار خرافی قابل دقت است به راستی اگر فداکاری های آنان نبود هم اینک احدی روی کره زمین خدا پرست و عفیف و پرهیزگار پیدا نمی شد و خوی حیوانی بر خوی انسانی غالب می گشت.
در نامه ای که رسول گرامی اسلام صلی الله علیه واله وسلم برای اهالی نجران نوشت چنین فرمود: بنام خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب از جانب محمد رسول خدا به سوی اسقف نجران و اهالی نجران.
اگر اسلام اختیار کنید من حمد می کنم خدا را که خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب است.
اَمّا بَعدُ فَاِنّی اَدعُوکُم اِلی عِبادَهِ اللهِ مِن عِبادَهِ العِبادِ وَ اَدعُوکُم اِلی وَلاَیَهِ اللهِ مِن وِلایَهِ العَباد (1)
بعد از این مسایل من شما را از بندگی انسان ها به بندگی خداوند دعوت می کنم از ولایت و سرپرستی مردم به ولایت و سرپرستی پروردگار می خوانم.
اینک در بحث انبیا به بعضی ویژگی های الهی اشاره کنیم باشد که در این رهگذر گوشه ای از خصایص آن بزرگوار تبیین شده باشد.
آدم علیه السلام
سلمان فارسی گفت: چون خداوند آدم را آفرید فرمود: ای آدم یک مطلب به من اختصاص دارد و یکی به خودت و یکی به رابطه من و تو مربوط می شود. اما آن که مخصوص من است این است که مرا بپرستی و چیزی را شریک من نگردانی. آن که مخصوص توست این است که هر کاری کنی به سبب آن تو را سزا و پاداش دهم و این که تو را بیامرزم زیرا من آمرزنده مهربانم و آنکه به رابطه میان من و تو مربوط می شود این است که از تو خواهش و دعا باشد و از من اجابت و عطا.
ص:161
ادریس علیه السلام
رسول الله صلی الله علیه و اله وسلم فرمود: اوَّلَ مَن خَطَّ بِالقَلَمِ اِدرِیسُ (1) اولین کسی که با قلم نوشت ادریس بود.
امام صادق علیه السلام فرمود: سُمِّیَ اِدرس لِکَثرَهِ دِراسَتِهِ الکُتُبَ (2)
ادرس را ادریس نامیدند چون زیاد درس می خواند و مطالعه می کرد. نوح علیه السلام پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: خداوند نوح را در چهل سالگی مبعوث کرد و او نهصد و پنجاه سال قوم خود را دعوت می کرد و بعد از طوفان شصت سال زنده ماند تا آن که تعداد مردم زیاد و فراوان شد. (3)
هود علیه السلام
امام صادق علیه السلام فرمود: هنگامی که خداوند عزوجل هود را برانگیخت بازماندگان از فرزندان سام در برابر او سر تسلیم فرود آوردند. اما بقیه گفتند: از ما قویتر کیست؟ پس به وسیله طوفان سهمگین هلاک شدند و هود نیز پیروان خود را سفارش کرد و به آمدن صالح علیه السلام بشارت داد.
صالح علیه السلام
امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود: ای مردم جز این نیست که راضی بودن و راضی نبودن به یک عمل است که مردم را گرد هم می آورند ناقه ثمود را فقط یک مرد کشت اما خداوند همه آنان را عذاب کرد. (4)
ابراهیم علیه السلام
إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی اِتَّخَذَ إِبْرَاهِیمَ عَبْداً قَبْلَ أَنْ یَتَّخِذَهُ نَبِیّاً وَ إِنَّ اَللَّهَ اِتَّخَذَهُ نَبِیّاً قَبْلَ أَنْ یَتَّخِذَهُ رَسُولاً وَ إِنَّ اَللَّهَ اِتَّخَذَهُ رَسُولاً قَبْلَ أَنْ یَتَّخِذَهُ خَلِیلاً وَ إِنَّ اَللَّهَ اِتَّخَذَهُ خَلِیلاً قَبْلَ أَنْ یَجْعَلَهُ إِمَاماً فَلَمَّا جَمَعَ لَهُ اَلْأَشْیَاءَ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاماً (5)
ص:162
خداوند تبارک و تعالی ابراهیم علیه السلام را پیش از آن که به پیامبر برگزیند به بندگی خود گرفت و پیش از آنکه به رسولی برگزیدنش به پیامبری برگزید و پیش از آنکه خلیلش گرداند او را به رسولی برگزید و پیش از آنکه امامش قرار دهد او را به خلیلی گرفت و چون همه این مقامات را برایش فراهم آورد. فرمود: من تو را امام مردم قرار دادم.
لوط علیه السلام
امام باقر علیه السلام فرمود: آن ابادای که باران عذاب برایشان بارید سدوم آبادی قوم لوط است که خداوند سنگ هایی از سجیل یعنی گل بر آنها باراند. (1)
یوسف بن یعقوب علیه السلام
رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: اَلکَریِمُ اِبنُ الکَریمُ اِبنُ الکَریمُ اِبنُ الکَریم: یوسف بن یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم (2)
بزرگوار فرزند بزرگوار فرزند بزرگوار فرزند بزرگوار یوسف پسر یعقوی پسر اسحاق پسر ابراهیم است.
ایوب علیه السلام
پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: کانَ اَیُّوبُ اَحلَمَ النّاسِ وَ اصبَرَ النّاسِ و اکظَمَ النّاسِ لِغَیظٍ (3) ایوب بردبارترین مردم و شکیباترین مردمان بود و بیش از همه مردم کظم غیظ می کرد.
شعیب علیه السلام
پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: کانَ شُعیِبٌ خَطیِبَ الانبیاءِ شعیب خطیب پیامبران بود (4) شُعیبٌ بَکّاءً (5) شعیب بسیار می گریست.
موسی علیه السلام
امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند به موسی بن عمران علیه السلام وحی فرمود: ای موسی آیا می دانی چرا از میان آفریدگانم تو را برگزیدم و برای سخنم تو را انتخاب کردم؟ عرض
ص:163
کرد: نه ای پروردگار خداوند به او وحی فرمود: من به زمین نگریستم و در روی آن کسی را نیافتم که برابر من متواضع تر از تو باشد. (1)
داود علیه السلام
امام صادق علیه السلام فرمود: اَوحَی اللهُ عَزَّوَجَلَّ اِلی داودَ علیه السلام یا داودً بِی فَافَرح وَ بِذِکرِی فَتَلَذَّد وَ بِمناجاتِی فَتَنَعَمَّ فَعَن قَلِیلٍ اُخَلِیّ الدّارَ عَنِ الفاسِقینَ وَ اجعَلُ لَعنَتِی عَلَی الظالِمینَ (2)
خدای عزوجل به داود علیه لاسلام وحی فرمود: ای داود به من خوش باش و از یاد من لذت ببر و از نعمت مناجات با من برخوردار شود زیرا بزودی خانه را از گنه کاران خالی کنم و لعنتم را بر ستمگران قرار دهم.
سلیمان علیه السلام
همان بزرگوار فرمود: آخَرُ مَن یَدخُلُ الجَّنَهً مِنَ النَّبِییّن سُلِیمانُ بنُ داودَ علیه السلام وَ ذلِکَ لِما اُعطِیَ فِی الدُّنیا (3)
آخرین پیامبری که وارد بهشت می شود سلیمان بن داود علیه السلام است و این به سبب چیزی است که در دنیا به او داده شد.
عیسی بن مریم علیهما السلام
لَمّا سُئِل: مَن ادَّبِکَ؟ ما اَدَّبَنِی اَحَدٌ رَایتُ قُبحَ الجَهلِ فَاجتنبتُهُ (4)
وقتی از حضرت مسیح علیه السلام سوال شد: چه کسی تو را ادب آموخت؟ فرمود: هیچ کس مرا ادب نیاموخت بلکه زشتی جهالت را دیدم و از آن دوری کردم.
محمد صلی الله علیه و آله وسلم
خود فرمود: اِنَّما بَعِثتُ فاتِحاً وَ خاتِماً (5)
من پیامبر فاتح و خاتم هستم به عبارتی فتح و ختم انبیا با من است.
ص:164
در جای دیگر فرمود: اَیُّهَا النّاس لا نَبِیَّ بَعدِی وَ لا سُنَّهً بَعدَ سُنَّتیِ فَمَن ادّعی ذلِکَ فَدعواهُ وَ بِدعَتُهُ فِی النّار و مَن ادِّعی: ذلِکَ فَاقتُلُوهُ (1)
ای مردم بعد از من هیچ پیامبری نخواهد بود و بعد از سنت من هیچ سنتی وجود نخواهد داشت و هر که ادعای پیامبری کند پاداش ادعای او و بدعتش آتش جهنم است و هر که چنین ادعایی را کند او را به قتل برسانید.
و نیز فرمود: اَنَا خاتَمُ النَّبِییین و علیُّ خاتَمُ الوَصییّنَ (2)
من خاتم پیامبرانم و علی خاتم وصیین و جانشینان پیامبران است.
وَ لِسَاناً عَلَی مَنْ خَاصَمَنِی، وَ ظَفَراً بِمَنْ عَانَدَنِی (3)
خدایا زبان گویایی به من عطا کن تا بر هر که با من ستیز می نماید مقابله کنم و بر دشمنم پیروز شوم.
زبان گویا در مقابل خلاف کاری ها و به عبارتی انتقاد سازنده خواسته امام علیه السلام است. همان چیزی که همه ما به آن نیاز داریم. عنوان سازنده بودن همه نواقص گوینده را برطرف می کند چون بعضی از افراد از رفتار دیگران انتقاد می کنند اما نه از سر دلسوزی و اصلاح بلکه برای خالی کردن عقده دل و سرکوب کردن طرف مقابل پیداست چنین انتقادهایی شعله لجاجت و گستاخی را بیشتر می کند و کلام منتقد اثری نخواهد داشت. از جمله اخلاق پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم این بود که وقتی مطلع می شد فلان شخص سخنی می گوید یا مرتکب عملی می شود که آن را نمی پسندد نمی فرمود چرا فلانی چنین می گوید بلکه به طور دسته جمعی می فرمود: ما بالُ اَقوامٍ یَصنَعون کَذاوَ یَقُولُونَ کَذا یَنهی صلی الله علیه و اله وسلم عَنهُ وَ لا یُسَمّی فَاعِلَهُ (4)
ص:165
چرا کسانی مرتب چنین عملی می شوند یا چنین سخنی می گویند به این ترتیب پیشوای اسلام از عمل ناروا انتقاد می کرد بدون آنکه از کننده کار اسم ببرد. به عنوان مثال اگر ما بخواهیم انتقاد سازنده از رانت خواران و اجحاف کنندگان بیت المال مسلمین چیزی بیان کنیم نباید همه مسئولین را زیر سوال ببریم و همه را مورد اتهام قرار دهیم.
سیره امیرالمومنین علی علیه السلام بر این بود که در نامه ها و انتقادهایش به طریقی سخن می گفت که جایی برای رهایی و نجات کارگزارانش باقی بماند و برای همیشه بی ابرو نشوند.
انجا امام علیه السلام راه نجات و رهایی را در انتقاد خویش جلوی پای عثمان بن حنیف انصاری می گذارد اینجاست که می فرماید: بدان که هر پیروی را امامی است که باید از پیشوای خویش پیروی کند و از نور علم او کسب نور نماید. بدانید که امام شما از دنیای خود به دو لباس فرسوده و دو قرص نان قناعت کرده و شما نمی توانید مثل امامتان زندگی وَ لکِن اَعِینُونِی بِوَرَعٍ وَ اِجتِهادٍ وَ عِقَّهٍ وَ سَدادٍ و لکن مرا با پرهیزکاری و تلاش و عفت و درستکاری خویش یاری نمایید.
و در پایان نامه نوشت که: خوشا به حال آن کسی که به تکلیف الهی خویش عمل می کندو با سختی ها در نهایت شکیبایی می سازد و شب زنده دار است و از خوابیدن دوری می نماید و تا آن زمانی که خواب بر او غلبه کند زمین را فرش و دستش را بالش قرار دهد همان هایی که ترس روز قیامت دیدگانشان را بیدار نگه داشته و پهلوهایشان را از خوابگاه هایشان دور ساخته و لب هایشان به ذکر و یاد پروردگارشان آهسته گویا است و به خاطر آنکه زیاد استغفار می کنند گناهانشان زدوده شده است.
اَولئَکَ حِزبُ اللهِ اَلا اِنَّ حِزعبَ اللهِ هُمُ المُفلِحونَ آنان حزب خدایند و بدانید که حزب خدا پیروز و رستگار است.
ص:166
پروردگار درباره انتقاد سازنده و نتیجه بخش پیامبر خویش را مامور می کند از سه مرحله خارج نشود.
ادْعُ إِلَی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ (1)
مردم را به دین الهی و آیین پروردگارت دعوت کن از سه راه اول با مقالات حکیمانه دوم با مواعظ و اندرزهای نیکو سوم با مباحثه و جدل باید به گونه ای خوب و نیکو باشد و به دشمنی و خصومت آلوده نگردد. در انتقادها اگر رعایت شخصیت افراد نشود و شخص منتقد قصد توهین و بی احترامی به فرد متخلف را داشته باشد جز دشمنی و کینه محصولی نخواهد داشت.
امیرالمومنین علی علیه السلام به فرزندان خود فرمود از دشمنی مردان پرهیز نمایید که اینان از دو قسم خارج نیستند یا عاقل اند و برای اعمال دشمنی خود بر ضرر شما نقشه می کشند یا جاهل اند و با شتاب دشمنی خود را اعمال می نماید و به شما ازار می دهند.
یک منتقد خوب کسی است که مردم را نه گرفتار امید کاذب کند و نه مبتلا به یاس و نومیدی نماید.
بعضی برای آنکه طرف گنه کار را از کارش پشیمان کنند آنقدر از عذاب و خشم و قهر خدا به طرف می گویند که به طور کامل او را مایوس کرده و نتیجه ای از نقد خود نمی برند. علی علیه السلام می فرمود: الْفَقِیهُ کُلُّ الْفَقِیهِ مَنْ لَمْ یُقَنِّطِ النَّاسَ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ وَ لَمْ یُؤْیِسْهُمْ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ وَ لَمْ یُؤْمِنْهُمْ مِنْ مَکْرِ اللَّهِ(2)
انسان فهمیده کسی است که مردم را از رحمت پروردگار مایوس نکند و از مهربانی او نومیدشان ننماید و آنها را از عذاب ناگهانی و کیفر خداوند ایمن شان ندارد.
ص:167
همان امام بزرگوار به امام حسن علیه السلام می فرمود: فرزندم هیچ گنه کاری را از رحمت خداوند مایوس مکن چه بسا افرادی که پایبند معصیت بودند با حسن عاقبت از دنیا رفتند و چه بسا رستگارانی در آخر عمر به فساد گراییدند و راهی دوزخ شدند و از این عاقبت بد به خدا پناه می بریم.
فَابتَدَاتَنِی بِنَصرِکَ، وَ شَدَدتَ اَزری بِقُوَّتِکَ، ثُمَ فَلَلتَ لِی حَدَّهُ، وَ صَیَّرتَهُ مِن بَعدِ جَمعٍ عَدیدٍ وَحدَهُ، وَ اَعلَیتَ کَعَبی عَلَیهِ، وَ جَعَلتَ ما سَدَّهُ مردُودًا عَلَیهِ، فَرَددتَهُ لَم یَشفِ غَیظَهُ
تو پروردگار من پیش از انکه از تو یاری بخواهم یاریم نمودی و پشتم را با نیرویت محکم ساختی و برندگی دشمنم را شکستی و پس از آنکه تعدادی بود تنهایش نمودی و مرا بروی پیروز کردی و آنچه را که برایم نشانه گرفته بود به خودش برگرداندی در حالی خشمش التیام نیافته بود و کینه اش فرو ننشسته بود او را باز گرداندی.
دست انتقام الهی چنان قوی و محکم است که هر وقت اراده کند قدرتمندترین طاغوت ها را سرنگون می کند و آنها را در نهایت خواری و خفت قرار می دهد.
فَانْتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْنَاهُمْ فِی الْیَمِّ بِأَنَّهُمْ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَکَانُوا عَنْهَا غَافِلِینَ (1)
در نتیجه ما از آن ها انتقام گرفتیم و آنها را در دریا غرق کردیم زیرا که آیات ما را تکذیب می کردند و از آن غافل مانده بودند.
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَاللَّهُ عَزِیزٌ ذُو انْتِقَامٍ (2)
آنان که ایات الهی را انکار می کنند عذاب سختی دارند و خدا انتقام گیرنده است.
ص:168
فَانْتَقَمْنَا مِنَ الَّذِینَ أَجْرَمُوا وَکَانَ حَقًّا عَلَیْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِینَ (1)
و از مجرمین انتقام گرفتیم و این حق ماست که اهل ایمان را یاری کنیم آری این حق خداوند متعال است که از مجرمین انتقام گیرد و از اهل ایمان حمایت کند.
اگر به سراسر تاریخ بشر از قابیل و هابیل تا به امروز بنگریم خواهیم دید چگونه خداوند تبارک و تعالی از آدم کش ها و جانیان حرفه ای انتقام گرفته و از مظلومین و مومنین حمایت نموده و این یک سنت غیرقابل تغییر پروردگار است.
اگر گاهی به بعضی از ستمگران مهلت می دهد نه به خاطر آن است که کاری از دستش بر نمی اید بلکه برای آن است که بر گناهانشان افزوده شود.
مولایمان علی علیه السلام می فرمود: اگر خداوند به ستمگر مهلت دهد کیفر او هرگز فراموش نمی شود و او بر سر راهش و در گلوگاه او آنجا که آب دهان فرو برده می شود و عقده غم و اندوه گیر می کند در کمین است (2)
در جی دیگر فرمود: در از بین رفتن نعمت خدا و شتاب بخشیدن به خشم و انتقام او چیزی کارگرتر از ستمگری نیست زیرا خداوند دعای مظلومان را می شنود و در کمین ستمگران است.
رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: قال جبرئیلُ قُلتُ: یا رَبِّ تَدَعُ فِرعَونُ وَ قَد قالَ: اَنَا رَبُّکُمُ الاَعلی ؟! فقالَ: اِنَّما یَقُولُ هذا مِثلُکَ مَن یَخافُ الفَوتَ(3)
جبرییل گفت: عرض کردم پروردگارا فرعون را که ندای اَنَا رَبُّکُمُ الاَعلی سر داده است رها می کنی؟ خداوند فرمود: این حرف را کسی مانند تو می زند که می ترسد از دستش برود. آیا کسی می تواند از حکومت و قدرت لایزال الهی رهایی داشته باشد؟
ص:169
فرازی از دعای کمیل بن زیاد نقل از مولایمان علی علیه السلام این است
اَللّ_هُمَّ عَظُمَ سُلْطانُکَ وَعَلا مَکانُکَ وَخَفِی مَکْرُکَ وَظَهَرَ اَمْرُکَ وَغَلَبَ قَهْرُکَ وَجَرَتْ قُدْرَتُکَ وَلا یُمْکِنُ الْفِرارُ مِنْ حُکُومَتِکَ
خدایا بزرگ است سلطنت تو و برتر است منزلت تو و نهان است مکر تو و آشکار است فرمان تو و چیره است قهر تو و نافذ است قدرت تو و ممکن نیست فرار از حکومت تو .
همان امام بزرگوار فرمود: یَوْمُ الْعَدْلِ عَلَی الظَّالِمِ أَشَدُّ مِنْ یَوْمِ الْجَوْرِ عَلَی الْمَظْلُومِ (1)
روز انتقام گرفتن از ظالم سخت تر از ستمگتری بر مظلوم است.
یک نکته را نباید فراموش کرد که در بعضی از مسایل شخصی و زودگذر دنیا عفو و گذشت از انتقام بهتر است به شرط آنکه طرف خطاکار برداشت بد نکند.
چنانکه گفته اند: در عفو لذتی است که در انتقام نیست. حضرت امیرمومنان علیه السلام فرمود: یَقُولُ مَتَی أَشْفِی غَیْظِی إِذَا غَضِبْتُأَ حِینَ أَعْجِزُ عَنِ الِانْتِقَامِ فَیُقَالُ لِی لَوْ صَبَرْتَ أَمْ حِینَ أَقْدِرُ عَلَیْهِ فَیُقَالُ لِی لَوْ عَفَوْتَ (2)
چون خشم گیرم کی آن را فرو نشانم؟ در آن زمان که قدرت انتقام ندارم که به من بگویند اگر صبر کنی بهتر است یا آنگاه که قدرت انتقام دارم؟ که به من بگویند: اگر عفو کنی خوب است.
در نامه ای که به حارث همدانی نوشت فرمود: خشم را فرو خور و به هنگام توانایی گذشت کن و در هنگام عصبانیت بردبار باش و در وقت چیرگی ببخشای تا سرانجامت نیکو باشد.
همان طور که عرض کردم عفو از خطاکار در صورتی صحیح است که شخص خطاکار سوء استفاده نکند و از کرده خود به طور جد اظهار ندامت کند.
ص:170
امام علی علیه السلام می فرمود: اَلعَفوُ یُفسِد مِنَ اللّئِیمِ بِقَدرِ اِصلاحِهِ مِن الکَریمِ (1)
گذشت به همان اندازه که شخص بزرگوار را درست می کند شخص فرومایه را تباه میگرداند.
امام سجاد علیه السلام فرمود: حق کسی که به تو بدی کند این است که از او در گذری ولی اگر دانستی که گذشت از او زیانبار است آنگاه انتقام بگیر. خدای تبارک و تعالی فرموده است. وَلَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولَئِکَ مَا عَلَیْهِمْ مِنْ سَ(2)
بر کسانی که پس از ستمی که بر آنها رفته باشد انتقام میگیرند ملامتی نیست. (3)
وَ وَفِّقْنِی إِذَا اشْتَکَلَتْ عَلَیَّ الْأُمُورُ لِأَهْدَاهَا، وَ إِذَا تَشَابَهَتِ الْأَعْمَالُ لِأَزْکَاهَا، وَ إِذَا تَنَاقَضَتِ الْمِلَلُ لِأَرْضَاهَا(4)
خدایا موفقم بدار گاهی که کارها بر من مشکل شود به درست ترین آنها و هنگامی که کردارها به هم مشتبه گردد به پاکیزه ترین آنها و چون ملت ها به اختلاف و درگیری برخیزند به پسندیده ترین آنها.
به راستی اگر کمک و یاری پروردگار نباشد در حوادث روزگار و اقبال و بدبختی های دنیا و امور مشتبه انسان گرفتار انحراف در عقیده و اخلاقیات و رفتار خواهد شد پس باید چون امام سجاد علیه السلام عاجزانه از خدای مهربان درخواست کنیم که خدایادر اختلافات و اظهارات فکری و عقیدتی و اخلاقی ما را نگهبانی کن تا در ورطه گناه و نافرمانی تو نیفتیم.
ص:171
البته غیر از دعا پدران و مادران گرامی و مراکز آموزشی ما باید چنان فضایی را از جهت آموزش و پرورش به وجود آورند که جوانان ما معرفت کامل نسبت به اصول عقاید و مبانی اخلاقی مکتب خویش پیدا کنند تا در برابر هجوم تبلیغاتی دشمن ایمن شده و رو به انحراف نروند.
امام امیرالمومنین علی علیه السلام به ما می آموزد که در برابر فرزندانمان چه رسالتی داریم سفارش به فرزند خود امام مجتبی علیه السلام فرمود: خواستم تا قبل از هر چیز کتاب خدا عزوجل و تاویل و تفسیر آن را و شرایع و احکام اسلام و حلال و حرام آن را به تو تعلیم دهم و جز این چیزی به تو نیاموزم. (1)
مردی به امام صادق علیه السلام عرض کرد:
اِنَّ لِی اِبناً قَد اَحَبَّ اَن یَساَلَکَ عَن حَلالٍ وَ حَرام ٍلا عمّا لا یَعیِنهِ وَ هَل یَسالُ الّناسَ عَن شَییٍ اَفضَلَ مِن الحَلالِ وَ الحَرامِ؟ (2)
فرزندی دارم که دوست دارد درباره حلال و حرام و نه موضوعاتی که به کارش نمی آید از شما بپرسد حضرت فرمود: آیا بهتر از سوال درباره حلال و حرام سوالی هست که مردم بپرسند؟
وقتی از کودکی و نوجوانی حلال و حرام برای فرزندان تبیین شود و خصوصا زشتی عمل حرام و عواقب آن و خوبی حلال و مواهب آن بیان شود شک نیست چنین فرزندانی در آینده خود نه تنها مرتکب حرام نمی شوند بلکه مانع اعمال حرام دیگران خواهند شد.
درباره مسائل اعتقادی و برای آنکه نسل جوان گرفتار انحراف نشوند امام صادق علیه السلام به پدران و مادران هشدار می دهد که:
بادِروُا اَولادَکُم بِالحَدِیثِ قَبلَ اَن یَسبِقَکُم اِلَیهِم المُرجئَهُ (3)
ص:172
احادیث اسلامی را بر فرزندان خود هر چه زودتر بیاموزید قبل از آنکه مخالفین بر شما سبقت گیرند و دل های کودکان شما را با سخنان نادرست خویش اشغال نمایند.
مسایل اعتقادی و تعالیم اسلامی برای جوانان به اندازه ای مهم است که رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم صریحا از پدران و مادرانی که به تربیت دینی جوانان خود بی اعتنا هستند اظهار بیزاری می نماید و آنان را وابسته به خود نمی داند.
أَنَّهُ نَظَرَ إِلَی بَعْضِ الْأَطْفَالِ فَقَالَ: وَیْلٌ لِأَوْلَادِ آخِرِ الزَّمَانِ مِنْ آبَائِهِمْ فَقِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ مِنْ آبَائِهِمُ الْمُشْرِکِینَ؟ فَقَالَ لَا مِنْ آبَائِهِمُ الْمُؤْمِنِینَ لَا یُعَلِّمُونَهُمْ شَیْئاً مِنَ الْفَرَائِضِ وَ إِذَا تَعَلَّمُوا أَوْلَادُهُمْ مَنَعُوهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُمْ بِعَرَضٍ یَسِیرٍ مِنَ الدُّنْیَا فَأَنَا مِنْهُمْ بَرِی ءٌ وَ هُمْ مِنِّی بِرَاء(1)
رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به بعضی از کودکان نظر افکند و فرمود: وای به فرزندان آخر زمان از روش ناپسند پدرانشان عرض شد ای رسول خدا از پدران مشکوک؟ فرمود نه از پدران مسلمان که به فرزندان خود هیچ یک از فرایض دینی را نمی آموزند و به ناچیزی از امور مادی درباره آنها قانع هستند. من از این مردم بری و بیزارم و آنان نیز از من بیزار.
آری پدر در ولایت و حکومتی که نسبت به فرزند دارد مسئول است که طفل را با دین و اخلاق آشنا کند و راهنمایی های لازم را بنمایدو اگر خود آگاهی کامل از دین نداشت به سراغ کارشناسان دینی برود و از آنها بخواهد معرفت دین را به فرزندانش بیاموزند تا از انحراف در امان بمانند.
بر پدران و مادران گرامی مژده باد که تلاش و زحمتشان در دنیا و آخرت بدون پاداش نخواهد بود در دنیا باعث آبرو و احترام و طلب مغفرت از ناحیه مردم می شوند و در آخرت مزد بزرگ را خواهند گرفت.
امام حسن عسگری علیه السلام فرمود: خداوند به پدر و مادر پاداش بزرگی عنایت می فرماید:
ص:173
فَیقُولانِ یارَبَّنا اَنّی لَنا هِذِه وَ لَم تَبلُغها اَعمالُنا؟
آنان می گویند: پروردگارا این همه لطف و عنایت درباره ما از کجاست؟ اعمال ما شایسته چنین پاداشی نیست؟
فَیقالُ هذِهِ بِتَعلیِمکما وَلَدَکُما القُرآنَ وَ تَبصِیرِ کُما اِیّاهُ بِدِینِ الاِسلامِ (1)
در جواب گفته میشود این همه عنایت و نعمت پاداش شما است که به فرزند خود کتاب خدا را آموختید و او را در آیین اسلام بصیر و بینا تربیت کردید.
عبدالرحمن سلمی به فرزند حضرت حسین علیه السلام سوره حمد را آموخت وقتی کودک در حضور پدر سوره را خواند حضرت حسین علیه السلام علاوه بر پول نقد و پارچه ای را از راه حق شناسی به معلم طفل داد دهان آموزگار را از در پر کرد.
کسانی که از این همه عطا تعجب کردند و در آن باره از حضرت سوال نمودن حسین بن علی علیهما السلام در جواب فرمود: کجا پاداش مالی من با عطای آموزش این معلم برابری می کند. (2)
یعنی خدمت تعلیم سوره حمد از عطای مالی من ارزنده تر است باز عرض می کنم که پدران و مادران گرامی برای مصونیت فرزندان از انحراف ایمان فطری فرزندان خود را شکوفا کنند و آرام آرام آنها را به کمال معنوی برسانند.
علی علیه السلام فرمود: اِنَ الاِیمانَ لیَبدَو لُمعَهً بَیضاءَ فَاِذا عَمِلَ العَبدُ الصّالِحاتِ نَما وَ زادَ حَتّی یَبیَضَّ القَلبُ کُلُّه (3)
اولین ظهور ایمان در قلب آدمی روشنایی کوچک و محدود است ولی در پرتو اعمال شایسته و در اثر تکرار کارهای پسندیده رفته رفته آن فروغ کوچک بزرگ می شود و سرانجام شعاع نورانیش آنقدر وسیع می گردد که همه قلب را فرا می گیرد و تمام ضمیر باطن را روشن و منور می کند.
ص:174
اللَّهُمَّ وَ مُنَّ عَلَیَّ بِبَقَاءِ وُلْدِی وَ بِإِصْلَاحِهِمْ لِی ... اِلَهِی ... وَ اجْعَلْهُمْ أَبْرَاراً أَتْقِیَاءَ بُصَرَاءَ سَامِعِینَ مُطِیعِینَ لَکَ، وَ لِأَوْلِیَائِکَ مُحِبِّینَ مُنَاصِحِینَ(1)
پروردگارا بر من منت بگذار به زنده ماندن فرزندانم و به اصلاح و تربیت ایشان ... خدایا .... فرزندانم را از جمله نیکان و متقین و صاحبان بینش و حرف شنو و فرمان برداران دستوراتت و برای دوستانت اندرز دهندگانی علاقه مند قرار ده.
پند دادن و پند گرفتن هر دو تکلیف و سبب نیک بختی دنیا و آخرت است نخست باید دید چه کسانی شایسته پند و اندرز به دیگرانند بی تردید برای شخص ناصح شرایطی وجود دارد که حتما باید مورد توجه قرار گیرد.
صداقت و امین بودن از جمله شرایط ناصح است حضرت نوح پیامبر علیه السلام به قوم خود می فرمود: أُبَلِّغُکُمْ رِسَالَاتِ رَبِّی وَأَنَا لَکُمْ نَاصِحٌ أَمِینٌ نَاصِحٌ (2)
پیام های پروردگارم را به شما می رسانم و برای شما نصیحت کننده ای خیرخواه می باشم.
صالح علیه السلام نیز در نهایت صداقت به قوم خود گفت: یَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ رِسَالَةَ رَبِّی وَنَصَحْتُ لَکُمْ وَلَکِنْ لَا تُحِبُّونَ النَّاصِحِینَ (3)
ای قوم من پیام پروردگارم را به شما رساندم و شما را نصیحت کردم ولی شما نصیحت کنندگان را دوست نمی دارید.
شعیب نیز به قوم خود گفت:
یَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ رِسَالَاتِ رَبِّی وَنَصَحْتُ لَکُمْ فَکَیْفَ آسَی عَلَی قَوْمٍ کَافِرِینَ (4)
ص:175
ای مردم من که پیام های پروردگارم را به شما رساندم و شما را نصیحت کردم بنابراین چرا برای هلاکت مردم کافر تاسف خوردم؟!
پس پند دهنده باید امین و صادق باشد و نصیحت هایش متاثر از وحی و کلمات الهی باشد یعنی هر کسی لایق نیست در قیافه ناصح و اندرزگو چهره ظاهر کند و در مقام ارشاد دیگران در اید و حرف های خودش را بزند. به طور کلی باید پای نصیحت کسی نشست که سخنانش برگرفته از وحی و گفتار معصومین علیهم السلام باشد و الا شیطان هم خود را به عنوان ناصح و اندرزگو معرفی می کند.
وقتی حضرت آدم و حوا را فریب داد
وَقَاسَمَهُمَا إِنِّی لَکُمَا لَمِنَ النَّاصِحِینَ (1)
برای آن دو سوگند یاد کرد که من خیرخواه و ناصح شما هستم.
اندرز با ویژگی هایی که عرض شد در زنده کردن دل ها نقش اول را دارد که باعث صفا و روشنایی قلوب می گردد.
چنانکه مولایمان امیرالمومنین علیه السلام فرمود: المَواعِظُ صَقالُ النُّفوسِ وَ جَلاءُ القُلوبِ (2)
اندرزها صیقل بخش جان ها و جلا دهنده دل هاست. آن بزرگوار در مقام اندرز به فرزند خود می فرمود: اَحیِ قَلبَکَ بِالمَوعِظَهِ (3)
دلت را با اندرز زنده گردان.
گاهی خوب است خود را در معرض اندرز خوبان عالم قرار دهیم تا دلمان از زنگار و زنگ زدگی پاکیزه شود و گاه از قرآن شریف پند بگیریم که عالی ترین مواعظ را در خود دارد.
امام صادق علیه السلام می فرمود: اَصدَقُ القَولِ وَ اَبلَغُ المَوعِظَهِ وَ اَحسَنُ القَصَصِ: کتابُ اللهِ (4)
ص:176
راست ترین سخن و رساترین اندرز و بهترین داستان کتاب خداست و امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود:
اُنَّ اللهَ سُبحانَهُ لَم یَعِظ اَحَدًا بِمِثلِ هذَا القُرآنِ (1)
خداوند سبحان هیچ کس را به چیزی چون این قرآن اندرز نداده است.
همان بزرگوار فرمود: انِتَفِعُوُا بِبَیانِ اللهِ وَ اتَّعِظُوا بِمَواعِظه اللهِ وَ اقبَلوُا نَصیِحَهَ اللهِ (2)
از بیان خداوند بهره مند شوید و از اندرزهای خدا پند گیرید و نصیحت خدا را بپذیرید.
یکی از شرایط مهم دیگر پند دهندگان عمل به اندرزهایی است که به دیگران می کنند و اگر غیر از این باشد نقشی در اصلاح و تحول در دیگران نخواهد داشت. امام صادق علیه السلام فرمود: اِنَّ العالِمَ اِذا لَم یَعمَل بِعِلمِهِ زَلَّت مَوعِظَتُهُ عِنِ القُلُوبِ کَما یَزِلُّ المَطَرُ عَنِ الصّفا (3)
عالم هر گاه به علم خود عمل نکند پند او از دل ها فرو غلتد آنگونه که باران از روی تخته سنگ فرو می غلتد.
اما سخنی هم با پند گیرندگان که تلاش کنند گوش دل را باز کنند تا نصایح انسان های دلسوز بر روی آنان اثر گذارد والا اگر فقط گوش شنوای اندرز باشد و گوش دل بسته به قول سعدی.
نصیحت همه عالم چو باد در قفس است ***به گوش مردم نادان چو آب در غربال.
تا اعلان آمادگی نکنیم و زمینه قبول اندرز دیگران را در خود ایجاد نسازیم نصیحت همه عالم در ما بی نتیجه خواهد بود. تا مادامی که انسان روح عناد و دشمنی دارد و پذیرای حقایق نیست در مسیر هدایت قرار نخواهد گرفت.
