1- حضرت آیة الله العظمی سید روح الله موسوی خمینی (ره)

امام خمینی (ره) از ولادت تا رحلت

ولادت

در روز بیستم جمادی الثانی 1320 هجری قمری مطابق با 30 شهریور 1281 هجری شمسی (24 سپتامپر 1902 میلادی) در شهرستان خمین از توابع استان مركزی ایران در خانواده ای اهل علم و هجرت و جهاد و در خاندانی از سلاله زهرای اطهر سلام الله علیها, روح الله الموسوی الخمینی پای بر خاكدان طبیعت نهاد.

او وارث سجایای آباء و اجدادی بود كه نسل در نسل در كار هدایت مردم وكسب معارف الهی كوشیده اند. پدر بزرگوار امام خمینی مرحوم آیه الله سید مصطفی موسوی از معاصرین مرحوم آیه الله العظمی میرزای شیرازی (رض) که پس از آنكه سالیانی چند در نجف اشرف علوم و معارف اسلامی را فرا گرفته و به درجه اجتهاد نایل آمده بود به ایران بازگشت و در خمین ملجأَ مردم و هادی آنان در امور دینی بود. در حالیكه بیش از 5 ماه از ولادت روح الله نمی گذشت, طاغوتیان و خوانین تحت حمایت عمال حكومت وقت ندای حق طلبی پدر را كه در برابر زورگوئیهایشان به مقاومت بر خاسته بود, با گلوله پاسخ گفتند و در مسیر خمین به اراك وی را به شهادت رساندند. بستگان شهید برای اجرای حكم الهی قصاص به تهران (دار الحكومه وقت) رهسپار شدند و بر اجرای عدالت اصرار ورزیدند تا قاتل قصاص گردید

بدین ترتبیب امام خمینی از اوان كودكی با رنج یتیمی آشنا و با مفهوم شهادت روبرو گردید. وی دوران كودكی و نوجوانی را تحت سرپرستی مادر مومنه اش (بانو هاجر) كه خود از خاندان علم و تقوا و از نوادگان مرحوم آیه الله خوانساری (صاحب زبده التصانیف) بوده است و همچنین نزد

عمه مكرمه اش (صاحبه خانم) كه بانویی شجاع و حق جو بود سپری كرد اما در سن 15 سالگی از نعمت وجود آن دو عزیز نیز محروم گردید.

هجرت به قم، تحصیل دروس تکمیلی و تدریس علوم اسلامی

اندكی پس از هجرت آیه الله العظمی حاج شیخ عبد الكریم حایری یزدی رحمه الله علیه (نوروز 1300 هجری شمسی, مطابق با رجب المرجب 1340 هجری قمری) امام خمینی نیز رهسپار حوزه علمیه قم گردید و به سرعت مراحل تحصیلات تكمیلی علوم حوزوی را نزد اساتید حوزه قم طی كرد. كه می توان از فرا گرفتن تتمه مباحث كتاب مطول (در علم معانی و بیان) نزد مرحوم آقا میرزا محمد علی ادیب تهرانی و تكمیل دروس سطح نزد مرحوم آیه الله سید محمد تقی خوانساری, و بیشتر نزد مرحوم آیه الله سید علی یثربی كاشانی و دروس فقه و اصول نزد زعیم حوزه قم آیه الله العظمی حاج شیخ عبدالكریم حایری یزدی رضوان الله علیهم نام برد.

پس از رحلت آیه الله العظمی حایری یزدی تلاش امام خمینی به همراه جمعی دیگر از مجتهدین حوزه علمیه قم به نتیجه رسید و آیه الله العظمی(رض) به عنوان زعیم حوزه علمیه عازم قم گردید. در این زمان, امام خمینی به عنوان یكی از مدرسین و مجتهدین صاحب رای در فقه و اصول و فلسفه و عرفان و اخلاق شناخته می شد. حضرت امام طی سالهای طولانی در حوزه علمیه قم به تدریس چندین دوره فقه, اصول, فلسفه و عرفان و اخلاق اسلامی در فیضیه, مسجد اعظم, مسجد محمدیه, مدرسه حاج ملاصادق, مسجد سلماسی و... همت گماشت و در حوزه علمیه نجف نیز قریب 14 سال در مسجد شیخ اعظم انصاری

(ره) معارف اهل بیت و فقه را در عالیترین سطوح تدریس نمود و در نجف بود كه برای نخستین بار مبانی نظری حكومت اسلامی را در سلسله درسهای ولایت فقیه بازگو نمود.

امام خمینی (ره) در سنگر مبارزه و قیام

روحیه مبارزه و جهاد در راه خدا ریشه در بینش اعتقادی و تربیت و محیط خانوادگی و شرایط سیاسی و اجتماعی طول دوران زندگی آن حضرت داشته است. مبارزات ایشان از آغاز نوجوانی آغاز و سیر تكاملی آن به موازات تكامل ابعاد روحی و علمی ایشان از یكسو و اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی ایران و جوامع اسلامی از سوی دیگر در اشكال مختلف ادامه یافته است و در سال 41و1340 ماجرای انجمنهای ایالتی و ولایتی فرصتی پدید آورد تا ایشان در رهبریت قیام و روحانیت ایفای نقش كند و بدین ترتیب قیام سراسری روحانیت و ملت ایران در 15 خرداد سال 1342 با دو ویژگی برجسته یعنی رهبری واحد امام خمینی و اسلامی بودن انگیزه ها و شعارها و هدفهای قیام, سرآغازی شد بر فصل نوین مبارزات ملت ایران كه بعد ها تحت نام انقلاب اسلامی در جهان شناخته و معرفی گردید امام خمینی خاطره خویش از جنگ بین الملل اول را در حالیكه نوجوانی 12 ساله بوده چنین یاد می كند: من هر دو جنگ بین المللی را یادم هست... من كوچك بودم لكن مدرسه می رفتم و سربازهای شوروی را در همان مركزی كه ما داشتیم در خمین, من آنجا آنها را می دیدم و ما مورد تاخت و تاز واقع می شدیم در جنگ بین الملل اول. حضرت امام در جایی دیگر با یاد آوری اسامی برخی

از خوانین واشرار ستمگر كه در پناه حكومت مركزی به غارت اموال و نوامیس مردم می پرداختند می فرماید: من از بچگی در جنگ بودم... ما مورد زلقی ها بودیم, مورد هجوم رجبعلیها بودیم و خودمان تفنگ داشتیم و من در عین حالی كه تقریبا شاید اوایل بلوغم بود, بچه بودم, دور این سنگرهایی كه بسته بودند در محل ما و اینها می خواستند هجوم كنند و غارت كنند, آنجا می رفتیم سنگرها را سركشی می كردیم. كودتای رضا خان در سوم اسفند 1299 شمسی كه بنابر گواهی اسناد و مدارك تاریخی و غیر قابل خدشه بوسیله انگلیسها حمایت و سازماندهی شده بود هر چند كه به سلطنت قاجاریه پایان بخشید و تا حدودی حكومت ملوك الطوایفی خوانین و اشرار پاركنده را محدود ساخت اما درعوض آنچنان دیكتاتوری پدید آورد كه در سایه آن هزار فامیل بر سرنوشت ملت مظلوم ایران حاكم شدند ودودمان پهلوی به تنهایی عهده دار نقش سابق خوانین و اشرار گردید.

در چنین شرایطی روحانیت ایران كه پس از وقایع نهضت مشروطیت در تنگنای هجوم بی وقفه دولتهای وقت و عمال انگلیسی از یكسو و دشمنی های غرب باختگان روشنفكر مآب از سوی دیگر قرار داشت برای دفاع از اسلام و حفظ موجودیت خویش به تكاپو افتاد. آیه الله العظمی حاج شیخ عبدالكریم حایری به دعوت علمای وقت قم از اراك به این شهر هجرت كرد واندكی پس از آن امام خمینی كه با بهره گیری از استعداد فوق العاده خویش دروس مقدماتی و سطوح حوزه علمیه را در خمین و ارا ك با سرعت طی كرده بود به قم هجرت كرد

و عملا در تحكیم موقعیت حوزه نو تاسیس قم مشاركتی فعال داشت.

زمان چندانی نگذشت كه آن حضرت در اعداد فضلای برجسته این حوزه در عرفان و فلسفه و فقه و اصول شناخته شد.

پس از رحلت آیه الله العظمی حایری (10 بهمن 1315 ه-ش) حوزه علمیه قم را خطر انحلال تهدید می كرد. علمای متعهد به چاره جویی برخاستند. مدت هشت سال سرپرستی حوزه علمیه قم را آیات عظام:

سید محمد حجت, سید صدر الدین صدر و سید محمد تقی خوانساری -رضوان الله علیهم بر عهده گرفتند. در این فاصله و بخصوص پس از سقوط رضاخان, شرایط برای تحقق مرجعیت عظمی فراهم گردید. آیه الله العظمی بروجردی شخصیت علمی برجسته ای بود كه می توانست جانشین مناسبی برای مرحوم حایری و حفظ كیان حوزه باشد. این پیشنهاد از سوی شاگردان آیه الله حایری و از جمله امام خمینی به سرعت تعقیب شد. شخص امام در دعوت از آیه الله بروجردی برای هجرت به قم و پذیرش مسئولیت خطیر زعامت حوزه مجدانه تلاش كرد.

امام خمینی كه با دقت شرایط سیاسی جامعه و وضعیت حوزه ها را زیر نظر داشت و اطلاعات خویش را از طریق مطالعه مستمر كتب تاریخ معاصر و مجلات و روزنامه های وقت و رفت و آمد به تهران و درك محضر بزرگانی همچون آیه الله مدرس تكمیل می كرد دریافته بود كه تنها نقطه امید به رهایی و نجات از شرایط ذلت باری كه پس از شكست مشروطیت و بخصوص پس از روی كار آوردن رضا خان پدید آمده است, بیداری حوزه های علمیه و پیش از آن تضمین حیات حوزه ها و ارتباط

معنوی مردم با روحانیت می باشد.

امام خمینی در تعقیب هدفهای ارزشمند خویش در سال 1328 طرح اصلاح اساس ساختار حوزه علمیه را با همكاری آیه الله مرتضی حایری تهیه كرد و به آیه الله بروجردی پیشنهاد داد. این طرح از سوی شاگردان امام و طلاب روشن ضمیر حوزه مورد استقبال و حمایت قرار گرفت.

اما رژیم در محاسباتش اشتباه كرده بود. لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی كه به موجب آن شرط مسلمان بودن, سوگند به قرآن كریم و مرد بودن انتخاب كنندگان و كاندیداها تغییر می یافت در 16 مهر 1341 به تصویب كابینه امیر اسد الله علم رسید. آزادی انتخابات زنان پوششی برای مخفی نگه داشتن هدفهای دیگر بود.

حذف و تغییر دو شرط نخست دقیقا به منظور قانونی كردن حضور عناصر بهایی در مصادر كشور انتخاب شده بود. چنانكه قبلا نیز اشاره شد پشتیبانی شاه از رژیم صهیونیستی در توسعه مناسبات ایران و اسرائیل شرط حمایتهای آمریكا از شاه بود. نفوذ پیروان مسلك استعماری بهائیت در قوای سه گانه ایران این شرط را تحقق می بخشید. امام خمینی به همراه علمای بزرگ قم و تهران به محض انتشار خبر تصویب لایحه مزبور پس از تبادل نظر دست به اعتراضات همه جانبه زدند.

نقش حضرت امام در روشن ساختن اهداف واقعی رژیم شاه و گوشزد كردن رسالت خطیر علما و حوزه های علمیه در این شرایط بسیار موثر و كارساز بود. تلگرافها و نامه های سرگشاده اعتراض آمیز علما به شاه و اسد الله علم موجی از حمایت را در اقشار مختلف مردم برانگیخت. لحن تلگرافهای امام خمینی به شاه و نخست وزیر تند و هشدار دهنده

بود. در یكی از این تلگرافها آمده بود:

اینجانب مجددا به شما نصیحت می كنم كه به اطاعت خداوند متعال و قانون اساسی گردن نهید و از عواقب و خیمه تخلف از قرآن و احكام علمای ملت و زعمای مسلمین و تخلف از قانون اساسی بترسید و عمدا و بدون موجب مملكت را به خطر نیندازید و الا علمای اسلام درباره شما از اظهار عقیده خودداری نخواهند كرد.

بدین ترتیب ماجرای انجمنهای ایالتی و ولایتی تجربه ای پیروز و گرانقدر برای ملت ایران بویژه از آن جهت بود كه طی آن ویژگیهای شخصیتی را شناختند كه از هر جهت برای رهبری امت اسلام شایسته بود. به او جود شكست شاه در ماجرای انجمنها, فشار آمریكا برای انجام اصلاحات مورد نظر ادامه یافت. شاه در دیماه 1341 اصول ششگانه اصلاحات خویش را بر شمرد و خواستار رفراندوم شد. امام خمینی بار دیگر مراجع و علمای قم را به نشست و چاره جویی دوباره فراخواند.

با پیشنهاد امام خمینی عید باستانی نوروز سال 1342 در اعتراض به اقدامات رژیم تحریم شد. در اعلامیه حضرت امام از انقلاب سفید شاه به انقلاب سیاه تعبیر و همسویی شاه با اهداف آمریكا و اسرائیل افشا شده بود. از سوی دیگر, شاه در مورد آمادگی جامعه ایران برای انجام اصلاحات آمریكا به مقامات واشنگتن اطمینان داده بود و نام اصلاحات را انقلاب سفید نهاده بود. مخالفت علما برای وی بسیار گران می آمد.

امام خمینی در اجتماع مردم, بی پروا از شخص شاه به عنوان عامل اصلی جنایات و هم پیمان با اسرائیل یاد می كرد و مردم را به قیام فرا می خواند. او در

سخنرانی خود در روز دوازده فروردین 1342 شدیدا از سكوت علمای قم و نجف و دیگر بلاد اسلامی در مقابل جنایات تازه رژیم انتقاد كرد و فرمود: امروز سكوت همراهی با دستگاه جبار است حضرت امام روز بعد (13 فروردین 42) اعلامیه معروف خود را تحت عنوان شاه دوستی یعنی غارتگری منتشر ساخت.

راز تأثیر شگفت پیام امام و كلام امام در روان مخاطبینش كه تا مرز جانبازی پیش می رفت را باید در همین اصالت اندیشه, صلابت رای و صداقت بی شائبه اش با مردم جستجو كرد.

سال 1342 با تحریم مراسم عید نوروز آغاز و با خون مظلومین فیضیه خونرنگ شد. شاه بر انجام اصلاحات مورد نظر آمریكا اصرار می ورزید و امام خمینی بر آگاه كردن مردم و قیام آنان در برابر دخالتهای آمریكا و خیانتهای شاه پافشاری داشت. در چهارده فروردین 1342 آیه الله العظمی حكیم از نجف طی تلگرافهایی به علما و مراجع ایران خواستار آن شد كه همگی به طور دسته جمعی به نجف هجرت كنند. این پیشنهاد برای حفظ جان علما و كیان حوزه ها مطرح شده بود.

حضرت امام بدون اعتنا به این تهدیدها, پاسخ تلگراف آیه الله العظمی حكیم را ارسال نموده و در آن تاكید كرده بود كه هجرت دسته جمعی علما و خالی كردن حوزه علمیه قم به مصلحت نیست.

امام خمینی در پیامی(به تاریخ 12 / 2 / 1342) به مناسبت چهلم فاجعه فیضیه بر همراهی علما و ملت ایران در رویارویی سران ممالك اسلامی و دول عربی با اسرائیل غاصب تاكید ورزید و پیمانهای شاه و اسرائیل را محكوم كرد.

قیام 15 خرداد

ماه محرم 1342 كه

مصادف با خرداد بود فرا رسید. امام خمینی از این فرصت نهایت استفاده را در تحریك مردم به قیام علیه رژیم مستبد شاه به عمل آورد.

امام خمینی در عصر عاشورای 13 خرداد سال 1342شمسی در مدرسه فیضیه نطق تاریخی خویش را كه آغازی بر قیام 15 خرداد بود ایراد كرد.

در همین سخنرانی بود كه امام خمینی با صدای بلند خطاب به شاه فرمود: آقا من به شما نصیحت می كنم، ای آقای شاه ! ای جناب شاه! من به تو نصیحت می كنم دست بردار از این كارها، آقا اغفال می كنند تو را. من میل ندارم كه یك روز اگر بخواهند تو بروی، همه شكر كنند... اگر دیكته می دهند دستت و می گویند بخوان، در اطرافش فكر كن.... نصیحت مرا بشنو... ربط ما بین شاه و اسرائیل چیست كه سازمان امنیت می گوید از اسرائیل حرف نزنید... مگر شاه اسرائیلی است ؟ شاه فرمان خاموش كردن قیام را صادر كرد. نخست جمع زیادی از یاران امام خمینی در شامگاه 14 خرداد دستگیر و ساعت سه نیمه شب (سحرگاه پانزده خرداد 42) صدها كماندوی اعزامی از مركز، منزل حضرت امام را محاصره كردند و ایشان را در حالیكه مشغول نماز شب بود دستگیر و سراسیمه به تهران برده و در بازداشتگاه باشگاه افسران زندانی كردند و غروب آنروز به زندان قصر منتقل نمودند. صبحگاه پانزده خرداد خبر دستگیری رهبر انقلاب به تهران، مشهد، شیراز و دیگر شهرها رسید و وضعیتی مشابه قم پدید آورد.

نزدیكترین ندیم همیشگی شاه، تیمسار حسین فردوست در خاطراتش از بكارگیری تجربیات و همكاری زبده ترین مامورین سیاسی و امنیتی آمریكا

برای سركوب قیام و همچنین از سراسیمگی شاه و دربار و امرای ارتش وساواك در این ساعات پرده برداشته و توضیح داده است كه چگونه شاه و ژنرالهایش دیوانه وار فرمان سركوب صادر می كردند.

امام خمینی، پس از 19 روز حبس در زندان قصر به زندانی در پادگان نظامی عشرت آباد منتقل شد.

با دستگیری رهبر نهضت و كشتار وحشیانه مردم در روز 15 خرداد 42، قیام ظاهرا سركوب شد. امام خمینی در حبس از پاسخ گفتن به سئوالات بازجویان، با شهامت و اعلام اینكه هیئت حاكمه در ایران و قوه قضائیه آنرا غیر قانونی وفاقد صلاحیت می داند، اجتناب ورزید. در شامگاه 18 فروردین سال 1343 بدون اطلاع قبلی، امام خمینی آزاد و به قم منتقل می شود. به محض اطلاع مردم، شادمانی سراسر شهر را فرا می گیرد و جشنهای باشكوهی در مدرسه فیضیه و شهر به مدت چند روز بر پا می شود. اولین سالگرد قیام 15خرداد در سال 1343 با صدور بیانیه مشترك امام خمینی و دیگر مراجع تقلید و بیانیه های جداگانه حوزه های علمیه گرامی داشته شد و به عنوان روز عزای عمومی معرفی شد.

امام خمینی در 4 آبان 1343 بیانیه ای انقلابی صادر كرد و درآن نوشت: دنیا بداند كه هر گرفتاری ای كه ملت ایران و ملل مسلمین دارند از اجانب است، از آمریكاست، ملل اسلام از اجانب عموما و از آمریكا خصوصا متنفر است... آمریكاست كه از اسرائیل و هواداران آن پشتیبانی می كند. آمریكاست كه به اسرائیل قدرت می دهد كه اعراب مسلم را آواره كند. افشاگری امام علیه تصویب لایحه كاپیتولاسیون، ایران را در آبان

سال 43 در آستانه قیامی دوباره قرار داد.

سحرگاه 13 آبان 1343 دوباره كماندوهای مسلح اعزامی از تهران، منزل امام خمینی در قم را محاصره كردند. شگفت آنكه وقت باز داشت، همانند سال قبل مصادف با نیایش شبانه امام خمینی بود.حضرت امام بازداشت و به همراه نیروهای امنیتی مستقیما به فرودگاه مهرآباد تهران اعزام و با یك فروند هواپیمای نظامی كه از قبل آماده شده بود، تحت الحفظ مامورین امنیتی و نظامی به آنكارا پرواز كرد. عصر آنروز ساواك خبر تبعید امام را به اتهام اقدام علیه امنیت كشور ! در روزنامه ها منتشر ساخت.

علی رغم فضای خفقان موجی از اعتراضها به صورت تظاهرات در بازار تهران، تعطیلی طولانی مدت دروس حوزه ها و ارسال طومارها و نامه ها به سازمانهای بین المللی و مراجع تقلید جلوه گر شد.

اقامت امام در تركیه یازده ماه به درازا كشید در این مدت رژیم شاه با شدت عمل بی سابقه ای بقایای مقاومت را در ایران در هم شكست و در غیاب امام خمینی به سرعت دست به اصلاحات آمریكا پسند زد. اقامت اجباری در تركیه فرصتی مغتنم برای امام بود تا تدوین كتاب بزرگ تحریر الوسیله را آغاز كند.

تبعید امام خمینی (ره) از ترکیه به عراق

روز 13 مهرماه 1343 حضرت امام به همراه فرزندشان آیه الله حاج آقا مصطفی از تركیه به تبعیدگاه دوم، كشور عراق اعزام شدند. امام خمینی پس از ورود به بغداد برای زیارت مرقد ائمه اطهار(ع) به شهرهای كاظمین، سامرا و كربلا شتافت و یك هفته بعد به محل اصلی اقامت خود یعنی نجف عزیمت كرد.

دوران اقامت 13 ساله امام خمینی در نجف در شرایطی آغاز شد كه هر چند

در ظاهر فشارها و محدودیتهای مستقیم در حد ایران و تركیه وجود نداشت اما مخالفتها و كارشكنیها و زخم زبانها نه از جبهه دشمن رویاروی بلكه از ناحیه روحانی نمایان و دنیا خواهان مخفی شده در لباس دین آنچنان گسترده و آزاردهنده بود كه امام با همه صبر و بردباری معروفش بارها از سختی شرایط مبارزه در این سالها به تلخی تمام یاد كرده است. ولی هیچیك از این مصائب و دشواریها نتوانست او را از مسیری كه آگاهانه انتخاب كرده بود باز دارد.

امام خمینی سلسله درسهای خارج فقه خویش را با همه مخالفتها و كارشكنیهای عناصر مغرض در آبان 1344 در مسجد شیخ انصاری (ره) نجف آغاز كرد كه تا زمان هجرت از عراق به پاریس ادامه داشت. حوزه درسی ایشان به عنوان یكی از برجسته ترین حوزه های درسی نجف از لحاظ كیفیت و كمیت شاگردان شناخته شد.

امام خمینی از بدو ورود به نجف با ارسال نامه ها و پیك هایی به ایران، ارتباط خویش را با مبارزین حفظ نموده و آنان را در هر مناسبتی به پایداری در پیگیری اهداف قیام 15 خرداد فرا می خواند.

امام خمینی در تمام دوران پس از تبعید، علی رغم دشواریهای پدید آمده، هیچگاه دست از مبارزه نكشید، وبا سخنرانیها و پیامهای خویش امید به پیروزی را در دلها زنده نگاه می داشت.

امام خمینی در گفتگویی با نماینده سازمان الفتح فلسطین در 19 مهر 1347 دیدگاههای خویش را درباره مسائل جهان اسلام و جهاد ملت فلسطین تشریح كرد و در همین مصاحبه بر وجوب اختصاص بخشی از وجوه شرعی زكات به مجاهدان فلسطینی فتوا داد.

اوایل سال 1348 اختلافات

بین رژیم شاه و حزب بعث عراق بر سر مرز آبی دو كشور شدت گرفت. رژیم عراق جمع زیادی از ایرانیان مقیم این كشور را در بدترین شرایط اخراج كرد. حزب بعث بسیار كوشید تا از دشمنی امام خمینی با رژیم ایران در آن شرایط بهره گیرد.

چهار سال تدریس، تلاش و روشنگری امام خمینی توانسته بود تا حدودی فضای حوزه نجف را دگرگون سازد. اینك در سال 1348 علاوه بر مبارزین بیشمار داخل كشور مخاطبین زیادی در عراق، لبنان و دیگر بلاد اسلامی بودند كه نهضت امام خمینی را الگوی خویش می دانستند.

امام خمینی (ره) و استمرار مبارزه (1356 - 1350)

نیمه دوم سال 1350 اختلافات رژیم بعثی عراق و شاه بالا گرفت و به اخراج و آواره شدن بسیاری از ایرانیان مقیم عراق انجامید. امام خمینی طی تلگرافی به رئیس جمهور عراق شدیدا اقدامات این رژیم را محكوم نمود. حضرت امام در اعتراض به شرایط پیش آمده تصمیم به خروج از عراق گرفت اما حكام بغداد با آگاهی از پیامدهای هجرت امام در آن شرایط اجازه خروج ندادند سال 1354 در سالگرد قیام 15 خرداد، مدرسه فیضیه قم بار دیگر شاهد قیام طلاب انقلابی بود. فریادهای درود بر خمینی و مرگ بر سلسله پهلوی به مدت دو روز ادامه داشت پیش از این سازمانهای چریكی متلاشی شده و شخصیتهای مذهبی و سیاسی مبارز گرفتار زندانهای رژیم بودند.

شاه در ادامه سیاستهای مذهب ستیز خود در اسفند 1354 وقیحانه تاریخ رسمی كشور را از مبدا هجرت پیامبر اسلام به مبدا سلطنت شاهان هخامنشی تغییر داد. امام خمینی در واكنشی سخت، فتوا به حرمت استفاده از تاریخ بی پایه شاهنشاهی داد. تحریم استفاده از این

مبدا موهوم تاریخی همانند تحریم حزب رستاخیز از سوی مردم ایران استقبال شد و هر دو مورد افتضاحی برای رژیم شاه شده و رژیم در سال 1357 ناگزیر از عقب نشینی و لغو تاریخ شاهنشاهی شد.

اوجگیری انقلاب اسلامی در سال 1356 و قیام مردم

امام خمینی كه به دقت تحولات جاری جهان و ایران را زیر نظر داشت از فرصت به دست آمده نهایت بهره برداری را كرد. او در مرداد 1356 طی پیامی اعلام كرد: اكنون به واسطه اوضاع داخلی و خارجی و انعكاس جنایات رژیم در مجامع و مطبوعات خارجی فرصتی است كه باید مجامع علمی و فرهنگی و رجال وطنخواه و دانشجویان خارج و داخل و انجمنهای اسلامی در هر جایی درنگ از آن استفاده كنند و بی پرده بپا خیزند.

شهادت آیه الله حاج آقا مصطفی خمینی در اول آبان 1356 و مراسم پر شكوهی كه در ایران برگزار شد نقطه آغازی بر خیزش دوباره حوزه های علمیه و قیام جامعه مذهبی ایران بود. امام خمینی در همان زمان به گونه ای شگفت این واقعه را از الطاف خفیه الهی نامیده بود. رژیم شاه با درج مقاله ای توهین آمیز علیه امام در روزنامه اطلاعات انتقام گرفت. اعتراض به این مقاله، به قیام 19 دی ماه قم در سال 56 منجر شد كه طی آن جمعی از طلاب انقلابی به خاك و خون كشیده شدند. شاه علی رغم دست زدن به كشتارهای جمعی نتوانست شعله های افروخته شده را خاموش كند.

او بسیج نطامی و جهاد مسلحانه عمومی را به عنوان تنها راه باقیمانده در شرایط دست زدن آمریكا به كودتای نظامی ارزیابی می كرد.

هجرت امام خمینی (ره) از عراق به پاریس

در دیدار وزرای خارجه ایران و عراق در نیویورك تصمیم به اخراج امام خمینی از عراق گرفته شد. روز دوم مهر 1357 منزل امام در نجف بوسیله قوای بعثی محاصره گردید انعكاس این خبر با خشم گسترده مسلمانان در ایران، عراق

و دیگر كشورها مواجه شد.

روز 12 مهر،امام خمینی نجف را به قصد مرز كویت ترك گفت. دولت كویت با اشاره رژیم ایران از ورود امام به این كشور جلوگیری كرد. قبلا صحبت از هجرت امام به لبنان و یا سوریه بود اما ایشان پس از مشورت با فرزندشان (حجه الاسلام حاج سید احمد خمینی) تصمیم به هجرت به پاریس گرفت. در روز 14 مهر ایشان وارد پاریس شدند.

و دو روز بعد در منزل یكی از ایرانیان در نوفل لوشاتو (حومه پاریس) مستقر شدند. مامورین كاخ الیزه نظر رئیس جمهور فرانسه را مبنی بر اجتناب از هرگونه فعالیت سیاسی به امام ابلاغ كردند. ایشان نیز در واكنشی تند تصریح كرده بود كه اینگونه محدودیتها خلاف ادعای دمكراسی است و اگر او ناگزیر شود تا از این فرودگاه به آن فرودگاه و از این كشور به آن كشور برود باز دست از هدفهایش نخواهد كشید.

امام خمینی در دیماه 57 شورای انقلاب را تكشیل داد. شاه نیز پس از تشكیل شورای سلطنت و اخذ رای اعتماد برای كابینه بختیار در روز 26 دیماه از كشور فرار كرد. خبر در شهر تهران و سپس ایران پیچید و مردم در خیابانها به جشن و پایكوبی پرداختند.

بازگشت امام خمینی (ره) به ایران پس از 14 سال تبعید

اوایل بهمن 57 خبر تصمیم امام در بازگشت به كشور منتشر شد. هر كس كه می شنید اشك شوق فرو می ریخت. مردم 14 سال انتظار كشیده بودند. اما در عین حال مردم و دوستان امام نگران جان ایشان بودند چرا كه هنوز دولت دست نشانده شاه سر پا و حكومت نظامی بر قرار بود. اما امام خمینی تصمیم خویش را گرفته و

طی پیامهایی به مردم ایران گفته بود می خواهد در این روزها سرنوشت ساز و خطیر در كنار مردمش باشد. دولت بختیار با هماهنگی ژنرال هایزر فرودگاههای كشور را به روی پروازهای خارجی بست.

دولت بختیار پس از چند روز تاب مقاومت نیاورد و ناگزیر از پذیرفتن خواست ملت شد. سرانجام امام خمینی بامداد 12 بهمن 1357 پس از 14 سال دوری از وطن وارد كشور شد. استقبال بی سابقه مردم ایران چنان عظیم و غیر قابل انكار بود كه خبرگزاریهای غربی نیز ناگزیر از اعتراف شده و مستقبلین را 4 تا 6 میلیون نفر برآورد كردند.

رحلت امام خمینی (ره)، وصال یار، فراق یاران

امام خمینی هدفها و آرمانها و هر آنچه را كه می بایست ابلاغ كند، گفته بود و در عمل نیز تمام هستیش را برای تحقق همان هدفها به كار گرفته بود. اینك در آستانه نیمه خرداد سال 1368 خود را آماده ملاقات عزیزی می كرد كه تمام عمرش را برای جلب رضای او صرف كرده بود و قامتش جز در برابر او، در مقابل هیچ قدرتی خم نشده، و چشمانش جز برای او گریه نكرده بود. سروده های عارفانه اش همه حاكی از درد فراق و بیان عطش لحظه وصال محبوب بود. و اینك این لحظه شكوهمند برای او، و جانكاه و تحمل ناپذیر برای پیروانش، فرا می رسید. او خود در وصیتنامه اش نوشته است: با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص و به سوی جایگاه ابدی سفر می كنم و به دعای خیر شما احتیاج مبرم دارم و از خدای رحمن و

رحیم می خواهم كه عذرم را در كوتاهی خدمت و قصور و تقصیر بپذیرد و از ملت امیدوارم كه عذرم را در كوتاهی ها و قصور و تقصیرها بپذیرند و با قدرت و تصمیم و اراده به پیش بروند.

شگفت آنكه امام خمینی در یكی از غزلیاتش كه چند سال قبل از رحلت سروده است:

انتظار فرج از نیمه خرداد كشم

سالها می گذرد حادثه ها می آید

ساعت 20 / 22 بعد از ظهر روز شنبه سیزدهم خرداد ماه سال 1368 لحظه وصال بود. قلبی از كار ایستاد كه میلیونها قلب را به نور خدا و معنویت احیا كرده بود. به وسیله دوربین مخفی ای كه توسط دوستان امام در بیمارستان نصب شده بود روزهای بیماری و جریان عمل و لحظه لقای حق ضبط شده است. وقتی كه گوشه هایی از حالات معنوی و آرامش امام در این ایام از تلویزیون پخش شد غوغایی در دلها بر افكند كه وصف آن جز با بودن در آن فضا ممكن نیست. لبها دائما به ذكر خدا در حركت بود.

در آخرین شب زندگی و در حالی كه چند عمل جراحی سخت و طولانی در سن 87 سالگی تحمل كرده بود و در حالیكه چندین سرم به دستهای مباركش وصل بود نافله شب می خواند و قرآن تلاوت می كرد. در ساعات آخر، طمانینه و آرامشی ملكوتی داشت و مرتبا شهادت به وحدانیت خدا و رسالت پیامبر اكرم (ص) را زمزمه می كرد و با چنین حالتی بود كه روحش به ملكوت اعلی پرواز كرد. وقتی كه خبر رحلت امام منتشر شد، گویی زلزله ای عظیم رخ داده است، بغضها تركید

و سرتاسر ایران و همه كانونهایی كه در جهان با نام و پیام امام خمینی آشنا بودند یكپارچه گریستند و بر سر و سینه زدند. هیچ قلم و بیانی قادر نیست ابعاد حادثه را و امواج احساسات غیر قابل كنترل مردم را در آن روزها توصیف كند.

مردم ایران و مسلمانان انقلابی، حق داشتند این چنین ضجه كنند و صحنه هایی پدید آورند كه در تاریخ نمونه ای بدین حجم و عظمت برای آن سراغ نداریم. آنان كسی را از دست داده بودند كه عزت پایمال شده شان را باز گردانده بود، دست شاهان ستمگر و دستهای غارت گران آمریكایی و غربی را از سرزمینشان كوتاه كرده بود، اسلام را احیا كرده بود، مسلمین را عزت بخشیده بود، جمهوری اسلامی را بر پا كرده بود، رو در روی همه قدرتهای جهنمی و شیطانی دنیا ایستاده بود و ده سال در برابر صدها توطئه براندازی و طرح كودتا و آشوب و فتنه داخلی و خارجی مقاومت كرده بود و 8 سال دفاعی را فرماندهی كرده بود كه در جبهه مقابلش دشمنی قرار داشت كه آشكارا از سوی هر دو قدرت بزرگ شرق و غرب حمایت همه جانبه می شد. مردم،رهبر محبوب و مرجع دینی خود و منادی اسلام راستین را از دست داده بودند.

شاید كسانی كه قادر به درك و هضم این مفاهیم نیستند، اگر حالات مردم را در فیلمهای مراسم تودیع و تشییع و خاكسپاری پیكر مطهر امام خمینی مشاهده كنند و خبر مرگ دهها تن كه در مقابل سنگینی این حادثه تاب تحمل نیاورده و قلبشان از كار ایستاده بود را بشنوند و پیكرهایی كه

یكی پس از دیگری از شدت تاثر بیهوش شده، بر روی دستها در امواج جمعیت به سوی درمانگاهها روانه می شدند را در فیلمها و عكسها ببینند، در تفسیر این واقعیتها درمانده شوند.

اما آنانكه عشق را می شناسند و تجربه كرده اند، مشكلی نخواهند داشت. حقیقتا مردم ایران عاشق امام خمینی بودند و چه شعار زیبا و گویایی در سالگرد رحلتش انتخاب كرده بودند كه:

عشق به خمینی عشق به همه خوبیهاست.

روز چهاردهم خرداد 1368، مجلس خبرگان رهبری تشكیل گردید و پس از قرائت وصیتنامه امام خمینی توسط حضرت آیه الله خامنه ای كه دو ساعت و نیم طول كشید، بحث و تبادل نظر برای تعیین جانشینی امام خمینی و رهبر انقلاب اسلامی آغاز شد و پس از چندین ساعت سرانجام حضرت آیه الله خامنه ای (رئیس جمهور وقت) كه خود از شاگردان امام خمینی سلام الله علیه و از چهره های درخشان انقلاب اسلامی و از یاوران قیام 15 خرداد بود و در تمام دوران نهضت امام در همه فراز و نشیبها در جمع دیگر یاوران انقلاب جانبازی كرده بود، به اتفاق آرا برای این رسالت خطیر برگزیده شد. سالها بود كه غربیها و عوامل تحت حمایتشان در داخل كشور كه از شكست دادن امام مایوس شده بودند وعده زمان مرگ امام را می دادند.

اما هوشمندی ملت ایران و انتخاب سریع و شایسته خبرگان و حمایت فرزندان و پیروان امام همه امیدهای ضد انقلاب را بر باد دادند و نه تنها رحلت امام پایان راه او نبود بلكه در واقع عصر امام خمینی در پهنه ای وسیعتر از گذشته آغاز شده بود. مگر اندیشه و

خوبی و معنویت و حقیقت می میرد ؟ روز و شب پانزدهم خرداد 68 میلونها نفر از مردم تهران و سوگوارانی كه از شهرها و روستاها آمده بودند، در محل مصلای بزرگ تهران اجتماع كردند تا برای آخرین بار با پیكر مطهر مردی كه با قیامش قامت خمیده ارزشها و كرامتها را در عصر سیاه ستم استوار كرده و در دنیا نهضتی از خدا خواهی و باز گشت به فطرت انسانی آغاز كرده بود، وداع كنند.

هیچ اثری از تشریفات بی روح مرسوم در مراسم رسمی نبود. همه چیز، بسیجی و مردمی وعاشقانه بود. پیكر پاك و سبز پوش امام بر بالای بلندی و در حلقه میلیونها نفر از جمعیت ماتم زده چون نگینی می درخشید. هر كس به زبان خویش با امامش زمزمه می كرد و اشك می ریخت. سرتاسر اتوبان و راههای منتهی به مصلی مملو از جمیعت سیاهپوش بود.

پرچمهای عزا بر در و دیوار شهر آویخته و آوای قرآن از تمام مساجد و مراكز و ادارات و منازل به گوش می رسید. شب كه فرا رسید هزاران شمع بیاد مشعلی كه امام افروخته است، در بیابان مصلی و تپه های اطراف آن روشن شد. خانواده های داغدار گرداگرد شمعها نشسته و چشمانشان بر بلندای نورانی دوخته شده بود.

فریاد یا حسین بسیجیان كه احساس یتیمی می كردند و بر سر و سینه می زدند فضا را عاشورایی كرده بود. باور اینكه دیگر صدای دلنشین امام خمینی را در حسینیه جماران نخواهند شنید، طاقتها را برده بود. مردم شب را در كنار پیكر امام به صبح رسانیدند. در نخستین ساعت بامداد شانزدهم خرداد، میلیونها تن

به امامت آیه الله العظمی گلپایگانی(ره) با چشمانی اشكبار بر پیكر امام نماز گزاردند.

انبوهی جمعیت و شكوه حماسه حضور مردم در روز ورود امام خمینی به كشور در 12 بهمن 1357 و تكرار گسترده تر این حماسه در مراسم تشییع پیكر امام، از شگفتیهای تاریخ است. خبرگزاریهای رسمی جهانی جمعیت استقبال كننده را در سال 1357 تا 6 میلیون نفر و جمعیت حاضر در مراسم تشییع را تا 9 میلیون نفر تخمین زدند و این در حالی بود كه طی دوران 11 ساله حكومت امام خمینی به واسطه اتحاد كشورهای غربی و شرقی در دشمنی با انقلاب و تحمیل جنگ 8 ساله و صدها توطئه دیگر آنان، مردم ایران سختیها و مشكلات فراوانی را تحمل كرده و عزیزان بی شماری را در این راه از دست داده بودند و طبعا می بایست بتدریج خسته و دلسرد شده باشند اما هرگز این چنین نشد. نسل پرورش یافته در مكتب الهی امام خمینی به این فرموده امام ایمان كامل داشت كه:در جهان حجم تحمل زحمتها و رنجها و فداكاریها و جان نثاریها و محرومیتها مناسب حجم بزرگی مقصود و ارزشمندی و علو رتبه آن است پس از آنكه مراسم تدفین به علت شدت احساسات عزاداران امكان ادامه نیافت، طی اطلاعیه های مكرر از رادیو اعلام شد كه مردم به خانه هایشان بازگردند، مراسم به بعد موكول شده و زمان آن بعدا اعلام شد. برای مسئولین تردیدی نبود كه هر چه زمان بگذرد صدها هزار تن از علاقه مندان دیگر امام كه از شهرهای دور راهی تهران شده اند نیز بر جمعیت تشییع كننده افزوده خواهد شد، ناگزیر

در بعدازظهر همان روز مراسم تدفین با همان احساسات و به دشواری انجام شد كه گوشه هایی از این مراسم بوسیله خبرنگاران به جهان مخابره شد و بدین سان رحلت امام خمینی نیز همچون حیاتش منشأَ بیداری و نهضتی دوباره شد و راه و یادش جاودانه گردید چرا كه او حقیقت بود و حقیقت همیشه زنده است و فنا ناپذیر.

زندگی امام به روایت امام

متن زیر فرازهائی از زندگی حضرت امام خمینی - سلام الله علیه - است كه پس از توضیحات معظم له، فرزند گرامی ایشان حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج سید احمد خمینی نوشته و سپس حضرت امام آن را اصلاح نموده است:

بسمه تعالی

به حسب شناسنامه شماره: 2744 تولد: 1279 شمسی در خمین، اما در واقع 20 جمادی الثانی 1320 هجری قمری مطابق اول مهر 1281 شمسی است. (18 جمادی الثانی 1320 مطابق 30 شهریور 1281 صحیح است)

نام خانوادگی: مصطفوی; پدر: آقا مصطفی; مادر: خانم هاجر (دختر مرحوم آقامیرزا احمد مجتهد خوانساری الاصل و خمینی المسكن)

صدور در گلپایگان به وسیله صفری نژاد رئیس اداره آمار ثبت گلپایگان در خمین در مكتبخانه مرحوم ملا ابوالقاسم تحصیل شروع و نزد مرحوم آقاشیخ جعفر و مرحوم میرزا محمود (افتخار العلماء) درسهای ابتدایی سپس در خلال آن نزد مرحوم حاج میرزا محمد مهدی (دایی) مقدمات شروع و نزد مرحوم آقای نجفی خمینی منطق شروع و نزد حضرت عالی (×) ظاهرا (سیوطی و شرح باب حادی عشر و) منطق و مسلما در مطول مقداری. در ادراك كه سنه 1339 قمری برای تحصیل رفتم نزد مرحوم آقا شیخ محمد علی بروجردی مطول و نزد مرحوم آقا شیخ محمد گلپایگانی منطق و

نزد مرحوم آقا عباس اراكی شرح لمعه پس از هجرت به قم به دنبال هجرت مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالكریم - رحمة الله علیه - (ظاهرا هجرت ایشان رجب 1340 قمری بود) هجرت آیت الله حائری به قم رجب 1340 و نوروز 1300 شمسی است) تتمه مطول را نزد مرحوم ادیب تهرانی موسوم به آقا میرزا محمد علی و سطوح را نزد مرحوم آقای حاج سید محمد تقی خوانساری مقداری و بیشتر نزد مرحوم آقا میرزا سید علی یثربی كاشانی تا آخر سطوح و با ایشان به درس خارج مرحوم آیت الله حائری (حاج شیخ عبدالكریم) می رفتیم و عمده تحصیلات خارج نزد ایشان بوده است. و فلسفه را مرحوم حاج سید ابوالحسن قزوینی و ریاضیات (هیئت، حساب) نزد ایشان و مرحوم آقامیرزا علی اكبر یزدی. و عمده استفاده در علوم معنوی و عرفانی نزد مرحوم آقای آقامیرزا محمد علی شاه آبادی بوده است پس از فوت مرحوم آقای حائری با عده ای از رفقا بحث داشتیم تا آنكه مرحوم آقای بروجردی - رحمة الله - به قم آمدند برای ترویج ایشان به درس ایشان رفتم و استفاده هم نمودم و از مدتها قبل از آمدن آقای بروجردی عمده اشتغال به تدریس معقول و عرفان و سطوح عالیه اصول و فقه بود پس از آمدن ایشان به تقاضای آقایان؛ مثل مرحوم آقای مطهری به تدریس خارج فقه مشغول شدم و از علوم عقلیه بازماندم و این اشتغال در طول اقامت قم و مدت اقامت نجف مستدام بود و پس از انتقال به پاریس از همه محروم و به امور دیگر اشتغال داشتم كه تاكنون ادامه دارد. نام عیال

اینجانب خدیجه ثقفی معروف به قدس ایران، متولد 1292 شمسی، صبیه حضرت آقای حاج میرزا محمد ثقفی طهرانی.

تاریخ ازدواج: 1308; فرزند اول: مصطفی، متولد: 1309 شمسی; 3 دختر در قید حیات با یك پسر، احمد متولد: 1324; دختران به ترتیب سن: صدیقه، فریده، فهیمه، سعیده و بعد از احمد، لطیفه; آخرین فرزند در حیات احمد.

پی نوشت:

× منظور آیت الله پسندیده می باشند.

روز شمار برخی مبارزات و تبعیدهای حضرت امام خمینی (ره)

16 مهرماه سال 1341

جلسه مهم حضرت امام خمینی (ره) با مراجع قم در رابطه با انجمنهای ایالتی و ولایتی

11 آذر ماه سال 1341

لغو تصویب نامه ساختگی انجمنهای ایالتی و ولایتی به دنبال مبارزات پیگیر حضرت امام خمینی (ره) و صدور پیام حضرت امام خمینی (ره) در مورد ختم این غائله

2 بهمن سال 1341

تحریم رفراندوم غیر قانونی و قلّابی شاه از سوی حضرت امام خمینی (ره)

2 فروردین ماه سال 1342

فاجعه خونین مدرسه فیضیه به دست عمال رژیم شاه

15 خرداد سال 1342

دستگیری شبانه حضرت امام خمینی (ره). قیام تاریخی ملت ایران در اعتراض به دستگیری حضرت امام (ره)

4 تیرماه سال 1342

انتقال حضرت امام خمینی (ره) از پادگان قصر به سلولی در عشرت آباد.

21 فرودین سال 1343

سخنرانی تاریخی حضرت امام خمینی (ره) در مسجد اعظم قم پس از آزادی از حبس و حصر.

4 آبان 1343

سخنرانی كوبنده حضرت امام خمینی (ره) به مناسبت طرح اسارت بار كاپیتولاسیون.

13 آبان 1343

بازداشت و تبعید حضرت امام خمینی (ره) به تركیه

21 آبان سال 1343

انتقال حضرت امام خمینی (ره) از آنكارا به بورسای تركیه

13 مهرماه سال 1344

انتقال حضرت

امام خمینی (ره) از تركیه به بغداد

16 مهرماه 1344

حركت امام خمینی (ره) از سامرا به كربلا بعد از تبعید به عراق

23 مهرماه 1344

ورود و استقرار حضرت امام خمینی در نجف بعد از تبعید به عراق

23 آبان 1344

شروع درسهای حوزه ای حضرت امام خمینی در نجف پس از تبعید به عراق

12 اردیبهشت 1356

پیام حضرت امام خمینی (ره) به مناسبت چهلم شهدای قم

2 مهرماه 1357

محاصره منزل حضرت امام خمینی (ره) توسط نیروهای بعثی عراق

10 مهرماه 1357

هجرت حضرت امام خمینی (ره) از عراق به سوی كویت

13 مهرماه 1357

هجرت حضرت امام خمینی (ره) از عراق به فرانسه

12 بهمن 1357

بازگشت امام خمینی (ره) به میهن اسلامی پس از 15 سال تبعید.

خاطرات از زبان یاران

امام در نوفل لوشاتو

ما تعدادی از دانشجویان بورسیه انرژی اتمی در آلمان غربی (سابق) بودیم كه خبر ورود امام (ره) را به پاریس شنیدیم هنوز رژیم شاه كم و بیش بر اوضاع ایران مسلط بود، لذا ملاقات با امام یك حركت ضد رژیم تلقی می شد و به همین دلیل پیدا كردن اقامتگاه امام كار مشكلی بود. دانشجویان به چند دسته تقسیم شدند، عده ای از روی ماجراجویی و احتمالا فرصت طلبی خود را مشتاق ملاقات نشان می دادند. عده ای كه امیدی به پیروزی انقلاب نداشتند نگران این بودند كه مبادا بعد از زیارت امام به چنگ ماموران ساواك افتاده و به ایران برگردانده شوند. و نهایتا گروه اصلی می ماندند و آن بچه مسلمانان عاشق انقلاب بودند، كسانی كه از وطن دور مانده و مایل بودند به صف همرزمانشان در ایران بپیوندند. بنابراین ملاقات با امام ممكن بود آنها

را در پیروزی شریك كند. با این انگیزه جستجو را برای یافتن اقامتگاه شروع كردیم و به كمك دانشجویان مسلمان مقیم اروپا آدرسی را بدست آوردیم.

به عنوان گروه اول از آلمان به خطر پاریس حركت كردیم و به سراغ آدرس رفتیم. در یكی از خیابانهای جنوب پاریس آپارتمانی بود كه ملاقات كنندگان را جمع كرده و گروه گروه با مینی بوس به روستای نوفل لوشاتو می بردند.

نزدیكی های اذان ظهر به نوفل لوشاتو رسیدیم. در یك خیابان باریك پیاده شدیم. سمت چپ خانه كوچكی بود كه امام در آنجا سكونت داشت و سمت راست قطعه زمینی بود با یك درخت قدیمی سیب. وضو گرفتیم و امام با عده ای به محوطه نماز وارد شدند، پس از نماز جماعت امام نطق های تاریخی خود را شروع كردند. عده ای سخنان امام را ضبط می کردند، عده ای فیلم و عكس می گرفتند و بعضی هم گزارش تهیه می کردند.

تمام فعالیت های دانشجویان بورسیه در آلمان در اثر اعتصاب به تعطیلی كشیده شده بود. ما عملا هفته ای، یكی دو روز به نوفل لوشاتو می رفتیم و پیامهای امام را گرفته به تمام شهرهای آلمان می فرستادیم.

جهت اعلام همبستگی با مردم مسلمان ایران و با رهنمودهای امام تظاهرات بسیار سنگین شهر كلن و فرانكفورت را ترتیب دادیم كه از شبكه های تلویزیونی اروپا پخش می شد.

رفته رفته اقامتگاه امام به مركز اصلی رهبری انقلاب تبدیل شد. آنجا محل تجمع خبرنگاران ایرانی و خارجی، سیاستمداران تبعیدی، جاسوسان، انقلابیون مسلمان شده بود; اما قدرت حركت انقلاب و قاطعیت امام در امر رهبری فرصت را از همه گرفته بود و تنها اقدامات انقلابیون مؤثر واقع می شد. نكته جالب توجه

این است كه بسیاری از آن افراد بعدها در جبهه های نظامی و یا سیاسی به شهادت رسیدند، بعضی ها هم خیانت كردند و عده ای هم به خدمت صادقانه به مردم و انقلاب ادامه دادند.

از خاطرات بیاد ماندنی آن زمان بگوییم:

امام شاه حسین را نمی پذیرند شنیدیم ملك حسین پادشاه اردن بطور غیر رسمی وارد فرودگاه پاریس شده و تقاضای ملاقات حضوری با امام را نمود. ما منتظر نظر امام بودیم. مرحوم حاج احمد خمینی از نزد امام برگشت و اعلام كرد (امام شاه حسین را نمی پذیرند) ملك حسین در كمال حقارت به اردن برگشت.

رژیم شاه و مهلت احضاریه

نامه ای توسط ساواك به دفتر انرژی اتمی در ارلانگن آلمان وارد شده بود و از آنها خواسته بودند كه پنج نفر از بورسیه هایی كه برنامه های تظاهرات و اعتصابها را ترتیب داده اند ظرف مدت 15 روز به ایران برگردانده شوند.

این اخطاریه را نزد امام بردیم. اتاق كوچكی تقریبا به مساحت 12 متر مربع با دو در روبروی هم با تشكچه ای دست دوز در گوشه اتاق مقر امام بود. امام وارد شدند، سلام كردیم. به ما تعارف كردند كه بنشینیم; بلافاصله نامه را تقدیم كردیم، ایشان در چند جمله كوتاه خیال ما را راحت كردند:

این رژیم به اندازه سررسید مهلت این اخطاریه دوام نمی آورد كه بخواهد شما را به ایران برگرداند.

و واقعا چنین شد، رژیم شاه بعد از حدود 13 روز سقوط كرد.

نماز جماعت و خطر سوء قصد

در اواخر اقامت امام در نوفل لوشاتو مصادف بود با دی و بهمن ماه كه پاریس هم به اوج سرمای خود می رسید بعلاوه اینكه برف و باران هم پیوسته می بارید. به همین دلیل برای اقامه نماز چادری برپا شده بود.

در ایران به پیشنهاد رحیمی فرمانده هوانیروز تصمیم به ترور امام گرفته بودند. این خبر بلافاصله به نوفل لوشاتو رسید. روز عجیبی بود بیشتر شبكه های خبری جهان در آنجا جمع شده بودند. نیروهای پلیس فرانسه نیز به خاطر حفظ پرستیژ سیاسی خود با تجمع در اقامتگاه می خواستند جلوی سوء قصد احتمالی را بگیرند، لذا برای امام پیغام فرستادند كه امروز برای نماز جماعت و سخنرانی از خانه بیرون نیایند. اما امام اعلام كردند امروز با روزهای دیگر فرقی ندارد و من نماز را میان مردم به جماعت برگزار خواهم كرد.

ملاقات

كنندگان فاصله خانه تا مصلا را با دست به هم دادن راهرویی ساختند تا امكان سوء قصد به حداقل برسد. امام از خانه بیرون آمد به اتفاق حاج احمد آقا در كمال خونسردی فاصله را پیمودند تا به چادر نماز رسیدند، وقتی امام برای اقامه نماز برخواست، تعدادی از نیروهای پلیس با لباس شخصی كه وارد چادر شدند - جالب است كه در میان آنها یك پلیس زن وجود داشت كه با روسری وارد اقامتگاه شده بود - امام به آنها اشاره كردند كه از چادر بیرون بروند تا نماز اقامه شود. اصرار پلیس ها برای ماندن و حفاظت از جان امام به جایی نرسید و آنها از چادر بیرون رفتند.

خونسردی و مقاوم بودن امام حتی در برابر خطر سوء قصد كه ناشی از اعتقادات و ایمان قوی او بود، امید پیروزی انقلاب را در دل همگان افزایش داد و نیز ایمان و اعتقادات مذهبی گروه زیادی را فزونی بخشید.

اهالی نوفل لوشاتو

مدت اقامت امام در نوفل لوشاتو مصادف بود با سالروز میلاد حضرت مسیح و عید كریسمس به همین دلیل امام هدایای كوچكی را بسته بندی كرده و دستور دادند به در منازل اهالی نوفل لوشاتو ببرند. این عمل تاثیر بسیار عجیبی روی اهالی گذاشت، اولا دانستند كه اسلام برای ادیان الهی احترام قائل است و تبلیغات امپریالیزم بعد از انقلاب مبنی بر اینكه اقلیت های مذهبی در ایران مورد اذیت و آزار قرار می گیرند، قبلا توسط امام خنثی شده بود.

ثانیا تاثیر عاطف زیادی روی ساکنین نوفل لوشاتو گذاشت و باعث شد آنها برای ملاقات كنندگان احترام خاصی قائل شوند و موقعی كه امام

نوفل لوشاتو را ترك كردند بیشتر اهالی ایشان را بدرقه كردند.

نظر متخصص

ارج گذاشتن به تخصص و كارشناسی ازجمله خصوصیات امام بود.

دانشجویان انرژی اتمی اطلاعات وسیعی در رابطه با قراردادها و طرحهای ساخت 22 نیروگاه اتمی در زمان شاه تهیه و بصورت مكتوب تحویل حضرت امام دادند. ایشان فرمودند اظهارنظر و قضاوت در این مورد در تخصص من نیست. موضوع را با متخصصین و كارشناسان مورد تایید در میان خواهیم گذاشت.

نظافت محل كار

روزی با تعدادی از دوستان كه بعضی با همسرانشان بودند به خدمت امام رفتیم. منظره جالب دیدیم و آن اینكه امام مشغول جانوران اتاق خود بودند همسر یكی از دوستان جلو رفت و گفت اجازه بدهید تا اتاق را من جارو كنم. ایشان فرمودند: هركس موظف است محل كار خود را خودش تمیز كند.

مهندس صمد كریم فام

تا كجا ایستاده اید

در اوج بمباران شهرها به وسیله هواپیماها و موشكهای صدام، یك روز چندین موشك به تهران اصابت كرده بود و در نقاطی از آسمان شهر، دود غلیظ ناشی از انفجار موشك به چشم می خورد و ضدهوایی ها هم كار می كرد. من خدمت حضرت امام بودم و ایشان مشغول قدم زدن بودند. عرض كردم، آقا! بالاخره شما تا كجا ایستاده اید؟ امام انگشت خود را روی پیشانی گذاشته و فرمودند; تا وقتی كه موشك اینجا بخورد.

آقای حمید انصاری به نقل از مرحوم حاج سیداحمد خمینی (ره)

امام قانع نشد

حضرت امام از اینكه در سخنرانیها و نوشته ها از ایشان تعریف بكنند، ناراحت می شدند. یكبار فرمودند: من هر وقت سخنرانی آقای انصاری [آقای شیخ محمد علی] از رادیو پخش می شود، رادیو را می بندم، چون همه اش تعریف از من است.

من عرض كردم آقا، ایشان چون در خدمت شما هستند، هر كجا كه می روند، مردم مصّراً از وی می خواهند تا راجع به خصوصیات حضرتعالی بگویند. امام قانع نشد.

آقای حمید انصاری به نقل از مرحوم حاج سیداحمد خمینی (ره)

اختلاف بین مسؤولین

با وجود اینكه ضربان قلب حضرت امام (س) از دور تحت كنترل اینجانبان بود و هر نوع تغییری در وضع ایشان برای ما قابل درك بود، و نیز با در نظر گرفتن اینكه در افراد به طور معمول خبرهای خوب یا بد باعث بروز عكس العمل در وضع بدنی افراد شده و اكثرا تغییرات بسیار زیادی در فشار خون و ضربان قلب و امثال ذلك می شود. اما در مورد حضرت امام حتی در لحظاتی كه اخبار بسیار بدی از مسائل مملكت و جبهه ها می رسید، ایشان با چنان صلابت و صبر و تحمل با قضایا برخورد می کردند كه حتی كوچكترین تغییری در علائم حیاتی ایشان نظیر فشارخون و ضربان قلب دیده نمی شد. تنها موردی كه از نظر پزشكی تغییراتی در وضع جسمانی ایشان ایجاد می كرد، مواقعی بود كه اختلافاتی بین مسوولین كشور به وجود می آمد.

دكتر محمدحسین نعمتی

دستورات پزشكی

باوجودی كه پزشكان معالج ایشان اكثرا حدود 50 سال جوان تر از حضرت امام (س) بودند، مع هذا ایشان همواره با احترام با پزشكان برخورد نموده و دستورات پزشكی را راحت قبول می کردند. آن روزی كه برای تجویز عمل جراحی (چند روز قبل از ارتحال) خدمت ایشان رسیدیم، آقای دكتر فاضل با احتیاط بسیار به ایشان گفت بایستی عمل جراحی انجام شود، همه پزشكان حاضر در جلسه فكر می کردند كه ایشان امتناع نمایند و یا لااقل نظرشان را بعد از مدتی تفكر بیان بفرمایند، در حالیكه ایشان بلافاصله فرمودند، هرچه صلاح می دانید انجام دهید. حتی لحظه ای مكث نفرمودند. در انجام دستورات پزشكی بسیار منظم و دقیق بودند. مثلا یكبار متخصص فیزیوتراپی از ایشان عیادت كرد

و یك نوع نرمش خاصی را برای زانوی ایشان تجویز نمود كه با روزی 5 حركت شروع می شد و باید هر روز 2 حركت به تعداد نرمش اضافه گردد. بعد از حدود یك ماه آن شخص فیزیوتراپ به حضور حضرت امام (س) رسید و از حال ایشان سؤال كرد. در جواب فرمودند نرمش زانوی من به حدود 70 حركت در روز رسیده است. شخص فیزیوتراپ دقایقی بعد برای من تعریف كرد كه من از این حرف ایشان بسیار شرمنده شدم و نیز تعجب كردم چون گمان می كردم ایشان بعد از چند روز كه زانویشان بهتر شود، نرمش را قطع می كنند. در حالیكه در نهایت نظم و دقت روزی 2 عدد به تمرین مذكور اضافه كرده بودند.

دكتر محمدحسین نعمتی

احترام همسر

برنامه نظم و ساعات آقا واقعا عجیب بود. حتی برنامه غذا خوردنشان. یك دفعه حاج احمدآقا می گفتند: من گفتم آقا وقت ناهار شده. بگویم ناهار بیاورند؟ آقا نگاهی به ساعتشان كردند و گفتند: نه هنوز وقتش نشده است. مدت كمی گذشت و چند كلمه ای با آقا صحبت كردم، آمدم تا دم در، امام صدا زدند. برگشتم، گفتند می خواهید بگویید ناهار بیاورند، بیاورند. حالا وقتش است، ببینید، شاید یك دقیقه نشده بود، اما آقا این قدر منظم بودند كه برای خود خانواده هم جای تعجب داشت، و می شود نتیجه گرفت كه آقا واقعا چقدر در كارشان منظم است اما یادم می آید روزی كه حاج خانم (همسر حضرت امام) برای زیارت حضرت عبدالعظیم رفته بودند و بنده هم به عنوان راننده حضور داشتم، در موقع برگشت كه نزدیكهای ظهر بود، خانم گفت زود برویم، من به آقا

نگفتم كه ناهار بخورند، آقا صبر می كنند تا من بروم. زودتر برویم كه آقا برای خوردن ناهار معطل نشوند. خلاصه راه بندان بود و ترافیك. تا ما رسیدیم 25 دقیقه ای - نیم ساعتی از وقت ناهار گذشته بود. خانم گفتند: مثل اینكه آقا ناهار خورده باشند. ولی امام ناهار نخورده بودند و من پرسیدم، دیدم تازه سفره را انداخته اند و آن زمانی بود كه یكی از اعضای بیت دیده بود كه خانم می آیند. خانم به آقا گفته بودند شما ناهار می خوردید، ما می آمدیم. آقا در جواب با ملاطفت و احترام گفته بودند شما نفرمودید كه من نمی آیم. درست با همین لفظ كه شما نفرمودید كه من نمی آیم وگرنه ما ناهار می خوردیم. ما منتظر شما بودیم. خلاصه آن آقایی كه برای یك یا دو دقیقه به حاج سیداحمدآقا می گوید هنوز وقت ناهار نشده. تا نیم ساعت صبر می كنند تا حاج خانم بیاید.

محمد هاشمی (محافظ بیت)

تقاضای آب

توی قم، زمانی كه تازه به سپاه آمده بودم، روی پشت بام منزل نگهبانی می دادم. وقتی كه پاس بخش برای تعویض بعضی نگهبانها آمد، یكی از برادران نگهبان آن طرف پشت بام برادری را كه نوبت نگهبانیش تمام شده و داشت به پایین می رفت، صدا زد و گفت پایین كه می روی، مقداری آب برای ما بیاور كه تشنه ایم. ساعت یك یا 5/1 بعد از نصف شب بود، طرف می خواست برود بخوابد، خوابش می آمد و حالش را نداشت تا برود و از آسایشگاه آب بیاورد. لذا در جواب گفت; یك ساعت دیگر كه پستت تمام شد، خودت می روی پایین و آب می خوری. خلاصه نیمه شب بود و دیر وقت

ولی چند دقیقه ای نگذشته بود كه دیدم حضرت امام یك پارچ آب و یك پیش دستی خرما دستشان است و دارند می آیند بالا. از پله های پشت بام آمدند بالا، من هم سر در پشت بام نگهبانی می دادم، حضرت امام آمدند جلو، من دست پاچه شدم، پریدم پایین و گفتم آقا جان چه كار دارید؟ گفتند مثل اینكه یكی از برادرها تشنه بود، این آب را به او بدهید، خرما را هم دادند كه ما بخوریم. من اصلا زبانم بند آمده بود كه چه بگویم. آخر این موقع شب آقا خودشان را به زحمت انداخته بودند و گویا صدای برادری را كه تقاضای آب می کردند، شنیده بودند.

محمد هاشمی (محافظ بیت)

گریه برای حضرت زهرا (س)

سالگرد وفات فاطمه زهرا (س) بود كه سخنرانی شهید حجت الاسلام شیرازی پیرامون حضرت فاطمه از رادیو پخش می شد. ساعت یك بود ایشان گوش می کردند و صدای رادیو هم بلند بود. از پشت اتاق شنیدیم كه ایشان با صدای بلند گریه می كنند.

حشمت الله رنجبر از اعضای تیم پزشكی

جوراب وصله دار

وقتی برای كشیدن ناخن پایشان تشریف آورده بودند بیمارستان، جورابهایشان را من در اتاق عمل درآوردم. دیدم كه جورابها وصله دار است. كف جورابها هركدام یك وصله گنده افتاده و این كوكهایی كه زده بودند كوكهای درشت كه اصلا نشان می داد خوب مثلا یك آدم ناوارد مثل خود آقا آنها را كوك زده یا وصله كرده است.

این از جورابهایش و آن هم از وضعیت لباسهای دیگرش.

غلامرضا غمخوار از اعضای تیم پزشكی

قلب مطمئن

یكی از شبهای سال 67 بود كه تهران مورد حملات موشكی دشمن قرارگرفته بود ساعت 11 و یا 5/11 بود كه ایشان معمولا می خوابیدند مثل اینكه به خواب رفتند چون آن حالت آرامش و به اصطلاح پایین بودن ریتم قلبشان نشان می داد كه الان در حالت آرامش و استراحت هستند در همان لحظه یك موشك به حوالی جماران - گویا فرمانیه - اصابت نموده، صدای بسیار مهیبی ایجاد كرد. به طوری كه ما واقعا حس كردیم كه به نزدیك بیت اصابت كرده است اما در همان لحظه چشمهایمان به مونیتور بود كه ببینیم حضرت امام چه وضعی دارند، ریتم قلبشان بالا می رود یا نه؟ خوب طبیعتا در مورد هر فردی این ریتم قلب بالا می رود و یك حالت ترس ایجاد می شود ولی برای من تعجب آور و واقعا جالب بود كه ایشان نمی ترسید. بارها پزشكان از ایشان خواسته بودند به عنوان یك تكلیف پزشكی - چون درك كرده بودند كه آقا حرف پزشكان را گوش می دهند - آقا شما لطف كنید، مثلا اجازه ای بدهید كه برایتان سنگری ساخته شود، یا جایتان را تغییر بدهیم. ایشان قبول نمی کردند.

حشمت الله رنجبر

امام بیدار بود

شبی كه فردای آن روز، حكم اعدام سلمان رشدی را صادر كردند برای ایشان بسیار شب بحرانی بود. كه البته ما فهمیدیم: ایشان چند شبی بود خواب نداشتند بسیار بی قرار بودند، دیرتر می خوابیدند. تعداد ریتم قلبشان بالا بود. ما پیش خودمان برایمان سؤال پیش آمده بود كه چی شده، مشكل چیست؟ حضرت امام در این ساعت از شب باید خواب باشند و نباید قلبشان مثلا بیشتر از 60 تا 65 تا بزند. چطور است كه ریتم قلبشان بالاست این نوساناتی كه روی دستگاه ایجاد می شد، جریان چیست؟

پزشكان هم معاینه می کردند و مساله ای نبود. بعد از اینكه ایشان فتوای اعدام سلمان رشدی را اعلان كردند تازه ما فهمیدیم كه ایشان حدود یك هفته، واقعا اذیت می شدند حالا یا مطالعه داشتند یا اینكه بهرحال چه بود، نمی دانم ولی بسیار آشفته و مضطرب بودند.

حشمت الله رنجبر

وقت نماز

بعد از عمل جراحی، هرلحظه كه ایشان هم مشكل خاصی نداشتند چشمشان را روی هم می گذاشتند و می خوابیدند به نحوی كه از این عالم جدا می شدند. حتی پزشكان به این شك می افتادند كه نكند اثر داروهای بیهوشی است كه ایشان را به این صورت درمی آورد. اما زمانی كه وقت نماز می شد خودشان بیدار می شدند. اصلا وقتی آن لحظه می رسید چشم باز می کردند می گفتند: وقت نماز است؟ می گفتم: بله. آقای انصاری تشریف داشتند به ایشان كمك می کردند، وضو می گرفتند و نمازشان را می خواندند.

برای ما درك آن مسائل عمیق معنوی مشكل بود چون ما در آن عالم امام نبودیم تا آن مرحله را درك كنیم.

غلامرضا باطنی از اعضای تیم پزشكی

ادب امام

یكی از نزدیكان امام خمینی (ره) می گوید: اگر ما بدون توجه قرآن را روی زمین می گذاشتیم، امام آن را بر می داشت و می فرمود: قرآن نباید روی زمین بماند.

امام امت رحمه الله علیه وقت تلاوت قرآن و ذكر مصیبت اهل بیت علیهم السلام روی زمین می نشست.

روز 12 بهمن 1357 هنگامی كه امام از هواپیما پیاده شد، به هیچ وجه حاضر نشد جلوتر از برادر بزرگش راه برود.

امام با همه محترمانه برخورد می كردند، در دوران زندگیشان من تاكنون ندیدم یك مرتبه یك كسی را بلند صدا كند، اسم كارگرشان را هم سبك صدا نمی زند و با احترام نام می بردند.

امام خمینی از نگاه اندیشمندان خارجی

رئیس جوامع اسلامی اسپانیا

امام خمینی سبب حیات دوباره اسلام شد رئیس فدارسیون جوامع اسلامی اسپانیا با ستایش از شخصیت امام خمینی، از ایشان به عنوان عامل حیات دوباره اسلام در قرن حاضر یاد كرد.

دكتر «فرانسیسكو اسكودرو بداته »، رئیس فدراسیون جوامع اسلامی اسپانیا، در گفت و گو با ایرنا در مادرید گفت: چهره حیات بخش امام خمینی در جهان اسلام امری غیر قابل اغماض می باشد و ایشان یكی از بزرگترین شخصیتهای قرن حاضر محسوب می شوند.

وی افزود: انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی سبب بروز تحولات و دگرگونیهای عظیم در جهان اسلام شد و وی چهره جدیدی از اسلام را ارائه كرد.

دكتر «بداته » یادآور شد: انقلاب ایران درس مبارزه علیه بی عدالتی و مقابله با حكومتهای دیكتاتوری و غیر انسانی را آموخت.

رئیس فدراسیون جوامع اسلامی اسپانیا با اشاره به اینكه امام خمینی با اتكای به سلاح ایمان به خداوند یكتا در مبارزه با رژیم پرقدرت شاه در

ایران، انقلاب اسلامی را به پیروزی رساند، گفت: زندگی ایشان الگوی مناسبی برای همه مسلمانان است.

دكتر «بداته » می افزاید: دشمنان اسلام و مسلمانان با استفاده از رسانه های ارتباطی و تبلیغاتی بر پیكر مسلمانان ضربه می زنند و با انتشار اخبار نادرست و كذب و با بهره گیری از حربه های نظامی و اقتصادی، كشورهای اسلامی و مسلمانان را مورد حمله قرار می دهند.

وی گفت: جهان اسلام در كنار سلاح ایمان، نیازمند سرمایه گذاری برای ایجاد یك تشكل خبری و تبلیغاتی متحد است.

رئیس فدارسیون جوامع اسلامی اسپانیا فقدان اتحاد و همبستگی میان كشورهای اسلامی و مسلمانان را عمده ترین عامل جدایی دانست و افزود: دنیای اسلام به اتحاد سیاسی و اقتصادی نیز نیازمند می باشد.

دكتر «فرانسیسكو اسكودرو بداته » در میان مسلمانان اسپانیا به نام «عبدالسلام منصور» شناخته می شود.

در حال حاضر بین 450 تا 500 هزار مسلمان در اسپانیا زندگی می كنند و 300 مسجد و یكصد مجمع اسلامی ثبت شده در وزارت دادگستری در این كشور وجود دارد.

منبع: روزنامه جمهوری اسلامی، 5/7/78

رئیس جامعه مسلمانان اسپانیا

امام خمینی عامل بیداری مسلمانان بودرئیس جامعه مسلمانان اسپانیا با تجلیل از شخصیت حضرت امام خمینی، از ایشان به عنوان عامل بیداری مسلمانان در جهان اسلام یاد كرد.

«ریاج تاتاری » در گفت و گو با ایرنا در مادرید افزود: امام خمینی كه شخصیتی ممتاز و برجسته در جهان اسلام شناخته می شود، موفق شد یك انقلاب مهم اسلامی را در ایران به پیروزی برساند.

وی گفت: پیروزی انقلاب اسلامی در ایران یك حركت بسیار مهم و با اهمیت برای جهان اسلام به حساب می آید و سبب افتخار مسلمانان است.

رئیس جامعه مسلمانان اسپانیا با تمجید از مواضع و سیاستهای

رئیس جمهوری اسلامی ایران در قبال مسائل جهان گفت: تداوم این اقدامات برای آینده ایران و جهان اسلام بسیار ارزنده و مفید خواهد بود.

وی عدم همبستگی و اتحاد میان مسلمانان را یكی از عمده ترین مشكلات در دنیای كنونی اسلام ذكر كرد و افزود: جهان اسلام و مسلمانان در حال گذراندن یك دوره بسیار حساس و دشوار می باشند و نیازمند حركت به سوی اتحاد و انسجام هستند.

وی سازماندهی تبلیغات برای مقابله با توطئه های دشمنان اسلام را در جهان اسلام ضروری خواند و خواستار بهره گیری سودمند از این ابزار جهت موفقیت مسلمانان شد.

منبع: روزنامه جمهوری اسلامی،6/7/78.

یك شخصیت عراقی(عباس البیاتی)

نام امام خمینی با بیداری اسلامی درهم آمیخته است دبیركل اتحادیه اسلامی تركمنهای عراق از نقش امام خمینی (ره) در بیداری مسلمانان جهان ستایش كرد.

عباس البیاتی درمصاحبه با خبرگزاری جمهوری اسلامی گفت: نام بنیانگذار جمهوری اسلامی با بیداری اسلامی درهم آمیخته، به طوری كه نام هر یك از آنها مكمل دیگری شده است.

وی با اشاره به خواست جوامع اسلامی برای پیشرفت و تحول گفت: بعضی از این جوامع در این زمینه از روشهای غربی الگو گرفتند كه با ارزشهای اسلامی مغایرت داشت، اما امام خمینی الگویی را بوجود آورد كه توانست ارزشهای اسلامی را با دستاوردهای عصر كنونی سازگار سازد.

البیاتی با اشاره به اینكه علی رغم گذشت دو دهه از انقلاب اسلامی، هنوز ابعاد مختلف زندگی امام خمینی ناشناخته باقی مانده است، گفت: زندگی امام خمینی كتابی است كه صفحات كمی از آن ورق خورده است.

وی تاكید كرد: این كتاب برای فراگیری اصول انقلاب و ارزشهای والای انسانی باید همواره در اختیار مردم

جهان و نسلهای آینده باشد.

وی با اشاره به حمایت همه جانبه امام خمینی از مستضعفان جهان، بویژه آرمان فلسطین گفت: امام راحل چه قبل و چه بعد از انقلاب اسلامی، همواره از آرمان فلسطین حمایت می كرد.

وی تاكید كرد: آرمان فلسطین از اصول ثابت انقلاب اسلامی است و مردم فلسطین نیز جمهوری اسلامی ایران را پشتیبانی قوی برای خود می دانند.

البیاتی تاكید كرد: مردم فلسطین به دلیل حمایت جمهوری اسلامی ایران، همچنان به مبارزه خود علیه صهیونیستهای اشغالگر ادامه می دهند و فرزندان امام خمینی در جنوب لبنان همچنان صهیونیستها و مزدوران آنان را تعقیب می كنند و این منطقه را به جهنمی برای آنان تبدیل كرده اند.

منبع: روزنامه جمهوری اسلامی، 10/7/78

مفتی سارایوو

امام خمینی مسلمانان جهان را به هویت اصلی شان بازگرداند مفتی شهر سارایوو، مركز بوسنی هرزگوین، گفت: امام خمینی (ره) توانست با انقلاب اسلامی در ایران مسلمانان جهان را به اسلام و هویت اصلی شان بازگرداند.

«حسین افندی اسمائیچ » در گفت و گو با خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی در سارایوو با بیان این مطلب افزود: انقلاب اسلامی ایران در زمانی به رهبری امام خمینی (ره) شكل گرفت كه مسلمانان در اقصی نقاط دنیا، با غفلت، از اسلام فاصله گرفته بودند و این انقلاب آنان را بیدار كرد.

مفتی سارایوو گفت: آنچه امام خمینی (ره) در ایران انجام داد، در قرن فعلی بی نظیر بود و این كار بزرگ می تواند پیام و سرمشقی برای كسانی باشد كه خواستار دین اسلام هستند.

وی در پایان با اشاره به اینكه دشمنان می كوشند با رواج فرهنگ مبتذل خود، مسلمانان را از اسلام دور كنند، گفت: اسلام بهترین راه حل

مسائل دنیای امروز و فرداست، زیرا دینی است كه به همه نیازهای جامعه بشری پاسخ گفته است.

منبع: روزنامه جمهوری اسلامی، 5/7/78

یك مقام فلسطینی

امام خمینی كرامت و عزت را به مسلمانان بازگرداند.

احمد جبرئیل، دبیر كل جبهه خلق برای آزادی فلسطین، فرماندهی كل، گفت: امام خمینی (ره) با انقلاب اسلامی خود، روحیه انقلابی را به اسلام و عزت و كرامت را به مسلمانان بازگرداند.

جبرئیل در مصاحبه با خبرگزاری جمهوری اسلامی گفت: بنیانگذار جمهوری اسلامی، اسلام را از انزوا نجات داد. دیدگاه مرتجعانه نسبت به این دین مبین را كه دشمنان در طول صدها سال ارائه كرده بودند، از میان برد و مقوله دین افیون ملتها را منسوخ كرد و اسلام را در سطح بین المللی به عنوان یك نیاز انسانی در زمینه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، مادی و معنوی، مطرح كرد.

وی تاكید كرد: امام خمینی (ره) توانست جهان اسلام را از خواب بیدار كرده، به مسلمانان حیات جدیدی ببخشد.

وی افزود: امام راحل ثابت كرد كه اسلام قادر است ملتهای مستضعف و محروم را آزاد كرده، آنان را در برابر كشورهای استكباری و طغیانگر به حركت درآورد.

احمد جبرئیل تصریح كرد، امام خمینی نشان داد كه اسلام در دوران كنونی یك عنصر اصلی در تحرك و مقابله مردمی با حكومتهای ستمگر و فاسد است.

وی افزود: مسلمانان با الهام از انقلاب اسلامی و برای احقاق حق خود، در مناطق مختلف جهان، علیه حكومتهای ستمگر شوریدند.

منبع: روزنامه جمهوری اسلامی، 12/7/78

مفتی قزاقستان

امام خمینی به همه جهانیان تعلق داشت مفتی دینی قزاقستان با تجلیل از شخصیت والای امام خمینی (ره) گفت: ایشان نه به ایران و دنیای اسلام، بلكه به كلیه جهان تعلق داشت.

«ردبیك قاژی نیسان بای اولی » در گفت و گویی با خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی با

اشاره به فقدان امام خمینی (ره) اظهار داشت: وقتی عالمی می میرد، در واقع جهانی مرده است.

وی افزود: من آثاری از امام خمینی (ره) را مطالعه و آن را بسیار بالا ارزیابی كرده ام. به همین دلیل هم در كتاب خودم با نام «ان الدین عندالله اسلام »، بارها به فرمایشات ایشان استناد كرده ام.

مفتی قزاقستان، امام خمینی (ره) را یك چهره برجسته دینی و سیاسی جهان دانست و گفت: دنیا به نیك از وی یاد كرده و خواهد كرد; زیرا او را نه تنها دنیای اسلام، بلكه تمام جهان می شناسند. من نیز به عنوان یك انسان و روحانی دینی برای او ارزش و احترام فوق العاده قائلم.

وی یادآور شد: مؤمنان مانند قطعات یك ساختمان هستند كه همدیگر را نگه می دارند و امام خمینی یك چهره برجسته سیاسی مذهبی تاریخ بود كه برای وحدت مسلمانان بسیار كوشید.

مفتی قزاقستان یادآور شد، دنیا امام خمینی (ره) را می شناسند و پیام وی به گورباچف كه فرمود كمونیست را باید در موزه دید، همچنان در گوشها طنین انداز است. او مبارزه با دین را شكست خورده دانست و اكنون نظاره گر عمق پیام او هستیم.

منبع: روزنامه جمهوری اسلامی،7/7/78

یك اندیشمند تاجیك

امام خمینی معادلات رایج غرب را درهم ریخت یك اندیشمند مسلمان تاجیكی گفت: امام خمینی (ره) روش نوینی در نگرش به پدیده های جهان مطرح كرد.

دكتر محمد تاجیك گفت: قبل از انقلاب اسلامی رویكرد اندیشمندان ما برای تعریف كلمات ظریفی همچون آزادی، اخلاق و ورود به عرصه سیاست، به سوی مكاتب فكری سوسیالیسم و لیبرالیسم سوق می كرد.

دكتر تاجیك افزود: امام خمینی (س) معادلات رایج غربی را بر هم ریخت

و با استفاده از كلمات رقیق و لطیف منحصر به فرد، واژه های دور از ذهن را تعریف كرد و برای بیان ایده ها، آرزوها و حرفهای ملتش، از فرهنگ ویژه خویش استفاده كرد.

این اندیشمند تاكید كرد: امام با تعریف جدید از مقوله قدرت و تكیه بر چهره اخلاقی آن، موفق شد نیروهای مردمی را جذب كند و با این تعریف جدید، حكومت پهلوی را زیر سؤال ببرد.

منبع: روزنامه جمهوری اسلامی، 18/7/78

یك نویسنده روس

امام خمینی همواره بر پیوند انسان و خدا تاكید می كرددبیر فدارسیون روسیه گفت: امام خمینی (ره) برخلاف رهبران سیاسی قرن حاضر كه هر یك دارای استعدادی خاص در یكی از زمینه های اقتصادی، سیاسی، علمی، فرهنگی، دینی یا حقوقی بودند، توانایی سازماندهی امور در همه حوزه ها را داشت.

پروفسور «میخاییل لمشف » افزود: امام خمینی (ره) سیاست را بخش لاینفك دین می دانست و با اراده دینی و الهی علیه ستمگران بپاخاست.

وی گفت: امام راحل در تمامی سطوح حیات اجتماعی و سیاسی جامعه، اسلام را به عنوان عامل تعیین كننده در تحولات انقلابی و حمایت كننده ارزشهای انسانی مطرح كرد.

وی بااشاره به اینكه امام كوشش فراوانی داشت تا از مدلهای بیگانه دوری گزیند، افزود: امام همواره بر پیوند گسست ناپذیر انسان و خدا تاكید می ورزید. او جوانان را به عنوان منبع انرژی عقل و احساسات به اسلام راستین پیوند داد و آنان را از انحراف نجات بخشید.

«میخاییل لمشف » گفت: از بعد بین المللی، اندیشه امام سراسر جهان اسلام را در برگرفت و با امریكا و اسرائیل به عنوان معضلات گریبانگیر جهان اسلام به مبارزه برخاست و ثابت كرد كه انقلاب اسلامی با انقلابهای

مادی روسیه و فرانسه متفاوت است.

وی تاكید كرد: امام خمینی (ره) با پیروی از تعالیم و ارزشهای جاودانه اسلامی، برابری تمام انسانها را بدون وابستگی به موقعیت اجتماعی شان در نظر گرفت و صلح و برابری و رفاه مردم را هدف خود ساخت.

منبع: روزنامه جمهوری اسلامی، 18/7/18

مفتی كرواسی

امام خمینی بزرگترین اصلاح گر قرن بود مفتی كرواسی از امام خمینی (ره) به عنوان بزرگترین اصلاح گر قرن اخیر در جهان اسلام و حتی جوامع آزادیخواه یاد كرد.

«شفوی عمر بپیچ» در گفت و گو با خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی در سارایوو گفت: امام خمینی (ره) در دنیای اسلام و در كل جهان از احترام والایی برخوردار هستند و اندیشه و تفكر ایشان، نه تنها باعث بیداری پیروان دین اسلام شد، بلكه پیروان سایر ادیان را به تفكر در مورد نقش ارزنده دین در جامعه واداشت.

وی افزود: انقلاب امام خمینی (ره) در زمانی از تاریخ به وقوع پیوست كه تفكر عدم كارایی دین در جامعه حاكم بود، اما انقلاب اسلامی ایران خط بطلان بر آن كشید و كارآمدتر از گذشته می شود.

مفتی كرواسی در پایان اظهار داشت: با گذشت چند سال از رحلت امام خمینی(ره)، ما شاهد هستیم كه افكار و اندیشه های ایشان در جهان طرفداران فراوانی دارد و باید همه ادیان الهی، قدردان بزرگترین اصلاح گر قرن بیستم، یعنی امام خمینی (ره) باشند.

منبع: روزنامه جمهوری اسلامی، 11/7/78

مفتی اعظم مسلمانان روسیه

اندیشه های امام خمینی بزرگترین تحول را در جهان اسلام بوجود آورد.

راویل عین الدین، مفتی اعظم مسلمانان روسیه و امام جمعه مسكو گفت: تفكرات و اندیشه های امام خمینی (ره) بزرگترین تحول را در جهان اسلام بوجود آورده است. امام با افكار و اندیشه های خود به ما هشدار داد كه هر نظامی بدون اتكا به معنویت، محكوم به فنا است.

راویل عین الدین در گفت و گو با خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی، از امام خمینی «ره » با عنوان فقیهی بزرگ یاد كرد كه تمام زندگی خود را وقف

عظمت و اعتلای اسلام كرد.

به گفته امام جمعه مسكو، نام، آثار و افكار امام برای مسلمانان جهان و از جمله مسلمانان روسیه الهام بخش بوده و همچنان در طول تاریخ راهگشای مسلمانان خواهد بود. وی با تاكید بر تدوین آثار امام گفت: هر قدر از آثار ایشان منتشر شود، باز هم نمی توانند ترجمان خدمت آن فقیه بزرگ به عالم اسلام و مسلمانان جهان باشد.

مفتی اعظم روسیه، امام خمینی «ره » را منادی آزادی و رهایی مسلمانان از قید استكبار دانست كه تمام مسلمانان را در مسیر اسلام واقعی رهنمون گردید.

وی گفت: با قیام امام، بتهای استكبار و غرب گرایی كه امنیت اجتماعی و اقتصادی ملتها را از بین می برد و فساد را تبلیغ می كند، شكسته شد.

راویل عین الدین پیام امام به میخائل گورباچف، آخرین رئیس جمهوری شوروی را توصیه و تذكراتی پیامبر گونه نامید كه در آن، به روشنی، همه مسائل پیش بینی و راه حل آن ارائه شده بود.

به گفته راویل عین الدین، امام در این پیام خود، در مورد افتادن در دوزخ سرمایه داری و غرب گرایی پس از خروج از برزخ كمونیسم نیز هشدار داد.

وی گفت: مسلمانان روسیه همیشه نام امام خمینی «ره » و آثار و اندیشه های آن مرد بزرگ تاریخ را گرامی می دارند، زیرا معتقدند كه این افكار و اندیشه ها، احیای اسلام را در پی داشت و ارزشهای عالی اسلامی را رونق بخشید.

منبع: روزنامه جمهوری اسلامی، 11/7/78

امام جماعت بزرگترین مسجد مادرید

امام خمینی هدایت كننده و روشنگر جامعه بودامام جماعت بزرگترین مسجد مسلمانان در مادرید، پایتخت اسپانیا، تلاشها و مجاهدتهای امام خمینی (ره) را برای سربلندی اسلام و عزت مسلمان در جهان ستود.

«شیخ منیرالمصری »، امام جماعت مسجد مادرید، به خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی در این شهر گفت: امام خمینی شخصیتی نادر در دنیای اسلام است كه از توانمندی و قابلیتهای فراوانی برای هدایت و روشنگری برخوردار بوده است.

وی افزود: امام خمینی(ره) توانست احساسات مذهبی و اعتقادی را گسترش و تقویت بخشد و اقدامات و تلاشهای ایشان، ثابت كرد كه تنها همین عامل می تواند در افراد تغییر بوجود آورد.

خطیب بزرگترین مسجد مسلمانان در مادرید با تمجید از سیاستهای دولت ایران گفت: موقعیت فعلی ایران در صحنه های بین المللی از استحكام بیشتری برخوردار شده است و موضع این كشور در قبال بحرانهای مختلف در نقاط مختلف جهان قابل تحسین است.

شیخ منیرالمصری با اشاره به اینكه تفرقه و فقدان اتحاد باعث جدایی مسلمانان و كشورهای اسلامی می شود، گفت: پرهیز از اختلافات و تقویت همبستگی، ابزاری مهم برای رسیدن به هدف مشترك می باشد و دنیای اسلام در مقطع كنونی برای مقابله با دشمنان، به یگانگی و اتحاد نیازمند است.

منبع: روزنامه جمهوری اسلامی، 4/7/78

حماس

امام خمینی به ملتهای مسلمان اعتماد به نفس داد جنبش مقاومت اسلامی فلسطین «حماس » از شخصیت امام خمینی و نقش بزرگ و برجسته معظم له در بیداری مسلمانان جهان ستایش كرد.

عمادالعلمی، عضو دفتر سیاسی و نماینده جنبش حماس در سوریه، در مصاحبه با خبرگزاری جمهوری اسلامی گفت: انقلاب اسلامی به رهبری امام راحل توانست به ملتهای عرب و اسلامی اعتماد به نفس بدهد.

عمادالعلمی تصریح كرد، به بركت پیروزی انقلاب اسلامی ایران، روحیه انقلابی در میان مسلمانان همچنان پابرجاست و علیرغم مدت طولانی كه از پیروزی انقلاب اسلامی می گذارد، این روحیه در میان امت

رسوخ پیدا كرده است.

منبع: روزنامه جمهوری اسلامی، 12/7/78

یك ادیب آذربایجانی

امام خمینی برترین شخصیت قرن بیستم میلادی است «اسرافیل اسرافیل اف »، رئیس موزه ادبیات نظامی گنجوی جمهوری آذربایجان، گفت: امام خمینی (ره) برترین شخصیت در میان شخصیتهای جهانی در قرن بیستم میلادی بود.

این ادیب آذربایجانی به خبرگزاری جمهوری اسلامی در باكو گفت: امام خمینی به عنوان یك شخصیت برجسته جهانی نه تنها برای جمهوری اسلامی ایران، بلكه برای جهان و جهانیان مطرح بوده است.

«اسرافیل اف » همچنین اظهار داشت: در حالی كه انقلاب اسلامی ایران بیستمین بهار عمر خود را سپری می كند، اما ایده ها و اهداف بنیانگذار جمهوری اسلامی در تمام زوایای این انقلاب به وضوح قابل مشاهده و درك است.

رئیس موزه ادبیات نظامی گنجوی جمهوری آذربایجان افزود: بدون شك، بنیانگذار انقلاب اسلامی با حركت توفنده خود یك حادثه تاریخی و بسیار بزرگ را برای قرن بیستم رقم زد و این انقلاب اكنون فراتر از مرزهای ایران به عاملی در جهت به حركت در آوردن نهضتهای آزادی بخش تبدیل شده است.

وی افزود: اگر به تحولات اخیر در منطقه و از جمله به قفقاز توجه گردد، متوجه اثرات انقلاب اسلامی خواهیم شد.

منبع: روزنامه جمهوری اسلامی، 4/7/78

یك اندیشمند آذربایجانی

امام خمینی دانشمندی منحصر به فرد بودرئیس مركز تحقیقات اسلامی جمهوری آذربایجان از امام خمینی (ره) به عنوان نظریه پرداز و دانشمندی منحصر به فرد در جهان یاد كرد.

پروفسور «رفیق علی اف » به خبرگزاری جمهوری اسلامی گفت: امام خمینی (ره) با رهبری حكیمانه خود و با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، برخلاف ادعای برخی مدعیانی كه دین را عاملی مخرب قلمداد می کردند، نشان داد كه اسلام یك دین سازنده و یك ایدئولوژی مبلغ ارزشهای اخلاقی، صلح و

عدالت است.

رئیس مركز تحقیقات اسلامی جمهوری آذربایجان گفت: بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و استقرار نظام جمهوری اسلامی در این كشور، كشورهای همسایه و از جمله جمهوری آذربایجان، قفقاز شمالی و آسیای میانه نیز از بركات این انقلاب بهره مند شدند.

وی افزود: انقلاب اسلامی بزودی اثرات خود را در میان كشورهای جهان نشان داد و شرایط مساعدی را برای بیداری ملتها فراهم ساخت.

پروفسور «رفیق علی اف » گفت: امام خمینی(ره) یكی از شخصیتهای بزرگ جهان اسلام در 200 سال اخیر است كه به عنوان اندیشمند، سیاستمدار، عالم و نظریه پرداز بزرگ، برنامه انقلاب اسلامی را آماده و آن را با خروش ملت ایران جایگزین نظام شاهنشاهی در این كشور كرد.

منبع: روزنامه جمهوری اسلامی، 12/7/78

نلسون ماندلا

امام خمینی(ره) رهبری منحصر به فرد بودنلسون ماندلا از هجرت امام خمینی (ره) از پاریس به تهران، به عنوان واقعه ای بزرگ یاد كرد و گفت: رهبری منحصر به فرد امام بود كه توانست با دست خالی، انقلاب اسلامی ایران را به پیروزی برساند.

رئیس جمهوری سابق آفریقای جنوبی ضمن تمجید از شخصیت استثنایی امام خمینی تاكید نمود. «من با دقت آن روزهای حساس را دنبال می كردم ».

منبع: روزنامه جمهوری اسلامی،6/7/78

یك شخصیت فلسطینی

امام خمینی به جهان اسلام هویت تازه ای بخشیدحسن الباش، اندیشمند معروف فلسطینی و عضو برجسته جنبش جهاد اسلامی فلسطین، گفت: امام خمینی(ره) با انقلاب خود ثابت كرد كه اسلام یك قدرت حقیقی است كه توانست به مسلمانان عزت بخشد.

حسن الباش در مصاحبه با خبرگزاری جمهوری اسلامی افزود: جهان اسلام قبل از سال 1979 از فقدان هویت رنج می برد، اما امام خمینی با انقلاب خود توانست تغییرات بزرگی را در مردم و هویت و شخصیت آنان ایجاد كند، به طوری كه مسلمانان هم اكنون با افتخار به مسلمان بودن خود می بالند.

وی تصریح كرد، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، ملتهای زیادی، از جمله مردم فلسطین، الجزایر، كشورهای آسیای میانه و جنوب شرق آسیا، تحت تاثیر اندیشه های امام خمینی قرار گرفتند.

منبع: روزنامه جمهوری اسلامی، 10/7/78

یك مقام مالزی

امام خمینی مروج اخلاق و معنویت در دنیای مادیگرای معاصر بود دكتر «چاندرا مظفر»، معاون حزب عدالت ملی مالزی گفت: امام خمینی در جامعه ای كه مادی گرایی بخشی جدا نشدنی از آن بود، چهره ارزشهای معنوی و اخلاقی را نمایان ساخت.

این استاد دانشگاه و سیاستمدار فعال مالزی افزود: از امام خمینی به عنوان بزرگترین رهبر قرن بیستم یاد خواهد شد; زیرا وی نخستین رهبری بود كه در این قرن یك انقلاب دینی را پایه گذاری كرد.

«چاندرا مظفر» كه رئیس سازمان بین المللی «جهان با عدالت » نیز می باشد، با تقدیر از نقش امام خمینی در پاسداری از عدالت گفت: امام خمینی رهبر بسیار برجسته ای بود كه با كوششهای خود سهم به سزایی در جهان اسلام به عهده داشت.

منبع: روزنامه جمهوری اسلامی، 20/7/78

نویسنده كلمبیایی

امام خمینی نیاز به اسلام را در دنیا احیا كرد حولیان زاپاتا، محقق، نویسنده و رئیس مركز فرهنگ اسلامی كلمبیا گفت: در قرن بیستم سه شخص در دنیا مطرح شدند و در تمامی مجامع سیاسی مورد توجه سیاستمداران قرار گرفتند. یكی از آنها گاندی بود، دیگری یحیی (رهبر مردم واتیكان) و سومین آنها حضرت امام خمینی است. از بین این سه رهبر تنها كسی كه فرهنگ روحیات و سخنانش در بین مردم مؤثر واقع شد، امام خمینی بود. امام خمینی رهبر مسلمان و آزاده ای بود كه توانست با قیامی، اسلام را در بستر كشور پهناور ایران جای دهد و نیاز به اسلام را در دنیا احیا كند.

امام خمینی در سایه حكومت اسلامی و تدبیر و درایت توانست الگوی سایر رهبران دنیا باشد.

منبع روزنامه رسالت، مهر 1378

شاعر تاجیكستانی

امام خمینی از شخصیتهای برجسته و ماندگار تاریخ بشری است خانم مهرالنساء، شاعر، ادیب و عضو كمیته بانوان و خانواده از تاجیكستان، می گوید:

یكی از ویژگیهای منحصر به فرد انقلاب اسلامی، حضور رهبری امام خمینی به عنوان پشتوانه الهی این انقلاب است. امام خمینی یكی از شخصیتهای برجسته و ماندگار تاریخ بشری هستند كه دارای ویژگیهای انسانی، الهی و ملكوتی خاص بودند. این شخصیت الهی در تمام جهان آنجا كه قلبی، الهی و ملكوتی خاص بودند. این شخصیت الهی در تمام جهان، آنجا كه قلبی برای عشق و حقیقت می تپد، حضور دارد و زنده است و ماندگار.

سراسر جهان اسلام و مستضعفین به حضور چنین رهبری افتخار می كنند و بوسیدن دست آن حضرت در دیروز و بوسیدن خاك حرم آن حضرت در امروز، آرزویی است كه

بسیاری از مسلمانان جهان با خویشتن خویش نجوا می كنند. چشم تمام مسلمانان جهان به دستها و قدمهای مسلمانان ایران است و خداوند این توفیق را به خواهران و برادران ایرانی ما داده است و ان شاءالله كه این توفیق را پاس بدارند و لحظه ای از نام، یاد و راه امام خمینی غافل نمانند.

با پیام امام خمینی به گورباچف، عمق و ژرفنای شخصیت دینی الهی ایشان بر ما پدیدار می شود. این پیام در تاریخ هر دو كشور و در تاریخ جهان معاصر ماندنی است و نقطه عطفی در تاریخ هر دو كشور است. امام خمینی شخصیتی روحانی و عارف بودند. ایشان به جهان هستی نیز در همین راستا می نگریستند و تنها چنین دیدگاهی است كه انسان معاصر را ملزم به رویكرد دینی و اسلام گرایی می كند.

جهان معاصر، شخصیت امام خمینی را در این پیام دریافته است. روح بلند و آسمانی ایشان قابل ستایش است. این پیام در آن دوره غفلت، تمام مردم جمهوریهای شوروی را تحت تاثیر قرارداد و آنها را دگرگون كرد. ما هیچ وقت فكر نمی كردیم كه به این زودی صدای روح بخش اذان را از گلدسته های مساجد خود بشنویم و امام خمینی نوید بخش چنین سعادتی بود.

منبع: امام خمینی و جهان معاصر، ج 2، تهران: مؤسسه چاپ و نشر عروج،1376.

اندیشمند الجزایری

امام خمینی مردی استثنایی بود سید صدرالدین، متفكر و اندیشمند معاصر الجزایری، معتقد است:

امام خمینی (ره) مردی استثنایی بود. این انسان هدیه خداوند به مسلمین بود تا بتواند مسیرشان را در اسلام تصحیح كنند.

امام خمینی(ره) اسلام را از گوشه مساجد خارج كردند و مردم را به مسیری هدایت و

تشویق نمودند كه اسلام را بتوان به عنوان یك روش زندگی به اجرا درآورد. امام خمینی بود كه این جرات را به مسلمانان بخشید تا بتوانند اسلام را به دیگران عرضه كنند. الان مسلمانان به مسلمان بودنشان افتخار می كنند، حال آنكه پیش از امام خمینی، جرات بیان مسلمان بودنشان را نیز نداشتند. آنها امروز به واسطه اسلام احساس قدرت می كنند، این فقط امام خمینی بود كه به ما اسلام حقیقی را نشان داد و اكنون با شناختی كه امام در اختیار مردم قرار داده، ایشان می توانند بین اسلام واقعی یا همان گونه كه امام می گفتند، اسلام ناب محمدی (ص) و اسلام آمریكایی فرق بگذارند.

به اعتقاد وی، با ظهور امام خمینی، عصری برای مسلمانان آغاز شد كه بسیار جدی تر از دوران قبل از امام بود. تا پیش از امام، مسلمانان اغلب گرایشهای حزبی و ملی داشتند، حال آنكه امام این ایده را بیان كردند كه اسلام بزرگتر از آن است كه به حزب یا ملیتی خاص محدود شود. با این ایده است كه اكنون حركتهای اسلامی از طرح حزب یا ملیتی خاص به شكلی جهانی تغییر فرم داده است; حركتهایی كه در بسیاری از موارد از شعارها و روشهای مشابهی برخوردارند.

منبع: امام خمینی و جهان معاصر، ج 1، تهران: مؤسسه چاپ و نشر عروج، 1375.

معاون وزیر فرهنگ قرقیزستان

امام خمینی آخرین پدیده بزرگ قرن ماست استاد جمعه علی خان، معاون وزیر فرهنگ قرقیزستان، می گوید:

امام خمینی آخرین پدیده بزرگ قرن ماست. یعنی درست در حالی كه امریكا و شوروی جهان را به دو قطب بزرگ تقسیم كرده بودند و خطر هیچ قدرتی را تصور نمی کردند، امام

خمینی ظهور كرد و این حركتی بسیار جسورانه است. شگفتی در اینجاست كه وی نزد هر ملتی محترم است و این از تیزهوشی و نبوغ اوست كه توانست چنین تاثیری در جهان معاصر باقی بگذارد.

امام خمینی رهبری مقتدر و دوراندیش، انسانی والا و منزه، برخوردار از باطنی شفاف و زلال و طبعی غنی و سرشار بوده است. به نظر من، رهبری او و رهنمودهای او، چه در خصوص مسائل ملل اسلامی و چه درباره معضلات جهانی، هدیه ای الهی بوده است. وی به باطن انسانها نظر دارد و انسان را به زبانی ساده به آن سرچشمه های ازلی و ارتباط با مبدا وجود دعوت می كند و این هدف غایی زندگی است. معنی زندگی و نهایت تمدن رسیدن به همین منظور است. وی به این نكته توجه خاصی دارد و همه انسانها را با همین ملاك، یعنی انسان بودن ارزیابی می كند و این در هر شرایطی ارزشمند است. فكر می كنم رمز تمامی پیروزیها و دستاوردهای انقلاب اسلامی نیز در همین است. این یك واقعیت است كه هر رهبری كه در كوران مبارزات قرار می گیرد، در گردابی از مشكلات غوطه می زند، اما او مسیر درستی را مشخص كرد و این دیگر با آیندگاه است كه راه او را تا حصول نتایجش پیگیری كنند.

منبع: امام خمینی و جهان معاصر، ج 1.

استاد دانشگاه قرقیزی

امام خمینی راه دینی را برگزیده و به انسان و بی كرانگی روح اعتقاد داشت

ساویت بیك تاكتامشیف، پروفسور در رشته فیزیك و رئیس دانشگاه ملی علوم و صنایع قرقیزستان معتقد است امام خمینی رهبر بزرگی است. او ایده تازه ای را مطرح كرد. و در این عصر، دین

را وارد عرصه رهبری و هدایت جامعه نمود و توانها و مایه هایی از آن را كه ناشناخته مانده بود، به كار گرفت و احیا كرد. در توضیح این نكته باید گفت كه امام خمینی، زمان مناسبی را برای انقلاب اسلامی انتخاب كرد، زمانی كه پایه های نظام سرمایه داری جهانی لرزان شده و ناتوانی سیستم سوسیالیستی یا كمونیستی در كارآیی های اجتماعی و اداره جامعه ثابت شده بود. امام خمینی در این میان از مردان نادر و استثنایی بود. او نه به راه سرمایه داری قدم گذاشت و نه یك لحظه در ایمان خود به بی اعتباری نظامهای الحادی ماركسیسم و كمونیسم درنگ نمود. راه او راهی یگانه بود كه به دیرینگی عمر بشر قدمت داشت. او راه دینی را برگزید و به اسلام توسل جست و به انسان و بی كرانگی و روح او اعتقاد داشت. انسان را به مثابه فرزند طبیعت می دانست و میان انسانها جز به میدان ایمان دینی آنها تفاوت دیگری قائل نبود. تعالیم او رباینده دلهاست.

منبع: امام خمینی(ره) و جهان معاصر، ج 1

شاعر لبنانی

امام روح عزت و بزرگی و بزرگواری و ایثار را میان مسلمانان برانگیخت

عباس علی فتونی، شاعر معاصر لبنانی، می گوید:

گفتار امام همان طوری كه در مردم ایران تاثیر داشته، در تمام مردم آزاده و مستضعف جهان نیز تاثیر گذاشته است. امام روح عزت و روح بزرگی و بزرگواری و ایثار را میان مسلمانان برانگیخت و مسلمانان در همه كشورها از آن متاثر شدند. آنان به هر وسیله و هر راهی و با تمام قدرتشان تلاش می كنند كه عزت خود را باز یابند و كرامت خود را بنا كنند. آن مردمی

كه از امام پیروی می كنند، همگی برخاستند تا امت های مستضعف را به خروش و جنبش درآوردند و کابوس ستم، تظلم و انحراف را از دل آنان بزداند و روشهای طاغوتیان را ویران سازند و بر ویرانه های آنان قصر مجد و عظمت اسلام و انسان را و قصر اسلام و كلمه لااله الالله را بنا كنند. ملتهای اسلامی هنوز از حركت انقلابی عقب مانده اند و از جمهوری اسلامی ایران كه توانست شخصیتش را بنا كند و عظمت خود را باز یابد، عقب اند، ولی اراده كرده اند كه پا جای پای مردم ایران بگذارند تا وجود و حضورشان را در زندگانی بیابند و در نتیجه به سعادت و رضایت الهی در دنیا و پاداش در آخرت نایل شوند.

منبع: امام خمینی و جهان معاصر، ج 1.

روزنامه نگار كنیایی

امام خمینی حقیقتا شخصیتی است كه هر چه كرد برای خدا و در راه خدا بود

خانم نسیم والجی، عضو كمیته زنان و سردبیر مجلات «الكوثر» و «راه هدایت » كنیا می گوید:

به خدا كه از شخصیت امام خمینی، این شخصیت بسیار اعظم در قرن حاضر و در عصر جهات و عصر فساد و اضمحلال انسان، نمی توان به طور كامل سخن گفت. حقیقتا امام شخصیتی است كه هر چه كرد برای خدا بود و در راه خدا بود.

امام خمینی در صراط انبیا كار كرد، بسیار پرهیزگار بود و در مقابل تفكر غرب و شرق ایستادگی و در راه اسلام ناب و شیوه انبیا، تلاش بسیار نمود. امام خمینی با تفكر، حكمت و اخلاق خود، حیرتی را برای جهان معاصر پدید آورد. او در نامه ای به گورباچف آنچه را كه در شرق رخ

داد، پیش بینی كرد. هر چه كه امام خمینی، راجع به اتفاقات و رخدادهای جهان معاصر پیش بینی كرد، همان اتفاق افتاد.

امام خمینی رسولی بود برای شرق و پیام آور حیات حقیقی بشر. سر سلسله تفكر حضرت امام در عرفان و اندیشه برای نجات بشر معاصر، به اولیای خدا برمی گردد.

منبع: امام خمینی و جهان معاصر، ج 2.

طلال عتریسی، استاد دانشگاه روانشناسی اجتماعی لبنان

طلال عتریسی، استاد دانشگاه روانشناسی اجتماعی لبنان معتقد است:

پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی و افكاری كه از اسلام ارائه كرد، در سطح دنیا دو انقلاب ایجاد نمود: انقلاب در داخل اسلام و گرایشهای فقهی اسلام، به طوری كه لزوم حركت و جنبش را در این عصر مورد تاكید قرار می داد، به خاطر اینكه جامعه اسلامی و حكومت اسلامی را بپا كند; برخلاف گرایشها و اندیشه های عده زیادی كه این فكر را رد می کردند. انقلاب دوم آن بود كه در سطح دنیا خارج از دایره اسلام، فقهی به وجود آمد كه تاكید بر این موضوع داشت كه اسلام می تواند تغییر ایجاد كند و می تواند به حاکمیت برسد و می تواند دولت تاسیس كند، برخلاف فكری كه از دوره نهضت اروپا علیه آن بود و نیز از دوره انتشار افكار ماركسیستی كه اعتقاد داشت كه دین ملتها را ضعیف می كند و دین افیون ملتهاست

احكام تقلید

مسأله 1- عقیده مسلمان به اصول دین باید از روی دلیل باشد، ولی در احكام غیر ضروری دین باید یا مجتهد باشد كه بتواند احكام را از روی دلیل به دست آورد، یا از مجتهد تقلید كند یعنی به دستور او رفتار نماید، یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید كه یقین كند تكلیف خود را انجام داده است، مثلًا اگر عده ای از مجتهدین عملی را حرام می دانند و عده دیگر می گویند حرام نیست آن عمل را انجام ندهد، و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب می دانند آن را به جا آورد، پس كسانی كه مجتهد نیستند و نمی توانند به احتیاط عمل كنند واجب است از

مجتهد تقلید نمایند.

مسأله 2- تقلید در احكام، عمل كردن به دستور مجتهد است، و از مجتهدی باید تقلید كرد كه مرد و بالغ و عاقل و شیعه دوازده امامی و حلال زاده و زنده و عادل باشد. و نیز بنا بر احتیاط واجب باید از مجتهدی تقلید كرد كه حریص به دنیا نباشد و از مجتهدین دیگر اعلم باشد، یعنی در فهمیدن حكم خدا از تمام مجتهدین زمان خود استادتر باشد.

مسأله 3- مجتهد و اعلم را از سه راه می توان شناخت:

اول: آن كه خود انسان یقین كند، مثل آن كه از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد.

دوم: آن كه دو نفر عالم عادل كه می توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند مجتهد بودن یا اعلم بودن كسی را تصدیق كنند، به شرط آن كه دو نفر عالم عادل دیگر با گفته آنان مخالفت ننمایند.

سوم: آن كه عده ای از اهل علم كه می توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند، و از گفته آنان اطمینان پیدا می شود مجتهد بودن یا اعلم بودن كسی را تصدیق كنند.

مسأله 4- اگر شناختن اعلم مشكل باشد به احتیاط واجب، باید از كسی تقلید كند كه گمان به اعلم بودن او دارد، بلكه اگر احتمال ضعیفی هم بدهد كه كسی اعلم است و بداند دیگری از او اعلم نیست به احتیاط واجب باید از او تقلید نماید و اگر چند نفر در نظر او اعلم از دیگران و با یكدیگر مساوی باشند باید از یكی از آنان تقلید كند.

مسأله 5- به دست آوردن فتوی، یعنی دستور مجتهد چهار راه دارد:

اول: شنیدن از خود مجتهد. دوم: شنیدن از دو نفر

عادل كه فتوای مجتهد را نقل كنند. سوم: شنیدن از كسی كه مورد اطمینان و راستگوست. چهارم: دیدن در رساله مجتهد در صورتی كه انسان به درستی آن رساله، اطمینان داشته باشد.

مسأله 6- تا انسان یقین نكند كه فتوای مجتهد عوض شده است می تواند به آنچه در رساله نوشته شده عمل نماید، و اگر احتمال دهد كه فتوای او عوض شده جستجو لازم نیست.

مسأله 7- اگر مجتهد اعلم در مسأله ای فتوی دهد، مقلد آن مجتهد، یعنی كسی كه از او تقلید می كند نمی تواند در آن مسأله به فتوای مجتهد دیگر عمل كند، ولی اگر فتوی ندهد و بفرماید احتیاط آن است كه فلان طور عمل شود، مثلًا بفرماید احتیاط آن است كه در ركعت سوم و چهارم نماز سه مرتبه تسبیحات اربعه یعنی (سُبْحانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لا الهَ إِلّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ) بگویند، مقلد باید یا به این احتیاط كه احتیاط واجبش می گویند عمل كند و سه مرتبه بگوید، یا بنا بر احتیاط واجب به فتوای مجتهدی كه علم او از مجتهد اعلم كمتر و از مجتهدهای دیگر بیشتر است عمل نماید، پس اگر او یك مرتبه گفتن را كافی بداند می تواند یك مرتبه بگوید و همچنین است اگر مجتهد اعلم بفرماید مسأله محل تأمل یا محل اشكال است.

مسأله 8- اگر مجتهد اعلم بعد از آن كه در مسأله فتوی داده احتیاط كند- مثلًا بفرماید ظرف نجس را كه یك مرتبه در آب كر بشویند پاك می شود، اگر چه احتیاط آن است كه سه مرتبه بشویند- مقلد او نمی تواند در آن مسأله به فتوای مجتهد دیگر رفتار كند، بلكه باید یا

به فتوی عمل كند، یا به احتیاط بعد از فتوی كه آن را احتیاط مستحب می گویند عمل نماید، مگر آن كه فتوای آن مجتهد نزدیكتر به احتیاط باشد.

مسأله 9- تقلید میت ابتداءً جایز نیست، ولی بقاء بر تقلید میت اشكال ندارد و باید بقاء بر تقلید میت به فتوای مجتهد زنده باشد و كسی كه در بعضی از مسائل به فتوای مجتهدی عمل كرده، بعد از مردن آن مجتهد می تواند در همه مسائل از او تقلید كند.

مسأله 10- اگر در مسأله ای به فتوای مجتهدی عمل كند، و بعد از مردن او در همان مسأله به فتوای مجتهد زنده رفتار نماید، دوباره نمی تواند آن را مطابق فتوای مجتهدی كه از دنیا رفته است انجام دهد. ولی اگر مجتهد زنده در مسأله ای فتوی ندهد و احتیاط نماید و مقلد مدتی به آن احتیاط عمل كند، دوباره می تواند به فتوای مجتهدی كه از دنیا رفته عمل نماید. مثلًا اگر مجتهدی گفتن یك مرتبه (سُبحانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لا الهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ) را در ركعت سوم و چهارم نماز كافی بداند و مقلد مدتی به این دستور عمل نماید و یك مرتبه بگوید، چنانچه آن مجتهد از دنیا برود و مجتهد زنده احتیاط واجب را در سه مرتبه گفتن بداند و مقلد مدتی به این احتیاط عمل كند و سه مرتبه بگوید دوباره می تواند به فتوای مجتهدی كه از دنیا رفته برگردد و یك مرتبه بگوید.

مسأله 11- مسائلی را كه انسان غالباً به آنها احتیاج دارد واجب است یاد بگیرد.

مسأله 12- اگر برای انسان مسأله ای پیش آید كه حكم آن را نمی داند می تواند صبر

كند تا فتوای مجتهد اعلم را به دست آورد، یا اگر احتیاط ممكن است به احتیاط عمل نماید بلكه اگر احتیاط ممكن نباشد چنانچه از انجام عمل، محذوری لازم نیاید، می تواند عمل را به جا آورد. پس اگر معلوم شد كه مخالف واقع یا گفتار مجتهد بوده دوباره باید انجام دهد.

مسأله 13- اگر كسی فتوای مجتهدی را به دیگری بگوید، چنانچه فتوای آن مجتهد عوض شود لازم نیست به او خبر دهد كه فتوی عوض شده ولی اگر بعد از گفتن فتوی بفهمد اشتباه كرده در صورتی كه ممكن باشد باید اشتباه را برطرف كند.

مسأله 14- اگر مكلف مدتی اعمال خود را بدون تقلید انجام دهد در صورتی اعمال او صحیح است كه بفهمد به وظیفه واقعی خود رفتار كرده است، یا عمل او با فتوای مجتهدی كه وظیفه اش تقلید از او بوده، یا با فتوای مجتهدی كه فعلًا باید از او تقلید كند مطابق باشد.

احكام طهارت

آب مطلق و مضاف

مسأله 15- آب یا مطلق است یا مضاف: آب مضاف آبی است كه آن را از چیزی بگیرند، مثل آب هندوانه و گلاب، یا با چیزی مخلوط باشد، مثل آبی كه به قدری با گل و مانند آن مخلوط شود كه دیگر به آن آب نگویند، و غیر اینها آب مطلق است، و آن بر پنج قسم است: اول: آب كر. دوم: آب قلیل. سوم: آب جاری. چهارم: آب باران.

پنجم: آب چاه

1- آب كُر

مسأله 16- آب كُر مقدار آبی است كه اگر در ظرفی كه درازا و پهنا و گودی آن هر یك سه وجب و نیم است بریزند آن ظرف را پر كند. و وزن آن از صد و بیست و هشت من تبریز بیست مثقال كمتر است و به حسب كیلوی متعارف بنا بر اقرب 419/ 377 كیلوگرم می شود.

مسأله 17- اگر عین نجس مانند بول و خون به آب كر برسد چنانچه به واسطه آن بو یا رنگ یا مزه آب تغییر كند آب نجس می شود، و اگر تغییر نكند نجس نمی شود.

مسأله 18- اگر بوی آب كر به واسطه غیر نجاست تغییر كند، نجس نمی شود.

مسأله 19- اگر عین نجس مانند خون به آبی كه بیشتر از كر است برسد و بو یا رنگ یا مزه قسمتی از آن را تغییر دهد، چنانچه مقداری كه تغییر نكرده كمتر از كر باشد تمام آب نجس می شود، و اگر به اندازه كر یا بیشتر باشد فقط مقداری كه بو یا رنگ یا مزه آن تغییر كرده نجس است.

مسأله 20- آب فواره اگر متصل به كُر باشد آب نجس را پاك می كند در صورتی كه مخلوط با آن شود، ولی

اگر قطره قطره روی آب نجس بریزد آن را پاك نمی كند، مگر آن كه چیزی روی فواره بگیرند تا آب قبل از قطره قطره شدن به آب نجس متصل شود و با آن مخلوط گردد.

مسأله 21- اگر چیز نجس را زیر شیری كه متصل به كُر است بشویند آبی كه از آن چیز می ریزد اگر متصل به كُر باشد و بو یا رنگ یا مزه نجاست نگرفته باشد پاك است.

مسأله 22- اگر مقداری از آب كُر یخ ببندد و باقی آن بقدر كُر نباشد چنانچه نجاست به آن برسد نجس می شود، و هر قدر از یخ هم آب شود نجس است.

مسأله 23- آبی كه به اندازه كر بوده، اگر انسان شك كند از كر كمتر شده یا نه مثل آب كُر است، یعنی نجاست را پاك می كند و اگر نجاستی هم به آن برسد نجس نمی شود. و آبی كه كمتر از كر بوده و انسان شك دارد به مقدار كر شده یا نه حكم آب كر ندارد.

مسأله 24- كر بودن آب به دو راه ثابت می شود:

اول: آن كه خود انسان یقین كند.

دوم: آن كه دو مردِ عادل خبر دهند.

2- آب قلیل

مسأله 25- آب قلیل آبی است كه از زمین نجوشد و از كر كمتر باشد.

مسأله 26- اگر آب قلیل روی چیز نجس بریزد یا چیز نجس به آن برسد نجس می شود، ولی اگر از بالا با فشار روی چیز نجس بریزد مقداری كه به آن چیز می رسد نجس، و هر چه بالاتر از آن است پاك می باشد، و نیز اگر مثل فواره با فشار از پایین به بالا رود در صورتی كه نجاست به بالا برسد

پائین نجس نمی شود و اگر نجاست به پایین برسد بالا نجس می شود.

مسأله 27- آب قلیلی كه برای برطرف كردن عین نجاست روی چیز نجس ریخته شود و از آن جدا گردد، نجس است، و همچنین بنا بر اقوی باید از آب قلیلی هم كه بعد از برطرف شدن عین نجاست، برای آب كشیدن چیز نجس روی آن می ریزند و از آن جدا می شود، اجتناب كنند. ولی آبی كه با آن مخرج بول و غائط را می شویند با پنج شرط پاك است:

اول: آن كه بو یا رنگ یا مزه نجاست نگرفته باشد. دوم: نجاستی از خارج به آن نرسیده باشد. سوم: نجاست دیگری مثل خون با بول، یا غائط بیرون نیامده باشد.

چهارم: ذرّه های غائط در آب پیدا نباشد. پنجم: بیشتر از مقدار معمول، نجاست به اطراف مخرج نرسیده باشد.

3- آب جاری

مسأله 28- آب جاری آبی است كه از زمین بجوشد و جریان داشته باشد مانند آب چشمه و قنات.

مسأله 29- آب جاری اگر چه كمتر از كر باشد، چنانچه نجاست به آن برسد تا وقتی بو یا رنگ یا مزه آن به واسطه نجاست تغییر نكرده پاك است.

مسأله 30- اگر نجاستی به آب جاری برسد، مقداری از آن كه بو یا رنگ یا مزه اش به واسطه نجاست تغییر كرده نجس است، و طرفی كه متصل به چشمه است اگر چه كمتر از كر باشد پاك است. و آبهای دیگر نهر، اگر به اندازه كر باشد یا به واسطه آبی كه تغییر نكرده به آب طرف چشمه متصل باشد، پاك، و گرنه نجس است.

مسأله 31- آب چشمه ای كه جاری نیست ولی طوری است كه اگر از آن بردارند

باز می جوشد، حكم آب جاری دارد. یعنی اگر نجاست به آن رسد، تا وقتی بو یا رنگ یا مزه آن به واسطه نجاست تغییر نكرده پاك است.

مسأله 32- آبی كه كنار نهر، ایستاده و متصل به آب جاری است، حكم آب جاری دارد.

مسأله 33- چشمه ای كه مثلًا در زمستان می جوشد و در تابستان از جوشش می افتد فقط وقتی كه می جوشد حكم آب جاری دارد.

مسأله 34- آب حوض حمام اگر چه كمتر از كر باشد، چنانچه به خزینه ای كه آب آن به اندازه كر است متصل باشد، مثل آب جاری است.

مسأله 35- آب لوله های حمام كه از شیرها و دوشها می ریزد اگر متصل به كر باشد مثل آب جاری است، و آب لوله های عمارات اگر متصل به كر باشد در حكم آب كر است.

مسأله 36- آبی كه روی زمین جریان دارد ولی از زمین نمی جوشد، چنانچه كمتر از كر باشد و نجاست به آن برسد نجس می شود. اما اگر از بالا با فشار به پایین بریزد، چنانچه نجاست به پائین آن برسد بالای آن نجس نمی شود.

4- آب باران

مسأله 37- اگر به چیز نجسی كه عین نجاست در آن نیست یك مرتبه باران ببارد جایی كه باران به آن برسد پاك می شود. و در فرش و لباس و مانند اینها فشار لازم نیست ولی باریدن دو سه قطره فائده ندارد، بلكه باید طوری باشد كه بگویند باران می آید.

مسأله 38- اگر باران به عین نجس ببارد و به جای دیگر ترشح كند، چنانچه عین نجاست همراه آن نباشد و بو یا رنگ یا مزه نجاست نگرفته باشد پاك است. پس اگر باران بر خون ببارد و ترشح كند، چنانچه

ذره ای خون در آن باشد، یا آن كه بو یا رنگ یا مزه خون گرفته باشد نجس می باشد.

مسأله 39- اگر بر سقف عمارت یا روی بام آن عین نجاست باشد، تا وقتی باران به بام می بارد آبی كه به چیز نجس رسیده و از سقف یا ناودان می ریزد پاك است. و بعد از قطع شدن باران اگر معلوم باشد آبی كه می ریزد به چیز نجس رسیده است، نجس می باشد.

مسأله 40- زمین نجسی كه باران بر آن ببارد پاك می شود. و اگر باران بر زمین جاری شود و به جای نجسی كه زیر سقف است برسد، آن را نیز پاك می كند.

مسأله 41- خاك نجسی كه به واسطه باران گل شود و آب آن را فرا گیرد پاك است، اما اگر فقط رطوبت به آن برسد پاك نمی شود.

مسأله 42- هرگاه آب باران در جایی جمع شود اگر چه كمتر از كر باشد چنانچه موقعی كه باران می آید، چیز نجسی را در آن بشویند و آب، بو یا رنگ یا مزه نجاست نگیرد، آن چیز نجس پاك می شود.

مسأله 43- اگر بر فرش پاكی كه روی زمین نجس است باران ببارد، و بر زمین نجس جاری شود، فرش نجس نمی شود و زمین هم پاك می گردد.

5- آب چاه

مسأله 44- آب چاهی كه از زمین می جوشد، اگر چه كمتر از كر باشد چنانچه نجاست به آن برسد، تا وقتی بو یا رنگ یا مزه آن به واسطه نجاست تغییر نكرده پاك است، ولی مستحب است پس از رسیدن بعضی از نجاستها، مقداری كه در كتابهای مفصل گفته شده، از آب آن بكشند.

مسأله 45- اگر نجاستی در چاه بریزد و بو یا رنگ

یا مزه آب آن را تغییر دهد، چنانچه تغییر آب چاه از بین برود، موقعی پاك می شود كه با آبی كه از چاه می جوشد مخلوط گردد.

مسأله 46- اگر آب باران یا آب دیگر، در گودالی جمع شود و كمتر از كر باشد، چنانچه بعد از قطع شدن باران، نجاست به آن برسد، نجس می شود.

احكام آبها

مسأله 47- آب مضاف كه معنی آن گفته شد، چیز نجس را پاك نمی كند، وضو و غسل هم با آن باطل است.

مسأله 48- اگر ذره ای نجاست به آب مضاف برسد نجس می شود، ولی چنانچه از بالا با فشار روی چیز نجس بریزد، مقداری كه به چیز نجس رسیده نجس، و مقداری كه بالاتر از آن است پاك می باشد. مثلًا اگر گلاب را از گلابدان روی دست نجس بریزند، آنچه به دست رسیده نجس، و آنچه به دست نرسیده پاك است، و نیز اگر مثل فواره با فشار از پائین به بالا برود اگر نجاست به بالا برسد، پائین نجس نمی شود.

مسأله 49- اگر آب مضاف نجس، طوری با آب كر یا جاری مخلوط شود كه دیگر آب مضاف به آن نگویند، پاك می شود.

مسأله 50- آبی كه مطلق بوده و معلوم نیست مضاف شده یا نه، مثل آب مطلق است، یعنی چیز نجس را پاك می كند، وضو و غسل هم با آن صحیح است. و آبی كه مضاف بوده و معلوم نیست مطلق شده یا نه، مثل آب مضاف است، یعنی چیز نجس را پاك نمی كند، وضو و غسل هم با آن باطل است.

مسأله 51- آبی كه معلوم نیست مطلق است یا مضاف، و معلوم نیست كه قبلًا مطلق یا مضاف بوده، نجاست

را پاك نمی كند، وضو و غسل هم با آن باطل است. ولی اگر به اندازه كر یا بیشتر باشد و نجاست به آن برسد، حكم به نجس بودن آن نمی شود.

مسأله 52- آبی كه عین نجاست، مثل خون و بول به آن برسد و بو یا رنگ یا مزه آن را تغییر دهد اگر چه كر یا جاری باشد نجس می شود. ولی اگر بو یا رنگ یا مزه آن به واسطه نجاستی كه بیرون آن است عوض شود، مثلًا مرداری كه پهلوی آب است بوی آن را تغییر دهد نجس نمی شود.

مسأله 53- آبی كه عین نجاست مثل خون و بول در آن ریخته و بو یا رنگ یا مزه آن را تغییر داده، چنان كه به كر یا جاری متصل شود، یا باران بر آن ببارد، یا باد، باران را در آن بریزد، یا آب باران در موقع باریدن از ناودان در آن جاری شود، و تغییر آن از بین برود پاك می شود. ولی باید آب باران یا كر یا جاری با آن مخلوط گردد.

مسأله 54- اگر چیز نجس را در آب كر یا جاری فرو برند، و در چیزهایی كه قابل فشار دادن است مانند فرش و لباس، طوری فشار، یا در داخل آب حركت دهند كه آب داخل آن خارج شود چنانچه از چیزهایی باشد كه در دفعه اول پاك می شود، آبی كه بعد از بیرون آوردن، از آن می ریزد پاك است و اگر از چیزهایی باشد كه باید دو مرتبه آن را در آب فرو برند تا پاك شود، آبی كه بعد از دفعه دوم از آن می ریزد، پاك می باشد.

مسأله 55- آبی كه

پاك بوده و معلوم نیست نجس شده یا نه، پاك است. و آبی كه نجس بوده و معلوم نیست پاك شده یا نه نجس است.

مسأله 56- نیم خورده سگ و خوك و كافر، نجس و خوردن آن حرام است و نیم خورده حیوانات حرام گوشت پاك و خوردن آن مكروه می باشد.

احكام تَخلّی (بول و غائط كردن)

مسأله 57- واجب است انسان وقت تخلّی و مواقع دیگر، عورت خود را از كسانی كه مكلفند، اگر چه مثل خواهر و مادر با او محرم باشند، و همچنین از دیوانه ممیز و بچه های ممیز كه خوب و بد را می فهمند، بپوشاند ولی زن و شوهر لازم نیست عورت خود را از یكدیگر بپوشانند.

مسأله 58- لازم نیست با چیز مخصوصی عورت خود را بپوشاند، و اگر مثلًا با دست هم آن را بپوشاند، كافی است.

مسأله 59- موقع تخلّی باید طرف جلوی بدن، یعنی شكم و سینه رو به قبله و پشت به قبله نباشد.

مسأله 60- اگر موقع تخلّی طرف جلوی بدن كسی رو به قبله یا پشت به قبله باشد و عورت را از قبله بگرداند كفایت نمی كند، و اگر جلوی بدن او رو به قبله یا پشت به قبله نباشد، احتیاط واجب آن است كه عورت را رو به قبله یا پشت به قبله ننماید.

مسأله 61- در موقع تطهیرِ مخرجِ بول و غائط، رو به قبله و پشت به قبله بودن اشكالی ندارد، ولی اگر در موقع استبراء، بول از مخرج بیرون آید، در این حال رو به قبله و پشت به قبله بودن حرام است.

مسأله 62- اگر برای آن كه نامحرم او را نبیند، مجبور شود رو به قبله یا پشت به قبله

بنشیند، باید رو به قبله یا پشت به قبله بنشیند، و نیز اگر از راه دیگر ناچار باشد كه رو به قبله یا پشت به قبله بنشیند مانعی ندارد.

مسأله 63- احتیاط واجب آن است كه بچه را در وقت تخلّی رو به قبله یا پشت به قبله ننشانند، ولی اگر خود بچه بنشیند، جلوگیری از او واجب نیست.

مسأله 64- در چهار جا تخلّی حرام است.

اول: در كوچه های بن بست در صورتی كه صاحبانش اجازه نداده باشند. دوم: در ملك كسی كه اجازه تخلّی نداده است. سوم: در جایی كه برای عده مخصوصی وقف شده است مثل بعضی از مدرسه ها. چهارم: روی قبر مؤمنین در صورتی كه بی احترامی به آنان باشد.

مسأله 65- در سه صورت، مخرج غائط فقط با آب پاك می شود:

اول: آن كه با غائط، نجاست دیگری مثل خون بیرون آمده باشد. دوم: آن كه نجاستی از خارج به مخرج غائط رسیده باشد. سوم: آن كه اطراف مخرج بیشتر از مقدار معمول آلوده شده باشد، و در غیر این سه صورت می شود مخرج را با آب شست و یا به دستوری كه بعداً گفته می شود با پارچه و سنگ و مانند اینها پاك كرد، اگر چه شستن با آب بهتر است.

مسأله 66- مخرج بول با غیر آب پاك نمی شود، و مردها اگر بعد از برطرف شدن بول یك مرتبه بشویند كافی است، ولی زنها و همچنین كسانی كه بولشان از غیر مجرای طبیعی می آید، احتیاط واجب آن است كه دو مرتبه بشویند.

مسأله 67- اگر مخرج غائط را با آب بشویند، باید چیزی از غائط در آن نماند، ولی باقی ماندن رنگ و بوی آن مانعی ندارد،

و اگر در دفعه اول طوری شسته شود كه ذره ای از غائط در آن نماند، دوباره شستن لازم نیست.

مسأله 68- هرگاه با سنگ و كلوخ و مانند اینها غائط را از مخرج برطرف كنند، اگر چه پاك شدنش محل تأمل است ولی نماز خواندن مانعی ندارد و چنانچه چیزی هم به آن برسد نجس نمی شود و ذره های كوچك و لزوجت محل اشكال ندارد.

مسأله 69- لازم نیست با سه سنگ یا سه پارچه مخرج را پاك كنند، بلكه با اطراف یك سنگ یا یك پارچه هم كافی است، بلكه اگر با یك مرتبه هم غائط برطرف شد كفایت می كند، ولی با استخوان و سرگین و یا چیزهایی كه احترام آنها لازم است، مانند كاغذی كه اسم خدا بر آن نوشته، اگر پاك كند محل را، نماز نمی تواند بخواند.

مسأله 70- اگر شك كند كه مخرج را تطهیر كرده یا نه، اگر چه همیشه بعد از بول یا غائط فوراً تطهیر می كرده، باید خود را تطهیر نماید.

مسأله 71- اگر بعد از نماز شك كند كه قبل از نماز مخرج را تطهیر كرده یا نه، نمازی كه خوانده صحیح است، ولی برای نمازهای بعد باید تطهیر كند.

اسْتِبْراء

مسأله 72- استبراء عمل مستحبی است كه مردها بعد از بیرون آمدن بول انجام می دهند، و آن دارای اقسامی است، و بهترین آنها این است كه بعد از قطع شدن بول، اگر مخرج غائط نجس شده، اول آن را تطهیر كنند، بعد سه دفعه با انگشت میانه دست چپ از مخرج غائط تا بیخ آلت بكشند و بعد شست را روی آلت و انگشت پهلوی شست را زیر آن بگذارند و سه

مرتبه تا ختنه گاه بكشند و پس از آن سه مرتبه سر آلت را فشار دهند.

مسأله 73- آبی كه گاهی بعد از ملاعبه و بازی كردن از انسان خارج می شود و به آن مَذی می گویند پاك است. و نیز آبی كه گاهی بعد از منی بیرون می آید و به آن وَذی گفته می شود و آبی كه گاهی بعد از بول بیرون می آید و به آن وَدی می گویند، اگر بول به آن نرسیده باشد، پاك است. و چنانچه انسان بعد از بول استبراء كند و بعد آبی از او خارج شود و شك كند كه بول است یا یكی از اینها، پاك می باشد.

مسأله 74- اگر انسان شك كند استبراء كرده یا نه، و رطوبتی از او بیرون آید كه نداند پاك است یا نه، نجس می باشد. و چنانچه وضو گرفته باشد باطل می شود، ولی اگر شك كند استبرایی كه كرده درست بوده یا نه، و رطوبتی از او بیرون آید كه نداند پاك است یا نه، پاك می باشد، وضو را هم باطل نمی كند.

مسأله 75- كسی كه استبراء نكرده اگر به واسطه آن كه مدتی از بول كردن او گذشته، یقین كند بول در مجری نمانده است و رطوبتی ببیند و شك كند پاك است یا نه، آن رطوبت پاك می باشد، وضو را هم باطل نمی كند.

مسأله 76- اگر انسان بعد از بول استبراء كند و وضو بگیرد، چنانچه بعد از وضو رطوبتی ببیند كه بداند یا بول است یا منی، واجب است احتیاطاً غسل كند، وضو هم بگیرد. ولی اگر وضو نگرفته باشد فقط گرفتن وضو كافی است.

مسأله 77- برای زن استبراء از بول نیست و اگر رطوبتی

ببیند و شك كند پاك است یا نه، پاك می باشد، وضو و غسل او را هم باطل نمی كند.

مستحبات و مكروهات تخلّی

مسأله 78- مستحب است در موقع تخلی جایی بنشیند كه كسی او را نبیند، و موقع وارد شدن به مكان تخلّی، اول پای چپ و موقع بیرون آمدن، اول پای راست را بگذارد. و همچنین مستحب است در حال تخلی سر را بپوشاند و سنگینی بدن را بر پای چپ بیندازد.

مسأله 79- نشستن روبروی خورشید و ماه در موقع تخلی، مكروه است ولی اگر عورت خود را به وسیله ای بپوشاند مكروه نیست. و نیز در موقع تخلّی، نشستن روبروی باد و در جاده و خیابان و كوچه و درب خانه و زیر درختی كه میوه می دهد و چیز خوردن و توقف زیاد و تطهیر كردن با دست راست، مكروه می باشد. و همچنین است حرف زدن در حال تخلی ولی اگر ناچار باشد، یا ذكر خدا بگوید، اشكال ندارد.

مسأله 80- ایستاده بول كردن و بول كردن در زمین سخت، و سوراخ جانوران و در آب، خصوصاً آب ایستاده مكروه است.

مسأله 81- خودداری كردن از بول و غائط، مكروه است. و اگر ضرر برساند باید خودداری نكند.

مسأله 82- مستحب است انسان پیش از نماز و پیش از خواب و پیش از جماع و بعد از بیرون آمدن منی، بول كند.

نجاسات

نجاسات

مسأله 83- نجاسات یازده چیز است: اول بول، دوم غائط، سوم منی، چهارم مردار، پنجم خون، ششم و هفتم سگ و خوك، هشتم كافر، نهم شراب، دهم فقّاع، یازدهم عرق شتر نجاست خوار.

1 و 2- بول و غائط

مسأله 84- بول و غائط انسان و هر حیوان حرام گوشتی كه خون جهنده دارد كه اگر رگ آن را ببرند، خون از آن جستن می كند، نجس است، ولی فضله حیوانات كوچك مثل پشه و مگس كه گوشت ندارند پاك است.

مسأله 85- فضله پرندگان حرام گوشت، نجس است.

مسأله 86- بول و غائط حیوان نجاست خوار، نجس است و همچنین است بول و غائط حیوانی كه انسان آن را وطی كرده، یعنی با آن نزدیكی نموده، و گوسفندی كه استخوان آن از خوردن شیر خوك، محكم شده است.

3- منی

مسأله 87- منی حیوانی كه خون جهنده دارد، نجس است.

4- مردار

مسأله 88- مردار حیوانی كه خون جهنده دارد، نجس است، چه خودش مرده باشد یا به غیر دستوری كه در شرع معین شده، آن را كشته باشند. و ماهی چون خون جهنده ندارد، اگر چه در آب بمیرد، پاك است.

مسأله 89- چیزهایی از مردار كه مثل پشم و مو و كرك و استخوان و دندان، روح نداشته اگر از غیر حیوانی باشد كه مثل سگ نجس است، پاك می باشد.

مسأله 90- اگر از بدن انسان یا حیوانی كه خون جهنده دارد و در حالی كه زنده است گوشت یا چیز دیگری را كه روح دارد جدا كنند، نجس است.

مسأله 91- پوستهای مختصر لب و جاهای دیگر بدن كه موقع افتادنشان رسیده، اگر چه آنها را بكنند پاك است، ولی بنا بر احتیاط واجب باید از پوستی كه موقع افتادنش نرسیده و آن را كنده اند اجتناب نمایند.

مسأله 92- تخم مرغی كه از شكم مرغ مرده بیرون می آید، اگر پوست روی آن سفت شده باشد، پاك است، ولی ظاهر آن را باید آب كشید.

مسأله 93- اگر بره و بزغاله، پیش از آن كه علف خوار شوند بمیرند، پنیر مایه ای كه در شیردان آنها می باشد پاك است، ولی ظاهر آن را باید آب كشید.

مسأله 94- دواجات روان و عطر و روغن و واكس و صابون كه از خارجه می آورند اگر انسان یقین به نجاست آنها نداشته باشد، پاك است.

مسأله 95- گوشت و پیه و چرمی كه در بازار مسلمانان فروخته شود پاك است، و همچنین است اگر یكی از اینها در دست مسلمان باشد، ولی اگر بدانند آن مسلمان از

كافر گرفته و رسیدگی نكرده كه از حیوانی است كه به دستور شرع كشته شده یا نه، نجس می باشد.

5- خون

مسأله 96- خون انسان و هر حیوانی كه خون جهنده دارد، یعنی حیوانی كه اگر رگ آن را ببرند خون از آن جستن می كند، نجس است، پس خون حیوانی كه مانند ماهی و پشه خون جهنده ندارد، پاك می باشد.

مسأله 97- اگر حیوان حلال گوشت را به دستوری كه در شرع معین شده بكشند و خون آن به مقدار معمول بیرون آید، خونی كه در بدنش می ماند، پاك است، ولی اگر به علت نفس كشیدن یا به واسطه این كه سر حیوان در جای بلندی بوده خون به بدن حیوان برگردد، آن خون نجس است.

مسأله 98- خونی كه در تخم مرغ می باشد نجس نیست، ولی به احتیاط واجب باید از خوردن آن اجتناب كند، و اگر خون را با زرده تخم مرغ به هم بزنند كه از بین برود، خوردن زرده هم مانعی ندارد.

مسأله 99- خونی كه گاهی موقع دوشیدن شیر دیده می شود نجس است و شیر را نجس می كند.

مسأله 100- خونی كه از لای دندانها می آید، اگر به واسطه مخلوط شدن با آب دهان از بین برود، پاك است، و فرو بردن آب دهان در این صورت اشكال ندارد.

مسأله 101- خونی كه به واسطه كوبیده شدنِ زیرِ ناخن یا زیر پوست می میرد، اگر طوری شود كه دیگر به آن خون نگویند، پاك است، و اگر به آن خون بگویند در صورتی كه ناخن یا پوست سوراخ شود، اگر مشقت ندارد باید برای وضو و غسل خون را بیرون آورند و اگر مشقت دارد باید اطراف آن

را به طوری كه نجاست زیاد نشود، بشویند و پارچه یا چیزی مثل پارچه، بر آن بگذارند و روی پارچه دست تر بكشند.

مسأله 102- اگر انسان نداند كه خون، زیر پوست مرده یا گوشت به واسطه كوبیده شدن به آن حالت درآمده، پاك است.

مسأله 103- اگر موقع جوشیدن غذا ذره ای خون در آن بیفتد، تمام غذا و ظرف آن نجس می شود، و جوشیدن و حرارت و آتش پاك كننده نیست.

مسأله 104- زردابه ای كه در حال بهبودی زخم در اطراف آن پیدا می شود، اگر معلوم نباشد كه با خون مخلوط است، پاك می باشد.

6 و 7- سگ و خوك

مسأله 105- سگ و خوكی كه در خشكی زندگی می كنند حتی مو و استخوان و پنجه و ناخن و رطوبت های آنها، نجس است ولی سگ و خوك دریایی پاك است.

8- كافر

مسأله 106- كافر یعنی كسی كه منكر خدا است، یا برای خدا شریك قرار می دهد، یا پیغمبری حضرت خاتم الانبیاء محمد بن عبد اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم را قبول ندارد، نجس است. و همچنین است اگر در یكی از اینها شك داشته باشد. و نیز كسی كه ضروری دین یعنی چیزی را كه مثل نماز و روزه مسلمانان جزء دین اسلام می دانند منكر شود چنانچه بداند آن چیز ضروری دین است، و انكار آن چیز برگردد به انكار خدا یا توحید یا نبوت، نجس می باشد، و اگر نداند احتیاطاً باید از او اجتناب كرد، گرچه لازم نیست.

مسأله 107- تمام بدن كافر، حتی مو و ناخن و رطوبت های او نجس است.

مسأله 108- اگر پدر و مادر و جدّ بچه نابالغ كافر باشند آن بچه هم نجس است، و اگر یكی از اینها مسلمان باشد بچه پاك است.

مسأله 109- كسی كه معلوم نیست مسلمان است یا نه پاك می باشد. ولی احكام دیگر مسلمانان را ندارد، مثلًا نمی تواند زن مسلمان بگیرد، و نباید در قبرستان مسلمانان دفن شود.

مسأله 110- اگر مسلمانی به یكی از دوازده امام دشنام دهد، یا با آنان دشمنی داشته باشد، نجس است.

9- شراب

مسأله 111- شراب و هر چیزی كه انسان را مست می كند، چنانچه به خودی خود روان باشد، نجس است، و اگر مثل بنگ و حشیش، روان نباشد اگر چه چیزی در آن بریزند كه روان شود، پاك است.

مسأله 112- الكل صنعتی كه برای رنگ كردن درب و میز و صندلی و مانند اینها بكار می برند اگر انسان نداند از چیزی كه مست كننده و روان است درست كرده اند، پاك

می باشد.

مسأله 113- اگر انگور و آب انگور به خودی خود جوش بیاید، حرام، ولی نجس نیست مگر آن كه معلوم شود كه مست كننده است، و اگر به واسطه پختن جوش بیاید خوردنش حرام است ولی نجس نیست.

مسأله 114- خرما و مویز و كشمش و آب آنها اگر جوش بیایند پاك، و خوردن آنها حلال است.

10- فقّاع

مسأله 115- فقّاع كه از جو گرفته می شود و به آن آبجو می گویند نجس است، ولی آبی كه به دستور طبیب از جو می گیرند و به آن ماء الشعیر می گویند پاك می باشد.

عرق جُنُب از حرام

مسأله 116- عرق جنب از حرام، نجس نیست، ولی احتیاط واجب آن است كه با بدن یا لباسی كه به آن آلوده شده، نماز نخوانند.

مسأله 117- اگر انسان در موقعی كه نزدیكی با زن، حرام است- مثلًا در روزه ماه رمضان- با زن خود نزدیكی كند بنا بر احتیاط واجب باید از عرق خود در نماز اجتناب نماید.

مسأله 118- اگر جنب از حرام، به واسطه تنگی وقت، عوض غسل، تیمم نماید و بعد از تیمم و خواندن نماز عرق كند بنا بر احتیاط واجب باید از عرق خود در نماز اجتناب نماید، ولی اگر به واسطه عذر دیگر تیمم كند، اجتناب لازم نیست.

مسأله 119- اگر كسی از حرام جنب شود و بعد با حلال خود نزدیكی كند بنا بر احتیاط واجب، باید از عرق خود در نماز اجتناب كند، ولی اگر اول با حلال خود نزدیكی كند و بعد از حرام، جنب شود، عرق او وجوب اجتناب ندارد.

11- عرق شتر نجاست خوار

مسأله 120- عرق شتر نجاست خوار، نجس است، ولی اگر حیوانات دیگر، نجاست خوار شوند از عرق آنها اجتناب لازم نیست.

راه ثابت شدن نجاست

مسأله 121- نجاست هر چیز از سه راه ثابت می شود: اول آن كه خود انسان یقین كند چیزی نجس است، و اگر گمان داشته باشد چیزی نجس است لازم نیست از آن اجتناب نماید. بنا بر این غذا خوردن در قهوه خانه و مهمانخانه هایی كه مردمان لا ابالی و كسانی كه پاكی و نجسی را مراعات نمی كنند، در آنها غذا می خورند، اگر انسان یقین نداشته باشد غذایی را كه برای او آورده اند نجس است اشكال ندارد. دوم آن كه كسی كه چیزی در اختیار او است بگوید آن چیز نجس است، مثلًا همسر انسان یا نوكر یا كلفت بگوید ظرف یا چیز دیگری كه در اختیار او است نجس می باشد، سوم آن كه دو مرد عادل بگویند چیزی نجس است و نیز اگر یك نفر عادل هم بگوید چیزی نجس است، بنا بر احتیاط واجب باید از آن چیز اجتناب كرد.

مسأله 122- اگر به واسطه ندانستن مسأله، نجس بودن و پاك بودن چیزی را نداند، مثلًا نداند عرقِ جنب از حرام پاك است یا نه، باید مسأله را بپرسد، ولی اگر با این كه مسأله را می داند، چیزی را شك كند پاك است یا نه، مثلًا شك كند آن چیز خون است یا نه، یا نداند كه خون پشه است یا خون انسان، پاك می باشد.

مسأله 123- چیز نجسی كه انسان شك دارد پاك شده یا نه، نجس است، و چیز پاك را اگر شك كند نجس شده یا نه، پاك است. و اگر هم بتواند نجس بودن

یا پاك بودن آن را بفهمد لازم نیست وارسی كند.

مسأله 124- اگر بداند یكی از دو ظرف یا دو لباسی كه از هر دوی آنها استفاده می كند نجس شده، و نداند كدام است، باید از هر دو اجتناب كند، بلكه اگر مثلًا نمی داند لباس خودش نجس شده یا لباسی كه هیچ از آن استفاده نمی كند و مال دیگری است، باز هم احتیاط آن است كه از لباس خودش اجتناب نماید، اگر چه لازم نیست.

راه نجس شدن چیزهای پاك

مسأله 125- اگر چیز پاك به چیز نجس برسد و هر دو یا یكی از آنها به طوری تر باشد كه تری یكی به دیگری برسد، چیز پاك نجس می شود. و اگر تری به قدری كم باشد كه به دیگری نرسد، چیزی كه پاك بوده نجس نمی شود.

مسأله 126- اگر چیز پاكی به چیز نجس برسد و انسان شك كند كه هر دو یا یكی از آنها تر بوده یا نه، آن چیز پاك نجس نمی شود.

مسأله 127- دو چیزی كه انسان نمی داند كدام پاك و كدام نجس است اگر چیز پاكی با رطوبت به یكی از آنها برسد، نجس نمی شود، ولی اگر یكی از آنها قبلًا نجس بوده و انسان نداند پاك شده یا نه، چنانچه چیز پاكی به آن برسد نجس می شود.

مسأله 128- زمین و پارچه و مانند اینها اگر رطوبت داشته باشد هر قسمتی كه نجاست به آن برسد نجس می شود و جاهای دیگر آن پاك است و همچنین است خیار و خربزه و مانند اینها.

مسأله 129- هرگاه شیره و روغن روان باشد همین كه یك نقطه از آن نجس شد، تمام آن نجس می شود. ولی اگر روان نباشد نجس

نمی شود.

مسأله 130- اگر مگس یا حیوانی مانند آن، روی چیز نجسی كه تر است بنشیند و بعد روی چیز پاكی كه آن هم تر است بنشیند، چنانچه انسان بداند نجاست همراه آن حیوان بوده، چیز پاك نجس می شود، و اگر نداند پاك است.

مسأله 131- اگر جایی از بدن كه عرق دارد نجس شود و عرق از آن جا به جای دیگر برود، هر جا كه عرق به آن برسد نجس می شود، و اگر عرق به جای دیگر نرود جاهای دیگر بدن پاك است.

مسأله 132- اخلاطی كه از بینی یا گلو می آید، اگر خون داشته باشد، جایی كه خون دارد نجس، و بقیه آن پاك است، پس اگر به بیرون دهان یا بینی برسد، مقداری را كه انسان یقین دارد جای نجس اخلاط به آن رسیده، نجس است، و محلی را كه شك دارد جای نجس به آن رسیده یا نه، پاك می باشد.

مسأله 133- اگر آفتابه ای را كه ته آن سوراخ است روی زمین نجس بگذارند چنانچه آب طوری زیر آن جمع گردد كه با آب آفتابه یكی حساب شود، آب آفتابه نجس می شود، ولی اگر آبی كه از زیر آفتابه خارج می شود در زمین فرو رود یا جاری شود به نحوی كه با آب داخل آن یكی حساب نشود، آب آفتابه نجس نمی شود.

مسأله 134- اگر چیزی داخل بدن شود و به نجاست برسد، در صورتی كه بعد از بیرون آمدن، آلوده به نجاست نباشد پاك است، پس اگر اسباب اماله یا آب آن در مخرج غائط وارد شود، یا سوزن و چاقو و مانند اینها در بدن فرو رود و بعد از بیرون آمدن، به

نجاست آلوده نباشد نجس نیست. و همچنین است آب دهان و بینی اگر در داخل به خون برسد و بعد از بیرون آمدن به خون آلوده نباشد.

احكام نجاسات

مسأله 135- نجس كردن خط و ورق قرآن حرام است، و اگر نجس شود باید فوراً آن را آب بكشند.

مسأله 136- اگر جلد قرآن نجس شود در صورتی كه بی احترامی به قرآن باشد باید آن را آب بكشند.

مسأله 137- گذاشتن قرآن روی عین نجس، مانند خون و مردار اگر چه آن عین نجس خشك باشد حرام است، و برداشتن قرآن از روی آن واجب می باشد.

مسأله 138- نوشتن قرآن با مركب نجس، اگر چه یك حرف آن باشد حرام است. و اگر نوشته شود باید آن را آب بكشند، یا به واسطه تراشیدن و مانند آن كاری كنند كه از بین برود.

مسأله 139- احتیاط واجب آن است كه از دادن قرآن به كافر خودداری كنند، و اگر قرآن دست اوست در صورت امكان از او بگیرند.

مسأله 140- اگر ورق قرآن یا چیزی كه احترام آن لازم است- مثل كاغذی كه اسم خدا یا پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم یا امام علیه السلام بر آن نوشته شده، در مستراح بیفتد بیرون آوردن و آب كشیدن آن اگر چه خرج داشته باشد واجب است، و اگر بیرون آوردن آن ممكن نباشد باید به آن مستراح نروند تا یقین كنند آن ورق پوسیده است. و نیز اگر تربت در مستراح بیفتد و بیرون آوردن آن ممكن نباشد باید تا وقتی كه یقین نكرده اند به كلی از بین رفته به آن مستراح نروند.

مسأله 141- خوردن و آشامیدن چیز نجس، حرام است

و نیز خورانیدن عین نجس به اطفال در صورتی كه ضرر داشته باشد حرام می باشد، بلكه اگر ضرر هم نداشته باشد بنا بر احتیاط واجب باید از آن خودداری كنند، ولی خوراندن غذاهایی كه نجس شده است به طفل حرام نیست.

مسأله 142- فروختن و عاریه دادن چیز نجسی كه می شود آن را آب كشید اگر نجس بودن آن را به طرف نگویند اشكال ندارد، ولی چنانچه انسان بداند كه عاریه گیرنده و خریدار، آن را در خوردن و آشامیدن استعمال می كنند باید نجاستش را به او بگویند.

مسأله 143- اگر انسان ببیند كسی چیز نجسی را می خورد یا با لباس نجس نماز می خواند لازم نیست به او بگوید.

مسأله 144- اگر جایی از خانه یا فرش كسی نجس باشد و ببیند بدن یا لباس یا چیز دیگر كسانی كه وارد خانه او می شوند با رطوبت به جای نجس رسیده است، لازم نیست به آنان بگوید.

مسأله 145- اگر صاحب خانه در بین غذا خوردن بفهمد غذا نجس است، باید به مهمانها بگوید، اما اگر یكی از مهمان ها بفهمد لازم نیست به دیگران خبر دهد، ولی چنانچه طوری با آنان معاشرت دارد كه می داند كه به واسطه نگفتن، خود او هم نجس می شود باید بعد از غذا به آنان بگوید.

مسأله 146- اگر چیزی را كه عاریه كرده نجس شود اگر بداند كه صاحبش آن چیز را در خوردن و آشامیدن استعمال می كند، واجب است به او بگوید.

مسأله 147- بچه ممیزی كه خوب و بد را می فهمد اگر تكلیفش هم نزدیك است اگر بگوید چیزی را آب كشیدم، دوباره باید آن را آب كشید، ولی اگر بگوید چیزی كه در

دست اوست نجس است احتیاط آن است كه از آن اجتناب كنند. اگر چه بعید نیست اعتبار قول صبی مراهق.

مُطَهِّرات

مُطَهِّرات

مسأله 148- ده چیز، نجاست را پاك می كند و آنها را مطهرات گویند:

اول: آب، دوم: زمین، سوم: آفتاب، چهارم: استحاله، پنجم: انتقال، ششم:

اسلام، هفتم: تبعیت، هشتم: برطرف شدن عین نجاست، نهم: استبراءِ حیوان نجاست خوار، دهم: غائب شدن مسلمان. و احكام اینها به طور تفصیل در مسائل آینده گفته می شود.

1- آب

مسأله 149- آب با چهار شرط، چیز نجس را پاك می كند: اول: آن كه مطلق باشد، پس آب مضاف مانند گلاب و عرقِ بید، چیز نجس را پاك نمی كند، دوم: آن كه پاك باشد، سوم: آن كه وقتی چیز نجس را می شویند آب مضاف نشود و بو یا رنگ یا مزه نجاست هم نگیرد، چهارم: آن كه بعد از آب كشیدن چیز نجس، عین نجاست در آن نباشد. و پاك شدن چیز نجس با آب قلیل، یعنی آب كمتر از كر، شرطهای دیگری هم دارد كه بعداً گفته می شود.

مسأله 150- ظرف نجس را با آب قلیل باید سه مرتبه شست، بلكه در كر و جاری هم احتیاط سه مرتبه است، اگر چه ارجح در كر و جاری یك مرتبه است، ولی ظرفی را كه سگ لیسیده یا از آن ظرف آب یا چیز روان دیگر خورده، باید اول با خاكِ پاك، خاك مال كرد و بعد بنا بر احتیاط واجب، دو مرتبه در كر یا جاری یا با آب قلیل شست، و همچنین ظرفی را كه آب دهان سگ در آن ریخته بنا بر احتیاط واجب باید پیش از شستن خاك مال كرد.

مسأله 151- اگر دهانه ظرفی كه سگ دهن زده، تنگ باشد و نشود آن را خاك مال كرد، چنانچه ممكن است باید كهنه به

چوبی بپیچند و به توسط آن خاك را به آن ظرف بمالند و در غیر این صورت پاك شدن ظرف اشكال دارد.

مسأله 152- ظرفی را كه خوك از آن، چیز روانی بخورد، با آب قلیل باید هفت مرتبه شست، و در كر و جاری نیز هفت مرتبه باید شست به احتیاط واجب، و لازم نیست آن را خاك مال كنند، اگر چه احتیاط مستحب آن است كه خاك مال شود، و نیز لیسیدن خوك ملحق است به آب خوردن آن به احتیاط واجب.

مسأله 153- اگر بخواهند ظرفی را كه به شراب نجس شده با آب قلیل آب بكشند باید سه مرتبه بشویند، و بهتر است هفت مرتبه شسته شود.

مسأله 154- كوزه ای كه از گل نجس ساخته شده و یا آب نجس در آن فرو رفته اگر در آب كر یا جاری بگذارند به هر جای آن، كه آب برسد پاك می شود. و اگر بخواهند باطن آن هم پاك شود باید به قدری در آب كر یا جاری بماند كه آب به تمام آن فرو رود و فرو رفتن رطوبت كافی نیست.

مسأله 155- ظرف نجس را با آب قلیل، دو جور می شود آب كشید. یكی آنكه سه مرتبه پر كنند و خالی كنند، دیگر آن كه سه دفعه قدری آب در آن بریزند و در هر دفعه آب را طوری در آن بگردانند كه به جاهای نجس آن برسد و بیرون بریزند.

مسأله 156- اگر ظرف بزرگی مثل پاتیل و خمره نجس شود، چنانچه سه مرتبه آن را از آب پر كنند و خالی كنند پاك می شود، و همچنین است اگر سه مرتبه از بالا، آب در

آن بریزند، بطوری كه تمام اطراف آن را بگیرد، و در هر دفعه آبی كه ته آن جمع می شود بیرون آورند، و احتیاط واجب آن است كه در هر دفعه ظرفی را كه با آن آبها را بیرون می آورند آب بكشند.

مسأله 157- اگر مِس نجس و مانند آن را آب كنند و آب بكشند، ظاهرش پاك می شود.

مسأله 158- تنوری كه به بول نجس شده است، اگر دو مرتبه از بالا آب در آن بریزند بطوری كه تمام اطراف آن را بگیرد پاك می شود. و در غیر بول اگر بعد از برطرف شدن نجاست یك مرتبه به دستوری كه گفته شد آب در آن بریزند، كافی است. و بهتر است كه گودالی ته آن بكنند تا آبها در آن جمع شود و بیرون بیاورند، بعد آن گودال را با خاكِ پاك پر كنند.

مسأله 159- اگر چیز نجس را بعد از برطرف كردن عین نجاست، یك مرتبه در آب كر یا جاری فرو برند كه آب به تمام جاهای نجس آن برسد پاك می شود. و احتیاط واجب آن است كه فرش و لباس و مانند اینها را طوری فشار یا حركت دهند كه آب داخل آن خارج شود.

مسأله 160- اگر بخواهند چیزی را كه به بول نجس شده با آب قلیل آب بكشند، چنانچه یك مرتبه آب روی آن بریزند و از آن جدا شود در صورتی كه بول در آن چیز نمانده باشد، یك مرتبه دیگر كه آب روی آن بریزند پاك می شود، ولی در لباس و فرش و مانند اینها باید بعد از هر دفعه، فشار دهند تا غُساله آن بیرون آید (و غُساله آبی

است كه معمولًا در وقت شستن و بعد از آن از چیزی كه شسته می شود خود بخود یا به وسیله فشار می ریزد).

مسأله 161- اگر چیزی به بول پسر شیرخواری كه غذاخور نشده و شیر خوك نخورده، نجس شود، چنانچه یك مرتبه آب روی آن بریزند كه به تمام جاهای نجس آن برسد پاك می شود ولی احتیاط مستحب آن است كه یك مرتبه دیگر هم آب روی آن بریزند و در لباس و فرش و مانند اینها فشار لازم نیست.

مسأله 162- اگر چیزی به غیر بول نجس شود، چنانچه بعد از برطرف كردن نجاست یك مرتبه آب روی آن بریزند و از آن جدا شود، پاك می گردد. و نیز اگر در دفعه اولی كه آب روی آن می ریزند نجاست آن برطرف شود و بعد از برطرف شدن نجاست هم آب روی آن بیاید، پاك می شود. ولی در هر صورت لباس و مانند آن را باید فشار دهند تا غساله آن بیرون آید.

مسأله 163- اگر حصیر نجس را كه با نخ بافته شده، در آب كر یا جاری فرو برند، بعد از برطرف شدن عین نجاست، پاك می شود.

مسأله 164- اگر ظاهر گندم و برنج و صابون و مانند اینها نجس شود به فرو بردن در كر و جاری، پاك می گردد. و اگر باطن آنها نجس شود پاك نمی گردد.

مسأله 165- اگر انسان شك كند كه آب نجس به باطن صابون رسیده یا نه، باطن آن پاك است.

مسأله 166- اگر ظاهر برنج و گوشت یا چیزی مانند اینها نجس شده باشد، چنانچه آن را در ظرفی بگذارند و سه مرتبه آب روی آن بریزند و خالی كنند پاك می شود،

و ظرف آن هم پاك می گردد. ولی اگر بخواهند لباس یا چیزی را كه فشار لازم دارد در ظرفی بگذارند و آب بكشند باید در هر مرتبه كه آب روی آن می ریزند آن را فشار دهند و ظرف را كج كنند، تا غساله ای كه در آن جمع شده بیرون بریزد.

مسأله 167- لباس نجسی را كه به نیل و مانند آن رنگ شده، اگر در آب كر یا جاری فرو برند و آب پیش از آن كه به واسطه رنگ پارچه مضاف شود به تمام آن برسد آن لباس پاك می شود. اگر چه موقع فشار دادن آب مضاف یا رنگین از آن بیرون آید.

مسأله 168- اگر لباسی را در كر یا جاری آب بكشند و بعد مثلًا لجن آب در آن ببینند، چنانچه احتمال ندهند كه جلوگیری از رسیدن آب كرده آن لباس پاك است.

مسأله 169- اگر بعد از آب كشیدن لباس و مانند آن خورده گِل یا اشنان در آن دیده شود در صورتی كه بداند كه خورده گِل یا اشنان با آب شسته شد، پاك است، ولی اگر آب نجس به باطن گل یا اشنان رسیده باشد ظاهر گل و اشنان، پاك و باطن آنها نجس است.

مسأله 170- هر چیز نجس تا عین نجاست را از آن برطرف نكنند پاك نمی شود.

ولی اگر بو یا رنگ نجاست در آن مانده باشد اشكال ندارد. پس اگر خون را از لباس برطرف كنند و لباس را آب بكشند و رنگ خون در آن بماند، پاك می باشد، اما چنانچه به واسطه بو یا رنگ یقین كنند یا احتمال دهند كه ذره های نجاست در آن چیز مانده، نجس است.

مسأله

171- اگر نجاست بدن را در آب كر یا جاری برطرف كنند بدن پاك می شود و بیرون آمدن و دوباره در آب رفتن لازم نیست.

مسأله 172- غذای نجسی كه لای دندانها مانده اگر آب در دهان بگردانند و به تمام غذای نجس برسد، پاك می شود.

مسأله 173- اگر موی سر و صورت زیاد باشد و با آب قلیل آب بكشند باید فشار دهند كه غساله آن جدا شود.

مسأله 174- اگر جایی از بدن یا لباس را با آب قلیل، آب بكشند، اطراف آنجا كه متصل به آن است و معمولًا موقع آب كشیدن آن جا نجس می شود در صورتی كه آبی كه برای پاك شدن محل نجس می ریزند به آن اطراف جاری شود با پاك شدن جای نجس پاك می شود. و همچنین است اگر چیز پاكی را پهلوی چیز نجس بگذارند و روی هر دو آب بریزند. پس اگر برای آب كشیدن یك انگشت نجس، روی همه انگشتها آب بریزند و آب نجس به همه آنها برسد، بعد از پاك شدن انگشت نجس، تمام انگشتها پاك می شود.

مسأله 175- گوشت و دنبه ای كه نجس شده مثل چیزهای دیگر آب كشیده می شود. و همچنین است اگر بدن یا لباس، چربی كمی داشته باشد كه از رسیدن آب به آنها جلوگیری نكند.

مسأله 176- اگر ظرف یا بدن نجس باشد و بعد به طوری چرب شود كه جلوگیری از رسیدن آب به آنها كند، چنانچه بخواهند ظرف و بدن را آب بكشند، باید چربی را برطرف كنند تا آب به آنها برسد.

مسأله 177- چیز نجسی كه عین نجاست در آن نیست، اگر زیر شیری كه متصل به كر است یك

دفعه بشویند پاك می شود، و نیز اگر عین نجاست در آن باشد، چنانچه عین نجاست آن، زیر شیر یا بوسیله دیگر برطرف شود، و آبی كه از آن چیز می ریزد بو یا رنگ یا مزه نجاست به خود نگرفته باشد با آن شیر پاك می گردد. اما اگر آبی كه از آن می ریزد بو یا رنگ یا مزه نجاست گرفته باشد باید به قدری آب شیر روی آن بریزند تا در آبی كه از آن جدا می شود، بو یا رنگ یا مزه نجاست نباشد.

مسأله 178- اگر چیزی را آب بكشد و یقین كند پاك شده و بعد شك كند كه عین نجاست را از آن برطرف كرده یا نه، چنانچه موقع آب كشیدن متوجه برطرف كردن عین نجاست بوده آن چیز پاك است و اگر متوجه برطرف كردن عین نجاست نبوده بنا بر احتیاط مستحب باید دوباره آن را آب بكشد.

مسأله 179- زمینی كه آب روی آن جاری نمی شود اگر نجس شود با آب قلیل پاك نمی گردد. ولی زمینی كه روی آن شن یا ریگ باشد- چون آبی كه روی آن می ریزند از آن جدا شده و در شن و ریگ فرو می رود- با آب قلیل پاك می شود، اما زیر ریگها نجس می ماند.

مسأله 180- زمین سنگ فرش و آجرفرش و زمین سختی كه آب در آن فرو نمی رود اگر نجس شود با آب قلیل، پاك می گردد، ولی باید به قدری آب روی آن بریزند كه جاری شود و چنانچه آبی كه روی آن ریخته اند از سوراخی بیرون رود همه زمین پاك می شود، و اگر بیرون نرود جایی كه آبها جمع می شود نجس می ماند. و برای پاك

شدن آن جا باید گودالی بكنند كه آب در آن جمع شود، بعد آب را بیرون بیاورند و گودال را با خاك پاك پر كنند.

مسأله 181- اگر ظاهر نمكِ سنگ و مانند آن نجس شود، با آب كمتر از كر هم پاك می شود.

مسأله 182- اگر شكر آب شده نجس را قند بسازند و در آب كر یا جاری بگذارند پاك نمی شود.

2- زمین

مسأله 183- زمین با سه شرط، كف پا و ته كفش نجس را پاك می كند. اول: آن كه زمین پاك باشد. دوم: آن كه خشك باشد. سوم: آن كه اگر عین نجس مثل خون و بول، یا متنجس مثل گِلی كه نجس شده در كف پا و ته كفش باشد به واسطه راه رفتن یا مالیدن پا به زمین برطرف شود. و نیز زمین باید خاك یا سنگ یا آجرفرش و مانند اینها باشد و با راه رفتن روی فرش و حصیر و سبزه، كف پا و ته كفشِ نجس، پاك نمی شود، و اگر به واسطه غیر راه رفتن نجس شده باشد پاك شدنش به واسطه راه رفتن اشكال دارد.

مسأله 184- پاك شدن كف پا و ته كفشِ نجس، به واسطه راه رفتن روی آسفالت و روی زمینی كه با چوب فرش شده محل اشكال است. بلكه پاك نشدن اقوی است.

مسأله 185- برای پاك شدن كف پا و ته كفش، بهتر است پانزده قدم یا بیشتر راه بروند، اگر چه به كمتر از پانزده قدم یا مالیدن پا به زمین نجاست برطرف شود.

مسأله 186- لازم نیست كف پا و ته كفشِ نجس، تر باشد بلكه اگر خشك هم باشد به راه رفتن پاك می شود.

مسأله

187- بعد از آن كه كف پا یا ته كفشِ نجس، به راه رفتن پاك شد مقداری از اطراف آن هم كه معمولًا به گِل آلوده می شود اگر زمین یا خاك به آن اطراف برسد پاك می گردد.

مسأله 188- كسی كه با دست و زانو راه می رود، اگر كف دست یا زانوی او نجس شود پاك شدن دست و زانوی او بوسیله راه رفتن محل اشكال است. و همچنین است ته عصا و ته پای مصنوعی و نعل چهارپایان و چرخ اتومبیل و درشكه و مانند اینها.

مسأله 189- اگر بعد از راه رفتن ذره های كوچكی از نجاست كه دیده نمی شود، در كف پا یا ته كفش بماند باید آن ذره ها را هم برطرف كرد، ولی باقی بودن بو و رنگ اشكال ندارد.

مسأله 190- توی كفش و مقداری از كف پا كه به زمین نمی رسد به واسطه راه رفتن پاك نمی شود و پاك شدن كف جوراب به واسطه راه رفتن، محل اشكال است، ولی اگر كف جوراب از پوست باشد بوسیله راه رفتن پاك می شود.

3- آفتاب

مسأله 191- آفتاب، زمین و ساختمان و چیزهایی كه مانند درب و پنجره در ساختمان به كار برده شده، و همچنین میخی را كه به دیوار كوبیده اند و جزء ساختمان حساب می شود با شش شرط پاك می كند. اول: آن كه چیز نجس بطوری تر باشد كه اگر چیز دیگری به آن برسد تر شود، پس اگر خشك باشد باید به وسیله ای آن را تر كنند تا آفتاب خشك كند. دوم: آن كه اگر عین نجاست در آن چیز باشد پیش از تابیدن آفتاب آن را برطرف كنند. سوم: آن كه چیزی از

تابیدن آفتاب جلوگیری نكند، پس اگر آفتاب از پشت پرده یا ابر و مانند اینها بتابد و چیز نجس را خشك كند، آن چیز پاك نمی شود، ولی اگر ابر به قدری نازك باشد كه از تابیدن آفتاب جلوگیری نكند اشكال ندارد. چهارم: آن كه آفتاب به تنهایی چیز نجس را خشك كند پس اگر مثلًا چیز نجس به واسطه باد و آفتاب خشك شود پاك نمی گردد، ولی اگر باد به قدری كم باشد كه نگویند به خشك شدن چیز نجس كمك كرده، اشكال ندارد. پنجم: آن كه آفتاب مقداری از بنا و ساختمان را كه نجاست به آن فرو رفته، یك مرتبه خشك كند، پس اگر یك مرتبه بر زمین و ساختمان نجس بتابد و روی آن را خشك كند، و دفعه دیگر زیر آن را خشك نماید، فقط روی آن پاك می شود و زیر آن نجس می ماند.

ششم: آن كه ما بین روی زمین یا ساختمان كه آفتاب به آن می تابد با داخل آن، هوا یا جسم پاك دیگری فاصله نباشد.

مسأله 192- آفتاب حصیر نجس را پاك می كند و همچنین درخت و گیاه به واسطه آفتاب پاك می شود.

مسأله 193- اگر آفتاب به زمین نجس بتابد، بعد انسان شك كند كه زمین موقع تابیدن آفتاب تر بوده یا نه، یا تری آن به واسطه آفتاب خشك شده یا نه، آن زمین نجس است، و همچنین است اگر شك كند كه پیش از تابش آفتاب، عین نجاست از آن برطرف شده یا نه، یا شك كند كه چیزی مانع تابش آفتاب بوده یا نه.

مسأله 194- اگر آفتاب به یك طرف دیوار نجس بتابد، طرفی كه آفتاب به

آن نتابیده پاك نمی شود، ولی اگر دیوار به قدری نازك باشد كه به واسطه تابش به یك طرف، طرف دیگرش هم خشك شود پاك می گردد.

4- اسْتِحاله

مسأله 195- اگر جنس چیز نجس به طوری عوض شود كه به صورت چیز پاكی درآید پاك می شود، و می گویند استحاله شده است. مثل آنكه چوب نجس بسوزد و خاكستر گردد. یا سگ در نمكزار فرو رود و نمك شود، ولی اگر جنس آن عوض نشود مثل آن كه گندم نجس را آرد كنند یا نان بپزند پاك نمی شود.

مسأله 196- كوزه گِلی و مانند آن كه از گِل نجس ساخته شده نجس است، و باید از ذغالی كه از چوب نجس درست شده اجتناب نمایند.

مسأله 197- چیز نجسی كه معلوم نیست استحاله شده یا نه نجس است.

مسأله 198- اگر شراب بخودی خود یا به واسطه آن كه چیزی مثل سركه و نمك در آن ریخته اند سركه شود پاك می گردد.

مسأله 199- شرابی كه از انگور نجس درست كنند، به سركه شدن پاك نمی شود، بلكه اگر نجاستی هم از خارج به شراب برسد احتیاط واجب آنست كه بعد از سركه شدن از آن اجتناب نمایند.

مسأله 200- سركه ای كه از انگور و كشمش و خرمای نجس درست كنند نجس است.

مسأله 201- اگر پوشال ریز انگور یا خرما داخل آنها باشد و سركه بریزند ضرر ندارد. و نیز اگر پیش از آن كه خرما و كشمش و انگور سركه شود خیار و بادنجان و مانند اینها در آن بریزند اشكال ندارد.

5- كم شدن دو سوم آب انگور

مسأله 202- آب انگوری كه جوش آمده پیش از آن كه ثلثان شود، یعنی دو قسمت آن كم شود و یك قسمت آن بماند نجس نیست، ولی خوردن آن حرام است، ولی اگر ثابت شود كه مست كننده است حرام و نجس می باشد، و فقط به سركه شدن پاك

و حلال می شود.

مسأله 203- اگر مثلًا در یك خوشه غوره یك دانه یا دو دانه انگور باشد چنانچه به آبی كه از آن خوشه گرفته می شود آبغوره بگویند و اثری از شیرینی در آن نباشد و بجوشد، پاك و خوردن آن حلال است.

مسأله 204- چیزی كه معلوم نیست غوره است یا انگور، اگر جوش بیاید حرام نمی شود.

6- انتقال

مسأله 205- اگر خون بدن انسان یا خون حیوانی كه خون جهنده دارد، یعنی حیوانی كه وقتی رگ آن را ببرند خون از آن جستن می كند به بدن حیوانی كه خون جهنده ندارد برود و خون آن حیوان حساب شود پاك می گردد، و این را انتقال گویند.

پس خونی كه زالو از انسان می مكد چون خون زالو به آن گفته نمی شود و می گویند خون انسان است نجس می باشد.

مسأله 206- اگر كسی پشه ای را كه به بدنش نشسته بكشد و نداند خونی كه از پشه بیرون آمده از او مكیده یا از خود پشه می باشد، پاك است و همچنین است اگر بداند از او مكیده ولی جزو بدن پشه حساب شود، اما اگر فاصله بین مكیدن خون و كشتن پشه به قدری كم باشد كه بگویند خون انسان است، یا معلوم نباشد كه می گویند خون پشه است یا خون انسان، نجس می باشد.

7- اسلام

مسأله 207- اگر كافر شهادتین بگوید، یعنی بگوید: «أَشْهَدُ انْ لا الهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ» مسلمان می شود و بعد از مسلمان شدن، بدن و آب دهان و بینی و عرق او پاك است. ولی اگر موقع مسلمان شدن عین نجاست به بدن او بوده، باید برطرف كند و جای آن را آب بكشد، ولی اگر پیش از مسلمان شدن عین نجاست برطرف شده باشد لازم نیست جای آن را آب بكشد.

مسأله 208- اگر موقعی كه كافر بوده لباس او با رطوبت به بدنش رسیده باشد و آن لباس در موقع مسلمان شدن در بدن او نباشد نجس است، بلكه اگر در بدن او هم باشد بنا بر احتیاط واجب باید

از آن اجتناب كند.

مسأله 209- اگر كافر شهادتین بگوید و انسان نداند قلباً مسلمان شده یا نه، پاك است، ولی اگر بداند قلباً مسلمان نشده بنا بر احتیاط واجب باید از او اجتناب كرد.

8- تَبَعیت

مسأله 210- تبعیت آن است كه چیز نجسی به واسطه پاك شدن چیز نجس دیگر پاك شود.

مسأله 211- اگر شراب سركه شود، ظرف آن هم تا جایی كه شراب موقع جوش آمدن به آنجا رسیده پاك می شود، و كهنه و چیزی هم كه معمولًا روی آن می گذارند اگر به آن رطوبت نجس شود، پاك می گردد. بلكه اگر موقع جوشیدن سر برود و پشت ظرف به آن آلوده شود، بعد از سركه شدن پشت ظرف هم پاك می شود.

مسأله 212- تخته یا سنگی كه روی آن میت را غسل می دهند و پارچه ای كه با آن عورت میت را می پوشانند و دست كسی كه او را غسل می دهد و همین طور كیسه و صابونی كه با آن شسته می شود بعد از تمام شدن غسل پاك می شود.

مسأله 213- كسی كه چیزی را با دست خود آب می كشد اگر دست و آن چیز با هم آب كشیده شود بعد از پاك شدن آن چیز دست او هم پاك می شود.

مسأله 214- اگر لباس و مانند آن را با آب قلیل، آب بكشند و به اندازه معمول فشار دهند تا آبی كه روی آن ریخته اند جدا شود، آبی كه در آن می ماند پاك است.

مسأله 215- ظرف نجس را كه با آب قلیل آب می كشند، بعد از جدا شدن آبی

كه برای پاك شدن، روی آن ریخته اند، قطره های آبی كه در آن می ماند پاك است.

9- برطرف شدن عین نجاست

مسأله 216- اگر بدن حیوان به عین نجس مثل خون، یا متنجس مثل آبِ نجس، آلوده شود، چنانچه آنها برطرف شود بدن آن حیوان پاك می شود. و همچنین است باطن بدن انسان مثل توی دهان و بینی. مثلًا اگر

خونی از لای دندان بیرون آید و در آب دهان از بین برود، آب كشیدن توی دهان لازم نیست. ولی اگر دندان عاریه در دهان نجس شود، باید آن را آب بكشند به احتیاط واجب.

مسأله 217- اگر غذا لای دندان مانده باشد و داخل دهان خون بیاید، چنانچه انسان نداند كه خون به غذا رسیده آن غذا پاك است. و اگر خون به آن برسد بنا بر احتیاط واجب نجس می شود.

مسأله 218- جایی را كه انسان نمی داند از ظاهر بدن است یا باطن آن، اگر نجس شود لازم نیست آب بكشد اگر چه آب كشیدن احوط است.

مسأله 219- اگر گرد و خاك نجس به لباس و فرش و مانند اینها بنشیند، چنانچه هر دو خشك باشند نجس نمی شود، و اگر گرد و خاك یا لباس و مانند اینها تر باشد باید محل نشستن گرد و خاك را آب بكشند.

10- اسْتِبْراء حیوان نجاست خوار

مسأله 220- بول و غائط حیوانی كه به خوردن نجاست انسان عادت كرده نجس است و اگر بخواهند پاك شود باید آن را استبراء كنند، یعنی تا مدتی كه بعد از آن مدت دیگر نجاست خوار به آن نگویند، نگذارند نجاست بخورد و غذای پاك به آن بدهند، و بنا بر احتیاط واجب باید شتر نجاست خوار را چهل روز، و گاو را بیست روز، و گوسفند را ده روز و مرغابی را پنج روز، و مرغ خانگی را سه روز، از خوردن نجاست جلوگیری كنند و غذای پاك به آنها بدهند.

11- غائب شدن مسلمان

مسأله 221- اگر بدن یا لباس مسلمان یا چیز دیگری كه مانند ظرف و فرش در اختیار او است نجس شود و آن مسلمان غائب گردد اگر انسان احتمال بدهد كه آن چیز را آب كشیده یا به واسطه آن كه مثلًا آن چیز در آب جاری افتاده، پاك شده است اجتناب از آن لازم نیست.

مسأله 222- اگر خود انسان یقین كند كه چیزی كه نجس بوده پاك شده است، یا دو عادل به پاك شدن آن خبر دهند، آن چیز پاك است، و همچنین است اگر كسی كه چیز نجس در اختیار او است بگوید آن چیز پاك شده، یا مسلمانی چیز نجس را آب كشیده باشد، اگر چه معلوم نباشد درست آب كشیده یا نه.

مسأله 223- كسی كه وكیل شده است لباس انسان را آب بكشد و لباس هم در تصرف او باشد اگر بگوید آب كشیدم، آن لباس پاك است.

مسأله 224- اگر انسان حالی دارد كه در آب كشیدن چیز نجس یقین پیدا نمی كند می تواند به گمان اكتفا نماید.

احكام ظرفها

مسأله 225- ظرفی كه از پوست سگ یا خوك یا مردار ساخته شده خوردن و آشامیدن از آن ظرف حرام است، و نباید آن ظرف را در وضو و غسل و كارهایی كه باید با چیز پاك انجام داد استعمال كنند. بلكه احتیاط واجب آن است كه چرم سگ و خوك و مردار را اگر چه ظرف هم نباشد استعمال نكنند.

مسأله 226- خوردن و آشامیدن از ظرف طلا و نقره و استعمال آنها، حرام است ولی استعمالِ آنها در زینت اطاق حرام نیست، و نگاه داشتن نیز حرام نمی باشد.

مسأله 227- ساختن ظرف طلا

و نقره و مزدی كه برای آن می گیرند حرام نیست.

مسأله 228- خرید و فروش ظرف طلا و نقره و پول عوضی هم كه فروشنده می گیرد حرام نیست.

مسأله 229- گیره استكان كه از طلا یا نقره می سازند اگر بعد از برداشتن استكان، ظرف به آن گفته شود، استعمال آن چه به تنهایی و چه با استكان، حرام است و اگر ظرف به آن گفته نشود استعمال آن مانعی ندارد.

مسأله 230- استعمال ظرفی كه روی آن را آب طلا یا آب نقره داده اند اشكال ندارد.

مسأله 231- اگر فلزی را با طلا یا نقره مخلوط كنند و ظرف بسازند چنانچه مقدار آن فلز به قدری زیاد باشد كه ظرف طلا یا نقره به آن ظرف نگویند استعمال آن مانعی ندارد.

مسأله 232- اگر انسان غذایی را كه در ظرف طلا یا نقره است در ظرف دیگر بریزد این استعمال جائز است ولی اگر بخواهد از ظرف دوم غذا بخورد و خالی كردن ظرف برای آن نباشد كه غذا خوردن از ظرف طلا یا نقره جائز نیست این استعمال حرام می باشد.

مسأله 233- استعمال بادگیر قلیان و غلاف شمشیر و كارد و قاب قرآن اگر از طلا یا نقره باشد اشكال ندارد و همچنین عطردان و سرمه دان و مثل اینها.

مسأله 234- استعمال ظرف طلا یا نقره در حال ناچاری اشكال ندارد و برای وضو و غسل هم در حال تقیه می شود ظرف طلا و نقره را استعمال كرد، بلكه گاهی واجب است.

مسأله 235- استعمال ظرفی كه معلوم نیست از طلا یا نقره است یا از چیز دیگر اشكال ندارد.

وضو

وضو

مسأله 236- در وضو واجب است صورت و دستها را بشویند و

جلوی سر و روی پاها را مسح كنند.

مسأله 237- درازای صورت را باید از بالای پیشانی- جایی كه موی سر بیرون می آید- تا آخر چانه شست، و پهنای آن به مقداری كه بین انگشت وسط و شست قرار می گیرد باید شسته شود، و اگر مختصری از این مقدار را نشوید وضو باطل است.

و برای آن كه یقین كند این مقدار كاملًا شسته شده باید كمی اطراف آن را هم بشوید.

مسأله 238- اگر صورت یا دست كسی كوچكتر یا بزرگتر از معمول مردم باشد باید ملاحظه كند كه مردمان معمولی تا كجای صورت خود را می شویند، او هم تا همان جا را بشوید و اگر دست و صورتش هر دو بر خلاف معمول باشد ولی با هم متناسب باشند لازم نیست ملاحظه معمول را بكند بلكه به دستوری كه در مسأله پیش گفته شد وضو بگیرد، و نیز اگر در پیشانی او مو روئیده یا جلوی سرش مو ندارد باید به اندازه معمول پیشانی را بشوید.

مسأله 239- اگر احتمال دهد چرك یا چیز دیگری در ابروها و گوشه های چشم و لب او هست كه نمی گذارد آب به آنها برسد، چنانچه احتمال او در نظر مردم به جا باشد، باید پیش از وضو وارسی كند كه اگر هست برطرف نماید.

مسأله 240- اگر پوست صورت از لای مو پیدا باشد باید آب را به پوست برساند، و اگر پیدا نباشد شستن مو كافی است، و رساندن آب به زیر آن لازم نیست.

مسأله 241- اگر شك كند كه پوست صورت از لای مو پیدا است یا نه، بنا بر احتیاط واجب باید مو را بشوید و آب را به

پوست هم برساند.

مسأله 242- شستن توی بینی و مقداری از لب و چشم كه در وقت بستن دیده نمی شود واجب نیست، ولی برای آن كه یقین كند از جاهایی كه باید شسته شود چیزی باقی نمانده واجب است مقداری از آنها را هم بشوید. و كسی كه نمی دانسته باید این مقدار را بشوید اگر نداند در وضوهایی كه گرفته این مقدار را شسته یا نه، نمازهایی كه خوانده صحیح است.

مسأله 243- باید صورت را بنا بر احتیاط واجب از بالا به پایین شست و اگر از پایین به بالا بشوید وضو باطل است، و دستها را باید از مرفق به طرف سر انگشتان بشوید.

مسأله 244- اگر دست را تر كند و به صورت و دستها بكشد، چنانچه تری دست به قدری باشد كه به واسطه كشیدن دست، آب كمی بر آنها جاری شود كافی است.

مسأله 245- بعد از شستن صورت باید دست راست و بعد از آن دست چپ را از آرنج تا سرانگشتها بشوید.

مسأله 246- برای آن كه یقین كند آرنج را كاملًا شسته باید مقداری بالاتر از آرنج را هم بشوید.

مسأله 247- كسی كه پیش از شستن صورت دستهای خود را تا مچ شسته، در موقع وضو باید تا سرانگشتان را بشوید و اگر فقط تا مچ را بشوید وضوی او باطل است.

مسأله 248- در وضو، شستن صورت و دستها، مرتبه اول واجب و مرتبه دوم جایز و مرتبه سوم و بیشتر از آن حرام می باشد، و اگر با یك مشت آب، تمام عضو شسته شود و به قصد وضو بریزد یك مرتبه حساب می شود چه قصد بكند یك مرتبه را، یا قصد

نكند.

مسأله 249- بعد از شستن هر دو دست باید جلوی سر را با تری آب وضو كه در دست مانده مسح كند، و لازم نیست با دست راست باشد یا از بالا به پایین مسح نماید.

مسأله 250- یك قسمت از چهار قسمت سر كه مقابل پیشانی است جای مسح می باشد، و هر جای این قسمت را به هر اندازه مسح كند كافی است، اگر چه احتیاط مستحب آن است كه از درازا به اندازه درازای یك انگشت و از پهنا به اندازه پهنای سه انگشت بسته، مسح نماید.

مسأله 251- لازم نیست مسح سر بر پوست آن باشد بلكه بر موی جلوی سر هم صحیح است. ولی كسی كه موی جلوی سر او به اندازه ای بلند است كه اگر مثلًا شانه كند به صورتش می ریزد، یا به جاهای دیگر سر می رسد، باید بیخ موها را مسح كند، یا فرق سر را باز كرده پوست سر را مسح نماید، و اگر موهایی را كه به صورت می ریزد یا به جاهای دیگر سر می رسد جلوی سر جمع كند و بر آنها مسح نماید، یا بر موی جاهای دیگر سر، كه جلوی آن آمده مسح كند باطل است.

مسأله 252- بعد از مسح سر باید با تری آب وضو كه در دست مانده روی پاها را از سر یكی از انگشتها تا برآمدگی روی پا مسح كند.

مسأله 253- پهنای مسح پا به هر اندازه باشد كافی است، ولی بهتر، بلكه احوط آن است كه با تمام كف دست، روی پا را مسح كند.

مسأله 254- اگر در مسح پا همه دست را روی پا بگذارد و كمی بكشد صحیح است.

مسأله 255-

در مسح سر و روی پا باید دست را روی آنها بكشد، و اگر دست را نگهدارد و سر یا پا را به آن بكشد وضو باطل است، ولی اگر موقعی كه دست را می كشد سر یا پا مختصری حركت كند اشكال ندارد.

مسأله 256- جای مسح باید خشك باشد. و اگر به قدری تر باشد كه رطوبت كف دست به آن اثر نكند مسح باطل است. ولی اگر تری آن بقدری كم باشد كه رطوبتی كه بعد از مسح در آن دیده می شود بگویند فقط از تری كف دست است اشكال ندارد.

مسأله 257- اگر برای مسح، رطوبتی در كف دست نمانده باشد نمی تواند دست را با آب خارج، تر كند، بلكه باید از اعضای دیگر وضو رطوبت بگیرد و با آن مسح نماید.

مسأله 258- اگر رطوبت كف دست فقط به اندازه مسح سر باشد، می تواند سر را با همان رطوبت مسح كند، و برای مسح پاها از اعضاء دیگر وضو رطوبت بگیرد.

مسأله 259- مسح كردن از روی جوراب و كفش باطل است، ولی اگر به واسطه سرمای شدید یا ترس از دزد و درنده و مانند اینها نتواند كفش یا جوراب را بیرون آورد، مسح كردن بر آنها اشكال ندارد، و اگر روی كفش نجس باشد باید چیز پاكی بر آن بیندازد و بر آن چیز مسح كند.

مسأله 260- اگر روی پا نجس باشد و نتواند برای مسح، آن را آب بكشد باید تیمم نماید.

وضوی ارتماسی

مسأله 261- وضوی ارتماسی آن است كه انسان صورت و دستها را به قصد وضو، با مراعات شستن از بالا به پایین در آب فرو برد، لیكن برای این كه

مسح سر و پاها با آب وضو باشد، بایستی در شستن ارتماسی دستها، قصد شستن وضویی، هنگام بیرون آوردن دستها از آب باشد، و یا این كه مقداری از دست چپ را، باقی گذارد، تا آن را با دست راست، ترتیبی بشوید.

مسأله 262- در وضوی ارتماسی هم باید صورت و دستها از بالا به پایین شسته شود، پس اگر وقتی كه صورت و دستها را در آب فرو می برد قصد وضو كند باید صورت را از طرف پیشانی و دستها را از طرف آرنج در آب فرو برد و اگر موقع بیرون آوردن از آب قصد وضو كند، باید صورت را از طرف پیشانی و دستها را از طرف آرنج بیرون آورد.

مسأله 263- اگر وضوی بعضی از اعضاء را ارتماسی و بعضی را غیر ارتماسی انجام دهد اشكالی ندارد.

دعاهایی كه موقع وضو گرفتن مستحب است

مسأله 264- كسی كه وضو می گیرد مستحب است موقعی كه نگاهش به آب می افتد بگوید: «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَ الْماءَ طَهُوراً وَ لَمْ یجْعَلْهُ نَجِساً» و موقعی كه پیش از وضو دست خود را می شوید بگوید: «اللَّهُمَّ اجْعَلْنی مِنَ التَّوّابِینَ وَ اجْعَلْنِی مِنَ الْمُتَطَهِّرینَ» و در وقت مضمضه كردن یعنی آب در دهان گرداندن بگوید: «اللَّهُمَّ لَقِّنی حُجَّتی یوْمَ أَلْقاك وَ أَطْلِقْ لِسانی بِذِكْرِكَ» و در وقت استنشاق یعنی آب در بینی كردن بگوید: «اللَّهُمَّ لا تُحَرِّمْ عَلَی ریحَ الْجَنَّةِ وَ اجْعَلْنِی مِمَّنْ یشَمُّ رِیحَهَا وَ رَوْحَهَا وَ طِیبَها» و موقع شستن رو بگوید: «اللَّهُمَّ بَیضْ وَجْهِی یوْمَ تَسْوَدُّ فِیهِ الْوُجُوهُ وَ لا تُسَوِّدْ وَجْهِی یوْمَ تَبْیضُّ فِیهِ الْوُجُوهُ» و در وقت شستن دست راست بخواند: «اللَّهُمَّ أعْطِنی كِتابی بِیمِینی وَ

الْخُلْدَ فی الْجِنَانِ بِیساری وَ حاسِبْنی حِسَاباً یسِیراً» و موقع شستن دست چپ بگوید: «اللَّهُمَّ لا تُعْطِنِی كِتابِی بِشِمِالی وَ لا مِنْ وَراءِ ظَهْرِی وَ لا تَجْعَلْهَا مَغْلُولَةً الی عُنُقی وَ اعُوذ بِكَ مِنْ مُقَطَّعاتِ النّیرانِ» و موقعی كه سر را مسح می كند بگوید: «اللَّهُمَّ غَشِّنی بِرَحْمَتِكَ وَ بَرَكاتِكَ وَ عَفْوِكَ» و در وقت مسح پا بخواند: «اللَّهُمَّ ثَبِّتْنِی عَلَی الصِّراطِ یوْمَ تَزِلُّ فِیهِ الاقْدامُ وَ اجْعَلْ سَعْیی فی ما یرْضِیكَ عَنّی یا ذَا الْجَلالِ وَ الْاكْرَامِ».

شرایط وضو

شرایط

شرایط صحیح بودن وضو سیزده چیز است

شرط اول

آن كه آب وضو پاك باشد.

شرط دوم

آن كه مطلق باشد.

مسأله 265- وضو با آب نجس و آب مضاف باطل است، اگر چه انسان نجس بودن یا مضاف بودن آن را نداند یا فراموش كرده باشد، و اگر با آن وضو نمازی هم خوانده باشد، باید آن نماز را دوباره با وضوی صحیح بخواند.

مسأله 266- اگر غیر از آب گل آلود مضاف، آب دیگری برای وضو ندارد، چنانچه وقت نماز تنگ است باید تیمم كند، و اگر وقت دارد باید صبر كند تا آب صاف شود و وضو بگیرد.

شرط سوم: آن كه آب وضو مباح باشد. و همچنین بنا بر احتیاط باید فضایی كه در آن وضو می گیرد مباح باشد، اگر چه اباحه فضا لازم نیست.

مسأله 267- وضو با آب غصبی و با آبی كه معلوم نیست صاحب آن راضی است یا نه، حرام و باطل است، ولی اگر سابقاً راضی بوده و انسان نمی داند كه از رضایتش برگشته یا نه، وضو صحیح است، و نیز اگر آب وضو از صورت و دستها در جای غصبی بریزد، وضوی او صحیح است.

مسأله 268- وضو گرفتن از حوض مدرسه ای كه انسان نمی داند آن حوض را برای همه مردم وقف كرده اند یا برای محصلین همان مدرسه، در صورتی كه معمولًا مردم از آب آن وضو بگیرند اشكال ندارد.

مسأله 269- كسی كه نمی خواهد در مسجدی نماز بخواند اگر نداند حوض آن را برای همه مردم وقف كرده اند یا برای كسانی كه در آنجا نماز می خوانند، نمی تواند از حوض آن وضو بگیرد، ولی اگر معمولًا كسانی هم كه نمی خواهند در آنجا نماز بخوانند از حوض آن وضو می گیرند، می تواند از حوض آن

وضو بگیرد.

مسأله 270- وضو گرفتن از حوض تیمچه ها و مسافرخانه ها و مانند اینها برای كسانی كه ساكن آن جاها نیستند، در صورتی صحیح است كه معمولًا كسانی هم كه ساكن آن جاها نیستند، با آب آنها وضو بگیرند.

مسأله 271- وضو گرفتن در نهرهای بزرگ اگر چه انسان نداند كه صاحب آنها راضی است، اشكال ندارد ولی اگر صاحب آنها از وضو گرفتن نهی كند احتیاط واجب آن است كه با آب آنها وضو نگیرند.

مسأله 272- اگر فراموش كند آب، غصبی است، و با آن وضو بگیرد صحیح است.

شرط چهارم

آن كه ظرف آب وضو مباح باشد.

شرط پنجم

آن كه ظرف آب وضو طلا و نقره نباشد.

مسأله 273- اگر آب وضو در ظرف غصبی است و غیر از آن، آب دیگری ندارد باید تیمم كند و چنانچه با آن آب وضو بگیرد باطل است. و اگر آب مباح دیگری دارد چنانچه در آن ظرف غصبی، وضوی ارتماسی بگیرد و یا با آن ظرف، آب به صورت و دستها بریزد وضویش باطل است، ولی اگر با كف دست، آب از آن ظرف بردارد و به صورت و دستها بریزد وضویش صحیح است، اگر چه از جهت تصرف در ظرف غصبی، فعل حرام، مرتكب شده است، و وضوی او از ظرف طلا و نقره، به احتیاط واجب مثل وضوی از ظرف غصبی است.

مسأله 274- اگر در حوضی كه مثلًا یك آجر یا یك سنگ آن غصبی است وضو بگیرد صحیح است ولی اگر وضوی او تصرف در غصب حساب شود گناهكار است.

مسأله 275- اگر در صحن یكی از امامان یا امامزادگان كه سابقاً قبرستان بوده حوض یا نهری بسازند، چنانچه انسان نداند كه زمین صحن را برای قبرستان وقف كرده اند وضو گرفتن در آن حوض و نهر اشكال ندارد.

شرط ششم

آن كه اعضای وضو موقع شستن و مسح كردن، پاك باشد.

مسأله 276- اگر پیش از تمام شدن وضو جایی را كه شسته یا مسح كرده نجس شود، صحیح است.

مسأله 277- اگر غیر از اعضای وضو جایی از بدن نجس باشد، وضو صحیح است. ولی اگر مخرج را از بول یا غائط تطهیر نكرده باشد اولی آن است كه اول آن را تطهیر كند بعد وضو بگیرد.

مسأله 278- اگر یكی از اعضای وضو نجس باشد و بعد

از وضو شك كند كه پیش از وضو آن جا را آب كشیده یا نه، چنانچه در موقع وضو ملتفت پاك بودن و نجس بودن آنجا نبوده وضو باطل است، و اگر می داند ملتفت بوده، یا شك دارد كه ملتفت بوده یا نه، وضو صحیح است. و در هر صورت جایی را كه نجس بوده باید آب بكشد.

مسأله 279- اگر در صورت یا دستها بریدگی یا زخمی است كه خون آن بند نمی آید و آب برای آن ضرر ندارد، باید در آب كر یا جاری فرو برد و قدری فشار دهد كه خون بند بیاید، بعد به دستوری كه گفته شد وضوی ارتماسی بگیرد.

شرط هفتم

آن كه وقت برای وضو و نماز كافی باشد.

مسأله 280- هرگاه وقت بقدری تنگ است كه اگر وضو بگیرد، تمام نماز یا مقداری از آن بعد از وقت خوانده می شود، باید تیمم كند، ولی اگر برای وضو و تیمم یك اندازه وقت لازم است باید وضو بگیرد.

مسأله 281- كسی كه در تنگی وقت نماز باید تیمم كند، اگر وضو بگیرد صحیح است چه برای آن نماز وضو بگیرد یا برای كار دیگر.

شرط هشتم

آن كه به قصد قربت یعنی برای انجام فرمان خداوند عالم وضو بگیرد، و اگر برای خنك شدن یا به قصد دیگری وضو بگیرد باطل است.

مسأله 282- لازم نیست نیت وضو را به زبان بگوید یا از قلب خود بگذراند ولی باید در تمام وضو متوجه باشد كه وضو می گیرد. بطوری كه اگر از او بپرسند چه می كنی بگوید وضو می گیرم.

شرط نهم

آن كه وضو را به ترتیبی كه گفته شد به جا آورد، یعنی اول صورت و بعد دست راست و بعد دست چپ را بشوید و بعد از آن سر و بعد پاها را مسح نماید، و باید پای راست را پیش از پای چپ مسح كند، و اگر به این ترتیب وضو نگیرد باطل است.

شرط دهم

آن كه كارهای وضو را پشت سر هم انجام دهد.

مسأله 283- اگر بین كارهای وضو به قدری فاصله شود كه وقتی می خواهد جایی را بشوید یا مسح كند رطوبت جاهایی كه پیش از آن شسته یا مسح كرده خشك شده باشد، وضو باطل است. و اگر فقط رطوبت جایی كه جلوتر از محلی است كه می خواهد بشوید یا مسح كند خشك شده باشد مثلًا موقعی كه می خواهد دست چپ را بشوید رطوبت دست راست خشك شده باشد و صورت تر باشد، وضو صحیح است.

مسأله 284- اگر كارهای وضو را پشت سر هم به جا آورد ولی به واسطه گرمای هوا یا حرارت زیاد بدن و مانند اینها رطوبت خشك شود وضوی او صحیح است.

مسأله 285- راه رفتن در بین وضو اشكال ندارد، پس اگر بعد از شستن صورت و دستها چند قدم راه برود و بعد سر و پا را مسح كند، وضوی او صحیح است.

شرط یازدهم

آن كه شستن صورت و دستها و مسح سر و پاها را خود انسان انجام دهد، و اگر دیگری او را وضو دهد، یا در رساندن آب به صورت و دستها و مسح سر و پاها به او كمك نماید، وضو باطل است.

مسأله 286- كسی كه نمی تواند وضو بگیرد باید نایب بگیرد كه او را وضو دهد.

و چنانچه مزد هم بخواهد، در صورتی كه بتواند باید بدهد. ولی باید خود او نیت وضو كند و با دست خود مسح نماید و اگر نمی تواند باید نایبش دست او را بگیرد و به جای مسح او بكشد، و اگر این هم ممكن نیست باید از دست او رطوبت بگیرند و با

آن رطوبت، سر و پای او را مسح كنند. و احتیاط واجب در صورت امكان ضمّ تیمم است.

مسأله 287- هر كدام از كارهای وضو را كه می تواند به تنهایی انجام دهد، نباید در آن كمك بگیرد.

شرط دوازدهم

آن كه استعمال آب برای او مانعی نداشته باشد.

مسأله 288- كسی كه می ترسد كه اگر وضو بگیرد، مریض شود یا اگر آب را به مصرف وضو برساند تشنه بماند، نباید وضو بگیرد. ولی اگر نداند كه آب برای او ضرر دارد، و وضو بگیرد و بعد بفهمد كه ضرر داشته، وضویش صحیح است، اگر چه احتیاط مستحب آن است كه با آن وضو نماز نخواند، و تیمم كند و چنانچه با آن وضو نماز خوانده دوباره آن را اعاده نماید.

مسأله 289- اگر رساندن آب به صورت و دستها به مقدار كمی كه وضو با آن صحیح است ضرر ندارد و بیشتر از آن ضرر دارد، باید با همان مقدار وضو بگیرد.

شرط سیزدهم

آن كه در اعضای وضو مانعی از رسیدن آب نباشد.

مسأله 290- اگر می داند چیزی به اعضاء وضو چسبیده ولی شك دارد كه از رسیدن آب جلوگیری می كند یا نه، باید آن را برطرف كند یا آب را به زیر آن برساند.

مسأله 291- اگر زیر ناخن چرك باشد، وضو اشكال ندارد، ولی اگر ناخن را بگیرند باید برای وضو آن چرك را برطرف كنند، و نیز اگر ناخن بیشتر از معمول بلند باشد، باید چرك زیر مقداری را كه از معمول بلندتر است برطرف نمایند.

مسأله 292- اگر در صورت و دستها و جلوی سر و روی پاها به واسطه سوختن یا چیز دیگر، برآمدگی پیدا شود، شستن و مسح روی آن كافی است. و چنانچه سوراخ شود رساندن آب، به زیر پوست لازم نیست، بلكه اگر پوست یك قسمت آن كنده شود، لازم نیست آب را به زیر قسمتی كه كنده نشده برساند ولی چنانچه

پوستی كه كنده شده گاهی به بدن می چسبد و گاهی بلند می شود باید آن را قطع كند یا آب را به زیر آن برساند.

مسأله 293- اگر انسان شك كند كه به اعضای وضوی او چیزی چسبیده یا نه، چنانچه احتمال او در نظر مردم به جا باشد، مثل آن كه بعد از گل كاری شك كند گل به دست او چسبیده یا نه، باید وارسی كند یا بقدری دست بمالد كه اطمینان پیدا كند كه اگر بوده برطرف شده یا آب به زیر آن رسیده است.

مسأله 294- جایی را كه باید شست و مسح كرد هر قدر چرك باشد اگر چرك آن مانع از رسیدن آب به بدن نباشد اشكال ندارد. و همچنین است اگر بعد از گچ كاری و مانند آن چیز سفیدی كه جلوگیری از رسیدن آب به پوست نمی نماید بر دست بماند، ولی اگر شك كند كه با بودن آنها آب به بدن می رسد یا نه، باید آنها را برطرف كند.

مسأله 295- اگر پیش از وضو بداند كه در بعضی از اعضای وضو مانعی از رسیدن آب هست و بعد از وضو شك كند كه در موقع وضو آب را به آن جا رسانده یا نه، وضوی او صحیح است، ولی اگر بداند كه موقع وضو ملتفت آن مانع نبوده، باید دوباره وضو بگیرد.

مسأله 296- اگر در بعضی از اعضای وضو مانعی باشد كه گاهی آب بخودی خود زیر آن می رسد و گاهی نمی رسد و انسان بعد از وضو شك كند كه آب زیر آن رسیده یا نه، چنانچه بداند موقع وضو ملتفت رسیدن آب به زیر آن نبوده، باید دوباره وضو بگیرد.

مسأله 297-

اگر بعد از وضو چیزی كه مانع از رسیدن آب است در اعضای وضو ببیند و نداند موقع وضو بوده یا بعد پیدا شده، وضوی او صحیح است، ولی اگر بداند كه در وقت وضو ملتفت آن مانع نبوده، احتیاط واجب آن است كه دوباره وضو بگیرد.

مسأله 298- اگر بعد از وضو شك كند چیزی كه مانع رسیدن آب است در اعضای وضو بوده یا نه، وضو صحیح است.

احكام وضو

احکام وضو

مسأله 299- كسی كه در كارهای وضو و شرایط آن مثل پاك بودن آب و غصبی نبودن آن خیلی شك می كند باید به شك خود اعتنا نكند.

مسأله 300- اگر شك كند كه وضوی او باطل شده یا نه، بنا می گذارد كه وضوی او باقی است، ولی اگر بعد از بول استبراء نكرده و وضو گرفته باشد و بعد از وضو رطوبتی از او بیرون آید كه نداند بول است یا چیز دیگر، وضوی او باطل است.

مسأله 301- كسی كه شك دارد وضو گرفته یا نه، باید وضو بگیرد.

مسأله 302- كسی كه می داند وضو گرفته و حَدَثی هم از او سر زده، مثلًا بول كرده، اگر نداند كدام جلوتر بوده، چنانچه پیش از نماز است باید وضو بگیرد، و اگر در بین نماز است باید نماز را بشكند و وضو بگیرد و اگر بعد از نماز است باید وضو بگیرد، و باید نمازی را كه خوانده دوباره بخواند.

مسأله 303- اگر بعد از نماز شك كند كه وضو گرفته یا نه، نماز او صحیح است، ولی باید برای نمازهای بعد وضو بگیرد.

مسأله 304- اگر در بین نماز شك كند كه وضو گرفته یا نه، نماز او باطل است

و باید وضو بگیرد و نماز را بخواند.

مسأله 305- اگر بعد از نماز شك كند، كه قبل از نماز وضوی او باطل شده یا بعد از نماز، نمازی كه خوانده صحیح است.

مسأله 306- اگر انسان مرضی دارد كه بول او قطره قطره می ریزد یا نمی تواند از بیرون آمدن غائط خودداری كند چنانچه یقین دارد كه از اول وقت نماز تا آخر آن به مقدار وضو گرفتن و نماز خواندن مهلت پیدا می كند، باید نماز را در وقتی كه مهلت پیدا می كند بخواند، و اگر مهلت او به مقدار كارهای واجب نماز است، باید در وقتی كه مهلت دارد فقط كارهای واجب نماز را به جا آورد و كارهای مستحب آن مانند اذان و اقامه و قنوت را ترك نماید.

مسأله 307- اگر به مقدار وضو و نماز مهلت پیدا نمی كند و در بین نماز چند دفعه بول از او خارج می شود، وضوی اول كافی است، ولی چنانچه مرضی دارد كه در بین نماز چند مرتبه غائط از او خارج می شود كه اگر بخواهد بعد از هر دفعه وضو بگیرد سخت نیست، باید ظرف آبی پهلوی خود بگذارد و هر وقت غائط از او خارج شد وضو بگیرد و بقیه نماز را بخواند.

مسأله 308- كسی كه غائط طوری پی در پی از او خارج می شود كه وضو گرفتن بعد از هر دفعه برای او سخت است، اگر بتواند مقداری از نماز را با وضو بخواند، باید برای هر نماز یك وضو بگیرد.

مسأله 309- كسی كه بول پی در پی از او خارج می شود اگر بین دو نماز، قطره بولی از او خارج نشود می تواند با یك وضو

هر دو نماز را بخواند و قطره هایی كه بین نماز خارج می شود اشكال ندارد.

مسأله 310- كسی كه بول یا غائط پی در پی از او خارج می شود اگر نتواند هیچ مقدار از نماز را با وضو بخواند، می تواند چند نماز را با یك وضو بخواند، مگر اختیاراً بول یا غائط كند یا چیز دیگری كه وضو را باطل می كند پیش آید.

مسأله 311- اگر مرضی دارد كه نمی تواند از خارج شدن باد جلوگیری كند، باید به وظیفه كسانی كه نمی توانند از بیرون آمدن غائط خودداری كنند عمل نماید.

مسأله 312- كسی كه غائط پی در پی از او خارج می شود، باید برای هر نمازی وضو بگیرد و فوراً مشغول نماز شود، ولی برای به جا آوردن سجده و تشهد فراموش شده و نماز احتیاط كه باید بعد از نماز انجام داد در صورتی كه آنها را بعد از نماز فوراً به جا بیاورد وضو گرفتن لازم نیست.

مسأله 313- كسی كه بول او قطره قطره می ریزد باید برای نماز بوسیله كیسه ای كه در آن، پنبه یا چیز دیگری است كه از رسیدن بول به جاهای دیگر جلوگیری می كند، خود را حفظ نماید، و احتیاط واجب آن است كه پیش از هر نماز مخرج بول را كه نجس شده آب بكشد، و نیز كسی كه نمی تواند از بیرون آمدن غائط خودداری كند، چنانچه ممكن باشد باید به مقدار نماز از رسیدن غائط به جاهای دیگر جلوگیری نماید. و احتیاط واجب آن است كه اگر مشقت ندارد، برای هر نماز مخرج غائط را آب بكشد.

مسأله 314- كسی كه نمی تواند از بیرون آمدن بول و غائط خودداری كند در صورتی كه

ممكن باشد و مشقت و زحمت و خوفِ ضرر نداشته باشد باید به مقدار نماز از خارج شدن بول و غائط جلوگیری نماید، و بنا بر احتیاط واجب اگر چه خرج داشته باشد، بلكه اگر مرض او به آسانی معالجه شود، خود را معالجه نماید.

مسأله 315- كسی كه نمی تواند از بیرون آمدن بول و غائط خودداری كند، بعد از آن كه مرض او خوب شد، لازم نیست نمازهایی را كه در وقت مرض مطابق وظیفه اش خوانده قضا نماید. ولی اگر در بین وقت نماز مرض او خوب شود، باید نمازی را كه در آن وقت خوانده دوباره بخواند.

چیزهایی كه باید برای آنها وضو گرفت

مسأله 316- برای شش چیز وضو گرفتن واجب است:

اول: برای نمازهای واجب غیر از نماز میت.

دوم: برای سجده و تشهد فراموش شده، اگر بین آنها و نماز حَدَثی از او سرزده مثلًا بول كرده باشد.

سوم: برای طواف واجب خانه كعبه.

چهارم: اگر نذر یا عهد كرده یا قسم خورده باشد كه وضو بگیرد.

پنجم: اگر نذر كرده باشد كه جایی از بدن خود را به خط قرآن برساند.

ششم: برای آب كشیدن قرآنی كه نجس شده یا بیرون آوردن آن از مستراح و مانند آن، در صورتی كه مجبور باشد دست یا جای دیگر بدن خود را به خط قرآن برساند، ولی چنانچه معطل شدن به مقدار وضو، بی احترامی به قرآن باشد باید بدون این كه وضو بگیرد، قرآن را از مستراح و مانند آن بیرون آورد، یا اگر نجس شده آب بكشد و تا ممكن است از دست گذاشتن به خط قرآن خودداری كند.

مسأله 317- مس نمودن خط قرآن، یعنی رساندن جایی از بدن به خط قرآن برای كسی

كه وضو ندارد، حرام است. ولی اگر قرآن را به زبان فارسی یا به زبان دیگری ترجمه كنند مس آن اشكال ندارد.

مسأله 318- جلوگیری بچه و دیوانه از مس خط قرآن واجب نیست، ولی اگر مس نمودن آنان بی احترامی به قرآن باشد، باید از آنان جلوگیری كنند.

مسأله 319- كسی كه وضو ندارد، حرام است اسم خداوند متعال را به هر زبانی نوشته شده باشد مس نماید. و همچنین است بنا بر احتیاط واجب مس اسم مبارك پیغمبر و امام و حضرت زهرا علیهم السلام.

مسأله 320- اگر پیش از وقت نماز به قصد این كه با طهارت باشد وضو بگیرد یا غسل كند صحیح است و نزدیك وقت نماز هم اگر به قصد مهیا بودن برای نماز وضو بگیرد اشكال ندارد.

مسأله 321- كسی كه یقین دارد وقت داخل شده اگر نیت وضوی واجب كند و بعد از وضو بفهمد وقت داخل نشده، وضوی او صحیح است.

مسأله 322- مستحب است انسان برای نماز میت و زیارت اهل قبور و رفتن به مسجد و حرم امامان علیهم السلام وضو بگیرد، و همچنین برای همراه داشتن قرآن و خواندن و نوشتن آن و نیز برای مس حاشیه قرآن و برای خوابیدن، وضو گرفتن مستحب است، و نیز مستحب است كسی كه وضو دارد دوباره وضو بگیرد، و اگر برای یكی از این كارها وضو بگیرد هر كاری را كه باید با وضو انجام داد، می تواند به جا آورد مثلًا می تواند با آن وضو نماز بخواند.

