آشنایی با حوزه های علمیه شیعه در طول تاریخ

مشخصات کتاب

سرشناسه:موحد ابطحی، حجت

عنوان و نام پدیدآور:آشنائی با حوزه های علمیه شیعه در طول تاریخ/ موحد ابطحی

مشخصات نشر:اصفهان: حوزه علمیه اصفهان، - 1365.

مشخصات ظاهری:ج.مصور (بخشی رنگی)

شابک:بها:1400ریال(ج.1)

وضعیت فهرست نویسی:فهرستنویسی قبلی

موضوع:حوزه های عملیه -- ایران -- تاریخ

موضوع:مدرسه ها

موضوع:شیعه -- سرگذشتنامه

رده بندی کنگره:BP7/4/م 8آ5 م

رده بندی دیویی:297/071

شماره کتابشناسی ملی:م 65-737

ص :1

اشاره

ص :2

ص :3

حمد و ثنای الهی و پیشگفتار

اشاره

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

با حمد و ستایش فراوان در پیشگاه خداوندی که بشر را به نیروی ادراک مجهز ساخته و باو قدرت بیان و نگارش عنایت کرده و بدینوسیله زمینه رشد و تکامل او را فراهم ساخته است.

و با درود و ثنای بسیار بر پیامبران الهی،که از جانب حق آگاهی و معرفت یافته و انسانها را با تعلیمات آسمانی خود در راه ترقی و تمدن بشری بحرکت درآورده اند بخصوص خاتم و خاتم آنان،رسول بزرگ و پیامبر عظیم الشان،حضرت محمد بن عبد اللّه صلّی اللّه علیه و آله،اولین پایه گذار حوزۀ علمیه در تاریخ اسلام.

و با درود و سلام بر اهل بیت و عترت بزرگوار پیامبر که تداوم دهندگان راه،و مجریان احکام دین اویند،از اولین و برترین چهرۀ آنها مولی الموحّدین،امیر المؤمنین امام علی،تا منجی جهان بشریت،بقیة اللّه فی الارض الامام حجّة بن الحسن العسکری، و با لعنت و نفرین بر دشمنان دین،ستمگران بر پیغمبر و آل او و غصب کنندگان حقوق آنها از ابتدأ حرکت اسلامی تا پایان زندگی انسانها در این جهان.

و پس از تجلیل و ادای احترام نسبت به مقام علماء و نویسندگان و پرچمداران حوزه های علمیۀ شیعه که در طول تاریخ پرافتخار تشیع،در تأسیس و حفظ و گسترش حوزه های علمیه،گامهای بلندی برداشته و بعنوان وارثان انبیاء،تداوم بخش راهشان بوده اند.نویسنده چنین مینگارد:

از موضوعات بسیار مهمی که در این زمان برای بسیاری از افراد،تحقیق و بررسی و شناختن آنها جالب است و بدنبال آگاهی در مورد آنها میروند حوزۀ علمیه است زیرا:

از یکطرف مردم مسلمان و متعهدی که بدستور امام زمان عج و راهنمائی آن امام

ص :4

غایب،در تشخیص وظائف دینی خود به علماء و مراجع بزرگوار تقلید مراجعه، مینمایند و بوسیلۀ مبلغین و گویندگان و نویسندگان دینی،با اصول و فروع و اخلاق اسلامی آشنا میشوند مایلند حوزه های علمیه(که محل پرورش مراجع تقلید و جایگاه تربیت مبلغین دینشان میباشد)را بشناسند و هرچه بیشتر از چگونگی گذشته و حال، برنامه و روش این مراکز بزرگ علمی و تربیتی،آگاهی بدست آورند.

و از طرف دیگر حرکت انقلاب اسلامی و رشد و گسترش آن و تأثیرات فراوانی که در همۀ جهان داشته و همه میدانند که نقطۀ شروعش شهر مقدس قم و حوزه های علمیه بوده است و بوسیلۀ علماء و روحانیون رهبری میشده،زمینه حساسیت بیشتر را فراهم کرده و در ذهن بسیاری از مردم جهان سئوال هائی را مطرح ساخته است که:

حوزه چیست؟

چه کسانی نقش عمده در حوزه علمیه دارند؟

ارزشهای اصلی در حوزه ها کدامند؟

حوزۀ علمیه چگونه در جامعۀ اسلامی بوجود آمد؟

چرا گاهی حوزه ای فعال و زمانی دیگر ضعیف میشود؟

چرا در شهرهای مذهبی که قبور ائمۀ معصومین ع یا امامزادگان عظیم الشان در انجا هست حوزه های علمیه بیشتر دوام می آورند و قوی میشوند؟

چرا مدارس علمیه در میان شهرها ساخته میشوند؟

نقش مراجع تقلید در ایجاد رابطه بین حوزه های علمیه و مردم چیست؟

و چراهای دیگر و چگونه های دیگری که مایلند پاسخ آنها را بدانند.

و بهمین جهات بود که از مدتی قبل،در اندیشه بودم که در این زمینه کاری انجام دهم و در صورت توفیق الهی،خدمتی را عرضه کنم ولی از یکطرف مسئولیتهای تدریسی و حوزه ای که بیشترین وقت مرا دربر گرفته است و از طرف دیگر گستردگی میدان این بررسی و تحقیق که فرصت زیاد و امکانات فراوان می طلبد،در تصمیم گیری جدی مانعی بحساب می آمد تا آنکه بعد از مذاکره با عده ای از علماء

ص :5

و نویسندگان حوزه های علمیه قم،مشهد و اصفهان و تشویق آنان بر این اقدام و بعلاوه نیاز شدیدی که احساس میکردم مرا آماده کرد که با توکل بر خدای بزرگ، تصمیم گیری کرده و باندازه توان گام برداشته و انجام وظیفه نمایم.

اجمالی از مطالب کتاب

باتوجه به آنچه گذشت وارد صحنه بررسی و پژوهش شده و بصورت سیری در حوزه های علمیه و نگرشی بر انها مطالبی را جمع آوری نموده و در ضمن بخشهای گوناگونی قرار دادم همانند:

1-ویژگیهای حوزه های علمیه

2-امام خمینی و حوزه های علمیه

3-علماء شهید،تربیت یافتگان حوزه های علمیه

4-زنهای مجتهده و عالمه

5-حوزۀ علمیۀ رسول خدا(صلّی اللّه علیه و آله)

6-ضربۀ سهمگین بر حوزۀ علمیۀ رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم

7-حوزه های علمیه،در زمان ائمۀ معصومین(علیهم السّلام)

8-حوزه های علمیه در زمان غیبت کبری

9-پرچمداران حوزه های علمیه

10-اسوه های تقوی در حوزه های علمیه

11-سیر علوم،در حوزه های علمیه

12-تألیف و نگارش،در حوزه های علمیه

و البته میدانیم که ادای حق این مطالب گوناگون در اطراف آن موضوع پراهمیت تحقیقی بیشتر و توانائی کاملتری میخواهد ولی امید میرود که این اقدام کوچک، مقدمه ای برای کوشش های وسیع تر و نتیجه گیری هائی مفیدتر واقع گردد.

در ابتدأ تعریفی از حوزۀ علمیه و توضیحی دربارۀ نام و ریشه آن در اسلام میآوریم و سپس به بیان ویژگیها و چگونگی برنامه های حوزه ای می پردازیم.

ص :6

تعریف حوزۀ علمیه

حوزۀ علمیه،محل کسب علوم و آگاهی های اسلامی و آشنائی با فرهنگ اسلام توأم با عمل و اخلاص و زهد،با نظامی متکی باحساس مسئولیت دینی می باشد.

ریشۀ حوزۀ علمیه در قرآن و اسلام

همانطور که بسیاری از برنامه ها و سنت ها و تأسیسات و مراکز مهمی که در میان مسلمین وجود دارد و بصورت یک مسئله اساسی درآمده،در وقتی که ریشه یابی شود به یک دستور از اسلام و یک حکم دینی در قرآن مجید منتهی می شود و همان دستور اولیه بوده است که با گذشت زمان و اقدام ها و کوشش های مسلمین به تأسیس پایگاه های مهم و دستگاههای وسیع کشیده شده است.

حوزۀ علمیه نیز ریشه در آیات قرآنی دارد و رهنمودهای اسلامی است که کار تعلیم و تعلم را گسترش داده و بتدریج،در طول زمان بصورت حوزه های وسیع درآمده است و اینک مناسب است نمونه ای از این آیات را مورد توجه قرار دهیم و با بیان شأن نزول آن،نقش سازنده و حرکت آفرین آنرا بشناسیم.

مسلمانها بعلت درک اهمیت جهاد همه رو بسوی جهاد و قتال میکردند و علاقه و شیفتگی خود را در این زمینه بحد اعلا میرساندند بطوریکه آرزوی شهادت و جانبازی از ظاهرترین صفات آنها گردید و همیشه در انتظار دستوری برای حرکت بسوی معرکۀ قتال بودند و هیچ امری در نظر آنها مهمتر از این کار بزرگ نبود تا آنکه آیه نازل شد، وَ مٰا کٰانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً فَلَوْ لاٰ نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طٰائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذٰا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ توبه، 122 (1).

ص :7


1- 1) نباید همۀ مؤمنین کوچ کنند،چرا حرکت نمی کنند از هرفرقه ای از آنها گروهی که تفقه و تحصیل علم دین کنند و وقتی بسوی قوم خود بازگشتند آنها را از مخالفت با خدا بترسانند،شاید آنها بترسند.

در این آیه(بنابر بعضی از تفسیرها)بمؤمنین اعلام شده که نباید همگی رو بمیدان جهاد و قتال بنمایند بلکه باید از هرقوم و گروهی عده ای بدنبال تفقه در دین و اگاهی در مسائل اسلامی بروند و وقتی بسوی مردم خود بازگشتند آنها را ارشاد نموده و از عواقب عصیان و نافرمانی خداوند برحذر دارند.

نزول این آیه و اعلام این دستور پژوهش و تحقیق و یادگیری اسلام را پی ریزی نمود و بدنبال آن بعنوان یک وظیفۀ اسلامی،تعلیم و تعلم در احکام دین و آیات الهی در جامعۀ اسلامی شکل گرفت.

البته طبیعی است در زمان رسول خدا ص که مردم با حضور در محضر رسول خدا و استفاده از علم لدنّی (1)آن پیشوای بزرگ الهی می توانستند با اسلام و احکام ان آشنا شوند،حوزۀ علمیه بشکلی بوده است که بدون گستردگی و پیچیدگی کار اسلام شناسی و تحقیق را انجام میداده،ولی هرچه زمان بجلو رفت و موانع و مشکلات و گستردگی جامعه اسلامی زیاد شد،و رسیدن به احکام اسلام و آگاهی به مقاصد اسلامی با دشواری ها مواجه گردید،نیاز به تحصیل مقدمات و فراهم ساختن زمینۀ تحقیق احساس شد و لذا مراکزی که بعدا"بنام مدرسه و حوزۀ علمیه نامیده شد بوجود آمد که در آن جاها تحقیق و بررسی،تعلیم و تعلم، کتاب و کتابخانه و تمام لوازم تحقیق و آشنائی با اسلام جمع گردید.

در این حوزه های علمیه چه بسا علومی مورد تعلیم و تعلم قرار می گیرد که در زمان رسول خدا ص برای شناختن اسلام نیازی بآنها نبود ولی در فاصلۀ قرون متعدد از زمان رسول خدا،برای شناختن اسلام تحصیل آن علوم ضروری گردید مثلا"شناختن رجال و راویان حدیث،بعنوان یک علم گسترده درآمد که در- حوزۀ علمیه مطرح می باشد و حال آنکه در زمان رسول خدا لزومی نداشت.

انگیزه دیگری که برای گسترش علوم حوزه ای بوجود امد جنبه تحقیق هائی بود که پژوهشگران غیر عرب زبان در مورد اسلام شروع نمودند و چون برای تحقیق در

ص :8


1- 2) علم لدنی علمی است که بدون درس خواندن،از جانب خداوند به پیامبر یا امام افاضه میشود و این کلمه گرفته شده است از تعبیرات قرآن که در مواردی، میفرماید عَلَّمْنٰاهُ مِنْ لَدُنّٰا ...آتَیْنٰاکَ مِنْ لَدُنّٰا ذِکْراً" ...مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ

قران و حدیث بزبان عربی نیاز داشتند لازم گردید علومی را کسب کنند همانند:

لغت،نحو،صرف،معانی،بیان و....که بتوانند به حقائق قران و سنة دست یابند و بهمین جهت در حوزه ها تحصیل علوم مقدماتی نیز رایج گردید و موجب توسعۀ رشته های درسی حوزه ای شد.

حوزۀ علمیه،مدرسه،مسجد

نام حوزه در زمانهای قدیم مطرح نبوده است بلکه در ابتدای امر محل تحصیل علوم اسلامی مساجد بوده و سپس با توسعه فعالیت علمی از یکطرف و فراهم شدن امکانات زندگی از طرف دیگر مدارسی بوجود آمد که محل تحصیل علوم دینی گشت و سپس با گسترده شدن فعالیت و امکانات تحصیلی در جاهائیکه مجموعه ای از مدارس و مراکز تحصیلی گرد می آمد نام حوزه علمیه بر آن نهاده شد و لذا است کسی که بخواهد تاریخ حوزه ها را بررسی کند باید راجع به مدارس و مساجد تحقیق کند،زیرا در همانجاها است که در گذشته کار حوزه ای انجام میشده است.

ص :9

ویژگیهای حوزه های علمیّه

اشاره

ص :10

امتیازات و ویژگیهای حوزه های علمیه

با بررسی و تحقیق در حوزه های علمیه و تاریخ علمأ و مدارس و کتابخانه ها خصوصیاتی را در مورد آنها می یابیم که بعضی جنبه کلی دارند و در همه یا اکثر حوزه ها مطرح می باشند و شناختن آنها در راه رسیدن به آگاهی در مورد حوزه علمیه نقش اساسی دارد لذا در ضمن چند قسمت این ویژگیها را مورد بررسی قرار میدهیم.

اتصال و ارتباط حوزه و مسجد و کتابخانه

از مطالبی که بسیار جالب است و در معماری های باعظمت رعایت شده پیوستگی بنای مدرسه و مسجد و احیانا"مسجد و کتابخانه است،مثلا"در کنار مسجد امام(مسجد شاه سابق)در اصفهان مدرسه طلاب علوم دینی ساخته شده و در کنار مسجد سید و مسجد حکیم که از عظیم ترین مساجد اصفهان میباشند حجره هائی برای طلاب حوزه علمیه ساخته شده و از آنطرف در مدرسه صدر، ملا عبد اللّه،جده بزرگ،نیم آور در اصفهان و مدرسه فیضیه و مدرسه حجتیه در قم و...مساجدی ساخته شده است و بازمی یابیم که گاهی کتابخانه در کنار مسجد قرار گرفته همانند کتابخانۀ عظیم مسجد اعظم قم در حالیکه اگر پیوستگی مسجد و مدرسه نبود همانا بهتر می بود که کتابخانه در کنار مدرسه باشد و این نشان میدهد که در فرهنگ حوزه ای که برخاسته از فرهنگ قرآن است علم و ایمان،آگاهی و پرستش در کنار یکدیگر و مکمل یکدیگرند باین معنی که آنوقتی حوزه مفید است که در کنار مسجد باشد و وقتی مسجد نقش سازنده دارد که در کنار علم و مدرسه باشد.

رابطۀ تنگاتنگ حوزۀ علمیه و جامعه

در نظام حوزه ای آنچنان ارتباط محکم و پیوسته ای با جامعه اسلامی وجود دارد که چهره های سرشناس و عظیم حوزه،همان چهره های بزرگ جامعه هستند.زعیم حوزه عموما"زعیم دینی جامعه نیز هست مثلا"می یابیم

ص :11

بازار بزرگ اصفهان،از مسجدجامع تا میدان امام و امتداد آن تا بازارچه حسن- آباد،تعدادی از مدارس علمیه در اطراف و نزدیکی های آن ساخته شده اند و این منظره نشانه ای از ارتباط حوزه علمیه با مردم می باشد.

ضمنا"مدارس دیگری نیز با فاصله کمی از بازار و یا در پرجمعیت ترین مراکز مردمی شهر،ساخته شده اند همانند:مدرسه امامیه،مدرسه امامزاده- اسماعیل،مدرسه سید(پیوسته به مسجد سید)،مدرسه چهارباغ(امام صادق)،مدرسه میرزا حسین،مدرسه میرزا مهدی،مدرسه باقریه(دربکوشک) و.....که همه پیوندی عمیق با جامعه و مردم باایمان دارند.

ص :12

مرحوم آیت اله العظمی آقای بروجردی مرجع اعظم شیعیان جهان زعیم حوزه علمیه بوده اند و مرحوم شیخ اعظم انصاری،اولین چهرۀ بزرگ اجتماعی بوده و حوزۀ علمیۀ نجف و سایر بلاد هم برهبری او اداره میشده،و بطور کلی مراجع بزرگوار تقلید زعمأ و رهبران حوزه های علمیه هستند و این نشان دهندۀ بیشترین حد ارتباط حوزه علمیه و جامعه است و البته،این بدان معنی نیست که تمام اساتید و چهره های بارز حوزه های علمیه از شهرة زیاد اجتماعی برخوردارند ولی در بسیاری از موارد و مخصوصا"در مسئلۀ زعامت و رهبری،این واقعیت یاد شده تحقق دارد.

حوزۀ علمیه،در متن جامعه و مردم

فلسفه وجودی حوزه ها چنانچه معلوم شد لازم مینماید که تشکیل مراکز فعالیتش در متن مردم و در وسط محیط اجتماعی باشد و لذا می یابیم مدارس دینی،در جاهائی ساخته شده اند که رفت وآمد عموم مردم فراوان است و دلیل آن اینست که تربیت شدۀ حوزه باید درد مردم را بیابد،خلق وخوی مردم را بشناسد و ذهنی بار نیاید بلکه آنچه را می آموزد برای پیاده شدن،در عینیت جامعه باشد و بتواند در تحقق وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذٰا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ توبه 122(باید بترسانند و انذار کنند مردم خود را وقتی بسوی آنها بازگشتند)نقش ایفا کند.

حوزه های علمیه در کنار حرم ائمه و پیشوایان دین

با مطالعه تاریخ حوزه ها می یابیم مشهد و مزار پیشوایان دین در ایجاد و حفظ و گسترش حوزه های علمیه نقش بسزائی داشته است بطوریکه پایدارترین و گسترده ترین و مستحکم ترین حوزه های علمیه آنهائیست که در کنار مشهد یکی از ائمه و بزرگان دین بوده همانند حوزۀ علمیۀ نجف،حوزۀ علمیۀ کربلا،حوزۀ علمیۀ مشهد الرضا علیه السلام،حوزۀ علمیۀ قم و....و علت ان اینست که چون حوزه های علمیه مستقل و ارتباطشان با مردم بوده و میخواسته اند حداکثر از نیروی مردمی بهره بگیرند لذا در جاهائیکه عواطف پاک مردم را جلب مینموده و توده جامعه را بسوی خود می کشیده کوشش های حوزه ای انجام میگرفته تا با برخورد با جامعه

ص :13

در بهترین مراکز دینی ریشه های حوزه در مردم مستحکم بشود و تربیت شده های حوزه بتوانند با نفوذی بیشتر کار ارشادی و خدماتی خود را بمردم ارائه دهند.

بعبارت دیگر حوزه های علمیه که پایگاههائی خدائی برای ارشاد و انذار مردمند در صورتی بهتر میتوانند حالت خدائی و مردمی خود را داشته باشند که در اماکنی تشکیل شوند که عواطف پاک و معنوی و الهی مردم بسوی آنها متوجه است و میتواند نقش رابط را بین حوزه و مردم ایفا کند.

مراجع تقلید و حوزه های علمیه

باتوجه باینکه حوزه های علمیه رابطه بسیار نزدیکی با جامعه اسلامی دارند و بزرگان حوزه های علمیه همان پیشوایان مردم و محل مراجعات انسانهای متعهد و معتقد باسلام هستند میتوان بدست آورد که نقش مراجع تقلید در حفظ و توسعه و تکامل حوزه های علمیه تا چه اندازه اساسی است و در این زمینه میتوان توضیح داد که:

1-چون مراجع تقلید که شایسته ترین چهره های علمی و تقوائی و اجتماعی هستند،اساتید حوزه علمیه هستند و در نتیجه سرمایه علمی حوزه ها بحساب میآیند

2-چون امکانات و بودجۀ حوزه علمیه عمدة مستقل است و مستقیما"بدون وساطت دولتها از ناحیۀ مردم تأمین میشود و مردم در اختیار مراجع تقلید میگذارند بنابراین نقش عمدۀ آنها در تأمین و رفع نیاز حوزه علمیه اساسی و حیاتی خواهد بود.

3-چون حوزه های علمیه قدرت سیاسی اجتماعی خود را از ناحیه پشتیبانی مردم دارند و این حمایت در شکل اطاعت از مراجع تقلید تبلور می یابد لذا موجودیت حوزه ها رهین همت بلند و والای آن پیشوایان الهی است.

4-و در آخرین سخن چون ارزنده ترین ارزش ها در نظر مراجع تقلید حفظ و گسترش حوزه های علمیه است و علم و عالم دین را پربهاترین موجودات میدانند بنابراین،همت،اندیشه،محبت،دلسوزی،حمایت و اقدامشان در جهت پیشرفت و نگاهبانی حوزه بکار گرفته میشود و در حقیقت آنها پدری دلسوز و آگاه برای

ص :14

استاد و محصل حوزه علمیه خواهند بود و بهترین دلیل برای مطالب فوق وضعیت فعلی مراجع معظم تقلید در رابطه با حوزه ها است که تجسم و عینیت مطالب یاد شده می باشد.

و بهمین جهت است که مراجع تقلید یا مرجع اعلای شیعه در هرحوزه ای اقامت داشته باشند آن حوزه گسترش یافته و برشد زیادی نائل می شود مثلا"حوزۀ علمیه سامرأ بهترین دورۀ خود را در زمان مرحوم آیت اله العظمی میرزای شیرازی (صاحب فتوای تحریم تنباکو)بسر برده،و حوزۀ علمیۀ کربلا در زمان آیت اله علی الاطلاق،وحید بهبهانی و حوزۀ نجف در زمان استاد اعظم،شیخ انصاری و محقق و مرجع عظیم الشأن مرحوم آخوند خراسانی،و حوزه علمیه قم در زمانهای اخیر که محل اقامت مراجع تقلید گردیده است،به حد اعلای عظمت خود رسیده، اند.

علوم اسلامی

اشاره

علوم اسلامی،کلمه ای است که به معانی مختلفی اطلاق میشود ولی مقصود ما علومی است که در مراکز علمی اسلامی،مورد تحقیق و تحصیل قرار میگرفته و رشد و تکامل یافته است.اعم از آنکه مستقیما"در رابطه با شناختن اسلام بوده همانند علم تفسیر،حدیث،کلام،فقه یا اینکه مقدمه ای برای رسیدن به اسلام و احکام و اصول آن بوده همانند علم نحو،صرف،لغت،معانی،بیان،و باز اعم از آنکه جنبه عقلی داشته باشد همانند فلسفه،کلام عقلی،اخلاق عقلی یا یا جنبه نقلی داشته باشد همانند تفسیر،فقه،قرائت و.....

علوم اسلامی در حوزه ها

حوزه های علمیه شیعه در طول تاریخ خود،همۀ علوم اسلامی را مورد مطالعه و تحقیق خود قرار میداده است و نه تنها دانشمندانی برجسته در هر موضوع علمی به جهان بشریت عرضه داشته،بلکه بسیاری از مبتکرین و پیشگامان رشته های علمی،تربیت یافتگان حوزه های علمی شیعه بوده اند چنانچه با مطالعۀ کتاب نفیس تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام،بخوبی آشکار میگردد،و نه

ص :15

تنها تربیت یافتگان چنین حوزه هائی در جهان تشیع مورد توجهند،که بسیاری از چهره های درخشان این حوزه ها،استاد دانشمندان فرق و مذاهب دیگر نیز هستند،و نه تنها در زمان حیاتشان با بیان مطالب علمی،عظمت خود را باثبات میرساندند بلکه،کتابهایشان که هم اکنون در دسترس محققان و پژوهشگران است،نشان دهندۀ تقدم و سیادت آنها است و با مطالعه کتاب بسیار ارزنده الذریعه الی تصانیف الشیعه،باین حقیقت میتوان آگاهی یافت.

ولی با اینحال بیک نکته اساسی باید توجه داشت که در همه حوزه های علمیه و در همه زمانها علوم اسلامی بیک حد موردتوجه نبوده است بلکه گاهی فقه یا حدیث،فلسفه و عرفان یا رجال و درایه و یا تفسیر و علوم قرآن و یا ادبیات(نحو، صرف،معانی،بیان)بیشترین توجهات را بخود معطوف میداشته و حتی گاهی حوزه ها بعضی از رشته های علوم را بطور کلی ترک می کرده یا آنکه حوزه ای در بعضی از زمانها به رشته یا رشته های خاصی بی اعتنا می شده است و بر همین میزان است که بعضی از دوره ها یا بعضی از حوزه ها نشان دهندۀ اوج یک رشتۀ علمی است در حالیکه همین حوزه در دورۀ دیگر یا حوزه ای دیگر در همان دوره از همان رشته علمی آثار قابل توجهی بجای نگذاشته است.

علل توجه یا بی اعتنائی به بعضی از علوم در حوزه های علمیه

1-رشد و انحطاط فرق اجتماعی و همچنین مکتبهای گوناگون فکری که در میان شیعه یا مسلمین عموما"بوجود می آید اولین عامل پیشرفت یا رکود یک یا چند علم در حوزه علمیه می باشد.مثلا"وقتی مکتب اخباریگری رشد می کند علم تفسیر،علم اصول فقه،فلسفه،منطق و و و بحالت رکود دچار می شود و علم حدیث و درایه رشد می کند و وقتی مکتب اجتهاد فعال می شود علم اصول فقه باوج خود میرسد و علم حدیث از اوج خود خارج میشود.

2-وجود چهره های بارز در یک علم،عامل پیشرفت آن رشته علمی در حوزه های علمیه میشود زیرا آن چهره از یکطرف با قدرت فکری خود،مسائل آن علم را می شکافد و ابهام های آنرا برطرف می کند و موجب جلب توجه دیگران

ص :16

می گردد و از طرف دیگر با کمک وجهه و موقعیت عظیم خود روحیۀ تقلید و محاکاة دیگران را برمی انگیزد و در نتیجه،داوطلبان تلاش در راه تحصیل،و تحقیق و تعلیم و تعلم آن علم را افزون میسازد.مثلا"چهرۀ نورانی مرحوم مجلسی رضوان اله علیه در گسترش علم حدیث،شخصیت برجستۀ شیخ انصاری و آخوند خراسانی قدس سرهما در گسترش اصول فقه،و برجستگی مرحوم صاحب جواهر در جلب توجه به علم فقه،و عظمت روحی و علمی علامۀ طباطبائی رضوان اله علیه،در رشد تفسیر و فلسفه نقش اساسی دارد.

3-سیاست دولتهای موجود هم از عوامل اساسی برای این موضوع است زیرا وقتی یک حکومت با دادن آزادی بحث و نظر(و لو در محدوده ای که به حکومت ضرر نزند)میدان فعالیت ملحدها،کفار و فرق منحرف را بازگذارد،عهده داران حوزه های علمیه برای سدسازی در برابر سیل فکری انحرافی،ملزم خواهند شد علومی را که بیشتر در این پیشگیری و جلوگیری مؤثر است موردتوجه قرار دهند و مانع سقوط پایگاه فکری مکتب تشیع از یکطرف و جلوگیر رشد و توسعه افکار انحرافی از طرف دیگر بشوند مثلا"می یابیم در زمان امام صادق ع سیاست خاصی که عباسیین داشتند موجب گسترش شبهات الحادی و اشکالات فنی که ریشه از فلسفه های یونانی و رومی می گرفت گردید لذا در حوزۀ علمی آنحضرت توجه به علم کلام و مناظره رشد پیدا کرد در حالیکه در زمانهائی که سیاست دولتها برخلاف این مسلک باشد و نیاز زیادی به رشته یا رشته هائی از علوم اسلامی زیاد احساس نشود آنها برکود دچار خواهند شد.

4-نو بودن حرکت و تلاش شیعه و حوزه علمیه در یک جامعه،زیرا بخاطر اینکه موقعیت شیعه هنوز جا نیفتاده و تثبیت نشده و اندیشه های حاکم بر مردم و علماء آنها عقائدی را تشکیل میدهد که برخلاف شیعه است لذا حوزۀ علمیه به بحث های اعتقادی و مناظرات و بررسی تاریخ صدر اسلام می پردازد تا بتواند با این مناظرات و بررسیها موقعیت خود را محکم کند همانند حوزه علمیه در هند که پس از دوران قاضی نور اله تستری شهید،و بخصوص در زمان مرحوم میرحامد

ص :17

حسین موسوی صاحب کتاب عبقات الانوار بیشترین کوشش های خود را در زمینه علم کلام و عقائد و بحث های مربوط به امامت و مباحث اختلافی بین شیعه و سنی قرار داده است.

فقه،عامل بقاء و تداوم حوزه ها

گرچه در حوزه های علمیه تمام علوم اسلامی و علوم مقدماتی که برای شناختن اسلام لازم است مورد تعلیم و تعلم قرار می گیرد و در حفظ و تکامل آنها کار فکری انجام میگیرد ولی فقه است که حوزه ها را نگهداشته و عمدۀ حوزه ها بدان شناخته میشوند آری در حوزۀ علمیه تفسیر،کلام،اخلاق،اصول فقه، معانی،بیان،بدیع،منطق،فلسفه،نحو،صرف،لغت و...مورد تعلیم و تعلم است ولی فقه،نقش محور را دارد و دلیل آن اینست که چون حوزه های علمیه همیشه مورد هجوم دشمنان مکتب اهل البیت بوده و پشتوانه اش در بیشترین موارد مردم خالص و شیعیان وفادار بوده اند و در میان علوم اسلامی، فقه بیشترین و مهمترین نیازمندی های فکری و دینی مردم را تأمین میکرده و لذا نیاز مردم،سبب حمایت آنها از حوزه میشده و بالنتیجه حوزه موجودیت خود را، حفظ مینموده است آری گرچه علومی همانند نحو و صرف و معانی و بیان و....

در حوزه ها ضروری است ولی مردم آنرا بطور مستقیم نمی خواهند و همینطور کلام، فلسفه و اصول فقه با تمام اهمیتشان عامل ارتباط بین حوزه و مردم نیستند ولی فقه و احکام چون تأمین کنندۀ نیازهای دینی روزمرۀ مردم است و آنها را متوجه علماء حوزه می کند لذا عامل بقاء حوزه ها شده است وگرنه با آنهمه دشمنی ها که با حوزه بوده و متکی نبودن حوزه ها به قدرت های حاکم تداوم حوزه ها امری غیرممکن بنظر میرسد.

ارزش های اصلی در حوزه ها

گرچه نام حوزه های علمیه تنها نشان دهندۀ یک ارزش اصلی در حوزه ها است که آن علم و دانش اسلامی می باشد ولی باتوجه به اینکه،علوم حوزه ای

ص :18

همانها هستند که در اثر تشویق و فرمانهای اسلامی موردتوجه قرار گرفته اند و در اسلام،علم بدون تقوی مورد نکوهش قرار گرفته است و برای عالمی ارزش تعیین شده که باایمان و تقوی باشد وگرنه علم او وزر و مایۀ مؤاخذه معرفی گردیده،لذا در حوزه های علمیه اخلاق و تقوی بعنوان یکی دیگر از ارزشهای اساسی و اصولی موردتوجه قرار گرفته است و لذا می یابیم همانطور که عالمترین شخصیت های حوزه مهمترین آنها است،باتقواترین چهره هم ارزشمندترین شخصیت است و بعنوان ارزشی اصولی به تقوی توجه میشود.

سومین ارزشی که در حوزه های علمیه مطرح است مبارزه و جهاد و فعالیت های اجتماعی است زیرا عالم اسلامی،که موردتوجه اولیاء دین است آنست که در برابر ظلم ها،جهل ها،کجی ها،بی تفاوت نباشد همانطور که در حدیث آمده اذا ظهرت البدع فعلی العالم ان یظهر علمه،و در نهج البلاغه آمده است...

و ما اخذ اللّه علی العلماء ان لا یقارّوا علی کظّة ظالم و لا سغب مظلوم(...اگر نبود عهد و مسئولیتی که خداوند از علماء و دانشمندان گرفته که در برابر شکم پرستی ستمگران و گرسنگی ستمدیدگان سکوت نکنند...)آری عالم اسلامی آمر بمعروف ناهی از منکر،مبارزه کننده با جهل ها و بدعت ها است.بنابراین سومین ارزش حوزه ای جهاد و مبارزه و فعالیت های اجتماعی خواهد بود.بنابراین در یک کلام علم،تقوی،خدمات و فعالیت های اجتماعی سه ارزش اصولی برای حوزه های علمیه هستند که حوزه ها آنوقتی موفق هستند که همۀ این سه ارزش را در حد اعلی دارا باشند.

البته تاریخ حوزه ها نشان میدهد که همیشه همۀ این سه ارزش در یک سطح نبوده بلکه گاهی جنبه علمی حوزه یا جنبه تقوائی یا جنبه مبارزاتی آن اولویت پیدا می کرده است که در بخش جداگانه ای این مسئله را بررسی خواهیم نمود.

عوامل رشد یا رکود حوزه های علمیه در سیر تاریخی خود

علل گوناگونی در این ترقی یا انحطاط مؤثر بوده که به اهم آنها اشاره، می نمائیم:

ص :19

1-چون در حوزه های علمیه انتخاب استاد و رشته تحصیلی آزاد بوده است و عمدۀ انگیزۀ ورود در حوزه ها کسب علم و مقامات واقعی و معنوی بوده لذا وقتی در یک حوزۀ علمیه عالم یا عالم های برجسته ای پیدا میشدند و نام آنها به علم و تقوی منتشر میشد از هرسو طلاب و دانش طلبان به طرف آن حوزه رهسپار میشدند و در نتیجه حوزه ای فعال و گسترده با محصلین فراوان شکل میگرفت و در نتیجه مردم هم به آن حوزه توجه بیشتری مینمودند و با وقف اموالشان برای مصارف آن، حوزه مشکلات مالی آن حوزه را برطرف می نمودند و در نتیجه مشتغلین،در آن مرکز علمی با فراغت بیشتری به کسب معارف و نشر آنها می پرداختند ولی با مرور زمان چه بسا چهره علمی بارز و بااهمیتی در آن حوزه بکار تدریس و اشاعه فرهنگ اسلامی نمی پرداخت و بسا در حوزه های دیگری چنین جاذبه ای بوجود میآمد، و حوزه اولی ضعیف و بی رونق می گردید.بنابراین چهره های بانبوغ که از نظر علمی،تقوائی و مبارزاتی فعال بودند عامل رشد و گسترش حوزه و نبودن آنها عامل رکود در حوزه ها بوده است.

2-مکتب تشیع هیچگاه از درگیری های اجتماعی با فرق منحرف و اندیشه های باطل جدا نبوده است و یک سیر پرتلاطمی را انجام میداده،بنابراین هرگاه در مبارزه ای به پیروزی های نسبی میرسیده و اهل باطل را منزوی می کرده همانطور که از نظر سیاسی و اجتماعی پیروز میشده از نظر علمی و تشکل حوزه ای هم به رشدی نسبی می رسیده ولی در مواقعی که طرفداران باطل غالب می شدند و بزرگان و علماء و کتابخانه های شیعه را مورد تهاجم قرار میدادند طبیعی بود که حوزه های علمیه نیز دچار رکود و سستی بشود.

3-ظلم ها و ستمگری های ستمگران هم در این زمینه نقش فعالی داشته زیرا هرگاه ظلم ظالمین بیشتر می شده مکتب اهل البیت ع که یک مکتب طرفدار مظلوم حق طلب و پرخاشگر است موردتوجه مردم قرار می گرفته و مخصوصا"جوانها را به سوی معارف و ارزشهای متعالی شیعی،سوق داده و در نتیجه حوزه های علمی شیعه،نضج و رشد می یافته است.

ص :20

درخشش حوزه های علمی شیعه،در میان مجامع علمی

با اینکه همیشه در پهنۀ کشورهای اسلامی مجامع علمی فراوان بوده و به دنبال تشویق های قرآن و سنت از علم و عالم،به آنها فراوان توجه میشده است و در نتیجه مراکز علمی بزرگ بوجود می آمده است که از جهات مختلفی چشمگیر و قابل توجه است ولی آنچه از همه بالاتر است درخشش خاص حوزه های علمی شیعه است زیرا با اینکه همیشه شیعه تحت فشار بوده تا حدی که بسیار هستند علماء و صلحاء شیعه که در راه عقیده و آرمانشان بزندان افتاده یا اسیر و گرفتار شده و یا بشهادت رسیده اند و بسیار است کتابخانه هائی که متعلق به شیعیان بوده و بآتش کشیده شده و یا غارت گردیده است(همانند کتابخانۀ شیعیان در بغداد که در زمان شیخ طوسی بآتش کینۀ دشمنان سوخت و کتابخانه های حوزۀ علمیۀ جبل عامل که بدست احمد پاشا عامل حکومت عثمانی غارت شده و یا بآتش کشیده شد و....).

ولی با این حال علماء و آثار و نوشته ها و مراکز علمی شیعه از اهمیت خاصی برخوردار است مثلا"در مرکز علمی بغداد با آنهمه اهمیتی که داشت و آنهمه علماء و بزرگانی که از عامه وجود داشتند،شیعیان موفق شده بودند حوزه علمیه داشته باشند، با پیشوایانی همچون کلینی،سید مرتضی،سید رضی،شیخ مفید و شیخ طوسی رضوان اللّه علیهم که در میان آنهمه هیاهو و جلوه های علمی صدای حق شیعه را بلند کرده و پایگاه فکری شیعه را رونق بخشیده و کار را بجائی برسانند که، علماء عامه در درسهای شیعیان حاضر شده و بهرۀ علمی بگیرند.

البته این مطلب علت هائی دارد که بآنها اشاره می نمائیم.

1-حوزه های علمی شیعه از سرچشمه علوم اهل البیت ع سیراب میشود،هما- نهائیکه دارای علم الکتاب بوده و عیبة علم اللّه(چنته-صندوقچه علم الهی)خوانده شده اند،باب مدینة العلم بوده و از زبان رسول خدا ص

ص :21

با عنوان،اقضاکم علی...و باقر العلوم و....ستوده شده اند.

2-چهره های درخشانی که علوم اسلامی از قبیل تفسیر،فقه،کلام،قرائت، نحو،تصریف،عروض بانها منتهی میشود و از پیشگامان تصنیف،و تحقیق در این علوم بشمار میروند،همه شیعه بوده و از افتخارات حوزه های علمیه شیعه و مکتب اهل البیت ع محسوب میشوند.

آری،وقتی امام الموحدین علی ع اولین جمع کنندۀ قرآن،و اولین واضع علوم قرآن و اولین مؤسس علم الاخلاق،

و أبان بن تغلب،اولین تصنیف کننده در رشتۀ غریب القران و اولین تدوین کننده و تصنیف کننده در علم القرائه و معانی القرآن

و سعید بن جبیر اولین تصنیف کننده در علم تفسیر قرآن

و ابی بن کعب سید القراء،اولین نویسنده در قسمت فضائل القرآن

و ابو رافع اولین تدوین کنندۀ حدیث

و اسماعیل بن مهران،اولین نویسنده کتاب در علم اخلاق

و محمد بن سائب کلبی مفسر اولین نویسندۀ کتاب در احکام القران و علی بن ابی رافع،اولین تدوین کنندۀ علم فقه

و عبید اللّه بن ابی رافع،اولین مؤسّس علم سیره نویسی و تاریخ جنگها

و هشام بن الحکم،اولین کتاب نویس در علم اصول فقه

و ابو الاسود دئلی،اولین واضع علم نحو(با تعلیم امام علی و اولین نقطه گذارنده در قران مجید.

و خلیل بن احمد اولین واضع علم عروض و علم لغت

و ابو مسلم معاذ الهراء النحوی،اولین واضع علم صرف

و فراء،اولین تصنیف کنندۀ کتاب در رشتۀ مجاز القرآن

و ابو عبد اللّه حاکم نیشابوری،اولین تدوین کنندۀ علم درایه الحدیث

و عبد اللّه بن جبله،اولین مصنف در علم رجال

و...... (1)

ص :22


1- 1) به کتاب ارزشمند تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام مراجعه شود.

همه از پیشوایان و مفاخر شیعه بوده و در دنیای علم و دانش اسلامی همانند مشعل های فروزان جلب توجه می کنند.همین امر موجب عظمت حوزه های علمی شیعه گشته و بر درخشش آنها می افزاید.

3-وجود چهره هائی که در ضمن داشتن استواری در دین و پایبندی شدید، به مکتب اهل البیت ع،موردتوجه شدید عامه بوده و روایات آنها را مورد اعتماد قرار داده اند همانند حارث اعور همدانی،صعصعة بن صوحان،ابو الاسود دئلی،ابو حمزه ثمالی،ابان بن تغلب،محمد بن مسلم،عبد الملک و حمران دو فرزند اعین و جابر بن یزید جعفی و....که تنها محقق عظیم الشان مرحوم سید شرف الدین عاملی،در کتاب شریف المراجعات،یکصد عدد از این دسته را ذکر کرده و فرموده،من همه را جمع نکرده ام.

ملاحظه مینمائید با تعصب هائی که بر علیه شیعه و علماء آنها وجود داشته چگونه علماء عامه تحت تأثیر علم،صداقت و راستی این چهره های درخشان قرار گرفته اند و بر روایات و گفته هایشان اعتماد کرده اند و این افتخار بزرگی برای حوزه های علمی شیعه است.

استقلال در حوزه های علمیه

برخلاف مراکز علمی عامه که همیشه تحت کنترل خلفاء و امراء و پادشاهان بوده و در مسیر تمایلات آنها حرکت میکرده(چون آنها را اولی الامر،و واجب الاطاعه میدانسته)،حوزه های علمی شیعه از استقلال عجیبی برخوردار بوده و همراه با مردم بسر می برده است.

این حوزه ها در حرکت خود،پیرو زعماء بزرگ شیعه و مراجع تقلید و در مسائل مالی متکی بوجوهات شرعیه می باشد که مستقیما"بوسیلۀ مردم در اختیار رهبران دینی و مراجع تقلید قرار می گیرد و همچنین موقوفاتی که عمدة زیر نظر متولیانی که واقفها تعیین کرده اند در مسیر نیازهای حوزه ها و طلاب دینی مصرف میشود.

و همین استقلال،بوده است که موجب گردیده علماء و بزرگان حوزه های علمیه بیشتر بتوانند فریاد مظلومان را شنیده و از آنها دفاع کنند و در برابر حکّام

ص :23

ستمگر ایستاده و مقاومت نمایند.

و این استقلال بوده که زمینۀ آزاداندیشی و حریت در فکر و عمل را برای علماء شیعه و زعماء آنها فراهم نموده است و باید توجه داشت که هرگونه تصمیم گیری در حوزه های علمیه که باین استقلال ضربه وارد کند خطای بزرگی است که با هیچ ارزشی قابل معاوضه و جبران نیست زیرا حیاة واقعی و روح تحرک و احساس مسئولیت در حوزه های شیعه،مرهون این استقلال می باشد (1)

تحول و تکامل در حوزه های علمیه

در مجموع حرکت حوزه های علمیه سیر بسوی کمال بوده است و تحقیقات و اندیشه های نو وارد میدان بحث و تحقیق گردیده است و در همه رشته های علمی گستردگی و توسعۀ فروع و نضح و تکامل بخوبی آشکار است.

مثلا"در رشته فقه مقایسۀ مفصل ترین کتاب مفصل زمان شیخ طوسی یعنی کتاب مبسوط با کتاب جواهر الکلام و در علم اصول فقه مقایسۀ عدّة الاصول شیخ طوسی ره با کتاب رسائل شیخ انصاری ره و در فلسفه مقایسه آثار گذشتگان با اسفار اربعۀ ملاصدرا و همینطور در تفسیر و حدیث و اخلاق و رجال و درایه،ما را به تلاشها و مجاهدت های خستگی ناپذیر تحقیق کنندگان حوزه علمیه،آگاه میسازد.

و همچنین در تاریخ حوزه های علمیه تحول ها و دگرگونیهای مهمی بچشم میخورد گاهی بعضی از علوم همانند علم الحدیث،رجال و...مهم ترین رشته و گاهی فلسفه و کلام جذب کنندۀ بزرگترین نبوغ ها و گاهی تلاش در علم فقه،بی نظیر بوده است و این جهت را از متفاوت بودن بزرگترین چهره های هردوره و هر حوزه و مختلف بودن بزرگترین آثار و کتابهای هرزمان و هرمجمع علمی میتوان دریافت.این تکامل و تحول در حوزه های علمیه بخوبی از آزادی اندیشه و قلم و توجه به نیازها و ضرورت ها و شناخت واقعیت ها و موقعیت ها پرده برمیدارد و یکی از افتخارات شیعه بحساب می آید.

ص :24


1- 1) برای توضیح بیشتر به بخش حوزۀ علمیۀ امام صادق ع،قسمت استقلال در حوزۀ علمیۀ امام صادق ع مراجعه شود.

حوزه اصلی

تاریخ حوزه های علمیه نشان میدهد که در هردوره ای حوزه های علمیه وجود داشته است که در آن علوم اسلامی مورد تعلیم و تعلم قرار گرفته ولی معمولا" یک یا دو حوزه از اهمیت فوق العاده برخوردار بوده و محور اصلی قرار میگرفته است و علت آن فراهم آمدن شرائط رشد برای آن حوزه بوده که از اهمّ آنها شخصیت های بارز علمی و تقوائی بودند که موجب جذب افراد و امکانات بسوی آن حوزه میشدند.

کتاب و کتابخانه عاملی برای تداوم حوزه ها

در حوزه های علمیه کتاب و کتابخانه دو نقش اساسی را ایفا مینموده است:

1-حفظ آثار فکری گذشتگان و نگهداری ذخائری که از منبع وحی سرچشمه گرفته است.

2-جلوگیری از بریدن حلقه اتصال فکری و جبران ضعفی که در بسیاری از دوره ها حوزه های علمیه را دربر گرفته است.برای روشن شدن این مطلب باین توضیح توجه نمائید.

چون مکتب تشیع همیشه مورد تهاجم بوده و علماء شیعه در تنگناهای شدید قرار میگرفته اند لذا گاهی در یک دوره سستی و فتوری در کار حوزه های علمی شیعه پیدا می شده.بطوریکه علماء شیعه در یک حالت سخت غیرقابل توصیفی گرفتار میشدند و در نتیجه کار تعلیم و تعلم به مشکل اساسی دچار می شده ولی وجود کتابها و کتابخانه ها در این دوره ها،مانع از قطع اتصال فکری با گذشته میشده و البته این بهره گیری از کتاب در دوران رکود و خفقان با تعلیم و برنامه ریزی پیشوای ششم شیعه امام جعفر بن محمد الصادق ع بوده که فرمودند بنویسید زیرا که نمی توانید حفظ کنید(احادیث را)جز با نوشتن،و فرمود:حفظ کنید نوشته های خودتان را زیرا که زود باشد به آنها محتاج، شوید (1)

ص :25


1- 1) اکتبوا فانّکم لا تحفظون حتی تکتبوا....احتفظوا بکتبکم فانّکم سوف تحتا جون الیها(وسائل الشیعه ج 18 ص 236)

و بی جهت نیست که دشمنان شیعه کتابخانه های آنها را مورد کینۀ خود قرار داده و فراوان بوده است که بآتش کشیده اند (1)

مباحثه

از برنامه های بسیار سازنده و جالب در حوزه های علمیه اینست که دو یا سه نفر محصل علوم دینی درسی را که خوانده اند با یک دیگر مباحثه می نمایند و هر روزی یکی از آنها درسی را برای همدرسی های خود بیان می کند و گاه در این مباحثه ها اختلاف نظری پیش میآید که موجب مناظره و جدل میشود و هرکدام برای نظر خود دلائلی میآورند و دلائل طرف دیگر را رد می کنند و این مباحثه در روشن شدن نقطه های تاریک و مبهم درس کمک میکند و بعلاوه جریان مناظره ها در تقویت اندیشه و جولان تفکر بسیار مؤثر است.اضافه بر اینکه قدرت بیان را در طلاب علوم دینی زیاد کرده و آنها را بر تدریس و سخنرانی،که در حوزه های علمیه،دو کار اساسی هستند قادر می سازد.

و در یک کلام،مباحثه وسیله ای برای روشن شدن درس،قوی شدن ذهن و نیرومند شدن در بیان مطالب و مقاصد است.

تدریس نمودن طلاب

از دیگر خصوصیات حوزه های علمیه اینست که پس از طی مقداری از مراحل تحصیلی یک طالب علم می تواند درسهای پائین تری را برای دیگر طلاب تدریس نماید و این برنامه آثار و نتایج فراوانی را بدنبال خواهد داشت که به برخی از آنها اشاره میشود:

1-تسلط علمی کسیکه تدریس می کند بر درسهای قبلی و فعلی او بسیار شده و

ص :26


1- 1) همانند آتش زدن کتابخانۀ شیعیان،در بغداد همزمان با کینه توزی نسبت به شیخ الطائفه محمد بن الحسن الطوسی ره(شیخ طوسی)و آتش زدن کتابخانه های حوزۀ علمیۀ جبل عامل(جنوب لبنان)در زمان فتنه قصاب(احمدپاشا عامل حکومت عثمانی)و موارد دیگری که در اثنای کتاب بآنها اشاره خواهیم کرد.

افزایش قابل توجهی می یابد.

2-کسانیکه استعدادهای سرشار و نبوغ های قابل توجهی دارند میدان اظهار لیاقت یافته و بسرعت مراحل تکامل را می پیمانند.

3-مسئله تربیت مدرّس و استاد بآسانی و در ضمن کارهای دیگر حل شده و بعنوان یکی از مسائل مشکل حوزه خودنمائی نمی کند.

4-برای حفظ آزادی انتخاب در حوزه کمک بسیار مؤثری خواهد بود زیرا طلاب هرکسی را از طلاب بالاتر بخواهند بعنوان استاد خود برگزینند آزاد خواهند بود باتوجه به اینکه تعداد انها هم نسبتا"فراوان تر از استادهائی است که صرفا، تدریس می نمایند و از شهرت و موقعیت بیشتری برخوردارند.

5-از نظر روحی برای ایجاد علاقه و ارتباط روانی بین استاد و شاگرد نقش مهمی دارد زیرا هنوز این استاد بعنوان یک طلبه است و دردها و مشکلات،و خواستهای طلبه ها را لمس می کند و احساس مینماید و همین جهت سبب میشود که از ابتدای کار تدریس بهتر بتواند روحیۀ طلاب را بشناسد و آنها را اشباع کند و شاهد مطلب آنست که کسانی که از اوایل تحصیل خود،بکار تدریس نپرداخته اند و پس از طی همۀ مراحل تحصیلی،وارد میدان تدریس شده اند کمتر توانسته اند موقعیت کسب کنند و در بدست آوردن هماهنگی با طلاب و شاگردان خود،در حد زیادی ناکام بوده اند.

رتبه های درسی

اشاره

در حوزه های علمیه سه رتبه درسی وجود دارد که بنام مقدمات-سطح- خارج نامیده میشود و برای هردوره مجموعا"کتابهای خاصی خوانده میشود و یا مطالعات خاصی همراه با برنامه های ویژه ای انجام میگیرد.

البته در همه حوزه ها کتابهای درسی یکسان نیست بلکه استادان و گاهی مسئولان برنامه ریزی مدارسی که برنامه دارند کتابهای خاصی را از میان کتابهائی که ذکر خواهیم کرد انتخاب می کنند و برای محصلین تدریس نموده و یا آنها را بخواندن آن کتابها توصیه می کنند بنابراین کتابهائی را که ذکر می کنیم همه اش

ص :27

را یک طالب علوم دینی،نمی خواند بلکه از میان آنها عده ای را با راهنمائی استاد یا مسئولین مدارس برنامه دار انتخاب نموده و مورد تعلم قرار میدهد.

دوره مقدمات

در این دوره عمدة علم صرف،نحو،منطق،کمی فقه،کمی اصول فقه، و معانی و بیان می خوانند.کتابهای مورد استفاده:امثله-شرح امثله- عربی اسان-صرف میر-صرف ساده-تصریف-شرح نظام-عوامل فی النحو-عوامل ملا محسن-هدایه-صمدیّه-الفیّه-سیوطی-شرح ابن ابی عقیل-شرح رضی-مبادی العربیه-مغنی-کبری-آشنائی با علوم اسلامی قسمت منطق(از استاد شهید مطهری)حاشیه ملا عبد اللّه-شرح شمسیه، شرح مطالع-المنطق مرحوم مظفر-مختصر النافع،شرایع الاسلام-تبصرۀ علامه حلی-عروة الوثقی-تحریر الوسیله-معالم الاصول-مختصر المعانی مطول و....می باشد.

در مدارسی که طلاب تحت برنامه،درس می خوانند،درس اخلاق-اصول عقائد-حفظ و تجوید قرآن-تاریخ-احکام و.....جزء برنامه های درسی رسمی قرار میگیرد.

دوره سطح

در این دوره عمدة،فقه-اصول-منطق-فلسفه-کلام خوانده میشود.

و کتابهای مورد استفاده،دو جلد شرح لمعه-مکاسب شیخ انصاری-قوانین الاصول-اصول الفقه-رسائل-کفایة الاصول-شرح منظومه سبزواری- ،بخش منطق و بخش فلسفه،-بدایة الحکمه-نهایة الحکمه-شرح تجرید الاعتقاد و...می باشد.

در این دوره درسهای عقائد-تفسیر-اخلاق-شناخت مکاتب و......

بصورت آزاد گاهی در روزهای تحصیلی و گاه در روزهای تعطیلی مورد استفاده قرار میگیرد.

ص :28

دوره خارج

در این دوره حوزه های علمیه عمدتا"کار اصلی خود را در فقه و اصول قرار میدهند و کتاب خاصی مورد مطالعه و تدریس قرار نمی گیرد بلکه یک مسئله فقهی یا اصولی موضوع بحث قرار داده میشود (1)و استاد نظرات مختلف را مورد بررسی و نقد و تحلیل قرار می دهد و نظر خاص خود را مطرح میسازد و برای اثبات آن دلیل می آورد و دلائل دیگران را رد می نماید و در اینجا است که شاگردان حق دارند در این بحث اظهارنظر کنند و اشکال کنند و در رد یا قبول نظر استاد و یا نظریه های دیگر آزادند.

این گونه بحث و تدریس،عامل بزرگی برای شکوفائی استعدادها و تجلی نمودن قدرت اندیشه و تفکر و رسیدن بمراحل عالیۀ تدبّر و تعقل است.

با طی شدن این دوره است که طالب علم به مرتبه اجتهاد میرسد و بعنوان یک، فقیه یا اصولی،صاحب نظر می گردد و حق دارد در مسائل اسلامی نظر بدهد و دیگران از نظر او پیروی کنند.

مطالعات و تحقیقات فوق برنامه

در هردوره ای محصل علوم دینی با راهنمائی استاد بیک سلسله مطالعات و تحقیقات مطابق وضعیت تحصیلی خود توجه می کند که بعضی بصورت مطالعه های آزاد و بعضی بصورت مطالعۀ همراه با مباحثه و بعضی بصورت تحقیقات پی گیر انجام می گیرد.

زمینه این مطالعات و تحقیقات،گوناگون است مثلا"در زمینه عقائد-اخلاق- تفسیر-علوم قرآن-تاریخ-شعر و ادب-بررسی ادیان-شناخت مکاتب -رجال و شناخت رواة-درایه و شناخت حدیث-مسائل سیاسی-جدل

ص :29


1- 1) البته برای حفظ ترتیب بحث در مسائل،ترتیب یک کتاب ملاک قرار می گیرد مثلا ترتیب کفایة الاصول یا ترتیب شرایع الاسلام و....

و مناظره،آئین سخنوری،فن نگارش و کتاب نویسی-زبانهای خارجی- جامعه شناسی و....این بررسیها و مطالعات و تحقیقات انجام میگیرد.

و البته بسیار روشن است که چون علومی که در حوزه ها تدریس میشود بصورت عمیق و ریشه ای است لذا کسی که در علوم رسمی حوزه ای قوی بشود در زمینه های دیگر نیز امکان فعالیت خواهد داشت ولی امید است با رشد و گسترش حوزه های علمیه در هر زمینه ای استادان و محققین بصورت تخصصی با روش حوزه ای تدریس و تحقیق و هدایت طلاب را دنبال نمایند و بمراحل کامل تری برسند و برسانند.

تبلیغات و حوزه علمیه

با الهام از آیات قرآن و روایات پیامبر و ائمه معصومین علیهم صلوات اللّه حوزه های علمیه در تبلیغ دین و احکام اسلام به جامعه اقدام می نموده اند و بعنوان وظیفه اصلی خود در انجامش کوشش میکرده اند.

لکن در همه وقت و همه جا نحوه و چگونگی و ابزار تبلیغ یکسان نبوده مثلا"از نقل احادیث بطور مستقیم،تفسیر و بیان قرآن کریم،ایراد خطابه،بیان مواعظ، نشر کتاب و جزوه،پاسخ گوئی بسئوالات بطور کتبی یا شفاهی و...برای رساندن پیام دین بهره گیری میشده است و حتی گاهی برای رساندن یک دستور دینی بمردم از اعتصاب و تعطیل نماز جماعت یا تعطیل سخنرانی یا مهاجرت نمودن از شهری بعنوان اعتراض،به خلاف شرعی که میخواسته انجام شود استفاده میشده و در نهایت،بسیار بوده است که علماء و پرچمداران حوزه های علمیه برای تبلیغ دین و ترویج اسلام از خون مقدس خود و طلاب و مردم علاقمند و وفادار باسلام استفاده می نموده اند و از وسیلۀ شهادت به هدف تقویت اسلام و تبلیغ دین و احیای مکتب مقدس اهل البیت ع نائل میشده اند، با یک نگاه به تاریخ حوزه های علمیه و علماء شیعه می یابیم هیچگاه حوزه از وظیفۀ مقدس پیام رسانی و ترویج دین دست نکشیده،منتهی...

گاهی بکشته گشتن و گاهی بکشتن است-ترویج دین،بهرچه زمان اقتضا کند و در یک سخن،حوزه های علمیه هدف خود را رساندن پیام دین قرار داده و در

ص :30

انتخاب وسیله،شرائط زمان و مکان و موقعیت مبلغ و....را رعایت مینموده اند.

تعدد و فراوانی حوزه های علمیه در زمان ما

دلائل گوناگونی ایجاب می کند که حوزه های علمیه، در شهرهای مختلف ایجاد شده و گسترش یابند که به مهمترین آنها اشاره می نمائیم.

1-باتوجه باینکه آزادی رشته درسی و انتخاب استاد و امثال آنها در حوزه های علمیه در حد زیادی وجود دارد و اگر بنا باشد همۀ داوطلبان تحصیل علوم اسلامی در یکجا متمرکز شوند کنترل های طبیعی و رهبری های اساسی در مورد حوزۀ علمیه کم اثر خواهد شد ولی وجود حوزه های فراوان در شهرهای مختلف و نظارت علماء بزرگوار آن بلاد،کار کنترل و هدایت را آسان می سازد و البته همه حوزه ها در جهت گیری و حرکت،پیرو حوزۀ اصلی که مرجع یا مراجع تقلید در آنجا زعامت دارند خواهند بود.

2-حوزه های علمیه چون رابطه مردمی دارند و هرچه بیشتر با مردم نزدیک باشند نقش آنها بیشتر و فعالیت آنها سازنده تر است و هرحوزه ای در قسمتی از کشور اسلامی مشعلی فروزان است لذا کوشش می شود در همۀ مراکز استانها و شهرستا نهای مهم حوزه ای و لو در حد درسهای مقدماتی ایجاد شود.

3-چون حوزه های علمیه بودجه های دولتی ندارند و عمدة از بودجه های مردمی تأمین میشوند و لذا نزدیک بودن حوزه علمیه به شهر محصلی که تازه وارد رشتۀ علم دین میشود،در پائین آوردن مخارج و هزینه های حوزه علمیه نقش اساسی دارد زیرا چنین محصلی عمدۀ مخارجش بوسیله خانواده اش تأمین میشود و هزینه کمتری برای حوزه بدنبال خواهد آورد.

4-در صورت پیشامد خطری برای یک یا چند حوزه،حوزه های دیگر میتوانند بسرعت جای خالی آنها را پر کرده و نیازهای جامعه را برآورند و از بریدن حرکت حوزه ای جلوگیری نمایند.

بارگاه امیر المؤمنین علی علیه السّلام،محوره حوزۀ علمیۀ هزار ساله نجف اشرف مسجد جامع-مهمترین پایگاه علمی-عبادی شهر اصفهان،در گذشته

سمبل علم و ایمان و ولایت،در کنار هم منظره ای از مدرسۀ فیضیّه قم که در کنار حرم حضرت معصومه و مسجداعظم قرار گرفته است نمای کتابخانۀ مدرسۀ فیضیّه-قم

عبادتگاه حضرت معصومه(علیها السّلام)،محورر مدرسۀ ستیۀ قم گنبد و مناره های مسجد اعظم و نمائی از کتابخانه،مسجد،در کنار بارگاه حضرت معصومه نموداری از همبستگی علم و ایمان و ولایت

ص :31

امام خمینی و حوزه های علمیّه

ص :32

عکس

عکس

امام خمینی و حوزه های علمیه

اشاره

در میان گفته ها،نوشته ها،مصاحبه های بزرگ مرجع تقلید،آیت اللّه العظمی امام خمینی مد ظله العالی موضوعات گوناگونی موردتوجه و بحث و تفسیر قرار گرفته است که از میان آنها حوزه علمیه از اهمیت ویژه ای برخوردار است.

ایشان در گفته ها و نوشته های خود به حوزه علمیه و جنبه های گوناگون آن توجه زیاد مبذول داشته اند و راهنمائی های اساسی فرموده اند و ما بر ان شدیم که گوشه ای از سخنان و نوشته های ایشان را درباره چند موضوع در زمینه حوزه های علمیه نقل کنیم که راهنمای طالبین تحصیل در این حوزه ها باشد.

امام خمینی و لزوم فقه در حوزه ها و حفظ فقه سنتی

.....و باید شما با تمام جدیت فقیه درست کنید،ملا درست کنید،فقیه در همه چیز،

.....اما طبقه جوان باید مشغول باشید به تحصیل و این حوزه های فقاهتی هرچه باید بیشتر بشود و مراجع به اینها عنایت زیادتر بکنند و مدرسین عنایات زیادتر راجع به اینها داشته باشند و حوزه فقهی به همان معنائی که تاکنون بوده است حفظ کنید که اگر این حفظ نشود فردا مردم دیگر شما را قبول نمیکنند...

....اگر یکوقت خدای نخواسته حوزه های علمیه ما سست شدند در تحصیل، سست شدند در اینکه فقاهت را تقویت بکنند بدانند که این یک خیانت بزرگی به اسلام است.و اگر چنانچه این فکر تقویت بشود که ما دیگر لازم نیست خیلی چه بکنیم،فقاهت تحصیل بکنیم،این یک فکر شیطانی است موافق آمال امثال آمریکا در درازمدت،اگر شما حوزه های فقاهتی را شما آقایان خراسان،آقایان تبریز و هم آقایان سایر جاها هرجا یک حوزه علمیه دارد اگر تقویت نکنید اینها را به همان فقه که تاکنون بوده است به همان فقه سنتی،اگر فقها تحویل جامعه ندهید علماء تحویل جامعه ندهید مطمئن باشید نمی گذرد یک نیم قرن الا اینکه از اسلام هیچ اسمی دیگر نباید باشد.

ص :33

....شما باید خودتان حفظ کنید اسلام را به حفظ فقاهت اسلام،همه اش توی اون کتابهاست با حفظ فقاهت،با حفظ این کتب،با نوشتن،با بحث کردن ،با حوزه های علمیه تشکیل دادن،از همه علوم اسلامی آن کتبی که منسی شده بود آن کتب را باز به صحنه آوردن و بحث کردن و حفظ کردن این دژ محکمی که تاکنون اسلام را نگه داشته است،ما موظفیم که اسلام را به همانطوری که آمده است و به دست ما رسیده است ما هم تحویل بدهیم به نسل های آتیه.

از سخنان امام خمینی با ائمه جماعات خراسان و روحانیون

عازم بیت اللّه الحرام 60/6/18

من کرارا"به همه تأکید کرده ام که درسهای حوزه ها باید بهمان وجه سنتی خودش محفوظ باشد،فقه همان فقهی باشد که در بین ما است،اگر از فقه سنتی منحرف بشویم فقه از بین میرود،باید بهمان صورت و قدرتی که مشایخ ما از ابتدا تا بحال فقه را حفظ کرده اند حفظ کنید.

از سخنان امام خمینی با ائمه جمعه خوزستان

60/11/14

....فقه را در حوزه های علمیه مثل قم و مشهد و امثال اینها و همینطور نجف، باید حوزه های فقاهت را حفظ کنند،باید حوزه فقاهت باشد،این حوزه فقاهت بوده است که هزار و چند صد سال اسلام را نگاه داشته است.این روشی بوده است(که از زمان قدیم،از زمان ائمۀ هدی تا زمان ما،مشی این بوده است) که علماء ما داشته اند و آن حفظ فقاهت...

نباید حالا فکر کنیم که حالا که باید امور سیاست را هم ما دخالت بکنیم پس به فقاهت کار نداشته باشیم خیر،باید حوزه های فقاهت که فقه خودشان بهمان ترتیبی که سابق بود هیچ تخطی نکنید بهمان ترتیبی که سابق تحصیل می کردید فقه و مقدمات فقه را.

.....اینطور نباشد که ما یکوقت خدای ناخواسته از آن اصلی که اساس حفظ اسلام است روگردان شویم و حوزه ها به فقاهت کم توجه شوند.این فقها هستند

ص :34

که حصون اسلام هستند و اسلام را حفظ کرده اند.باید حوزه ها عنایتشان به فقه و فقاهت از همه چیز بیشتر باشد اگر خدای ناخواسته حوزه های فقاهت از بین برود و یا سست شود رابطه مابین فقها و ملت قطع میشود.این حوزه های فقاهت است که رابطه را محفوظ نگاهداشته است.

اگر یک اشخاصی آمدند به حوزه ها و پیشنهاد کردند که فقه لازم نیست که مثلا"به این طول و تفسیر باشد و فلان بیابیم و یک چیزهای دیگر هم چه بکنیم اینها اشتباه می کنند یا مأمورند،فقه بهمان قوت اولیه اش باید باقی باشد.

سخنان امام با روحانیون تهران و سایر شهرستانها

59/4/20

.....اسلام اگر خدای نخواسته هرچیز از دستش برود ولی فقهش بطریقۀ موروث از فقهای بزرگ،بماند به راه خود ادامه خواهد داد ولی اگر همه چیز به دستش آید و خدای نخواسته فقهش بهمان طریقه سلف صالح از دستش برود راه حق را نتواند ادامه داد و به تباهی خواهد کشید.

از پیام امام بمناسبت پنجمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی

لزوم درس اخلاق و تهذیب نفس در حوزه ها

حوزه های علمیه همزمان با فراگرفتن مسائل علمی به تعلیم و تعلم مسائل اخلاقی و علوم معنوی نیازمند است،راهنمائی اخلاق و مربی قوای روحانی و مجالس پند و موعظه لازم دارد،برنامه های اخلاقی و اصلاحی،کلاس تربیت و تهذیب،آموختن معارف الهیه که مقصد اصلی بعثت انبیاء علیهم السّلام می باشد باید در حوزه ها رایج و رسمی باشد....

خوب است فقهاء عظام و مدرسین عالیمقام که موردتوجه جامعه علمیه میباشند در خلال درس و بحث به تربیت و تهذیب افراد همت گمارند و بمسائل معنوی و اخلاقی بیشتر بپردازند.محصلین حوزه ها نیز لازم است در کسب ملکات

ص :35

فاضله و تهذیب نفس کوشش کرده و به وظائف مهم و مسئولیتهای خطیری که بر دوش آنان است اهمیت دهند.

.....شما باید در این حوزه ها خود را چنان بسازید و تربیت کنید که وقتی به یک شهر یا ده رفتید بتوانید اهالی آنجا را هدایت کنید و مهذب نمائید.

.....شما وقتی وارد حوزه می شوید پیش از هرکار باید نفس خود را تهذیب کنید تا آنگاه که از حوزه بیرون رفتید و در شهر و یا محلی رهبری ملتی را بر عهده گرفتید مردم از اعمال و کردار شما،از فضائل اخلاقی شما استفاده کنند،پند گیرند،اصلاح شوند....اگر اکنون که فارغ البال می باشید در مقام اصلاح و تهذیب نفس برنیائید آن روز که اجتماع به شما روی آورد دیگر نمی توانید خود را اصلاح نمائید.

.....استاد اخلاق برای خود معین نمائید،جلسه وعظ و خطابه،پند و نصیحت تشکیل دهید،خودرو نمیتوان مهذب شد،اگر حوزه ها همینطور از داشتن مربی اخلاق و جلسات پند و اندرز خالی باشد محکوم به فنا است.

....کرارا"شنیده ام سید جلیلی معلم اخلاق و معنویات استاد فقه و اصول، مرحوم شیخ انصاری بوده است....

طوری نباشد که از اول نظر و هدف شما از تحصیل گرفتن فلان مسند و بدست آوردن فلان مقام باشد....

گزیده هائی از جهاد اکبر امام خمینی

سادگی و پرهیز از تشریفات در حوزه ها

از امور مهمی که اینجانب نگران آن هستم مسائل حوزه های علمیه خصوصا، حوزه های بزرگ مثل حوزه مقدسه قم است،آقایان علماء اعلام و مدرسین محترم که خیرخواهان اسلام و کشورهای اسلامی هستند توجه عمیق کنند که مبادا تشریفات و توجه به ساختمانهای متعدد برای مقاصد سیاسی و اجتماعی اسلام آنان را از مسأله مهم اصلی حوزه ها که اشتغال به علوم رایج اسلامی و خصوصا، فقه و مبادی آن بطریق سنتی است اغفال کند و مبادا خدای نخواسته اشتغال

ص :36

به مبادی و مقدمات موجب شود که از غایت اصلی که ابقاء و رشد تحقیقات علوم اسلامی خصوصا"فقه بطریقه سلف صالح و بزرگان مشایخ همچون شیخ الطائفه و امثاله رضوان اللّه تعالی علیهم و در متاخرین همچون صاحب جواهر و شیخ بزرگوار انصاری علیهم رضوان اللّه تعالی بازدارد.....

لکن خوف آنست که اگر تشریفات و زرق وبرقهای شبیه به قطب مادیت رواج پیدا کند در نسلهای بعد اثر گذارد و خدای نخواسته آنچه از آن میترسیم به سر حوزه ها بیاید.

قسمتی از پیام امام خمینی به مناسبت پنجمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی

حوزه علمیه و تبلیغ

.....شما موظفید آنچه را تفقه کرده اید بین مردم منتشر کنید و مردم را با مسائلی که یاد گرفته اید آشنا سازید،آنهمه تعریف و تمجیدی که در اخبار از اهل علم و فقیه آمده برای همین است که احکام و عقائد و نظامات اسلام را معرفی میکند و سنت رسول اکرم را به مردم می آموزد.شما باید به تبلیغات و تعلیمات در جهت معرفی و بسط اسلام همت بگمارید....امروز حوزه قم،حوزه مشهد و حوزه های دیگر موظفند که اسلام را ارائه بدهند و این مکتب را عرضه کنند.

امام و روحانیت ص 59 و ص 60

بنقل از ولایت فقیه امام خمینی

....امروز در بعضی حوزه ها شاید منبر رفتن و موعظه کردن را ننگ بدانند غافل از اینکه حضرت امیر ع منبری بودند و در منابر مردم را نصیحت فرموده آگاه و هوشیار و راهنمائی میکردند سایر ائمه علیهم السّلام نیز چنین بودند.

امام و روحانیت ص 85 بنقل از جهاد اکبر امام خمینی

لزوم فعالیت اجتماعی،سیاسی برای حوزه ها

.....فقه و درس و بحث برای حفظ اسلام است آنروزی که اسلام محتاج به این است که فقها هم در میدان بروند،باید بروند،آن روزیکه اسلام محتاج به

ص :37

این است که حوزه ها تعطیل بشود و مشغول به یک کاری بشوند برای حفظ بیضه اسلام باید درسها تعطیل بشود و امروز آن روزی است که بسیار حساس است برای اسلام و مسلمین و ملت ما که شاید حساستر از این موقع نباشد و آن اینست که سرنوشت مملکت اسلام باید تعیین شود.

سخنان امام با روحانیون و طلاب قم

57/12/15

ما وظیفه داریم مردم مظلوم و محروم را نجات دهیم،ما وظیفه داریم پشتیبان مظلومین و دشمن ظالمین باشیم همین وظیفه است که امیر المؤمنین ع در وصیت معروف به دو فرزند بزرگوارش تذکر میدهند و میفرماید:

(و کونا للظّالم خصما و للمظلوم عونا)دشمن ستمگر و یاور و پشتیبان ستمدیده باشید.

امام و روحانیت ص 41 بنقل از ولایت فقیه از امام خمینی

ما مکلف هستیم که اسلام را حفظ کنیم این تکلیف از واجبات مهم است حتی از نماز و روزه واجب تر است همین تکلیف است که ایجاب می کند،خونها در انجام آن ریخته شود.از خون امام حسین ع که بالاتر نبود برای اسلام ریخته شد و این روی همان ارزشی است که اسلام دارد.

امام و روحانیت ص 46 بنقل از ولایت فقیه از امام خمینی

پشتیبانی ملت ها از حوزه ها

...حوزه ها از پشتیبانی ملت ها برخوردار است و تا روزیکه ملتها پشتیبان آن می باشند کوبیدن و از هم پاشاندن آن ممکن نیست.

امام و روحانیت ص 85 بنقل از جهاد اکبر امام خمینی

ص :38

.....مسئله زوال حوزه در کار نیست.حوزه سر جایش باقی خواهد بود و صرف نظر از جنبه های معنوی و الهی اصولا"،از نظر موازین طبیعی هم زوال حوزه های علمیه ممکن نیست زیرا حوزه ها موردتوجه تمام مسلمین بخصوص شیعه می باشد و پشتوانه آن ملتها هستند و آن چه ملتها پشتیبانش باشند دولتها نمیتوانند با آن مبارزه کنند،دولتها زودگذرند و عمرشان کوتاه.

از سخنان امام خمینی در نجف 50/10/2

امام خمینی و لزوم زیاد شدن حوزه ها با عنایت مراجع تقلید

....این حوزه های فقاهتی هرچه باید بیشتر بشود و مراجع به اینها عنایت زیادتر بکنند و مدرسین عنایات زیادتر راجع به اینها داشته باشند.

از سخنان امام با ائمه جماعات خراسان و روحانیون حج 60/6/18

.....روحانیون حوزه علمیه قم و سایر حوزه ها بسایر شهرها میروند ولی باز هم کم است.حوزه های شهرها پشتوانه حوزه های اصلی است.

از سخنان امام با ائمه جمعه خوزستان 60/11/14

امام خمینی و لزوم علوم مختلف در حوزه ها

....حوزه های فقاهت هم فقاهت را داشتند و هم یک جمعی معقول و سایر علوم را تحصیل می کردند،علماء اخلاق در حوزه ها بودند که مردم و علماء را ،اهل علم را دعوت به مسائل اخلاقی می کردند....

از سخنان امام خمینی با روحانیون تهران و شهرستانها 59/4/20

ص :39

علماء شهید تربیت یافتگان حوزه های علمیّه

اشاره

ص :40

علماء شهید از حوزه های علمیه

تاریخ پرافتخار شیعه و بخصوص حوزه های علمیه نمایشگاهی است از تلاشها و مجاهدت ها،در راه تحصیل علم و کمال و مبارزه با کجی ها و رذالت ها آنهم تا حدی که به زندان رفتن و تبعید شدن و آوارگی و بالاخره شهادت در راه خدا منجر شود.

ما در بررسی تاریخ حوزه های علمیه فراوان می یابیم علماء بزرگواری را که در این مسیر قرار گرفته و تا مرز جانبازی برای حفظ اسلام و اجرای آن،کوشیده اند و تعداد آنها فراوان و زمینه مبارزه و جهادشان نیز مختلف است مثلا":

1-عده ای را می یابیم که در حال جنگ با مهاجمین همانند ازبک ها و افاغنه بشهادت رسیده اند مثل فقیه بزرگوار محمد رضی قزوینی که در برابر افغانیهای مهاجم مقاومت کرد و حکم وجوب دفاع داد و در این جریان بشهادت رسید و همچنین،دانشمند بزرگوار میرزا هاشم همدانی که بدست مهاجمین عثمانی بشهادت رسید و دیگر،مجتهد فقیه سید هبة اللّه،ابو البرکات عاملی که در جریان جنایات احمد پاشا (1)(مشهور به جزار-قصاب)در مقابل چشم پدرش سر او را بریدند و بشهادت رساندند.

ص :41


1- 1) احمد پاشا که فردی خونریز و بی باک در آدمکشی،بود با همکاری لشگری جرار و هماهنگی با حکام ترک عثمانی،تصمیم گرفت جبل عامل را که مرکز شیعه و علماء و سادات بود مورد حمله قرار داده و تصرف کند و چون مقاومت مردم آنجا با شکست مواجه گردید این جنایتکار خون آشام،شروع کرد به کشتن و سر بریدن و به آب انداختن و بآتش سوزاندن و مثله کردن و تصمیم گرفته بود که ریشۀ علماء را از بیخ و بن برکند و لذا بزرگان علماء را کشت و کتابها و کتابخانه ها را طعمه آتش ساخت و بنانوائی ها فرستاد بطوریکه یکهفته فقط آنها سوختشان را از کتابها،تأمین کردند و خلاصه،آنقدر در کشتار و غارت و آتش زدن مخصوصا"در مورد علماء و سادات و، شیعیان،اصرار ورزید که به جزار(بمعنی قصاب)مشهور گردید(به کتاب شهیدان راه فضیلت مراجعه شود).

2-گروهی را برخورد می کنیم که در جنگ با شورشیان داخلی و یاغیان،جان خود را فدای اسلام نموده اند همانند عالم بزرگوار علامه علی اکبر طالقانی،که در خراسان بدست شورشیان بشهادت رسید و همانند عالم بافضیلت و صاحب کرامت سید احمد بحرانی که در راه زیارت عتبات مقدسه در درگیری با یکعده راهزن و بدنبال مقاومت شدیدی که نمود،خود و همسر و فرزندش همه بشهادت رسیدند و در همانجا بخاک سپرده شدند و از قبر این عالم شهید کرامتها ظاهر شده است.

و دیگر مجتهد فقیه،حاج رضا استرآبادی که در جهاد با یاغیان ترکمن،بدست آنها بشهادت رسید و عالم مجاهد،فقیه توانا شیخ محمد تقی همدانی که از شاگردان مبرز شیخ انصاری ره و از مقرّرین درس ایشان بود،و در جریان یک شورش در کردستان،بشهادت رسید و تألیفات و کتابهایش بغارت رفت.

3-جمعی را می یابیم که در راه مبارزه با فرقه های باطل مبارزه کرده و بشهادت رسیده اند همانند سید غلامرضا بیرجندی که از فقهای عالیمقام و از چهره های مبرز می باشد و در فتنۀ بابیگری بخاطر مبارزاتی که با آنها می نمود بشهادت رسید و پس از مدت کمی،فرزند عالم او را نیز بشهادت رساندند.

4-و دسته ای را می شناسیم،که پادشاهان جور و حاکمان ستمگر بشهادتشان رسانده اند همانند عالم بزرگوار محمد رضا شیرازی نوۀ ملاصدرای شیرازی که به دستور نادر شاه افشار زبانش را بریدند و بشهادت رسید و دیگر علامۀ بزرگوار میرزا محمد حسین(پیر)که بدستور نادر شاه بشهادت رسید و دیگر عالم فاضل شیخ محمد اعسم که از محضر شیخ بزرگوار انصاری نیز بهره برده است،در روز عاشورای حسینی در حالیکه روضۀ سید الشهداء می خواند بدست سرباز حکومت عثمانی بشهادت رسید.

5-و دست آخر به حقطلبانی پی میبریم،که در راه اجرای حق و پیاده کردن حکمی الهی جان عزیز خود را به پیشگاه خداوند تقدیم داشتند همانند عالم فرزانه شیخ ابو تراب بحرانی که بدنبال حکمی الهی که صادر کرده بود و موجب

ص :42

نگرانی محکوم گشت،او و دختر بچۀ کوچکش،بدست آن شخص محکوم،بشهادت رسیدند.

و ما،در این بررسی که از حوزه های علمیه داریم این بخش را مقداری بتفصیل، دنبال می کنیم و شرح حال عده ای از این رادمردان(و نه همۀ آنها)را ذکر می کنیم و تشریح می نمائیم زیرا:

1-گزارش زندگی این بزرگ مردان نشانۀ وسعت اندیشه و گستردگی رشته های دانش در حوزه های علمیه است.

2-اهمیت تقوی و اطاعت از دستورات الهی در نزد پرچمداران مراکز علمی شیعه(حوزه های علمیه)را بخوبی آشکار می سازد.

3-تهمت های دشمنان را در مورد بی تفاوتی حوزه های علمیه،در برابر مسائل اجتماعی خنثی ساخته و محکوم خواهد نمود.

4-مظلومیت علماء،از فقهای شیعه را در طول تاریخ،آشکار می سازد.

5-و در مجموع،بهترین درسهای تربیتی را برای طلاب علوم دینیه که به حوزه های علمیه شیعه وارد میشوند در بر دارد و نقش سازنده و بزرگی را ایفا می نماید زیرا که این عالمان باتقوی و پرتلاش،اسوه های فضیلت و تجسم اسلام و عینیت مکتب پرخروش اهل البیت علیهم السّلام هستند (1)

امام ابو محمد،حسن بن علی اطروش

اوجد مادری دو چهره درخشان مکتب اهل البیت ع یعنی سید مرتضی (علم الهدی)و سید رضی(جمع آوری کنندۀ نهج البلاغه)است

او مرد شمشیر بود و قلم،مرد فقه بود و ادب،در وقتی که بحث از فقه و کلام و اندیشه های

ص :43


1- 1) در این بخش،از کتابهای روضات الجنات،الکنی و الالقاب،الذریعه، اعیان الشیعه،قاموس الرجال،شهداء الفضیله و ترجمۀ آن،نهضت روحانیون ایران و کتاب رسائل،اعلامیه ها،مکتوبات...شیخ شهید فضل اله نوری ج 1 و....بهره برداری شده است.

اسلامی بمیان آید دانشمندی گرانمایه و عالمی فرزانه و فقیهی بزرگوار است و هنگامی که سخن از جهاد و مبارزه،تلاش و کوشش برای اجرای احکام اسلام بمیان آید قهرمانی سترک و مجاهدی دلیر و فرمانروائی توانا است.ابن ابی الحدید معتزلی درباره اش می گوید:او ریش سفید دودمان ابی طالب است و عالم و زاهدشان و ادیب و شاعرشان.

اطروش،گرچه از چهره های درخشان علم و ادب است ولی با قیامی دلیرانه موفق شد بر طبرستان(مازندران امروز)تسلط پیدا کند و آئین مقدس اسلام را گسترش دهد و مردم را بصورت پاک و بی شائبه ای به عقائد و احکام اسلامی آشنا گرداند.

کتابها و اثار قلمی گرانبهائی را برشتۀ تحریر درآورده،که نشان دهندۀ وسعت آگاهی و دانش اسلامی اوست که از آن جمله است:

دو کتاب دربارۀ امامت

کتاب خمس،کتاب طلاق،کتاب فدک

کتاب شهیدان و افتخار سرآمدانشان،کتاب فصاحت ابو طالب و کتابهای دیگر.ضمنا،او ادیبی توانا و شاعری سخن سرا بوده است.

او در سال 304 ه ق در شهر آمل طبرستان،بدنبال یک عمر تحصیل علم و دانش،تألیف و نگارش،جهاد و مبارزه،قیام و انقلاب،به شهادت رسید و طومار عمر پربرکتش را با امضای خون درهم پیچید.

