تبلیغ در رمضان

مشخصات کتاب

شناسنامه

تألیف: جمعی از نویسندگان مجله مبلّغان

تهیه و تنظیم: ابوالفضل هادی منش

با نظارت: هیئت تحریریه مجله مبلّغان (محمدحسن نبوی، حسین ملانوری، عبدالکریم پاک نیا، سید جواد حسینی، اکبراسدعلیزاده، محمد مهدی ماندگار، علی مختاری، ابوالفضل هادی منش، محمود مهدی پور، محمد غلامرضایی)

ناشر: انتشارات مرکز مدیریت حوزه های علمیه

صفحه آرایی و طرح جلد: محمدعلی قربانی

چاپ و صحافی: باقری

نوبت چاپ: اول /1391

تیراژ: 10000 نسخه

قیمت: 10/000 تومان

شابک: 5 – 63 – 2638 – 964 - 978

ص: 1

معرفی

مقدمه

با گذشت 13 سال از انتشار مجله مبلّغان، مجموعه ارزشمندی از مقالات در موضوعات فرهنگ و سیره اهل بیت علیه السلام ، آموزش تبلیغ، اخلاق مبلّغان، شبهه شناسی، پاسخ به سؤالات، معرفی چهره های تبلیغی، خاطرات و تجارب تبلیغی و... گرد آمده است که به نظر بسیاری از مبلّغان و مربیان محترم، گنجینه ارزشمندی جهت استفاده در عرصه تبلیغ می باشد.

برخی از مباحث در این نشریه به صورت سلسله مقالات چاپ شده و در بعضی از موضوعات، مقالات فراوانی از زوایای مختلف مورد پژوهش و بررسی قرار گرفته است. انتشار مقالات مرتبط با یک موضوع به صورت کتاب مستقل می تواند دسترسی مبلّغان و مربیان محترم به مقالات خاص را تسهیل نموده، آنان را در تبلیغ دین یاری رساند؛ از اینرو طرح انتشار کتابهای مبلّغان در جلسات هیئت تحریریه مجله مبلّغان مطرح و تصویب گردید. درخواستهای مکرّر خوانندگان مجله مبنی بر چاپ کتابهای مبلّغان نیز بر انگیزه دست اندرکاران افزود.

اولین کتاب از این مجموعه با عنوان «تبلیغ در محرم» منتشر گردید و مورد استقبال مبلّغان محترم قرار گرفت، و کتابهای بعدی با عنوان «امام مهدی علیه السلام » و «حضرت زهرا سلام الله علیها» منتشر شد و اکنون چهارمین کتاب از آنها با عنوان «تبلیغ در ماه رمضان» در اختیار شماست.

ص: 2

یاد آوری این نکته را لازم می دانیم که مقالات ارائه شده، جهت استفاده در سخنرانی است؛ ولی شکل سخنرانی و هماهنگ سازی مطالب با مخاطبان و گره زدن بحث با نیازها، ظرفیتها و شرایط خاص آنان، به عهده سخنوران عزیز می باشد. شایسته است مبلّغان و مربیان محترم با توجه به نیاز جلسه سخنرانی، با چینش مناسب و افزودن توضیحات و مواد لازم، محتوای مقالات را مطرح کنند.

امیدواریم نوشته حاضر که محصول زحمات نویسندگان و مجریان مجله مبلّغان است، مورد لطف و توجه خاص حضرت بقیةالله الاعظم علیه السلام قرار گیرد و مبلّغان و مربیان را در تبلیغ معارف اسلامی یاری رساند.

در پایان از برادر ارجمند جناب حجة الاسلام و المسلمین ابوالفضل هادی منش که زحمت تنظیم این اثر را پذیرفتند و به خوبی از عهده آن برآمدند تقدیر و تشکر می کنیم و ضمن استقبال از نظرات ارزشمند مبلّغان و پژوهشگران گرامی، امیدواریم خوانندگان محترم، ما را از دعای خیر خویش محروم نفرمایند.

محمدحسن نبوی

معاون تبلیغ و آموزشهای کاربردی حوزه های علمیه

ص: 3

ص: 4

پیش درآمد

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و الصلاۀ و السلام علی سیدنا و مولانا ابی القاسم المصطفی محمد صلی الله علیه وسلم و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین المنتجبین، سیّما الحجۀ بقیۀ الله روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء

رمضان، فرصت بیداری است. فرصتی برای درنگی دوباره است تا در سایه سار آن که در پوشش روزها و شبهای یک ماه برای آدمی رخ نمایانده به آگاهی برسیم؛ آگاهی از خود، آگاهی از خدا، آگاهی از هستی.

بگذریم که این فرصت را گاه ساده از کف می دهیم؛ مثل برخی فرصتهای دیگر که آنها نیز جزء بهترین سرمایه های آدمی هستند؛ فرصت عمر، فرصت جوانی، فرصت سلامتی که همه و همه در این گردونۀ زندگی سرمایه هایی جایگزین ناپذیرند و گاه ساده و به سرعت از دست می روند.

ص: 5

نخوردن و نیاشامیدن تنها بهانه ای است و در این اقیانوس آگاهی و بیداری، بسان کفِ روی آبند نه موج؛ موجی که چون در فراز آید بر تلاطم اقیانوس می افزاید.

امساک از خوردن و آشامیدن سهم ناچیزی از این بحر موّاج دارد.

باید قدر این فرصت ناب و این درنگ تأمل برانگیز در خویشتن خویش را دانست و از لحظه ها و ثانیه های ناب حضور در محضر حضرت دوست و بار عامی که داده، بیش ترین بهره را برد.

رمضان، بهار قرآن است؛ فصل نو در گذر عمر و فصل همراه شدن با کلمات نورانی وحی. و چه خوش، جانی که در این بهار، تازه تر شود. چه زیبا سروده است که:

هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود وارهد از حدّ جهان، بی حد و اندازه شود

ص: 6

و چه نیکو سخنی است آن ترنّم شور آفرین و معرفت فزای کلمات وحی. کلماتی که راه گفت و شنود خدا و بنده را باز کرد. کلماتی که زمزمۀ آن، سختیها را از پیامبر رحمت صلی الله علیه وسلم در نامرادیهای زمانه نسبت به او می کاست و پناه دل شکستۀ او و خاندان سترگ او در شداید بود. کلماتی که پناه خستگیها و شکستگیهای او بود.

اگر رمضان نبود کِی سوزش گرسنگی و تشنگی را تنها می یافتند تا سوز فقر و نداری را متنعمان عالم بچشند؟

هرگز!

باید رمضان باشد تا انسان، رنگ خدایی شدن خود را ببیند. تا نباشد رنگ و ریا و نیرنگ که سراسر وجود آدمی را تیره و تباه می سازد.

چرا رمضان نباشد؟ اگر نباشد عبادت روی زمین خدا آن جلوه ای که باید بیابد نخواهد یافت و کرنش در برابر آن ذات بی زوال، فقط در خوبان خلاصه می شود و از دایرۀ ایشان فراتر نمی رود. باید رمضان باشد تا همه رنگ و بوی آسمان را احساس کنند و فرصت یابند به سوی آسمان، گام بردارند.

ص: 7

همۀ نیکیهای این ماه عزیز را نمی توان در یک کتاب گرد آورد و نکوداشت، اما آنچه در بضاعت اندک ما بود گوشه ای از نظرگاه چشم نواز و خوشِ رمضان است؛ نه که بخواهیم همۀ گفتنیها را کنار هم در کتابی بگنجانیم، ما فقط به قدر بضاعت، از آن سخن به میان آورده ایم.

بیش از یک دهه از تلاش ماهنامۀ مبلّغان می گذرد و هر ماه مبلّغان در صمیمانۀ تلاشهای خداجویانۀ سربازان حضرت ولی عصر _ ارواحنا له الفداء _ مهمان بود تا کمکی باشد برای کسانی که در این مسیر، جز با خدای خویش معامله نکرده اند. کتاب حاضر، رهاوردی است از تلاش نویسندگان این نشریه که می تواند یادکردی از کوشش مسئولان و نویسندگان آن باشد.

ضرورتها

ص: 8

از جمله نیازهای اساسی فعالان عرصۀ تبلیغ دسترسی به متون پربار و کارآمد برای ارائه سخنرانیهای مذهبی است که کثرت فعالیتهای تبلیغی، گاه به مبلّغ فرصت مراجعه کافی به متون و منابع را نمی دهد و سبب بروز مشکلاتی در برنامه ریزیهای مبلّغ برای ادارۀ مجالس مذهبی می شود. از سوی دیگر پژوهش برای یافتن مطالب و یافته های جدید نیز در بازه های زمانی کوتاه امکان پذیر نیست.

در این بین فرصت ماه رمضان به عنوان یک دوره تبلیغی مهم، بیش تر در معرض این آسیب قرار دارد. چه این که ایام تبلیغی ماه رمضان به لحاظ زمانی بیش تر از دیگر ایام است و نیز مناسبتهای مهمی را نیز در خود جای داده که این سبب کمبود زمان برای مبلّغ در آماده شدن برای ادارۀ برنامۀ تبلیغی خود می شود.

حساسیت این ماه نیز به لحاظ تبلیغی بیش تر از دیگر ایّام تبلیغی است؛ زیرا در این ماه استقبال مردم از مساجد و شرکت در محافل و استماع سخنرانیهای مذهبی بیش تر می گردد.

ص: 9

همۀ این موارد دست به دست هم می دهد و نیاز به وجود منبعی غنی تر را دامن می زند. بر این مبنا، کتاب تبلیغ در ماه رمضان از اهمیت و ضرورت ویژه ای برخوردار می گردد.

پیشینه

تاکنون کتابهای مختلفی با موضوع تبلیغ در ماه رمضان نگاشته شده که هر یک برای تأمین نیازی با رویکرد خاص به نگارش درآمده است. کتاب تبلیغ در ماه رمضان برگرفته از بیش از صد مقاله در طی صد و پنجاه شماره در طول دوازده سال تلاش نشریه مبلّغان است. هر یک از این مقالات پیش از درج در شمارۀ مربوط به خود مورد ارزیابی و ویرایش قرار گرفته و در نهایت منتشر شده است. پیش از انتشار این کتاب نیز مقالات مجدداً مورد بررسی قرار گرفته و پس از انجام اصلاحاتی در مجموعه حاضر گرد آمده است. این موضوع سبب اتقان بیش تر محتوای کتاب گردیده و از این حیث می توان گفت، نسبت به کتابهای پیشین در این موضوع دارای رحجان می باشد.

امتیازات

ص: 10

افزون بر ارزیابیهای مختلفی که روی محتوای کتاب حاضر _ چه در مرحله جذب مقاله برای درج در شماره ها و چه در تنظیم این کتاب _ صورت گرفته است، امتیازات دیگری را نیز داراست.

برخی از این امتیازات عبارتند از:

1. تجمیع مقالات مربوط به ماه مبارک رمضان در یک مجموعه؛

2. دسته بندی و گزینش کیفی مقالات؛

3. پر کردن خلأ وجود متنی مناسب برای تبلیغ در ماه رمضان به صورت یک فرهنگ نامه؛

4. دسترسی آسان به موضوعات، مناسبتها و مقالات قابل بهره برداری برای تبلیغ در این ماه؛

5. ایجاد وحدت رویه در تبلیغ هماهنگ با در دست داشتن این کتاب برای مبلّغان ماه مبارک رمضان؛

6. برخورداری از تنوع نگارش در تبیین موضوعات به دلیل مختلف بودن نویسندگان مقالات؛

ص: 11

7. داشتن مجال انتخاب در استفاده از مقالات به دلیل وجود چند مقاله در هر موضوع.

و امتیازات دیگری که در ضمن استفاده از کتاب و بهره برداری از آن داسنته خواهد شد.

ساماندهی

کتاب حاضر در سه بخش کلی: درسها، مناسبتها و احکام ماه مبارک رمضان سامان یافته است. در بخش اول با فصلهایی چون توبه، دعا و نیایش، خود سازی، همنشینی با قرآن، مسئولیتها و سیره حضرت امام خمینی(رحمه الله) در ماه رمضان و سخنرانی در ماه رمضان به عنوان درسهای این ماه مواجهیم.

در بخش دوم به مناسبتهای مهم این ماه پرداخته ایم که شامل مناسبتهای مهمی چون وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها، جنگ بدر، ولادت امام مجتبی علیه السلام ، شهادت امام علی علیه السلام ، شبهای قدر، روز قدس و شب عید فطر می باشد. چه اینکه مبلّغ افزون بر موضوع کلی ماه مبارک رمضان، بایستی نگاهی به مناسبتهای مهم این ماه نیز داشته باشد.

در بخش پایانی نیز با ارائۀ مقالات احکام روزه و استفتائات مراجع عظام تقلید در خصوص ماه رمضان، کتاب را به پایان برده ایم.

ص: 12

حق گذاری

بی شک این کتاب حاصل تلاش جمعی و همکاری گروهی بوده است. این تلاش در دو بُعد مسئولین و نویسندگان قابل سپاس و قدردانی است.

در بُعد نخست، شایسته است از حمایتهای بی دریغ معاون محترم تبلیغ و آموزشهای کاربردی حوزهای علمیه کشور، جناب حجت الاسلام و المسلمین محمد حسن نبوی به عنوان مدیر مسئول ماهنامه مبلّغان و قائم مقام محترم جناب حجت الاسلام و المسلمین حسین ملانوری به عنوان سردبیر صمیمانه تشکر شود که اگر حسن توجه ایشان نبود، این مجموعه تولید نمی شد.

در بُعد دیگر، نیکوست از نویسندگان محترم مقالات که زحمت نگارش آنها را پذیرفته اند و نیز اعضای محترم هیئت تحریریه که زحمت ارزیابی مقالات مذکور را هنگام انتشار آن به عهده گرفتند، قدردانی شود.

امید است تلاش حاضر گامی هرچند کوچک در رشد و تعالی رسالت تبلیغ اسلام ناب و آموزه های گرانسنگ شیعه باشد.

ص: 13

والله المستعان

ابوالفضل هادی منش

قم المقدسه _ جمادی الاولی 1433 ه_ ق

ص: 14

درسهایی از ماه رمضان

توبه در قرآن

معنای توبه

توبه در لغت به معنای رجوع و بازگشت از گناه است و در اصطلاح عبارت است از: «رجوع از طبیعت [حیوانی] به سوی روحانیت نفس بعد از آنکه به واسطه معاصی و کدورت نافرمانی، نور فطرت و روحانیت محجوب به ظلمت و طبیعت شده است.» )(1)( در قرآن هم به معنای «رجوع انسان گناهکار» آمده و هم به معنای «توفیق توبه دادن از طرف خداوند به بندة معصیت کار» و هم به معنای «قبول و پذیرش توبه از جانب خداوند متعال» آمده است.

در نتیجه، می توان گفت هر توبة انسان، محفوف و پیچیده شده در دو توبه الهی است: یکی توفیق دادن به بنده برای توبه و دیگری پذیرفتن توبه بندگان است و ممکن است هرسه توبه را به معنای لغوی برگشت داد؛ به این معنی که توبه از انسان، رجوع از گناه و بازگشت از معاصی است و توبه اول از خداوند، رجوع به فضل و رحمتش به سوی بنده است و توبه دوم، رجوع به قبول آن از بنده است. )(2)(

ص: 15


1- . چهل حدیث، امام خمینی، تهران، نشر فرهنگی رجا، ص 231 – 232.
2- . ر.ک تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1370ه_ ش، ج 8، ص 173.

در آیه ای از قرآن این سه معنی کنار هم جمع شده است؛ آنجا که فرمود: (ثُمَّ تابَ عَلَیهِم لِیَتُوبُوا إِنَّ اللهَ هُوَ التَوّابُ الرَّحِیمُ) )(1)( ؛ «سپس خداوند به آنها برگشت (توفیق توبه داد) تا توبه و برگشت کنند. خداوند بسیار توبه پذیر مهربان است.»

ص: 16


1- . توبه/ 118.

تشویق به توبه

قرآن کریم در آیات متعددی مردم را به توبه و رجوع از گناه و بازگشت به درگاه الهی تشویق و ترغیب کرده است:

1.(اَلَم یَعلَمُوا أَنَّ اللهَ هُوَ یَقبَلُ التَّوبَةَ عَن عِبادِهِ وَ یَأخُذُ الصَّدَقاتِ وَ أَنَّ اللهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ)؛ )(1)( «آیا نمی دانستند که فقط خداوند توبه را از بندگانش می پذیرد و صدقات را می گیرد و خداوند توبه پذیر مهربان است؟»

پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم فرمود: «اللهُ أَفرَحُ بِتَوبَةِ عَبدِهِ مِنَ العَقِیمِ الْوَالِدِ وَ مِنَ الضَّالِ الواجِدِ وَ مِنَ الظَّمانِ الوارِدِ؛ )(2)( خداوند بر اثر توبه بنده اش خوشحال تر است از کسی که عقیم بوده، بچه دار شده و از کسی که گمشدة خویش را یافته و از تشنه ای که به آب رسیده است.»

2. خداوند در قرآن می فرماید: (قُل یا عِبادِی الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلی أَنْفُسِهِم لاتَقنَطُوا مِن رَحمَةِ اللهِ إِنَّ اللهَ یَغفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الغَفُورُ الرَّحِیمُ وَ أَنِیبُوا إِلی رَبِّکُم وَ أَسلِمُوا لَهُ مِن قَبلِ أن یَأتِیَکُم العَذابُ ثُمَّ لاتُنصَرُونَ)؛ )(3)( «بگو ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده اید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را می آمرزد، به درستی که خداوند بخشنده مهربان است. و به درگاه پروردگارتان باز گردید و در برابر او تسلیم شوید، پیش از آنکه عذاب به سراغ شما آید، سپس از سوی هیچ کس یاری نشوید.»

ص: 17


1- . توبه/ 104.
2- . میزان الحکمه، محمدی ری شهری، بیروت، دارالحدیث، دوم، 1419ه_ ق، ج 1، ص 338، ح 2124.
3- . زمر/ 53 و 54.

در واقع این ندای الهی همیشه در گوش بندگان است که:

هر چه که هستی بیا گر چه که پستی بیا

----

توبه شکستی بیا دوست نظر می کند

----

نیمه شب خلوت است مظهر هر رأفت است

----

عاشق شوریده را دوست نظر می کند

----

ای شده غرق گناه خواب گران تا به کی

----

چارة درد تو را دیدة تر می کند

----

3. در آیه دیگر می فرماید: (وَ هُوَ الَّذی یَقبَلُ التَّوبةَ عَن عِبادِهِ وَ یَعفُوا عَنِ السَّیئاتِ وَ یَعلَمُ ما تَفعَلُونَ)؛ )(1)( «او (خدا) کسی است که توبه را از بندگانش می پذیرد و گناهان را می بخشد و آنچه را انجام می دهید، می داند.»

نکته قابل دقت این است که در واقع، خداوند می فرماید: با اینکه از تمام اسرار زندگی و رفتارهای پشت پرده شما اطلاع دارم و لحظه به لحظه اعمال شما را زیر نظر داشته ام، با این حال توبه شما را می پذیرم.

ص: 18


1- . شوری/ 25.

وجوب توبه

قرآن کریم تنها به ترغیب و تشویق اکتفا نکرده، بلکه در مواردی دستور اکید بر لزوم توبه داده است که حتی وجوب آن فوری و بدون تأخیر است؛ منتها بحثی مطرح است که آیا وجوب فوری توبه شرعی و مولوی است و یا عقلی و ارشادی؟

از آنجا که توبه لطف و رحمتی است از سر امتنان، اگر وجوب آن شرعی باشد، با این امتنان نمی سازد؛ چرا که در صورت عدم توبه، دو مجازات متوجه عاصی می شود: یکی به خاطر اصل گناه و دیگری به خاطر تأخیر و نافرمانی توبه. بنابراین آنچه مناسب به نظر می رسد این است که وجوب آن را عقلی بدانیم و دستورات قرآن را نیز از باب ارشاد و تأکید بر فرمان عقل به حساب آوریم. به نمونه هایی از دستورات اکید قرآن در این زمینه توجه فرمایید.

1. همه به سوی خدا برگردید: (وَ تُوبُوا إَلی اللهِ جَمِیعاً أَیُّهَا المُؤمِنونَ لَعَلَّکُمْ تُفلِحُونَ)؛ )(1)( «و همگی به سوی خدا باز گردید ای مؤمنان تا رستگار شوید.» در این آیه در کنار خطاب شفقت آیه «أیُّهَا المُؤمِنُونَ» و بیان ثمره مهم توبه که رستگاری ابدی است؛ فرمان صریح وجوبی بر انجام توبه داده است.

ص: 19


1- . نور/ 31.

2.ای مؤمنان خالصانه توبه کنید: (یا أیُّهَا الذِّینَ آمَنُوا تُوبُوا إلی اللهِ تَوبَةً نَصُوحاً عَسی رَبُّکُمْ أن یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ یُدْخِلَکُمْ جَنّاتٍ تَجری مِنْ تِحْتِهَا الْأَنْهارُ)؛ )(1)( «ای کسانی که ایمان آورده اید! به سوی خدا توبه کنید! توبه ای خالص. امید است پروردگارتان گناهانتان را ببخشد و شما را در باغهایی از بهشت که نهرها از زیر درختانش جاری است، وارد کند.» این آیه صریحاً به صورت امر وجوبی بر همه مؤمنان توبه خالصانه را واجب و لازم شمرده است.

ص: 20


1- . تحریم/ 8.

تأخیر توبه، کار شیطان

باز شدن درِ توبه به روی بندگان، در واقع باز شدن باب رحمت است که زمینه پاکسازی روح و نادیده گرفتن گذشته سیاه بندگان را فراهم می کند و به این وسیله، گناهان قبلی که با وسوسه شیطانی انجام گرفته، نابود خواهد شد. اینجاست که شیطان وقتی نقشه های قبلی خویش را نقش بر آب می بیند، دست به حیله جدیدی می زند که عبارت از تأخیر توبه و تسویف و امروز و فردا کردن آن است.

از امام صادق علیه السلام نقل شده است: «وقتی که آیه (وَ الَّذینَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أو ظَلَمُوا أنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللهَ فَاستَغفَرُوا لِذُنُوبِهِم وَ مَن یَغفِرُ الذُّنُوبَ إلاَّ اللهُ)؛ )(1)( «و آنها که وقتی مرتکب عمل زشتی شوند یا به خود ستم کنند، به یاد خدا افتاده، پس برای گناهان خود طلب آمرزش می کنند. و کیست جز خدا که گناهان را ببخشد.» نازل شد، ابلیس بالای کوهی در مکه رفت و با صدای بلند فریاد کشید و سران لشکرش را جمع کرد. گفتند: ای آقای ما! چه شده است که ما را فرا خواندی؟ گفت: این آیه نازل شده (آیه ای که پشت مرا می لرزاند و مایة نجات بشر است.) چه کسی می تواند با آن مقابله کند؟

یکی از شیاطین بزرگ گفت: من می توانم، نفشه ام چنین است و چنان. ابلیس طرح او را نپسندید. دیگری برخاست طرح دیگری داد که آن هم مقبول نیفتاد. در اینجا «وسواس خنّاس» برخاست و گفت: من از عهدة آن برمی آیم. ابلیس گفت: از چه راه؟ گفت: آنها را با وعده ها و آرزوها سرگرم می کنم تا آلوده گناه شوند و هنگامی که گناه کردند، توبه را از یادشان می برم. ابلیس گفت: تو می توانی از عهدة کار برآیی و این مأموریت را تا دامنه قیامت به او سپرد.» )(2)(

ص: 21


1- . آل عمران/ 135.
2- . المیزان، علامه طباطبائی، دارالکتب الاسلامیة، ج 20، ص 557؛ تفسیر نمونه، ج 27، ص 475_476.

در مقابل، پیشوایان دین دستور داده اند که توبه را تأخیر نیندازید و فوراً به آن اقدام کنید؛ چنان که پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم فرمود: «یا بنَ مَسْعُودٍ لاتَقَدَّمِ الذَّنبَ وَ لاتُؤَخِّرِ التَّوبَةَ؛ )(1)( ای پسر مسعود! گناه را مقدّم ندار [و گناه نکن و اگر گناهی سرزد] توبه را به تأخیر نینداز!»

ص: 22


1- . میزان الحکمه، ج 1، ص 344، ح 2175.

حال تائب

نقطه آغازین توبه که سخت تحول ساز و تربیت آفرین و اثرساز و اعجازگر است، حال توبه می باشد، یعنی همان انقلاب درونی که در درون تائب ایجاد می شود و نشان آن اشکهای روان و ناله های بی پایان و نفرت و ندامت شدید از گذشته و امید به آینده است و اینکه بداند جز خدا کسی نمی تواند این گذشته را جبران کند و تازه این جبران از فضل و کرم اوست، نه استحقاق تائب.

در این زمینه، دعاهای معصومین مخصوصاً مناجات امیرمؤمنان علی علیه السلام و دعاهای امام سجاد علیه السلام و صحیفه سجادیه او غوغا کرده است و دنیایی از شور و حال و سوز در آنها دیده می شود که از حوصله این نوشتار خارج است.

در قرآن کریم نیز حال تائبان از ترک اولی، یعنی انبیاء علیه السلام و برخی از افراد دیگر مورد اشاره قرار گرفته است، از جمله:

ص: 23

1. حضرت آدم علیه السلام : با اینکه آدم و حوا علیه السلام ترک اولایی انجام دادند، با این حال به شدت از گذشته خویش پشیمان شدند و نخستین گام را اعتراف به ظلم و ستم بر خویشتن، در پیشگاه الهی قرار دادند و سالها اشک و ناله کردند و (قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أنْفُسَنا وَ إن لَم تَغفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرینَ)؛ )(1)( «گفتند: پروردگارا! ما به خویشتن ستم کردیم، و اگر ما را نبخشی و بر ما رحم نکنی، از زیانکاران خواهیم بود.» و بعد از سالها گریه و زاری توبه آدم علیه السلام پذیرفته می شود که«فَتابَ عَلَیه» )(2)( ؛ «پس توبه او را پذیرفت.»

2. حضرت یونس علیه السلام : حضرت یونس علیه السلام بر اثر ترک اولی گرفتار زندانِ شکم ماهی عظیم (نهنگ) شد و خیلی زود متوجه ماجرا گردید و با تمام وجودش رو به درگاه خدا آورد و از ترک اولای خویش استغفار کرد و سراسر وجودش را حال توبه فرا گرفت و مشغول گفتن ذکر معروف یونسیه شد که: (فَنادَی فِی الظُّلُماتِ أن لاإلهَ إلاّ أنتَ سُبحَانَکَ إنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمینَ)؛ )(3)( «پس او در میان ظلمتها [ی متراکم] فریاد زد که معبودی جز تو نیست، منزهی تو، من [بر خویشتن ستم کردم و] از ظالمان بودم.»

ص: 24


1- . اعراف/ 23.
2- . بقره/ 37.
3- . انبیاء/ 87.

این اعتراف خالصانه و این حال و سوز توأم با ندامت و آن تسبیح و یاد خدا باعث استجابت دعای او شد که خداوند در قرآن فرمود: «ما دعای او را اجابت کردیم و از غم و اندوه نجاتش دادیم و این گونه مؤمنان را نجات می دهیم.» )(1)(

3. حضرت داود علیه السلام : حضرت داود علیه السلام نیز بر اثر عجلة در قضاوت احساس کرد ترک اولایی را مرتکب شده؛ لذا در مقام استغفار و توبه برآمد و با سوز و گداز و حال توبه به رکوع وسجود افتاد؛ چنان که قرآن کریم می فرماید: (وَ ظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاهُ فَاستَغفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ راکِعاً وَ أَنابَ)؛ )(2)( «داود علیه السلام گمان کرد ما او را [با این ماجرا] آزموده ایم. از این رو، از پروردگارش طلب آمرزش کرد و به سجده و رکوع رفت و انابه کرد.»

موارد فوق نشان می دهد که انبیاء علیه السلام و اولیاء از ترک اولی هم به خود می لرزیدند و گریه و ناله می کردند. این همان حال توبه است که اگر در انسان ایجاد شود، سخت سازنده و تحّول آفرین است.

ص: 25


1- . انبیاء/ 88.
2- . ص/ 24.

شرائط و ارکان توبه

الف. ارکان توبه

1. پشیمانی از گذشته: اصلی ترین رکن توبه این است که تائب از گذشته پشیمان باشد. این همان است که در آیات زیادی با جمله (إِلاّ مَن تابَ) )(1)( و یا (إلاّ الذِّینَ تابُوا) )(2)( بیان شده است و البته گاهی از پشیمانی به اعتراف تعبیر شده است: (وَ آخَرُونَ اعتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ)؛ )(3)( «و گروه دیگر به گناهشان اعتراف کردند.»

2. تصمیم بر ترک در آینده: این شرط را می توان از این آیه استفاده کرد: (فَاستَغفَرُوا لِذُنُوبِهِم.... وَ لَم یُصِرُّوا عَلی ما فَعَلُوا وَ هُم یَعلَمُونَ)؛ )(4)( «پس برای گناهان خود طلب آمرزش کنند.... و برگناه اصرار نمی ورزند [و دوباره آن را مرتکب نمی شوند] در حالی که می دانند.» این شرط از ارکان توبه شمرده می شود.

ص: 26


1- . مریم/60؛ فرقان/ 70.
2- . بقره/ 160؛ مائده/ 34.
3- . توبه/ 102.
4- . آل عمران/ 135.

ب. شرائط قبولی

1. انجام عمل صالح: این شرط در آیات متعددی مطرح شده است؛ گاه به صورت: (إلاّ مَن تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً)؛ )(1)( «مگر کسی که توبه کند و ایمان بیاورد و عمل شایسته انجام دهد.» و گاه به صورت بیان مصداق اعمال صالح، از جمله: (فَان تابُوا وَ اقامُوا الصَّلوةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ فَخَلُّوا سَبِیلَهُم إنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ)؛ )(2)( «پس اگر توبه کنند و نماز را به پا دارند و زکات را بپردازند، آنها را رها سازید؛ زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است.»

2. اصلاح گذشته: شرط دیگر قبولی توبه جبران واصلاح گذشته است. (إلاّ الَّذینَ تابُوا مِن بَعدِ ذلِکَ وَ أصلَحُوا فَإنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ)؛ )(3)( «مگر کسانی که بعد از آن توبه کنند و جبران نمایند که خداوند بخشندة مهربان است.»

ص: 27


1- . فرقان/ 70؛ مریم/ 60.
2- . توبه/ 5.
3- . نور/ 5؛ همین مضمون در این آیات نیز آمده است: نساء/ 16؛ بقره/ 160؛ آل عمران/ 89.

جبران گذشته به این است که هم حقوق مادی و معنوی مردم را اداء و هم حقوق خداوند را جبران کند.

ج. شرائط کمال توبه

در قرآن برخی شرائط دیگر مطرح است که می توان آنها را شرائط تکمیلی و کمال توبه دانست. به عنوان نمونه، به دو مورد اشاره می شود:

1. اعتصام بالله و اخلاص: در قرآن کریم می خوانیم: (إلاّ الَّذینَ تابُوا وَ اَصْلَحُوا وَ اعتَصَمُوا بِاللهِ وَ اخلَصُوا دیِنَهُم لِلهِ فَأولئِکَ مَعَ المُؤمِنینَ وَ سَوْفَ یُؤْتِ اللهُ المُؤمِنینَ أجراً عَظِیماً)؛ )(1)( «مگر آنها که توبه [و جبران و] اصلاح کنند و به [دامن لطف] خدا چنگ زنند و دین خود را برای خدا خالص کنند. آنها با مؤمنان خواهند بود و خداوند به افراد با ایمان پاداش عظیمی خواهد داد.»

روشن است که چنگ زدن به لطف الهی و اخلاص ورزی در کمال توبه تأثیر دارد نه در اصل آن.

ص: 28


1- . نساء/ 146.

2. توبه نصوح کردن: (یا أیُّهَا الذِّینَ آمَنُوا تُوبُوا إلی اللهِ تَوبَةً نَصُوحاً عَسی رَبُّکُمْ أنْ یُکَفِّرَ عَنکُم سَیِّئاتِکُم وَ یُدخِلَکُم جَنَّاتٍ تَجری مِن تَحتِها الأنهارُ)؛ )(1)( «ای کسانی که ایمان آورده اید! توبه کنید، توبه ای خالص، امید است [با این کار] پروردگارتان گناهانتان را ببخشد و شما را در باغهایی از بهشت که نهرها از زیر درختانش جاری است، وارد کند.»

برای توبه نصوح تفسیرهای مختلفی شده است که در مجموع می توان گفت: توبه نصوح آن است که علاوه بر ارکان توبه وشرائط قبولی آن، شرائط کمال را نیز دارا باشد. شاهد این تفسیر آن است که در غالب تفسیرها شرائطی ذکر شده که همه از شرائط کمال به حساب می آیند، نه ارکان و شرائط قبولی؛ مثلاً برخی گفته اند: توبه نصوح آن است که واجد سه شرط باشد: ترس از اینکه پذیرفته نشود، امید به اینکه پذیرفته شود، و ادامه اطاعت خدا.

یا اینکه «توبه نصوح» آن است که گناه خود را همواره در مقابل چشم خود ببینی و از آن شرمنده باشی و یا اینکه گفته شده: «توبه نصوح» آن است که در آن سه شرط باشد: کم سخن گفتن، کم خوردن و کم خوابیدن. و برخی نیز گفته اند: توبه نصوح آن است که توأم با چشم گریان و قلبی بیزار از گناه باشد. )(2)(

ص: 29


1- . تحریم/ 8.
2- . تفسیر نمونه، ج 24، ص 290 – 291؛ ر. ک؛ تفسیر قرطبی، ج 10، ص 6766؛ مجمع البیان، طبرسی، ج 10، صص 317 – 318.

و شاهد دیگر، رسول خدا صلی الله علیه وسلم است که در پاسخ به «معاذ بن جبل» از توبه نصوح فرمود: «أن یَتُوبَ التَّائبُ ثُمَّ لایَرجِعُ فی ذَنبٍ کما لایَعُودُ اللَّبَنُ إلی الضَّرعِ؛ )(1)( آن است که شخص توبه کننده به هیچ وجه بازگشت به گناه نکند؛ آن چنان که شیر به پستان هرگز بر نمی گردد.»

روشن است که چنین توبه ای، کمال توبه شمرده می شود نه ارکان آن و اگر انسانی که توبه کرده دوباره همان گناه را انجام دهد و دوباره توبه کند، توبه اش پذیرفته می شود، ولی توبه کامل شمرده نمی شود. در نتیجه، نصوح بودن به هر معنایی باشد، نشانة کمال توبه است.

به شرائط قبولی و کمال توبه اشاره دارد آنچه در کلام رسول خدا صلی الله علیه وسلم آمده است که فرمود: «أتَدرُونَ مَنِ التَّائبُ قالُوا أللهُمَّ لاقالَ إذا تابَ العَبدُ وَ لَم یُرضِ الخُصَماءَ فَلَیسَ بِتائِبٍ وَ مَنْ تابَ وَ لَم یَزِد فِی العِبادَةِ فَلَیسَ بِتائِبٍ وَ مَنْ تابَ وَ لَمْ یُغَیِّرْ لِباسَهُ فَلَیْسَ بِتائِبٍ وَ مَنْ تابَ وَ لَم یُغَیِّر رُفَقائَهُ فَلَیْسَ بِتائِبٍ وَ مَنْ تابَ وَ لَم یُغَیِّر مَجلِسَهُ فَلَیْسَ بِتائِبٍ وَ مَنْ تابَ وَ لَم یُغَیِّرْ فِراشَهُ وَ وَسادَتَهُ فَلَیْسَ بِتائِبٍ وَ مَنْ تابَ وَ لَمْ یُغَیِّر خُلقَهُ وَ نِیَّتَهُ فَلَیْسَ بِتائِبٍ وَ مَنْ تابَ وَ لَمْ یَفْتَحْ قَلْبَهُ وَ لَمْ یُوَسِّعْ کَفَّهُ فَلَیْسَ بِتائِبٍ وَ مَنْ تابَ وَ لَم یُقَصِّرْ أَهْلَهُ وَ لَمْ یَحفَظْ لِسانَهُ فَلَیْسَ بِتائِبٍ وَ مَنْ تابَ وَ لَمْ یُقَدِّم فَضْلَ قُوتِهِ مِن بَدَنِهِ فَلَیْسَ بِتائِبٍ وَ إذا استَقامَ عَلی هَذِهِ الخِصالِ فَذاکَ التّائِبُ؛ )(2)( آیا می دانید توبه کننده کیست؟ گفتند: خدایا! نه. فرمود: وقتی بنده توبه کند و طلب کاران را راضی نکند، تائب نیست و کسی که توبه کند و بر عبادت نیفزاید، تائب نیست و کسی که توبه کند و لباس [نامناسب] خود را تغییر ندهد، پس تائب نیست و کسی که توبه کند و رفیقان خود را تغییر ندهد [و از دوستان ناباب فاصله نگیرد]، تائب نیست و کسی که توبه کند و محل نشستن خود را تغییر ندهد، تائب نیست و کسی که توبه کند و فرش و تکیه گاه خود را تغییر ندهد، توبه کار نیست و کسی که توبه کند و خوی و نیّتش را تغیر ندهد، توبه کار نیست و کسی که توبه کند و قلبش را باز نکند (سعه صدر پیدا نکند) و دستش را توسعه ندهد (انفاق و سخاوت پیدا نکند)، تائب نیست وکسی که توبه کند ولی آرزوی خود را کوتاه نکند و زبان خود را حفظ نکند [و دست از غیبت و تهمت و... برندارد]، تائب نیست و کسی که توبه کند و اضافه قوت و غذای خود را از بدن خود جدا نکند، تائب نیست و زمانی که [توبه کار] بر این اوصاف استقامت ورزید پس تائب است.»

ص: 30


1- . مجمع البیان، طبرسی، ج 10، ص 318.
2- . بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ه_ ق، ج 6، ص 35. 36، ح52.

اصلاح برنامه عبادی، اصلاح لباس ظاهر و باطن، اصلاح محل رفت و آمد و رفقا، اصلاح اخلاق و رفتار و اصلاح دل و دست، همه از شرائط کمال توبه به حساب می آیند.

ص: 31

اثرات و پی آمدهای توبه

«توبه» از مهم ترین آموزه های تربیتی و اخلاقی است که آثار بی شمار و ره آورد گرانبها و پی آمدهای مثبت فراوانی دارد که به اهم آنها در قرآن اشاره می شود.

1. بازیابی شخصیت

انسانی که مرتکب گناهی شده است، چه بخواهد و یا نخواهد احساس سرشکستگی و کوچکی می کند؛ اگر متولیان تربیت او را ملامت و تحقیر کنند، این احساس بیش تر می شود و اگر ملامتها ادامه یابد، ممکن است به آنجا برسد که کاملاً احساس کند شخصیت خود را از دست داده است و در این صورت است که به شدت وجود او برای خانواده و جامعه خطرناک خواهد شد و ممکن است دست به گناه و هر جنایتی بزند؛ چون او احساس می کند همه چیز را از دست داده است.

منابع دینی مخصوصاً قرآن تلاش می کنند که با توبه و اظهار ندامت پنهانی، شخصیت گناهکار را بازسازی کنند و او را به حالت اول بلکه بالاتر از آن برگردانند؛ لذا قرآن از یک طرف می فرماید: «خداوند توبه کاران را دوست می دارد.» )(1)( و از طرف دیگر، به مردم گوشزد می کند که خلاف کاران اگر برگشتند، برادران دینی شما هستند «فَان تابُوا وَ أقامُوا الصَّلوةَ وَ آتَوُا الزَّکوةَ فَإخوانُکُم فِی الدِّینِ)؛ )(2)( «اگر توبه کنند و نماز را به پا دارند و زکات را بپردازند، برادران دینی شما هستند.»

ص: 32


1- . شوری/ 25.
2- . توبه/ 11.

پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم فرمود: «التائِبُ مِنَ الذَّنبِ کَمَن لاذَنبَ لَهُ؛ )(1)( توبه کنندة از گناه مانند کسی است که گناه ندارد.»

2. محبوب خدا شدن

قرآن کریم می فرماید: (إنَّ اللهَ یُحِبُّ التَّوَّابینَ وَ یُحِبُّ المُتَطَهِّرینَ)؛ )(2)( «به راستی که خداوند توبه کنندگان و پاکان را دوست می دارد.» خودِ اظهار دوستی از مقام برتر علاوه براینکه افتخاری است برای محبوب و باعث بازیابی شخصیت گناهکار می شود، برد تربیتی و سازندگی مهمی دارد. به همین جهت، در تربیت فرزندان توجه شده است که نسبت به آنها اظهار محبّت شود و همین طور جهت پاک و با عفّت ماندن و با نشاط بودن همسر توصیه شده است که شوهر اظهار محبت کند و بگوید: «دوستت دارم.»

خداوند متعال با آن عظمتش نسبت به توبه کاران اظهار محبت می کند و اعلام می دارد: «توبه کار دوستت دارم.» رسول اکرم صلی الله علیه وسلم فرمود: «لَیسَ شَیءٌ أَحَبَّ إلَی اللهِ مِن مُؤمِنٍ تائِبٍ أو مُؤمِنَةٍ تائِبَةٍ؛ )(3)( چیزی در نزد خداوند محبوب تر از مرد مؤمن توبه کار و زن مؤمن توبه کننده نیست.»

ص: 33


1- . میزان الحکمه، ج 1، ص 338، ح 2116.
2- . بقره/ 222.
3- . میزان الحکمه، ج 1، ص 338، ح 2118.

3. بخشش گناهان

اثر مهم توبه، بخشیده شدن گناهان انسان گناهکار است. قرآن کریم می فرماید: (تُوبُوا إلی اللهِ عَسی رَبُّکُم أن یُکَفِّرَ عَنکُم سَیئِاتِکُم)؛ )(1)( «[ای مؤمنان!] به سوی خدا توبه کنید... امید است خداوند گناهان شما را بپوشاند.»

4. تبدیل شدن سیئات به حسنات

اگر توبه واقعی انجام گیرد، خداوند علاوه بر محو آثار گناهان، آنها را تبدیل به نیکی و حسنات می کند؛ چنان که می فرماید: (إلاّ مَن تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فأولئِکَ یُبَدِّلُ اللهُ سَیئِاتِهِم حَسناتٍ وَ کانَ اللهُ غَفُوراً رَحیماً)؛ )(2)( «مگر کسانی که توبه کنند و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند که خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدّل می کند و خداوند همواره آمرزندة مهربان بوده است.»

امام صادق علیه السلام می فرماید: «خداوند به داوود علیه السلام وحی کرد: یا داوُدُ إنَّ عَبدِی المُؤمِنَ إذا أذنَبَ ذَنباً ثُمَّ رَجَعَ وَ تابَ مِن ذلِکَ الذَّنبِ وَ استَحیی مِنِّی عِندَ ذِکرِهِ غَفَرْتُ لَهُ وَ أنسَیتُهُ الحَفَظَةَ وَ اَبْدَلْتُهُ الحَسَنَةَ وَ لا اُبالی وَ أنَا أرحَمُ الرَّاحِمینَ؛ )(3)( ای داود! به راستی بنده مؤمن هر گاه گناهی انجام دهد، سپس برگردد و از آن گناه توبه کند، و هنگام یاد آن گناه از من حیا کند، گناه او را می بخشم و کاری می کنم که حافظان (نویسندگان) آن را از یاد ببرند و آن گناه را به حسنه تبدیل می کنم و [از کسی] باکی ندارم، در حالی که من مهربان ترین مهربانانم.»

ص: 34


1- . تحریم/ 8.
2- . فرقان/ 70.
3- . میزان الحکمه، ج 1، ص 345، ح 2185.

5. رستگاری ابدی

از مهم ترین آثار اخروی توبه، عاقبت به خیری و رستگاری ابدی است. قرآن کریم می فرماید: (وَ تُوبُوا إلی اللهِ جَمِیعاً أیُّهَا المُؤمِنونَ لَعَلَّکُم تُفلِحُونَ)؛ )(1)( «ای مؤمنان! همگی به سوی خدا توبه کنید؛ شاید رستگار شوید.»

6. آسایش ابدی

در کنار رستگاری، آسایش ابدی نیز از پی آمدهای توبه شمرده شده است: (إلاّ مَن تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأولئِکَ یَدخُلُونَ الجَنَّةَ)؛ )(2)( «مگر کسی که توبه کند و ایمان بیاورد و عمل صالح انجام دهد. پس آنان داخل بهشت می شوند.»

7. افزایش روزی

ص: 35


1- . نور/ 31.
2- . مریم/ 60.

توبه علاوه بر آثار و برکات بی شمار معنوی و اخروی، اثر و برکت دنیوی و مادّی نیز دارد و در ازدیاد رزق و روزی انسان نیز اثر گذار است. علی علیه السلام در این باره می فرماید: «وَ قَد جَعَلَ اللهُ سُبحانَهُ الإستِغفارَ سَبَباً لِدُرورِ الرِزقِ وَ رَحَمَةِ الخَلقِ؛ )(1)( «و خداوند استغفار را وسیله دائمی فرو ریختن روزی و موجب رحمت آفریدگان [خود] قرار داده است.»

و ادامه می دهد: «سپس [در قرآن] خود فرمود: (إستَغفِرُوا رَبَّکُم إنَّهُ کانَ غَفَّاراً یُرسِل السَّماءَ عَلَیکُم مِدراراً وَ یُمْدِدْکُم بِأموالٍ وَ بَنینَ وَ یَجعَل لَکُم جَنَّاتٍ وَ یَجعَل لَکُم أنهارا)؛ )(2)( «از پروردگار خود [با توبه] آمرزش بخواهید که بسیار آمرزنده است تا بارانهای پر برکت را از آسمان پی در پی بر شما فرو ریزد و با بخشش اموال فراوان و فرزندان شما را یاری دهد و باغستانها و نهرهای پر آب در اختیار شما گذارد.»

و در حدیثی دیگر، پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم می فرماید: «مَنْ أنعَمَ اللهُ عَلَیهِ نِعمَةً فَلیَحْمِدِ اللهَ تَعالی وَ مَنِ السْتَبْطَأَ الرِّزقَ فَلیَستَغفِرِ اللهَ وَ مَن حَزَنَهُ أمرٌ فَلیَقُل لاحَولَ وَ لاقُوَّةَ إلاّ بِاللهِ؛ )(3)( کسی که خدا نعمتی به او بدهد، پس باید ستایش خدای بلند مرتبه را کند و کسی که روزیش تأخیر کرده، باید از خدا طلب آمرزش کند و کسی که امری او را ناراحت کند، باید بگوید: لاحَولَ وَ لاقُوَّةَ إلاّ بِاللهِ.»

ص: 36


1- . نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه 143، ص 262.
2- . نوح/ 10 – 12.
3- . بحار الانوار، ج 75، ص 201، ح 30.

نمونه هایی از تائبان در قرآن

در قرآن داستانهای فراوانی از توبه انبیاء علیه السلام و غیر آنان بیان و مطرح شده است که ما به جهت استفاده بیش تر و کاربردی تر مطرح کردن توبه، به نمونه هایی از توبۀ غیر معصومان اشاره می کنیم:

1. متخلّفان تائب

سه نفر از مسلمانان به نام «کعب بن مالک»، «ضرارة بن ربیع» و «هلال بن امیّه» از شرکت در جنگ تبوک و حرکت همراه پیامبر سرباز زدند، ولی این به خاطر آن نبود که جزء دار و دسته منافقان باشند، بلکه به خاطر سستی و تنبلی بود و چیزی نگذشت که نادم و پشیمان شدند. هنگامی که پیامبر صلی الله علیه وسلم از صحنه تبوک به مدینه بازگشت، آنها خدمت پیامبر صلی الله علیه وسلم رسیدند و عذرخواهی کردند؛ اما پیامبر صلی الله علیه وسلم حتی یک جمله با آنها سخن نگفت و به مسلمانان نیز دستور داد که احدی با آنها سخن نگوید.

آنها در یک محاصره عجیب اجتماعی قرار گرفتند، تا آنجا که حتی کودکان و زنان آنان نزد پیامبر صلی الله علیه وسلم آمدند و اجازه خواستند که از آنها جدا شوند. پیامبر صلی الله علیه وسلم اجازه جدایی نداد، ولی دستور داد که به آنها نزدیک نشوند. فضای مدینه با تمام وسعتش چنان بر آنها تنگ شد که مجبور شدند برای نجات از این خواری و رسوایی بزرگ، شهر را ترک گویند و به کوههای اطراف مدینه پناه ببرند.

ص: 37

اینها همه زمینه توبه را در آنها فراهم می کرد. از جمله مسائلی که حالت توبه را در آنها ایجاد کرد این بود که کعب بن مالک می گوید: روزی در بازار مدینه با ناراحتی نشسته بودم، دیدم یک نفر مسیحی شامی سراغ مرا می گیرد. هنگامی که مرا شناخت، نامه ای از پادشاه «غَسّان» به دست من داد که در آن نوشته بود: اگر صاحبت تو را از خود رانده، به سوی ما بیا! حال من منقلب شد [و اشک در چشمانم حلقه زد و] گفتم: ای وای بر من! کارم به جایی رسیده که دشمنان در من طمع کرده اند.

از طرف دیگر، بستگان آنها غذا برای آنها می بردند. اما حتی یک کلمه با آنها سخن نمی گفتند. مدتی به این منوال گذشت و پیوسته شب و روز انتظار می کشیدند که توبه آنها قبول شود و آیه ای که دلیل بر قبولی توبه آنها باشد، نازل گردد، اما خبری نمی شد. در این هنگام، فکری به نظر یکی از آنان رسید و به دیگران گفت: اکنون که مردم با ما قطع [رابطه] کرده اند، چه بهتر که ما هم از یکدیگر قطع رابطه کنیم. این کار بر حال توبه آنها افزود. پیشنهاد عملی شد؛ به طوری که حتی یک کلمه با یکدیگر سخن نمی گفتند، ولی بر تضرّع و زاری آنها افزوده شد. این وضعیت پنجاه روز طول کشید و در طول این مدت، اظهار ندامت و پشیمانی و تضرّع و گریه و زاری در پیشگاه الهی داشتند.

سرانجام توبه آنان پذیرفته شد و این آیه به عنوان پذیرفته شدن توبه آنان نازل گشت: )(1)( (وَ عَلَی الثَّلاثَةِ الذِّینَ خُلِّفُوا حَتَّی إذا ضاقَتْ عَلَیهِم الأرضُ بِما رَحُبَتْ وَ ضاقَتْ عَلَیهِم أنفُسُهُم وَ ظَنُّوا أن لامَلجأَ مِنَ اللهِ إلاّ إلیهِ ثُمَّ تابَ عَلَیهِم لِیَتُوبُوا إنَّ اللهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ)؛ )(2)( «و آن سه نفر که [در مدینه] بازماندند [و از شرکت در جنگ تبوک خودداری کردند و مسلمانان با آنان قطع رابطه کردند] تا آن حد که زمین با همة وسعتش بر آنها تنگ آمد و [حتی] جایی در وجود خویش برای خود نمی یافتند و دانستند که پناهگاهی از خدا جز به سوی او نیست. در آن هنگام، خدا به آنان توفیق توبه داد تا توبه کنند و خداوند توبه پذیر و مهربان است.»

ص: 38


1- . تفسیر نمونه، ج 8، ص 114.
2- . توبه/ 118.

از آیه فوق و شان نزول آن به دست آمد که مردم و جامعه و رهبران جامعه باید تلاش کنند هم راه توبه را برای مجرمان بازگذارند و هم زمینه آن را فراهم کنند؛ چرا که توبه در تحوّ ل و سازندگی نقش مؤثری دارد.

2. توبه غلام وحشی، قاتل حمزه علیه السلام

یکی از مشکل ترین و تلخ ترین حوادث برای رسول خدا صلی الله علیه وسلم شهادت فجیع عموی بزرگوارش حضرت حمزه سیدالشهداء علیه السلام بود. «وحشی» قاتل حمزه علیه السلام پس از کشتن حمزه علیه السلام ، پهلوی او را درید و جگرش را به عنوان هدیه برای «هند»، همسر ابوسفیان برد. پیامبر صلی الله علیه وسلم با دیدن منظره فجیع شهادت حمزه علیه السلام ، سوگند یاد کرد که به تلافی این جنایت، هفتاد نفر از مشرکان را بکشد؛ ولی بعداً نه تنها چنین تلافی نکرد، بلکه همان قاتل را نیز به سوی اسلام دعوت کرد و او را وادار به توبه ساخت.

«ابن عباس» نقل می کند که پیامبر صلی الله علیه وسلم شخصی را نزد وحشی قاتل عمویش فرستاد تا او را به اسلام دعوت کند. وحشی به فرستاده پیامبر صلی الله علیه وسلم گفت: «به او بگو: تو می گویی آن که مرتکب قتل یا شرک یا زنا شود، در روز قیامت با ذلّت گرفتار عذابی مضاعف خواهد شد و من تمام این کارها و گناهان را مرتکب شده ام، آیا باز هم راه برایم باز است؟» خداوند این آیه را نازل فرمود: (إلاّ مَن تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُلئِکَ یُبَدِّلُ اللهُ سَیِّئاتِهِم حَسَناتٍ)؛ )(1)( «مگر آن که توبه کند و ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد. پس خدا اعمال زشت ایشان را به اعمال نیک تبدیل می کند.»

ص: 39


1- . فرقان/ 70.

وحشی با شنیدن این آیه دوباره به پیامبر صلی الله علیه وسلم پیغام داد: «توبه و ایمان و عمل صالح شرطهای بسیار مشکلی است و من توان آن را ندارم.» پس از مدّتی این آیه نازل شد: (إنَّ اللهَ لایَغفِرُ أن یُشرَکَ بِهِ وَ یَغفِرُ مادُونَ ذلِکَ لِمَن یَشَاءَ)؛ )(1)( «به راستی که خداوند شرک ورزیدن را نخواهد بخشید، ولی آنچه را کم تر از آن است، برای کسی که بخواهد، خواهد بخشید.»

وحشی در پیام مجدد خود گفت: «خداوند در این آیه وعده مغفرت را به کسانی داده است که خود بخواهد و من نمی دانم خدا می خواهد مرا ببخشد یا نه؟ پس از گذشت زمانی آیه ذیل نازل شد: (قُلْ یا عِبادِی الَّذینَ أسْرَفُوا عَلی أنْفُسِهِم لاتَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللهِ إنَّ اللهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ)؛ )(2)( «بگو ای بندگان من که بر خویش اسراف روا داشته اید! از رحمت خداوند نومید نشوید. به راستی که خداوند همه گناهان را می بخشد. همانا او آمرزنده و مهربان است.»

وحشی با شنیدن این آیه گفت: «اکنون آری». آن گاه به محضر رسول خدا صلی الله علیه وسلم مشرّف شد، اسلام آورد و از گذشته خود توبه کرد و در ادامه زندگی اش فداکاریهایی در راه مبارزه با دشمنان اسلام کرد. )(3)(

ص: 40


1- . نساء/ 48.
2- . زمر/ 53.
3- . حیاة الصحابه، کاندهلوی، بیروت، دارالفکر، 1407ه_ ق، ج 1، ص 41.

نیایش در قرآن

اشاره

اشاره

مروری بر آیات قرآن نشان می دهد که بخش عظیمی از پیامهای کلام وحی در مورد ارتباط انسان با خداست. این رابطه خالق و مخلوق زیباترین جلوه هستی است که انسان تشنه را، از زلال رحمت و برکات حضرت حق سیراب می سازد. قرآن، کتاب خدا، با کلمه «اللّه» آغاز شده و با واژه «ناس» خاتمه می یابد و این بیانگر اهمیت رابطه خدا و مردم است. در آیه 186 سوره بقره خداوند هفت مرتبه به ذات مقدس خود و هفت بار به بندگان اشاره کرده و این اوج ارتباط و پیوند خداوند متعال با بندگان است.

البته انسان فطرتاً به سوی ارتباط با مبدأ کمال متمایل است؛ چرا که کشش فطری در درون انسان او را به سوی بی نهایت سوق می دهد. این تمایل نامحدود به غیر از ارتباط با کمال مطلق و نیروی بی انتهای خالق هستی اقناع نمی شود. عبادت و دعا و نیایش بهترین راه شکوفایی این تمایل فطری و استعداد درونی انسان است، به همین علت خداوند متعال ارزش و جایگاه واقعی انسان را در بارگاه خویش بوسیله دعا و نیایش او تعیین می کند و می فرماید: (قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبّی لَوْلا دُعاؤُکُمْ)؛ )(1)( «بگو: پروردگارم برای شما ارزشی قائل نیست، اگر دعای شما نباشد.»

ص: 41


1- . فرقان / 77.

طبق این پیام قرآنی، ارزش واقعی انسان در بارگاه الهی و معیار ارزش معنوی افراد، براساس بندگی، خضوع و خشوع در مقابل خداوند متعال و الحاح و درخواست او از آفریدگار جهان هستی است.

افرادی که از دعا و گفتگوی همراه با خواهش و تمنا و ندبه با حضرت حق سرباز می زنند و در مقابل خداوند متعال روحیه مستکبرانه ای دارند، نه تنها از رحمت الهی بدورند؛ بلکه مستوجب آتش جهنم و قهر الهی خواهند بود! خداوند متعال در سوره غافر به این نکته پرداخته، می فرماید: (وَ قالَ رَبُّکُمْ اُدْعُونی اَسْتَجَبْ لَکُمْ اِنَّ الَّذینَ یَسْتَکْبِروُنَ عَنْ عِبادَتی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّم داخِرینَ)؛ )(1)( «و پروردگارتان فرمود: مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم، کسانی که از پرستش من کبر می ورزند، به زودی خوار در دوزخ در می آیند.»

حافظ در تفسیر این آیه می گوید:

ص: 42


1- . غافر / 60.

در کوی عشق شوکت شاهی نمی خرنداقرار بندگی کن و اظهار چاکری

پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم می فرماید: «اِنَّ اللَّهَ لَیُمْسِکُ الْخَیْرَ الْکَثیرَ عَنْ عَبْدِهِ فَیَقُولُ لااُعْطیهِ حَتّی یَسْأَلَنی؛ )(1)( خداوند متعال عطای بسیاری [از نعمتها و برکاتش] را به بندگان منوط به سؤال و دعای آنان کرده و می فرماید: تا بنده ام از من نخواهد و سؤال نکند، به او عطا نمی کنم.»

با توجه به اهمیت و ارزش دعا نزد پروردگار متعال، شایسته است شرایط دعا، مقدمات و انواع استجابت آن را در کلام وحی بررسی کنیم. شخصیت معنوی انسان در گرو دعا و ارتباط خاضعانه و عاشقانه او با خداوند عالمیان است، انسان نیازمند، هر چقدر در محضر خداوند متعال پر سوزتر، خاشع تر و ذلیلانه تر نجوا کند، به همان مقدار، ارزش و اهمیتش در درگاه خداوند بالا خواهد رفت. خوشا به حال آنان که بر چشمه دعا و مناجاتهای شبانه نشسته و از کوثر زلال ادعیه نورانی، روح تشنه خود را سیراب می سازند! آنان بر این باورند که:

هر گنج سعادت که خدا داد به حافظاز یمن دعای شب و ورد سحری بود

ص: 43


1- . مستدرک الوسائل، محدث نوری، قم، مؤسسه آل البیت، ج 5، ص 175.

و:

دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است بدین راه و روش می رو که با دلدار پیوندی

در همین راستا خداوند متعال مردم را به ارتباط و دعا فراخوانده و مژده اجابت می دهد.

(وِ اِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنّی فاِنّی قَریبٌ اُجیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ اِذا دَعانِ فَلْیَسْتَجیبوُا لی وَلْیُؤمِنُوا بی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدوُنَ) )(1)( ؛ «و هر گاه بندگان من از تو درباره من بپرسند [بگو] من نزدیکم و دعای دعا کننده را - به هنگامی که مرا بخواند - اجابت می کنم؛ پس آنان باید فرمان مرا گردن نهند و به من ایمان آورند، باشد که راه یابند.»

ص: 44


1- . بقره / 186.

شرایط و زمینه های دعا

درسهایی از ماه رمضان

نیایش در قرآن

شرایط و زمینه های دعا

نیاز به خداوند

انسان نیایشگر با انتخاب نزدیک ترین و شایسته ترین راه ارتباطی با آفریدگار هستی، خود را در معرض رحمتها و برکات حضرت حق قرار می دهد. او با عبور از مقدمات و شرایط پر پیچ و خم زندگی مادی، دست به دعا بلند کرده و در هر شرایط و زمانی خود را به قدرت لایزال جهان آفرینش عرضه می کند و به راحتی با معبود خود به گفتگو می پردازد، چرا که خداوند فرموده است (وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَاَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ، اِنَّ اللَّهَ واسعٌ عَلیمٌ)؛ )(1)( «و مشرق و مغرب از آن خداست؛ پس به هر سو رو کنید، آنجا روی [به] خداست. آری، خدا گشایشگر داناست.»

بنده محتاج در هر لحظه و در هر مکان که بخواهد، می تواند دست به دعا برداشته و رفع حوائجش را از او بخواهد. احساس نیاز، بهترین نعمت الهی است که انسان نیازمند را به سوی خدا می کشاند و هر قدر وی نیازمندتر باشد، بیش تر به خداوند نزدیک است. در آستانه حضرت دوست عشق و شور لازم است و این بالاترین سرمایه یک انسان خداجو و کمال خواه است. اگر درد، آه و نیاز نباشد دعا چه اثری خواهد داشت. بالاترین سرمایه یک نیایشگر راستین، توجه عمیق همراه با ارادت قلبی است که از نیاز و عشق واقعی او بر می خیزد و در قالب عباراتی سوزناک و دلربا بیان می گردد.

ص: 45


1- . بقره / 115.

حافظ سُراید:

دلا بسوز که سوز تو کارها بکند

----

دعای نیم شبی دفع صد بلا بکند

----

طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیک

----

چو درد در تو نبیند که را دوا بکند

----

تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار

----

که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند

----

احساس نیاز موجب می شود که دعا کننده با تمام وجود دعا کند و قلبش با زبانش یکی باشد و دعای حقیقی محقق شود. به همین جهت در سوره فاطر به انسانهای نیازمند یادآوری می شود:

(یا اَیُّها النَّاسُ اَنْتُمُ الْفُقَراءُ اِلَی اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنیُّ الْحَمیدُ)؛ )(1)( «ای مردم، شما به خدا نیازمندید و خداست که بی نیاز ستوده است.»

مولوی سروده است:

ص: 46


1- . فاطر / 15.

هر چه رویید از پی محتاج رُست

----

تا بیابد طالبی چیزی که جست

----

حق تعالی گر سماوات آفرید

----

از برای دفع حاجات آفرید

----

هر کجا دردی دوا آنجا رود

----

هر کجا فقری نوا آنجا رود

----

هر کجا مشکل جواب آنجا رود

----

هر کجا کشتی )(1)( است آب آنجا رود

----

آب کم جو تشنگی آور بدست

----

تا بجوشد آبت از بالا و پست )(2)(

----

فقر ذاتی انسان، او را به سوی خدا می کشاند و او خداوند را می خواند. امّا اگر احساس نیاز، نباشد و انسان، خدا را نخواند، خداوند متعال هم به او توجهی نخواهد کرد، مانند بیماری که احساس درد و رنج نکند و به پزشک مراجعه ننماید، بنابراین بیماری نیز درمان نخواهد شد. انسان اگر بخواهد به کمال برسد، لازمه اش تلاش و کوشش و انگیزه ای قوی در وجود اوست، بنابراین در دعا، علاوه بر شناختن مقام ربوبی و باور یقینی به توحید، باید احساس نیاز کرد و تلاش نمود وگرنه انسان گمراه، بدون اینکه از مبدأ قدرت مطلق الهی یاری بگیرد، راه به جایی نخواهد برد. چنین انسانی روی آرامش واقعی را نخواهد دید و از همه برکات روانی، اجتماعی، تربیتی و معنوی دعا محروم خواهد ماند. نیایشگر محتاج، همواره از عمق وجودش می نالد که:

الهی بی پناهان را پناهی

----

ص: 47


1- . کشتزار و زراعت.
2- . مثنوی، جلال الدین محمد بلخی، به اهتمام رینولدالین نیکلسون، دفتر سوم، ص 183.

به سوی خسته حالان کن نگاهی

----

مرا شرح پریشانی چه حاجت

----

که بر حال پریشانم گواهی

----

از آنجا که نیاز انسان به خداوند بهترین وسیله ارتباط و نزدیکی او به درگاه حضرت پروردگار است، رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وسلم فرمود: «اَلْفَقْرُ فَخْری وَ بِهِ اَفْتَخِرُ؛ )(1)( نیاز من [به خداوند] مایه افتخار من است و به آن می بالم.»

حضرت رسول صلی الله علیه وسلم در دعاهای خود از خداوند متعال درخواست می نمود که: «اَللَّهُمَّ اَحْیِنی مِسْکیناً وَ اَمِتْنی مِسْکیناً وَاحْشُرنی فی زُمْرَةِ الْمَساکینِ؛ )(2)( پروردگارا! مرا همواره نیازمند [به خود] زنده دار و این گونه بمیران و در روز قیامت در زمره نیازمندان محشور گردان!»

آن بنده صالح پروردگار به همین علت، ساده زیستی، دلبسته نبودن به مظاهر دنیوی و نیازمندی به درگاه حق را انتخاب کرد. امام صادق علیه السلام در این زمینه می فرماید:

ص: 48


1- . جامع الاخبار، تاج الدین شعیری، انتشارات رضی، قم، ص 111.
2- . عوالی اللئالی، ابن ابی جمهور احسائی، چاپ سید الشهداء، قم، ج 1، ص 39.

«روزی فرشته ای از سوی خداوند متعال به نزد رسول خدا صلی الله علیه وسلم آمد و گفت: ای محمد! پروردگارت سلام می رساند و می گوید: اگر دوست داری، سنگریزه های بیابان مکه را برایت به طلا و جواهرات تبدیل کنم! آن گرامی سرش را بلند کرد و گفت: «یا رَبِّ لا، وَ لکِنْ اَشْبَعُ یَوماً وَ اَجُوعُ یَوماً، فَاِذا شَبَعْتُ حَمِدْتُکَ وَ شَکَرْتُکَ وَ اِذا جُعْتُ دَعَوْتُکَ وَ ذَکَرْتُکَ؛ )(1)( خداوندا! نه؛ [بی نیازی از تو را در دنیا نمی خواهم] ولی روزی سیرم و روز بعد گرسنه ام، هنگام سیری، حمد و ثنای تو گویم و در هنگام گرسنگی، تو را یاد می کنم.»

فقر

ص: 49


1- . امالی، شیخ محمد بن حسن طوسی، مؤسسه البعثه، بی جا، ص 693.

از آفاتی که در زندگیهای مرفه وجود دارد و برای انسانهای کمال جو توجه به آنها لازم است، تنزل درجات و فاصله گرفتن انسانهای تشریفاتی از درگاه الهی است. این گونه اشخاص در اثر آلوده شدن به دنیا و گرایش به سوی آن، بین خود و خدایشان فاصله ها و موانع ایجاد می کنند و روحیه احساس نیاز به خداوند در وجودشان کم رنگ و ضعیف می شود، چرا که به سببهای ظاهری دلبسته و از سبب ساز واقعی غافل می شوند و گاهی تصور بی نیازی به آنان دست می دهد؛ چرا که (انَّ الْاِنْسانَ لَیَطْغی اَنْ رَاهُ اسْتَغْنی)؛ )(1)( «البته که انسان اگر خود را بی نیاز احساس کند طغیان خواهد کرد.»

آنان به همین علت به راحتی نمی توانند به مقامات عالیه معنوی دسترسی پیدا کنند. خداوند متعال این حقیقت روشن را در قرآن کریم این چنین توضیح می دهد: (مَنْ کانَ یُریدُ حَرْثَ الدُنیا نُؤْتِهِ مِنْها وَ مالَهُ فی الْاخِرَةِ مِنْ نَصیبٍ)؛ )(2)( «کسی که کشت این دنیا را بخواهد به او از آن می دهیم و[لی] در آخرت او را نصیبی نیست.»

ص: 50


1- . علق / 6 و 7.
2- . شوری / 20.

از شاخص ترین خصلتهای رسولان الهی اجتناب از تجمل و زندگی اشرافی است. آنان بر این باور الهی تأکید می ورزیدند که خداوند متعال ساده زیستی و بی تکلف بودن را دوست دارد و تشریفات و امتیازات طبقاتی را خوش نمی دارد. آنان با اینکه می توانستند در رفاه کامل زندگی کنند؛ هیچ گاه خود را به تجملات نیالودند. آنان به زندگی ساده که در آن احساس نیاز به خداوند تقویت شده و فاصله میان بنده و خدا به حداقل رسد؛ تأکید می ورزیدند.

در روایت آمده است: «روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم روی حصیری خوابید و آثار زبری حصیر بر بدن مبارکش ماند. عایشه از روی دلسوزی به حضرت عرض کرد یا رسول اللّه! «کسری» و «قیصر» (پادشاهان ایران و روم) کشورهای وسیعی را تحت سلطه خود دارند و از همه گونه نعمت دنیوی برخوردارند؛ ولی شما که پیامبر الهی هستید، از متاع دنیوی چیزی در اختیار ندارید؛ روی حصیر می خوابید و لباس ارزان قیمت می پوشید!

پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: عایشه! چه خیال می کنی! هر گاه من بخواهم، کوهها طلا می شوند و در اختیار من قرار می گیرند! روزی جبرئیل علیه السلام بر من نازل شد و کلید گنجینه های جهان را در اختیار من گذاشت؛ امّا من نپذیرفتم!

ص: 51

آن گاه حضرت فرمود: ای عایشه! حصیر را بلند کن! او نیز سخن پیامبر صلی الله علیه وسلم را اطاعت کرد و با کمال شگفتی مشاهده نمود که در هر گوشه آن مقدار زیادی طلا است که یک مرد به تنهایی قدرت حمل آن را ندارد. سپس به عایشه فرمود: نگاه کن! و طلاها را از نزدیک مشاهده نما، امّا بدان که دنیا و تمام زیباییهای فریبنده و ظاهری آن از نظر خدای تعالی به اندازه بال پشه ای ارزش و اعتبار ندارد.» )(1)(

خداوند دوست دارد بندگانش به زندگی دنیا دل نبندند و به این دنیا و مظاهر مادی آن به عنوان وسیله ای برای رسیدن به کمال و قرب الهی بنگرند.

در همین راستا امیرمؤمنان علی علیه السلام فرمود: «مَنْ اَحَبَّنا اَهْلَ الْبَیْتِ فَلْیَسْتَعِدَّ لِلْفَقْرِ جُلْباباً؛ )(2)( هر کس ما اهل بیت پیامبر صلی الله علیه وسلم را دوست دارد، باید برای فقر [و محرومیت] لباسی تهیه کند.»

ص: 52


1- . حلیه الاولیاء، ابو نعیم اصفهانی، ج 8، ص 138.
2- . نهج البلاغه، نشر ائمه علیهم السلام، قم، حکمت 112.

البته فقر و نیازمندی اولیای الهی، حاکی از کمال روحانی است که با ترک دنیا و لذائذ زودگذر آن آغاز می شود و با فنا شدن در ذات احدیت ادامه می یابد. پس انسان برای رسیدن به مقام فقر حقیقی باید از هر چه غیر خداست دل بکند و همه چیز را از آن حق تعالی بداند و حتی برای خودش موجودیت قائل نباشد. یعنی انسان خود را در برابر آفریدگار جهان، نیازمند مطلق بداند.

این احساس نیازمندی در پیشگاه الهی که علامت کمال و رشد انسان است، بارها در قرآن مطرح شده و خداوند متعال اولیاء خود و پیامبران را به این خصلت می ستاید. در سوره قصص از زبان حضرت موسی علیه السلام می فرماید: «رَبِّ اِنّی لِما اَنْزَلْتَ اِلیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقیرٌ؛ )(1)( پروردگارا، من به هر خیری که به سویم بفرستی سخت نیازمندم.» )(2)(

البته ناگفته نماند که فقر منفی که مورد نکوهش پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم واقع شده و فرموده: «کادَ الْفَقْرُ اَنْ یَکُونَ کُفراً؛ )(3)( فقر و نیازمندی انسان را به مرز کفر و بی دینی می کشاند» ضد کمال بوده و هرگز مورد پسند نیست.

ص: 53


1- . قصص / 24.
2- . قصص / 24.
3- . خصال، شیخ صدوق، نشر اسلامی، قم، ج 1، ص 12.

این گونه فقر و نیازمندی که در جوامع عقب مانده و یا در میان سایر جوامع وجود دارد و حاکی از سیطره ظلم و ستم و بیدادگری مستکبران در روابط اجتماعی است، هیچ گونه حسنی ندارد؛ بلکه عین نقص و زشتی است.

یعنی در حقیقت، احساس نیاز در مقابل خداوند متعال عین کمال است و احساس نیازمندی در مقابل ارباب زر و زور و تزویر، امری ناپسند و زشت تلقی می شود. اولیاء الهی و رهبران آسمانی، مأموریت داشتند تا چهره کریه این گونه فقر و ناعدالتی را از چهره جامعه بزدایند و زمینه را برای گسترش عدالت و معنویت آماده سازند. رسول گرامی اسلام از این گونه فقر و فلاکت همواره به خدا پناه برده و در دعای روز عرفه به خداوند عرضه می داشت:

«اَللَّهُمَّ اِنّی اَعُوذُ بِکَ مِنْ الْفَقْرِ؛ )(1)( خدایا! من از فقر به تو پناه می برم!»

ص: 54


1- . من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق، نشر جامعه مدرسین، قم، ج 2، ص 542.

آن حضرت در دعای دیگری در همین رابطه این گونه راز و نیاز می کند:

«اَللَّهُمَّ وَارْزُقْنی یا واسِعَ الْمَغْفِرَةِ یا قریبَ الرَّحْمَةِ مِنْ فَضْلِکَ الْواسِعِ رِزْقاً هَنیئاً وَ لاتُفْقِرْنی بَعْدَهُ اَبَداً رِزْقاً اَصُونُ بِهِ ماءَ وَجْهی ما اَحْیَیْتَنی اَبَداً؛ )(1)( پروردگارا! ای که غفران [و آمرزش] او فراگیر و رحمت [و لطفش به بندگان] نزدیک است! مرا از بخششهای بی منتهایت روزیِ گوارا عنایت کن و بعد از آن هرگز مرا نیازمند نساز، آن چنان روزی که آبرویم را با آن حفظ کنم تا زمانی که مرا زنده می داری.»