چیزهایی كه وضو را باطل می كند

مسأله 323- هفت چیز وضو را باطل می كند: اول: بول. دوم: غائط. سوم: باد معده و روده كه از مخرج غائط خارج شود. چهارم:

خوابی كه به واسطه آن چشم نبیند و گوش نشنود، ولی اگر چشم نبیند و گوش بشنود وضو باطل نمی شود. پنجم: چیزهایی كه عقل را از بین می برد، مانند دیوانگی و مستی و بیهوشی. ششم: استحاضه زنان، كه بعداً گفته می شود. هفتم: كاری كه برای آن باید غسل كرد مانند جنابت.

احكام وضوی جبیره

چیزی كه با آن زخم و شكسته را می بندند و دوایی كه روی زخم و مانند آن می گذارند جبیره نامیده می شود.

مسأله 324- اگر در یكی از جاهای وضو زخم یا دمل یا شكستگی باشد، چنانچه روی آن باز است و آب برای آن ضرر ندارد، باید بطور معمول وضو گرفت.

مسأله 325- اگر زخم یا دمل یا شكستگی در صورت و دستها است و روی آن باز است و آب ریختن روی آن ضرر دارد، اگر اطراف آن را بشوید كافی است، ولی چنانچه كشیدن دست تر بر آن ضرر ندارد، بهتر آن است كه دست تر بر آن بكشد و بعد پارچه پاكی روی آن بگذارد و دست تر را روی پارچه هم بكشد. و اگر این مقدار هم ضرر دارد یا زخم نجس است و نمی شود آب زد باید اطراف زخم را به طوری كه در وضو گفته شد، از بالا به پایین بشوید و بنا بر احتیاط مستحب پارچه پاكی روی زخم بگذارد و دست تر روی آن بكشد، و اگر گذاشتن پارچه ممكن نیست شستن اطراف زخم كافی است و در هر صورت تیمم لازم نیست.

مسأله 326- اگر زخم یا دمل یا شكستگی در جلوی سر یا روی پاها است و روی آن باز است، چنانچه نتواند آن را مسح كند،

باید پارچه پاكی روی آن بگذارد و روی پارچه را با تری آب وضو كه در دست مانده مسح كند. و بنا بر احتیاط مستحب تیمم هم بنمایند، و اگر گذاشتن پارچه ممكن نباشد، باید به جای وضو تیمم كند و بهتر است یك وضو بدون مسح هم بگیرد.

مسأله 327- اگر روی دمل یا زخم یا شكستگی بسته باشد، چنانچه باز كردن آن ممكن است و زحمت و مشقت هم ندارد و آب هم برای آن ضرر ندارد، باید روی آن را باز كند و وضو بگیرد، چه زخم و مانند آن در صورت و دستها باشد، یا جلوی سر و روی پاها.

مسأله 328- اگر زخم یا دمل یا شكستگی در صورت یا دستها باشد و بشود روی آن را باز كرد، چنانچه ریختن آب، روی آن ضرر دارد و كشیدن دست تر ضرر ندارد، واجب است دست تر روی آن بكشد.

مسأله 329- اگر نمی شود روɠزخم را باز كرد ولی زخم و چیزی كه روی آن گذاشته پاك است و رسانیدن آب به زخم ممكن است و ضرر و زحمت و مشقت هم ندارد، باید آب را به روی زخم برساند، و اگر زخم یا چیزی كه روی آن گذاشته نجس است، چنانچه آب كشیدن آن و رساندن آب به روی زخم ممكن باشد بدون زحمت و مشقت، باید آن را آب بكشد و موقع وضو آب را به زخم برساند، و در صورتی كه آب برای زخم ضرر دارد، یا آن كه رساندن آب به روی زخم ممكن نیست، یا زخم نجس است و نمی شود آن را آب كشید، باید اطراف زخم را بشوید،

و اگر جبیره پاك است روی آن را مسح كند، و اگر جبیره نجس است یا نمی شود روی آن را دست تر كشید، مثلًا دوایی است كه به دست می چسبد، پارچه پاكی را بطوری كه جزء جبیره حساب شود، روی آن بگذارد و دست تر روی آن بكشد، و اگر این هم ممكن نیست احتیاط واجب آن است كه وضو بگیرد و تیمم هم بنماید.

مسأله 330- اگر جبیره، تمام صورت یا تمام یكی از دستها را فرا گرفته باشد باز احكام جبیره جاری، و وضوی جبیره ای كافی است، ولی اگر معظم اعضای وضو را گرفته باشد، بنا بر احتیاط، باید جمع نماید بین عمل جبیره و تیمم، اگر چه كفایت تیمم در این صورت بعید نیست.

مسأله 331- اگر جبیره تمام اعضای وضو را گرفته باشد، باید تیمّم بنماید.

مسأله 332- كسی كه در كف دست و انگشتها جبیره دارد و در موقع وضو دست تر روی آن كشیده است، می تواند سر و پا را با همان رطوبت مسح كند یا از جاهای دیگر وضو رطوبت بگیرد.

مسأله 333- اگر جبیره تمام پهنای روی پا را گرفته ولی مقداری از طرف انگشتان و مقداری از طرف بالای پا باز است، باید جاهایی كه باز است روی پا را، و جایی كه جبیره است روی جبیره را مسح كند.

مسأله 334- اگر در صورت یا دستها چند جبیره باشد، باید بین آنها را بشوید و اگر جبیره ها در سر یا روی پاها باشد، باید بین آنها را مسح كند و در جاهایی كه جبیره است باید به دستور جبیره عمل نماید.

مسأله 335- اگر جبیره بیشتر از معمول اطراف زخم را

گرفته و برداشتن آن ممكن نیست، باید به دستور جبیره عمل كند، و بنا بر احتیاط واجب تیمم هم بنماید، و اگر برداشتن جبیره ممكن است باید جبیره را بردارد، پس اگر زخم در صورت و دستها است اطراف آن را بشوید و اگر در سر یا روی پاها است اطراف آن را مسح كند و برای جای زخم به دستور جبیره عمل نماید.

مسأله 336- اگر در جای وضو زخم و جراحت و شكستگی نیست، ولی به جهت دیگری آب برای همه دست و صورت ضرر دارد، باید تیمم كند و احتیاط مستحب آن است كه وضوی جبیره ای هم بگیرد، ولی اگر برای مقداری از دست و صورت ضرر دارد چنانچه اطراف آن را بشوید كافی بودن بعید نیست، ولی احتیاط به تیمم ترك نشود.

مسأله 337- اگر جایی از اعضای وضو را رگ زده است و نمی تواند آن را آب بكشد یا آب برای آن ضرر دارد اگر روی آن بسته است، باید به دستور جبیره عمل كند، و اگر معمولًا باز است شستن اطراف آن كافی است.

مسأله 338- اگر در جای وضو یا غسل چیزی چسبیده است كه برداشتن آن ممكن نیست، یا به قدری مشقت دارد كه نمی شود تحمل كرد، باید به دستور جبیره عمل كند.

مسأله 339- غسل جبیره ای مثل وضوی جبیره ای است، ولی بنا بر احتیاط واجب باید آن را ترتیبی به جا آورند نه ارتماسی.

مسأله 340- كسی كه وظیفه او تیمم است، اگر در بعضی از جاهای تیمم او زخم یا دمل یا شكستگی باشد باید به دستور وضوی جبیره ای، تیمم جبیره ای نماید.

مسأله 341- كسی كه باید با وضو یا غسل

جبیره ای نماز بخواند، چنانچه بداند كه تا آخر وقت عذر او برطرف نمی شود، می تواند در اول وقت نماز بخواند، ولی اگر امید دارد كه تا آخر وقت عذر او برطرف شود احتیاط واجب آن است كه صبر كند و اگر عذر او برطرف نشد در آخر وقت نماز را با وضو یا غسل جبیره ای به جا آورد.

مسأله 342- اگر انسان برای مرضی كه در چشم اوست موی چشم خود را بچسباند، باید وضو و غسل را جبیره ای انجام دهد و احتیاط آن است كه تیمم هم بنماید.

مسأله 343- كسی كه نمی داند وظیفه اش تیمم است یا وضوی جبیره ای بنا بر احتیاط واجب باید هر دو را به جا آورد.

مسأله 344- نمازهایی را كه انسان با وضوی جبیره ای خوانده صحیح است و بعد از آن كه عذرش برطرف شد، برای نمازهای بعد هم نباید وضو بگیرد، ولی اگر برای آن كه نمی دانسته تكلیفش جبیره است یا تیمم هر دو را انجام داده باشد باید برای نمازهای بعد وضو بگیرد.

غسلهای واجب

غسلهای واجب هفت است: اول: غسل جنابت. دوم: غسل حیض. سوم: غسل نفاس. چهارم: غسل استحاضه. پنجم: غسل مس میت. ششم: غسل میت. هفتم:

غسلی كه به واسطه نذر و قسم و مانند اینها واجب می شود.

احكام جنابت

احکام جنابت

مسأله 345- به دو چیز انسان جنب می شود: اول: جماع. دوم: بیرون آمدن منی، چه در خواب باشد یا بیداری، كم باشد یا زیاد با شهوت باشد یا بی شهوت، با اختیار باشد یا بی اختیار.

مسأله 346- اگر رطوبتی از انسان خارج شود و نداند منی است یا بول یا غیر اینها چنانچه با شهوت و جستن بیرون آمده و بعد از بیرون آمدن آن، بدن سست شده، آن رطوبت حكم منی دارد، و اگر هیچ یك از این سه نشانه یا بعضی از اینها را نداشته باشد، حكم منی ندارد. ولی در زن و مریض لازم نیست آن آب با جستن بیرون آمده باشد، بلكه اگر با شهوت بیرون آمده باشد در حكم منی است و لازم نیست بدن او سست شود.

مسأله 347- اگر از مردی كه مریض نیست، آبی بیرون آید كه یكی از سه نشانه ای را كه در مسأله پیش گفته شد داشته باشد و نداند نشانه های دیگری را داشته یا نه، چنانچه پیش از بیرون آمدن آن آب، وضو نداشته، باید وضو بگیرد.

مسأله 348- مستحب است انسان بعد از بیرون آمدن منی بول كند، و اگر بول نكند و بعد از غسل رطوبتی از او بیرون آید، كه نداند منی است یا رطوبت دیگر، حكم منی دارد.

مسأله 349- اگر انسان جماع كند و به اندازه ختنه گاه یا بیشتر داخل شود، در زن باشد یا در مرد، در قُبُل

باشد یا در دُبُر، بالغ باشند یا نابالغ اگر چه منی بیرون نیاید هر دو جنب می شوند.

مسأله 350- اگر شك كند كه به مقدار ختنه گاه داخل شده یا نه، غسل بر او واجب نیست.

مسأله 351- اگر نَعُوذُ بِاللّه حیوانی را وطی كند یعنی با او نزدیكی نماید و منی از او بیرون آید غسلِ تنها، كافی است. و اگر منی بیرون نیاید، چنانچه پیش از وطی وضو داشته باز هم غسل تنها كافی است، و اگر وضو نداشته احتیاط واجب آن است كه غسل كند، وضو هم بگیرد.

مسأله 352- اگر منی از جای خود حركت كند و بیرون نیاید، یا انسان شك كند كه منی از او بیرون آمده یا نه، غسل بر او واجب نیست.

مسأله 353- كسی كه نمی تواند غسل كند ولی تیمم برایش ممكن است، بعد از داخل شدن وقت نماز بدون جهت با عیال خود نزدیكی كند اشكال دارد ولی اگر برای لذت بردن یا ترس از برای خودش باشد اشكال ندارد.

مسأله 354- اگر در لباس خود منی ببیند و بداند كه از خود او است و برای آن غسل نكرده، باید غسل كند و نمازهایی را كه یقین دارد، بعد از بیرون آمدن منی خوانده قضا كند، ولی نمازهایی را كه احتمال می دهد بعد از بیرون آمدن آن منی خوانده، لازم نیست قضا نماید.

چیزهایی كه بر جنب حرام است

مسأله 355- پنج چیز بر جنب حرام است:

اول: رساندن جایی از بدن به خط قرآن یا به اسم خدا، و اسامی مباركه پیامبران و امامان علیهم السلام، به احتیاط واجب حكم اسم خدا را دارد.

دوم: رفتن در مسجد الحرام و مسجد پیغمبر صلی الله علیه و آله

و سلم، اگر چه از یك در داخل و از در دیگر خارج شود.

سوم: توقف در مساجد دیگر، ولی اگر از یك در داخل و از در دیگر خارج شود، یا برای برداشتن چیزی برود مانعی ندارد. و احتیاط واجب آن است كه در حرم امامان هم توقف نكند.

چهارم: گذاشتن چیزی در مسجد.

پنجم: خواندن سوره ای كه سجده واجب دارد و آن چهار سوره است، اول: سوره سی و دوم قرآن (الم تنزیل). دوم: سوره چهل و یكم (حم سجده). سوم: سوره پنجاه و سوّم (و النجم). چهارم: سوره نود و ششم (اقرأ) و اگر یك حرف از این چهار سوره را هم بخواند حرام است.

چیزهایی كه بر جنب مكروه است

مسأله 356- نُه چیز بر جنب مكروه است: اول و دوم: خوردن و آشامیدن، ولی اگر وضو بگیرد مكروه نیست. سوم: خواندن بیشتر از هفت آیه از سوره هایی كه سجده واجب ندارد. چهارم: رساندن جایی از بدن به جلد و حاشیه و بین خطهای قرآن. پنجم: همراه داشتن قرآن. ششم: خوابیدن، ولی اگر وضو بگیرد یا به واسطه نداشتن آب، بدل از غسل تیمم كند، مكروه نیست. هفتم: خضاب كردن به حنا و مانند آن. هشتم: مالیدن روغن به بدن. نُهم: جماع كردن بعد از آن كه محتلم شده، یعنی در خواب منی از او بیرون آمده است.

غسل جنابت

مسأله 357- غسل جنابت به خودی خود مستحب است و برای خواندن نماز واجب و مانند آن واجب می شود. ولی برای نماز میت و سجده شكر و سجده های واجب قرآن غسل جنابت لازم نیست.

مسأله 358- لازم نیست در وقت غسل نیت كند كه غسل واجب یا مستحب می كنم و اگر فقط به قصد قربت یعنی برای انجام فرمان خداوند عالم غسل كند كافی است.

مسأله 359- اگر یقین كند وقت نماز شده ونیت غسل واجب كند بعد معلوم شود كه پیش از وقت غسل كرده، غسل او صحیح است.

مسأله 360- غسل را چه واجب باشد و چه مستحب، به دو قسم می شود انجام داد ترتیبی و ارتماسی:

غسل ترتیبی

مسأله 361- در غسل ترتیبی باید به نیت غسل، اول سر و گردن، بعد طرف راست بعد طرف چپ بدن را بشوید. و اگر عمداً یا از روی فراموشی یا به واسطه ندانستن مسأله به این ترتیب عمل نكند غسل او باطل است.

مسأله 362- نصف ناف و نصف عورت را باید با طرف راست بدن و نصف دیگر را باید با طرف چپ بشوید، بلكه بهتر است تمام ناف و عورت با هر دو طرف شسته شود.

مسأله 363- برای آن كه یقین كند هر سه قسمت، یعنی سر و گردن و طرف راست و طرف چپ را كاملًا غسل داده، باید هر قسمتی را كه می شوید مقداری از قسمتهای دیگر را هم با آن قسمت بشوید. بلكه احتیاط مستحب آن است كه تمام طرف راست گردن را با طرف راست بدن و تمام طرف چپ گردن را با طرف چپ بدن بشوید.

مسأله 364- اگر بعد از غسل بفهمد جایی

از بدن را نشسته و نداند كجای بدن است باید دوباره غسل كند.

مسأله 365- اگر بعد از غسل بفهمد مقداری از بدن را نشسته، چنانچه از طرف چپ باشد، شستن همان مقدار كافی است. و اگر از طرف راست باشد باید بعد از شستن آن مقدار، دوباره طرف چپ را بشوید. و اگر از سر و گردن باشد باید بعد از شستن آن مقدار، دوباره طرف راست و بعد طرف چپ را بشوید.

مسأله 366- اگر پیش از تمام شدن غسل، در شستن مقداری از طرف چپ شك كند، شستن همان مقدار كافی است. ولی اگر بعد از اشتغال به شستن طرف چپ در شستن طرف راست یا مقداری از آن شك كند یا بعد از اشتغال به شستن طرف راست در شستن سر و گردن یا مقداری از آن شك نماید نباید اعتنا كند.

غسل ارتماسی

مسأله 367- در غسل ارتماسی اگر به نیت غسل ارتماسی بتدریج در آب فرو رود تا تمام بدن زیر آب رود غسل او صحیح است و احتیاط آن است كه یك دفعه زیر آب رود.

مسأله 368- در غسل ارتماسی اگر همه بدن زیر آب باشد و بعد از نیت غسل، بدن را حركت دهد غسل او صحیح است.

مسأله 369- اگر بعد از غسل ارتماسی بفهمد به مقداری از بدن آب نرسیده، چه جای آن را بداند یا نداند، باید دوباره غسل كند.

مسأله 370- اگر برای غسل ترتیبی وقت ندارد و برای ارتماسی وقت دارد، باید غسل ارتماسی كند.

مسأله 371- كسی كه روزه واجب گرفته یا برای حج یا عمره احرام بسته، نمی تواند غسل ارتماسی كند ولی اگر از روی فراموشی غسل

ارتماسی كند صحیح است.

احكام غسل كردن

مسأله 372- در غسل ارتماسی باید تمام بدن پاك باشد ولی در غسل ترتیبی پاك بودن تمام بدن لازم نیست. و اگر تمام بدن نجس باشد و هر قسمتی را پیش از غسل دادن آن قسمت آب بكشد كافی است.

مسأله 373- عرق جنب از حرام نجس نیست و كسی كه از حرام جنب شده اگر با آب گرم هم غسل كند صحیح است.

مسأله 374- اگر در غسل به اندازه سر مویی از بدن نشسته بماند، غسل باطل است، ولی شستن جاهایی از بدن كه دیده نمی شود، مثل توی گوش و بینی، واجب نیست.

مسأله 375- جایی را كه شك دارد از ظاهر بدن است یا از باطن آن، شستن آن لازم نیست، ولی احتیاط در شستن است.

مسأله 376- اگر سوراخ جای گوشواره و مانند آن به قدری گشاد باشد كه داخل آن دیده شود، باید آن را شست و اگر دیده نشود شستن داخل آن لازم نیست.

مسأله 377- چیزی را كه مانع رسیدن آب به بدن است، باید برطرف كند و اگر پیش از آن كه یقین كند برطرف شده غسل نماید، غسل او باطل است.

مسأله 378- اگر موقع غسل شك كند، چیزی كه مانع از رسیدن آب باشد، در بدن او هست یا نه، چنانچه شكش منشأ عقلایی داشته باشد باید وارسی كند تا مطمئن شود كه مانعی نیست.

مسأله 379- در غسل باید موهای كوتاهی را كه جزء بدن حساب می شود، بشوید و بنا بر احتیاط شستن موهای بلند هم لازم می باشد.

مسأله 380- تمام شرطهایی كه برای صحیح بودن وضو گفته شد، مثل پاك بودن آب و غصبی نبودن آن، در

صحیح بودن غسل هم شرط است ولی در غسل لازم نیست بدن را از بالا به پایین بشوید، و نیز در غسلِ ترتیبی، لازم نیست بعد از شستن هر قسمت فوراً قسمت دیگر را بشوید، بلكه اگر بعد از شستن سر و گردن مقداری صبر كند و بعد طرف راست را بشوید و بعد از مدتی طرف چپ را بشوید اشكال ندارد. ولی كسی كه نمی تواند از بیرون آمدن بول و غائط خودداری كند، اگر به اندازه ای كه غسل كند و نماز بخواند، بول و غائط از او بیرون نمی آید، چنانچه وقت تنگ باشد، باید هر قسمت را فوراً بعد از قسمت دیگر غسل دهد و بعد از غسل هم فوراً نماز بخواند. و همچنین است حكم زن مستحاضه كه بعداً گفته می شود.

مسأله 381- كسی كه قصد دارد پول حمامی را ندهد یا بدون این كه بداند حمامی راضی است، بخواهد نسیه بگذارد، اگر چه بعد حمامی را راضی كند، غسل او باطل است.

مسأله 382- اگر حمامی راضی باشد كه پول حمام نسیه بماند ولی كسی كه غسل می كند قصدش این باشد كه طلب او را ندهد، یا از مال حرام بدهد غسل او صحیح است.

مسأله 383- اگر بخواهد پول حرام یا پولی كه خمس آن را نداده به حمامی بدهد، غسل او باطل است.

مسأله 384- اگر مخرج غائط را در آب خزینه تطهیر كند و پیش از غسل شك كند كه چون در خزینه تطهیر كرده حمامی به غسل كردن او راضی است یا نه، غسل او باطل است، مگر این كه پیش از غسل حمامی را راضی كند.

مسأله 385- اگر شك كند كه

غسل كرده یا نه، باید غسل كند ولی اگر بعد از غسل شك كند، كه غسل او درست بوده یا نه، لازم نیست دوباره غسل نماید.

مسأله 386- اگر در بین غسل حَدَث اصغر از او سر زند، مثلًا بول كند، غسل باطل نمی شود.

مسأله 387- هرگاه به خیال اینكه به اندازه غسل و نماز وقت دارد برای نماز غسل كند، اگر چه بعد از غسل بفهمد كه به اندازه غسل وقت نداشته غسل او صحیح است.

مسأله 388- كسی كه جنب شده اگر شك كند غسل كرده یا نه نمازهایی را كه خوانده صحیح است، ولی برای نمازهای بعد باید غسل كند.

مسأله 389- كسی كه چند غسل بر او واجب است می تواند به نیت همه آنها یك غسل به جا آورد، یا آنها را جدا جدا انجام دهد.

مسأله 390- كسی كه جنب است اگر بر جایی از بدن او آیه قرآن یا اسم خداوند متعال نوشته شده باشد، حرام است دست به آن نوشته بگذارد و اگر بخواهد غسل كند باید آب را طوری به بدن برساند كه دست او به نوشته نرسد.

مسأله 391- كسی كه غسل جنابت كرده، نباید برای نماز وضو بگیرد ولی با غسلهای دیگر نمی شود نماز خواند و باید وضو هم گرفت.

استحاضه

استحاضه

یكی از خونهایی كه از زن خارج می شود خون استحاضه است و زن را در موقع دیدن خون استحاضه، مستحاضه می گویند.

مسأله 392- خون استحاضه در بیشتر اوقات زرد رنگ و سرد است و بدون فشار و سوزش بیرون می آید و غلیظ هم نیست ولی ممكن است گاهی سیاه یا سرخ و گرم و غلیظ باشد و با فشار و سوزش بیرون

آید.

مسأله 393- استحاضه سه قسم است: قلیله و متوسطه و كثیره. استحاضه قلیله آن است، كه خون، پنبه ای را كه زن داخل فرج می نماید سوراخ نكند و از طرف دیگر ظاهر نشود.

استحاضه متوسطه آن است كه خون در پنبه فرو رود و از طرف دیگر ظاهر شود ولی به دستمالی كه معمولًا زنها برای جلوگیری از خون می بندند، جاری نشود.

استحاضه كثیره آن است كه خون از پنبه به دستمال جاری شود.

احكام استحاضه

مسأله 394- در استحاضه قلیله باید زن برای هر نماز یك وضو بگیرد و ظاهر فرج را هم اگر خون به آن رسیده، آب بكشد و بنا بر احتیاط واجب پنبه را عوض كند یا آب بكشد.

مسأله 395- اگر پیش از نماز یا در بین نماز خون استحاضه متوسطه ببیند باید برای آن نماز غسل كند.

مسأله 396- در استحاضه كثیره علاوه بر كارهای استحاضه متوسطه كه در مسأله پیش گفته شد، باید برای هر نماز دستمال را عوض كند، یا آب بكشد و یك غسل برای نماز ظهر و عصر و یكی برای نماز مغرب و عشا به جا آورد، و بین نماز ظهر و عصر فاصله نیندازد، و اگر فاصله بیندازد باید برای نماز عصر دوباره غسل كند و نیز اگر بین نماز مغرب و عشا فاصله بیندازد باید برای نماز عشا دوباره غسل نماید.

مسأله 397- اگر خون استحاضه، پیش از وقت نماز هم بیاید اگر چه زن برای آن خون، وضو و غسل را انجام داده باشد بنا بر احتیاط واجب، باید در موقع نماز وضو و غسل را به جا آورد.

مسأله 398- مستحاضه متوسطه و كثیره كه باید وضو بگیرد و

غسل كند هر كدام را اول به جا آورد صحیح است، ولی بهتر آن است كه اول وضو بگیرد.

مسأله 399- اگر استحاضه قلیله زن، بعد از نماز صبح، متوسطه شود، باید برای نماز ظهر و عصر غسل كند، و اگر بعد از نماز ظهر و عصر متوسطه شود باید برای نماز مغرب و عشا غسل نماید.

مسأله 400- اگر استحاضه قلیله یا متوسطه زن بعد از نماز صبح كثیره شود باید برای نماز ظهر و عصر یك غسل، و برای نماز مغرب و عشا غسل دیگری به جا آورد و اگر بعد از نماز ظهر و عصر كثیره شود، باید برای نماز مغرب و عشا غسل نماید.

مسأله 401- مستحاضه كثیره یا متوسطه اگر پیش از داخل شدن وقت نماز برای نماز غسل كند، غسل او باطل است بلكه اگر نزدیك اذان صبح برای نماز شب غسل كند و نماز شب را بخواند احتیاط واجب آن است كه بعد از داخل شدن صبح، دوباره غسل و وضو را به جا آورد.

مسأله 402- زن مستحاضه، برای هر نمازی چه واجب باشد و چه مستحب، باید وضو بگیرد و نیز اگر بخواهد نمازی را كه خوانده احتیاطاً دوباره بخواند، یا بخواهد نمازی را كه تنها خوانده است دوباره با جماعت بخواند، باید تمام كارهایی را كه برای استحاضه گفته شد انجام دهد. ولی برای خواندن نماز احتیاط و سجده فراموش شده و تشهد فراموش شده و سجده سهو، اگر آنها را بعد از نماز فوراً به جا آورد لازم نیست كارهای استحاضه را انجام دهد.

مسأله 403- زن مستحاضه بعد از آن كه خونش قطع شد، فقط برای نماز اوّلی

كه می خواند، باید كارهای استحاضه را انجام دهد و برای نمازهای بعد لازم نیست.

مسأله 404- اگر زن نداند استحاضه او چه قسم است، موقعی كه می خواهد نماز بخواند، بنا بر احتیاط واجب مقداری پنبه داخل فرج نماید و كمی صبر كند و بیرون آورد و بعد از آن كه فهمید استحاضه او كدام یك از آن سه قسم است كارهایی را كه برای آن قسم دستور داده شده انجام دهد، ولی اگر بداند تا وقتی كه می خواهد نماز بخواند استحاضه او تغییر نمی كند پیش از داخل شدن وقت هم می تواند خود را وارسی نماید.

مسأله 405- زن مستحاضه اگر پیش از آن كه خود را وارسی كند، مشغول نماز شود، چنانچه قصد قربت داشته و به وظیفه خود عمل كرده مثلًا استحاضه اش قلیله بوده و به وظیفه استحاضه قلیله عمل نموده، نماز او صحیح است و اگر قصد قربت نداشته یا عمل او مطابق وظیفه اش نبوده مثل آن كه استحاضه او متوسطه بوده و به وظیفه قلیله رفتار كرده، نماز او باطل است.

مسأله 406- زن مستحاضه اگر نتواند خود را وارسی نماید، باید به آنچه مسلماً وظیفه اوست عمل كند مثلًا اگر نمی داند استحاضه او قلیله است یا متوسطه، باید كارهای استحاضه قلیله را انجام دهد، و اگر نمی داند متوسطه است یا كثیره، باید كارهای استحاضه متوسطه را انجام دهد، ولی اگر بداند سابقاً كدام یك از آن سه قسم بوده باید به وظیفه همان قسم رفتار نماید.

مسأله 407- اگر خون استحاضه در باطن باشد و بیرون نیاید، وضو و غسل باطل نمی شود و اگر بیرون بیاید هر چند كم باشد، وضو و غسل را به

تفصیلی كه گذشت باطل می كند.

مسأله 408- زن مستحاضه اگر بعد از نماز خود را وارسی كند و خون نبیند اگر چه بداند دوباره خون می آید، با وضویی كه دارد می تواند نماز بخواند.

مسأله 409- زن مستحاضه اگر بداند از وقتی كه مشغول وضو یا غسل شده خونی از او بیرون نیامده و تا بعد از نماز هم خون در داخل فرج نیست و بیرون نمی آید، می تواند خواندن نماز را تأخیر بیندازد.

مسأله 410- اگر مستحاضه بداند كه پیش از گذشتن وقت نماز به كلّی پاك می شود، یا به اندازه خواندن نماز، خون بند می آید، باید صبر كند و نماز را در وقتی كه پاك است بخواند.

مسأله 411- اگر بعد از وضو و غسل، خون در ظاهر قطع شود و مستحاضه بداند كه اگر نماز را تأخیر بیندازد، به مقداری كه وضو و غسل و نماز را به جا آورد، به كلّی پاك می شود، باید نماز را تأخیر بیندازد و موقعی كه به كلّی پاك شد، دوباره وضو و غسل را به جا آورد و نماز را بخواند. و اگر وقت نماز تنگ شد لازم نیست وضو و غسل را دوباره به جا آورد، بلكه با وضو و غسلی كه دارد می تواند نماز بخواند.

مسأله 412- مستحاضه كثیره و متوسطه وقتی به كلّی از خون پاك شد باید غسل كند، ولی اگر بداند از وقتی كه برای نماز پیش، مشغول غسل شده دیگر خون نیامده لازم نیست دوباره غسل نماید.

مسأله 413- مستحاضه قلیله بعد از وضو، و مستحاضه كثیره و متوسطه بعد از غسل و وضو، باید فوراً مشغول نماز شود، ولی گفتن اذان و اقامه و خواندن دعاهای

قبل از نماز اشكال ندارد و در نماز هم می تواند كارهای مستحب مثل قنوت و غیر آن را به جا آورد.

مسأله 414- زن مستحاضه اگر بین غسل و نماز فاصله بیندازد، باید دوباره غسل كند و بلافاصله مشغول نماز شود، ولی اگر خون در داخل فضای فرج نیاید غسل لازم نیست.

مسأله 415- اگر خون استحاضه زن جریان داشته باشد و قطع نشود، چنانچه برای او ضرر نداشته باشد، باید پیش از غسل و بعد از آن به وسیله پنبه از بیرون آمدن خون جلوگیری كند، ولی اگر همیشه جریان ندارد فقط باید بعد از وضو و غسل از بیرون آمدن خون جلوگیری نماید، و چنانچه كوتاهی كند و خون بیرون آید، باید دوباره غسل كند و وضو هم بگیرد و اگر نماز هم خوانده باید دوباره بخواند.

مسأله 416- اگر در موقع غسل، خون قطع نشود، غسل صحیح است، ولی اگر در بین غسل، استحاضه متوسطه كثیره شود، واجب است چنانچه مشغول غسل ترتیبی (یا ارتماسی) بوده همان را از سر بگیرد.

مسأله 417- احتیاط واجب آن است كه زن مستحاضه در تمام روزی كه روزه است به مقداری كه می تواند از بیرون آمدن خون جلوگیری كند.

مسأله 418- روزه زن مستحاضه ای كه غسل بر او واجب می باشد در صورتی صحیح است كه در روز غسلهایی را كه برای نمازهای روزش واجب است، انجام دهد، و نیز بنا بر احتیاط واجب، باید غسل نماز مغرب و عشای شبی كه می خواهد فردای آن را روزه بگیرد به جا آورد، ولی اگر برای نماز مغرب و عشا غسل نكند و برای خواندن نماز شب پیش از اذان صبح غسل نماید

و در روز هم غسلهایی را كه برای نمازهای روزش واجب است به جا آورد، روزه او صحیح است.

مسأله 419- اگر بعد از نماز عصر، مستحاضه شود و تا غروب غسل نكند روزه او صحیح است.

مسأله 420- اگر استحاضه قلیله زن پیش از نماز، متوسطه یا كثیره شود باید كارهای متوسطه یا كثیره را كه گفته شد انجام دهد. و اگر استحاضه متوسطه، كثیره شود باید كارهای استحاضه كثیره را انجام دهد و چنانچه برای استحاضه متوسطه غسل كرده باشد فایده ندارد و باید دوباره برای كثیره غسل كند.

مسأله 421- اگر در بین نماز، استحاضه متوسطه زن كثیره شود، باید نماز را بشكند و برای استحاضه كثیره غسل كند و وضو بگیرد و كارهای دیگر آن را انجام دهد و همان نماز را بخواند. و اگر برای هیچ كدام از غسل و وضو وقت ندارد، باید دو تیمم كند، یكی بدل از غسل، و دیگری بدل از وضو، و اگر برای یكی از آنها وقت ندارد باید عوض آن تیمم كند و دیگری را به جا آورد، ولی اگر برای تیمم هم وقت ندارد نمی تواند نماز را بشكند، و باید نماز را تمام كند، و بنا بر احتیاط واجب قضا نماید، و همچنین است اگر در بین نماز استحاضه قلیله او متوسطه یا كثیره شود.

مسأله 422- اگر در بین نماز، خون، بند بیاید و مستحاضه نداند كه در باطن هم قطع شده یا نه، چنانچه بعد از نماز بفهمد قطع شده بوده، باید وضو و غسل و نماز را دوباره به جا آورد.

مسأله 423- اگر استحاضه كثیره زن متوسطه شود، باید برای نماز اول عمل

كثیره و برای نمازهای بعد عمل متوسطه را به جا آورد. مثلًا اگر پیش از نماز ظهر استحاضه كثیره متوسطه شود، باید برای نماز ظهر غسل كند و برای نماز عصر و مغرب و عشا فقط وضو بگیرد ولی اگر برای نماز ظهر غسل نكند و فقط به مقدار نماز عصر وقت داشته باشد، باید برای نماز عصر غسل نماید، و اگر برای نماز عصر هم غسل نكند باید برای نماز مغرب غسل كند. و اگر برای آن هم غسل نكند و فقط به مقدار نماز عشا وقت داشته باشد باید برای عشا غسل نماید.

مسأله 424- اگر پیش از هر نماز خون مستحاضه كثیره قطع شود و دوباره بیاید برای هر نماز باید یك غسل به جا آورد، ولی اگر بعد از غسل و پیش از نماز قطع شود چنانچه وقت تنگ باشد كه نتواند غسل كند و نماز را در وقت بخواند با همان غسل می تواند نماز را بخواند و همین طور است حكم وضو.

مسأله 425- اگر استحاضه كثیره قلیله شود، باید برای نماز اول عمل كثیره و برای نمازهای بعد عمل قلیله را انجام دهد، و نیز اگر استحاضه متوسطه قلیله شود باید برای نماز اول، عمل متوسطه و برای نمازهای بعد عمل قلیله را به جا آورد.

مسأله 426- اگر مستحاضه یكی از كارهایی را كه بر او واجب می باشد حتّی عوض كردن پنبه را ترك كند، نمازش باطل است.

مسأله 427- مستحاضه قلیله اگر بخواهد غیر از نماز كاری انجام دهد، كه شرط آن وضو داشتن است، مثلًا بخواهد جایی از بدن خود را به خط قرآن برساند باید وضو بگیرد و وضویی

كه برای نماز گرفته كافی نیست، بنا بر احتیاط واجب.

مسأله 428- رفتن در مسجد مكه و مدینه و توقف در سایر مساجد و خواندن سوره ای كه سجده واجب دارد برای زن مستحاضه اشكال ندارد ولی نزدیكی شوهر با او بنا بر احتیاط واجب در صورتی حلال می شود كه غسل كند اگر چه كارهای دیگری را كه برای نماز واجب است، مثل وضو و عوض كردن پنبه و دستمال انجام نداده باشد.

مسأله 429- اگر زن در استحاضه كثیره یا متوسطه بخواهد پیش از وقت نماز جایی از بدن خود را به خط قرآن برساند، باید غسل كند و وضو هم بگیرد.

مسأله 430- نماز آیات بر مستحاضه واجب است. و باید برای نماز آیات هم كارهایی را كه برای نماز یومیه گفته شد انجام دهد.

مسأله 431- هرگاه در وقت نماز یومیه نماز آیات بر مستحاضه واجب شود اگر چه بخواهد هر دو را پشت سر هم به جا آورد، باید برای نماز آیات هم تمام كارهایی را كه برای نماز یومیه او واجب است انجام دهد و احتیاط واجب آن است كه هر دو را با یك غسل و وضو به جا نیاورد.

مسأله 432- اگر زن مستحاضه بخواهد نماز قضا بخواند، باید برای هر نماز كارهایی را كه برای نماز ادا بر او واجب است به جا آورد.

مسأله 433- اگر زن بداند خونی كه از او خارج می شود خون زخم نیست و شرعاً حكم حیض و نفاس را ندارد بنا بر احتیاط واجب، باید به دستور استحاضه عمل كند، بلكه اگر شك داشته باشد كه خون استحاضه است یا خونهای دیگر، چنانچه نشانه آنها را نداشته باشد،

بنا بر احتیاط واجب باید كارهای استحاضه را انجام دهد.

حیض

حیض

حیض خونی است كه غالباً در هر ماه چند روزی از رحم زنها خارج می شود و زن را در موقع دیدن خون حیض، حائض می گویند.

مسأله 434- خون حیض در بیشتر اوقات، غلیظ و گرم و رنگ آن سرخ مایل به سیاهی یا سرخ است و با فشار و كمی سوزش بیرون می آید.

مسأله 435- زنهای سیده بعد از تمام شدن شصت سال یائسه می شوند یعنی خون حیض نمی بینند و زنهایی كه سیده نیستند، بعد از تمام شدن پنجاه سال یائسه می شوند.

مسأله 436- خونی كه دختر پیش از تمام شدن نه سال و زن بعد از یائسه شدن می بیند حیض نیست.

مسأله 437- زن حامله و زنی كه بچه شیر می دهد، ممكن است حیض ببیند.

مسأله 438- دختری كه نمی داند نه سالش تمام شده یا نه اگر خونی ببیند كه نشانه های حیض را نداشته باشد حیض نیست. و اگر نشانه های حیض را داشته باشد و اطمینان به حیض بودنش پیدا كند حیض است و معلوم می شود نه سال او تمام شده است.

مسأله 439- زنی كه شك دارد یائسه شده یا نه، اگر خونی ببیند و نداند حیض است یا نه، باید بنا بگذارد كه یائسه نشده است.

مسأله 440- مدت حیض كمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نمی شود و اگر مختصری هم از سه روز كمتر باشد، حیض نیست.

مسأله 441- باید سه روز اول حیض، پشت سر هم باشد، پس اگر مثلًا دو روز خون ببیند و یك روز پاك شود و دوباره یك روز خون ببیند حیض نیست.

مسأله 442- لازم نیست در تمام سه روز

خون بیرون بیاید، بلكه اگر در فرج خون باشد كافی است، و چنانچه در بین سه روز مختصری پاك شود و مدت پاك شدن به قدری كم باشد كه بگویند در تمام سه روز در فرج خون بوده، باز هم حیض است.

مسأله 443- لازم نیست شب اول و شب چهارم را خون ببیند، ولی باید در شب دوم و سوم خون قطع نشود، پس اگر از اذان صبح روز اول تا غروب روز سوم پشت سر هم خون بیاید، یا در وسطهای روز اول شروع شود و در همان موقع از روز چهارم قطع شود و در شب دوم و سوم هم هیچ خون قطع نشود، حیض است.

مسأله 444- اگر سه روز پشت سر هم خون ببیند و پاك شود، چنانچه دوباره خون ببیند و روزهایی كه خون دیده و در وسط پاك بوده روی هم از ده روز بیشتر نشود روزهایی هم كه در وسط پاك بوده حیض است.

مسأله 445- اگر خونی ببیند كه از سه روز بیشتر و از ده روز كمتر باشد و نداند خون دمل است یا خون حیض، چنانچه نداند دمل در طرف چپ است یا طرف راست در صورتی كه ممكن باشد مقداری پنبه داخل كند و بیرون آورد پس اگر خون از طرف چپ بیرون آید، خون حیض است و اگر از طرف راست بیرون آید خون دمل است، و اگر ممكن نباشد كه وارسی كند در صورتی كه می داند خون سابق حیض بوده حیض قرار دهد و اگر دمل بوده خون دمل قرار دهد، و اگر نمی داند خون حیض بوده یا دمل باید همه چیزهایی را كه

بر حائض حرام است ترك كند و همه عبادتهایی را كه زن غیر حائض انجام می دهد به جا آورد.

مسأله 446- اگر خونی ببیند كه از سه روز بیشتر و از ده روز كمتر باشد و نداند خون حیض است یا زخم، اگر قبلًا حیض بوده حیض و اگر پاك بوده پاك قرار دهد، و چنانچه نمی داند پاك بوده یا حیض همه چیزهایی را كه بر حائض حرام است ترك كند و همه عبادتهایی كه زن غیر حائض انجام می دهد به جا آورد.

مسأله 447- اگر خونی ببیند و شك كند كه خون حیض است یا نفاس، چنانچه شرایط حیض را داشته باشد، باید حیض قرار دهد.

مسأله 448- اگر خونی ببیند كه نداند خون حیض است یا بكارت، باید خود را وارسی كند، یعنی مقداری پنبه داخل فرج نماید و كمی صبر كند، بعد بیرون آورد پس اگر اطراف آن آلوده باشد، خون بكارت است و اگر به همه آن رسیده، حیض می باشد.

مسأله 449- اگر كمتر از سه روز خون ببیند و پاك شود و بعد از سه روز خون ببیند خون دوم حیض است و خون اول اگر چه در روزهای عادتش باشد حیض نیست.

احكام حائض

مسأله 450- چند چیز بر حائض حرام است:

اول: عبادتهایی كه مانند نماز باید با وضو یا غسل یا تیمم به جا آورده شود، ولی به جا آوردن عبادتهایی كه وضو و غسل و تیمم برای آنها لازم نیست، مانند نماز میت، مانعی ندارد.

دوّم: تمام چیزهایی كه بر جنب حرام است و در احكام جنابت گفته شد.

سوم: جماع كردن در فرج، كه هم برای مرد حرام است و هم برای زن، اگر

چه به مقدار ختنه گاه داخل شود و منی هم بیرون نیاید، بلكه احتیاط واجب آن است كه مقدار كمتر از ختنه گاه را هم داخل نكند و در دبر زن حائض، وطی كردن، كراهت شدیده دارد.

مسأله 451- جماع كردن در روزهایی هم كه حیض زن قطعی نیست ولی شرعاً باید برای خود حیض قرار دهد حرام است. پس زنی كه بیشتر از ده روز خون می بیند و باید به دستوری كه بعداً گفته می شود روزهای عادت خویشان خود را حیض قرار دهد، شوهرش نمی تواند در آن روزها با او نزدیكی نماید.

مسأله 452- اگر شماره روزهای حیض زن به سه قسمت تقسیم شود و مرد در قسمت اول آن، با زن خود در قبل جماع كند، بنا بر احتیاط واجب باید هیجده نخود طلا كفاره به فقیر بدهد و اگر در قسمت دوم جماع كند، نه نخود و اگر در قسمت سوم جماع كند، باید چهار نخود و نیم بدهد. مثلًا زنی كه شش روز خون حیض می بیند، اگر شوهرش در شب یا روز اوّل و دوم با او جماع كند باید هیجده نخود طلا بدهد و در شب یا روز سوم و چهارم نه نخود و در شب یا روز پنجم و ششم باید چهار نخود و نیم بدهد.

مسأله 453- وطی در دبر زن حائض، كفاره ندارد.

مسأله 454- لازم نیست طلای كفاره را از طلای سكه دار بدهد، ولی اگر بخواهد قیمت آن را بدهد باید قیمت سكه دار بدهد.

مسأله 455- اگر قیمت طلا در وقتی كه جماع كرده با وقتی كه می خواهد به فقیر بدهد فرق كرده باشد، باید قیمت وقتی را كه می خواهد به فقیر بدهد

حساب كند.

مسأله 456- اگر كسی هم در قسمت اول و هم در قسمت دوم و هم در قسمت سوم حیض، با زن خود جماع كند، باید هر سه كفاره را كه روی هم سی و یك نخود و نیم می شود بدهد.

مسأله 457- اگر انسان بعد از آن كه در حال حیض جماع كرده و كفاره آن را داده دوباره جماع كند باز هم باید كفاره بدهد.

مسأله 458- اگر با زن حائض چند مرتبه جماع كند و در بین آنها كفاره ندهد احتیاط واجب آن است كه برای هر جماع یك كفاره بدهد.

مسأله 459- اگر مرد در حال جماع بفهمد زن حائض شده، باید فوراً از او جدا شود و اگر جدا نشود بنا بر احتیاط واجب باید كفاره بدهد.

مسأله 460- اگر مرد با زن حائض زنا كند یا با زن حائض نامحرمی به گمان این كه عیال خود او است جماع نماید، احتیاط واجب آن است كه كفاره بدهد.

مسأله 461- كسی كه نمی تواند كفاره بدهد بهتر آن است كه صدقه ای به فقیر بدهد، و اگر نمی تواند بنا بر احتیاط واجب باید استغفار كند، و هر وقت توانست باید كفاره را بدهد.

مسأله 462- طلاق دادن زن در حال حیض، بطوری كه در كتاب طلاق گفته می شود باطل است.

مسأله 463- اگر زن بگوید حائضم یا از حیض پاك شده ام، باید حرف او را قبول كرد.

مسأله 464- اگر زن در بین نماز حائض شود، نماز او باطل است.

مسأله 465- اگر زن در بین نماز شك كند كه حائض شده یا نه، نماز او صحیح است ولی اگر بعد از نماز بفهمد كه در بین نماز حائض شده نمازی

كه خوانده باطل است.

مسأله 466- بعد از آن كه زن از خون حیض پاك شد، واجب است برای نماز و عبادتهای دیگری كه باید با وضو یا غسل یا تیمم به جا آورده شود، غسل كند. و دستور آن مثل غسل جنابت است، ولی برای نماز باید پیش از غسل یا بعد از آن وضو هم بگیرد. و اگر پیش از غسل وضو بگیرد بهتر است.

مسأله 467- بعد از آن كه زن از خون حیض، پاك شد، اگر چه غسل نكرده باشد، طلاق او صحیح است، و شوهرش هم می تواند با او جماع كند، ولی احتیاط مستحب آن است كه پیش از غسل از جماع با او خودداری نماید. اما كارهای دیگری كه در وقت حیض بر او حرام بوده مانند توقف در مسجد و مس خط قرآن، تا غسل نكند بر او حلال نمی شود.

مسأله 468- اگر آب برای وضو و غسل كافی نباشد و به اندازه ای باشد كه بتواند یا غسل كند یا وضو بگیرد، بنا بر احتیاط واجب باید غسل كند و بدل از وضو تیمم نماید. و اگر فقط برای وضو كافی باشد و به اندازه غسل نباشد، باید وضو بگیرد و عوض غسل تیمم نماید و اگر برای هیچ یك از آنها آب ندارد، باید دو تیمم كند، یكی بدل از غسل و دیگری بدل از وضو.

مسأله 469- نمازهای یومیه ای كه زن در حال حیض نخوانده، قضا ندارد، ولی روزه های واجب را باید قضا نماید.

مسأله 470- هرگاه وقت نماز داخل شود و بداند كه اگر نماز را تأخیر بیندازد حائض می شود، باید فوراً نماز بخواند.

مسأله 471- اگر زن نماز را تأخیر

بیندازد و از اوّل وقت به اندازه انجام واجباتِ یك نماز بگذرد و حائض شود، قضای آن نماز بر او واجب است، ولی در تند خواندن و كند خواندن و چیزهای دیگر باید ملاحظه حال خود را بكند، مثلًا زنی كه مسافر نیست اگر در اول ظهر نماز نخواند، قضای آن در صورتی واجب می شود كه به مقدار خواندن چهار ركعت نماز به دستوری كه گفته شد از اوّل ظهر بگذرد و حائض شود، و برای كسی كه مسافر است گذشتن وقت به مقدار خواندن دو ركعت كافی است و نیز باید ملاحظه تهیه شرایطی را كه دارا نیست بنماید، پس اگر به مقدار فراهم آوردن آن مقدمات و خواندن یك نماز بگذرد و حائض شود قضا واجب است و گرنه واجب نیست.

مسأله 472- اگر زن در آخر وقت نماز از خون پاك شود و به اندازه غسل و وضو و مقدمات دیگر نماز مانند تهیه كردن لباس یا آب كشیدن آن و خواندن یك ركعت نماز یا بیشتر از یك ركعت وقت داشته باشد، باید نماز را بخواند و اگر نخواند باید قضای آن را به جا آورد.

مسأله 473- اگر زن حائض به اندازه غسل و وضو وقت ندارد ولی می تواند با تیمم نماز را در وقت بخواند آن نماز بر او واجب نیست، اما اگر گذشته از تنگی وقت تكلیفش تیمم است، مثل آن كه آب برایش ضرر دارد، باید تیمم كند و آن نماز را بخواند.

مسأله 474- اگر زن حائض بعد از پاك شدن شك كند كه برای نماز وقت دارد یا نه، باید نمازش را بخواند.

مسأله 475- اگر به خیال این

كه به اندازه تهیه مقدمات نماز و خواندن یك ركعت وقت ندارد نماز نخواند و بعد بفهمد وقت داشته، باید قضای آن نماز را به جا آورد.

مسأله 476- مستحب است زن حائض در وقت نماز، خود را از خون پاك نماید و پنبه و دستمال را عوض كند و وضو بگیرد و اگر نمی تواند وضو بگیرد تیمم نماید و در جای نماز رو به قبله بنشیند و مشغول ذكر و دعا و صلوات شود.

مسأله 477- خواندن و همراه داشتن قرآن و رساندن جایی از بدن به حاشیه و ما بین خطهای قرآن و نیز خضاب كردن به حنا و مانند آن برای حائض مكروه است.

اقسام زنهای حائض

اشاره

مسأله 478- زنهای حائض بر شش قسمند:

اول: صاحب عادت وقتیه و عددیه، و آن زنی است كه دو ماه پشت سرهم در وقت معین خون حیض ببیند و شماره روزهای حیض او هم در هر دو ماه یك اندازه باشد، مثل آن كه دو ماه پشت سر هم از اول ماه تا هفتم خون ببیند.

دوم: صاحب عادت وقتیه، و آن زنی است كه دو ماه پشت سر هم در وقت معین، خون حیض ببیند ولی شماره روزهای حیض او در هر دو ماه یك اندازه نباشد، مثلًا دو ماه پشت سرهم از روز اول ماه خون ببیند ولی ماه اول روز هفتم، و ماه دوم روز هشتم از خون پاك شود.

سوم: صاحب عادت عددیه، و آن زنی است كه شماره روزهای حیض او در دو ماهِ پشت سرهم به یك اندازه باشد، ولی وقت دیدن آن دو خون یكی نباشد، مثل آن كه ماه اول از پنجم تا دهم و

ماه دوم از دوازدهم تا هفدهم خون ببیند.

چهارم: مضطربه، و آن زنی است كه چند ماه خون دیده، ولی عادت معینی پیدا نكرده یا عادتش بهم خورده و عادت تازه ای پیدا نكرده است.

پنجم: مبتدئه، و آن زنی است كه دفعه اول خون دیدن او است.

ششم: ناسیه، و آن زنی است كه عادت خود را فراموش كرده است. و هر كدام اینها احكامی دارند كه در مسائل آینده گفته می شود.

1-صاحب عادت وقتیه و عددیه

مسأله 479- زنهایی كه عادت وقتیه و عددیه دارند سه دسته اند:

اول: زنی كه دو ماه پشت سرهم در وقت معین، خون حیض ببیند و در وقت معین هم پاك شود، مثلًا دو ماه پشت سر هم از روز اول ماه، خون ببیند و روز هفتم پاك شود كه عادت حیض این زن از اول ماه تا هفتم است.

دوم: زنی كه از خون پاك نمی شود ولی دو ماه پشت سر هم چند روز معین مثلًا از اول ماه تا هشتم خونی كه می بیند نشانه های حیض را دارد، یعنی غلیظ و سیاه و گرم است و با فشار و سوزش بیرون می آید. و بقیه خونهای او نشانه های استحاضه را دارد كه عادت او از اول ماه تا هشتم می شود.

سوم: زنی كه دو ماه پشت سرهم در وقت معین، خون حیض ببیند و بعد از آن كه سه روز یا بیشتر خون دید یك روز یا بیشتر پاك شود و دوباره خون ببیند و تمام روزهایی كه خون دیده با روزهایی كه در وسط پاك بوده از ده روز بیشتر نشود و در هر دو ماه همه روزهایی كه خون دیده و در وسط پاك بوده روی هم یك

اندازه باشد كه عادت او به اندازه تمام روزهایی است كه خون دیده و در وسط پاك بوده است، و لازم نیست روزهایی كه در وسط پاك بوده در هر دو ماه به یك اندازه باشد، مثلًا اگر در ماه اول از روز اول ماه تا سوم خون ببیند و سه روز پاك شود و دوباره سه روز خون ببیند و در ماه دوم بعد از آن كه سه روز خون دید، سه روز یا كمتر یا بیشتر پاك شود و دوباره خون ببیند و روی هم از نه روز بیشتر نشود، همه حیض است و عادت این زن نه روز می شود.

مسأله 480- زنی كه عادت وقتیه و عددیه دارد، اگر در وقت عادت یا دو سه روز جلوتر یا دو سه روز عقب تر خون ببیند، بطوری كه بگویند حیض را جلو یا عقب انداخته اگر چه آن خون، نشانه های حیض را نداشته باشد باید به احكامی كه برای زن حائض گفته شد عمل كند. و چنانچه بعد بفهمد حیض نبوده مثل اینكه پیش از سه روز پاك شود باید عبادتهایی را كه به جا نیاورده قضا نماید.

مسأله 481- زنی كه عادت وقتیه و عددیه دارد اگر چند روز پیش از عادت و همه روزهای عادت و چند روز بعد از عادت خون ببیند و روی هم از ده روز بیشتر نشود، همه حیض است. و اگر از ده روز بیشتر شود، فقط خونی را كه در روزهای عادت خود دیده، حیض است و خونی كه پیش از آن و بعد از آن دیده استحاضه می باشد، و باید عبادتهایی را كه در روزهای پیش از

عادت و بعد از عادت به جا نیاورده قضا نماید. و اگر همه روزهای عادت را با چند روز پیش از عادت خون ببیند و روی هم از ده روز بیشتر نشود همه حیض است و اگر از ده روز بیشتر شود، فقط روزهای عادت او حیض است و خونی كه جلوتر از آن دیده استحاضه می باشد و چنانچه در آن روزها عبادت نكرده باید قضا نماید. و اگر همه روزهای عادت را با چند روز بعد از عادت خون ببیند و روی هم از ده روز بیشتر نشود، همه حیض است، و اگر بیشتر شود فقط روزهای عادت حیض و باقی استحاضه است.

مسأله 482- زنی كه عادت وقتیه و عددیه دارد اگر مقداری از روزهای عادت را با چند روز پیش از عادت خون ببیند و روی هم از ده روز بیشتر نشود همه حیض است و اگر از ده روز بیشتر شود روزهایی كه در عادت خون دیده با چند روز پیش از آن كه روی هم به مقدار عادت او شود حیض، و روزهای اول را استحاضه قرار می دهد. و اگر مقداری از روزهای عادت را با چند روز بعد از عادت خون ببیند و روی هم از ده روز بیشتر نشود، همه حیض است و اگر بیشتر شود، باید روزهایی كه در عادت خون دیده با چند روز بعد از آن كه روی هم به مقدار عادت او شود حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد.

مسأله 483- زنی كه عادت دارد، اگر بعد از آن كه سه روز یا بیشتر خون دید پاك شود و دوباره خون ببیند و فاصله بین

دو خون كمتر از ده روز باشد و همه روزهایی كه خون دیده با روزهایی كه در وسط پاك بوده از ده روز بیشتر باشد. مثل آن كه پنج روز خون ببیند و پنج روز پاك شود و دوباره پنج روز خون ببیند، چند صورت دارد:

1- آن كه تمام خونی كه دفعه اول دیده یا مقداری از آن، در روزهای عادت باشد و خون دوم كه بعد از پاك شدن می بیند در روزهای عادت نباشد، كه باید همه خون اول را حیض و خون دوم را استحاضه قرار دهد.

2- آن كه خون اول در روزهای عادت نباشد، و تمام خون دوم یا مقداری از آن در روزهای عادت باشد كه باید همه خون دوم را حیض و خون اول را استحاضه قرار دهد.

3- آن كه مقداری از خون اول و دوم در روزهای عادت باشد و خون اولی كه در روزهای عادت بوده از سه روز كمتر نباشد و با پاكی وسط و مقداری از خون دوم كه آن هم در روزهای عادت بوده از ده روز بیشتر نباشد، كه در این صورت همه آنها حیض است و مقداری از خون اول كه پیش از روزهای عادت بوده و مقداری از خون دوم كه بعد از روزهای عادت بوده استحاضه است، مثلًا اگر عادتش از سوم ماه تا دهم بوده، در صورتی كه یك ماه از اول تا ششم خون ببیند و دو روز پاك شود و بعد تا پانزدهم خون ببیند، از سوم تا دهم حیض است و از اول تا سوم و همچنین از دهم تا پانزدهم استحاضه می باشد.

4- آن كه مقداری از

خون اول و دوم در روزهای عادت باشد ولی خون اولی كه در روزهای عادت بوده، از سه روز كمتر باشد، كه باید در تمام دو خون و پاكی وسط كارهایی را كه بر حائض حرام است و سابقاً گفته شد ترك كند و كارهای استحاضه را به جا آورد، یعنی به دستوری كه برای زن مستحاضه گفته شد عبادتهای خود را انجام دهد.

مسأله 484- زنی كه عادت وقتیه و عددیه دارد، اگر در وقت عادت خون نبیند و در غیر آن وقت به شماره روزهای حیضش خون ببیند، باید همان را حیض قرار دهد، چه پیش از وقت عادت دیده باشد چه بعد از آن.

مسأله 485- زنی كه عادت وقتیه و عددیه دارد، اگر در وقت عادت خود خون ببیند ولی شماره روزهای آن كمتر یا بیشتر از روزهای عادت او باشد و بعد از پاك شدن، دوباره به شماره روزهای عادتی كه داشته خون ببیند، باید در هر دو خون كارهایی را كه بر حائض حرام است ترك كند و كارهای استحاضه را به جا آورد.

مسأله 486- زنی كه عادت وقتیه و عددیه دارد، اگر بیشتر از ده روز خون ببیند، خونی كه در روزهای عادت دیده اگر چه نشانه های حیض را نداشته باشد، حیض است، و خونی كه بعد از روزهای عادت دیده اگر چه نشانه های حیض را داشته باشد استحاضه است. مثلًا زنی كه عادت حیض او از اول ماه تا هفتم است، اگر از اول تا دوازدهم خون ببیند، هفت روز اول آن حیض و پنج روز بعد استحاضه می باشد.

2- صاحب عادت وقتیه

مسأله 487- زنهایی كه عادت وقتیه دارند سه دسته اند: اول:

زنی كه دو ماه پشت سرهم در وقت معین، خون حیض ببیند و بعد از چند روز پاك شود ولی شماره روزهای آن در هر دو ماه یك اندازه نباشد، مثلًا دو ماه پشت سر هم روز اول ماه خون ببیند ولی ماه اول روز هفتم، و ماه دوم روز هشتم از خون پاك شود، كه این زن باید روز اول ماه را عادت حیض خود قرار دهد. دوم: زنی كه از خون پاك نمی شود ولی دو ماه پشت سرهم در وقت معین خون او نشانه های حیض را دارد یعنی غلیظ و سیاه و گرم است و با فشار و سوزش بیرون می آید و بقیه خونهای او نشانه استحاضه را دارد و شماره روزهایی كه خون او نشانه حیض دارد، در هر دو ماه یك اندازه نیست مثلًا در ماه اول، از اول ماه تا هفتم و در ماه دوم از اول ماه تا هشتم، خون او نشانه های حیض و بقیه نشانه استحاضه را داشته باشد، كه این زن هم باید روز اول ماه را روز اول عادت حیض خود قرار دهد. سوم: زنی كه دو ماه پشت سر هم در وقت معین، سه روز یا بیشتر خون حیض ببیند و بعد پاك شود و دو مرتبه خون ببیند و تمام روزهایی كه خون دیده با روزهایی كه در وسط پاك بوده از ده روز بیشتر نشود ولی ماه دوم كمتر یا بیشتر از ماه اول باشد، مثلًا در ماه اول هشت روز و در ماه دوم نه روز باشد كه این زن هم باید روز اول ماه را روز اول عادت حیض خود قرار

دهد.

مسأله 488- زنی كه عادت وقتیه دارد، اگر در وقت عادت خود یا دو سه روز پیش از عادت یا دو سه روز بعد از عادت، خون ببیند بطوری كه بگویند حیض را جلو یا عقب انداخته، اگر چه آن خون نشانه های حیض را نداشته باشد، باید به احكامی كه برای زنهای حائض گفته شد رفتار نماید و اگر بعد بفهمد حیض نبوده، مثل آن كه پیش از سه روز پاك شود، باید عبادتهایی را كه به جا نیاورده قضا نماید.

مسأله 489- زنی كه عادت وقتیه دارد، اگر بیشتر از ده روز خون ببیند و نتواند حیض را به واسطه نشانه های آن تشخیص دهد، باید شماره عادت خویشان خود را حیض قرار دهد، چه پدری باشند چه مادری، زنده باشند یا مرده. ولی در صورتی می تواند عادت آنان را حیض خود قرار دهد كه شماره روزهای حیض همه آنان یك اندازه باشد و اگر شماره روزهای حیض آنان یك اندازه نباشد، مثلًا عادت بعضی پنج روز و عادت بعضی دیگر هفت روز باشد نمی تواند عادت آنان را حیض خود قرار دهد. مگر كسانی كه عادتشان با دیگران فرق دارد به قدری كم باشند كه در مقابل آنان هیچ حساب شوند كه در این صورت باید عادت بیشتر آنان را حیض خود قرار دهد.

مسأله 490- زنی كه عادت وقتیه دارد و شماره عادت خویشان خود را حیض قرار می دهد، باید روزی را كه در هر ماه اول عادت او بوده، اول حیض خود قرار دهد، مثلًا زنی كه هر ماه، روز اول ماه خون می دیده و گاهی روز هفتم و گاهی روز هشتم پاك می شده، چنانچه

یك ماه، دوازده روز خون ببیند و عادت خویشانش هفت روز باشد، باید هفت روز اول ماه را حیض و باقی را استحاضه قرار دهد.

مسأله 491- زنی كه عادت وقتیه دارد و باید شماره عادت خویشان خود را حیض قرار دهد، چنانچه خویش نداشته باشد، یا شماره عادت آنان مثل هم نباشد باید در هر ماه از روزی كه خون می بیند تا هفت روز را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد.

3- صاحب عادت عددیه

مسأله 492- زنهایی كه عادت عددیه دارند سه دسته اند:

اول: زنی كه شماره روزهای حیض او در دو ماه پشت سر هم یك اندازه باشد، ولی وقت خون دیدن او یكی نباشد كه در این صورت هر چند روزی كه خون دیده عادت او می شود. مثلًا اگر ماه اول از روز اول تا پنجم و ماه دوم از یازدهم تا پانزدهم خون ببیند، عادت او پنج روز می شود.

دوم: زنی كه از خون پاك نمی شود ولی دو ماه پشت سر هم چند روز از خونی كه می بیند نشانه حیض و بقیه نشانه استحاضه را دارد و شماره روزهایی كه خون نشانه حیض دارد در هر دو ماه یك اندازه است، اما وقت آن یكی نیست، كه در این صورت هر چند روزی كه خون او نشانه حیض را دارد، عادت او می شود. مثلًا اگر یك ماه از اول ماه تا پنجم و ماه بعد از یازدهم تا پانزدهم، خون او نشانه حیض و بقیه نشانه استحاضه را داشته باشد، شماره روزهای عادت او پنج روز می شود.

سوم: زنی كه دو ماه پشت سر هم سه روز یا بیشتر خون ببیند و یك روز یا بیشتر

پاك شود و دو مرتبه خون ببیند و وقت دیدن خون در ماه اول با ماه دوم فرق داشته باشد، كه اگر تمام روزهایی كه خون دیده و روزهایی كه در وسط پاك بوده از ده روز بیشتر نشود و شماره روزهای آن هم به یك اندازه باشد، تمام روزهایی كه خون دیده با روزهای وسط كه پاك بوده عادت حیض او می شود و لازم نیست روزهایی كه در وسط پاك بوده در هر دو ماه به یك اندازه باشد. مثلًا اگر ماه اول، از روز اول ماه تا سوم خون ببیند و دو روز پاك شود و دوباره سه روز خون ببیند و ماه دوم، از یازدهم تا سیزدهم خون ببیند و دو روز یا بیشتر یا كمتر پاك شود و دوباره خون بیند و روی هم از هشت روز بیشتر نشود، عادت او هشت روز می شود.

مسأله 493- زنی كه عادت عددیه دارد، اگر بیشتر از شماره عادت خود خون ببیند و از ده روز بیشتر شود، چنانچه همه خونهایی كه دیده یك جور باشد باید از موقع دیدن خون به شماره روزهای عادتش حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد، و اگر همه خونهایی كه دیده یك جور نباشد، بلكه چند روز از آن، نشانه حیض و چند روز دیگر نشانه استحاضه را داشته باشد اگر روزهایی كه خون، نشانه حیض را دارد با شماره روزهای عادت او یك اندازه است، باید همان روزها را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد، و اگر روزهایی كه خون نشانه حیض دارد، از روزهای عادت او بیشتر است، فقط به اندازه روزهای عادت او حیض،

و بقیه استحاضه است، و اگر روزهایی كه خون نشانه حیض دارد از روزهای عادت او كمتر است باید آن روزها را با چند روز دیگر كه روی هم به اندازه روزهای عادتش شود، حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد.

4- مُضْطَرِبه

مسأله 494- مضطربه یعنی زنی كه چند ماه خون دیده ولی عادت معینی پیدا نكرده اگر بیشتر از ده روز خون ببیند و همه خونهایی كه دیده یك جور باشد چنانچه عادت خویشان او هفت روز است باید هفت روز را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد، و اگر كمتر است مثلًا پنج روز است باید همان را حیض قرار دهد. و بنا بر احتیاط واجب، در تفاوت بین شماره عادت آنان و هفت روز، كه دو روز است،

كارهایی را كه بر حائض حرام است ترك نماید و كارهای استحاضه را به جا آورد، یعنی به دستوری كه برای زن مستحاضه گفته شد عبادتهای خود را انجام دهد و اگر عادت خویشانش بیشتر از هفت روز مثلًا نه روز است، باید هفت روز را حیض قرار دهد و بنا بر احتیاط واجب در تفاوت بین هفت روز و عادت آنان، كه دو روز است، كارهای استحاضه را به جا آورد و كارهایی را كه بر حائض حرام است ترك نماید.

مسأله 495- مضطربه اگر بیشتر از ده روز خونی ببیند كه چند روز آن نشانه حیض و چند روز دیگر نشانه استحاضه دارد، چنانچه خونی كه نشانه حیض دارد كمتر از سه روز یا بیشتر از ده روز نباشد، همه آن حیض است و اگر خونی كه نشانه حیض را دارد كمتر از سه

روز باشد باید همان را حیض قرار دهد و تا هفت روز بقیه به دستوری كه در مسأله قبل گفته شد رفتار نماید، و همچنین است اگر پیش از گذشتن ده روز از خونی كه نشانه حیض دارد دوباره خونی ببیند كه آن هم نشانه حیض را داشته باشد، مثل آن كه پنج روز خون سیاه و نه روز خون زرد و دوباره پنج روز خون سیاه ببیند، باید خون اول را حیض قرار دهد و بقیه آن را تا هفت روز به دستوری كه در مسأله قبل گفته شد رفتار نماید.

5- مُبْتَدِئه

مسأله 496- مبتدئه یعنی زنی كه دفعه اوّلِ خون دیدن اوست، اگر بیشتر از ده روز خون ببیند و همه خونهایی كه دیده یك جور باشد، باید عادت خویشان خود را بطوری كه در وقتیه گفته شد حیض، و بقیه را استحاضه قرار دهد.

مسأله 497- مبتدئه اگر بیشتر از ده روز خونی ببیند كه چند روز آن نشانه حیض و چند روز دیگر نشانه استحاضه را داشته باشد، چنانچه خونی كه نشانه حیض دارد كمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نباشد، همه آن حیض است ولی اگر پیش از گذشتن ده روز از خونی كه نشانه حیض دارد دوباره خونی ببیند كه آن هم نشانه خون حیض داشته باشد، مثل آن كه پنج روز خون سیاه و نه روز خون زرد و دوباره پنج روز خون سیاه ببیند باید از اوّلِ خون اوّل، كه نشانه حیض دارد، حیض قرار دهد و در عدد، رجوع به خویشاوندان خود كند و بقیه را استحاضه قرار دهد.

مسأله 498- مبتدئه اگر بیشتر از ده

روز خونی ببیند كه چند روز آن نشانه حیض و چند روز دیگر آن نشانه استحاضه داشته باشد، چنانچه خونی كه نشانه حیض دارد از سه روز كمتر یا از ده روز بیشتر باشد، باید از اولی كه خون نشانه حیض دارد، حیض قرار دهد و در عدد، به خویشاوندان خود رجوع كند و بقیه را استحاضه قرار دهد.

6- ناسِیه

مسأله 499- ناسیه یعنی زنی كه عادت خود را فراموش كرده است اگر بیشتر از ده روز خون ببیند باید روزهایی كه خون او نشانه حیض را دارد تا ده روز، حیض قرار دهد و بقیه را استحاضه قرار دهد، و اگر نتواند حیض را به واسطه نشانه های آن تشخیص دهد، بنا بر احتیاط واجب باید هفت روز اول را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد.

مسائل متفرقه حیض

مسأله 500- مبتدئه و مضطربه و ناسیه و زنی كه عادت عددیه دارد، اگر خونی ببینند كه نشانه های حیض داشته باشد، یا یقین كنند كه سه روز طول می كشد، باید عبادت را ترك كنند، و چنانچه بعد بفهمند حیض نبوده باید عبادتهایی را كه به جا نیاورده اند قضا نمایند ولی اگر یقین نكنند كه تا سه روز طول می كشد و نشانه های حیض را هم نداشته باشد، بنا بر احتیاط واجب باید تا سه روز كارهای استحاضه را به جا آورند و كارهایی را كه بر حائض حرام است ترك نمایند و چنانچه پیش از سه روز پاك نشدند باید آن را حیض قرار دهند.

مسأله 501- زنی كه در حیض عادت دارد، چه در وقت حیض عادت داشته باشد چه در عدد حیض، یا هم در وقت و هم در عدد آن، اگر دو ماه پشت سرهم بر خلاف عادت خود خونی ببیند كه وقت آن یا شماره روزهای آن یا هم وقت و هم شماره روزهای آن یكی باشد، عادتش برمی گردد به آنچه در این دو ماه دیده است، مثلًا اگر از روز اول ماه تا هفتم خون می دیده و پاك می شده چنانچه دو ماه از دهم تا

هفدهم ماه، خون ببیند و پاك شود، از دهم تا هفدهم، عادت او می شود.

مسأله 502- مقصود از یك ماه، از ابتدای خون دیدن است تا سی روز، نه از روز اول ماه تا آخر ماه.

مسأله 503- زنی كه معمولًا ماهی یك مرتبه خون می بیند، اگر در یك ماه دو مرتبه خون ببیند و آن خون نشانه های حیض را داشته باشد، چنانچه روزهایی كه در وسط پاك بوده از ده روز كمتر نباشد، باید هر دو را حیض قرار دهد.

مسأله 504- اگر سه روز یا بیشتر خونی ببیند كه نشانه حیض را دارد، بعد ده روز یا بیشتر خونی ببیند كه نشانه استحاضه را دارد و دوباره سه روز خونی به نشانه های حیض ببیند باید خون اوّل و خون آخر را كه نشانه های حیض داشته، حیض قرار دهد.

مسأله 505- اگر زن پیش از ده روز پاك شود و بداند كه در باطن خون نیست، باید برای عبادتهای خود غسل كند، اگر چه گمان داشته باشد كه پیش از تمام شدن ده روز دوباره خون می بیند، ولی اگر یقین داشته باشد كه پیش از تمام شدن ده روز دوباره خون می بیند نباید غسل كند و نمی تواند نماز بخواند و باید به احكام حائض رفتار نماید.

مسأله 506- اگر زن پیش از ده روز پاك شود، و احتمال دهد كه در باطن خون هست، باید قدری پنبه داخل فرج نماید و كمی صبر كند و بیرون آورد. پس اگر پاك بود، غسل كند و عبادتهای خود را به جا آورد و اگر پاك نبود اگر چه به آب زرد رنگی هم آلوده باشد، چنانچه در حیض عادت ندارد یا

عادت او ده روز است باید صبر كند كه اگر پیش از ده روز پاك شد، غسل كند، و اگر سر ده روز پاك شد، یا خون او از ده گذشت، سرِ ده روز غسل نماید، و اگر عادتش كمتر از ده روز است، در صورتی كه بداند پیش از تمام شدن ده روز یا سر ده روز پاك می شود، نباید غسل كند و اگر احتمال دهد خون او از ده روز می گذرد احتیاط واجب آن است كه تا یك روز عبادت را ترك كند و بعد از آن می تواند تا ده روز عبادت را ترك كند ولی بهتر است تا ده روز كارهایی را كه بر حائض حرام است ترك كند و كارهای مستحاضه را انجام دهد پس اگر پیش از تمام شدن ده روز یا سر ده روز از خون پاك شد تمامش حیض است و اگر ده روز گذشت، باید عادت خود را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد و عبادتهایی را كه بعد از روزهای عادت به جا نیاورده قضا نماید.

مسأله 507- اگر چند روز را حیض قرار دهد و عبادت نكند، بعد بفهمد حیض نبوده است، باید نماز و روزه ای را كه در آن روزها به جا نیاورده قضا نماید. و اگر چند روز را به گمان این كه حیض نیست عبادت كند، بعد بفهمد حیض بوده، چنانچه آن روزها را روزه گرفته باید قضا نماید.

نفاس

مسأله 508- از وقتی كه اولین جزء بچه از شكم مادر بیرون می آید هر خونی كه زن می بیند، اگر پیش از ده روز یا سر ده روز قطع شود خون نفاس است. و

زن را در حال نفاس، نفساء می گویند.

مسأله 509- خونی كه زن پیش از بیرون آمدن اولین جزء بچه می بیند نفاس نیست.

مسأله 510- لازم نیست كه خلقت بچه تمام باشد، بلكه اگر خون بسته ای هم از رحم زن خارج شود و خود زن بداند، یا چهار نفر قابله بگویند كه اگر در رحم می ماند انسان می شد، خونی كه تا ده روز ببیند خون نفاس است.

مسأله 511- ممكن است خون نفاس، یك آن، بیشتر نیاید، ولی بیشتر از ده روز نمی شود.

مسأله 512- هرگاه شك كند كه چیزی سقط شده یا نه، یا چیزی كه سقط شده اگر می ماند انسان می شد یا نه لازم نیست وارسی كند، و خونی كه از او خارج می شود شرعاً خون نفاس نیست.

مسأله 513- توقف در مسجد و رساندن جایی از بدن به خط قرآن و كارهای دیگری كه بر حائض حرام است، بر نفساء هم حرام است و آنچه بر حائض واجب و مستحب و مكروه است، بر نفساء هم واجب و مستحب و مكروه می باشد.

مسأله 514- طلاق دادن زنی كه در حال نفاس می باشد باطل است و نزدیكی كردن با او حرام می باشد و اگر شوهرش با او نزدیكی كند احتیاط واجب آن است به دستوری كه در احكام حیض گفته شد كفاره بدهد.

مسأله 515- وقتی زن از خون نفاس پاك شد، باید غسل كند و عبادتهای خود را به جا آورد. و اگر دوباره خون ببیند چنانچه روزهایی كه خون دیده با روزهایی كه در وسط پاك بوده، روی هم ده روز یا كمتر از ده روز باشد، تمام آن نفاس است، و اگر روزهایی كه پاك بوده روزه گرفته

باشد باید قضا نماید.

مسأله 516- اگر زن از خون نفاس پاك شود و احتمال دهد كه در باطن خون هست باید مقداری پنبه داخل فرج نماید و كمی صبر كند كه اگر پاك است، برای عبادتهای خود غسل كند.

مسأله 517- اگر خون نفاس زن از ده روز بگذرد، چنانچه در حیض عادت دارد به اندازه روزهای عادت او نفاس و بقیه استحاضه است و اگر عادت ندارد تا ده روز نفاس و بقیه استحاضه می باشد، و احتیاط مستحب آن است كسی كه عادت دارد از روز بعد از عادت، و كسی كه عادت ندارد بعد از روز دهم تا روز هیجدهم زایمان، كارهای استحاضه را به جا آورد و كارهایی را كه بر نفساء حرام است ترك كند.

مسأله 518- زنی كه عادت حیضش كمتر از ده روز است، اگر بیشتر از روزهای عادتش خون نفاس ببیند، باید به اندازه روزهای عادت خود نفاس قرار دهد، و بعد از آن تا روز دهم می تواند عبادت را ترك نماید یا كارهای مستحاضه را انجام دهد، ولی ترك عبادت، یك روز یا دو روز خیلی خوب است پس اگر از ده روز بگذرد روزهای عادتش حیض است و بقیه استحاضه است و اگر عبادت را ترك كرده باید قضا كند.

مسأله 519- زنی كه در حیض عادت دارد، اگر بعد از زاییدن تا یك ماه یا بیشتر از یك ماه پی در پی خون ببیند به اندازه روزهای عادت او نفاس است و ده روز از خونی كه بعد از نفاس می بیند اگر چه در روزهای عادت ماهانه اش باشد، استحاضه است، مثلًا زنی كه عادت حیض او از بیستم

هر ماه تا بیست و هفتم آن است، اگر روز دهم ماه زایید و تا یك ماه یا بیشتر پی در پی خون دید، تا روز هفدهم نفاس و از روز هفدهم تا ده روز حتی خونی كه در روزهای عادت خود كه از بیستم تا بیست و هفتم است می بیند، استحاضه می باشد، و بعد از گذشتن ده روز، اگر خونی را كه می بیند در روزهای عادتش باشد، حیض است چه نشانه های حیض را داشته باشد یا نداشته باشد و اگر در روزهای عادتش نباشد اگر چه نشانه های حیض را داشته باشد، باید آن را استحاضه قرار دهد.

مسأله 520- زنی كه در حیض عادت ندارد، اگر بعد از زایمان تا یك ماه یا بیشتر از یك ماه خون ببیند، ده روز اول آن نفاس و ده روز دوم آن استحاضه است و خونی كه بعد از آن می بیند، اگر نشانه حیض را داشته باشد حیض و گرنه آن هم استحاضه می باشد.

غسل مسّ میت

مسأله 521- اگر كسی بدن انسان مرده ای را كه سرد شده و غسلش نداده اند مس كند یعنی جایی از بدن خود را به آن برساند باید غسل مس میت نماید، چه در خواب مس كند چه در بیداری، با اختیار مس كند یا بی اختیار، حتی اگر ناخن و استخوان او به ناخن و استخوان میت برسد باید غسل كند، ولی اگر حیوان مرده ای را مس كند غسل بر او واجب نیست.

مسأله 522- برای مس مرده ای كه تمام بدن او سرد نشده، غسل واجب نیست اگر چه جایی را كه سرد شده مس نماید.

مسأله 523- اگر موی خود را به بدن میت برساند یا بدن

خود را به موی میت یا موی خود را به موی میت برساند، غسل واجب نیست.

مسأله 524- برای مس بچه مرده، حتی بچه سقط شده ای كه چهار ماه او تمام شده غسل مس میت واجب است بلكه بهتر است برای مس بچه سقط شده ای كه از چهار ماه كمتر دارد غسل كرد، بنا بر این اگر بچه چهارماهه ای مرده به دنیا بیاید، مادر او باید غسل مس میت كند، بلكه اگر از چهار ماه كمتر هم داشته باشد بهتر است مادر او غسل نماید.

مسأله 525- بچه ای كه بعد از مردن مادر به دنیا می آید، وقتی بالغ شد واجب است غسل مس میت كند.

مسأله 526- اگر انسان، میتی را كه سه غسل او كاملًا تمام شده مس نماید، غسل بر او واجب نمی شود، ولی اگر پیش از آن كه غسل سوم تمام شود جایی از بدن او را مس كند اگر چه غسل سوم آنجا تمام شده باشد باید غسل مس میت نماید.

مسأله 527- اگر دیوانه یا بچه نابالغی، میت را مس كند، بعد از آن كه آن دیوانه، عاقل یا بچه بالغ شد باید غسل مس میت نماید.

مسأله 528- اگر از بدن زنده قسمتی كه دارای استخوان است جدا شود و پیش از آن كه قسمت جدا شده را غسل دهند، انسان آن را مس نماید، باید غسل مس میت كُنَد. ولی اگر قسمتی كه جدا شده، استخوان نداشته باشد، برای مس آن غسل واجب نیست. و از بدن مرده ای كه غسلش نداده اند اگر چیزی جدا شود كه در حال اتصال مس آن موجب غسل می شد، بعد از انفصال نیز، مس آن موجب غسل است.

مسأله

529- برای مس استخوان و دندانی كه از مرده جدا شده باشد و آن را غسل نداده اند باید غسل كرد، ولی برای مس استخوان و دندانی كه از زنده جدا شده و گوشت ندارد، غسل واجب نیست.

مسأله 530- غسل مس میت را باید مثل غسل جنابت انجام دهند ولی كسی كه غسل مس میت كرده، اگر بخواهد نماز بخواند، باید وضو هم بگیرد.

مسأله 531- اگر چند میت را مس كند یا یك میت را چند بار مس نماید، یك غسل كافی است.

مسأله 532- برای كسی كه بعد از مس میت غسل نكرده است، توقف در مسجد و جماع و خواندن سوره هایی كه سجده واجب دارد، مانعی ندارد، ولی برای نماز و مانند آن باید غسل كند و وضو بگیرد.

احكام محتضر

احکام محتضر

مسأله 533- مسلمانی را كه محتضر است یعنی در حال جان دادن می باشد مرد باشد یا زن، بزرگ باشد یا كوچك، باید به پشت بخوابانند بطوری كه كف پاهایش به طرف قبله باشد، و اگر خواباندن او كاملًا به این طور ممكن نیست بنا بر احتیاط واجب تا اندازه ای كه ممكن است باید به این دستور عمل كنند، و چنانچه خواباندن او به هیچ قسم ممكن نباشد به قصد احتیاط او را رو به قبله بنشانند، و اگر آن هم نشود، باز به قصد احتیاط او را به پهلوی راست یا به پهلوی چپ، رو به قبله بخوابانند.

مسأله 534- احتیاط واجب آن است كه تا وقتی او را از محل احتضار حركت نداده اند رو به قبله باشد و بعد از حركت دادن، این احتیاط واجب نیست.

مسأله 535- رو به قبله كردن محتضر بر هر مسلمان واجب

است و اجازه گرفتن از ولی او لازم نیست.

مسأله 536- مستحب است شهادتین و اقرار به دوازده امام علیهم السلام و سایر عقاید حقّه را، به كسی كه در حال جان دادن است طوری تلقین كنند كه بفهمد، و نیز مستحب است چیزهایی را كه گفته شد تا وقت مرگ تكرار كنند.

مسأله 537- مستحب است این دعاها را طوری به محتضر تلقین كنند كه بفهمد:

اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی الْكَثیرَ مِنْ مَعاصِیكَ وَ اقْبَلْ مِنِّی الْیسیرَ مِنْ طاعَتِكَ یا مَنْ یقْبَلُ الْیسیرَ وَ یعْفُو عَنِ الْكَثِیرِ اقْبَلْ مِنِّی الْیسیرَ وَ اعْفُ عَنِّی الْكَثیرَ انَّكَ أَنْتَ الْعَفُوُّ الْغَفُورُ اللَّهُمَّ ارْحَمْنی فَانَّكَ رَحیمٌ.

مسأله 538- مستحب است كسی را كه سخت جان می دهد، اگر ناراحت نمی شود به جایی كه نماز می خوانده ببرند.

مسأله 539- مستحب است برای راحت شدن محتضر بر بالین او سوره مباركه یس، و الصافات و احزاب و آیة الكرسی و آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف و سه آیه آخر سوره بقره بلكه هر چه از قرآن ممكن است بخوانند.

مسأله 540- تنها گذاشتن محتضر و گذاشتن چیز سنگین روی شكم او و بودن جُنُب و حائض نزد او و همچنین حرف زدن زیاد، و گریه كردن و تنها گذاشتن زنها نزد او مكروه است.

احكام بعد از مرگ

مسأله 541- بعد از مرگ مستحب است دهان میت را، هم بگذارند كه بازنماند و چشمها و چانه میت را ببندند و دست و پای او را دراز كنند و پارچه ای روی او بیندازند و اگر شب مرده است، در جایی كه مرده، چراغ روشن كنند، و برای تشییع جنازه او مؤمنین را خبر كنند، و در دفن او عجله نمایند، ولی

اگر یقین به مردن او ندارند، باید صبر كنند تا معلوم شود و نیز اگر میت حامله باشد و بچه در شكم او زنده باشد، باید به قدری دفن را عقب بیندازند، كه پهلوی چپ او را بشكافند و طفل را بیرون آورند و پهلو را بدوزند.

احكام غسل و كفن و نماز و دفن میت

مسأله 542- غسل و كفن و نماز و دفن مسلمان دوازده امامی بر هر مكلفی واجب است، و اگر بعضی انجام دهند، از دیگران ساقط می شود و چنانچه هیچ كس انجام ندهد همه معصیت كرده اند، و بنا بر احتیاط واجب حكم مسلمانی هم كه دوازده امامی نیست همین طور است.

مسأله 543- اگر كسی مشغول كارهای میت شود بر دیگران واجب نیست اقدام نمایند، ولی اگر او عمل را نیمه كاره بگذارد، باید دیگران تمام كنند.

مسأله 544- اگر انسان یقین كند كه دیگری مشغول كارهای میت شده، واجب نیست به كارهای میت اقدام كند، ولی اگر شك یا گمان دارد، باید اقدام نماید.

مسأله 545- اگر كسی بداند غسل یا كفن یا نماز یا دفن میت را باطل انجام داده اند باید دوباره انجام دهد ولی اگر گمان دارد كه باطل بوده یا شك دارد كه درست بوده یا نه، لازم نیست اقدام نماید.

مسأله 546- برای غسل و كفن و نماز و دفن میت، باید از ولی او اجازه بگیرند.

مسأله 547- ولی زن كه در غسل و كفن و دفن او دخالت می كند شوهر اوست و بعد از او، مردهایی كه از میت ارث می برند مقدم بر زنهای ایشانند و هر كدام كه در ارث بردن مقدم هستند در این امر نیز مقدمند.

مسأله 548-

اگر كسی بگوید من وصی یا ولی میتم یا ولی میت به من اجازه داده كه غسل و كفن و دفن میت را انجام دهم، چنانچه دیگری نمی گوید من ولی یا وصی میتم یا ولی میت به من اجازه داده است، انجام كارهای میت با اوست.

مسأله 549- اگر میت برای غسل و كفن و دفن و نماز خود غیر از ولی، كس دیگری را معین كند، احتیاط واجب آن است كه ولی و آن كس هر دو اجازه بدهند، و لازم نیست كسی كه میت، او را برای انجام این كارها معین كرده، این وصیت را قبول كند ولی اگر قبول كرد، باید به آن عمل نماید.

احكام غسل میت

مسأله 550- واجب است میت را سه غسل بدهند اول: به آبی كه با سدر مخلوط باشد. دوم: به آبی كه با كافور مخلوط باشد. سوم: با آب خالص.

مسأله 551- سدر و كافور باید به اندازه ای زیاد نباشد كه آب را مضاف كند و به اندازه ای هم كم نباشد، كه نگویند سدر و كافور با آب مخلوط شده است.

مسأله 552- اگر سدر و كافور به اندازه ای كه لازم است پیدا نشود بنا بر احتیاط واجب باید مقداری كه به آن دسترسی دارند در آب بریزند.

مسأله 553- كسی كه برای حج احرام بسته است، اگر پیش از تمام كردن سعی بین صفا و مروه بمیرد، نباید او را با آب كافور غسل دهند و به جای آن باید با آب خالص غسلش بدهند، و همچنین اگر در احرام عمره پیش از كوتاه كردن مو، بمیرد.

مسأله 554- اگر سدر و كافور یا یكی از اینها پیدا نشود یا استعمال آن

جایز نباشد مثل آن كه غصبی باشد، باید به جای هر كدام كه ممكن نیست میت را با آب خالص غسل بدهند.

مسأله 555- كسی كه میت را غسل می دهد، باید مسلمان دوازده امامی و عاقل باشد و مسائل غسل را هم بداند و بنا بر احتیاط واجب بالغ باشد.

مسأله 556- كسی كه میت را غسل می دهد، باید قصد قربت داشته باشد یعنی غسل را برای انجام فرمان خداوند عالم به جا آورد، و اگر به همین نیت تا آخر غسلِ سوم باقی باشد كافی است و تجدید لازم نیست.

مسأله 557- غسل بچه مسلمان اگر چه از زنا باشد، واجب است. و غسل و كفن و دفن كافر و اولاد او جایز نیست. و كسی كه از بچگی دیوانه بوده و به حال دیوانگی بالغ شده، چنانچه پدر و مادر او یا یكی از آنان مسلمان باشند، باید او را غسل داد و اگر هیچ كدام آنان مسلمان نباشند، غسل دادن او جایز نیست.

مسأله 558- بچه سقط شده را اگر چهار ماه یا بیشتر دارد، باید غسل بدهند، و اگر چهار ماه ندارد، باید در پارچه ای بپیچند و بدون غسل دفن كنند.

مسأله 559- اگر مرد، زن را و زن، مرد را غسل بدهد باطل است ولی زن می تواند شوهر خود را غسل دهد و شوهر هم می تواند زن خود را غسل دهد، اگر چه احتیاط مستحب آن است كه زن، شوهر خود و شوهر، زن خود را غسل ندهد.

مسأله 560- مرد می تواند دختر بچه ای را كه سن او از سه سال بیشتر نیست، غسل دهد، زن هم می تواند پسر بچه ای را كه سه سال بیشتر ندارد،

غسل دهد.

مسأله 561- اگر برای غسل دادن میتی كه مرد است مرد پیدا نشود زنانی كه با او نسبت دارند و محرمند مثل مادر و خواهر و عمه و خاله، یا به واسطه شیر خوردن با او محرم شده اند، می توانند غسلش بدهند. و نیز اگر برای غسل میت زن، زن دیگری نباشد مردهایی كه با او نسبت دارند و محرمند، یا به واسطه شیر خوردن با او محرم شده اند، می توانند از زیر لباس، او را غسل دهند.

مسأله 562- اگر میت و كسی كه او را غسل می دهد هر دو مرد یا هر دو زن باشند جایز است كه غیر از عورت، جاهای دیگر میت برهنه باشد و همین طور اگر محرم باشند.

مسأله 563- نگاه كردن به عورت میت، حرام است، و كسی كه او را غسل می دهد اگر نگاه كند معصیت كرده ولی غسل باطل نمی شود.

مسأله 564- اگر جایی از بدن میت نجس باشد، باید پیش از آن كه آنجا را غسل بدهند، آب بكشند. و احتیاط مستحب آن است كه تمام بدن میت، پیش از شروع به غسل پاك باشد.

مسأله 565- غسل میت مثل غسل جنابت است، و احتیاط واجب آن است كه تا غسل ترتیبی ممكن است، میت را غسل ارتماسی ندهند، و احتیاط مستحب آن است كه در غسل ترتیبی هر یك از سه قسمت بدن را در آب فرو نبرند بلكه آب را روی آن بریزند.

مسأله 566- كسی را كه در حال حیض یا در حال جنابت مرده، لازم نیست غسل حیض یا غسل جنابت بدهند، بلكه همان غسل میت برای او كافی است.

مسأله 567- جائز نیست كه برای غسل دادن

میت مزد بگیرند ولی مزد گرفتن برای كارهای مقدماتی غسل حرام نیست.

مسأله 568- اگر آب پیدا نشود، یا استعمال آن مانعی داشته باشد باید عوض هر غسل، میت را یك تیمم بدهند.

مسأله 569- كسی كه میت را تیمم می دهد، می تواند در صورت امكان دست میت را به زمین بزند و به صورت و پشت دستهایش بكشد و اگر به این صورت ممكن باشد لازم نیست به دست زنده هم او را تیمم داد اگر چه احتیاط استحبابی جمع است.

احكام كفن میت

مسأله 570- میت مسلمان را باید با سه پارچه كه آنها را لنگ و پیراهن و سرتاسری می گویند كفن نمایند.

مسأله 571- لنگ باید از ناف تا زانو، اطراف بدن را بپوشاند، و بهتر آن است كه از سینه تا روی پا برسد. و بنا بر احتیاط واجب پیراهن باید از سر شانه تا نصف ساق پا، تمام بدن را بپوشاند و درازی سرتاسری باید بقدری باشد كه بستن دو سر آن ممكن باشد، و پهنای آن باید به اندازه ای باشد كه یك طرف آن روی طرف دیگر بیاید.

مسأله 572- مقداری از لنگ، كه از ناف تا زانو را می پوشاند و مقداری از پیراهن كه از شانه تا نصف ساق را می پوشاند، مقدار واجب كفن است، و آنچه بیشتر از این مقدار در مسأله قبل گفته شد، مقدار مستحب كفن می باشد.

مسأله 573- اگر ورثه بالغ باشند و اجازه دهند كه بیشتر از مقدار واجب كفن را، كه در مسأله قبل گفته شد از سهم آنان بردارند، اشكال ندارد، و احتیاط واجب آن است كه بیشتر از مقدار واجب كفن و همچنین مقداری را كه احتیاطاً لازم است

از سهم وارثی كه بالغ نشده بر ندارند.

مسأله 574- اگر كسی وصیت كرده باشد كه مقدار مستحب كفن را كه در دو مسأله قبل گفته شد، از ثلث مال او بردارند، یا وصیت كرده باشد ثلث مال را به مصرف خود او برسانند ولی مصرف آن را معین نكرده باشد یا فقط مصرف مقداری از آن را معین كرده باشد، می توانند مقدار مستحب كفن را از ثلث مال او بردارند.

مسأله 575- اگر میت وصیت نكرده باشد كه كفن را از ثلث مال او بردارند می توانند به طور متعارف كه لایق شأن میت باشد كفن و چیزهای دیگری را كه از واجبات دفن است از اصل مال بردارند.

مسأله 576- كفن زن بر شوهر است، اگر چه زن از خود مال داشته باشد، و همچنین اگر زن را به شرحی كه در كتاب طلاق گفته می شود، طلاق رجعی بدهند و پیش از تمام شدن عده بمیرد، شوهرش باید كفن او را بدهد و چنانچه شوهر بالغ نباشد یا دیوانه باشد وَلی شوهر باید از مال او كفن زن را بدهد.

مسأله 577- كفن میت بر خویشان او واجب نیست، اگر چه مخارج او در حال زندگی بر آنان واجب باشد.

مسأله 578- احتیاط واجب آن است كه هر یك از سه پارچه كفن به قدری نازك نباشد كه بدن میت از زیر آن پیدا باشد.

مسأله 579- كفن كردن با چیز غصبی، اگر چیز دیگری هم پیدا نشود جایز نیست و چنانچه كفن میت غصبی باشد و صاحب آن راضی نباشد باید از تنش بیرون آورند، اگر چه او را دفن كرده باشند، و همچنین جائز نیست با پوست مردار

او را كفن كنند.

مسأله 580- كفن كردن میت با چیز نجس و با پارچه ابریشمی خالص، جائز نیست، ولی در حال ناچاری اشكال ندارد و احتیاط واجب آن است كه با پارچه طلاباف هم میت را كفن نكنند مگر در حال ناچاری.

مسأله 581- كفن كردن با پارچه ای كه از پشم یا موی حیوان حرام گوشت تهیه شده، در حال اختیار جائز نیست، ولی اگر پوست حیوان حلال گوشت را طوری درست كنند كه به آن جامه گفته شود، می شود با آن میت را كفن كنند و همچنین اگر كفن از مو و پشم حیوان حلال گوشت باشد اشكال ندارد، اگر چه احتیاط مستحب آن است كه با این دو هم كفن ننمایند.

مسأله 582- اگر كفن میت به نجاست خود او، یا به نجاست دیگری نجس شود، چنانچه كفن ضایع نمی شود، باید مقدار نجس را بشویند یا ببُرند ولی اگر در قبر گذاشته باشند بهتر است كه ببرند بلكه اگر بیرون آوردن میت اهانت به او باشد بریدن واجب می شود و اگر شستن یا بریدن آن ممكن نیست، در صورتی كه عوض كردن آن ممكن باشد، باید عوض نمایند.

مسأله 583- كسی كه برای حج یا عمره احرام بسته اگر بمیرد باید مثل دیگران كفن شود و پوشاندن سر و صورتش اشكال ندارد.

مسأله 584- مستحب است انسان در حال سلامتی، كفن و سدر و كافور خود را تهیه كند.

احكام حُنوط

مسأله 585- بعد از غسل واجب است میت را حنوط كنند، یعنی به پیشانی و كف دستها و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاهای او كافور بمالند. و مستحب است به سر بینی میت هم كافور

بمالند و باید كافور ساییده و تازه باشد و اگر به واسطه كهنه بودن، عطر او از بین رفته باشد كافی نیست.

مسأله 586- در حنوط میت، مراعات ترتیب بین اعضای سجود لازم نیست اگر چه مستحب است اوّل كافور را به پیشانی میت بمالند.

مسأله 587- بهتر آن است كه میت را پیش از كفن كردن، حنوط نمایند اگر چه در بین كفن كردن و بعد از آن هم مانعی ندارد.

مسأله 588- كسی كه برای حج احرام بسته است، اگر پیش از تمام كردن سعی بین صفا و مروه بمیرد، حنوط كردن او جائز نیست، و نیز اگر در احرام عمره پیش از آن كه موی خود را كوتاه كند بمیرد نباید او را حنوط كنند.

مسأله 589- زنی كه شوهر او مرده و هنوز عده اش تمام نشده اگر چه حرام است خود را خوشبو كند، ولی چنانچه بمیرد حنوط او واجب است.

مسأله 590- مكروه است میت را با مشك و عنبر و عود و عطرهای دیگر خوشبو كنند یا برای حنوط اینها را با كافور مخلوط نمایند.

مسأله 591- مستحب است، قدری تربت حضرت سید الشهداء علیه السلام با كافور مخلوط كنند، ولی باید از آن كافور به جاهایی كه بی احترامی می شود نرسانند و نیز باید تربت به قدری زیاد نباشد، كه وقتی با كافور مخلوط شد، آن را كافور نگویند.

مسأله 592- اگر كافور به اندازه غسل و حنوط نباشد بنا بر احتیاط واجب غسل را مقدم دارند، و اگر برای هفت عضو نرسد بنا بر احتیاط واجب پیشانی را مقدم دارند.

مسأله 593- مستحب است دو چوب تر و تازه در قبر همراه میت بگذارند.

احكام نماز میت

مسأله 594-

نماز خواندن بر میت مسلمان، اگر چه بچه باشد واجب است، ولی باید پدر و مادر آن بچه یا یكی از آنان مسلمان باشند و شش سال بچه تمام شده باشد.

مسأله 595- نماز میت باید بعد از غسل و حنوط و كفن كردن او خوانده شود، و اگر پیش از اینها، یا در بین اینها بخوانند، اگر چه از روی فراموشی یا ندانستن مسأله باشد كافی نیست.

مسأله 596- كسی كه می خواهد نماز میت بخواند، لازم نیست با وضو یا غسل یا تیمم باشد و بدن و لباسش پاك باشد، و اگر لباس او غصبی هم باشد اشكال ندارد، اگر چه احتیاط مستحب آن است كه تمام چیزهایی را كه در نمازهای دیگر لازم است رعایت كند.

مسأله 597- كسی كه به میت نماز می خواند، باید رو به قبله باشد و نیز واجب است میت را مقابل او به پشت بخوابانند، بطوری كه سر او به طرف راست نمازگزار و پای او به طرف چپ نمازگزار باشد.

مسأله 598- مكان نمازگزار باید از جای میت پست تر یا بلندتر نباشد ولی پستی و بلندی مختصر اشكال ندارد.

مسأله 599- نمازگزار باید از میت دور نباشد، ولی كسی كه نماز میت را به جماعت می خواند اگر از میت دور باشد، چنانچه صفها به یكدیگر متصل باشد اشكال ندارد.

مسأله 600- نمازگزار باید مقابل میت بایستد، ولی اگر نماز به جماعت خوانده شود و صف جماعت از دو طرف میت بگذرد، نماز كسانی كه مقابل میت نیستند اشكال ندارد.

مسأله 601- بین میت و نمازگزار، باید پرده و دیوار یا چیزی مانند اینها نباشد ولی اگر میت در تابوت و مانند آن باشد اشكال

ندارد.

مسأله 602- در وقت خواندن نماز، باید عورت میت پوشیده باشد و اگر كفن كردن او ممكن نیست، باید عورتش را اگر چه با تخته و آجر و مانند اینها باشد بپوشانند.

مسأله 603- نماز میت را باید ایستاده و با قصد قربت بخواند. و در موقع نیت، میت را معین كند، مثلًا نیت كند نماز می خوانم بر این میت قربةً الی اللَّه.

مسأله 604- اگر كسی نباشد كه بتواند نماز میت را ایستاده بخواند، می شود نشسته بر او نماز خواند.

مسأله 605- اگر میت وصیت كرده باشد كه شخص معینی بر او نماز بخواند، احتیاط واجب آن است كه آن شخص از ولی میت اجازه بگیرد و بر ولی هم بنا بر احتیاط واجب، واجب است كه اجازه بدهد.

مسأله 606- مكروه است بر میت چند مرتبه نماز بخوانند، ولی اگر میت اهل علم و تقوی باشد مكروه نیست.

مسأله 607- اگر میت را عمداً یا از روی فراموشی یا به جهت عذری بدون نماز دفن كنند، یا بعد از دفن معلوم شود، نمازی كه بر او خوانده شده باطل بوده است تا وقتی جسد او از هم نپاشیده واجب است با شرطهایی كه برای نماز میت گفته شد به قبرش نماز بخوانند.

دستور نماز میت

مسأله 608- نماز میت پنج تكبیر دارد و اگر نمازگزار پنج تكبیر به این ترتیب بگوید كافی است:

بعد از نیت و گفتن تكبیر اول بگوید أَشْهَدُ انْ لا الهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ.

و بعد از تكبیر دوم بگوید: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ.

و بعد از تكبیر سوم بگوید: اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ.

و بعد از تكبیر چهارم اگر میت مرد است

بگوید: اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِهذَا الْمَیتِ و اگر زن است بگوید: اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِهذِهِ الْمَیتِ و بعد تكبیر پنجم را بگوید.

و بهتر است بعد از تكبیر اول بگوید: أَشْهَدُ انْ لا الهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیكَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ ارْسَلَهُ بِالْحقِّ بَشیراً وَ نَذیراً بَینَ یدَی السَّاعَةِ.

و بعد از تكبیر دوم بگوید: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ بارِكْ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ارْحَمْ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ كَافْضَلِ مَا صَلَّیتَ وَ بارَكْتَ وَ تَرَحَّمْتَ عَلی ابْراهیمَ وَ آلِ ابراهیمَ انَّكَ حَمیدٌ مَجیدٌ وَ صَلِّ عَلی جَمیعِ الْانْبِیاءِ وَ الْمُرْسَلینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصِّدِّیقینَ وَ جَمیعِ عِبادِ اللَّهِ الصّالِحینَ.

و بعد از تكبیر سوم بگوید: اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤمِنینَ وَ الْمُؤمِناتِ وَ الْمُسْلِمینَ وَ الْمُسْلِماتِ الأَحْیاءِ مِنْهُمْ وَ الأَمْواتِ تابِعْ بَینَنا وَ بَینَهُمْ بِالْخَیراتِ انَّكَ مُجیبُ الدَّعَواتِ انَّكَ عَلی كُلِّ شَی ءٍ قَدِیرٌ.

و بعد از تكبیر چهارم اگر میت مرد است بگوید: اللَّهُمَّ إِنَّ هَذَا عَبْدُكَ وَ ابْنُ عَبْدِكَ وَ ابْنُ أَمَتِكَ نَزَلَ بِكَ وَ أَنْتَ خَیرُ مَنْزولٍ بِهِ اللَّهُمَّ انّا لا نَعْلَمُ مِنْهُ إِلّا خَیراً وَ أَنْتَ أعْلَمُ بِهِ مِنّا اللَّهُمَّ انْ كانَ مُحْسِناً فَزِدْ فِی احسانِهِ وَ انْ كانَ مُسِیئاً فَتَجَاوَزْ عَنْهُ وَ اغْفِرْ لَهُ اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ عِنْدَكَ فی أعْلَی عِلِّیینَ وَ اخْلُفْ عَلَی أَهْلِهِ فِی الْغابِرینَ وَ ارْحَمْهُ بِرَحْمَتِكَ یا ارْحَمَ الرَّاحِمینَ.

و بعد تكبیر پنجم را بگوید ولی اگر میت زن است بعد از تكبیر چهارم بگوید:

اللَّهُمَّ إِنَّ هذِهِ أَمَتُكَ وَ ابْنَةُ عَبْدِكَ وَ ابْنَةُ أَمَتِكَ نَزَلَتْ بِكَ وَ أَنْتَ خَیرُ مَنْزُولٍ بِهِ اللَّهُمَّ انَّا لا نَعْلَمُ مِنها إِلّا خَیراً وَ أَنْتَ أعْلَمُ بِهَا مِنَّا اللَّهُمَّ

انْ كانَتْ مُحْسِنَةً فَزِدْ فِی احْسانِها وَ انْ كانَتْ مُسِیئَةً فَتَجاوَزْ عَنْهَا وَ اغْفِرْ لَهَا اللَّهُمَّ اجْعَلْهَا عِنْدَكَ فِی أعْلَی عِلِّیینَ وَ اخْلُفْ عَلی أَهْلِها فِی الْغابِرِینَ وَ ارْحَمْها بِرَحْمَتِكَ یا ارْحَمَ الرَّاحِمینَ.

مسأله 609- باید تكبیرها و دعاها را طوری پشت سر هم بخواند كه نماز از صورت خود خارج نشود.

مسأله 610- كسی كه نماز میت را به جماعت می خواند باید تكبیرها و دعاهای آن را هم بخواند.

مستحبات نماز میت

مسأله 611- چند چیز در نماز میت مستحب است.

اول: كسی كه نماز میت می خواند با وضو یا غسل یا تیمم باشد، و احتیاط مستحب آن است در صورتی تیمم كند كه وضو و غسل ممكن نباشد، یا بترسد كه اگر وضو بگیرد یا غسل كند به نماز میت نرسد.

دوم: اگر میت مرد است، امام جماعت یا كسی كه فرادی به او نماز می خواند مقابل وسط قامت او بایستد و اگر میت زن است مقابل سینه اش بایستد.

سوم: پابرهنه نماز بخواند.

چهارم: در هر تكبیر دستها را بلند كند.

پنجم: فاصله او با میت بقدری كم باشد كه اگر باد لباسش را حركت دهد به جنازه برسد.

ششم: نماز میت را به جماعت بخواند.

هفتم: امام جماعت تكبیر و دعاها را بلند بخواند و كسانی كه با او نماز می خوانند، آهسته بخوانند.

هشتم: در جماعت اگر چه مأموم یك نفر باشد، عقب امام بایستد.

نهم: نمازگزار به میت و مؤمنین زیاد دعا كند.

دهم: پیش از نماز سه مرتبه بگوید الصَّلاة.

یازدهم: نماز را در جایی بخوانند كه مردم برای نماز میت بیشتر به آن جا می روند.

دوازدهم: زن حائض اگر نماز میت را به جماعت می خواند در صفی تنها بایستد.

مسأله 612- خواندن نماز میت در مساجد مكروه

است ولی در مسجد الحرام مكروه نیست.

احكام دفن

مسأله 613- واجب است میت را طوری در زمین دفن كنند، كه بوی او بیرون نیاید و درندگان هم نتوانند بدنش را بیرون آورند و در صورتی كه ترس درنده و نزدیك شدن انسانی كه از بوی میت اذیت شود در بین نباشد اقوی كفایت تنها عنوان دفن در زمین است اگر چه احتیاط مستحب آن است كه گودی قبر به همان اندازه مذكور در بالا باشد، و اگر ترس آن باشد كه جانور بدن او را بیرون آورد، باید قبر را با آجر و مانند آن محكم كنند.

مسأله 614- اگر دفن میت در زمین ممكن نباشد، می توانند به جای دفن، او را در بنا یا تابوت بگذارند.

مسأله 615- میت را باید در قبر به پهلوی راست طوری بخوابانند كه جلوی بدن او رو به قبله باشد.

مسأله 616- اگر كسی در كشتی بمیرد، چنانچه جسد او فاسد نمی شود و بودن او در كشتی مانعی ندارد، باید صبر كنند تا به خشكی برسند و او را در زمین دفن كنند و گر نه، باید در كشتی غسلش بدهند و حنوط و كفن كنند و پس از خواندن نماز میت چیز سنگینی به پایش ببندند و به دریا بیندازند یا او را در خمره بگذارند و درش را ببندند و به دریا بیندازند و اگر ممكن است باید او را در جایی بیندازند كه فوراً طعمه حیوانات نشود.

مسأله 617- اگر بترسند كه دشمن، قبر میت را بشكافد و بدن او را بیرون آورد و گوش یا بینی یا اعضای دیگر او را ببرد چنانچه ممكن باشد باید بطوری كه در

مسأله پیش گفته شد او را به دریا بیندازند.

مسأله 618- مخارج انداختن دردریا و مخارج محكم كردن قبر میت را در صورتی كه لازم باشد، باید از اصل مال میت بردارند.

مسأله 619- اگر زن كافره بمیرد و بچه در شكم او مرده باشد، چنانچه پدر بچه مسلمان باشد، باید زن را در قبر به پهلوی چپ پشت به قبله بخوابانند كه روی بچه به طرف قبله باشد بلكه اگر هنوز روح هم به بدن او داخل نشده باشد، بنا بر احتیاط واجب باید به همین دستور عمل كنند.

مسأله 620- دفن مسلمان، در قبرستان كفار و دفن كافر، در قبرستان مسلمانان جائز نیست.

مسأله 621- دفن مسلمان در جایی كه بی احترامی به او باشد، مانند جایی كه خاكروبه و كثافت می ریزند، جایز نیست.

مسأله 622- میت را نباید در جای غصبی دفن كنند و دفن كردن در جایی كه برای غیر دفن كردن وقف شده و در مسجد اگر ضرر به مسلمانان باشد یا مزاحم نمازشان باشد جایز نیست، بلكه اقوی آن است كه اصلًا در مسجد دفن نكنند و در زمینی كه مثل مسجد برای غیر دفن كردن وقف شده جائز نیست.

مسأله 623- دفن میت در قبر مرده دیگر اگر موجب نبش شود جائز نیست.

مسأله 624- چیزی كه از میت جدا می شود، اگر چه مو و ناخن و دندانش باشد، باید با او دفن شود و اگر موجب نبش شود، احتیاط آن است كه جدا دفن شود. و دفن ناخن و دندانی كه در حال زندگی از انسان جدا می شود مستحب است.

مسأله 625- اگر كسی در چاه بمیرد و بیرون آوردنش ممكن نباشد باید درِ چاه را

ببندند و همان چاه را قبر او قرار دهند، و در صورتی كه چاه مال غیر باشد باید به نحوی او را راضی كنند.

مسأله 626- اگر بچه در رحم مادر بمیرد و ماندنش در رحم برای مادر خطر داشته باشد، باید به آسانترین راه او را بیرون آورند، و چنانچه ناچار شوند كه او را قطعه قطعه كنند اشكال ندارد، ولی باید به وسیله شوهرش اگر اهل فن است یا زنی كه اهل فن باشد او را بیرون بیاورند و اگر ممكن نیست مرد محرمی كه اهل فن باشد، و اگر آن هم ممكن نشود مرد نامحرمی كه اهل فن باشد بچه را بیرون بیاورد، و در صورتی كه آن هم پیدا نشود كسی كه اهل فن نباشد می تواند بچه را بیرون آورد.

مسأله 627- هرگاه مادر بمیرد و بچه در شكمش زنده باشد اگر چه امید زنده ماندن طفل را نداشته باشند باید به وسیله كسانی كه در مسأله پیش گفته شد از هر طرفی كه بچه سالم بیرون می آید بچه را بیرون آورند و دوباره بدوزند ولی اگر بین پهلوی چپ و راست در سالم بودن بچه فرقی نباشد احتیاط واجب آن است كه از پهلوی چپ بیرون آورند.

مستحبات دفن

مسأله 628- خوب است به امید آن كه مطلوب پروردگار باشد قبر را به اندازه قد انسان متوسط گود كنند و میت را در نزدیكترین قبرستان دفن نمایند، مگر آن كه قبرستان دورتر، از جهتی بهتر باشد، مثل آن كه مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند، یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا بروند و نیز جنازه را در چند زرعی قبر،

زمین بگذارند و تا سه مرتبه كم كم نزدیك ببرند، و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر كنند و اگر میت مرد است در دفعه سوم طوری زمین بگذارند كه سر او طرف پایین قبر باشد و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر كنند و در موقع وارد كردن، پارچه ای روی قبر بگیرند، و نیز جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر كنند، و دعاهایی كه دستور داده شده، پیش از دفن و موقع دفن بخوانند و بعد از آن كه میت را در لحد گذاشتند، گره های كفن را باز كنند و صورت میت را روی خاك بگذارند و بالشی از خاك زیر سر او بسازند و پشت میت، خشت خام یا كلوخی بگذارند كه میت به پشت برنگردد و پیش از آن كه لحد را بپوشانند، دست راست را به شانه راست میت بزنند و دست چپ را به قوت بر شانه چپ میت بگذارند و دهان را نزدیك گوش او ببرند و به شدّت حركتش دهند و سه مرتبه بگویند:

اسْمَعْ افْهَمْ یا فُلانَ بْنَ فُلان و به جای فلان اسم میت و پدرش را بگویند مثلًا اگر اسم او محمد و اسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند:

اسْمَعْ افْهَمْ یا مُحَمَّدَ بْنَ عَلی پس از آن بگویند:

هَلْ أَنْتَ عَلَی الْعَهْدِ الَّذِی فَارَقْتَنا عَلَیهِ مِنْ شَهَادَةِ انْ لا الهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَریكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً صَلّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ عَبْدُهُ وَ

رَسُولُهُ وَ سَیدُ النَّبِیینَ وَ خَاتَمُ الْمُرْسَلِینَ وَ أَنَّ عَلِیاً امیرُ الْمُؤْمِنینَ وَ سَیدُ الْوَصِیینَ وَ امامُ افْتَرَضَ اللَّهُ طاعَتَهُ عَلَی الْعالَمِینَ وَ أَنَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَینَ وَ عَلِی بْنَ الْحُسَینِ وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی وَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَی بْنَ جَعْفَرٍ وَ عَلی بْنَ مُوسی وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی وَ عَلِی بْنَ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنَ بْنَ عَلِی وَ الْقائِمَ الْحُجَّةَ الْمَهْدِی صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیهِمْ ائِمَّةُ الْمُؤمِنینَ وَ حُجَجُ اللَّهِ عَلَی الْخَلْقِ اجْمَعِینَ وَ ائِمَّتُكَ ائِمَّةُ هُدی بِكَ ابْرارٌ یا فُلانَ بْنَ فُلانٍ و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگوید:

و بعد بگوید اذا اتاكَ الْمَلَكانِ الْمُقَرَّبانِ رَسُولَینِ مِنْ عِندِ اللَّهِ تَبارَكَ وَ تَعالَی وَ سَأَلاكَ عَنْ رَبِّكَ وَ عَنْ نَبِیكَ وَ عَنْ دِینِكَ وَ عَنْ كِتابِكَ وَ عَنْ قِبْلَتِكَ وَ عَنْ ائِمَّتِكَ فَلا تَخَفْ وَ لا تَحْزَنْ وَ قُلْ فی جَوابِهِما اللَّهُ رَبِّی وَ مُحَمَّدٌ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ نَبِ̛̠وَ الْاسْلامُ دِینِی وَ الْقُرْآنُ كِتابِی وَ الْكَعْبَةُ قِبْلَتِی وَ أَمیرُ الْمُؤْمِنینَ عَلِی بْنُ ابِی طالِبٍ امَامِی وَ الْحَسَنُ بْنُ عَلی الْمُجْتَبَی امَامِی وَ الْحُسَینُ بْنُ عَلِی الشَّهیدُ بِكَرْبَلا امامِی وَ عَلِی زَینُ الْعابِدِینَ امَامِی وَ مُحَمَّدٌ الْبَاقِرُ امَامِی وَ جَعْفَرٌ الصَّادِقُ امَامِی، وَ مُوسَی الكاظِمُ امَامی، وَ عَلی الرِضا امَامی، وَ مُحَمَّدٌ الْجَوادُ امَامی، وَ عَلی الْهَادِی امَامِی وَ الْحَسَنُ الْعَسْكَری امَامِی وَ الْحُجَّةُ الْمُنْتَظَرُ امَامِی هؤُلاءِ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیهِمْ اجْمَعِینَ ائِمَّتِی وَ سَادَتِی وَ قَادَتِی وَ شُفَعَائِی بِهِمْ اتَولَّی وَ مِنْ أعدائِهِمْ اتَبَرَّءُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ ثُمَّ اعْلَمْ یا فُلانَ بْنَ فُلانٍ و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگوید بعد بگوید

أَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَی نِعْمَ الرَّبُّ وَ أَنَّ مُحَمَّداً صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ نِعْمَ الرَّسُولُ وَ أَنَّ عَلِی بْنَ ابِی طالِبٍ وَ أَوْلادَهُ الْمَعْصُومینَ الْائِمَّةَ الْاثْنَی عَشَرَ نِعْمَ الْأئِمَّةُ وَ أَنَّ مَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ حَقٌ وَ أَنَّ الْمَوْتَ حَقٌ وَ سُؤالَ مُنْكَرٍ وَ نَكیرٍ فِی الْقَبْرِ حَقٌّ وَ الْبَعْثَ حَقٌّ وَ النُّشُورَ حَقٌّ وَ الصِّراطَ حَقٌّ وَ الْمِیزَانَ حَقٌّ وَ تَطایرَ الْكُتُبِ حَقٌّ وَ أَنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَ النَّارَ حَقٌّ وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِیةٌ لَا رَیبَ فِیهَا وَ أَنَّ اللَّهَ یبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ پس بگوید ا فَهِمْتَ یا فُلانُ و به جای فلان اسم میت را بگوید پس از آن بگوید ثَبَّتَكَ اللَّهُ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ وَ هَداكَ اللَّهُ الَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ عَرَّفَ اللَّهُ بَینَكَ وَ بَینَ أَوْلیائِكَ فِی مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِهِ پس بگوید اللَّهُمَّ جَافِ الْارضَ عَنْ جَنْبَیهِ وَ اصْعَدْ بِرُوحِهِ الَیكَ وَ لَقِّهِ مِنْكَ بُرهَاناً اللَّهُمَّ عَفوَك عَفْوَك.

مسأله 629- خوب است به امید این كه مطلوب پروردگار است كسی كه میت را در قبر می گذارد، با طهارت و سر برهنه و پابرهنه باشد و از طرف پای میت از قبر بیرون بیاید و غیر از خویشان میت كسانی كه حاضرند، با پشت دست خاك بر قبر بریزند و بگویند انَّا لِلّهِ وَ انّا الَیهِ راجِعُونَ. اگر میت زن است كسی كه با او محرم می باشد او را در قبر بگذارد و اگر محرمی نباشد خویشانش او را در قبر بگذارند.

مسأله 630- خوب است به امید این كه مطلوب پروردگار است قبر را مربع یا مربع مستطیل بسازند و به اندازه چهار انگشت از زمین بلند

كنند و نشانه ای روی آن بگذارند كه اشتباه نشود و روی قبر آب بپاشند، و بعد از پاشیدن آب كسانی كه حاضرند، دستها را بر قبر بگذارند و انگشتها را بازكرده در خاك فرو برند و هفت مرتبه سوره مباركه انّا أَنْزَلْناهُ بخوانند و برای میت طلب آمرزش كنند و این دعا را بخوانند.

اللَّهُمَّ جَافِ الْارْضَ عَنْ جَنْبَیهِ وَ أَصْعِدْ الَیكَ روُحَهُ وَ لَقِّهِ مِنْكَ رضْواناً وَ أَسْكِنْ قَبْرَهُ مِنْ رَحْمَتِكَ مَا تُغْنِیهِ بِهِ عَنْ رَحْمَةِ مَنْ سِوَاكَ. رساله توضیح المسائل، ص: 99

مسأله 631- پس از رفتن كسانی كه تشییع جنازه كرده اند مستحب است وَلِی میت یا كسی كه از طرف ولی اجازه دارد، دعاهایی را كه دستور داده شده، به میت تلقین كند.

مسأله 632- بعد از دفن مستحب است صاحبان عزا را سر سلامتی دهند ولی اگر مدتی گذشته است كه به واسطه سر سلامتی دادن، مصیبت یادشان می آید، ترك آن بهتر است، و نیز مستحب است تا سه روز برای اهل خانه میت غذا بفرستند و غذا خوردن نزد آنان و در منزلشان مكروه است.

مسأله 633- مستحب است انسان در مرگ خویشان، مخصوصاً در مرگ فرزند صبر كند و هر وقت میت را یاد می كند انّا للّهِ وَ انّا الَیهِ راجِعُونَ بگوید، و برای میت قرآن بخواند و سر قبر پدر و مادر از خداوند حاجت بخواهد و قبر را محكم بسازد كه زود خراب نشود.

مسأله 634- جائز نیست انسان در مرگ كسی صورت و بدن را بخراشد و به خود لطمه بزند.

مسأله 635- پاره كردن یقه در مرگ غیر پدر و برادر جائز نیست.

مسأله 636- اگر مرد در مرگ زن یا فرزند

یقه یا لباس خود را پاره كند یا اگر زن در عزای میت صورت خود را بخراشد به طوری كه خون بیاید یا موی خود را بكند، باید یك بنده آزاد كند، یا ده فقیر را طعام دهد و یا آنها را بپوشاند و اگر نتواند باید سه روز روزه بگیرد بلكه اگر خون هم نیاید بنا بر احتیاط واجب به این دستور عمل نماید.

مسأله 637- احتیاط واجب آن است كه در گریه بر میت صدا را خیلی بلند نكنند.

نماز وحشت

نماز وحشت

مسأله 638- مستحب است در شب اول قبر، دو ركعت نماز وحشت برای میت بخوانند و دستور آن این است كه، در ركعت اول بعد از حمد یك مرتبه آیة الكرسی و در ركعت دوم بعد از حمد ده مرتبه سوره إنّا أنزلناه بخوانند و بعد از سلام نماز بگویند اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ابْعَثْ ثَوَابَهَا الَی قَبْرِ فُلانٍ و به جای كلمه فلان اسم میت را بگویند.

مسأله 639- نماز وحشت را در هر موقع از شب اول قبر می شود خواند، ولی بهتر است در اول شب بعد از نماز عشا خوانده شود.

مسأله 640- اگر بخواهند میت را به شهر دوری ببرند، یا به جهت دیگر دفن او تأخیر بیفتد، باید نماز وحشت را تا شب اول قبر او تأخیر بیندازند.

نبش قبر

مسأله 641- نبش قبر مسلمان، یعنی شكافتن قبر او اگر چه طفل، یا دیوانه باشد حرام است؛ ولی اگر بدنش از بین رفته و خاك شده باشد اشكال ندارد.

مسأله 642- نبش قبر امامزاده ها و شهدا و علما و صلحا اگر چه سالها بر آن گذشته باشد در صورتی كه زیارتگاه باشد حرام است، بلكه اگر زیارتگاه هم نباشد بنا بر احتیاط واجب نباید آن را نبش كرد.

مسأله 643- شكافتن قبر در چند مورد حرام نیست:

اول: آن كه میت در زمین غصبی دفن شده باشد و مالك زمین راضی نشود كه در آنجا بماند.

دوم: آن كه كفن یا چیز دیگری كه با میت دفن شده غصبی باشد و صاحب آن راضی نشود كه در قبر بماند، و همچنین است اگر چیزی از مال خود میت كه به ورثه او رسیده با

او دفن شده باشد و ورثه راضی نشوند كه آن چیز در قبر بماند، ولی اگر چیز مختصری از مال او كه به ورثه به ارث رسیده مانند انگشتر و نحو آن با او دفن شده باشد در جواز نبش برای درآوردن آن تأمل و اشكال است خصوصاً اگر اجحاف بر ورثه نباشد، و اگر وصیت كرده باشد كه دعا یا قرآن یا انگشتری را با او دفن كنند در صورتی كه وصیتش بیشتر از یك سوم مال او نباشد، برای بیرون آوردن اینها نمی توانند قبر را بشكافند.

سوم: آن كه میت بی غسل یا بی كفن دفن شده باشد، یا بفهمند غسلش باطل بوده، یا به غیر دستور شرع كفن شده یا در قبر، او را رو به قبله نگذاشته اند.

چهارم: آن كه برای ثابت شدن حقی بخواهند بدن میت را ببینند.

پنجم: آن كه میت را در جایی كه بی احترامی به اوست مثل قبرستان كفار یا جایی كه كثافت و خاكروبه می ریزند دفن كرده باشند.

ششم: آن كه برای یك مطلب شرعی كه اهمیت آن از شكافتن قبر بیشتر است، قبر را بشكافند. مثلًا بخواهند بچه زنده را از شكم زن حامله ای كه دفنش كرده اند بیرون آورند.

هفتم: آن كه بترسند درنده ای بدن میت را پاره كند، یا سیل او را ببرد یا دشمن بیرون آورد.

هشتم: آن كه قسمتی از بدن میت را كه با او دفن نشده بخواهند دفن كنند ولی احتیاط واجب آن است كه آن قسمت از بدن را طوری در قبر بگذارند كه بدن میت دیده نشود.

غسلهای مستحب

مسأله 644- غسلهای مستحب در شرع مقدس اسلام بسیار است و از آن جمله است:

1- غسل جمعه، و وقت

آن از اذان صبح است تا ظهر، و بهتر است نزدیك ظهر به جا آورده شود، و اگر تا ظهر انجام ندهد بهتر است كه بدون نیت ادا و قضا تا عصر جمعه به جا آورد. و اگر در روز جمعه غسل نكند مستحب است از صبح شنبه تا غروب قضای آن را به جا آورد. و كسی كه می ترسد در روز جمعه آب پیدا نكند می تواند روز پنج شنبه غسل را انجام دهد، بلكه اگر در شب جمعه غسل را به امید آن كه مطلوب خداوند عالم است به جا آورد صحیح است، و مستحب است انسان در موقع غسل جمعه بگوید:

أَشْهَدُ انْ لا الَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْنِی مِنَ التَّوَّابِینَ وَ اجْعَلْنِی مِنَ الْمُتَطَهِّرِینَ.

2- غسل شب اول ماه رمضان و تمام شبهای طاق مثل شب سوم و پنجم و هفتم، ولی از شب بیست و یكم مستحب است همه شب غسل كند، و برای غسل شب اول و پانزدهم و هفدهم و نوزدهم و بیست و یكم و بیست و سوم و بیست و پنجم و بیست و هفتم و بیست و نهم بیشتر سفارش شده است. و وقت غسل شبهای ماه رمضان تمام شب است، و بهتر است مقارن غروب آفتاب به جا آورده شود ولی از شب بیست و یكم تا آخر ماه بهتر است غسل را بین نماز مغرب و عشاء به جا آورد. و نیز مستحب است در شب بیست و سوم غیر از غسل اول شب، یك غسل هم در آخر شب

انجام دهد.

3- غسل روز عید فطر و عید قربان، و وقت آن از اذان صبح است تا غروب و بهتر است آن را پیش از نماز عید به جا آورد، و اگر از ظهر تا غروب به جا آورد، احتیاط آن است كه به قصد رجاء انجام دهد.

4- غسل شب عید فطر، و وقت آن از اول مغرب است تا اذان صبح و بهتر است در اول شب به جا آورده شود.

5- غسل روز هشتم و نهم ذیحَجّه، و در روز نهم بهتر است آن را نزدیك ظهر به جا آورد.

6- غسل روز اول و پانزدهم و بیست و هفتم و آخر ماه رجب.

7- غسل روز عید غدیر، و بهتر است در وقت چاشت (صدر نهار) آن را انجام دهد.

8- غسل روز بیست و چهارم ذیحَجّه.

9- غسل روز عید نوروز و پانزدهم شعبان و نهم و هفدهم ربیع الاول و روز بیست و پنجم ذی قعده ولی غسل روز پانزدهم شعبان و غسلهای دیگری كه تا آخر مسأله ذكر شده رجاءً انجام دهد.

10- غسل دادن بچه ای كه تازه به دنیا آمده.

11- غسل زنی كه برای غیر شوهرش بوی خوش استعمال كرده است.

12- غسل كسی كه در حال مستی خوابیده.

13- غسل كسی كه جایی از بدنش را به بدن میتی كه غسل داده اند رسانده.

14- غسل كسی كه در موقع گرفتن خورشید و ماه نماز آیات را عمداً نخوانده در صورتی كه تمام ماه و خورشید گرفته باشد.

15- غسل كسی كه برای تماشای دار آویخته رفته و آن را دیده باشد ولی اگر اتفاقاً یا از روی ناچاری نگاهش بیفتد یا مثلًا برای شهادت دادن رفته باشد،

غسل مستحب نیست.

مسأله 645- پیش از داخل شدن در حرم مكه، شهر مكه، مسجد الحرام، خانه كعبه، حرم مدینه، شهر مدینه و مسجد پیغمبر مستحب است انسان غسل كند و برای داخل شدن در حرم امامان علیهم السلام رجاء غسل كند، و اگر در یك روز چند مرتبه مشرّف شود یك غسل كافی است و كسی كه می خواهد در یك روز داخل حرم مكه و مسجد الحرام و خانه كعبه شود، اگر به نیت همه یك غسل كند كافی است و نیز اگر در یك روز بخواهد داخل حرم مدینه و شهر مدینه و مسجد پیغمبر صلی الله علیه و آله شود، یك غسل برای همه كفایت می كند و برای زیارت پیغمبر و امامان از دور یا نزدیك و برای حاجت خواستن از خداوند عالم و همچنین برای توبه و نشاط به جهت عبادت و برای سفر رفتن خصوصاً سفر زیارت حضرت سید الشهداء علیه السلام مستحب است انسان غسل كند و اگر یكی از غسلهایی را كه در این مسأله گفته شد به جا آورد و بعد كاری كند كه وضو را باطل می نماید مثلًا بخوابد، غسل او باطل می شود و مستحب است دوباره غسل را به جا آورد.

مسأله 646- انسان نمی تواند با غسل مستحبی كاری كه مانند نماز وضو لازم دارد انجام دهد.

مسأله 647- اگر چند غسل بر كسی مستحب باشد و به نیت همه یك غسل به جا آورد كافی است.

تیمم

در هفت مورد به جای وضو و غسل باید تیمم كرد:

اول: از موارد تیمم

آن كه تهیه آب بقدر وضو یا غسل ممكن نباشد.

مسأله 648- اگر انسان در آبادی باشد، باید برای تهیه آب وضو و غسل، بقدری جستجو كند كه از پیدا شدن آن

ناامید شود، و اگر در بیابان باشد، چنانچه زمین آن پست و بلند است و یا به واسطه درخت و مانند آن عبور در آن زمین مشكل است باید در هر یك از چهار طرف به اندازه پرتاب یك تیر قدیمی كه با كمان پرتاب می کردند «1» در جستجوی آب برود و اگر زمین آن این طور نیست، باید در هر طرف به اندازه پرتاب دو تیر جستجو نماید.

مسأله 649- اگر بعضی از چهار طرف هموار و بعضی دیگر پست و بلند یا عبور در آن مشكل باشد، باید در طرفی كه هموار است به اندازه پرتاب دو تیر و در طرفی كه این طور نیست به اندازه پرتاب یك تیر جستجو كند.

مسأله 650- در هر طرفی كه یقین دارد آب نیست، در آن طرف جستجو لازم نیست.

مسأله 651- كسی كه وقت نماز او تنگ نیست و برای تهیه آب وقت دارد، اگر یقین دارد، در محلی دورتر از مقداری كه باید جستجو كند آب هست در صورتی كه مانعی نباشد و مشقت هم نداشته باشد باید برای تهیه آب برود، و اگر گمان دارد آب هست رفتن به آن محل لازم نیست ولی اگر اطمینان داشته باشد، بنا بر احتیاط واجب باید برای تهیه آب به آن محل برود.

مسأله 652- لازم نیست خود انسان در جستجوی آب برود، بلكه می تواند كسی را كه به گفته او اطمینان دارد بفرستد و در این صورت اگر یك نفر از طرف چند نفر برود كافی است.

مسأله 653- اگر احتمال دهد كه داخل بار سفر خود، یا در منزل یا در قافله آب هست باید بقدری جستجو

نماید كه به نبودن آب یقین كند یا از پیدا كردن آن ناامید شود.

مسأله 654- اگر پیش از وقت نماز جستجو نماید و آب پیدا نكند و تا وقت نماز همان جا بماند، لازم نیست كه دوباره در جستجوی آب برود.

مسأله 655- اگر بعد از داخل شدن وقت نماز جستجو كند و آب پیدا نكند و تا وقت نماز دیگر در همان جا بماند، جستجو لازم نیست.

مسأله 656- اگر از درنده بترسد، یا جستجوی آب بقدری سخت باشد كه نتواند تحمل كند یا وقت نماز بقدری تنگ باشد كه هیچ نتواند جستجو كند، جستجو لازم نیست ولی اگر بتواند مقداری جستجو كند به همان مقدار جستجو لازم است، و اگر از دزد بر جان یا مال خودش بترسد نباید در جستجوی آب برود، ولی اگر مالی كه احتمال می دهد از بین برود به حسب حال او قابل اعتنا نباشد و ترس دیگری هم نداشته باشد جستجوی آب واجب است.

مسأله 657- اگر در جستجوی آب نرود تا وقت نماز تنگ شود معصیت كرده، ولی نمازش با تیمم صحیح است.

مسأله 658- كسی كه یقین دارد آب پیدا نمی كند، چنانچه دنبال آب نرود و با تیمم نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد كه اگر جستجو می كرد آب پیدا می شد نمازش باطل است.

مسأله 659- اگر بعد از جستجو آب پیدا نكند و با تیمم نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد، در جایی كه جستجو كرده آب بوده نماز او صحیح است.

مسأله 660- اگر بعد از داخل شدن وقت نماز، وضو داشته باشد و بداند كه اگر وضوی خود را باطل كند نمی تواند وضو بگیرد چنانچه بتواند بدون

ضرر و مشقت وضوی خود را نگهدارد، نباید آن را باطل نماید، و همچنین است اگر بداند یا دو شاهد عادل خبر دهند كه تهیه آب برای او ممكن نیست بلكه اگر احتمال صحیح عقلایی هم بدهد احتیاط واجب آن است كه وضوی خود را باطل نكند.

مسأله 661- اگر پیش از وقت نماز وضو داشته باشد و بداند یا احتمال عقلایی دهد یا دو شاهد عادل خبر دهند كه اگر وضوی خود را باطل كند، تهیه آب برای او ممكن نیست چنانچه بتواند بدون ضرر و مشقت وضوی خود را نگهدارد احتیاط واجب آن است كه آن را باطل نكند.

مسأله 662- كسی كه فقط به مقدار وضو یا به مقدار غسل آب دارد اگر بداند یا دو شاهد عادل خبر دهند كه اگر آن را بریزد آب پیدا نمی كند، چنانچه وقت نماز داخل شده باشد، ریختن آن حرام است، و احتیاط واجب آن است كه پیش از وقت نماز هم آن را نریزد، بلكه خالی از قُوّت نیست و هرگاه احتمال عقلایی هم بدهد كه اگر آب را بریزد دیگر آب پیدا نمی كند احتیاط واجب آن است كه پیش از وقت نماز هم آب را نریزد.

مسأله 663- كسی كه می داند یا دو شاهد عادل خبر دهند كه آب پیدا نمی كند، اگر بعد از داخل شدن وقت نماز وضوی خود را باطل كند یا آبی كه دارد بریزد معصیت كرده ولی نمازش با تیمم صحیح است، اگر چه احتیاط مستحب آن است كه قضای آن نماز را بخواند.

دوم: از موارد تیمم

مسأله 664- اگر به واسطه پیری، یا ترس از دزد و جانور و مانند اینها یا نداشتن وسیله ای

كه آب از چاه بكشد، دسترسی به آب نداشته باشد، باید تیمم كند و همچنین است اگر تهیه كردن آب یا استعمال آن به قدری مشقّت داشته باشد كه مردم تحمل آن را نكنند.

مسأله 665- اگر برای كشیدن آب از چاه، دلو و ریسمان و مانند اینها لازم دارد و مجبور است بخرد، یا كرایه نماید، اگر چه قیمت آن چند برابر معمول باشد، باید تهیه كند، و همچنین است اگر آب را به چندین برابر قیمتش بفروشند، ولی اگر تهیه آنها بقدری پول می خواهد كه نسبت به حال او آن مقدار ضرر دارد، واجب نیست تهیه نماید.

مسأله 666- اگر ناچار شود كه برای تهیه آب قرض كند، باید قرض نماید ولی كسی كه می داند یا گمان دارد كه نمی تواند قرض خود را بدهد واجب نیست قرض كند.

مسأله 667- اگر كندن چاه مشقت ندارد، به احتیاط واجب باید برای تهیه آب، چاه بكند.

مسأله 668- اگر كسی مقداری آبِ بی منت به او ببخشد باید قبول كند.

سوم: از موارد تیمم

مسأله 669- اگر از استعمال آب بر جان خود بترسد، یا بترسد كه به واسطه استعمال آن، مرض یا عیبی در او پیدا شود، یا مرضش طول بكشد یا شدت كند، یا به سختی معالجه شود، باید تیمم نماید، ولی اگر آب گرم برای او ضرر ندارد، باید با آب گرم وضو بگیرد یا غسل كند.

مسأله 670- لازم نیست یقین كند كه آب برای او ضرر دارد، بلكه اگر احتمال ضرر بدهد، چنانچه احتمال او در نظر مردم به جا باشد و از آن احتمال ترس برای او پیدا شود باید تیمم كند.

مسأله 671- كسی كه مبتلا به درد چشم

است و آب برای او ضرر دارد باید تیمم نماید.

مسأله 672- اگر به واسطه یقین یا ترس ضرر، تیمم كند و پیش از نماز بفهمد كه آب برایش ضرر ندارد، تیمم او باطل است. و اگر بعد از نماز بفهمد، نمازش صحیح است.

مسأله 673- كسی كه می داند آب برایش ضرر ندارد، چنانچه غسل كند یا وضو بگیرد و بعد بفهمد كه آب برای او ضرر داشته، وضو و غسل او صحیح است.

چهارم: از موارد تیمم

مسأله 674- هرگاه بترسد كه اگر آب را به مصرف وضو یا غسل برساند خود او یا عیال و اولاد او، یا رفیقش و كسانی كه با او مربوطند مانند نوكر و كلفت از تشنگی بمیرند یا مریض شوند، یا بقدری تشنه شوند كه تحمل آن مشقت دارد، باید به جای وضو و غسل تیمم نماید و نیز اگر بترسد حیوانی كه مانند اسب و قاطر معمولًا برای خوردن، سرش را نمی برند از تشنگی تلف شود، باید آب را به آن بدهد و تیمم نماید اگر چه حیوان مال خودش نباشد و همچنین است اگر كسی كه حفظ جان او واجب است بطوری تشنه باشد كه اگر انسان آب را به او ندهد تلف شود.

مسأله 675- اگر غیر از آب پاكی كه برای وضو یا غسل دارد آب نجسی هم به مقدار آشامیدن خود و كسانی كه با او مربوطند داشته باشد، باید آب پاك را برای آشامیدن بگذارد و با تیمم نماز بخواند ولی چنانچه آب را برای حیوانش بخواهد باید آب نجس را به آن بدهد و با آب پاك، وضو و غسل را انجام دهد.

پنجم: از موارد تیمم

مسأله 676- كسی

كه بدن یا لباسش نجس است و كمی آب دارد كه اگر با آن وضو بگیرد یا غسل كند، برای آب كشیدن بدن یا لباس او نمی ماند باید بدن یا لباس را آب بكشد و با تیمم نماز بخواند. ولی اگر چیزی نداشته باشد كه بر آن تیمم كند، باید آب را به مصرف وضو یا غسل برساند و با بدن یا لباس نجس نماز بخواند.

ششم: از موارد تیمم

مسأله 677- اگر غیر از آب یا ظرفی كه استعمال آن حرام است آب یا ظرف دیگری ندارد، مثلًا آب یا ظرفش غصبی است و غیر از آن، آب و ظرف دیگری ندارد باید به جای وضو و غسل تیمم كند.

هفتم: از موارد تیمم

مسأله 678- هرگاه وقت به قدری تنگ باشد كه اگر وضو بگیرد، یا غسل كند تمام نماز یا مقداری از آن بعد از وقت خوانده می شود، باید تیمم كند.

مسأله 679- اگر عمداً نماز را بقدری تأخیر بیندازد كه وقت وضو یا غسل نداشته باشد، معصیت كرده، ولی نماز او با تیمم صحیح است، اگر چه احتیاط مستحب آن است كه قضای آن نماز را بخواند.

مسأله 680- كسی كه شك دارد كه اگر وضو بگیرد، یا غسل كند وقت برای نماز او می ماند یا نه، باید تیمم كند.

مسأله 681- كسی كه به واسطه تنگی وقت تیمم كرده، چنانچه بعد از نماز آبی كه داشته از دستش برود، اگر چه تیمم خود را نشكسته باشد در صورتی كه وظیفه اش تیمم باشد، باید دوباره تیمم نماید.

مسأله 682- كسی كه آب دارد، اگر به واسطه تنگی وقت با تیمم مشغول نماز شود و در بین نماز آبی كه داشته از دستش برود، برای نمازهای بعد می تواند با همان تیمم نماز بخواند.

مسأله 683- اگر انسان به قدری وقت دارد كه می تواند وضو بگیرد یا غسل كند و نماز را بدون كارهای مستحبی آن مثل اقامه و قنوت بخواند، باید غسل كند یا وضو بگیرد و نماز را بدون كارهای مستحبی آن به جا آورد بلكه اگر به اندازه سوره هم وقت ندارد باید غسل كند یا وضو بگیرد و

نماز را بدون سوره بخواند.

چیزهایی كه تیمم به آنها صحیح است

مسأله 684- تیمم به خاك و ریگ و كلوخ و سنگ اگر پاك باشند صحیح است، و به گِل پخته مثل آجر و كوزه نیز صحیح است.

مسأله 685- تیمم بر سنگ گچ و سنگ آهك و سنگ مرمر سیاه و سایر اقسام سنگها صحیح است ولی تیمم به جواهر مثل سنگ عقیق و فیروزه باطل می باشد و احتیاط واجب آن است كه با بودن خاك یا چیز دیگری كه تیمم به آن صحیح است، به گچ و آهك پخته هم تیمم نكند، و اگر دسترسی به خاك و مانند آن ندارد و امر دایر است بین گچ یا آهك پخته و بین غبار یا گل باید به احتیاط واجب جمع كند بین تیمم به هر دو.

مسأله 686- اگر خاك و ریگ و كلوخ و سنگ پیدا نشود، باید به گرد و غباری كه روی فرش و لباس و مانند اینهاست تیمم نماید و اگر غبار در لای لباس و فرش باشد تیمم به آن صحیح نیست مگر آن كه اول دست بزند تا روی آن غبار آلوده شود بعد تیمم كند و چنانچه گرد پیدا نشود، باید به گل تیمم كند، و اگر گل هم پیدا نشود، احتیاط مستحب آن است كه نماز را بدون تیمم بخواند و بنا بر احتیاط بعداً قضای آن را به جا آورد.

مسأله 687- اگر بتواند با تكاندن فرش و مانند آن خاك تهیه كند، تیمم به گرد باطل است و اگر بتواند گل را خشك كند و از آن خاك تهیه نماید، تیمم به گِل باطل می باشد.

مسأله 688- كسی كه آب ندارد اگر برف

یا یخ داشته باشد، چنانچه ممكن است باید آن را آب كند و با آن وضو بگیرد یا غسل نماید و اگر ممكن نیست و چیزی هم كه تیمم به آن صحیح است ندارد، احتیاط مستحب آن است كه نماز را بدون وضو و تیمم بخواند و بنا بر احتیاط واجب بعداً قضا كند.

مسأله 689- اگر با خاك و ریگ چیزی مانند كاه كه تیمم به آن باطل است مخلوط شود، نمی تواند به آن تیمم كند، ولی اگر آن چیز بقدری كم باشد كه در خاك یا ریگ، از بین رفته حساب شود، تیمم به آن خاك و ریگ صحیح است.

مسأله 690- اگر چیزی ندارد كه بر آن تیمم كند چنانچه ممكن است، باید به خریدن و مانند آن تهیه نماید.

مسأله 691- تیمم به دیوار گلی صحیح است و احتیاط مستحب آن است كه با بودن زمین یا خاك خشك به زمین یا خاك نمناك تیمم نكند.

مسأله 692- چیزی كه بر آن تیمم می كند باید پاك باشد و اگر چیز پاكی كه تیمم به آن صحیح است ندارد، نماز بر او واجب نیست ولی باید قضای آن را به جا آورد.

مسأله 693- اگر یقین داشته باشد كه تیمم به چیزی صحیح است و به آن تیمم نماید، بعد بفهمد تیمم به آن باطل بوده نمازهایی را كه با آن تیمم خوانده باید دوباره بخواند.

مسأله 694- چیزی كه بر آن تیمم می كند باید غصبی نباشد.

مسأله 695- تیمم در فضای غصبی باطل نیست، پس اگر در ملك خود، دستها را به زمین بزند و بی اجازه داخل ملك دیگری شود و دستها را به پیشانی بكشد، تیمم او

باطل نمی شود.

مسأله 696- اگر نداند محل تیمم غصبی است، و یا فراموش كرده باشد، تیمم او صحیح است، اگر چه فراموش كننده خود غاصب باشد.

مسأله 697- كسی كه در جای غصبی حبس است، اگر آب و خاك او غصبی است، باید با تیمم نماز بخواند.

مسأله 698- مستحب است چیزی كه بر آن تیمم می كند، گردی داشته باشد كه به دست بماند و بعد از زدن دست بر آن، مستحب است دست را بتكاند كه گرد آن بریزد.

مسأله 699- تیمم به زمین گود و خاك جاده و زمین شوره زار كه نمك روی آن را نگرفته مكروه است، و اگر نمك روی آن را گرفته باشد باطل است.

دستور تیمم

مسأله 700- در تیمم چهار چیز واجب است: اول: نیت. دوم: زدن كف دو دست با هم بر چیزی كه تیمم به آن صحیح است. سوم: كشیدن كف هر دو دست به تمام پیشانی و دو طرف آن، از جایی كه موی سر می روید، تا ابروها و بالای بینی و بنا بر احتیاط واجب باید دستها روی ابروها هم كشیده شود. چهارم: كشیدن كف دست چپ به تمام پشت دست راست و بعد از آن كشیدن كف دست راست به تمام پشت دست چپ.

مسأله 701- تیمّم بدل از غسل و بدل از وضو با هم فرقی ندارند.

احكام تیمّم

مسأله 702- اگر مختصری از پیشانی و پشت دستها را هم مسح نكند تیمم باطل است، چه عمداً مسح نكند، یا مسأله را نداند، یا فراموش كرده باشد ولی دقت زیاد هم لازم نیست و همین قدر كه بگویند تمام پیشانی و پشت دست مسح شده كافی است.

مسأله 703- برای آن كه یقین كند تمام پشت دست را مسح كرده باید مقداری بالاتر از مچ را هم مسح نماید، ولی مسح بین انگشتان لازم نیست.

مسأله 704- پیشانی و پشت دستها را باید از بالا به پایین مسح نماید و كارهای آن را باید پشت سرهم به جا آورد و اگر بین آنها بقدری فاصله دهد كه نگویند تیمم می كند باطل است.

مسأله 705- در موقع نیت باید معین كند كه تیمم او بدل از غسل است یا بدل از وضو، و اگر بدل از غسل باشد باید آن غسل را معین نماید، و چنانچه اشتباهاً به جای بدل از وضو، بدل از غسل یا به جای بدل از غسل،

بدل از وضو نیت كند، یا مثلًا در تیمم بدل از غسل جنابت، نیت تیمم بدل از غسل مس میت نماید، تیمم او باطل است.

مسأله 706- در تیمم باید پیشانی و كف دستها و پشت دستها پاك باشد و اگر كف دست نجس باشد و نتواند آن را آب بكشد، باید با همان كف دست نجس تیمم كند.

مسأله 707- انسان باید برای تیمم انگشتر را از دست بیرون آورد و اگر در پیشانی یا پشت دستها یا در كف دستها مانعی باشد، مثلًا چیزی به آنها چسبیده باشد، باید برطرف نماید.

مسأله 708- اگر پیشانی یا پشت دستها زخم است و پارچه یا چیز دیگری را كه بر آن بسته نمی تواند باز كند، باید دست را روی آن بكشد و نیز اگر كف دست زخم باشد و پارچه یا چیز دیگری را كه بر آن بسته نتواند باز كند، باید دست را با همان پارچه به چیزی كه تیمم به آن صحیح است بزند و به پیشانی و پشت دستها بكشد.

مسأله 709- اگر پیشانی و پشت دستها مو داشته باشد اشكال ندارد ولی اگر موی سر روی پیشانی آمده باشد، باید آن را عقب بزند.

مسأله 710- اگر احتمال دهد كه در پیشانی و كف دستها یا پشت دستها مانعی هست، چنانچه احتمال او در نظر مردم به جا باشد باید جستجو نماید، تا یقین یا اطمینان پیدا كند كه مانعی نیست.

مسأله 711- اگر وظیفه او تیمم است و نمی تواند تیمم كند، باید نائب بگیرد. و كسی كه نائب می شود، باید او را با دست خود او تیمم دهد و اگر ممكن نباشد باید نائب، دست خود

را به چیزی كه تیمم به آن صحیح است بزند و به پیشانی و پشت دستهای او بكشد.

مسأله 712- اگر بعد از آن كه وارد تیمم شد شك كند كه قسمت پیش از آن را فراموش كرده یا نه، اعتنا نكند و تیمم او صحیح است، و نیز اگر بعد از به جا آوردن هر جزء شك كند كه درست به جا آورده یا نه اعتنا نكند و تیمم او صحیح است.

مسأله 713- اگر بعد از مسح دست چپ شك كند كه درست تیمم كرده یا نه، تیمم او صحیح است.

مسأله 714- كسی كه وظیفه اش تیمم است بنا بر احتیاط واجب نباید پیش از وقت نماز برای نماز تیمم كند، ولی اگر برای كار واجب دیگر یا مستحبی تیمم كند و تا وقت نماز عذر او باقی باشد، می تواند با همان تیمم نماز بخواند.

مسأله 715- كسی كه وظیفه اش تیمّم است، اگر بداند تا آخر وقت عذر او باقی می ماند، در وسعت وقت می تواند با تیمم نماز بخواند، ولی اگر بداند كه تا آخر وقت عذر او برطرف می شود، باید صبر كند و با وضو یا غسل نماز بخواند، یا در تنگی وقت با تیمم نماز را به جا آورد.

مسأله 716- كسی كه نمی تواند وضو بگیرد یا غسل كند، می تواند نمازهای قضای خود را با تیمم بخواند هر چند احتمال بدهد كه بزودی عذر او برطرف می شود ولی در صورت علم به زوال عذر تا پیش از ضیق شدن وقت باید منتظر بماند.

مسأله 717- كسی كه نمی تواند وضو بگیرد یا غسل كند، جایز است نمازهای مستحبی را كه مثل نافله های شبانه روز وقت معین دارد

با تیمم بخواند، حتی در اول وقت به شرط آن كه علم به زوال عذر تا آخر وقت نداشته باشد.

مسأله 718- كسی كه احتیاطاً باید غسل جبیره ای و تیمم نماید مثلًا جراحتی در پشت او است، اگر بعد از غسل و تیمم نماز بخواند و بعد از نماز حَدَث اصغری از او سر زند مثلًا بول كند، برای نمازهای بعد، باید وضو بگیرد.

مسأله 719- اگر به واسطه نداشتن آب یا عذر دیگری تیمم كند، بعد از برطرف شدن عذر، تیمم او باطل می شود.

مسأله 720- چیزهایی كه وضو را باطل می كند، تیمم بدل از وضو را هم باطل می كند، و چیزهایی كه غسل را باطل می نماید، تیمم بدل از غسل را هم باطل می نماید.

مسأله 721- كسی كه نمی تواند غسل كند، اگر چند غسل بر او واجب باشد، احتیاط واجب آن است كه بدل هر یك از آنها یك تیمّم نماید.

مسأله 722- كسی كه نمی تواند غسل كند، اگر بخواهد عملی را كه برای آن غسل واجب است انجام دهد، باید بدل از غسل تیمم نماید، و اگر نتواند وضو بگیرد و بخواهد عملی را كه برای آن وضو واجب است انجام دهد، باید بدل از وضو تیمم نماید.

مسأله 723- اگر بدل از غسل جنابت تیمم كند، لازم نیست برای نماز وضو بگیرد، ولی اگر بدل از غسلهای دیگر تیمم كند، باید وضو بگیرد، و اگر نتواند وضو بگیرد، باید تیمم دیگری هم بدل از وضو بنماید.

مسأله 724- اگر بدل از غسل تیمم كند و بعد كاری كه وضو را باطل می كند برای او پیش آید، چنانچه برای نمازهای بعد نتواند غسل كند باید وضو بگیرد، و اگر

نمی تواند وضو بگیرد، باید بدل از وضو تیمم نماید.

مسأله 725- كسی كه وظیفه اش آن است كه بدل از وضو و بدل از غسل تیمم كند، همین دو تیمم كفایت می كند و تیمم دیگری لازم نیست.

مسأله 726- كسی كه وظیفه اش تیمم است اگر برای كاری تیمم كند، تا تیمم و عذر او باقی است، كارهایی را كه باید با وضو یا غسل انجام داد، می تواند به جا آورد ولی اگر با داشتن آب برای نماز میت یا خوابیدن تیمم كرده فقط كاری را كه برای آن تیمم نموده می تواند انجام دهد و در مورد تیمم به خاطر تنگی وقت به احتیاط واجب سایر غایات را انجام ندهد.

مسأله 727- در چند مورد مستحب است نمازهایی را كه انسان با تیمم خوانده دوباره بخواند:

اول: آن كه از استعمال آب ترس داشته و عمداً خود را جنب كرده و با تیمم نماز خوانده است.

دوم: آن كه می دانسته یا گمان داشته كه آب پیدا نمی كند و عمداً خود را جنب كرده و با تیمم نماز خوانده است.

سوم: آن كه تا آخر وقت، عمداً در جستجوی آب نرود و با تیمم نماز بخواند و بعد بفهمد كه اگر جستجو می كرد، آب پیدا می شد.

چهارم: آن كه عمداً نماز را تأخیر انداخته و در آخر وقت با تیمم نماز خوانده است.

پنجم: آن كه می دانسته یا گمان داشته كه آب پیدا نمی شود و آبی را كه داشته ریخته است.

احكام نماز

احکام نماز

نماز مهمترین اعمال دینی است كه اگر قبول درگاه خداوند عالم شود، عبادتهای دیگر هم قبول می شود و اگر پذیرفته نشود اعمال دیگر هم قبول نمی شود. و همان طور كه اگر انسان شبانه روزی پنج

نوبت در نهر آبی شستشو كند، چرك در بدنش نمی ماند نمازهای پنجگانه هم انسان را از گناهان پاك می كند. و سزاوار است كه انسان نماز را در اول وقت بخواند و كسی كه نماز را پست و سبك شمارد، مانند كسی است كه نماز نمی خواند، پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: كسی كه به نماز اهمیت ندهد و آن را سبك شمارد سزاوار عذاب آخرت است. روزی حضرت در مسجد تشریف داشتند مردی وارد و مشغول نماز شد و ركوع و سجودش را كاملًا به جا نیاورد، حضرت فرمودند اگر این مرد در حالی كه نمازش این طور است از دنیا برود، به دین من از دنیا نرفته است پس انسان باید مواظب باشد كه به عجله و شتابزدگی نماز نخواند و در حال نماز به یاد خدا و با خضوع و خشوع و وقار باشد، و متوجه باشد كه با چه كسی سخن می گوید و خود را در مقابل عظمت و بزرگی خداوند عالم بسیار پست و ناچیز ببیند و اگر انسان در موقع نماز كاملًا به این مطلب توجه كند، از خود بی خبر می شود، چنانچه در حال نماز تیر را از پای مبارك امیر المؤمنین علیه السلام بیرون كشیدند و آن حضرت متوجه نشدند. و نیز باید نمازگزار توبه و استغفار نماید و گناهانی كه مانع قبول شدن نماز است، مانند حسد، كبر، غیبت، خوردن حرام، آشامیدن مسكرات و ندادن خمس و زكات بلكه هر معصیتی را ترك كند. و همچنین سزاوار است كارهایی كه ثواب نماز را كم می كند به جا نیاورد، مثلًا در حال خواب آلودگی و

خودداری از بول به نماز نایستد، و در موقع نماز به آسمان نگاه نكند و نیز كارهایی كه ثواب نماز را زیاد می كند به جا آورد، مثلًا انگشتری عقیق به دست كند و لباس پاكیزه بپوشد و شانه و مسواك كند و خود را خوشبو نماید.

نمازهای واجب

نمازهای واجب شش است: اول: نماز یومیه، دوم: نماز آیات، سوم: نماز میت، چهارم: نماز طواف واجب خانه كعبه، پنجم: نماز قضای پدر كه بر پسر بزرگتر واجب است، ششم: نمازی كه به واسطه اجاره و نذر و قسم و عهد واجب می شود.

نمازهای واجب یومیه

نمازهای واجب یومیه پنج است: ظهر و عصر، هر كدام چهار ركعت، مغرب سه ركعت، عشا چهار ركعت، صبح دو ركعت.

مسأله 728- در سفر باید نمازهای چهار ركعتی را با شرایطی كه گفته می شود دو ركعت خواند.

وقت نماز ظهر و عصر

مسأله 729- اگر چوب یا چیزی مانند آن را، راست در زمین هموار فرو برند صبح كه خورشید بیرون می آید، سایه آن بطرف مغرب می افتد و هر چه آفتاب بالا می آید این سایه كم می شود و در شهرهای ما در اول ظهر شرعی به آخرین درجه كمی می رسد و ظهر كه گذشت، سایه آن به طرف مشرق بر می گردد و هر چه خورشید رو به مغرب می رود، سایه زیادتر می شود بنا بر این وقتی سایه به آخرین درجه كمی رسید و دو مرتبه رو به زیاد شدن گذاشت، معلوم می شود ظهر شرعی شده است ولی در بعضی شهرها مثل مكه كه گاهی موقع ظهر سایه به كلی از بین می رود، بعد از آن كه سایه دوباره پیدا شد، معلوم می شود ظهر شده است.

مسأله 730- چوب یا چیز دیگری را كه برای معین كردن ظهر به زمین فرو می برند شاخص گویند.

مسأله 731- نماز ظهر و عصر هر كدام وقت مخصوص و مشتركی دارند: وقت مخصوص نماز ظهر از اول ظهر است تا وقتی كه از ظهر به اندازه خواندن نماز ظهر بگذرد، و وقت مخصوص نماز عصر موقعی است كه به اندازه خواندن نماز عصر، وقت به مغرب مانده باشد، كه اگر كسی تا این موقع نماز ظهر را نخواند، نماز ظهر او قضا شده و باید نماز عصر را بخواند، و ما بین وقت مخصوص نماز ظهر و

وقت مخصوص نماز عصر، وقت مشترك نماز ظهر و نماز عصر است، و اگر كسی اشتباهاً نماز ظهر یا عصر را در وقت مخصوص دیگری بخواند نمازش صحیح است.

مسأله 732- اگر پیش از خواندن نماز ظهر، سهواً مشغول نماز عصر شود و در بین نماز بفهمد اشتباه كرده است، چنانچه در وقت مشترك باشد، باید نیت را به نماز ظهر برگرداند یعنی نیت كند كه آنچه تا حال خوانده ام و آنچه را مشغولم و آنچه بعد می خوانم همه نماز ظهر باشد و بعد از آن كه نماز را تمام كرد، نماز عصر را بخواند و اگر در وقت مخصوص به ظهر باشد، باید نیت را به نماز ظهر برگرداند و نماز را تمام كند، و بعد نماز عصر را بخواند و احتیاط آن است كه دوباره نماز عصر را هم بعد از آن بخواند و این احتیاط خیلی خوب است.

مسأله 733- در روز جمعه انسان می تواند به جای نماز ظهر دو ركعت نماز جمعه بخواند، ولی احتیاط مستحب آن است كه اگر نماز جمعه خواند نماز ظهر را هم بخواند. و این احتیاط خیلی مطلوب است.

مسأله 734- احتیاط واجب آن است كه نماز جمعه را از موقعی كه عرفاً اول ظهر می گویند تأخیر نیندازد و اگر از اوائل ظهر تأخیر افتاد به جای نماز جمعه نماز ظهر بخواند.

وقت نماز مغرب و عشا

مسأله 735- مغرب موقعی است كه سرخی طرف مشرق كه بعد از غروب آفتاب پیدا می شود، از بین برود.

مسأله 736- نماز مغرب و عشا هر كدام وقت مخصوص و مشتركی دارند:

وقت مخصوص نماز مغرب از اول مغرب است، تا وقتی كه از مغرب به اندازه خواندن سه

ركعت نماز بگذرد، كه اگر كسی مثلًا مسافر باشد و تمام نماز عشا را سهواً در این وقت بخواند احتیاط مستحب آن است كه بعد از نماز مغرب نماز عشا را دوباره بخواند، و وقت مخصوص نماز عشا موقعی است كه به اندازه خواندن نماز عشا به نصف شب مانده باشد كه اگر كسی تا این موقع نماز مغرب را عمداً نخواند باید اول نماز عشا و بعد از آن نماز مغرب را بخواند و بین وقت مخصوص نماز مغرب و وقت مخصوص نماز عشا وقت مشترك نماز مغرب و عشا است كه اگر كسی در این وقت اشتباهاً نماز عشا را پیش از نماز مغرب بخواند و بعد از نماز ملتفت شود، نمازش صحیح است و باید نماز مغرب را بعد از آن به جا آورد.

مسأله 737- وقت مخصوص و مشترك كه معنی آن در مسأله پیش گفته شد برای اشخاص فرق می كند، مثلًا اگر به اندازه خواندن دو ركعت نماز از اول ظهر بگذرد، وقت مخصوص نماز ظهر كسی كه مسافر است تمام شده و داخل وقت مشترك می شود، و برای كسی كه مسافر نیست، باید به اندازه خواندن چهار ركعت نماز بگذرد.

مسأله 738- اگر پیش از خواندن نماز مغرب، سهواً مشغول نماز عشا شود و در بین نماز بفهمد كه اشتباه كرده، چنانچه به ركوع ركعت چهارم نرفته است، باید نیت را به نماز مغرب برگرداند و نماز را تمام كند و بعد نماز عشا را بخواند، و اگر به ركوع ركعت چهارم رفته باید نماز را تمام كند، بعد نماز مغرب را بخواند. اما اگر تمام آنچه را خوانده، در وقت

مخصوص نماز مغرب خوانده باشد و پیش از ركوع ركعت چهارم یادش بیاید، باید نیت را به نماز مغرب برگرداند و نماز را تمام كند و بعد از آن عشا را بخواند، ولی احتیاط مستحب آن است كه بعد از نماز عشا دوباره مغرب و عشا را بخواند و این احتیاط خیلی خوب است.

مسأله 739- آخر وقت نماز عشا نصف شب است. و احتیاط واجب آن است كه برای نماز مغرب و عشا و مانند اینها شب را از اول غروب تا اذان صبح حساب كرد، و برای نماز شب و مانند آن تا اول آفتاب حساب نمایند. «1»

مسأله 740- اگر از روی معصیت، یا به واسطه عذری نماز مغرب یا نماز عشا را تا نصف شب نخواند، بنا بر احتیاط واجب، باید تا قبل از اذان صبح، بدون این كه نیت ادا و قضا كند به جا آورد.

وقت نماز صبح

مسأله 741- نزدیك اذان صبح از طرف مشرق، سفیده ای رو به بالا حركت می كند كه آن را فجر اول گویند. موقعی كه آن سفیده پهن شد، فجر دوم و اول وقت نماز صبح است. و آخر وقت نماز صبح موقعی است كه آفتاب بیرون می آید.

احكام وقت نماز

مسأله 742- موقعی انسان می تواند مشغول نماز شود، كه یقین كند وقت داخل شده است، یا دو مرد عادل به داخل شدن وقت خبر دهند.

مسأله 743- نابینا و كسی كه در زندان است و مانند اینها بنا بر احتیاط واجب باید تا یقین به داخل شدن وقت نكنند مشغول نماز نشوند، ولی اگر انسان به واسطه ابر یا غبار و مانند اینها كه برای همه مانع از یقین كردن است، نتواند در اول وقت نماز، به داخل شدن وقت یقین كند، چنانچه گمان داشته باشد كه وقت داخل شده، می تواند مشغول نماز شود.

مسأله 744- اگر دو مرد عادل به داخل شدن وقت خبر دهند، یا انسان یقین كند كه وقت نماز شده و مشغول نماز شود و در بین نماز بفهمد كه هنوز وقت داخل نشده، نماز او باطل است. و همچنین است اگر بعد از نماز بفهمد كه تمام نماز را پیش از وقت خوانده ولی اگر در بین نماز بفهمد وقت داخل شده، یا بعد از نماز بفهمد كه در بین نماز وقت داخل شده، نماز او صحیح است.

مسأله 745- اگر انسان ملتفت نباشد كه باید با یقین به داخل شدن وقت مشغول نماز شود، چنانچه بعد از نماز بفهمد كه تمام نماز را در وقت خوانده، نماز او صحیح است و اگر بفهمد تمام نماز را پیش

از وقت خوانده یا بفهمد كه در بین نماز وقت داخل شده است، نمازش باطل است.

مسأله 746- اگر یقین كند وقت داخل شده و مشغول نماز شود و در بین نماز شك كند كه وقت داخل شده یا نه، نماز او باطل است، ولی اگر در بین نماز یقین داشته باشد كه وقت شده، و شك كند كه آنچه از نماز خوانده در وقت بوده یا نه، نمازش صحیح است.

مسأله 747- اگر وقت نماز بقدری تنگ است كه به واسطه به جا آوردن بعضی از كارهای مستحب نماز، مقداری از آن بعد از وقت خوانده می شود، باید آن مستحب را به جا نیاورد. مثلًا اگر به واسطه خواندن قنوت، مقداری از نماز بعد از وقت خوانده می شود، باید قنوت نخواند.

مسأله 748- كسی كه به اندازه خواندن یك ركعت نماز وقت دارد، باید نماز را به نیت ادا بخواند ولی نباید عمداً نماز را تا این وقت تأخیر بیندازد.

مسأله 749- كسی كه مسافر نیست، اگر تا مغرب به اندازه خواندن پنج ركعت نماز وقت دارد، باید نماز ظهر و عصر هر دو را بخواند، و اگر كمتر وقت دارد باید فقط نماز عصر را بخواند و بعداً نماز ظهر را قضا كند و اگر تا نصف شب به اندازه خواندن پنج ركعت نماز وقت دارد، باید نماز مغرب و عشا را بخواند، و اگر كمتر وقت دارد، باید فقط عشا را بخواند و بعداً باید نماز مغرب را بخواند و به احتیاط واجب نیت ادا و قضا ننماید.

مسأله 750- كسی كه مسافر است اگر تا مغرب به اندازه خواندن سه ركعت نماز وقت دارد، باید نماز

ظهر و عصر را بخواند، و اگر كمتر وقت دارد، باید فقط عصر را بخواند و بعداً نماز ظهر را قضا كند. و اگر تا نصف شب به اندازه خواندن چهار ركعت نماز وقت دارد، باید نماز مغرب و عشا را بخواند و اگر كمتر وقت دارد باید فقط عشا را بخواند و بعداً مغرب را بدون نیت ادا و قضا به جا آورد، و چنانچه بعد از خواندن عشا، معلوم شود كه به مقدار یك ركعت یا بیشتر وقت به نصف شب مانده است باید فوراً نماز مغرب را به نیت ادا به جا آورد.

مسأله 751- مستحب است انسان نماز را در اوّل وقت آن بخواند و راجع به آن خیلی سفارش شده است و هر چه به اول وقت نزدیكتر باشد بهتر است، مگر آن كه تأخیر آن از جهتی بهتر باشد، مثلًا صبر كند كه نماز را به جماعت بخواند.

مسأله 752- هرگاه انسان عذری دارد كه اگر بخواهد در اول وقت نماز بخواند، ناچار است با تیمم نماز بخواند، چنانچه بداند یا احتمال دهد كه عذر او تا آخر وقت باقی است، می تواند در اوّل وقت، نماز بخواند. ولی اگر مثلًا لباسش نجس باشد یا عذر دیگری داشته باشد و احتمال دهد كه عذر او از بین می رود بنا بر احتیاط واجب باید صبر كند تا عذرش برطرف شود و چنانچه عذر او برطرف نشد، در آخر وقت نماز بخواند، و لازم نیست بقدری صبر كند كه فقط بتواند كارهای واجب نماز را انجام دهد، بلكه اگر برای مستحبات نماز مانند اذان و اقامه و قنوت هم وقت دارد می تواند تیمم كند

و نماز را با آن مستحبات به جا آورد.

مسأله 753- كسی كه مسائل نماز و شكیات و سهویات را نمی داند و احتمال می دهد كه یكی از اینها در نماز پیش آید، باید برای یاد گرفتن اینها نماز را از اول وقت تأخیر بیندازد. ولی اگر اطمینان دارد كه نماز را بطور صحیح تمام می كند، می تواند در اول وقت مشغول نماز شود، پس اگر در نماز مسأله ای كه حكم آن را نمی داند پیش نیاید نماز او صحیح است و اگر مسأله ای كه حكم آن را نمی داند پیش آید، می تواند به یكی از دو طرفی كه احتمال می دهد، عمل نماید و نماز را تمام كند. ولی بعد از نماز باید مسأله را بپرسد كه اگر نمازش باطل بوده، دوباره بخواند.

مسأله 754- اگر وقت نماز وسعت دارد، و طلبكار هم طلب خود را مطالبه می كند در صورتی كه ممكن است باید اوّل قرض خود را بدهد، بعد نماز بخواند، و همچنین است اگر كار واجب دیگری كه باید فوراً آن را به جا آورد پیش آمد كند، مثلًا ببیند مسجد نجس است كه باید اول مسجد را تطهیر كند، بعد نماز بخواند. و چنانچه اول نماز بخواند، معصیت كرده ولی نماز او صحیح است.

نمازهایی كه باید به ترتیب خوانده شود

مسأله 755- انسان باید نماز عصر را بعد از نماز ظهر و نماز عشا را بعد از نماز مغرب بخواند و اگر عمداً نماز عصر را پیش از نماز ظهر و نماز عشا را پیش از نماز مغرب بخواند باطل است.

مسأله 756- اگر به نیت نماز ظهر مشغول نماز شود و در بین نماز یادش بیاید كه نماز ظهر را خوانده است، نمی تواند نیت

را به نماز عصر برگرداند بلكه باید نماز را بشكند و نماز عصر را بخواند و همین طور است در نماز مغرب و عشا.

مسأله 757- اگر در بین نماز عصر یقین كند كه نماز ظهر را نخوانده است و نیت را به نماز ظهر برگرداند و داخل ركن شود و بعد یادش بیاید كه نماز ظهر را خوانده بوده، نمازش باطل است و باید نماز عصر را بخواند، ولی اگر پیش از داخل شدن در ركن یادش بیاید باید نیت را به نماز عصر برگرداند و آنچه به نیت ظهر خوانده دوباره به نیت عصر بخواند و نمازش صحیح است.

مسأله 758- اگر در بین نماز عصر شك كند كه نماز ظهر را خوانده یا نه، باید نیت را به نماز ظهر برگرداند. ولی اگر وقت بقدری كم است كه بعد از تمام شدن نماز، مغرب می شود باید به نیت نماز عصر، نماز را تمام كند و نماز ظهرش قضا ندارد.

مسأله 759- اگر در نماز عشا، پیش از ركوع ركعت چهارم شك كند كه نماز مغرب را خوانده یا نه، چنانچه وقت بقدری كم است كه بعد از تمام شدن نماز، نصف شب می شود، باید به نیت عشا نماز را تمام كند، و اگر بیشتر وقت دارد، باید نیت را به نماز مغرب برگرداند و نماز را سه ركعتی تمام كند، بعد نماز عشا را بخواند.

مسأله 760- اگر در نماز عشا بعد از رسیدن به ركوع ركعت چهارم شك كند كه نماز مغرب را خوانده یا نه، باید نماز را تمام كند، بعد نماز مغرب را بخواند، ولی اگر این شك در وقت مخصوص به نماز

عشا باشد خواندن نماز مغرب لازم نیست.

مسأله 761- اگر انسان نمازی را كه خوانده احتیاطاً دوباره بخواند و در بین نماز یادش بیاید، نمازی را كه باید پیش از آن بخواند نخوانده است، نمی تواند نیت را به آن نماز برگرداند، مثلًا موقعی كه نماز عصر را احتیاطاً می خواند، اگر یادش بیاید نماز ظهر را نخوانده است، نمی تواند نیت را به نماز ظهر برگرداند.

مسأله 762- برگرداندن نیت از نماز قضا به نماز ادا و از نماز مستحب به نماز واجب جایز نیست.

مسأله 763- اگر وقت نماز ادا وسعت داشته باشد، انسان می تواند در بین نماز نیت را به نماز قضا برگرداند، ولی باید برگرداندن نیت، به نماز قضا ممكن باشد، مثلًا اگر مشغول نماز ظهر است، در صورتی می تواند نیت را به قضای صبح برگرداند كه داخل ركعت سوم نشده باشد.

نمازهای مستحب

مسأله 764- نمازهای مستحبی زیاد است و آنها را نافله گویند، و بین نمازهای مستحبی به خواندن نافله های شبانه روز بیشتر سفارش شده و آنها در غیر روز جمعه سی و چهار ركعتند كه هشت ركعت آن نافله ظهر و هشت ركعت نافله عصر، و چهار ركعت نافله مغرب، و دو ركعت نافله عشا، و یازده ركعت نافله شب، و دو ركعت نافله صبح می باشد و چون دو ركعت نافله عشا را بنا بر احتیاط واجب باید نشسته خواند، یك ركعت حساب می شود. ولی در روز جمعه بر شانزده ركعت نافله ظهر و عصر، چهار ركعت اضافه می شود.

مسأله 765- از یازده ركعت نافله شب، هشت ركعت آن باید به نیت نافله شب و دو ركعت آن به نیت نماز شفع و یك ركعت آن، به

نیت نماز وتر خوانده شود. و دستور كامل نافله شب در كتابهای دعا گفته شده است.

مسأله 766- نمازهای نافله را می شود نشسته خواند، ولی بهتر است دو ركعت نماز نافله نشسته را یك ركعت حساب كند، مثلًا كسی كه می خواهد نافله ظهر را كه هشت ركعت است نشسته بخواند، بهتر است شانزده ركعت بخواند و اگر می خواهد نماز وتر را نشسته بخواند، دو نماز یك ركعتی نشسته بخواند.

مسأله 767- نافله ظهر و عصر را در سفر نباید خواند ولی نافله عشا را به نیت این كه شاید مطلوب باشد می تواند به جا آورد.

وقت نافله های یومیه

مسأله 768- نافله نماز ظهر پیش از نماز ظهر خوانده می شود و وقت آن از اول ظهر تا موقعی كه آن مقدار از سایه شاخص كه بعد از ظهر پیدا می شود، به اندازه دو هفتم آن شود، مثلًا اگر درازی شاخص هفت وجب باشد، هر وقت مقدار سایه ای كه بعد از ظهر پیدا می شود به دو وجب رسید، آخر وقت نافله ظهر است.

مسأله 769- نافله عصر پیش از نماز عصر خوانده می شود و وقت آن تا موقعی است كه آن مقدار از سایه شاخص كه بعد از ظهر پیدا می شود، به چهار هفتم آن برسد و چنانچه بخواهد نافله ظهر یا نافله عصر را بعد از وقت آنها بخواند، بهتر است نافله ظهر را بعد از نماز ظهر و نافله عصر را بعد از نماز عصر بخواند و بنا بر احتیاط واجب، نیت ادا و قضا نكند.

مسأله 770- وقت نافله مغرب بعد از تمام شدن نماز مغرب است تا وقتی كه سرخی طرف مغرب كه بعد از غروب كردن آفتاب در آسمان

پیدا می شود از بین برود.

مسأله 771- وقت نافله عشا بعد از تمام شدن نماز عشا تا نصف شب است و بهتر است بعد از نماز عشا بلافاصله خوانده شود.

مسأله 772- نافله صبح پیش از نماز صبح خوانده می شود و وقت آن بعد از گذشتن از نصف شب به مقدار خواندن یازده ركعت نماز شب است، ولی احتیاط آن است كه قبل از فجر اول نخوانند مگر آن كه بعد از نافله شب بلافاصله بخوانند كه در این صورت مانعی ندارد.

مسأله 773- وقت نافله شب از نصف شب است تا اذان صبح و بهتر است نزدیك اذان صبح خوانده شود.

مسأله 774- مسافر و كسی كه برای او سخت است نافله شب را بعد از نصف شب بخواند، می تواند آن را در اول شب به جا آورد.

نماز غفیله

مسأله 775- یكی از نمازهای مستحبی نماز غفیله است كه بین نماز مغرب و عشا خوانده می شود. و وقت آن بعد از نماز مغرب است تا وقتی كه سرخی طرف مغرب از بین برود و در ركعت اوّل آن، بعد از حمد باید به جای سوره، این آیه را بخوانند:

وَ ذَا النُّونِ اذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ انْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیهِ فَنَادَی فِی الظُّلُماتِ انْ لا الهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنّی كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِی الْمُؤْمِنینَ.

و در ركعت دوم بعد از حمد به جای سوره، این آیه را بخوانند: وَ عِنْدَهُ مفاتِحُ الْغَیبِ لا یعْلَمُها إِلّا هُوَ وَ یعْلَمُ مَا فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ مَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلّا یعْلَمُها وَ لَا حَبَّةٍ فی ظُلُماتِ الْارْضِ وَ لَا رَطْبٍ وَ لَا یابِسٍ

إِلَّا فِی كِتابٍ مُبینٍ.

و در قنوت آن بگویند: اللَّهُمَّ إِنّی أَسْأَلُكَ بِمَفاتِحِ الْغَیبِ الَّتِی لا یعْلَمُها إِلَّا أَنْتَ انْ تُصَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ انْ تَفْعَلْ بِی كَذا وَ كَذا، و به جای كلمه كذا و كذا حاجتهای خود را بگویند.

و بعد بگویند: اللَّهُمَّ أَنْتَ وَلِی نِعْمَتِی وَ الْقادِرُ عَلَی طَلِبَتی تَعْلَمُ حاجَتِی فَأسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَیهِ وَ عَلَیهِمُ السَّلامُ لَمَّا قَضَیتَهَا لِی.

احكام قبله

مسأله 776- خانه كعبه كه در مكه معظمه می باشد قبله است، و باید روبروی آن نماز خواند، ولی كسی كه دور است اگر طوری بایستد كه بگویند رو به قبله نماز می خواند كافی است و همچنین است كارهای دیگری كه مانند سر بریدن حیوانات، باید رو به قبله انجام گیرد.

مسأله 777- كسی كه نماز واجب را ایستاده می خواند، باید طوری بایستد كه بگویند رو به قبله ایستاده و لازم نیست زانوهای او و نوك پای او هم رو به قبله باشد.

مسأله 778- كسی كه باید نشسته نماز بخواند، اگر نمی تواند بطور معمول بنشیند و در موقع نشستن، كف پاها را به زمین می گذارد، باید در موقع نماز صورت و سینه و شكم او رو به قبله باشد و لازم نیست ساق پای او رو به قبله باشد.

مسأله 779- كسی كه نمی تواند نشسته نماز بخواند، باید در حال نماز به پهلوی راست طوری بخوابد كه جلوی بدن او رو به قبله باشد، و اگر ممكن نیست باید به پهلوی چپ طوری بخوابد كه جلوی بدن او رو به قبله باشد، و اگر این را هم نتواند باید به پشت بخوابد بطوری كه كف پای او رو به قبله

باشد.

مسأله 780- نماز احتیاط و سجده و تشهد فراموش شده را باید رو به قبله به جا آورد و در سجده سهو هم احتیاط مستحب همین است.

مسأله 781- نماز مستحبی را می شود در حال راه رفتن و سواری خواند و اگر انسان در این دو حال، نماز مستحبی بخواند لازم نیست رو به قبله باشد.

مسأله 782- كسی كه می خواهد نماز بخواند، باید برای پیدا كردن قبله كوشش نماید، تا یقین كند كه قبله كدام طرف است، و می تواند به گفته دو شاهد عادل كه از روی نشانه های حسی شهادت می دهند یا به قول كسی كه از روی قاعده علمی قبله را می شناسد و محل اطمینان است عمل كند، و اگر اینها ممكن نشد باید به گمانی كه از محراب مسجد مسلمانان یا قبرهای آنان یا از راههای دیگر پیدا می شود عمل نماید حتی اگر از گفته فاسق یا كافری كه به واسطه قواعد علمی قبله را می شناسد گمان به قبله پیدا كند كافی است.

مسأله 783- كسی كه گمان به قبله دارد، اگر بتواند گمان قویتری پیدا كند نمی تواند به گمان خود عمل نماید، مثلًا اگر میهمان از گفته صاحب خانه گمان به قبله پیدا كند ولی بتواند از راه دیگر گمان قویتری پیدا كند نباید به حرف او عمل نماید.

مسأله 784- اگر برای پیدا كردن قبله وسیله ای ندارد، یا با این كه كوشش كرده، گمانش به طرفی نمی رود، چنانچه وقت نماز وسعت دارد باید چهار نماز به چهار طرف بخواند و اگر به اندازه چهار نماز وقت ندارد، باید به اندازه ای كه وقت دارد، نماز بخواند، مثلًا اگر فقط به اندازه یك نماز وقت دارد،

باید یك نماز به هر طرفی كه می خواهد بخواند. و باید نمازها را طوری بخواند كه یقین كند یكی از آنها رو به قبله بوده یا اگر از قبله كج بوده، به طرف دست راست و دست چپ قبله نرسیده است.

مسأله 785- اگر یقین یا گمان كند كه قبله در یكی از دو طرف است، باید به هر دو طرف نماز بخواند ولی احتیاط مستحب آن است كه در صورت گمان، به چهار طرف نماز بخواند.

مسأله 786- كسی كه باید به چند طرف نماز بخواند، اگر بخواهد نماز ظهر و عصر یا مغرب و عشا را بخواند بهتر آن است كه نماز اول را به هر چند طرف كه واجب است بخواند، بعد نماز دوم را شروع كند.

مسأله 787- كسی كه یقین به قبله ندارد، اگر بخواهد غیر از نماز كاری كند كه باید رو به قبله انجام داد، مثلًا بخواهد سر حیوانی را ببرد، باید به گمان عمل نماید و اگر گمان ممكن نیست به هر طرف كه انجام دهد صحیح است.

پوشانیدن بدن در نماز

مسأله 788- مرد باید در حال نماز، اگر چه كسی او را نمی بیند عورتین خود را بپوشاند. و بهتر است از ناف تا زانو را هم بپوشاند.

مسأله 789- زن باید در موقع نماز، تمام بدن حتی سر و موی خود را بپوشاند ولی پوشاندن صورت به مقداری كه در وضو شسته می شود و دستها تا مچ و پاها تا مچ پا لازم نیست. اما برای آن كه یقین كند كه مقدار واجب را پوشانده است، باید مقداری از اطراف صورت و قدری پایین تر از مچ را هم بپوشاند.

مسأله 790- موقعی كه انسان

قضای سجده فراموش شده یا تشهد فراموش شده را به جا می آورد، بلكه بنا بر احتیاط واجب در موقع سجده سهو هم، باید خود را مثل موقع نماز بپوشاند.

مسأله 791- اگر انسان عمداً، در نماز عورتش را نپوشاند، نمازش باطل است، بلكه اگر از روی ندانستن مسأله هم باشد بنا بر احتیاط واجب باید نمازش را دوباره بخواند.

مسأله 792- اگر در بین نماز بفهمد كه عورتش پیدا است، باید آن را بپوشاند و چنانچه پوشاندن عورت زیاد طول بكشد احتیاط واجب آن است كه نماز را تمام كند و دوباره بخواند، ولی اگر بعد از نماز بفهمد كه در نماز، عورت او پیدا بوده، نمازش صحیح است.

مسأله 793- اگر در حال ایستاده لباسش عورت او را می پوشاند ولی ممكن است در حال دیگر، مثلًا در حال ركوع و سجود نپوشاند، چنانچه موقعی كه عورت او پیدا می شود، بوسیله ای آن را بپوشاند، نماز او صحیح است. ولی احتیاط مستحب آن است كه با آن لباس نماز نخواند.

مسأله 794- انسان می تواند در نماز، خود را به علف و برگ درختان بپوشاند ولی احتیاط مستحب آن است موقعی خود را با اینها بپوشاند كه چیز دیگری نداشته باشد.

مسأله 795- اگر غیر از گِل هیچ چیز ندارد كه در نماز خود را بپوشاند، گِل ساتر نیست و می تواند برهنه نماز بخواند.

مسأله 796- اگر چیزی ندارد كه در نماز خود را با آن بپوشاند چنانچه احتمال دهد كه پیدا می كند، بنا بر احتیاط واجب باید نماز را تأخیر بیندازد، و اگر چیزی پیدا نكرد، در آخر وقت مطابق وظیفه اش نماز بخواند.

مسأله 797- كسی كه می خواهد نماز بخواند، اگر برای پوشاندن

خود حتی برگ درخت و علف نداشته باشد و احتمال ندهد، كه تا آخر وقت چیزی پیدا كند كه خود را با آن بپوشاند، در صورتی كه نامحرم او را می بیند باید نشسته نماز بخواند و عورت خود را با ران خود بپوشاند. و اگر كسی او را نمی بیند، ایستاده نماز بخواند و جلوی خود را با دست بپوشاند و در هر صورت ركوع و سجود را با اشاره انجام می دهد و برای سجود سر را قدری پایین تر می آورد.

لباس نمازگزار

لباس نمازگزار

مسأله 798- لباس نمازگزار شش شرط دارد: اوّل: آن كه پاك باشد. دوم: آن كه مباح باشد. سوم: آن كه از اجزاء مردار نباشد. چهارم: آن كه از حیوان حرام گوشت نباشد. پنجم و ششم: آن كه اگر نمازگزار مرد است، لباس او ابریشم خالص و طلاباف نباشد و تفصیل اینها در مسائل آینده گفته می شود.

شرط اول

مسأله 799- لباس نمازگزار باید پاك باشد و اگر كسی عمداً با بدن یا لباس نجس نماز بخواند، نمازش باطل است.

مسأله 800- كسی كه نمی داند با بدن و لباس نجس نماز باطل است و مقصّر در ندانستن حكم مسأله باشد اگر با بدن یا لباس نجس نماز بخواند، نمازش باطل می باشد.

مسأله 801- اگر به واسطه تقصیر در ندانستن مسأله، چیز نجسی را نداند نجس است، مثلًا نداند عرق شتر نجاستخوار نجس است و با آن نماز بخواند نمازش باطل است.

مسأله 802- اگر نداند كه بدن یا لباسش نجس است و بعد از نماز بفهمد نجس بوده نماز او صحیح است، ولی احتیاط مستحب آن است كه اگر وقت دارد، دوباره آن نماز را بخواند.

مسأله 803- اگر فراموش كند كه بدن یا لباسش نجس است و در بین نماز یا بعد از آن یادش بیاید، باید نماز را دوباره بخواند و اگر وقت گذشته قضا نماید.

مسأله 804- كسی كه در وسعت وقت مشغول نماز است، اگر در بین نماز، بدن یا لباس او نجس شود و پیش از آن كه چیزی از نماز را با نجاست بخواند، ملتفت شود كه نجس شده، یا بفهمد بدن یا لباس او نجس است و شك كند كه همان وقت نجس شده یا از

پیش نجس بوده، در صورتی كه آب كشیدن بدن یا لباس یا عوض كردن لباس یا بیرون آوردن آن، نماز را به هم نمی زند، باید در بین نماز بدن یا لباس را آب بكشد یا لباس را عوض نماید یا اگر چیز دیگری عورت او را پوشانده، لباس را بیرون آورد، ولی چنانچه طوری باشد كه اگر بدن یا لباس را آب بكشد یا لباس را عوض كند یا بیرون آورد، نماز به هم می خورد و اگر لباس را بیرون آورد برهنه می ماند، باید نماز را بشكند و با بدن و لباس پاك نماز بخواند.

مسأله 805- كسی كه در تنگی وقت مشغول نماز است، اگر در بین نماز لباس او نجس شود و پیش از آن كه چیزی از نماز را با نجاست بخواند بفهمد كه نجس شده، یا بفهمد كه لباس او نجس است و شك كند كه همان وقت نجس شده یا از پیش نجس بوده، در صورتی كه آب كشیدن یا عوض كردن یا بیرون آوردن لباس، نماز را به هم نمی زند و می تواند لباس را بیرون آورد، باید لباس را آب بكشد یا عوض كند، یا اگر چیز دیگری عورت او را پوشانده، لباس را بیرون آورد و نماز را تمام كند، اما اگر چیز دیگری عورت او را نپوشانده و لباس را هم نمی تواند آب بكشد یا عوض كند باید لباس را بیرون آورد و به دستوری كه برای برهنگان گفته شد نماز را تمام كند.

ولی چنانچه طوری است كه اگر لباس را آب بكشد یا عوض كند، نماز به هم می خورد و به واسطه سرما و مانند آن نمی تواند

لباس را بیرون آورد، باید با همان حال نماز را تمام كند و نمازش صحیح است.

مسأله 806- كسی كه در تنگی وقت مشغول نماز است، اگر در بین نماز بدن او نجس شود و پیش از آن كه چیزی از نماز را با نجاست بخواند ملتفت شود كه نجس شده، یا بفهمد بدن او نجس است و شك كند كه همان وقت نجس شده یا از پیش نجس بوده، در صورتی كه آب كشیدن بدن نماز را به هم نمی زند، باید آب بكشد و اگر نماز را به هم می زند، باید با همان حال نماز را تمام كند و نماز او صحیح است.

مسأله 807- كسی كه در پاك بودن بدن یا لباس خود شك دارد، چنانچه نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد كه بدن یا لباسش نجس بوده، نماز او صحیح است.

مسأله 808- اگر لباس را آب بكشد و یقین كند كه پاك شده است و با آن نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد پاك نشده، نمازش صحیح است.

مسأله 809- اگر خونی در بدن یا لباس خود ببیند و یقین كند كه از خونهای نجس نیست، مثلًا یقین كند كه خون پشه است، چنانچه بعد از نماز بفهمد از خونهایی بوده كه نمی شود با آن نماز خواند، نماز او صحیح است.

مسأله 810- هرگاه یقین كند خونی كه در بدن یا لباس اوست خون نجسی است كه نماز با آن صحیح است، مثلًا یقین كند خون زخم و دمل است، اگر چنانچه بعد از نماز بفهمد خونی بوده كه نماز با آن باطل است نمازش صحیح است.

مسأله 811- اگر نجس بودن چیزی را فراموش

كند و بدن یا لباسش با رطوبت به آن برسد و در حال فراموشی نماز بخواند و بعد از نماز یادش بیاید، نماز او صحیح است. ولی اگر بدنش با رطوبت به چیزی كه نجس بودن آن را فراموش كرده برسد و بدون این كه خود را آب بكشد، غسل كند و نماز بخواند، غسل و نمازش باطل است.

و نیز اگر جایی از اعضای وضو با رطوبت به چیزی كه نجس بودن آن را فراموش كرده برسد و پیش از آن كه آنجا را آب بكشد، وضو بگیرد و نماز بخواند، وضو و نمازش باطل می باشد.

مسأله 812- كسی كه یك لباس دارد، اگر بدن و لباسش نجس شود و به اندازه آب كشیدن یكی از آنها آب داشته باشد، چنانچه بتواند لباسش را بیرون آورد، باید بدن را آب بكشد و نماز را به دستوری كه برای برهنگان گفته شد به جا آورد و اگر به واسطه سرما یا عذر دیگر نتواند لباس را بیرون آورد، در صورتی كه نجاست هر دو مساوی باشد مثلًا هر دو بول یا خون باشد یا نجاست بدن شدیدتر باشد مثلًا نجاستش بول باشد كه باید دو مرتبه آن را آب كشید، احتیاط واجب آن است كه بدن را آب بكشد، و اگر نجاست لباس بیشتر یا شدیدتر باشد هر كدام از بدن یا لباس را بخواهد می تواند آب بكشد.

مسأله 813- كسی كه غیر از لباس نجس، لباس دیگری ندارد و وقت تنگ است یا احتمال نمی دهد كه لباس پاك پیدا كند، اگر به واسطه سرما یا عذر دیگر نمی تواند لباس را بیرون بیاورد باید در همان لباس نماز

بخواند و نمازش صحیح است ولی چنانچه بتواند لباس را بیرون بیاورد، باید نماز را به دستوری كه برای برهنگان گفته شد به جا آورد.

مسأله 814- كسی كه دو لباس دارد، اگر بداند یكی از آنها نجس است و نتواند آنها را آب بكشد و نداند كدام یك آنهاست، چنانچه وقت دارد باید با هر دو لباس نماز بخواند. مثلًا اگر می خواهد نماز ظهر و عصر بخواند باید با هر كدام یك نماز ظهر و یك نماز عصر بخواند ولی اگر وقت تنگ است، باید نماز را به دستوری كه برای برهنگان گفته شد به جا آورد، و به احتیاط واجب آن نماز را با لباس پاك قضا نماید.

شرط دوم

مسأله 815- لباس نمازگزار باید مباح باشد و كسی كه می داند پوشیدن لباس غصبی حرام است، اگر عمداً در لباس غصبی یا در لباسی كه نخ یا دگمه یا چیز دیگر آن غصبی است نماز بخواند، باید آن نماز را با لباس غیر غصبی اعاده نماید.

مسأله 816- كسی كه می داند پوشیدن لباس غصبی حرام است، ولی نمی داند نماز را باطل می كند، اگر عمداً با لباس غصبی نماز بخواند باید آن نماز را با لباس غیر غصبی بخواند.

مسأله 817- اگر نداند یا فراموش كند كه لباس او غصبی است و با آن نماز بخواند نمازش صحیح است، ولی اگر خودش آن لباس را غصب كرده باشد و بعداً فراموش كرده و با آن نماز خوانده به احتیاط واجب باید آن نماز را اعاده كند.

مسأله 818- اگر نداند یا فراموش كند كه لباس او غصبی است و در بین نماز بفهمد، چنانچه چیز دیگری عورت او را پوشانده

است و می تواند فوراً یا بدون اینكه موالات یعنی پی در پی بودن نماز به هم بخورد، لباس غصبی را بیرون آورد، باید آن را بیرون آورد و نمازش صحیح است و اگر چیز دیگری عورت او را نپوشانده یا نمی تواند لباس غصبی را فوراً بیرون آورد، یا اگر بیرون آورد پی در پی بودن نماز به هم می خورد در صورتی كه به مقدار یك ركعت هم وقت داشته باشد باید نماز را بشكند و با لباس غیر غصبی نماز بخواند و اگر به این مقدار وقت ندارد، باید در حال نماز لباس را بیرون آورد و به دستور نماز برهنگان نماز را تمام نماید.

مسأله 819- اگر كسی برای حفظ جانش با لباس غصبی نماز بخواند، یا مثلًا برای این كه دزد لباس غصبی را نبرد با آن نماز بخواند، نمازش صحیح است.

مسأله 820- اگر با عین پولی كه خمس یا زكات آن را نداده لباس بخرد، نماز خواندن در آن لباس باطل است و همچنین است اگر به ذمه بخرد و در موقع معامله قصدش این باشد كه از پولی كه خمس یا زكاتش را نداده بدهد.

شرط سوم

مسأله 821- لباس نمازگزار باید از اجزاء حیوان مرده ای كه خون جهنده دارد، یعنی حیوانی كه اگر رگش را ببرند خون از آن جستن می كند، نباشد. بلكه اگر از حیوان مرده ای كه مانند ماهی، خون جهنده ندارد لباس تهیه كند، احتیاط واجب آن است كه با آن نماز نخواند.

مسأله 822- باید چیزی از مردار مانند گوشت و پوست آن كه روح داشته، بنا بر احتیاط واجب همراه نمازگزار نباشد، گرچه لباس او هم نباشد.

مسأله 823- اگر چیزی

از مردار حلال گوشت مانند مو و پشم كه روح ندارد همراه نمازگزار باشد، یا با لباسی كه از آنها تهیه كرده اند، نماز بخواند نمازش صحیح است.

شرط چهارم

مسأله 824- لباس نمازگزار باید از حیوان حرام گوشت نباشد و اگر مویی از آن هم همراه نمازگزار باشد، نماز او باطل است.

مسأله 825- اگر آب دهان یا بینی یا رطوبت دیگری از حیوان حرام گوشت مانند گربه بر بدن یا لباس نمازگزار باشد، چنانچه تر باشد نماز باطل و اگر خشك شده و عین آن برطرف شده باشد، نماز صحیح است.

مسأله 826- اگر مو و عرق و آب دهان كسی بر بدن یا لباس نمازگزار باشد اشكال ندارد. و همچنین است اگر مروارید و موم و عسل همراه او باشد.

مسأله 827- اگر شك داشته باشد كه لباسی از حیوان حلال گوشت است یا حرام گوشت، چه در داخله تهیه شده باشد چه در خارجه، نماز خواندن با آن مانعی ندارد.

مسأله 828- اگر انسان احتمال دهد تكمه صدفی و مانند آن از حیوان است نماز خواندن با آن مانعی ندارد و اگر بداند صدف است و احتمال بدهد صدف گوشت نداشته باشد نماز خواندن با آن مانع ندارد.

مسأله 829- با پوست سنجاب و خز نماز خواندن اشكال ندارد.

مسأله 830- اگر با لباسی كه نمی داند كه از حیوان حرام گوشت است نماز بخواند نمازش صحیح است، ولی اگر فراموش كرده باشد، بنا بر احتیاط واجب باید آن نماز را دوباره بخواند.

شرط پنجم

مسأله 831- پوشیدن لباس طلاباف برای مرد حرام و نماز با آن باطل است، ولی برای زن در نماز و غیر نماز اشكال ندارد.

مسأله 832- زینت كردن به طلا مثل آویختن زنجیر طلا به سینه و انگشتر طلا به دست كردن و بستن ساعت مچی طلا به دست برای مرد حرام و نماز خواندن با

آنها باطل است. و احتیاط واجب آن است كه از استعمال عینك طلا هم خودداری كند، ولی زینت كردن به طلا، برای زن در نماز و غیر نماز اشكال ندارد.

مسأله 833- اگر مردی نداند یا فراموش كند كه انگشتری یا لباسش از طلا است و با آن نماز بخواند نمازش صحیح است.

مسأله 834- لباس مرد نمازگزار باید ابریشم خالص نباشد و در غیر نماز هم پوشیدن آن برای مرد حرام است، و در چیزی كه نماز در آن تمام نمی شود مانند بند شلوار و عرقچین نیز به احتیاط واجب نباید از حریر خالص باشد.

مسأله 835- اگر آستر تمام لباس یا آستر مقداری از آن ابریشم خالص باشد، پوشیدن آن برای مرد حرام و نماز در آن باطل است.

مسأله 836- لباسی را كه نمی داند از ابریشم خالص است یا چیز دیگر، پوشیدن آن اشكال ندارد، و نماز با آن صحیح است.

مسأله 837- دستمال ابریشمی و مانند آن اگر در جیب مرد باشد اشكال ندارد و نماز را باطل نمی كند.

مسأله 838- پوشیدن لباس ابریشمی برای زن در نماز و غیر نماز اشكال ندارد.

مسأله 839- پوشیدن لباس غصبی و ابریشمی خالص و طلاباف و لباسی كه از مردار تهیه شده در حال ناچاری مانعی ندارد. و نیز كسی كه ناچار است لباس بپوشد و لباس دیگری غیر از اینها ندارد و تا آخر وقت هم ناچاری او از بین نمی رود، می تواند با این لباسها نماز بخواند.

مسأله 840- اگر غیر از لباس غصبی و لباسی كه از مردار تهیه شده لباس دیگری ندارد و ناچار نیست لباس بپوشد، باید به دستوری كه برای برهنگان گفته شد نماز بخواند.

مسأله 841-

اگر غیر از لباسی كه از حیوان حرام گوشت تهیه شده لباس دیگری ندارد، چنانچه در پوشیدن لباس ناچار باشد، می تواند با همان لباس نماز بخواند. و اگر ناچار نباشد، باید به دستوری كه برای برهنگان گفته شد نماز را به جا آورد و بنا بر احتیاط واجب یك نماز دیگر هم با همان لباس بخواند.

مسأله 842- اگر مرد غیر از لباس ابریشمی خالص یا طلاباف، لباس دیگری نداشته باشد، چنانچه در پوشیدن لباس ناچار نباشد، باید به دستوری كه برای برهنگان گفته شد نماز بخواند.

مسأله 843- اگر چیزی ندارد كه در نماز عورت خود را با آن بپوشاند، واجب است اگر چه به كرایه یا خریداری باشد، تهیه نماید. ولی اگر تهیه آن بقدری پول لازم دارد كه نسبت به دارایی او زیاد است، یا طوری است كه اگر پول را به مصرف لباس برساند، به حال او ضرر دارد، باید به دستوری كه برای برهنگان گفته شد نماز بخواند.

مسأله 844- كسی كه لباس ندارد اگر دیگری لباس به او ببخشد یا عاریه دهد، چنانچه قبول كردن آن برای او مشقت نداشته باشد، باید قبول كند بلكه اگر عاریه كردن یا طلب بخشش برای او سخت نیست، باید از كسی كه لباس دارد، طلب بخشش یا عاریه نماید.

مسأله 845- بنا بر احتیاط واجب باید انسان از پوشیدن لباس شهرت كه پارچه یا رنگ یا دوخت آن برای كسی كه می خواهد آن را بپوشد معمول نیست، خودداری كند، ولی اگر با آن لباس نماز بخواند اشكال ندارد.

مسأله 846- احتیاط واجب آن است كه مرد لباس زنانه و زن لباس مردانه نپوشد ولی اگر با آن

لباس نماز بخواند اشكال ندارد.

مسأله 847- كسی كه باید خوابیده نماز بخواند، اگر برهنه باشد و لحاف یا تشك او نجس یا ابریشم خالص یا از اجزاء حیوان حرام گوشت باشد، احتیاط واجب آن است كه در نماز خود را با آنها نپوشاند.

مواردی كه لازم نیست بدن و لباس نمازگزار پاك باشد

مسأله 848- در سه صورت كه تفصیل آنها بعداً گفته می شود، اگر بدن یا لباس نمازگزار نجس باشد، نماز او صحیح است:

اول: آن كه به واسطه زخم یا جراحت یا دملی كه در بدن او است لباس یا بدنش به خون آلوده شده باشد.

دوم: آن كه بدن یا لباس او به مقدار كمتر از درهم (كه تقریباً به اندازه یك اشرفی می شود) به خون آلوده باشد.

سوم: آن كه ناچار باشد با بدن یا لباس نجس نماز بخواند، و در دو صورت اگر فقط لباس نمازگزار نجس باشد، نماز او صحیح است.

اول: آن كه لباسهای كوچك او مانند جوراب و عرقچین نجس باشد.

دوم: آن كه لباس زنی كه پرستار بچه است نجس شده باشد و احكام این پنج صورت مفصلًا در مسائل بعد گفته می شود.

مسأله 849- اگر در بدن یا لباس نمازگزار، خون زخم یا جراحت یا دمل باشد، چنانچه طوری است كه آب كشیدن بدن یا لباس یا عوض كردن لباس برای بیشتر مردم یا برای خصوص او سخت است، تا وقتی كه زخم یا جراحت یا دمل خوب نشده است، می تواند با آن خون نماز بخواند و همچنین است اگر چركی كه با خون بیرون آمده یا دوایی كه روی زخم گذاشته اند و نجس شده، در بدن یا لباس او باشد.

مسأله 850- اگر خون بریدگی و زخمی كه به زودی خوب می شود و

شستن آن آسان است، در بدن یا لباس نمازگزار باشد، نماز او باطل است.

مسأله 851- اگر جایی از بدن یا لباس كه با زخم فاصله دارد، به رطوبت زخم نجس شود، جایز نیست با آن نماز بخواند. ولی اگر مقداری از بدن یا لباس كه معمولًا به رطوبت زخم آلوده می شود، به رطوبت آن نجس شود، نماز خواندن با آن مانعی ندارد.

مسأله 852- اگر از زخمی كه توی دهان و بینی و مانند اینهاست خونی به بدن یا لباس برسد، احتیاط واجب آن است كه با آن نماز نخواند، ولی با خون بواسیر می شود نماز خواند اگر چه دانه هایش در داخل باشد.

مسأله 853- كسی كه بدنش زخم است، اگر در بدن یا لباس خود خونی ببیند و نداند از زخم است یا خون دیگر، با آن نماز خواندن مانعی ندارد.

مسأله 854- اگر چند زخم در بدن باشد و بطوری نزدیك هم باشند كه یك زخم حساب شود، تا وقتی همه خوب نشده اند، نماز خواندن با خون آنها اشكال ندارد.

ولی اگر بقدری از هم دور باشند كه هر كدام یك زخم حساب شود، هر كدام كه خوب شد، باید برای نماز، بدن و لباس را از خون آن آب بكشد.

مسأله 855- اگر سر سوزنی خون حیض یا نفاس، در بدن یا لباس نمازگزار باشد نماز او باطل است و بنا بر احتیاط واجب باید خون استحاضه، در بدن یا لباس نمازگزار نباشد، ولی خونهای دیگر مثل خون بدن انسان یا خون حیوان حلال گوشت و خون سگ و خوك و كافر و مردار و حیوان حرام گوشت اگر چه در چند جای بدن و لباس باشد

در صورتی كه روی هم كمتر از درهم باشد، (كه تقریباً به اندازه یك اشرفی می شود) نماز خواندن با آن اشكال ندارد. ولی احتیاط مستحب آن است كه از خون سگ و كافر و مردار و حیوان حرام گوشت اجتناب كند.

مسأله 856- خونی كه به لباس بی آستر بریزد و به پشت آن برسد، یك خون حساب می شود ولی اگر پشت آن، جدا خونی شود، بنا بر احتیاط واجب باید هر كدام را جدا حساب نمود، پس اگر خونی كه در پشت و روی لباس است روی هم كمتر از درهم باشد، نماز با آن صحیح و اگر بیشتر باشد نماز با آن باطل است.

مسأله 857- اگر خون، روی لباسی كه آستر دارد بریزد و به آستر آن برسد و یا به آستر بریزد و روی لباس خونی شود، باید هر كدام را جدا حساب نمود، پس اگر خون روی لباس و آستر، كمتر از درهم باشد نماز با آن صحیح و اگر بیشتر باشد نماز با آن باطل است.

مسأله 858- اگر خون بدن یا لباس كمتر از درهم باشد و رطوبتی به آن برسد در صورتی كه خون و رطوبتی كه به آن رسیده به اندازه درهم یا بیشتر شود و اطراف را آلوده كند، نماز با آن باطل است، بلكه اگر رطوبت و خون به اندازه درهم نشود و اطراف را هم آلوده نكند، نماز خواندن با آن اشكال دارد، ولی اگر رطوبت مخلوط به خون شود و از بین برود نماز صحیح است.

مسأله 859- اگر بدن یا لباس خونی نشود ولی به واسطه رسیدن به خون نجس شود اگر چه مقداری كه نجس

شده كمتر از درهم باشد، نمی شود با آن نماز خواند.

مسأله 860- اگر خونی كه در بدن یا لباس است كمتر از درهم باشد و نجاست دیگری به آن برسد، مثلًا یك قطره بول روی آن بریزد، نماز خواندن با آن جایز نیست.

مسأله 861- اگر لباسهای كوچك نمازگزار مثل عرقچین و جوراب كه نمی شود با آنها عورت را پوشانید نجس باشد، چنانچه از مردار و حیوان حرام گوشت درست نشده باشد، نماز با آنها صحیح است و نیز اگر با انگشتری نجس نماز بخواند اشكال ندارد.

مسأله 862- احتیاط آن است كه چیز نجسی كه با آن می شود عورت را پوشاند همراه نمازگزار نباشد، ولی كسی كه این مسأله را نمی دانسته و مثلًا مدتی با این طور نماز خوانده، لازم نیست آن نمازها را قضا كند.

مسأله 863- زنی كه پرستار بچه است و بیشتر از یك لباس ندارد، هرگاه شبانه روزی یك مرتبه لباس خود را آب بكشد، اگر چه تا روز دیگر لباسش به بول بچه نجس شود، می تواند با آن لباس نماز بخواند. ولی احتیاط واجب آن است كه لباس خود را در شبانه روز یك مرتبه برای اولین نمازی كه لباسش پیش از آن نجس شده آب بكشد، و نیز اگر بیشتر از یك لباس دارد ولی ناچار است كه همه آنها را بپوشد، چنانچه شبانه روزی یك مرتبه به دستوری كه گفته شده همه آنها را آب بكشد كافی است.

چیزهایی كه در لباس نمازگزار مستحب است

مسأله 864- چند چیز در لباس نمازگزار مستحب است كه از آن جمله است:

عمامه با تحت الحنك، پوشیدن عبا و لباس سفید و پاكیزه ترین لباسها و استعمال بوی خوش و دست كردن انگشتری عقیق.

چیزهایی

كه در لباس نمازگزار مكروه است

مسأله 865- چند چیز در لباس نمازگزار مكروه است و از آن جمله است:

پوشیدن لباس سیاه و چرك و تنگ و لباس شرابخوار و لباس كسی كه از نجاست پرهیز نمی كند و لباسی كه نقش صورت دارد و نیز باز بودن تكمه های لباس و دست كردن انگشتری كه نقش صورت دارد مكروه می باشد.

مكان نمازگزار

مکان نمازگزار

مكان نمازگزار چند شرط دارد

شرط اول

آنكه مباح باشد.

مسأله 866- كسی كه در ملك غصبی نماز می خواند اگر چه روی فرش و تخت و مانند اینها باشد، نمازش باطل است ولی نماز خواندن در زیر سقف غصبی و خیمه غصبی مانعی ندارد.

مسأله 867- نماز خواندن در ملكی كه منفعت آن مال دیگری است بدون اجازه كسی كه منفعت ملك، مال او می باشد باطل است، مثلًا در خانه اجاره ای اگر صاحب خانه یا دیگری بدون اجازه كسی كه آن خانه را اجاره كرده نماز بخواند، نمازش باطل است، و همچنین است اگر در ملكی كه دیگری در آن حقی دارد نماز بخواند، مثلًا اگر میت وصیت كرده باشد كه ثلث مال او را به مصرفی برسانند، تا وقتی ثلث را جدا نكنند نمی شود در ملك او نماز خواند.

مسأله 868- كسی كه در مسجد نشسته، اگر دیگری جای او را غصب كند و در آنجا نماز بخواند بنا بر احتیاط واجب باید دوباره نمازش را در محل دیگری بخواند.

مسأله 869- اگر در جایی كه نمی داند غصبی است نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد، یا در جایی كه غصبی بودن آن را فراموش كرده نماز بخواند و بعد از نماز یادش بیاید، نماز او صحیح است مگر آن كه خودش غصب كرده باشد كه در این صورت به احتیاط واجب نمازش باطل است.

مسأله 870- اگر بداند جایی غصبی است ولی نداند كه در جای غصبی نماز باطل است و در آنجا نماز بخواند، نماز او باطل می باشد.

مسأله 871- كسی كه ناچار است نماز واجب را سواره بخواند، چنانچه حیوان سواری یا زین آن غصبی باشد نماز او باطل

است و همچنین است اگر بخواهد سواره نماز مستحبی بخواند.

مسأله 872- كسی كه در ملكی با دیگری شریك است اگر سهم او جدا نباشد، بدون اجازه شریكش نمی تواند در آن ملك تصرف كند و نماز بخواند.

مسأله 873- اگر با عین پولی كه خمس و زكات آن را نداده ملكی بخرد، تصرف او در آن ملك حرام و نمازش هم در آن باطل است، و همچنین است اگر به ذمّه بخرد و در موقع خریدن قصدش این باشد كه از مالی كه خمس یا زكاتش را نداده بدهد.

مسأله 874- اگر صاحب ملك به زبان، اجازه نماز خواندن بدهد و انسان بداند كه قلباً راضی نیست، نماز خواندن در ملك او باطل است. و اگر اجازه ندهد و انسان یقین كند كه قلباً راضی است نماز صحیح است.

مسأله 875- تصرف در ملك میتی كه خمس یا زكات بدهكار است حرام و نماز در آن باطل است مگر آن كه بدهكاری او را بدهند، یا بنا داشته باشند بدون مسامحه بپردازند.

مسأله 876- تصرف در ملك میتی كه به مردم بدهكار است، حرام و نماز در آن باطل است ولی تصرفات جزئی كه برای برداشتن میت معمول است اشكال ندارد و نیز اگر بدهكاری او كمتر از مالش باشد و ورثه هم تصمیم داشته باشند كه بدون مسامحه بدهی او را بدهند تصرف اشكال ندارد.

مسأله 877- اگر میت قرض نداشته باشد ولی بعضی از ورثه او صغیر یا دیوانه یا غایب باشند، تصرف در ملك او حرام و نماز در آن باطل است ولی تصرفات جزیی كه برای برداشتن میت معمول است اشكال ندارد.

مسأله 878- نماز خواندن در مسافرخانه

و حمام و مانند اینها كه برای واردین آماده است اشكال ندارد و اگر وثوق پیدا نشود كه صاحبش راضی است مشكل است، ولی در غیر این قبیل جاها، در صورتی می شود نماز خواند كه مالك آن اجازه بدهد، یا حرفی بزند كه معلوم شود، برای نماز خواندن اذن داده است، مثل این كه به كسی اجازه دهد در ملك او بنشیند و بخوابد، كه از اینها فهمیده می شود برای نماز خواندن هم اذن داده است.

مسأله 879- در زمین بسیار وسیعی كه از دِه دور و چراگاه حیوانات است اگر چه صاحبانش راضی نباشند نماز خواندن و نشستن و خوابیدن در آن اشكال ندارد و در زمینهای زراعتی هم كه نزدیك دِه است و دیوار ندارد اگر چه در مالكین آنها صغیر و دیوانه باشد نماز و عبور و تصرفات جزئی اشكال ندارد، ولی اگر یكی از صاحبانش ناراضی باشند تصرف در آن حرام و نماز باطل است.