احمد بن حسین،بدیع الزمان همدانی

از دانشمندان بزرگوار امامیه و در فنون ادبی استادی بی نظیر است و حریری آن ادیب فرزانه و مشهور،نتوانست بعد از او بپای او برسد،این شخصیت بزرگ بخاطر شهرت و اهمیتش در ادب و شعر،مقام دانشمندیش بفراموشی سپرده شده است.

او شدیدا"به مکتب تشیع پایبند بود و در یک مناظره با خوارزمی چنین فرمود:

من اگر دیگران با دوپا،به راه تشیع می روند،با دوبال در آسمانش پرواز گرفته ام،

ص :44

اگر دیگران نشانی از دوستی خاندان پیامبر داشته باشند،من نشانه ای تابناک از عشقشان بر پیشانی دارم....

شیخ حر عاملی درباره اش می نویسد:دانشمندی گرانقدر و امامی مذهب بود و قرآندانی ادیب و نویسندۀ که مقاله های شگفت انگیز دارد.

او از حافظه ای غریب و ذوقی عجیب برخوردار بود مثلا"قصیده ای طولانی که نشنیده بود و برای اولین بار برایش می خواندند،حفظ می شد و سپس بدون آنکه کلمه ای را کم یا زیاد کند،از حفظ می خواند یا چهار پنج صفحه از کتابی را با سرعت از نظر می گذراند،آنگاه آنرا از اول تا بآخر از حفظ می خواند،گاه نامه ای را که باو پیشنهاد می شد بنویسد از آخرین سطر شروع بنوشتن می کرد تا میرسید به اولین سطرش،آنهم با بهترین و زیباترین شکل.

او در سال 398 ق،بوسیلۀ زهر مسموم گردید و به خیل شهیدان پیوست.

سوخته ای از شعلۀ محبت،که دشمنان او را بآتش کین سوزاندند

ابو الحسن علی بن عبد اللّه(ناشی صغیر)

از نوابغ علم کلام و عقائد و سرآمدهای شعر و سخن و نویسندگان پراثر بوده است.شیخ مفید رضوان اللّه علیه از او روایت می کرده است و شیخ طوسی،در باره اش فرموده که،کتاب ها تألیف نموده است و ابن خلکان می نویسد که او تألیف بسیار داشته است.او آنقدر درباره اهل البیت ع شعر سروده که قابل شمارش نیست و او را به شاعر خاندان پیامبر لقب داده اند.او را در سال 366 ه به آتش سوزاندند و بدینوسیله بخیل شهداء،پیوست.

علامۀ بزرگوار شیخ عبد الکریم کرجی قزوینی

از علمای برجسته و بااهمیت قزوین است.در دوره زندگانی بعنوان فقیهی بزرگوار و اصولی حدیثدان و مدرسی عالیمقام به حیاة پرافتخار خود ادامه میداد پیشوائی معنوی و رادمردی باتقوی بود.در مسجد جامع قزوین بامامت مؤمنین

ص :45

می پرداخت و در کنار تدریس فقه و اصول،به حل مشکلات مردم همت می گمارد، تا آنکه ملحدین او را که مخالف اهدافشان می یافتند،در سال 498 ه بشهادت رساندند و طومار زندگی او که سراسر کوشش برای تعلم و تعلیم و فقه و حدیث بود درهم پیچیده شد.

علامه بزرگوار ابو المحاسن،رویانی طبری

او از دانشمندان باعظمت و حدیث دان های شیعه است ولی بعلت آنکه، بصورت تقیه زندگی می کرد و تکیه اش بر فتاوای شافعی بود (1)بعضی او را، شافعی پنداشته اند ولی صاحبنظران و محققین علم رجال امامیه،با کمال صراحت،تشیع این بزرگمرد فقه و حدیث و قضاوت را،تأیید و اثبات نموده اند.

او شخصیتی پرتحرک و باجوش و خروش بود.به بخارا سفر کرده و مدتی در آنجا اقامت جسته بود،به نیشابور و غزنه مسافرت کرده و در شهر ری مدتی تدریس نموده و در مسجدجامع اصفهان به تقریر و نگارش پرداخته بود.در آمل مدرسه ای ساخته و کتابهائی را برشته تحریر درآورده بود.

او استاد مسلم فقه بود و از محدثین کشورهای مختلف حدیث روایت می نمود.در منطقه طبرستان،از نفوذ سیاسی و مردمی فراوانی برخوردار و بعلت رفتار پسندیده و سخنوری عجیبش،دلها را بخود جذب کرده بود.

در زمان او فرقه ای بنام باطنیه بوجود آمده بود که انحراف اصولی داشتند،و معلمی برای این گروه بود که میگفت شما وظیفه ای جز فرمانبرداری از من ندارید دیگر تکالیف و واجبات را خواستید عمل کنید و نخواستید عمل نکنید.این بزرگمرد فقه و حدیث،وارد مبارزه با این فرقه گردید،و حکم به ملحد بودن آنان نموده و مردم را از معاشرت با آنها نهی می فرمود تا آنکه این فرقه گمراه،درصدد برآمدند که این مانع بزرگ را از سر راه خود بردارند،لذا در روز جمعه ای همزمان با عاشورأ

ص :46


1- 1) این دانشمند گرانقدر تا جائی تسلط بر کتابهای شافعی داشت که فرموده بود(اگر همه کتابهای شافعی بسوزد من آنها را از بر خواهم نوشت)که این جمله نشان دهندۀ قدرت حافظه و تسلط این مرد فقیه،بر فقه است.

حسینی،در مسجدجامع آمل به او حمله برده و او را بشهادت رساندند و این جریان، در سال 501 یا 502 ه-ق-بود.

ابو علی محمد بن الحسن فتال(واعظ نیشابوری)

او مردی دانشمند در فقه و حدیث و استادی توانا بود و در علم کلام نیز بمقامی بلند رسیده بود زهد و پارسائی و منطق کوبنده و رسا را،توأم داشت و در قرن ششم می زیست.

کتاب مشهور روضة الواعظین،و التنویر فی التفسیر،از آثار قلمی و تألیفات او است.

او استاد ابن شهر آشوب است و از راویان بسیار معتبر بشمار میآید،آنقدر عالی، سخنرانی میکرد که لقب فتال(چهچهه زن)که از اسامی بلبل است به او داده شد،زیرا بیانی شیرین و دلربا داشت،بطوریکه همانند نغمۀ بلبلان دل و احساس را بسوی خود میکشید و پس از عمری پربرکت بخاطر شیعه بودنش بوسیلۀ رئیس نیشابور بشهادت رسید.

شیخ طبرسی

شیخ ابو علی فضل بن الحسن الطبرسی،که از نوادر روزگار و از پرچمداران علم و فضیلت می باشد و از پیشوایان مکتب تشیع و یکی از،بزرگترین مفسرین قرآن مجید است،تفسیر او بنام مجمع البیان،می تواند به تنهائی گویای علم و ادب، انصاف،تبحر و ژرف اندیشی او بحساب آید و پرده از یک نبوغ علمی و گستردگی تحقیق و تلاش فکری بردارد.او کتابهای فراوانی دارد که نشاندهنده عظمت علمی او است.کتابهائی است در تفسیر،علم کلام،فقه،ادبیات،تاریخ که به قسمتی از آنها اشاره میشود:

اعلام الوری با علام الهدی،الوسیط فی التفسیر،الوجیز فی التفسیر، الوافی فی التفسیر،جامع الجوامع (1)،تاج الموالید،

ص :47


1- 1) صحیح،جوامع الجامع است چنانچه در الذریعه بیان داشته

غنیة العابد و منیة الزاهد،الجواهر فی النحو،العمده فی اصول الدین العمده فی الفرائض و النوافل،و عده ای دیگر از کتابهای ارزنده

با اینکه شهادت شیخ طبرسی مشهور نیست ولی در ریاض العلماء،و روضات الجنات که هردو از کتابهای بسیار ارزنده در معرفی چهره ها و شخصیت های عالی مقام شیعه هستند،ایشان را بعنوان شهید یاد کرده اند و مرحوم محدث- نوری صاحب کتاب مستدرک الوسائل،پس از آنکه این بزرگمرد مفسر را بعنوان شهید معرفی نموده،اضافه میکند که در نوشته دانشمندان نیامده است که چگونه بشهادت رسیده و شاید مسمومش کرده اند و لذا شهادت او هم شهرت نیافته است.ایشان در سال 548 ه بشهادت رسید و در محل غسل امام هشتم علی بن موسی الرضا ع بخاک سپرده شد و مزار او مشهور و موردتوجه همگان میباشد.

شیخ محمد بن مکی،شمس المله و الدین(شهید اول)

اشاره

او اولین چهرۀ درخشانی است که در میان شیعه بلقب شهید ملقب شده است.وی پناهگاه شیعه و پرچمدار مکتب اهل البیت بود،کتابهایش مرجع فقها و نظریاتش نقطه اتکاء صاحبنظران.از شمار چند چهره درخشانی است که در تاریخ حوزه های علمیه شیعه،کتاب ها و نظریاتشان محور و مرکز بحث و تحقیق بوده و گذشت زمان آنها را از اهمیت نیانداخته است.

او نه تنها در فقه که در علوم عقلی و روائی،نیز صاحب نظر بود و نه تنها متخصص در بعضی رشته های علمی،که جامع رشته های علوم بود،انواع فضائل و مکارم را همراه با روحی پاک و نیرومند داشت.

با آنکه بیش از 52 سال در این دنیا زیست نکرده ولی آنقدر تألیف و آثار علمی، اندیشه و نظریات فکری،تبحر و تنوع در علوم،مسافرتهای فراوان به کشورهای مختلف داشته است که میتوان پی برد که او از شخصیت های نادری است که خداوند متعال آنها را برای تکامل بشریت و رساندن انسانیت باوج ترقی به صحنۀ حیات و زندگی آورده است.

ص :48

کتابهای شهید

1-اللمعة الدّمشقیّه که همراه با شرحی که شهید دوم بر آن نوشته،از مهمترین کتابهای درسی حوزه های علمیه شیعه،بشمار می رود.

2-الدروس الشرعیّة فی فقه الامامیّه 3-الذکری 4-غایة المراد فی شرح نکت الارشاد 5-البیان 6-اربعین 7-القواعد و تعدادی دیگر از کتب گرانقدر

انگیزۀ تألیف اللمعة الدمشقیه

بعد از آنکه سربداران خراسان،نهضت بزرگ و حق طلبانۀ خود را بمراحلی از پیروزی رساندند،یکی از سلاطین آنها بنام علی بن مؤید که همزمان و معاصر شهید اول بود و بر خراسان حکومت میکرد،نامه ای مفصل برای شهید نوشت که در آن اصرار عجیبی کرده بر اینکه ایشان به منطقه خراسان بیایند و رهبری فکری و فرهنگی مردم را بعهده بگیرند.بدنبال این نامه و تقاضا چون مرحوم شهید نتوانستند شخصا"به خراسان سفر کنند و رهبری مردم را بعهده بگیرند لذا کتاب اللمعة الدمشقیه را تألیف نموده و همراه نماینده ای به خراسان فرستادند تا با یک دورۀ فقه شیعه،راه و رسم زندگی و حیات سعادتمند برای مردم علاقمند روشن گردد.

انگیزه و جریان شهادت

ابن جماعۀ شافعی،بعلت خشمی که از شهید در دل گرفته بود توطئه ای را بوجود آورد که در آن قاضی مالکی و شاه آنسامان و عده ای از دشمنان شیعه، نقش ایفا کردند و در نهایت،با حکم قاضی مالکی،ایشان بشهادت رسید باین صورت که،پس از یکسال زندانی بودن در قلعۀ دمشق او را با شمشیر شهید نمودند و آنگاه بدن او را بدار کشیده و بعد،سنگسار نموده و در آخر جنازۀ مقدس او را بآتش کشیده و سوزاندند و این جریان در تاریخ 786 ه ق بود.

و بدینسان بزرگترین فقیه زمان،و استاد فقها سوخت تا در روشنائی شعله اش،فقه و فقاهت و حوزه های علمی شیعه،براه خود ادامه دهند.

ص :49

ابو المعالی دشتکی شیرازی

او که ملقب به صدر الدین کبیر است،نسب والایش به امام زین العابدین ع میرسد.

قاضی نور اللّه تستری شهید در مورد او میگوید:نیاکانش همگی در شمار حافظان حدیث و سنت و پرچمداران دانش بودند،لکن بیشتر از هرچیز پایبند تقیه و پنهانکاری بودند تا از آنمیان این مرد بزرگ ترک آن رسم گفت و بنا کرد به بیان آشکارای عقیده اش و تظاهر دلیرانه به عشق ائمه از خاندان پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم .

او شیفته حکمت و فلسفه بود و در مناظره و مباحثات منطقی قدرت عظیمی داشت، به حدی که هرکس با او به مناظره می نشست شکست میخورد تا جائی که دانشمندان باعظمت و نوابغ عصر،از روبروئی با او نگران بودند چنانچه محقق دوانی با همه علم سرشارش،در خود تاب کشمکش استدلالی با او را نمی دید.

او بیست ساله نشده بود که فارغ از تحصیل علوم گردید و چهارده ساله بود که با علامۀ دوانی به مناظره پرداخت،کتابهای فراوانی نوشته است که عمده آنها بصورت حاشیه بر کتابهای علماء بزرگ است.

آثاری از خود بجای نهاده که از انها است مدرسه منصوریه شیراز و بدینوسیله خدمتی به حوزۀ علمیه نموده علاوه بر خدمات علمی و تألیفی ارجدارش،او در روز جمعه 12 رمضان 903 بدست فاسق های فاجری از ترکمانیه،بشهادت رسید و در شیراز دفن گردید و مزارش مشهور می باشد.

محقق عاملی کرکی(محقق ثانی)

اشاره

نور الدین ابو الحسن علی بن الحسین،از اهالی جبل عامل و مشهور به محقق ثانی است.

او پیشوای شیعه و علامۀ زمان،محققی موشکاف و دانشمندی،کثیر العلم و از بزرگترین چهره های درخشان حوزه های علمی شیعه بوده است.انقدر در تحقیق و بلندپروازی در فقه و حدیث موفق بود که او را محقق ثانی نامیدند و او را،

ص :50

تالی محقق حلی(نابغۀ دوران وافقه فقها)دانستند.

بدعوت سلطان صفوی از جبل عامل و جنوب لبنان که مرکز علمی بزرگی،برای شیعه بود بایران امد و در قزوین و مدتی در اصفهان مشغول انجام خدمات عظیم و کم سابقه ای در نشر علم و دین و تحکیم پایه های تشیع و حوزه های علمیه گردید.بطوریکه یکی از مورخین مینویسد پس از خواجه نصیر الدین طوسی هیچ عالمی آن موفقیت را که این استاد بزرگ در خدمات اسلامی کسب کرد نتوانست کسب کند،خدماتی چون حاکمیت بخشیدن به تعالیم و احکام دین،اسلام را بر همه عقائد و مذاهب فائق آوردن،راه و رسم تشیع را برقرار ساختن...بدعت ها و زشتی ها را از بین بردن،انحرافات را زدودن،سنن و واجبات اسلامی را برقرار ساختن...

سلطان صفوی حکمی برای ایشان نوشت که مفاد ان،حاکمیت یافتن این عالم فقیه،بر شخص سلطان هم میباشد و بیان داشت که تو برای سلطنت نمودن از من سزاوارتری چون نائب امام علیه السّلام هستی،من فقط یکی از والیان و کارگزاران تو خواهم بود.

کتابهای فراوانی نوشته است که نشانۀ وسعت علم و تلاش فکری اوست و او را در زمره فقهای بزرگ اسلام قرار میدهد و در رأس همه انها کتاب عظیم الشان جامع المقاصد،در شرح کتاب قواعد علامه حلی است که توانسته توجه فقهای عظیم الشانی،همانند دو فقیه بزرگ اسلام،صاحب جواهر و شیخ انصاری رضوان اللّه علیهما را بخود جلب نماید.

در یک کلام،محقق کرکی(محقق ثانی)برای حوزه های علمیه پرچمدار و استادی بزرگ،و برای مکتب تشیع سنگربان و مدافعی کم نظیر،و برای مردم مسلمان و دوستدار اهل البیت پناهگاهی بی قرین،و برای محو بدعت ها و گمراهی ها دلیری استوار بود.

شهادت او

بعضی از رجال دولت با این فقیه بزرگوار دشمنی داشتند و در پی فرصت

ص :51

برای کشتن او میگشتند و توطئه می نمودند تا انکه در شهر نجف او را مسموم نموده و بشهادت رساندند.

شیخ زین الدین جبعی عاملی(شهید ثانی)

اشاره

دانشمندی است که بخاطر عظمت و مقام والای او،قلمهای زیادی را در ثنای خود بکار انداخته است.در روضات الجنات امده است،تا این زمان که سال 1263 است از دانشمندان بزرگ کسی را به عظمت شأن و علو مقام و ظرفیت اخلاقی و خوش فهمی و قدرت اراده و حسن سلیقه و راستروی و نظم تحصیلی و کثرت استاد و ظرافت طبع و لطافت هنر و معنویت سخن و کمال تألیف او نیافته ام،حتی در تخلق به اخلاق الهی،چیزی نمانده که بپای معصومان برسد

آری او کثرت آثار را با استقامت آنها و دقت اندیشه را با لطافت در بیان،همراه نموده است.استفاده از اساتید غیرشیعی را برای هرچه بیشتر منصفانه اندیشیدن و نتیجه گرفتن،برنامۀ وسیع خود قرار داده است.مداد علمیش را با خون شهادتش در راه اسلام بکار انداخته و پایه های فقه و کلام،اخلاق و عقائد را استوار ساخته است.او سندی محکم برای تشیع،و چراغی فروزان در حوزه های علمیه و پیشوائی گرانقدر برای راهیان راه فقه و فقاهت است.

او نه تنها در فقه که در فلسفه،اصول فقه،علوم طبیعی،شعر و ادب،ریاضیات دست داشت.

آثار او

بیش از هفتاد کتاب تألیف نموده است که در میان انها کتاب روضة البهیه فی شرح اللمعة الدمشقیه و کتاب مسالک الافهام فی شرح شرایع الاسلام از بااهمیت ترین انها است و اوّلی از این دو،قرنها است بعنوان کتاب درسی حوزه های علمیه شیعه،مورد بهره برداری اساتید و محصلین فقه جعفری میباشد

داستان شهادت جانسوزش

بین دو نفر که نزاعی داشتند شیخ شهید حکم می کنند،آنکه حکم به

ص :52

ضررش بود شکایت بنزد قاضی صیدا برد،قاضی کسی را برای احضار شهید فرستاد در حالیکه شهید در تاکستانی یکسره مشغول تألیف بودند و شرح لمعه را، تألیف میکردند.بعضی از مردم به فرستاده قاضی گفتند مدتی است از نزد ما رفته خبر به شیخ شهید رسید ایشان تصمیم گرفت برای اینکه از دسترس قاضی جائر دور بماند به حج برود ولی قاضی به پادشاه عثمانی گزارش داد که در منطقه شام،مردی بدعتگزار پیدا شده که هیچ یک از مذاهب اربعه را قبول ندارد.

پادشاه عثمانی کسی را مامور دستگیری او نمود ولی گفت او را زنده بیاور،ان مأمور به جبع لبنان آمد،گفتند شیخ بمکه رفته او روانه مکه شد و در راه به شیخ برخورد، شیخ،فرمود با من باش تا حج را بپایان بریم سپس مأموریت خود را انجام بده او پذیرفت و بعد از حج راهی پایتخت حکومت عثمانی شدند.در میان راه یک فردی از آن مأمور پرسید این شخص کیست گفت یکی از علمای شیعه امامیه است می خواهم او را بشاه برسانم گفت نمی ترسی که از تو بشاه شکایت کند که او را بی احترامی کرده ای و آزار کرده ای و آن قدر وسوسه کرد تا او را راضی کرد که شیخ را بکنار ساحلی از دریا ببرد و گردن بزند و ان مأمور شقی با توطئه یک دشمن علم و تشیع،شیخ عزیز و بزرگوار را بشهادت رساند و در کنار دریا دریای علم را مورد بزرگترین جنایت خود قرار داد ولی جماعتی از ترکمن ها که آنجا ساکن بودند آن شب،دیدند ستونهائی از نور از آسمان فرومی اید و بالا می رود.شیخ شهید را همانجا دفن کردند و بر مزارش گنبدی برپا داشتند و آن مأمور جنایتکار سر مقدس شهید را برای شاه عثمانی برد،شاه عثمانی او را تقبیح کرد و گفت من دستور دادم او را زنده بیاوری،و یکی از علماء سادات،تلاش کرد تا شاه عثمانی او را اعدام نمود و به جزای این جهانی رساند.باشد تا جهان دیگر و حکم قطعی احکم الحاکمین.

کرامتی بزرگ از شهید ثانی

شیخ حسین بن عبد الصمد پدر شیخ بهائی که از علماء بزرگوار است،در یک زمانی با شیخ شهید از محلی عبور می کنند.شیخ شهید به پدر شیخ بهائی

ص :53

میفرماید در این جا کسی کشته خواهد شد که مقامی دارد و پس از شهادت شهید معلوم شد که این همانجا بوده است و این از کرامات الهی است که نصیب این مرد خدائی گردیده است.

یک رؤیای شگفت

شیخ بهائی ره میفرماید پدرم بمن اطلاع داد که صبح یکی از روزها به خانه شیخ شهید رفتم،دیدم سر بفکر فرو برده است،پرسیدم بچه می اندیشی فرمود برادرم!گمان می کنم دومین شیخ شهید باشم،زیرا دیشب در عالم خواب دیدم سید مرتضی(علم الهدی)میهمانی برپا کرده است و همه علمای شیعه را در خانه ای گرد آورده است وقتی من وارد شدم سید مرتضی برخاست و بمن خوشامد گفت و افزود فلانی پهلوی شیخ شهید(شهید اول)بنشین،من پهلوی شهید نشستم چون مجلس قرار یافت از خواب برجستم،این خواب دلیل روشنی است که من بلحاظ شهادت،پس از وی خواهم بود.

شمه ای از مرثیه ها در شهادت جانسوز شهید ثانی

شعرای قدرشناسی،مرثیه های بلندی سروده اند که بخاطر رعایت اختصار تنها ترجمه دو قطعه از آن مرثیه ها را می اوریم.

خبری بگوش رسید که هرگز نرسد خبری که دل از شنیدنش بدرد می آید و روح تاب شنیدنش نیاورده از تن پرواز می کند ....تا آنجا که خطاب به شهید می گوید

آه از این درد که ترا به بند کشیدند و کسی نبود که حمایت یا شفاعت کند با خواری و با ذلت می کشیدند و می بردند تو را که نزد خردمندان بزرگترین شهریاری چرا کوهها نمی غرد و بر زمین نمیریزد

ص :54

از روی خشم،و چرا ستارگان فرونمی ریزند دیگری میگوید

آه،دریغا که او دور از وطن بر خاک افتاده و غبارالود است با خدای خویش از مصیبتی می نالم که مانندی جز مصیبت شهدای کربلا ندارد

شهاب الدین تستری خراسانی(شهید ثالث)

از علماء بزرگوار و ارکان دین بوده است.پس از انکه در شیراز تحصیل علوم عقلی نمود بشهرهای عربی و مخصوصا"حوزه علمیه جنوب لبنان(جبل عامل) سفر کرد و بمراحل بزرگی از علم و کمال رسید و بایران برگشت و در حوزۀ علمیه خراسان به تدریس و تعلیم و هدایت مردم پرداخت تا آنکه در 997 ه-ق ازبکان بر مشهد مقدس استیلا پیدا کردند و عدۀ فراوانی از علماء و زهاد و مردم عادی را کشتند و این دانشمند بزرگوار را گرفتند و به بخارا نزد رئیس ازبکان بردند و در آنجا بین او و علماء سنی،بحث های زیادی انجام گرفت و آنها در برابر او قدرت مقابله نیافتند و به رئیس ازبکان گفتند شما که در درستی مذهب خود شک ندارید چرا به مناظرۀ با این مرد برمی انگیزید؟هرکه مخالف مذهب ما، باشد چاره ای جز کشتن او نیست و در نتیجه،او را بجرم شیعه بودن و دوستی با خاندان ولایت با کارد و خنجر کشتند و جسدش را در میدان بخارا به، اتش کشیدند.

همۀ شرح حال نویسانی که درباره این شهید مظلوم،مطلبی نگاشته اند او را شهید ثالث خوانده اند بجز شیخ بهائی که این لقب را به محقق کرکی(محقق ثانی)داده است.

قاضی نور اللّه تستری

اشاره

او همزمان با شیخ بهائی است و پس از انکه مراحل علمی را پشت سر گذاشت

ص :55

برای توسعه و نشر اسلام و آگاه ساختن مردم به مکتب تشیع به سرزمین هند سفر کرد و در آنجا بعنوان یکی از نخستین منادیان و مبلغان مکتب اهل البیت ع وارد صحنه کارزار و مبارزات علمی،قلمی،فتوائی و اجتماعی گردید و تا انجا قیام و اقدام خود را دنبال نمود که جان خود را بر سر اینکار گذاشت.او مشعل دین بود و دریای دانش،پرچمدار تشیع بود و شمشیر کشیده ان،مبلغ توانای احکام دین بود و مجری انها،گرچه نمیتوانست بدون تقیه علنا"حوزه علمیه ای برای شیعه در هند بوجود آورد ولی راه را برای دیگران با خدمات و آثارش با شهادت و مزار شریفش،بازنمود تا آنکه با گذشت زمان،شیعیان در هندوستان پایگاهی پیدا کردند و مساجد و حسینه ها و مدارس بنا نمودند و حوزۀ علمیه علنی بوجود آمد تا جائیکه محقق بزرگوار و فدائی اهل البیت مرحوم ایت اله میرحامد حسین موسوی"صاحب کتاب عبقات الانوار"توانست در هندوستان،کتاب عظیم و بی نظیر خود را در اثبات حقانیت اهل البیت و امامت و خلافت بلافصل علی ع بنویسد و بهترین کتابخانه شیعه را در همانجا بوجود اورد.

کتابهای او

در حدود یکصد و سی جلد کتاب و رساله نوشته است که نشاندهنده تسلط او در علوم گوناگون می باشد از قبیل فقه،حدیث،تفسیر،اصول،کلام،فلسفه، منطق،حساب،هیئت،هندسه،تاریخ،شعر،نحو،صرف،مناظره معانی،بیان،بدیع و در میان کتابهای او دو کتاب میدرخشد،1-مجالس المؤمنین که در شرح حال علماء،رجال نامی،شعر او پادشاهان شیعه است و در این کتاب به پایگاههای علمی شیعه یعنی حوزه های علمیه توجه شده است.2-کتاب احقاق الحق که زمینه شهادت او را فراهم ساخت،و در این کتاب اشکالات فضل بن روزبهان را به کتاب نهج الحق و کشف الصدق علامۀ حلی رد نموده و با بهترین روش،حقانیت مکتب اهل البیت را اثبات نموده است و تألیف این کتاب نشانه نبوغ خارق العاده قاضی نور اله شهید است زیرا کتابی که بزرگانی همچون وحید بهبهانی،مولی محمد تقی مجلسی،مولی

ص :56

محمد باقر مجلسی،در مقام ثنای او با عبارات لطیفی برآمده اند و محقق قمی (صاحب قوانین)درباره اش میگوید:اگر خود علامه حلی میخواست جواب اشکالات روزبهان را بدهد همانند قاضی نور اللّه برایش ممکن نبود.با این حال این کتاب باعظمت،در مدت زمان کمی نگاشته شده که در کتاب کشف الحجب و الاستار آمده(که اگر در این مدت کم کسی میخواست از این کتاب نسخه برداری کند امکان نداشت چه رسد که بخواهد چنین کتابی را تصنیف نماید،و شاید این کرامتی الهی است که بدست قاضی شهید ظاهر شده است.

داستان شهادت مظلومانه او

قاضی شهید وقتی وارد هند شد و علم و نبوغ خود را ظاهر ساخت موردتوجه طالبان علم و فضیلت قرار گرفت و پادشاه آنجا پیشنهاد مقام قاضی القضاة را به ایشان نمود،قاضی شهید در ابتدا نپذیرفتند.پس از اصرار او با یک شرط پذیرفتند و ان اینکه مطابق اجتهاد خود عمل کنند،البته از محدوده مذاهب چهارگانه (شافعی،حنبلی،حنفی،مالکی)بیرون نروند.شاه پذیرفت و ایشان فتوای شیعه را عمل می نمود ولی در هرمورد با یکی از مذاهب دیگر تطبیقش میداد از این زمان،گسترش فعالیت قاضی شهید زیاد گردید زیرا علم و فضیلت اخلاق و حسن معاشرت،بعلاوۀ بالاترین مقام قضائی،عامل نفوذ فوق العادۀ ایشان میگردید و این قاضی بزرگوار فقه را بنابر مذاهب پنجگانه،شیعه،حنفیه،مالکیه حنبلیه،شافعیه تدریس می نمود و دانش خواهان و طلاب علوم را از هر راه دور و نزدیک بسوی خود جذب نمود و در وقت تدریس قولی را از میان اقوال تقویت میکرد که مطابق مذهب شیعه باشد و در نتیجه حوزۀ علمیۀ تقیه ای بوجود آورد.اینهمه عظمت برای قاضی شهید،حسد علماء و قاضی های عامه را، برانگیخت و در پی یافتن بهانه ای برای از بین بردن قاضی شهید بودند،که روزی ایشان در درسش در مورد امیر المؤمنین علی ع کلمۀ علیه السّلام را بکار برد، آنها فرصت را غنیمت شمرده و طوماری تهیه نمودند خطاب به پادشاه و تقاضای اعدام قاضی را نمودند،بدلیل اینکه علیه السّلام مخصوص رسول خدا ص است

ص :57

و قاضی انرا برای علی ع بکار برده،پس ریختن خون او حلال خواهد بود و طومار را همگان امضاء نمودند جز یکی از بزرگان آنها که در نامه ای خصوصی به شاه، نوشت:

)گر لحمک لحمی بحدیث نبوی هی )-بی صلّ علی نام علی بی ادبی هی

شاه که فردی عاقل بود طومار را با همه امضاهایش رد نمود و این یک نامه را با دلیل خداپسندش پذیرفت زیرا در این شعر میگوید:

اگر درست است که پیامبر خدا بعلی ع گفته یا علی لحمک من لحمی(گوشت تو از گوشت من است)پس نام علی ع را بی صلّ علی بردن بی ادبی برسول خدا است و در نتیجه پادشاه بر علاقه اش به قاضی افزود،تا انکه با مردن شاه و جانشین شدن پسر او که فردی نالایق و بی کفایت بود،فرصت برای دشمنان بدست آمد و توطئه را دنبال نمودند و فردی را بعنوان طالب علم،در زندگی و دستگاه قاضی شهید وارد نمودند که از اسرار ایشان آگاهی بدست آورد و چون خود را شیعه معرفی نموده و نظر قاضی را جلب کرده بود توانست از کتاب احقاق الحق نسخه برداری کند و در اختیار علمای عامه قرار دهد و انها بدینوسیله خشم پادشاه را برانگیختند و قاضی را احضار نموده و او را برهنه کرده و با چوبهای خاردار انقدر بر بدن شریفش زدند که گوشتهای آن ریخت و در پایان کار ظرفی را پر از آتش نموده و روی سر او گذاردند،مغز سر او بجوش آمد و یکه و تنها و مظلوم در محاصرۀ حملات ان جمعیت تبهکار و ستمگر بشهادت رسید و این جریان در سال 1019 ه ق بوده است.

دانشمند مجاهد مولی علی زنجانی

از بزرگترین پرچمداران علم و فضل است،آگاه به علم حدیث،فقه،کلام و رجال بود.بعد از آنکه تحصیلات خود را در حوزه علمیه قزوین بپایان رسانید به زنجان برگشت و به خدمت اسلام و مردم مسلمان همت گماشت تا آنکه عثمانیها بدنبال یک توافق خائنانه بر علیه ایران وارد صحنه شدند و به کشور ایران حمله کردند وقتی به حوالی زنجان رسیدند،این عالم فداکار بهمراهی عده ای از،

ص :58

اهالی،آماده دفاع شدند و در چند فرسخی زنجان جنگ سختی درگرفت و این عالم دلیر تا انجا مقاومت نمود که بشهادت رسید و در راه جلوگیری از مهاجمین خونخوار بخیل شهداء راه حق پیوست.

عالم مجاهد شیخ زین عاملی

خانواده او از بهترین خاندانهای شیعۀ جبل عامل بودند که در راه مکتب اهل البیت فراوان جهاد و مبارزه نموده و عده ای از علماء انها جانشان را در راه حق نثار نمودند.او پس از 15 سال تحصیل در حوزه بزرگ نجف و اموختن فقه و اصول و حدیث با تشویق استادش،آیت اللّه بحر العلوم و تقاضای فراوان مردم جبل عامل،به زادگاه خود برگشت و به ترویج اسلام پرداخت،و استقبالی از او نمودند که منظره اش در ان سامان بی نظیر بود.ایشان مسجد دهکده شحور را پایگاهی برای قضاوت و فتوی قرار داد،تا انکه حاکم خونخوار عثمانی بنام احمد پاشا(که از بس خونریخت و آدم کشت و علماء را شهید نمود و کتابخانه ها را آتش زد او را قصاب نامیدند)به ایشان حمله نمود و این مرد علم و جهاد را بشهادت رساند و جنازه ایشان را دستور داد بآتش کشیدند و کتابخانۀ ایشان را اتش زدند،در حالیکه بیش از سه هزار جلد کتاب داشت،فقط چند جلد از کتابها از حریق نجات یافت که سه کتاب از تألیفات این عالم شهید از میان آنها بود.

علامۀ بزرگوار میرزا محمد مهدی اصفهانی

او یکی از چهار مهدی (1)از شاگردان امام مجدّد(وحید بهبهانی)است و در علوم عقلی و نقلی از قبیل فقه،اصول،فلسفه،کلام،حدیث،ریاضیات ماهر و استاد بود و از استاد بزرگوار خود وحید بهبهانی اجازه داشت،و برای سید بحر العلوم استاد فلسفه بود،همیشه در حال تدریس علوم مختلف و تربیت طلاب

ص :59


1- 1) سه مهدی دیگر یکی آیت اله سید محمد مهدی بحر العلوم و دیگری ملا محمد مهدی نراقی و سومی فقیه بزرگوار میرزا محمد مهدی شهرستانی هستند که از چهره های درخشان حوزه های علمیۀ شیعه بشمار میروند.

علوم دینیه بود و چراغی روشن و فروزان در حوزۀ علمیۀ مشهد الرضا علیه السلامبود.

شبها توشه و خوراک حمل مینمود و برای یتیم ها و بیوه زنان و بیچارگان می برد.

او علاوه بر کار علمی و تألیف و تدریس به کار خودسازی و تحصیل کمالات نفسانی، اشتغال داشت و بمراحلی از کمال رسیده بود.گاه شبانه یا هنگام سحر در ساعتهائی که درب حرم بسته بود به زیارت میرفت و درب حرم بدست غیبی برایش گشوده میشد.

او بدست حاکم فاجر و یاغی خراسان،بنام نادر میرزا نوۀ نادر شاه افشار با ضرب شمشیر در سال 1218 ه ق بشهادت رسید.

فقیه متکلم مولی عبد الصمد همدانی

او از بزرگان فقه و حدیث و حکمت و کلام و لغت و زاهدی پیراسته و عارفی خوش مشرب و مؤلفی عالیمقام بوده است.کتاب بزرگی در لغت و کتاب بزرگ دیگری در شرح مختصر النافع نوشته است که تبحر مؤلف را در علم فقه و اصول و حدیث نشان میدهد.

او و عده ای از علماء و نیکان و مردم عادی در حملۀ وهابیها (1)به کربلا بمقام شهادت نائل گشتند.

وهابیهای خون آشام در روز 18 ذی الحجه(عید غدیر)،او را از خانه اش بیرون آورده و کشتند و آنچه قبلا"این عالم بزرگوار پیشگوئی کرده و پیوسته بزبان آورده بود که(محاسنم بخونم رنگین خواهد شد)تحقق یافت.

ص :60


1- 1) وهابیها فرقه ای هستند از پیروان محمد بن عبد الوهاب تمیمی که عقائد خاصی دارند و از آن جمله،حرام بودن عزاداری و تشکیل مجالس برای درگذ- شتگان و حرام بودن ساختن گنبد و ضریح بر قبور حتی قبور پیامبر و ائمه،و همانها هستند که قبور ائمه بقیع و قبر خدیجه و ابی طالب و حمزه سید الشهدا را خراب کردند و همانها هستند که لشگرکشی بطرف نجف و کربلا نموده و حرم مقدس امام حسین ع را مورد تاخت وتاز خود قرار داده و7000 نفر از علماء و بزرگان و سادات و مردم عادی را در شهر کربلا کشتند که شهید مولی عبد الصمد همدانی از انها است و جنایتهائی کردند که روی تاریخ را سیاه کرده است.

محقق بزرگ شیخ حسین(آل عصفور)

اشاره

از مردان بزرگ و فضلای محقق و حدیث شناسان زبردست بود.حتی بعضی از دانشمندان بزرگ او را از مجدّدین مذهب در رأس سده سیزدهم شمرده اند در قدرت حافظه ضرب المثل بود،در سفر حجش به قطیف وارد شد و با یکی از علماء ملاقات کرد و کتابهائی را نزد او یافت که بسیار نفیس و بعضی از آنها نسخۀ منحصر بفرد بود.شیخ حسین کتابی را دید در علم حدیث و از آن عالم تقاضا نمود که این کتاب را بمن امانت بده تا ضمن سفر از ان نسخه برداری کنم،ان عالم موافقت ننمود و گفت این نسخۀ منحصر هست ولی شیخ حسین در مدت چند روز اقامتش در قطیف کتاب را مطالعه نمود و بسفر حج رفت.در وقت بازگشت،با همان عالم ملاقات نمود و گفت کتاب را بیاور وقتی آورد،شیخ حسین نسخه دیگری از کتاب را درآورد تا با نسخه آن عالم مطابقت نماید.آن عالم پرسید نسخه ای از این کتاب پیدا کرده ای گفت نه بلکه در همان چند روز مطالعه،کتاب را از حفظ کردم و در سفر حج از حفظ نوشتم و وقتی مقابله نمودند جز در چند مورد جزئی، اختلافی وجود نداشت و کتاب را با همان ترتیب فصلها و سندها نوشته بود و علمائی که حاضر بودند همه بشگفتی آمدند.نشانۀ دیگری از قدرت حافظۀ او اینکه کتاب التحفة القدسیّه،فی الصّلوة الیومیّه را سه روز برای شاگردانش از حفظ تقریر کرد.

آثار علمی او

در حدود 40 کتاب تألیف نموده است که نشاندهندۀ تسلط او در علوم مختلف از قبیل فقه،اصول،تفسیر،تاریخ،نحو،شعر می باشد.

شهادتش

در جریان حوادثی که در سال 1216 ه در بحرین اتفاق افتاد،تبهکاری از دشمنان دین،ضربه ای بر ایشان وارد ساخت و در اثر ان ضربه بشهادت رسید.

ص :61

فقیه طبیب شهید،میرزا محمد کشمیری

او یک متکلم،اصولی،فقیه،حکیم و عالم به طب بود.کتابهائی نوشته که عظمت فکر و اندیشه و تبحر او را نشان میدهد.کتابی دارد بنام نزهة الاثنی عشریه که چند جلد آن بچاپ رسیده.دیگر تألیفی دارد بنام تاریخ العلماء که در علم رجال است بنحو مفصل و رساله هائی در علم بدیع،علم صرف،فلسفه و شرحی بر وجیزۀ شیخ بهائی و کتابی بنام(تنبیه اهل الکمال و الانصاف علی اختلال اهل الخلاف)و کتاب دیگری بنام(ایضاح المقال فی توجیه الاقوال)دارد او علاوه بر همۀ این علوم،در رشته طب نیز متبحر بود.

وقتی تألیفات این دانشمند بزرگ در شهرهای مختلف منتشر گردید و مخصوصا در مسئلۀ مکتب اهل البیت ع اندیشه او در جامعه مطرح گردید.حاکم یکی از شهرها که با پادشاه هند خویشاوندی داشت و شخص متعصبی بود،بر علیه ایشان توطئه نمود و خودش را به مریضی زد و از پادشاه خواست که این عالم فقیه طبیب را برای معالجه او بفرستد،ایشان از قبول مأموریت عذر خواست ولی پادشاه اصرار کرد و این مرد بزرگوار را وادار به سفر به شهر ان حاکم توطئه گر نمود ولی ایشان در میان راه مرتبا"میفرمود دست اجل در این سفر مرا خواهد گرفت.آن حاکم ناجوانمرد باین عالم طبیب زهر خورانید و او شهید راه اثار و کتاب هایش بخصوص آنها که در حمایت از اهل البیت ع بود گردید.

عالمی فقیه که در حال سجود بشهادت رسید مولی محمد تقی برغانی قزوینی

اشاره

در حوزه علمیۀ قزوین تحصیلات مقدماتی را انجام داده،رهسپار قم و درس محقق نامی میرزای قمی گردید و مدتی در حوزه علمیه اصفهان و در نهایت در حوزه علمیۀ کربلا به ادامۀ تحصیل علم و کمال پرداخت.پس از آن به قزوین برگشته و بعنوان مرجعی بزرگ در راه نشر و اجرای احکام اسلام وارد مبارزه گردید و در آن زمان که بابی ها به فساد و تباهی و گمراهی خود دامن زده و در اغوای نادانان میکوشیدند؛به ستیز با آنها برخواست و با اینکه عالمی در حدود هشتاد

ص :62

ساله بود با ارشاد و بیان و حکم دادن به کفر بابی ها،جهاد خود را علیه آنان آشکار می نمود،بابی ها که ضربه سهمگینی از این فقیه مجاهد خورده بودند در صدد انتقام بودند تا آنکه یک شب که ایشان طبق معمول،نیمه شب از خانه به مسجد رفت،نزدیکی های صبح بر سر او ریختند و او را که در حال سجده و مناجات بود مورد تهاجم قرار داده و ابتدا دو ضربه بر گردنش زدند و چون سر برداشت، ضربه ای دیگر بر دهانش زدند و مجموعا"هشت زخم برداشت و بدنبال آن به فیض شهادت رسید.

کتابهای او

کتابی دارد در شرح شرایع الاسلام و بیست و چهار جلد میشود از اول کتاب الطهاره تا کتاب الدیات که یک دورۀ کامل فقه است،بعلاوه آثار دیگر در موضوعات گوناگون.

مرجع شهید شیخ فضل اللّه نوری

اشاره

او در جوانی به حوزه علمیۀ نجف وارد شد و به تحصیل علوم پرداخت ولی وقتی امام مجدد میرزای شیرازی(صاحب فتوای تحریم تنباکو)برای تشکیل حوزه علمیۀ سامراء به آن شهر مقدس هجرت فرمود شیخ شهید نوری هم با عدۀ از علماء و فضلاء به شهر سامرا هجرت نمود و در کنار مرقد دو امام معصوم امام علی النقی و امام حسن عسکری علیهما السّلام در محضر مرجع اعظم شیعه میرزای شیرازی به تکامل علمی و تقوائی پرداخت و سپس ایشان بتهران عزیمت نموده، در تقویت حوزه علمیه در تهران و ترویج دین مقدس اسلام اشتغال یافت.

او از بزرگترین چهره های علمی آنروز بود و در تهران کسی اعلم از او وجود نداشت و در معاشرت با مردم و آشنائی با سیاست درخشانترین چهره را دارا بود تا آنجا که حتی مخالفین ایشان عباراتی گفته اند که نشان دهندۀ عظمت علمی و تقوائی و اخلاقی آن بزرگمرد می باشد:مثلا"ناظم الاسلام کرمانی که از مخالفین آن شهید است می نویسد:

ص :63

حاج شیخ فضل اللّه،اگر چند ماهی در عتبات توقف کند شخص اول علماء اسلام خواهد گردید،چه هم حسن سلوک دارد و هم مراتب علمیه و هم نکات ریاست را بهتر از دیگران دارا است...مراتب علمیۀ او از دیگران بهتر و سلوکش با طلاب و اهل علم از دیگران خوشتر بود.

دکتر مهدی ملکزاده که سخت با آن مرجع شهید سر مخالفت داشته است نوشته ....در پایتخت بالاترین مقام روحانیت را حایز بود...گفته می شود از حیث معلومات و تبحر در علوم دینی از همه هم کنانش برتری داشته و بسیار فهیم و باهوش بوده و در قدرت استدلال،در میان طبقۀ خود نظیر نداشته است.

فریدون ادمیت فراماسون معاصر نیز با همه تعمدی که برای نادیده گرفتن روحانیت و نقش آنها در نهضت مشروطه دارد،می نویسد:

متفکر مشروطیت مشروعه،شیخ فضل اللّه نوری بود.از علمای طراز اول که پایه اش را در اجتهاد اسلامی برتر از طباطبائی و بهبهانی شناخته اند.

در یک کلام،او مجتهدی عالیمقام،مرجعی دلسوز و بصیر،عالمی آگاه به زمان،مبارزی دین آشنا و در نهایت شهیدی بیدارگر بوده است.

موضع گیری سیاسی شهید نوری،در جریان مشروطه

از اعلامیه ها و بیانات ایشان در دورۀ مبارزۀ با انحراف مشروطه،میتوان مواضع سیاسی آن بزرگمرد را بدست آورد،چنانچه در یکی از اعلامیه های زمان تحصن،در کنار حرم حضرت عبد العظیم بیان داشته اند که:

ایّها الناس،من به هیچ وجه منکر مجلس شورای ملی نیستم بلکه من مدخلیت خود را در تأسیس این اساس،بیش از همه کس میدانم زیرا علمای بزرگ ما که مجاور عتبات عالیات و سایر ممالک هستند،هیچیک همراه نبودند و همه را با اقامۀ دلایل و براهین،من همراه کردم،از خود آن آقایان عظام می توانید این مطلب را جویا شوید،الان هم من همان هستم که بودم تغییری در مقصد و تجددی در رأی من بهم نرسیده است.صریحا"می گویم همه بشنوید و به غائبین هم برسانید که من آن مجلس شورای ملی را میخواهم که عموم مسلمانان

ص :64

آن را می خواهند.به این معنی که البته عموم مسلمانان،مجلسی میخواهند که اساسش بر اسلامیت باشد و برخلاف قرآن و برخلاف شریعت محمدی و برخلاف مذهب مقدس جعفری قانونی نگذارد.این بنده هم چنین مجلسی میخواهم پس من و عموم مسلمین بر یک رأی هستیم اختلاف،میان ما و لامذهب ها است که منکر اسلامیت و دشمن دین حنیف هستند،چه بابیه مزدکی مذهب، و چه طبیعیه فرنگی مشرب.....

و نیز در اعلامیه دیگری پس از آنکه نمونه هائی از مطالب کفرآمیز و فسق آلود مخالفین خود را ذکر نموده،نوشته اند:

"من با این مطالب مخالفم که با دستاویز مجلس چه بسا انجام میگیرد"

و همچنین نوشته اند...در منشور سلطانی نوشته بود"مجلس شورای ملی اسلامی دادیم"،لفظ اسلامی گم شد و رفت که رفت...و دیگر در وقت اصدار دستخط مشروطیت...در مجلس،در حضور هزار نفر بلکه بیشتر صریحا گفتند که ما(مشروعه)نمیخواهیم....

و در اعلامیۀ دیگری است:با اینکه این مجلس،مجلسی باشد که بعض اجزاء آن بدنام کنندۀ دیگرانند،چون شب درآید در خانه های یکدیگر درآیند و تا صبح،صرف شراب و عرق و عیش نمایند و ظلمش چند برابر زمان استبداد شده و مجلس را دستاویز عقائد فاسده و افعال شنیعه ساخته اند .......مخالفم

خلاصۀ سخن آنکه،شیخ شهید احساس کرده بودند که جریان مشروطیت را کسانی دارند از پشت صحنه کارگردانی می کنند،که نه به اسلام معتقدند و نه اجرای احکام آن را طالبند و خطر جدی،از ناحیۀ آنها اسلام و دیانت را تهدید میکند،لذا با تمام خطراتی که شیخ شهید را تهدید میکرد،به افشای خیانت و توطئۀ لامذهب ها و غرب زدگان(که بنام،طرفداری از مشروطیت با اسلام دشمنی میکردند)،پرداختند و تا حدّ ایثار جان،در راه هدف خود به پیش رفتند.

ص :65

شیخ شهید درست تشخیص داده بودند و شواهد و جریانات زیادی در تأیید نظر آن مجتهد آگاه،بوقوع پیوسته است مثلا:

گرچه صحنۀ ظاهری دادگاه فرمایشی،برای محاکمۀ شیخ شهید را یک فرد معمم بنام شیخ ابراهیم زنجانی اداره میکرد،ولی دستور و فرمان و تصمیم گیری از آن پیرم ارمنی رئیس شهربانی تهران بود و در حقیقت،آن روحانی نمای کثیف،مجری فرمانهای آن عنصر دشمن اسلام بود.

و باز می یابیم در همان جریانها،آیت اللّه سید عبد اللّه بهبهانی نیز ترور شدند و نیز وقتی آیت اللّه العظمی آخوند خراسانی بمنظور جلوگیری از انحرافاتی که در جریان مشروطه بوجود آمده بود،عازم حرکت بسوی ایران شدند،بطرز مرموزی مسموم شده و بشهادت رسیدند و پس از آن یک یک علماء و بزرگان در جاهای گوناگون به زندان افتاده و یا تبعید گردیدند و بتدریج، زمینۀ حکومت جبار پهلوی آماده گردید.

شهادت مظلومانه و قهرمانانۀ او

آنچنان محیط را بر علیه شیخ شهید مسموم نموده بودند که فراوان بودند کسانی که آرزویشان دیدن جنازۀ شیخ شهید بر بالای دار بود،لامذهبها پیروان یپرم ارمنی،خوانین بختیاری تحریکاتی نموده تا آنجا که عده ای از مسلمانان را هم تحت تأثیر قرار داده و بر علیه روحانیت و شیخ شهید شورانده بودند و تصمیم گرفته بودند شیخ را که سد محکمی بود از سر راه بردارند تا،از میدان بدر کردن دیگران کار آسانی باشد،لذا با یک صحنۀ مصنوعی که بنام محاکمه،کارگردانی کردند شیخ را محکوم به اعدام نموده و بسوی قتلگاهش که قبل از محاکمه بساط اعدام را در آن آماده کرده بودند آوردند ولی.....

باوجوداین،هیچکس انکار نکرده که حاج شیخ فضل اللّه هفتاد ساله،با کمال وقار و قدرت و بی اعتنائی و گاهی با تحقیر تمام،نسبت به اعضای محکمه و سئوالات ایشان رفتار کرده است و با آن که آن روزها بیمار بوده،هیچگونه ضعف روشی در آن همهمه،از خود ظاهر نساخته است.

ص :66

آری او آنچنان ایمانی داشت که تمام هیاهوها متزلزش نساخت و در آن هنگامۀ سخت فرمود:از سر من این عمامه را برداشتند،از سر همه برخواهند داشت.

او را بالای دار کشیدند و در آن هنگامۀ عجیب سوت زدند،فحش دادند، خندیدند،موزیک زدند،شادی کردند،رقصیدند،سپس جنازه را پائین آورده،دور نعش را گرفتند،آنقدر با قنداقۀ تفنگ و لگد به نعش آقا زدند که خونابه از سر و صورت و دماغ و دهانشان روی گونه ها و محاسنشان سرازیر شد.

هرکه هرچه در دست داشت می زد،آنهائی هم که دستشان به نعش نمی رسید آب دهان می انداختند و سپس جنازه را لخت کرده و فقط یک شلوار باقی گذاشتند و کنار دیوار انداخته و رفتند و این جریان در سال 1327 ه ق اتفاق افتاد.

عالمی که در حال سجده سر داد و شهید شد سید محمد خلخالی

او که علاوه بر سیادت علوی،افتخار علم و فضل و نفوذ اجتماعی داشت، مراحلی از تحصیلات خود را در حوزۀ علمیۀ زنجان گذراند و سپس در تهران تحصیلات خود را به پایان برد و در مناطقی از آذربایجان،به ارشاد و کوشش اسلامی پرداخت.در سال 1336 ارمنی های آشوری به منطقه ای که ایشان فعالیت می نمود حمله نموده و غارت و کشتار وحشیانه ای نمودند.

روز نوزدهم رمضان از دیوار خانۀ این عالم بالا رفتند و او را که مشغول تعقیبات نماز ظهر بود با چوبدستی بشدت زدند،ایشان متوجه گردید آنها قصد کشتن او را دارند،از آنها مهلت خواست نماز عصرش را بخواند ولی آنها در حال سجود نماز عصر سر او را بریدند،سپس بدنش را قطعه قطعه نموده و خانه اش را غارت کردند و خانواده اش را نیز آواره نمودند.روز بیستم رمضان تنی چند از همسایگان،همراه خانواده اش به خانه او آمده و تکه های بدن آن عالم شهید را در همان منزل دفن نمودند.

ص :67

شهیدی بزرگ در راه مبارزه با صوفیگری شیخ حسین بیهودی

او دانشمندی بزرگ بوده که تألیفات و اشعاری نیز دارد.در حوزۀ علمیه قاین و مشهد و نجف اشرف تکامل علمی یافته و به شهر خود برگشته و به انجام وظیفه قیام نموده است.در ان سامان گروهی گرفتار ملا سلطانعلی گنابادی و افکار انحرافی او گردیده بودند.این عالم بزرگوار طبق دستور دین که:اذا ظهرت البدع فعلی العالم ان یظهر علمه،بارشاد مردم و افشای انحراف انان، پرداخت و آن گمراهان،شبانه بخانه او ریختند و در حالیکه در خواب بود او را با کارد مجروح نموده و سپس خفه نمودند و همسر حامله اش را کشتند و اموال او را به غارت بردند.

و اینسان خفاشانی که در برابر علم و روشنائی آن تاب مقاومت نداشتند خود را به چراغ نورافکن زده،و انرا شکستند.

استاد عظیم شیخ عبد الغنی بادکوبه ای،روحانی عالیقدری که بدست کمونیستهای دیکتاتور بشهادت رسید

او درسهای مقدماتی را آموخت و سپس بسوی نجف رهسپار شد و از محضر دو چهره درخشان علمی حوزه علمیۀ نجف مولی محمد ایروانی و ایت اللّه حاج میرزا، حبیب اللّه رشتی بهره فراوان علمی برد و سپس به بادکوبه برگشت و در کار ترویج اسلام و اجرای احکام،وارد صحنۀ مبارزه شد،او گرچه گرفتار حکومت جبار تزاری روسیه بود ولی انجام وظیفه دینی را ترک نمی نمود.تا آنکه حکومت تزاری نابود شد و کمونیست های بلشویک قدرت را بدست گرفتند و دشمنی های خودشان را با اسلام و مسلمین،مسجدها و علماء شروع کرده و باوج رساندند،علماء را کشتند و مساجد را ویران یا تبدیل به انبار و بنگاه کردند و جلوه های دین را محو نمودند (1)

ص :68


1- 1) به کتاب مسلمانها چگونه بدام کونیستها گرفتار شدند،از انتشارات پیام اسلام مراجعه فرمائید.

شهید شیخ عبد الغنی بادکوبه ای بمبارزه با آنها برخواست و از هیچ تهدید و آزاری نهراسید تا آنکه دستگیر و زندانی گردید.پس از 4 ماه او را بشهادت رساندند.

در همان زندان عده ای از علماء گرفتار بودند همانند علامه سید محمد،شیخ کامیاب،علامه شیخ حسین رمانائی و....که گروهی از آنان بشهادت رسیده و عده ای دیگر تبعید گردیدند.

جهاد و شهادت در حوزه های علمیه در یکصد سال اخیر

باتوجه به تمرکز یافتن کار حوزه های علمیه در دوره های اخیر و افشا شدن نقشه های شوم استعمارچیان و غارتگران بین المللی در یکصد سال اخیر، حوزه های علمیه تحرک های چشمگیری از خود نشان داده اند که در بعضی ابعادش بسیار چشمگیر است و مخصوصا"حرکت هائی که بصورت نهضت های عمومی در سطح کشور مطرح شده است همانند نهضت تنباکو،نهضت مشروطه نهضت نفت،نهضت استقلال در عراق و نهضت روحانیت در سال 41 و 42 و ادامه اش تا انقلاب اسلامی ایران در سال 57 که حوزه های علمیه برهبری زعمای حوزه ها که همان مراجع تقلید مردم هستند،نقش اساسی را ایفا نمودند و جهاد و مبارزه را در سطح بالائی ادامه دادند و در مسیر حرکت،قربانیان فراوان و شهداء بیشماری تقدیم راه خدا نموده اند و لذا،در طول یکصد سال اخیر از نامهای باعظمتی همانند میرزای شیرازی،آخوند خراسانی،حاج آقا حسین قمی،میرزای نائینی،میرزا محمد تقی شیرازی،شیخ الشریعه اصفهانی، امام خمینی و و و فراوان بزبانها جاری میشود و اندیشه ها را به خود معطوف می دارد و با شهدائی عظیم الشان همانند شیخ فضل اللّه نوری،مدرس، حاج شیخ محمد تقی بافقی و استاد مطهری برمیخوریم که،آنقدر زیاد هستند و آنچنان عظمتی دارند که بررسی ابعاد مطلب را بسیار دشوار میسازد و ما بدلائل زیر از بحث و بررسی شهداء حوزه های علمیه در یکصد سال اخیر صرف نظر میکنیم.

ص :69

1-در مورد هرکدام از نهضت های روحانیت در این قرن و جهاد و شهادت علماء کتابها و نوشته های فراوان وجود دارد که نویسندگان عظیم الشان آنها،در حد زیادی مسائل را روشن نموده اند.

2-فراوانی ابعاد مطلب آنچنان است،که اشارۀ بآنها غیر مفید و بررسی کامل آنها از حوصله این کتاب خارج است.

3-گستردگی مطلب در مورد نهضت ها و فرازونشیب آن مسیر بحث را از معرفی حوزه های علمیه به یکسو برده و از هدف کتاب دور می سازد.

لذا خوانندگان را به مطالعۀ 11 جلد نهضت روحانیون ایران و کتاب شهدای روحانیت در یکصد سال اخیر و همانند انها توصیه می نمایم.

جنگ در اسلام یک چیزی نیست که خودش هدف باشد مطرح باشد،جنگ برای اینست که آن زباله هائی که- سر راه مردم،هستند،آنهائیکه مانع از پیاده شدن اسلام هستند،آنهائیکه مانع از ترقی مسلمین هستند آنها را- از بین راه بردارند.

«از سخنان امام خمینی»

59/3/17

ص :70

بانوان مجتهده و عالمه حوزه های علمیه

ص :71

بانوان مجتهده و عالمه

اشاره

از قسمت های جالب در بررسی تاریخ حوزه های علمیه و چهره های ارزنده آنها آشنائی با شخصیت های بزرگی است از زنان مجتهده و عالمه،که بمقام بزرگی از فقاهت و دانش اسلامی رسیده و با نظام حوزه ای مراحل تکامل علمی و تقوائی را پیموده اند و در این بررسی فقط چند چهره مبرز از این دسته را بطور اختصار مورد معرفی قرار میدهیم.تا با صفحه ای درخشان از صفحات تاریخ پرافتخار حوزه های علمیه،آشنائی حاصل شود (1).

ام سعید احمسیه

از اصحاب امام صادق ع و حامل بسیاری از اسرار بوده است و فحول و بزرگان اصحاب امام صادق ع همانند ابن ابی عمیر و یونس بن یعقوب و ابی داود المسترق و حسین احمسی از او روایت کرده اند و بلاشک از زنهای فاضله و عالمه شیعیان امامیه است.

ام کلثوم دختر محمد بن عثمان بن سعید عمروی

(دومی از نواب چهارگانه امام زمان علیه السلام،بسیار فاضله می باشد و شیخ طوسی ره در کتاب غیبت عده ای از روایات او را نقل می فرماید.خلاصه انکه از زنان مجلله و نامی روزگار است و در فضل و علم و دانش و زهد و عبادت و تقوی گوی سبقت را از زنان عصر خود ربوده است.

دختر سید مرتضی

که از زنهای بافضیلت بوده است و کتاب شریف نهج البلاغه را از عموی خود سید رضی(جمع آوری کننده نهج البلاغه)روایت کرده است و حتی سند

ص :72


1- 1) در این بررسی از کتابهای اعیان الشیعه،تنقیح المقال و ریاض العلماء، و ریاحین الشریعه و ترجمه کتاب اربعین الهاشمیه بهره برداری شده است.

نهج البلاغه از طریق عامه به شیخ عبد الرحیم بغدادی میرسد و او از دختر سید مرتضی ره و او از عموی خود سید رضی ره نقل می نماید.

چند بانوی مجتهده در خانواده شیخ طوسی

در ریاض العلماء گوید زهی شرافت این بیت علم که مادر و دختر و خواهر و برادر و شوهر و داماد همه بمرتبه اجتهاد رسیده اند و باز می گوید شیخ طوسی دو دختر داشته هردو فاضله عالمه و شیخ ابو علی پسر شیخ طوسی که از علماء بسیار باعظمت بوده به هردو خواهر اجازه داده است.

ام علی بن طاووس

عالمه ای بود از اجله علماء،فاضله ای از اجله فضلاء و عابده ای از اعبد عباد در زمان خود بود،فقه و شرف را باهم دارا بود و بعضی از شاگردان شیخ علی کرکی(محقق ثانی)او را از مشایخ (1)شمرده اند.

شریفه دختر سید بن طاووس

که با تعبیر عالمه،فاضله،کامله،کاتبه،حافظة القران توصیف شده است و هنوز دوازده سال بیشتر از سن او نگذشته بود که سید بن طاووس (2)باو اجازه دادند.

دختر سید بن طاووس

که قبل از نه سالگی حافظ قرآن گردید و به مراتبی از علم و فضل و کمال رسید.

فاطمه دختر شیخ محمد بن احمد بن عبد اللّه بن حازم العکبری

است و بانوئی عالمه و فقیهه بوده و از مشایخ سید تاج الدین محمد بن معیه الحسینی بوده و شیخ شهید ره با واسطۀ ابن معیه از این بانو حدیث روایت می نماید و این بانو، اجازۀ روایتی داشته است.

ص :73


1- 1) مشایخ-بزرگان در علم و فضیلت که سمت استادی دارند.
2- 2) از بزرگترین علماء شیعه و تالی معصوم ع است و صاحب کرامتهای فراوان میباشد.

ام علی همسر شهید اول

بانوئی بود عالمه،فاضله،فقیهه،تقیه،عابده و شهید فرمان میداد بزنها،که در احکام دین خود رجوع به ام علی بنمایند.

فاطمه ام الحسن

دختر شهید اول که به ستّ (1)مشایخ (2)لقب داده شده و شیخ حر عاملی (3)او را چنین توصیف کرده است الانسان الخاصّ و زبدة الخواصّ و زینة اهل الفضیلة و الاخلاص شیخة الشّیعة و عیبة العلم الباذخ فاطمة المدعوّة بستّ المشایخ و هی سیّدة رواة الاخبار و رئیسة نقلة الاخبار یعنی:

انسان برگزیده و نخبۀ برگزیدگان و زینت اهل فضیلة و اخلاص،بزرگ و رئیس شیعیان،جعبه و چنتۀ دانشی بلندمرتبه،فاطمه ای که با نام ستّ المشایخ، (سیده بزرگان علم و فضیلت)خوانده میشود و او است بانوی بزرگوار راویان اخبار و رئیس نقل کنندگان اخبار،و شهید اول(پدر او)زنها را امر میکرد که باو اقتدا نمایند و در احکام دینی باو رجوع نمایند.

همسر شیخ بهائی

او دختر شیخ علی منشار (4)است و بانوئی فاضله،فقیهه،محدثه بوده است و از بعضی از افراد مورد وثوق نقل شده که گفته است که دیدم دختر شیخ علی منشار را که در زمان طفولیت فقه و حدیث را درس می گفت و زنها در نزد او تحصیل می کردند.

آمنه خاتون دختر ملا محمد تقی مجلسی اول

همسر علامه بزرگوار مولی محمد صالح مازندرانی

ص :74


1- 1) ست-منظور در اینجا سیده است
2- 2) مشایخ-بزرگان در علم و فضیلت
3- 3) صاحب کتاب وسائل الشیعه و از بزرگترین علماء شیعه است.
4- 4) شیخ علی منشار از علماء بزرگ و از شاگردان محقق ثانی است.

و زنی دانشمند و بافضیلت آراسته بزیور صلاح و تقوی بوده است.

هرگاه ملا محمد صالح مازندرانی با ان همه علم و فضلی که داشت در بعضی از مشکلات عبارت قواعد علامه حلی معطل میشد و از آن بانوی مکرمه استفسار مینمود،ایشان با کمال سهولت آنرا حل می نمود و آمنه خاتون شرحی بر الفیه و شواهد سیوطی نوشته و ضمنا"شعر هم میسروده است.

دختر عزیز اللّه مجلسی

دختر عزیز اللّه مجلسی (1)

از زنان فاضله بوده است و حاشیه هائی بر کتاب من لا یحضره الفقیه و رساله هائی در مسائل فقهی دارد.

فاطمة الفقیهه

دختر علاء الدین محمد بن احمد سمرقندی مؤلف کتاب،تحفة الفقهاء است.این زن به فقاهت مشهور بوده و شوهری داشته از فقهاء که کتاب تحفة الفقهاء را شرح نموده است و این سه بزرگوار در شهر کاشان بودند و برای مردم فتوی میدادند و هرگاه شوهر ایشان به شبهه ای گرفتار میشد این بانوی فقیهه برطرف مینمود.

حمیده دختر مولی محمد شریف بن شمس الدین محمد رودشتی اصفهانی

فاضلۀ عالمۀ عارفه،که بصیر و آگاه بعلم رجال بود،کلامی پاکیزه داشت و بقیه ای از فضلاء اعلام بود.او حاشیه های دقیق بر کتاب استبصار شیخ طوسی دارد که نشان دهنده منتهای فضل و فهم سرشار او و دلیل اگاهی و دقت او در علم رجال می باشد.

و این بانوی بزرگوار دختری دارد بنام فاطمه که او هم دارای علم و فضل و تقوی بوده و معلمه برای زنان بوده است.

ص :75


1- 1) عزیز اللّه مجلسی فرزند مجلسی اول و برادر علامه محمد باقر مجلسی است.

بانوی مجتهدۀ ایرانی

اشاره

علویه هاشمیه حاجیه خانم امین بانوی مجتهده ای که الگوی شخصیت زن در اسلام و اسوۀ فضیلت و شرف و عرفان و معنویت بود او که بعلت شیفتگی نسبت به تحصیل علم،همت بلند خود را یار،و ارادۀ پولادین خویش را ابزار کار قرار داده بود،توانست در سخت ترین دوره ها مراحل کمال را یکی پس از دیگری بپیماید و به حد اجتهاد رسیده و از علماء بزرگ اجازه اجتهاد دریافت دارد و ضمنا"بکار تألیف و تدریس پرداخته و در موضوعات مختلف آثار گرانبها از خود بجای بگذارد که از آن جمله است:

1-یک دوره تفسیر قرآن در 15 جلد

2-اربعین الهاشمیه

3-معاد یا آخرین سیر بشر

4-روش خوش بختی

5-النفحات الرّحمانیّه،در واردات قلبیه

6-مخزن اللئالی

7-جامع الشّتات

8-سیروسلوک

9-ترجمه اخلاق ابن مسکویه با پاورقی

اساتید و اجازات او

ایشان اساتید متعددی داشته است ولی در رأس همه آنها فقیه بزرگوار،استاد- متبحر آیة اللّه حاج سید علی نجف آبادی بوده است.

و از آیت اللّه العظمی حاج شیخ عبد الکریم حایری یزدی و آیت اللّه میرزا آقا اصطهباناتی و آیت اللّه شیخ محمد کاظم شیرازی اجازه اجتهاد دریافت داشته است.

ص :76

نقش او در بازگرداندن شخصیت اسلامی بزنها

در جریان توطئه استعمارگران برای چپاول کشورهای اسلامی یکی از وسائل کارشان از بین بردن شخصیت زن و(از خود بیگانه)نمودن او بود تا جائیکه زنها عفت،تقوی،فضائل نفسانی و...را فدای لذت،خودنمائی،مد، و امثال آن نمودند و اکثر آنها حالت از خودبیگانگی پیدا کرده و تا حد زیادی ابزار دست توطئه گران و استعمارچیان شدند ولی در میان زنها فراوان بودند کسانی که تن به چنین ذلتی نداده و مقاومت نمودند ولی موقعیت علمی، اجتماعی و غیر آن نداشتند که بتوانند بعنوان یک سنگر برای مبارزه با آن همه از خودبیگانگی و غربزدگی و لذت گرائی مطرح شوند ولی شخصیت مورد بحث بعلت علم فراوان،شخصیت والای معنوی،و ارادۀ پولادین و قلم و بیان رسای خود اسوه ای برای شخصیت زن اسلامی،و سنگری برای مبارزه با آنهمه تباهی و سدی در برابر تهاجم اجانب گردید و موفق شد بتدریج زنانی را بسوی علوم اسلامی سوق داده و مراکزی را برای نشر فرهنگ اسلامی از جمله مکتب فاطمیه بوجود آورد و بتدریج به زن ایرانی بفهماند،علم ملازم بی بندوباری نیست،ترقی در هرزگی و فساد نیست و موفق گردید در حوزه علمیه اسلامی بخشی برای بانوان، و دوشیزگان بوجود آورد که در آن علوم اسلامی از قبیل فقه،اصول،تفسیر، عقائد،اخلاق و غیر آن تدریس شود و بدنبال این حرکت بسیار مؤثر،امروز مدارس فراوان و متعددی برای بانوان و دوشیزگان بوجود آمده چه در اصفهان و چه در سایر بلاد ایران که در آنها عینا"برنامه های حوزه علمیه(البته باتوجه به ویژگی های خانمها)اجرا میشود و تحصیلات اسلامی،با سرعت پیشرفت می کند و رقم بزرگ و رو به افزایشی از طلاب زن جای خالی بانوان فاضله و عالمه و مؤمنه را میگیرد.

بانوی ایرانی و الهام های غیبی

او گرچه دانش فراوانی را با زحمت تحصیل بدست آورد و با عنوان جامع المعقول و المنقول ملقب گردید ولی حقیقت علم نوری است که خدا در دل هرکه

ص :77

بخواهد قرار میدهد و آن نیازمند دلی اماده و مجاهدتی برای رسیدن به قلب سلیم است و این بانوی مجتهده که علاوه بر آمادگی فطری،از راه تهذیب نفس و علاقۀ باهل البیت علیهم صلوات اللّه قابلیت پذیرش انوار الهی را یافته بود مورد الهامهای غیبی قرار گرفته و درهائی از حقائق بر او گشوده میشد که نمونۀ آنها در کتاب النّفحات الرّحمانیّه گرد آمده است.

ارتباط او با حوزه های علمیه و بزرگان

او گرچه در اصفهان بسر می برد ولی بزرگان و شخصیت های علمی و فرهنگی و اجتماعی از شهرهای مختلف به محضر او می آمدند و بمذاکره و گفتگو می پرداختند که نمونه آن،تشریف فرمائی فیلسوف الهی،مفسر کبیر قرآن آیت اللّه علامۀ طباطبائی(قده)بمنزل ایشان و مذاکره پیرامون یکی از آیات قرآنی است.

الا بذکر اللّه تطمئنّ القلوب

ص :78

حوزۀ علمیّۀ رسول اللّه الاعظم محمّد بن عبد اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم

اشاره

ص :79

پیامبر گرامی اسلام صلّی الله علیه و آله و سلّم پایه گذار حوزۀ علمیه

پیامبر ص مبعوث برسالت گردید و مأموریت الهی یافت که دعوت،انذار، تبشیر،تبلیغ،تعلیم و تذکیر نماید و او هم تا آنجا در انجام وظیفه کوشش نمود، که خطاب شد فَلَعَلَّکَ بٰاخِعٌ نَفْسَکَ عَلیٰ آثٰارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهٰذَا الْحَدِیثِ أَسَفاً، کهف 6 (1)و پیامبر ص در اجرای وظائف خود کسانی را که ایمان میآوردند و آمادگی داشتند قران و معارف اسلامی می آموخت و مأموریت میداد که در محلهای دیگری به تبلیغ بپردازند همانند مصعب بن عمیر و اسعد بن زراره دو شخصیتی که برای اگاه کردن و دعوت نمودن مردم مدینه بسوی اسلام به ان شهر اعزام شدند و زمینه را برای هجرت رسول خدا فراهم نمودند.

پیامبر بعد از استقرار در مدینه با بنیانگزاری مسجد النبی در ان شهر که محل همۀ فعالیت های اسلام بود مرکزی هم برای فراگیری اسلام و قرآن(با منظور نشر و گسترش آن در نواحی گوناگون)بوجود آوردند و مسلمانها بنحو شایسته ای در، مسجد بکار آموختن و فراگیری علم و دانش دین و قرآن و مفاهیم آن پرداختند،تا جائیکه نمایندگان قبیلۀ ثقیف از دیدن این منظره،سخت تکان خوردند و از کوشش مسلمانها در فراگرفتن احکام و معارف دین،انگشت تعجب،بدندان گرفتند.

مسجد النبی ص حکم مدرسه ای را داشت که بسیار بودند بزرگان دانشمند از پیروان رسول خدا ص که از ان مدرسه و محضر پیامبر کسب فیض نموده و تفقه در دین نمودند و حتی آموختن خواندن و نوشتن را در همان مرکز انجام می دادند.

ص :80


1- 1) (ای رسول)نزدیکست که تو اگر آنها بقران ایمان نیاورند جان عزیز خود را از روی غصه و تأسف هلاک سازی.

و البته دستورات اسلام در مورد تبلیغ و دعوت،و تشویق قرآن از اهل تعقل و تدبر و تفکر،و روش رسول اللّه ص در برخورد با آنهائیکه اهل تعلم و مذاکرۀ در مسائل دین بودند،در گسترش و پربار شدن آن حوزۀ علمیه نوپا(مسجد النبی)نقش اساسی را داشته است.

نقش آیۀ نفر در تحکیم پایۀ حوزۀ علمیه

گرچه آیات قرآن و گفتار و سیره و روش پیامبر گرامی اسلام،مسجد النبی را در مدینۀ الرسول مرکز تعلیم و تعلم و بعبارت امروزی حوزه علمیه قرار داده بود و مسلمانها در مسجد،اسلام را فرامی گرفتند و با اصول و فروع ان آشنا می شدند،و قرآن و معانی آن را می آموختند و حفظ می کردند ولی اهمیت کار تعلیم و تعلّم در حدّ لازم مشخص نگردیده بود و لذا وقتی مسئلۀ جهاد پیش می آمد همه بسوی جهاد کوچ می کردند و میدان آموزش و فراگیری اسلام خالی می ماند،تا آنکه آیه نازل شد وَ مٰا کٰانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً فَلَوْ لاٰ نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طٰائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذٰا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ توبه 122

که از سبک آیه بدست می آید که نباید همه بسوی جهاد بروند بلکه مردم شهرهای غیر مدینه گروهی بسوی مدینه بروند برای تفقه و فراگیری دین،و بقیه بسوی جهاد بروند و آنها که برای تفقه بمحضر رسول خدا رفته اند وقتی بازگشتند با نشر معارف دین و یادآوری آثار مخالفة با اصول و فروع آن،مردم را بترسانند شاید آنها بترسند و پرهیزکار شوند (1).

این آیه که لزوم فراگیری دین(اصول و فروع دین و اخلاق اسلامی)و ابلاغ و تعلیم آن بدیگران را لازم شمرده تا جائیکه بخاطر آن،حرکت بسوی جهاد را ترک نمایند،موقعیت تعلیم و تعلم و نقش حیاتی آن را در مکتب اسلام تبیین مینماید و پایگاه آن را که حوزه علمیه است(مسجد النبی آنروز بعنوان محل تعلیم و تعلّم دین)در عالیترین حدی تقویت نموده و از متلاشی شدن آن،به بهانه های

ص :81


1- 1) در تفسیر این آیه از نظریۀ مفسر بزرگ قرآن،علامۀ طباطبائی در تفسیر المیزان بهره گرفته شده است.

مختلف بازمی دارد.

مسجد النبی و اعزام مبلغ اسلامی

در آیاتی از قرآن مجید همانند اُدْعُ إِلیٰ سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جٰادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ نحل 125 (1)و، فَذَکِّرْ إِنَّمٰا أَنْتَ مُذَکِّرٌ غاشیه 21 (2)و، وَ أَنْذِرِ النّٰاسَ یَوْمَ یَأْتِیهِمُ الْعَذٰابُ.... ابراهیم 44 (3)و، کَمٰا أَرْسَلْنٰا فِیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیٰاتِنٰا وَ یُزَکِّیکُمْ وَ یُعَلِّمُکُمُ الْکِتٰابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُعَلِّمُکُمْ مٰا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ بقره 151 (4)و، فَإِنَّمٰا عَلَیْکَ الْبَلاٰغُ الْمُبِینُ نحل 82 (5)وظائف سنگینی بر عهدۀ رسول خدا گذارده شده که باتوجه به جهانی بودن رسالت آنحضرت انجامش بوسیلۀ شخص رسول خدا ممکن نخواهد بود.

لذا پیامبر خدا ص برنامه ای را دنبال می کند که کار تبلیغ و دعوت،در مورد همۀ انسانها و همۀ جامعه ها انجام گیرد و آن برنامه،پرورش دادن مؤمنین و آگاه ساختن آنها به مسائل قرآن و اسلام و اعزام آنها بسوی اقوام و ملت ها و رساندن پیام الهی بگوش آنها است و اینکار در مسجد النبی مرکز فعالیتهای اسلامی انجام میشده است.

بنابراین بخوبی روشن میشود که مسئلۀ حوزۀ علمیه و مسجد النبی،پایگاه آن و اعزام گروههای تبلیغ و کسانی که با نامه و یا بدون آن،پیام دین را برسانند از حیاتی ترین مسائل اسلام و عامل اساسی برای تحقق وظائفی است که بر دوش

ص :82


1- 1) دعوت کن بسوی راه پروردگارت با حکمة و موعظه نیکو و با آنها جدال کن به روشی که نیکوتر است.
2- 2) انها را متذکر ساز زیرا تو فقط یادآوری کننده ای.
3- 3) بترسان مردم را از روزیکه عذاب بر آنها وارد میشود....
4- 4) همچنانکه فرستادیم در میان شما رسولی را از خود شما که تلاوت میکند بر شما ایات ما را و شما را تزکیه مینماید و کتاب و حکمة بشما می آموزد و تعلیم میدهد بشما آنچه را نمیدانستید.
5- 5) همانا بر تو است رساندن آشکار.

رسول خدا است.

اولین شهدای حوزه علمیه

پیامبر گرامی اسلام،مبلغین و آگاهان به قرآن و احکام را به مناطق گوناگون میفرستاد و آنها مردم را باسلام دعوت میکردند و پاسخ سئوالهای مردم را در مورد چگونگی اسلام و اهداف و برنامه های آن بیان می نمودند،تا آنکه گروهی از نمایندگان قبائل اطراف،از در حیله وارد شده به حضور پیامبر،شرفیاب شده و گفتند:

ای پیامبر خدا قلوب ما به سوی اسلام متوجه و محیط ما برای پذیرش اسلام آماده گردیده است،لازم است گروهی از یاران خود را همراه ما اعزام فرمائید که در میان قبیلۀ ما تبلیغ کنند و قرآن را بما بیاموزند و ما را از حلال و حرام خدا آگاه سازند و جالب است تعبیر آنها که گفتند و یفقّهوننا فی الاسلام(ما را در مورد اسلام فقیه و آگاه سازند)،پیامبر اکرم باتوجه به وظائف الهی که داشتند دسته ای را به فرماندهی(مرثد)همراه نمایندگان قبائل،به آن نقاط فرستادند.ایندسته همراه آنها از مدینه خارج گردیده و از قلمرو قدرت مسلمانان دور شدند و بمحلی بنام رجیع رسیدند.در آنجا نمایندگان قبائل،قصد شوم خود را ظاهر کرده و با کمک قبیلۀ هذیل،تصمیم گرفتند که افراد اعزامی را دستگیر نموده و نابود کنند.

مسلمانان مأمور تبلیغ،که بمحاصرۀ کفار فریبکار درآمده بودند پناهگاهی جز شمشیرهای خود نداشتند لذا دست به شمشیر برده و برای دفاع از خود آماده گردیدند ولی دشمنان قسم خوردند که منظوری جز دستگیری آنها ندارند و گفتند مقصد ما اینست که شما را به مقامات قریش زنده تحویل دهیم و در برابر آن پولی بگیریم.

مبلغ ها به یکدیگر نگاه کردند و بیشترشان تصمیم گرفتند که نبرد کنند و دست به، شمشیر زده و مردانه در راه دفاع از اسلام و تبلیغ آئین حق،جان سپردند ولی سه نفر تسلیم شدند،در نیمۀ راه یکی از آنها بنام طارق از تسلیم شدن خود پشیمان گردید و خود را از بند رها ساخت و دست به شمشیر برده و حمله کرد،

ص :83

دشمنان عقب نشینی نمودند و با سنگ آنقدر بر بدن او زدند تا بشهادت رسید.

ولی دو اسیر دیگر به کفار قریش تحویل داده شدند و در برابر آنها دو نفر اسیری که قبیلۀ اسیرکنندگان در دست قریش داشت آزاد گردیدند.

این دو اسیر مبلّغ که هم اکنون در دست کفار قریش هستند یکی بنام زید است،او را در اجتماع بزرگی از مردم مکه آوردند و چوبۀ داری مهیا نمودند که او را اعدام نمایند.ابو سفیان باو گفت تو را به خدائی که باو ایمان داری سوگند میدهم آیا میخواهی که محمد به جای تو کشته شود و تو آزاد شوی و به خانۀ خود برگردی؟

زید با کمال شجاعت گفت من هرگز راضی نمی شوم که خاری در پای پیامبر فرورود، اگرچه بقیمت آزادی من تمام شود.ابو سفیان بشگفتی درآمد و گفت در طول عمر خود یاران هیچ کس را مثل اصحاب محمد نیافتم که تا این حد فداکار و علاقمند باشند.

چیزی نگذشت که زید بالای دار رفت و در راه تبلیغ اسلام بشهادت رسید.

نفر دوم بنام خبیب بعد از مدتی بازداشت او را در مراسم دار زدن آوردند.او اجازه خواست نماز بخواند و سپس دو رکعت نماز با اختصار خواند و رو به سران قریش نموده و گفت،اگر نبود که گمان می کنید من از مرگ ترس و واهمه دارم بیش از این نماز میخواندم و رکوع و سجود را طول میدادم،سپس رو بآسمان کرد و گفت خداوندا ما به مأموریتی که از جانب پیامبر داشتیم عمل کردیم،پس از آن این مبلغ اسلامی بدار آویخته شد.او بر سر دار می گفت خدایا تو می بینی یک دوست در اطراف من نیست که سلام مرا به پیامبر برساند.خدایا تو سلام مرا به او برسان ابو عقبه که سخت از احساسات پاک این مبلغ فداکار ناراحت شده بود ضربتی بر پیکرش وارد ساخت و او را بشهادت رسانید.

مدتی جنازۀ او بالای دار بود تا آنکه بدستور رسول خدا دو نفر از مسلمانان دلیر شبانه جنازۀ او را دزدیدند و دفن نمودند.

پیامبر از شهادت این عده که با زحمت زیادی تربیت شده بودند و نقش و تأثیر آنها در پیشرفت اسلام از مجاهدان صحنه های جنگ بالاتر و عظیم تر بود بسیار نگران گردیده بود.

ص :84

باز هم شهدائی از سپاه تبلیغ

در سال چهارم هجرت(ابو براء)وارد مدینه شد و به پیامبر عرضه داشت اگر سپاه تبلیغ نیرومندی را روانۀ صفحات نجد کنید،امید است ایمان بیاورند زیرا تمایلات آنها به توحید زیاد است.پیامبر فرمود از حیله و مکر و عداوت مردم نجد خائفم،می ترسم جریان رجیع که منجرّ به کشته شدن رجال علمی و تبلیغی گردید تکرار شود،ابو براء گفت گروه اعزامی شما در پناه من هستند و من ضمانت میکنم که آنها را از هر حادثۀ سوء حفظ نمایم.

