فلسفه ی امتحان های الهی

مشخصات کتاب

سرشناسه : هاشم زاده، سيدمحمدرضا، 1339 -

عنوان و نام پديدآور : فلسفه ی امتحان های الهی/محمدرضا هاشم زاده.

مشخصات نشر : اصفهان : نقش نگين، 1389.

مشخصات ظاهری : 176ص.؛21×14/5س م.

شابك : 35000ريال:978-964-2616-47-3

وضعيت فهرست نويسی : فاپا

يادداشت : عنوان روي جلد: فلسفه ی امتحانات الهی.

يادداشت : كتابنامه: ص.[175]-176؛ همچنين به صورت زيرنويس.

عنوان روي جلد : فلسفه ی امتحانات الهی.

موضوع : امتحان الهی

موضوع : امتحان الهی -- جنبه های قرآنی

رده بندی كنگره : BP225/ھ2ف8 1389

رده بندی ديويی : 297/464

شماره كتابشناسی ملی : 1887466

خیراندیش دیجیتالی : انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان

ویراستار کتاب : خانم نرگس قمی

ص: 1

اشاره

ص: 2

بسم الله الرحمن الرحيم

ص: 3

فلسفه ی امتحانهای الهی ویراستار: ملیحه متغیر

ناظر تولید مهدی نقش سید محمدرضا هاشم زاده

صفحه آرا: مهدی نحوی قیمت 3500 تومان

طرح جلد ندا نقیه :شابک -3-47-2616 - 964-978

چاپ اول: 1389

چاپ حافظ

صحافی بهار

( کلیه حقوق محفوظ است )

اصفهان / خیابان حكيم / ساختمان دقيق / پلاك 116

تلفن

: 61 - 2236260 - نمابر : 2204933

Email: Naghshnegin@gmail.com WWW.Naghshnegin.com

ص: 4

فهرست مطالب

سخنی از ناشر ...9

• پیشگفتار ...13

• عمومیت امتحان ...21

عمومیت امتحان ...24

چرا خداوند مردم را امتحان میکند؟ ...25

مراتب امتحان ...27

آثار سازنده ی امتحان و ابتلا (بلاها) ...30

• شکوفایی استعدادهای نهفته ...31

شکوفایی استعدادهای نهفته ...33

استقامت و پایداری ...34

زنگ بیدار باش ...37

رضا و تسلیم ...40

• ابزار آزمایشهای الهی ...43

1 آزمایش الهی در مقام قصد و نیت و عمل ...45

.2 آزمایش الهی در قالب سختیها و مصیبتها ...48

3. آزمایش الهی به وسیله ی نعمتها ...53

.4 آزمایش الهی با مواهب خاص ...56

.5 آزمایش الهی با فقر ...58

داستان عبرت انگیز اصحاب الجنه ...62

ص: 5

.6 آزمایش الهی با بیماری ...64

7. آزمایش الهی با شکست ...68

8. آزمایش الهی با پیروزی ...70

.9 آزمایش الهی با مهلت دادن ...72

دنیای شدّاد و مرگ او ...75

10. آزمایش الهی با قدرت و .مقام ...77

.11 آزمایش الهی با ارتکاب گناه ...82

کیفر گناه ...85

12 آزمایش الهی با عبادت ...87

داستانی از یک عمل خالص و هزاران عمل مخلوط ...91

13 دنیا و جلوه هایش ...96

حقیقت دنیا از دیدگاه رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) و حضرت علی (علیه السلام) ...99

از دنیا این گونه استفاده کنیم ...103

بهلول هارون را پند میدهد ...105

امتحان حضرت داوود (علیه السلام) با جلوه های دنیا ...107

کیفیت آزمایش(قضاوت) حضرت داوود (علیه السلام) ...109

.14 آزمایش الهی با استعداد ...111

.15 آزمایش الهی با ثروت و فرزندان ...113

آزمون حضرت سلیمان با فرزند و مال و حکومت ...116

موهبتهای الهی به حضرت سلیمان (علیه السلام) ...118

.1 تسخیر باد ...118

.2 تسخیر موجودات سرکش ...119

3. مهار کردن نیروهای مخرب ...120

4. موهبت دیگری به حضرت سلیمان (علیه السلام) ...121

.5 آخرین موهبت خداوند برای حضرت سلیمان (علیه السلام) ...121

.16 آزمایش الهی با حسد ...122

نشانه های حسد ...126

ص: 6

عوامل حسد ...128

حسود به کیفر خود میرسد ...129

.17 آزمایش الهی به وسیله ی استدراج ...132

از سرگذشت قارون درس بگیریم ...135

.18 آزمایش الهی در دوران غیبت ...137

پاداش امتحان الهی ...139

• وظایف ما در دوران غیبت و انتظار ...143

1. دینداری...145

2 معرفت امام عصر مهمترین راه حفظ دین ...149

فضیلت ثابت قدم بودن بر ولایت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در زمان غیبت ...151

3. دعا در دوران غیبت ...152

.4 شرکت در مجالس ذکر ائمه علیهم السلام ...156

5 علم (یادگرفتن و تعلیم دادن علوم ائمه علیهم السلام)...159

علم صحیح فقط نزد اهل بیت علیهم السلام است ...162

6 تسلیم ...165

7 محبت ...169

.8 ورع و تقوا ...171

منابع ...179

ص: 7

ص: 8

سخنی از ناشر

حجة الاسلام والمسلمین جناب آقای سید محمدرضا هاشم زاده در سال 1339 شمسی در روز عید فطر در شهر مذهبی اصفهان و در یک خانواده ی روحانی چشم به جهان گشود و تحت تربیت و پرورش والدینی مذهبی قرار گرفت. وی از همان دوران طفولیت علاقه ی وافری به مجالس مذهبی و علمی داشت و همین ،ویژگی موجب شد که در سال 1355 پس از اخذ دیپلم وارد حوزه ی علمیه اصفهان و قم شود و درس حوزوی را شروع کند پس از طی ده سال دوره ی مقدمات و سطح وارد مرحله ی دروس خارج شود و نزد آیات عظام و حجج اسلام:

سيّد محمّد علی صادقی(ره)، حسن صافی(ره)، سیّد محمدعلي موحد ابطحی(ره)، ناصر مکارم شیرازی، جعفر سبحانی احمد امامی(ره) حسن ،امامی، حسین مظاهری، محمد ناصری عباسعلی ،ادیب سیدمحمد موحد ابطحی، اکبر فقیه

ص: 9

(دامت بركاتهم . و... توانست تلمذ کرده استفاده های فراوانی نماید. همچنین وی در کنار تحصیل به تدریس (در حوزه و (دانشگاه و تحقیق و نویسندگی پرداخت و ثمره ی آن فعالیتها، ده ها کتاب و صدها مقاله در روزنامه های کثیرالانتشار شد. در انتها ضمن ذكر فهرستی از کتابهای مؤلف گرامی از خداوند منان توفیق روزافزون در تألیف و طبع سایر آثار ایشان را خواستاریم.

فهرست تأليف ها

.1. انسان نمونه در جهان بینی اسلامی (5ج)

.2 انسان در پرتوی اخلاق

3. مبارزه با گناه در زندگی انسان

.4 فلسفه ی امتحانهای الهی

5. مبانی اعتقادی اسلام

6. انسان از دیدگاه نهج البلاغه

.7 نقش موعظه در زندگی انسان

8. نقش دین در زندگی انسان

.9 روش نویسندگی و تحقیق

.10 ارزش کتاب و مطالعه

11. شیوه ی سخنوری در اسلام

.12. شیوه ی تدریس

ص: 10

13 روابط اجتماعی در اسلام

14. حقوق خانواده در اسلام

.15. اربعین از دیدگاه قرآن و روایات

16. سیره ی پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم)

17. سیره ی عملی اهل بیت علیهم السلام ( 3 ج )

18 معاد از دیدگاه اسلام

19. تعلیم و تربیت در اسلام

.20 عوامل هدایت و ضلالت در اسلام

21. شناخت و معرفت از دیدگاه اسلام

22 ویژگیهای مکتب اسلام

23 خودسازی در پرتوی اخلاق و عرفان

24. نقد و بررسی مکاتب مادی و سکولاریسم

.25 عوامل نهضت امام حسین (علیه السلام)

26. روش شناخت قرآن

27. فلسفه ی احکام

.28 نقش دعا در زندگی انسان

29. مجادله و بحث در اسلام

30. آداب و احکام نماز

31. پژوهش آداب شریعه

32 پیام عاشورا

33. شناخت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

ص: 11

34 کشکول هاشمی

.35 نویسنده ی گمنام ( زندگی نامه ی (مؤلف)

36 شرح منطق کبری

37 ،تقریرات درسهای خارج فقه و اصول

.38 شرح حال بعضی از علما و خطبای اصفهان

39. کتاب شناسی

.40 و صدها مقاله در روزنامه های کثیرالانتشار

ص: 12

پیش گفتار

الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ َوالْحَيوةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً (1)

آن کس که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک از شما بهتر عمل میکنید.

یکی از سنتهای الهی در خصوص آدمی، موضوع آزمون و امتحان میباشد. (2) بدیهی است اگر ما کمال یک موجود را بخواهیم، نخست برای رسیدن به آن ،مقصود، یک سلسله برنامه و

ص: 13


1- ملک / 2
2- بسیارند کسانی که ادعای «ایمان» دارند یا خود را قوی و قهرمان میدانند یا می پندارند که عدالتخواه و حق طلباند یا خود را «مؤمن» و «مسلمان» و مطیع فرمان خدا میدانند، اما... از کجا معلوم شود که راست میگویند؟ پس امتحان برای این است که افراد به یک شناخت ارزیابی درست از خودشان و دیگران دست یابند. خوش بود گر محک تجربه آید به میان *** تا سیه روی شود هر که در او غش باشد حافظ

اعمالی برای او تدارک میبینیم تا صلاحیت واقعی آن موجود آشکار گردد. این ویژگیها و برنامه ها امتحان» نامیده می شود. حال در این جا این سؤال پیش می آید که خدا تنها انسانی را در بوته ی امتحان قرار میدهد که از وضع و سرانجام کار او آگاه ،نباشد حال آن که خداوندی که آشکار و پنهان برای او یکسان است و چیزی در آسمان و زمین بر او مخفی نیست پس چه نیازی به امتحان بندگان خود دارد؟

در پاسخ این سؤال باید اذعان داشت که امتحان الهی هدف معنی دیگری دارد در حقیقت انسان بر اثر محدودیت علم و دانش خود برای کشف حقیقت و رفع هر نوع ابهام، ناچار است از در آزمایش وارد شود ولی از آنجا که چنین حالتی برای خدا محال است و او در پرتو علم نامحدود خود از تمام امور آگاهی ،دارد لذا امتحان او به این معنی معقول ،نیست ،بلکه امتحان کردن او به معنی دیگر و برای اهداف دیگری است که در نهایت به خود انسان برمی گردد. حال در این جا به این موضوع اشاراتی

خواهیم کرد:

.1 هدف از امتحان بندگان تربیت و پرورش استعدادهای آنان است.

توضیح این که روزی که بشر دیده به جهان میگشاید در نهاد او یک سلسله استعدادها و امکانات شگفت انگیز وجود دارد؛ به عبارت دیگر همه ی کمالات انسانی و فضایل اخلاقی به صورت

ص: 14

استعداد در کانون وجود او نهته و سرشت او با آنها عجین شده است ولی این استعدادها بسان منابع و معادنی است که بدون وسایل مخصوص آشکار نمیشود و از مرحله ی قوه و استعداد به مرحله ی فعلیت نمی رسند بدیهی است که تا این شایستگی ب-ه مرحله ی ظهور ،نرسد هرگز انسانها به تکامل نمی رسند و فضیلت آنها شکوفا نمیشود و به دنبال آن پاداش و ثواب وجود خارجی نخواهد یافت.

چنین آزمایشی به منظور تربیت انسانها و پرورش صفات عالی انسانی در کانون وجود آنها انجام می گیرد، و اگر این آزمایشها ،نبود هرگز این شایستگی ها در کانون وجود انسانها ظاهر نمیگشت و کسی مستحق پاداش و تقدیر نمیگردید.

این حقیقت را امیرالمؤمنین (علیه السلام) در قالب جمله ای کوتاه و پر معنی در نهج البلاغه بیان کرده و می فرماید:

هرگز نگویید که خدایا از امتحان و آزمایش به تو پناه میبریم زیرا در جهان کسی نیست که آزمایش نشود بلکه به هنگام دعا بگویید خدایا از آزمایشهای گمراه کننده به تو پناه میبریم یعنی از آن امتحانهایی که نتوانیم از عهدهی آنها برآییم و به وسیله ی آنها خود را کامل سازیم!»

سپس امام چنین توضیح میدهد

ص: 15

مقصود از امتحان و آزمایش کسب اطلاع و آگاهی نیست، زیرا چیزی در جهان بر خدا مخفی نمیباشد بلکه

«لِيَتَبَيَّنَ السَّاخِط لِرزقِهِ، وَ الرَّاضى بِقِسْمِهِ، وَ إِنْ كانَ سُبْحَانَهُ أَعْلَمَ بِهِمْ مِنْ اَنْفُسِهِمْ، وَلَكِنْ لِتَظْهَرَ الْأَفْعَالُ الَّتي بها يُسْتَحَقُ الثَّوابُ وَالْعِقابُ. (1)

هدف این است که آن صفات درونی مانند رضا و خشنودی و یا غضب و خشم از بهره های خداداد آشکار گردد و این صفات باطنی به صورت فعل و عمل خارجی تجلّی کند تا استحقاق ثواب و عقاب و کیفر و پاداش صورت گیرد

حضرت علی (علیه السلام) هدف از امتحان را این میداند که در سایه ی ،امتحان آن صفات درونی و استعدادهای باطنی به صورت فعل خارجی، جلوه کنند و افراد بر اثر تجسم صفات درونی به صورت عمل و فعل خارجی، شایسته ی پاداش و کیفر گردند وگرنه به صفات درونی بدون عمل خارجی نه پاداش تعلق میگیرد داد و نه کیفر و در حقیقت تکامل صورت نمی گیرد. به طور مثال هنگامی که خداوند حضرت ابراهیم (علیه السلام)را با فرمان ذبح اسماعیل آزمایش میکند هدف این نیست که بداند آیا ابراهیم فرمان او را اطاعت میکند یا نه بلکه هدف این است که روح فرمانبرداری و تسلیم در برابر دستورهای خدا را که در وجود ابراهیم (علیه السلام) بود پرورش دهد و به مرحله ی فعلیت برساند و از این طریق ابراهیم

ص: 16


1- نهج البلاغه ،دشتی کلمات قصار 93

گامی به سوی تکامل بردارد

لذا خداوند به وسیله ی مشکلات و سختیها افراد بشر را آزمایش میکند، چنان که می فرماید:

وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ». (1)

به طور قطع همه ی شما را با چیزی از ،ترس گرسنگی و کاهش در مالها و جانها و میوه ها آزمایش میکنیم و بشارت ده به استقامت کنندگان

گویی مشکلات و دشواریها بسان کوره هایی است که به آهن صلابت و محکمی و استقامت می بخشد، آدمی هم چون آهن در کوره های حوادث و ستمهای زندگی قوی و مستحکم می شود و قادر به شکستن موانع طاقت فرسا بر سر راه زندگی و سعادت خود میگردد و سرانجام برای نیل به سعادت گام های بلندی بر می دارد.

در روایتی از امیرالمؤمنین (علیه السلام) آمده

عِنْدَ الامتحانِ يُكْرَمُ الرَّجُلُ أَويهانُ. (2) در هنگام امتحان است که آدمی سربلند یا سرافکنده میشود

ص: 17


1- بقره / 155
2- ميزان الحكمة، ج 11، ص 5454.

البته این نکته را باید مورد توجه قرار داد، که وقتی میگوییم مقصود خداوند از امتحان بندگان خود تربیت و پرورش «صفات عالی» در کانون وجود آنهاست نه به این معنی است که همه ی افراد مورد امتحان به طور الزام و اجبار به این هدف می رسند و برجسته ی انسانی در وجود آنها رشد و نمو میکند بلکه مقصود این است که امتحان خداوند زمینه های تربیت و پرورش را در محیط زندگی به وجود می آورد گروهی که خواهان سعادتند از این موقعیت حداکثر استفاده را ،نموده در این راه پرورش می یابند ولی گروهی که خواهان سعادت نیستند از این موقعیت سوء استفاده کرده صفات بد و زشت درونی آنها بروز مینماید و در قالب اعمال بد آنها مجسم میگردد و به اصطلاح در این امتحان مردود میشوند. این بود یکی از اسرار امتحان الهی که در بحث های آینده بیشتر توضیح خواهیم داد.

.2 ثمره ی دیگر امتحان خداوند که مربوط به امتحانهای دسته ( است علاوه بر موضوع تربیت شناخته شدن افراد صالح و فاسد، مؤمن و منافق و خوب و بد است. قرآن مجید این نکته را به لفظ «تمحیض» اشاره میکند و می فرماید:

«وَ لِيُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ يَمْحَقَ الْكَافِرِينَ». (1)

تا خداوند افراد با ایمان را خالص گرداند و ورزیده شوند و کافران

ص: 18


1- آل عمران / 141.

را به تدریج نابود سازد.

در سخنی دیگر از مولی علی (علیه السلام) آمده است:

«اِنَّ أَمرنا صَعْبُ مُسْتَصْعَبٌ لا يَحْمِلُهُ إِلَّا عَبْدُ مؤمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلايمانِ». (1)

همانا قضیهی ما دشوار و دیریاب است و جز بندهی مؤمنی که خداوند دلش را برای ایمان امتحانیا) (خالص کرده باشد کسی آن را برنمی تابد

خوش بود گر محک تجربه آید به میان *** تا سیه روی شود هر که در او غش باشد

3 فایده ی سوم امتحان الهی اتمام حجت برای عده ای از مدعیان دروغگویی است که در مواقع عادی هزار گونه ادعا دارند و در مقام عمل هیچ به عبارت دیگر مرد سخن هستند نه مرد عمل، که در واقع با امتحان و آزمایش وضع آنها روشن میگردد. اگر این گونه افراد در بوته ی امتحان نیفتند و درون تهی خود را که بر خلاف ظاهر آراسته ی آنهاست آشکار نکنند، ممکن است هم خودشان در اشتباه بمانند و هم ،دیگران، و همچنین کیفرهای خدا، يا عدم الطاف الهی را ظالمانه فرض کنند، اما امتحان پرده از کار آنها بر می دارد و فلز وجود آنها که لایه ای از آب طلابه روی آن کشیده اند اما در حقیقت بی ارزش است هویدا میشود به

ص: 19


1- نهج البلاغه، خطبه ی 189

مصداق شعر معروف

سیاه سیم زراندود چون به کوره برند *** خلاف آن به در آید که خلق پندارند!

آری پوشش ظاهر کنار می رود و حقیقت وجودشان بر خودشان و دیگران آشکار میگردد، این است فلسفه ی آزمایش الهی!

آنچه پیش روی شماست مجموعه ی مقالاتی است که در سالهای 71 و 72 در هفته نامهی اولیای اصفهان با همین عنوان منتشر شده است و اکنون به صورت یک کتاب در اختیار خوانندگان محترم قرار میگیرد.

در پایان از برادر گرامی جناب آقای مهدی نقش مدیر مسؤول انتشارات ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که در امر چاپ این کتاب زحمات فراوانی را متحمل شده اند سپاسگزارم و از خداوند کریم برای ایشان و همکارانشان پاداش فراوان میطلبم

همچنین، همدلی و همراهی شما خوانندگان بزرگوار را ارج می نهم و دیدگاه ها و راهنمایی هایتان را بر دیده ی سپاس می نهم و از خداوند متعال توفیق معرفت و طاعت و پیروزی در امتحانهای الهی را خواهانم.

سید محمدرضا هاشم زاده

پاییز 388

ص: 20

عمومیت امتحان

اشاره

ص: 21

ص: 22

«أَحَسِبَ النّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لا يُفْتَنُون». (1)

آیا مردم میپندارند همین که گویند ایمان آوردیم رها میشوند و آزمایش نمیشوند؟

یکی از عام ترین سنتهای الهی سنت آزمایش و امتحان است و تفاوتی که بین امتحان الهی و امتحان بشری وجود دارد این است که ما غالباً از حقیقت اشیاء بی خبریم و میکوشیم تا از مجرای آزمون و آزمایش نادانی و جهل خود را برطرف سازیم و به حقیقت آن پدیده راه یابیم؛ ولی امتحانهای الهی این گونه نیست، چرا که همه ی صفات خداوند (همانند علم و حکم) عین ذاتش میباشد، و نمیتوان امتحان را سبب حصول علم برای او دانست، بلکه فلسفه ی وجودی آزمایش الهی در حقیقت به فعل

ص: 23


1- عنكبوت / 2

باز میگردد تا زمینه برای ظهور و بروز استعدادهایی که در نهاد انسانی قرار داده شده آماده گردد تا بدینسان انسان انتخابگر با اراده خدادادی ،بتواند نیت و تمایل درونی خود را نشان داده یکی از دو راه حق و باطل و یا خیر و شر را برگزیند، و در نهایت حاصل این گزینش برای خود او نیز آشکار گردد و نتیجه ی آنچه برگزیده به روشنی مشاهده کند.

عمومیت امتحان

امتحان الهی نه مربوط به قشر خاصی از افراد است و نه محدود در زمان و مکان مشخصی بلکه هر انسان مکلفی در هر لحظه احتمال میرود از طرف پروردگار در معرض آزمون قرار گیرد

قال على (علیه السلام) : «وَ الَّذى بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً، وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً، وَ لَتُساطُنَّ سَوْطَ الْقِدْرِ حَتَّى يَعُودَ أَسْفَلُكُمْ أَعْلَاكُمْ وَأَعْلَاكُمْ أَسْفَلَكُمْ». (1)

سوگند به کسی که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) را به حق مبعوث کرده به شدت مورد آزمایش قرار میگیرید و غربال میشوید و همانند محتویات یک دیگ به هنگام ،جوشش زیر و رو خواهید شد آن چنان که بالای شما پایین و پایین بالاتر قرار خواهد گرفت

معمر بن خلاد میگوید حضرت امام رضا (علیه السلام) فرمودند:

ص: 24


1- نهج البلاغه، خطبه 16

«أَلَمْ أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يَتْركُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ .(1) ثُم قال لي: مَا الفِتْنَه؟ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ الَّذِى عِنْدَنَا الفِتْنَةُ فِى الدِّينِ: فَقالَ يُفْتَنُونَ كما يُفْتَنُ الذَّهَبُ ثُمَّ قَالَ: يُخْلَصُونَ كَمَا يُخْلَصُ الذَّهَبُ .(2)

آیا گمان کردند همین اندازه که اظهار ایمان کنند به حال خود رها شوند و آزمایش نخواهند شد؟ سپس به من فرمود: فتنه چیست؟ عرض کردم قربانت گردم آنچه ما میدانیم امتحان دین است امام فرمودند امتحان می،شوند همانگونه که طلا در کوره

آزمایش می.شود و باز فرمودند خالص و پاک میشوند همانگونه که فشار آتش ناخالصی های طلا را از بین میبرد و آن را خالص و ناب میکند

چرا خداوند مردم را امتحان میکند؟

همانگونه که پیش از این بیان شد فلسفه و حکمت وجودی امتحانات الهی به خود انسان باز میگردد تا زمینه ی پرورش و تربیت او فراهم شود و از قوه به فعل رسد) و چنانچه در قرآن در مورد امتحانهای الهی متجاوز از بیست مورد ذکر شده است مقصود همین هدف میباشد؛ مانند فولادی که برای استحکام بیشتر در کوره حرارت میدهند تا به اصطلاح آبدیده شود آدمی

ص: 25


1- عنكبوت / 2
2- اصول کافی، ج 2، ص 196

نیز در کوره ی حوادث تلخ و شیرین زندگانی قرار داده می شود تا مقاومت و انسانیت او شکوفا و شناخته شود. قرآن مجید این حقیقت را اینگونه بیان میکند:

«وَلِيَبْتَلِيَ اللهُ ما في صُدُورِكُم وَلِيُمَحِّصَ ما في قُلُوبِكُمْ واللَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدور» .(1)

تا آنچه در سینه دارید بیازماید و هرچه در دل دارید پاک و خالص گرداند و او به همه ی اسرار درون شما آگاه است.

پیشوای انسانیت علی (علیه السلام) در خصوص فلسفه ی امتحانهای الهى تعريف بسیار جامع و پُر معنایی دارند؛ ایشان می فرماید

«وَ إِنْ كانَ سُبْحَانَهُ أَعْلَمَ بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِم وَلَكِنْ لِتَظْهَرَ أَلْأَفْعَالُ الَّتِي بِها يُسْتَحَقُّ الثَّوَابُ وَالْعِقَابِ». (2)

گرچه خداوند به روحیات بندگانش از خودشان آگاه تر است ولی آنها را امتحان میکند تا کارهای خوب و بد که معیار پاداش و کیفر است از آنها ظاهر گردد

به عبارت دیگر صفات درونی انسان به تنهایی نمی تواند معیاری برای ثواب و عقاب گردد مگر آن زمانی که در قالب اعمال انسانی خودنمایی کند خداوند بندگانش را می آزماید تا آنچه در درون دارند در عمل آشکار کنند و استعدادهایی را از قوه به فعل

ص: 26


1- آل عمران / 154.
2- نهج البلاغه کلمات قصار حکمت 93

برسانند و بدین طریق مستحق پاداش و کیفر او گردند. اگر آزمایش الهی نبود این استعدادها شکوفا نمی شد و میوه های اعمال بر شاخسار درخت وجود انسان نمایان نمیگشت و این است فلسفه ی آزمایش الهی در منطق اسلام

مراتب امتحان

امتحانهای الهی بر حسب درک و معرفت و موقعیت فردی و اجتماعی و نیز شخصیت روحی و معنوی افراد متفاوت میباشد. به طور مثال برای پیامبران و پیشوایان دین واجبات و محرمات و یا معاصی کبیره و صغیره محل ابتلا واقع نمی شود، بلکه برای آنها مراتب در کیفیت کارها و عبادات است که باید به طور دقیق رعایت شود چرا که مقام پیامبران و امامان چنان حساس است که کمترین بی توجهی نسبت به اولویتها ترک اولی شناخته شده، صدمات معنوی خاصی برای ایشان به همراه دارد

رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند:

حَسَناتُ ألأبرار سَيِّئاتُ الْمُقَرَّبِينَ » (1)

همانا کارهای خیر نیکوکاران برای مقربین گناه محسوب میشود

،آری با ارتقای مراتب روحی و رشد و تکامل بیشتر فرد، به حساسیت موضوع و مشکلات راه افزوده شده، امتحانهای الهی

ص: 27


1- تفسیر ،نمونه، ج 13، ص 324

نیز ظریفتر و دشوارتر میشود به طوری که کمترین غفلتها عواقب عظیمی دارد و در حقیقت برترین انسانها کسانی هستند که از این امتحانها سرافراز بیرون آیند.

حضرت صادق (علیه السلام) در این خصوص چنین فرموده اند

«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُ بِمَنزِلَةِ كَفَّةِ الميزان، كُلَّما زيدَ في ايمانِهِ زيدَ في بَلائِهِ». (1)

به راستی که مؤمن به منزله ی کفه ی ترازوست هر اندازه ایمان او افزون شود امتحان او نیز سنگینتر میشود

در هر حال امتحان الهی برای همه ی افرادی که در مسیر حق قرار دارند جنبه ی سازندگی دارد زیرا این آزمایش ها انسان را آب دیده و نیرومند نستوه با تجربه و صبور بار می آورد. در این جاست که در می یابیم چرا پیامبران الهی سخت تر از همه مورد آزمون قرار میگرفتند در واقع آنها می خواستند رهبری و هدایت و ارشاد جامعه ی انسانی که با مشکلات فراوان همراه می باشد بر دوش خود هموار کنند و انسانهای وارسته را به ساحل نجات برسانند.

از حضرت صادق (علیه السلام) روایت شده که فرمودند:

«إِنَّ أَشَدَّ بَلاءَ الأَنْبِياءُ ثُمَّ الَّذِينَ يَلُونَهُمْ الأَمْثَلُ الأمْثَلُ » (2)

ص: 28


1- بحار الانوار، ج 67، ص 210
2- همان، ج 15، ص 56.

سخت ترین بلا برای پیامبران است و در درجه ی بعد کسانی که از حیث فضیلت بعد از ایشان قرار دارند و سپس هرکس که با فضیلت تر است به ترتیب از بالا به پایین

امیرالمؤمنین (علیه السلام) در خصوص آزمایش پیامبران می فرمایند:

«وَ كانُوا أَقواماً مُسْتَضْعَفِينَ، قَد اِخْتَبَرَهُمُ اللَّهُ بِالْمَخْمَصَةِ وَ أَبْتَلَاهُمْ بِالْمَجْهَدَةِ، وَ أَمْتَحَنَهُمْ بِالْمَحَاوِفِ مَخَضَهُمْ بِالْمَكارِهِ». (1)

انبیا گروه مستعصف بودند خداوند آنها را با گرسنگی آزمایش نمود و به مشقت و ناراحتی مبتلا ،ساخت با امور ترسناک امتحان کرد و با سختیها و مشکلات خالص گردانید تا از بوته ی امتحان بیرون آمدند.

پیغمبران نگر که چه محنت کشیده اند *** هر یک به مسکنی دگر اندر غریب وار

یونس به بطن ماهی و یوسف میان چاه *** موسى میان تیه (2) و محمد میان غار

آثار سازنده ی امتحان و ابتلا (بلاها)

بلاها و مصایب در تربیت فرد و جامعه و بیداری امتها نقش بسیار مهمی را ایفا میکند انسان هرچه بیشتر با بلایا و مصیبتها

ص: 29


1- نهج البلاغه ،دشتی خطبه 192، ص 386
2- سرگردانی

دست و پنجه نرم کند مصمم تر فعال تر و برنده تر خواهد شد.