شرط دوم مسأله

880- مكان نمازگزار باید بی حركت باشد و اگر به واسطه تنگی وقت یا جهت دیگر ناچار باشد در جایی كه حركت دارد، مانند اتومبیل و كشتی و ترن نماز بخواند، بقدری كه ممكن است باید در حال حركت چیزی نخواند و اگر آنها از قبله به طرف دیگر حركت كنند به طرف قبله برگردد.

مسأله 881- نماز خواندن در اتومبیل و كشتی و ترن و مانند اینها، وقتی ایستاده اند مانعی ندارد.

مسأله 882- روی خرمن گندم و جو و مانند اینها كه نمی شود بی حركت ماند نماز باطل است.

مسأله 883- در جایی كه به واسطه احتمال باد و باران و زیادی جمعیت و مانند اینها اطمینان ندارد كه بتواند نماز

را تمام كند، اگر به امید تمام كردن شروع كند اشكال ندارد و اگر به مانعی برنخورد نمازش صحیح است و در جایی كه ماندن در آن حرام است، مثلًا زیر سقفی كه نزدیك است خراب شود باید نماز نخواند، ولی اگر خواند باطل نیست، و همچنین روی چیزی كه ایستادن و نشستن روی آن حرام است، مثل فرشی كه اسم خدا بر آن نوشته شده باید نماز نخواند ولی اگر خواند صحیح است.

شرط سوم

آن كه در جایی كه سقف آن كوتاه است و نمی تواند در آنجا راست بایستد، یا به اندازه ای كوچك است كه جای ركوع و سجود ندارد، نماز نخواند و اگر ناچار شود كه در چنین جایی نماز بخواند باید بقدری كه ممكن است قیام و ركوع و سجود را به جا آورد.

مسأله 884- انسان باید رعایت ادب را بكند و جلوتر از قبر پیغمبر و امام علیه السلام نماز نخواند چنانچه نماز خواندن بی احترامی باشد حرام است ولی نماز باطل نیست.

مسأله 885- اگر در نماز چیزی مانند دیوار بین او و قبر مطهر باشد كه بی احترامی نشود اشكال ندارد، ولی فاصله شدن صندوق شریف و ضریح و پارچه ای كه روی آن افتاده كافی نیست.

شرط چهارم

آن كه مكان نمازگزار اگر نجس است به طوری تر نباشد كه رطوبت آن به بدن یا لباس او برسد ولی جایی كه پیشانی را بر آن می گذارد اگر نجس باشد در صورتی كه خشك هم باشد نماز باطل است، و احتیاط مستحب آن است كه مكان نمازگزار اصلًا نجس نباشد.

مسأله 886- بنا بر احتیاط مستحب باید زن عقب تر از مرد بایستد و جای سجده او از جای ایستادن مرد كمی عقب تر باشد.

مسأله 887- اگر زن برابر مرد یا جلوتر بایستد و با هم وارد نماز شوند، بهتر آن است كه نماز را دوباره بخوانند.

مسأله 888- اگر بین مرد و زن، دیوار یا پرده یا چیز دیگری باشد نمازشان صحیح است، و احتیاط مستحب هم در دوباره خواندن نیست.

شرط پنجم آنكه جای پیشانی نمازگزار از جای زانوهای او، بیش از چهار انگشت بسته، پست تر یا بلندتر نباشد، و احتیاط واجب آن

است كه از سر انگشتان پا هم بیشتر از این پست و بلندتر نباشد.

مسأله 889- بودن مرد و زن نامحرم در جای خلوت جایز نیست، و احتیاط در نماز نخواندن در آن جا است لیكن اگر خواند نمازش باطل نیست.

مسأله 890- نماز خواندن در جایی كه تار و مانند آن استعمال می كنند باطل نیست ولی گوش دادن به آنها حرام است.

مسأله 891- در خانه كعبه و بر بام آن نماز واجب خواندن مكروه است ولی در حال ناچاری مانع ندارد.

مسأله 892- خواندن نماز مستحب در خانه كعبه و بر بام آن اشكال ندارد، بلكه مستحب است در داخل خانه مقابل هر ركنی دو ركعت نماز بخوانند.

جاهایی كه نماز خواندن در آنها مستحب است

مسأله 893- در شرع مقدس اسلام بسیار سفارش شده است، كه نماز را در مسجد بخوانند و بهتر از همه مسجدها مسجد الحرام است و بعد از آن مسجد پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم و بعد مسجد كوفه و بعد از آن مسجد بیت المقدس و بعد از مسجد بیت المقدس، مسجد جامع هر شهر و بعد از آن مسجد محله و بعد از مسجد محله، مسجد بازار است.

مسأله 894- برای زنها نماز خواندن در خانه، بلكه در صندوقخانه و اطاق عقب بهتر است، ولی اگر بتوانند كاملًا خود را از نامحرم حفظ كنند بهتر است در مسجد نماز بخوانند.

مسأله 895- نماز در حرم امامان علیهم السلام مستحب، بلكه بهتر از مسجد است و نماز در حرم مطهر حضرت امیر المؤمنین علیه السلام برابر دویست هزار نماز است.

مسأله 896- زیاد رفتن به مسجد و رفتن در مسجدی كه نمازگزار ندارد مستحب است و همسایه مسجد اگر

عذری نداشته باشد، مكروه است در غیر مسجد نماز بخواند.

مسأله 897- مستحب است انسان با كسی كه در مسجد حاضر نمی شود غذا نخورد، و در كارها با او مشورت نكند، و همسایه او نشود، و از او زن نگیرد و به او زن ندهد.

جاهایی كه نماز خواندن در آنها مكروه است

مسأله 898- نماز خواندن در چند جا مكروه است و از آن جمله است: حمام، زمین نمكزار، مقابل انسان، مقابل دری كه باز است، در جاده و خیابان و كوچه اگر برای كسانی كه عبور می كنند زحمت نباشد، و چنانچه زحمت باشد حرام ولی نماز باطل نیست. مقابل آتش و چراغ، در آشپزخانه و هر جا كه كوره آتش باشد، مقابل چاه و چاله ای كه محل بول باشد، روبروی عكس و مجسمه چیزی كه روح دارد، مگر آن كه روی آن پرده بكشند، در اطاقی كه جنب در آن باشد، در جایی كه عكس باشد اگر چه روبروی نمازگزار نباشد، مقابل قبر، روی قبر، بین دو قبر، در قبرستان.

مسأله 899- كسی كه در محل عبور مردم نماز می خواند، یا كسی روبروی اوست، مستحب است جلوی خود چیزی بگذارد و اگر چوب یا ریسمانی هم باشد كافی است.

احكام مسجد

مسأله 900- نجس كردن زمین و سقف و بام و طرف داخل دیوار مسجد حرام است و هر كس بفهمد كه نجس شده است باید فوراً نجاست آن را برطرف كند. و احتیاط واجب آن است كه طرف بیرون دیوار مسجد را هم نجس نكنند، و اگر نجس شود نجاستش را برطرف نمایند، مگر آنكه واقف آن را جزء مسجد قرار نداده باشد.

مسأله 901- اگر نتواند مسجد را تطهیر نماید، یا كمك لازم داشته باشد و پیدا نكند، تطهیر مسجد بر او واجب نیست، ولی اگر بی احترامی به مسجد باشد بنا بر احتیاط واجب، باید به كسی كه می تواند تطهیر كند اطلاع دهد.

مسأله 902- اگر جایی از مسجد نجس شود كه تطهیر آن بدون كندن یا خراب كردن

ممكن نیست باید آنجا را بكنند، یا اگر خرابی زیاد لازم نمی آید خراب نمایند، و هزینه پر كردن چاله و تعمیر خرابی بر كسی است كه مسجد را نجس كرده است و بر اشخاصی كه برای تطهیر مسجد جایی از آن را كندند، یا قسمتی از آن را خراب نمودند، پر كردن جایی كه كنده اند، و ساختن جایی كه خراب كرده اند واجب نیست. ولی اگر آن كس كه نجس كرده بكند یا خراب كند در صورت امكان باید پر كند و تعمیر نماید.

مسأله 903- اگر مسجدی را غصب كنند و به جای آن خانه و مانند آن بسازند، كه دیگر به آن مسجد نگویند باز هم بنا بر احتیاط واجب نجس كردن آن حرام و تطهیر آن واجب است.

مسأله 904- نجس كردن حرم امامان علیهم السلام حرام است. و اگر یكی از آنها نجس شود، چنانچه نجس ماندن آن بی احترامی باشد، تطهیر آن واجب است، بلكه احتیاط واجب آن است كه اگر بی احترامی هم نباشد آن را تطهیر كنند.

مسأله 905- اگر حصیر مسجد نجس شود، بنا بر احتیاط واجب باید آن را آب بكشند ولی چنانچه به واسطه آب كشیدن، خراب می شود و بریدن جای نجس بهتر است، باید آن را ببرند و اگر كسی كه نجس كرده ببرد باید خودش اصلاح كند.

مسأله 906- بردن عین نجس مانند خون در مسجد اگر بی احترامی به مسجد باشد حرام است، و همچنین بردن چیزی كه نجس شده، در صورتی كه بی احترامی به مسجد باشد حرام است.

مسأله 907- اگر مسجد را برای روضه خوانی چادر بزنند و فرش كنند و سیاهی بكوبند و اسباب چای در آن ببرند، در

صورتی كه این كارها به مسجد ضرر نرساند و مانع نماز خواندن نشود اشكال ندارد.

مسأله 908- بنا بر احتیاط واجب مسجد را به طلا نباید زینت نمایند و همچنین نباید صورت چیزهایی كه مثل انسان و حیوان روح دارد در مسجد نقش كنند. و نقاشی چیزهایی كه روح ندارد، مثل گل و بوته مكروه است.

مسأله 909- اگر مسجد خراب هم شود نمی توانند آن را بفروشند یا داخل ملك و جاده نمایند.

مسأله 910- فروختن در و پنجره و چیزهای دیگر مسجد حرام است و اگر مسجد خراب شود، باید اینها را صرف تعمیر همان مسجد كنند. و چنانچه به درد آن مسجد نخورد، باید در مسجد دیگر مصرف شود، ولی اگر به درد مسجدهای دیگر هم نخورد، می توانند آن را بفروشند و پول آن را اگر ممكن است صرف تعمیر همان مسجد و گر نه صرف تعمیر مسجد دیگر نمایند.

مسأله 911- ساختن مسجد و تعمیر مسجدی كه نزدیك به خرابی می باشد مستحب است و اگر مسجد طوری خراب شود كه تعمیر آن ممكن نباشد، می توانند آن را خراب كنند و دوباره بسازند بلكه می توانند مسجدی را كه خراب نشده، برای احتیاج مردم خراب كنند و بزرگتر بسازند.

مسأله 912- تمیز كردن مسجد و روشن كردن چراغ آن مستحب است، و كسی كه می خواهد مسجد برود، مستحب است خود را خوشبو كند و لباس پاكیزه و قیمتی بپوشد، و ته كفش خود را وارسی كند كه نجاستی به آن نباشد، و موقع داخل شدن به مسجد، اول پای راست و موقع بیرون آمدن، اول پای چپ را بگذارد، و همچنین مستحب است از همه زودتر به مسجد آید

و از همه دیرتر از مسجد بیرون رود.

مسأله 913- وقتی انسان وارد مسجد می شود، مستحب است دو ركعت نماز به قصد تحیت و احترام مسجد بخواند، و اگر نماز واجب یا مستحب دیگری هم بخواند كافی است.

مسأله 914- خوابیدن در مسجد اگر ǙƘӘǙƠناچار نباشد و صحبت كردن راجع به كارهای دنیا و مشغول صنعت شدن و خواندن شعری كه نصیحت و مانند آن نباشد مكروه است. و نیز مكروه است آب دهان و بینی و اخلاط سینه را در مسجد بیندازد و گمشده ای را طلب كند و صدای خود را بلند كند ولی بلند كردن صدا برای اذان مانعی ندارد.

مسأله 915- راه دادن بچه و دیوانه به مسجد مكروه است و كسی كه پیاز و سیر و مانند اینها خورده كه بوی دهانش مردم را اذیت می كند مكروه است به مسجد برود.

واجبات نماز

واجبات نماز

واجبات نماز یازده چیز است: اول: نیت، دوّم: قیام یعنی (ایستادن)، سوّم:

تَكْبِیرَةُ الْاحْرامِ یعنی گفتن اللَّه اكبر در اول نماز، چهارم: ركوع، پنجم: سجود، ششم:

قراءت، هفتم: ذكر، هشتم: تشهد، نهم: سلام، دهم: ترتیب، یازدهم: موالات یعنی پی در پی بودن اجزاء نماز.

مسأله 942- بعضی از واجبات نماز ركن است، یعنی اگر انسان آنها را به جا نیاورد، یا در نماز اضافه كند عمداً باشد یا اشتباهاً، نماز باطل می شود. و بعضی دیگر ركن نیست، یعنی اگر عمداً كم یا زیاد شود، نماز باطل می شود و چنانچه اشتباهاً كم یا زیاد گردد نماز باطل نمی شود، و ركن نماز پنج چیز است: اول: نیت. دوم:

تكبیرة الاحرام. سوم: قیام در موقع گفتن تكبیرة الاحرام و قیام متصل به ركوع، یعنی ایستادن پیش از ركوع. چهارم: ركوع.

پنجم: دو سجده.

نیت

مسأله 943- انسان باید نماز را به نیت قربت، یعنی برای انجام فرمان خداوند عالم به جا آورد، و لازم نیست نیت را از قلب خود بگذراند یا مثلًا به زبان بگوید كه چهار ركعت نماز ظهر می خوانم قربةً الی اللَّه.

مسأله 944- اگر در نماز ظهر یا در نماز عصر نیت كند كه چهار ركعت نماز می خوانم و معین نكند، ظهر است یا عصر، نماز او باطل است. و نیز كسی كه مثلًا قضای نماز ظهر بر او واجب است، اگر در وقت نماز ظهر بخواهد آن نماز قضا یا نماز ظهر را بخواند، باید نمازی را كه می خواند، در نیت معین كند.

مسأله 945- انسان باید از اول تا آخر نماز به نیت خود باقی باشد، پس اگر در بین نماز بطوری غافل شود كه اگر بپرسند چه می كنی، نداند چه بگوید، نمازش باطل است.

مسأله 946- انسان باید فقط برای انجام امر خداوند عالم نماز بخواند، پس كسی كه ریا كند یعنی برای نشان دادن به مردم نماز بخواند، نمازش باطل است خواه فقط برای مردم باشد، یا خدا و مردم هر دو را در نظر بگیرد.

مسأله 947- اگر قسمتی از نماز را هم برای غیر خدا به جا آورد، نماز باطل است، چه آن قسمت، واجب باشد مثل حمد و سوره، چه مستحب باشد مانند قنوت، بلكه اگر تمام نماز را برای خدا به جا آورد ولی برای نشان دادن به مردم در جای مخصوصی مثل مسجد، یا در وقت مخصوصی مثل اول وقت، یا به طرز مخصوصی، مثلًا با جماعت نماز بخواند، نمازش باطل است.

تكبیرة الاحرام

مسأله 948- گفتن اللَّه اكبر در اول هر

نماز واجب و ركن است و باید حروف (اللَّه) و حروف (اكبر) و دو كلمه (اللَّه و اكبر) را پشت سر هم بگوید و نیز باید این دو كلمه به عربی صحیح گفته شود و اگر به عربی غلط بگوید، یا مثلًا ترجمه آن را به فارسی بگوید صحیح نیست.

مسأله 949- احتیاط واجب آن است كه تكبیرة الاحرام نماز را به چیزی كه پیش از آن می خواند، مثلًا به اقامه یا به دعایی كه پیش از تكبیر می خواند نچسباند.

مسأله 950- اگر انسان بخواهد (اللَّه اكبر) را به چیزی كه بعد از آن می خواند مثلًا به (بسم اللَّه الرحمن الرحیم) بچسباند باید (ر) اكبر را پیش بدهد.

مسأله 951- موقع گفتن تكبیرة الاحرام، باید بدن آرام باشد و اگر عمداً در حالی كه بدنش حركت دارد، تكبیرة الاحرام را بگوید باطل است، و چنانچه سهواً حركت كند بنا بر احتیاط واجب باید اول، عملی كه نماز را باطل می كند انجام دهد و دوباره تكبیر بگوید.

مسأله 952- تكبیر و حمد و سوره و ذكر و دعا را باید طوری بخواند كه خودش بشنود و اگر به واسطه سنگینی یا كری گوش یا سر و صدای زیاد نمی شنود، باید طوری بگوید كه اگر مانعی نباشد بشنود.

مسأله 953- كسی كه لال است یا زبان او مرضی دارد كه نمی تواند (اللَّه اكبر) را درست بگوید، باید به هر طور كه می تواند بگوید و اگر هیچ نمی تواند بگوید باید در قلب خود بگذراند و برای تكبیر اشاره كند و زبانش را هم اگر می تواند حركت دهد.

مسأله 954- مستحب است بعد از تكبیرة الاحرام بگوید: «یا مُحْسِنُ قَدْ اتَاكَ الْمُسی ءُ وَ قَدْ أَمَرْتَ

الْمُحْسِنَ انْ یتَجَاوَزَ عَنِ الْمُسِیئِ أَنْتَ الْمُحْسِنُ وَ أَنَا الْمُسی ءُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَجاوَزْ عَنْ قَبیحِ مَا تَعْلَمُ مِنّی» یعنی ای خدایی كه به بندگان احسان می كنی بنده گنهكار به در خانه تو آمده و تو امر كرده ای كه نیكوكار از گنهكار بگذرد، تو نیكوكاری و من گناهكار به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی كه میدانی از من سر زده بگذر.

مسأله 955- مستحب است موقع گفتن تكبیر اول نماز، و تكبیرهای بین نماز، دستها را تا مقابل گوشها بالا ببرد.

مسأله 956- اگر شك كند كه تكبیرة الاحرام را گفته یا نه، چنانچه مشغول خواندن چیزی شده، به شك خود اعتنا نكند و اگر چیزی نخوانده، باید تكبیر را بگوید.

مسأله 957- اگر بعد از گفتن تكبیرة الاحرام شك كند كه آن را صحیح گفته یا نه، باید به شك خود اعتنا نكند.

قیام (ایستادن)

مسأله 958- قیام در موقع گفتن تكبیرة الاحرام و قیام پیش از ركوع كه آن را قیام متصل به ركوع می گویند ركن است، ولی قیام در موقع خواندن حمد و سوره و قیام بعد از ركوع ركن نیست و اگر كسی آن را از روی فراموشی ترك كند، نمازش صحیح است.

مسأله 959- واجب است پیش از گفتن تكبیر و بعد از آن مقداری بایستد تا یقین كند كه در حال ایستادن تكبیر گفته است.

مسأله 960- اگر ركوع را فراموش كند و بعد از حمد و سوره بنشیند و یادش بیاید كه ركوع نكرده، باید بایستد و

به ركوع رود و اگر بدون این كه بایستد، به حال خمیدگی به ركوع برگردد، چون قیام متصل به ركوع را به جا نیاورده، نماز او باطل است.

مسأله 961- موقعی كه ایستاده است، باید بدن را حركت ندهد و به طرفی خم نشود و به جایی تكیه نكند ولی اگر از روی ناچاری باشد، یا در حال خم شدن برای ركوع پاها را حركت دهد اشكال ندارد.

مسأله 962- اگر موقعی كه ایستاده، از روی فراموشی بدن را حركت دهد، یا به طرفی خم شود، یا به جایی تكیه كند، اشكال ندارد ولی در قیام موقع گفتن تكبیرة الاحرام و قیام متصل به ركوع اگر از روی فراموشی هم باشد، بنا بر احتیاط واجب، باید نماز را تمام كند و دوباره بخواند.

مسأله 963- باید در موقع ایستادن، هر دو پا روی زمین باشد، ولی لازم نیست سنگینی بدن روی هر دو پا باشد و اگر روی یك پا هم باشد اشكال ندارد.

مسأله 964- كسی كه می تواند درست بایستد، اگر پاها را خیلی گشاد بگذارد كه به حال ایستادن معمولی نباشد نمازش باطل است.

مسأله 965- موقعی كه انسان در نماز می خواهد كمی جلو یا عقب رود، یا كمی بدن را به طرف راست یا چپ حركت دهد، باید چیزی نگوید ولی بِحَوْلِ اللَّهِ وَ قُوَّتِهِ أَقُومُ وَ أَقْعُدُ را باید در حال برخاستن بگوید و در موقع گفتن ذكرهای واجب هم بدن باید بی حركت باشد بلكه احتیاط واجب آن است كه در موقع گفتن ذكرهای مستحبی نماز، باید بدنش آرام باشد.

مسأله 966- اگر در حال حركت بدن ذكر بگوید، مثلًا موقع رفتن به ركوع یا رفتن به

سجده تكبیر بگوید، چنانچه آن را به قصد ذكری كه در نماز دستور داده اند بگوید، باید نماز را دوباره بخواند و اگر به این قصد نگوید، بلكه بخواهد ذكری گفته باشد نماز صحیح است.

مسأله 967- حركت دادن دست و انگشتان در موقع خواندن حمد، اشكال ندارد، اگر چه احتیاط مستحب آن است كه آنها را هم حركت ندهد.

مسأله 968- اگر موقع خواندن حمد و سوره، یا خواندن تسبیحات بی اختیار به قدری حركت كند كه از حال آرام بودن خارج شود، احتیاط واجب آن است كه بعد از آرام گرفتن بدن، آنچه را در حال حركت خوانده دوباره بخواند.

مسأله 969- اگر در بین نماز از ایستادن عاجز شود باید بنشیند و اگر از نشستن هم عاجز شود باید بخوابد ولی تا بدنش آرام نگرفته باید چیزی نخواند.

مسأله 970- تا انسان می تواند ایستاده نماز بخواند، نباید بنشیند مثلًا كسی كه در موقع ایستادن، بدنش حركت می كند یا مجبور است به چیزی تكیه دهد، یا بدنش را كج كند، یا خم شود یا پاها را بیشتر از معمول گشاد بگذارد، باید به هر طور كه می تواند ایستاده نماز بخواند ولی اگر به هیچ قسم حتی مثل حال ركوع هم نتواند بایستد، باید راست بنشیند و نشسته نماز بخواند.

مسأله 971- تا انسان می تواند بنشیند نباید خوابیده نماز بخواند و اگر نتواند راست بنشیند، باید هر طور كه می تواند بنشیند و اگر به هیچ قسم نمی تواند بنشیند، باید بطوری كه در احكام قبله گفته شد، به پهلوی راست بخوابد و اگر نمی تواند، به پهلوی چپ و اگر آن هم ممكن نیست به پشت بخوابد، بطوری كه كف پاهای او رو

به قبله باشد.

مسأله 972- كسی كه نشسته نماز می خواند، اگر بعد از خواندن حمد و سوره بتواند بایستد، و ركوع را ایستاده به جا آورد، باید بایستد و از حال ایستاده به ركوع رود و اگر نتواند، باید ركوع را هم نشسته به جا آورد.

مسأله 973- كسی كه خوابیده نماز می خواند، اگر در بین نماز بتواند بنشیند، باید مقداری را كه می تواند، نشسته بخواند. و نیز اگر می تواند بایستد، باید مقداری را كه می تواند، ایستاده بخواند، ولی تا بدنش آرام نگرفته باید چیزی نخواند.

مسأله 974- كسی كه نشسته نماز می خواند اگر در بین نماز بتواند بایستد باید مقداری را كه می تواند، ایستاده بخواند ولی تا بدنش آرام نگرفته، باید چیزی نخواند.

مسأله 975- كسی كه می تواند بایستد اگر بترسد كه به واسطه ایستادن مریض شود یا ضرری به او برسد، می تواند نشسته نماز بخواند و اگر از نشستن هم بترسد، می تواند خوابیده نماز بخواند.

مسأله 976- اگر انسان احتمال بدهد كه تا آخر وقت بتواند ایستاده نماز بخواند می تواند اول وقت نماز بخواند اگر چه احتیاط آن است كه نماز را تأخیر بیندازد.

مسأله 977- مستحب است در حال ایستادن، بدن را راست نگهدارد، شانه ها را پایین بیندازد، دستها را روی رانها بگذارد، انگشتها را به هم بچسباند، جای سجده را نگاه كند، سنگینی بدن را بطور مساوی روی دو پا بیندازد، با خضوع و خشوع باشد، پاها را پس و پیش نگذارد، اگر مرد است پاها را از سه انگشتِ باز، تا یك وجب فاصله دهد، و اگر زن است پاها را به هم بچسباند.

قراءت

مسأله 978- در ركعت اول و دوم نمازهای واجب یومیه، انسان باید

اول حمد و بعد از آن یك سوره تمام بخواند.

مسأله 979- اگر وقت نماز تنگ باشد، یا انسان ناچار شود كه سوره را نخواند، مثلًا بترسد كه اگر سوره را بخواند، دزد یا درنده، یا چیز دیگری به او صدمه بزند، نباید سوره را بخواند و اگر در كاری عجله داشته باشد می تواند سوره را نخواند.

مسأله 980- اگر عمداً سوره را پیش از حمد بخواند نمازش باطل است و اگر اشتباهاً سوره را پیش از حمد بخواند و در بین آن یادش بیاید، باید سوره را رها كند و بعد از خواندن حمد سوره را از اول بخواند.

مسأله 981- اگر حمد و سوره یا یكی از آنها را فراموش كند و بعد از رسیدن به ركوع بفهمد نمازش صحیح است.

مسأله 982- اگر پیش از آن كه برای ركوع خم شود، بفهمد كه حمد و سوره را نخوانده باید بخواند. و اگر بفهمد سوره را نخوانده، باید فقط سوره را بخواند ولی اگر بفهمد حمد تنها را نخوانده، باید اول حمد و بعد از آن دوباره سوره را بخواند، و نیز اگر خم شود و پیش از آن كه به ركوع برسد، بفهمد حمد و سوره، یا سوره تنها، یا حمد تنها را نخوانده، باید بایستد و به همین دستور عمل نماید.

مسأله 983- اگر در نماز یكی از چهار سوره ای را كه آیه سجده دارد و در مسأله 355 گفته شد، عمداً بخواند نمازش باطل است.

مسأله 984- اگر اشتباهاً مشغول خواندن سوره ای شود كه سجده واجب دارد، چنانچه پیش از رسیدن به آیه سجده بفهمد، باید آن سوره را رها كند و سوره دیگر بخواند و

اگر بعد از خواندن آیه سجده بفهمد باید در بین نماز با اشاره، سجده آن را به جا آورد و به همان سوره كه خوانده اكتفا نماید.

مسأله 985- اگر در نماز آیه سجده را بشنود و به اشاره سجده كند نمازش صحیح است.

مسأله 986- در نماز مستحبی خواندن سوره لازم نیست، اگر چه آن نماز به واسطه نذر كردن واجب شده باشد، ولی در بعضی از نمازهای مستحبی مثل نماز وحشت كه سوره مخصوصی دارد، اگر بخواهد به دستور آن نماز رفتار كرده باشد، باید همان سوره را بخواند.

مسأله 987- در نماز جمعه و در نماز ظهر روز جمعه مستحب است در ركعت اول بعد از حمد، سوره جمعه و در ركعت دوم بعد از حمد، سوره منافقین بخواند و اگر مشغول یكی از اینها شود، بنا بر احتیاط واجب نمی تواند آن را رها كند و سوره دیگر بخواند.

مسأله 988- اگر بعد از حمد مشغول خواندن سوره قل هو اللَّه احد یا سوره قل یا أیها الكافرون شود، نمی تواند آن را رها كند و سوره دیگر بخواند ولی در نماز جمعه و نماز ظهر روز جمعه اگر از روی فراموشی به جای سوره جمعه و منافقین، یكی از این دو سوره را بخواند، تا به نصف نرسیده، می تواند آن را رها كند و سوره جمعه و منافقین را بخواند.

مسأله 989- اگر در نماز جمعه یا نماز ظهر روز جمعه عمداً سوره قل هو اللَّه احد یا سوره قل یا أیها الكافرون بخواند، اگر چه به نصف نرسیده باشد بنا بر احتیاط واجب نمی تواند رها كند و سوره جمعه و منافقین را بخواند.

مسأله 990- اگر در

نماز، غیر سوره قل هو اللَّه احد و قل یا أیها الكافرون سوره دیگری بخواند، تا به نصف نرسیده می تواند رها كند و سوره دیگر بخواند.

مسأله 991- اگر مقداری از سوره را فراموش كند یا از روی ناچاری، مثلًا به واسطه تنگی وقت یا جهت دیگر نشود آن را تمام نماید می تواند آن سوره را رها كند و سوره دیگر بخواند، اگر چه از نصف گذشته باشد یا سوره ای كه می خوانده قل هو اللَّه احد، یا قل یا أیها الكافرون باشد.

مسأله 992- بر مرد واجب است حمد و سوره نماز صبح و مغرب و عشا را بلند بخواند و بر مرد و زن واجب است حمد و سوره نماز ظهر و عصر را آهسته بخوانند.

مسأله 993- مرد باید در نماز صبح و مغرب و عشا مواظب باشد كه تمام كلمات حمد و سوره حتی حرف آخر آنها را بلند بخواند.

مسأله 994- زن می تواند حمد و سوره نماز صبح و مغرب و عشا را بلند یا آهسته بخواند، ولی اگر نامحرم صدایش را بشنود بنا بر احتیاط واجب باید آهسته بخواند.

مسأله 995- اگر در جایی كه باید نماز را بلند خواند عمداً آهسته بخواند، یا در جایی كه باید آهسته خواند عمداً بلند بخواند، نمازش باطل است ولی اگر از روی فراموشی یا ندانستن مسأله باشد صحیح است و اگر در بین خواندن حمد و سوره هم بفهمد اشتباه كرده، لازم نیست مقداری را كه خوانده دوباره بخواند.

مسأله 996- اگر كسی در خواندن حمد و سوره بیشتر از معمول صدایش را بلند كند، مثل آن كه آنها را با فریاد بخواند، نمازش باطل است.

مسأله 997- انسان

باید نماز را یاد بگیرد كه غلط نخواند و كسی كه به هیچ قسم نمی تواند صحیح آن را یاد بگیرد، باید هر طور كه می تواند بخواند و احتیاط مستحب آن است كه نماز را به جماعت به جا آورد.

مسأله 998- كسی كه حمد و سوره و چیزهای دیگر نماز را بخوبی نمی داند و می تواند یاد بگیرد، چنانچه وقت نماز وسعت دارد، باید یاد بگیرد و اگر وقت تنگ است، بنا بر احتیاط واجب در صورتی كه ممكن باشد، باید نمازش را به جماعت بخواند.

مسأله 999- احتیاط واجب آن است كه برای یاد دادن واجبات نماز مزد نگیرند ولی برای مستحبات آن اشكال ندارد.

مسأله 1000- اگر یكی از كلمات حمد یا سوره را نداند، یا عمداً آن را نگوید یا به جای حرفی حرف دیگر بگوید، مثلًا به جای (ض) (ظ) بگوید یا جایی كه باید بدون زیر و زبر خوانده شود، زیر و زبر بدهد، یا تشدید را نگوید نماز او باطل است.

مسأله 1001- اگر انسان كلمه ای را صحیح بداند و در نماز همان طور بخواند و بعد بفهمد غلط خوانده لازم نیست دوباره نماز را بخواند و یا اگر وقت گذشته قضا نماید.

مسأله 1002- اگر زیر و زبر كلمه ای را نداند باید یاد بگیرد ولی اگر كلمه ای را كه وقف كردن آخر آن جایز است همیشه وقف كند یاد گرفتن زیر و زبر آن لازم نیست و نیز اگر نداند مثلًا كلمه ای به (س) است یا به (ص) باید یاد بگیرد و چنانچه دو جور یا بیشتر بخواند، مثل آن كه در اهدنا الصراط المستقیم، مستقیم را یك مرتبه با سین و یك مرتبه

با صاد بخواند نمازش باطل است مگر آنكه هر دو جور قرائت شده باشد و به امید رسیدن به واقع بخواند.

مسأله 1003- اگر در كلمه ای واو باشد و حرف قبل از واو در آن كلمه پیش داشته باشد و حرف بعد از واو در آن كلمه همزه (ء) باشد مثل كلمه سوء بهتر است آن واو را، مدّ بدهد یعنی آن را بكشد و همچنین اگر در كلمه ای الف باشد و حرف قبل از الف در آن كلمه زبر داشته باشد و حرف بعد از الف در آن كلمه همزه باشد مثل جاء بهتر است الف آن را بكشد و نیز اگر در كلمه ای (ی) باشد و حرف پیش از (ی) در آن كلمه زیر داشته باشد و حرف بعد از (ی) در آن كلمه همزه باشد مثل (جی ء) بهتر آن است (ی) را با مدّ بخواند و اگر بعد از این واو و الف و (ی) به جای همزه (ء) حرفی باشد كه ساكن است یعنی زیر و زبر و پیش ندارد باز هم بهتر آن است این سه حرف را با مدّ بخواند، مثلًا در و لا الضالین كه بعد از الف حرف لام ساكن است، بهتر آن است الف آن را با مدّ بخواند.

مسأله 1004- احتیاط مستحب آن است كه در نماز، وقف به حركت و وصل به سكون ننماید و معنی وقف به حركت آن است كه زیر یا زبر یا پیش آخر كلمه ای را بگوید و بین آن كلمه و كلمه بعدش فاصله دهد. مثلًا بگوید الرحمن الرحیم و میم الرحیم را زیر بدهد و بعد قدری فاصله دهد و

بگوید مالك یوم الدین. و معنی وصل به سكون آن است كه زیر یا زبر یا پیش كلمه ای را نگوید و آن كلمه را به كلمه بعد بچسباند مثل آن كه بگوید الرحمن الرحیم و میم الرحیم را زیر ندهد و فوراً مالك یوم الدین را بگوید.

مسأله 1005- در ركعت سوم و چهارم نماز می تواند فقط یك حمد بخواند یا سه مرتبه تسبیحات اربعه بگوید یعنی سه مرتبه بگوید سُبْحانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لا الهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ و اگر یك مرتبه هم تسبیحات اربعه بگوید كافی است و می تواند در یك ركعت حمد و در ركعت دیگر تسبیحات بگوید و بهتر است در هر دو ركعت تسبیحات بخواند.

مسأله 1006- در تنگی وقت باید تسبیحات اربعه را یك مرتبه بگوید.

مسأله 1007- بر مرد و زن واجب است كه در ركعت سوم و چهارم نماز، حمد یا تسبیحات را آهسته بخوانند.

مسأله 1008- اگر در ركعت سوم و چهارم حمد بخواند، بنا بر احتیاط واجب باید بسم اللَّه آن را هم آهسته بگوید.

مسأله 1009- كسی كه نمی تواند تسبیحات را یاد بگیرد یا درست بخواند، باید در ركعت سوم و چهارم حمد بخواند.

مسأله 1010- اگر در دو ركعت اول نماز به خیال این كه دو ركعت آخر است تسبیحات بگوید، چنانچه پیش از ركوع بفهمد، باید حمد و سوره را بخواند و اگر در ركوع یا بعد از ركوع بفهمد، نمازش صحیح است.

مسأله 1011- اگر در دو ركعت آخر نماز به خیال این كه در دو ركعت اول است حمد بخواند، یا در دو ركعت اول نماز با این كه گمان می كرده در دو

ركعت آخر است حمد بخواند، چه پیش از ركوع بفهمد چه بعد از آن نمازش صحیح است.

مسأله 1012- اگر در ركعت سوم یا چهارم می خواست حمد بخواند تسبیحات به زبانش آمد، یا می خواست تسبیحات بخواند حمد به زبانش آمد باید آن را رها كند و دوباره حمد یا تسبیحات را بخواند. ولی اگر عادتش خواندن چیزی بوده كه به زبانش آمده، و در خزانه قلبش آن را قصد داشته می تواند همان را تمام كند و نمازش صحیح است.

مسأله 1013- كسی كه عادت دارد در ركعت سوم و چهارم تسبیحات بخواند اگر بدون قصد مشغول خواندن حمد شود باید آن را رها كند و دوباره حمد یا تسبیحات را بخواند.

مسأله 1014- در ركعت سوم و چهارم مستحب است بعد از تسبیحات استغفار كند، مثلًا بگوید: أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّی وَ اتُوبُ الَیهِ یا بگوید اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی، و اگر به گمان آنكه حمد یا تسبیحات را گفته مشغول گفتن استغفار شود و شك كند كه حمد یا تسبیحات را خوانده یا نه، باید به شك خود اعتنا ننماید ولی اگر نمازگزار پیش از خم شدن برای ركوع در حالی كه مشغول گفتن استغفار نیست، شك كند كه حمد یا تسبیحات را خوانده یا نه، باید حمد یا تسبیحات را بخواند.

مسأله 1015- اگر در ركوع ركعت سوم یا چهارم یا در حال رفتن به ركوع شك كند كه حمد یا تسبیحات را خوانده یا نه، باید به شك خود اعتنا نكند.

مسأله 1016- هرگاه شك كند كه آیه یا كلمه ای را درست گفته یا نه اگر به چیزی كه بعد از آن است مشغول نشده، باید آن آیه یا

كلمه را بطور صحیح بگوید و اگر به چیزی كه بعد از آن است مشغول شده، چنانچه آن چیز ركن باشد مثل آن كه در ركوع شك كند كه فلان كلمه از سوره را درست گفته یا نه، باید به شك خود اعتنا نكند، و اگر ركن نباشد، مثلًا موقع گفتن (اللَّه الصمد) شك كند كه (قل هو اللَّهُ احد) را درست گفته یا نه، باز هم می تواند به شك خود اعتنا نكند، ولی اگر احتیاطاً آن آیه یا كلمه را بطور صحیح بگوید اشكال ندارد، و اگر چند مرتبه هم شك كند، می تواند چند بار بگوید اما اگر به وسواس برسد و باز هم بگوید، بنا بر احتیاط واجب باید نمازش را دوباره بخواند.

مسأله 1017- مستحب است در ركعت اول، پیش از خواندن حمد بگوید أعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ و در ركعت اول و دوم نماز ظهر و عصر (بسم اللَّه) را بلند بگوید و حمد و سوره را شمرده بخواند و در آخر هر آیه وقف كند یعنی آن را به آیه بعد نچسباند، و در حال خواندن حمد و سوره به معنای آیه توجه داشته باشد. اگر نماز را به جماعت می خواند، بعد از تمام شدن حمد امام، و اگر فرادی می خواند، بعد از آن كه حمد خودش تمام شد بگوید الحمد للَّه رب العالمین. بعد از خواندن سوره قل هو اللَّهُ احد، یك، یا دو، یا سه مرتبه كَذَلِكَ اللَّهُ ربّی یا سه مرتبه كَذَلِكَ اللَّهُ رَبُّنا بگوید، بعد از خواندن سوره كمی صبر كند بعد تكبیر پیش از ركوع را بگوید یا قنوت را بخواند.

مسأله 1018- مستحب است در

تمام نمازها در ركعت اول، سوره انا انزلناه و در ركعت دوم، سوره قل هو اللَّه احد را بخواند.

مسأله 1019- مكروه است انسان در تمام نمازهای یك شبانه روز سوره قل هو اللَّه احد را نخواند.

مسأله 1020- خواندن سوره قل هو اللَّه احد به یك نفس مكروه است.

مسأله 1021- سوره ای را كه در ركعت اول خوانده مكروه است در ركعت دوم بخواند ولی اگر سوره قل هو اللَّه احد را در هر دو ركعت بخواند مكروه نیست.

ركوع

مسأله 1022- در هر ركعت بعد از قراءت باید به اندازه ای خم شود كه بتواند دست را به زانو بگذارد و این عمل را ركوع می گویند.

رساله توضیح المسائل، ص: 160

مسأله 1023- اگر به اندازه ركوع خم شود، ولی دستها را به زانو نگذارد اشكال ندارد.

مسأله 1024- هرگاه ركوع را بطور غیر معمول به جا آورد، مثلًا به چپ یا راست خم شود، اگر چه دستهای او به زانو برسد، صحیح نیست.

مسأله 1025- خم شدن باید به قصد ركوع باشد، پس اگر به قصد كار دیگر مثلًا برای كشتن جانور خم شود، نمی تواند آن را ركوع حساب كند بلكه باید بایستد دوباره برای ركوع خم شود و به واسطه این عمل، ركن زیاد نشده و نماز باطل نمی شود.

مسأله 1026- كسی كه دست یا زانوی او با دست و زانوی دیگران فرق دارد، مثلًا دستش خیلی بلند است كه اگر كمی خم شود به زانو می رسد یا زانوی او پایین تر از مردم دیگر است كه باید خیلی خم شود تا دستش به زانو برسد، باید به اندازه معمول خم شود.

مسأله 1027- كسی كه نشسته ركوع می كند، باید بقدری خم شود

كه صورتش مقابل زانوها برسد و بهتر است به قدری خم شود كه صورت نزدیك جای سجده برسد.

مسأله 1028- انسان هر ذكری در ركوع بگوید كافی است ولی احتیاط واجب آن است كه به قدر سه مرتبه سُبْحانَ اللَّهِ یا یك مرتبه سُبْحانَ رَبِّی الْعَظِیمِ وَ بِحَمْدِهِ كمتر نباشد.

مسأله 1029- ذكر ركوع باید دنبال هم و به عربی صحیح گفته شود و مستحب است آن را سه یا پنج یا هفت مرتبه بلكه بیشتر بگویند.

مسأله 1030- در ركوع باید به مقدار ذكر واجب، بدن آرام باشد و در ذكر مستحب هم اگر آن را به قصد ذكری كه برای ركوع دستور داده اند بگوید بنا بر احتیاط واجب، آرام بودن بدن لازم است.

مسأله 1031- اگر موقعی كه ذكر واجب ركوع را می گوید، بی اختیار بقدری حركت كند كه از حال آرام بودن بدن خارج شود باید بعد از آرام گرفتن بدن، بنا بر احتیاط واجب دوباره ذكر را بگوید، ولی اگر كمی حركت كند كه از حال آرام بودن بدن خارج نشود، یا انگشتان را حركت دهد اشكال ندارد.

مسأله 1032- اگر پیش از آنكه به مقدار ركوع خم شود و بدن آرام گیرد عمداً ذكر ركوع را بگوید، نمازش باطل است.

مسأله 1033- اگر پیش از تمام شدن ذكر واجب، عمداً سر از ركوع بردارد نمازش باطل است و اگر سهواً سر بردارد، چنانچه پیش از آن كه از حال ركوع خارج شود، یادش بیاید كه ذكر ركوع را تمام نكرده باید در حال آرامی بدن دوباره ذكر را بگوید و اگر بعد از آن كه از حال ركوع خارج شد، یادش بیاید نماز او صحیح است.

مسأله 1034-

اگر نتواند به مقدار ذكر در ركوع بماند، در صورتی كه بتواند پیش از آن كه از حد ركوع بیرون رود ذكر را بگوید، باید در آن حال تمام كند و اگر نتواند در حال برخاستن ذكر را به قصد رجاء بگوید.

مسأله 1035- اگر به واسطه مرض و مانند آن در ركوع آرام نگیرد نماز صحیح است ولی باید پیش از آنكه از حال ركوع خارج شود، ذكر واجب یعنی سبحان ربی العظیم و بحمده یا سه مرتبه سبحان اللَّه را بگوید.

مسأله 1036- هرگاه نتواند به اندازه ركوع خم شود، باید به چیزی تكیه دهد و ركوع كند و اگر موقعی هم كه تكیه داده نتواند بطور معمول ركوع كند باید به هر اندازه می تواند، خم شود و اگر هیچ نتواند خم شود باید موقع ركوع بنشیند و نشسته ركوع كند و احتیاط مستحب آن است كه نماز دیگری هم بخواند و برای ركوع آن با سر اشاره نماید.

مسأله 1037- كسی كه می تواند ایستاده نماز بخواند اگر در حال ایستاده یا نشسته نتواند ركوع كند، باید ایستاده نماز بخواند و برای ركوع با سر اشاره كند و اگر نتواند اشاره كند، باید به نیت ركوع چشم ها را هم بگذارد و ذكر آن را بگوید و به نیت برخاستن از ركوع، چشمها را باز كند و اگر از این هم عاجز است باید در قلب، نیت ركوع كند و ذكر آن را بگوید.

مسأله 1038- كسی كه نمی تواند ایستاده یا نشسته ركوع كند و برای ركوع فقط می تواند در حالی كه نشسته است كمی خم شود یا در حالی كه ایستاده است با سر اشاره كند، باید

ایستاده نماز بخواند و برای ركوع با سر اشاره نماید و احتیاط مستحب آن است كه نماز دیگری هم بخواند و موقع ركوع آن بنشیند و هر قدر می تواند برای ركوع خم شود.

مسأله 1039- اگر بعد از رسیدن به حد ركوع و آرام گرفتن بدن سر بردارد و دو مرتبه به قصد ركوع به اندازه ركوع خم شود، نمازش باطل است، و نیز اگر بعد از آنكه به اندازه ركوع خم شد و بدنش آرام گرفت، به قصد ركوع بقدری خم شود كه از اندازه ركوع بگذرد و دوباره به ركوع برگردد، بنا بر احتیاط واجب نمازش باطل است و بهتر آن است كه نماز را تمام كند و از سر بخواند.

مسأله 1040- بعد از تمام شدن ذكر ركوع، باید راست بایستد و بعد از آن كه بدن آرام گرفت به سجده رود و اگر عمداً پیش از ایستادن، یا پیش از آرام گرفتن بدن به سجده رود نمازش باطل است.

مسأله 1041- اگر ركوع را فراموش كند و پیش از آنكه به سجده برسد، یادش بیاید، باید بایستد بعد به ركوع رود و چنانچه به حالت خمیدگی به ركوع برگردد، نمازش باطل است.

مسأله 1042- اگر بعد از آن كه پیشانی به زمین برسد، یادش بیاید كه ركوع نكرده بنا بر احتیاط واجب باید بایستد و ركوع را به جا آورد و نماز را تمام كند و دوباره بخواند.

مسأله 1043- مستحب است پیش از رفتن به ركوع در حالی كه راست ایستاده تكبیر بگوید و در ركوع زانوها را به عقب دهد و پشت را صاف نگهدارد و گردن را بكشد و مساوی پشت نگهدارد و

بین دو قدم را نگاه كند و پیش از ذكر یا بعد از آن صلوات بفرستد و بعد از آن كه از ركوع برخاست و راست ایستاد، در حال آرامی بدن بگوید سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ.

مسأله 1044- مستحب است در ركوع زنها دست را از زانو بالاتر بگذارند و زانوها را به عقب ندهند.

سجود

توضیح

مسأله 1045- نمازگزار باید در هر ركعت از نمازهای واجب و مستحب، بعد از ركوع دو سجده كند و سجده آن است كه پیشانی و كف دو دست و سر دو زانو و سر دو انگشت بزرگ پاها را بر زمین بگذارد.

مسأله 1046- دو سجده روی هم یك ركن است كه اگر كسی در نماز واجب عمداً یا از روی فراموشی هر دو را ترك كند، یا دو سجده دیگر به آنها اضافه نماید، نمازش باطل است.

مسأله 1047- اگر عمداً یك سجده كم یا زیاد كند، نماز باطل می شود و اگر سهواً یك سجده كم كند حكم آن بعداً گفته خواهد شد.

مسأله 1048- اگر پیشانی را عمداً یا سهواً به زمین نگذارد، سجده نكرده است، اگر چه جاهای دیگر به زمین برسد ولی اگر پیشانی را به زمین بگذارد و سهواً جاهای دیگر را به زمین نرساند، یا سهواً ذكر نگوید سجده صحیح است.

مسأله 1049- در سجده هر ذكری بگوید كافی است ولی احتیاط واجب آن است كه مقدار ذكر از سه مرتبه سبحان اللَّه یا یك مرتبه سُبْحانَ رَبِّی الْاعْلی وَ بِحَمْدِهِ كمتر نباشد و مستحب است سُبْحانَ رَبِّی الْاعْلی وَ بِحمدِهِ را سه یا پنج یا هفت مرتبه بگوید.

مسأله 1050- در سجود باید به مقدار ذكر واجب، بدن آرام

باشد و موقع گفتن ذكر مستحب هم، اگر آن را به قصد ذكری كه برای سجده دستور داده اند بگوید، آرام بودن بدن لازم است.

مسأله 1051- اگر پیش از آنكه پیشانی به زمین برسد و بدن آرام بگیرد عمداً ذكر سجده را بگوید، یا پیش از تمام شدن ذكر عمداً سر از سجده بردارد، نماز باطل است.

مسأله 1052- اگر پیش از آنكه پیشانی به زمین برسد و بدن آرام گیرد، سهواً ذكر سجده را بگوید و پیش از آنكه سر از سجده بردارد، بفهمد اشتباه كرده باید دوباره در حال آرام بودن، ذكر را بگوید.

مسأله 1053- اگر بعد از آنكه سر از سجده برداشت، بفهمد كه پیش از آرام گرفتن بدن، ذكر را گفته یا پیش از آنكه ذكر سجده تمام شود سر برداشته نمازش صحیح است.

مسأله 1054- اگر موقعی كه ذكر سجده را می گوید، یكی از هفت عضو را عمداً از زمین بردارد، نماز باطل می شود ولی موقعی كه مشغول گفتن ذكر نیست، اگر غیر پیشانی جاهای دیگر را از زمین بردارد و دوباره بگذارد اشكال ندارد.

مسأله 1055- اگر پیش از تمام شدن ذكر سجده سهواً پیشانی را از زمین بردارد نمی تواند دوباره به زمین بگذارد و باید آن را یك سجده حساب كند، ولی اگر جاهای دیگر را سهواً از زمین بردارد، باید دو مرتبه به زمین بگذارد و ذكر را بگوید.

مسأله 1056- بعد از تمام شدن ذكر سجده اول باید بنشیند تا بدن آرام گیرد و دوباره به سجده رود.

مسأله 1057- جای پیشانی نمازگزار باید از جاهای زانوهایش پست تر و بلندتر از چهار انگشت بسته نباشد، بلكه احتیاط واجب آن است كه جای

پیشانی او از جای انگشتانش پست تر و بلندتر از چهار انگشت بسته نباشد.

مسأله 1058- در زمین سراشیب كه سراشیبی آن درست معلوم نیست احتیاط واجب آن است كه جای پیشانی نمازگزار از جای انگشتهای پا و سر زانوهای او بیش از چهار انگشت بسته بلندتر نباشد.

مسأله 1059- اگر پیشانی را سهواً به چیزی بگذارد كه از جای انگشتهای پا و سر زانوهای او بلندتر از چهار انگشت بسته است، چنانچه بلندی آن بقدری است كه نمی گویند در حال سجده است، می تواند سر را بردارد و به چیزی كه بلندی آن به اندازه چهار انگشت بسته یا كمتر است بگذارد و می تواند سر را به روی آن، كه به اندازه چهار انگشت یا كمتر است بكشد، و اگر بلندی آن به قدری است كه می گویند در حال سجده است احتیاط واجب آن است كه پیشانی را از روی آن به روی چیزی كه بلندی آن به اندازه چهار انگشت بسته یا كمتر است بكشد، و اگر كشیدن پیشانی ممكن نیست، بنا بر احتیاط واجب باید پیشانی را بلند كند و بر موضعی كه بلندی زایدی ندارد بگذارد و نماز را تمام كند و دوباره بخواند.

مسأله 1060- باید بین پیشانی و آنچه بر آن سجده می كند چیزی نباشد پس اگر مهر به قدری چرك باشد كه پیشانی به خود مهر نرسد، سجده باطل است ولی اگر مثلًا رنگ مهر تغییر كرده باشد اشكال ندارد.

مسأله 1061- در سجده باید كف دست را بر زمین بگذارد ولی در حال ناچاری پشت دست هم مانعی ندارد، و اگر پشت دست ممكن نباشد، باید مچ دست را بگذارد، و چنانچه آن

را هم نتواند، باید تا آرنج هر جا كه می تواند بر زمین بگذارد و اگر آن هم ممكن نیست، گذاشتن بازو كافی است.

مسأله 1062- در سجده بنا بر احتیاط واجب باید سر دو انگشت بزرگ پاها را به زمین بگذارد، و اگر انگشتهای دیگر پا، یا روی پا را به زمین بگذارد، یا به واسطه بلند بودن ناخن، سر شست به زمین نرسد نمازش باطل است.

مسأله 1063- كسی كه مقداری از شست پایش بریده، باید بقیه آن را به زمین بگذارد، و اگر چیزی از آن نمانده، یا اگر مانده خیلی كوتاه است باید بقیه انگشتان را بگذارد و اگر هیچ انگشت ندارد، باید هر مقداری از پا باقی مانده به زمین بگذارد.

مسأله 1064- اگر بطور غیر معمول سجده كند، مثلًا سینه و شكم را به زمین بچسباند، بنا بر احتیاط مستحب باید نماز را دوباره بخواند، ولی اگر پاها را دراز كند، اگر چه هفت عضوی كه گفته شد به زمین برسد، بنا بر احتیاط واجب، باید نماز را دوباره بخواند.

مسأله 1065- مهر یا چیز دیگری كه بر آن سجده می كند، باید پاك باشد، ولی اگر مثلًا مهر را روی فرش نجس بگذارد، یا یك طرف مهر نجس باشد و پیشانی را به طرف پاك آن بگذارد اشكال ندارد.

مسأله 1066- اگر در پیشانی دمل و مانند آن باشد، چنانچه ممكن است باید با جای سالم پیشانی سجده كند، و اگر ممكن نیست باید زمین را گود كند و دمل را در گودال و جای سالم را به مقداری كه برای سجده كافی باشد بر زمین بگذارد.

مسأله 1067- اگر دمل یا زخم تمام پیشانی را

گرفته باشد باید به یكی از دو طرف پیشانی سجده كند و اگر ممكن نیست به چانه و اگر به چانه هم ممكن نیست باید به هر جای از صورت كه ممكن است سجده كند و اگر به هیچ جای از صورت ممكن نیست باید با جلو سر سجده نماید.

مسأله 1068- كسی كه نمی تواند پیشانی را به زمین برساند باید بقدری كه می تواند خم شود و مهر یا چیز دیگری را كه سجده بر آن صحیح است روی چیز بلندی گذاشته و طوری پیشانی را بر آن بگذارد كه بگویند سجده كرده است، ولی باید كف دستها و زانوها و انگشتان پا را بطور معمول به زمین بگذارد.

مسأله 1069- كسی كه هیچ نمی تواند خم شود باید برای سجده بنشیند و با سر اشاره كند و اگر نتواند باید با چشمها اشاره نماید و در هر دو صورت احتیاط واجب آن است كه اگر می تواند بقدری مهر را بلند كند كه پیشانی را بر آن بگذارد و اگر نمی تواند احتیاط مستحب آن است كه مهر را بلند كند و به پیشانی بگذارد، و اگر با سر یا چشمها هم نمی تواند اشاره كند، باید در قلب نیت سجده كند، و بنا بر احتیاط واجب با دست و مانند آن برای سجده اشاره نماید.

مسأله 1070- كسی كه نمی تواند بنشیند، باید ایستاده نیت سجده كند و چنانچه می تواند، برای سجده با سر اشاره كند و اگر نمی تواند، با چشمها اشاره نماید و اگر این را هم نمی تواند، در قلب نیت سجده كند، و بنا بر احتیاط واجب با دست و مانند آن برای سجده اشاره نماید.

مسأله 1071- اگر

پیشانی بی اختیار از جای سجده بلند شود، چنانچه ممكن باشد باید نگذارد دوباره به جای سجده برسد، و این یك سجده حساب می شود، چه ذكر سجده را گفته باشد یا نه و اگر نتواند سر را نگهدارد و بی اختیار دوباره به جای سجده برسد، روی هم یك سجده حساب می شود و اگر ذكر نگفته باشد باید بگوید.

مسأله 1072- جایی كه انسان باید تقیه كند می تواند بر فرش و مانند آن سجده نماید و لازم نیست برای نماز به جای دیگر برود.

مسأله 1073- اگر روی چیزی كه بدن روی آن آرام نمی گیرد سجده كند باطل است ولی روی تشك پَر، یا چیز دیگری كه بعد از سر گذاشتن و مقداری پایین رفتن آرام می گیرد سجده كند اشكال ندارد.

مسأله 1074- اگر انسان ناچار شود كه در زمین گل نماز بخواند بنا بر احتیاط واجب باید در حالی كه ایستاده است، برای سجده با سر اشاره كند و تشهد را ایستاده بخواند.

مسأله 1075- در ركعت اول و ركعت سومی كه تشهد ندارد، مثل ركعت سوم نماز ظهر و عصر و عشا اگر بعد از سجده دوم بدون آن كه مقداری بنشیند برای ركعت بعد برخیزد نمازش صحیح است، ولی بنا بر احتیاط واجب باید بعد از سجده دوم قدری بی حركت بنشیند و بعد برخیزد.

چیزهایی كه سجده بر آنها صحیح است

مسأله 1076- باید بر زمین و چیزهای غیر خوراكی كه از زمین می روید، مانند چوب و برگ درخت سجده كرد و سجده بر چیزهای خوراكی و پوشاكی صحیح نیست و نیز سجده كردن بر چیزهای معدنی مانند طلا و نقره و عقیق و فیروزه باطل است اما سجده كردن بر سنگهای معدنی مانند سنگ

مرمر و سنگهای سیاه اشكال ندارد.

مسأله 1077- احتیاط واجب آن است كه بر برگ درخت مو، اگر تازه باشد سجده نكنند.

مسأله 1078- سجده بر چیزهایی كه از زمین می روید و خوراك حیوان است مثل علف و كاه صحیح است.

مسأله 1079- سجده بر گُلهایی كه خوراكی نیستند، صحیح است ولی سجده بر دواهای خوراكی كه از زمین می روید، مانند گل بنفشه و گل گاوزبان صحیح نیست.

مسأله 1080- سجده بر گیاهی كه خوردن آن در بعضی از شهرها معمول است و در شهرهای دیگر معمول نیست و نیز سجده بر میوه نارس صحیح نیست.

مسأله 1081- سجده بر سنگ آهك و سنگ گچ صحیح است بلكه به گچ و آهك پخته و آجر و كوزه گلی و مانند آن هم می شود سجده كرد.

مسأله 1082- اگر كاغذ را از چیزی كه سجده بر آن صحیح است مثلًا از كاه ساخته باشند، می شود بر آن سجده كرد و سجده بر كاغذی كه از پنبه و مانند آن ساخته شده اشكال ندارد.

مسأله 1083- برای سجده بهتر از هر چیز تربت حضرت سید الشهداء علیه السلام می باشد، بعد از آن خاك، بعد از خاك سنگ و بعد از سنگ گیاه است.

مسأله 1084- اگر چیزی كه سجده بر آن صحیح است ندارد، یا اگر دارد به واسطه سرما یا گرمای زیاد و مانند اینها نمی تواند بر آن سجده كند، باید به لباسش اگر از كتان یا پنبه است، سجده كند و اگر از چیز دیگر است بر همان چیز سجده كند و اگر آن هم نیست باید بر پشت دست و چنانچه آن هم ممكن نباشد به چیز معدنی مانند انگشتر عقیق سجده

نماید.

مسأله 1085- سجده بر گل و خاك سستی كه پیشانی روی آن آرام نمی گیرد اگر بعد از آن كه مقداری فرو رفت آرام بگیرد اشكال ندارد.

مسأله 1086- اگر در سجده اول، مهر به پیشانی بچسبد و بدون این كه مهر را بردارد دوباره به سجده رود اشكال دارد. بلكه نماز باطل است و باید اعاده كند.

مسأله 1087- اگر در بین نماز چیزی كه بر آن سجده می كند گم شود و چیزی كه سجده بر آن صحیح است نداشته باشد چنانچه وقت وسعت دارد، باید نماز را بشكند و اگر وقت تنگ است باید به لباسش اگر از پنبه یا كتان است سجده كند و اگر از چیز دیگری است بر همان چیز و اگر آن هم ممكن نیست بر پشت دست، و اگر آن هم نمی شود به چیز معدنی مانند انگشتر عقیق سجده نماید.

مسأله 1088- هرگاه در حال سجده بفهمد پیشانی را بر چیزی گذاشته كه سجده بر آن باطل است، اگر ممكن باشد، باید پیشانی را از روی آن به روی چیزی كه سجده بر آن صحیح است بكشد و اگر وقت تنگ است، به دستوری كه در مسأله پیش گفته شد عمل كند.

مسأله 1089- اگر بعد از سجده بفهمد پیشانی را روی چیزی گذاشته كه سجده بر آن باطل است، اشكال ندارد.

مسأله 1090- سجده كردن برای غیر خداوند متعال حرام می باشد و بعضی از مردم عوام كه مقابل قبر امامان علیهم السلام پیشانی را به زمین می گذارند، اگر برای شكر خداوند متعال باشد، اشكال ندارد و گر نه حرام است.

مستحبات و مكروهات سجده

مسأله 1091- در سجده چند چیز مستحب است:

1- كسی كه ایستاده نماز می خواند

بعد از آن كه سر از ركوع برداشت و كاملًا ایستاد و كسی كه نشسته نماز می خواند، بعد از آن كه كاملًا نشست، برای رفتن به سجده تكبیر بگوید.

2- موقعی كه مرد می خواهد به سجده برود، اول دستها را و زن اول زانوها را به زمین بگذارد.

3- بینی را به مُهر یا چیزی كه سجده بر آن صحیح است بگذارد.

4- در حال سجده انگشتان دست را به هم بچسباند و برابر گوش بگذارد، بطوری كه سر آنها رو به قبله باشد.

5- در سجده دعا كند و از خدا حاجت بخواهد و این دعا را بخواند:

یا خَیرَ الْمَسْئُولینَ وَ یا خَیرَ الْمُعْطِینَ ارْزُقْنِی وَ ارْزُقْ عَیالی مِنْ فَضْلِكَ فَانَّكَ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ. یعنی ای بهترین كسی كه از او سؤال می كنند و ای بهترین عطا كنندگان، روزی بده به من و عیال من از فضل خودت، پس بدرستی كه تو دارای فضل بزرگی.

6- بعد از سجده بر ران چپ بنشیند و روی پای راست را بر كف پای چپ بگذارد.

7- بعد از هر سجده وقتی نشست و بدنش آرام گرفت تكبیر بگوید.

8- بعد از سجده اول بدنش كه آرام گرفت أَسْتَغْفِرُ اللَّه رَبِّی وَ اتُوبُ الَیهِ بگوید.

9- سجده را طول بدهد و در موقع نشستن دستها را روی رانها بگذارد.

10- برای رفتن به سجده دوم، در حال آرامی بدن (اللَّه اكبر) بگوید.

11- در سجده ها صلوات بفرستد و اگر آن را به قصد ذكری كه در سجده ها دستور داده اند بگوید اشكال ندارد.

12- در موقع بلند شدن، دستها را بعد از زانوها از زمین بردارد.

13- مردها آرنجها و شكم را به زمین نچسبانند و بازوها را از پهلو

جدا نگاه دارند وزنها آرنجها و شكم را بر زمین بگذارند و اعضای بدن را به یكدیگر بچسبانند.

و مستحبات دیگر سجده در كتابهای مفصل گفته شده است.

مسأله 1092- قرآن خواندن در سجده مكروه است. و نیز مكروه است برای برطرف كردن گرد و غبار، جای سجده را فوت كند. و اگر در اثر فوت كردن، دو حرف از دهان بیرون آید، نماز باطل است و غیر اینها مكروهات دیگری هم در كتابهای مفصل گفته شده است.

سجده واجب قرآن

مسأله 1093- در هر یك از چهار سوره و النجم، اقرأ، الم تنزیل و حم سجده، یك آیه سجده است، كه اگر انسان بخواند یا گوش به آن دهد، بعد از تمام شدن آن آیه، باید فوراً سجده كند و اگر فراموش كرد، هر وقت یادش آمد باید سجده نماید.

مسأله 1094- اگر انسان موقعی كه آیه سجده را می خواند، از دیگری هم بشنود چنانچه گوش داده دو سجده نماید و اگر به گوشش خورده یك سجده كافی است.

مسأله 1095- در غیر نماز اگر در حال سجده آیه سجده را بخواند یا به آن گوش بدهد باید سر از سجده بردارد و دوباره سجده كند.

مسأله 1096- اگر آیه سجده را از كسی كه قصد خواندن قرآن ندارد، بشنود، یا از مثل گرامافون آیه سجده را بشنود لازم نیست سجده نماید، ولی اگر از آلتی كه صدای خود انسان را می رساند بشنود واجب است سجده كند.

مسأله 1097- در سجده واجب قرآن نمی شود بر چیزهای خوراكی و پوشاكی سجده كرد، ولی سایر شرایط سجده را كه در نماز است لازم نیست مراعات كنند.

مسأله 1098- در سجده واجب قرآن باید طوری عمل كند

كه بگویند سجده كرد.

مسأله 1099- هرگاه در سجده واجب قرآن پیشانی را به قصد سجده به زمین بگذارد، اگر چه ذكر نگوید كافی است و گفتن ذكر، مستحب است و بهتر است بگوید:

لا الهَ إِلَّا اللَّهُ حَقّاً حَقّا لا الهَ إِلَّا اللَّهُ ایماناً وَ تَصْدِیقاً لَا الَهَ إِلَّا اللَّهُ عُبُودِیةً وَ رِقّاً سَجَدْتُ لَكَ یا رَبِّ تَعَبُّداً وَ رِقّاً لَا مُسْتَنْكِفاً وَ لَا مُسْتَكْبِراً بَلْ أَنَا عَبْدٌ ذَلِیلٌ ضَعِیفٌ خَائِفٌ مُسْتَجِیرٌ.

تشهّد

مسأله 1100- در ركعت دوم تمام نمازهای واجب و ركعت سوم نماز مغرب و ركعت چهارم نماز ظهر و عصر و عشا باید انسان بعد از سجده دوم بنشیند و در حال آرام بودن بدن تشهد بخواند یعنی بگوید: أَشْهَدُ انْ لا الهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَریكَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ.

مسأله 1101- كلمات تشهد باید به عربی صحیح و بطوری كه معمول است پشت سر هم گفته شود.

مسأله 1102- اگر تشهد را فراموش كند و بایستد و پیش از ركوع یادش بیاید كه تشهد را نخوانده، باید بنشیند و تشهد را بخواند و دوباره بایستد و آنچه باید در آن ركعت خوانده شود بخواند و نماز را تمام كند و اگر در ركوع یا بعد از آن یادش بیاید، باید نماز را تمام كند و بعد از سلام نماز، تشهد را قضا كند، و بنا بر احتیاط واجب برای تشهد فراموش شده دو سجده سهو به جا آورد.

مسأله 1103- مستحب است در حال تشهد بر ران چپ بنشیند و روی پای راست را به كف پای چپ بگذارد و پیش از تشهد

بگوید: الْحَمْدُ لِلَّهِ یا بگوید: بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ خَیرُ الْاسْماء لِلَّهِ و نیز مستحب است دستها را بر رانها بگذارد و انگشتها را به یكدیگر بچسباند و به دامان خود نگاه كند و بعد از تمام شدن تشهد بگوید و تَقَبَّلْ شَفاعَتَهُ وَ ارْفَعْ دَرَجَتَهُ.

مسأله 1104- مستحب است زنها در وقت خواندن تشهد، رانها را به هم بچسبانند.

سلام نماز

مسأله 1105- بعد از تشهد ركعت آخر نماز مستحب است در حالی كه نشسته و بدن آرام است بگوید: السَّلامُ عَلَیكَ ایهَا النَّبِی وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ و بعد از آن باید بگوید: السَّلامُ عَلَیكُمْ و احوط استحبابی آن است كه وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ را اضافه نماید، یا بگوید: السَّلامُ عَلَینا وَ عَلَی عِبادِ اللَّهِ الصَّالِحِینَ.

مسأله 1106- اگر سلام نماز را فراموش كند و موقعی یادش بیاید كه صورت نماز به هم نخورده و كاری هم كه عمدی و سهوی آن نماز را باطل می كند مثل پشت به قبله كردن انجام نداده، باید سلام را بگوید و نمازش صحیح است.

مسأله 1107- اگر سلام نماز را فراموش كند و موقعی یادش بیاید كه صورت نماز به هم خورده است، چنانچه پیش از آن كه صورت نماز به هم بخورد كاری كه عمدی و سهوی آن نماز را باطل می كند، مثل پشت به قبله كردن انجام نداده باشد نمازش صحیح است، و اگر پیش از آن كه صورت نماز به هم بخورد، كاری كه عمدی و سهوی آن نماز را باطل می كند انجام داده باشد بنا بر احتیاط نمازش باطل است، گرچه صحیح بودن آن خالی از قوّت نیست.

ترتیب

مسأله 1108- اگر عمداً ترتیب نماز را به هم بزند، مثلًا سوره را پیش از حمد بخواند، یا سجود را پیش از ركوع به جا آورد، نماز باطل می شود.

مسأله 1109- اگر ركنی از نماز را فراموش كند و ركن بعد از آن را به جا آورد، مثلًا پیش از آن كه ركوع كند دو سجده نماید، نماز باطل است.

مسأله 1110- اگر ركنی را فراموش كند

و چیزی را كه بعد از آن است و ركن نیست به جا آورد، مثلًا پیش از آن كه دو سجده كند تشهد بخواند، باید ركن را به جا آورد و آنچه را اشتباهاً پیش از آن خوانده دوباره بخواند.

مسأله 1111- اگر چیزی را كه ركن نیست فراموش كند و ركن بعد از آن را به جا آورد، مثلًا حمد را فراموش كند و مشغول ركوع شود، نمازش صحیح است.

مسأله 1112- اگر چیزی را كه ركن نیست فراموش كند و چیزی را كه بعد از آن است و آن هم ركن نیست به جا آورد، مثلًا حمد را فراموش كند و سوره را بخواند چنانچه مشغول ركن بعد شده باشد، مثلًا در ركوع یادش بیاید كه حمد را نخوانده، باید بگذرد و نماز او صحیح است، و اگر مشغول ركن بعد نشده باشد، باید آنچه را فراموش كرده بجاآورد و بعد از آن، چیزی را كه اشتباهاً جلوتر خوانده دوباره بخواند.

مسأله 1113- اگر سجده اول را به خیال این كه سجده دوم است، یا سجده دوم را به خیال این كه سجده اول است به جا آورد، نماز صحیح است و سجده اول او سجده اول و سجده دوم او سجده دوم حساب می شود.

مُوالات

مسأله 1114- انسان باید نماز را با موالات بخواند، یعنی كارهای نماز مانند ركوع و سجود و تشهد را پشت سر هم به جا آورد و چیزهایی را كه در نماز می خواند بطوری كه معمول است پشت سرهم بخواند و اگر به قدری بین آنها فاصله بیندازد كه نگویند نماز می خواند نمازش باطل است.

مسأله 1115- اگر در نماز سهواً بین حرفها

یا كلمات فاصله بیندازد و فاصله بقدری نباشد كه صورت نماز از بین برود چنانچه مشغول ركن بعد نشده باشد، باید آن حرفها یا كلمات را بطور معمول بخواند و اگر مشغول ركن بعد شده باشد، نمازش صحیح است.

مسأله 1116- طول دادن ركوع و سجود و خواندن سوره های بزرگ، موالات را به هم نمی زند.

قُنوت

مسأله 1117- در تمام نمازهای واجب و مستحب پیش از ركوع ركعت دوم، مستحب است قنوت بخواند، و در نماز وتر با آن كه یك ركعت می باشد، خواندن قنوت پیش از ركوع مستحب است، و نماز جمعه در هر ركعت یك قنوت دارد و نماز آیات پنج قنوت و نماز عید فطر و قربان در ركعت اول پنج قنوت و در ركعت دوّم چهار قنوت دارد.

مسأله 1118- اگر بخواهد قنوت بخواند به احتیاط واجب باید دستها را بلند كند و مستحب است دستها را تا مقابل صورت بلند نماید و كف دستها را رو به آسمان قرار دهد، و به قصد رجاء، انگشتان دستها را به جز ابهام به هم بچسباند و هر دو كف دستها را پهلوی هم متصل به هم قرار دهد و نگاهش هنگام قنوت به كف دستهایش باشد.

مسأله 1119- در قنوت هر ذكری بگوید، اگر چه یك سُبْحَانَ اللَّهِ باشد، كافی است و بهتر است بگوید: لَا الَهَ إِلَّا اللَّهُ الْحَلِیمُ الْكَرِیمُ لَا الهَ إِلَّا اللَّهُ الْعَلِی الْعَظِیمُ سُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ السَّماواتِ السَّبْعِ وَ رَبِّ الْأَرَضِینَ السَّبعِ وَ ما فِیهِنَّ وَ ما بَینَهُنَّ وَ رَبِّ الْعَرْشِ الْعَظیمِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ.

مسأله 1120- مستحب است انسان قنوت را بلند بخواند، ولی برای كسی كه نماز را به

جماعت می خواند، اگر امام جماعت صدای او را بشنود، بلند خواندن قنوت مستحب نیست.

مسأله 1121- اگر عمداً قنوت نخواند قضا ندارد و اگر فراموش كند و پیش از آن كه به اندازه ركوع خم شود یادش بیاید، مستحب است بایستد و بخواند، و اگر در ركوع یادش بیاید، مستحب است بعد از ركوع قضا كند و اگر در سجده یادش بیاید، مستحب است بعد از سلام نماز، قضا نماید.

ترجمه نماز

1- ترجمه سوره حمد

بسم اللَّه الرحمن الرحیم، یعنی ابتدا می كنم به نام خداوندی كه در دنیا بر مؤمن و كافر رحم می كند و در آخرت بر مؤمن رحم می نماید. «الحمد للَّه رب العالمین» یعنی ثنا مخصوص خداوندی است كه پرورش دهنده همه موجودات است.

«الرحمن الرحیم» یعنی در دنیا بر مؤمن و كافر و در آخرت بر مؤمن رحم می كند.

«مالك یوم الدین» یعنی پادشاه و صاحب اختیار روز قیامت است. «إیاك نعبد و إیاك نستعین» یعنی فقط تو را عبادت می كنیم و فقط از تو كمك می خواهیم. «اهدنا الصراط المستقیم» یعنی هدایت كن ما را به راه راست كه آن دین اسلام است.

«صراط الذین انعمت علیهم» یعنی به راه كسانی كه به آنان نعمت دادی كه آنان پیغمبران و جانشینان پیغمبران هستند «غیر المغضوب علیهم و لا الضالین» یعنی نه به راه كسانی كه غضب كرده ای برایشان و نه آن كسانی كه گمراهند.

2- ترجمه سوره قل هو اللَّه احد

بسم اللَّه الرحمن الرحیم: «قل هو اللَّه احد»، یعنی بگو ای محمد صلی الله علیه و آله كه خداوند خدایی است یگانه. «اللَّه الصمد» یعنی خدایی كه از تمام موجودات بی نیاز است. «لم یلد و لم یولد»، فرزند ندارد و فرزند كسی نیست. «و لم یكن له كفواً احد» یعنی هیچ كس از مخلوقات، مثل او نیست.

3- ترجمه ذكر ركوع و سجود و ذكرهایی كه بعد از آنها مستحب است

سبحان ربی العظیم و بحمده، یعنی پروردگار بزرگ من از هر عیب و نقصی پاك و منزه است و من مشغول ستایش او هستم، سبحان ربی الاعلی و بحمده یعنی پروردگار من كه از همه كس بالاتر می باشد از هر عیب و نقصی پاك و منزه است و من مشغول ستایش او هستم، سمع اللَّه لمن حمده یعنی خدا بشنود و بپذیرد ثنای كسی كه او را ستایش می كند، استغفر اللَّه ربی و اتوب إلیه یعنی طلب آمرزش و مغفرت می كنم از خداوندی كه پرورش دهنده من است و من به طرف او بازگشت می نمایم، بحول اللَّه و قوته اقوم و اقعد یعنی به یاری خدای متعال و قوه او برمی خیزم و می نشینم.

4- ترجمه قنوت

«لا اله الّا اللَّه الحلیم الكریم»، یعنی نیست خدایی سزاوار پرستش مگر خدای یكتای بی همتایی كه صاحب حلم و كرم است، «لا اله الّا اللَّه العلی العظیم» یعنی نیست خدایی سزاوار پرستش مگر خدای یكتای بی همتایی كه بلندمرتبه و بزرگ است. «سبحان اللَّه ربّ السماوات السبع و ربّ الارضین السبع»، یعنی پاك و منزه است خداوندی كه پروردگار هفت آسمان و پروردگار هفت زمین است. «و ما فیهن و ما بینهن و رب العرش العظیم»، یعنی پروردگار هر چیزی است كه در آسمانها و زمینها و ما بین آنهاست و پروردگار عرش بزرگ است. «و الحمد للَّه رب العالمین»، یعنی حمد و ثنا مخصوص خداوندی است كه پرورش دهنده تمام موجودات است.

5- ترجمه تسبیحات اربعه

«سبحان اللَّه و الحمد للَّه و لا اله الّا اللَّه و اللَّه اكبر»، یعنی پاك و منزه است خداوند تعالی و ثنا مخصوص اوست و نیست خدایی سزاوار پرستش مگر خدای بی همتا، و بزرگتر است از این كه او را وصف كنند.

6- ترجمه تشهد و سلام

«الحمد للَّه أشهد أَن لا اله الّا اللَّه وحده لا شریك له» یعنی ستایش مخصوص پروردگار است و شهادت می دهم كه خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی كه یگانه است و شریك ندارد «و أشهد ان محمداً عبده و رسوله»، یعنی شهادت می دهم كه محمد صلی الله علیه و آله بنده خدا و فرستاده اوست «اللهم صل علی محمد و آل محمد» یعنی خدایا رحمت بفرست بر محمد و آل محمد «و تقبّل شفاعته و ارفع درجته» یعنی قبول كن شفاعت پیغمبر را و درجه آن حضرت را نزد خود بلند كن «السلام علیك أیها النبی و رحمة اللَّه و بركاته»، یعنی سلام بر تو ای پیغمبر و رحمت و بركات خدا بر تو باد. «السلام علینا و علی عباد اللَّه الصالحین» یعنی سلام از خداوند عالم بر نمازگزاران و تمام بندگان خوب او، «السلام علیكم و رحمة اللَّه و بركاته» یعنی سلام و رحمت و بركات خداوند بر شما مؤمنین باد.

تعقیب نماز

مسأله 1122- مستحب است انسان بعد از نماز مقداری مشغول تعقیب یعنی خواندن ذكر و دعا و قرآن شود. و بهتر است پیش از آن كه از جای خود حركت كند و وضو و غسل و تیمم او باطل شود، رو به قبله تعقیب را بخواند و لازم نیست تعقیب به عربی باشد، ولی بهتر است چیزهای را كه در كتابهای دعا دستور داده اند بخواند، و از تعقیب هایی كه خیلی سفارش شده است، تسبیح حضرت زهرا سلام اللَّه علیها است كه باید به این ترتیب گفته شود: 34 مرتبه اللَّه اكبر، بعد 33 مرتبه الحمد للَّه بعد از آن 33 مرتبه سبحان اللَّه

و می شود سبحان اللَّه را پیش از الحمد للَّه گفت ولی بهتر است بعد از الحمد للَّه گفته شود.

مسأله 1123- مستحب است بعد از نماز، سجده شكر نماید و همین قدر كه پیشانی را به قصد شكر بر زمین بگذارد كافی است، ولی بهتر است صد مرتبه یا سه مرتبه یا یك مرتبه، شُكْراً لِلَّهِ یا شُكْراً یا عَفْواً بگوید و نیز مستحب است، هر وقت نعمتی به انسان می رسد یا بلایی از او دور می شود سجده شكر به جا آورد.

صلوات بر پیغمبر

مسأله 1124- هر وقت انسان اسم مبارك حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم مانند محمد و احمد، یا لقب و كنیه آن جناب را مثل مصطفی و ابو القاسم بگوید یا بشنود، اگر چه در نماز باشد، مستحب است صلوات بفرستد.

مسأله 1125- موقع نوشتن اسم مبارك حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم مستحب است صلوات را هم بنویسد و نیز بهتر است هر وقت آن حضرت را یاد می كند صلوات بفرستد.

مُبْطِلات نماز

مُبْطِلات نماز

مسأله 1126- دوازده چیز نماز را باطل می كند و آنها را مبطلات می گویند:

اول

آنكه در بین نماز یكی از شرطهای آن از بین برود، مثلًا در بین نماز بفهمد مكانش غصبی است،

دوم

آنكه در بین نماز عمداً یا سهواً یا از روی ناچاری، چیزی كه وضو یا غسل را باطل می كند پیش آید، مثلًا بول از او بیرون آید، ولی كسی كه نمی تواند از بیرون آمدن بول و غایط خودداری كند، اگر در بین نماز بول یا غایط از او خارج شود چنانچه به دستوری كه در احكام وضو گفته شد رفتار نماید نمازش باطل نمی شود، و نیز اگر در بین نماز از زن مستحاضه خون خارج شود، در صورتی كه به دستور استحاضه رفتار كرده باشد، نمازش صحیح است.

مسأله 1127- كسی كه بی اختیار خوابش برده، اگر نداند كه در بین نماز خوابش برده یا بعد از آن، بنا بر احتیاط واجب باید نمازش را دوباره بخواند، ولی اگر تمام شدن نماز را بداند و شك كند كه خواب در بین نماز بوده یا بعد، نمازش صحیح است.

مسأله 1128- اگر بداند به اختیار خودش خوابیده و شك كند كه بعد از نماز بوده، یا در بین نماز یادش رفته كه مشغول نماز است و خوابیده نمازش صحیح است.

مسأله 1129- اگر در حال سجده از خواب بیدار شود و شك كند كه در سجده آخر نماز است، یا در سجده شكر، باید آن نماز را دوباره بخواند.

سوم

از مبطلات نماز آن است كه مثل بعض كسانی كه شیعه نیستند دستها را روی هم بگذارد.

مسأله 1130- هرگاه برای ادب دستها را روی هم بگذارد، اگر چه مثل آنها نباشد، بنا بر احتیاط واجب باید نماز را دوباره بخواند، ولی اگر از روی فراموشی یا ناچاری یا برای كار دیگر مثل خاراندن دست و مانند آن، دستها را روی هم

بگذارد اشكال ندارد.

چهارم

از مبطلات نماز آن است كه بعد از خواندن حمد، آمین بگوید ولی اگر اشتباهاً یا از روی تقیه بگوید، نمازش باطل نمی شود.

پنجم

از مبطلات نماز آن است كه عمداً یا از روی فراموشی پشت به قبله كند، یا به طرف راست یا چپ قبله برگردد، بلكه اگر عمداً بقدری برگردد كه نگویند رو به قبله است، اگر چه به طرف راست یا چپ نرسد، نمازش باطل است.

مسأله 1131- اگر عمداً همه صورت را به طرف راست یا چپ قبله برگرداند نمازش باطل است بلكه اگر سهواً هم صورت را به این مقدار بگرداند احتیاط واجب آن است كه نماز را دوباره بخواند و لازم نیست كه نماز اول را تمام نماید، ولی اگر سر را كمی بگرداند عمداً باشد یا اشتباهاً نمازش باطل نمی شود.

ششم

از مبطلات نماز آن است كه عمداً كلمه ای بگوید كه از آن كلمه قصد معنی كند اگر چه معنی هم نداشته باشد و یك حرف هم باشد بلكه اگر قصد هم نكند بنا بر احتیاط واجب باید نماز را دوباره بخواند در صورتی كه دو حرف یا بیشتر باشد، ولی اگر سهواً بگوید نماز باطل نمی شود.

مسأله 1132- اگر كلمه ای بگوید كه یك حرف دارد، چنانچه آن كلمه معنی داشته باشد مثل (ق) كه در زبان عرب به معنای این است كه نگهداری كن، چنانچه معنی آن را بداند و قصد آن را نماید، نمازش باطل می شود، بلكه اگر قصد معنای آن را نكند ولی ملتفت معنای آن باشد احتیاط واجب آن است كه نماز را دوباره بخواند.

مسأله 1133- سرفه كردن و آروغ زدن و آه كشیدن در نماز اشكال ندارد، ولی گفتن آخ و آه و مانند اینها كه دو حرف است، اگر عمدی باشد نماز را باطل می كند.

مسأله 1134- اگر كلمه ای را

به قصد ذكر بگوید مثلًا به قصد ذكر بگوید: «اللَّه اكبر» و در موقع گفتن آن، صدا را بلند كند كه چیزی را به دیگری بفهماند اشكال ندارد ولی چنانچه به قصد این كه چیزی به كسی بفهماند بگوید، اگر چه قصد ذكر هم داشته باشد، نماز باطل می شود.

مسأله 1135- خواندن قرآن در نماز، غیر از چهار سوره ای كه سجده واجب دارد و در احكام جنابت گفته شد و نیز دعا كردن در نماز اشكال ندارد اگر چه به فارسی یا زبان دیگر باشد.

مسأله 1136- اگر چیزی از حمد و سوره و ذكرهای نماز را عمداً یا احتیاطاً چند مرتبه بگوید اشكال ندارد.

مسأله 1137- در حال نماز، انسان نباید به دیگری سلام كند و اگر دیگری به او سلام كند، باید طوری جواب دهد كه سلام مقدم باشد مثلًا بگوید: «السَّلامُ عَلَیكُمْ» یا «سَلامٌ عَلَیكُم» و نباید «عَلَیكُمُ السَّلامُ» بگوید.

مسأله 1138- انسان باید جواب سلام را چه در نماز یا در غیر نماز فوراً بگوید، و اگر عمداً یا از روی فراموشی جواب سلام را بقدری طول دهد، كه اگر جواب بگوید جواب آن سلام حساب نشود، چنانچه در نماز باشد نباید جواب بدهد و اگر در نماز نباشد، جواب دادن واجب نیست.

مسأله 1139- باید جواب سلام را طوری بگوید كه سلام كننده بشنود، ولی اگر سلام كننده كر باشد، چنانچه انسان بطور معمول جواب او را بدهد كافی است.

مسأله 1140- نمازگزار جواب سلام را به قصد جواب بگوید نه به قصد دعا.

مسأله 1141- اگر زن یا مرد نامحرم یا بچه ممیز، یعنی بچه ای كه خوب و بد را می فهمد به نمازگزار سلام كند، نمازگزار باید جواب

او را بدهد.

مسأله 1142- اگر نمازگزار جواب سلام را ندهد معصیت كرده ولی نمازش صحیح است.

مسأله 1143- اگر كسی به نمازگزار غلط سلام كند، بطوری كه سلام حساب نشود، جواب او واجب نیست.

مسأله 1144- جواب سلام كسی كه از روی مسخره یا شوخی سلام می كند واجب نیست، و احتیاط واجب آن است كه در جواب سلام مرد و زن غیر مسلمان بگوید سلام یا فقط علیك.

مسأله 1145- اگر كسی به عده ای سلام كند، جواب سلام او بر همه آنان واجب است، ولی اگر یكی از آنان جواب دهد كافی است.

مسأله 1146- اگر كسی به عده ای سلام كند و كسی كه سلام كننده قصد سلام دادن به او را نداشته، جواب دهد، باز هم جواب سلام او بر آن عده واجب است.

مسأله 1147- اگر به عده ای سلام كند و كسی كه بین آنها مشغول نماز است شك كند كه سلام كننده قصد سلام كردن به او را هم داشته یا نه، نباید جواب بدهد، و همچنین است اگر بداند قصد او را هم داشته ولی دیگری جواب سلام را بدهد. اما اگر بداند كه قصد او را هم داشته و دیگری جواب ندهد، باید جواب او را بگوید.

مسأله 1148- سلام كردن مستحب است و خیلی سفارش شده است كه سواره به پیاده و ایستاده به نشسته و كوچكتر به بزرگتر سلام كند.

مسأله 1149- اگر دو نفر با هم به یكدیگر سلام كنند، بر هر یك واجب است جواب سلام دیگری را بدهد.

مسأله 1150- در غیر نماز، مستحب است جواب سلام را بهتر از سلام بگوید مثلًا اگر كسی گفت سلام علیكم در جواب بگوید سلام علیكم و رحمة

اللَّه.

هفتم

از مبطلات نماز خنده با صدا و عمدی است و چنانچه سهواً هم با صدا بخندد یا لبخند بزند نمازش باطل نمی شود.

مسأله 1151- اگر برای جلوگیری از صدای خنده حالش تغییر كند، مثلًا رنگش سرخ شود، چنانچه از صورت نمازگزار بیرون رود، باید نمازش را دوباره بخواند.

هشتم

از مبطلات نماز آن است كه برای كار دنیا عمداً با صدا گریه كند، ولی اگر برای كار دنیا بی صدا گریه كند اشكال ندارد ولی اگر از ترس خدا یا برای آخرت گریه كند، آهسته باشد یا بلند، اشكال ندارد، بلكه از بهترین اعمال است.

نهم

از مبطلات نماز كاری است كه صورت نماز را به هم بزند مثل دست زدن و به هوا پریدن و مانند اینها، كم باشد یا زیاد، عمداً باشد یا از روی فراموشی. ولی كاری كه صورت نماز را به هم نزند مثل اشاره كردن به دست اشكال ندارد.

مسأله 1152- اگر در بین نماز به قدری ساكت بماند كه نگویند نماز می خواند نمازش باطل می شود.

مسأله 1153- اگر در بین نماز كاری انجام دهد یا مدتی ساكت شود و شك كند كه نماز به هم خورده یا نه، نمازش صحیح است.

دهم

از مبطلات نماز، خوردن و آشامیدن است، اگر در نماز طوری بخورد یا بیاشامد كه نگویند نماز می خواند.

مسأله 1154- احتیاط واجب آن است كه در نماز هیچ چیز نخورد و نیاشامد چه موالات نماز به هم بخورد یا نخورد و چه بگویند نماز می خواند یا نگویند.

مسأله 1155- اگر در بین نماز، غذایی را كه لای دندانها مانده فرو ببرد، نمازش باطل نمی شود. و اگر قند یا شكر و مانند اینها در دهان مانده باشد و در حال نماز كم كم آب شود و فرو رود نمازش اشكال پیدا می كند.

یازدهم

از مبطلات نماز شك در ركعتهای نماز دو ركعتی یا سه ركعتی یا در دو ركعت اول نمازهای چهار ركعتی است.

دوازدهم

از مبطلات نماز آن است كه ركن نماز را عمداً یا سهواً كم یا زیاد كند، یا چیزی را كه ركن نیست عمداً كم یا زیاد نماید.

مسأله 1156- اگر بعد از نماز شك كند كه در بین نماز كاری كه نماز را باطل می كند انجام داده یا نه، نمازش صحیح است.

چیزهایی كه در نماز مكروه است

مسأله 1157- مكروه است در نماز صورت را كمی به طرف راست یا چپ بگرداند و چشمها را، هم بگذارد، یا به طرف راست و چپ بگرداند و با ریش و دست خود بازی كند و انگشتها را داخل هم نماید و آب دهان بیندازد و به خط قرآن یا كتاب یا خط انگشتری نگاه كند و نیز مكروه است موقع خواندن حمد و سوره و گفتن ذكر، برای شنیدن حرف كسی ساكت شود، بلكه هر كاری كه خضوع و خشوع را از بین ببرد مكروه می باشد.

مسأله 1158- موقعی كه انسان خوابش می آید و نیز موقع خودداری كردن از بول و غایط، مكروه است نماز بخواند. و همچنین پوشیدن جوراب تنگ كه پا را فشار دهد در نماز مكروه می باشد، و غیر از اینها مكروهات دیگری هم در كتابهای مفصل گفته شده است.

مواردی كه می شود نماز واجب را شكست

مسأله 1159- شكستن نماز واجب از روی اختیار حرام است، ولی برای حفظ مال و جلوگیری از ضرر مالی یا بدنی مانعی ندارد.

مسأله 1160- اگر حفظ جان خود انسان یا كسی كه حفظ جان او واجب است یا حفظ مالی كه نگهداری آن واجب می باشد، بدون شكستن نماز ممكن نباشد باید نماز را بشكند ولی شكستن نماز برای مالی كه اهمیت ندارد مكروه است.

مسأله 1161- اگر در وسعت وقت مشغول نماز باشد و طلبكار طلب خود را از او مطالبه كند، چنانچه بتواند در بین نماز طلب او را بدهد، باید در همان حال بپردازد و اگر بدون شكستن نماز، دادن طلب او ممكن نیست باید نماز را بشكند و طلب او را بدهد، بعد نماز را بخواند.

مسأله 1162- اگر در بین

نماز بفهمد كه مسجد نجس است، چنانچه وقت تنگ باشد، باید نماز را تمام كند، و اگر وقت وسعت دارد و تطهیر مسجد نماز را به هم نمی زند باید در بین نماز تطهیر كند، بعد بقیه نماز را بخواند و اگر نماز را به هم می زند، باید نماز را بشكند و مسجد را تطهیر نماید بعد نماز را بخواند.

مسأله 1163- كسی كه باید نماز را بشكند، اگر نماز را تمام كند معصیت كرده، ولی نماز او صحیح است اگر چه احتیاط مستحب آن است كه دوباره بخواند.

مسأله 1164- اگر پیش از آن كه به اندازه ركوع خم شود، یادش بیاید كه اذان یا اقامه را فراموش كرده، چنانچه وقت نماز وسعت دارد، مستحب است برای گفتن آنها نماز را بشكند.

شكیات

شكیات

شكیات نماز 23 قسم است: هشت قسم آن شكهایی است كه نماز را باطل می كند و به شش قسم آن نباید اعتنا كرد و نُه قسم دیگر آن صحیح است.

شكهای باطل

مسأله 1165- شهایی كه نماز را باطل می كند از این قرار است:

اول: شك در شماره ركعتهای نماز دو ركعتی مثل نماز صبح و نماز مسافر، ولی شك در شماره ركعتهای نماز مستحب دو ركعتی و بعضی از نمازهای احتیاط نماز را باطل نمی كند.

دوم: شك در شماره ركعتهای نماز سه ركعتی.

سوم: آن كه در نماز چهار ركعتی شك كند كه یك ركعت خوانده یا بیشتر.

چهارم: آن كه در نماز چهار ركعتی پیش از تمام شدن سجده دوم، شك كند كه دو ركعت خوانده یا بیشتر (تفصیل این مسأله در صورت چهارم مسأله 1199 مراجعه شود).

پنجم: شك بین دو و پنج یا دو و بیشتر از پنج.

ششم: شك بین سه و شش یا سه و بیشتر از شش.

هفتم: شك در ركعتهای نماز كه نداند چند ركعت خوانده است.

هشتم: شك بین چهار و شش یا چهار و بیشتر از شش، چه پیش از تمام شدن سجده دوم باشد یا بعد از آن. ولی اگر بعد از سجده دوم شك بین چهار و شش یا چهار و بیشتر از شش برای او پیش آید احتیاط مستحب آن است كه بنا بر چهار بگذارد و نماز را تمام كند و بعد از نماز دو سجده سهو به جا آورد و نماز را هم دوباره بخواند.

مسأله 1166- اگر یكی از شكهای باطل كننده برای انسان پیش آید، نمی تواند نماز را به هم بزند، ولی اگر بقدری فكر كند كه شك پابرجا شود

به هم زدن نماز مانعی ندارد.

شكهایی كه نباید به آنها اعتنا كرد

اشاره

مسأله 1167- شكهایی كه نباید به آنها اعتنا كرد از این قرار است:

اول: شك در چیزی كه محل به جا آوردن آن، گذشته است، مثل آن كه در ركوع شك كند كه حمد را خوانده یا نه.

دوم: شك بعد از سلام نماز.

سوم: شك بعد از گذشتن وقت نماز.

چهارم: شك كثیر الشك یعنی كسی كه زیاد شك می كند.

پنجم: شك امام در شماره ركعتهای نماز در صورتی كه مأموم شماره آنها را بداند و همچنین شك مأموم در صورتی كه امام شماره ركعتهای نماز را بداند.

ششم: شك در نماز مستحبی.

1- شك در چیزی كه محل آن گذشته است

مسأله 1168- اگر در بین نماز شك كند كه یكی از كارهای واجب آن را انجام داده یا نه، مثلًا شك كند كه حمد خوانده یا نه، چنانچه مشغول كاری كه باید بعد از آن انجام دهد نشده، باید آنچه را كه در انجام آن شك كرده به جا آورد، و اگر مشغول كاری كه باید بعد از آن انجام دهد شده به شك خود اعتنا نكند.

مسأله 1169- اگر در بین خواندن آیه ای شك كند كه آیه پیش را خوانده یا نه یا وقتی آخر آیه را می خواند شك كند كه اول آن را خوانده یا نه، باید به شك خود اعتنا نكند.

مسأله 1170- اگر بعد از ركوع یا سجود شك كند كه كارهای واجب آن مانند ذكر و آرام بودن بدن را انجام داده یا نه، باید به شك خود اعتنا نكند.

مسأله 1171- اگر در حالی كه به سجده می رود شك كند كه ركوع كرده یا نه، یا شك كند كه بعد از ركوع ایستاده یا نه، به شك خود اعتنا نكند.

مسأله 1172- اگر در حال

برخاستن شك كند كه تشهد را به جا آورده یا نه، باید اعتنا نكند ولی اگر شك كند كه سجده را به جا آورده یا نه، باید برگردد و به جا آورد.

مسأله 1173- كسی كه نشسته یا خوابیده نماز می خواند، اگر موقعی كه حمد یا تسبیحات می خواند، شك كند كه سجده یا تشهد را به جا آورده یا نه، باید به شك خود اعتنا نكند و اگر پیش از آن كه مشغول حمد یا تسبیحات شود، شك كند كه سجده یا تشهد را به جا آورده یا نه، باید به جا آورد.

مسأله 1174- اگر شك كند كه یكی از ركنهای نماز را به جا آورده یا نه، چنانچه مشغول كاری كه بعد از آن است نشده، باید آن را بجاآورد، مثلًا اگر پیش از خواندن تشهد شك كند كه دو سجده را بجاآورده یا نه، باید بجاآورد و چنانچه بعد یادش بیاید كه آن ركن را به جا آورده بوده، چون ركن زیاد شده نمازش باطل است.

مسأله 1175- اگر شك كند عملی را كه ركن نیست به جا آورده یا نه چنانچه مشغول كاری كه بعد از آن است نشده، باید آن را بجاآورد، مثلًا اگر پیش از خواندن سوره شك كند كه حمد را خوانده یا نه، باید حمد را بخواند و اگر بعد از انجام آن یادش بیاید كه آن را به جا آورده بوده چون ركن زیاد نشده نماز صحیح است.

مسأله 1176- اگر شك كند كه ركنی را به جا آورده یا نه، چنانچه مشغول تشهد است اگر شك كند كه دو سجده را به جا آورده یا نه، باید به شك

خود اعتنا نكند و اگر یادش بیاید كه آن ركن را به جا نیاورده، در صورتی كه مشغول ركن بعد نشده، باید آن را به جا آورد و اگر مشغول ركن بعد شده نمازش باطل است، مثلًا اگر پیش از ركوع ركعت بعد یادش بیاید كه دو سجده را به جا نیاورده، باید به جا آورد و اگر در ركوع یا بعد از آن یادش بیاید نمازش باطل است.

مسأله 1177- اگر شك كند عملی را كه ركن نیست به جا آورده یا نه چنانچه مشغول كاری كه بعد از آن است شده، باید به شك خود اعتنا نكند، مثلًا موقعی كه مشغول خواندن سوره است، اگر شك كند كه حمد را خوانده یا نه، باید به شك خود اعتنا نكند، و اگر بعد یادش بیاید كه آن را به جا نیاورده در صورتی كه مشغول ركن بعد نشده، باید به جا آورد و اگر مشغول ركن بعد شده نمازش صحیح است. بنا بر این اگر مثلًا در قنوت یادش بیاید كه حمد را نخوانده، باید بخواند و اگر در ركوع یادش بیاید نماز او صحیح است.

مسأله 1178- اگر شك كند كه سلام نماز را گفته یا نه، یا شك كند درست گفته یا نه، چنانچه مشغول تعقیب نماز یا مشغول نماز دیگر شده، یا به واسطه انجام كاری كه نماز را به هم می زند، از حال نمازگزار بیرون رفته، باید به شك خود اعتنا نكند و اگر پیش از اینها شك كند، باید سلام را بگوید. اما اگر در صحیح گفتن سلام شك كند در هر صورت باید به شك خود اعتنا ننماید چه مشغول

كار دیگر شده باشد یا نه.

2- شك بعد از سلام

مسأله 1179- اگر بعد از سلام نماز شك كند كه نمازش صحیح بوده یا نه، مثلًا شك كند ركوع كرده یا نه، یا بعد از سلام نماز چهار ركعتی شك كند كه چهار ركعت خوانده یا پنج ركعت به شك خود اعتنا نكند، ولی اگر هر دو طرف شك او باطل باشد، مثلًا بعد از سلام نماز چهار ركعتی شك كند كه سه ركعت خوانده یا پنج ركعت، نمازش باطل است.

3- شك بعد از وقت

مسأله 1180- اگر بعد از گذشتن وقت نماز شك كند كه نماز خوانده یا نه، یا گمان كند كه نخوانده، خواندن آن لازم نیست ولی اگر پیش از گذشتن وقت، شك كند كه نماز خوانده یا نه، یا گمان كند كه نخوانده، باید آن نماز را بخواند بلكه اگر گمان كند كه خوانده، باید آن را به جا آورد.

مسأله 1181- اگر بعد از گذشتن وقت شك كند كه نماز را درست خوانده یا نه به شك خود اعتنا نكند.

مسأله 1182- اگر بعد از گذشتن وقت نماز ظهر و عصر بداند چهار ركعت نماز خوانده ولی نداند به نیت ظهر خوانده یا به نیت عصر، باید چهار ركعت نماز قضا به نیت نمازی كه بر او واجب است بخواند.

مسأله 1183- اگر بعد از گذشتن وقت نماز مغرب و عشا، بداند یك نماز خوانده ولی نداند سه ركعتی خوانده یا چهار ركعتی، باید قضای نماز مغرب و عشا را بخواند.

4- كَثِیرُ الشَّك (كسی كه زیاد شك می كند)

مسأله 1184- اگر كسی در یك نماز سه مرتبه شك كند، یا در سه نماز پشت سر هم مثلًا در نماز صبح و ظهر و عصر شك كند، كثیر الشك است و چنانچه زیاد شك كردن او از غضب یا ترس یا پریشانی حواس نباشد، به شك خود اعتنا نكند.

مسأله 1185- كثیر الشك اگر در به جا آوردن چیزی شك كند، چنانچه به جا آوردن آن نماز را باطل نمی كند، باید بنا بگذارد كه آن را به جا آورده، مثلًا اگر شك كند كه ركوع كرده یا نه، باید بنا بگذارد كه ركوع كرده است، و اگر به جا آوردن آن نماز را باطل می كند باید بنا

بگذارد كه آن را انجام نداده مثلًا اگر شك كند كه یك ركوع كرده یا بیشتر چون زیاد شدن ركوع نماز را باطل می كند باید بنا بگذارد كه بیشتر از یك ركوع نكرده است.

مسأله 1186- كسی كه در یك چیز نماز زیاد شك می كند، چنانچه در چیزهای دیگر نماز شك كند باید به دستور آن عمل نماید، مثلًا كسی كه زیاد شك می كند سجده كرده یا نه اگر در به جا آوردن ركوع شك كند باید به دستور آن رفتار نماید یعنی اگر ایستاده ركوع را به جا آورد و اگر به سجده رفته، اعتنا نكند.

مسأله 1187- كسی كه در نماز مخصوصی مثلًا در نماز ظهر زیاد شك می كند اگر در نماز دیگر مثلًا در نماز عصر شك كند، باید به دستور شك رفتار نماید.

مسأله 1188- كسی كه وقتی در جای مخصوصی نماز می خواند زیاد شك می كند، اگر در غیر آنجا نماز بخواند و شكی برای او پیش آید به دستور شك عمل نماید.

مسأله 1189- اگر انسان شك كند كه كثیر الشك شده یا نه، باید به دستور شك عمل نماید. و كثیر الشك تا وقتی یقین نكند كه به حال معمولی مردم برگشته باید به شك خود اعتنا نكند.

مسأله 1190- كسی كه زیاد شك می كند، اگر شك كند ركنی را به جا آورده یا نه، و اعتنا نكند بعد یادش بیاید كه آن را به جا نیاورده، چنانچه مشغول ركن بعد نشده، باید آن را به جا آورد، و اگر مشغول ركن بعد شده نمازش باطل است، مثلًا اگر شك كند ركوع كرده یا نه و اعتنا نكند، چنانچه پیش از سجده یادش بیاید

كه ركوع نكرده، باید ركوع كند و اگر در سجده یادش بیاید، نمازش باطل است.

مسأله 1191- كسی كه زیاد شك می كند، اگر شك كند چیزی را كه ركن نیست به جا آورده یا نه و اعتنا نكند و بعد یادش بیاید كه آن را به جا نیاورده، چنانچه از محل به جا آوردن آن نگذشته باید آن را به جا آورد، و اگر از محل آن گذشته نمازش صحیح است، مثلًا اگر شك كند كه حمد خوانده یا نه و اعتنا نكند، چنانچه در قنوت یادش بیاید كه حمد نخوانده، باید بخواند و اگر در ركوع یادش بیاید نماز او صحیح است.

5- شك امام و مأموم

مسأله 1192- اگر امام جماعت در شماره ركعتهای نماز شك كند مثلًا شك كند كه سه ركعت خوانده یا چهار ركعت، چنانچه مأموم یقین یا گمان داشته باشد كه چهار ركعت خوانده و به امام بفهماند كه چهار ركعت خوانده است، امام باید نماز را تمام كند و خواندن نماز احتیاط لازم نیست و نیز اگر امام یقین یا گمان داشته باشد كه چند ركعت خوانده است و مأموم در شماره ركعتهای نماز شك كند، باید به شك خود اعتنا ننماید.

6- شك در نماز مستحبی

مسأله 1193- اگر در شماره ركعتهای نماز مستحبی شك كند، چنانچه طرف بیشتر شك، نماز را باطل می كند، باید بنا را بر كمتر بگذارد مثلًا اگر در نافله صبح شك كند كه دو ركعت خوانده یا سه ركعت، باید بنا بگذارد كه دو ركعت خوانده است و اگر طرف بیشتر شك، نماز را باطل نمی كند. مثلًا شك كند كه دو ركعت خوانده یا یك ركعت به هر طرف شك عمل كند، نمازش صحیح است.

مسأله 1194- كم شدن ركن، نافله را باطل می كند بنا بر احتیاط واجب، ولی زیاد شدن ركن، آن را باطل نمی كند، پس اگر یكی از كارهای نافله را فراموش كند و موقعی یادش بیاید كه مشغول ركن بعد از آن شده باید آن كار را انجام دهد و دوباره آن ركن را به جا آورد مثلًا اگر در بین ركوع یادش بیاید كه سوره را نخوانده، باید برگردد و سوره را بخواند و دوباره به ركوع رود.

مسأله 1195- اگر در یكی از كارهای نافله شك كند، خواه ركن باشد یا غیر ركن، چنانچه محل آن نگذشته، باید به جا آورد و

اگر محل آن گذشته، به شك خود اعتنا نكند.

مسأله 1196- اگر در نماز مستحبی دو ركعتی، گمانش به سه ركعت یا بیشتر برود یا گمانش به دو ركعت یا كمتر برود باید به همان گمان عمل كند، مگر آن كه موجب بطلان باشد كه در این صورت گمان، حكم شك را دارد، مثلًا اگر گمانش به یك ركعت می رود احتیاطاً باید یك ركعت دیگر بخواند.

مسأله 1197- اگر در نماز نافله كاری كند كه برای آن سجده سهو واجب می شود، یا یك سجده یا تشهد را فراموش نماید، لازم نیست بعد از نماز، سجده سهو یا قضای سجده و تشهد را به جا آورد.

مسأله 1198- اگر شك كند كه نماز مستحبی را خوانده یا نه، چنانچه آن نماز مثل نماز جعفر طیار وقت معین نداشته باشد، بنا بگذارد كه نخوانده است. و همچنین است اگر مثل نافله یومیه وقت معین داشته باشد و پیش از گذشتن وقت شك كند كه آن را به جا آورده یا نه، ولی اگر بعد از گذشت وقت شك كند كه خوانده است یا نه، به شك خود اعتنا نكند.

شكهای صحیح

مسأله 1199- در نُه صورت اگر در شماره ركعتهای نماز چهار ركعتی شك كند، باید فكر نماید، پس اگر یقین یا گمان به یك طرف شك پیدا كرد همان طرف را بگیرد و نماز را تمام كند و گر نه به دستورهایی كه گفته می شود عمل نماید و آن نُه صورت از این قرار است:

اول: آن كه بعد از سر برداشتن از سجده دوم شك كند دو ركعت خوانده یا سه ركعت، كه باید بنا بگذارد سه ركعت خوانده و یك

ركعت دیگر بخواند و نماز را تمام كند و بعد از نماز یك ركعت نماز احتیاط ایستاده یا دو ركعت نشسته به دستوری كه بعداً گفته می شود به جا آورد.

دوم: شك بین دو و چهار بعد از سر برداشتن از سجده دوم، كه باید بنا بگذارد چهار ركعت خوانده و نماز را تمام كند و بعد از نماز دو ركعت نماز احتیاط ایستاده بخواند.

سوم: شك بین دو و سه و چهار بعد از سر برداشتن از سجده دوم، كه باید بنا بر چهار بگذارد و بعد از نماز دو ركعت نماز احتیاط ایستاده و بعد دو ركعت نشسته به جا آورد، ولی اگر بعد از سجده اول یا پیش از سر برداشتن از سجده دوم یكی از این سه شك برایش پیش آید می تواند نماز را رها كند و دوباره بخواند.

چهارم: شك بین چهار و پنج بعد از سر برداشتن از سجده دوم، كه باید بنا بر چهار بگذارد و نماز را تمام كند و بعد از نماز دو سجده سهو به جا آورد ولی اگر بعد از سجده اول، یا پیش از سر برداشتن از سجده دوم، این شك، برای او پیش آید، بنا بر احتیاط استحبابی به دستوری كه گفته شد عمل كند اگر چه نمازش باطل است و باید دوباره بخواند.

پنجم: شك بین سه و چهار، كه در هر جای نماز باشد، باید بنا بر چهار بگذارد و نماز را تمام كند و بعد از نماز یك ركعت نماز احتیاط ایستاده یا دو ركعت نشسته به جا آورد.

ششم: شك بین چهار و پنج در حال ایستاده كه باید بنشیند و تشهد بخواند

و نماز را سلام دهد و یك ركعت نماز احتیاط ایستاده یا دو ركعت نشسته به جا آورد.

هفتم: شك بین سه و پنج در حال ایستاده كه باید بنشیند و تشهد بخواند و نماز را سلام دهد و دو ركعت نماز احتیاط ایستاده به جا آورد.

هشتم: شك بین سه و چهار و پنج در حال ایستاده، كه باید بنشیند و تشهد بخواند و بعد از سلام نماز دو ركعت نماز احتیاط ایستاده و بعد دو ركعت نشسته به جا آورد.

نهم: شك بین پنج و شش در حال ایستاده كه باید بنشیند و تشهد بخواند و نماز را سلام دهد و دو سجده سهو به جا آورد.

مسأله 1200- اگر یكی از شكهای صحیح برای انسان پیش آید نباید نماز را بشكند و چنانچه نماز را بشكند معصیت كرده است، پس اگر پیش از انجام كاری كه نماز را باطل می كند مثل رو گرداندن از قبله، نماز را از سر گیرد نماز دومش هم باطل است. و اگر بعد از انجام كاری كه نماز را باطل می كند، مشغول نماز شود نماز دومش صحیح است.

مسأله 1201- اگر یكی از شكهایی كه نماز احتیاط برای آنها واجب است در نماز پیش آید، چنانچه انسان نماز را تمام كند و بدون خواندن نماز احتیاط نماز را از سر بگیرد معصیت كرده است. پس اگر پیش از انجام كاری كه نماز را باطل می كند نماز را از سر گرفته، نماز دومش هم باطل است و اگر بعد از انجام كاری كه نماز را باطل می كند، مشغول نماز شده نماز دومش صحیح است.

مسأله 1202- وقتی یكی از شكهای صحیح برای انسان پیش

آید چنان كه گفته شد، باید فكر كند ولی اگر چیزهایی كه به واسطه آنها ممكن است یقین یا گمان به یك طرف شك پیدا شود، از بین نمی رود، چنانچه كمی بعد فكر كند اشكال ندارد، مثلًا اگر در سجده شك كند می تواند تا بعد از سجده، فكر كردن را تأخیر بیندازد.

مسأله 1203- اگر اول گمانش به یك طرف بیشتر باشد، بعد دو طرف در نظر او مساوی شود، باید به دستور شك عمل نماید. و اگر اول دو طرف در نظر او مساوی باشد و به طرفی كه وظیفه اوست بنا بگذارد، بعد گمانش به طرف دیگر برود، باید همان طرف را بگیرد و نماز را تمام كند.

مسأله 1204- كسی كه نمی داند گمانش به یك طرف بیشتر است یا هر دو طرف در نظر او مساوی است باید احتیاط كند و در هر مورد احتیاط، بطور مخصوصی است كه در كتابهای مفصل گفته شده است.

مسأله 1205- اگر بعد از نماز بداند كه در بین نماز حال تردیدی داشته كه مثلًا دو ركعت خوانده یا سه ركعت و بنا را بر سه گذاشته ولی نداند كه گمانش به خواندن سه ركعت بوده یا هر دو طرف در نظر او مساوی بوده به احتیاط واجب باید نماز احتیاط را بخواند.

مسأله 1206- اگر موقعی كه تشهد می خواند، یا بعد از ایستادن شك كند كه دو سجده را به جا آورده یا نه و در همان موقع یكی از شكهایی كه اگر بعد از تمام شدن دو سجده اتفاق بیفتد صحیح می باشد، برای او پیش آید مثلًا شك كند كه دو ركعت خوانده یا سه ركعت، به احتیاط

واجب باید به دستور آن شك عمل كند و نمازش را هم دوباره بخواند.

مسأله 1207- اگر پیش از آن كه مشغول تشهد شود، یا در ركعتهایی كه تشهد ندارد پیش از ایستادن، شك كند كه دو سجده را به جا آورده یا نه، و در همان موقع یكی از شكهایی كه بعد از تمام شدن دو سجده صحیح است، برایش پیش آید نمازش باطل است.

مسأله 1208- اگر موقعی كه ایستاده بین سه و چهار یا بین سه و چهار و پنج شك كند و یادش بیاید كه دو سجده، یا یك سجده از ركعت پیش به جا نیاورده نمازش باطل است.

مسأله 1209- اگر شك او از بین برود و شك دیگری برایش پیش آید، مثلًا اول شك كند كه دو ركعت خوانده یا سه ركعت، بعد شك كند كه سه ركعت خوانده یا چهار ركعت، باید به دستور شك دوم عمل نماید.

مسأله 1210- اگر بعد از نماز شك كند كه در نماز مثلًا بین دو و چهار شك كرده، یا بین سه و چهار، احتیاط واجب آن است كه به دستور هر دو عمل كند و نماز را هم دوباره بخواند.

مسأله 1211- اگر بعد از نماز بفهمد كه در نماز شكی برای او پیش آمده ولی نداند از شكهای باطل بوده یا از شكهای صحیح و اگر از شكهای صحیح بوده كدام قسم آن بوده است بنا بر احتیاط واجب باید به دستور شكهایی كه صحیح بوده و احتمال می داده عمل كند و نماز را هم دوباره بخواند.

مسأله 1212- كسی كه نشسته نماز می خواند اگر شكی كند كه باید برای آن یك ركعت نماز احتیاط

ایستاده یا دو ركعت نشسته بخواند، باید دو ركعت نشسته به جا آورد. بلكه اگر شكی كند كه باید برای آن دو ركعت نماز احتیاط ایستاده بخواند، باید دو ركعت نشسته به جا آورد.

مسأله 1213- كسی كه ایستاده نماز می خواند، اگر موقع خواندن نماز احتیاط از ایستادن عاجز شود، باید مثل كسی كه نماز را نشسته می خواند و حكم آن در مسأله پیش گفته شد، نماز احتیاط را به جا آورد.

مسأله 1214- كسی كه نشسته نماز می خواند، اگر موقع خواندن نماز احتیاط بتواند بایستد باید به وظیفه كسی كه نماز را ایستاده می خواند عمل كند.

نماز احتیاط

مسأله 1215- كسی كه نماز احتیاط بر او واجب است بعد از سلام نماز باید فوراً نیت نماز احتیاط كند و تكبیر بگوید و حمد را بخواند و به ركوع رود و دو سجده نماید پس اگر یك ركعت نماز احتیاط بر او واجب است، بعد از دو سجده تشهد بخواند و سلام دهد و اگر دو ركعت نماز احتیاط بر او واجب است بعد از دو سجده، یك ركعت دیگر مثل ركعت اول به جا آورد و بعد از تشهد سلام دهد.

مسأله 1216- نماز احتیاط سوره و قنوت ندارد، و باید نیت آن را به زبان نیاورند و احتیاط واجب آن است كه سوره حمد و بسم الله آن را هم آهسته بگویند.

مسأله 1217- اگر پیش از خواندن نماز احتیاط بفهمد، نمازی كه خوانده درست بوده، لازم نیست نماز احتیاط را بخواند. و اگر در بین نماز احتیاط بفهمد، لازم نیست آن را تمام نماید.

مسأله 1218- اگر پیش از خواندن نماز احتیاط بفهمد كه ركعتهای نمازش كم بوده، چنانچه

كاری که نماز را باطل می كند انجام نداده، باید آنچه از نماز نخوانده بخواند و برای سلام بی جا دو سجده سهو بنماید. و اگر كاری كه نماز را باطل می كند، انجام داده، مثلًا پشت به قبله كرده، باید نماز را دوباره به جا آورد.

مسأله 1219- اگر بعد از نماز احتیاط بفهمد كسری نمازش به مقدار نماز احتیاط بوده، مثلًا در شك بین سه و چهار، یك ركعت نماز احتیاط بخواند بعد بفهمد نماز را سه ركعت خوانده، نمازش صحیح است.

مسأله 1220- اگر بعد از خواندن نماز احتیاط بفهمد كسری نماز كمتر از نماز احتیاط بوده، مثلًا در شك بین دو و چهار، دو ركعت نماز احتیاط بخواند بعد بفهمد نماز را سه ركعت خوانده، باید كسری نماز را به نماز متصل نموده و نماز را هم دوباره بخواند.

مسأله 1221- اگر بعد از خواندن نماز احتیاط بفهمد كسری نماز بیشتر از نماز احتیاط بوده مثلًا در شك بین سه و چهار یك ركعت نماز احتیاط بخواند، بعد بفهمد نماز را دو رکعت خوانده، چنانچه بعد از نماز احتیاط كاری كه نماز را باطل می كند انجام داده، مثلًا پشت به قبله كرده، باید نماز را دوباره بخواند و اگر كاری كه نماز را باطل می كند انجام نداده باید دو ركعت كسری نمازش را به جا آورد و نماز را هم دوباره بخواند.

مسأله 1222- اگر بین دو و سه و چهار شك كند و بعد از خواندن دو ركعت نماز احتیاط ایستاده، یادش بیاید كه نماز را دو ركعت خوانده لازم نیست دو ركعت نماز احتیاط نشسته را بخواند.

مسأله 1223- اگر بین سه و چهار شك كند و

موقعی كه دو ركعت نماز احتیاط نشسته یا یك ركعت ایستاده را می خواند، یادش بیاید كه نماز را سه ركعت خوانده باید نماز احتیاط را تمام كند و نمازش صحیح است.

مسأله 1224- اگر بین دو و سه و چهار شك كند و موقعی كه دو ركعت نماز احتیاط ایستاده را می خواند پیش از ركوع ركعت دوم یادش بیاید كه نماز را سه ركعت خوانده، باید بنشیند و نماز احتیاط را یك ركعتی تمام كند و بنا بر احتیاط مستحب نماز را دوباره بخواند.

مسأله 1225- اگر در بین نماز احتیاط بفهمد كسری نمازش بیشتر یا كمتر از نماز احتیاط بوده، چنانچه نتواند نماز احتیاط را مطابق كسری نمازش تمام كند، باید آن را رها كند و كسری نماز را به جا آورد و بنا بر احتیاط واجب، نماز را دوباره بخواند، مثلًا در شك بین سه و چهار اگر موقعی كه دو ركعت نماز احتیاط نشسته را می خواند، یادش بیاید كه نماز را دو ركعت خوانده، چون نمی تواند دو ركعت نشسته را به جای دو ركعت ایستاده حساب كند، به احتیاط واجب باید نماز احتیاط نشسته را رها كند و دو ركعت كسری نمازش را بخواند و نماز را هم دوباره به جا آورد.

مسأله 1226- اگر شك كند نماز احتیاطی را كه بر او واجب بوده به جا آورده یا نه، چنانچه وقت نماز گذشته به شك خود اعتنا نكند، و اگر وقت دارد، در صورتی كه مشغول كار دیگری نشده و از جای نماز برنخاسته و كاری هم مثل روگرداندن از قبله كه نماز را باطل می كند انجام نداده باید نماز احتیاط را بخواند و

اگر مشغول كار دیگری شده یا كاری كه نماز را باطل می كند به جا آورده، یا بین نماز و شك او زیاد طول كشیده، احتیاط استحبابی آن است كه نماز احتیاط را به جا آورد و نماز را هم دوباره بخواند، اگر چه می تواند بنا بر انجام نماز احتیاط گذارد و بر همان اكتفا نماید.

مسأله 1227- اگر در نماز احتیاط، ركنی را زیاد كند، یا مثلًا به جای یك ركعت دو ركعت بخواند، نماز احتیاط باطل می شود بنا بر احتیاط واجب، و باید دوباره نماز احتیاط و اصل نماز را بخواند.

مسأله 1228- موقعی كه مشغول نماز احتیاط است اگر در یكی از كارهای آن شك كند، چنانچه محل آن نگذشته، باید به جا آورد و اگر محلش گذشته، باید به شك خود اعتنا نكند، مثلًا اگر شك كند كه حمد خوانده یا نه، چنانچه به ركوع نرفته باید بخواند، و اگر به ركوع رفته باید به شك خود اعتنا نكند.

مسأله 1229- اگر در شماره ركعتهای نماز احتیاط شك كند، باید بنا را بر بیشتر بگذارد ولی چنانچه طرف بیشتر شك نماز را باطل می كند، بنا بر كمتر گذارد و احتیاط مستحب آن است كه نماز احتیاط را دوباره بخواند و بعد از آن اصل نماز را اعاده نماید.

مسأله 1230- اϘѠدر نماز احتیاط چیزی كه ركن نیست سهواً كم یا زیاد شود، سجده سهو ندارد.

مسأله 1231- اگر بعد از سلام نماز احتیاط شك كند كه یكی از اجزاء یا شرایط آن را به جا آورده یا نه، به شك خود اعتنا نكند.

مسأله 1232- اگر در نماز احتیاط، تشهد یا یك سجده را فراموش كند، احتیاط آن

است كه بعد از سلام آن را قضا نماید، اگر چه واجب نیست.

مسأله 1233- اگر نماز احتیاط و قضای یك سجده یا قضای یك تشهد یا دو سجده سهو بر او واجب شود، باید اول نماز احتیاط را به جا آورد.

مسأله 1234- حكم گمان در ركعتهای نماز حكم یقین است، مثلًا اگر در نماز چهار ركعتی انسان گمان دارد كه نماز را چهار ركعت خوانده نباید نماز احتیاط بخواند، ولی اگر در غیر ركعتها گمان پیدا كند باید به احتیاط عمل نماید و دستور در هر موردی طور مخصوصی است كه در كتابهای مفصل گفته شده است.

مسأله 1235- حكم شك و سهو و گمان در نمازهای واجب یومیه و نمازهای واجب دیگر فرق ندارد، مثلًا اگر در نماز آیات شك كند كه یك ركعت خوانده یا دو ركعت، چون شك او در نماز دو ركعتی است، نمازش باطل می شود.

سجده سهو

سجده سهو

مسأله 1236- برای سه چیز بعد از سلام نماز، انسان باید دو سجده سهو به دستوری كه بعداً گفته می شود به جا آورد:

اول: آن كه در بین نماز، سهواً حرف بزند.

دوم: آن كه یك سجده را فراموش كند.

سوم: آن كه در نماز چهار ركعتی بعد از سجده دوم شك كند كه چهار ركعت خوانده یا پنج ركعت و در دو مورد هم احتیاط واجب آن است كه سجده سهو بنماید اول در جایی كه نباید نماز را سلام دهد مثلًا در ركعت اول سهواً سلام بدهد دوم آنكه تشهد را فراموش كند.

مسأله 1237- اگر انسان اشتباهاً یا به خیال این كه نمازش تمام شده حرف بزند باید دو سجده سهو به جا آورد.

مسأله 1238- برای حرفی

كه از آه كشیدن و سرفه پیدا می شود، سجده سهو واجب نیست، ولی اگر مثلًا سهواً آخ یا آه بگوید، باید سجده سهو نماید.

مسأله 1239- اگر چیزی را كه غلط خوانده دوباره بطور صحیح بخواند برای دوباره خواندن آن سجده سهو واجب نیست.

مسأله 1240- اگر در نماز سهواً مدتی حرف بزند و تمام آنها یك مرتبه حساب شود، دو سجده سهو بعد از سلام نماز كافی است.

مسأله 1241- اگر سهواً تسبیحات اربعه را نگوید یا بیشتر یا كمتر از سه مرتبه بگوید، احتیاط مستحب آن است كه بعد از نماز دو سجده سهو به جا آورد.

مسأله 1242- اگر در جایی كه نباید سلام نماز را بگوید سهواً بگوید: «السلام علینا و علی عباد اللَّه الصالحین» یا بگوید: «السلام علیكم و رحمة اللَّه و بركاته» باید دو سجده سهو بنماید، ولی اگر اشتباهاً مقداری از این دو سلام را بگوید، یا بگوید «السلام علیك أیها النبی و رحمة اللَّه و بركاته» احتیاط مستحب آن است كه دو سجده سهو به جا آورد.

مسأله 1243- اگر در جایی كه نباید سلام دهد اشتباهاً هر سه سلام را بگوید دو سجده سهو كافی است.

مسأله 1244- اگر یك سجده یا تشهد را فراموش كند و پیش از ركوع ركعت بعد یادش بیاید، باید برگردد و به جا آورد.

مسأله 1245- اگر در ركوع یا بعد از آن یادش بیاید كه یك سجده یا تشهد را از ركعت پیش فراموش كرده، باید بعد از سلام نماز سجده یا تشهد را قضا نماید و بعد از آن دو سجده سهو به جا آورد.

مسأله 1246- اگر سجده سهو را بعد از سلام نماز عمداً

به جا نیاورد، معصیت كرده و واجب است هر چه زودتر آن را انجام دهد و چنانچه سهواً به جا نیاورد، هر وقت یادش آمد باید فوراً انجام دهد و لازم نیست نماز را دوباره بخواند.

مسأله 1247- اگر شك دارد كه سجده سهو بر او واجب شده یا نه لازم نیست به جا آورد.

مسأله 1248- كسی كه شك دارد مثلًا دو سجده سهو بر او واجب شده یا چهار تا، اگر دو سجده بنماید كافی است.

مسأله 1249- اگر بداند یكی از دو سجده سهو را به جا نیاورده باید دو سجده سهو به جا آورد و اگر بداند سهواً سه سجده كرده، باید دوباره دو سجده سهو بنماید.

دستور سجده سهو

مسأله 1250- دستور سجده سهو این است كه بعد از سلام نماز فوراً نیت سجده سهو كند و پیشانی را به چیزی كه سجده بر آن صحیح است بگذارد و بگوید:

بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ یا بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ولی بهتر است بگوید بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ السَّلامُ عَلَیكَ ایهَا النَّبِی وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُه بعد باید بنشیند و دوباره به سجده رود و یكی از ذكرهایی را كه گفته شد بگوید و بنشیند و بعد از خواندن تشهد سلام دهد.

قضای سجده و تشهد فراموش شده

مسأله 1251- سجده و تشهدی را كه انسان فراموش كرده و بعد از نماز قضای آن را به جا می آورد، باید تمام شرایط نماز: مانند پاك بودن بدن و لباس و رو به قبله بودن و شرطهای دیگر را داشته باشد.

مسأله 1252- اگر سجده یا تشهد را چند دفعه فراموش كند، مثلًا یك سجده از ركعت اول و یك سجده از ركعت دوم فراموش نماید، باید بعد از نماز، قضای هر دو را با سجده های سهوی كه برای آنها لازم است به جا آورد، و لازم نیست معین كند كه قضای كدام یكِ آنها است.

مسأله 1253- اگر یك سجده و تشهد را فراموش كند، احتیاط واجب آن است كه هر كدام را اول فراموش كرده، اول قضا نماید. و اگر نداند كدام اول فراموش شده، باید احتیاطاً یك سجده و تشهد و بعد یك سجده دیگر به جا آورد، یا یك تشهد و یك سجده و بعد یك تشهد دیگر به جا آورد تا یقین كند سجده و تشهد

را به ترتیبی كه فراموش كرده قضا نموده است.

مسأله 1254- اگر به خیال این كه اول سجده را فراموش كرده، اول قضای آن را به جا آورد و بعد از خواندن تشهد یادش بیاید كه اول تشهد را فراموش كرده احتیاط واجب آن است كه دوباره سجده را قضا نماید. و نیز اگر به خیال این كه اول تشهد را فراموش كرده اول قضای آن را به جا آورد، و بعد از سجده یادش بیاید كه اول سجده را فراموش كرده، بنا بر احتیاط واجب باید دوباره تشهد را بخواند.

مسأله 1255- اگر بین سلام نماز و قضای سجده یا تشهد كاری كند كه اگر عمداً یا سهواً در نماز اتّفاق بیفتد نماز باطل می شود، مثلًا پشت به قبله نماید، باید قضای سجده و تشهد را به جا آورد و نمازش صحیح است.

مسأله 1256- اگر بعد از سلام نماز یادش بیاید كه یك سجده از ركعت آخر را فراموش كرده، باید قضای سجده ای را كه فراموش كرده به جا آورد و بعد از آن دو سجده سهو به جا آورد چه كاری كه نماز را باطل می كند كرده باشد یا نه. و اگر تشهد ركعت آخر را فراموش كرده باشد، باید قضای تشهد را به جا آورد و بعد از آن دو سجده سهو به جا آورد.

مسأله 1257- اگر بین سلام نماز و قضای سجده یا تشهد كاری كند كه برای آن سجده سهو واجب می شود، مثل آنكه سهواً حرف بزند، باید سجده یا تشهد را قضا كند.

مسأله 1258- اگر نداند كه سجده را فراموش كرده یا تشهد را، به احتیاط واجب باید هر دو را

قضا نماید و هر كدام را اول به جا آورد اشكال ندارد، و باید یك بار سجده سهو نیز به جا آورد.

مسأله 1259- اگر شك دارد كه سجده یا تشهد را فراموش كرده یا نه، واجب نیست قضا نماید.

مسأله 1260- اگر بداند سجده یا تشهد را فراموش كرده و شك كند كه پیش از ركوع ركعت بعد به جا آورده یا نه، احتیاط واجب آن است كه آن را قضا نماید.

مسأله 1261- كسی كه باید سجده یا تشهد را قضا نماید، اگر برای كار دیگری هم سجده سهو بر او واجب شود، باید بعد از نماز سجده یا تشهد را قضا نماید، بعد سجده سهو را به جا آورد.

مسأله 1262- اگر شك دارد كه بعد از نماز، قضای سجده یا تشهد فراموش شده را به جا آورده یا نه، چنانچه وقت نماز نگذشته، باید سجده یا تشهد را قضا نماید، و اگر وقت نماز هم گذشته، بنا بر احتیاط واجب باید سجده یا تشهد را قضا نماید.

كم و زیاد كردن اجزاء و شرایط نماز

مسأله 1263- هرگاه چیزی از واجبات نماز را عمداً كم یا زیاد كند، اگر چه یك حرف آن باشد، نماز باطل است.

مسأله 1264- اگر به واسطه ندانستن مسأله، چیزی از اجزاء نماز را كم یا زیاد كند اگر آن جزء ركن نباشد نمازش صحیح است اگر جاهل قاصر باشد، و الّا به احتیاط واجب، نماز باطل است.

مسأله 1265- اگر در بین نماز بفهمد وضو یا غسلش باطل بوده یا بدون وضو یا غسل مشغول نماز شده، باید نماز را به هم بزند و دوباره با وضو یا غسل بخواند، و اگر بعد از نماز بفهمد باید دوباره نماز

را با وضو یا غسل به جا آورد و اگر وقت گذشته قضا نماید.

مسأله 1266- اگر بعد از رسیدن به ركوع یادش بیاید كه دو سجده از ركعت پیش فراموش كرده، نمازش باطل است. و اگر پیش از رسیدن به ركوع یادش بیاید، باید برگردد و دو سجده را به جا آورد و برخیزد و حمد و سوره یا تسبیحات را بخواند و نماز را تمام كند.

مسأله 1267- اگر پیش از گفتن «السلام علینا» و «السلام علیكم» یادش بیاید كه دو سجده ركعت آخر را به جا نیاورده، باید دو سجده را به جا آورد و دوباره تشهد بخواند و نماز را سلام دهد.

مسأله 1268- اگر پیش از سلام نماز یادش بیاید كه یك ركعت یا بیشتر، از آخر نماز نخوانده، باید مقداری را كه فراموش كرده به جا آورد.

مسأله 1269- اگر بعد از سلام نماز یادش بیاید كه یك ركعت یا بیشتر از آخر نماز را نخوانده، چنانچه كاری انجام داده كه اگر در نماز عمداً یا سهواً اتفاق بیفتد نماز را باطل می كند، مثلًا پشت به قبله كرده نمازش باطل است، و اگر كاری كه عمدی و سهوی آن نماز را باطل می كند انجام نداده باید فوراً مقداری كه فراموش كرده به جا آورد.

مسأله 1270- هرگاه بعد از سلام نماز عملی انجام دهد كه اگر در نماز عمداً یا سهواً اتفاق بیفتد نماز را باطل می كند، مثلًا پشت به قبله نماید و بعد یادش بیاید كه دو سجده آخر را به جا نیاورده نمازش باطل است، ولی اگر پیش از انجام كاری كه نماز را باطل می كند، یادش بیاید باید برگردد و دو

سجده ای را كه فراموش كرده به جا آورد و تشهد و سلام را دوباره بعد از آن بگوید و دو سجده سهو برای سلامی كه اول گفته به جا آورد و نمازش صحیح است و احتیاط مستحب آن است كه اصل نماز را بعد از آن اعاده نماید.

مسأله 1271- اگر بفهمد نماز را پیش از وقت خوانده، یا پشت به قبله یا به طرف راست یا به طرف چپ قبله به جا آورده، باید دوباره بخواند و اگر وقت گذشته قضا نماید.

نماز مسافر

نماز مسافر

مسافر باید نماز ظهر و عصر و عشا را با هشت شرط، شكسته به جا آورد یعنی دو ركعت بخواند:

شرط اول

آن كه سفر او كمتر از هشت فرسخ شرعی نباشد.

مسأله 1272- كسی كه رفتن و برگشتن او هشت فرسخ است، اگر رفتن او كمتر از چهار فرسخ نباشد، باید نماز را شكسته بخواند. بنا بر این اگر رفتن سه فرسخ و برگشتن پنج فرسخ باشد، باید نماز را تمام بخواند.

مسأله 1273- اگر رفتن و برگشتن هشت فرسخ باشد باید نماز را شكسته بخواند چه همان روز و شب بخواهد برگردد یا غیر آن روز و شب.

مسأله 1274- اگر سفر مختصری از هشت فرسخ كمتر باشد، یا انسان نداند كه سفر او هشت فرسخ است یا نه، نباید نماز را شكسته بخواند و چنانچه شك كند كه سفر او هشت فرسخ است یا نه، در صورتی كه تحقیق كردن برایش مشقت دارد، باید نمازش را تمام بخواند و اگر مشقت ندارد بنا بر احتیاط واجب باید تحقیق كند كه اگر دو عادل بگویند، یا بین مردم معروف باشد كه سفر او هشت فرسخ است نماز را شكسته بخواند.

مسأله 1275- اگر یك عادل خبر دهد كه سفر انسان هشت فرسخ است بنا بر احتیاط واجب باید نماز را هم شكسته و هم تمام بخواند و روزه بگیرد و قضای آن را هم به جا آورد.

مسأله 1276- كسی كه یقین دارد سفر او هشت فرسخ است، اگر نماز را شكسته بخواند و بعد بفهمد كه هشت فرسخ نبوده، باید آن را چهار ركعتی به جا آورد و اگر وقت گذشته قضا نماید.

مسأله 1277- كسی كه یقین دارد سفرش

هشت فرسخ نیست، یا شك دارد كه هشت فرسخ هست یا نه، چنانچه در بین راه بفهمد كه سفر او هشت فرسخ بوده، اگر چه كمی از راه باقی باشد، باید نماز را شكسته بخواند و اگر بعد از تمام خواندن نماز، فهمید سفرش هشت فرسخ بوده، بنا بر اقوی باید نماز را دوباره شكسته اعاده نماید، و در صورتی كه وقت گذشته باشد، باید بنا بر احتیاط واجب، نماز را دوباره قضا نماید.

مسأله 1278- اگر بین دو محلی كه فاصله آنها كمتر از چهار فرسخ است، چند مرتبه رفت و آمد كند، اگر چه روی هم رفته هشت فرسخ شود، باید نماز را تمام بخواند.

مسأله 1279- اگر محلی دو راه داشته باشد، یك راه آن كمتر از هشت فرسخ و راه دیگر آن هشت فرسخ یا بیشتر باشد، چنانچه انسان از راهی كه هشت فرسخ است به آنجا برود، باید نماز را شكسته بخواند و اگر از راهی كه هشت فرسخ نیست برود، باید تمام بخواند.

مسأله 1280- اگر شهر دیوار دارد، باید ابتدای هشت فرسخ را از دیوار شهر حساب كند، و اگر دیوار ندارد باید از خانه های آخر شهر حساب نماید.

شرط دوم

آن كه از اول مسافرت قصد هشت فرسخ را داشته باشد، پس اگر به جایی كه كمتر از هشت فرسخ است مسافرت كند و بعد از رسیدن به آن جا قصد كند جایی برود كه با مقداری كه آمده هشت فرسخ شود، چون از اول قصد هشت فرسخ را نداشته، باید نماز را تمام بخواند. ولی اگر بخواهد از آنجا هشت فرسخ برود یا چهار فرسخ برود و به وطنش یا به

جایی كه می خواهد ده روز بماند برگردد باید نماز را شكسته بخواند.

مسأله 1281- كسی كه نمی داند سفرش چند فرسخ است، مثلًا برای پیدا كردن گمشده ای مسافرت می كند و نمی داند كه چه مقدار باید برود تا آن را پیدا كند، باید نماز را تمام بخواند. ولی در برگشتن، چنانچه تا وطنش یا جایی كه می خواهد ده روز در آنجا بماند، هشت فرسخ یا بیشتر باشد، باید نماز را شكسته بخواند. و نیز اگر در بین رفتن قصد كند كه چهار فرسخ برود و برگردد، چنانچه رفتن و برگشتن هشت فرسخ شود، باید نماز را شكسته بخواند.

مسأله 1282- مسافر در صورتی باید نماز را شكسته بخواند كه تصمیم داشته باشد هشت فرسخ برود، پس كسی كه از شهر بیرون می رود و مثلًا قصدش این است كه اگر رفیق پیدا كند، سفر هشت فرسخی برود چنانچه اطمینان دارد كه رفیق پیدا می كند، باید نماز را شكسته بخواند و اگر اطمینان ندارد، باید تمام بخواند.

مسأله 1283- كسی كه قصد هشت فرسخ دارد، اگر چه در هر روز مقدار كمی راه برود وقتی به جایی برسد كه دیوار شهر را نبیند و اذان آن را نشنود باید نماز را شكسته بخواند. ولی اگر در هر روز مقدار خیلی كمی راه برود كه نگویند مسافر است، باید نمازش را تمام بخواند و احتیاط مستحب آن است كه هم شكسته و هم تمام بخواند.

مسأله 1284- كسی كه در سفر به اختیار دیگری است، مانند نوكری كه با آقای خود مسافرت می كند چنانچه بداند سفر او هشت فرسخ است، باید نماز را شكسته بخواند.

مسأله 1285- كسی كه در سفر به اختیار دیگری است،

اگر بداند یا گمان داشته باشد كه پیش از رسیدن به چهار فرسخ از او جدا می شود، باید نماز را تمام بخواند.

مسأله 1286- كسی كه در سفر به اختیار دیگری است، اگر شك دارد كه پیش از رسیدن به چهار فرسخ از او جدا می شود یا نه، باید نماز را شكسته بخواند. و نیز اگر شك او از این جهت است كه احتمال می دهد مانعی برای سفر او پیش آید، چنانچه احتمال او در نظر مردم به جا نباشد باید نمازش را شكسته بخواند.

شرط سوم

آن كه در بین راه از قصد خود بر نگردد، پس اگر پیش از رسیدن به چهار فرسخ از قصد خود برگردد یا مردد شود، باید نماز را تمام بخواند.

مسأله 1287- اگر بعد از رسیدن به چهار فرسخ از مسافرت منصرف شود، چنانچه تصمیم داشته باشد كه همان جا بماند یا بعد از ده روز برگردد، یا در برگشتن و ماندن مردد باشد، باید نماز را تمام بخواند.

مسأله 1288- اگر بعد از رسیدن به چهار فرسخ از مسافرت منصرف شود و تصمیم داشته باشد كه برگردد باید نماز را شكسته بخواند.

مسأله 1289- اگر برای رفتن به محلی حركت كند و بعد از رفتن مقداری از راه بخواهد جای دیگری برود، چنانچه از محل اولی كه حركت كرده تا جایی كه می خواهد برود، هشت فرسخ باشد، باید نماز را شكسته بخواند.

مسأله 1290- اگر پیش از آن كه به هشت فرسخ برسد، مردد شود كه بقیه راه را برود یا نه، و در موقعی كه مردد است راه نرود و بعد تصمیم بگیرد كه بقیه راه را برود، باید تا آخر مسافرت نماز

را شكسته بخواند.

مسأله 1291- اگر پیش از آن كه به هشت فرسخ برسد، مردد شود كه بقیه راه را برود یا نه و در موقعی كه مردد است مقداری راه برود و بعد تصمیم بگیرد كه هشت فرسخ دیگر برود، یا چهار فرسخ برود و برگردد تا آخر مسافرت باید نماز را شكسته بخواند.

مسأله 1292- اگر پیش از آن كه به هشت فرسخ برسد، مردد شود كه بقیه راه را برود یا نه، و در موقعی كه مردد است مقداری راه برود و بعد تصمیم بگیرد كه بقیه راه را برود، چنانچه باقیمانده سفر او هشت فرسخ باشد یا چهار فرسخ باشد ولی بخواهد برود و برگردد، باید نماز را شكسته بخواند. ولی اگر راهی كه پیش از مردد شدن و راهی كه بعد از آن می رود روی هم هشت فرسخ باشد، بنا بر احتیاط نماز را هم شكسته و هم تمام بخواند، اگر چه جمع واجب نیست و نماز شكسته است.

شرط چهارم

آنكه نخواهد پیش از رسیدن به هشت فرسخ از وطن خود بگذرد، یا ده روز یا بیشتر در جایی بماند پس كسی كه می خواهد پیش از رسیدن به هشت فرسخ از وطنش بگذرد، یا ده روز در محلی بماند، باید نماز را تمام بخواند.

مسأله 1293- كسی كه نمی داند پیش از رسیدن به هشت فرسخ از وطنش می گذرد یا نه، یا ده روز در محلی می ماند یا نه، باید نماز را تمام بخواند.

مسأله 1294- كسی كه می خواهد پیش از رسیدن به هشت فرسخ از وطنش بگذرد، یا ده روز در محلی بماند، و نیز كسی كه مردد است كه از وطنش بگذرد، یا ده

روز در محلی بماند، اگر از ماندن ده روز یا گذشتن از وطن منصرف شود، باز هم باید نماز را تمام بخواند. ولی اگر باقیمانده راه هشت فرسخ باشد، یا چهار فرسخ باشد و بخواهد برود و برگردد، باید نماز را شكسته بخواند.

شرط پنجم

آن كه برای كار حرام سفر نكند و اگر برای كار حرامی مانند دزدی سفر كند، باید نماز را تمام بخواند. و همچنین است اگر خود سفر حرام باشد، مثل آن كه برای او ضرر داشته باشد، یا زن بدون اجازه شوهر سفری برود كه بر او واجب نباشد ولی اگر مثل سفر حج واجب باشد، باید نماز را شكسته بخوانند.

مسأله 1295- سفری كه اسباب اذیت پدر و مادر باشد حرام است و انسان باید در آن سفر نماز را تمام بخواند و روزه هم بگیرد.

مسأله 1296- كسی كه سفر او حرام نیست و برای كار حرام هم سفر نمی كند، اگر چه در سفر، معصیتی انجام دهد، مثلًا غیبت كند یا شراب بخورد، باید نماز را شكسته بخواند.

مسأله 1297- اگر مخصوصاً برای آن كه كار واجبی را ترك كند مسافرت نماید نمازش تمام است، پس كسی كه بدهكار است، اگر بتواند بدهی خود را بدهد و طلبكار هم مطالبه كند، چنانچه در سفر نتواند بدهی خود را بدهد و مخصوصاً برای فرار از دادن قرض مسافرت نماید باید نماز را تمام بخواند ولی اگر مخصوصاً برای ترك واجب مسافرت نكند، باید نماز را شكسته بخواند و احتیاط مستحب آن است كه هم شكسته و هم تمام بخواند.

مسأله 1298- اگر سفر او سفر حرام نباشد ولی حیوان سواری یا مركب دیگری كه سوار

است غصبی باشد، نمازش شكسته است ولی اگر در زمین غصبی مسافرت كند، بنا بر احتیاط واجب باید نماز را هم شكسته و هم تمام بخواند.

مسأله 1299- كسی كه با ظالم مسافرت می كند اگر ناچار نباشد و مسافرت او كمك به ظالم باشد، باید نماز را تمام بخواند. و اگر ناچار باشد یا مثلًا برای نجات دادن مظلومی با او مسافرت كند، نمازش شكسته است.

مسأله 1300- اگر به قصد تفریح و گردش مسافرت كند حرام نیست و باید نماز را شكسته بخواند.

مسأله 1301- اگر برای لهو و خوش گذرانی به شكار رود، نمازش تمام است و چنانچه برای تهیه معاش به شكار رود، نمازش شكسته است و اگر برای كسب و زیاد كردن مال برود، احتیاط واجب آن است كه نماز را هم شكسته و هم تمام بخواند، ولی باید روزه نگیرد.

مسأله 1302- كسی كه برای معصیت سفر كرده، موقعی كه از سفر برمی گردد اگر توبه كرده، باید نماز را شكسته بخواند. و اگر توبه نكرده، و چیزی هم كه بازگشت را از جزئیت سفر معصیت خارج كند حادث نشده باشد باید تمام بخواند و احتیاط مستحب آن است كه هم شكسته و هم تمام بخواند.

مسأله 1303- كسی كه سفر او سفر معصیت است، اگر در بین راه از قصد معصیت برگردد، چنانچه باقیمانده راه هشت فرسخ باشد، یا چهار فرسخ باشد و بخواهد برود و برگردد، باید نماز را شكسته بخواند.

مسأله 1304- كسی كه برای معصیت سفر نكرده، اگر در بین راه قصد كند كه بقیه راه را برای معصیت برود، باید نماز را تمام بخواند ولی نمازهایی را كه شكسته خوانده صحیح است.

شرط ششم

آن

كه از صحرانشینهایی نباشد كه در بیابانها گردش می كنند و هر جا آب و خوراك برای خود و حشمشان پیدا كنند می مانند و بعد از چندی به جای دیگر می روند، و صحرانشینها در این مسافرتها باید نماز را تمام بخوانند.

مسأله 1305- اگر یكی از صحرانشینها برای پیدا كردن منزل و چراگاه حیواناتشان سفر كند، چنانچه سفر او هشت فرسخ باشد، احتیاط واجب آن است كه هم شكسته و هم تمام بخواند.

مسأله 1306- اگر صحرانشین برای زیارت یا حج یا تجارت و مانند اینها مسافرت كند، باید نماز را شكسته بخواند.

شرط هفتم

آن كه شغل او مسافرت نباشد، بنا بر این شتردار و راننده و چوبدار و كشتیبان و مانند اینها، اگر چه برای بردن اثاثیه منزل خود مسافرت كنند، در غیر سفر اول باید نماز را تمام بخوانند. ولی در سفر اول اگر چه طول بكشد، نمازشان شكسته است.

مسأله 1307- كسی كه شغلش مسافرت است اگر برای كار دیگری مثلًا برای زیارت یا حج مسافرت كند، باید نماز را شكسته بخواند. ولی اگر مثلًا شوفر، اتومبیل خود را برای زیارت كرایه بدهد و در ضمن خودش هم زیارت كند، باید نماز را تمام بخواند.

مسأله 1308- حمله دار یعنی كسی كه برای رساندن حاجیها به مكّه مسافرت می كند. چنانچه شغلش مسافرت باشد، باید نماز را تمام بخواند و اگر شغلش مسافرت نباشد، باید شكسته بخواند.

مسأله 1309- كسی كه شغل او حمله داری است و حاجیها را از راه دور به مكه می برد، چنانچه تمام سال یا بیشتر سال را در راه باشد، باید نماز را تمام بخواند.

مسأله 1310- كسی كه در مقداری از سال شغلش مسافرت است، مثل

شوفری كه فقط در تابستان یا زمستان اتومبیل خود را كرایه می دهد، باید در سفری كه مشغول به كارش هست نماز را تمام بخواند و احتیاط مستحب آن است كه هم شكسته و هم تمام بخواند.

مسأله 1311- راننده و دوره گردی كه در دو سه فرسخی شهر رفت و آمد می كند، چنانچه اتفاقاً سفر هشت فرسخی برود، باید نماز را شكسته بخواند.

مسأله 1312- كسی كه شغلش مسافرت است اگر ده روز یا بیشتر در وطن خود بماند، چه از اول قصد ماندن ده روز را داشته باشد، چه بدون قصد بماند، باید در سفر اولی كه بعد از ده روز می رود، نماز را شكسته بخواند.

مسأله 1313- كسی كه شغلش مسافرت است، اگر در غیر وطن خود ده روز بماند در سفر اولی كه بعد از ده روز می رود، باید نماز را شكسته بخواند. چه از اول قصد ماندن ده روز را داشته باشد یا نداشته باشد.

مسأله 1314- كسی كه شغلش مسافرت است، اگر شك كند كه در وطن خود یا جای دیگر ده روز مانده یا نه، باید نماز را تمام بخواند.

مسأله 1315- كسی كه در شهرها سیاحت می كند و برای خود وطنی اختیار نكرده، باید نماز را تمام بخواند.

مسأله 1316- كسی كه شغلش مسافرت نیست، اگر مثلًا در شهری یا در دهی جنسی دارد كه برای حمل آن مسافرتهای پی در پی می كند، باید نماز را شكسته بخواند.

مسأله 1317- كسی كه از وطنش صرف نظر كرده و می خواهد وطن دیگری برای خود اختیار كند، اگر شغلش مسافرت نباشد باید در مسافرت نماز را شكسته بخواند.

شرط هشتم

آن كه به حد ترخص برسد یعنی از وطنش یا

جایی كه قصد كرده ده روز در آن جا بماند، بقدری دور شود كه دیوار شهر را نبیند و صدای اذان آن را نشنود ولی باید در هوا غبار یا چیز دیگری نباشد كه از دیدن دیوار و شنیدن اذان جلوگیری كند و لازم نیست بقدری دور شود كه مناره ها و گنبدها را نبیند، یا دیوارها هیچ پیدا نباشد، بلكه همین قدر كه دیوارها كاملًا معلوم نباشد كافی است.

مسأله 1318- كسی كه به سفر می رود اگر به جایی برسد كه اذان را نشنود ولی دیوار شهر را ببیند، یا دیوارها را نبیند و صدای اذان را بشنود چنانچه بخواهد در آنجا نماز بخواند، بنا بر احتیاط واجب باید هم شكسته و هم تمام بخواند.

مسأله 1319- مسافری كه به وطنش بر می گردد، وقتی دیوار وطن خود را ببیند و صدای اذان آن را بشنود، باید نماز را تمام بخواند ولی مسافری كه می خواهد ده روز در محلی بماند، وقتی دیوار آنجا را ببیند و صدای اذانش را بشنود، بنا بر احتیاط واجب باید نماز را تأخیر بیندازد تا به منزل برسد، یا نماز را هم شكسته و هم تمام بخواند.

مسأله 1320- هرگاه شهر در بلندی باشد كه از دور دیده شود، یا بقدری گود باشد كه اگر انسان كمی دور شود دیوار آن را نبیند، كسی كه از آن شهر مسافرت می كند، وقتی به اندازه ای دور شود كه اگر آن شهر در زمین هموار بود، دیوارش از آنجا دیده نمی شد، باید نماز خود را شكسته بخواند. و نیز اگر پستی و بلندی خانه ها بیشتر از معمول باشد، باید ملاحظه معمول را بنماید.

مسأله 1321- اگر از محلی

مسافرت كند كه خانه و دیوار ندارد وقتی به جایی برسد كه اگر آن محل دیوار داشت از آنجا دیده نمی شد، باید نماز را شكسته بخواند.

مسأله 1322- اگر بقدری دور شود كه نداند صدایی را كه می شنود صدای اذان است یا صدای دیگری، باید نماز را شكسته بخواند. ولی اگر بفهمد اذان می گویند و كلمات آن را تشخیص ندهد، باید تمام بخواند.

مسأله 1323- اگر بقدری دور شود كه اذان خانه ها را نشنود ولی اذان شهر را كه معمولًا در جای بلند می گویند بشنود، نباید نماز را شكسته بخواند.

مسأله 1324- اگر به جایی برسد كه اذان شهر را كه معمولًا در جای بلند می گویند نشنود ولی اذانی را كه در جای خیلی بلند می گویند بشنود، باید نماز را شكسته بخواند.

مسأله 1325- اگر چشم یا گوش او یا صدای اذان غیر معمولی باشد در محلی باید نماز را شكسته بخواند كه چشم متوسط دیوار خانه ها را نبیند و گوش متوسط صدای اذان معمولی را نشنود.

مسأله 1326- اگر بخواهد در محلی نماز بخواند كه شك دارد به حد تَرَخُّصْ یعنی جایی كه اذان را نشنود و دیوار را نبیند، رسیده یا نه، باید نماز را تمام بخواند. و در موقع برگشتن اگر شك كند كه به حد ترخص رسیده یا نه، باید شكسته بخواند. و چون در بعضی موارد اشكال پیدا می كند باید یا آن جا نماز نخواند یا هم شكسته و هم تمام بخواند.

مسأله 1327- مسافری كه در سفر از وطن خود عبور می كند، وقتی به جایی برسد كه دیوار وطن خود را ببیند و صدای اذان آن را بشنود باید نماز را تمام بخواند.

مسأله 1328- مسافری

كه در بین مسافرت به وطنش رسیده، تا وقتی در آنجا هست باید نماز را تمام بخواند. ولی اگر بخواهد از آن جا هشت فرسخ برود، یا چهار فرسخ برود و برگردد، وقتی به جایی برسد كه دیوار وطن را نبیند و صدای اذان آن را نشنود، باید نماز را شكسته بخواند.

مسأله 1329- محلی را كه انسان برای اقامت و زندگی خود اختیار كرده وطن اوست، چه در آن جا به دنیا آمده و وطن پدر و مادرش باشد، یا خودش آنجا را برای زندگی اختیار كرده باشد.

مسأله 1330- اگر قصد دارد در محلی كه وطن اصلیش نیست مدتی بماند و بعد به جای دیگر رود، آنجا وطن او حساب نمی شود.

مسأله 1331- تا انسان قصد ماندن همیشگی در جایی كه غیر وطن اصلی خودش است نداشته باشد وطن او حساب نمی شود مگر آن كه بدون قصد ماندن، آن قدر بماند كه مردم بگویند اینجا وطن اوست.

مسأله 1332- كسی كه در دو محل زندگی می كند، مثلًا شش ماه در شهری و شش ماه در شهر دیگر می ماند، هر دو وطن او است. و اگر بیشتر از دو محل را برای زندگی خود اختیار كرده باشد، اشكال دارد، و باید احتیاط مراعات شود.

مسأله 1333- در غیر وطن اصلی و وطن غیر اصلی كه ذكر شد در جاهای دیگر اگر قصد اقامه نكند نمازش شكسته است چه ملكی در آنجا داشته باشد یا نداشته باشد و چه در آنجا شش ماه مانده باشد یا نه.

مسأله 1334- اگر به جایی برسد كه وطن او بوده و از آنجا صرف نظر كرده نباید نماز را تمام بخواند، اگر چه

وطن دیگری هم برای خود اختیار نكرده باشد.

مسأله 1335- مسافری كه قصد دارد، ده روز پشت سر هم در محلی بماند، یا می داند كه بدون اختیار ده روز در محلی می ماند، در آن محل باید نماز را تمام بخواند.

مسأله 1336- مسافری كه می خواهد ده روز در محلی بماند، لازم نیست قصد ماندن شب اول یا شب یازدهم را داشته باشد، و همین كه قصد كند از اذان صبح روز اول تا غروب روز دهم بماند، باید نماز را تمام بخواند و همچنین اگر مثلًا قصدش این باشد كه از ظهر روز اول تا ظهر روز یازدهم بماند، باید نماز را تمام بخواند.

مسأله 1337- مسافری كه می خواهد ده روز در محلی بماند، در صورتی باید نماز را تمام بخواند كه بخواهد تمام ده روز را در یك جا بماند پس اگر بخواهد مثلًا ده روز در نجف و كوفه یا در تهران و شمیران بماند باید نماز را شكسته بخواند.

مسأله 1338- مسافری كه می خواهد ده روز در محلی بماند، اگر از اول قصد داشته باشد كه در بین ده روز به اطراف آنجا برود، چنانچه جایی كه می خواهد برود خطه ی سور بلد اقامت یا از بساتین و مزارع و باغات اطراف آن باشد به مقداری كه رفتن به آنجا منافی با صدق اقامت در بلد نباشد باید در تمام ده روز نماز را تمام بخواند. ولی چنانچه بخواهد تا كمتر از چهار فرسخ برود، چنانچه در نیت او باشد، كه در بین ده روز فقط یك مرتبه برود و بیش از دو ساعت رفتن و برگشتن را طول ندهد، در همه ده روز باید نمازش را

تمام بخواند.

مسأله 1339- مسافری كه تصمیم ندارد ده روز در جایی بماند مثلًا قصدش این است كه اگر رفیقش بیاید، یا منزل خوبی پیدا كند، ده روز بماند، باید نماز را شكسته بخواند.

مسأله 1340- كسی كه تصمیم دارد، ده روز در محلی بماند، اگر چه احتمال بدهد كه برای ماندن او مانعی برسد، در صورتی كه مردم به احتمال او اعتنایی نكنند، باید نماز را تمام بخواند.

مسأله 1341- اگر مسافر بداند كه مثلًا ده روز یا بیشتر به آخر ماه مانده و قصد كند كه تا آخر ماه در جایی بماند، باید نماز را تمام بخواند ولی اگر نداند تا آخر ماه چقدر مانده و قصد كند كه تا آخر ماه بماند باید نماز را شكسته بخواند اگر چه از موقعی كه قصد كرده تا آخر ماه ده روز یا بیشتر باشد.

مسأله 1342- اگر مسافر قصد كند ده روز در محلی بماند، چنانچه پیش از خواندن یك نماز چهار ركعتی از ماندن منصرف شود، یا مردد شود كه در آنجا بماند یا به جای دیگر برود، باید نماز را شكسته بخواند و اگر بعد از خواندن یك نماز چهار ركعتی از ماندن منصرف شود، یا مردد شود تا وقتی در آنجا هست، باید نماز را تمام بخواند.

مسأله 1343- مسافری كه قصد كرده ده روز در محلی بماند، اگر روزه بگیرد و بعد از ظهر از ماندن در آنجا منصرف شود، چنانچه یك نماز چهار ركعتی خوانده باشد، روزه اش صحیح است و تا وقتی در آنجا هست باید نمازهای خود را تمام بخواند و اگر یك نماز چهار ركعتی نخوانده باشد روزه آن روزش صحیح است،

اما نمازهای خود را باید شكسته بخواند و روزهای بعد هم نمی تواند روزه بگیرد.

مسأله 1344- مسافری كه قصد كرده ده روز در محلی بماند، اگر از ماندن منصرف شود و شك كند پیش از آنكه از قصد ماندن برگردد، یك نماز چهار ركعتی خوانده یا نه، باید نمازهای خود را شكسته بخواند.

مسأله 1345- اگر مسافر به نیت این كه نماز را شكسته بخواند، مشغول نماز شود و در بین نماز تصمیم بگیرد كه ده روز یا بیشتر بماند، باید نماز را چهار ركعتی تمام نماید.

مسأله 1346- مسافری كه قصد كرده ده روز در جایی بماند، اگر در بین نماز چهار ركعتی از قصد خود برگردد، چنانچه مشغول ركعت سوم نشده، باید نماز را دو ركعتی تمام نماید و بقیه نمازهای خود را شكسته بخواند. و اگر مشغول ركعت سوم شده نمازش باطل است، و تا وقتی در آنجا هست باید نماز را شكسته بخواند اگر چه داخل در ركوع ركعت سوم شده باشد.

مسأله 1347- مسافری كه قصد كرده ده روز در محلی بماند، اگر بیشتر از ده روز در آنجا بماند، تا وقتی مسافرت نكرده، باید نمازش را تمام بخواند و لازم نیست دوباره قصد ماندن ده روز كند.

مسأله 1348- مسافری كه قصد كرده ده روز در محلی بماند، باید روزه واجب را بگیرد و می تواند روزه مستحبی را هم به جا آورد و نماز جمعه و نافله ظهر و عصر و عشا را هم بخواند.

مسأله 1349- مسافری كه قصد كرده ده روز در جایی بماند اگر بعد از خواندن یك نماز چهار ركعتی بخواهد به جایی كه كمتر از چهار فرسخ است برود و

برگردد به محل اقامه خود باید نماز را تمام بخواند.

مسأله 1350- مسافری كه قصد كرده ده روز در جایی بماند، اگر بعد از خواندن یك نماز چهار ركعتی بخواهد به جای دیگری كه كمتر از هشت فرسخ است برود و ده روز در آنجا بماند، باید در رفتن و در جایی كه قصد ماندن ده روز كرده، نمازهای خود را تمام بخواند. ولی اگر جایی كه می خواهد برود هشت فرسخ یا بیشتر باشد باید موقع رفتن نمازهای خود را شكسته بخواند و چنانچه در آنجا قصد ماندن ده روز كرد نمازش را تمام بخواند.

مسأله 1351- مسافری كه قصد كرده ده روز در محلی بماند اگر بعد از خواندن یك نماز چهار ركعتی بخواهد به جایی كه كمتر از چهار فرسخ است برود، چنانچه مردد باشد كه به محل اولش برگردد یا نه، یا به كلی از برگشتن به آنجا غافل باشد، یا بخواهد برگردد ولی مردد باشد كه ده روز در آنجا بماند یا نه، یا آن كه از ده روز ماندن در آنجا و مسافرت از آنجا غافل باشد، باید از وقتی كه می رود تا برمی گردد و بعد از برگشتن، نمازهای خود را تمام بخواند.

مسأله 1352- اگر به خیال این كه رفقایش می خواهند ده روز در محلی بمانند، قصد كند كه ده روز در آنجا بماند و بعد از خواندن یك نماز چهار ركعتی بفهمد كه آنها قصد نكرده اند، اگر چه خودش هم از ماندن منصرف شود، تا مدتی كه در آنجا هست، باید نماز را تمام بخواند.

مسأله 1353- اگر مسافر بعد از رسیدن به هشت فرسخ سی روز در محلی بماند و در

تمام سی روز در رفتن و ماندن مردد باشد، بعد از گذشتن سی روز اگر چه مقدار كمی در آنجا بماند، باید نماز را تمام بخواند ولی اگر پیش از رسیدن به هشت فرسخ در رفتن بقیه راه مردد شود، از وقتی كه مردد می شود، باید نماز را تمام بخواند.

مسأله 1354- مسافری كه می خواهد نه روز یا كمتر در محلی بماند اگر بعد از آن كه نه روز یا كمتر در آنجا ماند، بخواهد دوباره نه روز دیگر یا كمتر بماند همین طور تا سی روز، روز سی و یكم باید نماز را تمام بخواند.

مسأله 1355- مسافری كه سی روز مردد بوده، در صورتی باید نماز را تمام بخواند كه سی روز را در یك جا بماند، پس اگر مقداری از آن را در جایی و مقداری را در جای دیگر بماند، بعد از سی روز هم باید نماز را شكسته بخواند.

مسائل متفرقه

مسأله 1356- مسافر می تواند در مسجد الحرام و مسجد پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم و مسجد كوفه نمازش را تمام بخواند. ولی اگر بخواهد در جایی كه اول جزء این مساجد نبوده و بعد به این مساجد اضافه شده نماز بخواند، احتیاط مستحب آن است كه شكسته بخواند اگر چه اقوی، صحت تمام است و نیز مسافر می تواند در حرم و رواق حضرت سید الشهداء علیه السلام بلكه در مسجد متصل به حرم نماز را تمام بخواند.

مسأله 1357- كسی كه می داند مسافر است و باید نماز را شكسته بخواند، اگر در غیر چهار مكانی كه در مسأله پیش گفته شد عمداً تمام بخواند، نمازش باطل است و نیز اگر فراموش

كند كه نماز مسافر شكسته است و تمام بخواند باید نماز را دوباره بخواند، و اگر بعد از وقت یادش بیاید، بنا بر احتیاط واجب، باید قضا نماید.

مسأله 1358- كسی كه می داند مسافر است و باید نماز را شكسته بخواند، اگر فراموش كند و بدون توجه و بطور عادت تمام بخواند نمازش باطل است، و نیز اگر حكم مسافر و سفر خود را فراموش كرده باشد در صورتی كه وقت داشته باشد نمازش را دوباره بخواند بلكه اگر وقت هم گذشته باشد بنا بر احتیاط واجب باید قضا نماید.

مسأله 1359- مسافری كه نمی داند باید نماز را شكسته بخواند اگر تمام بخواند نمازش صحیح است.

مسأله 1360- مسافری كه می داند باید نماز را شكسته بخواند اگر بعضی از خصوصیات آن را نداند، مثلًا نداند كه در سفر هشت فرسخی باید شكسته بخواند چنانچه تمام بخواند در صورتی كه وقت باقی است باید نماز را شكسته بخواند و اگر وقت گذشته باید شكسته قضا نماید.

مسأله 1361- مسافری كه می داند باید نماز را شكسته بخواند، اگر به گمان این كه سفر او كمتر از هشت فرسخ است تمام بخواند، وقتی بفهمد كه سفرش هشت فرسخ بوده، نمازی را كه تمام خوانده باید دوباره شكسته بخواند و اگر وقت هم گذشته باید شكسته قضا نماید.

مسأله 1362- اگر فراموش كند كه مسافر است و نماز را تمام بخواند، چنانچه در وقت یادش بیاید، باید شكسته به جا آورد و اگر بعد از وقت یادش بیاید، قضای آن نماز بر او واجب نیست.

مسأله 1363- كسی كه باید نماز را تمام بخواند، اگر شكسته به جا آورد در هر صورت نمازش باطل است.

مسأله

1364- اگر مشغول نماز چهار ركعتی شود و در بین نماز یادش بیاید كه مسافر است، یا ملتفت شود كه سفر او هشت فرسخ است چنانچه به ركوع ركعت سوم نرفته، باید نماز را دو ركعتی تمام كند و اگر به ركوع ركعت سوم رفته نمازش باطل است. و در صورتی كه به مقدار خواندن یك ركعت هم وقت داشته باشد، باید نماز را شكسته بخواند.

مسأله 1365- اگر مسافر بعضی از خصوصیات نماز مسافر را نداند مثلًا نداند كه اگر چهار فرسخ برود و همان روز یا شب آن برگردد باید شكسته بخواند چنانچه به نیت نماز چهار ركعتی مشغول نماز شود، و پیش از ركوع ركعت سوم مسأله را بفهمد باید نماز را دو ركعتی تمام كند و اگر در ركوع ملتفت شود نمازش باطل است و در صورتی كه به مقدار یك ركعت از وقت هم مانده باشد باید نماز را شكسته بخواند.

مسأله 1366- مسافری كه باید نماز را تمام بخواند اگر به واسطه ندانستن مسأله به نیت نماز دو ركعتی مشغول نماز شود و در بین نماز مسأله را بفهمد، باید نماز را چهار ركعتی تمام كند، و احتیاط مستحب آن است كه بعد از تمام شدن نماز دوباره آن نماز را چهار ركعتی بخواند.

مسأله 1367- مسافری كه نماز نخوانده، اگر پیش از تمام شدن وقت به وطنش برسد، یا به جایی برسد كه می خواهد ده روز در آن جا بماند، باید نماز را تمام بخواند و كسی كه مسافر نیست، اگر در اول وقت نماز نخواند و مسافرت كند، در سفر باید نماز را شكسته بخواند.

مسأله 1368- اگر از مسافری كه

باید نماز را شكسته بخواند نماز ظهر یا عصر یا عشا قضا شود، باید آن را دو ركعتی قضا نماید اگر چه در غیر سفر بخواهد قضای آن را به جا آورد. و اگر از كسی كه مسافر نیست یكی از این سه نماز قضا شود، باید چهار ركعتی قضا نماید اگر چه در سفر بخواهد آن را قضا نماید.

مسأله 1369- مستحب است مسافر بعد از هر نمازی كه شكسته می خواند سی مرتبه بگوید سبحان اللَّه و الحمد للَّه و لا اله الّا اللَّه و اللَّه اكبر. و در تعقیب نماز ظهر و عصر و عشا بیشتر سفارش شده است. بلكه بهتر است در تعقیب این سه نماز شصت مرتبه بگوید.

نماز قضا

مسأله 1370- كسی كه نماز واجب خود را در وقت آن نخوانده باید قضای آن را به جا آورد، اگر چه در تمام وقت نماز خواب مانده یا به واسطه مستی نماز نخوانده باشد، ولی نمازهای یومیه ای را كه زن در حال حیض یا نفاس نخواند، قضا ندارد.

مسأله 1371- اگر بعد از وقت نماز بفهمد نمازی را كه خوانده باطل بوده، باید قضای آن را بخواند.

مسأله 1372- كسی كه نماز قضا دارد، باید در خواندن آن كوتاهی نكند ولی واجب نیست فوراً آن را به جا آورد.

مسأله 1373- كسی كه نماز قضا دارد می تواند نماز مستحبی بخواند.

مسأله 1374- اگر انسان احتمال دهد كه نماز قضایی دارد یا نمازهایی را كه خوانده صحیح نبوده، مستحب است احتیاطاً قضای آن را به جا آورد.

مسأله 1375- قضای نمازهای یومیه لازم نیست به ترتیب خوانده شود مثلًا كسی كه یك روز نماز عصر و روز بعد نماز ظهر

را نخوانده، لازم نیست اول نماز عصر و بعد از آن نماز ظهر را قضا نماید.

مسأله 1376- اگر بخواهد قضای چند نماز غیر یومیه مانند نماز آیات را بخواند یا مثلًا بخواهد قضای یك نماز یومیه و چند نماز غیر یومیه را بخواند، لازم نیست آنها را به ترتیب به جا آورد.

مسأله 1377- اگر كسی نداند كه نمازهایی كه از او قضا شده كدام یك جلوتر بوده لازم نیست بطوری بخواند كه ترتیب حاصل شود و هر یك را می تواند مقدم بدارد.

مسأله 1378- اگر كسی كه نمازهایی از او قضا شده می داند كدام یك جلوتر قضا شده احتیاط مستحب آن است كه به ترتیب قضا كند. و آنچه اول قضا شده اول بخواند و دومی را بعد و همین طور.

مسأله 1379- اگر برای میتی می خواهند نماز قضا بدهند و می دانند آن میت ترتیب قضا شدن را می دانسته باز لازم نیست طوری قضا را به جا بیاورند كه ترتیب حاصل شود.

مسأله 1380- اگر برای میتی كه در مسأله پیش گفته شد بخواهند چند نفر را اجیر كنند كه نماز بخوانند لازم نیست برای آنها وقت مرتب معین كنند كه با هم شروع نكنند در عمل.

مسأله 1381- اگر بدانند كه میت ترتیب قضا شدن را نمی دانسته یا ندانند كه می دانسته لازم نیست به ترتیب برای او قضا به جا بیاورند.

مسأله 1382- در مسأله پیش اگر بخواهند چند نفر را برای به جا آوردن نماز میت اجیر كنند لازم نیست وقت معین كنند و می توانند همه با هم شروع به قضا كنند.

مسأله 1383- كسی كه چند نماز از او قضا شده و شماره آنها را نمی داند مثلًا نمی داند

چهار تا بوده یا پنج تا، چنانچه مقدار كمتر را بخواند كافی است و همچنین اگر شماره آنها را می دانسته و فراموش كرده اگر مقدار كمتر را بخواند كفایت می كند.

مسأله 1384- كسی كه نماز قضا از همین روز یا روزهای پیش دارد می تواند قبل از خواندن نمازی كه قضا شده نماز ادایی را بخواند و لازم نیست نماز قضا را جلو بیندازد.

مسأله 1385- كسی كه می داند یك نماز چهار ركعتی نخوانده و نمی داند نماز ظهر است یا عصر است یا عشاء اگر یك نماز چهار ركعتی بخواند به نیت قضای نمازی كه نخوانده كافی است.

مسأله 1386- اگر از روزهای گذشته نمازهای قضا دارد و یك نماز یا بیشتر هم از همان روز از او قضا شده، اگر چه لازم نیست نمازهای قضا را، پیش از نماز ادا بخواند حتی اگر چه وقت داشته باشد و ترتیب بین نمازهای قضا را هم بداند، ولی احتیاط استحبابی آن است كه نمازهای قضا، مخصوصاً نماز قضای همان روز را پیش از نماز ادا بخواند.

مسأله 1387- تا انسان زنده است اگر چه از خواندن نماز قضاهای خود عاجز باشد، دیگری نمی تواند نمازهای او را قضا نماید.

مسأله 1388- نماز قضا را با جماعت می شود خواند، چه نماز امام جماعت ادا باشد یا قضا و لازم نیست هر دو یك نماز را بخوانند مثلًا اگر نماز قضای صبح را با نماز ظهر یا عصر امام بخواند اشكال ندارد.

مسأله 1389- مستحب است بچه ممیز یعنی بچه ای كه خوب بد را می فهمد به نماز خواندن و عبادتهای دیگر عادت دهند، بلكه مستحب است او را به قضای نمازها هم وادار نمایند.

نماز قضای پدر كه بر پسر بزرگتر واجب است

مسأله 1390-

اگر پدر نماز و روزه خود را به جا نیاورده باشد، چنانچه از روی نافرمانی ترك نكرده و می توانسته قضا كند، بر پسر بزرگتر واجب است كه بعد از مرگش به جا آورد، یا برای او اجیر بگیرد. بلكه اگر از روی نافرمانی هم ترك كرده باشد واجب است به همین طور عمل كند و نیز روزه ای را كه در سفر نگرفته، اگر چه نمی توانسته قضا كند، واجب است كه پسر بزرگتر قضا نماید، یا برای او اجیر بگیرد.

مسأله 1391- اگر پسر بزرگتر شك دارد كه پدر نماز و روزه قضا داشته یا نه، چیزی بر او واجب نیست.

مسأله 1392- اگر پسر بزرگتر بداند كه پدرش نماز قضا داشته و شك كند كه به جا آورده یا نه، بنا بر احتیاط واجب باید قضا نماید.

مسأله 1393- اگر معلوم نباشد كه پسر بزرگتر كدام است، قضای نماز و روزه پدر بر هیچ كدام از پسرها واجب نیست. ولی احتیاط مستحب آن است كه نماز و روزه او را بین خودشان قسمت كنند، یا برای انجام آن قرعه بزنند.

مسأله 1394- اگر میت وصیت كرده باشد كه برای نماز و روزه او اجیر بگیرند بعد از آن كه اجیر، نماز و روزه او را بطور صحیح به جا آورد بر پسر بزرگتر چیزی واجب نیست.

مسأله 1395- اگر پسر بزرگتر بخواهد نماز پدر را بخواند، باید به تكلیف خود عمل كند، مثلًا قضای نماز صبح و مغرب و عشا را باید بلند بخواند.

مسأله 1396- كسی كه خودش نماز و روزه قضا دارد، اگر نماز و روزه پدر هم بر او واجب شود، هر كدام را اول به جا آورد

صحیح است.

مسأله 1397- اگر پسر بزرگتر موقع مرگ پدر، نابالغ یا دیوانه باشد وقتی كه بالغ شد یا عاقل گردید، باید نماز و روزه پدر را قضا نماید و چنانچه پیش از بالغ شدن یا عاقل شدن بمیرد، بر پسر دوم چیزی واجب نیست.

مسأله 1398- اگر پسر بزرگتر پیش از آن كه نماز و روزه پدر را قضا كند بمیرد، بر پسر دوم چیزی واجب نیست.

نماز جماعت

نماز جماعت

مسأله 1399- مستحب است نمازهای واجب خصوصاً نمازهای یومیه را به جماعت بخوانند و در نماز صبح و مغرب و عشا، خصوصاً برای همسایه مسجد و كسی كه صدای اذان مسجد را می شنود بیشتر سفارش شده است.

مسأله 1400- در روایتی وارد شده است كه اگر یك نفر به امام جماعت اقتدا كند، هر ركعت از نماز آنان ثواب صد و پنجاه نماز دارد و اگر دو نفر اقتدا كنند هر ركعتی ثواب ششصد نماز دارد و هر چه بیشتر شوند، ثواب نمازشان بیشتر می شود تا به ده نفر برسند و عده آنان كه از ده گذشت، اگر تمام آسمانها كاغذ و دریاها مركب و درختها قلم و جن و انس و ملائكه نویسنده شوند، نمی توانند ثواب یك ركعت آن را بنویسند.

مسأله 1401- حاضر نشدن به نماز جماعت از روی بی اعتنایی جایز نیست و سزاوار نیست كه انسان بدون عذر نماز جماعت را ترك كند.

مسأله 1402- مستحب است انسان صبر كند كه نماز را به جماعت بخواند و نماز جماعت از نماز اول وقت كه فرادی یعنی تنها خوانده شود بهتر است. و نیز نماز جماعتی را كه مختصر بخوانند از نماز فرادی كه آن را طول بدهند بهتر می باشد.

مسأله

1403- وقتی كه جماعت برپا می شود، مستحب است كسی كه نمازش را فرادی خوانده دوباره با جماعت بخواند. و اگر بعد بفهمد كه نماز اولش باطل بوده، نماز دوم او كافی است.

مسأله 1404- اگر امام یا مأموم بخواهد نمازی را كه به جماعت خوانده دوباره با جماعت بخواند در صورتی كه جماعت دوم و اشخاص آن غیر از اول باشد اشكال ندارد.

مسأله 1405- كسی كه در نماز وسواس دارد و فقط در صورتی كه نماز را با جماعت بخواند از وسواس راحت می شود، باید نماز را با جماعت بخواند.

مسأله 1406- اگر پدر یا مادر به فرزند خود امر كند كه نماز را به جماعت بخواند، چون اطاعت پدر و مادر واجب است بنا بر احتیاط واجب باید نماز را به جماعت بخواند و قصد استحباب نماید.

مسأله 1407- احتیاط واجب آن است كه نماز عید فطر و قربان را در زمان غیبت امام علیه السلام با جماعت نخوانند ولی به قصد رجاء مانع ندارد، و نمازهای مستحبی را هم نمی شود به جماعت خواند، مگر نماز استسقاء كه برای آمدن باران می خوانند.

مسأله 1408- موقعی كه امام جماعت نماز یومیه می خواند، هر كدام از نمازهای یومیه را می شود به او اقتدا كرد ولی اگر نماز یومیه اش را احتیاطاً دوباره می خواند فقط در صورتی كه مأموم احتیاطش با امام یكی باشد می تواند به او اقتدا كند.

مسأله 1409- اگر امام جماعت قضای نماز یومیه خود را می خواند می شود به او اقتدا كرد، ولی اگر نمازش را احتیاطاً قضا می كند، یا قضای احتیاطی نماز كس دیگر را می خواند، اگر چه برای آن پول نگرفته باشد، اقتدای به او اشكال دارد ولی

اگر انسان بداند كه از آن كس كه برای او قضا می خواند نماز فوت شده كه در این صورت اقتدای به او اشكال ندارد.

مسأله 1410- اگر انسان نداند نمازی را كه امام می خواند نماز واجب یومیه است یا نماز مستحب نمی تواند به او اقتدا كند.

مسأله 1411- اگر امام در محراب باشد و كسی پشت سر او اقتدا نكرده باشد كسانی كه دو طرف محراب ایستاده اند و به واسطه دیوار محراب امام را نمی بینند نمی توانند اقتدا كنند، بلكه اگر كسی هم پشت سر امام اقتدا كرده باشد، اقتدا كردن كسانی كه دو طرف او ایستاده اند و به واسطه دیوار محراب امام را نمی بینند اشكال دارد، بلكه باطل است.

مسأله 1412- اگر به واسطه درازی صف اول، كسانی كه دو طرف صف ایستاده اند امام را نبینند می توانند اقتدا كنند. و نیز اگر به واسطه درازی یكی از صفهای دیگر كسانی كه دو طرف آن ایستاده اند، صف جلوی خود را نبینند می توانند اقتدا نمایند.

مسأله 1413- اگر صفهای جماعت تا درب مسجد برسد، كسی كه مقابل درب پشت صف ایستاده نمازش صحیح است و نیز نماز كسانی كه پشت سر او اقتدا می كنند صحیح می باشد، ولی نماز كسانی كه دو طرف او ایستاده اند و صف جلو را نمی بینند اشكال دارد، بلكه باطل است.

مسأله 1414- كسی كه پشت ستون ایستاده، اگر از طرف راست یا چپ به واسطه مأموم دیگر به امام متصل نباشد، نمی تواند اقتدا كند بلكه اگر از دو طرف هم متصل باشد ولی از صف جلو حتی یك نفر را هم نبیند جماعت او صحیح نیست.

مسأله 1415- جای ایستادن امام باید از جای مأموم بلندتر نباشد ولی اگر

مكان امام مقدار خیلی كمی بلندتر باشد اشكال ندارد، و نیز اگر زمین سراشیب باشد و امام در طرفی كه بلندتر است بایستد در صورتی كه سراشیبی آن زیاد نباشد و طوری باشد كه به آن، زمین مسطح بگویند مانعی ندارد.

مسأله 1416- اگر جای مأموم بلندتر از جای امام باشد در صورتی كه بلندی به مقدار متعارف زمان قدیم باشد مثل آن كه امام در صحن مسجد و مأموم در پشت بام بایستد اشكال ندارد ولی اگر مثل ساختمانهای چند طبقه این زمان باشد، جماعت اشكال دارد.

مسأله 1417- اگر بین كسانی كه در یك صف ایستاده اند بچه ممیز یعنی بچه ای كه خوب و بد را می فهمد فاصله شود، چنانچه ندانند نماز او باطل است می توانند اقتدا كنند.

مسأله 1418- بعد از تكبیر امام اگر صف جلو آماده نماز و تكبیر گفتن آنان نزدیك باشد كسی كه در صف بعد ایستاده، می تواند تكبیر بگوید ولی احتیاط مستحب آن است كه صبر كند تا تكبیر صف جلو تمام شود.

مسأله 1419- اگر بداند نماز یك صف از صفهای جلو باطل است، در صفهای بعد نمی تواند اقتدا كند، ولی اگر نداند نماز آنان صحیح است یا نه، می تواند اقتدا نماید.

مسأله 1420- هرگاه بداند نماز امام باطل است مثلًا بداند امام وضو ندارد، اگر چه خود امام ملتفت نباشد، نمی تواند به او اقتدا كند.

مسأله 1421- اگر مأموم بعد از نماز بفهمد كه امام عادل نبوده یا كافر بوده، یا به جهتی نمازش باطل بوده، مثلًا بی وضو نماز خوانده، نمازش صحیح است.

مسأله 1422- اگر در بین نماز شك كند كه اقتدا كرده یا نه، چنانچه در حالی باشد كه وظیفه مأموم است

مثلًا به حمد و سوره امام گوش می دهد باید نماز را به جماعت تمام كند و اگر مشغول كاری باشد كه هم وظیفه امام و هم وظیفه مأموم است مثلًا در ركوع یا سجده باشد، باید نماز را به نیت فرادی تمام نماید.

مسأله 1423- انسان در بین نماز جماعت می تواند نیت فرادی كند.

مسأله 1424- اگر مأموم به واسطه عذری بعد از حمد و سوره امام نیت فرادی كند لازم نیست حمد و سوره را بخواند، ولی اگر پیش از تمام شدن حمد و سوره نیت فرادی نماید، باید مقداری را كه امام نخوانده بخواند.

مسأله 1425- اگر در بین نماز جماعت نیت فرادی نماید، بنا بر احتیاط واجب نباید دوباره نیت جماعت كند. ولی اگر مردد شود كه نیت فرادی كند یا نه و بعد تصمیم بگیرد نماز را با جماعت تمام كند، نمازش صحیح است.

مسأله 1426- اگر شك كند كه نیت فرادی كرده یا نه، باید بنا بگذارد كه نیت فرادی نكرده است.

مسأله 1427- اگر موقعی كه امام در ركوع است اقتدا كند و به ركوع امام برسد، اگر چه ذكر امام تمام شده باشد، نمازش بطور جماعت صحیح است و یك ركعت حساب می شود. اما اگر به مقدار ركوع خم شود و به ركوع امام نرسد نمازش بطور فرادی صحیح می باشد و باید آن را تمام نماید.

مسأله 1428- اگر موقعی كه امام در ركوع است اقتدا كند و به مقدار ركوع خم شود و شك كند كه به ركوع امام رسیده یا نه، نمازش صحیح است و فرادی می شود.

مسأله 1429- اگر موقعی كه امام در ركوع است اقتدا كند و پیش از آن كه

به اندازه ركوع خم شود، امام سر از ركوع بردارد، می تواند نیت فرادی كند یا صبر كند تا امام برای ركعت بعد برخیزد و آن را ركعت اول نماز خود حساب كند. ولی اگر برخاستن امام به قدری طول بكشد كه نگویند این شخص نماز جماعت می خواند، باید نیت فرادی نماید.

مسأله 1430- اگر اول نماز یا بین حمد و سوره اقتدا كند و پیش از آنكه به ركوع رود، امام سر از ركوع بردارد نماز او بطور جماعت صحیح است و باید ركوع كند و خود را به امام برساند.

مسأله 1431- اگر موقعی برسد كه امام مشغول خواندن تشهد آخر نماز است چنانچه بخواهد به ثواب جماعت برسد، باید بعد از نیت و گفتن تكبیرة الاحرام بنشیند و تشهد را با امام بخواند ولی سلام را نگوید و صبر كند تا امام سلام نماز را بدهد، بعد بایستد و بدون آنكه دوباره نیت كند و تكبیر بگوید، حمد و سوره را بخواند و آن را ركعت اول نماز خود حساب كند.

مسأله 1432- مأموم نباید جلوتر از امام بایستد و اگر مساوی او هم بایستد اشكال دارد و به احتیاط واجب باید كمی عقب تر از امام بایستد، اگر چه قد او بلندتر از امام باشد كه در ركوع و سجود سرش جلوتر از امام باشد.

مسأله 1433- در نماز جماعت باید بین مأموم و امام پرده و مانند آن كه پشت آن دیده نمی شود فاصله نباشد و همچنین است بین انسان و مأموم دیگری كه انسان به واسطه او به امام متصل شده است، ولی اگر امام مرد و مأموم زن باشد چنانچه بین آن زن و

امام یا بین آن زن و مأموم دیگری كه مرد است و زن به واسطه او به امام متصل شده است پرده و مانند آن باشد اشكال ندارد.

مسأله 1434- اگر بعد از شروع به نماز بین مأموم و امام، یا بین مأموم و كسی كه مأموم به واسطه او متصل به امام است، پرده یا چیز دیگری كه پشت آن را نمی توان دید فاصله شود، نمازش فرادی می شود و صحیح است.

مسأله 1435- اگر بین جای سجده مأموم و جای ایستادن امام بقدر گشادی بین دو قدم فاصله باشد اشكال ندارد، و نیز اگر بین انسان به واسطه مأمومی كه جلوی او ایستاده و انسان به وسیله او به امام متصل است به همین مقدار فاصله باشد نمازش اشكال ندارد، و احتیاط مستحب آن است كه جای سجده مأموم با جای كسی كه جلوی او ایستاده، هیچ فاصله نداشته باشد.

مسأله 1436- اگر مأموم به واسطه كسی كه طرف راست یا چپ او اقتدا كرده به امام متصل باشد و از جلو به امام متصل نباشد، چنانچه به اندازه گشادی بین دو قدم هم فاصله داشته باشند نمازش صحیح است.

مسأله 1437- اگر در نماز، بین مأموم و امام یا بین مأموم و كسی كه مأموم به واسطه او به امام متصل است بیشتر از یك قدم بزرگ فاصله پیدا شود نمازش فرادی می شود و صحیح است.

مسأله 1438- اگر نماز همه كسانی كه در صف جلو هستند تمام شود یا همه نیت فرادی نمایند، اگر فاصله به اندازه یك قدم بزرگ نباشد نماز صف بعد بطور جماعت صحیح و اگر بیشتر از این مقدار باشد فرادی می شود و

صحیح است.

مسأله 1439- اگر در ركعت دوم اقتدا كند، قنوت و تشهد را با امام می خواند و احتیاط آن است كه موقع خواندن تشهد انگشتان دست و سینه پا را به زمین بگذارد و زانوها را بلند كند، و باید بعد از تشهد با امام برخیزد و حمد و سوره را بخواند، و اگر برای سوره وقت ندارد، حمد را تمام كند و در ركوع یا سجده خود را به امام برساند، یا نیت فرادی كند و نمازش صحیح است، ولی اگر در سجده به امام برسد، بهتر است كه احتیاطاً نماز را دوباره بخواند.

مسأله 1440- اگر موقعی كه امام در ركعت دوم نماز چهار ركعتی است اقتدا كند، باید در ركعت دوم نمازش كه ركعت سوم امام است بعد از دو سجده بنشیند و تشهد را به مقدار واجب بخواند و برخیزد، و چنانچه برای گفتن سه مرتبه تسبیحات وقت ندارد، یك مرتبه بگوید و در ركوع یا سجده، خود را به امام برساند.

مسأله 1441- اگر امام در ركعت سوم یا چهارم باشد و مأموم بداند كه اگر اقتدا كند و حمد را بخواند به ركوع امام نمی رسد، بنا بر احتیاط واجب باید صبر كند تا امام به ركوع رود، بعد اقتدا نماید.

مسأله 1442- اگر در ركعت سوم یا چهارم امام اقتدا كند، باید حمد و سوره را بخواند و اگر برای سوره وقت ندارد، باید حمد را تمام كند و در ركوع یا سجده خود را به امام برساند، ولی اگر در سجده به امام برسد، بهتر است كه احتیاطاً نماز را دوباره بخواند.

مسأله 1443- كسی كه می داند اگر سوره را بخواند در

ركوع به امام نمی رسد، باید سوره را نخواند ولی اگر خواند نمازش صحیح است.

مسأله 1444- كسی كه اطمینان دارد كه اگر سوره را شروع كند یا تمام نماید به ركوع امام می رسد، احتیاط واجب آن است كه سوره را شروع كند یا اگر شروع كرده تمام نماید.

مسأله 1145- كسی كه یقین دارد، اگر سوره را بخواند به ركوع امام می رسد، چنانچه سوره را بخواند و به ركوع نرسد نمازش صحیح است.

مسأله 1446- اگر امام ایستاده باشد و مأموم نداند كه در كدام ركعت است می تواند اقتدا كند، ولی باید حمد و سوره را به قصد قربت بخواند و اگر چه بعد بفهمد كه امام در ركعت اول یا دوم بوده، نمازش صحیح است.

مسأله 1447- اگر به خیال این كه امام در ركعت اوّل یا دوم است حمد و سوره نخواند و بعد از ركوع بفهمد كه در ركعت سوم یا چهارم بوده نمازش صحیح است.

ولی اگر پیش از ركوع بفهمد، باید حمد و سوره را بخواند و اگر وقت ندارد، فقط حمد را بخواند و در ركوع یا سجده خود را به امام برساند.

مسأله 1148- اگر به خیال این كه امام در ركعت سوم یا چهارم است حمد و سوره بخواند و پیش از ركوع یا بعد از آن بفهمد كه در ركعت اول یا دوم بوده، نمازش صحیح است.

مسأله 1449- اگر موقعی كه مشغول نماز مستحبی است جماعت برپا شود، چنانچه اطمینان ندارد كه اگر نماز را تمام كند به جماعت برسد، مستحب است نماز را رها كند و مشغول نماز جماعت شود. بلكه اگر اطمینان نداشته باشد كه به ركعت اول برسد مستحب

است به همین دستور رفتار نماید.

مسأله 1450- اگر موقعی كه مشغول نماز سه ركعتی یا چهار ركعتی است جماعت برپا شود، چنانچه به ركوع ركعت سوم نرفته و اطمینان ندارد كه اگر نماز را تمام كند به جماعت برسد، مستحب است به نیت نماز مستحبی نماز را دو ركعتی تمام كند و خود را به جماعت برساند.

مسأله 1451- اگر نماز امام تمام شود و مأموم مشغول تشهد یا سلام اول باشد، لازم نیست نیت فرادی كند.

مسأله 1452- كسی كه یك ركعت از امام عقب مانده وقتی امام تشهد ركعت آخر را می خواند، می تواند برخیزد و نماز را تمام كند و یا انگشتان دست، و سینه پا را به زمین بگذارد و زانوها را بلند نگهدارد و صبر كند تا امام سلام نماز را بگوید و بعد برخیزد.

شرایط امام جماعت

مسأله 1453- امام جماعت باید بالغ و عاقل و شیعه دوازده امامی و عادل و حلال زاده باشد و نماز را بطور صحیح بخواند و نیز اگر مأموم مرد است امام او هم باید مرد باشد و اقتدا كردن بچه ممیز كه خوب و بد را می فهمد به بچه ممیز دیگر جایز نیست و احتیاط واجب آن است كه امام زن نیز مرد باشد.

مسأله 1454- امامی را كه عادل می دانسته، اگر شك كند به عدالت خود باقی است یا نه، می تواند به او اقتدا نماید.

مسأله 1455- كسی كه ایستاده نماز می خواند، نمی تواند به كسی كه نشسته یا خوابیده نماز می خواند اقتدا كند. و كسی كه نشسته نماز می خواند نمی تواند به كسی كه خوابیده نماز می خواند اقتدا نماید.

مسأله 1456- كسی كه نشسته نماز می خواند، می تواند به كسی كه نشسته نماز

می خواند اقتدا كند و همچنین كسی كه خوابیده است می تواند به كسی كه نشسته نماز می خواند اقتدا كند ولی كسی كه نشسته نماز می خواند نمی تواند به كسی كه خوابیده نماز می خواند، اقتدا نماید.

مسأله 1457- اگر امام جماعت به واسطه عذری با تیمم یا با وضوی جبیره ای نماز بخواند، می شود به او اقتدا كرد ولی اگر به واسطه عذری با لباس نجس نماز می خواند بنا بر احتیاط واجب نباید به او اقتدا كرد.

مسأله 1458- اگر امام مرضی دارد كه نمی تواند از بیرون آمدن بول و غائط خودداری كند بنا بر احتیاط واجب، نمی شود به او اقتدا كرد.

مسأله 1459- بنا بر احتیاط واجب كسی كه مرض خوره یا پیسی دارد، نباید امام جماعت شود.

احكام جماعت

مسأله 1460- موقعی كه مأموم نیت می كند، باید امام را معین نماید. ولی دانستن اسم او لازم نیست، مثلًا اگر نیت كند اقتدا می كنم به امام حاضر، نمازش صحیح است.

مسأله 1461- مأموم باید غیر از حمد و سوره همه چیز نماز را خودش بخواند، ولی اگر ركعت اول یا دوم او و ركعت سوم یا چهارم امام باشد، باید حمد و سوره را بخواند.

مسأله 1462- اگر مأموم در ركعت اول و دوم نماز صبح و مغرب و عشا صدای حمد و سوره امام را بشنود، اگر چه كلمات را تشخیص ندهد، باید حمد و سوره را نخواند و اگر صدای امام را نشنود، مستحب است حمد و سوره بخواند ولی باید آهسته بخواند و چنانچه سهواً بلند بخواند اشكال ندارد.

مسأله 1463- اگر مأموم بعضی از كلمات حمد و سوره امام را بشنود، احتیاط واجب آن است كه حمد و سوره را نخواند.

مسأله 1464-

اگر مأموم سهواً حمد و سوره بخواند، یا خیال كند صدایی را كه می شنود صدای امام نیست و حمد و سوره بخواند و بعد بفهمد صدای امام بوده، نمازش صحیح است.

مسأله 1465- اگر شك كند كه صدای امام را می شنود یا نه، یا صدایی بشنود و نداند صدای امام است یا صدای كس دیگر، می تواند حمد و سوره بخواند.

مسأله 1466- مأموم باید در ركعت اول و دوم نماز ظهر و عصر حمد و سوره نخواند و مستحب است به جای آن ذكر بگوید.

مسأله 1467- مأموم نباید تكبیرة الاحرام را پیش از امام بگوید بلكه احتیاط واجب آن است كه تا تكبیر امام تمام نشده تكبیر نگوید.

مسأله 1468- اگر مأموم پیش از امام عمداً هم سلام دهد نمازش صحیح است.

مسأله 1469- اگر مأموم غیر از تكبیرة الاحرام و سلام چیزهای دیگر نماز را پیش از امام بگوید اشكال ندارد. ولی اگر آنها را بشنود، یا بداند امام چه وقت می گوید، احتیاط مستحب آن است كه پیش از امام نگوید.

مسأله 1470- مأموم باید غیر از آنچه در نماز خوانده می شود، كارهای دیگر آن، مانند ركوع و سجود را با امام یا كمی بعد از امام به جا آورد. و اگر عمداً پیش از امام یا مدتی بعد از امام انجام دهد، معصیت كرده ولی نمازش صحیح است امّا اگر در دو ركن پشت سرهم از امام جلو یا عقب بیفتد بنا بر احتیاط واجب باید نماز را تمام كند و دوباره بخواند اگر چه بعید نیست نمازش صحیح باشد و فرادی شود.

مسأله 1471- اگر سهواً پیش از امام سر از ركوع بردارد، چنانچه امام در ركوع باشد،

باید به ركوع برگردد و با امام سر بردارد و در این صورت زیاد شدن ركوع كه ركن است نماز را باطل نمی كند ولی اگر به ركوع برگردد و پیش از آنكه به ركوع برسد، امام سر بردارد نمازش باطل است.

مسأله 1472- اگر اشتباهاً سر بردارد و ببیند امام در سجده است باید به سجده برگردد و چنانچه در هر دو سجده این اتفاق بیفتد برای زیاد شدن دو سجده كه ركن است نماز باطل نمی شود.

مسأله 1473- كسی كه اشتباهاً پیش از امام سر از سجده برداشته هرگاه به سجده برگردد، و هنوز به سجده نرسیده امام سر بردارد، نمازش صحیح است ولی اگر در هر دو سجده این اتفاق بیفتد، نماز باطل است.

مسأله 1474- اگر اشتباهاً سر از ركوع یا سجده بردارد و سهواً یا به خیال این كه به امام نمی رسد، به ركوع یا سجده نرود، نمازش صحیح است.

مسأله 1475- اگر سر از سجده بردارد و ببیند امام در سجده است چنانچه به خیال اینكه سجده اول امام است، به قصد این كه با امام سجده كند به سجده رود و بفهمد سجده دوم امام بوده، باید بنا بر احتیاط نماز را تمام كند و از سر بخواند. و اگر به خیال اینكه سجده دوم امام است به سجده رود و بفهمد سجده اول امام بوده، احتیاط آن است كه نماز را فرادی تمام نماید اگر چه می تواند متابعت امام را بكند و به سجده رود و نماز را تمام كند.

مسأله 1476- اگر سهواً پیش از امام به ركوع رود و طوری باشد كه اگر سر بردارد به مقداری از قراءت امام می رسد،

چنانچه سر بردارد و با امام به ركوع رود نمازش صحیح است.

مسأله 1477- اگر سهواً پیش از امام به ركوع رود و طوری باشد كه اگر برگردد به چیزی از قراءت امام نمی رسد، واجب است سر بردارد و با امام نماز را تمام كند و نمازش صحیح است اگر چه احوط استحبابی در این صورت اعاده نماز است، و اگر سر بر ندارد تا امام برسد نمازش صحیح است.

مسأله 1478- اگر پیش از امام به سجده رود، واجب است كه سر بردارد و با امام به سجده رود و نمازش صحیح است اگر چه احتیاط استحبابی در این صورت اعاده نماز است. و اگر بر نداشت نمازش صحیح است.

مسأله 1479- اگر امام در ركعتی كه قنوت ندارد اشتباهاً قنوت بخواند، یا در ركعتی كه تشهد ندارد اشتباهاً مشغول خواندن تشهد شود مأموم نباید قنوت و تشهد را بخواند ولی نمی تواند پیش از امام به ركوع رود، یا پیش از ایستادن امام بایستد بلكه باید صبر كند تا قنوت و تشهد امام تمام شود و بقیه نماز را با او بخواند.

چیزهایی كه در نماز جماعت مستحب است

مسأله 1480- اگر مأموم یك مرد باشد، مستحب است طرف راست امام بایستد و اگر یك زن باشد، مستحب است در طرف راست امام طوری بایستد كه جای سجده اش مساوی زانو یا قدم امام باشد و اگر یك مرد و یك زن یا یك مرد و چند زن باشند مستحب است مرد طرف راست امام و باقی پشت سر امام بایستند و اگر چند مرد یا چند زن باشند مستحب است پشت سر امام بایستند و اگر چند مرد و چند زن باشند مستحب است

مردها عقب امام و زنها پشت مردها بایستند.

مسأله 1481- اگر امام و مأموم هر دو زن باشند احتیاط آن است كه امام كمی جلوتر بایستد.

مسأله 1482- مستحب است امام در وسط صف بایستد و اهل علم و كمال و تقوی در صف اول بایستند.

مسأله 1483- مستحب است صفهای جماعت منظم باشد و بین كسانی كه در یك صف ایستاده اند فاصله نباشد و شانه آنان ردیف یكدیگر باشد.

مسأله 1484- مستحب است بعد از گفتن قَدْ قَامَتِ الصَّلاةُ مأمومین برخیزند.

مسأله 1485- مستحب است امام جماعت حال مأمومی را كه از دیگران ضعیف تر است رعایت كند و عجله نكند تا افراد ضعیف به او برسند و نیز مستحب است قنوت و ركوع و سجود را طول ندهد، مگر بداند همه كسانی كه به او اقتدا كرده اند مایلند.

مسأله 1486- مستحب است امام جماعت در حمد و سوره و ذكرهایی كه بلند می خواند صدای خود را به قدری بلند كند كه دیگران بشنوند، ولی باید بیش از اندازه صدا را بلند نكند.

مسأله 1487- اگر امام در ركوع بفهمد كسی تازه رسیده و می خواهد اقتدا كند مستحب است ركوع را دو برابر همیشه طول بدهد و بعد برخیزد، اگر چه بفهمد كس دیگری هم برای اقتدا وارد شده است.

چیزهایی كه در نماز جماعت مكروه است

مسأله 1488- اگر در صفهای جماعت جا باشد، مكروه است انسان تنها بایستد.

مسأله 1489- مكروه است مأموم ذكرهای نماز را طوری بگوید كه امام بشنود.

مسأله 1490- مسافری كه نماز ظهر و عصر و عشا را دو ركعت می خواند مكروه است در این نمازها به كسی كه مسافر نیست اقتدا كند و كسی كه مسافر نیست مكروه است در این نمازها به مسافر

اقتدا نماید.

نماز آیات

نماز آیات

مسأله 1491- نماز آیات كه دستور آن بعداً گفته خواهد شد به واسطه چهار چیز واجب می شود: اول: گرفتن خورشید، دوم: گرفتن ماه، اگر چه مقدار كمی از آنها گرفته شود و كسی هم از آن نترسد. سوم: زلزله اگر چه كسی هم نترسد. چهارم: رعد و برق و بادهای سیاه و سرخ و مانند اینها در صورتی كه بیشتر مردم بترسند كه بنا بر احتیاط واجب باید برای اینها هم نماز آیات بخوانند.

مسأله 1492- اگر از چیزهایی كه نماز آیات برای آنها واجب است بیشتر از یكی اتفاق بیفتد، انسان باید برای هر یك از آنها یك نماز آیات بخواند، مثلًا اگر خورشید بگیرد و زلزله هم بشود، باید دو نماز آیات بخواند.

مسأله 1493- كسی كه چند نماز آیات بر او واجب است، اگر همه آنها برای یك چیز بر او واجب شده باشد، مثلًا سه مرتبه خورشید گرفته و نماز آنها را نخوانده است موقعی كه قضای آنها را می خواند، لازم نیست معین كند كه برای كدام دفعه آنها باشد و همچنین است اگر چند نماز برای رعد و برق و بادهای سیاه و سرخ و مانند اینها بر او واجب شده باشد ولی اگر برای آفتاب گرفتن و ماه گرفتن و زلزله، یا برای دو تای اینها نمازهایی بر او واجب شده باشد بنا بر احتیاط واجب، باید موقع نیت، معین كند نماز آیاتی را كه می خواند برای كدام یك آنها است.

مسأله 1494- چیزهایی كه نماز آیات برای آنها واجب است، در هر شهری اتفاق بیفتد، فقط مردم همان شهر باید نماز آیات بخوانند و بر مردم جاهای دیگر واجب

نیست، ولی اگر مكان آنها بقدری نزدیك باشد كه با آن شهر یكی حساب شود، نماز آیات بر آنها هم واجب است.

مسأله 1495- از وقتی كه خورشید یا ماه شروع به گرفتن می كند انسان باید نماز آیات را بخواند و بنا بر احتیاط واجب، باید بقدری تأخیر نیندازد كه شروع به بازشدن كند.

مسأله 1496- اگر خواندن نماز آیات را بقدری تأخیر بیندازد كه آفتاب یا ماه شروع به باز شدن كند، باید نیت ادا و قضا نكند ولی اگر بعد از بازشدن تمام آن، نماز بخواند باید نیت قضا نماید.

مسأله 1497- اگر مدت گرفتن خورشید یا ماه بیشتر از خواندن یك ركعت باشد ولی انسان نماز را نخواند، تا به اندازه خواندن یك ركعت به آخر وقت آن مانده باشد باید نیت ادا كند بلكه اگر مدت گرفتن آنها به اندازه خواندن یك ركعت هم باشد بنا بر احتیاط واجب باید نماز آیات را بخواند و ادا است.

مسأله 1498- موقعی كه زلزله و رعد و برق و مانند اینها اتفاق می افتد، انسان باید فوراً نماز آیات را بخواند و اگر نخواند معصیت كرده و تا آخر عمر بر او واجب است و هر وقت بخواند ادا است.

مسأله 1499- اگر بعد از بازشدن آفتاب یا ماه بفهمد كه تمام آن گرفته بوده، باید قضای نماز آیات را بخواند. ولی اگر بفهمد مقداری از آن گرفته بوده قضا بر او واجب نیست.

مسأله 1500- اگر عده ای بگویند كه خورشید یا ماه گرفته است چنانچه انسان از گفته آنان یقین پیدا نكند و نماز آیات نخواند و بعد معلوم شود راست گفته اند، در صورتی كه تمام خورشید یا ماه

گرفته باشد باید نماز آیات را بخواند. و اگر دو نفر كه عادل بودن آنان معلوم نیست بگویند خورشید یا ماه گرفته، بعد معلوم شود كه عادل بوده اند باید نماز آیات را بخواند بلكه اگر معلوم شود كه مقداری از آن گرفته احتیاط واجب آن است كه نماز آیات را بخواند.

مسأله 1501- اگر انسان به گفته كسانی كه از روی قاعده علمی وقت گرفتن خورشید و ماه را می دانند، اطمینان پیدا كند كه خورشید یا ماه گرفته، بنا بر احتیاط واجب باید نماز آیات را بخواند و نیز اگر بگویند فلان وقت خورشید یا ماه می گیرد و فلان مقدار طول می كشد و انسان به گفته آنان اطمینان پیدا كند، بنا بر احتیاط واجب باید به حرف آنان عمل نماید، مثلًا اگر بگویند آفتاب فلان ساعت شروع به باز شدن می كند احتیاطاً باید نماز را تا آن وقت تأخیر نیندازد.

مسأله 1502- اگر بفهمد نماز آیاتی كه خوانده باطل بوده، باید دوباره بخواند و اگر وقت گذشته قضا نماید.

مسأله 1503- اگر در وقت نماز یومیه نماز آیات هم بر انسان واجب شود، چنانچه برای هر دو نماز وقت دارد، هر كدام را اول بخواند اشكال ندارد. و اگر وقت یكی از آن دو تنگ باشد، باید اول آن را بخواند و اگر وقت هر دو تنگ باشد، باید اول نماز یومیه را بخواند.

مسأله 1504- اگر در بین نماز یومیه بفهمد كه وقت نماز آیات تنگ است، چنانچه وقت نماز یومیه هم تنگ باشد، باید آن را تمام كند بعد نماز آیات را بخواند.

و اگر وقت نماز یومیه تنگ نباشد، باید آن را بشكند و اول نماز آیات،

بعد نماز یومیه را به جا آورد.

مسأله 1505- اگر در بین نماز آیات بفهمد كه وقت نماز یومیه تنگ است، باید نماز آیات را رها كند و مشغول نماز یومیه شود و بعد از آن كه نماز را تمام كرد پیش از انجام كاری كه نماز را بهم بزند، بقیه نماز آیات را از همان جا كه رها كرده بخواند.

مسأله 1506- اگر در حال حیض یا نفاس زن، آفتاب یا ماه بگیرد و تا آخر مدتی كه خورشید یا ماه باز می شوند در حال حیض یا نفاس باشد نماز آیات بر او واجب نیست و قضا هم ندارد.

دستور نماز آیات

مسأله 1507- نماز آیات دو ركعت است و در هر ركعت پنج ركوع دارد و دستور آن این است كه انسان بعد از نیت، تكبیر بگوید و یك حمد و یك سوره تمام بخواند و به ركوع رود و سر از ركوع بردارد، دوباره یك حمد و یك سوره بخواند، باز به ركوع رود تا پنج مرتبه و بعد از بلند شدن از ركوع پنجم دو سجده نماید و برخیزد و ركعت دوم را هم مثل ركعت اول به جا آورد و تشهد بخواند و سلام دهد.

مسأله 1508- در نماز آیات ممكن است انسان بعد از نیت و تكبیر و خواندن حمد، آیه های یك سوره را پنج قسمت كند و یك آیه یا بیشتر از آن را بخواند و به ركوع رود و سر بردارد و بدون این كه حمد بخواند، قسمت دوم از همان سوره را بخواند و به ركوع رود و همین طور تا پیش از ركوع پنجم سوره را تمام نماید، مثلًا به قصد

سوره قُل هو اللَّه احد، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم بگوید و به ركوع رود، بعد بایستد و بگوید: قُل هُوَ اللَّهُ احَدٌ دوباره به ركوع رود و بعد از ركوع بایستد و بگوید:

اللّهُ الصَّمَدُ باز به ركوع رود و بایستد و بگوید: لَمْ یلِدْ وَ لَمْ یولَدْ و برود به ركوع باز هم سر بردارد و بگوید: وَ لَمْ یكُنْ لَهُ كُفُواً احَدٌ و بعد از آن به ركوع پنجم رود و بعد از سر برداشتن، دو سجده كند و ركعت دوم را هم مثل ركعت اول به جا آورد و بعد از سجده دوم تشهد بخواند و نماز را سلام دهد.

مسأله 1509- اگر در یك ركعت از نماز آیات، پنج مرتبه حمد و سوره بخواند و در ركعت دیگر یك حمد بخواند و سوره را پنج قسمت كند مانعی ندارد.

مسأله 1510- چیزهایی كه در نماز یومیه واجب و مستحب است در نماز آیات هم واجب و مستحب می باشد ولی در نماز آیات مستحب است به جای اذان و اقامه سه مرتبه به قصد امید ثواب، بگویند الصلاة.

مسأله 1511- مستحب است بعد از ركوع پنجم و دهم بگوید: سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَه و نیز پیش از هر ركوع و بعد از آن تكبیر بگوید ولی بعد از ركوع پنجم و دهم گفتن تكبیر مستحب نیست.

مسأله 1512- مستحب است پیش از ركوع دوم و چهارم و ششم و هشتم و دهم قنوت بخواند و اگر فقط یك قنوت پیش از ركوع دهم بخواند كافی است.

مسأله 1513- اگر در نماز آیات شك كند كه چند ركعت خوانده و فكرش به جایی نرسد نماز باطل است.

مسأله 1514- اگر

شك كند كه در ركوع آخر ركعت اول است یا در ركوع اول ركعت دوم، و فكرش به جایی نرسد، نماز باطل است. ولی اگر مثلًا شك كند كه چهار ركوع كرده یا پنج ركوع، چنانچه برای رفتن به سجده خم نشده، باید ركوعی را كه شك دارد به جا آورده یا نه، به جا آورد. و اگر برای رفتن به سجده خم شده، باید به شك خود اعتنا نكند.

مسأله 1515- هر یك از ركوع های نماز آیات ركن است كه اگر عمداً یا اشتباهاً كم یا زیاد شود نماز باطل است.

نماز عید فطر و قربان

مسأله 1516- نماز عید فطر و قربان در زمان حضور امام علیه السلام واجب است و باید به جماعت خوانده شود و در زمان ما كه امام علیه السلام غایب است، مستحب می باشد و احتیاط واجب آن است كه آن را به جماعت نخوانند، ولی به قصد رجاء مانع ندارد، و چنانچه ولی فقیه یا مأذون از طرف او اقامه جماعت نماید اشكال ندارد.

مسأله 1517- وقت نماز عید فطر و قربان از اول آفتاب روز عید است تا ظهر.

مسأله 1518- مستحب است نماز عید قربان را بعد از بلند شدن آفتاب بخوانند و در عید فطر مستحب است، بعد از بلند شدن آفتاب افطار كنند و زكات فطره را هم بدهند، بعد نماز عید را بخوانند.

مسأله 1519- نماز عید فطر و قربان دو ركعت است كه در ركعت اول بعد از خواندن حمد و سوره، باید پنج تكبیر بگوید، و بعد از هر تكبیر یك قنوت بخواند و بعد از قنوت پنجم تكبیر دیگری بگوید و به ركوع رود و دو سجده به جا

آورد و برخیزد و در ركعت دوم چهار تكبیر بگوید و بعد از هر تكبیر قنوت بخواند و تكبیر پنجم را بگوید و به ركوع رود و بعد از ركوع دو سجده كند و تشهد بخواند و نماز را سلام دهد.

مسأله 1520- در قنوت نماز عید فطر و قربان هر دعا و ذكری بخوانند كافی است ولی بهتر است این دعا را به قصد امید ثواب بخوانند:

الَلّهُمَّ أَهْلَ الْكِبْرِیاءِ وَ الْعَظَمَةِ وَ أَهْلَ الْجُودِ وَ الْجَبَروتِ وَ أَهْلَ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ وَ أَهْلَ التَّقْوی وَ الْمَغْفِرَةِ أَسْأَلُكَ بِحَقِّ هذَا الْیوْمِ الَّذِی جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمینَ عیداً وَ لِمُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ ذُخْراً وَ شَرَفاً وَ كَرامَةً وَ مَزیداً انْ تُصَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ انْ تُدْخِلَنی فی كُلِّ خَیرٍ ادْخَلْتَ فیهِ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ انْ تُخْرِجَنِی مِنْ كُلِّ سُوءٍ اخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ صَلَواتُكَ عَلَیهِ وَ عَلَیهِمْ اللَّهُمَّ إِنّی أَسْأَلُكَ خَیرَ مَا سَأَلَكَ بِهِ عِبادُكَ الصَّالِحُونَ وَ اعُوذ بِكَ مِمَّا اسْتَعاذَ مِنْهُ عِبادُكَ الْمُخْلَصُونَ.