در هر صورت نیازمندی به خداوند متعال، عزت و افتخار و بالاترین درجه کمال معنوی است. امّا محتاج بودن به خلق بدون اینکه صبر و شکیبایی باشد و دست ذلت به سوی مخلوق دراز کردن، بدترین و پست ترین حالات انسانی است. صائب تبریزی می گوید:

ص: 55


1- . بلد الامین، ابراهیم کفعمی، چاپ سنگی، ص 422.

دست طلب چو پیش کسان می کنی دراز

----

پل بسته ای که بگذری از آبروی خویش

----

غنای واقعی، فقر و ذلت در مقابل خداوند است و فقر و محرومیت حقیقی بی نیازی از محضر ربوبی است. از رسول خدا صلی الله علیه وسلم دعای دیگری در این رابطه نقل شده که: «اَللَّهُمَّ اَغْنِنی بِالاِْفْتِقارِ اِلَیْکَ وَ لاتُفْقِرْنی بِالاِْسْتِغْناءِ عَنْکَ؛ )(1)( خدایا! مرا با محتاج نمودن به خودت، غنی و بی نیاز گردان و با استغنا از خودت محروم و فقیر مساز.»

حضور قلب و اخلاص

از دیگر شرایط و زمینه های دعای مطلوب، داشتن حضور قلب و خلوص نیت در راز و نیاز با آفریدگار جهان است. دعا اگر بدون توجه به مبدأ هستی و از روی غفلت و جهل باشد، هرگز به اجابت نمی رسد.

امام صادق علیه السلام با اشاره به این نکته مهم فرمود:

ص: 56


1- . میزان الحکمه، ج 3، ص 2438.

«اِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ لایَسْتَجیبُ دُعاءً بِظَهْرِ قَلْبٍ قاسٍ؛ )(1)( بدون تردید خداوند عزیز و جلیل دعای انسانهای سنگدل را به اجابت نخواهد رساند!»

امیرمؤمنان علی علیه السلام به این شرط مهم دعا توجه کرده و فرمود: «وَ بِالْاِخْلاصِ یَکُونُ الْخَلاصُ فَاِذا اشْتَدَّ الْفَزَعُ فَاِلَی اللَّهِ الْمَفْزَعُ؛ )(2)( و با اخلاص انسان از گرفتاریها خلاص می شود و هر گاه فشارهای زندگی بر شما سخت شد به خدا پناه ببرید.»

در آیات الهی، اخلاص، شرط اساسی دعا قلمداد شده است. خداوند در سوره اعراف می فرماید: «... وَ اَقیمُوا وُجُوهَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَ اَدْعُوهُ مُخْلِصینَ لَهُ الدّینَ ...»؛ )(3)( "و [اینکه] در هر مسجدی روی خود را مستقیم [به سوی قبله] کنید و در حالی که دین خود را برای او خالص گردانیده اید، وی را بخوانید.»

خداوند متعال کسانی را که فقط در هنگام نزول بلا و سختی خلوص نیت پیدا می کنند و دست به دعا بر می دارند مورد سرزنش قرار داده و می فرماید: (وَ اذا غَشِیَهُمْ مَوْجٌ کَالظُّلَلِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ اِلَی الْبَرِّ فَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ ما یَجْهَدُ بِآیاتِنا اِلَّا کُلُّ خَتَّارٍ کَفُورٍ)؛ )(4)( «و چون موجی کوه آسا آنان را فراگیرد، خدا را بخوانند و اعتقاد [خود] را برای او خالص گردانند، و[لی] چون نجاتشان داد و به خشکی رساند، برخی از آنان میانه رو هستند، و نشانه های ما را جز هر خائن ناسپاسگزاری انکار نمی کند.»

ص: 57


1- . وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، مؤسسه آل البیت، قم، ج 7، ص 72 و 73.
2- . وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، مؤسسه آل البیت، قم، ج 7، ص 72 و 73.
3- . اعراف / 29.
4- . لقمان / 32.

قرآن کریم در سوره غافر پس از توصیف اسماء حسنای خداوند متعال و شمارش برخی نعمتهای آفریدگار هستی، به ارتباط مخلصانه با خداوند فرمان داده و یادآور می شود که: (هُوَ الْحَیُّ لا اِلهَ اِلَّا هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصینَ لَهُ الدّینَ)؛ )(1)( «زنده واقعی خداست. معبودی جز او نیست، پس در حالی که دین خود را برای او خالص کرده اید او را بخوانید.»

به راستی اگر انسان با خلوص نیت و حضور قلب، دعاهای وارده از اهل بیت علیه السلام را با آن مضامین بلند بخواند و روح و روان خود را با کوثر زلال ادعیه شستشو دهد، به چه مقامات بلندی دست پیدا خواهد کرد.

در مناجات شعبانیه که از امیرمؤمنان علی علیه السلام به ما رسیده، جملات عارفانه بسیار ظریف و با عظمتی وجود دارد که اگر با خلوص و عشق خوانده شود مسلماً انسان را به مراحل و مقامات بلندی خواهد رساند. معروف ترین فراز این دعا چنین است: «اِلهی هَبْ لی کَمالَ الْاِنْقِطاعِ اِلَیْکَ وَ اَنِرْ اَبْصارَ قُلُوبِنا بِضیاءِ نَظَرِها اِلیْکَ حَتَّی تَخْرِقَ اَبْصارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ اِلی مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصیرَ اَرْواحُنا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِکَ؛ )(2)( خدایا! به من انقطاع کامل به درگاهت عنایت فرما و دیده های باطنی دلهایمان را با تابش نور خودت روشن کن تا اینکه دیده های حقیقت بین و روشن ما حجابهای نور را شکافته به سرچشمه عظمت [و شکوه درگاهت] برسد و ارواح ما به مقام عزیز و مقدست تعلق داشته باشد.»

ص: 58


1- . غافر / 65.
2- . مفاتیح الجنان، اعمال ماه شعبان.

همچنین در دعای عرفه که از وجود مقدس حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام صادر شده عبارات بلند و باشکوهی بیان می شود که سالکان مخلص با آن جملات توحیدی، استوار، مصمم و مشتاق در بوستان با صفای حقیقت گام بر می دارند و دل به دلدار می سپارند. در آن دعا خطاب به پروردگار آمده است: «أَیَکُونُ لِغَیْرِکَ مِنَ الظُهُورِ ما لَیْسَ لَکَ حَتَّی یَکُونَ هُوَ الْمُظْهِر لَکَ مَتی غِبْتَ، حَتَّی تَحْتاجَ اِلی دَلیلٍ یَدُلُّ عَلَیْکَ وَ مَتی بَعُدْتَ حَتَّی تَکُونَ الآثارُ هِیَ الَّتی تُوصِلُ اِلَیْکَ؛ )(1)( [معبودا!] آیا برای غیر تو ظهوری هست که برای تو نیست، تا او تو را آشکار و ظاهر سازد؟ تو کی غائب بوده ای که نیاز به راهنما و دلیلی داشته باشی که به سوی تو رهنمون گردد؟ کی دور بوده ای تا نشانه ها و آثار، [بندگان را] به سوی تو رسانند؟»

کی رفته ای ز دل که تمنا کنم تو را

----

ص: 59


1- . اقبال الاعمال، سید ابن طاووس، دار الکتب الاسلامیة، ج 2، ص 74.

کی گشته ای نهفته که پیدا کنم تو را

----

غایب نگشته ای که شوم طالب حضور

----

پنهان نبوده ای که هویدا کنم تو را

----

با صد هزار جلوه برون آمدی که من

----

با صد هزار دیده تماشا کنم تو را

----

امام حسین علیه السلام با این جمله دلنشین خویش، معرفت و رسیدن به خدا را به وسیله ذات مقدسش بیان می کند و این همان از خدا به خدا رسیدن است.

امام سجاد علیه السلام نیز در دعای «ابوحمزه ثمالی» به این نکته عمیق عرفانی اشاره دارد؛ آنجا که می فرماید: «وَ اَنَّکَ لا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِکَ اِلَّا اَنْ تَحْجُبَهُمُ الْاَعْمالُ دُونَکَ؛ )(1)( [خدایا!] تو از مردم پنهان نیستی؛ بلکه اعمال [ناشایست و آرزوهای طولانی] آنان را از تو جدا کرده است.»

اگر انسان بتواند با خشوع و آمادگی کامل این دعاها را زمزمه کند، بدون تردید در خودسازی و صفای باطن پیشرفت غیر قابل تصوری خواهد کرد. به همین علت حضرت امام خمینی(رحمه الله)، آن عارف به خدا پیوسته بر این باور بود که این دعاها انسان را از بتکده خودخواهیها خلاص می کند و از ظلمتکده دنیا به عالم نور و معنویت می رساند.

ص: 60


1- . مصباح المتهجد، شیخ طوسی، مؤسسه فقه الشیعه، بیروت، ص 583.

آن بزرگوار به نقل از استادان خود می فرمود:

«قرآن، قرآن نازل است، آمده است به طرف پایین و دعا از پایین به بالا می رود، این قرآن صاعد است. این ادعیه با یک زبان خاصی که در دعاها هست، اینها این انسان را دستش را می گیرد و می بردش به بالا، آن بالایی که من و شما نمی توانیم بفهمیم. این دعاهایی که در ماهها هست خصوصاً در ماه رجب و شعبان و ماه مبارک رمضان، اینها انسان را همچو تقویت روحی می کند، اگر کسی اهلش باشد - ما ها که نیستیم - نورافکن است برای اینکه این بشر را از این ظلمتها بیرون بیاورد و وارد نور بکند که معجزه آساست. به این دعاها عنایت بکنید. سبکبار می کند انسان را و از این ظلمتکده می کشد او را بیرون. و نفس را از آن گرفتاریها و سرگشتگی هایی که دارد خارج می کند، این ادعیه ای است که از ائمه ما وارد شده اند.» )(1)(

تزکیه نفس، تعلیم مبارزه، شیوه حکومت داری، آموزشهای اخلاقی، اعتماد به نفس، ایجاد تعادل و آرامش، رهایی از وابستگیها و علائق دنیوی، از جمله ره آورد دعاهای مخلصانه است.

ص: 61


1- . صحیفه نور، حضرت امام خمینی (ره)، سازمان انتشارات انقلاب اسلامی، تهران، 1376ه_ ش، ج 13، ص 34.

ناگفته نماند که گریه در حال دعا نشانه رقت قلب است و رقت قلب هم نشانه خلوص نیت و برقراری ارتباط معنوی با حضرت باری تعالی است.

مداومت در دعا

یکی از شرائط مهم دعا که می تواند آثار سازنده و مفیدی داشته باشد، مداومت در دعاست؛ یعنی فرد نیایشگر همواره به یاد خدا باشد؛ اعم از اینکه حالات خوش و آرام بخشی داشته باشد یا در گرفتاریها و سختیها غوطه ور شود. حق باوران پیوسته دعا را نه تنها وسیله رسیدن به کمالات و خواسته های مشروع تلقی می کنند، بلکه آن را نوعی هدف می دانند؛ زیرا دعا نوعی عبادت است؛ آن هم عبادت کبری و خداوند متعال هم هدف از خلقت انسان را رسیدن به مقام عبودیت اعلام کرده و فرموده است: (وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُون)؛ )(1)( «و جن و انس را نیافریدم، جز برای آنکه مرا عبادت کنند.»

رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وسلم دعا را خالص ترین و برگزیده ترین عبادت مطرح کرده، می فرماید: «الدُّعَاءُ مُخُّ الْعِبَادَةِ؛ )(2)( دعا مغز [و خالص] عبادت است.» و امام باقر علیه السلام فرمود: «أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ الدُّعَاءُ ؛ )(3)( برترین عبادت دعاست.»

ص: 62


1- . الذاریات/ 56.
2- . ارشاد القلوب، حسن بن ابی الحسن دیلمی، نشر شریف رضی، قم، 1412 ه_ ق؛ ج 1، ص 148.
3- . وسائل الشیعه، ج 7، ص 30.

بنابراین، برای رسیدن به مقامات عالیۀ کمال و قرب درگاه الهی، باید همواره انسان دعا و نیایش به درگاه الهی داشته باشد و از این عبادت سازنده، هرگز غفلت نورزد.

حافظا در کنج خلوت در دل شبهای تار

----

تا بود وردت دعا و ذکر قرآن غم مخور

----

خداوند متعال بارها در قرآن از عدم تداوم دعای مردم سخن گفته است؛ چنان که می فرماید: (وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَی الْإِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَأی بِجانِبِهِ وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعاءٍ عَریضٍ)؛ )(1)( «و هرگاه به انسان نعمت دهیم، از ما روی بر می گرداند و با حال تکبر و غرور از حق دور می شود و هرگاه اندکی ناراحتی و گرفتاری به او برسد، به دعاهای فراوان و مستمر روی می آورد [و بر طرف شدن آن را طلب می کند].»

و در سورۀ یونس از غفلت و بی خبری انسانهای کم تحمل و ضعیف الایمان، خبر می دهد و آنها را در مورد سودجویی و تداوم نیافتن ارتباط معنویشان با آفریدگار هستی به شدت نکوهش می کند و می فرماید: (وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ أَوْ قاعِداً أَوْ قائِماً فَلَمَّا کَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ کَأَنْ لَمْ یَدْعُنا إِلی ضُرٍّ مَسَّهُ کَذلِکَ زُیِّنَ لِلْمُسْرِفینَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ)؛ )(2)( «هنگامی که به انسان [غافل و خودپرست] زیان و ناراحتی برسد، ما را [به طور مداوم و شبانه روزی] در حال خوابیده، نشسته و ایستاده صدا می کند [و برای حلّ گرفتاری اش دعا می کند] و زمانی که ناراحتی او را بر طرف سازیم، چنان [از ما فاصله می گیرد و می گذرد و] می رود که گویا اصلاً ما را برای رفع گرفتاری اش فرا نخوانده بود و این گونه است که اعمال بد اسراف کاران برایشان زینت داده شده است [و آنان از رفتار ناخوشایند خود خوشحالند و زشتی عمل خود را نمی توانند بفهمند].»

ص: 63


1- . فصلت / 51.
2- . یونس / 12.

به خط و خال گدایان مده خزانه دل نه هر درخت تحمل کند جفای خزان

----

به دست شاه وشی ده که محترم دارد غلام همت سروم که این قدم دارد

----

ز جیب خرقه حافظ چه طرف بتوان بست

----

که ما صمد طلبیدیم و او صنم دارد

----

«برید بن معاویه» از امام باقر علیه السلام پرسید: «آیا قرائت قرآن را بیش تر بخوانیم یا دعا به درگاه ربوبی را؟» امام فرمود: «کَثْرَةُ الدُّعَاءِ أَفْضَلُ ثُمَّ قَرَأَ قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُمْ؛ )(1)( زیاد دعا کردن بهتر است و این آیه را تلاوت کرد که: بگو: اگر دعایتان نبود، پروردگارم توجه و اعتناء به شما نمی کرد.»

امام صادق علیه السلام در توضیح سیرۀ علی علیه السلام می فرماید: «کَانَ اَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ علیه السلام رَجُلاً دَعّاءً؛ )(2)( امیرمؤمنان علیه السلام مردی بود که بسیار دعا می کرد.»

ص: 64


1- . وسائل الشیعه، ج 7، ص 31.
2- . وسائل الشیعه، ج 7، ص 26.

رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمود: «خداوند برای هر کسی توفیق دعا کردن بدهد، باب اجابت را نیز به رویش باز خواهد کرد. هر گاه باب دعا به رویتان باز بود، بسیار تلاش و فراوان دعا کنید؛ زیرا خداوند متعال از دعای فراوان شما خسته نمی شود و توجهش را از شما سلب نمی کند، مگر اینکه خودتان خسته شوید.»

آن حضرت در ضمن گفتار راهگشایی به مسلمانان فرمود: «تَدْعُونَ رَبَّکُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ فَإِنَّ سِلَاحَ الْمُؤْمِنِ الدُّعَاءُ؛ )(1)( شب و روز به درگاه پروردگارتان دعا کنید؛ چرا که سلاح اهل ایمان دعاست.» یعنی مؤمن باید همواره در مقابل خطرات و گرفتاریها و دشمنان، مسلّح به سلاح دعا باشد.

با توجه به نکات یاد شده، شایسته است که یک شخص مسلمان در هر زمان و مکان و در هر حالی از دعا کردن غافل نباشد؛ یعنی نه تنها در گرفتاریها، بلکه در حال خوشی و آسایش نیز باید دست به دعا بود.

ص: 65


1- . وسائل الشیعه، ج 7، ص 39.

دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای

----

فرشته ات به دو دست دعا نگه دارد

----

پیشوای ششم علیه السلام به نقل از جدّ بزرگوارش فرمود: «همواره در دعا کردن پیش قدم شوید؛ چرا که اگر بنده ای نیایش پیشه باشد، و برایش گرفتاری و سختی پیش آید و به درگاه خداوند دعا کند، در آسمانها می گویند: این صدا آشناست؛ ولی اگر فقط هنگام سختی دعا کند، به او گفته می شود: تا حالا کجا بودی؟» )(1)(

دست تضرع چه سود بندۀ محتاج را

----

وقت دعا بر خدای، وقت کرم در بغل

----

تنها وقت گرفتاری دعا کردن، چندان ارزشی ندارد و خداوند متعال هم به آن وقعی نمی گذارد و می فرماید: (فَإِذا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَی الْبَرِّ إِذا هُمْ یُشْرِکُونَ)؛ )(2)( «هنگامی که سوار بر کشتی شوند، خدا را با اخلاص می خوانند؛ امّا هنگامی که خدا آنان را به خشکی رساند و نجات دهد، باز به شرک و کفر می گرایند.»

رفع موانع

ص: 66


1- . وسائل الشیعه، ج 7، ص 41.
2- . عنکبوت / 65.

در موضوع دعا لازم است قبل از ارتباط با آفریدگار هستی موانع استجابت را برطرف کرد. اگر فردی بخواهد به همراه اعمال زشت و گناهان فراوان به آستان حضرت قدس پناهنده شود، بی گمان نتیجه ای نخواهد داشت و دعای او بی بهره خواهد بود؛ زیرا این، جمع بین زشتی و زیبایی و ظلمت و نور است و جمع متضادین عقلاً امری محال است.

حضرت ابراهیم علیه السلام در مقابل مشرکان این شرط دعا را مد نظر قرار داده، می فرماید: (وَ أَعْتَزِلُکُمْ وَ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ أَدْعُوا رَبِّی عَسی أَلاَّ أَکُونَ بِدُعاءِ رَبِّی شَقِیًّا)؛ )(1)( «من از شما و از آنچه غیر از خدا می خوانید، کناره گیری می کنم و به پیشگاه پروردگارم دعا می کنم و امیدوارم در خواندن پروردگارم بی پاسخ نمانم.»

مرا غرض ز دعا آن بود که پنهانی و گرنه این چه دعایی بود که من بی تو

----

ص: 67


1- . مریم / 48.

حدیث درد فراق تو با تو بگزارم نشسته روی به محراب و دل به بازارم

----

در روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم آمده است: «هیچ مسلمانی نیست که به درگاه خداوند دعا کند و از بارگاه حضرت حق، تمنایی داشته باشد، در حالی که قطع رحم نکرده و در رفتارش گناهی مرتکب نشده باشد؛ مگر اینکه خداوند یکی از سه عطیه را در پاسخ دعای او عنایت خواهد کرد: یا خواسته اش به زودی برآورده می شود، یا برای آینده اش ذخیره می گردد و یا اینکه گرفتاری و حادثۀ بدی از وی بر طرف می شود.» )(1)(

موانع استجابت دعا، دایرۀ وسیعی دارد که انسان باید به فراخور حالش آنها را رفع کند. دل به غیر خدا بستن، کوشش و تلاش نکردن، آلوده بودن به صفات زشت اخلاقی، مخالفت کردن با سنتهای الهی، عدم پرداخت حقوق دیگران، عدم شایستگی و نداشتن قابلیت، و نپیمودن راههای طبیعی و قانونی، از جمله موانع استجابت دعاست که باید قبلاً رفع شود تا زمینه اجابت فراهم آید.

مولای متقیان علی علیه السلام در دعای کمیل بعد از ثناء الهی، رفع موانع دعا را از درگاه حضرت حق خواستار شده، می فرماید: «اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی الذُّنُوبَ الَّتی تَحْبِسُ الدُّعاءَ؛ )(2)( پروردگارا! بر من ببخش گناهانی را که دعا را حبس می کند [و مانع اجابت آن می شود].»

ص: 68


1- . وسائل الشیعه، ج 7، ص 27.
2- . مصباح الکفعمی، ص 555.

برای رفع موانع دعا لازم است که انسان نیایشگر استغفار و توبه را قبل از برنامۀ نیایش خود قرار دهد. خداوند متعال بارها به این نکته تأکید کرده است. در سورۀ هود می فرماید: (وَ أَنِ اسْتَغْفِروُا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا اِلَیْهِ یُمَتِّعُکُمْ مَتاعاً حَسَناً)؛ )(1)( «از پروردگارتان طلب آمرزش کنید! سپس به سوی او توبه کنید تا [از مواهب عالیه خود] شما را به خوبی بهره مند سازد.» و پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم می فرماید: «مَنْ أَکْثَرَ مِنَ الِاسْتِغْفَارِ جَعَلَ اللَّهُ لَهُ مِنْ کُلِّ هَمٍّ فَرَجاً وَ مِنْ کُلِّ ضِیقٍ مَخْرَجاً وَ رَزَقَهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ؛ )(2)( هر کس زیاد استغفار کند، خداوند برای او از هر اندوهی، گشایشی و از هر تنگنایی، راه خروجی قرار می دهد و روزی می دهد از آنجایی که گمان نمی برد.»

علامۀ مجلسی(رحمه الله) می نویسد: «مردی در میان بنی اسرائیل سی و سه سال تمام دعا می کرد که خداوند به او فرزندی کرامت کند؛ امّا دعایش به اجابت نمی رسید تا اینکه به خداوند عرضه داشت:

ص: 69


1- . هود / 3.
2- . وسائل الشیعه، ج 7، ص 177.

پروردگارا! آیا من از تو دورم و صدای من به تو نمی رسد یا نزدیکم، امّا دعای مرا مستجاب نمی کنی؟ در عالم رؤیا به او گفتند: تو خدا را می خوانی بازبانی فحاش و دلی دنیا دوست و ناپاک و نیّتی دروغ و بدون خلوص. اگر می خواهی دعایت به اجابت برسد، فحش و ناسزا گفتن را ترک کن و دل و نیت خود را برای خدا پاک و خالص گردان! آن گاه دعا کن و به انتظار اجابت باش! او چنین کرد و خداوند متعال در پاسخ دعایش پسری به او عنایت فرمود.» )(1)(

بنابراین، در آستان حضرت دوست، باید خود را از صفات زشت پیراسته و به فضائل آراسته کرد تا بتوان بهره ای برد و به مقصود رسید.

نبی مکرم اسلام صلی الله علیه وسلم نیز در مورد رفع موانع دعا فرمود: «مَنْ اَحَبَّ اَنْ یُسْتَجابَ دُعائُهُ فَلْیُطَیِّبْ مَطْعَمَهُ وَ کَسْبَهُ؛ )(2)( هر کس دوست دارد که دعایش مستجاب شود، باید محل غذا و درآمد خود را حلال و پاکیزه کند.»

ص: 70


1- . حیوة القلوب، علامه محمد باقر مجلسی، انتشارات اسلامیه، تهران، ج 1، ص 484.
2- . عدةالداعی، احمدبن فهدحلّی، موسسه حکمت، قم، ص 128

خداوند متعال، انسانهای کسل و تنبل را دوست ندارد و از افراد فعال و خدوم و پرتلاش راضی است و آنان را می ستاید. بنابراین، کسانی که بدون کار و تلاش می خواهند به دعا متوسل شوند و گره های زندگی شان را باز کنند، کاری عبث و بیهوده انجام می دهند.

حضرت صادق علیه السلام فرمود: «رَجُلٌ جَالِسٌ فِی بَیْتِهِ یَقُولُ اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی فَیُقَالُ لَهُ أَ لَمْ آمُرْکَ بِالطَّلَبِ؛ )(1)( مردی که در خانه اش نشسته و مدام می گوید: خدایا! به من روزی عطا کن! به او گفته می شود: آیا تو را به طلب روزی فرمان نداده ام!»

امید به اجابت و مأیوس نشدن

ص: 71


1- . اصول کافی، محمد بن یعقوب الکلینی، باب من لاتُسْتَجاب دعوته، ح 2.

انسان نیایشگر باور عمیق دارد که پناهگاه او قدرتی لایزال است که سخن او را می شنود و از دل پر دردش آگاه و به راه و روش نجات وی کاملاً دانا و قادر است و در کلام نورانی خود فرموده است: (وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ)؛ )(1)( «[ای رسول ما!] هرگاه بندگان من از تو در مورد من سؤال کنند، بگو: من [به آنان] نزدیکم و دعای دعاکننده را هرگاه مرا بخواند، پاسخ می گویم.»

و در جای دیگر، خداوند متعال بندگان را از یأس و ناامیدی بر حذر داشته و آن را مساوی با کفر دانسته، می فرماید: (لا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکافِرُونَ)؛ )(2)( «از رحمت [و الطاف] خداوند مأیوس نشوید که فقط کافران از رحمت خدا مأیوس می شوند.»

امام باقر علیه السلام فرمود: «پدرم در دعا اصرار و پافشاری می کرد و آن قدر یارب یارب می گفت که نفسش بند می آمد و دوباره دعا را از سر می گرفت.» )(3)(

ص: 72


1- . بقره / 186.
2- . یوسف / 87.
3- . بحارالانوار، علامه محمدباقر مجلسی، مؤسسۀ الوفاء، بیروت، 1403ه_ ق، ج 90، ص 235.

طبق این اعتقاد وحیانی، دعایی که از دل دردمند مشتاق می تراود، بدون تردید مورد توجه حضرت باری تعالی قرار می گیرد و انسان دعا کننده هرگز نباید از نتیجه آن ناامید و مأیوس باشد و بر آورده نشدن حاجات هم نشانۀ بی اثر بودن دعا نیست، بلکه بهره های معنوی و مادّی متعددی را برای فرد دعا کننده به ارمغان می آورد.

امام صادق علیه السلام فرمود: «انسان مؤمن گاهی دعا می کند و رفع نیازهایش را از خداوند می طلبد، امّا خداوند به فرشتگانش می فرماید: پاسخ او را به تأخیر اندازید؛ زیرا من صدای عاشقانه و دعای خالصانه اش را دوست دارم. در روز قیامت خداوند خطاب به این بنده اش می گوید: بندۀ من! مرا خواندی و من پاسخ تو را دیر دادم و امروز پاداش آن دعای تو این قدر است.»

امام صادق علیه السلام در ادامه افزود: «آن بندۀ مؤمن، وقتی عنایات بی کران الهی را ببیند، از ته دل آرزو می کند که ای کاش در دنیا دعاهایش مستجاب نمی شد و خواسته هایش برآورده نمی گردید!» )(1)(

ص: 73


1- . وسائل الشیعة، ج 7، ص 62.

و امام باقر علیه السلام نیز بر اینکه در مقام دعا نباید مأیوس شد و باید آن قدر اصرار و الحاح کرد تا نتیجه گرفت، تأکید ورزیده، می فرماید: «وَ اللَّهِ لَا یُلِحُّ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی حَاجَتِهِ إِلَّا قَضَاهَا لَهُ؛ )(1)( به خدا سوگند! هرگز بنده مؤمن در دعایش به درگاه خداوند بزرگ اصرار و پافشاری نمی کند، مگر اینکه خداوند خواسته اش را بر آورده می سازد.»

پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم فرمود: «خداوند رحمت کند آن بنده ای را که از خداوند متعال حاجت بخواهد و در خواسته اش پافشاری کند؛ چه دعایش مستجاب شود و چه مستجاب نشود.» و آن گاه این آیه را تلاوت کرد: (وَ أَدْعُوا رَبِّی عَسی أَلاَّ أَکُونَ بِدُعاءِ رَبِّی شَقِیًّا)؛ )(2)( «پروردگارم را می خوانم و امیدوارم که در خواندن پروردگارم بی پاسخ و مأیوس نباشم.» )(3)(

گاهی می شود که خداوند، دعای بندۀ مؤمن خود را دوست دارد و می خواهد صدایش را همچنان بشنود و با او ارتباط داشته باشد. به همین جهت، اصرار و الحاح و پافشاری در دعا پسندیده و مفید است و از نظر اولیای الهی امری بسیار مطلوب شمرده می شود. بندۀ پاکدل چه بسا در اثناء دعا ناله و تضرع می کند و چنانچه اخلاصش بر قدسیان ثابت شود و عرشیان آثار و امواج اتصال روحی او را با مبدأ هستی در یابند، امّا دعایش به اجابت نرسد، در آن حال فرشتگان آسمان به حال او گریسته، به خداوند عرضه می دارند: «خدایا! پاسخ این نیایشگر نالان را که این همه اصرار دارد، چرا نمی دهی!

ص: 74


1- . عدة الداعی، ص 202.
2- . مریم / 48.
3- . وسائل الشیعة، ج 7، ص 58.

پس ملایک با خدا نالند زار

----

کای مجیب هر دعا، وی مستجار

----

بندۀ مؤمن تضرع می کند

----

او نمی داند بجز تو مستند )(1)(

----

تو عطا بیگانگان را می دهی

----

از تو دارد آرزو هر مشتهی )(2)(

----

حق بفرماید نه از خواری اوست

----

عین تأخیر عطا، یاری اوست

----

یعنی نیاز او به من، او را از غفلت باز داشته و به محضر من کشانده است. اگر من حاجتش را بر آورم، او از شوق آن دوباره دچار غفلت می شود. اگر چه او با دلی شکسته و سینه ای خسته با خلوص تمام می نالد و دائماً خدا را پناهگاه خود خطاب می کند، امّا بگذارید با همین حالت به تضرع و نیایش خود ادامه دهد که حالتی کمیاب است و من آن ناله ها و یارب یارب هایش را خوش می دارم.

گر بر آرم حاجتش او وا رود

----

ص: 75


1- . پناهگاه.
2- . حاجت خواه.

هم در آن بازیچه مستغرق شود

----

گرچه می نالد به جان یا مستجار

----

دل شکسته، سینۀ خسته، گو: بزار

----

خوش همی آید مرا آواز او

----

و آن خدایا گفتن و آن راز او

----

بی مرادی مؤمنان از نیک و بد

----

تو یقین می دان که بهر این بود

----

پیشوای ششم علیه السلام در این باره می فرماید: «بندۀ [مخلص] دعا می کند و خداوند به دو فرشته فرمان می دهد که دعایش را به اجابت رساندم، امّا حاجتش را به او ندهید؛ زیرا شنیدن آواز روحانی او را خوش می دارم، و بندۀ [غیر صالح] دعا می کند و خداوند متعال به فرشتگان می فرماید: در بر آوردن حاجتش عجله کنید که بانگ او را خوش نمی دارم.» )(1)(

در اینجا مولوی برای توضیح معنای حدیث مثال می زند:

ص: 76


1- . «إِنَّ الْعَبْدَ لَیَدْعُو فَیَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِلْمَلَکَیْنِ قَدِ اسْتَجَبْتُ لَهُ وَلکِنِ احْبِسُوهُ بِحَاجَتِهِ فَإِنِّی أُحِبُّ أَنْ أَسْمَعَ صَوْتَهُ وَ إِنَّ الْعَبْدَ لَیَدْعُو فَیَقُولُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی عَجِّلُوا لَهُ حَاجَتَهُ فَإِنِّی أُبْغِضُ صَوْتَهُ.» (الکافی، ج 2، ص 489)

معمولاً مردم طوطی و بلبل را در قفس می کنند و رها نمی سازند؛ چون صدا و حرکات و رفتارشان را دوست می دارند؛ امّا آیا تا به حال کسی شنیده است که زاغ و جغد و کلاغ را هم در قفس نگه دارند؟

طوطیان و بلبلان را از پسند

----

از خوش آوازی قفس در می کنند

----

زاغ را و جغد را اندر قفس

----

کی کنند؟ این خود نیامد در قصص )(1)(

----

بر این اساس، خداوند متعال، اصرار بندگان صالح خود را دوست دارد و می خواهد آنان به واسطۀ نیازی که دارند بیش تر به حضورش بار یابند و دعا کنند.

مولوی در داستان دیگری می نویسد: «شخصی همواره دعا می کرد و با ذکر نام الله دهانش را شیرین می ساخت. شیطان به صورت فردی ناصح به او گفت: این همه دعا و ذکر می کنی و نام الله بر زبان جاری می سازی، آیا تا به حال پاسخ نیز شنیده ای؟ حتی یک جواب از بارگاه الهی به تو نرسیده است. چرا این قدر سماجت و پر رویی در برابر خداوند از خود نشان می دهی!

او نیز دلشکسته شد و راز و نیاز و نیایش خود را تعطیل کرد و دعای شبانه را به خواب تبدیل ساخت. در عالم خواب حضرت خضر علیه السلام را در بوستانی سبز دید. حضرت خضر علیه السلام به او گفت: فلانی! چرا از ذکر حق فرومانده و از گذشتۀ خود پشیمان شده ای؟ او پاسخ داد: من چون پاسخ و لبیکی از سوی حضرت حق در نیافتم، بیم آن دارم که از رانده شده گان درگاه الهی باشم.

ص: 77


1- . شرح جامع مثنوی معنوی، کریم زمانی، انتشارات اطلاعات، تهران، 1382ه_ ش، دفتر ششم، ص 1092.

گفت لبیکم نمی آید جواب

----

زآن همی ترسم که باشم ردّ باب

----

حضرت خضر علیه السلام از سوی حق تعالی به او پیام داد که: آن همه الله گفتن و سوز و دردت، همان لبیک ماست. بالاترین لطف ما به تو همان جذبه و کشش به سوی حق است که در درگاه ما بمانی.

گفت آن الله تو لبیک ماست

----

و آن نیاز و سوز و دردت پیک ماست

----

ترس و عشق تو، کمند لطف ماست

----

زیر هر یا ربّ تو لبیک هاست

----

سپس حضرت خضر علیه السلام به او توضیح داد که خداوند به همه از این لطفها ندارد؛ فقط بندگان خاص خود را این گونه می نوازد؛ چنان که به فرعون حتی یکبار هم سر درد مسلّط نکرد تا مبادا به درگاه الهی بنالد؛ چون خداوند صدای نحس او را که ادّعای خدایی می کرد، خوش نداشت.

داد مر فرعون را صد ملک و مال

----

ص: 78

تا بکرد او دعوی عز و جلال

----

در همه عمرش ندید او درد سر

----

تا ننالد سوی حق آن بد گهر

----

داد او را جمله ملک این جهان

----

حق ندادش درد و رنج و اندهان )(1)(

----

درد آمد بهتر از ملک جهان

----

تا بخوانی مر خدا را در نهان )(2)(

----

به همین خاطر است که در دعا باید پافشاری کرد، مثل بچه ای که گریان و نالان پاهایش را به زمین می زند و از پدر و مادرش انجام خواسته هایش را طلب می کند.

ص: 79


1- . غم و اندوه.
2- . شرح جامع مثنوی، دفتر سوم، ص 70.

آداب نیایش

اشاره

اشاره

نیایش با پروردگار عالم، آداب و شرایطی دارد که با مراعات آنها، امکان اجابت دعا زودتر فراهم خواهد شد. این آداب به سه بخش تقسیم می شوند:

اول: آدابی که می بایست قبل از نیایش مورد توجه قرار گیرند؛

دوم: آدابی که همزمان با نیایش رعایت می شوند؛

سوم: آنهایی که پس از دعا و نیایش مراعات می شوند.

ص: 80

آداب قبل از نیایش

درسهایی از ماه رمضان

آداب نیایش

آداب قبل از نیایش

عمده این آداب عبارتند از اموری که آمادگی انسان را برای قرار گرفتن در برابر خداوند افزایش داده، قلب انسان را متوجه عظمت پروردگار می نمایند. برخی از آنها عبارتند از:

1. پاکیزگی و طهارت روحی و جسمی؛

2. استفاده از بوی خوش و توجه به آراستگی ظاهری؛ )(1)(

3. توجه به قبله و خداوند قبله؛

4. گمان به این که اگر دعا کند خداوند اجابت خواهد فرمود؛

در این باره از پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم نقل شده است که فرمودند:

«به طوری دعا کنید که یقین به اجابت پروردگار داشته باشید.»

ص: 81


1- . (خُذُوا زِینَتَکُم عِندَ کُلِّ مَسجِدٍ.)؛ اعراف/103.

5. صدقه دادن.

امام صادق علیه السلام فرمود: «هرگاه پدرم حاجتی داشت به هنگام زوال خورشید (هنگام ظهر) طلب می کرد؛ و هنگامی که اراده درخواست حاجت خود می کرد قبل از آن صدقه می داد، عطر استعمال می کرد، به مسجد می رفت و آنچه از خدا می خواست در تحصیل حاجت خود دعا می کرد.» )(1)(

ص: 82


1- .اصول کافی، محمد بن یعقوب الکلینی، ج 4، کتاب الدعاء، ص 227، ح 7.

آداب همراه نیایش

درسهایی از ماه رمضان

آداب نیایش

آداب همراه نیایش

1. به زبان آوردن حاجت

از امام صادق علیه السلام نقل است که فرمودند: «إِنَ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یَعْلَمُ مَا یُرِیدُ الْعَبْدُ إِذَا دَعَاهُ وَ لَکِنْ یُحِبُّ أَنْ یَبُثَّ إِلَیْهِ الْحَوَائِجَ؛ )(1)( همانا خداوند تبارک و تعالی هر آنچه عبد در هنگام نیایش می خواهد را می داند، ولی دوست دارد که حاجتها را به درگاهش شرح دهد.»

2. توسل به پیامبر علیه السلام و اهل بیت او علیه السلام

از آیات قرآن به خوبی استفاده می شود که وسیله قرار دادن انسانی صالح در پیشگاه خدا، و طلب چیزی از خداوند به خاطر او به هیچ وجه ممنوع نیست و منافاتی با توحید ندارد. در آیۀ 64 سوره نساء می خوانیم:

ص: 83


1- . بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، مؤسسه الرساله، بیروت، 1408 ه_ ق، ج 93، ص 296.

(وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیما)؛ «اگر آنها هنگامی که به خویش ستم کردند [و مرتکب گناهی شدند] به سراغ تو می آمدند، و از خدا طلب عفو و بخشش می کردند و رسول نیز برای آنها طلب عفو می کرد، خدا را توبه پذیر و مهربان می یافتند.»

نیز در آیۀ 97 سورۀ یوسف علیه السلام می خوانیم:

«برادران یوسف علیه السلام ، از پدر تقاضا کردند که در پیشگاه خداوند برای آنها استغفار کند، و یعقوب علیه السلام نیز این تقاضا را پذیرفت.»

در آیه 114 سوره توبه نیز موضوع استغفار حضرت ابراهیم علیه السلام در مورد پدرش (عمویش) آمده که تاثیر دعای پیامبران را درباره دیگران تأکید می کند؛ و همچنین در آیات متعدد دیگر قرآن، این موضوع منعکس است. از روایات متعددی که از طرق شیعه و اهل تسنن در دست داریم نیز به خوبی استفاده می شود که توسل به آن معنی که ذکر شد، هیچ گونه اشکالی ندارد، بلکه کار خوبی محسوب می شود. )(1)(

ص: 84


1- . برگرفته از تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، ج 4، ص 366.

در اینجا لازم است به چند نکته اشاره شود:

الف. منظور از توسل این نیست که کسی حاجت را از پیامبر صلی الله علیه وسلم یا امام علیه السلام بخواهد، بلکه منظور این است که به مقام او در پیشگاه خدا متوسل شود، و این در حقیقت توجه به خداست، زیرا احترام پیامبر صلی الله علیه وسلم نیز به خاطر این است که فرستاده او بوده و در راه او گام برداشته است.

ب. بعضی اصرار دارند که میان حیات و وفات پیامبر صلی الله علیه وسلم و امامان علیه السلام فرق بگذارند، در حالی که از نظر یک مسلمان، پیامبر و صالحان، پس از مرگ زندگی برزخی دارند؛ زندگانی وسیع تر از عالم دنیا، همان طور که قرآن، دربارۀ شهیدان به آن تصریح فرموده است.

ج. بعضی نیز اصرار دارند که میان تقاضای دعا از پیامبر، و سوگند دادن خدا به مقام او فرق بگذارند؛ تقاضای دعا را مجاز و غیر آن را ممنوع بشمارند. در حالی که هیچ گونه فرقی میان این دو دیده نمی شود.

ص: 85

د. بعضی از نویسندگان و دانشمندان اهل تسنن، به خصوص وهابیان، با لجاجت خاصی کوشش می کنند تمام احادیثی که در زمینه توسل وارد شده است را تضعیف کنند و یا با اشکالات واهی و بی اساس، آنها را به دست فراموشی بسپارند؛ آنها در این زمینه چنان بحث می کنند که هر نگرندۀ بی طرفی احساس می کند پیش از این، اینان عقیده ای برای خود انتخاب کرده و اینک می خواهند عقیده خود را بر روایات اسلامی تحمیل کنند، و هر چه مخالف آن بود به نوعی از سر راه خود کنار بزنند؛ در حالی که یک محقق هرگز نمی تواند چنین بحثهای غیرمنطقی و تعصب آمیزی را بپذیرد.

ه_ . روایات در مورد توسل به حد تواتر رسیده است؛ یعنی به قدری زیاد است که ما را از بررسی اسناد آن بی نیاز می سازد؛ علاوه بر این، در میان آنها، روایتهایی که همگان صحیح می شمارند نیز فراوان است. با این حال، جایی برای خرده گیری در پاره ای از اسناد آنها باقی نمی ماند. )(1)(

ص: 86


1- . برگرفته از تفسیر نمونه، ج 4، صص 370 و 371.

امام حسن عسکری علیه السلام از اجدادش از پیامبر صلی الله علیه وسلم نقل می کند که: «خداوند سبحان به مؤمنان می فرماید، اگر بندۀ من از شما حاجتی داشته باشد، شما را به کسی که دوست دارید درخواست می کند و مگر نمی دانید بهترین و با کرامت ترین بندگان نزد من، محمد صلی الله علیه وسلم و علی علیه السلام ؛ حبیب و ولی من هستند؟ پس هر کس حاجتی دارد به وسیلۀ آن دو به من متوسل شود، به راستی دعای حاجتمندی که مرا به آنها که از پاکان درگاهم هستند، بخواند، رد نمی کنم. پس هر کس مرا به آنها بخواند، دعایش را مستجاب می کنم و چگونه رد کنم دعای کسی را که مرا به حبیب و برگزیده ام، و ولیّ و حجتم و روح و نور و آیت و باب رحمت و وجه و نعمتم می خواند رد کنم؟

مگر نمی دانید که آنها را از نور عظمتم آفریدم و آنها را اهل کرامت و ولایت خود قرار دادم؟ پس کسی که مرا به آنها بخواند در حالی که آگاه و عارف به حق و مقام آنها باشد، اجابت دعایش بر من واجب است و این حق او بر من است که دعایش را مستجاب کنم.» )(1)(

ص: 87


1- . وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، باب استحباب توسل در دعا به محمد و آل محمد صلی الله علیه وسلم .

در روایاتی نیز وارد شده است که حتی خود امامان علیه السلام به پدران خود متوسل می شده اند. «داود رقی» می گوید:

«بسیار می شنیدم که امام صادق علیه السلام در دعاهای خود خداوند را به حق پنج تن قسم می داد.» )(1)(

همچنین در روایاتی توسل پیامبران گذشته به انوار مقدس اهل بیت و پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم نقل شده است. «سعید بن جُبیر» از «ابن عباس» نقل می کند که گفت: «از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وسلم دربارۀ کلماتی که حضرت آدم علیه السلام از پروردگار فرا گرفت، تا توبه او پذیرفته شد، سؤال کردم، آن حضرت فرمود:

ساله بحق محمد و علی و فاطمة و الحسن و الحسین علیه السلام و...» )(2)(

3. اصرار در نیایش

ص: 88


1- . کافی، ج 2، ص 422.
2- . وسائل الشیعه، کتاب الصلاة، باب 37، ح 8843.

پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم در این باره فرموده اند: «إِنَ اللَّهَ یُحِبُ السَّائِلَ اللَّحُوح؛ خداوند نیایشگری که بر دعای خود پافشاری می کند را دوست دارد.» )(1)(

و از امیرمؤمنان علی علیه السلام روایت شده است که فرمود: «الدُّعَاءُ تُرْسُ الْمُؤْمِنِ، وَ مَتی تُکْثِرْ قَرْعَ الْبَابِ یُفْتَحْ لَک؛ دعا سپر مؤمن است و هرگاه دری را بسیار بکوبی بر روی تو باز می شود.»

از امام باقر علیه السلام نیز روایت شده است: «وَ اللَّهِ لَا یُلِّحُ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی حَاجَتِهِ إِلَّا قَضَاهَا لَه؛ به خداوند سوگند هیچ بنده مؤمنی در دعا پافشاری و اصرار به درگاه خدا نمی کند جز این که خداوند حاجتش را برایش برمی آورد.» )(2)(

امام صادق علیه السلام نیز فرمودند: «أَنَ اللَّهَ کَرِهَ إِلْحَاحَ النَّاسِ بَعْضِهِمْ عَلَی بَعْضٍ فِی الْمَسْأَلَةِ وَ أَحَبَّ ذَلِکَ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ أَنْ یُسْأَلَ وَ یُطْلَبَ مَا عِنْدَه؛ خداوند خوش ندارد که مردم در حاجتهای خود به یکدیگر اصرار کنند، ولی پافشاری و اصرار در خواهش از خود را دوست دارد، خداوند دوست می دارد از آنچه نزد او است سؤال و درخواست شود.» )(3)(

ص: 89


1- . بحارالانوار، ج 93، ص 374.
2- . بحارالانوار، ج 93، ص 375.
3- . بحارالانوار، ج 78، ص 173.

دست از طلب ندارم تا کام من برآید

----

یا جان رسد به جانان یا جان ز تن برآید

----

البته فراموش نشود که اصرار در دعا و نیایش، با اصرار بر اجابت آن از طرف پروردگار متفاوت است، زیرا گاهی اجابت دعا به مصلحت انسان نیست.

4. پنهان داشتن نیایش

در دعاهای پنهانی، ریا و خودنمایی کم تر راه پیدا کرده، به اجابت پروردگار نزدیک تر است. خداوند در این باره می فرماید: (ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْیَةً)؛ )(1)( «پروردگار خود را با زاری و در پنهانی بخوانید.»

در روایت از امام رضا علیه السلام است که فرمود: «دَعْوَةُ الْعَبْدِ سِرّاً دَعْوَةً وَاحِدَةً تَعْدِلُ سَبْعِینَ دَعْوَةً عَلَانِیَة؛ یک نیایش بنده به پنهانی و آهستگی با هفتاد دعای ظاهر و آشکار برابری می کند.» )(2)(

مخفی بودن نیایش آن هم در سکوت و آرامش شب، تأثیر شگرفی در روح انسان دارد.

ص: 90


1- . اعراف/ 55.
2- . عدة الداعی، احمد بن محمد بن فهد حلی، ص 117.

5. دعا برای دیگران

پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم فرمودند: «إِذَا دَعَا أَحَدُکُمْ فَلْیَعُمَّ فَإِنَّهُ أَوْجَبُ لِلدُّعَاء؛ هرگاه یکی از شما دعا می کند باید به طور عمومی دعا کند، به درستی که آن برای دعا واجب تر است.» )(1)(

چه، دعا کردن برای دیگران در هنگام دعای برای خود، دارای ارزش زیادی است، ولی از آن بالاتر این است که انسان دیگران را بر خود مقدم داشته و ابتدا برای آنها دعا کند. امام حسن مجتبی علیه السلام می فرماید:

«شب جمعه، مادرم را دیدم که تا صبح در حال رکوع و سجود بود، به او گفتم: ای مادر! چرا همان طوری که برای دیگران دعا کردی برای خود دعا نکردی؟ فرمود: اَلجَارُ ثُمَّ الدَّارُ؛ )(2)( [اول] همسایه، سپس خانه [خود].»

از امام صادق علیه السلام نیز روایت شده است: «مَنْ قَدَّمَ أَرْبَعِینَ رَجُلًا مِنْ إِخْوَانِهِ فَدَعَا لَهُمْ ثُمَّ دَعَا لِنَفْسِهِ اسْتُجِیبَ لَهُ فِیهِمْ وَ فِی نَفْسِه؛ )(3)( کسی که پیش از دعای برای خود، چهل نفر از برادران [مؤمن] خود را دعا کند، دعایش هم در حق آنان و هم در حق خودش مستجاب خواهد شد.»

ص: 91


1- . عدة الداعی، احمد بن محمد بن فهد حلی، ص 118.
2- . بحارالانوار، ج 43، ص 81، روایت 3.
3- . بحارالانوار، ج 93، ص 383، روایت 2.

بهر این فرمود با موسی خدا

----

وقت حاجت خواستن اندر دعا

----

کای کلیم الله ز من می جو پناه

----

با دهانی که نکردی تو گناه

----

گفت موسی: من ندارم آن دهان

----

گفت ما را از دهان غیر خوان

----

از دهان غیر کی کردی گناه؟

----

از دهان غیر بر خوان کای اله )(1)(

----

در دعاهایی که به دست ما رسیده، دعای برای دیگران به صورتهای زیر است:

ص: 92


1- . مثنوی معنوی.

دعا برای اولیا، نیکان و بزرگان دین

درسهایی از ماه رمضان

آداب نیایش

دعا برای اولیا، نیکان و بزرگان دین

یکی از برترین دعاهای ممکن، دعا در حق قطب دایرۀ امکان؛ حجت بن الحسن العسکری علیه السلام است، چه از جهت سلامتی آن وجود شریف و چه از جهت تعجیل در فرج ایشان، که او را حق بسیار بزرگی بر گردن ماست. از حق وجود و هستی گرفته که او سبب متصل بین زمین و آسمان است )(1)( تا حق بقاء در دنیا. )(2)(

علاوه بر این دو، حق قرابت و خویشاوندی با پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم لازم می کند در حق او دعا کنیم؛ چون دعا کردن نیز نشانه ای از مودت و دوستی است. و بالاخره امام واسطه نعمت و فیوضات الهی است. در بخشی از زیارت جامعه می خوانیم:

«به برکت ما، درختها بارور گردیده و میوه ها رسیده و نهرها جاری شده و باران از آسمان بارید، و گیاه از زمین روئیده است.»

ص: 93


1- . در دعای شریف ندبه می خوانیم: «این السبب المتصل بین الارض و السماء.»
2- . امام صادق علیه السلام فرمود: «اگر زمین بدون امام بماند از هم می پاشد.» کافی، ج 1، ص 179.

دعا برای پدر و مادر و حق داران

درسهایی از ماه رمضان

آداب نیایش

دعا برای پدر و مادر و حق داران

(رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَ لِوالِدَیَّ وَ لِلْمُؤْمِنینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسابُ)؛ )(1)( «ای پروردگار ما! مرا و پدر و مادرم را و مؤمنان را در روزی که حساب برپا می گردد بیامرز.»

ص: 94


1- . ابراهیم/ 41.

دعا برای برادران دینی

درسهایی از ماه رمضان

آداب نیایش

دعا برای برادران دینی

(رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالْإِیمَانَ)؛ )(1)( «ای پروردگار ما! ما را بیامرز و برادران ما را که در ایمان بر ما پیشی گرفتند بیامرز.»

ص: 95


1- . حشر/ 10.

دعا برای نسلهای آینده

درسهایی از ماه رمضان

آداب نیایش

دعا برای نسلهای آینده

(رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعاء)؛ «پروردگارا! از رحمت خود بر من نسلی پاکیزه ببخش، همانا که تو شنوای دعایی.» )(1)(

(رَبِّ اجْعَلْنی مُقیمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ)؛ )(2)( «پروردگارا! مرا و فرزندانم را بر پای دارنده نماز قرار ده و دعایم را بپذیر.»

ص: 96


1- . آل عمران/ 38.
2- . ابراهیم/ 40.

دعا برای مرزداران

درسهایی از ماه رمضان

آداب نیایش

دعا برای مرزداران

«بار الها! درود تو بر محمد صلی الله علیه وسلم و خاندان او علیه السلام باد و سوگند به عزتت که مرزهای مسلمانان را از بد نگه دار و به نیروی خود، پاسداران آن مرزها را تأیید فرمای و عطاهای آنان را از عطیه خود کامل و سرشار ساز....» )(1)(

6. نیایش همگانی

یکی دیگر از آداب نیایش، همگانی و همراه با جمعیت دعا کردن است.

از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود:

«مَا اجْتَمَعَ أَرْبَعَةٌ قَطُّ عَلَی أَمْرٍ وَاحِدٍ یدعوا [فَدَعَوْا إِلَّا تَفَرَّقُوا عَنْ إِجَابَة؛ هیچ گاه چهار نفر با هم دست به دعا برنمی دارند، جز آن که وقتی پراکنده شوند دعای آنان به اجابت رسیده باشد.» )(2)(

7. اظهار فروتنی

ص: 97


1- . ر. ک: صحیفه سجادیه.
2- . ثواب الاعمال، صدوق، ص 357.

هر چه انسان نسبت به خود شناخت بیشتری پیدا کند، در برابر پروردگار تواضع بیشتری خواهد داشت؛ چرا که به نیازهای خود آگاه می شود و نسبت به این که در تمام هستی خود به خداوند متعال نیازمند است بیش تر توجه پیدا می کند.

از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود:

«إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَوْحَی إِلَی مُوسَی: إِذَا وَقَفْتَ بَیْنَ یَدَیَّ فَقِفْ وَقْفَ الذَّلِیلِ الْفَقِیر؛ خداوند بلند مرتبه و سترگ به حضرت موسی علیه السلام وحی فرمود: هرگاه در پیشگاه من ایستادی، همانند شخص ذلیل نیازمند بایست.» )(1)(

خداوند در قرآن مجید می فرماید: (ادعوا ربکم تضرعا)؛ )(2)( «پروردگار خود را با حالت زاری بخوانید.»

ص: 98


1- . بحارالانوار، ج 93، ص 313.
2- . اعراف/ 55.

ما درون را بنگریم و حال را

----

نی برون را بنگریم و قال را

----

ناظر قلبیم اگر خاشع بود

----

گر چه گفت لفظ ناخاضع بود

----

8. شروع دعا با نام پروردگار

بهترین نیایش آن است که در ابتدا با نام و یاد پروردگار آغاز شود. پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم فرمود: «لَا یُرَدُّ دُعَاءٌ أَوَّلُهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم؛ دعایی که با بسم الله الرحمن الرحیم آغاز شود، رد نمی شود.» )(1)(

9. مدح و ثنای خداوند متعال

امام صادق علیه السلام فرمود: «هرگاه اراده دارید که از خداوند بلندمرتبه و سترگ چیزی از حوایج دنیا را سؤال کنید، باید به ستایش پروردگار و مدح او و صلوات بر پیغمبر و آل او علیه السلام ابتدا کنید، بعد از آن از خداوند حاجات خود را بخواهید.» )(2)(

بهترین نمونه این مدح و ثنای پیش از دعا در سوره حمد دیده می شود که ابتدا خداوند را به رحمانیت و رحیمیت مدح می کنیم و سپس دعا می کنیم.

ص: 99


1- . عدة الداعی، ص 120.
2- . عدة الداعی، ص 120.

این مسئله را در بیش تر ادعیه امامان معصوم علیه السلام به خوبی می توان مشاهده کرد. از آن جمله روایتی از امیرمؤمنان علیه السلام درباره تمجید پروردگار متعال با این عبارت: «یَا مَنْ هُوَ أَقْرَبُ إِلَیَّ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ! یَا فَعَّالًا لِمَا یُرِیدُ! یَا مَنْ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ! یَا مَنْ هُوَ بِالْمَنْظَرِ الْأَعْلی! یَا مَنْ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ ءٌ؛ ای آن که از رگ گردن به من نزدیک تری! ای آنکه هر چه بخواهی انجام می دهی! ای آنکه میان انسان و دلش حایل می شوی! ای آن که در بلندترین دیدگاهی! ای آن که همانندش هیچ نیست!» )(1)(

10. درود فرستادن بر پیامبر صلی الله علیه وسلم و آل او علیه السلام

ص: 100


1- . اصول کافی، ج 2، ص 484، روایت 2.

یکی از آدابی که اجابت دعا را تضمین می کند، درود فرستادن بر پیامبر صلی الله علیه وسلم و اهل بیت او علیه السلام است. از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمودند:

«لَا یَزَالُ الدُّعَاءُ مَحْجُوباً حَتّی یُصَلّی عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد؛ )(1)( همواره دعا و نیایش در پرده است تا آن گاه که بر محمد صلی الله علیه وسلم و آل او علیه السلام درود فرستاده شود.»

11. گریه کردن هنگام نیایش

این برترین ادب نزد پروردگار است، چرا که اوج هیجان و احساسات و عشق و علاقه در این هنگام بروز پیدا می کند و خبر از نرمی دل و خشوع قلب می دهد و آن هم دلیل اخلاص است. در روایت است که:

«اگر نتوانستید گریه کنید، خود را به حالت گریه کنندگان درآورید.» )(2)(

ص: 101


1- . بحارالانوار، ج 93، ص 316، روایت 21.
2- . ر. ک: اصول کافی، ج 4، ص 233.

آب کم جو، تشنگی آور به دست

----

تا بجوشد آبت از بالا و پست

----

تا نگرید طفلک نازک گلو

----

کی روان گردد ز پستان شیر او؟

----

البته باید توجه داشت که تنها گریه کردن ظاهری مقصود اصلی نیست، بلکه می بایست آداب دیگری نیز مورد توجه قرار گیرد.

پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«حضرت موسی علیه السلام از کنار یکی از یارانش گذر کرد در حالی که آن شخص در سجده بود، آن حضرت به دنبال انجام کارش رفته و در بازگشت نیز آن شخص را در همان حال دید، سپس فرمود: اگر حاجت تو به دست من می بود هر آینه برآورده می کردم. در این هنگام از پروردگار ندایی رسید: ای موسی! اگر آنقدر سجده کند که گردنش قطع شود، دعایش را اجابت نخواهم کرد تا آن زمان که از آنچه دوست ندارم به آنچه دوست دارم باز گردد.» )(1)(

تا به حاصل برسد کشت امیدی که تو راست

----

ص: 102


1- . بحارالانوار، ج 78، ص 225، روایت 95.

چاره کار به جز دیده بارانی نیست

----

12. اعتراف به گناهان

اعتراف به تقصیرات و گناهان باعث می شود انسان به خدا نزدیک تر شده، قلبش خاشع شود. علاوه بر این، یادآوری گناه انسان را به حالت گریه نزدیک تر می کند.

امام صادق علیه السلام می فرماید: «هرگاه خواستید حاجتهای دنیا و آخرت خود را با خدا در میان بگذارید، با ثنا و ستایش الهی آغاز کنید و سپس بر محمد صلی الله علیه وسلم و آل او صلوات بفرستید و بعد از آن به تقصیرات و گناهان خود اعتراف کنید و بعد از این از خدا حاجت خود را بخواهید.» )(1)(

13. حضور قلب

اولین پیشوای شیعیان؛ امیرمؤمنان علیه السلام در این باره می فرماید: «لَا یَقْبَلُ اللَّهُ دُعَاءَ قَلْبٍ لَاهٍ؛ )(2)( خداوند دعای دلی که غافل و سرگرم باشد را نمی پذیرد.»

ص: 103


1- . مرآت العقول، ج 12، ص 99.
2- . بحارالانوار، ج 93، ص 314.

از امام صادق علیه السلام نیز روایت شده است که فرمود: «إِذَا دَعَوْتَ اللَّهَ فَأَقْبِلْ بِقَلْبِک؛ )(1)( هرگاه خواستی دعا کنی توجه قلبی داشته باش.»

14. بلند کردن دستها

بلند کردن دستها به طرف آسمان در هنگام دعا نیز از آداب نیایش بوده، در ایجاد حالت معنوی و روحی بسیار مؤثر است. امام حسین علیه السلام فرمود: «وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم دعا می کردند، دستهایشان را بلند می کردند همانند مسکینی که چیزی طلب می کند.» )(2)(

امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه شریفه (فَمَا اسْتَکانُوا لِرَبِّهِمْ وَ ما یَتَضَرَّعُون) )(3)( فرمودند: «التَّضَرُّعُ رَفْعُ الْیَدَیْنِ بِالدُّعَاء؛ )(4)( تضرع، یعنی دستها را هنگام دعا بلند کردن.»

15. گفتن ماشاءالله در پایان دعا

ص: 104


1- . بحارالانوار، ج 93، ص 314.
2- . کان رسول الله صلی الله علیه وسلم یرفع یدیه اذا ابتهل و دعاکما یستطعم المسکین.» بحارالانوار، ج 93، ص 294، روایت 23.
3- . مؤمنون/ 76.
4- . الاربعون حدیثا، شهید اول، حدیث 30؛ بحارالانوار، ج 85، ص 204.

از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود: «مَا مِنْ رَجُلٍ دَعَا فَخَتَمَ دُعَاءَهُ بِقَوْلِ ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ إِلَّا أُجِیبَ صَاحِبُه؛ کسی نیست که دعای خود را با جمله ماشاء الله لا قوة الا بالله ختم کند، مگر آن که دعایش مستجاب شود.» )(1)(

ص: 105


1- . وسائل الشیعه، کتاب الصلوة، ابواب دعا، باب 35، حدیث 2.

آداب بعد از نیایش

درسهایی از ماه رمضان

آداب نیایش

آداب بعد از نیایش

1. تکرار دعا و نیایش

دعا چه اجابت شود و چه نشود، شایسته است انسان همواره بر آن مداومت داشته باشد. آنهایی که تنها هنگام مشکلات رو به خدا آورده و در هنگام آسایش و راحتی به فکر سخن گفتن با خدا نیستند، از اجابت پروردگار دور خواهند بود.

خداوند از انسانهایی که تنها هنگام سختیها خدا را می خوانند و هنگام رفع گرفتاری او را فراموش می کنند، مذمت کرده و می فرماید:

(وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنِیباً إِلَیْهِ ثُمَّ إِذا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِیَ ما کانَ یَدْعُوا إِلَیْهِ مِنْ قَبْل)؛ )(1)( «و چون به انسان آسیبی رسد، پروردگارش را در حالی که به سوی او بازگشت کننده است، می خواند؛ سپس چون او را از جانب خود نعمتی عطا کند، آن [مصیبتی] را که در رفع آن پیشتر به درگاه او دعا می کرد، فراموش می نماید.»

ص: 106


1- . زمر/8.

در آیه ای دیگر، آنها را این گونه سرزنش می کند:

«وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ أَوْ قاعِداً أَوْ قائِماً- فَلَمَّا کَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ کَأَنْ لَمْ یَدْعُنا إِلی ضُرٍّ مَسَّهُ؛ )(1)( و چون انسان را آسیبی رسد، ما را، در همه حال؛ در حال به پهلو خوابیده یا نشسته یا ایستاده، می خواند و چون گرفتاریش را برطرف کنیم چنان می رود که گویی ما را برای گرفتاریی که به او رسیده نخوانده است.»

2. کشیدن دستها به صورت

یکی از آداب پس از دعا، کشیدن دستها به سر و صورت است. امام صادق علیه السلام فرمودند: «مَا أَبْرَزَ عَبْدٌ یَدَهُ إِلَی اللَّهِ الْعَزِیزِ الْجَبَّارِ إِلَّا اسْتَحْیَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یَرُدَّهَا صِفْراً فَإِذَا دَعَا أَحَدُکُمْ فَلَا یَرُدَّ یَدَهُ حَتَّی یَمْسَحَ عَلَی وَجْهِهِ وَ رَأْسِه؛ )(2)( هیچ بنده ای دستش را به سوی خدا نگشاید مگر این که خدا را شرم آید که آن را تهی برگرداند، پس هنگامی که یکی از شما دعا می کند دست خود را بر نگرداند مگر اینکه بر سر و روی خود بکشد.»

3. گفتن آمین

ص: 107


1- . یونس/ 12.
2- . عدة الداعی، ص 159.

امام صادق علیه السلام فرمود: «الدَّاعِی وَ الْمُؤَمِّنُ فِی الْأَجْرِ شَرِیکَان؛ )(1)( دعاکننده و آمین گو در اجر و ثواب شریک هستند.»

ص: 108


1- . اصول کافی، ج 4، ص 242حدیث 4.

موانع پذیرش دعا

اشاره

اشاره

یکی از عوامل روشنایی جوامع اسلامی، دعا و نیایش است که همواره باعث طراوت، شادابی و امیدواری این جوامع بوده است.

شناخت شرایط اجابت دعا از سویی و معرفت نسبت به موانع اجابت از سوی دیگر، در حیات این سنت ارزشمند مؤثر است.

اگر چه نیایش در هر شرایطی دارای نتیجه ای است، ولی اگر خواسته باشیم در حد کمال، دارای نتایج مورد نظر باشد، باید علاوه بر در نظر داشتن شرایط و آداب آن، به موانع و اموری که ممکن است دعا را از اثر بخشی حقیقی دور کند توجه کافی داشته، در حد امکان در رفع آنها کوشش کنیم.

در این نوشته کوتاه به بخش دوم، یعنی موانع اجابت دعا اشاره ای گذرا خواهیم نمود. قبل از شمردن موانع اجابت دعا مناسب است سخنی ارزشمند از تفسیر شریف «المیزان» را نقل کنیم که فرموده است:

ص: 109

«در خواست حقیقی با زبان فطرت، همیشه با اجابت همراه بوده و از آن تخطی و تخلف نمی کند؛ و دعاهایی که به اجابت نمی رسد فاقد یکی از این دو امر است:

1. یا در خواست حقیقی در آنها نیست، بلکه به واسطه روشن نبودن مطلب برای دعا کننده، به اشتباه، امری را خواستار می شود و یا چیزی را می خواهد که اگر بر حقیقت امر مطلع می شد نمی خواست؛ برای مثال، دعا کننده کسی را مریض پنداشته و شفای او را از خدا می خواهد، در صورتی که عمرش تمام شده و شفای مرض در آنجا مورد ندارد، بلکه باید زنده کردن او را از خدا خواست؛ و او چون از زنده شدن مرده به واسطه دعا مایوس است، به طور حقیقی آن را خواستار نمی شود؛ و البته اگر کسی مانند پیامبران چنین امیدی داشته باشد و دعا کند، مستجاب خواهد شد.

2. یا اینکه سؤال و درخواست هست، ولی به طور واقعی، سؤال و درخواست از خدا نیست؛ مثل اینکه کسی حاجتی را از خدا بخواهد ولی به سببهای عادی یا امور وهمی که گمان دارد کفایت امرش را می کند، دل بسته باشد. در این صورت خواستن به حسب حقیقت از خدا نیست؛ زیرا خدایی که دعاها را مستجاب می کند، کاری را با شرکت اسباب و اوهام انجام نمی دهد. پس، این دو دسته از دعا کنندگان، گرچه با زبان، دعای خالص می کنند ولی در دلشان چنین نیست.» )(1)(

ص: 110


1- . المیزان، محمد حسین طباطبائی، ج 2، ص 43، با تصرف.

موانع اجابت دعا

درسهایی از ماه رمضان

موانع پذیرش دعا

موانع اجابت دعا

1. امید به غیر خدا

بزرگ ترین مانع پذیرش دعا این است که به کسی یا چیزی غیر از خدا امید بسته و یا او را به صورت مستقل مورد نیایش قرار دهیم.

از حضرت صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود:

«إِذَا أَرَادَ أَحَدُکُمْ أَنْ لَا یَسْأَلَ رَبَّهُ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَاهُ فَلْیَیْأَسْ مِنَ النَّاسِ کُلِّهِمْ وَ لَا یَکُونُ لَهُ رَجَاءٌ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ فَإِذَا عَلِمَ اللَّهُ ذَلِکَ مِنْ قَلْبِهِ لَمْ یَسْأَلْهُ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَاهُ؛ )(1)( هرگاه یکی از شما بخواهد که هر چه از خداوند درخواست کند به او بدهد؛ باید از همه مردم چشم امید قطع کرده و جز به امید خدا امید نبندد. پس، چون خدای عزوجل دانست که او به راستی چنین است، هر چه از خدا بخواهد به او عطا کند.»

2. گناه

ص: 111


1- . کافی، محمد بن یعقوب الکلینی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ج 2، ص 148.

یکی دیگر از موانع مهم پذیرش دعا، نافرمانی و سرپیچی از دستورات خداوند است. بندگان خدا با هر قدمی که به سوی گناه برمی دارند یک قدم از خداوند فاصله می گیرند و موجبات محرومیت خویش از اجابت الهی را فراهم می آورند.

امام باقر علیه السلام در این باره فرموده است:

«إِنَّ الْعَبْدَ یَسْأَلُ اللَّهَ الْحَاجَةَ فَیَکُونُ مِنْ شَأْنِهِ قَضَاؤُهَا إِلَی أَجَلٍ قَرِیبٍ أَوْ إِلَی وَقْتٍ بَطِی ءٍ فَیُذْنِبُ الْعَبْدُ ذَنْباً فَیَقُولُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لِلْمَلَکِ لَا تَقْضِ حَاجَتَهُ وَ احْرِمْهُ إِیَّاهَا فَإِنَّهُ تَعَرَّضَ لِسَخَطِی وَ اسْتَوْجَبَ الْحِرْمَانَ مِنِّی؛ )(1)( بنده از خداوند حاجتی را می خواهد و از شان خداست که آن را در آینده ای نزدیک یا با تاخیر برآورده سازد؛ اما بنده مرتکب گناهی می شود، پس، خداوند تبارک و تعالی به فرشته می گوید: حاجت او را برمیاور و او را از آن محروم گردان؛ زیرا که او خود را در معرض خشم من نهاد و مستوجب محرومیت از سوی من شد.»

در روایات به برخی از گناهانی که از پذیرش دعا جلوگیری می کنند اشاره شده است. به عنوان نمونه یک مورد از این روایات بیان می شود.

ص: 112


1- . بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، مؤسسه الرسالۀ، بیروت، 1409 ه_ ق، ج 73، ص 329، ح 11.

امام سجاد علیه السلام فرموده است:

«الذُّنُوبُ الَّتِی تَرُدُّ الدُّعَاءَ سُوءُ النِّیَّةِ وَ خُبْثُ السَّرِیرَةِ وَ النِّفَاقُ مَعَ الْإِخْوَانِ وَ تَرْکُ التَّصْدِیقِ بِالْإِجَابَةِ وَ تَأْخِیرُ الصَّلَوَاتِ الْمَفْرُوضَاتِ حَتَّی تَذْهَبَ أَوْقَاتُهَا وَ تَرْکُ التَّقَرُّبِ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِالْبِرِّ وَ الصَّدَقَةِ وَ اسْتِعْمَالُ الْبَذَاءِ وَ الْفُحْشُ فِی الْقَوْلِ؛ )(1)( گناهانی که موجب رد شدن دعا می شوند عبارتند از: نیت بد، پلیدی باطن، دو رویی با برادران دینی، باور نداشتن اجابت دعا، به تاخیر انداختن نمازهای واجب تا آن زمان که وقتش بگذرد، دوری جستن از نزدیک شدن به خدای بزرگ با کار خیر و دادن صدقه، و به کارگیری کلمات زشت و ناسزا در گفتار.»

امیرمؤمنان علیه السلام تأثیر گناه در عدم اجابت دعا را این گونه بیان می فرماید:

ص: 113


1- . بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، مؤسسه الرسالۀ، بیروت، 1409 ه_ ق، ج 73، ص 376.

«لَا تَسْتَبْطِئْ إِجَابَةَ دُعَائِکَ وَ قَدْ سَدَدْتَ طَرِیقَهُ بِالذُّنُوبِ؛ )(1)( اجابت دعایت را کند نخوان در حالی که راهش را با گناهان بسته ای.»

3. ترک امر به معروف و نهی از منکر

کسانی که این دو فریضۀ الهی را ترک می کنند دعایشان مستجاب نخواهد شد. چنانکه پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وسلم در این باره فرموده است: «لَتَأْمُرُنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لَتَنْهُنَّ عَنِ الْمُنْکَرِ أَوْ لَیُسَلِّطَنَ اللَّهُ شِرَارَکُمْ عَلَی خِیَارِکُمْ فَیَدْعُو خِیَارُکُمْ فَلَا یُسْتَجَابُ لَهُمْ؛ )(2)( [یا] امر به معروف و نهی از منکر کنید، یا [این نتیجه پش می آید که] خداوند، بدترین شما را بر بهترین شما مسلط می کند، و خوب ترین شما دعا می کنند، ولی مستجاب نمی شود.»

4. تجاوز به حقوق دیگران

ص: 114


1- . غررالحکم، التمیمی الآمدی، ج 6، ص 302.
2- . بحار الانوار، ج 75، ص 311.

یکی دیگر از موانع پذیرش دعا، تجاوز به حقوق دیگران است که در روایات فراوانی بر این مطلب تأکید شده است.

علی علیه السلام فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَوْحَی إِلَی عِیسَی بْنِ مَرْیَمَ علیه السلام : قُلْ لِلْمَلَإِ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ... إِنِّی غَیْرُ مُسْتَجِیبٍ لِأَحَدٍ مِنْکُمْ دَعْوَةً وَ لِأَحَدٍ مِنْ خَلْقِی قِبَلَهُ مَظْلِمَةٌ؛ )(1)( خداوند به عیسی بن مریم علیه السلام وحی فرمود: به اشراف [و بزرگان] بنی اسرائیل بگو:... من هرگز دعای کسی از شما یا دیگر آفریدگانم را که بر گردنش حقی از دیگران است، اجابت نخواهم کرد.»