سختی و گرفتاریها همچون ،کیمیا ماهیت فرد را دگرگون میکند و به بیانی دیگر جان و روان آدمی را عوض می کند. در حقیقت اکسیر حیات دو چیز است

.1 عشق

2. بلا

این دو، نبوغ میآفرینند و از ماده ای افسرده و بی فروغ، موادی تابناک و درخشان به وجود میآورند

همه عمر تلخی کشیده است سعدی *** که نامش برآمد به شیرین زبانی

ص: 30

شکوفایی استعدادهای نهفته

اشاره

ص: 31

ص: 32

1. شکوفایی استعدادهای نهفته

انسانها با استعدادهای گوناگونی به جهان هستی گام می نهند ولی در حقیقت برای بروز استعدادهای درونی و نهفته شرایطی لازم است که این بذر را در وجود انسان به حرکت و جنبش درآورد. گویی مصایب و بلاها نخستین ضربه ای است که بر بذر استعداد و هوش انسان و همچنین کانون وجود او وارد میشود و آن را می شکافد و زمینه را برای طی مراحل کمال آماده می سازد.

انسان در پرتو مصایب قوای دماغی خود را به کار می اندازد و قله های مرتفع علم و صنعت را فتح میکند. در واقع اگر سختیها و محرومیت ها نبود هرگز بشر از نردبان علم و ترقی بالا نمی رفت و جوهر حیاتی او نمایان نمیشد حضرت علی (علیه السلام) در این خصوص فرموده اند

«في تَقَلُّبِ ألأَحْوالِ عُلِمَ جَوَاهِرُ الرِّجَالِ».

ص: 33

در دگرگونی احوال است که جوهر مردان شناخته میشود

2. استقامت و پایداری

یکی دیگر از آثار تربیتی آزمون مصایب این است که در انسان روح مقاومت و پایداری را تقویت میکند و او را در برابر بلایا و حوادث روزگار بردبار و صبر بار می آورد؛ لذا ملتهایی هم که در دامان سختیها و شداید به سر می برند نیرومند و با اراده می گردند و در عوض انسانهای راحت طلب و نازپرورده ضعیف و محکوم می شوند.

اندر طبیعت است که باید شود ذلیل *** هر ملتی به راحتی و عیش خو کنند

امیرالمؤمنین (علیه السلام) در بخشی از نامه تاریخی خود به فرماندار بصره نوشته اند:

آگاه باش درختان بیابانی که به سختی و بی آبی خو گرفته اند چوب آنها سخت تر و شعله ی آتش آنها سوزنده تر است و دیرتر به خاموشی می گراید ولی درختان باغستانها که همواره از نوازش باغبان روان برخوردار است نازک پوست تر و بی دوام ترند.» (1)

و به قول «ناصر خسرو»

ص: 34


1- نهج البلاغه دشتی، نامه 45

تا نبیند رنج و سختی مرد، کی گردد تمام *** تا نیابد باد و باران گل کجا برپا شود

ونیز

«صائب تبریزی» می گوید:

مالش صیقل نشد آیینه را نقص جمال *** پشت با هرکس خورد در کار خود بینا شود

نتایج ثمر بخش دشواری ها و مصایب، در مسیر پیراستن شخصیت انسان از علایق ،مادی از نظر روانشناسان آن چنان بر همگان مسلم است که ما خود را بی نیاز از آن می دانیم که برخی از سخنان آنان را در این جا منعکس سازیم، اما قرآن مجید در این خصوص به منظور دلجویی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) نکته ای را بیان داشته تا ایشان از سختیها و دشواریها و پستیها و بلندیهای روزگار آزرده خاطر نگردد

«فَإِنَّ مَعَ العُسْرِ يُسْراً إِنَّ مَعَ العُسْرِ يُسْراً». (1)

با هر سختی آسانی هست البته با هر سختی آسانی هست.

این آیه با تأکید خاص و کم نظیری یادآوری می کند که مصایب گذرگاه خوشیها و مشکلات پل پیروزی هاست به شرط قبولی در این امتحانها حتی به این نیز اکتفا نمی کند و بلافاصله برنامه ی آینده پیامبر را پی ریزی کرده میگوید

ص: 35


1- انشراح / 5 - 6

«فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ وَ إِلَى رَبِّكَ فَارْغَبْ ». (1)

هنگامی که فارغ شدی به کوشش بپرداز و به سوی خدا نیز باز گرد.

اما این بار یادآور میشود که تنها دشواری های گذشته در موفقیت و پیروزی کافی نیست بلکه باید در تمام عمر با فعالیت و کوشش و رنج و زحمت هم پیمان شوی تا به پیروزی نهایی برسی حضرت باقری در روایتی می فرماید

«إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَحَبَّ عَبْداً بِأَلبِلاءِ غَتْاً». (2)

خدا زمانی که بندهای را دوست بدارد او را در دریای شداید غوطه ور می سازد.

خداوند بندگانی را که دوست میدارد و می خواهد به کمال برساند به وسیلهی امتحان در دریای بلاها و سختیها، غوطه ور می سازد، در روایتی دیگر از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل می کنند که: روزی ایشان به خانه ی یکی از مسلمانان دعوت شدند، وقتی وارد منزل او شدند دیدند مرغی در بالای دیوار تخم گذارده است. از قضا تخم پرنده افتاد روی (زمین و نشکست رسول گرامی (صلی الله علیه وآله وسلم) در شگفت شدند. صاحب خانه گفت: آیا تعجب کردید؟ قسم به خدایی که تو را به پیامبری برانگیخته است به من

ص: 36


1- انشراح / 7 - 8
2- بحارالانوار، ج 15، ص 55 - کافی ج 2 ص 197.

هرگز آسیبی نرسیده است حضرت برخاستند و از خانه ی آن مرد بیرون رفتند و فرمودند

«کسی که هرگز مصیبتی ،نبیند مورد لطف خدا نیست». (1)

مولوی حقیقت بلا و گرفتاری را در پاکیزه کردن روح، به داروهایی که هنگام دباغی برای پاکیزه کردن پوست به کار می رود تشبیه میکند

پوست از دارو بلاکش میشود *** چون آدیم طایفی خوش میشود

ورنه تلخ و تیز مالیدی در او *** گنده گشتی ناخوش و ناپاک تو

آدمی را نیز چون آن پوست دان *** از رطوبتها شده زشت و گران

تلخ و تیز و مالش بسیار ده *** علم او بالای تدبیر شماست

3. زنگ بیدار باش

یکی دیگر از آثار تربیتی آزمون سختی ها و مصایب بیداری انسان و توجه او به جهان غیب و وارستگی او از جهان ماده است، چرا که زندگی شیرین و بی دغدغه مایه ی تغافل آدمی می شود.

ص: 37


1- مرتضی مطهری عدل ،الهی ص 180 و نیز بحارالانوار، ج 15، ص 56.

و انسان را به عالم حیوانیت سوق میدهد تا به جز چند روز دنیا و خوشی زودگذر چیز دیگری را نبیند و به هیچ عنصر اخلاقی و فضیلت انسانی توجه پیدا نکند. این گونه است که چشمان او ظاهر میگردد چنان که پرده ی ضخیمی از غفلت در برابر چشمان او ظاهر میگردد چنان که دیگر جز امور مادی و هوی و هوس به چیز دیگری نیندیشد.

وقتی نظام شیرینی و تغافل به هم می خورد و اسباب و مقدمات مادی از کار میافتد و پرده های ضخیم غفلت دریده میشود و انسان خود را در کام مرگ و نابودی می بیند ارتباط و پیوستگی خود را با جهان غیب استوارتر حس میکند.

انسان متنعم و غرق در نعمتهای الهی، همچون مسافری است که با اتومبیل آخرین سیستمی که از هر نظر وسایل راحتی در آن فراهم است مسافرت کند؛ مسلماً مسافرت با چنین اتومبیل راحتی آن هم با سرعت 120 کیلومتر در جاده ای بی دست انداز خواب و غفلت را بر انسان آن چنان مستولی می سازد، که در طول مسافرت چیزی را درک نمی کند؛ ولی هنگامی که راننده پا روی ترمز میگذارد وضع زندگی دگرگون می شود و همه سراسیمه از خواب بیدار میشوند آزمون بلاها و مصایب نیز چرخ های زندگی را از گردش باز میدارد و زنگ توقف را به صدا در می آورد و همچون ترمزی است که بشر را در جاده ی زندگی از خواب غفلتی که نتیجه ی یک زندگی شیرین است بیدار می سازد؛

ص: 38

لذا خداوند در خصوص غفلت در این آیه چنین میفرماید:

«اِنَّ الإنسان لَيَطْغَى أَن رَآهُ اسْتَغْنى». (1)

انسان طغیان میکند هنگامی که خود را بی نیاز میبیند

قرآن مجید بلاها و مصایب را زنگ بیدار باش بشر می داند و در آیات گوناگونی به این حقیقت اشاره نموده است:

«وَ ما أَرْسَلنا في قَريَةٍ مِنْ نَبِيٌّ إِلَّا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالبَأسَاءِ وَالضَّرَاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ». (2)

هیچ پیامبری را به نقطه ای اعزام نکردیم مگر مردم آنجا را به فقر و شدت دچار نمودیم تا زاری کنند و بیدار گردند

،آری، هرگاه آدمی از این پیش آمدهای ناگوار و آزمونهای الهی بهره هایی معنوی ببرد و به راستی بیدار گردد در این هنگام است که در می یابد تغییر روال عادی زندگی برای او بالاترین لطف و احسان و نیکی خواهد بود؛ ولی اگر وی در برابر این عمل واکنش صحیح و درستی از خود نشان ندهد و از خواب غفلت بیدار نگردد، باید نام آن را بلا و مصیبت نهاد و چه مصیبتی بالاتر از این که انسان از یک پدیده ای که میتوانست او را از بدبختی و نابودی نجات دهد به سود خویش استفاده نکند.

ص: 39


1- علق / 6 و 7.
2- اعراف / 94

«قال على: شُكْرُ الْغَفْلَةِ وَ الْغُرُورِ أَبْعَدُ إِفَاقَةً مِنْ سُكْرِ الْخَمُورِ» (1)

حضرت علی (علیه السلام) فرمود کسانی که مست غفلت و غرور هستند خیلی دیرتر از مست شدگان از ،شراب به هوس می می آیند.

4. رضا و تسليم

یکی دیگر از آثار تربیتی سختی ها و گرفتاریها این است که انسان را به مقام رضای به قضای الهی می رساند؛ البته این در صورتی است که آگاهی همراه با ایمان و تقوا در درون آدمی باشد

قال الباقر (علیه السلام): «ما أُبالي أَصْبَحْتُ فَقيراً مريضاً أَوْ غَنِيّاً لِأَنَّ يَقُولُ لَا أَفْعَلُ بِأَلمُؤْمِنِ إِلَّا مَا هُوَ خَيْرُلَهُ». (2)

باکی ندارم که صبح کنم در حالی که فقیر یا مریض یا ثروتمند باشم از نظر من هیچ کدام فرقی (ندارد چرا که خداوند می فرماید من درباره ی مؤمن کاری نمیکنم مگر اینکه او خیر اوست.

از امام صادق (علیه السلام) سؤال شد:

«بِأَيِّ شَيْءٍ يَعْلَمُ المُؤمِنُ بِاَنَّهُ مُؤْمِنُ؟ قَالَ: بِالتَّسْلِيمِ لِلَّهِ و الرّضا فيما وَرَدَ عَلَيْهِ مِنْ سُرُورِ أَوْ سَخَطِ». (3)

به چه علامتی دانسته میشود که شخص مؤمن است؟ فرمودند

ص: 40


1- غرر الحکم ص 440
2- بحارالانوار، ج 71، ص 151.
3- کافی، ج 2، ص 52.

.1 به تسلیم خدا بودن

.2 و راضی بودن به آنچه برایش پیش میآید از شادی و ناخرسندی

در بعضی از دعاهای مأثوره آمده است:

«اللَّهُمَّ إِنِّي اَسئَلُكَ صَبْرَ الشَّاكِرِينَ لَكَ».

!خدایا از تو میخواهم که صبر سپاسگزاران را به من عنایت کنی.

«صبر سپاسگزاران صبر تلخ نیست چنین صبری (در مقابل مصایب و آزمونهای (الهی همچون شهد شیرین است. آنان که میدانند بلاها و گرفتاریها تربیت کننده ی روان آدمی است نه تنها در برابر آنها ناخشنودی نیستند و با آغوش باز به استقبال آنها می روند، بلکه احیاناً خود را در چنگ بلا می اندازند و برای خود حادثه می ی آفرینند آنان گردابی ایجاد میکنند تا در آن شنا کنند و خود را ورزیده سازند.

مولوی در مثنوی معنوی میگوید:

چون صفا بیند بلا شیرین شود *** خوش شود دارو چون صحت بین شود

برد بیند خویش را در عین مات *** پس بگوید «اقتلونی یا ثقات»

ص: 41

ص: 42

ابزار آزمایش های الهی

اشاره

ص: 43

ص: 44

عوامل و ابزار امتحانهای الهی بر حسب موضوعات و موارد آن متفاوت میباشد؛ گاهی از درون انسان سرچشمه می گیرند، مانند احوال دل و نیتها و خواسته های فطری و غریزی او و گاهی عوامل بیرونی است و مربوط به اعمال و کردار خارجی انسان می باشد که ما در این جا به اهم آنها اشاراتی خواهیم داشت.

1. آزمایش الهی در مقام قصد و نیت و عمل

افکار و نیتهایی که در درون انسان میگذرد می تواند ابزاری برای امتحان انسان باشد به طور مثال قضاوت درباره ی اشخاص از موارد این آزمون به شمار میرود همین که انسان در فکر و اندیشه ی خویش نسبت به اهل ایمان و علمای وارسته ی اسلام سوءظن داشته ،باشد گرچه نمود خارجی نداشته و امری درونی است ولی امتحانی برای ایمان او محسوب می شود. لذا ما مسلمانان موظف هستیم در حد توان خویش تصور خوب و

ص: 45

موجهی از رفتار و کردار برادران دینی مان داشته باشیم و از بدگمانی بپرهیزیم.

«اِجْتَنِبُوا كَثِيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ». (1)

از بدگمانی نسبت به هم بسیار پرهیز کنید که برخی پندارها معصیت است.

قال رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) : أطلُبْ لِأَحْيِكَ عُذْراً فَإِنَّ لَمْ تَجِد لَهُ عُذراً فَالْتَمِسْ لَهُ عُذْراً». (2)

درباره ی کار برادرت به دنبال عذر و توجیه باش و اگر نیافتی دوباره در صدد یافتن آن باش

به طور کلی دل مؤمن باید جایگاه و مرکز خواسته ها و نیتهای خیر و صواب باشد چه بسا موقعیت بسیاری از اعمال خیر و صالح برای انسان در طول زندگی اش به وجود نیاید ولی میتواند آرزوی چنان اعمال پسندیده ای را در دل داشته باشد تا نور ایمان با این نیتهای پاک و آرزوهای خداپسندانه روز به روز در دل او پر فروغ تر گردد و در نتیجه پاداشی اُخروی برای او منظور شود.

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«همانا بنده ی مؤمن فقیری میگوید خدایا به من روزی عطا فرما تا از نیکیها و کارهای خیر چنین و چنان کنم

ص: 46


1- حجرات / 12 .
2- بحارالانوار، ج 72 حدیث 15، ص 197.

چون خداوند صدق و پاکی نیت او را ملاحظه میفرماید براى او اجرى منظور مینماید برابر با پاداشی که اگر وسعت روزی داشت و آن اعمال صالح را انجام میداد به او تعلق میگرفت. (1)

نیتها و آرزوهای پسندیده نه تنها وسیله ای برای رشد و تقویت ایمان است و حتی موجب تعلق جزای خیر در عالم آخرت نیز میگردد بلکه گاهی صدق ایمان به همین نیتها سنجیده میشود.

رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) می فرمایند:

«مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَغْزُ، وَ لَمْ يُحَدِّثْ بِهِ نَفْسَهُ بِغَزْوِ مَاتَ عَلَى شُعْبَةٍ مِنَ النِّفاق». (2)

هرکس بمیرد در راه خدا در حالی که جهاد نکرده باشد یا لااقل در دلش آرزوی جهاد نداشته باشد بر بخشی از نفاق مرده است.

به عبارت دیگر اگر برای کسی تا پایان عمر شرایط حضور در میدانهای نبرد و جهاد با دشمنان خدا فراهم نشود دست کم باید نیت و آرزوی انجام چنان فریضه ی مهمی را در درون خود داشته باشد چرا که این امتحانی است برای صدق ایمان او و بدون آن غبار نفاق از چهره ی ایمان زدوده نمی شود. بنابراین افکار و

ص: 47


1- احتجاج، ج 2، ص 85 1.
2- صحیح مسلم، ج 3، ص 1517.

اندیشه ها و آمال و آرزوهای انسان خود عرصه ی وسیعی برای امتحان الهی و سنجش ایمانها به حساب می آید.

آزمایش الهی در مقام فعل و عمل

گاهی نیز ابزار ابتلای انسان خارجی است و موضوع آن اعمال و رفتار و عکس العملهایی است که از اعضا و جوارح ما سر می زند رعایت حریم و و محرمات و وظایفی که انسان در موقعیتهای گوناگون انجام میدهد جهت گیرهای پی درپی در زندگی روزمره، رعایت حقوق دیگران و... همه و همه موضوعات متنوعی است که در هر قدم، محل آزمون و ابتلای آدمی واقع می شود.

2. آزمایش الهی در قالب سختی ها و مصیبت ها

گاهی امتحان الهی در قالب سختیها و محرومیتها و مصیبتها ظاهر میشود رنج ها و شداید اموری هستند که انسان در زندگی خود ناگزیر از مواجهه با آنهاست. وظیفه ی انسان در قبال این مقدرات الهی صبر و استقامت و اجتناب از جزع و فزع و بی تابی است:

«وَ لَنَبلُوَنَّكُم بِشَيْءٍ مِنَ الخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الأموال والأنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ» (1)

ص: 48


1- بقره / 155.

و البته شما را با چیزی سختیهایی چون ترس و گرسنگی و نقصان در اموال و جانها و آفت زراعت و منافع بیازماییم و بشارت و مژده باد بر آنان که صبر پیشه میکنند

آری ابتلا و آزمایش و گرفتاریهایی که از جانب دوست می رسد برای مؤمن کمال و ،تعالی و برای اهل خرد و تدبر کرامت است، زیرا مورد آزمون الهی قرار گرفتن همراه با صبر و ثبات وسیله ای برای محکم شدن ایمان و نورانی شدن باطن محسوب می گردد.

امام صادق (علیه السلام) می فرماید:

ما انبیا از لحاظ آزمایش و ابتلا شدیدترین مردمیم و نزدیکتر به ما از این جهت مردم مؤمن، و به همین ترتیب از بالا به پایین» (1)

به عبارت دیگر بلا و مصیبت از برای دوستان خدا لطفی است که سیمای قهر دارد همچنان که نعمت ها و عافیت ها برای گمراهان و کسانی که مورد بی مهری پروردگار قرار میگیرند ممکن است عذاب هایی باشند در سیمای نعمت و قهرهایی به شكل لطف.

لذا میبینیم کسی که در سایه توجه و مراقبت حق طعم ابتلا را چشیده هر آینه لذت و خوشی او بیش از آن افرادی است که

ص: 49


1- بحار الانوار، ج 64، ص 200

متنعم به لذات مادی اند و نحوه ی لذت آنان در برخورد با آزمونهای الهی به صورتی است که همیشه برای آزمون و ابتلا آماده و مشتاقند.

به قول سعدی

کوتاه دیدگان همه راحت طلب کنند *** عارف بلا که راحت او در بلای اوست

بگذار هرچه داری و بگذر که هیچ نیست *** این پنج روز عمر که مرگ از قفای اوست

هر آدمی که کشته ی شمشیر عشق شد *** گو غم مخور که ملک ابد خونبهای اوست

از دست دوست هرچه ستانی شکر بود *** سعدی رضای خود مطلب چون رضای اوست

کسی که به هنگام روی آوردن امتحانهای الهی، صبر و ثبات از خود نشان ندهد در هنگام روی آوردن نعمت هم حق شکر به جای نمی آورد.

حضرت ایوب (علیه السلام) یکی از پیامبران الهی است که به انواع آزمایشهای الهی مبتلا شد و از عهده همه ی آنها برآمد. او سرگذشتی غم انگیز و در عین حال پرشکوه و با ابهت داشت، صبر و شکیبایی او به خصوص در برابر حوادث ناگوار بیمانند بود، به گونه ای که صبر ایوب جزو ضرب المثل های قدیمی .است خداوند در قرآن کریم چندین مرتبه از او یاد کرده است در کتب معروف حدیث و در تفاسیر ماجرایی از این پیامبر نقل شده

ص: 50

است، هر چند شرح کامل این ماجرا در قرآن نیامده است:

شخصی از امام صادق (علیه السلام) سؤال ،کرد بلایی که دامنگیر حضرت ایوب (علیه السلام) شد برای چه بود؟ حضرت فرمود: ایوب (علیه السلام) به خاطر کفران نعمت گرفتار آن مصیبت عظیم نشد، بلکه به عکس به خاطر شکر نعمت بود؛ زیرا شیطان به پیشگاه خدا عرضه داشت که اگر ایوب (علیه السلام) را بنده ی شاکر میبینی به خاطر نعمتهای فراوانی است که به او داده ای مسلماً اگر این نعمتها از او گرفته شود هرگز بندهی شکرگزاری نخواهد بود.

خداوند نیز برای این که اخلاص حضرت ایوب (علیه السلام) را برای همگان روشن سازد و او را الگویی برای جهانیان قرار دهد تا به هنگام «نعمت» و «رنج و سختی هر دو شاکر و صابر باشند به شيطان اجازه داد بر دنیای او مسلط .گردد شیطان از خدا خواست تا آفات و بلاها در مدت کوتاهی اموال فراوان ایوب (علیه السلام) اعم از زراعت گوسفندان و همچنین فرزندان او را از میان ببرد و چنین شد.

ولی با این رویدادها نه تنها از مقام شکر ایوب کاسته نشد بلکه افزوده تر گشت

باز شیطان از خدا خواست که این بار بر بدن و جسم ایوب مسلط گردد و آن چنان بیمار شود که از شدت درد و رنجوری به خود بپیچد و اسیر و زندانی بستر گردد.

این بلا و مصیبت نیز از مقام و شکرگزاری او چیزی نکاست؛

ص: 51

ولی در خلال این آزمونها جریانی پیش آمد که قلب حضرت ایوب (علیه السلام) را شکست و روح او را سخت جریحه دار ساخت. جمعی از راهبان بنی اسراییل به دیدنش آمدند و گفتند: تو چه گناهی کرده ای که به این عذاب بزرگ گرفتار شده ای؟!

پیامبر الهی در پاسخ گفت: به پروردگارم سوگند که خلافی در کار نبوده، همیشه در طاعت الهی کوشا بوده ام و هر لقمه ی غذایی که خوردم یتیم و بینوایی بر سر سفره ی من حاضر بوده.

درست است که حضرت ایوب (علیه السلام) از این شماتت دوستان بیش از هر مصیبت دیگری ناراحت شد ولی باز رشته ی صبر را از کف نداد و آب زلال شکر را به کفران آلوده نساخت، تنها رو به درگاه خدا آورد و جوابهایی را که به راهبان بنی اسراییل داده بود برای خداوند تکرار کرد و چون از عهده امتحانهای الهی به خوبی برآمده بود، خداوند درهای رحمتش را بار دیگر به روی این بنده ی صابر و شکیبا گشود و نعمتهای از دست رفته را یکی پس از دیگری و حتی پیش از آن را به او ارزانی داشت تا همگان سرانجام نیک صبر و شکیبایی و شکر را دریابند (1)

حاصل عمر جز یکی دم نیست *** و آن دم از رنج غم مسلم نیست

در ره عشق او بلاکش باش *** همچو ایوب در بلا خوش باش

ص: 52


1- تفسیر ،نمونه، ج 19، ص 294

چون درآید بلا مگردان روی *** روی در حق کن و رضینا (1) گوی (2)

سخن را در این قسمت با نقل روایتی از امام پنجم (علیه السلام) به پایان می بریم

«عَنْ ابن جعفر (علیه السلام) قال: إِنَّ الْجَنَّةَ مَحْفُوفَةٌ بِأَلمَكارِهِ وَ الصَّبْرِ ، فَمَنْ صَبَرَ عَلَى المَكارِهِ فِى الدُّنْيا دَخَلَ الجَنَّةَ. وَ جَهَنَّمَ مَحْفُوفَةٌ بِاللَّذَّاتِ وَ الشَّهَوَاتِ، فَمَنْ أَعْطَى نَفْسَهُ لَذَّتَها وَ شَهْوَتَها دَخَلَ النّارَ ». (3)

امام باقر(علیه السلام) فرمود به درستی که بهشت در میان ناگواریها و صبر آمیخته است. هرکس در دنیا بر ناگواریها صبر کرد به بهشت میرود، و دوزخ در میان لذات و شهوات(نامشروع) آمیخته است هرکه به دنبال شهوت و لذت رود اهل جهنم است.

3. آزمایش به وسیله ی نعمتها

گاهی نیز آزمایش در لباس نعمت بروز می.کند در اغلب موارد آزمایش به نعمت سنگین تر از آزمایش به سختی ها و شداید ،است زیرا وظیفه ی شکرگزاری در قبال نعمت و ادا کردن حق آن نعمت به سعی و مجاهدت زیادی نیاز دارد

ص: 53


1- رضينا ما به همه ی بلاهایی که از جانب توست راضی هستیم.
2- سنایی.
3- محجة البيضاء، ج 7، ص 109؛ و نیز نورالثقلین، ج 5، ص 507

اگر انسان در مقام شکرگزاری و همچنین در حد توان در ادای حق نعمت بکوشد خداوند نعمت خود را در حق چنان فردی می افزاید

لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَديدٌ». (1)

اگر شکر کنید نعمت (الهی شما را افزایش دهیم و اگر ناسپاسی کنید مجازاتم شدید است.

شکر نعمت نعمتت افزون کند *** کفر نعمت از گفت بیرون کند

و برعکس ناسپاسی در مقابل نعمتهای الهی عواقب وخیمی به دنبال دارد.

قرآن کریم در این خصوص نقل می فرماید از جمله این که به اقوام گذشته نعمتهای زیادی داده شده بود، ولی در اثر کفران نعمت و ناسپاسی به عذابهای گوناگونی گرفتار شدند؛ مانند قوم بنی اسراییل که داستان آنان بیش از اقوام دیگر مورد توجه قرار گرفته است (شاید به دلیل تنوعی که در موضوعات آموزنده ی آن وجود دارد.

خداوند خطاب به بنی اسراییل می فرماید:

«يا بَني اسراييل اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ

ص: 54


1- ابراهيم / 7.

أَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعالَمينَ». (1)

ای بنی اسراییل یاد کنید از نعمتهایی که به شما عطا کردم و اینکه شما را بر تمام اهل عالم فضیلت دادم منظور) برتری آنها به افراد محیط و عصر خودشان است

اما بنی اسراییل با وجود این مرتبه و عنایت الهی که شامل حال آنان گردید لجاجت زیادی به خرج دادند و در برابر حق، سرکشی می کردند. آنها مردمی بودند غرق در مادیات و دلباخته ی زندگی دنیا که در مقابل حقایق خضوع نمیکردند. چنین صفاتی موجب آن گردید که از بسیاری نعمتهای الهی محروم گشتند و سرانجام مورد عتاب و قهر خداوند قرار گرفته به سرگردانی دچار شدند.

«قالَ فَإِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ أَرْبَعِينَ سَنَةً يَتيَهُونَ فِي الْأَرْضِ فَلَا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ ألفاسِقِينَ». (2)

گفت پس برایشان حرام است که تا چهل سال وارد ارض مقدس شوند در زمین روزگار به سرگردانی سپری کنند پس بر گروه فاسقین افسوس مخور

در جای دیگر می فرماید:

وَ كَمْ أَهْلَكْنَا مِنْ قَرْيَةٍ بَطِرَتْ مَعِيشَتَهَا فَتِلْكَ مَسَاكِنُهُمْ لَم مِن بَعدِهِم إِلَّا قَلِيلاً تُسْكَنْ..... (3)

ص: 55


1- بقره / 47
2- مائده / 26
3- قصص / 58.

بسیاری از شهرها و آبادیهایی که بر اثر فزونی نعمت، مست مغرور شده بود هلاک کردیم و این خانههای آنهاست که بعد از ،آنها جز اندک زمانی کسی در آنها سکنا نگرفت.

،آری بر اثر کفران نعمتهای الهی و مستی و غرور ناشی از ثروت و نادیده گرفتن دستورات ،الهی از فرمان پروردگار سرپیچی نمودند و دست به معصیت و گناه زدند تا به استحقاق عذاب خداوندی دچار گشتند این است سرنوشت امتی که در مقابل خالقش ناسپاسی .کند البته این سنت الهی برای همه ی جوامع عمومیت دارد با این تفاوت که کیفیت عذاب ها فرق کند؛ به طور مثال بیماری ایدز مرگهای مفاجات، تورم های ،کذایی جنگهای خانمان سوز و.... را میتوان از عذاب های قرن اخیر محسوب کرد.