مسأله 1521- مستحب است در نماز عید فطر و قربان قراءت را بلند بخوانند.

مسأله 1522- نماز عید سوره مخصوصی ندارد ولی بهتر است كه در ركعت اول آن سوره شمس (سوره 91) و در ركعت دوم سوره غاشیه (سوره 88) را بخوانند یا در ركعت اول سوره سبح اسم (سوره 87) و در ركعت دوم سوره شمس را بخوانند.

مسأله 1523- مستحب است روز عید فطر قبل از نماز عید، به خرما افطار كند و در عید قربان از گوشت قربانی بعد از نماز قدری بخورد.

مسأله 1524- مستحب است پیش از نماز عید غسل كند و دعاهایی

كه پیش از نماز و بعد از آن در كتابهای دعا ذكر شده به امید ثواب بخواند.

مسأله 1525- مستحب است در نماز عید بر زمین سجده كنند و در حال گفتن تكبیرها دستها را بلند كنند و نماز را بلند بخوانند.

مسأله 1526- بعد از نماز مغرب و عشای شب عید فطر و بعد از نماز صبح و ظهر و عصر روز عید و نیز بعد از نماز عید فطر مستحب است این تكبیرها را بگوید:

اللَّهُ أَكْبَرُ اللّهُ أَكْبَرُ لا الهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ وَ لِلَّهِ الْحَمْدُ اللَّهُ أَكْبَرُ عَلی ما هَدانا.

مسأله 1527- مستحب است انسان در عید قربان بعد از ده نماز كه اول آنها نماز ظهر روز عید و آخر آنها نماز صبح روز دوازدهم است تكبیرهایی را كه در مسأله پیش گفته شد بگوید و بعد از آن بگوید: اللَّهُ أَكْبَرُ عَلی ما رَزَقَنا مِنْ بَهِیمَةِ الْأَنْعامِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلی ما ابْلانا ولی اگر عید قربان را در منی باشد، مستحب است بعد از پانزده نماز كه اول آنها نماز ظهر روز عید و آخر آنها نماز صبح روز سیزدهم ذی حجه است، این تكبیرها را بگوید.

مسأله 1528- كراهت دارد نماز عید را زیر سقف بخواند.

مسأله 1529- اگر شك كند در تكبیرهای نماز و قنوت های آن، اگر از محل آن تجاوز نكرده است بنا بر اقل بگذارد و اگر بعد معلوم شود كه گفته بوده اشكال ندارد.

مسأله 1530- اگر قراءت یا تكبیرات یا قنوت ها را فراموش كند و به جا نیاورد نمازش صحیح است.

مسأله 1531- اگر ركوع یا دو سجده یا تكبیرة الاحرام را فراموش كند نمازش باطل

می شود.

مسأله 1532- اگر در نماز عید یك سجده یا تشهد را فراموش كند احتیاط مستحب آن است كه بعد از نماز آن را رجاءً به جا آورد. و اگر كاری كند كه برای آن سجده سهو در نمازهای یومیه لازم است احتیاط مستحب آن است كه بعد از نماز رجاءً دو سجده سهو برای آن بنماید.

اجیر گرفتن برای نماز

مسأله 1533- بعد از مرگ انسان، می شود برای نماز و عبادتهای دیگر او كه در زندگی به جا نیاورده، دیگری را اجیر كنند یعنی به او مزد دهند كه آنها را به جا آورد.

و اگر كسی بدون مزد هم آنها را انجام دهد صحیح است.

مسأله 1534- انسان می تواند برای بعضی از كارهای مستحبی مثل زیارت قبر پیغمبر و امامان علیهم السلام، از طرف زندگان اجیر شود، و نیز می تواند كار مستحبی را انجام دهد و ثواب آن را برای مردگان یا زندگان هدیه نماید.

مسأله 1535- كسی كه برای نماز قضای میت اجیر شده، باید یا مجتهد باشد یا مسائل نماز را از روی تقلید صحیح بداند.

مسأله 1536- اجیر باید موقع نیت، میت را معین نماید. و لازم نیست اسم او را بداند. پس اگر نیت كند از طرف كسی نماز می خوانم كه برای او اجیر شده ام كافی است.

مسأله 1537- اجیر باید خود را به جای میت فرض كند و عبادتهای او را قضا نماید و اگر عملی را انجام دهد و ثواب آن را برای او هدیه كند كافی نیست.

مسأله 1538- باید كسی را اجیر كنند كه اطمینان داشته باشند كه نماز را به صورت صحیح می خواند.

مسأله 1539- كسی كه دیگری را برای نمازهای میت اجیر كرده اگر بفهمد

كه عمل را به جا نیاورده، یا باطل انجام داده، باید دوباره اجیر بگیرد.

مسأله 1540- هرگاه شك كند كه اجیر عمل را انجام داده یا نه اگر چه بگوید انجام داده ام، باید دوباره اجیر بگیرد. ولی اگر شك كند كه عمل او صحیح بوده یا نه، گرفتن اجیر لازم نیست.

مسأله 1541- كسی را كه عذری دارد و مثلًا نشسته نماز می خواند نمی شود برای نمازهای میت اجیر كرد، بلكه بنا بر احتیاط واجب باید كسی را هم كه با تیمم یا جبیره نماز می خواند اجیر نكنند.

مسأله 1542- مرد برای زن و زن برای مرد می تواند اجیر شود و در بلند خواندن و آهسته خواندن نماز باید به تكلیف خود عمل نماید.

مسأله 1543- لازم نیست قضای نمازهای میت به ترتیب خوانده شود، اگر چه بدانند كه میت ترتیب نمازهای خود را می دانسته.

مسأله 1544- اگر با اجیر شرط كنند كه عمل را به طور مخصوصی انجام دهد، باید همان طور به جا آورد. و اگر با او شرط نكنند، باید در آن عمل به تكلیف خود رفتار نماید، و احتیاط مستحب آن است كه از وظیفه خودش و میت هر كدام كه به احتیاط نزدیكتر است به آن عمل كند مثلًا اگر وظیفه میت گفتن سه مرتبه تسبیحات اربعه بوده و تكلیف او یك مرتبه است، سه مرتبه بگوید.

مسأله 1545- اگر با اجیر شرط نكنند كه نماز را با چه مقدار از مستحبات آن بخواند، باید مقداری از مستحبات نماز را كه معمول است به جا آورد.

مسأله 1546- اگر میت ترتیب نمازهایی را كه قضا شده می دانسته و انسان بخواهد برای آن نمازها اجیر بگیرد لازم نیست برای

هر كدام آنها وقتی را معین نماید.

مسأله 1547- اگر كسی اجیر شود كه مثلًا در مدت یك سال نمازهای میت را بخواند و پیش از تمام شدن سال بمیرد، باید برای نمازهایی كه می دانند به جا نیاورده دیگری را اجیر نمایند بلكه برای نمازهایی هم كه احتمال می دهند به جا نیاورده باید بنا بر احتیاط واجب اجیر بگیرند.

مسأله 1548- كسی را كه برای نمازهای میت اجیر كرده اند، اگر پیش از تمام كردن نمازها بمیرد و اجرت همه آنها را گرفته باشد، چنانچه شرط كرده باشند كه تمام نمازها را خودش بخواند، باید اجرت مقداری را كه نخوانده از مال او به ولی میت بدهند، مثلًا اگر نصف آنها را نخوانده، باید نصف پولی را كه گرفته از مال او به ولی میت بدهند، و اگر شرط نكرده باشند، باید ورثه اش از مال او اجیر بگیرند، امّا اگر مال نداشته باشد بر ورثه او چیزی واجب نیست.

مسأله 1549- اگر اجیر پیش از تمام كردن نمازهای میت بمیرد و خودش هم نماز قضا داشته باشد، باید از مال او برای نمازهایی كه اجیر بوده دیگری را اجیر نمایند و اگر چیزی زیاد آمد، در صورتی كه وصیت كرده باشد و ورثه اجازه بدهند برای تمام نمازهای او اجیر بگیرند، و اگر اجازه ندهند ثلث آن را به مصرف نماز خودش برسانند.

احكام روزه

احکام روزه

روزه آن است كه انسان برای انجام فرمان خداوند عالم از اذان صبح تا مغرب از چیزهایی كه روزه را باطل می كند و شرح آنها بعداً گفته می شود خودداری نماید.

نیت

مسأله 1550- لازم نیست انسان نیت روزه را از قلب خود بگذراند یا مثلًا بگوید فردا را روزه می گیرم، بلكه همین قدر كه برای انجام فرمان خداوند عالم از اذان صبح تا مغرب كاری كه روزه را باطل می كند انجام ندهد كافی است، و برای آنكه یقین كند تمام این مدت را روزه بوده، باید مقداری پیش از اذان صبح و مقداری هم بعد از مغرب از انجام كاری كه روزه را باطل می كند خودداری نماید.

مسأله 1551- انسان می تواند در هر شب از ماه رمضان برای روزه فردای آن نیت كند، و بهتر است كه شب اول ماه هم نیت روزه همه ماه را بنماید.

مسأله 1552- از اول شب ماه رمضان تا اذان صبح هر وقت نیت روزه فردا بكند اشكال ندارد.

مسأله 1553- وقت نیت روزه مستحبی از اول شب است تا موقعی كه به اندازه نیت كردن به مغرب وقت مانده باشد كه اگر تا این وقت كاری كه روزه را باطل می كند انجام نداده باشد و نیت روزه مستحبی كند روزه او صحیح است.

مسأله 1554- كسی كه پیش از اذان صبح بدون نیت روزه خوابیده است، اگر پیش از ظهر بیدار شود و نیت كند، روزه او صحیح است چه روزه او واجب باشد چه مستحب. و اگر بعد از ظهر بیدار شود، نمی تواند نیت روزه واجب نماید.

مسأله 1555- اگر بخواهد غیر روزه رمضان روزه دیگری بگیرد باید آن را معین نماید، مثلًا

نیت كند كه روزه قضا یا روزه نذر می گیرم. ولی در ماه رمضان لازم نیست نیت كند كه روزه ماه رمضان می گیرم، بلكه اگر نداند ماه رمضان است یا فراموش نماید، و روزه دیگری را نیت كند روزه ماه رمضان حساب می شود.

مسأله 1556- اگر بداند ماه رمضان است و عمداً نیت روزه غیر رمضان كند، نه روزه رمضان حساب می شود و نه روزه ای كه قصد كرده است.

مسأله 1557- اگر مثلًا به نیت روز اول ماه روزه بگیرد، بعد بفهمد دوم یا سوم بوده، روزه او صحیح است.

مسأله 1558- اگر پیش از اذان صبح نیت كند و بیهوش شود و در بین روز به هوش آید، بنا بر احتیاط واجب باید روزه آن روز را تمام نماید و اگر تمام نكرد قضای آن را به جا آورد.

مسأله 1559- اگر پیش از اذان صبح نیت كند و مست شود و در بین روز به هوش آید احتیاط واجب آن است كه روزه آن روز را تمام كند و قضای آن را هم به جا آورد.

مسأله 1560- اگر پیش از اذان صبح نیت كند و بخوابد و بعد از مغرب بیدار شود، روزه اش صحیح است.

مسأله 1561- اگر نداند یا فراموش كند كه ماه رمضان است و پیش از ظهر ملتفت شود، چنانچه كاری كه روزه را باطل می كند انجام نداده باشد، باید نیت كند و روزه او صحیح است و اگر كاری كه روزه را باطل می كند انجام داده باشد، یا بعد از ظهر ملتفت شود كه ماه رمضان است روزه او باطل می باشد، ولی باید تا مغرب كاری كه روزه را باطل می كند انجام ندهد و بعد

از رمضان هم آن روزه را قضا نماید.

مسأله 1562- اگر بچه پیش از اذان صبح ماه رمضان بالغ شود باید روزه بگیرد و اگر بعد از اذان بالغ شود، روزه آن روز بر او واجب نیست.

مسأله 1563- كسی كه برای به جا آوردن روزه میتی اجیر شده، اگر روزه مستحبی بگیرد اشكال ندارد. ولی كسی كه روزه قضا یا روزه واجب دیگری دارد، نمی تواند روزه مستحبی بگیرد، و چنانچه فراموش كند و روزه مستحب بگیرد، در صورتی كه پیش از ظهر یادش بیاید، روزه مستحبی او بهم می خورد و می تواند نیت خود را به روزه واجب برگرداند، و اگر بعد از ظهر ملتفت شود، روزه او باطل است و اگر بعد از مغرب یادش بیاید، روزه اش صحیح است گرچه بی اشكال نیست.

مسأله 1564- اگر غیر از روزه ماه رمضان روزه معین دیگری بر انسان واجب باشد مثلًا نذر كرده باشد كه روز معینی را روزه بگیرد، چنانچه عمداً تا اذان صبح نیت نكند، روزه اش باطل است، و اگر نداند كه روزه آن روز بر او واجب است یا فراموش كند و پیش از ظهر یادش بیاید چنانچه كاری كه روزه را باطل می كند، انجام نداده باشد و نیت كند روزه او صحیح و گرنه باطل می باشد.

مسأله 1565- اگر برای روزه واجب غیر معینی مثل روزه كفاره عمداً تا نزدیك ظهر نیت نكند اشكال ندارد، بلكه اگر پیش از نیت تصمیم داشته باشد كه روزه نگیرد، یا تردید داشته باشد كه بگیرد یا نه، چنانچه كاری كه روزه را باطل می كند انجام نداده باشد و پیش از ظهر نیت كند، روزه او صحیح است.

مسأله 1566- اگر در

ماه رمضان، پیش از ظهر كافر مسلمان شود و از اذان صبح تا آن وقت كاری كه روزه را باطل می كند انجام نداده باشد نمی تواند روزه بگیرد و قضا هم ندارد.

مسأله 1567- اگر مریض پیش از ظهر ماه رمضان خوب شود و از اذان صبح تا آن وقت كاری كه روزه را باطل می كند انجام نداده باشد، باید نیت روزه كند، و آن روز را روزه بگیرد و چنانچه بعد از ظهر خوب شود، روزه آن روز بر او واجب نیست.

مسأله 1568- روزی را كه انسان شك دارد آخر شعبان است یا اول رمضان، واجب نیست روزه بگیرد، و اگر بخواهد روزه بگیرد نمی تواند نیت روزه رمضان كند ولی اگر نیت روزه قضا و مانند آن بنماید و چنانچه بعد معلوم شود رمضان بوده، از رمضان حساب می شود.

مسأله 1569- اگر روزی را كه شك دارد آخر شعبان است یا اول رمضان به نیت روزه قضا یا روزه مستحبی و مانند آن روزه بگیرد و در بین روز بفهمد كه ماه رمضان است، باید نیت روزه رمضان كند.

مسأله 1570- اگر در روزه واجب معینی مثل روزه رمضان از نیت روزه گرفتن برگردد روزه اش باطل است، ولی چنانچه نیت كند كه چیزی را كه روزه را باطل می كند به جا آورد در صورتی كه آن را انجام ندهد روزه اش باطل نمی شود.

مسأله 1571- در روزه مستحب و روزه واجبی كه وقت آن معین نیست مثل روزه كفاره، اگر قصد كند كاری كه روزه را باطل می كند انجام دهد، یا مردّد شود كه به جا آورد یا نه، چنانچه به جا نیاورد و پیش از ظهر دوباره نیت روزه

كند، روزه او صحیح است.

چیزهایی كه روزه را باطل می كند

چیزهایی كه روزه را باطل می كند

مسأله 1572- نُه چیز روزه را باطل می كند.

اول خوردن و آشامیدن، دوم: جماع، سوم: استمناء، و استمناء آن است كه انسان با خود كاری كند كه منی از او بیرون آید. چهارم: دروغ بستن به خدا و پیغمبر و جانشینان پیغمبر علیهم السلام. پنجم: رساندن غبار غلیظ به حلق. ششم: فرو بردن تمام سر در آب. هفتم: باقیماندن بر جنابت و حیض و نفاس تا اذان صبح. هشتم: اماله كردن با چیزهای روان. نهم: قی كردن، و احكام اینها در مسائل آینده گفته می شود.

1- خوردن و آشامیدن

مسأله 1573- اگر روزه دار عمداً چیزی بخورد یا بیاشامد، روزه او باطل می شود، چه خوردن و آشǙś̘ϙƠآن چیز معمول باشد مثل نان و آب، چه معمول نباشد مثل خاك و شیره درخت، و چه كم باشد یا زیاد، حتی اگر مسواك را از دهان بیرون آورد و دوباره به دهان ببرد و رطوبت آن را فرو برد روزه او باطل می شود مگر آن كه رطوبت مسواك در آب دهان به طوری از بین برود كه رطوبت خارج به آن گفته نشود.

مسأله 1574- اگر موقعی كه مشغول غذا خوردن است بفهمد صبح شده، باید لقمه را از دهان بیرون آورد و چنانچه عمداً فرو برد روزه اش باطل است و به دستوری كه بعداً گفته خواهد شد كفاره هم بر او واجب می شود.

مسأله 1575- اگر روزه دار سهواً چیزی بخورد یا بیاشامد، روزه اش باطل نمی شود.

مسأله 1576- احتیاط واجب آن است كه روزه دار از استعمال آمپولی كه به جای غذا به كار می رود خودداری كند، ولی تزریق آمپولی كه عضو را بی حس می كند یا به جای دوا استعمال می شود اشكال ندارد.

مسأله 1577- اگر روزه دار چیزی

را كه لای دندان مانده است عمداً فرو ببرد، روزه اش باطل می شود.

مسأله 1578- كسی كه می خواهد روزه بگیرد، لازم نیست پیش از اذان دندانهایش را خلال كند، ولی اگر بداند غذایی كه لای دندان مانده در روز فرو می رود چنانچه خلال نكند و چیزی از آن فرو رود، روزه اش باطل می شود بلكه اگر فرو هم نرود بنا بر احتیاط واجب باید قضای آن روز را بگیرد.

مسأله 1579- فرو بردن آب دهان، اگر چه به واسطه خیال كردن ترشی و مانند آن در دهان جمع شده باشد، روزه را باطل نمی كند.

مسأله 1580- فرو بردن اخلاط سر و سینه، تا به فضای دهان نرسیده اشكال ندارد، ولی اگر داخل فضای دهان شود، احتیاط واجب آن است كه آن را فرو نبرد.

مسأله 1581- اگر روزه دار بقدری تشنه شود كه بترسد از تشنگی بمیرد می تواند به اندازه ای كه از مردن نجات پیدا كند آب بیاشامد ولی روزه او باطل می شود، و اگر ماه رمضان باشد، باید در بقیه روز از به جا آوردن كاری كه روزه را باطل می كند خودداری نماید.

مسأله 1582- جویدن غذا برای بچه یا پرنده و چشیدن غذا و مانند اینها كه معمولًا به حلق نمی رسد، اگر چه اتفاقاً به حلق برسد، روزه را باطل نمی كند، ولی اگر انسان از اول بداند كه به حلق می رسد چنانچه فرو رود، روزه اش باطل می شود و باید قضای آن را بگیرد و كفاره هم بر او واجب است.

مسأله 1583- انسان نمی تواند برای ضعف، روزه را بخورد، ولی اگر ضعف او بقدری است كه معمولًا نمی شود آن را تحمل كرد، خوردن روزه اشكال ندارد.

2- جِماع

مسأله 1584- جماع روزه را باطل

می كند، اگر چه فقط به مقدار ختنه گاه داخل شود و منی هم بیرون نیاید.

مسأله 1585- اگر كمتر از مقدار ختنه گاه داخل شود و منی هم بیرون نیاید، روزه باطل نمی شود ولی كسی كه آلتش را بریده اند اگر كمتر از ختنه گاه را هم داخل كند روزه اش باطل می شود.

مسأله 1586- اگر شك كند كه به اندازه ختنه گاه داخل شده یا نه، روزه او صحیح است و كسی هم كه آلتش را بریده اند اگر شك كند كه دخول شده یا نه، روزه او صحیح است.

مسأله 1587- اگر فراموش كند كه روزه است و جماع نماید، یا او را به جماع مجبور نمایند، به طوری كه از اختیار او خارج باشد، روزه او باطل نمی شود، ولی چنانچه در بین جماع یادش بیاید، یا دیگر مجبور نباشد، باید فوراً از حال جماع خارج شود، و اگر خارج نشود، روزه او باطل است.

3- استمناء

مسأله 1588- اگر روزه دار استمناء كند یعنی با خود كاری كند كه منی از او بیرون آید، روزه اش باطل می شود.

مسأله 1589- اگر بی اختیار منی از او بیرون آید، روزه اش باطل نیست. ولی اگر كاری كند كه بی اختیار منی از او بیرون آید، روزه اش باطل می شود.

مسأله 1590- هرگاه روزه دار بداند كه اگر در روز بخوابد محتلم می شود یعنی در خواب منی از او بیرون می آید، می تواند در روز بخوابد و چنانچه بخوابد و محتلم هم بشود روزه اش صحیح است.

مسأله 1591- اگر روزه دار در حال بیرون آمدن منی از خواب بیدار شود، واجب نیست از بیرون آمدن آن جلوگیری كند.

مسأله 1592- روزه داری كه محتلم شده، می تواند بول كند و به دستوری كه در مسأله 72 گفته شد، استبراء نماید، ولی

اگر بداند به واسطه بول یا استبراء كردن باقیمانده منی از مجری بیرون می آید در صورتی كه غسل كرده باشد نمی تواند استبراء كند.

مسأله 1593- روزه داری كه محتلم شده اگر بداند منی در مجری مانده و در صورتی كه پیش از غسل بول نكند بعد از غسل منی از او بیرون می آید، بنا بر احتیاط واجب باید پیش از غسل بول كند.

مسأله 1594- اگر به قصد بیرون آمدن منی كاری بكند در صورتی كه منی از او بیرون نیاید روزه اش باطل نمی شود.

مسأله 1595- اگر روزه دار بدون قصد بیرون آمدن منی با كسی بازی و شوخی كند در صورتی كه عادت نداشته باشد كه بعد از بازی و شوخی منی از او خارج شود اگر چه اتفاقاً منی بیرون آید روزه او صحیح است. ولی اگر شوخی را ادامه دهد تا آنجا كه نزدیك است منی خارج شود و خودداری نكند تا خارج گردد روزه اش باطل است.

4- دروغ بستن به خدا و پیغمبر

مسأله 1596- اگر روزه دار به گفتن یا به نوشتن یا به اشاره و مانند اینها به خدا و پیغمبر و جانشینان آن حضرت عمداً نسبت دروغ بدهد اگر چه فوراً بگوید دروغ گفتم یا توبه كند، روزه او باطل است و احتیاط واجب آن است كه حضرت زهرا سلام اللَّه علیها و سایر پیغمبران و جانشینان آنان هم در این حكم فرقی ندارند.

مسأله 1597- اگر بخواهد خبری را كه نمی داند راست است یا دروغ نقل كند، بنا بر احتیاط واجب باید از كسی كه آن خبر را گفته، یا از كتابی كه آن خبر در آن نوشته شده نقل نماید لكن اگر خودش هم خبر بدهد روزه اش باطل نمی شود.

مسأله 1598-

اگر چیزی را به اعتقاد این كه راست است از قول خدا یا پیغمبر نقل كند و بعد بفهمد دروغ بوده، روزه اش باطل نمی شود.

مسأله 1599- اگر بداند دروغ بستن به خدا و پیغمبر روزه را باطل می كند و چیزی را كه می داند دروغ است به آنان نسبت دهد و بعداً بفهمد آنچه را كه گفته راست بوده، روزه اش صحیح است.

مسأله 1600- اگر دروغی را كه دیگری ساخته عمداً به خدا و پیغمبر و جانشینان پیغمبر نسبت دهد روزه اش باطل می شود ولی اگر از قول كسی كه آن دروغ را ساخته نقل كند اشكال ندارد.

مسأله 1601- اگر از روزه دار بپرسند كه آیا پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم چنین مطلبی فرموده اند و او جایی كه در جواب باید بگوید نه، عمداً بگوید بلی، یا جایی كه باید بگوید بلی عمداً بگوید نه، روزه اش باطل می شود.

مسأله 1602- اگر از قول خدا یا پیغمبر حرف راستی را بگوید بعد بگوید دروغ گفتم یا در شب دروغی را به آنان نسبت دهد و فردای آن روز كه روزه می باشد بگوید آنچه دیشب گفتم راست است، روزه اش باطل می شود.

5- رساندن غبار غلیظ به حلق

مسأله 1603- رساندن غبار غلیظ به حلق روزه را باطل می كند، چه غبار چیزی باشد كه خوردن آن حلال است مثل آرد، یا غبار چیزی باشد كه خوردن آن حرام است.

مسأله 1604- اگر به واسطه باد غبار غلیظی پیدا شود و انسان با این كه متوجه است، مواظبت نكند و به حلق برسد، روزه اش باطل می شود.

مسأله 1605- احتیاط واجب آن است كه روزه دار دود سیگار و تنباكو و مانند اینها را هم به حلق نرساند. ولی بخار غلیظ، روزه

را باطل نمی كند، مگر این كه در دهان به صورت آب درآید و فرو دهد.

مسأله 1606- اگر مواظبت نكند و غبار یا بخار یا دود و مانند اینها داخل حلق شود، چنانچه یقین داشته كه به حلق نمی رسد روزه اش صحیح است.

مسأله 1607- اگر فراموش كند كه روزه است و مواظبت نكند، یا بی اختیار غبار و مانند آن به حلق او برسد روزه اش باطل نمی شود و چنانچه ممكن است باید آن را بیرون آورد.

6- فرو بردن سر در آب

مسأله 1608- اگر روزه دار عمداً تمام سر را در آب فرو برد، اگر چه باقی بدن او از آب بیرون باشد، بنا بر احتیاط واجب باید قضای آن روزه را بگیرد. ولی اگر تمام بدن را آب بگیرد و مقداری از سر بیرون باشد، روزه باطل نمی شود.

مسأله 1609- اگر نصف سر را یك دفعه و نصف دیگر آن را دفعه دیگر در آب فرو برد، روزه اش باطل نمی شود.

مسأله 1610- اگر شك كند كه تمام سر زیر آب رفته یا نه، روزه اش صحیح است.

مسأله 1611- اگر تمام سر زیر آب برود ولی مقداری از موها بیرون بماند روزه باطل می شود.

مسأله 1612- احتیاط واجب آن است كه سر را در گلاب فرو نبرد ولی در آبهای مضاف دیگر و در چیزهای دیگر كه روان است اشكال ندارد.

مسأله 1613- اگر روزه دار بی اختیار در آب بیفتد و تمام سر او را آب بگیرد، یا فراموش كند كه روزه است و سر در آب فرو برد، روزه او باطل نمی شود.

مسأله 1614- اگر عادتاً با افتادن در آب سرش زیر آب می رود، چنانچه با توجه به این مطلب خود را در آب بیندازد و سرش زیر آب برود

روزه اش باطل می شود.

مسأله 1615- اگر فراموش كند كه روزه است و سر را در آب فرو برد، یا دیگری به زور سر او را در آب فرو برد، چنانچه در زیر آب یادش بیاید كه روزه است، یا آن كس دست خود را بردارد، باید فوراً سر را بیرون آورد، و چنانچه بیرون نیاورد، روزه اش باطل می شود.

مسأله 1616- اگر فراموش كند كه روزه است و به نیت غسل سر را در آب فرو برد، روزه و غسل او صحیح است.

مسأله 1617- اگر بداند كه روزه است و عمداً برای غسل سر را در آب فرو برد، چنانچه روزه او، روزه واجبی باشد كه مثل روزه كفاره وقت معینی ندارد، غسل صحیح و روزه باطل می باشد، ولی اگر واجب معین باشد، اگر به فرو بردن سر در آب، قصد غسل كند، روزه او باطل است، و بنا بر احتیاط واجب، غسل او هم باطل است مگر آن كه در زیر آب، یا در حال خارج شدن از آب نیت غسل كند كه در این صورت غسل او صحیح است و اما اگر روزه ماه رمضان باشد، هم غسل و هم روزه باطل است مگر آنكه در همان زیر آب توبه نماید و در حال خارج شدن از آب نیت غسل كند كه در این صورت غسل او صحیح است.

مسأله 1618- اگر برای آن كه كسی را از غرق شدن نجات دهد سر را در آب فرو برد، اگر چه نجات دادن او واجب باشد، روزه اش باطل می شود.

7- باقی ماندن بر جنابت و حیض و نفاس تا اذان صبح

مسأله 1619- اگر جنب عمداً تا اذان صبح غسل نكند، یا اگر وظیفه او تیمم است عمداً تیمم ننماید،

روزه اش باطل است.

مسأله 1620- اگر در روزه واجبی كه مثل روزه ماه رمضان وقت آن معین است تا اذان صبح غسل نكند و تیمم هم ننماید، روزه اش صحیح است.

مسأله 1621- كسی كه جنب است و می خواهد روزه واجبی بگیرد كه مثل روزه رمضان وقت آن معین است، چنانچه عمداً غسل نكند تا وقت تنگ شود، می تواند با تیمم روزه بگیرد و صحیح است.

مسأله 1622- اگر جنب در ماه رمضان غسل را فراموش كند و بعد از یك روز یادش بیاید، باید روزه آن روز را قضا نماید و اگر بعد از چند روز یادش بیاید، باید روزه هر چند روزی را كه یقین دارد جنب بوده قضا نماید مثلًا اگر نمی داند سه روز جنب بوده یا چهار روز، باید روزه سه روز را قضا كند.

مسأله 1623- كسی كه در شب ماه رمضان برای هیچ كدام از غسل و تیمم وقت ندارد، اگر خود را جنب كند، روزه اش باطل است و قضا و كفاره بر او واجب می شود، ولی اگر برای تیمم وقت دارد، چنانچه خود را جنب كند، با تیمم روزه او صحیح است ولی گناهكار است.

مسأله 1624- اگر گمان كند كه به اندازه غسل وقت دارد و خود را جنب كند و بعد بفهمد وقت تنگ بوده چنانچه تیمم كند روزه اش صحیح است.

مسأله 1625- كسی كه در شب ماه رمضان جنب است و می داند كه اگر بخوابد تا صبح بیدار نمی شود، نباید بخوابد و چنانچه بخوابد و تا صبح بیدار نشود، روزه اش باطل است و قضا و كفاره بر او واجب می شود.

مسأله 1626- هرگاه جنب در شب ماه رمضان بخوابد و بیدار شود اگر

احتمال بدهد كه اگر دوباره بخوابد بیدار می شود برای غسل، می تواند بخوابد.

مسأله 1627- كسی كه در شب ماه رمضان جنب است و می داند یا احتمال می دهد كه اگر بخوابد پیش از اذان صبح بیدار می شود، چنانچه تصمیم داشته باشد كه بعد از بیدار شدن غسل كند و با این تصمیم بخوابد و تا اذان خواب بماند روزه اش صحیح است.

مسأله 1628- كسی كه در شب ماه رمضان جنب است و می داند یا احتمال می دهد كه اگر بخوابد پیش از اذان صبح بیدار می شود، چنانچه غفلت داشته باشد كه بعد از بیدار شدن باید غسل كند، در صورتی كه بخوابد و تا اذان صبح خواب بماند روزه اش صحیح است.

مسأله 1629- كسی كه در شب ماه رمضان جنب است و می داند یا احتمال می دهد كه اگر بخوابد پیش از اذان صبح بیدار می شود، چنانچه نخواهد بعد از بیدار شدن غسل كند، یا تردید داشته باشد كه غسل كند یا نه، در صورتی كه بخوابد و بیدار نشود، روزه اش باطل است.

مسأله 1630- اگر جنب در شب ماه رمضان بخوابد و بیدار شود و بداند یا احتمال دهد كه اگر دوباره بخوابد پیش از اذان صبح بیدار می شود و تصمیم هم داشته باشد كه بعد از بیدار شدن غسل كند، چنانچه دوباره بخوابد و تا اذان بیدار نشود، باید روزه آن روز را قضا كند و همچنین است اگر از خواب دوم بیدار شود و برای مرتبه سوم بخوابد، و كفاره بر او واجب نمی شود.

مسأله 1631- خوابی را كه در آن محتلم شده نباید خواب اول حساب كرد بلكه اگر از آن خواب بیدار شود و دوباره بخوابد خواب اول

حساب می شود.

مسأله 1632- اگر روزه دار در روز محتلم شود، واجب نیست فوراً غسل كند.

مسأله 1633- هرگاه در ماه رمضان بعد از اذان صبح بیدار شود و ببیند محتلم شده، اگر چه بداند پیش از اذان محتلم شده، روزه او صحیح است.

مسأله 1634- كسی كه می خواهد قضای روزه رمضان را بگیرد، هرگاه تا اذان صبح جنب بماند، اگر چه از روی عمد نباشد روزه او باطل است.

مسأله 1635- كسی كه می خواهد قضای روزه رمضان را بگیرد اگر بعد از اذان صبح بیدار شود و ببیند محتلم شده و بداند پیش از اذان محتلم شده است، چنانچه وقت قضای روزه تنگ است مثلًا پنج روز روزه قضای رمضان دارد و پنج روز هم به رمضان مانده است، بعد از رمضان عوض آن را به جا آورد و اگر وقت قضای روزه تنگ نیست باید روز دیگر روزه بگیرد، و در هر صورت این روز را لازم نیست روزه بگیرد.

مسأله 1636- اگر در روزه واجبی غیر روزه رمضان و قضای آن تا اذان صبح جنب بماند، روزه اش صحیح است چه وقت آن معین باشد و چه نباشد.

مسأله 1637- اگر زن پیش از اذان صبح از حیض یا نفاس پاك شود و عمداً غسل نكند، یا اگر وظیفه او تیمم است عمداً تیمم نكند روزه اش باطل است.

مسأله 1638- اگر زن پیش از اذان صبح از حیض یا نفاس پاك شود و برای غسل وقت نداشته باشد، چنانچه بخواهد روزه ماه رمضان یا قضای آن را بگیرد باید تیمم نماید و روزه اش صحیح است، و اگر بخواهد روزه مستحب یا روزه واجب مثل روزه كفاره و روزه نذری بگیرد اگر

چه بدون تیمم هم روزه اش صحیح است ولی احتیاط مستحب آن است كه تیمم كند.

مسأله 1639- اگر زن نزدیك اذان صبح از حیض یا نفاس پاك شود و برای هیچ كدام از غسل و تیمم وقت نداشته باشد، یا بعد از اذان بفهمد كه پیش از اذان پاك شده، روزه او صحیح است، ولی اگر در وسعت وقت قضای رمضان را گرفته باشد صحیح بودن آن اشكال دارد.

مسأله 1640- اگر زن بعد از اذان صبح از خون حیض یا نفاس پاك شود، یا در بین روز خون حیض یا نفاس بیند اگر چه نزدیك مغرب باشد، روزه او باطل است.

مسأله 1641- اگر زن غسل حیض یا نفاس را فراموش كند و بعد از یك روز یا چند روز یادش بیاید، روزه هایی كه گرفته صحیح است.

مسأله 1642- اگر زن پیش از اذان صبح در ماه رمضان از حیض یا نفاس پاك شود و در غسل كردن كوتاهی كند و تا اذان غسل نكند و در تنگی وقت تیمم هم نكند، روزه اش باطل است. ولی چنانچه كوتاهی نكند مثلًا منتظر باشد كه حمام زنانه شود، اگر چه سه مرتبه بخوابد و تا اذان غسل نكند، در صورتی كه تیمم كند روزه او صحیح است.

مسأله 1643- اگر زنی كه در حال استحاضه است، غسل های خود را به تفصیلی كه در احكام استحاضه (در مسأله 417 به بعد گفته شد) به جا آورد، روزه او صحیح است.

مسأله 1644- كسی كه مس میت كرده یعنی جایی از بدن خود را به بدن میت رسانده، می تواند بدون غسل مس میت روزه بگیرد، و اگر در حال روزه هم میت را مس

نماید، روزه او باطل نمی شود.

8- اماله كردن

مسأله 1645- اماله كردن با چیز روان اگر چه از روی ناچاری و برای معالجه باشد روزه را باطل می كند، ولی استعمال شیاف هایی كه برای معالجه است اشكال ندارد، و احتیاط واجب آن است كه از استعمال شیاف هایی كه برای كیف كردن است مثل شیاف تریاك یا برای تغذیه از این مجری است خودداری نمایند.

9- قِی كردن

مسأله 1646- هرگاه روزه دار عمداً قی كند- اگر چه به واسطه مرض و مانند آن ناچار باشد- روزه اش باطل می شود ولی اگر سهواً یا بی اختیار قی كند اشكال ندارد.

مسأله 1647- اگر در شب چیزی بخورد كه می داند به واسطه خوردن آن، در روز بی اختیار قی می كند، احتیاط واجب آن است كه روزه آن روز را قضا نماید.

مسأله 1648- اگر روزه دار بتواند از قی كردن خودداری كند چنانچه برای او ضرر و مشقت نداشته باشد، باید خودداری نماید.

مسأله 1649- اگر مگس در گلوی روزه دار برود، چنانچه بقدری پایین رود كه به فرو بردن آن خوردن نمی گویند لازم نیست آن را بیرون آورد و روزه او صحیح است، و اگر به این مقدار پایین نرود باید آن را بیرون آورد اگر چه موجب شود كه قی كند و روزه اش باطل شود، و چنانچه فرو برد روزه اش باطل می شود، و بنا بر احتیاط واجب باید كفاره جمع بدهد.

مسأله 1650- اگر سهواً چیزی را فرو ببرد و پیش از رسیدن به شكم یادش بیاید كه روزه است، چنانچه بقدری پایین رفته باشد كه آن را داخل شكم كند خوردن نمی گویند لازم نیست آن را بیرون آورد و روزه او صحیح است.

مسأله 1651- اگر یقین داشته باشد كه به واسطه آروغ زدن، چیزی از گلو

بیرون می آید نباید عمداً آروغ بزند ولی اگر یقین نداشته باشد اشكال ندارد.

مسأله 1652- اگر آروغ بزند و بدون اختیار چیزی در گلو یا دهانش بیاید، باید آن را بیرون بریزد و اگر بی اختیار فرو رود، روزه اش صحیح است.

احكام چیزهایی كه روزه را باطل می كند

مسأله 1653- اگر انسان عمداً و از روی اختیار كاری كه روزه را باطل می كند انجام دهد روزه او باطل می شود، و چنانچه از روی عمد نباشد اشكال ندارد، ولی جنب اگر بخوابد و به تفصیلی كه در مسأله 1630 گفته شد تا اذان صبح غسل نكند روزه او باطل است.

مسأله 1654- اگر روزه دار سهواً یكی از كارهایی كه روزه را باطل می كند انجام دهد و به خیال این كه روزه اش باطل شده، عمداً دوباره یكی از آنها را به جا آورد، روزه او باطل می شود.

مسأله 1655- اگر چیزی به زور در گلوی روزه دار بریزند، یا سر او را به زور در آب فرو برند، روزه او باطل نمی شود. ولی اگر مجبورش كنند كه روزه خود را باطل كند مثلًا به او بگویند اگر غذا نخوری ضرر مالی یا جانی به تو می زنیم و خودش برای جلوگیری از ضرر چیزی بخورد، روزه او باطل می شود.

مسأله 1656- روزه دار نباید جایی برود كه می داند چیزی در گلویش می ریزند یا مجبورش می كنند كه خودش روزه خود را باطل كند، امّا اگر قصد رفتن كند و نرود یا بعد از رفتن چیزی به خوردش ندهند روزه او صحیح است، و چنانچه از روی ناچاری كاری كه روزه را باطل می كند انجام دهد روزه او باطل می شود، ولی اگر چیزی در گلویش بریزند باطل شدن روزه او محل اشكال است.

آنچه برای روزه دار مكروه است

مسأله 1657- چند چیز برای روزه دار مكروه است و از آن جمله است:

دوا ریختن به چشم و سرمه كشیدن در صورتی كه مزه یا بوی آن به حلق برسد، انجام دادن هر كاری كه مانند خون گرفتن و حمام رفتن

باعث ضعف می شود، انفیه كشیدن اگر نداند كه به حلق می رسد و اگر بداند به حلق می رسد جایز نیست، بو كردن گیاههای معطر، نشستن زن در آب، استعمال شیاف، تر كردن لباسی كه در بدن است، كشیدن دندان و هر كاری كه به واسطه آن از دهان خون بیاید، مسواك كردن به چوب تر، و نیز مكروه است انسان بدون قصد بیرون آمدن منی زن خود را ببوسد، یا كاری كند كه شهوت خود را به حركت آورد، و اگر به قصد بیرون آمدن منی باشد در صورتی كه منی بیرون آید روزه او باطل می شود.

جاهایی كه قضا و كَفّاره واجب است

مسأله 1658- اگر در روزه رمضان عمداً قی كند یا در شب جنب شود و به تفصیلی كه در مسأله 1630 گفته شد سه مرتبه بیدار شود و بخوابد و تا اذان صبح بیدار نشود فقط باید قضای آن روز را بگیرد و چنانچه عمداً اماله كند یا سر زیر آب ببرد بنا بر احتیاط واجب باید كفاره هم بدهد ولی اگر كار دیگری كه روزه را باطل می كند عمداً انجام دهد در صورتی كه می دانسته آن كار روزه را باطل می كند قضا و كفاره بر او واجب می شود.

مسأله 1659- اگر به واسطه ندانستن مسأله كاری انجام دهد كه روزه را باطل می كند، چنانچه می توانسته مسأله را یاد بگیرد، بنا بر احتیاط واجب كفاره بر او ثابت می شود و اگر نمی توانسته مسأله را یاد بگیرد یا اصلًا ملتفت مسأله نبوده یا یقین داشته كه فلان چیز روزه را باطل نمی كند، كفاره بر او واجب نیست.

كَفّاره روزه

مسأله 1660- كسی كه كفاره روزه رمضان بر او

واجب است، باید یك بنده آزاد كند یا به دستوری كه در مسأله بعد گفته می شود دو ماه روزه بگیرد، یا شصت فقیر را سیر كند یا به هر كدام یك مُد كه تقریباً ده سیر است طعام یعنی گندم یا جو و مانند اینها بدهد، و چنانچه اینها برایش ممكن نباشد، هر چند مد كه می تواند به فقرا طعام بدهد و اگر نتواند طعام بدهد باید استغفار كند، اگر چه مثلًا یك مرتبه بگوید استغفر اللَّه و احتیاط واجب در فرض اخیر آن است كه هر وقت بتواند، كفاره را بدهد.

مسأله 1661- كسی كه می خواهد دو ماه كفاره روزه رمضان را بگیرد، باید سی و یك روز آن را پی در پی بگیرد و اگر بقیه آن پی در پی نباشد اشكال ندارد.

مسأله 1662- كسی كه می خواهد دو ماه كفاره روزه رمضان را بگیرد، نباید موقعی شروع كند كه در بین سی و یك روز، روزی باشد كه مانند عید قربان، روزه آن حرام است.

مسأله 1663- كسی كه باید پی در پی روزه بگیرد، اگر در بین آن بدون عذر یك روز روزه نگیرد، یا وقتی شروع كند كه در بین آن به روزی برسد كه روزه آن واجب است، مثلًا به روزی برسد كه نذر كرده آن روز را روزه بگیرد، باید روزه ها را از سر بگیرد.

مسأله 1664- اگر در بین روزهایی كه باید پی در پی روزه بگیرد عذری مثل حیض یا نفاس، یا سفری كه در رفتن آن مجبور است، برای او پیش آید، بعد از برطرف شدن عذر واجب نیست روزه ها را از سر بگیرد بلكه بقیه را بعد از

برطرف شدن عذر به جا می آورد.

مسأله 1665- اگر به چیز حرامی روزه خود را باطل كند، چه آن چیز اصلًا حرام باشد مثل شراب و زنا، یا به جهتی حرام شده باشد، مثل نزدیكی كردن با عیال خود در حال حیض، بنا بر احتیاط كفاره جمع بر او واجب می شود یعنی باید یك بنده آزاد كند و دو ماه روزه بگیرد و شصت فقیر را سیر كند، یا به هر كدام آنها یك مد كه تقریباً ده سیر است گندم یا جو یا نان و مانند اینها بدهد. و چنانچه هر سه برایش ممكن نباشد، هر كدام آنها كه ممكن است باید انجام دهد.

مسأله 1666- اگر روزه دار دروغی را به خدا و پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم نسبت دهد، كفاره جمع كه تفصیل آن در مسأله پیش گفته شد بنا بر احتیاط بر او واجب می شود.

مسأله 1667- اگر روزه دار در یك روز ماه رمضان چند مرتبه جماع كند، یك كفاره بر او واجب است. ولی اگر جماع او حرام باشد یك كفاره جمع واجب می شود.

مسأله 1668- اگر روزه دار در یك روز ماه رمضان چند مرتبه غیر جماع كار دیگری كه روزه را باطل می كند انجام دهد، برای همه آنها یك كفاره كافی است.

مسأله 1669- اگر روزه دار جماع حرام كند و بعد با حلال خود جماع نماید یك كفاره جمع كافی است.

مسأله 1670- اگر روزه دار كاری كه حلال است و روزه را باطل می كند، انجام دهد، مثلًا آب بیاشامد و بعد كار دیگری كه حرام است و روزه را باطل می كند انجام دهد، مثلًا غذای حرامی بخورد، یك كفاره كافی است.

مسأله 1671- اگر

روزه دار آروغ بزند و چیزی در دهانش بیاید، چنانچه عمداً آن را فرو ببرد، روزه اش باطل است. و باید قضای آن را بگیرد و كفاره هم بر او واجب می شود، و اگر خوردن آن چیز حرام باشد، مثلًا موقع آروغ زدن، خون یا غذایی كه از صورت غذا بودن خارج شده، به دهان او بیاید و عمداً آن را فرو برد، باید قضای آن روزه را بگیرد و بنا بر احتیاط، كفاره جمع هم بر او واجب می شود.

مسأله 1672- اگر نذر كند كه روز معینی را روزه بگیرد، چنانچه در آن روز عمداً روزه خود را باطل كند، باید یك بنده آزاد نماید یا دو ماه پی در پی روزه بگیرد یا به شصت فقیر طعام دهد.

مسأله 1673- اگر به گفته كسی كه می گوید مغرب شده افطار كند و بعد بفهمد مغرب نبوده است، قضا و كفاره بر او واجب می شود. ولی اگر خبر دهنده عادل بوده فقط قضای آن روز واجب است.

مسأله 1674- كسی كه عمداً روزه خود را باطل كرده، اگر بعد از ظهر مسافرت كند، یا پیش از ظهر برای فرار از كفاره سفر نماید، كفاره از او ساقط نمی شود بلكه اگر قبل از ظهر مسافرتی برای او پیش آمد كند، بنا بر احتیاط كفاره بر او واجب است.

مسأله 1675- اگر عمداً روزه خود را باطل كند، و بعد عذری مانند حیض یا نفاس یا مرض برای او پیدا شود، كفاره بر او واجب نیست.

مسأله 1676- اگر یقین كند كه روز اول ماه رمضان است و عمداً روزه خود را باطل كند بعد معلوم شود كه آخر شعبان بوده كفاره بر او

واجب نیست.

مسأله 1677- اگر انسان شك كند كه آخر رمضان است یا اول شوال و عمداً روزه خود را باطل كند، بعد معلوم شود اول شوال بوده كفاره بر او واجب نیست.

مسأله 1678- اگر روزه دار در ماه رمضان با زن خود كه روزه دار است جماع كند، چنانچه زن را مجبور كرده باشد، كفاره روزه خودش و روزه زن را باید بدهد، و اگر زن به جماع راضی بوده، بر هر كدام یك كفاره واجب می شود.

مسأله 1679- اگر زنی شوهر روزه دار خود را مجبور كند كه جماع نماید، یا كار دیگری كه روزه را باطل می كند انجام دهد، واجب نیست كفاره روزه شوهر را بدهد.

مسأله 1680- اگر روزه دار در ماه رمضان، با زن خود كه روزه دار است جماع كند، چنانچه بطوری زن را مجبور كرده باشد كه از خود اختیاری نداشته باشد و در بین جماع زن راضی شود، باید مرد دو كفاره و زن یك كفاره بدهد، و اگر با اراده و اختیار عمل را انجام دهد اگر چه مجبورش كرده باشد مرد باید كفاره خودش و زن را بدهد.

مسأله 1681- اگر روزه دار در ماه رمضان با زن روزه دار خود كه خواب است جماع نماید، یك كفاره بر او واجب می شود و روزه زن صحیح است و كفاره هم بر او واجب نیست.

مسأله 1682- اگر مرد زن خود را مجبور كند كه غیر جماع كار دیگری كه روزه را باطل می كند به جا آورد، كفاره زن را نباید بدهد و بر خود زن هم كفاره واجب نیست.

مسأله 1683- كسی كه به واسطه مسافرت یا مرض روزه نمی گیرد، نمی تواند زن روزه دار خود را مجبور به جماع

كند، ولی اگر او را مجبور نماید بنا بر احتیاط باید كفاره اش را بدهد.

مسأله 1684- انسان نباید در به جا آوردن كفاره كوتاهی كند، ولی لازم نیست فوراً آن را انجام دهد.

مسأله 1685- اگر كفاره بر انسان واجب شود و چند سال آن را به جا نیاورد، چیزی بر آن اضافه نمی شود.

مسأله 1686- كسی كه باید برای كفاره یك روز شصت فقیر را طعام بدهد، اگر به شصت فقیر دسترسی دارد، نباید به هر كدام از آنها بیشتر از یك مد كه تقریباً ده سیر است طعام بدهد، یا یك فقیر را بیشتر از یك مرتبه سیر نماید، ولی چنانچه انسان اطمینان داشته باشد كه فقیر طعام را به عیالات خود می دهد یا به آنها می خوراند می تواند برای هر یك از عیالات فقیر اگر چه صغیر باشند یك مد به آن فقیر بدهد.

مسأله 1687- كسی كه قضای روزه رمضان را گرفته، اگر بعد از ظهر عمداً كاری كه روزه را باطل می كند انجام دهد، باید به ده فقیر هر كدام یك مد كه تقریباً ده سیر است طعام بدهد و اگر نمی تواند بنا بر احتیاط واجب باید سه روز پی در پی روزه بگیرد.

جاهایی كه فقط قضای روزه واجب است

مسأله 1688- در چند صورت فقط قضای روزه بر انسان واجب است و كفاره واجب نیست:

اول: آن كه روزه دار در روز ماه رمضان عمداً قی كند.

دوم: آن كه در شب ماه رمضان جنب باشد و به تفصیلی كه در مسأله 1630 گفته شد تا اذان صبح از خواب سوم بیدار نشود.

سوم: عملی كه روزه را باطل می كند به جا نیاورد ولی نیت روزه نكند، یا ریا كند، یا قصد كند كه

روزه نباشد.

چهارم: آن كه در ماه رمضان غسل جنابت را فراموش كند و با حال جنابت یك روز یا چند روز روزه بگیرد.

پنجم: آن كه در ماه رمضان بدون این كه تحقیق كند صبح شده یا نه، كاری كه روزه را باطل می كند انجام دهد، بعد معلوم شود صبح بوده، و نیز اگر بعد از تحقیق با این كه گمان دارد صبح شده، كاری كه روزه را باطل می كند انجام دهد بعد معلوم شود صبح بوده قضای آن روزه بر او واجب است، ولی اگر بعد از تحقیق گمان یا یقین كند كه صبح نشده و چیزی بخورد و بعد معلوم شود صبح بوده قضا واجب نیست بلكه اگر بعد از تحقیق شك كند كه صبح شده یا نه و كاری كه روزه را باطل می كند انجام دهد، بعد معلوم شود صبح بوده، قضا واجب نیست.

ششم: آن كه كسی بگوید صبح نشده و انسان به گفته او كاری كه روزه را باطل می كند انجام دهد، بعد معلوم شود صبح بوده است.

هفتم: آن كه كسی بگوید صبح شده و انسان به گفته او یقین نكند، یا خیال كند شوخی می كند و كاری كه روزه را باطل می كند انجام دهد، بعد معلوم شود صبح بوده است.

هشتم: آن كه به گفته كس دیگر كه عادل باشد افطار كنند، بعد معلوم شود مغرب نبوده است.

نهم: آن كه در هوای صاف به واسطه تاریكی یقین كند كه مغرب شده و افطار كند بعد معلوم شود مغرب نبوده است، ولی اگر در هوای ابر به گمان این كه مغرب شده افطار كند، بعد معلوم شود مغرب نبوده، قضا لازم نیست.

دهم: آن

كه برای خنك شدن، یا بی جهت مضمضه كند یعنی آب در دهان بگرداند و بی اختیار فرو رود، ولی اگر فراموش كند كه روزه است و آب را فرو دهد، یا برای وضو مضمضه كند و بی اختیار فرو رود، قضا بر او واجب نیست.

مسأله 1689- اگر غیر آب چیز دیگری را در دهان ببرد و بی اختیار فرو رود یا آب داخل بینی كند و بی اختیار فرو رود، قضا بر او واجب نیست.

مسأله 1690- مضمضه زیاد برای روزه دار مكروه است و اگر بعد از مضمضه بخواهد آب دهان را فرو برد، بهتر است سه مرتبه آب دهان را بیرون بریزد.

مسأله 1691- اگر انسان بداند كه به واسطه مضمضه بی اختیار، یا از روی فراموشی آب وارد گلویش می شود، نباید مضمضه كند.

مسأله 1692- اگر در ماه رمضان، بعد از تحقیق یقین كند كه صبح نشده و كاری كه روزه را باطل می كند انجام دهد، بعد معلوم شود صبح بوده قضا لازم نیست.

مسأله 1693- اگر انسان شك كند كه مغرب شده یا نه، نمی تواند افطار كند، ولی اگر شك كند كه صبح شده یا نه، پیش از تحقیق هم می تواند كاری كه روزه را باطل می كند انجام دهد.

احكام روزه قضا

مسأله 1694- اگر دیوانه عاقل شود، واجب نیست روزه های وقتی را كه دیوانه بوده قضا نماید.

مسأله 1695- اگر كافر مسلمان شود، واجب نیست روزه های وقتی را كه كافر بوده قضا نماید. ولی اگر مسلمانی كافر شود و دوباره مسلمان گردد روزه های وقتی را كه كافر بوده باید قضا نماید.

مسأله 1696- روزه ای كه از انسان به واسطه مستی فوت شده، باید قضا نماید، اگر چه چیزی را كه به واسطه آن مست شده،

برای معالجه خورده باشد، بلكه اگر نیت روزه كرده و مست شده و در حال مستی روزه را ادامه داده تا از مستی خارج شده باشد بنا بر احتیاط واجب باید روزه آن روز را تمام كند و بعداً قضا نماید.

مسأله 1697- اگر برای عذری چند روز روزه نگیرد و بعد شك كند كه چه وقت عذر او برطرف شده می تواند مقدار كمتر را كه احتمال می دهد روزه نگرفته قضا نماید، مثلًا كسی كه پیش از ماه رمضان مسافرت كرده و نمی داند پنجم رمضان از سفر برگشته یا ششم، می تواند پنج روز روزه بگیرد و نیز كسی هم كه نمی داند چه وقت عذر برایش پیدا شده، می تواند مقدار كمتر را قضا نماید، مثلًا اگر در آخرهای ماه رمضان مسافرت كند و بعد از رمضان برگردد و نداند كه بیست و پنجم رمضان مسافرت كرده، یا بیست و ششم، می تواند مقدار كمتر یعنی پنج روز را قضا كند.

مسأله 1698- اگر از چند ماه رمضان روزه قضا داشته باشد، قضای هر كدام را كه اول بگیرد مانعی ندارد. ولی اگر وقت قضای رمضان آخر تنگ باشد، مثلًا پنج روز از رمضان آخر قضا داشته باشد و پنج روز هم به رمضان مانده باشد باید اول، قضای رمضان آخر را بگیرد.

مسأله 1699- اگر قضای روزه چند رمضان بر او واجب باشد و در نیت معین نكند روزه ای را كه می گیرد قضای كدام رمضان است، قضای سال اول حساب می شود.

مسأله 1700- كسی كه قضای روزه رمضان را گرفته، اگر وقت قضای روزه او تنگ نباشد می تواند پیش از ظهر روزه خود را باطل نماید.

مسأله 1701- اگر قضای روزه ماه

رمضان شخص دیگری را گرفته باشد، احتیاط واجب آن است كه بعد از ظهر روزه را باطل نكند.

مسأله 1702- اگر به واسطه مرض، یا حیض، یا نفاس، روزه رمضان را نگیرد و پیش از تمام شدن رمضان بمیرد، لازم نیست روزه هایی را كه نگرفته برای او قضا كنند، اگر چه مستحب است.

مسأله 1703- اگر به واسطه مرضی روزه رمضان را نگیرد و مرض او تا رمضان سال بعد طول بكشد قضای روزه هایی را كه نگرفته بر او واجب نیست، و باید برای هر روز یك مد كه تقریباً ده سیر است طعام یعنی گندم یا جو و مانند اینها به فقیر بدهد، ولی اگر به واسطه عذر دیگری مثلًا برای مسافرت روزه نگرفته باشد و عذر او تا رمضان بعد باقی بماند، روزه هایی را كه نگرفته باید قضا كند و احتیاط مستحب آن است كه برای هر روز یك مد طعام هم به فقیر بدهد.

مسأله 1704- اگر به واسطه مرضی روزه رمضان را نگیرد و بعد از رمضان مرض او برطرف شود ولی عذر دیگری پیدا كند كه نتواند تا رمضان بعد قضای روزه را بگیرد باید روزه هایی را كه نگرفته قضا نماید و نیز اگر در ماه رمضان، غیر مرض عذر دیگری داشته باشد و بعد از رمضان آن عذر برطرف شود و تا رمضان سال بعد به واسطه مرض نتواند روزه بگیرد روزه هایی را كه نگرفته باید قضا كند.

مسأله 1705- اگر در ماه رمضان به واسطه عذری روزه نگیرد و بعد از رمضان عذر او برطرف شود و تا رمضان آینده عمداً قضای روزه را نگیرد باید روزه را قضا كند و برای

هر روز یك مد گندم یا جو و مانند اینها هم به فقیر بدهد.

مسأله 1706- اگر در قضای روزه كوتاهی كند تا وقت تنگ شود و در تنگی وقت عذری پیدا كند، باید قضا را بگیرد و برای هر روز یك مد گندم یا جو و مانند اینها به فقیر بدهد بلكه اگر موقعی كه عذر دارد تصمیم داشته باشد كه بعد از برطرف شدن عذر روزه های خود را قضا كند و پیش از آن كه قضا نماید در تنگی وقت عذر پیدا كند باید قضای آن را بگیرد، و احتیاط واجب آن است كه برای هر روز هم یك مد غذا به فقیر بدهد.

مسأله 1707- اگر مرض انسان چند سال طول بكشد، بعد از آن كه خوب شد اگر تا رمضان آینده به مقدار قضا وقت داشته باشد باید قضای رمضان آخر را بگیرد و برای هر روز از سالهای پیش یك مد كه تقریباً ده سیر است، طعام یعنی گندم یا جو و مانند اینها به فقیر بدهد.

مسأله 1708- كسی كه باید برای هر روز یك مد طعام به فقیر بدهد می تواند كفاره چند روز را به یك فقیر بدهد.

مسأله 1709- اگر قضای روزه رمضان را چند سال تأخیر بیندازد باید قضا را بگیرد و برای هر روز یك مد طعام به فقیر بدهد.

مسأله 1710- اگر روزه رمضان را عمداً نگیرد، باید قضای آن را به جا آورد و برای هر روز دو ماه روزه بگیرد یا به شصت فقیر طعام بدهد، یا یك بنده آزاد كند، و چنانچه تا رمضان آینده قضای آن روزه را به جا نیاورد برای هر روز نیز

دادن یك مد طعام لازم است.

مسأله 1711- اگر روزه رمضان را عمداً نگیرد و در روز كاری كه روزه را باطل می كند انجام دهد، مثلًا چند مرتبه جماع كند یك كفاره كافی است.

مسأله 1712- بعد از مرگ پدر پسر بزرگتر باید قضای نماز و روزه او را به تفصیلی كه در مسأله 1390 گفته شد به جا آورد ولی قضای روزه مادر، بر پسر واجب نیست.

مسأله 1713- اگر پدر غیر از روزه رمضان، روزه واجب دیگری را مانند روزه نذر نگرفته باشد باید پسر بزرگتر قضا نماید.

احكام روزه مسافر

مسأله 1714- مسافری كه باید نمازهای چهار ركعتی را در سفر دو ركعت بخواند، نباید روزه بگیرد و مسافری كه نمازش را تمام می خواند مثل كسی كه شغلش مسافرت یا سفر او سفر معصیت است، باید در سفر روزه بگیرد.

مسأله 1715- مسافرت در ماه رمضان اشكال ندارد. ولی اگر برای فرار از روزه باشد مكروه است.

مسأله 1716- اگر غیر از روزه رمضان روزه معین دیگری بر انسان واجب باشد بنا بر احتیاط واجب نباید در آن روز مسافرت كند. و اگر در سفر باشد باید قصد كند كه ده روز در جایی بماند و آن روز را روزه بگیرد ولی اگر نذر كرده باشد روز معینی را روزه بگیرد می تواند در آن روز مسافرت نماید.

مسأله 1717- اگر نذر كند روزه بگیرد و روز آن را معین نكند، نمی تواند آن را در سفر به جا آورد. ولی چنانچه نذر كند كه روز معینی را در سفر روزه بگیرد باید آن را در سفر به جا آورد. و نیز اگر نذر كند روز معینی را چه مسافر باشد یا نباشد،

روزه بگیرد باید آن روز را اگر چه مسافر باشد روزه بگیرد.

مسأله 1718- مسافر می تواند برای خواستن حاجت سه روز در مدینه طیبه روزه مستحبی بگیرد.

مسأله 1719- كسی كه نمی داند روزه مسافر باطل است اگر در سفر روزه بگیرد و در بین روز مسأله را بفهمد روزه اش باطل می شود. و اگر تا مغرب نفهمد روزه اش صحیح است.

مسأله 1720- اگر فراموش كند كه مسافر است، یا فراموش كند كه روزه مسافر باطل می باشد و در سفر روزه بگیرد روزه او باطل است.

مسأله 1721- اگر روزه دار بعد از ظهر مسافرت نماید، باید روزه خود را تمام كند و اگر پیش از ظهر مسافرت كند، وقتی به حد ترخص برسد یعنی به جایی برسد كه دیوار شهر را نبیند و صدای اذان آن را نشنود، باید روزه خود را باطل كند و اگر پیش از آن روزه را باطل كند بنا بر احتیاط، كفاره نیز بر او واجب است.

مسأله 1722- اگر مسافر پیش از ظهر به وطنش برسد، یا به جایی برسد كه می خواهد ده روز در آن جا بماند، چنانچه كاری كه روزه را باطل می كند انجام نداده، باید آن روز را روزه بگیرد و اگر انجام داده، روزه آن روز بر او واجب نیست.

مسأله 1723- اگر مسافر بعد از ظهر به وطنش برسد، یا به جایی برسد كه می خواهد ده روز در آن جا بماند، نباید آن روز را روزه بگیرد.

مسأله 1724- مسافر و كسی كه از روزه گرفتن عذر دارد، مكروه است در روز ماه رمضان جماع نماید و در خوردن و آشامیدن كاملًا خود را سیر كند.

كسانی كه روزه بر آنها واجب نیست

مسأله 1725- كسی كه به واسطه پیری

نمی تواند روزه بگیرد، یا برای او مشقت دارد، روزه بر او واجب نیست. ولی در صورت دوم باید برای هر روز یك مد كه تقریباً ده سیر است گندم یا جو و مانند اینها به فقیر بدهد.

مسأله 1726- كسی كه به واسطه پیری روزه نگرفته، اگر بعد از ماه رمضان بتواند روزه بگیرد، بنا بر احتیاط واجب باید قضای روزه هایی را كه نگرفته به جا آورد.

مسأله 1727- اگر انسان مرضی دارد كه زیاد تشنه می شود و نمی تواند تشنگی را تحمل كند، یا برای او مشقت دارد، روزه بر او واجب نیست. ولی در صورت دوم باید برای هر روز یك مد گندم یا جو و مانند اینها به فقیر بدهد. و احتیاط واجب آن است كه بیشتر از مقداری كه ناچار است آب نیاشامد و چنانچه بعد بتواند روزه بگیرد، بنا بر احتیاط واجب باید روزه هایی را كه نگرفته قضا نماید.

مسأله 1728- زنی كه زاییدن او نزدیك است و روزه برای حملش ضرر دارد روزه بر او واجب نیست. و باید برای هر روز یك مد طعام یعنی گندم یا جو و مانند اینها به فقیر بدهد، و نیز اگر روزه برای خودش ضرر دارد، روزه بر او واجب نیست و بنا بر احتیاط واجب باید برای هر روز یك مد طعام به فقیر بدهد. و در هر دو صورت روزه هایی را كه نگرفته باید قضا نماید.

مسأله 1729- زنی كه بچه شیر می دهد و شیر او كم است چه مادر بچه، یا دایه او باشد، یا بی اجرت شیر دهد، اگر روزه برای بچه ای كه شیر می دهد ضرر دارد روزه بر او واجب نیست. و باید

برای هر روز یك مد طعام یعنی گندم یا جو و مانند اینها به فقیر بدهد، و نیز اگر برای خودش ضرر دارد، روزه بر او واجب نیست، و بنا بر احتیاط واجب باید برای هر روز یك مد طعام به فقیر بدهد. و در هر دو صورت روزه هایی را كه نگرفته باید قضا نماید، ولی اگر كسی پیدا شود كه بی اجرت بچه را شیر دهد، یا برای شیر دادن بچه از پدر یا مادر بچه یا از كس دیگر كه اجرت او را بدهد اجرت بگیرد، احتیاط واجب آن است كه بچه را به او بدهد و روزه بگیرد.

راه ثابت شدن اوّل ماه

مسأله 1730- اول ماه به پنج چیز ثابت می شود:

اول: آن كه خود انسان ماه را ببیند.

دوم: عده ای كه از گفته آنان یقین پیدا می شود، بگویند ماه را دیده ایم و همچنین است هر چیزی كه به واسطه آن یقین پیدا شود.

سوم: دو مرد عادل بگویند كه در شب ماه را دیده ایم ولی اگر صفت ماه را بر خلاف یكدیگر بگویند، یا شهادتشان خلاف واقع باشد مثل این كه بگویند داخل دایره ماه طرف افق بود، اوّلِ ماه ثابت نمی شود. اما اگر در تشخیص بعض خصوصیات اختلاف داشته باشند مثل آن كه یكی بگوید ماه بلند بود و دیگری بگوید نبود، به گفته آنان اول ماه ثابت می شود.

چهارم: سی روز از اول ماه شعبان بگذرد كه به واسطه آن، اول ماه رمضان ثابت می شود و سی روز از اول رمضان بگذرد كه به واسطه آن، اول ماه شوال ثابت می شود.

پنجم: حاكم شرع حكم كند كه اول ماه است.

مسأله 1731- اگر حاكم شرع حكم كند كه اول ماه

است، كسی هم كه تقلید او را نمی كند، باید به حكم او عمل نماید. ولی كسی كه می داند حاكم شرع اشتباه كرده، نمی تواند به حكم او عمل نماید.

مسأله 1732- اول ماه با پیشگویی منجمین ثابت نمی شود. ولی اگر انسان از گفته آنان یقین پیدا كند، باید به آن عمل نماید.

مسأله 1733- بلند بودن ماه یا دیر غروب كردن آن، دلیل نمی شود كه شب پیش، شب اول ماه بوده است.

مسأله 1734- اگر اول ماه رمضان برای كسی ثابت نشود و روزه نگیرد، چنانچه دو مرد عادل بگویند كه شب پیش ماه را دیده ایم، باید روزه آن روز را قضا نماید.

مسأله 1735- اگر در شهری اول ماه ثابت شود، برای مردم شهر دیگر فایده ندارد، مگر آن دو شهر با هم نزدیك باشند، یا انسان بداند كه افق آنها یكی است.

مسأله 1736- اول ماه به تلگراف ثابت نمی شود مگر دو شهری كه از یكی به دیگری تلگراف كرده اند، نزدیك یا هم افق باشند و انسان بداند تلگراف از روی حكم حاكم شرع یا شهادت دو مرد عادل بوده است.

مسأله 1737- روزی را كه انسان نمی داند آخر رمضان است یا اول شوال، باید روزه بگیرد. ولی اگر پیش از مغرب بفهمد كه اول شوال است باید افطار كند.

مسأله 1738- اگر زندانی نتواند به ماه رمضان یقین كند، باید به گمان عمل نماید. و اگر آن هم ممكن نباشد، هر ماهی را كه روزه بگیرد صحیح است، و بنا بر احتیاط واجب باید بعد از گذشتن یازده ماه از ماهی كه روزه گرفته، دوباره یك ماه روزه بگیرد ولی اگر بعد گمان پیدا كرد باید به آن عمل نماید.

روزه های حرام و مكروه

مسأله 1739- روزه عید فطر و قربان حرام است، و نیز روزی را كه انسان نمی داند آخر شعبان است، یا اول رمضان، اگر به نیت اول رمضان روزه بگیرد حرام می باشد.

مسأله 1740- اگر زن به واسطه گرفتن روزه مستحبی حق شوهرش از بین برود، و همچنین اگر شوهر او را از گرفتن روزه مستحبی جلوگیری كند، بنا بر احتیاط واجب باید خودداری كند.

مسأله 1741- روزه مستحبی اولاد اگر اسباب اذیت پدر و مادر یا جد شود جایز نیست بلكه اگر اسباب اذیت آنان نشود ولی او را از گرفتن روزه مستحبی جلوگیری كنند احتیاط واجب آن است كه روزه نگیرد.

مسأله 1742- اگر پسر بدون اجازه پدر روزه مستحبی بگیرد، و در بین روز پدر او را نهی كند، باید افطار نماید.

مسأله 1743- كسی كه می داند روزه برای او ضرر ندارد، اگر چه دكتر بگوید ضرر دارد، باید روزه بگیرد و كسی كه یقین یا گمان دارد كه روزه برایش ضرر دارد اگر چه دكتر بگوید ضرر ندارد، باید روزه نگیرد، و اگر روزه بگیرد صحیح نیست مگر آن كه به قصد قربت بگیرد و بعد معلوم شود ضرر نداشته.

مسأله 1744- اگر انسان احتمال بدهد كه روزه برایش ضرر دارد و از آن احتمال، ترس برای او پیدا شود چنانچه احتمال او در نظر مردم به جا باشد، نباید روزه بگیرد، و اگر روزه بگیرد صحیح نیست مگر آنكه به قصد قربت گرفته باشد و بعد معلوم شود ضرر نداشته.

مسأله 1745- كسی كه عقیده اش این است كه روزه برای او ضرر ندارد، اگر روزه بگیرد و بعد از مغرب بفهمد روزه برای او ضرر داشته، باید

قضای آن را به جا آورد.

مسأله 1746- غیر از روزه هایی كه گفته شد، روزه های حرام دیگری هم هست كه در كتابهای مفصل گفته شده است.

مسأله 1747- روزه روز عاشورا، و روزی كه انسان شك دارد روز عرفه است یا عید قربان، مكروه است.

روزه های مستحب

مسأله 1748- روزه تمام روزهای سال، غیر از روزه های حرام و مكروه كه گفته شد مستحب است. و برای بعضی از روزها بیشتر سفارش شده است كه از آن جمله است:

1- پنجشنبه اول و پنجشنبه آخر هر ماه و چهارشنبه اولی كه بعد از روز دهم ماه است. و اگر كسی اینها را به جا نیاورد، مستحب است قضا نماید و چنانچه اصلًا نتواند روزه بگیرد، مستحب است برای هر روز یك مُد طعام یا 6/ 12 نخود نقره به فقیر بدهد.

2- سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم هر ماه.

3- تمام ماه رجب و شعبان و بعضی از این دو ماه اگر چه یك روز باشد.

4- روز عید نوروز، روز بیست و پنجم و بیست و نهم ذی قعده، روز اول تا روز نهم ذی حجه (روز عرفه)، ولی اگر به واسطه ضعف روزه نتواند دعاهای روز عرفه را بخواند، روزه آن روز مكروه است، عید سعید غدیر (18 ذیحجه)، روز اول و سوم محرم، میلاد مسعود پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم (17 ربیع الاول)، روز مبعث حضرت رسول اكرم صلی الله علیه و آله (27 رجب)، و اگر كسی روزه مستحبی بگیرد واجب نیست آن را به آخر رساند، بلكه اگر برادر مؤمنش او را به غذا دعوت كند، مستحب است دعوت او را قبول كند، و در

بین روز افطار نماید.

مواردی كه مستحب است انسان از كارهایی كه روزه را باطل می كند خودداری نماید

مسأله 1749- برای شش نفر مستحب است در ماه رمضان اگر چه روزه نیستند از كاری كه روزه را باطل می كند خودداری نمایند:

اول- مسافری كه در سفر، كاری كه روزه را باطل می كند انجام داده باشد و پیش از ظهر به وطنش یا به جایی كه می خواهد ده روز بماند برسد.

دوم- مسافری كه بعد از ظهر به وطنش یا به جایی كه می خواهد ده روز در آنجا بماند برسد.

سوم- مریضی كه پیش از ظهر خوب شود و كاری كه روزه را باطل می كند، انجام داده باشد.

چهارم- مریضی كه بعد از ظهر خوب شود.

پنجم- زنی كه در بین روز از خون حیض یا نفاس پاك شود.

ششم- كافری كه در روز ماه رمضان مسلمان شود.

مسأله 1750- مستحب است روزه دار نماز مغرب و عشا را پیش از افطار كردن بخواند. ولی اگر كسی منتظر او است یا میل زیادی به غذا دارد كه نمی تواند با حضور قلب نماز بخواند، بهتر است اول افطار كند ولی بقدری كه ممكن است نماز را در وقت فضیلت آن به جا آورد.

احكام خُمس

احکام خمس

مسأله 1751- در هفت چیز خمس واجب می شود: اول: منفعت كسب. دوم:

معدن. سوم: گنج. چهارم: مال حلال مخلوط به حرام. پنجم: جواهری كه به واسطه غواصی یعنی فرو رفتن در دریا به دست می آید. ششم: غنیمت جنگ. هفتم: زمینی كه كافر ذمی از مسلمان بخرد. و احكام اینها مفصلًا گفته خواهد شد.

1- منفعت كسب

مسأله 1752- هرگاه انسان از تجارت یا صنعت، یا كسبهای دیگر مالی به دست آورد، اگر چه مثلًا نماز و روزه میتی را به جا آورد و از اجرت آن، مالی تهیه كند، چنانچه از مخارج سال خود او و عیالاتش زیاد بیاید، باید خمس یعنی پنج یك آن را به دستوری كه بعداً گفته می شود بدهد.

مسأله 1753- اگر از غیر كسب مالی به دست آورد، مثلًا چیزی به او ببخشند واجب نیست خمس آن را بدهد، اگر چه احتیاط مستحب آن است كه اگر از مخارج سالش زیاد بیاید، خمس آن را هم بدهد.

مسأله 1754- مَهری را كه زن می گیرد خمس ندارد. و همچنین است ارثی كه به انسان می رسد. ولی اگر مثلًا با كسی خویشاوندی دوری داشته باشد و نداند چنین خویشی دارد، احتیاط مستحب آن است خمس ارثی را كه از او می برد، اگر از مخارج سالش زیاد بیاید بدهد.

مسأله 1755- اگر مالی به ارث به او برسد و بداند كسی كه این مال از او به ارث رسیده خمس آن را نداده، باید خمس آن را بدهد، و نیز اگر در خود آن مال خمس نباشد ولی انسان بداند كسی كه آن مال از او به ارث رسیده، خمس بدهكار است، باید خمس را از مال او بدهد.

مسأله 1756-

اگر به واسطه قناعت كردن، چیزی از مخارج سال انسان زیاد بیاید، باید خمس آن را بدهد.

مسأله 1757- كسی كه دیگری مخارج او را می دهد، باید خمس تمام مالی را كه به دست می آورد بدهد. ولی اگر مقداری از آن را خرج زیارت و مانند آن كرده باشد فقط باید خمس باقی مانده را بدهد.

مسأله 1758- اگر ملكی را بر افراد معینی مثلًا بر اولاد خود وقف نماید، چنانچه در آن ملك زراعت و درختكاری كنند و از آن چیزی به دست آورند و از مخارج سال آنان زیاد بیاید، باید خمس آن را بدهند.

مسأله 1759- اگر مالی را كه فقیر بابت خمس و زكات و صدقه مستحبی گرفته از مخارج سالش زیاد بیاید، واجب نیست خمس آن را بدهد. ولی اگر از مالی كه به او داده اند منفعتی ببرد مثلًا از درختی كه بابت خمس به او داده اند میوه ای به دست آورد چنانچه درخت را برای منفعت بردن و كسب نگهداشته باشد، باید خمس مقداری كه از مخارج سالش زیاد می آید بدهد.

مسأله 1760- اگر با عین پول خمس نداده جنسی را بخرد یعنی به فروشنده بگوید این جنس را به این پول می خرم یا در وقت خریدن قصدش این باشد كه از پول خمس نداده عوض آن را بدهد، چنانچه حاكم شرع معامله پنج یك آن را اجازه بدهد، معامله آن مقدار صحیح است. و انسان باید پنج یك جنسی را كه خریده به حاكم شرع بدهد و اگر اجازه ندهد، معامله آن مقدار باطل است. پس اگر پولی را كه فروشنده گرفته از بین نرفته حاكم شرع خمس همان پول را می گیرد و

اگر از بین رفته عوض خمس را از فروشنده یا خریدار مطالبه می كند.

مسأله 1761- اگر جنسی را بخرد و بعد از معامله قیمت آن را از پول خمس نداده بدهد، و در وقت خریدن هم قصدش این نباشد كه از پول خمس نداده عوض را بدهد، معامله ای كه كرده صحیح است. ولی چون از پولی كه خمس در آن است به فروشنده داده به مقدار پنج یك آن پول به او مدیون می باشد. و پولی را كه به فروشنده داده اگر از بین نرفته حاكم شرع پنج یك همان را می گیرد، و اگر از بین رفته عوض آن را از خریدار یا فروشنده مطالبه می كند.

مسأله 1762- اگر مالی را كه خمس آن داده نشده بخرد چنانچه حاكم شرع معامله پنج یك آن را اجازه ندهد معامله آن مقدار باطل است و حاكم شرع می تواند پنج یك آن مال را بگیرد. و اگر اجازه بدهد معامله صحیح است و خریدار باید مقدار پنج یك پول آن را به حاكم شرع بدهد، و اگر به فروشنده داده می تواند از او پس بگیرد.

مسأله 1763- اگر چیزی را كه خمس آن داده نشده به كسی ببخشند پنج یك آن چیز مال او نمی شود.

مسأله 1764- اگر از كافر یا كسی كه به دادن خمس عقیده ندارد، مالی به دست انسان آید، واجب نیست خمس آن را بدهد.

مسأله 1765- تاجر و كاسب و صنعتگر و مانند اینها از وقتی كه شروع به كاسبی می كنند یك سال كه بگذرد، باید خمس آنچه را كه از خرج سالشان زیاد می آید بدهند، و كسی كه شغلش كاسبی نیست، اگر اتفاقاً معامله ای كند و منفعتی

ببرد، بعد از آن كه یك سال از موقعی كه فایده برده بگذرد، باید خمس مقداری را كه از خرج سالش زیاد آمده بدهد.

مسأله 1766- انسان می تواند در بین سال هر وقت منفعتی به دستش آید خمس آن را بدهد، و جایز است دادن خمس را تا آخر سال تأخیر بیندازد و اگر برای دادن خمس، سال شمسی قرار دهد، مانعی ندارد.

مسأله 1767- كسی كه مانند تاجر و كاسب باید برای دادن خمس، سال قرار دهد، اگر منفعتی به دست آورد و در بین سال بمیرد، باید مخارج تا موقع مرگش را از آن منفعت كسر كنند و خمس باقی مانده را بدهند.

مسأله 1768- اگر قیمت جنسی كه برای تجارت خریده بالا رود و آن را نفروشد و در بین سال قیمتش پایین آید، خمس مقداری كه بالا رفته بر او واجب نیست.

مسأله 1769- اگر قیمت جنسی را كه برای تجارت خریده بالا رود و به امید این كه قیمت آن بالاتر رود، تا بعد از تمام شدن سال آن را نفروشد و قیمتش پایین آید خمس مقداری را كه بالا رفته بنا بر احتیاط واجب باید بدهد بلكه اگر به اندازه ای هم نگه داشته كه تجار معمولًا برای گران شدن جنس آن را نگه می دارند، خمس مقداری كه بالا رفته باید بدهد.

مسأله 1770- اگر غیر مال التجاره مالی داشته باشد كه خمسش را داده یا خمس ندارد مثلًا به او بخشیده اند، چنانچه قیمتش بالا رود، اگر چه آن را بفروشد مقداری كه بر قیمتش اضافه شده، خمس ندارد. ولی اگر درختی كه خریده نموّ كند و بزرگ شود و یا گوسفندی كه خریده چاق

شود، در صورتی كه مقصود او از نگهداری آنها این بوده كه از زیادتی عین آن سود ببرد، باید خمس آنچه زیاد شده بدهد.

مسأله 1771- اگر باغی احداث كند برای آن كه بعد از بالا رفتن قیمتش بفروشد، باید خمس میوه و نمو درختها و زیادی قیمت باغ را بدهد ولی اگر قصدش این باشد كه از میوه آن استفاده كند، فقط باید خمس میوه را بدهد.

مسأله 1772- اگر درخت بید و چنار و مانند اینها را بكارد، سالی كه موقع فروش آنها است اگر چه آنها را نفروشد، باید خمس آنها را بدهد ولی اگر مثلًا از شاخه های آن كه معمولًا هر سال می بُرند، استفاده ای ببرد و به تنهایی یا با منفعتهای دیگر كسبش از مخارج سال او زیاد بیاید، در آخر هر سال باید خمس آن را بدهد.

مسأله 1773- كسی كه چند رشته كسب دارد مثلًا اجاره ملك می گیرد و خرید و فروش و زراعت هم می كند، چنانچه در هر رشته كسبی كه دارد سرمایه و دخل و خرج و حساب صندوق جداگانه دارد، باید منافع همان رشته را حساب كند و خمس آن را بدهد، و اگر در آن رشته ضرر كند از رشته دیگر جبران نمی شود، و اگر رشته های مختلف، در دخل و خرج و حساب صندوق، یكی باشند باید همه را آخر سال یك جا حساب كند و اگر نفع داشت خمس آن را بدهد.

مسأله 1774- خرجهایی را كه انسان برای به دست آوردن فایده می كند، از فایده كسر می شود و خمس ندارد.

مسأله 1775- آنچه از منافع كسب در بین سال به مصرف خوراك و پوشاك و اثاثیه و خرید

منزل و عروسی و جهیزیه دختر و زیارت و مانند اینها می رساند، در صورتی كه از شأن او زیاد نباشد و زیاده روی هم نكرده باشد، خمس ندارد. رساله توضیح المسائل، ص: 271

مسأله 1776- مالی را كه انسان به مصرف نذر و كفاره می رساند، جزء مخارج سالیانه است، و نیز مالی را كه به كسی می بخشد یا جایزه می دهد در صورتی كه از شأن او زیاد نباشد، از مخارج سالیانه حساب می شود.

مسأله 1777- اگر انسان نتواند یك جا جهیزیه دختر را تهیه كند و مجبور باشد كه هر سال مقداری از آن را تهیه نماید یا در شهری باشد كه معمولًا هر سال مقداری از جهیزیه دختر را تهیه می كنند، بطوری كه تهیه نكردن آن عیب است چنانچه در بین سال از منافع آن سال جهیزیه بخرد، خمس ندارد.

مسأله 1778- مالی را كه خرج سفر حج و زیارتهای دیگر می كند اگر مانند مركب سواری باشد كه عین آن باقی است و از منفعت آن استفاده شده از مخارج سالی حساب می شود كه در آن سال شروع به مسافرت كرده، اگر چه سفر او تا مقداری از سال بعد طول بكشد. ولی اگر مثل خوراكیها از بین رفته باشد باید خمس مقداری را كه در سال بعد واقع شده بدهد.

مسأله 1779- كسی كه از كسب و تجارت فایده ای برده، اگر مال دیگری هم دارد كه خمس آن واجب نیست، می تواند مخارج سال خود را فقط از فایده كسب حساب كند.

مسأله 1780- اگر از منفعت كسب آذوقه ای كه برای مصرف سالش خریده، در آخر سال زیاد بیاید، باید خمس آن را بدهد. و چنانچه بخواهد قیمت آن را

بدهد در صورتی كه قیمتش از وقتی كه خریده زیاد شده باشد باید قیمت آخر سال را حساب كند.

مسأله 1781- اگر از منفعت كسب پیش از دادن خمس، اثاثیه ای برای منزل بخرد، چنانچه در بین سال احتیاجش از آن برطرف شود، واجب است كه خمس آن را بدهد. و همچنین است زیور آلات زنانه، اگر در بین سال وقت زینت كردن زنها به آنها بگذرد.

مسأله 1782- اگر در یك سال منفعتی نبرد، نمی تواند مخارج آن سال را از منفعتی كه در سال بعد می برد كسر نماید.

مسأله 1783- اگر در اول سال منفعتی نبرد و از سرمایه خرج كند، و پیش از تمام شدن سال منفعتی به دستش آید، می تواند مقداری را كه از سرمایه برداشته از منافع كسر كند.

مسأله 1784- اگر مقداری از سرمایه از بین برود و از باقی مانده آن منافعی ببرد كه از خرج سالش زیاد بیاید، می تواند مقداری را كه از سرمایه كم شده، بردارد.

مسأله 1785- اگر غیر از سرمایه چیز دیگری از مالهای او از بین برود، نمی تواند از منفعتی كه به دستش می آید آن چیز را تهیه كند ولی اگر در همان سال به آن چیز احتیاج داشته باشد، می تواند در بین سال از منافع كسب آن را تهیه نماید.

مسأله 1786- اگر در اول سال برای مخارج خود قرض كند و پیش از تمام شدن سال منفعتی ببرد، می تواند مقدار قرض خود را از آن منفعت كسر نماید.

مسأله 1787- اگر در تمام سال منفعتی نبرد و برای مخارج خود قرض كند می تواند از منافع سالهای بعد قرض خود را ادا نماید.

مسأله 1788- اگر برای زیاد كردن مال یا خریدن

ملكی كه به آن احتیاج ندارد قرض كند نمی تواند از منافع كسب، آن قرض را بدهد ولی اگر مالی را كه قرض كرده و چیزی را كه از قرض خریده از بین برود و ناچار شود كه قرض خود را بدهد، می تواند از منافع كسب، قرض را ادا نماید.

مسأله 1789- بنا بر احتیاط واجب باید خمس مال حلال مخلوط به حرام را از عین همان مال بدهد. ولی خمس های دیگر را می تواند از همان چیز بدهد یا به مقدار قیمت خمس كه بدهكار است پول بدهد.

مسأله 1790- تا خمس مال را ندهد نمی تواند در آن مال تصرف كند اگر چه قصد دادن خمس را داشته باشد.

مسأله 1791- كسی كه خمس بدهكار است نمی تواند آن را به ذمه بگیرد یعنی خود را بدهكار اهل خمس بداند و در تمام مال تصرف كند و چنانچه تصرف كند و آن مال تلف شود، باید خمس آن را بدهد.

مسأله 1792- كسی كه خمس بدهكار است، اگر با حاكم شرع مصالحه كند، می تواند در تمام مال تصرف نماید و بعد از مصالحه منافعی كه از آن به دست می آید مال خود او است.

مسأله 1793- كسی كه با دیگری شریك است، اگر خمس منافع خود را بدهد و شریك او ندهد و در سال بعد از مالی كه خمسش را نداده برای سرمایه شركت بگذارد هیچ كدام نمی توانند در آن تصرف كنند.

مسأله 1794- اگر بچه صغیر سرمایه ای داشته باشد و از آن منافعی به دست آید بنا بر احتیاط واجب بعد از آن كه بالغ شد، باید خمس آن را بدهد.

مسأله 1795- انسان نمی تواند در مالی كه یقین دارد خمسش را

نداده اند تصرف كند، ولی در مالی كه شك دارد خمس آن را داده اند یا نه می تواند تصرف نماید.

مسأله 1796- كسی كه از اول تكلیف خمس نداده، اگر ملكی بخرد و قیمت آن بالا رود، چنانچه آن ملك را برای آن نخریده كه قیمتش بالا رود و بفروشد مثلًا زمینی را برای زراعت خریده است اگر پول خمس نداده را به فروشنده داده و به او گفته این ملك را به این پول می خرم، در صورتی كه حاكم شرع معامله پنج یك آن را اجازه بدهد، خریدار باید خمس مقداری كه آن ملك ارزش دارد بدهد، و همچنین است بنا بر احتیاط واجب اگر چیزی را كه خریده از اول قصد داشته كه پول خمس نداده را عوض آن بدهد.

مسأله 1797- كسی كه از اول تكلیف، خمس نداده اگر از منافع كسب چیزی كه به آن احتیاج ندارد خریده و یك سال از خرید آن گذشته باید خمس آن را بدهد و اگر اثاث خانه و چیزهای دیگری كه به آنها احتیاج دارد مطابق شأن خود خریده پس اگر بداند در بین سالی كه در آن سال فایده برده آنها را خریده لازم نیست خمس آنها را بدهد، و اگر نداند كه در بین سال خریده یا بعد از تمام شدن سال، بنا بر احتیاط واجب باید با حاكم شرع مصالحه كند.

2- معدن

مسأله 1798- اگر از معدن طلا، نقره، سرب، مس، آهن، نفت، ذغال سنگ، فیروزه، عقیق، زاج، نمك و معدنهای دیگر، چیزی به دست آورد در صورتی كه به مقدار نصاب باشد، باید خمس آن را بدهد.

مسأله 1799- نصاب معدن بنا بر احتیاط 105 مثقال

معمولی نقره یا 15 مثقال معمولی طلاست، یعنی اگر قیمت چیزی را كه از معدن بیرون آورده، بعد از كم كردن مخارجی كه برای آن كرده به 105 مثقال نقره یا 15 مثقال طلا برسد، بنا بر احتیاط واجب باید خمس آن را بدهد.

مسأله 1800- استفاده ای كه از معدن برده، اگر قیمت آن به 105 مثقال نقره یا 15 مثقال طلا نرسد، خمس آن در صورتی لازم است كه به تنهایی یا با منفعت های دیگر كسب او از مخارج سالش زیاد بیاید.

مسأله 1801- گچ و آهك و گل سرشور و گِل سرخ، بنا بر احتیاط واجب از معدن محسوب است و خمس دارد.

مسأله 1802- كسی كه از معدن چیزی به دست می آورد، باید خمس آن را بدهد چه معدن روی زمین باشد، یا زیر آن، در زمینی باشد كه ملك است، یا در جایی باشد كه مالك ندارد.

مسأله 1803- اگر نداند چیزی را كه از معدن بیرون آورده به 105 مثقال نقره یا 15 مثقال طلا می رسد یا نه، بنا بر احتیاط واجب باید به وزن كردن یا از راه دیگر، قیمت آن را معلوم كند.

مسأله 1804- اگر چند نفر چیزی از معدن بیرون آورند، چنانچه بعد از كم كردن مخارجی كه برای آن كرده اند، اگر سهم هر كدام آنها به 105 مثقال نقره یا 15 مثقال طلا برسد، باید خمس آن را بدهند.

مسأله 1805- اگر معدنی را كه در ملك دیگری است بیرون آورد، آنچه از آن به دست می آید، مال صاحب ملك است و چون صاحب ملك برای بیرون آوردن آن خرجی نكرده، باید خمس تمام آنچه را كه از معدن بیرون آمده

بدهد.

3- گنج

مسأله 1806- گنج مالی است كه در زمین یا درخت یا كوه یا دیوار پنهان باشد و كسی آن را پیدا كند و طوری باشد كه به آن، گنج بگویند.

مسأله 1807- اگر انسان در زمینی كه ملك كسی نیست گنجی پیدا كند، مال خود او است و باید خمس آن را بدهد.

مسأله 1808- نصاب گنج 105 مثقال نقره یا 15 مثقال طلا است، یعنی اگر قیمت چیزی را كه از گنج به دست می آورد، بعد از كم كردن مخارجی كه برای آن كرده به 105 مثقال نقره یا 15 مثقال طلا برسد، باید خمس آن را بدهد.

مسأله 1809- اگر در زمینی كه از دیگری خریده گنجی پیدا كند و بداند مال كسانی كه قبلًا مالك آن زمین بوده اند نیست، مال خود او می شود و باید خمس آن را بدهد ولی اگر احتمال دهد كه مال یكی از آنان است، باید به او اطلاع دهد و چنانچه معلوم شود مال او نیست، باید به كسی كه پیش از او مالك زمین بوده اطلاع دهد و به همین ترتیب به تمام كسانی كه پیش از او مالك زمین بوده اند خبر دهد، و اگر معلوم شود مال هیچ یك آنان نیست مال خود او می شود و باید خمس آن را بدهد.

مسأله 1810- اگر در ظرفهای متعددی كه در یك جا دفن شده مالی پیدا كند كه قیمت آنها روی هم 105 مثقال نقره یا 15 مثقال طلا باشد، باید خمس آن را بدهد ولی چنانچه در چند جا گنج پیدا كند، هر كدام آنها كه قیمتش به این مقدار برسد، خمس آن واجب است و گنجی كه

قیمت آن به این مقدار نرسیده خمس ندارد.

مسأله 1811- اگر دو نفر گنجی پیدا كنند كه قیمت سهم هر یك آنان به 105 مثقال نقره یا 15 مثقال طلا برسد، باید خمس آن را بدهند.

مسأله 1812- اگر كسی حیوانی را بخرد و در شكم آن مالی پیدا كند چنانچه احتمال دهد كه مال فروشنده است، بنا بر احتیاط واجب باید به او خبر دهد، و اگر معلوم شود مال او نیست، باید به ترتیب، صاحبان قبلی آن را خبر كند، و چنانچه معلوم شود كه مال هیچ یك آنان نیست، اگر چه قیمت آن 105 مثقال نقره یا 15 مثقال طلا نباشد، بنا بر احتیاط واجب باید خمس آن را بدهد.

4- مال حلال مخلوط به حرام

مسأله 1813- اگر مال حلال با مال حرام بطوری مخلوط شود كه انسان نتواند آنها را از یكدیگر تشخیص دهد و صاحب مال حرام و مقدار آن، هیچ كدام معلوم نباشد، باید خمس تمام مال را بدهد و بعد از دادن خمس، بقیه مال حلال می شود.

مسأله 1814- اگر مال حلال با حرام مخلوط شود و انسان مقدار حرام را بداند ولی صاحب آن را نشناسد، باید آن مقدار را به نیت صاحبش صدقه بدهد و احتیاط واجب آن است كه از حاكم شرع هم اذن بگیرد.

مسأله 1815- اگر مال حلال با حرام مخلوط شود و انسان مقدار حرام را نداند ولی صاحبش را بشناسد، باید یكدیگر را راضی نمایند و چنانچه صاحب مال راضی نشود، در صورتی كه انسان بداند چیز معینی مال او است و شك كند كه بیشتر از آن هم مال او هست یا نه، باید چیزی را كه یقین دارد

مال او است به او بدهد، و احتیاط مستحب آن است مقدار بیشتری را كه احتمال می دهد مال او است به او بدهد.

مسأله 1816- اگر خمس مال حلال مخلوط به حرام را بدهد و بعد بفهمد كه مقدار حرام بیشتر از خمس بوده، چنانچه مقدار زیادی معلوم باشد، بنا بر احتیاط واجب مقداری را كه می داند از خمس بیشتر بوده، از طرف صاحب آن صدقه بدهد.

مسأله 1817- اگر خمس مال حلال مخلوط به حرام را بدهد، یا مالی كه صاحبش را نمی شناسد به نیت او صدقه بدهد، بعد از آنكه صاحبش پیدا شد، بنا بر احتیاط واجب باید به مقدار مالش به او بدهد.

مسأله 1818- اگر مال حلالی با حرام مخلوط شود و مقدار حرام معلوم باشد و انسان بداند كه صاحب آن از چند نفر معین بیرون نیست ولی نتواند بفهمد كیست، به احتیاط واجب باید از تمام آنان تحصیل رضایت نماید، و اگر ممكن نگردید باید قرعه بیندازند و به نام هر كس افتاد مال را به او بدهند.

5- جواهری كه به واسطه فرو رفتن در دریا به دست می آید

مسأله 1819- اگر به واسطه غواصی یعنی فرو رفتن در دریا لؤلؤ و مرجان یا جواهر دیگری كه با فرو رفتن در دریا بیرون می آید بیرون آورند، روییدنی باشد، یا معدنی، چنانچه بعد از كم كردن مخارجی كه برای بیرون آوردن آن كرده اند، قیمت آن به 18 نخود طلا برسد، باید خمس آن را بدهند، چه در یك دفعه آن را از دریا بیرون آورده باشند یا در چند دفعه، آنچه بیرون آمده از یك جنس باشد یا از چند جنس، ولی اگر چند نفر آن را بیرون آورده باشند هر كدام آنان كه

قیمت سهمش به 18 نخود طلا برسد فقط او باید خمس بدهد.

مسأله 1820- اگر بدون فرو رفتن در دریا به وسیله اسبابی جواهر بیرون آورد و بعد از كم كردن مخارجی كه برای آن كرده قیمت آن به 18 نخود طلا برسد بنا بر احتیاط خمس آن واجب است. ولی اگر از روی آب دریا یا از كنار دریا جواهر بگیرد، در صورتی باید خمس آن را بدهد كه این كار شغلش باشد و از مخارج سالش به تنهایی یا با منفعت های دیگر زیاد بیاید.

مسأله 1821- خمس ماهی و حیوانات دیگری كه انسان بدون فرو رفتن در دریا می گیرد در صورتی واجب است كه برای كسب بگیرد و به تنهایی یا با منفعتهای دیگر كسب او از مخارج سالش زیادتر باشد.

مسأله 1822- اگر انسان بدون قصد این كه چیزی از دریا بیرون آورد در دریا فرو رود و اتفاقاً جواهری به دستش آید در صورتی كه قصد كند كه آن چیز ملكش باشد باید خمس آن را بدهد.

مسأله 1823- اگر انسان در دریا فرو رود و حیوانی را بیرون آورد و در شكم آن جواهری پیدا كند كه قیمتش هیجده نخود طلا یا بیشتر باشد چنانچه آن حیوان مانند صدف باشد كه نوعاً در شكمش جواهر است، باید خمس آن را بدهد، و اگر اتفاقاً جواهر بلعیده باشد احتیاط آن است كه حكم گنج را در آن جاری كنند.

مسأله 1824- اگر در رودخانه های بزرگ مانند دجله و فرات فرو رود و جواهری بیرون آورد، چنانچه در آن رودخانه جواهر عمل می آید، باید خمس آن را بدهد.

مسأله 1825- اگر در آب فرو رود و مقداری عنبر

بیرون آورد كه قیمت آن 18 نخود طلا یا بیشتر باشد، باید خمس آن را بدهد. و چنانچه از روی آب یا از كنار دریا به دست آورد، اگر قیمت آن به مقدار 18 نخود طلا هم نرسد در صورتی كه این كار كسبش باشد و به تنهایی یا با منفعتهای دیگر او از مخارج سالش زیاد بیاید باید خمس آن را بدهد.

مسأله 1826- كسی كه كسبش غواصی یا بیرون آوردن معدن است اگر خمس آنها را بدهد و چیزی از مخارج سالش زیاد بیاید، لازم نیست دوباره خمس آن را بدهد.

مسأله 1827- اگر بچه ای معدنی را بیرون آورد، یا مال حلال مخلوط به حرام داشته باشد، یا گنجی پیدا كند، یا به واسطه فرو رفتن در دریا جواهری بیرون آورد، ولی او باید خمس آنها را بدهد.

6- غنیمت

مسأله 1828- اگر مسلمانان به امر امام علیه السلام با كفّار جنگ كنند و چیزهایی در جنگ به دست آورند، به آنها غنیمت گفته می شود و مخارجی را كه برای غنیمت كرده اند، مانند مخارج نگهداری و حمل و نقل آن و نیز مقداری را كه امام علیه السلام صلاح می داند به مصرفی برساند و چیزهایی كه مخصوص به امام است باید از غنیمت كنار بگذارند، و خمس بقیه آن را بدهند.

7- زمینی كه كافر ذِمّی از مسلمان بخرد

مسأله 1829- اگر كافر ذمی زمینی را از مسلمان بخرد، باید خمس آن را از همان زمین بدهد. و اگر پول آن را هم بدهد اشكال ندارد، ولی اگر غیر از پول چیز دیگر بدهد باید به اذن حاكم شرع باشد، و نیز اگر خانه و دكان و مانند اینها را از مسلمان بخرد، چنانچه زمین آن را جداگانه قیمت كنند و بفروشند باید خمس زمین آن را بدهد. و اگر خانه و دكان را روی هم بفروشند و زمین به تبع آن منتقل شود خمس زمین واجب نیست. و در دادن این خمس قصد قربت لازم نیست، بلكه حاكم شرع هم كه خمس را از او می گیرد لازم نیست قصد قربت نماید.

مسأله 1830- اگر كافر ذمی زمینی را كه از مسلمان خریده به مسلمان دیگری هم بفروشد، باید خمس آن را بدهد، و نیز اگر بمیرد و مسلمانی آن زمین را از او ارث ببرد، باید خمس آن را از همان زمین، یا از مال دیگرش بدهند.

مسأله 1831- اگر كافر ذمی موقع خرید زمین شرط كند كه خمس ندهد، یا شرط كند كه فروشنده خمس آن را بدهد، شرط او صحیح نیست و

باید خمس را بدهد، ولی اگر شرط كند كه فروشنده مقدار خمس را از طرف او به صاحبان خمس بدهد اشكال ندارد.

مسأله 1832- اگر مسلمان زمینی را به غیر خرید و فروش، ملك كافر كند و عوض آن را بگیرد، مثلًا به او صلح نماید، بنا بر احتیاط واجب در ضمن عقد با كافر ذمّی شرط كند كه خمس آن را بدهد.

مسأله 1833- اگر كافر ذمی صغیر باشد و ولی او برایش زمینی بخرد احتیاط واجب آن است كه تا بالغ نشود خمس زمین را از او نگیرند.

مصرف خمس

مسأله 1834- خمس را باید دو قسمت كنند: یك قسمت آن سهم سادات است، كه امر آن با حاكم است، و باید آن را به مجتهد جامع الشرایط تسلیم كنند و یا با اذن او به سید فقیر، یا سید یتیم یا به سیدی كه در سفر درمانده شده بدهند. و نصف دیگر آن سهم امام علیه السلام است كه در این زمان باید به مجتهد جامع الشرایط بدهند یا به مصرفی كه او اجازه می دهد برسانند. ولی اگر انسان بخواهد سهم امام را به مجتهدی كه از او تقلید نمی كند بدهد، در صورتی به او اذن داده می شود كه بداند آن مجتهد و مجتهدی كه از او تقلید می كند، سهم امام را به یك طور مصرف می كنند.

مسأله 1835- سید یتیمی كه به او خمس می دهند، باید فقیر باشد ولی به سیدی كه در سفر درمانده شده، اگر در وطنش فقیر هم نباشد می شود خمس داد.

مسأله 1836- به سیدی كه در سفر درمانده شده، اگر سفر او سفر معصیت باشد، نباید خمس بدهند.

مسأله 1837- به سیدی كه

عادل نیست می شود خمس داد ولی به سیدی كه دوازده امامی نیست، نباید خمس بدهند.

مسأله 1838- به سیدی كه معصیت كار است، اگر خمس دادن كمك به معصیت او باشد، نمی شود خمس داد و به سیدی هم كه آشكارا معصیت می كند، اگر چه دادن خمس كمك به معصیت او نباشد، بنا بر احتیاط واجب نباید خمس بدهند.

مسأله 1839- اگر كسی بگوید سیدم نمی شود به او خمس داد مگر آن كه دو نفر عادل، سید بودن او را تصدیق كنند یا در بین مردم بطوری معروف باشد كه انسان یقین یا اطمینان پیدا كند كه سید است.

مسأله 1840- به كسی كه در شهر خودش مشهور باشد سید است، اگر چه انسان به سید بودن او یقین نداشته باشد می شود خمس داد.

مسأله 1841- كسی كه زنش سیده است بنا بر احتیاط واجب نباید به او خمس بدهد كه به مصرف مخارج خودش برساند، ولی اگر مخارج دیگری دارد كه به آن محتاج است و بر شوهرش واجب نیست، جایز است شوهر از بابت خمس به زن بدهد كه به مصرف آن مخارج برساند.

مسأله 1842- اگر مخارج سیدی كه زوجه انسان نیست بر انسان واجب باشد بنا بر احتیاط واجب، نمی تواند از خمس خوراك و پوشاك او را بدهد، ولی اگر مقداری خمس ملك او كند كه به مصرف دیگری- غیر مخارج خودش كه بر خمس دهنده واجب است- برساند مانعی ندارد.

مسأله 1843- به سید فقیری كه مخارجش بر دیگری واجب است و او نمی تواند مخارج آن سید را بدهد، می شود خمس داد.

مسأله 1844- احتیاط واجب آن است كه بیشتر از مخارج یك سال به یك سید فقیر

خمس ندهند.

مسأله 1845- اگر در شهر انسان سید مستحقّی نباشد و احتمال هم ندهد كه پیدا شود، یا نگهداری خمس تا پیدا شدن مستحق، ممكن نباشد، باید خمس را به شهر دیگری ببرد، و به مستحق برساند و احتیاط آن است كه مخارج بردن آن را از خمس برندارد و اگر خمس از بین برود، چنانچه در نگهداری آن كوتاهی كرده، باید عوض آن را بدهد و اگر كوتاهی نكرده، چیزی بر او واجب نیست.

مسأله 1846- هرگاه در شهر خودش مستحقی نباشد ولی احتمال دهد كه پیدا شود اگر چه نگهداری خمس تا پیدا شدن مستحق ممكن باشد می تواند خمس را به شهر دیگری ببرد، و چنانچه در نگهداری آن كوتاهی نكند و تلف شود، نباید چیزی بدهد. ولی نمی تواند مخارج بردن آن را از خمس بردارد.

مسأله 1847- اگر در شهر خودش مستحق پیدا شود، باز هم می تواند خمس را به شهر دیگر ببرد و به مستحق برساند، ولی مخارج بردن آن را باید از خودش بدهد و در صورتی كه خمس از بین برود، اگر چه در نگهداری آن كوتاهی نكرده باشد ضامن است.

مسأله 1848- اگر با اذن حاكم شرع خمس را به شهر دیگر ببرد و از بین برود لازم نیست دوباره خمس بدهد و همچنین است اگر به كسی بدهد كه از طرف حاكم شرع وكیل بوده كه خمس را بگیرد و از آن شهر به شهر دیگر ببرد.

مسأله 1849- اگر خمس را از خود مال ندهد و از جنس دیگر بدهد، به احتیاط واجب باید از حاكم شرع اجازه بگیرد و باید به قیمت واقعی آن جنس حساب كند، و چنانچه

گرانتر از قیمت حساب كند، اگر چه مستحق، به آن قیمت راضی شده باشد، باید مقداری را كه زیاد حساب كرده بدهد.

مسأله 1850- كسی كه از مستحق طلبكار است و می خواهد طلب خود را بابت خمس حساب كند، بنا بر احتیاط واجب باید خمس را به او بدهد و بعد مستحق بابت بدهی خود به او برگرداند. ولی اگر با اذن حاكم شرع باشد این احتیاط لازم نیست.

مسأله 1851- مستحق نمی تواند خمس را بگیرد و به مالك ببخشد، ولی كسی كه مقدار زیادی خمس بدهكار است و فقیر شده و امید چیزدار شدنش هم نمی رود و می خواهد مدیون اهل خمس نباشد، اگر مستحق راضی شود كه خمس را از او بگیرد و به او ببخشد اشكال ندارد.

مسأله 1852- اگر خمس را با حاكم شرع یا وكیل او یا با سید، دست گردان كند و بخواهد در سال بعد بپردازد نمی تواند از منافع آن سال كسر نماید، پس اگر مثلًا هزار تومان دست گردان كرده و از منافع سال بعد دو هزار تومان بیشتر از مخارجش داشته باشد، باید خمس دو هزار تومان را بدهد، و هزار تومانی را كه بابت خمس بدهكار است از بقیه بپردازد.

احكام زكات

احکام زکات

مسأله 1853- زكات نُه چیز واجب است: اول: گندم. دوم: جو. سوم: خرما.

چهارم: كشمش. پنجم: طلا. ششم: نقره. هفتم: شتر. هشتم: گاو. نهم: گوسفند. و اگر كسی مالك یكی از این نُه چیز باشد، با شرایطی كه بعداً گفته می شود باید مقداری كه معین شده به یكی از مصرفهایی كه دستور داده اند برساند.

مسأله 1854- سُلْت كه دانه ای است به نرمی گندم و خاصیت جو دارد زكات ندارد، ولی عَلْس

كه مثل گندم است و خوراك مردمان صنعا می باشد، زكاتش بنا بر احتیاط واجب باید داده شود.

شرایط واجب شدن زكات

مسأله 1855- زكات در صورتی واجب می شود كه مال به مقدار نِصاب كه بعداً گفته می شود برسد و مالك آن، بالغ و عاقل و آزاد باشد و بتواند در آن مال تصرف كند.

مسأله 1856- بعد از آن كه انسان دوازده ماه مالك گاو و گوسفند و شتر و طلا و نقره بود باید زكات آن را بدهد. ولی از اول ماه دوازدهم نمی تواند طوری در مال تصرف كند كه مال از بین برود و اگر تصرف كند ضامن است و چنانچه در ماه دوازدهم بدون اختیار او بعضی از شرطهای زكات از بین برود زكات بر او واجب نیست.

مسأله 1857- اگر مالك گاو و گوسفند و شتر و طلا و نقره در بین سال بالغ شود، زكات بر او واجب نیست.

مسأله 1858- زكات گندم و جو وقتی واجب می شود كه به آنها گندم و جو گفته شود، و زكات كشمش بنا بر احتیاط وقتی واجب می شود كه غوره است، و موقعی هم كه خرما قدری خشك شد كه به او تَمر می گویند زكات آن واجب می شود. ولی وقت دادن زكات در گندم و جو موقع خرمن شدن و جدا كردن كاه آنها و در خرما و كشمش موقعی است كه خشك شده باشند.

مسأله 1859- اگر موقع واجب شدن زكات گندم و جو و كشمش و خرما كه در مسأله پیش گفته شد، صاحب آنها بالغ باشد، باید زكات آنها را بدهد.

مسأله 1860- اگر صاحب گاو و گوسفند و شتر و طلا و نقره در تمام سال دیوانه

باشد، زكات بر او واجب نیست. ولی اگر در مقداری از سال دیوانه باشد و در آخر سال عاقل گردد چنانچه دیوانگی او بقدری كم باشد كه مردم بگویند در تمام سال عاقل بوده بنا بر احتیاط زكات بر او واجب است.

مسأله 1861- اگر صاحب گاو و گوسفند و شتر و طلا و نقره در مقداری از سال مست یا بیهوش شود، زكات از او ساقط نمی شود. و همچنین است اگر موقع واجب شدن زكات گندم و جو و خرما و كشمش مست یا بیهوش باشد.

مسأله 1862- مالی را كه از انسان غصب كرده اند و نمی تواند در آن تصرف كند زكات ندارد. و نیز اگر زراعتی را از او غصب كنند و موقعی كه زكات آن واجب می شود، در دست غصب كننده باشد، موقعی كه به صاحبش بر می گردد زكات ندارد.

مسأله 1863- اگر طلا و نقره یا چیز دیگری را كه زكات آن واجب است قرض كند و یك سال نزد او بماند، باید زكات آن را بدهد و بر كسی كه قرض داده چیزی واجب نیست.

زكات گندم و جو و خرما و كشمش

مسأله 1864- زكات گندم و جو و خرما و كشمش وقتی واجب می شود كه به مقدار نصاب برسند و نصاب آنها 288 من تبریز و 45 مثقال كم است كه 207/ 847 كیلوگرم می شود.

مسأله 1865- اگر پیش از دادن زكات از انگور بعد از كشمش شدن، و خرما بعد از تمر شدن، و جو و گندم بعد از صدق اسم- كه زكات آنها واجب شده- خود و عیالاتش بخورند، یا مثلًا به فقیر بدهد، باید زكات مقداری را كه مصرف كرده بدهد.

مسأله 1866- اگر بعد از آن كه زكات

گندم و جو و خرما و انگور واجب شد مالك آن بمیرد، باید مقدار زكات را از مال او بدهند. ولی اگر پیش از واجب شدن زكات بمیرد، هر یك از ورثه كه سهم او به اندازه نصاب است، باید زكات سهم خود را بدهد.

مسأله 1867- كسی كه از طرف حاكم شرع مأمور جمع آوری زكات است، موقع خرمن كه گندم و جو را از كاه جدا می كنند و بعد از خشك شدن خرما و انگور، می تواند زكات را مطالبه كند. و اگر مالك ندهد و چیزی كه زكات آن واجب شده، از بین برود باید عوض آن را بدهد.

مسأله 1868- اگر بعد از مالك شدن درخت خرما و انگور یا زراعت گندم و جو زكات آنها واجب شود، باید زكات آن را بدهد.

مسأله 1869- اگر بعد از آن كه زكات گندم و جو و خرما و انگور واجب شد، زراعت و درخت را بفروشد، باید زكات آنها را بدهد.

مسأله 1870- اگر انسان گندم یا جو یا خرما یا انگور را بخرد و بداند كه فروشنده زكات آن را داده، یا شك كند كه داده یا نه، چیزی بر او واجب نیست. و اگر بداند كه زكات آن را نداده، چنانچه حاكم شرع معامله مقداری را كه باید از بابت زكات داده شود، اجازه ندهد معامله آن مقدار باطل است. و حاكم شرع می تواند مقدار زكات را از خریدار بگیرد، و اگر معامله مقدار زكات را اجازه دهد، معامله صحیح است. و خریدار باید قیمت آن مقدار را به حاكم شرع بدهد، و در صورتی كه قیمت آن مقدار را به فروشنده داده باشد، می تواند از

او پس بگیرد.

مسأله 1871- اگر وزن گندم و جو و خرما و كشمش موقعی كه تر است به 288 من و 45 مثقال كم برسد و بعد از خشك شدن كمتر از این مقدار شود، زكات آن واجب نیست.

مسأله 1872- اگر گندم و جو و خرما را پیش از خشك شدن مصرف كند اگر چه خشك آنها به اندازه نصاب باشد، زكات آنها واجب نیست ولی اگر احتیاطاً زكات آنها را بدهد خیلی پسندیده است.

مسأله 1873- خرمایی كه تازه آن را می خورند و اگر بماند خیلی كم می شود چنانچه مقداری باشد كه خشك آن به 288 من و 45 مثقال كم برسد، زكات آن واجب است.

مسأله 1874- گندم و جو و خرما و كشمشی كه زكات آنها را داده اگر چند سال هم نزد او بماند زكات ندارد.

مسأله 1875- اگر گندم و جو و خرما و انگور، هم از آب باران مشروب شود، و هم از آب دلو و مانند آن استفاده كند، چنانچه طوری باشد كه بگویند با دلو آبیاری شده نه باران، زكات آن بیست یك است، و اگر بگویند با آب باران آبیاری شده، زكات آن ده یك است.

مسأله 1876- اگر گندم و جو و خرما و انگور، هم از آب باران مشروب شود و هم از آب دلو و مانند آن استفاده كند، چنانچه طوری باشد كه بگویند آبیاری با دلو و مانند آن غلبه داشته، زكات آن بیست یك است؛ و اگر بگویند آبیاری با آب نهر و باران غلبه داشته زكات آن ده یك است بلكه اگر نگویند آب باران و نهر غلبه داشته ولی آبیاری با آب باران

و نهر بیشتر از آب دلو و مانند آن باشد، بنا بر احتیاط، زكات آن ده یك می باشد.

مسأله 1877- اگر شك كند كه آبیاری با آب باران شده یا آبیاری به دلو، بیست یك بر او واجب می شود.

مسأله 1878- اگر گندم و جو و خرما و انگور با آب باران و نهر مشروب شود و به آب دلو و مانند آن محتاج نباشد ولی با آب دلو هم آبیاری شود، و آب دلو به زیاد شدن محصول كمك نكند زكات آن ده یك است، و اگر با دلو و مانند آن آبیاری شود و به آب نهر و باران محتاج نباشد ولی با آب نهر و باران هم مشروب شود و آنها به زیاد شدن محصول كمك نكنند، زكات آن بیست یك است.

مسأله 1879- اگر زراعتی را با دلو و مانند آن آبیاری كنند و در زمینی كه پهلوی آن است زراعتی كنند كه از رطوبت آن زمین استفاده نماید و محتاج به آبیاری نشود زكات زراعتی كه با دلو آبیاری شده، بیست یك و زكات زراعتی كه پهلوی آن است، ده یك می باشد.

مسأله 1880- مخارجی را كه برای گندم و جو و خرما و انگور كرده است حتی مقداری از قیمت اسباب و لباس را كه به واسطه زراعت كم شده، می تواند از حاصل كسر كند. و چنانچه پیش از كم كردن اینها به 288 من و 45 مثقال كم برسد، باید زكات باقی مانده آن را بدهد.

مسأله 1881- قیمت وقتی كه تخم را برای زراعت پاشیده می تواند جزء مخارج حساب نماید.

مسأله 1882- اگر زمین و اسباب زراعت یا یكی از این دو، ملك

خود او باشد، نباید كرایه آنها را جزء مخارج حساب كند، و نیز برای كارهایی كه خودش كرده یا دیگری بی اجرت انجام داده، چیزی از حاصل كسر نمی شود.

مسأله 1883- اگر درخت انگور یا خرما را بخرد، قیمت آن جزء مخارج نیست ولی اگر خرما یا انگور را پیش از چیدن بخرد، پولی را كه برای آن داده جزء مخارج حساب می شود.

مسأله 1884- اگر زمینی را بخرد و در آن زمین گندم یا جو بكارد، پولی را كه برای خرید زمین داده جزء مخارج حساب نمی شود، ولی اگر زراعت را بخرد، پولی را كه برای خرید آن داده می تواند جزء مخارج حساب نماید و از حاصل كم كند، امّا باید قیمت كاهی را كه از آن به دست می آید، از پولی كه برای خرید زراعت داده كسر نماید مثلًا اگر زراعتی را پانصد تومان بخرد و قیمت كاه آن صد تومان باشد، فقط چهار صد تومان آن را می تواند جزء مخارج حساب نماید.

مسأله 1885- كسی كه بدون گاو و چیزهای دیگر كه برای زراعت لازم است می تواند زراعت كند، اگر اینها را بخرد، نباید پولی را كه برای خرید اینها داده جزء مخارج حساب نماید.

مسأله 1886- كسی كه بدون گاو و چیزهای دیگری كه برای زراعت لازم است نمی تواند زراعت كند، اگر آنها را بخرد و بواسطه زراعت به كلی از بین بروند، می تواند تمام قیمت آنها را جزء مخارج حساب نماید و اگر مقداری از قیمت آنها كم شود می تواند آن مقدار را جزء مخارج حساب كند ولی اگر بعد از زراعت چیزی از قیمتشان كم نشود، نباید چیزی از قیمت آنها را جزء مخارج

حساب نماید.

مسأله 1887- اگر در یك زمین جو و گندم و چیزی مثل برنج و لوبیا كه زكات آن واجب نیست بكارد، خرجهایی كه برای هر كدام آنها كرده فقط پای همان حساب می شود، ولی اگر برای هر دو مخارجی كرده باید به هر دو، قسمت نماید، مثلًا اگر هر دو به یك اندازه بوده، می تواند نصف مخارج را از جنسی كه زكات دارد كسر نماید.

مسأله 1888- اگر برای سال اول عملی مانند شخم زدن انجام دهد اگر چه برای سالهای بعد هم فایده داشته باشد باید مخارج آن را از سال اول كسر كند، ولی اگر برای چند سال عمل كند باید بین آنها تقسیم نماید.

مسأله 1889- اگر انسان در چند شهر كه فصل آنها با یكدیگر اختلاف دارد و زراعت و میوه آنها در یك وقت به دست نمی آید گندم یا جو یا خرما یا انگور داشته باشد و همه آنها محصول یك سال حساب شود، چنانچه چیزی كه اول می رسد به اندازه نصاب یعنی 288 من و 45 مثقال كم باشد، باید زكات آن را موقعی كه می رسد بدهد، و زكات بقیه را هر وقت به دست می آید ادا نماید، و اگر آنچه اول می رسد به اندازه نصاب نباشد صبر می كند تا بقیه آن برسد. پس اگر روی هم به مقدار نصاب شود، زكات آن واجب است، و اگر به مقدار نصاب نشود، زكات آن واجب نیست.

مسأله 1890- اگر درخت خرما یا انگور در یك سال دو مرتبه میوه دهد، چنانچه روی هم به مقدار نصاب باشد، بنا بر احتیاط زكات آن واجب است.

مسأله 1891- اگر مقداری خرما یا انگور تازه دارد

كه خشك آن به اندازه نصاب می شود، چنانچه به قصد زكات از تازه آن بقدری به مستحق بدهد كه اگر خشك شود به اندازه زكاتی باشد كه بر او واجب است اشكال ندارد.

مسأله 1892- اگر زكات خرمای خشك یا كشمش بر او واجب باشد نمی تواند زكات آن را خرمای تازه یا انگور بدهد و نیز اگر زكات خرمای تازه یا انگور بر او واجب باشد، نمی تواند زكات آن را خرمای خشك یا كشمش بدهد. امّا اگر یكی از اینها یا چیز دیگری را به قصد قیمت زكات بدهد مانعی ندارد.

مسأله 1893- كسی كه بدهكار است و مالی هم دارد كه زكات آن واجب شده اگر بمیرد، باید اول تمام زكات را از مالی كه زكات آن واجب شده بدهند، بعد قرض او را ادا نمایند.

مسأله 1894- كسی كه بدهكار است و گندم یا جو یا خرما یا انگور هم دارد، اگر بمیرد و پیش از آن كه زكات اینها واجب شود، ورثه قرض او را از مال دیگر بدهند، هر كدام كه سهمشان به 288 من و 45 مثقال كم برسد، باید زكات بدهد، و اگر پیش از آنكه زكات اینها واجب شود، قرض او را ندهند چنانچه مال میت فقط به اندازه بدهی او باشد واجب نیست زكات اینها را بدهند، و اگر مال میت بیشتر از بدهی او باشد، در صورتی كه بدهی او بقدری است كه اگر بخواهند ادا نمایند باید مقداری از گندم و جو و خرما و انگور را هم به طلبكار بدهند، آنچه را به طلبكار می دهند زكات ندارد و بقیه مال ورثه است و هر كدام آنان

كه سهمش به اندازه نصاب شود، باید زكات آن را بدهد.

مسأله 1895- اگر گندم و جو و خرما و كشمشی كه زكات آنها واجب شده خوب و بد دارد باید زكات هر كدام از خوب و بد را از خود آنها بدهد و یا زكات همه را از خوب و بد بدهد و به احتیاط واجب زكات همه را از بد نمی تواند بدهد.

نِصاب طلا

مسأله 1896- طلا دو نِصاب دارد: نصاب اول آن بیست مثقال شرعی است كه هر مثقال آن 18 نخود است، پس وقتی طلا به بیست مثقال شرعی كه پانزده مثقال معمولی است برسد، اگر شرایط دیگر را هم كه گفته شد داشته باشد انسان باید چهل یك آن را كه نُه نخود می شود از بابت زكات بدهد و اگر به این مقدار نرسد زكات آن واجب نیست و نصاب دوم آن چهار مثقال شرعی است كه سه مثقال معمول می شود یعنی اگر سه مثقال به پانزده مثقال اضافه شود، باید زكات تمام 18 مثقال را از قرار چهل یك بدهد و اگر كمتر از سه مثقال اضافه شود، فقط باید زكات 15 مثقال آن را بدهد، و زیادی آن زكات ندارد، و همچنین است هر چه بالا رود، یعنی اگر سه مثقال اضافه شود، باید زكات تمام آنها را بدهد و اگر كمتر اضافه شود، مقداری كه اضافه شده زكات ندارد.

نِصاب نقره

مسأله 1897- نقره دو نصاب دارد: نصاب اول آن 105 مثقال معمولی است كه اگر نقره به 105 مثقال برسد و شرایط دیگر را هم كه گفته شد داشته باشد انسان باید چهل یك آن را كه 2 مثقال و 15 نخود است از بابت زكات بدهد و اگر به این مقدار نرسد زكات آن واجب نیست. و نصاب دوم آن 21 مثقال است یعنی اگر 21 مثقال به 105 مثقال اضافه شود، باید زكات تمام 126 مثقال را بطوری كه گفته شد بدهد و اگر كمتر از 21 مثقال اضافه شود، فقط باید زكات 105 مثقال آن را بدهد و زیادی آن زكات

ندارد و همچنین است هر چه بالا رود، یعنی اگر 21 مثقال اضافه شود، باید زكات تمام آنها را بدهد، و اگر كمتر اضافه شود مقداری كه اضافه شده و كمتر از 21 مثقال است زكات ندارد. بنا بر این اگر انسان چهل یك هر چه طلا و نقره دارد بدهد، زكاتی را كه بر او واجب بوده داده و گاهی هم بیشتر از مقدار واجب داده است مثلًا كسی كه 110 مثقال نقره دارد، اگر چهل یك آن را بدهد، زكات 105 مثقال آن را كه واجب بوده داده و مقداری هم برای 5 مثقال آن داده كه واجب نبوده است.

مسأله 1898- كسی كه طلا یا نقره او به اندازه نصاب است، اگر چه زكات آن را داده باشد، تا وقتی از نصاب اول كم نشده، همه ساله باید زكات آن را بدهد.

مسأله 1899- زكات طلا و نقره در صورتی واجب می شود كه آن را سكه زده باشند و معامله با آن رواج باشد و اگر سكه آن از بین هم رفته باشد باید زكات آن را بدهند.

مسأله 1900- طلا و نقره سكه داری كه زنها برای زینت به كار می برند، زكات ندارد اگر چه رواج باشد.

مسأله 1901- كسی كه طلا و نقره دارد، اگر هیچ كدام آنها به اندازه نصاب اول نباشد مثلًا 104 مثقال نقره و 14 مثقال طلا داشته باشد، زكات بر او واجب نیست.

مسأله 1902- چنان كه سابقاً گفته شد زكات طلا و نقره در صورتی واجب می شود كه انسان یازده ماه مالك مقدار نصاب باشد و اگر در بین یازده ماه، طلا و نقره او از نصاب اول كمتر

شود، زكات بر او واجب نیست.

مسأله 1903- اگر در بین یازده ماه طلا و نقره ای را كه دارد با طلا یا نقره یا چیز دیگر عوض نماید یا آنها را آب كند، زكات بر او واجب نیست. ولی اگر برای فرار از دادن زكات این كارها را بكند، احتیاط مستحب آن است كه زكات را بدهد.

مسأله 1904- اگر در ماه دوازدهم پول طلا و نقره را آب كند، باید زكات آنها را بدهد، و چنانچه به واسطه آب كردن، وزن یǠقیمت آنها كم شود، باید زكاتی را كه پیش از آب كردن بر او واجب بوده بدهد.

مسأله 1905- اگر طلا و نقره ای كه دارد خوب و بد داشته باشد، می تواند زكات هر كدام از خوب و بد را از خود آن بدهد ولی بهتر است زكات همه آنها را از طلا و نقره خوب بدهد.

مسأله 1906- طلا و نقره ای كه بیشتر از اندازه معمولی فلز دیگر دارد، اگر خالص آن به اندازه نصاب كه مقدار آن گفته شد برسد، انسان باید زكات آن را بدهد، و چنانچه شك دارد كه خالص آن به اندازه نصاب هست یا نه، زكات آن واجب نیست.

مسأله 1907- اگر طلا و نقره ای كه دارد به مقدار معمول فلز دیگر با آن مخلوط باشد، نمی تواند زكات آن را از طلا و نقره ای بدهد كه بیشتر از معمول، فلز دیگر دارد ولی اگر بقدری بدهد كه یقین كند طلا و نقره خالصی كه در آن هست به اندازه زكاتی می باشد كه بر او واجب است اشكال ندارد.

زكات شتر و گاو و گوسفند

مسأله 1908- زكات شتر و گاو و گوسفند غیر از شرطهایی كه گفته شد دو

شرط دیگر دارد:

اول: آن كه حیوان در تمام سال بیكار باشد و اگر در تمام سال یكی دو روز كار كرده باشد، زكات آن واجب است.

دوم: آنكه در تمام سال از علف بیابان بچرد، پس اگر تمام سال یا مقداری از آن را از علف چیده شده، یا از زراعتی كه ملك مالك یا ملك كس دیگر است بچرد زكات ندارد. ولی اگر در تمام سال یك روز یا دو روز از علف مالك بخورد بنا بر احتیاط زكات آن واجب می باشد.

مسأله 1909- اگر انسان برای شتر و گاو و گوسفند خود چراگاهی را كه كسی نكاشته بخرد، یا اجاره كند، یا برای چراندن در آن باج بدهد، باید زكات را بدهد.

نِصاب شتر

مسأله 1910- شتر دوازده نصاب دارد: اول: پنج شتر و زكات آن یك گوسفند است و تا شماره شتر به این مقدار نرسد زكات ندارد. دوم: ده شتر و زكات آن دو گوسفند است. سوم: پانزده شتر و زكات آن سه گوسفند است. چهارم: بیست شتر و زكات آن چهار گوسفند است. پنجم: بیست و پنج شتر و زكات آن پنج گوسفند است.

ششم: بیست و شش شتر و زكات آن یك شتر است كه داخل سال دوم شده باشد.

هفتم: سی و شش شتر و زكات آن یك شتر است كه داخل سال سوم شده باشد.

هشتم: چهل و شش شتر و زكات آن یك شتر است كه داخل سال چهارم شده باشد.

نهم: شصت و یك شتر و زكات آن یك شتر است كه داخل سال پنجم شده باشد.

دهم: هفتاد و شش شتر و زكات آن دو شتر است كه داخل سال سوم شده باشد.

یازدهم:

نود و یك شتر و زكات آن دو شتر است كه داخل سال چهارم شده باشد.

دوازدهم: صد و بیست و یك شتر و بالاتر از آن است كه باید یا چهل تا چهل تا حساب كند و برای هر چهل تا یك شتری بدهد كه داخل سال سوم شده باشد، یا پنجاه تا پنجاه تا حساب كند و برای هر پنجاه تا یك شتری بدهد كه داخل سال چهارم شده باشد و یا با چهل و پنجاه حساب كند. ولی در هر صورت باید طوری حساب كند كه چیزی باقی نماند، یا اگر چیزی باقی می ماند، از نه تا بیشتر نباشد، مثلًا اگر 140 شتر دارد، باید برای صد تا، دو شتری كه داخل سال چهارم شده و برای چهل تا یك شتر ماده ای كه داخل سال سوم شده باشد بدهد. «1»

مسأله 1911- زكات ما بین دو نصاب واجب نیست پس اگر شماره شترهایی كه دارد از نصاب اول كه پنج تاست بگذرد، تا به نصاب دوم كه ده تا است نرسیده، فقط باید زكات پنج تای آن را بدهد. و همچنین است در نصابهای بعد.

نِصاب گاو

مسأله 1912- گاو دو نصاب دارد: نصاب اول آن سی تا است كه وقتی شماره گاو به سی رسید، اگر شرایطی را كه گفته شد داشته باشد، انسان باید یك گوساله ای كه داخل سال دوم شده از بابت زكات بدهد. و نصاب دوم آن چهل است و زكات آن یك گوساله ماده ای است كه داخل سال سوم شده باشد و زكات ما بین سی و چهل واجب نیست مثلًا كسی كه سی و نه گاو دارد، فقط باید زكات

سی تای آنها را بدهد، و نیز اگر از چهل گاو زیادتر داشته باشد تا به شصت نرسیده، فقط باید زكات چهل تای آن را بدهد و بعد از آن كه به شصت رسید، چون دو برابر نصاب اول را دارد، باید دو گوساله ای كه داخل سال دوم شده بدهد و همچنین هر چه بالا رود، باید سی تا سی تا حساب كند یا چهل تا چهل تا یا با سی و چهل حساب نماید و زكات آن را به دستوری كه گفته شده بدهد، ولی باید طوری حساب كند كه چیزی باقی نماند، یا اگر چیزی باقی می ماند از نُه تا بیشتر نباشد، مثلًا اگر هفتاد گاو دارد، باید به حساب سی و چهل حساب كند و برای سی تای آن زكات سی تا و برای چهل تای آن زكاتِ چهل تا را بدهد، چون اگر به حساب سی تا حساب كند، ده تا زكات نداده می ماند.

نِصاب گوسفند

مسأله 1913- گوسفند پنج نصاب دارد:

اول: چهل، و زكات آن یك گوسفند است و تا گوسفند به چهل نرسد زكات ندارد.

دوم: صد و بیست و یك، و زكات آن دو گوسفند است.

سوم: دویست و یك، و زكات آن سه گوسفند است.

چهارم: سیصد و یك، و زكات آن بنا بر احتیاط واجب، چهار گوسفند است.

پنجم: چهار صد و بالاتر از آن است، كه باید آنها را صد تا صد تا حساب كند و برای هر صد تای آنها یك گوسفند بدهد. و لازم نیست زكات را از خود گوسفندها بدهد، بلكه اگر گوسفند دیگری بدهد، یا مطابق قیمت گوسفند، پول بدهد كافی است ولی اگر بخواهد جنس دیگر

بدهد در صورتی بی اشكال است كه برای فقرا بهتر باشد، اگر چه لازم نیست.

مسأله 1914- زكات ما بین دو نصاب واجب نیست، پس اگر شماره گوسفندهای كسی از نصاب اول كه چهل است بیشتر باشد تا به نصاب دوم كه صد و بیست و یك است نرسیده، فقط باید زكات چهل تای آن را بدهد و زیادی آن زكات ندارد و همچنین است در نصابهای بعد.

مسأله 1915- زكات شتر و گاو و گوسفندی كه به مقدار نصاب برسد واجب است، چه همه آنها نر باشند یا ماده، یا بعضی نر باشند و بعضی ماده.

مسأله 1916- در زكات، گاو و گاومیش یك جنس حساب می شود و شتر عربی و غیر عربی یك جنس است، و همچنین بز و میش و شیشك در زكات با هم فرق ندارند.

مسأله 1917- اگر گوسفند برای زكات بدهد، باید اقلًا داخل سال دوم شده باشد، و اگر بز بدهد باید داخل سال سوم شده باشد.

مسأله 1918- گوسفندی را كه بابت زكات می دهد، اگر قیمتش مختصری از گوسفندهای دیگر او كمتر باشد اشكال ندارد. ولی بهتر است گوسفندی را كه قیمت آن از تمام گوسفندهایش بیشتر است بدهد، و همچنین است در گاو و شتر.

مسأله 1919- اگر چند نفر با هم شریك باشند هر كدام آنان كه سهمش به نصاب اول رسیده، باید زكات بدهد و بر كسی كه سهم او كمتر از نصاب اول است زكات واجب نیست.

مسأله 1920- اگر یك نفر در چند جا گاو یا شتر یا گوسفند داشته باشد و روی هم به اندازه نصاب باشند، باید زكات آنها را بدهد.

مسأله 1921- اگر گاو و گوسفند و شتری

كه دارد مریض و معیوب هم باشند، باید زكات آنها را بدهد.

مسأله 1922- اگر گاو و گوسفند و شتری كه دارد همه مریض یا معیوب یا پیر باشند، می تواند زكات را از خود آنها بدهد. ولی اگر همه سالم و بی عیب و جوان باشند نمی تواند زكات آنها را مریض، یا معیوب، یا پیر بدهد. بلكه اگر بعضی از آنها سالم و بعضی مریض و دسته ای معیوب و دسته دیگر بی عیب، و مقداری پیر و مقداری جوان باشند، احتیاط واجب آن است كه برای زكات آنها سالم و بی عیب و جوان بدهد.

مسأله 1923- اگر پیش از تمام شدن ماه یازدهم گاو و گوسفند و شتری را كه دارد با چیز دیگر عوض كند، یا نصابی را كه دارد با مقدار نصاب از همان جنس عوض نماید، مثلًا چهل گوسفند بدهد و چهل گوسفند دیگر بگیرد، زكات بر او واجب نیست.

مسأله 1924- كسی كه باید زكات گاو و گوسفند و شتر را بدهد، اگر زكات آنها را از مال دیگرش بدهد، تا وقتی شماره آنها از نصاب كم نشده، همه ساله باید زكات را بدهد و اگر از خود آنها بدهد و از نصاب اول كمتر شوند، زكات بر او واجب نیست مثلًا كسی كه چهل گوسفند دارد، اگر از مال دیگرش زكات آنها را بدهد تا وقتی كه گوسفندهای او از چهل كم نشده، همه ساله باید یك گوسفند بدهد و اگر از خود آنها بدهد تا وقتی به چهل نرسیده، زكات بر او واجب نیست.

مصرف زكات

مسأله 1925- انسان می تواند زكات را در هشت مورد مصرف كند:

اول: فقیر، و آن كسی است كه مخارج سال خود

و عیالاتش را ندارد و كسی كه صنعت یا ملك یا سرمایه ای دارد كه می تواند مخارج سال خود را بگذراند فقیر نیست.

دوم: مسكین، و آن كسی است كه از فقیر سخت تر می گذراند.

سوم: كسی كه از طرف امام علیه السلام یا نائب امام مأمور است كه زكات را جمع و نگهداری نماید و به حساب آن رسیدگی كند و آن را به امام علیه السلام یا نائب امام یا فقرا برساند.

چهارم: كافرهایی كه اگر زكات به آنان بدهد به دین اسلام مایل می شوند، یا در جنگ به مسلمانان كمك می كنند.

پنجم: خریداری بنده ها و آزاد كردن آنان.

ششم: بدهكاری كه نمی تواند قرض خود را بدهد.

هفتم: سبیل اللَّه، یعنی كاری كه مانند ساختن مسجد منفعت عمومی دینی دارد، یا مثل ساختن پل و اصلاح راه كه نفعش به عموم مسلمانان می رسد و آنچه برای اسلام نفع داشته باشد به هر نحو كه باشد.

هشتم: ابن السبیل، یعنی مسافری كه در سفر درمانده شده و احكام اینها در مسائل آینده گفته خواهد شد.

مسأله 1926- احتیاط واجب آن است كه فقیر و مسكین بیشتر از مخارج سال خود و عیالاتش را از زكات نگیرد و اگر مقداری پول یا جنس دارد، فقط به اندازه كسری مخارج یك سالش زكات بگیرد.

مسأله 1927- كسی كه مخارج سالش را داشته اگر مقداری از آن را مصرف كند و بعد شك كند كه آنچه باقی مانده به اندازه مخارج سال او هست یا نه، نمی تواند زكات بگیرد.

مسأله 1928- صنعتگر یا مالك یا تاجری كه درآمد او از مخارج سالش كمتر است، می تواند برای كسری مخارجش زكات بگیرد. و لازم نیست ابزار كار یا ملك یا

سرمایه خود را به مصرف مخارج برساند.

مسأله 1929- فقیری كه خرج سال خود و عیالاتش را ندارد، اگر خانه ای دارد كه ملك اوست و در آن نشسته، یا مال سواری دارد، چنانچه بدون اینها نتواند زندگی كند، اگر چه برای حفظ آبرویش باشد، می تواند زكات بگیرد و همچنین است اثاث خانه و ظرف و لباس تابستانی و زمستانی و چیزهایی كه به آنها احتیاج دارد. و فقیری كه اینها را ندارد، اگر به اینها احتیاج داشته باشد، می تواند از زكات خریداری نماید.

مسأله 1930- فقیری كه یاد گرفتن صنعت برای او مشكل نیست، بنا بر احتیاط واجب باید یاد بگیرد و با گرفتن زكات زندگی نكند، ولی تا وقتی مشغول یاد گرفتن است، می تواند زكات بگیرد.

مسأله 1931- به كسی كه قبلًا فقیر بوده و می گوید فقیرم، اگر چه انسان از گفته او اطمینان پیدا نكند، می شود زكات داد.

مسأله 1932- كسی كه می گوید فقیرم و قبلًا فقیر نبوده، یا معلوم نیست فقیر بوده یا نه، اگر از ظاهر حالش گمان پیدا شود كه فقیر است می شود به او زكات داد.

مسأله 1933- كسی كه باید زكات بدهد، اگر از فقیری طلبكار باشد، می تواند طلبی را كه از او دارد، بابت زكات حساب كند.

مسأله 1934- اگر فقیر بدهكار بمیرد، و تركه ای كه وافی به بدهیش باشد نداشته باشد، انسان می تواند طلبی را كه از او دارد بابت زكات حساب كند.

مسأله 1935- چیزی را كه انسان بابت زكات به فقیر می دهد لازم نیست به او بگوید كه زكات است بلكه اگر فقیر خجالت بكشد، مستحب است بطوری كه دروغ نشود به اسم پیشكش بدهد ولی باید قصد زكات نماید.

مسأله 1936-

اگر به خیال این كه كسی فقیر است به او زكات بدهد، بعد بفهمد فقیر نبوده، یا از روی ندانستن مسأله به كسی كه می داند فقیر نیست زكات بدهد، چنانچه چیزی را كه به او داده باقی باشد، باید از او بگیرد و به مستحق بدهد، و اگر از بین رفته باشد، پس اگر كسی كه آن چیز را گرفته می دانسته یا احتمال می داده كه زكات است، انسان باید عوض آن را از او بگیرد و به مستحق بدهد، ولی اگر به غیر عنوان زكات داده نمی تواند چیزی از او بگیرد و باید از مال خودش زكات را به مستحق بدهد، و در همه صور می تواند از مال خودش زكات را بدهد و از كسی كه گرفته مطالبه نكند.

مسأله 1937- كسی كه بدهكار است و نمی تواند بدهی خود را بدهد اگر چه مخارج سال خود را داشته باشد، می تواند برای دادن قرض خود زكات بگیرد ولی باید مالی را كه قرض كرده در معصیت خرج نكرده باشد یا اگر در معصیت خرج كرده از آن معصیت توبه كرده باشد، كه در این صورت از سهم فقرا می شود به او داد.

مسأله 1938- اگر به كسی كه بدهكار است و نمی تواند بدهی خود را بدهد زكات بدهد، بعد بفهمد قرض را در معصیت مصرف كرده، چنانچه آن بدهكار فقیر باشد، می تواند آنچه را به او داده بابت زكات حساب كند ولی اگر چیزی را كه گرفته در شرابخواری یا به طور آشكارا در معصیت صرف كرده و از معصیت خود توبه نكرده بنا بر احتیاط واجب باید چیزی را كه به او داده بابت زكات حساب نكند.

مسأله

1939- كسی كه بدهكار است و نمی تواند بدهی خود را بدهد اگر چه فقیر نباشد، انسان می تواند طلبی را كه از او دارد، بابت زكات حساب كند.

مسأله 1940- مسافری كه خرجی او تمام شده، یا مركبش از كار افتاده، چنانچه سفر او سفر معصیت نباشد و نتواند با قرض كردن یا فروختن چیزی خود را به مقصد برساند، اگر چه در وطن خود فقیر نباشد، می تواند زكات بگیرد. ولی اگر بتواند در جای دیگر با قرض كردن یا فروختن چیزی مخارج سفر خود را فراهم كند، فقط به مقداری كه به آنجا برسد، می تواند زكات بگیرد.

مسأله 1941- مسافری كه در سفر درمانده شده و زكات گرفته بعد از آنكه به وطنش رسید، اگر چیزی از زكات زیاد آمده باشد، در صورتی كه بدون مشقت نتواند بقیه را به صاحب مال یا نائب او برساند باید آن را به حاكم شرع بدهد و بگوید آن چیز زكات است.

شرایط كسانی كه مستحق زكاتند

مسأله 1942- كسی كه زكات می گیرد باید شیعه دوازده امامی باشد، و اگر از راه شرعی شیعه بودن كسی ثابت شود و به او زكات بدهد، و زكات تلف شود بعد معلوم شود شیعه نبوده، لازم نیست دوباره زكات بدهد.

مسأله 1943- اگر طفل یا دیوانه ای از شیعه فقیر باشد، انسان می تواند به ولی او زكات بدهد، به قصد این كه آنچه را می دهد ملك طفل یا دیوانه باشد.

مسأله 1944- اگر به ولی طفل و دیوانه دسترسی ندارد، می تواند خودش یا به وسیله یك نفر امین زكات را به مصرف طفل یا دیوانه برساند و باید موقعی كه زكات به مصرف آنان می رسد نیت زكات كنند.

مسأله 1945- به فقیری

كه گدایی می كند، می شود زكات داد، ولی به كسی كه زكات را در معصیت مصرف می كند نمی شود زكات داد.

مسأله 1946- به كسی كه معصیت كبیره را آشكارا به جا می آورد، احتیاط واجب آن است كه زكات ندهند.

مسأله 1947- به كسی كه بدهكار است و نمی تواند بدهی خود را بدهد اگر چه مخارج او بر انسان واجب باشد، می شود زكات داد. ولی اگر زن برای خرجی خودش قرض كرده باشد شوهر نمی تواند بدهی او را از زكات بدهد بلكه اگر كس دیگری هم كه مخارج او بر انسان واجب است برای خرجی خود قرض كند احتیاط واجب آن است كه بدهی او را از زكات ندهد.

مسأله 1948- انسان نمی تواند مخارج كسانی را كه مثل اولاد، خرجشان بر او واجب است از زكات بدهد، ولی دیگران می توانند به آنان زكات بدهند.

مسأله 1949- اگر انسان زكات به پسرش بدهد كه خرج زن و نوكر و كلفت خود نماید اشكال ندارد.

مسأله 1950- اگر پسر به كتابهای علمی دینی احتیاج داشته باشد پدر می تواند برای خریدن آنها به او زكات بدهد.

مسأله 1951- پدر می تواند به پسرش زكات بدهد كه برای خود زن بگیرد پسر هم می تواند برای آنكه پدرش زن بگیرد زكات خود را به او بدهد.

مسأله 1952- به زنی كه شوهرش مخارج او را می دهد، یا خرجی نمی دهد، ولی زن او را به دادن خرجی مجبور كند، نمی شود زكات داد.

مسأله 1953- زنی كه صیغه شده اگر فقیر باشد، شوهرش و دیگران می توانند به او زكات بدهند. ولی اگر شوهرش در ضمن عقد شرط كند كه مخارج او را بدهد، یا به جهت دیگری دادن مخارجش بر او واجب باشد،

در صورتی كه بتواند مخارج آن زن را بدهد یا زن بتواند او را مجبور كند، نمی شود به آن زن زكات داد.

مسأله 1954- زن می تواند به شوهر فقیر خود زكات بدهد، اگر چه شوهر زكات را صرف مخارج خود آن زن نماید.

مسأله 1955- سید نمی تواند از غیر سید زكات بگیرد، ولی اگر خمس و سایر وجوهات كفایت مخارج او را نكند و از گرفتن زكات ناچار باشد، می تواند از غیر سید زكات بگیرد. ولی احتیاط واجب آن است كه اگر ممكن باشد فقط به مقداری كه برای مخارج روزانه اش ناچار است بگیرد.

مسأله 1956- به كسی كه معلوم نیست سید است یا نه، می شود زكات داد.

نیت زكات

مسأله 1957- انسان باید زكات را به قصد قربت یعنی برای انجام فرمان خداوند عالم بدهد و در نیت معین كند كه آنچه را می دهد زكات مال است، یا زكات فطره.

ولی اگر مثلًا زكات گندم و جو بر او واجب باشد، لازم نیست معین كند چیزی را كه می دهد زكات گندم است یا زكات جو.

مسأله 1958- كسی كه زكات چند مال بر او واجب شده، اگر مقداری زكات بدهد و نیت هیچ كدام آنها را نكند، چنانچه چیزی را كه داده هم جنس یكی از آنها باشد، زكات همان جنس حساب می شود و اگر هم جنس هیچ كدام آنها نباشد، به همه آنها قسمت می شود، پس كسی كه زكات چهل گوسفند و زكات پانزده مثقال طلا بر او واجب است، اگر مثلًا یك گوسفند از بابت زكات بدهد و نیت هیچ كدام آنها را نكند، زكات گوسفند حساب می شود، ولی اگر مقداری نقره بدهد به زكاتی كه برای گوسفند و

طلا بدهكار است تقسیم می شود.

مسأله 1959- اگر كسی را وكیل كند كه زكات مال او را بدهد چنانچه وكیل وقتی كه زكات را به فقیر می دهد، از طرف مالك نیت زكات كند كافی است.

مسأله 1960- اگر مالك یا وكیل او بدون قصد قربت زكات را به فقیر بدهد و پیش از آن كه آن مال از بین برود، خود مالك، نیت زكات كند، زكات حساب می شود.

مسائل متفرقه زكات

مسأله 1961- موقعی كه گندم و جو را از كاه جدا می كنند و موقع خشك شدن خرما و انگور، انسان باید زكات را به فقیر بدهد یا از مال خود جدا كند. و زكات طلا و نقره و گاو و گوسفند و شتر را بعد از تمام شدن ماه دوازدهم باید به فقیر بدهد، یا از مال خود جدا نماید. ولی بعد از جدا كردن اگر منتظر فقیر معینی باشد، یا بخواهد به فقیری بدهد كه از جهتی برتری دارد، می تواند زكات را به انتظار او و لو تا چند ماه نگهدارد.

مسأله 1962- بعد از جدا كردن زكات لازم نیست فوراً آن را به مستحق بدهد ولی اگر به كسی كه می شود زكات داد دسترسی دارد احتیاط مستحب آن است كه دادن زكات را تأخیر نیندازد.

مسأله 1963- كسی كه می تواند زكات را به مستحق برساند اگر ندهد و به واسطه كوتاهی او از بین برود باید عوض آن را بدهد.

مسأله 1964- كسی كه می تواند زكات را به مستحق برساند، اگر زكات را ندهد، و بدون آنكه در نگهداری آن كوتاهی كند از بین برود، چنانچه دادن زكات را بقدری تأخیر انداخته كه نمی گویند فوراً داده است، باید عوض آن

را بدهد و اگر به این مقدار تأخیر نینداخته مثلًا دو سه ساعت تأخیر انداخته و در همان دو سه ساعت تلف شده در صورتی كه مستحق حاضر نبوده، چیزی بر او واجب نیست و اگر مستحق حاضر بوده، بنا بر احتیاط واجب باید عوض آن را بدهد.

مسأله 1965- اگر زكات را از خود مال كنار بگذارد، می تواند در بقیه آن تصرف كند و اگر از مال دیگرش كنار بگذارد، می تواند در تمام مال تصرف نماید.

مسأله 1966- انسان نمی تواند زكاتی را كه كنار گذاشته برای خود بردارد و چیز دیگری به جای آن بگذارد.

مسأله 1967- اگر از زكاتی كه كنار گذاشته منفعتی ببرد مثلًا گوسفندی كه برای زكات گذاشته برّه بیاورد، مال فقیر است.

مسأله 1968- اگر موقعی كه زكات را كنار می گذارد مستحقی حاضر باشد، بهتر است زكات را به او بدهد، مگر كسی را در نظر داشته باشد كه دادن زكات به او از جهتی بهتر باشد.

مسأله 1969- اگر با عین مالی كه برای زكات كنار گذاشته برای خودش تجارت كند صحیح نیست، و اگر با اجازه حاكم شرع برای مصلحتِ زكات تجارت كند، تجارت صحیح و نفعش مال زكات است.

مسأله 1970- اگر پیش از آنكه زكات بر او واجب شود، چیزی بابت زكات به فقیر بدهد، زكات حساب نمی شود و بعد از آن كه زكات بر او واجب شد، اگر چیزی را كه به فقیر داده از بین نرفته باشد و آن فقیر هم به فقر خود باقی باشد می تواند چیزی را كه به او داده بابت زكات حساب كند.

مسأله 1971- فقیری كه می داند زكات بر انسان واجب نشده، اگر چیزی بابت زكات

بگیرد و پیش او تلف شود ضامن است پس موقعی كه زكات بر انسان واجب می شود، اگر آن فقیر به فقر خود باقی باشد، می تواند عوض چیزی را كه به او داده بابت زكات حساب كند.

مسأله 1972- فقیری كه نمی داند زكات بر انسان واجب نشده، اگر چیزی بابت زكات بگیرد و پیش او تلف شود، ضامن نیست و انسان نمی تواند عوض آن را بابت زكات حساب كند.

مسأله 1973- مستحب است زكات گاو و گوسفند و شتر را به فقیرهای آبرومند بدهد و در دادن زكات، خویشان خود را بر دیگران، و اهل علم و كمال را بر غیر آنان و كسانی را كه اهل سؤال نیستند بر اهل سؤال مقدم بدارد. ولی اگر دادن زكات به فقیری از جهت دیگری بهتر باشد، مستحب است زكات را به او بدهد.

مسأله 1974- بهتر است زكات را آشكار و صدقه مستحبی را مخفی بدهند.

مسأله 1975- اگر در شهر كسی كه می خواهد زكات بدهد مستحقی نباشد و نتواند زكات را به مصرف دیگری هم كه برای آن معین شده برساند، چنانچه امید نداشته باشد كه بعداً مستحق پیدا كند باید زكات را به شهر دیگر ببرد و به مصرف زكات برساند، ولی مخارج بردن به آن شهر به عهده خود اوست، و اگر زكات تلف شود ضامن نیست.

مسأله 1976- اگر در شهر خودش مستحق پیدا شود، می تواند زكات را به شهر دیگر ببرد. ولی مخارج بردن به آن شهر را باید از خودش بدهد و اگر زكات تلف شود ضامن است، مگر آنكه با اجازه حاكم شرع برده باشد.

مسأله 1977- اجرت وزن كردن، پیمانه نمودن گندم و جو

و كشمش و خرمایی را كه برای زكات می دهد با خود اوست.

مسأله 1978- كسی كه 2 مثقال و 15 نخود نقره یا بیشتر از بابت زكات بدهكار است، می تواند كمتر از 2 مثقال و 15 نخود نقره هم به یك فقیر بدهد و نیز اگر غیر نقره چیز دیگری مثل گندم و جو بدهكار باشد و قیمت آن به 2 مثقال و 15 نخود نقره هم برسد می تواند به یك فقیر كمتر از آن بدهد.

مسأله 1979- مكروه است انسان از مستحق درخواست كند كه زكاتی را كه از او گرفته به او بفروشد، ولی اگر مستحق بخواهد چیزی را كه گرفته بفروشد بعد از آنكه به قیمت رساند، كسی كه زكات را به او داده در خریدن آن بر دیگران مقدم است.

مسأله 1980- اگر شك كند زكاتی را كه بر او واجب بوده داده یا نه، باید زكات را بدهد، هر چند شك او برای زكات سالهای پیش باشد.

مسأله 1981- فقیر نمی تواند زكات را به كمتر از مقدار آن صلح كند یا چیزی را گرانتر از قیمت آن بابت زكات قبول نماید، یا زكات را از مالك بگیرد و به او ببخشد.

ولی كسی كه زكات زیادی بدهكار است و فقیر شده و نمی تواند زكات را بدهد و امید هم ندارد كه دارا شود، چنانچه بخواهد توبه كند، فقیر می تواند زكات را از او بگیرد و به او ببخشد.

مسأله 1982- انسان می تواند از زكات، قرآن یا كتاب دینی یا كتاب دعا بخرد و وقف نماید، اگر چه بر اولاد خود و بر كسانی وقف كند كه خرج آنان بر او واجب است. و نیز می تواند تولیت

وقف را برای خود یا اولاد خود قرار دهد.

مسأله 1983- انسان نمی تواند از زكات ملك بخرد و بر اولاد خود یا بر كسانی كه مخارج آنان بر او واجب است وقف نماید كه عایدی آن را به مصرف مخارج خود برسانند.

مسأله 1984- فقیر می تواند برای رفتن به حج و زیارت و مانند اینها زكات بگیرد، ولی اگر به مقدار خرج سالش زكات گرفته باشد، برای زیارت و مانند آن نمی تواند زكات بگیرد.

مسأله 1985- اگر مالك فقیری را وكیل كند كه زكات مال او را بدهد چنانچه آن فقیر احتمال دهد كه قصد مالك این بوده كه خود آن فقیر از زكات برندارد نمی تواند چیزی از آن را برای خودش بردارد، و اگر یقین داشته باشد كه قصد مالك این نبوده، برای خودش هم می تواند بردارد.

مسأله 1986- اگر فقیر شتر و گاو و گوسفند و طلا و نقره را بابت زكات بگیرد، چنانچه شرطهایی كه برای واجب شدن زكات گفته شد در آنها جمع شود باید زكات آنها را بدهد.

مسأله 1987- اگر دو نفر در مالی كه زكات آن واجب شده با هم شریك باشند و یكی از آنان زكات قسمت خود را بدهد و بعد مال را تقسیم كنند، چنانچه بداند شریكش زكات سهم خود را نداده، تصرف او در سهم خودش هم اشكال دارد.

مسأله 1988- كسی كه خمس یا زكات بدهكار است و كفاره و نذر و مانند اینها هم بر او واجب است و قرض هم دارد، چنانچه نتواند همه آنها را بدهد، اگر مالی كه خمس یا زكات آن واجب شده، از بین نرفته باشد، باید خمس و زكات را بدهد و

اگر از بین رفته باشد، می تواند خمس یا زكات را بدهد، یا كفاره و نذر و قرض و مانند اینها را ادا نماید.

مسأله 1989- كسی كه خمس یا زكات بدهكار است و نذر و مانند اینها هم بر او واجب است و قرض هم دارد، اگر بمیرد و مال او برای همه آنها كافی نباشد چنانچه مالی كه خمس و زكات آن واجب شده از بین نرفته باشد، باید خمس یا زكات را بدهند و بقیه مال او را به چیزهای دیگری كه بر او واجب است قسمت كنند و اگر مالی كه خمس و زكات آن واجب شده از بین رفته باشد، باید مال او را به خمس و زكات و قرض و نذر و مانند اینها قسمت نمایند، مثلًا اگر چهل تومان خمس بر او واجب است و بیست تومان به كسی بدهكار است و همه مال او سی تومان است، باید بیست تومان بابت خمس و ده تومان به دَین او بدهند.

مسأله 1990- كسی كه مشغول تحصیل علم است و اگر تحصیل نكند می تواند برای معاش خود كسب كند، چنانچه تحصیل آن علم، واجب یا مستحب باشد می شود به او زكات داد و اگر تحصیل آن علم واجب یا مستحب نباشد، زكات دادن به او اشكال دارد.

زكات فِطْرَه

زكات فِطْرَه

مسأله 1991- كسی كه موقع غروبِ شب عید فطر بالغ و عاقل و هشیار است و فقیر و بنده كس دیگر نیست، باید برای خودش و كسانی كه نان خور او هستند، هر نفری یك صاع كه تقریباً سه كیلو است گندم یا جو یا خرما یا كشمش یا برنج یا ذرت و مانند اینها

به مستحق بدهد و اگر پول یكی از اینها را هم بدهد كافی است.

مسأله 1992- كسی كه مخارج سال خود و عیالاتش را ندارد و كسبی هم ندارد كه بتواند مخارج سال خود و عیالاتش را بگذراند فقیر است و دادن زكات فطره بر او واجب نیست.

مسأله 1993- انسان باید فطره كسانی را كه در غروب شب عید فطر نان خور او حساب می شوند بدهد؛ كوچك باشند یا بزرگ، مسلمان باشند یا كافر، دادن خرج آنان بر او واجب باشد یا نه، در شهر خود او باشند یا در شهر دیگر.

مسأله 1994- اگر كسی را كه نان خور او است و در شهر دیگر است وكیل كند كه از مال او فطره خود را بدهد، چنانچه اطمینان داشته باشد كه فطره را می دهد، لازم نیست خودش فطره او را بدهد.

مسأله 1995- فطره مهمانی كه پیش از غروب شب عید فطر با رضایت صاحبخانه وارد شده و نان خور او حساب می شود بر او واجب است.

مسأله 1996- فطره مهمانی كه پیش از غروب شب عید فطر بدون رضایت صاحبخانه وارد می شود و مدتی نزد او می ماند واجب است، و همچنین است فطره كسی كه انسان را مجبور كرده اند كه خرجی او را بدهد.

مسأله 1997- فطره مهمانی كه بعد از غروب شب عید فطر وارد می شود، بر صاحبخانه واجب نیست، اگر چه پیش از غروب او را دعوت كرده باشد و در خانه او هم افطار كند.

مسأله 1998- اگر كسی موقع غروب شب عید فطر دیوانه یا بیهوش باشد، زكات فطره بر او واجب نیست.

مسأله 1999- اگر پیش از غروب بچه بالغ شود، یا دیوانه عاقل گردد، یا فقیر غنی

شود، در صورتی كه شرایط واجب شدن فطره را دارا باشد، باید زكات فطره را بدهد.

مسأله 2000- كسی كه موقع غروب شب عید فطر، زكات فطره بر او واجب نیست، اگر تا پیش از ظهر روز عید شرطهای واجب شدن فطره در او پیدا شود، مستحب است زكات فطره را بدهد.

مسأله 2001- كافری كه بعد از غروب شب عید فطر مسلمان شده فطره بر او واجب نیست. ولی مسلمانی كه شیعه نبوده، اگر بعد از دیدن ماه شیعه شود، باید زكات فطره را بدهد.

مسأله 2002- كسی كه فقط به اندازه یك صاع كه تقریباً سه كیلو است گندم و مانند آن دارد، مستحب است زكات فطره را بدهد، و چنانچه عیالاتی داشته باشد و بخواهد فطره آنها را هم بدهد می تواند به قصد فطره، آن یك صاع را به یكی از عیالاتش بدهد و او هم به همین قصد به دیگری بدهد، و همچنین تا به نفر آخر برسد، و بهتر است نفر آخر چیزی را كه می گیرد به كسی بدهد كه از خودشان نباشد.

و اگر یكی از آنها صغیر باشد، احتیاط آن است كه او را در دور دادن زكات فطره داخل نكنند، و چنانچه ولی صغیر از طرف او قبول نماید باید آن زكات فطره را به مصرف صغیر برساند، نه این كه از طرف او به دیگری بدهد.

مسأله 2003- اگر بعد از غروب شب عید فطر بچه دار شود، یا كسی نان خور او حساب شود، واجب نیست فطره او را بدهد. اگر چه مستحب است فطره كسانی را كه بعد از غروب تا پیش از ظهر روز عید نان خور او حساب می شوند بدهد.

مسأله

2004- اگر انسان نان خور كسی باشد و پیش از غروب نان خور كس دیگر شود، فطره او بر كسی كه نان خور او شده واجب است مثلًا اگر دختر پیش از غروب به خانه شوهر رود، شوهرش باید فطره او را بدهد.

مسأله 2005- كسی كه دیگری باید فطره او را بدهد واجب نیست فطره خود را بدهد.

مسأله 2006- اگر فطره انسان بر كسی واجب باشد و او فطره را ندهد، بر خود انسان واجب نمی شود.

مسأله 2007- اگر كسی كه فطره او بر دیگری واجب است خودش فطره را بدهد، از كسی كه فطره بر او واجب شده ساقط نمی شود.

مسأله 2008- زنی كه شوهرش مخارج او را نمی دهد، چنانچه نان خور كس دیگر باشد، فطره اش بر آن كس واجب است. و اگر نان خور كس دیگر نیست، در صورتی كه فقیر نباشد، باید فطره خود را بدهد.

مسأله 2009- كسی كه سید نیست نمی تواند به سید فطره بدهد حتی اگر سیدی نان خور او باشد، نمی تواند فطره او را به سید دیگر بدهد.

مسأله 2010- فطره طفلی كه از مادر یا دایه شیر می خورد، بر كسی است كه مخارج مادر یا دایه را می دهد. ولی اگر مادر یا دایه مخارج خود را از مال طفل برمی دارد فطره طفل بر كسی واجب نیست.

مسأله 2011- انسان اگر چه مخارج عیالاتش را از مال حرام بدهد، باید فطره آنان را از مال حلال بدهد.

مسأله 2012- اگر انسان كسی را اجیر نماید و شرط كند كه مخارج او را بدهد در صورتی كه به شرط خود عمل كند و نان خور او حساب شود باید فطره او را هم بدهد ولی چنانچه شرط كند كه مقدار مخارج او

را بدهد و مثلًا پولی برای مخارجش بدهد، دادن فطره او واجب نیست.

مسأله 2013- اگر كسی بعد از غروب شب عید فطر بمیرد، باید فطره او و عیالاتش را از مال او بدهند، ولی اگر پیش از غروب بمیرد، واجب نیست فطره او و عیالاتش را از مال او بدهند.

مصرف زكات فطره

مسأله 2014- اگر زكات فطره را به یكی از هشت مصرفی كه سابقاً برای زكات مال گفته شد برسانند كافی است. ولی احتیاط مستحب آن است كه فقط به فقرای شیعه بدهد.

مسأله 2015- اگر طفل شیعه ای فقیر باشد، انسان می تواند فطره را به مصرف او برساند، یا به واسطه دادن به ولی طفل، ملك طفل نماید.

مسأله 2016- فقیری كه فطره به او می دهند، لازم نیست عادل باشد ولی احتیاط واجب آن است كه به شرابخوار و كسی كه آشكارا معصیت كبیره می كند فطره ندهند.

مسأله 2017- به كسی كه فطره را در معصیت مصرف می كند نباید فطره بدهند.

مسأله 2018- احتیاط واجب آن است كه به یك فقیر بیشتر از مخارج سالش و كمتر از یك صاع كه تقریباً سه كیلو است فطره ندهند.

مسأله 2019- اگر از جنسی كه قیمتش دو برابر قیمت معمولی آن است مثلًا از گندمی كه قیمت آن دو برابر قیمت گندم معمولی است، نصف صاع كه معنای آن در مسأله پیش گفته شد بدهد كافی نیست. و اگر آن را به قصد قیمت فطره هم بدهد كفایت نمی كند.

مسأله 2020- انسان نمی تواند نصف صاع را از یك جنس مثلًا گندم و نصف دیگر آن را از جنس دیگر مثلًا جو بدهد. و اگر آن را به قصد قیمت فطره هم بدهد اشكال دارد،

بلكه كافی نیست.

مسأله 2021- مستحب است در دادن زكات فطره، خویشان فقیر خود را بر دیگران مقدم دارد و بعد همسایگان فقیر را، بعد اهل علم فقیر را، ولی اگر دیگران از جهتی برتری داشته باشند، مستحب است آنها را مقدم بدارد.

مسأله 2022- اگر انسان به خیال این كه كسی فقیر است به او فطره بدهد و بعد بفهمد فقیر نبوده چنانچه مالی را كه به او داده از بین نرفته باشد، می تواند پس بگیرد و به مستحق بدهد و اگر نتواند بگیرد باید از مال خودش فطره را بدهد و اگر از بین رفته باشد، در صورتی كه گیرنده فطره می دانسته یا احتمال می داده آنچه را گرفته فطره است، باید عوض آن را بدهد و الّا دادن عوض بر او واجب نیست و انسان باید دوباره فطره را بدهد.

مسأله 2023- اگر كسی بگوید فقیرم، نمی شود به او فطره داد، مگر آن كه اطمینان پیدا كند یا از ظاهر حالش گمان پیدا شود كه فقیر است یا انسان بداند كه قبلًا فقیر بوده است.

مسائل متفرقه زكات فطره

مسأله 2024- انسان باید زكات فطره را به قصد قربت یعنی برای انجام فرمان خداوند عالم بدهد و موقعی كه آن را می دهد، نیت دادن فطره نماید.

مسأله 2025- اگر پیش از ماه رمضان فطره را بدهد صحیح نیست و احتیاط واجب آن است كه در ماه رمضان هم فطره را ندهد. ولی اگر پیش از رمضان یا در ماه رمضان به فقیر قرض بدهد و بعد از آن كه فطره بر او واجب شد، طلب خود را بابت فطره حساب كند مانعی ندارد.

مسأله 2026- گندم یا چیز دیگری را كه برای

فطره می دهد، باید به جنس دیگر یا خاك مخلوط نباشد، یا اگر مخلوط است چیزی كه مخلوط شده بقدری كم باشد كه قابل اعتنا نباشد و اگر بیش از این مقدار باشد در صورتی صحیح است كه خالص آن به یك صاع برسد ولی اگر مثلًا یك صاع گندم به چندین مَن خاك مخلوط باشد كه خالص كردن آن خرج یا كار بیشتر از متعارف دارد، دادن آن كافی نیست.

مسأله 2027- اگر فطره را از چیز معیوب بدهد كافی نیست.

مسأله 2028- كسی كه فطره چند نفر را می دهد، لازم نیست همه را از یك جنس بدهد و اگر مثلًا فطره بعضی را گندم و فطره بعض دیگر را جو بدهد كافی است.

مسأله 2029- كسی كه نماز عید فطر می خواند، بنا بر احتیاط واجب باید فطره را پیش از نماز عید بدهد، ولی اگر نماز عید نمی خواند، می تواند دادن فطره را تا ظهر تأخیر بیندازد.

مسأله 2030- اگر به نیت فطره مقداری از مال خود را كنار بگذارد و تا ظهر روز عید به مستحق ندهد، احتیاط واجب آن است كه هر وقت آن را می دهد نیت فطره نماید.

مسأله 2031- اگر موقعی كه دادن زكات فطره واجب است، فطره را ندهد و كنار هم نگذارد، احتیاط واجب آن است كه بعداً بدون اینكه نیت ادا و قضا كند فطره را بدهد.

مسأله 2032- اگر فطره را كنار بگذارد، نمی تواند آن را برای خودش بردارد و مالی دیگر را برای فطره بگذارد.

مسأله 2033- اگر انسان مالی داشته باشد كه قیمتش از فطره بیشتر است، چنانچه فطره را ندهد و نیت كند كه مقداری از آن مال برای فطره باشد

اشكال دارد.

مسأله 2034- اگر مالی را كه برای فطره كنار گذاشته از بین برود، چنانچه دسترس به فقیر داشته و دادن فطره را تأخیر انداخته، باید عوض آن را بدهد و اگر دسترس به فقیر نداشته ضامن نیست، مگر آن كه در نگهداری آن كوتاهی كرده باشد.

مسأله 2035- در صورتی كه زكات فطره را از مال خود جدا كرده باشد، اگر در محل خودش مستحق پیدا شود، احتیاط واجب آن است كه فطره را به جای دیگر نبرد، و اگر به جای دیگر ببرد و تلف شود، باید عوض آن را بدهد.

احكام حجّ

مسأله 2036- حج: زیارت كردن خانه خدا و انجام اعمالی است كه دستور داده اند در آنجا به جا آورده شود و در تمام عمر بر كسی كه این شرایط را دارا باشد، یك مرتبه واجب می شود: اول: آن كه بالغ باشد. دوم: آن كه عاقل و آزاد باشد. سوم:

به واسطه رفتن به حج مجبور نشود كه كار حرامی را كه اهمیتش در شرع از حج بیشتر است انجام دهد، یا عمل واجبی را كه از حج مهمتر است ترك نماید. چهارم: آن كه مستطیع باشد، و مستطیع بودن به چند چیز است: اول: آنكه توشه راه و چیزهایی را كه بر حسب حالش در سفر به آن محتاج است و در كتابهای مفصل گفته شده دارا باشد، و نیز مركب سواری یا مالی كه بتواند آنها را تهیه كند داشته باشد. دوم: سلامت مزاج و توانایی آن را داشته باشد كه بتواند مكه رود و حج را به جا آورد. سوم: در راه مانعی از رفتن نباشد و اگر راه بسته باشد، یا

انسان بترسد كه در راه جان یا عرض او از بین برود؛ یا مال او را ببرند، حج بر او واجب نیست ولی اگر از راه دیگری بتواند برود، اگر چه دورتر باشد در صورتی كه مشقت زیاد نداشته باشد و خیلی غیر متعارف نباشد، باید از آن راه برود. چهارم: به قدر به جا آوردن اعمال حج وقت داشته باشد. پنجم: مخارج كسانی را كه خرجی آنان بر او واجب است مثل زن و بچه و مخارج كسانی را كه مردم خرجی دادن به آنها را لازم می دانند داشته باشد. ششم:

بعد از برگشتن، كسب، یا زراعت، یا عایدی ملك، یا راه دیگری برای معاش خود داشته باشد كه مجبور نشود به زحمت زندگی كند.

مسأله 2037- كسی كه بدون خانه ملكی رفع احتیاجش نمی شود، وقتی حج بر او واجب است كه پول خانه را هم داشته باشد.

مسأله 2038- زنی كه می تواند مكه برود، اگر بعد از برگشتن از خودش مال نداشته باشد و شوهرش هم مثلًا فقیر باشد و خرجی او را ندهد و ناچار شود كه به سختی زندگی كند، حج بر او واجب نیست.

مسأله 2039- اگر كسی توشه راه و مركب سواری نداشته باشد و دیگری به او بگوید حج برو، من خرج تو و عیالات تو را در موقعی كه در سفر حج هستی می دهم در صورتی كه اطمینان داشته باشد كه خرج او را می دهد حج بر او واجب می شود.

مسأله 2040- اگر خرجی رفتن و برگشتن و خرجی عیالات كسی را در مدتی كه مكه می رود و بر می گردد به او ببخشند و با او شرط كنند كه حج كند، اگر

چه قرض داشته باشد و در موقع برگشتن هم مالی كه بتواند با آن زندگی كند نداشته باشد باید قبول نماید و حج بر او واجب می شود.

مسأله 2041- اگر مخارج رفتن و برگشتن و مخارج عیالات كسی را در مدتی كه مكه می رود و بر می گردد به او بدهند و بگویند حج برو ولی ملك او نكنند، در صورتی كه اطمینان داشته باشد كه از او پس نمی گیرند، حج بر او واجب می شود.

مسأله 2042- اگر مقداری مال كه برای حج كافی است به كسی بدهند و با او شرط كنند كه در راه مكه خدمت كسی كه مال را داده بنماید، حج بر او واجب نمی شود.

مسأله 2043- اگر مقداری مال به كسی بدهند و حج بر او واجب شود، چنانچه حج نماید، هر چند بعداً مالی از خود پیدا كند، دیگر حج بر او واجب نیست.

مسأله 2044- اگر برای تجارت مثلًا تا جده برود و مالی به دست آورد كه اگر بخواهد از آنجا به مكه رود مستطیع باشد، باید حج كند و در صورتی كه حج نماید، اگر چه بعداً مالی پیدا كند كه بتواند از وطن خود به مكه رود، دیگر حج بر او واجب نیست.

مسأله 2045- اگر انسان اجیر شود كه از طرف كسی دیگر حج كند، چنانچه خودش نتواند برود و بخواهد دیگری را از طرف خودش بفرستد، باید از كسی كه او را اجیر كرده اجازه بگیرد.

مسأله 2046- اگر كسی مستطیع شود و مكه نرود و فقیر شود، باید اگر چه به زحمت باشد بعداً حج كند، و اگر به هیچ قسم نتواند حج برود، چنانچه كسی او را برای

حج اجیر كند، باید به مكه رود و حج كسی را كه برای او اجیر شده به جا آورد و تا سال بعد در مكه بماند و برای خود حج نماید. ولی اگر ممكن باشد كه اجیر شود و اجرت را نقد بگیرد و كسی كه او را اجیر كرده راضی شود كه حج او در سال بعد به جا آورده شود، باید سال اول برای خود و سال بعد برای كسی كه اجیر شده حج نماید.

مسأله 2047- اگر در سال اولی كه مستطیع شده به مكه رود و در وقت معینی كه دستور داده اند به عرفات و مشعر الحرام نرسد چنانچه در سالهای بعد مستطیع نباشد حج بر او واجب نیست. ولی اگر از سالهای پیش مستطیع بوده و نرفته اگر چه به زحمت باشد باید حج كند.

مسأله 2048- اگر در سال اولی كه مستطیع شده حج نكند و بعد به واسطه پیری یا مرض و ناتوانی نتواند حج نماید و ناامید باشد از اینكه بعداً خودش حج كند، باید دیگری را از طرف خود بفرستد، بلكه اگر در سال اولی كه به قدر رفتن حج مال پیدا كرده، به واسطه پیری یا مرض یا ناتوانی نتواند حج كند، احتیاط مستحب آن است كسی را از طرف خود بفرستد كه حج نماید.

مسأله 2049- كسی كه از طرف دیگری برای حج اجیر شده، باید طواف نساء را از طرف او یا به نیت ما فی الذّمّة به جا آورد و اگر به جا نیاورد، زن بر آن اجیر حرام می شود.

مسأله 2050- اگر طواف نساء را درست به جا نیاورد یا فراموش كند، چنانچه در بین

راه یا بعد از مراجعت به وطن، یادش بیاید، باید در صورت امكان دوباره برگردد و آن را انجام دهد و در صورت عدم تمكن از بازگشت خودش، دیگری را برای انجام آن نایب بگیرد تا زن بر او حلال باشد.

احكام خرید و فروش

چیزهایی كه در خرید و فروش مستحب است

مسأله 2051- یاد گرفتن احكام معاملات به قدری كه مورد احتیاج است لازم است، و مستحب است فروشنده بین مشتریها در قیمت جنس فرق نگذارد و در قیمت جنس سخت گیری نكند، و كسی كه با او معامله كرده اگر پشیمان شود و از او تقاضا كند كه معامله را به هم بزند بپذیرد.

مسأله 2052- اگر انسان نداند معامله ای كه كرده صحیح است یا باطل، نمی تواند در مالی كه گرفته تصرف نماید ولی چنانچه در موقع معامله، احكام آن را می دانسته و بعد از معامله شك كند، تصرف او اشكال ندارد و معامله صحیح است.

مسأله 2053- كسی كه مال ندارد و مخارجی بر او واجب است مثل خرج زن و بچه، باید كسب كند و برای كارهای مستحب مانند وسعت دادن به عیالات و دستگیری از فقرا كسب كردن مستحب است.

معاملات مكروه

مسأله 2054- عمده معاملات مكروه از این قرار است: اول: بنده فروشی. دوم:

قصابی. سوم: كفن فروشی. چهارم: معامله با مردمان پست. پنجم: معامله بین اذان صبح و اول آفتاب. ششم: آن كه كار خود را خرید و فروش گندم و جو و مانند اینها قرار دهد. هفتم: آن كه برای خریدن جنسی كه دیگری می خواهد بخرد داخل معامله او شود.

معاملات باطل

مسأله 2055- در چند مورد معامله باطل است: اول: خرید و فروش عین نجس مثل بول و غائط و مسكرات، بنا بر اقوی در بعضی و بنا بر احتیاط واجب در بعضی.

دوم: خرید و فروش مال غصبی مگر آن كه صاحبش معامله را اجازه كند. سوم: خرید و فروش چیزهایی كه مال نیست. چهارم: معامله چیزی كه منافع معمولی آن حرام باشد، مثل آلات قمار و موسیقی. پنجم: معامله ای كه در آن ربا باشد. و حرام است غش در معامله یعنی فروختن جنسی كه با چیز دیگر مخلوط است، در صورتی كه آن چیز معلوم نباشد و فروشنده هم به خریدار نگوید، مثل فروختن روغنی كه آن را با پیه مخلوط كرده است و این عمل را غش می گویند، از پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم منقول است كه فرمود: از ما نیست كسی كه در معامله با مسلمانان غش كند یا به آنان ضرر بزند یا تقلب و حیله نماید و هر كه با برادر مسلمان خود غش كند، خداوند بركت روزی او را می برد و راه معاش او را می بندد و او را به خودش واگذار می كند.

مسأله 2056- فروختن چیز پاكی كه نجس شده و آب كشیدن آن ممكن است

اشكال ندارد، ولی اگر مشتری بخواهد آن چیز را بخورد باید فروشنده نجس بودن آن را به او بگوید.

مسأله 2057- اگر چیز پاكی مانند روغن و نفت كه آب كشیدن آن ممكن نیست نجس شود، چنانچه مثلًا روغن نجس را برای خوردن به خریدار بدهند معامله باطل و عمل حرام است و اگر برای كاری بخواهند كه شرط آن پاك بودن نیست مثلًا بخواهند نفت نجس را بسوزانند، فروش آن اشكال ندارد.

مسأله 2058- باید دوایی را كه مثل شراب، عین آن نجس است معامله نكنند، ولی معامله دوایی كه عینش نجس نیست اگر به آن احتیاج داشته باشند اشكال ندارد.

مسأله 2059- خرید و فروش روغن و دواهای روان و عطرهایی كه از ممالك غیر اسلامی می آورند اگر نجس بودن آنها معلوم نباشد اشكال ندارد، ولی روغنی را كه از حیوان بعد از جان دادن آن می گیرند، چنانچه در شهر كفار از دست كافر بگیرند و از حیوانی باشد كه اگر رگ آن را ببرند خون از آن جستن می كند، نجس است و معامله آن باطل می باشد، بلكه اگر در شهر مسلمانان هم از دست كافر بگیرند معامله آن باطل است مگر آن كه بدانند كه آن كافر از مسلمان خریده است.

مسأله 2060- اگر روباه را به غیر دستوری كه در شرع معین شده كشته باشند، یا خودش مرده باشد، خرید و فروش پوست آن حرام و معامله آن باطل است.

مسأله 2061- خرید و فروش گوشت و پیه و چرمی كه از ممالك غیر اسلامی می آورند، یا از دست كافر گرفته می شود باطل است، ولی اگر انسان بداند كه آنها از حیوانی است كه به دستور

شرع كشته شده خرید و فروش آنها اشكال ندارد.

مسأله 2062- خرید و فروش گوشت و پیه و چرمی كه از دست مسلمان گرفته شود اشكال ندارد، ولی اگر انسان بداند كه آن مسلمان آن را از دست كافر گرفته و تحقیق نكرده كه از حیوانی است كه به دستور شرع كشته شده یا نه، خریدن آن حرام و معامله آن باطل است.

مسأله 2063- خرید و فروش مسكرات حرام و معامله آنها باطل است.

مسأله 2064- فروختن مال غصبی باطل است، و فروشنده باید پولی را كه از خریدار گرفته به او برگرداند.

مسأله 2065- اگر خریدار قصدش این باشد كه پول جنس را ندهد معامله اشكال دارد.

مسأله 2066- اگر خریدار بخواهد پول جنس را بعداً از حرام بدهد، و از اول هم قصدش این باشد معامله اشكال دارد. و اگر از اول قصدش این نباشد معامله صحیح است ولی باید مقداری را كه بدهكار است از مال حلال بدهد.

مسأله 2067- خرید و فروش آلات لهو مثل تار و ساز حتی سازهای كوچك حرام است.

مسأله 2068- اگر چیزی را كه می شود استفاده حلال از آن ببرند به قصد این بفروشد كه آن را در حرام مصرف كنند مثلًا انگور را به این قصد بفروشد كه از آن شراب تهیه نمایند، معامله آن حرام و باطل است.

مسأله 2069- خرید و فروش مجسمه و صابون یا چیزهای دیگری كه روی آن مجسمه دارد اشكال ندارد.

مسأله 2070- خریدن چیزی كه از قمار، یا دزدی، یا از معامله باطل تهیه شده باطل و تصرف در آن مال حرام است. و اگر كسی آن را بخرد باید به صاحب اصلیش برگرداند.

مسأله 2071- اگر

روغنی را كه با پیه مخلوط است بفروشد، چنانچه آن را معین كند مثلًا بگوید این یك من روغن را می فروشم، مشتری می تواند معامله را به هم بزند، ولی اگر آن را معین نكند بلكه یك من روغن بفروشد، بعد روغنی كه پیه دارد بدهد، مشتری می تواند آن روغن را پس بدهد و روغن خالص مطالبه نماید.

مسأله 2072- اگر مقداری از جنسی را كه با وزن یا پیمانه می فروشند به زیادتر از همان جنس بفروشد، مثلًا یك من گندم را به یك من و نیم گندم بفروشد. ربا و حرام است و گناه یك درهم ربا بزرگتر از آن است كه انسان هفتاد مرتبه با محرم خود زنا كند، بلكه اگر یكی از دو جنس سالم و دیگری معیوب، یا جنس یكی خوب و جنس دیگری بد باشد، یا با یكدیگر تفاوت قیمت داشته باشند، چنانچه بیشتر از مقداری كه می دهد بگیرد، باز هم ربا و حرام است، پس اگر مس درست را بدهد و بیشتر از آن مس شكسته بگیرد یا برنج صدری را بدهد و بیشتر از آن برنج گرده بگیرد یا طلای ساخته را بدهد و بیشتر از آن طلای نساخته بگیرد، ربا و حرام می باشد.

مسأله 2073- اگر چیزی را كه اضافه می گیرد غیر از جنسی باشد كه می فروشد، مثلًا یك من گندم به یك من گندم و یك قران پول بفروشد باز هم ربا و حرام است بلكه اگر چیزی زیادتر نگیرد ولی شرط كند كه خریدار عملی برای او انجام دهد، ربا و حرام می باشد.

مسأله 2074- اگر كسی كه مقدار كمتر را می دهد چیزی علاوه كند مثلًا یك من گندم

و یك دستمال را به یك من و نیم گندم بفروشد، اگر مقدار كمتر در قیمت مساوی با مقدار بیشتر همجنس آن باشد و كسی كه مقدار كمتر را می دهد، برای خلاصی از فروش آن به زیادتر از همجنس، چیزی علاوه كند مثلًا یك من گندم اعلا و یك دستمال را به یك من و نیم گندم متوسّط بفروشد اشكال ندارد، و همچنین است اگر از هر دو طرف چیزی زیاد كنند مثلًا یك من گندم و یك دستمال را به یك من و نیم گندم و یك دستمال بفروشد، ولی اگر چیز علاوه، برای فرار از ربا باشد، مثلًا یك من گندم خوب را به یك من و نیم گندم خوب مثل آن، بخواهد نسیه بفروشد و برای فرار از ربا، چیزی بر یك من گندم علاوه كند، جایز نیست.

مسأله 2075- اگر چیزی را كه مثل پارچه با متر و ذرع می فروشند یا چیزی را كه مثل گردو و تخم مرغ با شماره معامله می كنند، بفروشد و زیادتر بگیرد مثلًا ده تا تخم مرغ بدهد و یازده تا بگیرد اشكال ندارد.

مسأله 2076- جنسی را كه در بعضی از شهرها با وزن، یا پیمانه می فروشند و در بعضی از شهرها با شماره معامله می كنند اگر در شهری كه آن را با وزن یا پیمانه می فروشند زیادتر بگیرد ربا و حرام است و در شهر دیگر ربا نیست.

مسأله 2077- اگر چیزی را كه می فروشد و عوضی را كه می گیرد از یك جنس نباشد زیادی گرفتن اشكال ندارد، پس اگر یك من برنج بفروشد و دو من گندم بگیرد معامله صحیح است.

مسأله 2078- اگر جنسی را كه

می فروشد و عوضی را كه می گیرد از یك چیز عمل آمده باشد، باید در معامله زیادی نگیرد، پس اگر یك من روغن بفروشد و در عوض آن یك من و نیم پنیر بگیرد، ربا و حرام است و احتیاط واجب آن است كه اگر میوه رسیده را با میوه نارس معامله كند زیادی نگیرد.

مسأله 2079- جو و گندم در ربا یك جنس حساب می شود، پس اگر یك من گندم بدهد و یك من و پنج سیر جو بگیرد، ربا و حرام است. و نیز اگر مثلًا ده من جو بخرد كه سر خرمن ده من گندم بدهد، چون جو را نقد گرفته و بعد از مدتی گندم را می دهد، مثل آن است كه زیادی گرفته و حرام می باشد.

مسأله 2080- اگر مسلمان از كافری كه در پناه اسلام نیست ربا بگیرد اشكال ندارد و نیز پدر و فرزند و زن و شوهر می توانند از یكدیگر ربا بگیرند.

شرایط فروشنده و خریدار

مسأله 2081- برای فروشنده و خریدار شش چیز شرط است: اول: آن كه بالغ باشند. دوم: آن كه عاقل باشند. سوم: آن كه حاكم شرع آنان را از تصرف در اموالشان جلوگیری نكرده باشد. چهارم: آن كه قصد خرید و فروش داشته باشند پس اگر مثلًا به شوخی بگوید مال خود را فروختم، معامله باطل است. پنجم: آن كه كسی آنها را مجبور نكرده باشد. ششم: آن كه جنس و عوضی را كه می دهند مالك باشند یا مثل پدر و جد صغیر، اختیار مال در دست آنان باشد، و احكام اینها در مسائل آینده گفته خواهد شد.

مسأله 2082- معامله با بچه نابالغ باطل است، اگر چه پدر یا جد

آن بچه به او اجازه داده باشند كه معامله كند، ولی اگر بچه ممیز باشد و چیز كم قیمتی را كه معامله آن برای بچه ها متعارف است معامله كند اشكال ندارد، و نیز اگر طفل وسیله باشد كه پول را به فروشنده بدهد و جنس را به خریدار برساند، یا جنس را به خریدار بدهد و پول را به فروشنده برساند،- چون واقعاً دو نفر بالغ با یكدیگر معامله كرده اند- معامله صحیح است، ولی باید فروشنده و خریدار یقین داشته باشند كه طفل جنس و پول را به صاحب آن می رساند.

مسأله 2083- اگر از بچه نابالغ چیزی بخرد، یا چیزی به او بفروشد باید جنس یا پولی را كه از او گرفته به صاحب آن بدهد، یا از صاحبش رضایت بخواهد. و اگر صاحب آن را نمی شناسد و برای شناختن او هم وسیله ای ندارد، باید چیزی را كه از بچه گرفته از طرف صاحب آن مظالم بدهد ولی اگر چیزی را كه گرفته مال خود صغیر باشد باید به ولیش برساند، و اگر او را پیدا نكرد به حاكم شرع بدهد.

مسأله 2084- اگر كسی با بچه نابالغ معامله كند و جنس یا پولی كه به بچه داده از بین برود نمی تواند از بچه یا ولی او مطالبه كند.

مسأله 2085- اگر خریدار یا فروشنده را به معامله مجبور كُنند چنانچه بعد از معامله راضی شود و بگوید راضی هستم، معامله صحیح است ولی احتیاط مستحب آن است كه دوباره صیغه معامله را بخوانند.

مسأله 2086- اگر انسان مال كسی را بدون اجازه او بفروشد چنانچه صاحب مال به فروش آن راضی نشود و اجازه نكند معامله باطل

است.

مسأله 2087- پدر و جد پدری طفل در صورتی می توانند مال طفل را بفروشند كه برای او مفسده نداشته باشد بلكه بهتر آن است كه تا مصلحت نباشد نفروشند امّا وصی پدر و وصی جد پدری و حاكم شرع فقط در صورتی می توانند مال طفل را بفروشند كه مصلحت طفل در آن باشد.

مسأله 2088- اگر كسی مالی را غصب كند و بفروشد و بعد از فروش صاحب مال معامله را برای خودش اجازه دهد، معامله صحیح است و احتیاط واجب آن است كه مشتری و صاحب مال در منفعتی كه برای جنس و عوض آن بوده با یكدیگر مصالحه كنند.

مسأله 2089- اگر كسی مالی را غصب كند و بفروشد به قصد این كه پول آن، مال خودش باشد، چنانچه صاحب مال معامله را اجازه نكند معامله باطل است، و اگر برای كسی هم كه مال را غصب كرده اجازه نماید صحیح بودن معامله اشكال دارد.

شرایط جنس و عوض آن

مسأله 2090- جنسی كه می فروشند و چیزی كه عوض آن می گیرند پنج شرط دارد:

اول: آن كه مقدار آن با وزن یا پیمانه یا شماره و مانند اینها معلوم باشد.

دوم: آن كه بتوانند آن را تحویل دهند، بنا بر این فروختن اسبی كه فرار كرده صحیح نیست، ولی اگر بنده ای را كه فرار كرده با چیزی كه می تواند تحویل دهد مثلًا با یك فرش بفروشد، اگر چه آن بنده پیدا نشود، معامله صحیح است و در غیر بنده مشكل است.

سوم: خصوصیاتی را كه در جنس و عوض هست و به واسطه آنها میل مردم به معامله فرق می كند معین نماید.

چهارم: كسی در جنس، یا در عوض آن حقی نداشته باشد، پس

مالی را كه انسان پیش كسی گرو گذاشته، بدون اجازه او نمی تواند بفروشد.

پنجم: آن كه بنا بر احتیاط خودِ جنس را بفروشد نه منفعت آن را اگر چه جائز بودن خالی از قوّت نیست، پس اگر مثلًا منفعت یك ساله خانه را بفروشد صحیح است، و چنانچه خریدار به جای پول، منفعت ملك خود را بدهد، مثلًا فرشی را از كسی بخرد و عوض آن منفعت یك ساله خانه خود را به او واگذار كند اشكال ندارد، و احكام اینها در مسائل آینده گفته خواهد شد.

مسأله 2091- جنسی را كه در شهری با وزن یا پیمانه معامله می كنند در آن شهر انسان باید با وزن یا پیمانه بخرد، ولی می تواند همان جنس را در شهری كه با دیدن معامله می كنند، با دیدن خریداری نماید.

مسأله 2092- چیزی را كه با وزن خرید و فروش می كنند با پیمانه هم می شود معامله كرد، به این طور كه اگر مثلًا می خواهد ده من گندم بفروشد با پیمانه ای كه یك من گندم می گیرد ده پیمانه بدهد.

مسأله 2093- اگر یكی از شرطهایی كه گفته شد در معامله نباشد معامله باطل است ولی اگر خریدار و فروشنده راضی باشند كه در مال یكدیگر تصرف كنند تصرف آنها اشكال ندارد.

مسأله 2094- معامله چیزی را كه وقف شده باطل است، ولی اگر بطوری خراب شود كه نتوانند استفاده ای را كه مال برای آنها وقف شده از آن ببرند، مثلا حصیر مسجد به طوری پاره شود كه نتوانند روی آن نماز بخوانند، فروش آن اشكال ندارد و در صورتی كه ممكن باشد باید پول آن را در همان مسجد به مصرفی برسانند كه به مقصود

وقف كننده نزدیكتر باشد.

مسأله 2095- هرگاه بین كسانی كه مال را برای آنان وقف كرده اند بطوری اختلاف پیدا شود كه اگر مال وقف را نفروشند، گمان آن برود كه مال یا جانی تلف شود، می توانند آن مال را بفروشند و بین موقوف علیهم تقسیم نمایند، ولی چنانچه اختلاف با تنها فروختن و تهیه مكان دیگر برطرف می شود، لازم است آن موقوفه، به محل دیگر تبدیل و یا با پول فروش آن محل دیگر خریده شود و به جای مكان اول، و در همان جهت وقف اولی، وقف گردد.

مسأله 2096- خرید و فروش ملكی كه آن را به دیگری اجاره داده اند اشكال ندارد، ولی استفاده آن ملك در مدت اجاره مال مستأجر است. و اگر خریدار نداند كه آن ملك را اجاره داده اند، یا به گمان این كه مدت اجاره كم است ملك را خریده باشد، پس از اطلاع می تواند معامله خودش را بهم بزند.

صیغه خرید و فروش

مسأله 2097- در خرید و فروش لازم نیست صیغه عربی بخوانند، مثلًا اگر فروشنده به فارسی بگوید این مال را در عوض این پول فروختم و مشتری بگوید قبول كردم معامله صحیح است، ولی خریدار و فروشنده باید قصد انشاء داشته باشند، یعنی به گفتن این دو جمله مقصودشان خرید و فروش باشد.

مسأله 2098- اگر در موقع معامله صیغه نخوانند، ولی فروشنده در مقابل مالی كه از خریدار می گیرد، مال خود را ملك او كند و او بگیرد، معامله صحیح است و هر دو مالك می شوند.

خرید و فروش میوه ها

مسأله 2099- فروش میوه ای كه گل آن ریخته و دانه بسته بطوری كه معمولًا دیگر از آفت گذشته باشد، پیش از چیدن صحیح است. و نیز فروختن غوره بر درخت اشكال ندارد.

مسأله 2100- اگر بخواهند میوه ای را كه بر درخت است، پیش از آن كه گلش بریزد بفروشند، باید چیزی كه دارای مالیت و قابل فروش جداگانه و ملك فروشنده باشد با آن ضمیمه نمایند.

مسأله 2101- اگر خرمایی را كه زرد یا سرخ شده، بر درخت بفروشند اشكال ندارد، ولی نباید عوض آن را خرما بگیرند.

مسأله 2102- فروختن خیار و بادمجان و سبزیها و مانند اینها كه سالی چند مرتبه چیده می شود، در صورتی كه ظاهر و نمایان شده باشد و معین كنند كه مشتری در سال چند دفعه آن را بچیند اشكال ندارد.

مسأله 2103- اگر خوشه گندم و جو را بعد از آن كه دانه بسته، به چیز دیگری غیر گندم و جو بفروشند اشكال ندارد.

نقد و نسیه

مسأله 2104- اگر جنسی را نقد بفروشند، خریدار و فروشنده، بعد از معامله می توانند جنس و پول را از یكدیگر مطالبه نموده و تحویل بگیرند و تحویل دادن خانه و زمین و مانند اینها به این است كه آن را در اختیار خریدار بگذارند كه بتواند در آن تصرف كند، و تحویل دادن فرش و لباس و مانند اینها به این است كه آن را طوری در اختیار خریدار بگذارند كه اگر بخواهد آن را به جای دیگر ببرد فروشنده جلوگیری نكند.

مسأله 2105- در معامله نسیه باید مدت كاملًا معلوم باشد، پس اگر جنسی را بفروشد كه سر خرمن پول آن را بگیرد، چون مدت كاملًا معین نشده

معامله باطل است.

مسأله 2106- اگر جنسی را نسیه بفروشد، پیش از تمام شدن مدتی كه قرار گذاشته اند، نمی تواند عوض آن را از خریدار مطالبه نماید، ولی اگر خریدار بمیرد و از خودش مال داشته باشد، فروشنده می تواند پیش از تمام شدن مدت، طلبی را كه دارد از ورثه او مطالبه نماید.

مسأله 2107- اگر جنسی را نسیه بفروشد، بعد از تمام شدن مدتی كه قرار گذاشته اند، می تواند عوض آن را از خریدار مطالبه نماید، ولی اگر خریدار نتواند بپردازد، باید او را مهلت دهد.

مسأله 2108- اگر به كسی كه قیمت جنس را نمی داند، مقداری نسیه بدهد و قیمت آن را به او نگوید معامله باطل است. ولی اگر به كسی كه قیمت نقدی جنس را می داند نسیه بدهد و گرانتر حساب كند، مثلًا بگوید جنسی را كه به تو نسیه می دهم تومانی یك ریال از قیمتی كه نقد می فروشم گرانتر حساب می كنم و او قبول كند اشكال ندارد.

مسأله 2109- كسی كه جنسی را نسیه فروخته و برای گرفتن پول آن مدتی قرار داده، اگر مثلًا بعد از گذشتن نصف مدت، مقداری از طلب خود را كم كند و بقیه را نقد بگیرد اشكال ندارد.

معامله سَلَف

مسأله 2110- معامله سلف آن است كه مشتری پول را بدهد كه بعد از مدتی جنس را تحویل بگیرد و اگر بگوید این پول را می دهم كه مثلًا بعد از شش ماه فلان جنس را بگیرم و فروشنده بگوید قبول كردم، یا فروشنده پول را بگیرد و بگوید فلان جنس را فروختم كه بعد از شش ماه تحویل بدهم معامله صحیح است.

مسأله 2111- اگر پول طلا و نقره را سلف بفروشد و

عوض آن را پول طلا و نقره بگیرد معامله باطل است. ولی اگر جنسی را سلف بفروشد و عوض آن را جنس دیگر یا پول بگیرد معامله صحیح است. و احتیاط مستحب آن است در عوض جنسی كه می فروشد پول بگیرد و جنس دیگر نگیرد.

شرایط معامله سَلَف

مسأله 2112- معامله سلف شش شرط دارد:

اول: خصوصیاتی را كه قیمت جنس به واسطه آنها فرق می كند معین نمایند. ولی دقت زیاد هم لازم نیست، همین قدر كه مردم بگویند خصوصیات آن معلوم شده كافی است، پس معامله سلف در نان و گوشت و پوست حیوان و مانند اینها در صورتی كه نشود خصوصیاتشان را بطوری معین كنند كه برای مشتری مجهول نباشد و معامله غرری باشد باطل است.

دوم: پیش از آن كه خریدار و فروشنده از هم جدا شوند، خریدار تمام قیمت را به فروشنده بدهد، یا به مقدار پول آن از فروشنده طلبكار باشد كه در این صورت بهتر آن است كه فروشنده پول جنس را به ذمه مشتری قرار دهد، پس از آن مشتری طلبی را كه از فروشنده دارد بابت پول جنسی كه به ذمه او است حساب كند و چنانچه مقداری از قیمت آن را بدهد، اگر چه معامله به آن مقدار صحیح است ولی فروشنده می تواند معامله همان مقدار را به هم بزند.

سوم: مدت را كاملًا معین كنند، و اگر مثلًا بگوید تا اول خرمن جنسی را تحویل می دهم چون مدت كاملًا معلوم نشده معامله باطل است.

چهارم: وقتی را برای تحویل جنس معین كنند كه در آن وقت، بقدری از آن جنس وجود داشته باشد كه اطمینان داشته باشند كه نایاب نخواهد بود.

پنجم: بنا

بر احتیاط واجب جای تحویل جنس را معین نمایند، ولی اگر از حرفهای آنان جای آن معلوم باشد لازم نیست اسم آن جا را ببرند.

ششم: وزن یا پیمانه آن را معین كنند و جنسی را هم كه معمولًا با دیدن، معامله می كنند اگر سلف بفروشند اشكال ندارد، ولی باید مثل بعضی از اقسام گردو و تخم مرغ تفاوت افراد آن بقدری كم باشد كه مردم به آن اهمیت ندهند.

احكام معامله سَلَف

مسأله 2113- انسان نمی تواند جنسی را كه سلف خریده پیش از تمام شدن مدت بفروشد و بعد از تمام شدن مدت، اگر چه آن را تحویل نگرفته باشد، فروختن آن اشكال ندارد.

مسأله 2114- در معامله سلف اگر فروشنده جنسی را كه قرارداد كرده، بدهد، مشتری باید قبول كند. و نیز اگر بهتر از آنچه قرار گذاشته بدهد یعنی همان اوصاف را با زیادتی كمال دارا باشد، مشتری باید قبول نماید و اگر این طور نباشد لازم نیست قبول كند مثل آن كه بنده جاهل خریده باشد و بایع بخواهد عالم بدهد.

مسأله 2115- اگر جنسی را كه فروشنده می دهد، پست تر از جنسی باشد كه قرارداد كرده، مشتری می تواند قبول نكند.

مسأله 2116- اگر فروشنده به جای جنسی كه قرارداد كرده، جنس دیگری بدهد، در صورتی كه مشتری راضی شود اشكال ندارد.

مسأله 2117- اگر جنسی را كه سلف فروخته در موقعی كه باید آن را تحویل دهد، نایاب شود و نتواند آن را تهیه كند، مشتری می تواند صبر كند تا تهیه نماید یا معامله را به هم بزند و چیزی را كه داده پس بگیرد.

مسأله 2118- اگر جنسی را بفروشد و قرار بگذارد كه بعد از مدتی تحویل

دهد و پول آن را هم بعد از مدتی بگیرد، معامله باطل است.

فروش طلا و نقره، به طلا و نقره

مسأله 2119- اگر طلا را به طلا یا نقره را به نقره بفروشد، سكه دار باشند یا بی سكه، در صورتی كه وزن یكی از آنها زیادتر از دیگری باشد معامله حرام و باطل است.

مسأله 2120- اگر طلا را به نقره، یا نقره را به طلا بفروشد، معامله صحیح است و لازم نیست وزن آنها مساوی باشد.

مسأله 2121- اگر طلا یا نقره را به طلا، یا نقره بفروشند، باید فروشنده و خریدار پیش از آن كه از یكدیگر جدا شوند، جنس و عوض آن را به یكدیگر تحویل دهند و اگر هیچ مقدار از چیزی را كه قرار گذاشته اند تحویل ندهند معامله باطل است.

مسأله 2122- اگر فروشنده یا خریدار تمام چیزی را كه قرار گذاشته تحویل دهد و دیگری مقداری از آن را تحویل دهد و از یكدیگر جدا شوند، اگر چه معامله به آن مقدار صحیح است ولی كسی كه تمام مال به دست او نرسیده می تواند معامله را به هم بزند.

مسأله 2123- اگر مقداری خاك نقره معدن را به همان مقدار نقره خالص و یا مقداری خاك طلای معدن را به همان مقدار طلای خالص بفروشند، معامله باطل است. ولی فروختن خاك نقره به طلا و خاك طلا به نقره به هر صورت اشكال ندارد.

مواردی كه انسان می تواند معامله را به هم بزند

مسأله 2124- حق به هم زدن معامله را خیار می گویند و خریدار و فروشنده در یازده صورت می توانند معامله را به هم بزنند:

اول: آن كه از مجلس معامله متفرق نشده باشند و این خیار را (خیار مجلس) می گویند.

دوم: آن كه مغبون شده باشند. (خیار غَبْن).

سوم: در معامله قرارداد كنند كه تا مدت معینی هر دو یا یكی از آنان بتوانند

معامله را به هم بزنند (خیار شرط).

چهارم: فروشنده یا خریدار، مال خود را بهتر از آنچه هست نشان دهد و طوری كند كه قیمت مال در نظر مردم زیاد شود (خیار تدلیس).

پنجم: فروشنده یا خریدار شرط كند كه كاری انجام دهد، یا شرط كند مالی را كه می دهد طور مخصوصی باشد، و به آن شرط عمل نكند كه در این صورت دیگری می تواند معامله را به هم بزند (خیار تخلف شرط).

ششم: در جنس یا عوض آن عیبی باشد (خیار عیب).

هفتم: معلوم شود مقداری از جنسی را كه فروخته اند، مال دیگری است، كه اگر صاحب آن به معامله راضی نشود، خریدار می تواند معامله را به هم بزند یا پول آن مقدار را از فروشنده بگیرد، و نیز اگر معلوم شود مقداری از چیزی را كه خریدار عوض قرار داده، مال دیگری است و صاحب آن راضی نشود، فروشنده می تواند معامله را به هم بزند، یا عوض آن مقدار را از خریدار بگیرد (خیار شركت).

هشتم: فروشنده خصوصیات جنس معینی را كه مشتری ندیده به او بگوید بعد معلوم شود طوری كه گفته نبوده است. كه در این صورت مشتری می تواند معامله را به هم بزند، و نیز اگر مشتری خصوصیات عوض معینی را كه می دهد بگوید، بعد معلوم شود طوری كه گفته نبوده است، فروشنده می تواند معامله را به هم بزند (خیار رؤیت).

نهم: مشتری پول جنسی را كه نقد خریده تا سه روز ندهد و فروشنده هم جنس را تحویل ندهد كه اگر مشتری شرط نكرده باشد كه دادن پول را تأخیر بیندازد و شرط تأخیر جنس هم نشده باشد فروشنده می تواند معامله را به هم بزند

ولی اگر جنسی را كه خریده مثل بعضی از میوه ها باشد كه اگر یك روز بماند ضایع می شود، چنانچه تا شب پول آن را ندهد و شرط نكرده باشد كه دادن پول را تأخیر بیندازد و شرط تأخیر جنس هم نشده باشد، فروشنده می تواند معامله را به هم بزند (خیار تأخیر).

دهم: حیوانی را خریده باشد كه خریدار تا سه روز می تواند معامله را به هم بزند (خیار حیوان).

یازدهم: فروشنده نتواند جنسی را كه فروخته تحویل دهد، مثلًا اسبی را كه فروخته فرار نماید كه در این صورت مشتری می تواند معامله را به هم بزند (خیار تعذر تسلیم). و احكام اینها در مسائل آینده گفته خواهد شد.

مسأله 2125- اگر خریدار قیمت جنس را نداند، یا در موقع معامله غفلت كند و جنس را گرانتر از قیمت معمولی آن بخرد، چنانچه بقدری گران خریده كه مردم او را مغبون می دانند و به كمی و زیادی آن اهمیت می دهند، می تواند معامله را به هم بزند و نیز اگر فروشنده قیمت جنس را نداند، یا موقع معامله غفلت كند و جنس را ارزانتر از قیمت آن بفروشد در صورتی كه مردم به مقداری كه ارزان فروخته اهمیت بدهند و او را مغبون بدانند، می تواند معامله را به هم بزند.

مسأله 2126- در معامله بیع شرط، كه مثلًا خانه هزار تومانی را به دویست تومان می فروشند و قرار می گذارند كه اگر فروشنده سر مدت پول را بدهد بتواند معامله را به هم بزند، در صورتی كه خریدار و فروشنده قصد خرید و فروش داشته باشند معامله صحیح است.

مسأله 2127- در معامله بیع شرط اگر چه فروشنده اطمینان داشته باشد كه هرگاه

سر مدت پول را ندهد، خریدار ملك را به او می دهد معامله صحیح است، ولی اگر سر مدت پول را ندهد، حق ندارد ملك را از خریدار مطالبه كند و اگر خریدار بمیرد، نمی تواند ملك را از ورثه او مطالبه نماید.

مسأله 2128- اگر چای اعلا را با چای پست مخلوط كند و به اسم چای اعلا بفروشد، مشتری می تواند معامله را به هم بزند.

مسأله 2129- اگر خریدار بفهمد مالی را كه گرفته عیبی دارد مثلًا حیوانی را بخرد و بفهمد كه یك چشم آن كور است، چنانچه آن عیب پیش از معامله در مال بوده و او نمی دانسته، می تواند معامله را به هم بزند، یا فرق قیمت سالم و معیوب آن را معین كند و به نسبت تفاوت قیمت سالم و معیوب از پولی كه به فروشنده داده پس بگیرد مثلًا مالی را كه به چهار تومان خریده، اگر بفهمد معیوب است، در صورتی كه قیمت سالم آن هشت تومان و قیمت معیوب آن شش تومان باشد، چون فرق قیمت سالم و معیوب یك چهارم می باشد می تواند یك چهارم پولی را كه داده یعنی یك تومان از فروشنده بگیرد.

مسأله 2130- اگر فروشنده بفهمد در عوضی كه گرفته عیبی هست چنانچه آن عیب پیش از معامله در عوض بوده و او نمی دانسته می تواند معامله را به هم بزند، یا تفاوت قیمت سالم و معیوب را به دستوری كه در مسأله پیش گفته شد بگیرد.

مسأله 2131- اگر بعد از معامله و پیش از تحویل گرفتن مال عیبی در آن پیدا شود، خریدار می تواند معامله را به هم بزند، و نیز اگر در عوض مال بعد از معامله

و پیش از تحویل گرفتن، عیبی پیدا شود، فروشنده می تواند معامله را به هم بزند، ولی اگر بخواهند تفاوت قیمت بگیرند اشكال دارد.

مسأله 2132- اگر بعد از معامله عیب مال را بفهمد و فوراً معامله را به هم نزند، دیگر حق بهم زدن معامله را ندارد.

مسأله 2133- هرگاه بعد از خریدن جنس عیب آن را بفهمد، اگر چه فروشنده حاضر نباشد می تواند معامله را به هم بزند.

مسأله 2134- در چهار صورت اگر خریدار بفهمد مال عیبی دارد نمی تواند معامله را بهم بزند، یا تفاوت قیمت بگیرد: اول: آنكه موقع خریدن، عیب مال را بداند. دوم: به عیب مال راضی شود. سوم: در وقت معامله بگوید: اگر مال عیبی داشته باشد، پس نمی دهم و تفاوت قیمت هم نمی گیرم. چهارم: فروشنده در وقت معامله بگوید: این مال را با هر عیبی كه دارد می فروشم، ولی اگر عیبی را معین كند و بگوید مال را با این عیب می فروشم و معلوم شود عیب دیگری هم دارد، خریدار می تواند برای عیبی كه فروشنده معین نكرده مال را پس دهد، یا تفاوت بگیرد.

مسأله 2135- در سه صورت اگر خریدار بفهمد مال عیبی دارد، نمی تواند معامله را به هم بزند، ولی می تواند تفاوت قیمت بگیرد:

اول: آنكه بعد از معامله تغییری در مال بدهد كه مردم بگویند بطوری كه خریداری و تحویل داده شده باقی نمانده است.

دوم: بعد از معامله بفهمد مال عیب دارد و فقط حق برگرداندن آن را ساقط كند.

سوم: بعد از تحویل گرفتن مال، عیب دیگری در آن پیدا شود. ولی اگر حیوان معیوبی را بخرد و پیش از گذشتن سه روز، عیب دیگری پیدا كند اگر چه آن

را تحویل گرفته باشد باز هم می تواند آن را پس دهد، و نیز اگر فقط خریدار تا مدتی حق به هم زدن معامله را داشته باشد و در آن مدت، مال عیب دیگری پیدا كند، اگر چه آن را تحویل گرفته باشد، می تواند معامله را به هم بزند.

مسأله 2136- اگر انسان مالی داشته باشد كه خودش آن را ندیده و دیگری خصوصیات آن را برای او گفته باشد، چنانچه او همان خصوصیات را به مشتری بگوید و آن را بفروشد و بعد از فروش بفهمد كه بهتر از آن بوده می تواند معامله را به هم بزند.

مسائل متفرقه

مسأله 2137- اگر فروشنده قیمت خرید جنس را به مشتری بگوید باید تمام چیزهایی را كه به واسطه آنها قیمت مال كم یا زیاد می شود بگوید اگر چه به همان قیمت یا به كمتر از آن بفروشد، مثلًا باید بگوید كه نقد خریده است یا نسیه.

مسأله 2138- اگر انسان جنسی را به كسی بدهد و قیمت آن را معین كند و بگوید این جنس را به این قیمت بفروش و هر چه زیادتر فروختی مال خودت باشد، هر چه زیادتر از آن قیمت بفروشد مال دلال است. و نیز اگر بگوید این جنس را به این قیمت به تو فروختم و او بگوید قبول كردم یا به قصد فروختن، جنس را به او بدهد و او هم به قصد خریدن بگیرد، هر چه زیادتر از آن قیمت بفروشد مال خود اوست.

مسأله 2139- اگر قصاب گوشت نر بفروشد و به جای آن، گوشت ماده بدهد معصیت كرده است، پس اگر آن گوشت را معین كرده و گفته این گوشت نر

را می فروشم، مشتری می تواند معامله را به هم بزند. و اگر آن را معین نكرده، در صورتی كه مشتری به گوشتی كه گرفته راضی نشود، قصاب باید گوشت نر به او بدهد.

مسأله 2140- اگر مشتری به بزاز بگوید پارچه ای می خواهم كه رنگ آن نرود و بزاز پارچه ای به او بفروشد كه رنگ آن برود، مشتری می تواند معامله را به هم بزند.

مسأله 2141- قسم خوردن در معامله اگر راست باشد مكروه است و اگر دروغ باشد حرام است.

احكام شركت

مسأله 2142- اگر دو نفر بخواهند با هم شركت كنند، چنانچه قبل از خواندن عقد شركت یا بعد از آن هر كدام مقداری از مال خود را با مال دیگری بطوری مخلوط كند كه از یكدیگر تشخیص داده نشود و به عربی یا به زبان دیگر صیغه شركت را بخوانند، یا كاری كنند كه معلوم باشد می خواهند با یكدیگر شریك باشند، شركت آنان صحیح است.