ص:177
سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ ءَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ خَتَمَ اللَّهُ عَلَی قُلُوبِهِمْ وَعَلَی سَمْعِهِمْ وَعَلَی أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ(1)
برایشان تفاوتی نکند بترسانی یا نترسانی در هر صورت ایمان نمی آورند خداوند بر دلهایشان مهر زد و در گوش و چشم هایشان حجاب است. باید درد دین داری و احساس شدید نیاز به اندرز به وجود آید تا پند و اندرز اهل نصیحت مثمرثمر افتد.
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند***نماز نیم شبی دفع صد بلا بکند
عتاب یار پریچهره عاشقانه بکش***که یک کرشمه تلافی صد جفا بکند.
ز ملک تا ملکوتش حجاب بردارند***هر آنکه خدمت جام جهان نما بکند.
طبیب عشق مسیحا دمست و مشفق لیک***چو درد تو نبیند که را دوا بکند.
بسوخت حافظ و بویی به زلف یار نبرد***مگر دلالت این دولتش صبا بکند.
پس مهم آن است که دل پند گیرد. امام صادق علیه السلام فرمود: در حالی که موسی بن عمران یاران خود را اندرز می داد ناگاه مردی برخاست و پیراهن خود را درید خداوند عزوجل به موسی علیه السلام وحی فرمود که: قُل لَهُ لا تَشُقَّ قَمِیصَکَ وِ لکِنِ اشرَح لِی عَن قَلبِکَ (2)
ای موسی به او بگو: پیراهنت را پاره مکن بلکه دلت را برای من بگشای.
ص:178
إِذَا عَرَضَتْ لَهُ مُهِمَّةٌ أَوْ نَزَلَتْ بِهِ، مُلِمَّةٌ وَ عِنْدَ الْکَرْبِ (1)
عنوان و مطلعش این است از جمله از دعاهای امام سجاد علیه السلام زمانی که سختی و غم و اندوه به حضرت روی می آورد.
یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ، وَ یَا مَنْ یَفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ ای کسی که گره های گرفتاری ها به دستش باز می گردد و ای کسی که شدت سختی ها به وسیله او برطرف می شود.
وَ افْتَحْ لِی یَا رَبِّ بَابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِکَ، وَ اکْسِرْ عَنِّی سُلْطَانَ الْهَمِّ بِحَوْلِکَ و در آسایش و آسودگی را با فضل و کرمت برویم بگشا و سلطه غم و اندوه را به قوت خویش در وجودم بشکن.
عوامل غم و اندوه گاه از جانب خداست تا بنده اش را بیازماید و ایمانش محک زده شود و انگیزه ای گردد تا بیشتر به درگاه خدای خویش تضرع و زاری کند و گاه غم و اندوه نتیجه ندانم کارهای خود انسان است که بر دل و روح وارد می گردد.
در حالی می توان به طریقی برنامه زندگی را تنظیم کرد که غصه قرض و نداری های جانکاه به سراغ آدمی نیاید با کمی پرهیز از تجملات زندگی و قناعت در آرامش و آسایش زندگی کرد
راه صحیح رفع غم و اندوه توکل و اتکا به پروردگار است.
إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ (2)
کسانی که می گویند پروردگار ما خداست و در این راه استقامت می کنند هیچ جای ترس و اندوهی برای آنان نخواهد بود.
ص:179
فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِینَ کَفَرُوا ثَانِیَ اثْنَیْنِ إِذْ هُمَا فِی الْغَارِ إِذْ یَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ وَأَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ کَلِمَةَ الَّذِینَ کَفَرُوا السُّفْلَی وَکَلِمَةُ اللَّهِ هِیَ الْعُلْیَا وَاللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ (1)
هنگامی که کافران پیامبر را از مکه بیرون کردند خدا یاری اش کرد آنگاه که دو نفری به غار پناه بردند پیامبر به همسفرش فرمود: نترس که خدا با ماست و پروردگار آرامش را بر او فرستاد و با سپاهی که نمی توانستید آنها را مشاهده کنید یاری کرد کلام کافران را پست گردانید و کلام خدا بلند مرتبه است و خداوند مقتدر و حکیم است.
باور اِنَّ اللهَ مَعَنَا خدا با ماست بسیار کارساز و تقویت کننده اراده و حالات وحی ماست مشکلات زندگی برای همه هست برای بعضی کمتر و برای بعضی بیشتر مومن چون به طور دایم در ارتباط با خدای قادر خویش است هیچگاه گرفتار افسردگی و اندوه نمی شود و هر وقت دلش گرفت با مراجعه به دعا و نیایش به پیشگاه الهی رفع غم و اندوه از خود دور می کند.
امام صادق علیه السلام برای افسرده دلان و غم زدگان نسخه شفابخش پیشنهاد داده که اگر کسی سر اخلاص به جا آورد به طور یقین افسردگی و غم از او رفع خواهد شد.
ما یَمنَعُ اَحَدُکُم اِذا دَخَلَ عَلَیهِ غَمٌّ مِن غُمومِ الدُّنیا اَن یَتَوَضَّا ثُمَّ یَدخُلَ مَسجِدَهُ فَیَرکِعَ رَکعَتَیَن فَیَدعُو اللهَ فِیها اَما سَمِعتَ اللهُ یَقولُ و استَعیِنُوا بِالصَّبرِ وَ الصَّلوهِ (2)
چه چیز شما را مانع می شود هرگاه غمی از غم های عالم بر دل شما نشست برخیزید وضو بگیرید و در محل عبادت خویش بایستید و دو رکعت نماز بخوانید و سپس دل را
ص:180
به حق متصل کنید و هر چه می خواهید با خدای خود در میان بگذارید آیا نشنیده اید که خداوند می فرماید از روزه و نماز کمک بگیرید.
و اگر به نماز هم نایستادیم فقط ذکر و یاد حقتعالی آرام بخش دلهاست البته به شرط آنکه زبان و دل با هم خدا را یاد کنند.
الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ (1)
آنان که ایمان آورده اند و دلهای شان به یاد خداآرامش می یابد آگاه باشید که دلها به یاد خدا آرامش می یابد.
آری شفای بیماری اندوه و دل های خسته و افسرده یاد خداست و امیرمومنان علی علیه السلام فرمود: ذِکرُاللهِ دَواءُ اَعلالِ النُّفُوسِ (2)
یاد خدا داروی بیماریهای جان است.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم سفارش می فرمود: اُذکُرِاِللهَ عَندَهَمِّک اِذا هَمَمتَ(3)
هرگاه اندوهی به تو دست داد خدا را یاد کن تا اندوهت برطرف شود.
وَ أَعْمِ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا عَمَّا خَالَفَ مَحَبَّتَکَ، وَ لَا تَجْعَلْ لِشَیْ ءٍ مِنْ جَوَارِحِنَا نُفُوذاً فِی مَعْصِیَتِکَ اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْ هَمَسَاتِ قُلُوبِنَا... فِی مُوجِبَاتِ ثَوَابِکَ (4)
خدایا چشم دلمان را بر آنچه دوست نمی داری ببند و در هیچ عضوی از اعضای ما راه نفوذ معصیت قرار مده.
الها بر محمد و آل او درود فرست و اسرار دل هایمان را در چیزهایی قرار ده که موجبات ثواب ترا فراهم آورد.
ص:181
در محدوده واژه اندیشه مطالب متنوع و فراوانی قابل بحث و گفتگوست مثل فکر و تفکر آگاهی و بصیرت آثار تعقل و اندیشیدن در مواقعی که غضب و شهوت مهار شده است. اندیشه کردن درباره کارهای خوب و برحذر بود از تفکر غیرالهی.
چه بهتر که در هر کاری اندیشه کنیم تا از افتادن در خطر و لغزش در امان باشیم همان طور مولایمان علی علیه السلام فرمود:
اَصلُ السَّلامَهِ مِنَ الزَّلَلِ الفِکرُ قَبلَ الفِعلِ وَ الرِّویَّهُ قَبلَ الکَلامِ (1)
ریشه سالم ماندن از لغزش ها اندیشیدن پیش از عمل کردن است و سنجیدن پیش از سخن گفتن.
و نیز فرمود: بِالفِکرِ تَنجَلِی غَیاهِبُ الاُمورِ (2)
با اندیشه است که تاریکی های کارها روشن می شود.
امام سجاد علیه السلام از پیشگاه پروردگار خواست که تفکرات و حالات درونی اش در چیزهایی باشد که ثواب الهی را جلب می کند.
خداوند تبارک و تعالی نعمت عقل که جایگاه اندیشیدن است به همه انسان ها داده بعضی از افراد از این نعمت در مسیر خداوند و خدمت به خلق خدا استفاده می کنند و بعضی آن را در مسیر شیطان و خیانت و ظلم و تعدی به خلق خدا به کار می بندند.
امیرالمومنین علیه السلام فرمود: مَن کَثُرَ فِکرُهُ فِی المَعاصِی دَعَتهُ اِلَیها (3)
کسی که درباره گناهان زیاد بیندیشد گناهان او را به سوی خود بکشاند نقطه مقابل آنان را پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم این گونه معرفی می کند. سهم دیدگان خود را از عبادت به آنان بدهید عرض کردند: ای رسول خدا سهم آنها از عبادت چیست؟ فرمود: نگریستن به قرآن و اندیشیدن در آن و پند گرفتن از شگفتی هایش.
ص:182
بسیاری از کلاه برداران و دزدان حرفه ای و کسانی که جعل اسناد می کنند و در به دست آوردن مال حرام ابتکار به خرج می دهند اهل اندیشه و فکرند در صورتی که اگر این اندیشه و فکر را در جهت پیشرفت و توسعه علمی کشور خود و ارتقای معنوی خویش به کار بندند در ردیف نوابغ و افرادی خواهند بود که در مسابقات علمی بین المللی صاحب مدال طلا شدند و باعث افتخار خود و خانواده و جامعه و ملت خویش خواهند شد.
ارزش یک ساعت درست فکر کردن به قدری است که معادل یک سال عبادت محسوب شده است. رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:
فِکرَه ساعَهٍ خَیرٌ مِن عِبادَه سَنَهٍ (1)
ساعتی اندیشه کردن بهتر از یک سال عبادت است.
همان گروهی که اندیشه خود را در راه باطل به کار می بندند اگر یک ساعت به عواقب کار خود و مواخذه ای که در جهان آخرت پیش رو دارند بیندیشند به طور قطع دست از خلافکاری های خویش بر خواهند داشت.
حسن صیقل از امام صادق علیه السلام پرسید: یک ساعت اندیشیدن بهتر از یک شب عبادت کردن است؟ حضرت فرمود: آری رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرموده است ساعتی اندیشیدن بهتر است از شبی را به عبادت گذراندن عرض کردم چگونه باید اندیشید؟ فرمود به خانه های ویران گشته برود و بگوید: کجایند سازندگان شما؟ کجایند ساکنان شما؟ چه شده است که سخن نمی گویید؟! (2)
چه کنیم تا اندیشه ای پاکیزه داشته باشیم؟ این شاید سوال بسیاری از نسل جوان و تحصیلکرده ما باشد پاسخ را از ائمه طاهرین علیهم السلام دریافت کنیم.
1-معده را پر نکردن.
ص:183
امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمود:
مَن قلَّ اَکلُهُ صفافِکرُهُ هر که کم بخورد اندیشه اش صاف گردد. کَیفَ تَصِفُو فِکرَهُ مَن یَستَدیِمُ الشِّبَعَ (1) چگونه صاف و زلال گردد اندیشه کسی که پیوسته شکمش سیر است؟
2-در صنع و خلق خدا اندیشیدن
همان بزرگوار: لا عِبادَهَ کالتَّفَکُرِ فِی صَنعَهِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ (2)
هیچ عبادتی مانند اندیشیدن در صنع خدای عزوجل نیست.
3-تفکر در نعمت هایی که خداوند به ما عنایت فرمود
همان بزرگوار: التَّفَکُرُ فِی اَلاء الله نِعمَ العِبادَهِ (3)
اندیشیدن درباره نعمت های خدا نیکو عبادتی است
4-تفکر در ملکوت و باطن آسمان ها و زمین
همان بزرگوار فرمود: التَّفَکُرُ فِی مَلَکُوتِ السَّمواتِ وَ الاَرضِ عِبادَه المُخلِینَ (4)
اندیشیدن در باطن آسمان ها و زمین از عبادت های اهل اخلاص است
5-تفکر در قدرت بی انتهای الهی
امام صادق علیه السلام فرمود: اَفضَلُ العِبادَهِ ادمانُ التَّفَکُرِ فِی اللهِ وَ فِی قُدرَتِهِ (5)
برترین عبادت اندیشیدن مداوم درباره خدا و قدرت اوست.
6-اندیشیدن در احوال ملتهای پیشین
امام علی علیه السلام در سفارش به فرزند بزرگوارش امام حسن علیه السلام فرمود: فرزندم هر چند من به اندازه همه کسانی که پیش از من بوده اند زندگی نکرده ام اما در کارهای آنان نظر کرده ام و در اخبار آنها اندیشیده ام و در آثارشان سیر کرده ام چندان که همچون یکی از آنان شده ام و بلکه آن سان بر کارهایشان آگاهی یافته ام که گویی با اولین و آخرین آنها زندگی کرده ام. (6)
ص:184
و در پایان این قسمت به دعایی دیگر از امام سجاد علیه السلام توجه کنیم شاید ما نیز فکر و اندیشه خود را در مسیر رضای خدا قرار دهیم.
فَأَسْأَلُکَ یَا مَوْلَایَ سُؤَالَ مَنْ نَفْسُهُ لَاهِیَةٌ لِطُولِ أَمَلِهِ .... وَ فِکْرُهُ قَلِیلٌ لِمَا هُوَ صَائِرٌ إِلَیْهِ (1)
ای مولای من از تو مسالت می جویم همانند مسالت کسی که به خاطر آرزوهایش بی بهره مانده ... و فکرش برای آنه به سویش باز می گردد کم است.
پس باید به اِنّا للهِ وَ اِنّا اِلَیهِ راجِعُون بیشتر بیندیشیم که ما از جانب خدا آمده ایم و به سویش باز می گردیم چه توشه ای برای جایی که باز می گردیم آماده کرده ایم ایا هیچ فکر کرده ایم که سفر بدون توشه ممکن نیست آن هم سفری که جاوید و همیشگی است الها ما را از خواب غفلت بیدار کن تا مقداری برای روز بازگشت و جهان آخرت خویش فکری کنیم.
ص:185
اللَّهُمَّ إِنِّی أَعْتَذِرُ إِلَیْکَ مِنْ مَظْلُومٍ ظُلِمَ بِحَضْرَتِی فَلَمْ أَنْصُرْهُ، وَ مِنْ مَعْرُوفٍ أُسْدِیَ إِلَیَّ فَلَمْ أَشْکُرْهُ، وَ مِنْ مُسِی ءٍ اعْتَذَرَ إِلَیَّ فَلَمْ أَعْذِرْهُ، وَ مِنْ ذِی فَاقَةٍ سَأَلَنِی فَلَمْ أُوثِرْهُ، وَ مِنْ حَقِّ ذِی حَقٍّ لَزِمَنِی لِمُؤْمِنٍ فَلَمْ أُوَفِّرْهُ، وَ مِنْ عَیْبِ مُؤْمِنٍ ظَهَرَ لِی فَلَمْ أَسْتُرْهُ (1)
خداوندا از تو معذرت می خواهم از ظلمی که در برابر من بر مظلومی واقع شده و من ستمدیده را یاری نکرده ام و از نیکی و محبتی که به من شده و قدردانی و سپاسگزاری ننموده ام و از خطاکاری که از من عذر خواسته ولی عذرش را نپذیرفته ام و از گرفتار و بینوایی که از من کمک خواسته و من ترتیب اثری به خواسته اش نداده ام و از حق صاحب حق با ایمانی که بر من لازم بوده و آن را نداده ام و از عیب مومنی که برایم آشکار شده و من سر پوشی نکرده ام.
معذرت خواهی امام علیه السلام زبان حال ماست که در مجموع انصاف را رعایت نکردیم. چون از مظلوم حمایت نکردیم و از احسان کننده تشکر ننمودیم از معذرت خواه عذرش را نپذیرفتیم و به شخص گرفتار جواب مثبت ندادیم.
حق صاحب حق را ندادیم و در آخر سرپوشی نکردیم و عیب دیگران را آشکار نمودیم. در تمامی موارد فوق اگر انصاف باشد حق کسی ضایع نخواهد شد و همه کسانی که با ما در ارتباط هستند اعم از زن و فرزند و اقوام و آحاد جامعه از گزند دست و زبان ما در امان خواهند بود.
انصاف در زبان روایات جز بهترین فضایل شمرده شده است چون انصاف است که به نیت و اعمال ما جامه اعتدال و پاکیزگی می پوشاند.
این چند جمله از مولایمان علی علیه السلام است.
اَلاِنصافُ اَفضَلُ الفَضائِلِ انصاف بزرگترین فضایل است.
ص:186
اَلاِنصاُف اَفضَلُ الشَّیَم انصاف داشتن برترین خصلت هاست
اِنَّ اَعظَمُ المَثُوبَهَ الاِنصافِ بزرگترین ثواب ، ثواب انصاف است
اَلاِنصافُ المَثُوبَهِهَ القُلوبَ انصاف دل ها را الفت می بخشد.
اَلمُنصِفُ کَثِیرُ الاَولِیاءِ وَ الاوِدّاءِ آدم منصف دوستان و دوستداران زیادی دارد. (1)
انصاف نقش کلیدی در ایجاد فضای مهر و دوستی و اجرای عدالت و رسیدن هر کس به حقوق مسلم خود دارد.
چیزی که افراد جامعه را رنج م یدهد این است که می بینند افرادی از موقعیت سیاسی و اجتماعی خویش سو استفاده می کنند و در نهایت بی انصافی می کنند به محض آنکه در مسند ریاست نشستند به تعبیری حکومت هزار فامیل به وجود می آورند. و از میان اقوام و بستگان افراد نالایق را به سر کار می گمارند بدون آنکه میزان تحصیلات و کاردانی آن ها را در نظر بگیرند. این یک نوع مصداق بارز بی انصافی نسبت به کسانی است که پارتی ندارند و باید در عین داشتن شایستگی و لیاقت بی کار و خانه نشین باشند.
کمی که از آن سطح پایین تر می آییم کمرنگی انصاف را در بعضی کسبه ها و تجار و فروشندگان اجناس مورد نیاز مشاهده می کنیم.
به راستی اگر جماعت کاسب منصف باشد هم مشتری بیشتر خواهد داشت و هم خداوند به کسب و تجارتش برکت و رونق خواهد داد.
مولایمان علی علیه السلام می فرمود: اَلا مَن یُنصِفُ النّاَس مِن نَفسِهِ لَم یَزِدهُ اللهَ اِلا عِزًّا (2)
بدانید هر کس نسبت به مردم از خود انصاف به خرج دهد خداوند جز بر عزت او نمی افزاید.
ص:187
رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: مَن واسَی الفَقیرَ وَ انصَفَ النّاسَ مِن نَفسِهِ فَذلِکَ المُومِنُ حَقّا (1)
کسی که به تهی دست کمک مالی کند و نسبت به مردم از خود انصاف به خرج دهد چنین کسی مومن حقیقی است.
یکی از دیگر از مصادیق انصاف انصاف داشتن در قضاوت است. قضاوت چه در محکمه و دادگاه باشد چه درباره آحاد جامعه بعضی از افراد در هنگام تعریف از افراد یا افرادی گاه چنان غلو می کنند که آنها را تا عرش بالا می برند و گاه هم چون ماشین های تخریب کننده از بیخ و بن افراد را خراب کرده و آبرو و حیثیتی برای آنان باقی نمی گذارند.
قاضی با انصاف کسی است که براساس عدل و داد قضاوت کند.
وَإِذَا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ (2)
وقتی میان مردم داوری کردید عادلانه داوری کنید.
وَإِنْ حَکَمْتَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ (3)
هرگاه داوری کردی میان آنها عادلانه داوری کن.
فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَی (4)
در میان مردم به حق داوری کن و از هوس و هوی پیروی مکن.
امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمود: اَفضَلُ الخَلقِّ وَ احَبُّهُم اِلَی اللهِ سُبحانَه اَقوَلُهَم لِلصِّدقِ (5)
برترین مردم داورترین آنها به حق است و محبوب ترین آنان نزد خدای سبحان راستگوترین آنهاست.
ص:188
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ امْنَعْنِی مِنَ السَّرَفِ، وَ حَصِّنْ رِزْقِی مِنَ التَّلَفِ، وَ وَفِّرْ مَلَکَتِی بِالْبَرَکَةِ فِیهِ، وَ أَصِبْ بِی سَبِیلَ الْهِدَایَةِ لِلْبِرِّ فِیمَا أُنْفِقُ مِنْهُ(1)
الها بر محمد و ال او درود فرست و جلوگیری کن از اسراف کاری و نگه دار روزی ام را از تلف شدن و فراوان کن دارایی ام را به برکت و راهنمایی کن مرا به راه راست و احسان و انفاق در آنچه از دارایی ام خرج می کنم.
قسمت پایانی عبارات فوق بیشتر مربوط به عنوان بحث است اَصِب بِی سَبیلَ الهِدایَهِ لِلبِّرِ فِیما اُنفِقُ مِنهُ خدایا آن را که از مال خود انفاق می نمایم به گونه ای صورت پذیرد که از هدایت تو در بر و نیکوکاری برخوردار باشم.
در واقع طریقه صحیح انفاق خواسته امام سجاد علیه السلام است. انفاق گاه از مسیر الهی و درستش خارج می شود و جنبه ریا و خودنمایی و گاه اسراف به خود می گیرد.
درباره اصل انفاق و اهمیت آن ایات فراوانی در قرآن یافت می شود که از جمله می فرماید:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ لا بَیْعٌ فِیهِ وَلا خُلَّةٌ وَلا شَفَاعَةٌ وَالْکَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ (2)
ای کسانی که ایمان آورده اید از آن چه به شما روزی کرده ایم انفاق کنید پیش از آن که روزی فرا رسد که در آن نه داد و ستدی است و نه دوستی و نه وساطتی و کافران خود ستمکارانند.
آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَأَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَکُمْ مُسْتَخْلَفِینَ فِیهِ فَالَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَأَنْفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ کَبِیرٌ(3)
ص:189
به خدا و پیامبر او ایمان آورید و از آن چه شما را در استفاده از آن جانشین کرده است انفاق کنید زیرا کسانی از شما که ایمان آورده و انفاق کنند پاداش بزرگی خواهند داشت.
بسیاری را می شناسم که برای بهتر شدن خانه و تجملات زندگی پول های زیادی را هزینه می کنند چند وقت یکبار کلی تشکیلات زندگی را تغییر می دهند و به یک خانه و ویلا و غیره قانع نیستند بلکه داخل و خارج از کشور برای خود مسکن و خانه تهیه میکنند ولی برای کمک به بینوایان و محرومان جامعه اگر پیشنهاد خدمت و اعانتی به آنها داده شود جانشان به لب می رود و حاضر نیستند کوچکترین انفاق و احسانی را به اهلش بنمایند.
امام صادق علیه السلام می فرمود: مَلعونٌ مَلعونٌ مَن وَهَبَ اللهُ لَهُ مالاً فَلَم یَتَصَدَّق مِنهُ بِشَی (1)
ملعون است ملعون است کسی که خداوند مالی به او ببخشد و او از آن مال صدقه ای ندهد.
امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمود: اِنَّکُم اَغبَطُ بِما بَذَلتُم مِنَ الرّاغِبِ اِلَیکُم فِیما وَصَلَهُ مِنکُم (2)
سودی که از شما از آن چه انفاق کرده اید می برید بیشتر از سود کسی است که با خواهش از شما چیزی به او می رسد.
درخواست امام سجاد علیه السلام در بهترین نوع انفاق بود. گام اول پرداخت حقوق واجب است مثل زکوه و خمس گام دوم پرداخت حق سائل و محروم است خداوند متعال در توصیف متقین می فرماید:
وَفِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ (3)
و در ثروت هایشان حقی برای سائل و محروم است.
ص:190
درباره نمازگذاران واقعی می فرماید:
وَالَّذِینَ فِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ (1)
و آن هایی که در ثروت هایشان حقی معلوم است برای سائل و محروم و بهترین نوع انفاق آن است که در طریقه انفاق کردن از حد اعتدال خارج نشویم و ابلهانه ثروت خویش را به تاراج نگذاریم.
وَالَّذِینَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَلَمْ یَقْتُرُوا وَکَانَ بَیْنَ ذَلِکَ قَوَامًا (2)
همان ایی که وقتی انفاق می کنند نه اهل زیاده روی هستند و نه بخل می ورزند و بلکه بین این دو راه اعتدال را بر می گزینند.
نکته پایانی این بحث آن است که انفاق باید از مال حلال باشد با درآمد نامشروع متفق به جایی نمی رسد و ثوابی نخواهد برد.
در این جایک سفارش برادرانه با کسانی دارم که به مناسبت های مذهبی اطعام می کنند حتما تلاش کنند از اموال پاکیزه و حلال خود از مردم پذیرایی کنند و با این کار مردم بی اطلاع را به حرام خواری وادار نکنند و باعث تاریکی دل هایشان نشوند.
لَوْ أَنَّ النَّاسَ أَخَذُوا مَا أَمَرَهُمُ اللَّهُ بِهِ فَأَنْفَقُوهُ فِیمَا نَهَاهُمْ عَنْهُ مَا قَبِلَهُ مِنْهُمْ وَ لَوْ أَخَذُوا مَا نَهَاهُمْ عَنْهُ فَأَنْفَقُوهُ فِیمَا أَمَرَهُمُ اللَّهُ بِهِ مَا قَبِلَهُ مِنْهُمْ حَتَّی یَأْخُذُوهُ مِنْ حَقٍّ وَ یُنْفِقُوهُ فِی حَقٍّ (3)
اگر مردم از راهی که خداوند به آنها فرمان داده است کسب درآمد کنند و آن را در راهی که خداوند از آن بازشان داشته انفاق کنند آن را از ایشان نمی پذیرد و اگر از راهی که آن ها را از آن نهی کرده است درآمد به دست آورند و آن درآمد را در راهی که خداوند به
ص:191
آن فرمانشان داده است به مصرف رسانند باز از آنان نمی پذیرد مگر اینکه از راه حلال به دست آورند و در راه حلال انفاق کنند.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ بَلِّغْ بِإِیمَانِی أَکْمَلَ الْإِیمَانِ (1)
خدایا بر محمد و آل محمد درود فرست و ایمانم را به کامل ترین درجات ایمان برسان
امام سجاد علیه السلام در این دعوت بعد از درود بر محمد و ال او درخواستی که از پروردگار می نماید ایمان کامل است.
تفاوت مسلمان با مومن این است که همین که کافر شهادتین را بر زبان جاری کند مسلمان است ولی مومن به کسی می گویند که به زبان اقرار کند و اذعان به قلب داشته باشد و اعمالش مطابق دستورات اسلام باشد.
پس اگر دل بود زبان هم معترف بود و بدن هم انجام وظیفه کرد مجموع این سه امر ایمان است چنانکه رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:
اَلاِیمانُ مَعرِفَهٌ بِالقَلبِ وَ قَولٌ بِاللِّانِ وَ عَمَلٌ بِالاَرکانِ (2)
ایمان عبارت از عرفان قلب و عقیده باطنی و نیز گفتاری به زبان و عملی است به ارکان.
همان بزرگوار در حدیثی دیگر تفاوت اسلام و ایمان را بسیار شفاف و روشن بیان فرمودند:
اَلاِیمانُ ما وَقَّرَتهُ القُلوُبُ وَ صَدَّقَتهُ الاَعمالُ وَ الاِسلامُ ما جَری بِهِ الِّلسانُ وَ حَلَّت بِهِ المُناکَحَهَ (3)
ص:192
ایمان عبارت از آن است که دل ها آن را با تعظیم و تکریم فرا گیرد و اعمال مردم آن را گواهی دهد و اسلام آن است که جاری شود به زبان و بر اثر آن ازدواج روا و حلال گردد.
ایمان کامل مورد درخواست امام سجاد علیه السلام بود اول ببینیم ایمان ناقص کدام است ایمان ناقص مثل ایمان کسانی است که به قسمتی از ایات الهی ایمان دارند و قسمتی را رد می کنند و قبول ندارند.
أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتَابِ وَتَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ (1)
آیا به قسمتی از کتاب الهی ایمان می آورید وبه بعض دیگر کافر می شوید و اعراض می نمایید؟
خداوند در جای دیگر درباره همین قشر از جامعه مسلمین می فرماید:
وَیَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَکْفُرُ بِبَعْضٍ وَیُرِیدُونَ أَنْ یَتَّخِذُوا بَیْنَ ذَلِکَ سَبِیلًا (2)
اینان می گویند: ما به پاره ای از آنچه خداوند بر پیغمبر نازل فرموده است ایمان داریم و به قسمت هایی دیگری ایمان نداریم و به آنها کافریم این گروه می خواهند برای خود راه مخصوص را باز کنند و آنچه از آیات قرآن و تعالیم الهی را که مطابق خواسته های آن هاست بپذیرند و آنچه را که میل ندارند رد کنند. مومن واقعی اهل چون و چرا نیست نسبت به احکام و قوانین الهی اطاعت بی قید و شرط دارد مثل بعضی از افراد نیست که با صراحت می گویند که ما از فروع دین بعضی از احکامش را مثل پرداخت خمس و یا حج قبول نداریم و به جای آنها خودمان به فقرا کمک می کنیم. در حالیکه اگر تمام دارایی خود را بدهند ولی خمس ندهند و حج نروند در صف کسانی هستند که ایه فوق وضع ایشان را مشخص نمود.
ص:193
شاید اعتراض بعضی از این منکرین به این است که چون عقل ما آن احکام را قبول نمی کند ما زیر بار نمی رویم و حال آنکه معنی تسلیم محض بودن در برابر فرامین الهی این نیست که ایشان می گویند.
امام رضا علیه السلام می فرمود:
وَ اَعلَمُوا اَنَّ رَاسَ طاعَهِ اللهِ سُبحانَهُ التَّسلِیمُ لِما عَقَلناهُ وَ مالَم نَعقِل (1)
سرآمد تمام شرایط اطاعت و فرمان برداری از خداوند این است که ما تسلیم بدون قید و شرط خدا باشیم چه در اموری که عقل ما آنها را درک می کند و چه آن اموری که عقل ما به عمق آنها راه ندارد و حقیقت آن را درک نمی نماید.
درباره بوعلی سینا نقل می کنند که با قوه دراکه خویش نتوانست معاد جسمانی را بپذیرد. ولی چون آیات شریفه قرآن و کلمات نورانی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم همگی حکایت از معاد جسمانی دارد به خود خطاب کرد که عَدَمُ الوُجدانِ لا یَدُلُّ عَلی عَدَمِ الوُجُود دست نیافتن انسان به چیزی دلیل بر نبود آن نیست و هم چنین در احوال او نقل می کنند که هرگاه یک مطلب علمی رایش حل نمی شد دو رکعت نماز می خواند و از نماز و سجده بر حق تعالی کمک می طلبید و مطلب علمی برایش روشن می شد.
امثال بوعلی ها در برابر آیات کریمه الهی و دستوراتش سر تسلیم فرود می آورند و از انجام آنها سرباز نمی زدند.
پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم می فرمود: ای بندگان خدا شما همانند بیماران هستید و خداوند همانند طبیب معالج صلاح بیماران در آن چیزی است که طبیب از نظر علم پزشکی می داند تدبیر درمان خود را بر آن استوار می سازد نه آن چیزی که خوای نفس مریض طلب می کند و خواهش غریزی خود را درخواست می نماید. لا فَسَلِّمُوا اللهَ اَمرَهُ تَکونوُا مِنَ الفائِزِینَ(2)
پس تسلیم امر باری تعالی باشید تا به فوز و پیروزی موفق گردید.
ص:194
حالا ببینیم ایمان کامل از آن چه کسانی است روایات فراوانی داریم که ایمان در چه چیزهایی است مثلا در روایتی رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم سه چیز را باعث کامل شدن ایمان بیان می کند:
1-مردی که برای حمایت از حق و فضیلت از هیچ ملامتی نترسد.
2-اعمالش را به ریا آلوده نکند.
3-بین دو موضوع یکی دنیایی و دیگری آخرتی آنکه به آخرت مربوط است برگزیند (1)
در جای دیگر همان بزرگوار در پاسخ کسی که می پرسد دوست دارم ایمان من کامل شود فرمود: حَسِّن خُلقَکَ یَکُمُل اِیمانُکَ (2)
اخلاق خود را نیکو و پسندیده کن ایمانت کامل می شود.
و نیز فرمود: لا یَستَکمِلُ عَبدٌ الایمانَ حَتّی یُحِبَّ لِنَفسِهِ وَ حَتّی یَخافَ اللهَ فِی مِزاحِهِ وَجِدِّهِ (3)
بنده به کمال ایمان نرسد مگر آنکه آنچه برای خود دوست دارد برای برادرش نیز دوست بدارد و در شوخی و جدی خود از خدا بترسد.
امام جواد علیه السلام می فرمود: بنده هرگز حقیقت ایمان را به کمال نرساند مگر آنگاه که دینش را بر هوس خود ترجیح دهد و هرگز به هلاکت در نیفتد مگر زمانی که هوس خود را بر دینش ترجیح دهد.
و نیز ببینیم که درجات ایمان چند است و ما خود را بیازماییم که در کدام درجه ایمانیم امام صادق علیه السلام می فرمود: ایمان مانند نردبانی است که ده پله دارد و پله های آن یکی پس از دیگری پیموده می شود پس کسی که در پله دوم است نباید به آن که در پله اول است بگوید تو چیزی نداری تا برسد به آن که در پله دهم است (او هم نباید به پایین تر خود چنین سخنی بگوید) آن را که در پله پایین تر از تو قرار دارد نینداز که بالاتر از تو نیز
ص:195
تو را می اندازد اگر دیدی کسی یک پله از تو پایین تر است با مهربانی و ملایمت او را به طرف خود بالاکشان و فراتر از توانش باری بر دوش او مگذار که او را می شکنی و هر کس مومنی را بشکند باید شکستگی او را درمان کند. (1)
همان گرامی فرمود:
اِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ وَضَعَ الاِیمانَ عَلی سَبعَهِ اَسهُمٍ: عَلی البِّرِ وَ الصِّدقِ وَ الیَقینِ وَ الرِّضا وَ الوَفاءِ وَ العِلمِ وَ الحَلمِ(2)
خداوند ایمان را به هفت بخش تقسیم کرده است: نیکوکاری، راستگویی، یقین، خشنودی، وفاداری، دانش و بردباری.
ص:196
فَصَلِّ عَلَیْهِمْ وَ عَلَی الرَّوْحَانِیِّینَ مِنْ مَلَائِکتک ... وَ خُزَّانِ الْمَطَرِ وَ زَوَاجِرِ السَّحَابِ ... وَ الْقُوَّامِ عَلَی خَزَائِنِ الرِّیَاحِ (1)
درود بر فرشتگانت فرست و بر روحانیون آنها .... و بر خزانه داران باران و حرکت دهندگان ابرها .... و بر فرشتگانی که بر بادها فرمانروایی می کنند.
در آیات متعددی از قرآن شریف (ریاح) باد بشارت رحمت الهی معرفی شده چون باد است که ابرها را به حرکت در می آورد و به اراده حق تعالی در نقطه ای از زمین باران می بارد و رحمت خداوند نازل می گردد.