4. آزمایش الهی با مواهب خاص

یکی دیگر از انواع امتحانهای الهی در خصوص نعمتهای خاص اوست، به طوری که خداوند گاهی در کنار مواهبش، فرد و جامعه را مورد آزمونی خاص قرار می دهد و چون این نوع عنایت و موهبت با دید عین الیقین به انسانهای مورد نظر داده می،شود مسؤولیتش بسیار سنگین خواهد بود و کمترین مسامحه و غفلت موجب عذاب الهی خواهد شد. این حقیقت را خداوند در قرآن کریم در ماجرای حواریون و تقاضای آنها برای

ص: 56

مائده ی آسمانی چنین بیان میکند

در آن هنگامی که حواریون گفتند ای عیسی بن مریم آیا پروردگار تو میتواند مائده ای از آسمان نازل کند؟ اودر) (پاسخ گفت از خدا بترسید اگر با ایمان هستید

:گفتند ما) نظر سویی (نداریم میخواهیم از آن بخوریم و دلهای ما به رسالت (تو مطمئن گردد و بدانیم به ما راست گفته ای و بر آن گواه باشیم

عیسی فرمود: خداوندا پروردگارا مائده ای از آسمان بر ما بفرست تا عیدی برای اوّل و آخر ما باشد و نشانه ای از تو، و به ما روزی ،ده تو بهترین روزی دهندگانی

«قالَ اللَّهُ اِنّى مُنَزِّلُها عَلَيْكُمْ فَمَنْ يَكْفُرْ بَعْدُ مِنْكُمْ فَإِنِّي أُعَذِّبُهُ عَذَاباً لَا أُعَذِّبُهُ أَحداً مِنَ الْعالَمين». (1)

خداوند دعای او را مستجاب کرد و گفت: من آن را بر شما نازل میکنم ولی هرکس از شما بعد از آن کافر گردد و راه انکار (پوید او را چنان مجازاتی میکنم که احدی از جهانیان را نکرده باشم

در این جا باز این نکته ی مهم را مشروح تر بیان میکنیم که هنگامی که ایمان آدمی به مرحله ی شهود و عین الیقین برسد یعنی حقیقت را با چشم خود مشاهده کند دیگر جای هیچگونه تردید و وسوسه باقی نمیماند و مسؤولیت او بسیار سنگین تر خواهد شد، چرا که دیگر آن انسان سابقی نخواهد بود که ایمانش بر پایه ی شهود

ص: 57


1- مائده / 112 - 115.

نبود و احیاناً وسوسه هایی در ایمانش وجود داشت و بدینسان او وارد مرحله جدیدی از ایمان و مسؤولیت شده است و آزمایش او ملموس تر و سنگین تر میباشد) و کمترین تقصیر و تغافل و کوتاهی او موجبات مجازات شدید الهی را فراهم می.کند به همین دلیل مسؤولیت انبیا و اولیای خدا بسیار سنگین بود به طوری که همیشه از آن وحشت داشتند. و این هشداری است برای همه ی علمای دین و سالکان راه حقیقت

در زندگی روزمره نیز به نمونه هایی از این گونه موارد برخورد میکنیم به طور مثال در شهر و دیار هر کسی گرسنگانی وجود دارند که او در برابر آنها مسؤولیت دارد اما هنگامی که با چشم خود ببیند که انسان بیگناهی از شدت گرسنگی ناله میکند مسلماً شكل مسؤولیت او عوض میگردد

نکته ی آخری که لازم است به ذکر آن بپردازیم این است که هر چند در این آیات واژه ی «امتحان نیامده ولی از سیاق آیات دیگر احتمال این حقیقت وجود دارد. والله أعلم.

5. آزمایش الهی با فقر

اشاره

یکی دیگر از آزمونهای الهی به وسیله ی «فقر صورت میگیرد تا بدینسان کمالات انسان ظهور نماید و میزان صبر و بی صبری، و سپاس و ناسپاسی اش آشکار گردد؛ این مسأله را میتوان از قرآن کریم و سخنان ائمه علیهم السلام جویا شد:

ص: 58

«كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ المَوتِ وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الخَيرِ فِتْنَةً وَ إلينا تُرْجَعُونَ». (1)

هر انسانی طعم مرگ را می،چشد و شما را به عنوان آزمون به خیر و شر فقر و مصایب مبتلا میکنیم و سرانجام به سوی ما باز میگردید.

یکی از مصداقهای شر «فقر .است که در حقیقت آزمایش الهی با فقر بسیار مشکل میباشد؛ چنان که رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) می فرماید:

خداوند تبارک و تعالی به حضرت ابراهيم (علیه السلام) وحى فرمود: ای ابراهیم تو را خلق کردم و به آتش نمرود امتحانت کردم اگر تو را مبتلا به فقر مینمودم و صبر را از تو میگرفتم چه میکردی؟ ابراهیم (علیه السلام) عرض کرد: ای پروردگار فقر برای من از آتش نمرود سخت تر است».

و علی بن ابیطالب (علیه السلام) نیز در این خصوص می فرماید

«الْفَقْرُ المَوتُ الأَكْبَرُ». (2)

فقر مرگ بزرگ است.

«و عَنْهُ (علیه السلام) يا بُنَى إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكَ الفَقْرِ، فَاسْتَعِذْ باللَّهِ مِنْهُ، فَإِنَّ الْفَقْرَ، مَنْقَصَةُ لِلدِّينَ مَدْهَشَةُ لِعَقلِ، دَاعَيةٌ لِمَقْتِ».

ص: 59


1- انبیاء / 35.
2- نهج البلاغه دشتی، حکمت 163.

حضرت علی (علیه السلام) به فرزندش محمد بن حنیفه فرمود: فرزندم از فقر بر تو میترسم از آن به خدا پناه ببر چرا که فقر دین انسان را ناقص و عقل و اندیشهی او را ،مشوش و مردم را نسبت به او و او را نسبت به مردم بدبین میسازد

«قال على (علیه السلام) : الْفَقْرُ يُخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ حُجَّتِهِ». (1)

فقر شخص زیرک را از بیان دلیلش گنگ میسازد.

البته باید خاطر نشان کرد که فقر حاکم بر بعضی از جوامع بشری از جانب خود آنهاست به طوری که می توان برای علل آن عوامل متعددی را برشمرد؛ از جمله وجود حکومتهای مستبد و غارتگر داخلی چپاول استعمارگران خارجی نداشتن فرهنگ و جهان بینی و ایدئولوژی صحیح انحطاط اخلاقی و آلودگی به فساد و... هر کدام از این موارد میتواند زمینه را برای فقر و تنگدستی فرد و اجتماع به وجود آورد. از طرف دیگ-ر چه بسا خداوند همین فقر به وجود آمده از جانب انسان را مورد آزمون و آزمایش قرار دهد، خداوند طبق صریح آیه ی قرآن ب-ه احدی ظلم و احجاف نمیکند و نسبت به همه ی بندگانش لطف و رحمت دارد.

اسلام نیز برای مبارزه با این پدیده شوم، مردم را تشویق به کار و کوشش و استفاده صحیح از منابع خدادادی کرده است.

ص: 60


1- نهج البلاغه دشتی، حکمت 3

همچنین در قرآن و روایات معصومین علیهم السلام به حمایت از مستمندان تأکید فراوان شده است و آن را یک وظیفه ی الهی و عمومی دانسته است

دین مقدس اسلام با دستورهای حیات بخش خود از جمله صله ی رحم صدقه، زکات خمس، رد مظالم و..... به مبارزه با فقر برخاسته است و نیز عمل کردن به این فرایض را عبادت، و موجب تقرب الهی و مزد و پاداش اُخروی دانسته و رعایت نکردن آن را موجب عذاب و بدبختی انسانها دانسته است

قال على (علیه السلام): «مَنْ وَجَدَ مَاءً وَ تُراباً ثُمَّ افْتَقَرَ فَابْعَدَهُ الله». (1)

کسی که آب و خاک نیروی) (طبیعی در اختیار دارد و نیروی انسانی خود را برای بهره برداری به کار نمیبندد و با فقر و گدایی میگذراند نفرین و لعنت بر او باد

هر که از خار بترسد نبرد دامن گل *** گنج ناورده کسی بی تعب و رنج به چنگ

ناز پرورده تنعم نبرد راه به دوست *** هر که را لؤلؤ باید نهراسد ز نهنگ (2)

ص: 61


1- بحار الانوار، ج 23، ص 19 و نیز وسایل الشیعه، ج 12، ص 24.
2- سعدی.

داستان عبرت انگیز «اصحاب الجنه»

«اِنَّا بَلَوناهُم كَمَا بَلَونا أَصْحَابَ الجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّها مُصْبِحينَ». (1)

ما آنها را آزمودیم همانگونه که صاحبان باغ را آزمایش ،کردیم هنگامی که سوگند یاد کردند که میوههای باغ را صبحگاهان دور از انظار (مستمندان) بچینند.

ماجرای این چند آیه در سوره ی قلم این گونه آمده است: در سرزمین یمن در نزدیکی شهر بزرگ صنعا باغی بود بنا بر اقوال (مشهور که در اختیار پیرمردی مؤمن قرار داشته است. او به قدر نیاز از ثمره ی آن باغ بر میگرفت و بقیه را به مستحقان و نیازمندان می داد، اما هنگامی که چشم از دنیا فروبست، فرزندانش کار خیر پدر را استمرار ندادند و گفتند ما خود به محصول باغ سزاوارتریم چرا که عیال و فرزندان ما بسیارند و ما نمی توانیم مانند پدرمان عمل کنیم و به این ترتیب تصمیم گرفتند تمام مستمندان را که هر ساله از محصول باغ بهره میگرفتند محروم ،سازند، بنابراین سرنوشت آنها همان شد که در این آیات آمده است، آنها قرار گذاشتند در آغاز صبح محصول درختان را قبل از اینکه مستمندان بیایند برداشت کنند و دست نیاز آنها را رد کنند. اما خداوند به واسطه ی چنین تصمیمی در آن موقع که

ص: 62


1- قلم / 17 .

همه ی آنها در خواب بودند عذاب و بلای فراگیری برای آنها قرار داد، و بر اثر آتش سوزان و صاعقه ای مرگبار آن باغ خرم و سرسبز را تبدیل به شب سیاه و ظلمانی کرد و سرانجام جز مشتی خاکستر از آن چیزی باقی نماند برادران صبح هنگام ورود به باغ متوجه این عذاب الهی شدند و با خود گفتند: ما میخواستیم مستمندان و نیازمندان را محروم کنیم اما خودمان از همه بیشتر محروم شدیم هم محروم از درآمد مادی، و هم برکات معنوی، برکاتی که از طریق انفاق به نیازمندان به دست می آمد

خداوند این داستان را به عنوان مذمت از کسانی بیان میکند که انفاق و رسیدگی به مستمندان نمیکنند تا بیداری و آگاهی در دل انسانهای غافل، احیا شود و به سرانجام رسیدگی نکردن به فقرا که جز عذاب الهی چیز دیگری نخواهد داشت پی ببرند.

«كَذلِكَ العَذابُ ولَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ». (1)

اینگونه است عذاب خداوند در دنیا و عذاب آخرت از آنهم بزرگتر است اگر میدانستند.

در جای دیگر یکی از صفات مؤمنین را احسان به مستمندان می.داند

«وَ يُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أسيراً

ص: 63


1- قلم / 33

إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَ لا شُكُوراً». (1)

نیکوکاران) کسانی هستند که طعام خود را با تمام علاقه ای که به آن دارند بر مسکین و یتیم و اسیر انفاق مینمایند و میگویند ما به خاطر رضای خدا شما را غذا میدهیم از شما تشکر و پاداش نمی خواهیم

قال رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) : «مَنْ وَاسىَ الفَقِيرَ وَ انْصَفَ النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ فَذَلَكَ المُؤْمِنُ حَقاً». (2)

هرکس به مستمندان کمک کند و با مردم برخورد منصفانه داشته باشد مؤمن واقعی است.

از مجموع این چند آیه و روایت نتیجه می گیریم که اسلام به طور جدی با فقر مبارزه کرده است و با تشویق و تهدیدها خواسته است این پدیده شوم را در میان امتها از بین ببرد. حال اگر عوامل دیگری موجبات این مستمندی را به وجود بیاورد با این بحث منافاتی ندارد و لذا ممکن است خداوند همین موضوع را مورد امتحان بعضی از بندگانش قرار بدهد.

6. آزمایش الهی با بیماری ها

گرچه مبتلا شدن انسان به بیماری علل زیادی چون عوامل ژنتیکی و وراثت سوء تغذیه آلودگی محیط زیست کار بیش از

ص: 64


1- انسان / 8 و 9
2- خصال شیخ صدوق، باب الاثنين، ص 48 و نیز اصول ،کافی کلینی، ج 2، ص 147.

حد، عدم فعالیت بدنی اعتیاد سرما و گرمای شدید و... دارد ولی در ضمن این مسایل گاه خداوند افرادی را بدین وسیله در معرض امتحان قرار میدهد تا ببیند بندگانش از خود چه واکنشی نشان می دهند. این موضوع در قرآن و سخنان اهل بیت علیهم السلام به چشم می خورد.

«وَ لَقَد فَتَنَّا سُلَيْمَانَ وَ الْقَيْنا عَلَى كُرسيّهِ جَسَداً ثُمَّ آنابَ». (1)

ما سلیمان را آزمودیم و بر کرسی او جسدی افکندیم، سپس او به درگاه خداوند انابه (گریه کرد و به سوی او بازگشت.

در تفسیر این آیه برخی از مفسرین گفته اند: خداوند متعال حضرت سلیمان را با بیماری سخت و درد شدید مورد آزمایش قرار داد، و بیماری حضرت به حدی شدید بود که حضرت سلیمان مانند جسد بی روح روی کرسی افتاده بود. او با درک امتحان الهی به خدا پناه برد و استغفار نمود. بعضیها نظرشان این است که جسم بی روح فرزند حضرت سلیمان (علیه السلام) بوده است.

كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوتِ وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ و الْخَيْرِ فِتْنَةً وَ إِلَيْنَا تُرْجَعُونَ. (2)

هر انسان طعم مرگ را می چشد و شما را به عنوان آزمودن به خیر

ص: 65


1- ص / 34.
2- انبیاء / 35.

و شر مبتلا میکنیم و سرانجام به سوی ما باز میگردید.

در روایتی از مولای متقیان علی (علیه السلام) نقل میکنند ایشان را کسالت عارض شده بود و عده ای از یارانش به عیادت آن حضرت رفتند، وقتی حال حضرت را جویا شدند فرمود: «شر» است. آنها شگفت زده میگفتند مولی از جنابعالی این سخن انتظار نمی رفت حضرت فرمود خداوند فرمود: «نَبْلُوكُم بالشَّرِّ وَ الخَیر شما را با شر و خیر امتحان مینمایم مراد از آزمایش با «شر» بیماری و فقر است همچنین در روایات ائمه اطهار علیهم السلام ، فراوان به چشم می خورد که فرموده اند: خداوند بندگان صالح و مؤمن خود را به وسیله ی بیماری به مراتب عالی انسانی می رساند

«اِنَّ في الجَنَّةِ مُنْزِلَةً لا يَبْلُغُهَا عَبْدٌ إِلَّا بِالْإِبْتِلاءِ في جَسَدِهِ ». (1)

امام صادق (علیه السلام) : فرمود در بهشت مقام و مرتبه ای است که هیچ بندهای به آن نایل نشود مگر با بلایی که در دنیا به بدنش رسیده

قال رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) :

«مَثَلُ المُؤْمِنِ كَمَثَلِ الخامَةِ الزَّرع تَكْفَثُها الرِّياحُ كَذَا وَ كَذَا وَ كَذَلِكَ المُؤمِنُ تَكْفَنَهُ الأرْجاعُ وَالأمراض ....» (2)

مثل مؤمن مثل ساقه گیاهی است که باد او را به این سو و و آن

ص: 66


1- اصول کافی، ج 2، ص 198
2- همان، ج 3، ص 356.

سو کج میکند و مؤمن را نیز دردها و بیماریها کج نماید

الله

در حدیث دیگری از رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) آمده که:

دنیا برای مؤمنان بسان زندان است. (1)

پیداست که در زندان بزرگ جهان مؤمنان همیشه در رنج فشار و ناراحتی به سر میبرند و شنیدن و دیدن ستم ها حقها و تبعیض ها روحشان را می آزارد و از سوی دیگر حوادث ناگوار گاهی همچون وزش بادهای موسمی که درخت و زراعت را این سو و آن سو میکند به سویشان رو می آورد و به این هم بسنده نمی شود بیماریها و دردها دامنگیرشان میگردد ولی مؤمن تا برای برچیدن بساط ظلم و بی عدالتی به مبارزه با ستمگر که عامل بدبختیهای جامعه است برنخیزد و نسبت به ناملایمات زندگی و بیماری صبر ننماید و راضی به رضا و قضای الهی نگردد «مؤمن» بودنش به اثبات نمی رسد

خداوند به حضرت موسی (علیه السلام) فرمود:

اى موسى هیچ آفریده ای دوست داشتنی تر از بنده ی ای مؤمن خويش نیافریده ام زیرا او را به مایه ی خیرش مبتلا میسازم به مایه ی خیرش عافیت و تندرستی میبخشم و به مایه ی خیرش دچار محرومیت میگردانم و من دانایم که صلاح بندهام در چیست. پس بنده ی من

ص: 67


1- بحار الانوار، ج 64 ص 238

باید بر بلا صبوری ،کند نعمتهایم را سپاس بگزارد و به قضای من خشنود باشد تا نام او را در شمار صديقين درگاه خویش بنگارم بدان شرط که در خشنودی من بکوشد و فرمان مرا اطاعت کند.». (1)

،آری، صبر در مقابل بیماریها و بلاها علاوه بر این که تقرب الهی را به همراه دارد تهذیب نفس از معاصی و لیاقت دستیابی به نعمتهای خاص الهی را نیز برای انسان به ارمغان می آورد.

تا در این زندان فانی زندگانی باشدت *** کنج عزلت گیر تا گنج معانی باشدت

کام و ناکام این زمان در کام خود در هم شکن *** تا به کام خویش فردا کامرانی باشدت

روزکی چندی چو مردان صبر کن در رنج و غم *** تا که بعد از رنج گنج شایگانی باشدت (2)

7. آزمایش الهی با شکست

خداوند متعال گاهی بندگانش را با شکست در صحنه های مختلف زندگی مورد آزمون قرار میدهد، هرچند ممکن است زمینهاش را خود انسان فراهم کرده باشد؛ به طور مثال خداوند بنابر حکمت و مصلحت خویش ماجرای احد» را به عنوان

ص: 68


1- بحار الانوار، ج 72، ص 331
2- عطار نیشابوری

درسی برای امت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در قرآن بدینگونه بیان میکند

«وَ لَقَدْ صَدَقَكُمُ اللَّه وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُمْ بِإِذْنِهِ حَتَّى إِذَا فَشِلْتُمُ... ثُمَّ صَرَفَكُمْ عَنْهُمْ لِيَبْتَلِيَكُم». (1)

خداوند و عده ی خود را به شما درباره ی پیروزی بر دشمن در أحد) راست ،گفت در آن هنگام در آغاز جنگ اُحد دشمنان را به فرمان او به قتل میرساندید، تا اینکه سست شدید (بر اثر رها کردن (سنگرها و در کار خود به نزاع ،پرداختید سپس خداوند شما را از آنها منصرف ساخت و پیروزی شما به شکست انجامید تا شما را آزمایش کند.

در ماجرای جنگ احد مسلمانان در آغاز جنگ با اتحاد و شجاعت خاصی جنگیدند و به زودی پیروز شدند و لشکر دشمن از هم پراکنده شد و موجی از شادی سراسر لشکر اسلام را فرا گرفت ولی نافرمانی جمعی از تیراندازان که در شکاف کوه «عینین به سرکردگی عبدالله بن جبیر میجنگیدند و همچنین رها کردن آن سنگر حساس و مشغول شدن آنها و دیگران به جمع آوری غنایم، سبب شد که ورق برگردد و شکست سختی به لشکر اسلام وارد گردد. بعضی از مسلمانان متزلزل شدند و می،گفتند مگر خدا به ما وعده ی پیروزی نداده بود، پس پس چرا چرا در این جنگ شکست خوردیم؟ آیهی فوق به آنها پاسخ می داده

ص: 69


1- آل عمران / 151.

علل شکست را توضیح می دهد.

هر آن که جانب اهل خدا نگه دارد *** خداش در همه حال از بلا نگه دارد (1)

8. آزمایش الهی با پیروزی

یکی از ویژگیهای انسان این است که او فطرتاً علاقه مند است در تمام ابعاد زندگی اش موفق و پیروز شود و این حقیقت از نظر علم ،مقام ثروت و قدرت بیشتر نمود می یابد لذا خداوند متعال گاه بندگانش را با پیروزی و موفقیت در این موارد می آزماید تا آشکار شود که پس از این پیروزی آیا مانند سختیها و گرفتاریها خدا را یاد میکنند یا نه؟ به طور مثال هنگامی که در میدان جنگ و مبارزه بر دشمن غلبه میکنند باز هم در فکر اجرای دستورهای الهی و در صدد جلوگیری از ستم و بی عدالتی هستند یا خود دست به ظلم و تعدی می زنند؟ آیا با شکست دشمن تواضع و خضوع شان تبدیل به غرور و منیت می شود یانه؟ قرآن کریم از قول حضرت موسی (علیه السلام) خطاب به قومش چنین نقل میکند

«قالَ عَسى رَبُّكُمْ أَنْ يُهْلِكَ عَدُوَّكُمْ وَيَسْتَخْلِفَكُمْ فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ». (2)

ص: 70


1- حافظ
2- اعراف / 129.

(موسی) :گفت امید است پروردگارتان دشمنان شما را هلاک کند و شما را در زمین جانشین آنها سازد و بنگرد چگونه عمل میکنید

یعنی سرانجام در سایه استقامت پیروز خواهید شد و پس از پیروزی دوران آزمایش شما آغاز میشود که هنگام رسیدن به پیروزی و قدرت دست به ظلم و ستم خواهید زد یا نه؟

در آیه ی دیگر راجع به پیروزی جنگ «بدر» می فرماید:

«فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلكِنَّ الله قَتَلَهُمْ وَ ما رَمَيْتَ إِذ رَمَيتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمَى وَ لِيُبْلِيَ المُؤمِنينَ مِنْهُ بَلاءً حَسَناً». (1)

این شما نبودید که آنها را کشتید بلکه خداوند آنها را کشت این تو نبودی ای) (پیامبر) که خاک و ریگ به صورت آنها ،پاشیدی بلکه خدا پاشید و خدا میخواست مؤمنان را به این وسیله به خوبی بیازماید.

در این آیه که بعد از جنگ بدر نازل شده است، خداوند می خواهد به مسلمانان به طور غیر مستقیم بگوید که در جنگ بدر نعمتهای گوناگون به مسلمانان عنایت فرمود و یکی از نعمتها غلبه بر دشمن بود که در آیه ی نخست می گوید: نکند امدادهای غیبی الهی که شما را در جنگ پیروز نمود فراموش کنید، و از یاد خدا غافل شوید و سپس گوشزد میکند که در این پیروزی آزمایش خدایی است و متوجه باشید که غرور بر شما

ص: 71


1- انفال / 17.

حاکم نگردد.

9. آزمایش الهی با مهلت دادن

اشاره

یکی دیگر از سنتهای پروردگار این است که ظالم را مهلت دهد، چنین مهلتی برای ظالمان نوعی آزمون الهی است

بسیاری از انسانها وقتی میبینند زمامداران ستمگر مستبد و دیکتاتور بر ملتها ستم روا می دارند یا امپریالیسم استعمارگر غرب و عوامل صهیونیسم با صدها توطئه و نیرنگ فرهنگ منحط خود را رواج میدهند و مانند زالو که خون انسان را می مکد، ثروت و منافع ملتها را به یغما می برند و هیچ کدام به عذاب الهی گرفتار نمیگردند یا وقتی مشاهده می نمایند که انسانهای فاسد سالهای متمادی جنایت عیاشی مال مردم خواری، دزدی و... میکنند و هیچ پیشامد ناگواری، که بتوان گفت کیفری از ناحیه خداوند برای آنها است دیده نمی شود یا زمانی که آه و فغان مادرانی را مینگرند که جوانان آنها مظلومانه به جوخه اعدام سپرده شده اند میگویند

چرا خداوند متعال دست ظالم را از سر مظلوم کوتاه نمی نماید؟ چرا خداوند این سلاطین ظلم را از بین نمی برد؟ چرا خداوند افراد فاسد را به سزای اعمال زشتشان نمی رساند چرا؟

قرآن کریم و پیشوایان دینی به این چراها پاسخ داده اند مشیت

ص: 72

و حکمت پروردگار در این است که به زمامداران ستم پیشه و مستبد و افراد گناهکار و منحرف مهلت میدهد که معلوم شود تا چه حد ستم و نافرمانی میکنند و با سنت مهلت دادن آنها را در معرض امتحان قرار میدهد

«وَ لا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ َغافِلاً عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ، إِنَّما يُؤَخِّرُهُمْ لِيَوْمٍ تَشْخَصُ فِيهِ الأَبْصَارُ... فَيَقُولُ الَّذِينَ ظَلَمُوا رَبَّنا أَخِّرنا إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ نُجِبْ دَعْوَتَكَ وَ نَتَّبِعِ الرُّسُلَ ..» (1)

و گمان مبر که خدا از کارهای ظالمان غافل استنه) بلکه (کیفر آنها را بنابر) مصلحتی تأخیر انداخته برای روزی که چشمها در آن از ترس و وحشت از حرکت باز می ایستند..... آن روز که ظالمان می:گویند پروردگارا مدت کوتاهی ما را مهلت ده تا دعوت تو را ،بپذیریم و از پیامبران پیروی کنیم

البته باید گفت که انسانها با اراده و اختیار خویش راه ظلم و تعدی را در پیش میگیرند لذا خداوند برای این انسانها آینده ی شومی را پیش بینی میکند و از طرف دیگر هر نوع ظلم نسبت به بندگان را از خود نفی میکند

«اِنَّ اللّهَ لا يَظْلِمُ النّاسَ شَيئاً وَ لكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ ..» (2)

ص: 73


1- ابراهیم / 42 - 44
2- یونس / 44.

به حقیقت پروردگار به هیچکس ستم نخواهد کرد ولی این مردمند که در حق خویش ستم میکنند

از امام صادق (علیه السلام) درباره ی آیه ی «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرصاد» سؤال شد.

قالَ: «قَنْطَرَةٌ عَلَى الصِّراطِ لَا يَجُوزُها عَبْدٌ بِمَظْلَمَةٍ». (1)

[امام] فرمود پلی است بر صراط که از آن نگذرد بنده ای که بدهکار به) دیگران است و حقوق مردم در گردن اوست.

از طرف دیگر در روایات معصومین علیهم السلام آمده است که آثار شوم ظلم در این دنیا نیز پس از مهلت الهی به خود انسان ظالم باز می گردد

قال الصادق (علیه السلام) : «مَنْ ظَلَمَ مَظْلَمَةُ أُخِذَ بِها أَو في مالِهِ أَوْ في وَلَدِهِ ». (2)

هرکه ستم کند به ،کسی به همان ستم گرفتار شود در خود باشد یا در مالش یا در فرزندش

،آری در مهلت دادن مصلحتی هست که در آینده برای افراد روشن و آشکار میشود هرچند در حال حاضر از پی بردن به آن حکمت و مصلحت عاجز باشیم.

مولای متقیان علی (علیه السلام) می فرماید

ص: 74


1- اصول کافی، ج 2، ص 331
2- همان، ص 332.

«وَ مَا ابْتَلَى اللَّهُ أَحَداً بِمِثْلِ الْإِمْلَاءِ لَهُ». (1)

و خداوند هیچکس را همانند مهلت دادن آزمایش نکرده است.

دنیای شداد و مرگ او

شداد» از پادشاهان ستمگری بود که از مهلت الهی و دعوت حضرت هود (علیه السلام) به سوی خداوند روی گردان بود. سرانجام روزی به حضرت هود (علیه السلام) گفت اگر من به خدای تو ایمان بیاورم پاداشی دارم یا نه؟ حضرت فرمود: آری بهشت شداد از اوصاف بهشت .پرسید حضرت هود بهشت را برای او توصیف کرد. او گفت چه بهتر که خودم چنین بهشتی را در روی زمین بسازم و سرانجام با همکاری خواهر زاده اش (ضحاک) که بر کشور ایران حکومت میکرد و نیز ممالک مجاور، توانست طلا و نقره و جواهرات فراوانی تهیه کند و با نظارت استادان و مهندسین ماهری در حوالی شام مکانی خوش آب و هوا جهت پیاده کردن نقشه و ساخت این قصر تهیه کند. سرانجام پس از ساختن دیوارهایی بی نظیر، قصری از طلا و نقره به وجود آورد. این قصر از نظر ساختمانی و زینت آلات طلا و جواهر و کُنگره های طلایی و یاقوتی و همچنین روان بودن جویها و نهرها از وسط باغ و سایر تزیینات و فراهم آوردن وسایل استراحت و عیش در آن روزگار

ص: 75


1- نهج البلاغه ،دشتی حکمت 117، ص 650

بی نظیر بود

گویند شدّاد در حضرموت زندگی میکرد وقتی اطلاع پیدا کرد که ساختن بهشتش تمام شده با لشکرش رهسپار آن شهر شد در بین راه شکاری دید و از پی آن روان شد، وقتی از همراهان جدا گردید، ناگاه سوار مهیبی ترسناکی دید که به او اعلام خطر می.کند. شدّاد لرزید و گفت: تو کیستی؟ جواب داد: من ملک الموت هستم

:پرسید با من چه کار داری؟

:گفت برای قبض روحت آمده ام.

شدّاد مهلت خواست که یک بار باغ و بوستان و قصر خود را تماشا کند سپس جان بدهد

عزراییل اجازه نداد و در همان حال شدّاد از اسب در غلتید و روحش قبض شد و تمام همراهان و لشکریان شداد نیز با بلایی آسمانی از بین رفتند. (1)

آری این است سرانجام ظالمان و کسانی که از مهلت الهی و فرصت های او خوب استفاده نکنند و در مسیر ضلالت و گمراهی قرار گیرند.