مسأله 2143- اگر چند نفر در مزدی كه از كار خودشان می گیرند با یكدیگر شركت كنند، مثل دلاكها كه قرار می گذارند هر قدر مزد گرفتند با هم قسمت كنند شركت آنان صحیح نیست.

مسأله 2144- اگر دو نفر با یكدیگر شركت كنند كه هر كدام به اعتبار خود جنسی بخرد و قیمت آن را خودش بدهكار شود ولی در جنسی كه هر كدام خریده اند و در استفاده آن با یكدیگر شریك باشند صحیح نیست اما اگر هر كدام دیگری را وكیل كند كه جنس را برای او نسیه بخرد بعد هر شریكی جنس را برای خودش و شریكش بخرد كه هر دو بدهكار شوند شركت صحیح است.

مسأله 2145- كسانی كه به واسطه عقد شركت با

هم شریك می شوند، باید مكلف و عاقل باشند و از روی قصد و اختیار شركت كنند، و نیز باید بتوانند در مال خود تصرف نمایند، پس آدم سفیهی كه مال خود را در كارهای بیهوده مصرف می كند، اگر حاكم شرع او را از تصرف در اموالش جلوگیری كرده باشد اگر شركت كند صحیح نیست.

مسأله 2146- اگر در عقد شركت شرط كنند كسی كه كار می كند یا بیشتر از شریك دیگر كار می كند بیشتر منفعت ببرد، یا شرط كنند كسی كه كار نمی كند، یا كمتر كار می كند بیشتر منفعت ببرد، باید به شرطی كه كرده اند عمل نمایند.

مسأله 2147- اگر قرار بگذارند كه همه استفاده را یك نفر ببرد صحیح نیست ولی اگر قرار بگذارند كه تمام ضرر یا بیشتر آن را یكی از آنان بدهد شركت و قرارداد هر دو صحیح است.

مسأله 2148- اگر شرط نكنند كه یكی از شریكها بیشتر منفعت ببرد چنانچه سرمایه آنان یك اندازه باشد منفعت و ضرر را هم به یك اندازه می برند و اگر سرمایه آنان یك اندازه نباشد، باید منفعت و ضرر را به نسبت سرمایه قسمت نمایند، مثلًا اگر دو نفر شركت كنند و سرمایه یكی از آنان دو برابر سرمایه دیگری باشد سهم او از منفعت و ضرر دو برابر سهم دیگری است چه هر دو به یك اندازه كار كنند یا یكی كمتر كار كند، یا هیچ كار نكند.

مسأله 2149- اگر در عقد شركت شرط كنند كه هر دو با هم خرید و فروش نمایند، یا هر كدام به تنهایی معامله كنند، یا فقط یكی از آنان معامله كند، باید به قرارداد عمل نمایند.

مسأله 2150- اگر

معین نكنند كه كدام یك آنان با سرمایه خرید و فروش نماید، هیچ یك آنان بدون اجازه دیگری نمی تواند با آن سرمایه معامله كند.

مسأله 2151- شریكی كه اختیار سرمایه شركت با او است باید به قرارداد شركت عمل كند، مثلًا اگر با او قرار گذاشته اند كه نسیه بخرد یا نقد بفروشد، یا جنس را از محل مخصوصی بخرد، باید به همان قرارداد رفتار نماید و اگر با او قراری نگذاشته باشند، باید داد و ستدی نماید كه برای شركت ضرر نداشته باشد و معاملات را بطوری كه متعارف است انجام دهد، پس اگر مثلًا معمول است كه نقد بفروشد یا مال شركت را در مسافرت همراه خود نبرد باید به همین طور عمل نماید و اگر معمول است كه نسیه بدهد یا مال را به سفر ببرد می تواند همین طور عمل كند.

مسأله 2152- شریكی كه با سرمایه شركت معامله می كند، اگر بر خلاف قراردادی كه با او كرده اند خرید و فروش كند و خسارتی برای شركت پیش آید ضامن است، ولی اگر بعداً به قراردادی كه شده معامله كند صحیح است، و نیز اگر با او قراردادی نكرده باشند و بر خلاف معمول معامله كند، ضامن می باشد امّا اگر بعداً مطابق معمول معامله كند معامله او صحیح است.

مسأله 2153- شریكی كه با سرمایه شركت معامله می كند اگر زیاده روی ننماید و در نگهداری سرمایه كوتاهی نكند و اتفاقاً مقداری از آن یا تمام آن تلف شود ضامن نیست.

مسأله 2154- شریكی كه با سرمایه شركت معامله می كند اگر بگوید سرمایه تلف شده و پیش حاكم شرع قسم بخورد، باید حرف او را قبول كرد.

مسأله 2155- اگر

تمام شریكها از اجازه ای كه به تصرف در مال یكدیگر داده اند برگردند، هیچ كدام نمی توانند در مال شركت تصرف كنند، و اگر یكی از آنان از اجازه خود برگردد، شریكهای دیگر حق تصرف ندارند، ولی كسی كه از اجازه خود برگشته، می تواند در مال شركت تصرف كند.

مسأله 2156- هر وقت یكی از شریكها تقاضا كند كه سرمایه شركت را قسمت كنند، اگر چه شركت مدت داشته باشد، باید دیگران قبول نمایند. مگر آن كه قسمت مشتمل بر ردّ یا مستلزم ضرر بر شریك دیگر باشد، كه در این صورت نمی تواند او را وادار به قبول قسمت نماید.

مسأله 2157- اگر یكی از شریكها بمیرد، یا دیوانه، یا بیهوش شود یا سفیه شود و حاكم شرع او را از تصرف در اموالش جلوگیری كند شریكهای دیگر نمی توانند در مال شركت تصرف كنند.

مسأله 2158- اگر شریك، چیزی را نسیه برای خود بخرد، نفع و ضررش مال خود او است ولی اگر برای شركت بخرد و شریك دیگر بگوید به آن معامله راضی هستم، نفع و ضررش مال هر دوی آنان است.

مسأله 2159- اگر با سرمایه شركت معامله ای كنند، بعد بفهمند شركت باطل بوده چنانچه طوری باشد كه اگر می دانستند شركت درست نیست، به تصرف در مال یكدیگر راضی بودند، معامله صحیح است و هر چه از آن معامله پیدا شود، مال همه آنان است، و اگر این طور نباشد، در صورتی كه كسانی كه به تصرف دیگران راضی نبوده اند، بگویند به آن معامله راضی هستیم معامله صحیح و گرنه باطل می باشد. و در هر صورت هر كدام آنان كه برای شركت كاری كرده است، اگر به قصد مجانی

كار نكرده باشد، می تواند مزد زحمتهای خود را به اندازه معمول از شریكهای دیگر بگیرد.

احكام صلح

مسأله 2160- صلح آن است كه انسان با دیگری سازش كند كه مقداری از مال یا منفعت مال خود را ملك او كند، یا از طلب، یا حق خود بگذرد خواه در برابر عوض باشد یا بدون عوض.

مسأله 2161- دو نفری كه چیزی را به یكدیگر صلح می كنند باید بالغ و عاقل باشند، و كسی آنها را مجبور نكرده باشد و قصد صلح داشته باشند، و حاكم شرع هم آنان را از تصرف در اموالشان جلوگیری نكرده باشد.

مسأله 2162- لازم نیست صیغه صلح به عربی خوانده شود، بلكه با هر لفظی كه بفهماند با هم صلح و سازش كرده اند صحیح است.

مسأله 2163- اگر كسی گوسفندهای خود را به چوپان بدهد كه مثلًا یكسال نگهداری كند و از شیر آن استفاده نماید و مقداری روغن بدهد، چنانچه شیر گوسفند را در مقابل زحمتهای چوپان و آن روغن صلح كند صحیح است ولی اگر گوسفند را یكساله به چوپان اجاره دهد كه از شیر آن استفاده كند و در عوض، مقداری روغن بدهد اشكال دارد.

مسأله 2164- اگر كسی بخواهد طلب یا حق خود را به دیگری صلح كند در صورتی صحیح است كه او قبول نماید.

مسأله 2165- اگر انسان مقدار بدهی خود را بداند و طلبكار او نداند، چنانچه طلبكار طلب خود را به كمتر از مقداری كه هست صلح كند مثلًا پنجاه تومان طلبكار باشد و طلب خود را به ده تومان صلح نماید، زیادی برای بدهكار حلال نیست مگر آن كه مقدار بدهی خود را به او بگوید و او

را راضی كند یا طوری باشد كه اگر مقدار طلب خود را می دانست، باز هم به آن مقدار صلح می كرد.

مسأله 2166- اگر بخواهند دو چیزی را كه از یك جنس و وزن آنها معلوم است به یكدیگر صلح كنند، در صورتی صحیح است كه وزن یكی بیشتر از دیگری نباشد، ولی اگر وزن آنها معلوم نباشد، اگر چه احتمال دهند كه وزن یكی بیشتر از دیگری است صلح صحیح است.

مسأله 2167- اگر دو نفر از یك نفر طلبكار باشند، یا دو نفر از دو نفر دیگر طلبكار باشند و بخواهند طلبهای خود را به یكدیگر صلح كنند، چنانچه طلب آنان از یك جنس و وزن آنها یكی باشد مثلًا هر دو ده من گندم طلبكار باشند، مصالحه آنان صحیح است، و همچنین است اگر جنس طلب آنان یكی نباشد مثلًا یكی ده من برنج و دیگری دوازده من گندم طلبكار باشد. ولی اگر طلب آنان از یك جنس و چیزی باشد كه معمولًا با وزن یا پیمانه آن را معامله می كنند، در صورتی كه وزن یا پیمانه آنها مساوی نباشد، مصالحه آنان باطل است.

مسأله 2168- اگر از كسی طلبی دارد كه باید بعد از مدتی بگیرد چنانچه طلب خود را به مقدار كمتری صلح كند و مقصودش این باشد كه از مقداری از طلب خود گذشت كند و بقیه را نقد بگیرد اشكال ندارد.

مسأله 2169- اگر دو نفر چیزی را با هم صلح كنند، با رضایت یكدیگر می توانند صلح را به هم بزنند و نیز اگر در ضمن معامله برای هر دو یا یكی از آنان، حق به هم زدن معامله را قرار داده باشند،

كسی كه آن حق را دارد می تواند صلح را به هم بزند.

مسأله 2170- تا وقتی خریدار و فروشنده از مجلس معامله متفرق نشده اند می توانند معامله را به هم بزنند و نیز اگر مشتری حیوانی را بخرد تا سه روز حق بهم زدن معامله را دارد و همچنین اگر پول جنسی را كه نقد خریده تا سه روز ندهد و جنس را تحویل نگیرد، فروشنده می تواند معامله را به هم بزند، ولی كسی كه مال را صلح می كند در این سه صورت حق به هم زدن صلح را ندارد و در هشت صورت دیگر كه در احكام خرید و فروش گفته شد می تواند صلح را به هم بزند.

مسأله 2171- اگر چیزی را كه به صلح گرفته معیوب باشد می تواند صلح را به هم بزند، ولی نمی تواند تفاوت قیمت صحیح و معیوب را بگیرد.

مسأله 2172- هرگاه مال خود را به كسی صلح نماید و با او شرط كند كه اگر بعد از مرگ وارثی نداشتم باید چیزی را كه به تو صلح كردم وقف كنی و او هم این شرط را قبول كند، باید به شرط عمل نماید.

احكام اجاره

احكام اجاره

مسأله 2173- اجاره دهنده و كسی كه چیزی را اجاره می كند باید مكلف و عاقل باشند و به اختیار خودشان اجاره را انجام دهند و نیز باید در مال خود حق تصرف داشته باشند، پس سفیهی كه مال خود را در كارهای بیهوده مصرف می كند چنانچه حاكم شرع او را از تصرف در اموالش جلوگیری كرده باشد اگر چیزی را اجاره كند، یا اجاره دهد صحیح نیست.

مسأله 2174- انسان می تواند از طرف دیگری وكیل شود و مال او را

اجاره دهد.

مسأله 2175- اگر ولی، یا قیم بچه مال او را اجاره دهد، یا خود او را اجیر دیگری نماید اشكال ندارد. و اگر مدتی از زمان بالغ شدن او را جزء مدت اجاره قرار دهد، بعد از آنكه بچه بالغ شد، می تواند بقیه اجاره را به هم بزند، ولی هرگاه طوری بوده كه اگر مقداری از زمان بالغ بودن بچه را جزء مدت اجاره نمی كرد، بر خلاف مصلحت بچه بود، نمی تواند اجاره را به هم بزند.

مسأله 2176- بچه صغیری را كه ولی ندارد بدون اجازه مجتهد نمی شود اجیر كرد، و كسی كه به مجتهد دسترسی ندارد، می تواند از یك نفر مؤمن كه عادل باشد، اجازه بگیرد و او را اجیر نماید. به شرط آن كه اجیر گرفتن بچه نابالغ به مصلحت او، بلكه بنا بر احتیاط واجب ترك آن دارای مفسده برای بچه نابالغ باشد.

مسأله 2177- اجاره دهنده و مستأجر لازم نیست صیغه عربی بخوانند بلكه اگر مالك به كسی بگوید، ملك خود را به تو اجاره دادم و او بگوید قبول كردم، اجاره صحیح است. و نیز اگر حرفی نزنند و مالك به قصد این كه ملك را اجاره دهد، آن را به مستأجر واگذار كند و او هم به قصد اجاره كردن بگیرد اجاره صحیح می باشد.

مسأله 2178- اگر انسان بدون صیغه خواندن بخواهد برای انجام عملی اجیر شود، همین كه با رضایت طرف معامله، مشغول آن عمل شد اجاره صحیح است.

مسأله 2179- كسی كه نمی تواند حرف بزند، اگر با اشاره بفهماند كه ملك را اجاره داده، یا اجاره كرده صحیح است.

مسأله 2180- اگر خانه یا دكان یا اطاقی را اجاره كند و

صاحب ملك با او شرط كند كه فقط خود او از آنها استفاده نماید، مستأجر نمی تواند آن را به دیگری اجاره دهد و اگر شرط نكند می تواند آن را به دیگری اجاره دهد، ولی اگر بخواهد به زیادتر از مقداری كه اجاره كرده آن را اجاره دهد، باید در آن، كاری مانند تعمیر و سفیدكاری انجام داده باشد، یا به غیر جنسی كه اجاره كرده آن را اجاره دهد مثلًا اگر با پول اجاره كرده به گندم یا چیز دیگر اجاره دهد.

مسأله 2181- اگر اجیر با انسان شرط كند كه فقط برای خود انسان كار كند، نمی شود او را به دیگری اجاره داد، و اگر شرط نكند، چنانچه او را به چیزی كه اجرت او قرار داده اجاره دهد، باید زیادتر نگیرد و اگر به چیز دیگری اجاره دهد، می تواند زیادتر بگیرد.

مسأله 2182- اگر غیر خانه و دكان و اطاق و اجیر، چیز دیگر- مثلًا زمین- را اجاره كند و مالك با او شرط نكند كه فقط خودش از آن استفاده نماید، اگر چه بیشتر از مقداری كه اجاره كرده آن را اجاره دهد اشكال ندارد.

مسأله 2183- اگر خانه یا دكانی را مثلًا یكساله به صد تومان اجاره كند و از نصف آن خودش استفاده نماید، می تواند نصف دیگر آن را به صد تومان اجاره دهد، ولی اگر بخواهد نصف آن را به زیادتر از مقداری كه اجاره كرده مثلًا به صد و بیست تومان اجاره دهد، باید در آن، كاری مانند تعمیر انجام داده باشد یا به غیر جنسی كه اجاره كرده اجاره دهد.

شرایط مالی كه آن را اجاره می دهند

مسأله 2184- مالی را كه اجاره می دهند چند شرط دارد:

اول: آن كه معین باشد، پس اگر بگوید یكی از خانه های خود را اجاره دادم درست نیست. دوم: مستأجر آن را ببیند، یا كسی كه آن را اجاره می دهد طوری خصوصیات آن را بگوید كه كاملًا معلوم باشد. سوم: تحویل دادن آن ممكن باشد، پس اجاره دادن اسبی كه فرار كرده باطل است. چهارم: آن مال به واسطه استفاده كردن از بین نرود، پس اجاره دادن نان و میوه و خوردنی های دیگر صحیح نیست. پنجم: استفاده ای كه مال را برای آن اجاره داده اند ممكن باشد، پس اجاره دادن زمین برای زراعت در صورتی كه آب باران كفایت آن را نكند و از آب نهر هم مشروب نشود، صحیح نیست. ششم: چیزی را كه اجاره می دهد مال خود او باشد، و اگر مال كس دیگر را اجاره دهد، در صورتی صحیح است كه صاحبش رضایت دهد.

مسأله 2185- اجاره دادن درخت برای آن كه از میوه اش استفاده كنند اشكال ندارد.

مسأله 2186- زن می تواند برای آنكه از شیرش استفاده كنند اجیر شود و لازم نیست از شوهر خود اجازه بگیرد، ولی اگر به واسطه شیر دادن، حق شوهر از بین برود، بدون اجازه او نمی تواند اجیر شود.

شرایط استفاده ای كه مال را برای آن اجاره می دهند

مسأله 2187- استفاده ای كه مال را برای آن اجاره می دهند چهار شرط دارد:

اول: آن كه حلال باشد، بنا بر این اجاره دادن دكان برای شراب فروشی یا نگهداری شراب و كرایه دادن حیوان برای حمل و نقل شراب باطل است.

دوم: پول دادن برای آن استفاده در نظر مردم بیهوده نباشد.

سوم: اگر چیزی را كه اجاره می دهند چند استفاده دارد، استفاده ای را كه مستأجر باید از آن ببرد معین نمایند مثلًا اگر حیوانی

را كه سواری می دهد و بار می برد اجاره دهند، باید در موقع اجاره معین كنند كه سواری یا باربری آن، مال مستأجر است یا همه استفاده های آن.

چهارم: مدت استفاده را معین نمایند و اگر مدت معلوم نباشد ولی عمل را معین كنند مثلًا با خیاط قرار بگذارند كه لباس معینی را به طور مخصوصی بدوزد كافی است.

مسأله 2188- اگر ابتدای مدت اجاره را معین نكنند، ابتدای آن بعد از خواندن صیغه اجاره است.

مسأله 2189- اگر خانه ای را مثلًا یكساله اجاره دهند و ابتدای آن را یك ماه بعد از خواندن صیغه قرار دهند اجاره صحیح است، اگر چه موقعی كه صیغه می خوانند خانه در اجاره دیگری باشد.

مسأله 2190- اگر مدت اجاره را معلوم نكند و بگوید هر وقت در خانه نشستی اجاره آن، ماهی ده تومان است اجاره صحیح نیست.

مسأله 2191- اگر به مستأجر بگوید خانه را یك ماهه به ده تومان به تو اجاره دادم و بقیه به همان قیمت، در ماه اول صحیح است، ولی اگر بگوید هر ماهی ده تومان و اول و آخر آن را معین نكند اجاره حتی برای ماه اول هم باطل است.

مسأله 2192- خانه ای را كه غریب و زوار در آن منزل می كنند و معلوم نیست چقدر در آن می مانند، اگر قرار بگذارند كه مثلًا شبی یك تومان بدهند و صاحب خانه راضی شود، استفاده از آن خانه اشكال ندارد. ولی چون مدت اجاره را معلوم نكرده اند اجاره صحیح نیست و صاحب خانه هر وقت بخواهد می تواند آنان را بیرون كند.

مسائل متفرقه اجاره

مسأله 2193- مالی را كه مستأجر بابت اجاره می دهد باید معلوم باشد. پس اگر از چیزهایی است

كه مثل گندم با وزن معامله می كنند، باید وزن آن معلوم باشد و اگر از چیزهایی است كه مثل تخم مرغ با شماره معامله می كنند باید شماره آن معین باشد و اگر مثل اسب و گوسفند است، باید اجاره دهنده آن را ببیند، یا مستأجر خصوصیات آن را به او بگوید.

مسأله 2194- اگر زمینی را برای زراعت جو یا گندم اجاره دهد و مال الاجاره را جو یا گندم همان زمین قرار دهد، اجاره صحیح نیست.

مسأله 2195- كسی كه چیزی را اجاره داده، تا آن چیز را تحویل ندهد، حق ندارد اجاره آن را مطالبه كند و نیز اگر برای انجام عملی اجیر شده باشد، پیش از انجام عمل حق مطالبه اجرت ندارد.

مسأله 2196- هرگاه چیزی را كه اجاره داده تحویل دهد، اگر چه مستأجر تحویل نگیرد یا تحویل بگیرد و تا آخر مدت اجاره از آن استفاده نكند، باید مال الاجاره آن را بدهد.

مسأله 2197- اگر انسان اجیر شود كه در روز معینی كاری را انجام دهد و در آن روز برای انجام آن كار حاضر شود، كسی كه او را اجیر كرده اگر چه آن كار را به او مراجعه نكند، باید اجرت او را بدهد، مثلًا اگر خیاطی را در روز معینی برای دوختن لباسی اجیر نماید و خیاط در آن روز آماده كار باشد، اگر چه پارچه را به او ندهد كه بدوزد، باید اجرتش را بدهد چه خیاط بیكار باشد، چه برای خودش یا دیگری كار كند.

مسأله 2198- اگر بعد از تمام شدن مدت اجاره معلوم شود كه اجاره باطل بوده، مستأجر باید مال الاجاره را به مقدار معمول به

صاحب ملك بدهد، مثلًا اگر خانه ای را یكساله به صد تومان اجاره كند بعد بفهمد اجاره باطل بوده، چنانچه اجاره آن خانه معمولًا پنجاه تومان است، باید پنجاه تومان را بدهد و اگر دویست تومان است، باید دویست تومان را بپردازد. و نیز اگر بعد از گذشتن مقداری از مدت اجاره معلوم شود كه اجاره باطل بوده، باید اجاره آن مدت را به مقدار معمول به صاحب ملك بدهد.

مسأله 2199- اگر چیزی را كه اجاره كرده از بین برود، چنانچه در نگهداری آن كوتاهی نكرده و در استفاده بردن از آن هم زیاده روی ننموده ضامن نیست. و نیز اگر مثلًا پارچه ای را كه به خیاط داده از بین برود، در صورتی كه خیاط زیاده روی نكرده و در نگهداری آن هم كوتاهی نكرده باشد، نباید عوض آن را بدهد.

مسأله 2200- هرگاه صنعتگر چیزی را كه گرفته ضایع كند، ֘ǙřƠاست.

مسأله 2201- اگر قصاب سر حیوانی را ببرد و آن را حرام كند چه مزد گرفته باشد، چه مجانی سر بریده باشد، باید قیمت آن را به صاحبش بدهد.

مسأله 2202- اگر حیوانی را اجاره كند و معین نماید كه چقدر بار بر آن بگذارد، چنانچه بیشتر از آن مقدار بار كند و آن حیوان بمیرد یا معیوب شود ضامن است. و نیز اگر مقدار بار را معین نكرده باشند و بیشتر از معمول بار كند و حیوان تلف شود، یا معیوب گردد ضامن می باشد.

مسأله 2203- اگر حیوانی را برای بردن بار شكستنی اجاره دهد چنانچه آن حیوان بلغزد، یا رم كند و بار را بشكند، صاحب حیوان ضامن نیست. ولی اگر به واسطه زدن و مانند آن كاری

كند كه حیوان زمین بخورد و بار را بشكند ضامن است.

مسأله 2204- اگر كسی بچه ای را ختنه كند و ضرری به آن بچه برسد، یا بمیرد چنانچه بیشتر از معمول بریده باشد ضامن است، و اگر بیشتر از معمول نبریده باشد ضامن نیست.

مسأله 2205- اگر دكتر به دست خود به مریض دوا بدهد، یا درد و دوای مریض را به او بگوید و مریض دوا را بخورد، چنانچه در معالجه خطا كند و به مریض ضرری برسد یا بمیرد، دكتر ضامن است. ولی اگر فقط بگوید فلان دوا برای فلان مرض فایده دارد و به واسطه خوردن دوا ضرری به مریض برسد، یا بمیرد دكتر ضامن نیست.

مسأله 2206- هرگاه دكتر به مریض یا ولی او بگوید كه اگر ضرری به مریض برسد ضامن نباشد، در صورتی كه دقت و احتیاط خود را بكند و به مریض ضرری برسد، یا بمیرد، دكتر ضامن نیست.

مسأله 2207- مستأجر و كسی كه چیزی را اجاره داده، با رضایت یكدیگر می توانند معامله را به هم بزنند و نیز اگر در اجاره شرط كنند كه هر دو یا یكی از آنان حق به هم زدن معامله را داشته باشند، می توانند مطابق قرارداد، اجاره را به هم بزنند.

مسأله 2208- اگر اجاره دهنده، یا مستأجر بفهمد كه مغبون شده است، چنانچه در موقع خواندن صیغه ملتفت نباشد كه مغبون است، می تواند اجاره را به هم بزند.

ولی اگر در صیغه اجاره شرط كنند كه اگر مغبون هم باشند حق به هم زدن معامله را نداشته باشند، نمی توانند اجاره را به هم بزنند.

مسأله 2209- اگر چیزی را اجاره دهد و پیش از آن كه تحویل

دهد كسی آن را غصب نماید، مستأجر می تواند اجاره را به هم بزند و چیزی را كه به اجاره دهنده داده پس بگیرد، یا اجاره را به هم نزند و اجاره مدتی را كه در تصرف غصب كننده بوده به میزان معمول از او بگیرد، پس اگر حیوانی را یك ماهه به ده تومان اجاره نماید و كسی آن را ده روز غصب كند و اجاره معمولی ده روز آن پانزده تومان باشد می تواند پانزده تومان را از غصب كننده بگیرد.

مسأله 2210- اگر چیزی را كه اجاره كرده تحویل بگیرد، و بعد دیگری آن را غصب كند، نمی تواند اجاره را به هم بزند و فقط حق دارد كرایه آن چیز را به مقدار معمول از غصب كننده بگیرد.

مسأله 2211- اگر پیش از آنكه مدت اجاره تمام شود، ملك را به مستأجر بفروشد اجاره به هم نمی خورد و مستأجر باید مال الاجاره را به فروشنده بدهد، و همچنین است اگر آن را به دیگری بفروشد.

مسأله 2212- اگر پیش از ابتدای مدت اجاره، ملك بطوری خراب شود كه هیچ قابل استفاده نباشد، یا قابل استفاده ای كه شرط كرده اند نباشد، اجاره باطل می شود.

و پولی كه مستأجر به صاحب ملك داده به او بر می گردد، بلكه اگر طوری باشد كه بتواند استفاده مختصری هم از آن ببرد، می تواند اجاره را به هم بزند.

مسأله 2213- اگر ملكی را اجاره كند و بعد از گذشتن مقداری از مدت اجاره بطوری خراب شود كه هیچ قابل استفاده نباشد، یا قابل استفاده ای كه شرط كرده اند نباشد، اجاره مدتی كه باقی مانده باطل می شود و اگر استفاده مختصری هم بتواند از آن ببرد، می تواند اجاره مدت باقی

مانده را به هم بزند.

مسأله 2214- اگر خانه ای را كه مثلًا دو اطاق دارد اجاره دهد و یك اطاق آن خراب شود، چنانچه فوراً آن را بسازد و هیچ مقدار از استفاده آن از بین نرود اجاره باطل نمی شود و مستأجر هم نمی تواند اجاره را به هم بزند، ولی اگر ساختن آن بقدری طول بكشد كه مقداری از استفاده مستأجر از بین برود، اجاره به آن مقدار باطل می شود و مستأجر می تواند اجاره باقی مانده را به هم بزند.

مسأله 2215- اگر اجاره دهنده یا مستأجر بمیرد، اجاره باطل نمی شود. ولی اگر خانه مال اجاره دهنده نباشد مثلًا دیگری وصیت كرده باشد كه تا او زنده است منفعت خانه مال او باشد، چنانچه آن خانه را اجاره دهد و پیش از تمام شدن مدت اجاره بمیرد، از وقتی كه مرده اجاره باطل است.

مسأله 2216- اگر صاحب كار بنّا را وكیل كند كه برای او عمله بگیرد چنانچه بنّا كمتر از مقداری كه از صاحب كار می گیرد به عمله بدهد زیادی آن بر او حرام است و باید آن را به صاحب كار بدهد، ولی اگر اجیر شود كه ساختمان را تمام كند و برای خود اختیار بگذارد كه خودش بسازد، یا به دیگری بدهد در صورتی كه كمتر از مقداری كه اجیر شده به دیگری بدهد زیادی آن برای او حلال می باشد.

مسأله 2217- اگر رنگرز قرار بگذارد كه مثلًا پارچه را با نیل رنگ كند، چنانچه با رنگ دیگر رنگ نماید حق ندارد چیزی بگیرد.

احكام جُعالَه

مسأله 2218- جعاله آن است كه انسان قرار بگذارد در مقابل كاری كه برای او انجام می دهند مال معینی بدهد، مثلًا

بگوید هر كس گمشده مرا پیدا كند، ده تومان به او می دهم و به كسی كه این قرار را می گذارد جاعل و به كسی كه كار را انجام می دهد عامل می گویند، و فرق بین جعاله و این كه كسی را برای كاری اجیر كنند، این است كه در اجاره بعد از خواندن صیغه، اجیر باید عمل را انجام دهد و كسی هم كه او را اجیر كرده اجرت را به او بدهكار می شود، ولی در جعاله عامل می تواند مشغول عمل نشود و تا عمل را انجام ندهد جاعل بدهكار نمی شود.

مسأله 2219- جاعل باید بالغ و عاقل باشد و از روی قصد و اختیار قرارداد كند و شرعاً بتواند در مال خود تصرف نماید، بنا بر این جعاله آدم سفیهی كه مال خود را در كارهای بیهوده مصرف می كند اگر حاكم شرع او را از عمل منع كرده باشد، صحیح نیست.

مسأله 2220- كاری را كه جاعل می گوید برای او انجام دهند، باید حرام نباشد، و نیز باید بی فایده نباشد كه غرض عقلایی به آن تعلق نگرفته باشد، پس اگر بگوید هر كس شراب بخورد، یا در شب به جای تاریكی برود ده تومان به او می دهم، جعاله صحیح نیست.

مسأله 2221- اگر مالی را كه قرار می گذارد بدهد معین كند مثلًا بگوید هر كس اسب مرا پیدا كند، این گندم را به او می دهم، لازم نیست بگوید آن گندم مال كجاست و قیمت آن چیست ولی اگر مال را معین نكند مثلًا بگوید كسی كه اسب مرا پیدا كند ده من گندم به او می دهم، باید خصوصیات آن را كاملًا معین نماید.

مسأله 2222- اگر جاعل مزد معینی

برای كار قرار ندهد، مثلًا بگوید هر كس بچه مرا پیدا كند پولی به او می دهم و مقدار آن را معین نكند چنانچه كسی آن عمل را انجام دهد، باید مزد او را به مقداری كه كار او در نظر مردم ارزش دارد بدهد.

مسأله 2223- اگر عامل پیش از قرارداد، كار را انجام داده باشد یا بعد از قرارداد، به قصد این كه پول نگیرد انجام دهد، حقی به مزد ندارد.

مسأله 2224- پیش از آن كه عامل شروع به كار كند، جاعل و عامل می توانند جعاله را به هم بزنند.

مسأله 2225- بعد از آن كه عامل شروع به كار كرد، اگر جاعل بخواهد جعاله را به هم بزند اشكال ندارد. ولی باید مزد مقدار عملی را كه انجام داده به او بدهد.

مسأله 2226- عامل می تواند عمل را ناتمام بگذارد، ولی اگر تمام نكردن عمل اسباب ضرر جاعل شود، باید آن را تمام نماید مثلًا اگر كسی بگوید هر كس چشم مرا عمل كند فلان مقدار به او می دهم و دكتر جراحی شروع به عمل كند، چنانچه طوری باشد كه اگر عمل را تمام نكند، چشم معیوب می شود، باید آن را تمام نماید، و در صورتی كه ناتمام بگذارد، حقی به جاعل ندارد.

مسأله 2227- اگر عامل كار را ناتمام بگذارد، چنانچه آن كار مثل پیدا كردن اسب است كه تا تمام نشود، برای جاعل فایده ندارد عامل نمی تواند چیزی مطالبه كند، و همچنین است اگر جاعل مزد را برای تمام كردن عمل قرار بگذارد مثلًا بگوید هر كس لباس مرا بدوزد ده تومان به او می دهم. ولی اگر مقصودش این باشد كه هر مقدار از عمل

كه انجام گیرد برای آن مقدار مزد بدهد، جاعل باید مزد مقداری را كه انجام شده به عامل بدهد، اگر چه احتیاط این است كه به طور مصالحه یكدیگر را راضی نمایند.

احكام مُزارَعَه

مسأله 2228- مزارعه آن است كه مالك با زارع به این قسم معامله كند كه زمین را در اختیار او بگذارد، تا زراعت كند و مقداری از حاصل آن را به مالك بدهد.

مسأله 2229- مزارعه چند شرط دارد:

اول: آن كه صاحب زمین به زارع بگوید زمین را به تو واگذار كردم و زارع هم بگوید قبول كردم، یا بدون این كه حرفی بزنند مالك، زمین را واگذار كند برای مزارعه و زارع تحویل بگیرد.

دوم: صاحب زمین و زارع هر دو مكلف و عاقل باشند و با قصد و اختیار خود مزارعه را انجام دهند و حاكم شرع آنان را از تصرف در اموالشان جلوگیری نكرده باشد بلكه اگر در حال بالغ شدن سفیه باشند اگر چه حاكم شرع جلوگیری نكرده باشد نمی توانند مزارعه را انجام دهند و این حكم در همه معاملات جاری است.

سوم: همه حاصل زمین به یكی اختصاص داده نشود.

چهارم: سهم هر كدام به طور مشاع باشد مثل نصف یا ثلث حاصل و مانند اینها و باید تعیین شده باشد، پس اگر قرار دهند حاصل یك قطعه، مال یكی و قطعه دیگر مال دیگری، صحیح نیست، و نیز اگر مالك بگوید در این زمین زراعت كن و هر چه می خواهی به من بده صحیح نیست.

پنجم: مدتی را كه باید زمین در اختیار زارع باشد معین كنند و باید مدت بقدری باشد كه در آن مدت به دست آمدن حاصل ممكن باشد.

ششم:

زمین قابل زراعت باشد و اگر زراعت در آن ممكن نباشد اما بتوانند كاری كنند كه زراعت ممكن شود، مزارعه صحیح است.

هفتم: اگر در محلی هستند كه مثلًا یك نوع زراعت می كنند چنانچه اسم هم نبرند همان زراعت معین می شود، و اگر چند نوع زراعت می كنند باید زراعتی را كه می خواهد انجام دهد معین نماید، مگر آن كه معمولی داشته باشد كه به همان نحو باید عمل شود.

هشتم: مالك، زمین را معین كند، پس كسی كه چند قطعه زمین دارد و با هم تفاوت دارند، اگر به زارع بگوید در یكی از این زمینها زراعت كن و آن را معین نكند مزارعه باطل است.

نهم: خرجی را كه هر كدام آنان باید بكنند معین نمایند، ولی اگر خرجی را كه هر كدام باید بكنند معلوم باشد، لازم نیست آن را معین نمایند.

مسأله 2230- اگر مالك با زارع قرار بگذارد كه مقداری از حاصل برای او باشد و بقیه را بین خودشان قسمت كنند، چنانچه بدانند كه بعد از برداشتن آن مقدار، چیزی باقی می ماند مزارعه صحیح است.

مسأله 2231- اگر مدت مزارعه تمام شود و حاصل به دست نیاید، چنانچه مالك راضی شود كه با اجاره یا بدون اجاره زراعت در زمین او بماند و زارع هم راضی باشد مانعی ندارد و اگر مالك راضی نشود، می تواند زارع را وادار كند كه زراعت را بچیند و اگر برای چیدن زراعت ضرری به زارع برسد لازم نیست عوض آن را به او بدهد، ولی زارع اگر چه راضی شود كه به مالك چیزی بدهد، نمی تواند مالك را مجبور كند كه زراعت در زمین بماند.

مسأله 2232- اگر به واسطه

پیش آمدی زراعت در زمین ممكن نباشد مثلًا آب از زمین قطع شود در صورتی كه مقداری از زراعت به دست آمده باشد حتی مثل قصیل كه می توان به حیوانات داد آن مقدار مطابق قرارداد مال هر دوی آنها است، و در بقیه، مزارعه باطل است، و اگر زارع زراعت نكند، چنانچه زمین در تصرف او بوده و مالك در آن تصرفی نداشته است، باید اجاره آن مدت را به مقدار معمول به مالك بدهد.

مسأله 2233- اگر مالك و زارع صیغه خوانده باشند، بدون رضایت یكدیگر نمی توانند مزارعه را به هم بزنند، و همچنین است اگر مالك به قصد مزارعه زمین را به كسی واگذار كند و طرف هم به همین قصد بگیرد، ولی اگر در ضمن خواندن صیغه مزارعه شرط كرده باشند كه هر دو یا یكی از آنان حق به هم زدن معامله را داشته باشند می توانند مطابق قراری كه گذاشته اند معامله را به هم بزنند.

مسأله 2234- اگر بعد از قرارداد مزارعه، مالك یا زارع بمیرد، مزارعه به هم نمی خورد و وارثشان به جای آنان است، ولی اگر زارع بمیرد و شرط كرده باشند كه خود زارع زراعت را انجام دهد، مزارعه به هم می خورد، و چنانچه زراعت نمایان شده باشد، باید سهم او را به ورثه اش بدهند و حقوق دیگری هم كه زارع داشته، ورثه او ارث می برند، ولی نمی توانند مالك را مجبور كنند كه زراعت در زمین باقی بماند.

مسأله 2235- اگر بعد از زراعت بفهمند كه مزارعه باطل بوده چنانچه تخم، مال مالك بوده حاصلی هم كه به دست می آید مال او است و باید مزد زارع و مخارجی را كه كرده

و كرایه گاو یا حیوان دیگری را كه مال زارع بوده و در آن زمین كار كرده به او بدهد، مگر آن كه بطلان مزارعه از جهت قرار دادن تمام حاصل برای مالكِ زمین باشد كه در این صورت چیزی را برای عامل، ضامن نیست، و اگر تخم مالِ زارع بوده، زراعت هم مال او است، و باید اجاره زمین و خرجهایی را كه مالك كرده و كرایه گاو یا حیوان دیگری كه مالِ او بوده و در آن زراعت كار كرده به او بدهد، مگر آن كه بطلان مزارعه از جهت قرار دادن تمام حاصل برای عامل باشد كه در این صورت اجرت زمین و عوامل را برای مالك ضامن نیست.

مسأله 2236- اگر تخم، مال زارع باشد و بعد از زراعت بفهمند كه مزارعه باطل بوده، چنانچه مالك و زارع راضی شوند كه با اجرت یا بی اجرت زراعت در زمین بماند اشكال ندارد و اگر مالك راضی نشود پیش از رسیدن زراعت هم می تواند زارع را وادار كند كه زراعت را بچیند، و زارع اگر چه راضی شود چیزی به مالك بدهد، نمی تواند او را مجبور كند كه زراعت در زمین بماند، و نیز مالك نمی تواند زارع را مجبور كند كه اجاره بدهد و زراعت را در زمین باقی بگذارد.

مسأله 2237- اگر بعد از جمع كردن حاصل و تمام شدن مدت مزارعه ریشه زراعت در زمین بماند و سال بعد دو مرتبه حاصل دهد، چنانچه قرارداد بین زارع و مالك بر اشتراكِ در زرع و اصول آن بوده حاصل سال دوم را هم باید مثل سال اول قسمت كنند، ولی اگر قرارداد فقط بر

اشتراك در آنچه از زراعت در سال اول حاصل می شود بوده باشد، حاصل سال دوم متعلق به صاحب بذر خواهد بود.

احكام مُساقات

مسأله 2238- اگر انسان با كسی به این قسم معامله كند كه درختهای میوه ای را كه درختها یا منافع آن، مال خود او است و یا اختیار آن با او است تا مدت معینی به آن كس واگذار كند كه تربیت نماید و آب دهد و به مقداری كه قرار می گذارند از میوه آن بردارد، این معامله را مُساقات می گویند.

مسأله 2239- معامله مساقات در درختهایی كه مثل بید و چنار میوه نمی دهد صحیح نیست، ولی در مثل درخت حنا كه از برگ آن استفاده می كنند یا درختی كه از گُل آن استفاده می كنند اشكال ندارد.

مسأله 2240- در معامله مساقات لازم نیست صیغه بخوانند بلكه اگر صاحب درخت به قصد مساقات آن را واگذار كند و كسی كه كار می كند به همین قصد تحویل بگیرد معامله صحیح است.

مسأله 2241- مالك و كسی كه تربیت درختها را به عهده می گیرد، باید مكلف و عاقل باشند و كسی آنها را مجبور نكرده باشد، و نیز باید حاكم شرع آنان را از تصرف در مال خودشان منع نكرده باشد، بلكه اگر در حال بالغ شدن سفیه باشند اگر چه حاكم شرع منع نكرده باشد معامله ایشان صحیح نیست.

مسأله 2242- مدت مساقات باید معلوم باشد و اگر اول آن را معین كنند و آخر آن را موقعی قرار دهند كه میوه آن سال به دست می آید صحیح است.

مسأله 2243- باید سهم هر كدام نصف یا ثلث حاصل و مانند اینها باشد و اگر قرار بگذارند كه مثلًا صد من

از میوه ها مال مالك و بقیه مال كسی باشد كه كار می كند، معامله باطل است.

مسأله 2244- باید قرار معامله مساقات را پیش از ظاهر شدن میوه بگذارند و اگر بعد از ظاهر شدن میوه و پیش از رسیدن آن قرار بگذارند پس اگر كاری مانند آبیاری یا كار دیگر كه برای زیاد شدن میوه یا خوب شدن آن لازم است باقی مانده باشد، معامله صحیح است، و گر نه اشكال دارد، اگر چه احتیاج به كاری مانند چیدن میوه و نگهداری آن داشته باشد.

مسأله 2245- معامله مساقات در بوته خربزه و خیار و مانند اینها صحیح نیست.

مسأله 2246- درختی كه از آب باران یا رطوبت زمین استفاده می كند و به آبیاری احتیاج ندارد، اگر به كارهای دیگر مانند بیل زدن و كود دادن محتاج باشد، معامله مساقات در آن صحیح است، ولی چنانچه آن كارها در زیاد شدن یا خوب شدن میوه اثری نداشته باشد معامله مساقات اشكال دارد.

مسأله 2247- دو نفری كه مساقات كرده اند، با رضایت یكدیگر می توانند معامله را به هم بزنند، و نیز اگر در ضمن خواندن صیغه مساقات شرط كنند كه هر دو، یا یكی از آنان حق به هم زدن معامله را داشته باشند، مطابق قراری كه گذاشته اند، به هم زدن معامله اشكال ندارد، بلكه اگر در معامله شرطی كنند و عملی نشود، كسی كه برای نفع او شرط كرده اند، می تواند معامله را به هم بزند.

مسأله 2248- اگر مالك بمیرد، معامله مساقات به هم نمی خورد و ورثه اش به جای او هستند.

مسأله 2249- اگر كسی كه تربیت درختها به او واگذار شده بمیرد چنانچه در عقد شرط نكرده باشند كه

خودش آنها را تربیت كند، ورثه اش به جای او هستند، و چنانچه خودشان عمل را انجام ندهند و اجیر هم نگیرند، حاكم شرع از مال میت اجیر می گیرد و حاصل را بین ورثه میت و مالك قسمت می كند و اگر شرط كرده باشند كه خود او درختها را تربیت نماید، پس اگر قرار گذاشته اند كه به دیگری واگذار نكند، با مردن او معامله به هم می خورد، و اگر قرار نگذاشته اند مالك می تواند عقد را به هم بزند، یا راضی شود كه ورثه او یا كسی كه آنها اجیرش می كنند، درختها را تربیت نماید.

مسأله 2250- اگر شرط كند كه تمام حاصل برای مالك باشد، مساقات باطل است، و میوه مال مالك می باشد و كسی كه كار می كند نمی تواند مطالبه اجرت نماید ولی اگر باطل بودن مساقات به جهت دیگر باشد، مالك باید مزد آبیاری و كارهای دیگر را به مقدار معمول به كسی كه درختها را تربیت كرده بدهد.

مسأله 2251- اگر زمینی را به دیگری واگذار كند كه در آن درخت بكارد و آنچه عمل می آید مال هر دو باشد، معامله باطل است پس اگر درختها مال صاحب زمین بوده، بعد از تربیت هم مال او است و باید مزد كسی كه آنها را تربیت كرده بدهد، و اگر مال كسی بوده كه آنها را تربیت كرده بعد از تربیت هم مال او است و می تواند آنها را بكند، ولی باید گودالهایی را كه به واسطه كندن درختها پیدا شده پر كند و اجاره زمین را از روزی كه درختها را كاشته به صاحب زمین بدهد، و مالك هم می تواند او را مجبور نماید كه درختها

را بكند و اگر به واسطه كندن درخت عیبی در آن پیدا شود، باید تفاوت قیمت آن را به صاحب درخت بدهد و نمی تواند او را مجبور كند كه با اجاره یا بدون اجاره درخت را در زمین باقی بگذارد.

احكام وكالت

وكالت آن است كه انسان كاری را كه می تواند در آن دخالت كند، به دیگری واگذار نماید تا از طرف او انجام دهد، مثلًا كسی را وكیل كند كه خانه او را بفروشد یا زنی را برای او عقد نماید پس آدم سفیهی كه مال خود را در كارهای بیهوده مصرف می كند، اگر حاكم شرع او را از تصرف منع كرده یا در حالی كه بالغ شده سفیه بوده، نمی تواند برای فروش مال خودش كسی را وكیل نماید.

مسأله 2257- در وكالت لازم نیست صیغه بخوانند، و اگر انسان به دیگری بفهماند كه او را وكیل كرده و او هم بفهماند قبول نموده، مثلًا مال خود را به كسی بدهد كه برای او بفروشد و او مال را بگیرد وكالت صحیح است.

مسأله 2258- اگر انسان كسی را كه در شهر دیگر است وكیل نماید و برای او وكالتنامه بفرستد و او قبول كند، اگر چه وكالت نامه بعد از مدتی برسد وكالت صحیح است.

مسأله 2259- موكّل یعنی كسی كه دیگری را وكیل می كند و نیز كسی كه وكیل می شود، باید بالغ و عاقل باشند و از روی قصد و اختیار اقدام كنند، و بچه ممیز هم اگر فقط در خواندن صیغه وكیل شده باشد و صیغه را با شرایطش بخواند صیغه ای كه خوانده صحیح است.

مسأله 2260- كاری را كه انسان نمی تواند انجام دهد، یا شرعاً نباید انجام

دهد نمی تواند برای انجام آن از طرف دیگری وكیل شود. مثلًا كسی كه در احرام حج است چون نباید صیغه عقد زناشویی را بخواند، نمی تواند برای خواندن صیغه از طرف دیگری وكیل شود.

مسأله 2261- اگر انسان كسی را برای انجام تمام كارهای خودش وكیل كند صحیح است، ولی اگر برای یكی از كارهای خود وكیل نماید و آن كار را معین نكند وكالت صحیح نیست.

مسأله 2262- اگر وكیل را عزل كند یعنی از كار بركنار نماید بعد از آن كه خبر به او رسید نمی تواند آن كار را انجام دهد، ولی اگر پیش از رسیدن خبر آن كار را انجام داده باشد صحیح است.

مسأله 2263- وكیل می تواند از وكالت كناره كند و اگر موكل غایب هم باشد اشكال ندارد.

مسأله 2264- وكیل نمی تواند برای انجام كاری كه به او واگذار شده دیگری را وكیل نماید، ولی اگر موكل به او اجازه داده باشد كه وكیل بگیرد، به هر طوری كه به او دستور داده می تواند رفتار نماید، پس اگر گفته باشد برای من وكیل بگیر، باید از طرف او وكیل بگیرد و نمی تواند كسی را از طرف خودش وكیل كند.

مسأله 2265- اگر انسان با اجازه موكل خودش كسی را از طرف او وكیل كند، نمی تواند آن وكیل را عزل نماید، و اگر وكیل اول بمیرد یا موكل او را عزل كند وكالت دومی باطل نمی شود.

مسأله 2266- اگر وكیل با اجازه موكل، كسی را از طرف خودش وكیل كند موكل و وكیل اول می توانند آن وكیل را عزل كنند، و اگر وكیل اول بمیرد، یا عزل شود، وكالت دومی باطل می شود.

مسأله 2267- اگر چند نفر را برای

انجام كاری وكیل كند و به آنها اجازه دهد كه هر كدام بتنهایی در آن كار اقدام كنند، هر یك از آنان می تواند آن كار را انجام دهد و چنانچه یكی از آنان بمیرد، وكالت دیگران باطل نمی شود. ولی اگر نگفته باشد كه با هم یا به تنهایی وكیل است كه انجام دهد و از حرفش هم معلوم نباشد كه می توانند به تنهایی انجام دهند، یا گفته باشد كه با هم انجام دهند، نمی توانند به تنهایی اقدام نمایند. و در صورتی كه یكی از آنان بمیرد، وكالت دیگران باطل می شود، اگر با هم وكیل شده باشند.

مسأله 2268- اگر وكیل یا موكل بمیرد، یا دیوانه همیشگی شود وكالت باطل می شود، و نیز اگر گاه گاهی دیوانه شود و یا بیهوش شود، بنا بر احتیاط واجب باید به معامله ای كه انجام می دهد ترتیب اثر ندهند، و نیز اگر چیزی كه برای تصرف در آن وكیل شده است از بین برود مثلًا گوسفندی كه برای فروش آن وكیل شده بمیرد، وكالت باطل می شود.

مسأله 2269- اگر انسان كسی را برای كاری وكیل كند و چیزی برای او قرار بگذارد، بعد از انجام آن كار، چیزی را كه قرار گذاشته باید به او بدهد.

مسأله 2270- اگر وكیل در نگهداری مالی كه در اختیار او است كوتاهی نكند و غیر از تصرفی كه به او اجازه داده اند، تصرف دیگری در آن ننماید و اتفاقاً آن مال از بین برود، نباید عوض آن را بدهد.

مسأله 2271- اگر وكیل در نگهداری مالی كه در اختیار او است كوتاهی كند، یا غیر از تصرفی كه به او اجازه داده اند تصرف دیگری در آن بنماید و

آن مال از بین برود، ضامن است. پس اگر لباسی را كه گفته اند بفروش، بپوشد و آن لباس تلف شود، باید عوض آن را بدهد.

مسأله 2272- اگر وكیل غیر از تصرفی كه به او اجازه داده اند، تصرف دیگری در مال بكند، مثلًا لباسی را كه گفته اند بفروش بپوشد و بعداً تصرفی را كه به او اجازه داده اند بنماید، آن تصرف صحیح است.

احكام قرض

قرض دادن از كارهای مستحبی است كه در آیات قرآن و اخبار راجع به آن زیاد سفارش شده است، از پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده كه هر كس به برادر مسلمان خود قرض بدهد مال او زیاد می شود و ملائكه بر او رحمت می فرستند و اگر با بدهكار خود مدارا كند، بدون حساب و به سرعت از صراط می گذرد و كسی كه برادر مسلمانش از او قرض بخواهد و ندهد، بهشت بر او حرام می شود.

مسأله 2273- در قرض لازم نیست صیغه بخوانند بلكه اگر چیزی را به نیت قرض به كسی بدهد و او هم به همین قصد بگیرد، صحیح است ولی مقدار آن باید كاملًا معلوم باشد.

مسأله 2274- اگر در قرض شرط كنند كه در وقت معین آن را بپردازند پیش از رسیدن آن وقت، لازم نیست طلبكار قبول كند ولی اگر تعیین وقت فقط برای همراهی با بدهكار باشد چنانچه پیش از آن وقت هم قرض را بدهند باید قبول نماید.

مسأله 2275- اگر در صیغه قرض برای پرداخت آن مدتی قرار دهند، طلبكار پیش از تمام شدن آن مدت نمی تواند طلب خود را مطالبه نماید ولی اگر مدت نداشته باشد، طلبكار هر وقت بخواهد، می تواند

طلب خود را مطالبه نماید.

مسأله 2276- اگر طلبكار طلب خود را مطالبه كند، چنانچه بدهكار بتواند بدهی خود را بدهد، باید فوراً آن را بپردازد و اگر تأخیر بیندازد گناهكار است.

مسأله 2277- اگر بدهكار غیر از خانه ای كه در آن نشسته و اثاثیه منزل و چیزهای دیگری كه به آنها احتیاج دارد، چیزی نداشته باشد طلبكار نمی تواند طلب خود را از او مطالبه نماید، بلكه باید صبر كند تا بتواند بدهی خود را بدهد.

مسأله 2278- كسی كه بدهكار است و نمی تواند بدهی خود را بدهد اگر كاسب است باید برای پرداخت بدهی خودش كسب كند، و كسی هم كه كاسب نیست چنانچه بتواند كاسبی كند، احتیاط واجب آن است كه كسب كند و بدهی خود را بدهد.

مسأله 2279- كسی كه دسترسی به طلبكار خود ندارد، چنانچه امید نداشته باشد كه او را پیدا كند، باید با اجازه حاكم شرع طلب او را به فقیر بدهد، و شرط نیست در فقیر كه سید نباشد.

مسأله 2280- اگر مال میت بیشتر از خرج واجب كفن و دفن و بدهی او نباشد، باید مالش را به همین مصرفها برسانند و به وارث او چیزی نمی رسد.

مسأله 2281- اگر كسی مقداری پول طلا یا نقره قرض كند و قیمت آن كم شود، یا چند برابر گردد، چنانچه همان مقدار را كه گرفته پس بدهد كافی است، ولی اگر هر دو به غیر آن راضی شوند اشكال ندارد.

مسأله 2282- اگر مالی را كه قرض كرده از بین نرفته باشد و صاحب مال، آن را مطالبه كند احتیاط مستحب آن است كه بدهكار، همان مال را به او بدهد.

مسأله 2283- اگر كسی كه

قرض می دهد شرط كند كه زیادتر از مقداری كه می دهد بگیرد، مثلًا یك من گندم بدهد و شرط كند كه یك من و پنج سیر بگیرد، یا ده تخم مرغ بدهد كه یازده تا بگیرد، ربا و حرام است بلكه اگر قرار بگذارد كه بدهكار كاری برای او انجام دهد، یا چیزی را كه قرض كرده با مقداری جنس دیگر پس دهد، مثلًا شرط كند یك تومانی را كه قرض كرده با یك كبریت پس دهد، ربا و حرام است و نیز اگر با او شرط كند كه چیزی را كه قرض می گیرد به طور مخصوص پس دهد، مثلًا مقداری طلای نساخته به او بدهد و شرط كند كه ساخته پس بگیرد، باز هم ربا و حرام می باشد. ولی اگر بدون این كه شرط كند، خود بدهكار زیادتر از آنچه قرض كرده پس بدهد اشكال ندارد بلكه مستحب است.

مسأله 2284- ربا دادن مثل ربا گرفتن حرام است، و كسی كه قرض ربایی گرفته اگر چه كار حرامی كرده ولی اصل قرض صحیح است و می تواند در آن تصرف نماید.

مسأله 2285- اگر گندم یا چیزی مانند آن را به طور قرض ربایی بگیرد و با آن زراعت كند، حاصلی كه از آن به دست می آید مالِ قرض گیرنده است.

مسأله 2286- اگر لباسی را بخرد و بعداً از پولی كه بابت ربا گرفته، یا از پول حلالی كه مخلوط با ربا است به صاحب لباس بدهد چنانچه موقع خریداری قصدش بوده كه از این پول بدهد پوشیدن آن لباس و نماز خواندن با آن جایز نیست، و نیز اگر پول ربایی یا حلال مخلوط به حرام داشته

باشد و به فروشنده بگوید كه این لباس را با این پول می خرم، پوشیدن آن لباس حرام است و اگر بداند پوشیدن آن حرام است نماز هم با آن باطل می باشد.

مسأله 2287- اگر انسان مقداری پول به تاجر بدهد كه در شهر دیگر از طرف او كمتر بگیرد، اشكال ندارد و این را صرف برات می گویند.

مسأله 2288- اگر مقداری پول به كسی بدهد كه بعد از چند روز در شهر دیگر زیادتر بگیرد، مثلًا نهصد و نود تومان بدهد كه بعد از ده روز در شهر دیگر هزار تومان بگیرد ربا و حرام است، ولی اگر كسی كه زیادی را می گیرد در مقابل زیادی جنس بدهد یا عملی انجام دهد اشكال ندارد.

احكام حواله دادن

مسأله 2289- اگر انسان طلبكار خود را حواله بدهد كه طلب خود را از دیگری بگیرد و طلبكار قبول نماید، بعد از آن كه حواله درست شد، كسی كه به او حواله شده بدهكار می شود، و دیگر طلبكار نمی تواند طلبی را كه دارد از بدهكار اولی مطالبه نماید.

مسأله 2290- بدهكار و طلبكار و كسی كه سر او حواله شده، باید مكلّف و عاقل باشند و كسی آنها را مجبور نكرده باشد، و نیز باید سفیه نباشند، یعنی مال خود را در كارهای بیهوده مصرف نكنند ولی اگر بعد از بالغ شدن سفیه شده باشند تا حاكم شرع آنان را از تصرف در اموالشان جلوگیری نكرده معامله ایشان اشكال ندارد، و نیز اگر حاكم شرع كسی را به واسطه ورشكستگی از تصرف در اموالش جلوگیری كرده باشد نمی شود او را حواله بدهند كه طلبش را از دیگری بگیرد، و خودش هم نمی تواند به كسی

حواله بدهد، ولی اگر سر كسی حواله بدهد كه به او بدهكار نیست اشكال ندارد.

مسأله 2291- اگر سر كسی حواله بدهند كه بدهكار است احتیاط واجب آن است كه قبول كند ولی حواله دادن سر كسی كه بدهكار نیست، در صورتی صحیح است كه او قبول كند و نیز اگر انسان بخواهد به كسی كه جنسی بدهكار است، جنس دیگر حواله دهد، مثلًا به كسی كه جو بدهكار است گندم حواله دهد، تا او قبول نكند حواله صحیح نیست.

مسأله 2292- موقعی كه انسان حواله می دهد باید بدهكار باشد پس اگر بخواهد از كسی قرض كند، تا وقتی از او قرض نكرده نمی تواند او را به كسی حواله دهد كه آنچه را بعداً قرض می دهد از آن كس بگیرد.

مسأله 2293- مال مورد حواله باید برای حواله دهنده و طلبكار معین باشد، یعنی مردّد نباشد پس اگر مثلًا ده من گندم و ده تومان پول به یك نفر بدهكار باشد و به او بگوید یكی از دو طلب خود را از فلانی بگیر، و آن را معین نكند، حواله درست نیست.

مسأله 2294- اگر بدهی واقعاً معین باشد ولی بدهكار و طلبكار در موقع حواله دادن، مقدار آن یا جنس آن را ندانند حواله صحیح است مثلًا اگر طلب كسی را در دفتر نوشته باشد و پیش از دیدن دفتر حواله بدهد و بعد دفتر را ببیند و به طلبكار مقدار طلبش را بگوید، حواله صحیح می باشد.

مسأله 2295- طلبكار می تواند حواله را قبول نكند، اگر چه كسی كه به او حواله شده فقیر نباشد و در پرداختن حواله هم كوتاهی ننماید.

مسأله 2296- اگر سر كسی حواله بدهد كه

بدهكار نیست، چنانچه او حواله را قبول كند، پیش از پرداختن حواله نمی تواند مقدار حواله را از حواله دهنده بگیرد، و اگر طلبكار طلب خود را به مقدار كمتری صلح كند، كسی كه حواله را قبول كرده، همان مقدار را می تواند از حواله دهنده مطالبه نماید.

مسأله 2297- بعد از آن كه حواله درست شد، حواله دهنده، و كسی كه به او حواله شده، نمی توانند حواله را به هم بزنند، و هرگاه كسی كه به او حواله شده در موقع حواله فقیر نباشد یعنی غیر از چیزهایی كه در دین مستثنی است مالی داشته باشد كه بتواند حواله را بپردازد اگر چه بعداً فقیر شود، طلبكار هم نمی تواند حواله را به هم بزند، و همچنین است اگر موقع حواله فقیر باشد و طلبكار بداند فقیر است، ولی اگر نداند فقیر است و بعد بفهمد، اگر چه در آن وقت مالدار شده باشد، طلبكار می تواند حواله را به هم بزند و طلب خود را از حواله دهنده بگیرد.

مسأله 2298- اگر بدهكار و طلبكار و كسی كه به او حواله شده، یا یكی از آنان برای خود حق به هم زدن حواله را قرار دهند، مطابق قراری كه گذاشته اند، می توانند حواله را به هم بزنند.

مسأله 2299- اگر حواله دهنده خودش طلب طلبكار را بدهد- چنانچه به خواهش كسی كه به او حواله شده داده است- می تواند چیزی را كه داده از او بگیرد. و اگر بدون خواهش او داده، نمی تواند چیزی را كه داده از او مطالبه نماید.

احكام رَهن

مسأله 2300- رهن آن است كه بدهكار مقداری از مال خود را نزد طلبكار بگذارد كه اگر طلب او را

ندهد طلبش را از آن مال به دست آورد.

مسأله 2301- در رهن لازم نیست صیغه بخوانند و همین قدر كه بدهكار مال خود را به قصد گرو، به طلبكار بدهد و طلبكار هم به همین قصد بگیرد رهن صحیح است.

مسأله 2302- گرو دهنده و كسی كه مال را گرو می گیرد باید مكلّف و عاقل باشند و كسی آنها را مجبور نكرده باشد، و نیز گرو دهنده در حال بالغ شدن باید سفیه نباشد یعنی مال خود را در كارهای بیهوده مصرف نكند، بلكه اگر به واسطه ورشكستگی یا برای آن كه بعد از بالغ شدن سفیه شده حاكم شرع او را از تصرّف در اموالش جلوگیری كرده باشد نمی تواند مال خود را گرو بگذارد.

مسأله 2303- انسان مالی را می تواند گرو بگذارد كه شرعاً بتواند در آن تصرف كند. و اگر مال كس دیگر را گرو بگذارد، در صورتی صحیح است كه صاحب مال بگوید به گرو گذاشتن راضی هستم.

مسأله 2304- چیزی را كه گرو می گذارند، باید خرید و فروش آن صحیح باشد، پس اگر شراب و مانند آن را گرو بگذارند، درست نیست.

مسأله 2305- استفاده چیزی را كه گرو می گذارند، مال كسی است كه آن را گرو گذاشته.

مسأله 2306- طلبكار و بدهكار نمی توانند مالی را كه گرو گذاشته شده، بدون اجازه یكدیگر ملك كسی كنند، مثلًا ببخشند یا بفروشند. ولی اگر یكی از آنان آن را ببخشد یا بفروشد، بعد دیگری بگوید راضی هستم اشكال ندارد.

مسأله 2307- اگر طلبكار چیزی را كه گرو برداشته با اجازه بدهكار بفروشد پول آن هم مثل خود مال گرو می باشد.

مسأله 2308- اگر موقعی كه باید بدهی خود را بدهد

طلبكار مطالبه كند و او ندهد، طلبكار می تواند در صورتی كه وكیل از طرف مالك باشد، مالی را كه گرو برداشته بفروشد و طلب خود را بردارد و باید بقیه را به بدهكار بدهد، و چنانچه وكالت از مالك نداشته باشد، اگر به حاكم شرع دسترسی دارد، باید برای فروش آن از حاكم شرع اجازه بگیرد.

مسأله 2309- اگر بدهكار غیر از خانه ای كه در آن نشسته و چیزهایی كه مانند اثاثیه خانه، محل احتیاج او است، چیز دیگری نداشته باشد. طلبكار نمی تواند طلب خود را از او مطالبه كند، ولی اگر مالی را كه گرو گذاشته خانه و اثاثیه هم باشد، طلبكار می تواند بفروشد و طلب خود را بردارد.

احكام ضامن شدن

مسأله 2310- اگر انسان بخواهد ضامن شود كه بدهی كسی را بدهد، ضامن شدن او در صورتی صحیح است كه به هر لفظی اگر چه عربی نباشد به طلبكار بگوید كه من ضامن شده ام طلب تو را بدهم و طلبكار هم رضایت خود را بفهماند، ولی راضی بودن بدهكار شرط نیست.

مسأله 2311- ضامن و طلبكار باید مكلّف و عاقل باشند و كسی هم آنها را مجبور نكرده باشد و نیز باید در حال بالغ شدن سفیه نباشند كه مال خود را در كارهای بیهوده مصرف كنند، ولی اگر بعد از بالغ شدن سفیه شده باشند و حاكم شرع آنان را از تصرف جلوگیری نكرده باشد اشكال ندارد، و كسی كه به واسطه ورشكستگی، حاكم شرع او را از تصرف در اموالش جلوگیری كرده بابت طلبی كه دارد دیگری نمی تواند ضامن او شود.

مسأله 2312- هرگاه برای ضامن شدن خودش شرطی قرار دهد مثلًا بگوید اگر بدهكار قرض

تو را نداد من می دهم احتیاط واجب آن است كه به ضامن شدن او ترتیب اثر ندهند.

مسأله 2313- كسی كه انسان ضامن بدهی او می شود باید بدهكار باشد، پس اگر كسی بخواهد از دیگری قرض كند، تا وقتی قرض نكرده انسان نمی تواند ضامن او شود.

مسأله 2314- در صورتی انسان می تواند ضامن شود كه طلبكار و بدهكار و جنس بدهی همه متمیز باشد، یعنی مبهم یا مردّد نباشد، پس اگر دو نفر از كسی طلبكار باشند و انسان بگوید من ضامن هستم كه طلب یكی از شماها را بدهم، چون معین نكرده كه طلب كدام را بدهد، ضامن شدن او باطل است. و نیز اگر كسی از دو نفر طلبكار باشد و انسان بگوید من ضامن هستم كه بدهی یكی از آن دو نفر را به تو بدهم، چون معین نكرده كه بدهی كدام را می دهد، ضامن شدن او باطل می باشد و همچنین اگر كسی از دیگری مثلًا ده من گندم و ده تومان پول طلبكار باشد و انسان بگوید من ضامن یكی از دو طلب تو هستم و معین نكند كه ضامن گندم است، یا ضامن پول صحیح نیست.

مسأله 2315- اگر طلبكار طلب خود را به ضامن ببخشد، ضامن نمی تواند از بدهكار چیزی بگیرد و اگر مقداری از آن را ببخشد، نمی تواند آن مقدار را مطالبه نماید.

مسأله 2316- اگر انسان ضامن شود كه بدهی كسی را بدهد، نمی تواند از ضامن شدن خود برگردد.

مسأله 2317- ضامن و طلبكار می توانند شرط كنند كه هر وقت بخواهند ضامن بودن ضامن را به هم بزنند.

مسأله 2318- هرگاه انسان در موقع ضامن شدن، بتواند طلب طلبكار را بدهد اگر چه

بعد فقیر شود، طلبكار نمی تواند ضامن بودن او را به هم زند و طلب خود را از بدهكار اول مطالبه نماید و همچنین است اگر در آن موقع نتواند طلب او را بدهد ولی طلبكار بداند و به ضامن شدن او راضی شود.

مسأله 2319- اگر انسان در موقعی كه ضامن می شود، نتواند طلب طلبكار را بدهد و طلبكار در آن وقت نداند و بعد ملتفت شود، می تواند ضامن بودن او را به هم بزند.

مسأله 2320- اگر كسی بدون اجازه بدهكار ضامن شود كه بدهی او را بدهد، نمی تواند چیزی از او بگیرد.

مسأله 2321- اگر كسی با اجازه بدهكار ضامن شود كه بدهی او را بدهد، می تواند مقداری را كه ضامن شده از او مطالبه نماید، ولی اگر به جای جنسی كه بدهكار بوده جنس دیگری به طلبكار او بدهد، نمی تواند چیزی را كه داده از او مطالبه نماید، مثلًا اگر ده من گندم بدهكار باشد و ضامن ده من برنج بدهد، نمی تواند برنج را از او مطالبه نماید، امّا اگر خودش راضی شود كه برنج بدهد اشكال ندارد.

احكام كفالت

مسأله 2322- كفالت آن است كه انسان ضامن شود كه هر وقت طلبكار بدهكار را خواست، به دست او بدهد و همچنین اگر كسی بر دیگری حقی داشته باشد یا ادعای حقی كند كه دعوای او قابل قبول باشد چنانچه انسان ضامن شود كه هر وقت صاحب حق یا مدعی طرف را خواست به دست او بدهد عملش را كفالت و به كسی كه این طور ضامن می شود كفیل می گویند.

مسأله 2323- كفالت در صورتی صحیح است كه كفیل به هر لفظی اگر چه عربی نباشد به طلبكار

بگوید كه من ضامنم هر وقت بدهكار خود را بخواهی به دست تو بدهم و طلبكار هم قبول نماید.

مسأله 2324- كفیل باید مكلّف و عاقل باشد و او را در كفالت مجبور نكرده باشند و بتواند كسی را كه كفیل او شده حاضر نماید.

مسأله 2325- یكی از هفت چیز، كفالت را به هم می زند: اول: كفیل بدهكار را به دست طلبكار بدهد. دوّم: طلب طلبكار داده شود، سوم: طلبكار از طلب خود بگذرد، چهارم: بدهكار بمیرد. پنجم: طلبكار كفیل را از كفالت آزاد كند. ششم: كفیل بمیرد. هفتم: كسی كه صاحب حق است بوسیله حواله یا طور دیگری حق خود را به دیگری واگذار نماید.

مسأله 2326- اگر كسی به زور، بدهكار را از دست طلبكار رها كند، كسی كه بدهكار را رها كرده، باید او را به دست طلبكار بدهد.

احكام ودیعه (امانت)

مسأله 2327- اگر انسان مال خود را به كسی بدهد و بگوید نزد تو امانت باشد و او هم قبول كند یا بدون این كه حرفی بزنند صاحب مال بفهماند كه مال را برای نگهداری به او می دهد و او هم به قصد نگهداری كردن بگیرد باید به احكام ودیعه و امانتداری كه بعداً گفته می شود عمل نماید.

مسأله 2328- امانتدار و كسی كه مال را امانت می گذارد، باید هر دو بالغ و عاقل باشند، پس اگر انسان مالی را پیش بچه یا دیوانه امانت بگذارد، یا دیوانه و بچه، مالی را پیش كسی امانت بگذارند صحیح نیست.

مسأله 2329- اگر از بچه یا دیوانه چیزی را بطور امانت قبول كند، باید آن را به صاحبش بدهد، و اگر آن چیز مال خود بچه یا دیوانه است

باید به ولی او برساند و چنانچه مال تلف شود، باید عوض آن را بدهد، ولی اگر برای این كه مال از بین نرود آن را از بچه گرفته چنانچه در نگهداری آن كوتاهی نكرده باشد ضامن نیست.

مسأله 2330- كسی كه نمی تواند امانت را نگهداری نماید، بنا بر احتیاط واجب باید قبول نكند، ولی اگر صاحب مال در نگهداری آن عاجزتر باشد و كسی هم كه بهتر حفظ كند نباشد این احتیاط واجب نیست.

مسأله 2331- اگر انسان به صاحب مال بفهماند كه برای نگهداری مال او حاضر نیست، چنانچه او مال را بگذارد و برود و این شخص مال را بر ندارد و آن مال تلف شود، كسی كه امانت را قبول نكرده ضامن نیست ولی احتیاط مستحب آن است كه اگر ممكن باشد آن را نگهداری نماید.

مسأله 2332- كسی كه چیزی را امانت می گذارد، هر وقت بخواهد می تواند آن را پس بگیرد و كسی هم كه امانت را قبول می كند، هر وقت بخواهد می تواند آن را به صاحبش برگرداند.

مسأله 2333- اگر انسان از نگهداری امانت منصرف شود و ودیعه را به هم بزند باید هر چه زودتر مال را به صاحب آن یا وكیل یا ولی صاحبش برساند، یا به آنان خبر دهد كه به نگهداری حاضر نیست. و اگر بدون عذر مال را به آنان نرساند و خبر هم ندهد چنانچه مال تلف شود، باید عوض آن را بدهد.

مسأله 2334- كسی كه امانت را قبول می كند، اگر برای آن، جای مناسبی ندارد، باید جای مناسب تهیه نماید و طوری آن را نگهداری كند كه مردم نگویند در امانت خیانت كرده و در نگهداری

آن كوتاهی نموده است، و اگر در جایی كه مناسب نیست بگذارد و تلف شود، باید عوض آن را بدهد.

مسأله 2335- كسی كه امانت را قبول می كند، اگر در نگهداری آن كوتاهی نكند و تعدی یعنی زیاده روی هم ننماید و اتفاقاً آن مال تلف شود، ضامن نیست. ولی اگر به اختیار خودش آن را در جایی بگذارد كه گمان می رود ظالمی بفهمد و آن را ببرد، چنانچه تلف شود باید عوض آن را به صاحبش بدهد مگر آن كه جایی محفوظتر از آن نداشته باشد و نتواند مال را به صاحبش یا به كسی كه بهتر حفظ كند برساند كه در این صورت ضامن نیست.

مسأله 2336- اگر صاحب مال برای نگهداری مال خود جایی را معین كند و به كسی كه امانت را قبول كرده بگوید كه باید مال را در اینجا حفظ كنی و اگر احتمال هم بدهی كه از بین برود نباید آن را به جای دیگر ببری چنانچه امانتدار احتمال دهد كه در آنجا از بین برود و بداند چون آنجا در نظر صاحب مال برای حفظ بهتر بوده گفته است كه نباید از آنجا بیرون ببری می تواند آن را به جای دیگر ببرد، و اگر در آنجا ببرد و تلف شود ضامن نیست. ولی اگر نداند به چه جهت گفته كه به جای دیگر نبر، چنانچه به جای دیگر ببرد و تلف شود، احتیاط واجب آن است كه عوض آن را بدهد.

مسأله 2337- اگر صاحب مال برای نگهداری مال خود جایی را معین كند ولی به كسی كه امانت را قبول كرده نگوید كه آن را به جای دیگر نبر، چنانچه

امانتدار احتمال دهد كه در آنجا از بین می رود باید آن را به جای دیگری كه مال در آنجا محفوظتر است ببرد، و چنانچه مال در آن جای اول تلف شود ضامن است مگر آن كه صاحب مال هم احتمال تلف شدن مال را در آنجا بدهد كه در این صورت كسی كه امانت را قبول كرده ضامن نیست.

مسأله 2338- اگر صاحب مال دیوانه شود كسی كه امانت را قبول كرده باید فوراً امانت را به ولی او برساند و یا به ولی او خبر دهد، و اگر بدون عذر شرعی مال را به ولی او ندهد و از خبر دادن هم كوتاهی كند و مال تلف شود، باید عوض آن را بدهد.

مسأله 2339- اگر صاحب مال بمیرد، امانتدار باید مال را به وارث او برساند یا به وارث او خبر دهد و چنانچه مال را به وارث او ندهد و از خبر دادن هم كوتاهی كند و مال تلف شود ضامن است، ولی اگر برای آن كه می خواهد بفهمد كسی كه می گوید من وارث میتم، راست می گوید یا نه، یا میت وارث دیگری دارد یا نه، مال را ندهد و از خبر دادن هم كوتاهی كند و مال تلف شود ضامن نیست.

مسأله 2340- اگر صاحب مال بمیرد و چند وارث داشته باشد كسی كه امانت را قبول كرده باید مال را به همه ورثه بدهد، یا به كسی بدهد كه همه آنان گرفتن مال را به او واگذار كرده اند، پس اگر بدون اجازه دیگران تمام مال را به یكی از ورثه بدهد ضامن سهم دیگران است.

مسأله 2341- اگر كسی كه امانت را قبول كرده

بمیرد، یا دیوانه شود، وارث یا ولی او باید هر چه زودتر به صاحب مال اطلاع دهد، یا امانت را به او برساند.

مسأله 2342- اگر امانتدار نشانه های مرگ را در خود ببیند چنانچه ممكن است باید امانت را به صاحب آن یا وكیل او برساند و اگر ممكن نیست باید آن را به حاكم شرع بدهد و چنانچه به حاكم شرع دسترسی ندارد، در صورتی كه وارث او امین است و از امانت اطلاع دارد، لازم نیست وصیت كند و گر نه باید وصیت كند و شاهد بگیرد و به وصی و شاهد، اسم صاحب مال و جنس و خصوصیات مال و محل آن را بگوید.

مسأله 2343- اگر امانتدار نشانه های مرگ را در خود ببیند و به وظیفه ای كه در مسأله پیش گفته شد عمل نكند، چنانچه آن امانت از بین برود باید عوضش را بدهد، اگر چه در نگهداری آن كوتاهی نكرده باشد و مرض او خوب شود، یا بعد از مدتی پشیمان شود و وصیت كند.

احكام عارِیه

مسأله 2344- عاریه آن است كه انسان مال خود را به دیگری بدهد كه از آن استفاده كند و در عوض، چیزی هم از او نگیرد.

مسأله 2345- لازم نیست در عاریه صیغه بخوانند، و اگر مثلًا لباس را به قصد عاریه به كسی بدهد و او به همین قصد بگیرد عاریه صحیح است.

مسأله 2346- عاریه دادن چیز غصبی و چیزی كه مال انسان است ولی منفعت آن را به دیگری واگذار كرده مثلًا آن را اجاره داده، در صورتی صحیح است كه مالك چیز غصبی یا كسی كه آن چیز را اجاره كرده بگوید به عاریه

دادن راضی هستم.

مسأله 2347- چیزی را كه منفعتش مال انسان است مثلًا آن را اجاره كرده می تواند عاریه بدهد. ولی اگر در اجاره شرط كرده باشند كه خودش از آن استفاده كند، نمی تواند آن را به دیگری عاریه دهد.

مسأله 2348- اگر دیوانه و بچه مال خود را عاریه بدهند صحیح نیست، اما اگر ولی بچه مصلحت بداند كه مال او را عاریه دهد و بچه آن مال را به دستور ولی به عاریه كننده برساند اشكال ندارد.

مسأله 2349- اگر در نگهداری چیزی كه عاریه كرده كوتاهی نكند و در استفاده از آن هم زیاده روی ننماید و اتفاقاً آن چیز تلف شود ضامن نیست، ولی چنانچه شرط كنند كه اگر تلف شود عاریه كننده ضامن باشد، یا چیزی را كه عاریه كرده طلا و نقره باشد، باید عوض آن را بدهد.

مسأله 2350- اگر طلا و نقره را عاریه نماید و شرط كند كه اگر تلف شود ضامن نباشد، چنانچه تلف شود ضامن نیست.

مسأله 2351- اگر عاریه دهنده بمیرد، عاریه گیرنده باید چیزی را كه عاریه كرده به ورثه او بدهد.

مسأله 2352- اگر عاریه دهنده طوری شود كه شرعاً نتواند در مال خود تصرف كند مثلًا دیوانه شود، عاریه كننده باید مالی را كه عاریه كرده به ولی او بدهد.

مسأله 2353- كسی كه چیزی عاریه داده هر وقت بخواهد می تواند آن را پس بگیرد و كسی هم كه عاریه كرده هر وقت بخواهد می تواند آن را پس دهد.

مسأله 2354- اگر ظرف طلا و نقره را برای زینت اطاق عاریه بدهند اشكال ندارد، ولی اگر برای استفاده حرام بدهند باطل است.

مسأله 2355- عاریه دادن گوسفند برای استفاده از شیر و پشم

آن، و عاریه دادن حیوان نر برای كشیدن بر ماده صحیح است.

مسأله 2356- اگر چیزی را كه عاریه كرده به مالك، یا وكیل یا ولی او بدهد و بعد آن چیز تلف شود، عاریه كننده ضامن نیست، و در غیر این صورت ضامن است اگر چه مثلًا آن را به جایی ببرد كه صاحبش معمولًا به آنجا می برده مثلًا اسب را در اصطبلی كه صاحبش برای آن درست كرده ببندد.

مسأله 2357- اگر چیز نجس را برای استعمال خوردن و آشامیدن عاریه دهد، باید نجس بودن آن را به كسی كه عاریه می كند بگوید.

مسأله 2358- چیزی را كه عاریه كرده بدون اجازه صاحب آن نمی تواند به دیگری اجاره، یا عاریه دهد.

مسأله 2359- اگر چیزی را كه عاریه كرده با اجازه صاحب آن به دیگری عاریه دهد، چنانچه كسی كه اول آن چیز را عاریه كرده بمیرد یا دیوانه شود، عاریه دومی باطل نمی شود.

مسأله 2360- اگر بداند مالی را كه عاریه كرده غصبی است، باید آن را به صاحبش برساند و نمی تواند به عاریه دهنده بدهد.

مسأله 2361- اگر مالی را كه می داند غصبی است عاریه كند و از آن استفاده ای ببرد و در دست او از بین برود، مالك می تواند عوض مال را از او یا از كسی كه مال را غصب كرده مطالبه كند، و نیز عوض استفاده هایی را كه عاریه گیرنده برده می تواند از او مطالبه نماید، و یا از غاصب بگیرد. و اگر عوض مال یا استفاده آن را از عاریه كننده بگیرد، او نمی تواند چیزی را كه به مالك می دهد از عاریه دهنده مطالبه نماید.

مسأله 2362- اگر نداند مالی را كه عاریه كرده غصبی است

و در دست او از بین برود، چنانچه صاحب مال عوض آن را از او بگیرد، او هم می تواند آنچه را به صاحب مال داده از عاریه دهنده مطالبه نماید، ولی اگر چیزی را كه عاریه كرده طلا و نقره باشد، یا عاریه دهنده با او شرط كرده باشد كه اگر آن چیز از بین برود عوضش را بدهد، نمی تواند چیزی را كه به صاحب مال می دهد، از عاریه دهنده مطالبه نماید.

احكام نِكاح یا ازدواج و زناشویی

به واسطه عقد ازدواج، زن به مرد حلال می شود و آن بر دو قسم است: دائم و غیر دائم. عقد دائم آن است كه مدت زناشویی در آن معین نشود و زنی را كه به این قسم عقد می كنند دائمه گویند. و عقد غیر دائم آن است كه مدت زناشویی در آن معین شود، مثلًا زن را به مدت یك ساعت یا یك روز یا یك ماه یا یك سال یا بیشتر عقد نمایند، و زنی را كه به این قسم عقد كنند متعه و صیغه می نامند.

احكام نِكاح یا ازدواج و زناشویی

توضیح

به واسطه عقد ازدواج، زن به مرد حلال می شود و آن بر دو قسم است: دائم و غیر دائم. عقد دائم آن است كه مدت زناشویی در آن معین نشود و زنی را كه به این قسم عقد می كنند دائمه گویند. و عقد غیر دائم آن است كه مدت زناشویی در آن معین شود، مثلًا زن را به مدت یك ساعت یا یك روز یا یك ماه یا یك سال یا بیشتر عقد نمایند، و زنی را كه به این قسم عقد كنند متعه و صیغه می نامند.

احكام عقد

مسأله 2363- در زناشویی چه دائم و چه غیر دائم، باید صیغه خوانده شود و تنها راضی بودن زن و مرد كافی نیست، و صیغه عقد را یا خود زن و مرد می خوانند، یا دیگری را وكیل می كنند كه از طرف آنان بخواند.

مسأله 2364- وكیل لازم نیست مرد باشد، زن هم می تواند برای خواندن صیغه عقد از طرف دیگری وكیل شود.

مسأله 2365- زن و مرد تا یقین نكنند كه وكیل آنها صیغه را خوانده است، نمی توانند به یكدیگر نگاه محرمانه نمایند، و گمان به این كه وكیل صیغه را خوانده است كفایت نمی كند ولی اگر وكیل بگوید صیغه را خوانده ام كافی است.

مسأله 2366- اگر زنی كسی را وكیل كند كه مثلًا ده روزه او را به عقد مردی درآورد و ابتدای ده روز را معین نكند در صورتی كه از گفته زن معلوم شود كه به وكیل اختیار كامل داده آن وكیل می تواند هر وقت كه بخواهد او را ده روز به عقد آن مرد درآورد، و اگر معلوم باشد كه زن، روز یا ساعت معینی را قصد

كرده، باید صیغه را مطابق قصد او بخواند.

مسأله 2367- یك نفر می تواند برای خواندن صیغه عقد دائم یا غیر دائم از طرف دو نفر وكیل شود و نیز انسان می تواند از طرف زن وكیل شود و او را برای خود به طور دائم یا غیر دائم عقد كند، ولی احتیاط مستحب آن است كه عقد را دو نفر بخوانند.

دستور خواندن عقد دائم

مسأله 2368- اگر صیغه عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند و اول زن بگوید:

زَوَّجْتُكَ نَفْسِی عَلَی الصَّداقِ الْمَعْلُومِ (یعنی خود را زن تو نمودم به مهری كه معین شده) پس از آن بدون فاصله مرد بگوید: قَبِلْتُ التَّزْویجَ (یعنی قبول كردم ازدواج را) عقد صحیح است و اگر دیگری را وكیل كنند كه از طرف آنها صیغه عقد را بخواند چنانچه مثلًا اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وكیل زن بگوید: زَوَّجْتُ مُوكِّلَتِی فاطِمَةَ مُوَكِّلَكَ احْمَدَ عَلَی الصَّداقِ الْمَعْلُوم، پس بدون فاصله وكیل مرد بگوید: قَبِلْتُ لِمُوكِّلی احْمَدَ عَلَی الصَّداقِ صحیح می باشد.

دستور خواندن عقد غیر دائم

مسأله 2369- اگر خود زن و مرد بخواهند صیغه عقد غیر دائم را بخوانند، بعد از آن كه مدت و مهر را معین كردند، چنانچه زن بگوید:

زَوَّجْتُكَ نَفْسِی فِی الْمُدَّةِ الْمَعْلُومَةِ عَلَی الْمَهْرِ الْمَعْلُوم بعد بدون فاصله مرد بگوید: قَبلْتُ، صحیح است. و اگر دیگری را وكیل كنند و اوّل وكیل زن به وكیل مرد بگوید: مَتَّعْتُ مُوكِّلَتِی مُوكِّلَكَ فِی الْمُدَّةِ الْمَعْلُومَةِ عَلَی الْمَهْرِ الْمَعْلُوم، پس بدون فاصله وكیل مرد بگوید: قَبِلْتُ لِمُوكِّلی هكَذا صحیح می باشد.

شرایط عقد

مسأله 2370- عقد ازدواج چند شرط دارد:

اول: آن كه به عربی صحیح خوانده شود به احتیاط واجب، و اگر خود مرد و زن نتوانند صیغه را به عربی صحیح بخوانند، به هر لفظی كه صیغه را بخوانند صحیح است و لازم هم نیست كه وكیل بگیرند اما باید لفظی بگویند كه معنی «زَوَّجْتُ وَ قَبِلْتُ» را بفهماند.

دوم: مرد و زن یا وكیل آنها كه صیغه را می خوانند قصد انشاء داشته باشند یعنی اگر خود مرد و زن صیغه را می خوانند، زن به گفتن «زوجتك نفسی» قصدش این باشد كه خود را زن او قرار دهد و مرد به گفتن «قبلت التزویج» زن بودن او را برای خود قبول نماید، و اگر وكیل مرد و زن صیغه را می خوانند، به گفتن «زوجت و قبلت» قصدشان این باشد كه مرد و زنی كه آنان را وكیل كرده اند، زن و شوهر شوند.

سوم: كسی كه صیغه را می خواند بالغ و عاقل باشد، چه برای خودش بخواند یا از طرف دیگری وكیل شده باشد.

چهارم: اگر وكیل زن و شوهر یا ولی آنها صیغه را می خوانند، در عقد، زن و شوهر را معین كنند مثلًا

اسم آنها را ببرند یا به آنها اشاره نمایند. پس كسی كه چند دختر دارد، اگر به مردی بگوید زوجتك احدی بناتی (یعنی زن تو نمودم یكی از دخترانم را) و او بگوید قبلت یعنی قبول كردم، چون در موقع عقد، دختر را معین نكرده اند عقد باطل است.

پنجم: زن و مرد به ازدواج راضی باشند، ولی اگر زن ظاهراً به كراهت اذن دهد و معلوم باشد قلباً راضی است عقد صحیح است.

مسأله 2371- اگر در عقد یك حرف غلط خوانده شود كه معنی آن را عوض كند عقد باطل است.

مسأله 2372- كسی كه دستور زبان عربی را نمی داند، اگر قرائتش صحیح باشد و معنای هر كلمه از عقد را جداگانه بداند و از هر لفظی معنای آن را قصد نماید می تواند عقد را بخواند.

مسأله 2373- اگر زنی را برای مردی بدون اجازه آنان عقد كنند و بعداً زن و مرد بگویند به آن عقد راضی هستیم عقد صحیح است.

مسأله 2374- اگر زن و مرد یا یكی از آن دو را به ازدواج مجبور نمایند و بعد از خواندن عقد راضی شوند و بگویند به آن عقد راضی هستیم عقد صحیح است.

مسأله 2375- پدر و جد پدری می توانند برای فرزند نابالغ یا دیوانه خود كه به حال دیوانگی بالغ شده است ازدواج كنند. و بعد از آن كه آن طفل بالغ شد یا دیوانه عاقل گردید، اگر ازدواجی كه برای او كرده اند مفسده ای نداشته نمی تواند آن را به هم بزند و اگر مفسده ای داشته می تواند آن را به هم بزند.

مسأله 2376- دختری كه به حد بلوغ رسیده و رشیده است یعنی مصلحت خود را تشخیص می دهد،

اگر بخواهد شوهر كند، چنانچه باكره باشد، باید از پدر یا جد پدری خود اجازه بگیرد، و اجازه مادر و برادر لازم نیست.

مسأله 2377- اگر پدر و جد پدری غایب باشند، بطوری كه نشود از آنان اذن گرفت و دختر هم احتیاج به شوهر كردن داشته باشد لازم نیست از پدر و جد پدری اجازه بگیرند. و نیز اگر دختر باكره نباشد در صورتی كه بكارتش به واسطه شوهر كردن از بین رفته باشد، اجازه پدر و جد لازم نیست. ولی اگر به واسطه وطی به شُبهه یا زنا از بین رفته باشد، احتیاط مستحب آن است كه اجازه بگیرند.

مسأله 2378- اگر پدر، یا جد پدری برای پسر نابالغ خود زن بگیرد پسر- بعد از رسیدن به سن قابل برای تمتع گرفتن- باید خرج زن را در صورتی كه از او تمكین داشته باشد بدهد.

مسأله 2379- اگر پدر یا جد پدری برای پسر نابالغ خود، زن بگیرد، چنانچه پسر در موقع عقد مالی داشته، مدیون مهر زن است، و اگر در موقع عقد مالی نداشته، پدر، یا جد او باید مهر زن را بدهند.

عیبهایی كه به واسطه آنها می شود عقد را به هم زد

مسأله 2380- اگر مرد بعد از عقد بفهمد كه زن یكی از این هفت عیب را دارد می تواند عقد را به هم بزند: اول: دیوانگی. دوم: مرض خوره. سوم: مرض بَرَص. چهارم: كوری. پنجم: شل بودن بطوری كه معلوم باشد. ششم: آن كه افضا شده یعنی راه بول و حیض یا راه حیض و غائط او یكی شده باشد ولی اگر راه حیض و غائط او یكی شده باشد به هم زدن عقد اشكال دارد و باید احتیاط شود. هفتم: آن

كه گوشت، یا استخوانی یا غده ای در فرج او باشد كه مانع نزدیكی شود.

مسأله 2381- اگر زن بعد از عقد بفهمد كه شوهر او دیوانه است یا آلت مردی ندارد یا عِنّین است و نمی تواند وطی و نزدیكی نماید یا تخمهای او را كشیده اند می تواند عقد را به هم بزند. و تفصیل این مسأله و مسأله سابق در كتاب «تحریر الوسیله» ضبط شده است.

مسأله 2382- اگر مرد یا زن، به واسطه یكی از عیبهایی كه در دو مسأله پیش گفته شد عقد را به هم بزند، باید بدون طلاق از هم جدا شوند.

مسأله 2383- اگر به واسطه آن كه مرد عنین است و نمی تواند وطی و نزدیكی كند، زن عقد را به هم بزند شوهر باید نصف مهر را بدهد. ولی اگر به واسطه یكی از عیبهای دیگری كه گفته شد، مرد یا زن عقد را به هم بزند، چنانچه مرد با زن نزدیكی نكرده باشد چیزی بر او نیست و اگر نزدیكی كرده، باید تمام مهر را بدهد.

عده ای از زنها كه ازدواج با آنان حرام است

مسأله 2384- ازدواج با زنهایی كه مثل مادر و خواهر و مادر زن با انسان محرم هستند حرام است.

مسأله 2385- اگر كسی زنی را برای خود عقد نماید، اگر چه با او نزدیكی نكند، مادر و مادرِ مادر آن زن و مادر پدر او هر چه بالا روند به آن مرد محرم می شوند.

مسأله 2386- اگر زنی را عقد كند و با او نزدیكی نماید، دختر و نوه دختری و پسری آن زن هر چه پایین روند، چه در وقت عقد باشند یا بعداً به دنیا بیایند، به آن مرد مَحرم می شوند.

مسأله 2387- اگر با زنی كه

برای خود عقد كرده نزدیكی هم نكرده باشد، تا وقتی كه آن زن در عقد او است نمی تواند با دختر او ازدواج كند.

مسأله 2388- عمه و خاله پدر و عمه و خاله پدرِ پدر و عمه و خاله مادر و عمه و خاله مادر مادر هر چه بالا روند به انسان محرمند.

مسأله 2389- پدر و جد شوهر، هر چه بالا روند، و پسر و نوه پسری و دختری او هر چه پایین آیند چه در موقع عقد باشند، یا بعداً به دنیا بیایند به زن او محرم هستند.

مسأله 2390- اگر زنی را برای خود عقد كند، دائمه باشد، یا صیغه تا وقتی كه آن زن در عقد او است نمی تواند با خواهر آن زن ازدواج نماید.

مسأله 2391- اگر زن خود را به ترتیبی كه در كتاب طلاق گفته می شود طلاق رجعی دهد، در بین عده نمی تواند خواهر او را عقد نماید، بلكه در عده طلاق بائن هم كه بعداً بیان می شود، احتیاط مستحب آن است كه از ازدواج با خواهر او خودداری نماید.

مسأله 2392- انسان نمی تواند بدون اجازه زن خود با خواهرزاده و برادرزاده او ازدواج كند ولی اگر بدون اجازه زنش آنان را عقد نماید و بعداً زن بگوید به آن عقد راضی هستم اشكال ندارد.

مسأله 2393- اگر زن بفهمد شوهرش برادرزاده یا خواهرزاده او را عقد كرده و حرفی نزد، چنانچه بعداً رضایت ندهد عقد آنان باطل است، بلكه اگر از حرف نزدنش معلوم باشد كه باطناً راضی بوده احتیاط واجب آن است كه شوهرش از برادرزاده او جدا شود مگر آن كه اجازه دهد.

مسأله 2394- اگر انسان پیش از آن كه دختر

عمه یا دختر خاله خود را بگیرد با مادر آنان زنا كند، دیگر نمی تواند با آنان ازدواج نماید.

مسأله 2395- اگر با دختر عمه یا دختر خاله خود ازدواج نماید و پیش از آن كه با آنان نزدیكی كند با مادرشان زنا نماید عقد آنان اشكال ندارد.

مسأله 2396- اگر با زنی غیر از عمه و خاله خود زنا كند، احتیاط واجب آن است كه با دختر او ازدواج نكند، ولی اگر زنی را عقد نماید و با او نزدیكی كند بعد با مادر او زنا كند، آن زن بر او حرام نمی شود، و همچنین است اگر پیش از آن كه با او نزدیكی كند با مادر او زنا نماید، ولی در این صورت احتیاط مستحب آن است كه از آن زن جدا شود.

مسأله 2397- زن مسلمان نمی تواند به عقد كافر درآید، مرد مسلمان هم نمی تواند با زنهای كافره غیر كتابیه به طور دائم ازدواج كند و به احتیاط واجب ازدواج دائم با زنهای كافره اهل كتاب نیز جایز نیست ولی صیغه كردن زنهای اهل كتاب مانند یهود و نصاری مانعی ندارد.

مسأله 2398- اگر با زنی كه در عده طلاق رجعی است زنا كند آن زن بر او حرام می شود و اگر با زنی كه در عده متعه، یا طلاق بائن، یا عده وفات است زنا كند، بعداً می تواند او را عقد نماید، اگر چه احتیاط مستحب آن است كه با او ازدواج نكند و معنای طلاق رجعی و طلاق بائن وعده متعه وعده وفات در احكام طلاق گفته خواهد شد.

مسأله 2399- اگر با زن بی شوهری كه در عده نیست زنا كند، بعداً می تواند آن زن را

برای خود عقد نماید، ولی احتیاط مستحب آن است كه صبر كند تا آن زن حیض ببیند بعد او را عقد نماید، بلكه احتیاط مزبور حتی الامكان نباید ترك شود، و همچنین است اگر دیگری بخواهد آن زن را عقد كند.

مسأله 2400- اگر زنی را كه در عده دیگری است برای خود عقد كند، چنانچه مرد و زن، یا یكی از آنان بدانند كه عده زن تمام نشده و بدانند عقد كردن زن در عده حرام است آن زن بر او حرام می شود، اگر چه مرد بعد از عقد با آن زن نزدیكی نكرده باشد.

مسأله 2401- اگر زنی را برای خود عقد كند و بعد معلوم شود كه در عده بوده چنانچه هیچ كدام نمی دانسته اند زن در عده است و نمی دانسته اند كه عقد كردن زن در عده حرام است، در صورتی كه مرد با او نزدیكی كرده باشد، آن زن بر او حرام می شود.

مسأله 2402- اگر انسان بداند زنی شوهر دارد و با او ازدواج كند باید از او جدا شود و بعداً هم نمی تواند او را برای خود عقد كند.

مسأله 2403- زن شوهردار اگر زنا بدهد بر شوهر خود حرام نمی شود و چنانچه توبه نكند و بر عمل خود باقی باشد، بهتر است كه شوهر، او را طلاق دهد ولی باید مهرش را بدهد.

مسأله 2404- زنی را كه طلاق داده اند و زنی كه صیغه بوده و شوهرش مدت او را بخشیده یا مدتش تمام شده، چنانچه بعد از مدتی شوهر كند و بعد شك كند كه موقع عقد شوهر دوم عده شوهر اول تمام بوده یا نه، باید به شك خود اعتنا نكند.

مسأله 2405-

مادر و خواهر و دختر پسری كه لواط داده بر لواطكننده حرام است اگر چه لواطكننده و لواط دهنده بالغ نباشند. ولی اگر گمان كند كه دخول شده، یا شك كند كه دخول شده یا نه، بر او حرام نمی شوند.

مسأله 2406- اگر با مادر یا خواهر یا دختر كسی ازدواج نماید و بعد از ازدواج با آن كس لواط كند آنها بر او حرام نمی شوند.

مسأله 2407- اگر كسی در حال احرام كه یكی از كارهای حج است، با زنی ازدواج نماید عقد او باطل است، و چنانچه می دانسته كه زن گرفتن بر او حرام است، دیگر نمی تواند آن زن را عقد كند.

مسأله 2408- اگر زنی كه در حال احرام است با مردی كه در حال احرام نیست ازدواج كند عقد او باطل است، و اگر زن می دانسته كه ازدواج كردن در حال احرام حرام است احتیاط واجب آن است كه بعداً با آن مرد ازدواج نكند. بلكه خالی از قوّت نیست.

مسأله 2409- اگر مرد طواف نساء را كه یكی از كارهای حج است به جا نیاورد، زنش كه به واسطه مُحرِم شدن بر او حرام شده بود حلال نمی شود، و نیز اگر زن طواف نساء نكند، شوهرش بر او حلال نمی شود، ولی اگر بعداً طواف نساء را انجام دهند به یكدیگر حلال می شوند.

مسأله 2410- اگر كسی دختر نابالغی را برای خود عقد كند و پیش از آنكه نُه سال دختر تمام شود، با او نزدیكی و دخول كند، چنانچه او را افضا نماید هیچ وقت نباید با او نزدیكی كند.

مسأله 2411- زنی را كه سه مرتبه طلاق داده اند بر شوهرش حرام می شود، ولی اگر با

شرایطی كه در كتاب طلاق گفته می شود با مرد دیگری ازدواج كند، شوهر اول می تواند دوباره او را برای خود عقد نماید.

مُتعه یا صیغه

مسأله 2421- صیغه كردن زن اگر چه برای لذت بردن هم نباشد صحیح است.

مسأله 2422- شوهر بیش از چهار ماه نباید نزدیكی با متعه خود را ترك كند.

مسأله 2423- زنی كه صیغه می شود اگر در عقد شرط كند كه شوهر با او نزدیكی نكند، عقد و شرط او صحیح است و شوهر فقط می تواند لذتهای دیگر از او ببرد، ولی اگر بعداً به نزدیكی راضی شود، شوهر می تواند با او نزدیكی نماید.

مسأله 2424- زنی كه صیغه شده اگر چه آبستن شود حق خرجی ندارد.

مسأله 2425- زنی كه صیغه شده حق همخوابی ندارد و از شوهر ارث نمی برد، و شوهر هم از او ارث نمی برد.

مسأله 2426- زنی كه صیغه شده اگر نداند كه حق خرجی و همخوابی ندارد عقد او صحیح است و برای آن كه نمی دانسته، حقی به شوهر پیدا نمی كند.

مسأله 2427- زنی كه صیغه شده، می تواند بدون اجازه شوهر از خانه بیرون برود، ولی اگر به واسطه بیرون رفتن، حق شوهر از بین می رود بیرون رفتن او حرام است.

مسأله 2428- اگر زنی مردی را وكیل كند كه به مدت و مبلغ معین او را برای خود صیغه نماید، چنانچه مرد او را به عقد دائم خود درآورد یا به غیر از مدت یا مبلغی كه معین شده او را صیغه كند، وقتی آن زن فهمید اگر بگوید راضی هستم عقد صحیح و گر نه باطل است.

مسأله 2429- پدر و جد پدری می توانند برای محرم شدن، یك ساعت یا دو ساعت زنی را

به عقد پسر نابالغ خود درآورند، و نیز می توانند دختر نابالغ خود را برای محرم شدن، به عقد كسی درآورند ولی باید آن عقد برای دختر مفسده نداشته باشد.

مسأله 2430- اگر پدر یا جد پدری، طفل خود را كه در محل دیگری است و نمی داند زنده است یا مرده، برای محرم شدن به عقد كسی درآورد، بر حسب ظاهر محرم بودن حاصل می شود، و چنانچه بعداً معلوم شود كه در موقع عقد آن دختر زنده نبوده عقد باطل است و كسانی كه به واسطه عقد ظاهراً محرم شده بودند نامحرمند.

مسأله 2431- اگر مرد مدت صیغه را ببخشد، چنانچه با او نزدیكی كرده، باید تمام چیزی را كه قرار گذاشته به او بدهد و اگر نزدیكی نكرده باید نصف آن را بدهد.

مسأله 2432- مرد می تواند زنی را كه صیغه او بوده و هنوز عده اش تمام نشده به عقد دائم خود درآورد.

حكام نگاه كردن

مسأله 2433- نگاه كردن مرد به بدن زن نامحرم چه با قصد لذت و چه بدون آن حرام است. و نگاه كردن به صورت و دستها اگر به قصد لذت باشد حرام است، ولی اگر بدون قصد لذت باشد مانعی ندارد و نیز نگاه كردن زن به بدن مرد نامحرم حرام می باشد و نگاه كردن به صورت و بدن و موی دختر نابالغ اگر به قصد لذت نباشد و به واسطه نگاه كردن هم انسان نترسد كه به حرام بیفتد اشكال ندارد، ولی بنا بر احتیاط باید جاهایی را كه مثل ران و شكم معمولًا می پوشانند نگاه نكند.

مسأله 2434- اگر انسان بدون قصد لذت به صورت و دستهای زنهای اهل كتاب مثل زنهای یهود و

نصارا نگاه كند در صورتی كه نترسد كه به حرام بیفتد اشكال ندارد.

مسأله 2435- زن باید بدن و موی خود را از مرد نامحرم بپوشاند بلكه احتیاط واجب آن است كه بدن و موی خود را از پسری هم كه بالغ نشده ولی خوب و بد را می فهمد و به حدّی رسیده كه مورد نظر شهوانی است بپوشاند.

مسأله 2436- نگاه كردن به عورت دیگری حرام است، اگر چه از پشت شیشه یا در آیینه یا آب صاف و مانند اینها باشد. و احتیاط واجب آن است كه به عورت بچه ممیز هم نگاه نكنند. ولی زن و شوهر می توانند به تمام بدن یكدیگر نگاه كنند.

مسأله 2437- مرد و زنی كه با یكدیگر محرمند، اگر قصد لذت نداشته باشند می توانند غیر از عورت به تمام بدن یكدیگر نگاه كنند.

مسأله 2438- مرد نباید با قصد لذت به بدن مرد دیگر نگاه كند و نگاه كردن زن هم به بدن زن دیگر با قصد لذت حرام است.

مسأله 2439- عكس برداشتن مرد از زن نامحرم حرام نیست ولی اگر برای عكس برداشتن مجبور شود كه حرام دیگری انجام دهد مثلًا دست به بدن او بزند یا نظرش به صورت زینت شده او یا به سایر بدن او بیفتد، نباید عكس او را بردارد و اگر زن نامحرمی را بشناسد در صورتی كه آن زن متهتك نباشد نباید به عكس او نگاه كند.

مسأله 2440- اگر در حال ناچاری زن بخواهد زن دیگر، یا مردی غیر از شوهر خود را تنقیه كند، یا عورت او را آب بكشد، باید چیزی در دست كند كه دست او به عورت نرسد و همچنین است

اگر مرد بخواهد مرد دیگر، یا زنی غیر زن خود را تنقیه كند، یا عورت او را آب بكشد.

مسأله 2441- اگر مرد برای معالجه زن نامحرم ناچار باشد كه او را نگاه كند و دست به بدن او بزند اشكال ندارد، ولی اگر با نگاه كردن بتواند معالجه كند نباید دست به بدن او بزند و اگر با دست زدن بتواند معالجه كند، نباید او را نگاه كند.

مسأله 2442- اگر انسان برای معالجه كسی ناچار شود كه به عورت او نگاه كند، بنا بر احتیاط واجب باید آیینه را در مقابل گذاشته و در آن نگاه كند ولی اگر چاره ای جز نگاه كردن به عورت نباشد اشكال ندارد.

مسائل متفرقه زناشویی

مسأله 2443- كسی كه به واسطه نداشتن زن به حرام می افتد، واجب است زن بگیرد.

مسأله 2444- اگر شوهر در عقد شرط كند كه زن باكره باشد و بعد از عقد معلوم شود كه باكره نبوده، می تواند عقد را بهم بزند.

مسأله 2445- اگر مرد و زن نامحرم در محل خلوتی باشند كه كسی در آنجا نباشد و دیگری هم نمی تواند وارد شود چنانچه بترسند كه به حرام بیفتند باید از آنجا بیرون بروند.

مسأله 2446- اگر مرد مهر زن را در عقد معین كند و قصدش این باشد كه آن را ندهد، عقد صحیح است ولی مهر را باید بدهد.

مسأله 2447- مسلمانی كه منكر خدا یا پیغمبر شود، یا حكم ضروری دین یعنی حكمی را كه مسلمانان جزء دین اسلام می دانند مثل واجب بودن نماز و روزه انكار كند، در صورتی كه منكر شدن آن حكم، به انكار خدا یا پیغمبر برگردد مرتد است.

مسأله 2448- اگر زن پیش از

آن كه شوهرش با او نزدیكی كند بطوری كه در مسأله پیش گفته شد مرتدّ شود، عقد او باطل می گردد ولی اگر بعد از نزدیكی مرتدّ شود باید به دستوری كه در احكام طلاق گفته خواهد شد عدّه نگهدارد، پس اگر در بین عدّه، مسلمان شود عقد باقی و اگر تا آخر عدّه مرتد بماند عقد باطل است.

مسأله 2449- كسی كه پدر یا مادرش در موقع بسته شدن نطفه او مسلمان بوده اند، چنانچه بعد از بالغ شدن اظهار اسلام كند، اگر مرتد شود زنش بر او حرام می شود و باید به مقداری كه در احكام طلاق گفته می شود عدّه وفات نگهدارد.

مسأله 2450- مردی كه از پدر و مادر غیر مسلمان بدنیا آمده و مسلمان شده اگر پیش از نزدیكی با عیالش مرتد شود، عقد او باطل می گردد، و اگر بعد از نزدیكی مرتد شود، زن او باید به مقداری كه در احكام طلاق گفته می شود عدّه نگهدارد، پس اگر پیش از تمام شدن عدّه، شوهر او مسلمان شود عقد باقی و گر نه باطل است.

مسأله 2451- اگر زن در عقد با مرد شرط كند كه او را از شهری بیرون نبرد و مرد هم قبول كند، نباید زن را از آن شهر بیرون ببرد.

مسأله 2452- اگر زن انسان از شوهر دیگرش دختری داشته باشد، انسان می تواند آن دختر را برای پسر خود كه از آن زن نیست عقد كند و نیز اگر دختری را برای پسر خود عقد كند می تواند با مادر آن دختر ازدواج نماید.

مسأله 2453- اگر زنی از زنا آبستن شود، جایز نیست بچه اش را سقط كند.

مسأله 2454- اگر كسی با زنی كه

شوهر ندارد و در عدّه كسی هم نیست زنا كند، چنانچه بعد او را عقد كند و بچه ای از آنان پیدا شود، در صورتی كه ندانند از نطفه حلال است یا حرام، آن بچه حلال زاده است.

مسأله 2455- اگر مرد نداند كه زن در عده است و با او ازدواج كند، چنانچه زن هم نداند و بچه ای از آنان به دنیا آید، حلال زاده است و شرعاً فرزند هر دو می باشد ولی اگر زن می دانسته كه در عدّه است شرعاً بچه، فرزند پدر است، و در هر دو صورت عقد آنان باطل است و به یكدیگر حرام می باشند.

مسأله 2456- اگر زن بگوید یائسه ام نباید حرف او را قبول كرد، ولی اگر بگوید شوهر ندارم حرف او قبول می شود.

مسأله 2457- اگر بعد از آن كه انسان با زنی ازدواج كرد، كسی بگوید آن زن شوهر داشته و زن بگوید نداشتم، چنانچه شرعاً ثابت نشود كه زن شوهر داشته، باید حرف زن را قبول كرد.

مسأله 2458- اگر زنی كه آزاد و مسلمان و عاقل است دختری داشته باشد تا هفت سال دختر تمام نشده پدر نمی تواند او را از مادرش جدا كند.

مسأله 2459- مستحب است در شوهر دادن دختری كه بالغه است یعنی مكلّف شده عجله كنند، حضرت صادق علیه السلام فرمودند: یكی از سعادتهای مرد آن است كه دخترش در خانه او حیض نبیند.

مسأله 2460- اگر زن مهر خود را به شوهر صلح كند كه زن دیگر نگیرد، احتیاط واجب آن است كه زن مهر را نگیرد و شوهر هم با زن دیگر ازدواج نكند.

مسأله 2461- كسی كه از زنا به دنیا آمده اگر زن بگیرد و بچه ای

پیدا كند آن بچه حلال زاده است.

مسأله 2462- هرگاه مرد در روزه ماه رمضان یا در حال حیض زن با او نزدیكی كند معصیت كرده، ولی اگر بچه ای از آنان به دنیا آید حلال زاده است.

مسأله 2463- زنی كه یقین دارد شوهرش در سفر مرده اگر بعد از عدّه وفات كه مقدار آن در احكام طلاق گفته خواهد شد، شوهر كند و شوهر اول از سفر برگردد باید از شوهر دوم جدا شود و به شوهر اول حلال است ولی اگر شوهر دوم با او نزدیكی كرده باشد، زن باید عده نگهدارد و شوهر دوم باید مهر او را مطابق زنهایی كه مثل او هستند بدهد ولی خرج عدّه ندارد.

احكام شیر دادن

اشاره

مسأله 2464- اگر زنی بچه ای را با شرایطی كه در مسأله 2474 گفته خواهد شد، شیر دهد، آن بچه به این عدّه محرم می شود: اوّل: خود زن و آن را مادر رضاعی می گویند. دوم: شوهر زن كه شیر مال اوست و او را پدر رضاعی می گویند. سوم: پدر و مادر آن زن هر چه بالا روند، اگر چه پدر و مادر رضاعی او باشند. چهارم: بچه هایی كه از آن زن به دنیا آمده اند، یا به دنیا می آیند. پنجم: بچه های اولاد آن زن هر چه پایین روند، چه از اولاد او به دنیا آمده، یا اولاد او آن بچه ها را شیر داده باشند. ششم: خواهر و برادر آن زن اگر چه رضاعی باشند. یعنی به واسطه شیر خوردن، با آن زن خواهر و برادر شده باشند. هفتم: عمو و عمه آن زن اگر چه رضاعی باشند. هشتم: دایی و خاله آن زن اگر چه رضاعی باشند. نهم: اولاد

شوهر آن زن كه شیر مال آن شوهر است، هر چه پایین روند، اگر چه اولاد رضاعی او باشند. دهم: پدر و مادر شوهر آن زن كه شیر مال آن شوهر است، هر چه بالا روند. یازدهم: خواهر و برادر شوهری كه شیر مال اوست اگر چه خواهر و برادر رضاعی او باشند. دوازدهم: عمو و عمه و دایی و خاله شوهری كه شیر مال اوست هر چه بالا روند، اگر چه رضاعی باشند. و نیز عدّه دیگری هم كه در مسائل بعد گفته می شود، به واسطه شیر دادن محرم می شوند.

مسأله 2465- اگر زنی بچه ای را با شرایطی كه در مسأله 2474 گفته می شود شیر دهد، پدر آن بچه نمی تواند با دخترهایی كه از آن زن به دنیا آمده اند ازدواج كند.

و نیز نمی تواند دخترهای شوهری را كه شیر مال او است برای خود عقد نماید، بلكه احتیاط واجب آن است كه دخترهای رضاعی او را هم برای خود عقد ننماید ولی جایز است با دخترهای رضاعی آن زن ازدواج كند. اگر چه احتیاط مستحب آن است كه با آنان ازدواج نكند، و نگاه محرمانه یعنی نگاهی كه انسان می تواند به محرم های خود كند به آنان ننماید.

مسأله 2466- اگر زنی بچه ای را با شرایطی كه در مسأله 2474 گفته می شود شیر دهد، شوهر آن زن كه صاحب شیر است به خواهرهای آن بچه محرم نمی شود، ولی احتیاط مستحب آن است كه با آنان ازدواج ننماید، و نیز خویشان شوهر به خواهر و برادر آن بچه محرم نمی شوند.

مسأله 2467- اگر زنی بچه ای را شیر دهد، به برادرهای آن بچه محرم نمی شود. و نیز خویشان آن زن به

برادر و خواهر بچه ای كه شیر خورده محرم نمی شوند.

مسأله 2468- اگر انسان با زنی كه دختری را شیر كامل داده ازدواج كند و با آن زن نزدیكی نماید، دیگر نمی تواند آن دختر را برای خود عقد كند.

مسأله 2469- اگر انسان با دختری ازدواج كند، دیگر نمی تواند با زنی كه آن دختر را شیر كامل داده ازدواج نماید.

مسأله 2470- انسان نمی تواند با دختری كه مادر، یا مادر بزرگ انسان او را شیر كامل داده ازدواج كند. و نیز اگر زن پدر انسان از شیر پدر او دختری را شیر داده باشد، انسان نمی تواند با آن دختر ازدواج نماید و چنانچه دختر شیرخواری را برای خود عقد كند بعد مادر یا مادربزرگ یا زن پدر او از شیر همان پدر، آن دختر را شیر دهد، عقد باطل می شود.

مسأله 2471- با دختری كه خواهر، یا زن برادر انسان از شیر برادرش او را شیر كامل داده نمی شود ازدواج كرد، و همچنین است اگر خواهرزاده یا برادرزاده، یا نوه خواهر یا نوه برادر انسان آن دختر را شیر داده باشد.

مسأله 2472- اگر زنی بچه دختر خود را شیر دهد، آن دختر به شوهر خود حرام می شود. و همچنین است اگر بچه ای را كه شوهر دخترش از زن دیگر دارد شیر دهد. ولی اگر بچه پسر خود را شیر دهد، زن پسرش كه مادر آن طفل شیرخوار است بر شوهر خود حرام نمی شود.

مسأله 2473- اگر زن پدر دختری، بچه شوهر آن دختر را از شیر آن پدر شیر دهد، آن دختر به شوهر خود حرام می شود، چه بچه از همان دختر یا از زن دیگر شوهر او باشد.

شرایط شیر دادنی كه علت محرم شدن است

مسأله 2474-

شیر دادنی كه علت محرم شدن است هشت شرط دارد:

اول: بچه شیر زن زنده را بخورد، پس اگر از پستان زنی كه مرده است شیر بخورد فایده ندارد.

دوم: شیر آن زن از حرام نباشد، پس اگر شیر بچه ای را كه از زنا به دنیا آمده به بچه دیگر بدهند، به واسطه آن شیر، بچه به كسی محرم نمی شود.

سوم: بچه شیر را از پستان بمكد، پس اگر شیر را در گلوی او بریزند نتیجه ندارد.

چهارم: شیر، خالص و با چیز دیگر مخلوط نباشد.

پنجم: شیر از یك شوهر باشد. پس اگر زن شیردهی را طلاق دهند، بعد شوهر دیگری كند و از او آبستن شود و تا موقع زاییدن، شیری كه از شوهر اول داشته باقی باشد و مثلًا هشت دفعه پیش از زاییدن از شیر شوهر اول و هفت دفعه بعد از زاییدن از شیر شوهر دوم به بچه ای بدهد، آن بچه به كسی محرم نمی شود.

ششم: بچه به واسطه مرض شیر را قی نكند و اگر قی كند، بنا بر احتیاط واجب كسانی كه به واسطه شیر خوردن به آن بچه محرم می شوند، باید با او ازدواج نكنند، و نگاه محرمانه هم به او ننمایند.

هفتم: پانزده مرتبه، یا یك شبانه روز بطوری كه در مسأله بعد گفته می شود شیر سیر بخورد یا مقداری شیر به او بدهند كه بگویند از آن شیر استخوانش محكم شده و گوشت در بدنش روییده است، بلكه اگر ده مرتبه هم به او شیر دهند، احتیاط مستحب آن است كسانی كه به واسطه شیر خوردن او به او محرم می شوند، با او ازدواج نكنند و نگاه محرمانه هم به او ننمایند.

هشتم:

دو سال بچه تمام نشده باشد و اگر بعد از تمام شدن دو سال، او را شیر دهند به كسی محرم نمی شود، بلكه اگر مثلًا پیش از تمام شدن دو سال، چهارده مرتبه و بعد از آن، یك مرتبه شیر بخورد، به كسی محرم نمی شود، ولی چنانچه از موقع زاییدن زن شیرده بیشتر از دو سال گذشته باشد و شیر او باقی باشد و بچه ای را شیر دهد آن بچه به كسانی كه گفته شد، محرم می شود.

مسأله 2475- باید بچه در بین یك شبانه روز غذا یا شیر كس دیگر را نخورد ولی اگر كمی غذا بخورد كه نگویند در بین، غذا خورده اشكال ندارد، و نیز باید پانزده مرتبه را از شیر یك زن بخورد و در بین پانزده مرتبه شیر كس دیگر را نخورد و در هر دفعه بدون فاصله شیر بخورد، ولی اگر در بین شیر خوردن نفس تازه كند، یا كمی صبر كند، كه از اولی كه پستان در دهان می گیرد تا وقتی سیر می شود، یك دفعه حساب شود اشكال ندارد.

مسأله 2476- اگر زن از شیر شوهر خود بچه ای را شیر دهد، بعد شوهر دیگر كند و از شیر آن شوهر هم بچه دیگر را شیر دهد آن دو بچه به یكدیگر محرم نمی شوند، اگر چه بهتر است با هم ازدواج نكنند و نگاه محرمانه به یكدیگر ننمایند.

مسأله 2477- اگر زن از شیر یك شوهر چندین بچه را شیر دهد، همه آنان به یكدیگر و به شوهر و به زنی كه آنان را شیر داده محرم می شوند.

مسأله 2478- اگر كسی چند زن داشته باشد و هر كدام آنان با شرایطی كه

گفتیم، بچه ای را شیر دهد، همه آن بچه ها به یكدیگر و به آن مرد و به همه آن زنها محرم می شوند.

مسأله 2479- اگر كسی دو زن شیرده داشته باشد و یكی از آنان بچه ای را مثلًا هشت مرتبه و دیگری هفت مرتبه شیر بدهد آن بچه به كسی محرم نمی شود.

مسأله 2480- اگر زنی از شیر یك شوهر پسر و دختری را شیر كامل بدهد خواهر و برادر آن دختر به خواهر و برادر آن پسر محرم نمی شوند.

مسأله 2481- انسان نمی تواند بدون اذن زن خود، با زنهایی كه به واسطه شیر خوردن، خواهرزاده یا برادرزاده زن او شده اند ازدواج كند. و نیز اگر با پسری لواط كند، نمی تواند با دختر و خواهر و مادر و مادر بزرگ آن پسر كه رضاعی هستند یعنی به واسطه شیر خوردن، دختر و خواهر و مادر او شده اند ازدواج نماید.

مسأله 2482- زنی كه برادر انسان را شیر داده به انسان محرم نمی شود، اگر چه احتیاط مستحب آن است كه با او ازدواج نكند.

مسأله 2483- انسان نمی تواند با دو خواهر، اگر چه رضاعی باشند یعنی به واسطه شیر خوردن، خواهر یكدیگر شده باشند ازدواج كند، و چنانچه دو زن را عقد كند و بعد بفهمد خواهر بوده اند، در صورتی كه عقد آنان در یك وقت بوده هر دو باطل است و اگر در یك وقت نبوده عقد اولی صحیح و عقد دومی باطل می باشد.

مسأله 2484- اگر زن از شیر شوهر خود كسانی را كه بعداً گفته می شود شیر دهد، شوهرش بر او حرام نمی شود، اگر چه بهتر آن است كه احتیاط كنند: اول: برادر و خواهر خود را. دوم: عمو و

عمه و دایی و خاله خود را. سوم: اولاد عمو و اولاد دایی خود را. چهارم: برادرزاده خود را. پنجم: برادر شوهر، یا خواهر شوهر خود را.

ششم: خواهرزاده خود، یا خواهرزاده شوهرش را. هفتم: عمو و عمه و دایی و خاله شوهرش را. هشتم: نوه زن دیگر شوهر خود را.

مسأله 2485- اگر كسی دختر عمه یا دختر خاله انسان را شیر دهد به انسان محرم نمی شود ولی احتیاط مستحب آن است كه از ازدواج با او خودداری نماید.

مسأله 2486- مردی كه دو زن دارد، اگر یكی از آن دو زن، فرزند عموی زن دیگر را شیر دهد، زنی كه فرزند عموی او شیر خورده، به شوهر خود حرام نمی شود.

آداب شیر دادن

مسأله 2487- برای شیر دادن بچه بهتر از هر كس مادر او است و سزاوار است كه مادر برای شیر دادن از شوهر خود مزد نگیرد و خوب است كه شوهر مزد بدهد.

و اگر مادر بخواهد بیشتر از دایه مزد بگیرد، شوهر می تواند بچه را از او گرفته و به دایه بدهد.

مسأله 2488- مستحب است دایه ای كه برای طفل می گیرند، دوازده امامی و دارای عقل و عفت و صورت نیكو باشد و مكروه است كم عقل یا غیر دوازده امامی یا بد صورت، یا بدخلق، یا زنازاده باشد، و نیز مكروه است دایه ای بگیرند كه بچه ای كه دارد از زنا به دنیا آمده باشد.

مسائل متفرقه شیر دادن

مسأله 2489- مستحب است از زنها جلوگیری كنند كه هر بچه ای را شیر ندهند، زیرا ممكن است فراموش شود كه به چه كسانی شیر داده اند و بعداً دو نفر محرم با یكدیگر ازدواج نمایند.

مسأله 2490- كسانی كه به واسطه شیر خوردن، خویشی پیدا می كنند مستحب است یكدیگر را احترام نمایند، ولی از یكدیگر ارث نمی برند و حقهای خویشی كه انسان با خویشان خود دارد برای آنان نیست.

مسأله 2491- در صورتی كه ممكن باشد، مستحب است بچه را دو سال تمام شیر بدهند.

مسأله 2492- اگر به واسطه شیر دادن، حق شوهر از بین نرود، زن می تواند بدون اجازه شوهر، بچه كس دیگر را شیر دهد، ولی جایز نیست بچه ای را شیر دهد كه به واسطه شیر دادن به آن بچه به شوهر خود حرام شود. مثلًا اگر شوهر او دختر شیرخواری را برای خود عقد كرده باشد زن نباید آن دختر را شیر دهد، چون اگر آن دختر را شیر دهد خودش

مادر زن شوهر می شود و بر او حرام می گردد.

مسأله 2493- اگر كسی بخواهد زن برادرش به او محرم شود، باید دختر شیرخواری را مثلًا دو روزه برای خود صیغه كند و در آن دو روز با شرایطی كه در مسأله 2474 گفته شد زن برادرش آن دختر را شیر دهد.

مسأله 2494- اگر مرد پیش از آن كه زنی را برای خود عقد كند بگوید به واسطه شیر خوردن، آن زن بر او حرام شده: مثلًا بگوید شیر مادر او را خورده، چنانچه تصدیق او ممكن باشد، نمی تواند با آن زن ازدواج كند. و اگر بعد از عقد بگوید و خود زن هم حرف او را قبول نماید عقد باطل است، پس اگر مرد با او نزدیكی نكرده باشد، یا نزدیكی كرده باشد، ولی در وقت نزدیكی كردن، زن بداند بر آن مرد حرام است، مهر ندارد و اگر بعد از نزدیكی بفهمد كه بر آن مرد حرام بوده، شوهر باید مهر او را مطابق زنهایی كه مثل او هستند بدهد.

مسأله 2495- اگر زن پیش از عقد بگوید به واسطه شیر خوردن بر مردی حرام شده، چنانچه تصدیق او ممكن باشد نمی تواند با آن مرد ازدواج كند و اگر بعد از عقد بگوید، مثل صورتی است كه مرد بعد از عقد بگوید كه زن بر او حرام است و حكم آن در مسأله پیش گفته شد.

مسأله 2496- شیر دادنی كه علت محرم شدن است به دو چیز ثابت می شود:

اول: خبر دادن عدّه ای كه انسان از گفته آنان یقین پیدا كند.

دوم: شهادت دو مرد عادل یا چهار زن كه عادل باشند، ولی باید شرایط شیر دادن را

هم بگویند، مثلًا بگویند ما دیده ایم كه فلان بچه بیست و چهار ساعت از پستان فلان زن شیرخورده و چیزی هم در بین نخورده، و همچنین سایر شرطها را كه در مسأله 2474 گفته شد شرح دهند، ولی اگر معلوم باشد كه شرایط را می دانند و در عقیده با هم مخالف نیستند و با مرد و زن هم در عقیده مخالفت ندارند لازم نیست شرایط را شرح دهند.

مسأله 2497- اگر شك كنند بچه به مقداری كه علت محرم شدن است شیر خورده یا نه، یا گمان داشته باشند كه به آن مقدار شیرخورده بچه به كسی محرم نمی شود ولی بهتر آن است كه احتیاط كنند.

احكام طلاق

احكام طلاق

مسأله 2498- مردی كه زن خود را طلاق می دهد، باید عاقل و بنا بر احتیاط واجب بالغ باشد، و به اختیار خود طلاق دهد، و اگر او را مجبور كنند كه زنش را طلاق دهد طلاق باطل است، و نیز باید قصد طلاق داشته باشد، پس اگر صیغه طلاق را به شوخی بگوید صحیح نیست.

مسأله 2499- زن باید در وقت طلاق از خون حیض و نفاس پاك باشد و شوهرش در آن پاكی یا در حال نفاس یا حیض كه پیش از این پاكی بوده با او نزدیكی نكرده باشد و تفصیل این دو شرط در مسائل آینده گفته می شود.

مسأله 2500- طلاق دادن زن در حال حیض یا نفاس در سه صورت صحیح است:

اول: آن كه شوهرش بعد از ازدواج با او نزدیكی نكرده باشد.

دوم: آبستن باشد، و اگر معلوم نباشد كه آبستن است و شوهر در حال حیض طلاقش بدهد، بعد بفهمد آبستن بوده، اشكال ندارد.

سوم: مرد به

واسطه غایب بودن نتواند یا برایش مشكل باشد كه پاك بودن زن را بفهمد.

مسأله 2501- اگر زن را از خون حیض پاك بداند و طلاقش دهد بعد معلوم شود كه موقع طلاق در حال حیض بوده، طلاق او باطل است و اگر او را در حیض بداند و طلاقش دهد بعد معلوم شود پاك بوده طلاق او صحیح است.

مسأله 2502- كسی كه می داند زنش در حال حیض یا نفاس است، اگر غایب شود مثلًا مسافرت كند و بخواهد او را طلاق دهد، باید تا مدتی كه معمولًا زنها از حیض یا نفاس پاك می شوند صبر كند.

مسأله 2503- اگر مردی كه غایب است بخواهد زن خود را طلاق دهد چنانچه بتواند اطلاع پیدا كند كه زن او در حال حیض یا نفاس است یا نه، اگر چه اطلاع او از روی عادت حیض زن، یا نشانه های دیگری باشد كه در شرع معین شده، باید تا مدتی كه معمولًا زنها از حیض یا نفاس پاك می شوند صبر كند.

مسأله 2504- اگر با عیالش كه از خون حیض و نفاس پاك است نزدیكی كند و بخواهد طلاقش دهد، باید صبر كند تا دوباره حیض ببیند و پاك شود، ولی زنی را كه نُه سالش تمام نشده، یا آبستن است، اگر بعد از نزدیكی طلاق دهند، اشكال ندارد، و همچنین است اگر یائسه باشد یعنی اگر سیده است بیشتر از شصت سال و اگر سیده نیست بیشتر از پنجاه سال داشته باشد.

مسأله 2505- هرگاه با زنی كه از خون حیض و نفاس پاك است نزدیكی كند و در همان پاكی طلاقش دهد اگر بعد معلوم شود كه موقع طلاق آبستن

بوده اشكال ندارد.

مسأله 2506- اگر با زنی كه از خون حیض و نفاس پاك است نزدیكی كند و مسافرت نماید، چنانچه بخواهد در سفر طلاقش دهد، باید بقدری كه زن معمولًا بعد از آن پاكی، خون می بیند و دوباره پاك می شود صبر كند.

مسأله 2507- اگر مرد بخواهد زن خود را كه به واسطه مرضی حیض نمی بیند طلاق دهد، باید از وقتی كه با او نزدیكی كرده تا سه ماه از جماع با او خودداری نماید و بعد او را طلاق دهد.

مسأله 2508- طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلًا فاطمه باشد باید بگوید: زَوْجَتِی فاطِمَة طالقٌ زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وكیل كند آن وكیل باید بگوید: زَوْجَةُ مُوكِّلِی فاطِمَةُ طالِقٌ.

مسأله 2509- زنی كه صیغه شده، مثلًا یك ماهه یا یك ساله او را عقد كرده اند طلاق ندارد، و رها شدن او به این است كه مدتش تمام شود، یا مرد مدت را به او ببخشد به این ترتیب كه بگوید: مدت را به تو بخشیدم و شاهد گرفتن و پاك بودن زن از حیض لازم نیست.

عِدّه طلاق

مسأله 2510- زنی كه نُه سالش تمام نشده و زن یائسه عده ندارد، یعنی اگر چه شوهرش با او نزدیكی كرده باشد، بعد از طلاق می تواند فوراً شوهر كند.

مسأله 2511- زنی كه نُه سالش تمام شده و یائسه نیست اگر شوهرش با او نزدیكی كند و طلاقش دهد، بعد از طلاق باید عدّه نگهدارد یعنی بعد از آن كه در پاكی طلاقش

داد، بقدری صبر كند كه دو بار حیض ببیند و پاك شود، و همین كه حیض سوم را دید عدّه او تمام می شود و می تواند شوهر كند. ولی اگر پیش از نزدیكی كردن با او طلاقش بدهد عدّه ندارد، یعنی می تواند بعد از طلاق فوراً شوهر كند.

مسأله 2512- زنی كه حیض نمی بیند اگر در سن زنهایی باشد كه حیض می بینند، چنانچه شوهرش بعد از نزدیكی كردن او را طلاق دهد، باید بعد از طلاق تا سه ماه عدّه نگهدارد.

مسأله 2513- زنی كه عدّه او سه ماه است، اگر اول ماه طلاقش بدهند باید سه ماه هلالی یعنی از موقعی كه ماه دیده می شود تا سه ماه عدّه نگهدارد. و اگر در بین ماه طلاقش بدهند، باید باقی ماه را با دو ماه بعد از آن و نیز كسری ماه اول را از ماه چهارم عدّه نگهدارد تا سه ماه تمام شود، مثلًا اگر غروب روز بیستم ماه طلاقش بدهند و آن ماه بیست و نُه روز باشد باید نه روز باقی ماه را با دو ماه بعد از آن و بیست روز از ماه چهارم عدّه نگهدارد، و احتیاط مستحب آن است كه از ماه چهارم بیست ویك روز عدّه نگهدارد تا با مقداری كه از ماه اول عدّه نگهداشته سی روز شود.

مسأله 2514- اگر زن آبستن јǠطلاق دهند، عدّه اش تا دنیا آمدن یا سقط شدن بچه او است، بنا بر این اگر مثلًا یك ساعت بعد از طلاق بچه او به دنیا آید، عدّه اش تمام می شود.

مسأله 2515- زنی كه نُه سالش تمام شده و یائسه نیست اگر صیغه شود مثلًا یك ماهه، یا یك

ساله چنانچه شوهرش با او نزدیكی نماید و مدت آن زن تمام شود یا شوهر مدت را به او ببخشد در صورتی كه حیض می بیند باید به مقدار دو حیض و اگر حیض نمی بیند، چهل و پنج روز باید از شوهر كردن خودداری نماید.

مسأله 2516- ابتدای عدّه طلاق از موقعی است كه خواندن صیغه طلاق تمام می شود، چه زن بداند طلاقش داده اند یا نداند، پس اگر بعد از تمام شدن عدّه بفهمد كه او را طلاق داده اند، لازم نیست دوباره عدّه نگهدارد.

طلاق بائن و طلاق رِجْعِی

مسأله 2522- طلاق بائن آن است كه بعد از طلاق، مرد حق ندارد به زن خود رجوع كند، یعنی بدون عقد او را به زنی قبول نماید و آن بر پنج قسم است: اول:

طلاق زنی كه نُه سالش تمام نشده باشد. دوم: طلاق زنی كه یائسه باشد یعنی اگر سیده است بیشتر از شصت سال و اگر سیده نیست بیشتر از پنجاه سال داشته باشد.

سوم: طلاق زنی كه شوهرش بعد از عقد با او نزدیكی نكرده باشد. چهارم: طلاق سوم زنی كه او را سه دفعه طلاق داده اند. پنجم: طلاق خلع و مبارات و احكام اینها بعداً گفته خواهد شد و غیر اینها طلاق رجعی است كه بعد از طلاق تا وقتی زن در عدّه است مرد می تواند به او رجوع نماید.

مسأله 2523- كسی كه زنش را طلاق رجعی داده، حرام است او را از خانه ای كه موقع طلاق در آن خانه بوده بیرون كند، ولی در بعضی از مواقع كه در كتابهای مفصل گفته شده، بیرون كردن او اشكال ندارد، و نیز حرام است زن برای كارهای غیر لازم از آن خانه

بیرون رود.

احكام رجوع كردن

مسأله 2524- در طلاق رجعی مرد به دو قسم می تواند به زن خود رجوع كند:

اول: حرفی بزند كه معنایش این باشد كه او را دوباره زن خود قرار داده است. دوم: كاری كند كه از آن بفهمند رجوع كرده است.

مسأله 2525- برای رجوع كردن لازم نیست مرد شاهد بگیرد، یا به زن خبر دهد، بلكه اگر بدون این كه كسی بفهمد، بگوید به زنم رجوع كردم صحیح است.

مسأله 2526- مردی كه زن خود را طلاق رجعی داده، اگر مالی از او بگیرد و با او صلح كند كه دیگر به او رجوع نكند، حق رجوع از بین نمی رود.

مسأله 2527- اگر زنی را دو بار طلاق دهد و به او رجوع كند. یا دو بار او را طلاق دهد و بعد از هر طلاق عقدش كند، بعد از طلاق سوم آن زن بر او حرام است، ولی اگر بعد از طلاق سوم به دیگری شوهر كند، با چهار شرط به شوهر اول حلال می شود،

یعنی می تواند آن زن را دوباره عقد نماید: اول: آنكه عقد شوهر دوم همیشگی باشد، و اگر مثلًا یك ماهه یا یك ساله او را صیغه كند، بعد از آن كه از او جدا شد، شوهر اول نمی تواند او را عقد كند. دوم: شوهر دوم بالغ باشد و با او نزدیكی و دخول كند. و بنا بر احتیاط واجب باید انزال شود. سوم: شوهر دوم طلاقش دهد یا بمیرد. چهارم:

عده طلاق یا عده وفات شوهر دوم تمام شود.

طلاق خُلْع

مسأله 2528- طلاق زنی را كه به شوهرش مایل نیست و مهر یا مال دیگر خود را به او می بخشد كه طلاقش دهد طلاق خلع

گویند.

مسأله 2529- اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند چنانچه اسم زن مثلًا فاطمه باشد می گوید: زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِی طالِقٌ (یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است).

مسأله 2530- اگر زنی كسی را وكیل كند كه مهر او را به شوهرش ببخشد و شوهر، همان كس را وكیل كند كه زن را طلاق دهد، چنانچه مثلًا اسم شوهر محمد و اسم زن فاطمه باشد وكیل صیغه طلاق را این طور می خواند: عَنْ مُوكِّلَتی فاطِمَةَ بَذَلْتُ مَهْرَهَا لِمُوَكِّلِی مُحَمَّدٍ لِیخْلَعَها عَلَیهِ پس از آن بدون فاصله می گوید: زَوْجَةُ مُوَكِّلِی خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِی طالِقٌ و اگر زنی كسی را وكیل كند كه غیر از مهر چیز دیگری را به شوهر او ببخشد كه او را طلاق دهد وكیل باید به جای كلمه (مهرها) آن چیز را بگوید، مثلًا اگر صد تومان داده باید بگوید: بَذَلْتُ مِائَةَ تُومان.

طلاق مبارات

مسأله 2531- اگر زن و شوهر یكدیگر را نخواهند و زن مالی به مرد بدهد كه او را طلاق دهد آن طلاق را مبارات گویند.

مسأله 2532- اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند چنانچه مثلًا اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: بارَأتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِی طالِقٌ یعنی مبارات كردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او پس او رها است، و اگر دیگری را وكیل كند، وكیل باید بگوید: بارَأتُ زَوْجَةَ مُوكِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِی طالِقٌ و در هر دو صورت اگر به جای كلمه (عَلی مَهْرِها) (بِمَهْرها) بگوید اشكال ندارد.

مسأله 2533- صیغه طلاق خلع و مبارات باید به عربی صحیح خوانده شود، ولی اگر زن برای آن كه

مال خود را به شوهر ببخشد مثلًا به فارسی بگوید برای طلاق فلان مال را به تو بخشیدم اشكال ندارد.

مسأله 2534- اگر زن در بین عدّه طلاق خلع، یا مبارات از بخشش خود برگردد، شوهر می تواند رجوع كند و بدون عقد دوباره او را زن خود قرار دهد.

مسأله 2535- مالی را كه شوهر برای طلاق مبارات می گیرد، باید بیشتر از مَهر نباشد ولی در طلاق خلع اگر بیشتر باشد اشكال ندارد.

احكام متفرقه طلاق

مسأله 2536- اگر با زن نامحرمی به گمان این كه عیال خود او است نزدیكی كند، چه زن بداند كه او شوهرش نیست، یا گمان كند شوهرش می باشد، باید عده نگهدارد.

مسأله 2537- اگر با زنی كه می داند عیالش نیست زنا كند، چنانچه زن نداند كه آن مرد شوهر او نیست، بنا بر احتیاط واجب باید عده نگهدارد.

مسأله 2538- اگر مرد، زنی را گول بزند كه از شوهرش طلاق بگیرد و زن او شود طلاق و عقد آن زن صحیح است، ولی هر دو معصیت بزرگی كرده اند.

مسأله 2539- هرگاه زن در ضمن عقد با شوهر شرط كند كه اگر شوهر مسافرت نماید، یا مثلًا شش ماه به او خرجی ندهد اختیار طلاق با او باشد، این شرط باطل است، ولی چنانچه شرط كند كه اگر مرد مسافرت كند، یا مثلًا تا شش ماه خرجی ندهد، از طرف او برای طلاق خود وكیل باشد، چنانچه پس از مسافرت مرد یا خرجی ندادن شش ماه، خود را طلاق دهد صحیح است.

مسأله 2540- زنی كه شوهرش گم شده، اگر بخواهد به دیگری شوهر كند، باید نزد مجتهد عادل برود و به دستور او عمل نماید.

مسأله 2541- پدر و

جد پدری دیوانه، اگر مصلحت باشد می توانند زن او را طلاق بدهند.

مسأله 2542- اگر پدر یا جد پدری برای طفل خود زنی را صیغه كند، اگر چه مقداری از زمان تكلیف بچه جزء مدت صیغه باشد مثلًا برای پسر چهارده ساله خودش زنی را دو ساله صیغه كند، چنانچه صلاح بچه باشد، می تواند مدت آن زن را ببخشد ولی زن دائمی او را نمی تواند طلاق دهد.

مسأله 2543- اگر از روی علاماتی كه در شرع معین شده، مرد دو نفر را عادل بداند و زن خود را پیش آنان طلاق دهد، دیگری كه آنان را عادل نمی داند بنا بر احتیاط واجب نباید آن زن را برای خود یا برای كس دیگر عقد كند.

مسأله 2544- اگر كسی زن خود را بدون این كه او بفهمد طلاق دهد چنانچه مخارج او را مثل وقتی كه زنش بوده بدهد و مثلًا بعد از یكسال بگوید یكسال پیش تو را طلاق دادم و شرعاً هم ثابت كند، می تواند چیزهایی را كه در آن مدت برای زن تهیه نموده و او مصرف نكرده است از او پس بگیرد، ولی چیزهایی را كه مصرف كرده نمی تواند از او مطالبه نماید.

احكام غَصب

غصب آن است كه انسان از روی ظلم، بر مال یا حق كسی مسلط شود و این یكی از گناهان بزرگ است، كه اگر كسی انجام دهد، در قیامت به عذاب سخت گرفتار می شود. از حضرت پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده است كه هر كس یك وجب زمین از دیگری غصب كند در قیامت آن زمین را از هفت طبقه آن مثل طوق به گردن او

می اندازند.

مسأله 2545- اگر انسان نگذارد مردم از مسجد و مدرسه و پل و جاهای دیگری كه برای عموم ساخته شده استفاده كنند، حق آنان را غصب نموده، و همچنین است بنا بر احتمال موافق با احتیاط، اگر جایی را در مسجد كه قبلًا دیگری به آن پیشی گرفته است تصرف كند.

مسأله 2546- چیزی را كه انسان پیش طلبكار گرو می گذارد، باید پیش او بماند كه اگر طلب او را ندهد طلب خود را از آن به دست آورد، پس اگر پیش از آن كه طلب او را بدهد آن چیز را از او بگیرد، حق او را غصب كرده است.

مسأله 2547- مالی را كه نزد كسی گرو گذاشته اند، اگر دیگری غصب كند صاحب مال و طلبكار می توانند چیزی را كه غصب كرده از او مطالبه نمایند و چنانچه آن چیز را از او بگیرند، باز هم در گرو است، و اگر آن چیز از بین برود و عوض آن را بگیرند، آن عوض هم مثل خود آن چیز گرو می باشد.

مسأله 2548- اگر انسان چیزی را غصب كند، باید به صاحبش برگرداند، و اگر آن چیز از بین برود باید عوض آن را به او بدهد.

مسأله 2549- اگر از چیزی كه غصب كرده منفعتی به دست آید مثلًا از گوسفندی كه غصب كرده، بره ای پیدا شود، مال صاحب مال است و نیز كسی كه مثلًا خانه ای را غصب كرده، اگر چه در آن ننشیند باید اجاره آن را بدهد.

مسأله 2550- اگر از بچه یا دیوانه چیزی را غصب كند، باید آن را به ولی او بدهد و اگر از بین رفته، باید عوض آن را بدهد.

مسأله

2551- هرگاه دو نفر با هم چیزی را غصب كنند، اگر چه هر یك به تنهایی می توانسته اند آن را غصب نمایند، هر كدام آنان به نسبت استیلایی كه پیدا كرده ضامن آن است.

مسأله 2552- اگر چیزی را كه غصب كرده با چیز دیگری مخلوط كند مثلًا گندمی را كه غصب كرده با جو مخلوط نماید، چنانچه جدا كردن آنها ممكن است اگر چه زحمت داشته باشد، باید جدا كند و به صاحبش برگرداند.

مسأله 2553- اگر ظرف طلا و نقره یا چیز دیگری را كه نگاه داشتنش جایز است غصب كند و خراب نماید باید آن را با مزد ساختنش به صاحب آن بدهد و در صورتی كه مزد ساختن كمتر از تفاوت ساخته و نساخته باشد تفاوت قیمت را هم باید بدهد، و چنانچه برای این كه مزد ندهد، بگوید آن را مثل اولش می سازم مالك مجبور نیست قبول نماید و نیز مالك نمی تواند او را مجبور كند كه آن را مثل اولش بسازد.

مسأله 2554- اگر چیزی را كه غصب كرده بطوری تغییر دهد كه از اولش بهتر شود مثلًا طلایی را كه غصب كرده گوشواره بسازد، چنانچه صاحب مال بگوید مال را به همین صورت بده، باید به او بدهد و نمی تواند برای زحمتی كه كشیده مزد بگیرد بلكه بدون اجازه مالك حق ندارد آن را به صورت اولش درآورد. و اگر بدون اجازه او آن چیز را مثل اولش كند، باید مزد ساختن آن را هم به صاحبش بدهد و در صورتی كه مزد ساختن كمتر از تفاوت ساخته و نساخته باشد تفاوت قیمت را هم باید بدهد.

مسأله 2555- اگر چیزی را كه

غصب كرده بطوری تغییر دهد كه از اولش بهتر شود، و صاحب مال بگوید باید آن را به صورت اول درآوری واجب است آن را به صورت اولش درآورد، و چنانچه قیمت آن به واسطه تغییر دادن از اولش كمتر شود، باید تفاوت آن را به صاحبش بدهد، پس طلایی را كه غصب كرده اگر گوشواره بسازد و صاحب آن بگوید باید به صورت اولش درآوری، در صورتی كه بعد از آب كردن قیمت آن از پیش از گوشواره ساختن كمتر شود، باید تفاوت آن را بدهد.

مسأله 2556- اگر در زمینی كه غصب كرده زراعت كند، یا درخت بنشاند، زراعت و درخت و میوه آن مال خود او است و چنانچه صاحب زمین راضی نباشد كه زراعت و درخت در زمین بماند، كسی كه غصب كرده باید فوراً زراعت یا درخت خود را اگر چه ضرر نماید از زمین بكند، و نیز باید اجاره زمین را در مدتی كه زراعت و درخت در آن بوده به صاحب زمین بدهد و خرابیهایی را كه در زمین پیدا شده، درست كند مثلًا جای درختها را پُر نماید. و اگر به واسطه اینها قیمت زمین از اولش كمتر شود، باید تفاوت آن را هم بدهد و نمی تواند صاحب زمین را مجبور كند كه زمین را به او بفروشد، یا اجاره دهد. و نیز صاحب زمین نمی تواند او را مجبور كند كه درخت یا زراعت را به او بفروشد.

مسأله 2557- اگر صاحب زمین راضی شود كه زراعت و درخت در زمین او بماند، كسی كه آن را غصب كرده، لازم نیست درخت و زراعت را بكند ولی باید اجاره

آن زمین را از وقتی كه غصب كرده تا وقتی كه صاحب زمین راضی شده بدهد.

مسأله 2558- اگر چیزی را كه غصب كرده از بین برود، در صورتی كه مثل گاو و گوسفند باشد كه قیمت اجزای آن با هم فرق دارد مثلًا گوشت آن یك قیمت و پوست آن قیمت دیگر دارد، باید قیمت آن را بدهد و چنانچه قیمت بازار آن فرق كرده باشد، باید قیمت روزی را كه تلف كرده بدهد.

مسأله 2559- اگر چیزی را كه غصب كرده و از بین رفته مانند گندم و جو باشد كه قیمت اجزایش با هم فرق ندارد، باید مثل همان چیزی را كه غصب كرده بدهد، ولی چیزی را كه می دهد باید خصوصیاتش مثل چیزی باشد كه آن را غصب كرده و از بین رفته است.

مسأله 2560- اگر چیزی را كه مثل گوسفند قیمت اجزای آن با هم فرق دارد غصب نماید و از بین برود، چنانچه قیمت بازار آن فرق نكرده باشد ولی در مدتی كه پیش او بوده مثلًا چاق شده باشد، باید قیمت چاقی را كه از بین رفته بدهد.

مسأله 2561- اگر چیزی را كه غصب كرده دیگری از او غصب نماید و از بین برود، صاحب مال می تواند عوض آن را از هر كدام آنان بگیرد و اگر از اولی بگیرد، می تواند اولی از دومی مطالبه كند، ولی اگر دومی به اولی برگردانده و پیش او تلف شده نمی تواند از او مطالبه كند.

مسأله 2562- اگر چیزی را كه می فروشند یكی از شرطهای معامله در آن نباشد مثلًا چیزی را كه باید با وزن خرید و فروش كنند، بدون وزن معامله نمایند،

معامله باطل است، و چنانچه فروشنده و خریدار با قطع نظر از معامله، راضی باشند كه در مال یكدیگر تصرف كنند اشكال ندارد و گر نه چیزی را كه از یكدیگر گرفته اند مثل مال غصبی است و باید آن را به هم برگردانند. و در صورتی كه مال هر یك در دست دیگری تلف شود، چه بداند معامله باطل است چه نداند، باید عوض آن را بدهد.

مسأله 2563- هرگاه مالی را از فروشنده بگیرد كه آن را ببیند یا مدتی نزد خود نگهدارد تا اگر پسندید بخرد، در صورتی كه آن مال تلف شود، باید عوض آن را به صاحبش بدهد.

احكام مالی كه انسان آن را پیدا می كند

مسأله 2564- مالی كه انسان پیدا می كند اگر نشانه ای نداشته باشد كه به واسطه آن، صاحبش معلوم شود، احتیاط واجب آن است كه از طرف صاحبش صدقه بدهد.

مسأله 2565- اگر مالی پیدا كند كه نشانه دارد و قیمت آن از 6/ 12 نخود نقره سكه دار كمتر است، چنانچه صاحب آن معلوم باشد و انسان نداند راضی است یا نه، نمی تواند بدون اجازه او بردارد، و اگر صاحب آن معلوم نباشد، می تواند به قصد این كه ملك خودش شود بردارد و در این صورت اگر تلف شود نباید عوض آن را بدهد، بلكه اگر قصد ملك شدن هم نكرده و بدون تقصیر او تلف شود، دادن عوض بر او واجب نیست.

مسأله 2566- هرگاه چیزی كه پیدا كرده نشانه ای دارد كه به واسطه آن می تواند صاحبش را پیدا كند، اگر چه صاحب آن كافری باشد كه در امان مسلمانان است، در صورتی كه قیمت آن چیز به 6/ 12 نخود نقره سكه دار برسد باید اعلان كند،

و چنانچه از روزی كه آن را پیدا كرده تا یك هفته هر روزی و بعد تا یك سال هفته ای یك مرتبه در محل اجتماع مردم اعلان كند كافی است.

مسأله 2567- اگر انسان خودش نخواهد اعلان كند می تواند به كسی كه اطمینان دارد بگوید از طرف او اعلان نماید.

مسأله 2568- اگر تا یك سال اعلان كند و صاحب مال پیدا نشود می تواند آن را برای خود بردارد به قصد این كه هر وقت صاحبش پیدا شد عوض آن را به او بدهد، یا برای او نگهداری كند كه هر وقت پیدا شد به او بدهد، ولی احتیاط مستحب آن است كه از طرف صاحبش صدقه بدهد.

مسأله 2569- اگر بعد از آن كه یك سال اعلان كرد و صاحب مال پیدا نشد مال را برای صاحبش نگهداری كند و از بین برود، چنانچه در نگهداری آن كوتاهی نكرده و تعدی یعنی زیاده روی هم ننموده ضامن نیست ولی اگر از طرف صاحبش صدقه داده باشد، یا برای خود برداشته باشد، در هر صورت ضامن است.

مسأله 2570- كسی كه مالی را پیدا كرده، اگر عمداً به دستوری كه گفته شد اعلان نكند، گذشته از این كه معصیت كرده، باز هم واجب است اعلان كند.

مسأله 2571- اگر بچه نابالغ چیزی پیدا كند، ولی او باید اعلان نماید.

مسأله 2572- اگر انسان در بین سالی كه اعلان می كند از پیدا شدن صاحب مال ناامید شود احتیاط واجب آن است كه آن را صدقه بدهد.

مسأله 2573- اگر در بین سالی كه اعلان می كند مال از بین برود، چنانچه در نگهداری آن كوتاهی كرده، یا تعدی یعنی زیاده روی كرده باشد باید عوض آن

را به صاحبش بدهد، و اگر كوتاهی نكرده و زیاده روی هم ننموده چیزی بر او واجب نیست.

مسأله 2574- اگر مالی را كه نشانه دارد و قیمت آن به 6/ 12 نخود نقره سكه دار می رسد در جایی پیدا كند كه معلوم است به واسطه اعلان صاحب آن پیدا نمی شود می تواند در روز اول آن را از طرف صاحبش صدقه بدهد و چنانچه صاحبش پیدا شود و به صدقه دادن راضی نشود باید عوض آن را به او بدهد و ثواب صدقه ای كه داده مالِ خود او است.

مسأله 2575- اگر چیزی را پیدا كند و به خیال این كه مالِ خود او است بردارد بعد بفهمد مال خودش نبوده، باید تا یك سال اعلان نماید.

مسأله 2576- لازم نیست موقع اعلان، جنس چیزی را كه پیدا كرده بگوید بلكه همین قدر كه بگوید چیزی پیدا كرده ام كافی است.

مسأله 2577- اگر كسی چیزی را پیدا كند و دیگری بگوید مالِ من است، در صورتی باید به او بدهد كه نشانه های آن را بگوید، و یقین پیدا كند كه مال او است ولی اگر ذكر نشانه ها فقط موجب گمان مالك بودنش باشد مخیر است كه به او بدهد یا از دادن به او خودداری نماید.

مسأله 2578- اگر قیمت چیزی كه پیدا كرده به 6/ 12 نخود نقره سكه دار برسد چنانچه اعلان نكند و در مسجد، یا جای دیگری كه محل اجتماع مردم است بگذارد و آن چیز از بین برود، یا دیگری آن را بردارد كسی كه آن را پیدا كرده ضامن است.

مسأله 2579- هرگاه چیزی پیدا كند كه اگر بماند فاسد می شود باید تا مقداری كه ممكن است آن

را نگهدارد بعد قیمت كند و خودش بردارد یا بفروشد و پولش را نگهدارد و احتیاط مستحب آن است كه در فروش آن به خودش یا به دیگری از حاكم شرع در صورت امكان اجازه بگیرد و در هر صورت باید تعریف تا یك سال را ادامه دهد تا اگر صاحب آن پیدا شد، پول را به او تسلیم كند. و اگر صاحب آن پیدا نشد از طرف او صدقه بدهد و احتیاط واجب آن است كه برای صدقه دادن از حاكم شرع اجازه بگیرد.

مسأله 2580- اگر چیزی را كه پیدا كرده موقع وضو گرفتن و نماز خواندن همراه او باشد، در صورتی كه قصدش این باشد كه صاحب آن را پیدا كند اشكال ندارد.

مسأله 2581- اگر كفش او را ببرند و كفش دیگری به جای آن بگذارند چنانچه بداند كفشی كه مانده مالِ كسی است كه كفش او را برده در صورتی كه از پیدا شدن صاحبش مأیوس و یا برایش مشقت داشته باشد می تواند به جای كفش خودش بردارد، ولی اگر قیمت آن از كفش خودش بیشتر باشد باید هر وقت صاحب آن پیدا شد زیادی قیمت را به او بدهد و چنانچه از پیدا شدن او ناامید شود باید با اجازه حاكم شرع زیادی قیمت را از طرف صاحبش صدقه بدهد. و اگر احتمال دهد كفشی كه مانده مالِ كسی نیست كه كفش او را برده باید با آن معامله مجهول المالك نماید، یعنی از صاحبش تفحّص كند و چنانچه از پیدا كردن او مأیوس شود از طرف او به فقیر صدقه بدهد.

مسأله 2582- اگر مالی را كه كمتر از 6/ 12

نخود نقره سكه دار ارزش دارد پیدا كند و از آن صرف نظر نماید و در مسجد یا جای دیگر بگذارد چنانچه كسی آن را بردارد، برای او حلال است.

احكام سر بریدن و شكار كردن حیوانات

توضیح

مسأله 2583- اگر حیوان حلال گوشت را به دستوری كه بعداً گفته می شود سر ببرند: چه وحشی باشد و چه اهلی، بعد از جان دادن، گوشت آن حلال و بدن آن پاك است، ولی بهیمه ای كه انسان با آن وطی و نزدیكی كرده و حیوانی كه نجاستخوار شده، اگر به دستوری كه در شرع معین نموده اند آن را استبراء نكرده باشند، بعد از سر بریدن گوشت آن حلال نیست.

مسأله 2584- حیوان حلال گوشت وحشی مانند آهو و كبك و بز كوهی و حیوان حلال گوشتی كه اهلی بوده و بعداً وحشی شده مثل گاو و شتر اهلی كه فرار كرده و وحشی شده است، اگر به دستوری كه بعداً گفته می شود آنها را شكار كنند پاك و حلال است، ولی حیوان حلال گوشت اهلی مانند گوسفند و مرغ خانگی و حیوان حلال گوشت وحشی كه به واسطه تربیت كردن اهلی شده است، با شكار كردن پاك و حلال نمی شود.

مسأله 2585- حیوان حلال گوشت وحشی در صورتی با شكار كردن پاك و حلال می شود كه بتواند فرار كند یا پرواز نماید بنا بر این بچه آهو كه نمی تواند فرار كند و بچه كبك كه نمی تواند پرواز نماید، با شكار كردن پاك و حلال نمی شود و اگر آهو و بچه اش را كه نمی تواند فرار كند، با یك تیر شكار نمایند آهو حلال و بچه اش حرام است.

مسأله 2586- حیوان حلال گوشتی كه مانند ماهی خون جهنده ندارد، اگر به

خودی خود بمیرد پاك است، ولی گوشت آن را نمی شود خورد.

مسأله 2587- حیوان حرام گوشتی كه خون جهنده ندارد، مانند مار، با سر بریدن حلال نمی شود، ولی مرده آن پاك است.

مسأله 2588- سگ و خوك به واسطه سر بریدن و شكار كردن پاك نمی شوند و خوردن گوشت آنها هم حرام است. و حیوان حرام گوشتی را كه درنده و گوشتخوار است مانند گرگ و پلنگ اگر به دستوری كه گفته می شود سر ببرند، یا با تیر و مانند آن شكار كنند پاك است، ولی گوشت آن حلال نمی شود، و اگر با سگ شكاری آن را شكار كنند، پاك شدن بدنش هم اشكال دارد.

مسأله 2589- فیل و خرس و بوزینه و موش و حیواناتی كه مانند مار و سوسمار در داخل زمین زندگی می كنند، اگر خون جهنده داشته باشند و به خودی خود بمیرند نجسند، و همچنین اگر سر آنها را ببرند پاك نمی شوند مگر راسو و سوسمار كه پاك شدن آن با تذكیه، خالی از وجه نیست.

مسأله 2590- اگر از شكم حیوان زنده بچه مرده ای بیرون آید یا آن را بیرون آورند، خوردن گوشت آن حرام است.

دستور سر بریدن حیوانات

مسأله 2591- دستور سر بریدن حیوان آن است كه چهار رگ بزرگ گردن آن را از پایین برآمدگی زیر گلو به طور كامل ببرند، و اگر آنها را بشكافند كافی نیست.

مسأله 2592- اگر بعضی از چهار رگ را ببرند و صبر كنند تا حیوان بمیرد بعد بقیه را ببرند فایده ندارد، بلكه اگر به این مقدار هم صبر نكنند ولی به طور معمول چهار رگ را پشت سر هم نبرند، اگر چه پیش از جان دادن حیوان بقیه

رگها را ببرند اشكال دارد.

مسأله 2593- اگر گرگ گلوی گوسفند را بطوری بكند كه از چهار رگی كه در گردن است و باید بریده شود، چیزی نماند، آن حیوان حرام می شود، ولی اگر مقداری از گردن را بكند و چهار رگ باقی باشد، یا جای دیگر بدن را بكند، در صورتی كه گوسفند زنده باشد و به دستوری كه گفته می شود سر آن را ببرند حلال و پاك می باشد.

شرایط سر بریدن حیوان

مسأله 2594- سر بریدن حیوان پنج شرط دارد:

اول- كسی كه سر حیوان را می برد چه مرد باشد، چه زن باید مسلمان باشد و اظهار دشمنی با اهل بیت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم نكند. و بچّه مسلمان هم اگر ممیز باشد یعنی خوب و بد را بفهمد می تواند سر حیوان را ببرد.

دوم- سر حیوان را با چیزی ببرند كه از آهن باشد ولی چنانچه آهن پیدا نشود و طوری باشد كه اگر سر حیوان را نبرند می میرد، با چیز تیزی كه چهار رگ آن را جدا كند مانند شیشه و سنگ تیز، می شود سر آن را برید.

سوم- در موقع سر بریدن، جلو بدن حیوان رو به قبله باشد و كسی كه می داند باید رو به قبله سر ببرد، اگر عمداً حیوان را رو به قبله نكند حیوان حرام می شود ولی اگر فراموش كند، یا مسأله را نداند، یا قبله را اشتباه كند، یا نداند قبله كدام طرف است، یا نتواند حیوان را رو به قبله كند اشكال ندارد.

چهارم- وقتی می خواهد سر حیوان را ببرد یا كارد به گلویش بگذارد به نیت سر بریدن، نام خدا را ببرد و همین قدر كه بگوید بسم

الله كافی است و اگر بدون قصد سر بریدن نام خدا را ببرد، آن حیوان پاك نمی شود و گوشت آن هم حرام است، ولی اگر از روی فراموشی نام خدا را نبرد اشكال ندارد.

پنجم- حیوان بعد از سر بریدن حركتی بكند. اگر چه مثلًا چشم یا دم خود را حركت دهد، یا پای خود را به زمین زند كه معلوم شود زنده بوده است.

دستور كشتن شتر

مسأله 2595- اگر بخواهند شتر را بكشند كه بعد از جان دادن پاك و حلال باشد، باید با پنج شرطی كه برای سر بریدن حیوانات گفته شد، كارد یا چیز دیگری را كه از آهن و برنده باشد، در گودی بین گردن و سینه اش فرو كنند.

مسأله 2596- وقتی می خواهند كارد را به گردن شتر فرو ببرند، بهتر است كه شتر ایستاده باشد ولی اگر در حالی كه زانوها را به زمین زده، یا به پهلو خوابیده و جلو بدنش رو به قبله است، كارد را در گودی گردنش فرو كنند اشكال ندارد.

مسأله 2597- اگر به جای این كه كارد در گودی گردن شتر فرو كنند سر آن را ببرند، یا گوسفند و گاو و مانند اینها را مثل شتر، كارد در گودی گردنشان فرو كنند، گوشت آنها حرام و بدن آنها نجس است. ولی اگر چهار رگ شتر را ببرند و تا زنده است به دستوری كه گفته شد كارد در گودی گردنش فرو كنند گوشت آن حلال و بدن آن پاك است، و نیز اگر كارد در گودی گردن گاو یا گوسفند یا مانند اینها فرو كنند و تا زنده است سر آن را ببرند حلال و پاك می باشد.

مسأله 2598-

اگر حیوانی سركش شود و نتوانند آن را به دستوری كه در شرع معین شده بكشند، یا مثلًا در چاه بیفتد و احتمال بدهند كه در آن جا بمیرد و كشتن آن به دستور شرع ممكن نباشد، چنانچه با چیزی مثل شمشیر كه به واسطه تیزی آن بدن زخم می شود به بدن حیوان زخم بزنند و در اثر زخم جان بدهد حلال می شود و رو به قبله بودن آن لازم نیست، ولی باید شرطهای دیگری را كه برای سر بریدن حیوانات گفته شد دارا باشد.

چیزهایی كه موقع سر بریدن حیوانات مستحب است

مسأله 2599- چند چیز در سر بریدن حیوانات مستحب است:

اول: موقع سر بریدن گوسفند دو دست و یك پای آن را ببندند و پای دیگرش را باز بگذارند و موقع سر بریدن گاو چهار دست و پایش را ببندند و دم آن را باز بگذارند و موقع كشتن شتر دو دست آن را از پایین تا زانو، یا تا زیر بغل به یكدیگر ببندند و پاهایش را باز بگذارند و مستحب است مرغ را بعد از سر بریدن رها كنند تا پر و بال بزند.

دوم: كسی كه حیوان را می كشد رو به قبله باشد.

سوم: پیش از كشتن حیوان آب جلوی آن بگذارند.

چهارم: كاری كنند كه حیوان كمتر اذیت شود، مثلًا كارد را خوب تیز كنند و با عجله سر حیوان را ببرند.

چیزهایی كه در كشتن حیوانات مكروه است

مسأله 2600- چند چیز در كشتن حیوانات مكروه است:

اول: آن كه كارد را پشت حلقوم فرو كنند و به طرف جلو بیاورند كه حلقوم از پشت آن بریده شود.

دوم: در جایی حیوان را بكشند كه حیوان دیگر آن را ببیند.

سوم: در شب یا

پیش از ظهر روز جمعه سر حیوان را ببرند، ولی در صورت احتیاج عیبی ندارد.

چهارم: خود انسان چهارپایی را كه پرورش داده است بكشد. و احتیاط آن است كه پیش از بیرون آمدن روح، پوست حیوان را نكنند و مغز حرام را كه در تیره پشت است نبرند و حرام است كه پیش از بیرون آمدن روح، سر حیوان را از بدنش جدا كنند ولی با این عمل حیوان حرام نمی شود.

شكار كردن با سگ شكاری

مسأله 2609- اگر سگ شكاری حیوان وحشی حلال گوشتی را شكار كند پاك بودن و حلال بودن آن حیوان شش شرط دارد:

اول: سگ بطوری تربیت شده باشد كه هر وقت آن را برای گرفتن شكار بفرستند برود و هر وقت از رفتن جلوگیری كنند بایستد ولی اگر در وقت نزدیك شدن به شكار با جلوگیری نایستد مانع ندارد و احتیاط واجب آن است كه اگر عادت دارد كه پیش از رسیدن صاحبش شكار را می خورد از شكار او اجتناب كنند، ولی اگر اتفاقاً شكار را بخورد اشكال ندارد.

دوم: صاحبش آن را بفرستد و اگر از پیش خود دنبال شكار رود و حیوانی را شكار كند خوردن آن حیوان حرام است. بلكه اگر از پیش خود دنبال شكار رود و بعداً صاحبش بانگ بزند كه زودتر آن را به شكار برساند اگر چه به واسطه صدای صاحبش شتاب كند، بنا بر احتیاط واجب باید از خوردن آن شكار خودداری نمایند.

سوم: كسی كه سگ را می فرستد باید مسلمان باشد یا بچه مسلمان باشد كه خوب و بد را بفهمد و اگر كافر یا كسی كه اظهار دشمنی با اهل بیت پیغمبر صلی الله علیه و آله

و سلم می كند سگ را بفرستد، شكار آن سگ حرام است.

چهارم: وقت فرستادن سگ نام خدا را ببرد و اگر عمداً نام خدا را نبرد، آن شكار حرام است، ولی اگر از روی فراموشی باشد اشكال ندارد. و اگر وقت فرستادن سگ نام خدا را عمداً نبرد و پیش از آن كه سگ به شكار برسد نام خدا را ببرد بنا بر احتیاط واجب باید از آن شكار اجتناب نماید.

پنجم: شكار به واسطه زخمی كه از دندان سگ پیدا كرده بمیرد پس اگر سگ، شكار را خفه كند، یا شكار از دویدن یا ترس بمیرد حلال نیست.

ششم: كسی كه سگ را فرستاده، وقتی برسد كه حیوان مرده باشد، یا اگر زنده است به اندازه سر بریدن آن وقت نباشد و چنانچه وقتی برسد كه به اندازه سر بریدن وقت باشد مثلًا حیوان چشم یا دم خود را حركت دهد، یا پای خود را به زمین بزند، چنانچه سر حیوان را نبرد تا بمیرد حلال نیست.

مسأله 2610- كسی كه سگ را فرستاده اگر وقتی برسد كه بتواند سر حیوان را ببرد، چنانچه به طور معمول و با شتاب مثلًا كارد را بیرون آورد و وقت سر بریدن بگذرد و آن حیوان بمیرد حلال است، ولی اگر مثلًا به واسطه زیاد تنگ بودن غلاف یا چسبندگی آن بیرون آوردن كارد طول بكشد و وقت بگذرد حلال نمی شود و نیز اگر چیزی همراه او نباشد كه با آن سر حیوان را ببرد و حیوان بمیرد، واجب آن است كه از خوردن آن خودداری كند.

مسأله 2611- اگر چند سگ را بفرستد و با هم حیوانی را شكار كنند، چنانچه

همه آنها دارای شرطهایی كه در صفحه گذشته گفته شده بوده اند، شكار حلال است و اگر یكی از آنها دارای آنها شرطها نبوده، شكار حرام است.

مسأله 2612- اگر سگ را برای شكار حیوانی بفرستد و آن سگ حیوان دیگری را شكار كند، آن شكار حلال و پاك است و نیز اگر آن حیوان را با حیوان دیگری شكار كند، هر دوی آنها حلال و پاك می باشند.

مسأله 2613- اگر چند نفر با هم سگ را بفرستند و یكی از آنها كافر باشد، یا عمداً نام خدا را نبرد، آن شكار حرام است. و نیز اگر یكی از سگهایی را كه فرستاده اند بطوری كه در صفحه گذشته گفته شد تربیت شده نباشد، آن شكار حرام می باشد.

مسأله 2614- اگر باز یا حیوان دیگری غیر سگ شكاری حیوانی را شكار كند، آن شكار حلال نیست ولی اگر وقتی برسند كه حیوان زنده باشد و به دستوری كه در شرع معین شده سر آن را ببرند حلال است.

صید ماهی

مسأله 2615- اگر ماهی فلس دار را زنده از آب بگیرند و بیرون آب جان دهد، پاك و خوردن آن حلال است، و چنانچه در آب بمیرد پاك است ولی خوردن آن حرام می باشد و ماهی بی فلس را اگر چه زنده از آب بگیرند و بیرون آب جان دهد حرام است.

مسأله 2616- اگر ماهی از آب بیرون بیفتد، یا موج آن را بیرون بیندازد، یا آب فرو رود و ماهی در خشكی بماند، چنانچه پیش از آن كه بمیرد، با دست یا بوسیله دیگر كسی آن را بگیرد، بعد از جان دادن حلال است.

مسأله 2617- كسی كه ماهی را صید می كند، لازم نیست

مسلمان باشد و در موقع گرفتن، نام خدا را ببرد ولی مسلمان باید بداند كه آن را زنده گرفته و در خارج آب مرده.

مسأله 2618- ماهی مرده ای كه معلوم نیست آن را زنده از آب گرفته اند یا مرده، چنانچه در دست مسلمان باشد، حلال است و اگر در دست كافر باشد، اگر چه بگوید آن را زنده گرفته ام حرام می باشد.

مسأله 2619- خوردن ماهی زنده اشكال ندارد.

مسأله 2620- اگر ماهی زنده را بریان كنند، یا در بیرون آب پیش از جان دادن بكشند، خوردن آن اشكال ندارد.

مسأله 2621- اگر ماهی را بیرون آب دو قسمت كنند و یك قسمت آن در حالی كه زنده است در آب بیفتد، خوردن قسمتی را كه بیرون آب مانده اشكال ندارد.

صید ملخ

مسأله 2622- اگر ملخ را با دست یا بوسیله دیگری زنده بگیرند، بعد از جان دادن خوردن آن حلال است. و لازم نیست كسی كه آن را می گیرد مسلمان باشد و در موقع گرفتن، نام خدا را ببرد ولی اگر ملخ مرده ای در دست كافر باشد و معلوم نباشد كه آن را زنده گرفته یا نه، اگر چه بگوید زنده گرفته ام حلال نیست.

مسأله 2623- خوردن ملخی كه بال درنیاورده و نمی تواند پرواز كند حرام است.

احكام خوردنیها و آشامیدنیها

احكام خوردنیها و آشامیدنیها

مسأله 2624- خوردن گوشت مرغی كه مثل شاهین چنگال دارد حرام است و خوردن گوشت پرستو و هُدهُد مكروه می باشد.

مسأله 2625- اگر چیزی را كه روح دارد از حیوان زنده جدا نمایند، مثلًا دنبه یا مقداری گوشت از گوسفند زنده ببرند، نجس و حرام می باشد.

مسأله 2626- پانزده چیز از حیوانات حلال گوشت، حرام است:

1- خون 2- فضله 3- نری 4- فرج 5- بچه دان 6- غدد كه آن را دشول می گویند 7- تخم كه آن را دنبلان می گویند 8- چیزی كه در مغز كله است و به شكل نخود می باشد 9- مغز حرام كه در میان تیره پشت است 10- پی كه در دو طرف تیره پشت است 11- زهره دان 12- سپرز (طحال) 13- بول دان (مثانه) 14- حدقه چشم 15- چیزی كه در میان سُم است و به آن ذات الاشاجع می گویند.

مسأله 2627- خوردن سرگین و آب دماغ حرام است و احتیاط واجب آن است كه از خوردن چیزهای خبیث دیگر كه طبیعت انسان از آن متنفر است اجتناب كنند، ولی اگر پاك باشد و مقداری از آن بطوری با چیز حلال مخلوط شود كه در نظر مردم نابود حساب شود،

خوردن آن اشكال ندارد.

مسأله 2628- خوردن كمی از تربت حضرت سید الشهداء علیه السلام برای شفا، و خوردن گِل داغستان و گِل ارمنی برای معالجه اگر علاج منحصر به خوردن اینها باشد اشكال ندارد.

مسأله 2629- فرو بردن آب بینی و خلط سینه كه در دهان آمده، حرام نیست. و نیز فرو بردن غذایی كه موقع خلال كردن، از لای دندان بیرون می آید اگر طبیعت انسان از آن متنفر نباشد اشكال ندارد.

مسأله 2630- خوردن چیزی كه برای انسان ضرر دارد حرام است.

مسأله 2631- خوردن گوشت اسب و قاطر و الاغ مكروه است و اگر كسی با آنها وطی كند یعنی نزدیكی نماید حرام می شوند و باید آنها را از شهر بیرون ببرند و در جای دیگر بفروشند.

مسأله 2632- اگر با گاو و گوسفند و شتر نزدیكی كنند، بول و سرگین آنها نجس می شود و آشامیدن شیر آنها هم حرام است و باید بدون آن كه تأخیر بیفتد آن حیوان را بكشند و بسوزانند و كسی كه با آن وطی كرده پول آن را به صاحبش بدهد بلكه اگر به بهیمه دیگری هم نزدیكی كند شیر آن حرام می شود.

مسأله 2633- آشامیدن شراب، حرام و در بعضی از اخبار بزرگترین گناه شمرده شده است و اگر كسی آن را حلال بداند در صورتی كه ملتفت باشد كه لازمه حلال دانستن آن تكذیب خدا و پیغمبر می باشد كافر است. از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام روایت شده است كه فرمودند: شراب ریشه بدیها و منشأ گناهان است و كسی كه شراب می خورد، عقل خود را از دست می دهد و در آن موقع خدا را نمی شناسد و از هیچ

گناهی باك ندارد و احترام هیچ كس را نگه نمی دارد و حق خویشان نزدیك را رعایت نمی كند و از زشتیهای آشكار رو نمی گرداند و روح ایمان و خداشناسی از بدن او بیرون می رود و روح ناقص خبیثی كه از رحمت خدا دور است در او می ماند و خدا و فرشتگان و پیغمبران و مؤمنین، او را لعنت می كنند و تا چهل روز نماز او قبول نمی شود و روز قیامت روی او سیاه است و زبان از دهانش بیرون می آید و آب دهان او به سینه اش می ریزد و فریاد تشنگی او بلند است.

مسأله 2634- سر سفره ای كه در آن شراب می خورند، اگر انسان یكی از آنان حساب شود بنا بر احتیاط واجب نباید نشست و چیز خوردن از آن سفره حرام است.

مسأله 2635- بر هر مسلمان واجب است مسلمان دیگری را كه نزدیك است از گرسنگی یا تشنگی بمیرد، نان و آب داده و او را از مرگ نجات دهد.

چیزهایی كه موقع غذا خوردن مستحب است

مسأله 2636- چند چیز در غذا خوردن مستحب است: اول: هر دو دست را پیش از غذا بشوید. دوم: بعد از غذا دست خود را بشوید و با دستمال خشك كند.

سوم: میزبان پیش از همه شروع به غذا خوردن كند و بعد از همه دست بكشد و پیش از غذا اول میزبان دست خود را بشوید، بعد كسی كه طرف راست او نشسته و همین طور تا برسد به كسی كه طرف چپ او نشسته و بعد از غذا اول كسی كه طرف چپ میزبان نشسته دست خود را بشوید و همین طور تا به طرف راست میزبان برسد. چهارم: در اول غذا بسم الله بگوید

ولی اگر سر یك سفره چند جور غذا باشد، در وقت خوردن هر كدام آنها گفتن بسم اللَّه مستحب است. پنجم: با دست راست غذا بخورد. ششم: با سه انگشت یا بیشتر غذا بخورد و با دو انگشت نخورد. هفتم: اگر چند نفر سر یك سفره نشسته اند هر كسی از غذای جلو خودش بخورد. هشتم: لقمه را كوچك بردارد. نهم: سر سفره زیاد بنشیند و غذا خوردن را طول بدهد. دهم: غذا را خوب بجود. یازدهم: بعد از غذا خداوند عالم را حمد كند. دوازدهم: انگشت ها را بلیسد. سیزدهم: بعد از غذا خلال نماید ولی با چوب انار و چوب ریحان و نی و برگ درخت خرما خلال نكند. چهاردهم: آنچه بیرون سفره می ریزد جمع كند و بخورد ولی اگر در بیابان غذا بخورد، مستحب است آنچه می ریزد، برای پرندگان و حیوانات بگذارد. پانزدهم: در اول روز و اول شب غذا بخورد و در بین روز و در بین شب غذا نخورد. شانزدهم: بعد از خوردن غذا به پشت بخوابد و پای راست را روی پای چپ بیندازد. هفدهم: در اول غذا و آخر آن نمك بخورد. هیجدهم: میوه را پیش از خوردن با آب بشوید.

چیزهایی كه در غذا خوردن مكروه است

مسأله 2637- چند چیز در غذا خوردن مكروه است: اول: در حال سیری غذا خوردن. دوم: پر خوردن و در خبر است كه خداوند عالم بیشتر از هر چیز از شكم پر بدش می آید. سوم: نگاه كردن به صورت دیگران در موقع غذا خوردن. چهارم:

خوردن غذای داغ. پنجم: فوت كردن چیزی كه می خورد یا می آشامد. ششم: بعد از گذاشتن نان در سفره، منتظر چیز دیگر شدن. هفتم: پاره كردن

نان با كارد. هشتم: گذاشتن نان زیر ظرف غذا. نهم: پاك كردن گوشتی كه به استخوان چسبیده بطوری كه چیزی در آن نماند. دهم: پوست كندن میوه. یازدهم: دور انداختن میوه پیش از آن كه كاملًا آن را بخورد.

مستحبات آب آشامیدن

مسأله 2638- در آشامیدن آب چند چیز مستحب است: اول: آب را به طور مكیدن بیاشامد. دوم: در روز ایستاده آب بخورد. سوم: پیش از آشامیدن آب بسم اللَّه و بعد از آن الحمد للَّه بگوید. چهارم: به سه نفس آب بیاشامد. پنجم: از روی میل آب بیاشامد. ششم: بعد از آشامیدن آب حضرت ابا عبد اللَّه علیه السلام و اهل بیت ایشان را یاد كند و قاتلان آن حضرت را لعنت نماید.

مكروهات آب آشامیدن

مسأله 2639- زیاد آشامیدن آب و آشامیدن آن بعد از غذای چرب و در شب به حال ایستاده مكروه است و نیز آشامیدن آب با دست چپ و همچنین از جای شكسته كوزه و جایی كه دسته آن است مكروه می باشد.

احكام نَذْر و عَهْد

مسأله 2640- نذر آن است كه انسان ملتزم شود كه كار خیری را برای خدا به جا آورد، یا كاری را كه نكردن آن بهتر است برای خدا ترك نماید.

مسأله 2641- در نذر باید صیغه خوانده شود و لازم نیست آن را به عربی بخوانند پس اگر بگوید چنانچه مریض من خوب شود، برای خدا بر من است كه ده تومان به فقیر بدهم نذر او صحیح است.

مسأله 2642- نذركننده باید مكلف و عاقل باشد و به اختیار و قصد خود نذر كند، بنا بر این نذر كردن كسی كه او را مجبور كرده اند، یا به واسطه عصبانی شدن بی اختیار نذر كرده صحیح نیست.

مسأله 2643- آدم سفیهی كه مال خود را در كارهای بیهوده مصرف می كند، چنانچه با حال سفاهت بالغ شده باشد یا حاكم شرع او را از تصرف در اموالش جلوگیری كرده باشد نذرهای مربوط به مالش صحیح نیست.

مسأله 2644- نذر زن بی اجازه شوهرش باطل است.

مسأله 2645- اگر زن با اجازه شوهر نذر كند شوهرش نمی تواند نذر او را به هم بزند، یا او را از عمل كردن به نذر جلوگیری نماید.

مسأله 2646- هرگاه فرزند نذری كند اگر چه بدون اجازه پدر هم باشد باید به آن نذر عمل نماید.

مسأله 2647- انسان كاری را می تواند نذر كند كه انجام آن برایش ممكن باشد بنا بر این كسی كه نمی تواند پیاده كربلا برود،

اگر نذر كند كه پیاده برود، نذر او صحیح نیست.

مسأله 2648- اگر نذر كند كه كار حرام یا مكروهی را انجام دهد، یا كار واجب یا مستحبی را ترك كند، نذر او صحیح نیست.

مسأله 2649- اگر نذر كند كه كار مباحی را انجام دهد یا ترك نماید. چنانچه به جا آوردن آن و تركش از هر جهت مساوی باشد، نذر او صحیح نیست و اگر انجام آن از جهتی بهتر باشد و انسان به قصد همان جهت نذر كند، مثلًا نذر كند غذایی را بخورد كه برای عبادت قوت بگیرد نذر او صحیح است. و نیز اگر ترك آن از جهتی بهتر باشد و انسان برای همان جهت نذر كند كه آن را ترك نماید مثلًا برای این كه دود مضر است نذر كند كه آن را استعمال نكند نذر او صحیح می باشد.

مسأله 2650- اگر نذر كند نماز واجب خود را در جایی بخواند كه بخودی خود ثواب نماز در آنجا زیاد نیست مثلًا نذر كند نماز را در اطاق بخواند، چنانچه نماز خواندن در آنجا از جهتی بهتر باشد مثلًا به واسطه این كه خلوت است انسان حضور قلب پیدا می كند، نذر صحیح است.

مسأله 2651- اگر نذر كند عملی را انجام دهد، باید همان طور كه نذر كرده به جا آورد پس اگر نذر كند كه روز اول ماه صدقه بدهد، یا روزه بگیرد، یا نماز اول ماه بخواند چنانچه قبل از آن روز یا بعد از آن به جا آورد كفایت نمی كند. و نیز اگر نذر كند كه وقتی مریض او خوب شد صدقه بدهد، چنانچه پیش از آن كه خوب شود صدقه

را بدهد كافی نیست.

مسأله 2652- اگر نذر كند روزه بگیرد ولی وقت و مقدار آن را معین نكند چنانچه یك روز روزه بگیرد كافی است. و اگر نذر كند نماز بخواند و مقدار و خصوصیات آن را معین نكند، اگر یك نماز دو ركعتی بخواند كفایت می كند و اگر نذر كند صدقه بدهد و جنس و مقدار آن را معین نكند اگر چیزی بدهد كه بگویند صدقه داده، به نذر عمل كرده است و اگر نذر كند كاری برای خدا به جا آورد، در صورتی كه یك نماز بخواند یا یك روز روزه بگیرد یا چیزی صدقه بدهد نذر خود را انجام داده است.

مسأله 2653- اگر نذر كند روز معینی را روزه بگیرد، باید همان روز را روزه بگیرد و چنانچه در آن روز مسافرت كند قضای آن روز بر او واجب است.

مسأله 2654- اگر انسان از روی اختیار به نذر خود عمل نكند، باید كفاره بدهد یعنی یك بنده آزاد كند یا به شصت فقیر طعام دهد یا دو ماه پی در پی روزه بگیرد.

مسأله 2655- اگر نذر كند كه تا وقت معینی عملی را ترك كند، بعد از گذشتن آن وقت می تواند آن عمل را به جا آورد و اگر پیش از گذشتن وقت از روی فراموشی یا ناچاری انجام دهد، چیزی بر او واجب نیست ولی باز هم لازم است كه تا آن وقت آن عمل را به جا نیاورد و چنانچه دوباره پیش از رسیدن آن وقت بدون عذر آن عمل را انجام دهد، باید به مقداری كه در مسأله پیش گفته شد كفاره بدهد.

مسأله 2656- كسی كه نذر كرده عملی

را ترك كند و وقتی برای آن معین نكرده است. اگر از روی فراموشی، یا ناچاری، یا ندانستن، آن عمل را انجام دهد كفاره بر او واجب نیست. ولی چنانچه از روی اختیار آن را به جا آورد برای دفعه اول باید كفاره بدهد.

مسأله 2657- اگر نذر كند كه در هر هفته روز معینی مثلًا روز جمعه را روزه بگیرد چنانچه یكی از جمعه ها عید فطر یا قربان باشد یا در روز جمعه عذر دیگری مانند حیض برای او پیدا شود، باید آن روز را روزه نگیرد و قضای آن را به جا آورد.

مسأله 2658- اگر نذر كند كه مقدار معینی صدقه بدهد چنانچه پیش از دادن صدقه بمیرد، باید آن مقدار را از مال او صدقه بدهند.

مسأله 2659- اگر نذر كند كه به فقیر معینی صدقه بدهد نمی تواند آن را به فقیر دیگر بدهد و اگر آن فقیر بمیرد، بنا بر احتیاط باید به ورثه او بدهد.

مسأله 2660- اگر نذر كند كه به زیارت یكی از امامان مثلًا به زیارت حضرت ابا عبد اللَّه علیه السلام مشرف شود، چنانچه به زیارت امام دیگر برود كافی نیست و اگر به واسطه عذری نتواند آن امام را زیارت كند چیزی بر او واجب نیست.

مسأله 2661- كسی كه نذر كرده زیارت برود و غسل زیارت و نماز آن را نذر نكرده، لازم نیست آنها را به جا آورد.

مسأله 2662- اگر برای حرم یكی از امامان یا امامزادگان چیزی نذر كند باید آن را به مصارف حرم برساند از قبیل فرش و پرده و روشنایی و اگر برای امام علیه السلام یا امامزاده نذر كند می تواند به خدامی

كه مشغول خدمت هستند بدهد چنانچه می تواند به مصارف حرم یا سایر كارهای خیر به قصد بازگشت ثواب آن به منذور له برساند.

مسأله 2663- اگر برای خود امام علیه السلام چیزی نذر كند، چنانچه مصرف معینی را قصد كرده باید به همان مصرف برساند و اگر مصرف معینی را قصد نكرده، باید به فقرا و زوار بدهد، یا مسجد و مانند آن بسازد و ثواب آن را هدیه آن امام نماید و همچنین است اگر چیزی را برای امامزاده ای نذر كند.

مسأله 2664- گوسفندی را كه برای صدقه، یا برای یكی از امامان نذر كرده اند پشم آن و مقداری كه چاق می شود جزء نذر است، و اگر پیش از آن كه به مصرف نذر برسد شیر بدهد، یا بچه بیاورد باید به مصرف نذر برسانند.

مسأله 2665- هرگاه نذر كند كه اگر مریض او خوب شود، یا مسافر او بیاید عملی را انجام دهد، چنانچه معلوم شود كه پیش از نذر كردن مریض خوب شده، یا مسافر آمده است، عمل كردن به نذر لازم نیست.

مسأله 2666- اگر پدر یا مادر نذر كند كه دختر خود را به سید شوهر دهد بعد از آن كه دختر به تكلیف رسید احتیاط آن است كه اگر بتوانند او را راضی نمایند كه به سید شوهر كند.

مسأله 2667- هرگاه با خدا عهد كند كه اگر به حاجت شرعی خود برسد كار خیری را انجام دهد، بعد از آن كه حاجتش برآورده شد باید آن كار را انجام دهد و نیز اگر بدون آنكه حاجتی داشته باشد، عهد كند كه عمل خیری را انجام دهد، آن عمل بر او واجب می شود.

مسأله 2668-

در عهد هم مثل نذر باید صیغه خوانده شود، و نیز كاری را كه عهد می كند انجام دهد، باید نكردنش بهتر از انجام آن نباشد.

مسأله 2669- اگر به عهد خود عمل نكند، باید كفاره بدهد یعنی شصت فقیر را سیر كند، یا دو ماه روزه بگیرد یا یك بنده آزاد كند.

احكام قسم خوردن

مسأله 2670- اگر قسم بخورد كه كاری را انجام دهد یا ترك كند مثلًا قسم بخورد كه روزه بگیرد، یا دود استعمال نكند، چنانچه عمداً مخالفت كند، باید كفاره بدهد، یعنی یك بنده آزاد كند، یا ده فقیر را سیر كند، یا آنان را بپوشاند، و اگر اینها را نتواند باید سه روز، روزه بگیرد.

مسأله 2671- قسم چند شرط دارد:

اول: كسی كه قسم می خورد باید بالغ و عاقل باشد و اگر می خواهد راجع به مال خودش قسم بخورد باید در حال بالغ شدن سفیه نباشد و حاكم شرع او را از تصرف در اموالش منع نكرده باشد و از روی قصد و اختیار قسم بخورد، پس قسم خوردن بچه و دیوانه و مست و كسی كه مجبورش كرده اند، درست نیست، و همچنین است اگر در حال عصبانی بودن بی قصد قسم بخورد.

دوم: كاری را كه قسم می خورد انجام دهد، باید حرام و مكروه نباشد و كاری را كه قسم می خورد ترك كند، باید واجب و مستحب نباشد و اگر قسم بخورد كه كار مباحی را به جا آورد باید ترك آن در نظر مردم بهتر از انجامش نباشد و نیز اگر قسم بخورد كار مباحی را ترك كند باید انجام آن در نظر مردم بهتر از تركش نباشد.

سوم: به یكی از اسامی خداوند عالم قسم

بخورد كه به غیر ذات مقدس او گفته نمی شود مانند «خدا» و «اللَّه» و نیز اگر به اسمی قسم بخورد كه به غیر خدا هم می گویند ولی بقدری به خدا گفته می شود كه هر وقت كسی آن اسم را بگوید، ذات مقدس حق در نظر می آید، مثل آن كه به خالق و رازق قسم بخورد صحیح است. بلكه اگر به لفظی قسم بخورد كه بدون قرینه، خدا به نظر نمی آید ولی او قصد خدا را كند بنا بر احتیاط باید به آن قسم عمل نماید.

چهارم: قسم را به زبان بیاورد و اگر بنویسد یا در قلبش آن را قصد كند صحیح نیست ولی آدم لال اگر با اشاره قسم بخورد صحیح است.

پنجم: عمل كردن به قسم برای او ممكن باشد و اگر موقعی كه قسم می خورد ممكن باشد و بعد تا آخر وقتی كه برای قسم معین كرده عاجز شود یا برایش مشقت داشته باشد قسم او از وقتی كه عاجز شده به هم می خورد.

مسأله 2672- اگر پدر از قسم خوردن فرزند جلوگیری كند، یا شوهر از قسم خوردن زن جلوگیری نماید، قسم آنان صحیح نیست.

مسأله 2673- اگر فرزند بدون اجازه پدر و زن بدون اجازه شوهر قسم بخورد، قسم آنان بعید نیست صحیح نباشد لكن نباید احتیاط را ترك كنند.

مسأله 2674- اگر انسان از روی فراموشی، یا ناچاری به قسم عمل نكند، كفاره بر او واجب نیست. و همچنین است اگر مجبورش كنند كه به قسم عمل ننماید. و قسمی كه آدم وسواسی می خورد، مثل این كه می گوید و اللَّه الآن مشغول نماز می شوم و به واسطه وسواس مشغول نمی شود، اگر وسواس او طوری

باشد كه بی اختیار به قسم عمل نكند كفاره ندارد.

مسأله 2675- كسی كه قسم می خورد، اگر حرف او راست باشد قسم خوردن او مكروه است و اگر دروغ باشد حرام و از گناهان بزرگ می باشد، ولی اگر برای این كه خودش یا مسلمان دیگری را از شر ظالمی نجات دهد، قسم دروغ بخورد اشكال ندارد بلكه گاهی واجب می شود و این جور قسم خوردن غیر از قسمی است كه در مسائل پیش گفته شد.

حكام وَقْف

مسأله 2676- اگر كسی چیزی را وقف كند، از ملك او خارج می شود و خود او و دیگران نمی توانند آن را ببخشند، یا بفروشند و كسی هم از آن ملك ارث نمی برد ولی در بعضی از موارد كه در مسأله 2094 و 2095 گفته شد، فروختن آن اشكال ندارد.

مسأله 2677- لازم نیست صیغه وقف را به عربی بخوانند، بلكه اگر مثلًا بگوید خانه خود را وقف كردم وقف صحیح است و محتاج به قبول هم نیست حتی در وقف خاص.

مسأله 2678- اگر ملكی را برای وقف معین كند و پیش از خواندن صیغه وقف پشیمان شود، یا بمیرد، وقف درست نیست.

مسأله 2679- كسی كه مالی را وقف می كند، باید برای همیشه وقف كند پس اگر مثلًا بگوید این مال تا ده سال وقف باشد و بعد نباشد و یا بگوید این مال تا ده سال وقف باشد و بعد تا پنج سال وقف نباشد و بعد دوباره وقف باشد باطل است، و به احتیاط واجب باید وقف از موقع خواندن صیغه باشد پس اگر مثلًا بگوید این مال بعد از مردن من وقف باشد چون از موقع خواندن صیغه تا مردنش

وقف نبوده، اشكال دارد.

مسأله 2680- وقف در صورتی صحیح است كه مال وقف را به تصرف كسی كه برای او وقف شده یا وكیل، یا ولی او بدهند، ولی اگر چیزی را بر اولاد صغیر خود وقف كند و به قصد این كه آن چیز ملك آنان شود، از طرف آنان نگهداری نماید وقف صحیح است.

مسأله 2681- اگر مسجدی را وقف كنند، بعد از آن كه واقف به قصد واگذار كردن اجازه دهد كه در آن مسجد نماز بخوانند همین كه یك نفر در آن مسجد نماز خواند، وقف درست می شود.

مسأله 2682- وقف كننده باید مكلف و عاقل و با قصد و اختیار باشد و شرعاً بتواند در مال خود تصرف كند بنا بر این سفیهی كه در حال بالغ بودن سفیه بوده یا حاكم شرع او را از تصرف در اموالش جلوگیری كرده چون حق ندارد در مال خود تصرف نماید اگر چیزی را وقف كند صحیح نیست.

مسأله 2683- اگر مالی را برای كسانی كه به دنیا نیامده اند وقف كند درست نیست ولی وقف برای اشخاصی كه بعضی از آنها به دنیا آمده اند صحیح و آنها كه به دنیا نیامده اند بعد از آمدن به دنیا با دیگران شریك می شوند.

مسأله 2684- اگر چیزی را بر خودش وقف كند مثل آن كه دكانی را وقف كند كه عایدی آن را بعد از مرگ او خرج مقبره اش نمایند صحیح نیست. ولی اگر مثلًا مالی را بر فقرا وقف كند و خودش فقیر شود، می تواند از منافع وقف استفاده نماید.

مسأله 2685- اگر برای چیزی كه وقف كرده متولّی معین كند باید مطابق قرارداد او رفتار نمایند. و اگر معین

نكند، چنانچه بر افراد مخصوصی مثلًا بر اولاد خود وقف كرده باشد راجع به چیزهایی كه مربوط به مصلحت وقف است كه در نفع بردن طبقات بعد نیز دخالت دارد اختیار با حاكم شرع است و راجع به چیزهایی كه مربوط به نفع بردن طبقه موجود است اگر آنها بالغ باشند، اختیار با خود آنان است و اگر بالغ نباشند، اختیار با ولی ایشان است و برای استفاده از وقف اجازه حاكم شرع لازم نیست.

مسأله 2686- اگر ملكی را مثلًا بر فقرا یا سادات وقف كند یا وقف كند كه منافع آن به مصرف خیرات برسد، در صورتی كه برای آن ملك متولّی معین نكرده باشد اختیار آن با حاكم شرع است.

مسأله 2687- اگر ملكی را بر افراد مخصوصی مثلًا بر اولاد خود وقف كند كه هر طبقه ای بعد از طبقه دیگر از آن استفاده كنند، چنانچه متولی ملك آن را اجاره دهد و بمیرد در صورتی كه مراعات مصلحت وقف یا مصلحت طبقه بعد را كرده باشد اجاره باطل نمی شود. ولی اگر متولی نداشته باشد و یك طبقه از كسانی كه ملك بر آنها وقف شده آن را اجاره دهند و در بین مدت اجاره بمیرند در صورتی كه طبقه بعد اجازه نكنند، اجاره باطل می شود و در صورتی كه مستأجر، مال الاجاره تمام مدت را داده باشد مال الاجاره از زمان مردنشان تا آخر مدت اجاره را از مال آنان می گیرد.

مسأله 2688- اگر ملك وقف خراب شود، از وقف بودن بیرون نمی رود.

مسأله 2689- ملكی كه مقداری از آن وقف است و مقداری از آن وقف نیست اگر تقسیم نشده باشد، حاكم شرع یا

متولی وقف می تواند با نظر خبره سهم وقف را جدا كند.

مسأله 2690- اگر متولی وقف خیانت كند و عایدات آن را به مصرفی كه معین شده نرساند چنانچه برای عموم وقف نشده باشد در صورت امكان حاكم شرع باید به جای او متولی امینی معین نماید.

مسأله 2691- فرشی را كه برای حسینیه وقف كرده اند، نمی شود برای نماز به مسجد ببرند، اگر چه آن مسجد نزدیك حسینیه باشد.

مسأله 2692- اگر ملكی را برای تعمیر مسجدی وقف نمایند، چنانچه آن مسجد احتیاج به تعمیر ندارد و احتمال هم نمی رود كه تا مدتی احتیاج به تعمیر پیدا كند، در صورتی كه غیر از تعمیر احتیاج دیگری نداشته باشد و عایداتش در معرض تلف و نگهداری آن لغو و بیهوده باشد می توانند عایدات آن ملك را به مصرف مسجدی كه احتیاج به تعمیر دارد برسانند.

مسأله 2693- اگر ملكی را وقف كند كه عایدی آن را خرج تعمیر مسجد نمایند و به امام جماعت و به كسی كه در آن مسجد اذان می گوید بدهند در صورتی كه بدانند كه برای هر یك چه مقدار معین كرده، باید همان طور مصرف كنند، و اگر یقین نداشته باشند، باید اول مسجد را تعمیر كنند و اگر چیزی زیاد آمد بین امام جماعت و كسی كه اذان می گوید بطور مساوی قسمت نمایند و بهتر آن است كه این دو نفر در تقسیم با یكدیگر صلح كنند.

احكام وصیت

مسأله 2694- وصیت آن است كه انسان سفارش كند بعد از مرگش برای او كارهایی انجام دهند، یا بگوید بعد از مرگش چیزی از مال او ملك كسی باشد، یا برای اولاد خود و كسانی كه اختیار

آنان با اوست قیم و سرپرست معین كند. و كسی را كه به او وصیت می كنند وصی می گویند.

مسأله 2695- كسی كه می خواهد وصیت كند با اشاره ای كه مقصودش را بفهماند می تواند وصیت كند اگر چه لال نباشد.

مسأله 2696- اگر نوشته ای به امضاء یا مهر میت ببینند چنانچه مقصود او را بفهماند و معلوم باشد كه برای وصیت كردن نوشته، باید مطابق آن عمل كنند.

مسأله 2697- كسی كه وصیت می كند باید عاقل و بالغ باشد ولی بچه ده ساله ای كه خوب و بد را تمیز می دهد اگر برای كار خوبی مثل ساختن مسجد و آب انبار و پل وصیت كند صحیح می باشد و از روی اختیار وصیت كند، و نیز وصیت كننده باید در حال بالغ شدن سفیه نباشد و حاكم شرع هم او را از تصرف در اموالش جلوگیری نكرده باشد.

مسأله 2698- كسی كه از روی عمد مثلًا زخمی به خود زده یا سمی خورده است كه به واسطه آن، یقین یا گمان به مردن او پیدا می شود، اگر وصیت كند كه مقداری از مال او را به مصرفی برسانند صحیح نیست.

مسأله 2699- اگر انسان وصیت كند كه چیزی به كسی بدهند، در صورتی آن كس آن چیز را مالك می شود كه آن را قبول كند اگر چه در حال زنده بودن وصیت كننده باشد.

مسأله 2700- وقتی انسان نشانه های مرگ را در خود دید، باید فوراً امانتهای مردم را به صاحبانش برگرداند و اگر به مردم بدهكار است و موقع دادن آن بدهی رسیده باید بدهد، و اگر خودش نمی تواند بدهد، یا موقع دادن بدهی او نرسیده، باید وصیت كند و بر وصیت شاهد بگیرد، ولی اگر

بدهی او معلوم باشد، و اطمینان دارد كه ورثه می پردازند وصیت كردن لازم نیست.

مسأله 2701- كسی كه نشانه های مرگ را در خود می بیند، اگر خمس و زكات و مظالم بدهكار است باید فوراً بدهد و اگر نمی تواند بدهد چنانچه از خودش مال دارد، یا احتمال می دهد كسی آنها را ادا نماید، باید وصیت كند و همچنین است اگر حج بر او واجب باشد.

مسأله 2702- كسی كه نشانه های مرگ را در خود می بیند، اگر نماز و روزه قضا دارد، باید وصیت كند كه از مال خودش برای آنها اجیر بگیرند، بلكه اگر مال نداشته باشد ولی احتمال بدهد كسی بدون آن كه چیزی بگیرد آنها را انجام می دهد، باز هم واجب است وصیت نماید، و اگر قضای نماز و روزه او به تفصیلی كه در صفحه 217 و 218 گفته شد، بر پسر بزرگترش واجب باشد، باید به او اطلاع دهد یا وصیت كند كه برای او به جا آورند.

مسأله 2703- كسی كه نشانه های مرگ را در خود می بیند، اگر مالی پیش كسی دارد یا در جایی پنهان كرده است كه ورثه نمی دانند، چنانچه به واسطه ندانستن، حقشان از بین برود، باید به آنان اطلاع دهد و لازم نیست برای بچه های صغیر خود قیم و سرپرست معین كند، ولی در صورتی كه بدون قیم مالشان از بین می رود، یا خودشان ضایع می شوند، باید برای آنان قیم امینی معین نماید.

مسأله 2704- وصی باید مسلمان و بالغ و عاقل و مورد اطمینان باشد.

مسأله 2705- اگر كسی چند وصی برای خود معین كند، چنانچه اجازه داده باشد كه هر كدام به تنهایی به وصیت عمل كنند، لازم نیست در

انجام وصیت از یكدیگر اجازه بگیرند و اگر اجازه نداده باشد، چه گفته باشد كه همه با هم به وصیت عمل كنند، یا نگفته باشد، باید با نظر یكدیگر به وصیت عمل نمایند، و اگر حاضر نشوند كه با یكدیگر به وصیت عمل كنند، و در تشخیص مصلحت اختلاف داشته باشند در صورتی كه تأخیر و مهلت دادن علت شود كه عمل به وصیت معطل بماند، حاكم شرع آنها را مجبور می كند كه تسلیم نظر كسی شوند كه صلاح را تشخیص دهد و اگر اطاعت نكنند، به جای آنان دیگران را معین می نماید و اگر یكی از آنان قبول نكرد یك نفر دیگر را به جای او تعیین می نماید.

مسأله 2706- اگر انسان از وصیت خود برگردد مثلًا بگوید ثلث مالش را به كسی بدهند، بعد بگوید به او ندهند وصیت باطل می شود، و اگر وصیت خود را تغییر دهد، مثل آن كه قیمی برای بچه های خود معین كند بعد دیگری را به جای او قیم نماید، وصیت اولش باطل می شود و باید به وصیت دوم او عمل نمایند.

مسأله 2707- اگر كاری كند كه معلوم شود از وصیت خود برگشته مثلًا خانه ای را كه وصیت كرده به كسی بدهند بفروشد، یا دیگری را برای فروش آن وكیل نماید، وصیت باطل می شود.

مسأله 2708- اگر وصیت كند چیز معینی را به كسی بدهند، بعد وصیت كند كه نصف همان را به دیگری بدهند، باید آن چیز را دو قسمت كنند و به هر كدام از آن دو نفر یك قسمت آن را بدهند.

مسأله 2709- اگر كسی در مرضی كه به آن مرض می میرد، مقداری از مالش را به

كسی ببخشد و وصیت كند كه بعد از مردن او هم مقداری به كس دیگر بدهند، آنچه را كه در حال زندگی بخشیده از اصل مال است و احتیاج به اذن ورثه ندارد و چیزی را كه وصیت كرده اگر زیادتر از ثلث باشد زیادی آن محتاج به اذن ورثه است.

مسأله 2710- اگر وصیت كند كه ثلث مال او را نفروشند و عایدی آن را به مصرفی برسانند، باید مطابق گفته او عمل نمایند.

مسأله 2711- اگر در مرضی كه به آن مرض می میرد، بگوید مقداری به كسی بدهكار است، چنانچه متهم باشد كه برای ضرر زدن به ورثه گفته است باید مقداری را كه معین كرده از ثلث او بدهند و اگر متهم نباشد باید از اصل مالش بدهند.

مسأله 2712- كسی كه انسان وصیت می كند كه چیزی به او بدهند باید وجود داشته باشد، پس اگر وصیت كند به بچه ای كه ممكن است فلان زن حامله شود چیزی بدهند باطل است. ولی اگر وصیت كند به بچه ای كه در شكم مادر است چیزی بدهند، اگر چه هنوز روح نداشته باشد، وصیت صحیح است، پس اگر زنده به دنیا آمد، باید آنچه را كه وصیت كرده به او بدهند، و اگر مرده به دنیا آمد، وصیت باطل می شود و آنچه را كه برای او وصیت كرده، ورثه میان خودشان قسمت می كنند.

مسأله 2713- اگر انسان بفهمد كسی او را وصی كرده، چنانچه به اطلاع وصیت كننده برساند كه برای انجام وصیت او حاضر نیست، لازم نیست بعد از مردن او به وصیت عمل كند. ولی اگر پیش از مردن او نفهمد كه او را وصی كرده، یا بفهمد

و به او اطلاع ندهد كه برای عمل كردن به وصیت حاضر نیست، باید وصیت او را انجام دهد و اگر وصی پیش از مرگ، موقعی ملتفت شود كه مریض به واسطه شدت مرض نتواند به دیگری وصیت كند، احوط استحبابی و اولی آن است كه وصیت را قبول نماید.

مسأله 2714- اگر كسی كه وصیت كرده بمیرد، وصی نمی تواند دیگری را برای انجام كارهای میت معین كند و خود از كار كناره نماید، ولی اگر بداند مقصود میت این نبوده كه خود وصی آن كار را انجام دهد، بلكه مقصودش فقط انجام كار بوده، می تواند دیگری را از طرف خود وكیل نماید.

مسأله 2715- اگر كسی دو نفر را وصی كند، چنانچه یكی از آن دو بمیرد، یا دیوانه، یا كافر شود، حاكم شرع یك نفر دیگر را به جای او معین می كند و اگر هر دو بمیرند، یا دیوانه، یا كافر شوند، حاكم شرع دو نفر دیگر را معین می كند ولی اگر یك نفر بتواند وصیت را عملی كند، معین كردن دو نفر لازم نیست.

مسأله 2716- اگر وصی نتواند به تنهایی كارهای میت را انجام دهد حاكم شرع برای كمك او یك نفر دیگر را معین می كند.

مسأله 2717- اگر مقداری از مال میت در دست وصی تلف شود، چنانچه در نگهداری آن كوتاهی كرده و یا تعدی نموده، مثلًا میت وصیت كرده است كه فلان مقدار به فقرای فلان شهر بده و او مال را به شهر دیگر برده و در راه از بین رفته ضامن است و اگر كوتاهی نكرده و تعدی هم ننموده ضامن نیست.

مسأله 2718- هرگاه انسان كسی را وصی كند و

بگوید كه اگر آن كس بمیرد فلان وصی باشد، بعد از آن كه وصی اول مرد، وصی دوم باید كارهای میت را انجام دهد.

مسأله 2719- حجی كه بر میت واجب است و بدهكاری و حقوقی را كه مثل خمس و زكات و مظالم، ادا كردن آنها واجب می باشد، باید از اصل مال میت بدهند، اگر چه میت برای آنها وصیت نكرده باشد.

مسأله 2720- اگر مال میت از بدهی و حج واجب و حقوقی كه مثل خمس و زكات و مظالم بر او واجب است زیاد بیاید، چنانچه وصیت كرده باشد كه ثلث یا مقداری از ثلث را به مصرفی برسانند، باید به وصیت او عمل كنند و اگر وصیت نكرده باشد، آنچه می ماند مال ورثه است.

مسأله 2721- اگر مصرفی را كه میت معین كرده، از ثلث مال او بیشتر باشد، وصیت او در بیشتر از ثلث در صورتی صحیح است كه ورثه حرفی بزنند، یا كاری كنند كه معلوم شود عملی شدن وصیت را اجازه داده اند و تنها راضی بودن آنان كافی نیست. و اگر مدتی بعد از مردن او هم اجازه بدهند صحیح است.

مسأله 2722- اگر مصرفی را كه میت معین كرده، از ثلث مال او بیشتر باشد، و پیش از مردن او ورثه اجازه بدهند كه وصیت او عملی شود، بعد از مردن او نمی توانند از اجازه خود برگردند.

مسأله 2723- اگر وصیت كند كه از ثلث او خمس و زكات یا بدهی دیگر او را بدهند و برای نماز و روزه او اجیر بگیرند و كار مستحبی هم مثل اطعام به فقرا انجام دهند باید اول به واجبات، خواه مالی باشد یا بدنی

عمل نمایند و در بین واجبات ترتیب معتبر نیست، بلكه اگر وصیت او به ترتیب بوده باید اول آن واجبی را كه مقدم داشته عمل نمایند اگر چه بدنی باشد، و همچنین به ترتیب وصیت تا آخر واجبات پس اگر ثلث وافی به تمام آن باشد به تمام آن باید عمل شود و چنانچه ثلث وافی نباشد، باقیمانده اگر تماماً یا قسمتی واجب مالی باشد باید از اصل تركه برای آن بردارند عمل نمایند و اگر باقیمانده تماماً یا قسمتی واجب بدنی باشد ملغی می گردد، و چنانچه وصیت میت به ترتیب نباشد باز واجبات مقدم بر مستحبات است ولی در این صورت بین واجبات هیچگونه ترتیب نیست بلكه ثلث بر تمام واجبات اعم از مالی و بدنی توزیع می شود و چنانچه وافی به تمام آن نباشد در باقیمانده واجب مالی از اصل تركه برداشته می شود و باقیمانده واجب بدنی ملغی می گردد و در هر صورت عمل به مستحبات موقعی واجب است كه از ثلث علاوه بر واجبات، برای آن هم وافی باشد.

مسأله 2724- اگر وصیت كند كه بدهی او را بدهند و برای نماز و روزه او اجیر بگیرند و كار مستحبی هم انجام دهند چنانچه وصیت نكرده باشد كه اینها را از ثلث بدهند، باید بدهی او را از اصل مال بدهند و اگر چیزی زیاد آمد، ثلث آن را به مصرف نماز و روزه و كارهای مستحبی كه معین كرده برسانند و در صورتی كه ثلث كافی نباشد، پس اگر ورثه اجازه بدهند باید وصیت او عملی شود و اگر اجازه ندهند، باید نماز و روزه را از ثلث بدهند و اگر چیزی

زیاد آمد به مصرف كار مستحبی كه معین كرده برسانند.

مسأله 2725- اگر كسی بگوید كه میت وصیت كرده فلان مبلغ را به من بدهند، چنانچه دو مرد عادل گفته او را تصدیق كنند، یا قسم بخورد و یك مرد عادل هم گفته او را تصدیق نماید، یا یك مرد عادل و دو زن عادله یا چهار زن عادله به گفته او شهادت دهند، باید مقداری را كه می گوید به او بدهند، و اگر یك زن عادله شهادت بدهد، باید یك چهارم چیزی را كه مطالبه می كند به او بدهند و اگر دو زن عادله شهادت دهند، نصف آن را و اگر سه زن عادله شهادت دهند، باید سه چهارم آن را به او بدهند و نیز اگر دو مرد كافر ذمّی كه در دین خود عادل باشند گفته او را تصدیق كنند، در صورتی كه میت ناچار بوده است كه وصیت كند و مرد و زن عادلی هم در موقع وصیت نبوده، باید چیزی را كه مطالبه می كند به او بدهند.

مسأله 2726- اگر كسی بگوید من وصی میتم كه مال او را به مصرفی برسانم، یا میت مرا قیم بچه های خود قرار داده، در صورتی باید حرف او را قبول كرد كه دو مرد عادل گفته او را تصدیق نمایند.

مسأله 2727- اگر وصیت كند چیزی به كسی بدهند و آن كس پیش از آن كه قبول كند یا رد نماید بمیرد، تا وقتی ورثه او وصیت را رد نكرده اند می توانند آن چیز را قبول نمایند ولی این در صورتی است كه وصیت كننده از وصیت خود برنگردد و گر نه حقّی به آن چیز ندارند.

احكام ارث

احكام ارث

مسأله

2728- كسانی كه به واسطه خویشی ارث می برند سه دسته هستند: دسته اول: پدر و مادر و اولاد میت است و با نبودن اولاد، اولاد اولاد هر چه پایین روند هر كدام آنان كه به میت نزدیكتر است ارث می برد و تا یك نفر از این دسته هست دسته دوم ارث نمی برند. دسته دوم: جد یعنی پدر بزرگ و پدر او هر چه بالا رود و جدّه یعنی مادربزرگ و مادر او هر چه بالا رود پدری باشند یا مادری و خواهر و برادر و با نبودن برادر و خواهر، اولاد ایشان هر كدام آنان كه به میت نزدیكتر است ارث می برد و تا یك نفر از این دسته هست دسته سوم ارث نمی برند. دسته سوم: عمو و عمه و دایی و خاله هر چه بالا روند و اولاد آنان هر چه پایین روند و تا یك نفر از عموها و عمه ها و دایی ها و خاله های میت زنده اند، اولاد آنان ارث نمی برند ولی اگر میت عموی پدری و پسر عموی پدر و مادری داشته باشد، و غیر از اینها وارثی نداشته باشد، ارث به پسر عموی پدر و مادری می رسد و عموی پدری ارث نمی برد.