وَهُوَ الَّذِی یُرْسِلُ الرِّیَاحَ بُشْرًا بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ حَتَّی إِذَا أَقَلَّتْ سَحَابًا ثِقَالًا سُقْنَاهُ لِبَلَدٍ مَیِّتٍ فَأَنْزَلْنَا بِهِ الْمَاءَ فَأَخْرَجْنَا بِهِ مِنْ کُلِّ الثَّمَرَاتِ (2)
خداست که بادها را پیشاپیش رحمت خویش بشارت دهد تا ابرهای سنگین را با خود حمل کنند ما آنها را به سرزمین های مرده و بی آب می رانیم و به وسیله آنها باران را نازل می کنیم و به کمک باران میوه ها را از خاک بیرون می آوریم.
خداوند در میان انبیا حضرت سلیمان بن داود علیهما السلام را دارای امکانات فراوانی کرد انسان و جن و پرندگان و حیوانات و درک سخنان پرندگان را به وی عطا فرمود و در واقع همه چیز به او عنایت کرد و از جمله باد را به تسخیر او در آورد.
وَلِسُلَیْمَانَ الرِّیحَ عَاصِفَةً تَجْرِی بِأَمْرِهِ إِلَی الْأَرْضِ الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا وَکُنَّا بِکُلِّ شَیْءٍ عَالِمِینَ (3)
ص:197
به سلیمان قدرت در اختیار گرفتن باد و طوفان دادیم که به فرمانش به سوی سرزمینی که پر برکت کرده بودیم حرکت می کرد و ما به همه چیز آگاهی داریم.
در واقع وسیله نقلیه حضرت سلیمان علیه السلام به قدرت لایزال الهی باد بود و با این وسیله به هر کجای عالم می خواست سفر می کرد.
فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّیحَ تَجْرِی بِأَمْرِهِ رُخَاءً حَیْثُ أَصَابَ (1)
باد را به تسخیر سلیمان در آوریم تا به فرمان او هر کجا خواست آرام برود.
البته همین باد که به تعبیر مکرر قرآن مژده و بشارت رحمت الهی یعنی باران راست گاهی برای عده ای که شایستگی رحمت خدا را ندارند در اثر گناه و نافرمانی حق تعالی تبدیل به طوفان های سهمگین با سرعت زیاد خواهد شد و ملتی را نابود خواهدکرد.
وَفِی عَادٍ إِذْ أَرْسَلْنَا عَلَیْهِمُ الرِّیحَ الْعَقِیمَ مَا تَذَرُ مِنْ شَیْءٍ أَتَتْ عَلَیْهِ إِلَّا جَعَلَتْهُ کَالرَّمِیمِ (2)
و در داستان قوم عاد نیز عبرتی است آن زمان که طوفانی خشک برای آنها فرو فرستادیم طوفانی که بر چیزی نمی گذشت مگر آنکه چون استخوان پوسیده و خاکستر می کرد.
وَأَمَّا عَادٌ فَأُهْلِکُوا بِرِیحٍ صَرْصَرٍ عَاتِیَةٍ سَخَّرَهَا عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیَالٍ وَثَمَانِیَةَ أَیَّامٍ حُسُومًا فَتَرَی الْقَوْمَ فِیهَا صَرْعَی کَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِیَةٍ فَهَلْ تَرَی لَهُمْ مِنْ بَاقِیَةٍ(3)
و قوم عاد به طوفانی سرکش و پرصدا نابود گشتند. آن طوفان را هفت شب و هشت روز پی در پی بر آنها مسلط کرد می دیدی که آن ها مثل تنه های درخت پوسیده در بین طوفان روی زمین افتاده اند آیا هیچ دیدی که کسی از آنها باقی مانده باشد همان طور
ص:198
که عرض شد گاه همین باد نسلیم دلبخش می شود که گل ها و گیاهان و حتی انسان را روح تازه می بخشد و باعث پاکیزه شدن هوا و طراوت و نشاط انسان می گردد.
وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ یُرْسِلَ الرِّیَاحَ مُبَشِّرَاتٍ وَلِیُذِیقَکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ (1)
و از آیات الهی است که بادها را جهت بشارت می فرستد تا از رحمت خویش به شما بچشاند.
غافل از نسیم صبح و سحر نباشیم که چقدر روح بخش و دلگشاست.
وَالصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ (2)
وَ الصُّبحُ اِذَا اَسفَرَ(3)
سوگند به صبح در آن هنگام که نفس می کشد. سوگند به صبح وقتی که آشکار می گردد.
گفتم خوشا هوایی کز باد صبح خیزد***گفتا خنک نسیمی کز کوی دلبر آید
یکی از بارزترین خواص موجودات زنده نفس است که به وسیله آن اکسیژن هوا را جذب کرده گاز کربنیک را که یک ماده سمی است دفع می نمایند و تمام گیاهان و جانوران اعم از کوچک و بزرگ در این خاصیت مشترک می باشند حتی گیاهانی که در آب زندگی می کنند از اکسیژن موجود در آب استفاده می نمایند.
انسان که برترین و کامل ترین موجودات زنده است بیش از سایرین محتاج به تنفس در هوای آزاد و سالم است.
در میان ساعات شبانه روز لطیف ترین هوا هوای صبحگاهی است چه در شهرهای بزرگ و پر دود و دم و چه در مناطق خوب آب و هوا و کوهستانی و صحرا و دشت زیرا که در آن ساعات دوره سال نسیم با طراوتی می وزد و روح را حیات تازه می بخشد.
سحر بلبل حکایت با صبا کرد***که عشق گل به ما دیدی چها کرد
خوشش باد آن نسیم صبحگاهی***که درد شب نشینان را دوا کرد
به هر سو بلبل عاشق در افغان***تنعم زین میان باد صبا کرد
ص:199
اَللّهُمَّ ... وَ أَوْهِنْ قُوَّتَنَا عَمَّا یُسْخِطُکَ عَلَیْنَا وَ لَا تُخَلِّ فِی ذَلِکَ بَیْنَ نُفُوسِنَا وَ اخْتِیَارِهَا، فَإِنَّهَا مُخْتَارَةٌ لِلْبَاطِلِ إِلَّا مَا وَفَّقْتَ، أَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمْتَ (1)
خدایا ... نیروی ما را نسبت به آنچه ترا خشمگین می کند سست کن و در آن هنگام نفس های ما را به خودشان وامگذار زیرا که هماره نفس های ما باطل را انتخاب می کند مگر آنکه توفیقی از ناحیه تو باشد و هماره امر به بدی می کنند مگر آنکه تو رحم کنی.
امام علیه السلام به دو حالت زشت نفسانی اشاره فرمودند که انسان از راه منحرف می شود و گرفتار باطل می گردد.
یکی زمانی که به خود واگذار شود چون در این موقع ارتباطی با پروردگار ندارد بدون استثنا به باطل جذب می گردد.
بر همین اساس مولایمان علی علیه السلام می فرمود: اِنَّ مِن اَحَبِّ عِبادِ اللهِ اِلَیهِ عَبدٌ اَعانَهُ اللهُ عَلی نَفسِهِ (2)
همانا بهترین و محبوب ترین بنده نزد خدا بنده ای است که خدا او را در پیکار با نفس یاری داده است.
دیگری اشاره به نفس اماره است که اگر خداوند یاری نکند باز به باطل مبتلا خواهیم شد چون مثل یوسف ها از حالت نفسانی به خدا پناه برده اند و اگر عنایت خداوندی نبود یوسف هم از راه منحرف می شد.
علی علیه السلام می فرمود: اَنَّ نَفسَکَ لَخَدوُعٌ اِن تِثق بِها یَقتَدکَ الشَّیطانَ اِلی اِرتکابِ المَحارِمِ (3)
همانا نفس تو بسیار فریب کار است اگر به آن اعتماد کنی شیطان تو را به سمت ارتکاب حرام ها می کشاند.
ص:200
باطل نقیض و ضد حق است به عنوان مثال پرستش خدا حق است و پرستش غیر خدا هر چه و هر که باشد باطل است.
ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ هُوَ الْبَاطِلُ(1)
و به این خاطر است که خداوند حق است و آنچه را غیر او می خوانند باطل می باشد.
و گاه باطل به امری بیهوده و بی هدف اطلاق می شود چنانکه اهل ایمان به خداوند عرض می کنند. رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ (2)
پروردگارا آسمان ها و زمین رابی هدف و بی جهت خلق نفرموده ای.
قرآن باطل گرایان را زیانکار معرفی می کند که این معنای عام دارد و شامل معاملات باطل می شود. لَا تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْبَاطِلِ (3)
ثروت های یکدیگر را از طریق باطل نخورید و تصرف نکنید.
و نیز اعمال و کارهای باطل و بیهوده را در بر می گیرد که جز ضایع کردن عمر نتیجه ای ندارد حضرت صادق علیه السلام می فرمود: در شهر مدینه مرد دلقک و مسخره ای بود که مردم را با کارهای خویش می خندانید ولی خودش می گفت تاکنون نتوانسته ام علی بن الحسین علیه السلام را بخندانم. روزی هنگام عبور امام علیه السلام عبای آن حضرت را از دوش او برداشت و رفت امام علیه السلام کردار زشت او توجهی نفرمود همراهان امام علیه السلام عبارا گرفته و آوردند امام علیه السلام پرسید: او که بود؟ گفتند دلقکی است که مردم را می خنداند.
امام علیه السلام فرمود به او بگویید اِنَّ للهِ یَومًا یَخسِرُ فِیهِ المُبطِلونَ (4)
خدای را روزی است که در آن روزه یاوه سرایان و بیهوده کاران به زیان کاری خود پی می برند.
ص:201
اشاره حضرت به آیه 27 سوره مبارکه جاثیه است وَیَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یَوْمَئِذٍ یَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ و در روزی که قیامت بر پا می گردد اهل باطل زیان می کنند.
و به طور کلی هر چیزی که انسان را از خداوند دور می کند و باعث گمراهی ما می شود باطل است و از خصوصیت باطل اضمحلال و نابودی است و هیچ گاه حکومت باطل عمل باطل کسب و تجارت باطل و از همه مهمتر عقیده باطل جاودانه نیست و بالاخره از بین خواهند رفت و این وعده الهی است.
بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَی الْبَاطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ (1)
بلکه ما حق را بر سر باطل می کوبیم تا آن را در هم شکند و یک باره نابود شود.
وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا (2)
و بگو: حق آمدو باطل رفت زیرا که باطل رفتنی و نابودشدنی است نکته قابل توجه اینکه خداوند تبارک و تعالی در طول تاریخ حامی حق بوده و باطل را به هر شکلی نابود کرده است.
برای درک بهتر این حقیقت کافی است ببینیم خداوند با اقوام باطل گرای گذشته چه کرد.
بعد از اتمام حجت و فرستادن رسولان و انبیا و امامان معصوم به طریقی نابودشان کرد که از ریشه و بنیان برکنده شدند و حتی یک نفر نیست که ادعا کند من از نسل فرعون و قوم عاد و ثمود و صالح و بنی امیه و بنی عباس هستم و در حالی که وقتی همان ها در مسند قدرت نشسته بودند تا مرز ادعای خدایی پیش رفته بودند و هر مخالفی را برخلاف رای آنها عمل می کرد نفسش را قطع می کردند.
خداوند می فرماید: وَیَمْحُ اللَّهُ الْبَاطِلَ وَیُحِقُّ الْحَقَّ بِکَلِمَاتِهِ(3)
ص:202
خداوند باطل را محو می کند و حق را به وسیله گفتار خویش ثابت می سازد.
قُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَمَا یُبْدِئُ الْبَاطِلُ وَمَا یُعِیدُ (1)
بگو حق آمد و باطل نخواهد آمد و تجدید نخواهد شد.
امام صادق علیه السلام می فرمود: لَیسَ من باطِلٍ یَقُومُ بِاِزاءِ الحَقِّ اِلّا غَلَبَ الحَقَّ الباطِل (2)
هیچ باطلی نیست که در برابر حق بایستد مگر آنکه حق بر باطل چیره شود و مولایمان علی علیه السلام فرمود: اَلحَقُّ سَیفُ عَلی اَهلِ الباطِل (3)
حق شمشیری است بر ضد باطل گرایان
امام سجاد علیه السلام در دعایی دیگر از خداوند درخواست می کند.
اللّهُمَّ ... وَ انْتِقَاصِ الْبَاطِلِ وَ إِذْلَالِهِ، وَ نُصْرَةِ الْحَقِّ وَ إِعْزَازِهِ(4)
پروردگارا توفیقم ده تا باطل را سرکوب کنم و حق را یاری و عزت بخشم.
وَ یَا مَنْ تَظْهَرُ عِنْدَهُ بَوَاطِنُ الْأَخْبَارِ، صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ لَا تَفْضَحْنَا لَدَیْکَ.(5)
ای خدایی که اخبار و مطالب باطن نزدش آشکار است بر محمد و ال او درود فرست و ما را در محضر خود رسوا مفرما.
باطن در لغت به معنی پنهان، اندرون، حقیقت و اصل آمده است. یکی از اسماء الحسنی باطن است یعنی خداوند به هر چه پنهان و ستر و پوشیده است و از نیات و سرایر وجود موجودات و از جمله انسان باخبر می باشد.
یَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَمَا تُخْفِی الصُّدُورُ (6)
ص:203
خداوند به گردش خائنانه چشم های خلق و اندیشه های پنهانی مردم عالم آگاه است.
مرحوم علامه مجلسی از محمد بن مسلم در تبیین آیه وَإِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ یَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَی (1) اگر سخن به آشکارا گویی خداوند از ضمیر مخفی و مفی تر آگاه است. روایتی را نقل می کند که محمد بن مسلم از امام صادق علیه السلام پرسید پاسخ شنید
اَلسِّرُّ ما کَتَمتَهُ فِی نَفسِکَ وَ اَخفی ما خَطَرَ بِبالِکَ ثُمَّ اَنسَیتَهُ (2)
سر آن چیزی است که در ضمیرت وجود دارد و آن را پنهان نگاه داری و اخفی آن چیزی است که زمانی به دلت خطور کرده و سپس آن را فراموش کرده ای.
امیرالمومنین علی علیه السلام در یکی از خطبه های خویش با بیانی در نهایت فصاحت و بلاغت به احاطه علمی ذات اقدس پروردگار اشاره فرمود که ابن ابی الحدید می گوید: سختی به نیکویی و بزرگی شبیه این سخنان علی بن ابیطالب علیه السلام سراغ ندارم جز سخن خداوند سبحان. زیرا کلام امام علیه السلام شاخه ای است از آن درخت و نهری است از آن دریا و شعله ای از آن آتش است. آن بیان فصیح و بلیغ این است که:
عَالِمُ السِّرِّ مِنْ ضَمَائِرِ الْمُضْمِرِینَ، وَ نَجْوَی الْمُتَخَافِتِینَ، وَ خَوَاطِرِ رَجْمِ الظُّنُونِ، وَ عُقَدِ عَزِیمَاتِ الْیَقِینِ، وَ مَسَارِقِ إِیمَاضِ الْجُفُونِ، وَ مَا ضَمِنَتْهُ اءَکْنَانُ الْقُلُوبِ، وَ غَیَابَاتُ الْغُیُوبِ، وَ مَا اءَصْغَتْ لاِسْتِرَاقِهِ مَصَائِخُ الْاءَسْمَاعِ(3)
خداوند متعال عالم و داناست بر کسانی که راز خود را پنهان کنند و به پنهان گویی آنان که سخن با یکدیگر آهسته گویند و به اندیشه هایی که از ظن و گمان در دل قرار گیرد و به آنچه با یقین تصمیم بر آن گرفته می شود و به نگاه کردن های زیر چشم که از روی دزدی و آهستگی انجام می گیرد و به طوری که دیگری ملتفت نباشند و به آنچه در دل ها پنهان شده (و هیچ کس از آن آگاه نیست) و به نادیدنی ها که در زیر حجاب ها و
ص:204
پرده ها مستور است (و برای احدی اشکار نمی باشد) و به سخنانی که سوراخ های گوش ها به دزدی و آهستگی می شنوند.
نتیجه آنکه بر ماست که باطن را پاکیزه کنیم تا در روزی که باطن ها آشکار می گردد رسوایی ببار نیاوریم.
إِنَّهُ عَلَی رَجْعِهِ لَقَادِرٌ یَوْمَ تُبْلَی السَّرَائِرُ فَمَا لَهُ مِنْ قُوَّةٍ وَلَا نَاصِرٍ(1)
البته خدا می تواند او باز گردانده روزی باطن ها آشکار می شود برای انسان هیچ نیرو و یاوری نخواهد بود.
وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا تُسِرُّونَ وَمَا تُعْلِنُونَ (2)
خداوند به آنچه مخفی می کنید و یا علنی انجام می دهید آگاه است.
بیاییم باطن را از انانیت و هر چه صفات رذیله است شستشو دهیم و تمام توجه آن را به خدای خوب و مهربان معطوف داریم.
برو تو خانه دل را فرو روب***مهیا کن مقام و جای محبوب
چو تو بیرون شوی او اندر آید***به تو بی تو جمال خود نماید
کسی کو از نوافل گشت محبوب ***به لای نفی کرد او خانه جاروب
و بیاییم باطن را به خشیت و انابه وا داریم شاید در این رهگذر ظاهرمان نیز آراسته به خضوع و خشوع گردد.
مَنْ خَشِیَ الرَّحْمَنَ بِالْغَیْبِ وَجَاءَ بِقَلْبٍ مُنِیبٍ (3)
کسی که در حال خلوت از خداوند می ترسد و با دلی پر انابه به محضر او حاضر شود.
فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ (4) دل هایشان برای خدا نرم گردد.
ص:205
دو آیه فوق حالت باطنی مومن را ترسیم می کند که باطن او بر این پایه از ترقی و رشد می رسد که حضور مردم و خلوت برایش یکسان است و در هر حال ترس از خدا و روح اطاعت از دستورات الهی و تواضع و خضوع را دارد.
مومن ظاهر و باطن در حال انابه است و هر سالکی که به این مقام برسد هیچ وقت از یاد خدا غافل نیست و اگر چشمش بین مردم است دل و روحش به عالم بالا وصل است.
در اندرون من خسته دل ندانم کیست***که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
ندای عشق تو دیشب در اندرون دادند***فضای سینه حافظ هنوز پر ز صداست
در خصوص ایشان مولای عارفان علی علیه السلام می فرمود:
وَ صَحِبُوا الدُّنْیَا بِأَبْدَانٍ أَرْوَاحُهَا مُعَلَّقَةٌ بِالْمَحَلِّ الْأَعْلَی أُولَئِکَ خُلَفَاءُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ الدُّعَاةُ إِلَی دِینِهِ آهِ آهِ شَوْقاً إِلَی رُؤْیَتِهِمْ (1)
با بدن هایشان در دنیایند ولی جان هایشان به ملا اعلی آویخته است این ها جانشینان خداوند در روی زمین اند و مردم را به دین او دعوت می کنند آه آه که چقدر مشتاق دیدارشان هستم. همان بزرگوار فرمود:
عَظُمَ الْخالِقُ فِی اءَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ ما دُونَهُ فِی اءَعْیُنِهِمْ(2) خداوند در دل وباطن آنان بس بزرگ است و غیر خدا در دیده آنها کوچک است و نیز فرمود:
شَغَلَ التَّفَکُّرُ قَلْبَهُ وَ اءَنْصَبَ الْخَوْفُ بَدَنَهُ (3)
دلش در فکر و اندیشه فرو رفته و خوف و ترس بدنش را رنجور نموده است.
ای خدا ای راز دل بندگان شرمگینت ***ای توانایی که بر جان و جهان فرمانروایی
ای خدا ای همنوای ناله پروردگارت***زین جهان تنها تو با سوز دل من آشنایی
ص:206
وَ أَعِذْنِی مِنْ سُوءِ الرَّغبه(1)
خدایا مرا از میل و رغبت بد به ثروت دنیا حفظ فرما
بخل از سو رغبت به مال و منال دنیا حکایت می کند وقتی دل به دارایی هایمان گره می خورد حاضر نیستیم از ثروت خود چیزی به کسی ببخشیم و دلی را به دست آوریم.
فَذَلِکَ الَّذِی یَدُعُّ الْیَتِیمَ وَلَا یَحُضُّ عَلَی طَعَامِ الْمِسْکِینِ ...وَیَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ(2)
این همان کسی است که یتیم را از خود می راند و به غذا دادن به مستمندان تشویق نمی کرد و دیگران را از کمک های جزیی منع میکنند.
گفتند از بخیل بخیل تر آن کسی که از احسان دیگران رنج می برد و حتی مانع اتفاق مردم می شود.
الَّذِینَ یَبْخَلُونَ وَیَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَیَکْتُمُونَ مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ (3)
آنان که بخل می ورزند و مردم را به بخل وادار می سازند و آنچه را که خداوند از فضلش به آنها عنایت کرده کتمان می کنند آدم بخیل مورد نفرت اطرافیان و مردم است چون انسان همواره تحت تاثیر احسان دیگران است بنابراین اگر کسی با داشتن امکانات مالی و ثروت فراوان خساست به خرج دهد و بذل و بخشش نداشته باشد نزدیکترین افراد خانواده اش او را دوست نمی دارند.
بخل حکایت از سستی ایمان بخیل نسبت به پروردگار متعال و قدرت و نفوذ حضرت او می کند.
ص:207
اگر بداند و باور داشته باشد که خداوند تبارک و تعالی بر جهان و جهانیان احاطه کامل دارد و همه موجودات تحت فرمان و حکومت مطلقه او هستند به طور طبیعی امور دنیوی و مادیات در نظر او کوچک و بی ارزش خواهد بود و لذا خیلی راحت و بی تکلف آنچه که از ثروت و دانش و موقعیت اجتماعی در اختیار دارد بذل و بخشش می کند و کار مردم را راه می اندازد.
شخص بخیل انسان طرد شده خداوند است این سخن از امیرالمومنین علی علیه السلام است که
اِذا لَم یَکُن للهِ فِی عَبدٍ حاجَهً اِبتَلاهُ اللهُ بِالبُخلِ (1)
هرگاه خداوند تبارک و تعالی بنده ای را یله و رها کند او را به بخل مبتلا میسازد.
همان بزرگوار از مردی شنید که می گفت شخصی که خست طبع و لئامت دارد کیفرش اسان تر از ظالم است.
فرمود: اشتباه کرده ای زیرا ظالم مکن است توبه کند و استغفار نماید حق مظلوم را نیز در کند اما خسیس و لئیم هرگاه خست طبع به خرج دهد از دادن زکات و صدقه خودداری میکند پیوند خویشاوندی را قطع می نماید از پذیرایی میهمان اجتناب نموده در راه خدا چیزی نمی دهد. از سایر کمک های دینی دوری می گزیند و بر بهشت حرام شده که شخص خسیس داخل آن شود. (2)
همان طور که عرض کردم آدم بخیل را هیچ کس دوست ندارد پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:
اَلبَخیلُ بَعیدُ مِن اللهِ بَعیدُ مِنَ النّاسِ بَعیدٌ مِنَ الجَنَّهِ وَ قَریبٌ مِنَ النّارِ وَ جاهِلٌ سَخِیٌ اَحَبُّ اِلی اللهِ من عابِدٍ بَخیلِ وَ اَودَی الدّاءِ البُخلِ (3)
بخیل از خدا و مردم و بهشت دور است و به آتش جهنم نزدیک. نادان سخاوتمند بهتر از عابد بخیل است و بدترین دردها بخل است.
ص:208
مرد عالم و صالحی به در خانه بخیلی رفت و گفت چنین شنیده ام که تو مقداری از مال خود را به نیازمندان اختصاص داده ای من بی نهایت مستحق و فرومانده ام. آن مرد بهانه ای آورده گفت من آنچه نذر کرده ام باید به اشخاص کور بدهم تو کور نیستی.
مر عالم گفت اشتباه دیده ای کور واقعی منم که روی از رزاق حقیقی برتافته به سوی همچو تو بخیلی شتافته ام.
این سخن را گفت برگشت بخیل از این جمله تحت تاثیر قرار گرفت به دنبالش دوید و هر چه درخواست کرد که برگردد تا خواسته او را برآورد نپذیرفت. (1)
ای دل مکن ز خلق سیه روی خواهشی***کز خلق نیست هیچ گره را گشایشی
فرخنده بنده به که بدر گاه کبریا***دارد به صبح و شام زبان ستایشی
ای خوش کسی که کرد توکل به ذات حق***در زیر سر نهاده ز تفویض بالشی
یکبار رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم اطراف خانه کعبه طواف می کرد مردی را دید دست بر پرده کعبه آویخته می گوید خدایا ترا به عظمت این خانه سوگند می دهم که گناهم را بیامرزی آن جناب فرمود گناهت چیست؟
عرض کرد بزرگتر از آن است که شرح دهم فرمود: گناه تو بزرگتر است یا زمین ها؟ گفت گناه من پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم پرسید گناه تو از کوه ها بزرگتر است پاسخ داد آری
فرمود از دریا بزرگتر است؟ بلی فرمود گناهت بزرگتر است یا آسمان ها؟ عرض کرد گناه من فرمود: از عرض نیز بزرگتر است؟ جواب داد آری فرمود: ذَنبُکَ اَعظَمُ اَمِ الله گناه تو بزرگ است یا خدا؟ عرض کرد خدا رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم از گناهش جویا شد گفت ای رسول خدا من مردی ثروتمندم و هرگاه مستمندی به من مراجعه می کند به اندازه ای ناراحت می شوم مثل اینکه کسی با آتش گداخته به من روی آورده.
ص:209
فَقالَ رَسُولُ الله صلی الله علیه و آله وسلم اِلَیکَ عَنّی لا تُحرِقنِی بِنارِکَ پیامبر فرمود: دور شو از من با آتش خود مرا نسوزانی به آن خدایی که مرا برای هدایت برانگیخته اگر بین رکن و مقام دو هزار سال نماز بخوانی و آن قدر گریه کنی که از اشک چشمت جوی ها جاری شود و درخت هایی آبیاری گردد در صورتی که بخل و لئامت بمیری با صورت در آتشت خواهند انداخت. وای بر تو مگر نمی دانی خداوند می فرماید: وَ مَن یَبخَلُ فَاِنَّما یَبخَلُ عَن نَفسِهِ (1) و هر کس بخل ورزد بر خودش ضرر زده است.
وَ نِیَّةِ رُشْدٍ لَا أَشُکُّ فِیهَا .... وَ مِنْ ظِنَّةِ أَهْلِ الصَّلَاحِ الثِّقَةَ (2)
خدایا مرا بهره مند کن به نیت درستی که در آن شک نکنم و بدگمانی مردمان شایسته را درباره من به اطمینان وثوق مبدل کن.
امام علیه السلام به دو مورد ظن و گمان اشاره فرمود یکی حسن ظن به خدا و دیگر حسن ظن مردم خوب.
به طور کلی هر دو مورد مهم وقابل اهمیت است چون بدبینی نسبت به آنچه که خداوند درباره مخلوقاتش و از جمله ما انسان ها انجام داده و می دهد نشان ضعف توحید و خداشناس است.
موحد و خداشناسی راستین در خصوص آنچه را خداوند برایش مقدر کرده چون و چرا نمی کند و به داده های الهی به هر کیفیت که باشد تن می دهد و به خواست پروردگار راضی است.
ص:210
وَلَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا مَا آتَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ سَیُؤْتِینَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَرَسُولُهُ إِنَّا إِلَی اللَّهِ رَاغِبُونَ (1)
ولی اگر آنها به آنچه خداوند و رسول او در اختیارشان گذارده رضایت دهند و بگویند همین برای ما کافی است و خدا و رسول او از فضل خویش به زودی به ما می بخشد که ما فقط مشتاق پروردگاریم.
و اما از صفات بد که بسیاری از خانواده ها را متلاشی کرده سوظن و بدبینی است که وقتی بررسی می کنند مشاهده می کنند نگاه ایشان نگاه درستی نبوده و گمان بد است.
پس انسان باید از ابتدا با دیده خوش بینی به مردم بنگرد و نظر مساعد و خوب داشته باشد اگر کاری از کسی دیدیم که دو پهلوست هم می توان آن را خوب دانست و هم بد حسن ظن و خوش گمانی داشته باشیم و حمل به صحت کنیم
لَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَیْرًا وَقَالُوا هَذَا إِفْکٌ مُبِینٌ (2)
چرا وقتی آن را شنیدند مردان و زنان مومن نسبت به خودگمان خیر نبردند؟! و چرا نگفتند این دروغی آشکار است پس حسن ظن از صفات نیک و فضایل اخلاقی است که قرآن مسلمانان را به آن تشویق می نماید. آری گمان خوب از مکارم اخلاق است و در دل هیا پاک و نورانی جا دارد و هر کس برای شناخت خود بهتر است حسن ظن و سوء ظن معیار خویش قرار دهد.
امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمود: ضِع امر اَخیِکَ عَلی اَحسَنِهِ حَتّی یَاتِیکَ ما یَغلِبُ مِنهُ(3)
ص:211
کار برادر دینی خود را حمل به خوبی کن مگر آنکه برای تو بدیش ثابت شود برای آنکه مسلمان از گمان های مشکوک و بدبینی بر حذر باشند قرآن درباره اکثر گمان ها هشدار می دهد که بعضی از آنها گناه است.
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ (1)
ای اهل ایمان از بسیاری گمان ها دوری کنید زیرا که برخی از گمان ها گناه است باید توجه داشت که سوء ظن و بدبینی نشان دار نیست تا مشخص شود بنابراین باید از ظن های همانند او نیز دوری شود تا از آن پرهیز کامل شده باشد.
وقتی انسان بداند از چند ظرف غذا یکی آلوده به سم و زیان است به حکم عقل و شرع از همه آنها پرهیز می کند.
بدگمانی یکی از امراض روحی است که همانند سایر صفات رذیله پیوسته مبتلایان به آن را در رنج و عذاب قرار می دهد بدگمان جایی در جامعه ندارد زیرا جز منفی بافی کار دیگری از او ساخته نیست.
مولایمان علی علیه السلام فرمود: الشَّریرُ لا یظُنُّ بِاَحَدٍ خَیرًا لاَنَّهُ لا یَراه اِلّا بِطبعِ نَفسِهِ (2)
انسان شرور به هیچ کس خوش بین نیست زیرا همه را با سرشت بد خویش می بیند و یا اینکه فرمود: سُوءُ الظَّنِّ بِالمُحسِنِ شَرُّ الاِثمِ وَ اَقبَحُ الظُّلمِ (3)
بدبینی به انسان شایسته بدترین گناه و زشت ترین مورد ظلم است توضیح این نکته لازم است که بدبینی درباره افراد صالح و خوش سابقه و مردم جامعه که بیشتر آنها را به ایمان و امانت داری و کارهای خوب می شناسیم جایز نیست ولی نسبت به آدم های ظالم و تجاوز پیشه و حکومت های ستمگر و آلوده به گناهان بدبینی و سوء ظن بجاست.
از ابی الحسن الثالث علیه السلام روایت شده که فرمود:
ص:212
إذا کانَ زَمانٌ أَلْعَدلُ فیهِ اَغْلَبُ مِنَ الْجَورِ فَحَرامٌ أنْ یُظَنَّ بِاَحَدٍ سُوءٌ حَتّی یُعْلَمَ ذلِکَ مِنهُ، وَإذا کانَ زَمانٌ الْجَوْرُ أغلَبُ فیهِ مِنَ الْعَدْلِ فَلَیْسَ لِأَحَدٍ اَنْ یَظُنَّ بِأَحَدٍ خَیرا مالَمْ یَعْلَمْ ذلِکَ مِنْهُ(1)
هرگاه حاکمیت با عدل و عدالت خواهی بود سوء ظن بردن به احدی جایز نیست مگر آنکه علم و یقین به عمل زشت اشخاص پیدا کنیم و هرگاه حاکمیت با ظلم و ستمگری بود حسن ظن به احدی جایز نیست مگر آنکه علم و یقین به خوبی اشخاص پیدا کنیم.
وَ رَفْضِ أَهْلِ الْبِدَعِ، وَ مُسْتَعْمِلِ الرَّأْیِ الْمُخْتَرَعِ(2)
خدایا توفیقم ده تا اهل بدعت و آنهایی که رای ساختگی خود را به کار می بندند واگذارم و ایشان را ترک کنم.
امام علیه السلام به ما می آموزد که مسلمان واقعی باید در برابر بدعت گذاران در دین خدا موضع قاطع داشته باشند و در نهایت ارتباط خود را با آنان قطع کند.
بزرگترین ضربه ای که به ادیان الهی وارد شده و از جمله دین متین و شریعت اسلام از ناحیه خود رای ها و بدعت گذاران بوده است خداوند در سوره مبارکه مائده با فاصله چند آیه کتاب تورات و کتاب انجیل را هدایت و نور معرفی می کند. (3)
اما چه شد این دو کتاب آسمانی لبریز از تهمت ها به انبیای مقدس و بدعت ها شد به این دلیل که عده ای از انسان های منحرف و جاه طلب در آیات شریفه تورات و انجیل دست بردند و به رای خود آداب و رسومی را از مذهب موسی و عیسی علیهما السلام بیرون آورده و سخنان خویش را جایگزین کردند. البته خوشبختانه طبق وعده ای که خداوند
ص:213
درباره حفظ قرآن شریف داده تا به امروز کسی نتوانسته دستبردی به آیات کریمه قرآن بزند و همچنان از تحریف و بدعت سالم مانده است.
ولی متاسفانه در سیره و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و جانشینان آن حضرت دست بردند و از صدر اسلام تاکنون آداب و رسومی را به عنوان دین و نوعی عقیده در دین مقدس اسلام وارد کردند که اگر تلاش علمای ربانی و خادمین دین محمد صلی الله علیه و آله وسلم نبود برای اکثریت مردم حقیقت امر مجهول می ماند و دین ناب محمدی صلی الله علیه و آله وسلم از دست می رفت و رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم این احساس خطر را کرد و فرمود:
اِذا رَایتُم اَهلَ الرَّیبِ وَ البِدَعِ مِن بَعدِی فَاظهِرُو البَرائَهَ مِنهُم (1)
وقتی بعد از من با وسوسه گران و بدعت گذاران در دین مواجه شدید از آنها بیزاری جویید و دوری نمایید.
در روایتی دیگر فرمود: من وَقَّرَ صاحِبَ بِدعَهٍ فَقَد اَعانَ عَلی هَدمِ الاِسلامِ (2) لغت وَقَّرَ کسی که صاحب بدعتی را احترام بگذارد با عمل خود به ویران ساختن اسلام کمک کرده است.
چون لازمه پیروی و یا تشویق کسانی که در دین خدا تصرف می کنند و از خودشان حکمی را اضافه می کنندو یا حکمی را بر می دارند انهدام اسلام و نابودی احکام الهی است همان بزرگوار فرمود: ما هَدَمَ الدِّینَ مِثلُ البِدَعِ (3)
چیزی مثل بدعت ها دین را ویران و تباه نکرده است.
آنهایی که از صدر اسلام حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال کردند و در برابر قرآن و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و سیره معصومین علیهم السلام ایستادندو اظهار مخالفت کردند و با قیاس و استحسان جعل حکم نمودند طبق فرمایش رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم هیچ کدام از اعمالشان قبول نخواهد شد.