چهل نفر از رجال علمی اسلام که حافظ قرآن و احکام بودند به فرماندهی منذر رهسپار منطقۀ نجد گردیدند و در کنار بئر معونه منزل کردند.پیامبر اکرم نامه ای که مضمون آن دعوت به آئین اسلام بود بیکی از سران نجد بنام عامر بن الطّفیل نوشت و یک نفر از مسلمانان مأمور شد که نامۀ رسول خدا را به عامر برساند،او نه تنها نامه رسول خدا را نخواند بلکه حامل نامه را نیز بقتل رسانید و از عشایر و قبایل اطراف کمک طلبید و منطقه ای که سپاه تبلیغی در آنجا فرود آمده بودند با نیرو های عامر محاصره شد:سپاه تبلیغی اسلام که ضمنا"مردان دلیری هم بودند تسلیم را برای خود ننگ دیده لذا پس از دفاعی شدید و جنگی خونین همگی شربت شهادت نوشیدند،بجز یک نفر که با تنی مجروح به مدینه برگشت،و جریان را گزارش داد (1)

و اینگونه تربیت شدگان حوزۀ علمی اسلام و مبلغین قرآن و احکام در خون خود غلطیدند.

تربیت شدگان حوزۀ علمیۀ رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم

اشاره

ما برای نشان دادن چهرۀ نورانی حوزۀ علمیۀ رسول خدا،گروهی از شایستگان و تربیت شدگان این حوزۀ بزرگ را یاد می کنیم و گوشه ای از آثار علمی و آگاهیهای آنان را برمی شمریم باشد که در شناختن ابعاد علمی اولین

ص :85


1- 1) در بخش شهدای مبلغین اسلامی از کتاب فروغ ابدیت بقلم استاد جعفر سبحانی ج 2 از ص 497 به بعد بهره گرفته ایم.

حوزۀ علمی اسلام مؤثر افتد (1)

در ابتداء بزرگترین،کاملترین و محبوبترین چهره را یاد می کنیم.

امام امیر المؤمنین علی(ع)

اشاره

او تربیت شدۀ کنار رسول خدا،و وارث علم او،و امید آیندۀ اسلام بود.

رازی نبود که رسول خدا آشکار سازد و او فرانگیرد.

او است که رسول خدا هزار باب علم بر او گشود که از هریک،هزار چشمۀ علم، می جوشید.

او از مدینة العلم،تا آنجا بهره گرفت که باب مدینة العلم خوانده شد.

همو است که هرانچه را رسول خدا میدانست باو اموخت (2)

علی ع منشأ همۀ علوم اسلامی

ابن ابی الحدید معتزلی در شرح نهج البلاغه اش بیانی دارد دربارۀ فضیلت ها و دانش علی ع که فشردۀ آنرا نقل می کنیم،میگوید:چه بگویم دربارۀ مردی که فضیلت ها همه نسبت باو داده میشود و سرچشمۀ نیکی و پیشگام ارزشها است و هرکس که بعد از او نورافشانی نموده از نور آنجناب گرفته است.

هان:می بینی بالاترین علوم،خداشناسی است و این دانش از کلام علی ع، گرفته شده و اقتباس گردیده است و همۀ گفته ها در این مورد باو منتهی میشود.

زیرا می بینیم معتزله که اهل توحید و عدل هستند و صاحب نظر در این بحث

ص :86


1- 1) در این بخش از کتابهای بحار الانوار،الغدیر،معجم رجال الحدیث.، اعیان الشیعه،تهذیب المقال،فاطمة من المهد الی اللحد،فاطمۀ زهرا،توفیق ابو علم،پیامبر و یاران،منتهی الآمال،عین الحیوة،شرح نهج البلاغه از ابن ابی الحدید،تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام،تاریخ فقه جعفری،الاصابه،الاستیعاب و چند کتاب دیگر حدیث و رجال،بهره گیری شده است و در بعضی موارد،در پاورقی،مأخذ نقل،ذکر شده است.
2- 2) بحار الانوار ج 40 باب 95 صفحه 208

شمرده میشوند همه شاگردی مکتب علی ع کرده و با واسطه از او فیض گرفته اند، و همچنین اشاعره که با واسطه از دریای علم او بهره جسته اند.

و اما شیعۀ امامیه که انتسابشان در علم خداشناسی به آنحضرت روشن است.

و از علوم اسلامی علم فقه است و علی اصل و اساس آنست و هرفقیهی در اسلام، عیال آنجناب است و بهره جوینده از فقه آن امام.

او کسی است که فقهای صحابه باو رجوع میکردند و مشکلاتشان را در محضر آن جناب،برطرف مینموده اند.

و از علوم،تفسیر قرآن است و روشن است که این دانش از علی ع گرفته شده است،زیرا تفسیرها به دو نفر برمیگردد 1-خود علی ع 2-ابن عباس،و همگان می دانند،که ابن عباس شاگرد آنجناب و ریزه خوار سفرۀ علمی آن امام بوده است و خود او می گوید علم من در مقابل علم علی ع همانند قطره ای در برابر دریا است.

و از علوم اسلام،علم عرفان و حقیقت است که صاحبان آن،خود را بامام علی ع منتسب می نمایند.

و از علوم،علم نحو و عربیة است و همه میدانند که او مبتکر علم نحو است و اصول و جوامع این علم را آنحضرت به ابی الاسود دئلی آموخته است و بیان علی ع در این زمینه نزدیک است معجزه بشمار آید.

ملاحظه مینمائید چگونه ابن ابی الحدید غیر شیعی،سرسلسلۀ علم و دانش در حوزه های اندیشۀ اسلامی را وجود مقدس امام امیر المؤمنین علی ع (باب مدینة العلم)می داند.

امیر المؤمنین علی ع اولین مصنف

دو کتاب بنامهای جفر و جامعه در نزد ائمۀ معصومین علیهم السّلام بوده که باملای رسول اللّه ص و خط امام علی ع بوده است و در روایتی از امام باقر ع نقل شده است که فرمود جامعه نزد ما است،طول آن 70 ذراع می باشد،در آن

ص :87

هرچیز حتی جریمۀ خراش وجود دارد و این کتاب به املاء پیامبر و خط علی ع میباشد.

و در اخبار و احادیث،از این کتاب گاهی بنام کتاب علی ع و گاهی با عنوان،صحیفه ای که 70 ذراع است،و گاهی با عنوان،صحیفه ای که در آن مایحتاج مردم هست،و گاهی با عنوان،صحیفۀ عتیقه از صحف علی ع،و گاهی با عنوان،کتاب علی ع که 70 ذراع است،یاد شده است.

و جفر کتابی بوده که در آن علوم نبویّه از قبیل حرام،حلال و دستورات و اصول مطالبی که مردم بآن احتیاج دارند در زمینه احکام دینی،و راههای اصلاح امور دنیائی،نوشته و فراهم شده است.

و کتاب دیگری از آنحضرت نقل شده است بنام صحیفة الفرائض یا صحیفة کتاب الفرائض یا فرائض علیّ علیه السّلام که در نزد ائمه علیهم السّلام بوده است (1)و این امام معصوم است که علوم قرآن را به شصت قسم درآورده و دسته بندی نموده و برای هرقسم مثال مخصوص زده و در نتیجه از آنحضرت بعنوان اولین مصنف در علوم قرآن یاد شده است.

و همین پیشوای برحق است که در نامه ای بامام حسن مجتبی ع(که از مفصل ترین نامه های نهج البلاغه است)راه تألیف و نگارش را در علم اخلاق باز نموده و یکی از بزرگان اهل سنت می گوید اگر از حکمت چیزی باشد که با آب طلا نوشته شود همین نامه است.

و باز همین معلم و مربی بشر است که بالاترین دستورالعمل های سیاسی، اجتماعی و حکومتی را نوشت و به عنوان عهدی به مالک اشتر در اختیار بشر نیازمند گذاشت تا راه حکومت عدل را بشناسد و دیدگاه اسلامی را در مسائل سیاسی و اجتماعی و نظامی بدست آورد.

و در رأس همه این آثار،امیر المؤمنین علیه السّلام قرآن را به ترتیب نزول آیات و سور جمع نمود با ویژگی های بزرگی که در روایات آمده است و از افتخارات مکتب اهل البیت علیهم السّلام بشمار میرود.

ص :88


1- 1) اعیان الشیعه ج 1 ص 246
علی علیه السّلام و نگارش قرآن

امیر المؤمنین ع علاوه بر همۀ خدمات و فداکاری های خود در حفظ،ترویج، تبلیغ و تشریح قرآن مجید،با نوشتن نسخه های متعدد از قرآن((که نمونه هائی از آنها در خزانۀ شریفۀ علویه ع و در کتابخانۀ آستان قدس رضوی ع و در کتابخانۀ امیر المؤمنین(کتابخانۀ علامۀ امینی ره در نجف اشرف)موجود است))خدمت بزرگی را به این کتاب آسمانی انجام داده اند که سند افتخاری برای مکتب مقدس اهل البیت علیهم السّلام می باشد.

فاطمه زهرا(س)

اشاره

او یادگار پیامبر و بضعة رسول اللّه ص و ام ابیها و حوراء انسیه و مفتخر بمقام عصمت و طهارت و مشمول آیۀ شریفۀ تطهیر است.

کافی است برای نشان دادن مقام علم و آگاهی او که توجه بدهیم باخبار و روایاتی که آمده است دربارۀ اینکه او محدّثه است و ملائکۀ الهی از جانب پروردگار برای او حدیث می گفته اند (1)و آن مطالب در کتابی بنام مصحف فاطمه جمع گردیده است.

مصحف فاطمه ع

این کتاب که در نزد ائمۀ معصومین علیهم السّلام بوده است و با نام مصحف فاطمه خوانده میشده از نظر حجم و کمیّت،سه برابر قرآن مجید بوده و آنقدر علم و دانش در آن وجود دارد که امام صادق ع میفرماید در این کتاب آنقدر مطلب

ص :89


1- 1) حدیث گفتن ملائکه با غیر انبیاء،در قرآن مجید موردتوجه و تأیید قرار گرفته، چنانچه در قصۀ مریم آمده است وَ إِذْ قٰالَتِ الْمَلاٰئِکَةُ یٰا مَرْیَمُ إِنَّ اللّٰهَ اصْطَفٰاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفٰاکِ عَلیٰ نِسٰاءِ الْعٰالَمِینَ آل عمران 41 و در قصۀ حضرت ابراهیم ع و همسر او آمده است وَ امْرَأَتُهُ قٰائِمَةٌ فَضَحِکَتْ فَبَشَّرْنٰاهٰا بِإِسْحٰاقَ وَ مِنْ وَرٰاءِ إِسْحٰاقَ یَعْقُوبَ قٰالَتْ یٰا وَیْلَتیٰ أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هٰذٰا بَعْلِی شَیْخاً إِنَّ هٰذٰا لَشَیْءٌ عَجِیبٌ قٰالُوا أَ تَعْجَبِینَ مِنْ أَمْرِ اللّٰهِ هود 70-73 در آیۀ اول ملائکه با مریم سخن گفته اند و در آیۀ دوم با همسر حضرت ابراهیم ع،در مورد بچه دار شدن او در پیری،به گفتگو پرداخته اند.

هست که مردم را به ما محتاج،و ما را از مردم بی نیاز می سازد.

در این کتاب،احکام شرعیه بتفصیل بیان گردیده و احکام مجازات های اسلامی ذکر شده است و حتی جریمه های در حدّ یک تازیانه و جزای یک خراش،در آن بیان گردیده است و حوادث مهم روزگار و جهان آفرینش و اسماء پادشاهان و حکامی که بقدرت میرسند و دیگر مطالب با اهمیت،ذکر گردیده و نوشته شده، است (1).

زهرای بتول در محضر رسول اللّه(ص)

آری زهرای مرضیه(س)علاوه بر آنکه از جانب ملائکه الهی حدیث گفته میشد و بحقائقی بزرگ دست می یافت،در محضر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله بعلوم فراوانی نائل گردید و از احکام الهی و اخلاق اسلامی و حکمت ها و دعاها فراگرفت که مقداری از آنها در روایاتی که از آن بانوی بزرگوار نقل شده بدست ما رسیده است و در اینجا مناسب می بینم قضاوت یکی از دانشمندان غیر شیعی بنام توفیق ابو علم را درباره علم زهرای اطهر نقل نمایم.

....علاوه بر اینها فاطمۀ زهراء بر بسیاری از علوم قرآن و مسائل و مطالب ادیان و شرایع پیشین آگاهی و احاطه داشت و خواندن و نوشتن نیز میدانست، آری خداوند او را از پستان علم و دانش پرورده بود و برحسب فرمان پدرش رسول خدا مطالبی بصورت مکتوب فراهم آورده بودند تا فاطمه از آنها بهره گیرد و در امور دینی و دنیوی خود بصارت و آگاهی حاصل نماید.حضرت زهرا از آن خاندان است که خداوند به پاداش تقوی و طهارت،بر علوم و دانشها احاطه و آگاهیشان داده بود. (2)

فضّۀ خادمه نشانه ای از علم زهرای اطهر(س)

در خدمت زهرای مرضیه(س)خادمه ای بوده بنام فضه،که آنچنان تربیتی یافت که بیست سال به جز قرآن با هیچ جمله ای تکلم نکرد (3)و تمام

ص :90


1- 1) فاطمه زهرا من المهد الی اللحد صفحه 124 و 125 و 128 و 130
2- 2) فاطمه زهرا توفیق ابو علم ترجمه علی اکبر صادقی ص 111
3- 3) بحار الانوار ج 43 ص 86

مقاصد و اهداف خود را با خواندن آیه ای که بیان کننده یا اشاره کننده به مقصودش باشد می فهمانید،و این برنامه نشان دهندۀ تسلط کامل او بر آیات و مطالب قرآن مجید میباشد و این همه آگاهی،سندی بر عظمت و مقام والای بانوی بزرگ اسلام فاطمۀ زهرا سلام اللّه علیها می باشد که او را تعلیم و تربیت فرموده است.

خطابۀ زهرای بتول پرده از علم او برمی دارد

بعد از وفات رسول گرامی اسلام و جریان غصب خلافت،روزی حضرت همراه عده ای از زنها بمسجد تشریف بردند و خطابۀ بسیار مفصلی ایراد کردند که،از نظر علم و آگاهی،استدلال و اقامۀ دلیل،فصاحت و بلاغت،آشنائی با مسائل سیاسی و غیره در حدی از عظمت است که بعضی آنرا با عنوان معجزه ای از آن بانوی محدثه و علیمه یاد کرده اند.

در آن خطبه،حمد و ثنای الهی،توحید استدلالی،بحث نبوت،بررسی وضع جاهلیت و نقش پیامبر در مبارزۀ با آن،قرآن و نقش سازنده اش،بیان حکمت و فلسفۀ احکام الهی،و تشریح اهداف و انگیزه های نماز،زکاة،روزه، حج،عدالت،اطاعت از ائمه،پیروی از مقام امامت و ولایت،جهاد،صبر، امر بمعروف و نهی از منکر،نیکی به پدر و مادر،صلۀ رحم،قصاص وفاء به نذر درستی در پیمانه و وزن نمودن اشیاء و همچنین فلسفۀ حرمت شراب و قذف و دزدی و شرک،مورد بیان قرار گرفته است.

سپس زهرای اطهر(س)در ادامۀ خطبه وارد بحث مهمّ روز شده اند و آن،مسئلۀ خلافت و توطئه هائی که بر علیه مقام امامت حقّه،شکل گرفته است،در این قسمت وضعیّت امام علی ع و اقدامات جائرانه بر علیه آن امام مظلوم و کوتاهی مردم در حمایت از حق و مسائل اساسی،از این قبیل مورد تشریح قرار گرفته است.

پس از آن،شخص خلیفۀ غاصب را مورد خطاب قرار داده و مسئله ارث را مطرح ساخته و دلیل ها و شاهدهائی را بر خلاف کاری و ستمگری خلیفه اقامه نموده و انصار را مورد سرزنش و نکوهش قرار داده و عذرتراشی خلیفه را رد کرده و ابطال نموده،و با بیان رسای خود او را برسوائی کشیده است.

ص :91

راستی اگر نبود علم و دانش آن پارۀ تن رسول اللّه ص،اگر نبود فصاحت و بلاغت آن حضرت،اگر نبود آن دریای علم و فضیلت که بخروش آمده بود ایراد چنین خطابه ای که معجزۀ بزرگ فاطمه اش باید نامید امکان میداشت؟

و اگر هیچ دلیلی بر مقام علمی آن انسیۀ حوراء نداشتیم جز همین خطبۀ شگفت آفرین،همانا ما را کفایت می کرد.

سلمان محمدی

اشاره

سلمان فارسی و بتعبیر امام صادق ع سلمان محمدی از یک خانوادۀ بسیار مرفه بود ولی روحیۀ حق طلبی،او را به مسافرتها و خدمت گذاری برای عالم ها و عابدها در شهرهای مختلف و بیابانها کشید.

او برای رسیدن به حق دویست یا سیصد سال تلاش بسیاری نمود و رنج فراوانی برد تا آنکه به محضر پیامبر گرامی اسلام ص رسید و ایمان آورده و از بهترین یاران رسول خدا ص گردید.

او و چند نفر دیگر همانند ابوذر و مقداد از حواریین پیامبر خدا بودند.

تا آنجا سلمان به علم و عالم محبت داشت که امام صادق ع فراوان از سلمان یاد میکردند و در بیان علت و انگیزۀ این یاد کردن،محبت سلمان را به علم و عالم بشمار آوردند.

و او یکی از چهار نفری است که خداوند متعال پیامبر خود را مأمور نمود آنها را دوست بدارد که آنها امام علی ع و سلمان و ابوذر و مقداد می باشند.

علم و دانش سلمان

پیامبر خدا فرمود خدا بمن امر نموده تا او را بعلم تعبیر خواب و حوادث آگاه سازم و علم قضاوت و انساب را باو بیاموزم،و تا آنجا سلمان در دانستن حقائق بزرگ و مسائل مهم پیش رفت که دیگران توان تحمل آنرا نداشتند،بطوریکه امام زین العابدین ع می فرماید:بخدا قسم اگر میدانست ابوذر آنچه را در قلب سلمان است همانا او را می کشت و حال آنکه رسول خدا این دو را باهم برادر قرار

ص :92

داده بود.پس چه رسد به دیگران،بدرستیکه دانش عالم ها سخت و دشوار است که تحمل نمی کند آنرا جز پیامبری فرستاده شده از جانب خدا،یا ملکی مقرب در بارگاه الهی،یا بنده ای که خدا دل او را برای ایمان آزموده است، سپس فرمود همانا سلمان از علماء شد بخاطر اینکه او مردی است از ما اهل البیت (1)و رسول خدا فرمود ای سلمان اگر علم تو بر مقداد عرضه شود همانا کافر میشود و ای، مقداد اگر صبر تو بر سلمان عرضه شود کافر خواهد گردید (2)باین معنی که:

توان و ظرفیت سلمان برای علم و دانش و یافتن حقائق بزرگ هستی بحدی زیاد است که حتی ابی ذر و مقداد هم به آن حد نمیرسند چنانچه ظرفیت روحی مقداد برای تحمل سختی ها و صبر در مصائب از سلمان بیشتر است.

سلمان از نظر وسعت میدان آگاهی،تا جائی رسیده که امام علی ع در جواب سئوال اصبغ بن نباته راجع به سلمان فرمود چه بگویم دربارۀ کسی که از گل ما آفریده شده و روحش با ما نزدیک است،خدای متعال او را به اول و آخر و ظاهر و باطن علم،مخصوص گردانیده (3)او در روایتی همانند لقمان حکیم و در روایت دیگری از امام صادق ع بالاتر از لقمان حکیم معرفی شده است.

او گرچه سالها در دیرها و شهرها بدنبال علم گردید و حقیقتش را در ابتدا نیافت ولی با کوشش فراوان و نیت پاک خود در نهایت،به سرچشمۀ علوم یعنی علم افضل انبیاء محمد بن عبد اللّه ص دست یافت و موفق گردید که اسم اعظم را بیاموزد درحالی که آموختن او مخصوص برگزیدگان است.

سلمان پیشگوئی های کرده است که علم او را به پنهانی های عالم اثبات می کند مثلا"در سفر به مدائن وقتی به کربلا رسید و نام زمین را پرسید و گفتند اینجا کربلا است فرمود هذه مصارع اخوانی هذا موضع رحالهم و هذا مناخ رکابهم و هذا مهراق دمائهم،قتل بها خیر الاوّلین و یقتل بها خیر الاخرین،یعنی اینجا محل

ص :93


1- 1) پیامبر و یاران ج 3 ص 213 بنقل از اصول کافی
2- 2) بحار الانوار ج 22 ص 353
3- 3) بحار الانوار ج 22 ص 346

کشته شدن برادران من است،اینجا جای خیمه گاه و باراندازشان است،اینجا محل خوابانیدن وسیله سواری آنها است.در اینجا خونهایشان می ریزد، بهترین پیشینیان در اینجا کشته شده و بهترین آیندگان نیز همین جا کشته می شود (1)

و در پایان بحث حدیثی را از رسول خدا بشنوید که فرمود سلمان بحر لا ینزف و کنز لا ینفد،سلمان منّا اهل البیت یمنح الحکمة و یؤتی البرهان (2).

اول کسیکه در آثار کتاب نوشت

آیت اللّه صدر در کتاب تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام بابی باز کرده بعنوان (اوّل من صنّف فی الآثار)که سلمان را بدین عنوان می ستاید و کتابی را از این مرد الهی نقل می کند بنام کتاب حدیث الجاثلیق الرّومی الّذی،بعثه ملک الرّوم بعد النّبیّ ص،و بنابراین نه تنها سلمان محمدی عالم به علوم ظاهر و باطن است که از مصنفین و پیشگامان تألیف و نگارش نیز بوده است.

ابوذر شهید ربذه،دانشمندی از حوزۀ علمیۀ رسول خدا

اشاره

گرچه شهرت ابوذر،صحابی بزرگوار رسول خدا و یاور حق و شیعه علی ع به صراحت،صداقت،مقاومت و جهاد با منحرفین،و امر بمعروف و نهی از منکر، عظمت او را از نظر علم و آگاهی مورد بی توجهی قرار داده است ولی با یک دقت در تاریخ اسلام و بررسی حالات این شیعۀ پاکباخته،متوجه می شویم که او در محضر رسول خدا به علمی دست یافته است که امام امیر المؤمنین ع درباره اش فرمود،ابوذر علمی چند ضبط کرد که مردمان از حمل آن عاجز بودند و گرهی بر آن زد که بخارج تراوش نکرد،و می یابیم وقتی او را تبعید نمودند بخاطر حق گوئیش علاوه بر همۀ شکنجه ها و آزارها،از فتوی دادن برای مسلمانها او را منع نمودند که،

ص :94


1- 1) پیامبر و یاران ج 3 ص 217 بنقل از رجال کشی
2- 2) سلمان دریائی است که خشک نمیشود و گنجی است که تمام نمیشود،سلمان از ما اهل البیت است که حکمت و برهان باو مرحمت شده و در اختیارش نهاده شده است.

این اقدام آنان نشانۀ تأثیر و کثرت فتواهای ابوذر است و اینها را وقتی ضمیمه کنیم باخباری که رسیده بعنوان(پندهای پیامبر به ابوذر)که دربرگیرندۀ مسائل اعتقادی،تربیتی و اخلاقی است و از میان آن روایات روایت مفصل و طولانی هست (1)که ابی ذر می گوید روزی در مسجد پیامبر بر او وارد شدم و کسی نبود جز علی بن ابی طالب در کنار او،من خلوت مسجد را غنیمت شمردم و گفتم یا رسول اللّه بمن وصیتی بنمائید که برایم سودمند باشد و پیامبر فرمود...که این روایت و سایر روایات نشان دهندۀ توجه ابی ذر به علم و دانش و ضبط آنها است (2)و ابی ذر را در زمرۀ بهترین علماء صحابه رسول اللّه قرار میدهد.

و مرحوم ایت اللّه صدر در کتاب تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام ابی ذر را جزء مصنفین کتاب ذکر نموده و می فرماید له کتاب کالخطبة یشرح فیها الامور بعد النّبیّ و با این حساب ابو ذر از پیشگامان کار تألیف و تصنیف در حوزۀ علمی اسلام خواهد بود.

شهادت ابی ذر

او در زمان خلافت عمر به شام رفت و تا زمان خلافت عثمان آنجا بود و در آنمدت در تبلیغ برای خلافت امام علی ع کوشید و عدۀ زیادی را متمایل به آنحضرت نمود تا جائیکه مشهور است که علت تشیع مردم جنوب لبنان و جبل عامل همانا ارشادها و تعلیمات ابوذر است(و اینهم خود یکی از دلائل علم و آگاهی ابوذر است)

او در مدتی که در شام بود و مفاسد و خیانت های معاویه را در سمت فرمانداری شام میدید به مبارزه با او برخاست و در افشای خیانت های او می کوشید بطوری که معاویه به عثمان نوشت که اگر ابوذر بیش از این در شام بماند مردم این ولایت، را از تو منحرف می سازد.عثمان در جواب نوشت ابوذر را با یک مرکب سخت رو و یک راهنمای درشت خوی که شب وروز مرکب را ببرد بفرست بطوری که آنقدر ابوذر صدمه

ص :95


1- 1) این روایت در بحار الانوار ج 77 نقل شده است و هفده صفحه است.
2- 2) علامه بزرگوار محمد باقر مجلسی،این روایت را شرح نموده و بعنوان کتاب عین الحیوة نامگذاری نموده است و این هم از نشانه های عمق مطالب این روایت است که رسول گرامی به ابوذر تعلیم فرموده.

ببیند تا از فکر من و تو خارج شود و معاویه چنین کرد و آنقدر در راه،ابوذر صدمه دید که پایش مجروح شد و گوشت آن ریخت و بمدینه وارد شد در حالیکه رنجور شده بود ولی در مدینه نیز بمبارزۀ با عثمان پرداخت،وقتی عثمان طاقت تحمل حق و امر بمعروف و نهی از منکرهای ابوذر را نیافت او را تبعید نمود به بیابان بی آب و علف ربذه و او را از فتوی دادن منع نمود.او در ربذه در تحت سخت ترین شکنجه ها قرار گرفت،پسرش از دنیا رفت،زوجه اش وفات یافت.فقط او مانده بود و دخترش که او نقل کرده سه روز بر ما گذشت که هیچ بدست ما نیامد که،بخوریم و گرسنگی بر ما غلبه نمود.پدرم بمن گفت ای فرزند بیا باین صحرای ریگستان برویم شاید گیاهی بدست بیاوریم که بخوریم ولی چیزی نیافتیم.پدرم ریگی جمع نمود و سر بر آن گذاشت نظر کردم چشمهای او را دیدیم میگردد و بحال احتضار افتاده گریستم و گفتم ای پدر با تو چه کنم در این بیابان با تنهائی و غربت،گفت ای دختر مترس چون من بمیرم جمعی از اهل عراق بیایند و امور مرا انجام دهند، و در چنین وضعیتی ابوذر جان سپرد.

و اینگونه عالمی فداکار و مؤمنی صادق و مسلمانی پاک باخته،در بیابان غربت در تحت شکنجه های ستمگران منافق،به ملأ اعلی پیوست و به محضر رسول خدا شتافت.

ابیّ بن کعب

یکی از فقهای اصحاب رسول خدا و کاتب وحی و از ائمۀ تفسیر و سید قراء بوده و قرائت او مورد تأئید ائمۀ معصومین علیهم السّلام بوده است و اولین کسی که در فضائل قرآن کتاب نوشته او بوده،و در نتیجه از پیشگامان کار تألیف و نگارش در عالم اسلام به حساب آمده است.

خود او می گوید روزی پیامبر اکرم از من سئوال نمود کدام آیه از کتاب خدا نزد تو بزرگتر و عظیم تر است گفتم این آیه، اَللّٰهُ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ.........

(آیة الکرسی)حضرت دستی به سینه ام زد و فرمود گوارا باد تو را این علم،او از کسانی است که در برابر خلافت غاصبانۀ ابی بکر ایستاد و از پای منبر او برخاست و

ص :96

اعتراض نمود،و مرحوم علامۀ مجلسی ره در جلد هشتم بحار الانوار چاپ قدیم ص 87 خطبۀ مفصلی را از ابی بن کعب نقل نموده که در روز جمعۀ اول رمضان در مسجد ایراد فرموده،در حمایت از حق امیر المؤمنین علی علیه السّلام،و اثبات خلافت آنحضرت،و این خطبه و ایراد آن در آن شرایط،نشانۀ قدرت علمی و روحی و ایمانی،و فصاحت و بلاغت او است.

جابر بن عبد اللّه انصاری

از بزرگان اصحاب رسول خدا ص و از شرکت کنندگان در جنگهای اسلامی است،و از 21 غزوه ای که رسول اکرم ص شخصا"حضور داشتند،او نوزده تای آنها را شرکت نموده و در جنگ صفین در رکاب امیر المؤمنین علی ع بوده است.

او حامل سلام رسول گرامی ص برای امام باقر علیه السّلام بوده است.

بسیار اتفاق می افتاد که صحابۀ پیامبر و حتی برخی از امامان،برای قانع و ملزم ساختن مخالفین خود،در مطالب دینی و مخصوصا"مسئلۀ امامت از جابر و آگاهی و گواهی او بهره می جستند.

او چهره ای درخشان در میان صحابه و عالم و آگاه به مسائل اساسی حکومت و خلافت اسلام و از موالیان خاص ائمه معصومین علیهم السّلام بوده است.

او احادیث فراوانی را نقل نموده که حدیث مفصل لوح(صحیفه فاطمه ع)که امامان ما به آن می بالیدند از آنها است و زیارت اربعین امام حسین ع که مرحوم قمی در کتاب مفاتیح الجنان برای نیمۀ رجب ذکر کرده است از جابر می باشد.

او در علم تفسیر بمقام بلندی رسیده بود بطوری که مرحوم آیت اله صدر در کتاب نفیس تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام او را از ائمه و پیشوایان تفسیر شمرده است.

عبد اللّه بن عباس

شرح حال او را در گروه علمای اصحاب امیر المؤمنین علی علیه السّلام خواهیم آورد.

ص :97

ابو رافع

از یاران رسول اللّه و از کسانی است که در رکاب حضرت در جنگ ها شرکت کرده و پس از رسول اللّه خزینه دار علی ع بوده است و دو نفر فرزند او کاتب و نویسنده برای حضرت بودند و در مجموع،خاندان او از بهترین خدمتگذاران اسلام تشیع و اهل البیت بوده اند و او در میان ارزشهای فراوانش افتخار پیشگامی در نوشتن کتاب را دارد.کتابش بنام السّنن و الاحکام و القضایا که بابهائی در مورد نماز،روزه،حج و زکوة و قضایا را دربر میگیرد،از اولین کتابهای حدیث است که نشانۀ تقدم مکتب اهل البیت در علوم اسلامی است.

عبد اللّه بن مسعود

از سابقین در اسلام است و در میان صحابه،به علم قرائت قرآن معروف است و تجلیل شده از علم او بقرآن،و نقل شده که رسول اللّه فرموده قرآن را از چهار نفر، اخذ کنید و ابتدا فرمود به ابن ام عبد که همان عبد اللّه بن مسعود است ولی علمای شیعه فرموده اند که او با مخالفین امیر المؤمنین میل داشته و همکاری می نموده است و در نتیجه عقیده اش مورد تأیید نمی باشد.

جعفر طیار

او فرزند ابی طالب و برادر امیر المؤمنین و پسر عموی رسول اللّه ص است.از عزیزترین چهره های اسلام است و بعلت فراوانی کمک او به بیچارگان با نام ابو المساکین یاد میشد و در جنگ موته در حالیکه دست او قطع شده بود به شهادت، رسید و ملقب به طیار گردید.

جعفر طیار از بس شهرت دارد به ایمان،بخشش،شجاعت،مقاومت،وفاداری علم او موردتوجه قرار نگرفته است ولی با یک توجه به برخورد او با پادشاه حبشه و نحوۀ استدلال و استفاده او از آیات قران که مناسب پادشاه مسیحی حبشه باشد و او را قانع سازد میتوانیم بعلم و آگاهی او پی برده و این صفت ارزنده را بر دیگر صفات او بیفزائیم.

ص :98

حذیفة بن الیمان

او از چهره های شایستۀ صحابه است و از یاران علی ع و از اصحاب سرّ میباشد.

و علم و آگاهی بامور آینده نیز داشت که در اثر تعلیم پیامبر ص بآنها دست یافته بود.و احادیث زیادی مخصوصا"در فضائل امیر المؤمنین نقل نموده است.

ابو سعید خدری

از فضلاء دانشمندان صحابۀ رسول گرامی است و احادیث فراوانی را نقل، کرده و حفظ داشته است تا جائیکه بعضی او را دانشمندترین جوانهای اصحاب شمرده اند.او در جریان واقعۀ حرّه یعنی حمله وحشیانه لشگر یزید بمدینۀ منوره مورد ضرب و شتم شامیان قرار گرفت و محاسنش را کندند و سپس خانه اش، را غارت نمودند.

ام سلمه،همسر رسول خدا

عالمه و صاحب اسرار بوده است و احادیث فراوانی را از رسول اللّه نقل فرموده است و بعلت دفاعش از حق فاطمۀ زهرا با یک استدلال قوی،در اعتراض به ابی بکر،حقوق یکسال او را از بیت المال قطع کردند.

زینب دختر ام سلمه

از زنان دانشمند اسلام شمرده شده است.

بریدة بن الحصیب

از محدثین از رسول اللّه صلّی الله علیه و آله و سلّم و از خواص امام امیر المؤمنین است و از کسانی است که شب دفن حضرت زهرا سلام اللّه علیها حضور داشته و جنازه او را تشیع نموده است.

ابو بکره

یکی از حق جویانی بود که به زهد و عبادت معروف و از دانشمندان اصحاب رسول اللّه بوده است و در جریان گواهی او و عدّه ای،در مورد زنای مغیرة بن

ص :99

شعبه،عمر بجای اینکه حد زنا را در مورد مغیره جاری کند بر ابی بکره و یاران او حدّ قذف جاری کرد و این دانشمند بزرگوار زاهد را بجای مغیرة بن شعبۀ شهوتران و عیاش مجازات نمود.

مصعب بن عمیر

اشاره

از کسانی است که در راه اسلام بسیار فعالیت داشت و آشنا و عالم به قرآن و احکام بود و موفق شد به عنوان یک مبلغ زبردست مردم مدینه را بسوی اسلام دعوت و تبلیغ نماید و آنها را آشنای با اسلام ساخته و مسلمان نماید و زمینه را برای هجرت رسول گرامی اسلام ص آماده سازد و او اولین نماز جمعه را در مدینه قبل از هجرت رسول خدا خوانده است.

شهادت او

در جنگ احد پرچم با او بود و در وقت فرار عده ای از مسلمانها،مقاومت کرد تا اینکه یکی از کفار بنام ابن قمیئه دست راست او را قطع نمود.پرچم را بدست چپ گرفت و همان کافر دست چپ او را نیز قطع کرد،مصعب پرچم را با دو بازویش به سینه، چسبانید و این آیه را میخواند وَ مٰا مُحَمَّدٌ إِلاّٰ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ......

ابن قمیئه برای سومین بار باو حمله نمود و نیزه ای باو زد و او را بشهادت رسانید.

و باز هم شهیدی از حوزۀ تبلیغی و علمی اسلام،به خیل شهداء پیوست.

زید بن خالد الجهنی

از علمای اصحاب رسول خدا بوده است.

ابو درداء

از علماء اصحاب رسول خدا ص بوده است.

زید بن ثابت

اشاره

او از نویسندگان وحی و نامه های رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله بود و قرآن، را می نوشت.در یک زمانی رسول خدا ص باو فرمودند نامه هائی برایم میرسد که

ص :100

دوست ندارم کسی آنها را بخواند آیا میتوانی زبان عبری بیاموزی؟زید بن ابت قبول کرد و در مدت 17 شب زبان عبری را آموخت و بدینوسیله کمکی به، حفظ اسرار سیاسی مسلمانان و رهبر عالیقدر آنها،رسول خدا نمود.

او در حساب و ریاضی اطلاعاتی داشت و تحصیل کرده بود و روایات فراوانی، را از پیامبر گرامی نقل کرده است و لذا برخی از دانشمندان اهل تسنن،او را اعلم صحابه دانسته و بروایاتش اهمیت میدهند.

انحراف زید،از مسیر حق

عده ای از یاران پیامبر بودند که در زمان رسول خدا،خدمات ارزنده ای انجام دادند ولی بعد از رسول خدا دینشان را بدنیا فروختند و گمراه شدند که از آن میان زید بن ثابت است که در گمراهی تا آنجا پیش رفت که در زمان معاویه مردم را به ناسزا گفتن به امیر المؤمنین ع تشویق میکرد.

و یکی از علل اینکه عده ای از عامّه،بیش از اندازه باحادیث و گفته های او اهمیت میدهند،تبلیغات وسیعی است که بمنظور منزوی کردن اهل البیت ع و بخصوص علی علیه السّلام،در زمان خلفا و معاویه،بنفع او انجام میشده است.

ص :101

ضربه های سهمگین بر حوزۀ علمیۀ رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله

اشاره

ص :102

ضربه های سخت،بر حوزه علمی اسلام

اشاره

بعد از وفات رسول خدا سیاست خاصی بوسیلۀ خلفاء دنبال شد که برمبنای آن،حفظ و نقل و نوشتن حدیث و مطالب گوناگون ممنوع گردید و آنچه از نوشته های حدیث و روایت بدست می آمد محو میگشت و بسا سوزانده میشد و با منطق حسبنا کتاب اللّه از بهره گیری از گفته ها و احادیث رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله جلوگیری میشد و بدینوسیله میدان فعالیت و کوشش علمی و تحقیق و بررسی و تلاش برای دست یابی به علم رسول اللّه ص بسته شد و آنهمه تحرک علمی که، در محضر رسول خدا ص بود بسردی گرائید و اینک برای روشن شدن جریان، چند روایت در این زمینه نقل می نمائیم و قضاوت را بعهدۀ خوانندۀ محترم میگذاریم.

در تذکرة الحفاظ ذهبی آمده است که بعد از وفات رسول خدا ص ابو بکر مردم را جمع نمود و گفت شما از پیامبر احادیثی روایت می کنید که در آنها اختلاف دارید و مردم بعد از شما بیشتر اختلاف خواهند داشت.از پیامبر هیچ سخنی را نقل نکنید و اگر از شما پرسشی شد در پاسخ بگوئید که میان ما و شما کتاب خدا می باشد پس حلال آن را حلال و حرام آن را حرام بدانید (1).

و در همان کتاب از قاسم بن محمد نقل شده است که عایشه گفت پدرم پانصد حدیث از پیامبر گرد آورد.پس شبی خوابیده بود و در خواب زیاد تقلا کرد چون صبح شد گفت دخترم احادیثی که در پیش تو است بیاور آنها را برای او آوردم سپس آتش خواست و آنها را سوزانید (2).

ص :103


1- 1) مقدمه مرات العقول بقلم علامه عسکری ص 29 و تاریخ فقه جعفری ج 2 ص 32 بنقل از تذکرة الحفاظ ذهبی.
2- 2) تاریخ فقه جعفری ج 2 ص 49 بنقل از تذکرة الحفاظ ذهبی

و قرظة بن کعب می گوید هنگامی که عمر بن الخطاب ما را به عراق فرستاد با ما مقداری از راه را همراهی کرد و به ما گفت آیا میدانید چرا شما را همراهی کردم؟

گفتیم برای بزرگداشت ما،گفت علاوه براین،چون شما به سوی گروهی میروید که با قرآن بسیار مانوسند و همیشه انرا تلاوت می کنند پس با احادیث،آنها را از قرآن بازندارید و سرگرمشان نسازید،حدیث را رها کنید و از پیامبر کم روایت نمائید،من با شما در این کار همگام هستم.

هنگامی که قرظه،وارد عراق شد به او گفتند برای ما حدیث بگو به انان گفت عمر ما را از بازگو کردن حدیث نهی کرده است (1).

و در یک زمانی عمر میخواست ابی بن کعب،دانشمند بزرگوار و صحابی عالیقدر رسول خدا را بزند بجرم اینکه حدیث گفته و به او خطاب کرده و گفت من خوش، ندارم حدیثی از پیامبر خدا نقل شود (2)

و همچنین عمر بن الخطاب کار فردی را که کتابهای دانیال را می نوشت شدیدا، زشت شمرد و او را نهی کرد و کتک زد،سپس به او دستور داد آنها را از بین ببرد و او را از خواندن آنها و یا آگاه کردن دیگری به آنها نیز نهی نمود و باو گفت:اگر بمن خبر برسد که آنها را خود خوانده ای یا برای دیگری خوانده ای تو را مجازات میکنم.

سپس برای مردم چنین گفت:ای مردم خبردار شدم که در دست شما کتابهائی پیدا شده است که بهترین آنها در پیش خدا درست ترین و محکم ترین آنها است در پیش کسی کتابی باقی نماند مگر اینکه برای من بیاورد تا نظرم را درباره آن، بدهم.راوی می گوید مردم گمان کردند که عمر میخواهد کتابها را بنگرد و آنها را به گونه ای درآورد که در آنها اختلافی نباشد پس کتابهایشان را آوردند،او آنها را به آتش سوزاند و گفت آرزوئی همانند آرزوی اهل کتاب است و به همۀ شهرها نوشت هرکس چیزی از آن کتابها در پیش او است آن را از بین ببرد (3).

ص :104


1- 1) الغدیر ج 6 ص 294 بنقل از سنن دارمی و سنن ابن ماجه و مستدرک حاکم و جامع بیان العلم و تذکرة الحفاظ و مقدمۀ مرات العقول ص 30
2- 2) تاریخ فقه جعفری ج 2 ص 33 بنقل از تاریخ التشریع الاسلامی
3- 3) تاریخ فقه جعفری ج 2 ص 49 بنقل از جامع بیان العلم و فضله

و در روایتی آمده که عمر بن الخطاب،ابن مسعود و ابا درداء و ابا مسعود انصاری را بزندان افکند و گفت شما زیاد حدیث از رسول خدا ص نقل می کنید (1)و در کتاب مستدرک حاکم نقل شده که ابن مسعود و ابوذر و ابو درداء بجرم نقل حدیث بدست عمر بن الخطاب زندانی شدند (2).

و همچنین سخت گیری ها،تهدیدها،آزارها و مصائب گوناگونی متوجه کسانی می شد که حدیث نقل کنند و گفته های رسول اللّه ص را برای مردم بازگو کنند و این مطالب در کتابهای اهل سنت همانند سنن دارمی،سنن ابن ماجه، مستدرک حاکم،جامع بیان العلم و فضله،تذکرة الحفاظ ذهبی،شرح ابن ابی الحدید،مجمع الزوائد،کنز العمال،تاریخ ابن کثیر،المعتصر، طبقات ابن سعد و....نقل شده است و علامۀ امینی قده در کتاب نفیس الغدیر و هاشم معروف الحسینی در تاریخ فقه جعفری،جمع آوری کرده و مورد بحث قرار داده اند.

این روش و سیاست خطرناک،مردم را از بخش معظمی از علوم و حکمت ها،احکام و دستورات،پندها و موعظه ها که از زبان رسول اللّه ص شنیده شده بود محروم ساخت و اگر نبود که امیر المؤمنین علی ع و یاران آنحضرت بی اعتنا به این دستور استبدادی،به کار ضبط و نوشتن حدیث مشغول گشتند و اگر نبود علم آنحضرت که سرچشمه از علم رسول اللّه ص می گرفت،همانا بخش عظیمی از اسلام و تشریح اهداف و حقائق آن،برای همیشه از دسترس بشر دور می ماند.

آری این دستور حاکم های مستبد،ضربۀ سهمگینی به محیط علمی مدینه زد و تا مدت زمانی تحرک علمی را از پایگاهی که رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله بوجود آورده بودند گرفت و زمینه را برای کذاب ها و تاجرهای حدیث،همانند ابو هریرۀ شکم پرست،مساعد کرد که وقتی دستور خلیفه با مردن او برداشته شد هرمطلب فاسدی را بنام حدیث جعل کنند و برای مردم بازگو کنند و چون محدثین بزرگ و راستگو را از ضبط و نوشتن و نقل حدیث،در سالیان درازی بازداشته بودند، شناختن انهمه دروغ از آن کذاب ها و دروغ پردازان کار اسانی نبود.

ص :105


1- 1) الغدیر ج 6 ص 296
2- 2) الغدیر ج 6 ص 296

در یک سخن،ان دستور خطرناک هم تحرک علمی و گسترش حوزۀ علمی اسلامی را دچار خطر کرد و هم زمینۀ تحریف و دگرگونی و بدعت در دین را فراهم ساخت.

انگیزۀ این دستور

دستوردهنده خود می گوید برای جلوگیری از اختلاف در نقل حدیث من خوش ندارم حدیث نقل کنید و یا برای اینکه مردم از قرآن بازنمانند حدیث را رواج ندهید.

ولی با کمی دقت در مسائل سیاسی آنروزها،انگیزۀ واقعی بدست می آید زیرا:

آنها که این دستور را داده بودند و اجرا می کردند گفته بودند:در مسئلۀ خلافت، رسول خدا فرمان و حکمی از جانب خدا نیاورده است و انتخاب خلیفه را به امت واگذار کرده است و بنابراین،تعیین خلیفه با مشورت و اجماع امت!!!بوده و بر خلاف نظر رسول خدا ص و فرمان الهی نبوده است.

باتوجه به اینها ملاحظه کردند که اگر نقل حدیث ازاد باشد و گفته ها و روشهای پیامبر نقل شود و محدثین،قضایائی همانند غدیر خم و گفتار پیامبر که فرمود:

من کنت مولاه فهذا علی مولاه و قضیۀ وفات رسول خدا ص و گفتارش که فرمود کتف و دوات بیاورید تا بنویسم آنچه شما را از گمراهی حفظ کند و فرمایش تاریخی رسول اکرم ص که فرمود انّی تارک فیکم الثّقلین کتاب اللّه و عترتی اهلبیتی و بیان آنحضرت را که فرمود یا علیّ انت منّی بمنزلة هرون من موسی الاّ انّه لا نبیّ بعدی و....آنوقت سیاست حاکم باشکال گرفتار خواهد شد و هرروز درگیر مشکلات زیاد خواهد گردید،لذا حدیث را منع نمودند،که مردم از دسترسی به حقائق زیادی محروم گردند.

و علاوه بر اینها،سیاستی که با اتکاء به رأی های شخصی،دستورات دینی را زیر پا می گذارد،همانند حکم متعۀ حج و متعۀ نساء، و....با آزاد بودن نقل حدیث و آشنائی مردم با گفتار رسول خدا هرروز سر راه دستورات و بخشنامه هایش،حدیثی از رسول خدا و سنتی از سنّةهای پیامبر سدی محکم میگردید و مردم با اتکاء به دستورات و روشهای پیامبر،در

ص :106

برابر خواسته ها و آراء خلیفه می ایستادند و در اجراء منویات او سستی و چه بسا کارشکنی می کردند.

ولی با سیاست جلوگیری از حدیث چنین مانعی را رفع نموده و راه را بر امیال و خواسته های خلفاء و حکام بازنمودند.

ص :107

حوزه های علمیّه در زمان ائمۀ معصومین علیهم السّلام

ص :108

حوزه های علمیه در زمان ائمۀ معصومین

اشاره

حوزه های علمیه در زمان ائمۀ معصومین (1)

گرچه همۀ امامان،در هرفرصت ممکن و در شرائط مساعد در ایجاد رشد فکری در جامعه تلاش و کوشش می نمودند و برنامۀ آگاه سازی افراد و تربیت علماء و راویان نیکوروش را در سرلوحۀ فعالیت های خود قرار می دادند ولی:

در زمان اکثر ائمه و پیشوایان شیعه،محیط مساعد برای فعالیت گستردۀ علمی و تربیت شاگردان عالم،بنحو رسمی و گسترده و علنی و روشن وجود نداشته است و بعلت سیاست های جائرانه و خصمانۀ دشمنان و عدم آمادگی محیط،امکان تشکیل حوزۀ رسمی و وسیع نبوده است.

ولی با این حال،ائمه معصومین ع در هردوره ای بصورت های ویژه و با طرح های جالب،کوشش های علمی و تعلیمی بسیار ارزشمندی مینموده اند و

ص :109


1- 1) در بررسی حوزه های علمیه در زمان ائمه معصومین علیهما السلام از کتابهای زیر بهره گرفته ایم: نهج البلاغه،صحیفۀ سجادیه،صحیفۀ خامسه،اعیان الشیعه،الذریعه، اصول کافی،البیان،الکنی و الالقاب،علی من المهد الی اللحد،حیاة الامام الحسین بن علی ع،زندگانی زین العابدین ع حیاة الامام محمد الباقر ع،حیاة الامام موسی بن جعفر ع،حیاة الامام الرضا ع،شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید،بحار الانوار،رجال نجاشی،الطبقات الکبری،اخبار الرواة،معجم رجال الحدیث،تهذیب المقال،تنقیح المقال،زندگانی حضرت زهرا ع و زینب کبری ع،تاریخچه شهر سامرأ،فاطمه بنت الحسین،لسان المیزان،مکاسب شیخ انصاری،منتخب التواریخ،منتهی الامال،مغز متفکر جهان شیعه، مقدمه شرح لمعه طبع جدید،وسائل الشیعه،التقریب،تحف العقول،تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام،تهذیب التهذیب،الامام الصادق ع و المذاهب الاربعه ،المراجعات و چندین کتاب دیگر در رشته حدیث و رجال و تاریخ،بعلاوۀ تحقیقات شفاهی از محققین و دانشمندان بزرگ.

آثار بسیار ارزنده و پربرکتی را برای نسل های بعد،به ارث گذارده اند (1)و برای روشن شدن مطالب فوق به چند مطلب اساسی توجه می نمائیم.

1-سیاست های مزاحم

پس از وفات رسول خدا ص سیاست منع از نقل حدیث،جو خطرناک و مسمومی را بوجود آورد،که تا زمان عمر بن عبد العزیز(که آن سیاست فاسد را شکست)،مردم به شنیدن حدیث و کسب علم از اولاد رسول خدا ص و اهل البیت ع توجهی عمومی و گسترده نداشتند و این یک عامل مؤثر در عدم تشکیل جلسات تعلیمی گسترده،در برخی از دوره ها بود و عامل دیگر مبارزۀ و مخالفت سیاست های حاکم و جائر در برابر ائمه شیعه بود که در یک سطح بسیار وسیع ،سبب ترس مردم از نزدیک شدن آنها به امامان شیعه و مانع از گسترش میدان فعالیت تعلیمی ائمۀ تشیع می بود و سومین عامل مهم،زندانی شدن برخی از امامان شیعه بود که رابطۀ مردم و امام را قطع میکرد و از تشکیل حوزۀ علمی جلوگیری می نمود.

2-حوزه های علمی مخفی

علل فوق و سایر انگیزه های عمومی و خصوصی،ایجاب می نمود که بیشترین امامان شیعه در تعلیم دادن به یاران و اصحاب و نیز در پرورش دادن علماء مورد اطمینان و اعتماد،از روش های مخفی و تاکتیک های ظریف،بهره گیری نمایند

ص :110


1- 1) آری حوزه های علمی پربار و ریشه داری در زمان ائمۀ شیعه و نیز نزدیک به زمان آنها تشکیل یافته که تنها مطابق آنچه مرحوم شیخ حر عاملی در کتاب وسائل الشیعه(ج 20 ص 49)فرموده،بیش از شش هزار و ششصد کتاب از آثار آن بوده و ضبط شده است که از آن جمله،اصول اربعماه از اهمیت ویژه ای برخوردار می باشد و تنها هشام کلبی بیش از 200 کتاب و ابن شاذان، 180 کتاب و ابن دؤل 100 کتاب و ابن ابی عمیر 94 کتاب تألیف نموده اند، که بعنوان آثار درخشنده از حوزه های علمیۀ منسوب به ائمۀ معصومین علیهم السّلام به حساب میآیند(به مقدمه شرح لمعه طبع جدید صفحه 35 -36 مراجعه شود).

مثلا"امام سجاد ع غلامانی را می خریدند و آنها را به تدریج تربیت مینمودند و اندیشه های ارزشمند را به آنها تفهیم می نمودند و نیز سایر امامان،در ملاقات، های شخصی و مخفی و نامه های سری و نیمه سری مطالب علمی و فقهی را در اختیار اصحاب خود می گذاشتند و گاهی بجای جلسات درس از ارتباطات مخفی و سئوال و جوابها استفاده می نمودند.

3-آزادی نسبی در چند دوره

در زمان حکومت ظاهری امام علی علیه السّلام و نیز در دوران امامت امام باقر و امام صادق علیهما السّلام و همچنین در مقداری از دوران پیشوائی امام هشتم علی بن موسی الرضا علیه السّلام،مقداری آزادی بوجود آمد و لذا امیر المؤمنین با خطابه ها و سخنان خود که مستمعین زیاد و طالبین علم و دانش را جذب مینمود ،کار حوزه ای انجام دادند(که در این زمینه در بحث حوزۀ علمیه علی علیه السلامبررسی فشرده ای داریم)و نیز امام باقر علیه السلامو امام صادق علیه السلامبا تشکیل جلسات درس، تحولی عظیم و موجی گسترده در جامعۀ اسلامی بوجود آوردند و فرهنگ مکتب اهل البیت علیهما السلام را به بهترین وجه،ترویج نمودند و همچنین امام هشتم علیه السلامدر، فرصت موجود که بدنبال سیاست خاص مأمون بدست آمده بود،در جلسات رسمی که بمنظور مناظره با علماء ادیان و فقهاء بلاد و صاحبان مقاله ها و نظریات فلسفی،تشکیل می گردید کوشش های علمی خود را برای نشر علم و دانش بمنصۀ ظهور آوردند و طالبین علم را متوجه علم لدنی خود نمودند و به وسیلۀ گفته ها و مناظرات و پاسخ به سئوالات،بهترین تعلیمات اعتقادی و فقهی و تفسیری و....را عرضه نمودند،و قبل از آن،در دوران اقامتشان در مدینه مرجع مسائل دینی و ملجاء طالبین دانش و امیدی برای حل مشکلات دینی دانشمندان مدینه بودند و در خانۀ شخصی خود و نیز مسجد النبی صلّی الله علیه و آله و سلّم حوزه ای پربار تشکیل داده بودند که محل فراگیری دانشهای دینی و احکام الهی بود.

و اینک بررسی خود را دربارۀ وضعیت حوزۀ علمیه در زمان ائمه معصومین،علیهم السّلام و کوششهای تعلیمی و تربیتی هریک از آن پیشوایان الهی بنحو فشرده دنبال

ص :111

می کنیم و به ترتیب،از دوره امیر المؤمنین امام علی بن ابی طالب علیه السّلام شروع نموده و به دورۀ امام حسن عسکری ع پایان میدهیم و در مورد دوران امامت پیشوای غایب،ولی العصر و الزمان،بقیة اللّه الاعظم حجة بن الحسن العسکری عجل اللّه فرجه الشریف،بررسی خود را تحت عنوان(حوزه های علمیه در زمان غیبت)انجام میدهیم.

و البته باید توجه داشت که محدودیت کتاب حاضر،ما را از تحقیق همه جانبه و گسترده و تشریح تمام ابعاد حوزۀ علمیه در زمان ائمه معصومین،بازمیدارد و امیدواریم که فرصت بیشتری به دست آید و در زمینه خدمات علمی ائمه طاهرین ع به تفصیل کامل و تشریح جامع توفیق یابیم.

قال اللّه تبارک و تعالی ان شاء إِنَّمٰا یُرِیدُ اللّٰهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً

ص :112

حوزۀ علمیّه امیر المؤمنین علی علیه السّلام

ص :113

حوزه علمیۀ امیر المؤمنین علی علیه السّلام

اشاره

حوزه علمیۀ امیر المؤمنین علی علیه السّلام (1)

چگونه میتوان از مجمع علمی امامی سخن گفت و معرفی کرد که:

1-رسول خدا ص او را باب مدینۀ علم خود خوانده است.

2-هزار باب علم بوسیلۀ رسول گرامی ص باو تعلیم شده که از هربابی هزار چشمه مفتوح میگردد.

3-باو علم الکتاب داده شده،همانی که آصف ابن برخیا با داشتن بعضی از آن،توانائی یافت تخت بلقیس را بیاورد.

4-امامی که عیبة(صندوقچه)علم اللّه است.

5-معدن حکمة اللّه است.

6-مخزن سر اللّه است.

7-او که گفت سلونی قبل ان تفقدونی و از عهده اش برآمد در حالیکه هرکه بعد از او چنین ادعائی کرد رسوا شد.

8-او که فرمود لو ثنّیت لی الوساده لحکمت بین اهل التّوریة بتوراتهم،و اهل الانجیل بالانجیل و اهل القران بالقران و اهل الزّبور بالزّبور (2).

9-او که گاهی میفرمود انّ هیهنا لعلما جمّا (3)و اشاره به سینه خود مینمود.

ص :114


1- 1) در این بخش،از کتابهای الغدیر،الذریعه،شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید،تفسیر برهان،تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام،اعیان الشیعه،بحار الانوار،منتهی الامال،معجم رجال الحدیث،تهذیب المقال،البیان، آیت اللّه خوئی،نصب الرایه،علی من المهد الی اللحد و عدۀ دیگری از کتب رجال و حدیث بهره گیری شده است.
2- 2) اگر بالش(حکم و قضاوت)برای من تا کرده میشد(و آماده میگشت)همانا حکم میکردم در میان اهل توریة به تورات آنها و در میان اهل انجیل به انجیل و در میان اهل قرآن به قرآن و در میان اهل زبور به زبور.
3- 3) همانا اینجا(در سینه ام)علم فراوانی هست.

10-او که مصداق امام مبین است و رسول خدا ص درباره اش فرمود:انّه الامام الّذی احصی اللّه تبارک و تعالی فیه علم کلّ شیی (1).

11-همه اصحاب رسول خدا ص باو محتاج بودند ولی هرگز او احتیاج به علم آنها نداشت.

12-با عنوان اعلم الامّه،اقضی النّاس،افقه من صلّی مع رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله مورد تمجید و ستایش قرار گرفته است.

و.....

ولی با این حال بمنظور کسب فیض با اشاره ای به آثار و چهره هائی که در حوزۀ علمیۀ آنحضرت کسب کمال و فیض نموده اند گامی در آشنائی با دومین حوزۀ علمی عالم اسلام برمی داریم.

حوزۀ امیر المؤمنین و نهج البلاغه

اگر ما هیچ نشانه ای از حوزۀ علمیۀ آندوره نداشتیم جز نهج البلاغه و علومی که در ضمن خطبه ها و نامه ها و پندهای حکمت آمیز این کتاب عظیم الشأن بدست ما رسیده است کافی بود که پرده از یک مجمع علمی بزرگ بردارد زیرا:

اگر شنونده های لایق،اگر ضبطکنندگان مستعد،اگر شاگردان تلاشگر نمی بودند آن سخنان گفته نمیشد و آن خطبه ها ایراد نمیگردید و نگهداری و ضبط نمیشد و به نسل های بعدی منتقل نمیگردید.

آری کسانی بودند که در محضر امام ع به مراحل کمال علمی نائل شده و تلاشگر در راه کشف حقائق علمی و دینی بودند و با زحمت فراوان از دریای متلاطم و خروشان علم امیر المؤمنین ع بهره برداری کرده و از آن بهره ها،به نسلهای بعدی نیز منتقل ساختند.

در حالیکه تنها یادگار آن دوره پرخروش و آن مجمع بزرگ فقط خطبه ها و نامه های نهج البلاغه نیست بلکه اینها یک جزء از بیست

ص :115


1- 1) همانا او(علی ع)امامی است که خدای تبارک و تعالی علم همه چیز را در او حفظ کرده و بشمارش اورده است.

و چهار جزء از خطبه ها و کلمات حکمت آمیز امیر المؤمنین علیه السّلام است (1)که بدست ما رسیده و اینها بعلاوۀ سخنان و نامه ها و کلماتی است که اصلا"تاریخ نتوانسته ضبط کند و در دوره های سیاه و خفقانی که بعد از حیاة علی علیه السّلام بوجود آمد در پشت پردۀ تاریکی از تاریخ،پنهان گردیده است.

اینک سئوال میشود آیا این خطبه ها و نامه ها و کلمات که دانشهای گوناگون و علوم دقیقه را دربرگرفته از مسائل فلسفی تا دقائق کلامی،از حقائق عرفانی تا ظرائف اخلاقی،از تبیین حرکت تاریخ تا فرازونشیب های آن،از تفسیر نشانه های توحید تا توضیح وضعیت قیامت،از دستورالعمل های فردی تا بالاترین فرمانهای حکومتی و سیاسی از....تا.....و.....

آیا این همه در چه محیطی گفته و نوشته شده؟آیا نه اینست که محیطی مناسب و انسانهائی شیفتۀ علم را امیر المؤمنین ع پروریده و آماده کرده و سینه های مناسبی را یافته و پرورش داده است و در آنها این همه بذر علمی پاشیده است؟ایا اگر یک مجمع بزرگ علمی را بوجود نیاورده بود که گیرنده و نگهدارندۀ این علوم باشد مگر ممکن بود اینهمه مطالب دقیق و عمیق بدست ما برسد؟آیا اگر دانش طلبان تشنه و شاگردان پرکار و پرخروش نبودند چیزی از این دانشها بدست ما میرسید؟

مگر خود ان پیشوای علم و بصیرت نفرمود ای کمیل این دلها ظرفهائی هستند که بهترین آنها نگهدارنده ترین آنها است پس حفظ کن آنچه را بتو می گویم (2)او که میداند دل حفظکننده،لازم است تا حقائق علمی در آن وارد شود پس نتیجه می گیریم که او برای اسراری که بیان داشته دلهای سرّ نگهداری را در کنار خود داشته و برای حقائق علمی که بیان داشته سینه های حافظی می شناخته و برای درسهای گسترده اش مجمعی و شاگردانی مناسب یافته است.

و ایکاش از آن ظرفهای مناسب و ان دلهای آماده در آن زمان بیشتر و بیشتر،

ص :116


1- 1) علی من المهد الی اللحد ص 198
2- 2) یا کمیل انّ هذه القلوب اوعیة فخیرها اوعاها فاحفظ عنّی ما اقول لک...

می بودند تا از ان منبع علم که وابسته به علم خدا است بیش از این بهره میگرفتند و ذخیره میکردند و برای بشر تشنه امروز بارث می گذاشتند.

حوزۀ علمیۀ امیر المؤمنین علیه السّلام و تصنیف کتاب

اشاره

گروهی از شاگردان و اصحاب امام ع کتابهائی نوشته اند که از اولین کتابهای تألیف شده در تاریخ اسلام و حوزۀ علمی اسلام بحساب می آید و در، نتیجه نه تنها آنها صاحب تألیف و تصنیف هستند بلکه از پیشگامان و پایه گذاران این حرکت بزرگ علمی،بحساب می آیند و اینک به چند مورد اشاره می نمائیم.

1-ابو رافع

از یاران رسول خدا ص و از ملازمین امیر المؤمنین ع کتابی دارد بنام السّنن و الاحکام و القضایا که در ضمن باب هائی است مثل نماز،روزه،حج،زکوة، و قضایا.

2-علی بن ابی رافع

که از فقهای شیعه و از خواص امیر المؤمنین است کتابی دارد در فنون فقه، از وضو و نماز و سایر ابواب فقه و این کتاب در نزد بزرگان شیعه بسیار ارزنده بوده است و آنرا بزرگ شمرده اند.

3-عبید اللّه بن ابی رافع

کتابی نوشته بنام تسمیة من شهد من الصّحابة مع امیر المؤمنین الجمل و صفّین و نهروان و کتاب دیگری نوشته درباره قضایای امام علی علیه السّلام.

4-اصبغ بن نباته

عهدنامۀ مالک اشتر و نامه مفصل امام علی علیه السّلام بامام حسن علیه السّلام را او بصورت کتابی روایت کرده است و کتابی دارد بنام مقتل الحسین علیه السلامو کتاب دیگری دارد بنام عجائب احکام امیر المؤمنین علیه السلام.

5-حارث الاعور الهمدانی

کتابی دارد که روایت میکند و در آن مسائلی است که علی علیه السلامبه شخص یهودی خبر دادند.

ص :117

6-سلیم بن قیس

کتابی دارد در امامت و مشهور هم هست و از اصل هائی است که اهل علم و حدیث آنرا روایت نموده اند و ترجمه آن بنام اسرار آل محمد،مشهور است

7-میثم تمار

کتابی دارد در حدیث.

8-ربیعة بن سمیع

کتابی دارد درباره زکوة چهارپایان که بصورت نقل است.

9-عبید اللّه بن الحر الجعفی

نسخه ای دارد (1)که از امیر المؤمنین علیه السلامنقل می کند.

10-محمد بن قیس بجلی

کتابی دارد که از امیر المؤمنین ع نقل می کند و وقتی همین کتاب بر امام باقر علیه السّلام عرضه شد فرمود این قول علی بن ابی طالب است.

11-یعلی بن مره

نسخه ای دارد که از امام علی ع نقل می کند.

و در بخش آشنائی با چهره های درخشان از حوزه علمیه امیر المؤمنین ع با این نویسندگان و کتابهایشان بیشتر اشنا خواهیم شد.

چهره های درخشان در حوزۀ علمیۀ امیر المؤمنین علیه السّلام

اشاره

برای معرفی عظمت و بزرگی حوزه علمی آنحضرت میتوان از شاگردان و تربیت شدگان آن حوزه مقدسه استفاده کرد و باتوجه به ابعاد شخصیت علمی آن، بزرگواران به عمق و گسترش و اهمیت آن مجمع ارزشمند پی برد و ما تنها بصورتی فشرده به زندگی و شخصیت علمی چند نفر از آنان می پردازیم و از بررسی کامل بمنظور اختصار پرهیز می نمائیم.

ص :118


1- 1) مقصود از نسخه اینست که آنچه نقل شده از روی خط ائمه نقل شده است.

عبد اللّه بن عباس

از شخصیت های بارز در میان اصحاب امیر المؤمنین ع است و شاگردی او در مکتب و محضر آنحضرت زبانزد همگان است.او در علم فقه و تفسیر و تاویل و انساب و شعر بمرتبۀ بسیار بلندی رسیده است.

ذهن او روشن،زبان او فصیح و برای بدست آوردن دانش کوشا بود،خودش می گوید اگر می شنیدم شخصی حدیثی می داند که من آنرا نشنیده ام به در خانه اش می رفتم،بیرون در عبایم را پهن میکردم و می نشستم،باد خاکهای کوچه را بر سرم می ریخت،منتظر بودم تا صاحب خانه بیرون آید،هنگامی که بیرون می آمد و مرا میدید عذرخواهی می نمود و اظهار میداشت چرا نفرستادی من نزد شما بیایم می گفتم من سزاوارترم برای کسب علم بخدمت شما بیایم (1).

او است که رسول خدا ص درباره اش دعا فرمود اللّهمّ فقّهه فی الدّین و علّمه التّاویل(خدایا،او را فقیه در دین و آگاه بتأویل بنما).

و همو است که امیر المؤمنین علیه السلاماو را برای مناظره با خوارج فرستاد و در قضیۀ حکمیت فرمود ابن عباس را بعنوان حکم اختیار کنید و آن مردم نادان نپذیرفتند.

او با آنهمه علم و دانشی که داشت که او را رئیس المفسرین،ترجمان القرآن، (2)حبر الائمّه (3)میخوانند در بیان مقایسۀ علمش با علم امام علی ع گفته است علم من در برابر علم علی ع همانند قطره ای است در برابر دریای محیط.

علامۀ حلی درباره او می فرماید حال ابن عباس در بزرگی و اخلاص به،امیر المؤمنین ع مشهورتر از آنست که مخفی باشد و احادیثی که در عیب او رسیده است را ما در کتاب کبیر جواب داده ایم.

کمیل بن زیاد

از بزرگان اصحاب علی علیه السّلام است و او را صاحب سر حضرت خوانده اند

ص :119


1- 1) پیامبر و یاران ج 4 ص 173
2- 2) بیان کننده و روشن کننده و تفسیرکنندۀ قرآن
3- 3) دانشمند پیشوایان و بعضی حبر الامّه خوانده اند یعنی دانشمند امت اسلامی

دعای پربرکت و عظیم کمیل که شبهای جمعه خوانده میشود همانست که علی ع باو تعلیم فرموده است.

او است که علی علیه السّلام او را بصحرا برد و سخنان نورانی خود را باو فرمود (یا کمیل انّ هذه القلوب اوعیة فخیرها اوعاها فاحفظ عنّی ما اقول لک...) که در نهج البلاغه آمده است.

و او است که یکبار علی علیه السّلام او را بر ترک شتر خود سوار کرده و براه خود ادامه داد،وقتی کمیل اینهمه عنایت را از امام خود دید،فرصت را غنیمت شمرد و گفت یا امیر المؤمنین حقیقت چیست؟حضرت فرمود تو را با حقیقت چکار؟او گفت آیا من صاحب سرّ شما نیستم؟در این هنگام نقل شده که حضرت بیانی را فرمود و با توضیح خواستن کمیل بیان دیگری فرمود و او باز توضیح خواست و امام جواب دادند و برای چهارمین بار هم امام بیانی فرمود که در تشریح چهار جمله امام در این مورد کتابهای فراوانی نوشته شده است.

این دو جریان نشان دهنده عظمت علمی کمیل و عنایت خاص امیر المؤمنین علیه السّلام به تربیت و تعلیم او است.او در پایان عمر بدست حجاج بن یوسف ثقفی در راه دوستی و محبت علی علیه السّلام شربت شهادت نوشید.

ابو الاسود دئلی

اشاره

او از دانشمندان بزرگ اصحاب امیر المؤمنین ع است،او برگزیده و پاکیزه است و درباره اش گفته شده که از کامل ترین مردان در رأی و از محکمترین آنان در عقل می باشد.

او فقیه و محدث و شاعر و سریع الجواب و دانای بعلم لغت بوده و همو است که امیر المؤمنین علیه السّلام باو علم نحو را آموخت و او با تعلیم آنحضرت این علم را پایه گذاری نمود و در نتیجه بعنوان واضع علم نحو شناخته شده است.

نقطه و اعراب گذاری قرآن

در ابتداء تاریخ اسلام،در کتابت قرآن نقطه و اعراب نبوده و تنها کلمات

ص :120

بنحو ساده نوشته میشده است و چون کلمات فراوانی هستند که وقتی،نقطه و اعراب نداشته باشند اشتباه میشوند مثلا"کلمات نبلو-نتلو-تتلو-یتلو-بتلو و همچنین کلمات یعلمه-تعلمه-نعلمه-یعلّمه-تعلّمه-نعلّمه-بعلمه تعلّمه و همینطور کلمات خلقک-خلقک-خلقک-خلّفک و موارد فراوان دیگر.

و لذا قاری قرآن مجبور بود که با کمک نشانه ها و فکر قوی خودش و آنچه از دیگران شنیده بود این موارد را از یکدیگر بازشناسد و گاه هم میشد که قرآن به غلط خوانده میشد و در فهم معنی قرآن اشتباه پیش میآمد و علت آن شناخته نشدن کلمات،از یکدیگر می بود.

و اول کسی که قرآن را اعراب و نقطه گذاری کرد ابو الاسود دئلی است و در نتیجه از بزرگترین خدمتگزاران به قرآن و کار آموزش و فراگیری آنست.

او مشهور به محبت علی ع و پیروی از آنحضرت بود و معاویه درصدد برآمده بود، که او را با هدایا از آنحضرت جدا کند،لذا روزی هدیه ای برای او فرستاد و حلوائی (1)هم جزء هدیه بود،دختر پنج ساله او مقداری از آن حلوا را در دهان گذاشت.ابو الاسود گفت ای دختر!معاویه میخواهد با این حلوا ما را از محبت امیر المؤمنین برگرداند،آن دختر بامعرفت گفت خدا روی او را زشت گرداند میخواهد ما را از آقای پاکیزه جدا کند بوسیله حلوای زعفرانی،مرگ بر فرستنده و خورندۀ او و سپس کاری کرد که حلوا را قی نمود و این دو شعر را سرود.

)ابا الشّهد المزعفر یابن هند )نبیع علیک احسابا و دینا

) معاذ اللّه کیف یکون هذا )و مولینا امیر المؤمنینا (2)

زینب کبری علیها السّلام

تربیت شدۀ دامان زهرای اطهر و تکامل یافته در محضر امام امیر المؤمنین علی

ص :121


1- 1) منظور شیرینی است که در این جریان عسل بوده است و از شعر دختر پنج، ساله معلوم میگردد.
2- 2) ای پسر هند ایا بوسیلۀ عسل زعفرانی،میفروشیم بتو شخصیت و دین خود را، پناه بر خدا چگونه چنین باشد و حال آنکه آقای ما امیر المؤمنین است.

ع و عالمۀ غیر معلّمه و فهمۀ غیر مفهّمه که نه تنها مجلس درس را اداره میکرد و برای زنان تفسیر قرآن می فرمود بلکه علم و دانشی که امام سجاد ع میخواستند اظهار کنند از طریق حضرت زینب بیان می کردند بمنظور حفظ جان امام از خطر دشمنان (1).

استدلالها و خطابه های حضرت زینب در کوفه و در مجلس ابن زیاد و مجلس یزید سند گویائی بر علم و دانش آن عقیلۀ بنی هاشم است و در وقت ایراد یکی از همان خطبه ها است که امام معصوم حضرت علی بن الحسین زین العابدین علیه السلام خطاب به آن بانوی بزرگوار فرمود:انت بحمد اللّه عالمة غیر معلّمه و فهمة غیر مفهّمه.

راستی چگونه ممکن است کسیکه مسئولیت کاروان اسراء از خاندان امام حسین ع در آن سفر افشاگر و ظالم برانداز که تداوم بخش قیام بزرگ و تاریخ ساز ابی عبد اللّه الحسین ع بوده است را بر عهده بگیرد و به عالیترین وجهی،اهداف مقدس امام حسین ع را بگوش مردم کوفه و شام و دیگر شهرها برساند و نقاط مورد سئوال نهضت را به بهترین وجهی برای مردم زمان و آیندگان تشریح کند و از علم و دانشی سرشار و بیانی رسا و تأئیدی الهی برخوردار نباشد.

آری چنین بانوی عالمه ای است که موفق میشود رسالت قیام حسینی را به دوش بگیرد و بصورتی شگفتی آفرین بهدف مقدس خود و امام شهید علیه السلامنائل گردد.

حبیب بن مظاهر اسدی

از اصحاب امیر المؤمنین علیه السّلام و مردی صاحب جمال و کمال بوده است،همۀ قرآن را از حفظ داشته و بعد از نماز عشاء تا طلوع فجر همۀ قرآن را می خوانده است.

او از خواص امیر المؤمنین علیه السلامو از حاملین علوم آنحضرت بوده و از کسانی است که خبر شهادت خود را از دیرزمانی میدانسته و در جریان قیام خونین کربلا از بهترین

ص :122


1- 1) بحار الانوار ج 46 ص 20

یاران امام حسین علیه السّلام بوده،و در رکاب آنحضرت با کسب عالیترین مقام به فوز شهادت نائل گشت و ابی عبد اللّه الحسین ع بالای سر او فرمودند:

عند اللّه احتسب نفسی و حماة اصحابی.

میثم تمار

از خواص و برگزیدگان اصحاب و از حواریین امیر المؤمنین علی علیه السّلام بود و آنحضرت علوم فراوانی را در اختیار او گذاشته بودند تا جائیکه او ابن عباس مفسر بزرگ و عالیقدر قرآن و حبر الامّه را ندا کرد و گفت یابن عباس سئوال کن از من آنچه بخواهی از تفسیر قرآن زیرا که من قرائت کرده ام بر امیر المؤمنین ع تنزیل قرآن را و او بمن تعلیم فرموده تاویل آنرا و ابن عباس کاغذ طلبید و مطالب میثم را نوشت.میثم تمار از آن چهره های درخشانی بود که علی ع جریان شهادتشان را بآنها خبر داده بود و آنها جای قتل و شخص قاتل و چگونگی قتل خود را می دانستند امام علیه السلامباو فرمود ای میثم چگونه خواهی بود وقتی ولد الزنای بنی امیه ترا بخواهد و بر تو تکلیف کند که از من بیزاری جوئی میثم گفت بخدا قسم از تو بیزار نخواهم شد حضرت فرمود بخدا قسم ترا خواهد کشت و بدار خواهد زد میثم گفت صبر خواهم کرد و اینها در راه خدا سهل و کم است.

و میثم این خبر علی ع را برای دوستانش نقل می نمود تا آنکه در سال شهادت امام حسین ع قبل از ورود امام به عراق ابن زیاد او را احضار کرد و بعد از گفت و شنود سختی که انجام شد و مدتی در زندان گرفتار بود،ابن زیاد دستور داد او را بدار کشیدند و در آخرین لحظات وقتی یافتند که میثم در بالای دار فضائل اهلبیت و عیوب بنی امیه را می گوید و آنها را رسوا می سازد او را دهن بند زدند که جلو بیان حق را بگیرند و در آخر روز خون از سوراخهای دماغش خارج شد و بر ریش و سینه مبارکش جاری گردید و بشهادت رسید.

سلیم بن قیس

از فقهاء و محدثین و علماء شیعه و از اصحاب امیر المؤمنین علیه السّلام است و کتابی نوشته که جزء اولین کتابهای حوزۀ علمیۀ اسلام و تشیع است و از بزرگترین

ص :123

اصلهائی است که اهل علم و حدیث نقل کرده اند و این کتاب مورد اعتماد شیعه است.

سلیم بن قیس را از اولیاء علی ع شمرده اند.

عبد اللّه بن حبیب،ابو عبد الرحمن السلمی

برقی او را از خواص اصحاب علی علیه السّلام شمرده و او یکی از قراء است و عاصم کوفی که یکی از قراء هفتگانه است از شاگردان اوست.

خود عاصم به حفص که شاگرد او بوده میگوید هرچه از قرائت بتو یاد داده ام، همانست که نزد ابو عبد الرحمن سلمی یاد گرفته ام که او نیز از،علی بن ابی طالب فراگرفته بود و هرچه که از قرائت به ابی بکر بن عیاش یاد داده ام همان است که در نزد زرّا بن حبیش یاد گرفته ام (1).

زیلعی میگوید او چهل سال معلم قرآن بود و تمام قرآن را قرائت و عرضه کرده بر علی ع (2).

زرّ بن حبیش

از کسانیست که امیر المؤمنین علیه السّلام از افراد مورد وثوق خود شمرده و استاد عاصم که یکی از قراء سبعه است می باشد.او عالم به علوم قرآن و در علم عربیة سرآمد بود بطوریکه ابن مسعود که یکی از دانشمندان صحابه است از او سئوال های ادبی و پرسشهائی در زمینه علم عربیة می نمود.

اصبغ بن نباته

بزرگواری و عظمت او فراوان و از خواص امیر المؤمنین علیه السّلام است او، اهل عبادت و بندگی در پیشگاه خدا بوده است.از ذخائر ارزشمند در دستگاه خلافت علی ع بوده و آنحضرت برای رفتن او بجنگ،بخل می ورزید و از دست رفتن او را دریغ میداشت.

ص :124


1- 1) البیان ایت اللّه خوئی در شرح حال عاصم بن بهدله کوفی ص 144
2- 2) مقدمه نصب الرایه ج 1 ص 31 فی اصحاب علی بالکوفه.

در یک جریانی امیر المؤمنین،ده نفر را بعنوان ثقه و مورد اعتماد،حضورشان را، خواستار شدند و اصبغ بن نباته را بعنوان اولین نفر ذکر نمودند.

او از محدثین و علمای اصحاب امام است و کتابی دارد بنام،عجائب احکام امیر المؤمنین و کتاب دیگری بنام مقتل الحسین ع و دو کتاب روایت دارد که هردو نقلی است،یکی نامۀ امیر المؤمنین ع به مالک اشتر و دیگری نامۀ انحضرت بامام مجتبی ع و این هردو نامه از بزرگترین نامه های مذکوره در نهج البلاغه هستند.

حارث اعور همدانی

او از فقهای اصحاب و از دوستان امیر المؤمنین علیه السّلام بوده است و حتی در کتاب میزان الاعتدال ذهبی او را از کبار و بزرگان علماء تابعین شمرده است.

از ابو بکر بن ابی داود که از علماء اهل سنت است نقل شده که گفت حارث اعور افقه مردم و افرض مردم(کسیکه بیش از همه فریضه های ارث را بداند)و احسب ناس(باحسب ترین مردم)بود.

حارث اعور علم فرائض را از محضر علی علیه السّلام فراگرفته است.

او با اینکه در تشیع شدید و در ایمان به علی علیه السّلام پایدار بود ولی در سنن اربعۀ اهل سنت،احادیثی را از او نقل کرده اند که نشان دهنده کثرت وثاقت او است که حتی مخالفین هم به حدیث او اعتماد نموده اند.

کتابی دارد که روایت می کند در آن مسائلی را که علی علیه السّلام به شخص یهودی خبر دادند.

نسب شیخ بهائی ره بهمین صحابی بزرگوار میرسد و او است که علی ع باو فرمود یا حار همدان من یمت یرنی-من مؤمن او منافق قبلا"یعنی:ای حارث همدانی هرکس بمیرد مرا خواهد دید بصورت روبرو چه مؤمن باشد یا منافق.

صعصعة بن صوحان

از بزرگان اصحاب علی ع بوده است و از امام صادق ع نقل شده که فرمودند در میان اصحاب حضرت امیر ع کسی نبود که حق آنحضرت را آن چنانکه سزاوار است بشناسد مگر صعصعه و اصحاب او.

ص :125

او از جمله بزرگان قوم خود و دانشمندی فصیح و بلیغ و خطیب و زبان آور بوده است.مجموع قضایائی که از او نقل شده حکایت از علمی زیاد و اندیشه ای صائب می نماید همانند قضیه اعتراضش به عمر،و مباحثۀ شدید اللحنش با عثمان و همچنین جریان مناظره و مجادله اش با خوارج نهروان که با مأموریت از جانب امام ع به چنین جدال و مناظره ای پرداخت (1).

عمرو بن حمق خزاعی

بنده ای صالح و از حواریین علی علیه السّلام بود و در جنگهای جمل و صفین و نهروان در خدمت حضرت بود و در جریان سبّ و لعن به علی علیه السلامبهمراهی حجر ابن عدی در جلوگیری از آن جنایت کوشش می نمود،او بدستور معاویه بشهادت رسید و سر او را بریدند و بر نیزه کردند.

او احادیثی را نقل نموده و از حفظ داشته است.

زید بن صوحان

از ابدال و اصحاب خاص علی علیه السلامبوده،مردی دیندار و فاضل و دانشمند و بزرگ قوم خود بود او دستش در جنگ نهاوند بریده شد و در جریان جنگ جمل خدمت علی ع عرضه داشت من در این جنگ کشته خواهم شد.حضرت فرمود از کجا میگوئی؟گفت در خواب دیدم که دستم از آسمان فرود آمده و مرا بطرف بالا می کشانید (2)

و چنین هم شد در جنگ جمل بشهادت رسید و علی ع بالای جنازه اش فرمود رحمک اللّه یا زید قد کنت خفیف المؤنة عظیم المعونة.

سعید بن المسیب

او گرچه از اصحاب امام زین العابدین علیه السلامشمرده شده ولی تربیت شده امام علی ع است (3)او یکی از فقهای مدینه است و مرحوم آیت اللّه صدر

ص :126


1- 1) به کتاب پیامبر و یاران در شرح حال صعصعه مراجعه شود.
2- 2) پیامبر و یاران ج 3 ص 108
3- 3) معجم رجال الحدیث ج 8 ص 134

ایشان را از اولین مصنفین فقه شمرده است و شیخ طوسی ره در خلاف،رأی او را بعنوان یک فتوی نقل می کند.

البته دربارۀ سعید بن المسیب و عقائد او روایات گوناگونی رسیده است که سبب شده علامۀ مجلسی ره تنها به نقل آن روایات اکتفا کند و ترجیحی ندهد.