مسأله 2729- اگر عمو و عمه و دایی و خاله خود میت و اولاد آنان و اولادِ اولادِ آنان نباشند، عمو و عمه و دایی و خاله پدر و مادر میت ارث می برند و اگر اینها نباشند اولادشان ارث می برند و اگر اینها هم نباشند عمو و عمه و دایی و خاله جد و جدّه میت و اگر اینها نباشند، اولادشان ارث می برند.

مسأله 2730- زن و شوهر به تفصیلی كه بعداً

(در مسائل 2770 تا 2779) گفته می شود از یكدیگر ارث می برند.

ارث دسته اوّل

مسأله 2731- اگر وارث میت فقط یك نفر از دسته اول باشد مثلًا پدر یا مادر یا یك پسر یا یك دختر باشد، همه مالِ میت به او می رسد و اگر چند پسر یا چند دختر باشند، همه مال به طور مساوی بین آنان قسمت می شود، و اگر یك پسر و یك دختر باشد مال را سه قسمت می كنند، دو قسمت را پسر و یك قسمت را دختر می برد و اگر چند پسر و چند دختر باشند، مال را طوری قسمت می كنند كه هر پسری دو برابر دختر ببرد.

مسأله 2732- اگر وارث میت فقط پدر و مادر او باشند، مال سه قسمت می شود، دو قسمت آن را پدر و یك قسمت را مادر می برد ولی اگر میت دو برادر، یا چهار خواهر، یا یك برادر و دو خواهر داشته باشد كه همه آنان پدری باشند یعنی پدر آنان با پدر میت یكی باشد، خواه مادرشان هم با مادر میت یكی باشد یا نه، اگر چه تا میت پدر و مادر دارد اینها ارث نمی برند، اما به واسطه بودن اینها مادر شش یك مال را می برد و بقیه را به پدر می دهند.

مسأله 2733- اگر وارث میت فقط پدر و مادر و یك دختر باشد، چنانچه میت دو برادر یا چهار خواهر یا یك برادر و دو خواهر پدری نداشته باشد، مال را پنج قسمت می كنند، پدر و مادر، هر كدام یك قسمت و دختر سه قسمت آن را می برد و اگر دو برادر یا چهار خواهر یا یك برادر و دو خواهر پدری داشته باشد،

مال را شش قسمت می كنند، پدر و مادر، هر كدام یك قسمت و دختر سه قسمت می برد و یك قسمت باقیمانده را چهار قسمت می كنند یك قسمت را به پدر و سه قسمت را به دختر می دهند، مثلًا اگر مال میت را 24 قسمت كنند 15 قسمت آن را به دختر و 5 قسمت آن را به پدر و 4 قسمت آن را به مادر می دهند.

مسأله 2734- اگر وارث میت فقط پدر و مادر و یك پسر باشند، مال را شش قسمت می كنند، پدر و مادر هر كدام یك قسمت و پسر چهار قسمت آن را می برد و اگر چند پسر یا چند دختر باشند، آن چهار قسمت را به طور مساوی بین خودشان قسمت می كنند و اگر پسر و دختر باشند، آن چهار قسمت را طوری تقسیم می كنند كه هر پسری دو برابر دختر ببرد.

مسأله 2735- اگر وارث میت فقط پدر و یك پسر یا مادر و یك پسر باشد مال را شش قسمت می كنند. یك قسمت آن را پدر یا مادر و پنج قسمت را پسر می برد.

مسأله 2736- اگر وارث میت فقط پدر یا مادر، با پسر و دختر باشد، مال را شش قسمت می كنند، یك قسمت آن را پدر یا مادر می برد و بقیه را طوری قسمت می كنند كه هر پسری دو برابر دختر ببرد.

مسأله 2737- اگر وارث میت فقط پدر و یك دختر، یا مادر و یك دختر باشد، مال را چهار قسمت می كنند، یك قسمت آن را پدر یا مادر و بقیه را دختر می برد.

مسأله 2738- اگر وارث میت فقط پدر و چند دختر یا مادر و چند دختر باشد،

مال را پنج قسمت می كنند، یك قسمت را پدر یا مادر می برد و چهار قسمت را دخترها به طور مساوی بین خودشان قسمت می كنند.

مسأله 2739- اگر میت اولاد نداشته باشد، نوه پسری او اگر چه دختر باشد، سهم پسر میت را می برد و نوه دختری او اگر چه پسر باشد، سهم دختر میت را می برد مثلًا اگر میت یك پسر از دختر خود و یك دختر از پسرش داشته باشد، مال را سه قسمت می كنند، یك قسمت را به پسر دختر و دو قسمت را به دختر پسر می دهند.

ارث دسته دوم

مسأله 2740- دسته دوم از كسانی كه به واسطه خویشی ارث می برند جدّ یعنی پدر بزرگ و جدّه یعنی مادربزرگ و برادر و خواهر میت است و اگر برادر و خواهر نداشته باشد، اولادشان ارث می برند.

مسأله 2741- اگر وارث میت فقط یك برادر، یا یك خواهر باشد همه مال به او می رسد و اگر چند برادر پدر و مادری، یا چند خواهر پدر و مادری باشد مال به طور مساوی بین آنان قسمت می شود و اگر برادر و خواهر پدر و مادری با هم باشند، هر برادری دو برابر خواهر می برد، مثلًا اگر دو برادر و یك خواهر پدر و مادری دارد، مال را پنج قسمت می كنند، هر یك از برادرها دو قسمت و خواهر یك قسمت آن را می برد.

مسأله 2742- اگر میت برادر و خواهر پدر و مادری دارد، برادر و خواهر پدری كه از مادر با میت جدا است ارث نمی برد. و اگر برادر و خواهر پدر و مادری ندارد چنانچه فقط یك خواهر یا یك برادر پدری داشته باشد همه مال به او

می رسد و اگر چند برادر یا چند خواهر پدری داشته باشد، مال به طور مساوی بین آنان قسمت می شود و اگر هم برادر و هم خواهر پدری داشته باشد، هر برادری دو برابر خواهر می برد.

مسأله 2743- اگر وارث میت فقط یك خواهر یا یك برادر مادری باشد كه از پدر با میت جدا است، همه مال به او می رسد و اگر چند برادر مادری یا چند خواهر مادری یا چند برادر و خواهر مادری باشند، مال به طور مساوی بین آنان قسمت می شود.

مسأله 2744- اگر میت برادر و خواهر پدر و مادری و برادر و خواهر پدری و یك برادر یا یك خواهر مادری داشته باشد، برادر و خواهر پدری ارث نمی برند و مال را شش قسمت می كنند، یك قسمت آن را به برادر یا خواهر مادری و بقیه را به برادر و خواهر پدر و مادری می دهند و هر برادری دو برابر خواهر می برد.

مسأله 2745- اگر میت برادر و خواهر پدر و مادری و برادر و خواهر پدری و برادر و خواهر مادری داشته باشد، برادر و خواهر پدری ارث نمی برد و مال را سه قسمت می كنند، یك قسمت آن را برادر و خواهر مادری به طور مساوی بین خودشان قسمت می كنند و بقیه را به برادر و خواهر پدر و مادری می دهند و هر برادری دو برابر خواهر می برد.

مسأله 2746- اگر وارث میت فقط برادر و خواهر پدری و یك برادر مادری یا یك خواهر مادری باشد، مال را شش قسمت می كنند، یك قسمت آن را برادر یا خواهر مادری می برد و بقیه را به برادر و خواهر پدری می دهند و هر برادری

دو برابر خواهر می برد.

مسأله 2747- اگر وارث میت فقط برادر و خواهر پدری و چند برادر و خواهر مادری باشد، مال را سه قسمت می كنند یك قسمت آن را برادر و خواهر مادری به طور مساوی بین خودشان قسمت می كنند و بقیه را به برادر و خواهر پدری می دهند و هر برادری دو برابر خواهر می برد.

مسأله 2748- اگر وارث میت فقط برادر و خواهر و زن او باشد، زن ارث خود را به تفصیلی كه در صفحه 446 گفته می شود می برد و خواهر و برادر بطوری كه در مسائل گذشته گفته شد ارث خود را می برند. و نیز اگر زنی بمیرد و وارث او فقط خواهر و برادر و شوهر او باشد، شوهر نصف مال را می برد و خواهر و برادر بطوری كه در مسائل پیش گفته شد ارث خود را می برند. ولی برای آن كه زن یا شوهر ارث می برد از سهم برادر و خواهر مادری چیزی كم نمی شود و از سهم برادر و خواهر پدر و مادری یا پدری كم می شود مثلًا اگر وارث میت شوهر و برادر و خواهر مادری و برادر و خواهر پدر و مادری او باشد، نصف مال به شوهر می رسد و یك قسمت از سه قسمت اصل مال را به برادر و خواهر مادری می دهند و آنچه می ماند مال برادر و خواهر پدر و مادری است، پس اگر همه مال او شش تومان باشد، سه تومان به شوهر و دو تومان به برادر و خواهر مادری و یك تومان به برادر و خواهر پدر و مادری می دهند.

مسأله 2749- اگر میت خواهر و برادر نداشته باشد، سهم ارث آنان

را به اولادشان می دهند و سهم برادرزاده و خواهر زاده مادری به طور مساوی بین آنان قسمت می شود و از سهمی كه به برادرزاده و خواهرزاده پدری یا پدر و مادری می رسد هر پسری دو برابر دختر می برد.

مسأله 2750- اگر وارث میت فقط یك جد یا یك جدّه است، چه پدری باشد یا مادری همه مال به او می رسد و با بودن جدّ میت پدر جدّ او ارث نمی برد.

مسأله 2751- اگر وارث میت فقط جد و جده پدری باشد، مال سه قسمت می شود، دو قسمت را جد و یك قسمت را جده می برد و اگر جد و جده مادری باشد، مال را به طور مساوی بین خودشان قسمت می كنند.

مسأله 2752- اگر وارث میت فقط یك جد یا جده پدری و یك جد یا جده مادری باشد مال سه قسمت می شود، دو قسمت را جد یا جده پدری و یك قسمت را جد یا جده مادری می برد.

مسأله 2753- اگر وارث میت جد و جده پدری و جد و جده مادری باشد مال سه قسمت می شود. یك قسمت آن را جد و جده مادری به طور مساوی بین خودشان قسمت می كنند و دو قسمت آن را به جد و جده پدری می دهند و جد دو برابر جده می برد.

مسأله 2754- اگر وارث میت فقط زن و جد و جده پدری و جد و جده مادری او باشد زن ارث خود را به تفصیلی كه در مسأله 2771 گفته می شود می برد و یك قسمت از سه قسمت اصل مال را به جد و جده مادری می دهند كه به طور مساوی بین خودشان قسمت می كنند و بقیه را به جد

و جده پدری می دهند و جد دو برابر جده می برد و اگر وارث میت شوهر و جد و جده باشد، شوهر نصف مال را می برد و جد و جده به دستوری كه در مسائل گذشته گفته شد ارث خود را می برند.

ارث دسته سوم

مسأله 2755- دسته سوم عمو و عمه و دایی و خاله و اولاد آنان است به تفصیلی كه گفته شد كه اگر از طبقه اول و دوم كسی نباشد، اینها ارث می برند.

مسأله 2756- اگر وارث میت فقط یك عمو یا یك عمه است، چه پدر و مادری باشد یعنی با پدر میت از یك پدر و مادر باشد، یا پدری باشد یا مادری همه مال به او می رسد و اگر چند عمو یا چند عمه باشند و همه پدر و مادری، یا همه پدری باشند، مال به طور مساوی بین آنان قسمت می شود و اگر عمو و عمه هر دو باشند و همه پدر و مادری یا همه پدری باشند عمو دو برابر عمه می برد مثلًا اگر وارث میت دو عمو و یك عمه باشد، مال را پنج قسمت می كنند، یك قسمت را به عمه می دهند و چهار قسمت را عموها به طور مساوی بین خودشان قسمت می كنند.

مسأله 2757- اگر وارث میت فقط چند عموی مادری یا چند عمه مادری باشد مال به طور مساوی بین آنان قسمت می شود ولی اگر فقط چند عمو و عمه مادری داشته باشد بنا بر احتیاط واجب باید با هم صلح كنند.

مسأله 2758- اگر وارث میت عمو و عمه باشد و بعضی پدری و بعضی مادری و بعضی پدر و مادری باشند، عمو و عمه پدری ارث نمی برند،

پس اگر میت یك عمو یا یك عمه مادری دارد، مال را شش قسمت می كنند، یك قسمت را به عمو یا عمه مادری و بقیه را به عمو و عمه پدر و مادری می دهند و عموی پدر و مادری دو برابر عمه پدر و مادری می برد و اگر هم عمو و هم عمه مادری دارد، مال را سه قسمت می كنند دو قسمت را به عمو و عمه پدر و مادری می دهند و عمو دو برابر عمه می برد و یك قسمت را به عمو و عمه مادری می دهند و احتیاط واجب آن است كه در تقسیم با یكدیگر صلح كنند.

مسأله 2759- اگر وارث میت فقط یك دایی یا یك خاله باشد، همه مال به او می رسد و اگر هم دایی و هم خاله باشد و همه پدر و مادری، یا پدری، یا مادری باشند، مال به طور مساوی بین آنان قسمت می شود و احتیاط آن است كه در تقسیم با یكدیگر صلح كنند.

مسأله 2760- اگر وارث میت فقط یك دایی، یا یك خاله مادری و دایی و خاله پدر و مادری و دایی و خاله پدری باشد، دایی و خاله پدری ارث نمی برد، و مال را شش قسمت می كنند، یك قسمت را به دایی یا خاله مادری و بقیه را به دایی و خاله پدر و مادری می دهند كه به طور مساوی بین خودشان قسمت كنند.

مسأله 2761- اگر وارث میت فقط دایی و خاله پدری و دایی و خاله مادری و دایی و خاله پدر و مادری باشد، دائی و خاله پدری ارث نمی برد و باید مال را سه قسمت كنند، یك قسمت آن را دایی

و خاله مادری به طور مساوی بین خودشان قسمت نمایند و بقیه را به دایی و خاله پدر و مادری بدهند كه به طور مساوی بین خودشان قسمت كنند.

مسأله 2762- اگر وارث میت یك دایی یا یك خاله و یك عمو یا یك عمه باشد مال را سه قسمت می كنند، یك قسمت را دایی یا خاله و بقیه را عمو یا عمه می برد.

مسأله 2763- اگر وارث میت یك دایی یا یك خاله و عمو و عمّه باشد چنانچه عمو و عمّه پدر و مادری یا پدری باشند، مال را سه قسمت می كنند، یك قسمت را دایی یا خاله می برد و از بقیه دو قسمت به عمو ویك قسمت به عمّه می دهند، بنا بر این اگر مال را نُه قسمت كنند، سه قسمت را به دایی یا خاله و چهار قسمت را به عمو و دو قسمت را به عمه می دهند.

مسأله 2764- اگر وارث میت یك دایی یا یك خاله ویك عمو یا یك عمه مادری و عمو و عمه پدر و مادری یا پدری باشد، مال را سه قسمت می كنند، یك قسمت آن را به دایی یا خاله می دهند و دو قسمت باقیمانده را شش قسمت می كنند، یك قسمت را به عمو یا عمه مادری و بقیه را به عمو و عمه پدر و مادری یا پدری می دهند و عمو دو برابر عمه می برد. بنا بر این اگر مال را نُه قسمت كنند، سه قسمت را به دایی یا خاله و یك قسمت را به عمو یا عمه مادری و پنج قسمت دیگر را به عمو و عمه پدر و مادری یا پدری می دهند.

مسأله 2765-

اگر وارث میت یك دایی یا یك خاله و عمو و عمه مادری و عمو و عمه پدر و مادری یا پدری باشد، مال را سه قسمت می كنند یك قسمت را دایی یا خاله می برد و دو قسمت باقیمانده را سه سهم می كنند: یك سهم آن را به عمو و عمه مادری می دهند كه بنا بر احتیاط واجب با هم مصالحه می كنند و دو سهم دیگر را بین عمو و عمه پدر و مادری یا پدری قسمت می نمایند و عمو دو برابر عمه می برد بنا بر این مال را نُه قسمت كنند، سه قسمت آن، سهم خاله یا دایی و دو قسمت سهم عمو و عمه مادری و چهار قسمت سهم عمو و عمه پدر و مادری یا پدری می باشد.

مسأله 2766- اگر وارث میت چند دایی و چند خاله باشد كه همه پدر و مادری یا پدری یا مادری باشند و عمو و عمه هم داشته باشد، مال سه سهم می شود، دو سهم آن به دستوری كه در مسأله پیش گفته شد، عمو و عمه بین خودشان قسمت می كنند و یك سهم آن را دایی ها و خاله ها به طور مساوی بین خودشان تقسیم می نمایند.

مسأله 2767- اگر وارث میت دایی یا خاله مادری و چند دایی و خاله پدر و مادری یا پدری و عمو و عمه باشد، مال سه سهم می شود، و دو سهم آن را به دستوری كه سابقاً گفته شد عمو و عمه بین خودشان قسمت می كنند، پس اگر میت یك دایی یا یك خاله مادری دارد، یك سهم دیگر آن را شش قسمت می كنند، یك قسمت را به دایی یا خاله مادری

می دهند و بقیه را به دایی و خاله پدر و مادری یا پدری می دهند و به طور تساوی قسمت می كنند و اگر چند دایی مادری یا چند خاله مادری یا هم دایی مادری و هم خاله مادری دارد آن یك سهم را سه قسمت می كنند، یك قسمت را دایی ها و خاله های مادری به طور مساوی بین خودشان قسمت می كنند و بقیه را به دایی و خاله پدر و مادری یا پدری می دهند كه به طور مساوی قسمت كنند.

مسأله 2768- اگر میت عمو و عمه و دایی و خاله نداشته باشد، مقداری كه به عمو و عمه می رسد، به اولاد آنان و مقداری كه به دایی و خاله می رسد، به اولاد آنان داده می شود.

مسأله 2769- اگر وارث میت عمو و عمه و دایی و خاله پدر و عمو و عمه و دایی و خاله مادر او باشند، مال سه سهم می شود، یك سهم آن مال عمو و عمه و دایی و خاله مادر میت است به طور مساوی، ولی احتیاط واجب در عمو و عمه مادری مادر میت آن است كه با هم صلح كنند، و دو سهم دیگر آن را سه قسمت می كنند یك قسمت را دایی و خاله پدر میت به طور مساوی بین خودشان قسمت می نمایند و دو قسمت دیگر آن را به عمو و عمه پدر میت می دهند و عمو دو برابر عمه می برد.

ارث زن و شوهر

مسأله 2770- اگر زنی بمیرد و اولاد نداشته باشد، نصف همه مال را شوهر او و بقیه را ورثه دیگر می برند و اگر از آن شوهر یا از شوهر دیگر اولاد داشته باشد، چهار یك همه مال را

شوهر و بقیه را ورثه دیگر می برند.

مسأله 2771- اگر مردی بمیرد و اولاد نداشته باشد، چهار یك مال او را زن و بقیه را ورثه دیگر می برند و اگر از آن زن یا از زن دیگر اولاد داشته باشد، هشت یك مال را زن و بقیه را ورثه دیگر می برند، و زن از همه اموال منقول ارث می برد ولی از زمین و قیمت آن ارث نمی برد و نیز از خود هوایی ارث نمی برد مثل بنا و درخت و فقط از قیمت هوایی ارث می برد.

مسأله 2772- اگر زن بخواهد در چیزی كه از آن ارث نمی برد تصرف كند، باید از ورثه دیگر اجازه بگیرد. و نیر ورثه تا سهم زن را نداده اند، بنا بر احتیاط واجب نباید در بنا و چیزهایی كه زن از قیمت آنها ارث می برد بدون اجازه او تصرف كنند و چنانچه پیش از دادن سهم زن اینها را بفروشند در صورتی كه زن معامله را اجازه دهد، صحیح و گر نه نسبت به سهم او باطل است.

مسأله 2773- اگر بخواهند بنا و درخت و مانند آن را قیمت نمایند باید حساب كنند كه اگر آنها بدون اجاره در زمین بمانند تا از بین بروند چقدر ارزش دارند و سهم زن را از آن قیمت بدهند.

مسأله 2774- مجرای آب قنات و مانند آن حكم زمین را دارد و آجر و چیزهایی كه در آن به كار رفته، در حكم ساختمان است.

مسأله 2775- اگر میت بیش از یك زن داشته باشد، چنانچه اولاد نداشته باشد، چهار یك مال، و اگر اولاد داشته باشد، هشت یك مال به شرحی كه گفته شد، به طور مساوی

بین زن های عقدی او قسمت می شود، اگر چه شوهر با هیچ یك از آنان یا بعض آنان نزدیكی نكرده باشد، ولی اگر در مرضی كه به آن مرض از دنیا رفته زنی را عقد كرده و با او نزدیكی نكرده است، آن زن از او ارث نمی برد و حق مهر هم ندارد.

مسأله 2776- اگر زن در حال مرض، شوهر كند و به همان مرض بمیرد شوهرش اگر چه با او نزدیكی نكرده باشد، از او ارث می برد.

مسأله 2777- اگر زن را به ترتیبی كه در احكام طلاق گفته شد طلاق رجعی بدهند و در بین عدّه بمیرد، شوهر از او ارث می برد. و نیز اگر شوهر در بین عدّه زن بمیرد، زن از او ارث می برد ولی اگر بعد از گذشتن عدّه رجعی یا در عدّه طلاق بائن یكی از آنان بمیرد، دیگری از او ارث نمی برد.

مسأله 2778- اگر شوهر در حال مرض عیالش را طلاق دهد و پیش از گذشتن دوازده ماه هلالی بمیرد، زن با سه شرط از او ارث می برد. اول: آن كه در این مدت شوهر دیگر نكرده باشد. دوم: به واسطه بی میلی به شوهر مالی به او نداده باشد كه به طلاق دادن راضی شود. بلكه اگر چیزی هم به شوهر ندهد ولی طلاق به تقاضای زن باشد، باز هم ارث بردنش اشكال دارد. سوم: شوهر در مرضی كه در آن مرض زن را طلاق داده، به واسطه آن مرض یا به جهت دیگری بمیرد، پس اگر از آن مرض خوب شود و به جهت دیگری از دنیا برود، زن از او ارث نمی برد.

مسأله 2779- لباسی كه مرد برای پوشیدن

زن خود گرفته اگر چه زن آن را پوشیده باشد، بعد از مردن شوهر، جزء مال شوهر است.

ملحقات توضیح المسائل

كتاب امر به معروف و نهی از منكر

مسأله 2786- امر به معروف و نهی از منكر با شرایطی كه ذكر خواهد شد، واجب است، و ترك آن معصیت است، و در مستحبات و مكروهات امر و نهی مستحب است.

مسأله 2787- امر به معروف و نهی از منكر واجب كفایی می باشد و در صورتی كه بعضی از مكلّفین قیام به آن می كنند از دیگران ساقط است، و اگر اقامه معروف و جلوگیری از منكر موقوف بر اجتماع جمعی از مكلّفین باشد واجب است اجتماع كنند.

مسأله 2788- اگر بعضی امر و نهی كنند و مؤثر نشود و بعض دیگر احتمال بدهند كه امر آنها یا نهی آنها مؤثر است واجب است امر و نهی كنند.

مسأله 2789- بیان مسأله شرعیه كفایت نمی كند در امر به معروف و نهی از منكر بلكه باید مكلف امر و نهی كند. مگر آن كه مقصود از امر به معروف و نهی از منكر، از بیان حكم شرعی حاصل شود و یا طرف مقابل از آن امر و نهی بفهمد.

مسأله 2790- در امر به معروف و نهی از منكر قصد قربت معتبر نیست، بلكه مقصود اقامه واجب و جلوگیری از حرام است.

شرایط امر به معروف و نهی از منكر

مسأله 2791- چند چیز شرط است در واجب بودن امر به معروف و نهی از منكر:

اول: آن كه كسی كه می خواهد امر و نهی كند، بداند كه آنچه شخص مكلف به جا نمی آورد واجب است به جا آورد، و آنچه به جا می آورد باید ترك كند. و بر كسی كه معروف و منكر را نمی داند واجب نیست.

دوم: آن كه احتمال بدهد امر و نهی او تأثیر می كند، پس اگر بداند اثر نمی كند واجب نیست.

سوم: آن كه بداند شخص

معصیت كار بنا دارد كه معصیت خود را تكرار كند، پس اگر بداند یا گمان كند یا احتمال صحیح بدهد كه تكرار نمی كند واجب نیست.

چهارم: آن كه در امر و نهی مفسده ای نباشد، پس اگر بداند یا گمان كند كه اگر امر یا نهی كند ضرر جانی یا عرضی و آبرویی یا مالی قابل توجه به او می رسد واجب نیست، بلكه اگر احتمال صحیح بدهد كه از آن ترس ضررهای مذكور را پیدا كند واجب نیست بلكه اگر بترسد كه ضرری متوجه متعلقان او می شود واجب نیست، بلكه با احتمال وقوع ضرر جانی یا عرضی و آبرویی یا مالی موجب حرج بر بعضی مؤمنین، واجب نمی شود بلكه در بسیاری از موارد حرام است.

مسأله 2792- اگر معروف یا منكر از اموری باشد كه شارع مقدس به آن اهمیت زیاد می دهد مثل اصول دین یا مذهب و حفظ قرآن مجید و حفظ عقاید مسلمانان یا احكام ضروریه، باید ملاحظه اهمیت شود، و مجرد ضرر، موجب واجب نبودن نمی شود، پس اگر توقف داشته باشد حفظ عقاید مسلمانان یا حفظ احكام ضروریه اسلام بر بذل جان و مال، واجب است بذل آن.

مسأله 2793- اگر بدعتی در اسلام واقع شود مثل منكراتی كه دولتها اجرا می كنند به اسم دین مبین اسلام، واجب است خصوصاً بر علمای اسلام اظهار حق و انكار باطل، و اگر سكوت علمای اعلام موجب هتك مقام علم و موجب اسائه ظن به علمای اسلام شود واجب است اظهار حق به هر نحوی كه ممكن است اگر چه بدانند تأثیر نمی كند.

مسأله 2794- اگر احتمال صحیح داده شود كه سكوت موجب آن می شود كه منكری معروف شود یا

معروفی منكر شود واجب است خصوصاً بر علمای اعلام اظهار حق و اعلام آن، و جایز نیست سكوت.

مسأله 2795- اگر سكوت علمای اعلام موجب تقویت ظالم شود یا موجب تأیید او گردد یا موجب جرأت او شود بر سایر محرمات، واجب است اظهار حق و انكار باطل اگر چه تأثیر فعلی نداشته باشد.

مسأله 2796- اگر سكوت علمای اعلام باعث شود كه مردم به آنها بدگمان شوند و آنها را متهم كنند به سازش با دستگاه ظلم، واجب است اظهار حق و انكار باطل اگر چه بدانند جلوگیری از محرم نمی شود و اظهار آنها اثری برای رفع ظلم ندارد.

مسأله 2797- اگر ورود بعض علمای اعلام در دستگاه ظلمه موجب شود كه از مفسده ها و منكراتی جلوگیری شود واجب است تصدی آن امر مگر آن كه مفسده اهمی در آن باشد، مثل آن كه تصدی آنها باعث سستی عقاید مردم شود یا سلب اعتماد آنها به علما گردد، در این صورت جایز نیست.

مسأله 2798- جایز نیست برای علما و ائمه جماعت تصدّی مدارس دینیه از طرف دولت جائر و اداره اوقاف چنان دولتی چه حقوق خود و طلاب علوم دینیه را از دولت جائر یا از مردم یا از موقوفات بگیرند اگر چه موقوفه خود مدرسه باشد زیرا دخالت دولت جائر در این امور و امثال آن مقدمه است برای هدم اساس اسلام به دستور مستعمرین كه در جمیع دول اسلامی اشباه آن اجرا شد یا در شرف اجراست.

مسأله 2799- جایز نیست برای طلاب علوم دینیه دخول در مؤسسات دولتی كه به اسم مؤسسات دینیه تأسیس نموده اند مثل مدارس دینیه كه دولتهای جائر در آنها دخالت می نمایند،

و از متولیان گرفته اند، و یا متولیان را تحت سلطه و نفوذ خود قرار داده اند، و آنچه با دست اداره اوقاف یا به تصویب آن به آنها بدهند حرام است.

مسأله 2800- جایز نیست برای طلاب علوم دینیǠدخول در مدارس كه بعض معممین و ائمه جماعت از طرف دولت جائر و یا با اشاره دولت تصدی نموده اند چه برنامه تحصیلی از طرف دولت جائر باشد یا از طرف این نحو متصدیان كه عمّال دولت جائر هستند، زیرا در این امور نقشه محو آثار اسلام و احكام قرآن كریم كشیده شده است.

مسأله 2801- كسانی كه با لباس اهل علم، در این مؤسسات كه به اشاره دولت جائر تأسیس شده است وارد شوند، لازم است مسلمانان و متدینین از آنها اعراض كنند و با آنها معاشرت نكنند، و آنها محكوم به عدم عدالت هستند و نماز جماعت با آنها جایز نیست، و طلاق در محضر آنها باطل است، و سهم مبارك امام علیه السلام و سهم سادات عظام را نباید به آنها بدهند، و اگر دادند از ذمّه آنها ساقط نمی شود، و اگر اهل منبر هستند لازم است آنها را دعوت برای منبر نكنند، و در مجالسی كه این قبیل اشخاص از طرف دولت جائر برای ترویج باطل و تشریح برنامه های خلاف اسلام منبر می روند شركت نكنند.

مسأله 2802- در تصدی این نحو معممین كه عُمّال ظَلَمه هستند، مفاسد عظیمه ای است كه به تدریج آثار آن ظاهر خواهد شد، و لهذا نباید مسلمانان به عذرهایی كه آنها برای تصدی می آورند اعتنا كنند و علمای اعلام نیز لازم است آنها را از حوزه های خود اخراج نمایند و با آنها معاشرت

نكنند، و بر كافه علمای اعلام و طلاب علوم دینیه و خطبای محترم و سایر طبقات مطلع از دسایس عمال اجانب لازم است این اشخاص فاسق فاسد را به ملت معرفی كنند، و مردم را از شر آنها بر حذر دارند.

مسأله 2803- اگر به واسطه قراینی ظن حاصل شد كه شخص متصدی كه به لباس اهل علم است مؤسسه را از طرف دولت جائر تصدی نموده است لازم است كه به مفاد مسأله 2801 با آنها عمل شود یا آن كه برائت او ثابت شود.

مراتب امر به معروف و نهی از منكر

مسأله 2804- برای امر به معروف و نهی از منكر مراتبی است، و جایز نیست با احتمال حاصل شدن مقصود از مرتبه پایین، به مراتب دیگر عمل شود.

مسأله 2805- مرتبه اول آن كه با شخص معصیت كار طوری عمل شود كه بفهمد برای ارتكاب او به معصیت، این نحو عمل با او شده است، مثل این كه از او رو برگرداند، یا با چهره عبوس با او ملاقات كند، یا ترك مراوده با او كند و از او اعراض كند به نحوی كه معلوم شود این امور برای آن است كه او ترك معصیت كند.

مسأله 2806- اگر در این مرتبه درجاتی باشد لازم است با احتمال تأثیر درجه خفیفتر، به همان اكتفا كند، مثلًا اگر احتمال می دهد كه با ترك تكلم با او، مقصود حاصل می شود، به همان اكتفا كند و به درجه بالاتر، عمل نكند، خصوصاً اگر طرف شخصی است كه این نحو عمل موجب هتك او می شود.

مسأله 2807- اگر اعراض نمودن و ترك معاشرت با معصیت كار موجب تخفیف معصیت می شود یا احتمال بدهد كه موجب تخفیف می شود،

واجب است اگر چه بداند موجب ترك بكلّی نمی شود، و این امر در صورتی است كه با مراتب دیگر، نتواند از معصیت جلوگیری كند.

مسأله 2808- اگر علمای اعلام احتمال بدهند كه اعراض از ظلمه و سلاطین جور، موجب تخفیف ظلم آنها می شود، واجب است اعراض كنند از آنها، و به ملت مسلمان بفهمانند اعراض خود را.

مسأله 2809- اگر مراوده و معاشرت علمای اعلام با ظلمه و سلاطین جور، موجب تخفیف ظلم آنها شود، باید ملاحظه كنند كه آیا ترك معاشرت اهم است- زیرا ممكن است معاشرت موجب سستی عقاید مردم شود، و موجب هتك اسلام و مراجع اسلام شود- یا تخفیف ظلم، پس هر كدام اهم است، به آن عمل كنند.

مسأله 2810- اگر معاشرت و مراوده علمای اعلام با ظلمه، خالی از مصلحت راجحه ملزمه باشد، نباید معاشرت كنند، زیرا این امر موجب اتهام آنها خواهد شد.

مسأله 2811- اگر ارتباط علمای اعلام با ظلمه، موجب تقویت آنها شود یا موجب تبرئه آنها پیش افراد بی اطلاع شود، یا موجب جرأت آنها گردد، یا موجب هتك مقام علم شود، واجب است ترك آن.

مسأله 2812- كسانی كه ترویج مقاصد ظلمه را می كنند و كمك به جشنها و معاصی و ظلم آنها می كنند از قبیل بعض تجار و كسبه، لازم است بر مسلمانان كه آنها را نهی كنند، و اگر تأثیر نكرد، از آنها اعراض كنند و با آنها معاشرت و معامله نكنند.

مسأله 2813- مرتبه دوم از امر به معروف و نهی از منكر، امر و نهی به زبان است، پس با احتمال تأثیر و حصول سایر شرایط گذشته، واجب است اهل معصیت را نهی كنند، و تارك واجب

را امر كنند به آوردن واجب.

مسأله 2814- اگر احتمال بدهد كه با موعظه و نصیحت، معصیت كار ترك می كند معصیت را، لازم است اكتفا به آن، و نباید از آن تجاوز كند.

مسأله 2815- اگر می داند كه نصیحت تأثیر ندارد، واجب است با احتمال تأثیر امر و نهی الزامی كند، و اگر تأثیر نمی كند مگر با تشدید در گفتار و تهدید بر مخالفت، لازم است لكن باید از دروغ و معصیت دیگر احتراز شود.

مسأله 2816- جایز نیست برای جلوگیری از معصیت، ارتكاب معصیت مثل فحش و دروغ و اهانت، مگر آن كه معصیت، از چیزهایی باشد كه مورد اهتمام شارع مقدس باشد و راضی نباشد به آن به هیچ وجه، مثل قتل نفس محترمه، در این صورت باید جلوگیری كند به هر نحو ممكن است.

مسأله 2817- اگر عاصی ترك معصیت نمی كند مگر به جمع ما بین مرتبه اولی و ثانیه از انكار، واجب است جمع به این كه هم از او اعراض كند، و ترك معاشرت نماید و با چهره عبوس با او ملاقات كند، و هم او را امر به معروف كند لفظاً و نهی كند لفظاً.

مسأله 2818- مرتبه سوم توسل به زور و جبر است، پس اگر بداند یا اطمینان داشته باشد كه ترك منكر نمی كند یا واجب را به جا نمی آورد مگر با اعمال زور و جبر، واجب است لكن باید تجاوز از قدر لازم نكند.

مسأله 2819- اگر ممكن شود جلوگیری از معصیت به این كه بین شخص و معصیت حایل شود و با این نحو مانع از معصیت شود، لازم است اقتصار به آن اگر محذور آن كمتر از چیزهای دیگر باشد.

مسأله

2820- اگر جلوگیری از معصیت توقف داشته باشد بر این كه دست معصیت كار را بگیرد یا او را از محل معصیت بیرون كند یا در آلتی كه به آن معصیت می كند تصرف كند، جایز است، بلكه واجب است عمل كند.

مسأله 2821- جایز نیست اموال محترمه معصیت كار را تلف كند مگر آن كه لازمه جلوگیری از معصیت باشد، در این صورت اگر تلف كند ضامن نیست ظاهراً، و در غیر این صورت، ضامن و معصیت كار است.

مسأله 2822- اگر جلوگیری از معصیت توقف داشته باشد بر حبس نمودن معصیت كار، در محلی یا منع نمودن از آن كه به محلی وارد شود، واجب است، با مراعات مقدار لازم و تجاوز ننمودن از آن.

مسأله 2823- اگر توقف داشته باشد جلوگیری از معصیت، بر كتك زدن و سخت گرفتن بر شخص معصیت كار، و در مضیقه قرار دادن او جایز است، لكن لازم است مراعات شود كه زیاده روی نشود، و بهتر آن است كه در این امر و نظیر آن اجازه از مجتهد جامع الشرایط گرفته شود.

مسأله 2824- اگر جلوگیری از منكرات و اقامه واجبات موقوف باشد بر جرح و قتل، جایز نیست مگر به اذن مجتهد جامع الشرایط با حصول شرایط آن.

مسأله 2825- اگر منكر از اموری است كه شارع اقدس به آن اهتمام می دهد و راضی نیست به وقوع آن به هیچ وجه، جایز است دفع آن به هر نحو ممكن باشد، مثلًا اگر كسی خواست یك شخص را كه جایز القتل نیست بكشد باید از او جلوگیری كرد، و اگر ممكن نیست دفاع از قتل مظلوم مگر به قتل ظالم، جایز است بلكه

واجب است، و لازم نیست از مجتهد اذن حاصل نماید. لكن باید مراعات شود كه در صورت امكان جلوگیری به نحو دیگری كه به قتل منجر نشود به آن نحو عمل كند، و اگر از حد لازم تجاوز كند معصیت كار و احكام متعدّی بر او جاری خواهد شد.

مسائل دفاع

مسأله 2826- اگر دشمن بر بلاد مسلمانان و سرحدات آن هجوم نماید، واجب است بر جمیع مسلمانان دفاع از آن به هر وسیله ای كه امكان داشته باشد از بذل جان و مال. و در این امر احتیاج به اذن حاكم شرع نیست.

مسأله 2827- اگر مسلمانان بترسند كه اجانب نقشه استیلا بر بلاد مسلمین را كشیده اند چه بدون واسطه یا به واسطه عمال خود از خارج یا داخل واجب است دفاع از ممالك اسلامی كنند به هر وسیله ای كه امكان داشته باشد.

مسأله 2828- اگر در داخل ممالك اسلامی نقشه هایی از طرف اجانب كشیده شده باشد كه خوف آن باشد كه تسلط بر ممالك اسلامی پیدا كنند، واجب است بر مسلمانان كه با هر وسیله ای كه ممكن است، نقشه آنها را به هم بزنند، و جلوگیری از توسعه نفوذ آنها كنند.

مسأله 2829- اگر به واسطه توسعه نفوذ سیاسی یا اقتصادی و تجاری اجانب خوف آن باشد كه تسلط بر بلاد مسلمین پیدا كنند، واجب است بر مسلمانان، دفاع به هر نحو كه ممكن است، و قطع ایادی اجانب. چه عمّال داخلی باشند یا خارجی.

مسأله 2830- اگر در روابط سیاسی بین دولتهای اسلامی و دول اجانب، خوف آن باشد كه اجانب بر ممالك اسلامی، تسلط پیدا كنند اگر چه تسلط سیاسی و اقتصادی باشد، لازم است بر مسلمانان كه

با این نحو روابط مخالفت كنند، و دول اسلامی را الزام كنند به قطع این گونه روابط.

مسأله 2831- اگر در روابط تجاری با اجانب خوف آن است كه به بازار مسلمین صدمه اقتصادی وارد شود و موجب اسارت تجاری و اقتصادی شود، واجب است قطع این گونه روابط و حرام است این نحو تجارت.

مسأله 2832- اگر عقد رابطه چه سیاسی و چه تجاری بین یكی از دول اسلامی و اجانب، مخالف مصلحت اسلام و مسلمانان باشد، جایز نیست این گونه رابطه، و اگر دولتی اقدام به آن نمود، بر سایر دول اسلامی واجب است آن را الزام كنند به قطع رابطه به هر نحو ممكن است.

مسأله 2833- اگر بعض رؤسای ممالك اسلامی یا بعض وكلای مجلسین موجب بسط نفوذ اجانب شود چه نفوذ سیاسی یا اقتصادی یا نظامی كه مخالف مصالح اسلام و مسلمانان است، به واسطه این خیانت، از مقامی كه دارد- هر مقامی باشد- منعزل است. اگر فرض شود كه احراز آن مقام به حق بوده، و بر مسلمانان لازم است او را مجازات كنند به هر نحو كه ممكن شود.

مسأله 2834- روابط تجاری و سیاسی با بعض دول كه آلت دست دول بزرگ جائر هستند از قبیل دولت اسرائیل، جایز نیست، و بر مسلمانان لازم است كه به هر نحو ممكن است با این نحو روابط مخالفت كنند، و بازرگانانی كه با اسرائیل و عمال اسرائیل روابط تجاری دارند، خائن به اسلام و مسلمانان و كمك كار به هدم احكام هستند، و بر مسلمانان لازم است با این خیانت كاران چه دولت ها و چه تجار قطع رابطه كنند، و آنها را ملزم كنند

به توبه و ترك روابط با این نحو دولت ها.

مسائل دفاع از جان و عرض در كتاب «تحریر الوسیله» است به آنجا رجوع شود.

مسأله 2835- قوانین و مصوباتی كه از مجالس قانونگذاری دولتهای جائر به امر عمال اجانب خَذَلَهم اللَّه تعالی بر خلاف صریح قرآن كریم و سنّت پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم می گذرد و گذشته است، از نظر اسلام لغو و از نظر قانون بی ارزش است، و لازم است مسلمانها از امركننده و رأی دهنده به هر طور ممكن است اعراض كنند، و با آنها معاشرت و معامله نكنند، و آنان مجرمند و عمل كننده به رأی آنها معصیت كار و فاسق است.

مسأله 2836- قانونی كه اخیراً به اسم قانون خانواده به امر عمال اجانب برای هدم احكام اسلام و بر هم زدن كانون خانواده مسلمانان از مجلسین غیر قانونی و شرعی رژیم سابق گذشته است، بر خلاف احكام اسلام، و امركننده و رأی دهندگان از نظر شرع و قانون مجرم هستند، و زنهایی كه به استناد آن قانون به امر محكمه طلاق داده می شوند، طلاق آنها باطل و زنهای شوهرداری هستند كه اگر شوهر كنند زناكارند. و كسی كه دانسته آنها را بگیرد زناكار است، و مستحق حد شرعی، و اولادهای آنها اولاد غیر شرعی، وارث نمی برند، و سایر احكام اولاد زنا بر آنها جاری است، چه محكمه مستقیماً طلاق بدهد یا امر دهد طلاق دهند، و شوهر را الزام كنند به طلاق.

مسأله 2837- بر علمای اعلام ایدَهُمُ اللَّهُ تَعالی لازم است در مقابل این نحو قوانین بی ارزش از نظر اسلام و قانون، اعتراض شدید كنند، نه استرحام از مجرمین اصلی و دولت خواهی

برای آنها كه مأمور اجرای اوامر مخالفین اسلام می باشند، زیرا این نحو تقاضاها و دولت خواهی ها و توجه جرم را به مأمورین جزء، و دست دوم دادن موجب تطهیر مجرم اصلی و جرأت او بر هدم احكام الهیه است، و بر كافه مسلمانان لازم است در مقابل این قوانین كه دین و دنیا و خاندان آنها را تهدید می كند، و دخترهای بیچاره آنها را به سربازخانه می كشد، و زحمت انبیای عظام و اولیای گرام صلی اللَّه علیهم اجمعین را تضییع می نماید، مقاومت كنند، و اظهار تنفر نمایند، و به این قوانین مخالف اسلام عمل نكنند، و به هر وسیله ای كه ممكن است هم اكنون دفاع از احكام اسلام كنند تا خدای نخواسته به آتیه سیاه و وحشتناكی كه عمال استعمار خَذَلَهُم اللَّهُ تَعالی در نظر دارند برای اسلام و مسلمانان مبتلا نشوند.

بعضی از مسائل كه در این زمان مورد حاجت است

سفته

مسأله 2838- سفته دو قسم است: اول: سفته حقیقی كه شخص بدهكار در مقابل بدهی خود، سفته بدهد، دوم: سفته دوستانه كه شخص به دیگری می دهد بدون آن كه در مقابلش بدهكاری داشته باشد.

مسأله 2839- سفته حقیقی را اگر كسی از بدهكار بگیرد كه با دیگری معامله كند به مبلغی كمتر، حرام و باطل است.

مسأله 2840- سفته پول نیست، و معامله به خود آن واقع نمی شود بلكه پول، اسكناس است و معامله به آن واقع می شود و سفته، برات و قبض است، و چك های تضمینی كه در ایران متداول است مثل اسكناس پول است و خرید و فروش نقدی و بدون مدت آن به زیاد و كم مانع ندارد.

مسأله 2841- كسی كه سفته در دست او است اگر از طرف، پول قرض كند و

سفته بدهد كه در موعد، بیشتر از آنچه قرض نموده بگیرد، ربا و حرام است ولی اصل قرض صحیح است.

مسأله 2842- سفته دوستانه را كه شخص می دهد به دیگری كه نزد ثالثی تنزیل كند و شخص ثالث، در موعد مقرر حق رجوع داشته باشد به صاحب سفته كه شخص اول است به چند وجه می توان تصحیح نمود: اول، آن كه این امر برگشت كند به این كه شخص اول، وكیل نموده شخص دوم را كه در ذمه او معامله كند با شخص سوم، و بفروشد به عهده او مقداری اسكناس را كه همان مقدار سفته است به معادل همان مقدار و وكیل باشد شخص دوم پولی را كه گرفته است به قرض بردارد، و شخص اول كه قرض دهنده است در موعدی كه قرار می دهند، برای مطالبه قرض به شخص دوم رجوع كند، بنا بر این پس از معامله صاحب اول سفته كه بدهكار نبود واقعاً، بدهكار می شود به شخص سوم، و پس از قرض نمودن شخص دوم، مقداری را كه گرفته است از شخص سوم به صاحب اول سفته بدهكار می شود، بنا بر این پس از معامله شخص ثالث در موعد مقرر می تواند به شخص اول، رجوع كند و طلب خود را بگیرد و شخص اول پس از قرض می تواند رجوع كند به شخص دوم در موعد مقرر و طلب خود را بگیرد و اگر متعارف در این سفته ها آن است كه اگر شخص اول، طلب را نداد شخص ثالث به شخص ثانی می تواند رجوع كند، با توجه به این امر شرط ضمنی است و می تواند رجوع كند.

وجه دوم، آن كه دادن سفته دوستانه

را به شخص دوم كه با شخص ثالث معامله كند و شخص سوم هم حق داشته باشد رجوع كند به دومی موجب دو امر است. یكی آن كه به واسطه دادن سفته، گیرنده صاحب اعتبار می شود نزد سومی، از این جهت با خود او معامله می كند، و شخص دوم بدهكار می شود به شخص سوم دوم: آن كه به واسطه معهود بودن در نزد این اشخاص شخص اول ملتزم می باشد كه مقدار معلوم را اگر شخص دوم ندهد، او بدهد، بنا بر این پس از معامله، شخص ثالث در موعد می تواند رجوع كند به شخص دوم و اگر او نداد رجوع كند به شخص اول، و شخص اول اگر پرداخت، رجوع كند به شخص دوم، و چون این امور معهود است، قراردادهای ضمنی است و مانع ندارد، و بعض وجوه دیگر نیز برای صحت هست.

مسأله 2843- چون متعارف است در معاملات بانكی و تجاری كه هر كس امضاء او در سفته باشد، حق رجوع به او هست اگر سفته دهنده بدهكاری خود را ندهد، بنا بر این قرارداد ضمنی بر این امر است در ضمن معامله، و لازم است مراعات آن، لكن اگر طرف معامله اطلاع بر این معهودیت نداشته باشد نمی شود به او رجوع كرد.

مسأله 2844- اگر برای تأخیر بدهكاری، طلبكار چه بانكها یا غیر آنها چیزی از بدهكار بگیرد حرام است، اگر چه بدهكار راضی به آن شود.

مسأله 2845- در مثل اسكناس و دینار كاغذی و سایر پولهای كاغذی مثل دلار و لیره تركی، ربای غیر قرضی تحقق پیدا نمی كند، و جایز است معاوضه نقدی بعض آنها را با بعض به زیاده و كم،

و در معاوضه نسیه بعض آنها را با بعض به زیاده و كم، در صورتی بی اشكال است كه زیاده و كم به حساب مدت نسیه نباشد، و امّا ربای قرضی در تمام آنها تحقق پیدا می كند، و جایز نیست قرض دادن ده دینار به دوازده دینار.

سرقفلی

مسأله 2846- كسانی كه خانه یا دكان یا غیر آنها را از صاحبانش اجاره می كنند، مدت اجاره كه به سر رسید حرام است بدون اذن صاحب محل در آن جا اقامت كنند، و باید محل را فوراً با عدم رضایت صاحبش تخلیه كنند، و اگر نكنند غاصب و ضامن محل، و ضامن مثل مال الاجاره آن هستند و برای آنها به هیچ وجه حقی شرعاً نیست، چه مدت اجاره آنها كوتاه باشد یا طولانی، و چه بودن آنها در مدت اجاره موجب زیادت ارزش محل شده باشد یا نه، و چه بیرون رفتن از محل، موجب نقص در تجارتشان باشد یا نه.

مسأله 2847- اگر كسی از مستأجر سابق كه مدت اجاره اش گذشته است، آن محل را اجاره كند، اجاره اش صحیح نیست. مگر به اجازه صاحب محل، و توقفش در محل حرام و غصب است، و اگر به محل خسارت وارد شود یا تلف شود، موجب ضمان است برای این شخص، و مادامی كه توقف نموده است، باید مثل مال الاجاره را به صاحب محل بپردازد.

مسأله 2848- اگر شخص غاصب كه مستأجر سابق است، چیزی به عنوان سرقفلی از شخصی كه محل را به او اجاره داده است بگیرد، حرام است، و اگر آنچه را كه گرفته است تلف كند یا به حادثه ای تلف شود ضامن دهنده است.

مسأله 2849- اگر

محلی را اجاره كند در مدتی، و حق داشته باشد كه به غیر اجاره دهد در بین مدت، و اجاره محل ترقی كند، می تواند آن محل را اجاره دهد به همان مقدار كه اجاره كرده است، و مقداری هم بعنوان سرقفلی از آن شخص بگیرد كه به او اجاره دهد، مثلًا اگر دكانی را اجاره نموده ده سال به ماهی ده تومان، و پس از مدتی اجاره محل افزایش پیدا كرد به ماهی صد تومان، در صورتی كه حق اجاره داشته باشد می تواند آنجا را در ما بقی مدت اجاره دهد به ماهی ده تومان، و یك هزار تومان مثلًا به رضایت طرفین از آن شخص بگیرد كه محل را به او اجاره دهد.

مسأله 2850- اگر محلی را اجاره كند از صاحبش و شرط كند بر او كه مدت بیست سال مثلًا قیمت اجاره را بالا نبرد و شرط كند كه اگر محل مذكور را به غیر تحویل داد، صاحب محل با شخص ثالث نیز همین نحو عمل كند، و اگر ثالث به دیگری تحویل داد، نیز همین نحو عمل كند و اجاره را بالا نبرد، جایز است از برای مستأجر كه محل را به دیگری تحویل دهد و مقداری سرقفلی از او بگیرد كه محل را به او تحویل دهد، و سرقفلی به این نحو حلال است و دومی به سومی و سومی به چهارمی نیز می تواند به حسب قرار تحویل دهد و از او به این عنوان سرقفلی بگیرد.

مسأله 2851- اگر مستأجر بر موجر شرط كند در ضمن عقد اجاره كه مال الاجاره را تا مدتی، زیاد نكند، و حق اخراج او را

از محل نداشته باشد، و حق داشته باشد به مقداری كه اجاره نموده در سال های بعد از او اجاره نماید، و بر موجر لازم باشد كه اجاره به او بدهد، می تواند مبلغی از او بگیرد یا از غیر او، برای اسقاط حق خود یا برای تخلیه محل، و این گونه سرقفلی حلال است.

مسأله 2852- مالك می تواند هر مقداری بخواهد به عنوان سرقفلی از شخص بگیرد كه محل را به او اجاره دهد، و اگر مستأجر حق اجاره به غیر داشته باشد می تواند از او مقداری بگیرد كه اجاره به او بدهد، و این نحو سرقفلی مانع ندارد.

معاملات بانكی

مسأله 2853- آنچه اشخاص از بانكها می گیرند به عنوان معامله قرض یا غیر قرض، در صورتی كه معامله به وجه شرعی انجام بگیرد حلال است و مانع ندارد، اگر چه بداند كه در بانكها پولهای حرامی است و احتمال بدهد پولی را كه گرفته است از حرام است، ولی اگر بداند پولی را كه گرفته است حرام است، یا بعض از آن حرام است، تصرف در آن جایز نیست، و باید با اذن فقیه معامله مجهول المالك با آن بكند اگر مالك آن را نتواند پیدا كند، و در این مسأله فرقی میان بانكهای خارجی و داخلی و دولتی و غیر دولتی نیست.

مسأله 2854- سپرده های در بانك اگر به عنوان قرض باشد و نفعی در آن قرار نشود، اشكال ندارد، و جایز است از برای بانكها كه در آن تصرّف كنند، و اگر نفع، قرارداد شود، قرارداد نفع حرام و باطل است ولی اصل قرض صحیح است و بانكها می توانند در آنچه می گیرند تصرف كنند.

مسأله 2855- فرقی

نیست در قرار نفع كه موجب رباست بین آنها كه صریحاً قرارداد شود یا بنای طرفین در حال قرض به گرفتن نفع باشد پس اگر قانون بانك آن باشد كه به قرضهایی كه می گیرد سود بدهد، و قرض مبنی بر این قانون باشد حرام است.

مسأله 2856- اگر در موردی قرض، بدون قرار نفع باشد نه به طور صراحت و نه به غیر آن، قرض صحیح است، و اگر چیزی بدون قرار، به قرض دهنده بدهند حلال است.

مسأله 2857- سپرده های در بانك كه به عنوان ودیعه و امانت است اگر مالك اذن ندهد كه بانك در آنها تصرف كند، جایز نیست تصرف، و اگر تصرف كند، ضامن است و اگر اذن بدهد یا راضی باشد، جایز است و اگر بانك چیزی بدهد یا بگیرد به رضایت، حلال است، مگر رضای به تصرف برگردد حقیقتاً به قرض، یعنی تملك به ضمان، در این صورت اگر چیزی با قرار بدهد، حرام است و ودیعه بانكی ظاهراً از این قبیل است اگر چه به اسم ودیعه باشد.

مسأله 2858- جایزه هایی كه بانكها یا غیر آنها برای تشویق قرض دهنده می دهند، یا مؤسسات دیگر برای تشویق خریدار و مشتری می دهند با قرعه كشی، حلال است و چیزهایی كه فروشنده ها در جوف جنسهای خود می گذارند برای جلب مشتری، و زیاد شدن خریدار، مثل سكه طلا در قوطی روغن، حلال است و اشكال ندارد.

مسأله 2859- حواله های بانكی یا تجاری كه به آنها صرف برات گفته می شود مانع ندارد، پس اگر بانك یا تاجر پولی از كسی در محلی بگیرد و حواله بدهد كه از بانك یا طرفش در محل دیگر این شخص آن پول

را بگیرد و در مقابل این حواله از دهنده چیزی بگیرد مانع ندارد و حلال است، مثلًا اگر هزار تومان در تهران به بانك بدهد و بانك حواله بدهد كه شعبه اصفهان هزار تومان را به این شخص بپردازد. و در مقابل این حواله بانك تهران ده تومان بگیرد، اشكال ندارد، و اگر هزار تومان بگیرد و حواله بدهد نهصد و پنجاه تومان از محل دیگر بگیرد اشكال ندارد، چه آن پول را كه بانك می گیرد به عنوان قرض بگیرد یا عنوان دیگر و در فرض مذكور اگر زیادی را به عنوان حق العمل بگیرد اشكال ندارد.

مسأله 2860- اگر بانك یا مؤسسه دیگر پولی به شخص بدهد و حواله كند كه این شخص پول را در محل دیگر به شعبه بانك یا طرف خود بپردازد پس اگر مقداری به عنوان حق زحمت بگیرد اشكال ندارد، و همین طور اگر به عنوان فروش اسكناس به زیادتر باشد، مانع ندارد، و اگر قرض بدهد و قرار نفع بگذارد، حرام است، اگر چه قرار نفع صریح نباشد و قرض مبنی بر آن باشد، ولی اصل قرض صحیح است.

مسأله 2861- بانكهای رهنی و غیر آنها اگر قرض بدهند با قرار نفع، و چیزی را رهن بگیرند كه در سر موعد اگر بدهكار بدهی خود را نپرداخت بفروشند، و مال خود را بردارند، این قرض با قرار نفع حرام است و قرار نفع باطل است، ولی اصل قرض و رهن و وكالت در فروش صحیح است، و جایز است برای بانك آن را بفروشد و اگر كسی آن را بخرد مالك می شود، و اگر قرار نفع نباشد و حق الزحمه

بگیرد، و در مقابل قرض رهن بگیرد، مانع ندارد و با مقررات شرعیه فروش رهن و خرید آن مانع ندارد.

بیمه

مسأله 2862- بیمه قرار و عقدی است بین بیمه كننده و مؤسسه یا شركت یا شخص كه بیمه را می پذیرد، و این عقد مثل سایر عقدها محتاج به ایجاب و قبول است، و شرایطی كه در موجب و قابل و عقد در سایر عقود، معتبر است در این عقد نیز معتبر است، و می توان این عقد را با هر لغتی و زبانی اجرا كرد.

مسأله 2863- در بیمه علاوه بر شرایطی كه در سایر عقود است از قبیل بلوغ و عقل و اختیار و غیر آنها، چند شرط معتبر است.

1- تعیین مورد بیمه كه فلان شخص است یا فلان مغازه است یا فلان كشتی یا اتومبیل یا هواپیما است.

2- تعیین دو طرف عقد كه اشخاص هستند، یا مؤسسات، یا شركتها یا دولت.

3- تعیین مبلغی كه باید بپردازند.

4- تعیین اقساطی كه باید آن را بپردازند، و تعیین زمان اقساط.

5- تعیین زمان بیمه كه از اول فلان ماه یا سال تا چند ماه یا چند سال.

6- تعیین خطرهایی كه موجب خسارت می شود، مثل حریق یا غرق یا سرقت یا وفات یا مرض، و می توان كلیه آفاتی را كه موجب خسارت می شود، قرار دهند.

مسأله 2864- لازم نیست در قرار بیمه میزان خسارت تعیین شود پس اگر قرار بگذارند كه هر مقدار خسارت وارد شد، جبران كنند صحیح است.

مسأله 2865- صورت عقد بیمه چند نحو است: یكی آن كه بیمه كننده بگوید به عهده من فلان مقدار كه در فلان زمان ماهی فلان مقدار بدهم، در مقابل آن كه خسارتی كه به

مغازه من مثلًا از ناحیه حریق یا دزدی وارد شد، جبران نمایی، و طرف قبول كند، یا طرف بگوید بر عهده من خسارتی كه به مؤسسه شما وارد می شود از ناحیه حریق یا دزدی مثلًا در مقابل آن كه فلان مقدار بدهی، و باید تمام قیودی كه در مسأله سابق ذكر شد، معلوم شود و قرارداد شود.

مسأله 2866- ظاهراً تمام اقسام بیمه صحیح باشد، با به كار بردن شرایطی كه ذكر شد، چه بیمه عمر باشد، یا بیمه كالاهای تجارتی، یا عمارات یا كشتیها و هواپیماها، و یا بیمه كارمندان دولت یا مؤسسات یا بیمه اهل یك قریه یا شهر، و بیمه عقد مستقلی است و می توان به عنوان بعض عقود دیگر از قبیل صلح آن را اجرا كرد.

بخت آزمایی

مسأله 2867- بلیطهای بخت آزمایی كه متعارف شده است می فروشند به مبلغ معینی، پس از آن با قرعه كشی به اشخاصی كه قرعه به نام آنها بیرون بیاید مبلغ معینی می دهند، خرید و فروش آنها جایز نیست و باطل است، و پولی را كه در مقابل بلیط می گیرند، حرام است، و گیرنده ضامن است، و مبلغی را كه از قرعه كشی به دست می آید، حرام است، و شخص گیرنده ضامن صاحبان واقعی آن مبلغ است.

مسأله 2868- فرقی نیست در حرام بودن پول بلیط بین آن كه بلیط را بخرند یا بلیط را بگیرند و پولی بدهند به امید آن كه قرعه به اسم آنها بیرون بیاید در هر دو صورت پول بلیط حرام، و پولی كه به قرعه دست می آید حرام و موجب ضمان است.

مسأله 2869- اخیراً اسم بلیط بخت آزمایی را عوض كرده اند و به اسم اعانه ملی بلیط

را می دهند ولی عمل، همان عمل است، و چون بلیط بخت آزمایی مورد اشكال بوده است، و جمعی از خرید آن خودداری می نمودند، سودجویان اسم را برای اغفال این دسته عوض نموده، لكن در عمل فرقی ندارد، و در این صورت با تغییر اسم حلال نمی شود، و پول بلیط و پول قرعه حرام و موجب ضمان است.

مسأله 2870- اگر فرضاً یك شركت یا مؤسسه پیدا شود و برای اعانت به مؤسسات خیریه از قبیل بیمارستان یا مدارس اسلامی بلیطهایی منتشر كند، و مردم هم برای اعانت این مؤسسات مبلغی بدهند، و آن شركت از مال خودش یا وجوهی كه از انتشار بلیط به دست می آید، با اجازه تمام پول دهندگان مبلغی به اشخاصی كه قرعه به نام آنها بیرون می آید بدهد مانع ندارد، لكن این مجرد فرض است، و بلیطهایی كه اكنون فروخته می شود، و قرعه كشی هایی كه اكنون عمل می شود، به این نحو نیست، و پول بلیط و قرعه حرام است.

مسأله 2871- پول بلیطهایی كه به دست شركتها می آید، و پول قرعه كشی ها كه به دست اشخاص می آید مجهول المالك است، و اگر می توانند صاحبان آنها را پیدا كنند، باید به صاحبانش رد كنند، و اگر نمی شود باید از طرف صاحبان آنها صدقه بدهند، و احتیاط لازم آن است كه از مجتهد جامع الشرایط اجازه بگیرند و صدقه بدهند.

مسأله 2872- اگر آن كسی كه پول به دستش می آید فقیر باشد نمی تواند خودش به عنوان صدقه، از صاحبش بردارد، بلكه باید به فقیر بدهد بنا بر احتیاط لازم، بلكه خالی از قوت نیست.

مسأله 2873- اگر مال زیادی به دست آورد از قرعه كشی و با فقیری قرار گذارد كه

به او صدقه بدهد و فقیر مقداری بردارد و باقی را به او رد كند بخواهد با این حیله حلال كند، جایز نیست و حلال نمی شود، لكن اگر بدون شرط و قید به فقیر داد، و فقیر مقداری كه مناسب حالش هست به او رد كند با رضایت اشكال ندارد.

تَلقیح

مسأله 2874- وارد نمودن منی مرد را در رحم زوجه او با آلاتی مثل آب دزدك، اشكال ندارد، لكن باید از مقدمات حرام احتراز نمایند، پس اگر مرد با رضایت زن، این عمل را خودش انجام دهد، و منی خود را به وجه حلالی به دست بیاورد مانع ندارد.

مسأله 2875- اگر منی مرد را در رحم زنش وارد نمودند چه به وجه حلال یا حرام و از آن، بچه تولید شد، اشكالی نیست كه بچه مال مرد و زن است، و همه احكام فرزند را دارد.

مسأله 2876- جایز نیست داخل نمودن منی اجنبی را در رحم زن اجنبیه، چه با اجازه زن باشد یا نه، و چه شوهر داشته باشد یا نه، و چه با اجازه شوهر باشد یا نباشد.

مسأله 2877- اگر منی مردی را داخل رحم زن اجنبیه نمودند و معلوم شد بچه از آن منی است، پس اگر این عمل به طور شبهه بوده مثل آن كه گمان می كرد زن خودش هست، و زن نیز گمان می كرد منی شوهر هست، و بعد از عمل معلوم شد از شوهر نیست، اشكالی نیست كه بچه شرعاً از این مرد و زن است، و تمام احكام فرزندی را دارد، و لكن اگر از روی علم و عمد باشد، محل اشكال است، و باید احتیاط در جمیع

مسائل مراعات شود، لكن اشكالی نیست كه اگر این بچه دختر باشد، پدر نمی تواند او را به زنی بگیرد، و اگر پسر باشد نمی تواند مادرش را بگیرد، و نمی تواند دختر به محارمش اگر به عقد صحیح بود شوهر كند، و پسر محارمش را بگیرد، لكن باید در تمام مسائل دیگر احتیاط نماید.

تشریح و پیوند

مسأله 2878- مرده مسلمان را تشریح نمی توان نمود، و اگر تشریح كنند حرام است، و برای قطع سر او و قطع سایر اعضای او دیه است كه در كتاب «تحریر الوسیله» ذكر نموده ام، ولی تشریح مرده غیر مسلمان جایز است، و دیه ندارد، چه اهل ذمه باشد یا نباشد.

مسأله 2879- اگر ممكن باشد تشریح غیر مسلمان، جایز نیست تشریح مسلمان، برای یاد گرفتن مطالب طبی اگر چه متوقف باشد حفظ جان مسلمانی یا عده ای از مسلمانان بر تشریح، و اگر با امكان تشریح غیر مسلمان تشریح مسلمان كنند معصیت كار، و بر آنها دیه است.

مسأله 2880- اگر توقف داشته باشد حفظ جان مسلمانی یا عده ای از مسلمانان بر تشریح، و امكان نداشته باشد تشریح غیر مسلمان، جایز است تشریح مسلمان، و اما برای یادگرفتن بدون آنكه زندگی مسلمانی موقوف بر آن باشد، جایز نیست و موجب دیه است.

مسأله 2881- در موردی كه حفظ جان مسلمانان موقوف بر تشریح مسلمان است بعید نیست دیه نداشته باشد گرچه احتیاط در دیه است.

مسأله 2882- اگر حفظ جان مسلمانی موقوف باشد بر پیوند عضوی از اعضای میت مسلمانی، جایز است قطع آن عضو، و پیوند آن، و بعید نیست دیه داشته باشد، و آیا دیه بر قطع كننده است یا بر مریض، محل اشكال است، لكن می تواند طبیب

با مریض قرار دهد كه او دیه را بدهد و اگر حفظ عضوی از مسلمان موقوف باشد بر قطع عضو میت، در این صورت بعید نیست جایز نباشد و اگر قطع كند دیه دارد، لكن اگر میت در حال زندگی اجازه داد ظاهراً دیه ندارد، لكن جواز شرعی آن، محل اشكال است و اگر خود او اجازه نداد، اولیای او بعد از مرگش نمی توانند اجازه بدهند و دیه از قطع كننده ساقط نمی شود، و معصیت كار است.

مسأله 2883- قطع عضو میت غیر مسلمان برای پیوند، حرام نیست و دیه ندارد، لكن اگر پیوند كرد، اشكال واقع می شود در نجاست آن و میته بودن آن برای نماز، اگر میته انسانی در نماز اشكال داشته باشد، بنا بر این اشكال در میته مسلمان نیز هست، و اشكال نجاست اگر قبل از غسل قطع نمایند نیز هست، لكن می توان گفت كه اگر عضو میت پس از پیوند، حیات پیدا كند، از عضویت میت می افتد و به عضویت زنده در می آید. و نجس و میته نیست بلكه اگر عضو حیوان نجس العین نیز پیوند شود، و زنده به زندگی انسان شود از عضویت حیوان خارج و به عضویت انسان در می آید.

مسأله 2884- اگر قطع عضو را بعد از مردن جایز دانستیم، بعید نیست كه در حال حیات، فروش آن جایز باشد، و انسان بتواند اعضای خودش را بفروشد برای پیوند، در مواردی كه قطع جایز است، بلكه جواز فروش تمام جسم را برای تشریح در موردی كه جایز است، خیلی بعید نیست. اگر چه بی اشكال نیست لكن گرفتن مبلغی برای اجازه دادن در مورد جواز مانع ندارد.

مسأله 2885- انتفاع بردن به

خون در غیر خوردن و فروختن آن برای انتفاع حلال، جایز است پس آنچه اكنون متعارف است كه خون را می فروشند برای استفاده مریضها و مجروحین مانع ندارد. و بهتر آن است كه مصالحه كنند یا آن كه پول را در مقابل حق اختصاص یا در ازای اجازه خون گرفتن بگیرند كه خالی از اشكال و احوط است. بلكه این احتیاط حتی الامكان ترك نشود. لكن اگر گرفتن خون، برای صاحب آن ضرر داشته باشد، اشكال دارد. خصوصاً اگر ضرر فاحش و زیاد باشد.

مسأله 2886- جایز است خون بدن انسانی را به بدن دیگری با آلات دیگری منتقل كنند و وزن آن با مقیاسهایی كه دارند تعیین كنند، و ثمن آن را بگیرند و با جهالت به وزن جایز است به طور مصالحه انتقال دهند. و احوط آن است كه پول را در مقابل اجازه نقل بگیرند، و این احتیاط چنانچه گذشت حتی الامكان ترك نشود.

خاتمه

مسأله 2887- گوسفند یا حیوانات دیگر را اگر ذبح كنند با كارخانه ها و مكینه هایی كه اخیراً در بعض بلاد متعارف شده است، حرام و نجس و مردار است، و فروش و خرید آنها جایز نیست، و فروشنده ضامن پول خریدار است چه كلید برق را مسلمان بزند و تسمیه بگوید و رو به قبله باشد و از حلقوم ببرد یا نه چه برسد به آن كه این امور نیز مراعات نشود، ولی گوشتهایی كه در بازار مسلمانان فروش می رود و احتمال داده می شود كه به طور شرعی ذبح شده باشد، حلال و خرید و فروش آن جایز است.

مسأله 2888- گوشتها یا مرغهای سر بریده ای كه از بلاد كفر می آورند،

محكوم به نجاست و حرمت و مردار بودن است، مگر آن كه ثابت شود ذبح شرعی آنها.

مسأله 2889- رادیو و تلویزیون دارای منافع حلال عقلایی و منافع حرام است از نظر اسلام و جایز است انتفاع بردن از آنها به نحو حلال، از قبیل اخبار و مواعظ از رادیو و نشان دادن چیزهای حلال برای تعلیم و تربیت صحیح، یا نشان دادن كالاها و عجایب خلقت از بر و بحر از تلویزیون و اما چیزهای حرام از قبیل پخش غنا و موسیقی مطرب و اشاعه منكرات از قبیل پخش قوانین خلاف اسلام و مدح خائن و ظالم، و ترویج باطل، و ارائه چیزهایی كه اخلاق جامعه را فاسد و عقاید آنها را متزلزل می كند، حرام و معصیت است.

مسأله 2890- در جایی كه استعمال این آلات در وجه حرام شایع و رایج است بطوری كه استعمال حلال آن تقریباً غیر مقصود باشد اجازه نمی دهم فروش و خرید آنها را مگر برای اشخاصی كه هیچ استعمال غیر مشروع با آنها نكنند و نگذارند دیگری هم استعمال غیر مشروع كند.

مسأله 2891- اگر كسی بخواهد پولی قرض كند و ربا بدهد یا قرض بدهد و ربا بگیرد و به یكی از راههایی كه در بعض رساله های عملیه ذكر شده بخواهد از ربا فرار كند جایز نیست، و زیاده ای كه می گیرد بر او حلال نمی شود، پس ربای قرضی به وجهی از وجوه حلال نیست.

مسأله 2892- قرضی كه در آن قرار رباست صحیح است، لكن شرط و قرار باطل می باشد، و شرط زیاده علاوه بر بطلانش، نیز حرام است.

مسأله 2893- كسانی كه می خواهند از بانكها یا غیر آنها قرض بگیرند و

دهنده بدون ربا قرض نمی دهد، جایز است اصل قرض را قبول كنند، و شرط را در واقع و به طور جد قبول نكنند، و در این صورت اگر اظهار قبول كنند بدون جد و قصد حقیقی، این قرار صوری حرام نیست، بنا بر این أصل قرض صحیح است و شرط باطل، و مرتكب حرام هم نشده اند.

مسأله 2894- اگر پولی به بانك یا غیر آن بدهند و بانك به آنها ربا بدهد جایز نیست بگیرند، اگر چه قرار هم نگذاشته باشند، ولی اگر قرض گیرنده مجاناً چیزی بدهد حرام نیست، و جائز است گرفتن آن.

مسأله 2895- در بیع مثل به مثل اگر قیمتها با هم اختلاف داشته باشد و بخواهند از بیع مثل به مثل فرار كنند- نه از زیادی- جایز است حیله، مثلًا اگر یك كیلو گندم خوب به دو كیلو گندم بد ارزش دارد و می خواهند یك كیلو خوب بدهند، و دو كیلو بد بگیرند در این مورد اگر چیزی ضمیمه كنند كه از بیع مثل به مثل فرار كنند جایز است.

مسأله 2896- اگر بخواهند مثل به مثل را مبادله كنند و ربا بگیرند با حیله جایز نیست. مثلًا یك خروار گندم را كه ارزش آن نصف دو خروار است اگر بخواهند مبادله كنند كه یك خروار بدهند و بعد از شش ماه دو خروار بگیرند زیادی رباست و با ضم چیزی صحیح نمی شود، و علاوه بر آن كه معامله حرام است باطل هم می باشد، و مثل باب قرض نیست كه قرض صحیح باشد و شرط باطل، بلكه أصل معامله باطل است.

مسأله 2897- از مسأله قبل ظاهر شد كه حیله در موردی است كه

بخواهند از معامله مثل به مثل فرار كنند بدون آنكه زیاده قیمت و ربا در كار باشد و اما موردی كه می خواهند ربا بگیرند حیله جایز نیست، و اگر در بعض رساله های عملیه این جانب چیزی بر خلاف آن ذكر شده است صحیح نیست. مسائلی كه از محضر مقدس حضرت آیة الله العظمی امام خمینی «قدّس سرّه» درباره موضوعات گوناگون استفتاء شده است.

احكام درباره تقلید

احكام درباره تقلید

س 1- آیا در رساله های فتوایی حضرت آیت اللهی، عباراتی مانند «لا یبعد، لا یخلو عن قرب، لا یخلو عن وجه» مقصود فتوی است یا نه؟ و اگر بعد از فتوی تعبیر به لا یترك الاحتیاط شد آیا این احتیاط واجب است؟

ج تعبیرات مزبور در مقام بیان فتوی است مگر آن كه قرینه بر خلاف در بین باشد. و عبارت لا یترك الاحتیاط اگر در موردی بعد از بیان فتوی ذكر شود برای بیان تأكّد حسن احتیاط است.

س 2- تقلید اغلب مؤمنین بدون تحقیق و تشخیص اعلم است، مثلا در ماه مبارك رمضان یك مُبلغی وارد دهی می شود و به مردم فتوای مرجعی را می گوید، و یا رسماً او را بین مردم معرفی می كند، مردم هم به واسطه حسن نیت از او قبول می كنند، آیا این گونه تقلیدها هم ثمری دارد یا خیر؟ و آیا لازم است بیدار نمودن آنها كه وظیفه چیست؟ یا چون تقلید از غیر اعلم می كنند و معلوم نیست مخالف با فتوای اعلم باشد اشكال ندارد؟

ج حكم شرعی باید بیان شود، لكن آگاه كردن اشخاص بالخصوص لازم نیست، و تقلید اگر از روی موازین شرعیه نباشد صحیح نیست.

درباره وضو

س 3- اگر قبل از وقت نماز وضو بگیرد برای نماز صحیح است یا خیر؟ و در صورتی كه صحیح باشد فرقی بین این كه وقت نماز نزدیك باشد یا نه هست یا خیر؟

ج وضو برای نماز اگر نزدیك وقت نماز باشد صحیح است و وضو قبل از وقت و بعد از وقت برای بودن بر طهارت مستحبّ است.

درباره مسجد

س 4- گذاشتن مرده پیش از غسل و بعد از غسل در مسجد، و شستن و غسل دادن مرده در حیاط مسجد چه صورت دارد؟

ج نهادن جسد میت در مسجد پیش از غسل دادن اگر موجب سرایت نجاست و مستلزم هتك مسجد نباشد مانع ندارد و بعد از غسل دادن بی اشكال است. و صحن مسجد اگر مسجد نباشد شستن و غسل دادن میت در آنجا اگر مخالف با وقف نباشد و موجب هتك نشود اشكال ندارد.

درباره وقت نماز و روزه

س 5- شبهایی كه مهتاب تا صبح هست اگر كسی یقین كند كه فجر صادق طالع شده می تواند نماز صبح را بخواند یا باید صبر كند تا سفیده صبح بالحس آشكار شود. و وظیفه او در امساك روزه ماه رمضان چگونه است، و در صورتی كه وقت نماز از اول آشكار شدن سفیده باشد در شبهای ابر یا در شهرستانهایی كه روشنایی برق به حدی زیاد است كه باید خیلی صبر كرد تا سفیده آشكار شود اگر به اندازه ده دقیقه از اول فجر متیقن صبر كند بعد از ده دقیقه وقت نماز صبح هست یا خیر؟

ج احتیاط لازم در شبهای مهتاب آن است كه صبر كند تا سفیده صبح در افق ظاهر شود و غلبه كند بر روشنایی مهتاب بلكه خالی از وجه نیست و این حكم در روشنی برق و شبهای ابر نیست. و در روزه احتیاط كنند در شبهای مهتاب اگر چه بعید نیست كه لازم نباشد امساك قبل از آنچه كه ذكر شد.

بعض مسائل نماز

س 6- كسی كه به قصد نماز عصر مثلا مشغول نماز می شود، در بین نماز خیال می كند نماز ظهر می خواند، مقداری از نماز را با همین خیال می خواند و قبل از تمام شدن نماز یادش می آید كه نمازش نماز عصر بوده و اول هم قصد نماز عصر كرده آیا نمازش صحیح است؟ و آیا اگر بعد از تمام شدن نماز یادش بیاید تكلیفش چیست؟

ج نماز محكوم به صحت است، و فرقی بین اثناء و بعد از فراغ نیست.

س 7- اگر كسی در حال قیام شك میان یك و دو كند آیا جایز است در حال شك قراءت را

تمام كند و موقع رفتن به ركوع تروّی كند یا خیر؟ «1» و همچنین در افعال: مثلًا اگر در سجده شك كند كه سجده اول است یا دوم آیا جایز است در حال شك ذكر سجده را بگوید و بعد از نشستن تروی كند یا خیر؟

ج از حین عروض شك باید تروّی كند و اگر بدون تروی به انتظار این كه بعداً تروّی می كند تا ببیند وظیفه چیست به عمل ادامه دهد چنانچه چیزهایی كه به واسطه آنها ممكن است یقین یا گمان به یك طرف شكّ پیدا شود از بین نمی رود عمل او در صورتی كه موافق با وظیفه اش انجام گرفته باشد اشكال ندارد.

احكام نماز

س 8- آیا نماز جمعه در زمان غیبت واجب عینی است یا تخییری و آیا كفایت از نماز ظهر می نماید؟ و اگر كفایت نكند و محتاج به اعاده ظهر باشد آیا اقتدای عصر به امامی كه واجب می داند جایز است آن كه عصر را هم در صورت اقتدا باید اعاده كرد؟

ج واجب تخییری است و احتیاط در اعاده ظهر استحبابی است و اقتدا به عصر می تواند بكند.

س 9- كسی كه سجده سهو به عهده اش آمده و فراموش كرده تا وارد نماز شده و در بین نماز متذكر شده تكلیفش چیست؟

ج لازم است نماز را اگر فریضه است تمام كند بعد از آن بلافاصله سجده را به جا آورد.

مسائل روزه

س 10- اگر به گمان این كه بلوغ پسر، پانزده سال شمسی است ماه رمضان را روزه نگرفت و بعد معلوم شد كه قبل از ماه رمضان پانزده سال قمریش تمام بوده آیا كفاره هم لازم است یا نه؟

ج كفاره واجب نیست لكن باید قضا كند.

س 11- بچه های بالغ یا جوانهایی كه در اثر ضعف مفرط روزه گرفتن برایشان سخت است چه كنند؟

ج ضعف ناشی از روزه مجوز ترك روزه نیست مگر آن كه حرجی باشد و باید اكتفا به رفع ضرورت كند و قضا نماید.

بعض احكام روزه

س 12- كسی كه در روز ماه رمضان از محل خود مسافرت می كند و قبل از ظهر همان روز مراجعت می كند چنانچه مفطری انجام نداده باشد حكمش حكم كسی است كه مسافر بوده و قبل از ظهر به وطن می رسد یا این كه حكم دیگری دارد؟

ج با فرض عدم تناول مفطر تا بازگشت به وطن لازم است نیت روزه و امساك كند و روزه صحیح است.

س 13- هرگاه كسی روزه خود را عمداً باطل كرد اگر در روز غسل ارتماسی كند غسل او صحیح است یا خیر؟

ج صحت غسل ارتماسی مشكل است، و احوط ترك است.

س 14- اشخاصی كه معتاد به كشیدن تریاك هستند و نمی توانند ترك كنند و با این حال نمی توانند روزه بگیرند نه ادایی و نه قضایی این طور اشخاص حكم مریض را دارند كه باید برای هر روز یك مد كفاره بدهد یا این كه حكم دیگری را دارند؟

ج روزه را واجب است بگیرد و با فرض اضطرار در كشیدن تریاك جایز است كشیدن آن در حال روزه به مقدار دفع ضرورت.

بعض احكام نماز جماعت

س 15- مفاد رساله توضیح المسائل حضرت آیت اللهی در مورد كسی كه در نماز جماعت پشت ستون ایستاده باشد این است كه اگر از جلو اتصال نداشته باشد نمازش اشكال دارد، آیا در صورتی كه از یكی از دو طرف اتصال داشته باشد و صف جلو را هم ببیند باز هم نمازش اشكال دارد؟

ج اشكال ندارد.

س 16- در حال تجافی «1» در نماز جماعت آیا مأموم می تواند ساكت بنشیند و یا باید تشهد یا تسبیح را به نحو واجب تخییری بگوید؟ و همچنین اگر تجافی را عمداً یا

جهلًا یا سهواً ترك كند به نماز یا جماعتش ضرر وارد می آید یا نه؟

ج ذكر و تسبیح لازم نیست ولی احوط آن است كه تجافی كند و اگر نكرد جماعتش یا نمازش باطل نمی شود.

س 17- در سابق اجازه نمی فرمودید كه نماز عیدین (فطر و قربان) به جماعت خوانده شود اخیرا شنیده شده كه اجازه فرموده اید، آیا صحیح است؟

ج احتیاط واجب آن است كه آن را به جماعت نخوانند مگر به قصد رجاء بلی اگر فقیه عادل یا مأذون از قبل او آن را اقامه كند جماعت خواندن با او مانعی ندارد.

احكام نماز و روزه مسافر

س 18- كسانی كه در طیاره یا قطار شغل قهوه چی دارند و گاه بگاه هم در وطن خود ده روز و بیشتر می مانند تكلیف نماز و روزه آنان چگونه است؟

ج اگر از كارگران قطار و طیاره محسوب می شود نماز او تمام و روزه بر او واجب است ولی اگر ده روز در وطن یا در غیر وطن توقف نمایند، در سفر اول بعد از آن ده روز حكم مسافر دارند.

س 19- كسی كه در سال دو یا سه سفر می رود كه هر كدام سه یا چهار ماه طول می كشد و بقیه سال را در وطن است تكلیفش نسبت به نماز و روزه چگونه است؟

ج اگر سفر شغل او نیست در سفر قصر است.

س 20- چوپانی كه در سال نه ماه همراه گوسفندان می رود بدون آنكه در جایی ده روز بماند و سه ماه زمستان را در وطن خود بسر می برد تكلیف نماز و روزه اش چیست؟

ج در حالی كه اشتغال به چوپانی دارد اگر به مقدار سفر شرعی هم برود تمام است.

س

21- طلاب قم كه در قم به قصد مدت غیر معین مانده اند اگر هفته ای یك مرتبه مسافرت كنند قصد اقامه آنها به هم می خورد یا آن كه این اشخاص چون قصد مدت غیر معین نموده اند وطن آنها محسوب می شود و نماز آنها تمام است؟

ج وطن محسوب نیست و نماز آنها قصر است مگر قصد اقامه كنند.

س 22- آیا مراد از اعراض از وطن آن است كه دیگر بناء بر ماندن دائم نداشته باشد یا آنكه به كلی قطع علاقه كند و املاك خود را بفروشد؟

ج اعراض از ماندن كافی است، لازم نیست ملك خود را بفروشد.

بعض احكام نماز مسافر

س 23- اشخاصی كه شغلشان سفر نیست بلكه مثلًا در محلی آموزگارند، و از محل سكونتشان تا محل مزبور به مقدار مسافت شرعی فاصله است و همه روزه و یا بدون توقف ده روز در آن محل، به آنجا رفت و آمد می كنند وظیفه شان نسبت به نماز و روزه چیست؟ و آیا میان نماز و روزه فرق است؟

ج نمازشان قصر و روزه نمی توانند بگیرند و فرقی بین نماز و روزه نیست، لكن قضای روزه سال را علی الأحوط نباید از ماه رمضان سال بعد تأخیر بیندازند.

س 24- كسی كه برای اصلاح سیمهای برق یا تلفن ما بین شهرستانها استخدام شده كه همه روزه باید برود در بیابانها گردش كند تا اگر سیمی خراب شده اصلاح كند و با قصد به اندازه مسافت یا زیادتر هم خواهد رفت نماز او قصر است یا تمام؟

ج در فرض سؤال سفر شغل محسوب است.

س 25- اشخاصی مستخدم اداره خون هستند و هر روز به موجب دستور ما فوق برای خون گرفتن از افراد

و خون دادن در حركت هستند تكلیفشان در نماز و روزه چیست؟

ج اگر عمل به طور دوره گردی است حكم سفر شغل را دارد، و گر نه در سفر حكم مسافر جاری است.

س 26- شخصی استخدام شده برای تعمیر جاده كه باید هر روز برود در بیابان و خرابیها را اصلاح كند كه نتیجةً به حدّ مسافت یا بیشتر هم خواهد رفت آیا نماز او قصر است یا تمام؟

ج در فرض سؤال نماز قصر است مگر آنكه از ابتدای حركت قصد مسافت نداشته باشد و یا آن كه مسئولیت روزانه تعمیر جاده در چندین نقطه مسیر مسافت به نحو دوره گردی باشد كه در این صورت نماز تمام است.

نماز مسافر

س 27- طلابی كه مثلا در قم از شهرستانهای دیگر آمده و مشغول تحصیلند و نسبت به آینده خود از نظر ماندن همیشه تصمیمی ندارند، آیا قم برای آنها وطن محسوب می شود؟ و آیا در صورتی كه مصمم باشند پس از گذشت دوران تحصیل، به محل خود یا محل دیگری بروند وظیفه شان در ایام تحصیل چیست؟

ج با تصمیم به مراجعت حكم مسافر بار می شود. و در صورت تردّد در بقا و اقامت اگر مدت اقامت طولانی شود بحدّی كه عرفاً از اهل محل اقامت محسوب شود حكم وطن بار می شود و گر نه حكم مسافر را دارد.

س 28- شخصی یك شغل ثابتی در ادارات دولتی دارد، و یكی دو روز شغلش رانندگی است به این معنی كه دو روز در حضر و وطن می باشد و یك روز یا دو روز در سفر به شغل رانندگی اشتغال دارد آیا در مدت مسافرت نمازش قصر است یا تمام؟

ج اگر رانندگی

در سفر به نحوی باشد كه شغل محسوب شود نماز تمام است.

س 29- آموزگار در هفته ای شش روز برای آموزگاری در سفر است و یك روز به وطن بر می گردد تكلیف نماز و روزه او چیست؟

ج در سفر نمازش قصر است و نباید روزه بگیرد مگر آن كه بعد از ظهر از وطن بیرون رود، و در وطن نمازش تمام و باید روزه بگیرد.

س 30- آموزگار مأمور است در مدت سه سال در قریه ای آموزگار باشد و هر شب جمعه به شهری كه غیر وطن او است مسافرت می كند تكلیف نماز و روزه او چیست؟

ج نمازش در غیر وطن قصر است و نباید روزه بگیرد ولی تأخیر قضای روزه هر سالی از رمضان دیگر جایز نیست به احتیاط لازم.

بعض مسائل خمس

س 31- هرگاه شخص مطالباتی در رأس سال خمسش بعهده مردم دارد و وقت پرداخت آن رسیده است، ولی به خاطر این كه خجالت می كشد مطالبه نمی كند، و یا در مطالبه آن مسامحه می كند، و یا مطالبه می كند ولی بدهكار نمی پردازد تا آن كه سالش می گذرد و بالاخره در سال بعد به دستش می رسد آیا این قسمت از درآمد سال سابق حساب می شود یا از درآمد سال وصول؟

ج اگر با مطالبه وصول می شود بدون آنكه حرجی در بین باشد لازم است خمس آن سر سال پرداخت گردد و لو این كه مطالبه و وصول نكرده باشد و اگر مطالبه بر او حرجی است و بدون آن وصول نمی شود یا آنكه با مطالبه هم فعلا وصول نمی شود چنانچه مطالبات بابت فروش اقساطی و نسیه مال التجاره باشد از عواید سال وصول محسوب است ولی اگر بابت قرض

دادن از درآمد سال باشد هر وقت در سال بعد وصول شد باید همان موقع خمس آن را بدهد.

س 32- شخصی كه زمینی را از ارباح مكاسب برای تجارت می خرد و همه ساله قیمت بازارش ترقی می كند و پس از گذشت چند سال می فروشد آیا پرداخت خمس قیمت فروش در ادای خمس واجب كافی است یا آن كه باید حساب كند و به علاوه خمس قیمت فروش ارتفاع قیمت سوقی چهار پنجم مانده در سال اول را در رأس سال دوم بدهد و همچنین خمس ارتفاع قیمت سوقی مخمس شده را در سال سوم... و خلاصه آن كه در سال اول خمس زمین ملك ارباب خمس می شود و ترقی قیمت سوقی آن ملك خود آنهاست و در سال دوّم معادل خمس ارتفاع سوقی بقیه، ملك ارباب خمس می شود و ترقی این هم ملك خود آنهاست و همچنین در تمام سالها...

ج در سر هر سال باید تخمیس كند و اگر نكرد در مقدار سهم حكم شریك دارد.

س 33- این فرع كه در ارتفاع قیمت سوقی ذكر شد آیا در مورد نمای درختانی كه برای كسب، كشت و یا خریداری می شود و بعد از گذشت چند سال قطع می كنند جاری است یا خیر؟

ج جاری است.

احكام خمس

بخش اول

س 34- كسی كه مجاز است سهم سادات را خودش بدهد چنانچه بخواهد چیزی بعنوان پیشكش و هدیه به سید مستحق بدهد جایز است یا خیر؟

ج پیشكش از مال خودش مانع ندارد، ولی سهم سادات محسوب نیست مگر آن كه قصد پرداخت و ادای خمس داشته باشد و لو آن كه در ظاهر به صورت پیشكش تسلیم نماید.

س 35- شخصی در یك

دفترچه بانكی دو نوع پول دارد یكی مخمس و دیگری غیر مخمس در وقت دریافت آن می خواهد آن پولی را بگیرد كه خمس تعلق گرفته یا نوع دیگر را آیا به قصد معین می شود یا نه؟

ج در فرض سؤال با قصد تعین پیدا می كند.

س 36- در رسائل عملیه حضرت آیت اللهی آمده است «كه هرگاه مثلا از مال مخمس یا مالی كه خمس به آن تعلق نمی گیرد جنسی را بخرد نه برای آن كه با عین آن و ترقی قیمتش تجارت كند. و یا مالی به ارث به كسی برسد و سپس قیمتش زیادتر شود و بفروشند این ترقی قیمت خمس ندارد» در صورتی كه گاهی خلاف این از حضرت عالی نقل می شود آیا نظر مبارك تغییر كرده است؟

ج در فرض سؤال، ترقّی قیمت حتّی بعد از فروش خمس ندارد.

س 37- در استفتائی كه به حضرت مقدس آیت اللهی نسبت داده می شود چنین آمده است كه: «هرگاه كسی مئونه ای را بخرد و پس از گذشت سال آن را بفروشد باید خمس آن را فوراً بدهد» مستدعی است بیان فرمائید: اولًا: آیا این حكم اختصاص به قیمت خرید دارد و مبلغ ما زاد بر خرید نفع جدید و جزء درآمد همان سال فروش حساب می شود و یا آنكه اداء خمس نفع هم فورا واجب است؟

ثانیاً: آیا این حكم مختص به موردیست كه مئونه از ربح سنه خریداری شود و یا در جایی هم كه از پول مخمس و یا ارث خریده شود جریان دارد؟

ج مسأله- 1- هرگاه چیزی را برای مئونه از ربح سال تهیه كند و آن را در سال بعد بفروشد واجب است خمس

آن را به قیمت فروش فوراً بدهد.

مسأله- 2- به چیزی كه از مال مخمس یا ارث یا مال دیگری كه متعلق خمس نیست تهیه می شود خمس تعلق نمی گیرد مگر آنكه آن را بفروشد و از آن ربح به دست آید كه در این صورت به ربح آن خمس تعلق نمی گیرد اگر چه آن را به بیش از قیمت خرید فروخته باشد.

س 38- در مورد مئونه ای كه از ارباح مكاسب تهیه شود و پس از سال خمسی «1» بفروشند فرموده اید باید خمس بدهند در صورتی كه در مورد چیزی كه از مئونه بودن خارج شود مانند زیور آلات زنان احتیاط واجب فرموده اید آیا این مورد هم از باب احتیاط است؟

ج در هر دو صورت وقتی كه از مئونه بودن خارج شود خمس واجب است.

س 39- آیا مطالباتی را كه شخص در رأس سال خمسش بر عهده مردم دارد و مطمئن به وصول آنها هست لكن مدت دار است و زمان وصولش سال آینده است جزء درآمد و موجودی همین سال محسوب می شود؟

ج در مفروض سؤال اگر بابت فروش نسیه مال التجارة باشد جزء درآمد سال وصول محسوب است.

س 40- آیا شخص می تواند رأس سال خمسش را تغییر دهد؟ و كیفیت آن چگونه است؟

ج سال را نمی تواند تغییر دهد مگر با اجازه ولی امر.

س 41- پولهایی كه سلمانی بابت تراشیدن صورت می گیرد حلال است یا حرام؟ و بر فرض حرمت اگر با پولهای حلالش مخلوط باشد و بخواهد اموالش را تخمیس كند دو بار باید تخمیس كند یا خیر؟

ج با اجرت ریش تراشی علی الاحوط معامله پول حرام می شود. و در مورد اختلاط احوط تخمیس است و پول

حلال در بین كه از درآمد كسب و متعلق خمس است جداگانه خمس دارد و تفصیل و ترتیب هر یك در كتاب «تحریر الوسیله» مسطور است.

س 42- شخصی در آخر هر سال كه به حساب ما زاد خود رسیدگی كرده مثلا اگر از نقد و جنس هزار تومان داشته و پانصد تومان مقروض بوده فقط خمس پانصد تومان را می داده آیا به نظر مبارك شما صحیح است و صرف مقابله ما زاد با دین از مئونه است و یا آن كه تنها اداء دین قبل از تمام شدن سال جزء مئونه می باشد.

ج اگر قرض مذكور برای معاش بین سال بوده است استثناء می شود اگر چه نپرداخته باشد ولی در قروض دیگر تا نپرداخته مئونه نیست و باید خمس بدهد.

س 43- گوسفند معینی را نذر می كند كه در وقت معینی آن را در راه خیر مصرف كند قبل از این كه آن وقت معین برسد آخر سال خمس او می شود آیا باید خمس این گوسفند را بدهد یا خیر؟

ج خمس ندارد.

س 44- افرادی كه در ادارات و مؤسسات دولتی استخدام می شوند از موقعی كه حقوق به آنها داده می شود اداره و مؤسسه مربوطه مبلغی از حقوقش را به عنوان بازنشستگی كسر می كند و موقعی كه بازنشسته شد هر ماه مقداری از مبلغ مذكور را به او می دهد آیا این مبلغ را كه كسر كرده اند و فعلا به او می پردازند خمس دارد یا خیر؟ و بر فرض وجوب خمس تخمیس واجب فوری است یا این كه جزء منافع سالی است كه به او داده می شود؟

ج دریافتی هر سال در زائد بر مئونه آخر سال خمس دارد.

س 45-

شخصی پنج هزار تومان به عنوان سرقفلی به صاحب ملك داد تا ملك را مالك به او اجاره دهد آیا مستأجر كه سرقفلی می دهد اگر این وجه را در بین سال از ارباح مكاسب بدهد باید خمس آن را بدهد یا آن را كه از قبیل مئونه كسب است- مثل اجاره دكان- و خمس ندارد؟

ج پولی را كه برای سرقفلی داده است و از ارباح مكاسب است باید خمس بدهد.

س 46- مالك كه سرقفلی می گیرد برای او این وجه هبه محسوب می شود و خمس ندارد یا از ارباح مكاسب است و خمس دارد؟

ج وجه سرقفلی نیز از ارباح مكاسب است و خمس دارد.

س 47- مركبی كه از ربح كسب تهیه می شود برای این كه سوار شود و به تجارتخانه یا مزرعه یا دكان یا محل كار خود برود بدون آن كه جنس تجارت با او حمل نماید خمسش واجب است یا نه؟

ج باید خمس آن را بدهد.

س 48- شخصی كه كارخانه یا اتومبیل یا سایر ابزار كسب دارد كه به قیمتی خریده است و سرمایه او همین می باشد و در اثر كار كردن فرسوده شده و قیمت آن كمتر شده است ولی باز هم با همین ابزار كار می كند و تأمین معاش می نماید آیا در آخر سال مقداری را كه در اثر فرسودگی از قیمت این ابزار كم شده است می تواند از ربح بردارد و جبران كند و خمس بقیه ربح را بدهد یا آن كه خمس تمام ربحی را كه آخر سال برایش می ماند باید بپردازد.

ج فرسودگی و استهلاك ابزار كسب در طریق استرباح «1» كه موجب تنزل قیمت می شود از درآمد استثنا می شود

و خمس بقیه را باید داد.

س 49- اگر زمینی را به ذمه خرید و در وقت معامله توجه نداشت كه قیمت را بعداً از چه پولی بدهد و بعد از تمام شدن معامله قیمت را از ربح كسب خود قبل از این كه سال بر آن بگذرد داد اكنون پس از چند سال كه قیمت آن زمین ترقی كرده باید خمس ارزش آن را بدهد یا خمس قیمت (ثَمَن) كافی است؟

ج سر سال خمس زمین را به قیمت فعلی آن باید بدهد.

بخش دوم

س 50- شخصی خود و فرزندان اناث و ذكورش بالغ و غیر بالغ كار می كنند و اجرت همه به دست او می آید كه خرج زندگی كند و مقدار زائد از مئونه را صرف تهیه باغ و خانه و سرمایه می نماید اكنون پس از چند سال تكلیف خمس نسبت به زائد از مئونه چگونه است؟ در حالی كه فرزندان بالغ اجرتهای خود را به عنوان هبه یا قرض و یا امانت به پدر واگذار ننموده یعنی اسمی روی آن نگذاشته اند؟

ج اگر از مال مشترك با رضایت بالغین و به ولایت بر غیر بالغین صرف در زندگی كرده و بقیه را صرف تهیه باغ و سرمایه كرده فرزندان بالغ و غیر بالغ در باغ و سرمایه شریكند و هر كدام در سهم خودشان خمس را ضامنند و راجع به تهیه خانه اگر از مئونه باشد خمس ندارد و اگر نه حكم باغ و سرمایه را دارد.

س 51- اگر مبلغی پول خمس داده و مبلغی از طریق قرض و مبلغی هم از ربح كسب خرج احیای زمینی نمود و نمی داند از هر كدام چه اندازه خرج

كرده است اكنون برای مصالحه به یك مبلغی باید ارزش زمین را حساب كند یا مبالغی كه خرج كرده است؟

ج زمین احیاء شده به قیمت فعلی خمس دارد و هزینه احیاء قبلًا از آن استثناء می شود.

س 52- اگر زمینی را از درآمد كسب برای ساختن خانه خرید و تا چند سال نتوانست بسازد آیا خمسش واجب است یا نه؟

ج واجب نیست مادامی كه به قصد ساختن خانه است و اگر از آن منصرف شد باید خمس بدهد.

س 53- اگر مسأله گو، یا مجاز در رسیدگی به امور حسبیه «1» مسأله را اشتباه گفت و گوسفند بر خلاف دستور شرع ذبح شد یا بیش از بدهكاری مردم خمس یا زكات از آنان گرفت و به مصرف رساند و بعد كشف خلاف شد آیا ضامن است یا نه؟

ج اگر شخصاً مباشر در ذبح حیوان و یا اخذ و صرف مال نبوده ضامن نیست.

س 54- گوینده مذهبی منبر مجانی زیاد می رود و مقید نیست كه وجهی بابت منبر به او بدهند اما می داند كه بعضی از صاحبان مجالس یا اهل قریه مبلغهای نامعلومی به او خواهند داد اكنون اگر این گونه پولها از مئونه سالش زیاد بیاید خمس دارد یا نه؟

ج اگر بعنوان اجرت می دهند باید خمس آنها را بدهد.

س 55- اگر خانه مسكونی خود را فروخت كه جای دیگر خانه بخرد و پولش را چند ماه به كاسبی زد و سود برد و قبل از سال خانه خرید تكلیف خمسش نسبت به اصل پول و سود چگونه است؟

ج باید خمس همه را بدهد.

س 56- ملكی كه به ارزش معینی به ارث به او رسیده است اگر بعد از

چند سال به گرانتر از آن قیمت فروخت خمس زیاده واجب است یا نه؟

ج خمس واجب نیست.

س 57- اگر سرمایه اش كمتر شده اما مقداری آذوقه كه از ربح سال خریده است باقی مانده خمس آنها واجبست یا نه؟

ج اگر باقیمانده به مقدار ضرر است یا كمتر خمس ندارد.

س 58- افرادی هستند كه خمس بدهكار بوده و تا كنون نداده اند و حالا نمی توانند بدهند یا خیلی برایشان مشكل است تكلیف چیست؟

ج بدهی را باید و لو بتدریج ادا كند و اگر تمكن ندارد منتظر تمكن شود. و بدون پرداخت بدهی برائت حاصل نمی شود.

س 59- كسانی كه اصلا خمس نداده و نمی دهند وظیفه همسایه و خانواده آنها چیست؟

ج با رعایت شرایط امر به معروف او را امر به معروف نمایند و مالی را كه علم دارند متعلق خمس بوده و خمس آن را اداء نكرده نمی توانند تصرف كنند.

س 60- جوانی كه می داند پنج سال دیگر عیال می گیرد و محتاج به خانه می شود اگر در مدت این پنج سال از درآمد خود خانه تهیه كند خمس آن واجب است یا نه؟

ج اگر در موقع حاجت نتواند خانه را تهیه كند و باید بتدریج ما یحتاج آن را تهیه كند خمس ندارد و اگر پول را جمع كند خمس سالهای گذشته را باید بدهد.

س 61- شخصی دارای باغی است كه چند سال است درآمدی نداشته اما از نظر قیمت برای سفر حج كافی بوده است و صاحب آن اطمینان عرفی دارد كه وقتی باغ ثمر دهنده شود او هم از كار افتاده خواهد شد و باید از درآمد آن باغ امرار معاش نماید آیا چنین شخصی مستطیع شده است

یا نه؟

ج اگر تمكن از امرار معاش به غیر از درآمد آن باغ نداشته باشد مستطیع نیست.

س 62- اگر برای حج نیابتی اجیر شد و بعد در همان سال استطاعت مالی پیدا كرد باید چه كند؟

ج باید حج نیابتی به جای آورد.

س 63- كسی كه غنی شرعی می باشد و امور او می گذرد اگر خانه مسكونی خود را بقصد تبدیل به خانه بهتر فروخت در حالی كه میسر او هست با خانه اجاره زندگانی نماید آیا به واسطه پول خانه مستطیع می شود؟ یا مستطیع نیست و می تواند خانه خریداری نماید.

ج اگر شرایط استطاعت حاصل است و نداشتن خانه ملكی برای او خلاف شئون یا موجب زحمت نیست مستطیع هست.

س 64- آیا اول سال استطاعت برای حج، اول ماه شوال است و پیش از ماه شوال اگر قدرت مالی پیدا شد جایز است مكلف به مصرف دیگر برساند و دیگر حج بر او واجب نیست یا آن كه از بعد از ایام حج تا سال دیگر سال استطاعت حساب می شود و جایز نیست خود را از استطاعت خارج كند؟

ج اگر استطاعت مالی پیدا شود و استطاعت بدنی و سائر شرائط موجود باشد نمی تواند خود را از استطاعت خارج كند حتی در اوائل سال.

س 65- اگر قریه موقوفه به واسطه توسعه یافتن احتیاج به احداث حمام و مسجد و مدرسه و خیابان پیدا كند كه در همان مقدار قبل از توسعه احداث شود آیا جائز است از درآمد ملك آنها را احداث كند؟

ج جایز نیست.

س 66- اگر مزرعه ای را وقف كرده اند كه درآمدش صرف اقامه عزای حضرت سید الشهداء شود آیا جایز است با رعایت مصلحت مقداری

از درآمد آن را صرف توسعه دادن آن مزرعه و كاشتن درخت نمود یا نه؟

ج جایز نیست.

س 67- قریه موقوفه ای در اثر خشكسالی به كلی از بین رفت و بایر شد و سكنه اش متواری شده اند و پس از چند سال آب فراوان شد و كسی از مال خود خرج كرده آن را احیا نمود آیا مالك می شود یا نه؟

ج قریه به وقفیت خود باقی است و آبادكننده مالك آن نمی شود.

س 68- آیا می توان محلی را به مدت ده سال به عنوان مسجد وقف نمود كه بعد از آن برگردد به ملك واقف یا ورثه اش؟

ج مسجد نمی شود.

س 69- محلی را به نام سقاخانه یا حمام قریه ساخته و وقف نموده اند اكنون سالهاست كه مخروبه شده و به واسطه فراهم شدن آب و حمام جدید دیگر امیدی نیست كه آنها را ساختمان نموده و طبق وقف از آنها استفاده گردد اكنون اجازه می فرمایید چنین مخروبه هایی جزء صحن مسجد یا حسینیه یا ساختمان خیریه دیگر گردد یا نه؟

ج اگر ممكن باشد تعمیر آنها و استفاده از آنها در جهت وقف تغییر و تبدیل عنوان آنها جایز نیست.

س 70- زمین و املاك وقفی كه متعلق به حضرت رضا علیه السلام و حضرت معصومه علیها السلام و سایر ائمه علیهم السلام باشد اجاره نمودن از متصرفین فعلی كه مدعی تولیت می باشند به همان قرارداد ایشان اجازه می فرمایید یا آن كه باید اجاره دیگری از حاكم شرع نموده و اجاره دیگری به فقیه جامع الشرایط داد و همچنین در مؤسسه آن موقوفات و امور متعلقه به آن كارمند شدن و تصرفات نمودن و اجرت گرفتن مثل سایر مؤسسه های دولتی اجازه می فرمایید

یا محتاج به اذن فقیه جامع الشرایط و شرایط دیگر می باشد و در مسأله اول اگر محتاج به اذن و اجازه از فقیه می باشد اجاره دوم را در چه مصرفی باید صرف نمود؟

ج اجاره موقوفات مزبور و اجیر شدن و سایر تصرفات، موقوف به نظر متولی خاص شرعی است و با نبودن او به اجازه حاكم شرع و با فرض صحت اجاره مال الاجاره باید در همان جهت وقف مصرف شود.

بعض احكام معاملات

س 71- یك قالی هفتصد تومانی را با هزار تومان پول فروختن به دو هزار تومان كه شش ماه دیگر بدهند چگونه است؟

ج باطل است.

س 72- یك چك نهصد تومانی نقد را فروختن به یك چك هزار تومانی یك ماهه چگونه است؟

ج باطل است.

س 73- اگر به قرض ربایی جدی ملكی را خرید و پس از چند سال از منافع كسب قرض را پرداخت آیا مالك آن ملك می شود یا نه؟

ج مالك ملك می شود.

س 74- قراردادی كه بین ارباب حاجت و دلالها به نام قولنامه معمول است و مبلغی را معین می كنند كه هر یك از طرفین حاضر به معامله نشد آن مبلغ را به دیگری بپردازد آیا لازم الوفاء است این گونه قرارداد یا نه؟

ج لازم الوفاء نیست مگر این كه در زمان نوشتن قولنامه معامله واقع شود و شرط مزبور در ضمن آن قید گردد.

س 75- اگر كسی از طرف متولی مغازه ای را در ملكی كه به نام مسجد واگذار شده است ساختمان نمود به قرار این كه پنج سال خودش در آن مغازه كسب كند اكنون بعد از پنج سال سرقفلی مغازه مال كی است؟

ج مال مسجد است.

چند مسأله بانكی

س 76- وجوهی كه در بانكها به قصد محفوظ ماندن نه سود بردن گذاشته می شود ولی هنگام دریافت متصدیان بانك مبلغ كمی كه خودشان حساب نموده اند اضافه بر اصل پول به صاحب وجوه می دهند آیا این مبلغ حلال است یا خیر؟

ج اگر بعنوان سود بدهند گرفتن آن جایز نیست، اگر چه قرار نداده باشند.

س 77- سودی كه بانكهای دولتی بابت پس انداز می پردازند، آیا جایز است بابت مالیات یا بهره ای كه خود شخص یا بستگانش

مجبوراً به دولت یا بانكها پرداخته تقاصّاً اخذ كند یا خیر؟

ج سود پول حرام است لكن تقاص بابت طلب شرعی خودش از همان شعبه اشكال ندارد.

س 78- بهره دادن و گرفتن از بانكها بدون قرارداد لفظی و كتبی حلال است یا حرام؟

ج دادن (واخذ) جایز نیست اگر به عنوان بهره باشد اگر چه قراری نداده باشد.

س 79- به نظر مبارك شما راه تخلّص از نزول و ربا در پولهای بانكی كه اغلب تجار بلكه دیگران هم مبتلا هستند چیست؟

ج تخلّص از ربا نزد این جانب مشكل است بلكه جایز نبودن آن قوی است.

مسائل متفرقه

س 80- ازدواج زن مسلمان با مرد بهایی چه صورت دارد؟

ج ازدواج با فرقه ضاله بهائیه باطل است.

س 81- آیا حقوق بازنشستگی افراد اداری مانند ما ترك آنها بعد از فوتشان بین تمام ورثه تقسیم می شود یا نه چون طبق قانون دولتی به بعضی از وراث داده نمی شود.

ج اگر از حقوق زمان خدمت كم شده و در وقت بازنشستگی پرداخت می شود جزء تركه است و به تمام ورثه می رسد و اگر از طرف خود اداره پرداخت می شود به هر كس بدهند به او اختصاص دارد.

س 82- ماهیهایی كه طبخ شده اند و بسته بندی شده اند و از بلاد كفر می آورند محكوم به حلّیت هستند یا خیر؟

ج اگر معلوم نباشد كه آیا از قسم ماهی حلال است و زنده از آب گرفته شده و در خارج آب مرده است یا نه محكوم به حرمت است و با احراز این كه زنده از آب گرفته شده و در بیرون آب مرده است محكوم به حلیت است و لو آن كه نداند كه از قسم حلال است یا

از قسم حرام.

س 83- تراشیدن صورت با تیغ یا با ماشینی كه مثل تیغ از ته می تراشد چه صورت دارد؟

ج احتیاط واجب در ترك آن است.

س 84- در زورخانه ها مرسوم است موقع ورزش افراد ضرب می زنند آیا این كار جایز است یا خیر؟ و همچنین طبل و موزیك كه در ارتش می زنند جایز است یا خیر؟

ج اگر به نحو مناسب با مجالس لهو و لعب باشد جایز نیست.

س 85- اطاعت پدر و مادر تا چه حد بر فرزند لازم است و آیا اجداد و جدات هم حكم پدر و مادر را دارند؟

ج در اموری كه انجام آن موجب ناراحتی آنها است از حیث شفقت پدر و مادری اطاعت شود و فرقی بین پدر و مادر و اجداد نیست.

س 86- استخدام مسلمانها در مؤسسات كلیمیها در صورتی كه بدانند به اسرائیل كمك می نمایند جایز است یا نه و هرگاه ندانند كمك می كنند به طور روزمزد استخدام چطور است؟

ج استخدام جایز نیست. و حقوق یا اجرت آنها حرام است، و در مورد شك هم در این مؤسسات وارد نشوند.

س 87- بازی كردن با آلات قمار در صورتی كه قصد برد و باخت در كار نباشد و فقط صرف بازی كردن است چه صورت دارد؟

ج جایز نیست.

س 88- معمول است بعد از نمازها اول به حضرت ابا عبد الله علیه السلام بعد به حضرت رضا علیه السلام و سپس به حضرت ولی عصر ارواحنا له الفداء سلام می كنند آیا به این كیفیت دستوری رسیده یا نه، و به نظر شریف شما رجحانی دارد اگر دستوری نرسیده باشد؟

ج سلام به ائمه هدی علیهم السلام مستحب است و كیفیت مزبوره

به قصد رجاء مانع ندارد.

س 89- اگر از روی میل جنسی به غیر زوجه خود نگاه كند و بداند كه به حرام نمی افتد باز هم حرام است یا مثلًا نظر به حیوانات یا مجسمه و یا حجم بدن از روی پوشش؟

ج نظر به ریبه «1» حرام است.

س 90- اگر پیوند غصبی را به درخت خود زد نمو آن و میوه اش مال كی است؟

ج مال صاحب پیوند است نه صاحب درخت.

س 91- یهود و نصاری و مجوس كه در ممالك اسلامی می باشند و به شرائط ذمه عمل نمی كنند و اصلًا ذمه در بین نیست جز همین كه در شهرهای اسلامی می باشند آیا همین مقدار اسباب مصونیت مال و عرض و دم آنان می باشد؟

ج بلی همین مقدار موجب مصونیت است.

س 92- فرزندانی كه قبل از بلوغ شاگردی می كنند و مزدشان بیش از خرجشان است آیا پدرانشان باید مقدار بیشتر را حفظ كنند و بعد از بلوغ تحویلشان دهند یا نه؟

ج واجب است حفظ و رد در حال بلوغ.

س 93- زنی كه می خواهد به تحصیل خود ادامه دهد كه بعدها شغلی انتخاب كند (البته شغل حلال) ولی فعلًا ادامه تحصیل ملازم با این است كه با مرد نامحرم روبرو شود مثلًا در دانشگاه نزد مرد درس بخواند یا اینكه با مردها در یك كلاس باشد همچه تحصیل جایز است یا خیر؟

ج ادامه تحصیل در رشته های حلال اشكال ندارد و لیكن تستّر از اجانب و خودداری از اختلاط با آنها لازم است و اگر ادامه تحصیل مستلزم اختلاط با اجانب باشد و مفاسد دینی و اخلاقی در بر داشته باشد ترك كند.

س 94- دختر و پسرهای امروزه كه در

مدارس و دبیرستانها و دانشگاهها و مؤسسات با هم معاشر هستند و برای محرمیت، صیغه برای خودشان یا پدر و فرزندانشان قصد دارند جاری كنند كه این معاشرتها حرام نباشد، چون حضرت عالی اذن پدر را در باكره احتیاط واجب می فرمایید و در این موارد چه بسا هست كه پدرها راضی نمی شوند و یا آنكه نمی شود اذن گرفت، اجازه می فرمایید كه این احتیاط ترك شود و بدون اذن ولی صیغه جاری گردد یا خیر؟ و دیگر آن كه بعضی موارد هست كه پسر و دختر به هم علاقه دارند و تحصیل اذن از پدر به واسطه شرم و حیا و موانع دیگر مشكل است آیا ترك این احتیاط در این صورت جایز است یا خیر؟

ج اذن پدر ساقط نمی شود بلكه اخیراً اذن پدر را شرط می دانم به حسب فتوی.

س 95- آیا اموالی كه مرتدّ بعد از ارتداد تحصیل كرده جایز است نقل و انتقال و معامله با او؟ و آیا اولاد او هم مثل سایر فرق مرتدّ ملّی «1» حساب می شوند و معامله با او جایز است یا خیر؟

ج اموالی كه بعد از ارتداد تحصیل كرده محكوم به ملك اوست و اولاد او قبل از ارتداد به حكم مسلمان است مگر آن كه بعد از بلوغ اظهار كفر كند كه در این صورت حكم مرتد دارد و اولاد بعد از ارتداد حكم سایر كفار را دارد و حكم مرتد را ندارد.

جد ایشان كه از بزرگان علم و زهد بوده سید علی میباشد كه زندگینامه ایشان را مرحوم شیخ آقا بزرگ طهرانی در طبقات أعلام الشیعه (قسمت چهارم ص 1432) ذكر نموده است كه گفته شده ایشان در نجف از شاگردان مولی علی نهاوندی و در سامرا از شاگردان مجدد شیرازی سپس از شاگردان خاص مرحوم سید اسماعیل صدر گردید. و در سال 1308 ه. ق به شهر مقدس مشهد بازگردید و در آنجا مستقر گشت، و از مهمترین شاگردانش فقید بزرگوار شیخ محمد رضا آل یاسین (قدس سره) میباشد.

خاندان ایشان كه از سادات حسینی میباشند در عهد صفوی در اصفهان میزیستند كه از طرف سلطان حسین صفوی جدّ اعلی ایشان سید محمد را به منصب شیخ الاسلامی در سیستان منصوب نمود و ایشان به آنجا منتقل شده و با خانواده شان در آنجا سكنی گزیدند.

از نوادگان ایشان سید علی جدّ معظم له، اولین شخصی بود كه به شهر مقدس مشهد مهاجرت نمود و در مدرسه مرحوم ملا محمد باقر سبزواری مستقر گردید و از آنجا برای تكمیل درس خود به نجف اشرف مهاجرت نمود.

معظم له در پنج سالگی به تعلیم قرآن كریم پرداخت، سپس وارد مدرسه دار التعلیم دینی به منظور آموزش علوم دینی شد كه در این مدت خوشنویسی را از استاد فن ایشان آموخت.

در سال 1360 ه. ق به امر پدر بزرگوارشان شروع به آموختن مقدمات علوم حوزوی نمود كه مجموعه ای از دروس ادبی همچون شرح الفیه ابن مالك، مغنی ابن هشام مطول تفتازانی مقامات حریری و شرح النظام را نزد مرحوم ادیب نیشابوری و بعضی دیگر از اساتید فن پرداخت.

نیز شرح

لمعه و قوانین را نزد مرحوم سید احمد یزدی فرا گرفت و قسمتی از دروس سطوح مثل مكاسب و رسائل و كفایه را نزد عالم جلیل شیخ هاشم قزوینی خواند.

و تعدادی از كتب فلسفی همچون شرح منظومه سبزواری و شرح الاشراق و اسفار را نزد مرحوم آیسی خواند و شوارق الالهام را نزد مرحوم شیخ مجتبی قزوینی آموخت و از محضر علامه محقق میرزا مهدی اصفهانی متوفی 1365 ه. ق بهره فراوان برد، همچنین از محضر میرزا مهدی آشتیانی و میرزا هاشم قزوینی بهره فراوان برده است.

ایشان پس از فراگیری علوم ابتدائی، مقدمات و سطح، نزد برخی از اساتید و مدرسان به فراگیری علوم عقلیه و معارف الهیه پرداخت.

سپس در سال 1368 ه. ق به شهر مقدس قم مهاجرت نموده و از محضر مرجع بزرگ آیت الله بروجردی (قدس سره) در فقه و اصول بهره ی فراوان برد و از دانش و معرفت فقهی او بویژه در علم رجال و حدیث استفاده ی بسیاری نمود.

وی همچنین در دروس فقیه و عالم فاضل سید حجت كوه كمره ای (قدس سره) و تعدادی از علمای معروف آن دوره شركت جست.

معظم له در مدت اقامت در قم با مكاتباتی كه با مرحوم سید علی بهبهانی داشته است (یكی از علمای برجسته اهواز و از تابعین مدرسه محقق شیخ هادی طهرانی) كه موضوع مورد مكاتبه بعضی از مسائل قبله بوده بطوری كه معظم له در این مسائل مناقشات مفصلی با مرحوم بهبهانی حول آراء مرحوم محقق طهرانی داشته و مرحوم بهبهانی از آراء استاد خود دفاع میكرده، پس از مدتی مكاتبه مرحوم بهبهانی نامه تشكری برای معظم له فرستاده

و از ایشان تمجید و تقدیر كاملی نمود. و قرار بر آن شد كه بقیه بحث در موقع تشرّف ایشان به مشهد انجام گیرد.

در سال 1371 ه. ق معظم له از قم به نجف اشرف مهاجرت نمود، كه در روز اربعین حسینی (علیه السلام) وارد كربلا گردید سپس به نجف سفر نمود، و در مدرسه بخارائی وارد شده و مستقر گردیدند، كه در محضر اساتید بزرگی همچون آیت الله خوئی و شیخ حسین حلی (قدس سرهما) در فقه و اصول به مدت طولانی حاضر گردید و همچنین در این مدت هم در دروس بزرگانی همچون آیت الله حكیم و آیت الله شاهرودی (قدس سرهما) حاضر گردید.

در سال 1380 ه. ق معظم له تصمیم رجوع به موطن خود مشهد گرفت و چون تصور مینمود كه در آنجا مستقر خواهد شد، از اینرو اساتیدشان آیت الله خوئی و شیخ حسین حلی (قدس سرهما) رسیدن به درجه اجتهاد را بری او مكتوب نمودند. همچنین كه محدث بزرگ، آقا بزرگ طهرانی شهادت دیگری در تبحر ایشان به علم رجال و حدیث مكتوب نمود.

معظم له در سال 1381 ه. ق بار دیگر به نجف بازگشت و با ورودشان شروع به درس خارج در فقه در باب مكاسب شیخ انصاری و متعاقب آن شرح عروه در باب طهارت و بیشتر كتاب صلاة را تدریس نمودند. و در سال 1418 ه. ق بعد از آنكه كتاب صوم را به پایان رسانده بود، شروع به شرح كتاب اعتكاف نمود.

همچنین در این مدت در موضوعات مختلفی همچون كتاب قضاء و ابحاث ربا و قاعده الالزام و قاعده تقیه، بحثهای فقهی داشته اند. همچنین در

این مدت بحثهایی در علم رجال كه شامل حجیت مراسیل ابن ابی عمیر و شرح مشیخة التهذیبین و غیره نیز داشته اند.

همچنین معظم له بحثهایی در علم اصول را در شعبان 1384 ه. ق شروع نموده و دوره سوم تدریس را در شعبان 1411 ه. ق به پایان رساندند و تمام درسهای ایشان در بحثهای فقه و اصول از سال 1397 ه. ق تا به حال بصورت كاستهای صوتی موجود میباشد. و در این روزها (شعبان 1423 ه) مشغول به تدریس كتاب زكات از شرح عروة الوثقی میباشند.

نبوغ علمی

حضرت آیت اللّه العظمی سیستانی (دام ظله) همواره در بحوث اساتید خود استعداد و هوش فوق العاده ای نشان می دادند و برجسته تر از همه همشاگردانش بود. وی در كثرت تحقیق و تتبع در مسائل فقهی و رجال و تداوم فعالیت علمی و آشنائی با بسیاری از نظریه ها در میدانهای علمی گوناگون، در حوزه، مهارت استثنائی نشان دادند. شایان ذكر است كه میان حضرت آیت اللّه العظمی سیستانی (دام ظله) و شهید صدر (قدس سره) در حوزه نبوغ، علمی، رقابت شدید بود. به این امر می توان از گواهی اجتهادی دو تن از اساتید وی یعنی آیت اللّه العظمی سید ابوالقاسم خوئی (رضوان اللّه تعالی علیه) و علامه حسین حلی (قدس سره) نگاشته اند پی برد. و معروف است كه آیت اللّه خوئی (قدس سره) به هیچ یك از شاگردان خود، بجز حضرت آیت اللّه العظمی سیستانی (دام ظله) و آیت اللّه شیخ علی فلسفی (كه از علمای معروف مشهد می باشد) گواهی خطی ندادند. و نیز شیخ محدثان عصر خود علامه آقابزرگ تهرانی (قدس

سره) برای حضرت آیت اللّه العظمی سیستانی (دام ظله) در سال 1380 هجری قمری گواهینامه ی نوشته است و در آن از مهارت حضرت آیت اللّه العظمی سیستانی (دام ظله) و درایت وی در علم رجال و حدیث تمجید شده است. یعنی هنگامی كه هنوز حضرت آیت اللّه العظمی سیستانی (دام ظله) به سن 31 سالگی نرسیده بودند حایز این مرتبه والا گردیده اند.

تألیفات و دستاوردهای فکری

نزدیك به 34 سال پیش، حضرت آیت اللّه العظمی سیستانی (دام ظله) شروع به تدریس بحث خارج فقه و اصول و رجال كردند. و نیز بحثهایی پیرامون مكاسب، طهارت، نماز، خمس، و برخی از قواعد فقهی مانند تقیه، و الزام به انجام رساندند. وی تدریس اصول را در سه دوره تمام كرد، كه بعضی از بحثهای این دوره، مثل بحثهای اصول علمی و تعادل و تراجیح و همچنین بعضی از مباحث فقهی و برخی از ابواب نماز و قاعده تقیه و الزام، آماده چاپ است. عده ی از فضلای معروف نیز كه بعضی از ایشان مدرّس بحث خارج می باشند مانند علامه شیخ مهدی مروارید، علامه سید مرتضی مهری، علامه سید حبیب حسینیان، سید مرتضی اصفهانی، علامه سید احمد مددی، علامه شیخ باقر ایروانی، و تعدادی از اساتید حوزه های علمیه، بحث ایشان را به مراجعه و بررسی گذاشتند. حضرت آیت اللّه العظمی سیستانی (دام ظله) همزمان با تدریس و بحث مشغول تالیف و نگاشتن كتابهای مهم و چند رساله شدند. همچنین، حضرت آیت اللّه العظمی سیستانی (دام ظله) كلیه تقریرات بحثهای اساتید خود را به رشته تالیف درآورده اند.

روش ایشان در (بحث و تدریس)

روش ایشان در (بحث و تدریس)

روش حضرت آیت اللّه العظمی سیستانی (دام ظله) از دیگر روشهای اساتید حوزه و ارباب بحث خارج تفاوت دارد. برای مثال، در زمینه روش وی در بحث علم اصول به ویژگیهای زیر اشاره کرد:

الف ذكر تاریخ بحث و شناخت اصول و پایه های آن كه شاید یك مسئله فلسفی، مانند: سهولت و آسانی ((مشتق)) وتركیبات آن باشد، یا عقیدتی سیاسی، مانند: بحث تعادل و تراجیح، كه او در آن گفته است: قضیه اختلاف احادیث نتیجه مبارزات و كشمكشهای فكری و عقیدتی آن زمان و نیز شرایط سیاسی زمان امامان (علیهم السلام) بود. و اندك اطلاعی از تاریخ این بحث ما را به گوشه و كنار آن مسئله و حقیقت افكار و آرا كه در این باره مطرح است، می رساند.

ب پیوند میان فكر حوزوی و فرهنگهای معاصر، ضمن بحث از معنی الفاظ. مؤلف كتاب ((الكفایة)) عقیده خود درباره معانی الفاظ را بر اساس نظریه فلسفی معاصر، كه بنام ((نظریه تكثّر ادراكی)) در فعالیت ذهن بشری و خلاقیت آن است، ساخته است.

به این معنی كه ذهن ممكن است یك مطلب را با دو شكل مختلف تصور كند: كه یكی را با استقلال و دقت و وضوح، كه به او ((اسم)) گفته می شود. و دیگری با انقباض یا گرفتگی، كه آن ((حرف)) نامیده می شود، و وقتی كه وارد بحث ((مشتق)) می شود، ایشان از زمان، با بینش فلسفی جدید كه در غرب رایج است، و اینكه باید زمان را از مكان به لحاظ تعاقب نور و ظلمت جدا كرد، سخن می گوید.

و ضمن بحث درباره ((صیغه امر)) و بحث از ((تجری))، نظریه برخی از علمای جامعه شناسی را مطرح می كنند كه بر این عقیده اند كه سئوال ناشی از تداخل صفت درخواست كننده باید از حقیقت درخواست او تفكیك شود.

ملاك استحقاق عقوبت و جزا یاغی شدن عبد بر علیه مولی خود است، و این حالت مبنی بر تقسیمات و طبقه بندی جوامع قدیم بشری است كه سروران، غلامان، برتر، بدتر، و...داشته است. در واقع، این نظریه از بقایی فرهنگهای دیرین، كه با زبان رده بندی نه زبان قانونی كه مبنی بر مصالح انسانی عام است تكلم می كردند.

ج اهتمام نسبت به اصولی كه با فقه ارتباط دارد، لذا، یك طلبه می تواند اغراق و تفصیل علما را در بحثهای فقهی كه هیچ ثمره علمی یا فایده فكری ندارند، ملاحظه كند، مانند بحثهایی كه درباره ((وضع)) می كنند، و اینكه آیا ((وضع)) یك امر اعتباری یا تكوینی، یا امری است كه متعلق به تعهد یا تخصیص است، یا بحثهایی كه در بیان موضوع ((علم)) و برخی از عوارض ذاتی درتعریف موضوع ((علم)) و مانند آن می كنند.

اما آنچه كه در دروس حضرت آیت اللّه العظمی سیستانی (دام ظله) مشاهده می شود، كوشش فراوان و بذل نهایت زحمت بری به دست آوردن مبنی علمی محكم و استوار در بحثهای اصولی در رابطه با روشهای استنباط، نظیر مباحث اصول عملی، تعادل و تراجیح، و عام و خاص، می باشد.

د نوآوری: بسیاری از اساتید ماهر حوزه، روح یا فن نوآوری و تجدید را دارا نیستند، و همیشه سعی ایشان بر این بوده كه تعلیقی یا حاشیه ای بر این كتاب یا آن رساله بنگارند، بدون اینكه به جوهر بحث بپردازند، لذا می بینیم كه این نمونه از اساتید فقط آری موجود را بحث نموده و از بین آنها یكی را انتخاب می كنند، و خود را با عباراتی مانند ((فتأمل)) یا ((فأفهم))، یا ((در این اشكال دو اشكال وجود دارد)) و ((باید در این دو اشكال تامل بخرج داد))، و... مشغول می كنند.

ه نكاح اهل شرك جایز است: حضرت آیت اللّه العظمی سیستانی (دام ظله) این قاعده را كه ((تزاحم)) نام دارد، و فقها و اصولیین آن را به عنوان یك قاعده عقلی یا عقلائی صرف، مطرح می كنند، ضمن قاعده ((اضطرار))، كه یك قاعده شرعی و نصوص فراوانی درباره اش ذكر شده، مثل ((هر چیزی را كه خداوند حرام كرده است برای مضطر حلال كرده است))، می دانند.

پس در واقع، قاعده ((اضطرار)) همان قاعده ((تزاحم)) است. و یا اینكه فقها و اصولیین قاعده ای را بیهوده طول می دهند، مانند آنچه در قاعده ((لا تعاد)) مشاهده می كنیم. كه فقها آن را، به دلیل وجود نص مخصوص نماز می دانند. در صورتی كه آیت اللّه العظمی سیستانی (دام ظله) روایت ((لا تعاد الصلاة الا من خمسة)) را مصداق كبری دیگری كه شامل نماز و واجبات گوناگون می باشد، می شناسند. این كبری در آخر متن روایت موجود است كه عبارت است از ((و لا تنقض السنة الفریضة))، پس آنچه كه مسلم است در نماز و غیره ترجیح فریضة بر سنت است، مانند ترجیح وقت و قبله، زیرا وقت و قبله از فرایض هستند نه سنت.

و دیدگاه اجتماعی: بعضی از فقها متون را تحت اللفظی ترجمه و معنی می كنند. به عبارت دیگر، خودشان را مقید به حروف متن می سازند بدون اینكه فراتر از آن بروند و به معانی وسیع آن متن، بپردازند.

بعضی دیگر از فقها شرایطی كه متن در آن گفته شده است را مورد بحث و بررسی قرار می دهند تا با حوادثی كه بر دلالت آن متن تاثیر مستقیم می گذارند، آشنا شوند. به طور مثال، اگر به حدیث پیغمبر گرامی، كه در آن خوردن گوشت حمار اهلی را (در جنگ خیبر) حرام كردند بنگریم، می بینیم كه بعضی از فقها به یكایك حروف این حدیث عمل می كنند، به این معنی كه گوشت حمار اهلی را، طبق این حدیث، حرام می دانند، در صورتی كه كه اگر به شرایط خاصی كه این حدیث در آن گفته شده است توجه كافی مبذول شود، به منظور اصلی و هدف اساسی كه پیغمبر گرامی می خواستند آن را در این حدیث پیاده كنند پی خواهیم برد، و آن این است كه جنگ با یهودیان خیبر نیاز مبرم به

سلاح و تجهیزات داشت، و سلاح و تجهیزات، در آن زمان آن هم با آن شرایط سخت كه مسلمانها در آن بسر می بردند، به غیر از چهارپایان قابل حمل و نقل نبود. پس، به این نتیجه می رسیم كه مراد از این حدیث نهی حكومتی بوده یعنی برای یك مصلحت خارجی كه شرایط آن روزها اقتضا می كرد، چنین دستوری صادر شده است و نباید به عنوان تشریع یا حرمت و یا كراهت تلقی شود.

ز داشتن علم و درایت در استنباط: آیت اللّه العظمی سیستانی (دام ظله) بر این عقیده هستند كه یك فقیه باید از زبان و دستور عرب اطلاع كامل داشته باشد، و با نثر، اشعار و مجازهای عربی آشنا باشد تا بتواند متون را بر طبق موضوع، نه ذات، درك و طبقه بندی كند. و نیز باید بر احادیث اهل بیت (علیهم السلام) و راویان آن، احاطه كامل داشته باشد زیرا معرفت علم رجال برای هر مجتهد واجب و ضروری است. همچنین، حضرت آیت اللّه العظمی سیستانی (دام ظله) آرای منحصر به فردی دارند كه با آنچه مشهور و معروف است، تفاوت دارد.

مثل ایشان در مساله عدم اعتماد به توهین (ابن غضائری) نسبت به دیگران، یا به خاطر توهین بیش از حد، و یا به خاطر عدم ثبوت نسبت كتاب به او، رأی مغایری دارند، و آن این است كه، كتاب مزبور تحقیقا به او بر می گردد، و غضائری بیش از نجاشی، شیخ، و غیره، مورد اعتماد می باشد. ایشان بر این عقیده اند كه برای تعیین شخصیت راوی و تایید كردن او تا اینكه بتوان یك حدیث را، حدیث مسند یا مرسل نامید، باید به روش طبقات اعتماد كرد، و این همان روش مرحوم آیت اللّه بروجردی (قدس سره) بود. آیت اللّه العظمی سیستانی (دام ظله) باور دارند كه فقیه باید از كتب حدیث و اختلاف نسخه ها با یكدیگر، و درك موقعیت و حال و احوال مؤلف، از لحاظ ضبط و صحت، و نیز روش تالیف كه این مؤلف یا آن راوی بكار برده، اطلاع كافی داشته باشد. مثل، حضرت آیت اللّه العظمی سیستانی (دام ظله) این امر را كه، صدوق در نقل اخبار، روایات و احادیث دقیقتر از دیگران می باشد قبول ندارد، بلكه شیخ را، طبق

كتب موجود و بر اساس قرینه، ناقلی امین و قابل اعتماد می داند. و حال آنكه حضرت آیت اللّه العظمی سیستانی (دام ظله) و شهید صدر در این باره كوشش و فعالیت بسیاری از خود نشان داده اند، و همواره نوآوری و تجدید را پیشه می گیرند.

و وقتی كه آیت اللّه العظمی سیستانی (دام ظله) وارد بحث ((تعادل)) و ((تراجیح)) می شوند به این نتیجه می رسند كه راز این بحث، در علت اختلاف احادیث نهفته است. پس، اگر ما به علل اختلاف متون شرعی بپردازیم، آن مشكل بزرگ و به ظاهر حل نشدنی حل خواهد شد. و خواهیم دید كه، از روایات ((ترجیح)) و ((تغییر)) كه صاحب ((كفایه)) آنها را بر استحباب حمل كرده است، بی نیازیم. شهید صدر همین بحث را بررسی كرده است، لكن بر اساس عقل صرف، نه بر اساس ذكر شواهد تاریخی و حدیثی، و ارائه قواعد مهم بری حل اختلاف.

ح مقایسه میان مكتبهای گوناگون: همه می دانیم كه بیشتر اساتید بحثها را از دید یك مكتب یا عقیده بررسی و مطالعه می كنند، ولی حضرت آیت اللّه العظمی سیستانی (دام ظله) از این قبیل نیستند. وی میان حوزه مشهد، قم و نجف اشرف مقایسه می كند، و آرای میرزا مهدی اصفهانی (قدس سره) كه یكی از علمای معروف مشهد بشمار می رود، آری آیت اللّه بروجردی (قدس سره) كه سمبل تفكر حوزه علمیه قم می باشد، و نیز آری سه محقق معروف، آری آیت اللّه خوئی (قدس سره) و شیخ حسین حلی (قدس سره)، به عنوان نمایندگان حوزه علمیه نجف اشرف ر، همه با هم مطرح می كند. در حقیقت، این نوع روش، زوایا و گوشه های بحث را به نحو احسن به ما نشان می دهد.

و اما روش فقهی آن بزرگوار، در واقع چند ویژگی دارد، از جمله:

1 مقایسه میان فقه شیعه و فقه دیگر مذاهب اسلامی بدون تردید، آگاه شدن از تفكر فقهی اهل تسنن در عصر به وجود آمدن متن، مثل ((موطا مالك)) و ((خراج ابویوسف)) و امثال آن، این امكان را به ما می دهد تا از مقاصد ائمه (علیهم السلام) و نظر ایشان هنگام گفتن این حدیث یا آن سخن، مطلع شویم.

2 بكارگیری علم حقوق معاصر در بعضی از موارد فقهی، مانند مطالعه قانون دولت عراق، مصر و فرانسه، هنگام بررسی ((كتاب بیع و خیارات))، چرا كه شناختن اسالیب قانونی معاصر به انسان تجربیات زیادی می بخشد، كه بتواند در تحلیل قواعد فقهی و توسعه دادن به طرز تفكر او و موجبات

تطبیق آن همه نكات مهم، فعال باشد.

3 بیشتر علمای ما هیچ تغییری روی قواعد فقهی كه از علمای گذشته به آنها رسیده انجام نمی دهند، در حالیكه می بینیم آیت اللّه العظمی سیستانی (دام ظله) سعی بر این دارد كه به بعضی از قواعد فقهی تنوع بخشد. مثلا درباره قاعده ((الزام))، كه بعضی از فقها آن را به عنوان قاعده ((مصلحت)) می شناسند كه بر اساس آن مسلماً، حق دارند برای بدست آوردن منافع شخصی خود، گاهی از قوانین مذاهب دیگر اسلامی، ولو اینكه این قوانین با مذهب اصلی خود آنها سازگار نیست، تبعیت می كنند، در صورتی كه حضرت آیت اللّه العظمی سیستانی (دام ظله) این وضع را قبول ندارند، و احترام هر مذهب و قوانین آن مذهب و مذاهب دیگر ر، واجبتر و مقدمتر می دانند، همانند قاعده ((لكل قوم نكاح)) یعنی (هر ملت، نكاح و رسم ازدواج مخصوص به خود را دارد).

خصوصیات و ویژگیها

خصوصیات و ویژگیها

هر كس كه از نزدیك با حضرت آیت اللّه سیستانی (دام ظله) معاشرت و رفت و آمد كند، بزودی به شخصیت ممتاز و روحیه ای ایده آل او پی خواهد برد. این شخصیت و روحیه كه آیت اللّه العظمی سیستانی (دام ظله) دارا هستند، وی را به یك الگوی برجسته و عالم ربانی مبدل كرده است. آری، به بعضی از فضایل و مكارم اخلاقی آن بزرگوار، كه بنده از نزدیك شاهد آن بودم، می پردازیم:

الف انصاف و احترام به رأی دیگران: چون ایشان عاشق علم هستند، و ارادت خاص نسبت به معرفت و رسیدن به حقایق دارند. همواره به ری دیگران احترام می گذارند، همیشه كتاب به دست هستند، و هرگز خواندن، تتبع، بحث و آگاه شدن از آری دیگر علما را فراموش نكردند. لذا گاهی اوقات، ایشان بحثهای برخی از علم، كه شاید هم به آن صورت معروف نباشند، مورد مطالعه و بررسی قرار می دهد. و این خودش نشانگر این است كه، حضرت آیت اللّه العظمی سیستانی (دام ظله) توجه خاصی و احترام فوق العاده ی نسبت به ری دیگران دارد.

ب ادب و نزاكت در محاوره ها: همینطور كه همه می دانند، جلسات بحث و محاوره كه بین طلبه ها یا میان یك طلبه و استادش، بخصوص در حوزه علمیه نجف اشرف، انجام می گیرد، بسیار محکم و جدی می باشند. البته، در بعضی مواقع، این نوع روش برای طلبه ها مفید است، ولی در عین حال، همیشه تندی، روش صحیحی برای بحث و گفتگو نیست، و هرگز به هدف علمی مطلوب نمی رساند، و به غیر از تلف كردن وقت، و دور ساختن طلبه ها از روح مذاكره، چیز دیگری در برندارد. از جهت دیگر، همیشه درسها و بحثهایی كه حضرت آیت اللّه العظمی سیستانی (دام ظله) با شاگردانشان بر پا می كنند، بر اساس ادب و احترام دوجانبه میان شاگرد و استاد بوده و هست، گرچه حتی بسیاری از موضوعات یا بحثهایی كه جلوی ایشان مطرح می شوند، ضعیف و بی پایه اند. یكی دیگر از خصوصیات حضرت آیت اللّه العظمی سیستانی (دام ظله) این است كه سعی دارند جوابی را كه به شاگردانشان می دهند تكرار كنند، تا آنها مساله مطرح شده را درك كنند. اما، اگر سئوال كننده روی نظر خود اصرار كند، حضرت آیت اللّه العظمی سیستانی (دام ظله) سكوت را ترجیح می دهند.

ج تربیت: تدریس یك وسیله ی برای كسب پول در مقابل آن، یا یك وظیفه رسمی كه استاد را وادار به انجام آن كند، نیست. بلكه سعی یك استاد خوب، مهربان و دلسوز، باید بر این باشد كه شاگردانش را تربیت كند، و آنان را به مقام علمی والا و پیشرفت دائم برساند. لذا، محبت لازمه این كار می باشد. گذشته از اینكه، همواره و در همه جا آدم بی خیال و وظیفه نشناس موجود است، ولی در كنار آن، اساتیدی هستند مخلص، دلسوز، رئوف و فهمیده، كه هدف اصلی ایشان ادای رسالت تعلیم و تعلم به نحو احسن است. شایان ذكر است كه آیت اللّه حكیم (قدس سره) و آیت اللّه خوئی (قدس سره) همیشه سمبل اخلاق حسنه بودند، و آنچه كه از آیت اللّه سیستانی (دام ظله) دیدم و شاهد آن بودم، همان اخلاق اساتیدشان بوده است. وی همواره از شاگردانشان تقاضا می كنند كه بعد از پایان درس، از ایشان سئوال كنند. حضرت آیت اللّه العظمی سیستانی (دام ظله) همیشه به شاگردان خود توصیه می كنند كه به اساتید و علما اعلام احترام بگذارند، و هنگام سئوال یا بحث هر موضوع با آنان، نهایت ادب را رعایت كنند. وی مدام از اساتید خود، و روحیه عالی ایشان اخبار و قصه های فراوانی نقل می كند.

د پارسائی و تقوا: بعضی از علمای نجف اشرف خود را از دعوا و مرافعه دور می كنند، اما عده ای آن را گریز و فرار از واقعیت، یا هراس و ضعف در بیان می دانند. ولی اگر به این مساله، از زاویه دیگری بنگریم، خواهیم دید كه در واقع، این یك امر مثبت است، بلكه در خیلی از موقع ها، مهم و ضروری است. حال، اگر همان علما احساس كنند كه امت اسلامی یا حوزه، به علت رویداد مهیج و یا ابهامی در بعضی از مفاهیم اسلامی در معرض خطر قرار گرفته است، بدون تردید، در صحنه خواهند بود، چرا كه آنان خوب می دانند كه هر عالم باید، در مواقف سخت و حساس، علم خود را اظهار كند. نكته مهمی كه نباید اینجا از یاد برد این است كه، همیشه آیت اللّه سیستانی (دام ظله) در مواقع فتنه و آشوب سكوت را رعایت می كردند، همانطوری كه بعد از درگذشت آیت اللّه بروجردی (قدس سره) و آیت اللّه حكیم (قدس سره)، و بروز تعصبات شخصی و رقابت برای رسیدن به منصب و كرسی، حضرت آیت اللّه سیستانی (دام ظله) همان سیاست ثابت خود را دنبال كرد، و هیچگاه هدف خود ر، رسیدن به لذتهای دنیوی، سلطه جوئی، یا مقام قرار نداد.

ه آثار فكری: حضرت آیت اللّه سیستانی (دام ظله) تنها یك فقیه نیستند، بلكه ایشان یك شخصیت متبحر، دانا و داری یك بینش بالنده در حوزه اقتصادی و سیاسی است. وی نظرات ارزشمندی درباره اداره و جامعه شناسی دارد، و همواره از اوضاع معاصر كه بر جامعه اسلامی حاكم است، مطلع و آگاه بوده است.

قابل ذكر است كه معظم له در عیادتی كه از استادشان مرحوم آیت الله سید ابوالقاسم خوئی (قدس سره) در 29 ربیع الثانی 1409 ه. ق داشته اند استادشان از ایشان خواستند كه به جای ایشان در مسجد خضراء امامت نماز جماعت را به عهده بگیرند كه ایشان در بدو امر این موضوع را قبول ننمودند و لیكن آن مرحوم اصرار زیادی نموده و فرمودند: (اگر میتوانستم همچنانكه مرحوم حاج آقا حسین قمی (قدس سره) حكم میكرد شما را مجبور به قبول مینمودم) اما معظم له چند روز مهلت خواستند و پس از آن در 5 جمادی الاول 1409 ه. ق امامت نماز را تقبل نموده و این كار تا آخرین جمعه ماه ذی الحجه سال 1414 ه. ق كه مسجد خضراء بسته شد، ادامه داشت.

معظم له جهت اداء فریضه حج در سال 1384 ه. ق و دو بار متوالی در سالهای 1405 ه. ق و 1406 به بیت الله الحرام مشرف شده اند.

مرجعیت ایشان

بعضی از اساتید حوزه علمیه نجف اشرف نقل كردند، كه عده ی از فضلا و علما از آیت اللّه خوئی (قدس سره)، بعد از فوت آیت اللّه سید نصراللّه مستنبط (قدس سره)، خواستند كه شرایطی را بری انتخاب جانشینی كه داری صلاحیت مرجعیت در حوزه علمیه نجف اشرف، فراهم كند.

وی آیت اللّه سیستانی (دام ظله) را، برای علمشان و پاكی مسلكشان و نیز خط مشی استوارشان انتخاب كردند. ابتدا، نماز را در محراب آیت اللّه خوئی (قدس سره) برپا كردند، سپس شروع به بحث و نگاشتن تعلیقات بر رساله آیت اللّه خوئی (قدس سره) و مسلك ایشان پرداختند.

بعد از رحلت آیت

اللّه خوئی (قدس سره)، حضرت آیت اللّه سیستانی (دام ظله) یكی از تشییع كنندگان جنازه آن مرحوم بودند، و نماز میت را بر او گذاردند. پس از آن، زمام مرجعیت حوزه علمیه را بدست گرفتند، و شروع به فرستادن اجازات، تقسیم و پخش حقوق، و تدریس از روی منبر آیت اللّه خوئی (قدس سره) در مسجد (خضرا) نمودند. و به این صورت، آیت اللّه سیستانی (دام ظله) شهرت زیادی در عراق، كشورهای خلیج فارس، هند، آفریقا و... مخصوصا در میان قشر جوانان پیدا كردند.

حضرت آیت اللّه سیستانی (دام ظله) یكی از علمای سرشناس و برجسته اند كه مشهور به اعلمیت هستند، و جمع كثیری از اهل علم و اساتید حوزه علمیه قم و نجف اشرف بر اعلمیت ایشان گواهی می دهند.

آثار

1. المسائل المنتخبة

2. فقه برای غرب نشینان (جمع آوری شده طبق فتاوای معظم له)

3. مناسك حج

4. ملحقات مناسك حج (جمع آوری شده طبق فتاوای معظم له)

5. توضیح المسائل

6. الفتاوی المیسرة (جمع آوری شده طبق فتاوای معظم له)

7. الرافد فی علم الاصول (تقریرات بحث معظم له)

8. قاعدة لاضرر ولا ضرار (تقریرات بحث معظم له)

احكام تقلید

1 - شخص مسلمان باید عقیده اش به اصول دین از روی بصیرت باشد , و نمی تواند در اصول دین تقلید نماید , یعنی گفته كسی را كه علم به آنها دارد به صرف این كه او گفته است قبول كند , ولی چنانچه شخص به عقائد حقه اسلام یقین داشته باشد و آنها را اظهار نماید هر چند از روی بصیرت نباشد آن شخص , مسلمان و مؤمن است و همه احكام اسلام و ایمان بر او جاری می شود , و اما در احكام دین - در غیر ضروریات و قطعیات - باید شخص یا مجتهد باشد كه بتواند احكام را از روی دلیل به دست آورد یا از مجتهد تقلید كند یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید , كه یقین كند تكلیف خود را انجام داده است , مثلا اگر عده ای از مجتهدین عملی را حرام می دانند و عده دیگر می گویند حرام نیست , آن عمل را انجام ندهد , و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب می دانند , آن را بجا آورد.

پس كسانی كه مجتهد نیستند و نمی توانند به احتیاط عمل كنند , واجب است از مجتهد تقلید نمایند.

2 - تقلید

در احكام: عمل كردن به دستور مجتهد است.

و از مجتهدی می توان تقلید كرد كه مرد , بالغ , عاقل , شیعه دوازده امامی , حلال زاده , زنده و عادل باشد.

و عادل كسی است كه كارهایی را كه بر او واجب است بجا آورد و كارهایی را كه بر او حرام است ترك كند.

و نشانه عدالت این است كه در ظاهر شخص خوبی باشد , كه اگر از اهل محل یا همسایگان او یا كسانی كه با او معاشرت دارند حال او را بپرسند خوبی او را تصدیق نمایند.

و در صورتی كه اختلاف فتوی بین مجتهدین در مسائل محل ابتلا ولو اجمالا معلوم باشد لازم است مجتهدی كه انسان از او تقلید می كند اعلم باشد یعنی در فهمیدن حكم خدا از تمام مجتهدهای زمان خود تواناتر باشد.

3 - مجتهد و اعلم را از سه راه می توان شناخت: (اول) آن كه خود انسان یقین كند , مثل آن كه از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد.

(دوم) آن كه دو نفر عالم و عادل , كه می توانند مجتهد اعلم را تشخیص دهند , مجتهد بودن یا اعلم بودن كسی را تصدیق كنند به شرط آنكه دو نفر عالم و عادل دیگر با گفته آنان مخالفت ننمایند و ظاهر این است كه اجتهاد یا اعلمیت كسی به گفته یك نفر كه مورد وثوق انسان باشد نیز ثابت می شود.

(سوم) آن كه عده ای از اهل علم كه می توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند , و از گفته آنان اطمینان پیدا می شود مجتهد بودن یا اعلم بودن كسی

را تصدیق كنند.

4 - اگر اختلاف بین دو مجتهد یا بیشتر در مسائل محل ابتلا ولو اجمالا معلوم و اعلم بودن بعضی از بعض دیگر نیز معلوم باشد , ولی شناختن شخص اعلم میسر نباشد احوط آن است كه شخص در همه مسائل میان فتاوای آنان - چنانچه ممكن است - احتیاط كند (اگر چه در مساله تفصیلی است كه مقام را گنجایش بیان آن نیست) و در صورتی كه احتیاط ممكن نباشد باید عمل او مطابق فتوای كسی باشد كه احتمال اعلم بودن او بیش از دیگری است و اگر احتمال اعلمیت هر دو یكسان است مخیر می باشد.

5 - به دست آوردن فتوی یعنی دستور مجتهد چهار راه دارد: (اول) شنیدن از خود مجتهد (دوم) شنیدن از دو نفر عادل كه فتوای مجتهد را نقل كنند (سوم) شنیدن از كسی كه انسان به گفته او اطمینان دارد.

(چهارم) دیدن در رساله مجتهد در صورتی كه انسان به درستی آن رساله اطمینان داشته باشد.

6 - تا انسان یقین نكند كه فتوای مجتهد عوض شده است , می تواند به آنچه در رساله او نوشته شده عمل نماید , و اگر احتمال دهد كه فتوای او عوض شده جستجو لازم نیست.

7 - اگر مجتهد اعلم در مساله ای فتوی دهد مقلد آن مجتهد یعنی كسی كه از او تقلید می كند نمی تواند در آن مساله به فتوای مجتهد دیگر عمل كند , ولی اگر فتوی ندهد و بفرماید احتیاط آن است كه فلان طور عمل شود , مثلا بفرماید احتیاط آن است كه در ركعت اول و دوم نماز بعد از سوره حمد یك سوره

تمام بخواند مقلد باید یا به این احتیاط كه احتیاط واجبش می گویند عمل كند و یا به فتوای مجتهد دیگری كه تقلیدش جائز است عمل نماید , پس اگر او فقط سوره حمد را كافی بداند می تواند سوره را ترك كند.

و همچنین است اگر مجتهد اعلم بفرماید مساله محل تامل یا محل اشكال است.

8 - اگر مجتهد اعلم بعد از آن كه در مساله ای فتوی داده یا پیش از آن احتیاط كند , مثلا بفرماید ظرف نجس را كه یك مرتبه در آب كر بشویند پاك می شود , اگر چه احتیاط آن است كه سه مرتبه بشویند , مقلد او می تواند عمل به احتیاط را ترك نماید و این را احتیاط مستحب می نامند.

9 - اگر مجتهدی كه انسان از او تقلید می كند از دنیا برود حكم بعد فوت او حكم زنده بودنش است , بنابر این اگر او اعلم از مجتهد زنده باشد باید - با علم به اختلاف در مسائل محل ابتلا ولو اجمالا - بر تقلید او باقی بماند , و چنانچه مجتهد زنده اعلم از او باشد باید به مجتهد زنده رجوع كند , و مراد از تقلید در صدر این مساله صرف التزام به متابعت از فتوای مجتهد معین است نه عمل كردن به دستور او.

10 - اگر در مساله ای به فتوای مجتهدی عمل كند , و بعد از مردن او در همان مساله بر حسب وظیفه اش به فتوای مجتهد زنده رفتار نماید , دوباره نمی تواند آن را مطابق فتوای مجتهدی كه از دنیا رفته است انجام دهد.

11 - مسائلی را

كه انسان غالبا به آنها احتیاج دارد واجب است یاد بگیرد.

12 - اگر برای انسان مساله ای پیش آید كه حكم آن را نمی داند لازم است احتیاط كند , یا این كه با شرائطی كه ذكر شد تقلید نماید , ولی چنانچه دسترسی به فتوای اعلم در آن مساله نداشته باشد هر چند مخالفت غیر اعلم با اعلم را اجمالا بداند جایز است از غیر اعلم تقلید نماید.

13 - اگر كسی فتوای مجتهدی را به شخص دیگری بگوید , چنانچه فتوای آن مجتهد عوض شود لازم نیست به او خبر دهد كه فتوای آن مجتهد عوض شده , ولی اگر بعد از گفتن فتوی بفهمد اشتباه كرده و گفته او موجب آن می شود كه آن شخص بر خلاف وظیفه شرعیش عمل كند , باید بنابر احتیاط لازم اشتباه را در صورت امكان برطرف كند.

14 - اگر مكلف مدتی اعمال خود را بدون تقلید انجام دهد , سپس از مجتهدی تقلید نماید , در صورتی كه آن مجتهد به صحت اعمال گذشته حكم نماید آن اعمال صحیح است و الا محكوم به بطلان است.

احكام طهارت

آب مطلق و مضاف

15 - آب یا مطلق است یا مضاف , آب مضاف آبی است كه آن را از چیزی بگیرند , مثل آب هندوانه و گلاب , یا با چیزی مخلوط باشد , مثل آبی كه به قدری با گل و مانند آن مخلوط شود , كه دیگر به آن آب نگویند , و غیر اینها آب مطلق است , و آن بر پنج قسم است: (اول) آب كر (دوم) آب قلیل (سوم) آب جاری (چهارم) آب باران (پنجم) آب چاه.

آب كر

16 - آب كر بنابر مشهور مقدار آبی است كه اگر در ظرفی كه درازا و پهنا و گودی آن هر یك سه وجب و نیم است بریزند آن ظرف را پر كند , بنابر این باید مجموع مكسر آن چهل و دو وجب و هفت هشتم وجب باشد , ولی ظاهر این است كه اگر سی و شش وجب باشد نیز كفایت می كند , و اما تعیین مقدار آب كر به حسب وزن خالی از اشكال نیست.

17 - اگر عین نجس مانند بول و خون یا چیزی كه نجس شده است مانند لباس نجس , به آب كر برسد , چنانچه آن آب , بو یا رنگ یا مزه نجاست را بگیرد , نجس می شود , و اگر تغییر نكند نجس نمی شود.

18 - اگر بو یا رنگ یا مزه آب كر به واسطه غیر نجاست تغییر كند نجس نمی شود.

19 - اگر عین نجس مانند خون یا آبی كه بیشتر از كر است برسد و بو یا رنگ یا مزه قسمتی از آن را تغییر دهد , چنانچه مقداری كه تغییر

نكرده كمتر از كر باشد تمام آب نجس می شود , و اگر به اندازه كر یا بیشتر باشد , فقط مقداری كه بو یا رنگ یا مزه آن تغییر كرده نجس است.

20 - آب فواره اگر متصل به كر باشد , آب نجس را پاك می كند ولی اگر قطره قطره روی آب نجس بریزد آن را پاك نمی كند , مگر آن كه چیزی روی فواره بگیرند , تا آب آن قبل از قطره قطره شدن به آب نجس متصل شود و بهتر این است كه آب فواره با آب نجس مخلوط گردد.

21 - اگر چیز نجس را زیر شیری كه متصل به كر است بشویند آبی كه از آن چیز می ریزد اگر متصل به كر باشد و بو یا رنگ یا مزه نجاست نگرفته باشد و عین نجاست هم در آن نباشد پاك است.

22 - اگر مقداری از آب كر یخ ببندد و باقی آن به قدر كر نباشد چنانچه نجاست به آن برسد نجس می شود , و هر مقدار از یخ هم آب شود نجس است.

23 - آبی كه به اندازه كر بوده , اگر انسان شك كند از كر كمتر شده یا نه , مثل آب كر است , یعنی نجاست را پاك می كند , و اگر نجاستی هم به آن برسد نجس نمی شود , و آبی كه كمتر از كر بوده و انسان شك دارد به مقدار كر شده یا نه حكم آب كمتر از كر را دارد.

24 - كر بودن آب , به دو راه ثابت می شود: (اول) آن كه خود انسان یقین

یا اطمینان كند (دوم) آن كه دو مرد عادل خبر دهند.

آب قلیل

25 - آب قلیل آبی است كه از زمین نجوشد و از كر كمتر باشد.

26 - اگر آب قلیل روی چیز نجس بریزد , یا چیز نجس به آن برسد نجس می شود.

ولی اگر با فشار روی چیز نجس بریزد , مقداری كه به آن چیز می رسد نجس است و مقداری كه به آن چیز نرسیده پاك است.

27 - آب قلیلی كه برای برطرف كردن عین نجاست روی چیز نجس ریخته شود و از آن جدا گردد نجس است , و همچنین آب قلیلی كه بعد از برطرف شدن عین نجاست برای آب كشیدن چیز نجس روی آن می ریزند و از آن جدا می شود مطلقا - بنابر احتیاط لازم - نجس است.

28 - آب قلیلی كه با آن مخرج بول و غایط را می شویند با پنج شرط چیزی را كه با آن ملاقات كند نجس نمی كند (اول) آن كه بو یا رنگ یا مزه نجاست نگرفته باشد (دوم) نجاستی از خارج به آن نرسیده باشد (سوم) نجاست دیگری مثل خون با بول یا غایط بیرون نیامده باشد (چهارم) ذره های غایط در آب پیدا نباشد (پنجم) بیشتر از مقدار معمول نجاست به اطراف مخرج نرسیده باشد.

آب جاری

1/28 - آب جاری آبی است كه از زمین بجوشد و جریان داشته باشد مانند آب چشمه و قنات.

29 - آب جاری اگر چه كمتر از كر باشد , چنانچه نجاست به آن برسد تا وقتی كه بو یا رنگ یا مزه آن به واسطه نجاست تغییر نكرده پاك است.

30 - اگر نجاستی به آب جاری برسد , مقداری از آن كه بو یا

رنگ یا مزه اش به واسطه نجاست تغییر كرده نجس است.

و طرفی كه متصل به چشمه است اگر چه كمتر از كر باشد پاك است.

و آبهای طرف دیگر نهر اگر به اندازه كر باشد یا به واسطه آبی كه تغییر نكرده به آب طرف چشمه متصل باشد , پاك وگرنه نجس است.

31 - آب چشمه ای كه جاری نیست ولی طوری است كه اگر از آن بردارند باز می جوشد , حكم آب جاری را ندارد , یعنی اگر نجاست به آن برسد و كمتر از كر باشد نجس می شود.

32 - آبی كه كنار نهر ایستاده و متصل به آب جاری است , حكم آب جاری را ندارد.

33 - چشمه ای كه مثلا در زمستان می جوشد و در تابستان از جوشش می افتد , فقط وقتی كه می جوشد حكم آب جاری را دارد.

34 - آب حوضچه حمام اگر كمتر از كر باشد , چنانچه به خزینه ای كه آبش به ضمیمه آب حوض به اندازه كر است متصل باشد و به ملاقات نجس بو یا رنگ یا مزه آن تغییر نكند نجس نمی شود.

35 - آب لوله های حمام و عمارات كه از شیرها و دوشها می ریزد اگر به ضمیمه حوضی كه متصل به آن است به قدر كر باشد حكم كر را دارد.

36 - آبی كه روی زمین جریان دارد ولی از زمین نمی جوشد , چنانچه كمتر از كر باشد و نجاست به آن برسد نجس می شود , اما اگر با فشار جاری باشد و نجاست به پایین آن برسد طرف بالای آن نجس نمی شود.

آب باران

37 -

چیزی كه نجس است و عین نجاست در آن نیست به هر جای آن یك مرتبه باران برسد پاك می شود مگر بدن و لباسی كه به بول نجس شده باشد كه در این دو بنابر احتیاط دو مرتبه لازم است و در فرش و لباس و مانند اینها فشار لازم نیست , البته باریدن دو سه قطره فایده ندارد بلكه باید طوری باشد كه بگویند باران می آید.

38 - اگر باران بر عین نجس ببارد و به جای دیگر ترشح كند , چنانچه عین نجاست همراه آن نباشد و بو یا رنگ یا مزه نجاست نگرفته باشد پاك است , پس اگر باران بر خون ببارد و ترشح كند , چنانچه ای ذره ای خون در آن باشد , یا آن كه بو یا رنگ یا مزه خون گرفته باشد نجس می باشد.

39 - اگر بر سقف عمارت یا روی بام آن عین نجاست باشد , تا وقتی باران به بام می بارد , آبی كه به چیز نجس رسیده و از سقف یا ناودان می ریزد پاك است , ولی بعد از قطع شدن باران اگر معلوم باشد آبی كه می ریزد , به چیز نجس رسیده است , نجس می باشد.

40 - زمین نجسی كه باران بر آن ببارد پاك می شود , و اگر باران بر زمین جاری شود و در حال باریدن به جای نجسی كه زیر سقف است برسد آن را نیز پاك می كند.

41 - خاك نجسی كه آب باران به وصف اطلاق همه اجزای آن را فرابگیرد پاك می شود.

42 - هرگاه آب باران در جایی جمع

شود , اگر چه كمتر از كر باشد در موقعی كه باران می آید حكم آب كر را دارد و چنانچه چیز نجس را در آن بشویند و آب بو یا رنگ یا مزه نجاست نگیرد آن چیز نجس پاك می شود.

43 - اگر بر فرش پاكی كه روی زمین نجس است باران ببارد و در حال باریدن از فرش به زمین برسد فرش نجس نمی شود و زمین هم پاك می گردد.

آب چاه

44 - آب چاهی كه از زمین می جوشد , اگر چه كمتر از كر باشد چنانچه نجاست به آن برسد , تا وقتی كه بو یا رنگ یا مزه آن به واسطه نجاست تغییر نكرده پاك است ولی مستحب است پس از رسیدن بعضی از نجاستها , مقداری كه در كتابهای مفصل گفته شده از آب آن بكشند.

45 - اگر نجاستی در چاه بریزد و بو یا رنگ یا مزه آب آن را تغییر دهد , چنانچه تغییر آب چاه از بین برود , پاك می شود , و بهتر این است كه با آبی كه از چاه می جوشد مخلوط گردد.

46 - اگر آب باران در گودالی جمع شود و كمتر از كر باشد , پس از ایستادن باران به رسیدن نجاست به آن نجس می شود.

احكام آبها

47 - آب مضاف كه معنی آن در مساله (15) گفته شد , چیز نجس را پاك نمی كند و وضو و غسل هم با آن باطل است.

48 - آب مضاف اگر چه به مقدار كر باشد اگر ذره ای نجاست به آن برسد نجس می شود , ولی چنانچه با فشار روی چیز نجس بریزد , مقداری كه به چیز نجس رسیده نجس است و مقداری كه نرسیده است پاك می باشد.

مثلا اگر گلاب را از گلابدان روی دست نجس بریزند , آنچه به دست رسیده نجس , و آنچه به دست نرسیده پاك است.

49 - اگر آب مضاف نجس طوری با آب كر یا جاری مخلوط شود , كه دیگر آب مضاف به آن نگویند پاك می شود.

50 - آبی كه مطلق بوده و

معلوم نیست كه به حد مضاف شدن رسیده یا نه , مثل آب مطلق است , یعنی چیز نجس را پاك می كند , و وضو و غسل هم با آن صحیح است.

و آبی كه مضاف بوده و معلوم نیست مطلق شده یا نه مثل آب مضاف است , یعنی چیز نجس را پاك نمی كند , و وضو و غسل هم با آن باطل است.

51 - آبی كه معلوم نیست مطلق است یا مضاف , و معلوم نیست كه قبلا مطلق یا مضاف بوده نجاست را پاك نمی كند , و وضو و غسل هم با آن باطل است.

و چنانچه نجاستی به آن برسد بنابر احتیاط لازم نجس می شود.

اگر چه به اندازه كر باشد.

52 - آبی كه عین نجاست مثل خون و بول به آن برسد و بو یا رنگ یا مزه آن را تغییر دهد , اگر چه كر یا جاری باشد نجس می شود بلكه اگر بو یا رنگ یا مزه آب , به واسطه نجاستی كه بیرون آن است عوض شود , مثلا مرداری كه پهلوی آب است بوی آن را تغییر دهد بنابر احتیاط لازم نجس می شود.

53 - آبی كه عین نجاست مثل خون و بول در آن ریخته و بو یا رنگ یا مزه آن را تغییر داده , چنانچه به كر یا جاری متصل شود , یا باران بر آن ببارد یا باد باران را در آن بریزد , یا آب باران از ناودان هنگام باریدن در آن جاری شود , و در تمام این صور چنانچه تغییر آن از بین برود پاك می شود.

ولی بنابر

اقوی باید آب باران یا كر یا جاری با آن مخلوط گردد.

54 - اگر چیز نجسی را در كر یا جاری تطهیر نمایند در شستنی كه با آن پاك می گردد آبی كه بعد از بیرون آوردن از آن می ریزد پاك است.

55 - آبی كه پاك بوده و معلوم نیست نجس شده یا نه , پاك است , و آبی كه نجس بوده و معلوم نیست پاك شده یا نه نجس است.

56 - نیم خورده سگ و خوك و كافر غیر كتابی بلكه كتابی نیز بنابر احتیاط مستحب نجس , و خوردن آن حرام است.

و نیم خورده حیوانات حرام گوشت پاك , و خوردن آن نسبت به غیر گربه مكروه می باشد.

احكام تخلی

57 - واجب است انسان وقت تخلی و مواقع دیگر , عورت خود را از كسانی كه مكلفند , اگر چه مثل خواهر و مادر با او محرم باشند , و همچنین از دیوانه و بچه اگر ممیز باشند یعنی خوب و بد را بفهمند بپوشاند ولی زن و شوهر لازم نیست عورت خود را از یكدیگر بپوشانند.

58 - لازم نیست با چیز مخصوصی عورت خود را بپوشاند.

و اگر مثلا با دست هم آن را بپوشاند كافی است.

59 - موقع تخلی باید بنابر احتیاط لازم طرف جلوی بدن یعنی شكم و سینه رو به قبله و پشت به قبله نباشد.

60 - اگر موقع تخلی طرف جلوی بدن كسی رو به قبله یا پشت به قبله باشد , و عورت خود را از قبله بگرداند كفایت نمی كند , و اگر جلوی بدن او رو به قبله یا پشت به قبله نباشد ,

احتیاط آن است كه عورت را رو به قبله یا پشت به قبله ننماید.

61 - احتیاط مستحب آن است كه طرف جلوی بدن در موقع استبراء كه احكام آن بعدا گفته می شود , و موقع تطهیر مخرج بول و غایط , رو به قبله و پشت به قبله نباشد.

62 - اگر برای آن كه نامحرم او را نبیند مجبور شود رو به قبله یا پشت به قبله بنشیند , بنابر احتیاط لازم باید پشت به قبله بنشیند و اگر ممكن نباشد باید رو به قبله بنشیند.

و همچنین است اگر از جهت دیگر ناچار باشد كه رو به قبله یا پشت به قبله بنشیند.

63 - احتیاط مستحب آن است كه بچه را در وقت تخلی رو به قبله یا پشت به قبله ننشانند.

ولی اگر خود بچه بنشیند , جلوگیری از او واجب نیست.

64 - در چهار جا تخلی حرام است: (اول) در كوچه های بن بست در صورتی كه صاحبانش اجازه نداده باشند.

(دوم) در ملك كسی كه اجازه تخلی نداده است.

(سوم) در جایی كه برای عده مخصوصی وقف شده است مثل بعضی از مدرسه ها.

(چهارم) روی قبر مؤمنین در صورتی كه بی احترامی به آنان باشد و همچنین هر جایی كه تخلی موجب هتك حرمت یكی از مقدسات دین یا مذهب شود.

65 - در سه صورت مخرج غایط فقط با آب پاك می شود.

(اول) آن كه با غایط نجاست دیگری مثل خون بیرون آمده باشد.

(دوم) آن كه نجاستی از خارج به مخرج غایط رسیده باشد.

(سوم) آن كه اطراف مخرج بیشتر از مقدار معمول آلوده شده باشد , و در غیر این سه صورت می توان

مخرج را با آب شست و یا به دستوری كه بعدا گفته می شود , با پارچه و سنگ و مانند اینها پاك كرد , اگر چه شستن با آب بهتر است.

66 - مخرج بول با غیر آب پاك نمی شود.

و در كر و جاری اگر بعد از برطرف شدن بول یك مرتبه بشویند كافی است , ولی با آب قلیل احتیاط مستحب آن است كه دو مرتبه شسته شود و سه مرتبه شستن بهتر است.

67 - اگر مخرج غایط را با آب بشویند , باید چیزی از غایط در آن نماند.

ولی باقی ماندن رنگ و بوی آن مانعی ندارد و اگر در دفعه اول طوری شسته شود كه ذره ای از غایط در آن نماند , دوباره شستن لازم نیست.

68 - با سنگ و كلوخ و پارچه و مانند اینها اگر خشك و پاك باشند می شود مخرج غایط را تطهیر كرد , و چنانچه رطوبت كمی داشته باشند كه به مخرج نرسد اشكال ندارد.

69 - مخرج غایط را اگر یك مرتبه با سنگ و كلوخ یا پارجه كاملا پاكیزه نماید كفایت می كند , ولی بهتر آن است كه سه مرتبه انجام دهد.

بلكه با سه قطعه هم باشد و اگر با سه مرتبه پاكیزه نشود باید به قدری اضافه نماید تا مخرج كاملا پاكیزه شود , ولی باقی ماندن ذره های كوچكی كه دیده نمی شود اشكال ندارد.

70 - پاك كردن مخرج غایط با چیزهایی كه احترام آنها لازم است مانند كاغذی كه اسم خدا و پیغمبران بر آن نوشته شده حرام است.

و پاك شدن مخرج با استخوان و سرگین محل اشكال است.

71

- اگر شك كند كه مخرج را تطهیر كرده یا نه , لازم است تطهیر نماید , اگر چه عادتا بعد از بول یا غایط فورا تطهیر می كرده.

72 - اگر بعد از نماز شك كند كه قبل از نماز , مخرج را تطهیر كرده یا نه نمازی كه خوانده صحیح است , ولی برای نمازهای بعدی باید تطهیر كند.

استبراء

73 - استبراء عمل مستحبی است كه مردها بعد از بیرون آمدن بول انجام می دهند , برای آنكه اطمینان كنند بول در مجری نمانده است.

و آن دارای اقسامی است و بهترین آنها این است كه بعد از قطع شدن بول , اگر مخرج غایط نجس شده , اول آن را تطهیر كنند , بعد سه دفعه با انگشت میانه دست چپ از مخرج غایط تا بیخ آلت بكشند , و بعد انگشت شست را روی آلت و انگشت پهلوی شست را زیر آن بگذارند و سه مرتبه تا ختنه گاه بكشند و پس از آن سه مرتبه سر آلت را فشار دهند.

74 - آبی كه گاهی بعد از ملاعبه و بازی كردن با زن از انسان خارج می شود و به آن (مذی) می گویند پاك است , و نیز آبی كه گاهی بعد از منی بیرون می آید و به آن (وذی) گفته می شود , و آبی كه گاهی بعد از بول بیرون می آید و به آن (ودی) می گویند اگر بول به آن نرسیده باشد پاك است.

و چنانچه انسان بعد از بول استبراء كند و بعد آبی از او خارج شود , و شك كند كه بول است یا یكی

از این سه آب پاك می باشد.

75 - اگر انسان شك كند كه استبراء كرده یا نه و رطوبتی از او بیرون آید كه نداند پاك است یا نه , نجس می باشد.

و چنانچه وضو گرفته باشد باطل می شود.

ولی اگر شك كند استبرایی كه كرده درست بوده یا نه و رطوبتی از او بیرون آید كه نداند پاك است یا نه پاك می باشد و وضو را هم باطل نمی كند.

76 - كسی كه استبراء نكرده اگر به واسطه آنكه مدتی از بول كردن او گذشته اطمینان كند بول در مجری نمانده است و رطوبتی ببیند و شك كند كه پاك است یا نه , آن رطوبت پاك می باشد و وضو را هم باطل نمی كند.

77 - اگر انسان بعد از بول استبراء كند و وضو بگیرد , چنانچه بعد از وضو رطوبتی ببیند كه بداند یا بول است یا منی , واجب است احتیاطا غسل كند و وضو هم بگیرد.

ولی اگر وضو نگرفته باشد فقط گرفتن وضو كافی است.

78 - برای زن استبراء از بول نیست و اگر رطوبتی ببیند و شك كند كه بول است یا نه پاك می باشد , و وضو و غسل او را هم باطل نمی كند.

مستحبات و مكروهات تخلی

79 - مستحب است در موقع تخلی جایی بنشیند كه كسی او را نبیند و موقع وارد شدن بجای تخلی اول پای چپ , و موقع بیرون آمدن , اول پای راست را بگذارد , و همچنین مستحب است در حال تخلی سر را بپوشاند و سنگینی بدن را بر پای چپ بیندازد.

80 - نشستن روبروی خورشید و ماه ,

در موقع تخلی مكروه است ولی اگر عورت خود را به وسیله ای بپوشاند مكروه نیست.

و نیز در موقع تخلی نشستن روبروی باد و در جاده و خیابان و كوچه و در خانه و زیر درختی كه میوه می دهد و چیز خوردن و توقف زیاد و تطهیر كردن با دست راست مكروه می باشد.

و همچنین است حرف زدن در حال تخلی , ولی اگر ناچار باشد یا ذكر خدا بگوید اشكال ندارد.

81 - ایستاده بول كردن و بول كردن در زمین سخت , و سوراخ جانوران , و در آب , خصوصا آب , ایستاده مكروه است.

82 - خودداری كردن از بول و غایط مكروه است.

و اگر برای بدن ضرر كلی داشته باشد حرام است.

83 - مستحب است انسان پیش از نماز و پیش از خواب و پیش از جماع و بعد از بیرون آمدن منی بول كند.

نجاسات

نجاسات

84 - نجاسات ده چیز است: اول: بول , دوم: غایط , سوم: منی , چهارم: مردار , پنجم: خون , ششم و هفتم: سگ و خوك , هشتم: كافر , نهم: شراب , دهم: عرق حیوان نجاستخوار.

بول و غایط

85 - بول و غایط انسان و هر حیوان حرام گوشتی كه خون جهنده دارد یعنی اگر رگ آن را ببرند خون از آن جستن می كند , نجس است , و غایط حیوان حرام گوشتی كه خون آن جستن نمی كند مثل ماهی حرام گوشت , و همچنین فضله حیوانات كوچك مثل پشه و مگس كه گوشت ندارند پاك است , ولی از بول حیوان حرام گوشت كه خون جهنده ندارد باید بنابر احتیاط لازم اجتناب كرد.

86 - بول و فضله پرندگان حرام گوشت پاك و بهتر اجتناب از آنهاست.

87 - بول و غایط حیوان نجاستخوار نجس است و همچنین است بول و غایط بچه بزی كه شیر خوك خورده به تفصیلی كه خواهد آمد یا حیوان چهارپایی كه انسان با آن نزدیكی نموده است.

منی

88 - منی انسان و هر حیوانی كه خون جهنده دارد نجس است , هر چند - بنابر احتیاط لازم - حلال گوشت باشد.

مردار

89 - مردار انسان و هر حیوانی كه خون جهنده دارد نجس است , چه خودش مرده باشد , یا به غیر دستوری كه در شرع معین شده آن را كشته باشند.

و ماهی چون خون جهنده ندارد , اگرچه در آب بمیرد پاك است.

90 - چیزهایی از مردار مثل پشم و مو و كرك و استخوان و دندان كه روح ندارند پاك است.

91 - اگر از بدن انسان یا حیوانی كه خون جهنده دارد در حالی كه زنده است گوشت یا چیز دیگری را كه روح دارد جدا كنند.

نجس است.

92 - اگر پوستهای مختصر لب و جاهای دیگر بدن را بكنند پاك است.

93 - تخم مرغ كه از شكم مرغ مرده بیرون می آید پاك است , ولی ظاهر آن را باید آب كشید.

94 - اگر بره و بزغاله پیش از آن كه علفخوار شوند بمیرند , پنیر مایه ای كه در شیردان آنها می باشد پاك است.

ولی ظاهر آن را باید آب كشید.

95 - دواجات روان , عطر , روغن , واكس و صابون كه از خارجه می آورند , اگر انسان یقین به نجاست آنها نداشته باشد پاك است.

96 - گوشت , پیه و چرمی كه احتمال آن برود كه از حیوانی است كه به دستور شرع كشته شده پاك است , ولی اگر از دست كافر گرفته شود یا اینكه دست مسلمانی باشد كه از كافر گرفته و رسیدگی نكرده كه از حیوانی است كه به دستور شرع

كشته شده یا نه , خوردن آن گوشت و پیه حرام است , ولی نماز در آن چرم جایز است , و اما آنچه از بازار مسلمانها یا از مسلمانی گرفته شود و معلوم نباشد كه از كافر گرفته شده , یا این كه احتمال آن برود كه تحقیق كرده اگرچه از كافر گرفته باشد خوردن آن گوشت و پیه نیز جایز است.

خون

97 - خون انسان و هر حیوانی كه خون جهنده دارد یعنی حیوانی كه اگر رگ آن را ببرند خون از آن جستن می كند نجس است , پس خون حیوانی كه مانند ماهی و پشه خون جهنده ندارد پاك می باشد.

98 - اگر حیوان حلال گوشت را به دستوری كه در شرع معین شده بكشند و خون آن به مقدار لازم بیرون آید خونی كه در بدنش می ماند پاك است ولی اگر به علت نفس كشیدن یا به واسطه این كه سر حیوان در جای بلند بوده خون به بدن حیوان برگردد , آن خون نجس است.

99 - احتیاط مستحب آن است كه از تخم مرغی كه ذره ای خون در آن می باشد اجتناب شود و اگر خون در زرده باشد تا پوست نازك روی آن پاره نشده سفیده بدون اشكال پاك است.

100 - خونی كه گاهی موقع دوشیدن شیر دیده می شود نجس است و شیر را نجس می كند.

101 - اگر خونی كه از لای دندانها می آید , به واسطه مخلوط شدن با آب دهان از بین برود , اجتناب از آب دهان لازم نیست.

102 - خونی كه به واسطه كوبیده شدن , زیر ناخن یا

زیر پوست می میرد , اگر طوری شود كه دیگر به آن خون نگویند پاك و اگر به آن خون بگویند و ظاهر گردد نجس است.

پس چنانچه ناخن یا پوست سوراخ شود اگر بیرون آوردن خون و تطهیر محل جهت وضو یا غسل مشقت زیاد دارد باید تیمم نماید.

103 - اگر انسان نداند كه خون زیر پوست مرده یا گوشت به واسطه كوبیده شدن به آن حالت درآمده پاك است.

104 - اگر موقع جوشیدن غذا ذره ای خون در آن بیفتد , تمام غذا و ظرف آن بنابر احتیاط لازم نجس می شود , و جوشیدن و حرارت و آتش پاك كننده نیست.

105 - زردابه ای كه در حال بهبودی زخم در اطراف آن پیدا می شود , اگر معلوم نباشد كه با خون مخلوط است , پاك می باشد.

سگ و خوك

106 - سگ و خوكی كه در خشكی زندگی می كنند حتی مو و استخوان و پنجه و ناخن و رطوبتهای آنها نجس است , ولی سگ و خوك دریایی پاك است.

كافر

107 - كافر یعنی كسی كه معترف به خدا یا به یگانگی او نباشد و همچنین غلاة (یعنی آنهایی كه یكی از ائمه علیهم السلام را خدا خوانده یا بگویند خدا در او حلول كرده است) و خوارج و نواصب (یعنی آنهایی كه به ائمه علیهم السلام اظهار دشمنی می نمایند) نجسند , و همچنین است كسی كه نبوت یا یكی از ضروری دین (یعنی چیزی را كه مثل نماز و روزه مسلمانان جزء دین اسلام می دانند) چنانچه بداند آن چیز ضروری دین است منكر شود.

و اما اهل كتاب (یعنی یهود و نصاری و مجوس) كه پیغمبری حضرت خاتم الانبیاء محمد ابن عبداللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم را قبول ندارند نیز بنابر مشهور نجس می باشند ولی حكم به طهارت آنان دور نیست اگر چه اجتناب از آنها بهتر است.

108 - تمان بدن كافر حتی مو و ناخن و رطوبتهای او نجس است.

109 - اگر پدر و مادر و جد و جده بچه نا بالغ كافر باشند آن بچه هم نجس است , مگر در صورتی كه ممیز و مظهر اسلام باشد , و اگر یكی از اینها مسلمان باشد بتفصیلی كه در مساله 217 خواهد آمد بچه پاك است.

110 - كسی كه معلوم نیست مسلمان است یا نه و نشانه ای هم بر اسلامش نباشد , پاك می باشد , ولی احكام دیگر مسلمان را ندارد , مثلا

نمی تواند زن مسلمان بگیرد و باید در قبرستان مسلمانان دفن نشود.

111 - شخصی كه به یكی از دوازده امام علیهم السلام از روی دشمنی دشنام دهد , نجس است.

شراب

112 - شراب نجس است , و بنابر احتیاط مستحب هر چیزی كه انسان را مست می كند , چنانچه به خودی خود روان باشد نیز نجس است , و اگر مثل بنگ و حشیش (چرس) روان نباشد پاك است اگرچه چیزی در آن بریزند كه روان شود.

113 - الكل صنعتی كه برای رنگ كردن در و پنجره و میز و صندلی و مانند اینها به كار می برند تمام اقسامش پاك می باشد.

114 - اگر انگور و آب انگور به خودی خود یا به واسطه پختن جوش بیاید , پاك , ولی خوردن آن حرام است

115 - خرما و مویز و كشمش و آب آنها اگر چه جوش بیایند پاك و خوردن آنها حلال است.

116 - فقاع كه از جو گرفته می شود و به آن آب جو می گویند حرام است , ولی نجاست آن خالی از اشكال نیست , و غیر فقاع مانند آبی كه به دستور طبیب از جو می گیرند , و به آن ماء الشعیر می گویند پاك می باشد.

عرق حیوان نجاستخوار

117 - عرق شتر نجاستخوار و هر حیوانی كه به خوردن نجاست انسان عادت كرده نجس است.

118 - عرق جنب از حرام پاك است , و بنابر احتیاط مستحب نماز با آن نخوانند , و نزدیكی با زن در حال حیض با علم به حال او حكم جنابت از حرام را دارد.

119 - اگر انسان در اوقاتی كه نزدیكی با زن حرام است مثلا در روز ماه رمضان با زن خود نزدیكی كند عرق او حكم عرق جنب از حرام را ندارد.

120 - اگر جنب از حرام عوض

غسل تیمم نماید و بعد از تیمم عرق كند , حكم آن عرق , حكم عرق قبل از تیمم است.

121 - اگر كسی از حرام جنب شود , و بعد با حلال خود نزدیكی كند , احتیاط مستحب آن است كه در نماز از عرق خود اجتناب نماید , و چنانچه اول با حلال خود نزدیكی كند و بعد مرتكب حرام شود عرق او حكم عرق جنب از حرام را ندارد.

راه ثابت شدن نجاست

122 - نجاست هر چیزی از سه راه ثابت می شود: اول: آن كه خود انسان یقین یا اطمینان كند كه آن چیز نجس است , و اگر گمان داشته باشد چیزی نجس است لازم نیست از آن اجتناب نماید.

بنابراین غذا خوردن در قهوه خانه ها و میهمانخانه هایی كه مردمان لا ابالی و كسانی كه پاكی و نجسی را مراعات نمی كنند در آنها غذا می خورند , اگر انسان اطمینان نداشته باشد غذایی را كه برای او آورده اند نجس است اشكال ندارد.

دوم: آن كه كسی كه چیزی در اختیار او است بگوید آن چیز نجس است و متهم نباشد , مثلا همسر یا نوكر یا كلفت انسان نسبت به ظرف یا چیز دیگری كه در اختیار او است بگوید نجس می باشد.

سوم آن كه دو مرد عادل بگویند چیزی نجس است , به شرط آن كه مورد شهادت آنان سبب نجاست باشد.

123 - اگر به واسطه ندانستن مساله , نجس بودن و پاك بودن چیزی را نداند , مثلا نداند فضله موش پاك است یا نه , باید مساله را بپرسد , ولی اگر با اینكه مساله را می داند ,

در چیزی شك كند كه پاك است یا نه , مثلا شك كند آن چیز خون است یا نه , یا نداند كه خون پشه است یا خون انسان , پاك می باشد , و وارسی كردن یا پرسیدن لازم نیست.

124 - چیز نجسی كه انسان شك دارد پاك شده یا نه , نجس است , و چیز پاك را اگر شك كند نجس شده یا نه , پاك است.

و اگر هم بتواند نجس بودن یا پاك بودن آن را بفهمد لازم نیست وارسی كند.

125 - اگر بداند یكی از دو ظرف یا دو لباسی كه از هر دوی آنها استفاده می كند نجس شده و نداند كدام است , باید از هر دو اجتناب كند ولی اگر مثلا نمی داند لباس خودش نجس شده یا لباسی كه از تصرف او خارج بوده و مال دیگری می باشد , لازم نیست از لباس خودش اجتناب نماید.

چیز پاك چگونه نجس می شود

126 - اگر چیز پاك به چیز نجس برسد و هر دو یا یكی از آنها به طوری تر باشد كه تری یكی به دیگری برسد , چیز پاك نیز نجس می شود , و همچنین اگر به چیز سومی با همان رطوبت برسد نجسش می كند , و مشهور فرموده اند كه متنجس به طور مطلق منجس است , ولی این حكم با تعدد واسطه محل اشكال است.

بلكه حكم بطهارت خالی از قوت نیست (مثال) در صورتی كه دست راست به بول متنجس شود , آنگاه آن دست با رطوبت با دست چپ ملاقات كند این ملاقات موجب نجاست دست چپ خواهد بود , و اگر دست چپ

بعد از خشكیدن با لباس مرطوب مثلا ملاقات كند لباس نیز نجس می شود ولی اگر آن لباس با چیز دیگری با رطوبت ملاقات كند حكم به نجاست آن چیز نمی شود.

و اگر تری به قدری كم باشد كه به دیگری نرسد چیزی كه پاك بوده نجس نمی شود اگرچه به عین نجس برسد.

127 - اگر چیز پاكی به چیز نجس برسد , و انسان شك كند كه هر دو یا یكی از آنها تر بوده یا نه , آن چیز پاك نجس نمی شود.

128 - دو چیزی كه انسان نمی داند كدام پاك و كدام نجس است اگر چیز پاكی با رطوبت بعدا به یكی از آنها برسد اجتناب از آن لازم نیست مگر در بعضی از موارد مثل آنكه حالت سابقه در هر دو نجاست باشد و یا آنكه با طرف دیگر هم چیز پاك دیگری با رطوبت ملاقات كند.

129 - زمین و پارچه و مانند اینها اگر رطوبت داشته باشد , هر قسمتی كه نجاست به آن برسد نجس می شود , و جاهای دیگر آن پاك است و همچنین است خیار و خربزه و مانند اینها.

130 - هرگاه شیره و روغن و مانند اینها طوری باشد كه اگر مقداری از آن را بردارند جای آن خالی نمی ماند , همین كه یك نقطه از آن نجس شد , تمام آن نجس می شود.

ولی اگر طوری باشد كه جای آن در موقع برداشتن خالی بماند , اگر چه بعد پر شود , فقط جایی كه نجاست به آن رسیده نجس می باشد پس اگر فضله موش در آن بیفتد جایی كه فضله

افتاده نجس و بقیه پاك است.

131 - اگر مگس یا حیوانی مانند آن روی چیز نجسی كه تر است بنشیند , و بعد روی چیز پاكی كه آن هم تر است بنشیند , چنانچه انسان بداند نجاست همراه آن حیوان بوده , چیز پاك نجس می شود , و اگر نداند پاك است.

132 - اگر جایی از بدن كه عرق دارد نجس شود , و عرق از آنجا به جای دیگر برود , هر جا كه عرق به آن برسد نجس می شود , و اگر عرق به جای دیگر نرود جاهای دیگر بدن پاك است.

133 - اخلاط غلیظی كه از بینی یا گلو می آید , اگر خون داشته باشد جایی كه خون دارد نجس و بقیه آن پاك است.

پس اگر به بیرون دهان یا بینی برسد مقداری كه انسان یقین دارد جای نجس اخلاط به آن رسیده نجس است , و محلی را كه شك دارد جای نجس به آن رسیده یا نه پاك می باشد.

134 - اگر آفتابه ای را كه ته آن سوراخ است روی زمین نجس بگذارند , چنانچه از جریان بیفتد و آب زیر آن جمع گردد كه با آب آفتابه یكی حساب شود , آب آفتابه نجس می شود , ولی اگر آب آفتابه با فشار جریان داشته باشد نجس نمی شود.

135 - اگر چیزی داخل بدن شود و به نجاست برسد , در صورتی كه بعد از بیرون آمدن آلوده به نجاست نباشد پاك است.

پس اگر اسباب اماله یا آب آن در مخرج غایط وارد شود , یا سوزن و چاقو و مانند اینها در بدن فرو

رود و بعد از بیرون آمدن به نجاست آلوده نباشد نجس نیست.

و همچنین است آب دهان و بینی اگر در داخل به خون برسد و بعد از بیرون آمدن به خون آلوده نباشد.

احكام نجاسات

136 - نجس كردن خط و ورق قرآن در صورتی كه مستلزم هتك حرمت باشد بی اشكال حرام است و اگر نجس شود باید فورا آن را آب بكشند.

بلكه بنابر احتیاط واجب در غیر فرض هتك نیز نجس كردن آن حرام و آب كشیدن واجب است.

137 - اگر جلد قرآن نجس شود در صورتی كه بی احترامی به قرآن باشد باید آنرا آب بكشند.

138 - گذاشتن قرآن روی عین نجس مانند خون و مردار اگر چه آن عین نجس خشك باشد در صورتی كه بی احترامی به قرآن باشد حرام است.

139 - نوشتن قرآن با مركب نجس اگر چه یك حرف آن باشد حكم نجس كردن آنرا دارد , و اگر نوشته شود باید آن را آب بكشند یا به واسطه تراشیدن و مانند آن كاری كنند كه از بین برود.

140 - در صورتی كه دادن قرآن به كافر مستلزم هتك باشد حرام و گرفتن قرآن از او واجب است.

141 - اگر ورق قرآن یا چیزی كه احترام آن لازم است , مثل كاغذی كه اسم خدا یا پیغمبر یا امام بر آن نوشته شده , در مستراح بیفتد , بیرون آوردن و آب كشیدن آن اگر چه خرج داشته باشد واجب است.

و اگر بیرون آوردن آن ممكن نباشد , باید به آن مستراح نروند تا یقین كنند آن ورق پوسیده است.

و نیز اگر تربت در مستراح بیفتد و بیرون آوردن آن

ممكن نباشد.

باید تا وقتی كه یقین نكرده اند كه به كلی از بین رفته به آن مستراح نروند.

142 - خوردن و آشامیدن چیز متنجس حرام است , و همچنین است خوراندن آن به دیگری , ولی خوراندن آن به طفل یا دیوانه ظاهرا جایز است , و اگر خود طفل یا دیوانه غذای نجس را بخورد یا با دست نجس غذا را نجس كند و بخورد لازم نیست از او جلوگیری كنند.

143 - فروختن و عاریه دادن چیز نجسی كه قابل پاك شدن است اشكال ندارد ولی لازم است كه نجس بودن آن را به طرف بگوید , به دو شرط (اول) آن كه طرف در معرض آن باشد كه در مخالفت حكم الزامی واقع شود مثل اینكه او را در خوردن یا آشامیدن استعمال نماید و اگر این چنین نباشد لازم نیست بگوید مثلا نجس بودن لباسی را كه طرف با آن نماز می خواند لازم نیست به او بگوید زیرا پاك بودن لباس شرط واقعی نیست.

(دوم) آنكه احتمال بدهد كه طرف به گفته او ترتیب اثر دهد و اما اگر بداند كه ترتیب اثر نمی دهد گفتن لازم نیست.

144 - اگر انسان ببیند كسی چیز نجسی را می خورد یا با لباس نجس نماز می خواند لازم نیست به او بگوید.

145 - اگر جایی از خانه یا فرش كسی نجس باشد و ببیند بدن یا لباس یا چیز دیگر كسانی كه وارد خانه او می شوند با رطوبت به جای نجس رسیده است چنانچه او موجب این امر شده باشد باید با دو شرطی كه در مساله پیش گذشت به آنان بگوید.

146 -

اگر صاحب خانه در بین غذا خوردن بفهمد غذا نجس است باید - با شرط دومی كه گذشت - به مهمانها بگوید , و اما اگر یكی از مهمانها بفهمد لازم نیست به دیگران خبر دهد ولی چنانچه طوری با آنها معاشرت دارد كه به واسطه نجس بودن آنان خود از جهت ابتلای به نجاست مبتلا به مخالفت حكم الزامی می شود باید به آنان بگوید.

147 - اگر چیزی را كه عاریه كرده نجس شود باید صاحبش را از نجس شدن آن به دو شرطی كه در مساله 143 گذشت آگاه كند.

148 - اگر بچه بگوید چیزی نجس است , یا چیزی را آب كشیده نباید حرف او را قبول كرد.

ولی بچه ای كه تكلیفش نزدیك است اگر بگوید چیزی را آب كشیدم , در صورتی كه آن چیز در تصرف او باشد یا گفته اش مورد اطمینان باشد قبول می شود , و همچنین اگر بگوید چیزی نجس است.

مطهرات

مطهرات

149 - دوازده چیز نجاست را پاك می كند , و آنها را مطهرات گویند: اول آب , دوم زمین , سوم آفتاب , چهارم استحاله , پنجم انقلاب , ششم انتقال , هفتم اسلام , هشتم تبعیت , نهم برطرف شدن عین نجاست , دهم استبراء حیوان نجاستخوار , یازدهم غایب شدن مسلمان , دوازدهم خارج شدن خون از ذبیحه , و احكام اینها به طور تفصیل در مسایل آینده گفته می شود.

آب

150 - آب با چهار شرط چیز نجس را پاك می كند: اول آنكه مطلق باشد , پس آب مضاف مانند گلاب و عرق بید چیز نجس را پاك نمی كند.

دوم آنكه پاك باشد.

سوم آنكه وقتی چیز نجس را می شویند آب مضاف نشود , و در شستنی كه بعد از آن , شستن دیگر لازم نیست باید بو یا رنگ یا مزه نجاست هم نگیرد , و در غیر آن شستن تغییر ضرر ندارد , مثلا چیزی را به آب كر یا قلیل بشوید , و دو دفعه شستن در او لازم باشد , در دفعه اول اگر چه تغییر كند , و در دفعه دوم به آبی تطهیر كند كه تغییر نكند پاك می شود.

چهارم آنكه بعد از آب كشیدن چیز نجس اجزاء كوچك عین نجاست در آن نباشد.

و پاك شدن چیز نجس به آب قلیل یعنی آب كمتر از كر شرطهای دیگری هم دارد كه بعدا گفته می شود.

151 - توی ظرف نجس را با آب قلیل باید سه مرتبه شست , و همچنین با آب كر و جاری بنابر احتیاط واجب , و ظرفی را كه سگ

از آنها آب یا چیز روان دیگر خورده باید اول با خاك پاك خاك مالی كرد سپس خاك او را زایل نموده و بعد دو مرتبه با آب قلیل یا كر یا جاری شست , و همچنین ظرفی را كه سگ لیسیده اگر در آن چیزی باقیمانده باشد , باید پیش از شستن خاك مالی كرد و اگر آب دهان سگ در ظرفی بریزد بنابر احتیاط لازم باید آن را خاك مالی كرد و بعد سه مرتبه با آب شست.

152 - اگر دهانه ظرفی كه سگ دهن زده تنگ باشد باید خاك را در آن بریزند و با شدت حركت دهند تا خاك به همه آن ظرف برسد , و بعد به ترتیبی كه ذكر شد بشویند.

153 - ظرفی را كه خوك بلیسد یا از آن چیز روانی بخورد , یا اینكه در او موش صحرایی مرده باشد , با آب قلیل یا كر یا جاری باید هفت مرتبه شست و لازم نیست آن را خاك مالی كنند.

154 - ظرفی را كه به شراب نجس شده , باید سه مرتبه بشویند و فرقی بین آب قلیل و كر و جاری نیست.

155 - كوزه ای كه از گل نجس ساخته شده و یا آب نجس در آن فرو رفته اگر در آب كر یا جاری بگذارند , بهر جای آن كه آب برسد پاك می شود.

و اگر بخواهند باطن آن هم پاك شود , باید به قدری در آب كر یا جاری بماند كه آب به تمام آن فرو رود , و اگر ظرف رطوبتی داشته باشد كه از رسیدن آب به باطن آن مانع باشد

باید خشكش نمایند , و بعدا در آب كر یا جاری بگذارند.

156 - ظرف نجس را با آب قلیل دو قسم می شود آب كشید: یكی آنكه سه مرتبه پر كنند و خالی كنند , دیگر آنكه سه دفعه قدری آب در آن بریزند و در هر دفعه آب را طوری در آن بگردانند كه به جاهای نجس آن برسد و بیرون بریزند.

157 - اگر ظرف بزرگی مثل پاتیل و خمره نجس شود , چنانچه سه مرتبه آن را از آب پر كنند و خالی كنند پاك می شود.

و همچنین است اگر سه مرتبه از بالا آب در آن بریزند , به طوری كه تمام اطراف آن را بگیرد , و در هر دفعه آبی كه ته آن جمع می شود بیرون آورند و احتیاط مستحب آن است كه در مرتبه دوم و سوم ظرفی را كه با آن آبها را بیرون می آورند آب بكشند.

158 - اگر مس نجس و مانند آن را آب كنند و آب بكشند , ظاهرش پاك می شود.

159 - تنوری كه به بول نجس شده است , اگر یك مرتبه از بالا آب در آن بریزند , به طوری كه تمام اطراف آن را بگیرد پاك می شود , و احتیاط مستحب آن است كه این كار را دو مرتبه انجام دهند.

و در غیر بول اگر پس از برطرف شدن نجاست یك مرتبه به دستوری كه گفته شد آب در آن بریزند كافی است.

و بهتر است كه گودالی ته آن بكنند تا آبها در آن جمع شود و بیرون بیاورند بعد آن گودال را با خاك پاك پر كنند.

160

- اگر چیز نجس را یك مرتبه در آب كر یا جاری فرو برند كه آب به تمام جاهای آن برسد , پاك می شود.

و در فرش و لباس و مانند اینها فشار یا مانند آن از مالیدن یا لگد كردن لازم نیست , و در صورتی كه بدن یا لباس متنجس به بول باشد در كر نیز دو مرتبه شستن لازم است.

161 - اگر بخواهند چیزی را كه به بول نجس شده با آب قلیل آب بكشند , چنانچه یك مرتبه آب روی آن بریزند و از آن جدا شود , در صورتی كه بول در آن چیز نمانده باشد پاك می شود مگر در لباس و بدن كه باید دو مرتبه روی آنها آب بریزند تا پاك شوند و در هر حال در شستن لباس و فرش و مانند اینها با آب قلیل باید فشار دهند تا غساله آن بیرون آید.

(و غساله آبی است كه معمولا در وقت شستن و بعد از آن از چیزی كه شسته می شود , خود به خود یا به وسیله فشار می ریزد).

162 - اگر چیزی به بول پسر یا دختر شیر خواری كه غذا خور نشده و بنابر احتیاط كمتر از دو سال دارد نجس شود , چنانچه یك مرتبه آب روی آن بریزند كه به تمام جاهای نجس آن برسد پاك می شود , ولی احتیاط مستحب آن است كه یك مرتبه دیگر هم آب روی آن بریزند.

و در لباس و فرش و مانند اینها فشار لازم نیست.

163 - اگر چیزی به غیر بول نجس شود , چنانچه با برطرف كردن نجاست یك مرتبه آب

قلیل روی آن بریزند و از آن جدا شود پاك می گردد ولی لباس و مانند آن را باید فشار دهند تا غساله آن بیرون آید.

164 - اگر حصیر نجس را كه با نخ بافته شده در آب كر یا جاری فرو برند بعد از برطرف شدن عین نجاست پاك می شود ولی اگر بخواهند آن را با آب قلیل آب بكشند باید به هر طور كه ممكن است - اگر چه با لگد كردن باشد - فشار دهند تا غساله آن جدا شود.

165 - اگر ظاهر گندم و برنج و صابون و مانند اینها نجس شود به فرو بردن در كر و جاری پاك می گردد , و اگر باطن آنها نجس شود چنانچه آب كر یا جاری به وصف اطلاق به باطن آنها برسد پاك می شوند ولی ظاهرا در صابون و مانند آن هیچ گاه آب مطلق به باطن نمی رسد.

166 - اگر انسان شك كند كه آب نجس به باطن صابون رسیده یا نه باطن آن پاك است.

167 - اگر ظاهر برنج و گوشت یا چیزی مانند اینها نجس شده باشد چنانچه آن را در كاسه پاك و مانند آن بگذارند و یك مرتبه آب روی آن بریزند و خالی كنند پاك می شود و اگر در ظرف نجس بگذارند باید سه مرتبه این كار را انجام دهند در این صورت ظرف هم پاك می شود , و اگر بخواهند لباس و مانند آن را كه فشار لازم دارد در ظرفی بگذارند و آب بكشند , باید در هر مرتبه ای كه آب روی آن می ریزند آن را فشار دهند

و ظرف را كج كنند تا غساله ای كه در آن جمع شده بیرون بریزد.

168 - لباس نجسی را كه به نیل و مانند آن رنگ شده اگر در آب كر یا جاری فروبرند و آب پیش از آنكه به واسطه رنگ پارچه مضاف شود به تمام آن برسد لباس پاك می شود و اگر با آب قلیل بشویند , چنانچه موقع فشار دادن , آب مضاف از آن بیرون نیاید پاك می شود.

169 - اگر لباسی را در كر یا جاری آب بكشند , و بعد مثلا لجن آب در آن ببینند چنانچه احتمال ندهند كه جلوگیری از رسیدن آب كرده آن لباس پاك است.

170 - اگر بعد از آب كشیدن لباس و مانند آن خورده گل یا صابون در آن دیده شود چنانچه احتمال بدهند كه جلوگیری از رسیدن آب كرده آن لباس پاك ولی اگر آب نجس به باطن گل یا صابون رسیده باشد ظاهر گل و صابون پاك و باطن آنها نجس است.

171 - هر چیز نجس , تا عین نجاست را از آن برطرف نكنند پاك نمی شود.

ولی اگر بو یا رنگ نجاست در آن مانده باشد اشكال ندارد , پس اگر خون را از لباس برطرف كنند و لباس را آب بكشند و رنگ خون در آن بماند پاك می باشد , اما چنانچه به واسطه بو یا رنگ یقین كنند یا احتمال دهند كه ذره های نجاست در آن چیز مانده نجس است.

172 - اگر نجاست بدن را در آب كر یا جاری برطرف كنند بدن پاك می شود , مگر آنكه بدن به بول نجس شده باشد

كه در این صورت به یك مرتبه پاك نمی شود , ولی بیرون آمدن و دو مرتبه در آب رفتن لازم نیست بلكه اگر در زیر آب به آن محل دست بكشند كه دو مرتبه آب به بدن برسد كفایت می كند.

173 - غذای نجس كه لای دندانها مانده اگر آب در دهان بگردانند و به تمام غذای نجس برسد پاك می شود.

174 - اگر موی سر و صورت را با آب قلیل آب بكشند چنانچه مو انبوه نباشد برای جدا شدن غساله لازم نیست فشار دهند زیرا به مقدار متعارف خود به خود جدا می شود.

175 - اگر جایی از بدن یا لباس را با آب قلیل آب بكشند , اطراف آنجا كه متصل به آن است و معمولا موقع آب كشیدن آب به آنها سرایت می كند , با پاك شدن جای نجس پاك می شود , به این معنی كه آب كشیدن اطراف مستقلا لازم نیست بلكه اطراف و محل نجس به آب كشیدن با هم پاك می شوند , و همچنین است اگر چیز پاكی را پهلوی چیز نجس بگذارند و روی هر دو آب بریزند.

پس اگر برای آب كشیدن یك انگشت نجس روی همه انگشتها آب بریزند و آب نجس و همچنین آب پاك به همه آنها برسد , با پاك شدن انگشت نجس تمام انگشتها پاك می شود.

176 - گوشت و دنبه ای كه نجس شده , مثل چیزهای دیگر آب كشیده می شود.

و همچنین است اگر بدن یا لباس چربی كمی داشته باشد كه از رسیدن آب به آنها جلوگیری نكند.

177 - اگر ظرف یا بدن نجس باشد

, و بعد به طوری چرب شود كه جلوگیری از رسیدن آب به آنها كند , چنانچه بخواهند ظرف و بدن را آب بكشند , باید چربی را برطرف كنند تا آب به آنها برسد.

178 - آب شیری كه متصل به كر است حكم كر را دارد.

179 - اگر چیزی را آب بكشد و یقین كند پاك شده و بعد شك كند كه عین نجاست را از آن برطرف كرده یا نه , باید دوباره آن را آب بكشد و یقین كند كه عین نجاست برطرف شده است.

180 - زمینی كه آب در او فرو می رود مثل زمینی كه روی آن شن یا ریگ باشد , اگر نجس شود با آب قلیل نیز پاك می شود.

181 - زمین سنگ فرش و آجر فرش و زمین سختی كه آب در آن فرو نمی رود , اگر نجس شود با آب قلیل پاك می گردد , ولی باید به قدری آب روی آن بریزند كه جاری شود , و اگر آبی كه روی آن ریخته اند از سوراخی بیرون نرود و در جایی جمع شود برای پاك شدن آنجا باید آب جمع شده را با پارچه ای یا ظرفی بیرون آورند.

182 - اگر ظاهر نمك سنگ و مانند آن نجس شود با آب كمتر از كر هم پاك می شود.

183 - اگر شكر نجس آب شده را قند بسازند و در آب كر یا جاری بگذارند پاك نمی شود.

زمین

184 - زمین با چهار شرط كف پا و ته كفش را پاك می كند , اول: آنكه زمین پاك باشد , دوم: آنكه بنابر احتیاط خشك

باشد , سوم: آنكه بنابر احتیاط لازم نجاست از ناحیه زمین حاصل شده باشد چهارم: آنكه اگر عین نجس مثل خون و بول یا متنجس مثل گلی كه نجس شده در كف پا و ته كفش باشد به واسطه راه رفتن یا مالیدن پا به زمین برطرف شود و چنانچه قبلا عین نجاست برطرف شده باشد با راه رفتن یا مالیدن پا به زمین بنابر احتیاط لازم پاك نمی شود و نیز زمین باید خاك یا سنگ یا آجر فرش و مانند اینها باشد و با راه رفتن روی فرش , حصیر و سبزه كف پا و ته كفش نجس پاك نمی شود.

185 - پاك شدن كف پا و ته كفش نجس , به واسطه راه رفتن روی آسفالت و روی زمینی كه با چوب فرش شده محل اشكال است.

186 - برای پاك شدن كف پا و ته كفش بهتر است مقدار پانزده ذراع دست یا بیشتر راه بروند , اگرچه به كمتر از پانزده ذراع یا مالیدن پا به زمین نجاست برطرف شود.

187 - لازم نیست كف پا و ته كفش نجس تر باشد , بلكه اگر خشك هم باشد به راه رفتن پاك می شود.

188 - بعد از آنكه پا یا ته كفش نجس به راه رفتن پاك شد , مقداری از اطراف آن هم كه معمولا به گل آلوده می شود پاك می گردد.

189 - كسی كه با دست و زانو راه می رود , اگر كف دست یا زانوی او نجس شود , پاك شدن آن با راه رفتن محل اشكال است.

و همچنین است ته عصا , ته پای مصنوعی ,

نعل چهار پایان , چرخ اتومبیل و درشكه و مانند اینها.

190 - اگر بعد از راه رفتن , بو یا رنگ یا ذره های كوچكی از نجاست كه دیده نمی شود , در كف پا یا ته كفش بماند اشكال ندارد , اگر چه احتیاط مستحب آن است كه به قدری راه بروند كه آنها هم برطرف شوند.

191 - توی كفش به واسطه راه رفتن پاك نمی شود.

و پاك شدن كف جوراب به واسطه راه رفتن محل اشكال است مگر اینكه كف آن از چرم یا مانند آن باشد.

آفتاب

192 - آفتاب زمین , ساختمان و دیوار را با پنج شرط پاك می كند , اول آنكه چیز نجس به طوری تر باشد كه اگر چیز دیگر به آن برسد تر شود پس اگر خشك باشد باید به وسیله ای آن را تر كنند تا آفتاب خشك كند.

دوم: آنكه اگر عین نجاست در آن چیز باشد پیش از خشك شدن به تابیدن آفتاب آن را برطرف كنند سوم: آنكه چیزی از تابیدن آفتاب جلوگیری نكند , پس اگر آفتاب از پشت پرده یا ابر و مانند اینها بتابد و چیز نجس را خشك كند , آن چیز پاك نمی شود , ولی اگر ابر به قدری نازك باشد كه از تابیدن آفتاب جلوگیری نكند , اشكال ندارد.

چهارم: آنكه آفتاب به تنهایی چیز نجس را خشك كند , پس اگر مثلا چیز نجس به واسطه باد و آفتاب خشك شود , پاك نمی گردد , ولی اگر باد بقدری كم باشد كه نگویند به خشك شدن چیز نجس كمك كرده اشكال ندارد.

پنجم: آنكه آفتاب مقداری از

بنا و ساختمان را كه نجاست به آن فرو رفته , یك مرتبه خشك كند.

پس اگر یك مرتبه بر زمین و ساختمان نجس بتابد و روی آن را خشك كند و دفعه دیگر زیر آن را خشك نماید , فقط روی آن پاك می شود و زیر آن نجس می ماند.

193 - آف تاب حصیر نجس را پاك می كند ولی اگر با نخ بافته شده باشد پاك شد نخها محل اشكال است و همچنین پاك شدن درخت , گیاه و در و پنجره به واسطه آفتاب محل اشكال است.

194 - اگر آفتاب به زمین نجس بتابد , بعد انسان شك كند كه زمین موقع تابیدن آفتاب تر بوده یا نه , یا تری آن به واسطه آفتاب خشك شده یا نه آن زمین نجس است , و همچنین است اگر شك كند كه پیش از تابش آفتاب عین نجاست از آن برطرف شده یا نه , یا شك كند كه چیزی مانع تابش آفتاب بوده یا نه.

195 - اگر آفتاب به یك طرف دیوار نجس بتابد , و به وسیله آن طرفی كه آفتاب به آن نتابیده نیز خشك شود بعید نیست هر دو طرف پاك شود.

استحاله

196 - اگر جنس چیز نجس به طوری عوض شود كه به صورت چیز پاكی درآید پاك می شود , مثل آنكه چوب نجس بسوزد و خاكستر گردد , یا سگ در نمكزار فرو رود و نمك شود , ولی اگر جنس آن عوض نشود , مثل آنكه گندم نجس را آرد كنند یا نان بپزند پاك نمی شود.

197 - كوزه گلی و مانند آن كه از

گل نجس ساخته شده نجس است و اما زغالی كه از چوب نجس درست شده چنانچه هیچ یك از خواص حقیقت سابقه در آن نباشد پاك است.

198 - چیز نجسی كه معلوم نیست استحاله شده یا نه , نجس است.

انقلاب

199 - اگر شراب به خودی خود یا به واسطه ریختن چیزی مثل سركه و نمك در آن سركه شود , پاك می گردد.

200 - شرابی كه از انگور نجس و مانند آن درست كنند یا نجاست دیگری به آن برسد به سركه شدن پاك نمی شود.

201 - سركه ای كه از انگور و كشمش و خرمای نجس درست كنند نجس است.

202 - اگر پوشال ریز انگور یا خرما داخل آنها باشد و سركه بریزند ضرر ندارد بلكه ریختن خیار و بادنجان و مانند اینها در آن اگر چه پیش از سركه شدن باشد نیز اشكال ندارد , مگر اینكه پیش از سركه شدن مسكر شده باشد.

203 - آب انگوری كه به آتش یا به خودی خود جوش بیاید , حرام می شود , و اگر آن قدر بجوشد كه ذهاب ثلثان شود , یعنی دو قسمت آن كم شود و یك قمست آن بماند , حلال می شود , و در مساله 114 گذشت كه آب انگور بجوش آمدن نجس نمی شود.