ص:214
اِنَّ اللهَ تَعالی لا یَقبَلُ لِصاحِبِ بِدعَهٍ صَومًا وَ لا صَلاهً وَ لا صَدَقَهً وَ لا حَجّاً وَ لا عُمرَهً وَ لا جَهادًا وَ لا صَرفاً وَ لا عَدلاً (1)
خداوند از بدعت گذار نه روزه ای می پذیرد و نه نمازی نه صدقه و زکاتی نه حجی نه عمره ای نه جهادی نه نقدی و نه فدیه ای
رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم سخن را فراتر برده حتی راه توبه را بر بدعت گذار بسته است.
اَبی اللهُ لِصاحِبِ البِدعَهِ بِالتَّوبَهِ (2) خداوند توبه بدعت گذار را نمی پذیرد.
چون بر فرض اینکه توبه کند آنهایی که به بدعت او عمل کرده اند گناهانشان به گردن اوست و اگر مرده باشند چگونه می تواند آن را از راهی که رفتند و مردند بازگرداند؟
امام صادق علیه السلام می فرماید: در زمان های گذشته مردی بود که به دنبال کسب حلال رفت ولی نتوانست ثروتی به دست آورد بعد دنبال کسب حرام نیز رفت موفق نشد پولی به چنگ آورد.
شیطان به سراغش رفت و گفت فلانی تو طلب حلال کردی موفق نشدی و بعد طلب حرام نمودی به دسن نیاوردی آیا می خواهی راهی به تو نشان بدهم که دنیایت آباد گردد و عده زیادی هم اطرافت جمع شوند؟
گفت آری شیطان گفت در دین بدعت بگذار و مردم را به بدعت خود دعوت کن. او هم چنین کرد مردم دور او را گرفتند و اطاعتش کردند و آنچه از ثروت دنیا می خواست به او رسید یکباره به فکر فرو رفت و به خود گفت می دانی که چه کرده ای؟ در دین خدا بدعت گذارده ای و مردم را به آن دعوت نموده ای بنابراین توبه ای برای کارت نداری مگر آنکه بر وی تمام کسانی را که به دین جعلی خود دعوت کردی برگردانی.
اعلام کرد همه اصحاب و پیروانش در یک جا جمع شدند خطاب به آنها گفت آنچه من شما را به آن دعوت کردم باطل بوده و من بدعت گذار در دین هستم. پیروانش گفتند: تو
ص:215
دروغ می گویی و دین حق همان بوده که تو می گفتی تو امروز خودت گرفتار شک در دینت شده ای به ناچار از آنها جدا شد و زنجیری برگردن خود بست بیرون شهر به ناله و فریاد افتاد و گفت: زنجیر را از گردنم برنمی دارم تا خداوند توبه ام را بپذیرد.
خداوند تبارک و تعالی به پیامبر آن زمان وحی فرستاد به فلان شخص بدعت گذار بگو به عزتم سوگند اگر آنقدر مرا بخوانی که گردنت بشکند دعایت مستجاب نخواهد شد مگر آنکه آنهایی را که به دعوت باطل تو منحرف شده و مرده اند بازگردانی و از عقیده غلط خود اعلان انصراف نمایند. (1)
اینجا تکلف علما دین بسیار سنگین است از این جهت که باید از دین خدا مراقبت و نگهبانی کنند و مواظب باشند شیادان جاه طلب و پول پرست مردم عوام را فریب ندهند و با ادعاهای دروغین تحت نام شریف مولایمان علی علیه السلام و امام عصر روحی له الفدا باعث انحراف نگردند.
البته این تکلیف را بنیان گذار اسلام عزیر حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم بر دوش علماء و دانشمندان گذارده است.
اِذا ظَهَرَتِ البِدَعُ فِی امَّتِی فَلیُظهِرِ العالِمُ عِلمَهُ فَمَن لَم یَفعَل فَعَلَیه لَعنَهُ اللهِ (2)
هرگاه بدعت ها در میان امتم آشکار شوند بر عالم است که علم و دانش خود را آشکار سازد. هر کس چنین نکند نفرین خدا بر او باد. اسلام به ما اجازه نداده برای تایید بدعت گذار حتی به چهره اش لبخند بزنیم به خاطر بزرگی گناهی که مرتکب شده است.
به این دو حدیث از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم دقت کنید:
اِذا رَایتُمُ صاحِبَ بِدعَهٍ فَاکفَهِّروا فِی وَجهِهِ (3)
هرگاه بدعت گذاری را دیدید به او رو ترش کنید.
مَن تَبَسَّمَ فِی وَجهِ مُبتَدَعٍ فَقَد اعانَ عَلَی هَدمِ دِینِهِ (4)
ص:216
هر که به روی بدعت گذار لبخند بزند به نابود کردن دین خود کمک کرده است.
وَ کانَ مِن دُعائِهِ عَلَیه السَّلام لِجِیرانِهِ وَ اَولیائِهِ اِذا ذَکَرَهُم
هنگامی که امام سجاد علیه السلام بیاد همسایگان و برادران ایمانی و دوستانش می افتاد و در حقشان این گونه دعا می کرد.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ...وَ وَفِّقْهُمْ لِإِقَامَةِ سُنَّتِکَ، وَ الْأَخْذِ بِمَحَاسِنِ أَدَبِکَ فِی إِرْفَاقِ ضَعِیفِهِمْ، وَ سَدِّ خَلَّتِهِمْ، وَ عِیَادَةِ مَرِیضِهِمْ...وَ کِتْمَانِ أَسْرَارِهِمْ، وَ سَتْرِ عَوْرَاتِهِمْ، وَ نُصْرَةِ مَظْلُومِهِم (1)
خدایا آنان را به برپایی سنت هایت و کسب صفات پسندیده در سود رساندن به ضعیفان و جلوگیری از فقر و نداریشان و عیادت بیمارانشان موفق بدار و نیز بر آنان توفیق ده تا اسرار یکدیگر را حفظ و عیب هایشان را بپوشانند و از مظلومانشان یاری نمایند.
وَ اجْعَلْنِی اللَّهُمَّ أَجْزِی بِالْإِحْسَانِ مُسِیئَهُمْ، وَ أُعْرِضُ بِالتَّجَاوُزِ عَنْ ظَالِمِهِمْ، وَ أَسْتَعْمِلُ حُسْنَ الظَّنِّ فِی کَافَّتِهِمْ، وَ أَتَوَلَّی بِالْبِرِّ عَامَّتَهُمْ، وَ أَغُضُّ بَصَرِی عَنْهُمْ عِفَّةً، وَ أُلِینُ جَانِبِی لَهُمْ تَوَاضُعاً... (2)
الها به من نیز توفیق ده تا با دوستان و هم جواران که رفتار ناپسند دارند به نیکی پاداش دهم و از ستمکاران آنان با چشم پوشی از ستمشان در گذرم و نسبت به همگی آنها خوش گمان باشم و با نیکی بر آنها سرپرستی ایشان نمایم و با پاکدامنی از لغزش آنها صرفنظر نمایم و در هنگام ملاقات با ایشان برخورد متواضعانه و ملایم داشته باشم.
خیرخواهی و رسیدگی به مسایل فردی و خانوادگی و اجتماعی اهل ایمان در مجموعه دعای امام علیه السلام مشهود است. مومن نباید درباره مشکلات مادی و اخلاقی و اعتقادی
ص:217
برادران ایمانیش بی تفاوت باشد بلکه باید احساس مسئولیت کند و برادری خود را در مواقع گرفتاریهای ایشان ثابت نماید.
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ (1)
به تحقیق که اهل ایمان با هم برادرند بنابراین باید برادران صلح برقرار کنید و از خدا بترسید شاید مشمول رحمت الهی واقع شوید.
نکاتی که در دعای امام علیه السلام د رحق برادران ایمانی به چشم میخورد عبارت بود از 1-کمک به برپایی سنت ها و کسب اخلاق خوب 2-سود رساندن به ضعیفان 3-جلوگیری از فقر 4-عیادت از بیماران 5-حفظ اسرار و عیب ها 6-یاری مظلومان 7-در مقابل رفتار ناپسند برخورد نیک 8-گذشت از لغزش ها 9-حسن ظن به کارهایشان 10-در هنگام روبرو شدن ملایم و متواضع بودن. حقوق برادران هم کیش ما آن وقت ادا می شود که توصیه امام سجاد علیه السلام بدون سهل انگاری و به طور واقعی به اجرا در اید.
در هر جامعه ای که سفارشات امام علیه السلام که در قالب دعا فرموده پیاده شود مردم در رفاه و آسایش زندگی می کنند کانون خانواده گرم و با محبت افراد جامعه نسبت به هم مهربان و مال و جان و ناموسشان در امان خواهد بود.
کسی فکر نکند که این همه خدمت به برادران مسلمان و مومن بی پاداش می ماند امام محمد باقر علیه السلام نقل فرمود که حضرت موسی بن عمران در مناجات هایش یکبار شنید که خداوند می فرماید ای موسی من بعضی از بندگانم را بدون حساب داخل بهشت خواهم کرد.
حضرت موسی علیه السلام عرض کرد پروردگارا آنها چگونه مردمی هستند؟ فرمود کسانی که باعث شادمانی مومنی گردند. سپس امام باقر علیه السلام فرمود: مرد مومنی از ظلم و ستم
ص:218
پادشاه شهر خود هراسن شد و فرار کرد و به کافری پناه برد کافر او را پناه داد و به میهمانی پذیرفت.
هنگام مرگش که رسید به او خطاب شد به عزت و جلالم اگر در بهشت جایی برای مثل تو بود تو را داخل بهشت می کردم و لیکن آنجا حرام است بر کسی که با کفر از دنیا رود. اکنون ای آتش او را بترسان ولی نیازار امام علیه السلام فرمود خوراکش را در شبانه روز می آورند.
راوی پرسید آیا از بهشت برایش می آورند؟ فرمود از جایی که خداوند بخواهد. (1) فیض کاشانی رحمت الله علیه چنین سرودهاست
ایستادن نفسی نزد مسیحا نفسی***به ز صد سال نماز است به پایان بردن
یک طواف سر کوی ولی حق کردن***به ز صد حج قبولست به دیون بردن
تا توانی ز کسی بار گرانی برهان***به ز صد نافه حمر است به قربان بردن
یک گرسته به طعامی بنوازی روزی ***به ز صوم رمضان است به شعبان بردن
یک جو از دوش مدین دین اگر برداری***به صد خرمن طاعات بدیان بردن
به ز ازادی صد بنده فرمان بردار***حاجت مومن محتاج به احسان بردن
ملاحظه فرمودید حاجات برادران مومن منحصر به خدمات مالی نبود بلکه بخش زیادی از آنها جنبه اخلاقی و معنوی داشت که باید نسبت به آنها حساس باشیم و در خیر رساندن به ایشان قصور نکنیم
امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمود: من تعجب می کنم از کسی که برادر دینی او از او کمک می طلبد ولی او امتناع می ورزد از اینکه حاجتش را برآورد و خودش را لایق انجام کار خیر نمی بیند آیا اینجا جای امیدواری به ثواب و نگرانی از عقاب نیست؟! اَفَتَزهَدُونَ فِی مَکارِمِ الاَخلاقِ آیا در کسب مکارم اخلاق هم زهد می ورزید؟! (2)
ص:219
حالا اگر کسی در خدمت مادی و معنوی نسبت به برادران مومن خود کوتاهی کرد به طور یقین در استخدام و افراد نالایق و بد در خواهد آمد.
مَن بَخِلَ بِمَعُونَهِ اَخِیهِ المُسلِمِ وَ القِیامِ لَهُ فِی حاجَتِهِ اِبتَلی بِالقِیامِ بِمَعُونَهِ مَن یَاثَمَّ عَلَیهِ وَ لا یُوجَرُ (1)
هر که از کمک و یاری به برادر مسلمان خود بخل ورزد و حاضر نشود که حاجتش را برآورد به یاری اشخاصی گرفتار شود که یاری آنان گناه باشد و اجری نیز به او نرسد.
در مقابل یاری رساندن به برادران و خواهران مومن سبب می شود در آخرت خوشحال و شادمان باشیم.
موسی بن جعفر علیه السلام فرمود: خداوند تبارک و تعالی در روی زمین بندگانی دارد که سعی و تلاش می کنند به مردم خدمت رسانی کنند این ها هستند که به حق ایمان به روز قیامت دارند.
وَ مَن اَدخَلَ عَلی مُومِنٍ سُرورًا فَرِحَ اللهُ قَلبَهُ یَومَ القِیامَهِ (2)
و هر کسی دل مومنی را شاد کند خداوند در روز قیامت قلبش را مسرور خواهد کرد.
خداست یار کسانی که یار یکدگرند***ز راه مهر و وفا دوستدار یکدگرند
شریک شادی و اندوه و رنج و راحت هم***به گاه محنت و غم غمگسار یکدگرند
نمی کنند دریغ از مساعدت در کار ***همیشه در پی انجام کار یکدگرند
اثر ز تیرگی شب به کلبه شان نیست***که روشنایی شب های تار یکدگرند
شد افتخار و شرافت نصیب آن ملت***که طالب شرف و افتخار یکدگرند
قلوب اهل محبت بود به هم نزدیک***اگر چه دور ز شهر و دیار یکدگرند
چه طاعتی است پسندیده تر ز خدمت خلق ***خوش آن گروه که خدمتگزار یکدگرند
صفوان جمال از یاران امام صادق و امام کاظم علیهما السلام می گوید در محضر امام صادق علیه السلام نشسته بودم مردی از اهل مکه به نام میمون وارد شد و از تنگدستی و نداشتن کرایه
ص:220
برای بازگشت به وطن شکایت نمود حضرت به من امر فرمود که برخیزم و او را کمک نمایم برخاستم و با مدد پرودگار خواسته او را انجام دادم و باز به مجلس بازگشتم
امام صادق علیه السلام از من موضوع را پرسید؟ عرض کردم خداوند حاجت او را برآورد فرمود: آگاه باش همراهی نمودن با برادر مسلمان اَحَبُّ اِلَیَّ مِن طَوفِ اُسبُوعٍ بِالبَیتِ مُبتَدِیاً در نزد من از طواف ابتدایی هفت گانه در اطراف خانه کعبه محبوب تر است.
وَ لَا صَبْرَ لِی عَلَی الْبَلَاءِ، وَ لَا قُوَّةَ لِی عَلَی الْفَقْرِ...وَ انْظُرْ إِلَیَّ وَ انْظُرْ لِی فِی جَمِیعِ أُمُورِی(1)
خدایا من طاقت سختی و صبر در برابر بلاها را ندارم و نیرویی برایم در مقابل فقر و تنگدستی نیست خدایا تو به من بنگر و ناظر احوالم در همه امور باش.
گرچه صبر و بردباری بخش از آن به اراده و تصمیم خود انسان بستگی دارد ولی بخش مهم آن را باید از خداوند تبارک و تعالی مدد خواست ما را کمک کند تا در برابر حوادث و مشکلات تحمل خود را از دست ندهیم و با صفت حلم به جنگ ناملایمات برویم.
حلم در مقابل عصبانیت و تندی قرار دارد انسان حلیم با مواجه عواملی که باعث ناراحتی و خشم انسان می گردد خشم و غیظ خود را فرو می برد و بر نفس خویش حاکم می گردد در روایات حلم در کنار علم بیان شده یعنی آن عالم و دانشمندی در کارش موفق است که همراه با علم حلم را نیز داشته باشد زیرا که برای آموزش و پرسش هایی که از او می شود و نوع ارتباطی که با مردم آن هم با سلیقه های متفاوت دارد به ناچار باید بردبار باشد که در غیر این صورت در رسالتش و وظیفه ای که به عهده اش گذاشته شده توفیقی نخواهد داشت.
ص:221
رسول الله فرمود صلی الله علیه و آله وسلم : نِعَمِ وَزیرُ الاِیمانِ العِلمُ وَ نعمَ وَ زِیرُ العِلمِ اَلحِلمُ وَ نِعمَ وَزِیرُ الحِلمِ الرِّفقُ وَ نِعمَ وَزیرُ الرِّفقِ الِّلینِ (1)
علم چه خوب یاوری است برای ایمان و حلم چه خوب یاوری است برای علم و حلم چه خوب یاری است برای مدارا و مدارا چه خوب یاوری است برای ملایمت
علامه مجلسی رحمه الله علیه پس از نقل حدیث فوق توضیح میدهد که حلم و مدارا و ملایمت گرچه از نظر معنی به هم نزدیک هستند ولکن با هم متفاوتند حلم عبارت است از ترک مکافات از کسی که به ما بدی روا داشته و سکوت در برابر کسی که نسبت به ما سفاهت و نادانی کرده است رفق و مدارا یعنی لطف و شفقت و محبت به بندگان خدا که نتیجه اش آن است که بندگان خدا درباره شما نادانی نمی کنند و بیشتر مردم نسبت به شما کار خلاف انجام نمی دهند ملایمت یعنی ترک خشونت و غلظت و ضرر زدن به خلق.
همان بزرگوار می فرمود وَ الّذِی نَفسِی بَیَدِهِ ما جُمِعَ شَییٌ اِلی شَییٍ اَفضَلُ مِن حِلمٍ اِلی عِلمٍ (2)
سوگندبه آن خدایی که جانم در اختیار اوست هیچ چیز با هم اجتماع نمی کنند که برتر از اجتماع حلم با علم باشند.
امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: زنی خدمت حضرت فاطمه علیهما السلام شرفیاب شد و گفت مادر ناتوانی دارم که در امر نمازش به مسئله مشکلی برخورد کرده و مرا خدمت شما فرستاده است که سوال کنم و پرسشی نمود حضرت فاطمه علیها السلام جواب آن سوال را داد آن زن برای دومین بار مسئله دیگری را پرسید حضرت زهرا علیها السلام جوابش را داد بعد از آن مسئله سوم را پرسید و همچنین تا ده مسئله شد. آنگاه آن زن از کثرت سوال خجالت کشید و عرض کرد لا اَشُقُّ عَلَیکَ یا اِبنَهَ رَسُولِ اللهِ قالَت فاطِمَهُ: هاتی و سَلی عَمّا بَدالَکَ ای دختر رسول خدا دیگر مزاحم نمی شوم خسته شدید فاطمه علیها السلام فرمود:
ص:222
خجالت نکش هر سوالی داری بپرس تا جواب دهم من از سوالات تو خسته نمی شوم بلکه با کمال میل جواب می دهم اگر کسی اجیر شود که بار سنگینی را بر بام حمل کند و در وجه آن مبلغ صد هزار دینار اجرت بگیرد آیا از حمل بار خسته می شود؟!
زن پاسخ داد نه خسته نمی شود زیرا به خاطر آن مزد زیادی که دریافت می کند خسته نخواهد شد.
حضرت فاطمه علیها السلام فرمود:
خدا در برابر هر مسئله انقدر به من ثواب می دهد که بیشتر از این که بین زمین و آسمان پر از مروارید باشد.
با این وجود آیا از جواب دادن مسئله خسته می شوم؟!
از پدرم رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم شنیدم که فرمود علما شیعه ما در قیامت محشور می شوند و خدا به مقدار علوم آنها و مراتب جدیت و کوششان د رراه ارشاد و هدایت مردم به آنان خلعت و ثواب عطا می کند. سپس منادی حق تعالی ندا می دهد ای کسانی که ایتام آل محمد صلی الله علیه و آله وسلم را تکفل نمودید در آن هنگامی که از امامانشان منقطع بودند اینان شاگران شما و ایتامی هستند که در تحت تکفل علوم شما به دین داری خویش ادامه دادند و ارشاد و هدایت شدند به مقداری که در دنیا از علوم شما استفاده کردند به آنان خلعت بدهید آنگاه حضرت زهرا علیها السلام در ادامه فرمایشاتشان فرمودند:
ای امه الله یک نخ از این خلعت ها هزار هزار مرتبه بهتر است از آنچه خورشید بر آن می تابد زیرا امور دنیوی با کدورت و گرفتاری آلوده است اما نعمت های اخروی نقص و عیب ندارد. (1)
و چه خوب است آنان که در کار نشر فرهنگ اصیل اسلام هستند با مخاطبین و سوال کنندگان خود چون فاطمه علیها السلام حلیم و کریمانه صحبت کنند و پاسخ دهند.
ص:223
مولایمان علی علیه السلام می فرمود:
اَوَّلُ عِوَضِ الحَلِیمِ مِن حِلمِهِ اَنَّ النّاسَ اَنصارُهُ عَلیَ الجاهِلِ (1)
اولین ثمره بردباری آن است که مردم در برابر نادان او را یاری کنند همان بزرگوار حتی طریقه تخلق به بردباری را برای کسانی که علاقه مند هستند این صفت پسندیده را به دست آورند آموزش می دهد.
اِن لَم تَکُن حِلِیمًا فَتَحلَّم فَاِنَّه قَلَّ مّن تَشَبَّهَ بّقَومٍ اِلّا اَوشَکَ اَن یَکُونَ مِنهُم (2)
اگر بردبار نیستی خود را به بردباری وادار ساز که کم می شود کسی خود را شبیه گروهی کند و از جمله آنها نشود.
وَ اجْعَلْهُ بَاباً مِنْ أَبْوَابِ مَغْفِرَتِکَ، وَ مِفْتَاحاً مِنْ مَفَاتِیحِ رَحْمَتِکَ أَمِتْنَا مُهْتَدِینَ غَیْرَ ضَالِّینَ(3)
خدایا مرگ مرا دری از درهای مغفرت و کلیدی از کلیدهای رحمتت قرار ده الها ما را بمیران در حالی که هدایت شده ایم و گمراه نیستیم.
بعد از مرگ عالم برزخ است و برزخ جایگاهی است بین دنیا و آخرت
حَتَّی إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحًا فِیمَا تَرَکْتُ کَلَّا إِنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ(4)
تا هنگامی که مرگ به سراغ یکی از آنها آید آنگاه گوید پروردگارا مرا بازگردان تا شاید به عنوان تدارک گذشته کارهای پسندیده انجام دهم هرگز این سخنی است که او می گوید در پشت سر انها تا روز قیامت برزخ می باشد.
ص:224
امام صادق علیه السلام می فرمود برزخ همان عالم قبر است که پاداش و کیفر میان دنیا و آخرت است به خدا ما بر شما نمی ترسیم مگر از برزخ. (1)
در عالم برزخ هم نعمت هست و هم عذاب مومنین برزخ خوبی دارند ولی کافران و منافقین و فاسقان در عذابند.
الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِکَةُ طَیِّبِینَ یَقُولُونَ سَلَامٌ عَلَیْکُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (2)
همان کسانی که فرشتگان در حالی که پاکیزه اند روح آنها را میگیرند و به آنها می گویند سلام بر شما داخل بهشت شوید به خاطر اعمالی که انجام می دادید.
مرحوم طبرسی می گوید: وَ فِی هذا دلالَهٌ عَلی نَعِیمِ القَبرِ (3)
و در این آیه دلالتی بر نعمت های قبر و برزخ است.
در عالم برزخ شهدا وضع خوبی دارند و مشمول فضل پروردگار
گمان مبرید آنانی که در راه خدا کشته شده اند مرده اند بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند.
رِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَیَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ
از آنچه خداوند از فضل خویش به آنها بخشیده خوشحالند و از سرنوشت آنهایی که به دنبالشان می آیند و هنوز به آنها ملحق نشده اند شادمانند که نه ترسی دارند و نه غمگین می شوند.(4)
و همین عبارات یرزقون، فرحین، یَستَبشِرون دلالت بر زنده بودن شهیدان و بهره مندی آنان از نعمت های الهی در عالم برزخ می کند درباره برزخ مجرمین و کافران خداوند می فرماید:
ص:225
آل فرعون را گرفتار عذاب سختی کرد آتش را صبح و شب بر آنها عرضه می دارند و در روز قیامت فرمان داده شود آل فرعون را به سخت ترین عذاب وارد جهنم کنید. (1)
توجه می فرمایید که عرضه دادن آتش قبل از قیامت برای آل فرعون است یعنی در عالم برزخ در ایه برای برزخشان سُوءُ العذاب دارد و برای قیامتشان اَشَدُّ العَذاب
امام علی علیه السلام تابلوی شفاف و روشنی از عالم برزخ روبروی ما گذارده تا به خود آییم و برای برزخ و قیامت خود گامی برداریم.
وای که چه هدف و مقصد دوری است و چه دیدارکنندگان غافلی آن هم غفلت از خطری که این اندازه شدید و هولناک است.
از جای خالی مردگان عبرت نگرفتند در حالی که بسی مایه عبرت است آنها راه نزدیک عبرت گرفتن را رها کردند و از جایی دور و بی ثمر از مرده های خود طلب افتخار می کنند آیا به مکان هایی افتخار می کنند که پدرانشان در آن خفته اند و یا به تعداد هلاک شدگانشان می نازند گویی جسدهایی از روح تهی شده و بی حرکت را به دنیا باز می گردانند در حالی که این وضع برای عبرت گرفتن سزاوارتر است از فخرفروشی. بعضی پادشاه و بعضی رعیت و فرمانبر همگی راه خویش را تا به درون برزخ طی کردند که در آن عالم زمین بر آنها چیره شده گوشت بدنشان را خورده و خون هایشان را اشامیده است.
پس صبح کرد در حالی که در شکاف قبرهایشان بی حرکت و چون جماد شدند.
دیگر هول ها آنها را نگران نمی کند و دگرگونی ها محزونشان نمی سازد و از زلزله ها هراسی ندارند و صدای بادهای شدید را نمی شوند غایبانی هستند که کسی در انتظارشان نیست حاضرانی هستند که حضور ندارند و در میان جمع نیستند اری در گذشته در جمع بودند و بعد پراکنده شدند با هم الفت داشتند و بعد متفرق شدند.
ص:226
اخبار مربوط به آنها نامعلوم و خانه هایشان خاموش مانده البته نه به خاطر طولانی بودن زمان و یا دوری مکان بلکه جامی به آنها نوشاندند که گویا نطقشان را به گنگی و قدرت شنیدنشان را به کری و حرکاتشان را به سکون مبدل ساخته است گویی چون افراد بیهوش به خاک افتاده و خوابیده اند.
در عین حال که قبرهایشان کنار هم و همسایه یکدیگرند اما با هم انس نمی گیرند دوستانی هستند که به دیدار یکدیگر نمی روند ارتباطات برادری و آشنایی بینشان قطع شده و ایا اینکه یکجا هستند ولی همه آنها غریب و تنها می باشند و با اینکه دوستان یکدیگرند ولی از هم جدایند شب و روز را تشخیص نمی دهند آن شب و یا روزی که از دنیا رفته اند برایشان همیشگی است. خطرها و حالات سخت آخرتشان را شدیدتر از آنچه می ترسیدند مشاهده کردند و علایمی را دیدند که بزرگتر از آنچه بود که فکر می کردند و این دو حالت در نعمت بودن و یا عذاب برایشان ادامه دارد تا قیامت برپا شودو در آن فاصله برای دوزخیان نهایت ترس و بهشتیان نهایت امیدواری است.
حالا اگر به کمک عقل حال و وضع ایشان را تصور کنی و یا پرده ها از جلوی چشمت کنار روند و چشم برزخی پیدا کنی خواهی دید که چگونه گوش هایشان از انبوه خزندگان کر شده و دیده هایشان ازخاک قبر نابینا گشته و زبان هایشان پس از نطق و بیان لاله گردیده و دل هایشان پس از بیداری به خواب رفته است.
و در هر عضو بدنشان پوسیدگی تازه ای که آن را زشت کرده و تباهشان ساخته مشاهده می شود و راه های ضربه زدن به آنها آسان گردیده در حالی که اندامشان آسیب پذیر گشته و دست هایی ندارند که از خود دفاع کنند و نه دل هایی که ناله و فریاد نمایند. راستی که مرگ را سختی هایی است که در بیان و الفاظ نگنجد وعقل های مردم دنیا آن را درک نکنند. (1)
ص:227
وَ کانَ مِن دُعائِهِ علیه السلام اِذا نَظَر اِلی الهِلالِ...
از جمله دعاهای حضرت علیه السلام در آن هنگام که بر ماه در شب اول نگاه می کرد.
فَأَسْأَلُ اللَّهَ رَبِّی وَ رَبَّکَ، وَ خَالِقِی وَ خَالِقَکَ، وَ مُقَدِّرِی وَ مُقَدِّرَکَ، وَ مُصَوِّرِی وَ مُصَوِّرَکَ أَنْ یُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَنْ یَجْعَلَکَ هِلَالَ بَرَکَةٍ لَا تَمْحَقُهَا الْأَیَّامُ(1)
از خدایی که پروردگار و خالق من و توست و تقدیرکننده امور و صورت بخش من و توست مسئلت می جوییم که بر محمد و ال او درود فرستد و تو را ماه برکت برای ما قرار دهد که در مرور زمان برکت از آن زایل نشود.
برکت در لغت به معنی پایداری و بر جای ماندن و اعتماد و اطمینان نقل شده است در اصطلاح این لغت را بیشتر در معنی رشد و فزونی و سعادت به کار برده اند.
این کلمه به صورت مفرد در قرآن نیامده ولی به جمع بیان شده است.
وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ (2)
و اگر ساکنین شهرها ایمان می آوردند و تقوا را پیشه خود می ساختند برکاتی از آسمان و زمین به رویشان می گشودیم.
همسر ابراهیم علیه السلام وقتی از مژده فرزند دار شدن به شگفت آمده بود فرشتگان مامور الهی گفتند:
أَتَعْجَبِینَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَکَاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ إِنَّهُ حَمِیدٌ مَجِید(3)
آیا از کار خدا تعجب می کنی؟ رحمت خدا و برکاتش بر شما اهل بیت بوده و هست که او ستوده و بزرگوار است.
ص:228
کلمه مبارک به صورت اسم مفعول از باب مفاعله این ریشه در قرآن به معنای خیر و برکت آمده است.
إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبَارَکًا وَهُدًی لِلْعَالَمِینَ (1)
اولین خانه ای که برای انسان بنا شد همان است که در مکه می باشد و مایه برکت و هدایت جهانیان است.
قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیًّا وَجَعَلَنِی مُبَارَکًا أَیْنَ مَا کُنْتُ (2)
عیسی بن مریم گفت: من بنده خدایم که به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است و مرا در هر کجا باشم وجودی مبارک و پربرکت کرده است در آیه معروف نور که با جمله اللهُ نُورَ السَّمَواتِ شروع می شود جمله یُوقَدُ مِن شَجَرَهٍ مُبارَکَهٍ تفسیر به حضرت ابراهیم علیه السلام جد اعلای حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم شده است. (3)
و در جای دیگر تاویل به نور علی علیه السلام شده که از درختی مبارک فروغ می گیرد که نه شرقی و نه غربی است (4)
در تعقیبات مشترکه نماز ها عرض می کنیم وَ انشُر عَلی مِن رَحمَتِکَ وَ اَنزِل عَلَیَّ مِن بَرَکاتِکَ خدایا رحمتت را برای من نشرده و برکاتت را بر من نازل فرما.
اَلّلهُمَّ اِنِّی اَسئَلُکَ بِاسمِکَ المَکنُونِ المَخزوُنِ الطّاهِرِ الطُّهرِ المُبارکِ بار خدایا من از تو خواستارم به نام مکنون و مخزون و پاک و پاکی بخش و با برکت تو
چه عواملی باعث می شود خداوند به عمر و مال و اولاد و چشم و گوش و زبان و قلم ما برکت می بخشد. قرآن شریف دو عامل مهم را ایمان و تقوا برشمرد چنانکه در این مقال آیه را مرور کردیم.
ص:229
پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم برای برکت در کسب و تجارت می فرمود:
کِیلُوا طَعامَکُم فَاِنَّ البَرَکَهَ فِی الطَّعامِ المَکیلِ (1)
خوراکی های خود را وزن و پیمانه کنید که برکت در خوراک وزن شده است همان گرامی فرمود:
ثَلاثٌ فِیهِنَّ البَرَکَهُ: البَیعُ اِلی اَجَلٍ وَ المُقارَضَهُ وَ اِخلاطُ البُرِّ بِالشَّعِیرِ لِلبَیتِ لا لِلبَیعِ(2)
در سه چیز برکت است: فروش مدت دار وام دادن به یکدیگر و مخلوط کردن گندم با جو برای مصرف خانه نه برای فروش.
بعضی از مردم احساس می کنند برکت و رونقی در کسب و تجارتشان و نوع درآمدشان نیست و دنبال آن هستند که علت را ریشه یابی کنند باید به ایشان گفت قبل از هر چیز تلاش کنند درآمد حلال داشته باشند و از احجاف و احتکار و گران فروشی و معاملات ربوی بپرهیزند و از راه باطل ثروت نیدوزند خواهند دید که خداوند چگونه به ثروت اندک آنان برکت و رونق عنایت می فرماید.
حضرت جواد الائمه و امام هادی علیها السلام هر دو بزرگوار فرمودند:
اِنَّ الحَرامَ لا یَنمِی وَ اِن نَمی لا یُبارکُ لَهُ فِیهِ وَ ما اَنقَهُ لَم یُوجَر عَلَیهِ وَ ما خَلَّفَهُ کانَ زادهُ الیَ النّارِ (3)
ثروت حرام رشد نمی کند و اگر هم رشد کند بر صاحبش برکتی ندارد و اگر از آن چیزی انفاق کند پاداشی نخواهد دید و آنچه پس از خود بر جای گذارد توشه او به سوی دوزخ است.
و هشدار مولایمان امیرالمومنین علی علیه السلام برای کل جامعه این است:
اِذا ظَهَرَتِ الجِنایاتُ اِرتَفَعَتِ البَرَکاتُ (4)
هرگاه جنایت ها و تجاوزات به حقوق یکدیگر آشکار شود برکت ها از میان برود.
ص:230
و رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: چهار چیز است که اگر یکی از آنها به خانه ای در آید آن را ویران کند و از برکت آبادان نشود خیانت، دزدی ، شراب خوری، زنا (1)
امیر المومنین علیه السلام که از عوامل برکت زا برای آحاد جامعه فرمود درباره وسعت برکت در جامعه می فرماید: بِالعَدلِ تَتَضاعَفُ البَرکاتُ (2)
إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةٍ مُبَارَکَةٍ(3) ما قرآن را در شب مبارک نازل کردیم و مصداق مکان هم آیه 96 سوره مبارکه ال عمران بود که گذشت إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبَارَکًا اولین خانه ای که برای انسان بنا شد همان است که در مکه می باشد و مایه برکت جهانیان است.
سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَی بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ (4)
ص:231
منزه است خدایی که شبی بنده اش را از مسجد الحرام به مسجد الاقصی سیر داد همان مسجدی که اطرافش را پر برکت کردیم.
إِنَّکَ أَکْرَمُ مَنْ رُغِبَ إِلَیْهِ، وَ أَکْفَی مَنْ تُوُکِّلَ عَلَیْهِ، وَ أَعْطَی مَنْ سُئِلَ مِنْ فَضْلِهِ(1)
پروردگارا تو بزرگوارتر از آنی که از او درخواست شود و بی نیاز کننده ترین کسی هستی که بر او توکل شود و تویی هرگز از او بخواهد می دهی و که تفضل می فرمایی. خداوند اکرم از انسان کریم است اَلاَکرَم اَفعلُ التفضیل است و به معنای صاحب کرامت بزرگ و وسیع است. چرا او را کریم می خوانیم چون در هنگام قدرت می بخشد و وقتی به بنده اش وعده ای می دهد به عهد خود وفا میکند و اگر انسان از او حاجتی را طلب کند بیش از نیازش به او عطا می فرماید و باکی ندارد که چقدر می دهد و به چه کسی می دهد.
رب کریم آنقدر نظر بلند و بزرگوار است که رضایت نمی دهد بنده اش به در خانه غیر او برود و حاجت طلب کند. پروردگار با کرامت تمام راه های ملاقات و اتصال به خود را باز گذارده و حتی یاد داده که اگر خود به خاطر کثرت گناهان و لغزش ها شرم حضور داشتید و از صحبت با من خجالت زده بودید با وسایل و شفاعت کنندگان به من مراجعه کنید.