رشید الهجری

از خواص امیر المؤمنین و از صاحبان سر آنحضرت بود و امام ع علم بلایا و منایا (مصیبت ها و مرگها)را باو تعلیم فرموده بود.از شهادت خودش و میثم تمار و حبیب بن مظاهر و کیفیت این شهادتها خبر داد و در وقتی که دست و پایش، را قطع کرده بودند به همسایگان و دوستان،گفت گریه نکنید،دواتی و کاغذی بیاورید تا خبر دهم بشما آنچه را مولایم امیر المؤمنین ع خبر داده است که بعد از این واقع خواهد شد.پس خبرهای آینده را می گفت و آنها می نوشتند و وقتی عبید اللّه بن زیاد از جریان مطلع شد گفت بروید و زبان او را ببرید و زبان آن مخزن اسرار را بریدند.

علی بن ابی رافع

یار علی علیه السّلام و خزینه دار و نویسنده آن حضرت بود،مطالب زیادی را حفظ داشت و او از فقهای اصحاب و از خواص آنها بود.

فقه را در محضر آنحضرت آموخت و کتابی را در فنون فقه،وضو و نماز و سایر ابواب نوشت و این کتاب را در زمان حکومت ظاهری حضرت برشته تألیف درآورد و این کتاب را علماء،بسیار بزرگ شمرده اند.

عبید اله بن ابی رافع

نویسندۀ امیر المؤمنین و از خواص آنحضرت بود،در جنگها همراه امام ع بود.

او کتابی نوشته است بنام کتاب قضایا امیر المؤمنین و دیگری بنام کتاب تسمیة من شهد مع امیر المؤمنین الجمل و صفّین و نهروان من الصّحابة.

مرحوم آیت اله صدر او را یکی از پیشوایان و ائمه حدیث شمرده است.

ص :127

سوید بن غفله

از اولیاء امیر المؤمنین علیه السّلام و از راویان از آن امام معصوم،و خواص درگاهشان میباشد.

ربیعة بن سمیع

کتابی دارد در زکاة چهارپایان و از اصحاب علی علیه السّلام است.

خالد بن ابی الهیاج

از قراء است و قرآنی هم بخط خودش نوشته است.

عبید اله بن نضله خزاعی

جزء اصحاب علی علیه السلامو از قراء قرآن بود،و بسیار باحال نماز می خواند،و در حال نماز آنچنان بود که گویا با کسی حرف میزند.

عمر بن علی علیه السّلام

فرزند علی علیه السّلام و نویسنده کتابی در فقه میباشد و روایات فراوانی را نقل، کرده است.

عبد خیر

مصحف علی ع را نقل کرده و در علوم قرآن بسیار تلاش می نموده و در زمینه ترتیب سور قرآن فعالیت داشته است.

عبد اللّه بن جعفر

از علماء اصحاب علی ع است و از بزرگان ادب بشمار میرود.

عبد الرحمن بن ابی لیلی

از اصحاب امیر المؤمنین ع در صفین و از قضات است،حجاج بن یوسف ثقفی او را شلاق زد تا شانه اش سیاه شد و او را وادار به سب امام علی علیه السلامنمود.

ص :128

حوزۀ علمی،در زمان امام حسن و امام حسین علیهما السّلام

اشاره

با اینکه جلوگیری و منع خلفاء،از نقل حدیث و نیز حاکمیت استبدادی معاویه،پس از شهادت امیر المؤمنین ع و جریان صلح ساباط و همچنین،شرائط خفقان علمی،اعتقادی،سیاسی و اجتماعی که با سیاست ظالمانۀ معاویه بوجود آمده بود و بزرگترین و مهیب ترین سرکوبی را بر شیعیان و دوستان اهل البیت علیهم صلوات اللّه وارد ساخته بود،مانع بزرگی برای تشکیل حوزه علمی و مجمع درسی گسترده بود،ولی با اینحال کوشش های علمی این دو امام بزرگوار و دو سبط بزرگ رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله تعطیل نگردید،بلکه با ایجاد زمینه های مناسب به نشر و ترویج علم و حدیث و تعلیم و تربیت مردم و طالبین علم می پرداختند و احکام دینی را در میان جامعه منتشر می ساختند،تا جائیکه ابن قیم جوزی(ابن جوزی)می گوید:

باقیماندۀ از صحابه،از مردان فتوی همانا...و حسن و حسین میباشند (1)و احمد بن محمد بن سعید همدانی کتابی نوشته دربارۀ اسمأ کسانی که از امام حسن و امام حسین علیهما السّلام روایت نموده اند (2).

و دربارۀ امام حسین ع نوشته اند که،آنحضرت مسجد النبی صلّی الله علیه و آله و سلّم را بعنوان مدرسه ای قرار داده بودند و درسهای خود را در علم فقه و تفسیر و حدیث و قواعد اخلاق و اداب زندگی،بیان می نمودند و مسلمانها از اطراف،برای کسب علم بسوی آن حضرت می شتافتند (3)

و نیز دربارۀ آنحضرت گفته اند،برترین شخصیت اهل زمان خود بود،در اگاهی و معرفت به کتاب و سنّة (4)آن امام بزرگوار از اعلام نهضت علمی و فکری در زمان خود بودند و گام هائی مثبت در نشر علوم اسلامی و گسترش دادن معارف و

ص :129


1- 1) حیاة الامام الحسین بن علی صفحه 136 بنقل از الاعلام
2- 2) حیاة الامام الحسین بن علی صفحه 138 بنقل از نجاشی
3- 3) حیاة الامام الحسین بن علی صفحه 138
4- 4) حیاة الامام الحسین بن علی صفحه 135 بنقل از الکواکب الدّریه

و آداب،در میان مردم،برداشتند و بسیاری از صحابه و فرزندانشان از سرچشمۀ زلال علم آنحضرت سیراب گشتند.

و در مورد مجالس آنحضرت توضیح داده شده که،مجلس امام حسین ع مجلس علم بود و وقار و آرایش می یافت با حضور اهل علم از صحابه و در آنها درسهای امام را در زمینۀ ادب و حکمت فرامی گرفتند و احادیثی را که آنحضرت از جد بزرگوارش(رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله)روایت می نمود،یادداشت می نمودند و می نوشتند و با کمال خضوع و ادب و اکرام از علم و دانش گسترده آن امام،بهره مند می گشتند (1)

امام حسین علیه السّلام روایات فراوانی را از رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم و امیر المؤمنین علیه السلام و زهرای اطهر(س)در زمینۀ احکام شرعیه و سیرۀ نبویه نقل نموده اند و همچنین راویان فراوانی که عده ای از آنان،از مخالفین و عامه هستند از آنحضرت نقل حدیث نموده اند،و این خود،سندی بر استمرار کوشش علمی می باشد و نشان میدهد که امامان معصوم ما،در هرشرائطی گامهای علمی را برای پیشرفت و رشد دانش،برمی داشته اند.

میراث های گرانبها

سخنان حکیمانه،مناظرات،پاسخ های علمی به سئوالات،خطبه ها موعظه ها و کلمات کوتاه حکمت آمیزی که از امام مجتبی علیه السّلام بدست ما رسیده و در کتابهای کافی،بحار الانوار،تحف العقول و دیگر کتب حدیث و روایت ضبط و نقل شده و همچنین بیانات شگفتی آفرین و حکیمانۀ امام حسین علیه السّلام در بحث توحید و خداشناسی،در تفسیر صمد،در بحث قدر و در مباحث مهمی همانند امر بمعروف،انواع جهاد،انواع عبادة، مکارم اخلاق،فلسفۀ احکام،مودة اهل البیت علیهما السلام و همچنین خطبه های غرّاء و دعاهای عجیب و عظیم الشأن(که نمونۀ آن،دعای بی نظیر عرفه است) و اشعار پرمحتوی و کلمات پندآموز،همه و همه میراث هائی هستند که از برکات

ص :130


1- 1) حیاة الامام الحسین بن علی ع ج 1 صفحه 135 تا صفحه 137

حوزه علمی امام حسن و امام حسین علیهما السّلام می باشند و بوسیلۀ علماء و راویان،بدست ما رسیده اند.

نقش حیاتی امام حسین علیه السّلام در حفظ احادیث

با مراجعه به احادیث فراوانی که از ائمۀ معصومین علیهم السّلام و بخصوص امام باقر و امام صادق علیهما السّلام به دست ما رسیده است و در زمینه های گوناگون از قبیل فقه،تفسیر،عقائد،اخلاق،تاریخ و...می باشد، درمی یابیم که قسمت بسیار عظیمی از آن احادیث بواسطه امام حسین ع از پدر بزرگوارشان امیر المؤمنین ع یا از جد گرامیشان رسول اکرم ص نقل شده است مثلا"امام محمد باقر ع میفرماید،عن آبائی عن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله....و این بدان معنی است که من از پدرم علی ابن الحسین ع و او از پدرش حسین بن علی ع و او از پدرش علی ابن ابی طالب ع و او از رسول خدا ص نقل می نمائیم.و با یک توجه به فراوانی این دسته از روایات از یکسو، و تنوع و گسترش مطالب این احادیث شریفه از سوی دیگر،میتوان به نقش حیاتی،امام حسین ع در حفظ احادیث رسول اللّه و امیر المؤمنین و انتقال آنها به دیگر ائمۀ معصومین،پی برد و می توان دریافت که،تا چه اندازه حوزۀ علمی امام باقر و امام صادق علیهما السّلام مرهون جد گرامی و شهیدشان،امام حسین علیه السّلام می باشد.

مسند امام حسین علیه السّلام

ابو بشیر،محمد بن احمد دولابی متوفای 320 کتابی را تألیف نموده که مسند امام حسین ع خوانده میشود و خود،از آثار ارزشمند می باشد و این مسند در ضمن کتاب(الذّریة الطّاهره)درج گردیده است (1)

ص :131


1- 1) این کتاب،از کتب خطی کتابخانۀ احمدیه،در کشور تونس است و کتابخانه امیر المؤمنین(کتابخانۀ علامه امینی)در نجف اشرف یک نسخه عکسی از آن کتاب را تهیه نموده است،به حیاة الامام الحسین بن علی ع از باقر شریف القرشی ج 1 صفحه 140 مراجعه شود.

راویان و شاگردان حوزۀ امام مجتبی و امام حسین علیهما السّلام

در آخرین قسمت بحث،شایسته است عده ای از اصحاب امام مجتبی علیه السلامو یا امام حسین ع را که علاوه بر مصاحبت و یاری دو امام معصوم،از حاملین علوم و از راویان حدیث و ناقلین کلمات آنها می باشند،یاد نمائیم و البته برخی از اینها محضر هردو امام را درک نموده اند و بعضی فقط،در خدمت یک امام بوده اند و تفصیل مطلب دربارۀ هرکدام از این یاران و چهره های نورانی، از عهدۀ کتاب حاضر بیرون است،و اینک اسامی آنها:

1-اصبغ بن نباته،که از چهره های بزرگ عالم تشیع و از یاران خاص امیر المؤمنین علیه السلامبوده است.

2-برید بن حضیر همدانی که سید قراء بوده و از شهدای کربلا می باشد.

3-بشر بن غالب اسدی،که راوی دعای عظیم الشأن امام حسین ع در روز عرفه می باشد و سندی بزرگ بر توانائی و استعداد علمی و علاقه او به حفظ آثار بزرگ می باشد.

4-بشیر بن غالب اسدی،که راوی دیگر دعای عرفه است و همانند برادرش از استعداد و آمادگی علمی برخوردار بوده است.

5-جابر بن عبد اللّه انصاری،صحابی بزرگ رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم و حامل سلام آنحضرت برای امام محمد باقر علیه السلام،که عالمی بزرگوار و یاور اهل البیت،علیهم السّلام بوده است و ما شرح حال او را در بخش حوزۀ علمیۀ رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم ذکر نمودیم.

6-جابر بن عروۀ غفاری

7-حبیب بن مظاهر اسدی،که شرح حال او را در حوزۀ علمیۀ امیر المؤمنین، ع بیان نمودیم.

8-حذیفة بن اسید غفاری،که از حواریین امام مجتبی علیه السلامبوده است.

9-حسن بن حسن ع(حسن مثنی)که از شخصیت های برجسته در میان امام زادگان می باشد.

ص :132

10-زینب کبری سلام اللّه علیها،عالمۀ غیر معلمه و فهمۀ غیر مفهمه.

11-زید بن ارقم

12-زید بن حسن

13-زرّ بن حبیش،که خدمات و ارزش های علمی او را در قسمت حوزۀ علمیه علی علیه السّلام بیان نمودیم.

14-سکینه بیت الحسین،که بهترین زنان،در کمال و فضل بوده است.

15-سلیم بن قیس،نویسندۀ کتاب معروف،که فارسی شدۀ آن بنام اسرار آل محمد نامیده میشود و از پیشگامان تألیف و تصنیف در جهان اسلام بوده است و در بخش حوزۀ علمیۀ امیر المؤمنین علیه السلاممورد بحث قرار گرفت.

16-سعد بن مسعود ثقفی

17-سفیان بن ابی لیلی همدانی

18-طرماح بن عدی

19-ظالم بن عمرو(ابو الاسود دئلی)،اولین اعراب و نقطه گذارندۀ قرآن مجید و واضع علم نحو و مهمترین چهرۀ علمی شیعه در زمان خود،شرح حال او در بخش حوزۀ علمیه امیر المؤمنین علیه السّلام گذشت.

20-عباس بن علی ع(ابو الفضل العباس)پرچمدار رشید امام حسین ع در کربلا.

21-عبد الرحمن بن سلیط،که راوی حدیثی از امام حسین در مورد حضرت مهدی(بقیة اللّه فی الارض)می باشد.

22-عباس بن فضل

23-عبد اللّه بن جعفر،که از ادبا و بلغاء بوده است.

24-عدی بن حاتم،که از علماء باشخصیت بوده است.

25-عبید اللّه بن حر جعفی شاعر،که نجاشی او را از پیشگامان تألیف شمرده و نسخه ای را از امام علی علیه السّلام نقل نموده است.

26-علی بن محمد هرمزانی،راوی حدیث دفن حضرت زهرا(س)که آنرا

ص :133

از امام حسین علیه السّلام نقل نموده است.

27-عیسی خشاب

28-غلام ترکی،که از قراء بوده و در کربلا به شهادت رسیده است.

29-فاطمه بنت الحسین علیه السلامکه امام حسین ع اسرار و وصایای خود را،نزد او گذاشتند و او به امام سجاد علیه السلامتحویل داد (1)

30-فرزدق شاعر،یکی از بزرگترین ادباء و بلغاء و شعراء عرب

31-قیس بن سعد بن عباده

32-کمیل بن زیاد،صاحب سرّ امیر المؤمنین علیه السلام.

33-لوط بن یحیی(ابو مخنف)،که از پیشگامان تألیف و تصنیف و از بزرگترین مورخین اسلام و از اصحاب بزرگوار امام حسن و امام حسین علیهما السّلام است.

34-محمد بن حنفیه،که روایات او موردتوجه همگان می باشد و حتی در صحاح سته نیز مورد استفاده قرار گرفته است.

35-مسلم بن عوسجه،شهید بزرگ کربلاء

36-مالک بن مسمع

37-مسلم بن عقیل،نمایندۀ خاص امام حسین ع در کوفه و اول شهید نهضت کربلا.

38-مسیب بن رافع مخزومی،که از علماء مورد وثوق و آشنایان به امر اهل البیت علیهم السّلام بوده است.

39-مغیرة بن نوفل(نوۀ عبد المطلب)،که یکی از ادباء بوده است.

40-منهال بن عمر اسدی،که از اصحاب امام حسین ع تا،امام صادق ع می باشد و چهار امام را درک نموده است.

و اینها فقط نام مبارک چهل نفر از کسانی است که در محضر هردو یا یکی از دو امام معصوم یعنی امام حسن و امام حسین علیهما السّلام کسب فیض و معرفت نموده اند و در زمینۀ عقائد،فقه،تفسیر،اخلاق،علوم قرآن،ادب و...

ص :134


1- 1) اصول کافی ج 1 باب الاشاره و النص علی علی بن الحسین ع صفحه 242

بهره گیری نموده و چه بسا آثار بزرگ و گرانبهائی را برای دیگران،به ارث، گذاشته اند.

کوششهای علمی در زمان امام سجاد علیه السّلام

اشاره

پس از وقوع حادثۀ عظیم و خونبار کربلا و شهادت امام حسین علیه السّلام و یاران فداکار آنحضرت و نیز رخ دادن حادثۀ خونین و سخت و وحشتناک حرّه و کشتار مردم مدینه و غارت اموال و تجاوز به ناموس آنها،توسط لشگر خونخوار اعزامی از شام،به امر یزید ملعون و همچنین محاصرۀ شهر مکه توسط لشگر یزید و تخریب و سوزاندن کعبۀ معظمه بتوسط سنگ ها و آتش هائیکه بوسیلۀ منجنیق،بسوی مکه و کعبه پرتاب می نمودند و ویران نمودن قسمت هائی از شهر مکه،جوّ خفقان شدت گرفت و مکتب تشیع دچار فشار و ضربات سنگین گردید و شیعیان،عده ای کشته و عده ای پراکنده گشتند و کار بدانجا منتهی شد که در روایت آمده است ارتدّ النّاس بعد الحسین علیه السلامالاّ ثلثه ابو خالد الکابلی،یحیی بن امّ الطّویل و جبیر بن مطعم،ثمّ انّ النّاس لحقوا و کثروا (1)"یعنی:مردم پس از شهادت امام حسین ع مرتد شدند جز سه نفر، یکی ابو خالد کابلی و دیگری یحیی بن ام الطویل و سومی جبیر بن مطعم،پس از آن مردم(بتدریج)ملحق شدند و زیاد گشتند".

و در این قسمت از زمان،که مقارن با شروع دوران امامت علی بن الحسین علیه السّلام بوده است کاملا"طبیعی بنظر میرسد که،کوشش های علمی بنحو رسمی از طرف امام سجاد علیه السلاممقدور و عملی نباشد،ولی با گذشت زمان و رسوائی های پی درپی برای بنی امیه و بنی مروان و کشف جنایات آنها،از یکسو و تلاشهای پیگیر و مستمر امام علی ابن الحسین ع از سوی دیگر،زمینه برای رشد مکتب اهل البیت علیهم السّلام آماده گشت،تا جائیکه در اواخر عمر امام سجاد ع گروه زیادی از علماء و یاران حضرت،فعالیتهای نسبتا" گسترده ای را در یادگیری فرهنگ تشیع و فراگیری حقائق دینی،از زبان امام زین العابدین ع شروع نمودند و بهمین جهت است که می یابیم،عدۀ قابل

ص :135


1- 1) بحار الانوار ج 46 صفحه 144 بنقل از اختصاص و نیز رجال کشی ص 81

توجهی از شاگردان حوزۀ علمی امام باقر و امام صادق علیهما السّلام،از شاگردان و اصحاب امام سجاد هستند،و این نشان میدهد که آنها قبل از آنکه به شاگردی مکتب امام باقر و امام صادق علیهما السّلام نائل شوند،در محضر امام چهارم به کسب علوم اسلامی همانند تفسیر،کلام،فقه،اخلاق و.....

اشتغال داشته اند.

و زمانی را در تاریخ می یابیم که فقهاء معروف،همانند سعید بن مسیب، برای رفع مشکلات خویش به حضور امام سجاد ع می آمدند و از محضر او حل مشکل علمی و فقهی خود را خواستار می شدند و گاه در برابر عظمت علمی آنحضرت خضوع نموده و با صراحت،اعتراف به بزرگی علم آنحضرت می نمودند.و زهری که از فقهای معروف بود میگفت:حقا،که تا بحال فقیه تر و دانشمندتر از زین العابدین ندیده ام (1).

باتوجه به آنچه گذشت،میتوان دریافت که دورۀ امامت امام سجاد ع از نظر وضعیت حوزه ای کاملا"مختلف است.بطوریکه در اول امر،به جز مقداری بسیار محدود فعالیتی انجام نمیشده ولی در ادامۀ زندگی آنحضرت،تلاش و فعالیت علمی به سطح قابل توجهی رسیده بوده است.

و اینک برای نشان دادن حرکت های علمی و تعلیمی در دورۀ امام زین العابدین ع به قسمت های گوناگونی توجه می نمائیم و آنها را به نحو اجمال مورد بررسی قرار میدهیم بدینترتیب:

1-صحیفه های سجادیه 2-رسالة الحقوق 3-روایات و کلمات قصار 4-مناظرات و پاسخ به سئوالات 5-اصحاب و راویان حدیث

1-صحیفه های سجادیه

اشاره

امام سجاد ع به علت جو خفقان و استبداد سیاه اموی،راه قابل توجه و مؤثری بنحو رسمی،برای نشر و تعلیم حقائق دینی و فرهنگ غنی شیعی

ص :136


1- 1) بحار الانوار ج 46 صفحه 97 و زندگانی زین العابدین ع نوشته عبد العزیز سید الاهل(ترجمه وجدانی)صفحه 67-74).

نداشتند و لذا از راه های خاصی برای رسیدن بهدف مقدس خود که نشر افکار دینی بود،بهره میجستند و یکی از آنها این بود که بالاترین مطالب و ارزشمندترین اندیشه ها را در قالب دعا بیان می نمودند،دعاهائی که از نظر محتوی،در عالیترین حد و از نظر ترکیب جملات و تنظیم مطالب در بهترین مرتبۀ فصاحت و بلاغت بود،و این دعاها به دو قسمت تقسیم میشود زیرا:

یک قسمت از آنها،در مجموعه ای جمع گردیده که بنام صحیفۀ کاملۀ سجادیه خوانده میشود و همانست که درباره اش گفته شده،زبور آل محمد ص و انجیل اهل البیت ع و از بزرگترین ذخائر شیعه می باشد و از نظر سند و اعتبار در حدی است که ادعای تواتر دربارۀ آن شده است (1)و مرحوم ملا محمد تقی مجلسی تعداد سندهای آنرا،پنجاه و شش هزار و یکصد سند،ضبط نموده است. (2)

و قسمت دیگر،دعاهائی است که در کتب گوناگون،از دانشمندان و علماء حدیث،بصورت پراکنده و متفرق،نقل گردیده و محدث عظیم الشأن مرحوم شیخ حر عاملی صاحب کتاب وسائل الشیعه قسمتی از آنها را جمع آوری نموده و در مجموعه ای گرد آورده و بنام صحیفۀ ثانیه(صحیفه دوم)نامیده است و نیز محدث و رجالی عالیقدر،میرزا عبد اللّه افندی اصفهانی(صاحب کتاب نفیس ریاض العلماء)قسمت دیگری از دعاهای امام سجاد ع را با تحقیق بیشتر بدست آورده و در مجموعۀ تازه ای جمع نموده و بنام صحیفۀ ثالثه (صحیفه سوم)نامگذاری نموده است و پس از آن،محقق و محدث گرانقدر میرزا حسین نوری(صاحب کتاب مستدرک الوسائل)قسمت دیگری از دعاهای امام زین العابدین ع را یافته و در مجموعه ای بنام صحیفۀ رابعه(صحیفه چهارم) گرد آورده است.

ص :137


1- 1) تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام صفحه 284
2- 2) بحار الانوار ج 110 صفحه 61 و در عبارت دیگری از مرحوم ملا محمد تقی مجلسی آمده است...مع سائر الاسانید التّی تزید علی الف الف سند، (بحار الانوار ج 110 صفحه 50)

و در نهایت،علامه محقق و مجاهد،سید محسن امین عاملی(صاحب کتاب شریف اعیان الشیعه)با کوشش های پیگیر و مجاهدت های علمی،بتوفیق بیشتری نائل گشته و مجموعه ای را با ویژگیهای جالب جمع نموده و بنام صحیفۀ خامسه(صحیفه پنجم)نامیده است.

این صحیفه مشتمل است بر دعاهای صحیفۀ ثالثه و صحیفۀ رابعه و دعاهای دیگری که علامۀ امین عاملی،در آن دو صحیفه،نیافته و رقم این دعاها به 52 میرسد و مجموعۀ صحیفۀ خامسه،مشتمل بر 182 دعا و ندبه می باشد (1)بنابراین،دعاهای امام سجاد ع(که قسمتهائی از آنها،در صحیفه های گوناگون جمع آوری شده و بسا قسمت های دیگری که مفقود الاثر گردیده است) یک منبع غنی برای علوم دینی به حساب می آید و ما اجمالا"به چند بخش از مطالب صحیفۀ کاملۀ سجادیه،اشاره نموده و امیدواریم که در آینده،بررسی مفصلی از معارف موجود در صحیفه بنمائیم.

صحیفۀ سجادیه،منبع معارف الهی

در صحیفۀ سجادیه یک جهان بینی توحیدی عرضه شده است که جهان را از نظر مبدأ و منتهی و نیز چگونگی تدبیر و ادارۀ امور،مورد بررسی قرار داده و نظم و حساب را حاکم بر آن معرفی نموده است،فطری بودن(خدا شناسی)برای انسان و الهامی بودن شکر و سپاس پروردگار و نتایج اعمال انسان در معاد،مورد تشریح قرار گرفته است.

صحیفۀ سجادیه،مباحث گوناگون خداشناسی و معاد و نبوت و امامت را در قالب زیبای دعا،بر قلب و اندیشۀ حق جویان عرضه نموده است.

مسئلۀ شفاعت با ابعاد گوناگونش،موردتوجه قرار گرفته و با زیباترین عبارت، از این بخش مهم از معارف دینی یاد شده است.

در دعای برای مرزداران و جنگجویان اسلامی،بخش های مهمی آمده است که علل و عوامل پیروزی لشگر اسلام بر دشمن،همانند دانش و بینش،قصد

ص :138


1- 1) به مقدمۀ(الصحیفة الخامسه)مراجعه شود.

خالص و پاک،بی توجهی به مال دنیا،وحدت و هماهنگی،محبت و دوستی بین لشگریان،مدیریت و کاردانی فرماندهان و رؤسأ لشگر،داشتن تجهیزات فنی و مناسب،وجود آذوقۀ کافی،صبر و بردباری،دقت نظر و.......

تبیین گردیده و از سوی دیگر عوامل شکست دشمن همانند ضعف جسمی و روحی نداشتن اقتصاد سالم و قوی،کم شدن جمعیت،تفرق و از هم پاشیدگی، عدم آذوقۀ کافی،سرگردانی و دلهرۀ روحی،موردتوجه قرار گرفته است.

در بخش های گوناگون صحیفه،درسهای اخلاقی و تربیتی،مسائل اقتصادی و سیاسی،حقوق اجتماعی و فردی موردتوجه قرار گرفته و نیز قرآن و نقش آن،اهل البیت و رهبری آنها و.....از نظر دور نمانده است.

و در یک کلام،صحیفه مجموعه ای است که با زبان دعا،حقائق اسلام و معارف الهی را در اختیار بشر جستجوگر،و تشنۀ وصول به حقائق جهان و انسان، گذارده است.

2-رسالة الحقوق

در دوران اختناق اموی و حاکمیت خودکامگان عیاش و خوش گذران از دودمان بنی امیه،که اخلاق و فضیلت،تقوی و ایمان زیر فشار سیاست های ضد انسانی امویان و مروانیان رو به سقوط قطعی میرفت،امام زین العابدین علیه السلامباتوجه به شرائط و امکانات موجود،حرکت الهی خود را بسوی،اهداف مقدس اسلامی و ترویج اندیشه های معنوی،ادامه میدادند و در نشر و ترویج اخلاق و حقوق،قدم های مؤثری برداشتند که تجلی خاصّ آن، حرکت،در رساله الحقوق،مشاهده میشود.

این رسالۀ بی نظیر،حقوق مختلفی را که از جانب خداوند بر انسان قرار داده شده،تشریح نموده و باتوجه به اهمیت هرکدام و برتری بعضی از آنها بر بعضی دیگر،و نیز اصلی بودن بعضی حقوق نسبت به دیگر حقوق، مطالب شگفتی آفرین و حیاتی را در اختیار جامعۀ اسلامی و انسانی گذارده است.

ص :139

در این رسالۀ مفصل،حقوق خدا بر انسان،حقوق نفس انسان بر خودش، حقوق اعضاء و جوارح همانند زبان،گوش،چشم،پاها،دست ها،شکم و آلت تناسلی،و نیز حقوق افعال همانند،نماز،روزه،صدقه،قربانی، و همچنین حقوق انسانهائی که در زمینۀ سیاست،علم،تملک،پیشوائی و...

حق تقدم دارند و نیز کسانی که در زمینه های یاد شده،زیردست به حساب می آیند،و همچنین حقوق مادر،پدر،فرزند،برادر،نیکی کنندگان و حق مؤذن،امام جماعت،همنشین،رفیق،شریک،طلبکار،معاشر، دشمن،طرف مشورت و نصیحت،بزرگ تر،کوچک تر،سائل،مسئول و همچنین حق عموم ملت،و کفار ذمی و....

همه و همۀ اینها مورد بحث قرار گرفته است و بعنوان ذخیره ای برای پژوهشگران در بحث های اخلاق و حقوق،و سرمشقی برای سیرکنندگان در راه تکامل انسانی و سند افتخاری برای شیعه در برابر دیگران و مایۀ مباهاتی برای مسلمین در برابر کفار،مطرح گردیده است.

3-روایات و کلمات قصار

روایات فراوان و نیز کلمات کوتاه و بلندی از امام سجاد نقل شده،در زمینۀ اعتقادات،تفسیر قرآن،فقه،اخلاق،حقوق،تاریخ و....که در کتب اخبار و احادیث همانند کتاب نفیس تحف العقول قسمتی از آنها نقل شده و نیز دانشمند متتبع و نویسندۀ توانا و گرانقدر،سید عبد الرزاق موسوی،مقرم در کتاب نفیس خود(الامام زین العابدین)قسمت عمدۀ آنرا با یک بررسی جالب،موردتوجه قرار داده و نقل کرده است،و این روایات،خود سندی بر تلاش علمی و خدمات تعلیمی آن امام مظلوم و معصوم میباشد و مشخص میسازد که علوم مختلف اسلامی مورد عنایت خاص آنحضرت بوده و در هرفرصتی در نشر آنها اقدام می نموده اند.

4-مناظرات و پاسخ به سئوالات

از فرازهای جالب در زندگی امام سجاد علیه السلاممناظرات قوی و کوبنده ای

ص :140

است که با مخالفین حق و معاندین با مکتب اهل البیت علیهما السلام داشته اند که نمونه هائی از آن احتجاجات را مرحوم مقرم،در کتاب نفیس،الامام زین العابدین از صفحه 309 به بعد نقل نموده است و علاوه بر آنها،سئوالاتی که از آن امام بزرگوار می نمودند و پاسخ می شنیدند،سندی دیگر بر تلاش مستمر امام علی ابن الحسین علیه السّلام برای نشر معارف اسلامی می باشد.

5-یاران امام و راویان از آنحضرت

اشاره

دلیل روشن و بارز دیگری بر تلاش های تعلیمی امام سجاد وجود چهره های مبرزی است که از محضر مقدس آنحضرت کسب علم نموده و از یاران و راویان آن امام بزرگوار محسوب گشته اند.

این راویان و یاران،در ابتداء امامت آنحضرت رقمی نزدیک به صفر داشته اند چنانچه در روایت آمده است که(ارتدّ الناس بعد الحسین ع الاّ ثلثة،ابو خالد الکابلی،یحیی بن امّ الطّویل و جبیر بن مطعم،ثمّ انّ النّاس لحقوا و کثروا) (1)ولی با گذشت زمان،رو بفزونی گذاشتند بنحوی که در سالهای بعد، علماء و دانشمندان بزرگی را می یابیم که فقیه و یا صاحب تألیف و تصنیف بوده و نیز چهره های باارزشی را برخورد می کنیم که از سرمایه های حوزۀ علمی امام باقر و امام صادق علیهما السّلام می باشند همانند ابان بن تغلب و زرارة بن اعین و حمران بن اعین و.....و همچنین شخصیت هائی را ملاحظه مینمائیم که از نمونه های کامل تشیع و از استوانه های فقه،حدیث،تفسیر و غیر آن بوده اند،مانند سعید بن جبیر،ابو حمزۀ ثمالی و...

و همین اصحاب و راویان بودند که،علوم زیادی را از امام سجاد علیه السلامبرای نسلهای بعدی بارث گذاشته اند بطوریکه مرحوم مفید مینویسد:فقهاء،آنقدر از دانشها و علوم،از امام سجاد علیه السلامنقل کرده اند که از بس فراوان است قابل شمارش نیست،و در کتاب مناقب ابن شهرآشوب می نویسد:کم کتابی یافت میشود در

ص :141


1- 1) بحار الانوار جلد 46 صفحه 144 بنقل از اختصاص و نیز رجال کشی صفحۀ 81

مورد زهد و موعظه،که در آن(قال علی بن الحسین علیه السلامو یا،قال زین العابدین علیه السلامنباشد (1).

و اینک نمونه هائی از آن راویان و یاران

1-ابان بن تغلب که از مهمترین شخصیت های علمی شیعه در زمان ائمه معصومین علیهم السّلام است.

2-ابراهیم بن محمد حنفیه

3-ابراهیم بن عبد اللّه...بن عبد المطلب

4-ابراهیم بن یزید نخعی کوفی،که موردتوجه و اتکای مورخین و حتی تاریخ نویسان عامه است.

5-اسحق بن یسار مدنی

6-اسحق بن عبد اللّه....بن عبد المطلب

7-اسماعیل بن عبد الخالق جعفی کوفی

8-اسماعیل بن عبد اللّه بن جعفر بن ابی طالب علیه السلام

9-اعین بن سنسن شیبانی،سرسلسلۀ آل اعین همانند زراره و حمران و....

10-ایوب بن حسن بن علی بن ابی رافع

11-برد اسکاف

12-بشر بن غالب اسدی کوفی

13-ثابت بن ابی صفیه(ابو حمزه ثمالی)که از بزرگترین علماء و از حواریین امام سجاد علیه السلامبوده است و علماء بزرگی همانند ابان بن تغلب و هشام بن سالم و مفضل بن عمر و محمد بن ابی عمیر از او روایت نموده اند که سندی بر استادی او میباشد

14-ثابت بن هرمز فارسی عجلی که نسخه ای از امام سجاد علیه السلامروایت نموده، است.

15-جابر بن عبد اللّه انصاری،صحابی بزرگ و حامل پیام رسول خدا، صلّی الله علیه و آله و سلّم برای امام باقر علیه السلام

ص :142


1- 1) اعیان الشیعه ج 4 صفحه 196

16-جبیر بن مطعم،از حواریین امام زین العابدین بوده و یکی از سه نفری است که هیچ لغزش اعتقادی،پس از شهادت امام حسین علیه السلامنیافتند.

17-جعفر بن ابراهیم،جعفری هاشمی،که نسخه ای را از امام سجاد علیه السلام نقل نموده است.

18-حبیب بن ابی ثابت کوفی،فقیه کوفه بوده و از اصحاب امام سجاد علیه السلام است.

19-حسان عامری

20-حسن بن علی بن ابی رافع

21-حسن بن محمد حنفیه

22-حسین بن علی بن الحسین علیه السلام

23-حکیم بن صهیب صیرفی

24-حمران بن اعین،از شاگردان مهم امام باقر و امام صادق علیه السلامبوده است

25-زرارة بن اعین،که بزرگترین فقیه در حوزۀ درسی امام صادق نیز بوده است.

26-زید بن علی بن الحسین علیه السلام(الشهید)

27-سالم بن ابی الجعد اشجعی

28-سالم بن ابی حفصه کوفی،که صاحب تألیف بوده است.

29-سدیر بن حکیم صیرفی کوفی

30-سعد بن طریف،کوفی اسکاف

31-سعید بن جبیر،مفسر و فقیه آن زمان بوده و به دست حجاج بن یوسف ثقفی بشهادت رسیده است.

32-سعید بن مصیب،که از حواریین امام سجاد علیه السلامبوده است.

33-سلیم بن قیس،که از یاران امیر المؤمنین علیه السلامنیز بوده است.

34-عائذ احمسی

35-عامر بن واثله کنانی(ابو الطفیل)

36-عبد الرحمن القصیر

ص :143

37-عبد الغفار بن قاسم(ابو مریم انصاری)،که از مؤلفین و شخصیت های بزرگ علمی بوده و روایات فراوانی را نقل نموده است.

38-عبد اللّه بن ابی ملیکه مکی

39-عبد اللّه بن شریک عامری

40-عبد اللّه بن شبرمه کوفی،قاضی بوده و از شخصیتهای علمی بحساب آمده است

41-عبد اللّه بن عطاء هاشمی مکی

42-عبد اللّه بن عقیل هاشمی

43-عبد اللّه بن علی بن الحسین علیه السلام(الباهر)

44-عبید اللّه بن علی بن ابی رافع

45-عبد الملک بن عطاء بن ابی رباح

46-علی بن میمون،صائغ

47-عمر بن علی بن الحسین علیه السلام(الاشرف)،که از علماء بزرگ بوده است.

48-فرات بن احنف عبدی

49-قاسم بن محمد بن ابی بکر

50-کنگر(ابو خالد کابلی)

از برگزیدگان و یاران خاص امام سجاد علیه السلامبوده و هیچگاه در اعتقادش، نسبت به اهل البیت علیهم السّلام خللی حاصل نگردیده است.

51-محمد بن اسامه بن زید

52-محمد بن جبیر بن مطعم

53-محمد بن شهاب(زهری)،دانشمند مشهور زمان امام سجاد علیه السّلام

54-محمد بن الحنفیه،که از چهره های بزرگ و مورد اعتماد همه بوده و در، و در کتابهای اهل سنت حتی صحاح سته،بر اخبار او تکیه نموده اند.

55-منذر بن ابی طریفه بجلّی

56-یعقوب بن میثم تمار

57-یحیی بن ام الطویل،که یکی از سه نفری است که در حدیث ارتداد، مستثنی گردیده اند.

ص :144

و اینها شماری چند از یاران و راویان و شاگردان امام علی بن الحسین علیه السلام بودند در حالیکه رقم آنها طبق تحقیق و تتبعی که صاحب کتاب تهذیب المقال در کتاب الطبقات الکبری و اخبار الرواة(مخطوط)نموده اند،به حدود 300 نفر بالغ میشود.

فعالیت های مخفی و نیمه مخفی

هم اکنون وقت آن رسیده است که بررسی کنیم که آیا کوشش های علمی امام سجاد ع چگونه و با چه کیفیتی تحقق می یافته است،برای بررسی این موضوع توجه به وضعیت و شرائط سیاسی و اجتماعی آن زمان لازم است و لذا به طور فشرده،مطلب را دنبال می نمائیم.

در زمانی که عمر بن عبد العزیز(معتدل ترین امویان از نظر موضع گیری اجتماعی و سیاسی)از طرف ولید بن عبد الملک حاکم مدینه گشت،عروة بن زبیر و ابا بکر بن سلیمان بن ابی خثیمه و عبد اللّه بن عبد اللّه بن عتبة بن مسعود و دیگر فقهاء را احضار نمود و از آنها خواست که به ترویج دین بپردازند و امور دینی را برپا دارند (1)ولی حاضر نشد از امام باقر علیه السّلام نیز استفاده نماید برای نشر علوم اسلام و برپائی امور شریعت.

و باتوجه باینکه،زمان امام باقر علیه السلامخفقان اموی تخفیف یافته بود و شخص عمر بن عبد العزیز نیز فردی نسبتا"معتدل بود و نسبت به اهل البیت ع خشونت به خرج نمیداد و با اینحال حاضر نبود از علم امام باقر علیه السلامبهره گیری شود، بخوبی می توان حدس زد که تلاشهای امام سجاد علیه السلامدر دوران شدت اختناق سیاه اموی،رسمی و علنی نبوده است.

آری وقتی عمر بن عبد العزیز نتواند جلسۀ درسی رسمی و علنی امام را تحمل کند، می توان بخوبی دریافت که،حاکمانی از قبیل حجاج بن یوسف ثقفی و عبد الملک مروان برای امام سجاد علیه السلامچه وضعیتی را ایجاد می نموده اند.

و نیز در روایتی آمده است که،ابو خالد کابلی درصدد پیدا کردن زره و کلاخود رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله بود و خیال میکرد که آنها نزد محمد حنفیه

ص :145


1- 1) الامام زین العابدین مقرم صفحه 63

است،لذا از او تقاضا نمود که آنها را بیاورد و محمد حنفیه فرمود آنها نزد علی بن الحسین علیه السّلام است،بدین جهت به سراغ امام سجاد علیه السلامرفت، وقتی به درب منزل امام رسید مشاهده نمود که درب خانۀ حضرت باز است، از این جریان به شگفتی آمد.... (1)

راستی،باز بودن درب خانۀ امام چرا تعجب آفرین بوده؟و چرا امام سجاد علیه السلامدر دنبالۀ جریان،علت باز بودن درب را یک مسئلۀ شخصی و خصوصی مربوط به یک کنیز،ذکر می کنند؟آیا نه اینست که خانه ای که باید محل رفت و آمد طالبان علم و جویندگان حقیقت باشد،به علت جوّ خطرناک و خفقان اموی، همیشه دربش بسته بوده،بطوری که وقتی یک بار بازمانده است،زمینه سئوال سائل و شگفتی او را فراهم نموده است.

و همچنین در حدیثی آمده است که یحیی بن زید بن علی بن الحسین ع قبل، از شهادتش،صحیفۀ سجادیه را آورد و آنرا به چشم خود گذاشت و بصورت خود مالید و مطالبی فرمود که از آنها فهمیده میشود که صحیفۀ سجادیه مخفی نگاهداشته میشده،مبادا که به دست بنی امیه بیفتد و آن را کتمان کنند و در خزانه های خود،آن را از چشم همگان دور نگهدارند.

از این سه جریان تاریخی و نیز قضایای مشابه آن که در کتب تواریخ آمده، بخوبی آشکار می شود که دوران امام سجاد علیه السلامتلاش علمی بطور مخفی و یا، نیمه مخفی انجام میشده و حوزۀ علمی آنحضرت،از استتار فراوانی برخوردار بوده است و آنحضرت با یک نوع تقیه،کوششهای خود را انجام میداده اند، ولی آثار و برکات آن،در دوره های بعد(پس از کاهش فشار اموی)ظاهر گردیده و بصورت حوزۀ علمی امام باقر و امام صادق علیهما السّلام تجلی یافته است.

غلامان زرخرید،در محضر امام سجاد علیه السّلام

و همین جهت است که میتواند بعنوان یکی از اهداف مقدس امام علیه السلامدر

ص :146


1- 1) الامام زین العابدین،مقرم صفحه 60

جریان مستمر آزاد نمودن غلامان و کنیزان،موردتوجه قرار گیرد زیرا،در آن دوران که بازار خریدوفروش غلام و کنیز رواج بود و مرتبا"اسرائی که از جنگ با کفار،گرفتار می شدند به مدینه آورده میشدند و در اختیار مسلمین قرار میگرفتند امام زین العابدین علیه السلامعده ای از این غلامان و کنیزان را می خریدند و مدت زمانی کوتاه،که بالاترین حد آن به یکسال نمیرسید (1)با آنها خوشرفتاری نموده و به بهانه های مختلف،آنها را آزاد می نمودند و حتی گاهی که یکی از آنها خطای بزرگی را مرتکب میشد،بجای مجازات و مؤاخذۀ او،آیه ای از قرآن را موردتوجه قرار داده و برمبنای آن آیه،آن غلام یا کنیز را که مستحق مجازات بود،عفو نموده و سپس آزادش میکردند.

شبهای عید فطر،همۀ غلامان و کنیزان را جمع می نمودند و دفتری که خطاهای آنان را در آن ضبط نموده بودند،حاضر نموده و سپس یک یک اشتباهات آنان را گوشزد میکردند و از آنها اعتراف می گرفتند و پس از آن می فرمودند:

رو به قبله بایستید و دست به دعا بردارید و بگوئید خداوندا علی بن الحسین را ببخش و درهای رحمت و کرمت را به روی او باز کن،آنگاه پس از پایان دعا و مناجات،آنها را آزاد می نمودند و هدیه و بخششی به آنها می دادند که محتاج کسی نباشند و بتوانند،زندگی خود را ادامه دهند.

بدینوسیله،این غلامان و کنیزان((که رقم آنها در طول حیاة امام ع آنقدر زیاد شد تا آنجا که بعضی،تعداد آنها را پنجاه هزار نفر (2)نوشته اند))که مدتی در خانۀ امام ع بودند و اسلام را در عینیت وجود آنحضرت مشاهده مینمودند و سخنان امام را که از منبع وحی،مایه می گرفت و علوم اسلامی را تشکیل میداد می شنیدند،هریک شاگردی تربیت یافته در مکتب امام سجاد علیه السلاممحسوب می گشتند.

این غلامان و کنیزان که مهمترین درسهای اسلامی را با بهترین روش در متن

ص :147


1- 1) الامام زین العابدین مقرم صفحه 341
2- 2) زندگانی زین العابدین علیه السلاماز عبد العزیز سید الاهل ترجمه وجدانی ص 81 بنقل از اعیان الشیعه.

زندگی طبیعی امام زین العابدین علیه السّلام،فراگرفته و چه بسا اسلام را بعنوان دین خود پذیرفته بودند و آزادی خود را بعنوان بهترین هدیۀ ارزشمند،از دست امام گرفته بودند،به متن جامعه رفته و عامل مهم و گسترده و طبیعی،برای نشر و تبلیغ اسلام و مکتب اهل البیت علیهم السّلام بشمار می آمدند و وسیله ای برای ترویج منویات حوزۀ علمی مخفی و یا نیمه مخفی امام ع بودند.

و در پایان بحث جالب است بدانیم،که در بعضی از دوره های سخت زندگانی امام سجاد ع که بیان احکام از ناحیۀ آنحضرت بطور مستقیم خطر جانی داشت،حضرت زینب سلام اللّه علیها،احکام دینی را از امام علی بن الحسین علیه السّلام فراگرفته و به شیعیان میرسانیدند و بدینوسیله جان امام را از خطر دشمنان و کید آنان حفظ می نمودند (1)

آری،امام مسئولیت سنگین و الهی خود را در سخت ترین شرائط از نظر دور نمی داشتند و هنگام خطر جانی نیز،با کمک عقیلۀ بنی هاشم،زینب کبری، علیهاالسّلام،وظیفۀ تبلیغ احکام را انجام میدادند.

ص :148


1- 2) الامام زین العابدین مقرم ص 42 بنقل از کمال الدین صدوق و غیبت شیخ طوسی

حوزۀ علمیّۀ امام محمّد باقر «علیه السّلام»

ص :149

حوزۀ علمیۀ امام باقر علیه السّلام

اشاره

پس از وفات چهارمین پیشوای شیعه،امام زین العابدین علیه السّلام، باتوجه به تلاشهای گستردۀ آنحضرت برای آماده نمودن محیط نسبت به توجه به علوم اهل بیت علیهما السلام از یکسو و رسوائی های فراوان دودمان اموی و مروانی (که دشمنان اهل البیت ع بودند)از سوی دیگر،زمینه برای نشر علوم اسلامی و باز کردن حقائق علمی و تعلیم و تدریس دانشهای گوناگون،مساعد گردید و امام باقر علیه السّلام،با تکیه بر علم و دانش الهی خود،به ترویج از دانش و اندیشه پرداختند و تا حدود زیادی پرده از مجهولات و مبهمات برداشتند.

و با عبارتی دیگر،به دنبال حاکمیت سیاست جائرانه و استبدادی بنی امیه و نقشه های شوم و اسلام برانداز امویان،آگاهی های دینی در جامعه به حداقل رسیده بود و به جز عدۀ کمی از مسلمین مدینه،بقیۀ مردم در یک بیخبری مهلکی نسبت به احکام و اصول دینی به سر می بردند،تا آنجا که،در بلاد شام کسانی بودند که شمارۀ نمازهای واجب را نمیدانستند (1)، ولی پس از آنکه حاکمیت امویان رو به ضعف گرائید و با کوششهای مستمر امام سجاد ع توجه به اهل البیت ع در سطح جامعه حاصل گردید،امام باقر ع که وارث علوم پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم و امیر المؤمنین و سایر پدران خود بودند،قدم در صحنه گذارده و با علمی بی پایان و تلاشی بی قرین در رفع و دفع آنهمه تاریکی و جهالت،به توفیقی بزرگ دست یافتند.

آری،امام پنجم که با الهام از گفتار پیامبر عظیم الشأن اسلام،صلّی اللّه علیه و آله(باقر العلوم)خوانده میشدند،در نشر علوم اسلامی آنچنان کوششی نمودند که فرزندان صحابه و تابعین و رؤساء مذاهب اسلامی و فقهاء عالیقدر،

ص :150


1- 1) حیاة الامام محمد الباقر علیه السلامج 1 صفحۀ 216 بنقل از ابو داود 142/1 و نسائی 41/1

رو بسوی آن امام،آورده و از دریای علم آنحضرت سیراب گردیدند (1)و محضر آن امام بزرگوار،بصورت حوزه ای عظیم درآمد که عالیترین درسها،با بهترین دلائل و براهین را بر مغز و اندیشۀ حق جویان عرضه میداشت و به سرعت،جای آنهمه تاریکی و ظلمت را،علم و دانش،بینش و بصیرت فراگرفت،و شاگردان حضرت،دست به کار جمع آوری احادیث و تدوین و تنظیم مباحث گوناگونی از فقه،کلام،تفسیر،تاریخ،اخلاق و...گردیدند و آنقدر حدیث از امام باقر شنیده شد،که تنها در مورد یکی از اصحاب آنحضرت یعنی جابر بن یزید جعفی گفته شده که هفتاد هزار حدیث از امام باقر ع شنیده است (2)(3)

امام باقر علیه السّلام و ایجاد حرکت بسوی علم

در جامعۀ طاغوت زدۀ آن زمان که حاکمیت عیاشان اموی و مروانی،نشاط علمی و جوش وخروش فکری را از مردم گرفته بود،یک اقدام مستمر و پی گیر لازم، داشت تا مجددا"علاقه و اشتیاق برای تحصیل علم در جامعه حاصل شود و در این زمینه کوششهای امام سجاد ع تا حدودی به نتیجه رسیده بود.

و در ادامۀ آن،اقدامات و تشویق های باقر العلوم علیه السّلام نقش به سزائی در ایجاد تحرک علمی در جامعه داشت و گفته های آنحضرت در مورد فضیلة علم و عالم و ارزش مجالس علم و نیز لزوم تفقه در دین و آداب تعلم و....

همانند موتور قوی و نیرومندی،در تحریک افراد بسوی کسب علم،اثر می بخشید و مقدمات تشکیل حوزۀ علمیۀ قوی و وسیع و ریشه داری را فراهم می ساخت.

ص :151


1- 1) حیاة الامام محمد الباقر ع ج 1 صفحه 217
2- 2) معجم رجال الحدیث ج 4 صفحه 22 و حیاة الامام محمد الباقر ع ج 1 صفحه 140
3- 3) و با این حال،امام باقر علیه السلامبا حسرت و اندوه میفرمودند:اگر برای علم و دانش خودم حاملینی را می یافتم،همانا توحید و اسلام و دین و شرایع را از جایگاهی بلند،نشر میدادم،ولی چگونه بیابم و حال آنکه جدم امیر المؤ- منین ع چنین حاملینی را نیافت(سفینة البحار ج 1 ص 309)

اقدام پیگیرانۀ امام باقر ع برای ایجاد نشاط علمی و تحرک فکری،نقش بسزائی داشت در نشر علوم اهل البیت ع در زمان خود امام ع و سرمایه روحی مهمی بود برای کوششهای گستردۀ امام صادق ع در تداوم حرکت علمی پدر بزرگوارشان و بعبارت دیگر،تلاشهای امام باقر علیه السّلام در تشویق جامعه بسوی علم و دانش و ایجاد موج روحی در استعدادهای نهفته برای کسب علوم اسلامی،آنچنان تأثیری بجای گذارد که نه تنها در شهر مدینه علاقمندانی برای تفقه در دین یافت شدند بلکه کسان زیادی از راه های دور بمنظور آگاه شدن در مسائل دینی با تحمل سختی های سفر،بسوی مدینه رهسپار میشدند و در محضر امام باقر و سپس امام صادق علیهما السّلام بکسب معارف و شنیدن احادیث و جمع آوری و تصنیف کتابها مشغول می شدند و بدینوسیله گامهای بلندی در نشر و ترویج علوم اهل البیت علیهم السّلام برداشته شد.

و اینک نمونه هائی از سخنان آنحضرت را که در زمینۀ توجه دادن جامعه به ارزش علم ایراد شده است،نقل می نمائیم.

1-جایگاه و منزلت شیعیان را از مقدار روایت و معرفتشان بشناسید(و هراندازه شناخت آنها بیشتر است،از منزلت و رتبه بالاتری برخوردارند).

2-بوسیلۀ فهمیدن روایات،مؤمن برتری می یابد و به بالاترین درجات ایمان نائل می گردد.

3-من در کتاب علی علیه السّلام یافتم که،ارزش هرمردی به معرفت و شناخت او است و خداوند متعال(در قیامت)محاسبه میکند مردم را بر مبنای اندازۀ عقل هایشان.

4-هیچ عملی بدون معرفت قبول نمیشود.

5-دانش،گنجینه ها است و کلید آنها سئوال و پرسش می باشد.

6-زکوة دانش،تعلیم آن به بندگان خدا است.

7-عالمی که از علم او بهره برده شود،از هفتاد هزار عابد بهتر است.

8-علم بیاموزید زیرا،یاد گرفتن آن،سپر و طلب آن،عبادة،و مذاکرۀ آن

ص :152

تسبیح و بحث از آن،جهاد و تعلیم آن،صدقه و بذل آن به اهلش،وسیلۀ تقرب می باشد.....

9-عاقل،از اینکه در تمام عمرش در طلب علم باشد ملول و خسته نمیشود.

10-سه دسته در پیشگاه خداوند شفاعت می کنند و شفاعتشان پذیرفته میشود (اول)انبیاء و سپس علماء و پس از آن شهداء.

11-در زندگی،خیری نیست جز برای دو کس،اول عالمی که اطاعت شود و دوم شنونده ای که نگهدارنده و حافظ سخنی(که میشنود)باشد.

12-هیچ بنده ای در صبح و شام برای طلب علم به راه نمی افتد جز آنکه در رحمت(خدا)فرومیرود.

آنچه گذشت،تنها نمونه ای از سخنان حرکت آفرین امام باقر علیه السّلام بود که در ایجاد موج روحی برای حرکت بسوی کسب علم و دانش تأثیر اساسی دارد و در هردوره ای می تواند بعنوان دستورالعمل(برای انسانهای تشنۀ وصول به کمال)باشد.

حوزۀ درسی امام باقر علیه السّلام و علوم گوناگون

اشاره

در محضر امام باقر ع که مجمع علماء بزرگ و فقهاء و مفسرین عالیمقام بود،نه تنها به علم فقه و تفسیر توجه می شد بلکه در مسائل اخلاقی و تربیتی و نیز در بررسی تاریخ و تحلیل آن،کلام و عقائد و...بحث می شد و در بخشهای مختلف از مباحث اساسی و حیاتی که موردنیاز جامعه بود،امام باقر ع تعلیم و تدریس داشتند و مغزهای تشنه را با آب زلال علم و دانش خود سیراب می نمودند.

و ما باتوجه به محدودیت کتاب حاضر،تنها به مباحث مهمی که در حوزۀ علمی امام باقر ع مطرح گردیده اشاره نموده و تفصیل بیشتر را به فرصتی مناسبتر موکول می نمائیم.

ص :153

کلام و عقائد

در زمان حکومت امویان،برخوردهای سیاسی-نظامی فراوانی بین مسلمین و کفار بوجود می آمد که موجب کینه و دشمنی و حسد آنان بر علیه مسلمین میگردید و لذا آنها با وسائل و امکانات گوناگون،بر علیه مسلمین اقدام می نمودند و حملات سخت و پی گیری را در زمینه های گوناگون،تهیه میدیدند که از آن جمله است،ایجاد شبهه در مسائل اعتقادی و اصولی اسلامی و بدینوسیله ضربه های سختی بر افکار و اعتقادات طرفداران اسلام وارد می ساختند و چونکه بنی امیه و وابستگان سیاست آنها،نه تنها مدافع اسلام نبودند،بلکه در تضعیف اسلام سهمی اساسی داشتند،لذا سنگر عقائد و اصول اندیشۀ اسلامی مدافع زیاد و یا قابل توجهی نداشت،تا آنکه امام پنجم باقر العلوم ع از زمینه های مساعد و شرائط مناسب بهره گیری نموده و پا به عرصۀ حمایت و حفاظت از سنگر اعتقادات اسلامی نهادند و در مباحث مهمی همانند توحید،ناتوانی عقل از ادراک حقیقت و کنه ذات باری تعالی،ازلی بودن خداوند متعال،صفات الهی،علم الهی،نیاز به وجود امام،وجوب معرفت امام،لزوم اطاعت از اوامر امام،حقوق امام بر مردم،مقام ولایت برای ائمۀ معصومین،عظمت و مقام والای امامان علیهم السّلام،شماره و تعداد امامان،علم امام و....

مطالب روشن و حق را مطابق مکتب اسلام که از طریق اهل البیت ع از رسول گرامی اسلام صلّی اللّه علیه و آله رسیده است،بیان می نمودند و شبهات و ایرادهای مخالفین را با براهینی قاطع و دلائلی روشن برطرف مینمودند و سنگر و پایگاه عقائد اسلامی را در برابر تهاجم دشمنان،استحکام بخشیده و عالمانی متعهد و محققانی متفکر تربیت نمودند که هرکدام از آنها،با مباحثات و مناظرات ،تحقیقات و تصنیفات خود،مدافعی بزرگ برای پایگاه اعتقادی اسلامی-شیعی بشمار میآیند.

ص :154

تفسیر و علوم قرآن

از مهمترین علوم اسلامی که از اولین دوره های اسلامی موردتوجه بود و اندیشه های بزرگی را مجذوب و مصروف خود نموده است،تفسیر قرآن و علوم گوناگونی است که بنام علوم قرآن نامیده میشود و در این زمینه،مکتب تشیع بزرگترین سهم را دارد،زیرا امام بزرگ و معصوم،امیر المؤمنین علی علیه السّلام و شاگردان آنحضرت همانند ابن عباس و ابو الاسود دئلی و زرّ بن حبیش و..

اولین گامهای ارزشمند و موفق را دربارۀ تفسیر و علوم قرآن برداشتند و پس از آنها دیگر امامان معصوم و یاران آنها،در این راه حرکت کرده و آثاری گرانبها از خود بجای گذاشتند و در آشنا ساختن جامعه با قرآن و علوم آن،تفسیر و فنون آن، نقشی حیاتی ایفا کردند که نمونۀ آن تلاشهای امام باقر ع در این صحنه است.

امام باقر ع در فضیلت قرآن،تشویق به خواندن قرآن با صدای زیبا و نفوذکنندۀ در قلب (1)،مذمت تحریف کنندگان قرآن،بحث مجازات قرآن، نزول قرآن بر یک حرف،تفسیر به رأی و....مطالب و مباحث سودمندی را عرضه نمودند و آیات زیادی از قرآن مجید را،مورد تشریح و تفسیر قرار دادند که مفسرین بزرگ در کتب خود،نقل نموده اند.

فقه

در دوران حکومت خودکامه و استبدادی بنی امیه،یک حالت بی خبری عمومی و همگانی نسبت به احکام دینی و مسائل فقهی،پیدا شده بود و تنها عدۀ کمی از مسلمین،با مسائل و احکام دینی آشنائی داشتند (2)و مبارزه با این آفت عمومی کار ساده ای بنظر نمیرسید ولی امام باقر ع،و پس از آنحضرت فرزند برومندشان امام صادق ع وارد صحنۀ جهاد و تلاش گردیدند و با یک حرکت سریع و وسیع،موجی بزرگ برای آشنائی با فقه و احکام،ایجاد

ص :155


1- 1) امام باقر ع شخصا"بهترین صوت را داشتند(اصول کافی ج 2 باب ترتیل القرآن بالصوت الحسن حدیث 11)
2- 2) حیاة الامام محمد الباقر ع ج 1 صفحه 216 بنقل از(نظرة عامّة فی تاریخ الفقه الاسلامی.

نمودند تا جائیکه علماء بزرگی همانند ابان بن تغلب،محمد بن مسلم،زرارة بن اعین و....تربیت یافتند و با استماع و ضبط احادیث،و تصنیف کتابهای ارزشمند فقهی،خلاء بزرگی که در جامعه پیدا شده بود پر کردند و نه تنها آگاهی فقهی در زمان این دو امام بزرگوار حاصل شد،که پس از آن دوره نیز،علم فقه از رایج ترین علوم اسلامی بشمار آمد و تا به امروز مهمترین کتابهای حوزه های علمیه،همانهائیست که در رشتۀ فقه و قواعد و اصول آن،تألیف گردیده و مورد تدریس و تعلیم می باشد و آثار گرانبهائی همانند:غنیه،مبسوط،خلاف، شرایع الاسلام،قواعد،لمعه و شرح لمعه،جواهر الکلام،مکاسب و.....

به عالم علم عرضه گردیده که سرمایۀ اولیۀ آن،عمدة احادیث فراوانی است که از امام باقر و امام صادق علیهما السّلام بوسیلۀ شاگردان و یاران آنها و نیز فقهاء و دانشمندان گرانقدر شیعه،برای طالبان آشنائی با فقه شیعه نقل گردیده است.

اخلاق و تربیت

نیاز شدید همۀ انسانها به اخلاق و تربیت از یکسو،و وضعیت روحی و اخلاقی جامعۀ طاغوت زدۀ آن دوره های تاریک از سوی دیگر،و نیاز مبرم شیعیان به فراگرفتن روش های صحیح معاشرت و ارتباط اجتماعی،بمنظور کسب موفقیت های تبلیغی در هنگام ترویج مکتب اهل البیت علیهما السلام از سوی سوم، انگیزۀ مهمی برای امام باقر علیه السّلام به حساب می آمد که در زمینۀ مباحث اخلاقی و تربیتی،گامی مؤثر بردارند و در آشنا ساختن مردم عموما"و شیعیان خصوصا"و علماء و مبلغین شیعه بالاخص،نسبت به وظائف اخلاقی و دستورهای تربیتی،رسالت الهی خود را ایفا نمایند و لذا مطالب بسیار جالبی را در مورد آداب سلوک اجتماعی مثل خوشروئی،خوشرفتاری،رعایت حقوق مسلمین،انجام حاجت مسلمان،صلۀ رحم،صدقه،مهربانی با یتیم و همچنین بحث های ارزشمندی را در معرفی صفات زشت و زیبا همانند

ص :156

رحمت،صدق لسان،سکوت،کبر،نفاق،قساوت قلب،حسد،عجب و....عرضه داشتند.

و نیز درسهای سازنده ای را دربارۀ اهمیت علم و علماء،همنشینی با علماء و پرهیزکاران،مذاکرۀ علم،آداب متعلم،ارزش تعلیم و تعلّم،تفقه در دین،و همچنین عمل به علم،مذمت مباهات و فخرفروشی به علم،حرمت فتوای بدون علم،صفات لازم برای عالم و.....به یاران خود تعلیم دادند.

و در یک کلام،بمنظور تکامل بخشیدن به حرکت علمی و اجتماعی شیعیان تعلیمات ارزشمند و سازنده ای به آنها دادند و با سفارش اکید،رعایت آن دستورات را خواستار شدند که هرگاه جامعۀ شیعه به آن تعلیمات توجه کامل داشته باشد و آنها را نصب العین و دستور زندگی خود قرار دهد به عالیترین مراتب کمال فردی و اجتماعی نائل خواهد گردید.

تاریخ و تحلیل آن

مسئلۀ غصب خلافت و بدنبال آن،حکومت جائرانه و ضد انسانی بنی امیه و تبلیغات وسیع و گستردۀ آنان،بسیاری از حقائق تاریخی را تحریف نموده و مردم را از سرگذشت حقیقی تاریخ اسلام و امامت دور نگهداشته بود و لذا برای امامی همانند باقر العلوم ع لازم بود که از فرصت های موجود بهره گیری نموده و حقائق تاریخی را بازگو کرده و تحلیلی مناسب در مورد رؤوس مطالب تاریخی بنمایند و بهره های وافی از درسهای تاریخ،در اختیار شاگردان مکتب خودشان قرار دهند و لذا در مباحث مهم تاریخی اسلام همانند سیرۀ رسول گرامی ص و جریان حکومت علی ع و قضایای جنگ صفین و حادثۀ جانسوز کربلا و جنایات بنی امیه بر اسلام و مکتب اهل البیت و خاندان عصمت و طهارت،گفتنیهای فراوانی را بیان نمودند و پرده از روی بسیاری از اسرار پنهان و یا جریانات تحریف شدۀ تاریخ اسلام و تشیع برداشتند و شیعیان را به سلاح آگاهی سیاسی و تاریخی،مسلح نمودند و پایگاه اندیشۀ سیاسی،اجتماعی آنها را مستحکم نمودند.

ص :157

احادیث پیامبر(ص)از زبان امام باقر علیه السّلام

با اینکه طبق عقائد شیعۀ امامیه،قول و فعل و تقریر ائمۀ معصومین از اعتباری کامل،در حد اعتبار قول و فعل و تقریر رسول گرامی اسلام صلّی الله علیه و آله و سلّم برخوردار است و آنچه را بگویند حجتی است معتبر در پیشگاه خداوند متعال،ولی با این حال،امام باقر علیه السّلام سخنان خود را در بسیاری از موارد مستند به قول رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم مینمودند و با عبارت قال رسول اللّه....و عن جدی رسول اللّه ....درسهای خود را القاء می نمودند و بدینوسیله احادیث صحیح و کاملا" واقعی و یقین آور که از رسول خدا رسیده بود،در اختیار طالبین آشنائی با احادیث و سنن رسول خدا ص قرار می گرفت،و در حقیقت حوزۀ علمی امام باقر علیه السّلام عامل نشر احادیث پیامبر صلّی اللّه علیه و آله گردیده بود و این یکی از مزایای چشمگیر و فوق العادۀ این حوزۀ بزرگ بشمار می آمد و لذا دانشمندان عامه را نیز محتاج و نیازمند خود ساخته بود.

و در پایان بحث،توجه به یک حدیث شریف نموده و بررسی خود را تکمیل می نمائیم و آن حدیث چنین است:

امام باقر علیه السّلام فرمودند،هرگاه حدیثی را نقل نمودم و سند آنرا بیان نکردم،سند گفتارم پدرم زین العابدین،از پدرش حسین شهید،از پدرش علی بن ابی طالب از رسول خدا ص از جبرائیل،از جانب خداوند عز و جل می باشد (1).

و این حدیث شریف به صراحت می فهماند که تا چه اندازه،حوزۀ علمی امام باقر ع متکی بر پدران بزرگوارشان،امیر المؤمنین و امام حسین و امام سجاد علیهم السّلام می باشد.

ص :158


1- 1) اعلام الوری صفحه 264(در بخش مناقب امام باقر ع)

شاگردان و اصحاب امام باقر علیه السّلام

معرفی و شرح حال تمامی شاگردان و بهره جویندگان از حوزۀ درسی امام باقر علیه السلاماز عهدۀ این کتاب بیرون است زیرا،از یکسو رقم آنها زیاد است تا آنجا که صاحب کتاب تهذیب المقال در تحقیق و تتبعی که به عمل آورده اند و در کتاب الطبقات الکبری و اخبار الرواة(دو کتاب مخطوط)ضبط کرده اند،در حدود یکهزار نفر از شاگردان و اصحاب حضرت را نام و آثارشان را بدست آورده اند،و از سوی دیگر عده ای از آنها از فقهای بزرگ و یا مفسرین طراز اول و یا از متکلمین و یا مورخین ممتاز عالم اسلام هستند و چه بسا از بهترین و ممتازترین چهره های تصنیف و نگارش،در تاریخ حوزه های علمیۀ شیعه بشمار میروند و گروهی از آنان از استوانه های عظیم علمی و تقوائی،در حوزۀ علمی امام جعفر بن محمد الصادق ع می باشند،علاوه بر آنکه عده ای از آنها از چهره های مشهور عالم تسنن و از، فقهاء و مفسرین نامی عامه می باشند و بااینحال شناساندن آنها،از عهدۀ چنین بررسی مختصری خارج می باشد،ولی بمنظور نشان دادن گستردگی و عظمت حوزۀ علمی آنحضرت،نام گروهی از شاگردان ممتاز و مشهور آنحضرت را ذکر می نمائیم.

1-ابان بن تغلب،که از بزرگترین شاگردان حوزۀ علمی امام باقر و صادق علیهما السّلام بوده و از فقهاء بزرگ و محدثین عالیقدر جهان تشیع میباشد.

2-ابراهیم بن شیبه 3-ابراهیم بن عمر صنعانی 4-ابراهیم بن محمد بن ابی یحیی مدنی 5-ابراهیم بن نعیم(ابو الصباح کنانی).

6-اسحق بن یزید طائی 7-اسماعیل بن فضل هاشمی 8-اسماعیل بن جابر خثعمی 9-اسماعیل بن جابر جعفی 10-اسماعیل بن عبد الرحمن جعفی 11-اسماعیل بن عبد الرحمن(سدی)کوفی،مفسر مشهور و بزرگ عامه 12-اسماعیل بن عبد اللّه بن جعفر بن ابی طالب ع 13-اسلم مکی 14-اعین بن سنسن شیبانی،سرسلسلۀ آل زراره 15-برد اسکاف، 16-برید بن معاویه عجلی 17-برید کناسی 18-بکیر بن اعین

ص :159

19-ثابت بن ابی ثابت،عبد اللّه بجلی کوفی 20-ثابت بن دینار(ابو حمزۀ ثمالی)،که از بزرگترین شخصیت های شیعه در میان اصحاب ائمه است.

21-ثابت بن هرمز(ابو المقدام عجلی)22-ثعلبة بن میمون،23-ثویر بن ابی فاخته 24-جابر بن عبد اللّه انصاری 25-جابر بن یزید جعفی ،که به نقلی،هفتاد هزار حدیث از امام باقر علیه السّلام شنیده است (1)

26-حسن بن حسن(حسن مثنی)27-حسن بن زیاد صیقل

28-حسن بن صالح بن حیّ،که صاحب مذهب فقهی بوده است

29-حسن بن صالح ثوری همدانی 30-حسین بن بنت ابی حمزۀ ثمالی

31-حسین بن...عبد المطلب 32-حسین بن علی بن الحسین ع

33-حفص بن غیاث 34-حکم بن عتیبه،که از فقهای بزرگ عامه است

35-حماد بن عثمان 36-حمران بن اعین 37-حنان بن سدیر

38-ربیعة بن ابی عبد الرحمن(معروف به ربیعة الرای)که از علماء بزرگ عامه است.39-زرارة بن اعین 40-زید بن علی بن الحسین ع

41-زید بن محمد،معروف به شحّام کوفی 42-زیاد بن عیسی(ابو عبیدۀ حذّأ 43-زیاد بن منذر(ابو الجارود)44-سالم بن ابی حفصه عجلی 45-سدیر بن حکیم صیرفی 46-سعد بن طریف

47-سنان،پدر عبد اللّه بن سنان 48-سورة بن کلیب بن معاویۀ اسدی

49-سیف بن عمیره 50-شهاب بن عبد ربه کوفی 51-صالح بن میثم کوفی 52-ضریس بن عبد الملک بن اعین 53-ظریف بن ناصح اکفانی 54-عبد الاعلی بن اعین،برادر زراره 55-عبد الحمید بن عواض طائی 56-عبد الرحمن بن اعین،برادر زراره

57-عبد الرحمن بن ابی لیلی،که از قضاة عامه بوده است.

58-عبد الرحیم قصیر 59-عبد اللّه بن الحسن،که شیخ الطالبیین بوده است.60-عبد اللّه بن شریک عامری،که از علماء بزرگ

ص :160


1- 1) معجم الرجال الحدیث ج 4 ص 22

بوده است 61-عبد اللّه بن عطاء مکی 62-عبد اللّه بن غالب اسدی،شاعر 63-عبد اللّه بن قیس بن ماصر 64-عبد اللّه بن میمون، قداح مکی 65-عبید بن زراره 66-عبد المؤمن،برادر ابی مریم انصاری 67-عبد الملک بن عتبۀ هاشمی 68-عقبة بن بشیر اسدی 69-عکرمه، عالم مهم و مشهور عامه که در علوم مختلف کوشش علمی مینمود 70-علی بن رئاب 71-عمر بن حنظلۀ عجلی 72-عمرو بن دینار مکی 73-عنبسة بن بجّاد 74-غالب،ابو الهذیل شاعر 75-غیاث بن ابراهیم

76-فرات بن احنف 77-فضیل بن یسار 78-قتادة بن دعامه،فقیه و مفسر مشهور اهل سنت که از بزرگان عامه محسوب میگردد.

79-قیس بن رمانه اشعری 80-کلیب بن معاویۀ اسدی 81-کمیت بن زید اسدی،شاعر مشهور و عظیم الشأن شیعه 82-لوط بن یحیی (ابو مخنف)مورخ بزرگ شیعه که از مفاخر تاریخ نویسی می باشد.

83-لیث بن بختری(ابو بصیر)84 مالک بن اعین جهنی 85-محمد بن اسحاق مدنی(معروف به ابن اسحق)،صاحب سیره های متعدد 86-محمد بن حسن بن ابی ساره(معروف به رواسی)87-محمد بن سائب کلبی،نسّابه معروف 88-محمد بن علی حلبی کوفی،فقیه بزرگ خاندان حلبیین 89-محمد بن قیس بجلی 90-محمد بن مروان کوفی 91-محمد بن مسلم ثقفی،92-محمد بن نعمان(مؤمن الطاق)

93-محمد بن منکدر 94-مسعدة بن صدقه 95-معاذ بن مسلم الفراء (الهراء)النحوی 96-مسمع کردین،ابو سیار کوفی 97-معاویة بن عمار 98-معروف بن خربوذ مکی 99-منصور بن حازم 100-منهال بن عمرو اسدی 101-میمون قداح 102 ناجیة بن ابی عمارۀ صیداوی، 103-نافع،مولی عبد اللّه بن عمر 104-نجیه بن حارث عطار

105-نصر بن مزاحم کوفی،صاحب مهمترین کتاب تاریخ باقیماندۀ از آن دوران 106-واصل بن عطاء معتزلی،از بزرگترین علماء علم کلام در میان

ص :161

عامه 107-ورد بن زید اسدی،برادر کمیت شاعر 108-وهب بن عبد ربه 109-هرون بن حمزۀ غنوی 110-هشام بن الحکم 111-یزید بن- عبد الملک جعفی 112-یزید بن عبد الملک نوفلی 113-یعقوب بن شعیب بن میثم تمار 114-ابو البلاد 115-ابو خالد کابلی 116-ابو العلاء خفاف 117-ابو هرون مکفوف 118-ام هانی ثقفیه 119-خدیجه، بنت عمر بن علی بن الحسین علیه السلام120-حمیده،زوجه امام صادق علیه السلام (1).

و این بود نام یکصد و بیست نفر از کسانی که بهرۀ علمی از امام باقر برده اند، و چه بسا از استوانه های علمی در طول تاریخ اسلام (2)و تشیع بوده اند و گروهی از آنان سرمایۀ علمی در حوزه علمی امام صادق ع بوده اند همانند ابان بن تغلب،ابو الصباح کنانی،برید بن معاویه عجلی،حفص بن غیاث،حماد بن عثمان،حمران بن اعین،زرارة بن اعین،شحام کوفی ابو عبیدۀ حذأ،عمر بن حنظله عجلی،فضیل بن یسار،محمد بن قیس بجلی،محمد بن مسلم ثقفی مؤمن الطاق،معاویة بن عمار،هشام بن الحکم و....که همه از مفاخر شیعه و از چهره های درخشان می باشند و بمنظور پیشگیری از طولانی شدن کتاب،این بخش را به پایان می بریم.

ص :162


1- 1) در معرفی نام عده ای از یاران و راویان و شاگردان امام محمد باقر و نیز شاگردان و اصحاب دیگر امامان معصوم علیهم السّلام،از کتاب الطبقات الکبری و بیانات مؤلف گرانقدر آن،آیت اللّه سید محمد علی موحد ابطحی دام تأئیده،بهرۀ اصولی و فراوان جسته ایم.
2- 2) در میان نامهای یاد شده با اسمهای مشهوری همانند قتاده،سدی، واصل بن عطاء،عکرمه و....برخورد نمودیم که از شخصیت های بزرگ عالم تسنن محسوب می شوند و از دریای علم امام باقر علیه السّلام کسب فیض نموده اند.

ستایش ها

اشاره

ستایش های فراوانی در مورد علم و دانش امام باقر علیه السّلام از بزرگان و شخصیت های جهان اسلام و دانشمندان عامه و خاصه نقل گردیده است که بعنوان نمونه،پنج مورد آنرا نقل می نمائیم.

رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله

او(امام محمد باقر ع)همنام من و شبیه ترین مردم به من می باشد،علم او علم من و حکم او حکم من است.

عبد اللّه بن عطاء مکی

ندیدم دانشمندان را در نزد کسی کوچکتر از آنچه میدیدم آنها را در برابر ابی جعفر باقر ع و هرآینه دیدم،حکم بن عتیبه را که با آن جلالت علمی،در پیشگاه آنحضرت همانند طفلی بود در برابر معلم خود.

ابن حجر عسقلانی

او(امام باقر ع)شکافندۀ علم و جامع آن و ظاهرکنندۀ دانش و بلند کنندۀ مرتبۀ آن بود،قلبش باصفا و علم و عملش پاکیزه و نفسش با طهارت، و خلقش با شرافت بود....

محمد بن مسلم ثقفی

هیچ گاه مشکلی در ذهنم پیش نمی آمد جز آنکه از امام ابی جعفر باقر علیه السّلام پرسش می نمودم تا آنکه از آنحضرت سی هزار حدیث و از امام صادق شانزده هزار حدیث سئوال کردم.

قتاده،فقیه مشهور عامه

(خطاب به امام باقر ع)به خدا قسم در برابر فقهاء و ابن عباس نشستم و در برابر هیچکدام از آنها دلم به اضطراب دچار نگردید.آنچنانکه در برابر تو مضطرب گشت (1).

ص :163


1- 1) مقام علمی امام علیه السّلام دل او را به اضطراب انداخته بوده است.

حوزه علمیّه امام جعفر بن محمّد الصّادق علیه السّلام

اشاره

ص :164

پیش گفتار

برای بررسی حوزه های علمیۀ شیعه در طول تاریخ،توجه به یک سری از شخصیت ها و حوزه ها امری ضروری می باشد.زیرا نقش آنها در پایه گذاری، گسترش و جهت دادن و پربار نمودن حوزه های علمیه،نقشی اساسی و حیاتی است.و همین جهت است که ما را برمی انگیزد که در بحث های خود،راجع به پیشوای ششم امام جعفر بن محمد الصّادق ع و حوزۀ علمیۀ آن حضرت به تفصیل بیشتری بپردازیم.

زیرا:بررسی تاریخ حوزه ها بما نشان میدهد که علوم حوزه ای،برنامه های کلی حوزه های شیعه،تداوم حرکت فکری و علمی تشیع،گسترش ابعاد مجامع علمی شیعه،مرهون آن امام معصوم و آگاه و آن مجمع بزرگ علم و فضیلت است.

و بعبارت دیگر،اگر نبود حوزۀ علمی آنحضرت و آن همه تلاش و کوشش در تفسیر و توضیح قرآن و سنّة رسول گرامی اسلام ص و تشریح تاریخ پرعظمت اسلام و توضیح و تبیین مسائل اعتقادی و فقهی و اخلاقی اسلام برمبنای قرآن و مکتب مقدس اهل البیت علیهم السّلام،همانا امروز این همه حوزۀ علمیه و اینهمه کتاب و اثار و اینهمه محقق و مجتهد و اینهمه درخشش و جوشش در تاریخ پرافتخار شیعه،نمی داشتیم و چه میدانیم،شاید با تحریف ها و دشمنی های دشمنان و نبودن پایه های قوی فکری و عقیدتی در میان پیروان،و روشن نبودن ابعاد گوناگون این مکتب الهی،کار بجائی میرسید که از حرکت تشیع بعنوان حرکت یکی از فرقه های منقرض شده،تنها در کتب ملل و نحل و تاریخ دین ها یاد میشد و بخاطر همین نقش اساسی امام صادق علیه السّلام است که مذهب و مکتب

ص :165

تشیع به مذهب جعفری معروف گشته است وگرنه این مکتب،مذهب عموم اهل البیت علیهم السّلام است و ریشه اش در بیان شخص رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و قرآن مجید،کتاب آسمانی ما است و بوسیلۀ همۀ امامهای معصوم تأیید شده است و هرکدام در زمان خود به شکلی،در حفظ و نگهداری و تبلیغ این مکتب مقدس کوشش نموده اند.

آری خطابه ها،مناظره ها و نوشته های امیر المؤمنین علیه السّلام،دعاها و مناجات های امام زین العابدین علیه السّلام،برهان ها و استدلالهای ثامن الحجج امام علی بن موسی الرضا ع و کوشش ها و نوشته ها و گفته های هرکدام، از پیشوایان بزرگ ما،هرکدام گام بزرگی برای حفظ و تبلیغ و ریشه دار کردن مکتب تشیع در طول تاریخ می باشد ولی عظمت خدمات امام ششم ع سبب اشتهار این مکتب بنام مقدس ان حضرت گردیده است.

و اینک ما برای آشنائی با حوزۀ علمیۀ آنحضرت،در ابتداء کلیاتی از وضعیت آن حوزۀ مقدسه و سپس شرح حال مختصر و فشرده ای از چهره های درخشان آن حوزۀ بزرگ و در پایان قضاوت هائی را از مخالفین و چهره های مشهور مکاتب دیگر دربارۀ عظمت امام صادق علیه السّلام و حوزه و پایگاه علمی آنحضرت نقل مینمائیم

چگونگی و خصوصیات حوزۀ علمیۀ امام صادق علیه السّلام

در تاریخ حوزه های علمیه از زمان رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله تا بامروز حوزۀ علمیۀ امام صادق علیه السّلام از درخشش خاصی برخوردار است که موجب میگردد جلب توجه نماید و این درخشش بخاطر مجموعۀ خصوصیاتی است که در این حوزه جمع گردیده بوده است و این مجموعه با این کیفیت در حوزۀ دیگری یافت نمیشود گرچه حوزه های علمی شیعه هرکدام از امتیازات بزرگی برخوردار بوده اند.

و برای آشنائی با آن خصوصیات در ضمن چندین بخش،بررسی خود را دنبال می نمائیم.

ص :166

نقش امام باقر علیه السّلام در پایه گذاری حوزۀ امام صادق علیه السّلام

گرچه عظمت محضر امام ششم ع در حدی است که مکتب تشیع،بنام آنحضرت نامیده شده است ولی پایه گذار و زمینه ساز اینهمه موفقیت و گستردگی و شهرت، برای حوزۀ امام صادق علیه السلامحوزۀ عظیم و عمیق و پرباری است که بوسیله امام پنجم تأسیس گردیده بود و هدایت میشد حوزه ای که شخصیت های بزرگی همچون ابان بن تغلب،برید عجلی،جابر جعفی،محمد بن مسلم،ابو حمزۀ ثمالی،زرارة بن اعین،حمران بن اعین و....را تربیت کرد و برای استفاده بیشتر از محضر امام صادق علیه السلامآماده نمود.

با مطالعۀ زندگی اصحاب امام باقر و امام صادق علیهما السّلام و تعلیمات آن دو امام بزرگوار بخوبی می فهمیم که عظمت محضر امام صادق علیه السلامبنیان گذاریش در زمان امام باقر ع انجام شده و عده ای از اصحاب امام ششم که سرمایه های حوزۀ علمیه بودند و در حدیث،فقه،کلام و....بمقام بلندی رسیدند، شخصیت و تکامل علمیشان در زمان پیشوائی و امامت امام باقر ع و با تعلیمات و کوشش های آنحضرت پایه گذاری شده است.

و لذا است که هرچه ما در شناختن امام صادق ع و حوزۀ مقدسۀ ایشان تلاش کنیم به عمق و بزرگی درسها،موشکافیها و علم پیشوای پنجم باقر العلوم علیه السّلام آگاهی می یابیم و بمنظور پرهیز از طولانی شدن کتاب حاضر از بررسی مفصل حوزۀ درسی آنحضرت خودداری نموده ایم و امیدواریم به چنین توفیقی در آینده دست یابیم.

رقم های بزرگ،در حوزۀ علمیۀ امام صادق علیه السّلام

باتوجه باینکه در زمانهای گذشته وسائل ارتباط جمعی،بسیار محدود بوده و جمع شدن انسانهای مختلف از راههای دور آنهم با عقائد و اندیشه های گوناگون کار بسیار مشکل و سنگینی بوده،ولی بااینحال در مورد حوزۀ علمی امام

ص :167

صادق علیه السلامبا رقم های بزرگی برمی خوریم که انسانرا به شگفتی دچار میکند و جاذبۀ شدید حوزۀ آنحضرت را بطور روشن واضح میسازد.