204 - اگر دو قسمت آب انگور بدون جوش آمدن كم شود چنانچه باقیمانده آن جوش بیاید اگر عرفا به آن آب انگور بگویند نه شیره بنابر احتیاط لازم حرام است.

205 - آب انگوری كه معلوم نیست جوش آمده یا نه حلال است ولی اگر جوش بیاید تا انسان یقین نكند كه دو

قسمت آن كم شده , حلال نمی شود.

206 - اگر مثلا در یك خوشه غوره مقداری انگور باشد , چنانچه به آبی كه از آن خوشه گرفته می شود آب انگور نگویند و بجوشد خوردن آن حلال است.

207 - اگر یك دانه انگور در چیزی كه به آتش می جوشد بیفتد و بجوشد و مستهلك نشود , فقط خوردن آن دانه حرام است.

208 - اگر بخواهند در چند دیگ شیره بپزند , جایز است كفگیری را كه در دیگ جوش آمده زده اند در دیگی كه جوش نیامده بزنند.

209 - چیزی كه معلوم نیست غوره است یا انگور , اگر جوش بیاید حلال است.

انتقال

210 - اگر خون بدن انسان یا خون حیوانی كه خون جهنده دارد - یعنی حیوانی كه وقتی رگ آن را ببرند خون از آن جستن می كند - حیوانی كه عرفا خون ندارد آن را بمكد به طوری كه در معرض آن باشد كه جذب بدن آن حیوان گردد همان طوری كه پشه از بدن انسان یا حیوان می مكد آن خون پاك می شود و این را انتقال می گویند , و اما خونی كه زالو از انسان در مقام معالجه می مكد چون در معرض آن نیست كه جزء بدن او شود و او را خون انسان می گویند نجس می باشد.

211 - اگر كسی پشه ای را كه به بدنش نشسته بكشد و خونی را كه پشه مكیده از او بیرون بیاید ظاهر آن است كه آن خون پاك است زیرا در معرض آن بوده كه غذای پشه شود اگر چه فاصله میان مكیدن خون و كشتن

پشه بسیار كم باشد ولی احتیاط مستحب آن است كه از آن خون در این صورت اجتناب شود.

اسلام

212 - اگر كافر شهادتین بگوید یعنی به یگانگی خدا و نبوت خاتم الانبیاء شهادت بدهد , به هر لغتی كه باشد مسلمان می شود.

و چنانچه قبلا محكوم به نجاست بوده بعد از مسلمان شدن , بدن و آب دهان و بینی و عرق او پاك است , ولی اگر موقع مسلمان شدن , عین نجاست به بدن او بوده , باید برطرف كند و جای آن را آب بكشد , بلكه اگر پیش از مسلمان شدن عین نجاست برطرف شده باشد , احتیاط واجب آن است كه جای آن را آب بكشد.

213 - اگر موقعی كه كافر بوده لباس او با رطوبت به بدنش رسیده باشد و آن لباس در موقع مسلمان شدن در بدن او باشد یا نباشد بنابر احتیاط واجب باید از آن اجتناب كند.

214 - اگر كافر شهادتین بگوید , و انسان نداند قلبا مسلمان شده یا نه پاك است , و همچنین اگر بداند قلبا مسلمان نشده است ولی چیزی كه منافی با اظهار شهادتین باشد از او سر نزند.

تبعیت

215 - تبعیت آن است كه چیز نجسی به واسطه پاكی چیز دیگر پاك شود.

216 - اگر شراب سركه شود , ظرف آن هم تا جایی كه شراب موقع جوش آمدن به آنجا رسیده پاك می شود.

و كهنه و چیزی هم كه معمولا روی آن می گذارند اگر با آن نجس شده پاك می گردد.

ولی اگر پشت ظرف به آن شراب آلوده شود , احتیاط واجب آن است كه بعد از سركه شدن شراب از آن اجتناب كنند.

217 - بچه كافر به تبعیت در دو مورد پاك می شود (1)

كافری كه مسلمان شود طفل او در پاكی تابع اوست.

و همچنین اگر جد طفل یا مادر یا جده او مسلمان شوند , ولی حكم به طهارت در این مورد مشروط به آن است كه بچه همراه آن تازه مسلمان و در كفالت او باشد و همچنین كافری نزدیكتر از او همراه آن بچه نباشد.

(2) طفل كافری كه بدست مسلمانی اسیر گردد , و پدر یا یكی از اجداد او همراه نباشد , در این دو مورد پاكی طفل به تابعیت مشروط به این است كه طفل در صورت ممیز بودن اظهار كفر ننماید.

218 - تخته یا سنگی كه روی آن میت را غسل می دهند , و پارچه ای كه با آن عورت میت را می پوشانند , و دست كسی كه او را غسل می دهد تمام این چیزها كه با میت شسته شده است بعد از تمام شدن غسل , پاك می شود.

219 - كسی كه چیزی را كه آب می كشد , بعد از پاك شدن آن چیز دست او هم كه با آن چیز شسته شده پاك می شود.

220 - اگر لباس و مانند آن را با آب قلیل آب بكشند و به اندازه معمول فشار دهند تا آبی كه با آن شسته شده جدا شود آبی كه در آن می ماند پاك است.

221 - ظرف نجس را كه با آب قلیل آب می كشند بعد از جدا شدن آبی كه برای پاك شدن با آن شسته شده , آب كمی كه در آن می ماند پاك است.

برطرف شدن عین نجاست

222 - اگر بدن حیوان به عین نجس مثل خون , یا متنجس

مثل آب نجس آلوده شود , چنانچه آنها برطرف شود , بدن آن حیوان پاك می شود و همچنین باطن بدن انسان كه مثل توی دهان و بینی و گوش باشد به ملاقات نجاست خارجی نجس می شود و با از میان رفتن آن پاك می گردد و اما نجاست داخلی مانند خونی كه از لای دندان بیرون می آید موجب نجس شدن باطن بدن نمی شود و همچنین ملاقات چیز خارجی در باطن بدن با نجاست داخلی آن چیز را نجس نمی كند , بنابر این اگر دندان عاریه در دهان با خونی كه از لای دیگر دندانها بیرون آمده ملاقات كند آب كشیدن آن لازم نیست ولی اگر با غذای نجس ملاقات كند آب كشیدن آن لازم است.

223 - اگر غذا لای دندان مانده باشد و داخل دهان خون بیاد غذا به ملاقات با خون نجس نمی شود.

224 - مقداری از لبها و پلك چشم كه موقع بستن روی هم می آید حكم باطن را دارد پس چنانچه با نجاست خارجی ملاقات كند آب كشیدن آن لازم نیست ولی جایی را كه انسان نمی داند از ظاهر بدن است یا باطن آن اگر با نجاست خارجی ملاقات كند لازم است آن را آب بكشد.

225 - اگر گرد و خاك نجس به لباس و فرش خشك و مانند اینها بنشیند چنانچه طوری آنها را تكان دهند كه گرد و خاك نجس از آنها بریزد , و چیزی با رطوبت با آنها ملاقات كند نجس نمی شود.

استبراء حیوان نجاستخوار

226 - بول و غایط حیوانی كه به خوردن نجاست انسان عادت كرده نجس است , و اگر

بخواهند پاك شود , باید آن را استبراء كنند یعنی تا مدتی نگذارند نجاست بخورد و غذای پاك به آن بدهند كه بعد از آن مدت دیگر نجاستخوار به آن نگویند , و احتیاط مستحب آن است كه شتر نجاستخوار را چهل روز و گاو را بیست روز و گوسفند را ده روز و مرغابی را هفت یا پنج روز و مرغ خانگی را سه روز , از خوردن نجاست جلوگیری كنند , هرچند پیش از گذشت این مدت به آنها نجاستخوار گفته نشود.

غایب شدن مسلمان

227 - اگر بدن یا لباس یا چیز دیگری مانند ظرف و فرش در اختیار مسلمان بالغ یا ممیز طهارت و نجاست باشد و نجس شود و آن مسلمان غایب گردد چنانچه انسان احتمال دهد كه او آن چیز را آب كشیده است پاك می باشد , ولی احتیاط مستحب آن است كه آن چیز را پاك نداند مگر با چند شرط زیر: (اول) - آنكه آن مسلمان چیزی را كه بدن یا لباسش را نجس كرده نجس نداند پس اگر مثلا لباسش با رطوبت به بدن كافر ملاقات كرده و آن را نجس نداند بعد از غایب شدن او انسان نباید آن لباس را پاك بداند.

(دوم) - آنكه بداند بدن یا لباسش به چیز نجس رسیده است.

(سوم) - آنكه انسان ببیند آن چیز را در كاری كه شرط آن پاكی است استعمال می كند , مثلا ببیند با آن لباس نماز می خواند.

(چهارم) - آنكه احتمال بدهد كه آن مسلمان بداند شرط كاری را كه با آن چیز انجام می دهد پاكی است , پس اگر مثلا نداند كه باید

لباس نمازگزار پاك باشد , و با لباسی كه نجس شده نماز بخواند , نباید انسان آن لباس را پاك بداند.

(پنجم) - آنكه نجس و پاك در نظر آن مسلمان فرق داشته باشد پس اگر او اعتنا به پاكی و نجسی ندارد نباید انسان آن چیز را پاك بداند.

228 - اگر انسان یقین یا اطمینان پیدا كند كه چیزی كه نجس بوده پاك شده است یا دو عادل بر پاك شدن آن شهادت دهند و مورد شهادت آنان سبب پاك شدن باشد آن چیز پاك است , و همچنین است اگر كسی كه چیز نجس در اختیار اوست بگوید آن چیز پاك شده و مورد اتهام هم نباشد , یا مسلمانی چیز نجسی را آب كشیده باشد , اگر چه معلوم نباشد درست آب كشیده یا نه.

229 - كسی كه وكیل شده است لباس انسان را آب بكشد , اگر بگوید آب كشیدم و انسان به گفته او اطمینان پیدا كند آن لباس پاك است.

230 - اگر انسان حالی دارد كه در آب كشیدن چیز نجس یقین پیدا نمی كند اگر به همان نحوی كه افراد متعارف آب می كشند رفتار نماید كفایت می كند.

رفتن خون متعارف

231 - خونی كه در جوف ذبیحه بعد از كشتن آن به طریق شرعی باقی می ماند , چنانچه خون به مقدار متعارف خارج شده باشد پاك است , چنانكه در مساله (98) گذشت.

232 - حكم سابق بنابر احتیاط مختص به حیوان حلال گوشت است , و در حیوان حرام گوشت جاری نیست , بلكه بنابر احتیاط استحبابی در اجزاء محرمه حلال گوشت نیز جاری نیست.

احكام ظرفها

233 - ظرفی كه از پوست سگ یا خوك یا مردار ساخته شده , آشامیدن و خوردن چیزی از آن ظرف در صورتی كه رطوبتی موجب نجاستش شده باشد حرام است , و نباید آن ظرف را در وضو و غسل و كارهایی كه باید با چیز پاك انجام داد استعمال كنند , و احتیاط مستحب آن است كه چرم سگ و خوك و مردار را - اگر چه ظرف هم نباشد - استعمال نكنند.

234 - خوردن و آشامیدن از ظروف طلا و نقره بلكه بنابر احتیاط واجب , مطلق استعمال آنها حرام است , ولی زینت نمودن اطاق و مانند آن و نگاه داشتن آنها مانعی ندارد , اگر چه احوط ترك است , و همچنین است ساختن ظروف طلا و نقره و خرید و فروش آنها برای زینت نمودن یا نگاه داشتن.

235 - گیره استكان كه از طلا یا نقره می سازند اگر ظرف به آن گفته شود حكم استكان طلا و نقره را دارد و اگر ظرف به آن گفته نشود استعمال آن مانعی ندارد.

236 - استعمال ظرفی كه روی آن را آب طلا یا آب نقره داده اند اشكال ندارد.

237 - اگر فلزی را با

طلا یا نقره مخلوط كنند و ظرف بسازند , چنانچه مقدار آن فلز به قدری باشد كه ظرف طلا یا نقره به آن ظرف نگویند استعمال آن مانعی ندارد.

238 - اگر انسان غذایی را كه در ظرف طلا یا نقره است در ظرف دیگری بریزد چنانچه ظرف دوم - به حسب متعارف - واسطه خوردن از ظرف اول نباشد اشكال ندارد.

239 - استعمال بادگیر قلیان , غلاف شمشیر , كارد و قاب قرآن اگر از طلا یا از نقره باشد , اشكال ندارد , ولی احتیاط مستحب آن است كه عطردان و سرمه دان و تریاكدان طلا و نقره را استعمال نكنند.

240 - خوردن و آشامیدن از ظرف طلا یا نقره در حال ناچاری به مقدار دفع ضرورت اشكال ندارد , ولی زیاده بر این مقدار جایز نیست.

241 - استعمال ظرفی كه معلوم نیست از طلا یا نقره است یا از چیز دیگر اشكال ندارد.

وضو

وضو

242 - در وضو واجب است صورت و دستها را بشویند و جلوی سر و روی پاها را مسح كنند.

243 - درازای صورت را باید از بالای پیشانی جایی كه موی سر بیرون می آید تا آخر چانه شست , و پهنای آن به مقداری كه بین انگشت وسط و شست قرار می گیرد باید شسته شود , و اگر مختصری از این مقدار را نشویند وضو باطل است , و اگر انسان یقین نكند كه این مقدار كاملا شسته شده باید برای اینكه یقین بكند كمی اطراف آن را هم بشوید.

244 - اگر صورت یا دست كسی كوچكتر یا بزرگتر از متعارف مردم باشد , باید ملاحظه كند كه

مردمان متعارف تا كجای صورت خود را می شویند , او هم تا همانجا بشوید.

و نیز اگر در پیشانی او مو روییده یا جلوی سرش مو ندارد باید به اندازه معمول پیشانی را بشوید.

245 - اگر احتمال دهد چرك یا چیز دیگری در ابروها و گوشه های چشم و لب او هست كه نمی گذارد آب به آنها برسد , چنانچه احتمال او در نظر مردم به جا باشد , باید پیش از وضو وارسی كند كه اگر هست برطرف نماید.

246 - اگر پوست صورت از لای مو پیدا باشد باید آب را به پوست برساند , و اگر پیدا نباشد شستن مو كافی است , و رساندن آب به زیر آن لازم نیست.

247 - اگر شك كند پوست صورت از لای مو پیدا است یا نه , بنابر احتیاط واجب باید مو را بشوید و آب را به پوست هم برساند.

248 - شستن توی بینی و مقداری از لب و چشم كه در وقت بستن دیده نمی شود واجب نیست , ولی انسان اگر یقین نكند كه از جاهایی كه باید شسته شود چیزی باقی نمانده واجب است برای آنكه یقین كند , مقداری از آنها را هم بشوید و كسی كه این امر را نمی دانسته اگر نداند در وضوهایی كه گرفته مقدار لازم را شسته یا نه , نمازی را كه با آن وضو خوانده صحیح است و لازم نیست برای نماز بعدی دوباره وضو بگیرد.

249 - باید دستها - و همچنین صورت را بنابر احتیاط لازم - از بالا به پایین شست و اگر از پایین به بالا بشوید وضو باطل

است.

250 - اگر دست را تر كند و به صورت و دستها بكشد چنانچه تری دست به قدری باشد كه به واسطه كشیدن دست آب آنها را فرا گیرد كافی است و لازم نیست كه بر آنها جاری شود.

251 - بعد از شستن صورت باید دست راست و بعد از آن دست چپ را از آرنج تا سر انگشتها بشوید.

252 - اگر انسان یقین نكند كه آرنج را كاملا شسته باید برای آنكه یقین كند , مقداری بالاتر از آرنج را هم بشوید.

253 - كسی كه پیش از شستن صورت دستهای خود را تا مچ شسته , در موقع وضو باید تا سر انگشتان بشوید , و اگر فقط تا مچ بشوید وضوی او باطل است.

254 - در وضو شستن صورت و دستها مرتبه اول واجب , و مرتبه دوم مستحب , و مرتبه سوم , و بیشتر از آن حرام می باشد , و شستن مرتبه اول وقتی تمام می شود كه به قصد وضو آن مقدار آب به صورت یا دست بریزد كه آب تمام آن را فرا بگیرد و دیگر جایی برای احتیاط باقی نماند , پس اگر به قصد شستن مرتبه اول مثلا ده مرتبه آب به صورت بریزد تا اینكه آب همه آن را فرا بگیرد اشكال ندارد , و تا وقتی كه قصد وضو و شستن صورت مثلا نكند شستن اول محقق نمی شود , پس می تواند چند مرتبه همه صورت را بشوید و در آخرین مرتبه قصد شستن وضوئی نماید , ولی اعتبار قصد در شستن دوم خالی از اشكال نیست و احتیاط لازم آن است كه

بیش از یك مرتبه بعد از مرتبه اول صورت و یا دستها را نشوید اگر چه به قصد وضو هم نباشد.

255 - بعد از شستن هر دو دست باید جلوی سر را با تری آب وضو كه در دست مانده , مسح كند , و احتیاط مستحب آن است كه با كف دست راست مسح نماید.

و مسح را از بالا به پایین انجام دهد.

256 - یك قسمت از چهار قسمت سر , كه مقابل پیشانی است جای مسح می باشد , و هر جای این قسمت را به هر اندازه مسح كند كافی است , اگر چه احتیاط مستحب آن است كه از درازا به اندازه درازی یك انگشت و از پهنا به اندازه پهنای سه انگشت بسته مسح نماید.

257 - لازم نیست مسح سر بر پوست آن باشد بلكه بر موی جلوی سر هم صحیح است , ولی كسی كه موی جلوی سر او به اندازه ای بلند است كه اگر مثلا شانه كند به صورتش می ریزد , یا به جاهای دیگر سر می رسد , باید بیخ موها را مسح كند , یا فرق سر را باز كرده پوست سر را مسح نماید , و اگر موهایی را كه به صورت می ریزد یا به جای دیگر سر می رسد جلوی سر جمع كند و بر آنها مسح نماید , یا بر موی جاهای دیگر سر , كه جلوی آن آمده مسح كند چنین مسحی باطل است.

258 - بعد از مسح سر باید با تری آب وضو كه در دست مانده , روی پاها از سر یكی از انگشتها تا مفصل مسح

نماید و احتیاط مستحب آن است كه پای راست را با دست راست و پای چپ را با دست چپ مسح نماید.

259 - پهنای مسح پا به هر اندازه باشد كافی است , ولی بهتر آن است كه به اندازه پهنای سه انگشت بسته بلكه تمام روی پا را با تمام دست مسح نماید.

260 - احتیاط آن است كه در مسح پا دست را بر سر انگشتها بگذارد و بعد به پشت پا بكشد یا آنكه دست را به مفصل گذاشته و تا سر انگشتها بكشد نه آنكه تمام دست را روی پا بگذارد و كمی بكشد.

261 - در مسح سر و روی پا باید دست را روی آنها بكشد , و اگر دست را نگه دارد و سر یا پا را به آن بكشد باطل است , ولی اگر موقعی كه دست را می كشد سر یا پا مختصر حركت كند اشكال ندارد.

262 - جای مسح باید خشك باشد و اگر به قدری تر باشد كه رطوبت كف دست به آن اثر نكند مسح باطل است ولی اگر نمناك باشد یا آنكه تری آن به قدری كم باشد كه در رطوبت كف دست مستهلك باشد اشكال ندارد.

263 - اگر برای مسح , رطوبتی در كف دست نمانده باشد نمی تواند دست را با آب خارج تر كند , بلكه باید از ریش خود رطوبت بگیرد و با آن مسح نماید و گرفتن رطوبت از غیر ریش و مسح نمودن با آن محل اشكال است.

264 - اگر رطوبت كف دست فقط به اندازه مسح سر باشد احتیاط واجب آن است كه سر را با همان

رطوبت مسح كند , و برای مسح پاها از ریش خود رطوبت بگیرد.

265 - مسح كردن از روی جوراب و كفش باطل است , ولی اگر به واسطه سرمای شدید یا ترس از دزد و درنده و مانند اینها نتواند كفش یا جوراب را بیرون آورد احتیاط واجب آن است كه مسح بر جوراب و كفش نموده و تیمم نیز نماید , و اگر تقیه در بین باشد مسح بر جوراب و كفش كفایت می كند.

266 - اگر روی پا نجس باشد و نتواند برای مسح آن را آب بكشد , باید تیمم نماید.

وضوی ارتماسی

267 - وضوی ارتماسی آن است كه انسان صورت و دستها را به قصد وضو در آب فرو برد و ظاهر آن است كه مسح با تری دستی كه ارتماسی شسته شده اشكال ندارد هر چند خلاف احتیاط است.

268 - در وضوی ارتماسی هم باید صورت و دستها از بالا به پایین شسته شود , پس اگر وقتی كه صورت و دستها را در آب فرو می برد قصد وضو كند , باید صورت را از طرف پیشانی و دستها را از طرف آرنج در آب فرو برد.

269 - اگر وضوی بعضی از اعضاء را ارتماسی و بعضی را غیر ارتماسی انجام دهد اشكال ندارد.

دعایی كه موقع وضو گرفتن مستحب است

270 - كسی كه وضو می گیرد مستحب است موقعی كه نگاهش به آب می افتد بگوید: بسم اللّه وباللّه والحمد للّه الذی جعل الماء طهورا ولم یجعله نجسا.

و موقعی كه پیش از وضو دست خود را می شوید بگوید: بسم اللّه وباللّه اللهم اجعلنی من التوابین واجعلنی من المتطهرین.

و در وقت مضمضه كردن بگوید: اللهم لقنی حجتی یوم القاك واطلق لسانی بذكرك.

و در وقت استنشاق یعنی آب در بینی كردن بگوید: اللهم لا تحرم علی ریح الجنة واجعلنی ممن یشم ریحها و روحها و طیبها.

و موقع شستن رو بگوید: اللهم بیض وجهی یوم تسود فیه الوجوه و لا تسود وجهی یوم تبیض الوجوه.

و موقع شستن دست راست بگوید: اللهم اعطنی كتابی بیمینی والخلد فی الجنان بیساری وحاسبنی حسابا یسیرا.

و موقع شستن دست چپ بگوید: اللهم لا تعطنی كتابی بشمالی ولا من وراء ظهری ولا تجعلها مغلولة الی عنقی , واعوذ بك من مقطعات النیران.

و موقعی كه سر را مسح

می كند بگوید: اللهم غشنی برحمتك و بركاتك و عفوك.

و در وقت مسح پا بگوید: اللهم ثبتنی علی الصراط یوم تزل فیه الاقدام واجعل سعیی فی ما یرضیك عنی یا ذاالجلال والاكرام.

شرایط صحت وضو

1/270 - شرایط صحیح بودن وضو چند چیز است: شرط اول: آنكه آب وضو پاك باشد و بنابر قولی نباید آلوده باشد به آنچه انسان از او متنفر است مانند بول حیوانات حلال گوشت و مردار پاك و چرك زخم هر چند شرعا پاك باشد و این قول موافق احتیاط است.

شرط دوم: آنكه مطلق باشد.

271 - وضو با آب نجس و آب مضاف باطل است , اگر چه انسان نجس بودن یا مضاف بودن آن را نداند یا فراموش كرده باشد , و اگر با آن وضو نمازی هم خوانده باشد , باید آن نماز را دوباره با وضوی صحیح بخواند.

272 - اگر غیر از آب گل آلود مضاف , آب دیگری برای وضو ندارد , چنانچه وقت نماز تنگ است , باید تیمم كند , و اگر وقت دارد , باید صبر كند تا آب صاف شود یا بوسیله ای آن را صاف نماید و وضو بگیرد.

1/272 - شرط سوم: آنكه آب وضو مباح باشد.

273 - وضو با آب غصبی و با آبی كه معلوم نیست صاحب آن راضی است یا نه حرام و باطل است.

و نیز اگر آب وضو از صورت و دستها در جای غصبی بریزد یا آنكه فضایی كه به آن وضو می گیرد غصبی باشد چنانچه در غیر آنجا نتواند وضو بگیرد تكلیف او تیمم است , و اگر در غیر آنجا بتواند وضو بگیرد لازم است كه

در غیر آنجا وضو بگیرد , ولی چنانچه در هر دو صورت معصیت كرده و همانجا وضو بگیرد وضویش صحیح است.

274 - وضو گرفتن از حوض مدرسه ای كه انسان نمی داند آن حوض را برای همه مردم وقف كرده اند یا برای محصلین همان مدرسه , در صورتی كه معمولا مردم از آن حوض وضو می گیرند و كسی منع نمی كند اشكال ندارد.

275 - كسی كه نمی خواهد در مسجدی نماز بخواند , اگر نداند حوض آن را برای همه مردم وقف كرده اند یا برای كسانی كه در آنجا نماز می خوانند نمی تواند از حوض آن مسجد وضو بگیرد , ولی اگر معمولا كسانی هم كه نمی خواهند در آنجا نماز بخوانند از آن حوض وضو می گیرند و كسی منع نمی كند می تواند از آن وضو بگیرد.

276 - وضو گرفتن از حوض تیمچه ها و مسافرخانه ها و مانند اینها برای كسانی كه ساكن آنجاها نیستند , در صورتی صحیح است كه معمولا كسانی هم كه ساكن آنجاها نیستند با آب آنها وضو بگیرند و كسی منع نكند.

277 - وضو گرفتن در نهرهای بسیار بزرگ اگر چه انسان نداند كه صاحب آنها راضی است , اشكال ندارد , ولی اگر صاحب آنها از وضو گرفتن نهی كند , یا اینكه انسان بداند كه مالك راضی نیست , یا اینكه مالك صغیر یا مجنون باشد , احتیاط مستحب آن است كه با آب آنها وضو نگیرد. 278 - اگر فراموش كند آب غصبی است و با آن وضو بگیرد صحیح است , ولی كسی كه خودش آب را غصب كرده

و اگر غصبی بودن آن را فراموش كند و وضو بگیرد وضوی او محل اشكال است.

1/278 - شرط چهارم: آنكه ظرف آب وضو مباح باشد.

شرط پنجم: آنكه ظرف آب وضو بنابر احتیاط واجب طلا و نقره نباشد.

و تفصیل این دو شرط در مساله بعدی ذكر می شود.

279 - اگر آب وضو در ظرف غصبی و یا طلا یا نقره است و غیر از آن آب دیگری ندارد در صورتی كه بتواند به وجه مشروعی آن آب را در ظرف دیگر خالی نماید لازم است خالی كرده و بعدا وضو بگیرد و چنانچه میسور نباشد باید تیمم كند و اگر آب دیگری دارد لازم است با آن وضو بگیرد و در هر دو صورت اگر مخالفت كرده و با آب ظرف غصبی یا ظرف طلا یا نقره وضو بگیرد وضویش صحیح است.

280 - حوضی كه مثلا یك آجر یا یك سنگ آن غصبی است.

در صورتی كه برداشتن آب در عرف تصرف در آن آجر یا سنگ نباشد اشكالی ندارد و در صورتی كه تصرف باشد برداشتن آب حرام ولی وضو صحیح است.

281 - اگر در صحن یكی از امامان یا امامزادگان كه سابقا قبرستان بوده حوض یا نهری بسازند , چنانچه انسان نداند كه زمین صحن را برای قبرستان وقف كرده اند , وضو گرفتن در آن حوض و نهر اشكال ندارد.

1/281 - شرط ششم: آنكه اعضاء وضو موقع شستن و مسح كردن پاك باشد.

282 - اگر پیش از تمام شدن وضو جایی را كه شسته یا مسح كرده نجس شود , وضو صحیح است.

283 - اگر غیر از اعضاء وضو جایی از بدن نجس باشد

وضو صحیح است.

ولی اگر مخرج را از بول و غایط تطهیر نكرده باشد احتیاط مستحب آن است كه اول آن را تطهیر كند و بعد وضو بگیرد.

284 - اگر یكی از اعضاء وضو نجس باشد و بعد از وضو شك كند كه پیش از وضو آنجا را آب كشیده یا نه , وضو صحیح است ولی جایی را كه نجس بوده باید آب بكشد.

285 - اگر در صورت یا دستها بریدگی یا زخمی است كه خون آن بند نمی آید , و آب برای آن ضرر ندارد , باید بعد از شستن اجزاء صحیحه آن عضو با رعایت ترتیب موضع زخم یا بریدگی را در آب كر یا جاری فرو برد , و قدری فشار دهد كه خون بند بیاید , و انگشت خود را روی زخم یا بریدگی در زیر آب از بالا به پایین بكشد تا آب بر آن جاری شود و وضو صحیح است.

1/285 - شرط هفتم: آنكه وقت برای وضو و نماز كافی باشد.

286 - هرگاه وقت به قدری تنگ است كه اگر وضو بگیرد تمام نماز یا مقداری از آن بعد از وقت خوانده می شود , باید تیمم كند , ولی اگر برای وضو و تیمم یك اندازه وقت لازم است باید وضو بگیرد.

287 - كسی كه در تنگی وقت نماز باید تیمم كند , اگر به قصد قربت یا برای كار مستحبی مثل خواندن قرآن وضو بگیرد صحیح است , و همچنین اگر برای خواندن آن نماز وضو بگیرد مگر آنكه قصد قربت برای او حاصل نشود.

1/287 - شرط هشتم: آنكه به قصد قربت یعنی برای خواست خداوند

عالم وضو بگیرد , و اگر برای خنك شدن یا به قصد دیگری وضو بگیرد باطل است.

288 - لازم نیست نیت وضو را به زبان بگوید یا از قلب خود بگذراند بلكه اگر تمام افعال وضو بداعی امر خدا به جا آورده شود كفایت می كند.

1/288 - شرط نهم: آنكه وضو را به ترتیبی كه گفته شد به جا آورد , یعنی اول صورت و بعد دست راست و بعد دست چپ را بشوید , و بعد از آن سر و بعد پاها را مسح نماید , و احتیاط مستحب آن است كه هر دو پا را با هم مسح نكند بلكه پای چپ را بعد از پای راست مسح كند.

شرط دهم: آنكه كارهای وضو را پشت سر هم انجام دهد.

289 - اگر بین كارهای وضو به قدری فاصله شود كه در نظر عرف پشت سر هم نباشند وضو باطل است , ولی در صورت پیش آمد عذری برای شخص - مانند فراموشی یا تمام شدن آب - این امر معتبر نیست بلكه اگر وقتی می خواهد جایی را بشوید یا مسح كند چنانچه رطوبت تمام جاهایی كه پیش از آن شسته یا مسح كرده خشك شده باشد , وضو باطل است , و اگر فقط رطوبت جایی كه جلوتر از محلی است كه می خواهد بشوید یا مسح كند خشك شده باشد , مثلا موقعی كه می خواهد دست چپ را بشوید رطوبت دست راست خشك شده باشد و صورت تر باشد , وضویش صحیح است.

290 - اگر كارهای وضو را پشت سر هم به جا آورد , ولی به واسطه گرمای هوا یا

حرارت زیاد بدن و مانند اینها رطوبت جاهای پیشین خشك شود وضوی او صحیح است.

291 - راه رفتن در بین وضو اشكال ندارند , پس اگر بعد از شستن صورت و دستها چند قدم راه برود , و بعد سر و پا را مسح كند وضوی او صحیح است.

1/291 - شرط یازدهم: آنكه شستن صورت و دستها و مسح سر و پاها را خود انسان انجام دهد , و اگر دیگری او را وضو دهد , یا در رساندن آب به صورت و دستها و مسح سر و پاها به او كمك نماید وضو باطل است.

292 - كسی كه نمی تواند خود وضو بگیرد باید از دیگری كمك بگیرد هر چند شستن و مسح كشیدن با مشاركت هر دو باشد - و چنانچه مزد هم بخواهد در صورتی كه بتواند و مضر به مالش نباشد باید بدهد - ولی باید خود او نیت وضو كند و با دست خود مسح نماید , و اگر مشاركت خود شخص ممكن نباشد باید از شخص دیگر بخواهد كه او را وضو بدهد و در این صورت احتیاط واجب آن است كه هر دو نیت وضو نمایند , و اگر ممكن نباشد باید نایبش دست او را بگیرد و به جای مسح او بكشد و اگر ممكن نباشد باید نایب از دست او رطوبت بگیرد و با آن رطوبت سر و پای او را مسح كند.

293 - هر كدام از كارهای وضو را كه می تواند به تنهایی انجام دهد نباید در آن از دیگری كمك بگیرد.

1/293 - شرط دوازدهم: آنكه استعمال آب برای او مانعی نداشته

باشد.

294 - كسی كه می ترسد كه اگر وضو بگیرد مریض شود یا اگر آب را به مصرف وضو برساند تشنه بماند وظیفه ندارد كه وضو بگیرد , و اگر نداند كه آب برای او ضرر دارد و وضو بگیرد اگر واقعا ضرر داشته وضوی او باطل است.

295 - اگر رساندن آب به صورت و دستها به مقدار كمی كه وضو با آن صحیح است ضرر ندارد و بیشتر از آن ضرر دارد , باید با همان مقدار وضو بگیرد.

1/295 - شرط سیزدهم: آنكه در اعضاء وضو مانعی از رسیدن آب نباشد.

296 - اگر می داند چیزی به اعضاء وضو چسبیده , ولی شك دارد كه از رسیدن آب جلوگیری می كند یا نه , باید آن را برطرف كند , یا آب را به زیر آن برساند.

297 - اگر زیر ناخن چرك باشد , وضو اشكال ندارد , ولی اگر ناخن را بگیرند چنانچه آن چرك مانع از رسیدن آب به پوست باشد باید برای وضو آن چرك را برطرف كنند.

و نیز اگر ناخن بیشتر از معمول بلند باشد , باید چرك زیر مقداری را كه از معمول بلندتر است برطرف نمایند.

298 - اگر در صورت و دستها و جلوی سر و روی پاها به واسطه سوختن یا چیز دیگر برآمدگی پیدا شود , شستن و مسح روی آن كافیست و چنانچه سوراخ شود , رساندن آب به زیر پوست لازم نیست , بلكه اگر پوست یك قسمت آن كنده شود , لازم نیست آب را به زیر قسمتی كه كنده نشده برساند.

ولی چنانچه پوستی كه

كنده شده گاهی به بدن می چسبد و گاهی بلند می شود , باید آن را قطع كند یا آب را به زیر آن برساند.

299 - اگر انسان شك كند كه به اعضای وضوی او چیزی چسبیده یا نه , چنانچه احتمال او در نظر مردم به جا باشد , مثل آنكه بعد از گل كاری شك كند گل به دست او چسبیده یا نه , باید وارسی كند , یا به قدری دست بمالد كه اطمینان پیدا كند كه اگر بوده برطرف شده , یا آب به زیر آن رسیده است.

300 - اگر جایی را كه باید شست یا مسح كرد چرك باشد , ولی چرك آن مانع از رسیدن آب به بدن نباشد اشكال ندارد , و همچنین است اگر بعد از گچ كاری و مانند آن چیز سفیدی كه جلوگیری از رسیدن آب به پوست نمی نماید بر دست بماند , ولی اگر شك كند كه با بودن آنها آب به بدن می رسد یا نه , باید آنها را برطرف كند.

301 - اگر پیش از وضو بداند كه در بعضی از اعضاء وضو مانعی از رسیدن آب هست , و بعد از وضو شك كند كه در موقع وضو آب را به آنجا رسانده یا نه وضوی او صحیح است.

302 - اگر در بعضی از اعضاء وضو مانعی باشد كه گاهی آب به خودی خود زیر آن می رسد , و گاهی نمی رسد , و انسان بعد از وضو شك كند كه آب زیر آن رسیده یا نه , چنانچه بداند موقع وضو ملتفت رسیدن آب

به زیر آن نبوده , احتیاط مستحب آن است كه دوباره وضو بگیرد.

303 - اگر بعد از وضو چیزی كه مانع از رسیدن آب است در اعضاء وضو ببیند , و نداند موقع وضو بوده یا بعد پیدا شده , وضوی او صحیح است , ولی اگر بداند كه در وقت وضو ملتفت آن مانع نبوده , احتیاط مستحب آن است كه دوباره وضو بگیرد.

304 - اگر بعد از وضو شك كند چیزی كه مانع رسیدن آب است در اعضاء وضو بوده یا نه وضو صحیح است.

چیزهایی که باید برای آنها وضو گرفت

305 - كسی كه در كارهای وضو و شرایط آن مثل پاك بودن آب و غصبی نبودن آن خیلی شك می كند , باید به شك خود اعتنا نكند.

306 - اگر شك كند كه وضوی او باطل شده یا نه , بنا می گذارد كه وضوی او باقی است , ولی اگر بعد از بول استبراء نكرده و وضو گرفته باشد و بعد از وضو رطوبتی از او بیرون آید كه نداند بول است یا چیز دیگر , وضوی او باطل است.

307 - كسی كه شك دارد وضو گرفته یا نه باید وضو بگیرد.

308 - كسی كه می داند وضو گرفته و حدثی هم از او سر زده , مثلا بول كرده , اگر نداند كدام جلوتر بوده , چنانچه ޛ̘Ԡاز نماز است باید وضو بگیرد , و اگر در بین نماز است باید نماز را بشكند و وضو بگیرد , و اگر بعد از نماز است , نمازی كه خوانده صحیح است و برای نمازهای بعد باید وضو بگیرد.

309 - اگر

بعد از وضو یا در بین آن یقین كند كه بعضی جاها را نشسته یا مسح نكرده است , چنانچه رطوبت جاهایی كه پیش از آن است به جهت طول مدت خشك شده , باید دوباره وضو بگیرد , و اگر خشك نشده یا به جهت گرمی هوا و مانند آن خشك شده , باید جایی را كه فراموش كرده و آنچه بعد از آن است بشوید یا مسح كند , و اگر در بین وضو در شستن یا مسح كردن جایی شك كند باید به همین دستور عمل نماید.

310 - اگر بعد از نماز شك كند كه وضو گرفته یا نه نمازش صحیح است , و باید برای نمازهای بعد وضو بگیرد.

311 - اگر در بین نماز شك كند كه وضو گرفته یا نه , نماز او باطل است , و باید وضو بگیرد و نماز را بخواند.

312 - اگر بعد از نماز بفهمد كه وضوی او باطل شده ولی شك كند كه قبل از نماز باطل شده یا بعد از نماز , نمازی كه خوانده صحیح است.

313 - اگر انسان مرضی دارد كه بول او قطره قطره می ریزد , یا نمی تواند از بیرون آمدن غایط خودداری كند , چنانچه یقین دارد كه از اول وقت نماز تا آخر آن به مقدار وضو گرفتن و نماز خواندن مهلت پیدا می كند , باید نماز را در وقتی كه مهلت پیدا می كند بخواند , و اگر مهلت او به مقدار كارهای واجب نماز است , باید در وقتی كه مهلت دارد , فقط كارهای واجب نماز را به

جا آورد , و كارهای مستحب مانند اذان و اقامه و قنوت را ترك نماید.

314 - اگر به مقدار وضو و قسمتی از نماز مهلت پیدا می كند و در بین نماز یك دفعه یا چند دفعه بول یا غایط از او خارج می شود احتیاط لازم آن است كه در مهلتی كه دارد وضو گرفته و نماز بخواند ولی در میان نماز لازم نیست به سبب بول یا غایط خارج شده وضو را تجدید كند , اگر چه احتیاط مستحب آن است كه ظرف آب پهلوی خود بگذارد و هر وقت بول یا غایط از او خارج شد وضو بگیرد و بقیه نماز را بخواند , و مورد این احتیاط جایی است كه به سبب طولانی بودن مدت خارج شده بول یا غایط یا به ضمیمه تجدید وضو موالات بین اجزای نماز از بین نرود و اگر نه جایی برای این احتیاط نیست.

315 - كسی كه بول یا غایط طوری پی در پی از او خارج می شود كه به مقدار وضو و قسمتی از نماز مهلت پیدا نمی كند , برای هر نمازش بدون اشكال یك وضو كفایت می كند , بلكه اظهر این است كه یك وضو برای چندین نماز نیز كافی است , مگر اینكه محدث به حدث دیگری گردد , و بهتر آن است كه برای هر نماز یك وضو بگیرد , ولی برای سجده و تشهد قضا شده و نماز احتیاط وضوی دیگری لازم نیست.

316 - كسی كه بول یا غایط پی در پی از او خارج می شود , لازم نیست بعد از وضو فورا

نماز بخواند , اگر چه بهتر این است كه به نماز مبادرت نماید.

317 - كسی كه بول یا غایط پی در پی از او خارج می شود , بعد از وضو گرفتن جایز است كه نوشته قرآن را مس نماید , اگر چه در غیر حال نماز باشد.

318 - كسی كه بول او قطره قطره می ریزد باید برای نماز به وسیله كیسه ای كه در آن پنبه یا چیز دیگری است كه از رسیدن بول به جاهای دیگر جلوگیری می كند , خود را حفظ نماید , و احتیاط واجب آن است كه پیش از هر نماز مخرج بول را كه نجس شده آب بكشد , و نیز كسی كه نمی تواند از بیرون آمدن غایط خودداری كند , چنانچه ممكن باشد باید به مقدار نماز از رسیدن غایط به جاهای دیگر جلوگیری نماید , و احتیاط واجب آن است كه اگر مشقت ندارد , برای هر نماز مخرج غایط را آب بكشد.

319 - كسی كه نمی تواند از بیرون آمدن بول یا غایط خودداری كند , در صورتی كه ممكن باشد به مقدار نماز از خارج شدن بول یا غایط جلوگیری نماید , بهتر آن است كه جلوگیری نماید , اگرچه خرج داشته باشد , بلكه اگر مرض او به آسانی معالجه شود بهتر آن است كه خود را معالجه نماید.

320 - كسی كه نمی تواند از بیرون آمدن بول یا غایط خودداری كند , بعد از آنكه مرض او خوب شد , لازم نیست نمازهایی را كه در وقت مرض مطابق وظیفه اش خوانده قضا نماید.

ولی اگر

در بین وقت نماز مرض او خوب شود , باید بنابر احتیاط لازم نمازی را كه در آن وقت خوانده دوباره بخواند.

321 - اگر كسی مرضی دارد كه نمی تواند از خارج شدن باد جلوگیری كند , باید به وظیفه كسانی كه نمی توانند از بیرون آمدن بول یا غایط خودداری كنند عمل نماید.

چیزهایی که باید برای آنها وضو گرفت

322 - برای شش چیز وضو گرفتن واجب است: اول: برای نمازهای واجب غیر از نماز میت.

و در نمازهای مستحب وضو شرط صحت است.

دوم: برای سجده و تشهد فراموش شده , اگر بین آنها و نماز حدثی از او سر زده مثلا بول كرده باشد , ولی برای سجده سهو واجب نیست وضو بگیرد.

سوم: برای طواف واجب خانه كعبه كه جزء حج یا عمره باشد.

چهارم: اگر نذر یا عهد كرده یا قسم خورده باشد كه وضو بگیرد.

پنجم: اگر نذر كرده باشد كه قرآن را مثلا ببوسد.

ششم: برای آب كشیدن قرآنی كه نجس شده , یا برای بیرون آوردن آن از مستراح و مانند آن , در صورتی كه مجبور باشد دست یا جای دیگر بدن خود را به خط قرآن برساند , ولی چنانچه معطل شدن به مقدار وضو بی احترامی به قرآن باشد , باید بدون این كه وضو بگیرد , قرآن را از مستراح و مانند آن بیرون آورد , یا اگر نجس شده آب بكشد.

323 - مس نمودن خط قرآن , یعنی رساندن جایی از بدن به خط قرآن برای كسی كه وضو ندارد حرام است.

ولی اگر قرآن را به زبان فارسی یا به زبان دیگر ترجمه كنند مس

آن اشكال ندارد.

324 - جلوگیری بچه و دیوانه از مس خط قرآن واجب نیست ولی اگر مس نمودن آنان بی احترامی به قرآن باشد باید آنان را جلوگیری كنند.

325 - كسی كه وضو ندارد بنابر احتیاط واجب حرام است اسم خداوند متعال و صفات خاصه او را به هر زبانی نوشته شده باشد مس نماید.

و بهتر آن است كه اسم مبارك پیغمبر و امام و حضرت زهراء علیهم السلام را هم مس ننماید.

326 - اگر پیش از وقت نماز به قصد اینكه با طهارت باشد وضو بگیرد یا غسل كند صحیح است.

و نزدیك وقت نماز هم اگر به قصد مهیا بودن برای نماز وضو بگیرد اشكال ندارد.

327 - كسی كه یقین دارد وقت داخل شده اگر نیت وضوی واجب كند و بعد از وضو بفهمد وقت داخل نشده , وضوی او صحیح است.

328 - مستحب است انسان برای نماز میت و زیارت اهل قبور و رفتن به مسجد و حرم امامان علیهم السلام و برای همراه داشتن قرآن و خواندن و نوشتن آن , و مس حاشیه قرآن , و برای خوابیدن وضو بگیرد.

و نیز مستحب است كسی كه وضو دارد دوباره برای هر نماز وضو بگیرد.

و اگر برای یكی از این كارها وضو بگیرد هر كاری كه باید با وضو انجام داد می تواند بجا آورد , مثلا می تواند با آن وضو نماز بخواند.

چیزهایی که وضو را باطل میکند

329 - هفت چیز وضو را باطل می كند: اول: بول.

دوم: غایط.

سوم: باد معده و روده كه از مخرج غایط خارج شود.

چهارم: خوابی كه به واسطه آن

چشم نبیند و گوش نشنود , ولی اگر چشم نبیند و گوش بشنود وضو باطل نمی شود.

پنجم: چیزهایی كه عقل را از بین می برد: مانند دیوانگی و مستی و بیهوشی.

ششم: استحاضه زنان كه بعدا گفته می شود.

هفتم: جنابت بلكه بنابر احتیاط مستحب هر كاری كه برای آن باید غسل كرد

احکام وضوی جبیره

/329 - چیزی كه با آن زخم و شكسته را می بندند و دوایی كه روی زخم و مانند آن می گذارند جبیره نامیده می شود.

330 - اگر در یكی از جاهای وضو زخم یا دمل یا شكستگی باشد چنانچه روی آن باز است و آب ضرر ندارد , باید به طور معمول وضو گرفت.

331 - اگر زخم یا دمل یا شكستگی در صورت و دستها است و روی آن باز است , و آب ریختن روی آن ضرر دارد , باید اطراف زخم یا دمل را - به طوری كه در وضو گفته شد - از بالا به پایین بشوید.

و بهتر آن است كه چنانچه كشیدن دست تر بر آن ضرر ندارد دست تر بر آن بكشد , و بعد پارچه پاكی روی آن بگذارد و دست تر را روی پارچه نیز بكشد و اما در شكستگی لازم است تیمم بنماید.

332 - اگر زخم یا دمل یا شكستگی در جلوی سر یا روی پاها است و روی آن باز است , چنانچه نتواند آن را مسح كند , به این معنی كه زخم مثلا تمام محل مسح را گرفته باشد , یا آنكه از مسح جاهای سالم نیز متمكن نباشد در این صورت لازم است تیمم

نماید , و بنابر احتیاط مستحب وضو نیز گرفته و پارچه پاكی روی آن بگذارد و روی پارچه را با تری آب وضو كه در دست مانده مسح كند.

333 - اگر روی دمل یا زخم یا شكستگی بسته باشد , چنانچه باز كردن آن بدون مشقت ممكن است و آب هم برای آن ضرر ندارد , باید باز كند و وضو بگیرد , چه زخم و مانند آن در صورت و دستها باشد , یا جلوی سر و روی پاها باشد.

334 - اگر زخم یا دمل یا شكستگی كه بسته است در صورت یا دستها باشد چنانچه باز كردن و ریختن آب روی آن ضرر دارد باید مقداری را كه متمكن است از اطراف شسته و روی جبیره را مسح نماید.

335 - اگر نمی شود روی زخم را باز كرد , ولی زخم و چیزی كه روی آن گذاشته شده پاك است , و رساندن آب به زخم ممكن است و ضرر هم ندارد , باید آب را به روی زخم از بالا به پایین برساند , و اگر زخم یا چیزی كه روی آن گذاشته شده نجس است , چنانچه آب كشیدن آن و رساندن آب به روی زخم ممكن باشد , باید آن را آب بكشد , و موقع وضو آب را به زخم برساند , و در صورتی كه آب برای زخم ضرر ندارد , ولی رساندن آب به روی زخم ممكن نیست , یا زخم نجس است و نمی شود آن را آب كشید , باید تیمم بنماید.

336 - اگر جبیره تمام بعضی از اعضای وضو را

فرا گرفته باشد ظاهر این است كه وضوی جبیره ای كافی است.

ولی اگر تمام اعضای وضو را گرفته باشد , بنابر احتیاط باید تیمم نماید و وضوی جبیره نیز بگیرد.

337 - لازم نیست جبیره از جنس چیزهایی باشد كه نماز در او جایز است , بلكه اگر از حریر یا از اجزاء حیوانی كه خوردن گوشت آن جایز نیست بوده باشد , مسح بر آن نیز جایز است.

338 - كسی كه در كف دست و انگشتها جبیره دارد , و در موقع وضو دست تر روی آن كشیده است , سر و پا را با همان رطوبت مسح كند.

339 - اگر جبیره تمام پهنای روی پا را گرفته , ولی مقداری از طرف انگشتان و مقداری از طرف بالای پا باز است , باید جاهایی كه باز است روی پا را و جایی كه جبیره است روی جبیره را مسح كند.

340 - اگر در صورت یا دستها چند جبیره باشد , باید بین آنها را بشوید , و اگر جبیره ها در سر یا روی پاها باشد , باید بین آنها را مسح كند , و در جاهایی كه جبیره است باید به دستور جبیره عمل نماید.

341 - اگر جبیره بیشتر از معمول اطراف زخم را گرفته و برداشتن آن بدون مشقت ممكن نیست , باید تیمم نماید مگر اینكه جبیره در مواضع تیمم باشد , كه در این صورت لازم است بین وضو و تیمم جمع نماید , و در هر دو صورت اگر برداشتن جبیره بدون مشقت ممكن است باید جبیره را بردارد , پس اگر زخم

در صورت و دستها است اطراف آن را بشوید , و اگر در سر یا روی پاها است اطراف آن را مسح كند و برای جای زخم به دستور جبیره عمل نماید.

342 - اگر در جای وضو زخم و جراحت و شكستگی نیست , ولی به جهت دیگری آب برای آن ضرر دارد , باید تیمم كند.

343 - اگر جایی از اعضاء وضو را رگ زده است , و نمی تواند آن را آب بكشد لازم است تیمم نماید ولی اگر آب برای آن ضرر دارد باید به دستور جبیره عمل كند.

344 - اگر در جای وضو یا غسل چیزی چسبیده است كه برداشتن آن ممكن نیست , یا به قدری مشقت دارد كه نمی شود تحمل كرد , وظیفه اش تیمم است مگر آن كه آن چیز در مواضع تیمم باشد كه در این صورت لازم است بین وضو و تیمم جمع كند , و اگر آن چیزی كه چسبیده دوا باشد , حكم جبیره را دارد.

345 - در غیر غسل میت از سایر اغسال غسل جبیره ای مثل وضوی جبیره ای است , ولی باید بنابر احتیاط لازم آن را ترتیبی به جا آورند و اظهر این است كه اگر در بدن زخم یا دمل باشد مكلف مخیر است بین غسل و تیمم و در صورتی كه غسل را اختیار كند و در محل جبیره نباشد , احتیاط مستحب آن است كه پارچه پاكی روی زخم یا دمل باز گذاشته و روی پارچه را مسح نماید , و اما اگر در بدن شكستگی باشد باید غسل نماید و احتیاطا

روی جبیره را هم مسح كند , و در صورتی كه مسح روی جبیره ممكن نباشد یا اینكه محل شكسته باز باشد لازم است تیمم كند.

346 - كسی كه وظیفه او تیمم است , اگر در بعضی از جاهای تیمم او زخم یا دمل یا شكستگی باشد , باید به دستور وضوی جبیره ای , تیمم جبیره ای نماید.

347 - كسی كه باید با وضو یا غسل جبیره ای نماز بخواند , چنانچه بداند كه تا آخر وقت عذر او برطرف نمی شود , می تواند در اول وقت نماز بخواند ولی اگر امید دارد كه تا آخر وقت عذر او برطرف شود , بهتر آن است كه صبر كند , و چنانچه عذر او برطرف نشد در آخر وقت نماز را با وضو یا غسل جبیره ای بجا آورد.

و در صورتی كه اول وقت نماز را خواند و تا آخر وقت عذرش برطرف شد احتیاط مستحب آن است كه وضو گرفته یا غسل كرده و نماز را اعاده نماید.

348 - اگر انسان برای مرضی كه در چشم او است موی چشم خود را بچسباند , باید تیمم كند.

349 - كسی كه نمی داند وظیفه اش تیمم است یا وضوی جبیره ای , بنابر احتیاط واجب باید هر دو را بجا آورد.

350 - نمازهایی را كه انسان با وضوی جبیره ای خوانده صحیح است , و می تواند با آن وضو نمازهای بعدی را نیز بجا آورد.

غسل

غسل های واجب

350 - غسلهای واجب هفت است: اول: غسل جنابت.

دوم: غسل حیض.

سوم: غسل نفاس.

چهارم: غسل استحاضه.

پنجم: غسل مس میت.

ششم: غسل میت.

هفتم: غسلی كه به واسطه نذر و قسم و مانند اینها واجب می شود.

احکام جنابت

351 - به دو چیز انسان جنب می شود.

اول: جماع.

دوم: بیرون آمدن منی , در خواب باشد یا بیداری , كم باشد یا زیاد , با شهوت باشد یا بی شهوت , با اختیار باشد یا بی اختیار.

352 - اگر رطوبتی از انسان خارج شود و نداند منی است یا بول یا غیر اینها , چنانچه با شهوت و جستن بیرون آمده و بعد از بیرون آمدن آن بدن سست شده , آن رطوبت حكم منی را دارد , و اگر هیچ یك از این سه نشانه یا بعضی از اینها را نداشته باشد , حكم منی را ندارد , ولی در مریض لازم نیست آن رطوبت با جستن بیرون آمده باشد و در موقع بیرون آمدن بدن سست شود , بلكه اگر با شهوت بیرون آید در حكم منی است.

353 - اگر از مردی كه مریض نیست آبی بیرون آید كه یكی از سه نشانه ای كه در مساله پیش گفته شد داشته باشد , و نداند نشانه های دیگر را داشته یا نه , چنانچه پیش از بیرون آمدن آب , وضو داشته می تواند به همان وضو اكتفا كند , و اگر وضو نداشته كافی است فقط وضو بگیرد , و غسل بر او لازم نیست.

354 - مستحب است انسان بعد از بیرون آمدن منی بول كند , و اگر بول نكند و بعد از غسل , رطوبتی از او بیرون آید كه نداند منی است یا رطوبت دیگر ,

حكم منی را دارد.

355 - اگر انسان با زنی جماع كند و به اندازه ختنه گاه یا بیشتر داخل شود , در قبل باشد یا در دبر , بالغ باشند یا نابالغ , اگر چه منی بیرون نیاید هر دو جنب می شوند.

356 - اگر شك كند كه به مقدار ختنه گاه داخل شده یا نه غسل بر او واجب نیست.

357 - اگر نعوذ باللّه با حیوانی نزدیكی نماید منی از او بیرون آید غسل تنها كافی است , و اگر منی بیرون نیاید , چنانچه پیش از وطی وضو داشته باز هم غسل تنها كافی است , و اگر وضو نداشته احتیاط واجب آن است كه غسل كند , و وضو هم بگیرد , و همچنین است حكم در نزدیكی نمودن با مرد یا پسر.

358 - اگر منی از جای خود حركت كند و بیرون نیاید , یا انسان شك كند كه منی از او بیرون آمده یا نه , غسل بر او واجب نیست.

359 - كسی كه نمی تواند غسل كند ولی تیمم برایش ممكن است , بعد از داخل شدن وقت نماز هم می تواند با عیال خود نزدیكی كند.

360 - اگر در لباس خود منی ببیند و بداند كه از خود او است و برای آن غسل نكرده , باید غسل كند و نمازهایی را كه یقین دارد بعد از بیرون آمدن منی خوانده قضا كند , ولی نمازهایی را كه احتمال می دهد پیش از بیرون آمدن آن منی خوانده لازم نیست قضا نماید.

چیزهایی که بر جنب حرام است

361 - پنج چیز بر جنب حرام است: اول: رساندن

جایی از بدن خود به خط قرآن , یا به اسم خدا به هر لغت كه باشد و بهتر آن است كه به اسماء پیغمبران و امامان و حضرت زهراء علیهم السلام نیز نرساند.

دوم: رفتن در مسجد الحرام و مسجد پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم اگر چه از یك در داخل و از در دیگر خارج شود.

سوم: توقف در مساجد دیگر , و همچنین بنابر احتیاط واجب در حرم امامان علیهم السلام , ولی اگر از مسجد عبور كند مثل اینكه از یك در مسجد داخل و از در دیگر خارج شود , مانعی ندارد.

چهارم: داخل شدن در مسجد برای برداشتن چیزی و همچنین گذاشتن چیزی در آن بنابر احتیاط لازم.

پنجم: خواندن هر یك از آیات سجده واجب و آن در چهار سوره است: اول: سوره سی و دوم قرآن الم تنزیل دوم: سوره چهل و یكم حم سجده سوم: سوره پنجاه و سوم والنجم چهارم: سوره نود و ششم اقرا.

چیزهایی که بر جنب مکروه است

362 - نه چیز بر جنب مكروه است: اول و دوم: خوردن و آشامیدن ولی اگر صورت و دستها را بشوید و مضمضه بكند مكروه نیست و اگر تنها دستها را بشوید كراهت كمتر می شود.

سوم: خواندن بیشتر از هفت آیه از قرآن كه سجده واجب ندارد.

چهارم: رساندن جایی از بدن به جلد و حاشیه و بین خطهای قرآن.

پنجم: همراه داشتن قرآن.

ششم: خوابیدن.

ولی اگر وضو بگیرد یا به واسطه نداشتن آب , بدل از غسل تیمم كند مكروه نیست.

هفتم: خضاب كردن به حنا و مانند آن.

هشتم: مالیدن روغن به بدن.

نهم: جماع كردن بعد از آنكه محتلم شده , یعنی در خواب منی از او بیرون آمده است

غسل جنابت

363 - غسل جنابت برای خواندن نماز واجب و مانند آن واجب می باشد ولی برای نماز میت و سجده سهو و سجده شكر و سجده های واجب قرآن غسل جنابت لازم نیست.

364 - لازم نیست در وقت غسل , نیت كند كه غسل واجب می كند , بلكه اگر فقط قصد قربت یعنی برای انجام خواست خداوند عالم غسل كند كافی است.

365 - اگر یقین كند وقت نماز شده و نیت غسل واجب كند بعد معلوم شود كه پیش از وقت غسل كرده , غسل او صحیح است.

366 - غسل جنابت را به دو قسم می شود انجام داد.

غسل ترتیبی

367 - در غسل ترتیبی باید به نیت غسل , بنابر احتیاط لازم اول تمام سر و گردن , و بعد بدن را بشوید و بهتر آن است كه اول طرف راست , بعد طرف چپ بدن را بشوید , و تحقق غسل ترتیبی به حركت دادن هر یك از اعضاء سه گانه زیر آب به قصد غسل بی اشكال نیست و احتیاط در اكتفا نكردن به او است , و اگر عمدا یا از روی فراموشی یا به واسطه ندانستن مساله بدن را قبل از سر بشوید غسل او باطل است.

368 - در صورتی كه بدن را قبل از سر بشوید لازم نیست غسل را اعاده كند بلكه چنانچه بدن را دوباره بشوید غسل او صحیح خواهد شد.

369 - اگر یقین نكند كه هر دو قسمت یعنی سر و گردن و بدن را كاملا غسل داده , باید برای آنكه یقین كند , هر قسمتی را كه می شوید

مقداری از قسمت دیگر را هم با آن قسمت بشوید.

370 - اگر بعد از غسل بفهمد جایی از بدن را نشسته و نداند كجای بدن است دوباره شستن سر لازم نیست , و فقط هر جایی را از بدن كه احتمال می دهد نشسته باید بشوید.

371 - اگر بعد از غسل بفهمد مقداری از بدن را نشسته , چنانچه از طرف چپ باشد شستن همان مقدار كافی است

و اگر از طرف راست باشد احتیاط مستحب آن است كه بعد از شستن آن مقدار , دوباره طرف چپ را بشوید.

و اگر از سر و گردن باشد باید بعد از شستن آن مقدار , دوباره بدن را بشوید.

372 - اگر پیش از تمام شدن غسل , در شستن مقداری از طرف چپ یا طرف راست شك كند , لازم است كه آن مقدار را بشوید , و اگر در شستن مقداری از سر و گردن شك كند , بنابر احتیاط لازم باید بعد از شستن آن دوباره طرف راست و طرف چپ را بشوید.

غسل ارتماسی

1/372 - غسل ارتماسی به دو نحو انجام می گیرد: دفعی و تدریجی.

373 - در غسل ارتماسی دفعی باید در یك آن آب تمام بدن را فرا بگیرد , ولی معتبر نیست كه قبل از شروع در غسل تمام بدن بیرون آب باشد بلكه اگر مقداری از آن بیرون باشد و به نیت غسل در آب فرو رود كفایت می كند.

374 - در غسل ارتماسی تدریجی باید بدن را به نیت غسل تدریجا با حفظ وحدت عرفی در آب فرو برد و در این قسم لازم

است كه تمام بدن قبل از شروع در غسل بیرون آب باشد.

375 - اگر بعد از غسل ارتماسی بفهمد كه به مقداری از بدن آب نرسیده , جای آن را بداند یا نداند , باید دوباره غسل كند.

376 - اگر برای غسل ترتیبی وقت ندارد , و برای ارتماسی وقت دارد , باید غسل ارتماسی كند.

377 - كسی كه برای حج یا عمره احرام بسته , نمی تواند غسل ارتماسی كند , ولی اگر از روی فراموشی غسل ارتماسی كند غسلش صحیح است

378 - در غسل ارتماسی یا ترتیبی پاك بودن تمام بدن پیش از غسل لازم نیست , بلكه اگر به فرو رفتن در آب یا ریختن آب به قصد غسل بدن پاك شود غسل محقق می شود.

379 - كسی كه از حرام جنب شده با آب گرم غسل كند اگر چه عرق می كند غسل او صحیح است و احتیاط مستحب آن است كه با آب سرد غسل كند.

380 - اگر در غسل به اندازه سر مویی از بدن نشسته بماند , غسل باطل است , ولی شستن مثل توی گوش و بینی و هر چه از باطن شمرده می شود.

واجب نیست.

381 - جایی را كه شك دارد از ظاهر بدن است یا از باطن آن باید آن را بشوید.

382 - اگر سوراخ جای گوشواره و مانند آن بقدری گشاد باشد كه داخل آن از ظاهر شمرده شود , باید آن را شست , و گرنه شستن آن لازم نیست.

383 - چیزی را كه مانع رسیدن آب به بدن است , باید برطرف كند

و اگر پیش از آنكه یقین كند برطرف شده غسل نماید غسل او باطل است.

384 - اگر موقع غسل شك كند , چیزی كه مانع از رسیدن آب باشد در بدن او هست یا نه , باید وارسی كند تا مطمئن شود كه مانعی نیست.

385 - در غسل باید موهای كوتاهی را كه جزء بدن حساب می شود بشوید و شستن موهای بلند واجب نیست , بلكه اگر آب را طوری به پوست برساند كه آنها تر نشود , غسل صحیح است , ولی اگر رساندن آب به پوست بدون شستن آنها ممكن نباشد , باید آنها را بشوید كه آب به بدن برسد.

386 - تمام شرطهایی كه برای صحیح بودن وضو گفته شد: مثل پاك بودن آب و غصبی نبودن آن , در صحیح بودن غسل هم شرط است , ولی در غسل لازم نیست بدن را از بالا به پایین بشوید , و نیز در غسل ترتیبی لازم نیست بعد از شستن سر و گردن فورا بدن را بشوید , پس اگر بعد از شستن سر و گردن صبر كند و بعد از مدتی بدن را بشوید اشكال ندارد.

بلكه لازم نیست تمام سر و گردن یا بدن را یك مرتبه بشوید پس جایز است مثلا سر را شسته و بعد از مدتی گردن را بشوید , ولی كسی كه نمی تواند از بیرون آمدن بول یا غایط خودداری كند , اگر به اندازه ای كه غسل كند و نماز بخواند بول یا غایط از او بیرون نمی آید باید فورا غسل كند و بعد از غسل هم فورا نماز بخواند.

387 - كسی

كه پول حمامی را بدون اینكه بداند حمامی راضی است بخواهد نسیه بگذارد , اگر چه بعد حمامی را راضی كند , غسل او باطل است.

388 - اگر حمامی راضی باشد كه پول حمام نسیه بماند , ولی كسی كه غسل می كند قصدش این باشد كه طلب او را ندهد , یا از مال حرام بدهد غسل او باطل است.

389 - اگر پولی را كه خمس آن را نداده به حمامی بدهد , اگر چه مرتكب حرام شده , ولی ظاهر این است كه غسل او صحیح باشد و ذمه اش به مستحقین خمس مشغول می شود.

390 - اگر مخرج غایط را در آب خزینه تطهیر كند , و پیش از غسل شك كند كه چون در خزینه تطهیر كرده حمامی به غسل كردن او راضی است یا نه , غسل او باطل است , مگر اینكه پیش از غسل حمامی را راضی كند.

391 - اگر شك كند كه غسل كرده یا نه باید غسل كند , ولی اگر بعد از غسل شك كند , كه غسل او درست بوده یا نه , لازم نیست دوباره غسل نماید.

392 - اگر در بین غسل , حدث اصغر از او سر زند , مثلا بول كند لازم نیست غسل را رها كرده و غسل دیگری بنماید بلكه می تواند غسل خود را تمام نماید و در این صورت بنابر احتیاط لازم باید وضو هم بگیرد ولی اگر از غسل ترتیبی به ارتماسی و یا از ارتماسی به ترتیبی یا به ارتماسی دفعی عدول نماید لازم نیست وضو هم بگیرد.

393 - اگر از جهت ضیق وقت وظیفه

مكلف تیمم بوده , ولی به خیال اینكه به اندازه غسل و نماز وقت دارد غسل كند , در صورتی كه با خود غسل قصد قربت كرده باشد , غسل او صحیح است هر چند برای انجام نماز غسل نموده باشد.

394 - كسی كه جنب شده اگر شك كند غسل كرده یا نه , نمازهایی را كه خوانده صحیح است , ولی برای نمازهای بعد باید غسل كند , و در صورتی كه بعد از نماز حدث اصغر از او صادر شده باشد , لازم است وضو هم بگیرد , و اگر وقت باقی است بنابر احتیاط لازم نمازی را كه خوانده اعاده نماید.

395 - كسی كه چند غسل بر او واجب است می تواند به نیت همه آنها یك غسل به جا آورد , و ظاهر این است كه اگر یكی معین از آنها را قصد كند از بقیه كفایت می كند.

396 - اگر بر جایی از بدن , آیه قرآن یا اسم خداوند متعال نوشته شده باشد , چنانچه بخواهد وضو یا غسل را ترتیبی به جا آورد , باید آب را طوری به بدن برساند كه دست او به نوشته نرسد.

397 - كسی كه غسل جنابت كرده , نباید برای نماز وضو بگیرد , بلكه با غسلهای دیگر واجب - غیر از غسل استحاضه متوسطه - و با غسلهای مستحب كه در مساله (651) می آید , نیز می تواند بدون وضو نماز بخواند اگر چه احتیاط مستحب آن است كه وضو هم بگیرد.

استحاضه

استحاضه

1/397 - یكی از خونهایی كه از زن خارج می شود خون استحاضه است , و زن را

در موقع دیدن خون استحاضه , مستحاضه می گویند.

398 - خون استحاضه در بیشتر اوقات زرد رنگ و سرد است و بدون فشار و سوزش بیرون می آید و غلیظ هم نیست , ولی ممكن است گاهی سیاه یا سرخ و گرم و غلیظ باشد و با فشار و سوزش بیرون آید.

399 - استحاضه سه قسم است: قلیله و متوسطه و كثیره , استحاضه قلیله آن است كه خون فقط روی پنبه ای را كه زن با خود برمی دارد آلوده كند و در آن فرو نرود استحاضه متوسطه آن است كه خون در پنبه فرو رود , اگر چه در یك گوشه آن باشد , ولی از پنبه به دستمالی كه معمولا زنها برای جلوگیری از خون می بندند نرسد , استحاضه كثیره آن , است كه خون پنبه را فرا گرفته و به دستمال برسد.

احكام استحاضه

400 - در استحاضه قلیله باید زن برای هر نماز یك وضو بگیرد , و بنابر احتیاط مستحب پنبه را آب كشیده و یا عوض كند و باید ظاهر فرج را اگر خون به آن رسیده باشد آب بكشد.

401 - در استحاضه متوسطه باید بنابر احتیاط لازم زن برای نمازهای خود روزانه یك غسل نماید و نیز باید كارهای استحاضه قلیله را كه در مساله پیش گفته شد انجام دهد , بنابر این اگر استحاضه قبل از نماز صبح یا در همان آن حاصل شود باید برای نماز صبح غسل كند و اگر عمدا یا از روی فراموشی برای نماز صبح غسل نكند باید برای نماز ظهر و عصر غسل كند , و اگر برای نماز ظهر و

عصر غسل نكند , باید پیش از نماز مغرب و عشاء غسل نماید , چه آنكه خون بیاید یا قطع شده باشد.

402 - در استحاضه كثیره باید - بنابر احتیاط واجب - زن برای هر نماز پنبه و دستمال را عوض كند یا آب بكشد و لازم است یك غسل برای نماز صبح و یكی برای نماز ظهر و عصر و یكی برای نماز مغرب و عشا بجا آورد و بین نماز ظهر و عصر فاصله نیندازد , و اگر فاصله بیندازد باید برای نماز عصر دوباره غسل كند , و نیز اگر بین نماز مغرب و عشا فاصله بیندازد باید برای نماز عشا دوباره غسل نماید , اینها همه در صورتی است كه خون پی در پی از پنبه به دستمال برسد , اما چنانچه رسیدن خون از پنبه به دستمال با قدری فاصله باشد كه زن بتواند در آن فاصله یك نماز یا بیشتر بخواند احتیاط لازم آن است كه هرگاه خون از پنبه به دستمال برسد پنبه و دستمال را عوض كرده و یا آب بكشد و غسل نماید , بنابر این اگر زن غسل كرد و نماز ظهر را مثلا خواند ولی قبل از نماز عصر یا در میان آن خون دوباره از پنبه به دستمال رسید باید برای نماز عصر نیز غسل نماید , ولی چنانچه فاصله به مقداری باشد كه زن بتواند در آن میان دو نماز یا بیشتر بخواند مثل این كه بتواند نماز مغرب و عشا را نیز قبل از آن كه خون دوباره به دستمال برسد بخواند ظاهر آن است كه برای آن نمازها لازم نیست

غسل دیگری بكند , و در هر صورت اظهر این است كه در استحاضه كثیره غسل از وضوء كفایت می كند.

403 - اگر خون استحاضه پیش از وقت نماز هم بیاید چنانچه زن برای آن خون , وضو یا غسل بجا نیاورده باشد , باید در موقع نماز وضو یا غسل بجا آورد اگر چه در آن موقع مستحاضه نباشد.

404 - مستحاضه متوسطه كه باید وضو بگیرد و غسل كند باید بنابر احتیاط لازم غسل را اول بجا آورد و بعد وضو بگیرد , ولی در مستحاضه كثیره اگر بخواهد وضو بگیرد باید قبل از غسل وضو بگیرد.

405 - اگر استحاضه قلیله زن بعد از نماز صبح متوسطه شود باید برای نماز ظهر و عصر غسل كند , و اگر بعد از نماز ظهر و عصر متوسطه شود باید برای نماز مغرب و عشا غسل نماید.

406 - اگر استحاضه قلیله یا متوسطه زن بعد از نماز صبح كثیره شود و به این حال باقی بماند باید احكامی را كه در مساله 402 گفته شد نسبت به نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا رعایت نماید.

407 - در مستحاضه كثیره در صورتی كه لازم است میان غسل و نماز فاصله ای واقع نشود - آن چنان كه در مساله 402 گذشت - اگر انجام غسل پیش از داخل شدن وقت نماز باعث وقوع فاصله گردد آن غسل برای نماز فایده ندارد و باید مستحاضه برای نماز دوباره غسل نماید , و این حكم در مستحاضه متوسطه نیز جاری است.

408 - در مستحاضه قلیله و متوسطه زن برای هر نمازی - غیر از نماز یومیه كه

حكم آن گذشت - چه واجب باشد چه مستحب , باید وضو بگیرد , ولی اگر بخواهد نماز یومیه ای را كه خوانده احتیاطا دوباره بخواند , یا بخواهد نمازی را كه تنها خوانده است دوباره با جماعت بخواند , باید تمام كارهایی را كه برای استحاضه گفته شد انجام دهد , اما برای خواندن نماز احتیاط و سجده فراموش شده و تشهد فراموش شده , اگر آنها را بعد از نماز فورا بجا آورد و همچنین برای سجده سهو در هر حال , لازم نیست كارهای استحاضه را انجام دهد.

409 - زن مستحاضه بعد از آنكه خونش قطع شد , فقط برای نماز اولی كه می خواند , باید كارهای استحاضه را انجام دهد , و برای نمازهای بعدی لازم نیست.

410 - اگر زن نداند استحاضه او چه قسم است , موقعی كه می خواهد نماز بخواند باید بنابر احتیاط خود را وارسی كند مثلا مقداری پنبه داخل فرج نماید , و كمی صبر كند , و بیرون آورد و بعد از آنكه فهمید استحاضه او كدام یك از آن سه قسم است كارهایی را كه برای آن قسم دستور داده شده انجام دهد , ولی اگر بداند تا وقتی كه می خواهد نماز بخواند استحاضه او تغییر نمی كند , پیش از داخل شدن وقت هم می تواند خود را وارسی كند.

411 - زن مستحاضه اگر پیش از آنكه خود را وارسی كند , مشغول نماز شود , چنانچه قصد قربت داشته و به وظیفه خود عمل كرده مثلا استحاضه اش قلیله بوده و به وظیفه استحاضه قلیله عمل نموده , نماز او

صحیح است , و اگر قصد قربت نداشته یا عمل او مطابق وظیفه اش نبوده مثل آنكه استحاضه او متوسطه بوده و به وظیفه قلیله رفتار كرده , نماز او باطل است.

412 - زن مستحاضه اگر نتواند خود را وارسی نماید , باید به آنچه مسلما وظیفه او است عمل كند , مثلا اگر نمی داند استحاضه او قلیله است یا متوسطه باید كارهای استحاضه قلیله را انجام دهد , و اگر نمی داند متوسطه است یا كثیره , باید كارهای استحاضه متوسطه را انجام دهد , ولی اگر بداند سابقا كدام یك از آن سه قسم بوده , باید به وظیفه همان قسم رفتار نماید.

413 - اگر خون استحاضه در اول ظهورش در باطن باشد و بیرون نیاید , وضو یا غسل را كه زن داشته باطل نمی كند , و اگر بیرون بیاید هر چند كم باشد وضو و غسل را باطل می كند.

414 - زن مستحاضه اگر بعد از نماز خود را وارسی كند و خون نبیند اگر چه بداند دوباره خون می آید با وضویی كه دارد می تواند نماز بخواند.

415 - زن مستحاضه اگر بداند از وقتی كه مشغول وضو یا غسل شده خونی از او بیرون نیامده و در داخل فرج هم نیست , می تواند خواندن نماز را تا وقتی كه می داند پاك می ماند تاخیر بیاندازد.

416 - اگر مستحاضه بداند كه پیش از گذشتن وقت نماز به كلی پاك می شود , یا به اندازه خواندن نماز خون بند می آید , باید بنابر احتیاط لازم صبر كند و نماز را در وقتی كه پاك است

بخواند.

417 - اگر بعد از وضو و غسل , خون در ظاهر قطع شود و مستحاضه بداند كه اگر نماز را تاخیر بیندازد , به مقداری كه وضو و غسل و نماز را بجا آورد به كلی پاك می شود , باید بنابر احتیاط لازم نماز را تاخیر بیندازد و موقعی كه به كلی پاك شد دوباره وضو و غسل را بجا آورد و نماز را بخواند.

و اگر موقعی كه خون در ظاهر قطع شود وقت نماز تنگ باشد , لازم نیست وضو و غسل را دوباره بجا آورد بلكه با وضو و غسلی كه دارد می تواند نماز بخواند.

418 - مستحاضه كثیره وقتی كه به كلی از خون پاك شد اگر بداند از وقتی كه برای نماز پیش مشغول غسل شده دیگر خون نیامده لازم نیست دوباره غسل نماید , و در غیر این صورت باید غسل نماید - هر چند كلیت این حكم بنابر احتیاط است - و اما در مستحاضه متوسطه لازم نیست برای آنكه از خون به كلی پاك شده غسل نماید.

419 - مستحاضه قلیله بعد از وضو , و مستحاضه متوسطه بعد از غسل و وضو , و مستحاضه كثیره بعد از غسل باید فورا مشغول نماز شوند , مگر در دو موردی كه در مساله 403 و 415 به آنها اشاره شد , ولی گفتن اذان و اقامه قبل از نماز اشكال ندارد و در نماز هم می تواند كارهای مستحب مثل قنوت و غیر آن را بجا آورد.

420 - زن مستحاضه اگر وظیفه اش این باشد كه میان وضو یا غسل و نماز فاصله نیندازد ولی مطابق وظیفه

اش رفتار نكند باید دوباره وضو گرفته یا غسل كند و بلافاصله مشغول نماز شود.

421 - اگر خون استحاضه زن جریان دارد و قطع نمی شود , چنانچه برای او ضرر ندارد , باید بعد از غسل از بیرون آمدن خون جلوگیری نماید , و چنانچه كوتاهی كند و خون بیرون آید اگر نماز خوانده باید دوباره نماز بخواند بلكه احتیاط مستحب آن است كه دوباره غسل كند.

422 - اگر در موقع غسل خون قطع نشود , غسل صحیح است ولی اگر در بین غسل , استحاضه متوسطه كثیره شود , لازم است كه غسل را از سر بگیرد.

423 - احتیاط مستحب آن است كه زن مستحاضه در تمام روزی كه روزه است , به مقداری كه می تواند , از بیرون آمدن خون جلوگیری كند.

424 - بنابر مشهور روزه زن مستحاضه كثیره , در صورتی صحیح است كه غسل نماز مغرب و عشای شبی كه می خواهد فردای آن را روزه بگیرد بجا آورد , و نیز در روز غسلهایی را كه برای نمازهای روز واجب است انجام دهد ولی بعید نیست كه در صحت روزه اش غسل شرط نباشد همچنان كه بنابر اقوی در مستحاضه متوسطه شرط نیست.

425 - اگر بعد از نماز عصر , مستحاضه شود و تا غروب غسل نكند روزه بدون اشكال و صحیح است.

426 - اگر استحاضه قلیله زن پیش از نماز , متوسطه یا كثیره شود باید كارهای متوسطه یا كثیره را كه گفته شد انجام دهد , و اگر استحاضه متوسطه كثیره شود باید كارهای استحاضه كثیره را انجام دهد , و چنانچه برای استحاضه متوسطه غسلی

كرده باشد فایده ندارد , و باید دوباره برای كثیره غسل كند.

427 - اگر در بین نماز , استحاضه متوسطه زن كثیره شود , باید نماز را بشكند , و برای استحاضه كثیره غسل كند , و كارهای دیگر آن را انجام دهد , و همان نماز را بخواند , و بنابر احتیاط استحبابی قبل از غسل وضوء بگیرد و اگر برای غسل وقت ندارد لازم است عوض غسل تیمم كند , و اگر برای تیمم نیز وقت ندارد , بنابر احتیاط نماز را نشكند و به همان حال تمام كند , ولی لازم است در خارج وقت قضا نماید , و همچنین اگر در بین نماز استحاضه قلیله او متوسطه یا كثیره شود باید نماز را بشكند و برای استحاضه متوسطه یا كثیره كارهای آن را انجام دهد.

428 - اگر در بین نماز خون بند بیاید و مستحاضه نداند كه در باطن هم قطع شده یا نه , چنانچه بعد از نماز بفهمد به كلی قطع شده بوده , و وقت وسعت این را داشته باشد كه در حال پاكی نماز را دوباره بخواند اگر مایوس از قطع شدن خون نبوده بنابر احتیاط لازم است بر حسب وظیفه اش وضو گرفته یا غسل نموده و نماز را دوباره بجا آورد.

429 - اگر استحاضه كثیره زن متوسطه شود , باید برای نماز اول عمل كثیره و برای نمازهای بعدی عمل متوسطه را بجا آورد , مثلا اگر پیش از نماز ظهر استحاضه كثیره متوسطه شود , باید برای نماز ظهر غسل كند , و برای نماز عصر و مغرب و عشا فقط وضو بگیرد ,

ولی اگر برای نماز ظهر غسل نكند و فقط به مقدار نماز عصر وقت داشته باشد , باید برای نماز عصر غسل نماید , و اگر برای نماز عصر هم غسل نكند باید برای نماز مغرب غسل كند , و اگر برای آن هم غسل نكند و فقط به مقدار نماز عشا وقت داشته باشد , باید برای نماز عشا غسل نماید.

430 - اگر پیش از هر نماز خون مستحاضه كثیره قطع شود و دوباره بیاید برای هر نماز باید یك غسل بجا آورد.

431 - اگر استحاضه كثیره قلیله شود , باید برای نماز اول عمل كثیره و برای نمازهای بعدی عمل قلیله را انجام دهد , و نیز اگر استحاضه متوسطه قلیله شود , باید برای نماز اول , عمل متوسطه و برای نمازهای بعدی عمل قلیله را بجا آورد.

432 - اگر مستحاضه یكی از كارهایی را كه بر او واجب می باشد ترك كند نمازش باطل است.

433 - مستحاضه قلیله یا متوسطه اگر بخواهد غیر از نماز كاری انجام دهد كه شرط آن وضو داشتن است مثلا بخواهد جایی از بدن خود را به خط قرآن برساند چنانچه بعد از تمام شدن نماز باشد باید وضو بگیرد و وضویی كه برای نماز گرفته كافی نیست.

434 - مستحاضه ای كه غسلهای واجب خود را بجا آورده رفتن او در مسجد و توقف در آن و خواندن آیه ای كه سجده واجب دارد و نزدیكی شوهر به او حلال است , اگر چه كارهای دیگری را كه برای نماز انجام می داد , مثل عوض كردن پنبه و دستمال , انجام نداده باشد , و

بعید نیست كه این كارها بدون غسل نیز جایز باشد اگر چه احتیاط در ترك است.

435 - اگر زن در استحاضه كثیره یا متوسطه بخواهد پیش از وقت نماز آیه ای را كه سجده واجب دارد بخواند , یا مسجد برود , بنابر احتیاط مستحب باید غسل نماید , و هم چنین است اگر شوهرش بخواهد با او نزدیكی كند.

436 - نماز آیات بر مستحاضه واجب است.

و باید برای نماز آیات همه كارهایی را كه برای نماز یومیه گفته شد انجام دهد.

437 - هرگاه در وقت نماز یومیه نماز آیات بر مستحاضه واجب شود , اگر چه بخواهد هر دو را پشت سر هم بجا آورد بنابر احتیاط لازم نمی تواند هر دو را با یك غسل و وضو بخواند.

438 - اگر زن مستحاضه بخواهد نماز قضا بخواند باید برای هر نماز كارهایی را كه برای نماز ادا بر او واجب است بجا آورد و بنابر احتیاط نمی تواند برای نماز قضا به كارهایی كه برای نماز ادا انجام داده اكتفا كند.

439 - اگر زن بداند خونی كه از او خارج می شود خون زخم نیست و مردد بین خون استحاضه و حیض و یا نفاس باشد چنانچه شرعا حكم حیض و نفاس را نداشته باشد باید به دستور استحاضه عمل كند بلكه اگر شك داشته باشد كه خون استحاضه است یا خونهای دیگر , چنانچه نشانه آنها را نداشته باشد , بنابر احتیاط واجب باید كارهای استحاضه را انجام دهد.

حیض

حیض

1/439 - حیض خونی است كه غالبا در هر ماه چند روزی از رحم زنها خارج می شود.

و زن را در موقع دیدن خون

حیض حائض می گویند.

440 - خون حیض در بیشتر اوقات غلیظ و گرم , و رنگ آن سیاه یا سرخ است و با فشار و كمی سوزش بیرون می آید.

441 - خونی را كه زنها پس از تمام شدن شصت سال می بینند حكم حیض را ندارد و احتیاط مستحب آن است كه زنهایی كه قرشیه نیستند بعد از تمام شدن پنجاه سال تا تمام شدن شصت سال چنان چه خون را طوری ببینند كه اگر پیش از پنجاه سال می دیدند قطعا حكم حیض را داشت میان كارهای مستحاضه و تروك حائض جمع نمایند.

442 - خونی كه دختر پیش از تمام شدن نه سال می بیند حیض نیست.

443 - زن حامله و زنی كه بچه شیر می دهد , ممكن است حیض ببینند , و حكم زن حامله و غیر حامله یكسان است فقط زن حامله در صورتی كه بعد از گذشتن بیست روز از اول عادتش اگر خونی ببیند كه صفات حیض را دارد لازم است بنابر احتیاط بین تروك حائض و اعمال مستحاضه جمع نماید.

444 - دختری كه نمی داند نه سالش تمام شده یا نه , اگر خونی ببیند كه دارای نشانه های حیض نباشد حیض نیست و اگر نشانه های حیض را داشته باشد حكم به حیض بودن آن محل اشكال است مگر آنكه اطمینان حاصل شود به اینكه حیض است و در این صورت معلوم می شود كه نه سال او تمام شده است.

445 - زنی كه شك دارد شصت ساله شده یا نه اگر خونی ببیند و نداند حیض است یا نه باید بنا بگذارد كه شصت ساله

نشده است.

446 - مدت حیض كمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نمی شود و اگر مختصری هم از سه روز كمتر باشد حیض نیست.

447 - باید سه روز اول حیض پشت سر هم باشد پس اگر مثلا دو روز خون ببیند و یك روز پاك شود و دوباره یك روز خون ببیند حیض نیست.

448 - ابتداء حیض لازم است خون بیرون بیاید ولی لازم نیست در تمام سه روز خون بیرون بیاید , بلكه اگر در باطن فرج خون باشد كافی است و چنان چه در بین سه روز مختصری پاك شود به نحوی كه در بین زنها تماما یا بعضا متعارف است باز هم حیض است.

449 - لازم نیست شب اول و شب چهارم را خون ببیند , ولی باید در شب دوم و سوم خون قطع نشود , پس اگر از اول صبح روز اول تا غروب روز سوم پشت سر هم خون بیاید , و هیچ قطع نشود , حیض است و هم چنین است اگر در وسطهای روز اول شروع شود و در همان موقع از روز چهارم قطع گردد.

450 - اگر سه روز پشت سر هم خون ببیند و پاك شود حیض انچه دوباره خون ببیند و روزهایی كه خون دیده و روزهایی كه در وسط پاك بوده روی هم از ده روز بیشتر نشود روزهایی كه خون دیده حیض است ولی احتیاط لازم آن است كه در روزهایی كه در وسط پاك بوده میان كارهایی كه بر طاهره واجب و ترك آن چه بر حائض حرام است جمع نماید.

451 - اگر خونی ببیند كه از سه

روز بیشتر و از ده روز كمتر باشد و نداند خون دمل و زخم است یا خون حیض , نباید آن را خون حیض قرار دهد.

452 - اگر خونی ببیند كه نداند خون زخم است یا حیض , باید عبادت های خود را بجا آورد مگر این كه حالت سابقه اش حیض باشد.

453 - اگر خونی ببیند و شك كند كه خون حیض است یا استحاضه چنانچه شرایط حیض را داشته باشد , باید حیض قرار دهد.

454 - اگر خونی ببیند كه نداند خون حیض است یا بكارت باید خود را وارسی كند , یعنی مقداری پنبه داخل فرج نماید و كمی صبر كند بعد بیرون آورد پس اگر اطراف آن آلوده باشد , خون بكارت است و اگر به همه آن رسیده , حیض می باشد.

455 - اگر كمتر از سه روز خون ببیند و پاك شود و بعد سه روز خون ببیند , خون دوم حیض است و خون اول اگر چه در روزهای عادتش باشد , حیض نیست.

احكام حائض

456 - چند چیز بر حائض حرام است: اول عبادتهایی كه مانند نماز باید با وضو یا غسل یا تیمم بجا آورده شود , ولی بجا آوردن عبادتهایی كه وضو و غسل و تیمم برای آنها لازم نیست , مانند نماز میت مانعی ندارد.

دوم تمام چیزهایی كه بر جنب حرام است و در احكام جنابت گفته شد.

سوم جماع كردن در فرج , كه هم برای مرد حرام است و هم برای زن , اگر چه به مقدار ختنه گاه داخل شود و منی هم بیرون نیاید , بلكه احتیاط واجب آن است كه مقدار

كمتر از ختنه گاه را هم داخل نكند و بنابر احتیاط وطی زن در دبر چه حائض باشد چه نباشد ننماید.

457 - جماع كردن در روزهایی هم كه حیض زن قطعی نیست ولی شرعا باید برای خود حیض قرار دهد حرام است , پس زنی كه بیشتر از ده روز خون می بیند و باید به دستوری كه بعدا گفته می شود روزهای عادت خویشان خود را حیض قرار دهد , شوهرش نمی تواند در آن روزها با او نزدیكی نماید.

458 - اگر مرد با زن خود در حال حیض نزدیكی كند لازم است استغفار كند , و احتیاط مستحب آن است كه كفاره بدهد و كفاره آن بعدا بیان می شود.

459 - غیر از نزدیكی كردن با زن حائض , سایر استمتاعات مانند بوسیدن و ملاعبه مانعی ندارد.

460 - كفاره نزدیكی در حال حیض در قسمت اول آن , هیجده نخود طلای سكه دار و در قسمت دوم , نه نخود , و در قسمت سوم , چهار نخود و نیم است مثلا زنی كه شش روز خون حیض می بیند , اگر شوهرش در شب یا روز اول و دوم با او جماع كند , هیجده نخود طلا و در شب یا روز سوم و چهارم نه نخود , و در شب یا روز پنجم و ششم چهار نخود و نیم بدهد.

461 - اگر طلای سكه دار ممكن نباشد , قیمت آن را بدهد و اگر قیمت طلا در وقتی كه جماع كرده , با وقتی كه می خواهد به فقیر بدهد فرق كرده باشد , قیمت وقتی را كه می خواهد به

فقیر بدهد حساب كند.

462 - اگر كسی هم در قسمت اول و هم در قسمت دوم و هم در قسمت سوم حیض با زن خود جماع كند , هر سه كفاره كه روی هم سی و یك نخود و نیم می شود بدهد.

463 - اگر با زن حائض چند مرتبه جماع كند بهتر آن است كه برای هر جماع یك كفاره بدهد.

464 - اگر مرد در حال جماع بفهمد زن حائض شده , باید فورا از او جدا شود و اگر جدا نشود احتیاط مستحب این است كه كفاره بدهد.

465 - اگر مرد با زن حائض زنا كند یا با زن حائض نامحرمی به گمان این كه عیال خودش است جماع نماید , احتیاط مستحب این است كه كفاره بدهد.

466 - كسی كه از روی نادانی یا فراموشی با زن در حال حیض نزدیكی كند كفاره ندارد.

467 - اگر مرد به اعتقاد این كه زن حائض است با او نزدیكی كند و بعدا معلوم شود كه حائض نبوده است كفاره ندارد.

468 - طلاق دادن زن در حال حیض , به طوری كه در احكام طلاق گفته می شود باطل است.

469 - اگر زن بگوید حائضم یا از حیض پاك شده ام چنانچه محل اتهام نباشد باید حرف او را قبول كرد ولی اگر محل اتهام باشد قبول حرف او محل اشكال است.

470 - اگر زن در بین نماز حائض شود , نمازش باطل است.

471 - اگر زن در بین نماز شك كند كه حائض شده یا نه , نمازش صحیح است.

ولی اگر بعد از نماز بفهمد كه در بین نماز حائض شده , نمازی كه

خوانده باطل است.

472 - بعد از آن كه زن از خون حیض پاك شد , واجب است برای نماز و عبادتهای دیگری كه باید با وضو یا غسل یا تیمم بجا آورده شود , غسل كند.

و دستور آن مثل غسل جنابت است , و بهتر آن است كه پیش از غسل وضو هم بگیرد.

473 - بعد از آن كه زن از خون حیض پاك شد , اگر چه غسل نكرده باشد , طلاق او صحیح است , و شوهرش هم می تواند با او جماع كند , ولی احتیاط لازم این است كه جماع پس از شستن فرج باشد , و احتیاط مستحب آن است كه پیش از غسل از جماع با او خودداری نماید.

اما كارهای دیگری كه در وقت حیض بر او حرام بوده مانند توقف در مسجد و مس خط قرآن تا غسل نكند بر او حلال نمی شود.

474 - اگر آب برای وضو و غسل كافی نباشد و به اندازه ای باشد كه بتواند غسل كند , باید غسل كند , و بهتر آن است كه بدل از وضو تیمم نماید.

و اگر فقط برای وضو كافی باشد و به اندازه غسل نباشد بهتر آن است كه وضو بگیرد و باید عوض غسل تیمم كند.

و اگر برای هیچ یك از آنها آب ندارد , باید بدل از غسل تیمم كند و بهتر آن است كه بدل از وضو نیز تیمم نماید.

475 - نمازهایی كه زن در حال حیض نخوانده , قضا ندارد , ولی روزه های ماه رمضان را كه در حال حیض نگرفته باید قضا نماید , و هم چنین بنابر احتیاط

لازم روزه هایی كه به نذر در وقت معین واجب شده در حال حیض نگرفته باید قضا نماید.

476 - هر گاه وقت نماز داخل شود و بداند كه اگر نماز را تاخیر بیندازد حائض می شود باید فورا نماز بخواند و هم چنین است بنابر احتیاط لازم اگر احتمال دهد كه چنانچه نماز را تاخیر بیندازد حائض می شود.

477 - اگر زن نماز را تاخیر بیندازد و از اول وقت به اندازه خواندن یك نماز با تحصیل طهارت مائیه از حدث بگذرد - هر چند طهارت با تیمم بنابر احتیاط لازم - و سپس حائض شود قضای آن نماز بر او واجب است , ولی در تند خواندن و كند خواندن و چیزهای دیگر باید ملاحظه حال خود را بكند , مثلا زنی كه مسافر نیست اگر در اول ظهر نماز نخواند قضای آن در صورتی واجب می شود كه به مقدار خواندن چهار ركعت نماز با تحصیل طهارت از حدث از اول ظهر بگذرد و حائض شود , و برای كسی كه مسافر است گذشتن وقت به مقدار خواندن دو ركعت با تحصیل طهارت كافی است.

478 - اگر زن در آخر وقت نماز , از خون پاك شود و به اندازه غسل و خواندن یك ركعت نماز یا بیشتر از یك ركعت وقت داشته باشد , باید نماز را بخواند و اگر نخواند باید قضای آن را بجا آورد.

479 - اگر زن حائض بعد از پاكی به اندازه غسل وقت ندارد , ولی می تواند با تیمم نماز را در وقت بخواند , احتیاط واجب آن است كه آن نماز را با تیمم بخواند

, و در صورتی كه نخواند قضا نماید و اگر گذشته از تنگی وقت از جهت دیگر تكلیفش تیمم است , مثل آن كه آب برایش ضرر دارد , باید تیمم كند و آن نماز را بخواند , و در صورتی كه نخواند لازم است قضا نماید.

480 - اگر زن بعد از پاك شدن از حیض شك كند كه برای نماز وقت دارد یا نه , باید نمازش را بخواند.

481 - اگر به خیال این كه به اندازه تحصیل طهارت از حدث و خواندن یك ركعت وقت ندارد نماز نخواند , و بعد بفهمد وقت داشته , باید قضای آن نماز را بجا آورد.

482 - مستحب است زن حائض در وقت نماز , خود را از خون پاك نماید و پنبه و دستمال را عوض كند و وضو بگیرد , و اگر نمی تواند وضو بگیرد تیمم نماید و در جای نماز رو به قبله بنشیند و مشغول ذكر و دعا و صلوات شود.

483 - خواندن و همراه داشتن قرآن و رساندن جایی از بدن را به ما بین خطهای قرآن , و نیز خضاب كردن به حنا (حنا بستن) و مانند آن , برای حائض مكروه است.

اقسام زنهای حائض

484 - زنهای حائض بر شش قسمند: اول صاحب عادت وقتیه و عددیه , و آن زنی است كه دو ماه پشت سر هم در وقت معین خون حیض ببیند و شماره روزهای حیض او هم در هر دو ماه یك اندازه باشد , مثل آن كه دو ماه پشت سر هم از اول ماه تا هفتم خون ببیند.

دوم صاحب عادت وقتیه و آن زنی است كه

دو ماه پشت سر هم در وقت معین خون حیض ببیند , ولی شماره روزهای حیض او در هر دو ماه یك اندازه نباشد , مثلا دو ماه پشت سر هم از روز اول ماه خون ببیند ولی ماه اول روز هفتم و ماه دوم روز هشتم از خون پاك شود.

سوم صاحب عادت عددیه و آن زنی است كه شماره روزهای حیض او در دو ماه پشت سر هم به یك اندازه باشد , ولی وقت دیدن آن دو خون یكی نباشد , مثل آن كه ماه اول از پنجم تا دهم و ماه دوم از دوازدهم تا هفدهم خون ببیند.

چهارم مضطربه و آن زنی است كه چند ماه خون دیده , ولی عادت معینی پیدا نكرده , یا عادتش به هم خورده و عادت تازه ای پیدا نكرده است.

پنجم مبتدئه و آن زنی است كه دفعه اول خون دیدن او است.

ششم ناسیه و آن زنی است كه عادت خود را فراموش كرده است.

و هر كدام اینها احكامی دارند كه در مسائل آینده گفته می شود.

صاحب عادت وقتیه و عددیه

485 - زنهایی كه عادت وقتیه و عددیه دارند دو دسته اند: اول زنی كه دو ماه پشت سر هم در وقت معین خون حیض ببیند و در وقت معین هم پاك شود , مثلا دو ماه پشت سر هم از روز اول ماه خون ببیند و روز هفتم پاك شود , كه عادت حیض این زن از اول ماه تا هفتم است.

دوم زنی كه دو ماه پشت سر هم در وقت معین خون حیض ببیند , و بعد از آن كه سه روز یا بیشتر خون دید یك

روز یا بیشتر پاك شود و دوباره خون ببیند و تمام روزهایی كه خون دیده با روزهایی كه در وسط پاك بوده از ده روز بیشتر نشود , در هر دو ماه همه روزهایی كه خون دیده و روزهایی كه در وسط پاك بوده روی هم یك اندازه باشد كه عادت او به اندازه روزهایی است كه خون دیده است نه به ضمیمه روزهای كه در وسط پاك بوده است , پس لازم است كه روزهایی كه خون دیده و روزهایی كه در وسط پاك بوده در هر دو ماه به یك اندازه باشند , مثلا اگر در ماه اول و هم چنین در ماه دوم از روز اول ماه تا سوم خون ببیند و سه روز پاك شود و دوباره سه روز خون ببیند عادت این زن شش روز می شود , و چنانچه مقدار روزهایی كه در ماه دوم خون دیده بیشتر یا كمتر باشد این زن صاحب عادت وقتیه است نه عددیه.

486 - زنی كه عادت وقتیه دارد (چه عادت عددیه نیز داشته باشد یا نه) اگر در وقت عادت یا یك دو روز یا بیش از آن جلوتر خون ببیند به طوری كه بگویند عادتش جلو افتاده اگر چه آن خون نشانه های حیض را نداشته باشد باید به احكامی كه برای زن حائض گفته شد عمل كند , و چنانچه بعد بفهمد حیض نبوده مثل این كه پیش از سه روز پاك شود , باید عبادتهایی را كه بجا نیاورده قضا نماید.

487 - زنی كه عادت وقتیه و عددیه دارد اگر همه روزهای عادت و چند روز پیش از عادت

و بعد از عادت خون ببیند و روی هم از ده روز بیشتر نشود , همه حیض است.

و اگر از ده روز بیشتر شود.

فقط خونی را كه در روزهای عادت خود دیده , حیض است و خونی كه پیش از آن و بعد از آن دیده استحاضه می باشد.

و باید عبادتهایی را كه در روزهای پیش از عادت و بعد از عادت بجا نیاورده قضا نماید , و اگر همه روزهای عادت را با چند روز پیش از عادت خون ببیند و روی هم از ده روز بیشتر نشود همه حیض است , و اگر از ده روز بیشتر شود , فقط روزهای عادت او حیض است , - هر چند با نشانه های حیض نباشد و روزهای قبل نشانه های حیض را داشته باشد - و خونی كه جلوتر از آن دیده استحاضه می باشد و چنانچه در آن روزها عبادت نكرده باید قضا نماید , و اگر همه روزهای عادت را با چند روز بعد از عادت خون ببیند و روی هم از ده روز بیشتر نشود همه حیض است.

و اگر بیشتر شود فقط روزهای عادت حیض و باقی استحاضه است.

488 - زنی كه عادت وقتیه و عددیه دارد اگر مقداری از روزهای عادت را با چند روز پیش از عادت خون ببیند و روی هم از ده روز بیشتر نشود همه حیض است و اگر از ده روز بیشتر شود روزهایی كه در عادت خون دیده با چند روز پیش از آن كه روی هم به مقدار عادت او شود حیض و روزهای اول را استحاضه قرار می دهد و اگر مقداری

از روزهای عادت را با چند روز بعد از عادت خون ببیند و روی هم از ده روز بیشتر نشود همه حیض است , و اگر بیشتر شود باید روزهایی كه در عادت خون دیده با چند روز بعد از آن كه روی هم به مقدار عادت او شود حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد.

489 - زنی كه عادت دارد , اگر بعد از آن كه سه روز یا بیشتر خون دید پاك شود و دوباره خون ببیند و فاصله بین دو خون كمتر از ده روز باشد و همه روزهایی كه خون دیده با روزهایی كه در وسط پاك بوده از ده روز بیشتر باشند , مثل آن كه پنج روز خون ببیند و پنج روز پاك شود و دوباره پنج روز خون ببیند , چند صورت دارد.

1 - آن كه تمام خونی كه دفعه اول دیده یا مقداری از آن , در روزهای عادت باشد و خون دوم كه بعد از پاك شدن می بیند در روزهای عادت نباشد , در این صورت باید همه خون اول را حیض , و خون دوم را استحاضه قرار دهد.

2 - آن كه خون اول در روزهای عادت نباشد , و تمام خون دوم یا مقداری از آن در روزهای عادت باشد كه باید همه خون دوم را حیض , و خون اول را استحاضه قرار دهد.

3 - آن كه مقداری از خون اول و دوم در روزهای عادت باشد و خون اولی كه در روزهای عادت بوده از سه روز كمتر نباشد و با پاكی وسط و مقداری از خون دوم كه آن هم

در روزهای عادت بوده از ده روز بیشتر نباشد , در این صورت هر دو خون حیض است (و احتیاط واجب آن است كه در پاكی وسط بین كارهای طاهره و ترك آن چه بر حائض حرام است جمع نماید) و مقداری از خون دوم كه بعد از روزهای عادت بوده استحاضه است و اما مقداری از خون اول كه قبل از روزهای عادت بوده چنانچه عرفا بگویند كه عادتش جلو افتاده محكوم به حیضیت است , مگر آن كه حكم به حیضیت آن باعث آن شود كه بعضی از خون دوم كه نیز در روزهای عادت بوده یا تمام آن از ده حیض خارج شود كه در این صورت محكوم به استحاضه است , مثلا اگر عادت زن از سوم ماه تا دهم بوده در صورتی كه یك ماه از اول تا ششم خون ببیند و دو روز پاك شود و بعد تا پانزدهم خون ببیند خونهایی كه از اول تا دهم دیده حیض است و خونهایی كه از یازدهم تا پانزدهم دیده استحاضه می باشد.

4 - آن كه مقداری از خون اول و دوم در روزهای عادت باشد ولی خون اولی كه در روزهای عادت بوده , از سه روز كمتر باشد در این صورت بعید نیست مقداری از خون اول را كه در عادت خود دیده با تمام كردن كسری آن از ماه قبل تا سه روز شود باید حیض قرار دهد , پس اگر بشود مقداری را كه از خون دوم در بین عادت دیده حیض قرار دهد (به این معنی كه مجموع این مقدار با مقداری كه از اول حیض

قرار داده - برای كسری خون اول - با پاكی ما بین آنها از ده روز تجاوز نكند) او نیز هم حیض است و گرنه خون دوم استحاضه است , و در بعضی موارد باید تمام خون اول را حیض قرار دهد (نه خصوص مقداری از آن را كه برای كسری خون اول باید حیض قرار می داد) و این به دو شرط است: اول آن كه به مقداری بر عادت مقدم باشد كه بگویند عادتش جلو افتاده.

دوم آن كه اگر او را حیض قرار بدهد لازم نیاید كه مقداری از خون دوم كه در عادت واقع شده از ده حیض خارج شود مثلا اگر عادت زن از چهارم ماه تا دهم بوده و از اول ماه تا آخر روز چهارم خون دیده و دو روز پاك بوده و بعد دوباره تا پانزدهم خون دیده تمام خون اول حیض است و هم چنین خون دوم تا آخر روز دهم.

490 - زنی كه عادت وقتیه و عددیه دارد.

اگر در وقت عادت , خون نبیند و در غیر آن وقت به شماره روزهای حیضش با نشانه های حیض خون ببیند , باید همان را حیض قرار دهد , چه پیش از وقت عادت دیده باشد چه بعد از آن.

491 - زنی كه عادت وقتیه و عددیه دارد.

اگر در وقت عادت خود سه روز یا بیشتر خون ببیند و شماره روزهای آن كمتر یا بیشتر از روزهای عادت او باشد و پس از پاك شدن دوباره به شماره روزهای عادت خویش خون ببیند در اینجا چند صورت دارد: 1 - آن كه مجموع آن دو خون با پاكی

میان آنها از ده روز بیشتر نشود , در این صورت مجموع دو خون یك حیض حساب می شود.

2 - آن كه پاكی میان آن دو خون ده روز یا بیشتر باشد , در این صورت هر كدام از آنها حیض مستقل قرار داده می شوند.

3 - آن كه پاكی میان آن دو خون كمتر از ده روز و مجموع دو خون با پاكی در میان بیشتر از ده روز باشد , در این صورت باید خون اول را حیض و خون دوم را استحاضه قرار دهد.

492 - زنی كه عادت وقتیه و عددیه دارد , اگر بیشتر از ده روز خون ببیند , خونی كه در روزهای عادت دیده اگر چه نشانه های حیض را نداشته باشد حیض است , و خونی كه بعد از روزهای عادت دیده اگر چه نشانه های حیض را داشته باشد استحاضه است.

مثلا زنی كه عادت حیض او از اول ماه تا هفتم است.

اگر از اول ماه تا دوازدهم خون ببیند , هفت روز اول آن حیض و پنج روز بعد استحاضه می باشد.

صاحب عادت وقتیه

493 - زنهایی كه عادت وقتیه دارند و اول عادت آنها معین باشد دو دسته اند: اول زنی كه دو ماه پشت سر هم در وقت معین خون حیض ببیند , و بعد از چند روز پاك شود , ولی شماره روزهای آن در هر دو ماه یك اندازه نباشد.

مثلا دو ماه پشت سر هم روز اول ماه خون ببیند ولی ماه اول روز هفتم و ماه دوم روز هشتم از خون پاك شود , كه این زن باید روز اول ماه را عادت حیض

خود قرار دهد.

دوم زنی كه دو ماه پشت سر هم در وقت معین سه روز یا بیشتر خون حیض ببیند و بعد پاك شود و دو مرتبه خون ببیند و تمام روزهایی كه خون دیده با روزهایی كه در وسط پاك بوده از ده روز بیشتر نشود ولی ماه دوم كمتر یا بیشتر از ماه اول باشد , مثلا در ماه اول هشت روز و در ماه دوم نه روز باشد كه این زن هم باید روز اول ماه را روز اول عادت حیض خود قرار دهد.

494 - زنی كه عادت وقتیه دارد اگر در وقت عادت خود یا دو سه روز پیش از عادت خون ببیند باید به احكامی كه برای زنهای حائض گفته شد رفتار نماید و تفصیل این مطلب در مساله (486) گذشت , و اما در غیر این دو صورت - مثل این كه آن قدر زودتر از عادتش خون ببیند كه نگویند عادتش جلو افتاده بلكه بگویند در غیر وقت خود خون دیده و یا آن كه بعد از گذشت وقت عادتش خون ببیند - چنانچه آن خون دارای نشانه های حیض باشد باید به احكامی كه برای زنهای حائض گفته شد رفتار نماید , و هم چنین اگر دارای نشانه های حیض نباشد ولی بداند كه آن خون سه روز ادامه پیدا می كند , و اگر نداند كه سه روز ادامه پیدا می كند یا نه احتیاط واجب آن است كه هم كارهایی كه بر مستحاضه واجب است انجام دهد و هم كارهایی كه بر حائض حرام است ترك نماید.

495 - زنی كه عادت وقتیه دارد اگر در

وقت عادت خود خون ببیند و مقدار آن خون بیش از ده روز باشد و نتواند مقدار حیض را بواسطه نشانه های آن تشخیص دهد احوط آن است كه عادت بعضی از خویشان خود را حیض قرار دهد چه پدری باشد و چه مادری زنده باشد یا مرده ولی به دو شرط: اول آن كه نداند مقدار عادت او مخالف با مقدار حیض خودش می باشد , مثل آن كه خودش در زمان جوانی و قوت مزاج باشد و آن زن نزدیك به سن یاس باشد كه مقدار عادت معمولا كم می شود و هم چنین در عكس این صورت.

دوم آن كه نداند مقدار عادت آن زن با مقدار عادت دیگر خویشانش كه دارای شرط اول هستند تفاوت دارد , ولی اگر مقدار تفاوت بسیار كم باشد كه حساب نشود ضرر ندارد , و هم چنین است حكم زنی كه عادت وقتیه دارد و در وقت به كلی خون نبیند و لكن در غیر آن وقت خونی ببیند كه بیشتر از ده روز باشد و نتواند مقدار حیض را بواسطه نشانه های آن تشخیص دهد.

496 - صاحب عادت وقتیه نمی تواند حیض را در غیر وقت عادت خود قرار دهد , پس اگر ابتدای زمان عادت او معلوم باشد مثل این كه هر ماه از روز اول خون می دیده و گاهی روز پنجم و گاهی روز ششم پاك می شده چنانچه یك ماه دوازده روز خون ببیند و نتواند با نشانه های حیض شماره او را معین نماید باید اول ماه را اول حیض قرار دهد و در شماره به آنچه در مساله پیش

گفته شد رجوع نماید و اگر وسط یا آخر عادت او معلوم باشد چنانچه خون او از ده روز تجاوز بكند باید آن شماره را طوری قرار دهد كه آخر یا وسط آن موافق با وقت عادتش باشد.

497 - زنی كه عادت وقتیه دارد و بیشتر از ده روز خون ببیند و نتواند آن را به آنچه در مساله (495) گفته شد معین نماید مثل این كه خونش نشانه نداشته باشد یا آن كه یكی از دو شرطی كه قبل گفته شد نباشد مخیر است كه از سه روز تا ده روز هر شماره ای را كه مناسب مقدار حیضش می بیند حیض قرار دهد و بهتر آن است كه هفت روز قرار دهد در صورتی كه او را مثل شش روز و هشت روز مناسب خود ببیند , البته باید شماره ای را كه حیض قرار می دهد موافق با وقت عادتش باشد آن طوری كه در مساله پیش گفته شد.

صاحب عادت عددیه

498 - زنهایی كه عادت عددیه دارند دو دسته اند: اول زنی كه شماره روزهای حیض او در دو ماه پشت سر هم یك اندازه باشد , ولی وقت خون دیدن او یكی نباشد كه در این صورت هر چند روزی كه خون دیده عادت او می شود.

مثلا اگر ماه اول از روز اول تا پنجم و ماه دوم از یازدهم تا پانزدهم خون ببیند عادت او پنج روز می شود.

دوم زنی كه دو ماه پشت سر هم سه روز یا بیشتر خون ببیند و یك روز یا بیشتر پاك شود و دو مرتبه خون ببیند و وقت دیدن خون , در ماه

اول با ماه دوم فرق داشته باشد , كه اگر تمام روزهایی كه خون دیده و روزهایی كه در وسط پاك بوده از ده روز بیشتر نشود , و شماره روزهایی كه خون دیده به یك اندازه باشد , تمام روزهایی كه خون دیده عادت حیض او می شود , و باید در روزهای وسط كه پاك بوده احتیاطا كارهایی كه بر طاهره واجب است انجام دهد و كارهایی كه بر حائض حرام است ترك نماید , مثلا اگر ماه اول از روز اول تا سوم خون ببیند و دو روز پاك شود و دوباره سه روز خون ببیند و ماه دوم از یازدهم تا سیزدهم خون ببیند و دو روز پاك شود و دوباره سه روز خون ببیند عادت او شش روز می شود , و اما اگر در یك ماه مثلا هشت روز خون ببیند و در ماه دوم چهار روز خون دیده و پاك شود و دوباره خون ببیند و مجموع ایام خون با پاكی وسط هشت روز باشد ظاهر آن است كه این زن صاحب عادت عددیه نیست بلكه مضطربه حساب می شود كه حكمش خواهد آمد.

499 - زنی كه عادت عددیه دارد اگر كمتر یا بیشتر از شماره عادت خود خون ببیند و از ده روز بیشتر نشود تمام آن را حیض قرار دهد و اگر بیشتر از شماره عادت خود خون ببیند و از ده روز تجاوز كند چنانچه همه خونهایی كه دیده یك جور باشد باید از موقع دیدن خون به شماره روزهای عادتش حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد و اگر همه خونهایی كه دیده یك

جور نباشد بلكه چند روز از آن نشانه حیض و چند روز دیگر نشانه استحاضه داشته باشد اگر روزهایی كه خون نشانه حیض را دارد با شماره روزهای عادت او یك اندازه باشد باید آن روزها را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد و اگر روزهایی كه خون نشانه حیض را دارد از روزهای عادت او بیشتر باشد فقط به اندازه روزهای عادت او حیض و بقیه استحاضه است , و اگر روزهایی كه خون نشانه های حیض دارد از روزهای عادت او كمتر است باید آن روزها را با چند روز دیگر كه روی هم به اندازه عادتش می شود حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد.

مضطربه

500 - مضطربه یعنی زنی كه چند ماه خون دیده ولی عادتی پیدا نكرده - نه از جهت وقت و نه از جهت عدد - اگر بیش از ده روز خون ببیند و همه خونهایی كه دیده یك جور باشد به این معنی كه همه آنها یا دارای نشانه های حیض یا دارای نشانه های استحاضه باشد حكم او حكم صاحب عادت وقتیه است كه در غیر وقت عادت خود خون ببیند و به نشانه نتواند حیض را از استحاضه تمییز بدهد , او بنابر احتیاط باید عادت بعضی از خویشان خود را حیض قرار دهد و در صورتی كه ممكن نباشد عددی بین سه و ده روز را برای خود حیض قرار دهد به بیان و شرحی كه در مساله (495) و (497) گذشت.

501 - مضطربه اگر بیشتر از ده روز خونی ببیند كه چند روز آن نشانه حیض و چند روز دیگر نشانه استحاضه

دارد چنانچه آنچه نشانه حیض را دارد از سه روز كمتر و از ده روز بیشتر نباشد تمام او را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد , و چنانچه كمتر یا بیشتر باشد باید در شماره حیض به دستوری كه در مساله پیش گذشت عمل نماید و اگر پس از خونی كه گفته شد او را حیض قرار دهد دوباره پیش از گذشت ده روز خونی ببیند كه آن هم نشانه های حیض را داشته باشد بعید نیست كه باید او را استحاضه قرار دهد.

مبتدئه

502 - مبتدئه یعنی زنی كه دفعه اول خون دیدن او است اگر بیشتر از ده روز خون ببیند و همه خونهایی كه دیده یك جور باشد باید مقدار عادت یكی از خویشان خود را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد به دو شرطی كه در مساله (495) گذشت , و اگر این ممكن نشد باید یك عددی بین سه روز و ده روز را حیض خود قرار دهد به دستوری كه در مساله (497) بیان شد.

503 - مبتدئه اگر بیشتر از ده روز خونی ببیند كه چند روز آن نشانه حیض و چند روز دیگر نشانه استحاضه را داشته باشد , چنانچه خونی كه نشانه حیض دارد كمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نباشد , همه آن حیض است , ولی اگر پیش از گذشتن ده روز از خونی كه نشانه حیض دارد دوباره خونی ببیند كه آن هم نشانه خون حیض داشته باشد , مثل آنكه پنج روز خون سیاه و نه روز خون زرد و دوباره پنج روز خون سیاه ببیند ,

باید خون اول را حیض , و دو خون دیگر را استحاضه قرار دهد , چنانكه در مضطربه گذشت.

504 - مبتدئه اگر بیشتر از ده روز خونی ببیند كه چند روز آن نشانه حیض و چند روز دیگر آن نشانه استحاضه داشته باشد , ولی خونی كه نشانه حیض دارد از سه روز كمتر باشد باید آن را حیض قرار دهد و در شماره آن به دستوری كه در مساله (501) گفته شد عمل نماید.

ناسیه

505 - ناسیه یعنی زنی كه مقدار عادت خود را فراموش كرده است بر چند قسم است , یكی آنكه صاحب عادت عددیه بوده و مقدار عادت خود را فراموش كرده باشد , این زن اگر خونی ببیند كه كمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نباشد باید همه آن را حیض قرار دهد , و اگر آن خون بیشتر از ده روز باشد حكم او حكم مضطربه است كه در مساله (500) و (501) گفته شد تنها با یك فرق و آن این است كه نمی شود مقداری را كه حیض قرار می دهد كمتر از مقداری باشد كه می داند شماره حیض او كمتر از آن نیست , و همچنین نمی شود كه بیشتر از مقداری قرار دهد كه می داند شماره عادتش بیش از او نیست.

و شبیه این امر را باید در عادت عددیه ناقصه هم مراعات كرد یعنی زنی كه شماره عادتش مردد است بین زیادتر از سه روز و كمتر از ده روز - مثل آنكه در هر ماه یا شش روز خون می بیند یا هفت روز نمی تواند به واسطه نشانه

های حیض یا ملاحظه عادت بعضی از خویشانش و یا به اختیار عدد - در صورتی كه بیش از ده روز خون ببیند - كمتر یا بیشتر از این دو عدد را حیض قرار دهد.

مسایل متفرقه حیض

506 - مبتدئه و مضطربه و ناسیه و زنی كه عادت عددیه دارد , اگر خونی ببیند كه نشانه های حیض را داشته باشد یا یقین كنند كه سه روز طول می كشد , باید عبادت را ترك كنند و چنانچه بعد بفهمند حیض نبوده باید عبادتهایی را كه به جا نیاورده اند قضا نماید.

507 - زنی كه در حیض عادت دارد , چه در وقت حیض عادت داشته باشد چه در عدد حیض یا هم در وقت و هم در عدد آن , اگر دو ماه پشت سر هم بر خلاف عادت خود خونی ببیند كه وقت آن یا شماره روزهای آن , یا هم وقت و هم شماره روزهای آن یكی باشد , عادتش بر می گردد به آنچه در این دو ماه دیده است مثلا اگر از روز اول ماه تا هفتم خون می دیده و پاك می شده چنانچه دو ماه از دهم تا هفدهم ماه خون ببیند و پاك شود از دهم تا هفدهم عادت او می شود.

508 - مقصود از یك ماه , گذشتن سی روز از ابتدای خون دیدن است نه از روز اول ماه تا آخر ماه.

509 - زنی كه معمولا ماهی یك مرتبه خون می بیند , اگر در یك ماه دو مرتبه خون ببیند و آن خون نشانه های حیض را داشته باشد , چنانچه روزهایی كه در وسط پاك

بوده از ده روز كمتر نباشد , باید هر دو را حیض قرار دهد.

510 - اگر سه روز یا بیشتر خون ببیند كه نشانه حیض را دارد بعد ده روز یا بیشتر خونی ببیند كه نشانه استحاضه را دارد و دوباره سه روز خونی به نشانه های حیض ببیند , باید خون اول و خون آخر را كه نشانه های حیض داشته حیض قرار دهد.

511 - اگر زن پیش از ده روز پاك شود و بداند كه در باطن خون نیست , باید برای عبادتهای خود غسل كند , اگر چه گمان داشته باشد كه پیش از تمام شدن ده روز دوباره خون می بیند , و اگر یقین داشته باشد كه پیش از تمام شدن ده روز دوباره خون می بیند باید همچنان كه گذشت احتیاطا غسل كند و عبادتهای خود را به جا آورد و آنچه بر حائض حرام است ترك نماید.

512 - اگر زن پیش از ده روز پاك شود و احتمال بدهد كه در باطن خون هست باید قدری پنبه داخل فرج نماید و مقداری صبر نماید (البته بیش از مقدار مختصری كه در میان زنها متعارف است كه در اثناء حیض پاك شوند) و بعد بیرون آورد پس اگر پاك بود غسل كند و عبادتهای خود را بجا آورد و اگر پاك نبود اگر چه به آب زرد رنگی آلوده باشد چنانچه در حیض عادت ندارد یا عادت او ده روز است یا هنوز روزهای عادتش تمام نشده باشد باید صبر كند كه اگر پیش از ده روز پاك شد غسل كند و اگر سر ده روز پاك شد یا

خون او از ده روز گذشت سر ده روز غسل نماید و اگر عادتش كمتر از ده روز است در صورتی كه بداند پیش از تمام شدن ده روز یا سر ده روز پاك می شود نباید غسل كند و اگر احتمال دهد كه خون او از ده روز می گذرد احتیاط مستحب آن است كه یك روز عبادت را ترك كند و می تواند تا ده روز ترك عبادت را ادامه دهد و این حكم مختص زنی است كه قبل از عادت مستمرة الدم نبوده و الا بعد از گذشتن عادت جایز نیست عبادت را ترك كند.

513 - اگر چند روز را حیض قرار دهد و عبادت نكند , بعد بفهمد حیض نبوده است , باید نماز و روزه ای كه در آن روزها بجا نیاورده قضا نماید , و اگر چند روز را به گمان اینكه حیض نیست عبادت كند , بعد بفهمد حیض بوده , چنانچه آن روزها را روزه گرفته باشد باید قضا نماید.

نفاس 514-526

514 - از وقتی كه اولین جزء بچه از شكم مادر بیرون می آید , خونی كه زن می بیند , اگر پیش از ده روز یا سر ده روز قطع شود , خون نفاس است.

و زن را در حال نفاس , نفساء میگویند.

515 - خونی كه زن پیش از بیرون آمدن اولین جزء بچه می بیند نفاس نیست.

516 - لازم نیست كه خلقت بچه تمام باشد , بلكه اگر ناتمام نیز باشد در صورتی كه زاییدن صدق كند , خونی كه تا ده روز ببیند خون نفاس است.

517 - ممكن است خون نفاس یك آن بیشتر

نیاید , ولی بیشتر از ده روز نمی شود.

518 - هرگاه شك كند كه چیزی سقط شده یا نه , یا چیزی كه سقط شده بچه است یا نه , لازم نیست وارسی كند , و خونی كه از او خارج می شود شرعا خون نفاس نیست.

519 - بنابر احتیاط توقف در مسجد و كارهای دیگری كه بر حائض حرام است , بر نفساء هم حرام است.

و آنچه بر حائض واجب است بر نفساء هم واجب می باشد.

520 - طلاق دادن زنی كه در حال نفاس است و نزدیكی كردن با او حرام می باشد.

ولی اگر شوهرش با او نزدیكی كند , بدون اشكال كفاره ندارد.

521 - وقتی زن از خون نفاس پاك شد , باید غسل كند , و عبادتهای خود را بجا آورد و اگر بعد یك بار یا بیشتر خون ببیند , چنانچه روزهایی را كه خون دیده با روزهایی كه در وسط پاك بوده روی هم ده روز یا كمتر از ده روز باشد تمام خونهایی كه دیده نفاس است و در روزهایی كه پاك بوده باید احتیاطا كارهایی را كه بر طاهره واجب است انجام دهد و كارهایی را كه بر نفساء حرام است ترك نماید بنابر این باید چنانچه روزه گرفته باشد قضا نماید.

و اگر خونی كه آخر دیده از ده روز تجاوز كرد چنانچه آن زن صاحب عادت عددیه نباشد باید مقداری از آن را كه در ده دیده نفاس و آنچه بعد از او است استحاضه قرار دهد , و اگر صاحب عادت عددیه باشد باید احتیاطا در تمام خونهایی كه بعد از عادت دیده میان كارهای

مستحاضه و تروك نفساء جمع نماید.

522 - اگر زن از خون نفاس پاك شود و احتمال دهد كه در باطن خون هست , باید مقداری پنبه داخل فرج نماید و كمی صبر كند كه اگر پاك است , برای عبادتهای خود غسل كند.

523 - اگر خون نفاس زن از ده روز بگذرد , چنانچه در حیض عادت دارد , به اندازه روزهای عادت او نفاس و بقیه استحاضه است.

و اگر عادت ندارد تا ده روز نفاس و بقیه استحاضه می باشد , و احتیاط مستحب آن است كه كسی كه عادت دارد از روز بعد از عادت و كسی كه عادت ندارد بعد از روز دهم تا روز هیجدهم زایمان , كارهای استحاضه را بجا آورد , و كارهایی را كه بر نفساء حرام است ترك كند.

524 - زنی كه عادت حیضش كمتر از ده روز است , اگر بیشتر از روزهای عادتش خون ببیند , باید به اندازه روزهای عادت خود نفاس قرار دهد , و بعد از آن تا ده روز مخیر است كه نماز را ترك نماید یا آنكه كارهای مستحاضه را بجا آورد و لكن ترك نماز در یك روز بهتر است , و اگر خون از ده روز بگذرد , باید روزهای بعد از عادت تا روز دهم را هم استحاضه قرار دهد , و عبادتهایی را كه در آن روزها بجا نیاورده قضا نماید.

مثلا زنی كه عادت او شش روز بوده اگر بیشتر از شش روز خون ببیند , باید شش روز را نفاس قرار دهد و روز هفتم و هشتم و نهم و دهم مخیر است بین اینكه

عبادت را ترك كند یا كارهای استحاضه را بجا آورد , و اگر بیشتر از ده روز خون دید , از روز بعد از عادت او استحاضه می باشد.

525 - زنی كه در حیض عادت دارد , اگر بعد از زاییدن تا یك ماه یا بیشتر از یك ماه پی در پی خون ببیند , به اندازه روزهای عادت او نفاس است , و خونی كه بعد از نفاس تا ده روز می بیند اگر چه در روزهای عادت ماهانه اش باشد , استحاضه است , مثلا زنی كه عادت حیض او از بیستم هر ماه تا بیست و هفتم آن ماه است , اگر روز دهم ماه زایید و تا یك ماه یا بیشتر پی در پی خون دید , تا روز هفدهم نفاس است , و از روز هفدهم تا ده روز حتی خونی كه در روزهای عادت خود كه از بیستم تا بیست و هفتم است می بیند , استحاضه می باشد و بعد از گذشتن ده روز , اگر خونی را كه می بیند در روزهای عادتش باشد حیض است , چه نشانه های حیض را داشته چه نداشته باشد , و اگر در روزهای عادتش نباشد باید منتظر روزهای عادتش شود هر چند كه انتظارش یك ماه یا بیشتر طول بكشد , هر چند كه خون در این مدت دارای نشانه های حیض باشد , و اگر صاحب عادت وقتیه نباشد باید حیض خود را چنانچه ممكن است با نشانه های آن تعیین كند و اگر ممكن نیست مثل اینكه همه خونی را كه ده روز بعد از نفاس می

بیند یكسان باشد و یك ماه یا چند ماه به همین صفت ادامه پیدا كند باید در هر ماه حیض بعضی از خویشان خود را برای خویش حیض قرار دهد , و اگر ممكن نیست عددی را كه مناسب با خود می داند اختیار نماید و تفصیل تمام این امور در مبحث حیض گذشت.

526 - زنی كه در حیض عادت عددیه ندارد , اگر بعد از زایمان تا یك ماه یا بیشتر از یك ماه خون ببیند حكم ده روز اول آن در مساله (523) گذشت و ده روز دوم آن استحاضه است و اما خونی كه بعد از آن می بیند ممكن است حیض باشد و ممكن است استحاضه باشد و برای تعیین حیض باید به دستوری كه در مساله پیش گفته شد رفتار نماید.

غسل مس میت

غسل مس میت

527 - اگر كسی بدن انسان مرده ای را كه سرد شده و غسلش نداده اند مس كند , یعنی جایی از بدن خود را به آن برساند باید غسل مس میت نماید , چه در خواب مس كند چه در بیداری , با اختیار مس كند یا بی اختیار حتی اگر ناخن و استخوان او به ناخن و استخوان میت برسد باید غسل كند , ولی اگر حیوان مرده ای را مس كند غسل بر او واجب نیست.

528 - برای مس مرده ای كه تمام بدن او سرد نشده , غسل واجب نیست اگر چه جایی را كه سرد شده مس نماید.

529 - اگر موی خود را به بدن میت برساند , یا بدن خود را به موی بدن میت , یا موی خود را به موی میت

برساند , غسل واجب نیست.

530 - برای مس بچه مرده حتی بچه سقط شده ای كه روح در بدن او داخل شده بوده غسل مس میت واجب است , بنابر این اگر بچه مرده به دنیا بیاید و بدنش سرد شده و ظاهر بدن مادر را مس كند مادر او باید غسل مس میت كند , بلكه اگر ظاهر بدن او را هم مس نكند باید بنابر احتیاط واجب غسل مس میت كند.

531 - بچه ای كه بعد از مردن مادر و سرد شدن بدنش به دنیا می آید , چنانچه ظاهر بدن مادر را مس نماید وقتی بالغ شد واجب است غسل مس میت كند , بلكه اگر ظاهر بدنش را هم مس ننموده باشد باید بنابر احتیاط بعد از بلوغ غسل مس میت نماید.

532 - اگر انسان , میتی را كه سه غسل او كاملا تمام شده مس نماید غسل بر او واجب نمی شود , ولی اگر پیش از آنكه غسل سوم تمام شود جایی از بدن او را مس كند اگر چه غسل آنجا تمام شده باشد , باید غسل مس میت نماید.

533 - اگر دیوانه یا بچه نابالغی میت را مس كند , بعد از آنكه آن دیوانه عاقل یا بچه بالغ شد باید غسل مس میت نماید.

534 - اگر از بدن زنده یا مرده ای كه غسلش نداده اند , قسمتی جدا شود , و پیش از آنكه قسمت جدا شده را غسل دهند , انسان آن را مس نماید بنابر اقوی لازم نیست غسل مس میت كند هر چند كه آن قسمت دارای استخوان باشد.

535 - برای مس

استخوانی كه آن را غسل نداده اند چه از مرده جدا شده باشد چه از زنده غسل واجب نیست.

و همچنین است برای مس دندانی كه از مرده یا زنده جدا شده باشد.

536 - غسل مس میت را باید مثل غسل جنابت انجام دهند ولی كسی كه مس میت كرده , اگر بخواهد نماز بخواند احتیاط مستحب آن است كه وضو هم بگیرد.

537 - اگر چند میت را مس كند یا یك میت را چند بار مس نماید یك غسل كافی است.

538 - برای كسی كه بعد از مس میت غسل نكرده است , توقف در مسجد و نزدیكی با زن و خواندن آیه هایی كه سجده واجب دارد , مانعی ندارد ولی برای نماز و مانند آن باید غسل كند.

احكام محتضر

539 - مسلمانی را كه محتضر است یعنی در حال جان دادن می باشد , مرد باشد یا زن , بزرگ باشد یا كوچك , بنابر احتیاط در صورت امكان باید به پشت بخوابانند , به طوری كه كف پاهایش به طرف قبله باشد.

540 - اولی آن است تا وقتی كه غسل میت تمام نشده , نیز او را رو به قبله بخوابانند , ولی بعد از آنكه غسلش تمام شد , بهتر آن است كه او را مثل حالتی كه بر او نماز می خوانند بخوابانند.

541 - بنابر احتیاط رو به قبله كردن محتضر بر هر مسلمان واجب است و چنانچه خود محتضر راضی باشد - و قاصر هم نباشد - برای این كار لازم نیست از ولی او اجازه بگیرند و در غیر این صورت اجازه گرفتن از ولی او بنابر احتیاط لازم

است.

542 - مستحب است شهادتین و اقرار به دوازده امام علیهم السلام و سایر عقاید حقه را به كسی كه در حال جان دادن است , طوری تلقین كنند كه بفهمد , و نیز مستحب است چیزهایی را كه گفته شد , تا وقت مرگ تكرار كنند.

543 - مستحب است این دعا را طوری به محتضر تقلین كنند كه بفهمد: اللهم اغفرلی الكثیر من معاصیك واقبل منی الیسیر من طاعتك یا من یقبل الیسیر و یعفو عن الكثیر اقبل منی الیسیر واعف عنی الكثیر انك انت العفو الغفور , اللهم ارحمنی فانك رحیم.

544 - مستحب است كسی را كه سخت جان می دهد , اگر ناراحت نمی شود , به جایی كه نماز می خوانده ببرند.

545 - مستحب است برای راحت شدن محتضر بر بالین او سوره مباركه یس و صافات و احزاب و آیة الكرسی , و آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف و سه آیه آخر سوره بقره را , بلكه هر چه از قرآن ممكن است بخوانند.

546 - تنها گذاشتن محتضر , و گذاشتن چیز سنگین روی شكم او و بودن جنب و حائض نزد او و همچنین حرف زدن زیاد و گریه كردن و تنها گذاشتن زنها نزد او مكروه است.

احكام بعد از مرگ

547 - بعد از مرگ مستحب است چشمها و لبها و چانه میت را ببندند و دست و پای او را دراز كنند و پارچه ای روی او بیندازند و اگر شب مرده است , در جایی كه مرده چراغ روشن كنند , و برای تشییع جنازه او مؤمنین را خبر كنند و در دفن او عجله نمایند ,

ولی اگر یقین به مردن او ندارند , باید صبر كنند تا معلوم شود و نیز اگر میت حامله باشد و بچه در شكم او زنده باشد , باید به قدری دفن را عقب بیندازند , كه پهلوی او را بشكافند و طفل را بیرون آورند و پهلو را بدوزند.

وجوب غسل و كفن و نماز و دفن میت

548 - غسل و حنوط و كفن و نماز و دفن مسلمان اگر چه دوازده امامی نباشد , بر ولی او واجب است , ولی باید این كارها را یا خود انجام دهد یا دیگری را مامور انجام آنها نماید , و چنانچه شخصی این كارها را به اجازه ولی انجام دهد از ولی ساقط می شود بلكه اگر دفن و مانند او را بدون اجازه ولی انجام دهد از ولی ساقط می شود و حاجت به اعاده آنها نیست , و اگر میت ولی نداشته باشد یا آنكه ولی از انجام كارهای او امتناع كند بر بقیه مكلفین كفایة واجب است كه كارهای او را انجام دهند و اگر بعضی انجام دهند از دیگران ساقط می شود و چنانچه هیچ كس انجام ندهد همه معصیت كرده اند , و در صورت امتناع ولی اذن او معتبر نیست.

549 - اگر كسی مشغول كارهای میت شود بر دیگران واجب نیست اقدام نمایند , ولی اگر او عمل را نیمه كاره بگذارد , باید دیگران تمام كنند.

550 - اگر انسان اطمینان كند كه دیگری مشغول كارهای میت شده , واجب نیست به كارهای میت اقدام كند , ولی اگر شك یا گمان دارد , باید اقدام نماید.

551 - اگر كسی بداند غسل یا كفن یا نماز یا

دفن میت را باطل انجام داده اند , باید دوباره انجام دهد , ولی اگر گمان دارد كه باطل بوده , یا شك دارد كه درست بوده یا نه , لازم نیست اقدام نماید.

552 - ولی زن شوهر او است و در غیر زن مردهایی كه از میت ارث می برند به همان ترتیبی كه در طبقات ارث خواهد آمد بر دیگران مقدمند , و در مقدم بودن پدر میت بر پسرش و جد او بر برادرش و برادر پدر و مادریش بر برادر پدری و مادریش فقط و برادر پدری او بر برادر مادریش و عموی او بر داییش اشكال است پس در چنین موارد باید مقتضای احتیاط رعایت شود.

553 - بچه نابالغ و دیوانه ولایت انجام كارهای میت را ندارند و همچنین غایبی كه نمی تواند - شخصا یا با مامور كردن كسی كه - متكفل انجام آن كارها شود ولایت ندارد.

554 - اگر كسی بگوید من ولی میت هستم , یا ولی میت به من اجازه داده كه غسل و كفن و دفن میت را انجام دهم یا بگوید راجع به امور تجهیز میت من وصی او می باشم , چنانچه به حرف او اطمینان دارند یا میت در تصرف او است یا اینكه دو نفر عادل به گفته او شهادت دهند , باید حرف او را قبول كرد.

555 - اگر میت برای غسل و كفن و دفن و نماز خود غیر از ولی كسی دیگری را معین كند , ولایت این امور با او است و لازم نیست كسی كه میت وصیت كرده كه او شخصا انجام این كارها را متكفل

شود این وصیت را قبول كند , ولی اگر قبول كرد , باید به آن عمل نماید.

كیفیت غسل میت

556 - واجب است میت را سه غسل بدهند: اول با آبی كه با سدر مخلوط باشد.

دوم با آبی كه با كافور مخلوط باشد.

سوم با آب خالص.

557 - سدر و كافور باید به اندازه ای زیاد نباشد , كه آب را مضاف كند و به اندازه ای هم كم نباشد كه نگویند سدر و كافور با آب مخلوط شده است.

558 - اگر سدر و كافور به اندازه ای كه لازم است پیدا نشود , بنابر احتیاط مستحب مقداری كه به آن دسترسی دارند در آب بریزند.

559 - اگر كسی در حال احرام بمیرد , نباید او را با آب كافور غسل دهند , و به جای آن باید با آب خالص غسل بدهند , مگر اینكه در احرام حج تمتع بوده و طواف و نمازش و سعی را تمام نموده باشد یا آن كه در احرام حج قران یا افراد بوده و حلق را انجام داده باشد كه در این دو صورت با آب كافور باید غسل دهند.

560 - اگر سدر و كافور یا یكی از اینها پیدا نشود , یا استعمال آن جایز نباشد مثل آنكه غصبی باشد , باید بنابر احتیاط به جای هر كدام كه ممكن نیست میت را با آب خالص غسل داده و یك تیمم نیز بدهند.

561 - كسی كه میت را غسل می دهد , باید عاقل و مسلمان باشد و بنابر مشهور باید دوازده امامی باشد , و نیز باید مسائل غسل را هم بداند , و ظاهر آن است كه

اگر بچه ممیز بتواند غسل را به طور صحیح انجام دهد كفایت می كند , و چنانچه میت مسلمان غیر اثنا عشری را هم مذهب خودش اگر چه بر طبق مذهبش غسل بدهد , تكلیف از مؤمن اثنا عشری ساقط است مگر آنكه ولی آن میت باشد كه در این صورت تكلیف از او ساقط نمی شود.

562 - كسی كه میت را غسل می دهد , باید قصد قربت داشته باشد یعنی غسل را برای انجام خواست خداوند عالم بجا آورد.

563 - غسل بچه مسلمان اگر چه از زنا باشد , واجب است.

و غسل و كفن و دفن كافر و اولاد او مشروع نیست.

و كسی كه از بچگی دیوانه بوده و به حال دیوانگی بالغ شده , چنانچه محكوم به اسلام بوده , باید او را غسل داد.

564 - بچه سقط شده را اگر چهار ماه یا بیشتر دارد , باید غسل بدهند , بلكه اگر چهار ماه هم ندارد ولی ساختمان بدنش تمام شده باید بنابر احتیاط او را غسل دهند و در غیر این دو صورت باید بنابر احتیاط در پارچه ای بپیچند و بدون غسل دفن كنند.

565 - مرد نمی تواند زن را غسل بدهد و همچنین زن نمی تواند مرد را غسل بدهد , ولی زن می تواند شوهر خود را غسل دهد و شوهر هم می تواند زن خود را غسل دهد , اگر چه احتیاط مستحب آن است كه زن , شوهر خود و شوهر زن خود را در حال اختیار غسل ندهد.

566 - مرد می تواند دختر بچه ای را كه ممیز نیست , غسل دهد و زن

هم می تواند پسر بچه ای را كه ممیز نیست غسل دهد.

567 - اگر برای غسل دادن میتی كه مرد است مرد پیدا نشود , زنانی كه با او نسبت دارند و محرمند , مثل مادر و خواهر و عمه و خاله , یا بواسطه شیر خوردن یا ازدواج با او محرم شده اند , می توانند او را غسل بدهند.

و نیز اگر برای غسل میت زن , زن دیگری نباشد , مردهایی كه با او نسبت دارند و محرمند یا به واسطه شیرخوردن یا ازدواج با او محرم شده اند , می توانند او را غسل دهند و در هر دو صورت لازم نیست كه غسل دادن از زیر لباس باشد - مگر در عورت - هر چند این كار احوط است.

568 - اگر میت و كسی كه او را غسل می دهد هر دو مرد یا هر دو زن باشند , جایز است كه غیر از عورت , جاهای دیگر میت برهنه باشد , ولی بهتر آن است كه از زیر لباس غسل داده شود.

569 - نگاه كردن به عورت میت حرام است , و كسی كه او را غسل می دهد اگر نگاه كند معصیت كرده , ولی غسل باطل نمی شود.

570 - اگر در جایی از بدن میت عین نجس باشد باید پیش از آنكه آنجا را غسل بدهند , آن را برطرف كنند و اولی آن است كه تمام بدن میت , پیش از شروع به غسل از جهت نجاستهای دیگر پاك باشد.

571 - غسل میت مثل غسل جنابت است.

و احتیاط واجب آن است كه تا غسل ترتیبی ممكن است

, میت را غسل ارتماسی ندهند , و در غسل ترتیبی هم لازم است طرف راست را پیش از طرف چپ بشویند , و نیز اگر ممكن است بنابر احتیاط مستحب هر یك از سه قسمت بدن را در آب فرو نبرند , بلكه آب را روی آن بریزند.

572 - كسی را كه در حال حیض یا در حال جنابت مرده , لازم نیست غسل حیض یا غسل جنابت بدهند , بلكه همان غسل میت برای او كافی است.

573 - مزد گرفتن برای غسل دادن میت بنابر احتیاط حرام است , و اگر كسی برای گرفتن مزد , میت را غسل دهد به طوری كه منافات با قصد قربت داشته باشد آن غسل باطل است ولی مزد گرفتن برای كارهای مقدماتی غسل حرام نیست.

574 - در غسل میت غسل جبیره ای مشروع نیست و اگر آب پیدا نشود یا استعمال آن مانعی داشته باشد باید عوض غسل , میت را یك تیمم بدهند , و احتیاط مستحب آن است كه سه تیمم بدهند و در یكی از این سه تیمم قصد ما فی الذمه نمایند یعنی كسی كه تیمم می دهد نیت كند كه این تیمم را برای آنكه به تكلیف عمل شده باشد انجام می دهم.

575 - كسی كه میت را تیمم می دهد , باید دست خود را بر زمین بزند و به صورت و پشت دستهای میت بكشد و اگر ممكن باشد , احتیاط واجب آن است كه با دست میت هم او را تیمم بدهد.

احكام كفن میت

576 - میت مسلمان را باید با سه پارچه كه آنها را لنگ و پیراهن و

سرتاسری می گویند كفن نمایند.

577 - لنگ باید بنابر احتیاط از ناف تا زانو , اطراف بدن را بپوشاند.

و بهتر آن است كه از سینه تا روی پا برسد , و پیراهن باید بنابر احتیاط از سر شانه تا نصف ساق پا تمام بدن را بپوشاند و بهتر آن است كه تا روی پا برسد و سرتاسری باید به اندازه ای باشد كه تمام بدن را بپوشاند , و احتیاط آن است كه درازای او به قدری باشد كه بستن دو سر آن ممكن باشد و پهنای آن به اندازه ای باشد كه یك طرف آن روی طرف دیگر بیاید.

578 - مقداری از لنگ كه ناف تا زانو را می پوشاند و مقداری از پیراهن كه از شانه تا نصف ساق را می پوشاند , مقدار واجب كفن است و آنچه بیشتر از این مقدار در مساله قبل گفته شد , مقدار مستحب كفن می باشد.

579 - مقدار واجب كفن كه در مساله قبل گفته شد از اصل مال میت برداشته می شود و ظاهر آن است كه مقدار مستحب كفن - در حدود متعارف و معمول - با ملاحظه شان میت را هم می شود از اصل مال او برداشت اگر چه احتیاط مستحب آن است كه بیشتر از مقدار واجب كفن را از سهم وارثی كه بالغ نشده بر ندارند.

580 - اگر كسی وصیت كرده باشد كه مقدار مستحب كفن را كه در دو مساله قبل گفته شد , از ثلث مال او بردارند , یا وصیت كرده باشد ثلث مال را به مصرف خود او برسانند , ولی مصرف آن را معین

نكرده باشد , یا فقط مصرف مقداری از آن را معین كرده باشد , می توانند مقدار مستحب كفن را از ثلث مال او بردارند.

581 - اگر میت وصیت نكرده باشد كه كفن را از ثلث مال او بردارند و بخواهند از اصل مال بردارند , نباید زیادتر از آنچه در مساله (579) گذشت مثل مستحبات غیر متعارفه كه شان میت اقتضاء آن را ندارد از اصل مال بردارند , و همچنین اگر بیشتر از قیمت متعارف برای كفن بپردازند نباید زیادی آن را از اصل مال بردارند , ولی اگر كسانی از ورثه كه بالغ هستند اجازه بدهند كه از سهم آنان بردارند مقداری كه اجازه داده اند از سهم آنان می شود برداشت.

582 - كفن زن بر شوهر است , اگر چه زن از خود مال داشته باشد و همچنین اگر زن را به شرحی كه در احكام طلاق گفته می شود , طلاق رجعی بدهند و پیش از تمام شدن عده بمیرد , شوهرش باید كفن او را بدهد و چنانچه شوهر بالغ نباشد یا دیوانه باشد , ولی شوهر باید از مال او كفن زن را بدهد.

583 - كفن میت بر خویشان او واجب نیست , اگر چه از كسانی باشد كه مخارج او در حال زندگی بر آنان واجب باشد.

584 - احتیاط آن است كه هر یك از سه پارچه كفن به قدری نازك نباشد كه بدن میت از زیر آن پیدا باشد , ولی اگر به طوری باشند كه هر سه با هم بدن میت از زیر آنها پیدا نباشد بنابر اقوی كفایت می كند.

585 - كفن كردن با

چیز غصبی اگر چه چیز دیگری هم پیدا نشود جایز نیست و چنانچه كفن میت غصبی باشد و صاحب آن راضی نباشد باید از تنش بیرون آورند اگر چه او را دفن كرده باشند , مگر در بعضی موارد كه مقام گنجایش تفصیل آن را ندارد.

586 - كفن كردن میت با چیز نجس و با پارچه ابریشمی خالص و بنابر احتیاط با پارچه ای كه با طلا بافته شده جایز نیست ولی در حال ناچاری اشكال ندارد.

587 - كفن كردن با پوست مردار نجس در حال اختیار جایز نیست بلكه كفن كردن با پوست مردار پاك و همچنین با پارچه ای كه از پشم یا موی حیوان حرام گوشت تهیه شده بنابر احتیاط در حال اختیار جایز نیست , ولی اگر كفن از پوست یا از مو و پشم حیوان حلال گوشت باشد اشكال ندارد اگر چه احتیاط مستحب آن است كه با این دو هم كفن ننمایند.

588 - اگر كفن میت به نجاست خود او یا به نجاست دیگری نجس شود چنانچه كفن ضایع نمی شود , باید مقدار نجس را بشویند یا ببرند اگر چه بعد از گذاشتن در قبر باشد , و اگر شستن یا بریدن آن ممكن نیست در صورتی كه عوض كردن آن ممكن باشد , باید عوض نمایند.

589 - كسی كه برای حج یا عمره احرام بسته اگر بمیرد , باید مثل دیگران كفن شود , و پوشاندن سر و صورتش اشكال ندارد.

590 - مستحب است انسان در حال سلامتی , كفن و سدر و كافور خود را تهیه كند.

احكام حنوط

591 - بعد از غسل واجب است میت را

حنوط كنند , یعنی به پیشانی و كف دستها و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاهای او كافور بزنند به طوری كه مقداری از كافور در آنها باقی بماند هر چند به غیر مالیدن باشد , و مستحب است به سر بینی میت هم كافور بزنند و باید كافور , ساییده و تازه باشد و اگر به واسطه كهنه بودن عطر او از بین رفته باشد كافی نیست.

592 - احتیاط مستحب آن است كه اول كافور را به پیشانی میت بمالند ولی در جاهای دیگر ترتیب معتبر نیست.

593 - بهتر آن است كه میت را پیش از كفن كردن , حنوط نمایند اگر چه در بین كفن كردن و بعد از آن هم حنوط نمایند مانعی ندارد.

594 - كسی كه برای حج یا عمره احرام بسته است , اگر بمیرد حنوط كردن او جایز نیست , مگر در دو صورتی كه در مساله 559 گذشت.

595 - زنی كه شوهر او مرده و هنوز عده اش تمام نشده , اگر چه حرام است خود را خوشبو كند , ولی چنانچه بمیرد حنوط او واجب است.

596 - احتیاط مستحب آن است كه میت را با مشك و عنبر و عود و عطرهای دیگر خوشبو نكنند و نیز اینها را به كافور مخلوط ننمایند.

597 - مستحب است قدری تربت حضرت سید الشهداء علیه السلام را با كافور مخلوط كنند , ولی باید از آن كافور به جاهایی كه بی احترامی می شود نرسانند و نیز باید تربت به قدری زیاد نباشد كه وقتی با كافور مخلوط شد آن را كافور نگویند.

598 - اگر كافور پیدا نشود

, یا فقط به اندازه غسل باشد , حنوط لازم نیست و چنانچه از غسل زیاد بیاید ولی به همه هفت عضو نرسد , بنابر احتیاط مستحب باید اول پیشانی و اگر زیاد آمد به جاهای دیگر بمالند.

599 - مستحب است دو چوب تر و تازه در قبر همراه میت بگذارند.

احكام نماز میت

600 - نماز خواندن بر میت مسلمان یا بچه ای كه محكوم به اسلام و شش سال او تمام شده باشد واجب است.

601 - نماز خواندن بر بچه ای كه شش سال او تمام نشده ولی نماز را می شناسد بنابر احتیاط لازم است , و اگر نمی شناسد خواندن نماز بر او رجاء مانعی ندارد و اما نماز خواندن بر بچه ای كه مرده به دنیا آمده مستحب نیست.

602 - نماز میت باید بعد از غسل و حنوط و كفن كردن او خوانده شود , و اگر پیش از اینها , یا در بین اینها بخوانند , اگر چه از روی فراموشی یا نداستن مساله باشد كافی نیست.

603 - كسی كه می خواهد نماز میت بخواند , لازم نیست با وضو یا غسل یا تیمم باشد و بدن و لباسش پاك باشد , و اگر لباس او غصبی هم باشد اشكال ندارد , اگر چه بهتر آن است كه رعایت كند تمام چیزهایی را كه در نمازهای دیگر لازم است.

604 - كسی كه بر میت نماز می خواند باید رو به قبله باشد و نیز واجب است میت را مقابل او به پشت بخواباند , به طوری كه سر او به طرف راست نمازگزار و پای او به طرف چپ نمازگزار باشد.

605 -

بنابر احتیاط مستحب مكان نمازگزار باید غصبی نباشد , و نیز باید از جای میت پست تر یا بلندتر نباشد , ولی پستی و بلندی مختصر اشكال ندارد.

606 - نمازگزار باید از میت دور نباشد , ولی كسی كه نماز میت را به جماعت می خواند , اگر از میت دور باشد , چنانچه صفها به یكدیگر متصل باشند اشكال ندارد.

607 - نمازگزار باید مقابل میت بایستد , ولی اگر نماز به جماعت خوانده شود و صف جماعت از دو طرف میت بگذرد , نماز كسانی كه مقابل میت نیستند اشكال ندارد.

608 - بین میت و نمازگزار بنابر احتیاط باید پرده و یا دیوار و یا چیزی مانند اینها نباشد ولی اگر میت در تابوت و مانند آن باشد اشكال ندارد.

609 - در وقت خواندن نماز باید عورت میت پوشیده باشد , و اگر كفن كردن او ممكن نیست , باید عورتش را اگر چه با تخته و آجر و مانند اینها باشد بپوشانند.

610 - نماز میت را باید ایستاده و با قصد قربت بخواند , و در موقع نیت میت را معین كند , مثلا نیت كند نماز می خوانم بر این میت قربة الی اللّه.

611 - اگر كسی نباشد كه بتواند نماز میت را ایستاده بخواند می شود نشسته بر او نماز خواند.

612 - اگر میت وصیت كرده باشد كه شخص معینی بر او نماز بخواند , احتیاط مستحب آن است كه آن شخص از ولی میت اجازه بگیرد.

613 - مكروه است بر میت چند مرتبه نماز بخوانند , ولی اگر میت اهل علم و تقوی باشد مكروه نیست.

614 - اگر میت را

عمدا یا از روی فراموشی یا به جهت عذری بدون نماز دفن كنند , یا بعد از دفن معلوم شود , نمازی كه بر او خوانده شده باطل بوده است , جایز نیست برای نماز خواندن بر او قبرش را نبش كنند ولی مانعی ندارد كه تا وقتی جسد او از هم نپاشیده رجاء با شرطهایی كه برای نماز میت گفته شد بر قبرش نماز بخوانند.

دستور نماز میت

615 - نماز میت پنج تكبیر دارد , و اگر نمازگزار پنج تكبیر به این ترتیب بگوید كافی است , بعد از نیت و گفتن تكبیر اول , بگوید: اشهد ان لا اله الا اللّه و ان محمدا رسول اللّه و بعد از تكبیر دوم , بگوید: اللهم صل علی محمد وآل محمد و بعد از تكبیر سوم , بگوید: اللهم اغفر للمؤمنین والمؤمنات و بعد از تكبیر چهارم , اگر میت مرد است بگوید: اللهم اغفر لهذا المیت و اگر زن است بگوید: اللهم اغفر لهذه المیت و بعد تكبیر پنجم را بگوید.

و بهتر است بعد از تكبیر اول , بگوید: اشهد ان لا اله الا اللّه وحده لا شریك له واشهد ان محمدا عبده ورسوله , ارسله بالحق بشیرا ونذیرا بین یدی الساعة و بعد از تكبیر دوم , بگوید: اللهم صل علی محمد وآل محمد وبارك علی محمد وآل محمد , وارحم محمدا و آل محمد , كافضل ما صلیت و باركت وترحمت علی ابراهیم وآل ابراهیم انك حمید مجید , وصل علی جمیع الانبیاء والمرسلین والشهداء والصدیقین , وجمیع عباد اللّه الصالحین و بعد از تكبیر سوم , بگوید: اللهم اغفر للمؤمنین والمؤمنات والمسلمین والمسلمات

الاحیاء منهم والاموات تابع بیننا وبینهم بالخیرات انك مجیب الدعوات انك علی كل شی ء قدیر و بعد از تكبیر چهارم اگر میت مرد است بگوید: اللهم ان هذا عبدك وابن عبدك وابن امتك نزل بك وانت خیر منزول به , اللهم انا لا نعلم منه الا خیرا وانت اعلم به منا , اللهم ان كان محسنا فزد فی احسانه , وان كان مسیئا فتجاوز عنه واغفر له , اللهم اجعله عندك فی اعلی علیین واخلف علی اهله فی الغابرین وارحمه برحمتك یا ارحم الراحمین و بعد تكبیر پنجم را بگوید.

ولی اگر میت زن است بعد از تكبیر چهارم بگوید: اللهم ان هذه امتك وابنة عبدك وابنه امتك نزلت بك وانت خیر منزول به , اللهم انا لا نعلم منها الا خیرا , وانت اعلم بها منا , اللهم ان كانت محسنة فزد فی احسانها , وان كانت مسیئة فتجاوز عنها , واغفر لها , اللهم اجعلها عندك فی اعلی علیین واخلف علی اهلها فی الغابرین , وارحمها برحمتك یا ارحم الراحمین.

616 - باید تكبیرها و دعاها را طوری پشت سر هم بخواند , كه نماز از صورت خود خارج نشود.

617 - كسی كه نماز میت را به جماعت می خواند اگر چه ماموم باشد باید تكبیرها و دعاهای آن را هم بخواند.

مستحبات نماز میت

618 - چند چیز در نماز میت مستحب است: اول آنكه نمازگزار بر میت , با وضو یا غسل یا تیمم باشد , و احتیاط آن است در صورتی تیمم كند كه وضو و غسل ممكن نباشد , یا بترسد كه اگر وضو بگیرد یا غسل كند به نماز میت نرسد.

دوم اگر

میت مرد است , امام جماعت یا كسی كه فرادی بر او نماز می خواند مقابل وسط قامت او بایستد , و اگر میت زن است مقابل سینه اش بایستد.

سوم پا برهنه نماز بخواند.

چهارم در هر تكبیر دستها را بلند كند.

پنجم فاصله او با میت به قدری كم باشد , كه اگر باد لباسش را حركت دهد به جنازه برسد.

ششم نماز میت را به جماعت بخواند.

هفتم امام جماعت تكبیر و دعاها را بلند بخواند و كسانی كه با او نماز می خوانند آهسته بخوانند.

هشتم در جماعت اگر چه ماموم یك نفر باشد عقب امام بایستد.

نهم نمازگزار , به میت و مؤمنین زیاد دعا كند.

دهم پیش از نماز در جماعت سه مرتبه بگویند: الصلاة.

یازدهم نماز را در جایی بخوانند كه مردم برای نماز میت بیشتر به آنجا می روند.

دوازدهم زن حائض اگر نماز میت را به جماعت می خواند , تنها بایستد , و در صف نمازگزاران نایستد.

619 - خواندن نماز میت در مساجد مكروه است ولی در مسجد الحرام مكروه نیست.

احكام دفن

620 - واجب است میت را طوری در زمین دفن كنند كه بوی او بیرون نیاید , و درندگان هم نتوانند بدنش را بیرون آورند و اگر ترس آن باشد كه جانور بدن او را بیرون آورد باید قبر را با آجر و مانند آن محكم كنند.

621 - اگر دفن میت در زمین ممكن نباشد , می توانند به جای دفن او را در بنا یا تابوت بگذارند.

622 - میت را باید در قبر به پهلوی راست طوری بخوابانند كه جلوی بدن او رو به قبله باشد.

623 - اگر كسی در كشتی بمیرد ,

چنانچه جسد او فاسد نمی شود و بودن او در كشتی مانعی ندارد , باید صبر كنند تا به خشكی برسند و او را در زمین دفن كنند , و گرنه باید در كشتی غسلش بدهند و حنوط و كفن كنند , و پس از خواندن نماز میت او را در خمره بگذارند , و درش را ببندند و به دریا بیندازند , یا اینكه چیز سنگینی به پایش بسته و به دریا بیندازند و اگر ممكن است باید او را در جایی بیندازند كه فورا طعمه حیوانات نشود.

624 - اگر بترسند كه دشمن قبر میت را بشكافد و بدن او را بیرون آورد , و گوش و بینی یا اعضای دیگر او را ببرد , چنانچه ممكن باشد باید به طوری كه در مساله پیش گفته شد او را به دریا بیندازند.

625 - مخارج انداختن در دریا و مخارج محكم كردن قبر میت را در صورتی كه لازم باشد , می توانند از اصل مال میت بردارند.

626 - اگر زن كافره بمیرد و بچه در شكم او مرده باشد چنانچه پدر بچه مسلمان باشد , باید زن را در قبر به پهلوی چپ پشت به قبله بخوابانند كه روی بچه به طرف قبله باشد , و همچنین است بنابر احتیاط مستحب اگر بچه ای كه در شكم او است هنوز روح به بدنش داخل نشده باشد.

627 - دفن مسلمان در قبرستان كفار و دفن كافر در قبرستان مسلمانان جایز نیست.

628 - دفن مسلمان در جایی كه بی احترامی به او باشد , مانند جایی كه خاكروبه و كثافت می ریزند , جایز نیست.

629 -

دفن میت در جای غصبی و در زمینی كه مثل مسجد برای غیر دفن كردن وقف شده , جایز نیست.

630 - نبش قبر مرده ای برای آنكه مرده دیگر در آن دفن شود جایز نیست , مگر آنكه قبر كهنه شده و میت اولی به كلی از بین رفته باشد.

631 - چیزی كه از میت جدا می شود , اگر چه مو و ناخن و دندانش باشد باید با او دفن شود , و چنانچه آن چیز بعد از دفن شدن میت پیدا شود بنابر احتیاط لازم اگر چه مو یا ناخن یا دندانش باشد باید در جایی جدا دفن شود. و دفن ناخن و دندانی كه در حال زندگی از انسان جدا می شود , مستحب است.

632 - اگر كسی در چاه بمیرد و بیرون آوردنش ممكن نباشد , باید در چاه را ببندند و همان چاه را قبر او قرار دهند.

633 - اگر بچه در شكم مادر بمیرد و ماندنش در رحم برای مادر خطر داشته باشد , باید به آسانترین راه او را بیرون آورند , و چنانچه ناچار شوند كه او را قطعه قطعه كنند اشكال ندارد , ولی باید به وسیله شوهرش اگر اهل فن است , او را بیرون بیاورند , و اگر ممكن نیست , زنی كه اهل فن باشد او را بیرون آورد و اگر این هم ممكن نیست , مرد محرمی كه اهل فن باشد و اگر آن هم ممكن نشود , مرد نامحرمی كه اهل فن باشد بچه را بیرون بیاورد , و در صورتی كه آن هم پیدا نشود كسی كه اهل فن نباشد

می تواند بچه را بیرون آورد.

634 - هرگاه مادر بمیرد و بچه در شكمش زنده باشد , اگر چه امید زنده ماندن طفل را نداشته باشند , باید هر جایی را كه برای سلامتی بچه بهتر است بشكافند , و بچه را بیرون آورند و دوباره بدوزند.

مستحبات دفن

635 - مستحب است قبر را به اندازه قد انسان متوسط گود كنند و میت را در نزدیكترین قبرستان دفن نمایند , مگر آنكه قبرستان دورتر از جهتی بهتر باشد , مثل آنكه مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند , یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا بروند , و نیز مستحب است جنازه را در چند ذرعی قبر , زمین بگذارند و تا سه مرتبه كم كم نزدیك ببرند , و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند , و در نوبت چهارم وارد قبر كنند , و اگر میت مرد است در دفعه سوم طوری زمین بگذارند كه سر او طرف پایین قبر باشد , و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند , و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر كنند و در موقع وارد كردن پارچه ای روی قبر بگیرند.

و نیز مستحب است جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر كنند , و دعاهایی كه دستور داده شده , پیش از دفن و موقع دفن بخوانند , بعد از آنكه میت را در لحد گذاشتند گره های كفن را باز كنند , و صورت میت را روی خاك بگذارند , و بالشی از خاك زیر سر او

بسازند , و پشت میت خشت خام یا كلوخی بگذارند كه میت به پشت برنگردد , و پیش از آنكه لحد را بپوشانند دست راست را به شانه راست میت بزنند , و دست چپ را به قوت بر شانه چپ میت بگذارند و دهان را نزدیك گوش او ببرند , و به شدت حركتش دهند و سه مرتبه بگویند: اسمع افهم یا فلان ابن فلان , و به جای فلان ابن فلان اسم میت و پدرش را بگویند , مثلا اگر اسم او محمد و اسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند: اسمع افهم یا محمد بن علی , پس از آن بگویند: هل انت علی العهد الذی فارقتنا علیه من شهادة ان لا اله الا اللّه وحده لا شریك له وان محمدا صلی اللّه علیه وآله عبده ورسوله وسید النبیین وخاتم المرسلین وان علیا امیر المومنین وسید الوصیین وامام افترض اللّه طاعته علی العالمین , وان الحسن والحسین وعلی بن الحسین ومحمد بن علی وجعفر بن محمد وموسی بن جعفر وعلی بن موسی ومحمد بن علی وعلی بن محمد والحسن بن علی والقائم الحجة المهدی صلوات اللّه علیهم ائمة المؤمنین وحجج اللّه علی الخلق اجمعین وائمتك ائمة هدی ابرار , یا فلان بن فلان و بجای فلان ابن فلان اسم میت و پدرش را بگوید و بعد بگوید: اذا اتاك الملكان المقربان رسولین من عند اللّه تبارك وتعالی وسالاك عن ربك وعن نبیك وعن دینك وعن كتابك وعن قبلتك وعن ائمتك فلا تخف ولا تحزن وقل فی جوابهما اللّه ربی ومحمد صلی اللّه علیه وآله نبیی والاسلام دینی والقرآن كتابی والكعبة قبلتی وامیر

المؤمنین علی بن ابی طالب امامی والحسن بن علی المجتبی امامی والحسین بن علی الشهید بكربلا امامی وعلی زین العابدین امامی ومحمد الباقر امامی وجعفر الصادق امامی وموسی الكاظم امامی وعلی الرضا امامی ومحمد الجواد امامی وعلی الهادی امامی والحسن العسكری امامی والحجة المنتظر امامی هؤلاء صلوات اللّه علیهم ائمتی وسادتی و قادتی وشفعائی بهم اتولی ومن اعدائهم اتبرا فی الدنیا والخرة , ثم اعلم یا فلان ابن فلان و بجای فلان ابن فلان اسم میت و پدرش را بگوید , و بعد بگوید: ان اللّه تبارك وتعالی نعم الرب وان محمدا صلی اللّه علیه وآله نعم الرسول وان علی بن ابی طالب واولاده المعصومین الائمة الاثنی عشر نعم الائمة وان ما جاء به محمد صلی اللّه علیه وآله حق وان الموت حق وسؤال منكر ونكیر فی القبر حق والبعث حق والنشور حق والصراط حق والمیزان حق وتطایر الكتب حق , وان الجنة حق والنار حق , وان الساعة آتیة لا ریب فیها وان اللّه یبعث من فی القبور پس بگوید: افهمت یا فلان و به جای فلان اسم میت را بگوید , پس از آن بگوید: ثبتك اللّه بالقول الثابت وهداك اللّه الی صراط مستقیم , عرف اللّه بینك وبین اولیائك فی مستقر من رحمته پس بگوید: اللهم جاف الارض عن جنبیه واصعد بروحه الیك ولقه منك برهانا اللهم عفوك عفوك.

636 - مستحب است كسی كه میت را در قبر می گذارد با طهارت و سر برهنه و پا برهنه باشد , و از طرف پای میت از قبر بیرون بیاید , و غیر از خویشان میت كسانی كه حاضرند , با پشت دست

خاك بر قبر بریزند و بگویند انا للّه وانا الیه راجعون اگر میت زن است كسی كه با او محرم می باشد او را در قبر بگذارد , و اگر محرمی نباشد خویشانش او را در قبر بگذارند.

637 - مستحب است قبر را مربع یا مربع مستطیل بسازند و به اندازه چهار انگشت از زمین بلند كنند و نشانه ای روی آن بگذارند كه اشتباه نشود , و روی قبر آب بپاشند , و بعد از پاشیدن آب كسانی كه حاضرند دستها را بر قبر بگذارند و انگشتها را باز كرده , در خاك فرو برند , و هفت مرتبه سوره مباركه انا انزلناه را بخوانند , و برای میت طلب آمرزش كنند و این دعا را بخوانند: اللهم جاف الارض عن جنبیه واصعد الیك روحه ولقه منك رضوانا واسكن قبره من رحمتك ما تغنیه به عن رحمة من سواك.

638 - پس از رفتن كسانی كه تشییع جنازه كرده اند , مستحب است ولی میت یا كسی كه از طرف ولی اجازه دارد , دعاهایی را كه دستور داده شده , به میت تلقین كند.

639 - بعد از دفن , مستحب است صاحبان عزا را سر سلامتی دهند ولی اگر مدتی گذشته است كه به واسطه سر سلامتی دادن مصیبت یادشان می آید , ترك آن بهتر است , و نیز مستحب است تا سه روز برای اهل خانه میت غذا بفرستند , و غذا خوردن نزد آنان و در منزلشان مكروه است. 640 - مستحب است انسان در مرگ خویشان , مخصوصا در مرگ فرزند صبر كند , و هر وقت میت را یاد

می كند انا للّه وانا الیه راجعون بگوید , و برای میت قرآن بخواند , و سر قبر پدر و مادر از خداوند حاجت بخواهد , و قبر را محكم بسازد كه زود خراب نشود.

641 - بنابر احتیاط جایز نیست انسان در مرگ كسی صورت و بدن خود را بخراشد و موی خود را بكند ولی به سر و صورت زدن بنابر اقوی جایز است.

642 - پاره كردن یقه در مرگ غیر پدر و برادر بنابر احتیاط جایز نیست و احتیاط مستحب آن است كه در مصیبت آنان هم یقه پاره نكند.

643 - اگر زن در عزای میت صورت خود را بخراشد و خونین كند یا موی خود را بكند , بنابر احتیاط مستحب یك بنده آزاد كند , یا ده فقیر را طعام دهد و یا بپوشاند , و همچنین است اگر مرد در مرگ زن یا فرزند یقه یا لباس خود را پاره كند.

644 - احتیاط مستحب آن است كه در گریه بر میت , صدا را خیلی بلند نكنند.

نماز وحشت

645 - سزاوار است در شب اول قبر , دو ركعت نماز وحشت برای میت بخوانند و دستور آن این است كه در ركعت اول بعد از حمد یك مرتبه آیة الكرسی و در ركعت دوم بعد از حمد ده مرتبه سوره انا انزلناه را بخوانند و بعد از سلام نماز بگویند: اللهم صلی علی محمد و آل محمد وابعث ثوابها الی قبر فلان و به جای كلمه فلان اسم میت را بگویند.

646 - نماز وحشت را در هر موقع از شب اول قبر می شود خواند ولی بهتر است در اول شب

بعد از نماز عشاء خوانده شود.

647 - اگر بخواهند میت را به شهر دوری ببرند , یا به جهت دیگر دفن او تاخیر بیفتد , باید نماز وحشت به كیفیت گذشته را تا شب اول قبر او تاخیر بیندازند.

نبش قبر

648 - نبش قبر مسلمان , یعنی شكافتن قبر او اگر چه طفل یا دیوانه باشد حرام است , ولی اگر بدنش از بین رفته و خاك شده باشد اشكال ندارد.

649 - خراب كردن قبر امامزاده ها و شهدا و علما و صلحا اگر چه سالها بر آن گذشته و بدنشان از میان رفته باشد چون هتك محسوب می شود حرام است.

650 - شكافتن قبر در چند مورد حرام نیست: اول آنكه میت در زمین غصبی دفن شده باشد و مالك زمین راضی نشود كه در آنجا بماند.

دوم آنكه كفن یا چیز دیگری كه با میت دفن شده غصبی باشد و صاحب آن راضی نشود كه در قبر بماند , و همچنین است اگر چیزی از مال خود میت كه به ورثه او رسیده با او دفن شده باشد , و ورثه او راضی نشوند كه آن چیز در قبر بماند , ولی اگر میت وصیت كرده باشد كه دعا یا قرآن یا انگشتری را با او دفن كنند و وصیت او نافذ باشد , برای بیرون آوردن اینها نمی توانند قبر را بشكافند , و همچنین در بعضی مواردی كه زمین یا كفن غصبی باشد یا اینكه چیزی غصبی با میت دفن شده باشد نمی توان قبر را نبش كرد ولی مقام را گنجایش تفصیل آن موارد نیست.

سوم آنكه شكافتن قبر موجب هتك حرمت نباشد

و میت بی غسل یا بی كفن دفن شده باشد یا بفهمند غسلش باطل بوده , یا به غیر از دستور شرع كفن شده یا در قبر او را رو به قبله نگذاشته اند.

چهارم آنكه برای ثابت شدن حقی كه مهمتر از نبش قبر باشد بخواهند بدن میت را ببینند.

پنجم آنكه میت را در جایی كه بی احترامی به او است مثل قبرستان كفار یا جایی كه كثافت و خاكروبه می ریزند دفن كرده باشند.

ششم آنكه برای یك مطلب شرعی كه اهمیت آن از شكافتن قبر بیشتر است , قبر را بشكافند مثلا بخواهند بچه زنده را از شكم زن حامله ای كه دفنش كرده اند بیرون آورند.

هفتم آنكه بترسند درنده ای بدن میت را پاره كند , یا سیل او را ببرد , یا دشمن بیرون آورد.

هشتم آنكه میت وصیت كرده باشد كه او را قبل از دفن به مشاهد مشرفه نقل نمایند , چنانچه نقل دادن او موجب هتك حرمتش نمی شده ولی عمدا یا از روی فراموشی در جایی دیگر دفن شده باشد می توانند در صورتی كه موجب هتك حرمتش نشود قبر او را نبش كرده و بدنش را به مشاهد مشرفه نقل دهند.

غسلهای مستحب

651 - در شرع مقدس اسلام غسلهایی مستحب است و از آن جمله است: 1 - غسل جمعه: و وقت آن بعد از اذان صبح است تا غروب آفتاب و بهتر آن است كه نزدیك ظهر بجا آورده شود , (و اگر تا ظهر انجام ندهد بهتر آن است كه بدون نیت ادا و قضا تا غروب بجا آورد) و اگر در روز جمعه غسل نكند مستحب

است از صبح شنبه تا غروب قضای آن را بجا آورد.

و كسی كه می داند در روز جمعه آب پیدا نخواهد كرد می تواند روز پنجشنبه غسل را رجاء انجام دهد , و مستحب است انسان در موقع غسل جمعه بگوید: اشهد ان لا اله الا اللّه وحده لا شریك له وان محمدا عبده ورسوله اللهم صل علی محمد وآل محمد واجعلنی من التوابین واجعلنی من المتطهرین.

2 - 7 - غسل شب اول و هفدهم و اول شب نوزدهم و بیست و یكم و بیست و سوم و غسل در شب بیست و چهارم ماه رمضان.

8 - 9 - غسل روز عید فطر و عید قربان و وقت آن از اذان صبح است تا غروب , و بهتر آن است كه آن را پیش از نماز عید بجا آورند.

10 - 11 - غسل روز هشتم و نهم ذیحجه و در روز نهم بهتر آن است كه آن را در وقت ظهر بجا آورد.

12 - غسل كسی كه جایی از بدنش را به بدن میتی كه غسل داده اند رسانده باشد.

13 - غسل احرام.

14 - غسل دخول حرم مكه.

15 - غسل دخول مكه.

16 - غسل زیارت خانه كعبه.

17 - غسل دخول كعبه.

18 - غسل برای نحر و ذبح.

19 - غسل برای حلق.

20 - غسل داخل شدن حرم مدینه منوره.

21 - غسل داخل شدن مدینه منوره.

22 - غسل داخل شدن مسجد پیغمبر صلی اللّه علیه وآله.

23 - غسل وداع قبر مطهر پیغمبر صلی اللّه علیه وآله.

24 - غسل برای مباهله با خصم.

25 - غسل دادن بچه ای كه تازه به دنیا آمده.

26 - غسل برای استخاره.

27 -

غسل برای استسقاء.

652 - فقهاء در بیان اغسال مستحبه اغسال زیادی نقل فرموده اند كه از جمله آنها این چند غسل است.

1 - غسل تمام شبهای طاق ماه رمضان و غسل تمام شبهای دهه آخر آن , و غسل دیگری در آخر شب بیست و سوم آن.

2 - غسل روز بیست و چهارم ذی الحجة.

3 - غسل روز عید نوروز و پانزدهم شعبان و نهم و هفدهم ربیع الاول و روز بیست و پنجم ذی القعده.

4 - غسل زنی كه برای غیر شوهرش بوی خوش استعمال كرده است.

5 - غسل كسی كه در حال مستی خوابیده.

6 - غسل كسی كه برای تماشای دار آویخته رفته و آن را دیده باشد , ولی اگر اتفاقا از روی ناچاری نگاهش بیفتد یا مثلا برای شهادت دادن رفته باشد , غسل مستحب نیست.

7 - غسل برای زیارت معصومین علیهم السلام از دور یا نزدیك.

ولی احوط این است كه این غسلها را به قصد رجاء بجا آورند.

653 - انسان غسلهای مستحبی كه برای خود انجام داده و در مساله (651) ذكر شده , می تواند كاری كه مانند نماز , وضو لازم دارد انجام دهد و اما غسلهایی كه رجاء بجا آورده می شود از وضو كفایت نمی كند.

654 - اگر چند غسل بر كسی مستحب باشد و به نیت همه یك غسل بجا آورد كافی است.

تیمم

تیمم

1/654 - در هفت مورد به جای وضو و غسل باید تیمم كرد: اول آنكه تهیه آب به قدر وضو یا غسل ممكن نباشد.

655 - اگر انسان در آبادی باشد , باید برای تهیه آب وضو و غسل , به قدری جستجو

كند كه از پیدا شدن آن ناامید شود و اگر انسان در بیابان باشد باید در راه و در جاهای نزدیك به محل توقفش از آب جستجو كند و احتیاط لازم آن است كه چنانچه زمین آن پست و بلند یا به جهت زیادی درختان راه آن دشوار است , در هر یك از چهار طرف به اندازه پرتاب یك تیر در قدیم كه با كمان پرتاب می كردند در جستجوی آب برود و الا در هر طرف به اندازه پرتاب دو تیر جستجو نماید.

656 - اگر بعضی از چهار طرف هموار و بعض دیگر پست و بلند باشد , در طرفی كه هموار است به اندازه پرتاب دو تیر و در طرفی كه هموار نیست به اندازه پرتاب یك تیر جستجو كند.

657 - در هر طرفی كه یقین دارد آب نیست , در آن طرف جستجو لازم نیست.

658 - كسی كه وقت نماز او تنگ نیست و برای تهیه آب وقت دارد , اگر یقین یا اطمینان دارد در محلی دورتر از مقداری كه باید جستجو كند آب هست باید برای تهیه آب به آنجا برود مگر رفتن به آنجا زحمت و مشقت داشته باشد یا آن قدر دور باشد كه عرفا شخص را فاقد آب بشمارند , و اگر گمان دارد آب در آنجا هست رفتن به آن محل لازم نیست.

659 - لازم نیست خود انسان در جستجوی آب برود , بلكه می تواند كسی را كه به گفته او اطمینان دارد بفرستد و در این صورت اگر یك نفر از طرف چند نفر برود كافی است.

660 - اگر احتمال دهد كه داخل

بار سفر خود یا در منزل یا در قافله آب هست , باید به قدری جستجو نماید كه به نبود آب اطمینان كند , یا از پیدا كردن آن ناامید شود.

661 - اگر پیش از وقت نماز جستجو نماید , و آب پیدا نكند و تا وقت نماز همانجا بماند , چنانچه احتمال دهد كه آب پیدا می كند , احتیاط مستحب آن است كه دوباره در جستجوی آب برود.

662 - اگر بعد از داخل شدن وقت نماز جستجو كند و آب پیدا نكند و تا وقت نماز دیگر در همانجا بماند , چنانچه احتمال دهد كه آب پیدا می شود , احتیاط مستحب آن است كه دوباره در جستجوی آب برود.

663 - اگر وقت نماز تنگ باشد , یا از دزد و درنده بترسد , یا جستجوی آب به قدری سخت باشد كه نتواند تحمل كند , جستجو لازم نیست.

664 - اگر در جستجوی آب نرود تا وقت نماز تنگ شود , اگر چه معصیت كرده در صورتی كه چنانچه می رفت آب پیدا می كرد ولی نمازش با تیمم صحیح است.

665 - كسی كه یقین دارد آب پیدا نمی كند , چنانچه دنبال آب نرود و با تیمم نماز بخواند , و بعد از نماز بفهمد كه اگر جستجو می كرد آب پیدا می شد بنابر احتیاط لازم است وضو گرفته و نماز را اعاده نماید.

666 - اگر بعد از جستجو , آب پیدا نكند و مایوس از پیدا شدن آن شود و با تیمم نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد در جایی كه جستجو كرده آب بوده نماز او صحیح است.

667

- كسی كه یقین دارد وقت نماز تنگ است , اگر بدون جستجو با تیمم نماز بخواند و بعد از نماز و پیش از گذشتن وقت بفهمد كه برای جستجو وقت داشته , احتیاط واجب آن است كه دوباره نمازش را بخواند.

668 - اگر بعد از داخل شدن وقت نماز , وضو داشته باشد و بداند كه اگر وضوی خود را باطل كند تهیه آب برای او ممكن نیست یا نمی تواند وضو بگیرد , چنانچه بتواند وضوی خود را نگهدارد بنابر احتیاط واجب نباید آن را باطل نماید.

ولی می تواند با عیال خود نزدیكی كند , اگر چه بداند كه از غسل متمكن نخواهد شد.

669 - اگر پیش از وقت نماز وضو داشته باشد و بداند كه اگر وضوی خود را باطل كند تهیه آب برای او ممكن نیست , چنانچه بتواند وضوی خود را نگهدارد , احتیاط واجب آن است كه آن را باطل نكند.

670 - كسی كه فقط به مقدار وضو یا به مقدار غسل آب دارد و می داند كه اگر آن را بریزد آب پیدا نمی كند , چنانچه وقت نماز داخل شده باشد , ریختن آن حرام است , و احتیاط واجب آن است كه پیش از وقت نماز هم آن را نریزد.

671 - كسی كه می داند آب پیدا نمی كند چنانچه بعد از داخل شدن وقت نماز وضوی خود را باطل كند یا آبی كه دارد بریزد اگر چه خلاف كرده ولی نمازش با تیمم صحیح است , و لكن احتیاط مستحب آن است كه قضای آن نماز را نیز بخواند.

دوم از موارد تیمم

672 - اگر به واسطه پیری

یا ناتوانی , یا ترس از دزد و جانور و مانند اینها یا نداشتن وسیله ای كه آب از چاه بكشد , دسترسی به آب نداشته باشد , باید تیمم كند و همچنین است اگر تهیه كردن آب یا استعمال آن به قدری برای او مشقت داشته باشد كه قابل تحمل نباشد , ولی در صورت اخیر چنانچه تیمم ننماید و وضو بگیرد وضوی او صحیح است.

673 - اگر برای كشیدن آب از چاه , دلو و ریسمان و مانند اینها لازم دارد و مجبور است بخرد یا كرایه نماید , اگر چه قیمت آن چند برابر معمول باشد , باید تهیه كند و همچنین است اگر آب را به چندین برابر قیمتش بفروشند , ولی اگر تهیه آنها به قدری پول می خواهد كه نسبت به حال او ضرر دارد , واجب نیست تهیه نماید.

674 - اگر ناچار شود كه برای تهیه آب قرض كند , باید قرض نماید , ولی كسی كه می داند یا گمان دارد كه نمی تواند قرض خود را بدهد , واجب نیست قرض كند.

675 - اگر كندن چاه مشقت زیادی ندارد , باید برای تهیه آب چاه بكند.

676 - اگر كسی مقداری آب بی منت به او ببخشد باید قبول كند.

سوم از موارد تیمم

677 - اگر از استعمال آب بر جان خود بترسد , یا بترسد كه به واسطه استعمال آن مرض یا عیبی در او پیدا شود , یا مرضش طول بكشد یا شدت كند یا به سختی معالجه شود , باید تیمم نماید , ولی اگر بتواند ضرر آب را به طوری برطرف كند مثل اینكه آب را

گرم كند باید این كار را بكند و وضو بگیرد و در مواردی كه غسل لازم است غسل كند.

678 - لازم نیست یقین كند كه آب برای او ضرر دارد , بلكه اگر احتمال ضرر بدهد , چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد و از آن احتمال ترس برای او پیدا شود , باید تیمم كند.

679 - كسی كه مبتلا به درد چشم است و آب برای او ضرر دارد باید تیمم نماید.

680 - اگر به واسطه یقین یا ترس ضرر تیمم كند و پیش از نماز بفهمد كه آب برایش ضرر ندارد , تیمم او باطل است.

و اگر بعد از نماز بفهمد باید دوباره نماز را با وضو یا غسل بخواند.

681 - كسی كه یقین داشته باشد آب برایش ضرر ندارد چنانچه غسل كند یا وضو بگیرد و بعد بفهمد كه آب برای او ضرر داشته وضو و غسل او باطل است.

چهارم از موارد تیمم

682 - هرگاه بترسد كه اگر آب را به مصرف وضو یا غسل برساند از جهت تشنگی دچار زحمت می شود باید تیمم نماید , و جواز تیمم به این جهت در سه صورت است: 1 - آنكه اگر آب را در وضو یا غسل صرف نماید خودش فعلا یا بعدا به تشنگی كه باعث تلف یا مرضش می شود یا تحملش مشقت زیادی دارد مبتلا خواهد شد.

2 - آنكه بر كسانی كه حفظشان بر او واجب است بترسد كه از تشنگی تلف یا بیمار شوند.

3 - آنكه بر غیر خود چه انسان باشد یا حیوان بترسد و تلف یا بیماری یا بیتابیشان بر او گران باشد چه از نفوس

محترمه باشد یا نه , و در غیر این سه صورت با داشتن آب تیمم جایز نیست.

683 - اگر غیر از آب پاكی كه برای وضو یا غسل دارد آب نجسی هم به مقدار آشامیدن خود داشته باشد , باید آب پاك را برای آشامیدن بگذارد و با تیمم نماز بخواند , ولی چنانچه آب را برای كسانی كه با او مربوطند بخواهد می تواند كه با آب پاك وضو بگیرد یا غسل نماید اگر چه آنان مجبور شوند كه برای رفع تشنگی خود از آب نجس استفاده كنند بلكه اگر آنان از نجاست آب خبر نداشته باشند یا از آشامیدن آب نجس اجتناب نداشته باشند لازم است كه آب پاك را در وضو و غسل استعمال نماید و همچنین اگر آب را برای حیوانش یا بچه نابالغ بخواهد باید آب نجس را به آنان بدهد و با آب پاك وضو و غسل را انجام دهد.

پنجم از موارد تیمم

684 - كسی كه بدن یا لباسش نجس است و كمی آب دارد كه اگر با آن وضو بگیرد یا غسل كند , برای آب كشیدن بدن یا لباس او نمی ماند در این صورت باید بدن یا لباس را آب بكشد و با تیمم نماز بخواند , ولی اگر چیزی نداشته باشد كه بر آن تیمم كند , باید آب را به مصرف وضو یا غسل برساند و با بدن یا لباس نجس نماز بخواند.

ششم از موارد تیمم

685 - اگر غیر از آب یا ظرفی كه استعمال آن حرام است آب یا ظرف دیگری ندارد , مثلا آب یا ظرفش غصبی است و غیر از آن آب و ظرف دیگری ندارد , باید به جای وضو و غسل تیمم كند.

هفتم از موارد تیمم

686 - هرگاه وقت به قدری تنگ باشد كه اگر وضو بگیرد یا غسل كند تمام نماز یا مقداری از آن بعد از وقت خوانده می شود , باید تیمم كند.

687 - اگر عمدا نماز را به قدری تاخیر بیندازد كه وقت وضو یا غسل نداشته باشد , معصیت كرده , ولی نماز او با تیمم صحیح است , اگر چه احتیاط مستحب آن است كه قضای آن نماز را بخواند.

688 - كسی كه شك دارد كه اگر وضو بگیرد یا غسل كند وقت برای نماز او می ماند یا نه , باید تیمم نماید.

689 - كسی كه به واسطه تنگی وقت تیمم كرده و بعد از نماز می توانست وضو بگیرد و نگرفت تا آبی كه داشته از دستش رفت , در صورتی كه وظیفه اش تیمم باشد , باید برای نمازهای بعدی دوباره تیمم نماید , اگر چه تیمم خود را نشكسته باشد.

690 - كسی كه آب دارد , اگر به واسطه تنگی وقت با تیمم مشغول نماز شود و در بین نماز آبی كه داشته از دستش برود , چنانچه وظیفه اش تیمم باشد , احتیاط مستحب آن است كه برای نمازهای بعدی دوباره تیمم كند.

691 - اگر انسان به قدری وقت دارد كه می تواند وضو بگیرد یا غسل كند و نماز را بدون كارهای مستحبی آن مثل

اقامه و قنوت بخواند , باید غسل كند یا وضو بگیرد و نماز را بدون كارهای مستحبی آن بجا آورد , بلكه اگر به اندازه سوره هم وقت ندارد , باید غسل كند یا وضو بگیرد و نماز را بدون سوره بخواند.

چیزهایی كه تیمم به آنها صحیح است

692 - تیمم به خاك و ریگ و كلوخ و سنگ صحیح است , ولی احتیاط مستحب آن است كه اگر خاك ممكن باشد به چیز دیگر تیمم نكند و اگر خاك نباشد با ریگ یا كلوخ و چنانچه ریگ و كلوخ هم نباشد با سنگ تیمم نماید.

693 - تیمم بر سنگ گچ و سنگ آهك صحیح است و همچنین تیمم بر گرد و غباری كه روی فرش و لباس و مانند اینها جمع می شود چنانچه به قدری باشد كه در نظر عرف خاك نرم محسوب شود صحیح است اگر چه احتیاط مستحب آن است كه در حال اختیار بر آن تیمم ننمایند و همچنین بنابر احتیاط مستحب در حال اختیار به گچ و آهك پخته و آجر پخته و به سنگ معدن مثل سنگ عقیق تیمم ننمایند.

694 - اگر خاك و ریگ و كلوخ و سنگ پیدا نشود باید به گل تیمم كند و اگر گل هم پیدا نشد باید بر روی فرش یا لباس و مانند اینها كه گرد و غبار در لای آنها می باشد یا آنكه بر روی آنها نشسته ولی به مقداری نیست كه از نظر عرف خاك محسوب شود تیمم كند و اگر هیچ یك از اینها پیدا نشود احتیاط مستحب آن است كه نماز را بدون تیمم بخواند ولی واجب است بعدا قضای آن را

بجا آورد.

695 - اگر بتواند با تكاندن فرش و مانند آن خاك تهیه كند , تیمم به چیز گردآلود باطل است و همچنین اگر بتواند گل را خشك كند و از آن خاك تهیه نماید , تیمم به گل باطل می باشد.

696 - كسی كه آب ندارد اگر برف یا یخ داشته باشد , چنانچه ممكن است , باید آن را آب كند و با آن وضو بگیرد یا غسل نماید و اگر ممكن نیست و چیزی هم كه تیمم به آن صحیح است ندارد , لازم است نماز خود را در خارج وقت قضا نماید , بهتر آن است كه با برف یا یخ اعضاء وضو یا غسل را نمناك كند و اگر این هم ممكن نیست به یخ یا برف تیمم نماید و در وقت نیز نماز را بخواند.

697 - اگر با خاك و ریگ چیزی مانند كاه كه تیمم به آن باطل است مخلوط شود , نمی تواند به آن تیمم كند , ولی اگر آن چیز به قدری كم باشد كه در خاك یا ریگ از بین رفته حساب شود , تیمم به آن خاك و ریگ صحیح است.

698 - اگر چیزی ندارد كه بر آن تیمم كند , چنانچه ممكن است باید بخریدن و مانند آن تهیه نماید.

699 - تیمم به دیوار گلی صحیح است و احتیاط مستحب آن است كه با بودن زمین یا خاك خشك , به زمین یا خاك نمناك تیمم نكند.

700 - چیزی كه بر آن تیمم می كند باید پاك باشد و اگر چیز پاكی كه تیمم به آن صحیح است ندارد , نماز بر

او واجب نیست , ولی باید قضای آن را بجا آورد , و بهتر آن است كه در وقت نیز نماز بخواند.

701 - اگر یقین داشته باشد كه تیمم به چیزی صحیح است , و به آن تیمم نماید , بعد بفهمد تیمم با آن باطل بوده , نمازهایی را كه با آن تیمم خوانده باید دوباره بخواند.

702 - چیزی كه بر آن تیمم می كند باید غصبی نباشد پس اگر بر خاك غصبی تیمم كند , تیمم او باطل است.

703 - تیمم در فضای غصبی باطل نیست پس اگر در ملك خود دستها را به زمین بزند و بی اجازه داخل ملك دیگری شود و دستها را به پیشانی بكشد تیمم او صحیح می باشد اگر چه گناه كرده است.

704 - تیمم به چیز غصبی در حالی كه فراموش كرده یا غفلت داشته باشد صحیح است ولی اگر چیزی را خودش غصب كند و فراموش كند كه غصب كرده صحت تیمم او بر آن چیز محل اشكال است.

705 - كسی كه در جای غصبی حبس است , اگر آب و خاك آن هر دو غصبی است , باید با تیمم نماز بخواند.

706 - چیزی كه بر آن تیمم می كند , بنابر احتیاط لازم باید گردی داشته باشد كه به دست بماند , و بعد از زدن دست بر آن نباید دست را به شدت بتكاند كه همه گرد آن بریزد.

707 - تیمم به زمین گود و خاك جاده و زمین شوره زار كه نمك روی آن را نگرفته مكروه است , و اگر نمك روی آن را گرفته باشد باطل است.

دستور تیمم بدل از وضو یا غسل

708 -

در تیمم بدل از وضو یا غسل چهار چیز واجب است: اول نیت.

دوم زدن یا گذاشتن كف دو دست بر چیزی كه تیمم به آن صحیح است.

و بنابر احتیاط لازم این كار در دو كف باید با هم انجام گیرد.

سوم كشیدن كف هر دو دست به تمام پیشانی و هم چنین دو طرف آن بنابر احتیاط لازم از جایی كه موی سر می روید تا ابروها و بالای بینی و احتیاط مستحب آن است كه دستها روی ابروها هم كشیده شود.

چهارم كشیدن كف دست چپ به تمام پشت دست راست و بعد از آن كشیدن كف دست راست به تمام پشت دست چپ.

709 - احتیاط مستحب آن است كه تیمم را چه بدل از وضو باشد چه بدل از غسل , به این ترتیب بجا آورد: یك مرتبه دستها را به زمین بزند و به پیشانی و پشت دستها بكشد و یك مرتبه دیگر به زمین بزند و پشت دستها را مسح نماید.

احكام تیمم

710 - اگر مختصری هم از پیشانی یا پشت دستها را مسح نكند تیمم باطل است , چه عمدا مسح نكند , یا مساله را نداند , یا فراموش كرده باشد , ولی دقت زیاد هم لازم نیست , و همین قدر كه بگویند تمام پیشانی و پشت دستها مسح شده كافی است.

711 - اگر یقین نكند كه تمام پشت دست را مسح كرده , باید برای این كه یقین كند مقداری بالاتر از مچ را هم مسح نماید , ولی مسح بین انگشتان لازم نیست.

712 - پیشانی و پشت دستها را بنابر احتیاط باید از بالا به پایین مسح نماید و

كارهای آن را باید پشت سر هم بجا آورد , و اگر بین آنها به قدری فاصله دهد , كه نگویند تیمم می كند باطل است.

713 - در موقع نیت لازم نیست معین كند كه تیمم او بدل از غسل است یا بدل از وضو ولی در مواردی كه باید دو تیمم انجام دهد لازم است به طوری هر یك از آنها را معین كند و چنانچه یك تیمم بر او واجب باشد و قصد نماید كه وظیفه فعلی خود را انجام دهد اگر چه در تشخیص اشتباه كند تیممش صحیح است.

714 - در تیمم بنابر احتیاط استحبابی باید پیشانی و كف دستها و پشت دستها در صورت تمكن پاك باشد.

715 - انسان باید هنگام مسح كشیدن بر دستها انگشتر را از دست بیرون آورد و اگر در پیشانی یا پشت دستها یا در كف دستها مانعی باشد , مثلا چیزی به آنها چسبیده باشد باید برطرف نماید.

716 - اگر پیشانی یا پشت دستها زخم است , و پارچه یا چیز دیگری را كه بر آن بسته نمی تواند باز كند , باید دست را روی آن بكشد , و نیز اگر كف دست زخم باشد و پارچه یا چیز دیگری را كه بر آن بسته نتواند باز كند باید دست را با همان پارچه به چیزی كه تیمم به آن صحیح است بزند و به پیشانی و پشت دستها بكشد.

717 - اگر پیشانی و پشت دستها مو داشته باشد اشكال ندارد ولی اگر موی سر , روی پیشانی آمده باشد , باید آن را عقب بزند.

718 - اگر احتمال دهد كه در پیشانی و

كف دستها یا پشت دستها مانعی هست , چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد , باید جستجو نماید تا یقین یا اطمینان كند كه مانعی نیست.

719 - اگر وظیفه او تیمم است و نمی تواند به تنهایی تیمم كند باید از دیگری كمك بگیرد تا دستهای او را بر چیزی كه تیمم با او صحیح است بزند و سپس آنها را بر پیشانی و دستهای او بگذارد تا خود او در صورت امكان كف دو دست را بر پیشانی و بر پشت دستها بكشد و اگر این ممكن نبود باید نایب او را با دست خود او تیمم دهد , و اگر ممكن نباشد باید نایب دست خود را به چیزی كه تیمم به آن صحیح است بزند و به پیشانی و پشت دستهای او بكشد , و در این دو صورت بنابر احتیاط لازم باید هر دو نیت تیمم را نمایند ولی در صورت اول نیت خود مكلف كافی است.

720 - اگر در بین تیمم شك كند كه قسمتی از آن را فراموش كرده یا نه , چنانچه از محل آن گذشته به شك خود اعتنا نكند , و اگر نگذشته باید آن قسمت را بجا آورد.

721 - اگر بعد از مسح دست چپ شك كند كه درست تیمم كرده یا نه تیمم او صحیح است و چنانچه شك او در مسح دست چپ باشد لازم است او را مسح كند مگر آن كه عرفا از تیمم فارغ شده باشد مثل این كه در عملی كه مشروط به طهارت است داخل شده و یا موالات فوت شده باشد.

722 - كسی كه وظیفه

اش تیمم است چنانچه از برطرف شدن عذرش در تمام وقت نماز مایوس باشد می تواند تیمم كند و اگر برای كار واجب دیگر یا مستحبی تیمم كند و تا وقت نماز عذر او باقی باشد می تواند با همان تیمم نماز بخواند.

723 - كسی كه وظیفه اش تیمم است , اگر بداند تا آخر وقت عذر او باقی می ماند یا از برطرف شدن آن مایوس باشد , در وسعت وقت می تواند با تیمم نماز بخواند , ولی اگر بداند تا آخر وقت عذر او برطرف می شود , باید صبر كند و با وضو یا غسل نماز بخواند , بلكه اگر از برطرف شدن آن تا آخر وقت مایوس نباشد نمی تواند تا وقتی كه مایوس نشده تیمم كند و نماز بخواند.

724 - كسی كه نمی تواند وضو بگیرد یا غسل كند اگر یقین كند كه عذرش برطرف نمی شود یا مایوس از برطرف شدنش باشد می تواند نمازهای قضای خود را با تیمم بخواند ولی اگر بعدا عذرش برطرف شد احتیاط مستحب آن است دوباره آنها را با وضو یا غسل بجا آورد , و اگر مایوس از برطرف شدن عذرش نباشد بنابر احتیاط لازم نمی تواند برای نمازهای قضا تیمم كند.

725 - كسی كه نمی تواند وضو بگیرد یا غسل كند , جایز است نمازهای مستحبی را مثل نافله های شبانه روز كه وقت معین دارد با تیمم بخواند , ولی اگر مایوس نباشد كه تا آخر وقت آنها عذر او برطرف می شود احتیاط لازم آن است كه آنها را در اول وقتشان بجا نیاورد.

726 - كسی كه احتیاطا

غسل جبیره ای و تیمم نماید , اگر بعد از غسل و تیمم نماز بخواند , و بعد از نماز حدث اصغری از او سر بزند مثلا بول كند برای نمازهای بعد باید وضو بگیرد و چنانچه حدث پیش از نماز باشد برای آن نماز نیز باید وضو بگیرد.

727 - اگر به واسطه نداشتن آب یا عذر دیگری تیمم كند , بعد از برطرف شدن عذر , تیمم او باطل می شود.

728 - چیزهایی كه وضو را باطل می كند , تیمم بدل از وضو را هم باطل می كند , و چیزهایی كه غسل را باطل می نماید , تیمم بدل از غسل را هم باطل می نماید.

729 - كسی كه نمی تواند غسل كند , اگر چند غسل بر او واجب باشد , جایز است یك تیمم بدل از آنها بنماید و احتیاط مستحب آن است كه بدل هر یك از آنها یك تیمم نماید.

730 - كسی كه نمی تواند غسل كند , اگر بخواهد عملی را كه برای آن غسل واجب است انجام دهد , باید بدل از غسل تیمم نماید و كسی كه نمی تواند وضو بگیرد , و بخواهد عملی را كه برای آن وضو واجب است انجام دهد , باید بدل از وضو تیمم نماید.

731 - اگر بدل از غسل جنابت تیمم كند , لازم نیست برای نماز وضو بگیرد , ولی اگر بدل از غسلهای دیگر تیمم كند , احتیاط مستحب آن است كه وضو هم بگیرد , واگر نتواند وضو بگیرد تیمم دیگری هم بدل از وضو بنماید.

732 - اگر بدل از غسل جنابت تیمم كند و

بعد كاری كه وضو را باطل می كند برای او پیش آید , چنانچه برای نمازهای بعد نتواند غسل كند , باید وضو بگیرد و احتیاط مستحب آن است كه تیمم نیز بكند و اگر نمی تواند وضو بگیرد باید بدل او تیمم كند و احتیاط مستحب آن است كه تیمم را به قصد ما فی الذمة انجام دهد.

733 - كسی كه باید برای انجام عملی مثلا برای خواندن نماز بدل از وضو و بدل از غسل تیمم كند اگر در تیمم اول نیت بدل از وضو یا نیت بدل از غسل نماید , و تیمم دوم را به قصد این كه وظیفه خود را انجام داده باشد بجا آورد , كفایت می كند.

734 - كسی كه وظیفه اش تیمم است اگر برای كاری تیمم كند تا تیمم و عذر او باقی است , كارهایی را كه باید با وضو یا غسل انجام داد , می تواند بجا آورد.

ولی اگر عذرش تنگی وقت بوده , یا با داشتن آب برای نماز میت یا خوابیدن تیمم كرده فقط كارهایی را كه برای آن تیمم نموده می تواند انجام دهد.

735 - در چند مورد بهتر است نمازهایی را كه انسان با تیمم خوانده قضا نماید , اول آن كه از استعمال آب ترس داشته و عمدا خود را جنب كرده و با تیمم نماز خوانده است.

دوم آن كه می دانسته یا گمان داشته كه آب پیدا نمی كند , و عمدا خود را جنب كرده و با تیمم نماز خوانده است.

سوم آن كه تا آخر وقت , عمدا در جستجوی آب نرود و با تیمم نماز بخواند

و بعد بفهمد كه اگر جستجو می كرد پیدا می شد.

چهارم آن كه عمدا نماز را تاخیر انداخته و در آخر وقت با تیمم نماز خوانده است.

پنجم آن كه می دانسته یا گمان داشته كه آب پیدا نمی شود وآب را كه داشته ریخته و با تیمم نماز خوانده است.

نماز

احكام نماز

1/735 - نماز بهترین اعمال دینی است كه اگر قبول درگاه خداوند عالم شود , عبادتهای دیگر هم قبول می شود و اگر پذیرفته نشود اعمال دیگر هم قبول نمی شود و همان طور كه اگر انسان شبانه روزی پنج نوبت در نهر آبی شست و شو كند , و چرك در بدنش نمی ماند , نمازهای پنجگانه هم انسان را از گناهان پاك می كند و سزاوار است كه انسان نماز را در اول وقت بخواند و كسی كه نماز را پست و سبك بشمارد , مانند كسی است كه نماز نمی خواند.

پیغمبر اكرم صلی اللّه علیه وآله فرمود: كسی كه به نماز اهمیت ندهد و آن را سبك شمارد سزاوار عذاب آخرت است.

روزی حضرت در مسجد تشریف داشتند مردی وارد و مشغول نماز شد , و ركوع و سجودش را كاملا بجا نیاورد , حضرت فرمودند: اگر این مرد در حالی كه نمازش این طور است از دنیا برود , به دین من از دنیا نرفته است.

پس انسان باید مواظب باشد كه به عجله و شتاب زدگی نماز نخواند , و در حال نماز به یاد خدا و با خضوع و خشوع و وقار باشد , و متوجه باشد كه با چه كسی سخن می گوید و خود را در مقابل عظمت و

بزرگی خداوند عالم بسیار پست و ناچیز ببیند.

و اگر انسان در موقع نماز كاملا به این مطلب توجه كند , از خود بی خبر می شود , چنان كه در حال نماز تیر را از پای مبارك امیر المؤمنین علی علیه السلام بیرون كشیدند و آن حضرت متوجه نشدند.

و نیز باید نمازگزار توبه و استغفار نماید , و گناهانی را كه مانع قبول شدن نماز است مانند حسد , كبر , غیبت , خوردن حرام , آشامیدن مسكرات , ندادن خمس و زكاة و بلكه هر معصیتی را ترك كند.

و هم چنین سزاوار است كارهایی را كه ثواب نماز را كم می كند بجا نیاورد , مثلا در حال خواب آلودگی و خودداری از بول به نماز نایستد , و در موقع نماز به آسمان نگاه نكند , و كارهایی را كه ثواب نماز را زیاد می كند بجا آورد , مثلا انگشتر عقیق به دست كند و لباس پاكیزه بپوشد و شانه و مسواك كند , و خود را خوشبو نماید.

نمازهای واجب

2/735 - نمازهای واجب شش است: اول نمازهای روزانه.

دوم نماز آیات.

سوم نمازمیت.

چهارم نماز طواف واجب خانه كعبه.

پنجم نماز قضای پدر كه بر پسر بزرگتر بنابر احتیاط واجب است.

ششم نمازی كه به واسطه اجاره و نذر و قسم و عهد واجب می شود و نماز جمعه از نمازهای روزانه است.

نمازهای واجب روزانه

3/735 - نمازهای واجب روزانه پنج است: ظهر و عصر , هر كدام چهار ركعت , مغرب سه ركعت , عشاء چهار ركعت , صبح , دو ركعت.

736 - در سفر باید نمازهای چهار ركعتی را با شرایطی كه گفته می شود دو ركعت خواند.

وقت نماز ظهر و عصر

737 - اگر چوب یا چیزی مانند آن را - كه شاخص می گویند - راست در زمین هموار فرو برند , صبح كه خورشید بیرون می آید , سایه آن به طرف مغرب می افتد و هر چه آفتاب بالا می آید این سایه كم می شود , و در شهرهای ما در اول ظهر شرعی به آخرین درجه كمی می رسد , و ظهر كه گذشت , سایه آن به طرف مشرق برمی گردد , و هر چه خورشید رو به مغرب می رود سایه زیادتر می شود , بنابر این وقتی سایه به آخرین درجه كمی رسید و دو مرتبه رو به زیاد شدن گذاشت معلوم می شود ظهر شرعی شده است , ولی در بعضی از شهرها مثل مكه مكرمه كه گاهی موقع ظهر سایه به كلی از بین می رود , بعد از آن كه سایه دوباره پیدا شد , معلوم می شود ظهر شده است.

738 - وقت نماز ظهر و عصر بعد از زوال تا غروب آفتاب است ولی چنانچه نماز عصر را عمدا قبل از نماز ظهر بخواند باطل است , مگر این كه از آخر وقت بیش از آوردن یك نماز مجال نباشد , كه در این فرض اگر كسی تا این موقع نماز ظهر را نخوانده , نماز ظهر او قضا

است , و باید نماز عصر را بخواند , و اگر كسی پیش از این وقت اشتباها تمام نماز عصر را پیش از نماز ظهر بخواند نمازش صحیح است , و احتیاط مستحب آن است كه آن را نماز ظهر قرار داده و چهار ركعت دیگر به قصد ما فی الذمة بجا آورد.

739 - اگر پیش از خواندن نماز ظهر , سهوا مشغول نماز عصر شود , و در بین نماز بفهمد اشتباه كرده است , باید نیت را به نماز ظهر برگرداند , یعنی نیت كند كه آنچه تا حال خوانده ام و آنچه را مشغولم و آنچه بعد می خوانم همه نماز ظهر باشد , و بعد از آن كه نماز را تمام كرد نماز عصر را بخواند.

نماز جمعه و احكام آن

740 - نماز جمعه مانند نماز صبح دو ركعت است.

امتیازش از نماز صبح این است كه دو خطبه در پیش دارد , و نماز جمعه واجب تخییری است , به این معنی كه مكلف در روز جمعه مخیر است كه نماز جمعه را بخواند در صورتی كه شرایطش موجود باشد , یا نماز ظهر بجا آورد , پس اگر نماز جمعه را بجا آورد كفایت از ظهر می كند. و واجب شدن نماز جمعه چند شرط دارد: اول داخل شدن وقت , و آن عبارت از زوال آفتاب است , و وقتش اول عرفی زوال است پس هرگاه از این وقت نماز جمعه را تاخیر انداخت , وقتش خارج شده و نماز ظهر را باید بجا آورد.

دوم شماره افراد: و آن پنج نفر است با امام , و هرگاه پنج نفر از مسلمانان جمع نشوند

نماز جمعه واجب نمی شود.

سوم بودن امام جامع شرایط امامت , از عدالت و غیر آن از چیزهایی كه در امام جماعت معتبر است , هم چنان كه در بحث نماز جماعت خواهد آمد و بدون او نماز جمعه واجب نمی شود.

و صحیح بودن نماز جمعه چند شرط دارد: اول جماعت بودن , پس فرادا صحیح نیست , و هر گاه ماموم قبل از ركوع ركعت دوم نماز جمعه به امام برسد مجزی خواهد بود.

و یك ركعت دیگر به او اضافه می كند , و اگر در ركوع امام را درك كند مجزی بودنش مشكل است , و احتیاط ترك نشود.

دوم خواندن دو خطبه پیش از نماز , كه در خطبه اول حمد و ثنای الهی را گفته و وصیت به تقوی و پرهیزكاری شود و یك سوره كوتاه از قرآن بخواند , سپس نشسته و برخیزد , و باز هم حمد و ثنای الهی را بجا آورده و بر پیغمبر اكرم و ائمه مسلمین صلوات فرستاده و احتیاط مستحب آن است كه برای مؤمنین و مؤمنات استغفار (طلب آمرزش) كند.

و لازم است خطبه پیش از نماز باشد , پس اگر نماز را پیش از دو خطبه شروع كرد صحیح نخواهد بود و خواندن خطبه پیش از زوال آفتاب اشكال دارد.

و لازم است كسی كه خطبه را می خواند هنگام خطبه ایستاده باشد.

پس هر گاه خطبه را نشسته بخواند صحیح نخواهد بود و فاصله انداختن بین دو خطبه به نشستن لازم و واجب است , و لازم است نشستن مختصر و خفیف باشد , و لازم است امام جماعت و خطیب (كسی كه خطبه می

خواند) یك نفر باشد , و اقوی این است كه در خطبه طهارت شرط نیست , اگر چه اشتراط احوط است.

و در حمد و ثنای الهی و صلوات بر پیغمبر اكرم و ائمة مسلمین بنابر احتیاط عربیت (زبان عربی) معتبر است و در مازاد بر آن معتبر نیست بلكه اگر بیشتر حاضرین زبان عربی را ندانند احتیاط لازم آن است كه خصوص وصیت به تقوی به زبان حاضرین باشد.

سوم آن كه مسافت بین دو نماز جمعه كمتر از یك فرسخ نباشد , پس هر گاه نماز جمعه دیگری در مسافت كمتر از یك فرسخ بر پا شود , و مقارن هم بودند هر دو باطل می شوند , و اگر یكی سبقت بر دیگری داشت هر چند به تكبیرة الاحرام باشد صحیح و دومی باطل خواهد بود ولی هر گاه پس از برگزاری نماز جمعه كشف شد كه نماز جمعه دیگری بر او سابق یا مقارنش در مسافت كمتر از یك فرسخ بر پا شده بوده بجا آوردن نماز ظهر واجب نخواهد بود , و فرقی نیست بین این كه این كشف در وقت یا در خارج وقت باشد و بر پا نمودن نماز جمعه در صورتی مانع از نماز جمعه دیگر در مسافت مزبور می شود كه خود صحیح و جامع شرایط باشد , والا در مانع بودنش اشكال است , و اقرب مانع نبودن است.

741 - هر گاه نماز جمعه ای كه دارای شرایط است بر پا شود اگر بر پا كننده اش امام علیه السلام یا نماینده او باشد حضورش واجب است و در غیر این صورت حضورش واجب نیست و در

وجوب حضور در صورت اول چند چیز معتبر است: اول آن كه مكلف مرد باشد , و حضور جمعه بر زنان واجب نیست.

دوم آزادی , پس حضور در نماز جمعه بر بندگان (برده) واجب نیست.

سوم حاضر بودن , پس بر مسافر واجب نیست.

و در مسافر فرقی نیست كه تكلیف او در نماز قصر باشد یا تمام , مثل مسافری كه قصد اقامه نموده باشد.

چهارم سلامت از بیماری و كوری , پس بر بیمار و كور واجب نیست.

پنجم پیر نبودن , پس بر پیرمردان واجب نیست.

ششم آن كه بین جای شخص و جایی كه نماز جمعه بر پا می شود بیش از دو فرسخ فاصله نباشد و بر كسی كه سر دو فرسخی است حضور واجب است و هم چنین بر كسی كه حضور جمعه بر او سخت و دشوار باشد به جهت باران یا سرمای شدید و مانند اینها حضور واجب نیست.

742 - چند حكم كه به نماز جمعه راجع است از این قرار است.

اول كسی كه نماز جمعه از او ساقط شده و حضورش واجب نباشد , جایز است در اول وقت مبادرت به نماز ظهر نماید.

دوم حرف زدن هنگامی كه امام مشغول خطبه خواندن است مكروه است مگر آن كه مانع از گوش دادن خطبه باشد كه در این صورت بنابر احتیاط جایز نیست , و فرقی بین عدد معتبر در اصل وجوب نماز جمعه و بین بیشتر از آن نیست.

سوم گوش دادن به دو خطبه بنابر احتیاط واجب است ولی كسانی كه معنای خطبه را نمی فهمند گوش دادن بر آنها واجب نیست.

چهارم اذان دوم روز جمعه بدعت است , و این

همان اذانی است كه در عرف اذان سوم نامیده می شود.

پنجم وقت خطبه امام , ظاهر این است كه حضور واجب نباشد.

ششم خرید و فروش هنگامی كه برای نماز جمعه نداء می شود حرام است در صورتی كه منافی نماز باشد , و الا حرام نخواهد بود , و اظهر این است كه در صورت حرمت نیز معامله باطل نیست.

هفتم كسی كه حضور جمعه بر او واجب بود , و ترك نمود و نماز ظهر را بجا آورد اظهر این است كه نمازش صحیح باشد.

وقت نماز مغرب و عشا

743 - احتیاط واجب آن است كه قبل از این كه سرخی طرف مشرق - كه بعد از غروب آفتاب پیدا می شود - از بالای سر انسان بگذرد انسان نماز مغرب را بجا نیاورد.

744 - وقت نماز مغرب و عشا برای شخص مختار تا نیمه شب امتداد دارد , و اما برای شخص مضطر - كه یا از روی فراموشی یا به سبب خواب یا حیض و مانند اینها نماز را پیش از نیمه شب نخوانده - وقت نماز مغرب و عشا تا طلوع فجر ادامه دارد , ولی در هر صورت در حال التفات ترتیب بین آن دو معتبر است , یعنی نماز عشا در صورتی كه با التفات , قبل از نماز مغرب خوانده شود باطل است مگر این كه از وقت بیش از مقدار اداء نماز عشا نمانده باشد , كه در این صورت لازم است نماز عشا را قبل از نماز مغرب بخواند.