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ(2)
شما که ایمان دارید از خدا بترسید و با وسیله به او تقرب جویید.
ص:232
از ابن شهر آشوب نقل شده که حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام در تفسیر کلام خدا وَابتَغُوا اِلَیهِ الوَسِیلَهَ فرمود: اَنَا وَسیِلَتُهُ من وسیله تقرب به خدا هستم (1)
چون محمد و ال خانواده کریم وب زرگواری هستند و ایشانند که باب لطف و کرم خداوند هستند چنانکه در زیارت ارزشمند جامعه کبیره عرض می کنیم عادَتُکُمَ الاِحسانُ وَ سَجِیتُکُم الکَرَمُ عادت شما احسان و منش شما کرم است.
و خطاب به وجود نازنین امام عصر ارواح العالمین له الفداء عرض می کنیم : وَ اَنتَ یا مَولای کَریمٌ اَولادِ الکِرامِ وَ مَامُورٌ بِالضیِافَهِ و الاِجارَهِ فَاَضِفیِ وَ اَجِرِنیِ و تو ای مولای من بزرگواری و از فرزندان بزرگواران و مامور پذیرایی و پناه دادن پس مرا میهمان کن و پناه ده و چه خوب است ما نیز کرامت و بزرگواری را از خداوند اکرم و محمد و آل علیهم السلام بیاموزیم و نسبت به یکدیگر کریمانه برخورد کنیم.
در روایات واجدین صفت گرانقدر کرم را این چنین بیان می کنند:
امام حسین علیه السلام در پاسخ به این پرسش که بزرگواری چیست فرمود:
اَلاِبتِداءُ بِالعَطِیَّهِ قَبلَ المَساَلَهِ وَ اِطعام الطَّعامِ فِی المَحلِ (2)
قبل از سوال و در ابتدا عطا کردن و اطعام مردم در موقع قحطی
امام صادق علیه السلام می فرمود: سه چیز نشانه بزرگواری آدمی است خوشرویی، فرو بردن خشم، چشم پوشی از لغزش دیگران. (3)
مولایمان علی علیه السلام می فرمود: اَلکَرَمُ مِلکُ اللّسِانِ وَ بَذلُ الاِحسانِ (4)
بزرگواری در اختیار داشتن زبان و بذل احسان است.
همان بزرگوار فرمود: اِنَّما الکَرَمُ التَّنَزَهُ عَنٍ المَعاصِی (5)
بزرگواری در حقیقت دوری کردن از گناهان است.
ص:233
امام سجاد علیه السلام فرمود: شخص بزرگوار از فضل خود شادمان می شود و آدم پست به ملک و دارایی خویش می نازد. (1)
امام حسن علیه السلام فرمود: اَوسَعُ ما یَکونُ الکَریمُ بِالمَغفِرَهِ اِذا ضاقَت بِالمُذنِبِ المَعذِرَه (2)
شایسته ترین زمان بر این که بزرگوار گذشت کند وقتی است که عرصه عذر بر گنه کار تنگ گردد.
دوستان خواننده خوب می دانند افرادی در جامعه هستند که زبان تند و آلوده به ناسزا دارند برای مواجه با آنان بهترین راه بزرگواری است و مبادا که ما نیز مثل آنان زبان به ناسزا بگشاییم در این صورت تفاوتی بین ما و آنان نخواهد بود.
در دو جای سوره مبارکه فرقان خداوند مهربان به ما می آموزد که با افراد بی خبر ونادان چگونه برخورد کنیم.
وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَی الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا (3)
بندگان خدای رحمان آنانی هستند که بی تکبر روی زمین راه می روند و اگر نادانی چیزی به آنها بگویند در جواب سلام می گویند.
وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرَامًا (4)
و هرگاه با کار زشتی روبرو شوند از خود بزرگواری نشان می دهند.
ص:234
وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُکَ وَ رَسُولُکَ و خِیَرَتُکَ مِنْ خَلْقِکَ، حَمَّلْتَهُ رِسَالَتَکَ فَأَدَّاهَا، وَ أَمَرْتَهُ بِالنُّصْحِ لِأُمَّتِهِ فَنَصَحَ لَهَا (1)
خدایا شهادت می دهم که حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم بنده ور سول توست و از بهترین خلقت می باشد. بار رسالت را بر دوش او گذاشتی و او به خوبی ابلاغ کرد وی را به نصیحت امتش فرمان دادی او امت را پند داد.
حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم آخرین پیامبر و آخرین پیامبر اولوالعزم است اما بهترین خلق بودنش را از زبان خود آن بزرگوار ملاحظه کنیم.
اَیُّها النّاسُ اِنَّما اَنَا رَحمَهٌ مُهداهٌ (2)
ای مردم من د رحقیقت رحمتی اهدایی از جانب خدا هستم.
اَنَا سَیِدُ وُلدِ آدَمَ وَ لا فَخرَ (3)
خودستایی نباشد من سرور و فرزندان آدم هستم.
خودستایی نباشد من جلودار پیامبرانم خاتم پیامبران و نخستین شفاعت کننده و اول کسی هستم که شفاعتش پذیرفته می شود. (4)
اِنَّ اَتقاکُم وَ اَعلَمَکُم بِاللهِ اَنَا (5)
من خدا ترس ترین و آگاه ترین شما در خداشناسی می باشم.
ما خَلَقَ اللهُ خَلقُا اَفضَلَ مِنّی وَ لا اکرَمَ عَلَیهِ مِنِّی(6)
خداوند هیچ مخلوقی نیافرید که از نظر او از من برتر و گرامی تر باشد.
امام سجاد علیه السلام در قسمت دوم دعای خود عرض کرد: که الها رسالتی که بر دوش حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم گذاشتی به خوبی انجام داد.
مولایمان علی علیه السلام درباره خوب انجام دادن رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم چنین میفرمود: طبیبی
ص:235
بود که با دانش خود میان مردم میگردید. مرهم هایش را درست و آماده کرده و آن را بر هر جا که لازم بود از دل های کور و گوش های کر و زبان های گنگ می گذاشت با داروی خود بیماری غفلت و سرگردانی را در کسانی که از پرتوهای حکمت روشنایی برنگرفته بودند و با آتش زنه های دانش های درخشان شعله ای نیفروخته بودند و هم چون حیوانات چرنده و تخته سنگ های سخت بودند در مان کرد. (1)
اِنَّ اللهَ سُبحانَهُ بَعَثَ مُحَمَدًا نَذیرًا لِلعالَمینَ وَ مُهَیمِنًا عَلَی المُرسَلِینَ (2)
خداوند سبحان محمد صلی الله علیه و آله وسلم را فرستاد تا به جهانیان هشدار دهد و گواه بر پیامبران باشد.
در جای دیگر فرمود: اَرسَلَهُ داعِیاً اِلیَ الحَقِ وَ شاهِدًا عَلَی الخَلقِ فَبَلِّغَ رِسالات رَبِّهِ غَیرَ وَ انِ وَ لا مُقَصِّرٍ وَ جاهَدَ فِی اللهِ اَعداءَهُ غَیرَ واهِنٍ وَ لا مُعَذِّرٍ وَ بَصَرُ مَنِ اهتَدی(3)
خداوند او را برای دعوت به حق وگواه بودن بر مردمان فرستاد و آن حضرت پیام های پروردگارش را بدون کمترین سستی و کوتاهی ابلاغ کردو با دشمنان او بدون نشان دادن کمترین ضعف و اظهار کوچکترین بهانه ای جهاد کرد او پیشوای پرهیزکاران و دیده رهجویان بود.
یکی از راه هایی اثبات نبوت انبیا معجزه آنهاست و تمامی آن بزرگواران با منکران و مخالفان خود برای اثبات نبوت خویش معجزه ای می آورده اند.
و پیامبر اسلام از این جهت استثنا نبوده است. معجزات رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به دو گونه بود
یکی قرآن کریم که معجزه علمی و جاودان اوست و دیگری معجزات عملی آن حضرت که برخی از آنها در قرآن و موارد دیگر در کتاب های حدیث و تاریخ نقل شده است.
قرآن در جنبه ادبی و فن فصاحت و بلاغت در چنان مرتبه ای بود که هیچ یک از ادیبان و فصیحان عرب نتوانستند قدرت اعجاز و خارق العاده بودن آن را انکار کنند.
ص:236
ولید بن مغیره از بلاغت فوق العاده ای برخوردار بود وقتی ابوجهل برادرزاده اش نزد او رفت و گفت ای عمو تو به دین محمد در آمدی؟
ولید گفت: چنین نیست من بر دین پدران خود باقی هستم لیکن من کلامی از او شنیدم که بدنم از آن سخن به لرزه افتاد.
ابوجهل گفت: آیا کلام او شعر است؟ گفت شعر نیست گفت آیا گفتار محمد خطابه است؟ گفت خطابه هم نیست زیرا خطابه کلامی است که به هم متصل است ولی کلام محمد از هم پراکنده می باشد و به هم شباهتی ندارد و با این حال بسیار شیرین و زیباست کلام او سحر است و دل مردم را مسحور می کند کلام او که به عنوان کلام خدایش می خواند حلاوت و طراوت مخصوص به خود را دارد.
کلام او به سان درخت استوار است که در زمین ریشه دوانیده و بر فرازش میوه دانش حکمت قرار دارد کلام او از هر سخنی بالاتر است هیچ کلامی برتر از سخن او وجود ندارد کلام او مادون خود را خرد و بی مقدار می نماید. (1)
به یک معجزه عملی که مولایمان علی علیه السلام نقل می فرماید و مرحوم سید شریف رضی در خطبه 234 نهج البلاغه آورده توجه کنید.
من در کنار رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم بودم که سران قریش نزد آن حضرت آمدند و گفتند: ای محمد صلی الله علیه و آله وسلم تو دعوی کار بزرگ کرده ای که چنین ادعایی نه پدرانت و نه کسی از خاندانت کرده اند و ما از تو سوالی می کنیم که اگر پذیرفتنی و آن را به ما نشان دادی باور میکنیم که تو نبی و رسول هستی و اگر نتوانستی خواسته ما را برآورده سازی به تحقیق که تو جادوگر و دروغگو هستی.
رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: سوال شما چیست؟ گفتند این درخت را بخوان تا از بیخ و بن بیرون آید و در برابر تو قرار گیرد.
ص:237
پیامبر فرمود خداوند بر همه چیز قادر است اگر پروردگار این کار را برای شما انجام دهد آیا ایمان می آورید و شهادت به حق می دهید؟ گفتند آری فرمود من آنچه را می خواهید به شما نشان خواهم داد ولی می دانم که شما به راه خیر باز نمی گردید و در بین شما کسی است که در چاه (بدر) انداخته می شود و کسی است که گروه ها را گرد هم خواهد آورد.
آنگاه فرمود: ای درخت اگر به خدا و روز قیامت ایمان داری و می دانی که من رسول خدایم از ریشه و بن بیرون آی و به اذن پروردگار در مقابل من قرار گیرد. به آن خدایی که حضرتش را به حق مبعوث به رسالت فرمود درخت از ریشه و بن بیرون کنده شده و نزد آن بزرگوار آمد و در حالی که صدایی سخت مانند صدای بالهای مرغان داشت و همان مرغ پر و بال زنان ایستاد و شاخه بلند خود را بر سر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم و بعضی از شاخه هایش را بر دوش من افکند و من در طرف راست پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بودم.
پس وقتی آنان این معجزه را دیدند از روی گستاخی و کبر گفتند: بگو تا نیم آن نزد تو آید و نیم دیگر بر جای ماند.
رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم چنین کرد و امر فرمود نیم آن نزد حضرت آمد چنان با شتاب و سخت ترین صدا که نزدیک بود به رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم بپیچد آن مردم بار دیگر از روی ناسپاسی و ستیزگی گفتند: امر کن این نیمه باز گردد و به نیمه خود پیوند بخورد مثل اول: پیامبر امر فرمود درخت بازگشت.
پس من گفتم: لا اِله اِلّا الله من اول کسی هستم که به تو ایمان اورده ام ای رسول خدا و اول کسی هستم که اقرار می کنم این درخت آنچه فرمودی اجرا کرد تا نبوت تو را تصدیق کند و کلامت را بزرگ شمارد.
ص:238
پس آن قوم دسته جمعی گفتند: جادوگری است دروغگو شگفتا جادویی که با تردستی و سرعت انجام می دهد و گفتند آیا ترا در کارت غیر این شخص که منظورشان من بودم تصدیق می کند؟ و من از گروهی بودم که از سرزنش ملامت کنندگان باز نمی ایستند.
در پایان به این نکته هم توجه کنید که از ویژگی های حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم جهان شمولی و خاتمیت حضرت است.
وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا کَافَّةً لِلنَّاسِ (1)
ما تو را جز برای همه مردم جهان نفرستادیم.
قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعًا (2)
بگو ای مردم من برای همگی شما از جانب خداوند پیام آورم.
مَا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِکُمْ وَلَکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِیِّینَ وَکَانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا (3)
محمد صلی الله علیه و آله وسلم پدر هیچ کدام از مردان شما نیست ولکن رسول خدا و خاتم پیامبران است و خداوند بر همه چیز آگاه است.
ص:239
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ أَبْدِلْنِی مِنْ بِغْضَةِ أَهْلِ الشَّنَآنِ الْمَحَبَّةَ(1)
الها بر محمد و آل او درود فرست و بغض کینه ورزان را برای من به محبت تبدیل کن.
بغض به معنی کینه دشمنی و نفرت است بغض نسبت به خدا و انبیا و اولیا و مومنین نازیبا و گناه است ولی بغض نسبت به دشمنان خدا و انبیا و اولیا و اهل ایمان مثل حب و دوستی خدا و انبیا و اولیا و مومنین است.
تولی و تبری یعنی دوست داشتن خوبان عالم و بیزاری و اظهار نفرت درباره دشمنانتان و این جزء فروع دین است و برخلاف طرز تفکر بعضی ها که صلح کل هستند اسلام حب و بغض را در صورتی که به جا مصرف شود با هم دارد. پس دین ما جاذبه و دافعه را با هم دارد این درست نیست که با دشمنان خدا و دین خدا که سر ستیز با ما دارند دست دوستی دراز کنیم و تن به ذلت بدهیم به دو آیه اول سوره مبارکه ممتحنه خوب دقت کنید که ترجمه آن این است:
ای اهل ایمان با دشمنان من و دشمنان خودتان پیوند دوستی برقرار نکنید. شما نسبت به آنها اظهار محبت می کنید ولی آنان به آنچه از حق برای شما آمده کافر شده اند و رسول خدا و شما را به خاطر ایمان به خدایی که پروردگار شماست از شهرتان بیرون می رانند.اگر شما برای جهاد در راه من و جلب رضایت من بیرون آمده اید پس چرا مخفیانه با آنها رابطه دوستی برقرار می کنید در حالی که من به آنچه مخفی می دارید و یا آشکار می سازید آگاه ترم و هر کسی از شما چنین کاری را انجام دهد به حقیقت از راه راست گمراه شده است.
اگر با شما برخورد کنند دشمنانتان باشند و دست و زبان خود را به بدی کردن به شما می گشایند و دوست دارند که شما به کفر بازگردید.
ص:240
خداوند با ترسیمی روشن و شفاف وضع دشمنان اسلام را به ما میفهماند که باید با مومنین مهربان و صمیمی باشیم ولی با کسانی که کمر به نابودی ما بسته اند رابطه دوستانه نداشته باشیم چون به خاطر کینه و عنادی که دارند به ما ضربه خواهند زد.
مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ (1)
محمد صلی الله علیه و آله وسلم رسول خداست و آنانی که با او هستند با کافران سرسخت و در بین خود مهربانند.
آیات فرآوانی در قران موجود است که با کلمه برائت از مشرکان و دشمنان اسلام بیان شده انبیا و پیامبر عزیز اسلام صلوات الله علیهم اجمعین مامورند از آنان که مجرمند و قصد اصلاح شدن ندارند اظهار تنفر و بیزاری نمایند. خوانندگان محترم کافی است به این ایاتی که شمارگانشان را ارائه می دهم مراجعه نمایند. (2)
بعد از آیات کریمه قرآن سیره عملی معصومین علیهم السلام برای ما حجت می باشد به عنوان نمونه شخص امیرالمومنین علی علیه السلام چگونه با خوارج و اهل صفین و جمل روبرو شد و آنان را از پای در آورد و کوچکترین انعطافی نسبت به دین گریزان و آن هایی که شمشیر بر روی امام زمان خود کشیدند نشان نداد ولی در مقابل با فقرا و مساکین و درماندگان جامعه و ایتام در نهایت لطف و مهربانی برخورد می کرد و گره از کارشان باز می نمود.
در مواقعی که به فقرا و مستمندان اطعام میداد از بهترین نان ها و گوشت سفره را رنگین می کرد ولی خود از نان جوین خشک استفاده می نمود. یک روز برای حضرت معجونی از آب و عسل هدیه آوردند با انگشت آن را مخلوط کرد و فرمود طیب و پاکیزه است و حرام نیست ولکن من کراهت دارم به نفس خویش چیزی را عادت بدهم که نباید به آن عادت کند. گاه میفرمود: خداوند تبارک و تعالی مرا امام و پیشوای مردم قرار داده و بر
ص:241
من واجب کرده است تا مراقب خود باشم و در خوردن و آشامیدن و پوشیدن هم مانند مستضغفین باشم.
اسود و علقمه گفتند: بر علی علیه السلام وارد شدیم در پیش آن حضرت طبقی از لیف خرما بود در میان آن دو قرص نان جوین و خشک.
علی علیه السلام نان را برداشت و بر روی زانوان خود گذاشت تا آن را شکند. پس از شکستن با نمک میل فرمود. روی نان ها نخاله های آرد جو بود به فضه خادمه گفتیم چه می شد که نخاله آن رامی گرفتی؟ فضه گفت نان گوارا را اگر علی علیه السلام بخورد گناهش بر گردن من است در این هنگام امیرالمومنین علیه السلام لبخندی زد و فرمود: من خودم دستور داده ام نخاله اش را نگیرد گفتیم چرا؟ فرمود زیرا اینطور نفس بهتر ذلیل می شود. (1)
پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم : اَمَرِنی رَبِّی بِحُبِّ المَساکِینِ المُسلِمینَ(2)
خدایم مرا به دوست داشتن مسلمانان مستمند فرمان داده است.
و همان بزرگوار به علی علیه السلام خطاب می فرمود: یا عَلِیُّ اِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ وَ هَبَکَ حُبَّ المَساکِینَ المُستَضغَفینَ فِی الاَرضِ فَرَضیِتَ بِهِم اِخوانًا وَ رَضُوا بِکَ اِمامًا (3)
ای علی خدای عزوجل دوستی مستمندان و مستضعفان زمین را ارزانی تو کرده است پس تو به برادری آنان خشنودی و آنان به امامت و پیشوایی تو
و مولایمان علی علیه السلام سفارش می فرمود: اِیّاکَ اَن تُحِبَّ اَعداءَ اللهِ اَو تُصفِیَ وَ دَّکَ لِغَیرِ اَولِیاءِ اللهِ فَاِنَّ مَن اَحَبَّ قَومًا حُشِرَ مَعَهُم(4)
مبادا دشمنان خدا را دوست بداری یا دوستیت را نثار کسی جز دوستان خدا کنی که هر کس مردمی را دوست بدارد با آنان محشور شود.
ص:242
و وای بر کسانی که نسبت به محمد و ال او بغض داشته باشند سک نیست که از محدوده اسلام خارج شده و هیچ گونه راه نجاتی برایشان نخواهد بود.
چنانکه رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:
اَلا وَ مَن اَبغَضَ آلَ مُحَمَّدٍ جاءَ یَومَ القِیامَهِ مَکتُوبًا بَینَ عَینَیهِ آیِسٌ مِن رَحمَهٍ اللهِ (1)
آگاه باشید هر کس بغض آل محمد را در دل داشته باشد در حالی روز قیامت محشور می شود که در پیشانیش نوشته شده این شخص مایوس از رحمت خداست.
در پایان این مبحث باید عرض کنم از مواهب بیار گرانقدر پروردگار در انسان حب و بغض است و مهم آن است که هشیار باشیم و از آن دو به جا استفاده کنیم. امام صادق علیه السلام فرمود: مَن لَم یُحِب عَلَی الدِّینِ وَ لمَ یُبغِض عَلیَ الدِّینِ فَلا دِینَ لَهُ(2)
هر کس حب و بغض خود را به خاطر دین خدا مصرف نکند دین ندارد.
در جای دیگر فرمود: هَل الاِیمانُ اِلّا الحُبِّ فِی اللهِ وَ البُغضِ فِی اللِه(3)
آیا ایمان غیر حب و بغض در راه خداست؟
ص:243
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ لَا تَرْفَعْنِی فِی النَّاسِ دَرَجَةً إِلَّا حَطَطْتَنِی عِنْدَ نَفْسِی مِثْلَهَا(1)
بار الها بر محمد و آلش درود فرست هیچ درجه ای از من بین مردم بالا مبر جز آنکه مرا معادل آن عزت و شوکت در نزد مردم ذلیل و پست گردانی.
آدم های کم ظرفیت به محض آنکه در جامعه نام و شهرتی پیدا می کنند و مورد اقبال مردم یا ثروت دنیا قرار می گیرند خود را گم می کنند و گرفتار بلند پروازی می شوند امام علیه السلام بهترین رهنمود را به ما داده که در هنگام روی آوردن دنیا و اهل آن و استقبال گرم مردم و بالا رفتن رتبه اجتماعی به خدا پناه بریم و بگوییم خدایا به همان اندازه که در جامعه مطرح شده ایم در درون به ما احساس ذلت و زبونی ده تا مبادا گرفتار عجب و غرور شویم.
در واقع احساس ضعف درونی و پیشگیری میکند از بلند پروازی چون شهرت و اقبال دنیا و مردم امتحان خطرناکی است که جز اولیاء الله انسان های خود ساخته زمین می خورند و از برایشان مشتبه می شود و گرفتار خود باختگی می گردند این کلام رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم که فرمود:
کَفی بِالمرِء فِتنَهً اَن یُشارَ اِلَیهِ بِالاَصابِعِ فِی دِینٍ اَو دُنیا (2)
برای ازمایش و امتحان یک انسان کافی است که مردم با انگشت به وی اشاره کنند و او را از نظر دین یا دنیا به هم نشان دهند.
همان بزرگوار فرمود:
اَفضَلُ النّاسِ مَن تَواضَعَ عَن رِفعَهٍ (3)
برتر و افضل مردم کسی است که از موضع قدرت و بلندی مقام فروتنی نمایند و نسبت به مردم متواضع باشد.
و از همه بهتر آن است که ضعف و زبونی خود را در پیشگاه پروردگار اظهار کنیم تا حفظ تعادل شود.
ص:244
إِلَهِی أَصْبَحْتُ وَ أَمْسَیْتُ عَبْداً دَاخِراً لَکَ، لَا أَمْلِکُ لِنَفْسِی نَفْعاً وَ لَا ضَرّاً إِلَّا بِکَ، أَشْهَدُ بِذَلِکَ عَلَی نَفْسِی، وَ أَعْتَرِفُ بِضَعْفِ قُوَّتِی وَ قِلَّةِ حِیلَتِی، فَأَنْجِزْ لِی مَا وَعَدْتَنِی، وَ تَمِّمْ لِی مَا آتَیْتَنِی، فَإِنِّی عَبْدُکَ الْمِسْکِینُ الْمُسْتَکِینُ الضَّعِیفُ الضَّرِیرُ الْحَقِیرُ الْمَهِینُ الْفَقِیرُ الْخَائِفُ الْمُسْتَجِیرُ(1)
خدایا صبح و شام نمودم در حالی که بنده زبون توام و جز به مدد تو بر سود و زیان خود ناتوان و به آنچه درباره خویش می گویم شهادت می دهم به ضعف نیرو و کمی چاره اندیشی خود معترفم بنابراین به آنچه وعده داده ای رفا کن و آنچه را که عطا کرده ای به کمال برسان چرا که من بنده دردمند و ذلیل و کوچک و پست و فقیر و نگران و پناهنده توام. پس یکی از راه های گرفتار نشدن به بلند پروازی تضرع و زاری و اظهار ذلت به درگاه الهی است و راه دیگر تواضع نسبت به اطرفیان و به خصوص فقرا و تهیدستان است.
مولایمان امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود: ما احسَنَ تَواضُعَ الاَغنِیاءِ لِلفُقَراءِ طَلَبًا لِما عِندَ اللهِ (2)
چقدر پسندیده و خوب است که ثروتمندان برای رسیدن به پاداش الهی نسبت به فقرا تواضع و فروتنی نمایند.
حقیر عرض میکنم هرگاه در جمع زیاد استقبال شدیم و مردم به تکریم و احترام فوق العاده ما پرداختند در خلوت و خانه برای شکستن حالت عجب و غرور دست به کارهای شاق و پرزحمت اهل خانه بزنیم کارهایی را که به طور معمول کارگران عزیز و بزرگوار برای امرار معاش به آن مشغول می شوند انجام دهیم تا اماته نفس محقق شود و نفس بر سرکشی و طغیان نیفتد.
مولایمان علی علیه السلام می فرمود: وَ اعْتَمِدُوا وَضْعَ التَّذَلُّلِ عَلَی رُءُوسِکُمْ وَ إِلْقَاءَ التَّعَزُّزِ تَحْتَ أَقْدَامِکُمْ (3)
ص:245
تصمیم بگیرید که فروتنی را روی سرهایتان نهاده بزرگی و خودپسندی را زیر پاهایتان قرار دهید.
روزی حضرت عیسی بن مریم علیهما السلام به حواریون گفت مرا از شما تقاضایی هست عرض کردند هر چه باشد برآورده می کنیم عیسی علیه السلام برخاست پاهای حواریین را شستشو داد گفتند ما به این کار سزاوارتر بودیم فرمود شایسته ترین مردم برای خدمت دانشمند و عالم است به این طریق که مشاهه کردید تواضع نمودم تا شما نیز بعد از من همین طور برای مردم متواضع باشید فرمود با فروتنی بنیان دانش و حکمت گذارده می شود نه با تکبر و بلند پروازی همان طور که در جای نرم و ملایم نبات می روید نه در سنگ های سخت کوه (1)
آری خود کوچک بینی یکی از مشخصات اخلاقی انسان های با فضیلت است مکتب اسلام که از تمدن واقعی و نزاکت صادقانه برخوردار می باشد همیشه پیروان خویش را به تواضع دعوت نموده است.
ز خاک آفریدت خداوند پاک ***پس ای بنده افتادگی کن چو خاک
تواضع سر رفعت افرازدت ***تکبر به خاک اندر اندازدت
به عزت هر آن کو فروتر نشست***به خواری نیفتد ز بالا و پست
به گردن فتد سرکش و تند خوی***بلندیت باید بلندی مجو
رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: وَ اِنَّ التَّواضُعَ یَزیدُ صاحِبَهُ رَفعَهً فَتَواضَعُوا یَرفَعُکُمُ اللهُ
تواضع باعث ترفیع مقام صاحب تواضع می شود. پس متواضع باشید تا خداوند شما را بلند مرتبه کند. پیامبر عبارت فوق را وقتی فرمود که جریان ذلیل را برای او نقل کردند.
هنگامی که جعفر بن ابیطالب برادر حضرت علی علیه السلام بار دیگر مسلمین از مهاجرین در حبشه توقف داشتند حضرت صادق علیه السلام فرمود: روزی نجاشی جعفر را خواست جعفر بن
ص:246
ابیطالب و همراهانش به محل نجاشی وارد شدند. و مردم حبشه را روی خاک با لباس های کهنه نشسته دیدند. جعفرگفت از مشاهده این وضع نگران شدیم وقتی نجاشی وضع ما را دگرگون یافت گفت اکنون یکی از جاسوس هایم از حجاز آمده می گوید خداوند پیغمبرش را نصرت داده دشمنانش را از بین برده و فلانی را نیز به قید اسارت در آورده است این جنگ به نام بدر اتفاق افتاده.
جعفر گفت چرا با این لباس های کهنه روی خاک نشسته اید؟ پاسخ داد ما در میان دستوراتی که بر عیسی نازل شده می یابیم که از جمله حقوق خداوند بر بندگان این است که هنگام تجدید نعمتی آنها نیز باید تجدید تواضع نمایند اینک چون خداوند به من نعمتی مانند حضرت محمد صلی الله علیه و اله وسلم ارزانی داشته من هم به شکرانه این نعمت تواضع میکنم.
یکی قطره باران ز ابری چکید***خجل شد چو پهنای دریا بدید
چو خود را به چشم حقارت بدید***صدف در کنارش به جان پرورید
بلندی از آن یافت کو پست شد***در نیستی کوفت تا هست شد
بلندیت باید تواضع گزین***که این بام را نیست سلم جز این
ص:247
وَ اجْعَلْنَا مِنْ عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ(1)
خدایا ما را از جمله بندگان صالحی گردان که وارث فردوس بهشت و جاودان در آن هستند.
این فراز از دعا اشاره به آیه 11 سوره مبارکه مومنون است که پس از بیان یک دوره از ویژگی های مومنین از جمله اینکه در نمازشان خاشعند از لغو و بیهودگی اعراض می کنند زکات را پرداخت می نمایند غریزه جنسی خود را کنترل می نمایند نسبت به امانت ها و قرارهای خود وفادارند بر نمازهای خود مراقبت می نمایند.
آنگاه می فرماید : اُولئِکَ هُمُ الوارِثُونَ این ها وارثانند ممکن است پوشیده شود وارث چه چیزند؟ خداوند می فرماید: اَلَّذِی یَرِثُونَ الفِردَوسَ هُم فِیها خالِدِوُنَ وارث فردوس هستند و برای همیشه در آن می مانند در تمام قرآن دو جا به فردوس اشاره شده است مورد دوم سوره مبارکه کهف ایه 107و108 إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ کَانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا خَالِدِینَ فِیهَا لَا یَبْغُونَ عَنْهَا حِوَلًا آنان که ایمان آورده و کارهای پسندیده انجام داده اند باغ های فردوس محل فرودشان می باشد برای همیشه در آن می مانند و هیچ گاه تقاضای تغییر مکان نمی کنند.
در معنا و تبیین فردوس اقوال متفاوت است بعضی گفته اند فردوس اسم تمامی بهشت است و بعضی آن را نام طبقات عالی و بالای بهشت دانسته اند.
ص:248
رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم درباره ویژگی فردوس فرمود:
خَلَقَ اللهُ تَبارَکَ وَ تَعالی ثَلاثهُ اَشیاءِ بَیَدِهِ خَلَقَ آدَم بَیَدِهِ وَ کَتَبَ التَّوراتَ بَیَدِهِ وَ غَرَسَ الفِردَوسَ بَیَدِهِ ثُمَّ قالَ وَ عِزَّتِی وَ جَلالِی لا یَدخُلُها مُدمِنُ خَمرٍ وَ لا الدَّیَّوثُ خداوند تبارک و تعالی سه چیز را به طور مستقیم خود خلق نمود آدم را خود خلق کرد تورات را خود نوشت و فردوس را خود ایجاد کرد و سپس فرمود: به عزت و جلالم سوگند در فردوس می گسارم و مرد بی غیرت حق وارد شدن ندارد. (1)
نتیجه آنکه فردوس و یا بهشت جایگاه بندگان صالح و کسانی است که دارای امتیازات خشوع در نماز پرهیز از لغو و لهو و دادن زکات و حفظ غریزه جنسی و امانت داری و محافظت از نماز ها باشند. پس بهشت را به بها می دهند و به بهانه نمی دهند.
امام سجاد علیه السلام در ضمن حدیثی می فرماید: اِعلمُوا اَنَّهُ مَنِ اشتاقَ اِلی الجَنَّهِ سارَعَ اِلی الحَسَناتِ وَ لا عَن الشَّهَواتِ وَ مَن اَشفَقَ مِن الناّرِ بادَرَ بِالتَّوبَهِ اِلی اللهِ مِن ذُنُوبِهِ وَ راجَعَ عَنِ المَحارِمِ (2)
بدانید که هر کس مشتاق بهشت باشد به سوی خوبی ها بشتابد و از خواهش های نفس کناره گیرد و هر که از آتش بترسد از گناهان خود به درگاه خداوند زود توبه کند و از کارهای حرام دست بردارد.
مولایمان علی علیه السلام در یک جمله فرمود: الجَنَّهُ جَزاءُ المُطیِعِ (3)
بهشت پاداش کسی است که از خدا فرمان برد و مطیع پروردگار باشد.
و اگر کسی غیر از بهشت را جستجو کند در اشتباه است چنانکه همان بزرگوار فرمود:
مَن باعَ نَفسَهُ بِغَیرِ نَعِیمِ الجَنَّه فَقَد ظَلَمَها(4)
ص:249
هر کس خود را به چیزی جز نعمت های بهشت بفروشد به خویش ستم کرده است با اینکه به عوامل و موجبات رفتن به بهشت تا حدی اشاره شد باز خوب است از گفتار نورانی امام محمد باقر علیه السلام استفاده کنیم و بدانیم چه چیزهایی سبب ورود به بهشت است.
ده چیز است که هر کس با آنها خدای عزوجل را دیدار کند به بهشت در اید:
1-گواهی دادن به یگانگی خدا
2-گواهی دادن به پیامبری محمد صلی الله علیه و آله وسلم
3-اقرار به آنچه خدا فرستاده است
4-بر پا داشتن نماز
5-پرداختن زکات
6-روزه ماه رمضان
7-زیارت خانه خدا
8-دوستی با اولیا خدا
9-بیزاری از دشمنان خدا
10-دوری کردن از چیز مست کننده (1)
و امام صادق علیه السلام فرمود:
اِنَّ اللهَ تَبارَکَ وَ تَعالی ضَمِنَ لِلمُومِنِ ضِماناً ... اِن هُوَ اقَرَّ لَهُ بِالُّربُوبِیَّهِ وَ لِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وسلم بِالنُبُّوَت وَ لِعَلِیٍ علیه السلام بِالاِمامَهِ وَ ادّی ما افتَرَضَ عَلَیهِ اَن سُکِنَهُ فِی جَوارِهِ (2)
خداوند تبارک و تعالی به مومن تضمین داده است که ... اگر به خدایی او و پیامبری محمد صلی الله علیه و اله وسلم و امامت علی اعتراف کند و فرایض او را به جا آورد وی را در جوار خود سکنا دهد.
بهشت همه اهل بهشت یکسان نیست بلکه هر کس به اندازه لیاقت و شایستگی خویش در درجه ای از درجات بهشت است حضرت صادق علیه السلام می فرمود: نگویید یک بهشت است خدای عزوجل می فرماید: درجاتی است یکی بالای دیگری (3) چنانکه در قرآن شریف آمده
وَلِکُلٍّ دَرَجَاتٌ مِمَّا عَمِلُوا وَمَا رَبُّکَ بِغَافِلٍ عَمَّا یَعْمَلُونَ (4)
ص:250
برای انسان ها به مناسبت کارهایشان درجاتی است و خدای تو از آنچه آنها انجام می دهند غافل نیست.
وَمَنْ یَأْتِهِ مُؤْمِنًا قَدْ عَمِلَ الصَّالِحَاتِ فَأُولَئِکَ لَهُمُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَی (1)
و آنان که با ایمان نزد خدا آیند و کارهای شایسته کنند درجاتی بلند دارند.