5. کسب حرام

ص: 115


1- . الخصال، الشیخ الصدوق، ص 337، ح 40.

پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وسلم فرمود:

«إِنَّ الْعَبْدَ لَیَرْفَعُ یَدَهُ إِلَی اللَّهِ وَ مَطْعَمُهُ حَرَامٌ فَکَیْفَ یُسْتَجَابُ لَهُ وَ هَذَا حَالُهُ؛ )(1)( همانا بنده دستش را [برای دعا] به درگاه خدا بالا می برد در حالی که خوراکش حرام است. با چنین حالی، چگونه دعایش مستجاب می شود؟»

همچنین در حدیث قدسی خداوند فرمود:

«فَمِنْکَ الدُّعَاءُ وَ عَلَیَّ الْإِجَابَةُ فَلَا تَحْتَجِبُ عَنِّی دَعْوَةٌ إِلَّا دَعْوَةَ آکِلِ الْحَرَام؛ )(2)( از تو دعا کردن و از من اجابت نمودن، پس هیچ دعایی از من محجوب نماند مگر دعای حرام خوار.»

6. غفلت

ص: 116


1- . ارشاد القلوب، الدیلمی، ص 149.
2- . بحار الانوار، ج 93، ص 373، ح 16.

رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وسلم فرمود:

«إِنَّ اللَّهَ لَا یَسْتَجِیبُ دُعَاءَ عَبْدِهِ وَ قَلْبُهُ لَاه؛ )(1)( بدانید که خداوند دعایی را که از دلی غافل و بی خبر باشد اجابت نمی کند.»

7. مخالفت با حکمت الهی

در برخی از موارد، انسان به خاطر نداشتن آگاهی، چیزی را از خدا می خواهد که با حکمت الهی سازگاری ندارد و به مصلحت او نیست، از این رو دعایش مستجاب نمی شود.

امام علی علیه السلام در این باره می فرماید:

«إِنَّ کَرَمَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ لَا یَنْقُضُ حِکْمَتَهُ فَلِذَلِکَ لَا تَقَعُ الْإِجَابَةُ فِی کُلِّ دَعْوَةٍ؛ )(2)( به راستی که کرم [و بزرگواری] خدای سبحان، حکمت او را نقض نکند؛ و از این رو هر دعایی اجابت نشود.»

خداوند متعال این مصلحت اندیشی و حکمت خود را این گونه یادآوری می فرماید: (وَ عَسی أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسی أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ)؛ )(3)( «بسا چیزی را خوش نمی دارید در حالی آن برای شما خوب است؛ و بسا چیزی را دوست می دارید در حالی که آن برای شما بد است؛ و خدا می داند و شما نمی دانید.»

ص: 117


1- . بحار الانوار، ج 93، ص 321، ح 31.
2- . غررالحکم، ح 3478.
3- . بقره/216.

8. انجام ندادن دستورهای الهی

احادیث و روایاتی در این زمینه وارد شده است که به برخی از آنها اشاره می کنیم:

در حدیثی از امام صادق علیه السلام می خوانیم:

«أَرْبَعَةٌ لَا یُسْتَجَابُ لَهُمْ دُعَاءٌ: رَجُلٌ جَالِسٌ فِی بَیْتِهِ یَقُولُ: یَا رَبِّ ارْزُقْنِی فَیَقُولُ لَهُ: أَلَمْ آمُرْکَ بِالطَّلَبِ؟! وَ رَجُلٌ کَانَتْ لَهُ امْرَأَةٌ فَدَعَا عَلَیْهَا؛ فَیَقُولُ: أَ لَمْ أَجْعَلْ أَمْرَهَا بِیَدِکَ وَ رَجُلٌ کَانَ لَهُ مَالٌ فَأَفْسَدَهُ فَیَقُولُ: یَا رَبِّ ارْزُقْنِی فَیَقُولُ لَهُ: أَ لَمْ آمُرْکَ بِالاقْتِصَادِ؟! وَ رَجُلٌ کَانَ لَهُ مَالٌ فَأَدَانَهُ بِغَیْرِ بَیِّنَةٍ؛ فَیَقُولُ أَ لَمْ آمُرْکَ بِالشَّهَادَۀِ؛ )(1)( چهار گروهند که دعایی از آنها مستجاب نمی شود:

کسی که در خانه خود نشسته و می گوید: خداوندا! مرا روزی ده، [خداوند] به او می فرماید: آیا به تو دستور تلاش و کوشش ندادم؟ و کسی که زنی دارد و آن زن نفرین می کند؛ [خداوند] می فرماید: مگر امر او را به دست تو قرار ندادم؟ و کسی که مالی داشته و آن را بیهوده تلف کرده و می گوید: خداوندا! به من روزی مرحمت کن [خدا] به او می فرماید: مگر دستور میانه روی به تو ندادم؟! و کسی که مالی داشته و بدون شاهد و گواه به دیگری وام داده [اما وام گیرنده منکر شده است، خدا به او] می فرماید: مگر به تو دستور ندادم که [به هنگام وام دادن] شاهد و گواه بگیری؟»

ص: 118


1- . اصول کافی، ج 2، ص 511.

9. خیانت دل

فردی از امام علی علیه السلام سؤال کرد: «با اینکه خداوند فرموده است: ادعونی استجب لکم، چرا دعای ما مستجاب نمی شود؟» آن حضرت فرمود: «به خاطر اینکه دلهای شما در هشت مورد خیانت کرده:

اول: شما خدا را شناختید ولی حق او را به جا نیاوردید، پس این شناخت سودی به حال شما نداشت؛

دوم: شما ایمان به پیامبر صلی الله علیه وسلم او آوردید، سپس با سنت او به مخالفت برخاستید و شریعت او را نادیده گرفتید، پس چه شد ثمرۀ ایمان شما؟؛

سوم: شما کتابی را که نازل شد خواندید، ولی به آن عمل نکردید. گفتید: «سمعنا واطعنا»، سپس مخالفت ورزیدید؛

چهارم: شما گفتید که از آتش می ترسید، در حالی که همواره با گناهان خود به آن نزدیک می شوید، پس چه شد ترس شما؟؛

ص: 119

پنجم: شما گفتید که علاقه مند به بهشت هستید، در حالی که همواره با کارهایتان از آن دور می شوید، این چه علاقه ای است که دارید؟؛

ششم: شما نعمتهای پروردگار را استفاده کردید ولی سپاس گزاری نکردید؛

هفتم: خداوند شما را به دشمنی با شیطان فرا خواند و فرمود: (إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوّاً) )(1)( در حالی که شما در حرف با او مخالفت و دشمنی کردید ولی در عمل با او طرح دوستی ریختید؛

هشتم: شما همواره عیبهای دیگران را در نظر آوردید و عیبهای خود را پشت سر انداخته و فراموش کردید، آنها را ملامت کردید، در حالی که خود به ملامت سزاوارتر بودید.

پس با این وضع کدام دعا از شما مستجاب شود، در حالی که با این کارها درهای اجابت پروردگار را بر روی خود بسته اید.» )(2)(

ص: 120


1- . فاطر/35.
2- . سفینة البحار الانوار، دعا.

عدم اجابت دعای صالحان

درسهایی از ماه رمضان

موانع پذیرش دعا

عدم اجابت دعای صالحان

گاهی دعای انسانهای خوب نیز به اجابت نمی رسد در حالی که هیچ یک از موانع مذکور نیز وجود ندارد. این دعاها به عنوان اندوخته ای گرانقدر در قیامت به آنها می رسد.

از رسول خدا صلی الله علیه وسلم روایت شده است که فرمود:

«یَدْخُلُ الْجَنَّةَ رَجُلَانِ کَانَا یَعْمَلَانِ عَمَلًا وَاحِداً فَیَرَی أَحَدُهُمَا صَاحِبَهُ فَوْقَهُ فَیَقُولُ: یَا رَبِّ بِمَا أَعْطَیْتَهُ وَ کَانَ عَمَلُنَا وَاحِداً فَیَقُولُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی: سَأَلَنِی وَ لَمْ تَسْأَلْنِی!؛ )(1)( دو نفر در بهشت وارد می شوند که هر دوی آنها یکسان عمل کرده اند، ولی یکی از آن دو، دیگری را می بیند که جایگاهش از او بالاتر است؛ پس می گوید: پروردگارا! به خاطر چه اینجایگاه را به او دادی، با اینکه عمل ما یکسان بود؟ خدای متعال پاسخ می دهد: [به این سبب که] او از من درخواست کرد و تو درخواست نکردی.»

در روایت دیگری، از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود: «إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَیَدْعُو اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِی حَاجَتِهِ فَیَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَخِّرُوا إِجَابَتَهُ شَوْقاً إِلَی صَوْتِهِ وَ دُعَائِهِ )(2)( ؛ مؤمن، خدای عزوجل را در مورد حاجت خود می خواند، پس خداوند بلند مرتبه و سترگ [به ملائکه] می گوید: اجابتش را به تاخیر اندازید؛ به خاطر اشتیاق به [شنیدن] صدا و دعای او.»

ص: 121


1- . بحار الانوار، ج 93، ص 302.
2- . اصول کافی، ج 3، ص 479.

ای بسا مخلص که نالد در دعا

----

تا رود دود خلوصش بر سما

----

پس ملائک با خدا نالند زار

----

کای مجیب هر دعای مستجار

----

بندۀ مؤمن تضرع می کند

----

او نمی داند به جز تو مستند

----

تو عطا بیگانگان را می دهی

----

از تو دارد آرزو هر مشتهی

----

حق بفرماید: نه از خواری اوست

----

عین تاخیر عطا یاری اوست

----

خوش همی آید مرا آواز او

----

وان خدایا گفتن و آن راز او )(1)(

----

ص: 122


1- . مثنوی معنوی.

ماه رمضان و جهاد خودسازی

اشاره

اشاره

روحانیون و مبلّغان دین در خطّ مقدم جهاد فرهنگی قرار دارند و باید با بصیرت لازم و آمادگی هرچه بیش تر در این «نبرد مقدس» حضور یابند، تا در «خودسازی» و «جهاد اکبر» پیروز شوند؛ زیرا روحانیت پیشوا و راهنمای حرکت معنوی جامعه است.

امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرماید: «مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنّاسِ اِماما فَلْیَبْدَأْ بِتَعْلیمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلیمِ غَیْرِهِ وَلْیَکُنْ تَأْدیبُهُ بِسیرَتِهِ قَبْلَ تَأْدیبِهِ بِلِسانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُها اَحَقُّ بِالاِْجْلالِ مِنْ مُعَلِّمِ النّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِم؛ )(1)( هر کس خویش را در جایگاه پیشوایی قرار داده، باید قبل از آموزش دیگران به آموزش خود بپردازد. و قبل از آنکه با زبان تربیت کند، با رفتار تربیت نماید و آموزگار و مربی خویش بیش تر شایسته تکریم و احترام است تا کسی که به آموزش و تربیت دیگران می پردازد.»

عالمان دین و مبلّغان موفق همیشه به سه نکته بنیادی توجه دارند و اقدامات خویش را بر پایه این مسائل انتخاب می کنند.

ص: 123


1- . نهج البلاغه، صبحی صالح، حکمت 73.

وظیفه چیست؟ امکانات کدام است؟ و شرایط و فضای تبلیغ چگونه است؟ با توجه به «وظایف الهی»، «نیازهای مردمی» و «توان علمی و جسمی خویش» و آمادگی فضای اجتماعی، برنامه ریزی می کنند و به هر کار به میزان اهمیت آن توجه دارند.

وظیفه بزرگ روزه داری، وظیفه مهم تلاوت قرآن، اقامه نمازهای مستحبی، قرائت دعاهای رسیده از اولیای دین، پاسخ گویی به مسائل شرعی، و آموزش احکام دین و بهره گیری از اجتماعات ماه مبارک برای انتقال معارف الهی و تقویت ایمان، آگاهی و اخلاق اسلامی، وظایفی بزرگ و حسّاس است که در «جهاد فرهنگی ماه رمضان» همیشه مورد نظر عالمان دین بوده و خواهد بود.

ماه رمضان، دانشگاه تربیتی خدا و اردوگاه آموزشهای قرآنی است. روحانیت در این دانشگاه، هم دانش آموز است، هم استاد و هم برنامه ریز و مدیر و مربّی است. هم خود باید کارنامه تربیتی، آموزشی مقبولی داشته باشد. خدا و اولیای او ناظر تمام فعالیتها و اقدامات اعضای اردوگاه بزرگ آفرینش هستند، و کارنامه همه باید به امضای امام عصر حضرت حجة بن الحسن، صلوات الله علیه برسد. قبول در «شب قدر» مقدّر می گردد و روز عید فطر روز اعطای جوائز الهی به مقبولان و برگزیدگان این اردوگاه بزرگ عقیدتی و تربیتی است. نه به دلیل «خدمات فرهنگی» می توانیم از «خودسازی» غفلت کنیم و نه به بهانه خودسازی می توانیم از ایفای نقش اجتماعی کناره گیری نماییم؛ زیرا در اسلام «خودسازی» در متن جامعه سازی است و ارائه خدمات اجتماعی در عین اشتغال به تهذیب و تزکیه اخلاقی.

ص: 124

حتی اعتکاف هم که اقدامی عبادی و در جهت خودسازی است، فقط در مسجد جامع و کانون اجتماع مسلمانان مشروع است.

ماه رمضان برای همه به ویژه مبلغان گرامی، از یک سو «ماه خودسازی» و از سوی دیگر، یکی از عالی ترین فرصتها برای «خدمت رسانی فرهنگی» محسوب می شود.

ص: 125

برنامه خودسازی

درسهایی از ماه رمضان

ماه رمضان و جهاد خودسازی

برنامه خودسازی

این قلم، خود را کوچک تر از آن می داند که برای سربازان حضرت ولی عصر علیه السلام و شاگردان مکتب امام صادق علیه السلام چیزی به عنوان برنامه خودسازی ارائه دهد. در اینجا از رهنمودهای فقیه الهی و محدّث قرآنی ملامحسن فیض کاشانی(رحمه الله) بهره می گیرم و بیست و پنج رهنمود ایشان را که در رساله «زاد السالک» آورده به مبلّغان فرهنگ قرآن و عترت تقدیم می دارم:

«از اموری که سالک را لابدّ است و اخلال به آن به هیچ وجه جایز نیست _ بعد از عقائد حقّه _ بیست و پنج چیز است:

اوّل: محافظت بر صلوات خمس؛

ص: 126

دوم: محافظت بر نماز جمعه و عیدین و آیات؛

سیوم: محافظت بر نماز معهوده رواتب (نوافل)

چهارم: محافظت بر صوم ماه رمضان و تکمیل آن؛

پنجم: محافظت بر صوم سنت؛

ششم: محافظت بر زکات؛

هفتم: محافظت بر انفاق حق معلوم از مال؛

هشتم: محافظت بر حَجّة الاسلام؛

نهم: زیارت قبور مقدسه پیغمبر و ائمه معصومین علیه السلام ؛

دهم: محافظت بر حقوق اخوان و قضای حوائج ایشان؛

یازدهم: تدارک نمودن هر چه از مذکورات فوت شده باشد، وقتی که متنبّه شده باشد مَهْما اَمْکن؛

دوازدهم: اخلاق مذمومه مثل کبر، بخل، حسد و نحو آن را از خود سلب کردن با ریاضت و مضادّت؛

سیزدهم: ترک منهیّات جملة و اگر بر سبیل ندرت معصیتی واقع شود، زود به استغفار و توبه و انابت تدارک نماید تا محبوب حق باشد. (اِنَّ اللّهَ یُحِبُّ التَّوّابینَ)؛

ص: 127

چهاردهم: ترک شبهات که موجب وقوع در محرّمات است.

پانزدهم: در ما لایَعْنی (آنچه به کار دین و دنیا نیاید) خوض نکردن که موجب قسوت و خسران است؛

شانزدهم: کم خوردن و کم خفتن و کم گفتن را شعار خود ساختن که دخل تمام در تنویر قلب دارد؛

هفدهم: هر روزی قدری از قرآن تلاوت کردن و اَقلّش پنجاه آیه است به تدبّر و تأمّل و خضوع و اگر بعضی از آن در نماز واقع شود، بهتر است.

هجدهم: قدری از اذکار و دعوات ورد خود ساختن در اوقات معیّنة. خصوصا بعد از نمازهای فریضه؛

نوزدهم: صحبت عالم و سؤال از او و استفاده علوم دینیّه به قدر حوصله خود؛ تا می تواند سعی کند علمی بر علم خود بیفزاید؛

بیستم: با مردم به حسن خلق و مباسطت معاشرت کردن تا بر کسی گران نباشد؛

ص: 128

بیست و یکم: صدق در اقوال و افعال را شعار خود ساختن؛

بیست و دوم: توکل بر حق سبحانه و تعالی کردن در همه امور و نظر بر اسباب نداشتن؛

بیست و سوم: بر جفای اهل و متعلّقات صبر کردن و زود از جا در نیامدن و بدخویی نکردن؛

بیست و چهارم: امر به معروف و نهی از منکر به قدر وسع؛

بیست و پنجم: اوقات خود را ضبط کردن و در هر وقتی از شبانه روز وردی قرار دادن که به آن مشغول می شده باشد تا اوقاتش ضایع نگردد.

و این عمده است در سلوک. این است آنچه از ائمه معصومین علیه السلام به ما رسیده که خودشان انجام می دادند و به دیگران می فرمودند.» )(1)(

مبلغان گرامی می توانند، در ماه رمضان این رهنمودهای 25 گانه را محور عمل و سخن خویش قرار دهند و خودسازی و جامعه سازی را با هم از ماه رمضان آغاز کنند و هر شب یک گام از گامهای سلوک و تکامل اخلاقی را برای خود و مخاطبان توضیح دهند.

ص: 129


1- . مطالب یاد شده خلاصه ای از رساله زاد السالک عالم ربّانی ملامحسن فیض کاشانی است که در پاسخ درخواست یکی از برادران روحانی نوشته و چگونگی سلوک راه حق را برای او توضیح داده است. علاقه مندان متن کامل، به آن کتاب که توسط انتشارات بیدار قم در سال 1385 ش. منتشر شده مراجعه کنند.

فیض در پایان این رساله فرموده است:

اگر در راه او مُردی شهیدیوگر بردی سبق زین العبیدی

(وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِرا اِلَی اللّهِ وَ رَسولِهِ، ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ اَجْرُهُ عَلَی اللّه)؛ )(1)( «و هرکس به آهنگ خدا و پیامبرش از خانه برون آید و مرگ او را دریابد، پاداش وی بر خداست.»

در غرور این هوس گر جان دهم به که دل در خانه و دکّان دهم

ص: 130


1- . نساء/ 100.

ضیافت برای خود سازی در ماه رمضان

اشاره

اشاره

سفره های رحمت در ماه رمضان بر همگان گسترده است و مزاحمان و شیاطین در غل و زنجیرند، ولی هر کس در کنار سفره ای می نشیند.

بلبل به باغ و جغد به ویرانه تاختههر کس بقدرِ همّت خود خانه ساخته

بوستانی بهشت گونه را در نظر بگیرید که پر از نعمت و باغ و راغ و چشمه سار و کوهسار و... باشد. ولی هر جانداری جایی قرار می گیرد و توشه ای بر می گیرد.

1. مرغانی در ظرافت و لطافت و طراوت و زیبایی گلها، جمال و جلال حق را می نگرند و غافل از اشتغال به شکم و شهوت، به ذکر و ثنای حق می پردازند.

هر کس به زبانی سخن مدح تو گوید

----

ص: 131

بلبل به غزل خوانی و قُمری به ترانه

----

2. زنبور عسل پیوسته، از شهد شیرین گلها گزینش می کند.

3. مور و موش حریصانه به گردآوری گردو و بادام و حبوبات سرگرمند.

4. چارپایانی چون گاو،رو به طبیعت و سر به زیر و چهار چشمی در پی چیدن علفها هستند.

5. کرمها و مارها به خوراک خاک خوشند.

6. اردک و مرغابی سر در لجنها در پی کرمند.

7. عنکبوتها دایم در بندِ ایجاد صد دام برای به بند کشیدن حشراتِ بی بندوبار و بی گناهند. و....

مائده میهمانی در واقع یکی است و این ماییم که هر کدام، بر گوشه ای می نشینیم و به قدر ظرفیّتِ ظرفِ همّت خود، برداشت می کنیم. گر گدا کاهل بود تقصیر صاحبخانه چیست؟

ص: 132

سفره اوّل: احکام

درسهایی از ماه رمضان

ضیافت برای خود سازی در ماه رمضان

سفره اوّل: احکام

این سفره ویژه کسانی است که از نُه چیز (مبطلات) اجتناب می کنند: خوردن و آشامیدن؛ جماع، استمنا، دروغ بستن به خدا و پیامبر صلی الله علیه وسلم و جانشینان او علیه السلام ؛ رساندن غبار غلیظ به حلق؛ فرو بردن تمام سر در آب؛ باقی ماندن بر جنابت و حیض و نفاس تا اذان صبح؛ اماله با مایعات؛ قی کردن در صورتی که از روی عمد باشد. )(1)(

با رعایت این مسئله، تکلیف ساقط است و قضای روزه بر عهده نمی آید. از طرفی هر که نامش مسلمان است در این میدان هست، حتی امویان و خوارج نهروان.

ص: 133


1- . در همین نه چیز نیز تفاوت فتوا، فراوان است. ر _ ک: توضیح المسائل مراجع، ج 1، ص 925، مسئله 1572.

سفره دوم: آداب

درسهایی از ماه رمضان

ضیافت برای خود سازی در ماه رمضان

سفره دوم: آداب

برخی همّت می کنند و مستحباتِ ماه صیام را نیز به جا می آورند و از چیزهایی که برای روزه دار مکروه است دوری می کنند. اموری مثل: ریختن دارو در چشم، سرمه کشیدن (اگر بو یا مزه اش به حلق برسد)، هر چه باعث ضعفِ بدن شود (مثل حمام رفتن و خون گرفتن)، بوییدن گیاهان معطّر، استعمال شیاف،تر کردن پوشش، مسواک با چوب تر، برخی از مقدّمات آمیزش بویژه برای جوانان، و....

انجام دادن مستحبات باعث افزایش و ترک مکروهات مانع کاهش ثواب است.

ص: 134

آداب و مستحبات در کتابهایی چون مفاتیح الجنان، «اقبال سید بن طاووس»، «حلیة المتقین»، «گنجینه آداب اسلامی»، نوشته «محمد رضا آشتیانی»، «اخلاق (1)» از «محمود اکبری» و... آمده است و اینک تبرکا روایاتی را نقل می کنیم:

«ابو بصیر» گوید: «از امام صادق علیه السلام از سفر ماه مبارک رمضان پرسیدم، فرمودند: نه، مگر در مواردی که به آگاهیت می رسانم: سفر مکّه، جهاد در راه خدا یا مالی که می ترسی نابود گردد، یا برای بدرقه برادر دینی.» )(1)(

امام علی علیه السلام فرمودند: «لا یَدخُلُ الصّائِمُ الْحَمّامَ، وَ لا یَحْتَجِمُ؛ )(2)( روزه دار وارد حمام نشود و حجامت نکند.»

شخصی به محضر امیرمؤمنان علیه السلام رسید و پرسید: «وقتی روزه ام، می توانم همسرم را ببوسم؟» حضرت فرمودند: عِفَّ صَوْمَکَ؛ فَإنَّ بَدْءَ الْقِتالِ اللِّطامُ؛ )(3)( روزه ات را نگه دار؛ زیرا آغاز درگیری و جنگ با یک سیلی است.»

ص: 135


1- . شهرالله فِی الکتاب و السّنّة، محمد ری شهری، ص 168، ح 374. از این پس همین اثر، مأخذ اصلی است و شماره ها، اشاره به أحادیث همین کتاب است و پس از شماره حدیث، به برخی از منابع این کتاب نیز ارجاع داده می شود.
2- . شهرالله فِی الکتاب و السّنّة، محمد ری شهری، ص 168، ح 350؛ بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، مؤسسۀ الرساله، بیروت، 1409ه_ ق، ج 89، ص 355 و ج 96، ص 278.
3- . شهرالله فِی الکتاب و السّنّة، محمد ری شهری، ص 168، ح 356؛ تهذیب، شیخ طوسی، ج 4، ص 272، ح 822.

این تعبیر کنایه ای است، نظیر شعر سعدی:

سرِ چشمه، شاید گرفتن به بیل

----

چو پُر شد نشاید گذشتن به پیل

----

ص: 136

سفره سوم: پذیرش روزه و پرهیز از گناه

درسهایی از ماه رمضان

ضیافت برای خود سازی در ماه رمضان

سفره سوم: پذیرش روزه و پرهیز از گناه

در این مرحله کسانی قرار دارند که از پُل صحت و پلّه ثواب گذشته و به قلّه بندگی رسیده اند؛ قرآن را نسخه شفای قلب و عبادت را ورزشگاه روح می دانند؛ در یک کلمه، خطبه متقین نهج البلاغه، زیبندۀ اندام اینان است.

آنها دریافته اند که نمازِ بی حضور، پیاز است (ویلٌ للمُصَلّین) روزۀ نامقبول، گرسنگی دراز و با ناز.

از ترسِ تطویل، به همین، بسنده و به روایات پرداخته می شود.

پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم فرمودند: «مَن صامَ شهرَ رَمَضانَ إیمانا و احْتِسابا، وَ کَفَّ سَمْعَهُ وَ بَصَرَهُ وَ لِسانَهُ عَنِ النّاسِ، قَبِلَ اللّه صَوْمَهُ و غَفَرَ لَهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ و ما تَأخَّرَ، و أعطاهُ ثَوابَ الصّابِرینَ؛ )(1)( هر که از روی ایمان و تحمّل سختی برای رضای خدا روزه بدارد و چشم و گوش و زبان خویش را از [آزار [مردم نگهدارد، خدا روزه اش را قبول کند و گناه قدیم و جدیدش را ببخشاید و ثواب صابرانش عطا نماید.»

ص: 137


1- . المقنعة، الشیخ المفید، ص 305.

امام علی علیه السلام فرمودند: «الصّیامُ اجْتِنابُ المَحارِمِ؛ کَما یَمْتَنِعُ الرَّجُلُ مِنَ الطَّعامِ و الشَّرابِ؛ روزه دوری از گناهان است؛ همان گونه که انسان از خوراک و نوشیدنی خودداری می کند.» )(1)(

حضرت امام باقر علیه السلام می فرماید: «رسول خدا صلی الله علیه وسلم به «جابر بن عبدالله» فرمودند: ای جابر! اینک ماه رمضان است، هر که روزش را روزه بدارد و پاسی از شبش را شب زنده داری کند و عفّت شکم و شهوت و زبانش را نگهدارد، از گناهانش بدر آید، آن سان که از ماه رمضان بیرون می شود.»

جابر گفت: «یا رسول الله، چه حدیث جالبی!» آن گاه پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: «ای جابر! چقدر رعایت این شرائط دشوار است.» )(2)(

انحراف سیاسی و روزه

ص: 138


1- . ح 267؛ بحار الانوار، ج 96، ص 294، ح 21.
2- . ح 268؛ الکافی، محمد بن یعقوب الکلینی، ج 4، ص 78، ح 2؛ تهذیب، ج 4، ص 195، ح 560.

امام صادق علیه السلام می فرماید: «لا صِیامَ لِمَنْ عَصی الإمامَ؛ کسی که امام و رهبر را نافرمانی کند، روزه ندارد.» )(1)(

روزه و غیبت

هشت روایت درباره باطل شدن روزه با غیبت رسیده است. پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم فرمودند:«إذَا اغْتَابَ الصّائِمُ أفْطَرَ؛ هرگاه روزه دار غیبت کند روزه اش را خورده است.» )(2)( نیز می فرماید: «مَن اغْتابَ اِمْرَأً مُسْلِما بطَلَ صَوْمُهُ و نُقِضَ وُضُوؤُهُ؛ هر که غیبت مسلمانی کند، روزه و وضویش باطل می گردد.» )(3)(

سراشیبی گناه

پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم فرمودند: «مَنْ تَأَمَّلَ خَلْفَ اِمْرأَةٍ حَتّی یَتَبَیَّنَ لَه حَجْمُ عِظامِها مِن وَراءِ ثِیابِها و هُوَ صائِمٌ، فَقَد أَفطَرَ؛ )(4)( هر روزه داری که پشت سر زنی خیره شود تا برآمدگی اندامهایش از زیر لباسها نمایان و واضح گردد، قطعا روزه اش را باطل کرده است.»

امام علی علیه السلام فرمود: در حدیث معراج آمده است: خدای تعالی به پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: «یا أَحْمَدُ، لَیْسَ شَیءٌ مِنَ العبادَةِ أحَبَّ اِلَی مِنَ الصَّمْتِ وَ الصَّوْمِ؛ فَمَنْ صامَ وَ لَمْ یَحْفَظْ لِسانَهُ کانَ کَمَنْ قَامَ وَ لَمْ یَقْرَأ فی صَلاتِهِ، فَاُعطِیهِ أجْرَ الْقِیامِ وَ لَمْ اُعطِیهِ أجْرَ العابِدینَ؛ )(5)( ای احمد! هیچ عبادتی در پیشگاه من محبوبتر از سکوت و روزه نیست؛ پس آنکه روزه بدارد و زبانش را نگه ندارد بسان کسی است که نماز بپا دارد ولی در نماز قرآن نخواند که در نتیجه اجر نماز به او می دهم ولی پاداش عبادت کنندگان را به او نمی دهم.»

ص: 139


1- . ح 272؛ بحار الانوار، ج 96، ص 295، ح 25.
2- . ح 174؛ عوالی اللآلی، ابن ابی الجمهور أحسایی، ج 1، ص 263، ح 53.
3- . ح 275؛ الفقیه، الشیخ الصدوق، ج 4، ص 15، ح 4968؛ بحار الانوار، ج 75، ص 247، ح 10.
4- . ح 269، بحار الانوار، ج 96، ص 290، ح 7.
5- . ح 270، ارشاد القلوب، الدیلمی، ص 205.

پرهیز از فحّاشی

حضرت امام صادق علیه السلام می فرماید: پدرم فرمود: «پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم از زنی روزه دار شنید که به جاریه اش فحش می داد. پس دستور داد طعامی فراهم شد و به آن زن فرمود: بخور، پاسخ داد: ای رسول خدا! من روزه ام. آن گاه پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: کَیْفَ تَکُونینَ صائِمَةً و قَد سَبَبْتِ جارِیَتَکِ؟ إنَّ الصَّوْمَ لَیْسَ مِن الطَّعامِ وَ الشَّرابِ، و إنَّما جَعَلَ اللّهُ ذلکَ حِجابا عن سِواهُما مِنَ الفواحِشِ مِن الفِعلِ وَ القَولِ یُفْطِرُ الصّائِمَ. ما أقَلَّ الصُّوّامَ و أکثَرَ الجُوّاعَ؛ )(1)( تو چه روزه داری هستی که به جاریه و کنیزت فحش دادی؟ به راستی که روزه، خودداری از خوراک و آشامیدنی نیست. فقط و فقط خداوند آن [نخوردن و نیاشامیدن] را به عنوان مانعی از سایر زشتیهای گفتاری و رفتاری قرار داده است، زشتیهایی که روزه صائم را می شکند. چقدر روزه داران[واقعی] اندک و گرسنگان فراوانند.»

دروغ و ظلم

ص: 140


1- . ح 281؛ الکافی، ج 4، ص 87، ح 3؛ تهذیب، ج 4، ص 194، ح 553.

حضرت امام باقر علیه السلام می فرماید: «إنَّ الکَذِبَةَ لَیُفطِرُ الصِّیامَ و النَظْرَةَ بَعْدَ النَظْرَةِ و الظُّلْمَ کُلَّهُ، قَلیلَهُ وَ کَثیرَهُ؛ )(1)( یک دروغ روزه را می شکند و یک نگاه به نامحرم پس از نگاهِ اوّل [که اتفاقی و غیر ارادی است] و هرگونه ستم _ چه کم و چه زیاد _ روزه را باطل می کند.»

خودداری از گناه

امام سجاد علیه السلام در بیان حقّ روزه، می فرماید: «حَقُّ الصَّومِ أن تَعْلَمَ أَنَّهُ حِجابٌ ضَرَبَهُ اللّهُ عَزَّوَجَلّ عَلی لِسانِکَ وَ سَمْعِکَ و بَصَرِکَ وَ بطْنِکَ وَ فَرْجِکَ؛ لِیَسْتُرَکَ بِهِ مِنَ النّارِ، فَاِنْ تَرَکْتَ الصَّوْمَ خَرَقْتَ سِتْرَ اللّهِ عَلَیْکَ؛ )(2)( و حقّ روزه این است که بدانی روزه حجاب [و ترمزی] است که خدای عزّوجلّ بر زبانت و چشم و گوشت و شکم و دامنت قرار داده است تا به وسیله آن تو را از آتش جهنم حفظ و پوشیده بدارد. اگر چنین روزه ای را رها کردی، پوشش الهی خودت را پاره کرده ای.»

ص: 141


1- . همان، ح 290؛ بحار الانوار، ج 97، ح 352.
2- . الفقیه، ج 2، ص 620، ح 3214، بحار الانوار، ج 74، ص 4، ح 1.

معجزه جاویدان

اشاره

اشاره

چهارده قرن پیش، هنگامی که تیرگیهای شرک و جهل و حکومت خدایان مصنوعی، سراسر گیتی را فرا گرفته بود و مردم روم و ایران از ظلم و تبعیضهای ناروای دو امپراتوری بزرگ به ستوه آمده بودند و سایه یأس و نومیدی، آسمان ملتهای جهان را تیره و تار ساخته بود، در یک سرزمین خشک و سوزان و دورافتاده از تمدّن و علم، امّا از خاندانی شریف، مردی برخاست و خود را رهبر ملتهای جهان، پاره کننده زنجیرهای اسارت، حامی مظلومان و افتادگان، )(1)( خواستار عدل و داد، )(2)( طرفدار علم و دانش و...، )(3)( خواند و خود را خاتم پیامبران و آیین خود را خاتم آیینها دانست. )(4)(

ایشان برای اثبات سخن خویش، معجزات متعدّدی ارائه کرد؛ اما معجزه جاویدان آن بزرگوار یعنی قرآن، در مقایسه با دیگر موارد، مثل: شق القمر )(5)( (دو نیم کردن ماه)، تسبیح گفتن سنگ در دست ایشان، )(6)( حرکت درخت به امر آن حضرت )(7)( و... از برتری و درخشش خاصی برخوردار است تا جایی که می توان این کتاب آسمانی را معجزه ای بی نظیر و یگانه در میان همه معجزات انبیای الهی دانست.

ص: 142


1- . ر. ک: نور/ 55.
2- . ر. ک: مائده/ 8.
3- . ر. ک: زمر/ 9.
4- . ر. ک: احزاب/ 40.
5- . ر. ک: قمر/ 1.
6- . الإحتجاج، احمد بن علی طبرسی، نشر مرتضی، مشهد، 1403ه_ ق، چاپ اوّل، ج 1، ص 225.
7- . نهج البلاغه، ترجمه محمّد دشتی، مؤسسه بوستان کتاب، قم، چاپ اوّل، 1384، ص 284، خطبه 192.

قرآن، کتابی است فوق افکار بشر، سندی است گویا، برنامه ای است جهانی و دایمی، قانونی است جامع و روحانی، معجزه ای بی همتا که نیاز به معرفی ندارد؛ چرا که محتوای غنی آن بهترین معرفی کننده آن است و قرنها پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم همانند زمان حیات آن بزرگوار، به دعوت خود ادامه می دهد؛ در حالی که سخن گفتن حضرت عیسی علیه السلام در گهواره، )(1)( زنده نمودن مردگان، )(2)( عصای حضرت موسی علیه السلام و همانند آن، )(3)( در زمان و مکان خاص و در برابر اشخاص معینی بوده و اعجاز آن بدون حضور آن بزرگواران امکان پذیر نیست؛ ولی قرآن زمان و مکان را در هم شکسته و گذشت زمان و پیشرفت علم و دانش، ما را در بهتر شناختن این معجزه کمک می کند؛ زیرا قرآن، ابعاد مختلفی از اعجاز را در خود جای داده و هر کس از هر زاویه ای به آن بنگرد، می تواند با تعمّق و دقت، بخشی از پیامهای اعجازآمیز آن را دریافت نماید. از این رو است که حتی غیرمسلمانان و مخالفان قرآن - در گذشته و حال - نتوانسته اند عظمت و بی مانندی قرآن را انکار کنند و در سخن خویش به این موضوع اقرار کرده اند.

«ابوالعلای معرّی» (متّهم به مبارزه با قرآن) می گوید: «این سخن در میان همه مردم - اعم از مسلمان و غیرمسلمان - مورد اتفاق است که کتابی که [حضرت] محمد [ صلی الله علیه وسلم ] آورده است، عقلها را در برابر خود مغلوب ساخته و تا کنون کسی نتوانسته است مانند آن را بیاورد. سبک این کتاب با هیچ یک از سبکهای معمول میان عرب اعم از خطابه، رجز، شعر و سجع کاهنان شباهت ندارد. امتیاز و جاذبۀ این کتاب به قدری است که اگر یک آیه از آن در میان کلمات دیگران قرار گیرد، همچون ستاره ای فروزان در شب تاریک می درخشد.» )(4)(

ص: 143


1- . بقره/ 73.
2- . بقره/ 73.
3- . طه/ 17. 21.
4- . تفسیر نمونه، جمعی از نویسندگان، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1374ه_ ش، ج 1، ص 135.

«گوته»، شاعر و دانشمند آلمانی می گوید: «سالیان درازی کشیشان از خدا بی خبر ما را از پی بردن به حقایق قرآن مقدّس وعظمت آورنده آن، محمّد[ صلی الله علیه وسلم ] دور نگاه داشته بودند؛ اما هر قدر که ما قدم در جاده علم و دانش بگذاریم، پرده های جهل و تعصب نابجا از بین می رود و به زودی این کتاب توصیف ناپذیر (قرآن) عالم را به خود جلب نموده، تأثیر عمیقی در علم و جهان [ایجاد] می کند و سرانجام مهد افکار مردم جهان می گردد!»

وی همچنین می گوید: «ما در ابتدا از قرآن روگردان بودیم، اما طولی نکشید که این کتاب توجه ما را به خود جلب کرد و ما را دچار حیرت ساخت تا آنجا که در برابر اصول و قوانین علمی بزرگ آن سر تسلیم فرود آوردیم.» )(1)(

«سید قطب» در تفسیر «فی ضلال القرآن» می گوید: «جمعی از مادّیون در شوروی هنگامی که می خواستند در کنگرۀ مستشرقین - که در سال 1954 میلادی تشکیل شد - بر قرآن خرده گیرند، چنین می گفتند: این کتاب نمی تواند تراوش مغز یک انسان بوده باشد، بلکه باید نتیجه تلاش و کوشش جمعیت بزرگی باشد! حتی نمی توان باور کرد که همه آنها در جزیرة العرب نوشته شده باشد، بلکه به طور قطع قسمتهایی از آن در خارج جزیرة العرب نوشته شده است.» )(2)(

ص: 144


1- . تفسیر نمونه، جمعی از نویسندگان، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1374ه_ ش، ج 1، ص 137.
2- . تفسیر فی ضلال القرآن، سید بن قطب شاذلی، دار الشروق، بیروت، 1412 ه_ ق، ج 4، ص2196.

سید قطب علت این رأی مضحک را انکار وجود خدا و مسئلۀ وحی می داند و علت این گفته در قرن بیستم را با استفاده از خود آیات قرآن پاسخ می دهد (إِنَّ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِایَتِ اللَّهِ لَا یَهْدِیهِمُ اللَّهُ وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ)؛ )(1)( «به یقین کسانی که به آیات الهی ایمان نمی آورند، خدا آنها را هدایت نمی کند و برای آنان عذاب دردناکی است.»

ص: 145


1- . نحل/104.

ضرورت شناخت اعجاز قرآن

درسهایی از ماه رمضان

معجزه جاویدان

ضرورت شناخت اعجاز قرآن

شناخت اعجاز قرآن از ابتدایی ترین، اصیل ترین و ضروری ترین شناختها است چرا که:

1. مسلمانان بر این باورند که قرآن معجزه است. این باور باید آگاهانه و دارای دلیل باشد؛ نه تقلیدی وتعبّدی؛ لذا برای فهم دقیق چگونگی اعجاز قرآن، نیازمند به استدلال و برهان هستیم؛

2. قرآن سند نبوّت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وسلم است. سندیت خود قرآن نیز متّکی به معجزه بودن آن است؛ بدین معنی، اعجاز قرآن هم سند قرآن است وهم سند نبوّت پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم ؛

3. تصدیق معجزه بودن قرآن، علاوه بر تصدیق رسالت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم ، تصدیق امامت ائمه اطهار علیه السلام است؛

ص: 146

4. بی تردید قرآن کریم مؤثّرترین کتاب در سرنوشت جهانیان و فرهنگ و تمدن آنان می باشد؛ از این رو، نیاز است که به عنوان عامل اعجازگر در سرنوشت ملل جهان مورد کنکاش قرار بگیرد؛

5. درک و شناخت آگاهانه اعجاز قرآن، پذیرش دستورات آن را آسان می کند و برتریها و شگفتیهایش را آشکار می سازد.

ص: 147

اعجاز قرآن

درسهایی از ماه رمضان

معجزه جاویدان

اعجاز قرآن

هر یک از مفسّرین ومحققین علوم قرانی که توانسته اند تواناییهای خود را دربارۀ قلمروهای معجزه بودن قرآن بکار گیرند، در نهایت به کامل نبودن نوشتار خود اذعان نموده اند؛ چرا که جستجو در اعماق این اقیانوس بی کران، از عهده انسان خارج است.

خداوند کریم به دفعات انسان را به آوردن کتابی همانند قرآن یا حتی سوره و آیه ای مثل آن دعوت کرده است؛ چنان که می فرماید: (أَمْ یَقُولُونَ افْتَرَلهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ مُفْتَرَیَتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ)؛ )(1)( «آنها می گویند: او به دروغ این (قرآن) را [به خدا] نسبت داده [و ساختگی] است. بگو: اگر راست می گویید، شما هم ده سوره ساختگی همانند این قرآن بیاورید و تمام کسانی را که می توانید غیر از خدا [برای این کار] دعوت کنید.»

در مرتبۀ دوم، تحدّی از ده سوره به یک سوره تقلیل یافته است؛ چنان که می فرماید: (وَ إِن کُنتُمْ فِی رَیْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَی عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِۀ وَ ادْعُوا شُهَدَآءَکُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ)؛ )(2)( «اگر درباره آنچه بر بنده خود [پیامبر صلی الله علیه وسلم ] نازل کرده ایم، شک و تردید دارید، [حداقل] یک سوره همانند آن بیاورید و گواهان خود را غیر از خدا برای این کار فراخوانید، اگر راست می گویید.»

ص: 148


1- . هود/13.
2- . بقره/23.

پس از آنکه قرآن کریم انسانها را در آوردن شبیهی برای خود، فرا می خواند، آوردن همانند این کتاب را از جن و انس نفی می کند که این خبراز آینده، مهم ترین معجزه غیبی قرآن به شمار می رود؛ چنان که می فرماید: (قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنسُ وَ الْجِنُّ عَلَی أَن یَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْءَانِ لَا یَأْتُونَ بِمِثْلِۀ وَ لَوْ کَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیرًا)؛ )(1)( «بگو: اگر انسانها و اَجِنَّه اتفاق کنند که همانند این قرآن را بیاورند، همانند آن را نخواهند آورد، هر چند یکدیگر را [در این کار] کمک کنند.»

علاوه بر محتوا و نحوه بیان قرآن کریم، جنبه دیگر اعجاز این کتاب آسمانی، اعجاز به لحاظ آورنده آن است.

ص: 149


1- . إسراء/88.

به گواهی تاریخ اوّلاً جامعۀ عربستان در زمان حضرت رسول صلی الله علیه وسلم ، یک جامعۀ عقب مانده و نیمه وحشی بوده و هیچ چیزی که مایه پیشرفت و ترقی باشد، در آن منطقه یافت نمی شده است. ثانیاً، آن بزرگوار مطلقاً خواندن و نوشتن نمی دانسته است. چگونه ممکن است کسی که در چنین محیطی که افراد باسواد در آن کمیاب بوده، درس خوانده باشد و در عین حال، مشخص نشود و هیچ یک از مردم او و استادش را نشناسند؟ و چگونه تصوّر می شود چنین کسی با کمال صراحت در برابر تمام مردم بگوید: من درس نخوانده ام و «امّی» هستم و کسی به او اعتراض نکند؟! )(1)( گرچه این موضوع (بی سواد بودن پیامبر صلی الله علیه وسلم ) در ابتدا نقص به نظر می رسد، ولی در مورد شخص ایشان یک نکته قوّت است؛ چرا که بعد از نزول قرآن با آن عبارات و محتوا و معارف عالی، دیگر جای شک در این موضوع نبود که این کتاب از ناحیه خدا است، نه زاییدۀ فکر یک انسان درس نخوانده.

قرآن کریم در این رابطه می فرماید: (وَ مَا کُنتَ تَتْلُوا مِن قَبْلِۀ مِن کِتَبٍ وَ لَا تَخُطُّهُ و بِیَمِینِکَ إِذًا لَّارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ)؛ )(2)( «تو هرگز پیش از این کتابی نمی خواندی، و با دست خود چیزی نمی نوشتی. مبادا کسانی که در صدد [تکذیب] و ابطال سخنان تو هستند، شک و تردید کنند!»

ص: 150


1- . قرآن و آخرین پیامبر، ناصر مکارم شیرازی، دار الکتب الاسلامیه، تهران، چاپ سوم، 1375ه_ ش، ص 32 و 33.
2- . عنکبوت/48.

الف. اعجاز ساختاری قرآن

1. فصاحت و بلاغت

از آنجایی که پیامبران الهی برای اثبات مدعای خود معجزاتی هماهنگ و هم سنخ با آنچه در زمان آنان رایج بوده، می آورده اند تا اعجاز به روشن ترین وجه اثبات شود، بر این اساس در عصر سحر و جادو، حضرت موسی علیه السلام با معجزه ای همسان با سحر رایج آن زمان (تبدیل عصا به اژدها) نبوّت خویش را اثبات نمود و در عصری که علم پزشکی در بالاترین سطح فرهنگ آن جامعه قرار داشت، زنده کردن مردگان و شفا دادن کور مادرزاد توسط حضرت عیسی علیه السلام معجزه ای برای نبوّت آن حضرت بود. در زمان نزول قرآن نیز فصاحت: شیوایی کلمات و روانی تلفّظ آنها و بلاغت: رسایی و گویایی و دقت تعابیر در فهماندن مقصود به بالاترین حد خود رسیده بود و لازم بود تا معجزه پیامبر اسلام نیز مطابق با آن ظهور پیدا کند تا بتواند مخاطبان خود را به مبارزه بطلبد؛ چرا که اگر معجزه هر عصری نتواند با علوم آن عصر همخوانی داشته باشد، هدف از معجزه و هماوردخواهی آن بی فایده خواهد بود.

از سوی دیگر، مخالفان پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم و مدعیان نبوّت در عصر آن حضرت و اندکی پس از آن، در مقام همانند آوری قرآن بر این بُعد (فصاحت و بلاغت) آن تکیه داشته اند. این ویژگی ممتاز موجب شد تا در زمان آن حضرت، اشخاصی که از نظر فصاحت و بلاغت و به طور کلّی در ادبیات عرب ممتاز و خبره شناخته می شدند، به فکر فرو روند. و چون قادر به انکار آن کلمات نبودند، آن را سحر معرفی کردند. قرآن کریم با اشاره به یکی از این افراد می فرماید:(إِنَّهُ فَکَّرَ وَ قَدَّرَ* فَقُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ* ثُمَّ قُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ* ثُمَّ نَظَرَ* ثُمَّ عَبَسَ وَ بَسَرَ* ثُمَّ أَدْبَرَ وَ اسْتَکْبَرَ* فَقَالَ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ یُؤْثَرُ* إِنْ هَذَا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ)؛ )(1)( «او [برای مبارزه با قرآن] اندیشه و اندازه گیری کرد، پس کشته باد چگونه اندازه گیری کرد، سپس کشته باد چگونه اندازه گیری کرد. پس اندیشید، بعد چهره در هم کشید و [عجولانه] دست به کار شد. سپس پشت [به حق] کرد و تکبّر ورزید و سرانجام گفت: این [قرآن]چیزی جز افسون و سحری اثر گذاشته شده نیست! این فقط سخن انسان است [نه گفتار خدا].»

ص: 151


1- . مدّثّر/18. 25.

2. عدم اختلاف

یکی دیگر از جنبه های اعجاز این کتاب، هماهنگی آیات وعدم اختلاف در آنها است. قرآن کریم می فرماید:(أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ وَلَوْ کَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلَفًا کَثِیرًا)؛ )(1)( «آیا درباره قرآن نمی اندیشند؟! اگر از سوی غیر خدا بود، اختلاف فراوانی در آن می یافتند.»

تدبّر در قرآن ما را به این نکته رهنمون می سازد که کتابی که سالهای متمادی در مکانهای مختلف و در زمانهای گوناگون و در حالتهای متفاوت، گاهی در سختی و صعوبت و گاهی در سهولت و آسانی، گاه در جنگ و گاه در صلح، گاه در فقر و گاه در پیروزی و جمع غنایم جنگی، گاهی در سفر و گاهی در حضر، گاه در مکه و گاه در مدینه، زمانی در برخورد با دشمنان و زمانی در رابطه با دوستان و از همه مهم تر اینکه در مدت زمان طولانی23 سال - نازل شده است، نمی تواند توسط شخصی تنظیم شده باشد و در عین حال در آن اختلافی یافت نشود؛ )(2)( در حالی که روحیات انسان دایم متغیر می باشد. قانون تکامل در شرایط عادی به گونه ای است که دائماً با گذشت زمان، زبان، فکر و سخنان انسان نیز در حال دگرگونی است و نه تنها نوشته های یک نویسنده در گذر ایام، یکسان نیست، بلکه آغاز و انجام یک کتاب نیز متفاوت است.

اما قرآن کتابی است که در مدت 23 سال بر طبق احتیاجات و نیازمندیهای تربیتی مردم نازل شد و به گفته مورّخ سرشناس غربی، «گوستاولوبون»: «قرآن کتاب آسمانی مسلمانان منحصر به تعالیم و دستورات مذهبی تنها نیست، بلکه دستورهای سیاسی و اجتماعی مسلمانان نیز در آن درج است.» )(3)( چنین کتابی با این مشخصات عادتاً ممکن نیست خالی از تضاد و تناقض و مختلف گویی باشد؛ ولی هنگامی که می بینیم همه آیات آن هماهنگ و خالی از هرگونه تضاد و اختلاف و ناموزونی است، پس نمی تواند زاییده افکار بشر باشد.

ص: 152


1- . نساء/82.
2- . تفسیر موضوعی قرآن کریم (قرآن در قرآن)، عبد اللّه جوادی آملی، مرکز نشر اسراء، چاپ اوّل، 1378ه_ ش، ج 1، ص 139.
3- . قرآن و آخرین پیامبر، ص 309.

3. جذبه و روحانیت خاص

از همان اوایل بعثت پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم تأثیر شگرف قرآن در قلوب مردم واضح بود. به طوری که مشرکین عرب، مردم را از گوش دادن به قرآن منع می کردند تا جذب کلام الهی نشوند. اعرابی هم که به دور از چشم مشرکین به این آیات گوش می سپردند، ناخواسته جذب معنویت و روحانیت آن می شدند. گیرایی، زیبایی و تأثیر شگرف از ابعاد اعجاز و ویژگیهای بی مانند این کتاب آسمانی است. این نفوذ نه تنها در فکر بشر، بلکه در قلب او نیز اثر کرده بود و موجب شد تا عرب دوران جاهلیت تحت تأثیر جاذبه شگفت و تأثیر انقلاب ساز قرآن مجید دگرگون شود و نکته جالب آنکه در سیزده سال آغازین اسلام در مکه، تنها عامل جذّاب در کنار اخلاق پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم ، آیات قرآن بود که این خود بزرگ ترین اعجاز است.

به عنوان نمونه، بسیاری از مفسّرین از جمله «علامه طبرسی» در «مجمع البیان» نقل کرده اند که هنگامی که آیات سورۀ غافر نازل شد، پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم در مسجد الحرام به نماز ایستاده بود، «ولید بن مغیره مخزومی»، مرد معروف و سرشناس مکه که سران قریش به عقل و درایت او اعتماد داشتند و در مسائل مهم با او به شور می پرداختند - نزدیک حضرت بود و تلاوت آیات ایشان را می شنید. هنگامی که پیامبر صلی الله علیه وسلم متوجه این موضوع شد، آیات را تکرار کرد. این آیات سخت ولید را تکان داد و هنگامی که به مجلس قومش «طایفۀ بنی مخزوم» بازگشت، گفت: «به خدا قسم! هم اکنون کلامی از محمّد صلی الله علیه وسلم شنیدم که نه شباهت به سخن انسانها دارد و نه به پریان. اِنَّ لَهُ لَحَلاوَةً وَاِنَّ عَلَیْهِمْ لَطَلاوَةً وَاِنَّ اَعْلاهُ لَمُثْمِرٌ وَاِنَّ اَسْفَلَهُ لَمُغْدِقٌ وَاِنَّهُ لَیَعْلُوا وَلا یُعْلی؛ )(1)( گفتار او شیرینی خاصی دارد و زیبایی و طراوت فوق العاده، و شاخه های پرمیوه و ریشه هایش پرمایه و سخنی است که از هر سخن دیگر بالاتر می رود و هیچ سخنی بر آن برتری نمی یابد.»

ص: 153


1- . بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 ه_ ق، ج 9، ص 167.

امروزه نیز پس از گذشت قرنها از نزول قرآن، روحانیت این کتاب را معجزه خاص آن می دانند که هیچ کس توان آوردن کلامی با چنین تأثیرات شگرفی را ندارد.

ب. اعجاز در جامعیت و استحکام قوانین

نظام تشریع و قانون گذاری قرآن از چنان متانت و استواری برخوردار است که هیچ کس قادر نیست همانند آن را بیاورد؛ بلکه هر قانونی که توسط انسان و افراد خبره وضع می شود، پس از گذشت چندی، اشکالات و سستی اش آشکار می گردد و به ناچار به تغییر آن می پردازند. حال آنکه با توجه به معلومات محدود انسان و با توجه به اینکه پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم در محیطی پرورش یافته بود که از همان علم ودانش محدود بشری آن زمان نیز خبری نبود، آیا وجود این همه محتوای متنوع در زمینه مسائل توحیدی، اخلاقی، اجتماعی، سیاسی، نظامی و... دلیل بر این نیست که قرآن کریم از مغز انسان بلکه انسانها تراوش نشده، بلکه از ناحیه خدا است؟

در آیه 90 سوره نحل می خوانیم:(إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسَنِ وَ إِیتَآیِ ذِی الْقُرْبَی وَ یَنْهَی عَنِ الْفَحْشَآءِ وَالْمُنکَرِ وَ الْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ)؛ )(1)( «خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان فرمان می دهد و از فحشا و منکر و ستم نهی می کند. خداوند به شما اندرز می دهد، شاید متذکّر شوید.»

ص: 154


1- . نحل/90.

از همان اوایل بعثت پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم تأثیر شگرف قرآن در قلوب مردم واضح بود. به طوری که مشرکین عرب، مردم را از گوش دادن به قرآن منع می کردند تا جذب کلام الهی نشوند

مفسر معاصر، «آیت اللّه جوادی آملی» می فرماید: «این آیه ظرفیت دارد که ده ها قانون امر و نهی و... از آن استخراج و استنباط شود.» )(1)(

«آلبر ماله»، مورّخ و دانشمند فرانسوی، در کتاب «تاریخ عمومی» در مورد عظمت قرآن می نویسد: «قرآن، کتاب به تمام معنا ممتازی است که جایگزین سایر کتابهای عالی و محتوی کلیۀ علوم است. کتابی است که هم دارای دستورهای مذهبی و هم قوانین مدنی امروز و هم نسخه راهنمای یک قاضی و هم کمال مطلوب یک پیشوای روحانی است.» )(2)(

از سوی دیگر خطابهای قرآن مربوط به همه انسانها است و حتی یک مورد هم خطاب «یا اهل العرب» در آن دیده نمی شود. بدین ترتیب مخاطبین قرآن همه جهانیان، و قوانین آن ناظر به همه انسانها است.

ص: 155


1- . تفسیر موضوعی قرآن کریم «وحی و نبوت در قرآن»، عبداللّه جوادی آملی، مرکز نشر اسراء، قم، چاپ دوم، 1384ه_ ش، ج 3، ص 335.
2- . تفسیر موضوعی قرآن کریم «وحی و نبوت در قرآن»، عبداللّه جوادی آملی، مرکز نشر اسراء، قم، چاپ دوم، 1384ه_ ش، ج 3، ص 336.

اگر تمام دانشمندان امروز و متخصّصان علوم مختلف جمع شوند و دائرة المعارفی تنظیم نمایند و آن را در بهترین قالبها بریزند، ممکن است این مجموعه برای برطرف کردن نیازهای جامعه امروز جامعیت داشته باشد؛ اما مسلماً برای 50 سال بعد نه تنها ناقص و نارسا است، بلکه آثار کهنگی از آن می بارد. در حالی که قرآن در هر عصر و زمان که خوانده شود، گویی برای همان عصر نازل شده است.

ج. اعجاز قرآن و اخبار غیبی

خبرهای غیبی قرآن شامل موارد زیر است:

1. اخبار گوناگونی از خداوند و اوصاف او، فرشتگان، اجنّه، عالم برزخ و آخرت، بهشت و جهنّم، چگونگی برپا شدن قیامت، رسیدگی به اعمال بندگان و....

2. اخبار غیبی از امّتهای گذشته و سرگذشت آنها که در قرآن کریم وجود دارد.

ص: 156

در عصری که هیچ کسی اطلاع دقیقی از گذشته نداشته و هیچ یک از وسایل اطلاع رسانی و یا علوم باستان شناسی موجود نبوده است، قرآن دقیقاً به بیان اخبار گذشته می پردازد و پس از قرنها، امروزه بر اثر کاوشهای باستان شناسی، نشانه هایی از آنها یافت می شود که به عنوان نمونه می توان به سرگذشت قوم سبا اشاره کرد. در حالی که تا قرن 19 میلادی مورّخان، جهان از وجود چنین قوم و تمدنی اظهار بی اطلاعی می کردند. )(1)(

و جالب اینکه قبل از اکتشافات جدید، نامی از سلسله ملوک سبأ و تمدن عظیم آن برده نمی شد و مورّخان «سبأ» را فقط شخصی افسانه ای می دانستند که مؤسس دولت «حمیر» بوده است. در حالی که قرآن ضمن نام نهادن سوره ای به نام این قوم، به یکی از مظاهر تمدّن آنها نیز که بنای سد تاریخی مأرب است، اشاره می کند و قرنها بعد، پس از کشف آثار تاریخی این قوم در یمن، عقیده دانشمندان دگرگون می شود. )(2)(

نکته جالب توجه آن است که یکی از علل عدم استخراج آثار تمدن سبأ تا قرن 19 میلادی.، سختی راه و گرمای شدید هوا بوده است تا اینکه عده معدودی از باستان شناسان به خاطر علاقه شدیدی که نسبت به کشف اسرار آثار سبأ داشتند، توانستند به قلب شهر «مأرب» و نواحی آن وارد شوند و از آثار و خطوط ونقوش فراوانی که بر روی سنگها ثبت شده بود، نمونه برداری کنند و به جزئیات این قوم و حتی تاریخ بنای سد مأرب و خصوصیات دیگر پی بردند و برای غربیان ثابت شد که آنچه را قرآن، قرنها قبل در این زمینه بیان کرد، یک افسانه نیست، بلکه یک واقعیت تاریخی می باشد که آنها از آن بی خبر بوده اند. )(3)(

ص: 157


1- . قصص قرآن با فرهنگ قصص قرآن، صدر الدین بلاغی، چاپخانه سپهر، تهران، چاپ دوازدهم، 1360ه_ ش، ص 378، ماده سبأ.
2- . قصص قرآن با فرهنگ قصص قرآن، صدر الدین بلاغی، چاپخانه سپهر، تهران، چاپ دوازدهم، 1360ه_ ش، ص 378، ماده سبأ.
3- . برای آگاهی بیش تر از کاشفین آثار قوم سبأ، تمدن و دین آن قوم، علت ساختن «سد مأرب» و علت ویران شدن آن [که در قرآن به آن اشاره شده] به کتاب قصص قرآن با فرهنگ قصص قرآن، صفحات 377 تا 382 مراجعه شود.

3. اخبار قطعی از آینده دور یا نزدیک و روند تاریخ از دیگر ابعاد اعجاز قرآن است. نکته مهم آن است که همه این پیشگوییها قاطع، محکم و بدون هیچ گونه تردیدی بیان شده است. در حالی که اگر این اخبار از طرف شخص پیامبر صلی الله علیه وسلم بدون واسطه وحی می بود، باید با تردید بیان می شد؛ چرا که در صورت خلاف، مردم به نبوّت ایشان بدبین شده و از اطرافش پراکنده می شدند.

مهم ترین پیشگویی قرآن، آیاتی است که غلبه ناپذیری قرآن را در همه اعصار و قرون نفی کرده، می فرماید:(قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنسُ وَ الْجِنُّ عَلَی أَن یَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْءَانِ لَا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیرًا)؛ )(1)( «بگو: اگر انسانها و اَجنّه اتفاق کنند که همانند این قرآن را بیاورند، همانند آن را نخواهند آورد، هر چند یکدیگر را [در این کار] کمک کنند.»

و در آیه ای دیگر، ضمن اینکه همگان را به آوردن سوره ای همانند قرآن دعوت می کند، می فرماید:(فَإِن لَّمْ تَفْعَلُوا وَ لَن تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِی وَ قُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْکَفِرِینَ)؛ )(2)( «پس اگر چنین نکنید که هرگز نخواهید کرد، از آتشی بترسید که هیزم آن، بدنهای مردم [گنهکار] و سنگها (بتها) است و برای کافران آماده شده است.»

ص: 158


1- . إسراء/88.
2- . بقره/24.

در آیه کریمه فوق(لَنْ تَفْعَلُوا) به معنای نفی همیشگی است. این پیشگویی از 1400 سال پیش تاکنون ادامه یافته و تاکنون دشمنان نتوانسته اند همانند یک سوره را بیاورند که اگر توانسته بودند، سریعاً آن را گسترش داده، علیه اسلام و قرآن تبلیغات می کردند.

مهم آن است که تحدی قرآن اختصاص به هیچ عصر و نسل و گروهی ندارد و هم اکنون نیز قرآن کریم برای اثبات معجزه بودن خود و حقانیت رسالت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم همگان را - اعم از توده مردم، محققان و نوادر - به هماورد و مبارزه می طلبد.

پیشگوییهای قرآن بسیار است که برخی پس از مدت کوتاهی به وقوع پیوست (مانند وعدۀ پیروزی در بعضی جنگها) و برخی نیز پس از سالها و یا قرنها واقع شده و ما شاهد بعضی از آنها هستیم و برخی نیز مربوط به آینده است؛ اما در این مجال به عنوان نمونه به چند آیه اشاره می کنیم:

اوّل:(غُلِبَتِ الرُّومُ * فِی أَدْنَی الْأَرْضِ وَ هُم مِّنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ * فِی بِضْعِ سِنِینَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِن قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ)؛ )(1)( «رومیان مغلوب شدند [و این شکست] در سرزمین نزدیکی رخ داد؛ امّا آنان پس از [این] مغلوبیت، به زودی غلبه خواهند کرد. در چند سال. همه کارها از آن خدا است، چه قبل و چه بعد [از این شکست و پیروزی]. و در آن روز، مؤمنان [به خاطر پیروزی دیگر] خوشحال خواهند شد.»

ص: 159


1- . روم/ 2. 4.

در این آیات چند پیشگویی وجود دارد:

الف. شکست رومیان و پیروزی مجدد آنها؛

ب. مکان شکست آنان که در سرزمین نزدیک شما (نزدیک مکه) است؛

ج. زمان وقوع این حادثه (فِی بِضْعِ سِنینَ) که بِضْع اشاره به حداقل سه و حداکثر نُه سال دارد؛

د. خبر از پیروزی دیگری برای مسلمانان بر کفار که می فرماید:(وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ).

تاریخ نشان می دهد که هنوز نُه سال نگذشته بود که این دو حادثه به وقوع پیوست. رومیان که در مقابل ایرانیان شکست خورده بودند، در نبرد جدیدی بر آنها پیروز و مقارن همان زمان، مسلمانان با «صلح حدیبیه» پیروزی چشمگیری در برابر دشمنانشان به دست آوردند.

اکنون این سؤال مطرح است که آیا در زمانی که ایران در اوج توانایی و روم در اوج ضعف و ناتوانی بود، یک انسان با علم عادی می تواند پیروزی کشور بزرگی همچون کشور روم را بدون تکیه بر ماورای طبیعت و علم بی پایان خداوند خبر دهد و پیش بینی نماید؟!

ص: 160

دوم: (وَ الْخَیْلَ وَ الْبِغَالَ وَالْحَمِیرَ لِتَرْکَبُوهَا وَ زِینَةً وَ یَخْلُقُ مَا لَا تَعْلَمُونَ)؛ )(1)( «همچنین اسبها و استرها و الاغها را آفرید تا بر آنها سوار شوید و زینت شما باشد و چیزهایی می آفریند که نمی دانید.»

خداوند در این آیه بعد از آنکه به گروهی از حیوانات که برای جابجایی انسان آفریده شده اند، اشاره می کند، افکار را به وسایل نقلیه و مرکبهای گوناگونی که در آینده در اختیار بشر قرار می گیرد، متوجه می سازد که بهتر و خوب تر از این حیوانات می تواند مؤثّر باشند. )(2)(

تعبیر ظریفی که در این آیه به چشم می خورد، کلمه (یَخْلُقُ) است و منظور از آن، این است که اختراعات انسان، در حقیقت جفت و جور کردن و به هم پیوستن اشیا بوده و مولود استعدادی می باشد که خداوند متعال به او عنایت فرموده است. در واقع، ماشین و قطار و هواپیما مخلوق خدا است نه بشر. و کیست که نداند عقل و استعداد و طریقه استفاده صحیح از آن را خداوند به انسان مرحمت فرموده است؟!

ص: 161


1- . نحل/ 8.
2- . مخزن العرفان در تفسیر قرآن، بانوی اصفهانی، نشر نهضت زنان مسلمان، تهران، 1361ه_ ش، ج 7، ص 167.

سوم: (إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَلَمِینَ * وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِینِ)؛ )(1)( «این [قرآن تذکّری برای همه جهانیان است و خبر آن را بعد از مدتی می شنوید.»

آیات فوق در اوج ضعف اسلام، خبر از گسترش و جهانی شدن آن در آینده می دهد و به مخالفان اسلام گوشزد می کند که ممکن است شما این سخنان را جدّی نگیرید و بی اعتنا از کنار آن بگذرید؛ امّا به زودی صدق این گفتار آشکار خواهد شد.

«علامه طباطبایی»، خبر پیشگویی قرآن در این آیه را وعد و وعید الهی و غلبه اسلام بر همه ادیان ذکر می کند. )(2)(

د. معجزات علمی قرآن

ص: 162


1- . ص/ 87. 88.
2- . المیزان فی تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبایی، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1417ه_ ق، ج 17، ص 228.

یکی دیگر از ابعاد اعجاز قرآن، بیان اسرار خلقت (اعجاز علمی) است که برخی از آن اسرار در قرون اخیر ظاهر شده و بسیاری از متخصصان را به شگفتی واداشته است و برخی نیز از عهده بشر امروز بیرون می باشد و شاید آیندگان به آن پی ببرند. نکته قابل ذکر آنکه مراد از اعجاز علمی، تحمیل نظریات و فرضیه های علم جدید بر آیات شریفه قرآن و یا تفسیر به اصطلاح علمی آیات، به هر قیمت و هر صورت نیست؛ بلکه مقصود بیان برخی معجزات علمی است که در قرآن مطرح شده است.

گزاره های علمی مثل: زوجیت گیاهان )(1)( ، حرکت زمین )(2)( ، حرکت منظم ماه و خورشید )(3)( ، نقش کوهها در اعتدال زمین )(4)( ، کمبود اکسیژن در فراسوی زمین )(5)( ، امکان پرواز در آسمان )(6)( ، مسئله تلقیح )(7)( ، اثر عمیق شب بر اعصاب )(8)( ، جاذبه زمین )(9)( ، نور خواندن ماه و چراغ نامیدن خورشید )(10)( ، (اشاره به مستقل نبودن نور ماه)، مراحل انعقاد نطفه و رشد جنین )(11)( و دهها مطلب دیگر، از جمله مواردی است که انسان تا قرنها بعد از نزول قرآن بدان مطالب دسترسی نداشته و یا به نظریه های خلاف قرآن (مثل نظریه بطلیموس) )(12)( معتقد بوده و بعدها به اشتباه خود پی برده است. و مهم تر آنکه کسی نمی تواند در این زمان و یا هر زمان دیگر ادعا کند که به تمام اسرار این کتاب پی برده است.

بررسی ابعاد مختلف اعجاز علمی قرآن که انسان تا این زمان به آن رسیده و در کتب تفسیری و علمی به آن تصریح شده است، بسیار و از حد این نوشتار خارج است؛ اما به عنوان نمونه به چند آیه در ابعاد مختلف علمی اشاره می شود:

ص: 163


1- . ذاریات/49.
2- . نمل/81.
3- . لقمان/29 و ابراهیم/33.
4- . نبأ/7 و رعد/3.
5- . انعام/125.
6- . الرحمن/33.
7- . حجر/22.
8- . غافر/61 و نمل/ 86.
9- . رعد/2 و لقمان / 10.
10- . نوح/16.
11- . حج/5، مؤمنون/14 و غافر/67.
12- . ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج 8، ص154.

اوّل: مراحل انعقاد نطفه

یکی از پیچیده ترین مسایل علمی پزشکی که در چهارده قرن قبل، قرآن به آن اشاره کرده و دقیقاً با علم پزشکی روز مطابقت دارد، مراحل انعقاد نطفه و رشد جنین در رحم مادر است.

قرآن مجید در تشریح این مراحل می فرماید: (وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَنَ مِن سُلَلَةٍ مِّن طِینٍ* ثُمَّ جَعَلْنَهُ نُطْفَةً فِی قَرَارٍ مَّکِینٍ * ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَمًا فَکَسَوْنَا الْعِظَمَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَهُ خَلْقًا ءَاخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَلِقِینَ)؛ )(1)( «و ما انسان را از عصاره ای از گِل آفریدیم، سپس او را نطفه ای در قرارگاه مطمئن (رحم) قرار دادیم، سپس نطفه را به صورت علقه (خون بسته)، و علقه را به صورت مضغه (چیزی شبیه گوشت جویده شده) و مضغه را به صورت استخوانهایی در آوردیم و بر استخوانها گوشت پوشانیدیم، سپس آن را آفرینش تازه ای دادیم؛ پس بزرگ است خدایی که بهترین آفرینندگان است.»

این آیات ضمن توصیف اینکه خلقت اولیۀ انسان، با همه عظمت و استعداد و شایستگی اش از خاک بی ارزش می باشد، به چند نکته مهم اشاره می کند:

ص: 164


1- . مؤمنون/12. 14.

الف. تداوم نسل انسان از طریق ترکیب نطفه نر و ماده و قرار گرفتن آن در قرارگاه امن (رحم مادر) است؛ چرا که موقعیت خاص رحم در بدن مادران، آن را به محفوظ ترین نقطه در بدن تبدیل کرده است. به گونه ای که جنین از هر طرف به خوبی حفاظت می شود. ستون فقرات از یک سو، استخوان نیرومند لگن از سوی دیگر، پوششهای متعدد شکم از سوی سوم و حفاظتی که از سوی دستها به عمل می آید، شواهدی است که دلالت بر این قرارگاه امن دارد.

ب. ذکر چهار مرحله متفاوت در آیه که به همراه مرحله نطفه بودن مراحل پنج گانه را تشکیل می دهد، مملو از شگفتیهایی است که در علم جنین شناسی مورد بررسی قرار گرفته، و پیرامون آن کتابهای فراوانی نوشته شده است؛ ولی قرآن زمانی از این مراحل مختلف خلقت جنین انسان و شگفتیهای آن سخن به میان آورد که اثری از این علم و دانش نبوده و حتی در فکر انسان جایگاهی نداشته است.

دوم: غذ ای کودک در رحم مادر

ص: 165

(وَ إِنَّ لَکُمْ فِی الْأَنْعَمِ لَعِبْرَةً نُّسْقِیکُم مِّمَّا فِی بُطُونِهِ مِن بَیْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَّبَنًا خَالِصًا سَآلِغًا لِّلشَّرِبِینَ)؛ )(1)( «و در وجود چهارپایان، برای شما عبرتی است، از درون شکم آنها، از میان غذاهای هضم شده معده و خون، شیر خالص و گوارا به شما می نوشانیم.»

دانش امروز این مطلب را ثابت کرده است که هنگامی که غذا در معده هضم و آماده جذب می گردد، در سطح بسیار وسیع و گسترده در داخل معده و روده ها در برابر میلیونها رگ مویین قرار می گیرد و آن رگها عناصر مفید لازم غذا را جذب کرده و به سینه مادر می رسانند.

مادر غذا می خورد و عصاره اش به خون وارد شده و بچه در شکم مادر تغذیه می کند؛ اما همین که از مادر جدا شد، مادر دیگر نمی تواند خون خود را به نوزاد برساند، از این رو، باید تغییر حالت و تصفیه ای انجام پذیرد تا محصول جدید را برای نوزاد، گوارا و سازگار سازد. اینجا است که شیر گوارا از میان فرث و دم به وجود می آید. )(2)(

ص: 166


1- . نحل/66.
2- . اوّلین دانشگاه و آخرین پیامبر، سید رضا پاک نژاد، انتشارات اسلامیه، تهران، ج 6، ص 84.