آیین ظلم، پیشه هر آن ناصواب کرد *** برداشت تیشه ریشهی خود را خراب کرد

ص: 76


1- مهدی تاج ،لنگرودی پند دنیا، ص 146

بنیاد پایه ای چو بر آیین ظلم شد *** چون آن کسی بود که عمارت بر آب کرد

ایمن مباش از عمل خود که ناگهان *** دیدی حساب يوم الحساب كرد

بر مهلت جهان نبود هیچ اعتماد *** دیدیم بس که مدت فرصت شتاب کرد

10. آزمایش الهی با قدرت و مقام

حس قدرت طلبی و حُب جاه و مقام به طور غریزی و فطری در وجود انسانها نهفته است و بسیاری از مردم در فکر شکوفایی این امر غریزی میباشند، و چنانچه به راستی زمینه برای آنها مساعد شود در این امر کوتاهی نخواهند کرد، ولی در حقیقت این صفت حب جاه و مقام اگر به سراغ انسانهای نالایق و پست همت برود چه بسا جامعه و مملکت را به باد فنا می دهند، چرا که هدف آنها از رسیدن به ریاست حکومت بر مردم و اشباع غرایز حیوانی شان است آنها نه خیر و صلاح مردم را می خواهند و نه پاسدار دیانت و ناموس آنها هستند! همچنان که معاویه هنگامی که به کوفه آمد بر منبر رفت و چنین گفت من با نماز و روزه ی شما کاری ندارم منظورم ریاست بر شما بود که به آن هم رسیدم.

لذا خداوند کسانی را که هدفشان از مقام ریاست بر مردم باشد

ص: 77

نه خدمت به آنها، مذمت کرده است:

تِلْكَ الدّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُريدونَ عُلُوّاً فِي الْأَرْضِ وَ لَا فَساداً وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ». (1)

ما این خانه بهشت (ابدی آخرت را برای آنان که در زمین اراده ی علوّ و فساد و سرکشی ندارند اختصاص میدهیم و همانا عاقبت از آن پرهیزکاران است.

در روایتی از قول امام کاظم (علیه السلام) آمده است:

«ما ذِئْبَانِ ضَارِبانِ في غَنَمٍ قَدْ تَفَرَّقَ رَعَاؤُهَا بِأَضَرَّ في دينِ المُسْلَمِ مِنَ الرِّئَاسَةِ». (2)

زیان ریاست طلبی به دین مسلمان بیشتر است از حمله ی دو گرگ درنده به گله گوسفند بی چوپان

ولی باید توجه داشت، زمانی ریاست و مقام از دیدگاه قرآن و اهل بیت علیهم السلام مورد مذمت قرار گرفته که انسان آن را هدف امیال و غرایز حیوانی خود قرار دهد.

اما اگر هدف از قبول ریاست و مقام خدمت به خلق خدا باشد، نه تنها ایرادی ندارد بلکه بسیار پسندیده و ممدوح می باشد؛ هم چنان که قرآن کریم از زبان حضرت یوسف (علیه السلام) چنین نقل می:کند

ص: 78


1- قصص / 83.
2- بحارالانوار، ج 73، ص 145؛ و نیز اصول کافی، ج 2، ص 297

قالَ أَجْعَلْنِى عَلَى خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ (1)

مرا سرپرست دارایی زمین قرار بده چرا که من حافظ(امین) و آگاه هستم.

در روایتی از حضرت صادق (علیه السلام) نقل شده:

«مَنْ طَلَبَ الرِّئَاسَةَ لِنَفْسِهِ هَلَكَ فَإِنَّ الرِّئَاسَةَ لَا تَصْلُحُ اِلاّ لِأَهْلِها . (2)

کسی که برای خویش طلب ریاست ،کند هلاک میشود چرا که ریاست زیبنده نیست مگر برای اهلش

به هر حال خداوند متعال همانگونه که با سایر امور انسان را می آزماید با رسیدن به قدرت و ریاست نیز وی را آزمایش میکند.

«قالَ عَسى رَبُّكُمْ أَنْ يُهْلِكَ عَدُوَّكُم وَ يَسْتَخْلِفَكُمْ فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ» (3)

(موسی) :گفت امید است پروردگارتان دشمن شما را هلاک کند و شما را در زمین جانشین آنها سازد و بنگرد چگونه عمل میکنید

یعنی سرانجام بر دشمن پیروز میگردید و بر آریکه ی قدرت تکیه خواهید زد آنگاه شما خود در معرض امتحان قرار میگیرید

ص: 79


1- یوسف / 55.
2- عيون الرضا، شيخ صدوق.
3- اعراف / 129.

تا چه راهی در پیش خواهید گرفت! آیا قدرت را در جهت خدمت به مردم به کار میبرید؟ یا طمع ریاست شما را به خود مشغول می نماید و اندیشه ی خدمت را از یاد شما میبرد؟

در روایتی از امیرالمؤمنین (علیه السلام) آمده است:

«فَإِنَّ الله سُبْحَانَهُ يَخْتَبِرُ عِبَادَهُ المُسْتَكْبِرِينَ في أنْفُسِهِمْ بِأوْليائِهِ المُستَضْعَفِينَ فى أَعْيُنِهِم». (1)

خداوند بندگان مستکبر خودپسند و قدرتمند را با اولیای خویش که در چشم آنها ضعیف و ناتوانند می آزماید

کسانی که به سمت ها و پست ها نبه به عنوان انجام مسؤولیت و خدمت به مردم بلکه با دید ریاست و مقام مینگرند دچار خود برتر بینی شدیدی میگردند و طبقه ی فقیر و محروم جامعه را حقیر و پست میدانند؛ لذا حضرت این امر را برای قدرتمندان یک امتحان میداند

همچنین آن حضرت در این خصوص می فرماید

«الولايات مضاميرُ الرّجال ». (2)

حکومتها میدان آزمایش مردان است

هم چنان که در میدان مسابقه ی اسب دوانی، اسبهای سریع و تندرو و خوب از اسبهای تنبل و کندرو و بد، شناخته

ص: 80


1- نهج البلاغه، فيض الاسلام خطبه 234
2- همان، خطبه 432

میشوند افرادی هم که به حکومت و ریاست می رسند، خوبی و بدی عدالت و بی عدالتی، تدین و بی دینی، و خدمت و خیانت شان آشکار و ظاهر می گردد.

در بخشی از عهدنامه ی مالک اشتر علی (علیه السلام) خطاب به وی می نویسد:

«وَ أَبْتِلاكَ بِهِمْ...». (1)

به وسیله ی آنها تو را امتحان نموده است.

یعنی ای مالک خداوند تو را به وسیله داشتن مسؤولیت و سرپرستی امت می آزماید تا ببیند آیا در رفتار و برخوردت با مردم دگرگونی پدید می آید یا نه؟ آیا در تقسیم پستها، لیاقت و شایستگی افراد را ملاک قرار میدهی؟ یا در برگزیدن مسؤولان رفاقت و دوستی سهم دارد؟ و آیا اساس داوری و قضاوت در میان مردم ضوابط است یا روابط؟

با توجه به این مطلب است که حضرت امام خمینی ( رضوان الله علیه می فرمود

همه ی رؤسا، رییس جمهور، نخست وزير رئيس مجلس رؤسای دادگاه ها رؤسای همه ی انسانها حکومتها فرماندارها و استاندارها در معرض امتحانند و این امتحان از امتحان در نقص اولاد و انفس بالاتر است». (2)

ص: 81


1- نهج البلاغه، دشتی، نامه 53
2- رساله نوین، ج 4، ص 192.

و در بیان دیگری می فرمود:

هرکس در هر مقامی که هست و هر مسؤولیتی که دارد همان مقام و همان مسؤولیت امتحان اوست». (1)

مولوی در مثنوی مقام های دنیوی را اینگونه بیان میکند

نردبان این جهان ما و منی است *** عاقبت این نردبان افتادنی است

لاجرم آنکس که بالاتر نشست *** استخوانش سخت تر خواهد شکست

11. آزمایش الهی با ارتکاب گناه

اشاره

یکی از نعمتهای بزرگ خداوند که بر انسان ارزانی داشته است همان غرایز نفسانی و خواسته های درونی اوست این خواسته ها هر کدام در حد خود برای انسان لازم و ضروری است. غرایز و خواسته هایی چون ،شهوت ،غضب، شجاعت، محبت، مال دوستی، خوف، حلم، حبّ ،نفس ریاست طلبی و.... که هر کدام در تکامل آدمی بسیار نقش دارند. ولی نکته قابل توجه در غرایز این است که بهره برداری از آنها باید به رهبری عقل صورت گیرد و هرکجا عقل انجام اعمال غریزی را ممنوع ،شناخت باید اجتناب نمود و هرکجا مجاز و آزاد دانست باید

ص: 82


1- روزنامه اطلاعات ،17222، مورخه 62/11/12

انجام چنان اعمالی مانعی ندارد

آزادی مطلق در انجام اعمال غریزی، جامعه ی انسانی را به صورت تجمع حیوانی در جنگل در می آورد که در آنجا برای زندگی هیچ نوع قید و بندی وجود ندارد.

دین اسلام بسان دیگر آیینهای راستین الهی، به تعدیل غرایز انسانی پرداخته و سعادت انسانی را در پرتو آن تضمین نموده است همچنین بهره برداری از غرایز را محدود ساخته است و بزرگترین دشمن انسان را اعمال غریزی «غضب» و «شهوت» دانسته است؛ آن جا که می فرماید:

«أَعْدَى عَدُوَّ الْمَرْءِ غَضَبُهُ وَ شَهْوَتُهُ». (1)

بزرگترین دشمن انسان خشم و تمایلات جنسی مرز نشناس اوست.

«أَهْجُرُوا الشَّهَوَاتِ فَإِنَّها تَقُودُكُمْ إلى ركوب الذُّنُوب و التَّهَكُّمِ عَلَى السَّيِّئَاتِ». (2)

امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرموده از شهوات سرکش بپرهیزید که شما را به ارتکاب انواع گناهان و هجوم بر معاصی میکشاند.

لذا اگر این غرایز به وسیله ی صبر و ایمان انسان کنترل نشوند سر از گناه و معصیت در میآورند و چه بسا همان معصیت ها را خداوند وسیله و ابزار امتحان قرار میدهد

ص: 83


1- شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غرر الحکم، ج 2، ص 454
2- شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غرر الحکم، ج 2، ص 245، حدیث 2505.

«كَذَلِكَ نَبْلُوهُمْ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ». (1)

این گونه آنها را به چیزی آزمایش کردیم که در برابر آن نافرمانی می نمودند.

در شأن نزول این آیه آمده است جمعی از بنی اسراییل در ساحل یکی از دریاها می زیستند خداوند متعال اراده کرد تا آنها را آنها را در روز معینی از صید ماهی منع نمود، اما آن قوم با دستور الهی مخالفت کردند و گرفتار مجازات شدند. خداوند در آیه ای پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) را مخاطب قرار میدهد تا ایشان از قوم یهود سؤال نماید و خاطره ی آنها را زنده نماید تا شاید عبرت بگیرند.

در روایتی از امام علی (علیه السلام) آمده است:

خداوند بندگان خویش را به هنگامی که کارهایی انجام میدهند، با کمبود میوه ها و جلوگیری از نزول برکات و بستن در گنجهای خیرات به روی آنان آزمایش میکند

این امتحان به خاطر این است که توبه کاران توبه کنند و کسی که باید دست از گناه بکشد خودداری نماید، و پند پذیران پند گیرند و آن که از گناه میترسد از انجام کار خلاف اجتناب کند . (2)

بدین معنا که چه بسا این گرفتاریها برای مرتکبین گناه جنبه ی اعلام خطر ،باشد تا از غفلت رهایی یابند و متوجه خطاها و

ص: 84


1- اعراف / 163.
2- نهج البلاغه ،دشتی خطبه 178، ص 340

گناهانشان شوند و از کرده ی خویش پشیمان شوند و راه راست و مستقیم را برگزینند و سعادتمند گردند.

علاوه بر اینها گناه باعث زوال نعمت و تنگدستی میگردد. امیرالمؤمنین (علیه السلام) در این خصوص می فرماید

«وَ اَيْمُ اللَّهِ ما كانَ قَومٌ قَطُّ فِي غَضٌ نِعْمَةٍ مِنْ عَيْشٍ فَزَالَ عَنْهُمْ إِلَّا بِذُنُوبِ اِجْتَرَحُوها لأنَّ اللَّهَ لَيسَ بِظلام لِلْعَبِيدَ». (1)

سوگند به خدا ممکن نیست هیچ ملتی از آغوش ناز و نعمت زندگی گرفته شده باشند مگر به واسطه ی گناهانی که مرتکب شده اند زیرا خداوند به بندگانش ستم روا نمیدارد.

،آری گناه و نافرمانی پروردگار علاوه بر کیفر و عقاب اُخروی بر زندگی دنیوی انسان نیز اثر می گذارد و موجب می شود نعمت و موهبت های الهی از انسان سلب شود، و موجبات فقر و هلاکت را برای آدمی به وجود آورد.

کیفر گناه

محمد بن عبدالملک از وزرای زمان عباسی بود. او از زمان معتصم تا پایان حکومت الواثق بالله در پست و منصب قرار داشت، گویند او در تعدی و ستم کم نظیر بود.

یکی از کارهای او را چنین نقل کرده اند که تنوری از آهن

ص: 85


1- نهج البلاغه، خطبه 177

درست کرده بود که دیوارهای داخلی آن دارای میخ های آهنین تیزی بود که آن را برای کیفر و مجازات مجرمین ساخته بود.

به این ترتیب هرکس را میخواست کیفر کند دستور می داد تنور را از چوب زیتون بیفروزند تا کاملاً داغ و سرخ شود، آنگاه مجرمان را در آن تنور مینداخت و آنها از تنگی جا و حرارت تنور و میخ های آهنین به دردناکترین وضعی جان میداند.

ولی شگفت این جاست که بعد از سپری شدن دوران خلافت الواثق بالله، «متوکل به خلافت رسید طولی نکشید که بر اثر پیش آمدی بر محمد بن عبدالملک خشمگین شد و او را از منصب وزارت برکنار کرد و بر تمام هستی او تسلط یافت و به علاوه دستور داد که او را در همان تنور زندانش کنند. محمد بن عبدالملک در همان جایی که مجرمان را مجازات میکرد به مدت چهل روز زندانی بود تا به هلاکت رسید روز آخر کاغذ و دواتی خواسته و این دو بیت شعر را برای متوکل نوشته بود

هي السَّبِيلُ فَمِنْ يَوْمِ إِلَى يَوْمِ *** كَأَنَّهُ ما تَرَيكَ أَلْعَيْنِ فِي نَوْمٍ

لَا تَجْزَ عَنَّ رُوَيْداً إِنَّهَا دُوَلٌ *** دُنيا تُنْقَلُ مِنْ قَومِ إِلى قَوْمِ

دنیا گذرگاهی است که باید روز به روز آن را طی کنی، همانند رؤیایی که در خواب به چشمت میآید این دنیا سرمایه ای است که هر روز به دست دستهای منتقل میشود و میگردد.

قضا فرصت نشد که متوکل نامه را همان روز ببیند فردا که از مضمون نوشته با خبر شد دستور داد تا او را بیرون آورند ولی

ص: 86

مأموران وقتی آمدند دیدند او در تنور با دردناکترین مجازات جان سپرده است. (1)

بیا کز این قفس تنگ خاکدان برویم *** گشوده پر به تماشای گلستان برویم

دل از ملازمت تنگنای تن بگرفت *** خوشا دمی که به خلوت سرای جان برویم

برای پرورش روح ما مکان تنگ است *** بیا به عرضه ی میدان لامکان برویم

خوشا مصاحبت اهل حال و مجلس انس *** که مهربان بنشینیم و مهربان برویم

دو روز عمر تمتع نمی دهد، برخیز *** که همچو خضر پی عمر جاودان برویم

نتیجه معرفت است از وجود ما حیف است *** چنانکه آمده بودیم هم چنان برویم

خوش آن بود که گذاریم در جهان اثری *** به یادگار از آن پیش کز جهان برویم

12. آزمایش الهی با عبادت

اشاره

عبادت به معنای اظهار ،ذلت عالیترین نوع تذلل و کرنش در

ص: 87


1- محدث قمى، تتمة المنتهى، ص 232.

برابر خداوند است و نیرومندترین وسیله ای است که آدمی را به پروردگارش نزدیک میکند و باعث تکامل روح، تزکیه ی نفس و تعالى معنوی او می شود.

در اهمیت عبادت همین بس که آفرینش هستی و بعثت پیامبران ( در عالم تکوین و تشریع برای عبادت بوده است. خداوند در قرآن کریم می فرماید

«وَ ما خَلَقْتُ الجِنَّ وَالإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدونَ». (1)

هدف آفرینش هستی و جن و انس عبادت خداوند است.

همچنین هدف همه ی انبیا و رسالت آنان دعوت مردم به پرستش خداوند بوده است

«وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ ». (2)

ما در هر امتی رسولی فرستادیم که خدای یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید.

هدف از خلقت جهان و بعثت پیامبران، عبادت خدا بوده است. البته روشن است که خدای متعال نیازی به عبادت ما ندارد و سود عبادت به خود پرستندگان باز میگردد

«فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنْكُمْ». (3)

ص: 88


1- ذاریات / 56
2- نحل / 36.
3- زمر / 7

خدا از همه شما البته بی نیاز است.

همچنان که درس خواندن شاگردان به نفع خود آنان است و سودی برای معلم و مربی ندارد.

حال این سؤال پیش می آید که چگونه پروردگار به وسیلهی عبادت بندگانش را می آزماید؟ در واقع عبادت از چندین طریق میتواند باعث آزمایش و هویدا شدن ماهیت انسان باشد:

.1 برای افراد تنبل و تن پرور که همیشه در پی ناز و نعمت خوردن و خوابیدن و خوشی و لذت میباشند عباداتی چون یک ماه روزه گرفتن و گرسنگی کشیدن بخصوص در روزهای بلند و گرمای تابستان بیدار شدن از خواب شیرین صبح در شبهای کوتاه تابستان و ترک رختخواب نرم و گرم در بامدادهای سرد ،زمستان برای خواندن نماز صبح، و... مشکل می باشد. همچنین پرداختن خمس و زکات و انفاق و رفتن به سفر حج و... برای افراد پول پرست و مادی که با سختی و زحمت ثروت و مالی را به دست می آورند ابعادی است که مورد امتحان الهی قرار می گیرند.

.2 آفات ریا و عجب در عبادت عده ای از افراد هستند که بر اثر عدم اخلاص در عبادت گرفتار عُجب بزرگ شمردن (عمل میشوند و این یکی از صفات بسیار خطرناکی است که بیشتر متوجه اهل عبادت و علم می شود؛ لذا این صفت در قرآن کریم و روایات ائمه علیهم السلام مورد مذمت قرار گرفته است و چه بسا بزرگ

ص: 89

شمردن عمل موجب امتحان الهی در بعد عبادت می.گردد

«فَوَيْلٌ لِلْمُصَلَّينَ الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ سَاهُونَ الَّذِينَ هُمْ يُرَاؤُن » (1)

پس وای بر نمازگزاران آنان که از نمازشان غافلند هم آنان که ریا میکنند.

قال رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) : «إِنَّ اللهَ لا يَقْبَلُ عَمَلاً فيهِ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ مِنْ ريا». (2)

همانا خداوند عملی را که در او ذره ای از ریا باشد نمی پذیرد

و عنه (صلی الله علیه وآله وسلم) : «يا مَعانُ، اِحْذَرْ أَنْ يُرى عَلَيْكَ آثارُ المُحسنينَ وَ اَنْتَ تَخْلُوَ مِنْ ذَلِكَ فَتُحْشَرُ مَعَ الْمُرَائِينَ». (3)

رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: ای معاذ برحذر باش از اینکه در ظاهر علایم نیکوکاران در تو مشهود باشد و در باطن فاقد آنها باشی و بر اثر ناموزونی ظاهر و باطن در قیامت با گروه ریاکاران محشور گردی.

عبادت به اخلاص نیت نکوست *** وگرنه چه آید ز بی مغز پوست

به اندازه ی بود باید نمود *** خجالت نبرد آن که ننمود و بود

ص: 90


1- ماعون / 4 - 6
2- بحارالانوار، ج 72، ص 304
3- المستطرف، ج 1، ص 100؛ و نیز نهج الفصاحه، حدیث 92

داستانی از یک عمل خالص و هزاران عمل مخلوط

در دارالسلام از خزاین نراقی نقل شده است یکی از علما شاید امیر محمد صالح خاتون آبادی باشد گفت: یک سال بعد از فوت استاد [م] شبی او را در خواب دیدم گلایه نمودم که قرار بود استاد[م] زودتر از این به خواب من بیایی اینک یک سال از فوت شما گذرد گفت: گرفتاریهایی داشتم که اکنون مقداری برطرف شده است و از آنها نجات یافتم سؤال کردم به شما چه گذشت گفت: مورد خطاب الهی قرار گرفتم ک-ه چ-ه آورده ای؟ عرض کردم عمرم را در تصنیف و تألیف احادیث و اخبار و تفسیر به پایان برده ام.

خطاب رسید صحیح است ولی در اول کتابهایت نام سلاطین را میبردی و خشنود میشدی که مردم کتابهایت را ستایش و مدح میکنند مدح مردم و رضای سلاطین اجر و پاداش تو است برای نوشتن کتابهایت

عرض کردم عمرم را در امامت نماز جمعه به سر بردم. گفتند: بلی همین طور است ولی هر وقت مأمومين زياد بودند خوشحال میشدی و اگر جماعت کم بود گرفته خاطر بودی این عمل هم شایسته ی ما نیست.

خلاصه گفتن حسناتم تمام شد و همه ی آنها را رد کردند. در این موقع خطاب رسید که در پیش ما یک عمل مقبول داری آن عمل این است که روزی یک گلابی در دستت بود، زنی بر تو

ص: 91

گذشت، طفل صغیری پشت سرش بود چشم آن بچه به گلابی افتاد و به مادرش گفت گلابی می.خواهم. تو گلابی را به دست بچه ،دادی، فقط به واسطه ی خشنودی خدا، آن طفل خوشحال شد مرحوم(م) گفت: خداوند به همین یک عمل از من درگذشت. (1)

امام صادق (علیه السلام) فرمود:

«عُجب (خودبینی گیاهی است که دانه ی آن کفر است و زمین آن نفاق و آب آن ظلم و شاخه های آن نادانی و برگ و میوه ی آن لعنت و واقع شدن در جهنم. پس کسی که اختیار کند عُجب را مسلم تخم کفر را کاشته و در زراعت آن نفاق را به دست آورده و این ثمره به او خواهد رسید .». (2)

قال الصادق (علیه السلام) : «مَنْ دَخَلَهُ الْعُجْبُ هَلَكَ ». (3)

هرکس را خودبینی فرا گیرد هلاک میشود.

حضرت صادق (علیه السلام) در حدیث دیگری چنین فرموده:

دو مرد داخل مسجد میشوند یکی عابد و دیگری فاسق و از مسجد خارج میشوند در حالی که فاسق صديق (مؤمن واقعی شده و عابد فاسق و این برای آن

ص: 92


1- منتخب التواريخ، ص 177
2- بحارالانوار، ج 72، ص 320
3- اصول کافی، ج 2، ص 236

است که عابد داخل مسجد میشود در حالی که به عبادتش میبالد و به خودش مینازد و فکرش در این باره می.باشد ولی فاسق در ندامت و پشیمانی از فسقش میباشد و از خدای عزّ و جلّ راجع به گناهان خود آمرزش میخواهد. (1)

خداوند در مذمّت عبادات و ایمان ظاهری در جای دیگری می فرماید:

«وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ اِطْمَاَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةً أَنْقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةَ ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ ». (2)

بعضی از مردم خدا را تنها با زبان میپرستند و ایمان قلبیشان ضعیف است همین که دنیا به آنها رو کند و نفع و خیری به آنان ،رسد حالت اطمینان پیدا میکنند اما اگر مصیبتی به عنوان امتحان به آنها برسد دگرگون میشوند و به کفر رو می آورند و به این ترتیب هم دنیا را از دست دادهاند و هم آخرت را و این خسران و زیان آشکار است.

و حضرت علی (علیه السلام) در این خصوص می فرماید

«وَ لَكِنَّ اللَّه يَخْتَبِرُ عِبَادَهُ بِأَنْوَاعِ الشَّدائِدِ وَ يَتَعَبَّدُهُمْ بِأَنْوَاعِ المَجاهِدِ وَ يَبْتَلِيِهِمْ بِضُروبِ المكارِهِ إِخْرَاجاً

ص: 93


1- اصول کافی، ج 2، ص 236
2- حج / 11.

لِلتَّكَبُّرِ مِن قُلُوبِهِمْ وَ اِسْكاناً لِتَّذَلُّلِ فِي نُفُوسِهِمْ (1)

اما خداوند بندگانش را با انواع شداید میآزماید و با انواع مشکلات دعوت به عبادت میکند و به اقسام گرفتاریها مبتلا مینماید تا تکبر و خودپسندی را از قلبهایشان خارج سازد و خضوع و آرامش را در آنها جایگزین نماید.

حضرت در این عبارت آموزنده ضمن بیان موضوع آزمایش در قالب عبادت به دو مطلب دیگر نیز اشاره میفرماید

.1 عبادت تکبر را که از صفات رذیله ی انسانی است از دل بیرون میکند و به طور قطع تواضع را که یکی از ویژگی های پسندیده ی انسانی است جایگزین آن می.کند

از کبر مدار هیچ در دل هوسی *** کز کبر به جایی نرسیده است کسی

چون زلف بتان شکستگی عادت کن *** تا صید کنی هزار دل در نفسی

.2 عبادت، آرامش و اطمینان «قلب را که به وسیله ی ذکر خدا حاصل میشود در انسان تقویت و شارژ میکند و آنگاه انسان دیگر اسیر هوی و هوسی نمیشود و در پیش آمدها و مصایب زندگی به تزلزل و ضعف دچار نمیگردد

همچنین آن حضرت می فرماید

ص: 94


1- نهج البلاغه دشتی، خطبه ی 192

«وَ لكِنَّ اللَّهُ سُبْحَانَهُ يَبْتَلِى خَلْقَهُ بِبَعْضِ مَا يَجْهَلُونَ أَصْلَهُ تَمييزاً بِالاخْتبار لَهُمْ، وَ نَفْياً للاستِكْبار ». (1)

حضرت علی (علیه السلام) فرموده اما خداوند مخلوقهای خویش را با اموری که از فلسفه و ریشه ی آن آگاهی ندارند می،آزماید تا از هم ممتاز گردند و تکبر را از آنها ،بزداید و آنان را از تکبر و خودپسندی دور سازد.

،آری، کسانی که از نظر عقیده ضعیفاند و نمی توانند فلسفه ی عبادت را درک کنند میگویند نماز و روزه چه سودی دارد؟ رفتن به حج چه فایده؟ خمس و زکات برای چیست؟ اینگونه نیات و افکار بشر است که عبادت را ابزار و وسیله ی بسیار خوبی برای آزمایش انسانهاست قرار میدهد.

«عَن ابن عبدالله فى قول الله عَزَّ وَ َجلَّ: «لَيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً» قالَ لَيسَ يَعني أَكْثَرَ كُمُ عَمَلاً وَ لكِنْ أَصْوَبُكُمْ عَمَلاً وَ إِنَّما الإصابَةُ خَشْيَةُ اللَّهِ وَ النِّيَّةُ الصّادِقَةُ وَ الخَشْيَةُ ثُمَّ قَالَ الْإِبْقَاءُ عَلَى العَمَلِ حَتَّى يَخْلُصَ أَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ وَ العَمَلُ الخَالِصُ الَّذِي لَا تُريد أَنْ يَحْمَدِكَ عَلَيْهِ أَحَدٌ إِلَّا الله عَزَّ وَ جَلَّ» (2)

امام صادق (علیه السلام) راجع به آیه قرآن تا بیازماید شما را که کدام نیکوکردارترید :فرمود مقصود پرکردارتر نیست بلکه مقصود

ص: 95


1- نهج البلاغه دشتی، خطبه 192.
2- اصول ،کافی، ج 3، ص 26؛ و نیز بحار الانوار، ج 67، ص 230

درست کردارتر است و درستی همانا ترس از خدا و نیت صادق و کار نیک ،است پایداری بر عمل ناخالص سخت تر از خود عمل است و عمل خالص آن ،است که نخواهی هیچکس جز خدای عز و جل تو را بر آن بستاید

همچنین آن حضرت می فرماید:

غرض از امتحان آشکار شدن میزان عمل توأم با اخلاص و اخلاص در عمل است نه صرف زیاد عمل کردن باشد گرچه بدون اخلاص صورت گیرد؛ زیرا خلوص است که

به عمل و عبادت و هر کار خیر ارزش میدهد و تنها کار همراه با اخلاص در پیشگاه پروردگار با ارزش میباشد «رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: بالاِخْلاصِ تَتَفَاضَلُ مَراتِبُ المُؤمنينَ» (1)

با اخلاص است که درجات مؤمنان تفاوت میکند

طاعت آن نیست که بر خاک نهی پیشانی *** صدق پیش آر که اخلاص به پیشانی نیست

13. دنیا و جلوه هایش

اشاره

هر چند در مباحث پیشین بعضی از شاخصهای دنیوی را به عنوان آزمون های الهی مورد بحث و بررسی قرار دادیم، ولی به منظور اهمیت موضوع «دنیا» را در بخشی جداگانه بررسی

ص: 96


1- میزان الحکمة، ج 5، ص 474

میکنیم چرا که در قرآن و روایات ائمه علیهم السلام به چنین مواردی بر می خوریم.

دنیا پایگاه و دانشگاهی است که خداوند برای رشد و تعالی انسانها آفریده و به وسیله ی پیغام آورانش راه صحیح استفاده کردن از این پایگاه را به ما آموخته است چرا که دنیا و جلوه هایش جز وسیله و آزمون الهی چیز دیگری نیست. بدینسان آدمی می تواند با عمل به دستورهای شرع به مقصد اصلی خویش که همانا انسان کامل و حیات طیبه ی اُخروی است برسد.

لذا خداوند در کلامش و پیشوایان دینی در گفتارشان پیوسته به مردم گوشزد کرده اند تا از امتحانهای الهی غفلت نورزند.

«الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَوةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً». (1)

خدایی که مرگ و زندگانی را آفرید که شما بندگان را بیازماید تا کدام نیکوکارترید

قال على (علیه السلام) : «أَلَا وَ إِنَّ الدُّنْيا دَارُ ابْتُلِيَ بِهَا فِتْنَةً، فَما أَخَذُوهُ مِنها لَها أُخْرِجُوا مِنْهُ » (2)

دنیا منزلگاهی است..... مردم به وسیلهی دنیا آزمایش میشوند بنابراین هر چیز از دنیا را به خاطر دنیا به دست آورند، از کفشان می رود.

ص: 97


1- ملک / 2
2- نهج البلاغه ،دشتی خطبه 63، ص 112.

به عبارت دیگر دنیا را باید برای توشه آخرت به دست آورد؛ همچنین مواهب و نعمتهای دنیوی را باید برای خودسازی و کمالات انسانی به کار برد، چرا که اگر انسان مال و ثروت، و جاه و مقام دنیا را تنها برای خوشی و لذتهای زودگذر در این جهان بخواهد و در فکر توشه آخرت ،نباشد آنها را از دست خواهد داد و در سرای دیگر برای استفاده نادرست آن مواهب مورد حساب و پرسش قرار میگیرد:

«فَأَحْصاكُمْ عَدَداً وَ وَظَفَ لَكُمْ مَدَداً، فِي قَرَارِ خِبْرَةٍ وَ دَارٍ عِبْرَةٍ أَنْتُمْ مُخْتَبِرُونَ فِيها وَ مُحاسَبُونَ عَلَيْها» (1)

تعداد شما را به خوبی میداند و چند صباحی توقف در این سرای آزمایش و عبرت برایتان مقرر داشته در این دنیا آزمایش میشوید و در برابر اعمالتان محاسبه میگردید

و در جای دیگر علی (علیه السلام) می فرماید:

«أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا الدُّنْيا دَارُ مَجازِ وَ الْآخِرَةُ دَارُ قَرَارٍ... فَفيها اخْتُبِرْتُم وَلِغَيرها خُلِقْتُمْ». (2)

ای مردم دنیا سرای گذر است و آخرت خانه ی قرار و همیشگی در دنیا آزمایش میشوید و برای غیر آن آفریده شده اید

به گفته ی مرحوم :خلیلی

ص: 98


1- نهج البلاغه، خطبه 82
2- نهج البلاغه، فيض الاسلام خطبه 194.

به امتحان حیات آن قدر خجل ماندم *** که مرگ نیز نیامد به امتحان دگر

حضرت علی (علیه السلام) می فرماید:

«وَ عَنهُ : وَ اعْلَمَ أَنَّ الدُّنيا دَارُ بَلِيَّةٍ لَمْ يَفْزَغْ صاحِبُها فيها قَطُّ َساعَةً إِلَّا كانَتْ فَرِغَتُهُ عَلَيْهِ حَسَرَةً يَوْمَ القِيامَةِ » (1)

و بدان که دنیا سرای آزمایش ،است که هرکس ساعتی در آن فراغت یابد و دست از کار بکشد همین ساعت بیکاری موجب حسرت و پشیمانی او در قیامت خواهد شد.

خیمه ی اُنس مزن بر در این کهنه رباط *** که اساسش همه بی موقع و بی بنیاد است

هر زمان مهر فلک بر دگری می تابد *** چه توان کرد که این سفله چنین افتاده است

حقیقت دنیا از دیدگاه رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) و حضرت علی (علیه السلام)

روزی جابر بن عبدالله انصاری بر پیغمبر اکرم صلى الله عليه وسلم وارد شد. حضرت رسول صلى الله عليه وسلم او را افسرده خاطر دیدند.

فرمودند: ای جابر آیا برای نداشتن مال دنیا چنین افسرده ای؟

عرض کرد ،بلی، فرمودند: امروز حقیقت حال دنیا را برای تو میگویم تا دیگر افسرده خاطر نگردی

ص: 99


1- نهج البلاغه، فيض الاسلام نامه 59

عرض کرد بیان فرمایید زیرا می ترسم سرانجام دنیا مرا فریب دهد و از عهده ی امتحان او خوب بیرون نیایم.

حضرت رسول (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: ای جابر! بهترین نعمتهای دنیا هفت چیز است

1. خوردنیهای دنیا، و در میان خوردنی ها بهتر از عسل نیست و آن از دهان زنبور عسل .است

2 آشامیدنی های آن و آب بهترین آشامیدنی ها می باشد و او را خداوند به قدری فراوان قرار داده که فقیر و غنی از آن استفاده نماید و احدی در مضیقه قرار نمی گیرد

3. پوشیدنی های دنیا و حریر بهترین پوشیدنی ها می باشد و آن از لعاب دهن کرم ابریشم است.

.4 امر زناشویی و ازدواج و آن عبارت است از دخول مجرای بول (مرد) در مجرای دیگر ..زن

5 مرکب های دنیا و بهترین آنها اسب است که گاهی صاحبش را در میدان جنگ به دست دشمن میدهد.

6. بوییدنی ها، و بهترین آن مشک است و آن عبارت است از خونی که در نافه ی آهوی ختن منجمد شده، به دست می آید.

7. شنیدنی ها و بهترین آن غناست که موجب از خود بیخود شدن و تغییر در حال است به نحوی که انسان از حال طبیعی خارج میگردد و در زمره ی حیوانات قدم میگذارد و موجب جنایت زیاد می شود و خدا را به غضب می آورد.

ص: 100

پس ای جابر به کدام یک از اینها دل میبندی و موجب افسردگی خاطر تو میشود؟! (1)

اگر دنیا نباشد دردمندیم *** وگر باشد به مهرش پای بندیم

حجابی زین درون آشوبتر نیست *** که رنج خاطر است ار هست و گر نیست

قال على (علیه السلام) : «إِنَّ دُنياكُمْ عِنْدِى لَأَهْوَنُ مِنْ وَرَقَةٍ فِي فَمِ جَرَادَةٍ تَقْضَمُها ». (2)

دنیای شما نزد من بیارزشتر از برگی است که ملخی به دهان گرفته و میجود.

وَ عَنه (علیه السلام) : وَاللَّهِ لَدُنْياكُم هذِهِ أَهْوَنُ فِي عَيني مِنْ عِرَاقِ خنزيرٍ فِي يَدِ مَجْذُومٍ». (3)

على علیه السلام فرمود به خدا سوگند دنیای شما در چشم من پست تر از استخوان خوکی است که در دست شخص جذامی میباشد

و نیز فرمود:

«أنظروا إلَى الدُّنْيا نَظَرَ الزَّاهدين فيها الصادقين عَنْها» (4)

ص: 101


1- مهدی تاج لنگرودی پند دنیا ص 280
2- نهج البلاغه دشتی، خطبه 224
3- همان حکمت 678
4- همان، خطبه 103.

به دنیا با نظر بی رغبتان در آن بنگرید و مانند صادقان از آن روی گردانید.

وَ عَنهُ (علیه السلام) : «حُبُّ الدُّنْيا رَأسُ الفِتَنِ وَأَصْلُ الْمِحَنِ». (1)

و نیز فرمود دنیا پرستی سرآغاز فتنه ها و ریشه ی همه ی محنتها و رنج هاست.

به قول شاعر:

این مزرعه ی خاکی که امروز از آن توست *** حُبَّش به دلت مسکن بهتر ز روان توست

پیش از تو بسی مردم این مزرعه را کشتند *** چند روز موقت هم سرمایه ی نان توست

ایام تو هم بگذشت افسوس نمی دانی *** چون گل به چمن روزی ایام خزان توست

از بعد تو مردانی این مزرعه می کارند *** در کنج لحد تنها آن روز مکان توست

پس وقت غنیمت دان از دست مده فرصت *** خود توشه ی ره بردار کو راحت جان توست

از حکیمی پرسیدند دنیا مال کیست؟ گفت مال کسی که آن را ترک کند آنگاه پرسیدند آخرت مال کیست؟ گفت مال آن کس

ص: 102


1- غرر الحکم، شماره 4870

که آن را طلب کند. (1)

از دنیا اینگونه استفاده کنیم

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) شنید که مردی دنیا را نکوهش میکند او را مورد خطاب قرار داده فرمود:

..إِنَّ الدُّنيا دَارُ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَهَا، وَ دَارُ عَافِيَةٍ لِمَنْ فَهِمَ عَنْهَا، وَ دارُ غِنىً لِمَنْ تَزَوَّدَ مِنْهَا، وَ دَارُ مَوعِظَةٍ لِمَنْ أتَّعَظَ بِها مَسْجِدُ أَحِبّاءِ اللهِ، و مُصَلًّى مَلائِكَةِ الله، وَ مَهْبِطُ وَحي الله وَ مَتْجَرُ أَوْلياءِ اللَّهِ أَكْتَسَبُوا فيها الرَّحْمَةَ وَ رَبِحُوا فيها الْجَنَّةَ (2)

دنیا سرای راستی است برای راستگویان و سرای ایمنی است برای کسی که فهمید و شناخت دنیا را و سرای توانگری است برای کسی که از آن توشه بردارد و سرای پند است برای کسی که از آن پند گیرد. جای عبادت و بندگی دوستان خدا، و جای

نمازگزاردن فرشتگان خدا و جای فرود آمدن وحی خدا و جای تجارت دوستان خدا ،است که در آن رحمت و فضل به دست آوردند و بهشت را سود بردند.

در حقیقت مضمون جمله های اعجاب انگیز آن حضرت این حقیقت است که دنیا همچون مکتبی است که اگر انسان از آن

ص: 103


1- مهدی تاج ،لنگرودی پند ،دنیا ص 84
2- نهج البلاغه دشتی، حکمت 131.

خوب درس بگیرد نه تنها مورد مذمت نیست بلکه ممدوح هم میباشد و میتواند زمینه همه ی کمالات انسانی را با درست استفاده کردن از آن فراهم کند

یکی از یاران معروف امام صادق (علیه السلام) در حدیث دیگری نقل می کند که در حضور آن حضرت بودیم که مردی (از روی تأسف تأثر) عرض کرد به خدا سوگند ما طالب دنیا هستیم و دوست داریم دنیا نصیب ما شود امام فرمود: تو این دنیا را برای چه می خواهی؟ عرض کرد میخواهم به وسیله ی آن زندگی خود و خانواده ام را (آبرومندانه تأمین کنم و با آن صله ی رحم ب-ه ج-ا آورم و برای خدا صدقه بدهم و حج و عمره انجام دهم. امام فرمود این طلب دنیا نیست این طلب آخرت است. (1)

نتیجه اینکه هرگاه مواهب مادی دنیا ابزاری برای وصول به آخرت و کمک به نیازمندان و حمایت از ضعیفان و ترویج تحکیم پایه های حق و عدالت باشد چیزی بهتر از آن نیست و اگر در مسیر گناه و حرص و جمع مال بدون ملاحظه ی حلال و حرام مصرف گردد چیزی بدتر از آن نیست. آری، اینگونه دنیاپرستان مجموعه ای از صفات زشت و رذیله را در درون خود گردآوری میکنند و بدینسان زمینه ی امتحان الهی برای آنها فراهم می شود. محمد بن اسماعيل بن بزیع یکی از یاران معروف امام رضا (علیه السلام)،

ص: 104


1- وسائل الشيعة، ج 12، ص 19.

میگوید: از آن حضرت شنیدم که فرمود:

«لا يَجْتَمِعُ الْمَالُ إِلَّا بِخِصَالٍ خَمْسٍ بِبُخْلٍ شَدِيدٍ وَ أَمَلٍ طويلٍ وَ حِرص غالبِ وَ قَطيعَةَ الرَّحِمِ وَ ايثارِ الدُّنيا عَلَى الْآخِرَةِ». (1)

اموال دنیا در یک جا جمع نمیشود مگربه کمک پنج چیز -1- بخل شدید -2 آرزوهای دور و دراز - حرص غالب و زیاد 4 قطع صله ی رحم - مقدم دانستن دنیا بر آخرت

بهلول هارون را پند میدهد

هارون الرشید از راهی میگذشت که ناگاه به منظره ی عجیبی برخورد کرد بهلول سوار بر اسب چوبی شده بود و با بچه ها می دوید و بازی میکرد.

بهلول مردی حکیم و دانشمند بود به طوری که مکتب ها و مجالس علمی آن زمان از وجودش استفاده می کردند. ولی چه شده که یک مرتبه پشت پا به تمام دنیا زده و با بچه ها بازی میکند و دیوانه وار در کوچه ها می دود ولی هارون میدانست او مردی عارف و دانشمند است و باید از وجودش استفاده شود، لذا قدری به بهلول نزدیک شد و به او سلام کرد و از وی موعظه و پندی خواست. بهلول با یک دست اشاره به قصرها و کاخ ها و خانه های رفیع و بلند بغداد کرد و با دست دیگر اشاره به گورستان نمود و

ص: 105


1- وسائل الشيعه، ج 12، ص 19، حدیث 4.

گفت :

«هذه قُصُورُهُمْ و هذِهِ قُبُورُهُمْ».

قصرهای گذشتگان را میبینی قبرهای آنها را هم ببین و این خود پند عجیبی ،است زیرا مردمی در قصرهای عالی با ناز و نعمت و عیش و عشرت و طرب زندگی می کردند ولی اکنون همان مردم در خاک تیره و تار خوابیده اند و با مور و مار مجاورند. هارون که از این سخنان موعظه آمیز لذتی فراوان برده بود باز از وی تقاضای موعظه کرد.

بهلول :گفت ای هارون خدای تعالی هرکه را جمال و مال داده باشد و او با آن جمال عفت بورزد و خود را از حوادث ضد اخلاقی و پرتگاههای خطرناک معصیت حفظ کند و با مال خود نیازمندان را نوازش کند و دست آنان را بگیرد، و از فقر و قرض و پریشانی نجات دهد در حقیقت در آزمون الهی پیروز گشته است و خداوند متعال نام او را در طومار ابرار و نیکوکاران ثبت و ضبط مینماید و او را از مقربین قرار خواهد داد. (1)

صدها هزار چون تو ستمگر به روزگار *** بوده ولی نشانه ز تاج و کلاه نیست

بستر ز خاک و بالش آنها ز خشت خام *** جز مار و مور در بر آنها سپاه نیست

ص: 106


1- مهدی تاج ،لنگرودی پند دنیا ص 94

امتحان حضرت داوود (علیه السلام) با جلوه های دنیا

یکی از پیامبران بزرگواری که در قرآن به عظمت از او یاد شده و صفات پسندیده اش را بیان میدارد و صبر و استقامتش را در مقابل امتحانهای دنیوی می ستاید حضرت داوود (علیه السلام) است. خداوند متعال در قرآن کریم از صفات والای آن حضرت همچون ،علم ،قدرت مدیریت و ... یاد کرده است

«وَ اذْكُرْ عَبْدَنا دَاوُدَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ...». (1)

و به خاطر بیاور بندهی ما داوود صاحب قدرت و توبه کار را

ما کوه ها را مسخر او ساختیم که هر شامگاه و صبحگاه با او تسبیح می گفتند.

پرندگان را نیز دست جمعی مسخر او کردیم تا همراه او تسبیح خدا (گویند و همه اینها بازگشت کننده به سوی او بودند.

و حکومت او را استحکام ،بخشیدیم هم دانش به او دادیم و هم داوری عادلانه.

عده ای از مفسران از چند آیه فوق ده موهبت بزرگ الهی را برای حضرت داوود استخراج کرده اند که هم مقام والای آن پیامبر را آشکار می سازد و هم ویژگی های یک انسان کامل را.

این ده موهبت الهی عبارتند از:

1. به پیامبر اسلام صلى الله عليه وسلم با آن عظمت مقام دستور می دهد که در

ص: 107


1- ص / 17-20

صبر و شکیبایی به داوود اقتدا کند و از تاریخ و سرگذشت او کمک گیرد (اصبر على ما يَقُولُونَ وَ اذْكُرُ).

.2 او را به مقام عبودیت و بندگی توصیف میکند و در حقیقت نخستین ویژگی او را همین مقام عبودیتش می شمرد (عَبْدَنا داوُدَ).

3. او دارای قوت و قدرت بر اطاعت پروردگار و پرهیز از گناه و تدبیر امور مملکت بود (ذَاالأَيْدِ).

.4 او را به «اوّاب بودن که مفهومش بازگشت مکرر و رجوع پی درپی به ساحت قدس خداوند است توصیف میکند (إِنَّهُ اوّاب).

5. تسخیر کوه ها را با او در تسبیح صبحگاهان و شامگاهان، از افتخاراتش می شمرد (إِنَّا سَخَّرْنا الجبالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِيِّ والإشراق).

.6 هم آوازی پرندگان را با او در نیایش و تسبیح خدا یکی از مواهب خدادادی او می شمرد (والطَّيْرَ مَحْشُورَةً).

7. نه تنها در آغاز با او هم صدا بودند بلکه هر بار که او به تسبیح خدا باز میگشت با او هم آواز میشدند كُلُّ لَهُ آوَابٌ.

8. خداوند ملک و حکومتی به او داد که پایه های آن را محکم ساخته بود و امکانات مادی و معنوی برای نیل به این مقصود را در اختیارش گذارده بود وَ شَدَدنا مُلْكَهُ).

9 سرمایه ی خدادادی دیگرش علم و دانش فوق العاده ی او

ص: 108

بود، همان علم و دانشی که هرجا باشد منبع خیر کثیر و سرچشمه ی هر نیکی و برکت است و آتَيْناهُ الحِكْمَةَ).

10. منطقی نیرومند و گفتاری مؤثر و نافذ و قدرت بر داوری قاطع و عادلانه به او ارزانی شده بود (وَ فَصْلَ الخِطاب). (1)

و به راستی که حضرت داوود از همه ی این موهبتهای الهی به خوبی استفاده کرده از آزمونهای الهی سربلند بیرون آمد تا خداوند این گونه از او یاد کند اما بزرگترین آزمون حضرت داوود در خصوص قضاوت بود که خود هشداری عظیم برای قاضی های محترم میباشد که تا شایستگی کامل این مقام را پیدا نکرده اند از قبول این پست مهم به طور جدی اجتناب کنند! نقل می کنند که مرحوم شیخ ،انصاری زمانی به عنوان موعظه شاگردانش فرموده است نسبت به سه کار به شما تذکر میدهم که تذکر اوّل شاهد بحث ما میباشد کاری که چه قصد قربت داشتید، چه نداشتید انجام ندهید آن قضاوت است، زیرا بسیار کار مشکلی است تا میتوانید از آن اجتناب کنید (البته در

صورتی که بر انسان واجد شرایط واجب کفایی نشده باشد.

کیفیت آزمایش (قضاوت) حضرت داوود (علیه السلام)

حضرت داوود (علیه السلام) در محراب بود که ناگهان مشاهده کرد دو نفر بدون اطلاع قبلی نزد وی آمدند با این که نگهبانهایی در

ص: 109


1- تفسیر ،نمونه، ج 19، ص 241

اطراف وی بودند. او نخست وحشت کرد اما آنها گفتند نترس ما دو نفریم که برای قضاوت و داوری نزد تو آمده ایم، اینک بین ما حکم کن.

این برادر من است که نود و نه میش دارد و من یک میش دارم به من میگوید آن میش گوسفند (ماده) خودت را به من واگذار کن حضرت داوود حق را به شاکی داد و این تقاضا را ظلم و تعدی خواند؛ در این هنگام ناگهان متوجه شد که در قضاوت شتاب کرده و پیش از آن که از مدعی دلیل بخواهد و از مدعی علیه هم سؤالاتی بکند، حکم نموده است به همین دلیل در پیشگاه خداوند به سجده افتاد و از عجله و شتاب خود استغفار کرد

«وَ ظَنَّ دَاوُدُ اَنَّما فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ رَاكِعاً وَ آنابَ». (1)

پس از این قضاوت داوود بی تأمل دانست که ما او را سخت امتحان کرده ایم در آن حال از خدا آمرزش خواست و به رکوع رفت و بازگشت.

البته هر چند حضرت داوود درست داوری نمود و صحیح قضاوت کرد اما در شیوه ی قضاوت باید مجال صحبت به مدعی علیه هم میداد، داد، لذا داوود (علیه السلام) گمان ،نمود چنان که باید نتوانسته از عهده ی امتحان الهی بیرون ،آید به همین دلیل برای ترک اولی

ص: 110


1- ص / 24.

استغفار کرد خداوند هم او را مشمول عفو و بخشش قرار داد

«فَغَفَرنَا لَهُ ذَلِكَ وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفَىٰ وَ حُسْنَ مَابٍ يا دَاوُدُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بالْحَقِّ » (1)

ما این عمل را بر او ،بخشیدیم و او نزد ما دارای مقام والا و آیندهی نیک است ای داوود ما تو را خلیفه و نماینده ی خود در زمین قرار دادیم در میان مردم به حق داوری کن

و نکته ای که در پایان این مبحث باید به آن اشاره شود این است که حضرت داوود اطلاعات و مهارت فراوانی در امر قضاوت داشت و خداوند میخواست او را آزمایش کند، لذا در شرایطی غیر عادی وارد شدن آن دو فرشته به صورت انسان از طریق غیر معمول از بالای (محراب موقعیتی را برای او پیش آورد و او را دچار دستپاچگی و عجله کرد؛ لذا خداوند برای دلجویی او آیه ی فوق را نازل کرد

14. آزمایش الهی با استعداد

اختلاف در استعدادها جزو حکمتهایی است که خداوند در آفرینش انسانها قرار داده است هر چند این ویژگی در بدو نظر نوعی تبعیض به نظر میرسد؛ ولی با اندک تأمل و دقت انسان به این نتیجه میرسد که این تفاوت استعداد نعمت و موهبت

ص: 111


1- ص / 25 و 26

خداوندی است زیرا چنانچه تمام افراد بشر دارای استعداد مساوی و سلیقه ی یکسان بودند بیشتر مردم یک رشته انتخاب می نمودند و کسی به سراغ رشته های دیگر نمی رفت و در نتیجه جامعه در بسیاری از حرفه ها و رشته ها به افراد متخصص و آشنا

به آن کار محتاج و نیازمند میشد زیرا بیشتر مردم به سراغ کاری می روند که بی دردسر و پُر درآمد یا طبق سلیقه شان باشد. علاوه بر آن خداوند متعال میفرماید این تفاوت استعدادها یک آزمایش است که چه کسی از استعدادش در مسیر درست و حلال استفاده میکند و چه کسی از آن در راه نامشروع و حرام بهره برداری می نماید:

«وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَكُم خَلائِفَ الْأَرْضِ وَ رَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَبْلُوَكُمْ في ما أتيكُمْ». (1)

و او کسی است که شما را جانشینانو) نمایندگان (خود در زمین قرار داد و بعضی را بر بعضی دیگر درجات و برتری داد تا شما به -ه آنچه در اختیارتان قرار داده بیازماید.

این آیه، نخست اهمیت و ارزش مقام انسان را که جانشین خدا در زمین است بیان میدارد تا انسان به ارزش خود پی برد و مقام و منزلتش را درک کند و اسیر جلوه های آن نگردد و آنگاه به تفاوت و اختلاف استعدادها اشاره می نماید و این را یک آزمایش

ص: 112


1- انعام / 165.

الهی می شمارد که بعضی از امکانات را در اختیارتان قرار داده است تا شما را بیازماید که چه راهی را بر می گزینید و چه عملی را انجام میدهید؟ چه کسی نیرویش را در راه سعادت خویش و رشد جامعه و خدمت به مردم به کار می گیرد و چه کسی از استعدادش برای به بند کشیدن دیگران و ستم بر زیردستان استفاده مینماید در روایتی از معصوم (علیه السلام) آمده است

«لا يَزالُ النَّاسِ بِخَير ما تفاوتُوا و إِذَا اسْتَدُو، هَلَكُوا».

مردم به نتیجه و فایده ی استعدادها پی نبرده اند و اگر همه یکسان بودند هلاک میشدند

15. آزمایش الهی با ثروت و فرزندان

اشاره

یکی دیگر از ابزارهای آزمون ،الهی مال و اولاد است این حقیقت را خداوند در قرآن اینگونه بیان میکند

«وَاعْلَمُوا أَنَّمَا اَمْوَالُكُمْ وَ اَوْلادُكُم فِتْنَةٌ وَ أَنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ». (1)

بدانید اموال و اولاد شما وسیله ی آزمایش است و پاداش عظیم برای) آنها که از عهده ی امتحان (برآیند نزد خداست

ص: 113


1- انفال / 28.

و در آیه ی دیگر چنین آمده

«إِنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَ اَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ». (1)

اموال و فرزندانتان وسیله ی آزمایش شما هستند و اجر عظیم نزد خدا است.

فتنه در قرآن مجید در موارد متعددی به کار رفته است؛ گاهی به معنای آزمایش و امتحان و گاهی به معنای بلا و مصیبت و عذاب آمده است این کلمه در اصل به معنای داخل کردن طلا در کوره است تا خوبی و بدی آن آشکار گردد ( در دو آیه ی مذکور به معنای امتحان است و در واقع خداوند به منظور تربیت انسان دایماً او را در کوره های داغ امتحان قرار میدهد و با امور مختلفی او را می آزماید؛ در حقیقت این دو اموال) و (فرزندان از مهمترین وسایل امتحان الهی هستند چرا که جاذبه ی مال و ثروت از یک سو و عشق و علاقه به فرزندان از سوی دیگر چنان کشش نیرومندی در انسان ایجاد میکند که در مواردی که رضای خدا با رضای آنها هم خوانی ندارد انسان سخت در فشار قرار می گیرد. تعبير «إِنَّما» (در آیه ی (دوم) به طور معمول برای حصر آورده میشود و نشان دهنده ی این است که این دو موضوع بیش از هر چیز دیگر وسیله ی امتحان است و به همین دلیل در روایتی از امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) آمده است

ص: 114


1- تغابن / 15.

«لا يَقُولَنَّ اَحَدَكُم «اللَّهُمَّ إِني أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْفِتْنَةِ» لأَنَّهُ لَيْسَ أَحَدٌ إِلَّا وَ هُوَ مُشْتَمِلُ عَلى فِتْنَةٍ وَ لكِنْ مَنْ اسْتَعَاذَ فَلْيَسْتَعِذْ مِنْ مُّضِلَّاتِ الفِتَنِ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ يَقُولُ أَنَّمَا اَمْوَالُكُمْ وَأَوْلَادُكُمْ فِتْنَةُ» (1). (2)

هیچکس از شما نگوید خداوندا من به تو پناه میبرم از امتحان و ،آزمایش چرا که هرکس دارای وسیلهی آزمایشی است و حداقل مال و فرزندی دارد و اصولاً طبیعت زندگی دنیا طبیعت آزمایش و بوته ی امتحان (است ولکن کسی که میخواهد به خدا پناه برد از امتحانهای گمراه کننده پناه برد چرا که خداوند می فرماید: بدانید اموال و اولاد شما وسیله ی آزمون است و معنی این سخن آن است که خداوند مردم را با اموال و اولادشان آزمایش میکند تا آن کس که از روزیاش خشمگین است از آن کس که سپاسگزار و راضی است شناخته شود هر چند خداوند سبحان نسبت به مردم از خودشان آگاه تر است ولی این به خاطر آن است که افعالی که با آن استحقاق ثواب و عقاب پیدا میکنند ظاهر گردد.

حضرت علی (علیه السلام) در این فراز از سخنانشان به چند مطلب بسیار مفید اشاره فرمودند

1. رهایی از آزمونهای الهی را آرزو نکنید چرا که این امری اجتناب ناپذیر است و خواه ناخواه انسان مورد آزمایش قرار

ص: 115


1- انفال / 28
2- نهج البلاغه فيض الاسلام حکمت 90

می گیرد شما باید در پیروزی از آزمون الهی از او استعانت بجویید

.2 توجه داشته باشید خداوند شما را به وسیله ی دو امر مهم «مال» و «اولاد»، که محبت و عشق آنها در دل انسان ریشه دار ،است مورد آزمایش قرار میدهد تا افراد سپاسگزار و راضی به رضای او ناسپاس شناخته شوند که آیا از نعمت ثروت و مال در جهت صحیح بهره برداری مینمایند و در راه خیر مصروف میدارند یا برخلاف رضای خدا خرج میکنند.

3. این که خداوند بندگانش را آزمایش مینماید نه به جهت عدم آگاهی و نوع کیفر و پاداش آنها، بلکه او به بندگان از خودشان آگاه تر است.

همچنین به جهت ظهور اعمال و کردار خوب و بد کسانی که مستحق پاداش و عقاب ،گردند مورد آزمون قرار میگیرند و به قول شهید بلخی

فیضش اگرچه عام ولیکن به قرب دوست *** کس را مکان نداد اگر مبتلا نکرد

آزمون حضرت سلیمان با فرزند و مال و حکومت

«وَ لَقَدْ فَتَنَّا سُلَيْمانَ وَ القَيْنا عَلى كُرسِيِّهِ جَسَداً ثُمَّ

ص: 116

آنابَ». (1)

ما سلیمان را آزمودیم و بر کرسی او جسدی افکندیم سپس او به درگاه خداوند انابه کرد.

حضرت سلیمان (علیه السلام) آرزو داشت فرزندان برومند و شجاعی نصیبش شود که در اداره کشور و بخصوص جهاد با دشمن به او کمک کنند. او همسران متعددی داشت؛ با خود گفت: من آنها همبستر میشوم تا فرزندان متعددی نصیبم گردد و به اهداف خویش دست یابم ولی چون در این امر غفلت کرد و ان شاء الله همان جمله ای که بیانگر اتکای انسان به خدا در همه حال است، نگفت هیچ فرزندی از همسرانش تولد نیافت، جز فرزندی ناقص الخلقه، همچون جسدی بی روح که آن را آوردند و بر تخت او افکندند.

حضرت سلیمان (علیه السلام) سخت در فکر فرو رفت و ناراحت شد که چرا لحظه ای از خدا غفلت کرده و بر نیروی خودش تکیه کرده ،است لذا از این) ترک (اولی توبه کرد و به درگاه خدا بازگشت پس از آن حضرت سلیمان از خداوند حکومت و داراییهای آن را تقاضا میکند و خداوند به او عطا میکند که البته این خود آزمون دیگری برای وی محسوب میگردد.