این رقم ها در زمینۀ تعداد راویان و شاگردان آن حوزه،کتابهای فراوان تألیف شده،مؤلفین و نویسندگان،کتب و اصول مورد اعتماد،تعداد شهرهائی که داوطلب علم،از آنها بسوی امام روان شده،شمارۀ قبائلی که افرادی از آنها شاگردی امام را نموده اند،تعداد فرقه ها و گروههای فکری که بمنظور کسب علم، افرادی از آنها در محضر امام حاضر شده اند و.....می باشد و توجه به این رقم های بزرگ(که در بخش های آینده توضیح خواهیم داد)که همه اش در مورد یک حوزۀ علمیه است که تحت رهبری یک امام معصوم اداره میشده ما را، متوجه یک حقیقت بزرگ می نماید و آن اینکه اگر نبود مقام ولایت الهیه و علم لدنّی آنحضرت،چنین کار بزرگی تحقق نمی یافت و این معجزۀ بزرگ بظهور نمیرسید.

شاگردان امام صادق علیه السّلام

اشاره

حافظ ابو العباس بن عقده کتابی نوشته و تعداد شاگردان و راویان از آن حضرت را به چهار هزار رسانده و بعضی از محققین معاصر (1)رقم آنها را به حدود 5000 نفر رسانده اند و بعضی از بزرگان رقم 4000 را مربوط به موثقین از اصحاب شمرده اند و گفته اند که رقم مجموع آنها بیش از 4000 نفر است (2)و باتوجه به اینکه بنا به نوشتۀ مجلۀ رسالة الاسلام (3)در یک جلسه درس 2000 نفر و گاهی 4000 نفر شرکت می جستند بخوبی می یابیم که مجموع کسانی که در تمام دورۀ امامت آنحضرت کسب علم از محضرشان نموده اند اعم از زمانیکه در مدینه بوده اند یا در کوفه و باز اعم از آنهائیکه نام و مشخصاتشان ذکر شده یا نشده است،بیشتر از این رقم های ذکر شده می باشند.

ص :168


1- 1) صاحب کتاب تهذیب المقال-
2- 2) الامام الصادق و المذاهب الاربعه ج 1 ص 67 و ص 69-
3- 3) الامام الصادق و المذاهب الاربعه ج 1 ص 38 بنقل از مجله رسالة الاسلام سال ششم شماره 4.

یک شاهد تاریخی

در شرح حال علماء بزرگ همانند آخوند خراسانی صاحب کتاب ارجمند کفایة الاصول مثلا"می گویند هزار نفر پای درسشان،حاضر می شده اند و وقتی به لیست نام و نشان و مشخصات شاگردان آنها مراجعه می کنیم فقط عدۀ معدودی اسم برده شده اند و از آنطرف میدانیم که رقم 1000 مثلا مربوط به یک دوره و یک جلسه است و الاّ در تمام دوران تدریس آخوند خراسانی قدس سره مثلا"هزاران نفر استفاده برده اند،چون مرتبا"شاگردانی کم یا زیاد می شده اند و رقم هزار مربوط به هریک جلسه،در یک دوره بوده است.

بنابراین اسامی شاگردان،کمتر از هزار و تعداد واقعی شاگردان،در مجموع دوران تدریس،خیلی بیشتر است و ما میتوانیم در مورد حوزۀ علمیۀ امام صادق ع نیز نتیجه بگیریم که وقتی 4000 نفر از راویان و شاگردان حضرت با نام و مشخصات ضبط شده اند بخوبی معلوم میشود که مجموع بهره جویندگان از حوزۀ مقدسۀ آنحضرت از این رقم بسیار بالاتر و بیشترند و مخصوصا"اگر توجه کنیم باینکه،حوزۀ درسی آنحضرت مدتی در مدینه و مدتی در کوفه بوده،همان دو شهر مهمی که در آنروزها،دلائل فراوانی برای گستردگی کار علمی و فعالیت برای شنیدن و ضبط حدیث و بررسی احکام دینی داشته است.

گوناگونی داوطلبان حوزۀ علمیۀ امام صادق(ع)

داوطلب هائی برای تحصیل،بسوی این حوزۀ علمیه حرکت کرده اند،از شهرهائی مانند کوفه،بصره،بغداد،حیره،مدینه،مکه،دمشق،بلخ، حمص،مصر،خراسان،حضرموت،اصفهان و....

و از قبائل گوناگون،همانند بنی اسد،مخارق،طی،سلیم،غطفان،غفار، هذیل،تمیم،ازد،خزاعه،شیبان،خثعم،مخزوم،بنی ظبه،بنی حارث بن عبد المطلب،بنی الحسن و....

و از فرق و مذاهب مختلف که عده ای از آنها کاملا"از مسیر مذهب اهل البیت علیهم السّلام دورند و گاهی خود رئیس مذهبی هستند ولی برای کسب علم به

ص :169

محضر امام صادق ع مشرف شده اند همانند ابو حنیفه،مالک بن انس،یحیی ابن سعید الانصاری،ابن جریح،ثوری،ابن عیینه،شعبه،ایوب سجستانی و......

و همۀ اینها نشان دهندۀ گستردگی حوزه،وسعت نظر امام،جاذبۀ عاطفی و عقلی این مجمع بزرگ است.

برای بهره وری از این حوزه،نه مرز جغرافیائی وجود داشته و نه محدودۀ قبائلی و نه مرزبندی های زنجیرکنندۀ علم،مشعلی فروزان و خورشیدی درخشان بوده که بر همه جا و همه کس نور می پاشیده است.

و حتی عده ای از مخالفین امام صادق،که در اعتقاد و عمل برخلاف او بوده اند همانند ابو حنیفه،افتخار میکردند که مدتی در محضر آنحضرت کسب دانش و علم نموده اند و این ابو حنیفه است که می گوید:لو لا السّنتان لهلک النّعمان (اگر نبود آن دو سال،همانا نعمان هلاک می شد (1))

علوم گوناگون،در حوزۀ علمیۀ امام صادق علیه السّلام

ارتباط جامعه اسلامی آنروز با بلاد کفر و جهان خارج،از یک طرف و گستردگی پهنۀ کشور اسلامی از طرف دیگر و سیاست خاص حکومت عباسی از طرف سوم و عوامل دیگر اجتماعی و سیاسی،مسائلی را مطرح ساخته بود که یک حوزۀ علمیۀ زنده نمی تواند دربارۀ آنها ساکت و بی جواب بماند،تردیدهای بکار افتاده از یک طرف و شبهه اندازیهای کفار و مخالفین از سوی دیگر و تبلیغات مسموم ستمگران از جانب سوم و تشنگی بی حد حقیقت جویان از جهت بعد،پیشوای بزرگی همانند امام صادق ع را آماده میسازد که به کار آگاه سازی،شبهه زدائی،سنگرسازی، (سنگر فکری-عقیدتی)،حریف براندازی(در میدان بحث و مناظره)و انسانسازی مشغول گردد و اینکار تنها با یک نمونه فعالیت و کوشش میسر نیست بلکه یک سری فعالیت و عملیات گوناگون علمی،تربیتی،اخلاقی،لازم دارد

ص :170


1- 1) نعمان همان ابو حنیفه است و منظور او این است که اگر دو سال تحصیل علم من نزد امام صادق ع نبود هلاک می شدم.

تا موفق گردد.لذا امام صادق علیه السلامدر زمینۀ علومی همانند علوم قرآن(و از آن جمله تفسیر قران)عقائد و کلام،بررسی آراء و عقائد و اندیشه ها،فلسفه و حکمت، فقه،اصول فقه،بررسی حدیث،بررسی رجال و رواة،اخلاق،تاریخ، مناظره،نجوم،طب،شیمی،شعر و ادب و....،به کار تعلیم و تدریس پرداختند و در ضمن،شاگردان خود را با تربیت خاصی،متکی به مکتب اهل البیت علیهما السلام می پروریدند و آنها را برای تأمین اهداف فوق،آماده میساختند، مراجعه بروایاتی که از امام صادق ع رسیده است بخوبی نمایانگر گستردگی مسائل و علوم مورد تعلیم و تحقیق در حوزۀ علمی این امام بزرگوار می باشد.

تألیف و تصنیف در حوزۀ علمیۀ امام علیه السّلام

گرچه حرکت تألیف و ضبط احادیث و جمع و تنظیم آنها،از زمان رسول اللّه ص شروع گردیده و پس از وفات آنحضرت بوسیله امیر المؤمنین ع و یاران و اصحاب آنحضرت تداوم یافته و در زمان ائمۀ معصومین ع با رهبری و تشویق آنها حفظ و گسترش یافته است تا جائیکه کتابهای شیعه که از متقدمین آنها و عمدة از ناحیۀ اصحاب ائمه ع است معادل رقمی بیش از 6600 کتاب می باشد (1)و از، اصحاب ائمه یکهزار و سیصد نفر مؤلف و مصنف وجود داشته است (2)و بعضی از نویسندگان آنها رقم بالائی از تألیف داشته اند مثلا"هشام کلبی بیش از 200 کتاب و فضل بن شاذان 180 کتاب و ابن دؤل 100 کتاب و برقی نزدیک 100 کتاب و ابن ابی عمیر 90 کتاب تألیف نموده اند (3)(4).

ص :171


1- 1) وسائل الشیعه ج 20 ص 49
2- 2) الدریعه ج 2 ص 133
3- 3) الذریعه ج 2 ص 130.
4- 4) آنچه بعنوان رقم تألیف و یا مؤلفین کتب،یاد شده مربوط به کتابهائی است که بعلت شهرت نویسندگان و توجه رجالیین و محدثین بآنها موردتوجه قرار گرفته و یاد شده است ولی چه بسیار کتابها که بمرور زمان نه تنها اصل آنها از بین رفته بلکه نام آنها هم نقل نشده است مخصوصا"اگر توجه کنیم باینکه عمدة کتابهائی موردتوجه فقها و محدثین و علماء علم رجال بوده که بشکلی به حدیث و روایت، مربوط میشده است و در رسیدن به احکام دینی مؤثر بوده است و الا چه بسا کتابهائی که در آنزمانها تألیف شده ولی بعلت بی توجهی،از آنها نامی هم باقی نمانده است. برای بیشتر روشن شدن این مطلب به کتاب الذریعه ج 6 ص 301 و 302 مراجعه نمایید

ولی آنچه این رقمهای بزرگ و عالی را تشکیل میدهد عمدة تألیفات و نوشته هائی است که در حوزۀ علمیۀ امام صادق ع بعالم اسلام عرضه شده است و فرهنگ غنی و گستردۀ شیعه را تشکیل میدهد بطوریکه اگر نوشته ها و کتابهای شاگردان امام صادق علیه السلامنبود و اصول اربعمأه بوسیله آنان تهیه نمیشد همانا نه کتاب شریف کافی بوجود می آمد نه تهذیب و استبصار،نه من لا یحضره الفقیه نوشته می شد نه علل الشرایع،نه دائرة المعارف بزرگی مثل بحار الانوار شکل میگرفت و نه وسائل الشیعه،نه تفسیر برهان تألیف میشد و نه وافی و نه و نه و.....

گستردگی تألیف و نوشتن،در حوزۀ علمی امام نشانه عمق،گسترش و جامعیت حوزۀ آنحضرت و روش تربیتی صحیحی است که از ناحیۀ امام ع،بر روی شاگردان و اصحابشان اجرا میشده است.

نقش حیاتی شاگردان امام صادق علیه السّلام در حفظ حدیث

امروز مجموعه های بزرگی از احادیث و روایات که مشتمل بر معارف اسلامی و احکام دینی و دستورالعمل های اخلاقی و نقل داستانهای تاریخی و.....

است،در دست ما می باشد که بوسیلۀ بزرگانی چون شیخ کلینی مؤلف کافی، شیخ طوسی مؤلف تهذیب و استبصار،شیخ صدوق مؤلف من لا یحضره الفقیه، شیخ حر عاملی مؤلف وسائل الشیعه،علامۀ مجلسی مؤلف بحار الانوار،ملا محسن فیض کاشانی مؤلف کتاب وافی،محدث بحرانی مؤلف کتاب البرهان فی تفسیر القرآن،حاجی نوری مؤلف مستدرک الوسائل و.....جمع آوری و دسته بندی شده است ولی وقتی ریشه یابی کنیم می بینیم پایه گذاری اینهمه آثار و احادیث و مجموعه ها در زمان امام صادق و در حوزۀ علمی آنحضرت،بدست شاگردان و یاران آن پیشوای معصوم و آگاه انجام گرفته است.

ملاحظه نمائید ابان بن تغلب فقیه و محدث بزرگوار سی هزار حدیث و محمد بن مسلم کوفی چهل هزار حدیث نقل کرده اند و از 6600 کتاب از مؤلفین همزمان با ائمه (1)قسمت عمدۀ آن مربوط به شاگردان امام صادق است که تنها چهارصد عدد

ص :172


1- 1) مقدمه شرح لمعه،طبع جدید ص 35

آن،بعلت امتیاز ویژه ای که داشته است با نام"اصول اربعمأه"(اصول چهار صد گانه)شهرت یافته است.و نیز اگر دقت شود رقم کل اصحاب ائمه که بشمارش درآمده اند 4500 نفر می باشند (1)در حالیکه اصحاب امام صادق ع چهار هزار نفرند بنابراین برای مجموع ائمه غیر از امام صادق ع پانصد نفر باقی میماند و با این، نسبت میتوانیم بخوبی دریابیم که نقش اصحاب امام صادق ع در حفظ و نوشتن و جمع و تنظیم نمودن احادیث تا چه اندازه اساسی و حیاتی است.

احادیث عامه،در گرو حوزۀ علمیۀ امام صادق علیه السّلام

ما آنگاه میتوانیم بطور کامل به گستردگی،اعتبار،وثاقت،دانش و فقه شاگردان حوزه علمی امام ع آگاه شویم که به احادیث عامه توجه کنیم و بفهمیم که، اگر شیعیان را از اسناد احادیث آنها حذف کنیم دیگر چیز قابل توجهی برای آنها باقی نمی ماند چنانچه ذهبی در میزان الاعتدال می گوید(اگر ما بخواهیم رجال شیعه را از اسناد روایات حذف کنیم سالم نمی ماند برای ما از سنة،جز مقدار بسیار کمی) (2)

با این بیان بخوبی می یابیم که چگونه عامه در گرو علم امام صادق ع و تربیت شدگان مکتب او هستند،زیرا آنها هستند که قدمهای بزرگی در حفظ و نشر حدیث برداشتند و عامه نیز خوشه چین خرمن فیض آنها شدند.

ص :173


1- 1) الذریعه ج 2 ص 133-البته ما،در بررسی حوزه علمیه دیگر امامان،رقم اصحاب ائمه را بیش از این تعداد مذکور معرفی نموده ایم،مراجعه شود.
2- 2) مقدمه شرح لمعه طبع جدید بقلم محمد مهدی آصفی ص 36

نقش جدل و مناظره در حوزۀ امام علیه السّلام

باتوجه به جو سیاسی و فکری حاکم بر جامعه آنروز،و وجود فرقه ها و گروههای اعتقادی و فقهی که هرکدام با اندیشه ها و بافته های ذهنی خود آزادانه مشغول فعالیت و تبلیغ بودند و عده ای از آنها از اندیشه ها و مایه های فکری یونانی تقویت می شدند و بسیاری دیگرشان عامل سیاسی یا فرقه ای،محرک اصلیشان بود و برهان و استدلال حکیمانه ساکت و قانعشان نمی نمود میتوان به اهمیت شدید و فوق العادۀ جدل و مناظره پی برد،این فن بسیار جالب و مؤثری که در برابر لجاجتها،عنادها،مقاومتهای خصمانه نقش بازدارنده و محکوم کننده دارد.

و بر همین میزان بود که امام صادق علیه السلامبه مناظره و جدل اهمیت داده و علاوه بر مناظراتی که شخصا"انجام میدادند و بسیاری از مخالفین را قانع و آگاه و بسیاری دیگر را ساکت و محکوم می نمودند شاگردانی را می پروریدند که در فن مناظره قوی و مجرب باشند و در صحنه های پیکار علمی و فکری با کمال قدرت،حریف را از صحنه خارج کرده و از سنگر عقائد و اندیشه های اسلامی بخوبی محافظت و پاسداری نمایند.

مناظراتی که از طرف امام علیه السلامیا شاگردانشان انجام گرفته در زمینه بحث درباره اثبات خدا،مسئلۀ تشبیه و تجسیم،آزادی یا جبر برای انسان،مسئولیت انسان،قدیم و حادث بودن جهان،عدل الهی،مرز گناهان کبیره،اعتبار یا عدم اعتبار قیاس و استحسان و....نشان دهندۀ نقش حیاتی و اساسی مناظره و جدل در حفظ اندیشه های اسلامی از خطر تهاجم دشمنان اسلام است بطوری که اگر این مناظره ها نبود و تهاجم های مخالفین،با قدرت مناظره های محکم و استوار امام علیه السلامو شاگردانشان دفع نمی شد،حربه های دشمن کارگر میشد و اندیشۀ اسلامی منزوی می گردید.

در میان شاگردان امام که در مناظره فعالیت داشته اند چهره های روشنی همانند مؤمن الطاق و هشام بن الحکم از درخشش خاصی برخوردارند.

ص :174

شعر و ادب در حوزۀ علمیۀ امام علیه السّلام

حوزۀ غنی و پرمحتوای امام علاوه بر همۀ فنون و رشته های علمی با هنر شعر نیز فاصله نداشت بلکه شعرائی ارجمند از اصحاب امام ع بودند که شعرشان را در خدمت فرهنگ شیعی قرار داده بودند و از حوزۀ علمیۀ امام تغذیه میشدند که از آن جمله اند:

1-اسماعیل بن محمد حمیری،کسی که امام صادق ع او را سید شعراء لقب دادند.او کسی است که همت خود را صرف سرودن شعر در فضائل علی ع مینمود تا جائیکه روزی در محلی ایستاد و فرمود هرکس فضیلتی در مورد علی ع بیاورد که من درباره اش شعری نسروده باشم این اسبم را باو خواهم داد و آنچه بر من است،مردم هم شروع کردند به گفتن فضائل علی ع و ایشان در هرمورد شعری که سروده بود میخواند تا آنکه آخر کار یک نفر فضیلتی را نقل کرد که سید درباره آن فضیلت شعری نسروده بود،لذا شعری سرود در مورد آن فضیلت و بوعده ای که داده بود عمل نمود (1)

عظمت سید حمیری از نظر ایمان و علاقه به اهل البیت ع و سرودن اشعار فراوان و باارزش مشهورتر از آنست که نیازی به بیان داشته باشد.

2-یحیی بن ابی بلاد

3-جعفر بن عثمان طائی

4-سلیمان بن سفیان سمط

5-ابو داود مسترق،منشد

6-ابو عماره منشد

7-عبد اللّه بن غالب اسدی شاعر فقیه (2)

ص :175


1- 1) الکنی و الالقاب ج 2 ص 334
2- 2) برای این قسمت بحث از یادداشتهای مخطوط صاحب کتاب تهذیب المقال بهره گرفتیم.

گامهای اساسی علمی،در حوزۀ علمیۀ امام صادق علیه السّلام

در حوزۀ امام علیه السلامدربارۀ همه مسائل اسلامی اعم از اعتقادی،فقهی،اخلاقی، با همه ابعادی که برای آنها هست بحث و تدریس و پاسخگوئی انجام میگرفت ولی در زمینۀ چندین موضوع مهم قدمهای مهمی برداشته شده است و آنها نقش اساسی را در حرکتهای فکری و علمی ایفا می کند و به اندیشۀ پیروان مکتب تشیع جهت میدهد و اینک بطور اختصار بآنها توجه مینمائیم:

1-توسعه و گسترش فروع فقهی و پاسخگوئی به مسائلی که بنحو گسترده ای در جامعۀ پهناور اسلامی مطرح میگردید و بایستی با اتکاء به کتاب و سنة پیامبر و ائمۀ معصومین علیهم السّلام و بکار انداختن قدرت اجتهاد پاسخ داده شود.

2-پایه گذاری قواعد کلّی علم اصول،که میتواند در زمینۀ استنباط احکام نقش حیاتی ایفا کند.

3-ارائۀ راه حل اختلاف در احادیث،و بیان قانونهای مربوط به تعارض میان اخبار و تعادل و تراجیح که یکی از مهمترین مسائل اصول فقه است (1).

4-روشن کردن مرزهای اختلاف بین فقه شیعی و دیگر فقه های رایج در میان مسلمین که غیرمتکی به سنت پیامبر ص و ائمه ع بودند.

5-تحلیل مسائل سیاسی و جریانات و حوادثی که بعد از رحلت رسول خدا ص در جریان غصب خلافت رخ داد همانند بررسی اینکه(چرا خلیفۀ دوم در قضیۀ مصادرۀ اموال حکام،قنفذ را استثنا کرد؟)و بیان اینکه علت آن همان جسارتها و صدماتی بود که قنفذ(بمنظور منصرف نمودن حضرت زهرا سلام اللّه علیها،از حمایت از حق امیر المؤمنین علی علیه السّلام)بر آن بانوی مکرمۀ مظلومه وارد نمود

6-بررسی مسائل توحید و تشریح حقائق آن بطوریکه اندیشه های باطل و گوناگونی که در آن زمان پیدا شده بود،همه برسوائی کشیده شدند.

ص :176


1- 1) به کتب علم اصول فقه و تاریخ های مربوط به تکامل علم اصول فقه مراجعه شود.

7-بیان شئون اهل البیت علیهم السّلام در قرآن و دیگر کتب آسمانی و بیان تاویل های قرآن در مورد مقام منیع آنها.

8-تبیین شرائط و صفات امام و زعیم الهی جامعه و مشخص کردن اینکه امامت منصبی الهی است و با انتخاب و یا با بدست آوردن قدرت و یا...برای کسی حاصل نمیشود.

اهمیت تخصص در حوزۀ علمی امام صادق علیه السّلام

در حوزۀ علمی امام نوابغ فراوانی حضور داشتند که استعدادهای سرشارشان بوسیلۀ آموزشهای لازم بکار گرفته میشد و در صحنۀ تفکر،مناظره،تبلیغ مورد بهره برداری قرار می گرفت ولی نکتۀ جالب اینست که امام ع استعدادها را شکوفا نموده و بنحو تخصصی،انها را به فعالیت وامیداشتند بطوریکه در هر زمینه از علوم اسلامی اندیشمندان متخصص و آگاهان بی نظیری به عالم اسلام عرضه گردید.

ابان بن تغلب را در فقه پروریده و دستور میدهند در مسجد بنشیند و برای مردم فتوی دهد.

حمران بن اعین را عهده دار جوابگوئی در مسائل علوم قرآن می فرمایند.

زرارة بن اعین را عهده دار مسئولیت مناظره در فقه می فرمایند.

مؤمن الطاق را برای مبارزه و معارضه در علم کلام برگزیدند.

و طیار را برای مناظره و بحث در مسئلۀ استطاعت(که یکی از مسائل جنجالی علم کلام بوده است)و غیر آن،دستور دادند و هشام بن الحکم را مأمور مناظره و جدل در بحث امامت و عقائد نمودند.

و بعلاوه کسانی را کمک مالی دادند تا در تحت عنوان تجارت بسفر بروند و با مردم بیامیزند و آنها را بسوی مکتب اهل البیت دعوت کنند و بدینوسیله تبلیغات گسترده ای بنفع مذهب حق انجام گیرد (1)

ص :177


1- 1) الامام الصادق و المذاهب الاربعه ج 2 ص 50

پایه های تربیتی حوزۀ علمیۀ امام صادق علیه السّلام

اشاره

امام صادق علیه السلامدر حرکت بزرگ خود تنها به تعلیم و یاد دادن علوم و فنون اکتفاء نمی فرمودند،بلکه با تشریح و تبیین یک سری مسائل تربیتی و تلقین مسائل حیاتی به اصحاب خود آنها را به نحو شایسته ای تربیت نموده و پرورش می دادند که در این بخش به چند نمونه از آنها اشاره می نمائیم.

1-ایجاد احساس مسئولیت

امام علیه السلامدر گفته ها و عمل خود آنچنان بودند که در اشخاص،احساس مسئولیت بوجود می آورد،مسئولیت در برابر خدا و اسلام،مسئولیتی که بخاطر آن گامهای بلند خودسازی و فراگیری علوم حقه برداشته شود و خلاصه آنچنان مسئولیتی که جهت دهنده به حرکتهای علمی،اخلاقی،اجتماعی و سیاسی شاغلین در حوزۀ علمیه باشد.

مثلا"در یکجا می فرماید،بار مسئولیت خود را خودت بدوش بکش زیرا اگر چنین نکنی دیگری بار مسئولیت تو را بدوش نخواهد کشید (1).

و در جای دیگری میفرماید همانا من گناهان سفیهان شما را بگردن علماء شما میدانم،چرا وقتی کار زشتی از یکی از کسانی که از شماها است سر می زند نمیروید او را سرزنش کنید و او را از کار زشتش بازدارید و با بیانی رسا با او صحبت کنید؟راوی می گوید عرض کردم از ما نمی پذیرند.فرمود از آنها کناره گیری کنید و طردشان کنید (2)

و در دیگر مورد بگروهی از اصحاب خود فرمودند شایسته شده است که من بیگناهان شما را به خاطر گناهکار مؤاخذه کنم زیرا شما خبردار می شوید که کسی کار زشتی کرده ولی او را منع نمی نمائید و طردش نمی کنید و آزارش نمی نمائید تا کار زشت را ترک کند (3)

ص :178


1- 1) جوان(فلسفی)ج 1 ص 61 بنقل از کافی
2- 2) وسائل الشیعه ج 6 ص 415
3- 3) وسائل الشیعه ج 6 ص 415

و در زمینۀ مسائل اخلاقی فرموده همانا ما دوست داریم آن کسی را که عاقل،عالم ،بافهم،فقیه،حلیم،مداراکننده،باصبر،راستگو و باوفا باشد،همانا خداوند مخصوص گردانیده انبیاء را به مکارم اخلاق،پس هرکس در او این مکارم اخلاق وجود دارد سپاس خدا بگوید و هرکس در او چنین مکارمی نیست با تضرع و زاری از خداوند بخواهد که به او عطا کند شخصی به امام عرضه داشت آن مکارم اخلاقی کدام است؟جواب دادند پرهیزکاری،قناعت داشتن،صبر،سپاسگزاری، ،حلم،حیا،سخاوت،شجاعت،راستگوئی،نیکی کردن،اداء امانت، یقین و خوش خلقی و جوانمردی (1)

2-پرهیز دادن از همکاری با ستمگران

در بیانات گوناگون امام،این روش بخوبی جلب توجه می کند و انسان را بیک اصل مهم در برنامه حوزۀ امام صادق ع راهنمائی مینماید.

مثلا"در ضمن بیان راههای حلال و حرام روزی بدست آوردن می فرماید:

....اما وجه حرام از کار حکومتی،کار والی ستمگر و کارکنان او است،از رئیس آنها گرفته تا پیروان او و کسانی که در رتبه های پائین هستند...کار کردن با آنها و کسب نمودن با آنها در جهت حکومتی حرام است و هرکس انجام دهد معذب خواهد بود،چه کار کم باشد یا کار زیاد چونکه همۀ اینها از جهت کمک (به ستمگر)معصیت بزرگی از گناهان کبیره است زیرا در حکومت حاکم ستمگر، حق به تمامی پوسیده میشود و باطل بتمامی زنده میشود و ظلم و فساد غالب میشود و کتب از بین میرود و انبیاء و مؤمنین کشته میشوند و مساجد ویران میگردد و سنة خدائی و شرایع الهی دگرگون میشود و برای همین جهت است که کار با آنها و کمک دادن به آنها حرام است جز در موارد ضرورت همانند ضرورت به مرده خواری و خوردن خون (2)

ص :179


1- 1) تحف العقول بخش گفته های امام صادق ع
2- 2) تحف العقول بخش سخنان امام صادق ع و مکاسب شیخ انصاری ره

این گفتار و دیگر دستورات و درسهای اخلاقی امام،بخوبی بما می فهماند که یکی از پایه های تربیتی حوزۀ امام صادق،حفظ استقلال و عدم وابستگی به حکومت ستمگران و ظالمان می باشد.

3-تشویق به کار و فعالیت

در درسهای تربیتی امام آنقدر بر روی طلب رزق،کشاورزی،تجارت، بر عهده گرفتن کارهای شخصی،تأکید شده و با عمل شخصی امام(همانند با بیل کار کردن در باغ،و در گرمای شدید عرق ریزان کشاورزی کردن)تأیید شده که میتوان بخوبی دریافت که امام برای رسیدن شیعه به استقلال واقعی خودکفائی را ضروری دانسته و راه آنرا فعالیت،تلاش و کوشش اقتصادی، میدانسته اند،مثلا"در یکجا می فرماید تجارت را ترک نکنید زیرا خوار خواهید شد، و در جای دیگری به شخصی که رفتن به بازار را ترک کرده بود،فرمود بسوی عزتت بشتاب و در سومین مورد فرمود من دوست دارم که مرد اذیت شود بوسیلۀ حرارت خورشید در راه رسیدن به روزی و معیشت خودش.

4-تاکید بر مهربانی و الفت در میان جامعه

تعلیمات امام در مورد برطرف نمودن گرفتاری مؤمن،کمک در ادای قرض او،تلاش برای تزویج او،خوشروئی در برخورد با مردم،سلام کردن و دعاء خیر نمودن برای مؤمنین،گذشت و اغماض از لغزشها،تغافل و خود را به فراموشی زدن در مورد بدی دیگران،پرهیز از غیبت،تهمت،سوءظن و نمّامی و خوشرفتاری نمودن با مخالفین و...نشان دهندۀ یکی از پایه های تربیتی حوزۀ علمی امام صادق است که آن،ایجاد الفت و مهربانی و بستگی عاطفی در میان جامعه اسلامی می باشد و برای رشد و گسترش مکتب هم از این پایه اساسی بهرۀ فراوانی جسته اند،و لذا در وصیت آنحضرت به اصحابشان آمده است که سفارش می کنم شما را باینکه.....دعوت کنید براه ما در حالیکه ساکت، هستید،و در هنگامی که این سخن امام شگفتی آفرید و سئوال شد که چگونه دعوت،

ص :180

کنیم در حالیکه ساکت هستیم،فرمود آنچه را دستور داده ایم به شما از اطاعت خدا انجام دهید و با مردم از روی راستی و عدالت رفتار کنید و اداء امانت کنید و امر بمعروف و نهی از منکر نمائید و(کاری کنید که)هیچگاه مردم از شما بجز خوبی چیزی نیابند،در این هنگام است که مردم ارزش راه ما را خواهند یافت و به سوی آن،خواهند شتافت (1).

ملاحظه می فرمائید که چگونه امام برای گسترش مکتب و ترویج آن از دعوت ساکت که متکی به اخلاق نیکو و الفت و مهربانی در برخورد اجتماعی است بهره می جویند و آنرا بعنوان بهترین عامل،معرفی مینمایند!و حتی برای رفع اختلافات، کسانی را از جمله(مفضل)مأموریت داده بودند و امکاناتی را در اختیارشان گذاشته بودند که اختلافات مالی شیعیان را با بهره گیری از آن امکانات برطرف نمایند و انس و محبت را جایگزین آن نمایند.

استقلال حوزۀ علمیۀ امام صادق علیه السّلام

در زمانی که بنی امیه و بنی عباس عالم های دینی(علماء عامه)را،در اختیار گرفته بودند و بآنها جهت می دادند و مدارس دینی،در آن جهتی حرکت میکرد که ستمگران میخواستند،از آنها چنان فتوی و حکم صادر میشد که برخلاف مصالح دولت های ظالم نباشد،ناگاه حوزۀ علمیۀ امام صادق ع درخشید، حوزه ای که نه تنها بدستور حکّام جور بوجود نیامده بود،بلکه تلاشهای آنها را برای همسو شدن حوزه با حکومت جور،عقیم گذاشت و بلکه با دستورات و تربیت های خاص مکتب تشیع،عالم ها و عموم مسلمین را از کمک به ستم و ستمگرها بازمیداشت و توفیق یافت بدنیا اعلام دارد که عالم و فقیه و حوزۀ علمیه نباید در اختیار حاکمهای جور باشد و نباید دنباله رو باشد بلکه برمبنای قرآن و اصول مسلم اسلامی باید جهت خدائی خودش را دنبال کند و با کمال استقلال،در روشنگری اندیشه ها و تنویر افکار و تهذیب نفوس اقدام مؤثر نماید.

پیدایش این حوزۀ علمیه با این ویژگی،در اول امر بطور واضح برای حکومت منصور

ص :181


1- 1) الامام الصادق و المذاهب الاربعه ج 2 ص 322

دوانیقی معلوم نگردیده بود و لذا در تشویق امام صادق ع به همسو کردنشان با حکومت اقدام نمود و مؤدبانه به امام صادق ع نوشت:

چرا با ما ارتباط برقرار نمیسازی همانطور که دیگر مردمان چنین میکنند، امام در جواب او نوشتند:

چیزی از دنیا در دست ما نیست که از تو بترسیم آنرا از ما بگیری و نه چیزی از آخرت، در دست تو است که امیدوار باشیم تو آنرا بما بدهی و نه تو در نعمت هستی (حکومتی که در دست داری نعمت برای تو نیست)که بتو تبریک بگوئیم،و خود را هم گرفتار مصیبت نمی بینی(یعنی ظلم و حکومت ظالمانه را برای خودت بلا و مصیبت نمیدانی)تا بیائیم بتو تسلیت بگوئیم.

منصور مجددا"برای تشویق حضرت به همکاری نوشت:

ما منظورمان اینست که با ما از نزدیک مأنوس شوی تا نصیحتمان کنی و خیرخواهانه مطالب حق را گوشزد کنی.امام در جواب او نوشتند:

آن کس که دنیاطلب است نصیحتت نمی کند و آنکس که آخرت میخواهد با تو همصحبت نخواهد شد،و این چنین او را از برنامه ای که در نظر داشت مأیوس نمودند.

ولی مگر منصور میتوانست تحمل کند که در کشوری که او قدرت حکومتی،در دست دارد حوزه ای باشد که دلها متوجه او،اندیشه ها مجذوب او و کاروان حق طلب ها و دانش پژوهان رو بسوی او در حرکت باشند و این حوزه بخواهد بدون در نظر گرفتن امیال و خواسته های این حکومت و زمامداران آن،فتوی بدهد،جهت بدهد،مغز و اندیشه ها را بسازد؟

مگر منصور دوانیقی با آنهمه ترسی که از همه چیز داشت برای زوال حکومتش میتوانست تحمل کند،حوزه ای را که نه تنها در اختیارش نبود بلکه همسوی او هم نبود و بالاتر،در آن تعلیماتی داده میشد با این عبارات:

ما احبّ ان اعقد لهم عقدة او وکیت لهم وکاء و لا مدّة بقلم...(من دوست ندارم بنفع آن ستمگران گرهی بزنم یا سرکیسه ای ببندم و یا مده ای بقلم آنها برسانم) اذا رایتم الفقها قد رکبوا الی السّلاطین فاتّهموهم (1)(وقتی دیدید فقهاء،

ص :182


1- 1) الامام الصادق و المذاهب الاربعه ج 2 ص 21

بطرف سلاطین میروند آنها را متهم بدانید).

آری حوزه ای مستقل و مخالف با عملکرد حکومت،که اندیشه ها را در اختیار گرفته بود و قلب بهترین دانایان را در کنترل داشت بزرگترین خطر برای حکومت جور بحساب می آمد.

لذا مبارزه با حوزۀ امام صادق ع شکل جدی بخود گرفت،حمایت منصور از عالم های طرفدار حکومت و مخالف با امام صادق علیه السلامشدید و اصولی گردید،چهره های اصلی حوزۀ علمی امام صادق زیر نظر گرفته شدند و در معرض خطرهای گوناگون قرار گرفتند،تقیه بعنوان روش لازم برای حفظ حوزه بکار گرفته شد و حتی زراره، فقیه بزرگ حوزۀ علمی امام در یک جلسه مورد توهین امام صادق علیه السلامقرار گرفت بحدی که برای زراره خیلی سنگین شد ولی پس از آن امام برای او پیام فرستادند که جریان توهین من از مقام تو همانند جریان خضر بود که کشتی را سوراخ نمود که از شر حاکم ستمگر در امان بماند.من میخواستم با بدگوئی از تو،حساسیت حکومت ظالم وقت را از بین ببرم تا آنکه در امان بمانی و خطری متوجه تو نگردد.

ملاحظه مینمائید حوزۀ علمیۀ امام تا بکجا بمخاطره افتاده ولی با این حال،جهت استقلال خود را حفظ کرده و بدام ستمگران نیفتاده و برای همیشۀ تاریخ،سر فصلی زرین و راه و روشی حیاتی که برای علم،آزادی از اسارت،و برای انسان شرف و استقلال،می آفریند بارث گذارده است.

ارتباط حوزۀ امام با خارج،از طریق مراسلات

حوزۀ علمی امام بوسیلۀ ارسال نامه و پاسخگوئی به نامه ها ارتباط خودش را با شهرهای گوناگون و مراکز مختلف حفظ می کرد و در نتیجه نصیحت ها،استدلالها ،روشنگری های امام در یک سطح گسترده تری،نقش ایفا میکرد و ما نمونه ای از این مراسلات را یاد می کنیم و تنها باشاره ای گذرا بسنده می کنیم.

1-عبد اللّه نجاشی نامه ای بامام صادق ع نوشت و از امام خواست که او را، راهنمائی کنند که در کار ولایت اهواز از آن بهره بجوید و آنحضرت در جوابش رساله ای فرستادند که بسیار جالب و نسبتا"مفصل می باشد و دستورالعملهای

ص :183

اسلامی متعددی را باو ارائه فرمودند.

2-عبد الملک بن اعین نامه ای بامام نوشت و بیان داشت که در عراق عقیدۀ باطلی در مورد صفات خدا پیدا شده و از آنحضرت نظر صحیح را خواستار شد و در، جواب او امام ع نامه ای نوشتند و خدا را آنچنان که حق است توصیف نمودند.

3-در دو نامه به دو گروه از اصحاب،درسهای اخلاقی متعددی را خاطرنشان، ساختند (1).

4-نامه مفصل انحضرت درباره غنائم و انفال و خمس که احکام فراوانی را در، این زمینه در بر دارد و با این جملات شروع میشود:فهمت ما ذکرت انّک اهتممت به من العلم بوجوه مواضع ما فیه للّه رضی... (2)

حوزۀ علمیۀ امام صادق سدّی در برابر فلسفۀ غرب(یونان)

آزادی فراوان بحث و گفتگو در مسائل اعتقادی،سیل ترجمۀ کتب فلسفی یونانی،باز شدن میدان اظهارنظر برای کفار و زندیق ها همانند ابو شاکر دیصانی ،ابن مقفع،ابن ابی العوجاء و...تا جائیکه آنها در مسجد الحرام و مسجد النبی ص در وقت مراسم حج ازادانه بصحبت و بحث در مسائل اعتقادی و ایراد شبهه در مطالب دینی می پرداختند،همه و همه خطر بزرگی را برای اسلام بوجود آورده بود زیرا اشکالها و شبهه های زرق وبرق دار و علم نما و سمعه و شهرت عالم ها و فیلسوف های یونانی،برای عده ای فریبنده بود و آنهائی را که به مسائل دقیق کلامی و فلسفی آگاه نبودند تحت تأثیر قرار میداد.ولی امام صادق که نیاز زمان را در نظر داشتند وارد صحنه گردیده و حوزۀ علمیۀ خود را به بحث های اعتقادی و کلامی و فلسفی تشویق نمودند و در نتیجه با روشن کردن پایه های محکم عقائد و قوی کردن شاگردان،در مناظره و جدل،و رفع شبهه ها و جوابگوئی به اشکالات خطر هجوم فرهنگ غربی(یونانی)را مهار نموده و نه تنها مانع از بی دینی و

ص :184


1- 1) الامام الصادق و المذاهب الاربعه ج 1 ص 380 الی 382
2- 2) تحف العقول،بخش آنچه از امام صادق ع روایت شده است.

بی اعتقادی جامعه گردیده و از سقوط سنگرهای عقیدتی،اسلامی جلوگیری کردند،بلکه گام بلندی برای آشنائی حوزۀ علمیۀ شیعه با مسائل پیچیده فلسفی و کلامی برداشتند و اندیشۀ متین شیعه را در سطح بسیار بالاتری بردند که برکات و آثار آن برای همیشه باقی است کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُهٰا ثٰابِتٌ وَ فَرْعُهٰا،فِی السَّمٰاءِ تُؤْتِی أُکُلَهٰا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهٰا ابراهیم 24 و 25

امام صادق و مبارزۀ با فقه متکی به قیاس و استحسان

با حاکم شدن بنی العباس و کوشش آنها برای تطبیق روش حکومت و جامعه بر احکام دینی و فراوانی مسائل و فروع علمی و دسترسی نداشتن آنها به فقه متکی به کتاب و سنة رسول اللّه و نپذیرفتن آنها پیروی از سنة اهل البیت را که متکی به کتاب و سنة رسول می بود،ناچار شدند که به چیزهائی تمسک جویند که از یکطرف قابل گستردگی باشد و از طرف دیگر با سیاست بنی العباس(که دوری،از اهل البیت بود)هماهنگ باشد.لذا قیاس و استحسان و مصالح مرسله بعنوان سه منبع استخراج احکام دینی موردتوجه قرار گرفت.

ابو حنیفه تا آنجا در عمل به قیاس جلو رفت و با مقایسه های متکی به گمان های شخصی و فلسفه بافی های غیرمتکی به بیان وحی،برای موارد و موضوعات جدید حکم شرعی اعلام داشت،که خطر نابودی دین حتمی گردید و امام صادق در این زمینه فرمود:السّنّة اذا قیست محق الدّین یعنی وقتی سنة دینی مورد قیاس قرار گرفت دین نابود خواهد شد.

و از آنطرف مصالح مرسله و استحسان که بمعنی مصلحت های،بنظر رسیده و پسندهای متکی به ذوق ها و سلیقه های شخصی و منافع متکی به گزارشها و آمارها است،عده ای از علماء دربار بنی العباس را دلخوش کرده بود و با تکیه بر آنها فتوی میدادند،باین معنی که مفتی درباری می گفت ما دربارۀ فلان موضوع حدیثی از رسول خدا نداریم لذا مصالح آن را شناسائی میکنیم و باتوجه بآنها، مصلحت اندیشی کرده آنچه را بنظرمان نیکو رسید فتوی میدهم.

آری آنچنان بر قیاس تکیه کردن و این چنین استحسان و مصالح مرسله را که بیش

ص :185

از گمان مختصری بوجود نمی آورد تکیه گاه قرار دادن خود را مشمول سرزنش خداوند قرار دادن (1)و دین را به نابودی کشاندن است.

لذا امام صادق بصورت قاطع و جدّی در برابر این خطر ایستادند و از همۀ خطراتی که بدنبال این مبارزه بوجود می آمد،نهراسیدند و به تبلیغات وسیعی که به، نفع عمل به قیاس و استحسان و مصالح مرسله انجام میشد و اینها را عامل پویائی و وسعت فقه (2)و هماهنگی با حرکت زمان دانسته و عمل نکردن به اینها را عامل رکود و محدودیت اسلام و فقه میدانستند،اعتنا نکرده و با مطرح ساختن فقهی متکی به کتاب و سنة رسول خدا و اهل البیت ع که پایه اش محکم و گستردگی اش باندازۀ نیازهای واقعی بشر بود،راه بهانه را از دشمن گرفته و خطر نابودی دین را برطرف ساختند.

حوزه علمیه امام صادق علیه السّلام و مبارزه با عوامل نفوذی

محضر امام صادق ع که دانشگاهی بود عظیم و در ان از همه اقشار و گروهها شرکت میکردند و اهمیت اجتماعی فوق العاده یافته بود،از یک طرف،سود جویان منفعت پرست و از طرف دیگر دشمنان توطئه گر بداخل این حوزۀ عظیم رخنه کردند و دسته اول برای رسیدن به منافع و دسته دوم برای اخلال کردن در این مجمع عظیم علمی،بکار شیطانی دست زدند و در اینجا است که رئیس این حوزۀ باعظمت بدون مجامله بکار مبارزه با این عوامل نفوذی مشغول میگردد.

این عوامل فساد،دروغ می گفتند،توطئه می کردند،و برای فرهنگی که امام صادق ع در پی ریزی و تنظیم آن می کوشیدند افت بوجود می اوردند.

و لذا امام صادق علیه السلامدست بکار شدند و چندین برنامه را دنبال کردند.

ص :186


1- 1) در آیاتی از قرآن عمل به گمان و تخمین مورد نکوهش قرار گرفته مثلا"میفرماید إِنَّ الظَّنَّ لاٰ یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً" و باز میفرماید إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنْ- هُمْ إِلاّٰ یَخْرُصُونَ.
2- 2) در کتابهائی که در طرفداری از قیاس و استحسان نوشته شده به اینجهت که فقه را قابل انطباق با جوامع گوناگون و پویا می کند توجه شده است و بر اهمیت آن تأکید فراوان گردیده است.

1)در اصحاب و یارانشان حساسیت بوجود اوردند و آنها را متوجه خطر این عوامل نفوذی نموده در یکجا فرمودند:بخدا دشمنان ما جنگیدنشان با ما از کسانی که بگویند بر ما آنچه را ما خوش نداریم بیشتر نیست.

و در جای دیگر فرمودند:من برای یکی از آنها حدیثی می گویم و خارج نمی شود از نزد من جز آنکه آنرا تأویل نموده و برخلاف معنی و مقصود از آن حدیث،بیان مینماید و علتش آنست که اینها با احادیث ما آنچه را نزد خدا است طلب نمیکنند بلکه دنیا را طلب می کنند و میخواهند بزرگ بشوند و در رأس قرار گیرند (1).

2)چهره هائی از این عوامل را با نشانه و عده ای را با اسم و مشخصات دقیق معرفی نمودند همانند ابی الخطاب و سالم بن ابی حفصه عجلی و مغیره بن سعید که با معرفی نمودن آنها رسوایشان نمودند و خطر بزرگی که از این ناحیه متوجه شده بود دفع کرده و حرکت آنها را بی ثمر نمودند بطوری که فقط اسمی از آنها در تاریخ مانده است آنهم با زشتی و رسوائی همراه با لعنت و نفرین.

3)تعلیم دادند که از هرکسی مطلبی شنیدید نپذیرید بلکه در گوینده و مطالب گفته شده،دقت کنید و بوسیله مقایسه با قران و سنت رسول اللّه صلّی الله علیه و آله و سلّم و عرضه، بر خود امام و احادیث دیگر امام آنها را به محک بزنید و حقیقت را شناسائی کنید.

4)چهره هائی از اصحاب که بسیار شایسته،باایمان،آگاه به امور و سیاست ها بودند موردتوجه قرار می دادند که در موارد اختلاف نظر و نقل،آنها ملاک مطلب قرار گیرند و حدیثی که مطابق نظر انها است مورد عمل قرار گیرد همانند زراره و لیث بختری(ابا بصیر)و عبد اللّه بن ابی یعفور و...

بهره گیری امام صادق،از دوران ضعف دو حکومت ستمگر

بنی امیه که دشمنان سرسخت امامان معصوم بودند تا در اوج قدرت بودند اجازه هیچگونه فعالیت به مخالفین خود که در رأس آنها امامان شیعه بودند نمیدادند ولی ستمگری های آنان و مبارزات پی گیر و مداوم مردم آنها را رو به

ص :187


1- 1) الامام الصادق ع و المذاهب الاربعه ج 1 ص 422

سقوط و نابودی حرکت داد و زمینه گسترش فعالیتهای فکری و تبلیغی امام باقر و امام صادق،فراهم گردید تا آنکه حکومت بدست بنی العباس افتاد و تا مدتی مشغول فعالیت برای استقرار خود بودند و در این مدت هم امام صادق کوششهای خود را تداوم و گسترش می بخشیدند تا آنکه تسلط ستمگرانه بنی العباس مجددا" زمینه کوشش وسیع و گسترده را از امامان معصوم گرفت و دوران تقیه شروع گردید ولی در این دو دورۀ ضعف(ناتوانی بنی امیه و بنی عباس)اینهمه خدمت فکری و فرهنگی در حوزۀ علمی امام صادق ع بجهان بشریت عرضه گردیده است که نه تنها شیعه را بلکه عالم اسلام و جهان انسانیت و محافل علمی را مرهون خود ساخته است.

مرکزیت حوزه علمی امام صادق در مدینه و کوفه

مدینه در زمان امام صادق ع بخاطر وجهه دینی و وجود قبر مطهر رسول اله و وجود فقها و نزدیکان باسلام از اهمیت دینی ویژه ای برخوردار بود و کوفه از نظر سیاسی و اجتماعی بخاطر وجود روابط تجارتی و فرهنگی با خارج و اجتماع مهاجرین خارجی و نزدیکیش به حیره،محل حکومت خلیفه،امتیاز فراوانی داشت و امام صادق علیه السلامکه مدتی در کوفه بودند و زمانهائی را در مدینه بسر میبردند از هردو موقعیت بهره گیری کردند و در کار نشر علوم و تربیت فقها و متکلمین و مؤلفین و محدثین گامهای بلندی برداشتند بنابراین هرگاه از حوزه علمیه امام صادق سخن می گوئیم منظورمان همه محیطی است که امام علیه السلامدر آن به پرورش مغزها و قلب ها پرداخته اند و لذا شاگردان آنحضرت گروهی تربیت شدگان حوزه مدینه و دسته ای پرورش یافتگان حوزه کوفه بودند (1)ولی قدر مشترک همه آنها

ص :188


1- 1) بطوریکه درباره بیت امام ع آمده است که خانه او دانشگاهی اسلامی،بود که خواستاران علم و جویندگان حقیقت بسوی او حرکت میکردند و چهار هزار نفر بسوی مدرسه او پرواز نموده و مأوی گرفتند. و در کوفه شخصی 900 نفر را یافت که همگی می گفتند حدّثنی جعفر بن محمّد(به کتاب الامام الصادق ع و المذاهب الاربعه ج 1 ص 398 مراجعه شود.

بهره گیری از دریای علم امام صادق و موضع گیری آنان،با الهام از خط فکری تشیع با بیان قاطع آن پیشوای معصوم می باشد.

شعبه های حوزه علمیه امام صادق علیه السّلام

وجود اختلاف در احادیث نبوی و احادیث اهل البیت(بعلت لزوم تقیه)و راههای حل اختلاف که از ناحیه امام عرضه شده بود زمینه توسعه و بحث و تحقیق را در مسائل حدیثی و فقهی فراهم آورده بود و لذا در شهرهای عراق(همانند کوفه و بصره)خراسان(همانند نیشابور و سیستان)حجاز، یمن و شهر ری در میان راویان و علماء شیعه بحث و بررسی اخبار انجام میگرفت و همین جهت سبب شد که در این نواحی حوزه های فرعی برای تحقیق و پژوهش در احکام دینی و بررسی احادیث و جرح و تعدیل راویان آنها بوجود اید و فقه آل محمد صلّی الله علیه و آله و سلّم در گردش و حرکت درآید.

تربیت یافتگان حوزه علمیه امام صادق علیه السّلام

اشاره

گرچه شرح حال همه آنها برای ما ممکن نیست و با وضعیت کتاب حاضر نیز سازگار نمی باشد ولی چون آشنائی با شرح حال و کوششهای علمی آنها برای معرفی گستردگی و عمق و عظمت آن حوزه عظیم مفید بلکه ضروری می باشد لذا، بطور بسیار فشرده شرح مختصری از حیاة علمی و تبلیغی و تلاشهای تألیفی و مناظراتی عده ای از آنها را بیان می کنیم تا ضمن پرهیز از طولانی شدن بحث تا حدودی بمنظور از این بررسی و نگرش دست یابیم (1).

ص :189


1- 1) در این بررسی،از کتابهای معجم رجال الحدیث،قاموس الرجال،اعیان الشیعه،تهذیب المقال،تهذیب التهذیب،التقریب،تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام،الذریعه الی تصانیف الشیعه،الامام الصادق و المذاهب الاربعه و برخی دیگر از کتابهای رجال و حدیث بهره برده ایم.

ابان بن تغلب

از فقهای عالیمقدار و محدثین والامقام و لغویین کم نظیر است.از نظر عدالت و صداقت و وثاقت تا آن حد بمقامات عالیه رسیده که نه تنها دوستان را شیفته نموده بلکه مخالفین متعصب را هم به تعظیم واداشته است تا جائیکه ذهبی او را با کلمه(بسیار راستگو)توصیف کرده و دیگر بزرگان عامه او را با عنوان ثقه،صادق،صالح،صحیح الحدیث،مقبول الروایه ستوده اند و این نشان دهنده عظمت و جلالت قدر اوست.

در مسجد،حلقۀ درس داشت و از ناحیه امام باقر ع باو اظهار علاقه شده بود که در مسجد بنشیند و فتوی دهد.او شاگردان زیادی داشت و عده فراوانی از محدثین شیعه و سنی از او حدیث نقل کرده اند.

و اولین کسی است که در زمینۀ علم القرائه،معانی القرآن،غریب القرآن کتاب نوشته است و از پیشگامان علوم قران محسوب میشود و بعلاوه قرائة مخصوص بخود داشته است.

کتابهای متعددی در علوم قران و حدیث نوشته است و از پایه گذاران بحساب می آید.

خلاصه آنکه از چهره های کم نظیر تاریخ حوزه های علمیه و فقه و حدیث و علوم قرآن می باشد و از نظر پاکی و ایمان و صداقت از گلهای سرسبد اصحاب والامقام ائمه معصومین می باشد (1).

زرارة بن اعین

از درخشانترین چهره های حوزه علمیه امام صادق ع است و در تحصیل علوم گوناگون کوشش نموده و با عنوان قارئ فقیه،متکلم،شاعر،ادیب،توصیف شده است.

زراره با اینکه در چند علم وارد بود و مخصوصا"در علم کلام و عقائد استاد بزرگواری

ص :190


1- 1) بکتاب تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام و کتب رجال مراجعه شود.

بوده است که متکلمین شیعه شاگردان او بوده اند (1)ولی بااینحال، گستردگی دانش او در فقه و تسلط او بر احادیث و آشنائی او با احکام گوناگون فقهی سبب شهرت او به فقه و حدیث و تحت الشعاع قرار گرفتن دیگر علوم او گردیده است.

زراره آنچنان وجهه بزرگی داشت که جمیل بن دراج(که محضر و مجلس او، بسیار باشکوه بود)درباره اش می گوید:بخدا ما در اطراف زراره آنچنان بودیم که بچه ها در اطراف معلمشان هستند.

خدمت و تلاش او در راه احیاء مکتب اهل البیت ع تا جائی رسیده که امام صادق ع درباره اش فرموده است:هیچ کس را نمی یابیم که یاد ما را زنده کرده باشد و احادیث پدرم را احیاء نموده باشد جز زراره و ابا بصیر مرادی و.....

و همچنین امام صادق ع فرموده اند(اگر نبود زراره همانا می گفتم که احادیث پدرم از بین خواهد رفت)و با این بیان رسا نقش زراره را در حفظ آثار امام پنجم باقر العلوم علیه السّلام حیاتی میشمارند.

آنقدر زحمات طاقت فرسای او در راه نشر احادیث و جمع و تنظیم آنها موجب خشم دشمنان گردیده بود که بر علیه او توطئه ها می نمودند و بر او ضربه هائی وارد، می ساختند و مورد اتهام قرار می دادند ولی با حمایت های امام صادق علیه السلامو تمجیدهائی که از او می نمودند مقام او در میان شیعه بسیار بلند گردیده است،او تصنیف هائی دارد که از آن جمله است کتاب الاستطاعة و الجبر.

محمد بن السائب

از علماء بزرگ تفسیر است و کتاب بزرگی در تفسیر نوشته که در زمان او تفسیری طولانی تر از او نبوده است و او از مخصوصین به امام باقر ع و امام صادق است (2)

ص :191


1- 1) الامام الصادق و المذاهب الاربعه ج 1 ص 450
2- 2) تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام ص 325

عبد اللّه(عبید اللّه)بن علی بن شعبه الحلبی

از خاندان بزرگی از شیعه است و در میان آن خانواده بزرگترین شخصیت را دارا بوده است و کتاب بزرگی در فقه نوشت و بر امام صادق ع عرضه کرد و حضرت آنرا تصحیح نمودند و فرمودند اینها(عامه)در فقه مثل چنین کتابی ندارند.

ملاحظه می فرمائید این صحابی بزرگوار امام صادق،چقدر کتابش نفیس و ارزنده بوده است که امام صادق ع آنرا وجه امتیاز شیعه و سربلندی انان دانسته اند.

هشام بن محمد بن السائب الکلبی

از علماء مشهور و داناترین علماء در مورد تاریخ و نسب ها است و در مدت سه روز قران را حفظ نمود (1)او بعلت مرضی دچار فراموشی شد و بخدمت امام صادق ع رسید و حضرت کاسه ای به او دادند و نوشید،علم او بازگشت،و از ان حال فراموشی خارج گردید.

او از حفّاظ حدیث است و کتابهای فراوانی بیش از یکصد و پنجاه کتاب (2)نوشته است.

امام صادق ع باو عنایت خاصی داشتند و او را نزدیک خود می نشانیدند و با او با، چهرۀ باز صحبت می کردند.

لوط بن یحیی(ابو مخنف)

که بنظر نجاشی از اصحاب امام صادق ع است چهره ای درخشان و شخصیتی است مورد وثوق و اعتماد محدثین،و در میان اصحاب ائمه از ویژگی فراوانی تألیف کتاب برخوردار است.

در فهرست ابن الندیم بیش از چهل کتاب از نوشته های او یاد میکند و طبری در تألیف کتاب تاریخ کبیرش،عمدة از کتابهای این دانشمند گرانقدر بهره جسته است (3).

ص :192


1- 1) قاموس الرجال ج 9 ص 364 بنقل از تاریخ بغداد
2- 2) تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام ص 239
3- 3) تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام ص 236

محمد بن ابی عمیر

از چهره های بارز شیعه و از موثق ترین محدثین می باشد و محرم اسرار و مرجع بزرگان شیعه بوده است.در ورع و عبادت برترین چهره را داشت.

کتابهای فراوانی نوشته که با رقم 94 تعیین شده است (1)او بزندان خلفای بنی العباس گرفتار شد و خواهرش کتابهای او را دفن نمود که بدست ستمگران نیفتد ولی رطوبت زمین آنها را خراب نمود.

عده ای از بزرگان،او را از اصحاب امام علی بن موسی الرضا و جواد الائمه علیهما السّلام می دانند ولی صاحب کتاب تهذیب المقال در کتاب طبقاتشان(که مخطوط است)با دلائل خاصی ایشان را از اصحاب امام صادق علیه السّلام بشمار آورده اند.

محمد بن مسلم

در علم و دانش و اطاعت از دستورات الهی و شایستگی روحی به حدی بوده که او را بعنوان مثل برای این ارزشها یاد می کردند و به او مثل می زده اند و با عنوان افقه النّاس و اورع النّاس تعریف شده است.

از امام باقر علیه السّلام 30000(سی هزار)حدیث و از امام صادق ع 16000 حدیث نقل کرده است و کتابی دارد بنام الاربعماه مسئلة فی ابواب الحلال و الحرام.

او کسی است که امام صادق ع به عبد اللّه بن ابی یعفور اجازه دادند که مسائلی را که میخواهد،از او سئوال نماید و او یکی از اصحاب اجماع است.

ابو حمزة الثمالی

چهرۀ درخشان،در میان اصحاب ائمه است و از زمان امام علی بن الحسین ع تا زمان پیشوای هفتم امام کاظم،در محضر چهار امام بزرگوار کسب فیض نموده است.آنقدر عظمت علمی و تقوائی و معنوی دارد که نه تنها شیعیان او را بزرگ می شمارند بلکه پیشوایان عامه همانند ترمذی،ابن ماجه،نسائی،احادیث

ص :193


1- 1) معجم رجال الحدیث ج 14 ص 297

او را نقل می کنند و مورد اعتماد قرار می دهند و شهرة عمومی او در میان شیعه بوسیله دعای عظیم الشأن سحر ماه رمضان است که بدعای ابو حمزه ثمالی مشهور گردیده است.رضوان اللّه تعالی علیه

جابر الجعفی

از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهما السّلام است و از محدثین بزرگ میباشد و یکصد هزار حدیث از حفظ داشته است و در برابر اجتهاد ابی حنیفه که متکی به رای و قیاس بود،خطر بزرگی به شمار می رفت و لذا بر علیه او دشمنی فراوان می نمودند.

او کتابی در تفسیر دارد و شیخ طوسی یک اصل از اصول را باو نسبت داده است.

ابو بصیر مرادی

او نامش لیث بن البختری است و امام باقر بشارت بهشت باو داده اند و امام صادق ع درباره او و سه نفر دیگر فرمود:بشارت ده خشوع دارندگان را به بهشت برید بن معویه عجلی و ابو بصیر لیث بن البختری المرادی و محمد بن مسلم و زراره،چهار نفری که نجیبند و امناء خدا بر حلال و حرام اویند،اگر نبودند اینها آثار نبوت قطع می شد و کهنه می گشت.

ابو بصیر از فقهاء بزرگ و از اصحاب اجماع است.

عبد الملک بن اعین

از چهره های شگفتی آفرین می باشد زیرا با آنکه از چهره ها و شخصیت های بسیار محکم در تشیع بوده تا جائیکه ابو داود درباره اش می گوید:هو من اعتی الشّیعه(یعنی او از سرکش ترین شیعه ها است)و دیگری از عامه درباره او با کمال وقاهت میگوید....اینها سه برادرند عبد الملک و زراره و حمران که همه آنها رافضی هستند و خبیث ترین!!آنها در گفتار عبد الملک است (1)ولی با اینحال،عامه و بزرگانشان حدیث او را مورد اعتماد قرار داده اند و درباره اش با

ص :194


1- 1) تهذیب التهذیب ابن حجر عسقلانی ج 6 ص 385 و 366

کلمه(بسیار راستگو)اظهارنظر کرده اند (1)

و حتی بخاری و مسلم و ابو داود و ترمذی و ابن ماجه و نسائی حدیث از او نقل کرده اند آری بسیار عجیب است کسی را که از نظر داشتن تشیع دشمن میداشته اند،در برابر ایمان و صداقت و درستی او تعظیم کنند و حدیثش را نقل کنند و بسیار راستگویش بخوانند.

او از حفاظ حدیث و در پیشگاه امام صادق ع از مقام خاصی برخوردار بود و در وقت وفاتش امام درباره اش دعا فرمودند.

هشام بن الحکم

او قبل از آنکه بمحضر امام صادق و شاگردی آنحضرت مفتخر گردد راه و عقیده غیرصحیحی داشت ولی با ارشاد امام صادق ع براه حق هدایت گردید و از چهره های درخشان و بااخلاص و قوی الایمان گردید.

در فلسفه و کلام از قهرمانان بزرگ و در علم فقه،تفسیر،عرفان،حدیث چهره ای تابناک بود و ابن الندیم در کتاب الفهرست،25 کتاب از تألیفات او ذکر کرده است (2)

او اولین کسی است که در علم اصول کتاب نوشته و پیشگام در تألیف اصولی بشمار می آید (3)

عظمت علمی و فکری او با قدرت مناظره و جدل همراه بود و لذا مخالفین و دشمنان را به گفته هائی واداشته که پرده از یک نبوغ فوق العاده عظیم برمیدارد.مثلا" هارون الرشید درباره اش میگوید:زبان هشام در دل مردم بیش از هزار شمشیر اثر می گذارد.

ملاحظه نمائید که قدرت مناظره و مباحثۀ هشام چگونه هارون الرشید را بوحشت انداخته و میگوید:هزار شمشیر برّان نمیتواند باندازۀ زبان هشام دلها را بشکافد و در عمق آنها جای بگیرد.

هشام،قدرت فکری و علم فراوان خود را در خدمت اهل البیت ع بکار میگرفت

ص :195


1- 1) التقریب ابن حجر عسقلانی ص 249
2- 2) الامام الصادق و المذاهب الاربعه بنقل از ابن الندیم
3- 3) تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام ص 310

و در دفاع از تشیع با کمال صراحت و قاطعیت می گفت و بحث میکرد تا جائیکه امام صادق ع باو فرمود(یا هشام لا زلت مؤیّدأ بروح القدس)هشام نه تنها عالمی بزرگ بلکه معلمی نیرومند بود که عده زیادی را فیض بخشیده و بحقائق دینی آشنا ساخته است و آنها از او حدیث نقل می نمایند.و ما برای اینکه از برنامه کتاب(که بنا گذاشته ایم فشرده باشد)خارج نشویم از این اعجوبۀ روزگار و مدافع صمیمی تشیع و ولایت،بهمین مقدار شرح حال بسنده می کنیم و در میگذریم.

مؤمن الطاق

محمد بن علی بن النعمان البجلی مشهور به مؤمن الطاق که دشمنان اهل البیت او را به شیطان الطاق ملقب نموده بودند و گفته شده که این نام گذاری از جانب ابو حنیفه انجام گرفته در هنگامی که مؤمن الطاق در یک مناظره، با خوارج،بر انها پیروز گردید و ابو حنیفه او را به شیطان الطاق نامید.

او مردی فصیح و بلیغ و نیرومند در مجادله بود و در علم کلام و عقائد دارای حذاقت، و مهارت بود و از حاضرجوابی خود در بحث های اعتقادی بهره می جست.

او با اینکه شغل تجارت داشت ولی با نبوغی که خدا باو عنایت کرده بود به کسب علوم پرداخت و در علم فقه،کلام،حدیث،شعر به مقام بلندی رسید تا جائیکه او را کثیرالعلم خوانده اند.

علم و نبوغ خود را که می توانست در خدمت حکومت و خلفای حاکم بر جامعه قرار، دهد آزاد نگهداشت و در خدمت حق و حقیقت بکار گرفت و در حمایت از مکتب اهل البیت با صراحت و قاطعیت تلاش نمود و در این راه آزارهای فراوان دید.

او کتابهای متعددی نوشته است با این تفصیل:

1-کتاب الامامه

2-کتاب المعرفه

3-کتاب الرد علی المعتزله فی امامة المفضول

4-کتاب فی امر طلحه و الزبیر و عائشه

5-کتاب اثبات الوصیه

6-کتاب افعل و لا تفعل

7-کتاب المناظره مع ابی حنیفه

ص :196

جابر بن حیان

او همانست که بعلم کیمیا(شیمی)شهرت جهانی دارد و آزمایشهای فراوانی در زمینه کیمیا داشته و به مطالب زیادی در ضمن این آزمایشها دست، یافته است و اثار او در این علم فراوان است تا جائی که 500 رساله در علم کیمیا(شیمی)تألیف نموده است و بعضی از آثار او به همه زبانهای مشهور دنیا ترجمه گردیده و مورد استفاده دانشمندان شیمی قرار گرفته است.

جابر بن حیان گرچه شهرت جهانی به شیمی دارد ولی در علوم گوناگون وارد بوده و چنانچه ابن الندیم می گوید کتابهائی درباره آنها نوشته است.

چهره تابناک جابر بن حیان در حوزه علمی امام صادق ع و مطالبی که در زمینه شیمی از امام صادق ع فراگرفته است و بنام پدر شیمی نامیده شده،سندی بزرگ بر گستردگی حوزۀ علمی امام و افتخاری عظیم برای جهان تشیع است.

فضیل بن یسار

از مردان بسیار شایسته و از فقهاء و محدثین عالیمقدار و از اصحاب اجماع می باشد.دو پسر او بنام قاسم و علاء و نوه او بنام محمد بن قاسم همه از بزرگان و موثقین اصحاب بوده اند.

جمیل بن دراج

یکی از اصحاب اجماع و از فقهاء و زهاد و عباد بوده و فراوان نقل حدیث مینموده است و شاگردان و راویان متعددی از محضر او استفاده می نموده اند.

او کتابهای متعددی نوشته و از جمله،یکی از اصول اربعمأه از نوشته های اوست.

و در یک کلام،علم و تقوی و عمل صالح را در حد بسیار ارزنده و بالائی در وجود خود جمع نموده است.

حمران بن اعین

از دانشمندان بزرگ و عالم به علوم قرآن،فقه،لغت،نحو،کلام بود

ص :197

و امام باقر ع درباره اش فرموده اند:حمران از مؤمنین راستین است و هرگز از راه حق برنمی گردد و این تعبیر امام یک خبر غیبی درباره ایمان غیرقابل زوال- حمران می باشد.

ابان بن عثمان

از فقهاء بزرگوار و از اصحاب امام صادق علیه السّلام است،جزء مؤلفین کتب و صاحب یکی از اصول اربعماه می باشد.او علاوه بر اینها شاگردانی داشته که از او نقل حدیث می نمایند و ضمنا"از اصحاب اجماع نیز می باشد.

برید بن معاویه عجلی بجلی

از فقهاء بزرگوار و از حاملین حدیث و از گروه شش نفری است که دربارۀ انها با کلمه افقه النّاس تعریف شده و همچنین روایات متعددی در مدح و ستایش او رسیده است.

او از چهره های درخشانی است که در نشر مکتب اهل البیت علیهم السّلام گام های بلندی برداشته و یکی از کسانی است که امام صادق ع درباره انها فرمود محبوبترین مردم نزد من هستند.

امام صادق علیه السّلام او را از امناء الهی در حلال و حرام خدا شمرده اند.

و او از نویسندگان و مؤلفین کتب،در میان اصحاب امام صادق ع است.

بکیر بن اعین

برادر زراره و از شایستگان خاندان عظیم القدر آل اعین است و در خدمت امام باقر و امام صادق علیهما السّلام به کسب فیض نائل گشته است.

امام صادق ع در هنگام وفات او فرمودند که خداوند او را بین رسول اللّه ص و امیر- المؤمنین ع فرود اورد.

حمزه بن الطیار

از دانشمندان فقه و کلام است و بحث های زیادی با دشمنان اهل البیت، داشته و از طرف ائمه مورد ستایش قرار گرفته است.

ص :198

سایر اصحاب امام صادق ع

ما با ذکر نمونه ای از شاگردان حوزه علمیه امام صادق ع مقداری باعمق و گستردگی و عظمت حوزه امام آشنا شدیم ولی هنوز چهره های بارز و باعظمتی هستند که شایسته است به علم و دانش و کتابها و آثارشان اشاره نمائیم.همانند حماد بن عثمان،حماد بن عیسی،هشام بن سالم جوالیقی،حسین بن نعیم صحاف،عمار ساباطی،حسن بن جعفر(نوه امام مجتبی ع)عبید بن زراره،صفوان بن مهران،عبد اللّه بن بکیر،حسین بن عثمان بن شریک عامری،علی بن یقطین و.....

ولی بمنظور جلوگیری از طولانی شدن کتاب بهمین مقدار اکتفا می نمائیم.

او«امام صادق علیه السلام»توجه کامل به دانشهای عصر خود داشت و در حقیقه،او اوّل کسی است که مدرسه های مشهور فلسفی را پایه گذاری نمود و نه تنها فقهاء و پایه گذاران مذاهب فقهی، در محضرش حاضر می شدند،بلکه از دورترین نقاط،طالبان فلسفۀ متفلسفان بمحضرش می شتافتند.

سیّد میر علی هندی

ص :199

امام صادق علیه السّلام از زبان مخالفین اسلام و بزرگان عامه

منصور دوانیقی

همانا جعفر از کسانی بود که خدا درباره آنها فرموده (ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتٰابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنٰا مِنْ عِبٰادِنٰا) او از کسانی بود که خدا انها را برگزیده و از پیشگامان در کار نیکو بود.

مالک بن انس(پیشوای مالکی ها)

هیچ چشمی ندیده است و هیچ گوشی نشنیده است و بقلب کسی خطور نکرده است بهتر از جعفر بن محمد الصادق،از نظر علم و عبادت و پرهیزکاری.

ابن ابی العوجاء

این بشر نیست،اگر در دنیا موجودی روحانی باشد که هرگاه بخواهد بصورت جسم دراید و هرگاه بخواهد بصورت روح درآید پس او همینست و اشاره کرد به امام صادق علیه السلام.

شهرستانی(صاحب کتاب ملل و نحل)

جعفر بن محمد الصادق،مردیست صاحب علم فراوان و ادب کامل و حکمة و زهد در دنیا و پرهیز کامل از خواسته های نفسانی،مدتی در مدینه اقامت جست و شیعیانی که بسویش میامدند فائده میرسانید و بدوستانش اسرار علوم را میبخشید و سپس وارد عراق شد و مدتی در آنجا اقامت جست،هرگز گرد خلافت و امامت نگشت و با کسی در خلافت نجنگید زیرا کسی که در دریای معرفت و شناخت غرق شده است،هرگز در شطّ،قرار نخواهد گرفت و کسیکه به بلندی حقیقت رسیده، از فرو افتادن هراسی ندارد.

محمد بن طلحه شافعی

جعفر بن محمد ع از علماء اهل البیت و بزرگان آنها است.او دارای علم فراوان و عبادتی بسیار و دعاهائی پی درپی و زهدی روشن و تلاوتی زیاد است.

از دریای قرآن گوهرها استخراج مینماید و شگفتی های آنرا بدست می آورد...

ص :200

دیدار او انسانرا بیاد قیامت میاندازد و شنیدن سخنان او موجب زاهد شدن در، دنیا می باشد و پیروی از رهنمودهای او انسانی را به بهشت میرساند.....

گروهی از بزرگان و شخصیت های امت از او بهره علمی برده اند و باین بهره گیری افتخار نموده اند،همانند یحیی بن سعید انصاری،ابن جریح و مالک بن انس(آنگاه بدنبال این اسم ها نامهای دیگری را ذکر می کند از بزرگان عامه که، شاگردی امام را نموده اند)

عبد الرحمن بن محمد الحنفی البسطامی

جعفر بن محمد،که علماء بر در خانه اش ازدحام نمودند و برگزیدگان،از چراغدان انوار او نور گرفتند،او در هفت سالگی زبان به بیان اسرار و مشکلات علوم می گشود و علوم حقیقت را بیان می داشت.

ابو بحر جاحظ

جعفر بن محمد کسی است که علم و فقه او دنیا را پر کرده است.

ابو حنیفه

لو لا السّنتان لهلک النّعمان(اگر دو سال بهره گیری من از امام صادق ع نبود همانا هلاک می شدم).

ما رایت افقه من جعفر بن محمّد(از جعفر بن محمد هیچ کس را فقیه تر ندیدم)

السید میر علی هندی

او توجه کامل بدانشهای عصر خود داشت و در حقیقت او اول کسی است که مدرسه های مشهور فلسفی را پایه گذاری کرد و نه تنها فقها و پایه گذاران مذاهب فقهی،در محضرش حاضر می شدند،بلکه از دورترین نقاط،طالبان فلسفه و متفلسفان،به محضرش می شتافتند.

احمد امین

امام جعفر از بزرگترین شخصیت ها،در زمان خود و بعد از زمان خود بود.

ص :201

عبد العزیز سید الاهل

جعفر بن محمد پیشوائی بود که افتخاری برای همه مسلمین است و هرگز این افتخار از بین نخواهد رفت تا قیام قیامت برای هرروز و دوره ای فریادی رسا دارد به زهاد زهد میاموزد و به دانشمندان علم می بخشد و پریشان روحیه ها را، هدایت می کند و درماندگان گرفتار را شجاعت می بخشد.

بنیان ستم را خراب می نماید و سرای عدالت را بنا می نهد و به همه مسلمین ندا میدهد که،ای مسلمین همه بیائید و اجتماع کنید(و تفرق را بکناری بنهید)

سید محمد صادق نشأه،استاد دانشکده آداب در الازهر مصر

خانه جعفر الصادق مثل دانشگاهی بود که همیشه بوسیله علماء بزرگ در، فن حدیث،تفسیر،حکمت،کلام اراسته می شد،اغلب اوقات دو هزار نفر و گاهی چهار هزار نفر از علماء مشهور در درس او حاضر میشدند،شاگردان او از حدیثها و درسهای او کتابهائی تألیف نمودند که بمنزله دائره المعارفی است، برای مذهب شیعی جعفری.

و اینها تنها نمونه ای بود،از کلمات بزرگان عامه و دیگر مخالفین در تمجید از مقام منیع و مقدس امام صادق ع،محور بزرگترین حوزه های علمی جهان اسلام.

جعفر بن محمد پیشوائی بود که افتخاری برای مسلمین است و هرگز این افتخار از بین نخواهد رفت تا قیام قیامت، برای هرروز و دوره ای فریادی رسا دارد،به زهّاد زهد می آموزد و به دانشمندان علم می بخشد و پریشان روحیه ها را هدایت می کند و درماندگان گرفتار را شجاعت می بخشد...

عبد العزیز سیّد الأهل

ص :202

حوزۀ علمی امام کاظم علیه السّلام

اشاره

برای آشنائی با خدمات علمی و تلاشهای امام هفتم علیه السّلام و چگونگی آنها،در ابتدا توجهی اجمالی به شرائط و ویژگیهای دوران امامت آنحضرت نموده و سپس نمونه ای از آثار علمی و شاگردان آنحضرت و ستایش هائیکه دیگران دربارۀ آن امام معصوم و عالم نموده اند،را نقل مینمائیم.

شرائط اجتماعی ویژگیهای دوران امام کاظم علیه السّلام

بررسی اوضاع حکومت عباسی و قیام هائیکه بر علیه آن انجام شده و موقعیت سیاسی-اجتماعی مسلمین در آن دوران حساس از تاریخ اسلام و تشیع،و خصوصیات دوران امامت امام کاظم علیه السلامفرصتی زیاد و تلاشی گسترده می طلبد که بعلت پرهیز از طولانی شدن بررسی و بحث دربارۀ حوزه های علمیه،به سرفصلها اکتفا نموده و کلیاتی از آن اوضاع و موقعیت ها را یاد مینمائیم بدینترتیب:

1-دوران امامت حضرت،همزمان با حکومت چهار خلیفۀ عباسی یعنی:منصور دوانیقی،مهدی عباسی،موسی بن المهدی(هادی عباسی)و هارون- الرشید بوده است.

2-در آن زمان،استبداد شدیدی حکومت می کرد و خودکامگی،در اوج خود بود و یک بلیّۀ عمومی بشمار می رفت.تا جائیکه،وقتی عبد الرحمن بن زیاد آفریقائی می خواست با منصور دوانیقی ملاقات کند ولی یکماه معطل شد و پس از آن،به دیدار منصور رسید،منصور دوانیقی از او پرسید انگیزۀ تو برای ملاقات با من چیست؟گفت آمدم که تو را از ستم هائی که در شهرهای ما روا داشته می شود خبردار کنم،ولی دریافتم که ظلم و ستم،از خانۀ تو خارج میشود و گمان میکردم که کارهای زشت و ظلم های فراوانی که می دیدم برای این است که فاصلۀ شهرها با تو زیاد است ولی اکنون دریافتم که هرچه فاصله کمتر می شود،ظلم و فساد بیشتر است...

منصور دوانیقی دستور اخراج او را صادر کرد،ولی او در نوبتی دیگر مجددا به نزد منصور آمد و منصور از او سئوال کرد که،آیا حکومت من در مقایسۀ با حکومت

ص :203

بنی امیه چگونه است؟گفت هیچ ستمی را در حکومت آنان ندیدم جز آنکه همانند آنرا در حکومت و قدرت تو مشاهده کردم.... (1)

و اینگونه بود حکومتی که ادعا میکرد برای برطرف کردن ظلم بنی امیه بر سر کار آمده است ولی تا به این حد از ظلم و ستم رسیده بود.

3-علماء و سادات علوی مورد شدیدترین خصومت ها و کینه توزیهای خلفاء عباسی بودند تا جائیکه هارون با قساوت تمام گفت:بخدا قسم آنها(علویین)را می کشم و شیعیان آنها را به قتل می رسانم (2).

آری عباسیان،گویا دشمنی بالاتر از فرزندان رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم نمی شناختند که بطور شگفتی آفرین آنها را می کشتند،زندانی میکردند و یا از خانه و زندگیشان آواره می نمودند.

چه بسیار از سادات که در علم و عبادت و زهد و تقوی نمونه بودند و بدست جلادان عباسی به شهادت رسیدند و چه فراوان بودند،ذریه های رسول خدا که بصورت دسته جمعی در زندانها گرفتار گشتند و در نهایت،شربت شهادت نوشیدند.

4-حکومت عباسی نه تنها به ظلم و ستم روی آورده بود،بلکه در عیش ونوش و اسراف و تبذیر و ولخرجی،غوغا می کرد و چه بسیار بودجه ها،که صرف مجالس شب نشینی و آوازه خوانی می گشت و چه بسیار مخارج سنگینی که برای مهمانیهای گسترده و خلاف اسلام،در نظر گرفته میشد (3).

5-حکومت عباسی از ارزشهای دینی و وابستگی به رسول اللّه صلّی الله علیه و آله و سلّم دم میزد و به علماء و فقهاء دینی توجه مینمود و خلفاء عباسی سعی میکردند که کارهای خود را در نظر مردم اعتبار دینی ببخشند و بدین منظور و باتوجه به سیاست مستبدانۀ خود برای کسب قدرت،از دانشمندانی ترویج میکردند که بسیاری از عقاید باطله و فتواهای خلاف حق را در جامعۀ اسلامی مطرح میساختند و بنام

ص :204


1- 1) -حیاة الامام موسی بن جعفر علیه السلامج 1 صفحه 426
2- 2) -حیاة الامام موسی بن جعفر علیه السلامج 2 صفحۀ 74
3- 3) -به کتاب ارزشمند حیاة الامام موسی بن جعفر علیه السلامج 1 و 2 مراجعه شود

دین و اسلام چه بسیار بدعتها و گمراهیها که دامنگیر ملت اسلام گردید.

6-مجموعۀ این شرائط،کار را بر امام موسی کاظم علیه السلامسخت کرده بود و ارتباط شیعیان و علماء و دانشمندان،با آن حضرت با مشکلات زیادی همراه بود و لذا در اولین روزهای امامت آنحضرت،شیعیان برای شناختن امام خود،با خطرهای جدی در حد مرگ و کشته شدن مواجه بودند ولی با کمال صداقت و ایمان و شجاعت راه خود را شناختند،و با امام خود ارتباطات لازم را برقرار ساختند.

نقطۀ قوت

ولی با این حال،نقطۀ قوت بسیار عظیمی برای دوران امامت انحضرت وجود داشت که آن،وجود حوزۀ علمیۀ گسترده و غنی امام صادق بود و آنهمه علمای برجسته و عظیم الشأن که در محضر امام صادق علیه السلامتربیت یافته بودند و براستی با مکتب اهل البیت علیهم السّلام اشنائی داشتند و از نظر برنامه های تاکتیکی کاملا"اگاه و آزموده بودند و روشهای تقیه را از درسهای امام صادق علیه السلام و نیز در مقام عمل،دریافته بودند،همه نقطۀ قوت آن دوره بودند زیرا امام علیه السلامباوجود چنین یارانی می توانستند تلاشهای خود را به ثمر برسانند و بصورت تقیه ای حوزه ای پربار و پرثمر بوجود آورند که تا امروز ثمرات آن را در تاریخ تشیع و مراکز علمی شیعه می یابیم.

امام کاظم علیه السّلام در آن محیط خفقان و دوران وحشتناک که هرنوع خطر جانی را بدنبال داشت با استفاده از لیاقت و آزمودگی اصحاب برجستۀ پدر بزرگوار خود،حرکت علمی حوزۀ امام صادق علیه السلامرا تداوم بخشیدند و در زمینۀ علوم گوناگون به تعلیم و راهنمائی و تربیت شاگردان پرداختند و با مبارزه ای- خستگی ناپذیر،حوزۀ علمی بابرکت و پربار خود را که تداوم حوزۀ امام صادق علیه السلام بود همراه با تقیه،زعامت و هدایت نمودند.