انْظُرْ کَیْفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ وَلَلْآخِرَةُ أَکْبَرُ دَرَجَاتٍ وَأَکْبَرُ تَفْضِیلًا (2)
بنگر که چگونه بعضیشان را بر بعضی دیگر برتری داده ایم و در آخرت درجات و برتری ها برتر و بالاتر است.
و پاکیزه ترین نعمت بهشتی رضوان است که حلاوت و شیرینی آن قابل مقایسه با سایر نعمت های بهشتی نیست.
وَرِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ (3)
و خشنودی خدا از همه برتر است که پیروزی بزرگ خشنودی خداوند است.
و در پایان این حدیث نورانی را نیز ملاحظه کنید: امام امیرالمومنین علیه السلام فرمود: اَنَا یَعسُوبُ المُومِنینَ ... وَ اَنَا قَسِیمٌ الجَّنَهِ وَ النّارِ (4)
من رهبر مومنانم...من تقسیم کننده بهشت و دوزخم.
حکیم ابوالقاسم فردوسی گفت:
منم بنده اهل بیت نبی***ستاینده خاک پاک وصی
هر آن کس که در دل بغض علی است***از او زارتر در جهان زار کیست؟
ص:251
اللَّهُمَّ إِنِّی أَعْتَذِرُ إِلَیْکَ مِنْ حَقِّ ذِی حَقٍّ لَزِمَنِی لِمُؤْمِنٍ فَلَمْ أُوَفِّرْهُ(1)
خدایا از تو معذرت می خواهم از حق صاحب حق با ایمانی که بر من لازم بوده و آن را ادا نکرده ام.
ذی حق موردنظر امام علیه السلام از انواع حقی است که با توبه و معذرت خواهی از پروردگارت قابل حل است والا بعضی از حقوق مردم است که با استغفار و طلب عفو از خداوند اصلاح نمی شود مثل حقی که مردم از بیت المال مسلمین دارند. در این مورد زمانی توبه پذیرفته است که حق ذی حق به او پرداخت شود و آنچه به ظلم و تعدی از اموال مسلمین تصرف کرده شده به خزانه عموم بازگردانده شود یا حداقل از طرف صاحبان اصلی رد مظالم پرداخت گردد.
آنهایی که دارای پست و مقام دولتی هستند در این خصوص بیشتر در معرض وسوسه شیطان و نفس اماره قرار می گیرند پس چه بهتر اینکه قبل از پذیرفتن مسئولیت خود را آزمایش کنند و ببینند در حفظ امانت و حق الناس چه اندازه قاطع و محکم هستند و اگر با در اختیار گرفتن بیت المال به تصرف های خلاف دست می زنند و جهنم را برای خود انتخاب می کنند بهتر است اصلا قبول مسئولیت نکنند.
به هشدارهای مولایمان علی علیه السلام به کارگزاران دولتش توجه کنید:
نامه به اشعث بن قیس فرماندار آذربایجان این نامه پس از جنگ جمل در شعبان 36 هجری در شهر کوفه نوشته شد:
وَ إِنَّ عَمَلَکَ لَیْسَ لَکَ بِطُعْمَةٍ وَ لَکِنَّهُ فِی عُنُقِکَ أَمَانَةٌ وَ أَنْتَ مُسْتَرْعًی لِمَنْ فَوْقَکَ لَیْسَ لَکَ أَنْ تَفْتَاتَ فِی رَعِیَّةٍ وَ لاَ تُخَاطِرَ إِلاَّ بِوَثِیقَةٍ وَ فِی یَدَیْکَ مَالٌ مِنْ مَالِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَنْتَ مِنْ خُزَّانِهِ حَتَّی تُسَلِّمَهُ إِلَیَّ وَ لَعَلِّی أَلاَّ أَکُونَ شَرَّ وُلاَتِکَ لَکَ(2)
ص:252
همانا پست فرمانداری برای تو وسیله اب و نان نبوده بلکه امانتی در گردن تو است باید از فرمانده و امام خود اطاعت کنی تو حق نداری نسبت به رعیت استبداد ورزی و بدون دستور به کار مهمی اقدام نمایی در دست تو اموالی از ثروت های خدای بزرگ و عزیز است و تو خزانه دار آنی تا به من بسپاری امیدوارم برای تو بدترین زمامدار نباشم.
مولایمان شریح بن حارث قاضی خود را که خانه ای به 80 دینار خریده بود احضار کرده فرمود: به من خبر دادند که خانه ای به هشتاد دینار خریده ای و سندی برای آن نوشته ای و گواهانی آن را امضا کرده اند.
شریح گفت: اری ای امیرالمومنین امام علیه السلام نگاه خشم آلودی به او کرد و فرمود: ای شریح به زودی کسی به سراغت می اید که به نوشته ات نگاه نمی کند از گواهانت نمی پرسد تا تو را از آن خانه بیرون کرده تنها به قبر بسپارد.
ای شری اندیشه کن که آن خانه را با مال دیگران یا با پول حرام نخریده باشی آنگاه خانه دنیا و آخرت را از دست داده ای.
اما اگر هنگام خرید خانه نزد من آمده بودی برای تو سندی می نوشتم که دیگر برای خرید آن به درهمی یا بیشتر رغبت نمی کردی. آن سند این است: این خانه ای است که بنده ای ذلیل از بنده ای که برای کوچ از دنیا رانده شده خریداری کرده است از جمله خانه های قریب در ناحیه نابودشوندگان و محدوده هلاک شوندگان خریده است.
حدود این خانه به این ترتیب است:
1-به پیش آمدهای ناگوار و آسیب ها منتهی می شود.
2-به مصیبت ها ختم می گردد.
3-به هوا و هوس نابودکننده منتهی می گردد.
4-به شیطان گمراه کننده پایان می یابد و درب این خانه با چهارمی باز می شود (1)
ص:253
عبدالله بن زمعه از یاران امام بود و در خواست مالی از بیت المال مسلمین داشت امام علی علیه السلام در جوابش فرمود:
اِنَ هذَا المالَ لَیسَ لِی وَ لا لَکَ وَ اِنَّما هُوَ فَیءٌ لِلمُسلِمینَ وَ جَلبُ اَسیافِهِمُ فَاِن شَرِکتَهُم فِی حَربِهِم کانَ لَکَ مِثلُ حَظِّهِم وَ اِلّا فَجَناهً اَیدیِهِم لا تَکُوُنُ لِغَیرِ اَفواهِهِم (1)
این اموال که می بینی نه مال من و نه از آن توست غنیمتی گرد آمده از مسلمانان است که با شمشیرهای خود به دست آوردند اگر تو در جهاد همراهشان بودی سهمی چونان سهم آنان داشتی و گرنه دسترنج آنان خوراک دیگران نخواهد بود.
دیدگاه مولایمان علی علیه السلام در حفظ و مواظبت از بیت المال مسلمین آنقدر دقیق و حساس است که کارگزاران حکومت های اسلامی و مدعیان عدالت اجتماعی اگر یک بار بخوانند و یا جملات حضرت را تابلو کنند در برابر دیدگان خود و در دفتر کارشان بگذارند قطعا به خود خواهند آمد و دست از پا خطا نخواهند کرد و به ساده زیستی و اسراف نکردن اموال عمومی اقدام خواهند کرد. متاسفانه گاه دیده شده به محض اینکه مدیری جایگزین مدیر قبلی می شود تمام دکور و تشکیلات دفتر رئیس کنار گذاشته می شود و دکور جدید همراه با حیف و میل بیت المال بر پا می گردد تا به قول خودشان به شان و منزلتشان بیفزایند در حالی که شان و منزلت یک مدیر خوب در رعایت و حفظ بیت المال و اجحاف نکردن در حق عموم و کار مردم را راه انداختن است.
و اما دیدگاه امام علیه السلام :
فِیما کَتَبَ اِلی عُمّالِهِ ادِقُوا اَقلامَکُم وَ قارِبُوا بَینَ سُطورِکُم وَ احذِفُوا عَنِّی فُضولَکُم و اقصِدوا قَصدَ المعانِی وَ اِیّاکُم وَ الاِکثارَ فَاِنَّ اَموالَ المُسلِمینَ لا تَحتَمِل الاِضرارِ (2)
در نامه ای به کارگزاران خود نوشت: نوک قلم هایتان را باریک کنید و سطرهایتان را نزدیک به هم بنویسید و از نوشتن مطالب اضافی برای من خودداری ورزید و جان کلام و لب مطلب را بنویسید و از زیاده گویی بپرهیزید زیرا اموال مسلمانان ضرر و زیان را تحمل
ص:254
نمی کند و به عبارتی نباید به اموال مسلمین ضرر وارد شود. یکی از مباحثی که در بیت المال مسلمین مطرح است تقسیم عادلانه آن است اگر کسی به خاطر پارتی بازی و ارتباط فامیلی و دوستی بین او و کسی که امور بیت المال را در اختیار دارد سهم بیشتری به دست آورد قطعا حرام و نامشروع است. هنگامی که به امام علی علیه السلام به سبب رعایت برابری در تقسیم بیت المال خرده گرفتند فرمود: آیا به من می گویی که با ستم بر کسانی که زمامدارشان شده ام پیروزی را بجویم؟ به خدا سوگند که تا شب و روز می چرخند و در آسمان ستاره ای از پی ستاره ای بر می آید هرگز گرد این کار نخواهم گشت.
اگر این مال از آن خود من هم بود آن را به یکسان میانشان تقسیم می کردم چه رسد به این که مال مال خداست. (1)
ص:255
وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلامُ إِذَا مَرِضَ أَوْ نَزَلَ بِهِ کَرْبٌ أَوْ بَلِیه
این دعا را هنگامی حضرت می خواند که بیماری یا بلایی به آن بزرگوار روی می آورد.
اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ عَلَی مَا لَمْ أَزَلْ أَتَصَرَّفُ فِیهِ مِنْ سَلامَةِ بَدَنِی، وَ لَکَ الْحَمْدُ عَلَی مَا أَحْدَثْتَ بِی مِنْ عِلَّةٍ فِی جَسَدِی...وَ أَوْجِدْنِی حَلاوَةَ الْعَافِیَةِ، وَ أَذِقْنِی بَرْدَ السَّلامَةِ(1)
الها حمد تو راست به خاطر آنکه بدن سالمی به من عنایت فرمودی و حمد تو راست برای اینکه هم اینک بیمارم ساخته ای... خدایا شیرینی و طراوت عافیت و سلامتی را به من بچشان.
یکی از نعمت های بزرگ الهی نعمت سلامتی است که معمولا قدرش را نمی دانیم و ما از آن غافلیم و هنگامی که آن را از دست می دهیم به تلاش و تکاپو می افتیم تا آن را دوباره بازیابیم و چه خوب است عواملی که باعث بیماری می شود از خود دور کنیم که در اسلام این دین غنی و پرمحتوا به حفظ بهداشت و سلامتی بها و ارزش فوق العاده ای داده شده است.
سلامتی از نظور معصومین علیهم السلام:
رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم : نِعمَتانِ مَجهُولَتانِ اَلصِّحَّهُ وَ الاَمان (2)
دو نعمت است که قدرش مجهول است نعمت سلامتی و امنیت
امیرالمومنین علی علیه السلام: اَلصِّحَّهُ اَفضَلُ النِّعمَ (3)
تندرستی بالاترین نعمت هاست
رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم : لا خَیرَ فِی الحَیاهِ اِلّا مَعَ الصِّحَّهِ (4)
در زندگی که سلامتی نباشد خیری وجود ندارد.
امام صادق علیه السلام: اَلعافِیَهُ نِعمَهٌ خَفِیَّهٌ اِذا وُجِدَت نُسِیَت وَ اِذا فَقَدَت ذُکِرَت (5)
ص:256
سلامتی و تندرستی نعمتی است پنهانی وقتی هست فراموش می شود و هنگامی که از دست می رود به یاد می اید و حسرتش خورده می شود.
در بین مردم بیماری اینگونه معنا می شود: حالت ناخوشایندی انسان از درد اختلال در کار بدن و به هم خوردن وضع طبیعی بدن ضعف عمومی در کوتاه مدت و یا دراز مدت.
گرچه امروزه بیماری های جدیدی به عنوان تحفه زندگی ماشینی و کثرت گناهان پیدا شده ولی با این احوال اهل ایمان می توانند با رعایت اصول بهداشت و دستورات اصیل اسلامی خود را از این مهلکه نجات دهند و با استعانت از پروردگار و دعای شب و روز خویش هم چنان در صحت و سلامتی بمانند.
امام سجاد علیه السلام درخواست سلامتی و شکر این نعمت بزرگ را در دعای بیست و سوم صحیفه دارد:
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَلْبِسْنِی عَافِیَتَکَ، وَ جَلِّلْنِی عَافِیَتَکَ، وَ حَصِّنِّی بِعَافِیَتِکَ، وَ أَکْرِمْنِی بِعَافِیَتِکَ...وَ لَا تُفَرِّقْ بَیْنِی وَ بَیْنَ عَافِیَتِکَ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ...وَ عَافِنِی عَافِیَةً کَافِیَةً شَافِیَةً عَالِیَةً نَامِیَةً، عَافِیَةً تُوَلِّدُ فِی بَدَنِی الْعَافِیَةَ، عَافِیَةَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ. وَ امْنُنْ عَلَیَّ بِالصِّحَّةِ وَ الْأَمْنِ وَ السَّلَامَةِ فِی دِینِی وَ بَدَنِی
خدایا بر محمد و آل او درود فرست سلامتی را بر من بپوشان و مرا به سلامتی زیور بخش و به سلامتی حراستم فرما و به سلامتی گرامی ام بدار...
و بین من و سلامتی در دنیا و آخرت جدایی نینداز.
خدایا چنان سلامتی بر من عنایت فرما که بی نیاز کننده و شفابخش بالامرتبه و افزون شونده باشد آن چنان سلامتی که بدنم در دنیا و آخرت در عافیت و تندرستی کامل باشد راه های پیشگیری از بیماری خیلی آسان تر از درمان بیماری است و گاهی در بعضی بیماری ها معالجه بسیار سخت و یا غیرممکن خواهد بود.
ص:257
نوع تغذیه بیشترین نقش را در سلامتی انسان و بیمار او دارد. اسلام مترقی و جهان شمول دستورات گوناگون درباره طریقه استفاده از غذاها دارد که در صورت رعایت کردن آنها به طور یقین سلامتی حفظ خواهد شد.
بر همین اساس مولایمان علی علیه السلام می فرمود: لا تَنالُ الصِّحَّهَ اِلّا بِالحَمیَّهَ (1) دستیابی به سلامتی جز با پرهیز میسر نیست.
و نیز فرمود: لا وِقایَهَ اَمنَعُ مِنَ السَّلامَهِ (2)
هیچ پیشگیری همچون تامین سلامت موثر نیست.
پس باید قبل از آنکه بیماری به سراغ ما بیاید پیشگیری های لازم را انجام بدهیم.
نمونه هایی از رهنمودهای قرآن و رهبران و امامان معصوم علیهم السلام در مورد تغذیه:
فَلْیَنْظُرْ أَیُّهَا أَزْکَی طَعَامًا (3)
باید بنگرد که کدام غذا پاکیزه تر است؟
وَکُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ(4)
بخورید و بیاشامید و زیاده روی نکنید.
مولایمان علی علیه السلام می فرمود: اِدمانُ الشُّبَعِ یُرِثُ اَضعافُ الوَجَعِ (5) مداومت بر پرخوری دردهای متعددی را موجب می شود.
پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم می فرمود: کُل وَ اَنتَ تَشتَهی وَ اَمسِک وَ اَنتَ تَشتَهِی (6)
زمانی به خوردن غذا بپرداز که میل داری و در حالی دست از طعام بردار که هنوز میل خوردن غذا داری.
مولایمان علی علیه السلام به کمیل بن زیاد می فرمود: ای کمیل معده خود را کاملا پر نکن بلکه در آن جایی برای آب و مکانی برای تنفس باقی بگذار و در حالی دست از طعام
ص:258
بردار که هنوز به خوردن اشتها داری اگر چنین کنی تغذیه ات را گوارا خواهی یافت
فَاِنَّ صِحَّهَ الجِسمِ مِن قِلَّهِ الطَّعامِ(1)
چون در این بخش بحث درباره بیماری هاست لازم به ذکر است تعداد زیادی از بیماری های عصر ما مربوط به گناهان و حرام خوری ها و حرکات جنسی نامشروع می باشد.
به طور مثال بیماری ایدز با انحراف جنسی و آلودگی های غرب آغاز شد و طبق نظریه اکثر دانشمندان پزشکی این دوران نخستین موارد شناخته شده از این بیماری در سال 1981 میلادی نزد پنج جوان آمریکایی منحرف و هم جنس باز به عنوان سرچشمه گسترش این بلا شناخته شده است. و بعد در اثر سهل انگاری ها و به کارگیری لوازم غیربهداشتی در تزریقات دندانپزشکی خال کوبی و جراحی های گوناگون به شکل امروزی در آمده که طبق آمار سازمان جهانی بهداشت در هر دقیقه 25 نفر یعنی در هر روز 36000 نفر به این عفونت آلوده می شوند.
حالا دیدگاه قرآن و روایات را ملاحظه کنید
وَمَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ (2)
آنچه از بلاها بر شما وارد می شود از دست کارهای خود شماست
و تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ (3)
به کارهای زشت چه آشکار و چه پنهان آن را نزدیک نشوید.
وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَا إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِیلًا (4)
به عمل زنا نزدیک نشوید که کارهای زشت و راهی بد است.
ص:259
أَتَأْتُونَ الذُّکْرَانَ مِنَ الْعَالَمِینَ وَتَذَرُونَ مَا خَلَقَ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ أَزْوَاجِکُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ عَادُونَ(1)
جناب لوط علیه السلام فرمود: آیا شما در بین مردم عالم به سراغ جنس مرد می روید؟ و زنانی که خداوند برای شما آفریده رها می کنید آری شما مردمی تجاوز پیشه هستید.
و این هم حدیث هشداردهنده حضرت موسی بن جعفر علیه السلام که دقیقا وضع موجود جامعه بشری را ترسیم می نماید:
کُلَّما اَحدَثَ النّاسُ مِنَ الذُّنُوبِ ما لَم یَکُونوا یَعمَلُونَ اَحدَثَ اللهُ لَهُم ما لَم یَکُونُوا یَعُدُّونَ (2)
هرگاه مردم گناهان جدیدی کنند که در گذشته نمی کردند خداوند بلاهای تازه ای که انتظار آن را نداشته اند بر آنها نازل می کند.
با تمام آیات و روایات و توضیحات داده شده ذکر این نکته در اینجا لازم است که برای عده بسیار کمی از مردم بیماری ها برایشان سبب ارتقا مقام و پاکیزه شدن از گناهان است.
هر که در این بزم مقربتر است***جام با بیشترش تحمل می دهند.
دیگری گوید:
ناز پروده تنعم کی برد راه به دوست***عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد.
و در خاتمه این بحث نیز لازم است به دعایی که مولایمان امیرالمومنین علی علیه السلام زیاد می خواند اشاره کنم تا انشاء الله گرفتار نقص و بیماری های صعب العلاج نشویم و اول کریمه ای که خدا از ما میگیرد جانمان باشد و مبادا که چنان زمین گیر شویم که نوبتی گردیم و کسی حاضر نباشد ما را پرستاری کند و البته هر دعایی را اگر با اعتقاد و ایمان راسخ بخوانیم خداوند مهربان استجابت آن را قول داده است.
ص:260
حمد خدایی را که با عنایت او شب را به صبح رساندم در حالی که زنده و سلامت هستم نه رگ هایم دچار بیماری شده و نه به بدترین اعالم مرا کیفر داده در حالی هستم که هم صاحب فرزندم و هم از دین برنگشته ام و منکر حضرت حق تعالی نشده ام و نگران ایمانم نیستم و عقلم سر جای خود هست و می فهمم و در عذابی نیستم که امت های پیش از من گرفتار بودند صبح کردم در حالی که بنده ای هستم بی اختیار و ظلم کرده بر نفس خویش.
خدایا تو علیه من حجت داری ولی من به نفع خودم حجت ندارم و جز عطای تو را نتوانم بگیرم از زشتی قادر به پرهیز نیستم مگر آنکه تو مرا نگاهداری و حفظ کنی.
خدایا به تو پناه می برم از آنکه در سایه بی نیازت فقیر بمانم یا در روشنایی هدایتت در گمراهی به سر برم یا در پناه سلطنتت به کسی ظلم کنم و یا امور در اختیار تو باشد و من مغلوب و ذلیل گردم در حالی که همه چیز در اختیار توست خداوندا اول کریمه ای که از من می گیری و اول امانتی از امانت هایت که نزد من است و بازش می ستانی جانم باشد. پروردگارا به تو پناه میبرم از این که از فرمایش تو سرپیچی کنیم و یا از دین تو به دین دیگری روی آوریم و یا هواهای نفسانی بر ما غلبه کند و مانع ادامه راه ما در مسیر هدایتی باشد که از جانب تو به ما رسیده است. (1)
ص:261
وَ نَبِّهْنِی لِذِکْرِکَ فِی أَوْقَاتِ الْغَفْلَةِ، وَ اسْتَعْمِلْنِی بِطَاعَتِکَ فِی أَیَّامِ الْمُهْلَةِ(1)
خدایا در اوقات غفلت و بی خبری به ذکر خودت آگاهم کن و به فرمانبرداری از خودت در روزهای مهلت و دوران عمر وادارم کن.
امام سجاد علیه السلام به ما می آموزد که برای نیفتادن در راه تلف کردن عمر و گرفتار بیهودگی نشدن تنها راه یاد خدا و اجرای دستورات اوست زندگی هدفمند آن زندگی است که عمر شریف انسان با پوچی ها و چیزهای بی ارزش تمام نشود بلکه از لحظه لحظه های آن برای تعالی و ترقی علمی تقوایی استفاده گردد و به اندازه ظرف وجود نردبان ترقی را بالا رفته و به درجه بالای معرفت و شرافت انسانی نایل آییم.
کسانی که عمر را بیهوده مصرف می کنند جایگاه خود را در آفرینش فراموش کرده اند یا خبر ندارند که چه در گرانبهایی در سر وجودشان نهفته است و یا خود را به نادانی زده اند.
تا مادامی که انسان خود را پیدا نکند همچنان به اتلاف وقت گرانمایه مشغول است و گرفتار شهوات و دربند جاه و مقام و مسایل زودگذر زندگی می باشد. انسانی که خود را پیدا کرده برای نجات خویش از ورطه حیوانیت و ورود به جرگه انسانیت با انبیا و اولیا همراه و همگام می شود.
اشعاری که منسوب به مولایمان علی علیه السلام همین پیام را دارد:
ص:262
دَوائُکَ فِیکَ و ما تَشعُر ***وَ دائُکَ مِنکَ وَ ما تَبصُرُ
اَتَزعَمُ اِنَّکَ جِرمٌ صَغیرٌ***وَ فِیکَ انطَوَی العالَمُ الاَکبَرُ
وَ اَنتَ الکِتابُ المُبینُ الَّذِی***بِاَحرِفِه یَظهَرُ المُضمَرُ
دوای تو در خود تو موجود است ولی به آن آگاهی نداری و درد تو نیز از توست ولی آن را نمی بینی گمان مبر که تو جرم کوچکی هستی و حال آنکه عالم بزرگی در تو پیچیده است و تو آن کتاب مبین هستی که به وسیله تو اسراری از این عالم ظاهر می گردد.
همان بزرگوار در روایتی فرمود: مَن عَرَفَ نَفسَهُ لَم یُهنِها بِالفانیِات وَ مَن جَهِلَ نَفسَهُ اَهمَلَها (1)
هر که نفس و مقام و منزلت انسانی خود را بشناسد آن را به چیزهای بیهوده و فانی شدن خوار نسازد و هر که درباره خویش بی خبر باشد او را رها کرده و در نتیجه او را تباه کرده است.
ای بی خبر از هستی خود همچو کتاب***در جلد تو آیات الهی به حجاب
یعنی ز تو حق پدید و تو از اثرش***آگاه نه ای چو شیشه از بوی گلاب
عقل حکم می کند که از بیهودگی فرار کرد و خود را به آنچه به خاطرش خلق شده ایم مشغول بداریم تا ناکام از این دنیا نرویم گرچه ناکامی در نظر بعضی از مردم غلط معنا شده است. اگر کسی در جوانی بمیرد هر چند در چند سال دوران تکلیف خویش نهایت بهره وری را برای آباد کردن روح و روان خود و جهان آخرت داشته باشد جوان ناکام می گویند و حال آنکه او با کامی شیرین از این دنیا رخت بر بسته و آنکه هشتاد سال زندگی کرده و نفهمیده فلسفه افرینش او چه بوده و همه عمر را به بطالت تمام کرده واجبات را انجام نداده محرمات را ترک نکرده باید روی سنگ قبرش نوشت: فلان که ناکام مرده است.
ص:263
امیرالمومنین علی علیه السلام رهنمود جالبی دارند تا هر شخص مومن عمر عزیز را در مسائل مهم و اصلی صرف کند و حتی واجبات را فدای مستحبات ننماید:
مَّنْ اشْتَغَلَ بِغَیْرِ الْمُهِمَّ ضَیَّعَ الْأَهَمُّ مَن طَلَبَ الْعَقْلَ الْمُتَعَارَفَ فَلْیَعْرِفْ صُورَةَ الْأُصُولِ وَ الْفُضُولِ فَإِنَّ کثیرا مِنَ النَّاسِ یَطْلُبُونَ الْفُضُولَ وَ یَضَعُونَ الْأُصُولَ فَمَنْ أَحْرَزَ الْأَصْلَ اکتفی بِهِ عَنِ الْفَضْلِ ، اِلا قَربَهَ بِالنَّوافِلِ اِذا اَضَرَّت بِالَفرائِضِ کُن مَشغُولًا بِما اَنتَ عَنهُ مَسئُولٌ(1)
هر کس به غیر مهم خود را مشغول بدارد آن را که در صدر قرار دارد و از اهمیت بیشتری برخوردار می باشد ضایع کرده است.
هر کس عقل متعارف را طلب می کند باید به صورت اصول و فضول آشنایی و شناخت پیدا کند ولی بیشتر مردم فضولات را طلب می کنند و مسائل اصلی و مهم را رها می نمایند در حالی که هر کس به اصل برسد از مسائل فرعی بی نیاز خواهد شد.
انسان به توسط کارهای مستحب تقرب به خدا پیدا نمی کند زمانی که به کارهای واجبش ضرر برسد بنابراین به چیزی مشغول باش که درباره آن مسئولیت داری و مورد مواخذه و سوال قرار خواهی گرفت.
امام علی علیه السلام حتی می فرماید نباید مستحبات مانع از آن شود که شما واجبات و کارهای مهم و اصلی را ترک کنید بنابراین به طریق اولی باید از اعمال و رفتار بیهوده و لغو پرهیز نمود.
قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ هُمْ فِی صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ(2)
به راستی که اهل ایمان رستگار شدند آنانی که در نمازشان خاشع هستند آنانی که از لغو و بیهودگی اعراض می کنند.
ص:264
مولایمان علی علیه السلام از این که بعضی از مردم عمر شریف خود را ضایع می کنند تاسف می خورد و میفرماید:
فَیا لَها حَسْرَةً عَلَی ذِی غَفْلَةٍ اءَنْ یَکُونَ عُمُرُهُ عَلَیْهِ حُجَّةً وَ اءَنْ تُؤَدِّیَهُ اءَیَّامُهُ إِلَی شقْوَةٍ نَسْاءَلُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ اءَنْ یَجْعَلَنَا وَ إِیَّاکُمْ مِمَّنْ لاَ تُبْطِرُهُ نِعْمَةٌ وَ لاَ تُقَصِّرُ بِهِ عَنْ طَاعَةِ رَبِّهِ غَایَةٌ وَ لاَ تَحُلُّ بِهِ بَعْدَ الْمَوْتِ نَدَامَةٌ وَ لاَ کَآبَةٌ(1)
افسوس بر هر انسان غافلی که عمرش بر او حجت باشد و ایام زندگیش بر وی منجر به شقاوت گردد. از پیشگاه خداوند می خواهیم که ما و شما را از کسانی قرار ندهد که نعمت الهی آنان را به کفران و طغیان کشانده هدف باطلش وی را به تقصیر در طاعت واداشته و بر اثر این اعمال نادرست پس از مرگ به پشیمانی و اندوه دچار شده است.
یکی از عواملی که باعث خود فراموشی و غرق شدن در بیهودگی ها می گردد دنیاپرستی است کسانی که تمام توجه خود را به زندگی دنیا و امور مادی اختصاص می دهند در واقع خود را و آنچه برایشان مفید و سعادت بخش است فراموش کرده اند و فرصتی برای رسیدن به خود و اصلاح و تزکیه خویش باقی نگذاشته اند.
إِنَّ الَّذِینَ لَا یَرْجُونَ لِقَاءَنَا وَرَضُوا بِالْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَاطْمَأَنُّوا بِهَا وَالَّذِینَ هُمْ عَنْ آیَاتِنَا غَافِلُونَ أُولَئِکَ مَأْوَاهُمُ النَّارُ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ (2)
فقط به زندگی دنیا خشنود و مطمئن اند و همچنین کسانی که از ایات الهی غافل اند به کیفر اعمالی که مرتکب شده اند جایگاهشان در قیامت آتش دوزخ خواهد بود.
ص:265
ص:266
اللَّهُمَّ یَا مَنْ لَا یَرْغَبُ فِی الْجَزَاءِ وَ یَا مَنْ لَا یَنْدَمُ عَلَی الْعَطَاءِ وَ یَا مَنْ لَا یُکَافِئُ عَبْدَهُ عَلَی السَّوَاءِ. مِنَّتُکَ ابْتِدَاءٌ، وَ عَفْوُکَ تَفَضُّلٌ، وَ عُقُوبَتُکَ عَدْلٌ، وَ قَضَاؤُکَ خِیَرَةٌ إِنْ أَعْطَیْتَ لَمْ تَشُبْ عَطَاءَکَ بِمَنٍّ، وَ إِنْ مَنَعْتَ لَمْ یَکُنْ مَنْعُکَ تَعَدِّیاً(1)
خداوندا ای کسی که رغبتی به پاداش ندارد و ای آنکه به عطا کردن نادم نمی گردد و ای کسی که پاداش بنده اش را یکسان نمی دهد نعمت دادن تو بدون سوال و عفوت از فضل و کرم و عقوبتت بر پایه عدل و حکم قطعی تو خیر است.
الها اگر عطا کنی عطایت را به منت آغشته نمی فرمایی و اگر ندهی ندادنت براساس تعدی و ستم نیست.
همان طور که امام سجاد علیه السلام اشاره فرمود خداوند پاداش بندگانش را یکسان نمی دهد و هر چه عنایت می کند از روی فضل و کرمش می باشد ولی نباید فراموش کردکه انسان ها به اعمال و کارهایشان پاداش می گیرند این طور نیست که افراد بی عمل و آلوده به گناه مشمول پاداش های شایسته پروردگار متعال شوند. بلکه پاداش آنها متناسب با اعمالشان است.
مَنْ یَعْمَلْ سُوءًا یُجْزَ بِهِ وَلَا یَجِدْ لَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِیًّا وَلَا نَصِیرًا وَمَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَی وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلَا یُظْلَمُونَ نَقِیرًا (2)
ص:267
هر کس که مرتکب کار بدی شود جزایش را ببیند و جز خدا برای خویش دوست و یاوری نیابد. هر مومنی مرد یا زن کار شایسته کند به بهشت روند و به قدر آن گودی که بر پشت هسته خرماست به آنان ستم نشود.
یکی از اشتباهات بعضی از مردم امید کاذب به پاداش الهی است یعنی می خواهند بدون عمل و ریاضت به نعمت های بهشتی و مواهب الهی برسند.
نه من ز بی عملی در جهان ملولم و بس ***ملالت علما هم ز علم بی عمل است.
امام سجاد علیه السلام به خدا پناه میبرد از اینکه بدون عمل امید به رحمت الهی داشته باشد.
اَعُوذُبِکَ مِن دُعاءٍ مَحجُوبٍ وَ رَجاءٍ مَکذُوبٍ (1)
خداوند به تو پناه می برم از دعایی که بالا نرود و از امید دروغین.
مولایمان علی علیه السلام در بیانی مبسوط می فرمود: لا تَکُن مِمَّن یَرجُوا الاخِرَهَ بِغَیرِ العَمَل (2)
از جمله کسانی که بدون عمل و بی جهت امید به پاداش آخرت دارند نباش
همان بزرگوار فرمود: اَنَا مَعَ رَسولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَ مَعِیَ عِترَتِی عَلی الحَوضِ فَمَن ارادَنا فَلیَاخُذع بَقَولِنا وَ لیَعمَلُ بِعَمَلِنا (3)
من در کنار رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در کنار من عترتم در اطراف حوض کوثر قرار می گیریم هر کس می خواهد به ما ملحق شود باید به گفته های ما متمسک شود و آن طور که ما عمل می کنیم عمل کند.
جای این تذکر هست که اهل عمل و کسانی که موفق به اجرای دستورات الهی هستند تلاش کنند عبادت تاجرانه انجام ندهند و به خاطر گرفتن سود خدا را نخوانند بلکه بخاطر خودش و بدون توقع هیچ پاداشی او را بندگی کنند. امام صادق علیه السلام می فرمود:
وَلکِنِّی اَعبُدَهُ حُبًّا لَهُ عَزَّوَجَلَّ وَ هِیَ عِبادَهُ الاَحرار (4)
ص:268
ولی من خدای بزرگ را به خاطر محبتی که به او دارم میپرستم این گونه عبادت مخصوص آزادگان است.
قصد همه وصل حور و خلد برین است***غایت مقصود ما نه آن و نه این است
بعضی از افراد بر این موضوع هستند که نیت و عمل را از مقاصد مادی و دنیوی پاک کنند و با توجه به ثواب و عقاب اعمال به قصد رسیدن به حور و غلمان و قصرهای آخرت و ترس از عذاب دوزخ عبادت و اطاعت الهی نمایند و بعضی دیگر پا را فراتر نهاده و بدون طمع رفتن به بهشت و یا ترس از آتش جهنم کار می کنند و شعارشان همان شعار علی علیه السلام است که فرمود: بَل وَجَدتُکَ اَهلاً لِلعِبادَهِ فَعَبَدتُکَ خدایا تو را سزاوار عبادت و بندگی یافتم و عبادتت می ک نم.
همان بزرگوار می فرمود: اَفضَلُ الاَعمالِ ما اُریِدَ بِهِ وَجهُ اللهِ (1)
برترین کارها کاری است که برای خدا باشد.
برگردیم به اصل موضوع که مسئله پاداش بود تردیدی نیست پاداش قیامت حتی قابل رویت است و گاهی همان عمل خوب و یا بد ما در آن عالم تجسم پیدا میکند.
به این آیات توجه کنید:
یَا بُنَیَّ إِنَّهَا إِنْ تَکُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فِی صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّمَاوَاتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ (2)
لقمان گفت: پسرم اگر کاری را انجام دهی که به اندازه مقداری از خردل باشد در دل سنگی یا در آسمان ها یا در زمین خداوند آن را در روز قیامت می آورد زیرا که او لطیف و آگاه است.
یَوْمَئِذٍ یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا لِیُرَوْا أَعْمَالَهُمْ فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ وَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ(3)
ص:269
در آن روز مردم متفرق می شوند تا کارهای خود را ببینند پس هر کس به اندازه ذره ای کار نیک کرده باشد آن را می بیند و هر کس به اندازه ذره ای کار بد کرده باشد آن را می بیند.