آیا هیچ عقل سلیمی باور می کند که چنین نکته مهمّی که پس از قرنها از تصریح قرآن، دانشمندان قرن اخیر به آن رسیده اند، ساخته و پرداخته شخصی درس نخوانده باشد و آیا می توان ارتباط او را با منبع وحی انکار کرد؟!

سوم: گردش زمین

آنچه از بررسی تاریخ به دست می آید، آن است که در زمان نزول قرآن سکون و مرکزیت زمین جزء عقاید مسلّم مردم جهان - اعم از دانشمندان و غیر آنها - بوده و در آن محیط کسی نمی توانسته غیر از این فکر کند. در چنین زمانی، یعنی اوایل قرن هفتم میلادی، قرآن پرده از روی این حقیقت برداشته و می فرماید:(وَ تَرَی الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَ هِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ)؛ )(1)( «کوه ها را می بینی، و آنها را ساکن و جامد می پنداری؛ در حالی که مانند ابرها در حرکت هستند.»

واضح است که حرکت کوهها بدون حرکت زمین معنی ندارد و به این ترتیب منظور از این آیه، حرکت زمین همانند حرکت ابرها است. نخستین دانشمندانی که حرکت کردن زمین را کشف کردند، «گالیله» و «کپرنیک» در اواخر قرآن 16 و اوایل قرن 17 میلادی - یعنی حدود ده قرن پس از نزول قرآن - بودند. )(2)(

ص: 167


1- . نمل/ 88.
2- . پرتوی از قرآن، سید محمود طالقانی، شرکت سهامی انتشار، تهران، 1362، ج 3، ص 167.

پس از این نظریه، مجمع کلیسای روم، کپرنیک را ملحد شناخت و از خواندن کتاب او جلوگیری نمود؛ ولی قرآن حدود هزار سال پیش از گالیله و کپرنیک، پرده از روی این حقیقت برداشت و حرکت زمین را به صورت فوق به عنوان یک نشانه توحیدی مطرح ساخت.

جالب آنکه تشبیه حرکت زمین به حرکت ابرها در این آیه شریفه، به حرکتی یک نواخت و نرم و بی سر و صدا اشاره دارد.

چهارم: زوجیت ماده

(وَ مِن کُلِ ّ الثَّمَرَاتِ جَعَلَ فِیهَا زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ)؛ )(1)( «و در آن از تمام میوه ها دو جفت آفرید.»

این آیه شریفه، با اشاره به این مطلب که میوه ها نیز موجودات زنده ای هستند که دارای نطفه نر و ماده می باشند، یکی دیگر از معجزات علمی قرآن را به نمایش می گذارد، و زمانی همگان را به حیرت وامی دارد که «لینه» دانشمند و گیاه شناس سوئدی در اواسط قرن 18 میلادی موفق به کشف این مسئله می شود که زوجیت در جهان گیاهان تقریباً یک قانون عمومی و همگانی است و گیاهان نیز همچون حیوانات از طریق آمیزش نطفه نر و ماده بارور می شوند. )(2)(

البته قبل از لینه نیز برخی از دانشمندان به وجود نر و ماده در بعضی گیاهان پی برده بودند؛ اما هیچ کس همگانی بودن این قانون را نمی دانست تا اینکه لینه موفق به کشف آن شد.

ص: 168


1- . رعد/ 3.
2- . تفسیر نور، محسن قرائتی، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، تهران، 1383ه_ ش، ج 6، ص 186.

ه_ . قرآن و معجزه عددی

برخی از نویسندگان و صاحب نظران، بُعد دیگری برای اعجاز قرآن بیان کرده اند و آن اعجاز عددی قرآن است. این راز علمی که تا چند سال قبل پنهان مانده بود، با ظهور رایانه و با سرعت و دقتی که در آن می باشد، کشف شد و بدین طریق پرده از روی نظم ریاضی قرآن برداشته شد و اعجاز این کتاب، بار دیگر بر جهانیان ثابت گردید. یکی از نویسندگان معاصر عرب به نام «عبدالرازق نوفل» این تناسب و تقابل عدد واژه های قرآنی را کشف کرد و گوشه ای از این یافته را در کتاب «اعجاز العدد للقرآن الکریم» ذکر کرده است که به چند نمونه از آن اشاره می کنیم:

1. در قرآن واژه «یوم» (روز) 365 بار تکرار شده که هماهنگ با روزهای سال است؛

ص: 169

2. واژه «شهر» (ماه) 12 بار آمده است که به تعداد ماه های سال است؛

3. واژه تثنیه و جمع «یوم» 30 بار تکرار شده که هماهنگ با روزهای ماه است؛

4. واژه «فعل» (کار) 108 بار ذکر شده است که به همین تعداد واژه «اجر» (مزد) آمده است؛

5. واژه «شدت» (سختی) و نیز واژه «صبر» و متعلقاتش هر کدام 102 بار در قرآن بیان شده اند؛

6. واژه های «ملائکه» و «شیاطین» هر کدام 88 بار، «دنیا» و «آخرت» هر کدام 115 بار، «حساب» و «عدل» و «قسط» هر یک 29 بار، به طور مساوی ذکر شده اند؛

7. از آسمانهای هفت گانه، هفت بار سخن به میان آمده است؛

8. قرآن از واژه «جزا» 117 بار سخن به میان می آورد؛ در حالی که واژه «مغفرت» و هم خانواده اش را دو برابر یعنی 234 بار تکرار می کند؛

ص: 170

9. واژه های «الحیاة» (زندگی) و «الموت» (مرگ) هر یک 145 مرتبه تکرار شده اند؛

10. در قرآن از واژه «یسر» (آسانی) سه برابر واژه «عُسر» (سختی) سخن به میان آمده است؛

11. هر کدام از الفاظ «بصر» (چشم ظاهر) و «بصیرة» (چشم باطن) 148 مرتبه در قرآن تکرار شده اند؛

12. واژه های «عقل» و «نور» همراه با مشتقّاتشان هر کدام 49 بار ذکر شده اند؛

13. هر کدام از الفاظ «زکات» و «برکت» 32 مرتبه تکرار شده اند؛

14. کلمات «السلطان» (پادشاه)، «منافق» (دو رو) و «بلا» (گرفتاری) همراه با مشتقاتشان 37 بار ذکر شده اند. )(1)(

دقت در این محاسبات ما را به این مطلب رهنمون می سازد که در قرآن مجید حتی یک کلمه و یک حرف هم کم و زیاد نشده است. وگرنه، به طور مسلّم چنین محاسباتی بر روی قرآن صحیح در نمی آمد و این موضوع مهم ترین معجزه در اخبار غیبی قرآن است؛ چنان که می فرماید: (اِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَاِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ)؛ )(2)( «ما قرآن را نازل کردیم و ما به طور قطع، نگهدار آنیم.»

ص: 171


1- . معجزه اعداد در قرآن کریم، عبدالرازق نوفل، ترجمه و تحقق سعید همایون، بوستان کتاب، قم، چاپ اوّل، 1383ه_ ش.
2- . حجر/ 9.

نتیجه گیری

درسهایی از ماه رمضان

معجزه جاویدان

نتیجه گیری

نتیجه آنکه قرآن کریم، نه تنها یک معجزه برای اثبات رسالت حضرت خاتم الانبیا صلی الله علیه وسلم و متناسب با نیاز و شرایط عصر بعثت می باشد؛ بلکه جنبه های مختلف اعجاز این کتاب الهی، در هر عصر و هر شرایطی و برای هر نسل و هر انسانی، گویای عظمت و بی مانندی خالق این آیات و حقانیت آورنده این کتاب است و در همه ابعاد به ناتوانی مخاطبان در آوردن نظیر برای قرآن شهادت و تأکید دارد.

دیگر آنکه: شناخت این ابعاد و تبیین آنها، در افزایش سطح باورهای انسانها و اعتراف به حقانیت دین اسلام و پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم ، امامت ائمه هدی علیه السلام نقش مؤثّری خواهد داشت.

و بالاخره آنکه: بی تردید قرآن کریم سرنوشت سازترین کتاب در زندگی مردم جهان بوده است. قرآن نه تنها در سرنوشت مسلمانان تأثیر ژرف داشته، بلکه در فرهنگ و تمدن سایر مردم جهان تأثیرگذار بوده است؛ پس بر مبلّغین گرامی وظیفه است تا با بیان ساده و شیوای اعجاز قرآن برای نسل نو، باعث درک و شناخت آگاهانه آنها از اعجاز قرآن شوند که این امر، پذیرش اسلام و دستورهای آن را آسان خواهد نمود و آنها را در برابر تهاجم فرهنگی دشمنان محفوظ خواهد داشت.

ص: 172

آداب تلاوت قرآن

سپیدۀ سخن

سپیدۀ سخن

نقش قرآن چون که بر عالَم نشست فاش گویم آن چه در دلْ مُضمر است چون که در جان رفت، جانْ دیگر شود با مسلمان گفت: جان بر کف بِنهِ

----

نقشه های پاپ و کاهِن را شکست این کتابی نیست چیزی دیگر است جان چو دیگر شد، جهان دیگر شود هر چه از حاجت فزون داری بده

----

اقبال لاهوری

در دین اسلام، بسیاری از کارها و اعمال، از نماز و روزه تا خوردن و خوابیدن و جز آن دارای احکام و آدابی هستند که رعایت آنها گاه بر ما واجب و گاه مستحب می شود.

تلاوت قرآن که در ماه مبارک رمضان، بر آن تأکید بیش تر شده و دارای رونق فزون تری است، نیز دارای احکام و آدابی ویژه است که رعایت شماری از آنها بر ما واجب و رعایت شمار دیگری از آنها بر ما مستحب است و بسیاری از آنها را به قلم می آوریم.

ص: 173

شایان توجه است احکام و آدابی که برای تلاوت قرآن گفته می شود و در پی می آید - به طور مستقیم و یا غیر مستقیم - از آیات قرآن و روایات معصومان علیه السلام برگرفته شده است.

1. بکوشیم که در هنگام تلاوت قرآن، با طهارت و با وضو باشیم و چنانچه بخواهیم جایی از بدن خود، مثلاً دستمان، را به نوشته های قرآن برسانیم، بر ما واجب است که با طهارت و با وضو باشیم.

2. چنانچه قرآنی را که برای تلاوت آیات برگزیده ایم، به زبان فارسی یا زبانی دیگر ترجمه و معنی نیز شده باشد، تماس دست یا عضوی دیگر از بدنِ ما با ترجمه و معانی آن - بدون طهارت و وضو - اشکال ندارد و جایز است؛ اما اگر در ترجمه قرآن، نام خدا یا پیامبران صلی الله علیه وسلم یا امامان علیه السلام و یا حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها وجود داشته باشد، نباید دست یا عضوی دیگر از بدن خود را بدون طهارت و وضو، به آن نامها برسانیم؛ البته برخی از مراجع معظّم تقلید، نظریات دیگری دارند.

3. خوب است - اگر که بتوانیم - پیش از خواندن آیات قرآن، دهان خویش را مسواک بزنیم و خود را خوشبو نماییم.

ص: 174

4. بهتر است هنگام خواندن قرآن رو به قبله باشیم تا این کارمان از هدف و مقصدی الاهی نیز برخوردار شود.

5. هنگام قرائت قرآن و جز آن، توجه داشته باشیم که احترام گذاشتن به قرآن و برگه های آن بر ما لازم و واجب است. «حضرت امام خمینی(رحمه الله) به طور معمول در حسینیه جماران روی صندلی می نشستند؛ ولی یک روز که به حسینیه وارد شدند و صندلی ایشان در جای همیشگی خود بود، روی زمین نشستند؛ زیرا در آن روز، افراد ممتاز و برگزیده مسابقات قرآنی آمده بودند و قرار بود در آن جلسه، چند آیه از قرآن را تلاوت کنند.» )(1)(

6. یادمان باشد که در هر یک از چهار سوره سجده (آیه 15)، سوره فُصِلَت (آیه 37)، سوره نَجم (آیه 62) و سوره عَلَق (آیه 19)، یک «آیه سَجده» وجود دارد. غالباً در قرآنها و کنارِ این آیه ها عبارتِ «سجده واجبه» نوشته شده است. هر گاه ما این آیه ها را بخوانیم و یا به آنها گوش دهیم، باید فوراً سجده کنیم. و چنانچه این کار را فراموش کردیم، باید هر لحظه که آن را به یاد آوردیم، سجده نماییم.

ص: 175


1- . در سایه آفتاب، محمد حسن رحیمیان، ص 114 (با اندکی ویرایش).

7. پیش از خواندن آیات قرآن، عبارتِ «أَعوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم؛ من از شیطان رانده شده، به خدا پناه می برم.» و پس از آن، آیه (بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ) را بخوانیم.

8. در پایانِ قرائت قرآن، عبارتِ «صَدَقَ اللَّهُ العَلَی العَظیمُ؛ خدای بلند مرتبه و بزرگ، راست گفته است.» را بخوانیم. گفتنی است که کلمه «العَلیّ» در عبارت پیشین به معنی «بلند مرتبه» و صفت برای کلمه «اللَّه» است و با حضرت علی علیه السلام ارتباطی ندارد.

9. برای قرائت قرآن، بر خدا توکل نماییم و از او استمداد کنیم که ما را در این کار خیر موفق بدارد؛ زیرا قاری قرآن شدن، از عنایات و توفیقات الاهی و با تأییدات آسمانی است که نصیب هر کس نمی شود. به گفته خواجه حافظ شیرازی:

تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافری است

----

ص: 176

راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش

----

سعدی نیز خوش سروده است

بخت و دولت به کاردانی نیست

----

جز به تأیید آسمانی نیست

----

10. نیز به معصومان علیه السلام و به ویژه پیامبر عزیز خدا علیه السلام و حضرت امیرمؤمنان و حضرت فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسین و امام زمان علیه السلام توسل بجوییم و از آنان بخواهیم که ما را در امر تلاوت قرآن پایدار بدارند؛

ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید

----

هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند

----

حافظ

11. تلاوت قرآن را با حضور قلب و توجه کامل و ادب نیکو و خالصانه و فروتنانه انجام دهیم. مثلاً در این هنگام، با کسی شوخی ننمایم و نخندیم و بگو و مگو نکنیم و به گونه ای قرآن را بخوانیم که گویی با خدا سخن می گوییم و خدا نیز با ما سخن می گوید: مولوی چه خوش سروده است:

از خدا جوییم توفیق ادب

----

ص: 177

بی ادب محروم گشت از لطف ربّ

----

بی ادب تنها نه خود را داشت بد

----

بلکه آتش در همه آفاق زد...

----

از ادب، پُر نور گشته است این فَلَک

----

و زادب، معصوم و پاک آمد مَلَک

----

12. قرآن را هنگام خواندن آیات، روی زمین نگذاریم؛ بلکه آن را بر جای بلندی، مانند رَحل یا میز قرار دهیم و یا آن را با دست هایمان بگیریم. ما با انجام دادن این کار، قرآنِ عظیم را محترم شمرده ایم. «روزی حضرت امام خمینی(رحمه الله) طبق معمول روی صندلی نشسته بودند که قرآنی آوردند و آن را روی زمین گذاشتند. هنگامی که ایشان متوجهِ این امر شدند، بی درنگ آن را برداشتند و روی میزی که در کنارشان بود، گذاشتند و فرمودند که قرآن را روی زمین نگذارید.» )(1)(

13. هنگام خواندن قرآن، به صورتِ دو زانو و اگر نمی توانیم، به صورتِ چهار زانو بنشینیم و چنانچه می توانیم، به چیزی یا به جایی تکیه ندهیم.

ص: 178


1- . در سایه آفتاب، محمد حسن رحیمیان، ص 115، (با اندکی ویرایش).

14. مواظب باشیم هنگامی که قاری و حافظ قرآن می شویم، نسبت به قاریان و حافظان دیگرِ قرآن حسادت نورزیم و شخصیت آنان یا شیوه های آموزشی و یا شاگردانشان را زیر سؤال نبریم و بر ضد آنان جوسازی و سمپاشی نکنیم. به طور مثال، چنانچه حافظ پنج جزء قرآن شدیم، نسبت به کسانی که حافظ سه جزء قرآن هستند و یا در صورتی که حافظ کل قرآن شدیم، نسبت به کسانی که حافظ کل قرآن نیستند، احساس برتری و غرور کاذب ننماییم و فخر فروشی و جلوه فروشی نکنیم.

15. شایسته است که قرآن کریم را پیش از باز کردن و خواندن و پس از بستن آن ببوسیم و به پیشانی بگذاریم. این کار، نوعی احترام گذاشتن به قرآن مجید و عظیم است.

16. اگر بتوانیم، همیشه قرآن را روی رَحل و در محل یا اتاق مخصوصی برای تلاوت بگذاریم تا هنگامی که وارد آن فضا می شویم، خود به خود، انگیزه خواندن و تلاوت آیات قرآن در وجود ما شعله ور گردد.

ص: 179

17. پیش از خواندن آیات قرآن، این دعا را که برای مطالعه وارد شده است، بخوانیم: «اَللّهُمَّ أَخرِجنی مِن ظُلُماتِ الوَهم و أَکرِمنی بِنورِ الفَهم. اَللّهُمَّ افتَح عَلَینا أَبوابَ رَحمَتِک و انشُر عَلَینا خَزائِنَ عُلومِک بِرَحمَتِکَ یا أَرحَمَ الرّاحِمین؛ خدایا! مرا از تاریکیهای پندار بیرون بر و به روشنایی فهمیدن گرامی دار. خدایا! درهای رحمت خویش را بر ما بگشا و گنجینه های دانشهای خود را بر ما پخش کن. به مهربانی ات،ای مهربان ترین مهربانان!»

18. مواظب باشیم که هنگام قرائت قرآن، مزاحم استراحت، آسایش، کار و مطالعه اعضای خانواده یا دوستان و یا دیگران نشویم. به طور نمونه، قرآن را با صدای بلند نخوانیم یا صدای نوار قرآن را بلند ننماییم.

19. مواظب باشیم که هنگام تلاوت و حفظ قرآن و یا تکرار و بازگویی محفوظات قرآنی خود و در جایی که دیگران حضور دارند، در دام سُمعه (شنواندن به دیگران) یا نشان دادن به دیگران، گرفتار نیاییم و با انجام دادن کار پسندیده ای، در دام ناپسندی نیفتیم. مثلاً با نیتی غیر الهی و ناخالصانه و در مجلس مهمانی، آیات قرآن را به گونه ای با خود زمزمه ننماییم که دیگران زمزمه هایمان را بشنوند و یا حتی بدون زمزمه و با صدای آهسته قرآن نخوانیم؛ به گونه ای که حرکات لبهایمان را ببینند و خودمان نیز از جلوه گریها و جلوه فروشیهای خودمان خوشمان بیاید.

ص: 180

حافظ شیرین گفتار، نیکو سروده است:

غلام همت آن نازنینم

----

که کار خیر، بی روی و ریا کرد

----

20. هنگام قرائت قرآن، اگر به نام مبارک پیامبر محبوب خدا، حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه وسلم رسیدیم، صلوات بفرستیم. و پیش یا پس از خواندن هر یک از سوره های «ضُحی» تا «ناس»، یعنی هر کدام از سوره های نود و سوم تا صد و چهار دهم قرآن، تکبیر (اَللهُ أَکبَر) بگوییم.

21. قرآن و به ویژه قرآنی را که برای تلاوت برگُزیده ایم، پاک و پاکیزه نگه داریم و آن را در جلد و جای مناسب قرار دهیم و در کنار و حاشیه صفحات آن چیزی ننویسیم.

22. هنگام قرائت قرآن، هر گاه به آیات مربوط به «بهشت» رسیدیم، شادمان شویم و رفتن به بهشت را از خدا بخواهیم. و هر گاه به آیات مربوط به «جهنم» رسیدیم، غمگین شویم و به خدا پناه بریم.

23. چنان چه برای ما امکان داشته باشد، هنگام خواندن آیات قرآن، لباسی سفید و پاکیزه بر تن کنیم و عبایی نیکو بر دوش خود بیندازیم تا آمادگی معنوی بیشتری برای این کار، در ما به وجود آید.

ص: 181

24. پیش از قرائت قرآن صلوات بفرستیم و پیش از خواندن و حفظ آیات و پس از آن نیز دعا کنیم و به ویژه دعاهایی را که پیشوایان معصوم علیه السلام در این مورد به ما آموخته اند، بخوانیم.

25. هنگام خواندن آیات وحیانی، محزون شویم یا به گریه در آییم و یا حتی خود را شبیه گریه کنندگان و محزونان کنیم.

26. قرآن را به صورت ترتیل و شمرده شمرده و با درنگ کردن بر محلهای وقف در آیات، بخوانیم.

27. به خطوط قرآن نگاه کنیم، حتی اگر حافظ قرآن باشیم.

28. هنگامی که قرآن را تلاوت می کنیم، بدنمان پوشیده باشد.

29. تا آنجا که می توانیم قرآن را با صدای نیکو بخوانیم.

30. هنگامی که قرآن خوانده می شود، ساکت شویم و به آن گوش فرا دهیم.

ص: 182

31. قرآن را با لحن و لهجه عربی بخوانیم.

32. پسندیده تر است که قرآن را در مکانهای مناسب، مانند مساجد بخوانیم.

33. خود را وظیفه مند بدانیم که به آیات قرآن عمل کنیم؛ بدین معنی که کارهای واجبِ گفته شده در قرآن را انجام دهیم و کارهای حرامِ گفته شده در آن را ترک کنیم و نیز تا آنجا که می توانیم به کارهای مستحبِ مذکور در قرآن عمل نماییم و از کارهای مکروهِ گفته شده در آن خودداری ورزیم.

34. شایسته است ثوابهایی را که بر اثر قرائت قرآن نصیبمان می شود، به معصومان و امامزادگان علیه السلام ، شهیدان، و بزرگان و استادان و در گذشتگان خود، پدر و مادر و برادر و خواهر و فرزندان خویش، بستگان، آشنایان و دوستان خود نیز هدیه کنیم.

35. پسندیده است که در برنامه قرائت قرآن خود، ختم قرآن نیز داشته باشیم.

ص: 183

36. قرآن یا قسمتی از آن را همیشه همراه خود داشته باشیم و هر روز از روی آن بخوانیم.

37. پس از تلاوت آیات یا سوره ها و یا جزءهای قرآن، خدای را سپاس گوییم و شکر او را به جای آوریم تا توفیقات ما را در این راه افزون تر کند:

شکر نعمت، نعمتت افزون کند

----

کفر، نعمت از کَفَت بیرون کند

----

38. اگر پس از مدتی قرائت قرآن، جزء قاریان خوب قرآن قرار گرفتیم، به تعلیم و تربیت قاری قرآن نیز بپردازیم و مطالعات و تحقیقات و تجربه ها و روشهای خود را در اختیار دیگران بگذاریم و مواظب باشیم که در این کار، بُخل نورزیم؛ زیرا تعلیم و تربیتِ حتی یک قاری قرآن، بسیار مهم و با ارزش و دارای ثوابِ فراوان است و خرسندی خدای رحمان و معصومان و به ویژه امام زمان علیه السلام را به همراه دارد.

39. قرائت قرآن، افزون بر آداب ظاهری، آداب باطنی نیز دارد وبرخی از آنها عبارت است از:

ص: 184

یک. فهمیدن اصل کلام الهی؛

دو. بزرگ شمردن قرآن؛

سه. حضور قلب و نیت خالصانه داشتن (که قبلاً نیز به آن اشاره شد)؛

چهار. تدبر و تفکر کردن در آیات قرآن و توجه داشتن به معانی آن؛

پنج. تأثیر پذیرفتن از آیات قرآن؛

شش. خود را مخاطب آیات قرآن و امر و نهی های آن دانستن.

ص: 185

رهنمودها و نگرانیهای علی علیه السلام درباره قرآن

اشاره

در بارۀ ارتباط قرآن و مولای متقیان حضرت علی علیه السلام بسیاری از پژوهشگران به فراخور حالشان موضوعی را برگزیده و در مورد آن قلم زده اند. برخی به جمع آوری قرآن توسط آن حضرت، عده ای به جایگاه والای امام در آیات وحی و گروهی به تفاسیر و شان نزول آیات از منظر آن گرامی توجه دارند.

این قلم نیز می کوشد در این فرصت کوتاه به یکی از این موضوعات بپردازد.

سخن پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم آیینه تمام نمای بحث ماست که می فرماید: «عَلِی مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَهُ لَا یَفْتَرِقَانِ حَتَّی یَرِدَا عَلَی الْحَوْضَ؛ )(1)( علی علیه السلام با قرآن و قرآن با علی علیه السلام است. آن دو هرگز از هم جدا نمی شوند تا اینکه [در روز قیامت] در کنار حوض کوثر به نزد من آیند.»

طبق این گفتارِ شیوای نبوی، بعد از رسول خدا صلی الله علیه وسلم نزدیک ترین فردی که با قرآن آشناست، علی علیه السلام است؛ امّا با کمال تأسف این نزدیک ترین یار قرآن را آن چنان منزوی کردند که به گفته «ابوصالح حنفی»، روزی بر بالای منبر، کتاب خدا را بر سر مبارک نهاد و با کمال ناراحتی به درگاه الهی عرضه داشت: «اَللّهُمَّ قَد مَنعُونی ما فیهِ فَأَعْطِنی ما فیهِ؛ )(2)( خداوندا! مرا از آنچه در این مصحف شریف است، باز داشتند؛ پس آنچه را در آن است، به من بده!»

ص: 186


1- . کشف الیقین، علامه حلّی، مؤسسه چاپ و نشر، تهران، 1411ه_ ق، ص 236.
2- . الغارات، ابراهیم بن هلال ثقفی، قم، مؤسسه دار الکتاب، 1410ه_ ق، ج 2، ص 317.

نگرانی از انزوای قرآن

درسهایی از ماه رمضان

رهنمودها و نگرانیهای علی علیه السلام درباره قرآن

نگرانی از انزوای قرآن

از مهم ترین نگرانیهای امام علی علیه السلام فاصله گرفتن مسلمانان از قرآن و معارف وحیانی آن بود. آن حضرت در طول حیات خود همواره تلاش می کرد تا مردم مسلمان با مفاهیم بلند و حیات بخش قرآن آشنا شوند و آن را در متن زندگی خود قرار دهند؛ همچنان که خود نیز چنین بود.

امام از انزوای قرآن در میان مسلمانان رنج می برد و با دلی دردمند عرضه می داشت: «إِلَی اللَّهِ أَشْکُو مِنْ مَعْشَرٍ یَعِیشُونَ جُهَّالًا وَ یَمُوتُونَ ضُلَّالًا لَیْسَ فِیهِمْ سِلْعَةٌ أَبْوَرُ مِنَ الْکِتَابِ إِذَا تُلِی حَقَّ تِلَاوَتِهِ وَ لَا سِلْعَةٌ أَنْفَقُ بَیْعاً وَ لَا أَغْلَی ثَمَناً مِنَ الْکِتَابِ إِذَا حُرِّفَ عَنْ مَوَاضِعِهِ؛ )(1)( از مردمی که در جهالت زندگی می کنند و با گمراهی می میرند به خدا شکایت می کنم [زیرا] در میان آنها کالایی کسادتر از قرآن نیست، هنگامی که به گونه شایسته تلاوت شود و هیچ متاعی سودآورتر و گرانبهاتر از قرآن نیست، هنگامی که تحریف و از معانی حقیقیش دگرگون شده باشد.»

امام نه تنها نگران غربت قرآن در عصر خود بود، بلکه گاهی از بی توجهی نسلهای بعد از خود و عصرهای آینده به قرآن و حقایق آن ابراز نگرانی می کرد. آن حضرت می فرمود: «بعد از من روزگاری فرا می رسد که قرآن و پیروانش از میان مردم رانده و فراموش می گردند. هر دو غریبانه در یک مسیر ناشناخته بی پناه می شوند و جایگاهی برای آنان در میان مردم نخواهد بود. قرآن و پیروانش در میان مردم اند؛ امّا گویا حضور ندارند. مردم در آن روز در جدایی و تفرقه هم داستان، و در اتحاد و یگانگی پراکنده اند. گویی آنان پیشوای قرآن بوده و قرآن پیشوای آنان نیست. از قرآن جز نامی در نزدشان نیست. آنان جز خطوط قرآن و اعراب آن چیز دیگری را نمی شناسند.» )(2)(

ص: 187


1- . نهج البلاغه، خطبه 17.
2- . نهج البلاغه، خطبه 147.

آری، امام نگران روزی بود که قرآن در دست مسلمانان بوده، نام آن زبانزد خاص و عام باشد و همه از قرآن سخن بگویند و حتی تلفظ کلمات، اعراب، خطوط و حروف آن را به خوبی بشناسند و یاد گیرند، اما هرگز در فکر معارف بلند و اهداف انسان ساز قرآن نباشند، به هدایت و دانش قرآن توجه نکنند، تفسیرهای حقیقی آن را از اهلش نگیرند و در نتیجه گرفتار انواع وسوسه ها، افکار انحرافی و اندیشه های گمراه کننده گردند و از قرآن و مقدسات شرعی به عنوان ابزار و وسیله برای رسیدن به مقاصد شوم شیطانی بهره گیرند.

این نگرانیهای امام علی علیه السلام همه برگرفته از آیات قرآن است که از زبان پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم می فرماید: (وَ قالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً)؛ )(1)( «و فرستاده خدا گفت: پروردگارا! قوم من این قرآن را رها کردند.»

این گلایه و شکایت رسول خدا صلی الله علیه وسلم و نگرانی علی علیه السلام شامل عصر ما نیز می شود که مسلمانان جهان دست از حمایت و رهبری قرآن کشیده و به طاغوتها و اهل دنیا متمایل شده اند وگرنه، اگر طبق آموزه های قرآن عمل می کردند و با حفظ وحدت و انسجام خود در تحت پرچم توحید با کفر و شرک و مظاهر ضد توحیدی به مبارزه برمی خواستند، هرگز دچار چنین ذلت و تشتت و از هم گسیختگی نمی شدند.

ص: 188


1- . فرقان/30.

آری! فاصله گرفتن از قرآن که رمز حیات، عزت و عامل پیروزی و حرکت و ترقی در زندگی مسلمانان است، چنین فرجامی دارد.

در بسیاری از کشورهای اسلامی قرآن و معارف بلندش به حاشیه رانده شده و به صورت یک کتاب مقدس تشریفاتی درآمده است که فقط در جاهای مقدس و پاک قرار دارد و با صوت زیبا و لحن دل آرا در مجالس خوانده می شود و یا در سر در محرابها و دیوارهای امکنۀ مقدس نوشته شده و برای کسب ثواب تلاوت می شود. بسیاری از مسلمانان از هر گروه سنی، به ویژه جوانان آیات آن را حفظ کرده، به عنوان قاری و حافظ، جوایزی دریافت می کنند؛ امّا قوانین روزمرّه این کشورها همه برگرفته از بیگانگان و غیر مسلمانان است و در داخل کشور نیز با همۀ تلاشهایی که می شود، هنوز قرآن ناشناخته و غریب است.

این همان مهجوریت قرآن است که گروه اندکی از صهیونیستها عقاید و فرهنگ و تمام هستی یک میلیارد مسلمان را به مسخره گرفته، هر روز طبق دلخواه خود تصمیماتی را برای مسلمانان و کشورهای اسلامی می گیرند و سرنوشت آنان را به نفع خود رقم می زنند و اسلام و مسلمانان و پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم را مورد توهین قرار می دهند. برخی از نشانه های مهجوریت قرآن که دل پیامبر صلی الله علیه وسلم و علی علیه السلام را به درد می آورد، عبارت اند از: یادگیری الفاظ و عبارات قرآن و فراموشی عمل به آن، استفاده ابزاری از آیات قرآن، تمسک به ظاهر قرآن و طرد اهل قرآن و مفسران حقیقی (امامان معصوم علیه السلام )، حفظ و قرائت قرآن بدون تدبر و تعمق، تفسیر به رأی و بهره نگرفتن از هدایتهای حقیقی آن. )(1)(

ص: 189


1- . دانشنامه امام علی علیه السلام ، علی اکبر رشاد، ج 1، ص 224.

علی علیه السلام حتی در آخرین لحظاتی که در آستانه شهادت قرار داشت، از مهجوریت قرآن نگران بود و سفارش اکید می کرد که: «اللَّهَ اللَّهَ فِی الْقُرْآنِ فَلَا یَسْبِقَنَّکُمْ إِلَی الْعَمَلِ بِهِ غَیْرُکُمْ؛ )(1)( خدا را خدا را در مورد قرآن [در نظر بگیرید!] مبادا دیگران در عمل به آن بر شما سبقت بگیرند!»

ص: 190


1- . تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج 9، ص 177.

وظایف امت در قبال قرآن

درسهایی از ماه رمضان

رهنمودها و نگرانیهای علی علیه السلام درباره قرآن

وظایف امت در قبال قرآن

اگر مسلمانان بخواهند به قرآن عمل کنند و این نگرانی پیامبر صلی الله علیه وسلم و دغدغۀ وصی بلافصلش علی علیه السلام را رفع نمایند، باید به توصیه ها و رهنمودهای امام علی علیه السلام در این زمینه گوش جان بسپارند و از صمیم قلب عمل کنند. سفارشها و رهنمودهای امام از این قرار است:

الف. آموزش قرآن

آموزش و یادگیری متن قرآن و پیامهای جاودانه آن، یکی از وظایف مسلمانان است. علی علیه السلام یکی از حقوق فرزند بر عهده پدر را آموزش قرآن می داند و می فرماید: «حَقُّ الْوَلَدِ عَلَی الْوَالِدِ أَنْ یُحَسِّنَ اسْمَهُ وَ یُحَسِّنَ أَدَبَهُ وَ یُعَلِّمَهُ الْقُرْآنَ؛ )(1)( حق فرزند بر عهدۀ پدر این است که نام زیبا برایش برگزیند و ادبش را نیکو گرداند و قرآن تعلیمش دهد.»

ب. قرائت قرآن

ص: 191


1- . نهج البلاغه، حکمت 399.

امام در مورد اهمیت قرائت قرآن می فرماید: «باید تمام سخن شما، یاد خدا و خواندن قرآن باشد؛ زیرا از پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم سؤال شد: کدام یک از اعمال نیک نزد خدا برتر است؟ پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: قرائت قرآن و اینکه در حال مرگ زبانت به یاد خدا مترنّم باشد.» )(1)(

قرائت قرآن بهترین همدم و مایه انس است و یک مسلمان می تواند آن را در دل شبها انیس خود قرار دهد. امام در گفتاری کوتاه می فرماید: «لِیَکُنْ سَمیرُکَ الْقُرْآنَ؛ )(2)( شایسته است سخنگوی تو در دل شب قرآن باشد.» آن حضرت حتی گوش دادن به قرائت قرآن را مورد توجه قرار می دهد و به کسانی که آیات الهی را استماع می کنند، مژده می دهد که: «هر کس آیه ای از قرآن را استماع کند، برای او بهتر از این است که یک کوه طلا به دست آورد.» )(3)(

ج. تدبیر در معانی آیات

ص: 192


1- . جامع الاخبار، تاج الدین شعیری، قم، نشر رضی، 1363ه_ ش، ص 41.
2- . غررالحکم، ج 2، ص 1178.
3- . جامع الاخبار، ص 41.

بعد از آموزش آیات قرآن و مداومت به قرائت و تلاوت )(1)( آن، مرحلۀ تدبیر در معانی و فهمیدن آموزه های حیات بخش قرآن است. مسلمانی که قرآن می خواند، امّا در کلمات و آیات و مفاهیم آن تدبّر و تفکر نمی کند، چندان از کلام خدا بهره مند نخواهد شد. امام در این مورد سفارش می کند: «تَدَبَّرُوا آیاتِ الْقُرْآنِ وَاعْتَبِرُوا بِهِ فَاِنَّهُ اَبْلَغُ الْعِبَرِ؛ )(2)( در آیات قرآن تدبّر کنید و از آن [درس و] عبرت بگیرید؛ زیرا که آن رساترین [و روشن ترین] عبرتهاست.»

د. عمل به دستورات قرآن

مهم ترین مرحله انجام وظیفه در قبال قرآن، عمل به دستورات و پیامهای آن است؛ زیرا قرآن نسخه شفابخش زندگی و کتاب عرفان، تربیت، قانون و سعادت است.

ص: 193


1- . تلاوت، مفهومی بالاتر از قرائت دارد؛ چرا که تلاوت به همراه علم و تدبیر و تفکر و عمل می باشد. (مفردات راغب ذیل ماده تلاوت)
2- . غررالحکم، ج 2، ص 1176.

امام در این مورد به «طلحه بن عبیدالله» فرمود: «اگر به آنچه که در قرآن است، عمل کنید، از دوزخ نجات خواهید یافت و به بهشت خواهید رفت. در قرآن حجت ما، بیان حق ما و واجب بودن اطاعت از ما بیان شده است.» )(1)( آری، عمل به قرآن، ضامن سعادت و عامل خوشبختی هر انسان حقیقت طلب و خداجوست.

امام علی علیه السلام تأکید می کرد که: «تَمَسَّکْ بِحَبْلِ الْقُرْآنِ وَانْتَصِحْهُ وَحَلِّلْ حَلالَهُ وَ حَرِّمْ حَرامَهُ وَاعْمَلْ بِعَزائِمِهِ وَ اَحْکامِهِ؛ )(2)( به ریسمان [محکم] قرآن چنگ بزن و رهنمودهای آن را بپذیر و حلالش را حلال و حرامش را حرام بدان و به واجبات و احکام آن عمل نما.»

حضرت به پسرش «محمد حنفیه» می فرمود: «پسرم! بر تو باد به قرائت قرآن و عمل به محتوای آن و التزام به واجبات شرایع و حلال و حرام و امر و نهی آن و نیز شب زنده داری به قرآن و تلاوت آن؛ زیرا قرآن پیمان نامۀ خداوند متعال با بندگان اوست و بر هر مسلمان بایسته است که هر روز در پیمان نامه خدا بنگرد و بخواند؛ گرچه فقط پنجاه آیه باشد.

ص: 194


1- . احتجاج طبرسی، ج 1، ص 154.
2- . غررالحکم، ج 2، ص 1176.

بدان که درجات بهشت به شماره آیات قرآن است. پس در روز قیامت به قاری قرآن گفته می شود: بخوان و بالاتر رو!

به این ترتیب، پس از پیامبران و صدیقان، هیچ کس در بهشت، درجه ای بالاتر از قاری قرآن نخواهد داشت.» )(1)(

ه_ . توسل به قرآن

برای ارتباط با خداوند متعال، راههای بسیاری وجود دارد؛ دعا، ذکر، توسل به اهل بیت علیه السلام ، عبادت و نماز و توسل به قرآن برخی از شیوه های ارتباط با پروردگار عالمیان است. علی علیه السلام یکی از منافع و بهره های وجودی قرآن را توسل به آن می داند و بر این باور مقدس تأکید دارد که: «درمان دردهای خود را از قرآن بخواهید و در سختیهای زندگی از قرآن مدد بجویید که در قرآن درمان بزرگ ترین بیماریها، یعنی کفر و نفاق و سرکشی و گمراهی است. با توسل به قرآن حاجتهای خود را از خدا بخواهید و با محبت قرآن به سوی خدا روی آورید و قرآن را وسیله خواهش از مردم قرار ندهید؛ زیرا وسیله ای بهتر از قرآن برای تقرب بندگان به خداوند وجود ندارد. مطمئن باشید که شفاعت قرآن پذیرفته شده است و سخنش تصدیق می شود.» )(2)(

ص: 195


1- . من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج 2، ص 628.
2- . نهج البلاغه، خطبه 334.

ده موضوع قرآنی برای سخنرانی

اشاره

قرآن به عنوان معجزه جاویدان پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه وسلم برترین کتاب شناخت و معرفت است، کتاب انسان سازی و تربیت که تمامی راههای رستگاری در آن یادآوری شده است.

قرآن کتاب نور، روشنایی و حکمت است که سعادت و نیک بختی انسانها را در پرتو عمل به مضامین بلند و نورانی خود تضمین نموده است؛ پاداش پیروان خود را بهشت برین و کیفر مخالفین خود را آتش قهر و غضب پروردگار معرفی کرده است.

اهداف قرآن والاترین اهداف و ویژگیهای آن، برجسته ترین ویژگیهاست.

ص: 196

در یک کلام آنچه که انسان در راستای رسیدن به قرب الهی نیاز دارد، در این کتاب هدایت وجود دارد.

از آنجایی که ماه مبارک رمضان را بهار قرآن نامیده اند، بسیار مناسب است مبلغان محترم با استفاده از این کوثر بی پایان و با بهره مندی از سخنان معصومین علیه السلام ، تشنگان زلال معرفت را بیش از پیش سیراب نمایند. به همین جهت مناسب دیده شد تا موضوعاتی چند از کلام الهی بررسی و ارائه گردد.

مبلّغان محترم می توانند موضوعات ارائه شده را محور بحث خود قرار داده و با اضافه کردن توضیحات و مطالب مورد نیاز، با توجه به کمبودها و خلاهای معنوی محل تبلیغ، در نشر معارف دینی موفق باشند.

ص: 197

1. روزه داری

روزه یکی از واجباتی است که در آیات قرآن به آن اشاره شده است. این عمل عبادی علاوه بر اطاعت فرمان خداوند متعال و رضایت او، دارای آثار و برکات ارزنده ای است که در زندگی انسان به خوبی قابل مشاهده می باشد.

آنچه خداوند متعال درباره روزه داری فرموده است، عمدتا در آیات 183 - 187 سوره بقره بیان شده است، که در اینجا چند آیه مورد بحث قرار می گیرد:

(یَا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ)؛ «ای کسانی که ایمان آورده اید، روزه بر شما مقرر شده، همان گونه که بر کسانی که پیش از شما [بودند] مقرر شده بود، باشد که پرهیزکاری کنید.»

از این آیه نورانی سه مطلب استفاده می شود:

ص: 198

1. روزه یکی از واجبات است؛

2. روزه در امتهای گذشته نیز واجب بوده است؛

3. روزه زمینه ساز پرهیزکاری است.

در آیه بعد می فرماید: (أَیَّاماً مَعْدُوداتٍ فَمَنْ کانَ مِنْکُمْ مَریضاً أَوْ عَلی سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ وَ عَلَی الَّذینَ یُطیقُونَهُ فِدْیَةٌ طَعامُ مِسْکینٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ وَ أَنْ تَصُومُوا خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ)؛ «[روزه در] روزهای معدودی [بر شما مقرر شده است]. هر کس از شما بیمار یا در سفر باشد، [به همان شماره] تعدادی از روزهای دیگر [را روزه بدارد] و بر کسانی که [روزه] طاقت فرساست، کفاره ای است که خوراک دادن به بینوایی است و هر کس به میل خود، بیش تر نیکی کند، پس آن برای او بهتر است و اگر بدانید، روزه گرفتن برای شما بهتر است.»

نکات قابل استفاده از این آیه عبارتند از:

ص: 199

1. کسانی که از روزه گرفتن معاف هستند عبارتند از:

الف. مریضها؛

ب. مسافران؛ که این دو دسته باید در زمان دیگری روزه بگیرند؛

ج. ناتوانان از روزه.

2. روزه گرفتن برای همگان بهتر است.

بنابراین خداوند در حکم روزه نهایت فضل و رحمت خودش را روشن ساخته است. چون اولا فرمود: امتهای گذشته نیز مشمول حکم روزه بوده اند و هنگامی که عبادت سختی مانند روزه همگانی شد، تحمل آن آسان می شود. ثانیا: حکمت وجوب روزه را که تقوا است بیان کرده است. ثالثا فرمود: این حکم وجوب روزه منحصر به ایام محدودی است که اگر برای همیشه یا در اکثر روزها و وقتها آن را واجب می کرد مشقت بزرگی پدید می آمد. رابعا: حکم وجوب روزه را در ماه پر فضیلت رمضان قرار داد که ماه نزول قرآن کریم است. خامسا: مشقت و زحمت لزوم روزه را از مسافر و مریض برطرف کرد که در حال مرض و سفر روزه واجب نیست.

علت وجوب روزه

ص: 200

امام صادق علیه السلام در این باره می فرماید: «إِنَّمَا فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الصِّیَامَ لِیَسْتَوِیَ بِهِ الْغَنِیُّ وَ الْفَقِیرُ وَ ذَلِکَ أَنَّ الْغَنِیَّ لَمْ یَکُنْ لِیَجِدَ مَسَّ الْجُوعِ فَیَرْحَمَ الْفَقِیرَ لِأَنَّ الْغَنِیَّ کُلَّمَا أَرَادَ شَیْئاً قَدَرَ عَلَیْهِ فَأَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یُسَوِّیَ بَیْنَ خَلْقِهِ وَ أَنْ یُذِیقَ الْغَنِیَّ مَسَّ الْجُوعِ وَ الْأَلَمِ لِیَرِقَّ عَلَی الضَّعِیفِ فَیَرْحَمَ الْجَائِع؛ )(1)( همانا خداوند روزه را واجب ساخت تا به سبب آن توانگر و تهیدست برابر شوند؛ زیرا توانگر رنج گرسنگی را در نمی یابد تا به تهیدست رحم کند. چرا که توانگر هرگاه چیزی بخواهد می تواند آن را فراهم آورد. لذا خدای عزوجل خواسته است تا میان آفریدگانش برابری ایجاد کند و رنج گرسنگی و سختی را به توانگر بچشاند تا بر ناتوان دل بسوزاند و به گرسنه رحم کند.»

نتایج روزه داری

ص: 201


1- . من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج 2، ص 73.

1. تقوا و پرهیزکاری

چنانکه گذشت قرآن کریم یکی و شاید مهم ترین نتیجه روزه داری را تقوا و پرهیزکاری ذکر کرده است و در پرتو این تقوا است که انسان حقیقت بین می شود.

چون که تقوا بست دودست هوا

----

حق گشاید هر دو دست عقل را

----

2. تقویت اخلاص

حضرت زهرا سلام الله علیها در این باره می فرمایند: «فَرَضَ اللهُ الصِّیَامَ تَثبِیتَاً لِلاِخلَاصِ؛ )(1)( خداوند روزه را واجب گردانید تا اخلاص را [در زندگی انسانها] تثبیت نماید.»

3. رهایی از عذاب الهی

علی علیه السلام در این زمینه می فرمایند: «... و صوم شهر رمضان فانه جنة من العذاب؛ روزه ماه رمضان سپر نجات از عذاب الهی است.»

4. حکمت و یقین

ص: 202


1- . علل الشرایع، ج 1، ص 246.

رسول گرامی صلی الله علیه وسلم فرمود: «در شب معراج گفتم: یَا رَبِّ وَ مَا مِیرَاثُ الصَّوْمِ قَالَ الصَّوْمُ یُورِثُ الحِکْمَةَ وَ الحِکْمَةُ تُورِثُ الْمَعْرِفَةَ وَ الْمَعْرِفَةُ تُورِثُ الْیَقِینَ فَإِذَا اسْتَیْقَنَ الْعَبْدُ لَا یُبَالِی کَیْفَ أَصْبَحَ بِعُسْرٍ أَمْ بِیُسْرٍ؛ )(1)( پروردگارا! میراث روزه داری چیست؟ ندا رسید: روزه باعث پیدایش «حکمت» [در انسان] است و حکمت نیز مایه پیدایش معرفت است و «معرفت» عامل حصول «یقین» [در جان آدمی] است و آن گاه که بنده ای به یقین برسد، باکی ندارد که چگونه زندگی وی می گذرد؛ در سختی یا راحتی؟»

5. پاداش الهی

ص: 203


1- . میزان الحکمة، ج 5، ص 475.

پیامبر گرامی صلی الله علیه وسلم فرمود: خداوند تبارک و تعالی فرمود: «الصَّوْمُ لِی وَ أَنَا أَجْزِی بِهِ؛ )(1)( روزه از آن من است و من به آن پاداش می دهم.»

6. تندرستی

تندرستی از دیگر آثار روزه است که در روایات معصومین نیز به آن اشاره شده است. پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم فرمود: «... صُومُوا تَصِحُّوا؛ )(2)( روزه بگیرید تا سلامتی یابید.»

7. آمرزش گناهان

پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم فرمود: «مَا مِنْ صَائِمٍ یَحْضُرُ قَوْماً یَطْعَمُونَ إِلَّا سَبَّحَتْ أَعْضَاؤُهُ وَ کَانَتْ صَلَاةُ الْمَلَائِکَةِ عَلَیْهِ وَ کَانَتْ صَلَاتُهُمْ لَهُ اسْتِغْفَاراً؛ )(3)( هیچ روزه داری نیست که بر عده ای در حال غذا خوردن وارد شود، مگر اینکه اندامهایش تسبیح گویند و فرشتگان بر او درود فرستند و درود فرشتگان آمرزش خواهی است.»

8. استجابت دعا

ص: 204


1- . کافی، کتاب صوم، ج 4، ص 63.
2- . میزان الحکمة، حرف صاد، ح 10927.
3- . ثواب الاعمال، ص 77.

امام صادق علیه السلام فرمود: «نَوْمُ الصَّائِمِ عِبَادَةٌ وَ صَمْتُهُ تَسْبِیحٌ وَ عَمَلُهُ مُتَقَبَّلٌ وَ دُعَاؤُهُ مُسْتَجَابٌ؛ )(1)( خواب روزه دار عبادت و سکوتش تسبیح و عملش پذیرفته و دعایش مستجاب است.»

9. تضعیف شهوت

پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم فرمود: «علیکم بالصوم؛ فانه محمسة للعروق و مذهبة للاشر؛ )(2)( بر شما باد به روزه گرفتن که آن رگها را می برد (شهوت را کم می کند) و سرمستی را می برد.»

حسن ختام

این موضوع را با کلامی نورانی از رسول گرامی اسلام به پایان می بریم که فرمودند: «من صام ثلاثة ایام من کل شهر کان کمن صام الدهر کله؛ لان الله عزوجل یقول: من جاء بالحسنة فله عشر امثالها؛ )(3)( هر کس در هر ماه سه روز روزه بگیرد، مانند کسی است که همه عمر روزه گرفته باشد؛ زیرا خدای عزوجل می فرماید: هر کس یک کار نیک کند، ده برابر آن برایش منظور می شود.»

ص: 205


1- . من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 76، ح 1783.
2- . میزان الحکمة، 10918.
3- . دعائم الاسلام، ج 1، ص 283.

2. قرآن مجید (ویژگیها و اهداف)

ویژگیهای قرآن

قرآن به عنوان برترین کتاب هدایت، دارای ویژگیهای خاصی است که در کتابهای دیگر کم تر رخ می نماید. با بهره مندی از آیات نورانی این کتاب، برخی از این خصوصیات را بر می شمریم:

1. هیچ گونه شک و ریبی در هدایتگری آن برای متقین راه ندارد: (ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ)؛ )(1)( «این است کتابی که در [حقانیت] آن هیچ تردیدی نیست.»

2. هدایتگر پرهیزکاران است: (هُدیً لِلْمُتَّقینَ)؛ )(2)( «مایه هدایت تقوا پیشگان است.»

ص: 206


1- . بقره/2.
2- . بقره/2.

3. بشارت دهنده مؤمنان است: (وَ یُبَشِّرُ الْمُؤْمِنینَ)؛ )(1)( «و به مؤمنین بشارت می دهد.»

4. هدایتگر به استوارترین راه است: (یَهْدی لِلَّتی هِیَ أَقْوَمُ) )(2)( «[قطعا این قرآن] به چیزی (آیینی) که پایدارتر است، راه می نماید.»

5. یاد آور خائفان است: (فَذَکِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ یَخافُ وَعیدِ)؛ )(3)( «پس با قرآن هر که را از تهدید می ترسد، پند ده.»

6. درمان و رحمت برای مؤمنان است: (وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ)؛ )(4)( «و ما آنچه را برای مؤمنان مایه درمان و رحمت است، از قرآن نازل می کنیم.»

7. معجزه ای است که هرگز کسی مانند آن نمی تواند بیاورد: (قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلی أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ)؛ )(5)( «بگو اگر انس و جن گرد آیند تا نظیر این قرآن را بیاورند، مانند آن را نخواهند آورد.»

ص: 207


1- . اسراء/9.
2- . اسراء/9.
3- . ق/45.
4- . اسراء/82.
5- . اسراء/88.

8. بیان کننده موارد اختلاف جهت روشن شدن حقایق است: (وَ ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ إِلاَّ لِتُبَیِّنَ لَهُمُ الَّذِی اخْتَلَفُوا فیهِ)؛ )(1)( «و ما این کتاب را بر تو نازل نکردیم، مگر برای اینکه آنچه را در آن اختلاف کرده اند، برای آنان توضیح دهی.»

9. هدایتگر تمامی مردم است: (هُدیً لِلنَّاسِ)؛ )(2)( «هدایتگر مردمان است.»

با این ویژگیها و ده ها ویژگی دیگر - که همگی در زندگی مورد نیاز است - استفاده از این کتاب مقدس بر همگان لازم و واجب است.

رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وسلم همواره در کلام نورانی خود مردم را به بهره مندی از این چراغ هدایت توصیه می فرمودند. یکی از این سخنان ارزشمند، حدیثی است طولانی که بخشی از آن را ذکر می کنیم:

«... فَإِذَا الْتَبَسَتْ عَلَیْکُمُ الْفِتَنُ کَقِطَعِ اللَّیْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَیْکُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّعٌ وَ مَاحِلٌ مُصَدَّقٌ وَ مَنْ جَعَلَهُ أَمَامَهُ قَادَهُ إِلَی الْجَنَّةِ وَ مَنْ جَعَلَهُ خَلْفَهُ سَاقَهُ إِلَی النَّارِ وَ هُوَ الدَّلِیلُ یَدُلُّ عَلَی خَیْرِ سَبِیلٍ وَ هُوَ کِتَابٌ فِیهِ تَفْصِیلٌ وَ بَیَانٌ وَ تَحْصِیلٌ وَ هُوَ الْفَصْلُ لَیْسَ بِالْهَزْلِ؛ )(3)( پس، هرگاه فتنه ها همچون پاره های شب تار بر شما مشتبه [و مبهم] گشت، به قرآن روی آورید که آن شفیعی است که شفاعتش پذیرفته است و شاکی [و خصمی] است که شکایتش قبول می شود. هر کس آن را فراروی خود قرار دهد، او را به بهشت راهنمائی کند و هر که آن را پشت سر خود قرار دهد، او را به دوزخ کشاند. قرآن راهنما به سوی بهترین راه است؛ جدا کننده [میان حق و باطل] است و شوخی نیست.»

ص: 208


1- . نحل/64.
2- . بقره/185.
3- . کافی، شیخ کلینی، ج 2، ص 598، ح 2.

هست قرآن چو طعامی کز سما

----

گشته نازل از برای اغتذا

----

اغتذای آدم از لوح و قلم

----

اغتذا یابد دواب از راه فم

----

فی السماء رزقکم » گفته خدا

----

رزق انسان گشته نازل از سما )(1)(

----

اهداف قرآن

قرآن با خصوصیات یاد شده، بدون شک، اهداف بلندی را دنبال می نماید. این مهم را نیز با بهره مندی از کلام خداوند این گونه می توان برشمرد:

1. تبیین مسائل مورد اختلاف

(وَ ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ إِلاَّ لِتُبَیِّنَ لَهُمُ الَّذِی اخْتَلَفُوا فیهِ)؛ )(2)( «و ما این کتاب را بر تو نازل نکردیم مگر برای اینکه آنچه را در آن اختلاف کرده اند، برای آنان توضیح دهی.»

2. تعقل ورزیدن

ص: 209


1- . ملا صدرای شیرازی، لوامع العارفین، ص 113.
2- . نحل/64.

(إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ )؛ )(1)( «ما آن را قرآنی عربی نازل کردیم، باشد که بیندیشید.»

3. درمان بیماریهای روحی مردم

(یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْکُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ)؛ )(2)( «ای مردم، به یقین، برای شما از جانب پروردگارتان اندرزی و درمانی برای آنچه در سینه هاست، آمده است.»

4. خروج از تاریکیها به سوی نور

(کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ)؛ )(3)( «کتابی است که آن را به سوی تو فرود آوردیم تا مردم را به اذن پروردگارشان از تاریکیها به سوی روشنایی بیرون آوری.»

5. هدایت به راه های امن و صراط مستقیم

ص: 210


1- . یوسف/2.
2- . یونس/57.
3- . ابراهیم/1.

(قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبینٌ یَهْدی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَ ... یَهْدیهِمْ إِلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ)؛ )(1)( «قطعا برای شما از جانب خدا روشنایی و کتابی روشنگر آمده است. خدا هر که را از خشنودی او پیروی کند، با آن کتاب به راه های سلامت رهنمون می شود... و به راهی راست هدایتشان می کند.»

6. حاکمیت قوانین الهی در بین مردم

(إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِما أَراکَ اللَّهُ)؛ )(2)( «ما این کتاب را به حق بر تو نازل کردیم، تا میان مردم به [موجب] آنچه به تو آموخته، داوری کنی.»

7. ایجاد تقوا و پرهیزکاری

ص: 211


1- . مائده/15 و 16.
2- . نساء/105.

(قُرْآناً عَرَبِیًّا غَیْرَ ذی عِوَجٍ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ)؛ )(1)( «قرآنی عربی، بی هیچ کژی، باشد که آنان راه تقوا پویند.»

البته شرط اساسی تحقق این اهداف، آمادگی روحی و قلبی انسانهاست. اگر این آمادگی نباشد، جز زیان چیزی به دست نخواهد آمد:

(وَ لا یَزیدُ الظَّالِمینَ إِلاَّ خَساراً)؛ )(2)( «ستمگران را جز زیان نمی افزاید.»

عروس حضرت قرآن نقاب آنگه براندازد

----

که دارالملک ایمان را مجرد بینی از غوغا

----

عجب نبود اگر قرآن نصیبت نیست جز حرفی

----

که از خورشید جز گرمی نفهمد چشم نابینا

----

و به راستی که حقیقت قرآن سعادت دنیا و آخرت است و اگر کسی از این کتاب سعادت با ایجاد صلاحیتهای شخصی خود خوب بهره برداری کند، به سعادت دنیا و آخرت خواهد رسید. حکایت است شخصی به نزد «ابن سیرین» آمد و گفت: «در خواب دیدم دنیا و آخرت از دستم رفت.» گفت: «قدری بنشین.» بعد از دقایقی شخصی دیگر آمد و گفت: «در خواب دیدم، دنیا و آخرت نصیبم شد.»

ص: 212


1- . زمر/28.
2- . اسراء/82.

ابن سیرین به آن مرد اول گفت: «تو قرآن گم کرده ای و او یافته است.» پس رفت و قرآن خود را گرفت.

بیا به دامن قرآن زنیم دست امید

----

که روح را بجز این نسخه هیچ درمان نیست

----

بود چراغ هدایت به تیرگی قرآن

----

ز انحراف و ضلالت، جز او نگهبان نیست

----

به بحر ژرف حوادث بود چو کشتی نوح علیه السلام

----

کسی که دست در او زد، دچار توفان نیست

----

ص: 213

3. تقوا و پرهیزکاری

حقیقت تقوی

ششمین پیشوای راستگویان در سخنی بسیار نغز و شیوا حقیقت تقوا را این گونه تفسیر می فرماید: «التَّقْوَی أَنْ لَا یَفْقِدَکَ اللَّهُ حَیْثُ أَمَرَکَ وَ لَا یَرَاکَ حَیْثُ نَهَاک؛ )(1)( پرهیزکاری آن است که خدا تو را در موردی که امر کرده است، غائب نیابد و در موردی که تو را نسبت بدان باز داشته است، حاضر نبیند.»

به راستی تعریفی از این زیباتر و جامع تر امکان ندارد. امیرمؤمنان علی علیه السلام نیز در بیانی جذاب درباره تقوا می فرمود: «فَإِنَّ تَقْوَی اللَّهِ دَوَاءُ دَاءِ قُلُوبِکُمْ وَ بَصَرُ عَمَی أَفْئِدَتِکُمْ وَ شِفَاءُ مَرَضِ أَجْسَادِکُمْ؛ )(2)( همانا تقوای الهی داروی درد قلبهای شما و موجب بینایی درونهای [کور] شما و درمان بیماری کالبدهایتان است.»

ص: 214


1- . بحار الانوار، ج 70، ص 285.
2- . نهج البلاغه، خطبه 198.

ز خورشید و از آب و از باد و خاک

----

نگردد تبه نام و گفتار پاک

----

بدین سان بود گردش روزگار

----

خنک مرد با شرم و پرهیزکار )(1)(

----

سیمای پرهیزکاران در قرآن

خداوند متعال در آیات 133 - 136 سورۀ آل عمران برخی از صفات پرهیزکاران را این گونه بیان فرموده است:

- (الَّذینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ)؛ «آنان که در فراخی و تنگی انفاق می کنند.»

- (وَ الْکاظِمینَ الْغَیْظَ)؛ «و خشم خود را فرو می برند.»

- (وَ الْعافینَ عَنِ النَّاسِ)؛ «و از مردم در می گذرند.»

- (وَ الَّذینَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ)؛ «و کسانی که چون کار زشتی کنند، یا بر خود ستم روا دارند، خدا را به یاد آورند و برای گناهانشان آمرزش خواهند.»

ص: 215


1- . شاهنامه فردوسی.

آثار و نتایج پرهیزکاری از نظر قرآن

1. انسان را از مکر دشمنان نگه می دارد

(وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئاً)؛ )(1)( «و اگر صبر کنید و پرهیزکاری نمایید، نیرنگشان هیچ زیانی به شما نمی رساند.»

2. مایه تأیید خداوند است

(إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذینَ اتَّقَوْا وَ الَّذینَ هُمْ مُحْسِنُونَ)؛ )(2)( «در حقیقت، خدا با کسانی است که پروا داشته اند و با کسانی است که آنها نیکوکارند.»

3. انسان را از آتش دوزخ نجات می دهد

(ثُمَّ نُنَجِّی الَّذینَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظَّالِمینَ فیها جِثِیًّا)؛ )(3)( «آن گاه کسانی را که پرهیزکار بوده اند می رهانیم، و ستمگران را به زانو در افتاده در دوزخ رها می کنیم.»

4. انسان را در بهشت الهی وارد می سازد

ص: 216


1- . آل عمران/120.
2- . نحل/128.
3- . مریم/72.

(وَ سارِعُوا إِلی مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقینَ)؛ )(1)( «و برای نیل به آمرزش از پروردگار خود، و بهشتی که پهنایش به قدر آسمانها و زمین است و برای پرهیزکاران آماده شده است، بشتابید.»

5. مایه نجات از سختیها است

(وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً)؛ )(2)( «و هر کس از خدا پروا کند، خدا برای او راه بیرون شدنی قرار می دهد.»

حضرت علی علیه السلام بعد از تلاوت این آیۀ شریفه، قسمتی از آثار تقوا را چنین بیان می کند: «واعلموا انه من یتق الله یجعل له مخرجا من الفتن، و نورا من الظلم و یخلده فیما اشتهت نفسه و ینزله منزل الکرامة عنده؛ )(3)( آگاه باشید آن کس که تقوا پیشه کند [و از خدا بترسد، خداوند] راهی برای رهایی از فتنه ها به رویش می گشاید و نوری در دل تاریکی به او عطا می نماید و او را در آنچه دوست دارد [و به آن علاقه مند است] برای همیشه جاودانه می سازد و او را در منزل کرامت [و بزرگی] فرود می آورد [و از او پذیرایی می کند].»

6. اصلاح کارهای زندگی

ص: 217


1- . آل عمران/133.
2- . طلاق/2.
3- . نهج البلاغه، خطبه 183.

(یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلاً سَدیداً یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمالَکُمْ...)؛ )(1)( «ای کسانی که ایمان آورده اید، از خدا پروا دارید و سخنی استوار گویید تا اعمال شما را به صلاح آورد.»

7. بخشوده شدن گناهان

(یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ ... وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ)؛ )(2)( «ای کسانی که ایمان آورده اید، از خدا پروا دارید تا... گناهانتان را بر شما ببخشاید.»

8. باعث محبت الهی

(... إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقینَ)؛ )(3)( «... به درستی که خداوند پرهیزکاران را دوست می دارد.»

9. عزت و کرامت نزد پروردگار

ص: 218


1- . احزاب/71. 70.
2- . احزاب/71.
3- . توبه / 4

(إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ)؛ )(1)( «همانا گرامی ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست.»

10. پذیرفته شدن اعمال

(إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقینَ)؛ )(2)( «همانا خداوند از تقوا پیشگان قبول می نماید.»

11. بشارت در دنیا و آخرت

(لَهُمُ الْبُشْری فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ)؛ )(3)( «برای ایشان (تقوا پیشگان) در دنیا و آخرت بشارت است.»

برخی از موانع پرهیزکاری

1. دنیاپرستی

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: «حَرَامٌ عَلَی کُلِّ قَلْبٍ مُتَوَلِّۀٍ بِالدُّنْیَا أَنْ تَسْکُنَهُ التَّقْوَی؛ )(4)( جای گرفتن تقوا در دلی که شیفته دنیا باشد، حرام است.»

2. خصومت با دیگران

ص: 219


1- . حجرات / 13.
2- . مائده/27.
3- . یونس/64.
4- . غرر الحکم، 4904.

علی علیه السلام فرمود: «لا یستطیع ان یتقی الله من خاصم؛ )(1)( کسی که مخاصمه کند، نمی تواند از خدا پروا داشته باشد.»

3. شهوت پرستی

همچنین آن حضرت فرمود: «ما من معصیة الله شی ء الا یاتی فی شهوة؛ )(2)( هیچ کدام از گناهان [و معاصی] یافت نمی شود جز اینکه با شهوتی سازگار است.»

گر از پی شهوت و هوی خواهی رفت

----

از من خبرت که بینوا خواهی رفت

----

بنگر که که ای و از کجا آمده ای

----

می دان که چه می کنی، کجا خواهی رفت )(3)(

----

4. تجارت

تجارت در فرهنگ قرآن به دو معنای معنوی و مادی آمده است:

الف. معنوی

ص: 220


1- . نهج البلاغه، حکمت 298.
2- . نهج البلاغه، خطبه 176.
3- . خواجه عبدالله انصاری.

(إِنَّ الَّذینَ یَتْلُونَ کِتابَ اللَّهِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَةً یَرْجُونَ تِجارَةً لَنْ تَبُورَ)؛ )(1)( «در حقیقت، کسانی که کتاب خدا را می خوانند و نماز بر پا می دارند و از آنچه بدیشان روزی داده ایم، نهان و آشکارا انفاق می کنند، امید به تجارتی بسته اند که هرگز زوال نمی پذیرد.» در این آیه خداوند متعال تلاوت آیات الهی، اقامه نماز، و انفاق را تجارت زوال ناپذیر دانسته است. در آیات 10 و 11 سوره صف نیز برخی دیگر از تجارتهای معنوی را این گونه بیان فرموده است:

(یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلی تِجارَةٍ تُنْجیکُمْ مِنْ عَذابٍ أَلیمٍ * تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ)؛ «ای کسانی که ایمان آورده اید، آیا شما را بر تجارتی راه نمایم که شما را از عذابی دردناک می رهاند؟ به خدا و فرستاده او بگروید و در راه خدا با اموال و جانهایتان جهاد کنید. این [گذشت و فداکاری] اگر بدانید، برای شما بهتر است.»

ص: 221


1- . فاطر/29.

در این آیه ایمان به خدا و پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم و جهاد در راه خدا با مال و جان به عنوان تجارت معنوی معرفی شده است. خداوند متعال یکی دیگر از مصادیق این تجارت معنوی را چنین بیان فرموده است: (إِنَّ اللَّهَ اشْتَری مِنَ الْمُؤْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجیلِ وَ الْقُرْآنِ)؛ )(1)( «در حقیقت، خداوند از مؤمنان، جان و مالشان را به [بهای] اینکه بهشت برای آنان باشد، خریده است؛ [همان کسانی که] در راه خدا می جنگند و می کشند و کشته می شوند. [این] به عنوان وعده حقی در تورات و انجیل و قرآن بر عهده اوست.»

خداوند خود را در این تجارت بزرگ معنوی خریدار و مؤمنان را فروشنده معرفی کرده است و هر معامله ای در حقیقت پنج رکن اساسی دارد: خریدار، فروشنده، متاع، قیمت و بها، سند معامله.

ص: 222


1- . توبه/111.

خداوند متعال نیز در این آیه به تمام این ارکان اشاره کرده است: خودش خریدار، مؤمنان فروشنده، جانها و اموال آنان متاع، بهشت را ثمن و کتب آسمانی را سند این معامله قرار داده است.

ب. مادی

در مورد تجارت مادی آیاتی در قرآن کریم وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می شود:

1. تجارت، مردان خدا را از ذکر خدا باز نمی دارد

(رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ)؛ )(1)( «مردانی که تجارت و داد و ستد آنان را از یاد خدا غافل نمی سازد.»

2. معاملات بازرگانی باید با رضایت انجام گیرد

(إِلاَّ أَنْ تَکُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْکُمْ)؛ )(2)( «مگر آنکه داد و ستدی با تراضی یکدیگر از شما انجام گرفته باشد.»

ص: 223


1- . نور/37.
2- . نساء/29.

لقمه کامد از طریق مشتبه

----

خون خور و خاک و بر آن دندان منه

----

کان تو را در راه دین مفتون کند

----

نور عرفان از دلت بیرون کند )(1)(

----

3. در تجارت غیر نقد نیاز به سند و شهود است.

خداوند متعال می فرماید: (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا تَدایَنْتُمْ بِدَیْنٍ إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی فَاکْتُبُوهُ وَ لْیَکْتُبْ بَیْنَکُمْ کاتِبٌ بِالْعَدْلِ)؛ )(2)( «ای کسانی که ایمان آورده اید، هرگاه بدهی مدت داری به یکدیگر پیدا کنید، آن را بنویسید. و باید نویسنده ای [صورت معامله را] براساس عدالت، میان شما بنویسد.»

4. معامله نقدی نیازی به سند ندارد

ص: 224


1- . شیخ بهایی.
2- . بقره/282.

(إِلاَّ أَنْ تَکُونَ تِجارَةً حاضِرَةً تُدیرُونَها بَیْنَکُمْ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَلاَّ تَکْتُبُوها) )(1)( ؛ «مگر آنکه داد و ستدی نقدی باشد که آن را در میان خود دست به دست برگزار می کنید؛ در این صورت، بر شما گناهی نیست که آن را ننویسید.»

5. هنگام نماز جمعه، دست از تجارت بردارید

(وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَیْها وَ تَرَکُوکَ قائِماً قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ)؛ )(2)( «و چون داد و ستد یا سرگرمی ببینند، به سوی آن روی می آورند و تو را در حالی که ایستاده ای، ترک می کنند. بگو آنچه نزد خداست، از سرگرمی و از داد و ستد بهتر است.»

شرایط تجارت

ص: 225


1- . بقره/282.
2- . جمعه/11.

این بحث را با کلام نورانی رسول اکرم صلی الله علیه وسلم به پایان می بریم که از تجارت به عنوان پاکیزه ترین شغل یاد فرموده اند، اگر دارای شرایط لازم باشد:

«ان اطیب الکسب کسب التجار الذین اذا حدثوا لم یکذبوا واذا ائتمنوا لم یخونوا واذا وعدوا لم یخلفوا واذا اشتروا لم یذموا واذا باعوا لم یطروا واذا کان علیهم لم یمطلوا واذا کان لهم لم یعسروا؛ )(1)( همانا پاکیزه ترین شغل، شغل بازرگانانی است که چون سخنی گویند، دروغ نگویند و هرگاه امانتی به آنها سپرده شود، خیانت نکنند و هرگاه وعده دهند، خلف وعده نکنند و وقتی چیزی می خرند، [از آن] نکوهش نکنند و وقتی چیزی می فروشند، تعریف و تبلیغ نکنند و هرگاه بدهکارند [در پرداخت بدهی خود] تعلل نورزند و هرگاه طلبکار باشند [برای گرفتن حق خود] فشار نیاورند.»

5. اسراف

ص: 226


1- . میزان الحکمة، ح 17622.

از کارهای ناشایستی که قرآن همواره انسانها را از آن پرهیز داده، اسراف است. چه اینکه اسراف تعادل زندگی اجتماعی را در هم می ریزد و مفاسد فراوانی به دنبال دارد.

اسراف به معنای خارج شدن از حد اعتدال است، بی آنکه فرد چیزی را ظاهرا ضایع کرده باشد؛ مثل پوشیدن لباس گران قیمتی که بهایش صد برابر لباس مورد نیاز باشد، یا تهیه غذای گران قیمتی که با پول آن بتوان عده زیادی را تغذیه کرد.

و چه بسا اسراف در منطقه ای از زمین باعث محرومیت منطقه ای دیگر شود، و یا اسراف انسانهای امروز باعث محرومیت نسلهای آینده گردد. قرآن مجید اسراف را مایه هلاکت و مسرفین را از جمله هلاک شوندگان برمی شمرد.

(وَ أَهْلَکْنَا الْمُسْرِفِینَ)؛ )(1)( «و ما مسرفین را نابود ساختیم.»

ص: 227


1- . انبیا / 9.

حضرت علی علیه السلام درباره اسراف می فرماید: «السَّرَفُ مَثْوَاةٌ وَ الْقَصْدُ مَثْرَاۀٌ؛ )(1)( اسراف موجب هلاکت و میانه روی مایه زیاد شدن ثروت است.»

- خداوند می فرماید: «وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ؛ )(2)( اسراف نکنید که خداوند اسرافکاران را دوست ندارد.»

- «وَ أَنَّ الْمُسْرِفِینَ هُمْ أَصْحابُ النَّار؛ )(3)( و به راستی که اسرافکاران اهل آتش اند.»

- «وَ لا تُطِیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِین؛ )(4)( امر اسرافکاران را اطاعت نکنید.»

«وَ إِنَّ فِرْعَوْنَ لَعالٍ فِی الْأَرْضِ وَ إِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِین؛ )(5)( و فرعون برتری جویی در زمین داشت واز اسرافکاران بود.»

«إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کَذَّاب )(6)( ؛ )(7)( خداوند کسی را که اسرافکار و دروغگو است، هدایت نمی کند.»