«قالَ رَبِّ أَغْفِرلِي وَهَبْ لِي مُلْكَاً لَا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعدِى

ص: 117


1- ص / 34.

إِنَّكَ أَنْتَ الوَهّابُ». (1)

گفت پروردگارا مرا ببخش و حکومتی به من عطا کن که بعد از من سزاوار هیچکس ،نباشد که تو بسیار بخشنده ای

لذا خداوند دعای او را مستجاب کرد و تقاضای او را پذیرفت و حکومتی با امتیازهای ویژه و مواهبی بزرگ در اختیار او گذارد که آنها را می توان در پنج موضوع خلاصه کرد:

موهبتهای الهی به حضرت سلیمان (علیه السلام)

1. تسخیر باد

کشور پهناوری که تحت زعامت حضرت سلیمان (علیه السلام) بود نیاز به وسایل ارتباط جمعی سریعی داشت در حالی که هنوز پیشرفتهای علمی به مرحله ای نرسیده بود که مانند امروز بتوان به وسیله ی ماهواره و اینترنت و سایر وسایل ارتباطی با تمام نقاط دنیا ارتباط برقرار کرد مسلماً چنین حکومت وسیع و گسترده ای باید از وسایل ارتباطی سریعی برخوردار باشد تا رییس حکومت بتواند در مواقع لزوم به سرعت به تمام مناطق کشور سرکشی کند و خداوند این امتیاز را به حضرت سلیمان عنایت کرد

«فَسَخَّرنا لَهُ الرِّيحَ تَجْرِي بِأَمْرِهِ رُخاءً حَيْثُ أَصَابَ». (2)

ما باد را مسخر او ساختیم تا مطابق فرمانش به نرمی حرکت کند و

ص: 118


1- ص / 35.
2- ص / 36

به هرجا او میخواهد برود

«وَ لِسُلَيْمانَ الرِّيحَ غُدُوُّها شَهْرٌ وَ رَوَاحُها شَهرًا» (1)

ما باد را مسخر سلیمان قرار دادیم که صبحگاهان مسیر بر یک ماه را می پیمود و عصرگاهان مسیر یک ماه

حال اینکه چگونه باد به فرمان وی بود، و سلیمان و یارانش به هنگام حرکت به وسیله ی باد بر چه چیزی سوار می شدند و چه عواملی آنها را از سقوط و کم و زیاد شدن فشار هوا و مشکلات یگر حفظ می کرد و خلاصه این چه وسیله مرموز و اسرار آمیزی بود که در آن زمان در اختیار سلیمان قرار داشت... اینها مسایلی است که جزییات آن بر ما روشن نیست. ما همین قدر میدانیم که این اعجاز و موهبتی بوده از جانب خداوند که در اختیار حضرت سلیمان قرار گرفته است

2. تسخیر موجودات سرکش

موهبت دیگری که خداوند به حضرت سلیمان (علیه السلام) عطا فرمود تسخیر موجودات سرکش و قرار دادن آنها در اختیار او برای انجام کارهای مثبت بود چنان که در آیه ی بعدی می فرماید:

«وَ الشَّياطينَ كُلَّ بَنّاءٍ وَ غَوّاص ». (2)

و شیاطین را مسخر او ساختیم و بنّا و غوّاص از آنها را سر به

ص: 119


1- سبأ / 12.
2- ص / 37

فرمان او نهادیم

تا گروهی از شیاطین هر بنایی که حضرت سلمان می خواهد در خشکی برای او بسازند و گروهی در دریا به غواصی مشغول باشند و به این ترتیب خداوند نیروی آماده ای را برای کارهای مثبت در اختیار او گذاشت و شیاطین که تمرد و سرکشی جزو طبیعت شان است آن چنان مسخر شدند که در مسیر مسیر سازندگی استخراج منابع گرانبها قرار گرفتند

3. مهار کردن نیروهای مخرب

موهبت دیگری که خداوند به حضرت سلیمان (علیه السلام) عطا کرد مهار کردن گروهی از نیروهای مخرب بود زیرا به هر حال در میان شیاطین افرادی بودند که به عنوان یک نیروی مفید و سازنده مورد توجه نبودند و چاره ای جز این نبود که آنها در بند باشند و جامعه از شر مزاحمت آنها در امان بماند، چنان که خداوند در آیه ی بعدی می فرماید:

«وَ آخَرِينَ فِي مُقَرَّنِينَ الْأَصْفَادِ». (1)

و گروه دیگری از شیاطین را در غل و زنجیر تحت سلطه ی (او قرار دادیم.

ص: 120


1- ص / 38
4. موهبت دیگری به حضرت سلیمان (علیه السلام)

اختیارهای فراوانی بود که دست را در عطا و منع باز میگذارد؛ چنانکه خداوند در آیه ی بعد می فرماید:

«هذا عَطَاؤُنَا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسَابٍ». (1)

و) به او گفتیم این عطای ماست به هرکس میخواهی و صلاح میبینی ببخش و از هرکس میخواهی امساک کن و حسابی بر تو نیست.

تعبیر بِغَيْرِ حِساب یا اشاره به این است که خداوند به واسطه ی مقام عدالت حضرت سلیمان در زمینه ی اختیارهای که به او داده بود مورد محاسبه و بازخواست قرار نمیگیرد و یا به این معنی است که عطای الهی برای آن حضرت آن قدر زیاد است که هر چه ببخشد به حساب نمی آید.

5. آخرین موهبت خداوند برای حضرت سلیمان (علیه السلام)

آخرین موهبت مقامهای معنوی حضرت سلیمان بود که خدا به واسطه ی شایستگی هایش و پیروزی در آزمونهای الهی به او مرحمت کرده بود؛ چنان که خداوند در این خصوص می فرماید

«وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنَا لَزُلْفَىٰ وَحُسْنَ مَأْبٍ». (2)

و باری او حضرت سلیمان نزد ما مقامی ارجمند و سرانجام نیک دارد.

ص: 121


1- ص / 39.
2- ص / 40

در حقیقت حضرت سلیمان با مال فرزند، قدرت مقام و.... مورد آزمون الهی قرار گرفت و هیچ کدام از جلوه های دنیا نتوانست روح آن حضرت را تسخیر کند، و او را نسبت به خالق و پروردگارش غافل نماید و روح زهد و عبادت و بندگی واقعی را از او بگیرد، چرا که او به خوبی میدانست که انسان به هر درجه ای از قدرت برسد باز از خود چیزی ندارد و هرچه هست از ناحیهی خداست و او تنها مسؤولیت سنگینی برای حفظ امانت دارد.

پیش صاحب نظران ملک سلیمان باد است *** بلکه آن است سلیمان که ز ملک آزاد است

آن که گویند که بر آب نهاده است جهان *** مشنو ای خواجه که بنیاد جهان برباد است

16. آزمایش الهی با حسد

اشاره

هر چند خداوند انسانها را با صفات درونی هم مورد آزمون قرار می دهد ولی بعضی از صفات از ویژگی خاصی برخوردارند، که بیشتر شخصیت درونی انسانها را آشکار می سازند، مانند «حسد» که یکی از آفات بزرگ ایمان آدمی محسوب می شود. اگر این صفت رذیله را به وسیله ی عقل و ایمان مهار نکنیم آثار زیان باری را از نظر فردی و اجتماعی ب-ه ب-ار خواهد آورد. در حقیقت کمتر صفتی از صفات رذیله وجود دارد

ص: 122

که این همه پیامدهای سوء داشته باشد بخصوص برای پیامبران الهی، که از جانب دشمنان و جاهلان محسود واقع میشدند!

خداوند متعال این صفت رذیله را در خلال داستان حضرت یوسف (علیه السلام) نقل میکند که در واقع این بیماری روحی بسیاری از مشکلات را برای حضرت یوسف به وجود آورد.

هر چند در آیاتی که پیرامون زندگی حضرت یوسف (علیه السلام) است واژه ی حسد به عنوان آزمایش به کار نرفته ولی از مضامین آیات می توان دریافت که آن حضرت با ابزارهای مختلف امتحان شد. در این جا به فرازهایی از سوره ی یوسف که به احسن القصص معروف گشته است اشاره ای خواهیم کرد.

حضرت یوسف (علیه السلام) که آثار نبوغ و شایستگی در وجود او شد آشکار بود نزد حضرت یعقوب جایگاه خاصی پیدا کرده بود و حضرت یعقوب احترام زیادی به او میگذاشت. همین امر موجب شد که برادران نسبت به حضرت یوسف (علیه السلام) رشک و رفته رفته حسدشان افزون گردد و فکر از بین بردن یوسف (علیه السلام) در ذهنشان خطور کند

سرانجام این نقشه عملی شد و یوسف را در قعر چاه انداختند که در واقع آزمونی برای برادران یوسف (علیه السلام) بود.

آری، امواج خروشان و خطرناک حسد آنقدر قوی و هولناک است که برادران را دعوت به کشتن برادر میکند و سبب انجام گناهان دیگری از جمله گفتن دروغ های پی در پی برای کتمان

ص: 123

جنایت خود و نسبت دادن پدر به ضلالت و گمراهی و اهانت آشکار به مقام والای این پیامبر بزرگ می شود

به هر حال هرچند این صفت رذیله از دیدگاه قرآن و روایات اهل بیت علیهم السلام مذمت شده است ولی منافاتی هم با آزمونهای الهی ندارد؛ لذا می بینیم که در قرآن و روایات ائمه علیهم السلام بارها خطر این بیماری مهلک به انسانها گوشزد شده است

«أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتيهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ». (1)

آیا نسبت به مردم که خدا از روی لطف به آنان محبت کرده حسادت می ورزند؟

در این آیه خداوند با استفهام این صفت مذموم را مذمت میکند و از انسانها میخواهد نسبت به نعمتهایی که پروردگار به دیگران داده رشک و حسد نورزند.

قال على (علیه السلام) : ... وَ لا تُحاسِدُوا فَإِنَّ الحَسَدَ يَأْكُلُ الايمان كما تَأكُلُ النّارُ الحَطَبَ ... (2)

امام علی (علیه السلام) فرمود حسادت نورزید زیرا حسد ایمان را میخورد همان طوری که آتش هیزم را میخورد و نابود میگرداند. وَ عَنْهُ (علیه السلام) : «صِحَّةُ الْجَسَدِ مِنْ قِلَّةِ الحَسَدِ». (3)

ص: 124


1- نساء / 54.
2- ارشاد القلوب ص 130
3- نهج البلاغه دشتی، حکمت 256 ص 682.

و نیز حضرت فرمود سلامتی بدن از کم حسادت ورزیدن است.

در هرحال حسد سرچشمه ی بسیاری از مفاسد فردی و اجتماعی است و به جرأت میتوان گفت انگیزه ی بسیاری از جنایاتی است که در دنیا صورت میگیرد چنانچه عوامل و علل اصلی قتلها، دزدیها تجاوزها و مانند آنها را بررسی کنیم خواهیم دید قسمت قابل توجهی از آنها از حسد مایه میگیرد و شاید به خاطر همین دلیل است که آن را به شراره ای از آتش تشبیه کرده اند که می تواند فرد حسود و یا جامعه ای را که او در آن زندگی میکند به آتش بکشد و در روایات میخوانیم:

قال على (علیه السلام) : «ثَمَرَةُ الْحَسَدِ شَقاءُ الدُّنيا وَالْآخِرَة». (1)

میوه ی درخت حسد شقاوت دنیا و آخرت است.

وَ عَنهُ (علیه السلام) : «رَأسُ الرَّدْائِلِ الْحَسَدُ ». (2)

سرچشمه صفات رذیله حسد است.

در حدیث دیگری امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:

«هنگامی که موسی بن عمران (علیه السلام) با خدا مناجات میکرد چشمش به مردی افتاد که در سایه عرش الهى قرار داشت عرض :کرد خداوندا این کیست که عرش تو بر

سر او سایه افکنده است؟ فرمود

ص: 125


1- غرر الحكم، ج 1، ص 91
2- همانجا.

يا موسى هذا مِمَّنْ لَمْ يَحْسُدُ النّاسَ عَلى ما آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ اى موسیٰ این از کسانی است که نسبت به مردم در برابر آنچه خداوند از فضلش به آنها ارزانی داشته حسد نورزیده». (1)

این بحث را با حدیث دیگری از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) به پایان می بریم هرچند احادیث و روایات در این زمینه بسیار است

«إِنَّهُ سَيُصِيبُ أُمَّتِي دَاءُ الْأُمَم! قالُوا: وَ مَاذَا دَاءُ الأُمَم؟ قالَ: اَلْاَشَرُ وَالْبَطَرُ وَ التَّكاثُرُ وَالتَّنافُسُ فِي الدُّنيا، وَ التَّباعُدُ وَ التَّحَاسُدُ حَتى يَكُونَ الْبَغْيُّ، ثُمَّ يَكُونُ الْهَرْجُ » (2)

به زودی بیماری بزرگ امتها امت مرا فرا میگیرد عرض کردند بیماری بزرگ امتها چیست؟ فرمود هوسرانی و عیاشی و فزون طلبی و مسابقه در دنیاپرستی و اختلاف و نفاق و حسد نسبت به یکدیگر و سپس ظلم و ستم و سرانجام به هرج و مرج مبتلا میشوند

نشانه های حسد

هر چند این مباحث مربوط به کتابهای اخلاقی است ولی از باب شناخت این صفت رذیله که به عنوان ابزار امتحان الهی به کار گرفته میشود شایسته است برای دوری از آن مراحل اولیه ی آن

ص: 126


1- بحارالانوار، ج 70، ص 275
2- المحجة البيضاء، ج 5، ص 326

شناخته شود و پیش از آن که در وجود انسان ریشه بدواند و مستحکم گردد، به پیشگیری و درمان آن اقدام کنیم.

نشانه هایی که برای حسد ذکر شده است عبارتند از:

1. حسود، هنگامی که میشنود نعمتی به دیگری رسیده است، غمگین و ناراحت میشود هرچند عکس العملی از خود بروز ندهد.

2. گاه از این مرحله هم فراتر می رود و زبان به غیبت و عیبجویی می گشاید.

3. گاه فراتر از این به دشمنی و عداوت و کارشکنی بر می خیزد

4. گاه تنها به بی اعتنایی و بی مهری و قطع رابطه با شخصی که مورد حسد او قرار گرفته قناعت می.کند سعی میکند او را نبیند و سخنی از او نشنود و اگر سخنی درباره ی او بگویند در مطالب دیگران وارد شده گوینده را از ادامه ی سخن باز دارد، یا اگر

مجبور به بیان مطلبی درباره ی او شود سعی میکند صفات برجسته ی او را پنهان سازد و یا نسبت به آن سکوت کند. هر یک از این موارد میتواند نشانه ای از بروز حسد باشد. در روایتی از امیرالمؤمنین (علیه السلام) آمده است

« يَكْفِيكَ مِنَ الْحَاسِدِ اَنَّهُ يَغْتَمُّ فِي وَقْتٍ سُرورِكَ». (1)

برای شناخت حسود همین بس که او غمگین میشود در حالی که

ص: 127


1- سفينة البحار الانوار، ماده ی حسد

تو شاد هستی

به عکس هنگامی که زیانی به انسان برسد، شخص حسود خوشحال میشود همانگونه که در قرآن آمده است

«اِنْ تُصِبْكَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِن تُصِبْكَ مُصِيبَةٌ يَقُولُوا قَدْ أَخَذْنَا أَمْرَنا مِنْ قَبْلُ وَ يَتَوَلُّوا وَهُمْ فَرِحُونَ» (1)

هرگاه نیکی به تو رسد آنها را ناراحت میکند و اگر مصیبتی به تو رسد میگویند ما از قبل پیش بینی چنین مطلبی را میکردیم و تصمیم لازم را گرفتیم و باز میگردند در حالی که خوشحالند.

باز در حدیثی از امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می خوانیم:

«اَلْحَاسِدُ يَفْرَحُ بِالسُّرُورِ وَ يَغْتَمُّ بِالسُّرورِ».

حسود از شرور و بدیها خوشحال میشود و از سرور و خوشحالی دیگران غمگین میگردد.

دنیا آن قدر ندارد که بر او رشک بری *** ای برادر که نه محسود بماند نه حسود

عوامل حسد

عوامل حسد عبارتند از:

1 - پلیدی باطن

2 - عجب و خودپسندی

ص: 128


1- توبه / 50.

3- تکبر و خودفروشی

4 - دنیا پرستی.

5 - دشمنی و کینه توزی

ای دوست بر جنازه ی دشمن چو بگذری *** شادی مکن که بر تو همین ماجرا بود

عَنْ أَبي عَبْد الله لا قالَ: «كَانَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه وآله وسلم) يَتَعَوَّذُ في كُلِّ يَوْمٍ مِنْ سِتٌ مِنَ الشَّكِّ وَ الشِّرْكِ وَالْحَمِيَّةِ وَ الْغَضَبِ وَالبَغْيِ وَالحَسَدِ». (1)

حضرت صادق (علیه السلام) :فرمود پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) هر روز پناه میبرد به خدا از شش :چیز 1 - شک -2 شرک 3 - حمیت (حماقت) 4- خشم 5 سرکشی 6 حسد

حسود به کیفر خود میرسد

در تاریخ نقل شده که هنگامی که اسلام در مدینه به اوج قدرت رسید عبدالله بن ابی که از رؤسای یهود بود نسبت به پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) حسادت می روزید، بخصوص وقتی که صدای توحید و خدا پرستی در عربستان طنین افکن ،شد حسد و دشمنی او نسبت به ساحت مقدس نبی گرامی بیشتر شد به طوری که در صدد قتل آن جناب برآمد.

ص: 129


1- بحارالانوار ج ،69، ص 124؛ و نیز خصال، ج 1، ص 329

عبدالله به بهانه ی جشن عروسی دخترش، ولیمه و طعامی تهیه نمود و حضرت رسول و اصحابش از جمله حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را نیز دعوت کرد و در میان صحن خانه ی خود، گودالی حفر کرد و داخل آن گودال را پر از شمشیر و نیزه های زهرآلود نمود و روی آن را فرش پوشانید و جمعی از یهودیان را هم با شمشیرهای برهنه ی زهر آلوده پنهان نمود تا وقتی آن حضرت و اصحابش پا بر روی آن گودال گذاشتند و در آن افتادند آنها با یک حمله همه را از بین ببرند.

همچنین در طعام زهر ریختند تا بتوانند از طرق مختلف به هدف شومشان برسند اما قبل از آمدن پیامبر و اصحابش جبرییل نازل شد و عرض کرد خداوند متعال می فرماید: به خانه ی عبدالله بن أبي برو و هرکجا را به تو و اصحابت نشان داد بنشینید و هر غذایی که نزد شما گذاشت تناول نمایید که من شما را از هر شر و کیدی حفظ خواهم کرد. پیامبر و اصحابش وارد منزل او شدند آن ملعون به آنها گفت که در صحن خانه بنشینند نبی اکرم با همه ی یارانش روی فرشی که زیرش گودال بود نشستند عبدالله از این که آنها در گودال نیفتادند بسیار تعجب کرد وقتی از این راه ناامید شدند، طعام مسموم را آوردند تا شاید به هدف پلیدشان برسند.

حضرت رسول (صلی الله علیه وآله وسلم) به امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: بخوان و خودش هم خواند دعا این بود

ص: 130

«بِسْمِ اللهِ الشّافي بِسمِ اللهِ الكافي بِسْمِ اللَّهِ الْمُعافي بِسْمِ اللهِ الَّذى لا يَضُرُّ مَعَ اسْمِهِ شَيْءٌ وَ لَا دَاءً فِي الارضِ وَ لا فِي السَّمَاءِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيم».

سپس همه ی آنها غذا را تناول نمودند و از آن مجلس بیرون آمدند. عبدالله وقتی دید آن طعام مسموم، ضرری به آنها نرسانید، چنین گمان نمود که اشتباه کرده و زهر در آن طعام نریخته است برای همین به افرادی که با شمشیرهای زهرآلود آماده ی کشتن پیامبر و اصحابش بودند امر کرد تا از باقیمانده ی غذا بخورند.

از طرفی دختر عبدالله که خود در توطئه ی قتل پیامبر دست داشت از گودال مفروش تعجب کرد برای همین آن را کنار زد و دید زمینی سخت و محکم است. به همین دلیل روی فرش نشست ناگهان صدای ناله و فریاد او بلند شد. عبدالله کنار گودال دوید و دختر خود را دید که در میان آن شمشیرها و نیزه های زهرآلود، جان به مالک دوزخ تسلیم کرده است.

از طرف دیگر تمام یهودیانی که از باقیمانده ی طعام خورده بودند به دَرَک واصل شدند.

عبدالله به تمام اقوام خویش سفارش کرد که خبر مرگ آنها را به کسی نگویند. بدینسان مراسم عروسی که آن ملعون برای دخترش ترتیب داده بود تبدیل به عزا شد و مصداق «هرکسی

ص: 131

برای نابودی دیگران چاه بکند خودش در آن می افتد آشکار گردید.

زمانی که این خبر به گوش پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) رسید از عبدالله علت فوت آنها را پرسید عبدالله گفت دخترم از پشت بام افتاد و افراد دیگر به مرض اسهال مبتلا گشتند و مردند! (1)

چراغی را که ایزد برفروزد *** هر آن کس پف کند ریشش بسوزد

عقبهای زین صعب تر در راه نیست *** ای خنک آن کش حسد همراه نیست

خدای تخم حسود از جهان براندازد *** اگر حسود نباشد جهان گلستان است

17. آزمایش الهی به وسیله ی استدراج

اشاره

گاهی خداوند افراد گناهکار را به وسیله ی استدراج (فزونی نعمت به صورت تدریجی مورد آزمون قرار میدهد. به عبارت دیگر خداوند بعضی از انسانهای معصیت کار و طغیانگر و حسود و زورمند را بر طبق یک سنت به سرعت گرفتار مجازات

ص: 132


1- خزينة الجواهر، ص 349

نمیکند بلکه درهای نعمت را به روی آنها میگشاید تا هرچه بیشتر در مسیر طغیان گام بردارند و در صورت عدم تنبیه و بیداری، موجبات مجازاتشان را به هنگام رسیدن به آخرین مرحله، فراهم میکند. این موضوع در دو آیه ی قرآن مجید آمده است

«وَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ * و أُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِى مَتيِنٌ» (1)

و آنها که آیات ما را تکذیب کردند به طور تدریج از آن راه که نمیدانند گرفتار مجازاتشان خواهیم کرد و به آنها مهلت میدهیم تا) مجازاتشان دردناکتر (باشد زیرا طرح و نقشه ی من قوی و حساب شده است و هیچکس را قدرت فرار از آن نیست

امام صادق (علیه السلام) در تفسیر آیه ی فوق چنین میفرماید:

منظور از این ،آیه بندهی گنهکاری است که پس از انجام گناه خداوند او را مشمول نعمتی میگرداند، ولی او نعمت را به حساب خوی خودش گذاشته از استغفار در برابر

گناه غافلش میسازد.» .(2)

امام علی (علیه السلام) در این باره هشدار میدهد:

ای فرزند آدم هنگامی که دیدی خداوند نعمتهای

ص: 133


1- اعراف / 182 و 183.
2- تفسیر نورالثقلین، ج 2، ص 106

پی در پی خود را به تو میبخشد در حالی که تو گناه میکنی از مجازات او بترس که این مقدمه ی عذاب الهی است». (1)

و باز در روایتی از نهج البلاغه، امير المؤمنين على (علیه السلام) می فرماید

«أَنَّهُ مَنْ وَسَعَ عَلَيهِ في ذاتِ فَلَم يَرَه ذَلِكَ إِسْتِدْراجاً فَقَدْ أمِنَ مَخفُوفاً».

کسی که خداوند به مواهب و امکاناتش وسعت بخشد و آن را مجازات استدراجی نداند از نشانه خطر غافل مانده است.

از حضرت علی (علیه السلام) در کتاب روضه ی کافی نقل شده که فرمود:

«زمانی فرا میرسد که هیچ چیز در آن زمان پنهانتر از حق، و آشکارتر از باطل و فزونتر از دروغ بر خدا و پيامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) نیست - تا آنجا که میفرماید - در آن زمان افرادی هستند به مجرد اینکه آیه ای از قرآن را میشنوند آن) را تحریف (کرده و از آیین خدا خارج میشوند و پیوسته از آیین زمامدار به آیین زمامدار دیگر و از دوستی یکی به دیگری و اطاعت سلطانی به اطاعت ،دیگر و از پیمان یکی به دیگری منتقل میگردند و سرانجام از راهی که متوجه نیستند گرفتار مجازات استدراجي پروردگار میشوند». (2)

ص: 134


1- نهج البلاغه ،دشتی حکمت 25 ص 628
2- تفسیر نورالثقلین، ج 2، ص 106

به هر حال این آیه به همه ی گنهکاران هشدار می دهد که تأخیر کیفر الهی را دلیل بر پاکی و درستی خود و یا ضعف و ناتوانی پروردگار نگیرند، و عیش و نعمتهای زندگی شان را نشانه ی تقربشان به خدا ندانند چه بسا این پیروزیها و نعمتهایی که به آنها دست یافته اند خود آزمونی الهی باشد و مقدمه ی مجازات استدراجی آنها گردد

در حقیقت خداوند آنها را غرق نعمت میکند و به آنها مهلت میدهد و بالا و بالاتر می برد اما سرانجام چنان بر زمین می کوبد که اثری از آنها باقی نماند و تمام سرگذشت و زندگی شان را در هم میپیچد

از سرگذشت قارون درس بگیریم

قارون از قوم موسی (علیه السلام) و از خویشان نزدیک او بود. او در ابتدا مردی صالح و با تقوا بود ولی چون مدت توقف بنی اسراییل و سرگردانی آنها در تیه» به طول انجامید، قارون از قوم خویش کناره گیری کرد و به کیمیاگری و طلاسازی پرداخت و به واسطه ی این ،عمل ثروت بیشمار و گنجینه هایی از طلا برای خود تهیه کرد به طوری که کلیدهای مخازن قارون را چند تن از مردان نیرومند حمل میکردند ثروت و گنجینه ها، قارون را به سرکشی و طغیان و تکبر کشانید و به پرتگاه بدبختی نزدیک ساخت. او به مؤمنان با نظر حقارت مینگریست و به واسطه ی

ص: 135

ثروت بی شمارش بر آنها بزرگی میکرد.

مردم کوته نظر هم وقتی تجملات و تشریفات زندگانی قارون را میدیدند به او حسرت میبردند و با خود میگفتند ای کاش ما هم مانند قارون چنین ثروت و دستگاهی داشتیم زیرا او از زندگی استفاده ی کامل میکند

خردمندان قوم میگفتند وای بر شما به این ظواهر فریبنده ی قارون حسرت ،نبرید همانا پاداش خداوند برای مردم با ایمان بسی گران بهاتر و بالاتر از اینهاست.

جمعی از روشندلان بنی اسراییل وقتی تندروی های قارون را دیدند او را نصیحت کردند و گفتند ای قارون به این زرد و سرخ دنیا خرسند مباش زیرا خداوند چنین کسانی را دوست .ندارد تو با این ثروت عظیم و نعمتهای بی پایانی که خداوند به تو ارزانی داشته، آخرتت را آباد کن و قدمی برای خدا بردار، از دنیا بهره برداری کن و همان طور که خداوند به تو احسان کرده، تو نیز به بندگان او نیکی و احسان ،کن به راه فساد مرو و مفسده جو مباش زیرا پروردگار مفسدان را دشمن دارد.

قارون میگفت من این ثروت را خودم به واسطه ی علمی که دارم ( کیمیا) فراهم کرده ام؛ ولی گویا نمیدانست که مورد آزمون الهی قرار گرفته و به پرتگاه استدراج رسیده است. و غافل از اینکه خداوند امتهایی را که از او نیرومندتر و غنی تر بودند، به واسطه ی گناهشان به هلاکت رسانید و هلاک کردن او هم در پیشگاه خدا امری سهل و آسان است به سرکشی خویش ادامه می داد.

ص: 136

باری ثروت و ،مال سرکشی قارون را به جایی رسانید که وقتی حضرت موسی (علیه السلام) به خیمه او وارد شد قارون لبخندی تمسخر آمیز زد و پیامبر الهی را کوچک شمرد. موسی (علیه السلام) با مهربانی و لطف از او پرسید چرا در مجمع بنی اسراییل که برای توبه و آنابه به درگاه خداوند تشکیل شده شرکت نکرده ای؟ قارون جواب موسی را با مسخرگی و رذالت داد موسی غمگین و افسرده از خیمه ی او بیرون آمد و روی زمین نشست، قارون دستور داد مقداری خاکستر و آب آلوده بر سر ولباسهای موسی (علیه السلام)

ریختند

حضرت موسی به درگاه خداوند از اهانتی که قارون به او روا داشته بود شکایت کرد. خداوند متعال در مقابل سرکشی و طغیان قارون و اهانت به مقدسات او و تمام گنجینه هایش را بر زمین فرو برد و به عذاب ابدی گرفتارش ساخت

در آن حال کسانی که به زندگی او حسرت می بردند، با سرور و خوشحالی :گفتند چه خوب شد که ما مثل قارون نبودیم و به عذاب خداوند دچار نشدیم (1)

18. آزمایش الهی در دوران غیبت

اشاره

یکی از آزمونهای الهی که برای شیعیان بسیار حایز اهمیت می باشد مسأله ی طولانی شدن غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، چرا

ص: 137


1- محمد ،اشتهاردی قصص قرآن، ص 273.