آثار علمی امام کاظم علیه السّلام

اشاره

کوششهای علمی امام کاظم علیه السّلام که به صورتی گسترده ولی با

ص :205

روشهای خاص(مناسب با شرائط آن دورۀ خفقانی)انجام می گرفت را میتوان به چند بخش تقسیم نمود بدین صورت:

1-دفاع از عقائد حقه و مبارزه با اندیشه های باطل

حکومت عباسی و عالم های وابسته و دانشمندان ملحد و منحرف،افکار غلط و دور از حقیقتی را در جامعۀ اسلامی مطرح ساخته بودند که هرکدام،به نوعی ضدیت با اسلام و انحراف از فرآورده های قرآنی داشت و بدعت در عقائد اسلامی محسوب می گشت و امام هفتم علیه السلامبیانات جالب و درسهای خود را در رد این عقاید مطرح میساختند و با دلائل روشن و قوی به مقابله با آن- اندیشه های فاسد برمی خاستند که نمونۀ این بخش،گفتار امام علیه السّلام در رد و ابطال اندیشۀ حرکت کردن خدا،اعتقاد به جسمانیت پروردگار، اعتقاد به جبر،و نیز سخنان امام در تفسیر علم الهی،ارداة اللّه،مشیة اللّه ارادۀ تکوینی و تشریعی،مسئلۀ بداء،ایمان به اللّه و.....می باشد

2-رسالۀ مفصل امام علیه السّلام دربارۀ عقل

امام کاظم علیه السلامدربارۀ عقل و فضیلت آن و آثار و برکاتی که برای انسان در بردارد،رسالۀ مفصلی نوشته اند که از مهمترین ثروت های علمی است که به وسیلۀ خاندان وحی در اختیار بشر حقیقت طلب قرار گرفته است و آنقدر از نظر محتوی،اعجاب انگیز است که فیلسوف بزرگ اسلام،صدر الدین شیرازی (ملاصدرا)را به ستایش و تحسین واداشته است و او را بر شرح نمودن این رساله تشویق نموده است.

ملاصدرا در تقریظی که بر این رساله نوشته،بیان می نماید که:

این حدیث مشتمل است بر بیان حقیقت عقل به معنی یاد شده(که مرتبۀ چهارم از عقول چهارگانه ای است که در علم النفس بیان شده است)و در برگیرندۀ معظم صفات و خواص و شایستگی های آن است.این حدیث،معارف ارزشمند قرآنی و مقاصد ارجمند الهی را دربر دارد و نظیر این مطالب در بسیاری از کتابهای عرفاء یافت نشده است و در پژوهش های علماء صاحب نظر و دقیق الفکر

ص :206

شبیه چنین مطالبی سابقه ندارد جز در آن موارد که مطلبی از یکی از ائمۀ اطهار و یا از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم نقل شده باشد.

این حدیث،مشتمل است بر خطاب هایی(به هشام)که در هرکدام از آنها باب بزرگی از علم گشوده شده است و بعضی دربارۀ علوم الهی و بعضی دیگر دربارۀ آسمان و جهان و بخشی دربارۀ علم فلکیات و بخشی دیگر دربارۀ پیدایش ها و زایش ها و نیز برخی دربارۀ علم النفس و برخی دیگر دربارۀ تهذیب اخلاق و تطهیر نفوس از رذائل نفسانی،مقداری دربارۀ سیاست های اجتماعی،مقداری دیگر در موعظه ها و نصیحت ها،شمه ای در علم زهد و مذمت دنیا و شمه ای دیگر دربارۀ معاد و بازگشت بسوی خدا،فرازهایی دربارۀ مذمت کافران و جاهلان و سوء عاقبت آنها و نیز دگرگونی آنها و تغییرشان بحالت چهارپایان،که بینائی و شنوائی و گویائی خود را از دست داده اند چون تعقل ندارند....

بلی،فیلسوف بزرگ،ملاصدرای شیرازی به درستی قضاوت کرده است زیرا او کتابها و نوشته های گوناگون را مطالعه و بررسی کرده،گفته ها و خطابه های مختلفی را تجزیه و تحلیل کرده،اندیشه ها و افکار بزرگترین اندیشمندان بشری (اعم از اسلامی و غیراسلامی)را مطالعه نموده،و پس از آن:حکم کرده که مطالب و فرآورده های این حدیث شریف،بی همتا و بی نظیر است و در تلاشهای علمی و کوششهای فکری چهره های بزرگ اندیشه و تحقیق،نظیر آن یافت نشده است.

و چنین رساله ای است که می تواند شخصیت برجسته و والائی همانند هشام بن حکم(شاگرد ممتاز امام صادق ع)را به محضر امام کاظم جذب کند و او را از یاران آنحضرت قرار دهد.

3-روایات و احادیث امام علیه السّلام ،حامل علوم گوناگون

شاگردان و یاران امام کاظم بدنبال سؤالهای حضوری یا کتبی و در فرصتهای گوناگون،حقایق ارزشمندی را از آن حضرت دریافت میکردند و ضبط مینمودند و

ص :207

بعنوان حدیث،برای آیندگان به یادگار می گذاشتند،که از سرمایه های علمی، بحساب می آید،این مطالب که در ضمن احادیث و اخبار اهل البیت علیهم السّلام بدست ما رسیده،دربارۀ موضوعات گوناگون و در زمینه علوم مختلفی همانند حکمت، کلام،فقه،تفسیر،اخلاق،تربیت(آنهم در بخشهای گوناگون)،قواعد و احکام اجتماعی و....می باشد و دلیلی روشن،بر گسترش و وسعت میدان فعالیت علمی در محضر امام موسی کاظم علیه السّلام می باشد و همین گفته ها و حکمت ها و دانش ها بوده که در آن شرائط سخت و خفقانی،طالبین علم و ادراک حقیقت را به محضر امام علیه السلامسوق میداده و آنها را به کسب فیض(با تمام خطراتی که بدنبال داشته)وادار مینموده است.

4-مناظرات و احتجاجات

امام هفتم علیه السلامدر پیکارهای علمی و درگیریهای سخت اعتقادی و سیاسی، گام نهادند که برخی،در برابر علماء یهود و نصاری و برخی دیگر در برابر علماء عامه و نیز مواردی دربارۀ شخصیت های برجستۀ سیاسی و قدرتمند و حاکم بوده است.این مناظره ها و پیکارهای علمی و اعتقادی و سیاسی که در زمینه های مختلف و در موارد گوناگون و در برابر چهره ها و شخصیت های مختلفی انجام گرفته است و همه به پیروزی حضرت و خضوع و انقیاد طرف مقابل انجامیده و چه بسا او را به تغییر مسیر اعتقادی و پذیرش اسلام واداشته است،نشانه ای بزرگ بر علم امام کاظم علیه السلامو سندی گویا بر تلاشهای علمی آنحضرت برای ترویج دین و مکتب اهل البیت،می باشد،از مناظرات جالب امام یکی با نفیع انصاری است که پس از شکست خوردن او در مناظره با آن حضرت،از شدت خجالت راه خود را نمیدید و دیگری با ابو یوسف،فقیه و دانشمند دربار هارون الرشید است که پس از گفتگوی مختصری و شکست ابو یوسف،خجالت و شرمندگی در قیافه اش ظاهر شد و گفت او مرا با سنگی زد که کله ام را از مغز شکافت،و نیز مناظره ای است که با هارون الرشید نمودند،در مسائل سیاسی آنروز و آنچنان شگفت آفرین بود که هارون الرشید را به تغییر حالت روحی و دگرگونی روانی واداشت،و همچنین

ص :208

مناظرۀ بسیار زیبائی بود که با بریهه (1)داشتند و او را به مسلمانی سوق دادند و او اسلام اختیار کرد و نیز مناظرۀ امام کاظم(در دوران کودکی آنحضرت) با علماء یهود که باسلام آوردن آنها انجامید (2).

5-دعاهای امام هفتم علیه السّلام

دعاهای زیادی از امام هفتم علیه السلام(که در عبادت و پرستش خداوند، برترین چهرۀ زمان خویش را داشته اند)نقل شده که نه تنها می تواند وسیله ای مقدس در اختیار جویندگان راه ارتباط با خدا باشد،بلکه دریائی از معارف حقۀ الهیه است و در بحث های علمی و اعتقادی می تواند مستندی قطعی بحساب آید.این دعاها،باتوجه به فصاحت و بلاغتی که دارد،میتواند انسان را در مهالک و شدائد و صحنه های گوناگون زندگی،با یک کشش طبیعی بسوی خدای بزرگ جذب کند و او را از پرتگاه یأس و ناامیدی به جایگاه امن رجاء و توکل،سوق دهد.

6-موعظه ها و نصایح

باتوجه به نیاز انسانها عموما"و شیعیان و یاران امام خصوصا"،نصیحت ها

ص :209


1- 1) بریهه یکی از علماء بزرگ نصرانی بود که برای آشنائی با حق،یا جمیع فرق اسلامی ملاقات نمود و احتجاج کرد و به هدف خود نرسید،تا اینکه بهمراهی یکصد نفر از علماء نصاری،با هشام بن الحکم ملاقات کرد و مهمترین مسائل اعتقادی را به بحث گذاشت و هشام جواب او را داد،پس از آن بمنظور ملاقات با امام صادق علیه السلامحرکت کردند ولی قبل از آن،با امام کاظم علیه السلامملاقات نمودند و در آن دیدار،امام کاظم علیه السّلام با او به صحبت پرداختند و فصل هایی از انجیل را برای او با ترتیل خواندند و او ایمان آورد و اعلام کرد که اسلام بر حق است و امام از شجرۀ نبوت،و بامام عرضکرد پنجاه سال است که تو یا مثل توئی را می طلبم..... ...(به کتاب حیاة الامام موسی بن جعفر ع ج 1 ص 271 مراجعه شود).
2- 2) مناظرات امام کاظم ع در کتابهای بحار الانوار،اعیان الشیعه،احتجاج طبرسی،تحف العقول و دیگر کتب حدیث و روایت و نیز شرح حالات امام هفتم ع آمده است.

و موعظه های بسیار رسا و باخلوص،از زبان امام شنیده شده که علاجی برای دلهای گرفتار و شفائی برای قلبهای بیمار،و راه نجاتی برای گرفتاران در چنگال هوی و هوس،می باشد و از بهترین یادگارهای امام هفتم بشمار می رود.

این موعظه ها و پندها در زمینه های گوناگون از قبیل:صبر،سکوت،عفو پرهیز از تنبلی و کسالت،میانه روی در زندگی،تفقه در دین و...می باشد و سرمایه ای بزرگ برای عهده داران امور تربیتی و اخلاقی بشمار میرود و از میراث های پرقیمتی است که امام هفتم ع بجای نهاده اند.

در پایان این بخش مناسب میبینم که حدیثی را از آنحضرت در تقسیم ساعات شبانه روز نقل کنم که حسن ختامی باشد برای این فصل.

اجتهدوا فی ان یکون زمانکم اربع ساعات،ساعة لمناجات اللّه و ساعة لامر المعاش و ساعة لمعاشرة الاخوان و الثّقات الذّین یعرّفونکم عیوبکم و یخلصون لکم فی الباطن و ساعة تخلون فیها للذّاتکم فی غیر محرّم و بهذه السّاعة تقدرون علی الثّلاثة ساعات....

یعنی:تلاش کنید که اوقات شما چهار ساعت(بخش)باشد،یک بخش برای مناجاة با خدا و یک بخش برای کار زندگانی و معاش و یک بخش هم برای معاشرت و آمیزش با برادران و مردمان مورد اعتماد،که عیوب شما را به شما می فهمانند و در دل نسبت به شما خلوص دارند و بخشی از وقت شما برای لذت بردن از راه غیرحرام باشد و بوسیله همین قسمت می توانید توانائی پیدا کنید برای آن سه بخش دیگر(و این قسمت مربوط به تفریح حلال و درک لذائذ مشروع است که شما را برای انجام کوششهای عبادی و اقتصادی و اجتماعی آماده میسازد).

کوششهای علمی امام علیه السّلام در زندان

بخش مهمی از عمر مبارک امام کاظم علیه السّلام در زندان ستمگران عباسی سپری گردید و جامعۀ اسلامی و شیعیان علاقمند به مکتب اهل البیت،از آثار و برکات علمی و تربیتی آنحضرت تا حدود زیادی محروم گشتند ولی با این حال

ص :210

کوششهای علمی امام به شکل بسیار شگفتی ادامه یافت چنانچه روایت شده است که موسی بن ابراهیم مروزی،با امام ع در زندان ارتباط داشت و احادیثی را از آن حضرت شنید که آنها را در کتابی جمع آوری نمود (1)و این کتاب،به نام مسند الامام موسی بن جعفر ع نامیده شده و نسخه ای از آن در کتابخانه عظیم (ظاهریه)در دمشق موجود می باشد (2).

و همچنین ابو یوسف و محمد حسن شیبانی(دو مصاحب ابو حنیفه)در زندان ،به ملاقات امام ع آمدند برای آنکه علم حضرت را بیازمایند و در مسائل مهمه با امام بحث کنند و اندازه قدرت علمی امام ع را بشناسند،و در همان هنگام مأمور زندان بحضور امام آمد و عرضه داشت که نوبت مأموریت من تمام شده و قصد رفتن دارم،اگر کاری دارید یا چیزی میخواهید بگوئید تا در نوبت بعد که میآیم برای شما بیاورم،امام ع فرمودند حاجتی ندارم،پس از آن مأمور زندان رفت و امام رو به سوی ابو یوسف و رفیقش کردند و فرمودند من تعجب میکنم از این مرد که به من می گوید چیزی از او بخواهم که فردا برایم بیاورد و حال آنکه او امشب میمیرد.

در این هنگام ابو یوسف و محمد بن حسن شیبانی برخاستند بدون آنکه از امام سئوالی بکنند بیکدیگر گفتند ما آمده ایم که از واجب و مستحب از او سئوال کنیم و او با ما از راه علم غیب سخن میگوید،بخدا قسم کسی را بدنبال آن مرد میفرستیم تا حال او را جویا شود و ببینیم کار او به کجا می کشد،پس از آن شخصی را فرستادند که مراقب باشد و مطالب را گزارش دهد و آن شخص به سراغ خانه آن مأمور زندان آمد و مراقبت نمود،ناگاه صدای ناله و فریاد از خانۀ مأمور زندان بلند شد و گفته شد که او مرده است،در این هنگام این شخص مراقب،به ابو یوسف و رفیقش جریان مرگ مأمور زندان را خبر داد و آنها با شنیدن این جریان برای دومین بار به محضر امام آمدند و گفتند ما میدانیم تو علم و دانش در مورد حلال و حرام داری ولی خبر مرگ آن مأمور را از کجا یافتی،امام فرمودند از آن باب علمی که رسول خدا

ص :211


1- 1) رجال نجاشی ص 291
2- 2) حیاة الامام موسی بن جعفر علیه السلامج 2 ص 331

صلّی اللّه علیه و آله به علی بن ابی طالب تعلیم فرمود (1).

و همچنین از قسمتهای مختلف کشور اسلامی آنروز،شیعیان آنحضرت نامه هایی و سؤالاتی به محضر امام کاظم می فرستادند و آنحضرت پاسخ آنها را می دادند که نمونه آن ملاقاتی است که علی بن سوید،با امام داشت و نامه هایی را به محضر آنحضرت تقدیم نمود و امام علیه السلامپاسخ دادند و نیز آنحضرت در حالیکه گرفتار زندان بودند امامت فرزندشان را در لوحه هایی نوشته و به بیرون زندان فرستادند (2)

علم امام به زبانهای خارجی و زبان حیوانات

باتوجه به یک حقیقت ارزشمند و اساسی و آن اینکه علوم ائمه اکتسابی نیست بلکه آنها با اتکاء به علم لدنی(علمی که از جانب خداوند به بندگان خاصش افاضه میشود)پرده از حقایق گوناگون برمیدارند،می توان بخوبی دریافت که،آنها به حقایق مهمی آگاهی دارند که برای دیگران دانستن آن مطالب مقدور نیست و بعنوان نمونه می توان از علم امامان بزبانهای مختلف(بدون کسب و تحصیل آن زبان)و بالاتر از آن،علم آنها به زبان حیوانات،نام برد،در- مورد امام کاظم علیه السّلام که دربارۀ علم و حوزه علمی ایشان بحث می کنیم، روایت هائی نقل شده که سندی گویا بر مطلب فوق می باشد،مثلا"نقل شده، که امام هفتم شخصی را مأمور خریدن یک کنیز از منطقۀ نوبه (3)نمودند و آن شخص معروض داشت کنیزی سراغ دارم که بهترین کنیزان نوبه است ولی عیبی دارد و آن اینکه با شما نمی تواند سخن بگوید چون کلام یکدیگر را نمی فهمید، سپس امام ع تبسمی نمودند و فرمودند برو و آن را بخر،همان شخص می گوید وقتی کنیز را خریدم و آوردم امام علیه السلامبا زبان نوبی با او سخن گفتند.... (4)

و نیز حدیث دیگری آمده است که غلامهائی از حبشه برای امام هفتم خریداری،

ص :212


1- 1) به کتاب بحار الانوار جلد 48 ص 64 و حیاة الامام موسی بن جعفر ع جلد 2 صفحه 49 مراجعه شود.
2- 2) حیاة الامام موسی بن جعفر ع جلد 2 صفحه 492-493
3- 3) نوبه ایالتی است در شمال شرقی کشور سودان فعلی
4- 4) بحار الانوار ج 48 صفحۀ 69 و 70

شده بودند و امام ع با یکی از آنان به گفتگو پرداخت و آن غلام و دیگران همه به شگفتی آمدند و پس از آنکه آن غلامان از خدمت امام خارج شدند بیکدیگر می گفتند این آقا بهتر از ما بزبان ما سخن میگوید.....راوی حدیث گوید:

آنگاه امام بمن فرمودند آیا به شگفتی آمدی از سخن گفتن من بزبان حبشی گفتم بله بخدا قسم،امام فرمودند تعجب نکن زیرا آنچه از کار من بر تو مخفی مانده شگفت آورتر است و آنچه از من شنیدی همانند قطره ای است که مرغی از دریا بگیرد....

امام همانند دریائی است که علمی که نزد او است تمام نمیشود و شگفتیهای او از شگفتیهای دریا بیشتر است (1)و همچنین در حدیث دیگری آمده است که:

مردی خراسانی به خدمت امام هفتم رسید و بنحوی سخن گفت که همانند آن شنیده نشده بود و گویا کلام مرغی بود،سپس امام جواب او را دادند با همان لهجه و همان زبان تا آنکه گفتگوی امام با او تمام شد و رفت(راوی گوید)مثل چنین سخنی تا بحال نشنیده بودم.امام فرمودند:این سخن از قومی از اهل چین است،سپس حضرت فرمودند آیا تعجب می کنی از سخن گفتن من بزبان او،گفتم بله این جای تعجب است،امام فرمودند خبر دهم بتو به مطلبی که از این قضیه تعجب آورتر باشد،همانا امام میداند منطق مرغان را و منطق هرذی روحی را که خداوند آفریده است و هیچ چیز بر امام ع مخفی نیست (2).

ص :213


1- 1) بحار الانوار ج 48 صفحۀ 69 و 70
2- 2) بحار الانوار ج 48 صفحه 70

ستایش ها،درباره علم امام کاظم علیه السّلام

اشاره

صاحب نظران بزرگ و اندیشمندان عظیم الشأن،جمله هایی شایستۀ تقدیر،دربارۀ علم امام هفتم علیه السّلام گفته اند که در آشنائی با مقام منیع آن امام بزرگوار مؤثر می باشد و نیز مخالفین مکتب تشیع و بسا دشمنان آنحضرت حقائقی را بازگو نموده اند که در معرفت به فضائل علمی آنحضرت نقش سازندۀ دارد زیرا که گفته اند الفضل ما شهدت به الاعدأ (1)

و لذا باتوجه به اختصاری که در نظر داریم،فقط چند نمونۀ از آن ستایشها را نقل می نمائیم.

امام صادق علیه السّلام

فرزندم موسی شبیه عیسی بن مریم است،در او علم حکمت،فهم،سخاوت و آشنائی نسبت به آنچه مردم بدان نیاز دارند،وجود دارد....او بابی است از ابواب اللّه.

هارون الرشید

در گفتگوئی با فرزندش مأمون دربارۀ امام هفتم گفت:فرزندم این، پیشوای مردم و حجة خدا بر آفریدگان و خلیفۀ الهی بر بندگان خدا است...به خدا او نسبت به مقام رسول اللّه،شایسته تر از من و همۀ مردم می باشد...او وارث علم پیامبران می باشد،این شخص موسی بن جعفر است و هرگاه دانش درست و حقیقی خواستی در نزد او خواهی یافت.

خیر الدین زرکلی

موسی بن جعفر....هفتمین امام،از دوازده پیشوای امامیه است،او از بزرگان بنی هاشم و از عابدترین مردم زمان خود و یکی از علماء بزرگ و دارای- بخشش بوده است.

ص :214


1- 1) فضیلت آنست که،دشمن بدان شهادت و گواهی دهد

سید علی فکری

بعضی از اهل علم و دانش گفته اند:او امامی است عظیم القدر و یگانه و یکتا....آنقدر از دانش و دین فراهم نموده که بیش از آن نمیتوان فراهم نمود و بدست آورد.

دکتر زکی مبارک

موسی بن جعفر،آقائی از سادات بنی هاشم و پیشوائی مقدم و پیشتاز در علم و دین بود.

فضل بن حسن(شیخ طبرسی)

در میان همگان مشهور است که،ابو الحسن موسی،در میان اولاد امام صادق ع از نظر موقعیت،ارزشمندترین و از نظر دین،برترین و از نظر گفتار،شیواترین، مرتبه را دارا بوده است،او عابدترین و دانشمندترین و فقیه ترین مردم زمان خود بوده است

ابن حجر هیتمی

ابن حجر هیتمی (1)

موسی کاظم،وارث پدرش،در علم و معرفت و کمال و فضیلت بوده و بنام کاظم نامیده شده،بدان سبب که گذشت و حلم او فراوان بوده است،در نزد اهل عراق به(باب قضأ حوائج النّاس عند اللّه)معروف می باشد و او بر تمامی اهل زمان خود،در عبادت و علم و سخاوت،برتری داشته است.

شیخ مفید

ابو الحسن موسی ع عابدترین و فقیه ترین و سخی ترین و کریم النفس ترین مردم دوران خود بوده است.

ص :215


1- 1) ابن حجر هیتمی صاحب کتاب الصواعق المحرقه،و او غیر از ابن حجر عسقلانی است،به کتب رجال و تراجم،از جمله ریحانة الادب و نیز مقدمۀ (الصواعق المحرقه)و مقدمه تقریب التهذیب،بقلم عبد الوهاب عبد اللطیف مراجعه شود.

سید محسن امین عاملی(مؤلف اعیان الشیعه)

دانشمندان،از آن امام آنقدر در زمینۀ فنون و اقسام دانش،اعم از علم دین و غیر آن،مطالبی نقل نموده اند که دفترها را پر نموده و در این مورد تألیفات فراوان بجای گذاشته اند،آنحضرت در میان راویان حدیث،با لقب (عالم)معروف بوده اند.

و این بود نمونۀ مختصری از ستایش های فراوانی که در مورد آن امام معصوم از زبان و قلم صاحبان معرفت و چه بسا دشمنان آنحضرت،بظهور رسیده است،ستایش هائی که در مورد صفات عالیۀ آن امام بزرگوار از قبیل علم،فقاهت،فصاحت، و بلاغت،کوشش در عبادت،حلم،کظم غیظ،عفو،احسان،سخاوت، صله رحم،تواضع و...می باشد و سندی گویا بر حقانیت امامت آن پیشوای الهی محسوب میگردد.

بسمه تعالی

پیش گوئی حضرت کاظم علیه السّلام

قال الامام موسی الکاظم علیه السّلام:رجل من اهل قم یدعو النّاس الی الحقّ یجتمع معه قوم کزبر الحدید لا تزلّهم الرّیاح العواصف و لا یملّون من الحرب و لا یجبنون و علی اللّه یتوکّلون و العاقبة للمتّقین

نقل از جلد دوم سفینة البحار صفحه 447 سطر 17 و 15 سفینة البحار تألیف مرحوم حاج شیخ عبّاس قمی در سال 1344 قمری مردی از اهل قم مردم را بسوی حق دعوت میکند،گروهی طرفدار و هم بستۀ او میشوند که(در پایداری و استقامت)چون پاره های آهن باشند(بدانسان که)تندبادهای حوادث آنها را از جای نکند و از مبارزه خسته و بیمناک نگردند،توکّلشان بر خدا است و پایان نیک از آن پرهیزکاران است.

ص :216

شاگردان و یاران امام کاظم علیه السّلام

با اینکه دوران امامت امام هفتم،سختی ها و مصائب،خفقان و استبداد، ظلم و ستم حکومت عباسی حاکم بود و کوشش های خاندان پیامبر ص و طرفداران آنها و بخصوص تلاشهای شخص امام کاظم علیه السّلام شدیدا"تحت کنترل و مورد تهاجم حکومت عباسی بود،ولی با اینحال عدۀ فراوانی از دانشمندان و صاحبان تصنیف و تألیف را می یابیم که از محضر امام موسی کاظم ع کسب علم و دانش نموده و خوشه چین خرمن فیض علمی آنحضرت بوده اند و نکتۀ جالب اینست که عدۀ زیادی از دانشمندان بزرگ و باعظمتی که در حوزۀ علمی امام باقر و امام صادق علیهما السّلام مراتب علمی را طی نموده و به مقامات بلند علمی و معنوی نائل گشته بودند و خود شخصیتی برجسته محسوب می گشتند،در محضر امام کاظم علیه السّلام به ادامۀ کسب علم و سیر تکامل علمی پرداختند و از محضر آنحضرت بهره گیری نموده و سیر علمی خود را تداوم بخشیدند.

نویسندۀ محقق(صاحب کتاب تهذیب المقال)در کتاب طبقات و اخبار الرواة(که هردو مخطوط می باشند)تعداد شاگردان و یاران امام کاظم ع را به حدود یکهزار نفر رسانده و با تحقیق و تتبع فراوان نام و آثار چنین رقم قابل توجهی از اصحاب آنحضرت را بدست آورده است ولی ما باتوجه به محدودیت و اختصاری که در این کتاب،در نظر داریم نام عده ای از شاگردان آن امام عالم را که از نظر علمی از اهمیت ویژه ای برخوردارند با اشارۀ گذرائی به بعض آثار آنها، موردتوجه قرار داده و بدینوسیله با نمودی دیگر از حوزۀ علمی آن امام مظلوم آشنائی پیدا می کنیم،و اینک نام آنها به ترتیب حروف الفباء:

1-ابان بن عثمان احمر بجلی(که از اصحاب اجماع و ادیب و عالم به انساب و شخصیت برجستۀ در فقه بوده و علاوه بر اینکه کتبی را تألیف کرده با صفت احفظ النّاس توصیف شده است).2-ابراهیم بن ابی البلاد(که از علماء بزرگ و نویسندۀ کتاب بوده است.3-ابراهیم بن ابی محمود خراسانی.

4-ابراهیم بن مهزم اسدی(که دارای اصل بوده است)5-ابراهیم بن عمر

ص :217

یمانی صنعانی(که از شیوخ اصحاب امام کاظم بوده است)6-ابراهیم بن نصر قعقاع جعفی 7-ابراهیم بن یوسف(که از مؤلفین و رفیع الشأن بوده است)8-احمد بن عمر بن ابی شعبه حلبی(که از شخصیت های مبرز شیعه و از بیت علم بوده است)9-احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی،که از شخصیت های علمی و صاحب تألیفات متعدد بوده است 10-اسحق بن جعفر صادق علیه السلام11-اسحق بن عمار(که از چهره های مبرز در حوزه امام کاظم و از وجوه و شیوخ راویان حدیث بوده است)12-اسماعیل بن عبد الخالق.

13-ثعلبة بن میمون،که افقه فقهاء و از قراء و نحویین و لغویین و راویه شعر بوده است،در زهد و عبادت چهرۀ بزرگ و درخشان اصحاب،بشمار رفته است 14-جمیل بن دراج(که از کبار علماء و از اصحاب اجماع و کثیر الحدیث بوده و شاگردان زیاد و تألیفات متعدد داشته است)15-جمیل بن صالح(که صاحب اصلی از اصول بوده است)16-جهم بن ابی جهم 17-حدید بن حکیم(که از متکلمین و صاحبان تألیف بوده است)18-حریز بن عبد اللّه سجستانی(که از مجاهدین و فقهاء عصر امام صادق و کاظم علیهما السّلام بوده و در اکثر ابواب فقه و غیر فقه حدیث نقل کرده و کتب متعددی تألیف نموده است) 19-حسن بن راشد 20-حسن بن علی بن فضال(که از شخصیت های برجسته و مورد قبول بزرگان و مؤلف کتب بوده است)21-حسن بن علی بن یقطین(که فقیه و متکلم بوده و کتابی نوشته از مسائلی که از امام موسی کاظم سئوال کرده است)22-حسن بن علی وشاء(از اصحاب بزرگوار امام صادق و کاظم و امام هشتم بوده و موردتوجه خاص،بوده است)23-حسن بن محبوب سرّاد (از برجستگان فقهاء اصحاب امام هفتم و دارای کتب متعدد می باشد و هر مطلبی که او نقل کند مورد قبول علماء امامیه می باشد)24-حسن بن محمد بن سماعه(که سی کتاب تألیف نموده است)25-حسین بن عثمان بن شریک(از نویسندگان امامیه و چهره های بارز شیعه است و کتبی تألیف نموده) 26-حسین بن موسی بن جعفر(که خود شاگردانی را تربیت نموده و بهره های

ص :218

علمی از امام هفتم گرفته است)27-حماد بن عثمان(از اصحاب اجماع و از فقهاء و مؤلفین مورد قبول بوده است).28-حماد بن عیسی جهنی(از- اصحاب اجماع و از علماء و نویسندگان بزرگ است که دانشمندان شیعه اصرار بر حفظ کتب او داشته اند)29-حفص بن غیاث نخعی(دانشمندی دارای تألیف و دارای منصب قضاوت بوده است)30-حنان بن سدیر صیرفی(که فقیهی بزرگ و صاحب تألیف بوده است)31-داود بن فرقد(که از مؤلفین و نویسندگان مورد وثوق بوده)32-رفاعة بن موسی اسدی(دارای تألیف است و هرگاه حدیثی نقل میکرد،اصحاب حدیث به گفته او آرامش خاطر می یافتند و اعتماد کامل حاصل میکردند)33-سعدان بن مسلم کوفی(از علماء اصحاب امام کاظم و دارای تألیف بوده است)34-سعید بن ابی جهم قابوسی(از اجلاء اصحاب و صاحب تألیف بوده است)35-سماعة بن مهران (که از مؤلفین بزرگوار و از شخصیت های اصحاب امام صادق و کاظم علیهما السّلام بوده است)36-شعیب عقرقوفی(که علاوه بر دارائی علم و دانش و کوشش تألیفی،از مربیان علماء حدیث بوده است)37-شهاب بن عبد ربه اسدی 38-صالح بن خالد محاملی کوفی(که چهره ای مبرز و مؤلفی برجسته در میان اصحاب امام کاظم ع بوده است)39-صفوان بن مهران جمال(که شغل شترداری داشته ولی عالم و نویسندۀ کتاب می باشد)40-صفوان بن یحیی (از اصحاب امام کاظم تا امام جواد و مؤلف سی کتاب است و از کسانی است که قبر مطهر امیر المؤمنین علیه السّلام را در اوائل کار،باو ارائه نمودند)41-عبد اللّه بن جندب بجلی(دارای تألیف و مورد وثوق بوده است)42-عبد اللّه بن سنان(که از بزرگترین مؤلفین اصحاب امام صادق و کاظم ع است)43-عبد اللّه بن غالب اسدی(که شاعری فقیه و دانشمندی صاحب تألیف بوده است)

44-عبد اللّه بن مسکان(شخصیتی مبرز و تألیفاتی متعدد داشته است).

45-عبد اللّه بن مغیره کوفی(از علماء بوده و بنقلی سی کتاب تألیفی داشته است و شخصیتی داشته که شاگردی او نزد شخصی،موجب کسب افتخار استاد می گشته است).

ص :219

46-علی بن اسباط کوفی(در صدق گفتار و فقه و تألیف،از اهمیت خاصی برخوردار بوده است)47-علی بن جعفر علیه السّلام(از اجلاء فقهاء و از علماء صاحب تألیف و از مربیان و استادان مبرز تاریخ شیعه است و در تاریخ تشیع از- درخشش خاصی برخوردار می باشد)48-علی بن حسن طاطری(فقیهی بزرگ و مورد وثوق می باشد و بنابر اعتقاد شیخ طوسی هرحدیثی را او نقل کند بدون بحث پذیرفته میشود،وی تألیفات متعدد دارد)49-علی بن رئاب(در فقه و حدیث و تألیف موردتوجه می باشد و گفته اند له اصل کبیر و علاوه بر آن،کتب دیگری نیز تألیف نموده است)50-علی بن سوید سائی(که صاحب سر و فقیه و صاحب تألیف بوده است)51-علی بن یقطین(در عصر خود از فضلاء برجسته و در نزد امام کاظم ع صاحب سر و در مقام تألیف و تصنیف،صاحب آثار متعدد بوده است).52-عمر بن اذینه 53-عمر بن یزید بیاع سابری 54-عنبسه بن مصعب 55-عیص بن قاسم بجلی(که از شخصیت های مورد وثوق و صاحب تألیف بوده است)56-غیاث بن ابراهیم اسدی(که از قضات و مؤلفین بوده)57-فضالة بن ایوب ازدی(دارای شخصیتی برجسته و آثار تألیفی بوده است)58-فضل بن یونس بغدادی 59-قاسم بن ابراهیم طباطبا(نوۀ امام زاده اسماعیل و از علماء و نویسندگان است)60-کمیت بن زید اسدی(شاعر بزرگ و معروف و فداکار نسبت به خاندان عصمت و طهارت)

61-لیث مرادی(ابو بصیر)(که از چهره های بزرگ و فوق العاده و نیز از اوتادارض و اعلام دین بوده و از برجسته ترین اصحاب بوده است)62-محمد بن ابی عمیر(شخصیت ممتاز و برجسته ای که متجاوز از 400 شیخ حدیث داشته و نیز در علم و تقوی و تلاش در احیاء فرهنگ اهل البیت از بارزترین اصحاب ائمه بوده و 94 کتاب تألیف نموده است).63-محمد بن اسماعیل بن بزیع(از علماء جلیل القدر و از شخصیت های مورد وثوق و از مؤلفین اصحاب امام کاظم و امام رضا و امام جواد علیهم السّلام بوده و در تربیت راویان حدیث،شخصیتی برجسته داشته است)64-محمد بن حکیم(که از علماء اجلاء و از متکلمین بوده و نیز از

ص :220

اساتید ابن ابی عمیر می باشد)65-محمد بن خالد،ابو عبد اللّه برقی (که ادیبی مؤلف و نویسنده ای پراثر و عظیم الشأن بوده است)66-محمد بن سنان(از شخصیت های مشهور و دارای چندین تألیف و از وکلاء ائمه است).

67-محمد بن علی،مؤمن الطاق(که از بزرگترین علماء علم کلام و مناظره،و از درخشانترین چهره های مبارز،در راه احیاء مکتب اهل البیت بوده است).

68-محمد بن فضل بن یعقوب هاشمی(که دارای شخصیتی اصیل و مورد وثوق بوده است)69-محمد بن فضیل کوفی ازدی(که مؤلف کتاب،و مربی شاگردان،در علم الحدیث بوده است)70-محمد بن مسعود طائی کوفی 71-محمد بن نعیم صحاف 72-مرازم بن حکیم ساباطی(که از مشایخ حدیث و از مؤلفین و موثقین اصحاب امام کاظم بوده است)73-مسعدة بن صدقه عبسی عبدی(که چندین کتاب تألیف کرده است)74-مسمع بن عبد الملک(معروف به کردین)75-معاویة بن حکیم(که از شخصیت های مورد وثوق و راوی 24 اصل از اصول اربعماه بوده است)76-معاویة بن عمار دهنی(دارای شخصیتی عظیم و پیشرو و مؤلف کتبی متعدد بوده)77-معاویه بن وهب بجلی(که چندین کتاب تألیف نموده است)78-مفضل بن عمر (که از اصحاب سر و از اعیان یاران امام صادق ع و امام کاظم ع و دارای تألیف های متعدد بوده و در میان تألیفات او،کتاب توحید مفضل از شهرت فراوانی برخوردار است)79-منصور بن حازم بجلی کوفی(شخصیتی موثق و فقیهی جلیل القدر و محدثی دارای تألیفات متعدد بوده و در تربیت محدثین،نقشی مؤثر داشته است)80-منصور بن بزرج 81-موسی بن بکر واسطی کوفی(که یکی از اصول اربعمأه از آثار او است و از علماء کثیر الراویه بشمار رفته است)

82-نصر بن قابوس نخعی 83-وهیب بن حفص جریری 84-هشام بن الحکم(بزرگترین چهره در علم کلام،و مشهورترین شخصیت،در مناظره و نویسندۀ سی کتاب بوده و از اصحاب امام صادق و امام کاظم علیهاالسّلام بوده است)85-هشام بن سالم جوالیقی(از شاگردان بزرگ امام صادق ع و از

ص :221

برجستگان اصحاب امام کاظم است)86-یحیی بن عمران حلبی.

87-یحیی بن سلیم(ابو البلاد)(او دارای قرائت خاص بوده و ادیبی موثق بشمار رفته است)88-یزید بن سلیط 89-یونس بن عبد الرحمن (چهرۀ برجسته ای که نام او بر سر زبانها،و شخصیت او موردتوجه قلبها و ستایش از او آرایش نوشته ها می باشد،بیش از سی کتاب در علوم گوناگون نوشته و از بزرگترین شخصیت ها،در میان اصحاب امام صادق و کاظم و رضا علیهم السّلام بوده است)90-یونس بن یعقوب بجلی دهنی(که از وکلاء امام کاظم و از فقهاء مورد وثوق و توجه،و مرجع فتوی در احکام الهی بوده است).

و این بود نام نود نفر از علماء و فقهاء و متکلمین از اصحاب امام کاظم ع که از میان صدها نفر از شاگردان و یاران آنحضرت،انتخاب نمودیم و نام بردیم و چنانچه ملاحظه نمودید،نه تنها همۀ شاگردان و اصحاب ان امام عالم را نام نبردیم،بلکه در معرفی آنان نیز،تنها به یک اشارۀ بسیار کوتاه اکتفا نمودیم ولی با اینحال بخوبی میتوان به کوششهای علمی امام و نتایج درخشان تلاشهای آنحضرت آگاهی یافت،و خدمات علمی آن پیشوای معصوم را که تداوم بخش حوزۀ علمیۀ امام صادق علیه السّلام است موردتوجه قرار داد.

یا ایّها الّذین امنوا اطیعوا اللّه و اطیعوا الرّسول و اولی الامر منکم

ص :222

حرکت علمی در زمان امام هشتم علیه السّلام

اشاره

از دوره های جالب و قابل توجه در زمینۀ نشر و گسترش فرهنگ اصیل مکتب اهل البیت علیهم السّلام،دورۀ امامت و پیشوائی امام علی بن موسی الرضا علیه السّلام می باشد،زیرا بخاطر علل سیاسی و اجتماعی خاص آندوره،فرصت بسیار جالبی بدست آمد و در یک سطح بسیار وسیع(که دربر گیرندۀ صحنه های بزرگ پیکار علمی و مجادله ها و مناظره های فلسفی و کلامی از دیدگاه دینی و علمی بود)علم و دانش امامان شیعه از زبان امام هشتم ع منتشر گردد و همگان به عظمت و برتری علم و دانش آنحضرت توجه نموده و تا حدود زیادی اندیشه های بلند و افکار متعالی مکتب اهل البیت علیهما السلام در اختیار مغزهای تشنۀ حقایق،قرار گرفت.

و البته،تنها قسمتی از تاریخ عمر مبارک آنحضرت،فرصت حرکت علمی برای آن امام معصوم فراهم گردیده بود و قبل از آن،بعلت خفقان شدید،در دوران خلافت هرون عباسی،و نیز عوامل دیگر،فرصت شایسته ای برای نشر علوم و تفسیر و تشریح مسائل و مباحث اسلامی از ناحیۀ آنحضرت،فراهم نبوده- است.

و اینک باتوجه به محدودیت کتاب،بررسی خود را در این زمینه بنحو فشرده در چند قسمت،دنبال می کنیم.

سنگ اندازی ستمگران،در سر راه امام علیه السلام

با اینکه دوران امامت امام علی بن موسی الرضا علیه السّلام در یک جمع بندی، بعنوان دوران شدت خفقان نامیده نمیشود ولی با این حال به موانع و مشکلات و خصومت های عباسیان که بر سر راه تلاشهای امام ایجاد شده نباید بی توجهی نمود بلکه بررسی حرکت علمی امام هشتم،نیازمند آگاهی به این دشمنی ها و کینه توزیها است که به دو مورد آن اشاره می نمائیم.

1-پس از شهادت امام هفتم ع مدت زمانی،امام هشتم در شدت تقیه بسر میبردند

ص :223

و از پاسخ به سئوالات مردم و کوشش در نشر علوم اهل البیت علیهما السلام معذور بودند تا آنجا که در حدیثی آمده است که امام هفتم علیه السلامبه یزید بن سلیط فرمودند:

من در این سال از دنیا میروم و علی پسر من است...و او وظیفه ندارد سخن بگوید، مگر پس از هرون به چهار سال،پس آنهنگام که چهار سال گذشت از هرچه خواستی از او سئوال کن که جواب ترا خواهد داد (1).

و کسانی بودند در دستگاه هرون که او را بر علیه امام هشتم تحریک می کردند و کشتن آنحضرت را از او می خواستند و بدین جهت بود که بزنطی(که یکی از اصحاب خاص بود)به امام هشتم عرضه داشت که میل دارم مرا به خانۀ خود دعوت، کنید در هنگامیکه میدانید برای ما ضرری از ناحیۀ دشمنان ندارد و امام هشتم علیه السلام در آخر وقت یکی از روزها مرکوبی فرستادند و او شرفیاب شد و با آنحضرت نماز مغرب و عشاء را خواند و آنگاه حضرت شروع کردند مطالب علمی را بر او املاء کنند و نیز پاسخ سئوالات او را دادند تا آنکه بسیاری از شب گذشت.... (2)

چنانچه ملاحظه می کنید،ملاقات با امام هشتم علیه السلامو استفادۀ علمی،برای بزنطی خطرناک بوده و لذا از امام می خواهد که با یک برنامه ریزی،او را به محضر خود برسانند.

و نیز در حدیثی نقل شده که وشّاء می گوید:عباس بن جعفر از من خواست که از امام رضا علیه السلامتقاضا کنم که نامه های او را وقتی مطالعه کردند،پاره کنند از ترس آنکه مبادا بدست دیگران بیفتد (3).

2-مأمون عباسی با آنکه سیاست ظاهرا"خصمانه ای در برابر امام نداشت ولی زمانی به او خبر دادند که علی بن موسی الرضا علیه السلاممجالسی تشکیل میدهد و مردم مجذوب و مفتون علم و دانش او میشوند،لذا محمد بن عمر و طوسی را مأموریت

ص :224


1- 1) الامامة و التبصره از علی بن بابویه قمی صفحه 80 و بحار الانوار جلد 49 صفحۀ 12 بنقل از کافی و عیون اخبار الرضا.
2- 2) بحار الانوار جلد 49 صفحه 49
3- 3) بحار الانوار جلد 49 صفحه 40 و عیون اخبار الرضا علیه السلامج 2 صفحه 219

داد که مردم را از مجلس امام هشتم علیه السلامطرد کند و آنحضرت را احضار نماید. (1)

و این جریان بخوبی نشان میدهد که مأمون از نفوذ معنوی و علمی امام علیه السلامدلخوش نداشته و مانع تراشی میکرده است و گواه مطلب آن است که در هنگامی که قرار بود مجلس عظیم برای مناظره تشکیل شود و امام هشتم با علماء ادیان مناظره کنند،آنحضرت به نوفلی فرمودند آیا دوست داری بدانی که چه وقت مأمون پشیمان میشود؟..... (2).

مگر مأمون از پیروزی چشمگیر امام علیه السلامبر دانشمندان و علماء ادیان پشیمان میشود؟و چرا پشیمان می شود؟و آیا این پشیمانی دلیل بر دشمنی باطنی او با امام هشتم علیه السلامو حرکت علمی آنحضرت نیست؟و آیا این جریان همانند جلوگیری او از نماز عید فطر نیست،بعد از آنکه احساس کرد که برگزاری نماز عید موجب جلب توجه شدید مردم نسبت به امام علیه السلامشده است؟مگر او از امام هشتم علیه السلام برگزار کردن نماز عید را نخواسته بود؟پس چرا امام علیه السلامرا در میان راه و قبل از پایان یافتن مراسم نماز عید وادار به بازگشت نمود؟

همۀ اینها نشانۀ این است که آزادیهائی که به امام علیه السلامداده بود سیاسی بود ولی خصومت و کینۀ بنی عباسی،در جای خود مشکلاتی را می آفرید.

مسجد النبی صلّی الله علیه و آله و سلّم و خانۀ امام هشتم علیه السلام در مدینه،حوزۀ علمیه بود

پس از آنکه دوران خفقان هرونی سپری گردید و آزادی نسبی برای کوششهای امام هشتم علیه السلامحاصل شد،طالبین علم و جستجوگران حقیقت و تشنگان آگاهی های دینی،بسوی امام علیه السلامروانه میشدند و در شهر مدینه با امام ملاقات و گفتگو مینمودند و از دریای بیکران علم امام بهره میگرفتند.

امام هشتم گاهی در مسجد و گاهی در منزل به تعلیم و ارشاد و نشر علوم می پرداختند بطوریکه حاکم نیشابوری در تاریخ نیشابور نقل کرده است که علی بن

ص :225


1- 1) بحار الانوار جلد 49 صفحه 82 و عیون اخبار الرضا علیه السلامج 2 صفحه 172
2- 2) بحار الانوار جلد 49 صفحۀ 174 و عیون اخبار الرضا علیه السلامج 1 صفحۀ 156

موسی الرضا علیه السلامبیست و چند ساله بودند و در مسجد رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم به فتوی دادن اشتغال داشتند (1)

و از امام هشتم علیه السلامنقل شده که فرمودند:من در روضه می نشستم و علماء در شهر مدینه زیاد بودند و هرگاه یکی از آنها در مسئله ای در میماند،همگان میگفتند این مسئله را از علی بن موسی باید سئوال کرد و آنها سئوالاتشان را بنزد من می فرستادند و من پاسخ میدادم (2)

و در روایت یسع بن حمزه آمده است که در مجلس ابی الحسن الرضا علیه السّلام بودم و با آن حضرت سخن می گفتم در حالیکه جمعیت بسیاری گرد ایشان جمع شده بودند و دربارۀ حلال و حرام از آن حضرت سئوال می نمودند..... (3)

و سلیمان جعفری نقل نموده که من در خدمت امام ابی الحسن الرضا علیه السّلام بودم در حالیکه خانه پر بود از مردم و آنها از امام سئوال می کردند و آنحضرت پاسخ می دادند (4).

و کار به آنجا رسید،که محمد بن عیسی یقطینی میگوید:من هیجده هزار مسئله از مسائلی که از امام ابو الحسن الرضا علیه السّلام سئوال شد و آنحضرت پاسخ دادند،جمع نمودم (5).

و گویا همین امر سبب شده بود که امام هشتم در میان مسلمین به عنوان عالم بزرگوار و عظیم الشأن،شناخته شوند و لذا در سفر حضرت به سوی خراسان و مرو، در همه بلاد و شهرها،مردم سئوالات دینی خود را از امام می نمودند و آنحضرت به آنها پاسخ می دادند و علاوه بر آن،احادیث فراوانی را برای مردم،از پدران بزرگوار خود از رسول اللّه صلّی الله علیه و آله و سلّم نقل می فرمودند (6)

ص :226


1- 1) الامام الرضا علیه السلاماز نویسندۀ گرانقدر،محمد جواد فضل اللّه صفحه 41
2- 2) به کتاب بحار الانوار ج 49 صفحه 100 مراجعه شود.
3- 3) بحار الانوار ج 49 صفحۀ 101 بنقل از کافی
4- 4) بحار الانوار ج 49 صفحۀ 57 و مناقب آل ابی طالب ج 4 صفحۀ 350.
5- 5) بحار الانوار ج 49 صفحۀ 99 بنقل از مناقب،و در روایت دیگری در صفحۀ 97 بنقل از غیبت شیخ طوسی رقم(15000)مسئله،ذکر شده است.
6- 6) الامام الرضا علیه السلامصفحه 40 و بحار الانوار ج 49 صفحه 95

مناظرات امام هشتم علیه السلام سندی بزرگ بر علم امام

چهرۀ فروزان و درخشندۀ علمی امام علی بن موسی الرضا علیه السّلام در، تجلی گاههای گوناگونی برای دانشمندان و متفکران آشکار گردیده است ولی از بزرگترین آن صحنه ها،مناظرات و مباحثات فراوان و متعددی است که با صاحبان عقاید و اندیشه های گوناگون،داشته اند.

در آن دوره،که ارتباط بین کشورهای مختلف از قبیل یونان و روم،و دانشمندان و فلسفه های گوناگون در حد بالائی قرار گرفته بود و در میان مسلمین، کتابها و نوشته های ترجمه شده از مراکز علمی غیر اسلامی،نشر یافته بود و نیز بازار جنگ ها و مجادلات علمی و اعتقادی رواج داشت و در اوج خود بسر می برد و در داخل محیط اندیشۀ اسلامی،کشمکش های کلامی و اعتقادی در مباحث گوناگون قرآنی و دینی به شدت در جریان بود و همچنین چهره های سرشناس و بزرگی در زمینۀ اندیشه و جدل در جامعه وجود داشتند و کمتر کسی می توانست در برابر آنها عرض اندام کند و میدان دار بحث و مناظره شود،ناگاه.....

ناگاه،جامعۀ گستردۀ آنروز و شخصیت های برجسته و مشهور آن دوره،با نامی تازه آشنائی یافتند،نام عالمی بزرگ،که بزودی همۀ قلبها و اندیشه ها را مغلوب خود ساخت و در قلۀ پیروزی های شگفت آفرین جای گرفت.

آری،این نام تازه مربوط بود به یادگاری از رسول گرامی اسلام صلّی الله علیه و آله و سلّم و سلاله ای پاک از نسل امامان معصوم علیهما السلام و دانائی که دانایان در برابر دانش او سر تعظیم فرود آوردند.

این نام مبارک همان(علی بن موسی علیه السلامبود که با لقب رضا زینت بیشتر یافت و در همه جا بر سر زبانها قرار گرفت.

بلی،صحنه های پیکار علمی و اعتقادی برپا شد و پیکارگرانی قوی از یهودیان، نصاری،زندیقها،آتش پرستان،منکرین امامت ائمه اهل البیت علیهما السلام ،واقفیه، صوفیه و مدعیان ترک دنیا و....در صحنۀ پیکار ظاهر شدند و اسلحه هائی گوناگون از قبیل فلسفه های غربی و شرقی و کتابهای دینی از قبیل توراة،انجیل،

ص :227

زبور،کتاب شعیاء،کتاب حیقوق و نیز اندیشه ها و استدلالات کلامی مختلف ،بکار گرفتند و امام علی بن موسی الرضا علیه السّلام یک تنه در برابر آنها قیام نمود و با استفاده از سلاحهای خود آنها،بر آنها پیروز گردیدند یهودیان را با تورات و نصاری را با انجیل و متکلمین را با روش کلامی مورد قبولشان،مقهور نمودند و جالب است که این پیروزی ها در مباحثات،در کمترین زمان و با کمترین مجادله بدست میآید چونکه،آنچنان،دانش امام غالب بود که حریف بحث،راه ادامۀ گفتگو را بر خود بسته می دید و توان مقاومت را از دست میداد.

آری،وقتی امام علیه السلامتوراة را از حفظ می خواندند و انجیل را بهتر از نصاری تلاوت مینمودند و جاهای حساس آنها را برای استدلال،مورد تذکر قرار می دادند و....جای هرگونه افکار و مقاومتی را از بین می بردند و حریف بحث،بجز سکوت و اعتراف به عظمت امام چارۀ دیگری نداشت.

در میان مناظرات و مباحثات امام علیه السلام،صحنۀ پیکار و مناظرۀ با جاثلیق (کاتولیک)نصرانی و رأس الجالوت یهودی و عمران صابی که بزرگترین چهرۀ آن زمان،در جدل و مناظره و تسلط بر روش کلامی بوده است (1)و نیز مناظرۀ امام با سلیمان مروزی که یکه تاز میدان جدل و مباحث کلامی در منطقۀ خراسان آن روز (2)بود و همچنین مجادلۀ امام علیه السّلام با علی بن محمد بن جهم که از دشمنان اهل البیت و از ناصبی های سرسخت بود،از اهمیت ویژه و از شهرت فراوانی برخوردار می باشد.

ص :228


1- 1) دربارۀ او گفته شده که(کان واحدا فی المتکلّمین)یعنی در میان دانشمندان علم کلام یگانه و یکتا بود،و او در شهرهای کوفه و بصره و شام و جزیره با دانشمندان بزرگ علم کلام بحث کرده بود و حریف او نشده بودند ولی در برابر عظمت علمی امام هشتم،تا به آنجا به خضوع وادار شد که اسلام اختیار کرد و راه- فکری و عقیدۀ قبلی خودش را باطل دانست.
2- 2) خراسان ایالت بزرگی بود که مشتمل بر شهرهای:هرات،بلخ،نیشابور، بیهق و...بود و بخش مهمی از افغانستان فعلی را نیز دربر می گرفت و در آن دوره ها،مرکز علم و دانش بود و شهرهای هرات و نیشابور و بیهق از اهمیت علمی ویژه ای برخوردار بودند.

و در یک کلام،مناظرات امام علیه السلامآنچنان منصفانه و آگاهانه و پیروزمندانه انجام میگرفت که عده ای از متکلمین و علماء ادیان بروشنی و وضوح،مغلوب منطق آن حضرت گردیده و عدۀ زیادی از آنها جرئت بحث با امام هشتم را نیافتند و برتری علمی و فکری اسلام و مکتب اهل البیت علیهم السّلام،بوسیله این مناظره های پیروزمندانه،بر همگان آشکار گردید.

امام هشتم و تألیف کتاب

اشاره

علاوه بر آنچه از امام هشتم شنیده شده در مورد مسائل گوناگون اسلامی و محدثین و علماء بزرگ شیعه و غیر شیعه،در مؤلفات و مصنفات خود نقل نموده اند و بعنوان احادیث و روایات منقوله از امام رضا علیه السلام،موردتوجه فقهاء،مفسرین، متکلمین،علماء اخلاق،دانشمندان تاریخ و....قرار گرفته است،شماری از کتابها و نوشته ها وجود دارد که ادعا شده است که از تألیفات و آثار امام علی بن موسی الرضا علیه السّلام است و آنحضرت شخصا"آنها را به صورت کتابی مستقل درآورده اند و هم اکنون،ما در این بررسی فشرده نام آن کتابها را با اشارۀ مختصری به نظریۀ علماء بزرگ،در مورد آنها ذکر می کنیم.

1-الفقه الرضوی(فقه الرضا(ع))

این کتاب ارزشمند مورد اختلاف نظر شدیدی قرار گرفته و برخی از علماء بزرگ همانند مرحوم ملا محمد تقی(مجلسی اول)و علامۀ مجلسی و نیز سید بحر العلوم و صاحب حدائق و محدث نوری و...رضوان اللّه علیهم عقیده دارند که این کتاب،از تألیفات امام رضا علیه السّلام می باشد ولی در مقابل،عمدۀ محققین و بزرگان از علماء شیعه،در اثبات این مطلب تردید کرده اند و عقیده دارند که اعتمادی به انتساب این کتاب به امام هشتم علیه السلامنیست و احتمالات گوناگونی را در مورد این کتاب ذکر نموده اند (1)

ص :229


1- 1) برای آشنائی با این بحث مراجعه شود به کتاب الذریعه ج 16 صفحه 292 و الامام الرضا علیه السّلام صفحۀ 189-192

2-الرسالة الذهبیه فی الطب(طب الرضا ع)

رسالۀ بسیار ارزشمند و مهمی است که امام هشتم علیه السلامتألیف نموده اند و و در آن،از بخش های گوناگون دانش طب و علوم وابستۀ به آن،مسائل مهم و اساسی از قبیل:تشریح،وظایف الاعضاء،شناخت امراض،حفظ الصحه و- پیش گیری از مرض،غذاشناسی و....موردتوجه قرار گرفته و بیان شده است، و انگیزۀ تألیف آن،این بود که در یکی از جلسات علمی که جمعی از بزرگان طب و فلسفه همانند یوحنا بن ماسویه طبیب و جبرائیل بن بختیشوع طبیب و صالح بن بلهمه هندی فیلسوف و.....حضور داشتند و در آن مجلس امام هشتم علیه السّلام نیز شرکت داشتند،بحث از طب به میان آمد و در این زمینه گفتنی های زیادی گفته شد و امام هشتم ساکت بودند،مأمون گفت یا ابا الحسن نظر شما در مورد این بحثی که امروز بمیان آمده چیست؟امام علیه السّلام در ضمن بیانی مفصل وعده دادند که در این مورد رساله ای بنویسند و پس از آن بوعدۀ خود عمل نموده و این رسالۀ شگفت انگیز را تألیف نمودند که اعجاب و تحسین مأمون را(که خود دانشمندی قوی بود)برانگیخت و آن را بر دانشمندان بزرگ طب و حکمت و صاحبان تألیف و تصنیف در این زمینه،عرضه نمود و آنها همگی به بزرگی و ارزش والای- کتاب اعتراف و گواهی نمودند.

مأمون دستور داد،این رساله را با آب طلا بنویسند و در خزانة الحکمه،بعنوان ذخیرۀ بزرگ علمی قرار دهند

بر این رسالۀ ارزشمند،شرح های زیادی نوشته شده و موردتوجه دانشمندان دوره های مختلف تاریخ،قرار گرفته است.

3-صحیفة الرضا(ع)

کتابی است در فقه،که گاهی بنام مسند الرضا علیه السلامو گاهی صحیفة اهل البیت علیهما السلام و گاهی بنام رضویات نامیده شده و برخی از علماء شیعه همانند محدث نوری،بر آن اعتماد کرده اند آنچنان که محدث نوری دربارۀ این، کتاب فرموده(هیچ کتابی در اعتبار و اعتماد همانند او نیست)ولی عده ای از

ص :230

علماء ما،در صحت نسبت این کتاب،به امام رضا علیه السّلام تردید نموده اند

4-محض الاسلام

گرچه دربارۀ انتساب این کتاب به امام هشتم علیه السّلام نیز،بحث هائی وجود دارد ولی مرحوم شیخ صدوق رضوان اللّه علیه در کتاب عیون اخبار الرضا علیه السّلام با سندهای متصل خود،آنرا نقل نموده و از آثار امام هشتم علیه السّلام شمرده است.

5 و 6-نوشته های امام علیه السّلام در پاسخ سئوالات محمد بن سنان و- فضل بن شاذان دربارۀ علل احکام شرعی،که اولی بنام(اجوبۀ مسائل ابن سنان)و دومی بنام(علل فضل بن شاذان)مشهور است.

امام هشتم و مباحث اسلامی

در بحث های اعتقادی،فقهی،اخلاقی،تاریخی و سیاسی مواضع حساس و مهمی وجود دارد که بسیاری از گمراهی ها و کج اندیشی ها،بدعت ها و کجروی ها مربوط به اشتباه کاری و خلاف اندیشی در زمینۀ همان مواضع میباشد و امام علی بن موسی الرضا علیه السّلام همانند دیگر امامان معصوم علیهم السّلام در تشریح عقائد اسلامی و تبیین دیدگاههای قرآن در مباحث گوناگون دینی کوشیدند و مسئله های اساسی و مهمی را موردنظر قرار دادند همانند مسئلۀ نفی تشبیه خداوند به مخلوق،نفی تعدد بین ذات و صفات الهی و اینکه صفات خداوند عین ذات او است،فرق بین ارادۀ خداوند و ارادۀ انسان،تفسیر معنای مکر اللّه،استهزاء اللّه،خدعة اللّه،نسیان اللّه،رؤیة اللّه که در آیۀ وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللّٰهُ.... (آل عمران 54)و آیۀ اَللّٰهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ.... (بقره 15) و آیۀ یُخٰادِعُونَ اللّٰهَ وَ هُوَ خٰادِعُهُمْ (بقره-9)و آیۀ فَالْیَوْمَ نَنْسٰاهُمْ کَمٰا نَسُوا لِقٰاءَ یَوْمِهِمْ هٰذٰا (اعراف 51)و آیۀ ....إِلیٰ رَبِّهٰا نٰاظِرَةٌ (قیامة 23)آمده است.

و نیز مبحث مهم و اساسی جبر و تفویض و مبحث تناسخ و همچنین بحث مهم و حیاتی امامت که مشتمل بر بخشهای عمده ای همانند بحث در صفات و شرایط امام،

ص :231

راههای شناخت امام،معجزات و نشانه های امام،عصمت امام و....میباشد.

آری امام هشتم علیه السلامبا فرصت موجود و شرائط نسبتا"مساعدی که بدست آوردند نه تنها در بحث های عقیدتی بلکه در تفسیر قرآن و بیان احکام و ایراد موعظه های رسا و پندهای آموزنده و....گام های بلندی برداشتند تا جائی که تنها محمد بن عیسی یقطینی هیجده هزار مسئله از آن مسائلی که از امام هشتم سئوال شد و آنحضرت پاسخ دادند جمع نمود (1).

علم امام هشتم علیه السلام به حقایق،افاضی و لدنّی بود

آنگاه که بحث دربارۀ علم امام هشتم علیه السلامو نیز سایر ائمه معصومین می کنیم، نمی خواهیم اثبات کنیم که آنها انسان هائی با نبوغ بوده اند و با کوششهای متعارف تحصیل علوم نموده اند،بلکه آنها از علمی برخوردار بوده اند که تحصیلی، نیست بلکه از جانب خداوند بشکل افاضۀ خاصه،در اختیار امامان قرار میگیرد و لذا است که باذن اللّه از غیب هم آگاهند و در صحنه های مختلف این ویژگی، تجلی یافته اند مثلا"هنگامیکه امام علیه السلاماز زبان حیوانات و مقصود آنان،آگاه می شوند و یا از ضمیر و باطن انسانها خبر می دهند و از آیندۀ جریانات اجتماعی و فردی خبر می دهند،آیا این علم تحصیلی است؟

و آیا وقتی امام معصوم با مردم کشورهای مختلف،با زبان خودشان سخن می گویند آنچنانکه آنها به شگفتی می آیند و می گویند:این آقا بهتر از ما بزبان ما سخن می گوید،آیا این علم و دانش،متعارف است؟باتوجه باینکه هیچگاه امامان معصوم وقت خود را مصروف فراگیری زبانهای خارجی نمی کرده اند.

و آیا وقتی امام از همه داناتر است و هیچگاه برای کسب علم در نزد عالمی حاضر نشده است (2)ممکن است علم او تحصیلی

ص :232


1- 1) بحار الانوار ج 49 ص 99 و مناقب آل ابی طالب ج 4 ص 350 و 351.
2- 2) بحار الانوار ج 49 صفحه 180 و الامام الرضا علیه السلامصفحه 42

باشد (1)

نه،بلکه این علم از همان قسمی است که قرآن میگوید وَ عَلَّمْنٰاهُ مِنْ لَدُنّٰا عِلْماً (2)و بر همین مبنا است که شیعیان،باور دارند که امام هشتم با زبان سندی و رومی و فارسی و ترکی و انباطی و هندی و....سخن می گفته اند آنچنانکه اهل آن زبانها اعتراف کرده اند به اینکه امام هشتم علیه السلاماز آنها فصیح تر و بهتر سخن می گوید (3).

چنانچه در روایتی نقل شده ابو الصلت هروی میگوید:که امام هشتم علیه السلامبا مردم تکلم می نمودند با زبان آنها و بخدا قسم فصیح ترین و داناترین مردم به هرزبان و لغتی بودند و روزی بامام عرض کردم یابن رسول اللّه من به شگفتی آمده ام،از آشنائی شما به این لغات با اختلاف و تفاوت هایی که دارد و آنحضرت در پاسخ فرمودند:ای ابا صلت،من حجت خدا بر خلق او هستم و خداوند کسی را حجت بر قوم و ملتی قرار نمیدهد در حالیکه او آشنای بزبان آنها نباشد..... (4)

ص :233


1- 1) در هنگامیکه امام هشتم علیه السلامعمران صابی را که بزرگترین دانشمند علم کلام ،در آنزمان بود و یگانۀ دوران شمرده می شد و در جدل،هیچکس حریفش نبود، شکست دادند و او اسلام اختیار کرد،محمد بن جعفر عموی امام هشتم علیه السلام(که، نظر خوشی برای موفقیت امام علیه السلامنداشت)به حسن بن محمد نوفلی گفت:به خدا من گمان نمیکردم علی بن موسی،در این مباحث وارد باشد و ما او را به این جهت نمی شناختیم،آیا صاحبان علم کلام با او اجتماع داشتند(و در این مقوله کوشش علمی می کردند)؟ حسن بن محمد نوفلی گوید:گفتم حاجیان به محضر او می آمدند و مسائل حلال و حرام را از او می پرسیدند و او جواب می داد و گاهی هم کسانیکه به خدمت او میآمدند با او محاجه می نمودند....(بحار الانوار ج 49 صفحه 176 و 177)ملاحظه می کنید چگونه است علم امام علیه السلامبا آنکه امام هشتم علیه السلامدر میدانهای جدل و مناظرۀ کلامی و فلسفی نبوده اند ولی در هنگامیکه وارد بحث می شوند حریفان بزرگ را از پا می اندازند بطوریکه محمد بن جعفر هم میگوید:ما باور نمی کردیم علی بن موسی چنین علمی داشته باشد.
2- 2) کهف 65
3- 3) به کتابهای عیون اخبار الرضا علیه السلامو الخرایج و الجرائح نیز بحار الانوار ج 49 صفحات 50 و 74 و 75 و 80 و 86 و 87 مراجعه شود.
4- 4) عیون اخبار الرضا علیه السلامج 2 صفحۀ 228 و بحار الانوار ج 49 صفحۀ 87، بنقل از مناقب.

و نیز بر همین پایه است که بعضی از اصحاب ائمه برای شناختن امام خود و آگاهی از حقانیت مدعی امامت،سئوالاتی را می نوشتند و از شخص مدعی امامت می خواستند جواب سئوالات را بنویسد بدون آنکه عین نامۀ محتوی سئوالات را ببیند همچنانکه در چندین حدیث نقل شده که امام هشتم علیه السلامپاسخ مسائلی را دادند که بصورت نامه و یا سئوال شفاهی در اختیار آنحضرت قرار نگرفته بود (1)، و همچنین بر همین ریشه و پایه استوار است،که باور داریم که امام هشتم علیه السلامبا آهو تکلم نمودند (2)و سخن گنجشکی را برای مردم تشریح کردند و فرمودند این گنجشک می گوید:ماری به بچه های من حمله کرده و می خواهد آنها را بخورد و سپس شخصی را مأمور کردند که برود و مار را بکشد و هنگامی که آن شخص وارد شد،مار را مشاهده نمود و او را کشت (3)

آری علم آنها به احکام،عقاید،تاریخ،پنهانیهای زندگی بشر،غیب های جهان و.....همه با عنایت خاصۀ الهیه و از طریق غیر متعارف می باشد و افاضۀ خاصه ای است از جانب پروردگار.

علم امام هشتم در دیدگاه ناظران

اشاره

دربارۀ شخصیت علمی امام علی بن موسی الرضا علیه السّلام از زبان پیشوایان معصوم و بزرگان علم و اندیشه،ستایش های فراوان و اعجاب انگیزی نقل شده است که پرده از ابعاد گوناگون علم آنحضرت برمیدارد و ما در این بررسی فشرده، چند مورد از آن ستایش ها را نقل می نمائیم.

رسول گرامی(ص)خطاب بامام هفتم(ع)در عالم رؤیا

علی،فرزند تو است که نظر می کند با نوری خدائی،و می شنود با تفهیمی الهی و سخن می گوید بحکمت خدائی،او بر حق عمل می کند و خطاء ندارد،او دانا است و جهل ندارد وجود او از علم و حلم پر شده است.....

ص :234


1- 1) به بحار الانوار ج 49 صفحات 48 و 49 و 70 و 71 مراجعه شود
2- 2) الخرائج و الجرائح صفحۀ 207
3- 3) بصائر الدرجات جزء 7 باب 14 صفحۀ 19

امام موسی بن جعفر(ع)

علی،پسر من است که همنام علی بن ابی طالب علیه السّلام و هم اسم علی بن الحسین علیه السّلام می باشد،خداوند به او فهم و علم و بصیرت و اخلاق علی علیه السّلام را داده است.

پسرم علی....نظر می کند با من در کتاب جفر و جامعه،در حالیکه نظر نمی کند در آن کتاب،جز پیامبر و یا وصی پیامبر (1)

ابو الصلت هروی

کسی را داناتر از علی بن موسی الرضا ندیدم و هیچ عالمی با او ملاقات ننمود جز آنکه همین گواهی را(در مورد علم آنحضرت)داد و همانا مأمون در چندین مجلس،علماء ادیان و فقهاء شریعت و متکلمین را جمع نمود و آنحضرت بر همۀ آنها غالب گردید آنچنانکه همۀ انها به فضیلت و برتری آنحضرت و قصور و ناتوانی خود اقرار و اعتراف نمودند.

محمد بن جعفر

او(علی بن موسی الرضا)عالمی است که هرگز ندیدم(برای کسب علم) با دانشمندی رفت وآمد کند (2)

ابراهیم بن العباس صولی

هرگز ندیدم که از امام رضا علیه السّلام دربارۀ چیزی سئوال شود جز آنکه آنرا می دانست....مأمون او را با سئوالات گوناگون دربارۀ همه موضوعات می آزمود، و او پاسخ همۀ سئوالات را می داد،سخنان او و پاسخ ها و تمثل های او،همه از قرآن گرفته شده بود.

ص :235


1- 1) به بحار الانوار جلد 49 صفحات 20 و 24 و 27 مراجعه شود.
2- 2) اشاره است باینکه علم و دانش آنحضرت اکتسابی نیست بلکه لدنی و افاضی می باشد.

مأمون عباسی

علی بن موسی،بهترین مردم روی زمین و داناترین و عابدترین آنها است خدای رحمت کند رضا را،چقدر دانا است....

شاگردان و یاران امام هشتم علیه السّلام

بهره جویندگان از علم و دانش امام و نیز اصحاب و یاران امام هشتم رقم بسیار بزرگی را تشکیل می دهند که مؤلف کتاب طبقات و اخبار الرواة (1)توانسته است تا حدود 900 نفر از آنها را به شمارش درآورد و نام و آثار آنها را بررسی نماید ولی ما برای نشان دادن کوشش های علمی امام هشتم ع تنها نام عده ای از شاگردان آنحضرت را بعنوان نمونه ذکر می کنیم و احیانا"اشاره ای گذرا به شخصیت بعضی آنها می نمائیم.

و البته بایستی توجه داشت عده ای از این چهره های ارزشمند،از زمان امام صادق و امام کاظم علیهما السّلام،در محضر علمی ان دو امام معصوم به کسب فیض علمی و تربیتی،اشتغال یافته اند و تا زمان امام علی بن موسی الرضا ع حیاة داشته و بهرۀ علمی و اخلاقی گرفته اند،و عدۀ دیگری از اینها هستند که عمرشان از زمان امام هشتم شروع شده و تا زمان امام جواد و گاهی تا دوران حیاة امام هادی و امام عسکری علیهما السّلام تداوم یافته و در محضر چندین امام،کسب علم نموده اند و اینک نام شاگردان و اصحاب امام هشتم علیه السّلام:

1-ابراهیم بن ابی البلاد کوفی(که از مؤلفین و معمرین بزرگ بوده است)

2-ابراهیم بن ابی محمود خراسانی(از نویسندگان کتاب در عصر امام هشتم علیه السّلام بوده است)3-ابراهیم بن ابی الکرام جعفری 4-ابراهیم بن بشر(که مسائلی را از امام هشتم ع سئوال نموده و جواب کتبی از امام ع دریافت کرده و آنها را در کتابی جمع آوری نموده است)5-ابراهیم بن سلامه نیشابوری (از وکلاء امام و از صاحبان کتاب می باشد)6-احمد بن حسن....بن میثم تمار(که از معتمدین اصحاب امام هشتم بوده و صاحب تصنیف می باشد و

ص :236


1- 1) این دو کتاب مخطوط می باشند و مؤلف آنها اخوی معظم این حقیر هستند.

کتاب او صحیح الحدیث شمرده شده است)7-احمد بن عامر طائی، 8-احمد بن عبد اللّه(ابن خانبه)9-احمد بن عمر الحلبی 10-احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی(صاحب تألیفات ارزشمند بوده و از اصحاب اجماع بشمار رفته است)11-اسماعیل بن محمد بن اسحاق(نوۀ امام صادق ع و از مؤلفین کتاب و موثقین در حدیث می باشد)12-اسماعیل بن مهران سکونی (که از علماء بزرگ و مؤلفین کتاب و موثقین در حدیث می باشد)

13-اسماعیل بن همام(ابو همام)14-جعفر بن بشیر بجلی(کسی است که از هرکس روایت کند و بر او اعتماد نماید آن شخص،مورد اعتماد و قبول محدثین و علماء میشود)15-حسن بن جهم شیبانی 16-حسن بن سعید اهوازی (که شخصیتی عظیم و دارای تألیفات زیاد می باشد)17-حسن بن علی، وشّأ خزاز(که در میان علماء شیعه چهره ای بزرگ و عظیم بشمار رفته و تألیفات متعدد داشته است)18-حسن بن علی بن فضال کوفی(که در میان مؤلفین از وثاقت و اعتبار و در میان استادان از کثرت تلمیذ،برخوردار بوده و روایات فراوانی را نقل نموده است)19-حسن بن علی بن یقطین(از نویسندگان کتاب و موثقین اصحاب بوده است)20-حسن بن محبوب سراد(که از اصحاب اجماع و بزرگان علما و صاحب کتب و از ارکان اربعۀ عصر خود بوده است)

21-حسن بن محمد بن فضل هاشمی 22-حسین بن سعید اهوازی(او با همکاری حسن بن سعید،سی کتاب تألیف نمود و آنها میزان شناختن حدیث صحیح از غیر صحیح بوده است،نام حسین بن سعید در 5026(پنجهزار و بیست و شش مورد)در روایات آمده است (1)23-حسین بن علی بن یقطین، 24-حسین بن محمد بن فضل(که شیخ هاشمیین و بنی عبد المطلب بوده و از، ثقات نویسندگان و نیز جمع کنندۀ مباحثات امام هشتم ع با اهل ادیان است) 25-حسین بن مهران سکونی 26-حسین بن یزید نخعی نوفلی(که شاعری ادیب و محدثی دارای تصنیف بوده است)27-حماد بن عیسی 28-داود بن قاسم(ابو هاشم جعفری)29-دعبل خزاعی(شاعر ادیب

ص :237


1- 1) معجم رجال الحدیث ج 5 صفحه 245

معروف،صاحب کتابهای متعدد،از جمله،طبقات الشعراء)30-رفاعة بن موسی اسدی 31-ریان بن صلت خراسانی(که از مصنفین بوده است)، 32-سعید بن جناح ازدی بغدادی 33-سلیمان بن جعفر جعفری(از اجلاء و علماء عظیم الشأن بوده و شاگردان زیادی نیز داشته است)34- سلیمان بن حفص مروزی(که از شخصیت های موردتوجه عامه می باشد و مناظره ای نیز با امام هشتم ع داشته است)35-سهیل بن زیاد واسطی 36-صفوان بن یحیی بجلی(فقیهی صاحب منزلت و وکیل امام هشتم بوده و از اصحاب اجماع شمرده شده است)37-عباس بن محمد وراق بغدادی 38- عباس نجاشی کوفی(جد صاحب رجال نجاشی بوده و نیز از نسل نجاشی پادشاه حبشه،در زمان پیامبر ص بوده است)39-عبد السّلام،ابو الصلت هروی (که از موثقین اصحاب امام رضا و مصاحب آنحضرت بوده)40-عبد العزیز بن مسلم 41-عبد اللّه بن صلت 42-عبیس بن هشام ناشری(که تألیفات متعددی داشته است)43-علی بن اسباط کوفی(که موثق ترین مردم و راستگوترین آنها بوده و روایات فراوانی نقل کرده است)44-علی بن اسماعیل میثمی که از نوه های میثم تمار و از علماء و متکلمین اصحاب امام هشتم ع است)، 45-علی بن حدید کوفی 46-علی بن رزین خزاعی(برادر دعیل میباشد و کتابی بزرگ تألیف نموده است)47-علی بن مهزیار اهوازی(چهرۀ درخشان و عظیم الشأن و صاحب تألیف بوده و به مقامات بلند معنوی نائل گشته است)، 48-عمران صابی(متکلم بزرگ و مشهور که یگانۀ دوران بوده و مناظراتی بزرگ و تاریخی با امام هشتم داشته و موردتوجه آنحضرت بوده است)49-فضالة بن ایوب ازدی 50-فضل بن سنان نیشابوری 51-محمد بن ابی عمیر(از بزرگترین چهره های مبرز شیعه و صاحب کتب و مشایخ فراوان،بوده و تألیفات او به 94 میرسد و مشایخ او در نقل حدیث،بالغ بر 400 نفر می باشند)52-محمد بن اسماعیل بن بزیع(که از درخشان ترین شخصیت ها در میان اصحاب ائمه و دارای تألیف می باشد)53-محمد بن سنان(که از مصنفین کثیر الروایه می باشد)54-محمد بن قاسم(نهدی)(از بیت علم و حدیث و صاحب

ص :238

تصنیف می باشد)55-مرازم بن حکیم ازدی(همان شخصیتی که بخاطر تشیع،گرفتار شکنجه های هرون گردید)56-معاویة بن حکیم دهنی، (شخصیتی کثیر الروایه است)57 نصر بن قابوس لخمی(که صاحب منزلت نزد ائمه بوده و صاحب تصنیف می باشد)58-یاسر اشعری قمی(خادم امام ع بوده و مسائلی را از آنحضرت جمع آوری نموده است)59-یونس بن عبد الرحمن(مورد تأئید خاص امام هشتم ع بوده و بیش از سی کتاب تألیف نموده و در میان علماء اصحاب،برجستگی داشته است)60-یونس بن یعقوب (که از مصنفین اصحاب امام بوده است).

و این بود نام 60 نفر از شاگردان و بهره جویندگان از علم امام رضا علیه السّلام که سندی بر کوشش علمی امام و برهانی بر تلاشهای فکری شیعیان می باشد و البته همانند اصحاب و شاگردان دیگر امامان معصوم،به یک اشارۀ کوتاه دربارۀ بعضی از یاران و راویان امام هشتم ع اکتفا نمودیم و از طولانی شدن بحث،پرهیز کردیم.

حرکت علمی در زمان امام جواد و امام هادی و امام عسکری علیهم السّلام

اشاره

پس از شهادت امام علی بن موسی الرضا علیه السّلام تا شروع امامت بقیة اللّه الاعظم عج و پیش آمدن دوران غیبت،سه امام معصوم رهبری شیعیان و پیروان مکتب اهل البیت علیهم السّلام را بعهده گرفتند و در نشر افکار دینی و ترویج علم و دانش،تلاشهای مناسبی انجام دادند.

البته جهات مشترکی در جریان حیات و رهبری و امامت این سه پیشوای معصوم وجود دارد که بخاطر آنها،بررسی کوششهای علمی این سه امام را در یک بخش قرار میدهیم و آن جهات چنین میباشند:

1-عمر مبارک این سه امام،کوتاه بوده و کید و کین دشمنان به عمر پربرکت آنان خاتمه داده است.آنچنانکه امام جواد علیه السلامدر سن 25 سالگی و امام هادی علیه السلام در حدود 40 سالگی و امام حسن عسکری علیه السلامدر حدود 28 سالگی به شهادت رسیده اند.

ص :239

2-مبدأ امامت این سه امام بزرگوار در سنین پائین بوده بنحویکه امام جواد و امام هادی علیهما السّلام در حدود 7 سالگی و امام عسکری در حدود 22 سالگی به منصب امامت و خلافت الهی نائل گشتند.

3-اوضاع سیاسی و اجتماعی دوران حیات این سه امام،دچار اضطراب ها و اختلاف های شدید داخلی و خارجی بوده بطوریکه در آن دوره،قیام ها و شورش هائی بر علیه حکومت عباسی انجام میشده همانند نهضت محمد بن ابراهیم معروف به طباطبا و قیام زید بن جعفر در بصره و قیام یحیی بن عمر طالبی(از نوادگان جعفر طیار)در کوفه و قیام حسن بن زید در طبرستان و همچنین شورش ترکها و نیز قیام یعقوب لیث صفاری و قیام قزوین و نیشابور و ری و نیز شورش صاحب الزنج در بصره و...... (1)

و همچنین اختلافات شدید داخلی در متن حکومت عباسی حاکم بود،آنچنانکه متوکل بدست ترکها و بنفع پسرش کشته شد و منتصر عباسی فقط 9 ماه خلیفه بود و مستعین عباسی سه سال و هشت ماه بر اریکه قدرت تکیه زد و سپس معزول گردید و برادرش معتز عباسی به خلافت رسید و همچنین مستعین عباسی در سن 35 سالگی کشته شد و نیز معتز عباسی پس از چهار سال و شش ماه خلافت،خود را عزل نمود و پس از شش روز،در سن 24 سالگی درگذشت!!مهتدی عباسی 11 ماه خلیفه بود و در سن 38 سالگی کشته شد و..... (2)(3)

و نیز روحیۀ خشونت و شدت و خونخواری،بخصوص در بعضی از خلفاء،حاکم

ص :240


1- 1) به زندگانی امام محمد تقی صفحه 31 و زندگانی امام هادی ع صفحه 56 و 57 و زندگانی امام حسن عسکری از صفحه 46 تا صفحه 48 مراجعه شود.
2- 2) زندگانی امام حسن عسکری از صفحه 40 تا 45
3- 3) جالب است که از زمان شروع امامت امام جواد علیه السّلام که در دوران خلافت مأمون بوده،تا زمان شهادت امام حسن عسکری ع،نه نفر خلیفۀ عباسی در جایگاه خلافت غاصبانه قرار گرفتند،بدینترتیب:1-عبد اللّه مأمون 2-معتصم عباسی 3-الواثق عباسی 4-متوکل عباسی 5-منتصر عباسی 6-مستعین عباسی 7-معتز عباسی 8-مهتدی عباسی 9-معتمد عباسی.

بود همانند متوکل که دچار یک حالت روانی شدیدی بود که از آزار دیگران لذت می برد و لذا گاهی دستور می داد عقرب یا دیگر حشرات موذی را بیاورند و بجان همنشینانش بیاندازند و یا آنکه ببر و یا شیری را در مجلس بیاورند تا حاضرین به وحشت و اضطراب درآیند و او از تماشای ترس و دلهرۀ آنان لذت ببرد (1).

و نیز معتمد عباسی که در کثرت قتل و کشتار مردم،مورخین را به شگفتی آورده و بنابر تخمین مسعودی تعداد کشته شدگان دوران حکومت او،بیش از نیم میلیون (پانصد هزار نفر)بوده است (2)و نمونه های دیگری از چنین روحیات و صفات پلید و شیطانی که در خلفاء عباسی وجود داشت.

و این علل،موجب گردیده بود که حکومت عباسی بر مخالفین خودش فشار زیادی وارد سازد و هرحرکتی را با شدت و خشونت و وحشیگری سرکوب نماید و لذا عدۀ زیادی کشته میشدند و جمعیت فراوانی بزندان افکنده میشدند و شخصیت های بانفوذ و مؤثر،زیرنظر و کنترل شدید جاسوسی،قرار داده میشدند و ارتباط آنها با مردم دچار مشکلات فراوانی میگردید،چنانچه امام هادی ع و امام عسکری ع را در شهر سامرأ که مرکز قدرت نظامی و سیاسی بود نگهداشتند و شدیدترین مراقبت و کنترل را در مورد آنان اجراء می نمودند و هرکدام از آن دو امام را چندین بار به زندان افکندند و در مجموع،آزادی عمل و کوشش اجتماعی را از آنان،سلب نمودند.