ص: 228


1- . بحار الانوار، ج 68، ص 347.
2- . انعام/141 و اعراف/31.
3- . غافر/43.
4- . شعراء/151.
5- . غافر/28.
6- . غافر/28.
7- . ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 12، ص 96.

بعضی از موارد نهی اسراف

1. در خوردن و آشامیدن:

«کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا؛ )(1)( بخورید و بیاشامید ولی اسراف نکنید.»

2. اسراف در انتقام گیری:

«فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ؛ )(2)( پس نباید در قتل اسراف کند.»

3. حتی در انفاق هم نباید اسراف کرد:

«وَ الَّذِینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا؛ )(3)( و [بندگان خدا] کسانی اند که چون انفاق کنند، نه ولخرجی می کنند و نه تنگ می گیرند.»

«عبدالملک بن عمرو احول» می گوید: «امام صادق علیه السلام پس از تلاوت آیه فوق مشتی سنگریزه برداشت و آن را در مشتش نگه داشت و فرمود: این همان سختگیری و خستی است که خدای عزوجل درکتاب خود فرموده است. آن گاه مشتی دیگر برداشت و همه آنها را ریخت و فرمود: این اسراف است. سپس مشتی دیگر برداشت و قسمتی از آن را ریخت و مقداری را نگه داشت و فرمود: این حد وسط است.» )(4)(

نشانه های اسرافکار

ص: 229


1- . اعراف/31.
2- . اسراء/33.
3- . فرقان/67.
4- . میزان الحکمه، ح 8485.

پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم می فرماید: «وَ أَمَّا عَلَامَةُ الْمُسْرِفِ فَأَرْبَعَةٌ: الْفَخْرُ بِالْبَاطِلِ وَ یَأْکُلُ مَا لَیْسَ عِنْدَهُ وَ یَزْهَدُ فِی اصْطِنَاعِ الْمَعْرُوفِ وَ یُنْکِرُ مَنْ لَا یَنْتَفِعُ بِشَیْ ءٍ مِنْهُ؛ )(1)( نشانه های اسرافکار چهار چیز است: به کارهای باطل می نازد؛ آنچه را فراخور حالش نیست، می خورد؛ در انجام کارهای خیر بی رغبت است و هر کس را که از او سودی نمی برد انکار می کند.»

حکایت

روزی «بهلول» نزد «هارون الرشید» رفت. اتفاقا هارون در عمارت تازه ساز خود نشسته بود، همین که چشمش به بهلول افتاد، از او خواست چیزی بر دیوار عمارت بنویسد. بهول نوشت:

«رفعت الطین ووضعت الدین، رفعت الجص ووضعت النص فان کان من مالک فقد اسرفت والله لا یحب المسرفین وان کان من مال غیرک فقد ظلمت والله لا یحب الظالمین؛ گل را برافراشتی و دین را فرو گذاشتی؛ گچ را بلند ساختی و نص را فرو گذاشتی. اگر این عمارت از مال خود توست، همانا اسراف کرده ای و خداوند اسراف کنندگان را دوست نمی دارد و اگر از مال دیگران است ظلم کرده ای و خداوند ستمگران را دوست نمی دارد.»

ص: 230


1- . تحف العقول، انتشارات علمیه، ص 25.

6. دانش اندوزی

ارزش علم و عالم

بدون تردید کمال انسان به دانش و بینش او وابسته است. از آیات قرآن استفاده می شود که خداوند متعال علم و دانش را علت کلی و اساسی آفرینش همه پدیده های هستی - اعم از آسمان و زمین - معرفی کرده است. همین نکته برای نشان دادن عظمت و ارزش علم، بهترین دلیل و قاطع ترین گواه است.

وقتی خداوند متعال می خواهد چشم بصیرت انسان را در برابر این نکته و حقیقت باز کند و دلهای خردمندان را در مقابل این واقعیت، آگاه و بیدار سازد، می فرماید:

(اللَّهُ الَّذی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدیرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحاطَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عِلْماً)؛ )(1)( «خداوند همان کسی است که هفت آسمان را آفرید و زمین را همسان با آنها خلق کرد، فرمانش را میان این دو [پدیده شگرف] فرود می آورد تا بدانید که خداوند بر هر چیزی قدرت دارد و خداوند بر هر چیزی احاطه علمی دارد.»

از جمله آیات دیگری که اهمیت علم را بیان نموده است، نخستین آیه هایی است که بر پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم نازل شده و با امر به خواندن (اقرا) آغاز می شود. این دلیل دیگری است بر اینکه سوادآموزی و دانش پژوهی و علم خواهی از نظر پروردگار متعال اهمیت فراوانی دارد. در آیاتی از قرآن این موضوع به شکلهای مختلفی بیان شده است. برخی از آنها عبارتند از:

ص: 231


1- . طلاق/12.

1. درجات والای دانشمندان: (یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبیرٌ)؛ )(1)( «خدا درجه های آنهایی از شما را که ایمان آورده اند و کسانی را که دانش داده شده اند بالا می برد و خدا به آنچه می کنید، آگاه است.»

2. تنها دانشمندان از خدا هراس دارند:

(إِنَّما یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ) )(2)( «از بندگان خدا، تنها دانایانند که از او می ترسند.»

3. پروردگار، اولین معلم هستی:

(اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ * الَّذی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ * عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ)؛ )(3)( «بخوان و پروردگار تو کریم ترین است، همان کس که با قلم آموخت، آنچه را که انسان نمی دانست، به او آموخت.»

4. علم و دانش ملاک برتری:

ص: 232


1- . مجادله/11.
2- . فاطر/28.
3- . علق/5. 3.

چیست علم از هوا رهاننده

----

صاحبش را به حق رساننده

----

حکمت آموز تا حکیم شوی

----

همره و همدم کلیم شوی

----

عمر ضایع مکن به بی خردی

----

دور شو دور از صفات بدی

----

سنایی

قرآن کریم می فرماید: (وَ لَقَدْ آتَیْنا داوُدَ وَ سُلَیْمانَ عِلْماً وَ قالاَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی فَضَّلَنا عَلی کَثیرٍ مِنْ عِبادِهِ الْمُؤْمِنینَ)؛ )(1)( «و به راستی به داوود و سلیمان دانش عطا کردیم، و آن دو گفتند: ستایش خدایی را که ما را بر بسیاری از بندگان با ایمانش برتری داده است.»

علاوه بر آیات قرآن، در روایات معصومین علیه السلام نیز آن قدر که برای طلب علم، تشویق و تحریض شده، برای چیزهای دیگر نشده است. چند روایت در این مورد در ذیل نقل می شود:

1. رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وسلم فرموده اند: «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَةٌ عَلَی کُلِّ مُسْلِمٍ أَلَا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ بُغَاةَ الْعِلمِ؛ )(2)( تحصیل دانش، برای همه مردان و زنان مسلمان واجب است. و آگاه باشید که خداوند متعال جویندگان علم را دوست می دارد.»

ص: 233


1- . نمل/15.
2- . امالی، شیخ طوسی، ص 488، ح 1069.

2. «ذُکِرَ عِنْدَ النَّبِیِّ صلی الله علیه وسلم رَجُلَانِ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ کَانَ أَحَدُهُمَا یُصَلِّی الْمَکْتُوبَةَ ثُمَّ یَجْلِسُ فَیُعَلِّمُ النَّاسَ الْخَیْرَ وَ کَانَ الْآخَرُ یَصُومُ النَّهَارَ وَ یَقُومُ اللَّیْلَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم فَضْلُ الْأَوَّلِ عَلَی الثَّانِی کَفَضْلِی عَلَی أَدْنَاکُم؛ )(1)( در حضور پیامبر صلی الله علیه وسلم از دو مرد بنی اسرائیل سخن به میان آمد [و چنین گفته شد] که یکی از آنها نماز فریضه را می گذارد و سپس می نشیند و به مردم خوبیها را آموزش می دهد، اما دیگری روز را روزه می گیرد و شب را به عبادت می گذراند. رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمود: برتری اولی بر دومی همچون برتری من است بر کمترین شما!»

بهترین دانشها

ص: 234


1- . میزان الحکمة، ح 13824.

شکی نیست که هر علمی مورد پسند نیست، بلکه در روایات فوق علومی منظور است که مایه هدایت و رستگاری انسان شود.

امام علی علیه السلام فرمود: «خَیْرُ الْعِلْمِ مَا أَصْلَحْتَ بِهِ رَشَادَکَ وَ شَرُّهُ مَا أَفْسَدْتَ بِهِ مَعَادَکَ؛ )(1)( بهترین دانش آن است که هدایت و رستگاری خود را با آن اصلاح کنی و بدترین دانش آن است که آخرت خویش را با آن تباه گردانی.» و هم ایشان فرمود: «خیر العلم ما قارنه العمل؛ )(2)( بهترین دانش، آن است که با عمل همراه باشد.»

امام کاظم علیه السلام را نیز در این باره سخنی نغز و شنیدنی است که فرمود:

«أَوْلَی الْعِلْمِ بِکَ مَا لَا یَصْلُحُ لَکَ الْعَمَلُ إِلَّا بِهِ وَ أَوْجَبُ الْعَمَلِ عَلَیْکَ مَا أَنْتَ مَسْئُولٌ عَنِ الْعَمَلِ بِهِ وَ أَلْزَمُ الْعِلْمِ لَکَ مَا دَلَّکَ عَلَی صَلَاحِ قَلْبِکَ وَ أَظْهَرَ لَکَ فَسَادَهُ وَ أَحْمَدُ الْعِلْمِ عَاقِبَةً مَا زَادَ فِی عِلْمِکَ الْعَاجِلِ فَلَا تَشْتَغِلَنَّ بِعِلْمِ مَا لَا یَضُرُّکَ جَهْلُهُ وَ لَا تَغْفُلَنَّ عَنْ عِلْمِ مَا یَزِیدُ فِی جَهْلِکَ تَرْکُهُ؛ )(3)( سزاوارترین دانش برای تو، آن دانشی است که عملت جز با آن درست نشود و ضروری ترین عمل برای تو، عملی است که در برابر آن بازخواست می شوی و لازم ترین دانش برای تو، دانشی است که صلاح و فساد دلت را به تو نشان دهد و نیک فرجام ترین دانش، آن دانشی است که بر عمل تو در این دنیا بیفزاید؛ بنابراین، به دانستن چیزی که ندانستن آن زیانی به تو نمی رساند، مشغول نشو و از دانستن چیزی که فروگذاردنش بر نادانی تو می افزاید، غافل مباش.»

ص: 235


1- . غرر الحکم، 5023.
2- . همان، 4968.
3- . میزان الحکمه، ح 14139.

اگر انسان دقت کند، می فهمد که بعضی از علوم متداول ارزش صرف وقت ندارد.

نقل است کودکی نحو می خواند. استادش گفت: «بخوان ضرب زید عمرا.» شاگرد پرسید: «چرا زید عمرو را زد؟» استاد گفت: «این مثال است؛ می خواهم تو بفهمی». شاگرد برخاست. استادش گفت: «به کجا می روی؟» گفت: «نمی خواهم علمی را بخوانم که از همین اول با زد و خورد شروع می شود!»

ای کاش آن استاد به شاگردش می گفت: «ضرب الله مثلا...»

دو حکایت

الف. وارثان انبیا

دانشمندان راستین، وارثان انبیای الهی هستند. نقل است دو امیرزاده در مصر بودند، یکی علم آموخت و دیگری مال اندوخت. عاقبت الامر آن یکی علامه عصر گشت و این یکی عزیز مصر شد. پس این توانگر به چشم حقارت در دانشمند نظر کردی و گفتی: «من به سلطنت رسیدم و این همچنان در مسکنت باقی بمانده است.»

گفت: «ای برادر! شکر نعمت باری - عز اسمه - هم چنان افزون تر است بر من که میراث پیغمبران یافتم؛ یعنی، علم و تو میراث فرعون و هامان یافتی؛ یعنی، ملک مصر.» )(1)(

ص: 236


1- . گلستان سعدی.

ب. خلاصه علمها

روزی دانشمندی به شبانی رسید و گفت: «چرا علم نیاموزی؟»

شبان گفت: «آنچه خلاصه علمهاست آموخته ام.» دانشمند گفت: «چه آموخته ای؟ باز گوی.» گفت: «خلاصه علمها پنج چیز است:

یکی آنکه تا راست سپری نشود، دروغ نگویم.

دوم، تا حلال سپری نشود، حرام نخورم.

سوم، تا از عیب خود فارغ نیایم، عیب دیگران نجویم.

چهارم، تا روزی خدای عزوجل سپری نشود، به هیچ در مخلوق نروم.

پنجم، تا پای در بهشت ننهم، از مکر نفس و شیطان غافل نباشم.»

دانشمند گفت: «تمامت علوم تو را حاصل است، هر که این پنج خصلت بدانست از کتب علم و حکمت مستغنی گشت.» )(1)(

حسن ختام

ص: 237


1- . جوامع الحکایات.

کلام را با این حدیث نورانی از پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم به پایان می بریم که فرمودند: «وَ أَعْلَمُ النَّاسِ مَنْ جَمَعَ عِلْمَ النَّاسِ إِلَی عِلْمِهِ؛ )(1)( داناترین مردم، کسی است که دانش مردم را با دانش خود جمع کند.»

کودکی گفت: من چه کار کنم

----

تا به آن کار افتخار کنم

----

گفتمش علم و معرفت آموز

----

تا شب محنت تو گردد روز

----

گفت: چون علم اختیار کنم

----

بعد از آن گو مرا چه کار کنم

----

گفتم ار علم اختیار کنی

----

علم گوید تو را چه کار کنی

----

عباس شهری

ص: 238


1- . میزان الحکمة، 14164.

7. انفاق

تیره روزان جهان را به چراغی دریاب

----

که پس از مرگ تو را شمع مزاری باشند

----

انفاق یکی از کارهای پسندیده است که خداوند در قرآن کریم بسیار به آن سفارش کرده است. خداوند حقیقت انفاق را گذر از گردنه ای سخت ذکر کرده، شرط قبولی آن را تقوا دانسته و آن را از جمله تجارتهای پرسود معنوی ذکر فرموده است.

موانع انفاق

برخی از موانع انفاق عبارتند از:

الف. شیطان

ص: 239

(الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ)؛ )(1)( «شیطان شما را از تهیدستی بیم می دهد.»

گاهی شیطان انسانها را از آینده بیمناک کرده، مانع انفاق کردن آنها می شود تا حدی که مال دنیا برای آنها از جان با ارزش تر می نماید.

به هنگام انفاق کردن، شیطان وعده فقر به انسان می دهد، اما خداوند وعده آمرزش می دهد و پذیرش وعده خداوند از چند جهت مزیت دارد و سزاوار قبول است:

1. اینکه در آینده زنده باشیم و بتوانیم از مال بهره ببریم، مورد شک است، اما مسئله قیامت و نیاز ما در آن روز قطعی است.

2. ممکن است مالی که برای فردا نگه می داریم باقی نماند، اما انفاق امروز حتما برای قیامت باقی است.

3. بر فرض مال برای انسان باقی بماند، اما معلوم نیست که انسان بتواند از این مال استفاده کند. چه بسا مریض شود و نتواند از اموال بهره ببرد، اما بهره انفاق امروز در قیامت حتما به انسان می رسد.

ص: 240


1- . بقره/268.

4. بهره مندی انسان از مال اندوخته اش در دنیا، موقت و مقطعی است، ولی بهره گیری او از انفاق خود، در قیامت ابدی است.

5. استفاده کردن از اموال در دنیا و لذت بردن از آنها با هزار رنج و درد آمیخته است، اما استفاده از انفاق در قیامت خالی از این ضررهاست )(1)( .

حکایت

«جمعی از ظرفا به در خانه بخیلی رفتند تا از او چیزی اخذ کنند. خواجه از آمدن ایشان خبر یافت. غلام را گفت: بیرون رو و این جماعت را بگوی که خواجه من دوش وفات یافته است، معذور دارید. غلام بیرون آمد و پیغام رسانید. ظرفا گفتند: خواجه ولی نعمت ما بود و در ذمت ما حقوق بسیار دارد، انتظار جنازه از او می بریم تا بیرون آرند و بر او نماز گزاریم و به خاک سپاریم. )(2)( »

ب. منافقان

ص: 241


1- . هزار و یک نکته از قرآن کریم، اکبر دهقان، ص 501، به نقل از تفسیر کبیر، ج 7، ص 70.
2- . لطائف الطوائف.

(هُمُ الَّذینَ یَقُولُونَ لا تُنْفِقُوا عَلی مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّی یَنْفَضُّوا)؛ )(1)( «آنان (منافقان) کسانی اند که می گویند: به کسانی که نزد پیامبر خدایند انفاق مکنید تا پراکنده شوند.»

برخی از آثار اجتماعی و فردی انفاق

1. انفاق، مایه فزونی اموال انفاق کننده: (وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْ ءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ)؛ )(2)( «هر چه را انفاق کردید، عوضش را او (خدا) می دهد.»

2. انفاق، مایه تثبیت موقعیت انفاق کننده: (مَثَلُ الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبیتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ)؛ )(3)( «مثل کسانی که اموال خویش را برای طلب خشنودی خدا و استواری روحشان انفاق می کنند...»

3. انفاق، راه رسیدن به رستگاری: (وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ)؛ )(4)( «و آنکه از بخل نفس خویش نگه داشته شود، پس آنها از رستگارانند.»

ص: 242


1- . منافقون/7.
2- . سباء/39.
3- . بقره/265.
4- . حشر/9.

انفاق از چه چیزهایی؟

1. انفاق از بهترینها: (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَیِّباتِ ما کَسَبْتُمْ)؛ )(1)( «ای کسانی که ایمان آورده اید، از چیزهای پاکیزه ای که به دست آورده اید، انفاق کنید.»

2. انفاق از آنچه مورد نیاز است: (وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ)؛ )(2)( «و هر چند در خودشان احتیاجی [مبرم] باشد، آنها را بر خودشان مقدم می دارند.»

از گلوی خود ربودن وقت حاجت همت است

----

ورنه هر کس وقت سیری پیش سگ نان افکند )(3)(

----

3. از آنچه به آن دلبستگی دارید: (لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّون)؛ )(4)( «هرگز به نیکوکاری نخواهید رسید تا از آنچه دوست دارید، انفاق کنید.»

حکایت

ص: 243


1- . بقره/267.
2- . حشر/9.
3- . صائب.
4- . آل عمران/92.

«معمر بن خلاد» می گوید: «هرگاه ابوالحسن الرضا علیه السلام غذا می خورد، قدحی برایش می آوردند و کنار سفره اش می گذاشتند و حضرت از بهترین غذاهایی که برایش می آوردند، مقداری برمی داشت و در آن قدح می گذاشت و پس دستور می داد آن را به مستمندان بدهند و آن گاه این آیه را تلاوت می فرمود: (فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ) سپس می فرمود: عَلِمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ لَیْسَ کُلُّ إِنْسَانٍ یَقْدِرُ عَلَی عِتْقِ رَقَبَةٍ فَجَعَلَ لَهُمُ السَّبِیلَ إِلَی الْجَنَّةِ؛ )(1)( خداوند می دانست که هر انسانی توانایی آزاد کردن بنده ای را ندارد، از این رو این راه را برای رسیدن به بهشت برای آنان قرار داد.»

به چه کسانی باید انفاق کرد؟

ص: 244


1- . وسائل الشیعه، ج 6، ص 329، ح 1.

1. پدر و مادر؛

2. خویشاوندان؛

3. ایتام؛

4. مساکین؛

5. در راه ماندگان.

قرآن کریم می فرماید: «قُلْ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَیْرٍ فَلِلْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبینَ وَ الْیَتامی وَ الْمَساکینِ وَ ابْنِ السَّبیلِ؛ )(1)( بگو هر خیر و نیکی که انفاق می کنید، باید برای پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و مستمندان و درماندگان در راه باشد.»

همچنین خداوند متعال می فرماید: (لِلْفُقَراءِ الَّذینَ أُحْصِرُوا فی سَبیلِ اللَّهِ لا یَسْتَطیعُونَ ضَرْباً فِی الْأَرْضِ یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسیماهُمْ لا یَسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحافاً) )(2)( با استفاده از این آیه برخی از افرادی که می توان به آنها انفاق کرد عبارتند از:

1. کسانی که موانعی آنها را از تحصیل هزینه زندگی باز داشته است:

ص: 245


1- . بقره/215.
2- . بقره/273.

(الَّذینَ أُحْصِرُوا فی سَبیلِ اللَّهِ)؛ «کسانی که در راه خدا بازداشته شده اند.»

2. کسانی که توان مسافرت و کسب و معاش ندارند: «لا یستطیعون ضربا فی الارض؛ برای سیر در زمین توانایی ندارند.»

3. کسانی که به خاطر خویشتن داری گمان فقر درباره آنها نمی رود: (یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ)؛ «نادان به حال ایشان، بخاطر عفت ورزی شان آنها را توانگر می پندارد.»

4. آثار ضعف و ناتوانی در آنها هویداست: (تَعْرِفُهُمْ بِسیماهُمْ)؛ «ایشان را به علامتشان می شناسی.»

5. کسانی که هرگز به خاطر فقر از مردم چیزی نمی خواهند: (لا یَسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحافاً)؛ «از مردم با اصرار سؤال نمی کنند.»

روز سیه مرگ شود شمع مزارت

----

ص: 246

هر خار که از پای فقیری به در آری

----

حسن ختام

در آخر، بحث را با کلامی نورانی از پیامبر صلی الله علیه وسلم به پایان می بریم که فرمودند:

«مَنْ مَنَعَ مَالَهُ مِنَ الْأَخْیَارِ اخْتِیَاراً صَرَفَ اللَّهُ مَالَهُ إِلَی الْأَشْرَارِ اضْطِرَار؛ )(1)( هر که مال خود را به اختیار از نیکان دریغ کند، خداوند مالش را به اجبار نصیب بدان می کند.»

ص: 247


1- . میزان الحکمة، حرف نون، 20656.

8. نفاق و منافق

نفاق و دورویی درد بزرگی است که از کمبود شخصیت و ضعف اراده، سرچشمه می گیرد. افرادی که سعی دارند، خود را غیر از آنکه هستند، نشان دهند و زبان و دل، ظاهر و باطن و گفتار و کردارشان از هم جداست، مردم ناتوانی هستند که نه شجاعت اظهار شخصیت واقعی خود را دارند و نه اراده و تصمیم لازم برای اصلاح خود.

این گروه همواره در آیات قرآن به عذاب الهی وعده داده شده اند تا جایی که در ردیف کفار و مورد توبیخ فراوان قرار گرفته اند. خداوند در این باره می فرماید:

1. منافقین همگام با کفار در جهنمند:

ص: 248

(وَعَدَ اللَّهُ الْمُنافِقینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْکُفَّارَ نارَ جَهَنَّمَ خالِدینَ فیها)؛ )(1)( «خدا به مردان و زنان دو چهره و کافران، آتش جهنم را وعده داده است که در آن جاودانه اند.»

2. منافقین در پست ترین جایگاه دوزخند:

(إِنَّ الْمُنافِقینَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ)؛ )(2)( «به درستی که منافقین در فروترین درکات دوزخند.»

برخی از صفات منافقین

الف. صفات منافقین در قرآن

1. همواره دروغگویند:

(وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقینَ لَکاذِبُونَ)؛ )(3)( «و خدا گواهی می دهد که منافقین سخت دروغگویند.»

2. نفاق از سخنانشان مشخص است:

ص: 249


1- . توبه/68.
2- . نساء/145.
3- . منافقون/1.

(وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فی لَحْنِ الْقَوْلِ)؛ )(1)( «و از آهنگ سخن به [حال] آنان پی خواهی برد.»

3. دوستی با کفار را ترجیح می دهند:

(الَّذینَ یَتَّخِذُونَ الْکافِرینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنین)؛ )(2)( «همانان که غیر از مؤمنان، کافران را دوستان [خود] می گیرند.»

4. بدون هدف زندگی می کنند:

(مُذَبْذَبینَ بَیْنَ ذلِکَ لا إِلی هؤُلاءِ وَ لا إِلی هؤُلاءِ)؛ )(3)( «میان آن [دو گروه مؤمنین و کفار] دودلند؛ نه با اینانند و نه با آنان.»

5. با شعار اصلاح طلبی فساد می کنند:

(وَ إِذا قیلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ)؛ )(4)( «و چون به آنان گفته می شود: در زمین فساد مکنید می گویند: ما خود اصلاح گریم.»

ص: 250


1- . محمد/30.
2- . نساء/139.
3- . نساء/143.
4- . بقره/11.

6. اگر کار خیری انجام دهند، از روی کراهت است:

(وَ لا یَأْتُونَ الصَّلاةَ إِلاَّ وَ هُمْ کُسالی وَ لا یُنْفِقُونَ إِلاَّ وَ هُمْ کارِهُونَ)؛ )(1)( «و جز با [حال] کسالت نماز به جا نمی آورند، و جز با کراهت انفاق نمی کنند.»

ب. صفات منافقین در روایات

امام صادق علیه السلام علاوه بر آنچه در قرآن آمده است، برخی از دیگر صفات منافقین را این گونه ذکر فرموده اند:

«أَرْبَعٌ مِنْ عَلَامَاتِ النِّفَاقِ: قَسَاوَةُ الْقَلْبِ وَ جُمُودُ الْعَیْنِ وَ الْإِصْرَارُ عَلَی الذَّنْبِ وَ الْحِرْصُ عَلَی الدُّنْیَا؛ )(2)( چهار چیز از نشانه های نفاق است: سختدلی، خشکیدگی چشم، مداومت بر گناه، و آزمندی نسبت به دنیا.»

رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وسلم نیز برخی از نشانه های منافق را این گونه بیان فرموده است:

ص: 251


1- . توبه/54.
2- . الاختصاص، 228.

«آیة المنافق ثلاث: اذا حدث کذب و اذا وعد خلف واذا ائتمن خان؛ )(1)( نشانه منافق سه چیز است: هرگاه سخن گوید دروغ گوید، هرگاه وعده دهد، وفا نکند و هرگاه به او اعتماد شود، خیانت کند.»

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: «وَ لَقَد قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم إِنِّی لَا أَخَافُ عَلَی أُمَّتِی مُؤْمِناً وَ لَا مُشْرِکاً أَمَّا الْمُؤْمِنُ فَیَمْنَعُهُ اللَّهُ بِإِیمَانِهِ وَ أَمَّا الْمُشْرِکُ فَیُخْزِیهِ اللَّهُ وَ یَقْمَعُهُ بِشِرْکِهِ وَ لَکِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُمْ کُلَّ مُنَافِقٍ حُلْوِ اللِّسَانِ یَقُولُ مَا تَعْرِفُونَ وَ یَفْعَلُ مَا تُنْکِرُون؛ )(2)( پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم به من فرمود: من بر امتم، نه از مؤمن می ترسم و نه از مشرک؛ چرا که خداوند مؤمن را با ایمانش باز می دارد و مشرک را به وسیله شرکش نابود می کند، بلکه تنها از [شر] کسی می ترسم که در دل منافق است و در زبان دانا، چیزی را می گوید که آن را نیکو می شمارید و کاری می کند که آن را ناپسند می دارید.»

حکایت منافق در نگاه پیامبر صلی الله علیه وسلم

ص: 252


1- . میزان الحکمة، حرف نون، ح 20574.
2- . نهج البلاغه، نامه 27.

پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم فرمود: «مثل المؤمن والمنافق والکافر کمثل رهط ثلاثة وقعوا الی نهر، فوقع المؤمن فقطع، ثم وقع المنافق حتی اذا کاد ان یصل الی المؤمن ناداه الکافر ان هلم الی فانی اخشی علیک، و ناداه المؤمن ان هلم الی فان عندی و عندی یحظی له ما عنده. فما زال المنافق یتردد بینهما حتی اتی علیه اذی فغرقه، و ان المنافق لم یزل فی شک و شبهة حتی اتی علیه الموت و هو کذلک؛ )(1)( حکایت مؤمن و منافق و کافر، حکایت یک گروه سه نفری است که به سوی رودخانه ای می روند. ابتدا مؤمن وارد رودخانه می شود و از آن می گذرد. سپس منافق وارد می شود و چیزی نمانده که خودش را به مؤمن برساند [اما] کافر صدایش می زند: به سوی من بیا؛ زیرا برای تو نگرانم. و مؤمن صدا می زند که: به سوی من بیا؛ زیرا نزد من بهره مند خواهی بود. منافق پیوسته میان آن دو تردد می کند تا آنکه بالاخره گزندی به او می رسد و غرقش می کند. آری منافق پیوسته در شک و شبهه به سر می برد تا آنکه مرگش فرا می رسد. او چنین حالتی دارد.»

ص: 253


1- . میزان الحکمه، 18473.

9. دعا و نیایش

از جمله مواردی که در قرآن مجید به آن اهمیت فراوانی داده شده است؛ دعا و نیایش و ارتباط با خداوند متعال است. برخی از مواردی که در آیات قرآن درباره دعا و نیایش آمده است، عبارتند از:

1. قرآن به دعا و نیایش دستور داده، از بندگان می خواهد تا از این برکت عظیم که منشا رسیدن به تمامی فیوضات الهی و خیر دنیا و آخرت است غفلت نکنند.

خداوند متعال در قرآن کریم چنین می فرماید:

(وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُمْ)؛ )(1)( «پروردگارتان فرمود: مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم.»

ص: 254


1- . مؤمن/60.

2. قرآن، دعا را از نشانه های صالحان ذکر فرموده است:

(إِنَّهُمْ کانُوا یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ یَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً)؛ )(1)( «آنان در کارهای نیک شتاب می نمودند و ما را از روی رغبت و بیم می خواندند.»

3. قرآن، دعا و نیایش را امری فطری و ضروری دانسته و تنها راه نجات از گرفتاریها و مشکلات را نیایش پروردگار معرفی می کند:

(وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ أَوْ قاعِداً أَوْ قائِماً فَلَمَّا کَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ کَأَنْ لَمْ یَدْعُنا إِلی ضُرٍّ مَسَّهُ)؛ )(2)( «و چون انسان را آسیبی رسد، ما را به پهلو خوابیده یا نشسته یا ایستاده می خواند و چون گرفتاریش را برطرف کنیم، چنان می رود که گویی ما را برای گرفتاری که به او رسیده، نخوانده است.»

علاوه بر آیات قرآن، روایات فراوانی نیز درباره اهمیت دعا و نیایش در کتابهای روایی به چشم می خورد.

ص: 255


1- . انبیاء/90.
2- . یونس/12.

به عنوان نمونه، پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم دعا را همان عبادت دانسته می فرماید:

«الدُّعَاءُ هُوَ الْعِبَادَةُ؛ )(1)( دعا همان عبادت است.»

همچنین آن حضرت می فرماید: «الدعاء مخ العبادة ولایهلک مع الدعاء احد )(2)( ؛ دعا مغز عبادت است و با دعا احدی هلاک نخواهد شد.»

از علی علیه السلام نقل شده که فرمود: «الدعاء مفاتیح النجاح ومقالید الفلاح )(3)( ؛ دعا کلیدهای نجات [و کامیابی] و گنجینه های رستگاری است.»

«بیا تا برآریم دستی زدل

----

که نتوان درآورد فردا زگل

----

بر آرد تهی دستهای نیاز

----

ز رحمت نگردد تهیدست باز

----

قضا خلعتی نامدارش دهد

----

ص: 256


1- . بحار الانوار، ج 93، ص 300، روایت 37.
2- . بحار الانوار، ج 93، ص 300، روایت 37.
3- . بحار الانوار، ج 93، ص 341.

قدر، میوه ای در کنارش نهد

----

مپندار از آن در که هرگز ببست

----

که نومید گردد برآورده دست

----

همه طاعت آرند و مسکین نیاز

----

بیا تا به درگاه مسکین نواز

----

چو شاخ برهنه برآریم دست

----

که بی برگ از این بیش نتوان نشست» )(1)(

----

شرایط اجابت دعا

1. شناخت پروردگار

گروهی به محضر امام صادق علیه السلام شرفیاب شدند و سؤال کردند: «ما دعا می کنیم ولی اثری از اجابت نمی بینیم. حضرتش فرمودند: «لانکم تدعون من لا تعرفونه )(2)( ؛ زیرا شما کسی را می خوانید که نمی شناسید.»

2. کسب حلال

در این باره رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وسلم فرمودند:

ص: 257


1- . بوستان سعدی.
2- . بحار الانوار، ج 93، ص 368.

«مَنْ أَحَبَّ أَنْ یُسْتَجَابَ دُعَاؤُهُ فَلْیُطَیِّبْ مَطْعَمَهُ وَ مَکَسْبَهُ؛ )(1)( هر کس دوست دارد دعایش مستجاب شود، آنچه را می خورد و کسب می کند، پاکیزه نماید.»

3. حضور قلب

پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم می فرماید: «لَا یَقْبَلُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ دُعَاءَ قَلْبٍ سَاهٍ )(2)( ؛ خدای عزوجل دعای برخاسته از قلب غافل را مستجاب نکند.»

4. واقعی بودن نیاز

در بسیاری از مواقع، انسان چیزی را با پافشاری و با تمام وجودش از خداوند می خواهد در حالی که به سود و نیاز واقعی او نیست.

در این زمینه امیرمؤمنان علی علیه السلام فرموده است:

«رُبَّ أَمْرٍ حَرَصَ الْإِنْسَانُ عَلَیْهِ فَلَمَّا أَدْرَکَهُ وَدَّ أَنْ لَمْ یَکُنْ أَدْرَکَه؛ )(3)( بسیار است که انسان بر کاری حریص است و همین که آن را یافت، دوست دارد که [ای کاش] آن را نمی یافت.»

ص: 258


1- . بحار الانوار، ج 93، ص 373.
2- . من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 367.
3- . ترجمه عدة الداعی، ص 8.

5. همراه بودن دعا با عمل

از دیگر شرایط استجابت دعا، همراه بودن آن با کار و تلاش است.

علی علیه السلام در این باره می فرماید: «الدَّاعِی بِلَا عَمَلٍ کَالرَّامِی بِلَا وَتَرٍ؛ )(1)( دعا کننده بدون عمل [و تلاش]، مانند تیرانداز بدون «زه» است.»

زمانهای دعا

در روایات اسلامی علاوه بر اینکه توصیه شده، هرگاه نسیم رحمت الهی وزیدن گرفت و انسان احساس کرد میل به سخن گفتن با خدا پیدا کرده، دعا کند، زمانهایی نیز به عنوان وقتهای مناسب تر برای دعا سفارش شده است؛ از جمله آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد:

1. بعد از اقامه فریضه نماز

ص: 259


1- . بحار الانوار، ج 78، ص 60.

امام صادق علیه السلام فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ فَرَضَ عَلَیْکُمُ الصَّلَاةَ فِی أَحَبِّ الْأَوْقَاتِ إِلَیْهِ فَاسْأَلُوا اللَّهَ حَوَائِجَکُمْ عَقِیبَ فَرَائِضِکُمْ؛ )(1)( همانا پروردگار، نماز را در محبوب ترین وقتها نزد خود واجب کرد؛ پس، حاجتهای خود را پس از [اقامه] نمازهایتان طلب کنید.»

2. شب و روز جمعه

از امام صادق علیه السلام روایت است که وقتی فرزندان یعقوب از پدر خواستند تا برای آنها استغفار کند، فرمود: «سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی» حضرت فرمود: این طلب استغفار را تا سحرگاه شب جمعه به تاخیر انداخت. )(2)(

3. از سحر تا طلوع آفتاب

ص: 260


1- . بحار الانوار، ج 85، ص 324.
2- . ترجمه عدة الداعی، ص 30.

امام باقر علیه السلام درباره اهمیت دعا در این فاصله چنین می فرماید:

«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُحِبُّ مِنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِینَ کُلَّ عَبْدٍ دَعَّاءٍ فَعَلَیْکُمْ بِالدُّعَاءِ فِی السَّحَرِ إِلَی طُلُوعِ الشَّمْسِ فَإِنَّهَا سَاعَةٌ تُفَتَّحُ فِیهَا أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَ تُقَسَّمُ فِیهَا الْأَرْزَاقُ وَ تُقْضَی فِیهَا الْحَوَائِجُ الْعِظَام؛ )(1)( خداوند متعال از بین بندگان مؤمنش آنان را که بسیار دعا کنند، دوست می دارد؛ پس بر شما باد به دعا در سحر تا طلوع آفتاب؛ زیرا در این ساعات درهای آسمان باز می شود، رزق و روزی میان بندگان تقسیم می گردد و حاجتهای بزرگ برآورده می شود.»

4. ماه رمضان

ص: 261


1- . اصول کافی، ج 2، ص 478.

از امیرمؤمنان علی علیه السلام نقل شده است که فرمودند:

«عَلَیْکُمْ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ بِکَثْرَةِ الِاسْتِغْفَارِ وَ الدُّعَاءِ فَأَمَّا الدُّعَاءُ فَیُدْفَعُ عَنْکُمْ بِهِ الْبَلَاءُ وَ أَمَّا الِاسْتِغْفَارُ فَتُمْحَی بِهِ ذُنُوبُکُم؛ )(1)( در ماه رمضان بسیار از خداوند آمرزش بخواهید و بسیار دعا کنید، زیرا دعا بلا را از شما دفع می کند و آمرزش خواهی [از خداوند] مایه نابودی گناهان است.»

دعاهای مستجاب

از روایات استفاده می شود که برخی از دعاها از بقیه به اجابت نزدیک تر است.

امام صادق علیه السلام فرمودند: «ثَلَاثُ دَعَوَاتٍ لَا یُحْجَبْنَ عَنِ اللَّهِ تَعَالَی: دُعَاءُ الْوَالِدِ لِوَلَدِهِ إِذَا بَرَّهُ وَ دَعْوَتُهُ عَلَیْهِ إِذَا عَقَّهُ وَ دُعَاءُ الْمَظْلُومِ عَلَی ظَالِمِهِ وَ دُعَاؤُهُ لِمَنِ انْتَصَرَ لَهُ مِنْهُ وَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ دَعَا لِأَخٍ لَهُ مُؤْمِنٍ وَاسَاهُ فِینَا وَ دُعَاؤُهُ عَلَیْهِ إِذَا لَمْ یُوَاسِهِ مَعَ الْقُدْرَةِ عَلَیْهِ وَ اضْطِرَارِ أَخِیهِ إِلَیْه؛ )(2)( سه دعاست که از خدای تعالی پوشیده نمی ماند [و مستجاب می شود]: دعای پدر در حق فرزندش هرگاه نسبت به او نیکوکار [و فرمانبردار] باشد و نفرین پدر در حق او هرگاه وی را بیازارد [و نافرمانی کند]؛ نفرین ستمدیده در حق ستمگر و دعای ستمدیده در حق کسی که انتقام او را از ستمگر گرفته باشد؛ دعای مرد مؤمن در حق برادر مؤمن خود که به خاطر ما او را کمک مالی کرده باشد و نفرین او در حق برادرش که به وی محتاج شده و او می توانسته است نیازش را برطرف سازد و نکرده است.»

ص: 262


1- . وسائل الشیعه، ج 7، ص 320.
2- . امالی طوسی، ص 280، ح 541.

از جمله دعاهای مستجاب، دعای کودکانی است که به گناه آلوده نشده باشند.

رسول اکرم صلی الله علیه وسلم فرمودند: «دُعَاءُ أَطْفَالِ أُمَّتِی مُسْتَجَابٌ مَا لَمْ یُقَارِبُوا الذُّنُوب؛ )(1)( دعای کودکان امت من مستجاب است، مادامی که به گناه آلوده نشوند.»

ص: 263


1- . بحار الانوار، ج 90، ص 357.

10. امر به معروف و نهی از منکر

قرآن مجید یکی از صفات برجسته مؤمنان را امر به معروف و نهی از منکر دانسته، می فرماید: (وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ)؛ )(1)( «مردان مؤمن و زنان مؤمن دوستان یکدیگرند، به نیکی فرمان می دهند و از ناشایست باز می دارند.»

علاوه بر این خداوند امر به معروف و نهی از منکر را نشانه بهترین امت ذکر فرموده است:

(کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ)؛ )(2)( «شما بهترین امتی هستید که برای مردم پدیدار شده اید: به کار پسندیده فرمان می دهید، و از کارهای ناپسند باز می دارید.»

ص: 264


1- . توبه/71.
2- . آل عمران/110.

علی علیه السلام در کلامی بسیار ارزشمند و شگفت انگیز درباره ارزش امر به معروف و نهی از منکر چنین فرموده است:

«وَ مَا أَعْمَالُ الْبِرِّ کُلُّهَا وَ الْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَرِ إِلَّا کَنَفْثَةٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ؛ )(1)( همه کارهای خوب و جهاد در راه خدا، در مقایسه با امر به معروف و نهی از منکر چیزی جز آب دهانی که در دریایی ژرف انداخته شود نیست.»

آثار و برکات امر به معروف و نهی از منکر

1. فلاح و رستگاری: (وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ)؛ )(2)( «و به خوبی فرمان دهند و از بدی باز دارند، اینان رستگارانند.»

2. تقویت مؤمنین: علی علیه السلام فرمود: «فَمَنْ أَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ شَدَّ ظُهُورَ الْمُؤْمِنِینَ؛ )(3)( کسی که امر به معروف کند، مسلمانان را تقویت کرده است.»

ص: 265


1- . نهج البلاغه، حکمت 374.
2- . آل عمران/110.
3- . نهج البلاغه، حکمت 31.

3. اهل معروف شدن: علی علیه السلام فرمود: «وامر بالمعروف تکن اهله؛ )(1)( امر به معروف کن تا اهل معروف باشی.»

آثار ترک امر به معروف و نهی از منکر

1. محروم شدن از برکت وحی: رسول گرامی اسلام فرمود: «إِذَا عَظَّمَتْ أُمَّتِی الدُّنْیَا نُزِعَت مِنْهَا هَیْبَةُ الْإِسْلَامِ وَ إِذَا تَرَکَتِ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ لَحِقَهَا ذِلَّةُ الْمَعَاصِی؛ )(2)( هرگاه امت من به دنیا بها دهد، شکوه اسلام از آنان گرفته می شود و هرگاه امر به معروف و نهی از منکر را واگذارد، از خواری گناهان به او می رسد.»

2. نزول انواع عذابهای الهی: هم چنین آن حضرت صلی الله علیه وسلم فرمود: «لَتَأْمُرُنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لَتَنْهُنَّ عَنِ الْمُنْکَرِ، أَوْ لَیَعُمَّنَّکُمْ عَذَابَ اللهِ؛ )(3)( یا امر به معروف و نهی از منکر کنید یا عذاب خدا همه شما را فرا می گیرد.»

ص: 266


1- . نهج البلاغه، نامه 31.
2- . میزان الحکمة، 12731.
3- . میزان الحکمه، 12734.

3. گرفته شدن برکتهای الهی: پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم فرمود: «لَا یَزَالُ النَّاسُ بِخَیْرٍ مَا أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تَعَاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْوی فَإِذَا لَمْ یَفْعَلُوا ذَلِکَ نُزِعَتْ مِنْهُمُ الْبَرَکَاتِ؛ )(1)( مردم تا زمانی که به خوبی فرمان دهند و از زشتکاری باز دارند و در کارهای نیک همیاری کنند، در خیر و خوبی خواهند بود، اما هرگاه چنین نکنند، برکتها از آنان گرفته شود.»

امام صادق علیه السلام فرمود: خدای عزوجل دو فرشته را فرستاد تا شهری را بر سر مردمش واژگون کنند. چون به آن شهر رسیدند، مردی را در حال دعا و تضرع دیدند... پس یکی از آن دو نزد خدای تبارک و تعالی برگشت و گفت: پروردگارا! من به آن شهر رسیدم اما دیدم فلان بنده ات تو را می خواند و به درگاه تو زاری می کند. خداوند فرمود: دستوری که به تو دادم انجام ده. او مردی است که هرگز به خاطر من چهره اش از خشم تغییر نکرده است. )(2)( »

شرایط آمر و ناهی

ص: 267


1- . میزان الحکمه، 12736.
2- . کافی، ج 5، ص 58، ح 8.

پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم فرمود: «لَا یَأْمُرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ لَا یَنْهَی عَنِ الْمُنْکَرِ إِلَّا مَنْ کَانَ فِیهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ رَفِیقٌ بِمَا یَأْمُرُ بِهِ رَفِیقٌ فِیمَا یَنْهَی عَنْهُ عَدْلٌ فِیمَا یَأْمُرُ بِهِ عَدْلٌ فِیمَا یَنْهَی عَنْهُ عَالِمٌ بِمَا یَأْمُرُ بِهِ عَالِمٌ بِمَا یَنْهَی عَنْهُ؛ )(1)( امر به معروف و نهی از منکر نکند مگر کسی که سه خصلت در او باشد: در آنچه به آن امر و یا از آن نهی می کند، طریق مدارا پیش گیرد، در امر و نهی خود به عدالت رفتار کند و به آنچه امر و نهی می کند، دانا باشد.»

مرده ای در میان زندگان

ص: 268


1- . میزان الحکمة، 12758.

علی علیه السلام فرمود: «مَنْ تَرَکَ إِنْکَارَ الْمُنْکَرِ بِقَلْبِهِ وَ یَدِهِ وَ لِسَانِهِ فَهُوَ مَیِّتٌ فِی الْأَحْیَاءِ؛ )(1)( کسی که در برابر منکر با دل و دست و زبان خویش اعتراض نکند، او مرده ای است در میان زندگان.»

عذر نامقبول

رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وسلم فرمود: «لا یحقرن احدکم نفسه ان یری امرا لله تعالی فیه مقال، فلا یقول: یا رب خشیة الناس! فیقول: فایای کنت احق ان تخشی؛ )(2)( مبادا کسی از شما در جایی که پای امری از خدا در میان است و باید سخن بگوید [با سکوت کردن] خود را کوچک کند، زیرا [فردای قیامت] نمی تواند بگوید: خدایا! از ترس مردم بود. چون خداوند جواب می دهد: سزاوارتر آن بود که از من بترسی.»

نوشته را با کلامی بیدار کننده از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وسلم به پایان می بریم که امروزه مصادیق بارز آن در جامعه عینیت یافته است و هشداری است برای کسانی که آرزوی نیل به سعادت دارند.

ص: 269


1- . التهذیب، ج 6، ص 181، ح 374.
2- . میزان الحکمة، 12796.

آن حضرت فرمودند: «کَیْفَ بِکُمْ إِذَا فَسَدَتْ نِسَاؤُکُمْ وَ فَسَقَ شَبَابُکُمْ وَ لَمْ یُؤْمَرُوا بِمَعْرُوفٍ وَ لَمْ یُنْهَوْا عَنْ مُنْکَرٍ؟! ... فَکَیْفَ بِکُمْ إِذَا أَتَیْتُمُ الْمُنْکَرَ وَ نَهَیْتُمْ عَنِ الْمَعْرُوفِ؟! ... کَیْفَ بِکُمْ إِذَا رَأَیْتُمُ الْمَعْرُوفَ مُنْکَراً وَ الْمُنْکَرَ مَعْرُوفاً؛ )(1)( چه حالی خواهید داشت آن گاه که زنانتان فاسد و جوانانتان نابکار شوند و شما به خوبیها فرمان ندهید و از زشتکاری منع نکنید؟... چه حالی خواهید داشت آن گاه که به زشتکاری فرا خوانید و از خوبیها باز دارید؟... چه حالی خواهید داشت آن گاه که خوب را زشت دانید و زشت را نیکو؟»

ص: 270


1- . التهذیب، ج 6، ص 177، ح 359.

قرآن از منظر شرق شناسان

قرآن این نور الهی هماره عروة الوثقایی بوده که مستمسکین به آن را در حدی که سعه وجودیشان اجازه می داده، با معارف زلالش سیراب و هدایت کرده و از تاریکیهای جهل و خرافه خارج ساخته است. رهنمونی قرآن، خاص قوم و گروه ویژه ای نیست؛ جهانی است و همگان را در بر می گیرد. برای همین است که از دیر باز تاکنون مشاهده می کنیم افزون بر ملل مسلمان، پژوهشگران و محققان شرق و غرب عالم هم از آن بهره برداری کرده و به عظمت و ارزش و جایگاه بلندش اذعان و اعتراف کرده اند. در این نوشته مختصر، تصویری با زوایای مختلف از قرآن، از منظر خاور شناسان ارائه می دهیم. فصاحت و بلاغت و معجزه ادبی قرآن در فصاحت و بلاغت قرآن کریم و لحن و گفتار جذاب و ادیبانه این معجزه بی نظیر الهی هیچ شک و تردیدی وجود ندارد و در قرآن مجید و سخن معصومان علیه السلام و اندیشمندان به تصریح یا تلویح و اشاره مورد بحث قرار گرفته و به آن اعتراف شده است.

«گوستاو لوبون» (1841 - 1931م) در این باره می گوید: «اعراب، قرآن را فصیح ترین کتابها می دانند... و من به این مطلب معترفم که قرآن سلسله آیات موزون و دلپذیری دارد که در میان کتابهای آسمانی دیگر، بی نظیر و بی سابقه است.» )(1)(

ص: 271


1- . تمدن اسلام و عرب (حضارة العرب)، گوستاو لوبون، مترجم عربی: عادل زعتیر، مترجم فارسی: سید هاشم حسینی، 1347ه_ ش، ص 132.

«نولدکه» گوید: «کتاب مقدس قرآن به طوری با نیروی برهان و جذابیت برای خوانندگان ادای مطلب می کند که عناصر مختلف را متشکل و متحد کرده است. فصاحت آن به قدری کامل است که به سادگی قبائل وحشی را متمدن ساخته و در مسیر تاریخ، راه مشخص و ممتازی را به وجود آورده است.» )(1)(

«هاری گای لرد درهن» گوید: «قرآن، وحی پروردگار است که به صورت لفظی توسط جبرئیل بر حضرت محمد صلی الله علیه وسلم نازل شده است. قرآن، معجزه دائمی است... و آن چنان کامل و تمام است که هیچ جن و انسی نمی تواند یک قسمت بیاورد که با بخش مختصری از قرآن قابل مقایسه باشد.» )(2)(

دکتر «جانسن»، دانشمند انگلیسی و دارای مقالاتی درباره عظمت اسلام و قرآن گوید: «اگر چه این کتاب (قرآن) نظم نیست، ولی با کمال قوت باید اعتراف کرد و گفت: هرچه هست، بالاتر از نظم است. این آوازه پیغمبری است از نژاد سامی که معنای آن عام و مناسب و از همه صداها بالاتر است.» )(3)(

ص: 272


1- . ر. ک: فرهنگ اسلام شناسان خارجی، حسین عبداللهی خوروش، ج 2، ص 611.
2- . آیین محمدی، ص 33، به نقل از: قرآن در نظر اروپاییان، شهید باهنر (مجله اندیشه اسلامی، دفتر اول 1362ه_ ش)، ص 209.
3- . آیین محمدی، ص 611.

«ای دنت» )(1)( و «سلیمان بن ابراهیم» که به طور مشترک کتابی درباره پیامبر صلی الله علیه وسلم به رشته تحریر در آورده اند دربارۀ قرآن از جنبۀ اعجاز ادبی آن گویند: «آیا ممکن است که این زبان و گفتار عالی، پخته و انسجام یافته که غالب شعراء عرب را به حیرت و شگفتی واداشت، زاده فکر و اندیشه محمد صلی الله علیه وسلم باشد؛ محمدی که به طور کامل امّی بود و از علم و دانش بهره ای نداشت؟!» )(2)(

هر چند تصور این دو پژوهشگر از امّی بودن صحیح نیست، ولی بیانگر این موضوع است که قرآن مجید ساخته و پرداخته حضرت پیامبر صلی الله علیه وسلم نیست و از علم و دانش ایشان نشأت نگرفته است.

«کلود ساواری» )(3)( معتقد بود: «محمد صلی الله علیه وسلم مردی دانشمند و مسلّط به زبان و ادبیات عرب بود، ادبیات و زبانی که غنی ترین و هماهنگ ترین ادبیات و زبان دنیاست. او با انشاء این آیات، بلند پروازی فکر و اندیشه را به منتهی درجه امکان رساند... من تکرار می کنم که محمد صلی الله علیه وسلم مردی دانشمند و مسلّط بر زبانی بوده است که گروه بسیاری از شعراء از اول پیدایش گیتی آن را زیور و آرایش داده بودند و عربستان، قبله گاه و مبدأ توجه تمام شعراء آن روز بود.

ص: 273


1- . وی تحصیلات ابتدایی خود را در فرانسه گذراند. بعد به الجزایر رفت و تا آخر عمر در آنجا بود. خوشبختانه در سال 1927 میلادی. مسلمان شد و لقب «ناصرالدین» گرفت. دنت از نویسندگان پرکار بود. مشهورترین کتابش که آن را با همکاری «سلیمان بن ابراهیم» نوشت، شرح حال زندگانی پیامبر صلی الله علیه وسلم است که برای بار اول به عربی تحریر شد و سپس به زبانهای انگلیسی و فرانسوی ترجمه گردید. (ر. ک: مقدمه کتاب محمد صلی الله علیه وسلم پیامبر خدا، ترجمه هادی دستباز، نشر کتاب فروشی صحافیان، 1347ه_ ش.)
2- . آیین محمدی، ص 108. شایان ذکر اینکه چون سلیمان بن ابراهیم به سال 1899 م. از دنیا رفت، بنابراین، معلوم می شود کتاب مزبور. که کاری مشترک بوده. پیش از مسلمان شدن ای دنت نگاشته شده است؛ زیرا ای دنت در سال 1927 اسلام آورد.
3- . وی جهانگرد و دانشمندی فرانسوی بود و زبان عربی را به خوبی می دانست. او بعد از آنکه قرآن کریم را مورد مطالعه و بررسی قرار داد، مجذوب آن شد. (ر. ک: فرهنگ اسلام شناسان خارجی، ج 1، ص 129).

«لبید بن ربیعه»، شاعر بزرگی بود که یکی از قصائد او را به در خانه کعبه آویزان کرده بودند و هیچ کس حاضر به رقابت و مشاعره با او برای ربودن جایزه نبود؛ ولی وقتی یکی از آیات قرآن را در برابر شعر لبید قرار دادند، او با خواندن اولین آیه چنان مجذوب و مشتاق شد که اقرار کرد این گفتار، برتر از شعر او و هر شاعر دیگری است. لبید اندکی بعد به اسلام گروید. روزی یکی از ستایشگران او که به جمع آوری اشعار کامل او علاقه مند و مشتاق بود، از او تقاضای نسخه کاملی از اشعارش را کرد. لبید گفت: من هیچ نسخه از اشعار خود ندارم؛ زیرا حافظه و ذهن من به طور کامل مجذوب و مستغرق در آیات این کتاب آسمانی گشته است.» )(1)(

«توماس کارلایل» گوید: «هنگامی که ما قرآن مجید را مطالعه می کنیم، می بینیم این کتاب علاوه بر آنکه وحی آسمانی است، از نظر کلمات و ترکیب، بلیغ ترین کتاب است ... حق آن است که تمام کتابها در برابر قرآن، ناچیز و کوچکند. و این کتاب از هرگونه عیب و نقص و اصول ناپسندیده، پاکیزه و مبرّاست.» )(2)(

ص: 274


1- . ر. ک: محمد صلی الله علیه وسلم پیامبر خدا، ای دنت و سلیمان بن ابراهیم، ص 106 و 107.
2- . قرآن و کتابهای دیگر آسمانی، هاشمی نژاد، ص 299 و 300، به نقل از: نگرشی تاریخی بر رویارویی غرب با اسلام، ص 354.

«استانلی لین پول» می نویسد: «پیامبر اسلام یکی از بزرگ ترین و عالی مقام ترین شخصیتهای تاریخ جهان است و کتابش همان قرآن می باشد که مجموعه ای از وحی های الهی و شاهکار زبان عربی است.» )(1)(

«ادوارد منتیت» می گوید: «تمام آنها که با قرآن در زبان عربی آشنا هستند، در ستودن لطافت و زیبایی این کتاب مذهبی اتفاق دارند. طرح عالی قرآن آن چنان بلند و با شکوه است که هیچ ترجمه ای به هیچ زبان اروپایی نمی تواند حق آن را ادا کند.» )(2)(

«کارن آرمسترانگ» گوید: «زیبایی بیان قرآن چنان است که تا عمق احساسات درونی افراد نفوذ می کند.» )(3)(

همو در جایی دیگر گوید: «[دربارۀ قرآن] از یک دیدگاه می توان گفت که محمد صلی الله علیه وسلم به نوعی جدید از ادبیات دست پیدا کرد که گروهی را شیفته می ساخت. این کلام به قدری تازه و قدرتمند بود که معجزه به نظر می رسید، معجزه ای خارج از دستیابی بشر معمولی. به همین دلیل، محمد صلی الله علیه وسلم دشمنان خود را به مبارزه می طلبید تا اگر می توانند نظیر آن (قرآن) را بیاورند.» )(4)(

ص: 275


1- . اسلام از دیدگاه دانشمندان غرب، ص 25.
2- . ترجمه فرانسوی قرآن، پاریس، 1929 م، ص 53، به نقل از: نگرشی تاریخی بر رویارویی غرب با اسلام، ص 211.
3- . زندگینامه پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم ، کارن آرمسترانگ، ترجمه کیانوش حشمتی، تهران، انتشارات حکمت، چاپ اول، 1383ه_ ش، ص 166.
4- . زندگینامه پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم ، کارن آرمسترانگ، ترجمه کیانوش حشمتی، تهران، انتشارات حکمت، چاپ اول، 1383ه_ ش، ص 167.

«جان دیون پورت» می گوید: «قرآن از نقطه نظر ادبی شاعرانه ترین اثر مشرق زمین است و قسمت اعظم آن نثری است موزون و مسجّع. و این سبک، مطابق ذوقی است که از قدیمی ترین اعصار در این قسمت از کره ارض رواج داشته است.» )(1)(

مقایسه قرآن با سروده های شعراء قیاس مع الفارق است؛ زیرا هیچ شاعری نمی تواند حتی یک سوره مانند قرآن به وجود آورد؛ )(2)( بلکه اگر تمامی شعراء زبردست و خیال پرداز گرداگرد هم جمع شوند، نمی توانند از عهده چنین مهمی برآیند. با این حال چون دیون پورت میزان و مقیاسی برای اظهار زیبایی ادبی قرآن و اعجاز بلاغی آن در دست نداشته، این ویژگی را به گونه مزبور بیان کرده است.

«اف. اف. اربوتنت» گوید: «از نقطه نظر ادبی، قرآن به عنوان نمونه فصیح ترین [سخن] عربی که در سبکی بین نثر و شعر در آمده است، ملاحظه می شود. تعجب در این است: با آنکه قرآن از نظر لغات و طرز گرامری و جمله بندی عیناً طبق قواعدِ دستوری عربی است، با وجود این، با تمام همتی که دیگران به خرج داده اند که مانند ظرافت و بلاغت قرآن چیزی بنویسند، تاکنون موفق نشده اند.» )(3)(

ص: 276


1- . عذر تقصیر به پیشگاه محمد صلی الله علیه وسلم و قرآن، جان دیون پورت، ترجمه غلامرضا سعیدی، ص 91 (دار التبلیغ اسلامی، قم).
2- . اگر شعراء. به ویژه شاعرانی که کارگزاران و دست پروردگان قدرتهای استکباری هستند. از عهده این مهم حتی در عصر حاضر بر می آمدند، قطعاً فرصت را از دست نمی دادند و سروده های خود را برای تخریب و اضمحلال اسلام مطرح می کردند و دیگر نام و نشانی از این دین و پیروانش باقی نمی ماند.
3- . ر. ک: قرآن در نظر اروپائیان، شهید باهنر (مجله اندیشه اسلامی، دفتر اول، 1362ه_ ش)، ص 205 و 206.

«پول کازانووا» می گوید: «حتی برای آنها که مسلمان نیستند، هیچ چیز عجیب تر از زبان قرآن نیست که با بیانی بس رسا و طنین دل انگیز و گوش نواز، مردم آن روز را که بسیار علاقه مند به فصاحت بودند، مجذوب و شیفته کرده، وادار به تحسین می کرد. وسعت سیلابها و طنطنه آهنگ و سجع وقافیه عجیبش، بیش تر اوقات، بسیاری از مخالفان و مشرکان را منقلب می کرد.» )(1)(

«دورمان» در کتاب به سوی شناخت اسلام می گوید: «قرآن معجزه ای است جاوید و شاهد بر صدق ادعای محمد رسول خدا صلی الله علیه وسلم . قسمتی از جنبه اعجاز آن مربوط به سبک و اسلوب انشاء آن است و این سبک و اسلوب، به قدری کامل و عظیم و با شکوه است که نه انسان و نه پریان، نمی توانند کوچک ترین سوره ای نظیر آن را بیاورند.» )(2)(

ص: 277


1- . تاریخ مترقی فکر اروپا، لندن، 1875م، ص 343، به نقل از: قرآن در نظر اروپائیان، ص 208.
2- . ر. ک: اسلام و غرب، ص 106، به نقل از: اسلام از دیدگاه دانشمندان غرب، نصرالله نیک بین، ص 48.

وظایف مبلّغان در پرتو ماه رمضان

اشاره

ماه رمضان یکی از بهترین هدیه های الهی و مائده های آسمانی برای فرزندان اسلام و قرآن است. ماه قرآن، ماه دعا و نیایش، ماه روزه، ماه خودسازی، ماه تقوا و پارسایی، ماه مولای پارسایان، ماه مساجد، ماه تبلیغ، ماه شب زنده داری، ماه فقرزدایی و سفره های افطاری، ماه حمایت از محرومان، ماه صلح و مهربانی، ماه جهاد و دشمن ستیزی، ماه اعتکاف و ماه پالایش جسم و جان است.

هر یک از ما با یک یا چند بخش خاص از برکات و نعمتهای این ماه پربرکت انس و الفت داریم و اصولاً نسیم زندگی بخش رمضان هر سال یک بار می وزد و باران رحمت الهی بر همه جا می بارد؛ ولی هر کس به قدر همت و تلاش خویش و آمادگیهای جسم و جان خود از این آب حیات بهره می گیرد.

عالمان دین و مبلغان گرامی در خط مقدم بهره برداری از فیوضات ربانی و استفاده از انوار رحمانی قرار دارند و طبیعی است که پیش از دیگران و قبل از همه باید خود را برای ورود به مهمان سرای الهی و حضور در ضیافت ملکوتی آماده کنند.

ص: 278

راستی برنامه ما در ماه رمضان چیست؟

روحانیون دو رسالت بزرگ و سنگین بر عهده دارند:

1. رسالت خودسازی: «تزکیه خود و دیگران»؛

2. رسالت جامعه سازی: «تعلیم قرآن و حکمت».

شاید دیگر اصناف و اقشار اجتماعی بتوانند به تزکیه نفس و خودسازی و اصلاح اندیشه و اخلاق و رفتار خویش و توبه و انابه و تلاوت قرآن و دعا و استغفار و حضور در مساجد و مجالس دینی اکتفا کنند؛ امّا عالمان دین و مبلغان اسلام در این ماه، هم مهمان خدایند، هم میزبان بندگان خدا. هم آداب مهمانی را باید رعایت کنند، هم راه و رسم میزبانی را باید بجای آورند. درست است که میزبان همه خداست و خانه و سفره و دعوت و پذیرائی و اقدام و راهنمایی همه از لطف و کرم و احسان و مهربانی اوست؛ امّا همیشه خداوند بندگانی دارد که مساجد او را بنیان می نهند، آن را نظافت می کنند، قبل از دیگران درب خانه او را بر روی دیگران می گشایند، چراغ و کولر و بخاری و لوازم عبادت و نیایش را فراهم می آورند و مردم را در شناخت چگونگی عبادات و انجام آنها یاری می کنند.

خودسازی مهم ترین وظیفه در ماه رمضان است؛ ولی مبلغان و عالمان دین علاوه بر شناخت آداب مهمانی و رعایت شرائط حضور در مهمان سرای یزدانی، باید برای میزبانی و پذیرایی معنوی از خیل مشتاقان حرم و حریم الهی، خویش را آماده کنند، و برای لحظه، لحظه این فرصت آسمانی، بهترین استفاده را شناسایی و برنامه ریزی نمایند. به تعبیر امیرالمؤمنین علیه السلام کسی که خود را در جایگاه پیشوایی مردم قرار می دهد، باید قبل از دیگران به تربیت خویش بپردازد و پیش از گفتار با عمل مردم را تربیت کند. )(1)(

ص: 279


1- . نهج البلاغه (صبحی صالح)، محمد دشتی. کاظم محمدی، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1406 ه_ ق، حکمت 73.

رمضان و خودسازی

شیخ صدوق(رحمه الله) با سندی معتبر از حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام از پدران بزرگوارش از امیرالمؤمنین علیه السلام چنین نقل کرده است که یک روز رسول خدا صلی الله علیه وسلم ضمن خطبه ای چنین فرمود: «أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ قَدْ أَقْبَلَ إِلَیْکُمْ شَهْرُ اللَّهِ بِالْبَرَکَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ شَهْرٌ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ أَفْضَلُ الشُّهُورِ وَ أَیَّامُهُ أَفْضَلُ الْأَیَّامِ وَ لَیَالِیهِ أَفْضَلُ اللَّیَالِی وَ سَاعَاتُهُ أَفْضَلُ السَّاعَاتِ؛ )(1)( هان ای مردم! ماه خدا همراه با برکت و رحمت و آمرزش به سوی شما روی آورده است. ماهی که در نزد خدا برترین ماهها، روزهایش برترین روزها و شبهایش بهترین شبها و لحظه هایش نیکوترین لحظه هاست.»

در فرازی دیگر پیامبر گرامی صلی الله علیه وسلم فرمود: «هُوَ شَهْرٌ دُعِیتُمْ فِیهِ إِلَی ضِیَافَةِ اللَّهِ وَ جُعِلْتُمْ فِیهِ مِنْ أَهْلِ کَرَامَةِ اللَّهِ أَنْفَاسُکُمْ فِیهِ تَسْبِیحٌ وَ نَوْمُکُمْ فِیهِ عِبَادَةٌ وَ عَمَلُکُمْ فِیهِ مَقْبُولٌ وَ دُعَاؤُکُمْ فِیهِ مُسْتَجَابٌ؛ ماهی که در آن به مهمانی خدا دعوت شدید و مورد تکریم و احترام او قرار گرفتید، دم زدن شما در آن تسبیح، و خوابتان درآن عبادت و اعمالتان در آن مقبول و دعای شما در آن مستجاب است.»

ص: 280


1- . عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، انتشارات جهان، قم، 1378 ه_ ق، ج1، ص295.

رسول اعظم صلی الله علیه وسلم در این بخش ارزش و فضیلتهای ماه رمضان و فضای ویژه مهمان سرای خدا را تشریح می کند و راهکار خودسازی در این فضای قدسی و معنوی را بر می شمارد:

فهرستی از آنچه رسول گرامی صلی الله علیه وسلم به رعایت آن فرا می خواند، چنین است:

1. درخواست از خداوند با انگیزۀ واقعی و با دلی پاک برای توفیق در روزه گرفتن و تلاوت قرآن؛

2. یاد کردن گرسنگی و تشنگی روز قیامت با عطش و گرسنگی در دنیا؛

3. صدقه دادن به نیازمندان و مساکین؛

4. تکریم و توقیر بزرگسالان و مهرورزی با کودکان؛

5. صلۀ ارحام و نیکی به خویشاوندان؛

6. کنترل و مهار زبان؛

7. چشم بستن بر آنچه نگاه به آن حرام است؛

ص: 281

مبلغان و عالمان دین علاوه بر شناخت آداب مهمانی و رعایت شرائط حضور در مهمان سرای یزدانی، باید برای میزبانی و پذیرایی معنوی از خیل مشتاقان حرم و حریم، خویش را آماده کنند، و برای لحظه، لحظه این فرصت آسمانی، بهترین استفاده را شناسایی و برنامه ریزی نمایند

8. خودداری از آنچه شنیدنش جایز نیست؛

9. مهرورزی نسبت به ایتام؛

10. توبه از گناهان؛

11. دعا کردن در اوقات نماز؛

12. آزاد کردن خویش با استغفار از زنجیر گناهان؛

13. سبک کردن بار گناهان با سجده های طولانی؛

14. افطاری دادن به مؤمنان؛

15. خوش اخلاقی با مردم؛

16. خواندن نوافل و نمازهای مستحبی؛

17. صلوات فرستادن بر پیامبر و اهل بیت علیه السلام .

ص: 282

مبلّغان و رسالت جامعه سازی

عالمان دین میزبان سفرۀ مهمانی خدایند و با یاری مدیران مساجد و محافل دینی باید در تغذیۀ قرآنی جامعه بکوشند.

مهم ترین خدمت به جامعۀ بشریت تعلیم و تزکیه براساس قرآن کریم است. مبلّغان باید با سلاح قرآن با غفلتها، خرافه ها، آزمندیها، بی تفاوتیها و کینه ورزیها مبارزه کنند.

تبیین و نشر معارف قرآن، تقویت روح پارسایی و تقوا، و ایجاد انگیزۀ دفاع از فرهنگ قرآن و ارزشهای اسلامی، بزرگ ترین وظیفه مبلّغان در فرصتهای تبلیغی است. تقویت باورهای اسلامی، شبهه زدایی و روشنگری در زمینه اندیشه ها و احکام و قوانین الهی و نزدیک کردن مردم به قرآن، به مسجد، به عالمان عامل و اصلاح برداشتهای نادرست و ناقص و حل گره های روحی، روانی، و تقویت برادری و اخوت در میان امت بزرگ اسلامی، از مهم ترین خدمات فرهنگی است که مبلّغان دین پرچمدار آن هستند.

مبلّغان، پاسداران عقاید و اخلاق و قوانین اسلامند. شناخت دقیق، انتقال عمیق و صبوری در برابر مشکلات و دشواریهای این راه بخشی از جهاد فرهنگی است.

ص: 283

نقد غربزدگی، معنویتهای دروغین، نقد صهیونیزم جهانی، نقد وهابیت و بهائیت و شیطان پرستی به عنوان مثلث صهیونیستی، بخشی از نیازهای امروز و وظایف مرزبانان فرهنگ اسلامی است. پیوند دادن نسل امروز با امام عصر علیه السلام و اندیشه امامت، تقویت جایگاه رهبری و ولایت فقیه، تأکید بر حفظ نظام اسلامی و اندیشه های امام خمینی(رحمه الله)، عمق بخشی به شناخت سطحی جامعه و تأکید بر عدالت در سطح جهانی و داخلی و پاسداری از اخوت و برادری در چهارچوب قرآن و اهل بیت و مواضع رهبری، از مهم ترین نیازهای اجتماعی امت اسلامی است. مبارزه با شرک و کفر و طاغوت، افشای تحریف و بدعت و الحاد و اعلام ولایت و برائت و روشنگری در زمینه نفاق و وابستگی به اجانب و دعوت همه به تلاوت قرآن و حدیث و تدبّر در آن و تقویت مساجد و تقوای فردی و اجتماعی، راه پیشگیری از سلطۀ بیگانگان بر بلاد اسلامی است.

(یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ)؛ )(1)( «ای کسانی که ایمان آورده اید! روزه بر شما واجب شد، همان گونه که بر پیشینیان شما واجب شده بود، شاید تقوا پیشه کنید.»

ص: 284


1- . بقره/183.

روزه و رمضان راهی به سوی تقوا و پارسایی است و فتح قله های فلاح و رستگاری بدون خودسازی و تلاش برای جامعه سازی امکان پذیر نیست.

ص: 285

مسئولیت مبلّغان در برابر قرآن

قرآن مجید سند اساسی اسلام و معجزه جاوید نبی اکرم اسلام است. کتابی که (لا یَأْتیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ) )(1)( و کتابی که مصون از هر گونه تحریف است. (إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ) )(2)( قرآن کتاب نور، عبرت، بینه، تذکر، بیان، رشد، برهان، ذکر، فرقان و مبارک است.

ص: 286


1- . فصلت / 42.
2- . حجر/ 9.

ما و قرآن

با کمال تأسف، همچنان بسیاری از مردم نمی توانند قرآن را بخوانند، یا آن که غلط می خوانند. آنان که می خوانند نیز بسیاری معنای آن را نمی دانند، و آنان که می دانند در آن تدبر نمی کنند، و آنان که تدبر می کنند کم تر عبرت می گیرند و بالاخره برخوردها در حد تشریفات، سوگند، مهریه، تجوید، ترتیل، حفظ و مسابقه بوده است و هدف اصلی همه این برنامه ها که تدبر در قرآن است رونق لازم را نیافته است.

خداوند از ما چه می خواهد و چه وظیفه ای در برابر قرآن داریم؟

ص: 287

ما باید کتاب آسمانی را محور عقیده، فکر، تصمیم و عمل خود قرار دهیم و در غیر این صورت قرآن ما را پوک و پوچ می داند: (یا أَهْلَ الْکِتابِ لَسْتُمْ عَلی شَیْ ءٍ حَتَّی تُقیمُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ) )(1)( ما باید قرآن را جدی بگیریم (خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّةٍ) )(2)(

ص: 288


1- . مائده/ 68.
2- . مریم/ 12.

ناله ای و تقاضایی

بدانیم که هر کس در آن تدبر نکند مورد تندترین انتقادات الهی است (أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلی قُلُوبٍ أَقْفالُها) )(1)( از سوی دیگر ما در برابر قرآن مسئول و مدیون هستیم (وَ لکِنْ کُونُوا رَبَّانِیِّینَ بِما کُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکِتابَ وَ بِما کُنْتُمْ تَدْرُسُونَ) )(2)( در علم اصول به ما گفته اند که اشتغال یقینی برائت یقینی لازم دارد. آیا ما با این کارهای فرهنگی امروز برائت پیدا می کنیم یا نه؟ یعنی اگر از ما سؤال کنند که تو در برابر وحی چه کردی آیا می توانیم مطالعات و تدریس و تحصیل رسمی خود را مطرح کنیم و برائت پیدا کنیم؟

البته دروس حوزوی باید با جدیت خوانده شود، لکن نیمی از سال که تابستان و رمضان و محرم و تعطیلات رسمی است، ما می توانیم یک دور تفسیر را مطالعه و مباحثه و با پیام الهی آشنا شویم.

ص: 289


1- . محمد/ 24.
2- . آل عمران/ 79.