که در دوران غیبت امام عصر حفظ ایمان و پاسداری از مبانی اعتقادی امر بسیار مهمی خواهد بود در چنین دورانی اگر کسی بتواند از مسیر ولایت و رهبری خاندان وحی منحرف نشود در این امتحان الهی پیروز خواهد بود و جزو منتظران واقعی ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار خواهد گرفت؛ از طرف دیگر باور داشتن امامت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و نیز امید به آنکه هر ساعت ممکن است ایشان ظهور کنند نه تنها سبب رشد فکری و امید و اطمینان قلبی مسلمانان می گردد بلکه در پاکدلان و شایستگان اثری ژرف و سازنده دارد و آنان را آماده می سازد تا از ظلم ها و تجاوزها دوری جویند و به عدالت و برادری عشق ورزند تا توفیق یاری امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را داشته ایشان را درک نمایند در روایتی از حضرت علی (علیه السلام) که از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل فرموده اند آمده است:

«أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ اِنْتِظارُ الْفَرَج». (1)

انتظار فرج حضرت امام زمان (علیه السلام) برترین عبادت است.

به عبارت دیگر یکی از اسرار و نیز فواید غیبت امام زمان آزمایش مردم است تا از یک سونیت باطنی گروه بیایمان آشکار گردد و از سوی دیگر، کسانی که ایمان در ژرفای دلشان ریشه کرده است با انتظار فرج و شکیبایی در سختیها به درجات والای ایمان دست یابند. در روایتی از موسی بن جعفر (علیه السلام) آمده است

ص: 138


1- ينابيع المودة، ص 493

هنگامی که پنجمین فرزندم غایب شده، مواظب دین خود باشید تا کسی شما را از آن خارج نکند برای صاحب این امر غیبتی خواهد بود که گروهی از معتقدان به او از اعتقادشان دست بر میدارند و این غیبت آزمونی است که خدا با آن بندگانش را می آزماید». (1)

و در جای دیگر می فرمایند

«وَ اللَّهِ لَتُمَيَّزُنَّ ، وَالله لَتُمَحَّصُنَّ، وَ الله لَتُغَرْبَلُنَّ كَما يُغَرْبَلُ الرُّوَانُ مِنَ الْقُمْح». (2)

سوگند به خدا آزموده میشوید در زمان غیبت کبری امتحان می،شوید غربال میشوید آن سان که گندم غربال میشود و از شملک کاه) جدا میگردد

و در روایت دیگر از امام زین العابدین (علیه السلام) آمده است:

«مَنْ ثَبَتَ عَلَى وِلَايَتِنا فِي غَيْبَةٍ قائِمِنَا، أَعْطَاهُ الله أَجْرَ أَلْفِ شَهِيدٍ مِثْلِ شُهَداءِ بَدْرٍ وَ أُحُدٍ» (3)

کسی که در زمان غیبت قائم ما (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر ولایت ما ثابت و استوار بماند خداوند به او پاداش هزار شهید از شهیدان بدر و احد عطا میفرماید.

البته روایات زیادی در این خصوص از ائمه ی اطهار (علیهم (السلام آمده که هر کدام به نوبه ی خود خطرهای دوران حیرت و

ص: 139


1- بحار الانوار، ج 52، ص 113
2- يوم الخلاص كامل سلیمان، ص 366.
3- همان، ص 371

غیبت کبری را به شیعیان گوشزد کرده اند و آن را به عنوان یک آزمون بزرگ الهی مطرح ساخته اند تا جایی که نشانه های آن زمان را هم پیش بینی کرده اند که ما با استفاده از بعضیروایات به پاره ای از این علایم ک در زمان غیبت کبری در احوالات مردم ظاهر می شود اشاره میکنیم (1)

قال رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) : «يَأتى على الناسِ زَمَانُ هَمُّهُمْ بُطُونُهُمْ، وَ شَرَفُهُمْ مَتاعُهُمْ، وَ قِبْلَتُهُمْ نِساؤُهُمْ وَ دينُهُمْ دَرَاهِمُهُمْ وَ دَنانيرُهُمْ أُولئِكَ شَرُّ الخَلْقِ لا خلاقَ لَهُمْ عِنْدَ الله (2)».

برای مردم روزگاری فرا میرسد که تنها هم و غمشان شکم آنها و شرف آنها تجملات زندگی آنها و قبله ی آنها همسرانشان و دین و آیین آنها درهم و دینارشان میباشد آنها بدترین خلایق هستند برای آنها در نزد خدا ارج و مقامی نیست.

پاداش امتحان الهی

اگر انسان بتواند از عهده ی آزمون های الهی سربلند بیرون بیاید، علاوه بر نتایج دنیوی آن که پیش از این بیان شد، اجر و پاداشی اُخروی نیز نصیب انسان خواهد شد.

رسول گرامی (صلی الله علیه وآله وسلم) می فرماید

ص: 140


1- برای اطلاعات بیشتر به کتبی که در این زمینه تألیف شده است مراجعه شود.
2- يوم الخلاص، ص 702

«اِنَّ عَظيمَ البَلَا يَكافِي بِهِ عَظيم الجَزَاء أَحَبَّ اللَّه عَبْداً ابتلاهُ، فَمَنْ رَضِيَ قَلْبَهُ فَلَهُ عِندِ اللهِ الرَّضى وَ مَنْ سَخَطَ فَلَهُ السَخَطِ». (1)

گرفتاری بزرگ پاداش عظیم ،دارد چون خدا بنده ای را دوست بدارد گرفتارش ،کند هرکس به بلا راضی باشد خدا از او راضی است و هرکه ناراضی باشد خدا از او ناراضی است.

قال على (علیه السلام): «وَ كُلَّما كانَتِ الْبَلْوى وَالإِخْتيارُ أَعْظَمَ كانَتِ الْمَثُوبَةُ وَالجَزاءُ أَجْزَلَ (2)».

و هر قدر امتحان و آزمایش بزرگتر و مشکل تر باشد ثواب و پاداش گران قدرتر و بیشتر خواهد بود

«وَ عَنهُ (علیه السلام) : عَلَى قَدْرِ الْبَلَاءِ يَكُونُ الجَزَاءُ». (3)

و نیز آن حضرت میفرماید پاداش به اندازه ی گرفتاری و آزمایش است

و همچنین از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است

مَنْ ابتلى مِنَ الْمُؤمِنِينَ بِبَلاءِ فَصَبَرَ عَلَيْهِ كانَ لَهُ مِثل أَجْرِ الفِ شَهيد. (4)

از مؤمنین هرکدام به آزمونی سخت مبتلا شود و مقاومت کند اجر هزار شهید دارد

ص: 141


1- تحف العقول، ص 44
2- نهج البلاغه، فيض الاسلام، خطبه 234
3- غرر الحکم، ج 2، ص 487
4- اصول کافی، ج 3، ص 403.

البته امتحان الهی علاوه بر پاداش اُخروی در بسیاری از موارد پاداش دنیوی نیز دارد.

امیرالمؤمنین (علیه السلام) در این خصوص چنین میفرماید

در شرح حال مؤمنان تدبر کنید که چگونه در حال آزمایش و امتحان بودند... تا آنگاه که خداوند، جدیت و استقامت و صبر در برابر ناملایمات به واسطه ی محبتش و تحمل ناراحتی ها از خوبی و خشیتش را در آنها یافت و در این موقع از درون حلقه های تنگ بلاها راه نجاتی برایشان گشود و ذلت را به عزت و ترس را به امنیت تبدیل ،کرد بعضی از آنها را حاکم، زمامدار و پیشوا گردانید، آنقدر کرامت و احترام از جانب خداوند به آنان رسید که حتی خیال آن را هم در سر نمیپروراندند.» (1)

ص: 142


1- نهج البلاغه، فيض الاسلام، خطبه 234

وظايف ما در دوران غیبت و انتظار

اشاره

ص: 143

ص: 144

در بخش پایان کتاب بهتر آن دیدیم که به پاره ای از وظایفی که در دوران غیبت و انتظار امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر عهده ی شیعیان و دلباختگان آن حضرت میباشد داشته باشیم. امید است در این آزمون بزرگ الهی سربلند و پیروز گردیم و جزو مقربان

حضرتش قرار گیریم.

1. دینداری

مهمترین خطری که در زمان غیبت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما را تهدید میکند خطر منحرف شدن دینی و از دست رفتن اعتقادات صحیح است به همین جهت بیشترین توصیه ی ائمه ی اطهار (علیهم السلام) در زمان غیبت مراقبت از دین میباشد. امام کاظم (علیه السلام) می فرماید:

«إذا فُقِدَ الْخامِسُ مِنْ وُلْدِ السّابِعِ، مِنَ الْأَئمَةِ فَاللَّهِ اللَّهُ فِي

ص: 145

اديانِكُمْ لَا يُزيِلَنَّكُمْ عَنْهَا أَحَدٌ». (1)

وقتی پنجمین فرزند از فرزندان امام هفتم (امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) غایب گردید، در مورد دین خود بسیار مراقب باشید و خدا را در حفظ آن فراموش نکنید تا مبادا کسی شما را از دینتان جدا کند

در حقیقت حفظ دین در زمان غیبت کار ساده ای نیست و به صرف اینکه انسان تصمیم قلبی برای انجام آن بگیرد، محقق نمی شود برای تحقق بخشیدن به هر چیزی باید از راه مخصوص آن وارد عمل شد مسیر درست آن وارد شد و کسی که از مسیر درست وارد نشود نباید انتظار حصول آن را داشته باشد برای حفظ دین هم باید از راهش باشد یکی از راه های حفظ دین کنترل کردن کتابها و مجلاتی است که انسان مطالعه میکند یا نوارهایی که گوش میکند یا فیلمهایی که می بیند؛ همه ی این موارد باید حساب شده باشد و تا انسان مطمئن نشده است که آنچه میخواند یا میبیند یا میشنود از لحاظ فکری و اعتقادی سالم است و او را نسبت به اعتقادش سست نمیکند، نباید به سراغ آنها برود. در واقع هر کتابی را نباید خواند، پای صحبت هرکس نباید نشست. دروازه ی دل را به سوی هر بیگانه و نااهل نباید گشود. همانگونه که انسان تا وقتی که از سالم بودن غذایی مطمئن نشود آن را نمیخورد و از هر کس و هرجا آن را تهیه

ص: 146


1- بحار الانوار، ج 52، ص 113

نمیکند، آرا و اندیشه ها را هم نباید بدون تفکر از هرکس پذیرفت و به هر کسی اعتماد کرد قرآن به ما چنین سفارش میکند :

« فَلْيَنْظُر الإِنْسانُ إِلى طَعَامِهِ ». (1)

انسان باید در غذای خود نظر کند که چه چیزی را بخورد و چه چیزی را نخورد

این غذا هم شامل غذای جسم و بدن آدمی می شود و هم غذای روح و فکر او را در بر میگیرد. به همین جهت در حدیثی از امام باقر در پاسخ سؤال راوی از طعامه» در این آیه چنین آمده است

«عِلْمُهُ الَّذي يَأْخُذُهُ مِمَّنْ يَأْخُذُهُ». (2)

منظور از طعام علم اوست که کسب میکند و باید نظر کند که از چه کسی آن را میگیرد

بنابراین این مسأله یکی از راه های حفظ و مراقبت از دین در زمان غیبت میباشد. چنانچه کسی بخواهد این مسأله را به طور جدی دنبال کند باید به راه حصول آن توجه داشته باشد. کسی که در برابر تمام مسایل انحرافی بتواند مقاومت کند و اعتقادات سالم خود را حفظ نماید و از مسیر اهل بیت علیهم السلام منحرف نگردد، تلاش او بسیار ارزشمند است. در احادیث و روایات حفظ دین

ص: 147


1- عبس / 24
2- بحار الانوار، ج 2، ص 96

در زمان غیبت به نگهداشتن شاخه ی پر از خار در دست تشبیه شده است و این به خوبی سختی دینداری را در زمان غیبت امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) روشن می سازد.

امام صادق (علیه السلام) می فرماید:

«إِنَّ لِصاحِبِ هذا الْأَمْرِ غَيْبَةَ الْمُتَسَمِّكُ فِيهَا بِدينِهِ گالخارِطِ لِلْقَتادِ. «ثُمَّ قَالَ هكَذَا بِيَدِهِ» فَأَيُّكُمْ يُمْسِكُ شَوْكَ الْقَتادِ بِيَدِهِ.... إِنَّ لِصاحِبِ هَذَا الْأَمْرَ غَيْبَةً فَلْيَتَّقِ اللَّهَ عَبْدُ وَلْيَتَمَسَّكُ بِدينِهِ». (1)

صاحب این امر ولایت و امامت غیبتی دارد که در آن زمان کسی که دین خود را حفظ نماید مانند کسی است که شاخه ی پر از خار قتاد درخت سخت و پرخار را با دست بتراشد. سپس آن حضرت این کار را با اشاره دست مجسم (فرمود پس کدامیک از شما میتواند تیغ قتاد را با دست خود بگیرد؟.... صاحب این امر غیبتی ،دارد پس بنده باید تقوای الهی را حفظ کند و دین خود را رها نکند

اوضاع زمان غیبت اوضاعی آرام و بی دردسر نیست. شرایط به گونه ای است که انسان نباید از خطراتی که دینش را تهدید میکند غافل شود. غفلت از این مسأله همان و از دست رفتن دین همان. انسان باید به فکر مصلحت خویش باشد و مشکلات زندگی او را از سعادت ابدی غافل نسازد به تعبیری که در روایات آمده است

ص: 148


1- بحارالانوار، ج 52، ص 111، حدیث 21.

دینش را بگیرد و فرار کند یعنی از مقابل دشمنانی که به طرق مختلف میخواهند به دین او لطمه وارد کنند بگریزد. حفظ خویشتن برای کسی که توانایی مقابله و از پا درآوردن دشمن را ندارد از همه چیز مهمتر است

امام جواد (علیه السلام) می فرماید:

«إذا ماتَ إِبْني عَليُّ، بَدا سِرَاجٌ بَعْدَهُ ثُمَّ خَفِيَ، فَوَيْلٌ لِلْمُرْتَابٍ وَ طُوبَى لِلْغَريبِ الْفارِّ بدينِهِ». (1)

بعد از مرگ پسرم علی (حضرت) هادی (علیه السلام) نوری ظاهر میشود یعنی حضرت عسکری (علیه السلام) سپس نور پنهان میگردد زمان غیبت امام عصر (علیه السلام) پس وای بر کسی که به شک و تردید !افتد و خوشا به حال آن ناشناخته ای که دین خود را بردارد و فرار

نماید

آنچه بیان شد در واقع گوشه ای بود از دینداری که در زمان غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در پاره ای از موارد به تصویر کشیده شده بود. با توجه به این مطلب باید دید راه چاره چیست و چگونه می توان از خطرها گریخت و جان سالم به در برد.

2. معرفت امام عصر (مهمترین راه حفظ دین)

اشاره

از احادیثی که از پیشوایان دین به ما رسیده است می توان راه نجات و حفظ دین بر محور شناخت امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به دست آورد.

ص: 149


1- غیبت ،نعمانی، باب 10، ص 186

فَضل بن یسار از امام صادق (علیه السلام) درباره ی آیه ی شریفه ی «يَومَ نَدْعُوا كُلَّ أُناس بامامهم» (1): روزی که هر مردمی را با امامشان میخوانیم» پرسید. حضرت فرمود

«يا فُضَيْلُ، اِعْرِفْ اِمامَكَ. فَإِنَّكَ إِذَا عَرَفْتَ إِمَامَكَ، لَمْ يَضُرَّكَ تَقَدَّمَ هذَا الْأَمْرُ أَو تَأَخَّرَ وَ مَنْ عَرَفَ إِمَامَهُ ثُمَّ ماتَ قَبْلَ أَنْ يَقُومَ صاحِبُ هذَا الْأَمْرِ، كَانَ بِمَنْزِلَةِ مَنْ كانَ قاعِداً في عَسْكَرِهِ. لَا، بَلْ بِمَنْزِلَةِ مَنْ قَعَدَ تَحْتَ لوائه» (2)

ای !فضیل امام خود را بشناس زیرا اگر معرفت به امام خود معرفت داشته باشی جلو افتادن یا تأخیر افتادن این امر حکومت) ظاهری ائمه ی (حق زیانی به تو نمیزند و کسی که امام خود را بشناسد، سپس با معرفت از دنیا برود قبل از آنکه صاحب این امر قیام نماید همچون کسی است که در لشکر آن حضرت بوده باشد؛ نه بلکه بالاتر مانند کسی است که زیر پرچم ایشان در میدان جنگ نشسته باشد.

به این ترتیب اگر کسی امام خود را بشناسد، تحقق يا عدم تحقق حکومت ظاهری ائمه زیانی برای او نخواهد داشت و ب-ه منزله ی همان کسانی است که زمان قیام و حکومت امام خود را درک کرده اند و در لشکریان وی جای گرفته اند.

ص: 150


1- اسراء / 71.
2- بحارالانوار، ج 52، ص 141.

فضیلت ثابت قدم بودن بر ولایت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در زمان غیبت

در حدیثی آمده است وقتی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) از حضرت مهدی (علیه السلام) یاد کردند چنین فرمودند

«طُوبى لِلصَّابِرِينَ فِي غَيْبَتِهِ طُوبَى لِلْمُتَّقِينَ عَلَى مُحِبَّتِهِمْ أُولئِكَ مَنْ وَصَفَ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ فَقَالَ: الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْب..» (1)

خوشا به حال صبر کنندگان در غیبت او خوشا به حال کسانی که بر محبت ایشان ائمه علیهم السلام پابرجا میمانند آنها کسانی هستند که خدا در کتاب ،خود ایشان را چنین توصیف کرده است کسانی که به غیب ایمان دارند.

امام زین العابدین (علیه السلام) نیز در این خصوص می فرماید:

«مَنْ ثَبَتَ عَلَى مُوالاتِنا فِى غَيْبَةِ قَائِمَنا، أعطاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَجْرَ أَلْفِ شَهِيدِ مِنْ شُهَدَاءِ بَدْرٍ وَ أُحُدٍ». (2)

کسی که بر ولایت و محبت ما اهلبیت در زمان غیبت قائم ما ثابت قدم بماند خدای عزّ و جلّ پاداش هزار شهید از قبیل شهدای جنگ بدر و احد را به او عنایت میفرماید

اگر انسان قدر و ارزش چیزی را بداند با میل و رغبت به دنبال تحصیل آن می رود و از هر تلاشی برای به دست آوردن آن دریغ نمیکند و هر ناراحتی و سختی در راه حفظ و نگهداری آن

ص: 151


1- تفسیر ،برهان ذیل آیه ی 3 از سوره ی بقره
2- کمال الدین، باب 25

برایش راحت میشود. پس خوشا به حال کسی که ارزش ایمان به غیبت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را عمیقاً درک نماید و در این امتحان الهی پیروز و سربلند گردد.

3. دعا در دوران غیبت

یکی از وظایف مهمی که در دوران غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر عهده ی مسلمانان میباشد دعا کردن است چرا که توکل به خداوند توسل به اهل بیت عصمت و طهارت تنها باب هدایت الهی میباشد لذا امید انسان باید فقط به درخواست از خداوند و توسل به آن بزرگواران باشد و جز از این طریق طلب هدایت نکند

لذا خداوند به پیامبرش امر کرده تا همین مطلب را به صورت کلی به مردم تعلیم دهد:

قُلْ ما يَعْبَؤُا بكُمْ رَبِّي لَولا دُعاؤُكُمْ». (1)

ای) (پیامبر) بگو اگر دعای شما ،نباشد پروردگارم هیچ اعتنایی به شما نمیکند

دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است *** بدین راه و روش می،رو که با دلدار پیوندی (2)

ص: 152


1- فرقان / 77
2- حافظ

اعتقاد به دعا و این که انسان بداند نباید جز با دعا و درخواست بر پروردگارش تکیه نماید. در پیشگاه حقتعالی اهمیت فراوانی ،دارد لذا میبینیم در دعاهای معصومین علیهم السلام بر این مطلب بسیار تأکید شده است. به عنوان مثال در دعای افتتاح که منسوب به امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) میباشد این عبارت شريفه - مأخوذ از قرآن كريم آمده است

«اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَذَا * وَ مَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَولَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ».

حمد و ستایش شایسته خداست که ما را به این امر ولایت و امامت هدایت فرمود و اگر هدایت او نبود ما هدایت نمیشدیم

نکته دیگری که در امر دعا قابل ذکر است توجه خاص به دعاهای مأثور میباشد؛ هر چند انسان حق دارد که با هر زبان و بیانی - به شرطی که صحیح باشد - خدا را بخواند و از او حاجت خود را بطلبد اما از آنجا که خدای متعال انبیا و ائمه علیهم السلام را به منظور تعلیم نحوه ی بندگی و چگونگی ارتباط بنده با پروردگار خود برگزیده است پس بهتر است انسان نحوه ی دعا کردن را هم از ایشان سؤال کند و همانگونه که ایشان فرموده اند خدا را بخواند. (البته دعاهای معصومین علیهم السلام باید همانگونه که هست خوانده شود و انسان مجاز نیست که مطابق میل خود در آن

دستکاری کرده، کم و زیادش نماید. در حدیثی امام صادق (علیه السلام)

ص: 153

در خصوص دعا در زمان غیبت حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به این موضوع به صراحت اشاره کرده است. آن حضرت در آغاز حدیث فرموده اند:

سَتُصِيبُكُمْ شُبْهَةٌ فَتَبْقُونَ بِلا عَلَم يُرى و لا إمام هُدى. لا يَنجُوا مِنْهَا إِلَّا مَنْ دَعَا بِدُعَاءِ الغَرِيقِ». (1)

در آینده مبتلا به شبهه مشتبه شدن حق و باطل میشوید و بدون وجود نشانه و پرچمی که دیده شود و بدون امامی که هدایت کند باقی خواهید ماند از این وضعیت جز کسی که دعای غریق را بخواند نجات نمی یابد

عبدالله سنان که راوی حدیث است سؤال میکند دعای غریق چگونه است؟ حضرت میفرمایند میگویی

يا اللهُ يا رَحْمنُ یا رَحيمُ يا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَىٰ دينِكَ».

ای ،خدا ای ،رحمان ای ،رحیم ای کسی که دلها را زیر و رو میکنی قلب مرا بر دین خودت ثابت بدار

توجه به این مسأله که مؤمنان در زمان غیبت گویی در حال غرق شدن در دریای فساد و تباهی هستند میتواند برای انسان بسیار مفید .باشد اگر انسان درد را بشناسد به دنبال داروی آن می رود و کسی که احساس درد نکند، در پی معالجه ی آن هم نیست.

ص: 154


1- بحارالانوار، ج 92، ص 326

متأسفانه در زمان غیبت بسیار کم هستند افرادی که خطرهای زمانه را درک میکنند و اوضاع بحرانی آن را تشخیص می دهند. وظیفه ی اینگونه افراد هشدار دادن به آنهایی است که به فکر دین و آخرت خود نیستند و نسبت به حفظ آن بی تفاوتند.

وقتی انسان حساسیت دوران غیبت ) و امتحان الهی و سختی دینداری در چنین دورانی را درک کرد آن وقت از جان و دل دعا میکند و به درگاه پروردگار دست نیاز بلند کرده و به عنایتهای ائمه علیهم السلام متوسل میشود تا او را از این وضعیت بحرانی نجات دهند و به ساحل نجات و سعادت برسانند.

«اللَّهُمَّ لَا تُمِتْني مِيتَةً جاهِلِيَّةً. وَ لَا تُزِغْ قَلْبِي بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَني». (1)

!خدایا مرا به مرگ جاهلی نمیران و دل مرا پس از آن که هدایتم کرده ای منحرف مگردان

الهی دلی ده که جای تو باشد *** لسانی که در وی ثنای تو باشد

الهى بده همتی آن چنانم *** که سعی ام وصول لقای تو باشد

الهی چنانم کن از عشق خود مست *** که خواب و خورم از برای تو باشد

ص: 155


1- قسمتی از دعای بعد از نماز عصر جمعه.

الهى عطا کن به فکرم تو نوری *** که محصول فکرم دعای تو باشد

الهى عطا كن مرا گوش و قلبی *** که آن گوش پر از صدای تو باشد

الهی چنان کن که این عبد مسکین *** برای تو خواهد برای تو باشد

الهی عطا کن بر این بنده چشمی *** که بینایی اش از ضیای تو باشد

الهی چنانم کن از فضل و رحمت *** که دایم سرم را هوای تو باشد

الهی چنانم کن از عیب خالی *** که هستیم محو و فنای تو باشد

الهى مرا حفظ کن از مهالک *** که هر کار کردم رضای تو باشد (1)

4. شرکت در مجالس ذكر ائمه علیهم السلام

ذکر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و شرکت در مجالس پیشوایان دین، خود در حفظ دیانت و هدایت انسان در دوران غیبت از اهمیت خاصی برخوردار میباشد.

ص: 156


1- طوطی همدانی

اگر کسی معرفت صحیحی نسبت به مقام امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) داشته باشد میداند که همین «ذکر» خود از بزرگترین عبادتها به شمار می رود و به واسطه ی اهمیت آن است که درخواست آن را از پیشگاه الهی به ما تعلیم داده اند.

.... و لا تُنينا ذِكْرُه ... (1)

(خدایا..... ما را از فراموش کردن یاد او حفظ فرما

ذکر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم به یاد او بودن است و هم یاد کردن از او؛ اوّلی یک عمل قلبی است و دومی یک عمل خوارجی اوّلی برای خود انسان است و دومی هم برای خود است و هم دیگران.

به همین دلیل پیشوایان ما مسلمانان را به شرکت در مجالس ذکر اهل بیت علیهم السلام توصیه نموده اند.

امام صادق (علیه السلام) به داوود بن سرعان می فرماید:

ای داوود سلام مرا به دوستان برسان و این پیام را به آن بگو خداوند رحمت کند بنده ای را که وقتی با یک نفر دیگر ،هست درباره امر ما مذاکره .کنند. در این صورت نفر سوم فرشته ای است که برای آنها طلب مغفرت میکند؛ و هیچ دو نفری با هم بر یاد نمودن از ما اجتماع نمیکنند، مگر آن که خدای تعالی به آن دو بر فرشتگان مباهات می.کند پس هرگاه اجتماع کردید به «ذکر»

ص: 157


1- کمال الدین باب 45

بپردازید زیرا اجتماع شما و یاد کردن شما سبب زنده شدن ما میگردد؛ و بهترین مردم بعد از ما کسانی هستند که درباره ی امر ما مذاکره کرده به «ذکر» ما دعوت کنند. (1)

حقیقت خیر و برکت زیادی در اجتماعاتی که برای یاد و ذکر اهل بیت علیهم السلام تشکیل می شود وجود دارد، به طوری که اگر از روی غفلت و بی توجهی مجلسی تشکیل شود که یادی از ائمه علیهم السلام در آن ،نباشد این مجلس در روز قیامت برای اهلش موجب حسرت خواهد بود.

امام صادق (علیه السلام) در این خصوص می فرماید:

«ما اجْتَمَعَ فِي مَجْلِسِ قَوْمٌ لَمْ يَذْكُرُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَمْ يَذْكُرونا إِلَّا َكانَ ذَلِكَ المَجْلِسُ حَسْرَةً عَليهِمْ يَومَ القِيامَةِ ». (2)

هر مجلسی که تشکیل شود و در آن یاد خدای عزّ و جلّ و یاد ما (اهل بیت نباشد آن مجلس در روز قیامت مایه ی حسرت اهل آن خواهد بود.

و در حدیث دیگری می فرماید:

به دیدار یکدیگر بروید زیرا این کار دلهای شما را زنده میکند و وسیلهی یاد کردن احادیث ماست و احادیث ما

ص: 158


1- بحار الانوار، ج 1، ص 200.
2- اصول ،کافی، ج 2، کتاب الایمان و الکفر، ص 496

شما را نسبت به یکدیگر مهربان میسازد. پس اگر به آنها عمل کنید هدایت یابید و نجات پیدا کنید و اگر آنها را رها ،کنید گمراه و هلاک میشوید؛ بنابراین احادیث ما را به کار گیرید که نجات یافتن شما را تضمین میکنم.» (1)

،آری برای هدایت و سعادت راهی جز عمل به احادیث ائمه علیهم السلام وجود ندارد. در واقع مجالسی که دوستداران اهل بیت (علیهم السلام تشکیل میدهند موجب یادآوری سخنان آنان میگردد و در نتیجه روح و قلب آدمی احیا می شود، زیرا خداوند ولایت و محبت آنها را سبب زنده ماندن دلها قرار داده و هرکس طالب زنده دلی است باید عشق و محبت ایشان را در قلب خود نگه دارد.

5. علم یادگرفتن و تعلیم دادن علوم ائمه علیهم السلام

اشاره

یکی دیگر از وظایف ما در دوران غیبت در ادامه ی فضیلت احیای امر اهل بیت علیهم السلام یاد گرفتن علوم ائمه علیهم السلام می باشد که خود معین فرموده اند:

قال على بن موسى الرضا (علیه السلام) : «رَحِمَ اللهُ عَبْداً أحيا أَمْرَنا».

حضرت رضا (علیه السلام) میفرماید خداوند رحمت کند بنده ای را که امر ما

ص: 159


1- اصول کافی ج 2 و نیز الایمان ،والکفر، باب تذاكر الاخوان.

را زنده بدارد.

هروی که راوی حدیث است :پرسید كَيْفَ يُحْيِي أَمْرَكُمْ؟ چگونه امر شما را زنده بدارد؟ ایشان پاسخ دادند:

« يَتَعَلَّمُ عُلُومِنا وَ يُعَلِّمُهَا النّاسَ، فَإِنَّ النَّاسِ لَوْ عَلِمُوا مَحاسِنَ كَلامِنا لَاتَّبَعُونا (1)». علوم ما را بیاموزد و به مردم یاد بدهد زیرا مردم وقتی خوبیهای کلام ما را بدانند از ما پیروی میکنند.