و همین شرایط بود که زندگی و تلاش تبلیغی و تعلیمی را بر امامان معصوم مشکل می نمود و آنها ناگزیر بودند که کوشش های علمی خود را همراه با تاکتیک و بصورت تقیه ای انجام دهند و از هرنوع تلاش تحریک کننده که بهانه بدست دشمن دهد و موجب قلع وقمع و ریشه کن شدن شیعیان گردد،پرهیز نمایند و لذا تشکیل جلسات درس و مناظره بطور گسترده برای آنها میسر نمی گشت و کوششهای تعلیمی با روش های تاکتیکی و بنحو محدود انجام میگرفت.

4-اصحاب و یاران و شاگردان این سه امام تا حدود قابل توجهی مشترک میباشند

ص :241


1- 1) زندگانی امام هادی ع صفحه 54
2- 2) زندگانی امام حسن عسکری ع بنقل از مروج الذهب مسعودی

زیرا باتوجه به کوتاهی عمر این سه امام،تعداد زیادی از آنها موفق به درک محضر چندین امام و استفاده از علم و دانش و بیان روح افزایشان می گشتند.

و اینک باتوجه به این جهات مشترک،بررسی فشردۀ خود را دربارۀ حرکت علمی این سه پیشوای بزرگ،دنبال می کنیم.

امامت امام جواد و هادی علیهما السلام در کودکی،یکی از آیات الهی

همچنانکه در میان انبیاء عظیم الشأن چهره های درخشانی بودند که در کودکی به مقام نبوت رسیدند همانند عیسی علیه السّلام که در گهواره بود و نبوت خود را اعلام نمود چنانچه در قرآن مجید،آمده است ...قٰالُوا کَیْفَ نُکَلِّمُ مَنْ کٰانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیًّا قٰالَ إِنِّی عَبْدُ اللّٰهِ آتٰانِیَ الْکِتٰابَ وَ جَعَلَنِی نَبِیًّا وَ جَعَلَنِی مُبٰارَکاً أَیْنَ مٰا کُنْتُ.... مریم 29-30 و نیز حضرت یحیی علیه السّلام که قرآن دربارۀ او می فرماید یٰا یَحْییٰ خُذِ الْکِتٰابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَیْنٰاهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا "مریم 12،

همین طور در میان امامان معصوم ما چهره های فروزانی هستند که در سنین پائین بمقام امامت نائل گشته اند همانند امام جواد و امام هادی علیهما السّلام که اولی 8 ساله و دومی 7 یا 8 ساله منصب امامت را احراز نمودند و چونکه امام بایستی عالم ترین و شایسته ترین مردم باشد لذا تجلی چنین فضیلت و علمی آنهم از یک انسان کم سن وسال و در دوران کودکی،آیتی بزرگ از آیات الهی خواهد بود.

إِنَّمٰا یُرِیدُ اللّٰهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً

ص :242

مناظرۀ امام جواد علیه السلام با رئیس دیوان عالی بغداد

در میان حرکت های علمی امام جواد علیه السّلام،مناظرۀ آن حضرت با یحیی بن اکثم قاضی القضاة(رئیس دیوان عالی حکومت عباسی)از اهمیت ویژه ای برخوردار می باشد زیرا موقعیت علمی و قضائی یحیی بن اکثم و اهمیت مجلس رسمی خلیفه عباسی(مأمون الرشید)و کمی سن امام جواد و حضور دانشمندان زیاد در مجلس مناظره و پیروزی درخشان و چشمگیر امام جواد علیه السلامدر مناظره،همه و همه سندی روشن و دلیلی بارز برای علم لدنّی و دانش افاضی آنحضرت می باشد و برای روشن شدن موضوع،فشرده ای از جریان مناظره را در این قسمت نقل می نمائیم.

پس از شهادت امام هشتم علیه السّلام،مأمون عباسی تصمیم گرفت دخترش ام الفضل را به عقد امام جواد علیه السّلام درآورد ولی این سیاست مورد تأئید عباسیان نبود و لذا از راه های گوناگون و با تکیه بر دلائل مختلف،با مأمون مذاکراتی نمودند و در نظر داشتند که او را از این سیاست بازدارند و از جملۀ دلائل آنها این بود که گفتند:ابن الرضا(امام جواد ع)بچه است و باید صبر کرد تا تحصیل علم و ادب بنماید،مأمون گفت:این خاندان علمشان از جانب خدا است و پدران او در علم دین و ادب،بی نیاز از مردم ناتوان و ناقص،بودند و شما در صورتیکه بخواهید میتوانید آزمایش کنید.

عباسیان برای آزمایش امام جواد علیه السلامیحیی بن اکثم را که قاضی القضات، (رئیس دیوان عالی کشور)بود برگزیدند و از او خواستند که تلاش خود را بکار ببندد و سئوالی را آماده کند که امام جواد علیه السلامنتوانند جواب دهند و آنحضرت را در تنگنای سختی،گرفتار سازد.

بدین منظور،مجلس باشکوه و مهمی تشکیل گردید،مأمون حضور یافت، شخصیت های علمی و سیاسی با رتبه های گوناگون شرکت نمودند،و یحیی بن اکثم بعنوان شخصیت برجستۀ علمی و قضائی،حضور یافت و آزمایش شروع شد.

یحیی بن اکثم سئوال خود را دربارۀ یکی از مسائل مهم حج(مسئلۀ کفارۀ صید)

ص :243

انتخاب کرده بود و عرضه داشت:آیا اگر محرمی صیدی را کشت چه باید بکند (و کفاره اش چیست)؟امام جواد علیه السلامفرمودند:آیا این عمل،در حلّ بوده است یا در حرم؟این شخص محرم،عالم به حکم بوده است یا جاهل،این کشتن صید،از روی عمد بوده است یا خطاء انجام گرفته؟این شخص محرم، آزاد بوده است یا بنده؟او،صغیر و نابالغ بوده یا کبیر و بالغ،اولین باری بوده که صید کرده یا در این کار،تکرار داشته؟این صید،از مرغان هوا بوده یا حیوان دیگری بوده؟این صید،کوچک و صغیر بوده یا بزرگ؟این شخص،از کارش پشیمان شده یا اصرار دارد؟صید را در شب کشته یا در روز؟احرام او،احرام حج بوده یا احرام عمره؟

در این هنگام،یحیی بن اکثم آنچنان حیران و سرگردان و ناتوان شد که در چهرۀ او آثار شکست و ناتوانی،ظاهر و آشکار گردید و اهل مجلس،بیچارگی او را بخوبی دریافتند،و مأمون به خویشان و بستگانش که مخالف سیاست او بودند گفت:آیا دانستید آنچه را انکار می کردید؟

پس از آن،از امام جواد علیه السلامخواستند که تفصیل احکام صید را با تمام فروع آن بیان نمایند و آنحضرت،احکام الهی را در مورد تمام اقسام صید،که مورد بحث قرار گرفته بود تشریح نمودند.

آنگاه مأمون پیشنهاد نمود که امام جواد علیه السلامنیز از یحیی بن اکثم سئوالی بنمایند و آنحضرت رو به جانب یحیی نمودند و فرمودند:آیا سئوال کنم؟او پاسخ داد:

اختیار با شما است،درصورتی که جواب سئوال را بدانم،خواهم گفت و اگر نه،از شما بهره مند میشوم،در این هنگام امام ع فرمودند:

مردی است در اول روز به زنی نگاه میکند و این نگاه حرام است ولی پس از آنکه روز برآمد،نگاهش حلال میشود و در هنگام ظهر نگاهش حرام میشود و در وقت عصر مجددا"حلال میشود و همین نگاه در هنگام غروب حرام میشود و در هنگام نماز عشاء حلال و در نیمۀ شب مجددا"حرام میشود و در هنگام طلوع فجر نیز حلال میشود،چرا این نگاهها حرام و حلال شده است؟

ص :244

یحیی بن اکثم گفت:جواب سئوال را نمیدانم،اگر مایل باشید بفرمائید تا بهره مند شویم،آنگاه امام جواد ع جواب سئوال را به تفصیل بیان نمودند درحالی که جواب این سئوال نیازمند آگاهی و تسلط بر بخشهای گوناگون فقه از قبیل مباحث عبید و اماء،بیع و تجارت،عتق،نکاح،ظهار و طلاق می باشد (1)

این مجلس و این مناظره و گفتگو و آزمایش،آنچنان عظمتی داشت و ابعاد وسیع علم امام جواد علیه السلامرا آشکار نمود که مخالفین را به خضوع و اعتراف صریح، نسبت به برتری علم امام ع وادار نمود.

باز هم مناظره

پس از جریان مناظرۀ یاد شده،در مجلسی دیگر با حضور مأمون و عده ای از شخصیت های دستگاه خلافت،یحیی بن اکثم یک سلسله از احادیث جعلی و دروغین را در مورد بعضی از خلفاء،مورد سئوال قرار داد و از امام جواد علیه السلامدر بارۀ آنها نظرخواهی نمود ولی سئوال خود را آنچنان حساب شده طرح نموده، بود که"بخیال خودش"اگر امام جواد علیه السلامآن احادیث را که در فضیلت خلفاء غاصب و ظالمین نسبت به حقوق امیر المؤمنین علیه السّلام و فاطمۀ زهراء سلام- اللّه علیها بود،تأئید می نمودند ضربۀ بزرگی بر مکتب مقدس اهل البیت علیهم السّلام بود و اگر تکذیب مینمودند موجب تحریک عواطف و احساسات اجتماع و بخصوص حاضرین در مجلس بود و آنها را بر علیه آنحضرت به خروش میآورد ولی امام جواد علیه السلامدر مورد هرکدام از آن حدیث های جعلی و دروغین،بحث جالب و قاطعی نمودند و بدون آنکه در مورد شخص مذکور در حدیث،و نفی فضیلت از او،سخنی بگویند که موجب تحریک عواطف گردد،با استناد به دلیل های قطعی،از قرآن و یا سنت رسول اللّه صلّی الله علیه و آله و سلّم و یا دلائل عقلی،دروغ بودن آن حدیث و ساختگی بودن محتوای آنرا اثبات می کردند (2)و در پایان گفتار و

ص :245


1- 1) تفصیل کامل جریان مناظره را در کتاب احتجاج طبرسی،بخش احتجاجات امام جواد و نیز بحار الانوار ج 50 صفحه 74 ملاحظه نمائید.
2- 2) جریان این مناظره،در کتاب احتجاج طبرسی و بحار الانوار ج 50 صفحه 80 نقل گردیده است.

مناظرۀ امام ع با اثبات افتراء بودن آن احادیث مجعوله،نتیجۀ روشنی در ذهن هرشنونده ای بوجود می آمد که این اشخاص غاصب،که بنام خلیفۀ رسول خدا ص،مسیر خلافت و ولایت را منحرف کردند و در دین خدا بدعتهای فراوان گذاردند،وجهه و موقعیتشان در میان مسلمین وابسته به یک سلسله احادیث ساختگی می باشد که علاوه بر دروغگو بودن سازندگان آن احادیث،مخالفت قطعی و روشن با قرآن و سنت و نیز احکام قطعیه عقلیه دارد.

ارتباط علمی شیعیان و علماء بلاد،با امام جواد علیه السلام

گرچه شرائط زندگی امام جواد ع مانع از تشکیل جلسات درسی گسترده و کوششهای علمی،بنحو گسترده و وسیع بود ولی رهبری های آنحضرت در شکلهای ویژه و مناسب،تجلی می یافت چنانچه در حدیثی نقل شده که هنگام حج بود و عده ای از فقهاء و علماء بلاد،از بغداد و دیگر شهرها،که تعداد آنها به هشتاد نفر میرسید عازم حج بودند و بمدینه مشرف شدند و بمحضر امام جواد ع شرفیاب گردیدند و مسائل خود را مطرح ساختند و پاسخ دریافت نمودند (1)و در کتاب شریف کافی نقل شده است که گروهی از شیعه که از اطراف آمده، بودند بمحضر امام جواد ع رسیدند و در یک مجلس در مورد 30 هزار مسئله سئوال کردند (2)و امام پاسخ دادند در حالیکه ده ساله بودند (3).

ص :246


1- 1) بحار الانوار ج 50 صفحه 100 و در صفحه 90 نیز حدیثی مشابه همین روایت نقل شده و حضور علماء بلاد به محضر امام جواد ع و سئوال آنها از آنحضرت،نقل شده است.
2- 2) در مورد سی هزار مسئله سئوال نمودن در یک مجلس،تفسیرها و توجیهات گوناگونی شده است که در ج 50 از بحار الانوار صفحه 93 ذکر شده است و یکی از آنها اینست که این رقم،اشاره بزیاد بودن سئوالات است و این عبارت یک نوع مبالغه است و بعضی احتمال داده اند که کلمه(الف)در جملۀ(ثلثین الف)که در حدیث آمده،زیادی است و از روات حدیث می باشد چنانچه در کتاب محجة البیضأ کلمه(الف)ذکر نشده است(به پاورقی اصول کافی ج 1 صفحه 415- چاپ مکتبه اسلامیه مراجعه نمائید).
3- 3) اصول کافی ج 1 باب مولد ابی جعفر،محمد بن علی الثانی صفحه 415

و همچنین مناظره و سئوالات یحیی بن اکثم با آنحضرت در شهر مدینه (1)، نشاندهندۀ ارتباط علماء شهرها با امام جواد ع می باشد و بخوبی میتوان دریافت که کوشش های علمی آنحضرت مخصوص دوستان و پیروان امام در مدینه و یا بغداد نبوده است بلکه همگان از علم آن پیشوای عالم و معصوم می توانسته اند بهره مند شوند و عملا"نیز استفاده می برده اند.

حکمی فقهی و تجلیلی از مقام حضرت زهراء سلام الله علیها

در کتاب کافی حدیثی از امام جواد ع نقل گردیده است که در ضمن بیان یک حکم فقهی،مقام رفیع بانوی بزرگ اسلام،حضرت زهراء سلام اللّه علیها موردتوجه قرار گرفته و خلاصۀ مفاد آن حدیث چنین است:

شخصی بنام موسی بن قاسم گوید،از امام جواد کسب تکلیف نمودم دربارۀ طواف نمودن به نیابت از آنحضرت و پدر بزرگوارشان،و اجازه دریافت نمودم و پس از سه سال،روزی در خدمت آنحضرت عرضه داشتم که من باتوجه به اجازۀ قبلی شما چیزی به قلبم خطور کرده و انجام داده ام،امام فرمودند:چیست؟گفتم چنین عمل میکردم که یک روز از طرف رسول خدا ص طواف میکردم و روز دوم از طرف امیر المؤمنین ع و سومین روز از جانب امام حسن ع و همچنین هرروزی از طرف امامی تا روز دهم از طرف شما طواف انجام میدادم و همین ها هستند که من ولایت آنها را دین خود قرار داده ام،امام فرمودند بله،و اینست همان دینی که هیچ دینی غیر از آن،از بندگان خدا پذیرفته نمیشود،سپس عرضه داشتم:گاهی از طرف مادرتان فاطمه(س)طواف میکردم و گاهی ترک میکردم،امام جواد ع فرمودند این کار را(طواف نمودن از طرف مادرمان زهراء س)زیاد انجام بده زیرا،این عمل باارزش ترین و بافضیلت ترین کاری است که تو میتوانی انجام بدهی (2)

علم امام هادی ع آیت و نشانۀ الهی

در زندگی امام هادی علیه السّلام شگفتیهائی مشاهده میگردید که برای

ص :247


1- 1) بحار الانوار ج 50 صفحه 68 بنقل از کافی و مناقب آل ابی طالب
2- 2) وسائل الشیعه ج 8 صفحه 141 بنقل از کافی و تهذیب

حق طلبان،بخوبی روشن می ساخت که آنحضرت یکی از آیات الهی و حجت پروردگار بر مردم،می باشند و از جملۀ آن شگفتیها،سخن گفتن آن پیشوای معصوم به زبانهای گوناگون از قبیل ترکی،فارسی،صقلابی (1)و هندی می باشد.

چنانچه نقل شده است که امام هادی ع با غلامی سقلابی سخن گفتند و آن غلام به شگفتی آمد و گفت:او(امام هادی ع)آنچنان با زبان سقلابی تکلم می کند که گویا یکی از ما است (2)

و نیز آگاهی و علم امام ع از غیب و امور پنهان از گوشها و چشمهای طبیعی (3)همه و همه نشانه ای از اینست که علم آنحضرت،از آیات الهی است که در وجود آن پیشوای معصوم،تجلی یافته است.

و جالب آنکه،امامت آنحضرت از سن 8 سالگی شروع گردیده و معجزات و کرامات متوقّع از امام معصوم،در آن سنین کم،از آنحضرت ظاهر گردیده است و چه زیبا است عبارت یکی از علماء بزرگ که میفرمودند:امام هادی ع آیت اللّه امامان ما می باشند و منظورشان این بود که علاوه بر فضائل و مکارم و شرائط مهم امامت و خلافت الهی که در امام هادی ع بوده و آنحضرت را بعنوان آیتی از آیات الهی مطرح میسازد،شروع امامت آنحضرت در کودکی،آیتی است علاوه،چنانچه سخن گفتن حضرت عیسی ع در گهواره و اعلام نبوت آنحضرت در کودکی،آیتی بود ممتاز و ویژه،که نبوت و رسالت آنحضرت را بعنوان آیتی ممتاز و نشانه ای برجسته،مطرح میسازد.

ص :248


1- 1) صقلاب،معرب سقلاب می باشد و منظور شعب اسلاو است که بین بلغار و قسطنطنیه سکونت دارند(مردم چکسلواکی و یوگسلاوی)فرهنگ معین ج 5 ص 772
2- 2) بحار الانوار ج 50 صفحه 130 بنقل از بصائر الدرجات،برای آگاهی امام هادی بزبانهای مختلف،به صفحات 124 و 130 و 136 و 137 از جلد 50 بحار الانوار مراجعه شود.
3- 3) به کتاب بحار الانوار ج 50 صفحات 126-130-141 و 142 مراجعه شود.

امام هادی علیه السّلام و مناظرات

اشاره

جریانات فکری و سیاسی گوناگونی در زمان امام هادی علیه السّلام وجود داشت که با مسیر الهی و برحق آنحضرت هماهنگی نداشت و موجب برخورد لفظی و کتبی و انجام مناظره ها و مباحثه ها،میگردید و چونکه وظیفۀ امام ع روشن کردن راه حق و برطرف نمودن شبهات و ابهامها است،لذا یکی از خدمات علمی امام ارشاد و تعلیم از طریق همین مناظره ها و منکوب نمودن باطل بوسیلۀ همین مباحثه ها است و امام هادی نیز،در زمینه های مختلف از همین روش،بهرۀ تبلیغی میگرفتند که نمونۀ آن،مناظرۀ آنحضرت با ابن سکیت نحوی و لغوی و ادیب شهید معروف است که در مجلسی،متوکل به او گفت در حضور من از ابن الرضا مسئله مشکلی را سئوال کن و ابن سکیت مسئله ای را دربارۀ علت تفاوت معجزات حضرت موسی و عیسی و پیامبر گرامی اسلام مطرح ساخت و امام هادی بطور کامل پاسخ او را بیان داشتند.

یحیی بن اکثم،در مجلس حاضر بود و گفت ابن سکیت را با مناظره چکار؟، او فقط نحوی و شاعر و لغوی است،پس از آن،خودش نامه ای را برداشت که در آن مسائل مهمی مطرح گردیده بود و پاسخ آنها را تقاضا نمود و امام هادی ع جواب سئوالات را بیان نمودند و به ابن سکیت امر کردند که پاسخ ها را بنویسد و ضبط نماید.

این سئوالات،متنوع و اساسی و در زمینۀ فقه،تفسیر،عقائد و تاریخ بود و آنقدر اهمیت داشت که وقتی یحیی بن اکثم،پاسخ سئوالات را خواند،به متوکل عباسی گفت:پس از این سئوالات،من دوست نمیدارم که از این مرد (امام هادی ع)سئوالی بشود،زیرا هرسئوالی بشود در مقایسه با سئوالات من اهمیت کمتری دارد و در نتیجه،علم او(امام هادی ع)ظاهر میشود و رافضیان تقویت میشوند (1).

ص :249


1- 1) تفصیل جریان این مناظره در بحار الانوار ج 50 صفحه 164 تا صفحه 172 و نیز کتاب تحف العقول،با کمی اختلاف،نقل گردیده است.

ملاحظه می نمائید چگونه علم امام ع حقائق را آشکار می کند و چگونه بد خواهان می خواهند نور خدا را خاموش کنند ولی (یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللّٰهِ بِأَفْوٰاهِهِمْ وَ اللّٰهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکٰافِرُونَ) (صف آیه 8).

رسالۀ جبر و تفویض

از امام هادی علیه السّلام در زمینه های مختلف و در رشته های گوناگون علمی مطالب زیادی نقل شده بطوریکه مرحوم آیت اللّه سید محسن امین جبل عاملی در اعیان الشیعه میفرماید(و قد روی عنه فی اجوبة المسائل فی الفقه و غیره من انواع العلوم،الشّیئ الکثیر و تکفّلت به کتب الاخبار)و در تحف العقول قسمتی از آن روایات نقل گردیده است.

ولی در میان آنها رسالۀ مفصلی است که امام هادی علیه السّلام در پاسخ.....

نوشته اند و در رد اهل جبر و تفویض و اثبات عدل و منزلت بین المنزلتین بطور مفصل و گسترده مطالبی را تشریح نموده اند و ابعاد گوناگون بحث را مورد تفسیر و تحلیل قرار داده اند و این رساله،مفصلترین نوشته ای است که از امام هادی علیه السّلام نقل شده است.

امام هادی علیه السّلام و زیارت جامعه کبیره

در میان زیاراتی که از معصومین علیهم السّلام نقل شده که در وقت زیارت امامی از امامان معصوم خوانده شود،زیارت جامعه از اهمیت و برجستگی خاصی برخوردار است زیرا از یکسو مفصل است و از سوی دیگر مباحث امام شناسی،در ابعاد گوناگون و بخشهای مختلف آن در این زیارت مطرح شده است و از سوی سوم جمله ها و ترکیب کلمات،از یک حالت ویژه ای برخوردار است که خواننده زیارت را در یک سفر روحی و معنوی می برد و رابطۀ قلبی او را با امام نزدیک و لطیف می کند.

این زیارت،کتاب امام شناسی و وسیلۀ تقرب و ابزار پرواز بسوی عالم معنی است.

آنقدر سرمایۀ علمی در این زیارت بکار رفته است که دانشمندان گرانقدر و عظیم- الشأنی را بر شرح و تفسیر نمودن کلمات و مطالب عمیق و دقیق آن واداشته است.

ص :250

آنقدر روح افزاست که دلباختگان صاحبان ولایت و شیفتگان طریق امامت،هیچ گاه از خواندن او غفلت نمی کنند و در حرم ها و مشاهد مشرفه،آنرا انیس خود قرار میدهند.

و در یک کلام،زیارت جامعه کبیره یکی از ذخائر ارزشمند و یکی از سرمایه های گرانقدر،در فرهنگ تشیع می باشد و علامۀ مجلسی رضوان اللّه علیه،آنرا بهترین زیارات جامعه از جهت متن و سند و فصاحت و بلاغت دانسته است و مرحوم ملا محمد تقی مجلسی،آنرا احسن و اکمل زیارات،شمرده است.

این زیارت جامعه،از برکات و آثار علم امام هادی علیه السّلام است که در اختیار رهروان راه ولایت و دوستداران خاندان عصمت و طهارت قرار گرفته است.

آثار علمی امام حسن عسکری ع

اشاره

با اینکه امام حسن عسکری علیه السّلام در سخت ترین شرائط اجتماعی و سیاسی قرار داشتند تا آنجا که از سنین کودکی،که بهمراه پدر بزرگوارشان(زیر فشار حکومت عباسی)به سوی شهر سامراء،حرکت نمودند تا زمان شهادتشان که در سن 28 سالگی بوقوع پیوست،آنحضرت و شیعیان و علاقمندانشان،زیر کنترل شدید جاسوسان بودند و لذا درب خانۀ حضرت بروی اغلب مردم جز خواص شیعه بسته بود (1)و آنحضرت چندین مرتبه گرفتار زندان گردیدند (2)ولی بااینحال آثاری بزرگ از آن امام مظلوم بجای مانده است که پرده از کوششهای علمی آنحضرت برمیدارد و ما به آنها اشارۀ گذرائی داریم.

1-تفسیر امام حسن عسکری علیه السّلام

کتاب تفسیری است منسوب به امام عسکری ع که گرچه دربارۀ انتساب آن امام،بحث هائی وجود دارد ولی مرحوم صدوق(محدث بزرگ و عظیم الشأن شیعه که با دعای امام زمان عج تولد یافته است)بر آن اعتماد کرده و مطالب

ص :251


1- 1) زندگانی امام حسن عسکری صفحه 75
2- 2) زندگانی امام حسن عسکری صفحه 37

آنرا مورد استفادۀ علمی قرار داده و همانطور که علامۀ مجلسی ره فرموده است، شیخ صدوق در مقایسه با کسانیکه در انتساب این کتاب شریف،بامام معصوم تردید کرده اند،هم نزدیک تر است به زمان آنحضرت و هم آگاه تر و آشناتر است و اکثر علماء،از این تفسیر استفاده برده اند و از آن روایت نموده اند،بدون آنکه بر آن اشکالی وارد کنند (1).

و نیز علماء بزرگی،همچون طبرسی در احتجاج و ابن شهرآشوب و محقق کرکی و- شهید ثانی و مولی محمد تقی مجلسی و مولی محمد باقر مجلسی و محدث نوری و ....بر این تفسیر اعتماد نموده اند و نسبت آنرا به امام عسکری ع صحیح شمرده اند (2).

مطالب این تفسیر گرانقدر را امام عسکری علیه السّلام در مدت هفت سال بتدریج به دو نفر از شیعیان علاقمند و دوستدار علم،تعلیم نمودند و آندو،آن مطالب ارزشمند را ضبط و نقل نمودند،که بعنوان تفسیر امام عسکری ع شهرت یافته است

2-رسالة المنقبه

در مناقب ابن شهرآشوب آمده است که در سال 255 از نزد امام ابی محمد علیه السّلام کتابی خارج شد بنام(رسالة المنقبه)که بیشترین مسائل حلال و حرام را دربر داشت (3).

3-دانشمندی بنام خیبری کتابی تألیف نمود بنام مکاتبات الرجال عن العسکریین ع که در آن،قسمتی از احکام دینی جمع آوری گردیده بود

(4) .

4-نامه ها و گفته های فراوانی که در زمینۀ انواع علوم،از آنحضرت نقل شده

و در کتابهائی همانند تحف العقول،اعلام الدین،الدّرة الباهره من الاصداف- الطاهره،بحار الانوار و....نقل گردیده است و مرحوم آیت اللّه سید محسن امین جبل عاملی در اعیان الشیعه درباره آنها فرموده است و قد روی عنه اصحابه من الرّوایات فی انواع العلوم الشّیئ الکثیر (5).

ص :252


1- 1) اعیان الشیعه ج 4 قسم دوم صفحه 187
2- 2) الذریعه ج 4 صفحه 285
3- 3) اعیان الشیعه ج 4 قسم دوم صفحه 187
4- 4) اعیان الشیعه ج 4 قسم دوم صفحه 187
5- 5) اعیان الشیعه ج 4 قسم دوم صفحه 187

امام عسکری،در سنگر دفاع از قرآن

اسحاق کندی که یگانه فیلسوف مهم عراق،در زمان خود شمرده شده است تصمیم گرفته بود که حملات گسترده ای بر قرآن وارد کند و بخیال خودش تناقضات قرآن را جمع آوری نماید و بدینوسیله،این کتاب آسمانی را از اعتبار بیاندازد و- برای دست یابی به این منظور نیروی خودش را در این راه بکار انداخته بود و در منزل خود به تنهائی به تلاشهای خود ادامه میداد.

روزی،یکی از شاگردان کندی به محضر امام حسن عسکری ع شرفیاب شد و آن- حضرت به او فرمودند آیا در میان شما مرد رشیدی وجود ندارد که جلو این شخص را بگیرد و نگذارد به این کارش(در مورد قرآن)ادامه دهد؟

شاگرد کندی عرض کرد:ما شاگرد اوئیم و چگونه می توانیم باو اعتراض کنیم؟

امام عسکری ع فرمودند:آیا آنچه به تو می گویم باو می رسانی؟عرضه داشت، بله،امام فرمودند،برو و با او مأنوس شو و مهربانی کن و هنگامی که با او مأنوس شدی بگو من مسئله ای دارم که میخواهم سئوال کنم و هنگامی که از تو جویا شد چه سئوالی داری،بگو،اگر گویندۀ جمله های قرآن بیاید و بتو بگوید:که آیا ممکن است که مقصود گویندۀ قرآن از این جمله ها،غیر آن معنائی باشد که تو گمان کرده ای(و بر مبنای آن،تناقض هائی را پیدا کرده ای)؟

در این هنگام،کندی جواب خواهد داد که ممکن است و تو بگو که شاید غیر معنائی را که برمبنای آن،تناقض گرفته ای قصد کرده باشد.

شاگرد کندی دستور امام عسکری را اجرا کرد و استاد خود را بفکر فروبرد و پس از آن، اسحق کندی گفت قسمت میدهم که بگوئی این مطلب را تو از کجا گفتی؟گفت به قلبم خطور کرد،کندی گفت این مطلب از مثل تو و کسانی که در رتبه تو هستند نخواهد بود،بگو از کجا این مطلب را آوردی؟شاگرد او گفت ابو محمد ع مرا چنین دستوری داد،کندی گفت چنین مطلبی خارج نمیشود مگر از چنین خاندانی،سپس آتش خواست و همۀ نوشته های خود را که در رد قرآن،نوشته بود بآتش کشید و سوزانید، و این چنین امام عسکری علیه السلامبا علم مخصوص به اهل البیت علیهما السلام از قرآن دفاع کردند و

ص :253

در سنگر دفاع از کتاب آسمانی اسلام،بزرگترین کوشش ثمربخش را انجام دادند

نقش سه امام معصوم در تقویت حوزۀ قم

گرچه مشکلات و سختی ها،فشارها و زندانها،میدان فعالیت را بر سه امام معصوم تنگ کرده بود ولی آنها از امکانات مختلف برای نشر علم و مکتب اهل- البیت بهره گیری می نمودند،که از بارزترین و ارزشمندترین آنها شهر مذهبی قم و حوزه علمیه گسترده و پربار آن می باشد.

در زمان این چند امام معصوم،حوزۀ علمیۀ قم مرکز تجمع علماء و محدثین بزرگ بود و رابطۀ این حوزۀ بابرکت با ائمۀ معصومین علیهم السّلام برقرار بود و با اعزام فرستادگان حوزه بمحضر امام و کسب علم و گرفتن پاسخ به سئوالات و مشکلات علمی و دینی،از یکطرف و تعیین وکیل و هدایت نمودن امام،علماء و شیوخ بزرگ علمی و تقوائی قم را،از طرف دیگر،کار نشر علم بخوبی انجام میشد و حوزه قم سنگری بود، برای نشر افکار اهل البیت و وسیله ای بود برای تحقق یافتن و به نتیجه رسیدن کوشش های ائمه،برای نشر و گسترش علوم دینی و البته عنایت خاص ائمه عاملی بسیار قوی،برای تقویت و تحکیم اساس حوزۀ علمیۀ قم بود و تأثیر خدمات و کوششهای علماء و مشایخ قم را به مراتب،افزون می ساخت و بعبارتی دیگر،از طرفی به تلاشگران حوزۀ قم،روحیه میداد و از طرف دیگر کاربرد آنرا،در جامعه و کلّ شهرهای اسلامی افزایش می بخشید.

و امّا الحوادث و الواقعة فارجعوا فیها الی رواة حدیثنا فانّهم حجّتی علیکم و انا حجّة اللّه علیهم

ص :254

شاگردان و یاران سه امام معصوم(ع)

دانشمندان علم رجال،با تلاش و کوشش زیاد توانسته اند عده ای از یاران و شاگردان این سه امام مظلوم و معصوم را شناسائی نموده و شرح حال و آثارشان را تا حدود ممکن در اختیار طالبین حقیقت بگذارند و در این میان،محقق بزرگوار مؤلف کتاب تهذیب المقال،در تتبع و بررسی که در مورد اصحاب ائمه انجام داده و در دو کتاب الطبقات الکبری و اخبار الرواة (1)جمع آوری نموده اند، اصحاب و شاگردان امام جواد علیه السّلام را تا حدود 350 نفر و یاران و راویان امام هادی علیه السّلام را تا حدود 330 نفر و از اصحاب امام حسن عسکری علیه السّلام تا حدود 200 نفر را به شمارش درآورده اند و این رقمهای قابل توجه را از اصحاب این سه امام بزرگوار،ارائه داده و در مورد هرکدام از آنها بررسی و تحقیق نموده اند.

ولی ما باتوجه به فشردگی و اختصاری که در نظر داریم،فقط عده ای از آنها را که از نظر علمی بیشتر موردتوجه می باشند،نام می بریم و احیانا"اشاره ای به برخی از نشانه های بارز علمی آنها می نمائیم و چونکه عده ای از اصحاب این سه امام بزرگوار مشترک می باشند و بعلت کوتاهی عمر این سه پیشوای معصوم،توفیق درک حضور همه آنها برای عده ای از اصحاب،فراهم شده،لذا نام اصحاب این امامان را در یک فصل می بریم و گامی دیگر بسوی اختصار کتاب برمیداریم.

و البته باید توجه داشت که اینهائی که نام می بریم انسانهائی جلیل القدر و از حاملین علوم ائمه و از مفاخر شیعه بوده و بعضی از آنها،از وکلاء موردتوجه ائمه و گروهی از آنها،از اصحاب سر معصومین ع و اکثرشان صاحب تألیف و اثر علمی بوده اند،برخی از آنان از زمان امام صادق و یا امام کاظم و یا امام رضا علیهم السّلام حیاة علمی خود را شروع کرده و تا زمان امام های موردبحث فعلی، ادامۀ حیاة و تلاش علمی داده اند و برخی دیگر،زمان حیاة این سه امام،مبدأ

ص :255


1- 1) این دو کتاب مخطوط می باشند.

حرکت علمی و تألیفیشان بوده و تا دوران غیبت صغری،در این جهان زیسته اند، و بر مفاخر شیعه افزوده اند،برخی از آنان از اصحاب هرسه امام،و برخی دیگر از اصحاب دو امام بوده و سومین دسته فقط محضر یک امام را درک کرده اند،و اینک نام آنان بترتیب:

1-ابراهیم بن ادریس 2-ابراهیم بن ابی البلاد(که از علماء بزرگ و عظیم- الشأن بوده و از زمان امام صادق ع تا امام جواد ع حیاة داشته و از هرچهار امام، روایت نموده است)3-ابراهیم بن ابی محمود خراسانی(که از شخصیتهای برجسته بشمار رفته و از اصحاب امام کاظم ع تا امام جواد ع بوده است).

4-ابراهیم بن شیبۀ اصفهانی 5-ابراهیم بن عبده نیشابوری 6-ابراهیم بن عبد الحمید اسدی کوفی(که از محضر امام صادق ع تا امام جواد ع کسب علم، و فیض معنوی نموده است)7-ابراهیم بن فارس نیشابوری 8-ابراهیم بن محمد همدانی 9-ابراهیم بن مهزیار اهوازی 10-ابراهیم بن محمد....

عریضی 11-ابراهیم بن هاشم،ابو اسحق قمی(پدر علی بن ابراهیم است، و در کتب اربعه،چهار هزار حدیث از او نقل شده است.وی اولین ناشر احادیث علماء کوفه،در شهر قم می باشد.12-احمد بن ابراهیم بن حمدون(که از نویسندگان بزرگ و علماء ارزشمند بوده است)13-احمد بن اسحق قمی(که از مؤلفین و مراجع و شیوخ علم و حدیث بوده و از خواص ائمه شمرده شده است)، 14-احمد بن ابی عبد اللّه برقی(صاحب کتاب شریف و مشهور محاسن برقی و نیز مؤلف کتابهای بسیار ارزشمند دیگر)15-احمد بن حسن بن فضال، 16-احمد بن اسحق رازی 17-احمد بن عامر بن سلیمان طائی 18-احمد بن هلال عبرتائی 19-احمد بن محمد بن عبید اللّه جوهری 20-احمد بن- محمد بن ابی نصر بزنطی(که از اصحاب اجماع می باشد و در میان علماء شیعه، از اهمیت ویژه ای برخوردار است)21-احمد بن حماد مروزی محمودی، 22-احمد بن ابی خلف 23-احمد بن عبد اللّه...اشعری قمی 24-احمد بن محمد بن عیسی،اشعری قمی(رئیس قم و شیخ فقه و حدیث و نیز از اصحاب

ص :256

خاص امام جواد و صاحب سر بوده است و در هنگام سحر به خدمت امام مشرف میشده) 25-اسحق بن ابراهیم حضینی 26-اسحاق بن اسماعیل نیشابوری

27-اسماعیل بن علی...بن نوبخت(وی شیخ متکلمین در بغداد و شخصیت بزرگ نوبختیان بوده است)29-اسماعیل بن موسی بن جعفر علیه السلام30- اسماعیل بن همام 31-ایوب بن نوح بن دراج 32-جعفر بن ابراهیم بن نوح 33-جعفر بن سهیل صیقل 34-جعفر بن عبد اللّه حمیری 35-جعفر بن محمد بن یونس احول(که از مصنفین و مشایخ احمد بن محمد عیسی و از موثقین اصحاب امام جواد و امام هادی است)36-حبیب بن اوس،شاعر طائی(که جاحظ او را از رؤساء رافضه خوانده است،وی کتابهای متعددی تصنیف نموده است)37-حسن بن اشکیب مروزی سمرقندی(که از متکلمین و صاحب تألیف بوده است)38-حسن بن جهم(که از مؤلفین کتاب می باشد)39-حسن بن خرزاذ قمی 40-حسن بن راشد بغدادی 41-حسن بن علی.......

ناصر 42-حسن بن علی وشاء کوفی بغدادی(که از علماء بزرگ و از اصحاب امام کاظم تا امام جواد بوده است)43-حسن بن علی بن یقطین 44- حسن بن عبد اللّه بن حسن،(جوانی)45-حسن بن محمد بن وجنأ نصیبی 46-حسن بن موسی خشاب(که از مؤلفین و شخصیت های برجسته اصحاب ائمه است)47-حسین بن سعید کوفی اهوازی 48-حسین بن موسی بن جعفر ع 49-حسین بن مسلم بن حسن 50-حماد بن عیسی(که از شخصیت های بسیار برجسته بوده و از زمان امام صادق ع تا امام جواد ع را درک کرده و بهرۀ علمی گرفته است)51-حمزة بن یعلی قمی(که از مصنفین اصحاب امام رضا و امام جواد علیهما السّلام بوده است)52-داود بن ابی زید نیشابوری 53-داود بن قاسم،ابو هاشم جعفری(که از امام هشتم تا امام زمان عج را درک کرده و از آنها حدیث نقل کرده و شاگردان زیادی نیز تربیت نموده است،وی از مؤلفین کتاب شمرده شده است)54-داود بن مهزیار 55-ریان بن صلت 56-ریان بن شبیب 57-زکریا بن آدم قمی(از چهره های ممتاز و مبرز شیعه و شخصیت برجسته علمی حوزۀ قم و موردتوجه خاص

ص :257

مقام امامت بوده و محضر امام جواد علیه السّلام را نیز درک کرده است).

58-سعد بن سعد قمی 59-سهل بن زیاد آدمی(که از علماء بزرگ و مؤلف کتب فراوان و کثیر الروایه بوده است)60-سهل بن یعقوب 61-سهیل بن زیاد واسطی 62-صالح بن ابی حماد رازی 63-صفوان بن یحیی (که از اصحاب امام کاظم تا امام جواد ع است و در میان اصحاب ائمه از اهمیت زیادی برخوردار می باشد)64-عباس بن معروف 65-عبد الرحمن بن ابی نجران(که دانشمندی کثیر الروایه و دارای کتب متعدد می باشد)66- عبد السّلام بن صالح هروی 67-عبد العزیز بن مهتدی اشعری 68-عبد- العظیم حسنی(شخصیت عظیم الشأنی که قبرش در ری،مزار شیعیان و دوستان اهل البیت می باشد و شخصیتی بزرگ در نزد ائمه بوده و از اصحاب امام جواد و امام هادی و امام عسکری بشمار رفته است)69-عبد اللّه بن جعفر حمیری (صاحب کتاب نفیس و ارزشمند قرب الاسناد و نیز سایر تصنیفات فراوان و باعظمت می باشد)70-عبد اللّه بن صلت قمی(که از علماء صاحب تصنیف می باشد) 71-عبد اللّه بن مغیره 72-عثمان بن سعید عمروی(که از زمان امام جواد ع تا دوران غیبت صغری را درک نموده و بعنوان اولین نائب خاص برای امام زمان عج،از طرف آنحضرت برگزیده شده است)73 علی بن اسباط کوفی(که علاوه بر وثاقت ممتاز،تألیفات متعدد داشته است)74-علی بن بلال بغدادی 75-علی بن جعفر(که قیم امور امام هادی علیه السّلام بوده است)76-علی بن حدید حکیم 77-علی بن حسن بن فضال 78-علی بن الحسین....

(پدر ناصر و جد سید مرتضی و از علماء هاشمیین بوده است).79-علی بن حسین،داود قمی 80-علی بن حسین بن عبد اللّه 81-علی بن حکم 82-علی بن ریان 83-علی بن شجاع نیشابوری 84-علی بن شعیب 85-علی بن عبد اللّه بن جعفر حمیری 86-علی بن مهزیار اهوازی(که از چهره های معروف و از شخصیت های برجسته و دارای مقامات بلند معنوی و صاحب تألیف بوده است)87-عمرکی بن علی بن محمد بوفکی نیشابوری،

ص :258

88-عیسی بن جعفر بن عاصم عاصمی 89-فضل بن شاذان نیشابوری(از، متکلمین و صاحبان قرائت و از ائمۀ علوم قرآن و از مؤلفین کثیر التألیف بوده و شمارۀ کتابهای او تا یکصد و هشتاد ذکر شده است،وی در علم فقه و کلام و شخصیت علمی،از بزرگترین علماء اصحاب ائمه می باشد)90-قاسم بن صیقل 91-محمد بن ابراهیم حضینی 92-محمد بن ابراهیم بن مهزیار 93-محمد بن ابی الصهبان قمی 94-محمد بن ابی عمیر(که از بزرگترین شخصیت های علمی در میان اصحاب ائمه بوده و بیش از 400 نفر استاد روایت دارد که از آنها- حدیث شنیده و 94 کتاب تألیف نموده است)95-محمد بن احمد بن حماد مروزی(که از نظر موقعیت تقوائی و معنوی صاحب منزلت خاصه نزد امام جواد علیه السلام بوده است)96-محمد بن احمد بن عبد اللّه(ابن خانبه)(شخصیت بزرگی که امام عسکری علیه السلامکتاب او را صحیح شمردند)97-محمد بن احمد بن نعیم شاذانی نیشابوری 98-محمد بن اسماعیل بن بزیع(که از نظر علمی و اعتبار در حدیث،تا جائی رسیده که از هرراوی و محدثی،حدیث نقل کند آن راوی تأیید و توثیق میشود.99-محمد بن اسماعیل بن ابراهیم بن موسی بن جعفر علیه السّلام 100-محمد بن اورمه قمی،که کتب متعددی تألیف نموده است 101-محمد بن بلال 102-محمد بن حسن اشعری قمی(که از معاریف و مصنفین بوده است)103-محمد بن حسن بن محبوب سرّاد 104-محمد بن الحسن صفار قمی(صاحب کتاب عظیم الشأن بصائر الدرجات و حدود سی و پنج کتاب دیگر)105-محمد بن حسین بن ابی الخطاط(که از شخصیت های برجستۀ علمی و از اجلاء و ثقات و صاحب تألیفات نیکو و ارزشمند بوده است و نیز آنچنان مورد تأیید و سبب آرامش خاطر بوده که هرگاه از کسی روایت میکرده،آن شخص،مورد توثیق و تأیید علماء حدیث میگردیده،وی تا سال 262(اوائل غیبت صغری)حیات داشته است)106-محمد بن خالد برقی(که صاحب تصنیف بوده و کتب متعدد تألیف کرده و از شخصیت های اصحاب امام هفتم ع تا امام جواد ع بوده است)107-محمد بن ریان بن صلت 108-محمد بن سلیمان بن

ص :259

حسن بن جهم 109-محمد بن سنان(که دارای کتب متعدد و از ستایش شدگان وکلاء امام هفتم تا امام جواد علیه السّلام بوده است)110-محمد بن سهل بن یسع اشعری قمی(که از مصنفین اصحاب امام رضا و امام جواد علیهما السّلام بوده است)111-محمد بن صالح.....دهقان 112- محمد بن عبدوس نیشابوری 113-محمد بن عبد الحمید عطار کوفی 114- محمد بن عبد الجبار 115-محمد بن عثمان بن سعید عمروی(نائب دوم،از نواب اربعه)116-محمد بن علی بن حمزه....بن عباس بن علی بن ابی طالب علیه السّلام(که از نوادگان حضرت ابی الفضل علیه السّلام و از علماء و صاحبان تألیف بوده است)117-محمد بن علی بن عیسی طلحی 118- محمد بن علی بن محبوب 119-محمد بن عیسی بن عبید یقطینی(که از علماء فقه و حدیث و کلام و صاحب تألیفاتی در فقه و اصول اعتقادی بوده،و از ثقات و اجلاء کثیر الروایه بشمار رفته است)120-محمد بن عیسی اشعری قمی(که شخصیت ممتاز و رئیس قمیین و صاحب تصنیفات متعدد و باعظمت بوده است)، 121-محمد بن فضیل(که کثیر الروایه بوده و از مشایخ حدیث بشمار رفته است) 122-محمد بن معاویة بن حکیم 123-محمد بن نعیم صحاف کوفی(که از زمان امام صادق علیه السّلام تا دوران امامت امام جواد علیه السّلام را درک نموده و از شخصیت های برجستۀ حدیث و صاحب تصنیف بوده است)124-مروک بن عبید 125-معاویة بن حکیم دهنی(که از مشایخ حدیث و از مصنفین کتب متعدد بوده است)126-موسی بن قاسم بجلی(که از اجلاء مصنفین و از- اعیان رواة حدیث بوده و در ابواب حج،عمدۀ روایات امامیه،از کتاب او میباشد و در کتاب کافی و تهذیب و من لا یحضره الفقیه،در بخش حج از کتاب او،بهرۀ عمده و مهمی گرفته شده است)127-نوح بن شعیب بغدادی(که از- دانشمندان بزرگ و فقهاء صالح و موردپسند علماء شیعه بوده است)128- هرون بن حسن بن محبوب(که مورد وثوق و از اجلاء راویان بوده است)، 129-هرون بن مسلم...کاتب سرمن رائی 130-هرون بن مسلم،سعدان

ص :260

کوفی(که کتب فراوانی تألیف نموده است)131-یحیی بن ابی عمران همدانی(که از شاگردان یونس بن عبد الرحمن و از اجلاء اصحاب امام رضا علیه السلام و امام جواد علیه السلامبوده است)132-یعقوب بن اسحق((ابن سکیت))(که از مخصوصین اصحاب حضرت جواد و امام هادی علیهما السّلام بوده و در روایت او هیچ گونه طعنی زده نمیشده و از ادباء بزرگ و شخصیت های عظیم الشأن در علوم عربیة و لغت محسوب گشته و نیز،تصنیف های متعددی داشته و در پایان عمر ارزشمندش،بدست متوکل عباسی،در راه دوستی امام علی علیه السّلام و- خاندانش شربت شهادت نوشید و بدینوسیله،مهر اعتبار بر زحمات علمی و اجتماعی او خورده است)133-یعقوب بن یزید بن حماد انباری(که در روایت، راستگو و صدوق بوده و بزرگان علم،در محضر او استفاده می برده اند و تصنیف هائی نیز داشته است)135-ابو علی بن راشد(که از معاریف اصحاب امام جواد و استاد مشایخ حدیث و نیز کثیر الروایه،بوده است)136-ابو الحصین بن الحصین الحضینی(که از نویسندگان و ثقات اصحاب امام جواد علیه السّلام بوده است)137-زهراء،ام احمد بن حسین 138-زینب بنت محمد بن یحیی، 139-حکیمه بنت الرضا علیه السّلام(که صفوان بن یحیی""از اصحاب اجماع"" و نیز محمد بن ابراهیم جعفری"که شخصی جلیل القدر بوده"از او نقل حدیث، کرده اند)140-حکیمه خاتون،عمۀ امام حسن عسکری علیه السلام

و این بود نام یکصد و چهل نفر از دانشمندان و راویانی که از محضر سه امام معصوم(امام جواد و امام هادی و امام عسکری علیهم السّلام)بهرۀ علمی گرفتند و زندگی و آثار آنها،سندی بر کوشش های امامان،در مسیر نشر علم و بیان احکام دین و تفسیر و تشریح مقاصد اسلامی،می باشد.

فی تقلّب الاحوال علم جواهر الرّجال الامام علی ابن ابیطالب علیه السّلام

ص :261

حوزه های علمیّه در زمان غیبت کبری

ص :262

حوزه های علمیه در زمان غیبت

اشاره

پس از آنکه دوران حضور ائمۀ معصومین علیهم السّلام سپری گردید و زمان غیبت و بخصوص غیبت کبری شروع شد،مسئولیت و نقش علماء زیادتر گردید زیرا:

اولا"،راه رسیدن مستقیم به محضر ائمه بسته شد و برای دریافتن احکام تنها ملجاء شیعیان،علماء بودند و بس.

ثانیا"،نقش ولایتی و اختیارات آنان برای ادارۀ امور جامعه و تصرف در- شئون اجتماعی شیعیان،قدرت و مسئولیت آنان را افزایش میداد.

بنابراین،فعالیت علماء هماهنگ با مسئولیت و اختیاراتشان در زمینۀ تأسیس و تقویت و ادارۀ حوزه علمیه،افزایش یافت و با گذشت زمان و هماهنگ با حوادث گوناگونی که رخ میداد،در شهرهای مختلف و مناطق گوناگون،حوزه ها و مراکز علمی با کمک و یاری شیعیان تأسیس می گشت و فعالیت علمی برای آشنائی با فرهنگ و مکتب اهل البیت علیهم السّلام،انجام میگرفت.

البته،این حوزه ها و مراکز علمی یکسان نبودند،زیرا

1-بعضی از حوزه ها بعللی رشد می یافتند و بعضی،در سطح ابتدائی باقی می ماندند.

2-بعضی،تداوم پیدا نموده،و بعضی دیگر،با گذشت مقداری از زمان از زمرۀ حوزه های علمیه،خارج می گشتند.

3-بعضی محور و مرکز همۀ حوزه ها،می شدند و علماء بزرگ و زعماء شیعه در آن،به تدریس و افتأ،و رهبری جامعه می پرداختند و بعضی، صرفا"در مراحل ابتدائی حوزه ای،در سطح یک منطقۀ محدود،کوشش علمی مشخص و محدود داشتند.

4-بعضی،از گسترش و توسعۀ فراوان برخوردار می گشتند و بعضی،با شعار کمی از مدرسین و طلاب علوم دینی،به حرکت علمی خود ادامه میدادند.

ص :263

5-بعضی از آنها در مسائل حاد و مهم سیاسی-اجتماعی به شکل اصولی

وارد میشدند و سرفصلی برای تاریخ مبارزات شیعه بودند و بعضی دیگر

بجهات گوناگونی،از چنین موقعیتی برخوردار نبودند.

و......

بنابراین،آشنائی با تاریخ یکایک آنها و نیز ویژگیهای هرکدام از آنها میتواند تأثیر فراوان داشته باشد و راهنمای مفید و خوبی برای ادامه دهندگان راه- حوزۀ علمیه محسوب گردد.

و ما برای رسیدن به این منظور،یک سیر اجمالی و نظری گرچه گذرا در مورد (حوزه های علمیه در زمان غیبت)خواهیم داشت،تا با فرازونشیب و رشد و رکود و آثار ارزشمند آنها آشنائی حاصل بنمائیم.

البته،در جلد اول از کتاب حاضر،دربارۀ حوزۀ علمیه نجف و قم و اصفهان به بررسی خواهیم پرداخت و دربارۀ حوزه های دیگر همانند حوزۀ علمیۀ کربلاء، سامراء،حلّه،بغداد،کاظمین،جبل عامل(جنوب لبنان)،بحرین، حلب،و...و همچنین حوزه های مشهد،تهران،ری،تبریز،شیراز، قزوین،زنجان،یزد،همدان،ساری،آمل،کاشان،و دهها حوزۀ کوچک و بزرگ دیگر،اعم از آنها که امروز وجود دارند یا آنها که در تاریخهای گذشته حرکت علمی داشته اند و سپس منقرض گشته و نامی از آنها مانده است، در بخش های دیگر و جلد دیگر کتاب،به بحث و تحقیق می پردازیم.

و هم اکنون بررسی خود را از حوزۀ نجف و سپس قم و پس از آن،در مورد اصفهان شروع نموده و مجلد حاضر را به پایان می بریم.

انّا فتحنا لک فتحا مبینا

ص :264

حوزه علمیّه نجف اشرف

اشاره

ص :265

نجف اشرف

نجف،یکی از مهمترین شهرهای عراق می باشد و در فاصله 75 کیلومتری شهر مقدس کربلا(مرکز استان)،قرار گرفته است.

شهر نجف،سابقۀ تاریخی زیادی ندارد،بلکه در محل آن،بیابانی بود که در کنار شهر تاریخی و مشهور کوفه قرار داشت و قبر مطهر مولی الموالی،امیر المؤمنین علی علیه السّلام بطور مخفی در آن قرار گرفت و پس از آنکه سالهای تقیه،سپری شد و قبر آنحضرت،بوسیلۀ امام جعفر بن محمد الصادق علیه السّلام مشخص گردید،رفت وآمد بر سر مزار و مرقد آن امام معصوم،زمینه را برای ساخته شدن شهر نجف،فراهم ساخت و بتدریج،بدلیل وجود قبر امیر المؤمنین علیه السّلام از یکسو و تأسیس و گسترش حوزۀ علمیه،از سوی دیگر،شهر نجف از شهرت و عظمت بسیار چشمگیری برخوردار گشت،تا جائیکه هم اکنون یکی از مقدسترین شهرها،از نظر شیعیان و پیروان مکتب اهل البیت علیهم السّلام و نیز از مشهورترین پایگاه های علمی در جهان اسلام محسوب می گردد (1)

ص :266


1- 1) در بررسی حوزۀ علمیۀ نجف و تاریخ و ویژگیها و علماء و مدارس و کتابخانه های آن،از کتابهای موسوعة العتبات المقدسه قسم النجف،ماضی النجف و حاضرها،فرهنگ معین،مقدمۀ تفسیر تبیان(بقلم علامۀ طهرانی،صاحب الذریعه)،اعیان الشیعه،ریحانة الادب،منتخب التواریخ،تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام،فهرست شیخ طوسی،الکنی و الالقاب مرحوم قمی، هزارۀ شیخ طوسی بقلم علی دوانی،اصول فقه و فقه مرحوم شهید مطهری، گنجینۀ دانشمندان و چندین تألیف دیگر از کتب تراجم و رجال،بعلاوۀ تحقیقات شفاهی از علماء و فضلائی که،در حوزۀ نجف تحصیلات خود را بپایان رسانده اند،بهره برداری نموده ایم.

حوزۀ علمیۀ نجف

گرچه حرکت های علمی شیعه در همه جا و همه وقت و در همۀ شرائط گسترده بوده و در بسیاری از شهرها،مرکزیت های قابل توجهی یافته،آنچنانکه شمارش آنها بطور کامل مقدور نیست و شهرها و مراکزی همانند حلّه،کربلا، بغداد،قم،ری،کاشان،آبه،آمل،ساری،بیهق و...در گذشته ی زمان و نیز تعدادی از شهرهای یاد شده بعلاوۀ مشهد،اصفهان،قزوین، تبریز،شیراز و...حوزه های علمیۀ بزرگ و بسیار گسترده ای،داشته و یا دارد ولی....

ولی،مجموع ویژگی های بزرگ و مهم حوزه ای همانند امتداد تاریخی،کثرت علماء،مرکزیت برای رهبران اصلی و جهانی و درجۀ اول شیعه،داشتن سنگری همانند مرقد مطهر امیر المؤمنین علیه السّلام و دیگر خصوصیات مهم و برجسته، که در حوزۀ نجف می باشد،در هیچ کدام از حوزه های دیگر با این کیفیت وجود نداشته و ندارد،زیرا بعضی از حوزه ها از امتداد تاریخی مفصل برخور دار نبوده اند همانند حوزۀ علمیۀ حلّه،بحرین،جبل عامل،ری و....

و بعضی مرکزیت برای مراجع و رهبران درجه اول،را نداشته اند همانند شیراز، یزد،قزوین و اکثر حوزه های معمولی شیعه،و برخی نیز از همجواری با مرقد امامی معصوم یا امامزاده ای مهم،محروم بوده اند همانند اصفهان،کاشان و......

آری حوزۀ نجف تنها حوزه ای است که هزار سال قدمت تاریخی دارد و در کنار مرقد و بارگاه مقدّس امام علی ع واقع گردیده و در هنگام مطالعۀ کتب تراجم و رجال،درمی یابیم که اکثر مفاخر و چهره های ممتاز شیعه،از آن برخاسته اند و هریک از آنها مراحلی از تحصیل یا تدریس و یا تألیف خود را در آن سپری نموده اند و شماری از آنها،زمام رهبری و مرجعیت عامّۀ جهان تشیع را در آن، بدست داشته اند.

و علاوه بر تمامی این موارد،بسیاری از زعماء و مراجع بزرگ شیعه،در شهرها

ص :267

و حوزه های دیگر،شخصیت علمی و تقوائی خویش را در این حوزه،پایه ریزی نموده و تکامل بخشیده اند.

خلاصۀ کلام آنکه،حوزۀ نجف در یک جمع بندی از خصوصیات و ویژگی های ارزشمند،مهمترین حوزۀ علمیۀ شیعه در زمان غیبت کبری می باشد.

مبدأ تأسیس حوزۀ علمیۀ نجف

بعضی را اعتقاد بر این است که حوزۀ نجف امتداد حوزۀ علمیه کوفه است که پس از زمان امام صادق علیه السلام،در نجف تداوم یافته است و بعضی دیگر را عقیده بر اینست که حوزۀ نجف از زمان شیخ مفید رحمة الله علیه پایه ریزی شده است و هرکدام هم،دلائلی برای اثبات نظر خود آورده اند ولی محقق و متتبع بزرگوار ،نابغۀ عظیم الشأن،مرحوم حاج آقا بزرگ طهرانی،مؤلف کتاب ارزشمند (الذریعه الی تصانیف الشیعه،در مقدمۀ کتاب تفسیر تبیان،تصنیف شیخ طوسی(قده)،عقیدۀ دیگری اظهار نموده اند و آن اینکه:قبل از هجرت شیخ طوسی به نجف اشرف،این مکان مقدس،بخاطر وجود مرقد مطهر مولی الموالی امیر المؤمنین علی علیه السلاممحل علماء و جایگاه دانش و معرفت بوده است ولی حوزۀ علمیه و نظم و برنامۀ مرتب درسی،و کوشش های حوزه ای از زمان هجرت شیخ طوسی به نجف،شکل گرفته است (1)

بنابراین،قبل از هجرت مرحوم شیخ،قبر امام علیه السلاممزار و ملجاء و مأوای علماء بزرگوار بوده و در آنجا تلاش علمی میشده است ولی تأسیس حوزۀ علمیه و حرکت و نشاط علمی،از زمان هجرت شیخ طوسی رضوان اللّه علیه،شروع گردیده است و بنابراین،پایه گذاری این حوزۀ عظیم و تاریخی را می باید،به این نابغۀ بزرگ و پرچمدار عالیمقام،نسبت داد چنانچه مشهور نیز،چنین است.

ص :268


1- 1) تفسیر تبیان ج 1 ص 11(مقدمه)،موسوعة العتبات المقدسه،قسم النجف جزء 2 ص 11-22

زندگی و شخصیت شیخ طوسی(ره)

او ملقب به شیخ الطائفه و جامع علوم و کمالات نفسانی و محقق و صاحب نظر در تفسیر و علوم قرآن،فقه و اصول،کلام و عقائد،حدیث و رجال و مؤلف در رشته های گوناگون دانشهای اسلامی می باشد وی در بیست و سه سالگی از ایران هجرت نمود و به بغداد وارد شد و در حوزۀ علمیۀ شیعه در بغداد در محضر متکلم و فقیه نامدار پرچمدار رشید شیعه،شیخ مفید رحمة الله علیه و عدۀ دیگری از اساتید،بتحصیل علوم اسلامی پرداخت و پس از پنج سال استفادۀ علمی از محضر شیخ مفید،بعلت وفات آن بزرگ مرد در محضر سید مرتضی علم الهدی بزرگترین شاگرد شیخ مفید،به ادامۀ تحصیل و کسب علوم پرداخت و موردتوجه و عنایت خاص ایشان واقع گردید.تا آنجا که سید مرتضی رحمة الله علیه مقرر داشت که ماهیانه 12 دینار به شیخ طوسی پرداخت شود (1).و این بالاترین رقم حقوقی بوده،که مرحوم سید مرتضی به شاگردان خود می پرداخته است.

او پس از بیست و سه سال بهره مندی از حوزۀ درسی استاد بزرگوار خود، بدنبال وفات ایشان،پرچم زعامت شیعه و حوزۀ علمیه را بدوش گرفت و کرسی درس کلام،رسما از طرف خلیفۀ عباسی بایشان واگذار گردید،که نشانۀ بی همتائی ایشان در علم و دانش،و فنون علمی می باشد (2)

ص :269


1- 1) در بخش پرچمداران حوزه های علمیه،در ضمن بیان زندگی و خدمات مرحوم سید مرتضی بیان می نمائیم که سید مرتضی برای ادارۀ حوزه چه روش و نظامی اعمال می نموده و اینکه،به شاگردان حوزۀ شیعه چگونه حقوق پرداخت می نموده است.
2- 2) در آن تاریخ،کرسی علم کلام در اختیار کسی قرار داده میشد،که بزرگ ترین چهرۀ علمی شناخته شود و بالاترین مقام علمی را داشته باشد.

مرحوم شیخ طوسی که از نظر علمی و تقوائی بمقام فوق العاده ای رسیده بودند موردتوجه خاص و عام واقع گردیده و دانشمندان،برای کسب فیض به محضر ایشان شرفیاب می شدند،بطوریکه سیصد نفر از مجتهدین شیعه و رقم بیشماری از دانشمندان سنی،در زمرۀ شاگردان ایشان قرار گرفتند.

شیخ طوسی با نبوغ و استعداد فراوان خود،از یکسو و با تأییدات خاصۀ الهی،از سوی دیگر و امکانات قابل توجه،همانند کتابخانۀ عظیم هشتاد هزار جلدی،که متعلق به استاد عظیم الشأن و بزرگوارشان سید مرتضی رحمة الله علیه بود،از سومین سوی،توانستند پرچم حوزۀ علمیۀ شیعه را باهتزاز درآورند،تا آنکه حوادث تلخی در بغداد رخ داد و طغرل بیک با کمک مخالفین شیعه،حمله سختی را نسبت به شیعیان و مراکز دینی و علمی آنها شروع کرد،بصورتیکه کتابخانۀ مهم شیعیان که ابو نصر(شاهپور)بن اردشیر وزیر بهاء الدولۀ بویهی،ایجاد کرده و از نظر اهمیت،فوق العاده بود و دارای ده هزار جلد کتاب بود (1)،در این فتنه به آتش کشیده شد و خانۀ شیخ طوسی،مورد غارت قرار گرفت و کتابها و کرسی درس او سوزانده شد.

مرحوم شیخ طوسی که دیگر امکان فعالیت علمی و اجتماعی را در بغداد، نمی یافت به نجف اشرف هجرت نمود،و این هجرت سرفصلی جدید در حوزه های علمیۀ شیعه گشود.

هجرت شیخ طوسی و تأسیس حوزۀ علمیۀ نجف

نجف اشرف که مزار شیعیان و ملجاء روحی و عاطفی آنان بود و زمینۀ مناسب

ص :270


1- 1) این کتابخانه بسیار مهم بوده است،زیرا کتابهای نفیسی از اصول فقه و نوشته های معتبر،که عمدة به خط مؤلفین آنها بوده و نیز یکصد قرآن خطی گرانبها،به خط ابن مقلۀ خوشنویس و فرزندان او و همچنین کتابهائی از نوشته های اهل هند و چین و روم،در آن جمع گردیده بوده است.

حرکت علمی و دینی شیعی را دارا بود در میان همه بلاد دیگر موردتوجه شیخ قرار گرفت و بسوی این شهر مقدس هجرت نمود و بتدریس و تألیف مشغول گردید و با گذشت زمان جمعیت فراوانی از شاگردان بدور او جمع شدند و نطفۀ حوزۀ عظیم هزار سالۀ نجف منعقد گردید.

علم و تقوی و کوشش شیخ طوسی

آثاری که از شیخ طوسی بجای مانده و از نظر کمیت بسیار زیاد،و از نظر موضوع دربرگیرندۀ فقه،اصول،تفسیر،کلام،رجال،حدیث،ادعیه و عبادات و غیر اینها است پرده از یک منبع علمی کم نظیر برمی دارد.

آری،اگر تنها شیخ طوسی در یک رشتۀ علمی آثاری از خود بجای گذاشتند اهمیت بسیار کمتری می داشت و عظمت او را تا این حدی که هم اکنون هست، نشان نمی داد.

او با نوشتن کتاب مبسوط(که مفصل ترین کتاب فقهی آن دوره است) فقه را بمرحله جدیدی وارد کرده و در توسعه و گسترش آن،خدمت بزرگی عرضه نموده است.

وی با نوشتن کتاب خلاف،مواضع فقهی شیعه را در میان دیگر مذاهب فقهی، بطور واضح،مطرح ساخته و باصطلاح امروز،فقه را به روش تطبیقی،و بصورت فقه مقارن عرضه کرده است.

در علم حدیث،گام های بلند علمی او،در حدی است که دو کتاب از چهار کتاب اصلی شیعه(تهذیب و استبصار)بوسیله او تألیف شده است.

و در علم تفسیر،با نوشتن کتاب تبیان،تفسیر و علوم قرآن را در حوزه های علمی شیعه،به مرحلۀ بسیار باعظمتی وارد ساخته و اعجاب بزرگان را برانگیخته تا جائیکه محقق بزرگوار،سید مهدی بحر العلوم،در فوائد رجالیه،کتاب تبیان را بی نظیر شمرده و امین الاسلام طبرسی،در مقدمۀ تفسیر گرانقدر مجمع البیان،به همین مطلب اعتراف،نموده است.

ص :271

و در علم اصول،کتاب عدة الاصول شیخ،از مهمترین کتابهای اصولی قدیم و در بسیاری از مباحث،پیشتاز علم اصول بشمار می رود.

و در علم رجال و شناخت مصنّفین،قدم مثبت و بزرگی برداشته و امروزه کتاب رجال و کتاب فهرست (1)شیخ طوسی از پایه های علم رجال و آشنائی با مصنفین است.

و کتاب الاقتصاد و تلخیص الشافی و الغیبۀ او،از آثار بزرگ علم کلام و عقائد می باشد.

و با بیانی دیگر،گرچه تاریخ حوزه های علمی شیعه،چهره های درخشانی، همانند مرحوم کلینی و صدوق در حدیث و روایت و محقق حلی و علامه حلی،در فقه و اصول و خواجه نصیر الدین طوسی،در فلسفه و کلام و شیخ طبرسی،در تفسیر،و دیگر شخصیتها در دیگر زمینه ها داشته است و هرکدام،نبوغ خود را نشان داده اند،ولی شیخ طوسی با جامعیت خود،در همۀ علوم اسلامی و کتابها و آثار بی نظیری که به جای گذاشته و ابتکارات مهمی که داشته،در نظم دادن به کتابها،و کلاسه کردن مسائل،و دسته بندی های زیبا،و تصنیف نمودن با هدف، و امثال این امتیازات،توانسته است بعنوان یکی از برجسته ترین چهره های علمی شیعه،مورد قبول قرار گیرد و تا به امروز تمامی حوزه های علمیه را محتاج و نیازمند آثار و خدمات خود نگهدارد،بطوریکه حوزه های بزرگ شیعه،هنوز شیخ طوسی را بعنوان شیخ الطائفه،می شناسند و زحمات و مجاهدات او را ارج، می نهند.

و اما از نظر تقوائی،چه می توان گفت در مورد شخصیت او که مولایمان امیر المؤمنین

ص :272


1- 1) این کتاب،نزدیک نهصد اسم از اسماء مصنفین را دربردارد،که علاوه بر ذکر نام،آثار آنها را نیز ذکر نموده است.

علیه السلاماو را تأئید نموده و خلوص نیت او را تضمین کرده اند (1)و چهرۀ درخشان عالم تشیع،در طول تاریخ،شمرده شده است.

و اما از نظر کوشش و مجاهده،پس با یک نظر به حوزۀ علمیۀ بغداد و زعامت آن مرد الهی،و حوزۀ نجف با آن همه رشد و عظمت بواسطۀ تأسیس و بنیان گذاریش توسط آن بزرگمرد خداجوی و فضیلت طلب،میتوان به روحیۀ تلاشگر و ارادۀ خستگی ناپذیر آن پرچمدار بزرگ،پی برد.

و جالب است بدانیم که در بیش از 80 کتاب و رساله از کتابهای رجال و تراجم، شرح حال و خدمات و ارزشهای شیخ طوسی رضوان اللّه علیه،بیان گردیده است و هرکدام از آنها،دربارۀ این اعجوبۀ روزگار به روش و طریقی،قلم فرسائی نموده اند و در مقدمۀ تفسیر تبیان(طبع جدید)بقلم محقق بزرگ،علامه، حاج آقا بزرگ طهرانی،هفتاد و هشت عدد از آن کتابها ذکر

ص :273


1- 1) جمعی از علماء،در مورد کتاب نهایۀ شیخ طوسی،بحث داشتند و مطالب آنرا محل انتقاد،می دانستند تا آنکه تصمیم گرفتند که،3 روز روزه بگیرند و شب جمعه غسل کنند و در حرم امیر المؤمنین علیه السّلام نماز و دعا بخوانند و حل این مشکل را طلب نمایند. آنها چنین کردند و همه در خواب دیدند که حضرت فرمودند:در فقه آل محمد صلّی الله علیه و آله و سلّم هیچ کتابی نوشته نشده که بهتر از این کتاب نهایه بشود بر آن اعتماد کرد،زیرا مصنف آن اعتمادش بر خلوص نیت برای خدا بوده و قصد تقرب داشته است،پس در آن تردید ننمائید و به آن عمل کنید. پس از بیداری،معلوم گردید همۀ آنها یک خواب دیده اند،پس از آن به محضر شیخ طوسی آمدند،وقتی چشم مرحوم شیخ،به آنها افتاد سخنی فرمود که کاشف از آن بود که امیر المؤمنین علیه السّلام،در عالم خواب جریان را به خود مرحوم شیخ نیز فرموده اند(به شرح حال شیخ طوسی در مقدمۀ تفسیر تبیان بقلم علامۀ بزرگوار،حاج آقا بزرگ طهرانی،صفحه 15 و 16 مراجعه شود).

گردیده است (1)

حوزۀ نجف،بعد از شیخ طوسی(ره)

بعد از وفات شیخ طوسی رحمة الله علیه با اینکه ثلمۀ بزرگی بر اسلام وارد شد ولی حوزۀ نجف باوجود فرزند صالح و شایستۀ او،شیخ ابو علی،حسن بن محمد بن الحسن الطوسی،که لایق ترین شاگرد مرحوم شیخ بود و برای زعامت حوزه شایستگی کامل داشت،تداوم و گسترش یافت.

او علم را با تقوا توأم نموده بود و بدین سبب،ستایشگران زیادی او را به عظمت ستوده اند از آن جمله،ابن حجر عسقلانی دربارۀ آن بزرگ عالم ربانی می گوید:

او پس از شیخ،فقیه شیعه و پیشوای آنها در مشهد علی رض(نجف)گردید و او مردی بسیار راستگوی بود.

و نیز مرحوم حاج آقا بزرگ طهرانی،دربارۀ ایشان می نویسد...او جانشین پدر گردید،در علم و عمل و سبقت و پیشی گرفت،بر علماء نجف و در فتوی و تدریس،تکیه گاه گردید و او از مشاهیر مردان دانش و بزرگان و موثقین راویان حدیث است و از نظر بزرگی بجائی رسیده،که به مفید ثانی،ملقب گردیده است (2).

شیخ ابو علی،شاگردان فراوانی را در حوزۀ درس خود تربیت کرده که گروهی از آنها،از عامّه هستند.

ص :274


1- 1) در بررسی شخصیت و آثار شیخ طوسی و مبدأ تأسیس حوزۀ علمیۀ نجف از کتابهای اعیان الشیعه،الکنی و الالقاب مرحوم قمی،مقدمۀ تفسیر تبیان،به قلم علامۀ بزرگ،حاج آقا بزرگ طهرانی،موسوعة العتبات المقدسه قسم النجف،ماضی النجف و حاضرها،هزارۀ شیخ طوسی بقلم نویسندۀ فاضل و گرانقدر،علی دوانی،اصول فقه و فقه استاد شهید مطهری و....استفاده شده است.
2- 2) عظمت شیخ ابو علی طوسی،با این بیان بخوبی آشکار میشود زیرا تشبیه او به شیخ مفید،آن محقق و علامۀ بزرگ روزگار و آن متکلم و فقیه نامدار، نشان دهندۀ عظمت علمی و والائی او در اندیشه،می باشد.

از میان شاگردان او چهره هائی همانند ابو علی،فضل بن الحسن الطبرسی صاحب تفسیر مجمع البیان و ابن ادریس حلّی محقق بزرگوار شیعه،و حمزة ابن محمد بن احمد بن شهریار خازن،از اهمیت ویژه ای برخوردارند.

پس از شیخ ابو علی،حوزۀ نجف،با زعامت فرزند او ابو نصر محمد بن ابی علی(نوۀ شیخ طوسی)تداوم یافت.

و او که از بزرگان فقهاء و از راویان مورد وثوق بود،عهده دار ریاست و مرجعیت گردید.و پس از او علی بن حمزه...بن شهریار،زعامت حوزۀ نجف را به عهده گرفت.

مرکزیت حوزۀ علمیۀ حلّه

پس از دورۀ یاد شده،حوزۀ حله مرکزیت یافت و بوسیلۀ ابن ادریس حلی که محققی بزرگ و چهره ای فروزان بود،رهبری و اداره گردید،و پس از او، شخصیت های بارزی همانند محقق حلی و علامۀ حلی و...زعامت حوزۀ حله را بعهده گرفتند و بدینجهت حوزۀ نجف دچار رکود و ضعف گردید.

البته این رکود به تعطیلی کامل حوزۀ نجف نیانجامید و شواهد تاریخی،بر بقاء حوزۀ نجف در این دوره گواهی می دهد که به آنها اشاره می نمائیم.

1-در همین دوره،سه مدرسه در شهر نجف ساخته شده است که دلیل بر تحرّک حوزه ای می باشد.

2-علماء و دانشمندانی در این دوره،در شهر نجف اقامت یافته و بکار علمی اشتغال داشته اند،همانند فاضل استرآبادی که کتاب شرح کافیه اش را در این دوره،در نجف تألیف نموده و آنرا از برکات حضرت علویه شمرده است.

3-ابن بطوطه در قرن هشتم(سال 727)از نجف دیدن کرده و مدرسۀ بزرگی را ملاحظه نموده که طلاب،در آن زندگی می کرده اند.

و همۀ اینها نشانۀ دوام و استمرار حوزۀ علمیۀ نجف در دورۀ شکوفائی حوزۀ علمیۀ حله،می باشد (1)

ص :275


1- 1) برای آشنائی بیشتر با این بحث،به کتاب ارزشمند(موسوعة العتبات المقدسه قسم النجف ج 2 صفحه 53)مراجعه شود.

حرکت جدید،در حوزۀ نجف

بخاطر علل سیاسی و اقتصادی و فکری گوناگونی،حوزۀ نجف در قرن دهم تا پایان قرن دوازدهم حرکت و نشاط خود را مجددا"بازیافت و حوزۀ حله رونق خود را از دست داد،و تدریس و تصنیف و تألیف کتب،در زمینۀ فقه،اصول،تفسیر و...در حوزۀ نجف رونق گرفت و بخصوص باوجود چهرۀ نورانی و عظیم الشأن(مقدس اردبیلی)حوزۀ پرسابقۀ نجف قوت یافت و با اینکه در این دوره،حوزۀ جبل عامل،باوجود شخصیت بارزی همانند صاحب مدارک و محقق بزرگی همانند صاحب معالم،از قوت زیادی برخوردار بود و نیز حوزۀ علمیۀ اصفهان،بخاطر توجّه صفویه و وجود علماء بزرگ و عظیم الشأنی همچون محقق کرکی(محقق ثانی)،شیخ بهائی،میرداماد،ملاصدرا، مجلسیین و...مرکزیت عمده ای داشت،ولی با این حال،حوزۀ نجف از قوت و حرکت قابل توجهی،بهره مند بوده است.

و این دوره،از دوره های قوت آن،بشمار می رود.

رونق حوزۀ کربلا و فتور حوزۀ نجف

به دنبال رشد حوزۀ علمیۀ کربلاء،در دوره هفتاد ساله (1)زعامت و مرجعیت محقق و فقیه عالیمقام،شیخ یوسف بحرانی،صاحب کتاب(الحدائق الناضره) و نیز مجدد بزرگ و متفکر مصلح،استاد الکل،آقا باقر وحید بهبهانی،حوزۀ نجف رو به ضعف نهاد و مخصوصا"فشار حکومت عثمانی بر علماء نجف و نیز جریانات سیاسی-نظامی خطرناکی،که ضربۀ سهمگینی بر فقهاء و دانشمندان،وارد ساخت،را می توان بعنوان دو عامل اساسی برای تضعیف حوزۀ قدیمی نجف،مطرح نمود.

تجدید مرکزیت حوزۀ علمیۀ نجف

پس از وفات مرحوم وحید بهبهانی،عده ای از شاگردان ایشان،در کربلا

ص :276


1- 1) این دوره در قرن دوازدهم هجری می باشد.

اقامت جستند و حوزۀ مقدسۀ حائر حسینی را تداوم بخشیدند،ولی تعداد دیگری از شاگردان آن استاد بزرگ،با هجرت به سوی نجف و شروع به فعالیت علمی و تدریسی،حوزۀ نجف را رشد و حرکت بخشیدند و مجددا"آن حوزۀ قدیمی و پرسابقه را بعنوان حوزۀ اصلی شیعه،به حرکت درآوردند.

آنچنان در این دوره تحرک علمی و موفقیت های تحقیقی،بدست آمد که بعنوان دورۀ کمال علمی و دورۀ نهضت علمی،نامیده شده است.

در این دوره که از زمان زعیم بزرگ شیعه،سیّد بحر العلوم،(از اوائل قرن سیزدهم)شروع گردیده و علماء بزرگی همچون محقق نامدار،شیخ جعفر کاشف الغطاء،مؤلف کتاب عظیم الشأن(کشف الغطاء)،به تدریس و تربیت مجتهدین پرداخته اند،آنقدر زمینه برای تکامل علمی مساعد گردید، که فقه و اصول با،به صحنه آمدن فقیه بزرگ و کم نظیر اسلام،شیخ محمد حسن نجفی صاحب کتاب گرانقدر جواهر الکلام،و همچنین نابغه و متفکر بزرگ،استاد الفقهاء و خاتم المجتهدین،شیخ مرتضی انصاری (1)به اوج خود رسید، و کتاب جواهر الکلام و فرائد الاصول(رسائل)و متاجر(مکاسب)بعنوان آثار مبرز این دوره،به عالم فقه و فقاهت،عرضه گردید.

در همین دوره بود که گستردگی تحقیق و بررسی علمی،تعمق و ژرف نگری در اندیشه،مهارت و تبحر در بحث و پژوهش،به اوج خود رسید و جلسات درس،مرکز اجتماع مجتهدین بزرگ و فقهاء عظیم الشأن گردید و قلم ها برای ضبط آثار تحقیقی بکار گرفته شد.

در تداوم حرکت علمی حوزۀ نجف در این دوره،زعامت و کوشش های علمی و تألیفی شخصیت های کم نظیری همانند:

اصولی محقق،آیت حق،آخوند ملا محمد کاظم خراسانی(صاحب کتاب نفیس کفایة الاصول)و فقیه متبحر،آیت بزرگ الهی،آقا سید محمد کاظم طباطبائی

ص :277


1- 1) دربارۀ خدمات و ارزشهای علمی و تقوائی این چند شخصیت عظیم و بزرگوار،بطور مفصل در بخش پرچمداران حوزه های علمیه،بحث خواهیم داشت

یزدی(صاحب کتاب عروة الوثقی)و پس از آنها آیات بزرگ پروردگار و مشعلهای فروزان علم و تقوی و جهاد همانند:

مدقق بزرگ و اصولی عالیقدر،میرزا حسین نائینی

و محقق عالیقدر و اندیشمند نابغه،شیخ محمد حسین غروی اصفهانی(کمپانی) و مبتکر بزرگ و مشهور،آیت حق،آقا ضیاء الدین عراقی

و نیز مرجع عالیقدر جهان تشیع،آیت اللّه فی العالمین،سید ابو الحسن مدیثه ای(اصفهانی) (1)

و...

به حرکت و جوش وخروش حوزۀ نجف تداوم بخشیده و با تربیت علماء بزرگ و مجتهدین عالیمقام و تألیف کتابهای پرارج،نقش حیاتی خود را ایفاء نمودند.

کتابهای پرارج و کم نظیری همانند مفتاح الکرامه،جواهر الکلام،رسائل، مکاسب،کفایة الاصول،طهارة و صلوة مرحوم آیت اللّه حاج آقا رضا همدانی مستدرک الوسائل،مستمسک العروة الوثقی،تقریرات دروس مرحوم نائینی رجال مامقانی و....به تنهائی می تواند از اوج حرکت حوزه ای در دورۀ اخیر نجف که دورۀ نسبتا"طولانی بوده،پرده بردارد (2)

ص :278


1- 1) دربارۀ شخصیت های یاد شده،در بخش پرچمداران حوزه های علمیه، و نیز بخش سیر علوم در حوزه ها،بحث و بررسی خواهیم نمود.انشاء اللّه تعالی
2- 2) گفته می شود که در زمان مرحوم آخوند خراسانی،در حوزۀ نجف بیست هزار نفر محصل و مدرس و مجتهد وجود داشته است و باتوجه باینکه در آن زمانها وسائل رفت وآمد و مسافرت،گسترش نداشته و سختی های هجرت به نجف ،سد بزرگی محسوب میشده،و طالبین علم از کشورهای گوناگون همانند ایران، پاکستان،افغانستان،هندوستان،لبنان،کویت،بحرین و...... بوده اند،می توان به جاذبۀ شدید علمی و عظمت بیمانند حوزۀ نجف در این دوره پی برد.

این حرکت همچنان تداوم یافت و تا این اواخر،برکات و آثاری ارزشمند، برای عالم اسلام و تشیع بوجود آورد و چهره های درخشانی همانند آیات عظام:

1-فقیه و مرجع بزرگ،آیت اللّه فی الارض،آقای سید عبد الهادی شیرازی قده

2-مرجع بزرگ عالم تشیع،فقیه و اصولی محقق،آقای سید محسن طباطبائی حکیم قده

3-مرجع و فقیه والامقام،آیت حق آقای سید محمود شاهرودی قده

4-محقق و متتبع بی قرین،علامه،حاج آقا بزرگ طهرانی(مؤلف الذریعه)قده

5-مصلح مجاهد،متفکر محقق،علامۀ امینی(صاحب کتاب الغدیر)قده

6-اندیشمند بزرگ علامۀ مجاهد،حاج شیخ جواد بلاغی قده

7-مصلح متفکر،نویسندۀ مبلغ،علامه،شیخ محمد حسین کاشف الغطاء قده

8-مرجع بزرگوار،آیت الهی،زعیم عظیم الشأن،آقای سید ابو القاسم موسوی خوئی دام ظله و.... (1)

در این تداوم حرکت،سهم اساسی داشته اند و هرکدام در تربیت مجتهدین بزرگ،تألیف و تصنیف آثار بزرگ،نشر و ترویج افکار مکتب مقدس اهل البیت علیهم السّلام،گامهای مؤثر و بلندی برداشته اند.