راستی چه می شد که از روز اول ما را با قرآن آشنا می کردند و به جای «ضرب زید عمروا»، «ضرب الله مثلا» را یاد می دادند؟

راستی چه می شد اگر مقداری از تشویقات و شهریه ها براساس تفسیر پرداخت می شد؟

آیا به جای آن که تمام وقت بزرگان ما صرف طلابی که فقیه می شوند شود، بهتر نبود هر عالمی هفته ای یک روز تفکر و دقت و تدبر خود را صرف قرآنی که همه طلاب و جوانان ما به آن نیاز دارند نماید؟!

راستی در دانشگاه و حوزه و مساجد ما جایگاه قرآن و تفسیر کجا است؟! از عزیزانی که تخصص در تفسیر دارند، چه فرد و نهادی استفاده می کند؟ کدام فرزند را سراغ دارید که نامه پدرش را نخواند یا نداند؟ به هر حال مخلوق باید کتاب خالق خود را بداند.

درست است که در ایام تحصیلی کار داریم ولی آیا قرآن کار ما نیست؟ تعداد جلسات و دروس تفسیر را با سایر جلسات و دروس مقایسه کنید، در بعضی از مناطق حتی یک درصد هم نیست.

ص: 290

به هر حال گامهایی باید برداریم که نمونه اش را می نویسم:

1. برای عزت بخشیدن به قرآن، بزرگان آستین بالا زده و در هفته روزی را به تدریس تفسیر و نکات قرآن اختصاص دهیم.

2. مدیران حوزه های علمیه برای ایام تعطیل برنامه ریزی کنند که طلاب عزیز و جوان مقداری از تفسیر قرآن را مطالعه کنند و در پایان کار آزمونی به عمل آورند و تشویقاتی انجام دهند.

3. در هر منطقه ای علمای خوش بیان قیام کنند و نسل نو را دعوت و همه را سر سفره پرنعمت قرآن بنشانند و دقایقی را به تفسیر آیات قرآن بپردازند.

4. انشاءالله درس تفسیر که بحمدالله اخیرا در حوزه ها راه افتاده، رونق بیشتری پیدا کند و طرحی برای این منظور در حوزه ها اجرا گردد.

5. فضلایی که در ایام تحصیل تقریرات می نویسند، در ایام تعطیل رساله های قرآنی بنویسند تا مورد نقد و بررسی قرار گرفته و با انتشار آن دیگران نیز بهره ببرند.

ص: 291

تقاضا

برادر بزرگوارم! عالمی را می شناسم که در مسجدالنبی بعد از توسل به پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم از حضرت خواست که میزان رضایت یا عدم رضایت حضرت را بداند و با همین نیت قرآن را باز نمود، چشمش به این آیه افتاد (وَ قالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً) )(1)( این آیه آن عالم را متاثر کرد.

بهترین فرصت برای مهجوریت زدایی از قرآن، ماه رمضان است که عظمت آن به خاطر روزه نیست بلکه به خاطر نزول قرآن است (شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ) )(2)(

اساتید طلاب عزیز را به مطالعه و تفسیر و برقرار کردن جلسات تفسیر برای اقشار مختلف با حفظ دقت (که تفسیر به رای نشود) سفارش نمایند.

ص: 292


1- . فرقان/ 30.
2- . بقره/ 185.

از فضلایی که مقیم یا مهاجر یا اهل منبرند تقاضا می کنم که بدنه سخنرانی آنان قرآن باشد و اگر نکته ای می فرمایند در بیان همان آیات باشد.

در تفسیر آیات به چند اصل توجه شود:

1. نیاز مردم؛

2. آیاتی که قرآن روی آن اصرار دارد نظیر آیات مبدا، معاد و صحنه های قیامت و مسائل اخلاقی، اجتماعی، سیاسی، خانوادگی و غیره؛

3. پرهیز از نقل اقوال و مطالب ادبی و علمی که مخصوص خواص است؛

4. به پیام آیات توجه شود؛

5. جلسات طولانی نشود. (حداکثر بیست دقیقه)؛

6. جلسات تفسیر باید دوستانه و بدون فریاد و تکلف باشد؛

7. در پایان، نکات و پیامها، آن گونه جمع بندی شود که لااقل سرفصلهای آن قابل نوشتن و انتقال و امتحان دادن باشد؛

ص: 293

8. در مخاطبین به نسل نو توجه خاص شود؛

9. در مناطقی که مردم با تفسیر آشنا نشده اند از داستانهای قرآن، یا سوره های کوچک یا آیاتی که با ذهنشان آشنا است آغاز کنیم؛

10. در آغاز، تبلیغاتی انجام گیرد و بعد از هر جلسه نظرات شنوندگان دریافت گردد.

ص: 294

آرزوها

1. به آرزوی روزی که ما برای نسل نو تفسیرهای موضوعی که نیازهای ویژه آنان را بررسی کند نوشته باشیم؛

2. به امید روزی که در هر منطقه ای دانشمندی قصه های قرآن را برای کودکان و بزرگان ما تحلیل کند؛

3. در انتظار روزی که تفسیر ساده ولی پرمحتوا جزء دروس رسمی مدارس و دانشگاه ها شود؛

4. به امید روزی که منابر ما به جای نقل برخی مطالب ضعیف و... مملو از انوار قرآن باشد؛

5. به امید روزی که تفسیر را نیز علم بدانیم و اسرار قرآن را کشف کرده و دلها را جذب کنیم؛

ص: 295

6. به امید روزی که از هر طلبه ای بپرسند چه می خوانی؟ بگوید تفسیر و مکاسب - تفسیر و لمعه؛

7. به امید آن که ما کتاب آسمانی را به پا داریم که آن نیز به پاداشتنی است. (وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ)؛ )(1)(

8. به امید روزی که بخشی از بودجه ها و مدارس و نیروها و درسهای حوزوی صرف تربیت مفسر شود؛

فکر نکنید که این آرزوها محال است. مگر ما پیرو امام خمینی(رحمه الله) نیستیم که رژیم را عوض کرد؟ مگر در ورزشگاه ما فریاد یا حسین علیه السلام بلند نشد؟ مگر ده ها نماز جماعت در مدارس احیاء نشد؟ مگر عزادارن حسینی علیه السلام در تاسوعا و عاشورا در خیابانها نماز برگزار نکردند؟ مگر آن همه مساجد زیبا در جاده ها ساخته نشد؟ مگر در جبهه ها و انتخابات و تحقیر استکبار و شرکت در مسابقات گوناگون، ندرخشیدیم؟ انشاءالله در مهجوریت زدایی از قرآن نیز خواهیم درخشید، به دو شرط: یکی استمداد از خداوند و توسل به اولیای او و دیگری قصد قربت و قلب پاک.

انس با قرآن مسیر فکرها، اخلاقها، استدلالها، تصمیمها، برخوردها را عوض و ایام فراغت ما را پر می کند. راستی که قرآن نور است و جامعه را از ظلمات به نور خود جذب می نماید. قرآن ذکر است (نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ) )(2)( و گروهی که به قرآن بی اعتنایی کنند گرفتار زندگی تلخ خواهند شد (وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکاً) )(3)(

ص: 296


1- . مائده/ 66.
2- . حجر/ 9.
3- . طه/ 124.

سیره عملی امام خمینی(ره) در ماه رمضان

اشاره

عالمان ربانی، چلچراغهای پرفروغی هستند که در هر عصری، در آسمان علم و عمل می درخشند، و با کسب نور و گرما از خورشید رسالت و امامت. بر زمینان تجلی می کنند و آنان را به سوی منابع نور و برکت دودمان وحی، رهنمون می سازند و بر بال عرفان ناب محمدی صلی الله علیه وسلم نشانده، بر مشکات ملکوت، عروج می دهند.

در میان دین باوران کفر ستیز، چهرۀ محبوب قرن، فقیه تیزبین سیاست مدار ایزدخواه فیلسوف عارف ژرف نگر، عالم متخلق و رهبر و بنیان گذار جمهوری اسلامی، حضرت امام خمینی(رحمه الله)، از موقعیتی والا و ویژه برخودار است؛ زیرا، روزها و ساعتها و لحظه های عمر او، بامراقبه و محاسبه سپری شد و صدها آیۀ قرآن را مجسم ساخت و عینیت بخشید.

حضرت امام(رحمه الله)، توجه ویژه ای نسبت به ماه رمضان داشته و بدین جهت، ملاقات های خودشان را در ماه رمضان تعطیل می کردند و به دعا و تلاوت قرآن و... می پرداختند.

ص: 297

و خودشان می گفتند: «خود ماه مبارک رمضان، کاری است». )(1)(

یکی از یاران امام، در این باره گفته است:

«در این ماه، ایشان، شعر نمی خواندند و نمی سرودند و گوش به شعر هم نمی دانند. خلاصه، دگرگونی خاصی متناسب با این ماه در زندگی خود ایجاد می کردند، به گونه ای که این ماه را، سراسر، به تلاوت قرآن مجید و دعا کردن و انجام دادن مستحبات مربوط به ماه رمضان سپری می کردند.» )(2)(

«ایشان، به هنگام سحر و افطار، بسیار کم می خوردند، به گونه ای که خادم شان فکر می کردند که امام، چیزی نخورده است!» )(3)(

حضرت امام(رحمه الله) درباره رمضان چنین می سرایند:

«ماه رمضان شد، می و میخانه بر افتاد

----

عشق و طرب و باده، به وقت سحر افتاد

----

افطار به می کرد برم پیر خرابات

----

گفتم که تو را، روزه، به برگ و ثمر افتاد

----

با باده، وضو گیر که در مذهب رندان

----

در حضرت حق این عملت بارور افتاد. )(4)(

----

ص: 298


1- . پا به پای آفتاب، ج 1، ص 286.
2- . برداشتهایی از سیره امام خمینی(ره)، ج 3، ص 90.
3- . برداشتهایی از سیره امام خمینی(ره)، ج 3، ص 89.
4- . روزنامه جمهوری اسلامی، مورخ 8/1/69. امام خمینی(ره)، 29 شعبان / 1407.

عبادت و تهجد

از جمله برنامه های ویژۀ حضرت امام(رحمه الله)، در ماه مبارک رمضان، عبادت و تهجد بود. امام، عبادت را ابزار رسیدن به عشق الهی می دانستند. و به صراحت بیان می کردند که در وادی عشق، نباید به عبادت به چشم وسیله ای برای رسیدن به بهشت نگاه کرد. )(1)(

اکثر آشنایان امام نقل می کنند که از سن جوانی، نماز شب و تهجد، جزء برنامه هایشان بود.

بعضی از نزدیکان ایشان می گفتند که وقتی در ظلمت و تاریکی نیمۀ شب، آهسته وارد اتاق امام می شدم، معاشقه امام را با ایزد احساس می کردم و می دیدم که با خضوع و خشوعی خاص، نماز می خواندند و قیام و رکوع و سجود را به جا می آوردند که حقا وصف ناپذیر بود. با خودم فکر می کردم که شب امام، حقیقتاً، لیلة القدر است. )(2)(

یکی از اعضای دفتر ایشان، در این باره می گوید:

ص: 299


1- روزنامه جمهوری اسلامی، 20 / 11 / 64.
2- . امام در سنگر نماز، ص 83؛ هزار و یک نکته، حسین دیلمی، نکته 129.

«پنجاه سال است که نماز شب امام، ترک نشده است. امام، در بیماری و در صحت و در زندان و در خلاصی و در تبعید، حتی بر روی تخت بیمارستان قلب هم نماز شب خواندند.» )(1)(

امام(رحمه الله)، توجه خاصی به نوافل داشتند و هرگز، نوافل را ترک نمی کردند. نقل شده است که امام، در نجف اشرف، با آن گرمای شدید، ماه مبارک رمضان را روزه می گرفت و با این که در سنین پیری بودند و ضعف بسیار داشتند، تا نماز مغرب و عشا را به همراه نوافل به جای می آوردند، افطار نمی کردند! و شب ها تا صبح، نماز و دعا می خواندند و بعد از نماز صبح، مقداری استراحت می کردند و صبح زود، برای کارهایشان آماده می شدند. )(2)(

خانم «زهرا مصطفوی» می گوید:

ص: 300


1- . هزار و یک نکته، حسین دیلمی؛ حبیب و محبوب، ص 53؛ سیمای فرزانگان، ص 180.
2- . سیمای فرزانگان، ص 159؛ برداشتهایی از سیره امام خمینی(ره)، ج 3، ص 99.

راز و نیاز امام و گریه ها و ناله های نیمه شب این، چنان شدید بود که انسان را، بی اختیار، به گریه می انداخت. )(1)(

یکی از اساتید قم نقل می کرد: «شبی، میهمان حاج آقا مصطفی(رحمه الله) بودم. ایشان، خانۀ جداگانه ای نداشتند و در منزل امام زندگی، می کردند. نصف شب، از خواب بیدار شدم و صدای آه و ناله ای شنیدم، نگران شدم که مگر اتفاقی افتاده است؛ حاج آقا مصطفی(رحمه الله) را بیدار کردم و گفتم: ببین چه خبر است! ایشان نشست و گوش داد و گفت: صدای امام(رحمه الله) است که مشغول تهجد و عبادت است.» )(2)(

در ماه مبارک رمضان، این شب زنده داری و تهجد، وضعیت دیگری داشت. یکی از محافظان بیت می گوید: «در یکی از شبهای ماه مبارک رمضان، نیمه شب، برای انجام کاری مجبور شدم از جلوی اتاق امام گذر کنم. حین عبور، متوجه شدم که امام(رحمه الله)، زار زار گریه می گردند! هق هق گریۀ امام(رحمه الله) که در فضا پیچیده بود، واقعا مرا تحت تاثیر قرار داد که چه گونه امام(رحمه الله)، در آن موقع از شب، با خدای خویش راز و نیاز می کند. )(3)(

ص: 301


1- . برداشتهایی از سیره امام خمینی(ره)، ج 3، ص 132.
2- . برداشتهایی از سیره امام خمینی(ره)، ج 3، ص 286.
3- . هزار و یک نکته، حسین دیلمی، نکته 104؛ جلوه ای از خورشید، ص 90.

آخرین ماه مبارک رمضان دوران حیات امام(رحمه الله)، به گفتۀ ساکنان بیت، از ماه مبارک رمضانهای دیگر متفاوت بود! به این صورت که امام(رحمه الله)، همیشه، برای خشک کردن اشک چشم شان دستمالی را همراه داشتند، ولی در آن ماه مبارک رمضان، حوله ای را نیز همراه بر می داشتند تا به هنگام نمازهای نیمه شب شان، از آن استفاده کنند! )(1)(

ص: 302


1- . برداشتهایی از سیره امام خمینی(ره)، ج 3، ص 126.

توجه ویژه به قرآن

امام خمینی(رحمه الله)، توجه خاصی به قرآن داشتند، به طوری که روزی، هفت بار قرآن می خواندند!

امام، در هر فرصتی که به دست می آوردند، و لو اندک، قرآن می خواندند. بارها دیده شد که امام، حتی در دقایقی قبل از آماده شدن سفره که معمولا به بطالت می گذرد قرآن تلاوت می کنند! )(1)( امام، بعد از نماز شب اش تا وقت نماز صبح، قرآن می خواند. )(2)(

یکی اطرافیان امام(رحمه الله) می گوید:

ص: 303


1- . پا به پای آفتاب، ج 1، ص 270.
2- . برداشتهایی از سیره امام خمینی(ره)؛ ج 3، ص 198.

«امام، در نجف، چشم شان درد گرفت و به دکتر مراجعه کردند. دکتر، بعد از معاینۀ چشم امام گفت: شما باید چند روزی قرآن نخوانید و به چشم تان استراحت بدهید. امام، خندیدند! و فرمودند: دکتر! من، چشم را برای قرآن خواندن می خواهم! چه فایده ای دارد که چشم داشته باشم و قرآن نخوانم؟ شما یک کاری کنید که من بتوانم قرآن بخوانم!» )(1)( و در ماه رمضان یکی از همراهان امام در نجف، اظهار می کرد که امام خمینی(رحمه الله)، در ماه مبارک رمضان، هر روز، ده جزء قرآن می خواندند؛ یعنی، در هر سه روز، یک بار قرآن را ختم می کند. )(2)(

علاوه بر آن، هر سال، چند روز قبل از ماه مبارک رمضان، دستور می دادند که چند ختم قرآن برای افرادی که مد نظر مبارک شان بود، قرائت شود. )(3)(

ص: 304


1- . برداشتهایی از سیره امام خمینی(ره)، ج 3، ص 7.
2- . برداشتهایی از سیره امام خمینی(ره)، ج 3، ص11.
3- . پا به پای آفتاب، ج 1 ص 181.

گزیده هایی از سفارشهای امام(رحمه الله)، به مناسبت ماه رمضان

«شما، در این چند روزی که به ماه رمضان مانده، به فکر باشید، خود را اصلاح کرده، توجه به حق تعالی پیدا نمایید.

از کردار و رفتار ناشایستۀ خود، استغفار کنید! اگر خدای نخواسته، گناهی مرتکب شده اید، قبل از ورود به ماه مبارک رمضان، توبه کنید! زبان را به مناجات حق تعالی عادت دهید! مبادا در ماه مبارک رمضان، از شما غیبتی، تهمتی و خلاصه گناهی سر بزند و در محضر ربوبی، با نعم الهی و در مهمان سرای باری تعالی، آلوده به معاصی باشید! شما، اقلا، به آداب اولیۀ روزه عمل نمایید و همان طوری که شکم خود را از خوردن و آشامیدن نگه می دارید، چشم و گوش و زبان را هم از معاصی باز دارید! از هم اکنون، بنا بگذارید که زبان را از غیبت، تهمت، بدگویی و دروغ نگهداشته، کینه، حسد و دیگر صفات زشت شیطانی را از دل بیرون کنید!

اگر با پایان یافتن ماه مبارک رمضان، در اعمال و کردار شما هیچ گونه تغییری پدید نیامد، و راه و روش شما با قبل از ماه صیام فرقی نکرد، معلوم می شود روزه ای که از شما خواسته اند، محقق نشده است.

ص: 305

اگر دیدید کسی می خواهد غیبت کند، جلوگیری کنید و به او بگویید! ما، متعهد شده ایم که در این سی روز ماه مبارک رمضان، از امور محرمه خود داری ورزیم. و اگر نمی توانید او را از غیبت باز دارید، از آن مجلس خارج شوید! ننشینید و گوش کنید! باز تکرار می کنم تصمیم بگیرید در این سی روز ماه مبارک رمضان، مراقب زبان، چشم، گوش و همۀ اعضاء و جوارح خود باشید.

توجه بکنید که به آداب ماه مبارک رمضان عمل کنید؛ فقظ، دعا خواندن نباشد، دعا به معنای واقعی اش باشد.» )(1)(

ص: 306


1- . سیمای فرزانگان، ص 159 و 161 برداشتهایی از سیره امام خمینی(ره)، ج 3، ص 8.

سخنان و خاطراتی از امام خمینی(ره)

اشاره

اکنون در آستانه شهرالله و مقام ضیافت الله هستیم و من خود اقرار دارم که لایق این ضیافت نیستم. شهر شعبان المعظم که شهر امامان است در شرف گذشتن و ما خود را نتوانستیم مهیا کنیم برای شهرالله. دعاها را گاهی با لقلقۀ لسان خواندم و از آنها چیزی حاصل نشد. در این آخر شهر عرض می کنم: «اَللَّهُمَّ اِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنا فِیمَا مَضَی مِنْ شَعْبانَ فَاغْفِرْلَنَا فِیما بَقِی مِنْهُ؛ خدایا اگر در این مدت که از شعبان گذشته، ما را نیامرزیدی پس در باقی مانده آن، ما را ببخش!» از رحمت حق تعالی مأیوس نیستم و مباش در دنیا [مباد] روزی که گناهان به آنجا رسد که از رحمت حق مأیوس شویم. )(1)(

ص: 307


1- . صحیفه امام، ج 20، ص253، اردیبهشت66.

اصلاح باطن

درسهایی از ماه رمضان

سخنان و خاطراتی از امام خمینی(ره)

اصلاح باطن

این ماه مبارک با آن همه برکاتی که دارد، ما نمی توانیم از عهده شکر یکی اش براییم؛ ولی باید کوشش کنیم که در این ماه مبارک رمضان که بر ما گذشت، اگر حالی پیدا شد، این حال را تا ماه رمضان دیگر نگه داریم و اگر حالی پیدا نشد، متأسف باشیم و کوشش کنیم که پیدا کنیم. این هیاهوها همه رفتنی است، تمام شدنی است، آنچه که هست آنی است که پیش خود ماست، آن باقی است و با ماست و ما باید کوشش کنیم که باطن خودمان را اصلاح کنیم. )(1)(

ص: 308


1- . صحیفه امام، ج 20، ص53، خرداد ماه 65.

ارزش دعا

درسهایی از ماه رمضان

سخنان و خاطراتی از امام خمینی(ره)

ارزش دعا

این دعاهایی که در ماهها هست، در روزها هست، خصوصاً، در ماه رجب و شعبان و ماه مبارک رمضان، اینها انسان را همچو تقویت روحی می کند _ اگر کسی اهلش باشد، ماها که نیستیم _ همچو تقویت روحی می کند و همچو راه را برای انسان باز می کند و نور افکن است برای اینکه، این بشر را از این ظلمتها بیرون بیاورد و وارد نور بکند، که معجزه آساست. به این دعاها عنایت بکنید. )(1)(

ص: 309


1- . صحیفه امام، ج 13، ص 21، تیر ماه 59.

عمل کنید

درسهایی از ماه رمضان

سخنان و خاطراتی از امام خمینی(ره)

عمل کنید

و از همه بالاتر این است که انسان خودش را اصلاح کند در ماه رمضان. ما محتاج به اصلاح هستیم، محتاج به تهذیب نفس هستیم، تا آن دم آخر ما محتاجیم. پیغمبرها هم محتاجند. انبیای بزرگ هم محتاجند، منتها آنها احتیاج خودشان را فهمیده اند و دنبالش عمل کرده اند، و ما از باب اینکه حجاب داریم نتوانستیم بفهمیم و به تکالیف خودمان عمل نکردیم. امیدوارم که - ان شاءالله - این ماه مبارک رمضان به همه شما مبارک باشد. و مبارک بودن به این است که بنابراین بگذارید که به تکالیف خدا عمل کنید. )(1)(

ص: 310


1- . صحیفه امام، ج 18، ص 480، خرداد63.

میهمان خانه الهی

درسهایی از ماه رمضان

سخنان و خاطراتی از امام خمینی(ره)

میهمان خانه الهی

این ضیافت، همه اش ترک است؛ ترک شهوات از قبیل خوردنیها، نوشیدنیها و جهات دیگری که شهوات انسان اقتضا می کند. خداوند دعوت کرده است ما را به اینکه شما باید وارد بشوید در این میهمانخانه و این ضیافت هم جز ترک، چیزی نیست؛ ترک هواها، ترک خودیها، ترک منیها، منیتها. اینها همه در این میهمانخانه است و ما باید حساب کنیم ببینیم که آیا وارد شدیم در این میهمانخانه یا اصلاً وارد نشدیم؟ راهمان دادند به این ضیافتخانه یا نه؟ استفاده کردیم از این ضیافت الهی یا نه؟

البته حساب امثال من با کرام الکاتبین است.

ص: 311

اما من به شما آقایان و به هر کس که این کلمات می رسد و خصوصاً، طبقه جوان عرض می کنم که آیا در این مهمانخانه رفتید؟ استفاده کردید؟ از شهوات خصوصاً شهوات معنوی چشم پوشیدید؟ یا اینکه مثل من هستید؟ )(1)(

ص: 312


1- . صحیفه امام، ج 13، ص 36، تیر59.

ضیافت ترک شهوات

درسهایی از ماه رمضان

سخنان و خاطراتی از امام خمینی(ره)

ضیافت ترک شهوات

من فکر می کردم که این ضیافتی که شما مؤمنین به آن دعوت شده اید، که ضیافت الله است چیست؟ دعوت شدیم به ضیافت الله. و ضیافت الله در عالم ماده، عبارت از این است که ما را پرهیز بدهد از تمام شهوات دنیوی. این مرتبه مادی ضیافت الله است که همه کسانی که دعوت شدند به این ضیافت، بدانند که ضیافت خدا در این نشئه، چشم پوشی از شهوات است و ترک آن چیزی که قلب انسان، یعنی، روح طبیعی انسان به آن مایل است، آنها را باید ترک کند. این ضیافت خداست و این ضیافت، سایه ضیافتهایی است که در طول عالم وجود تحقق دارد، منتها در عالم ماده به این صورت است که ترک شهوات طبیعی است، شهوات جسمانی است و در عالم مثال، ترک شهوات خیالی است و در عالم بعد از مثال، ترک شهوات عقلانی است، روحانی است. )(1)(

ص: 313


1- . صحیفه امام، ج 20، ص266.

دعوت

درسهایی از ماه رمضان

سخنان و خاطراتی از امام خمینی(ره)

دعوت

در این ماه مبارک خودتان را تعریف کنید به قوتهای روحانی. در یک حدیثی است که پیغمبر اکرم صلی الله علیه وسلم فرمودند که ماه رمضان آمد، اقبال کرد، آمد. در ضمنش می فرمایند که «دُعیتُم اِلَی ضِیَافَةِ اللهِ». ضیافتهای خدا با ضیافتهای مردم این است فرقش که وقتی شما را یک اشخاصی دعوت بکنند به یک مهمانی، وقتی بروید در آن مهمانی به حسب فراخور حال، یک چیزهایی برای خوردنی و یک چیزهایی برای تفریح و این چیزهاست. ضیافت خدا در ماه رمضان یک شعبه اش روزه است، آن ضیافت خداست؛ یک شعبه اش روزه است و یک امر مهمش که مائده غیبی و آسمانی است، قرآن است. شما دعوت شده اید به مهمانی خدا و شما در ماه رمضان مهمان خدا هستید. مهماندار شما، شما را وادار کرده است به اینکه روزه بگیرید. این راههایی که به دنیا باز است و شهوات است، اینها را سدش کنید تا مهیا بشوید برای لیلة القدر. ماه شعبان مقدمه است برای ماه مبارک رمضان که مردم مهیا بشوند برای ورود در ماه مبارک رمضان و در ضیافة الله. )(1)(

ص: 314


1- . صحیفه امام، ج 13، ص 30، تیر59.

سرّ لیلۀ القدر

درسهایی از ماه رمضان

سخنان و خاطراتی از امام خمینی(ره)

سرّ لیلۀ القدر

ماه مبارک رمضان که ماهی مبارک است، ممکن است برای این باشد که ماهی است که ولی اعظم، یعنی رسول خدا صلی الله علیه وسلم واصل شده و بعد از وصول، ملائکه را و قرآن را نازل کرده است. به قدرت او، ملائکه نازل می شوند. به قدرت ولی اعظم است که قرآن نازل می شود و ملائک نازل می شوند. ولی اعظم، به حقیقت قرآن می رسد در ماه مبارک و شب قدر و پس از رسیدن، متنزل می کند به وسیله ملائکه که همه تابع او هستند، قرآن شریف را، تا به حدی که برای مردم بگوید. قرآن در حد ما نیست، در حد بشر نیست. قرآن، سری است بین حق و ولی الله اعظم که رسول خداست، به تبع او نازل می شود تا می رسد به این جایی که به صورت حروف و کتاب در می آید که ما هم از آن استفاده ناقص می کنیم. و اگر سرّ لیلة القدر و سرّ نزول ملائکه در شبهای قدر که الآن هم برای ولی الله اعظم حضرت صاحب علیه السلام این معنا امتداد دارد - سر اینها را ما بدانیم، همه مشکلات ما آسان می شود. )(1)(

ص: 315


1- . صحیفه امام، ج 19، صص 171. 172.

تزکیه و ذکر الله

درسهایی از ماه رمضان

سخنان و خاطراتی از امام خمینی(ره)

تزکیه و ذکر الله

اگر همین ماه مبارک رمضان مسلمین خودشان را به طور جمعی به ضیافت خدا وارد کرده بودند و تزکیه کرده بودند، تصفیه کرده بودند خودشان را، ممکن نبود زیر بار ظلم بروند. زیر بار ظلم رفتن مثل ظلم کردن، هر دواش از ناحیه عدم تزکیه است؛ (قَدْ اَفْلَحَ مَنْ تَزَکّی)، در نماز عید، این سوره را مستحب است بخوانند. امر به تزکیه و ذکرالله، ذکر اسم الله: (قَدْ اَفْلَحَ مَنْ تَزَکّی و ذَکَرَ اسْمُ رَبِهِ فَصَلّی) تزکیه، ذکر اسم الله و صلوۀ، اینها مراتبی است، اگر ما به این رسیده بودیم، نه حال انفعالی پیدا می کردیم برای پذیرش ظلم و نه ظالم بودیم. همه از این است که تزکیه نشدیم. )(1)(

ص: 316


1- . صحیفه امام، ج 18، ص 449، تیر 63.

خوف

درسهایی از ماه رمضان

سخنان و خاطراتی از امام خمینی(ره)

خوف

من خوف این را دارم که در این ماه مبارک رمضان که ماه تهذیب نفس است و همه را خدا به ضیافت خودش دعوت کرده است، ما با صاحب خانه کاری بکنیم که عنایتش از ما برگردد. )(1)(

ص: 317


1- . صحیفه امام، ج 18، ص 476، خرداد 63.

امیدوارم وارد رمضان شده باشیم

درسهایی از ماه رمضان

سخنان و خاطراتی از امام خمینی(ره)

امیدوارم وارد رمضان شده باشیم

ماه مبارک به منزله یک ساعتی است که کوکش بکنند و خودکار تا مدتی که این کوک است باشد. این ماه مبارک باید این جور باشد که مردم را تا ماه مبارک دیگر حفظ کند، بعد ماه مبارک دیگر بیاید از سر گرفته بشود و این برای این است که باید ما در این ضیافت وارد شده باشیم و من امیدوارم که وارد شده باشیم. )(1)(

ص: 318


1- . صحیفه امام،ج 21، ص 47، اردیبهشت 67.

انتخاب آخرین جمعه ماه رمضان به عنوان روز قدس

درسهایی از ماه رمضان

سخنان و خاطراتی از امام خمینی(ره)

انتخاب آخرین جمعه ماه رمضان به عنوان روز قدس

من در طی سالیان دراز، خطر اسرائیل غاصب را گوشزد مسلمین نمودم، که اکنون این روزها به حملات وحشیانه خود به برادران و خواهران فلسطینی شدت بخشیده است، و به ویژه در جنوب لبنان به قصد نابودی مبارزان فلسطینی، پیاپی خانه و کاشانه ایشان را بمباران می کند.

من از عموم مسلمانان جهان و دولتهای اسلامی می خواهم که برای کوتاه کردن دست این غاصب و پشتیبانان آن، به هم بپیوندند و جمیع مسلمانان جهان را دعوت می کنم آخرین جمعه ماه مبارک رمضان را که از ایام قدر است و می تواند تعیین کننده سرنوشت مردم فلسطین نیز باشد به عنوان «روز قدس» انتخاب و طی مراسمی همبستگی بین المللی مسلمانان را در حمایت از حقوق قانونی مردم مسلمان اعلام نمایند. از خداوند متعال پیروزی مسلمانان را بر اهل کفر خواستارم. )(1)(

ص: 319


1- . قم، 16/5/1358.

خاطرات

درسهایی از ماه رمضان

سخنان و خاطراتی از امام خمینی(ره)

خاطرات

روزهای بلند را روزه بودند

امام چهارده سال نجف بودند. از تمام بچه ها دور بودند، هوای به آن گرمی نجف را تحمل می کردند و در آنجا روزهایی به آن بلندی را روزه می گرفتند. کارگر منزلشان صبح که می آمد گلایه می کرد و می گفت: «خانم! من سینی غذای آقا را که می برم، اصلاً وقتی بر می گردانم احساس نمی کنم از این سینی غذایی خورده شده است؛ شاید یک کمی مثلاً یک نصفه کتلت خورده اند.» آقا با این شرایط روز به آن بلندی نجف را روزه می گرفتند. )(1)(

خواندن قرآن

ص: 320


1- . مجله سروش، شماره 476، به نقل از «صدیقه مصطفوی».

در خود ماه رمضان امام مرتب قرآن می خواند. حالا اکثر وقتها مثلاً ما می رفتیم روزنامه ببریم برای ایشان، می دیدیم امام نشسته اند روی آن نیمکت خودشان و آن شمد هم انداخته اند روی پایشان و چهار زانو نشسته اند و دارند قرآن می خوانند، از قول مرحوم حاج احمد آقا(رحمه الله) می گفت: «امام بعضی روزها، 5 جزء یا 4 جزء قرآن می خواند»، نه یک جزء، ما می گوییم یک جزء بخوانیم؛ اما حاج احمد آقا(رحمه الله) می گفت امام روزی 4 تا 5 جزء قرآن می خواند، این قدر امام مقید بودند به قرآن خواندن یا مثلاً اعمال دیگر. )(1)(

ص: 321


1- . پایگاه اینترنتی حوزه، به نقل از «سید رحیم میریان».

برنامه خاص

درسهایی از ماه رمضان

سخنان و خاطراتی از امام خمینی(ره)

برنامه خاص

امام علاوه بر انجام تمام اعمال عبادی ماه رمضان یک برنامه خاص خودش را داشت، زمان بیشتری قرآن می خواندند. فکر می کنم حتی تا این اواخر، ماهی سه قرآن را که حتماً ختم می کردند، شیوه اش هم به این شکل بود که در سه محل، سه تا قرآن داشتند، آن محلی که صبح برای کار می رفتند، آن محلی که عصر بود و یا جایی در سر شب سه تا قرآن بود که از هر سه می خواندند. هر جا بودند یک جزء قرآن می خواندند. در نتیجه ماه رمضان که تمام می شد سه تا قرآن ختم کرده بودند، این اواخر حتی با این همه گرفتاریها و مشاغلی که داشتند، تمام اذکاری که در مفاتیح هست آنها را انجام می دادند. امام، شبها دعای افتتاح می خواندند، دعای سحر را معمولاً می خواندند و خیلی هم توصیه می کردند و بیش تر ابوحمزه را هم می خواندند. گاهی وقتها به ما می گفتند اگر ابوحمزه زیاد هست می توانید دو تا سه قسمت کنید و در دو یا سه شب تمام بشود. اگر یک شب نتوانستید تمام کنید عیبی ندارد؛ ولی این دعا را بخوانید. )(1)(

ص: 322


1- . پایگاه اینترنتی حوزه، به نقل از خانم «فاطمه طباطبایی».

این مسجد را باید احیا کرد

درسهایی از ماه رمضان

سخنان و خاطراتی از امام خمینی(ره)

این مسجد را باید احیا کرد

امام در یکی از سفرهایشان به محلات که مصادف بود با ماه رمضان در مسجدی دور افتاده، متروک و بسیار کوچک که بیش از یک اتاق گلی نداشت به اقامه جماعت می پرداختند. این در حالی بود که عده ای از علما به ایشان پیشنهاد کردند که در مسجد جامع شهر اقامه جماعت بفرمایند؛ اما آن بزرگوار قبول نکرده و فرمودند: «در مسجد جامع کسی هست که اقامه جماعت کند؛ ولی در این مسجد کسی نیست که اقامه جماعت کند، لذا این مسجد را باید احیا کرد.» )(1)(

ص: 323


1- . مجله حوزه، شماره 45، ص 52، به نقل از حجة الاسلام و المسلمین «توسلی».

خود ماه رمضان، کاری است

درسهایی از ماه رمضان

سخنان و خاطراتی از امام خمینی(ره)

خود ماه رمضان، کاری است

سرّ این معنا که امام ملاقاتهای خودشان را در ماه مبارک رمضان تعطیل می کردند این بود که بیش تر به دعا و قرآن و خلاصه به خودشان برسند. امام می فرمودند: «خود ماه رمضان کاری است.» )(1)(

ص: 324


1- . مجله حوزه، شماره 45، ص 52، به نقل از حجة الاسلام و المسلمین «توسلی».

متناسب با ماه مبارک

درسهایی از ماه رمضان

سخنان و خاطراتی از امام خمینی(ره)

متناسب با ماه مبارک

حضرت امام به نقل از نزدیکانشان برای ماههای ویژه ای چون ماه مبارک برنامه ای خاص داشتند. به طوری که در این ماه عزیز شعر نمی خواندند، نمی سرودند و به آن گوش هم نمی کردند. اساساً دگرگونی خاصی را متناسب با این ماه مبارک در زندگی خود ایجاد می کردند، به گونه ای که این ماه را سراسر به تلاوت قرآن مجید و انجام مستحبات مربوط به ماه مبارک رمضان سپری می کردند. )(1)(

ص: 325


1- . پاسدار اسلام، شماره 93، به نقل از علی اکبر آشتیانی.

حرمت رمضان

درسهایی از ماه رمضان

سخنان و خاطراتی از امام خمینی(ره)

حرمت رمضان

دکترها به خاطر بیماری امام به ایشان اجازه نمی دادند که روزه بگیرد، از همان سال 60 که امام آمدند به جماران و در بیمارستان قلب بودند و سکته کرده بودند، دیگر روزه را دکتر برای امام ممنوع کرده بودند، و امام هم خیلی مقید به این بودند که دستور دکتر را اجرا کنند. امام با اینکه «حاج عیسی» برای ایشان غذا درست می کرد، روزها برای امام که مثلاً بنا بود مرغی درست کنند، چون ضعیف شده بودند، امام اول ماه رمضان که می شد ممنوع می کرد و می گفت دیگر اش درست نکنید، اصلاً دیگر درست نکنید؛ امام با اینکه روزه نبود اگر شما دو روز هم پهلوی ایشان بودید، پنج روز هم پهلوی ایشان بودید، نمی فهمیدید که امام روزه نیست، این قدر مخفیانه افطار می کردند، و عمل می کردند که شما نمی فهمیدید که امام روزه هستند یا نیستند. لذا امام اول ماه رمضان که می شد دستور می دادند که دیگر غذا درست نکنید، لذا هر چه در خانه بود، همان را به صورت مخفیانه می خوردند و هیچ مشخص نمی شد که امام روزه نیستند. )(1)(

ص: 326


1- . پایگاه اینترنتی حوزه، به نقل از سیدرحیم میریان.

اهمیت روزه

درسهایی از ماه رمضان

سخنان و خاطراتی از امام خمینی(ره)

اهمیت روزه

تابستان حدود چهل سال پیش در قم ساکن بودیم. در آن موقع آب کم بود و پنکه یا کولری هم نداشتیم و همه جا خیلی گرم بود. در چله تابستان ماه مبارک رمضان شروع شد و خواهر بزرگم که خیلی ضعیف و لاغر بود، نُه ساله شد و باید روزه می گرفت. او پس از افطار کردن اولین روزه اش به آقا گفت: «من فردا روزه نمی گیرم.» آقا می بینند که علناً نمی توانند او را به روزه گرفتن مجبور نماید؛ زیرا ممکن است روزه ش را بخورد و قبح روزه خوردن برایش از بین برود. از این رو بلافاصله دنبال یکی از دوستانشان فرستادند و گفتند: فلانی می خواهم همین امشب اینها را به تهران برسانی، و ما دیروقت به تهران رسیدیم. بعد آقا گفته بودند: «من دیدم این بچه نمی تواند روزه بگیرد و می خورد و اهمیت روزه برایش از بین می رود، گفتم از قم برود که اگر یک روز به او گفتم روزه بگیر، بداند که باید روزه بگیرد نه اینکه بگوید می گیرم و بعد هم برود بخورد.» )(1)(

ص: 327


1- . پایگاه اینترنتی حوزه، به نقل از خانم زهرا مصطفوی.

شبهای قدر

درسهایی از ماه رمضان

سخنان و خاطراتی از امام خمینی(ره)

شبهای قدر

در شبهای قدر چون برنامه آن زیادتر است، امام از همان سر شب خوابش خیلی کم می شد، مثلاً امام هر شب ساعت10:20 دقیقه می خوابیدند، آن شب هم سر ساعت10:20 دقیقه می خوابیدند؛ اما از آن طرف یک ساعت تا دو ساعت که می خوابیدند بلند می شدند و مشغول عبادت و مشغول مناجات می شدند و دعاهای شبهای قدر را می خواندند و قرآن سر می گرفتند و مناجات می کردند و گریه و زاری می کردند تا صبح می شد و پس از آن، قرآن قبل از نماز و نماز صبح را می خواندند. )(1)(

ص: 328


1- . پایگاه اینترنتی حوزه، به نقل از سیدرحیم میریان.

جایگاه مسجد در نگاه امام خمینی(ره)

اشاره

مسجد مهمان خانۀ خدا در زمین، جایگاه نزول برکات و خیرات آسمانی، خانۀ راز و نیاز، عشق و محبت، صفا و صمیمیت، ایثار و رحمت، تجلّی بهشت خدا در زمین، محل آرامش موحدان است. مکان آن، بهترین قطعات زمین است و فرشتگان، با اهل آن همنشین می باشند. )(1)(

آنچه از بررسی نقش مسجد در صدر اسلام به دست می آید، جامعیت مسجد در همه زمینه های عبادی، سیاسی، فرهنگی، آموزشی، نظامی، قضایی و... است.

با پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(رحمه الله)، مساجد نیز همانند دوران صدر اسلام جایگاه واقعی خود را باز یافتند؛ به طوری که نیروهای فعال در مساجد، به طور مستقیم در متن انقلاب شرکت جستند. از آن پس مساجد نقش پایگاه ارتباطی مردم را بر عهده داشتند و در شرایط حساس نهضت اسلامی توانستند به انسجام نیروهای مردمی بپردازند. علاوه بر این، بسیاری از برنامه های انقلاب مانند انتخابات شوراهای محلی، کانونهای بسیج و دیگر ضرورتهای زمان در مساجد انجام گرفت.

ص: 329


1- . آثار الصادقین، صادق احسانبخش، ستاد برگزاری نماز جمعه گیلان، ج 8، ص 261.

نویسنده در صدد است تا با مروری اجمالی بر نظرات بزرگ مرد تاریخ، حضرت امام خمینی(رحمه الله) جایگاه و نقش مسجد در جامعه اسلامی را مورد بررسی قرار دهد.

ص: 330

سنگر سربازان خدا

چشمه زلال مبارزه بر ضد باطل در طول تاریخ از مسجد جوشیده است. حضرت امام(رحمه الله) با شناخت موقعیت و نقش مسجد، خطاب به مسلمانان جهان می فرمود: «اگر حرم و کعبه و مسجد و محراب، سنگر و پشتیبان سربازان خدا و مدافعان حرم و حرمت انبیاء نیست، پس مأمن و پناهگاه آنان در کجاست؟» )(1)(

امام بزرگوار با تأکید بر نقش محوری مسجد در خنثی کردن نقشه های دشمنان اسلام می فرمایند: «اینها از مسجد می ترسند. من تکلیفم را باید ادا کنم؛ به شما بگویم. شما دانشگاهیها شما دانشجوها، همه تان مساجد را بروید پر کنید! سنگر هست اینجا؛ سنگرها را باید پر کرد.» )(2)(

و در جایی دیگر می فرمایند: «مساجد و محافل دینیه را که سنگرهای اسلام در مقابل شیاطین است، هر چه بیش تر گرم و مجهز نگه دارید!» )(3)(

ص: 331


1- . صحیفه نور، مرکز فرهنگی انقلاب اسلامی، ج 20، ص 12.
2- . صحیفه نورج 12، ص 148.
3- . صحیفه نور، ج 1، ص 190.

مسجد، پایگاه انقلاب و حرکت

با بررسی تحولات سالهای سرنگونی رژیم شاهنشاهی و پیروزی انقلاب اسلامی، نقش و اهمیت مسجد در ابعاد مختلف به وضوح هویدا می گردد. در آن زمان مردم و روحانیت با محوریت مساجد مبارزات خویش را تا پیروزی نهایی ادامه دادند. یقیناً در گذشته و حال و آینده، هیچ مکانی قابلیت این مرکزیت را نداشته و ندارد. بنابراین هم اینک نیز دوری مردم از مساجد، موجب شادی دشمنان و تضعیف انقلاب خواهد شد. در آن موقعیت حساس، مسجد پایگاهی شد تا شاگردان و پیروان حضرت امام(رحمه الله) به همراه اقامه فرایض دینی و عبادی که دلیل حضور مردم در مساجد بود، پیامها و فرمانهای امام خمینی(رحمه الله) را دریافت کنند.

آن بزرگ معمار انقلاب، با تأکید بر حفظ مساجد به عنوان اصل و اساس انقلاب می فرمایند: «مسجد محلی است که از آن باید امور اداره بشود. این مساجد بود که این پیروزی را برای ملت ما درست کرد. این مراکز حساسی است که ملت باید به آن توجه داشته باشند. این طور نباشد که خیال کنیم حالا دیگر ما پیروز شدیم، دیگر مسجد می خواهیم چه کنیم؟ پیروزی ما برای اداره مسجد است.» )(1)(

ص: 332


1- . صحیفه نور، ج 12، ص 230.

بر اساس همین دیدگاه است که متفکران و نویسندگان خارجی نیز به اهمیت مساجد در ساختار انقلاب تأکید کرده و آن را محور اصلی در شکل گیری انقلاب اسلامی ایران دانسته اند.

«حامد الگار»، نویسنده و منتقد بزرگ می گوید: «مسجد، هستۀ اساسی تشکیلات انقلاب اسلامی بود. یکی از عناصر مهم در پیروزی انقلاب، احیای مجدد مسجد و تمام ابعاد عملکردی آن بود. نقش مسجد، دیگر نه عزلت و گریزگاهی از جامعه بود که مردم برای دوری جستن از دنیا، گرفتن وضو، انجام عبادات یا گوش دادن به صوت قرآن به آن پناه می بردند، بلکه برعکس، مسجد به یک کانون مبارزه و مرکز فرماندهی بدل گردید. به طور خلاصه، مسجد تماماً آن چیزی شد که در عصر پیامبر بود.» )(1)(

در زمان رسول اکرم صلی الله علیه وسلم یکی از مهم ترین نقشهای مسجد، تدارک مقدمات فکری و بسیج عمومی مسلمانان به منظور جهاد با کفار بوده است. عیناً همین نقش در جریان نهضت روحانیون شیعه به رهبری امام خمینی(رحمه الله) در سال 1342 شمسی و پس از آن در جریان پیروزی انقلاب اسلامی ایران مشاهده شد. تأثیر این مکان مقدس در جذب نیروهای رزمنده بسیجی و آموزش آنها و نیز پشتیبانی و فعالیتهای پشت جبهه، بر هیچ کس پوشیده نیست.

ص: 333


1- . مسجد و انقلاب اسلامی، رضا شریف پور، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1380، ص 47.

امام خمینی(رحمه الله) مساجد را مرکز جنبشها و حرکتهای اسلامی معرفی کرده و فرموده است: «مسجد در اسلام و در صدر اسلام همیشه مرکز جنبش و حرکتهای اسلامی بود ... از مسجد تبلیغات اسلامی شروع می شده است. از مسجد حرکت قوای اسلامی برای سرکوبی کفار و وارد کردن آنها در [زیر] بیرق اسلام بوده است. شما که از اهالی مسجد و علمای مساجد هستید، باید پیروی از پیغمبر اسلام صلی الله علیه وسلم و اصحاب آن سرور کنید و مساجد را برای تبلیغ اسلام و حرکت اسلامیت و قطع ایادی شرک و کفر و تأیید مستضعفین در مقابل مستکبرین قرار دهید!» )(1)(

ص: 334


1- . مسجد و انقلاب اسلامی، ج 6، ص 49.

اهمیت اجتماع در مسجد

اسلام در ابتدای نظام مند ساختن سازمان دینی خود، تأسیس مرکز تجمع عمومی مسلمانان را با نام «مسجد» در اولویت قرار داده و تجمع در آن را به نیکوترین وجه ستوده، بیشترین تأکیدات را در راستای حفظ این سنگر توحیدی ابراز نمود.

حضرت امام(رحمه الله) بر اساس همین شناخت، بارها بر اهمیت اجتماع و حضور فعال در مساجد تأکید داشته، آن را موجب تقویت اسلام و نظام می دانستند: «مساجد باید مجتمع بشود از جوانها! اگر ما بفهمیم که این اجتماعات چه فوایدی دارد و اگر بفهمیم که اجتماعاتی که اسلام برای ما دستور داده و فراهم کرده است، چه مسائل سیاسی را حل می کند، چه گرفتاریها را حل می کند، این طور بی حال نبودیم که مساجدمان مرکز بشود برای چند پیرزن و پیرمرد.» )(1)(

همچنین می فرمودند: «نماز را در جماعت بخوانید! اجتماع باید باشد. اجتماعاتتان را حفظ کنید! مساجدتان را محکم نگه دارید!» )(2)(

ص: 335


1- . صحیفه نور، ج 13، ص 155.
2- . صحیفه نور، ج 12، صص 148.149.

و در سخنی دیگر فرمودند: «مسجد مرکز تبلیغ است. در صدر اسلام از همین مسجدها جیشها، ارتشها راه می افتاده. مرکز تبلیغ احکام سیاسی- اسلامی بوده. هر وقت یک گرفتاری را طرح می کردند، صدا می کردند: «الصلوة مع الجماعة»، اجتماع می کردند. این گرفتاری را طرح می کردند، صحبتها را می کردند. مسجد مرکز اجتماع سیاسی است. اجتماعات خود را هر چه بیش تر در مساجد و محافل و فضاهای باز عمومی برپا نمایید!» )(1)(

آنچه در طول مبارزات و فعالیتهای انقلابی روشن گشت، آن است که مساجد تنها جایگاهی هستند که در جوّی آکنده از وحدت، اخوّت و معنویت، نیروهای مبارز، مؤمن و شجاع را در خود جای داده و از این طریق، در جهت بیداری و آگاهی بخشی به گروههای مختلف مردمی، رسالت خویش را عینیت بخشیده است. به همین دلیل است که دشمنان از مساجد به عنوان مراکز نیرومند پشتیبانی انقلاب و ستاد عملیاتی رهبر انقلاب اسلامی در هراس و وحشت بوده و بارها مساجد را آماج حملات خود قرار داده اند و هم اینک نیز دشمنان داخلی و خارجی در صدد دور کردن مردم به خصوص جوانان از مساجد می باشند.

آن بت شکن زمان با درک این حساسیت دشمنان، بارها خطر جدایی انقلاب از مساجد را مورد تأکید قرار داده و فرموده اند: «اگر این مسجد و مرکز ستاد اسلام قوی باشد، ترس از فانتومها نداشته باشید! ترس از آمریکا و شوروی و اینها نداشته باشید! آن روز باید ترس داشته باشید که شما پشت کنید به اسلام، پشت کنید به مسجد.» )(2)(

ص: 336


1- . صحیفه نور، ج 9، ص 136.
2- . صحیفه نور، ج 12، ص 234.

و در بیانی دیگر می فرمایند: «ای ملت! مسجدهای خودتان را حفظ کنید!... مسجدها را حفظ کنید! بروید به مسجد... تا این نهضت به ثمر برسد! مملکت شما نجات پیدا کند.» )(1)(

همچنین می فرمایند: «شما باید هوشیار باشید که مسجدهایتان و محرابهایتان و منبرهایتان را حفظ کنید و بیش تر از سابق، شمایی که این معجزه را از مسجد دیدید که همه قدرتها را به هم شکست، نه فقط ابرقدرتها، قدرتهای دیگر را هم به هم شکست، نباید در اسلام سستی کنید! مسجدها را محکم نگه دارید و پرجمعیت کنید!» )(2)(

رهبر کبیر انقلاب با تیزبینی ای که در مسائل سیاسی داشتند، خطر جدایی مردم و نهضت را در اوایل انقلاب از مساجد حس می کردند ومراقب بودند تا ارتباط مردم با مسجد قطع نگردد. از جمله مواردی که اهمیّت فوق العاده حضور مردم در مساجد را از دیدگاه حضرت امام(رحمه الله) عیان می سازد، پیامی است مبنی بر اینکه تمامی اسلحه هایی که در اوج تظاهرات و درگیریها به دست مردم افتاده است، به مساجد تحویل داده شود. این پیام که با استقبال همگان مواجه شد، تأکید دیگری بر این مطلب است که علاوه بر اهمیت تجمع در مسجد، حتی رفت و آمد به اینجایگاه الهی نیز دارای آثار و برکات زیاد است و نقشه های دشمنان را خنثی می کند. این در حالی است که مکانهای دیگر نظامی و انتظامی می توانست به عنوان پایگاه جمع آوری معرفی شود و این چیزی نیست جز اهمیت حضور در مساجد و پیوند وارتباط جامعه با مسجد و روحانیت.

حضرت امام(رحمه الله) در بخشی از این پیام می فرمایند: «باید تمام اسلحه هایی که در دست مردم است، جمع شوند! هر کس اسلحه ای پیدا کرد، باید به مسجد محله خود ببرد و به امام جماعت مسجد تحویل بدهد و بعد این اسلحه ها از مساجد به کمیته آورده می شود.» )(3)(

ص: 337


1- . صحیفه نور، ج 7، ص 58.
2- . صحیفه نور، ج 12، ص 233.
3- . صحیفه نور، ج 5، ص 76.

حضور سیاسی روحانیت در مسجد

حضرت امام خمینی(رحمه الله)، آن بزرگ مرد تاریخ، در اوج اختناق رژیم ستمشاهی یعنی سال 1352 فرمودند: «وظیفه علمای اعلام و مبلغین است که جرائم اسرائیل را در مساجد و محافل دینی به مردم گوشزد کنند.» )(1)(

حضرت امام(رحمه الله) در خاطره ای می فرمودند: «در دوران رضاخان من از یکی از ائمه جماعات سؤال کردم که اگر یک وقت رضاخان لباسها را ممنوع کند و اجازه پوشیدن لباس روحانی به شما ندهد، چه کار می کنید؟ او گفت: ما توی منزل می نشینیم و جایی نمی رویم. گفتم: من اگر پیش نماز بودم و رضاخان لباس را ممنوع می کرد، همان روز با لباس تغییر یافته به مسجد می آمدم و به اجتماع می رفتم. نباید اجتماع را رها کرد و از مردم دور بود.» )(2)(

ص: 338


1- . صحیفه نور، ج 1، ص 207.
2- . 420 داستان از نماز و عبادات امام خمینی:، عباس عزیزی، چاپ اول، 1379، ص 167.

سخنرانی در ماه رمضان

پیامهایی از ادعیه روزهای ماه رمضان

اشاره

بزم میهمانان ضیافت الهی فرا رسید. و بر آن شدیم با بهره گرفتن از دعای هر روز ماه مبارک رمضان، با مبلّغان ارجمند عرصه تبلیغ دینی همراه شویم. آنچه در پی می آید شرح و توضیحی برگرفته از آیات نورانی قرآن، روایات گرانسنگ معصومین علیه السلام و حکایاتی مرتبط با یک فراز این دعاهاست. امید است مورد استفاده قرار گیرد.

ص: 339

پیام اول: روزه داری

«اَللَّهُمَّ اجْعَلْ صِیَامِی فِیهِ صِیَامَ الصَّائِمِینَ وَ قِیَامِی فِیهِ قِیَامَ الْقَائِمِینَ وَنَبِّهْنِی فِیهِ عَنْ نَوْمَۀِ الْغَافِلِینَ وَهَبْ لِی جُرْمِی فِیهِ یَا اِلَهَ الْعَالَمِینَ وَاعْفُ عَنِّی یَا عَافِیاً عَنِ الْمُجْرِمِینَ؛ خدایا! در این روز روزه ام را روزة روزه داران و شب زنده داریم را شب زنده داری شب زنده داران قرار ده و در آن از خواب بی خبران آگاهم کن و گناهم را ببخشا و درگذر از من،ای بخشایندة گناهکاران!»

روزه از اعمال عبادی ای است که در آن انسان به فرمان خداوند، در ساعات خاصی از شبانه روز و در مدت معینی، از خوردن و آشامیدن و... امتناع می نماید. روزه به عنوان موهبت بزرگ الهی در تربیت، اصلاح نفس و کنترل خواهشهای نفسانی، نقش اساسی و مهمی ایفا می کند. نه تنها مسلمانان؛ بلکه در ادیان غیر الهی نیز روزه وجود دارد. حضرت علی علیه السلام فرمودند: «روزی، یکی از یهودیان خدمت رسول خدا صلی الله علیه وسلم رسید و از مسائلی پرسش کرد. یکی از پرسشها این بود: اگر بپرسند به چه دلیلی خداوند روزه را برای امت تو سی روز قرار داده و بر امتهای دیگر بیش از این [چه پاسخی دارید]؟ پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: «إِنَّ آدَمَ لَمَّا أَکَلَ مِنَ الشَّجَرَةِ بَقِی فِی بَطْنِهِ ثَلَاثِینَ یَوْماً وَ فَرَضَ [فَفَرَضَ] اللَّهُ عَلَی ذُرِّیَّتِهِ ثَلَاثِینَ یَوْماً الْجُوعَ وَ الْعَطَشَ وَ الَّذِی یَأْکُلُونَهُ بِاللَّیْلِ تَفَضُّلٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْهِمْ وَ کَذَلِکَ کَانَ عَلَی آدَمَ فَفَرَضَ اللَّهُ عَلَی أُمَّتِی؛ )(1)( [به دلیل اینکه] وقتی آدم علیه السلام از درخت [ممنوعه] خورد، سی روز در شکمشش باقی بود؛ پس خداوند بر فرزندان او سی روز گرسنگی و تشنگی را واجب کرد و کسی که روزه را افطار می کند، فضلی است از جانب خداوند بر بندگانش. و آدم علیه السلام هم این گونه بود؛ پس خداوند روزه را بر امت من واجب کرد.»

ص: 340


1- . بحار الانوار، علامه مجلسی، مؤسسۀ الوفاء، بیروت، 1404ه_ ق، ج9، ص298.

سپس حضرت این آیه را تلاوت کردند: (کُتِبَ عَلَیکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِن قَبلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ اَیَّاماً مَعدُودَات.)

یهودی عرض کرد: ای محمد صلی الله علیه وسلم راست گفتی! پس پاداش فرد روزه دار چیست؟ پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: «مَا مِنْ مُؤْمِنٍ یَصُومُ شَهْرَ رَمَضَانَ احْتِسَاباً إِلَّا أَوْجَبَ اللَّهُ لَهُ سَبْعَ خِصَالٍ أَوَّلُهَا یَذُوبُ الْحَرَامَ مِنْ جَسَدِهِ وَ الثَّانِیَةُ یَقْرُبُ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ وَ الثَّالِثَةُ یَکُونُ قَدْ کَفَّرَ خَطِیئَةَ أَبِیهِ آدَمَ وَ الرَّابِعَةُ یُهَوِّنُ اللَّهُ عَلَیْهِ سَکَرَاتِ الْمَوْتِ وَ الْخَامِسَةُ أَمَانٌ مِنَ الْجُوعِ وَ الْعَطَشِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ السَّادِسَةُ یُعْطِیهِ اللَّهُ بَرَاءَةً مِنَ النَّارِ وَ السَّابِعَةُ یُطْعِمُهُ اللَّهُ مِنْ طَیِّبَاتِ الْجَنَّةِ؛ )(1)( هیچ مؤمنی نیست که ماه رمضان را فقط به حساب خدا روزه بگیرد، مگر اینکه خداوند هفت خصلت برای او واجب کند: اول، حرام را از بدنش ذوب و دوم، او را به رحمت خدا نزدیک می کند، سوم، گناه و اشتباه پدرش، حضرت آدم علیه السلام را می پوشاند، چهارم، سکرات مرگ را بر او آسان می نماید، پنجم، او را از گرسنگی و تشنگی روز قیامت در امان می دارد، ششم، به او برات امان از آتش عطا می کند و هفتم، از طیبات بهشت بر او می خوراند.»

ص: 341


1- . بحار الانوار، ج 93، ص 368.

پیام دوم: قرائت قرآن

«اللَّهُمَّ قَرِّبْنِی فِیهِ اِلَی مَرْضَاتِکَ وَجَنِّبْنِی فِیهِ مِنْ سَخَطِکَ وَنَقْمَائِکَ وَوَفِّقْنِی فِیهِ لِقَرَائَةِ آیَاتِکَ بِرَحْمَتِکَ یَا اَرْحَمَ الرَّاحِمِین؛ )(1)( بار خدایا! در این روز مرا به خشنودیهایت نزدیک گردان و از خشم و انتقامت دور کن و بر خواندن آیاتت موفق گردان، به مهربانیت ای دلسوزترین مهربانان!»

قرآن بزرگ ترین موهبت ا لهی و کلام خدا با بشر است، و همان گونه که معصومین علیه السلام فرموده اند، قرآن، دلنشین ترین سخن و رساترین پندهاست که سفارش به تدبر در آیات آن تأکید شده است. قرآن بهار دلهاست و باید از نورانیتش شفا خواست، و همانا قرآن شفای دلهاست.

پیامبر صلی الله علیه وسلم شبها، تا سوره های حدید، حشر، صف، جمعه و تغابن را نمی خواند، نمی خفت. )(2)( «جابر» گفته است: «شب تا سوره های: تبارک و الم تنزیل را نمی خواند، نمی خوابید.» )(3)( رسول گرامی، سوره «اعلی» را دوست می داشت. )(4)( هنگام خواندن قرآن، صدایش را می کشید و با آوایی زیبا قرآن می خواند. )(5)( همچنین آورده اند که پیامبر صلی الله علیه وسلم نمی خوابید؛ مگر آنکه مسبّحات را تلاوت می کرد. عرض کردند: مسبّحات کدام سوره ها هستند؟ فرمود: حدید، حشر، صف، جمعه و تغابن، مسبّحات هستند. )(6)(

ص: 342


1- . تحف العقول عن آل الرسول، ابن شعبه حرّانی، ابو محمد الحسن بن علی بن الحسین، قم، مکتبة بصیرتی، 1394 ه_ ق، ص 150.
2- . سنن النبی، محمد حسین طباطبایی، محمد هادی فقهی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، چاپ دوم، 1422 ه_ ق، ص 341.
3- . سنن النبی، ص 341.
4- . سنن النبی، ص 342.
5- . سنن النبی، ص 346.
6- . مجمع البیان، طبرسی، بیروت، دار کتب الاسلامی، 1403 ه_ ق، ج 9، ص 229.

«شیخ طبرسی» می گوید: «از ابن عباس نقل شده است که وقتی پیامبر صلی الله علیه وسلم (سَبِّحِ اسْمِ رَبِّکَ الْاَعْلَی)؛ «تسبیح کن نام پروردگار بلند مرتبه ات» را می خواند، می فرمود: «سُبْحَانَ رَبِّی الْاَعْلَی.» این روایت از حضرت علی علیه السلام نیز نقل شده است.» )(1)( «سیوطی» از «ابی امامه» نقل می کند: «پس از حجة الوداع، با پیامبر صلی الله علیه وسلم نماز می خواندم. حضرت (ا اُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیَامَةِ) را زیاد می خواند. وقتی که به این آیه می رسید: (لَیْسَ اللهُ بِقَادِرٍ عَلَی اَنْ یُحْیِی الْمَوْتَی)؛ «آیا خدا نمی تواند که مردگان را زنده کند»؟ می شنیدم که می فرمود: «بَلَی وَاَنَا عَلَی ذَلِکَ مِنَ الشَّاهِدِینَ؛ آری و من بر این امر از گواهان هستم.» )(2)(

همچنین سیوطی می گوید: «از ابن عباس روایت است که وقتی پیامبر صلی الله علیه وسلم آیة (وَ نَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا* فَاَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا)؛ «قسم به نفس و کسی که او را به وجود آورد، سپس فجور و تقوایش را به او الهام کرد.» را می خواند، درنگ می کرد و می فرمود: «اَللَّهُمَّ آتِ نَفْسِی تَقْوَیهَا، وَاَنْتَ خَیْرُ مَنْ زَکَّیهَا، اَنْتَ وَلِیُّهَا وَمَوْلَیهَا؛ خدایا! به نفس من تقوای آن را عنایت کن و تو بهترین کسی هستی که آن را تزکیه می کنی. تو سرپرست و مولای نفس من هستی.» ابن عباس می گوید: پیامبر صلی الله علیه وسلم این دعا را در نماز می گفت.» )(3)(

ص: 343


1- . مجمع البیان، طبرسی، ج 10، ص 473.
2- . الدر المنثور، جلال الدین السیوطی، قم، مکتبة المرعشی النجفی، 1404 ه_ ق، ج 6، ص296.
3- . الدر المنثور، ج 6، ص 356.

پیام سوم: اندیشه گرایی

«أللّهُمَّ ارزُقنِی فِیهِ الذِّهنَ وَالتَّنبِیهَ وَبَاعِدْنِی فِیهِ مِنَ السَّفَاهَةِ وَالتَّمْویِهِ وَاجْعَلْ لِی نَصِیباً مِنْ کُلِّ خَیْرٍ تُنْزِلُ فِیهِ، بِجُودِکَ یَا أجْوَدَ الأجْوَدیِن؛ بار خدایا! در این روز بر من ذهن و هوشیاری روزی کن و از بی عقلی و دروغ آرایی دور نما و بر من بهره ای از هر خیری که نازل می کنی قرار ده، به بخشش تو ای بخشنده ترین بخشندگان!»

یکی از نعمتهای بزرگ الهی، قوة درک و فهم است که در بسیاری از لغزشگاه ها به کمک انسان می آید و انسان را از نیستی و نابودی مصون می دارد و در واقع به عنوان «زنگ خطری» است که در انسان تعبیه شده تا درست را از نادرست تشخیص دهد که از آن به «رسول باطنی» نیز تعبیر شده است. نقطة مقابل آن، جهالت و نادانی است که دامن گیر بسیاری از خلایق بوده و هست.

ص: 344

تفکر در بعضی زمینه ها مهم تر است، چنانکه امام سجاد علیه السلام می فرماید: «عَجِبْتُ لِمَنْ یَتَفَکَّرُ فِی مَاْکُولِهِ کَیْفَ لَا یَتَفَکَّرُ فِی مَعْقُولِهِ فَیَجْنِبُ بَطْنَهُ مَا یُؤذِیهِ وَیُودِعُ صَدرَهُ مَا یُرِیدُ؛ در شگفتم از کسی که در آنچه می خورد می اندیشد، چگونه در تصورات خود نمی اندیشد! شکمش را از غذای آزار دهنده و ناسالم دور می کند؛ اما سینه اش را در باب آنچه می خواهد، وامی گذارد.» )(1)(

ص: 345


1- . سفینة البحار و مدینة الحکم والآثار، شیخ عباس قمی، قم، مؤسسه انتشارات فراهانی، 1373 ه_ ش، ج 84، ص 2.

پیام چهارم: سپاس از خالق

«اللَّهُمَّ قَوِّنِی فِیهِ عَلَی اِقَامَةِ أمْرِکَ وَأذِقْنِی فِیهِ حَلاَوَةَ ذِکْرِکَ وَأوْزِعْنِی فِیهِ لِاَداءِ شُکْرِکَ بِکَرَمِکَ وَاحْفَظْنِی فِیهِ بِحِفْظِکَ وَسِترِکَ یَا أبْصَرَ النَّاظِرِینَ؛ خدایا! در این روز مرا در اجرای فرمانت نیرومند دار و شیرینی یادت را بر من بچشان و در سپاسگزاریت به کرم خود برانگیز و به نگه داریت و پوششت مرا حفظ کن،ای بیناترین بینندگان!»

«شکر» برابر با «سپاس» است و مفهوم مقابل آن در عربی، «کفر» یا «کفران» و در پارسی، «ناسپاسی» است. در تعریف این مفهوم آمده است: «شکر عبارت است از قدردانی نعمت منعم، و آثار این قدردانی در قلب به طوری بروز کند و در زبان به طوری و در افعال و اعمال قالبیه به طوری؛ اما در قلب آثارش از قبیل خشوع و خضوع و محبت و خشیت و امثال آن است و در زبان به ثنا و مدح و حمد.» و از «راغب» منقول است که: «شکر تصور نعمت و اظهار آن است.» و گفته شده که آن مقلوب «کشر» به معنای «کشف» است و ضد آن «کفر» است و آن نسیان نعمت و ستر آن است.» )(1)(

ص: 346


1- . شرح چهل حدیث، امام خمینی(ره)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1374ه_ ش، ص 342؛ ر.ک: شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 181 – 182.

شکرگزاری، دارای انواع گوناگونی است و خواه این شکرگزاری در برابر خداوند متعال باشد، یا در برابر آفریدگان او؛ در هر حال شکرگزاری نسبت به منعم، شکر قلمداد می شود. حضرت امام خمینی(رحمه الله) شکر را بر سه قسم می داند و می نویسد: «شکر بر سه قسم است: «شکر قلب؛ و آن تصور نعمت است. و شکر به زبان؛ و آن ثنای بر منعم است. و شکر به سایر اعضا؛ که آن مکافات نعمت است به قدر استحقاق آن.» )(1)(

و عارف محقق، خواجه انصاری فرماید: «شکر اسمی است برای معرفت نعمت؛ زیرا که آن طریق معرفت منعم است.» )(2)(

شکر، مایة فزونی نعمتهاست؛ (لَئِن شَکَرتُمْ لَاَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرتُمْ اِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ)؛ )(3)( «اگر شکرگزار باشید، برای شما زیاد می کنم و اگر ناسپاسی کنید، به تحقیق که عقوبتم شدید است.»

ص: 347


1- . مفردات الفاظ القرآن، راغب اصفهانی، قم، بی تا، بی نا، ص265.
2- . شرح چهل حدیث، ص 343 – 344، به نقل از: منازل السائرین، ص 41.
3- . ابراهیم/7.

«مسمع عبد الملک» می گوید: «در منا خدمت امام صادق علیه السلام بودیم، که سائلی نزد حضرت آمد. حضرت مشغول خوردن انگور بود و دستور داد که خوشة انگوری به سائل بدهند. سائل گفت: «من انگور نمی خواهم، سکه بدهید.» حضرت فرمود: «خدا به تو وسعت دهد» و چیزی به او نداد. پس از مدتی سائل دیگری آمد و از حضرت تقاضای کمک کرد و حضرت فقط سه حبه انگور به او داد. سائل گرفت و شکر کرد و گفت: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ الَّذِی رَزَقَنِی» حضرت به او فرمود: «صبر کن!» آن گاه دو دستش را از انگور پر کرد و به او داد. سائل گرفت و باز شکر خدا کرد. حضرت باز فرمود: «صبر کن!» و به غلام خود فرمود: «چند سکه همراه داری؟» غلام گفت: «بیست درهم.» حضرت همة بیست درهم را به سائل داد و سائل گرفت و دوباره شکر کرد و گفت: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ هَذَا مَنُّکَ وَحْدَکَ لَا شَرِیکَ لَکَ». سپس حضرت به او فرمود: «بمان!» و عبای خود را از دوشش برداشت و به او داد. سائل گرفت و پوشید و شکر خدای را به جا آورد و از حضرت تشکر نمود و رفت. مسمع می گوید: «گمان می کنم که اگر آن سائل متوجه آن حضرت نمی شد و پیوسته شکر خدا می کرد، حضرت نیز مدام به او عطا می کرد.» )(1)(

ص: 348


1- . بحار الانوار الجامعۀ العلوم الائمۀ الاطهار، محمدباقر مجلسی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403 ه_ ق، ج 87، ص 11.

پیام پنجم: استغفار

«اللَّهُمَّ اجْعَلنِی فِیهِ مِنَ المُسْتَغْفِرِینَ وَاجْعَلنِی فِیهِ مِنْ عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ وَاجْعَلنِی فِیهِ مِنْ أوْلِیائِکَ الْمُقَرَّبِینَ بِرَأفَتِکَ یَا أرْحَمَ الرَّاحِمِینَ؛ بار خدایا! مرا در این روز از آمرزش خواهان قرار بده و مرا از بندگان نیکوکار [و فرمان بردارت] بدار و در این روز مرا از دوست داران نزدیک خود بگردان، به مهربانی ات ای دلسوزترین مهربانان!»

«توبه» از عالی ترین مدارج روحی است، که بنده پس از ارتکاب گناهی، سر به جانب آستان ربوبی می کند و از کردة خود پوزش می طلبد. پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم فرمود: «اَکْثِرُوا مِنَ الْاِسْتِغْفَارِ فِی بُیُوتِکُمْ وَفِی مَجَالِسِکُمْ وَعَلَی مَوَاعِدِکُمْ وَفِی اَسْوَاقِکُمْ وَفِی طُرُقِکُمْ وَاَیْنَمَا کُنْتُمْ فَاِنَّکُمْ لَا تَدْرُونَ مَتَی تَنْزِلُ الْمَغْفِرَةَ؛ )(1)( [از خداوند] زیاد طلب بخشش کنید! در خانه، در مجالس، بر سر سفره ها، در بازارها و در راه هایتان و در هر جا که باشید، استغفار کنید؛ چرا که شما نمی دانید که کی خدا آمرزش خود را [بر شما] نازل می کند [که با استغفارتان مشمول آمرزش خدا گردید].»

ص: 349


1- . مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، حسین نوری طبرسی، تحقیق: مؤسسة آل البیت علیه السلام ، لاحیاء التراث، بیروت، چاپ دوم، 1408ه_ ق، ج 4، ص 387.

آورده اند در قوم بنی اسرائیل مردی بود که سالها عصیان کرده و دمی اطاعت خالق به جا نیاورده بود. روزی که حضرت موسی علیه السلام به کوه طور می رفت، او را دید. او به طعنه به موسی علیه السلام گفت: «ای موسی! به خدایت بگو که خدایی تو مایة ننگ من است و به روزیت هم نیازی ندارم.» موسی علیه السلام به کوه طور رفت؛ ولی پیغام او را نرساند. خطاب آمد: «ای موسی! چرا پیغام بندة ما را نیاوردی؟» موسی علیه السلام عرض کرد: «بار خدایا! تو بهتر می دانی که وی چه گفت.» خطاب آمد: «ای موسی! به او بگو: اگر خدایی من برای تو ننگ است، بندگی تو برای من ننگ نیست. اگر تو روزی مرا نمی خواهی، من بدون خواست تو هم تو را تکفل می کنم.» موسی علیه السلام پیام خدا را رسانید. مرد شرمنده شد و سرش را پایین انداخت و گفت: «ای موسی! چه خدای کریمی داری! اما حیف که عمر را ضایع کردم. آیینت را به من عرضه کن. موسی علیه السلام او را هدایت کرد. او به سجده افتاد و مدام ذکر خدا می گفت که اجلش در رسید. )(1)(

ص: 350


1- . مصابیح القلوب، حسن بن الحسین السبزواری، قم، انتشارات برگزیده، 1379ه_ ش، ص 36.