مولایمان علی علیه السلام فرمود: کُلُّ امرِیٍ یَلقی ما عَمِلَ وَ یُجزی بِما صَنَعَ (1)
هر انسانی کرده خود را می بیند و سزای کردارش را می گیرد و گاه خداوند تبارک و تعالی پاداش خوبی و یا بدی ما را در همین دنیا می دهد درباره آدم های خوب می فرماید:
وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَی آتَیْنَاهُ حُکْمًا وَعِلْمًا وَکَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ (2)
چون به حد بلوغ رسید و برومند شد او را فرزانگی و دانش دادیم و ما نیکوکاران را چنین پاداش می دهیم.
وَلَقَدْ أَهْلَکْنَا الْقُرُونَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ وَمَا کَانُوا لِیُؤْمِنُوا کَذَلِکَ نَجْزِی الْقَوْمَ الْمُجْرِمِینَ (3)
پیش از شما بسیاری از امتها را وقتی ستم کردند و پیامبرانشان با دلایل به نزدشان آمدند و ایمان نیاوردند نابود کردیم و ما مردم بدکار را این چنین مجازات می کنیم.
ص:270
الْحَمْدُ لِلَّهِ الْأَوَّلِ بِلَا أَوَّلٍ کَانَ قَبْلَهُ، وَ الْآخِرِ بِلَا آخِرٍ یَکُونُ بَعْدَهُ الَّذِی قَصُرَتْ عَنْ رُؤْیَتِهِ أَبْصَارُ النَّاظِرِینَ، وَ عَجَزَتْ عَنْ نَعْتِهِ أَوْهَامُ الْوَاصِفِینَ... (1)
حمد اختصاص به پروردگاری دارد که اول است و کسی قبل از او نبوده و آخر است و کسی بعد از او نخواهد بود.
خدایی که دیدگان انسان ها ناتوان از رویت اوست و اندیشه توصیف کنندگان عاجز از تعریف و توصیف او می باشد.
مجموعه کامله صحیفه سجادیه لبریز است از درس خداشناسی و پرداختن به معرفه الله تبارک و تعالی است. دعایی را در این کتاب شریف نمی یابیم که خطابی به پروردگار در آن نباشد و صفتی از اسماء حسنی در آن مطرح نشده باشد. در همین نخستین دعا امام سجاد علیه السلام به نکات ظریف و زیبایی درباره حضرت معبود اشاره فرمود که هر اهل توحید و خداپرستی را سرشوق و ذوق می آورد و لذت معنوی می برد.
به ترجمه بعضی از عبارات دعای نخست توجه نمایید: او با دست قدرتش خلق موجودات را بنیان گذاشت و با اراده اش مخلوقات را ختراع نمود. سپس موجودات را در مسیر خواست خویش قرار داد و آنان را در راه محبت خود استخدام کرد. در حالی که دست پرورده های او قادر نیستند خود را از مقدم بودن به تاخیر اندازند و یا از به تاخیر افتادن خود را جلو قرار دهند.
خدایی که برای هر موجود زنده روزی معین تقسیم فرموده و کسی نمی تواند از آنکه زیاده داده چیزی بکاهد و یا به آنکه کم داده چیزی زیاد کند. آنگاه خداوند تبارک و تعالی برای هر کدام آنها در زندگی مدتی معین و پایانی معلوم قرار داده تا در محدوده عمر به خواسته های خود برسد و سال های زندگی اش پایان پذیرد. و حساب عمرش را تمام و
ص:271
کمال بستاند و در نتیجه به وعده هایی که به او داده از اجر سرشار بهشت و یا جزای ترسناک دوزخ نایل شود.
پروردگار محبوب تمامی اشیا و موجودات است و کلام خداوند متعال گواه بر آن است
وَإِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَکِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ (1)
موجودی نیست مگر به ستایش او تسبیح گوست ولی شما تسیح گفتنشان را نمی فهمید.
پروردگار فیض رسان دایم به موجودات است و اگر آن فیض و لطف بی نهایت خود را از هر موجودی قطع کند آن موجود نابود خواهد شد.
گر فیض تو لحظه ای به عالم نرسد***معلوم شود بود و نبود همه کس
اگر آنی کند نازی***بهم ریزند قالب ها
شناخت پروردگار اولین و گام نخست اصول عقاید است. مولایمان علی علیه السلام در دو جا به این حقیقت اشاره فرموده است
اِنَّ اَوَّلَ عِبادَه اللهِ مَعرِفَتُهُ وَ اَصلُ مَعرِفَتِهِ تَوحیِدُهُ (2)
قدم اول عبادت الله معرفت و شناخت اوست و اساس شناخت او توحید و یکتایی اوست.
اَوَّلُ الدِّینِ مَعْرِفَتُهُ، وَ کَمالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدِیقُ بِهِ (3)
اول دین شناخت اوست و شناخت کامل تصدیق و گرویدن به اوست تاثیرگذار در موجودات فقط پروردگار است.
وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ(4)
یاری نیست جز از جانب پروردگار
ص:272
وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ یَشَاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ (1)
و شما چیزی را نمی خواهید مگر آنکه پروردگار جهانیان بخواهد.
وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَکِنَّ اللَّهَ رَمَی (2)
در تیراندازی ان تو نیستی که تیر می اندازی بلکه خداست که تیر می اندازد.
قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (3)
بگو ای پروردگاری که صاحب حکومتی هر که را خواهی حکومت بخشی و از هر که خواهی ستانی و هر که را خواهی عزیز می کنی و هر که را خواهی ذلیل می نمایی خیر در دست توست زیرا تو بر هر چیز توانایی.
پروردگار بالاتر از عقل و وصف توصیف کنندگان و علم عارفین است.
سُبْحَانَهُ وَتَعَالَی عَمَّا یَقُولُونَ عُلُوًّا کَبِیرًا (4)
پروردگار منزه است و از آنچه گویند برتر است برتری بزرگ.
مرحوم صدوق رحمه الله علیه نقل می کند که مردی در محضر امام صادق حضور داشت و گفت : اَللهُ اَکبَر حضرت فرمود: اَللهُ اَکبَرُ مِن اَیِّ شَیی؟ خدا از چه چیز بزرگتر است؟ در پاسخ گفت: مِن کُلِّ شَیی از همه چیز فرمود: تو خدا را محدود کردی عرض کرد چه بگویم: فرمود: اَللهُ اَکبَرُ مِن اَن یُوصَفَ بگو خدا بزرگتر از آن است که توصیف و تعریف شود. (5) پروردگار بهترین حافظ و نگهبان است.
ص:273
اگر نبود حفظ و حراست پروردگار هیچ دانه ای در دل زمین رشد نمی کرد هیچ طفلی از مادر متولد نمی شد زیرا ده ها و صدها حادثه طبیعی و غیرطبیعی در برابر آن گیاه و این طفل است ولی خداوند در نهایت دقت و ظرافت از آنها نگهبانی می کند تا آسیبی نبینند.
با یک نگرش به جهان هستی میبینیم که حافظ هستی چگونه هر موجودی را طبق اقتضای خلقت آن موجود محفوظ می دارد.
مثلا پوست را حافظ مغز برگ را حافظ گل بال را حافظ پرنده چنگال را حافظ درنده نیش را حافظ خزنده و بالاخره به هر نوع از حیوانات کوچک و بزرگ وسایل و آلات گریز از دست دشمن و یورش و حمله به دشمن را عنایت فرموده است.
وَرَبُّکَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ حَفِیظٌ (1)
و پروردگارت حافظ همه چیز است.
إِنْ کُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَیْهَا حَافِظٌ (2)
به تحقیق هیچ کس نیست مگر نگهبانی بر او هست
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ(3)
حفاظت کردن خدا بهتر است که او از همه مهربانان مهربانترین است پروردگار بهترین پناهگاه است:
سراغ هر کس بروی محتاج و نیازمند است تنها پروردگار است که به کسی محتاج نیست و غنی مطلق است پس چه بهتر که فقط از او کمک بگیریم.
اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی أَصُولُ بِکَ عِنْدَ الضَّرُورَةِ، وَ أَسْأَلُکَ عِنْدَ الْحَاجَةِ، وَ أَتَضَرَّعُ إِلَیْکَ عِنْدَ الْمَسْکَنَةِ، وَ لَا تَفْتِنِّی بِالِاسْتِعَانَةِ بِغَیْرِکَ إِذَا اضْطُرِرْتُ، وَ لَا بِالْخُضُوعِ لِسُؤَالِ غَیْرِکَ إِذَا افْتَقَرْتُ
ص:274
لَا بِالتَّضَرُّعِ إِلَی مَنْ دُونَکَ إِذَا رَهِبْتُ، فَأَسْتَحِقَّ بِذَلِکَ خِذْلَانَکَ وَ مَنْعَکَ وَ إِعْرَاضَکَ، یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.(1)
پروردگارا چنانم کن در هنگام بیچارگی و گرفتاری به تو رو کنم و در هنگام حاجتمندی از تو درخواست و در هنگام نداری به درگاه تو زاری نمایم دچار مکن به کمک خواهی از غیرت در هنگام ناچاری و نه به خضوع و کرنش برای درخواست از غیر تو گاهی که نیازمند گشتم و نه به زاری کردن به درگاه دیگری جز تو هنگام هراسم که در نتیجه سزاوار خذلان و خواری تو گردم و مستحق منع الطف و اعراض تو شوم ای مهربان ترین مهربانان.
در فرازی از دعای بعد از نماز شب عرض می کند:
فَهَذَا مَقَامُ الْعَائِذِ بِکَ، وَ مَحَلُّ الْمُعْتَرِفِ لَکَ، فَلَا یَضِیقَنَّ عَنِّی فَضْلُکَ، وَ لَا یَقْصُرَنَّ دُونِی عَفْوُکَ، وَ لَا أَکُنْ أَخْیَبَ عِبَادِکَ التَّائِبِینَ، وَ لَا أَقْنَطَ وُفُودِکَ الْآمِلِینَ، وَ اغْفِرْ لِی، إِنَّکَ خَیْرُ الْغَافِرِینَ(2)
پروردگارا اینجا محل پناه آوردن است و جای اعتراف به توست بنابراین فضلت را از من مضایقه مکن و عفوت را درباره من دریغ مفرما و من از جمله بی بهره ترین توبه کننده و نومید ترین آنهایی که به درگاهت روی می آورند نباشم.
مرا ببخش که تو بهترین بخشاینده ای
و برای قبر و برزخ خود عرض می کرد:
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ بَارِکْ لَنَا فِی حُلُولِ دَارِ الْبِلَی، وَ طُولِ الْمُقَامَةِ بَیْنَ أَطْبَاقِ الثَّرَی، وَ اجْعَلِ الْقُبُورَ بَعْدَ فِرَاقِ الدُّنْیَا خَیْرَ مَنَازِلِنَا، وَ افْسَحْ لَنَا بِرَحْمَتِکَ فِی ضِیقِ مَلَاحِدِنَا، وَ لَا تَفْضَحْنَا فِی حَاضِرِی الْقِیَامَةِ بِمُوبِقَاتِ آثَامن(3)
ص:275
پروردگارا بر محمد و آل او درود فرست و ورود ما را به خانه در هم ریخته قبر و بسیار ماندن در میان طبقات خاک مبارک گردان و بعد از جدایی از دنیا خانه های قبر را بهترین خانه های ما قرار ده و به رحمت خود تنگی لحدهایمان را گشاده گردان و ما را در برابر حاضرین در روز قیامت به خاطر گناهان نابود کننده مان رسوا مفرما.
اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَی، وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَی، وَ وَفِّقْنِی لِلَّتِی هِیَ أَزْکَی(1)
پروردگارا به هدایت و راهنمایی گویایم کن و تقوی و پرهیزکاری را به من الهام کن و موفق دار به روش و کرداری که پاکیزه تر است.
یکی از درخواست های جدی و پراهمیت از پیشگاه خداوند متعال درخواست الهام و القا تقوا به باطن ماست.
چون وقتی انسان از ناحیه پروردگار کمک شود و پرهیز از گناه و پاکیزگی به دل و جانش اشراق گردد روحش در برابر اسیب های معصیت و نافرمانی حق تعالی مقاوم و انعطاف ناپذیر خواهد شد.
بعضی از بزرگان معتقدند: الهام عبارت از این است که خداوند در نفس انسان چیزی را القا می کند که او را برانگیزد به انجام کار خوب و یا ترک کار بد و لازم نیست شخص حتما پیامبر خدا باشد.
مثل الهامی که خداوند به مادر موسی علیه السلام کرد:
وَأَوْحَیْنَا إِلَی أُمِّ مُوسَی أَنْ أَرْضِعِیهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ وَلا تَخَافِی وَلا تَحْزَنِی إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ (2)
ص:276
ما به مادر موسی الهام نمودیم که طفل خود را شیر دهد و موقعی که بر جان کودک ترسید او را با جعبه سربسته و محفوظی به رود نیل افکند و ترس واهی به خود راه ندهد که ما بچه را به تو برمیگردانیم و او را از پیغمبران خود قرار خواهیم داد.
در جای دیگر قرآن در خصوص تقوا و الهام آن به قلب ها و جان ها می فرماید:
وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا(1)
قسم به جان بشر و قسم به خداوندی که آن را موزون و معتدل آفریده و نیک و بدش را به وی الهام نموده است بدون تردید کسی که نفس خود را از بدی ها پاک و منزه دارد رستگار خواهد بود و کسی که آن را آلوده به گناه و سیئات نماید زیانکار است.
اَلهِمنِی التَّقوی : مقصود امام سجاد علیه السلام تقوای وسیع و دامنه داری است که همه مسائل مادی و معنوی را در بر می گیرد.
راغب اصفهانی در معنای تقوا می گوید:
اَلوِقایَه حِفظَ الشَّییِء مِمِّا یُوذیهِ وَ یَضُرُّهُ و التَّقوی جَعلُ النَّفسِ فِی وِقایَه مِمّا یَخافُ وقایه نگاه داشتن چیزی است از آنچه موجب اذیت و ضرر است و تقوا عبارت از این است که آدمی نفس خود را از آنچه مایه خوف و نگرانی است حفظ کند.
پرهیزکاری از گناهان و ترس از خدا بهترین معنایی است که از تقوا شده و در اکثر آیات شریفه قرآن و کلمات نورانی معصومین علیهم السلام همین معنا منظور شده است.
در عظمت و ارزش بالای تقوا رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:
مَن رُزِقَ تُقیً فَقَد رُزِقَ خَیرَ الدُّنیا وَ الاخِرَه(2)
هر که تقوا روزیش شود خیر دنیا و آخرت روزیش شده است.
ص:277
و مولایمان علی علیه السلام فرمود:
التَّقوی غایَه لا یَهلِکُ مَنِ اتَّبَعها وَ لا یَندَمُ مَن عَمِلَ بِها لِاَنَّ بِالتَّقوی فازَ الفائِزونَ وَ بِالمَعصِیَه خَسِرَ الخاسِرونَ (1)
تقوا هدفی است که هر کس آن را دنبال کند به هلاکت نیفتد و هر که به کارش بندد پشیمان نشود زیرا با تقواست که رستگاران رستند و با معصیت است که زیانکاران زیان کردند
در بین ائمه طاهرین علیهم السلام امیرالمومنین علی علیه السلام و د ربین کلمات امیرالمومنین علیه السلام بیشترین سفارش تقوا در نهج البلاغه موجود است.
اءُوصِیکُمْ عِبادَ اللَّهِ بِتَقْوَی اللَّهِ، فَإِنَّها خَیْرُ ما تَواصَی الْعِبَادُ بِهِ، وَ خَیْرُ عَواقِبِ الْاءُمُورِ عِنْدَ اللَّهِ(2)
ای بندگان خدا شما را به تقوای خدا سفارش می کنم زیرا این بهترین سفارشی است که بندگان به یکدیگر می کنند و در پیشگاه خداوند بهترین پایان امور است.
به عنوان نمونه از صدها سفارش حضرت به تقوای الهی در نهج البلاغه شریف به این خطبه ها مراجعه فرمایید: 83و114و182و198و188و83و191و173و191و27و132و190و157و16و157و144و87و183و215و176
وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ (3)
از خدا بترسید و بدانید که خداوند با اهل تقواست.
مرحوم محدث قمی سه مرتبه برای تقوا بیان می کند.
1-حفظ نفس از عذاب آخرت به وسیله اصلاح عقاید
2-پرهیز از هر نوع گناه که خواه ترک واجب باشد و یا انجام حرام
3-حفظ دل و سر وجود از اشتغال به غیر پروردگار که البته این نوع از تقوی مربوط به خواص بلکه خاص الخاص بندگان خداست.
ص:278
در ادامه می گوید: معنای تقوا را این گونه بیان کرده اند اگر گذرگاه ما بیابان پر از خار باشد و لباس بلندی بر تن داشته باشیم چگونه دامن لباس را جمع می کنیم و مواظب هستیم که لباس و بدن ما به خاری اصابت نکند به همین ترتیب مواظبت و مراقبت در امور دنیا را تقوا گویند.
تقوا شرط قبولی اعمال است:
وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ (1)
نماز را به پا دار که به تحقیق نماز انسان را از بدکاری و منکر باز می دارد.
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (2)
شما که ایمان دارید روزه بر شما مقرر شده چنانکه بر پیشینیان شما مقرر بوده شاید متقی شوید.
الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ فَلا رَفَثَ وَلا فُسُوقَ وَلا جِدَالَ فِی الْحَجِّ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ یَعْلَمْهُ اللَّهُ وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَی وَاتَّقُونِ یَا أُولِی الألْبَابِ (3)
زمان حج در ماه های معین است و هر که در آن ملتزم حج شود آمیزش و بدکاری و مجادله در هنگام حج موقوف نیکی هر چه کنید خدا می داند توشه تهیه کنید که بهترین توشه ها تقواست و از من ای صاحبان اندیشه بترسید.
ص:279
وَ اعْضُدْهُمْ بِالنَّصْرِ، وَ أَعِنْهُمْ بِالصَّبْرِ...اللَّهُمَّ وَ أَیُّمَا غَازٍ غَزَاهُمْ مِنْ أَهْلِ مِلَّتِکَ، أَوْ مُجَاهِدٍ جَاهَدَهُمْ مِنْ أَتْبَاعِ سُنَّتِکَ لِیَکُونَ دِینُکَ الْأَعْلَی وَ حِزْبُکَ الْأَقْوَی وَ حَظُّکَ الْأَوْفَی فَلَقِّهِ الْیُسْرَ... وَ ارْزُقْهُ الشِّدَّةَ، وَ أَیِّدْهُ بِالنُّصْرَةِ(1)
پروردگارا مرزبانان و سربازان اسلام را جهت پیروزی بر دشمن و دارا بودن استقامت و صبر مددشان فرما ... خدایا هر رزمنده ای از ملت تو و یا هر مجاهدی از پیروان مکتب تو که تلاشی می کند دینت در مرتبه اعلی و حزبت در نهایت قدرت و بهره ات کامل تر گردد کارش را اسان فرما... و شدت و قدرت را نصیبش فرما با تایید و کمک خودت پیروزش کن.
قرآن پیروزی را منحصر به مدد پروردگار بیان می کند:
وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ (2)
پیروزی نیست جز از جانب پروردگار مقتدر و حکیم.
خداوند مهربان بر خود یاری و نصرت مومنین را لازم دانسته است.
وَکَانَ حَقًّا عَلَیْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِینَ (3)
و این حق ماست که مومنین را یاری کنیم.
تفاوت نصرت الهی با دیگران به جاودانگی و موقت بودن است وقتی نصرت خداوندی شامل حال ملتی شود در صورت قدر دانستن از نعمت پیروزی جاودانه می ماند اما پیروزی های دیگران بی دوام و کوتاه است به خصوص اگر همراه باظلم و تعدی باشد.
ممکن است ظالم پیروز چند صباحی حکومت کند ولی حکومتش دوامی نخواهد داشت سرانجام سزای جنایاتش را در همین دنیا خواهد دید و این وعده الهی است که
وَکَذَلِکَ نُوَلِّی بَعْضَ الظَّالِمِینَ بَعْضًا بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ (4)
ص:280
بدین سان ستمگران را به سزای اعمالی که می کنند بر یکدیگر مسلط می کنیم. امام باقر علیه السلام در ذیل این آیه می فرماید:
مَا انتَصَرَ اللهُ مِن ظالِمٍ اِلاّ بِظالِمٍ وَ ذلِکَ قَولُهٌ عَزَوَجَلَّ وَ کَذلِکَ نُوَلّیِ بَعضَ الظّالِمینَ بَعضًا (1)
خداوند هیچ گاه از ستمگر انتقام نگرفت مگر به وسیله ستمگری دیگر و این سخن خدای عزوجل است که و بدین سان ستمگران را به سزای اعمالی که می کنند بر یکدیگر مسلط می کنیم از موضوع جنگ و جهاد و نصرت الهی که بگذریم پیروزی مهم تر بر هواهای نفسانی است که تعبیر به جهاد اکبر شده است.
موسی بن جعفر علیه السلام می فرمود: پس از خاتمه یکی از جنگ ها مسلمین رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم سربازان مسلمان را مخاطب قرار داد و فرمود:
مَرحَبًا بِقَومٍ قَضُو الجَهادَ الاَصغَرِ وَ بَقِیَ عَلَیهِمُ الجَهادُ الاَکبَرِ قَیلَ یا رَسُولَ اللهِ وَ ما الجِهادُ الاَکبَرِ؟ قالَ جِهادُ النَّفسِ (2)
خوشا به حال مردمی که جهاد کوچک را پشت سر گذاشته و جهاد بزرگ برایشان باقی مانده عرض کردند ای رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم جهاد بزرگ کدام است؟ حضرت فرمود جهاد با نفس
ای شهان کشتیم ما خصم برون***ماند خصمی زو بتر در اندرون
کشتن این کار عقل و هوش نیست***شیر باطن سخره خرگوش نیست
دوزخست این نفس و دوزخ اژدهاست***کو بدریا ها نگرد کم و کاست
هفت دریا را در آشامد هنوز***کم نگردد سوزش آن خلق سوز
عالمی را لقمه کرد و درکشید ***معده اش نعره زنان هل من مزید
قَد رَجَعنا مِن جِهادِ الاَصغریم *** با نبی اندر جهاد اکبریم.
قدرتی خواهم ز حق دریا شکاف***تا به سوزن بر کنم این کوه قاف
سهل شیری دان که صفها بشکند***شیر آنرا دان که خود را بشکند
ص:281
امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود:
رَحِمَ اللهُ امرَءً غالَبَ الهَوی و افلَتَ مِن حَبائِلِ الدُّنیا (1)
خدا رحمت کند انسانی را که بر هوس خود چیره آمده و از دام های دنیا گریخت همان بزرگوار در جای دیگر فرمود: بر هوی و شهوت خود پیش از آن که ولع آن قدرت گیرد چیره آی و پیروز شو زیرا اگر قدرت گیرد بر تو مسلط شود و تو را به دنبال خود بکشند و نتوانی در برابرش ایستادگی کنی. (2)
أَللَّهُمَّ فَهَا أَنَا ذَا قَدْ جئْتُکَ مُطِیعاً لاِمْرِکَ فِیمَا أَمَرْتَ بِهِ مِنَ الدُّعَاءِ، مَتَنَجِّزاً وَعْدَکَ فِیمَا وَعَدْتَ بِهِ مِنَ الاجَابَةِ إذْ تَقُولُ: اُدْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ(3)
خدایا اینک این منم که به قصد اطاعت فرمانت و عهدی که بسته ای در خصوص دعا که به آن امر فرموده ای به حضورت آمده ام در حالی که قاطعانه می خواهم به پیمان خود در مسئله استجابت دعا وفا کنی آنجا که می فرمایی: مرا بخوانید تا اجابت کنم شما را
پس خداوند قبل از هر کس با ما پیمان بسته دعا از شما اجابت از من
خداوند به تمام وعده ها و وعیدهایش عمل خواهد کرد چه مربوط به دنیا باشد و چه درباره آخرت در طول تاریخ عمر بشر خداوند به پیمان هایش جامه عمل پوشانده است.
إِنَّ اللَّهَ یُدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا (4)
خداوند از اهل ایمان دفاع خواهد کرد.
این پیمان محکم الهی که از اهل ایمان حمایت کند و دیدیم چگونه به یاری پیامبران و پیروان آنان آمد و دشمنانشان را سرکوب و نابود کرد.
ص:282
وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَی اللَّهِ رِزْقُهَا (1)
هیچ جنبنده ای در زمین نیست جز آنکه خداوند متعهد روزی اوست.
چنان پهن خوان کرم گسترد***که سیمرغ در قاف قسمت خورد
ادیم زمین سفره عام اوست***بر این خوان یغما چه دشمن چه دست
خداوند در روزی رساندن به بندگانش بر سر پیمان خویش هست ولی چه باید کرد که غاصبان و ظالمان حق مظلومان را می خورند و البته سزای عمل خویش را خواهند دید.
اما چه وظیفه ای بر گردن ما در پیمان ها و قراردادهای اجتماعی و بین دو نفر است حفظ پیمان و نشکستن آن نشانگر صفای باطن است باید نخست به عهد و پیمان هایی با خداوند تبارک و تعالی می بندیم پایدار بمانیم و بعد نسبت به بندگان خدا جامعه ای که مردمش بی وفا وپیمان شکنند سرپا نخواهد بود و رو به نابودی و اضمحلال خواهد رفت.
حفظ پیمان در میان مردم عامل اعتماد و اطمینان و همیاری نسبت به یکدیگر می باشد.
امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود:
اِنَّ الوَفاءَ تَوامُ الصِّدقِ وَ لا اَعلَمُ جُنَّه اَوفی مِنهُ (2)
وفا به عهد پیمان قرین راستی است و من سپری نگاهدارنده تر از وفای به پیمان سراغ ندارم.
برای حفظ پیمان هایی که با خدا بسته ایم رعایت موارد ذیل ضروری است.
1-بر نفس سرکش لگام زدن و مانع از طغیان آن شدن
2-نظارت بر اعمال و مراقبت کامل که مبادا دارایی های معنوی از دست برود.
3-بر در خانه دل نشستن و ممانعت از ورود اغیار
4-تمام کارها را در دست قدرت پروردگار دانستن.
ص:283
5-حالت شرمندگی و ذلت را در پیشگاه پروردگار حفظ کردن.
ممکن است خداوند مهربان بارها قول و قرارهایی را که ما وفا نکردیم ببخشد اما گاه آن قدر پیمان شکنی بالا می گیرد که مثل بیماری که مرض غیرقابل علاج گرفته و طبیب او را جواب کرده خداوند بنده عهد شکنش را به حال خودش وا می گذارد و او را نمی بخشد و جواش را نمی دهد.
حفظ پیمان با مردم نشان ایمان و پیمان شکنی زشت ترین خیانت است.
الغَدرُ اَقبَحُ الخِیانَتَینِ(1)
جمله بالا از مولایمان علی علیه السلام بود و امام صادق علیه السلام فرمود: عِدَه المُومِنِ اَخاهُ نَذرٌ لا کَفّارَه لَهُ فَمَن اَخلَفَ فَبِخُلفِ اللهِ بَدَا وَ لِمَقتِهِ تَعَرَّضَ (2)
وعده دادن اهل ایمان به برادران خود نذری است که کفاره ندارد پس هر کس در وعده خود تخلف کند با خدا پیمان شکنی کرده و خود را در معرض خشم پروردگار قرار داده است.
دست وفا در کمر عهد کن***تا نشوی عهد شکن جهد کن
نیست بر مردم صاحب نظر***خصلتی از عهد پسندیده تر
ص:284
وَ اجْعَلْنِی مِنْ أَهْلِ السَّدَادِ، وَ مِنْ أَدِلَّةِ الرَّشَادِ، وَ مِنْ صَالِحِ الْعِبَادِ (1)
خدایا قرارم ده از محکم کاران و از کسانی که مردم را ارشاد و هدایت می کند و مرا از بندگان شایسته ات کن.
دعوت مردم به توحید و عقاید درست و راه رشد و تعالی توفیقی است که نصیب همه کس نمی شود.
دنیای امروز دنیای تبلیغ است چه در مسائل مادی و چه در موضوعات معنوی جمع زیادی از دنیاداران با تبلیغات بالا و چشم گیر اجناس خود را به فروش می رسانند و مردم را به خود جذب می کنند.
در امور معنوی اولین مبلغ انبیا و اولیا بودند که خداوند درباره اینان می فرماید:
الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلَا یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَکَفَی بِاللَّهِ حَسِیبًا(2)
کسانی رسالت های الهی را به مردم می رسانند و از خدا می ترسند و از احدی غیر خدا هراس ندارند و خدا برای حساب رسی کافی است.
بهترین و بافضیلت ترین نوع تبلیغ دعوت مردم به خداست: وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعَا إِلَی اللَّهِ(3)
سخن کدام انسان بهتر و نیکوتر از کلام کسی است که خلق را به خالق دعوت می کند و با گفته های خود بذر ایمان در قلوبشان می افشاند؟
ص:285
کار تبلیغ دین شغل انبیا است قدم به جای اولیا گذاردن است ارشاد خلق گاه به زبان و گاه با قلم است و در هر شکل ممکن باشد ارزشمند و گرانقدر است.
لِلاِنسانِ فَضیِلَتانِ عَقلٌ وَ مَنطِقٌ فَبِالعَقلِ یَستَفیدُ وَ بِلمَنطِقِ یَفِیدُ (1)
دو فضیلت و برتری از جمله مزایای انسان است یکی عقل آن دیگر منطق با نیروی عقل حقایق را فرا می گیرد و خود را از آن بهره مند می سازد و با نیروی منطق و بیان فرا گرفته های خود را تبلیغ می کند و به دیگران می آموزد.
گاه یک موعظه و یک سخن عالمانه و دلسوزانه چنان تحولی در فرد یا افراد جامعه به وجود می آورد که هیچ چیز را نمی توان جایگزین آن کرد.
همان بزرگوار فرمود: رُبَّ کَلامٍ اَنفَذُ مِن سِهامٍ(2)
چه بسا کلامی که تاثیرش در شنوندگان از تیرهای بران و دلش کاف زیادتر است.
همان بزرگوار فرمود: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم مرا مامور یمن نمود و به من فرمود با هیچ یک از اهالی کارزار مکن تا او را به آیین الهی دعوت نمایی به خدا قسم اگر پروردگار به دست تو یک نفر را هدایت نماید برای تو بهتر است از آنچه آفتاب بر آن طلوع می کند و غروب می نماید در حالی که حکومت آن پهنه وسیع برای تو باشد ای علی (3)
و در خصوص تبلیغ با قلم و نوشتار اولا آنقدر اهمیت دارد که خداوند به آن سوگند می خورد. ن وَ القَلَمِ وَ ما یَسطُروُنَ (4) سوگند به قلم و آنچه می نویسند.
و ثانیا از منظر معصومین در ارزش بسیار بالایی قرار دارد.
امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود: عُقولُ الفُضَلاءِ فِی اَطرافِ اَقلامِها عقل های دانشمندان در نوک قلم هایشان است.
ص:286
پیامبر عظیم الشان اسلام صلی الله علیه و آله وسلم می فرمود:
یُوزَنُ یَومَ القِیامَه مِدادُ العُلَماءِ وَ دِماءُ الشَهَداءِ فَیَرجَحُ مِذادُ العُلَماءِ عَلی دِماءِ الشَّهَداءِ (1)
روز قیامت مرکب عالمان و خون شهیدان باهم وزن می شوند و مرکب عالمان برخون شهیدان می چربد.
البته پیداست مداد و قلمی که در راه اعتلای ایمان انسان ها به کار گرفته شده باشد برتری دارد در غیر این صورت قلم هایی و قلم زن هایی وجود داشته و دارند که تیشه به ریشه دین می زنند و با کتاب های ضاله خود مردم را از صراط مستقیم الهی جدا می کنند شک نیست که جایگاهی جز آتش نخواهند داشت.
وَ أَعِنِّی عَلَی تَرْبِیَتِهِمْ وَ تَأْدِیبِهِمْ... وَ الْمَعْصُومِینَ مِنَ الذُّنُوبِ وَ الزَّلَلِ وَ الْخَطَاءِ بِتَقْوَاکَ، وَ الْمُوَفَّقِینَ لِلْخَیْرِ وَ الرُّشْدِ وَ الصَّوَابِ بِطَاعَتِکَ(2)
خدایا در تربیت و ادب کردن و نیکی به فرزندانم مرا یاری کن خدایا فرزندانم را از جمله کسانی قرار ده که به سبب تقوا و ترس از خودت از گناهان و لغزش ها و خطایا مصون مانده اند و به واسطه طاعت و بندگی موفق در کار خیر و راست و درست شده اند.
امام سجاد علیه السلام برای تربیت و تادیب فرزندانش از خداوند کمک می خواهد بی تردید ما بیشتر نیازمندیم در خانه خدا تضرع و زاری کنیم و توفیق خوب تربیت کردن فرزندانمان را از او درخواست کنیم.
شاید بعضی از پدر و مادرها فکر کنند همین که خوراک و لباس و مسکن اولاد خود را تامین کردند دیگر رسالتی بر دوششان نیست.
این درست است که اولاد واجب النفقه ما محسوب می شود ولی آن چیزی که از نفقه واجب تر است تربیت صحیح اولاد است.
ص:287
امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمود:
ما نَحَلَ والِدٌ وَلَدًا نَحلًا اَفضَلَ مِن اَدَبٍ حَسَنٍ (1)
بخشش و اکرام هیچ پدری به فرزندش بهتر از ادب و تربیت پسندیده نیست.
و نیز فرمود: لا مِیراثَ کَالاَدَبِ (2)
هیچ ارثی برای فرزندان بهتر از ادب و تربیت نیست.
موضوع تربیت فرزندان آنقدر مهم است که همان بزرگوار خطاب به امام حسن علیه السلام فرزند دلبندش می فرمود: فَاِنِّی اُوصِیکَ بِتَقوَی اللهِ اَی بُنَیَّ وَ لُزُومِ اَمرِهِ وَ عِمارَهَ قَلبِکَ بِذِکرِهِ وَ الاِعتِصامِ بِحَبلِهِ
من تو را به ترس از خدا و همراهی مداوم با دستورات او و آبادانی دلت با یاد خدا و چنگ زدن به ریسمان او سفارش می کنم.
پسرم اَحیِ قَلبَکَ بِالمَوعِظَه وَ اَمِنهُ بِالزِّهادَهِ وَ قَوِّ بِالیَقیِنِ وَ نَوِرّهُ بِالحِکمَه
دلت را همواره با شنیدن موعظه زنده نگهدار و با دل نبستن به دنیا و زهد آن را بمیران و آن را با یقین قوت بخش و با حکمت نورانی اش کن.
إِنَّمَا قَلْبُ اَلْحَدَثِ کَالْأَرْضِ اَلْخَالِیَةِ مَا أُلْقِیَ فِیهَا مِنْ شَیْ ءٍ قَبِلَتْهُ فَبَادَرْتُکَ بِالْأَدَبِ قَبْلَ أَنْ یَقْسُوَ قَلْبُکَ وَ یَشْتَغِلَ لُبُّکَ (3)
به تحقیق قلب کودک و جوان همانند زمین بایر است هر آنچه در آن بکارند می پذیرد بنابراین من تلاش کردم که تو را ادب کنم قبل از آنکه دلت قساوت یابد و عقلت مشغول شود.
تربیت درست فرزندان نه تنها بر عهده پدر و مادر است بلکه باید محیط و جامعه را نیز پاکیزه و دور از گناه نگه داشت تا نونهالان به رشد معنوی و اخلاقی برسند و آداب صحیح معاشرت را بیاموزند.