تهاجم کفار و مزدوران بعثی به حوزۀ علمیه

حاکمیت حزب کثیف و کافر بعث عراق،آفت بزرگی است که ضربه های مهلکی را بر حوزۀ مقدسۀ نجف اشرف،وارد ساخته و هنوز وارد می سازد،این حزب مزدور و خبیث،که فرماندهی آنرا جلادانی همچون صدام تکریتی، بعهده دارند با برنامه های وسیعی چون:

1-اخراج و تسفیر علماء،مدرسین،طلاب،متدینین ایرانی و بطور کلی

ص :279


1- 1) در بخش پرچمداران حوزه های علمیه و سیر علوم در حوزه های علمیه دربارۀ این بزرگواران،بحث و بررسی خواهیم داشت.

شیعیان امیر المؤمنین علیه السّلام از کشور عراق

2-کشتن و زندانی نمودن علماء و مبلغین و عموم شیعیان.

3-ویران نمودن مدارس علمیه و یا تبدیل آنها به صورت های دیگر.

4-غارت کتابخانه های بزرگ و ارزشمند حوزه های علمیه.

و....

دشمنی خود را با اسلام و بخصوص مکتب مقدس علوی و بالاخص با حوزۀ علمیۀ نجف،به حداکثر رسانده و در نتیجه حوزۀ هزار سالۀ نجف،از تحرک مناسب بازایستاده و از توسعه و گسترش هماهنگ با زمان،محروم گردیده است،ولی باید با توکل به عنایات الهی و تلاش و مجاهدت ها،زمینۀ رشد مجدد این پایگاه عظیم تاریخی شیعه را فراهم ساخت.

لعلّ اللّه یحدث بعد ذلک امرا

شخصیتهای علمی در حوزۀ علمیۀ نجف

حوزۀ علمیۀ نجف،از دیرزمانی در ردیف مهمترین و بالاترین حوزه های علمی شیعه قرار داشته و به دلیل قدمت و سابقۀ طولانی و مرکزیت عمده ای که دارا بوده،همواره محل توجه و اجتماع شخصیت های علمی و اسوه های تقوائی بوده است.

گواه مطلب آنکه،بسیاری از چهره های بزرگ و محورهای علمی در سایر حوزه ها و در اقصی بلاد شیعه،پرورش یافتگان این حوزۀ بابرکت هستند و فراوانند مراجع تقلید،مؤلفین،مدرسین،خطباء و مبلغینی که،قبل از بررسی شخصیت و خدمات آنها،در رابطه با شهر و حوزۀ علمیۀ محل فعالیتشان، بایستی به تکامل علمی و تقوائی آنها،در حوزۀ نجف توجه نمود.

آری چهره های بزرگ و عظیم الشأنی همانند:

1-نابغۀ بزرگ،ابن ادریس حلی،مؤسس و پرچمدار حوزۀ علمیۀ حلّه.

2-آیت عظمای الهی،میرزای بزرگ،پرچمدار حوزۀ علمیه سامراء(و صاحب

ص :280

فتوای تحریم تنباکو).

3-آیت اللّه،حاج میرزا محمد حسن آشتیانی،بزرگترین چهرۀ علمی،در حوزۀ علمیۀ تهران.

4-فقیه و محقق بزرگ،حاج ملا احمد نراقی،پرچمدار حوزۀ علمیۀ کاشان.

5 و 6-دو مشعل فروزان،حاج محمد ابراهیم کلباسی و سید محمد باقر شفتی دو پرچمدار و زعیم حوزۀ علمیۀ اصفهان.

7-آیت عظمای حق،حاج شیخ عبد الکریم حائری یزدی،مؤسس و پرچمدار حوزۀ فعلی قم.

8-پرچمدار رشید شیعه،آیت عظمای الهی،حاج آقا حسین بروجردی زعیم حوزۀ علمیۀ قم.

9-مفسر و فیلسوف قرن،مبتکر بزرگ،علامۀ طباطبائی،اندیشمند مشهور قم.

10-علامۀ مجاهد،سید شرف الدین عاملی صاحب کتاب نفیس المراجعات.

و هزاران هزار دیگر از شخصیت های علمی و تقوائی و مبارزاتی را،در حوزه های علمیۀ بحرین،حلّه،سامراء،کربلاء،اصفهان،قم،تهران،زنجان، قزوین،مشهد،تبریز،شیراز،هندوستان،لبنان،پاکستان و......

بعنوان رئیس حوزۀ علمیه،مرجع تقلید،مؤلف،مبلغ اسلامی و........

برخورد می کنیم و می یابیم که دوره ای از زندگی علمی و تحصیلی خود را در حوزۀ عظیم نجف،سپری نموده و چه بسا از چهره های بزرگ آن حوزه شمرده، میشده اند.

براستی،چگونه می توان آشنائی کامل پیدا کرد با شخصیت های علمی حوزه ای که در آن،جلسات درسی عظیمی تشکیل میشده و در بسیاری از آنها، صدها و گاه بیش از هزار نفر شرکت کننده وجود داشته،که بعضا"خودشان، از مجتهدین مسلّم و از صاحبان اندیشه های بزرگ بوده اند؟

و براستی،چگونه می توان،آشنائی کامل پیدا کرد،با شخصیت های حوزه ای

ص :281

که ما در حوزه های دیگر،شمرده میشود و نه تنها مرکز درخشش چهره های فروزان، بوده،بلکه جایگاه تربیت خاندان هائی بود که در میان هرکدام از آنها،عده زیادی از علماء بزرگ پرورش یافته اند و خاندان علمی بحساب می آیند همانند:

آل شیخ طوسی،آل شهریار،آل شهید اول،آل کاشف الغطاء،آل- بحر العلوم،آل شیخ راضی،آل جواهری،آل ایروانی،آل بلاغی و... (1)

که در شهر مقدس نجف و حوزۀ علمیۀ آن،رشد و تکامل یافته اند.

پس بهتر آنست که تنها عده ای از محورهای بزرگ علمی،که مجلس درسشان و مرجعیت و زعامتشان،عظمت تاریخی داشته و جاذبۀ شدید علمی و تقوائی آنها،طالبان علم و پژوهشگران را بسوی خود میکشیده است،بنحو اشاره یاد نمائیم تا با نام بردن هریک از آنان،اشاره ای به وجود صدها محقق، متفکر،نویسنده،مدرس و....نموده باشیم،و اینک نام بیست نفر از آنان:

1-شیخ الطائفه،محمد بن الحسن الطوسی قده،مؤسس حوزۀ هزار- سالۀ نجف.

2-مفید ثانی،فقیه شیعه،شیخ ابو علی،حسن بن محمد بن الحسن الطوسی.

3-محقق نامدار جهان تشیع،مولی احمد بن محمد اردبیلی(مشهور به مقدس اردبیلی)

4-علامۀ روزگار و اعجوبۀ دوران،زعیم بزرگ شیعه،سید مهدی بحر العلوم.

5-فقیه نامدار و بزرگ عالم تشیع،سید جواد عاملی(صاحب کتاب مفتاح الکرامه).

6-زعیم و مرجع بزرگ،محقق و متفکر عالیقدر،شیخ جعفر کاشف الغطاء.

7-افقه الفقهاء و افضل المصنفین،شیخ محمد حسن نجفی(صاحب کتاب بی نظیر جواهر الکلام).

ص :282


1- 1) برای آشنائی با این خاندانهای بزرگ و شریف،به کتاب ارزشمند ماضی النجف و حاضرها ج 2 و 3 مراجعه شود.

8-خاتم الفقهاء و المجتهدین،استاد المحققین،شیخ مرتضی انصاری.

9-مجدد کبیر،فقیه مجاهد آیت عظمای حق،میرزا محمد حسن شیرازی ،میرزای بزرگ (1).

10-محقق و نابغۀ بزرگ،آخوند ملا محمد کاظم خراسانی(صاحب کتاب کفایة الاصول).

11-فقیه نامدار و بزرگ شیعه آقا سید محمد کاظم طباطبائی یزدی(صاحب عروة الوثقی).

12-مدقق کبیر و اصولی عظیم،حاج میرزا حبیب اللّه رشتی.

13-محقق عظیم الشأن و استاد افخم،میرزا حسین نائینی.

14-مبتکر بزرگ و اصولی محقق،حاج شیخ محمد حسین غروی اصفهانی.

15-اصولی صاحب نظر و محقق نامدار،آقا ضیاء الدین عراقی.

16-مرجع و فقیه عالیمقام،آیت اللّه العظمی سید ابو الحسن اصفهانی.

17-مرجع و فقیه عظیم الشأن آیت اللّه العظمی،سید عبد الهادی شیرازی.

18-زعیم عالیقدر آیة اللّه العظمی،سید محسن طباطبائی حکیم.

19-فقیه و مرجع بزرگوار آیت اللّه العظمی،حاج سید محمود شاهرودی.

20-زعیم و مرجع عظیم الشأن،آیة اللّه العظمی حاج سید ابو القاسم خوئی دام ظله.

و این بود نام عده ای از چهره های بزرگی که،محور حرکت علمی،در حوزۀ علمیۀ نجف بوده اند و البته بغیر از اینها،بسیار بوده اند شخصیت های بزرگی که وجودشان عامل جذب اندیشه ها،و مغزهای مستعد،بسوی حوزۀ نجف بوده،ولی تنها بمنظور بیان نمونه،باین مقدار اکتفا نمودیم.

ص :283


1- 1) ایشان قبل از هجرت به سامراء،در نجف اقامت داشتند.

چگونگی کتابخانه ها،در حوزۀ علمیۀ نجف

بررسی وضعیت کتاب و کتابخانه در شهر تاریخی نجف،انسانرا با مطالب گوناگونی مواجه می سازد،که بعضی نشاط آور و شورانگیز و بعضی دیگر تأسف آور و ملالت آفرین است.

از یکطرف،می یابیم که کتابخانه های نجف،از عظمتی برخوردار بوده است که جرجی زیدان دربارۀ آنها می نویسد:

کتابخانه های بغداد مادر کتابخانه ها است،جز آنکه کتابهای نجف،از نظر خط،قدیمی تر و نادرالوجودتر است و از نظر کتابت محکم تر و موضوعات آنها گوناگون است (1).

این تعبیر اشارۀ بسیار جالبی است به عظمت و اهمیتی که حوزۀ نجف از نظر کتاب و کتابخانه و نفاست و سابقۀ آنها داشته است.

و از طرف دیگر کم توجهی،به تأسیس کتابخانه های عمومی،و کوتاهی در حفظ و مراقبت از آنها،و نیز تقسیم کتابخانه های خصوصی بین ورّاث،و به فروش رساندن آنها،با تمام اهمیتی که داشته اند،سبب می شده که بسیاری از کتابخانه ها اعم از کتابخانۀ شخصی یا عمومی،با گذشت زمان،نامشان از لیست کتابخانه های نجف حذف شود.

در بررسی کتابخانه های نجف،نام کتابخانه های قدیمی زیادی وجود دارد،که امروز وجود خارجی ندارند و کتابخانه های جدیدی شکل گرفته اند که سابقۀ زیادی ندارند و کار کتابخانه در نجف بجائی رسیده است که،بعضی گفته اند،هیچ کتابخانه ای در نجف بیش از 150 یا 200 سال عمر نکرده است جز کتابخانۀ علویه (2).

ص :284


1- 1) موسوعة العتبات المقدسه،قسم النجف جزء 2 ص 220
2- 2) موسوعة العتبات المقدسه،قسم النجف جزء 2 ص 221.

و بدنبال این وضعیت،چه بسیار نسخه های نفیس و خطی که از اسناد بزرگ تاریخ و فرهنگ ملت و مذهب ما بوده،و در این جریان از بین رفته است،و چه بسیار نوشته هائی بخط مؤلفین بزرگ از گذشتگان ما،که در این جابجائی ها مفقود شده و اثری از آنها باقی نمانده است.

در هرحال،ما نام تعدادی از کتابخانه های نجف را که از اهمیت قابل توجهی برخوردار بوده و دربرگیرندۀ کتابهای خطی پرارزش می باشند،که از نظر زیبائی یا سابقۀ نگارش و....از کتب نفیس بحساب می آیند و یا دربرگیرندۀ کتابهای فراوان چاپی می باشند که نشان دهندۀ بی نیازی و غنای شیعه از نظر علمی و فرهنگی است،را ذکر می کنیم ولی از شرح و تفصیل دربارۀ آنها بجز چند مورد خودداری می نمائیم.

1-کتابخانۀ علویه،که بنامهای کتابخانۀ حیدریه،خزانۀ غرویه،خزانۀ علویه و کتابخانۀ صحن نیز نامیده میشود.سابقۀ این کتابخانه به قرن چهارم هجری یا پیش از آن برمی گردد و دوره های گوناگونی را پشت سر گذاشته است و نفیس ترین و ارزشمندترین کتابها را در عده ای از زمانها دربرداشته،که در میان آنها قرآنی خطی،منسوب به خط علی علیه السلامو دیگری منسوب به خط امام حسن علیه السلاممی باشد ولی کم توجهی و عوامل دیگر این کتابخانه را، دچار مصائب فراوان نموده و در این اواخر بسته شده و مقداری از کتابهایش بسرقت رفته و یا دچار رطوبت و موریانه شده است.

2-کتابخانۀ ملالی

3-کتابخانۀ علامه،شیخ محمد حسین کاشف الغطاء که در ابتدای امر، کتابخانۀ شخصی بوده ولی پس از آن،بصورت کتابخانۀ عمومی درآورده شده و از کتابخانه های بسیار بااهمیت می باشد.

4-کتابخانۀ حسینیۀ شوشتری،که از اهمیت زیادی برخوردار است.

5-کتابخانۀ مرحوم حاج آقا بزرگ طهرانی.

ص :285

6-کتابخانۀ الامام امیر المؤمنین که از کتابخانه های بسیار عظیم نجف میباشد و بوسیلۀ علامۀ بزرگوار،مرحوم آیت اللّه امینی،تأسیس گردیده است.

7-کتابخانۀ مرحوم آیت اللّه حکیم،که از نظر محتوی و امکانات فراوان و متنوع، و داشتن نشریه،از مهمترین کتابخانه های نجف می باشد.

این کتابخانه در حدود 60 شعبه در حسینیه ها و مساجد و شهرهای عراق و نیز 8 شعبه در خارج عراق دارد و بدینجهت از اهمیت ویژه ای برخوردار میباشد (1)کتابخانه های دیگری در مدارس علمیۀ نجف،وجود دارد که بعضی از آنها از اهمیت ویژه ای برخوردارند،همانند کتابخانۀ مدرسه صدر (2)،کتابخانۀ مدرسۀ آسید محمد کاظم یزدی،کتابخانۀ مدرسۀ بزرگ خلیلی و نیز مدرسۀ کوچک خلیلی،کتابخانۀ مدرسۀ آیت اللّه بروجردی،کتابخانۀ مدرسۀ آخوند خراسانی ،کتابخانۀ جامعة النجف و همچنین عدۀ دیگری از مدارس،که این کتابخانه ها مورد بهره برداری طلاب آن مدارس و احیانا"،دیگر مراجعین قرار می گیرد.

کتابخانه های خصوصی

کتابخانه های خصوصی نجف،از نظر فراوانی و اهمیت اعجاب آور است.

زیرا توجه شخصیتهای بزرگ،باین نوع کتابخانه و ایجاد آن،فراوان بوده و لذا گاهی یک کتابخانۀ شخصی از نظر نفاست و وسعت،بر کتابخانه های عمومی مزیت و برتری داشته است.

ص :286


1- 1) یکی از شخصیت های معاصر،که خود مؤسس کتابخانۀ عظیمی،در کربلا بوده اند،فرمودند که،حکومت جبار بعثی،دستبردهای فراوانی به این کتابخانه ها زده و کتابهای آنها را به بغداد منتقل نموده و درحال حاضر از چگونگی حال این کتابخانه ها،خبری در دست نیست.
2- 2) در گذشتۀ زمان،کتابخانۀ مدرسۀ صدر از اهمیت زیادی برخوردار بوده و کتابهای نفیسی داشته است ولی با گذشت زمان و پیش آمد حوادث،به صورت یک کتابخانۀ کوچک درآمده است.

و چونکه شمارش و معرفی کامل آنها برای ما مقدور نیست لذا تنها اشاره می کنیم به تعداد کتابخانه هائی که در کتاب موسوعة العتبات المقدسه(از صفحه 268 تا صفحه 316)به تشریح آنها پرداخته شده است،که آنها رقمی بیش از 60 کتابخانۀ خصوصی مهم می باشد (1).

مدارس نجف

در نجف اشرف،همانند هرحوزۀ پرسابقه و تاریخی دیگر،در همۀ دوره ها تعداد مدارس و محل های تدریس و سکونت طلاب،در یک حد و اندازه نبوده است بلکه گاهی گسترش می یافته و گاهی در جریان حوادثی تلخ،مقداری از آنها نابود می شده و یا تغییرشکل پیدا می نموده است،چنانچه در تاریخ حوزۀ علمیۀ قم،اصفهان،مشهد و....می یابیم که مدارسی در گذشتۀ زمان،در این شهرها وجود داشته اند ولی امروز از آن مدارس،اثری باقی نمانده است.

بنابراین،در ذکر نام مدارس نجف بآن مقدار اکتفا می کنیم که در زمانهای اخیر وجود داشته و مورد استفاده قرار می گرفته است (2)و اینک نام آنها:

ص :287


1- 1) همانند کتابخانۀ سماوی،کتابخانۀ سید عبد الرزاق مقرم،کتابخانۀ سید محمد صادق بحر العلوم،کتابخانۀ سید محمد قپانچی،کتابخانۀ شیخ محمد رضا فرج اللّه،کتابخانۀ شیخ علی کاشف الغطاء،کتابخانۀ سید جواد شبر و.....که از اهمیت خاصی برخوردار می باشند.
2- 2) باید توجه داشت که بسیاری از منازل و مساجد هم،در حوزۀ علمیۀ نجف مورد استفادۀ طلاب قرار می گیرد و بسیاری از درسهای پرجمعیت و عظیم،در مساجد ایراد میشده و میشود،همانند مسجد هندی،مسجد شیخ طوسی،، مسجد الخضراء،مسجد عمران،مسجد شیخ(مسجد ترکها)،که هر کدام از آنها پایگاهی مهم برای حوزۀ نجف بشمار میرود و محل تدریس مراجع بزرگ بوده و هست.

1-مدرسۀ مقداد سیوری(سلیمیه)،که از مدارس قدیمی نجف است.

2-مدرسۀ شیخ عبد اللّه،که متعلق به صاحب کتاب حاشیۀ ملا عبد اللّه(در منطق)است.و این مدرسه فعلا"بصورت منزل درآمده است.

3-مدرسه غرویه(مدرسه اولی صحن شریف)،که درحال حاضر بصورت دیگری درآمده است.

4-مدرسۀ صحن(مدرسه بزرگ صحن)

5-مدرسه صدر

6-مدرسۀ معتمد(یا مدرسه کاشف الغطاء)

7-مدرسه قوام

8-مدرسه طاهریه

9-مدرسه مهدیه(یا مدرسه شیخ مهدی)

10-مدرسه ایروانی

11-مدرسه میرزا حسن شیرازی

12-مدرسه قزوینی

13-مدرسه بادکوبی

14-مدرسه هندی

15-مدرسه بزرگ خلیلی

16-مدرسه کوچک خلیلی

17-مدرسه بخارائی

18-مدرسه شربیانی

19-مدرسه بزرگ آخوند خراسانی

20-مدرسه متوسط آخوند خراسانی

21-مدرسه کوچک آخوند خراسانی

22-مدرسه بزرگ بروجردی

23-مدرسه کوچک بروجردی

ص :288

24-مدرسه آسید عبد اللّه شیرازی

25-مدرسه آقا سید محمد کاظم یزدی

26-مدرسه دوم آقا سید محمد کاظم یزدی

27-مدرسة الحکیم

28-مدرسه جوهرچی

29-مدرسه رحباوی

30-مدرسه عاملیین

31-مدرسه عبد العزیز بغدادی

32-مدرسه افغانیها

33-مدرسه کلباسی

34-مدرسه جامعة النجف (1)

35-مدرسه خوئی

36-مدرسه شبّریّه

37-مدرسه جزائری

38-مدرسه ازری

39-مدرسۀ دیگر،از آقا سید عبد اللّه شیرازی

40-مدرسۀ حاج سید هاشم بهبهانی (2)

ص :289


1- 1) جامعة النجف با محیطی در حدود پنجهزار متر مربع و 2600 متر زیربنا در سه طبقه و با داشتن 228 حجره و کتابخانه و تمام تجهیزات و لوازم از اهمیت خاصی برخوردار می باشد.
2- 2) دربارۀ وضعیت این مدارس،میتوان به کتاب موسوعة العتبات المقدسه قسم النجف و کتاب ماضی النجف و حاضرها و گنجینۀ دانشمندان مراجعه نمود.

حوزه علمیّه قم

اشاره

ص :290

قم

قم (1)

قم یکی از شهرستانهای استان مرکزی است که از طرف شمال به تهران و از طرف مشرق،به کویر نمک و از طرف جنوب،به کاشان و محلات و از طرف مغرب،به ساوه و اراک محدود می شود.

سابقۀ تشیع و فرهنگ شیعی در قم

قم از قدیمترین شهرهای شیعه نشین ایران است و از زمان ائمۀ معصومین علیهما السلام مرکزی قوی و پایدار برای مکتب تشیع بوده است تا جائیکه امام صادق علیه السلام فرموده اند:

هنگامی که فتنه ها به شهرها رسید بر شما باد به قم و حوالی و نواحی آن،زیرا بلاها و محنت ها از آنجا دفع می شود، (2)و باز فرموده اند:اهل قم،یاوران ما هستند (3)و امام ابو الحسن موسی بن جعفر علیه السلام فرمودند:قم عشّ (آشیانه)آل محمد علیهما السلام و پناهگاه شیعیان آل محمد علیهما السلام است (4)و امام صادق علیه السلام فرمودند:قم مأوای فاطمیّین است (5)و دیگر روایاتی که بیان کنندۀ ایمان و ولایت و محبت مردم قم در زمان ائمه علیهما السلام بوده است.

ص :291


1- 1) در بررسی تاریخ قم و حوزۀ علمیۀ آن و نیز مدارس و کتابخانه ها و دیگر ویژگی های آن،از کتابهای تاریخ قم،گنجینۀ آثار قم،ریحانة الادب،اعیان الشیعه،گنجینۀ دانشمندان،تاریخچۀ سامرأ و زندگانی عسگریین،تاریخچۀ وقف در اسلام،الکنی و الالقاب،معجم رجال الحدیث،زندگانی آیت- اللّه بروجردی،یکصد سال مبارزۀ روحانیت مترقی،شهدای روحانیت، شهداء الفضیلة،مقدمۀ من لا یحضره الفقیه،اصول فقه و فقه استاد شهید مطهری و چندین کتاب و جزوۀ دیگر،بعلاوۀ تحقیقات شفاهی از علماء و فضلاء و مشاهدات حضوری،بهره گیری نموده ایم.
2- 2) سفینة البحار ج 2 صفحه 446
3- 3) سفینة البحار ج 2 صفحه 446
4- 4) سفینة البحار ج 2 صفحه 446
5- 5) سفینة البحار ج 2 صفحه 446

و بدلیل همین سابقه و قدمت تشیع و علاقۀ مردم قم به اهل بیت علیهما السلام بوده که علماء قم در آن زمانها توانسته اند علاوه بر فعالیتهای علمی و تدریسی و مباحثات جاری در میان خودشان،مرتبا"با ارسال نامه و نماینده به خدمت امامان معصوم علیهما السلام حقایق دین را از منبع الهام بخش علم آنها گرفته و در اختیار مردم زمان خود و آیندگان بگذارند.

مردم قم و علماء آن،تا آنجا مقاوم و متعهد بودند که حتی دولتهای ستمگر عباسی نتوانستند آنها را از راه و اهدافشان دور سازند تا آنجا که مجبور بودند حاکمی که برای قم میفرستند روشی برخلاف میل و ارادۀ آنها نداشته باشد.

و همین سابقه و روحیه بود که موجب گردید وقتی حضرت فاطمۀ معصومه (ع)بقصد زیارت برادرشان امام علی بن موسی الرضا علیه السلام بایران آمدند و در شهر ساوه از شدت سختی و مشکلات سفر دچار بیماری گردیدند،در آنجا توقف ننموده بلکه عازم قم گردیدند و بمنظور استراحت و معالجه،مدت 17 روز در قم اقامت جسته ولی در سن جوانی قبل از دیدار برادر،دار دنیا را وداع گفتند و در شهر قم در میان شیعیان و دوستانشان مدفون گردیدند.

اولین گام حوزۀ علمیۀ قم

در زمان حجاج بن یوسف ثقفی گروهی از شیعیان،مشهور به اشعریین،از کوفه بسوی قم هجرت نموده و در آنجا اقامت جستند و سپس عبد اللّه ابن سعد اشعری که عالم و دانشمند آنها بود به ترویج و تبلیغ اسلام و تشیع پرداخت و فرزندان او نیز به نشر و تعلیم قرآن و احکام اسلام اشتغال یافته و در نتیجه،نه تنها گسترش اسلام و تشیع در شهر قم مرهون خدمات این عالم بزرگوار و فرزندان او میباشد بلکه اولین گام حرکت علمی در قم نیز بوسیله او برداشته،

ص :292

شده است (1).

بدنبال آن حرکت علمی،ابراهیم بن هاشم قمی که از اصحاب امام هشتم علیه السّلام است و در محضر عالم بزرگ،یونس بن عبد الرحمن کسب فیض نموده پس از ورود به قم اولین کسی بود که احادیث کوفیّین را در قم نشر داد و گام بزرگی در تحول و تکامل علمی،در حوزۀ قم برداشت و در رشد محیط علمی قم به توفیق بزرگی دست یافت.

گسترش حوزۀ علمیۀ قم و مدارس آن

فشارهای حکومت جبار عباسی بر شیعیان موجب گردیده بود که آنها در شهرهای گوناگونی از ایران همانند قم،کاشان،آبه و....تمرکز پیدا کنند و مسجد و مدرسه و کتابخانه و برنامۀ تبلیغی و ارشادی،هماهنگ با مکتب تشیع بوجود آورند و در میان تمام آن شهرها،قم از همه جا در دین داری و پای- بندی به مکتب جعفری جلوتر بود و مخصوصا"توجه ائمۀ معصومین علیهما السلام به قم و قمیّین و روایاتی که از آنها در این مورد رسیده بود توجه شیعیان را به قم و زندگی در آن جلب نموده و بتدریج،وجود علماء و محدثین و تأسیس مدارس و کتابخانه ها،حوزۀ علمیۀ بزرگی را بوجود آورد که موردتوجه شدید قرار گرفت.

این حوزه در قرن چهارم و نیمۀ اول قرن پنجم باوج خود رسیده بود،زیرا فشار حکومت عباسی بر شیعیان و علماء آنها در عراق از یکطرف و حکومت شیعی آل بویه در منطقه قم و ری از طرف دیگر و وجود چهره های بارز و طراز اول شیعه در قم از دیگر سوی،شرائط را برای رشد و گسترش و ثمربخشی این حوزه مساعد نموده بود،آری حوزه ای که در آن تنها از صدوق اول(پدر)دویست کتاب و از صدوق دوم(پسر)سیصد کتاب به عالم علم و دین عرضه شود و در آن، بهترین حرکت و نشاط علمی بوجود آید،حوزه ای بس عظیم و فوق العاده خواهد بود.

ص :293


1- 1) گنجینۀ آثار قم ج 1 صفحه 222

و در اینجا قسمتی از کتاب نقض را که در قرن ششم نوشته شده و یکی از آثار گرانقدر،می باشد نقل می کنیم که عظمت حوزۀ قم را در آن دوران بیان میدارد و اینک متن عبارت کتاب نقض:

......معلوم است که در شهر قم که همه شیعت اند،آثار اسلام و شعار دین و قوت اعتقاد چون باشد که....کراسی علماء و نوبت عقود مجالس و کتبخانه های ملء(پر)از کتب طوائف و مدرسه های معروف چون:(1)مدرسۀ سعد صعلب،(2)مدرسۀ اثیر الملک،(3)مدرسۀ شهید سعید عز الدین مرتضی قدس اللّه روحه،(4)مدرسۀ سید امام زین الدین امیره شرف شاه که قاضی و حاکم است و آن(5)سرای ستی فاطمه بنت موسی بن جعفر علیهما السّلام به اوقاف و مدرس و فقهاء و ائمه و زینت تمام و قبول اعظم و(6)- مدرسۀ ظهیر عبد العزیز و(7)مدرسۀ استاد ابو الحسن کمیج و(8)مدرسۀ شمس الدین مرتضی با عدت و آلت و درس،(9)مدرسۀ مرتضی کبیر شرف- الدین با زینت و آلت و حرمت و قبول و غیر آن که به ذکر همۀ کتاب مطول شود و مساجد بی مر و مقریان فاخر عالم به قرائات و مفسران عالم به منزّلات و مؤوّلات و ائمۀ نحو و لغت و اعراب و تصریف و شعرای بزرگ و فقهاء و متکلمان از اسلاف به اخلاف رسیده و زهاد متعبد و.....و آنچه شعار شریعت و تمهید قواعد اسلام است از درس و مناظره و مجلس وعظ و حلقۀ ذکر معین و مقرر و نور و نزهت و برکت مشهد فاطمه بنت موسی بن جعفر علیه السلام ظاهر و باهر... (1)

ملاحظه می نمائید که مدارس قم در آن دوره تا آنجا فراوان بود که نویسنده، هراس دارد که اگر همۀ آنها را نام ببرد کتابش طولانی شود و نیز کتابخانه های پر از کتاب و رشته های گوناگون علمی همانند علم قرائت،تفسیر،تأویل،فقه، حدیث،کلام،نحو،اعراب،صرف،لغت و شعر که در آن دوره در شهر قم وجود داشته،همه از یک حوزۀ بسیار وسیع و عظیم پرده برمی دارد که مایۀ افتخار و مباهات شیعه می باشد.

ص :294


1- 1) کتاب نقض صفحه 194-196

جهش علمی،در حوزۀ قدیم قم

در حوزۀ علمیۀ قم یک جهش بزرگ انجام شد و آن جمع آوری و تألیف مجموعه های بزرگ از احادیث و اخباری که در رساله ها یا کتاب های کوچک و یا بصورت پراکنده در نوشته ها از اصحاب ائمه بیادگار مانده بود.

صحیح است که کار تألیف کتاب و تدوین احادیث از زمانهای قبل،در میان اصحاب ائمه متعارف بوده ولی حوزۀ علمیۀ قم گام بلندی را برای تألیف مجموعه های بزرگ همانند کتاب شریف من لا یحضره الفقیه برداشت و بدینوسیله اقدام نوینی انجام گرفت.

نقش عظیم حوزۀ قدیم قم در ترویج تشیع

در آن هنگام که قم مرکز ثقل فرهنگی و فکری شیعه گردیده بود و علما و اندیشمندان و خدمتگذاران بزرگی را می پرورید نقش عظیمی را در گسترش نفوذ و حاکمیّت تشیع و مکتب اهل البیت علیهم السّلام ایفاء می نمود بطوریکه خدمات شیخ مفید (1)در بغداد و کوشش های ابن قولویه قمی در مسجد براثا و اقامۀ عزاداری بر سید الشهداء علیه السّلام و مسافرت های مرحوم شیخ صدوق ره به بغداد،کوفه،ماوراء النهر،نیشابور و بخارا و تأثیراتی که بهمراه داشت و نیز قیامهائی که سادات و علماء،در بسیاری از مناطق ایران همانند طبرستان انجام دادند و مکتب اهل البیت علیهما السلام را ترویج نمودند و همچنین کوشش های وزراء و امراء دانشمند و معتقد به تشیع همانند ابن العمید و صاحب بن عباد و ابو الفتح علی،فرزند ابن العمید که نقش بزرگی را در ترویج تشیع بعهده داشتند،بطور مستقیم یا غیرمستقیم الهام گرفته و متأثر از حوزۀ علمیۀ قم بود و- چهره های یاد شده چه بسا حرکت های خود را با اتکاء به آن حوزۀ مقدسه

ص :295


1- 1) شیخ مفید تحصیلات خود را ابتدأ در قم انجام دادند و سپس به درخواست شیخ صدوق به بغداد هجرت نمودند،و این خود نمونه ای از تأثیر حوزۀ قدیمی قم بر سایر بلاد است،به گنجینۀ آثار قم ج 1 ص 26 مراجعه شود.

شکل می بخشیدند.

و در نتیجه رشد و گسترش تشیع در شهرهای گوناگون ایران در گذشته تاریخ مرهون قم و حوزۀ علمیۀ آنست.

مرقد حضرت معصومه علیهاالسّلام محور حوزۀ علمیه

باتوجه به مطالب یاد شده،ملاحظه نمودید که سابقۀ تشیع و فرهنگ جعفری به قبل از ورود حضرت فاطمه معصومه علیهاالسّلام بقم برمیگردد ولی از آن هنگام که آن بانوی بزرگوار در قم مدفون گردیدند مرقدشان شمعی شد که پروانه ها را بسوی خود کشید و شهر قم مرکزیت بیشتری یافت و علمائی که بقصد زیارت آن معصومه،بقم می آمدند و یا مجاور آن شهر مقدس می گردیدند و- دانشمندان قمی،که با ائمۀ معصومین در ارتباط بودند،مجموعا"یک پایگاه علمی را شکل می بخشیدند که چراغ راه مردم علاقه مند به فرهنگ و مکتب جعفری بود.

چهره هائی فروزان از حوزۀ قدیم قم

اشاره

گرچه حوزه ای که در آن دویست هزار محدث وجود داشته (1)و صدها مدرسه و مسجد و مرکز دینی را در خود جای داده و در مدت زمان قابل توجهی تنها حوزۀ مرکزی شیعه بوده و مؤلفین و محققین بزرگی را که سرآمد بزرگان شیعه اند در خود پروریده،چنانچه بخواهیم تنها فهرستی از بزرگان و علماء آن حوزه را ارائه کنیم،کتاب مفصلی خواهد شد،ولی بعنوان نمونه عده ای از آنها را با اشارۀ مختصری به مقام علمیشان معرفی می نمائیم.

البته عمدة تکیۀ ما در معرفی شخصیت آنها بر ذکر تألیفات،استادان و یا شاگردانشان و نیز سایر عناوینی که نشان دهندۀ شخصیت حوزه ای و علمی آنها باشد خواهد بود.

ص :296


1- 1) مقدمۀ من لا یحضره الفقیه بقلم سید حسن موسوی خرسان،بنقل از شرح فارسی مرحوم ملا محمد تقی مجلسی(مجلسی اول)بر،من لا یحضره الفقیه.

و اینک معرفی یکایک آنها:

1-ابراهیم بن هاشم،ابو اسحاق قمی

کوفی الاصل و از اصحاب امام رضا علیه السلام است و اول کسی میباشد که احادیث علمأ کوفه را در قم نشر داد،او از شاگردان یونس بن عبد الرحمن (یکی از بزرگان اصحاب امام هشتم علیه السلام )بوده است،کتابهائی دارد از جملۀ کتاب نوادر و کتاب قضایا امیر المؤمنین علیه السلام و لذا از دانشمندان صاحب تألیف(در میان اصحاب ائمه)بشمار می رود.

2-احمد بن ابی زاهر قمی

که از موالی و از وجوه قم بوده و چندین کتاب نیز تألیف نموده است.

3-احمد بن اسحاق،اشعری قمی

او قافله سالار و شیخ قمیّین بوده و از امام جواد و امام هادی علیهما السّلام روایت می کند و از خواص امام حسن عسگری علیه السلام بوده و امام زمان علیه السلام را- ملاقات نموده است و همچنین از وکلاء و سفراء معروف است و در رجال شیخ کشی عبارتی است که نشان دهندۀ کمال عظمت و جلالت این بزرگمرد عالم و پرهیزگار می باشد.

او کتابهای متعددی نوشته است که مرحوم شیخ آنها را نقل می فرماید.

4-احمد بن اسماعیل،ابو علی بجلی،ملقب به سمکه

شیخ نجاشی و شیخ طوسی درباره اش گفته اند:

او از صاحبان فضل و دانش بوده و ابو الفضل محمد بن حسین بن عمید(ادیب معروف و مشهور به ابن العمید)شاگرد او است.و این مطلب نشانۀ وجود علوم ادبی و اهمیت آن در حوزۀ علمیۀ قم می باشد.او چندین کتاب تألیف کرده که برای آنها مانندی یافت نشده است.

ص :297

5-احمد بن محمد بن الحسین بن الحسن بن دول القمی

وی بنابر نقل شیخ نجاشی یکصد کتاب تألیف نموده و در زمینۀ نگارش و تألیف کتاب از بزرگترین چهره های حوزه ای،در گذشته میباشد.

در میان کتابهای او نوشته هائی وجود دارد در فقه،از طهارت تا دیات (یعنی یکدورۀ کامل فقه)و همچنین کتابهائی همانند خصائص النبی و فضائل امیر المؤمنین و....

6-احمد بن محمد بن خالد...برقی قمی

از موثقین راویان می باشد و در تشییع جنازه او احمد ابن محمد ابن عیسی که از بزرگان و مشایخ قم بود با سروپای برهنه شرکت جست.

از آثار او،در حدود یکصد کتاب نامبرده شده که در زمینه های عقائد،فقه، تفسیر،اخلاق،صرف،نحو،تاریخ،طب،شناخت ملک،انسان،جن ،حیوان و....میباشد (1)و میتواند گواهی بزرگ،بر گستردگی علم و قدرت اندیشه و کثرت کوشش و مجاهدۀ او باشد.

7-احمد بن محمد بن عیسی...الاشعری القمی

از مشایخ و وجوه و فقهاء قمیّین بوده و ریاست دینی و اجتماعی گسترده داشته و مقبول همگان بوده است و از مفاخر شیعه و اصحاب ائمه بشمار می رود.

و نیز به محضر امام رضا علیه السلام و امام جواد علیه السلام و امام عسکری علیه السلام مشرف شده است.

وی کتب فراوانی همانند کتاب توحید،فضل النبی و..تألیف نموده است

8-جعفر بن محمد بن موسی بن قولویه قمی

نجاشی درباره وی گفته:

او از نیکان اصحاب سعد بن عبد اللّه اشعری در حدیث و فقه و از ثقات و بزرگان اصحاب ما است و شیخ مفید،فقه را نزد او خوانده است و هرقدر در وصف فقه و

ص :298


1- 1) به معجم رجال الحدیث ج 2 صفحه 267 تا صفحه 270 مراجعه شود

خوبی او بگویند،بالاتر از آنست.

وی مصنفات متعددی دارد که در کتاب نجاشی ذکر شده و از جملۀ آنها کتاب نفیس کامل الزیارات میباشد.

9-حسن بن محمد بن الحسن القمی

مؤلف کتاب گرانقدر تاریخ قم،که از معاصرین شیخ صدوق،و از بزرگان علماء قم بوده و علامۀ مجلسی رحمة الله علیه بر کتاب او اعتماد فرموده است.

10-حسین بن علی....ابن بابویه القمی

برادر شیخ صدوق است و هردو بواسطۀ عنایت خاصه و با دعای امام زمان (عج)بدنیا آمده اند.

او روایات فراوانی نقل کرده و چندین کتاب تألیف نموده و از پدر گرامی خود (صدوق اول)اجازه داشته است.

11-حسین بن سهل قمی

از بزرگان حکما و فلاسفۀ شیعه است،استاد الفضلاء،و سعید بن العمید درباره وی گفته:

اگر از شهر ما فقط همین شخص بیرون آمده باشد ما را کافیست.

وی متخلق باخلاق شریفه،دارای همت عالی و دوستدار حکمت و اهل آن بود و با اهل فضل و حکمت بسر میبرد.

12-داود بن کوره قمی

وی مردی ارزشمند و جلیل القدر،و از اساتید ثقة الاسلام کلینی بوده و خود نیز از مؤلفین کتاب شمرده شده است.

13-زکریا بن آدم قمی

او از چهره های تاریخی و بزرگ و بافضیلت شیعه است،در نزد امام هشتم علیه السلام آبروی فراوانی داشت و حضرت باو فرمودند بواسطۀ تو بلا از اهل بیت تو

ص :299

رفع میشود،چنانچه بواسطۀ پدرم موسی بن جعفر علیه السلام بلا از اهل بغداد رفع میشود.

و وقتی یکی از راویان،از امام علیه السلام پرسید که بخاطر دوری راه،نمیتوانم همه وقت شرفیاب شوم و مسائل را سئوال کنم،پس از که فراگیرم؟حضرت فرمودند از زکریا بن آدم بپرس که امین است در امور دین و دنیا،او وقتی از دنیا رفت امام هشتم علیه السلام درباره اش نوشتند رحمه اللّه یوم ولد و یوم قبض و یوم یبعث حیّا"و در همان نامه جمله های مهم و دارای معانی بسیار بلندی دربارۀ او نوشته اند که نشان دهندۀ عظمت فوق العادۀ اوست.

قبر شریفش در قبرستان شیخان قم موردتوجه میباشد و از اهمیت معنوی و تاریخی ویژه ای برخوردار است.

14-سعد بن عبد اللّه...الاشعری القمی

مردی والامقام و کثیر العلم بوده و فراوان نقل حدیث می نموده و کتابهایش بسیار زیاد می باشد که بیش از سی عدد آنها را بنام شمرده اند و تنها کتاب منتخبات او دارای هزار ورق بوده است.

وی پیشوا و فقیه و رئیس شیعیان بوده و از کسانی است که بملاقات امام عسکری علیه السّلام نائل گردیده است.

15-شاذان بن جبرئیل القمی

مردی عالم و فاضل و فقیه و جلیل القدر و مورد وثوق بوده و کتابهای متعددی نیز تألیف کرده است.

16-قطب راوندی

فقیه محدث،مفسر محقق،دانشمند متبحر و متکلم مدقق،سعید ابن هبة اللّه مشهور به قطب راوندی،که از بزرگترین چهره های درخشان شیعه در علم حدیث و از مؤثرترین شخصیتهای تشیع در ترویج مذهب و نشر

ص :300

اندیشه های فرهنگی مکتب اهل البیت علیهما السلام بوده است.

پدر و جد او و همچنین فرزندان او همه از علماء بوده اند و خود او استاد ابن شهر آشوب بوده و از شخصیتهای بزرگی،همچون امین الاسلام طبرسی(صاحب مجمع البیان)و عماد الدین طبری و پدر خواجه نصیر طوسی و....روایت نموده است.

او بنقل ابن ابی الحدید معتزلی و کتاب ریاض العلماء،اولین شارح نهج البلاغه است (1).

و همچنین او اولین عالمی است که به شرح و تفسیر آیات الاحکام،پرداخته و کتابی در این باب بنام فقه القرآن برشتۀ تألیف درآورده است (2)

کتابهای او متعدد و متنوع و در رشته های مختلف علوم اسلامی است و بعضی از آنها همانند خلاصة التفاسیر در ده جلد و المغنی فی شرح النهایه در ده جلد (که شرح نهایۀ شیخ طوسی است)و.....نشان دهندۀ گستردگی فعالیت علمی و تألیفی او در فقه،تفسیر،حدیث و دیگر فنون و علوم دینی می باشد.

وی در سال 573 قمری وفات یافت و در محل صحن بزرگ،در جوار قبر فاطمة معصومه،سلام اللّه علیها در شهر قم دفن گردید و قبرش موردتوجه و مشهور میباشد و در وقت ساختن صحن شریف،قبر مطهرش خراب شد و بدن او نمایان گشت و با گذشت هفتصد سال بدن مقدس او تغییر نیافته بود آنچنانکه گویا تازه از دنیا رفته است (3).

17-عبد اللّه بن جعفر بن الحسین...الحمیری

شیخ قمیین و رئیس آنها بشمار رفته و از افراد مورد وثوق امام عسکری علیه السلام بوده است.او کتابهای فراوانی تألیف نموده و هنگامی که وارد کوفه

ص :301


1- 1)ریحانة الادب ج 4 ص 468
2- 2) ریحانة الادب ج 4 ص 468 3) گنجینۀ دانشمندان ج 1 صفحه 111 بنقل از حضرت آیة اللّه العظمی مرعشی نجفی.
3- 3) گنجینۀ دانشمندان ج 1 صفحه 111 بنقل از حضرت آیة اللّه العظمی مرعشی نجفی.

شد،اهل کوفه با شنیدن حدیث از وی بسیار بهره مند شدند.

18-عبد اللّه بن صلت قمی

که از شخصیتهائی است که بقول نجاشی روایات او مورد اطمینان و آرامش دل می باشد و کتابی نیز در تفسیر،تألیف نموده است.

19-علی بن ابراهیم بن هاشم قمی

او از چهره هائی است که به کثرت شنیدن حدیث ممتاز بوده،و کتابهای متعددی همانند کتاب التفسیر،کتاب الناسخ و المنسوخ،کتاب قرب الاسناد و....برشتۀ تحریر در آورده است.

وی از اساتید محمد بن ماجیلویه و محدث بزرگ محمد بن یعقوب کلینی، (صاحب کتاب شریف کافی)بوده و نیز مورد وثوق و اعتماد و نیکوروش،شمرده شده است.

20-علی بن ابی القاسم......ماجیلویه قمی

وی شخصی مورد وثوق،فاضل،فقیه و ادیب بوده و نیز،تصنیفاتی از او باقی مانده است.

21-علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی(صدوق اول)

او در زمان خود شیخ و فقیه و مورد وثوق قمیین بوده و در جلالت شأن و عظمت مقام،از نمونه های بارز می باشد و در فقاهت،از بزرگان شیعه بشمار میرود.

وی کتابهای فراوانی تألیف نموده که تا دویست عنوان کتاب ضبط گردیده است (1)و این تألیفات،نشان دهندۀ وسعت علمی،تحرک و نشاط فکری و احساس مسئولیت دینی این بزرگمرد الهی میباشد،و اینک نمونه ای از آن کتابها:

کتاب التوحید،کتاب الوضوء،کتاب الصلوة،کتاب الاخوان،کتاب النساء و الولدان،کتاب التفسیر،کتاب قرب الاسناد،کتاب المنطق،کتاب الطب

ص :302


1- 1) مقدمه شرح لمعه طبع جدید صفحه 47 بنقل از فهرست ابن الندیم.

کتاب المعراج و....

چنانچه ملاحظه می نمائید عناوین کتابها،نشانی بارز از تلاش این مرد الهی در زمینۀ علوم مختلف می باشد.

قابل توجه اینکه این فقیه بزرگوار،بتوسط یکی از نواب خاص امام زمان،نامه ای به محضر آنحضرت فرستادند و در آن نامه تقاضا کردند که امام ع دربارۀ ایشان دعا کنند و از خداوند بخواهند که فرزندی نصیب ایشان گردد و حضرت در جواب نامه بخط خود نوشتند"ما از درگاه حضرت وهاب حاجت تو را مسئلت نمودیم و بزودی دو فرزند پسر که از جملۀ نیکان باشند به تو ارزانی خواهد شد".

و بدنبال این عنایت و توجه خاص امام زمان(عج)پس از مدتی،دو فرزند پسر یکی بنام محمد بن علی بن بابویه(صدوق دوم)و دیگری بنام حسین بن علی مکنی به ابی عبد اللّه متولد شدند و طبق پیش بینی حضرت،هردو از نیکان و علماء صالح گردیدند.

قبر علی بن بابویه در قم واقع شده و محل توجه علماء و صلحاء می باشد و نامۀ امام عسکری علیه السلام به ایشان،بر ضریح مطهرشان نوشته شده است.

22-علی بن عبید اللّه بن بابویه قمی

معروف به شیخ منتخب الدین،که از محدثین بزرگ و حافظین حدیث شمرده شده و در کتاب امل الامل با عنوان عالم،ثقه،صدوق،محدث، حافظ و علامه،از او ستایش بعمل آمده است،وی تصنیفات متعددی دارد که مشهورترین آنها کتاب رجالی او بنام فهرست،میباشد.

23-محمد بن ابی اسحق قمی

از شخصیتهای بزرگ در علم کلام بوده و در زمینۀ اخبار کتابهای متعدد تصنیف کرده است.

ص :303

24-محمد بن احمد بن داود قمی

وی در زمان خود رئیس و شیخ القمیین محسوب میگردیده و فقیه آنها بوده است و حسین بن عبید اللّه،دربارۀ وی گفته:

ندیدم کسی را که در حافظه و فقاهت و معرفت بحدیث،مانند او باشد.

کتابها و تألیفات متعددی از خود بجای نهاده که سندی بر عظمت علمی وی می باشد.

25-محمد بن احمد بن یحیی....الاشعری القمی

او مردی جلیل القدر و کثیر الروایه بوده است و کتابهائی نوشته که در میان آنها کتاب نوادر الحکمۀ او،بعلت دربر داشتن فوائد گوناگون و جامع بودن نسبت به علوم و فنون و قابلیت برای بهره برداری همه،از آن،از اهمیت ویژه ای، برخوردار است.

26-محمد بن احمد بن ابی قتاده

از شخصیتهای مورد وثوق قمیین و بسیار راستگو بوده است.او کتابی دارد بنام(ما یجب علی العبد عند مضیّ الامام).

27-محمد بن جعفر بن بطه....قمی

در شهر قم از منزلتی بزرگ برخوردار بوده و به فراوانی علم و ادب و فضل، شهرت داشته است.وی کتابهای بسیاری تألیف نموده و آنها را با شماره،مشخص میکرده است.باینصورت کتاب الواحد،کتاب الاثنین کتاب الثلثه،کتاب الاربعه،کتاب الخمسه،کتاب السّتّه....کتاب العشرین،کتاب الثلثین، ،کتاب الاربعین و....

همانگونه که ملاحظه نمودید،بجای نام مشخص برای هرکتاب از شماره های مسلسل،بهره گیری نموده و هرکتابی را با شماره ای خاص مشخص نموده

ص :304

است.

و علاوه بر آنها کتابی دارد بنام(کتاب تفسیر اسماء اللّه و ما یدعی به)که تألیفی است متین و ارزشمند و مورد ستایش.

28-محمد بن الحسن بن احمد بن الولید القمی

شیخ قمیین و فقیه و پیشوا و موردتوجه آنان بوده و در نزد آنها از منزلتی بزرگ برخوردار بوده است.در شناختن رجال،مورداعتماد بوده و در فقه بصیرت داشته است،او کتابهای فراوانی نوشته که از آن جمله است کتاب تفسیر القرآن و کتاب الجامع،وی از اساتید و مشایخ بزرگ مرحوم شیخ صدوق می باشد.

29-محمد بن الحسن الصفار

او از شخصیتهای برجستۀ قمیین است و بسیار گرانقدر و مورد وثوق میباشد.

کتابهای بسیار ارزنده ای دارد که از آنجمله است بصائر الدرجات،که حاوی مسائلی است که از امام ابی محمد،حسن بن علی العسکری علیه السّلام پرسیده است.

30-استاد،ابن العمید قمی

محمد بن حسین بن عمید معروف به ابن العمید قمی،دانشمندی توانا و ادیبی گرانقدر بوده و در فلسفه و نجوم و علوم ادبی و فن نگارش،بسیار خبیر بوده و نیز دارای هوش و ذکاوت و توانائی فکری برجسته ای بوده است و همین مقدار برای بیان عظمت او کافیست که اسماعیل بن عباد معروف به صاحب بن عباد،با تمام عظمتش بمناسبت مصاحبت با این بزرگمرد،خود را صاحب می خواند،و به این لقب افتخار می نمود.

او از احمد بن اسماعیل بن سمکۀ قمی،بهره مند شده و کسب علم نموده و از اصحاب

ص :305

احمد بن ابی عبد اللّه برقی است.ابن العمید بمقامی بسیار بلند،در فن کتابت رسید و لذا در شأن او گفته اند.

"بدئت الکتابة بعبد الحمید و ختمت بابن العمید"

یعنی کتابت و نگارش شروع شد بوسیلۀ عبد الحمید و پایان یافت به ابن العمید وی علاوه بر همۀ اینها،در خطاطی نیز مهارت داشته و در محضر خطاط معروف ابن مقله (1)،خطاطی را فراگرفته است.

ابن العمید،بمقام وزارت رسید و در ترویج اسلام و تشیع با کمک علوم و ذکاوت و هوش سرشار خویش،گامهای مؤثری برداشت.

31-محمد بن خالد برقی

از جملۀ ادبا بوده و به اخبار علوم عرب آشنائی نیکو داشته است و مشایخ و بزرگان شیعه،زیاد از او روایت نموده اند و مخصوصا"شیخ صدوق،که هنگام یاد نمودن نام وی،از گفتن جملۀ(رضی اللّه عنه)غفلت نمیکرده است.

32-محمد بن عبد اللّه....الحمیری القمی

از شخصیت های موجّه بوده و با امام زمان(عج)مکاتبه داشته و ضمنا"روایات و تصنیفاتی را از خود بجای گذاشته است.

33-شیخ صدوق،محمد بن علی بن الحسین بن موسی بن بابویه القمی

هنگامی که عنوان(صدوق)بطور مطلق ذکر شود،منظور همین رادمرد الهی است،وی چهره ای تابناک بشمار می رود و بجلالت و عظمت،معروف

ص :306


1- 1) ابن مقله،خطاط معروف و بزرگی است که خط ریحان و خط محقق و خط، ثلث و ریحانی و خط نسخ،از اختراعات اوست و همچنین در اواخر کارش خط توقیع و رقاع را نیز اختراع نمود و شاگردان زیادی از اطراف و نواحی کشور اسلام،بسوی او میآمدند و از محضر او بهره می جستند(گنجینۀ آثار قم، ج 1 ص 344)

است و بقوت حافظه توصیف گردیده است.

اویکه سوار میدان فقاهت و علمدار علم حدیث و رجال است و در تألیف و تصنیف کتاب،از پیشوایان بزرگ بشمار می رود و در حدود سیصد تصنیف داشته است (1)و نام کتب او بتفصیل در کتاب رجال نجاشی و کتاب کبیر علامه،ذکر شده است.

او آنقدر از نظر علمی موفق گشت که هنوز در سن جوانی بود در حالیکه بزرگان طائفه،به شنیدن حدیث از او توجه کرده و بهره مند میگردیدند.او به رئیس المحدّثین ملقب شده و شیخ نجاشی و علامه،او را با عنوان پیشوای ما (شیعه)و فقیه ما ستوده اند.

وی عالمی پرتحرک بود و لذا برای ترویج مکتب شیعه،به یک سلسله مسافرت به شهرهای نیشابور،بغداد،کوفه،ماوراء النهر،بخارا اقدام نمود و در همه جا با استقبال شایان اهل علم و رجال حدیث،مواجه گردید.

از افتخارات او این است که او و برادرش،با عنایت خاصه و دعای امام زمان علیه السلام متولد شده اند و قبل از ولادتشان بزبان امام زمان علیه السلام مورد ستایش قرار گرفته اند.

از کرامات او اینکه،در اواخر قرن 13 یعنی حدود سال 1300،سیل قبر ایشان، را خراب کرد و جسد این بزرگمرد الهی ظاهر شد آنچنانکه گویا تازه از دنیا رفته و هیچ تغییری نیافته بود و رنگ حنا همچنان بر محاسن و ناخن های شریف او باقی بود (2).

34-محمد بن علی بن محبوب الاشعری القمی

فقیهی نیکوروش و مورد وثوق بوده و شیخ قمیین و از اعیان آنها بشمار آمده است.کتابهای متعددی تألیف نموده و بجای گذاشته که از 15 عنوان آنها

ص :307


1- 1) فهرست شیخ طوسی ص 175 و تاریخ قم ص 240 و شیخ نجاشی 189 جلد آنرا با اسم،ذکر می کند.
2- 2) در بخش پرچمداران حوزه های علمیه و سیر علوم در حوزه های علمیه،در بارۀ صدوقین و خدمات و نقش آنها،بحث مفصل تری خواهد شد.

نام برده شده است.

35-محمد بن علی،ماجیلویه قمی

استاد شیخ صدوق بوده است و مرحوم صدوق از او بسیار روایت می نماید و با جملۀ(رضی اللّه عنه)یا(رحمه اللّه)نام او را می برد.

36-محمد بن عیسی بن عبد اللّه اشعری

شیخ قمیین و شخصیت موجه اشعریین بوده و بخدمت امام هشتم علیه السلام ، شرفیاب شده و به شنیدن حدیث از آنحضرت،مفتخر گردیده است.

37-محمد بن قولویه

وی پدر جعفر بن محمد بن موسی بن قولویه قمی،صاحب کتاب نفیس کامل الزیارات می باشد و این فرزند دانشمند و بزرگوار و نیز شیخ کشی، از او فراوان حدیث نقل می کنند و این خود سندی بر دانش و وثاقت و اعتبار او می باشد.

او از نیکان اصحاب سعد بن عبد اللّه(فقیه و پیشوای بزرگ شیعه)و از راویان از او،و غیر او می باشد.

38-محمد بن یحیی العطار القمی

در زمان خود شیخ اصحاب بوده و از شخصیتهای کثیر الحدیث میباشد.

وی کتابهای متعددی نیز نوشته است.

39-مرزبان بن عمران....الاشعری القمی

وی از کسانی است که به خدمت امام رضا علیه السّلام مشرف شده و در مورد تشیع خودش از امام سئوال نمود،که آیا من از شیعیان شما هستم و نام من نزد شما مضبوط و مکتوب است؟و حضرت فرمودند بلی،و بدینوسیله شایستگی او را مورد تأیید قرار دادند.

ص :308

او صاحب کتاب می باشد و در زمرۀ صاحبان اثر قلمی،بشمار رفته است.

40-موسی بن الحسن...القمی

مردی جلیل القدر و مورد وثوق و دارای شخصیت ارزنده و تصنیف کنندۀ سی کتاب می باشد.

و تا اینجا با عدۀ کمی از شخصیت های بزرگ حوزۀ علمیه قم در گذشته،آشنا شدیم،در حالیکه نه فرصت بود،همه را یاد کنیم و نه در مورد هرکدام از یاد شدگان،توفیق بحث تفصیلی یافتیم،ولی همین اشارۀ گذرا، می تواند عمق و گستردگی آن حوزۀ عظیم الهی را،نشان دهد.

حوزۀ علمیۀ قم،در عهد صفویه

باوجود حوزۀ بزرگ و معظمی که در آن زمان،در اصفهان با زعامت و هدایت علماء بزرگ،تکامل و توسعه یافت تا حدی که((دار العلم شرق))نامیده شد، نمیتوان انتظار داشت که حوزۀ قم در آن دوره حوزۀ اصلی بوده و مرکزیت داشته باشد ولی با این حال،در این دوره حوزۀ قم،رونق داشته بطوری که مدارس متعددی در این زمان تأسیس شده که مهمترین آنها مدرسۀ فیضیه است و همچنین مدارس دیگری از جمله،مدرسۀ مؤمنیّه،که کتابخانه مهمی نیز داشته و نیز مدرسۀ مهدی قلی خان و مدرسۀ جانی خان یا(جهانگیرخان)،در این دوره ساخته شده است (1)و اینک برای آشنائی با وضعیت علمی حوزۀ علمیۀ قم در این دوره،به چند چهرۀ مبرز و شخصیت علمی،اشاره نموده و فعالیت تحصیلی یا تدریسی و تألیفی آنان را اجمالا"بیان می نمائیم:

1-مرحوم ملاصدرای شیرازی،فیلسوف بزرگ و مشهور و محقق و مفسر نامدار، که مدتی در حوزۀ علمیه قم تدریس داشته اند (2)

2-مرحوم فیض کاشانی،نابغه و محقق بزرگ،که از بزرگترین شخصیتهای علمی شیعه،بشمار می رود و مدتی در حوزۀ علمیۀ قم تدریس مینموده است (3)

ص :309


1- 1) به کتاب تاریخ قم مراجعه شود.
2- 2) گنجینۀ دانشمندان ج 1 ص 39 به نقل از آیت اللّه العظمی مرعشی نجفی.
3- 3) گنجینۀ دانشمندان ج 1 ص 39 به نقل از آیت اللّه العظمی مرعشی نجفی.

3-مولی عبد الرزاق لاهیجی،از بزرگان حکما و متکلمین و صاحب کتاب گوهرمراد و دیگر کتب ارزشمند،او در حوزۀ علمیۀ قم تدریس مینمود و شاگردان بزرگی در محضرش بفراگیری دانش اشتغال داشتند. (1)

4-مرحوم سید صدر الدین بن سید محمد باقر رضوی قمی

که از محققین بزرگ شیعه می باشد و صاحب روضات الجنات،او را فردی بدون ثانی،در فضیلت و تدقیق و تحقیق شمرده است.

وی در نزد علماء بزرگی چون آقا جمال خوانساری و شیخ جعفر قاضی و مدقق شیروانی،تحصیل کرده و در هنگام اقامت ایشان در عراق،از جملۀ شاگردانشان استاد الکل،وحید بهبهانی بوده است،این بزرگ مرد عالم،مدتی در حوزۀ علمیۀ قم تدریس می نموده است (2)

5-از دیگر چهره های درخشان این دوره،قاضی سعید قمی،محمد بن محمد مفید،می باشد که از چهره های برجستۀ حکمت و عرفان و فقه است و منصب قضاوت را در قم عهده دار بوده و از جملۀ شاگردان علامۀ بزرگ،ملا محسن فیض کاشانی و حکیم بزرگ،ملا عبد الرزاق لاهیجی بوده است.

از میان تألیفات متعدد او،شرح توحید صدوق،که در ضمن چندین جلد تألیف گردیده،از اهمیت خاصی برخوردار میباشد (3)

6-و همچنین محقق مدقق،فقیه و متکلم و محدث عظیم الشأن،مولی محمد طاهر قمی،که کتاب های گوناگونی تألیف نموده است و در زمان خود،سمت شیخ الاسلامی قم را داشته و با علامۀ بزرگوار،مرحوم مجلسی و حکیم عظیم الشأن، مولی محسن فیض کاشانی،در ارتباط بوده است.

این عالم بزرگوار در ابتداء،اختلاف نظر شدیدی با مرحوم فیض کاشانی داشت ولی پس از کشف حقیقت،برحسب روحیۀ بلند معنوی،و تقوای الهی که در او بود با پای پیاده از قم بسوی کاشان حرکت نمود و همراه با عبارت(یا محسن قد

ص :310


1- 1) تاریخ قم ص 205
2- 2) تاریخ قم ص 200
3- 3) تاریخ قم ص 243

اتاک المسیئئ)از مرحوم فیض،عذرخواهی و طلب حلالیت نمود و سپس بدون اینکه در کاشان،استراحتی بنماید،بقم بازگشت.

7-از دیگر علمای برجستۀ قم در این دوره،محدث و رجالی بزرگ،محقق و فاضل ارزشمند،سید مصطفی تفرشی است که کتاب ارزندۀ او بنام نقد الرجال از تحقیقات و دقت نظرهای ارزشمندی برخوردار است (1)

ص :311


1- 2) تاریخ قم ص 245

حوزه علمیۀ قم،در عصر محقق قمی

مرحوم میرزای قمی،گرچه بجهت هجرت پدرشان به جاپلق،در آنجا بدنیا آمده اند ولی در اصل،گیلانی بوده اند.

ایشان پس از طی دوران طفولیت،مراحل تحصیلی مقدماتی را نزد پدر خود که،ادیبی بزرگ بوده تکمیل نمودند و سپس به خوانسار رفته و فقه و اصول را در حوزۀ علمیۀ خوانسار،تحصیل نمودند و پس از آن،به حوزۀ مقدسۀ کربلا وارد شده و در محضر استاد الکل،محقق نامدار،وحید بهبهانی،به تکامل علمی و طی مراحل اجتهاد،پرداختند و توفیق دریافت اجازۀ اجتهاد از آن محقق بزرگ را بدست آوردند و نیز از علماء بزرگ و گرانقدری همچون میر سید حسین خوانساری ،شیخ محمد مهدی نجفی و آقا محمد باقر هزارجریبی که از چهره های بزرگ علمی آنروز بودند،اجازۀ اجتهاد کسب نمودند.

پس از آن،به جاپلق بازگشتند،ولی بعلت عدم قابلیت محیط،باصفهان هجرت نموده و مدتی در مدرسۀ کاسه گران اصفهان اقامت جستند و پس از آن، مدتی در شهر شیراز رحل اقامت افکندند و مجددا"باصفهان بازگشتند،اما سرانجام،بعلت عدم مساعدت کافی در محیطهای یاد شده،به شهر قم هجرت نموده و برای همیشه در آنجا اقامت یافتند.

شهر مقدس قم که قبل از ورود ایشان از رونق علمی و اجتماعی،افتاده بود بدنبال اقامت و تلاش های این بزرگمرد فقیه و دانشمند،حرکت و خروش علمی و اجتماعی یافت،بطوریکه بارگاه حضرت معصومه علیهاالسّلام و مدرسۀ فیضیه تعمیر گردید و شهر قم موردتوجه طلاب،دانشمندان و عامۀ مردم گردید و مرتبا" بر رونق و گسترش قم افزوده میشد.تا آنجا که حوزۀ درسی مرحوم محقق قمی (میرزای قمی)زبانزد همگان گردید و طالبان علم را بسوی خود جذب مینمود.

تحقیقات و اندیشه های بلند و پرمایۀ این رادمرد الهی،و تقوی و زهد و اعراض از دنیا،که در ایشان تجلی داشت،عاملی بزرگ برای رشد حوزۀ علمیۀ قم بود

ص :312

و مجمع درسی ایشان،محل اجتماع بزرگترین دانشمندان و متفکرین و عامل پیدایش عالیترین تحقیقات و بررسی های علمی و دینی گردید.

علماء بزرگی در درس ایشان حضور می یافتند که،هرکدام مشعلی فروزان در حوزه های علمیۀ شیعه بحساب میآیند همانند:

1-محقق بزرگ،مرحوم سید محمد باقر شفتی(مشهور به حجة الاسلام شفتی)

2-فقیه و مجتهد بزرگوار،حاج محمد ابراهیم کرباسی(کلباسی)

3-مجتهد و محقق بزرگ،آقا محمد علی هزارجریبی

4-محقق عظیم الشأن،سید عبد اللّه شبر

5-مجتهد عظیم الشأن،سید مهدی خوانساری

6-مجتهد عالیقدر،سید علی بن سید ابو القاسم خوانساری

7-فقیه بزرگوار،حاج ملا محمد کزازی

8 و 9 و 10-مجتهدین بزرگوار،میرزا علی رضا و میرزا ابو طالب و حاج سید اسماعیل قمی،که همه از شخصیتهای بارز علمی و تقوائی و از آیات بزرگوار الهی بوده اند.

مرحوم محقق قمی،کتابهای بزرگ و نفیسی تألیف و تصنیف نمودند،که مشهورترین آنها،قوانین الاصول است که تا این اواخر بعنوان کتاب درسی در حوزه های علمیه مطرح بود و اکنون نیز عده ای بتدریس آن مبادرت می ورزند،البته کتابهای دیگر محقق قمی همانند غنائم و ناهج و بخصوص جامع الشتات از اهمیت خاصی برخوردار میباشند و کتاب اخیر از کتابهای بی نظیری است که بصورت سئوال و جواب،در همۀ ابواب فقهی تألیف گردیده است.

وفات محقق قمی در سال 1231 قمری،واقع گردید.

باتوجه به مطالب گذشته،می توان دریافت که دورۀ محقق قمی،از دوره های درخشان حوزۀ عظیم و باسابقۀ قم،می باشد که بعد از مدتی افول و سکون،از نظر علمی به مقام و مرتبۀ بلندی رسیده است.

ص :313

تأسیس حوزۀ فعلی قم

اشاره

پس از دورۀ محقق نامدار،مرحوم میرزای قمی ره،حوزۀ علمیۀ قم به ضعف گرائید،تا آنجا که حتی مدرسۀ فیضیه و مدرسۀ دار الشفاء بصورت مخروبه درآمدند و گدایان و دیوانه ها،در آن رفت وآمد می نمودند و بصورتی تأسف بار، حوزۀ قم از حرکت ایستاده بود،تا آنکه بدنبال هجرت مرحوم آیت اللّه العظمی حائری یزدی به قم،نه تنها حوزۀ علمیه،حیاتی جدید یافت،بلکه میتوان گفت حوزه ای تأسیس شد که امروزه،بعنوان بزرگترین و پرتحرکترین حوزه های علمیۀ جهان تشیع به تحصیل،تدریس،تألیف،تحقیق،تبلیغ و نشر فرهنگ غنی مکتب تشیع،می پردازد و مرکز بزرگترین حرکتهای فکری و علمی و تبلیغی گردیده است.

برای روشن شدن نحوۀ تأسیس حوزۀ فعلی قم،اشاره ای به شخصیت و عظمت و هجرت مرحوم آیت اللّه حائری یزدی می نمائیم.

آیت اللّه العظمی،حاج شیخ عبد الکریم حائری،مؤسس حوزۀ فعلی قم
اشاره

ایشان بعد از تولد در مهرجرد یزد،و گذراندن مراحل اولیۀ تحصیل، در دو حوزۀ علمیۀ اردکان و یزد،رهسپار عراق و حوزۀ علمیۀ سامراء شدند و در درس مرحوم آیت اللّه العظمی میرزای بزرگ شیرازی،شرکت نمودند و مدتی نیز در محضر مقدس آیت اللّه العظمی میرزا محمد تقی شیرازی و آیت اللّه آقا، سید محمد فشارکی کسب علم نمودند و سپس به حوزۀ مقدسۀ نجف اشرف مشرف شدند و از محضر استاد اعظم آخوند خراسانی،صاحب کفایة الاصول و فقیه اکبر آقا سید محمد کاظم یزدی صاحب کتاب عروة الوثقی،بهرۀ علمی گرفتند،پس از آن، مدتی در حوزۀ علمیۀ کربلا،بتدریس اشتغال یافتند.

هجرت به اراک

در سال 1332 قمری،از ایشان دعوت شد که به اراک هجرت نمایند و

ص :314

حوزۀ علمیه ای در آن شهر تشکیل دهند،ایشان نیز دعوت را پذیرفتند و مدت 8 سال در شهر اراک به تربیت طلاب و تدریس علوم دینیه،اشتغال داشتند،تا آنکه از ایشان دعوت شد که به قم هجرت کنند.ایشان نیز در سال 1340 به قصد زیارت مزار حضرت معصومه(ع)عازم شهر قم گردیدند و از آنجا که مقام و عظمت ایشان،برای علماء و مردم قم مشخص شده بود،استقبال عظیم و بسیار باشکوهی از ایشان بعمل آوردند و عده ای از علماء و فضلاء و بالاخص مرحوم شهید،آقا شیخ محمد تقی بافقی اصرار زیادی نمودند که ایشان در قم بمانند و مردم را نیز تشویق کردند که از آیت اللّه بخواهند،که قصد اقامت کنند و حوزۀ درسی خود را به قم منتقل نمایند،و این تقاضا بصورت مکرر از ناحیۀ مردم و علماء قم و دیگر شهرها اظهار گردید.تا آنکه روزی،شهید بافقی عرضه داشتند شما اخباری را که از ائمۀ معصومین علیهما السلام رسیده،دربارۀ اینکه قم در آخر الزمان مرکز نشر علم خواهد شد،قبول دارید؟ایشان فرمودند بلی،عرضه داشتند آیا نمیخواهید تأسیس این اساس،بدست شما بشود؟فرمودند بلی،مرحوم بافقی عرضه داشتند پس بمانید در قم.

سرانجام بعد از این اصرارها،مرحوم آیت اللّه حائری با اینکه زیاد استخاره نمیکردند در کارهایشان،ولی قرار را بر استخارۀ در حرم مطهر،گذاردند و پس از گشودن قرآن این آیه بنظر آمد اِذْهَبُوا بِقَمِیصِی هٰذٰا فَأَلْقُوهُ عَلیٰ وَجْهِ أَبِی یَأْتِ بَصِیراً وَ أْتُونِی بِأَهْلِکُمْ أَجْمَعِینَ یوسف 93.

این آیه که اشاره داشت به اینکه،باید همۀ آنها که در حوزۀ اراک هستند بیایند بسوی قم،آیت اللّه حائری را مصمم ساخت که در شهر مقدس قم اقامت بجویند و حوزۀ مقدسۀ قم را سامان بخشند.

إِنْ تَنْصُرُوا اللّٰهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدٰامَکُمْ

ص :315

اقامت در قم،و رونق حوزۀ علمیه

بدنبال این هجرت مبارک (1)و اقامت سودمند،به تدریج حوزۀ قم رشد کرد و تجدید حیات یافت (2)و پس از مدتی،این حوزۀ مقدسه با زعامت آن بزرگمرد الهی،که در علم و تقوی و اخلاق و خودسازی و شرح صدر و مدیریت، سرآمد بودند در ردیف بزرگترین حوزه های علمیۀ شیعه درآمد و مجمع درسی

ص :316


1- 1) از مطالب جالب اینست که مادۀ تاریخ هجرت مرحوم آیت اللّه حائری بقم بحروف ابجد جملۀ(حاجی شیخ عبد الکریم یزدی)برابر 1340 قمری و جملۀ(حاج شیخ عبد الکریم)برابر 1299 شمسی است و این دو جمله،کاملا" سال هجرت ایشان را بحساب شمسی و قمری نشان میدهد.
2- 2) قبل از هجرت مرحوم آیت اللّه العظمی حائری یزدی بقم،مرحوم آیت اللّه فیض که از فقهاء بزرگوار و از خانواده های اصیل و علمی قم و از خاندان حکیم بزرگوار فیض کاشانی بودند و در نجف و سامراء در محضر بزرگترین چهره های فقه و اصول و حدیث همانند آیات عظام آخوند خراسانی و آقا سید محمد کاظم طباطبائی یزدی و حاج میرزا حسین نوری و میرزا محمد تقی شیرازی،کسب علم و دانش نموده و بمراتب عالیۀ اجتهاد رسیده بودند،پس از مراجعت و اقامت در شهر مقدس قم گامهائی برای تحرک بخشیدن به حوزۀ علمیۀ قم برداشتند و مقداری در مرمت، و آبادی مدارس مخروبه و بغربت گرفتار شده،کوشیدند ولی برای تجدید حیات چنین حوزه ای احتیاج به امکانات وسیعتر و پرچمداری عظیم تر بود.لذا ایشان طی نامه ای از مرحوم آیت اللّه حائری برای هجرت به قم دعوت بعمل آوردند و سایر آقایان و مردم نیز،در این زمینه تلاشهائی نمودند،تا آنکه آیت اللّه حائری به قم وارد شدند و مرحوم آیت اللّه فیض که مردی وارسته و ایثارگر بودند،بمنظور تجلیل از ایشان،جای نماز خود را در صحن مطهر و همچنین جای درس خود را، بایشان واگذار نمودند و در پشت سر ایشان بنماز ایستاده و با اقدامهای بسیار صمیمانۀ خود در تأسیس حوزۀ علمیۀ فعلی قم بدست آیت اللّه حائری،بیاری آن مرجع بزرگوار،شتافتند و خالصانه در رشد و گسترش حوزۀ قم نقش خود را ایفا نمودند

ایشان،در شمار آن سری از مجامع درسی درآمد،که در مجتهدپروری و شخصیت سازی،نمونۀ بارز در تاریخ حوزه های علمیه بشمار میآیند،و بعبارت دیگر در ردیف درسهائی همانند درس محقق حلی،وحید بهبهانی،شیخ انصاری، میرزای شیرازی،آخوند خراسانی و....قرار گرفت و توانست به سرحدّ اعلای موفقیت،در تربیت مراجع تقلید،رهبران و پرچمداران حوزه های علمیه،مؤلفین و مبلغین اسلامی،نائل گردد.

و اینک برای نمونه،عده ای از علماء و مراجع بزرگ را که در این دوره،مراحلی از تکامل علمی و تقوائی خود را پیموده اند و مرهون آن مؤسس بزرگ و استاد عظیم الشأن هستند یاد میکنیم:

مراجع عظیم الشأن و بزرگوار آیات عظام:

1-آیت اللّه العظمی سید محمد حجت کوه کمری(قده)

2-آیت اللّه العظمی سید محمد تقی خوانساری(قده)

3-آیت اللّه العظمی سید صدر الدین صدر(قده)

که مدتی قبل از مرجعیّت آیت اللّه العظمی بروجردی،حوزۀ علمیۀ قم با زعامت این سه مرجع بزرگوار،اداره و رهبری می شد و هرسه،از مفاخر گرانقدر حوزۀ علمیه و جهان تشیع می باشند.

و همچنین دانشمندان و محققین عظیم الشأن آیات بزرگوار:

4-آیت اللّه،حاج سید علی یثربی کاشانی

5-آیت اللّه،آخوند ملا علی معصومی همدانی

6-آیت اللّه،سید محمد داماد(داماد عظیم الشأن مرحوم آیت اللّه العظمی حائری).

7-آیت اللّه،حاج شیخ حسن نویسی

8-آیت اللّه،میرزا محمد همدانی

9-آیت اللّه،حاج سید ابو الحسن رفیعی قزوینی.

ص :317

10-آیت اللّه،حاج میرزا ابو الفضل زاهدی

11-آیت اللّه،حاج شیخ اسماعیل بهاری

12-آیت اللّه،حاج سید احمد زنجانی

13-آیت اللّه،حاج شیخ عباسعلی شاهرودی

14-آیت اللّه،حاج آقا روح اللّه کمالوند(خرم آبادی)

15-آیت اللّه،حاج آقا رضا مدنی کاشانی

16-آیت اللّه،فرید محسنی

17-آیت اللّه،حاج سید محمود روحانی

18-آیت اللّه،حاج شیخ عباسعلی تهرانی

19-آیت اللّه،حاج میرزا جواد آقا تبریزی

20-آیت اللّه،حاج سید یحیی یزدی

و همچنین پرچمداران بزرگ و آیات عظام و مراجع عظیم الشأن فعلی:

21-مرجع و رهبر بزرگوار انقلاب اسلامی،آیت اللّه العظمی حاج آقا روح اللّه موسوی خمینی مد ظله.

22-مرجع و فقیه عظیم الشأن،آیت اللّه العظمی آقای حاج سید محمد رضا گلپایگانی مد ظله.

23-مرجع و فقیه بزرگوار،آیت اللّه العظمی حاج سید احمد خوانساری (1).

24-جامع العلوم و مرجع بزرگوار،آیت اللّه العظمی حاج سید شهاب الدین مرعشی نجفی مد ظله.

و همچنین محققین بزرگوار و اساتید عالیقدر

25-فقیه و محقق بزرگوار،آیت اللّه حاج شیخ محمد علی اراکی(عراقی)

26-استاد و اصولی متبحر،آیت اللّه آقا میرزا هاشم آملی

ص :318


1- 1) با کمال تأسف،اکنون که این کتاب مراحل چاپ را می گذراند،حوزه های علمیه و ملت شیعه،به فقدان این بزرگ مرد علم و تقوی و مرجعیت،دچار گشته اند.

27-یادگار عظیم الشأن مؤسس حوزه،آیت اللّه حاج شیخ مرتضی حائری یزدی.

ملاحظه می نمائید این چهره های بزرگ،بعلاوۀ صدها عالم،مجتهد، مدرس،نویسنده و محقق دیگر،که هرکدام نقش اساسی در رهبری و هدایت جامعه داشته یا دارند و از سرمایه های اصلی حوزه های علمیه،بحساب میآیند و چه بسا خود مؤسس یا سرپرست حوزۀ علمیه ای هستند،همه تربیت یافتگان حوزۀ درسی آن بزرگمرد الهی،می باشند.

چرا مرحوم آیت اللّه حائری قیام نفرمود؟

در کشور ترکیه،آتاتورک حرکت های ضد اسلامی و مذهب سوز خود را شروع کرد و علماء مخالف خود را در یک حرکت کوبنده و سریع،نابود ساخت و دین و سنت های دینی و زبان و لهجه ملی مردم را مورد تهاجم قرار داده و ملکوک نمود و رضا خان نیز هماهنگ با او با الهام از قدرتهای استعماری غربی،چنین تصمیمی برای ایران گرفته بود و لذا در مسجد گوهرشاد در مشهد مقدس،آن جنایت هولناک را مرتکب شد و آنهمه از مردم و روحانیون را کشت و به خاک وخون کشید.

مرحوم آیت اللّه حائری که متوجه چنین نقشه و تصمیمی شده بودند و می دانستند بعلت عدم آمادگی لازم در جامعه،هرگونه حرکت قهرآمیز،به شدیدترین وجهی سرکوب میشود و نتیجۀ معکوس میدهد و می دانستند چنین حرکتهائی تنها زمینه را برای اقدامهای حادّتر رضا خان،فراهم می سازد و وضعیت ایران را مشابه ترکیه مینماید،لذا با الهام از حرکت الهی امام مجتبی علیه السلام ،که زمینه ساز قیام خونین و مقدس و ظالم برانداز امام حسین علیه السلام بود،با حالت مدارا، مشغول جمع آوری نیرو و ساختن و تربیت چهره های بارز اسلامی گردیدند و حوزه ای بزرگ تهیه دیدند که قهرمانان مبارزه و اسوه های تقوی و فقهاء و مجتهدین بزرگ را در خود جای داد و تربیت نمود و شاهد بودیم،در جریان انقلاب اسلامی ایران،که مراجع تقلید و رهبر انقلاب،یعنی شاگردان بلا-

ص :319

واسطۀ حوزه درسی ایشان در حوزۀ قم و دیگر حوزه ها،دودمان پهلوی و نقشه های آنها را برانداختند،درحالیکه در ترکیه هنوز آثار دین براندازی آتاتورک،باقی و حاکم است.

باتوجه به آنچه گذشت معلوم میشود که اگر نبود سیاست خاص و دوراندیشانۀ مؤسس حوزۀ قم،مرحوم آیت اللّه حائری،هم اکنون نه حوزۀ علمیۀ قم بود و نه اینهمه مراجع تقلید،نه اینهمه برکت ها بود نه اینهمه حرکت،بلکه با یک سرکوبی،همانند جریان مسجد گوهرشاد،همه چیز از بین می رفت.

تقوی و خودسازی مرحوم حائری

داستانهائی که از ایشان نقل می شود و قضاوتهائی که علماء و مراجع تقلید فعلی(که شاگرد و مصاحب مرحوم آیت اللّه حائری بوده اند)در مورد اخلاق و فضائل ایشان نموده اند،همه پرده از یک ریاضت طولانی و شاق برمیدارد که آن مرحوم،برای رسیدن به کمالات،به آنها دست زده است،و الاّ، آنهمه صبر،تواضع،گذشت،بی اعتنائی به ریاست و مال و جاه و.....

که در زندگی ایشان ظاهر شد ممکن نمی بود،و همین تقوی و خودسازی بود که، در تربیت آنهمه مراجع و علماء بزرگ،نقش اساسی ایفا نموده و موجب جذب دلها به سوی حوزۀ عظیم ایشان گردیده است.

حوزۀ علمیۀ قم و زعامت آیت اللّه العظمی،بروجردی

مرحوم آیت اللّه بروجردی که فقیهی دوراندیش،منظم،بلندنظر، متواضع،معتقد به همکاری و اتحاد با سائر علماء،بودند پس از دوران تحصیلات عالیه در اصفهان و نجف و اقامت 36 ساله در بروجرد،بدعوت علماء و فضلاء

ص :320

و مراجع و زعماء آنروز حوزه علمیه قم (1)بسوی این شهر مقدس هجرت نموده و رسما"زعامت حوزه و مرجعیت شیعه را پذیرا شدند.با گذشت زمان و حمایت علماء قم از ایشان و وفات دو مرجع بزرگوار،آیت اللّه العظمی سید ابو الحسن اصفهانی و آیت اللّه العظمی حاج آقا حسین قمی،نفوذ و مرجعیت ایشان وسعت یافت و در تمام جهان تشیع،گسترده گشت.

ایشان باتوجه به شرائط زمان و نیازهای رهبری،برنامۀ گسترده ای را جامۀ عمل پوشانیدند که نمونۀ آن،در زیر می آید.

1-عده ای از شخصیت ها که در گوشه و کنار کشور،در گوشۀ انزواء و ناشناختگی گرفتار بودند با دعوتشان به حوزۀ علمیه قم و یا معرفی شخصیتشان بمردم شهر و دیارشان،در راه پیشرفت علم و دین،از وجودشان بهره گرفتند و عظمت و مقامشان را آشکار و علنی ساختند.

2-نمایندگانی به مصر،حجاز،سودان،پاکستان،عراق،کویت،آلمان ،امریکا،زنگبار،ماداگاسکار و قسمتهای مختلف آفریقا،اعزام نمودند.

3-وعاظ،طلاب و