پیام ششم: ترس از عذاب خدا

«اللَّهُمَّ لَا تَخْذُلْنِی فِیهِ لِتَعَرُّضِ مَعْصِیَتِکَ وَلاَ تَضْرِبْنِی بِسِیَاطِ نَقِمَتِکَ وَزَحْزِحْنِی فِیهِ مِنْ مُوجِبَاتِ سَخَطِکَ بِمَنِّکَ وَأیَادِیکَ یَا مُنتَهی رَغبَةِ الرَّاغِبِینَ؛ بار خدایا! مرا در این روز به سبب نافرمانیت خوار مکن و با تازیانة انتقامت مرا مزن و از انگیزه های خشم خود مرا کنار کش، به منت و دستگیری تو ای غایت آرزوی علاقه مندان!»

انسان پرهیزگار در شرایط گوناگون زندگی، خود را در محضر پروردگار متعال می بیند و خدا را شاهد و ناظر رفتار خویش می داند؛ بنابراین از خشم و غضب خدا می هراسد. ایمان به خداوند در اعماقِ جانِ چنین فردی ریشه دوانیده است و هیچ گاه رشتة حضور الهی را گسسته نمی بیند. وی به هنگام خوشی و ناخوشی، سختی و سادگی، خداوند را نزدیک ترین یاور خود می داند و همچون کسانی نیست که تنها در سختیها به درگاه ربوبی روی می آورند و پس از حل مشکل، به خدا فراموشی و خودگرایی مبتلا می شوند. او، مودّت و امنیت الهی را بر جاذبة مال و مقام ترجیح می دهد و دار قرار را بر دار فرار نمی فروشد. پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وسلم در این باره می فرماید: «اِتَّقِ اللهَ فِی عُسْرِکَ وَیُسْرِکَ؛ )(1)( هنگام سختی و خوشی، خداترس باش.» پیامبر صلی الله علیه وسلم پیوسته به یاد خدا بود، هم در دل و هم در زبان. روزی هفتاد بار «اَسْتَغْفِرُ اللهَ» می گفت؛ با آنکه معصوم بود و گناهی از حضرتش سر نزده بود. هنگام خواب، به توصیة جبرئیل امین «آیة الکرسی» می خواند. )(2)(

ص: 351


1- . نهج الفصاحة، ابوالقاسم پاینده، انتشارات جاویدان، تهران، بی تا، ش 33.
2- . مکارم الاخلاق، فضل بن حسن طبرسی، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1392 ه_.ق، ص 38.

امام صادق علیه السلام فرمود: «پیامبر صلی الله علیه وسلم هر روز هفتاد مرتبه «استغفر الله» و هفتاد مرتبه «اتوب الی الله» می گفت یعنی هفتاد مرتبه از خدا طلب آمرزش و هفتاد مرتبه به سوی خدا توبه می کرد.» )(1)(

ص: 352


1- . الکافی، ابو جعفر محمد بن یعقوب الکلینی، تصحیح و تعلیق: علی اکبر غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیة، 1388 ه_ ق،ج 2، ص504.

پیام هفتم: توجه به خدا و ذکر او

«اَللَّهُمَّ اَعِنِّی فِیهِ عَلَی صِیَامِهِ وَقِیَامِهِ وَجَنِّبْنِی فِیهِ مِنْ هَفَوَاتِهِ وَآثَامِهِ وَارْزُقْنِی فِیهِ ذِکْرَکَ بِدَوَامِهِ بِتَوْفِیقِکَ یَا هَادِی الْمُضِلِّینَ؛ بار خدایا! در این روز مرا بر روزه و نماز یاری کن و از لغزشها و گناهان این روز مرا دور گردان و یاد خود را همیشه روزی ام کن، به سازگاری تو ای راهنمای گمراهان!»

توجه به خداوند باعث آرامش انسان در تمامی لحظات می شود و یاد خدا اطمینان و قوت قلب به همراه می آورد: (اَلَا بِذِکْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ). )(1)(

ص: 353


1- . رعد / 28.

در دعاهای امام حسین علیه السلام نیز این موضوع به چشم می خورد. ایشان با بروز مشکلات عدیده خدا را این گونه می خواند: «یَا عُدَّتِی عِنْدَ شِدَّتِی وَیَا غَوْثِی عِنْدَ کُرْبَتِی، اُحْرُسنِی بِعَیْنِکَ الَّتِی لَا تَنَامُ وَاکْفِنِی بِرُکْنِکَ الَّذِی لَا یُرَامُ وَارْحَمْنِی بِقُدْرَتِکَ عَلی فَلَا اَهْلِکُ وَاَنْتَ رَجَائِی؛ )(1)( ای قدرت و توان من هنگام شدت مشکلات و ای فریادرس من هنگام سختی! مرا به چشمت که خواب در آن راه ندارد، حفظ فرما و به پناهت که مورد تجاوز قرار نمی گیرد، پناهم ده. به قدرتت به من رحم کن. پس من هلاک نمی گردم، تا زمانی که امیدواریم به تو است.» حضرت در صبح عاشورا، آن گاه که دشمن طبل جنگ می زد، به درگاه الهی عرض نمود: «اللَّهُمَّ أنْتَ ثِقَتِی فِی کُلِّ کَربٍ وَأنْتَ رَجَائِی فِی کُلِّ شِدَّةٍ وَأنْتَ لِی فِی کُلِّ أمْرٍ نَزَلَ بی ثِقَةً وَعِدَّةً... فَأنْتَ وَلِی کُلِّ نَعْمَةٍ وَصَاحِبُ کُلِّ حَسَنَةٍ وَمُنتَهَی کُلِّ رَغبَةٍ؛ )(2)( پروردگارا! تو در هر غم و اندوه، پناهگاه من و در هر پیشامد ناگوار، مایة امید من هستی و در هر حادثه ای، تکیه گاه و سلاح منی... پروردگارا! تو ولی نعمت و صاحب هر نیکی هستی و آخرین آرزویی.»

از ویژگیهای حضرت امام خمینی(رحمه الله) که از این حیث بی نظیر یا کم نظیر بودند، آرامش و اطمینان ایشان و قوت قلب خدادادی ایشان بود که از توجهش به خدا و ذکر دائمی حکایت داشت. اصلاً وحشت و اضطراب قلب از ایشان دیده نشد و در هیچ موردی متزلزل نشدند؛ بلکه در انجام وظیفة شرعی خود تصمیم جدی می گرفتند و آن را پیگیری می کردند و چون دیدند خطر جدی برای اصل و ریشة اسلام پیش آمده، برای خدا قیام نمودند. فرازی از سخنان ایشان در مسجد اعظم پس از مراجعت از بازداشت اوّل که همة حضار شنیدند، این بود: «و الله! هنگامی که مرا می بردند به طرف تهران، خوف و وحشتی در دل نداشتم و ترسی در دل من نبود؛ بلکه مأمورانی که مرا می بردند مضطرب و خوفناک بودند و من آنها را تسلی می دادم.» از قرار مسموع، شبی که برای بازداشت امام، مأموران به خانة ایشان ریخته بودند و با لگد به در اتاق زده بودند که در شکسته شده بود، ایشان بیرون آمده و فرموده بودند: «این وحشی گریها چیست؟ شما مگر وحشی هستید؟ صبر کنید من لباسهایم را بپوشم، خودم می آیم.» )(3)(

ص: 354


1- . نور الابصار، الشبلنجی، بیروت، دار الکتب الاسلامی، بی تا، ص 146.
2- . الارشاد، شیخ مفید، قم، مکتبة بصیرتی، بی تا، ج 2، ص 96.
3- . صحیفه دل، جمعی از نویسندگان، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، ص 36؛ به نقل از: حجت الاسلام والمسلمین «حسین نقوی اشتهاردی».

پیام هشتم: اطعام و پذیرایی

«اللَّهُمَّ ارْزُقنِی فِیهِ رَحْمَةَ الْأیتَامِ وَإطعَامَ الطَّعَامِ وَإفشَاءَ السَّلامِ وَ صُحبَةَ الْکِرَامِ بِطُولِکَ یَا مَلْجَأَ الَآمِلینَ؛ خدایا! در این روز مهربانی به یتیمان و خوراندن طعام و آشکار کردن سلام و همنشینی خوبان را با منت خود به من ده! ای پناه آرزومندان!»

از رفتارهای پسندیده، اطعام، به ویژه در ماه مبارک رمضان است. این سنت نیکو همواره سبب نزدیکی دلها شده و این تأثیر در ماه مبارک رمضان مضاعف می شود. چه نیکوست که فرد درِ خانة خود را به روی میهمانان بگشاید و از ایشان پذیرایی کند. میهمان دوستی و میهمان نوازی از ویژگیهای سخاوتمندان است.

محبوب ترین غذا و سفره در نظر پیامبر صلی الله علیه وسلم غذایی بود که شرکت کنندگان بیشتری بر سر طعام باشند. )(1)( در سفره های جمعی، رسول خدا صلی الله علیه وسلم ، زودتر از همه دست به غذا می برد و دیرتر از همه دست از غذا می کشید تا دیگران بدون حجب و حیا و خجالت کشیدن، غذا بخورند. می فرمود، تا هر کس از جلوی خودش غذا بخورد. آن حضرت غذا خوردن به تنهایی را دوست نداشت و تنها غذا نمی خورد. )(2)( هرگاه با جمعی به میهمانی می رفت، اگر کسی که دعوت نبود، با او و یارانش همراه می شد، نزدیک خانه میزبان که می رسیدند، می فرمود: «تو را دعوت نکرده اند، همین جا باش برای تو هم از میزبان، اجازه بگیریم.» )(3)( هر گاه میهمان به خانة ایشان می آمد، با آنان غذا می خورد و از سفره دست نمی کشید تا آنکه میهمان از طعام دست بکشد. )(4)(

ص: 355


1- . سنن النبی، ص 166.
2- . سنن النبی، ص 177.
3- . مکارم الاخلاق، ص 22.
4- . سنن النبی، ص 67.

«سلمان فارسی» می گوید: «بر رسول خدا صلی الله علیه وسلم وارد شدم و دیدم آن بزرگوار به پشتی تکیه داده است. آن پشتی را برای من گذاشت و فرمود: ای سلمان! هر مسلمانی که برادر مسلمانش بر او وارد شود و جهت احترام و بزرگداشت برای او پشتی بگذارد، خداوند او را می آمرزد.» )(1)(

«معاذ بن جبل» می گوید: «روزی میهمانی بر من وارد شد و من چیزی در خانه نداشتم، مگر مقداری نان خشک و آب گوشت که با خجالت آنها را نزد او گذاشتم. بعدها از پیامبر صلی الله علیه وسلم پرسیدم: آیا این کار اجری هم داشته است؟ حضرت فرمود: اگر تمام فرشتگان آسمانها جمع شوند، قادر نخواهند بود که ثواب این اطعام و اکرام را ذکر کنند.» )(2)(

اما در اطعام، برخی نکات باید رعایت شود؛ از جمله رعایت حدود و اندازه در پذیرایی و دوری از اسراف. فردی حضرت علی علیه السلام را به مهمانی دعوت کرد، حضرت به او فرمود: با سه شرط دعوت تو را می پذیرم: اول اینکه چیزی از بیرون خانه خریداری نکنی و آنچه در خانه بود، بیاوری؛ دوم آنکه هر غذایی را که خودتان می خورید، برای من هم بیاورید؛ و سوم اینکه همسر و فرزندانت را برای پذیرایی از من به زحمت نیاندازی.» )(3)(

ص: 356


1- . مکارم الاخلاق، ص 20.
2- . اصول کافی، ج 2، ص 200.
3- . بحار الانوار، ج 75، ص 451.

پیام نهم: انس با خدا و محبت الهی

«اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِی فِیهِ نَصِیباً مِنْ رَحْمَتِکَ الْوَاسِعَةِ وَاهْدِنِی فِیهِ لِبَراهِینِکَ السَّاطِعَةِ وَخُذْ بِنَاصِیَتِی اِلَی مَرْضَاتِکَ الْجَامِعَةِ بِمَحَبَّتِکَ یَا أمَلَ الْمُشْتَاقِینَ؛ بار خدایا! در این روز بهره ای از رحمت گسترده ات را بر من نصیب فرما و با برهانهای درخشانت مرا در این روز هدایت کن و مرا به سوی رضایت جامع ات بکشان به محبتت،ای آرزوی آرزومندان!»

در این دعا از خداوند متعال می خواهیم که ما را هدایت کند و به سوی رضایت خودش رهنمون سازد و در پایان، محبت خداوند متعال را وسیله و دستمایۀ این هدایت خواهی و رضایت خواهی قرار می دهیم. چرا که دوستی و مبحبت خدا، حیات جان و جلای دلهاست و کلید انس، در گنجینه یاد خدا نهفته است. هر محب عاشقی با ذکر او آرامش می یابد و شناخت و معرفت خدا، شرط نخست بندگی و طاعت است. نشانة دوستی و محبت به خدا، یاد اوست. پیشوای راستین اسلام می فرماید: «عَلَامَةُ حُبِّ اللهِ تَعَالَی حُبُّ ذِکْرِ اللهِ؛ )(1)( نشانة دوستی خدای متعال، دوستی یاد خداست.»

ص: 357


1- . بحار الانوار، ج 43، ص 252.

جوانی از انصار با «عبد الله بن عباس» رفت و آمد صمیمانه داشت. روزی فردی ابن عباس را به دلیل تکریم بسیار این جوان نکوهش کرد و گفت که او شبها به قبرستان می رود و نبش قبر می کند. ابن عباس شبی در تعقیب جوان راهی قبرستان شد و از دور او را نظاره می کرد تا آنکه دید جوان وارد قبری شد. سپس به ضجه و ناله پرداخت و با خدای خود نجوا کرد. وی با صدای بلند از حوادث پس از مرگ، همچون: تنهایی در قبر، رسوایی قیامت و عذاب دوزخ می گفت و به شدت می گریست. جوان پس از مناجات از قبر خارج شد. ابن عباس بی درنگ به سویش رفت و او را در آغوش کشید و گفت: «چه قبرکن خوبی هستی! گناهان خود را به خوبی نبش کردی و در پیشگاه خدا بدان اعتراف کردی.» )(1)(

از نگاه پیامبر اعظم صلی الله علیه وسلم ، افزون بر دعا، تلاوت قرآن مجید نیز یکی از راه های ارتباط و انس با خداوند است. رسول رحمت صلی الله علیه وسلم می فرماید: «اِذَا اَحَبَّ اَحَدُکُمْ اَنْ یُحَدِّثَ رَبَّهُ فَلْیَقْرَءِ الْقُرْآنَ؛ چون کسی از شما دوست دارد که با پروردگارش سخن بگوید، قرآن بخواند.» )(2)(

ص: 358


1- . بحار الانوار، ج 6، ص 130.
2- . پیام پیامبر، سید محمد تقی حکیم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1374ه_ ش، ص 707.

پیام دهم: توکل

«اللَّهُمَّ اجْعَلنْی فِیهِ مِنَ المُتَوَکِّلِینَ عَلَیْکَ وَاجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْفَائِزِینَ لَدَیْکَ وَاجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ اِلَیْکَ بِاِحْسَانِکَ یَا غَایَةَ الطَّالِبِینَ؛ پروردگارا! در این روز مرا از توکل کنندگان به خودت قرار ده و مرا از رستگاران درگاهت قرار داده و از نزدیکان خود گردان، با لطف تو ای نهایت جویندگان!»

برای مفهوم «توکل» تعاریف گوناگونی وجود دارد که از آن میان، حضرت امام خمینی(رحمه الله) تعریف ذیل را برگزیده است: «ظاهر آن است _ چنانچه مشتقات آن دلالت بر آن دارد _ به معنی واگذاری امر است به معتمدی، از باب آنکه خود را در صورت دادن آن امر عاجز می بیند و از این باب است، وکالت و توکیل.» )(1)(

قرآن کریم می فرماید: (اِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَعَلَی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُون)؛ )(2)( «شیطان بر کسانی که ایمان آورده اند و بر پروردگارشان توکل می کنند، تسلط ندارد.»

ص: 359


1- . شرح حدیث جنود عقل و جهل، امام خمینی(ره)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1373ه_ ش، ص 99.
2- . حجر / 99.

«علی بن مؤید» از شیعیان امام کاظم علیه السلام می گوید: در معنای آیه شریفه (وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ) می اندیشیدم. خدمت امام کاظم علیه السلام رسیده و از ایشان پرسیدم: «منظور قرآن کریم از جملۀ: هر کس که بر خدا توکل کند پس خدا او را بس است، چیست؟ امام در پاسخم فرمود: «التَّوَکُّلُ عَلَی اللَّهِ دَرَجَاتٌ مِنْهَا أَنْ تَتَوَکَّلَ عَلَی اللَّهِ فِی أُمُورِکَ کُلِّهَا فَمَا فَعَلَ بِکَ کُنْتَ عَنْهُ رَاضِیاً تَعْلَمُ أَنَّهُ لَا یَأْلُوکَ خَیْراً وَ فَضْلًا وَ تَعْلَمُ أَنَّ الْحُکْمَ فِی ذَلِکَ لَهُ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ بِتَفْوِیضِ ذَلِکَ إِلَیْهِ وَ ثِقْ بِهِ فِیهَا وَ فِی غَیْرِهَا؛ )(1)( توکل بر خدا دارای درجاتی است؛ از جمله این که بر خداوند در تمام کارهایت توکل کنی. پس آنچه که با تو کرد، از آن راضی باشی و بدانی که تو را از نیکویی و فضل منع نمی کند. و بدانی که همانا فرمان در آن کارها از آن اوست. پس بر خدا – با واگذاشتن تمام امور به او – توکل کن و در کارهایی که در حق تو انجام داده و در غیر آنها به او اطمینان داشته باش و اعتماد کن!»

امام حسین علیه السلام در حرکت به سوی کربلا و قیام علیه یزید، در تمام لحظات بر خداوند متعال توکل کرد و حتی تکیه اش بر یاران باوفایش نیز نبود. او در پاسخ به برادرش «محمد بن حنفیه» ضمن بیان انگیزه و هدف خویش از قیام فرمود. «وَ ما تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ؛ )(2)( توفیق و پیروزی ای بر من نیست مگر از جانب خدا، به او توکل می کنم و به سوی او پناه می آورم.» او در گرما گرم نبرد با تکیه بر خدای خود رو به لشکر دشمن فرمود: «إِنِّی تَوَکَّلْتُ عَلَی اللَّهِ رَبِّی وَ رَبِّکُم؛ )(3)( من بر خدای خود، پروردگارم و پروردگار شما توکل می کنم.» و در آن هنگام که اطراف او انبوه بدنهای بی جان برادران، خاندان و یاران باوفایش افتاده بود، فرمود: «أَسْتَعِینُ بِکَ ضَعِیفاً وَ أَتَوَکَّلُ عَلَیْکَ کَافِیاً؛ )(4)( من به جهت ضعفم از تو درخواست یاری دارم و بر تو توکل می کنم؛ در حالی که تو مرا بسنده و کافی هستی.»

ص: 360


1- . کافی، ج2، ص65.
2- . بحارالأنوار، ج44، ص 329.
3- . بحار الانوار، ج 45، ص 9.
4- . مقتل الحسین علیه السلام ، عبدالرزاق المقرّم، مکتبه بصیرتی، 1394ه_ ق، ص 357.

پیام یازدهم: نیکی به دیگران

«اللَّهُمَّ حَبِّبْ اِلَی فِیهِ الْإِحْسَانَ وَکَرِّهْ اِلَی فِیهِ الْفُسُوقَ وَالْعِصیَانَ وَحَرِّمْ عَلَی فِیهِ السَّخَطَ وَالنِّیرَانَ بِعَونِکَ یَا غِیَاثَ المُسْتَغِیثِینَ؛ خدایا! در این روز بر من احسان را محبوب بدار و گناه و نافرمانی را برایم ناپسند دار و خشم و آتش را از من دور بدار، به یاری تو ای فریادرس بی پناهان!»

احسان و نیکی کردن در هر آیین و دینی ستوده شده است. در آموزه های اسلامی نیز جایگاه ویژه ای برای آن برشمرده اند؛ زیرا دستور أکید خداوند به انسان است که (اِنَّ اللهَ یَأمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْاِحْسَانِ)؛ )(1)( «به درستی که خداوند انسان را امر کرده به عدل و احسان.» بدین روی خداوند در همین دنیا نیز برای آن پاداش در نظر گرفته است و می فرماید: (لِلَّذِینَ اَحْسَنُوا فِی هَذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَةٌ)؛ )(2)( «برای کسانی که احسان کنند در همین دنیا پاداشی هست.»

مردی خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم رسید و اظهار فقر و گرسنگی کرد. حضرت صلی الله علیه وسلم نشانی منزل خود را به مرد عرب داد. او به خانة پیامبر صلی الله علیه وسلم رفت؛ اما به او گفتند که هیچ غذایی در منزل نیست. مرد برگشت و موضوع را بیان کرد. حضرت رو به حاضران در مجلس کرد و فرمود: چه کسی امشب این مرد را مهمان خود می کند؟ بلافاصله علی علیه السلام برخاست و گفت: «من، یا رسول الله!» و مرد را به خانة خود برد. از فاطمه سلام الله علیها پرسید: «آیا در خانه غذایی داریم؟» پاسخ داد: «مختصری به اندازة خوراک یک نفر هست؛ ولی مهمان را بر خود مقدم می داریم.» سپس حضرت علی علیه السلام فرمود: «بچه ها را بخوابان و چراغ را خاموش کن.» فاطمه سلام الله علیها بچه ها را خوابانید و در تاریکی سفره ای انداخت و همة آن غذای مختصر را جلوی مرد گذاشت. علی علیه السلام در تاریکی دهان خود را حرکت می داد و وانمود می کرد که او هم دارد غذا می خورد تا مبادا مهمان خجالت زده شود و با خیال راحت غذای خود را بخورد. وقتی مهمان سیر شد، حضرت چراغ را روشن کرد. صبح برای نماز به مسجد رفتند. پیامبر صلی الله علیه وسلم با مشاهدة علی علیه السلام اشک در چشمانش جمع شد و این آیه را تلاوت نمود: (وَیُؤْثِرُونَ عَلَی اَنْفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ)؛ )(3)( «ایثار می کنند و دیگران را بر خود مقدم می دارند، اگر چه خودشان در مضیقه باشند.» سپس او را در آغوش گرفت و بوسید. )(4)(

ص: 361


1- . نحل / 90.
2- . زمر / 10.
3- . حشر / 9.
4- . شواهد التنزیل، حاکم الحسکانی، بیروت، دارالکتب العربیه، 1403 ه_ ق، ج 2، ص 246.

پیام دوازدهم: پوشش و پاکدامنی

«اَللَّهُمَّ زَیِّنِی فِیهِ بِالسَّترِ وَالْعِفَافِ وَاسْتُرنِی فِیهِ بِلِبَاسِ القُنُوعِ وَالْکَفَافِ وَاحْمِلْنِی فِیهِ عَلَی الْعَدلِ وَالْإنصَافِ وَآمِنِّی فِیهِ مِنْ کُلِّ مَا أخَافُ بِعِصْمَتِکَ یَا عِصْمَةَ الْخَائِفِینَ؛ خدایا! در این روز مرا به پوشش و پاکدامنی زینت نما و لباس قناعت و بسندگی را بر من بپوشان و بر میانه روی و انصاف وا دارم و از هر چه که از آن می ترسم، در امان دار، به نگهداریت ای نگه دارندة ترسایان!»

عفت و پاکدامنی سبب جلوگیری از شهوت می شود و آتش شهوت را به ویژه در جامعه خاموش می کند و سبب می شود جامعه سالم تر شده و به دنبال ارضای مهار گسیختة امیال خود نرود و آن را در فضای زناشویی ارضا نماید که این امر هم به زنان سفارش شده است و هم به مردان. قرآن کریم می فرماید: (وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أبْصَارِهِنَّ وِیَحفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ اِلاَّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَی جُیُوبِهِنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ اِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ)؛ )(1)( «به زنان با ایمان بگو چشمان خود را [از نامحرم] ببندند و پاکدامنی ورزند و زینتهایشان را به جز زینتهای ظاهری، آشکار نسازند و با مقنعه هایشان قسمت گردن و سینه را بپوشانند و بر غیر از شوهرانشان زینت آشکار نکنند.»

ص: 362


1- . نور / 31.

«ابن بابویه» از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت می کند: «اصحاب نزد رسول خدا صلی الله علیه وسلم نشسته بودند که آن حضرت فرمود: بگویید بهترین صفت برای یک زن چیست که صلاح و سعادت دنیا و آخرت او باشد؟ همگی خاموش شدند و به فکر فرو رفتند. پس از اندکی برخاستند و رفتند. امام علی علیه السلام به خانه آمد و فاطمه سلام الله علیها را از سؤال رسول خدا صلی الله علیه وسلم با خبر نمود. فاطمه سلام الله علیها گفت: بهتر برای زن این است که مرد نامحرم او را نبیند و او نیز مرد نامحرم را نبیند. حضرت به مسجد رفت و رسول خدا صلی الله علیه وسلم را از سخن فاطمه سلام الله علیها آگاه نمود. پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: فَاطِمَةُ بَضَعَةٌ مِنِّی؛ )(1)( فاطمه سلام الله علیها پارة تن من است.»

ص: 363


1- . ریاحین الشریعة، ذبیح الله محلاتی، دار الکتاب الاسلامیة، بی تا، ج 1، ص 214.

پیام سیزدهم: تسلیم در برابر امر الهی

«اللَّهُمَّ طَهِّرنِی فِیهِ مِنَ الدَّنَسِ وَالْأقْذَارِ وَصَبِّرْنِی فِیهِ عَلَی کَائِنَاتِ الْاَقدَارِ وَوَفِّقْنِی فِیهِ لِلتُّقَی وَصُحْبَةِ الْأبرَارِ بِعَونِکَ یَا قُرَّةَ عَینِ الْمَسَاکِینِ؛ پروردگارا! مرا در این روز از پلیدی و کثافات پاک دار و بر مقدّرات خود صبور کن و مرا در این روز به پرهیزگاری و همنشینی با خوبان موفق بدار، به یاریت ای نور دیدة بیچارگان!»

والاترین ارزش برای انسان این است که آنچه را خدای او برایش خواسته و مقدر کرده، با تمام وجود بپذیرد که این مرتبه بلندترین مراتب اولیای الهی است. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «الاِیمَان لَهُ أرکَانٌ أربَعَة: التَوَکُّلُ عَلَی اللهِ وَالتَفْوِیضُ اِلَیهِ وَالتَسلِیمُ لِأمْرِ اللهِ تَعَالَی والرِّضَا بِقَضَاءِ الله؛ )(1)( برای ایمان چهار رکن است: توکل به خدا، واگذاری کارها به او، تسلیم بودن در مقابل امر خداوند و راضی بودن به قضای الهی.»

ص: 364


1- . مستدرک الوسائل، ج 11، ص 215.

امام صادق علیه السلام می فرماید: «اِنَّ أعْلَمَ النَّاسِ بِاللَّهِ أرْضَاهُمْ بِقَضَاءِ اللهِ؛ )(1)( به راستی داناترین مردم نسبت به خدا، راضی ترین آنهابه قضای الهی است.»

روزی جمعی از شیعیان به خانة امام باقر علیه السلام آمدند. آن روز یکی از فرزندان امام به شدت بیمار و بستری بود، و این مسئله سبب ناراحتی امام شده بود؛ به گونه ای که مهمانان امام، نگران حال امام شدند و با خود گفتند: اگر حادثه ای برای فرزند امام رخ دهد، حتماً برای ایشان از شدت ناراحتی اتفاقی می افتد. چندی نگذشت که صدای شیون زنان از اتاق مجاور بلند شد و امام سراسیمه داخل اتاق رفت. همگی دانستند که فرزند امام از دنیا رفته است. آنها بیش تر نگران حال امام شدند؛ اما وقتی امام از اتاق بیرون آمد، برخلاف انتظار، او را نگران نیافتند. علت را از او پرسیدند. ایشان در پاسخ فرمود: «ما نیز دوست داریم که عزیزانمان در سلامتی به سر برند؛ اما وقتی که امر خداوند نازل شد، رضای او را بیش تر دوست داریم و تسلیم امر او می شویم.» )(2)(

تا شعله عشق تو برافروخته شد

----

ص: 365


1- . اصول کافی، ج 4، ص 190.
2- . بحارالانوار، ج 46، ص 301؛ اصول کافی، ج3، ص 14.

جان و دل عشاق همه سوخته شد

----

آن را که دلش به وصلت افروخته شد

----

از هر دو سرای چشم او دوخته شد

----

ص: 366

پیام چهاردهم: بخشش گناهان از سوی خدا

«اللَّهُمَّ لاَ تُؤَاخِذنِی فِیهِ بِالعَثَرَاتِ وَاَقِلنِی فِیهِ مِنَ الخَطَایَا وَالهَفَوَاتِ وَلاَ تَجعَلنِی فِیهِ غَرضَاً لِلبَلاَیَا وَالآفَاتِ بِعِزَّتِکَ یَا عِزَّ المُسلِمِینَ؛ خداوندا! در این روز مرا به لغزشهایم باز خواست مکن و در این روز از اشتباهات و سرمستی هایم درگذر و هدف بلاها و آسیبها قرار مده، به ارجمندیت ای عزت مسلمانان!»

خدا بنابر صفت رحمانیتش از گناهان و معاصی بندگان خود می گذرد و تا بدان جا مهربان است که می فرماید: (قُلْ یَا عِبَادِی الَّذِینَ اَسْرَفُوا عَلَی اَنْفُسِهِمْ لاَ تَقْنطُوا مِنْ رَحمَةِ اللهِ اِنَّ اللهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً اِنَّهُ هُوَ الغَفُورُ الرَّحِیمُ)؛ )(1)( «بگو ای بندگان من که بر خود زیاده روی روا داشته اید! از رحمت خدا ناامید نشوید. خدا همة گناهان تان را می آمرزد و او بخشندة مهربان است.» البته نباید از نظر دور داشت که این مقام و امتیاز، از آن کسانی است که توبه نصوح کنند و از کرده خود قلباً و حقیقتاً پشیمان باشند. آن وقت خداوند متعال از گناهان ایشان می گذرد.

ص: 367


1- . زمر/54.

عارف بزرگ شیخ «محمد بهاری(رحمه الله)» می فرماید: «آیا نشنیده ای قضیۀ پیامبری از بنی اسرائیل که سؤال نمود از حضرت باری - جل شأنه - قبول توبه بنده ای از بندگان را بعد از اینکه سالها آن بنده در عبادت خدا جدّ و جهد نموده بود که از سوی خدا جواب آمد: قسم به عزت خودم که اگر آسمانها و زمین در حق او شفاعت کند توبۀ او را نخواهم پذیرفت؛ زیرا حلاوت گناه هنوز در دل اوست.» )(1)( فرد باید توبه کند و شیرینی گناه را از دلش بیرون نماید، آن گاه طلب بخشش و آمرزش کند.

نوشته اند در بصره زنی بدنام و بدکار به نام «شعوانه» بود. روزی با کنیزان خود از کوچه ای گذشت که دید صدای گریه و شیون بلند است. یکی از کنیزان خود را داخل فرستاد که ببیند چه خبر است. او داخل رفت؛ اما بیرون نیامد. دیگری را فرستاد. او هم برنگشت. آخر خودش وارد خانه شد و دید واعظی برای مردم دربارۀ بخشش خدا سخن می گوید و مردم می گریند. شعوانه گفت: «من از گناه کاران هستم، اگر توبه کنم خدا مرا هم خواهد بخشید؟» واعظ گفت: «اگر به راستی توبه کنی خدا تو را می بخشد؛ حتی اگر شعوانه باشی. شعوانه شگفت زده شد. از کردۀ خود پشیمان گشت و از عمر تباه شدۀ خود حسرت خورد و توبه کرد. آن قدر به خود سختی عبادت داد تا پیر و فرتوت شد. )(2)(

ص: 368


1- . تذکرۀ المتقین، شیخ محمد بهاری، قم، انتشارات نهاوندی، چاپ دوم، 1378 ه_ .ه_ ش، ص45.
2- . ضیافت نور، ابوالفضل هادی منش، قم، مرکز پژوهشهای اسلامی صدا وسیما، چاپ اول، 1380 ه_ .ه_ ش، ص 83 به نقل از ریاحین الشریعۀ، ج2، ص364.

پیام پانزدهم: خشوع

«اللَّهُمَّ ارزُقنِی فِیهِ طَاعَةَ الخَاشِعِینَ وَاشرَح فِیهِ صَدرِی بِإِنَابَةِ المُخبِتِینَ بِأَمَانِکَ یَا أمَانَ الخَائِفِینَ؛ بار خدایا! در این روز بندگی فروتنان را به من ده و سینه ام را به توبه فروتنان وسعت ده! به پناه دادنت ای پناه ترس پیشه گان!»

«خشوع» حالتی قلبی در برابر پروردگار است، و آن فروتنی و خشیتی است که بنده نسبت به خدای خود دارد. انسانی که در قلبش خشوع نسبت به پروردگار وجود دارد، در شرایط گوناگون زندگی، خود را در محضر پروردگار متعال می بیند و خدا را شاهد و ناظر رفتار خویش می داند. ایمان به خداوند در اعماقِ جانِ چنین فردی ریشه دوانیده است و هیچ گاه رشتة حضور الهی را گسسته نمی بیند، به هنگام خوشی و ناخوشی، سختی و سادگی، خداوند را نزدیک ترین یاور خود می داند و همچون کسانی نیست که تنها در سختیها به درگاه ربوبی روی می آورند و پس از حل مشکل، به خدافراموشی و خودگرایی مبتلا می شوند.

پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وسلم که پیشوای خاشعان است، با اینکه از مقام و قرب والایی نزد خداوند برخوردار بود و اشرف مخلوقات به شمار می آمد، بیش از دیگران نسبت به مقام ربوبی خاشع بود: «کَانَ النَّبِی صلی الله علیه وسلم اِذَا خَطَبَ وَذَکَرَ السَّاعَةَ رَفَعَ صَوْتَهُ وَاَحْمَرَتْ وَجَنَاتُهُ کَاَنَّهُ مُنْذِرُ جَیْشٍ؛ )(1)( وقتی پیامبر صلی الله علیه وسلم خطبه می خواند و خبر از قیامت می داد، صدای خود را بلند می کرد و صورتش گلگون می شد، همانند اینکه از هجوم یک لشکر مهاجم خطرناک خبر می داد.»

ص: 369


1- . محجة البیضاء، ج 8، ص 251.

آن بزرگوار از خوف الهی آن قدر گریه می کرد که حالت غش به او دست می داد: «کَانَ یَبْکِی حَتَّی یُغْشِی عَلَیْهِ.» )(1)( از سوی دیگر، ایشان آن قدر خاشعانه از خوف خدا اشک می ریخت که مصلای او تر می شد: (وَکَانَ یَبْکِی حَتَّی تَبَتَّلَ مُصَلّاَهُ خَشْیَةً.) )(2)( با اینکه ایشان از مقام عصمت برخوردار بود، همواره از خداوند می خواست که نظر لطفش را لحظه ای از او برنگیرد: «اِلَهِی لَا تَکِلْنِی اِلَی نَفْسِی طَرْفَةَ عَیْنٍ اَبَداً؛ )(3)( خدایا! مرا یک لحظه و یک چشم برهم زدن، به حال خویش وامگذار.» خدای بزرگ هم از خشوع این بندة خوبش پرده برمی دارد که می فرمود: (اِنِّی اَخَافُ اِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ)؛ )(4)( «من ترس دارم که اگر گناه کنم، دچار عذاب روز مرگ شوم.»

ص: 370


1- . بحار الانوار، ج 10، ص 40.
2- . بحار الانوار، ج 10،ص 45.
3- . بحار الانوار، ج 14، ص 384.
4- . انعام / 15.

پیام هفدهم: انجام اعمال صالح

«اللَّهُمَّ اهْدِنِی فِیهِ لِصَالِحِ الْأعْمَالِ وَاقْضِ لِی فِیهِ الْحَوَائِجَ وَالْآمَالَ یَا مَن لاَ یَحتَاجُ اِلَی التَّفسِیرِ وَالسُّؤالِ! یَا عَالِماً بِمَا فِی صُدُورِ الْعَالَمِینَ! صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِینَ؛ خدایا! مرا در این روز به شایسته ترین اعمال راهنمایی کن و آرزوها و حاجتهای مرا برآور،ای کسی که احتیاج به بیان و درخواست نداری!ای دانا به آنچه که در سینه هاست! بر محمد و آل پاکش درود فرست!»

بعضی از مردم برای خدمت به دیگران هیچ علاقه ای ندارند و همچون طلب کاران در انتظار کمک و یاری دیگران نشسته اند. آنان با اینکه امکانات کافی نیز دارند؛ ولی همچنان منتظر مساعدت بیش تر هستند. از سوی دیگر، با نیکانی روبه رو می شویم که در راه خدمت به خلق الله که یکی از اعمال صالح است، چنان شیفته و از خود باخته اند که سر از پا نمی شناسند و هر شب به امید آن می خوابند که فردا، باری از دوش درمانده ای بردارند و دلهای شکسته ای را آرامش بخشند. اینان نه تنها از خدمت به مردم خسته نمی شوند؛ بلکه هر روز در این راه تشنه تر می شوند. در حقیقت آنان محبوب خداوندند که رفع نیاز مردم دردمند به دست آنان سپرده شده است. پیامبر رحمت صلی الله علیه وسلم می فرماید: «اِذَا اَرَادَ اللهُ بِعَبْدٍ خَیْراً صَیَّرَ حَوَائِجَ النَّاسِ اِلَیْهِ؛ )(1)( وقتی خداوند برای بنده ای خیر بخواهد، حاجت مردم را در دست او قرار می دهد.»

ص: 371


1- . نهج الفصاحه، ابوالقاسم پاینده، انتشارات جاویدان، بی تا، ش 1458.

هر کاری می تواند آثار مثبت یا منفی در برداشته باشد. خداوند بزرگ به انسان حق انتخاب داده است و انسانهای شایسته کسانی هستند که راه های مفید را می پیمایند. اینان فرصتهای الهی را از دست نمی دهند و با نیت خداپسندانه، برای رفع نیاز خود و دیگران می کوشند. برعکس، انسانهای ناسپاس، نعمتهای الهی را به رایگان از دست می دهند و در برخورد با نیازمندان، آنان را به تمسخر می گیرند. اینان می گویند: «اگر خدا می خواست به فقیران روزی می داد و به کمک ما نیازی نیست.» این گونه افراد نمی دانند که کمک به نیازمندان، انسان را از سقوط به پستیها و حوادث ناگوار و ناگهانی در امان نگاه می دارد. نیکوکاری و صدقة پنهانی و آشکار از کارهایی است که مایة سپیدرویی انسان در جهان آخرت خواهد شد. پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وسلم در توصیه به این عمل پسندیده می فرماید: «صَنَائِعُ الْمَعْرُوفِ تَقِی مَصَارِعَ السُّوءِ؛ )(1)( نیکوکاری، انسان را از مرگهای ناگوار در امان نگاه می دارد.»

ص: 372


1- . نهج الفصاحه، ش 1852.

پیام هیجدهم: سحرخیزی

«اللُّهُمَّ نَبِّهنِی فِیهِ لِبَرَکَاتِ اَسْحَارِهِ وَنَوِّرْ فِیهِ قَلْبِی بِضِیَاءِ اَنْوَارِهِ وَخُذْ بِکُلِّ اَعْضَائِی اِلَی اتِّبَاعِ آثَارِهِ بِنُورِکَ یَا مُنَوِّرَ قُلُوبِ الْعَارِفِینَ؛ ای خدا! در این روز مرا به برکتهای سحرخیزی آگاه کن و دلم را به روشنایی آن روشن نما و اعضایم را به پیروی از آثار آن وادار، به روشنایی تو ای روشنی بخش دل عارفان!»

درهای رحمت خداوند در سحرگاهان به روی بندگان باز می شود و منادی ندا می دهد که از این خوان گسترده، بهره مند شوید؛ اما معدودی برمی خیزند و خود را از این سرچشمة فیض سیراب می نمایند. رسول اکرم صلی الله علیه وسلم فرمود: «هر بنده ای که نماز شب نصیبش شده باشد و از روی اخلاص برخیزد و وضوی کاملی بگیرد و برای خدا با نیّتی درست و دلی سالم و چشمی گریان به نماز بایستد، خدا در پشت سر وی هفت صف از فرشتگان که هر صف جز خدا کسی تعداد آنها را نمی تواند بشمارد، قرار خواهد داد که یک طرف هر صفی به مشرق و دیگری به مغرب خواهد بود و چون فارغ از نماز گردد، خدا به عدد آنان درجات او را بالا خواهد برد». )(1)(

ص: 373


1- . جامع الاخبار، محمد بن محمد شعیری، تحقیق: حسن مصطفوی، تهران، مرکز نشر کتاب، 1382 ه_ ق، ج 4، ص 64.

امام سجاد علیه السلام در خانه نشسته بودند که عده ای بر در خانة ایشان آمدند. حضرت به کنیز خود دستور داد که ببیند کیست؟ کنیز رفت و برگشت و به حضرت عرض کرد: «عده ای آمده اند و می گویند از شیعیان شما هستند.» حضرت با شنیدن این سخن، چنان غافلگیر شد و با خوشحالی از جای خود برخاست که نزدیک بود زمین بخورد. با عجله بیرون آمد؛ اما همین که در خانه را گشود و چشمش به آنها افتاد، بدون اینکه چیزی بگوید برگشت و فرمود: «اینان از شیعیان ما نیستند! شیعة ما از آثار عبادت و بندگی و ساده زیستی شناخته می شود. در چهره اش اثر عبادت نمایان است. از اثر روزه داری زیاد و ایستادن در شب برای نماز، اندام لاغری دارد. هنگامی که همه ساکتند، او مشغول ذکر است. هنگامی که همه خوابند، او غرق راز و نیاز و عبادت است و هنگامی که همه غرق سرور و شادیند، او در تفکر اندیشه های درخشان به سر می برد.» )(1)(

ص: 374


1- . مصابیح القلوب، ص 54.

پیام نوزدهم: توجه به برکات ماه رمضان

«اللَّهُمَّ وَفِّرْ فِیهِ حَظِّی مِنْ بَرَکَاتِهِ وَسَهِّلْ سَبِیلِی اِلَی خَیْرَاتِهِ وَلَا تَحْرِمْنِی قَبُولَ حَسَنَاتِهِ یَا هَادِیاً اِلَی الْحَقِّ الْمُبِینِ؛ پروردگارا! بهره ام را از برکات این روز زیاد فرما و راهم را به سوی خیرات و نیکیهای آن آسان نما و از پذیرش خیرات آن محرومم مدار،ای راهنما به حقّ آشکار!»

توجه به برکات بهترین ماه، بهترین پاداشهای الهی را نیز در پی دارد؛ چرا که ماهی است که دست شیطان در آن بسته و پر از برکت می باشد که امام صادق علیه السلام در این باره فرمودند: «نِعْمَ الشَّهْرُ رَمَضَانِ کَانَ یُسَمَّی عَلَی عَهْدِ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه وسلم الْمَرْزُوقِ؛ چه خوب ماهی است ماه رمضان؛ ماهی که در زمان پیامبر صلی الله علیه وسلم ماه پربرکت نامیده می شد». )(1)(

از برکات آن همین بس که خدا پاداشهای ویژه ای برای بندگان در این ماه در نظر گرفته است. پاداشهایی که خداوند فقط برای روزه داران امت پیامبر اعظم صلی الله علیه وسلم در نظر گرفته است و شایسته است که پاس داشته شود.

ص: 375


1- . وسائل الشیعه، ج 7، ص 259.

رسول خدا صلی الله علیه وسلم در این باره می فرماید: «اُعْطِیَتْ اُمَّتِی فِی شَهرِ رَمَضَانَ خَمْساً لَمْ یُعْطِهِنَّ اُمَّةَ نَبِی قَبْلِی، اَمَّا الْوَاحِدَةُ: فَاِذَا کَانَ اَوَّلُ لَیْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ نَظَرَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ اِلَیْهِمْ وَمَنْ نَظَرَ اللهُ اِلَیْهِ لَمْ یُعَدِّبْهُ اَبَداً وَاَمَّا الثَّانِیَةُ: فَاِنَّ خُلُوفَ اَفْوَاهِهِمْ حِیْنَ یُمْسُونَ عِنْدَ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ اَطْیَبُ مِنْ رِیْحِ الْمِسْکِ وَاَمَّا الثَالِثَةُ فَاِنَّ الْمَلَائِکَةَ یَسْتَغْفِرُونَ لَهُمْ فِی لَیْلِهِمْ وَنَهَارِهِمْ وَاَمَّا الرَّابِعَةُ فَاِنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ یَأمُرُ جَنَّتَهُ اَنِ اسْتَغْفِرِی وَتَزَیَّنِی لِعِبَادِی فَیُوشَکَ اَنْ یَذْهَبَ بِهِمْ نَصَبُ الدُّنیَا وَاَذَاهَا وَیَصِیرُوا اِلَی جَنَّتِی وَکَرَامَتِی وَامَّا الْخَامِسَةُ فَاِذَا کَانَ آخِرُ لَیْلَةٍ غَفَرَ لَهُمْ جَمِیعاً فَقَالَ رَجُلٌ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ یَا رَسُولَ اللهِ؟ فَقَالَ: اَلَمْ تر اِلَی الْعُمَّالِ اِذَا فَرِغُوا مِنْ اَعْمَالِهِمْ وُفُّوا؛ به امت من در ماه رمضان پنج چیز داده شده است که به امت هیچ پیغمبری پیش از من داده نشده است؛ اول: هرگاه شب اول ماه رمضان فرا رسد، خداوند به سوی آنان نظر می کند و کسی را که خدا به او نظر کرده، هرگز عذاب نمی کند. دوم: بوی بد دهان آنان در نزد خدا تا هنگامی که به شب می رسند، خوشبوتر از بوی مشک می شود. سوم: ملائکه برای ایشان در شب و روز استغفار می کنند. چهارم: خداوندِ بلندمرتبه به بهشت خویش امر می کند که برای این بندگان استغفار نموده و خود را برای آنان تزیین کند. پس چه نزدیک است که سختیها و اذیتهای دنیا آنها را در خود فرو برد که به سوی بهشت من و کرامت من می روند. پنجم: هرگاه شب آخر فرا رسد، خداوند همة آنان را می آمرزد. مردی عرض کرد: یا رسول الله! [آیا] در شب قدر [این گونه می شود؟] پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: [خیر] مگر ندیده ای که کارگران هرگاه کارشان تمام شود، به آنها مزد می دهند؟» )(1)(

ص: 376


1- . بحار الانوار، ج 96، ص 367.

پیام بیستم: آخرت خواهی

«اللَّهُمَّ افتَحْ لِی فِیهِ أبوَابَ الْجَنَانِ وَ اَغْلِقْ عَنِّی فِیهِ اَبْوَابَ النِّیرَانِ وَوَفِّقْنِی فِیهِ لِتِلَاوَةِ الْقُرْآنِ یَا مُنْزِلَ السَّکِینَةِ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ؛ خدایا! در این روز درهای بهشت را به رویم بگشا و درهای جهنم را به رویم ببند و توفیق خواندن قرآن را به من عنایت کن،ای فرودآورندة آرامش در دل مؤمنین!»

بعضی افراد به دلیل برخورداری از مال و مقام و دیگر ظواهر مادی که صد البته ناچیز و فانی است، معنویت خود را فدا می کنند و کالای با ارزش ایمان را به قیمت کم می فروشند. اینان پس از مدتی، خود را در این معاملة نابرابر، زیان کار می بینند و به پشیمانی و عذاب وجدان دچار می شوند. آنان به راستی از زیان کارانند. زیان کارتر و بدبخت تر از این گروه، کسانی هستند که برای دنیای دیگران، دین خود را می فروشند. اینان به کسانی یاری می رسانند که در روز حساب، یاور آنان نخواهند بود. چنین افرادی به دلیل کمک به دنیاپرستان و مسلط کردن آنان بر مردم، گناه بزرگی به گردن خواهند گرفت. پیامبر صلی الله علیه وسلم می فرماید: «إنَّ مِن شَرِّ النَّاسِ مَنْزِلَةً عِنْدَ اللهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَبْداً اَذْهَبَ آخِرَتَهُ بِدُنْیَا غَیْرِهِ؛ )(1)( بدترین مردم از نظر مقام نزد خداوند در روز قیامت، کسی است که آخرتش را برای دنیای دیگران بفروشد.»

بی توجهی به گناه، آخرت را تباه می کند و مراقبت از کردارها و رفتارها و محاسبه و دقت در آن، شرط بازدارندگی از گناه است. بزرگ ترین زیانِ گناه، نافرمانی خدایی است که هیچ خطایی در محضر او زیبنده نیست. حساب رسی کردار در بازدارندگی و پیش گیری از گناه مؤثر است. رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وسلم می فرماید: «حَاسِبُوا اَنْفُسَکُم قَبْلَ اَنْ تُحَاسَبُوا وَزِنُوهَا قَبْلَ اَنْ تُوزَنُوا وَتَجَهَّزُّوا لِلْعَرْص ِ الْاَکْبَرِ؛ )(2)( پیش از آنکه به حساب شما برسند، خود، به حساب خویش برسید و پیش از آنکه مورد سنجش قرار گیرید، خویشتن را بسنجید و خود را برای بزرگ ترین امتحان آماده سازید.»

ص: 377


1- . نهج الفصاحة، ش 915.
2- . بحار الانوار،ج 70، ص 73.

پیام بیست و یکم: مبارزه با شیطان

«اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِی فِیهِ اِلَی مَرْضَاتِکَ دَلِیلاً وَلَا تَجْعَلْ لِلشَّیْطَانِ فِیهِ عَلَی سَبِیلاً وَاجْعَلِ الْجَنَّةِ لِی مَنْزِلاً وَمَقِیلاً یَا قَاضِی حَوَائِجِ الطَّالِبِینَ؛ پروردگارا! در این روز مرا به خشنودیهایت راهنمایی کن و شیطان را بر من مسلط مگردان و بهشت را خانه و آسایشگاهم قرار ده،ای برآوردندة، حوائج جویندگان!»

امام رضا علیه السلام فرمود: «اِنَّ اِبْلِیسَ لَهُ خُرْطُومٌ کَخُرْطُومِ الْکَلْبِ وَاضِعَةٌ عَلَی قَلْبِ ابْنِ آدَمْ یُذَکِّرُهُ الشَّهَوَاتِ وَاللَّذَّاتِ وَیَأتِیهِ بِالْاَمَانِی وَیَأتِیهِ بِالْوَسْوَسَةِ عَلَی قَلْبِهِ یُشَکِّکُهُ فِی رَبِّهِ فَاِذَا قَالَ الْعَبْدُ: (اَعُوذُ بِاللهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ) خَنَسَ الْخُرْطُومُ عَلَی الْکَلْبِ؛ )(1)( شیطان را پوزه ای است مانند سگ که آن را در دل فرزند آدمی می نهد و او را به شهوات و لذتهای نفسانی می اندازد و او را سرگرم آرزوها می کند و در قلب او وسوسه می افکند که در نتیجه، نسبت به آفریدگارش در شک و تردید واقع می شود و هر گاه که آن بنده بگوید: پناه می برم به خدای شنونده دانا، پوزه سگ به او بر می گردد [و از قلب فرد خارج می شد].»

ص: 378


1- . میزان الحکمه، محمد محمدی ری شهری، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1362 ه_ ق، ج 10، ص452.

نقل شده است که: «روزی شیطان به صورت پیرمردی در آمد و نزد حضرت سلیمان علیه السلام رسید. حضرت به او گفت: تو با امت موسی علیه السلام چه می کنی؟ شیطان جواب داد: حبّ دنیا را بر دلهایشان می اندازم. حضرت پرسید: با امت عیسی علیه السلام چه می کنی؟ گفت: آنها را به تثلیث و شرک گرفتار می سازم. پرسید: با امت خاتم چه؟ گفت: آنها را وانمی گذارم تا درهم و دینار را پیش ایشان محبوب تر از «لَا اِلَهَ اِلَّا الله» قرار دهم.» )(1)(

ص: 379


1- . مصابیح القلوب، ص 76.

پیام بیست و دوم: فضل خدا

«اللَّهُمَّ افْتَحْ لِی فِیهِ اَبْوَابَ فَضْلِکَ وَاَنْزِلْ عَلَی فِیهِ بَرَکَاتِکَ وَوَفِقْنِی فِیهِ لِمُوجِبَاتِ مَرْضَاتِکَ وَاسْکِنِّی فِیهِ بُحْبُوحَاتِ جَنَّاتِکَ یَا مُجِیبَ دَعْوَۀِ الْمُضْطَرِّینَ؛ پروردگارا! درهای فضل خودت را بر من بگشای و برکاتت را در این روز بر من نازل کن و به آنچه خشنودیت در آن است موفق بدار و در وسط بهشتت مرا سکنا ده،ای پاسخ دهندة درخواست ناچاران!»

فضل خدا همان بخشش بیکران خداست که اگر بخواهیم بر مبنای عدل او این بخششها را محاسبه کنیم، لایق کوچک ترین نعمت او هم نیستیم. پس باید خدا را با صفت فضل او خواند که وقتی رحمتش را گسترش می دهد، شامل حال نالایقان نیز بشود. امام صادق علیه السلام فرمود: «اِذَا کَانَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ نَشَرَ اللهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَی رَحْمَتَهُ حَتَّی یَطْمَعَ اِبْلِیسُ فِی رَحْمَتِهِ؛ )(1)( وقتی روز قیامت به پا می شود، خداوند رحمتش را پراکنده سازد؛ حتی ابلیس طمع در رحمت او می کند [از امید به فضل خدا].»

ص: 380


1- . الامالی، ابو جعفر محمد بن علی بن حسین بابویه قمی (شیخ صدوق)، تهران، مکتبة صدوق، 1389 ه_ ق، ص 205.

نوشته اند در بنی اسرائیل جوانی بود که بیست سال عبادت خدا را به جای آورده بود. پس از آن کم کم رو به معصیت خداوند نمود و بیست سال هم عمر را خود را در عصیان و سرکشی و گناه گذراند. کم کم پیر و فرتوت شد. روزی مقابل آینه ایستاد، دید که همۀ سر و صورتش سفید شده است. آهی کشید و گفت: «خدایا بیست سال از عمرم را در طاعت تو و بیست دیگر از عمر را در معصیت تو گذراندم. اکنون دیگر پیر شده ام و روی آنکه رو به سوی تو کنم ندارم تا بقیه عمرم را در طاعت تو بگذرانم.» او از صمیم قلب از کردۀ خود پشیمان بود و می دانست که بیست سال از خدا دوری کرده و با پشیمانی تمام اکنون آمده است؛ اما روی بازگشت ندارد. در این لحظه صدایی شنید که می گفت: «تو ابتدا ما را قبول کردی. ما نیز تو را قبول کردیم. سپس از ما دست کشیدی ما نیز از تو دست کشیدیم؛ اما تو عصیان ما را کردی ولی ما به تو مهلت دادیم تا روزی که برگردی و اکنون باز آمده ای و درخواست فضل و بخشش ما را داری ما نیز تو را می پذیریم.» )(1)(

ص: 381


1- . معراج السعادۀ، ملا احمد نراقی، انتشارات هجرت، قم، 1379 ه_ .ه_ ش، ص614.

پیام بیست و سوم: گناه و سرکشی

«اللَّهُمَّ اغْسِلْنِی فِیهِ مِنَ الذُّنُوبِ وَ طَهِّرْنِی فِیهِ مِنَ الْعُیُوبِ وَامْتَحِنْ قَلْبِی فِیهِ بِتَقْوَی الْقُلُوبِ یَا مُقِیلَ عَثَرَاتِ الْمُذْنِبِینَ؛ پروردگارا! در این روز از گناهان شستشویم ده و در این روز مرا از عیوب پاک گردان و به پرهیزگاری، دلم را بیازمای،ای از بین برنده لغزش گنه کاران.»

گناه، سرکشی و پرده دری در ساحت قدس ربوبی است. مسلمان باید از گناه تنفر داشته باشد. ممکن است انسان برخلاف میل خود ناگزیر شود در محل معصیت یا جایی که گروهی در آنجا گناه می کنند، حضور یابد. در چنین شرایطی، اگر احساس ناراحتی به او دست دهد و مایل باشد که هر چه زودتر آنجا را ترک گوید، باید به خود و ایمانش امیدوار باشد؛ ولی اگر از بودن در آنجا احساس ناراحتی نمی کند و چه بسا با آنان هم گام شود یا در درون خود خوشحال است، باید به حال خود متأسف باشد. باید بدانیم اگر شخصی در جمع معصیت کاران باشد و از این توقف احساس ناراحتی کند، مانند کسانی است که در آن شرکت نداشته اند. و برعکس، اگر قلب و فکر او، با مجالس لهو و لعب باشد و از حضور در آن احساس شادمانی کند گرچه در مجلس گناه حاضر نباشد، مانند حاضران در آن است. پیامبر ارجمند اسلام صلی الله علیه وسلم می فرماید: «مَنْ حَضَرَ مَعْصِیَةً فَکَرِهَهَا فَکَاَنَّمَا غَابَ عَنْهَا وَ مَنْ غَابَ عَنْهَا فَرَضِیَهَا فَکَاَنَّهُ حَضَرَهَا؛ )(1)( هر کس بر گناهی حاضر باشد و از آن متنفر شود، مانند کسی است که در آنجا نیست و هر کس در محل گناه نباشد و از آن راضی باشد، مانند کسی است که در آنجا حضور دارد.»

پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم به ابوذر فرمود: «یا اَبَاذَرٍ! لَا تَنْطُرْ اِلَی صِغَرِ الْخَطِیئَةِ؛ وَلَکِنْ اُنْظُرْ اِلَی مَنْ عَصَیْتَ؛ )(2)( ای اباذر! به کوچکی گناه نگاه مکن؛ بلکه ببین که نافرمانی چه کسی را می کنی؟»

ص: 382


1- . نهج الفصاحه، ش 2927.
2- . الکافی، ج 2، ص 53.

پیام بیست و چهارم: توجه به رضا و سخط الهی

«اللَّهُمَّ اِنِّی اَسْئَلُکَ فِیهِ مَا یُرْضِیْکَ وَاَعُوذُ بِکَ مِمَّا یُؤْذِیکَ وَاَسْئَلُکَ التَّوْفِیقَ فِیهِ لِاَنْ اُطِیعَکَ وَلَا اَعْصِیْکَ یَا جَوَادَ السَّائِلِینَ؛ خدایا! امروز آنچه که خشنودی توست از تو مسئلت دارم و از آنچه موجب آزار توست به تو پناه می برم و امروز توفیق اطاعت و گناه نکردن را از تو می خواهم،ای بخشنده درخواست کنندگان!»

اگر انسان تشخیص دهد که کاری مورد رضایت الهی است، باید با تمام توان در انجام آن بکوشد، هر چند دیگران را ناخوش آید؛ حتی اگر دیگران به او اعتراض کنند، وی نباید در انجام وظیفه کوتاهی کند. آنچه اهمیت دارد، ترجیح دادن رضایت الهی بر رضایت بندگان است. چنین کرداری از اعتقاد عمیق و ایمان راسخ انسانهای وارسته ریشه می گیرد که دنیا را بسیار ناچیز و هر حبّ و بغضی را در برابر خشم و رضای الهی ناپایدار می دانند. جلب رضایت الهی از توصیه های پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وسلم است. ایشان می فرماید: «مَنِ الْتَمَسَ رِضَی اللهِ بِسَخَطِ النَّاسِ رَضِی اللهُ عَنْهُ؛ )(1)( هر کس رضای خدا را بر خشم مردم ترجیح دهد، خداوند از او راضی می شود.» چه اینکه کسانی که با رعایت تقوای الهی قدم برمی دارند، در بهشت خدا جای می گیرند.

ص: 383


1- . نهج الفصاحه، ش 2783.

قرآن کریم می فرماید: (تِلْکَ الْجَنَّةُ الَّتِی نُورِثُ مِنْ عِبَادِنَا مَنْ کَانَ تَقِیّاً)؛ )(1)( «این بهشتی است که به بندگانی که پرهیزگار باشند به میراث می دهیم.» امام هادی علیه السلام فرمود: «مَنْ اتَّقَی اللهَ یُتَّقَی وَمَنْ اَطَاعَ اللهَ یُطَاعُ وَمَنْ اَطَاعَ الْخَالِقَ لَمْ یُبَالِ سَخَطَ الْمَخْلُوقِینَ وَ مَنْ اَسْخَطَ الْخَالِقَ فَلْیَیْقِنْ اَنْ یَحِلَّ بِهِ سَخَطُ الْمَخْلُوقِینَ؛ )(2)( کسی که تقوای الهی پیشه کند، [مردم] از [نافرمانی] او می پرهیزند و هر کس از خدا اطاعت کند مورد اطاعت مردم واقع می شود و هر کس که از آفریننده فرمان برد از خشم آفریدگان باکی نخواهد داشت و کسی که آفریدگار را به خشم آورد، یقین کند که خشم آفریدگان بر سرش فرو خواهد آمد.»

ص: 384


1- . مریم / 63.
2- . تحف العقول عن آل الرسول، ابو محمد الحسن بن علی بن الحسین ابن شعبة الحرانی، قم، مکتبة بصیرتی، 1394 ه_ ق، ص 510.

پیام بیست و پنجم: دوستی اولیاء الهی

«اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِیهِ مُحِبّاً لِاَوْلِیَائِکَ وَمُعَادِیاً لِاَعْدَائِکَ وَمُسْتَنَّاً بِسُنَّةِ خَاتَمِ اَنْبِیَائِکَ یَا عَاصِمَ قُلُوبِ النَّبِیِّینَ؛ خدایا! امروز مرا دوست دار اولیائت قرار بده و دشمن دشمنانت کن و پیرو سنت خاتم رسل بدار،ای بازدارندة دلهای پیامبران!»

برترین گونة عشق و محبت، حب به ذات لایزال الهی است. عاشق خداوند، دوستی او را بر هر چیزی مقدم می دارد و همة هستی خویش را برای محبت او فدا می کند. محبت به خدا در زندگی دنیوی، با کمک به نیازمندان، انجام خدمات خداپسندانه و اصلاح امور هم نوعان تجلی می یابد.

پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وسلم می فرماید: «مَنْ اَثَرَ مَحَبَّةَ اللهِ عَلَی مَحَبَّةِ النَّاسِ کَفَاهُ اللهُ مَؤُنَةَ النَّاسِ؛ )(1)( هر که محبت خدا را بر محبت مردم ترجیح دهد، خداوند، زحمت مردم را از او کفایت می کند.»

ص: 385


1- . نهج الفصاحه، ش 2837.

این دوستی سبب می شود که دوستان خدا را نیز دوست بدارد و با دشمنانش نیز دشمن باشد. در اهمیت دوست داشتن اولیاء الهی نقل شده است: روزی خادم حضرت رضا علیه السلام خدمت حضرت رسید و عرض کرد: «چند نفر به در منزل آمده اند و اجازة دیدار با شما را می خواهند و می گویند ما از شیعیان مرتضی علی علیه السلام هستیم.» حضرت فرمود: «بگو بروند.» آنها رفتند و فردا آمدند و دوباره از امام، همان جواب را شنیدند. روز سوم نیز به همین منوال گذشت تا اینکه این کار را تا دو ماه تکرار کردند؛ هر روز می آمدند و می گفتند که از شیعیان علی علیه السلام هستند؛ اما حضرت به آنها شرف حضور نمی داد. وقتی که از زیارت حضرت ناامید شدند، به خادم امام گفتند: «خدمت امام عرض کن: چون شما ما را نپذیرفتید، دشمنان تان ما را سرزنش می کنند و اگر با این وضع به شهر بازگردیم، نمی دانیم از شنیدن سرزنشهای دشمنان شما چه کنیم؟» خدمتکار امام رفت و گفته های آنها را به عرض حضرت رسانید.

امام فرمود: «بگو داخل شوند.» وقتی که وارد خانه شدند، حضرت به آنها اجازة نشستن نداد. همان طور ایستاده گفتند: «یا بن رسول الله! دلیل اینکه ما را دو ماه پشت در خانة خویش نگاه داشتید و ما را به داخل راه ندادید چه بود؟» امام فرمود: (فَمَا اَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ اَیْدِیکُمْ)؛ «هر چه به شما رسیده است، از سوی خودتان است.» من در این کار از جدم رسول خدا صلی الله علیه وسلم و پدرانم پیروی می کنم. آنها بر شما خشمگین هستند. چرا به دروغ خود را شیعة علی علیه السلام می نامید؟ وای بر شما! شیعة علی علیه السلام ، ابوذر و سلمان و... بودند. کسانی که نافرمانی علی علیه السلام را نمی کردند و برخلاف رأی او گامی برنمی داشتند. شما می گویید شیعة علی علیه السلام هستید؛ اما رفتارتان با آن امام مخالفت دارد. شما در ادای حقوق برادران تان کوتاهی می کنید. حضرت اوصاف شیعة واقعی را برشمرد و آنها نیز سرافکنده شدند و عرض کردند: «ما از گفتار و ادعای خویش سرافکنده ایم و استغفار می کنیم؛ اما ما شما را دوست داریم و با دوستان تان دوست و با دشمنانتان دشمنیم!» حضرت خوشحال شد و فرمود: «آفرین بر شما! ای دوستان و محبین من! جلوتر بیایید!« و آنها را به خود نزدیک کرد. سپس به خدمتکار خود رو کرد و فرمود: «از طرف من مأموری که شصت بار پی در پی به ایشان سر بزنی و سلام مرا رسانده و احوالشان را بپرسی و به آنها در مشکلات شان کمک کنی و آنها را مورد تکریم و عطا قرار دهی! چرا که از گناه خود استغفار کرده و اکنون شایستة احترام هستند؛ زیرا ما را دوست دارند.» )(1)(

ص: 386


1- . سفینة البحار الانوار، ج 1، ص 731.

پیام بیست و ششم: تلاش برای کسب رضای خدا

«اللَّهُمَّ اجْعَلْ سَعیِی فِیهِ مَشْکُوراً وَذَنْبِی فِیهِ مَغْفُوراً وَعَمَلِی فِیهِ مَقْبُولاً وَعَیْبِی فِیهِ مَسْتُوراً یَا أسْمَعَ السَّامِعِینَ؛ خدایا! کوشش امروزم را پاس دار و گناهم را ببخش و کردارم را پذیرفته و عیبم را پوشیده دار،ای شنونده ترین شنوندگان!»

لذت تلاش برای خدا در دل مؤمن چنان است که همواره برای او تلاش می کند و اجازه نمی دهد تلاشش صبغة غیر خدایی به خود بگیرد؛ چرا که تنها از خدا توقع پاداش و تقدیر دارد، نه از بندة خدا یا هر چه و هر که غیر خداست. امام حسین علیه السلام از ابتدای حرکت خویش برای قیام و در تمامی مراحل قیام خونین خود، برای پروردگار تلاش کرد و هر گامی را برای او به سوی گسترة کربلا برداشت و آن گاه که غریبه و آشنا او را مورد نصیحت قرار دادند و بسیاری از نزدیکان او را تنها گذاشتند، امام با قلبی سرشار از ایمان به سوی فردای روشن خود حرکت نمود. او حتی بر تعداد سربازان و یاران خویش هم تکیه نداشت و شب عاشورا همگان را آزاد گذاشت تا هر که می خواهد بازگردد؛ چرا که از ابتدای سفر شعار او این بود: «مَا تَوفِیقِی اِلَّا بِاللهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَاِلَیْهِ اُنِیب؛ )(1)( پیروزی ای بر من نیست؛ مگر به خواست خدا، به او توکل می کنم و به سوی او پناه می آورم.»

در بنی اسرائیل عابدی بود. روزی به او خبر رسید که در آن نزدیکی درختی است که مردم او را می پرستند. عابد خشمگینشد، تبری برداشت و به آن سو حرکت کرد. شیطان به صورت پیری در آمد و سر راه او را گرفت و پرسید: «کجا می روی؟» گفت: «برای بریدن فلان درخت می روم.» ابلیس گفت: «برو مشغول عبادت خود باش! تو را چه به این کارها!» عابد ناراحت شد و چون برای خدا تلاش می کرد به او حمله کرد و او را به زمین زد. ابلیس گفت: «مرا رها کن تا با هم کنار آییم.» عابد او را رها کرد. ابلیس گفت: «این کار پیغمبران است، نه تو.» عابد متوجّه حیلة شیطان شد و دوباره به او یورش برد و دوباره او را به زمین زد. این بار ابلیس حیله ای دیگر اندیشید و به او گفت: «ناراحت نشو ای عابد! تو مرد درویشی هستی و مردم به تو محتاجند. این کار را به عهدة دیگران واگذار. من هر روز دو دینار زیر سجادة تو می گذارم که یک دینارش را خودت خرج کنی و دیگری را در راه خدا به مستمندان انفاق نمایی.»

ص: 387


1- . بحار الانوار، ج 44، ص 330.

عابد با خود تأملی کرد و پذیرفت و از قطع کردن درخت منصرف شد. چند روزی پس از عبادت دو دینار زیر سجاده خود می یافت که یکی از آنها را خرج خود و دیگری را صدقه می داد. روزی سجاده را کنار زد؛ اما سکه ای ندید. دوباره تبر را بر دوشش نهاد و عزم قطع کردن درخت کرد. ابلیس سر راه او را گرفت و مانع او شد و با او گلاویز شد؛ اما این بار شیطان بر او پیروز گردید. عابد از اینکه مغلوب شیطان شده بود تعجب کرد و دلیلش را از او پرسید. ابلیس گفت: «دو بار اول که تو مرا مغلوب کردی به خاطر آن بود که در کار خود نیت خدایی داشتی و با اخلاص می خواستی آن عمل را انجام دهی؛ اما بار سوم برای گرفتن دو دینار آمده بودی و عملت خالصانه نبود. به خاطر همین مغلوب شدی.» )(1)(

یکی از همراهان امام خمینی(رحمه الله) نقل می کند: «پس از این که از زندان آزاد شدم، نمی دانم به چه انگیزه ای دست به قلم بردم و برای حضرت امام نامه ای نوشتم و جریان زندانی شدن و سختی زندان انفرادی را برای امام توضیح دادم. حضرت امام در پاسخ چند سطر برایم به طور خلاصه این گونه جواب نوشتند: از گرفتاری شما بی اطلاع بودم. من هم روزگار سختی را می گذرانم؛ ولی چون همگی اینها برای خدا است، گواراست.» )(2)(

ص: 388


1- . مصابیح القلوب، ص 151.
2- . پرتوی از خورشید: جمعی از نویسندگان، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1373 ه_ .ه_ ش، ص24؛ به نقل از: آیت الله «ابراهیم امینی».

پیام بیست و هفتم: شب قدر

«اللّهُمَّ ارْزُقنِی فِیهِ فَضْلَ لَیلَةِ القَدْرِ وَصَیِّر اُمُورِی فِیهِ مِنَ العُسْرِ اِلَی الیُسْرِ وَاقبَلْ مَعَاذِیرِی وَحَطَّ عَنِّی الذَّنبَ وَالوِزرَ یَا رَئُوفاً بِعِبَادِهِ الصَّالِحِینَ؛ بار خدایا! فضل شب قدر را در این روز بر من روزی کن و کارهایم را از سختی به آسانی وا گردان و عذرم را بپذیر و گناه و وبالم را بریز،ای مهربان به بندگان نیکوکار!»

شب قدر بزرگ ترین و با ارزش ترین شب سال است؛ زیرا قرآن در آن شب نازل شده است و تمام مقدرات در آن شب در نظر گرفته می شود. از پیامبر صلی الله علیه وسلم پرسیده شد: «اِنْ اَدْرَکْتُ لَیْلَةَ الْقَدْرِ فَمَا اَسْاَلُ رَبِّی؟ قَالَ: صلی الله علیه وسلم اَلْعَافِیَةَ؛ )(1)( اگر شب قدر را درک کردم، از خدا چه بخوام؟ فرمود: سلامتی.»

ص: 389


1- . مستدرک الوسائل، ج 5، ص 219.

در قرآن کریم آمده است: (إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرینَ* فیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکیمٍ)؛ )(1)( «ما آن (قرآن) را در شبی پربرکت نازل کردیم؛ ما همواره انذار کننده بوده ایم. در آن شب هر امر بر اساس حکمت [الهی] تدبیر می شود.»

رسول خدا صلی الله علیه وسلم نیز دربارۀ بزرگی شب قدر فرمود: «...فِیهِ لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ مَنْ حَرُمَهَا فَقَدْ حُرِمَ؛ )(2)( در آن (ماه رمضان)، شب قدر قرار دارد که از هزار ماه بهتر است. کسی که از [برکات] آن دور بماند، پس یقیناً محروم شده است.»

آورده اند که «حاج محمد ابراهیم کلباسی» که از معاصران «میرزای قمی» و از شاگردان «سید بحر العلوم» بود، برای درک شب قدر تمام طول یک سال را هر شب تا صبح عبادت می کرد تا یقین کند آن را درک کرده است. )(3)(

در احوال ایشان چنین نوشته اند: «عبادت آن جناب چنان بود که همیشه از نصف شب تا طلوع صبح صادق به مسجد خود می رفت و به مناجات و ادعیه و تضرع و زاری و تهجد اشتغال داشت و مناجات «خمس عشر» را از حفظ می خواند و بر این روش و شیوة پسندیده استمرار داشت تا همان شب که شربت شهادت نوشید. مکرر در فصل زمستان دیده می شد که در پشت بام مسجد خود، در حالی که برف به شدت می بارید، در نیمه شب پوستینی بر دوش و عمامه ای بر سر داشت و مشغول تضرع و مناجات بود و با حالت ایستاده و دستها را به سوی آسمان بلند کرده تا اینکه برف سراسر قامت مبارکش را از سر تا پا سفیدپوش می کرد.» )(4)(

ص: 390


1- . دخان/3و4.
2- . التهذیب، شیخ طوسی، بیروت، دارالکتب الاسلامی، 1406 ه_ ق، چاپ 4، ص152.
3- . قصص العلماء، تنکابنی، تهران، اعلمی، بی تا، ص 73.
4- . قصص العلماء، ص 73.