ص:288
گاه والدین نهایت کوشش و تلاش خود را برای تربیت درست فرزندان انجام می دهند مدرسه خوب برایشان انتخاب می نمایند ولی با کمال تاسف فضای حاکم بر جامعه چنان در التهاب گناه می سوزد که تمام زحمات والدین و اولیا مدرسه و مربیان بی اثر می شود.
نکته مهم تر در بحث تربیت این است که قبل از اینکه به ادب و تربیت دیگران بپردازیم خود را تربیت کنیم. تادیب و تربیت خود قبل از تادیب و تربیت بنابراین کسانی که تاریکی های گناه آنها را احاطه کرده و از تقوا و عفاف فاصله دارند چگونه می خواهند دیگران را تربیت کنند.
پس بهتر آن است که نخست به خود بپردازند و در مقام اصلاح خویش برآیند آنگاه به تربیت و تادیب دیگران اقدام نمایند.
أْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ (1)
آیا مردم را به نیکی و کارهای خوب امر می کنید اما خود را فراموش کرده اید؟ مولایمان علی علیه السلام خطاب به همه معلمان و مربیان تربیتی و هر کسی که در مسند ارشاد و موعظه خلق نشسته می فرمودک
مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَلْیَبْدَأْ بِتَعْلِیمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِیمِ غَیْرِهِ وَ لْیَکُنْ تَأْدِیبُهُ بِسِیرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِیبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِمْ (2)
هر کس خود را رهبر مردم نمود باید قبل از آموختن به دیگران به تعلیم نفس خویش بپردازد و قبل از تادیب زبانش به ادب کردن باطنش اقدام نماید و تعلیم کننده نفس خویش و ادب کننده آن جهت تکریم و احترام سزاوارتر است از کسی که تعلیم دهنده مردم و ادب کننده آنهاست.
ص:289
اَلّلهُمَّ ... وَیَا مَنْ هُوَ مُنْتَهَی خَوْفِ الْعَابِدِیْنَ، وَیَا مَنْ هُوَ غَایَةُ خَشْیَةِ الْمُتَّقِینَ.(1)
ای خدایی که اهل عبادت از او می ترسند و اهل تقوا از او در خوف و خشیت اند.
ترس از خدا صحیح و بجا و ترس از غیر خدا زبونی و ذلت است کسی که از خدا بترسد از هیچ چیز و هیچ کس نمی ترسد و آنکه خدا ترس نیست از همه چیز و همه کس می ترسد.
در مکتب اسلام و گفتار اهل بیت علیهم السلام ترس از خدا ویژه دانشمندان و انسان های فهمیده و آگاه بیان شده است.
إِنَّمَا یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ (2)
بندگان عالم و دانشمند الهی از خدا می ترسند.
فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ (3)
خداوند سزاوارتر است برای ترسیدن اگر شما ایمان آورده اید.
آدم های ترسو و ضعیفی هستند که از هر چه غیر خداست چنان می ترسند که اهل ایمان از خدا می ترسند و بلکه مقداری بیشتر از آن.
إِذَا فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَخْشَوْنَ النَّاسَ کَخَشْیَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْیَةً (4)
و هنگامی که جهاد بر آنها مقرر شد گروهی از آنها از مردم ترسیدند مانند ترس از خدا یا شدیدتر از آن.
درست است که در بعضی موارد ترس و احتیاط عامل خوبی برای حفظ انسان از لغزش و گناه می شود ولی همه جا پسندیده نیست. بدون تردید برای برقراری نظم و انضباط و
ص:290
برطرف کردن هرج و مرج ترس از مجازات چیز جالبی است و به طور قطع مردم را ملزم به اطاعت از مقررات و قوانین می نماید و یا ترس از خدا که در واقع ترس از مجازات گناه می باشد بسیار به جا و صحیح است.
ولی ترس به معنی ضعف اراده در انجام کارهای شایسته و خداپسند مذموم و باعث عقب ماندن انسان خواهد شد.
مولایمان علی علیه السلام برای مبارزه با ترس مذموم و تقویت اراده می فرمود:
اِذا هِبتَ اَمرًا فَقَع فِیهِ فَانَّ شِدَّهَ تَوَقّیهِ اَعظَمُ مِمّا تَخافُ مِنهُ (1)
هرگاه از کاری ترسیدی خود را در آن افکن زیرا سختی دوری کردن و اجتناب بزرگتر است از آنچه از آن ترس داری
برای معالجه ترس های بی موردو رفع آن امام صادق علیه السلام فرمود:
اِذا دَخَلتَ مُدخَلًا تَخافَه فَاقرَء هذِهِ الایَه هرگاه در مکانی وارد شدی و تو را ترس فرا گرفت این آیه را تلاوت کن رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطَانًا نَصِیرًا در جای دیگر فرمود: فَاِذا عایَنتَ الَّذِی تَخافَهُ فَاقرَا آیه الکرسی (2)
هر وقت با مسئله ترسناکی مواجه شدی آیه الکرسی را تلاوت کن البته از ذکر شریف حوقله یعنی لا حَولَ وَ لا قُوَّه اِلّا بِاللهِ العَلِیِّ العَظیم هم غافل نباشیم که در تسکین آدمی و رفع دلهره و ترس نقش بزرگی دارد.
باز امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس روزی صد بار این ذکر را بگوید خداوند تبارک و تعالی هفتاد نوع بلا را از او دفع می کند که سهل ترین آنها غم و غصه است. (3)
ص:291
آن هایی که با ذکر و یاد خدا ارتباط ندارند به طور یقین اگر ترس به سراغشان بیاید موجوداتی بی ارزش هستند و قابل اعتماد نمی باشند. ترس به خودی خود یک نقیصه و عیب بزرگ است چنانکه مولایمان علی علیه السلام فرمود: اَلجُبنُ مَنقَصَه ترس نقص و عیب است.
همان بزرگوار سفارش می کرد با این نوع افراد مشورت و رایزنی نکنید.
لا تُشرِکنَ َّفِی رَایِکَ جَبانًا یُضَعِّفُکَ عَنِ الاَمرِ وَ یُعَظِّمُ عَلَیکَ ما لَیسَ بِعَظیمٍ (1)
با آدم ترسو مشورت و رایزنی مکن که او تو را در تصمیم و اراده ات سست می گرداند و انچه به واقع بزرگ نیست در نظر تو بزرگ نشان می دهد.
وقتی از امام حسن علیه السلام سوال شد: ترس چیست؟
فرمود: اَلجراه عَلی الصّدیقِ وَ النَّکُولُ عَنِ العَدُوِّ (2)
دلیری در برابر دوست و گریختن از برابر دشمن
اصلا جای آدم ترسو در جبهه و جنگ نیست همان طور رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: مَن اَحَسَّ مِن نَفسِهِ جُبنُاً فَلا یَغزُ (3)
کسی که در خود احساس ترس می کند به جنگ نرود.
ص:292
اللَّهُمَّ وَ حَمَلَةُ عَرْشِکَ الَّذِینَ لَا یَفْتُرُونَ مِنْ تَسْبِیحِکَ، وَ لَا یَسْأَمُونَ مِنْ تَقْدِیسِکَ، وَ لَا یَسْتَحْسِرُونَ مِنْ عِبَادَتِکَ(1)
خداوندا حراست کنندگان عرشت فرشتگانی هستند که از تسبیح تو ناتوان نمی شوند و از تقدیس و تنزیه تو خسته نشده و از عبادت و بندگی تو سست نمی گردند.
یکی از اسماء الحسنی السُّبُّوح است یعنی خداوندی که تمامی موودات او را تسبیح و تنزیه می کنند.
وَإِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَکِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ (2)
موجودی نیست مگر به ستایش پروردگار تسبیح گوست ولی شما تسبیح گفتنشان را نمی فمهمید
ذکر تسبیحات اجزا نهان***غلغلی افکنده در این آسمان
جمله جزا زمین و آسمان***با تو می گویند روزان و شبان
ما سمیعیم و بصیریم و هشیم***با شما نامحرمان ما خامشیم
خامشیم و نعره تکرارمان***می رود تا پایتخت یارمان
ابی حمزه می گوید: ما با امام سجاد علیه السلام از محلی عبور می کردیم و صدای جیک جیک گنجشکان را می شنیدیم امام علیه السلام به ما فرمود آیا می دانید که گنجشک ها چه می گویند؟ عرض کردم خیر فرمود: از پدرم شنیدم که می فرمود: از پدرم علی بن ابیطالب امیرالمومنین علیه السلام شنیدم که فرمود: اِنَّ الطِیرَ اِذا اَصبَحَت سَبَّحَت رَبَّها وَ سَاَلتَهُ قُوتَ یَومِها وَ اِنَّ هذِهِ تَسبِیحُ رَبَّها وَ تَساَلُهُ قُوتَ یَومِها (3)
ص:293
پرندگان هر صبحگاه تسبیح پروردگار خویش می کنند و روزی آن روز خود را مطالبه می نمایند این گنجشک ها نیز مشغول تسبیح پروردگار خویش هستند و رزق امروز را مطالبه می کنند.
و از معنای سبحان الله از رسول الله صلی الله علیه و اله وسلم سوال شد؟ فرمود: هُوَ تَنزِیهُ اللهِ مِن کُلِّ سُوءٍ (1)
یعنی منزه دانستن خداوند از ناشایست.
امام صادق علیه السلام می فرمود: حضرت داود علیه السلام هر گاه زبور تلاوت می کرد هیچ کوه و سنگ و مرغی نبود مگر این که با او هم آوز می شد. (2)
امام سجاد علیه السلام صاحب زبور آل محمد علیهم السلام یعنی صحیفه سجادیه که پر از تسبیح و تنزیه پروردگار است سعید بن مسیب می گوید که امام سجاد علیه السلام در یکی از منازل سفر فرود آمد و دو رکعت نماز گذارد و در سجده خود تسبیح گفت و هر درخت و کلوخی بود هم صدا با او تسبیح گفتند. (3)
پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم دامنه عنوان فوق را وسعت داده و فرموده است:
مَن قَرَآ بِسمِ اللهِ الَّرحمن الرَّحیمِ مُوقِنًا سَبَّحَت مَعَهُ الجبِالُ اِلّا اَنَّهُ لا یَسمَعُ ذلِکَ مِنها (4)
هر که از روی یقین بسم الله الرحمن الرحیم بخواند کوه ها هم صدا با او تسبیح گویند اما او تسبیح آنها را نمی شنود.
خداوند فرشتگانی دارد که از روز خلقت تا قیامت به طور دایم مشغول تسبیح و عبادت پروردگارند.
امام صادق علیه السلام فرمود: اِنَّ لِلهِ مَلائِکَه رُکَّعًا اِلی یَومِ القیامَه وَ اِنَّ لِلهِ مَلائِکَه سُجَّدًا اِلی یَومِ القِیامَه (5)
ص:294
خداوند فرشتگانی دارد که تا روز قیامت در حال رکوعند فرشتگانی دارد که تا روز قیامت در حال سجده اند.
ملایک در مقام ارچه بلندند***ولی هر یک به جایی پایبندند
به معنی هر یکی دارند نامی***به کار خویش هر یک در مقامی
یکی از امر حق اندر سجود است***یکی دیگر مدام اندر قعود است.
امام سجاد علیه السلام در همان دعای سوم در توصیف فرشتگان می گوید:
وَ لا تَشغُلُهُم عَن تَسبِیحِکَ الشَّهواتُ وَ لا یَقطَعُهُم عَن تَعظِیمِکَ سَهوُ الغَفَلاتِ الخُشَّعُ الاَبصارِ
فرشتگانی که شهوت ها باعث نمی شود از تسبیح تو باز مانند و نیز فراموشی که ناشی از غفلت هاست آنها را از بزرگ دانستن تو مانع نمی شود فرشتگانی که دیدگانی خاشع دارند و سر به زیر افکنده اند.
ص:295
فَإِلَیْکَ أَفِرُّ، و مِنْکَ أَخَافُ، وَ بِکَ أَسْتَغِیثُ، وَ إِیَّاکَ أَرْجُو، وَ لَکَ أَدْعُو، وَ إِلَیْکَ أَلْجَأُ، وَ بِکَ أَثِقُ، وَ إِیَّاکَ أَسْتَعِینُ، وَ بِکَ أُومِنُ، وَ عَلَیْکَ أَتَوَکَّلُ، وَ عَلَی جُودِکَ وَ کَرَمِکَ أَتَّکِلُ(1)
خدایا به سویت فرار می کنم و از تو می ترسم و به تو استغاثه می نمایم و به تو امیدوارم و تو را می خوانم و به سویت پناه می برم و به تو اطمینان دارم و فقط از تو کمک می خواهم و به تو ایمان می آورم و بر جود و کرمت توکل می ج ویم.
معنای تسلیم خدا بودن در عبارات شیوای امام سجاد علیه السلام موج می زند فرار به سوی خدا ترس از او استغاثه به او امید به او پناه بردن به او و توکل بر او همه و همه حکایت از روح تسلیم و تن دادن به خواست پروردگار دارد.
راغب در معنای اسلام و مسلم ذیل آیات اِنَّ الدِّینَ عِندَاللهِ الاِسلامُ وَ تَوَفَّنِی مُسلِماً می گوید: اَی اِجعَلنی مِمَّن اَستَسلَمَ لِرِضاکَ یعنی خدایا مرا از جمله کسانی قرار ده که تسلیم رضا تو باشم.
مسلمان واقعی کسی است که پسندد آنچه را جانان پسندد هیچ گاه برای خداوند تبارک و تعالی تعیین تکلیف نکند و هیچ وقت خواست خود را بر خواست پروردگار ترجیح ندهند. تن به قضای الهی داده و راضی به رضای حق تعالی باشد.
پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم می فرمود: اَلاِسلامُ اَن تُسلِمَ وَجهَکَ لِلهِ عَزَّوَجَلَّ وَ اَن تَشهَدَ اَن لا الهَ اِلّا اللهُ (2)
اسلام آن است که وجودت را تسلیم خدای عزوجل کنی و شهادت دهی که معبودی جز الله نیست.
امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود: غایَه الاِسلامِ التَّسلیمُ غایَه التَّسلِیمِ الفَوزُ بِدارِ النَّعیمِ (3)
ص:296
نهایت اسلام تسلیم است پایان تسلیم رسیدن به سرای پرنعمت بهشت است.
زبان حال اهل رضا و تسلیم به خواست الهی این است
وَلَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا مَا آتَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ سَیُؤْتِینَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَرَسُولُهُ إِنَّا إِلَی اللَّهِ رَاغِبُونَ (1)
ولی اگر آنها به آنچه خداوند و رسول او در اختیارشان گذارده رضایت دهند و بگویند همین برای ما کافی است و خدا و رسول او از فضل خویش به زودی به ما می بخشد که ما فقط مشتاق پروردگاریم.
ثمره تسلیم و تن به رضای پروردگار دادن این است
یَهْدِی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَیُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ بِإِذْنِهِ وَیَهْدِیهِمْ إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ (2)
خداوند آن کسانی را که در پی کسب رضای او باشند به راه های سلامت هدایت می کند و به اجازه خویش از تاریکی ها به سوی نور رهبری می فرماید و آنها را به راه راست هدایت می کند.
ابتدا باید حسن ظن خود را نسبت به خدای بزرگوار خویش تقویت کنیم و به این باور برسیم که خداوند جز خیر برای بنده اش نمی خواهد و این طور نیست که اگر بعضی حوائج ما را برآورده نکرد و به خواسته های ما جامه عمل نپوشاند با ما سر ستیز دارد بلکه این ما هستیم که خیر و شر خویش را نمی فهمیم و خیال می کنیم که فلان چیز به نفع ماست و فلان چیز به ضرر در حلای اشتباه می کنیم و ذهن ما به خطا می رود.
ص:297
وَعَسَی أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَعَسَی أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ (1)
و چه بسیار چیزی را دوست ندارید ولی بر شما خیر است و چه بسیار چیزی را دوست دارید و برای شما شر است و خدا می داند و شما نمی دانید پس طبق بیان مولایمان علی علیه السلام طُوبَی لِمَنْ ذَکَرَ الْمَعَادَ وَ عَمِلَ لِلْحِسَابِ وَ قَنِعَ بِالْکَفَافِ وَ رَضِیَ عَنِ اللَّهِ (2)
خوشا به حال کسی که به یاد معاد باشد برای حساب رسی قیامت کار کند با قناعت زندگی کند و از خدا راضی باشد.
و باید معنای واقعی رضا و تسلیم را در برابر خواسته های الهی از امام حسین علیه السلام آموخت پس از آن همه مصیبت که بر او وارد شد در آخرین لحظات با وجود زخم های متعدد در بریدن و پرپر شدن گل های بنی هاشم و یاران خویش با خدای خویش چه می گفت: اِلهی رِضیً بِقَضائِکَ تَسلیمًا لِاَمرِکَ لا مَعبُودَ سِواکَ یا غِیاثَ المُستَغیِثینَ خدایا راضی به حکم قطعی توام تسلیم فرمانت هستم. معبودی جز تو ندارم ای پناه پناهندگان.
امام صادق علیه السلام می فرمود: سوره فجر را در نمازهای واجب و مستحب خود بخوانید زیرا که سوره حسین بن علی علیه السلام است. برای خواندن آن میل و رغبت نشان دهید خداوند شما را رحمت کند. ابواسامه که در مجلس حاضر بود عرض کرد چگونه این سوره سوره حسین علیه السلام اختصاص یافته است؟ فرمود: آیا نشنیده ای کلام خدا را که فرمود: یا اَیَّتُها النَّفسُ المُطمَئِنَّه منظور از نفس مطمئنه حسین علیه السلام است چرا که او صاحب نفس مطمئنه ای بود که از خدای خویش راضی بود و خدا نیز از او راضی بود و اصحاب او از
ص:298
آل محمد علیهم السلام از خدای خویش راضی هستند و در روز قیامت خدا هم از ایشان راضی است. (1)
در قرآن نیز در توصیف این گروه آمده:
قَالَ اللَّهُ هَذَا یَوْمُ یَنْفَعُ الصَّادِقِینَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ (2)
خداوند فرمود: قیامت روزی است که راست گفتن راستگویان سودشان می دهد برای آنها بهشت هایی است که از زیر درختان آن نهرها جاری است و برای همیشه در آن می مانند خدا از آنها راضی است و آنها از خدا راضی هستند که این است رستگاری بزرگ.
امیرالمومنین علی علیه السلام یادی از خباب بن ارت کرد و فرمود:
خداوند رحمت کند خباب بن ارث را که به تحقیق از روی میل و رغبت اسلام را اختیار کرد و از روی اطاعت امر هجرت نمود و به روزی مقرر خویش اکتفا نمود و از خداوند راضی بود و مجاهدانه زندگی کرد خوشا به حال کسی که به یاد روز قیامت باشد و برای روز حساب کار کند.
وَ قَنَعَ بِالکَفافِ وَ رَضِیَ عَنِ اللهِ (3)
و به اندازه روزی خود قناعت کند و از خدا راضی باشد.
شخص مولا سلام الله علیه دعا می کرد: اَلّلهُمَّ ... فَهَب لَنا فِی هذَا المَقامِ رِضاکَ (4)
پروردگارا در این جایگاه رضایت را بر ما نصیب و ببخش.
ص:299
وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ فِی الصَّلَاةِ عَلَی أَتْبَاعِ الرُّسُلِ وَ مُصَدِّقِیهِمْ
از جمله دعاهای امام سجاد علیه السلام در درود بر پیروان و تصدیق کنندگان پیامبران است.
اللَّهُمَّ وَ أَتْبَاعُ الرُّسُلِ وَ مُصَدِّقُوهُمْ مِنْ أَهْلِ الْأَرْضِ بِالْغَیْبِ عِنْدَ مُعَارَضَةِ الْمُعَانِدِینَ لَهُمْ بِالتَّکْذِیبِ وَ الِاشْتِیَاقِ إِلَی الْمُرْسَلِینَ بِحَقَائِقِ الْإِیمَانِ (1)
خداوندا سلام و درود فرست بر پیروان تصدیق کنندگان باطنی پیامبران در روزی زمین در همان حالی که معاندین پیغمبران را تکذیب می کردند آنها مشتاقانه با حقیقت ایمان به آنها می گرویدند.
تصدیق در مقابل تکذیب است تصدیق و یا به عبارتی پذیرش دعوت خدا و رسول در تمامی اعصار وجود داشته است. عده ای به خدا و پیامبر زمان خویش ایمان می آوردند ولی بیشتر مردم به مخالفت و تکذیب آن پیامبر اقدام می نمودند.
گاهی رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم را دلداری می دهد که:
وَإِنْ یُکَذِّبُوکَ فَقَدْ کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَثَمُودُ وَقَوْمُ إِبْرَاهِیمَ وَقَوْمُ لُوطٍ وَأَصْحَابُ مَدْیَنَ وَکُذِّبَ مُوسَی (2)
ای رسول خدا اگر تو را تکذیب می کنند پیش از آنها نیز قوم نوح و عاد و ثمود پیامبرانشان را تکذیب کردند هم چنین قوم ابراهیم و قوم لوط پیامبران خود را تکذیب نمودند و نیز اصحاب مدین و موسی تکذیب شدند.
بر همین اساس امام سجاد علیه السلام به پیروان انبیا و تصدیق کنندگانشان سلام و درود می فرستد که همواره اهل تصدیق در اقلیت بوده و هستند.
ص:300
درباره قوم نوح آمده وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِیلٌ (1)
جز عده کمی به نوح ایمان نیاورده بودند.
اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُکْرًا وَقَلِیلٌ مِنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ (2)
ای آل داوود شکر خدا کنید که بندگان شاکر من کم هستند.
فَلا یُومِنُونَ اِلّا قَلِیلاً (3)
قَلِیلًا مَا تَذَکَّرُونَ(4)
و جز اندکی از آنها ایمان نیاوردند. جز اندکی از آنها به خود نمی آیند اولین تصدیق قبول و ایمان به خداوند و یکتایی اوست که ثمره این تصدیق اثبات صفات خداوندی و نفی صفاتی است که او را سزا نیست.
نه مرکب بود و جسم نه مرئی نه محل***بی شریک است و معانی تو غنی دان خالق
مولایمان علی علیه السلام در این خصوص می فرماید:
اَوَّلُ الدِّینِ مَعْرِفَتُهُ، وَ کَمالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدِیقُ بِهِ وَ کَمالُ الْتَصْدیقُ بِهِ تَوْحِیدِهِ الاِخْلاصُ لَهُ، وَ کَمالُ الاِخْلاصِ لَهُ نَفْیُ الصِّفاتِ عَنْهُ(5)
قدم اول در دین شناخت پروردگار است و شناخت کامل او درست باور کردن اوست و کمال درست باور کردن او یگانه دانستن اوست و کمال یگانه دانستن او اخلاص به اوست و کمال اخلاص به او نفی صفات از اوست.
سُبْحَانَ رَبِّکَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ (6)
پروردگار تو که پروردگاری مقتدر است از آنچه توصیف می کنند منزه است بعد از تصدیق خداوند تصدیق پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله وسلم و آنچه را که بر او نازل شده است مطرح می باشد.
وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا (7)
ص:301
آنچه پیامبر برای شما می آورد به کار بندید و آنچه نهی می کند خودداری نمایید.
و پس از تصدیق پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم تصدیق عترت او از معصومین علیهم السلام می باشند که ارتباط بسیار نزدیکی بین تصدیق خدا و رسول و عترت پیامبر وجود دارد یعنی انکار یک امام معصوم مساوی با انکار پیامبر و خداوند تبارک و تعالی است زیرا که همه آن بزرگواران از جانب خداوند منسوب شده اند و رسول و فرستاده او هستند.
از جعفر بن محمد امام صادق از پدرش محمد بن علی از پدرش علی بن الحسین از پدرش حسین بن علی علیهم السلام نقل شده که فرمود: از امیرالمومنین علیه السلام سوال شد که منظور رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم از این جمله چه بوده است.
اِنِّی مُخلِفٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیِنِ من دو چیز گرانبها بر جای می گذارم؟ فرمود کتاب خدا و عترت بار دیگر سوال شد عترت کدامند: فرمود: من و حسن و حسین و امامان نه گانه ای که از نسل حسین هستند که نهمین فرزند حسین مهدی و قائم آل محمد صلی الله علیه و آله وسلم است آنها از کتاب خدا جدا نمی شوند کتاب خدا هم از آنها جدا نمی گردد تا در کنار حوض کوثر با رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ملاقات کنند.(1)
ص:302
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ حَصِّنْ ثُغُورَ الْمُسْلِمِینَ بِعِزَّتِکَ، وَ أَیِّدْ حُمَاتَهَا بِقُوَّتِکَ...وَ کَثِّرْ عِدَّتَهُمْ...وَ اَلّف جَمعَهُم(1)
خدایا بر محمد و ال او درود فرست و به عزتت مرزهای مسلمانان را محکم ساز و به نیرویت حامیان اسلام و مسلمین را تقویت فرما... و تعدادشان را زیاد کن ... و جمعشان را نسبت به یکدیگر الفت بخش و متحد فرما.
وحدت مسلمین باعث می شود که دشمن به دین و دنیای آنان طمع نکند و از انسجام و الفت به یکدیگر آنها به وحشت افتد و بر عکس تفرقه و جدایی بین فرقه های گوناگون مسلمانان حربه کارساز و قدیمی دشمنان اسلام و مسلمین بوده تا از اب گل آلوده ماهی بگیرند و به منافع مادی و سیاسی خویش و سلطه بر مسلمانان نایل آیند.
قرآن خیلی صریح و شفاف مسلمانان را از این حربه سیاسی آگاه کرده و می فرماید: وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ(2)
با یکدیگر اختلاف نکنید که ناتوان شده و آبرو و حیثیت شما از بین خواهد رفت.
وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ ذَلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (3)
این راه راست من است از آن پیروی کنید و از راه های دیگر پیروی نکنید که ما را از راه خدا منحرف می کنند اینها سفارشات پروردگار به شماست شاید پرهیزکار شوید.
برخورد قاطع خداوند با کسانی که بنای تفرقه بین مسلمین داشتند جای دقت زیادی دارد همان هایی که جهت تضعیف اسلام و مسلمین پایگاه می ساختند چنانکه متاسفانه تحت نام مولایمان امیرالمومنین علیه السلام عده ای متصوفه مراکزی را به وجود آورند و بیشتر
ص:303
شرکت کنندگان در مراکز آنان در مساجد و نماز جماعت در مسجد حضور ندارند و بسیاری اهل تقلید از مراجع تقلید نیستند و فقط دنبال قطب و مراد هستند و جمعیت خویش را جدا بافته از سایرین می دانند و باعث تفرقه بین مسلمانان شده اند.
ینَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَکُفْرًا وَتَفْرِیقًا بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ وَإِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَلَیَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَی وَاللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ لَا تَقُمْ فِیهِ أَبَدًا (1)
آنانی که مسجدی برای ضرر زدن و تقویت کفر و تفرقه بین اهل ایمان و کانونی برای کسی که با خدا و رسول او از قبل دشمنی کرده می سازند و قسم می خوردند که ما جز نیکی قصد دیگری نداشتیم خداوند شهادت می دهد که اینها دروغگو هستند ای رسول ما هرگز در این مسجد پا مگذار.
تفرقه اندازان بین مسلمین باعث شدند از همان روزهای نخستین در حالی که اسلام جوان بود مردم گروه گروه شوند و هر کسی دنبال مرام و مراد خاصی برود و به هفتاد و سه ملت تبدیل شوند. در صورتی که فقط یک گروه رستگار و نجات یافته است چون خداوند تبارک و تعالی یک راه مستقیم بیشتر ندارد.
مولایمان علی علیه السلام می فرمود: لَتَفَرَّقَّنَ هذِهِ الاُمَّه عَلی ثَلاثٍ وَ سَبعِینَ فِرقَه وَ الَّذی نَفسِی بِیَدِهِ اِنَّ الفِرَقَ کُلَّها ضالَّه اِلّا مَنِ اتَّبَعَنِی وَ کانَ مِن شِیعَتی (2)
این امت هفتاد و سه فرقه خواهد شد و سوگند به آن که جانم در دست اوست همه این فرقه ها گمراهند مگر کسی که از من پیروی کند و شیعه من باشد پیامبر عظیم الشان صلی الله علیه و آله وسلم هشدار داد که آنچه بر سر بنی اسرائیل آمد و مو به مو بر سر امت من نیز خواهد آمد... بنی
ص:304
اسراییل هفتاد و دو ملت شدند و امت من نیز به زودی هفتاد و سه ملت خواهند شد. کُلُّهُم فِی النّارِ اِلّا واحِده (1)
که به جز یک فرقه همه در آتش باشند.
وَ لَا تَبْتَلِیَنِّی بِالْکِبْرِ، وَ عَبِّدْنِی لَکَ وَ لَا تُفْسِدْ عِبَادَتِی بِالْعُجْبِ، وَ أَجْرِ لِلنَّاسِ عَلَی یَدِیَ الْخَیْرَ وَ لَا تَمْحَقْهُ بِالْمَنِّ، وَ هَبْ لِی مَعَالِیَ الْأَخْلَاقِ، وَ اعْصِمْنِی مِنَ الْفَخْرِ(2)
پروردگارا به کبر و بزرگ منشی مبتلایم مکن و به عبادت خودت وادارم کن و تباه مکن عبادتم را به عجب و خودبینی و به دست من کار خیر مردم را اجرا کن ولی با منت گذاری من از بینش نبر و مرا به پایه های بلند اخلاق برسان و از فخر کردن و به خود بالیدن نگاهم دار.
درخواست کلی امام علیه السلام تواضع در همه زمینه هاس ابتدا تواضع در پیشگاه پروردگار است.
راغب در مفردات می گوید.اَلعُبُودِیَّه اِظهارُ التَّذَلُّل وَ العِبادَه اَبلَغُ مِنها لِاَنَّها غایَه التَّذَلُّلِ عبودیت و بندگی به معنای اظهار ذلت است ولی عبادت رساتر از آن است زیرا عبادت حالتی از آن نهایت درجه تذلل است نهایت تواضع ما وقتی است که در برابر خدای خویش به خاک می افتیم و او را سجده می کنیم.
از امام صادق علیه السلام سوال شد آیا سجده برای غیر خدا جایز و شایسته است؟ فرمود نه عرض شد چگونه خداوند ملایکه را امر به سجده آدم فرمود؟ پاسخ داد که اگر کسی به امر خدا سجده کند خدا را سجده کرده بنابراین سجده ملایکه برای خدا بود زیرا ناشی
ص:305
از امر باری تعالی بود وقتی امام علیه السلام عرض می کند عبدنی یعنی خدایا روح تواضع واقعی و کامل را در پیشگاهت به من عطا کن.
کسانی که علاقمند هستند بنده باشند و نهایت تواضع و خضوع را در برابر خدای خویش داشته باشند باید او را اطاعت کنند و دست از نافرمانیش بردارند.
امام صادق علیه السلام می فرمود:
مَن اَرادَ عِزاً بِلا عَشیِرَه وَ غِنیً بِلا مالٍ وَ هَیبَه بِلا سُلطانٍ فَلیَنتَقِل عَن ذُلِّ مَعصِیَه اللهِ اِلی عِزًّ طاعَتِهِ (1)
کسی که می خواهد بدون داشتن عشیره و فامیل در جامعه عزیز باشد آن کس که می خواهد بدون داشتن ثروت و مال غنی و بی نیاز باشد آنکه می خواهد بدون دارا بودن سلطه و قدرت واجد هیبت و ابهت باشد باید از محیط ذلت گناه به فضای نورانی اطاعت از خداوند منتقل گردد.
مرحله بعد تواضع در برابر غیر خداست این نیز باعث عزت و رفعت انسان می گردد چنانکه رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:
التَّواضُعُ لا یَزِیدُ العَبدَ اِلّا رِفعَه فَتَواضَعُوا یَرحَمکُمُ اللهُ (2)
تواضع مقام متواضع را در جامعه بالا می برد تواضع کنید تا رحمت خداوند بزرگ شامل حالتان گردد.
در یکی از عبارات امام سجاد علیه السلام این بود که وَ اعصِمنِی مِنَ الفَخرِ خدایا از فخر کردن و به خود بالیدن نگاهم دار.
شخص متواضع اهل فخر فروشی و به خود بالیدن نیست بعضی به خانواده و گذشتگان خود می بالند و گرفتار خود برتربینی می شوند بعضی به ثروت و مال خویش و بعضی به پست و مقام خود برتربینی در هر شکلی مذموم و خلاف تواضع است.
ص:306
رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم می فرمود: اِنَّ اللهَ تَعالی اَوحی اِلَیَّ اَن تَواضَعُوا حَتّی لا یَفخَرَ اَحَدٌ عَلی اَحَدٍ وَ لا یَبغِی اَحَدٌ عَلی اَحَدٍ (1)
خداوند به من وحی فرستاد که همواره متواضع باشید تا کسی بر دیگری مباهات ننماید و فردی نسبت به فرد دیگر بغی و ستم نکند.
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم با تعالیم خود تکبر و افتخار زمامداران و صاحبان مقام را در ارگان های کشوری و لشکری برانداخت و آن را نشان کوته فکری و ضعف افراد دانست.
مولایمان علی علیه السلام در ضمن خطبه ای فرمود: وَ اِنَّ مِن اَسخَفِ حالاتِ الوُلاه عِندَ صالِحِ النّاسِ اَن یُظَنَّ بِهِم حُبُّ الفَخرِ (2)
از پست ترین و بی ارزش ترین حالات زمامداران نزد مردم صالح و درستکار این است که به آنان گمان برده شود که به فخر و مباهات علاقه دارند. یک آقایی به نام عقبه ابن بشیر اسدی به امام باقر علیه السلام عرض کرد من عقبه بن ابشیر اسدی هستم در قوم خود از جهت شرافت پدری بسیار عظیم و رفیعم. حضرت فرمود با حسب خود بر ما منت مگذار که خداوند به وسیله ایمان کسی را که مردم او را پست می خواندند اگر مومن باشد بالا برده و به واسطه کفر کسی را که مردم او را شریف می خواندند اگر کافر باشد پست نموده پس هیچ کس بر دیگری فضیلت و برتری ندارد مگر به تقوا
ص:307
وَکانَ مِن دُعائِهِ علیه السلام فِی ذِکرِ التَّوبَة وَطَلَبِها
از جمله دعاهای حضرت سجاد علیه السلام درباره توفیق توبه و درخواست آن
أللَّهُمَّ إنِّی أَتُ_وبُ إلَیْ_کَ فِی مَقَامِی هَذَا مِنْ کَبَائِرِ ذُنُوبِی وَصَغَائِرِهَا وَبَوَاطِنِ سَیِّئآتِی وَظَوَاهِرِهَا...وَقَدْ قُلْتَ یَا إلهِی فِی مُحْکَمِ کِتابِکَ إنَّکَ تَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِکَ، وَتَعْفُو عَنِ السَّیِّئآتِ، وَتُحِبُّ التَّوَّابِینَ، فَاقْبَلْ تَوْبَتِی کَمَا وَعَدْتَ وَأعْفُ عَنْ سَیِّئآتِی کَمَا ضَمِنْتَ...فَاجْعَلْ تَوْبَتِی هَذِهِ تَوْبَةً لا أَحْتَاجُ بَعْدَهَا إلَی تَوْبَة، تَوْبَةً مُوجِبَةً لِمَحْوِ مَا سَلَفَ، وَالسَّلاَمَةِ فِیمَ_ا بَقِیَ(1)
پروردگارا در این حالی که هستم به سویت توبه می نمایم توبه از گناهان برزگ و گناهان کوچکم و از لغزش های پنهانی و آشکارم... و تو ای خدای من در کتاب محکم و استوار خود فرمدوه ای که توبه را