این جا تأکید بر کسب و ارائه ی علوم اهل بیت علیهم السلام است که از طریق مراجعه به آن علوم و بیان آن احادیث برای دیگران حاصل میشود. امام صادق (علیه السلام) می فرماید:

«تَلاقُوا وَ تَحادَثُوا الْعِلْمَ: فَإِنَّ بِالْحَدِيثِ تُجْلَى الْقُلُوبُ الرّانِيَةُ وَ بِالْحَدِيثِ إِحْيَاءُ أَمْرِنا فَرَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَحْيا أَمْرنا» (2)

به دیدن یکدیگر بروید و در مورد مطالب علمی (احادیث) با یکدیگر گفتگو کنید زیرا به وسیله ی ،حدیث، دلهای آلوده پاک و امر ما زنده میگردد خدا رحمت کند کسی را که امر ما را زنده بدارد.

ص: 160


1- بحار الانوار، ج 2، ص 30 و نیز معانی الاخبار، ج 1، ص 174.
2- مكيال المكارم، ج 1، ص 320 و نیز عوالی اللئالی، ج 4، ص 67

یاد گرفتن علوم اهل بیت علیهم السلام انسان را پاک می کند و او را به سعادت واقعی می رساند و در عین حال بهترین راه جذب دلها به سوی ایشان همانا نشر علوم و بیان معارف آنهاست، که اگر به طرز صحیحی ارائه شود، مردم در خواهند یافت که هیچ سخن دیگری طراوت و زیبایی سخن ائمه را ندارد و هیچ گفتاری آن قدر که گفتار ایشان به دل مینشیند و با فطرت آدمی موزون است و عقل آن را تأیید میکند و وجدان به صحت آن گواهی میدهد این ویژگیها را ندارند

پس چه خوب است مردم به مطالعه ی علوم و معارف آن بزرگواران بپردازند تا دریابند که سخنان ائمه علیهم السلام گواه حقانیت آنان است. مؤمن نیز باید خود به دنبال کسب معارف اهل بیت باشد و همچنین دیگران را به یادگیری آن دعوت کند و این وظیفه ای بسیار خطیر که در دوران غیبت آن قدر اهمیت پیدا میکند که در صورت بی تفاوتی نسبت به انجام، آن بی دینی گریبان همه را خواهد گرفت و هیچکس سالم نخواهد ماند. امام هادی (علیه السلام) می فرماید:

«اگر پس از غیبت مهدی ما نباشند دانشورانی که مردم را به طرف او خوانده و به سوی او راهنمایی کنند و با براهین الهی از دین او دفاع نمایند و بندگان ناتوان خدا را از دام های شیطان و گردنکشان شیطانی و از تله هایی که دشمنان ائمه علیهم السلام در راه هدایت مردم قرار میدهند

ص: 161

نجات دهند، همانا کسی نمیماند مگر آن که از دین خدا بر می گردد ولی آنها هستند کسانی که زمام دلهای ضعیفان شیعه را به دست میگیرند همان طور که كشتيبان سُكّان کشتی را اینها برترین مردم نزد خدای عزّ و جلّ هستند» (1).

در این حدیث امام هادی (علیه السلام) وظیفه ی دانشمندان زمان غیبت را به خوبی روشن نموده اند آنها بیش از هر چیز باید مردم را به سوی آن امام غایب دعوت کنند و این کار با زنده نگه داشتن یاد ایشان و ذکر فضایل و مناقب و بیان احادیث ائمه (عليهم السلام) در مورد امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) میسر می باشد و در عین حال یاد گرفتن و یاد دادن معارف اهل بیت نیز از بهترین راههای دعوت مردم به سوی آن حضرت است که البته نباید از آن غفلت کنند

علم صحیح فقط نزد اهل بیت علیهم السلام است

واقعیت است که هیچ علمی جز از ناحیه ی اهل بیت علیهم السلام دست نمی آید و منظور از علم آن نوری است که خداوند در قلب هرکس بخواهد قرار میدهد و او را هدایت می نماید. امام صادق (علیه السلام) می فرماید

لَيْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّم. إنَّما هُوَ نُورُ يَقَعُ في قَلْبٍ مَنْ يُريدُ

ص: 162


1- بحار الانوار، ج 2، ص 6

اللهُ تَبَارَكَ وَتَعَالَى أَنْ يَهْدِيَةٌ ». (1)

علم به درس خواندن حاصل نمیشود علم نیست مگر نوری که خدای تبارک و تعالی در قلب آن که بخواهد او را هدایت کند پدید می آورد.

در این علم دیگر خطا و اشتباه راه ندارد و خداوند کسی را که بخواهد هدایت کند از این طریق به راه صحیح میکشاند. بنابراین علم واقعی همیشه درست و مطابق با واقع است و آن علوم بشری است که خطا در آن راه پیدا می کند، ولی علوم و معارف الهیه همیشه واقعی و صحیح هستند. خداوند منبع این نور را قلوبِ مقدس چهارده معصوم علیهم السلام قرار داده و طالبان علم نیز سفارش کرده است تا فقط به آنها رجوع نمایند.

امام صادق (علیه السلام) به یونس بن ظبیان می فرماید: (2)

«إِن أَرَدْتَ الْعِلْمَ الصَّحيحَ، فَعِنْدَنا أَهْلِ الْبَيْتِ. فَنَحْنُ أَهْلُ الذِّكْرِ الَّذِينَ قالَ اللَّهُ «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ». (3)

اگر علم صحیح میخواهی پس نزد ما خانواده اهلبیت ،است زیرا ما آن اهل ذکری هستیم که خداوند فرمود: «اگر میدانید از اهل ذکر بپرسید».

ص: 163


1- بحار الانوار، ج 1، ص 224
2- نحل / 43.
3- وسائل الشيعة، ج 18، ص 49 و نیز کامل الزیارات، ص 18، باب 3.

و این راه تنها راهی است که میتوان علم را از طریق آن طلب کرد. به عبارت دیگر از غیر این طریق علمی به دست نمی آید. امام باقر (علیه السلام) می فرماید:

«وَ اللّهِ لا يُوجَدُ الْعِلْمُ إِلَّا مِنْ أَهْلِ بَيْتٍ نَزَلَ عَلَيْهِمْ جبرئيل» (1)

قسم به خدا علم یافت نمیشود مگر از ناحیه ی اهل خانه ای که جبرییل بر آنها نازل شده است.

بنابراین اگر حقیقتی برای انسان کشف شود مسلماً ریشه ی آن به اهل بیت علیهم السلام بر میگردد هر چند که خودِ شخص به این مطلب توجه نداشته باشد همچنان که امام باقر (علیه السلام) می فرماید:

«أَمَّا إِنَّهُ لَيْسَ عِنْدَ أَحَدٍ مِنَ النَّاسِ حَقٌّ وَلَا صَوَابٌ إِلَّا شَيْءٌ أَخَذُوهُ مِنَّا أَهْلَ البَيتِ » (2).

توجه داشته باشید هیچ حقیقت و سخن صحیحی نزد مردم نیست مگر آن که آن را در هر حال از ما اهل بیت گرفته اند.

آری، ریشه ی سخنان صحیح و معارف حق، فقط از جانب اهل بیت علیهم السلام است. اگر سخنان آنان نبود، هیچکس از معرفت درست برخوردار نمی شد و همین احادیث معیار حق و باطل خواهد بود. امام باقر (علیه السلام) می فرماید:

ص: 164


1- بحار الانوار، ج 2، ص 94
2- همانجا.

كُلُّ ما لَمْ يَخْرُجْ مِنْ هذَا الْبَيْتِ فَهُوَ باطِل ». (1)

هر آنچه از این خانه ی (وحی نیامده باشد باطل و ناصواب است.

بنابراین باید گفت این که انسان خود را ملزم نماید که جز از اهل بیت علیهم السلام سخن و عقیده ای را کسب نکند در واقع بالاترین درجه ی ایمان را سپری کرده است و مفتخر به رتبه ی منا اهل البیت میگردد

امیرالمؤمنين (علیه السلام) خطاب به کمیل بن زیاد نخعی میفرماید

يا كُمَيْلُ، لا تَأْخُذْ إِلَّا عَنَّا، تَكُنْ مِنّا (2)

ای !کمیل جز از ما اهلبیت (کسب علم نکن تا از ما بشوی

،آری بزرگترین افتخار برای دوستداران اهل بیت علیهم السلام این است که هر چند از نعمت درک حضور امام زمانشان محروم ولی با تقیّد به احادیث آنها در زمان غیبت میتوانند به چنان مقامی نایل شوند.

6. تسليم

یکی دیگر از وظایف ما در دوران غیبت تسلیم بودن در برابر خاندان وحی میباشد و از این طریق معرفت و علم و ایمان آدمی به کمال می رسد. امام صادق (علیه السلام) می فرماید:

ص: 165


1- وسائل الشيعة، ج 18، ص 50.
2- همان، ص 16.

«إِنَّكُمْ لَا تَكُونُونَ صَالِحِينَ حَتَّى تَعْرِفُوا وَ لَا تَعْرِفُونَ حَتّى تُصَدِّقُوا وَ لا تُصَدِّقُونَ حَتّى تُسَلِّمُوا». (1)

شما تا معرفت نداشته باشید اهل عمل صالح نخواهید بود و تا باور و اعتراف نداشته باشید معرفت نخواهید داشت و تا تسلیم نشوید باور و اعتراف نخواهید داشت.

پس تصدیق شرط علم و معرفت و تسلیم هم شرط تصدیق است بنابراین معرفت بدون تسلیم حاصل نمی شود هنگامی که این سه تسلیم ،تصدیق معرفت وجود داشته باشد فرد در شمار صالحان قرار میگیرد و عمل صالح از او سر می زند زیرا عمل صالح باید برخاسته از معرفت صحیح قلبی باشد و آن هم جز با تسلیم به دست نمی آید.

البته شخص زمانی مؤمن خواهد بود و به درجه ی تسلیم نایل میشود که تابع امام خود باشد؛ هم چنان که امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«لا يَكُونُ الْعَبْدُ مُؤمِناً حَتَّى يَعْرِفَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَ الاَئِمَّةَ كُلُّهُمْ وَ اِمامَ زَمَانِهِ وَ يَرُدَّ إِليه وَ يُسَلَّمَ لَهُ».

بنده مؤمن نخواهد بود مگر آن که معرفت خدا و رسول او و همه امامان و امام زمان خود را داشته باشد و به آن حضرت ارجاع دهد و تسلیم ایشان باشد

ص: 166


1- اصول ،کافی کتاب الحجّة، باب معرفة الامام.

و این موضوع یکی از مسایلی است که وجودش برای سلامت دین در زمان غیبت بسیار حایز اهمیت میباشد و به همین دلیل بعد از شرط صحبت و معرفت فرموده اند

«وَ لَمْ يَجِدْ فِي نَفْسِهِ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْنا وَ سَلَّمَ لَنا أَهلَ الْبَيْتِ». (1)

تسلیم در اینجا تسلیم قلبی است یعنی باید میل و رغبت و رضایت قلبی خواسته های اهل بیت علیهم السلام را بپذیرد و قبول آنها برایش مشکل نباشد ولی چنانچه رضایت قلبی هنوز در او پیدا نشده باشد از ایمان به طور کامل بی بهره است چرا که حالت

بیبهر تسلیم وقتی حاصل میشود که شخصی در دل نسبت به آنچه اهل بیت انجامداده اند عشق بورزد و این حقیقت روح دین است. امام سجاد (علیه السلام) می فرماید:

«إِنَّ دينَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَا يُصابُ بِالْعُقُولِ النَّاقِصَةِ وَ الْآراءِ الْباطِلَةِ وَ المقاييس الْفاسِدَةِ وَ لَا يُصَابُ إِلَّا بِالتَسْلِيمِ. فَمَنْ سَلَّمَ لَنا سَلِمَ. وَ مَنِ اقْتَدَىٰ بِنا هُدِيَ. و مَنْ كانَ يَعْمَلُ بِالْقِياسِ وَ الرَّأيِ هَلَكَ. وَ مَنْ وَجَدَ في نَفْسِهِ شَيْئاً مِمَّا نَقُولُهُ اَوْ نَقْضِي بِهِ حَرَجاً، كَفَرَ بِالَّذِي أَنْزَلَ السَّبْعَ المَثانِيَ وَ الْقُرآنِ الْعَظيمَ وَ هُوَ لا يَعْلَمُ». (2)

ص: 167


1- کافی، ج ،2، حدیث ،2 ص 180؛ و نیز کمال الدین باب 31
2- كمال الدین، باب 31، ج 9.

همانا دین خدای عزّ و جلّ با عقلهای ناقص و اندیشههای باطل و معیارهای نادرست به دست نمیآید و فقط از طریق تسلیم حاصل میگردد پس هر که تسلیم ما گردد سالم میماند و هرکه به ما اقتدا کند هدایت میشود و هرکس به تشخیص و فهم خود عمل میکند هلاک میشود و هرکه نسبت به پذیرفتن احادیث ما با احکام ،ما در دل احساس سختی نماید، به آن که سبع مثانی و قرآن بزرگ نازل فرموده خداوند متعال کافر شده بدون آن که

خودش بداند.

بزرگترین خطری که شخص را در این زمینه تهدید میکند این است که فرد خودش نداند و نفهمد که مرتکب چه اشتباهی شده ولی در عین حال مشرک و کافر باشد. آری، دینداری جز با تسلیم محض در برابر دستورات اهل بیت علیهم السلام حاصل نمیگردد از سوی دیگر هیچکس نباید با فهم و رأی خود و امثال خود، احادیث صحیح را از ناصحیح تشخیص دهد این امر بخصوص در زمان غیبت که دسترسی به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به طور عادی امکان پذیر نیست و تنها راه مراجعه به احادیث ائمه علیهم السلام در همه ی مسایل اعم از اعتقادی و عملی است کار ساده ای نمی باشد و به راحتی مشخص نمی گردد.

البته برای فهم احادیث باید به فقها مراجعه کرد، آنهایی که قدرت استنباط و توانایی استخراج و فهم احادیث را از نظر جهت صدور و دلالت و غیره داشته باشند به همین دلیل ائمه علیهم السلام بر

ص: 168

تفقه و درایت احادیث تأکید زیادی داشته اند و تنها کسی که به طور عمیق با تعالیم ایشان آشنا شود از نظر آنها «فقیه» شمرده میشود و البته کسی به چنین درجه ای دست نمی یابد مگر این که به آنچه به طور غیر صریح در سخنان ائمه علیهم السلام آمده، دانا و آگاه باشد؛ چنانکه امام صادق (علیه السلام) در این خصوص می فرماید:

«حَديثُ تَدريِهِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ تَرويهِ، وَ لَا يَكُونُ الرُّجُلُ مِنْكُمْ فَقيهاً حَتَّى يَعْرِفَ مَعارِيضَ كَلامِنا ». (1)

یک حدیث که آن را به طور عمیق ،بفهمی بهتر از هزار حدیثی است که آن را صرفاً نقل کنی و کسی از شما فقیه نخواهد شد مگر آن که آنچه را به صورت غیر صریح در سخنان ما آمده بشناسد.

7. محبّت

یکی از آثار تسلیم جوشیدن چشمه ی «محبت» در وجود انسان نسبت به اهل بیت علیهم السلام و همچنین تقویت آن در مکتب دمی است. در حقیقت محبّت یکی دیگر از نشانه های دوستداران امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بخصوص در زمان غیبت میباشد. در اهمیت محبت همین بس است که آن را اساس و پایه ی اسلام، دانسته اند. امام صادق (علیه السلام) در این خصوص می فرماید:

« لِكُلِّ شَيْءٍ اَساس، وَ أَساسُ الإسلام حُبُّنا أَهْلَ

ص: 169


1- بحار الانوار، ج 2، ص 182

الْبَيت». (1)

هر چیزی پایه و اساسی دارد و اساس اسلام محبت ما اهل بیت است.

در حدیثی، پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) که همه ی امامان را معرفی نموده اند. ایشان در خصوص قبول ولایت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) چنین آورده اند:

«مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَلْقَى اللَّهَ وَ قَدْ كَمَّل ايمانُهُ وَ حَسْنُ اِسْلَامُهُ، فَلْيَتَوَلَّ الْحُجَّةَ صاحِبَ الزَّمانِ الْمُنتَظَرَ».

هرکس دوست دارد خدا را ملاقات کند در حالی که ایمانش کامل اسلامش نیکو ،باشد پس ولایت حضرت حجت صاحب الزمان منتظر را بپذیرد

و در انتهای حدیث چنین فرموده اند

فَهَؤُلَاءِ مَصابيحُ الدُّجى و أئِمَّةُ الهُدى وأَعْلامُ التَّقَى مَنْ أَحَبَّهُمْ وَ تَوَلّاهُمْ كُنْتُ َضامِناً لَهُ عَلَى اللَّهِ تَعالي بالجنة . (2)

پس ایشان ائمه «علیهم السلام» روشنایی بخش در تاریکی و پیشوایان هدایت و نشانههای تقوا .هستند هرکس آنان را دوست بدارد و ولایتشان را بپذیرد من در پیشگاه الهی برایش بهشت را ضمانت خواهم کرد.

ص: 170


1- الكافي، ج 2 ص 46 و نیز امالی، شیخ صدوق، ص 218.
2- بحار الانوار، ج 27، ص 91

،آری، ایمان با ولایت و محبت امیرالمؤمنین (علیه السلام) آغاز می شود و با ولایت و محبت حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز به کمال می رسد. بنابراین بدون محبت امام غایب (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نمی توان به ایمان کامل دست یافت.

خواهی که از دوزخ برهانی دل و تن *** اثنی عشری شو و گزین مذهب من

ایشان سه محمدند و چهارست علی *** با موسی و جعفر و حسین و دو حسن

باید از خداوند بخواهیم که محبت اهل بیت علیهم السلام تا آخرین لحظه ی زندگی در قلب و روح ما ثابت نگه دارد، تا سرانجام به يارى حق شاهد الطافی که وعده فرموده اند باشیم. در یکی از زیارت های امام حسین (علیه السلام) آمده است:

«اللَّهُمَّ ثَبِّتْني عَلَى مُحَبَّةِ أَوْلِيائِكَ » (1).

خداوندا مرا بر محبت اولیای خودت ثابت قدم نگه دار

8. ورع و تقوا

کسی که به امام زمانش عشق می ورزد و به اندازه ی معرفتی که نسبت به ایشان دارد سعی میکند از آنچه مورد پسند ایشان است تخطی نکند و به آنچه باعث ناخشنودی ایشان میگردد

ص: 171


1- بحار الانوار، ج 101، ص 232

یکی از نشانه های بارز اهل معرفت در زمان غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را داراست امیرالمؤمنین (علیه السلام) در این خصوص می فرماید:

«خداوندا! تو به طور قطع حجت هایی در زمین داری که یکی بعد از دیگری بر آفریدگانت حجت هستند، آنها را به سوی دین تو هدایت میکنند و علم تو را به ایشان یاد میدهند تا آن که پیروان اولیای تو پراکنده نگردند. حجت های تو برخی آشکار هستند ولی مورد اطاعت (مردم) قرار نمیگیرند برخی هم پنهان در حال ترس و در انتظار اگر یکی از آنها به هنگام آرامش و صلح در حکومت ،باطل غایب گردد، علم منتشر شده ی آنها از مردم پنهان نمیشود و سنت های ایشان در قلبهای مؤمنان جای گرفته است و به آن عمل میکنند.» (1)

در این حدیث شریف دو مطلب است که بسیار حایز اهمیت است

1- رجوع به علوم و معارف ائمه علیهم السلام

2 - عمل به سنت و سیره ی ایشان در همه ی مسایل

این دو شیوه در زمان غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) امکان پذیر است هر چند که به سادگی زمان حضور ایشان نیست بنابراین نباید به خاطر عدم دسترسی به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) این دو وظیفه ی شرعی

ص: 172


1- غیبت ،نعمانی، باب 8 حدیث 2

زیر پا گذاشته شود

شخص نابینایی حضرت باقرالعلوم (علیه السلام) می رسد و عرض میکند: ای پسر رسول خدا! آیا شما محبت و دلباختگی مرا نسبت به خودتان میدانید؟ فرمود: بله عرض میکند من پرسشی دارم با توجه به این که نابینا هستم و کمتر راه می روم و نمی توانم همیشه خدمت شما برسم از شما پاسخ آن را میخواهم. حضرت فرمودند درخواست خود را بگو نابینا گفت دینی را که شما و اهل بیت ،شما خدا را به آن بندگی میکنید به من بفرمایید تا من هم خدای عزّ و جل را به همان دین بندگی کنم. حضرت فرمود:

سخن کوتاه گفتی ولی پرسش بزرگی مطرح کردی قسم به خدا دین خود و دین پدرانم را که خدای عزّ و جلّ را به آن بندگی میکنیم برایت میگویم: 1 - شهادت به

وحدانيت خدا و 2 - رسالت پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) و 3- پذیرفتن آنچه او از جانب خدا آورده است، 4 - و دوستی با دوست ما 5 و بیزاری از دشمن ،ما ، 6 - و تسليم نسبت

به امر ما، 7 - و انتظار کشیدن به قائم ما، 8 - و تلاش و جدیت در رعایت واجبات و پرهیز از محرمات و ورع ». (1)

به عبارت دیگر، ورع همچون نخ تسبیح است که همه ی

ص: 173


1- اصول ،کافی کتاب الایمان و الكفر.

دانه های آن را در کنار هم نگه میدارد و عبادات نیز همچون دانه های تسبیح هستند تا وقتی این نخ سالم است، دانه ها در کنار هم قرار گرفته و منظم ،هستند اما چنان چه این نخ پاره شود دانهها هم می ریزد و دیگر تسبیحی باقی نمیماند.

امام زین العابدین (علیه السلام) در این خصوص می فرماید:

«الْوَرَعُ نِظامُ الْعِبادَةِ. فَإِذَا انْقَطَعَ الْوَرَعُ، ذَهَبَتِ الدِّيانَةُ، كَمَا أَنَّهُ إِذَا انْقَطَعَ السِّلْكُ اِتَّبَعَهُ النَّظامُ». (1)

ورع به رشته درآورندهی عبادات است. اگر ورع بریده شود دینداری هم میرود همان طور که اگر رشته پاره شود رشته شده هم به دنبال آن از هم میباشد

البته این نکته قابل ذکر است که اصل دین همانا اعتقاد به امامت و ولایت اهل بیت علیهم السلام و تسلیم در برابر ایشان است و حقیقت اسلام و ایمان نیز همین است ولی آنچه این اصل را از تباهی حفظ میکند، روحیه ی پاسداری و مراقبت از آن به وسیله ی رعایت احکام الهی است و ورع درست همین نقش را در محافظت از دین دارد به همین دلیل ائمه علیهم السلام که خود را به امر خدا مسؤول دستگیری از دوستانشان میدانند، در خصوص ورع سفارش زیادی کرده اند با این تعبیر که رعایت ورع کمکی است که دوستداران اهل بیت علیهم السلام به ایشان می کنند.

ص: 174


1- بحار الانوار، ج 67 ص 308

امام صادق (علیه السلام) به یکی از موالیان خود فرمود:

«وَاللَّهِ إِنَّكُمْ لَعَلَى ِدينِ اللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ فَأَعِينُونَا عَلَى ذَلِكَ بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ». (1)

قسم به خدا شما بر دین خدا و فرشتگان او هستید پس ما را نسبت به این امر دینداری) (خودتان به وسیله ی ورع و اجتهاد یاری نمایید.

در حقیقت سفارش امام صادق (علیه السلام) این است که ائمه علیهم السلام را به منظور حفظ دین خودتان یاری کنید هرچند ظاهراً حفظ دین ما به خود ما مربوط میشود ولی ائمه علیهم السلام به واسطه ی علاقه ای که به سرانجام نیک دوستانشان دارند و خود را ولی و سرپرست آنها می،دانند نمیتوانند نسبت به حفظ دین آنها بی تفاوت باشند و در واقع باید لطف و عنایت ایشان از اهل ولایت دستگیری نماید تا پایشان نلغزد و بتوانند خود را در مسیر حق و راستی حفظ نمایند؛ و اما کاری که از ما بر می آید این است که آنها را به وسیله ی ورع و اجتهادمان در جهت نجات خودمان کمک و یاری نماییم و با گناه کردن آنها را برای نجات دادن خود به زحمت .نیندازیم. امام صادق (علیه السلام) در این خصوص می فرماید:

«عَلَيْكُمْ بِالْوَرَعِ فَإِنَّهُ الدِّينُ الَّذِي تُلازِمُهُ وَ نَدينُ اللَّهِ بِهِ وَ

ص: 175


1- بحار الانوار، ج 65، ص 175

نُريدُهُ مِمَّنْ يُوالينا لا تُتَّبِعُونا بالشَّفاعَةِ .(1)

بر شماست رعایت کردن ،ورع به درستی که ورع آن دینی است که ما ملزم به آن هستیم و خدا را به وسیله ی آن بندگی میکنیم و همین را از اهل ولایت و محبّتِ خود انتظار داریم ما را برای شفاعت کردن به سختی و زحمت نیندازید.

آنچه سرانجام انسان را نجات خواهد داد و باعث سعادت اُخروی او خواهد شد همانا شفاعت اهل بیت علیهم السلام می باشد. وقتی فرشتگان مقرب خدا و پیامبرانِ مرسل او و مؤمنانی که مورد آزمون الهی قرار گرفته اند احتیاج به شفاعتِ ایشان دارند، حساب

ما بندگان گناهکار روشن است

امام صادق (علیه السلام) در این خصوص می فرماید:

«ما أَحَدٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ إِلَّا وَ هُوَ يَحْتاجُ إِلَىٰ شَفاعَةِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه وآله وسلم) يَوْمَ الْقِيَامَةِ » (2).

هیچکس از اولین و آخرین نیست مگر آن که در روز قیامت محتاج شفاعت حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) است.

البته شفاعت اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) از شفاعت ایشان جدا نیست و کسی که مورد شفاعت آنها قرار گیرد در حقیقت مورد شفاعت نبی اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) قرار گرفته است

ص: 176


1- بحار الانوار ج ،67 ص 306 و :نیز ،امالی شیخ طوسی، ج 1، ص 285
2- بحار الانوار، ج 8، ص 42

حال که همه ی ما در حُسن عاقبت و سعادت اخروى به دستگیری و شفاعت این بزرگواران امیدوار هستیم، لازم است به وسیله ی ورع و تقوا ایشان را همراهی نماییم و به و واسطه ی شفاعت باعث رنج و زحمت ایشان نگردیم.

آنچه بیان شد از مهمترین وظایف ما در دوران غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است به امید آن که از یاوران واقعی آن حضرت محسوب شویم و در آزمون های الهی سربلند گردیم، ان شاء الله. بارالها! تو را به پیامبر بزرگت و حاملان عرشت و همه ی مقربان درگاهت ما را یاری فرما تا در آزمونهایت سربلند شویم و مستحق پاداش گردیم.

بارالها ما را در زمره ی کسانی قرار ده که در پرتو ایمان و عمل صالح و همچنین شکیبایی در آزمونهای الهی وارد بهشت برینت شویم و با سلام و درود فرشتگانت روبرو گردیم

آمين رب العالمین

ص: 177

ص: 178

منابع

1 قرآن کریم

2. نهج البلاغه.

3. غرر الحكم.

.4 محمدی ری شهری محمد میزان ،الحكمة، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1362

5. کلینی، محمد بن یعقوب اصول ،کافی ترجمه و شرح هاشم رسولی، تهران، بنیاد رسالت، 1364

6 مکارم شیرازی، ناصر تفسیر ،نمونه ،تهران دارالکتب اسلامية، 1387.

.7 مجلسی محمد باقر بحار الانوار ،تهران ،اسلامیه 1373

8. مطهری مرتضی عدل الهی قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، انتشارات اسلامی، 1373.

.9 على بن ابيطالب غرر الحكم ،قم، دار الحديث، 1383

.10 طبرسی احمد بن علی احتجاج، بیجا، 1380.

11. صحيح مسلم ،ریاض دار عالم الكتب، 1375.

12 . فیض کاشانی محمد محجة البيضاء، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، انتشارات اسلامی، 1386.

13 کمره ای محمد باقر خصال شیخ صدوق تهران، کتابچی، 1374.

.14 تاج ،لنگرودی ،محمدمهدی پند ،دنیا ،تهران، خزر، 1359

.15 ابن بابویه محمدبن علی عیون الاخبار الرضا (علیه السلام) قم شریف رضی، 1378.

16 خمینی روح الله رساله نوین تهران دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1384.

ص: 179

17 ،قمی عباس تتمة المنتهى، قم، مؤمنین، 1380.

.18 ،ابشهی، احمد بن محمد المستطرف، بيروت، مؤسسة التاريخ العربي، 1374.

.19 ،خراسانی محمدهاشم منتخب التواريخ، مشهد، قاف مشهد الرضا، 1387.

20 حر عاملی محمد بن حسين وسائل الشيعه تهران (قم) مكتبة الاسلامية، 1376 .

21 دیلمی حسن بن محمد ارشاد ،القلوب ،قم، کمال الملک، 1384

22 ،قمی عباس سفينة البحار تهران سنایی، 1374.

.23 ابن ،شعبه حسن بن على تحف العقول، قم، دارالحدیث 1383

24 نهاوندی علی اکبر خزينة ،الجواهر ،تهران ،اسلامیة، 1364

.25 حویزی عبدالعلیبن :جمعه تفسیر نورالثقلین ،قم، دار التفسیر، 1382.

26 صحفی، محمد قصهاهی ،قرآن ،قم، اهل بیت (علیهم السلام)، 1369

27 ،قندوزی، سلیمان بن ابراهيم ينابيع المودة، قم، دارالاسوة للطباعة والنشر، 1375. 28 سليمان كامل يوم الخلاص، قم، آل على علیه السلام، 1382

.29 ابن ابی،زینت محمد بن ابراهیم ،غیبت ،نعمانی ترجمه محمدجواد غفاری تهران نشر صدوق، 1376

30. طباطبایی محمدحسین تفسیر ،برهان قم ،حوه علمیه قم دفتر تبلیغات اسلامی 1371

.31 ابن بابویه محمدبن علی کمال الدین ،مشهد آستان قدس رضوی، 1366.

.32 موسوی اصفهانی محمدتقی مکیال ،المکارم ،خوی راهروان قلم، 1384

ص: 180

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109