پیام بیست و هشتم: انجام نوافل

«اللَّهُمَّ وَفِّرْ حَظِّی فِیهِ مِنَ النَّوَافِلِ وَاَکْرِمْنِی فِیهِ بِاِحْضَارِ الْمَسَائِلِ وَقَرِّبْ فِیهِ وَسِیلَتِی اِلَیْکَ مِنْ بَیْنِ الْوَسَائِلِ یَا مَنْ لَا یَشْغَلُهُ اِلْحَاحُ الْمُلِحِّینْ؛ خدایا! بهرة مرا در این روز از نمازهای مستحبی زیاد کن و در آن بر آماده کردن مسائل گرامی ام دار و وسیلة مرا به سوی خودت از بین وسایل نزدیک کن،ای کسی که اصرار اصرارکنندگان او را مشغول نمی کند!»

در قرآن کریم واژه نافله فقط دو مرتبه آمده است: (وَ مِنْ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَکَ عَسَی اَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَاماً مَحْمُوداً)؛ )(1)( «و پاسی از شب را زنده بدار تا برای تو [به منزلة] نافله ای باشد. امید است که پروردگارت تو را به مقامی ستوده برساند.» و نیز: (وَ وَهَبْنَا لَهُ اِسْحَاقَ وَ یَعْقُوبَ نَافِلَةً)؛ )(2)( «و اسحاق علیه السلام و یعقوب علیه السلام را [به عنوان نعمتی] افزون به او بخشیدیم.»

ص: 391


1- . اسراء / 79.
2- . انبیاء / 72.

امام صادق علیه السلام فرمود: «یُرْفَعُ لِلرَّجُلِ مِنَ الصَّلَاةِ رُبُعُهَا أَوْ ثُمُنُهَا أَوْ نِصْفُهَا أَوْ أَکْثَرُ بِقَدْرِ مَا سَهَا وَ لَکِنَّ اللَّهَ تَعَالَی یُتِمُّ ذَلِکَ بِالنَّوَافِلِ؛ )(1)( بلند داشته می شود برای مرد از نمازش یک چهارم یا یک هشتم یا نصف آن یا بیش تر به قدری که سهو نموده است؛ اما خداوند بلند مرتبه به موجب مستحبات، آن را [برای او] تکمیل می نماید.»

امام باقر علیه السلام درباره انجام نوافل توسط پدر بزرگوارشان می فرماید: «کَانَتْ لَهُ [عَلِی بْنُ الْحُسَیْنِ] خَمْسُمِائَةِ نَخْلَةٍ وَ کَانَ یُصَلِّی عِنْدَ کُلِّ نَخْلَةٍ رَکْعَتَیْنِ وَ کَانَ إِذَا قَامَ فِی صَلَاتِهِ غَشِی لَوْنُهُ لَوْنٌ آخَرُ وَ کَانَ قِیَامُهُ فِی صَلَاتِهِ قِیَامَ الْعَبْدِ الذَّلِیلِ بَیْنَ یَدَی الْمَلِکِ الْجَلِیلِ کَانَتْ أَعْضَاؤُهُ تَرْتَعِدُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَ کَانَ یُصَلِّی صَلَاةَ مُوَدِّعٍ یَرَی أَنْ لَا یُصَلِّی بَعْدَهَا أَبَداً؛ )(2)( علی بن الحسین علیه السلام ، پانصد نخل خرما داشت؛ پس نزد هر نخل خرما دو رکعت نماز می گزارد و چون به نماز می ایستاد، رنگش به رنگ دیگری تغییر می یافت و وقتی به نماز می ایستاد چون بنده ای خوار در برابر پادشاهی بزرگ می ایستاد و اعضای بدنش از ترس خدا می لرزید و چونان کسی که خداحافظی می کند و دیگر بعد از این نمازی نمی خواند. نماز می گزارد.»

یکی از نزدیکان امام(رحمه الله) می گوید: «حضرت امام(رحمه الله) از ساعت یازده و نیم تا یک بعد از ظهر مشغول نماز بودند. از دفتر، زیاد به من قند و آب می دادند که ببرم آن را تبرک کنم. من هرچه لای در را باز می کردم که بروم پیش ایشان برای استخاره یا تبرک کردن قند و آب، می دیدم امام(رحمه الله) در حال نماز هستند و به صورت ایستاده، نشسته و یا خوابیده نماز نافله می خوانند.» )(3)(

ص: 392


1- . التهذیب، شیخ طوسی، دار الکتب الاسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1365 ه_ .ه_ ش، ج 2، ص341.
2- . وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، مؤسسه آل البیت، قم، 1409 ه_ ق، ج4، ص99.
3- . برداشتهایی از سیره امام خمینی(ره)، ج3، ص98؛ به نقل از: «آیت الله قدیری».

پیام بیست و نهم: تهمت

«اللَّهُمَّ غَشِّنِی فِیهِ بِالرَّحْمَةِ وَارْزُقْنِی فِیهِ التَّوْفِیقَ وَالْعِصْمَةَ وَطَهِّرْ قَلْبِی مِنْ غَیَاهِبِ التُّهْمَةِ یَا رَحِیماً بِعِبَادِهِ الْمُؤْمِنِینَ؛ خدایا! در این روز به مهربانیت مرا بپوشان و توفیق و پاکی را روزی ام کن و از زشتیهای [زبان و] تهمت، دلم را پاک نما، ای مهربان به بندگان مؤمن!»

با اینکه زبان عضو کوچکی است؛ اما گناهان زیاد و بزرگی از آن سر می زند که تهمت نیز یکی از این گناهان است.

زبان بسیار سر بر باد دادست

----

ص: 393

زبان، سر را عدوی خانه زادست

----

«عمر بن نعمان» می گوید: «امام صادق علیه السلام دوستی داشت که همیشه همراه حضرت بود. روزی او و غلامش همراه حضرت در بازار کفاشها می رفتند. غلام، لحظه ای آنها را ترک می کند و سراغ کاری می رود. دوست حضرت غلام خود را صدا می زند؛ اما غلام متوجه نمی شود و این کار را تا سه مرتبه تکرار می کند.

سپس عصبانی شده و فریاد می زند: ای زنازاده کجا هستی؟ امام صادق علیه السلام شنید و با ناراحتی دست خود را محکم بر پیشانی زد و فرمود: سبحان الله! مادرش را متهم به زنا کردی؟ من فکر می کردم که تو اهل تقوا هستی؛ اما نمی دانستم که فحش می دهی! عرض کرد: قربانت گردم، او هندی است و مادرش مشرک می باشد. امام توجیه او را نپذیرفت و فرمود: از من دور شو! ومن هرگز او را همراه امام ندیدم.» )(1)(

ص: 394


1- . کافی، ج 4، ص 15.

پیام سی ام: کلید قبولی

«اللَّهُمَّ اجْعَلْ صِیَامِی فِیهِ بِالشُّکْرِ وَالْقَبُولِ عَلَی مَا تَرْضَاهُ وَیَرْضَاهُ الرَّسُولُ مَحْکَمَةً فُرُوعُهُ بِالْاُصُولِ بِحَقِّ سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِینَ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ؛ خدایا! روزه ام را در این روز با شکر و پذیرش بر آنچه تو و پیامبرت می پسندید، قرار ده که فرعهایش با اصلهایش استوار و متین باشد. به حق سرور ما محمد و خاندان پاکش، و شکر مخصوص پروردگار عالمیان است!»

امام باقر علیه السلام فرمود: «بُنِی الاِسلَامُ عَلَی خَمسِ دَعَائِمَ: اَلوِلَایَۀُ وَ اَلصَّلَاۀُ وَ اَلزَّکَاۀُ وَ صَومُ شَهرِ رَمَضَانَ وَ الحَجُّ؛ اسلام بر پنج چیز بنا شده است: ولایت و نماز و زکات و روزۀ ماه رمضان و حج.» )(1)(

ص: 395


1- . کافی، ج2، ص21.

در روایت دیگری از امام علی علیه السلام ، ولایت اهل بیت معصومین علیه السلام نگاه دارندۀ این فرایض برشمرده شده است: «اَلوِلَایَۀُ اَلحَافِظَۀُ لِهَذِهِ اَلفَرَائِضِ الاَربَعَۀِ؛ ولایت، حفظ کننده این چهار فریضه است.» )(1)(

نوشته اند: «پیامبر صلی الله علیه وسلم در حال سرور و شادمانی به خانة علی علیه السلام آمد. حضرت پرسید: یا رسول الله! هرگز شما را به این شادی و خوشحالی ندیده بودم. فرمود: یا علی! بشارت باد بر تو! الآن جبرئیل بر من نازل شد و گفت: خداوند به تو سلام می رساند و می فرماید که علی علیه السلام را بشارت بده که شیعیان او را اهل بهشت می گردانم. امام علی علیه السلام با شنیدن این سخن به سجده افتاد و سپس دستهایش را به طرف آسمان بلند کرد و گفت: خدا را شاهد می گیرم که نصف حسناتم را به شیعیانم بخشیدم. سپس حسنین علیه السلام نیز همین سخن را تکرار کردند. آن گاه پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: شما کریم تر از من نیستید، من تمام حسناتم را به شیعیان راستین علی علیه السلام بخشیدم.» )(2)( منظور از قبول اعمال شیعیان و این جایگاه رفیع که رسول خدا و اهل بیت گرامی او حسنات خود را به شیعیان می بخشند، به دلیل ولایت پذیری ایشان است؛ چه اینکه ولایت رمز قبول همه اعمال است.

ص: 396


1- . بحار الانوار، ج65، ص387.
2- . منتخب التواریخ، محمد هاشم خراسانی، انتشارات جاویدان، تهران، بی تا، ص 802.

ده پیام از ماه رمضان

10 پیام ماه رمضان

یکم: تحوّلات روحی روانی که در افراد و جوامع انسانی پدید می آید، سه بخش مهم دارد:

1. افزایش دانش و آگاهی؛

2. گسترش قلمرو آزادی و اختیار و قدرت انتخاب انسانی؛

3. تقویت عواطف و عشق ملکوتی.

ماه رمضان، ماه «آگاهی» بیش تر از حقایق هستی است و این هدف در سایه تلاوت قرآن و تدبّر در آن به دست می آید. ماه رمضان ماه تقویت اراده و «آزادی» از زنجیرهای درونی است و این آرمان مقدس در پرتو روزه دست یافتنی است.

ماه رمضان، فرصتی برای دعا و نیایش و شب زنده داری است که «عشق ملکوتی» و انس با محبوب جاودانه را پدید می آورد و شهد مناجات و نیایش را در کام انسان می ریزد.

ص: 397

دوم: انسان در زندگی با آفات فراوانی مواجه است، از جمله:

1. عادت پرستی؛

2. غریزه سالاری؛

3. غفلت زدگی؛

4. تنبلی و تن پروری؛

5. عادت به تبعیض در زندگی اجتماعی.

در پرتو خورشید درخشان ماه رمضان، سلطه عادتها و غریزه ها بر زندگی انسان کاهش می یاد، غفلتها زدوده می شود، به دلیل هماهنگی با جمع، موانع خودسازی کاهش می یابد، اخوت دینی و روح برادری و همدردی با نیازمندان تقویت می گردد، تلاوت قرآن، تقوا و تهجّد، زمینه تعالی و بازگشت به فطرت الهی و زندگی عالی انسانی را فراهم می سازد.

سوم: واژه «صوم» به معنای روزه و مشتقات آن در قرآن کریم سیزده بار به کار رفته است. وجوب روزه، روزه مسافر، نذر روزه، روزه بدل قربانی، روزه کفاره ایام ماه رمضان، روزه کفاره قسم، روزه کفاره ظهار، ارزش مردان و زنان روزه دار، و... مباحثی است که پیرامون روزه در آیات مختلف قرآن مجید مطرح شده است. علاوه بر موارد فوق یک بار هم نام ماه رمضان در قرآن کریم آمده است که در آن نزول قرآن، هدایتگری آن برای مردم و روشنگری آن نسبت به جریان حق و باطل گوشزد گردیده است.

شب قدر به عنوان بخشی از ماه رمضان و ارزشمندترین فرصت برای بشریت، در سوره قدر و آیه دوم سوره دخان یادآوری شده است و از آن به عنوان شبی مبارک یاد شده است. شبی که در آن هر امر حکیمانه تدبیر و تفکیک می شود و شبی که از هزار ماه برتر است.

ص: 398

شبی که بشریت، حتی شخص پیامبر اعظم بدون تعلیم الهی نمی داند چگونه شبی است! شبی که فرشتگان و روح با اذن پروردگارشان بر انسان کامل نازل می شوند. و آن شب تا طلوع فجر، شب سلام و سلامتی است.

در نهج البلاغه، واژه صوم یک بار، واژه صیام هفت بار، واژه صیامه دو بار، و واژه صائم نیز 2 بار به کار رفته است، و روزه ماه رمضان به عنوان سپری در برابر عذاب الهی )(1)( ، زکات بدن، )(2)( و ابزاری برای آزمودن اخلاص )(3)( خلق تلقی شده است.

چهارم: خودسازی با تعبیرهای فراوان در قرآن و احادیث اهل بیت علیه السلام آمده است، و واژه های گوناگون تزکیه، تقوا، جهاد با نفس، مصونیّت از شُحّ، جهاد اکبر، محاسبه نفس، تخلّق به اخلاق الهی، اکتساب مکارم اخلاق، رعایت عدل و احسان، و عبادت، هر کدام حاکی از نوعی خودسازی است.

خودسازی در فرهنگ اهل بیت علیه السلام شامل کنترل تمام رفتارها و گفتارهای انسان در چهارچوب دستورهای خداست. کنترل چشم و گوش و زبان و دست و پا و شکم و شهوت براساس بایدها و نبایدهای قرآن و سنّت، مصداق خودسازی اسلامی و الهی است و روایات مکرّری یادآوری کرده است که روزه داری، فقط به دستگاه گوارش و خوردن و آشامیدن مربوط نیست؛ بلکه مهم کنترل انسان بر اندام خویش و مراقبت بر صادرات و واردات کشور روح و جزیزه جسم انسان است. برای نمونه به این احادیث شریف توجه کنیم:

ص: 399


1- . نهج البلاغه، خطبه 110.
2- . نهج البلاغه، حکمت 136.
3- . نهج البلاغه، حکمت 252.

قال علی علیه السلام : «اَلصِّیامُ اِجْتِنابُ الْمَحارِمِ کَما یَمْتَنِعُ الرَّجُلُ مِنَ الطَّعامِ وَالشَّرابِ؛ )(1)( روزه [راستین] دوری از گناهان است؛ همانطور که انسان از خوردنی و نوشیدنی خودداری می کند.»

حضرت فاطمه سلام الله علیها فرموده است: «ما یَصْنَعُ الصَّائِمُ بِصِیامِهِ اِذا لَمْ یَصُنْ لِسانَهُ وَ سَمْعَهُ وَ بَصَرَهُ وَ جَوارِحَهُ؛ )(2)( وقتی روزه دار، زبان و گوش و چشم و اندامش را حفظ نکند، این روزه چه فایده ای دارد؟!»

خودسازی در فرهنگ قرآن و عترت علیه السلام شامل خودسازی عقیدتی، اخلاقی و رفتاری می شود و کلیه رفتارهای سیاسی، اقتصادی، دفاعی و جهادی انسان را در بر می گیرد، و روزه داری و ماه رمضان، فرصتی برای ایجاد تحوّل بنیادی در اندیشه ها و روحیه ها، عادتها و عملکرد انسان است.

فضائل اخلاقی همه در سایه ایمان و تقوا تقویت می شود و بیماریهای اخلاقی در پرتو روزه و رمضان درمان پذیر است.

ص: 400


1- . میزان الحکمه، ح 10952.
2- . میزان الحکمه، ح 10953.

پنجم: امام سجاد علیه السلام در صحیفه سجادیّه درباره ماه رمضان معارف ارزشمندی بیان فرموده است. جامع ترین متن موجود از صحیفه سجّادیه کتابی است که توسّط مؤسسة الامام المهدی منتشر شده است و حاوی 270 دعای امام سجاد علیه السلام است.

1. در این کتاب ضمن دعای نماز شب نیمه شعبان، امام سجاد علیه السلام فرموده است: )(1)( «خدایا از تو درخواست می کنم توفیق درک ماه رمضان را به عنوان مکمّل و متمّم عبادات ماه شعبان، به من عنایت کنی و با اتمام این دو ماه، مرا از پوسته گناهان بیرون آوری؛ زیرا من در دژ تو پناهنده شده ام.

به نامهای بزرگ تو چنگ زده ام و اهل موالات به اولیای گرامی تو هستم؛ آنها که اهل نقض و ابرامند. و امامی پس از امام دیگر چراغ شبهای تار، و حجتهای خدا بر همه خلقند، از سوی تو بر آنان برترین سلام و درود باد.»

2. آن بزرگوار، دعای مفصّلی برای ورود ماه رمضان بیان فرموده است و در آن دعا از ماه رمضان به عنوان شهر القیام، شهر الاسلام، شهر الطهور، و شهر التمحیص و شهر الصّیام؛ )(2)( ماه شب زنده داری، ماه مسلمانی یا تسلیم، ماه پاک سازی، ماه تصفیه و ماه روزه نام برده است.

ص: 401


1- . الصحیفة السجادیة الجامعة، ص 208.
2- . الصحیفة السجادیة الجامعة، ص 210.

3. دعای معروف به دعای ابو حمزه ثمالی، دعایی است که ابو حمزه آن را از امام چهارم نقل کرده و گفته است:

«علی بن الحسین سرور پرستندگان - درود خدا بر او و پدرش باد - بخش مهم شب را در ماه رمضان نماز می گذارد و چون سحر می شد، این دعا را می خواند.» )(1)(

حضرت سجاد علیه السلام دعایی را هر روز ماه رمضان می خوانده اند که در صحیفه جامعه به عنوان دعای شماره 117 آمده است.

امام چهارم، برای روزهای ماه رمضان از سیزدهم تا پایان ماه، یک دعای خاص بیان فرموده و خود آن بزرگوار آن را خوانده است.

دعاهای دیگری با عناوین زیر نیز از آن بزرگوار نقل شده است:

دعای شب بیست و هفتم؛

ص: 402


1- . الصحیفة السجادیة الجامعة، ص 214.

دعای آخرین شب ماه رمضان؛

دعای وداع ماه رمضان با شماره 142؛

دعای وداع ماه رمضان با شماره 143؛

دعای روز عید فطر؛

دعای هنگام افطار؛

دعای پس از بازگشت از نماز عیدفطر.

هر کدام از این دعاهای حیات بخش، متنی عمیق و جذّاب دارد که چون باران بهاری روح را طراوت می بخشد. متن دعاهای گوناگون امام چهارم درباره ماه رمضان بهترین معرف ماه رمضان و نشان دهنده نقش تربیتی این ماه شریف است.

زمزمه های امام سجاد علیه السلام در فراق این ماه، جانسوزتر از نالۀ نی و دردناک تر از حدیث جدایی است.

این ماه فرصتی استثنایی و بس ارزشمند است، که هم باید به استقبال آن شتافت و هم باید آن را بدرقه کرد و پس از عیدفطر مستحب است شش روز آن را بدرقه کنند و روزه بگیرند.

ششم: ماه رمضان بهار قرآن است. برنامه ریزی و تلاش برای تلاوت، تدبّر، آموزش، تفسیر، حفظ قرآن و گسترش جلسات قرآنی توسّط مسئولان فرهنگی و رسانه های کشور و مبلّغان و روحانیون گرامی، از بهترین اقدامات فرهنگی محسوب می شود. معرفی تفاسیر، ترجمه های معتبر، کتابهای علوم قرآنی، نرم افزارها و سایتهای قرآنی به نسل جوان، از اقدامات خوبی است که مبلغان دین می توانند، انجام دهند.

ص: 403

هفتم: درمان بیماریها همیشه با خوردن و آشامیدن و تزریق دارو و مصرف قرص و کپسول نیست. روزه در فرهنگ اسلامی یک اقدام عبادی، معنوی است که علاوه بر آثار عبادی و اجتماعی، آثار طبّی، بهداشتی و درمانی فراوان دارد.

در برخی از احادیث پیامبر اعظم و اهل بیت علیه السلام به این نقش روزه تصریح شده است:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وسلم : «صُومُوا تَصِحُّوا؛ )(1)( روزه بگیرید تا سالم شوید.»

قال علی علیه السلام : «اَلصِّیامُ اَحَدُ الصِّحَّتَیْنِ؛ )(2)( روزه داری یکی از دو نوع سلامتی است.»

هشتم: خودسازی و عبادات مراحلی دارد و میدان تکامل برای همه همچنان باز است. در زمینه ماه رمضان و روزه داری هم هر کس می تواند به درجات عالی تری از خودسازی و تعالی معنوی دست یابد. در حدیث از امام علی علیه السلام می خوانیم:

«صَوْمُ الْقَلْبِ خَیْرٌ مِنْ صِیام اللِّسانِ وَ صِیامُ اللِّسانِ خَیْرٌ مِنْ صِیامِ الْبَطْنِ؛ )(3)( روزه دل بهتر از روزه زبان است، و روزه زبان از روزه شکم برتر است.»

ص: 404


1- . میزان الحکمه، ج 2، ص 1686، ح 10927.
2- . غرر الحکم: ص 176، ح 3357.
3- . نهج البلاغه، حکمت 5890.

کنترل دهان، کنترل زبان و کنترل قلب، مراحل مختلف تکامل روزه داران است و هر کس در یکی از این سه جایگاه قرار می گیرد.

همان بزرگوار فرموده است: «روزه نفس از لذات دنیوی، برترین روزه هاست.» )(1)(

آری برای دست یابی به لذایذ جاودانه باید از برخی لذایذ دنیوی روزه گرفت.

نهم: روزه و جهاد با هم قرابت و خویشاوندی دارد. هر دو تلاش در راه خداست. هر دو به قصد قربت انجام می شود، هر دو نشان قوت اراده انسان است، هر دو در راه حاکمیت خدا بر زندگی انسانها شکل می گیرد، در هر دو تمایلات و غرائز حیوانی کنترل می شود، هر دو به انگیزه ای مقدس انجام می شود، هر دو به صبوری و استقامت نیاز دارد، و هر دو پشتوانه استقلال ملّتها است.

هر دو با یاد خدا و دعا و نیایش همراه است، هر دو عامل سلامتی است، و هر دو نوعی خودسازی و یاری دیگران است.

ص: 405


1- . میزان الحکمه، ج 2، ص 1687، ح 10950.

از رسول گرامی صلی الله علیه وسلم نقل شده است که فرموده اند: «اَلصَّوْمُ فِی الْحَرِّ جَهادٌ؛ )(1)( روزه در گرما نوعی جهاد است.»

دهم: انسان موجود دو بعدی است، روح است و جسم؛ قلب است و قالب.

آمیزه ای از مادیت و معنویت است، هم به غذای مادی نیاز دارد و هم به غذای معنوی. انواع غذا، میزان و زمان آن در سلامت و سعادت انسان نقشی بنیادی دارد.

غذای جسم همیشه باید از نظر کمیت، کیفیت، پاکی و حلال بودن مناسب باشد و غذای روح نیز باید به میزان کافی و پاک و سالم و مفید در اختیار انسان قرار گیرد.

قرآن سفره روح انسانهاست که در ماه پربرکت رمضان گسترده شده است. پاک ترین، سالم ترین و مفیدترین سفره، سفره خداست؛ «اِنَّ هذَا الْقَرْآنَ مَأْدَبَةُ اللَّهِ»؛ )(2)( سفره ای که در شب قدر بر بشریت نازل شده است. و میزبان این سفره حجت خداوند ولی عصر و خلیفه خدا در زمین است.

محدث بزرگوار شیخ عباس قمی فرموده است: از وظایف هر شب ماه رمضان این است که انسان دعاهای مأثور و اعمال نیکو و صالح را با یاد و نام کسی آغاز کند و پایان بخشد که معتقد است او نائب خداوند (جل جلاله) در میان عباد و بلاد است و برای او آن گونه که شایسته اوست، دعا کند و پس از تمجید خدای متعال و درود بر پیامبر و آل آن بزرگوار صلی الله علیه وسلم ، دعای اللّهمّ کن لولیّک.... را بخواند، و علماء آن را در اعمال شب بیست و سوم رمضان ذکر کرده اند. )(3)(

ص: 406


1- . میزان الحکمه، ج 2، ص 1688، ح 10961.
2- . وسائل الشیعة، ج 6، ص 168، ح 7648.
3- . سفینة البحار الانوار، ج 5، ص 227.

محور های سخنرانی در ماه مبارک رمضان

اشاره

ماه مبارک رمضان، ماه نزول قرآن، ماه برکات واسعه الهی، و ماهی است که شب قدر در آن قرار گرفته است. این ماه مهم ترین زمان برای تبلیغ معارف دینی است و مبلغان گرامی می توانند با الهام از آیات قرآن و روایات و ادعیه معصومین علیه السلام ، جهت هدایت انسانها برنامه ریزی تبلیغی داشته باشند.

ما در این نوشتار می کوشیم که براساس آیات و روایات معصومین علیه السلام محورهایی را جهت تبلیغات مبلغان عزیز بیان کنیم.

ص: 407

1. اهمیت ماه رمضان

یکی از مباحث مهمّی که مناسب است مبلغین معارف دینی در ماه مبارک رمضان بدان بپردازند، بیان اهمیّت این ماه است.

پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم در روز آخر ماه شعبان سخنرانی فرموده و با بیان اهمیّت ماه مبارک رمضان، مردم را برای ورود به این ماه آماده می سازند. ایشان می فرمایند:

«اَیُّهَا النّاسُ اِنَّهُ قَدْ اَقْبَلَ اِلَیْکُمْ شَهْرُ اللهِ بِالْبَرَکَةِ وَالرَّحْمَةِ وَالْمَغْفِرَةِ شَهْرٌ هُوَ عِنْدَ اللهِ اَفْضَلُ الشُّهُورِ وَ اَیَّامُهُ اَفْضَلُ الْاَیَّامِ وَ لَیالیهِ اَفْضَلُ اللَّیالی وَ ساعاتُهُ اَفْضَلُ السّاعاتِ. هُوَ شَهْرٌ دُعیتُمْ فیهِ اِلَی ضِیَافَةِ اللهِ وَ جُعِلْتُمْ فیهِ مِنْ اَهْلِ کَرامَةِ اللهِ، اَنْفاسُکُمْ فیهِ تَسْبیحٌ وَ نَوْمُکُمْ فیهِ عِبادَةٌ وَ عَمَلُکُمْ فیهِ مَقْبُولٌ؛ )(1)( ای مردم! همانا ماهِ خدا به سویتان آمد، با برکت و رحمت و بخشش. ماهی که نزد خدا با فضیلت ترین ماهها است، روزهایش برترین روزها و شبهایش بهترین شبها و ساعاتش با فضیلت ترین ساعات است. این ماهی است که در آن به میهمانی خداوند خوانده شده اید و اهل کرامت الهی قرار داده شدید. نفسهایتان در آن تسبیح [خداوند] به حساب می آید و خواب شما در آن عبادت است و اعمال شما در آن پذیرفته می شود.»

پیامبر صلی الله علیه وسلم در فرازی دیگر فرمودند:

ص: 408


1- . بحارالانوار، ج93، ص356.

«... اَیُّهَا النّاسُ اِنَّ اَبْوابَ الْجَنانِ فی هذَا الشَّهْرِ مُفَتَّحَةٌ فَاسْئَلُوا رَبَّکُمْ اَنْ لایُغَلِّقَها عَنْکُمْ وَ اَبْوابَ النّیرانِ مُغَلَّقَةٌ فَاسْئَلُوا رَبَّکُمْ اَنْ لایُفَتِّحَها عَلیْکُمْ وَالشَّیاطینَ مَغْلُولَةٌ فَاسْئَلُوا رَبَّکُمْ اَنْ لایُسَلِّطَها عَلیْکُمْ؛ )(1)( ای مردم! همانا درهای بهشت در این ماه باز شده است؛ پس از خدایتان بخواهید که بر شما نبندد و درهای جهنّم بسته شده است؛ پس از خدایتان بخواهید بر شما باز نکند و شیطانها در بندند؛ پس از خدایتان بخواهید که آنها را بر شما مسلط نسازد.»

ص: 409


1- . بحارالانوار، ج93، ص356.

2. جایگاه روزه

در ماه مبارک رمضان، یکی از واجبات روزه گرفتن است. بیان اجر و پاداش روزه در این ماه، زمینه اهتمام به این واجب الهی را فراهم می سازد.

«عَنْ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه وسلم اَنَّهُ قالَ: یَقُولُ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ: اَلصَّوْمُ لی وَ اَنَا اُجْزِی (اُجْزَی) بِهِ؛ )(1)( رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمود: خداوند عزیز و جلیل می فرماید: روزه از آن من است و من بدان جزا می دهم (یا من جزای او هستم).»

همچنین رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمودند: «منْ مَنَعَهُ الصَّوْمُ مِنْ طَعامٍ یَشْتَهیهِ کانَ حَقّاً عَلَی اللهِ أَنْ یُطْعِمَهُ مِنْ طَعامِ الْجَنَّةِ وَ یُسْقِیَهُ مِنْ شَرابِها؛ )(2)( کسی که روزه او را از غذای مورد علاقه اش باز دارد، بر خداوند حق است که از غذای بهشت به او بخوراند و از نوشیدنیهای بهشت سیرابش کند.»

ص: 410


1- . بحارالانوار، ج93.، ص258.
2- . بحارالانوار، ج40، ص331.

همچنین لازم است که عواقب روزه خواری و عذابهای اخروی آن بیان شود. ما از باب نمونه یک روایت را بیان می کنیم. امام صادق علیه السلام فرمودند: «مَنْ اَفْطَرَ یَوْماً مِنْ شَهْرِ رَمَضانَ خَرَجَ رُوحُ الْایمانِ مِنْهُ؛ )(1)( کسی که یک روز از ماه رمضان را بخورد، روح ایمان از او خارج می شود.»

ص: 411


1- . وسائل الشیعه، ج10، ص245.

3. پرورش تقوی

از مسائل مهم در ماه مبارک رمضان که باید مبلغان بدان توجه داشته باشند، پرورش روحیه تقوی و پرهیزگاری در مسلمانان است.

بیان موضوعاتی در زمینۀ گناه شناسی، راههای تقویت تقوی و روحیۀ پرهیز از گناه، عواقب گناه در دنیا و عذابهای اخروی گناه، می تواند بسیار مؤثر بوده، زمینه رشد و هدایت مردم را فراهم سازد.

حالت روزه داری یکی از بهترین موقعیتها برای تقویت روحیه پرهیز از گناه است.

قرآن مجید می فرماید: (یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ)؛ )(1)( «ای مؤمنان! روزه بر شما واجب شد، همان گونه که بر پیشینیان شما واجب شده بود؛ شاید پرهیزگار شوید.»

ص: 412


1- . بقره/183.

در این آیه، فلسفۀ تشریع روزه، تقوی قلمداد شده است.

در پایان خطبۀ شعبانیه، امیرالمؤمنین علی علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه وسلم سؤال می کند:

بهترین اعمال در این ماه چیست؟ آن حضرت می فرماید:

«یا اَبَا الْحَسَن اَفْضَلُ الْاَعْمالِ فی هذَا الشَّهْرِ الْوَرَعُ عَنْ مَحارِمِ اللهِ؛ )(1)( بهترین کارها در این ماه، پرهیز از گناهان است.»

همچنین پیامبر صلی الله علیه وسلم در توصیه های خویش برای ماه رمضان می فرمایند: «وَاحْفَظُوا اَلْسِنَتَکُمْ وَ غَضُّوا عَمّا لایَحِلُّ النَّظَرُ اِلَیْهِ اَبْصارَکُمْ وَ عَمّا لایَحِلُّ الْاِسْتِماعُ اِلیْهِ اَسْماعَکُمْ؛ )(2)( زبانتان را حفظ کنید و چشمانتان را از آنچه نگاه بدان حرام است فرو بندید و گوشهایتان را از آنچه شنیدن آن حلال نیست، ببندید.»

ص: 413


1- . بحار الانوار، ج93، ص356.
2- . بحار الانوار، ج93، ص356.

4. توبه

در ماه مبارک رمضان زمینه توبه فراهم است و مبلغان با انذار مردم و امیدوار ساختن آنان به فضل و رحمت واسعه الهی، می توانند آنها را به بازگشت و توبه فرا خوانند، از این رو بهتر است مباحثی پیرامون توبه و شرائط توبه و استغفار مطرح و انسانها را به بازگشت به خداوند فرا خوانند.

طرح این مباحث به ویژه در شبهای قدر از جایگاه خاصّی برخوردار است.

پیامبر صلی الله علیه وسلم می فرمایند: « فَاِنَّ الشَّقِی مَنْ حُرِمَ غُفْران اللهِ فی هذَا الشَّهْرِ الْعَظیمِ؛ )(1)( همانا بدبخت کسی است که از بخشش خداوند در این ماه با عظمت محروم شود.»

و در بخش دیگری از سخنان خود می فرمایند:

ص: 414


1- . بحار الانوار، ج93، ص356.

«اِنَّ اَنْفُسَکُمْ مَرْهُونَةٌ بِاَعْمالِکُمْ فَفکُّوها بِاسْتِغْفارِکُمْ وَ ظُهُورَکُمْ ثَقیلَةٌ مِنْ اَوْزارِکُمْ فَخَفِّفُوا عَنْها بِطُولِ سُجُودِکُمْ وَاعْلَمُوا اَنَّ اللهَ اَقْسَمَ بِعِزَّتِهِ اَنْ لایُعَذِّبَ الْمُصَلّینَ وَ السّاجِدینَ وَاَنْ لایُرَوِّعَهُمْ بِالنّارِ یَوْمَ یَقُومُ النّاسُ لِرَبِّ الْعالَمینَ؛ )(1)( جانهای شما در گرو اعمالتان است، پس آنها را با استغفارتان آزاد کنید، و پشتهای شما از گناهانتان سنگین است، پس با سجده های طولانی از سنگینی آن بکاهید، و بدانید که خداوند به عزت خود قسم یاد کرده است که نمازگزاران و سجده کنندگان را عذاب نکند و در روزی که انسانها در برابر خداوند برانگیخته می شوند، آنها را با آتش نترساند.»

ص: 415


1- . بحار الانوار، ج93، ص356.

5. روزه قلب

از آنجا که ماه رمضان بهترین زمان رشد و سیر معنوی انسان است، روزه داران می توانند علاوه بر خودداری از خوردن و آشامیدن و کنترل اعضاء و جوارح، به کنترل قلب پرداخته و ضمن پاک سازی درون از کینه، حسد و بدخواهی دیگران، قلب خود را از افکار پلید و گناه آلود پاک کرده و متوجه خداوند گردانند. مبلغ می تواند با استفاده از روایات، مخاطبان خود را در پاکسازی قلب و درون کمک نماید.

امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرماید: «صَوْمُ الْقَلْبِ خَیْرٌ مِنْ صِیامِ اللِّسانِ وَصَوْمُ اللِّسانِ خَیْرٌ مِنْ صِیامِ الْبَطْنِ؛ )(1)( روزه قلب بهتر از روزۀ زبان است و روزۀ زبان بهتر از روزۀ شکم است.»

ص: 416


1- . غرر الحکم، ص176.

6. اهتمام به قرآن

ماه رمضان بهار قرآن است. امام صادق علیه السلام فرمودند: «لِکُلِّ شَیْءٍ رَبیعٌ وَ رَبیعُ الْقُرْآنِ شَهْرُ رَمَضان؛ )(1)( هر چیزی بهاری دارد و بهار قرآن ماه رمضان است.»

همچنین امام رضا علیه السلام فرمودند: «مَنْ قَرَأَ فی شَهْرِ رَمَضانَ آیَةً مِنْ کِتابِ اللهِ کانَ کَمَنْ خَتَمَ الْقُرْآنَ فی غَیْرِهِ مِنَ الشُّهُورِ؛ )(2)( هر کس آیه ای از قرآن را در ماه رمضان بخواند، مانند کسی است که یک ختم قرآن در غیر از ماه رمضان خوانده است.»

مبلّغین گرامی می توانند:

ص: 417


1- . اصول کافی، ج2، کتاب فضل القرآن، ص63.
2- . بحار الانوار، ج93، ص341.

الف. با بیان ثواب و اجر قرائت قرآن، مردم را به تلاوت کلام الله مجید ترغیب کنند.

ب. برنامه قرائت قرآن را در مسجد و مجموعه های دیگر برای آقایان و بانوان راه اندازی کنند.

ج. جلسات تفسیر قرآن برگزار کنند.

د. آموزش روخوانی قرآن برای سطوح مختلف سنّی داشته باشند.

و البته در برگزاری جلسات قرائت و آموزش قرآن می توانند از نیروهای فرهنگی و علاقه مند استفاده کنند.

ص: 418

7. ماه رمضان، اوج پرستش

همه کارهای نیکو دارای اجر و پاداش است، لیکن همه نیکیها و عبادتها در ماه رمضان از اجر و پاداش ویژه و بسیار گسترده تر از ماههای دیگر برخوردار است.

مبلّغ می تواند با ترغیب مؤمنین به مستحبات و بیان اجر و پاداش اخروی و آثار و برکات دنیوی آن، مردم را با انجام مستحبات آشنا سازد.

پیامبر صلی الله علیه وسلم می فرماید: «مَنْ تَطَوَعَّ فیهِ بِصَلاةٍ کَتَبَ اللهُ لَهُ بَرائَةً مِنَ النّارِ وَ مَنْ اَدّی فیهِ فَرْضاً کانَ لَهُ ثَوابُ مَنْ اَدّی سَبْعینَ فَریضَةً فیما سِواهُ مِنَ الشُّهُورِ وَ مَنْ اَکْثَرَ الصَّلاةَ عَلَی ثَقَلَ اللهُ میزانَهُ یَوْمَ تَخِفُّ الْمَوازینُ؛ )(1)( کسی که نماز مستحبی در ماه رمضان بخواند، خداوند آزادی از آتش جهنّم را برای او مقرر می سازد و کسی که عمل واجبی را در آن انجام دهد، ثواب انجام هفتاد واجب در ماههای دیگر را خواهد داشت و کسی که زیاد بر من صلوات فرستد، خداوند میزان او را سنگین می کند در روزی که میزانها سبک است.»

چند تذکر

ص: 419


1- . بحارالانوار، ج93، ص356.

الف. بهتر است در مجالس پس از توصیه به انجام عملی مستحب، فرصتی ایجاد شود تا مردم آن عمل را انجام داده، لذّت پرستش را احساس کنند.

ب. مناسب است به مردم توصیه شود که از جملة واجبات، خمس می باشد و اگر در ماه رمضان انجام شود از اجر بیشتری برخوردار است؛ البته باید توجّه داشت کسانی که سال خمسی دارند، در زمان خود باید تکلیفشان را انجام دهند، و در صورت نیاز بهتر است فروعی که سؤال می شود، به دقت بررسی شود و به مردم پاسخ داده شود.

ص: 420

8. دعا

بیان جایگاه دعا و اهمّیت آن برای مردم و برگزاری جلسات دعا از برنامه ها و موضوعات مناسب در ماه مبارک رمضان می باشد. بهتر است در جلسات دعا فرازی ترجمه و توضیح داده شود. از مسائل دیگری که پسندیده است، عادت دادن مردم به دعا به زبان عربی و یا به زبان مادری در بعد از نماز است که بدان سفارش شده است.

پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: «وَارْفَعُوا اِلَیْهِ اَیْدِیَکُمْ بِالدُّعاءِ فی اَوْقاتِ صَلاتِکُمْ فَاِنَّها اَفْضَلُ السّاعاتِ یَنْظُرُ الله عَزَّ وَجَلَّ فیها بِالرَّحْمَةِ اِلی عِبادِهِ یُجیبُهُمْ اِذا ناجوهُ وَ یُلَبّیهِمْ اِذا نادوهُ وَ یَسْتَجیبُ لَهُمْ اِذا دَعَوْهُ؛ )(1)( دستهای خودتان را در وقتهای نماز برای دعا به سوی او بالا برید، برای اینکه این وقت بهترین زمان [برای دعا] است که خداوند عزّ وجلّ به بندگانش نظر رحمت می افکند. اگر از او درخواست کنند جوابشان می دهد و اگر او را بخوانند می پذیرد و اگر دعا کنند مستجاب می گرداند.»

ص: 421


1- . بحارالانوار، ج93، ص356.

9. رشد عواطف

در ماه رمضان به دلیل کم خوردن و کم شدن شکم بارگیها، آمادگی برای رشد عواطف انسانی فراهم می آید. در این زمان، فرصت بسیار ارزشمندی برای پرورش فضائل انسانی بوجود می آید.

پیامبر صلی الله علیه وسلم سفارش می کنند که مسلمانان در ماه مبارک رمضان اموری را رعایت کنند:

«وَ تَصَدَّقُوا عَلی فُقَرائِکُمْ وَ مَساکینِکُمْ وَ وَقِّرُوا کِبارَکُمْ وَارْحَمُوا صِغارَکُمْ؛ )(1)( بر فقراء و بیچارگانتان ببخشید، به بزرگانتان احترام کنید، به کوچک ترهایتان محبّت کنید و با خویشانتان ارتباط برقرار کنید.»

در جای دیگر می فرمایند: «تَحَنَّنُوا عَلی اَیْتامِ النّاسِ یُتَحَنَّنُ عَلی اَیْتامِکُمْ؛ )(2)( بر یتیمان مردم مهربان باشید تا به یتیمان شما رحم کنند.»

ص: 422


1- . بحارالانوار، ج93، ص356.
2- . بحارالانوار، ج93، ص356.

همچنین در مورد اطعام روزه داران می فرماید: «مَنْ فَطَّرَ مِنْکُمْ صائِماً مُؤْمِناً فی هذَا الشَّهْرِ کانَ لَهُ بِذلِکَ عِنْدَ اللهِ عِتْقُ نَسِمَةٍ وَ مَغْفِرَةٌ لِمَا مَضی مِنْ ذُنُوبِهِ؛ )(1)( کسی که روزه دار مؤمنی را در ماه رمضان افطاری دهد، نزد خداوند اجر آزاد سازی بنده ای دارد و موجب بخشش همه گناهان گذشته اش می شود.»

روحانیون می توانند برای هر یک از رفتارهای عاطفی روزی را مقرر، و سعی کنند مردم را به این امور خیر ترغیب نمایند؛ مثلاً در یک روز از صلة رحم بحث شده، مقرر گردد مخاطبان تا فردا حداقل به دیدار دو مورد از اقوام خود بروند و...

ص: 423


1- . بحارالانوار، ج93، ص356.

10. یاد قیامت

از مباحث بسیار جذّاب و مؤثر در ماه مبارک رمضان، توجّه دادن به قیامت است. مباحث مربوط به قیامت ممکن است به صورت یک سلسله سخنرانی در طول ماه مبارک رمضان مطرح گردد، و اگر مباحث دیگری در نظر باشد، مناسب است در طول ماه رمضان حداقل چند سخنرانی به توجّه دادن به قیامت اختصاص یابد.

پیامبر صلی الله علیه وسلم یاد قیامت را در اذهان روزه داران بدین گونه زنده می کند:

«وَاذْکُرُوا بِجُوعِکُمْ وَ عَطَشِکُمْ فیهِ جُوعَ یَوْمِ القِیامَةِ وَ عَطَشَهُ؛ )(1)( با گرسنگی و تشنگی در ماه رمضان، به یاد گرسنگی و تشنگی روز قیامت بیفتید.»

ص: 424


1- . بحارالانوار، ج93، ص356.

5 سخنرانی با الهام از خطبه شعبانیه

اشاره

ماه مبارک رمضان که امتیازات ویژه ای را به خود اختصاص داده و به عنوان ماه خدا، بهار قرآن، پیشاهنگ زمانها، ماه آمرزش، ماه اجابت، بهترین فرصت برای خودسازی، نزدیک شدن به خدا، و بالاخره دوست داشتنی ترین ماه از منظر اولیاء الهی نام گرفته است، فرصت مناسبی را برای مبلغان دینی فراهم آورده تا با استفاده از این زمینه ها و آمادگی دلهای اهل ایمان، بیشترین بهره های معنوی و تبلیغی را بر مؤمنین عرضه بدارند. به همین مناسبت، این مقاله کوشیده است که با توجه به آموزه های رسول خدا صلی الله علیه وسلم در خطبه شعبانیه، پنج گفتار را در موضوعات جایگاه ماه خدا، دعا و نیایش در ماه رمضان، آداب زندگی روزه داران، نشانه ای از قیامت، و پیوند با اهل بیت علیه السلام ، به مبلغین گرامی تقدیم دارد.

ص: 425

سخن اول: جایگاه ماه خدا

رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وسلم درخطبه شعبانیه، ماه مبارک رمضان را چنین توصیف می کند: «وَ هُوَ شَهرٌ دُعِیتُم فِیه ِاِلی ضِیافَةِ اللهِ وَ جُعِلتُم فِیه مِنْ أهْلِ کَرامَةِ اللهِ اَنفاسُکُم فِیه تَسبِیحٌ وَ نَومُکُم فِیه عِبادَةٌ وَ عَمَلُکُم فیهِ مَقبُولٌ وَ دُعاءُکُم فِیه مُستَجابٌ؛ )(1)( ماه رمضان ماهی است که شما به ضیافت الهی دعوت شده اید و در ردیف افرادی قرار گرفته اید که مورد تکریم خداوند هستند. نفسهایتان در آن تسبیح و خواب شما در آن عبادت و اعمالتان در آن مورد پذیرش و دعایتان در آن مستجاب است.»

این ماه مایة آزمایش مسلمانان و آرامش اهل ایمان و محک حق و باطل است. ماه رمضان زمینه ای مناسب برای زدودن کدورتها و غبارهای مادّی و نفسانی از وجود انسان و ماه خانه تکانی دلها و تصفیة قلوب است. رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمود: «لَو یَعلَمُ العِبادُ ما فی رَمَضانَ لَتَمَنَّتْ أن یَکُونَ رَمَضانُ سَنَةً؛ )(2)( اگر بندگان خدا می دانستند که در ماه رمضان [چه گنج پُربهایی است]، هر آیینه آرزو می کردند که ماه رمضان یک سال باشد.»

ص: 426


1- . الامالی، صدوق، ص 93.
2- . فضائل الاشهر الثلاثة، ص 140.

دعوت نامة خداوند برای مهمانی در این ماه بالاترین مدال افتخار برای یک انسان مسلمان است و اگر کسی نتواند به این دعوت آسمانی پاسخ دهد، بیچاره ترین انسانها خواهد بود. حضرت رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمود: «فَانَّ الشَّقی مَن حُرِمَ غُفرانَ اللهِ فی هذا الشَّهرِ العَظیمِ؛ )(1)( شقی کسی است که در این ماه بزرگ از مغفرت خداوندی محروم بماند.»

روزه داران راستین

پیامبر صلی الله علیه وسلم در ادامة خطبه فرمود: «ای مردم! در این ماه درهای بهشت به روی شما باز است؛ از خدا بخواهید که آنها را به رویتان نبندد و درهای جهنم بسته شده؛ از پروردگارتان طلب کنید تا آنها را به رویتان باز نکند و شیاطین در زنجیرند؛ از خدایتان بخواهید تا آنها دوباره بر شما تسلط نیابند.»

با توجه به این نکته، روزه داران حقیقی باید در اعمال و رفتار خود مواظب باشند که مبادا روزه هایشان مخدوش گردد. رسول خدا صلی الله علیه وسلم تأکید می فرماید که «وَ احفَظُوا ألْسِنَتَکُم وَ غُضُّوا عَمّا لایَحِلُّ النَّظَرُ الیهِ أََََبصارَکُم وَ عَمّا لایَحِلُّ الأِسْتِماعُ إلیهِ أسْماعَکُم؛ )(2)( زبانهایتان را نگه دارید و چشمهایتان را از غیر حلال فرو بندید و گوشهایتان را از سخنها و صداهای حرام حفظ کنید.»

ص: 427


1- . بحارالانوار، ج 93، ص 356، ح 25.
2- . بحارالانوار، ج 93، ص 356، ح 25.

بنابراین، روزه دار باید جایگاه این ماه را کاملاً حفظ کند و بداند که در موقعیتی استثنایی قرار دارد و با تمام وجود در طاعت الهی باشد. علی علیه السلام فرمود: «کَم مِن صائمٍ لَیسَ لَهُ مِن صیامِهِ إِلاّ الجُوعُ وَ الظَّماءُ؛ )(1)( چه بسا روزه داری که از روزة خود، جز تحمل گرسنگی و تشنگی بهره ای نمی برد.»

«عطار نیشابوری» این سخن مولا را در ابیاتی توضیح داده است:

ای دوست، ماه روزه رسید و تو خفته ای

----

آخر زخواب غفلت دیرینه سر بر آر

----

سالی دراز بوده ای اندر هوای خویش

----

ماهی خدای را شو و دست از هوا بدار

----

پنداشتی که چون نخوری، روزه کامل است!

----

ص: 428


1- . نهج البلاغه، حکمت 145.

بسیار چیز هست جز این، شرط روزه دار

----

هر عضو را بدان که بتحقیق روزه ای است

----

تا روزة تو روزه بود نزد کردگار

----

اول نگاه دار نظر، تا رخ چو گل

----

در چشم تو نیفکند از عشق خویش خار

----

دیگر ببند گوش، زهر ناشنیدنی

----

کز گفتگوی هرزَه، شود عقل تار و مار

----

دیگر زبان خویش که جای ثنای اوست

----

از غیبت و دروغ فرو بند استوار

----

دیگر به وقت روزه گشادن مخور حرام

----

زیرا که خون خوری تو از آن بِه هزار بار

----

روزة ماه رمضان پارسایی و تقوا را به همراه می آورد، در صورتی که با شرائط خود انجام پذیرد و گرنه اگر فردی این شرائط را رعایت نکند، ماه رمضان او با دیگر ایام هیچ گونه تفاوتی نخواهد داشت.

ماه رمضان، نماد اقتدار و اخلاص و وحدت

ص: 429

انسان مسلمان با روزه داری جلوه ای از اقتدار و ارادة خود را به نمایش می گذارد. او عملاً اثبات می کند که اسیر نفس سرکش و شیطان وسوسه گر نیست و با اینکه می تواند از چیزهایی که دلش می خواهد، استفاده کند، ولی چنین نمی کند و نفس امّاره را بر خود مسلط نمی سازد و به این ترتیب، اراده اش قوی و غرائزش تعدیل می شود و این همان معنای «لَعَلَّکُم تَتَّقُونَ» )(1)( است.

همچنین ماه رمضان نمایشی عظیم از وحدت مسلمانان جهان است که در تمام کشورهای اسلامی هماهنگ و یکپارچه به اجرا گذاشته می شود.

ماه قرآن و وحی

در این ماه، مناسبتهای مهمی وجود دارد که هر یک از آنها عظمت و اهمیت ماه رمضان را نشان می دهد. وجود شب قدر، تولد امام مجتبی علیه السلام ، شهادت حضرت علی علیه السلام ، فتح مکه، رحلت حضرت خدیجه سلام الله علیها، وفات موسی بن عمران علیه السلام ، عروج حضرت عیسی علیه السلام به آسمان، وقوع جنگ بدر، معراج پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم ، وفات حضرت ابوطالب و تولد حضرت یحیی علیه السلام ، و غزوة تبوک و حنین، برخی از این مناسبتهاست. در این میان، مسئله نزول قرآن در شب قدر به این ماه آن چنان رونق بخشیده که این ماه را ماه قرآن و بهار آن لقب داده اند. رسول بزرگوار اسلام صلی الله علیه وسلم فرمود: «لِکُلِّ شَیءٍ رَبیعٌ وَ ربیعُ القُرآنِ شَهرُ رَمَضان؛ )(2)( هر چیزی بهاری (زمان شکوفایی) دارد و بهار قرآن ماه رمضان است.»

ص: 430


1- . بقره/ 183.
2- . بحار الانوار، ج 89، ص 213، ح 9.

آن حضرت ارزش تلاوت قرآن در این ماه را در فرازی از خطبة شعبانیه چنین تبیین فرمود: «وَ مَن تَلا فِیه آیَةً مِنَ القُرآنِ کانَ لَهُ أَجرُ مَن خَتَمَ القُرآنَ فی غَیرِهِ مِنَ الشُّهُورِ؛ )(1)( هر کس در این ماه یک آیه از قرآن بخواند، پاداش کسی را دارد که در سایر ماهها قرآن را ختم کرده باشد.»

گذشته از نزول قرآن کریم در این ماه مبارک که خداوند فرمود: (شَهرُ رَمَضانَ الَّذی أُنزِلَ فِیه القُرآن) )(2)( سایر کتابهای آسمانی نیز در این ماه نازل شده است. صحف ابراهیم علیه السلام در اول ماه رمضان، تورات حضرت موسی علیه السلام در ششم ماه، انجیل حضرت عیسی علیه السلام در دوازدهم ماه و زبور حضرت داود علیه لسلام در هیجدهم ماه رمضان نازل گردیده است. )(3)(

ص: 431


1- . وسائل الشیعه، ج 10، ص 313، ح 13494.
2- . بقره/ 185.
3- . وسائل الشیعه، احکام شهر رمضان، باب 18.

سخن دوم: دعا و نیایش در ماه رمضان

دعا کردن نوعی ارتباط روحی و معنوی با کانون قدرت مطلق، یعنی حضرت پروردگار است. اگر دعا نباشد، انسان هیچ ارزشی ندارد؛ تمام کارهای نیک در پرتو دعا و اظهار بندگی در برابر حق ارزش پیدا می کند. قرآن کریم می فرماید: (قُل ما یَعْبَؤُا بِکَُم رَبِّی لَولا دُعاؤُکُم)؛ )(1)( «بگو: پروردگارم برای شما هیچ ارزشی قائل نیست، اگر دعای شما نباشد.»

دعا یک نیاز روحی و اساسی در زندگی هر انسانی است. آن لحظه ای که بشر خود را از همه جا درمانده، خسته و دل شکسته می بیند، چاره ای ندارد جز این که با مبدأ هستی و آفریدگار عالم لحظاتی راز و نیاز کند، دردهای پنهانیش را به زبان آورد و به آغوش پر مهر حضرت حق پناه برد و بگوید:

ص: 432


1- . فرقان/ 77.

سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمیدل ز تنهایی به جان آمد خدایا همدمی

ماه رمضان مناسب ترین ایام دعاست. پیامبر صلی الله علیه وسلم در فراز دیگری از خطبه شعبانیه فرمود: «وَ ارفَعُوا إلیه أیدِیَکُم بِالدُّعاءِ فی أَوقاتِ صَلَواتِکُم فَأنَّها أفضَلُ السَّاعاتِ یَنظُرُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ فیها بِالرَّحمَةِ إلی عِبادِهِ یُجِیبُهُم إِذا ناجَوهُ وَ یُلَبِّیهِم إِذا نادَوهُ وَ یُعطِیهِم إِذا سَأَلُوهُ وَ یَستَجِیبُ لَهُم إِذا دَعَوهُ؛ )(1)( در هنگام نمازهایتان، دستهای خود را به سوی خدا برای دعا بلند کنید؛ زیرا آن هنگام بهترین ساعتهاست که خداوند متعال با نظر رحمت به بندگانش می نگرد و اگر با او مناجات کنند، به آنها پاسخ می دهد و اگر او را ندا کنند، ندای آنان را لبیک می گوید و اگر از او درخواست کنند، به آنها می بخشد و اگر او را بخوانند، دعوتشان را به اجابت می رساند.»

امام کاظم علیه السلام زمان افطار را موقعیتی مناسب برای دعا می داند و می فرماید: «دَعْوَةُ الصَّائِمِ یُسْتَجابُ عِنْدَ إِفْطارِهِ؛ )(2)( دعای روزه دار درهنگام افطار پذیرفته است.»

ص: 433


1- . الامالی، صدوق، ص 93.
2- . الدعوات، قطب راوندی، ص 26.

در هر صورت دعا و نیایش دستاوردهای خوبی برای بندگان الهی به همراه دارد؛ اگر چه دعا در ظاهر مستجاب هم نشود. رفع نیازهای روحی، ارتباط با آفریدگار، تقویت روح بندگی و تضرع، حفظ نعمتهای موجود، دفع ضررهای احتمالی، و جلب عنایت و رحمت خداوند متعال، بخشی از آثار دعاست.

استاد مطهری(رحمه الله) می فرماید: «قطع نظر از اجر و پاداشی که برای دعا هست و قطع نظر از اثر استجابتی که بر دعا مترتب است، دعا اگر از حد لقلقه زبان بگذرد و دل با زبان هماهنگی کند و روح انسانی به اهتزاز درآید، یک روحانیت بسیار عالی دارد؛ مثل این است که انسان خود را غرق در نور می بیند. شرافت گوهر انسانیت را در آن وقت احساس می کند. آن وقت خوب درک می کند که در سایر اوقات که چیزهای کوچک او را به خود مشغول داشته بود و او را آزار می داد، چقدر پست و ساقط و اسفل بوده.

انسان وقتی که از غیر خدا چیزی می خواهد، احساس مذلت می کند؛ ولی وقتی از خدا می خواهد، احساس عزّت. به همین جهت، دعا هم طلب است و هم مطلوب، هم وسیله است و هم عنایت. اولیاء خدا هیچ چیزی را به اندازة دعا خوش نداشتند. همة خواهشها و آرزوهای دل خود را با محبوب واقعی در میان می گذاشتند و بیش از آن اندازه که به مطلوبهای خود اهمیت می دادند، به خود طلب و نیاز اهمیت می دادند.» )(1)(

ص: 434


1- . بیست گفتار، مرتضی مطهری، ص 226.

بازگشت به فطرت

حضرت رسول صلی الله علیه وسلم برای ارتباط روحانی با مبدأ اعلی در ماه مبارک رمضان نکاتی را یادآور شده است، از جمله می فرماید: «تُوبُوا إِلی اللهِ مِن ذُنُوبِکُم؛ )(1)( در این ماه از گناهانتان] به سوی خدا توبه کنید.» چرا که توبه مقدمة ارتقاء روح است و تا انسان مسلمان از گناهان و آلودگیها پاک نشود، نمی تواند در عالم معنویت پرواز کند. بدون تخلیة درون از زشتیها نمی توان به خوبیها و فضائل دست یافت و در حقیقت، آرایش دل بعد از پیراستن وجود از انحرافات و لغزشها امکان پذیر است.

مراحل بازگشت

ص: 435


1- . الامالی، صدوق، ص 93.

البته توبه مراحلی دارد که احساس پشیمانی و ندامت نخستین گام در این وادی است. در گام دوم، فرد خاطی تصمیم قاطع می گیرد که به سوی گناه و معصیت باز نگردد و در مرحله بالاتر، با جدّیت و اهتمام تمام از خدای قادر و توبه پذیر می خواهد که او را در ردیف آمرزیدگان و پاکان قرار دهد.

فرازهای مهمی از دعاها و اعمال ماه مبارک رمضان انباشته از عبارات اولیاء الله در مقام پوزش از درگاه الهی است؛ به ویژه شبهای قدر که اساساً مقدمه چینی برای توبۀ حقیقی است. امام سجاد علیه السلام در فرازی از دعای «ابوحمزۀ ثمالی» به روزه داران توبه کار چنین آموزش می دهد که در سحرهای ماه رمضان با تضرع و التماس بگویند: «أَنتَ إِلهی أَوسَعُ فَضلاً وَ أَعظَمُ حِلماً مِن أَن تُقایِسَنی بِفِعلی وَ خَطِیئَتی فَالعَفوَ العَفوَ العَفوَ؛ )(1)( [خدایا!] تویی معبود من، فضل تو گسترده تر و حلم تو بزرگتر از آن است که مرا با عمل و خطایم بسنجی. پس [از تو طلب عفو و بخشش دارم!] مرا ببخش! مرا ببخش! مرا ببخش!»

پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم در ادامۀ خطبۀ شعبانیه فرمود: «إِنَّ نُفُوسَکُم مَرهُونَةٌ بِاَعْمالِکُم فَفَکُّوها بِاستِغفارِکُم؛ )(2)( [ای مردم!] شما همه در گرو کردارتان هستید، پس خود را با استغفار و آمرزش رها سازید!»

ص: 436


1- . بحار الانوار، ج 95، ص 85.
2- . الامالی، صدوق، ص 93.

و نیز فرمود: «وَ ظُهُورُکُم ثَقیلةٌ مِن أَوزارِکُم فَخَفِّفُوا عَنها بِطُول سُجُودِکُم؛ )(1)( پشتهای شما از بار گناهان سنگین است، پس با سجده های طولانی خود از سنگینی آنها بکاهید.»

داستان توبۀ جوان خطاکار

«شیخ صدوق(رحمه الله)» می نویسد: «معاذ بن جبل با دیدة گریان به محضر رسول خدا صلی الله علیه وسلم رسید و با چشمانی اشک بار عرضه داشت: یا رسول الله! جوانی زیبا بیرون خانة شما ایستاده و زار و زار گریه می کند و می خواهد به حضور شما برسد. حضرت فرمود: او را نزد من بیاور! جوان با همان حالت گریان داخل شد و سلام کرد. پیامبر صلی الله علیه وسلم علت گریه اش را پرسید. گفت: یا رسول الله! گناهان بزرگی مرتکب شده ام که شاید خداوند هیچ گاه مرا نیامرزد. پیامبر صلی الله علیه وسلم با ناراحتی فرمود: وَیحَکَ یا شابُّ ذُنُوبُکَ أَعظَمُ ام رَبُّکَ؛ وای بر تو ای جوان! آیا گناهان تو بزرگتر است یا پروردگارت؟ گفت: ای پیامبر! پروردگارم از همه چیز بزرگتر است.

پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: آیا مرا به یکی از گناهانت خبر نمی دهی؟ او گفت: یا رسول الله! من هفت سال بود نبش قبر می کردم و بعد از بیرون آوردن مرده ها کفن آنان را می ربودم تا اینکه دختر جوانی از انصار مرد. من آن شب بعد از نبش قبر وی کفن او را دزدیدم و عریان رهایش کردم.

ص: 437


1- . الامالی، صدوق، ص 93.

در آن حال، شیطان مرا وسوسه کرد و من به عمل شنیع زنا مرتکب شدم. هنگامی که گورستان را ترک می کردم، آوازی از آن مرده شنیدم که تمام وجود مرا تحت تأثیر قرار داد و آن صدا این بود که ای جوان! وای بر تو از روز قیامت، هنگامی که خداوند من و تو را احضار خواهد کرد. کفن مرا بردی و از قبر بیرون آوردی و مرا ناپاک رها کردی!

یا رسول الله! من با این اعمال ننگین گمان نمی کنم که هرگز بوی بهشت را استشمام کنم. پیامبر صلی الله علیه وسلم بر او نهیب زد که از من دور شو ای فاسق! می ترسم به آتش تو بسوزم، چقدر به جهنم نزدیکی! حضرت رسول صلی الله علیه وسلم این سخن را گفت و همواره با دست به او اشاره می کرد که از حضورش بیرون رود تا اینکه آن جوان از حضور پیامبر صلی الله علیه وسلم بیرون رفت.

جوان گنهکار توشه تهیه کرد و به یکی از کوههای مدینه رفته و دستهایش را به گردن بسته، داد می زد و می گفت: پروردگارا! تو مرا می شناسی و گناهم را می دانی. خدایا! من پشیمان شدم و به نزد پیامبرت رفتم، اظهار توبه کردم، اما مرا از خود دور کرد و خوفم را زیاد کرد. از تو می خواهم به حق نامهای بزرگوارت که مرا ناامید نگردانی! چهل شبانه روز می گفت و می گریست تا اینکه خداوند متعال این آیه را نازل کرد: (وَ الَّذِینَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أو ظَلَمُوا أنفُسَهُم ذَکَرُوا اللهَ فَاستَغفَرُوا لِذُنُوبِهِم وَ مَن یَغفِرُ الذُّنُوبَ إِلاّ اللهُ)؛ )(1)( «[بندگان خوب خدا] آنهایی هستند که هرگاه کار ناشایستی انجام دهند یا به خودشان ستم کنند، خدا را یاد می کنند و برای بخشش گناهان استغفار می کنند و جز خدا چه کسی گناهان را می آمرزد؟»

ص: 438


1- . آل عمران/ 135.

پس از نزول آیه، پیامبر صلی الله علیه وسلم به همراه اصحاب به دنبال آن جوان پشیمان که همان «بهلول نبّاش» بود، آمد و پذیرش توبه اش را به وی ابلاغ کرد و وعدة بهشت به او داد و سپس به یارانش توصیه کرد: «گناهان خود را همانند این جوان جبران کنید!» )(1)(

ص: 439


1- . الأمالی، صدوق، ص 42، با تلخیص.

سخن سوم: آداب زندگی روزه داران

پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه وسلم در بخشی از خطبۀ خویش به آداب معاشرت پرداخته و روزه داران را برای به کارگیری این آداب سفارش کرده است. آن حضرت با ارائه راهکارهای حیاتی، اهل ایمان را به سوی سلوک برتر هدایت می کند. برخی از این راهکارها عبارتند از:

الف. حُسن خلق

آن حضرت می فرماید: «وَ مَن حَسَّنَ مِنکُم فی هذا الشَّهرِ خُلُقَهُ کانَ لَهُ جَوازاً عَلی الصِّراطِ یَومَ تَزِلُّ فِیه الأَقدامُ؛ )(1)( هر کس از شما در این ماه، اخلاق خود را نیکو گرداند، خداوند متعال برای او جواز عبور از پل صراط را - آن روز که گامها می لغزد – صادر می کند.»

اهمیت این سخن زمانی روشن می شود که دقت کنیم انسان روزه دار گاهی در اثر تشنگی و گرسنگی طاقت خود را از دست می دهد و در نتیجه توان کمتری در مقابل ناهنجاریهای روحی و اجتماعی خواهد داشت؛ به ویژه آنکه در هوای گرم روزه بگیرد و در اثر شب زنده داری و سحرخیزی در شبهای ماه رمضان، بی خوابی کشیده باشد. چنین فردی اگر عنان صبر را از دست بدهد، در مقابل کوچک ترین ناملایمات عصبانی می شود و با دیگران برخورد ناشایستی خواهد داشت.

ص: 440


1- . الأمالی صدوق، ص 93.

و این چنین رسول خدا صلی الله علیه وسلم در تکمیل گفتار عزت بخش خویش می فرماید: «وَ مَن کَفَّ فِیهِ شَرَّهُ کَفَّ اللهُ عَنهُ غَضَبَهُ یَومَ یَلقاهُ؛ )(1)( و هر کس در این ماه، شر [و خشم] خود را از مردم باز دارد، خداوند در روز ملاقاتش غضب خود را از وی بازخواهد داشت.»

در اینجا برای تکمیل سخن و اهمیت حسن خلق و بازداشتن خشم و غضب، داستانی را با هم می خوانیم.

«شیخ عباس قمی(رحمه الله)» می نویسد: «روزی علاّمه بزرگوار حاج شیخ جعفر کاشف الغطاء(رحمه الله) در اصفهان پیش از نماز جماعت مَبلغی را بین فقراء تقسیم کرد و پس از اتمام آن به نماز ایستاد. یکی از سادات فقیر خبردار شد و بین دو نماز به محضر شیخ رسید و گفت: سهم مرا از مال جدّم به من باز ده. کاشف الغطاء فرمود: دیر آمدی و اکنون چیزی نمانده که به تو بدهم. سیّد خشمگین شد و به محاسن مبارک شیخ آب دهان افکند. علاّمه کاشف الغطاء(رحمه الله) از محراب برخاست و دامن خود را مقابل نمازگزاران گرفت و در میان صفوف جماعت گردش کرد و فرمود: هر کس ریش شیخ را دوست دارد، به سید کمک کند. مردمِ حاضر با دیدن این صحنه دامن شیخ را پر از پول کردند. شیخ همة آنها را به سیّد داد و پس از آن به نماز عصر ایستاد.»

«محدث نوری(رحمه الله)» نیز در مورد این شخصیت والامقام نوشته است: «او با خود حدیث نفس می کرد و به خود می گفت: تو جُعَیفر بودی، پس جعفر شدی، پس شیخ جعفر گشتی، آن گاه شیخ عراق شدی و در نهایت، رئیس مسلمانان گشتی؛ یعنی فراموش مکن اوائل خود را.» )(2)(

ص: 441


1- . الأمالی صدوق، ص 93.
2- . منازل الآخرة، ص 88.

ب. احسان و افطار

از دیگر اوصاف روزه داران راستین که در کلام پیامبر صلی الله علیه وسلم بر آن تأکید شده است، افطار دادن به روزه داران می باشد. آن حضرت در این باره فرمود: «مَن فَطَّرَ مِنکُم مُؤمِناً صائِماً فی هذا الشَّهرِ کانَ لَهُ بِذلِکَ عِندَاللهِ عِتقُ رَقَبَةٍ وَ مَغفِرَةٌ لِما مَضی مِن ذُنُوبِهِ؛ )(1)( هر کس از شما در این ماه مؤمن روزه داری را افطار دهد، برای او نزد خداوند پاداش آزاد ساختن یک برده و آمرزش همة گناهان گذشته منظور خواهد شد.»

ج. رسیدگی به نیازمندان

ماه مبارک رمضان زمینه ای آماده می کند که دلهای پروا پیشه به سوی نیازهای اساسی جامعه سوق داده شوند. اگریک انسان روزه دار بعد از نمازهای واجب، دعای روزانه ماه رمضان را بخواند که «اَللّهُمَّ أَغْنِ کُلَّ فَقِیرٍ، اَللّهُمَّ اَشْبِع کُلَّ جائِعٍ، اَللهُمَّ اکْسُ کُلَّ عُریانٍ، اَللهُمَّ اقْضِ دَینَ کُلِّ مَدیِنٍ». )(2)(

ص: 442


1- . الامالی، صدوق، ص 93.
2- . بحارالانوار، ج 95، ص 120، ح 4.

امّا هرگز در اندیشه یاری به ضعفاء و مستمندان نباشد، روزه و دعا و اعمال او چه ارزشی خواهد داشت! به همین جهت، پیامبر دور اندیش جهان اسلام صلی الله علیه وسلم ماه رمضان را زمانی مناسب برای فقرزدایی، رفع کمبودها و رسیدگی به فقراء مسلمین می داند و در خطبة شعبانیه می فرماید: «تَصَدَّقُوا عَلی فُقرائِکُم وَ مَساکِینِکُم؛ )(1)( بر فقیران و ضعیفان خود احسان و تصدق کنید.»

د. احترام به بزرگان و تکریم کودکان

پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم در این خطبه فرمود: «وَقِّرُوا کِبارَکُمْ وَ ارْحَمُوا صِغارَکُمْ؛ )(2)( به بزرگانتان احترام بگذارید و به کوچک ترهایتان مهر بورزید.»

از آموزه های با برکت فرهنگ اسلامی تعظیم بزرگسالان و افراد مسّن جامعه است. از منظر پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم _ بر خلاف جوامع غربی که سالمندان را عضوی زائد و سربار جامعه می دانند _ بزرگترها و سالمندان، سرمایه های ارزشمندی محسوب می شوند که علاوه بر انتقال میراث و تجربه نسل گذشته به نسل آینده، خود سمبل عمری زحمت و تلاش و فداکاری هستند. هم چنین مهرورزی به اطفال و بذل عاطفه و محبت به کودکان آثار گران قدری در تربیت نسل جدید دارد که در مباحث تربیتی مفصل به آن پرداخته می شود. )(3)(

ص: 443


1- . الامالی، صدوق، ص 93.
2- . الامالی، صدوق، ص 93.
3- . به کتاب «تربیت در سیرة امام مجتبی علیه السلام » مراجعه شود.

ه_. صله رحم و دیدار با خویشاوندان

دیدار خویشاوندان و اطلاع یافتن از زندگی آنان، در تحکیم روابط و ازدیاد محبت تأثیر بسزایی دارد. افزون بر آن، از منظر روایات اسلامی صله رحم در آسان شدن حساب روز قیامت، تزکیه اعمال، زیاد شدن روزی، دفع بلایا، طول عمر و شادابی در زندگی مؤثر است.

به همین جهت، رسول خدا صلی الله علیه وسلم در خطبه شعبانیه می فرماید: «هر کس در ماه رمضان صله رحم کند، خداوند متعال رحمت خود را در روز قیامت شامل او خواهد کرد و هر کس قطع رحم کند، خداوند متعال رحمت خود را از او قطع خواهد کرد.»

و. یتیم نوازی و ضعیف پروری

ص: 444

پیامبر خدا فرمود: «وَ مَنْ اَکْرَمَ فِیهِ یَتیماً اَکْرَمَهُ اللهُ یَوْمَ یَلْقاهُ؛ )(1)( هر کس در ماه رمضان یتیمی را تکریم [و به امور او رسیدگی] کند، خداوند در روز قیامت او را مورد تکریم قرار خواهد داد.»

و فرمود: «وَ مَنْ خَفَّفَ فِی هَذا الشَّهرِ عَمَّا مَلَکَت یَمِینُهُ خَفَّفَ اللهُ عَلَیهِ حِسابَهُ؛ )(2)( هر کس از شما در این ماه بر زیر دستانش آسان بگیرد، خداوند متعال نیز در حسابرسی بر او آسان خواهد گرفت.»

ص: 445


1- . الأمالی، صدوق، ص 93.
2- . الأمالی صدوق، ص 93.

سخن چهارم: نشانه ای از قیامت

ماه رمضان نشانه ای از روز رستاخیز است. حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه وسلم در فرازی از سخن خود در خطبه شعبانیه فرمود: «وَ اذْکُرُوا بِجُوعِکُمْ وَ عَطَشِکُمْ فِیهِ جُوعَ یَوْمِ الْقِیامَةِ وَ عَطَشَهُ؛ )(1)( با گرسنگی و تشنگیتان در ماه رمضان، گرسنگی و تشنگی روز قیامت را به یاد آورید.»