745 - اگر كسی اشتباها نماز عشا را پیش از نماز مغرب بخواند , و بعد از نماز ملتفت شود , نمازش صحیح

است , و باید نماز مغرب را بعد از آن بجا آورد.

746 - اگر پیش از خواندن نماز مغرب , سهوا مشغول نماز عشا شود , و در بین نماز بفهمد كه اشتباه كرده , چنانچه به ركوع ركعت چهارم نرفته است , باید نیت را به نماز مغرب برگرداند , و نماز را تمام كند و بعد نماز عشا را بخواند , و اگر به ركوع ركعت چهارم رفته است می تواند نماز عشا را تمام كرده و بعد نماز مغرب را بجا آورد.

747 - آخر وقت نماز عشا برای شخص مختار - همچنان كه گذشت - نصف شب است.

و شب از اول غروب است تا طلوع فجر.

748 - اگر از روی اختیار نماز مغرب یا عشا را تا نصف شب نخواند بنابر احتیاط واجب باید تا قبل از اذان صبح بدون این كه نیت ادا و قضا كند آن نماز را بجا آورد.

وقت نماز صبح

749 - نزدیك اذان صبح از طرف مشرق , سفیده ای رو به بالا حركت می كند كه آن را فجر اول گویند , موقعی كه آن سفیده پهن شد , فجر دوم و اول وقت نماز صبح است و آخر وقت نماز صبح موقعی است كه آفتاب بیرون می آید.

احكام وقت نماز

750 - موقعی انسان می تواند مشغول نماز شود , كه یقین كند وقت داخل شده است , یا دو مرد عادل به داخل شدن وقت خبر دهند , بلكه به اذان و به خبر شخصی كه وقت شناس باشد چنانچه موجب اطمینان شود نیز می توان اكتفا نمود.

751 - اگر به واسطه مانع شخصی مانند نابینایی یا در زندان بودن نتواند در اول وقت نماز به داخل شدن وقت یقین كند باید نماز را تاخیر بیندازد تا یقین یا اطمینان كند كه وقت داخل شده است , و هم چنین است بنابر احتیاط لازم اگر مانع از یقین به داخل شدن وقت از موانع عامه باشد مثل ابر و غبار و مانند اینها.

752 - اگر به یكی از راههای گذشته برای انسان ثابت شود كه وقت نماز شده و مشغول نماز شود , و در بین نماز بفهمد كه هنوز وقت داخل نشده نماز او باطل است , و هم چنین است اگر بعد از نماز بفهمد كه تمام نماز را پیش از وقت خوانده , ولی اگر در بین نماز بفهمد وقت داخل شده یا بعد از نماز بفهمد كه در بین نماز وقت داخل شده بود نماز او صحیح است.

753 - اگر انسان ملتفت نباشد كه باید با یقین به داخل

شدن وقت , مشغول نماز شود , چنانچه بعد از نماز بفهمد كه تمام نماز را در وقت خوانده , نماز او صحیح است , و اگر بفهمد نماز را پیش از وقت خوانده یا نفهمد كه در وقت خوانده یا پیش از وقت , نمازش باطل است , بلكه اگر بعد از نماز بفهمد كه در بین نماز وقت داخل شده است , باید دوباره آن نماز را بخواند.

754 - اگر یقین كند وقت داخل شده و مشغول نماز شود , و در بین نماز شك كند كه وقت داخل شده یا نه , نماز او باطل است.

ولی اگر در بین نماز یقین داشته باشد كه وقت داخل شده , و شك كند كه آنچه از نماز خوانده در وقت بوده یا نه نمازش صحیح است.

755 - اگر وقت نماز به قدری تنگ است , كه به واسطه بجا آورد بعضی از كارهای مستحب نماز , مقداری از آن بعد از وقت خوانده می شود باید آن مستحب را بجا نیاورد , مثلا اگر به واسطه خواندن قنوت مقداری از نماز بعد از وقت خواند می شود , باید قنوت را نخواند.

756 - كسی كه به اندازه خواندن یك ركعت نماز وقت دارد , باید نماز را به نیت ادا بخواند , ولی نباید عمدا نماز را تا این وقت تاخیر بیندازد.

757 - كسی كه مسافر نیست , اگر تا غروب آفتاب به اندازه خواندن پنج ركعت نماز وقت دارد , باید نماز ظهر و عصر هر دو را بخواند , و اگر كمتر وقت دارد باید فقط نماز عصر را بخواند , و

بعدا نماز ظهر را قضا كند , و هم چنین اگر تا نصف شب به اندازه خواندن پنج ركعت وقت دارد , باید نماز مغرب و عشا را بخواند , و اگر كمتر وقت دارد باید فقط عشا را بخواند و بعدا مغرب را بجا آورد بدون آن كه نیت اداء و قضا كند.

758 - كسی كه مسافر است اگر تا غروب آفتاب به اندازه خواندن سه ركعت نماز وقت دارد , باید نماز ظهر و عصر را بخواند , و اگر كمتر وقت دارد , باید فقط عصر را بخواند , و بعدا نماز ظهر را قضا كند , و اگر تا نصف شب به اندازه خواندن چهار ركعت نماز وقت دارد , باید نماز مغرب و عشا را بخواند و اگر به مقدار سه ركعت نماز وقت دارد باید اول نماز عشا را بخواند و بعد مغرب را بجا آورد تا یك ركعت از نماز مغرب را در وقت انجام داده باشد , و اگر كمتر از سه ركعت نماز وقت دارد باید اول عشا را بخواند و بعدا مغرب را بدون این كه نیت ادا و قضا كند بجا آورد و چنانچه بعد از خواندن عشا معلوم شود كه از وقت به مقدار یك ركعت یا بیشتر به نصف شب مانده است , باید فورا نماز مغرب را به نیت ادا بجا آورد.

759 - مستحب است انسان نماز را در اول وقت آن بخواند و راجع به آن خیلی سفارش شده است و هر چه به اول وقت نزدیك تر باشد بهتر است مگر آن كه تاخیر آن از جهتی بهتر باشد

, مثلا صبر كند كه نماز را به جماعت بخواند.

760 - هر گاه انسان عذری دارد كه اگر بخواهد در اول وقت نماز بخواند , ناچار است با تیمم نماز بخواند , چنانچه بداند عذر او تا آخر وقت باقی است یا مایوس از برطرف شدن آن باشد می تواند در اول وقت تیمم كند و نماز بخواند , ولی اگر مایوس نباشد باید صبر كند تا عذرش برطرف شود و چنانچه عذر او برطرف نشد , در آخر وقت نماز بخواند , و لازم نیست به قدری صبر كند كه فقط بتواند كارهای واجب نماز را انجام دهد , بلكه اگر برای مستحبات نماز نیز مانند اذان و اقامه و قنوت اگر وقت دارد می تواند تیمم كند , و نماز را با آن مستحبات بجا آورد.

و در عذرهای دیگر غیر از موارد تیمم اگر چه مایوس نباشد كه عذر او برطرف شود جایز است اول وقت نماز بخواند , ولی چنانچه در اثنا وقت عذرش برطرف گردد لازم است اعاده نماید.

761 - كسی كه مسائل نماز و شكیات و سهویات را نمی داند و احتمال می دهد كه یكی از اینها در نماز پیش آید , و به واسطه یاد نگرفتن مخالفت حكم الزامی نماید باید برای یاد گرفتن اینها نماز را از اول وقت تاخیر بیندازد , ولی اگر به امید آن كه بر وجه صحیح نماز را انجام دهد در اول وقت مشغول نماز شود , پس اگر در نماز مساله ای كه حكم آن را نمی داند پیش نیاید , نماز او صحیح است , و اگر مساله ای كه

حكم آن را نمی داند پیش آید , جایز است به یكی از دو طرفی كه احتمال می دهد عمل نماید و نماز را تمام كند.

ولی بعد از نماز باید مساله را بپرسد كه اگر نمازش باطل بوده , دوباره بخواند , و اگر صحیح بوده اعاده لازم نیست.

762 - اگر وقت نماز وسعت دارد و طلب كار هم طلب خود را مطالبه می كند , در صورتی كه ممكن است , باید اول قرض خود را بدهد , بعد نماز بخواند , و هم چنین است اگر كار واجب دیگری كه باید فورا آن را بجا آورد پیش آمد كند.

مثلا ببیند مسجد نجس است باید اول مسجد را تطهیر كند , بعد نماز بخواند , و چنانچه در هر دو صورت اول نماز بخواند معصیت كرده , ولی نماز او صحیح است.

نمازهایی كه باید به ترتیب خوانده شود

763 - انسان باید نماز عصر را بعد از نماز ظهر , و نماز عشا را بعد از نماز مغرب بخواند , و اگر عمدا نماز عصر را پیش از نماز ظهر , و نماز عشا را پیش نماز مغرب بخواند باطل است.

764 - اگر به نیت نماز ظهر مشغول نماز شود , و در بین نماز یادش بیاید كه نماز ظهر را خوانده است , نمی تواند نیت را به نماز عصر برگرداند , بلكه باید نماز را بشكند و نماز عصر را بخواند , و همین طور است در نماز مغرب و عشا.

765 - اگر در بین نماز عصر یقین كند كه نماز ظهر را نخوانده است و نیت را به نماز ظهر برگرداند , چنانچه یادش بیاید كه نماز

ظهر را خوانده بوده می تواند نیت را به نماز عصر برگرداند و نماز را تمام كند در صورتی كه بعضی از اجزا نماز را به نیت ظهر نیاورده باشد یا آن كه اگر آورده است به نیت عصر تدارك كند , ولی اگر آن جز ركعت باشد نماز او در هر صورت باطل است , و هم چنین اگر ركوع یا دو سجده از یك ركعت باشد نماز بنابر احتیاط لازم باطل است.

766 - اگر در بین نماز عصر شك كند كه نماز ظهر را خوانده یا نه باید نماز را به نیت عصر تمام كند و بعدا نماز ظهر را بجا آورد ولی اگر وقت به قدری كم است كه بعد از تمام شدن نماز آفتاب غروب می كند و برای یك ركعت نماز هم وقت باقی نمانده , لازم نیست كه نماز ظهر را قضا كند.

767 - اگر در نماز عشا شك كند كه نماز مغرب را خوانده یا نه باید به نیت عشا نماز را تمام كند و بعد نماز مغرب را بجا آورد ولی اگر وقت به قدری كم است كه بعد از تمام شدن نماز نصف شب می شود و به مقدار یك ركعت نماز هم وقت باقی نمانده لازم نیست كه نماز مغرب را قضا كند.

768 - اگر در نماز عشا بعد از رسیدن به ركوع ركعت چهارم شك كند كه نماز مغرب را خوانده یا نه باید نماز را تمام كند , و بعدا چنانچه وقت برای نماز مغرب باقی باشد نماز مغرب را نیز بخواند.

769 - اگر انسان نمازی را كه خوانده احتیاطا دوباره بخواند و

در بین نماز یادش بیاید نمازی را كه باید پیش از آن بخواند نخوانده است , نمی تواند نیت را به آن نماز برگرداند , مثلا موقعی كه نماز عصر را احتیاطا می خواند , اگر یادش بیاید نماز ظهر را نخوانده است , نمی تواند نیت را به نماز ظهر برگرداند.

770 - برگرداندن نیت از قضا به نماز ادا , و از نماز مستحب به نماز واجب جایز نیست.

771 - اگر وقت نماز ادا وسعت داشته باشد , انسان می تواند در بین نماز - چنانچه یادش بیاید كه نماز قضا بر ذمه دارد - نیت را به نماز قضا برگرداند , ولی باید برگرداندن نیت به نماز قضا ممكن باشد مثلا اگر مشغول نماز ظهر است , در صورتی می تواند نیت را به قضای صبح برگرداند كه داخل ركوع ركعت سوم نشده باشد.

نمازهای مستحب

772 - نمازهای مستحبی زیاد است و آنها را نافله گویند , و بین نمازهای مستحبی به خواندن نافله های شبانه روزی بیشتر سفارش شده , و آنها در غیر روز جمعه سی و چهار ركعتند , كه هشت ركعت آن نافله ظهر و هشت ركعت نافله عصر , و چهار ركعت نافله مغرب , و دو ركعت نافله عشا , و یازده ركعت نافله شب , و دو ركعت نافله صبح می باشد.

و چون دو ركعت نافله عشا را بنابر احتیاط واجب باید نشسته بخواند , یك ركعت حساب می شود.

ولی در روز جمعه بر شانزده ركعت نافله ظهر و عصر , چهار ركعت اضافه می شود و بهتر آن است كه تمام بیست ركعت را پیش از

زوال بجا آورد.

773 - از یازده ركعت نافله شب , هشت ركعت آن باید به نیت نافله شب , و دو ركعت آن به نیت نماز شفع , و یك ركعت آن به نیت نماز وتر خوانده شود.

و دستور كامل نافله شب در كتابهای دعا گفته شده است.

774 - نمازهای نافله را می شود نشسته خواند ولی جمعی از فقها گفته اند كه در این صورت بهتر است دو ركعت نماز نافله نشسته را یك ركعت حساب كند , مثلا كسی كه می خواهد نافله ظهر را كه هشت ركعت است نشسته بخواند , بهتر است شانزده ركعت بخواند , و اگر می خواهد نماز وتر را نشسته بخواند , دو نماز یك ركعتی نشسته بخواند , ولی بهتر بودن این كار معلوم نیست و لكن چنانچه رجاء انجام داده شود اشكال ندارد.

775 - نافله ظهر و عصر را در سفر نباید خواند , و نافله عشا چنانچه به قصد رجا خوانده شود مانعی ندارد.

وقت نافله های یومیه

776 - نافله نماز ظهر پیش از نماز ظهر خوانده می شود , و وقت آن از اول ظهر است , و تا موقعی كه ممكن باشد آن را پیش از نماز ظهر خواند وقت آن ادامه دارد , ولی اگر شخص نافله ظهر را تا موقعی كه آن مقدار از سایه شاخص كه بعد از ظهر پیدا می شود به اندازه دو هفتم آن شود - یعنی اگر درازای شاخص هفت وجب باشد مقدار سایه به دو وجب برسد - تاخیر بیندازد بهتر است كه در این موقع نماز ظهر را بخواند.

777 - نافله عصر پیش از نماز عصر

خوانده می شود و وقت آن تا موقعی كه ممكن باشد آن را پیش از نماز عصر خواند ادامه دارد ولی چنانچه شخص نافله عصر را تا موقعی كه سایه شاخص به چهار هفتم آن برسد تاخیر بیندازد بهتر است كه در این موقع نماز عصر را بخواند , و چنانچه بخواهد نافله ظهر یا نافله عصر را بعد از وقت آنها بخواند می تواند نافله ظهر را بعد از نماز ظهر و نافله عصر را بعد از نماز عصر بخواند و بنابر احتیاط نیت ادا و قضا نكند.

778 - وقت نافله مغرب بعد از تمام شدن نماز مغرب است و تا وقتی كه ممكن باشد آن را پس از نماز مغرب در وقت بجا آورد , ولی اگر شخص نافله مغرب را تا وقتی كه سرخی طرف مغرب - كه بعد از غروب كردن آفتاب در آسمان پیدا می شود - از بین برود تاخیر بیندازد بهتر است در آن موقع نماز عشا را بخواند.

779 - وقت نافله عشا بعد از تمام شدن نماز عشا تا نصف شب است , و بهتر است بعد از نماز عشا بلا فاصله خوانده شود.

780 - نافله صبح پیش از نماز صبح خوانده می شود , و وقت آن بعد از گذشتن از وقت نماز شب به مقدار انجام آن می باشد و تا وقتی كه ممكن است آن را پیش از نماز صبح بجا آورد وقت آن ادامه دارد ولی اگر شخص نافله صبح را تا وقتی كه سرخی طرف مشرق پیدا شود تاخیر بیندازد بهتر است كه در این موقع نماز صبح را بخواند.

781 - اول

وقت نافله شب بنابر مشهور نصف شب است و تا اذان صبح وقتش ادامه دارد , و بهتر آن است كه نزدیك اذان صبح خوانده شود.

782 - مسافر و كسی كه برای او سخت است نافله شب را بعد از نصف شب بخواند می تواند آن را در اول شب بجا آورد.

نماز غفیله

783 - نماز غفیله یكی از نمازهای مستحبی است كه بین نماز مغرب و عشا خوانده می شود.

و در ركعت اول آن , بعد از حمد باید به جای سوره این آیه را بخوانند: وذا النون اذ ذهب مغاضبا فظن ان لن نقدر علیه فنادی فی الظلمات ان لا اله الا انت سبحانك انی كنت من الظالمین فاستجبنا له ونجیناه من الغم وكذلك ننجی المؤمنین و در ركعت دوم بعد از حمد به جای سوره این آیه را بخوانند: وعنده مفاتح الغیب لا یعلمها الا هو ویعلم ما فی البر والبحر وما تسقط من ورقة الا یعلمها ولا حبة فی ظلمات الارض ولا رطب ولا یابس الا فی كتاب مبین و در قنوت آن بگویند: اللهم انی اسالك بمفاتح الغیب التی لا یعلمها الا انت ان تصلی علی محمد وآل محمد وان تفعل بی كذا وكذا و به جای كلمه كذا وكذا حاجتهای خود را بگویند و بعد بگویند: اللهم انت ولی نعمتی والقادر علی طلبتی تعلم حاجتی فاسالك بحق محمد وآل محمد علیه وعلیهم السلام لما قضیتها لی.

احكام قبله

784 - جای خانه كعبه كه در مكه معظمه می باشد قبله است , و باید رو به روی آن نماز خواند , ولی كسی كه دور است , اگر طوری بایستد كه بگویند رو به قبله نماز می خواند كافی است.

و هم چنین است كارهای دیگری - مانند سر بریدن حیوانات كه باید رو به قبله انجام گیرد.

785 - كسی كه نماز واجب را ایستاده می خواند , باید سینه و شكم او رو به قبله باشد بلكه صورت او نیز نباید زیاد از قبله

منحرف باشد , و احتیاط مستحب آن است كه انگشتان پای او هم رو به قبله باشد.

786 - كسی كه باید نشسته نماز بخواند , باید در موقع نماز سینه و شكم او رو به قبله باشد بلكه صورت او هم نباید زیاد از قبله منحرف باشد.

787 - كسی كه نمی تواند نشسته نماز بخواند , باید در حال نماز به پهلوی راست طوری بخوابد كه جلوی بدن او رو به قبله باشد , و اگر ممكن نیست باید به پهلوی چپ طوری بخوابد كه جلوی بدن او رو به قبله باشد و تا وقتی كه ممكن است كه به پهلوی راست بخوابد نباید بنابر احتیاط لازم به پهلوی چپ بخوابد و اگر این دو ممكن نباشد باید به پشت بخوابد به طوری كه كف پاهای او رو به قبله باشد.

788 - نماز احتیاط و سجده و تشهد فراموش شده را باید رو به قبله بجا آورد و بنابر احتیاط استحبابی سجده سهو را نیز رو به قبله بجا آورد.

789 - نماز مستحبی را می شود در حال راه رفتن و سواری خواند و اگر انسان در این دو حال نماز مستحبی بخواند , لازم نیست رو به قبله باشد.

790 - كسی كه می خواهد نماز بخواند , باید برای پیدا كردن قبله كوشش نماید , تا یقین یا چیزی كه در حكم یقین است (مثل شهادت دو عادل) پیدا كند كه قبله كدام طرف است , و اگر بتواند , باید به گمانی كه از محراب مسجد مسلمانان یا قبرهای مؤمنین یا از راههای دیگر پیدا می شود عمل نماید , حتی اگر از

گفته فاسق یا كافری كه به واسطه قواعد علمی قبله را می شناسد گمان به قبله پیدا كند كافی است.

791 - كسی كه گمان به قبله دارد , اگر بتواند گمان قوی تری پیدا كند نمی تواند به گمان خود عمل نماید.

مثلا اگر میهمان از گفته صاحب خانه گمان به قبله پیدا كند , ولی بتواند از راه دیگر گمان قوی تری پیدا كند , نباید به حرف او عمل نماید.

792 - اگر برای پیدا كردن قبله وسیله ای ندارد , یا با این كه كوشش كرده , گمانش به طرفی نمی رود , نماز خواندن به یك طرف كافی است , و احتیاط مستحب آن است كه چنانچه وقت نماز وسعت دارد چهار نماز به چهار طرف بخواند.

793 - اگر یقین یا گمان كند كه قبله در یكی از دو طرف است باید به هر دو طرف نماز بخواند.

794 - كسی كه بخواهد به چند طرف نماز بخواند , اگر بخواهد دو نماز بخواند كه مثل نماز ظهر و عصر باید یكی بعد از دیگری خوانده شود , احتیاط مستحب آن است كه نماز اول را به آن چند طرف بخواند بعد نماز دوم را شروع كند.

795 - كسی كه یقین به قبله ندارد , اگر بخواهد غیر از نماز كاری كند كه باید رو به قبله انجام داد , مثلا بخواهد سر حیوانی را ببرد , باید به گمان عمل نماید , و اگر گمان ممكن نیست به هر طرف كه انجام دهد صحیح است.

پوشانیدن بدن در نماز

796 - مرد باید در حال نماز اگر چه كسی او را نمی بیند عورتین خود را بپوشاند

و بهتر آن است كه از ناف تا زانو را هم بپوشاند.

797 - زن باید در موقع نماز , تمام بدن حتی سر و موی خود را بپوشاند , و احتیاط مستحب آن است كه كف پاها را هم بپوشاند.

ولی پوشاندن صورت به مقداری كه در وضو شسته می شود و دستها تا مچ و روی پاها تا مچ پا لازم نیست.

اما برای آن كه یقین كند كه مقدار واجب را پوشانده است , باید مقداری از اطراف صورت و قدری پایین تر از مچ ها را هم بپوشاند.

798 - موقعی كه انسان قضای سجده فراموش شده یا تشهد فراموش شده را به جا می آورد باید خود را مثل موقع نماز بپوشاند.

و احتیاط مستحب آن است كه در موقع به جا آوردن سجده سهو نیز خود را بپوشاند.

799 - اگر انسان عمدا یا از روی ندانستن مساله , از روی تقصیر در نماز عورتش را نپوشاند نمازش باطل است.

800 - اگر شخصی در بین نماز بفهمد كه عورت او پیدا است.

باید او را بپوشاند و لازم نیست كه نماز را اعاده نماید , ولی احتیاط آن است كه در حالی كه فهمیده كه عورت او پیدا است چیزی از اجزا نماز را به جا نیاورد , و اگر 801 - اگر لباس در حال ایستادن عورت را می پوشاند , ولی ممكن است در حال بعد از نماز بفهمد كه در نماز عورت او پیدا بوده نمازش صحیح است.

دیگر , مثلا در حال ركوع و سجود نپوشاند , چنانچه موقعی كه عورت او پیدا می شود , به وسیله ای آن را بپوشاند ,

نماز او صحیح است , ولی احتیاط مستحب آن است كه با آن لباس نماز نخواند.

802 - انسان می تواند در نماز خود را به علف و برگ درختان بپوشاند ولی احتیاط مستحب آن است وقتی خود را به اینها بپوشاند كه چیز دیگری نداشته باشد.

803 - انسان در حال ناچاری كه چیزی برای پوشانیدن عورت خود ندارد می تواند برای نمایان نبودن پوست عورت گل و مانند آن را به او بزند.

804 - اگر چیزی ندارد كه در نماز خود را با آن بپوشاند , چنانچه مایوس از پیدا كردن آن نباشد بهتر آن است كه نماز خود را تاخیر بیندازد و اگر چیزی پیدا نكرد در آخر وقت مطابق وظیفه اش نماز بخواند ولی اگر نماز را در اول وقت خواند و عذرش تا آخر وقت ادامه پیدا نكرد احتیاط واجب آن است كه نماز را اعاده كند.

805 - كسی كه می خواهد نماز بخواند , اگر برای پوشاندن خود حتی برگ درخت و علف و گل و لجن نداشته باشد و مایوس باشد كه تا آخر وقت چیزی پیدا كند كه خود را با آن بپوشاند , در صورتی كه اطمینان دارد كه ناظر محترم او را نمی بیند ایستاده و با ركوع و سجود اختیاری نماز بخواند و چنانچه احتمال دهد كه ناظر محترم او را می بیند باید به طوری نماز بخواند كه عورت او نمایان نباشد مثل این كه نشسته نماز بخواند یا آن كه ركوع یا سجود اختیاری را ترك كرده با اشاره ركوع و سجود به جا آورد , و احتیاط لازم آن است كه شخص عاری

در حال نماز عورت خود را با بعضی از اعضای بدن خود بپوشاند مثل دو ران در حال نشستن و دو دست در حال ایستاده.

شرایط لباس نمازگزار

806 - لباس نمازگزار شش شرط دارد: اول آن كه پاك باشد.

دوم آن كه مباح باشد.

سوم آن كه از اجزاء مردار نباشد.

چهارم آن كه از حیوان حرام گوشت نباشد پنجم و ششم آن كه اگر نمازگزار مرد است , لباس او ابریشم خالص و طلا باف نباشد.

و تفصیل اینها در مسایل آینده گفته می شود.

شرط اول

807 - شرط اول لباس نمازگزار باید پاك باشد , و اگر كسی در حال اختیار با بدن یا لباس نجس نماز بخواند , نمازش باطل است.

808 - كسی كه از روی تقصیر نمی داند با بدن و لباس نجس نماز باطل است , اگر با بدن یا لباس نجس نماز بخواند , بنابر احتیاط لازم , نمازش باطل می باشد.

809 - اگر به واسطه ندانستن مساله از رو تقصیر چیز نجس را نداند نجس است , مثلا نداند عرق كافر نجس است و با آن نماز بخواند نمازش بنابر احتیاط لازم باطل است.

810 - اگر كسی یقین دارد كه بدن یا لباسش نجس نیست و بعد از نماز بفهمد نجس بوده نمازش صحیح است.

811 - اگر فراموش كند كه بدن یا لباسش نجس است , و در بین نماز یا بعد از آن یادش بیاید , چنانچه فراموشی او از روی اهمال و بی اعتنایی بوده باید بنابر احتیاط لازم نماز را دوباره بخواند و اگر وقت گذشته قضا نماید , و در غیر این صورت لازم نیست نماز را دوباره بخواند ولی اگر در میان نماز یادش بیاید باید به دستوری كه در مساله بعد گفته می شود عمل كند.

812 - كسی كه در وسعت وقت مشغول نماز

است اگر در بین نماز ملتفت شود كه بدن یا لباسش نجس شده و احتمال دهد كه بعد از شروع در نماز نجس شده باشد در صورتی كه آب كشیدن بدن یا لباس یا عوض كردن لباس یا بیرون آوردن آن نماز را به هم نمی زند در بین نماز بدن یا لباس را آب بكشد یا لباس را عوض نماید یا اگر چیز دیگری عورت او را پوشانده لباس را بیرون آورد ولی چنانچه طوری باشد كه اگر بدن یا لباس را آب بكشد یا لباس را عوض كند یا بیرون آورد نماز به هم می خورد یا اگر لباس را بیرون آورد برهنه می ماند باید بنابر احتیاط لازم نماز را دوباره با لباس پاك بخواند.

813 - كسی كه در تنگی وقت مشغول نماز است اگر در بین نماز ملتفت شود كه لباسش نجس شده و احتمال دهد كه پس از شروع در نماز نجس شده باشد در صورتی كه آب كشیدن یا عوض كردن یا بیرون آوردن لباس نماز را به هم نمی زند و می تواند لباس را بیرون آورد باید لباس را آب بكشد یا عوض كند , یا اگر چیز دیگری عورت او را پوشانده لباس را بیرون آورد و نماز را تمام كند , اما اگر چیز دیگری عورت او را نپوشانده و لباس را هم نمی تواند آب بكشد یا عوض كند , باید با همان لباس نجس نماز را تمام كند.

814 - كسی كه در تنگی وقت مشغول نماز است , اگر در بین نماز ملتفت شود كه بدن او نجس شده و احتمال دهد كه

پس از شروع در نماز نجس شده باشد در صورتی كه آب كشیدن بدن نماز را به هم نمی زند بدن را آب بكشد و اگر نماز را به هم می زند باید با همان حال نماز را تمام كند و نماز او صحیح است.

815 - كسی كه در پاك بودن بدن یا لباس خود شك دارد چنانچه جستجو نماید و چیزی در آن نبیند و نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد كه بدن یا لباسش نجس بوده نماز او صحیح است ولی اگر جستجو نكرده باشد بنابر احتیاط لازم باید نمازش را دوباره بخواند و چنانچه وقت گذشته قضا نماید.

816 - اگر لباس را آب بكشد و یقین كند كه پاك شده است و با آن نماز بخواند , و بعد از نماز بفهمد پاك نشده نمازش صحیح است.

817 - اگر خونی در بدن یا لباس خود ببیند و یقین كند كه از خونهای نجس نیست.

مثلا یقین كند كه خون پشه است , چنانچه بعد از نماز بفهمد كه از خونهایی بوده كه نمی شود با آن نماز خواند , نمازش صحیح است.

818 - اگر یقین كند خونی كه در بدن یا لباس او است خون نجسی است كه نماز با آن صحیح است , مثلا یقین كند خون زخم و دمل است چنانچه بعد از نماز بفهمد خونی بوده كه نماز با آن باطل است , نمازش صحیح است.

819 - اگر نجس بودن چیزی را فراموش كند و بدن یا لباسش با رطوبت به آن برسد , و در حال فراموشی نماز بخواند و بعد از نماز یادش بیاید نمازش صحیح است.

ولی

اگر بدنش با رطوبت به چیزی كه نجس بودن آن را فراموش كرده برسد و بدون این كه خود را آب بكشد , غسل كند و نماز بخواند غسل و نمازش باطل است , مگر این كه طوری باشد كه به غسل نمودن , بدن نیز پاك شود , و نیز اگر جایی از اعضا وضو با رطوبت به چیزی كه نجس بودن آن را فراموش كرده برسد و پیش از آن كه آنجا را آب بكشد , وضو بگیرد و نماز بخواند , وضو و نمازش باطل می باشد , مگر این كه طوری باشد كه به وضو گرفتن اعضا وضو نیز پاك شود.

820 - كسی كه فقط یك لباس دارد , اگر بدن و لباسش نجس شود و به اندازه آب كشیدƠیكی از آنها آب داشته باشد , احتیاط لازم این است كه بدن را آب كشیده با لباس نجس نماز بخواند و جایز نیست كه لباس را آب كشیده و با بدن نجس نماز بخواند ولی در صورتی كه نجاست لباس بیشتر یا شدیدتر باشد مخیر است كه هر كدام را می خواهد آب بكشد.

821 - كسی كه غیر از لباس نجس , لباس دیگری ندارد , باید با لباس نجس نماز بخواند و نمازش صحیح است.

822 - كسی كه دو لباس دارد , اگر بداند یكی از آنها نجس است و نداند كدام یك آنها است , چنانچه وقت دارد , باید با هر دو لباس نماز بخواند مثلا اگر می خواهد نماز ظهر و عصر بخواند باید با هر كدام یك نماز ظهر و یك نماز عصر بخواند , ولی

اگر وقت تنگ است , با هر كدام نماز بخواند كافی است.

شرط دوم

823 - شرط دوم لباس نمازگزار باید مباح باشد , و كسی كه می داند پوشیدن لباس غصبی حرام است , یا این كه از روی تقصیر حكم مساله را نداند اگر عمدا در آن لباس نماز بخواند بنابر احتیاط باطل است.

ولی در چیزهایی كه به تنهایی عورت را نمی پوشاند و هم چنین چیزهایی كه فعلا نمازگزار آنها را نپوشیده مانند دستمال بزرگ یا لنگی كه در جیب گذاشته شود اگر چه بشود عورت را با آنها پوشانید , و هم چنین چیزهایی كه نمازگزار آنها را پوشیده ولی ساتر مباح دیگری دارد , در تمام این صور غصبی بودن آنها به نماز ضرری ندارد هر چند احتیاط در ترك است.

824 - كسی كه می داند پوشیدن لباس غصبی حرام است , ولی حكم نماز خواندن در آن را نمی داند اگر عمدا با لباس غصبی نماز بخواند به تفصیلی كه در مساله قبلی گفته شد نمازش بنابر احتیاط باطل است.

825 - اگر نداند كه لباس او غصبی است یا فراموش كند و با آن لباس نماز بخواند , نمازش صحیح است ولی اگر كسی خودش لباس را غصب نماید و فراموش كند كه غصب كرده است و با آن نماز بخواند نمازش بنابر احتیاط باطل است.

826 - اگر نداند یا فراموش كند كه لباس او غصبی است و در بین نماز بفهمد , چنانچه چیز دیگری عورت او را پوشانده است و می تواند فورا یا بدون این كه موالات (یعنی پی در پی بودن نماز) به هم بخورد , لباس

غصبی را بیرون آورد , باید آن را بیرون آورد , و اگر چیز دیگری عورت او را نپوشانده , یا نمی تواند لباس غصبی را فورا بیرون آورد , یا اگر بیرون آورد پی در پی بودن نماز به هم می خورد.

در صورتی كه به مقدار یك ركعت هم وقت داشته باشد , باید نماز را بشكند و با لباس غیر غصبی نماز بخواند , و اگر به این مقدار وقت ندارد , باید در حال نماز لباس را بیرون آورد و به دستور نماز برهنگان , نماز را تمام نماید.

827 - اگر كسی برای حفظ جانش با لباس غصبی نماز بخواند یا مثلا برای این كه دزد لباس غصبی را نبرد با آن نماز بخواند نمازش صحیح است.

828 - اگر با عین پولی كه خمس آن را نداده لباس بخرد , حكم نماز خواندن در آن لباس حكم نماز خواندن در لباس غصبی است.

شرط سوم

829 - شرط سوم لباس نمازگزار (حتی چیزهایی كه به تنهایی عورت را نمی پوشاند بنابر احتیاط لازم) باید از اجزاء مردار حیوانی كه خون جهنده دارد , یعنی حیوانی كه اگر رگش را ببرند خون از آن جستن می كند نباشد , بلكه اگر از مردار حیوانی كه مانند ماهی و مار خون جهنده ندارد لباس تهیه كند احتیاط مستحب آن است كه با آن نماز نخواند.

830 - هرگاه چیزی از مردار نجس مانند گوشت و پوست آن كه روح داشته همراه نمازگزار باشد صحت نمازش بعید نیست.

831 - اگر چیزی از مردار حلال گوشت مانند مو و پشم كه روح ندارد - همراه نمازگزار باشد , یا

با لباسی كه از آنها تهیه كرده اند , نماز بخواند نمازش صحیح است.

شرط چهارم

832 - شرط چهارم لباس نمازگزار غیر چیزهایی كه به تنهایی عورت را نمی پوشاند مثل جوراب باید از اجزاء درندگان بلكه بنابر احتیاط لازم از مطلق حیوان حرام گوشت نباشد و هم چنین باید كه بدن و لباسش به بول و یا مدفوع یا عرق یا شیر یا موهای آن حیوان آلوده نباشد , ولی اگر یك موی حیوان مثلا بر لباس او باشد ضرر ندارد و هم چنین است اگر چیزی از آنها را مثلا در قوطی گذاشته و با خود حمل نماید.

833 - اگر آب دهان یا بینی یا رطوبت دیگری از حیوان حرام گوشت , مانند گربه بر بدن یا لباس نمازگزار باشد , چنانچه تر باشد نماز باطل است , و اگر خشك شده و عین آن برطرف شده باشد , نماز صحیح است.

834 - اگر مو و عرق و آب دهان كسی بر بدن یا لباس نمازگزار باشد اشكال ندارد و هم چنین جایز است با مروارید و موم و عسل نماز بخواند.

835 - اگر شك داشته باشد كه لباس از حیوان حلال گوشت است یا حرام گوشت , چه در داخله تهیه شده باشد چه در خارجه , جایز است كه با آن نماز بخواند.

836 - معلوم نیست كه صدف از اجزاء حیوان حرام گوشت باشد پس جایز است كه انسان با آن نماز بخواند.

837 - پوشیدن خز خالص و هم چنین سنجاب در نماز اشكال ندارد , ولی احتیاط مستحب آن است كه با پوست سنجاب نماز نخوانند.

838 - اگر با لباسی كه

نمی داند یا فراموش كرده كه از حیوان حرام گوشت است نماز بخواند , بنابر احتیاط مستحب آن نماز را دوباره بخواند.

شرط پنجم

839 - شرط پنجم پوشیدن لباس طلا باف برای مردان حرام است و نماز با آن باطل است , ولی برای زنان در نماز و غیر نماز اشكال ندارد.

840 - پوشیدن طلا مثل آویختن زنجیر طلا به سینه و انگشتری طلا به دست كردن , و بستن ساعت مچی طلا به دست , و عینك طلا گذاشتن برای مرد حرام , و نماز خواندن با آنها باطل است.

ولی برای زن در نماز و غیر نماز اشكال ندارد.

841 - اگر مردی نداند یا فراموش كند كه انگشتری یا لباس او از طلا است , یا شك داشته باشد و با آن نماز بخواند , نمازش صحیح است.

شرط ششم

842 - شرط ششم لباس مرد نمازگزار حتی عرق چین و بند شلوار او بنابر احتیاط مستحب باید ابریشم خالص نباشد و در غیر نماز هم پوشیدن آن برای مردان حرام است.

843 - اگر تمام آستر لباس یا مقداری از آن ابریشم خالص باشد پوشیدن آن برای مرد حرام و نماز در آن باطل است.

844 - لباسی را كه نمی داند از ابریشم خالص است یا چیز دیگر جایز است بپوشد و نماز در آن نیز اشكال ندارد.

845 - دستمال ابریشمی و مانند آن اگر در جیب مرد باشد اشكال ندارد , و نماز را باطل نمی كند.

846 - پوشیدن لباس ابریشمی برای زن , در نماز و غیر نماز اشكال ندارد.

847 - پوشیدن لباس غصبی و ابریشمی خالص و طلا باف در حال ناچاری مانعی ندارد , و نیز كسی كه ناچار است لباس بپوشد و لباس دیگری غیر از اینها ندارد , می تواند با این لباسها

نماز بخواند.

848 - اگر غیر از لباس غصبی لباس دیگری ندارد , و ناچار نیست لباس بپوشد , باید به دستوری كه برای برهنگان گفته شد نماز بخواند.

849 - اگر غیر از لباسی كه از حیوان درنده تهیه شده لباس دیگری ندارد , چنانچه در پوشیدن لباس ناچار باشد , می تواند با همان لباس نماز بخواند و اگر ناچار نباشد باید به دستوری كه برای برهنگان گفته شد نماز را به جا آورد , و اگر غیر از لباسی كه از حیوان حرام گوشت - غیر درنده - تهیه شده لباس دیگری ندارد چنانچه ناچار به پوشیدن آن لباس نباشد احتیاط لازم آن است كه دو بار نماز بخواند یك بار با آن لباس و بار دیگر هم به دستوری كه برای برهنگان گفته شد.

850 - اگر مرد غیر از لباس ابریشمی خالص یا طلا باف , لباس دیگری نداشته باشد , چنانچه در پوشیدن لباس ناچار نباشد , باید به دستوری كه برای برهنگان گفته شد نماز بخواند.

851 - اگر چیزی ندارد كه در نماز عورت خود را با آن بپوشاند واجب است اگر چه به كرایه یا خریداری باشد , تهیه نماید.

ولی اگر تهیه آن به قدری پول لازم دارد كه نبست به دارایی او زیاد است یا طوری است كه اگر پول را به مصرف لباس برساند به حال او ضرر دارد , می تواند به دستوری كه برای برهنگان گفته شد نماز بخواند.

852 - كسی كه لباس ندارد , اگر دیگری لباس به او ببخشد یا عاریه دهد , چنانچه قبول كردن آن برای او مشقت نداشته باشد باید قبول

كند , بلكه اگر عاریه كردن یا طلب بخشش برای او سخت نیست , باید از كسی كه لباس دارد , طلب بخشش یا عاریه نماید.

853 - پوشیدن لباسی كه پارچه یا رنگ یا دوخت آن برای كسی كه می خواهد آن را بپوشد معمول نیست , در صورتی كه موجب هتك حرمت و خواری او باشد حرام است , ولی اگر با آن لباس نماز بخواند هر چند ساترش فقط آن باشد نمازش صحیح است.

854 - اگر مرد لباس زنانه و زن لباس مردانه بپوشد در صورتی كه زی خود قرار دهد بنابر احتیاط حرام است ولی نماز خواندن با آن در هر صورت صحیح است.

855 - كسی كه باید خوابیده نماز بخواند اگر لحافش از اجزاء حیوان درنده - بلكه مطلق حیوان حرام گوشت بنابر احتیاط لازم - باشد یا نجس یا از ابریشم باشد در صورتی كه پوشیدن بر آن صدق كند , نماز در آن نیز جایز نیست , ولی مجرد روی خود كشیدن آن عیبی ندارد و ضرر به نماز نمی رساند و اما تشك به هر حال عیب ندارد , مگر اینكه مقداری از آن را به خود بپیچد كه در عرف پوشیدن گفته شود , در این صورت حكم آن حكم لحاف است.

(مواردی كه لازم نیست بدن و لباس نمازگزار پاك باشد).

856 - در سه صورت كه تفصیل آنها بعدا گفته می شود , اگر بدن یا لباس نمازگزار نجس باشد , نماز او صحیح است: اول آنكه به واسطه زخم یا جراحت یا دملی كه در بدن اوست.

لباس یا بدنش به خون آلوده شده باشد.

دوم آنكه

بدن یا لباس او به مقدار كمتر از درهم (كه تقریبا به اندازه بند سر انگشت ابهام - شست - می شود) بخون آلوده باشد.

سوم آنكه ناچار باشد با بدن یا لباس نجس نماز بخواند و نیز در یك صورت اگر لباس نمازگزار نجس باشد نماز او صحیح است و آن صورت آن است كه لباسهای كوچك او ماننϠجوراب و عرقچین نجس باشد.

و احكام این چهار صورت مفصلا در مسائل بعد گفته می شود.

857 - اگر در بدن یا لباس نمازگزار , خون زخم یا جراحت یا دمل باشد تا وقتی كه زخم یا جراحت یا دمل خوب نشده است می تواند با آن خون نماز بخواند و همچنین است اگر چركی كه با خون بیرون آمده یا دوایی كه روی زخم گذاشته اند و نجس شده در بدن یا لباس او باشد.

858 - اگر خون بریدگی و زخمی كه بزودی خوب می شود و شستن آن آسان است , در بدن یا لباس نمازگزار باشد , نماز او باطل است.

859 - اگر جایی از بدن یا لباس كه با زخم فاصله دارد , به رطوبت زخم نجس شود , جایز نیست با آن نماز بخواند.

ولی اگر مقداری از بدن یا لباس كه معمولا به رطوبت زخم آلوده می شود , به رطوبت آن نجس شود نماز خواندن با آن مانعی ندارد.

860 - اگر از بواسیر كه دانه های آن بیرون نباشد یا زخمی كه توی دهان و بینی و مانند اینها است , خونی به بدن یا لباس برسد , ظاهر این است كه می تواند با آن نماز بخواند , و امام خون

بواسیری كه دانه های آن بیرون است بدون اشكال نماز خواندن با آن جایز است.

861 - كسی كه بدنش زخم است , اگر در بدن یا لباس خود خونی كه بیشتر از درهم است ببیند و نداند از زخم است یا خون دیگر , احتیاط واجب آن است كه با آن نماز نخواند.

862 - اگر چند زخم در بدن باشد و به طوری نزدیك هم باشند كه یك زخم حساب شود , تا وقتی همه خوب نشده اند نماز خواندن با خون آنها اشكال ندارد.

ولی اگر به قدری از هم دور باشند كه هر كدام یك زخم حساب شود , هر كدام كه خوب شد , باید برای نماز بدن و لباس را از خون آن آب بكشد.

863 - اگر سر سوزنی خون حیض در بدن یا لباس نمازگزار باشد , نماز او باطل است و بنابر احتیاط خون نجس العین مثل خوك و مردار و حیوان حرام گوشت و خون نفاس و استحاضه نیز چنین است.

ولی خونهای دیگر مثل خون بدن انسان یا خون حیوان حلال گوشت اگر چه در چند جای بدن و لباس باشد , در صورتی كه روی هم كمتر از درهم باشد نماز خواندن با آن اشكال ندارد.

864 - خونی كه به لباس بی آستر بریزد و به پشت آن برسد , یك خون حساب می شود , ولی اگر پشت آن جدا خونی شود , باید هر كدام را جدا حساب نمود پس اگر خونی كه در پشت و روی لباس است روی هم كمتر از درهم باشد , نماز با آن صحیح و اگر بیشتر باشد , نماز

با آن باطل است.

865 - اگر خون روی لباسی كه آستر دارد بریزد و به آستر آن برسد یا به آستر بریزد و روی لباس خونی شود , باید هر كدام را جدا حساب نمود مگر در صورتی كه متصل به هم باشند به طوری كه در نزد عرف یك خون حساب شود , پس اگر خون روی لباس و آستر كمتر از درهم باشد , نماز با آن صحیح و اگر بیشتر باشد نماز با آن باطل است.

866 - اگر خون بدن یا لباس كمتر از درهم باشد و رطوبتی به آن برسد كه اطراف را آلوده كند , نماز با آن باطل است , اگر چه خون و رطوبتی كه به آن رسیده به اندازه درهم نباشد , ولی اگر رطوبت فقط به خون برسد و اطراف را آلوده نكند , ظاهر این است كه نماز خواندن با آن اشكال ندارد.

867 - اگر بدن یا لباس خونی نشود , ولی به واسطه رسیدن با رطوبت به خون نجس شود , اگر چه مقداری كه نجس شده كمتر از درهم باشد , نمی شود با آن نماز خواند.

868 - اگر خونی كه در بدن یا لباس است كمتر از درهم باشد و نجاست دیگری به آن برسد , مثلا یك قطره بول روی آن بریزد , در صورتی كه به بدن یا لباس برسد , نماز خواندن با آن جایز نیست بلكه اگر به بدن یا لباس هم نرسد بنابر احتیاط لازم نماز خواندن با آن صحیح نیست.

869 - اگر لباسهای كوچك نمازگزار مثل عرقچین و جوراب كه نمی شود با آنها عورت را

پوشانید نجس باشد , چنانچه - بنابر احتیاط لازم - از مردار نجس یا از حیوان نجس العین مانند سگ درست نشده باشد , نماز با آنها صحیح است و نیز اگر با انگشتری نجس نماز بخواند اشكال ندارد.

870 - چیز نجس مانند دستمال و كلید و چاقوی نجس جایز است همراه نمازگزار باشد , و بعید نیست كه مطلق لباس نجس كه همراه اوست ضرری به نماز نرساند.

871 - گر می داند خونی كه در بدن یا لباس او است كمتر از درهم است , ولی احتمال می دهد از خونهایی باشد كه عفو در آنها نیست جایز است با آن خون نماز بخواند و شستنش لازم نیست.

872 - اگر خونی كه در لباس یا بدن است كمتر از درهم باشد و نداند كه از خونهایی است كه عفو در آنها نیست , و نماز بخواند و بعد معلوم شود كه از خونهایی بوده كه عفو در آنها نیست اعاده نماز لازم نیست , و همچنین است اگر اعتقاد نماید كه كمتر از درهم است و نماز بخواند و بعد معلوم شود كه به مقدار درهم یا بیشتر بوده در این صورت نیز حاجتی به اعاده نیست.

چیزهایی كه در لباس نمازگزار مستحب است

873 - چند چیز در لباس نمازگزار مستحب است كه از آن جمله است: عمامه با تحت الحنك , پوشیدن عبا و لباس سفید و پاكیزه ترین لباسها , استعمال بوی خوش , و دست كردن انگشتری عقیق.

چیزهایی كه در لباس نمازگزار مكروه است

874 - چند چیز در لباس نمازگزار مكروه است و از آن جمله است: پوشیدن لباس سیاه و چرك و تنگ و لباس شرابخوار و لباس كسی كه از نجاست پرهیز نمی كند و لباسی كه نقش صورت دارد و نیز باز بودن تكمه های لباس و دست كردن انگشتری كه نقش صورت دارد مكروه می باشد.

مكان نمازگزار

1/874 - مكان نمازگزار هفت شرط دارد: شرط اول آنكه مباح باشد.

875 - كسی كه در ملك غصبی نماز می خواند اگر چه روی فرش و تخت و مانند اینها باشد بنابر احتیاط لازم نمازش باطل است ولی نماز خواندن در زیر سقف غصبی و خیمه غصبی مانعی ندارد.

876 - نماز خواندن در ملكی كه منفعت آن مال دیگری است بدون اجازه كسی كه منفعت ملك مال او می باشد در حكم نماز خواندن در ملك غصبی است مثلا در خانه اجاره ای اگر صاحب خانه یا دیگری بدون اجازه كسی كه آن خانه را اجاره كرده نماز بخواند نمازش بنابر احتیاط باطل است و اگر میت وصیت كرده باشد كه ثلث مال او را به مصرفی برسانند تا وقتی كه ثلث را جدا نكنند نمی شود در ملك او نماز خواند.

877 - كسی كه در مسجد نشسته اگر دیگری او را بیرون كرده و جای او را اشغال كند و در آنجا نماز بخواند نمازش صحیح است اگر چه گناه كرده است.

878 - اگر در جایی كه نمی داند غصبی است نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد یا در جایی كه غصبی بودن آن را فراموش كرده نماز بخواند و بعد از نماز یادش بیاید نماز

او صحیح است ولی كسی كه خودش جایی را غصب كرده اگر فراموش كند و در آنجا نماز بخواند نمازش بنابر احتیاط باطل است.

879 - اگر بداند جایی غصبی است و تصرف در آن حرام است , ولی نداند كه در جای غصبی نماز خواندن اشكال دارد و در آنجا نماز بخواند , نماز او بنابر احتیاط باطل می باشد.

880 - كسی كه ناچار است نماز واجب را سواره بخواند , چنانچه حیوان سواری یا زین یا نعل آن غصبی باشد نماز او باطل است , و همچنین است اگر بخواهد سواره بر آن حیوان , نماز مستحبی بخواند.

881 - كسی كه در ملكی با دیگری شریك است اگر سهم او جدا نباشد , بدون اجازه شریكش نمی تواند در آن ملك تصرف كند و نماز بخواند.

882 - اگر با عین پولی كه خمس آن را نداده ملكی بخرد تصرف او در آن ملك حرام و نمازش در آن جایز نیست.

883 - اگر صاحب ملك به زبان اجازه نماز خواندن بدهد و انسان بداند كه قلبا راضی نیست , نماز خواندن در ملك او جایز نیست و اگر اجازه ندهد و انسان یقین كند كه قلبا راضی است نماز خواندن جایز است.

884 - تصرف در ملك میتی كه به زكاة و مانند آن از حقوق بدهكار است چنانچه منافات با ادای حق نداشته باشد - مثل نماز خواندن در خانه اش - با اجازه ورثه اشكال ندارد و همچنین اگر بدهی او را بدهند یا ضامن شوند كه ادا نمایند تصرف در ملك او اشكال ندارد.

885 - تصرف در ملك میتی كه به مردم بدهكار

است , در حكم تصرف در ملك میتی است كه به زكاة و مانند آن از حقوق بدهكار باشد.

886 - اگر میت قرض نداشته باشد , ولی بعضی از ورثه او صغیر یا دیوانه یا غایب باشند , تصرف در ملك او بدون اجازه ولی آنها حرام است و نماز در آن جایز نیست.

887 - نماز خواندن در ملك دیگری در صورتی جایز است كه مالك آن یا صریحا اجازه بدهد و یا حرفی بزند كه معلوم شود برای نماز خواندن اذن داده است - مثل اینكه به كسی اجازه بدهد در ملك او بنشیند و بخوابد كه از اینها فهمیده می شود برای نماز خواندن هم اذن داده است - و یا انسان از راه دیگری اطمینان به رضایت مالك داشته باشد.

888 - نماز خواندن در زمینهای بسیار وسیع جایز است هر چند كه مالك آنها صغیر و یا مجنون باشد و یا آنكه راضی به نماز خواندن در آنها نباشد , و همچنین در زمینهایی كه در و دیوار ندارند بی اجازه مالك می شود نماز خواند ولی اگر مالك صغیر و یا مجنون باشد و یا آنكه گمان به راضی نبودن او باشد احتیاط لازم آن است كه در آنها نماز خوانده نشود.

889 - شرط دوم مكان نمازگزار در نمازهای واجب باید طوری نباشد كه از شدت حركت مانع از ایستادن نمازگزار و انجام ركوع و سجود اختیاری شود بلكه بنابر احتیاط لازم نباید مانع از آرامش بدن او باشد و اگر به واسطه تنگی وقت یا به جهت دیگر ناچار باشد در چنین جایی مانند بعضی از انواع اتومبیل و كشتی

و ترن نماز بخواند به قدری كه ممكن است باید استقرار و قبله را رعایت نماید و اگر آنها از قبله به طرف دیگر حركت كنند به طرف قبله برگردد.

890 - نماز خواندن در اتومبیل و كشتی و ترن و مانند اینها در وقتی كه ایستاده اند مانعی ندارد و همچنین در وقتی كه حركت می كنند چنانچه به حدی تكان نداشته باشند كه مانع از آرامش بدن نمازگزار شود.

891 - روی خرمن گندم و جو و مانند اینها كه نمی شود بی حركت ماند , نماز باطل است.

1/891 - شرط سوم باید در جایی نماز بخواند كه احتمال بدهد نماز را تمام می كند و نماز خواندن در جایی كه به واسطه باد و باران و زیادی جمعیت و مانند اینها اطمینان دارد كه نمی تواند نماز را تمام كند , صحیح نیست اگر چه اتفاقا نماز را تمام كند.

892 - اگر در جایی كه ماندن در آن حرام است , مثلا زیر سقفی كه نزدیك است خراب شود نماز بخواند - اگر چه معصیت كرده - ولی نمازش اشكالی ندارد.

893 - نماز خواندن روی چیزی كه ایستادن و نشستن روی آن حرام است , مثل جایی از فرش كه اسم خدا بر آن نوشته شده چنانچه مانع از قصد قربت شود صحیح نیست.

1/893 - شرط چهارم آنكه جای نمازگزار سقفش به اندازه ای كه نتواند در آنجا راست بایستد كوتاه نباشد , و همچنین به اندازه ای كه جای ركوع و سجود نداشته باشد كوچك نباشد.

894 - اگر ناچار شود كه در جایی نماز بخواند كه به طور كلی از ایستادن تمكن ندارد

, لازم است نشسته نماز بخواند و اگر از ركوع و سجود تمكن ندارد برای آنها با سر اشاره نماید.

895 - باید جلوتر از قبر پیغمبر و ائمه علیهم السلام در صورتی كه بی احترامی به آنان باشد نماز نخواند و در غیر این صورت اشكال ندارد.

1/895 - شرط پنجم آنكه مكان نمازگزار اگر نجس است به طوری تر نباشد كه رطوبت آن به بدن یا لباس او برسد , ولی جایی كه پیشانی را بر آن می گذارد اگر نجس باشد , در صورتی كه خشك هم باشد نماز باطل است , و احتیاط مستحب آن است كه مكان نمازگزار اصلا نجس نباشد.

شرط ششم باید بنابر احتیاط لازم زن عقب تر از مرد بایستد , اقلا به مقداری كه جای سجده او برابر جای دو زانوی مرد در حال سجده باشد.

896 - اگر زن برابر مرد یا جلوتر بایستد و با هم وارد نماز شوند باید نماز را دوباره بخوانند , و همچنین است اگر یكی زودتر از دیگری به نماز بایستد.

897 - اگر بین مرد و زن كه برابر هم ایستاده اند یا زن جلوتر ایستاده و نماز می خوانند دیوار یا پرده یا چیز دیگری باشد كه یكدیگر را نبینند یا آنكه فاصله بیش از ده ذراع باشد , نماز هر دو صحیح است.

1 / 897 - شرط هفتم آنكه جای پیشانی نمازگزار از جای دو زانو و سر انگشتان پای او بیش از چهار انگشت بسته پست تر , یا بلندتر نباشد.

و تفصیل این مساله در احكام سجده گفته می شود.

898 - بودن مرد و زن نامحرم در جایی كه احتمال

وقوع در معصیت را بدهند حرام است و احتیاط مستحب آن است كه در آنجا نماز نخوانند.

899 - نماز خواندن در جایی كه تار می زنند یا مانند آن را استعمال می كنند باطل نیست , اگر چه گوش دادن و استعمال آن معصیت است.

900 - احتیاط واجب آن است كه در خانه كعبه و بر بام آن در حال اختیار نماز واجب نخوانند , ولی در حال ناچاری اشكال ندارد.

901 - خواندن نماز مستحب در خانه كعبه و بر بام آن اشكال ندارد بلكه مستحب است در داخل خانه مقابل هر ركنی دو ركعت نماز بخوانند.

جاهایی كه نماز خواندن در آنها مستحب است

902 - در شرع مقدس اسلام بسیار سفارش شده است , كه نماز را در مسجد بخوانند , و بهتر از همه مسجدها مسجد الحرام است و بعد از آن مسجد پیغمبر صلی اللّه علیه وآله وسلم و بعد از آن مسجد كوفه و بعد از آن مسجد بیت المقدس و بعد از آن مسجد جامع هر شهر و بعد از آن مسجد محله و بعد از آن مسجد بازار است.

903 - برای زنان بهتر آن است كه نماز خود را در جایی بخوانند كه از دیگر جاها در محفوظ بودن از نامحرم مناسبتر باشد , خواه این جا خانه باشد یا مسجد یا جای دیگر.

904 - نماز خواندن در حرم امامان علیهم السلام مستحب بلكه بهتر از مسجد است , و مروی است كه نماز در حرم مطهر حضرت امیر المؤمنین علیه السلام برابر دویست هزار نماز است.

905 - زیاد رفتن به مسجد و رفتن در مسجدی كه نمازگزار ندارد , مستحب است.

و همسایه مسجد اگر عذری

نداشته باشد , مكروه است در غیر مسجد نماز بخواند.

906 - مستحب است انسان با كسی كه در مسجد حاضر نمی شود غذا نخورد و در كارها با او مشورت نكند و همسایه او نشود و از او زن نگیرد و به او زن ندهد.

جاهایی كه نماز خواندن در آنها مكروه است

907 - نماز خواندن در چند جا مكروه است و از آن جمله است: (1) حمام (2) زمین نمكزار (3) مقابل انسان (4) مقابل دری كه باز است (5) در جاده و خیابان و كوچه اگر برای كسانی كه عبور می كنند زحمت نباشد و چنانچه زحمت باشد مزاحمت حرام است (6) مقابل آتش و چراغ (7) در آشپزخانه و هر جا كه كوره آتش باشد (8) مقابل چاه و چاله ای كه محل بول باشد (9) روبروی عكس و مجسمه چیزی كه روح دارد , مگر آنكه روی آن پرده بكشند.

(10) در اطاقی كه جنب در آن باشد (11) در جایی كه عكس باشد اگر چه روبروی نمازگزار نباشد (12) مقابل قبر (13) روی قبر (14) بین دو قبر (15) در قبرستان.

908 - كسی كه در محل عبور مردم نماز می خواند یا كسی روبروی او است , مستحب است جلوی خود چیزی بگذارد , و اگر چوب یا ریسمانی هم باشد كافی است.

احكام مسجد

909 - نجس كردن زمین و سقف و بام و طرف داخل دیوار مسجد حرام است و هر كس بفهمد كه نجس شده است باید فورا نجاست آن را برطرف كند و احتیاط مستحب آن است كه طرف بیرون دیوار مسجد را هم نجس نكنند , و اگر نجس شود برطرف كردن آن لازم نیست , ولی اگر نجس كردن طرف بیرون دیوار موجب هتك مسجد باشد البته حرام است , و برطرف كردن آن مقداری كه رافع هتك باشد لازم است.

910 - اگر نتواند مسجد را تطهیر نماید یا كمك لازم داشته باشد و پیدا نكند تطهیر مسجد بر

او واجب نیست , ولی چنانچه بداند كه اگر به دیگری اطلاع دهد این كار انجام می گیرد , باید به او اطلاع دهد.

911 - اگر جایی از مسجد نجس شود كه تطهیر آن بدون كندن یا خراب كردن او ممكن نیست باید آنجا را بكنند یا خراب نمایند در صورتی كه كندن یا خراب كردن جزیی باشد , یا آنكه رفع هتك متوقف بر كندن یا خراب كردن كلی باشد , و الا خراب كردن , محل اشكال است و پر كردن جایی كه كنده اند و ساختن جایی كه خراب كرده اند واجب نیست , ولی اگر چیزی مانند آجر مسجد نجس شود , در صورتی كه ممكن باشد , باید بعد از آب كشیدن , به جای اولش بگذارند.

912 - اگر مسجدی را غصب كنند و به جای آن خانه و مانند آن بسازند یا به طوری خراب شود كه دیگر به او مسجد نگویند , بنابر احتیاط مستحب باز هم نباید آن را نجس كرد.

ولی تطهیر آن واجب نیست.

913 - نجس كردن حرم امامان علیهم السلام حرام است , و اگر یكی از آنها نجس شود , چنانچه نجس ماندن آن بی احترامی باشد تطهیر آن واجب است , بلكه احتیاط مستحب آن است كه اگر بی احترامی هم نباشد آن را تطهیر كنند.

914 - اگر حصیر مسجد نجس شود , باید آن را آب بكشند , ولی چنانچه نجاست حصیر بی احترامی به مسجد باشد , و به واسطه آب كشیدن خراب می شود و بریدن جای نجس بهتر باشد , باید آن را ببرند.

915 - بردن عین نجس و

متنجس در مسجد اگر بی احترامی به مسجد باشد حرام است , بلكه احتیاط مستحب آن است كه اگر بی احترامی هم نباشد , عین نجس را در مسجد نبرند.

916 - اگر مسجد را برای روضه خوانی چادر بزنند و فرش كنند و سیاهی بكوبند و اسباب چای در آن ببرند , در صورتی كه این كارها به مسجد ضرر نرساند و مانع نماز خواندن نشود اشكال ندارد.

917 - احتیاط واجب این است كه مسجد را به طلا زینت نكنند و احتیاط مستحب آن است كه به صورت چیزهایی كه مثل انسان و حیوان روح دارد زینت نكنند.

918 - اگر مسجد خراب هم شود نمی توانند آن را بفروشند یا داخل ملك و جاده نمایند.

919 - فروختن در و پنجره و چیزهای دیگر مسجد حرام است و اگر مسجد خراب شود , باید اینها را صرف تعمیر همان مسجد كنند , و چنانچه به درد آن مسجد نخورد , باید در مسجد دیگر مصرف شود , ولی اگر به درد مسجدهای دیگر هم نخورد , می توانند آن را بفروشند و پول آن را اگر ممكن است صرف تعمیر همان مسجد و گرنه صرف تعمیر مسجد دیگر نمایند.

920 - ساختن مسجد و تعمیر مسجدی كه نزدیك به خرابی می باشد مستحب است و اگر مسجد طوری خراب شود كه تعمیر آن ممكن نباشد , می توانند آن را خراب كنند و دوباره بسازند , بلكه می توانند مسجدی را كه خراب نشده , برای احتیاج مردم خراب كنند و بزرگتر بسازند.

921 - تمیز كردن مسجد و روشن كردن چراغ در آن مستحب است و كسی

كه می خواهد مسجد برود مستحب است خود را خوشبو كند و لباس پاكیزه و قیمتی بپوشد و ته كفش خود را وارسی كند كه نجاستی به آن نباشد , و موقع داخل شدن به مسجد , اول پای راست و موقع بیرون آمدن , اول پای چپ را بگذارد.

و همچنین مستحب است از همه زودتر به مسجد آید و از همه دیرتر بیرون رود.

922 - وقتی انسان وارد مسجد می شود , مستحب است دو ركعت نماز به قصد تحیت و احترام مسجد بخواند , و اگر نماز واجب یا مستحب دیگری هم بخواند كافی است.

923 - خوابیدن در مسجد , اگر انسان ناچار نباشد و صحبت كردن راجع به كارهای دنیا و مشغول صنعت شدن و خواندن شعری كه نصیحت و مانند آن نباشد مكروه است , و نیز مكروه است آب دهان و بینی و اخلاط سینه را در مسجد بیندازد , بلكه در بعضی موارد حرام است , و نیز مكروه است گمشده ای را طلب كند و صدای خود را بلند كند , بلی بلند كردن صدا برای اذان مانعی ندارد.

924 - راه دادن دیوانه به مسجد مكروه است و همچنین است راه دادن بچه اگر موجب زحمت نمازگزاران شود و یا اینكه احتمال رود مسجد را نجس كند و در غیر این دو صورت مانعی از راه دادن بچه به مسجد نیست , و كسی كه پیاز و سیر و مانند اینها خورده كه بوی دهانش مردم را اذیت می كند مكروه است به مسجد برود.

اذان و اقامه

925 - برای مرد و زن مستحب است پیش از نمازهای واجب شبانه

روزی (یومیه) اذان و اقامه بگویند و برای نمازهای دیگر , واجب یا مستحب مشروع نیست ولی پیش از نماز عید فطر و قربان در صورتی كه با جماعت بخوانند , مستحب است سه مرتبه بگویند: الصلاة.

926 - مستحب است در روز اول كه بچه به دنیا می آید یا پیش از آنكه بند نافش بیفتد , در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه بگویند.

927 - اذان هیجده جمله است: اللّه اكبر چهار مرتبه , اشهد ان لا اله الا اللّه , اشهد ان محمدا رسول اللّه , حی علی الصلاة , حی علی الفلاح , حی علی خیر العمل , اللّه اكبر , لا اله الا اللّه هر یك دو مرتبه , و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّه اكبر از اول اذان و یك مرتبه لا اله الا اللّه از آخر آن كم می شود و بعد از گفتن حی علی خیر العمل باید دو مرتبه قد قامت الصلاة اضافه نمود.

928 - اشهد ان علیا ولی اللّه جزء اذان و اقامه نیست , ولی خوبست بعد از اشهد ان محمدا رسول اللّه به قصد قربت گفته شود.

ترجمه اذان و اقامه

1/928 - اللّه اكبر یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است كه وصف شود.

اشهد ان لا اله الا اللّه یعنی شهادت می دهم كه خدایی سزاوار پرستش نیست جز خدایی كه یكتا و بی همتا است.

اشهد ان محمدا رسول اللّه یعنی شهادت میدهم كه حضرت محمد بن عبد اللّه صلی اللّه علیه وآله پیغمبر و فرستاده خداست.

اشهد ان علیا امیر المؤمنین ولی اللّه یعنی شهادت می دهم كه حضرت علی علیه

الصلاة و السلام امیر مومنان و ولی خدا بر همه خلق است.

حی علی الصلاة یعنی بشتاب برای نماز.

حی علی الفلاح یعنی بشتاب برای رستگاری.

حی علی خیر العمل یعنی بشتاب برای بهترین كارها كه نماز است.

قد قامت الصلاة یعنی به تحقیق نماز بر پا شد.

لا اله الا اللّه یعنی خدایی كه سزاوار پرستش نیست مگر خدایی كه یكتا و بی همتا است.

929 - بین جمله های اذان و اقامه باید خیلی فاصله نشود و اگر بین آنها بیشتر از معمول فاصله بیندازد , باید دوباره آن را از سر بگیرد.

930 - اگر در اذان و اقامه صدا در گلو بیندازد , چنانچه غنا شود , یعنی به طور آواز خوانی كه در مجلس لهو و بازیگری معمول است اذان و اقامه را بگوید , حرام است , و اگر غنا نشود مكروه می باشد.

931 - در همه مواردی كه نمازگزار دو نماز را پشت سر هم می خواند , اگر برای نماز اول اذان گفته باشد , اذان برای نماز بعدی ساقط است , خواه جمع میان دو نماز بهتر نباشد یا آنكه بهتر باشد , مثل جمع بین نماز ظهر و عصر در روز عرفه كه روز نهم ماه ذیحجه است , و جمع بین نماز مغرب و عشا عید قربان برای كسی كه در مشعرالحرام باشد , و ساقط شدن اذان در این موارد مشروط به آن است كه هیچ فاصله ای میان دو نماز نباشد یا فاصله بسیار كم باشد ولی فاصله شدن نافله و تعقیب ضرر ندارد و احتیاط واجب آن است كه در این موارد اذان را به قصد مشروعیت نیاورد

, بلكه مناسب نیست آوردن اذان در دو مورد آخر هر چند بدون قصد مشروعیت باشد.

932 - اگر برای نماز جماعتی اذان و اقامه گفته باشند , كسی كه با آن جماعت نماز می خواند , نباید برای نماز خود اذان و اقامه بگوید.

933 - اگر برای خواندن نماز به مسجد رود و ببیند جماعت تمام شده تا وقتی كه صفها بهم نخورده و جمعیت متفرق نشده , می تواند برای نماز خود اذان و اقامه نگوید یعنی گفتن آن دو مستحب مؤكد نیست , بلكه اگر می خواهد اذان بگوید بهتر آن است كه آن را بسیار آهسته بگوید , و اگر بخواهد نماز جماعت دیگری اقامه كند نباید اذان و اقامه بگوید.

934 - در جایی كه نماز جماعت عده ای تازه تمام شده و صفها بهم نخورده است , اگر انسان بخواهد فرادی یا با جماعت دیگری كه بر پا می شود نماز بخواند , با شش شرط اذان و اقامه از او ساقط می شود اول آنكه نماز جماعت در مسجد باشد و اگر در مسجد نباشد , ساقط شدن اذان و اقامه معلوم نیست.

دوم آنكه برای آن نماز , اذان و اقامه گفته باشند.

سوم آنكه نماز جماعت باطل نباشد.

چهارم آنكه نماز او و نماز جماعت در یك جا باشد , پس اگر نماز جماعت داخل مسجد باشد و او بخواهد در بام مسجد نماز بخواند , مستحب است اذان و اقامه بگوید.

پنجم آنكه نماز جماعت ادا باشد ولی شرط نیست كه نماز خود او هم ادا باشد.

ششم آنكه وقت نماز او و نماز جماعت مشترك باشد , مثلا هر دو نماز

ظهر یا هر دو نماز عصر بخوانند , یا نمازی كه به جماعت خوانده می شود نماز ظهر باشد و او نماز عصر بخواند , یا او نماز ظهر بخواند و نماز جماعت نماز عصر باشد , و اما اگر نماز جماعت عصر باشد , در آخر وقت او بخواهد نماز مغرب ادایی بخواند اذان و اقامه ساقط نمی شوند.

935 - اگر در شرط سوم از شرطهایی كه در مساله پیش گفته شد شك كند , یعنی شك كند كه نماز جماعت صحیح بوده یا نه , اذان و اقامه از او ساقط است.

ولی اگر در یكی از پنج شرط دیگر شك كند بهتر است به رجاء مطلوبیت اذان و اقامه بگوید.

936 - كسی كه اذان دیگری را كه برای اعلام یا برای نماز جماعت می گوید بشنود مستحب است هر قسمتی را كه می شنود آهسته بگوید.

937 - كسی كه اذان و اقامه دیگری را شنیده باشد , چه با او گفته باشد یا نه , در صورتی كه بین آن اذان و اقامه و نمازی كه می خواهد بخواند زیاد فاصله نشده باشد , می تواند برای نماز خود اذان و اقامه نگوید.

938 - اگر مرد اذان زن را با قصد لذت بشنود , اذان او ساقط نمی شود , بلكه اگر قصد لذت هم نداشته باشد , ساقط شدن اذان اشكال دارد.

939 - اذان و اقامه نماز جماعت را باید مرد بگوید , ولی در نماز جماعت زنان اگر زن اذان و اقامه بگوید كافی است.

940 - اقامه باید بعد از اذان گفته شود و نیز در اقامه معتبر است كه در

حال ایستادن و طهارت از حدث با وضو یا غسل یا تیمم باشد.

941 - اگر كلمات اذان و اقامه را بدون ترتیب بگوید , مثلا حی علی الفلاح را پیش از حی علی الصلاة بگوید , باید از جایی كه ترتیب بهم خورده دوباره بگوید.

942 - باید بین اذان و اقامه فاصله ندهد , و اگر بین آنها به قدری فاصله دهد كه اذانی را كه گفته اذان این اقامه حساب نشود , مستحب است دوباره اذان را بگوید.

و نیز اگر بین اذان و اقامه و نماز به قدری فاصله دهد كه اذان و اقامه آن نماز حساب نشود , مستحب است دوباره برای آن نماز اذان و اقامه بگوید.

943 - اذان و اقامه باید به عربی صحیح گفته شود , پس اگر به عربی غلط بگوید یا به جای حرفی حرف دیگر بگوید , یا مثلا ترجمه آن را به فارسی بگوید صحیح نیست.

944 - اذان و اقامه باید بعد از داخل وقت نماز گفته شود و اگر عمدا یا از روی فراموشی پیش از وقت بگوید باطل است مگر در صورتی كه وقت در میان نماز داخل شود , حكم به صحت آن نماز می شود كه در مساله (752) بیان آن گذشت.

945 - اگر پیش از گفتن اقامه شك كند كه اذان گفته یا نه باید اذان را بگوید ولی اگر مشغول اقامه شود و شك كند كه اذان گفته یا نه , گفتن اذان لازم نیست.

946 - اگر در بین اذان یا اقامه پیش از آنكه قسمتی را بگوید شك كند كه قسمت پیش از آن را گفته یا نه ,

باید قسمتی را كه در گفتن آن شك كرده بگوید , ولی اگر در حال گفتن قسمتی از اذان یا اقامه شك كند كه آنچه پیش از آن است گفته یا نه , گفتن آن لازم نیست.

947 - مستحب است انسان در موقع اذان گفتن , رو به قبله بایستد و با وضو یا غسل باشد , و دستها را به گوش بگذارد و صدا را بلند نماید و بكشد و بین جمله های اذان كمی فاصله دهد و بین آنها حرف نزند.

948 - مستحب است بدن انسان در موقع گفتن اقامه آرام باشد و آن را از اذان آهسته تر بگوید و جمله های آن را بهم نچسباند , ولی به اندازه ای كه بین جمله های اذان فاصله می دهد بین جمله های اقامه فاصله ندهد.

949 - مستحب است بین اذان و اقامه یك قدم بر دارد , یا قدری بنشیند یا سجده كند یا ذكر بگوید یا دعا بخواند یا قدری ساكت باشد یا حرفی بزند یا دو ركعت نماز بخواند , ولی حرف زدن بین اذان و اقامه نماز صبح و نماز خواندن بین اذان و اقامه نماز مغرب مستحب نیست.

950 - مستحب است كسی را كه برای گفتن اذان معین می كنند عادل و وقت شناس و صدایش بلند باشد و اذان را در جای بلند بگوید.

1/950 - واجبات نماز یازده چیز است: اول نیت دوم قیام یعنی ایستادن سوم تكبیرة الاحرام یعنی گفتن اللّه اكبر در اول نماز چهارم ركوع پنجم سجود ششم قرائت هفتم ذكر هشتم تشهد نهم سلام دهم ترتیب یازدهم موالات یعنی پی در پی

بودن اجزاء نماز.

951 - بعضی از واجبات نماز ركن است , یعنی اگر انسان آنها را بجا نیاورد عمدا باشد یا اشتباها نماز باطل می شود.

و بعضی دیگر ركن نیست یعنی اگر اشتباها كم گردد نماز باطل نمی شود.

و ركن نماز پنج چیز است: اول نیت دوم تكبیرة الاحرام سوم قیام متصل به ركوع , یعنی ایستادن پیش از ركوع چهارم ركوع پنجم دو سجده از یك ركعت.

و اما نسبت به زیادی در صورتی كه عمدی باشد مطلقا نماز باطل می شود و در صورتی كه از روی اشتباه باشد اگر زیادی در ركوع یا در دو سجده از یك ركعت باشد نماز بنابر احتیاط لازم باطل است و الا باطل نیست.

نیت

952 - انسان باید نماز را به نیت قربت , یعنی برای انجام دادن خواست خداوند عالم بجا آورد , و لازم نیست نیت را از قلب خود بگذراند , یا مثلا به زبان بگوید چهار ركعت نماز ظهر می خوانم قربة الی اللّه.

953 - اگر در نماز ظهر یا در نماز عصر نیت كند كه چهار ركعت نماز می خوانم و معین نكند ظهر است یا عصر , نماز او باطل است.

و نیز كسی كه مثلا قضای نماز ظهر بر او واجب است , اگر در وقت نماز ظهر بخواهد آن نماز قضا یا نماز ظهر را بخواند , باید نمازی را كه می خواند , در نیت معین كند.

954 - انسان باید از اول تا آخر نماز به نیت خود باقی باشد پس اگر در بین نماز به طوری غافل شود كه اگر بپرسند چه می كنی ؟ نداند چه بگوید

, نمازش باطل است.

955 - انسان باید فقط برای انجام خواست خداوند عالم نماز بخواند پس كسی كه ریا كند یعنی برای نشان دادن به مردم نماز بخواند نمازش باطل است.

خواه فقط برای مردم باشد , یا خدا و مردم هر دو را در نظر بگیرد.

956 - اگر قسمتی از نماز را برای غیر خدا بجا آورد چه آن قسمت واجب باشد , مثل حمد یا مستحب باشد مثل قنوت , اگر آن قصد غیر خدایی به تمام نماز سرایت كند یا آنكه از تدارك آن قسمت زیادی مبطل لازم آید نمازش باطل است , و اگر نماز را برای خدا بجا آورد ولی برای نشان دادن به مردم در جای مخصوصی مثل مسجد یا در وقت مخصوصی مثل اول وقت یا به طرز مخصوصی مثلا با جماعت نماز بخواند نمازش هم باطل است.

تكبیرة الاحرام

957 - گفتن اللّه اكبر در اول هر نماز واجب و ركن است و باید حروف اللّه و حروف اكبر و دو كلمه اللّه و اكبر را پشت سر هم بگوید , و نیز باید این دو كلمه به عربی صحیح گفته شود و اگر به عربی غلط بگوید یا مثلا ترجمه آن را به فارسی بگوید صحیح نیست.

958 - احتیاط مستحب آنست كه تكبیرة الاحرام نماز را به چیزی كه پیش از آن می خواند , مثلا به اقامه یا به دعایی كه پیش از تكبیر می خواند نچسباند.

959 - اگر انسان بخواهد اللّه اكبر را به چیزی كه بعد از آن می خواند مثلا به بسم اللّه الرحمن الرحیم بچسباند , بهتر آن است كه راء اكبر را پیش

بدهد , ولی احتیاط مستحب آن است كه در نماز واجب نچسباند.

960 - موقع گفتن تكبیرة الاحرام باید بدن آرام باشد , و اگر عمدا در حالی كه بدنش حركت دارد , تكبیرة الاحرام را بگوید باطل است.

961 - تكبیر و حمد و سوره و ذكر و دعا را باید طوری بخواند كه خودش لااقل همهمه خود را بشنود , و اگر به واسطه سنگینی یا كری گوش یا سر و صدای زیاد نمی شنود , باید طوری بگوید كه اگر مانعی نباشد بشنود.

962 - كسی كه به واسطه عارضه ای لال شده یا زبان او مرضی پیدا كرده كه نمی تواند اللّه اكبر را بگوید باید به هر طوری كه می تواند بگوید , و اگر هیچ نمی تواند بگوید , باید تكبیر را در قلب خود بگذراند و برای او به طوری كه مناسب حكایت لفظش باشد با انگشتش اشاره كند و زبان و لبش را هم اگر می تواند حركت دهد , و اما كسی كه لال مادر زاد است باید زبان و لبش را به طوری كه شبیه كسی است كه تلفظ به تكبیر می كند حركت دهد , و برای او با انگشتش نیز اشاره نماید.

963 - مستحب است بعد از تكبیرة الاحرام بگوید: یا محسن قد اتاك المسی ء وقد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسی ء انت المحسن وانا المسی ء بحق محمد وآل محمد صل علی محمد وآل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی یعنی ای خدایی كه به بندگان احسان می كنی بنده گنهكار به در خانه تو آمده و تو امر كرده ای

كه نیكوكار از گناهكار بگذرد , تو نیكوكاری و من گناهكار , به حق محمد و آل محمد رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی كه می دانی از من سر زده بگذر.

964 - مستحب است موقع گفتن تكبیر اول نماز و تكبیرهای بین نماز دستها را تا مقابل گوشها بالا ببرد.

965 - اگر شك كند كه تكبیرة الاحرام را گفته یا نه , چنانچه مشغول خواندن چیزی از قرائت شده , به شك خود اعتنا نكند , و اگر چیزی نخوانده , باید تكبیر را بگوید.

966 - اگر بعد از گفتن تكبیرة الاحرام شك كند كه آن را صحیح گفته یا نه , چه مشغول خواندن چیزی شده باشد یا نه به شك خود اعتنا نكند.

قیام (ایستادن)

967 - قیام در موقع گفتن تكبیرة الاحرام و قیام پیش از ركوع كه آن را قیام متصل به ركوع می گویند ركن است , ولی قیام در موقع خواندن حمد و سوره و قیام بعد از ركوع ركن نیست , و اگر كسی آن را از روی فراموشی ترك كند , نمازش صحیح است.

968 - واجب است پیش از گفتن تكبیر و بعد از آن مقداری بایستد تا یقین كند كه تكبیر را در حال ایستادن گفته است.

969 - اگر ركوع را فراموش كند , و بعد از حمد و سوره بنشیند و یادش بیاید كه ركوع نكرده , باید بایستد و به ركوع رود , و اگر بدون اینكه بایستد به حال خمیدگی به ركوع برگردد , چون قیام متصل به ركوع را بجا نیاورده كفایت نمی كند.

970 - موقعی كه

برای تكبیرة الاحرام یا قرائت ایستاده است , باید بدن را حركت ندهد و به طرفی خم نشود , و بنابر احتیاط لازم در حال اختیار به جایی تكیه نكند ولی اگر از روی ناچاری باشد اشكال ندارد.

971 - اگر موقعی كه ایستاده , از روی فراموشی بدن را حركت دهد یا به طرفی خم شود یا به جایی تكیه كند اشكال ندارد.

972 - احتیاط واجب آن است كه در موقع ایستادن , هر دو پا روی زمین باشد , ولی لازم نیست سنگینی بدن روی هر دو پا باشد , و اگر روی یك پا هم باشد اشكال ندارد.

973 - كسی كه می تواند درست بایستد , اگر پاها را خیلی گشاد بگذارد كه ایستادن بر او صدق نكند نمازش باطل است و همچنین است بنابر احتیاط لازم اگر پاها را خیلی گشاد بگذارد كه به حال ایستادن معمولی نباشد.

974 - موقعی كه انسان در نماز مشغول خواندن چیزی از اذكار واجب است باید بدنش آرام باشد , و همچنین بنابر احتیاط لازم وقتی كه مشغول چیزی از اذكار مستحب می باشد , و در موقعی كه می خواهد كمی جلو یا عقب رود یا كمی بدن را به طرف راست یا چپ حركت دهد , باید چیزی نگوید.

975 - اگر در حال حركت بدن ذكر مستحبی بگوید , مثلا موقع رفتن به ركوع یا رفتن به سجده تكبیر بگوید چنانچه آن را به قصد ذكری كه در نماز دستور داده اند بگوید آن ذكر صحیح نیست ولی نمازش صحیح است و بحول اللّه وقوته اقوم واقعد را باید در حال بر خواستن بگوید.

976

- حركت دادن دست و انگشتان در موقع خواندن حمد اشكال ندارد , اگر چه احتیاط مستحب آن است كه آنها را هم حركت ندهد.

977 - اگر موقع خواندن حمد و سوره یا خواندن تسبیحات بی اختیار به قدری حركت كند كه از حال آرام بودن بدن خارج شود , احتیاط مستحب آن است كه بعد از آرام گرفتن بدن , آنچه را در حال حركت خوانده دوباره بخواند.

978 - اگر در بین نماز از ایستادن عاجز شود باید بنشیند , و اگر از نشستن هم عاجز شود باید بخوابد , ولی تا بدنش آرام نگرفته باید چیزی از ذكرهای واجب را نگوید.

979 - تا انسان می تواند ایستاده نماز بخواند نباید بنشیند , مثلا كسی كه در موقع ایستادن بدنش حركت می كند یا مجبور است به چیزی تكیه دهد یا بدنش را مختصری كج كند , باید به هر طور كه می تواند ایستاده نماز بخواند , ولی اگر به هیچ قسم نتواند بایستد , باید راست بنشیند و نشسته نماز بخواند.

980 - تا انسان می تواند بنشیند نباید خوابیده نماز بخواند و اگر نتواند راست بنشیند باید هر طور كه می تواند بنشیند و اگر به هیچ قسم نمی تواند بنشیند باید بطوری كه در احكام قبله گفته شد , به پهلوی راست بخوابد و اگر نمی تواند به پهلوی چپ بخوابد و تا وقتی كه ممكن است كه به پهلوی راست بخوابد نباید بنابر احتیاط لازم به پهلوی چپ بخوابد و اگر این دو ممكن نباشد باید به پشت بخوابد , به طوری كه كف پاهای او رو به قبله باشد.

981

- كسی كه نشسته نماز می خواند اگر بعد از خواندن حمد و سوره بتواند بایستد و ركوع را ایستاده بجا آورد باید بایستد و از حال ایستاده به ركوع رود و اگر نتواند باید ركوع را هم نشسته بجا آورد.

982 - كسی كه خوابیده نماز می خواند , اگر در بین نماز بتواند بنشیند باید مقداری را كه می تواند نشسته بخواند و نیز اگر می تواند بایستد باید مقداری را كه می تواند ایستاده بخواند , ولی تا بدنش آرام نگرفته باید چیزی از اذكار واجب را نخواند.

983 - كسی كه نشسته نماز می خواند , اگر در بین نماز بتواند بایستد باید مقداری را كه می تواند ایستاده بخواند , ولی تا بدنش آرام نگرفته باید چیزی از ذكرهای واجب را نخواند.

984 - كسی كه می تواند بایستد اگر بترسد كه به واسطه ایستادن , مریض شود یا ضرری به او برسد , می تواند نشسته نماز بخواند و اگر از نشستن هم بترسد , می تواند خوابیده نماز بخواند.

985 - اگر انسان مایوس نباشد كه در آخر وقت بتواند ایستاده نماز بخواند چنانچه اول وقت نماز را بخواند و در آخر وقت قدرت بر ایستادن حاصل نماید باید نماز را دوباره بجا آورد , ولی اگر مایوس از آن باشد كه بتواند نماز را ایستاده بخواند اگر در اول وقت نماز را بخواند و سپس قدرت بر ایستادن پیدا كند لازم نیست نماز را اعاده كند.

986 - مستحب است در حال ایستادن بدن را راست نگهدارد و شانه ها را پایین بیندازد و دستها را روی رانها بگذارد و انگشتها را

به هم بچسباند و جای سجده را نگاه كند و سنگینی بدن را به طور مساوی روی دو پا بیندازد و با خضوع و خشوع باشد و پاها را پس و پیش نگذارد , و اگر مرد است پاها را از سه انگشت باز تا یك وجب فاصله دهد و اگر زن است پاها را به هم بچسباند.

قرائت

987 - در ركعت اول و دوم نمازهای واجب یومیه , انسان باید اول حمد و بعد از آن - بنابر احتیاط - یك سوره تمام بخواند و سوره واضح و الم نشر و همچنین سوره فیل و لای لاف در نماز بنابر احتیاط یك سوره حساب می شود.

988 - اگر وقت نماز تنگ باشد یا انسان ناچار شود كه سوره را نخواند , مثلا بترسد كه اگر سوره را بخواند , دزد یا درنده یا چیز دیگری به او صدمه بزند یا آنكه كار ضروری داشته باشد می تواند سوره را نخواند بلكه در صورت تنگی وقت و در بعض از موارد ترس نباید سوره را بخواند.

989 - اگر عمدا سوره را پیش از حمد بخواند نمازش باطل است و اگر اشتباها سوره را پیش از حمد بخواند و در بین آن یادش بیاید , باید سوره را رها كند و بعد از حمد , سوره را از اول بخواند.

990 - اگر حمد و سوره یا یكی از آنها را فراموش كند و بعد از رسیدن به ركوع بفهمد , نمازش صحیح است.

991 - اگر پیش از آنكه برای ركوع خم شود , بفهمد كه حمد و سوره را نخوانده , باید بخواند.

و اگر بفهمد سوره

را نخوانده , باید فقط سوره را بخواند , ولی اگر بفهمد حمد تنها را نخوانده باید اول حمد و بعد از آن دوباره سوره را بخواند , و نیز اگر خم شود و پیش از آنكه به ركوع برسد , بفهمد حمد و سوره یا سوره تنها یا حمد تنها را نخوانده باید بایستد و به همین دستور عمل نماید.

992 - اگر در نماز فریضه یكی از چهار سوره ای را كه آیه سجده دارد و در مساله (361) گفته شد عمدا بخواند واجب است كه پس از خواندن آیه سجده , سجده نماید , ولی اگر سجده را به جا آورد نمازش بنابر احتیاط باطل می شود و لازم است كه آن را دوباره بخواند , و اگر سجده را بجا نیاورد می تواند نماز را ادامه دهد اگر چه در ترك سجده گناه كرده است.

993 - اگر اشتباها مشغول خواندن سوره ای شود كه سجده واجب دارد , چنانچه پیش از رسیدن به آیه سجده بفهمد , باید آن سوره را رها كند و سوره دیگر بخواند , و اگر بعد از خواندن آیه سجده بفهمد باید آن طوری كه در مساله پیش گفته شد عمل كند.

994 - اگر در نماز آیه سجده را گوش دهد نمازش صحیح است و بنابر احتیاط به سجده اشاره نماید و بعد از نماز سجده آن را بجا آورد.

995 - در نماز مستحبی خواندن سوره لازم نیست , اگر چه آن نماز به واسطه نذر كردن واجب شده باشد , ولی در بعضی از نمازهای مستحبی مثل نماز وحشت كه سوره مخصوصی دارد , اگر بخواهد

به دستور آن نماز رفتار كرده باشد , باید همان سوره را بخواند.

996 - در نماز جمعه و در نماز ظهر روز جمعه مستحب است در ركعت اول بعد از حمد , سوره جمعه و در ركعت دوم بعد از حمد , سوره منافقون بخواند و اگر مشغول یكی از اینها شود , بنابر احتیاط واجب نمی تواند آن را رها كند و سوره دیگر بخواند.

997 - اگر بعد از حمد مشغول خواندن سوره (قل هو اللّه احد) یا سوره (قل یا ایها الكافرون) شود نمی تواند آن را رها كند و سوره دیگر بخواند ولی در نماز جمعه و نماز ظهر روز جمعه اگر از روی فراموشی به جای سوره جمعه و منافقون , یكی از آن دو سوره را بخواند می تواند آن را رها كند و سوره جمعه و منافقون را بخواند و احتیاط آن است كه بعد از رسیدن به نصف رها ننماید.

998 - اگر در نماز جمعه یا نماز ظهر روز جمعه عمدا سوره قل هو اللّه احد یا سوره قل یا ایها الكافرون بخواند , اگر چه به نصف نرسیده باشد , بنابر احتیاط واجب نمی تواند رها كند و سوره جمعه و منافقون را بخواند.

999 - اگر در نماز , غیر سوره قل هو اللّه احد و قل یا ایها الكافرون سوره دیگری بخواند , تا به نصف نرسیده می تواند رها كند و سوره دیگر بخواند و پس از رسیدن به نصف بنابر احتیاط مطلقا رها كردن آن و عدول به سوره دیگر جایز نیست.

1000 - اگر مقداری از سوره را فراموش كند یا از روی ناچاری

مثلا به واسطه تنگی وقت یا جهت دیگر نشود آن را تمام نماید می تواند آن سوره را رها كند و سوره دیگر بخواند , اگر چه به نصف هم رسیده باشد یا سوره ای كه می خوانده قل هو اللّه احد یا قل یا ایها الكافرون باشد.

1001 - بر مرد بنابر احتیاط , واجب است حمد و سوره نماز صبح و مغرب و عشا را بلند بخواند و بر مرد و زن بنابر احتیاط , واجب است حمد و سوره نماز ظهر و عصر را آهسته بخواند.

1002 - مرد بنابر احتیاط باید در نماز صبح و مغرب و عشا مواظب باشد كه تمام كلمات حمد و سوره حتی حرف آخر آنها را بلند بخواند.

1003 - زن می تواند حمد و سوره نماز صبح و مغرب و عشا را بلند یا آهسته بخواند , ولی اگر نامحرم صدایش را بشنود و در صورتی كه اسماع به او حرام باشد بنابر احتیاط آهسته بخواند.

1004 - اگر در جایی كه باید نماز را بلند بخواند عمدا آهسته بخواند یا در جایی كه باید آهسته بخواند عمدا بلند بخواند بنابر احتیاط , نمازش باطل است , ولی اگر از روی فراموشی یا ندانستن مساله باشد صحیح است و اگر در بین خواندن حمد و سوره هم بفهمد اشتباه كرده , لازم نیست مقداری را كه خوانده دوباره بخواند.

1005 - اگر كسی در خواندن حمد و سوره بیشتر از معمول صدایش را بلند كند , مثل آنكه آنها را با فریاد بخواند , نمازش باطل است.

1006 - انسان باید قرائت نماز را یاد بگیرد كه غلط نخواند , و

كسی كه به هیچ قسم نمی تواند همه سوره حمد را یاد بگیرد باید آن مقدار كه می تواند یاد بگیرد و بخواند ولی اگر آن مقدار ناچیز باشد باید بنابر احتیاط واجب مقداری از بقیه قرآن كه میتواند یاد بگیرد به آن ضمیمه كند , و اگر نمی تواند باید تسبیح به آن ضمیمه كند , و اما كسی كه نمی تواند به كلی سوره را یاد بگیرد لازم نیست چیزی عوض آن بخواند , و در هر صورت احتیاط مستحب آن است كه نماز را به جماعت بجا آورد.

1007 - كسی كه حمد را به خوبی نمی داند و می تواند یاد بگیرد چنانچه وقت نماز وسعتی دارد باید یاد بگیرد و اگر وقت تنگ شده است چنانچه نماز را به طوری كه در مساله پیش گفته شد بخواند نمازش صحیح است ولی در صورتی كه ممكن باشد باید برای فرار از عقوبت نمازش را به جماعت بخواند.

1008 - مزد گرفتن برای یاد دادن واجبات نماز بنابر احتیاط حرام است ولی مزد گرفتن برای یاد دادن مستحبات آن جایز است.

1009 - اگر یكی از كلمات حمد یا سوره را نداند یا عمدا آن را نگوید یا به جای حرفی حرف دیگر بگوید , مثلا به جای (ض) (ظ) بگوید یا جایی كه باید بدون زیر و زبر خوانده شود , زیر و زبر بدهد یا تشدید را نگوید نماز او باطل است.

1010 - اگر انسان كلمه ای را كه یاد گرفته صحیح بداند و در نماز همان طور بخواند و بعد بفهمد غلط خوانده لازم نیست دوباره نماز را بخواند.

1011 - اگر زیر

و زبر كلمه ای را نداند یا نداند مثلا كلمه ای به (ه) است یا به (ح) باید یاد بگیرد و چنانچه دو جور یا بیشتر بخواند اگر به واسطه غلط خواندن نه قرآن و نه ذكر خدا حساب شود نمازش باطل است و در صورتی كه هر دو جور خواندن صحیح باشد مثل اهدنا الصراط المستقیم كه می شود با سین و با صاد قرائت كرد تكرار آن به دو جور ضرر ندارد.

1012 - علمای تجوید گفته اند اگر در كلمه ای واو باشد و حرف قبل از واو در آن كلمه پیش داشته باشد و حرف بعد از واو در آن كلمه همزه باشد , مثل كلمه سوء باید آن واو را مد بدهد یعنی آن را بكشد , و همچنین اگر در كلمه ای الف باشد و حرف قبل از الف در آن كلمه زبر داشته باشد و حرف بعد از الف در آن كلمه همزه باشد مثل جاء باید الف آن را بكشد , و نیز اگر در كلمه ای ی باشد و حرف پیش از ی در آن كلمه زیر داشته باشد و حرف بعد از ی در آن كلمه همزه باشد مثل جئ باید ی را با مد بخواند و اگر بعد از این حروف واو و الف و یا به جای همزه حرفی باشد كه ساكن است یعنی زیر و زبر و پیش ندارد باز هم باید این سه حرف را با مد بخواند , ولی ظاهرا صحت قرائت در این چنین موارد توقف بر مد ندارد پس چنانچه به دستوری كه گفته شد رفتار نكند باز هم

نماز صحیح است.

بلی در مثل (ولا الضالین) كه تحفظ بر تشدید و الف توقف بر مقداری مد دارد باید به همان مقدار الف را مد دهد.

1013 - احتیاط مستحب آن است كه در نماز , وقف به حركت و وصل به سكون ننماید , و معنای وقف به حركت آن است كه زیر یا زبر یا پیش آخر كلمه ای را بگوید و بین آن كلمه و كلمه بعدش فاصله دهد , مثلا بگوید: الرحمن الرحیم و میم الرحیم را زیر بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگوید مالك یوم الدین , و معنای وصل به سكون آن است كه زیر یا زبر یا پیش كلمه ای را نگوید و آن كلمه بعد بچسپاند , مثل آن كه بگوید: الرحمن الرحیم و میم الرحیم را زیر ندهد و فورا مالك الیوم الدین را بگوید.

1014 - در ركعت سوم و چهارم نماز می تواند فقط یك حمد بخواند یا یك مرتبه تسبیحات اربعه بگوید یعنی یك مرتبه بگوید: سبحان اللّه والحمد للّه ولا اله الا اللّه واللّه اكبر و بهتر آن است كه سه مرتبه بگوید و می تواند در یك ركعت حمد و در ركعت دیگر تسبیحات بگوید , و بهتر است , در هر دو ركعت تسبیحات بخواند.

1015 - در تنگی وقت باید تسبیحات اربعه را یك مرتبه بگوید , و اگر به مقدار آن هم وقت ندارد بعید نیست كه لازم باشد یك مرتبه سبحان اللّه بگوید.

1016 - بر مرد و زن بنابر احتیاط , واجب است كه در ركعت سوم و چهارم نماز , حمد یا تسبیحات را آهسته بخوانند.

1017 -

اگر در ركعت سوم و چهارم حمد بخوانند , واجب نیست بسم اللّه آن را هم آهسته بگوید مگر آنكه ماموم باشد كه در این صورت احتیاط واجب آن است كه بسم اللّه را هم آهسته بگوید.

1018 - كسی كه نمی تواند تسبیحات را یاد بگیرد یا درست بخواند باید در ركعت سوم و چهارم حمد بخواند.

1019 - اگر در دو ركعت اول نماز به خیال اینكه دو ركعت آخر است تسبیحات بگوید , چنانچه پیش از ركوع بفهمد , باید حمد و سوره را بخواند و اگر در ركوع یا بعد از ركوع بفهمد , نمازش صحیح است.

1020 - اگر در دو ركعت آخر نماز به خیال اینكه در دو ركعت اول است حمد بخواند یا در دو ركعت اول نماز با اینكه گمان می كرده در دو ركعت آخر است حمد بخواند , چه بیش از ركوع بفهمد چه بعد از آن نمازش صحیح است.

1021 - اگر در ركعت سوم یا چهارم می خواست حمد بخواند تبسیحات به زبانش آمد , یا می خواست تسبیحات بخواند حمد به زبانش آمد , چنانچه به كلی خالی از قصد بوده باید آن را رها كند و دوباره حمد یا تسبیحات را بخواند.

ولی اگر خالی از قصد نبوده مثل اینكه عادتش خواندن چیزی بوده كه به زبانش آمده , می تواند همان را تمام كند و نمازش صحیح است.

1022 - كسی كه عادت دارد در ركعت سوم و چهارم تسبیحات بخواند , اگر از عادت خود غفلت نماید و به قصد اداء وظیفه مشغول خواندن حمد شود كفایت می كند و لازم نیست دوباره حمد یا

تسبیحات را بخواند.

1023 - در ركعت سوم و چهارم مستحب است بعد از تسبیحات استغفار كند , مثلا بگوید: استغفر اللّه ربی واتوب الیه یا بگوید: اللهم اغفر لی و اگر نمازگزار پیش از خم شدن برای ركوع اگر چه مشغول گفتن استغفار یا بعد از فراغ از آن باشد , شك كند كه حمد یا تسبیحات را خوانده یا نه , باید حمد یا تسبیحات را بخواند.

1024 - اگر در ركوع ركعت سوم یا چهارم یا در حال رفتن به ركوع شك كند كه حمد یا تسبیحات را خوانده یا نه , به شك خود اعتنا نكند.

1025 - هرگاه شك كند كه آیه یا كلمه ای را درست گفته یا نه , مثلا شك كند كه قل هو اللّه احد را درست گفته یا نه , می تواند به شك خود اعتنا نكند , ولی اگر احتیاطا آن آیه یا كلمه را دوباره به طور صحیح بگوید اشكال ندارد , و اگر چند مرتبه هم شك كند , می تواند چند بار بگوید اما اگر به وسواس برسد و باز هم بگوید , بنابر احتیاط مستحب نمازش را دوباره بخواند.

1026 - مستحب است كه در ركعت اول , پیش از خواندن حمد بگوید: اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم و در ركعت اول و دوم نماز ظهر و عصر بسم اللّه را بلند بگوید و حمد و سوره را شمرده بخواند و در آخر هر آیه وقف كند , یعنی آن را به آیه بعد نچسباند , و در حال خواندن حمد و سوره به معنای آیه توجه داشته باشد , و اگر نماز را

به جماعت می خواند بعد از تمام شدن حمد امام , و اگر فرادی می خواند , بعد از آنكه حمد خودش تمام شد , بگوید: الحمد للّه رب العالمین.

و بعد از خواندن سوره قل هو اللّه احد , یك یا دو , یا سه مرتبه كذلك اللّه ربی یا سه مرتبه كذلك اللّه ربنا بگوید , و بعد از خواندن سوره كمی صبر كند , بعد تكبیر پیش از ركوع را بگوید یا قنوت را بخواند.

1027 - مستحب است در تمام نمازها در ركعت اول , سوره انا انزلناه و در ركعت دوم , سوره قل هو اللّه احد بخواند.

1028 - مكروه است انسان در تمام نمازهای یك شبانه روز سوره قل هو اللّه احد را نخواند.

1029 - خواندن سوره قل هو اللّه احد به یك نفس مكروه است.

1030 - سوره ای را كه در ركعت اول خوانده مكروه است در ركعت دوم بخواند.

ولی اگر سوره قل هو اللّه احد را در هر دو ركعت بخواند مكروه نیست.

ركوع

1031 - در هر ركعت بعد از قرائت باید به اندازه ای خم شود كه بتواند سر انگشتهایش را به زانو بگذارد , و این عمل را ركوع می گویند.

1032 - اگر به اندازه ركوع خم شود , ولی سر انگشتان را به زانو نگذارد اشكال ندارد.

1033 - هرگاه ركوع را به طور غیر معمول بجا آورد , مثلا به چپ یا راست خم شود , اگر چه دستهای او به زانو برسد , صحیح نیست.

1034 - خم شدن باید به قصد ركوع باشد , پس اگر به قصد كار دیگر مثلا برای كشتن جانوری خم

شود , نمی تواند آن را ركوع حساب كند , بلكه باید بایستد و دوباره برای ركوع خم شود و به واسطه این عمل , ركن زیاد نشده و نماز باطل نمی شود.

1035 - كسی كه دست یا زانوی او با دست یا زانوی دیگران فرق دارد , مثلا دستش خیلی بلند است كه اگر كمی خم شود به زانو می رسد یا زانوی او پایین تر از مردم دیگر است كه باید خیلی خم شود تا دستش به زانو برسد , باید به اندازه معمول خم شود.

1036 - كسی كه نشسته ركوع می كند , باید به قدری خم شود كه صورتش مقابل زانوها برسد , و بهتر است به قدری خم شود كه صورت نزدیك جای سجده برسد.

1037 - بهتر آن است كه در حال اختیار در ركوع , سه مرتبه سبحان اللّه یا یك مرتبه سبحان ربی العظیم وبحمده بگوید و ظاهر این است كه گفتن هر ذكری كه به این مقدار باشد كفایت می كند ولی در تنگی وقت و در حال ناچاری گفتن یك سبحان اللّه كافی است.

1038 - ذكر ركوع باید دنبال هم و به عربی صحیح گفته شود.

و مستحب است آن را سه یا پنج یا هفت مرتبه بلكه بیشتر بگویند.

1039 - در حال ركوع باید بدن نمازگزار آرام باشد , او نباید بدن خود را به اختیار به طوری حركت دهد كه از حال آرام بودن خارج شود حتی - بنابر احتیاط - اگر مشغول به ذكر واجب هم نباشد.

1040 - اگر موقعی كه ذكر واجب ركوع را می گوید , بی اختیار به قدری حركت كند

كه از حال آرام بودن بدن خارج شود , بهتر این است كه بعد از آرام گرفتن بدن , دوباره ذكر را بگوید , ولی اگر كمی حركت كند كه از حال آرام بودن بدن خارج نشود یا انگشتان را حركت دهد , ضرری ندارد.

1041 - اگر پیش از آنكه به مقدار ركوع خم شود و بدن آرام گیرد , عمدا ذكر ركوع را بگوید , نمازش باطل است.

1042 - اگر پیش از تمام شدن ذكر واجب , عمدا سر از ركوع بردارد نمازش باطل است و اگر سهوا سر بردارد , چنانچه پیش از آنكه از حال ركوع خارج شود , یادش بیاید كه ذكر ركوع را تمام نكرده , باید آرام بگیرد و ذكر را بگوید و اگر بعد از آنكه از حال ركوع خارج شد یادش بیاید نمازش صحیح است.

1043 - اگر نتواند به مقدار ذكر در ركوع بماند , احتیاط مستحب آن است كه بقیه آن را در حال برخاستن بگوید.

1044 - اگر به واسطه مرض و مانند آن در ركوع آرام نگیرد , نمازش صحیح است , ولی باید پیش از آنكه از حال ركوع خارج شود , ذكر واجب را به نحوی كه گذشت بگوید.

1045 - هرگاه نتواند به اندازه ركوع خم شود باید به چیزی تكیه دهد و ركوع كند و اگر موقعی هم كه تكیه داده نتواند به طور معمول ركوع كند , باید به اندازه ای كه می تواند خم شود چنانچه عرفا به آن ركوع گفته شود خم شود و اگر به این مقدار نتواند خم شود , باید برای ركوع با سر اشاره نماید.

1046

- كسی كه برای ركوع باید با سر اشاره كند اگر نتواند با سر اشاره كند , باید به نیت ركوع چشمها را بر هم بگذارد و ذكر آن را بگوید و به نیت برخاستن از ركوع , چشمها را باز كند , و اگر از این هم عاجز است بنابر احتیاط در قلب خود نیت ركوع كند و با دست خود برای ركوع اشاره كند و ذكر آن را بگوید.

1047 - كسی كه نمی تواند ایستاده ركوع كند , ولی برای ركوع می تواند در حالی كه نشسته است خم شود , باید ایستاده نماز بخواند و برای ركوع با سر اشاره نماید , و احتیاط مستحب آن است كه نماز دیگری هم بخواند و موقع ركوع آن بنشیند و برای ركوع خم شود.

1048 - اگر بعد از رسیدن به حد ركوع سر بردارد و دو مرتبه به اندازه ركوع خم شود , نمازش باطل است.

1049 - بعد از تمام شدن ذكر ركوع , باید راست بایستد و بعد از آنكه بدن آرام گرفت به سجده رود و اگر عمدا پیش از ایستادن یا پیش از آرام گرفتن بدن به سجده رود نمازش باطل است.

1050 - اگر ركوع را فراموش كند و پیش از آنكه به سجده برسد یادش بیاید باید بایستد بعد به ركوع رود , و كفایت نمی كند به حالت خمیدگی به ركوع برگردد.

1051 - اگر بعد از آنكه پیشانی به زمین رسید , یادش بیاید كه ركوع نكرده , لازم است برگردد و ركوع را بعد از ایستادن بجا آورد , و در صورتی كه در سجده دوم یادش بیاید

نمازش بنابر احتیاط لازم باطل است.

1052 - مستحب است پیش از رفتن به ركوع در حالی كه راست ایستاده تكبیر بگوید , و در ركوع زانوها را به عقب دهد و پشت را صاف نگهدارد و گردن را بكشد و مساوی پشت نگهدارد و بین دو قدم را نگاه كند , و پیش از ذكر یا بعد از آن صلوات بفرستد , و بعد از آنكه از ركوع برخاست و راست ایستاد , در حال آرامی بدن بگوید: سمع اللّه لمن حمده.

1053 - مستحب است در ركوع زنها دست را از زانو بالاتر بگذارند و زانوها را به عقب ندهند.

سجود

1054 - نمازگزار باید در هر ركعت از نمازهای واجب و مستحب بعد از ركوع دو سجده كند , و سجده آن است كه به هیات مخصوص پیشانی را به قصد خضوع به زمین بگذارد.

و در حال سجده در نماز واجب است كه كف دو دست و دو زانو و دو انگشت بزرگ پاها را بر زمین بگذارد.

1055 - دو سجده روی هم یك ركن است , و اگر كسی در نماز واجب - هر چند از روی فراموشی - در یك ركعت هر دو را ترك كند نمازش باطل است , و همچنین است بنابر احتیاط لازم اگر دو سجده در یك ركعت از روی فراموشی اضافه كند.

1056 - اگر عمدا یك سجده كم یا زیاد كند , نمازش باطل می شود و اگر سهوا یك سجده كم یا زیاد كند حكم آن بعدا گفته خواهد شد.

1057 - كسی كه می تواند پیشانی را به زمین بگذارد اگر آن را عمدا یا سهوا به

زمین نگذارد , سجده نكرده است , اگر چه جاهای دیگر به زمین برسد , ولی اگر پیشانی را به زمین بگذارد و سهوا جاهای دیگر را به زمین نرساند یا سهوا ذكر نگوید سجده صحیح است.

1058 - بهتر آن است كه در حال اختیار در سجده سه مرتبه سبحان اللّه یا یك مرتبه سبحان ربی الاعلی وبحمده بگوید , و باید این كلمات دنبال هم و به عربی صحیح گفته شود , و ظاهر این است كه گفتن هر ذكری كفایت می كند ولی بنابر احتیاط لازم باید به این مقدار باشد و مستحب است سبحان ربی الاعلی و بحمده را سه یا پنج یا هفت مرتبه یا بیشتر بگوید.

1059 - در حال سجود باید بدن نمازگزار آرام باشد او نباید بدن خود را به اختیار طوری حركت دهد كه از حال آرام بودن خارج شود حتی - بنابر احتیاط - اگر مشغول به ذكر واجب هم نباشد.

1060 - اگر پیش از آنكه پیشانی به زمین برسد و بدن آرام بگیرد عمدا ذكر سجده را بگوید یا پیش از تمام شدن ذكر عمدا سر از سجده بردارد نماز باطل است.

1061 - اگر پیش از آنكه پیشانی به زمین برسد سهوا ذكر سجده را بگوید , و پیش از آنكه سر از سجده بردارد , بفهمد اشتباه كرده است , باید آرام بگیرد و دوباره ذكر را بگوید.

1062 - اگر بعد از آنكه سر از سجده برداشت , بفهمد پیش از آنكه ذكر سجده تمام شود سر برداشته , نمازش صحیح است.

1063 - اگر موقعی كه ذكر سجده را می گوید , یكی از هفت

عضو را عمدا از زمین بردارد , نماز باطل می شود , ولی موقعی كه مشغول گفتن ذكر نیست اگر غیر پیشانی جاهای دیگر را از زمین بردارد و دوباره بگذارد اشكال ندارد مگر آنكه با آرام بودن بدنش منافات داشته باشد كه در این صورت نمازش بنابر احتیاط باطل می شود.

1064 - اگر پیش از تمام شدن ذكر سجده , سهوا پیشانی را از زمین بردارد نمی تواند دوباره به زمین بگذارد , و باید آن را یك سجده حساب كند.

ولی اگر جاهای دیگر را سهوا از زمین بردارد , باید دو مرتبه به زمین بگذارد و ذكر را بگوید.

1065 - بعد از تمام شدن ذكر سجده اول , باید بنشیند تا بدن آرام گیرد و دوباره به سجده رود.

1066 - جای پیشانی نمازگزار باید از جای زانوها و سر انگشتان پای او بلندتر یا پست تر از چهار انگشت بسته نباشد بلكه احتیاط واجب آن است كه جای پیشانی او از جای ایستادنش پست تر یا بلندتر از چهار انگشت بسته نیز نباشد.

1067 - در زمین سراشیب - هر چند كه سراشیبی آن درست معلوم نباشد - اگر جای پیشانی نمازگزار از جای زانوها و انگشتهای پای او بیش از چهار انگشت بسته بلندتر یا پست تر باشد نماز او محل اشكال است.

1068 - اگر پیشانی را اشتباها بر چیزی بگذارد كه از جای زانوها و انگشتهای پای او بلندتر از چهار انگشت بسته است , چنانچه بلندی آن به قدری است كه نمی گویند در حال سجده است , باید سر را بردارد و به چیزی كه بلندی آن بیش از چهار

انگشت بسته نیست بگذارد , و اگر بلندی آن به قدری است كه می گویند در حال سجده است , چنانچه پس از انجام ذكر واجب ملتفت شود می تواند سر از سجده بردارد و نماز را تمام كند و اگر قبل از انجام ذكر واجب ملتفت شد , باید پیشانی را از روی آن به روی چیزی كه بلندی آن به اندازه چهار انگشت بسته یا كمتر است بكشد و ذكر واجب را بجا آورد و اگر كشیدن پیشانی ممكن نباشد , می تواند ذكر واجب را در همان حال بجا آورد و نماز را تمام كند , و لازم نیست نماز را دوباره بخواند.

1069 - باید بین پیشانی و آنچه بر آن سجده صحیح است چیز دیگری فاصله نباشد پس اگر مهر به قدری چرك باشد كه پیشانی به خود مهر نرسد , سجده باطل است ولی اگر مثلا رنگ مهر تغییر كرده باشد اشكال ندارد.

1070 - در سجده باید دو كف دست را به زمین بگذارند , ولی در حال ناچاری پشت دست هم مانعی ندارد و اگر پشت دست هم ممكن نباشد بنابر احتیاط باید مچ دست را به زمین بگذارد و چنانچه آن را هم نتواند , تا آرنج هر جا را كه می تواند به زمین بگذارد , و اگر آن هم ممكن نیست گذاشتن بازو كافی است.

1071 - در سجده باید دو انگشت بزرگ پاها را به زمین بگذارد ولی لازم نیست كه سر دو انگشت را به زمین بگذارد , بلكه گذاشتن ظاهر یا باطن آنها نیز كفایت می كند و اگر انگشتهای دیگر پا یا روی

پا را به زمین بگذارد , یا به واسطه بلند بودن ناخن , شست به زمین نرسد نماز باطل است , و كسی كه از روی تقصیر و ندانستن مساله نمازهای خود را این طور خوانده , باید دوباره بخواند.

1072 - كسی كه مقداری از شست پایش بریده , باید بقیه آن را به زمین بگذارد , و اگر چیزی از آن نمانده یا اگر مانده خیلی كوتاه است , بنابر احتیاط باید بقیه انگشتان را بگذارد , و اگر هیچ انگشت ندارد , هر مقداری كه از پا باقی مانده به زمین بگذارد.

1073 - اگر به طور غیر معمول سجده كند , مثلا سینه و شكم را به زمین بچسباند , یا پاها را مقداری دراز كند چنانچه بگویند سجده كرده نمازش صحیح است , ولی اگر بگویند دراز كشیده و سجده صدق ننماید نماز او باطل است.

1074 - مهر یا چیز دیگر كه بر آن سجده می كند , باید پاك باشد ولی اگر مثلا مهر را روی فرش نجس بگذارد یا یك طرف مهر نجس باشد و پیشانی را به طرف پاك آن بگذارد اشكال ندارد.

1075 - اگر در پیشانی دمل یا زخم و مانند آن باشد كه نتواند آن را بر زمین بگذارد چنانچه آن دمل مثلا همه پیشانی را فرا نگرفته باشد باید با جای سالم پیشانی سجده كند و اگر سجده كردن با جای سالم توقف بر آن داشته باشد كه زمین را گود كند و دمل را در گودال و جای سالم را به مقداری كه برای سجده كافی باشد بر زمین بگذارد باید این كار را انجام

دهد.

1076 - اگر دمل یا زخم تمام پیشانی را فرا گرفته باشد باید به بعضی از اجزاء صورت خود سجده كند و احتیاط لازم آن است كه اگر می تواند به چانه سجده كند و اگر نمی تواند به یكی از دو طرف پیشانی سجده كند و اگر سجده كردن به صورت به هیچ وجه ممكن نبود باید برای سجده اشاره كند.

1077 - كسی كه می تواند بنشیند ولی نمی تواند پیشانی را به زمین برساند , باید به قدری كه می تواند خم شود و مهر یا چیز دیگری را كه سجده بر آن صحیح است , روی چیز بلند گذاشته و طوری پیشانی را بر آن بگذارد كه بگویند سجده كرده است , ولی باید كف دستها و زانوها و انگشتان پا را به طور معمول به زمین بگذارد.

1078 - اگر چیز بلندی نباشد كه مهر یا چیز دیگری كه سجده بر آن صحیح است بگذارد و كسی هم نباشد كه مثلا مهر را بلند كند و بگیرد تا آن شخص بر آن سجده كند احتیاط آن است كه مهر یا چیز دیگر را با دست بلند كرده و بر آن سجده نماید.

1079 - كسی كه هیچ نمی تواند سجده نماید باید برای سجده با سر اشاره كند , و اگر نتواند باید با چشمها اشاره نماید و اگر با چشمها هم نمی تواند اشاره كند بنابر احتیاط لازم باید با دست و مانند آن برای سجده اشاره كند و در قلب نیز نیت سجده نماید و ذكر واجب را بگوید.

1080 - اگر پیشانی بی اختیار از جای سجده بلند شود , چنانچه

ممكن باشد باید نگذارد دوباره به جای سجده برسد و این یك سجده حساب می شود , چه ذكر سجده را گفته باشد یا نه.

و اگر نتواند سر را نگهدارد و بی اختیار دوباره به جای سجده برسد , همان یك سجده حساب می شود ولی اگر ذكر نگفته باشد احتیاط مستحب آن است كه آن را به قصد قربت مطلقه بگوید.

1081 - جایی كه انسان باید تقیه كند می تواند بر فرش و مانند آن سجده نماید , و لازم نیست برای نماز به جای دیگر برود یا نماز را تاخیر بیندازد تا در همان جا بعد از رفع سبب تقیه بجا آورد.

ولی اگر بتواند بر حصیر یا چیزی كه سجده بر آن صحیح می باشد , طوری سجده كند كه مخالفت تقیه نكرده باشد نباید بر فرش و مانند آن سجده نماید.

1082 - اگر روی تشك پر و مانند آن سجده كند , در صورتی كه بدن روی آن آرام نگیرد باطل است.

1083 - اگر انسان ناچار شود كه در زمین گل نماز بخواند , چنانچه آلوده شدن بدن و لباس برای مشقت ندارد , باید سجده و تشهد را به طور معمول بجا آورد و اگر مشقت دارد , در حالی كه ایستاده , برای سجده با سر اشاره كند و تشهد را ایستاده بخواند و نمازش صحیح است.

1084 - در ركعت اول و ركعت سومی كه تشهد ندارد , مثل ركعت سوم نماز ظهر و عصر و عشا احتیاط واجب این است كه بعد از سجده دوم قدری بی حركت بنشیند و بعد برخیزد.

چیزهایی كه سجده بر آنها صحیح است

1085 - باید بر زمین و چیزهای

غیر خوراكی و پوشاكی كه از زمین می روید مانند چوب و برگ درخت سجده كرد و سجده بر چیزهای خوراكی و پوشاكی مانند گندم و جو و پنبه و آنچه كه از اجزاء زمین شمرده نشود مانند طلا و نقره و امثال اینها صحیح نیست , ولی قیر و زفت در موقع ناچاری بر چیزهای دیگری كه سجود بر آنها صحیح نیست مقدم می باشند.

1086 - سجده كردن بر برگ مو در زمانی كه لطیف است و خوردن آن معمول می باشد جایز نیست و در غیر این صورت سجده كردن بر آن ظاهرا اشكال ندارد.

1087 - سجده بر چیزهایی كه از زمین می روید و خوراك حیوان است مثل علف و كاه صحیح است.

1088 - سجده بر گلهایی كه خوراكی نیستند , صحیح است , بلكه سجده بر دواهای خوراكی كه از زمین می روید و آن را دم كرده یا می جوشانند و آبش را می نوشند مانند گل بنفشه و گل گاو زبان نیز صحیح است.

1089 - سجده بر گیاهی كه خوردن آن در بعضی از شهرها معمول است و در شهرهای دیگر معمول نیست هر چند در آنجاها هم خوردنی محسوب می شود , و نیز سجده بر میوه نارس صحیح نیست.

1090 - سجده بر سنگ آهك و سنگ گچ صحیح است و احتیاط مستحب آن است كه در حال اختیار به گچ و آهك پخته و آجر و كوزه گلی و مانند آن سجده نكنند.

1091 - اگر كاغذ را از چیزی كه سجده بر آن صحیح است - مانند چوب و كاه - ساخته باشند , می شود بر

آن سجده كرد و همچنین اگر از پنبه یا كتان ساخته شده باشد ولی اگر از حریر یا ابریشم و مانند اینها ساخته باشند سجده بر آن صحیح نیست.

1092 - برای سجده بهتر از هر چیز تربت حضرت سید الشهداء علیه السلام می باشد , بعد از آن خاك , بعد از خاك سنگ و بعد از سنگ گیاه است.

1093 - اگر چیزی كه سجده بر آن صحیح است ندارد , یا اگر دارد به واسطه سرما یا گرمای زیاد و مانند اینها نمی تواند بر آن سجده كند , سجده بر قیر و زفت مقدم بر سجده بر غیر آنها است ولی اگر سجده بر آنها ممكن نباشد باید بر لباسش یا بر پشت دست یا چیز دیگر كه در حال اختیار سجده بر او جایز نیست سجده نماید , ولی احتیاط مستحب آن است كه تا سجده بر لباسش ممكن است , بر چیز دیگر سجده نكند.

1094 - سجده بر گل و خاك سستی كه پیشانی روی آن آرام نمی گیرد باطل است.

1095 - اگر در سجده اول , مهر به پیشانی بچسبد باید برای سجده دوم مهر را بر دارد.

1096 - اگر در بین نماز چیزی كه بر آن سجده می كند گم شود و چیزی كه سجده بر آن صحیح است نداشته باشد , می تواند به ترتیبی كه در مساله (1093) گفته شد عمل نماید خواه وقت تنگ باشد یا آنكه وسعت داشته باشد كه نماز را بشكند و آن را دوباره بخواند.

1097 - هرگاه در حال سجده بفهمد پیشانی را بر چیزی گذاشته كه سجده بر آن باطل است

, چنانچه پس از بجا آوردن ذكر واجب ملتفت شود می تواند سر از سجده بردارد و نمازش را ادامه دهد و اگر قبل از بجا آوردن ذكر واجب ملتفت شود باید پیشانی خود را به چیزی كه سجده بر آن صحیح است بكشد و ذكر واجب را انجام دهد ولی اگر كشیدن پیشانی ممكن نباشد می تواند ذكر واجب را در همان حال بجا آورد و نمازش در هر دو صورت صحیح است.

1098 - اگر بعد از سجده بفهمد پیشانی را روی چیزی گذاشته كه سجده بر آن باطل است اشكال ندارد.

1099 - سجده كردن بر غیر خداوند متعال حرام می باشد , و بعضی از مردم عوام كه مقابل قبر امامان علیهم السلام پیشانی را به زمین می گذارند اگر برای شكر خداوند متعال باشد , اشكال ندارد و گرنه حرام است.

مستحبات و مكروهات سجده

1100 - در سجده چند چیز مستحب است: 1 - كسی كه ایستاده نماز می خواند بعد از آنكه سر از ركوع برداشت و كاملا ایستاد , و كسی كه نشسته نماز می خواند بعد از آنكه كاملا نشست , برای رفتن به سجده تكبیر بگوید.

2 - موقعی كه می خواهد به سجده برود , مرد اول دستها را , و زن اول زانوها را به زمین بگذارد.

3 - بینی را به مهر یا چیزی كه سجده بر آن صحیح است بگذارد.

4 - در حال سجده انگشتان دست را به هم بچسباند و برابر گوش بگذارد به طوری كه سر آنها رو به قبله باشد.

5 - در سجده دعا كند و از خدا حاجت بخواهد و این دعا را بخواند: یا

خیر المسؤولین و یا خیر المعطین , ارزقنی وارزق عیالی من فضلك فانك ذو الفضل العظیم یعنی ای بهترین كسی كه از او سؤال می كنند و ای بهترین عطا كنندگان از فضل خودت روزی بده به من و عیال من , پس به درستی كه تو دارای فضل بزرگی.

6 - بعد از سجده بر ران چپ بنشیند و روی پای راست را بر كف پای چپ بگذارد.

7 - بعد از هر سجده وقتی نشست و بدنش آرام گرفت تكبیر بگوید.

8 - بعد از سجده اول بدنش كه آرام گرفت: استغفر اللّه ربی واتوب الیه بگوید.

9 - سجده را طول بدهد و در موقع نشستن , دستها را روی رانها بگذارد.

10 - برای رفتن به سجده دوم , در حال آرامی بدن (اللّه اكبر) بگوید.

11 - در سجده ها صلوات بفرستد.

12 - در موقع بلند شدن , دستها را بعد از زانوها از زمین بردارد.

13 - مردها آرنجها و شكم را به زمین نچسبانند و بازوها را از پهلو جدا نگاه دارند و زنها آرنجها و شكم را بر زمین بگذارند و اعضاء بدن را به یكدیگر بچسبانند و مستحبات دیگر سجده در كتابهای مفصل گفته شده است.

1101 - قرآن خواندن در سجده مكروه است.

و نیز مكروه است برای برطرف كردن گرد و غبار , جای سجده را فوت كند , و اگر در اثر فوت كردن , دو حرف از دهان عمدا بیرون آید , نماز بنابر احتیاط باطل است و غیر از اینها مكروهات دیگری هم در كتابهای مفصل گفته شده است.

سجده های واجب قرآن

1102 - در هر یك از چهار سوره والنجم , واقرا

, والم تنزیل , و حم سجده یك آیه سجده است , كه اگر انسان بخواند یا گوش دهد , بعد از تمام شدن آن آیه , باید فورا سجده كند و اگر فراموش كرد , هر وقت یادش آمد باید سجده نماید و ظاهر این است كه در شنیدن بدون اختیار سجده واجب نیست اگر چه بهتر سجده نمودن است.

1103 - اگر انسان موقعی كه آیه سجده را گوش دهد خودش نیز بخواند , باید دو سجده نماید.

1104 - در غیر نماز اگر در حال سجده آیه سجده را بخواند یا گوش كند , باید سر از سجده بردارد و دوباره سجده كند.

1105 - اگر انسان از شخص خواب یا دیوانه یا از بچه ای كه قرآن را تشخیص نمی دهد آیه سجده را بشنود یا گوش دهد سجده واجب است , ولی اگر از گرامافون یا ضبط صوت بشنود سجده واجب نیست , و همچنین است رادیو اگر به طور نوار ضبط صوت باشد , ولی اگر شخصی در ایستگاه رادیو آیه سجده را بخواند و انسان به وسیله رادیو گوش دهد سجده واجب است.

1106 - در سجده واجب قرآن بنابر احتیاط واجب باید جای انسان غصبی نباشد , و بنابر احتیاط مستحب جای پیشانی او از جای زانوها و سر انگشتانش بیش از چهار انگشت بسته بلندتر یا پست تر نباشد , ولی لازم نیست با وضو یا غسل و رو به قبله باشد و عورت خود را بپوشاند و بدن و جای پیشانی او پاك باشد , و نیز چیزهایی كه در لباس نمازگزار شرط می باشد , در لباس او

شرط نیست.

1107 - احتیاط واجب آن است كه در سجده واجب قرآن , پیشانی را بر مهر یا چیز دیگری كه سجده بر آن صحیح است گذاشته و بنابر احتیاط مستحب جاهای دیگر بدن را به دستوری كه در سجده نماز گفته شد بر زمین بگذارد.

1108 - هرگاه در سجده واجب قرآن پیشانی را به قصد سجده بر زمین بگذارد , اگر چه ذكر نگوید كافی است و گفتن ذكر مستحب است و بهتر این است بگوید: لا اله الا اللّه حقا حقا , لا اله الا اللّه ایمانا وتصدیقا , لا اله الا اللّه عبودیة ورقا , سجدت لك یا رب تعبدا ورقا , لا مستنكفا ولا مستكبرا , بل انا عبد ذلیل ضعیف خائف مستجیر.

تشهد

1109 - در ركعت دوم تمام نمازهای واجب و مستحب و ركعت سوم نماز مغرب و ركعت چهارم نماز ظهر و عصر و عشا , باید انسان بعد از سجده دوم بنشیند و در حال آرام بودن بدن , تشهد بخواند یعنی بگوید: اشهد ان لا اله الا اللّه وحده لا شریك له , واشهد ان محمدا عبده ورسوله , اللهم صل علی محمد وآل محمد و اگر بگوید: اشهد ان لا اله الا اللّه واشهد ان محمدا صلی اللّه علیه وآله عبده ورسوله بنابر اقوی نیز كفایت می كند و در نماز وتر هم تشهد لازم است.

1110 - كلمات تشهد باید به عربی صحیح و به طوری كه معمول است پشت سر هم گفته شود.

1111 - اگر تشهد را فراموش كند و بایستد و پیش از ركوع یادش بیاید كه تشهد را نخوانده , باید بنشیند و

تشهد را بخواند و دوباره بایستد , و آنچه باید در آن ركعت خوانده شود بخواند و نماز را تمام كند , و بنابر احتیاط مستحب بعد از نماز برای ایستادن بی جا , دو سجده سهو بجا آورد و اگر در ركوع یا بعد از آن یادش بیاید , باید نماز را تمام كند و بعد از سلام نماز بنابر احتیاط مستحب تشهد را قضا كند , و باید برای تشهد فراموش شده دو سجده سهو بجا آورد.

1112 - مستحب است در حال تشهد بر ران چپ بنشیند و روی پای راست را به كف پای چپ بگذارد و پیش از تشهد بگوید: الحمد للّه یا بگوید: بسم اللّه وباللّه والحمد للّه وخیر الاسماء للّه و نیز مستحب است دستها را بر رانها بگذارد و انگشتها را به یكدیگر بچسباند , به دامان خود نگاه كند و بعد از صلوات در تشهد بگوید: و تقبل شفاعته وارفع درجته.

1113 - مستحب است زنها در وقت خواندن تشهد , رانها را به هم بچسباند.

سلام نماز

1114 - بعد از تشهد ركعت آخر نماز , مستحب است در حالی كه نشسته و بدن آرام است بگوید: السلام علیك ایها النبی ورحمة اللّه وبركاته و بعد از آن باید بگوید: السلام علیكم - و احتیاط مستحب آن است كه جمله ورحمة اللّه وبركاته را به آن اضافه كند - و یا آنكه بگوید: السلام علینا وعلی عباد اللّه الصالحین ولی اگر این سلام را بگوید احتیاط واجب آن است كه بعد از آن السلام علیكم را هم بگوید.

1115 - اگر سلام نماز را فراموش كند موقعی یادش بیاید كه

صورت نماز به هم نخورده و كاری هم كه عمدی و سهوی آن نماز را باطل می كند , مثل پشت به قبله كردن انجام نداده , باید سلام را بگوید و نمازش صحیح است.

1116 - اگر سلام نماز را فراموش كند و موقعی یادش بیاید كه صورت نماز به هم خورده است , یا آنكه كاری كه عمدی و سهوی آن نماز را باطل می كند , مثل پشت به قبله كردن انجام داده باشد , نمازش صحیح است.

ترتیب

1117 - اگر عمدا ترتیب نماز را به هم بزند , مثلا سوره را پیش از حمد بخواند یا سجود را پیش از ركوع بجا آورد , نماز باطل می شود.

1118 - اگر ركنی از نماز را فراموش كند و ركن بعد از آن را بجا آورد , مثلا پیش از آنكه ركوع كند دو سجده نماید , نماز بنابر احتیاط باطل است.

1119 - اگر ركنی را فراموش كند و چیزی را كه بعد از آن است و ركن نیست بجا آورد , مثلا پیش از آنكه دو سجده كند تشهد بخواند , باید ركن را بجا آورد , و آنچه اشتباها پیش از آن خوانده دوباره بخواند.

1120 - اگر چیزی را كه ركن نیست فراموش كند و ركن بعد از آن را بجا آورد , مثلا حمد را فراموش كند و مشغول ركوع شود , نمازش صحیح است.

1121 - اگر چیزی را كه ركن نیست فراموش كند و چیزی را كه بعد از آن است و آن هم ركن نیست بجا آورد , مثلا حمد را فراموش كند و سوره را بخواند , باید

آنچه را فراموش كرده بجا آورد و بعد از آن چیزی را كه اشتباها جلوتر خوانده دوباره بخواند.

1122 - اگر سجده اول را به خیال اینكه سجده دوم است یا سجده دوم را به خیال اینكه سجده اول است بجا آورد , نماز صحیح است و سجده اول او سجده اول و سجده دوم او سجده دوم حساب می شود.

موالات

1123 - انسان باید نماز را با موالات بخواند , یعنی كارهای نماز مانند ركوع و سجود و تشهد را پی در پی و پشت سر هم بجا آورد و چیزهایی را كه در نماز می خواند به طوری كه معمول است پشت سر هم بخواند و اگر به قدری بین آنها فاصله بیندازد كه نگویند نماز می خواند , نمازش باطل است.

1124 - اگر در نماز سهوا بین حرفها یا كلمات فاصله بیندازد و فاصله به قدری نباشد كه صورت نماز از بین برود , چنانچه مشغول ركن بعد نشده باشد باید آن حرفها یا كلمات را به طور معمول بخواند و در صورتی كه چیزی بعد از آن خوانده شده لازم است تكرار نماید و اگر مشغول ركن بعد شده باشد , نمازش صحیح است.

1125 - طول دادن ركوع و سجود و خواندن سوره های بزرگ موالات را به هم نمی زند.

قنوت

1126 - در تمام نمازهای واجب و مستحب , پیش از ركوع ركعت دوم مستحب است قنوت بخواند , ولی در نماز شفع باید آن را رجاء آورد , و در نماز وتر با آنكه یك ركعت می باشد , خواندن قنوت پیش از ركوع مستحب است , و نماز جمعه در هر ركعت یك قنوت دارد , و نماز آیات پنج قنوت , و نماز عید فطر و قربان در ركعت اول پنج قنوت و در ركعت دوم چهار قنوت دارد.

1127 - مستحب است در قنوت دستها را مقابل صورت و كف آنها را رو به آسمان و پهلوی هم نگهدارد و غیر شست , انگشتهای دیگر را به هم

بچسباند و به كف دستها نگاه كند.

1128 - در قنوت هر ذكری بگوید , اگر چه یك سبحان اللّه باشد , كافی است.

و بهتر است بگوید: لا اله الا اللّه الحلیم الكریم , لا اله الا اللّه العلی العظیم سبحان اللّه رب السموات السبع , و رب الارضین السبع , و ما فیهن و ما بینهن و رب العرش العظیم , والحمد للّه رب العالمین.

1129 - مستحب است انسان قنوت را بلند بخواند , ولی برای كسی كه نماز را به جماعت می خواند , اگر امام جماعت صدای او را بشنود بلند خواندن قنوت مستحب نیست.

1130 - اگر عمدا قنوت نخواند قضا ندارد و اگر فراموش كند و پیش از آنكه به اندازه ركوع خم شود یادش بیاید , مستحب است بایستد و بخواند و اگر در ركوع یادش بیاید , مستحب است بعد از ركوع قضا كند , و اگر در سجده یادش بیاید , مستحب است بعد از ركوع قضا كند و اگر در سجده یادش بیاید , مستحب است بعد از سلام آن را قضا نماید.

ترجمه نماز

(ترجمه سوره حمد

1/1130 - بسم اللّه الرحمن الرحیم: (بسم اللّه) یعنی ابتدا می كنم بنام خدا , ذاتی كه جامع جمیع كمالات و از هر گونه نقص منزه است.

(الرحمن) رحمتش واسع و بی نهایت است.

(الرحیم) رحمتش ذاتی و ازلی و ابدی است.

(الحمد للّه رب العالمین) یعنی ثنا مخصوص خداوندی است كه پرورش دهنده همه موجودات است.

(الرحمن الرحیم) معنای آن گذشت.

(مالك یوم الدین) یعنی ذات توانایی كه حكمرانی روز جزا با او است.

(ایاك نعبد وایاك نستعین) یعنی فقط ترا عبادت می كنیم و فقط از تو

كمك می خواهیم.

(اهدنا الصراط المستقیم) یعنی هدایت كن ما را به راه راست كه آن دین اسلام است.

(صراط الذین انعمت علیهم) یعنی به راه كسانی كه به آنان نعمت داده ای كه آنان پیغمبران و جانشینان پیغمبران هستند.

(غیر المغضوب علیهم ولا الضالین) یعنی نه به راه كسانی كه غضب كرده ای بر ایشان و نه آن كسانی كه گمراهند.

(ترجمه سوره قل هو اللّه احد

2/1130 - (بسم اللّه الرحمن الرحیم) معنای آن گذشت.

(قل هو اللّه احد) یعنی بگو ای محمد صلی اللّه علیه وآله كه خداوند , خدایی است یگانه.

(اللّه الصمد) یعنی خدایی كه از تمام موجودات بی نیاز است.

(لم یلد ولم یولد) یعنی فرزند ندارد و فرزند كسی نیست.

(ولم یكن له كفوا احد) یعنی هیچ كس از مخلوقات مثل او نیست.

(ترجمه ذكر ركوع و سجود و ذكرهایی كه بعد از آنها مستحب است -3/1130-3/1130

3/1130 - سبحان ربی العظیم و بحمده یعنی پروردگار بزرگ من از هر عیب و نقصی پاك و منزه است , و من مشغول ستایش او هستم.

سبحان ربی الاعلی و بحمده یعنی پروردگار من كه از همه كس بالاتر می باشد و از هر عیب و نقصی پاك و منزه است و من مشغول ستایش او هستم.

سمع اللّه لمن حمده یعنی خدا بشنود و بپذیرد ثنای كسی كه او را ستایش می كند.

استغفر اللّه ربی و اتوب الیه یعنی طلب آمرزش می كنم از خداوندی كه پرورش دهنده من است و من به طرف او بازگشت می نمایم.

بحول اللّه وقوته اقوم واقعد یعنی به یاری خدای متعال و قوه او برمی خیزیم و می نشینم.

(ترجمه قنوت

4/1130 - لا اله الا اللّه الحلیم

الكریم یعنی نیست خدایی سزاوار پرستش مگر خدای یكتای بی همتایی كه صاحب حلم و كرم است.

لا اله الا اللّه العلی العظیم یعنی نیست خدایی سزاوار پرستش , مگر خدای یكتای بی همتایی كه بلند مرتبه و بزرگ است.

سبحان اللّه رب السموات السبع ورب الارضین السبع یعنی پاك و منزه است خداوندی كه پروردگار هفت آسمان و پروردگار هفت زمین است.

وما فیهن وما بینهن ورب العرش العظیم یعنی پروردگار هر چیزی است كه در آسمانها و در زمین و ما بین آنها است , و پروردگار عرش بزرگ است.

والحمد للّه رب العالمین یعنی حمد و ثنا مخصوص خداوندی است كه پرورش دهنده تمام موجودات است.

5/1130 - سبحان اللّه و الحمد للّه ولا اله الا اللّه واللّه اكبر یعنی خداوند متعال پاك و منزه است , و ثنا مخصوص او است , نیست خدایی سزاوار پرستش مگر خدای بی همتا , و بزرگتر است از اینكه وصف شود.

(ترجمه تشهد و سلام كامل

6/1130 - الحمد للّه , اشهد ان لا اله الا اللّه وحده لا شریك له یعنی ستایش مخصوص پروردگار است , و شهادت می دهم كه خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی كه یگانه است و شریك ندارد.

واشهد ان محمدا عبده ورسوله یعنی شهادت می دهم كه محمد صلی اللّه علیه وآله بنده خدا و فرستاده او است.

اللهم صل علی محمد وآل محمد یعنی خدایا رحمت بفرست بر محمد و آل محمد.

وتقبل شفاعته وارفع درجته یعنی قبول كن شفاعت پیغمبر را , و درجه آن حضرت را نزد خود بلند كن.

السلام علیك ایها النبی ورحمة اللّه وبركاته یعنی درود و سلام بر تو ای پیغمبر

و رحمت و بركات خدا بر تو باد.

السلام علینا وعلی عباد اللّه الصالحین یعنی درود و سلام از خداوند عالم بر ما نمازگزاران و تمام بندگان خوب او.

السلام علیكم ورحمة اللّه وبركاته یعنی درود و سلام و رحمت و بركات خداوند بر شما مؤمنین باد.

تعقیب نماز

1131 - مستحب است انسان بعد از نماز مقداری مشغول تعقیب , یعنی خواندن ذكر و دعا و قرآن شود و بهتر است پیش از آنكه از جای خود حركت كند و وضو و غسل و تیمم او باطل شود , رو به قبله تعقیب را بخواند.

و لازم نیست تعقیب به عربی باشد , ولی بهتر است چیزهایی را كه در كتابهای دعا دستور داده اند بخواند و از تعقیبهایی كه خیلی به آن سفارش شده است , تسبیح حضرت زهرا سلام اللّه علیها است كه باید به این ترتیب گفته شود: 34 مرتبه اللّه اكبر , بعد از آن 33 مرتبه الحمد للّه , بعد از آن 33 مرتبه سبحان اللّه و می شود سبحان اللّه را پیش از الحمد للّه گفت ولی بهتر است بعد از الحمد للّه گفته شود.

1132 - مستحب است بعد از نماز , سجده شكر نماید و همین قدر كه پیشانی را به قصد شكر بر زمین بگذارد كافی است.

ولی بهتر است صد مرتبه یا سه مرتبه یا یك مرتبه , شكرا للّه یا عفوا بگوید , و نیز مستحب است هر وقت نعمتی به انسان می رسد یا بلایی از او دور می شود سجده شكر بجا آورد.

صلوات بر پیغمبر

1133 - هر وقت انسان اسم مبارك حضرت رسول صلی اللّه علیه وآله وسلم را مانند محمد و احمد یا لقب و كنیه آن جناب را مثل مصطفی و ابو القاسم بگوید یا بشنود , اگر چه در نماز باشد مستحب است صلوات بفرستد.

1134 - موقع نوشتن اسم مبارك حضرت رسول صلی اللّه علیه وآله مستحب است صلوات را هم

بنویسند.

و نیز بهتر است هر وقت آن حضرت را یاد می كنند صلوات بفرستند.

مبطلات نماز

1135 - دوازده چیز نماز را باطل می كند و آنها را مبطلات می گویند.

اول: آنكه در بین نماز یكی از شرطهای آن از برود , مثلا در بین نماز بفهمد لباسش كه ساتر است غصبی است.

دوم: آنكه در بین نماز عمدا یا سهوا یا از روی ناچاری , چیزی كه وضو یا غسل را باطل می كند پیش آید , مثلا بول از او بیرون آید , هر چند - بنابر احتیاط - پیش آمدن آن پس از تمام شدن سجده آخر نماز از روی سهو یا ناچاری باشد , ولی كسی كه نمی تواند از بیرون آمدن بول و غایط خودداری كند , اگر در بین نماز بول یا غایط از او خارج شود , چنانچه به دستوری كه در احكام وضو صفحه 51 گفته شد , رفتار نماید نمازش باطل نمی شود , و نیز اگر در بین نماز از زن مستحاضه خون خارج شود , در صورتی كه به دستور استحاضه رفتار كرده نمازش صحیح است.

1136 - كسی كه بی اختیار خوابش برده , اگر نداند كه در بین نماز خوابش برده یا بعد از آن لازم نیست نمازش را دوباره بخواند , به شرط آنكه بداند آنچه از نماز بجا آورده به اندازه ای كه عرفا آن را نماز بگویند بوده است.

1137 - اگر بداند به اختیار خودش خوابیده و شك كند كه بعد از نماز بوده یا در بین نماز یادش رفته كه مشغول نماز است و خوابیده نمازش با شرطی كه در مساله پیش

گفته شد صحیح است.

1138 - اگر در حال سجده از خواب بیدار شود و شك كند كه در سجده آخر نماز است یا در سجده شكر , چنانچه بداند كه بی اختیار خوابش برده باید آن نماز را دوباره بخواند و اگر بداند به اختیار خودش خوابیده و احتمال دهد كه از روی غفلت در سجده نماز خوابیده نمازش صحیح است.

1/1138 - سوم از مبطلات نماز آن است كه دستها را به قصد خضوع و ادب روی هم بگذارد , ولی باطل شدن نماز به این كار بنابر احتیاط است هر چند در حرام بودنش اگر به قصد مشروعیت آورده شود , اشكالی نیست.

1139 - هرگاه از روی فراموشی یا ناچاری یا تقیه یا برای كار دیگر مثل خاراندن دست و مانند آن دستها را روی هم بگذارد اشكال ندارد.

1/1139 - چهارم از مبطلات نماز آن است كه بعد از خواندن حمد آمین بگوید و این باطل شدن نماز به گفتن آمین در غیر ماموم بنابر احتیاط است هر چند در حرام بودنش چنانچه به قصد مشروعیت آورده شود اشكالی نیست و در هر حال اگر آمین را اشتباها یا از روی تقیه بگوید نمازش اشكال ندارد.

پنجم از مبطلات نماز برگشتن از قبله بدون عذر است و اما اگر با عذر باشد مثل فراموشی یا به سبب امر قهری (مانند باد شدیدی كه او را از قبله برگرداند) چنانچه به طرف راست و یا چپ نرسد نماز او صحیح است , ولی لازم است كه بعد از برطرف شدن عذر فورا به طرف قبله برگردد , و اما اگر به طرف راست و یا چپ

برسد - چه پشت به قبله باشد یا نه - اگر عذر او فراموشی باشد و وقتی متذكر شود , كه اگر نماز را قطع كند می تواند دوباره آن را رو به قبله بخواند (هر چند یك ركعت از آن در وقت واقع شود) باید نماز را از سر بگیرد و گرنه به همان نماز اكتفا می كند و قضا بر او لازم نیست و همچنین است اگر برگشت او از قبله به واسطه امر قهری باشد پس چنانچه بتواند بدون برگشتن از قبله نماز را دوباره در وقت بخواند (هر چند یك ركعت از آن در وقت واقع شود) باید نماز را از سر بگیرد و گرنه باید همان نماز را تمام كند و اعاده و قضا بر او لازم نیست.

1140 - اگر صورت خود را فقط برگرداند ولی بدنش به طرف قبله باشد چنانچه به حدی گردن را كج كند كه بتواند مقداری از پشت سرش را ببیند حكم او همان حكم برگشتن از قبله است كه قبلا ذكر شده , و اما اگر مقدار كمی گردنش را كج كند كه عرفا بگویند طرف جلو بدنش مقابل قبله است نمازش باطل نمی شود هر چند این كار مكروه است.

1/1140 - ششم از مبطلات نماز آن است كه عمدا تكلم كند هر چند به كلمه ای كه بیش از یك حرف نداشته باشد , اگر آن حرف مفهم معنای خودش باشد , مثل (ق) كه در زبان عربی به معنای این است كه نگهداری كن یا مفهم معنای دیگری مثل (ب) در جواب كسی كه از حرف دوم از هجا سؤال كند.

و چنانچه

مفهم هیچ معنایی نباشد اگر مركب از دو حرف یا بیشتر باشد باز هم بنابر احتیاط مبطل نماز است

1141 - اگر سهوا كلمه ای بگوید كه یك حرف یا بیشتر دارد اگر چه آن كلمه معنی داشته باشد نمازش باطل نمی شود , ولی بنابر احتیاط لازم است بعد از نماز سجده سهو بجا آورد چنانچه خواهد آمد.

1142 - سرفه كردن و آروغ زدن در نماز اشكال ندارد و احتیاط لازم آن است كه در نماز اختیارا آه نكشد و ناله نكند و اما گفتن آخ و آه و مانند اینها اگر عمدی باشد , نماز را باطل می كند.

1143 - اگر كلمه ای را به قصد ذكر بگوید , مثلا به قصد ذكر بگوید اللّه اكبر و در موقع گفتن آن , صدا را بلند كند كه چیزی را به دیگری بفهماند اشكال ندارد , و همچنین اگر كلمه ای را به قصد ذكر بگوید هر چند بداند كه این كار سبب می شود كه كسی متوجه مطلبی شود اشكال ندارد , ولی اگر اصلا قصد ذكر نكند یا قصد هر دو امر را بكند اشكال دارد.

1144 - خواندن قرآن در نماز (حكم چهار آیه ای كه سجده واجب دارد و احكام قرائت مساله 992 گفته شد) و نیز دعا كردن در نماز اشكال ندارد ولی احتیاط مستحب آن است كه به غیر عربی دعا نكند.

1145 - اگر چیزی از حمد و سوره و ذكرهای نماز را عمدا بدون قصد جزئیت یا احتیاطا چند مرتبه بگوید اشكال ندارد.

1146 - در حال نماز , انسان نباید به دیگری سلام كند , و اگر دیگری

به او سلام كند باید جواب دهد ولی جواب باید مثل سلام باشد یعنی نباید بر اصل سلام اضافه داشته باشد , مثلا نباید در جواب بگوید (سلام علیكم و رحمة اللّه و بركاته) بلكه بنابر احتیاط لازم نباید لفظ (علیكم یا علیك) را بر لفظ سلام در جواب مقدم بدارد , اگر آن كسی كه سلام كرده این چنین نكرده باشد , مثلا اگر گفته سلام علیكم در جواب بگوید سلام علیكم و اگر گفته السلام علیكم بگوید السلام علیكم و اگر گفته سلام علیك بگوید سلام علیك ولی در جواب علیكم السلام هر صیغه ای كه می خواهد می تواند بگوید.

1147 - انسان باید جواب سلام را چه در نماز یا در غیر نماز فورا بگوید و اگر عمدا یا از روی فراموشی جواب سلام را به قدری طول دهد كه اگر جواب بگوید , جواب آن سلام حساب نشود , چنانچه در نماز باشد , نباید جواب بدهد و اگر در نماز نباشد , جواب دادن واجب نیست.

1148 - باید جواب سلام را طوری بگوید كه سلام كننده بشنود ولی اگر سلام كننده كر باشد یا سلام داده و تند رد شود , چنانچه ممكن باشد كه جواب سلام را به اشاره یا مانند آن به او بفهماند جواب دادن لازم است و در غیر این صورت جواب دادن در غیر نماز لازم نیست و در نماز جایز نیست.

1149 - واجب است نمازگزار جواب سلام را به قصد تحیت بگوید و مانعی ندارد كه قصد دعا هم بكند یعنی از خداوند عالم برای كسی كه سلام كرده سلامتی بخواهد.

1150 - اگر زن

یا مرد نامحرم یا بچه ممیز یعنی بچه ای كه خوب و بد را بفهمد نمازگزار سلام كند , نمازگزار باید جواب او را بدهد , و اگر زن به لفظ (سلام علیك) سلام كند , می تواند در جواب بگوید (سلام علیك) یعنی كاف را زیر بدهد.

1151 - اگر نمازگزار جواب سلام را ندهد اگر چه معصیت كرده ولی نمازش صحیح است.

1152 - اگر كسی به نمازگزار غلط سلام كند , به طوری كه سلام حساب نشود , جواب دادن او جایز نیست.

1153 - جواب سلام كسی كه از روی مسخره یا شوخی سلام می كند و جواب سلام مرد و زن غیر مسلمان در صورتی كه ذمی نباشند واجب نیست , و اگر ذمی باشند بنابر احتیاط واجب به كلمه (علیك) اكتفا شود.

1154 - اگر كسی به عده ای سلام كند , جواب سلام او بر همه آنان واجب است , ولی اگر یكی از آنان جواب دهد كافی است.

1155 - اگر كسی به عده ای سلام كند و كسی كه سلام كننده قصد سلام دادن به او را نداشته جواب دهد , باز هم جواب سلام او بر آن عده واجب است.

1156 - اگر به عده ای سلام كند و كسی كه بین آنها مشغول نماز است شك كند كه سلام كننده قصد سلام كردن به او را هم داشته یا نه , نباید جواب بدهد.

و همچنین است اگر بداند قصد او را هم داشته ولی دیگری جواب سلام را بدهد , اما اگر بداند قصد او را هم داشته و دیگری جواب ندهد , باید جواب او را بگوید.

1157 - سلام

كردن مستحب است و خیلی سفارش شده است كه سوار به پیاده و ایستاده به نشسته و كوچØʘѠبه بزرگتر سلام كند.

1158 - اگر دو نفر با هم به یكدیگر سلام كنند , بنابر احتیاط واجب باید هر یك جواب سلام دیگری را بدهد

1159 - در غیر نماز , مستحب است جواب سلام را بهتر از سلام بگوید , مثلا اگر كسی گفت سلام علیكم در جواب بگوید سلام علیكم ورحمة اللّه.

هفتم از مبطلات نماز خنده با صدا و عمدی است هر چند بدون اختیار باشد اگر مقدماتش اختیار باشد , بلكه بنابر احتیاط هر چند هم مقدماتش اختیار نباشد باز هم موجب باطل شدن نماز می شود ولی اگر عمدا بی صدا یا سهوا با صدا بخندد ظاهر این است كه نمازش اشكال ندارد. 1160 - اگر برای جلوگیری از صدای خنده حالش تغییر كند , مثلا رنگش سرخ شود , احتیاط واجب آن است كه نمازش را دوباره بخواند.

1/1160 - هشتم از مبطلات نماز بنابر احتیاط واجب آن است كه برای كار دنیا عمدا با صدا یا بی صدا گریه كند , ولی اگر از ترس خدا یا برای آخرت گریه كند , آهسته باشد یا بلند اشكال ندارد بلكه از بهترین اعمال است.

نهم از مبطلات نماز كاری است كه صورت نماز را به هم بزند , مثل به هوا پریدن و مانند آن عمدا باشد یا از روی فراموشی , ولی كاری كه صورت نماز را به هم نزند , مثل اشاره كردن با دست اشكال ندارد.

1161 - اگر در بین نماز به قدری ساكت بماند كه نگویند نماز می خواند ,

نمازش باطل می شود.

1162 - اگر در بین نماز كاری انجام دهد یا مدتی ساكت شود و شك كند كه نماز به هم خورده یا نه , باید نماز را اعاده نماید , ولی بهتر این است كه آن را تمام كرده و سپس اعاده نماید.

1/1162 - دهم از مبطلات نماز خوردن و آشامیدن است , كه اگر در نماز طوری بخورد یا بیاشامد كه نگویند نماز می خواند , عمدا باشد یا از روی فراموشی نمازش باطل می شود.

ولی كسی كه می خواهد روزه بگیرد , اگر پیش از اذان صبح نماز مستحبی بخواند و تشنه باشد , چنانچه بترسد كه اگر نماز را تمام كند صبح شود , در صورتی كه آب روبروی او در دو سه قدمی باشد می تواند در بین نماز آب بیاشامد , اما باید كاری كه نماز را باطل می كند , مثل رو گرداندن از قبله انجام ندهد.

1163 - اگر خوردن یا آشامیدن عمدی , صورت نماز را هم به هم نزند , بنابر احتیاط واجب باید نماز را دوباره بخواند خواه موالات نماز به هم بخورد یعنی طوری شود كه نگویند نماز را پشت سر هم می خواند یا نه

1164 - اگر در بین نماز , غذایی را كه در دهان یا لای دندانها مانده فرو ببرد , نمازش باطل نمی شود , و نیز اگر كمی قند یا شكر و مانند اینها در دهان مانده باشد و در حال نماز كم كم آب شود و فرو رود اشكال ندارد.

1/1164 - یازدهم از مبطلات نماز , شك در ركعتهای نماز دو ركعتی یا سه ركعتی

یا در دو ركعت اول نمازهای چهار ركعتی است , در صورتی كه نمازگزار در حال شك باقی باشد.

دوازدهم از مبطلات نماز آن است كه ركن نماز را عمدا یا سهوا كم كند یا چیزی را كه ركن نیست عمدا كم نماید یا چیزی را عمدا در نماز زیاد كند و همچنین اگر ركنی را مثل ركوع یا دو سجده از یك ركعت سهوا زیاد كند نمازش بنابر احتیاط واجب باطل می شود , و اما زیاد كردن تكبیرة الاحرام سهوا مبطل نماز نیست.

1165 - اگر بعد از نماز شك كند كه در بین نماز كاری كه نماز را باطل می كند انجام داده یا نه , نمازش صحیح است.

چیزهایی كه در نماز مكروه است

1166 - مكروه است در نماز صورت را كمی به طرف راست یا چپ بگرداند , به طوری كه نگویند روی خود را از قبله گردانده , و الا نماز باطل است چنانكه گذشت.

و نیز مكروه است در نماز چشمها را هم بگذارد یا به طرف راست و چپ بگرداند و با ریش و دست خود بازی كند و انگشتها را داخل هم نماید و آب دهان بیندازد و به خط قرآن یا كتاب یا خط انگشتری نگاه كند.

و نیز مكروه است , موقع خواندن حمد و سوره و گفتن ذكر برای شنیدن حرف كسی ساكت شود , بلكه هر كاری كه خضوع و خشوع را از بین ببرد مكروه می باشد.

1167 - موقعی كه انسان خوابش می آید و نیز موقع خودداری كردن از بول و غایط مكروه است نماز بخواند , و همچنین پوشیدن جوراب تنگ كه پا را فشار دهد در نماز

مكروه می باشد.

و غیر از اینها مكروهات دیگری هم در كتابهای مفصل گفته شده است.

مواردی كه می شود نماز واجب را شكست

1168 - شكستن نماز واجب از روی اختیار بنابر احتیاط واجب حرام است , ولی برای حفظ مال و جلوگیری از ضرر مالی یا بدنی مانعی ندارد بلكه ظاهرا برای هر غرضی دینی یا دنیوی كه مورد اهتمام نمازگزار است مانعی ندارد.

1169 - اگر حفظ جان خود انسان یا كسی كه حفظ جان او واجب است , یا حفظ مالی كه نگهداری آن واجب می باشد , بدون شكستن نماز ممكن نباشد, باید نماز را بشكند.

1170 - اگر در وسعت وقت مشغول نماز باشد و طلبكار طلب خود را از او مطالبه كند , چنانچه بتواند در بین نماز طلب او را بدهد , باید در همان حال بپردازد و اگر بدون شكستن نماز , دادن طلب او ممكن نیست باید نماز را بشكند و طلب او را بدهد و بعد نماز را بخواند.

1171 - اگر در بین نماز بفهمد كه مسجد نجس است , چنانچه وقت تنگ باشد , باید نماز را تمام كند و اگر وقت وسعت دارد و تطهیر مسجد نماز را به هم نمی زند , باید در بین نماز تطهیر كند , بعد بقیه نماز را بخواند و اگر نماز را بهم می زند , در صورتی كه بعد از نماز تطهیر مسجد ممكن باشد , شكستن نماز برای تطهیر جایز است و اگر بعد از نماز تطهیر مسجد ممكن نباشد , باید نماز را بشكند و مسجد را تطهیر نماید و بعد نماز را بخواند.

1172 - كسی كه باید نماز را بشكند , اگر

نماز را تمام كند اگر چه معصیت كرده , ولی نمازش صحیح است اگر چه احتیاط مستحب آن است كه دوباره بخواند.

1173 - اگر پیش از قرائت یا پیش از آنكه به اندازه ركوع خم شود , یادش بیاید كه اذان و اقامه یا تنها اقامه را فراموش كرده , چنانچه وقت نماز وسعت دارد , مستحب است برای گفتن آنها نماز را بشكند.

بلكه اگر پیش از تمام شدن نماز یادش بیاید كه آنها را فراموش كرده مستحب است برای گفتن آنها نماز را بشكند.

شكیات

1/1173 - شكیات نماز 22 قسم است: هفت قسم آن شكهایی است كه نماز را باطل می كند و به شش قسم آن نباید اعتنا كرد و نه قسم دیگر آن صحیح است.

شكهای باطل كننده

1174 - شكهایی كه نماز را باطل می كند از این قرار است: اول شك در شماره ركعتهای نماز دو ركعتی واجب , مثل نماز صبح و نماز مسافر.

ولی شك در شماره ركعتهای نماز مستحب و نماز احتیاط نماز را باطل نمی كند.

دوم شك در شماره ركعتهای نماز سه ركعتی.

سوم آنكه در نماز چهار ركعتی شك كند كه یك ركعت خوانده یا بیشتر.

چهارم آنكه در نماز چهار ركعتی پیش از داخل شدن در سجده دوم شك كند كه دو ركعت خوانده یا بیشتر.

پنجم شك بین دو و پنج یا دو و بیشتر از پنج.

ششم شك بین سه و شش یا سه و بیشتر از شش.

هفتم شك بین چهار و شش یا چهار و بیشتر از شش , به تفصیلی كه خواهد آمد.

1175 - اگر یكی از شكهای باطل كننده برای انسان پیش آید بهتر آن است به همین اندازه كه شك او پا بر جا شد , نماز را به هم نزند , بلكه به قدری فكر كند كه صورت نماز به هم بخورد یا از پیدا شدن یقین یا گمان ناامید شود.

شكهایی كه نباید به آنها اعتنا كرد

1176 - شكهایی كه نباید به آنها اعتنا كرد از این قرار است: اول شك در چیزی كه محل بجا آوردن آن گذشته است , مثل آنكه در ركوع شك كند حمد را خوانده یا نه.

دوم شك بعد از سلام نماز.

سوم شك بعد از گذشتن وقت نماز.

چهارم شك كثیر الشك یعنی كسی كه زیاد شك می كند.

پنجم شك امام در شماره ركعتهای نماز , در صورتی كه ماموم شماره آنها را بداند و همچنین شك ماموم در صورتی كه امام شماره ركعتهای

نماز را بداند.

ششم شك در نمازهای مستحبی و نماز احتیاط.

شك در چیزی كه محل آن گذشته است

1177 - اگر در بین نماز شك كند كه یكی از كارهای واجب آن را انجام داده یا نه , مثلا شك كند كه حمد خوانده یا نه , چنانچه مشغول كاری باشد كه شرعا نباید در صورتی كه آن كار قبلی را عمدا ترك كرده است مشغول این كار شود مثلا در حال خواندن سوره شك كند حمد خوانده یا نه , نباید به شك خود اعتنا كند , و در غیر این صورت باید آنچه را كه در انجام آن شك كرده بجا آورد.

1178 - اگر در بین خواندن آیه شك كند كه آیه پیش را خوانده یا نه یا وقتی كه آخر آیه را می خواند شك كند كه اول آن را خوانده یا نه , باید به شك خود اعتنا نكند.

1179 - اگر بعد از ركوع یا سجود شك كند كه كارهای واجب آن مانند ذكر و آرام بودن بدن را انجام داده یا نه , باید به شك خود اعتنا نكند.

1180 - اگر در حالی كه به سجده می رود شك كند كه ركوع كرده یا نه , یا شك كند كه بعد از ركوع ایستاده یا نه , باید به شك خود اعتنا نكند.

1181 - اگر در حال برخواستن شك كند كه سجده یا تشهد را بجا آورده یا نه , باید به شك خود اعتنا نكند.

1182 - كسی كه نشسته یا خوابیده نماز می خواند , اگر موقعی كه حمد یا تسبیحات می خواند , شك كند كه سجده یا تشهد را بجا آورد یا نه باید به

شك خود اعتنا نكند , و اگر پیش از آنكه مشغول حمد یا تسبیحات شود , شك كند كه سجده یا تشهد را بجا آورده یا نه , باید بجا آورد.

1183 - اگر شك كند كه یكی از ركنهای نماز را بجا آورده یا نه , چنانچه مشغول كاری كه بعد از آن است نشده , باید بجا آورد , مثلا اگر پیش از خواندن تشهد شك كند كه دو سجده را بجا آورده یا نه , باید بجا آورد و چنانچه بعد یادش بیاید كه آن ركن را بجا آورده , چون ركن زیاد شده نمازش بنابر احتیاط لازم باطل است.

1184 - اگر شك كند عملی را كه ركن نیست بجا آورده یا نه , چنانچه مشغول كاری كه بعد از آن است نشده , باید آن را بجا آورد , مثلا اگر پیش از خواندن سوره شك كند كه حمد را خوانده یا نه , باید حمد را بخواند و اگر بعد از انجام آن یادش بیاید كه آن را بجا آورده , چون ركن زیاد نشده نمازش صحیح است.

1185 - اگر شك كند كه ركنی را بجا آورده یا نه مثلا مشغول تشهد است , اگر شك كند كه دو سجده را بجا آورده یا نه و به شك خود اعتنا نكند و بعدا یادش بیاید كه آن ركن را بجا نیاورده , در صورتی كه مشغول ركن بعد نشده باید آن را بجا آورد , و اگر مشغول ركن بعد شده نمازش بنابر احتیاط لازم باطل است , مثلا اگر پیش از ركوع ركعت بعد یادش بیاید كه دو سجده را

بجا نیاورده , باید بجا آورد و اگر در ركوع یا بعد از آن یادش بیاید نمازش چنانكه گفته شد باطل است.

1186 - اگر شك كند عملی را كه ركن نیست بجا آورده یا نه , چنانچه مشغول كاری كه بعد از آن است شده , باید به شك خود اعتنا نكند , مثلا موقعی كه مشغول خواندن سوره است , اگر شك كند كه حمد را خوانده یا نه , باید به شك خود اعتنا نكند و اگر بعد یادش بیاید كه آن را بجا نیاورده , در صورتی كه مشغول ركن بعد نشده , باید بجا آورد و اگر مشغول ركن بعد شده نمازش صحیح است , بنابر این اگر مثلا در قنوت یادش بیاید كه حمد را نخوانده باید بخواند , و اگر در ركوع یادش بیاید نمازش صحیح است.

1187 - اگر شك كند كه سلام نماز را گفته یا نه , چنانچه مشغول به تعقیب نماز یا مشغول نماز دیگر شده یا به واسطه انجام كاری كه نماز را به هم می زند , از حال نمازگزار بیرون رفته , باید به شك خود اعتنا نكند و اگر پیش از اینها شك كند , باید سلام را بگوید.

و اگر شك كند كه سلام را درست گفته یا نه به شك خود اعتنا نكند , در هر جایی كه باشد.

شك بعد از سلام

1188 - اگر بعد از سلام نماز شك كند كه نمازش صحیح بوده یا نه , مثلا شك كند ركوع كرده یا نه , یا بعد از سلام نماز چهار ركعتی شك كند كه چهار ركعت خوانده یا پنج ركعت , به

شك خود اعتنا نكند , ولی اگر هر دو طرف شك او باطل باشد , مثلا بعد از سلام نماز چهار ركعتی شك كند كه سه ركعت خوانده یا پنج ركعت , نمازش باطل است.

شك بعد از وقت

1189 - اگر بعد از گذشتن وقت نماز , شك كند كه نماز خوانده یا نه , یا گمان كند كه نخوانده , خواندن آن لازم نیست , ولی اگر پیش از گذشتن وقت شك كند كه نماز خوانده یا نه , اگر چه گمان كند كه خوانده است , باید آن نماز را بخواند.

1190 - اگر بعد از گذشتن وقت شك كند كه نماز را درست خوانده یا نه , به شك خود اعتنا نكند.

1191 - اگر بعد از گذشتن وقت نماز ظهر و عصر بداند چهار ركعت نماز خوانده , ولی نداند به نیت ظهر خوانده یا به نیت عصر , باید چهار ركعت نماز قضاء به نیت نمازی كه بر او واجب است بخواند.

1192 - اگر بعد از گذشتن وقت نماز مغرب و عشا , بداند یك نماز خوانده , ولی نداند سه ركعتی خوانده یا چهار ركعتی , باید قضای نماز مغرب و عشا را بخواند.

كثیر الشك (كسی كه زیاد شك می كند)

1193 - كثیر الشك كسی است كه زیاد شك می كند به این معنی كه بیش از كسانی كه مانند او هستند از جهت بودن یا نبودن اسباب اغتشاش حواس شك كند پس كسی كه موجب اغتشاش حواس ندارد و در هر سه نماز لا اقل یك مرتبه شك كند , چنین شخصی به شك خود اعتنا نكند.

1194 - كثیر الشك اگر در بجا آوردن چیزی از اجزاء نماز شك كند باید بنا بگذارد كه آن را بجا آورده , مثلا اگر شك كند كه ركوع كرده یا نه , باید بنا بگذارد كه ركوع كرده است و اگر در بجا آوردن چیزی شك كند

كه نماز را باطل می كند , مثل اینكه شك كند كه نماز صبح را دو ركعت خوانده یا سه ركعت بنا را بر صحت می گذارد.

1195 - كسی كه در یك چیز نماز زیاد شك می كند به طوری كه زیادی شك از مختصات آن چیز حساب شود , چنانچه در چیزهای دیگر نماز شك كند , باید به دستور آن عمل نماید , مثلا كسی كه زیادی شك او در این است كه سجده كرده یا نه , اگر در بجا آوردن ركوع شك كند باید به دستور آن رفتار نماید , یعنی اگر به سجده نرفته ركوع را بجا آورد و اگر به سجده رفته اعتنا نكند.

1196 - كسی كه در نماز مخصوصی مثلا در نماز ظهر زیاد شك می كند , اگر در نماز دیگر مثلا در نماز عصر شك كند , باید به دستور شك رفتار نماید.

1197 - كسی كه فقط وقتی كه در جای مخصوصی نماز می خواند , زیاد شك می كند , اگر در غیر آنجا نماز بخواند و شكی برای او پیش آید , باید به دستور شك عمل نماید.

1198 - اگر انسان شك كند كه كثیر الشك شده یا نه , باید به دستور شك عمل نماید , و كثیر الشك تا وقتی یقین نكند كه به حال معمولی مردم برگشته باید به شك خود اعتنا نكند.

1199 - كسی كه زیاد شك می كند , اگر شك كند ركنی را جا آورده یا نه , و اعتنا نكند بعد یادش بیاید كه آن را بجا نیاورده , چنانچه مشغول ركن بعد نشده , باید آن

را بجا آورد , و اگر مشغول ركن بعد شده نمازش بنابر احتیاط باطل است , مثلا اگر شك كند ركوع كرده یا نه , و اعتنا نكند , چنانچه پیش از سجده دوم یادش بیاید كه ركوع نكرده است , باید برگردد و ركوع كند و اگر در سجده دوم یادش بیاید , نمازش بنابر احتیاط باطل است.

1200 - كسی كه زیاد شك می كند اگر شك كند چیزی را كه ركن نیست بجا آورده یا نه و اعتنا نكند و بعد یادش بیاید كه آن را بجا نیاورده چنانچه از محل بجا آوردن آن نگذشته , باید آن را بجا آورد و اگر از محل آن گذشته نمازش صحیح است , مثلا اگر شك كند كه حمد خوانده یا نه و اعتنا نكند چنانچه در قنوت یادش بیاید كه حمد نخوانده باید بخواند , و اگر در ركوع یادش بیاید , نمازش صحیح است.

شك امام و ماموم

1201 - اگر امام جماعت در شماره ركعتهای نماز شك كند , مثلا شك كند كه سه ركعت خوانده یا چهار ركعت , چنانچه ماموم یقین یا گمان داشته باشد كه چهار ركعت خوانده و به امام بفهماند كه چهار ركعت خوانده است , امام باید نماز را تمام كند و خواندن نماز احتیاط لازم نیست و نیز اگر امام یقین یا گمان داشته باشد كه چند ركعت خوانده است , و ماموم در شماره ركعتهای نماز شك كند , باید به شك خود اعتنا ننماید.

شك در نماز مستحبی

1202 - اگر در شماره ركعتهای نماز مستحبی شك كند , چنانچه طرف بیشتر شك نماز را باطل می كند , باید بنا را بر كمتر بگذارد مثلا اگر در نافله صبح شك كند كه دو ركعت خوانده یا سه ركعت , باید بنا بگذارد كه دو ركعت خوانده است.

و اگر طرف بیشتر شك نماز را باطل نمی كند , مثلا شك كند كه دو ركعت خوانده یا یك ركعت به هر طرف شك عمل كند , نمازش صحیح است.

1203 - كم شدن ركن نافله را باطل می كند , ولی زیاد شدن ركن آن را باطل نمی كند.

پس اگر یكی از كارهای نافله را فراموش كند و موقعی یادش بیاید كه مشغول ركن بعد از آن شده باید آن كار را انجام دهد و دوباره آن ركن را بجا آورد , مثلا اگر در بین ركوع یادش بیاید كه سوره حمد را نخوانده باید برگردد و حمد را بخواند و دوباره به ركوع رود.

1204 - اگر در یكی از كارهای نافله شك كند, خواه ركن باشد یا غیر

ركن , چنانچه محل آن نگذشته , باید بجا آورد , و اگر محل آن گذشته به شك خود اعتنا نكند.

1205 - اگر در نماز مستحبی دو ركعتی گمانش به سه ركعت یا بیشتر برود , باید اعتنا نكند و نمازش صحیح است.

و اگر گمانش به دو ركعت یا كمتر برود , باید بنابر احتیاط واجب به همان گمان عمل كند , مثلا اگر گمانش به یك ركعت می رود , باید احتیاطا یك ركعت دیگر بخواند.

1206 - اگر در نماز نافله كاری كند كه برای آن در نماز واجب سجده سهو واجب می شود , یا یك سجده را فراموش نماید , لازم نیست بعد از نماز , سجده سهو یا قضای سجده را بجا آورد.

1207 - اگر شك كند كه نماز مستحبی را خوانده یا نه , چنانچه آن نماز مثل نماز جعفر طیار وقت معین نداشته باشد بنا بگذارد كه نخوانده است و همچنین است اگر مثل نافله یومیه وقت معین داشته باشد و پیش از گذشتن وقت شك كند كه آن را بجا آورده یا نه.

ولی اگر بعد از گذشتن وقت شك كند كه خوانده است یا نه , به شك خود اعتنا نكند.

شكهای صحیح

1208 - در نه صورت اگر در شماره ركعتهای نماز چهار ركعتی شك كند , باید فكر نماید پس اگر یقین یا گمان به یك طرف پیدا كرد , همان طرف را بگیرد و نماز را تمام كند و گرنه به دستورهایی كه گفته می شود عمل نماید , و آن نه صورت از این قرار است: اول آنكه بعد از داخل شدن در سجده دوم شك

كند كه دو ركعت خوانده است یا سه ركعت , باید بنا بگذارد كه سه ركعت خوانده است و یك ركعت دیگر بخواند و نماز را تمام كند و بعد از نماز بنابر احتیاط واجب یك ركعت نماز احتیاط ایستاده بجا آورد.

دوم شك بین دو و چهار بعد از داخل شدن در سجده دوم كه باید بنا بگذارد چهار ركعت خوانده و نماز را تمام كند و بعد از نماز دو ركعت نماز احتیاط ایستاده بخواند.

سوم شك بین دو و سه و چهار بعد از داخل شدن در سجده دوم كه باید بنا را بر چهار بگذارد و بعد از نماز دو ركعت نماز احتیاط ایستاده و بعد دو ركعت نشسته بجا آورد.

چهارم شك بین چهار و پنج بعد از داخل شدن در سجده دوم كه باید بنا را بر چهار بگذارد و نماز را تمام كند و بعد از نماز دو سجده سهو بجا آورد بعید نیست كه این حكم جاری شود در هر موردی كه طرف كمتر شك چهار ركعت باشد مثل شك بین چهار و شش و همچنین بعید نیست در هر موردی كه شك كند بین چهار ركعت و كمتر از آن و زیادتر از آن پس از داخل شدن در سجده دوم , آنكه بتواند بنا را بر چهار بگذارد و وظیفه هر دو شك را انجام دهد یعنی نماز احتیاط بخواند از جهت احتمال آنكه از چهار ركعت كمتر خوانده باشد و بعد دو سجده سهو بیاورد از جهت احتمال آنكه بیش از چهار ركعت آورده باشد.

و در هر صورت اگر بعد از سجده اول و پیش از داخل

شدن در سجده دوم , یكی از چهار شك گذشته برای او پیش آید , نمازش باطل است.

پنجم شك بین سه و چهار , كه در هر جای نماز باشد , باید بنا را بر چهار بگذارد و نماز را تمام كند و بعد از نماز یك ركعت نماز احتیاط ایستاده یا دو ركعت نشسته بجا آورد.

ششم شك بین چهار و پنج در حال ایستادن , باید بنشیند و تشهد بخواند و سلام نماز را بدهد و یك ركعت نماز احتیاط ایستاده یا دو ركعت نشسته بجا آورد.

هفتم شك بین سه و پنج در حال ایستادن , باید بنشیند و تشهد بخواند و سلام نماز را بدهد و دو ركعت نماز احتیاط ایستاده بجا آورد.

هشتم شك بین سه و چهار و پنج در حال ایستادن , باید بنشیند و تشهد بخواند و بعد از سلام نماز , دو ركعت نماز احتیاط ایستاده و بعد دو ركعت نشسته بجا آورد.

نهم شك بین پنج و شش در حال ایستادن , باید بنشیند و تشهد بخواند و سلام نماز را بدهد و دو سجده سهو بجا آورد.

و نیز بنابر احتیاط مستحب دو سجده سهو برای ایستادن بی جا در این چهار صورت بجا آورد.

1209 - اگر یكی از شكهای صحیح برای انسان پیش آید چنانچه وقت نماز تنگ باشد كه نتواند نماز را از سر گیرد نباید نماز را بشكند و بایستی به دستوری كه گفته شد عمل نماید.

بلكه اگر وقت نماز وسعت هم داشته باشد احتیاط مستحب آن است كه نماز را نشكند و به دستوری كه گفته شد عمل نماید.

1210 - اگر یكی از شكهایی كه

نماز احتیاط برای آنها واجب است در نماز پیش آید , چنانچه انسان نماز را تمام كند , احتیاط مستحب آن است كه نماز احتیاط را بخواند و بدون خواندن نماز احتیاط , نماز را از سر نگیرد , و اگر پیش از انجام كاری كه نماز را باطل می كند نماز را از سر بگیرد , نماز دومش هم بنابر احتیاط باطل است , ولی اگر بعد از انجام كاری كه نماز را باطل می كند , مشغول نماز شود , نماز دومش صحیح است.

1211 - وقتی یكی از شكهای باطل برای انسان پیش آید , و بداند كه اگر به حالت بعدی منتقل شود برای او یقین یا گمان پیدا می شود , در صورتی كه شك باطل او در دو ركعت اول نماز باشد , جایز نیست با حالت شك نماز را ادامه دهد , مثلا اگر در حال ایستادن شك كند كه یك ركعت خوانده یا بیشتر و بداند كه اگر به ركوع رود به یك طرف یقین یا گمان پیدا می كند جایز نیست با این حال ركوع كند , و اما در بقیه شكهای باطل ظاهرا می تواند نماز را ادامه دهد تا یقین یا گمان برای او پیدا شود.

1212 - اگر اول گمانش به یك طرف بیشتر باشد , بعد دو طرف در نظر او مساوی شود , باید به دستور شك عمل نماید.

و اگر اول دو طرف در نظر او مساوی باشد و به طرفی كه وظیفه او است بنا بگذارد , بعد گمانش به طرف دیگر برود , باید همان طرف را بگیرد و نماز را

تمام كند.

1213 - كسی كه نمی داند گمانش به یك طرف بیشتر است یا هر دو طرف در نظر او مساوی است , باید به دستور شك عمل كند.

1214 - اگر بعد از نماز بداند كه در بین نماز حال تردیدی داشته , كه مثلا دو ركعت خوانده یا سه ركعت , و بنا را بر سه گذاشته , ولی نداند كه گمانش بخواندن سه ركعت بوده یا هر دو طرف در نظر او مساوی بوده , لازم نیست نماز احتیاط را بخواند.

1215 - اگر بعد از ایستادن شك كند كه دو سجده را بجا آورده یا نه و در همان موقع یكی از شكهایی كه اگر بعد از تمام شدن دو سجده اتفاق بیفتد صحیح می باشد برای او پیش آید , مثلا شك كند كه دو ركعت خوانده یا سه ركعت , چنانچه به دستور آن شك عمل كند نمازش صحیح است , ولی اگر موقعی كه تشهد می خواند یكی از آن شكها اتفاق بیفتد , چنانچه بر فرض علم به آنكه دو سجده را آورده باید بنا می گذاشت بر اینكه در ركعتی است كه تشهد ندارد , نمازش باطل است , همچون مثالی كه گذشت , و گرنه نمازش صحیح است , مثل اینكه شك كند دو ركعت خوانده یا چهار ركعت.

1216 - اگر پیش از آنكه مشغول تشهد شود یا پیش از ایستادن - در ركعتهایی كه تشهد ندارد - شك كند كه یك یا دو سجده را بجا آورده یا نه , و در همان موقع یكی از شكهایی كه بعد از تمام شدن دو سجده صحیح است

, برایش پیش آید نمازش باطل است.

1217 - اگر موقعی كه ایستاده بین سه و چهار یا بین سه و چهار و پنج شك كند و یادش بیاید كه یك یا دو سجده از ركعت پیش را بجا نیاورده نمازش باطل است.

1218 - اگر شك او از بین برود و شك دیگری برایش پیش آید , مثلا اول شك كند كه دو ركعت خوانده یا سه ركعت , بعد شك كند كه سه ركعت خوانده یا چهار ركعت , باید به دستور شك دوم عمل نماید.

1219 - اگر بعد از نماز شك كند كه در حال نماز مثلا بین دو و چهار شك كرده یا بین سه و چهار , می تواند به دستور هر دو شك عمل كند و نیز می تواند نماز را بشكند و پس از انجام كاری كه نماز را باطل می كند آن را دوباره بخواند.

1220 - اگر بعد از نماز بفهمد كه در حال نماز شكی برای او پیش آمده , ولی نداند از شكهای باطل یا صحیح بوده , و اگر از شكهای صحیح بوده نداند كدام قسم آن بوده است , جایز است نماز را بهم زده و دوباره بخواند.

1221 - كسی كه نشسته نماز می خواند , اگر شكی كند كه باید برای آن یك ركعت نماز احتیاط ایستاده یا دو ركعت نشسته بخواند , باید یك ركعت نشسته بجا آورد.

و اگر شكی كند كه باید برای آن دو ركعت نماز احتیاط ایستاده بخواند , باید دو ركعت نشسته بجا آورد.

1222 - كسی كه ایستاده نماز می خواند , اگر موقع خواندن نماز احتیاط از ایستادن

عاجز شود , باید مثل كسی كه نماز را نشسته می خواند كه حكم آن در مساله پیش گفته شد , نماز احتیاط را بجا آورد.

1223 - كسی كه نشسته نماز می خواند , اگر موقع خواندن نماز احتیاط بتواند بایستد , باید به وظیفه كسی كه نماز را ایستاده می خواند عمل كند.

دستور نماز احتیاط

1224 - كسی كه نماز احتیاط بر او واجب است , بعد از سلام نماز باید فورا نیت نماز احتیاط كند و تكبیر بگوید و حمد را بخواند و به ركوع رود و دو سجده نماید , پس اگر یك ركعت نماز احتیاط بر او واجب است , بعد از دو سجده تشهد بخواند و سلام دهد و اگر دو ركعت نماز احتیاط بر او واجب است بعد از دو سجده , یك ركعت دیگر مثل ركعت اول بجا آورد و بعد از تشهد سلام دهد.

1225 - نماز احتیاط سوره و قنوت ندارد و باید بنابر احتیاط لازم آن را آهسته بخوانند و نیت آن را به زبان نیاورند و احتیاط مستحب آن است كه بسم اللّه آن را هم آهسته بگویند.

1226 - اگر پیش از خواندن نماز احتیاط بفهمد , نمازی كه خوانده درست بوده , لازم نیست نماز احتیاط را بخواند و اگر در بین نماز احتیاط بفهمد , لازم نیست آن را تمام نماید.

1227 - اگر پیش از خواندن نماز احتیاط بفهمد كه ركعتهای نمازش كم بوده , چنانچه كاری كه نماز را باطل می كند انجام نداده , باید آنچه را از نماز نخوانده بخواند و برای سلام بیجا بنابر احتیاط لازم دو سجده سهو بنماید.

و اگر

كاری كه نماز را باطل می كند , انجام داده , مثلا پشت به قبله كرده , باید نماز را دوباره بجا آورد.

1228 - اگر بعد از نماز احتیاط بفهمد كسری نمازش به مقدار نماز احتیاط بوده , مثلا در شك بین سه و چهار یك ركعت نماز احتیاط بخواند , بعد بفهمد نماز را سه ركعت خوانده , نمازش صحیح است.

1229 - اگر بعد از خواندن نماز احتیاط بفهمد كسری نماز كمتر از نماز احتیاط بوده , مثلا در شك بین دو و چهار , دو ركعت نماز احتیاط بخواند , بعد بفهمد نماز را سه ركعت خوانده , باید نماز را دوباره بخواند.

1230 - اگر بعد از خواندن نماز احتیاط بفهمد كسری نمازش بیشتر از نماز احتیاط بوده , مثلا در شك بین سه و چهار یك ركعت نماز احتیاط بخواند , بعد بفهمد نماز را دو ركعت خوانده , چنانچه بعد از نماز احتیاط كاری كه نماز را باطل می كند انجام داده , مثلا پشت به قبله كرده باید نماز را دوباره بخواند و اگر كاری كه نماز را باطل می كند انجام نداده , احتیاط لازم آن است كه در این صورت نیز نمازش را دوباره بخواند و اكتفا به ضمیمه كردن ركعت باقیمانده نكند.

1231 - اگر بین دو و سه و چهار شك كند و بعد از خواندن دو ركعت نماز احتیاط ایستاده , یادش بیاید كه نماز را دو ركعت خوانده , لازم نیست دو ركعت نماز احتیاط نشسته را بخواند.

1232 - اگر بین سه و چهار شك كند و موقعی كه یك ركعت نماز احتیاط ایستاده را

می خواند یادش بیاید كه نماز را سه ركعت خوانده , باید نماز احتیاط را رها كند , و چنانچه پیش از داخل شدن در ركوع یادش آمده باشد یك ركعت به طور متصل بخواند و نمازش صحیح است , و برای سلام زیادی بنابر احتیاط لازم دو سجده سهو بنماید و اگر پس از داخل شدن در ركوع یادش آمده باشد باید نماز را دوباره بخواند و بنابر احتیاط نمی تواند اكتفا به ضمیمه كردن ركعت باقیمانده نماید.

1233 - اگر بین دو و سه و چهار شك كند و موقعی كه دو ركعت نماز احتیاط ایستاده را می خواند یادش بیاید كه نماز را سه ركعت خوانده , نظیر آنچه در مساله گذشته گفته شد در اینجا جاری است.

1234 - اگر در بین نماز احتیاط بفهمد كسری نمازش بیشتر یا كمتر از نماز احتیاط بوده , نظیر آنچه در مساله (1232) گفته شد در اینجا می آید.

1235 - اگر شك كند نماز احتیاطی را كه بر او واجب بوده , بجا آورده یا نه , چنانچه وقت نماز گذشته به شك خود اعتنا نكند و اگر وقت دارد , در صورتی كه بین شك و نماز زیاد طول نكشیده و كاری هم مثل رو گرداندن از قبله كه نماز را باطل می كند انجام نداده , باید نماز احتیاط را بخواند.

و اگر كاری كه نماز را باطل می كند بجا آورده یا بین نماز و شك او زیاد طول كشیده بنابر احتیاط لازم باید نماز را دوباره بخواند.

1236 - اگر در نماز احتیاط , بجای یك ركعت دو ركعت بخواند , نماز احتیاط باطل

می شود و باید دوباره اصل نماز را بخواند و همچنین است - بنابر احتیاط لازم - اگر در نماز احتیاط ركنی را اضافه كند.

1237 - موقعی كه مشغول نماز احتیاط است اگر در یكی از كارهای آن شك كند , چنانچه محل آن نگذشته , باید بجا آورد و اگر محلش گذشته , باید به شك خود اعتنا نكند , مثلا اگر شك كند كه حمد خوانده یا نه چنانچه به ركوع نرفته باید بخواند و اگر به ركوع رفته باید به شك خود اعتنا نكند.

1238 - اگر در شماره ركعتهای نماز احتیاط شك كند , چنانچه طرف بیشتر شك نماز را باطل می كند , باید بنا را بر كمتر بگذارد و اگر طرف بیشتر شك نماز را باطل نمی كند , باید بنا را بر بیشتر بگذارد , مثلا موقعی كه مشغول خواندن دو ركعت نماز احتیاط است , اگر شك كند كه دو ركعت خوانده یا سه ركعت , چون طرف بیشتر شك نماز را باطل می كند , باید بنا بگذارد كه دو ركعت خوانده و اگر شك كند كه یك ركعت خوانده یا دو ركعت , چون طرف بیشتر شك نماز را باطل نمی كند , باید بنا بگذارد كه دو ركعت خوانده است.

1239 - اگر در نماز احتیاط چیزی كه ركن نیست سهوا كم یا زیاد شود , سجده سهو ندارد.

1240 - اگر بعد از سلام نماز احتیاط شك كند كه یكی از اجزاء یا شرایط آن را بجا آورده یا نه , به شك خود اعتنا نكند.

1241 - اگر در نماز احتیاط , تشهد یا یك سجده

را فراموش كند و در جای خود تداركش ممكن نباشد , احتیاط واجب آن است كه بعد از سلام نماز سجده را قضا نماید.

1242 - اگر نماز احتیاط و قضای یك سجده یا دو سجده سهو بر او واجب شود , باید اول نماز احتیاط را بجا آورد.

1243 - حكم گمان در نماز نسبت به ركعات مثل حكم یقین است , مثلا اگر نداند كه یك ركعت خوانده یا دو ركعت و گمان داشته باشد كه دو ركعت خوانده بنا می گذارد كه دو ركعت است و اگر در نماز چهار ركعتی گمان دارد كه چهار ركعت خوانده , نباید نماز احتیاط بخواند و اما نسبت به افعال گمان حكم شك را دارد , پس اگر گمان دارد ركوع كرده در صورتی كه داخل سجده نشده است , باید آن را بجا آورد و اگر گمان دارد حمد را نخوانده , چنانچه در سوره داخل شده باشد اعتنا به گمان ننماید و نمازش صحیح است.

1244 - حكم شك و سهو و گمان در نمازهای واجب یومیه و نمازهای واجب دیگر فرق ندارد , مثلا اگر در نماز آیات شك كند كه یك ركعت خوانده یا دو ركعت , چون شك او در نماز دو ركعتی است , نمازش باطل می شود و اگر گمان داشته باشد كه دو ركعت یا یك ركعت است بر طبق گمان خود نماز را تمام می نماید.

سجده سهو

1245 - برای پنج چیز بعد از سلام نماز , انسان باید دو سجده سهو به دستوری كه بعدا گفته می شود بجا آورد: اول آنكه در بین نماز , سهوا حرف بزند.

دوم

جایی كه نباید سلام نماز را بدهد , مثلا در ركعت اول سهوا سلام بدهد.

سوم آنكه تشهد را فراموش كند.

چهارم آنكه در نماز چهار ركعتی بعد از داخل شدن در سجده دوم شك كند كه چهار ركعت خوانده یا پنج ركعت یا شك كند كه چهار ركعت خوانده یا شش ركعت همچنانكه در مورد چهارم از شكهای صحیح گذشت.

پنجم آنكه پس از نماز اجمالا بداند كه در نماز چیزی را اشتباها كم یا زیاد كرده و نماز هم محكوم به صحت باشد , در این پنج مورد باید - بنابر احتیاط در مورد اول و دوم و پنجم و بنابر اقوی در سوم و چهارم - دو سجده سهو بجا آورد , و احتیاط مستحب آن است كه اگر یك سجده را فراموش كند یا اینكه در جایی كه باید بایستد مثلا موقع خواندن حمد و سوره اشتباها بنشیند و در موقعی كه باید بنشیند مثلا موقع تشهد اشتباها بایستد , دو سجده سهو بجا آورد.

بلكه برای هر چیزی كه در نماز اشتباها كم یا زیاد كند دو سجده سهو بنماید.

و احكام این چند صورت در مسائل آینده گفته می شود.

1246 - اگر انسان اشتباها یا به خیال اینكه نمازش تمام شده حرف بزند , باید بنابر احتیاط دو سجده سهو بجا آورد.

1247 - برای صدایی كه از سرفه كردن پیدا می شود سجده سهو واجب نیست.

ولی اگر سهوا ناله بكند یا آه بكشد یا آه بگوید , باید بنابر احتیاط سجده سهو نماید.

1248 - اگر چیزی را كه سهوا غلط خوانده دوباره به طور صحیح بخواند , برای دوباره خواندن آن سجده سهو واجب

نیست.

1249 - اگر در نماز سهوا مدتی حرف بزند و تمام آنها عرفا یك مرتبه حساب شود , دو سجده سهو بعد از سلام نماز كافی است.

1250 - اگر سهوا تسبیحات اربعه را نگوید , احتیاط مستحب آن است كه بعد از نماز دو سجده سهو بجا آورد.

1251 - اگر در جایی كه نباید سلام نماز را بگوید سهوا بگوید السلام علینا وعلی عباد اللّه الصالحین یا بگوید: السلام علیكم اگر چه ورحمة اللّه وبركاته را نگفته باشد باید بنابر احتیاط لازم دو سجده سهو بنماید , ولی اگر اشتباها بگوید: السلام علیك ایها النبی ورحمة اللّه وبركاته , احتیاط مستحب آن است كه دو سجده سهو بجا آورد.

1252 - اگر در جایی كه نباید سلام دهد اشتباها هر سه سلام را بگوید , دو سجده سهو كافی است.

1253 - اگر یك سجده یا تشهد را فراموش كند و پیش از ركوع ركعت بعد یادش بیاید , باید برگردد و بجا آورد و بعد از نماز بنابر احتیاط مستحب برای ایستادن بیجا دو سجده سهو بنماید.

1254 - اگر در ركوع یا بعد از آن یادش بیاید كه یك سجده یا تشهد را از ركعت پیش فراموش كرده , باید بعد از سلام نماز سجده را قضا نماید و برای تشهد دو سجده سهو بجا آورد.

1255 - اگر سجده سهو را بعد از سلام نماز عمدا بجا نیاورد , معصیت كرده و بنابر احتیاط واجب باید هر چه زودتر آن را انجام دهد , و چنانچه سهوا بجا نیاورد , هر وقت یادش آمد باید فورا انجام دهد و لازم نیست نماز را دوباره بخواند.

1256 -

اگر شك دارد مثلا دو سجده سهو بر او واجب شده یا نه , لازم نیست بجا آورد.

1257 - كسی كه شك دارد مثلا دو سجده سهو بر او واجب شده یا چهار تا , اگر دو سجده بنماید كافی است.

1258 - اگر بداند یكی از دو سجده سهو را بجا نیاورده و تدارك ممكن نباشد باید دو سجده سهو بجا آورد و اگر بداند سهوا سه سجده كرده , احتیاط واجب آن است كه دوباره دو سجده سهو بنماید.

دستور سجده سهو

1259 - دستور سجده سهو این است كه بعد از سلام نماز فورا نیت سجده سهو كند و پیشانی را بنابر احتیاط لازم بر چیزی كه سجده بر آن صحیح است بگذارد و احتیاط مستحب آن است كه در آن ذكر بگوید بهتر آن است كه بگوید: بسم اللّه و باللّه السلام علیك ایها النبی ورحمة اللّه وبركاته بعد باید بنشیند و دوباره به سجده رود و ذكری را كه گفته شد بگوید و بنشیند و بعد از تشهد بگوید: السلام علیكم و اولی این است و رحمة اللّه وبركاته را اضافه كند.

قضای سجده و تشهد فراموش شده

1260 - سجده و تشهدی را كه انسان فراموش كرده و بعد از نماز , قضای آن را بجا می آورد , باید تمام شرایط نماز مانند پاك بودن بدن و لباس و رو به قبله بودن و شرطهای دیگر را داشته باشد.

1261 - اگر سجده را چند دفعه فراموش كند , مثلا یك سجده از ركعت اول و یك سجده از ركعت دوم فراموش نماید , باید بعد از نماز قضای هر دو را بجا آورد و بهتر آن است احتیاطا برای فراموشی هر كدام دو سجده سهو بجا آورد.

1262 - اگر یك سجده و تشهد را فراموش كند , احتیاطا برای فراموشی هر كدام دو سجده سهو بجا آورد.

1263 - اگر دو سجده از دو ركعت فراموش نماید لازم نیست هنگام قضا مراعات ترتیب نماید.

1264 - اگر بین سلام نماز و قضای سجده كاری كند كه اگر عمدا یا سهوا در نماز اتفاق بیفتد نماز باطل می شود , مثلا پشت به قبله نماید , احتیاط مستحب آن است كه

بعد از قضای سجده دوباره نماز را بخواند.

1265 - اگر بعد از سلام نماز یادش بیاید كه یك سجده یا تشهد را از ركعت آخر فراموش كرده , باید برگشته و نماز را تمام نموده و بنابر احتیاط واجب دو سجده سهو برای سلام بیجا بجا آورد.

1266 - اگر بین سلام نماز و قضای سجده كاری كند كه برای آن سجده سهو واجب می شود , مثل آنكه سهوا حرف بزند , بنابر احتیاط واجب باید اول سجده را قضا كند و بعد دو سجده سهو بنماید.

1267 - اگر نداند كه در نماز سجده را فراموش كرده یا تشهد را باید سجده را قضا نماید و دو سجده سهو بجا آورد , و احتیاط مستحب آن است كه تشهد را نیز قضا نماید.

1268 - اگر شك دارد كه سجده یا تشهد را فراموش كرده یا نه واجب نیست قضا یا سجده سهو نماید.

1269 - اگر بداند سجده را فراموش كرده و شك كند كه پیش از ركوع ركعت بعد یادش آمده و بجا آورده یا نه , احتیاط مستحب آن است كه آن را قضا نماید.

1270 - كسی كه باید سجده را قضا نماید , اگر برای كاری سجده سهو بر او واجب شود , باید بنابر احتیاط بعد از نماز اول سجده را قضا نماید , بعد سجده سهو را بجا آورد.

1271 - اگر شك دارد كه بعد از نماز قضای سجده فراموش شده را بجا آورده یا نه , چنانچه وقت نماز نگذشته , باید سجده را قضا نماید بلكه اگر وقت نماز هم گذشته باشد بنابر احتیاط واجب باید آن را قضا

كند.

كم و زیاد كردن اجزاء و شرایط نماز

1272 - هرگاه چیزی از واجبات نماز را عمدا كم یا زیاد كند اگر چه یك حرف آن باشد , نماز باطل است.

1273 - اگر به واسطه ندانستن مساله , چیزی از واجبات ركنی نماز را كم كند , نماز باطل است و اما كم كردن واجب غیر ركنی یا زیاد كردن ركن از جاهل قاصر یا كسی كه معتمد به حجت است , نماز را باطل نمی كند , و چنانچه به واسطه ندانستن مساله - هر چند از روی تقصیر - حمد و سوره نماز صبح و مغرب و عشا را آهسته بخواند یا حمد و سوره نماز ظهر و عصر را بلند بخواند , یا در مسافرت نماز ظهر و عصر و عشا را چهار ركعتی بخواند , نمازش صحیح است.

1274 - اگر در بین نماز بفهمد وضو یا غسلش باطل بوده یا بدون وضو یا غسل مشغول نماز شده , باید نماز را بهم بزند و دوباره با وضو یا غسل بخواند و اگر بعد از نماز بفهمد , باید دوباره نماز را با وضو یا غسل بجا آورد و اگر وقت گذشته قضا نماید.

1275 - اگر بعد از رسیدن به ركوع یادش بیاید كه دو سجده از ركعت پیش را فراموش كرده , نمازش بنابر احتیاط باطل است , و اگر پیش از رسیدن به ركوع یادش بیاید , باید برگردد و دو سجده را بجا آورد و برخیزد و حمد و سوره یا تسبیحات را بخواند و نماز را تمام كند و بعد از نماز بنابر احتیاط مستحب برای ایستادن بیجا دو سجده سهو بنماید.

1276 - اگر پیش

از گفتن السلام علینا و السلام علیكم یادش بیاید كه دو سجده ركعت آخر را بجا نیاورده , باید دو سجده را بجا آورد و دوباره تشهد بخواند و سلام نماز را بدهد.

1277 - اگر پیش از سلام نماز یادش بیاید كه یك ركعت یا بیشتر از آخر نماز نخوانده , باید مقداری را كه فراموش كرده بجا آورد.

1278 - اگر بعد از سلام نماز یادش بیاید كه یك ركعت یا بیشتر از آخر نماز را نخوانده , چنانچه كاری انجام داده كه اگر در نماز عمدا یا سهوا اتفاق بیفتد نماز را باطل می كند , مثلا پشت به قبله كرده , نمازش باطل است و اگر كاری كه عمدی و سهوی آن نماز را باطل می كند , انجام نداده باید فورا مقداری را كه فراموش كرده بجا آورد و برای سلام زیادی بنابر احتیاط لازم دو سجده سهو بنماید.

1279 - هرگاه بعد از سلام نماز عملی انجام دهد كه اگر در نماز عمدا یا سهوا اتفاق بیفتد نماز را باطل می كند , مثلا پشت به قبله نماید و بعد یادش بیاید كه دو سجده آخر را بجا نیاورده , نمازش باطل است و اگر پیش از انجام كاری كه نماز را باطل می كند , یادش بیاید باید دو سجده ای را كه فراموش كرده بجا آورد , دوباره تشهد بخواند و سلام نماز را بدهد و بنابر احتیاط واجب دو سجده سهو برای سلامی كه اول گفته است بنماید.

1280 - اگر بفهمد نماز را پیش از وقت خوانده , باید دوباره بخواند و اگر وقت گذشته قضا نماید , و

اگر بفهمد پشت به قبله خوانده چنانچه وقت نگذشته باشد باید دوباره بخواند و اگر وقت گذشته باشد چنانچه مردد بوده قضا لازم است و گرنه قضا لازم نیست و اگر بفهمد نماز را بین طرف راست و طرف چپ قبله بجا آورده , در صورتی كه بعد از گذشتن وقت باشد قضا ندارد , ولی اگر پیش از گذشتن وقت باشد در صورتی كه در انحراف از قبله معذور نبوده مثل اینكه در جستجوی طرف قبله كوتاهی كرده باید بنابر احتیاط نماز را دوباره بخواند.

نماز مسافر

1/1280 - مسافر باید نماز ظهر و عصر و عشا را با هشت شرط شكسته بجا آورد یعنی دو ركعت بخواند:

شرط اول آنكه سفر او كمتر از هشت فرسخ شرعی نباشد , و فرسخ شرعی مقداری كمتر از پنج كیلومتر و نیم است.

1281 - كسی كه رفتن و برگشتن او مجموعا هشت فرسخ است , خواه رفتن یا برگشتنش كمتر از چهار فرسخ باشد یا نباشد , باید نماز را شكسته بخواند.

بنابر این اگر رفتن سه فرسخ و برگشتن پنج فرسخ , یا به عكس باشد , باید نماز را شكسته یعنی دو ركعتی بخواند.

1282 - اگر رفتن و برگشتن هشت فرسخ باشد اگر چه روزی كه می رود , همان روز یا شب آن برنگردد , باید نماز را شكسته بخواند , ولی بهتر آن است كه در این صورت احتیاط كرده تمام را نیز بخواند.

1283 - اگر سفر مختصری از هشت فرسخ كمتر باشد یا انسان نداند كه سفر او هشت فرسخ است یا نه , نباید نماز را شكسته بخواند و چنانچه شك كند كه

سفر او هشت فرسخ است یا نه , تحقیق كردن برایش لازم نیست و باید نمازش را تمام بخواند.

1284 - اگر یك عادل یا شخص موثقی خبر دهد كه سفر انسان هشت فرسخ است و انسان به گفته او اطمینان پیدا كند , باید نماز را شكسته بخواند.

1285 - كسی كه یقین دارد سفر او هشت فرسخ است , اگر نماز را شكسته بخواند و بعد بفهمد كه هشت فرسخ نبوده , باید آن را چهار ركعتی بجا آورد و اگر وقت گذشته قضا نماید.

1286 - كسی كه یقین دارد سفرش بجایی را كه می خواهد برود هشت فرسخ نیست یا شك دارد كه هشت فرسخ هست یا نه , چنانچه در بین راه بفهمد كه سفر او هشت فرسخ بوده , اگر چه كمی از راه باقی باشد , باید نماز را شكسته بخواند و اگر تمام خوانده باید دوباره شكسته بجا آورد ولی اگر وقت گذشته لازم نیست قضا نماید.

1287 - اگر بین دو محلی كه فاصله آنها كمتر از چهار فرسخ است , چند مرتبه رفت و آمد كند , اگر چه روی هم رفته هشت فرسخ شود , باید نماز را تمام بخواند.

1288 - اگر محلی دو راه داشته باشد , یك راه آن كمتر از هشت فرسخ و راه دیگر آن هشت فرسخ یا بیشتر باشد , چنانچه انسان از راهی كه هشت فرسخ است به آنجا برود , باید نماز را شكسته بخواند و اگر از راهی كه هشت فرسخ نیست برود , باید تمام بخواند.

1289 - ابتدای هشت فرسخ را باید از جایی حساب كند كه شخص پس

از گذشت از آنجا مسافر محسوب می شود و این جا غالبا آخر شهر است ولی در بعضی از شهرهای بزرگ ممكن است آخر محله باشد.

1/1289 - شرط دوم آنكه از اول مسافرت قصد هشت فرسخ را داشته باشد , یعنی بداند كه هشت فرسخ راه را می پیماید , پس اگر بجایی كه كمتر از هشت فرسخ است مسافرت كند , و بعد از رسیدن به آنجا قصد كند جایی برود كه با مقداری كه آمده هشت فرسخ شود , چون از اول قصد هشت فرسخ را نداشته , باید نماز را تمام بخواند.

ولی اگر بخواهد از آنجا هشت فرسخ برود یا مثلا چهار فرسخ برود و چهار فرسخ دیگر به وطنش یا محلی كه می خواهد ده روز در آنجا بماند برگردد , باید نماز را شكسته بخواند.

1290 - كسی كه نمی داند سفرش چند فرسخ است , مثلا برای پیدا كردن گمشده ای مسافرت می كند و نمی داند كه چه مقدار باید برود تا آن را پیدا كند , باید نماز را تمام بخواند , ولی در برگشتن چنانچه تا وطنش یا جایی را كه می خواهد ده روز در آنجا بماند , هشت فرسخ یا بیشتر باشد باید نماز را شكسته بخواند و نیز اگر در بین رفتن قصد كند كه مثلا چهار فرسخ برود و چهار فرسخ برگردد , باید نماز را شكسته بخواند.

1291 - مسافر در صورتی باید نماز را شكسته بخواند كه تصمیم داشته باشد هشت فرسخ برود.

پس كسی كه از شهر بیرون می رود و مثلا قصدش این است كه اگر رفیق پیدا كند , سفر

هشت فرسخی برود , چنانچه اطمینان دارد كه رفیق پیدا می كند , باید نماز را شكسته بخواند و اگر اطمینان ندارد باید تمام بخواند.

1292 - كسی كه قصد هشت فرسخ دارد , اگر چه در هر روز مقدار كمی را برود , وقتی به حد ترخص (كه معنایش در مساله 1327 خواهد آمد) برسد , باید نماز را شكسته بخواند , ولی اگر در هر روز مقدار خیلی كمی راه برود , احتیاط لازم آن است كه نمازش را هم تمام و هم شكسته بخواند.

1293 - كسی كه در سفر در اختیار دیگری است: مانند نوكری كه با آقای خود مسافرت می كند , چنانچه بداند سفر او هشت فرسخ است , باید نماز را شكسته بخواند و اگر نداند , نماز را تمام بجا آورد و پرسیدن لازم نیست.

1294 - كسی كه در سفر در اختیار دیگری است , اگر بداند یا گمان داشته باشد كه پیش از رسیدن به چهار فرسخ از او جدا می شود و سفر نمی كند باید نماز را تمام بخواند.

1295 - كسی كه در سفر در اختیار دیگری است , اگر اطمینان ندارد كه پیش از رسیدن به چهار فرسخ از او جدا نشود و سفر بكند , باید نماز را تمام بخواند , ولی اگر اطمینان دارد اگر چه احتمال بسیار ضعیفی می دهد كه مانعی برای سفر او پیش آید , باید نماز را شكسته بخواند.

1/1295 - شرط سوم آنكه در بین راه از قصد خود برنگردد , پس اگر پیش از رسیدن به چهار فرسخ از قصد خود برگردد یا مردد شود , باید

نماز را تمام بخواند.

1296 - اگر بعد از پیمودن مقداری از راه كه با برگشتن هشت فرسخ می شود از مسافرت منصرف شود , چنانچه تصمیم داشته باشد كه همانجا بماند یا بعد از ده روز برگردد یا در برگشتن و ماندن مردد باشد , باید نماز را تمام بخواند.

1297 - اگر بعد از پیمودن مقداری از راه كه با برگشتن هشت فرسخ می شود از مسافرت منصرف شود و تصمیم داشته باشد كه برگردد , باید نماز را شكسته بخواند , اگر چه بخواهد كمتر از ده روز در آنجا بماند.

1298 - اگر برای سفری هشت فرسخی به طرف محلی حركت كند و بعد از رفتن مقداری از راه بخواهد جای دیگری برود , چنانچه از محل اولی كه حركت كرده تا جایی كه می خواهد برود , هشت فرسخ باشد , باید نماز را شكسته بخواند.

1299 - اگر پیش از آنكه هشت فرسخ را طی كند مردد شود كه بقیه راه را برود یا نه , و در موقعی كه مردد است راه نرود و بعد تصمیم بگیرد كه بقیه راه را برود , باید تا آخر مسافرت نماز را شكسته بخواند.

1300 - اگر پیش از آنكه به هشت فرسخ برسد مردد شود كه بقیه راه را برود یا نه , و در موقعی كه مردد است مقداری راه برود و بعد تصمیم بگیرد كه هشت فرسخ دیگر برود و یا تا جایی برود كه رفت و برگشتنش هشت فرسخ شود , چه همان روز یا شب از آنجا برگردد یا برنگردد و بخواهد كمتر از ده روز در آنجا بماند , باید

تا آخر مسافرت نماز را شكسته بخواند.

1301 - اگر پیش از آنكه به هشت فرسخ برسد مردد شود كه بقیه راه را برود یا نه , و در موقعی كه مردد است مقداری راه برود و بعد تصمیم بگیرد كه بقیه راه را برود , چنانچه باقیمانده سفر او كمتر از هشت فرسخ باشد باید نماز را تمام بخواند , مگر در صورتی كه مسافتی را كه قبل از تردد طی كرده با مسافت باقیمانده بعد از تردد , به مقدار هشت فرسخ باشد كه در این فرض بنابر اظهر باید نماز را شكسته بجا آورد.

1/1301 - شرط چهارم آنكه نخواهد پیش از رسیدن به هشت فرسخ از وطن خود بگذرد و در آنجا توقف كند یا ده روز یا بیشتر در جایی بماند , پس كسی كه می خواهد پیش از رسیدن به هشت فرسخ از وطنش بگذرد و در آن توقف كند یا ده روز در محلی بماند , باید نماز را تمام بخواند.

1302 - كسی كه نمی داند پیش از رسیدن به هشت فرسخ از وطنش می گذرد و در آن توقف می كند یا نه و یا ده روز در محلی قصد اقامت می نماید یا نه , باید نماز را تمام بخواند.

1303 - كسی كه می خواهد پیش از رسیدن به هشت فرسخ از وطنش بگذرد و در آن توقف كند یا ده روز در محلی بماند و نیز كسی كه مردد است كه از وطنش بگذرد یا ده روز در محلی بماند , اگر از ماندن ده روز یا گذشتن از وطن منصرف شود , باز هم نماز را

تمام بخواند , ولی اگر باقیمانده راه هر چند با برگشتن هشت فرسخ باشد , باید نماز را شكسته بخواند.

1/1303 - شرط پنجم آنكه برای كار حرام سفر نكند , و اگر برای كار حرامی مانند دزدی سفر كند باید نماز را تمام بخواند و همچنین است اگر خود سفر حرام باشد , مثل آنكه برای او ضرری كه اقدام بر آن شرعا حرام است داشته باشد , یا زن بدون اجازه شوهر سفری برود كه بر او واجب نباشد , ولی اگر مثل سفر حج واجب باشد , باید نماز را شكسته بخواند.

1304 - سفری كه واجب نیست اگر سبب اذیت - ناشی از شفقت - پدر و مادر باشد حرام است و انسان باید در آن سفر نماز را تمام بخواند و روزه هم بگیرد.

1305 - كسی كه سفر او حرام نیست و برای كار حرام هم سفر نمی كند , اگر چه در سفر معصیتی انجام دهد , مثلا غیبت كند یا شراب بخورد باید نماز را شكسته بخواند.

1306 - اگر برای آنكه كار واجبی را ترك كند مسافرت نماید چه غرض دیگری در سفر داشته باشد یا نه نمازش تمام است , پس كسی كه بدهكار است , اگر بتواند بدهی خود را بدهد و طلبكار هم مطالبه كند , چنانچه در سفر نتواند بدهی خود را بدهد و برای فرار از دادن قرض مسافرت نماید , باید نماز را تمام بخواند , ولی اگر سفرش برای كار دیگری است اگر چه در سفر ترك واجب نیز بنماید , باید نماز را شكسته بخواند.

1307 - اگر در سفر حیوان سواری او

یا مركب دیگری كه سوار او است غصبی باشد و برای فرار از مالك مسافرت كرده باشد یا در زمین غصبی مسافرت كند باید نماز را تمام بخواند.

1308 - كسی كه با ظالم مسافرت می كند , اگر ناچار نباشد و مسافرت او كمك به ظالم در ظلمش باشد باید نماز را تمام بخواند و اگر ناچار باشد یا مثلا برای نجات دادن مظلومی با او مسافرت كند , نمازش شكسته است.

1309 - اگر به قصد تفریح و گردش مسافرت كند , سفر او حرام نیست و باید نماز را شكسته بخواند.

1310 - اگر برای لهو و خوش گذرانی به شكار رود , نمازش در حال رفتن تمام است و در برگشتن قصر است در صورتی كه به حد مسافت باشد و مانند رفتن برای شكار نباشد و چنانچه برای تهیه معاش به شكار رود , نمازش شكسته است و همچنین است اگر برای كسب و زیاد كردن مال برود , اگر چه در این صورت احتیاط آن است كه نماز را هم شكسته و هم تمام بخواند.

1311 - كسی كه برای معصیت سفر كرده , موقعی كه از سفر برمی گردد , اگر برگشتن به تنهایی هشت فرسخ است باید نماز را شكسته بخواند و احتیاط مستحب آن است كه در صورتی كه توبه نكرده هم شكسته و هم تمام بخواند.

1312 - كسی كه سفر او سفر معصیت است , اگر در بین راه از قصد معصیت برگردد , خواه باقیمانده راه به تنهایی یا مجموع رفت و برگشت از آنجا هشت فرسخ باشد یا نه , باید نماز را شكسته بخواند.

1313 - كسی

كه برای معصیت سفر نكرده , اگر در بین راه قصد كند كه بقیه راه را برای معصیت برود , باید نماز را تمام بخواند , ولی نمازهایی را كه شكسته خوانده صحیح است.

1/1313 - شرط ششم آنكه از كسانی نباشد كه جای معینی ندارند و خانه شان همراه خودشان است مانند صحرانشینهایی كه در بیابانها گردش می كنند و هرجا آب و خوراك برای خود و حشمشان پیدا كنند , می مانند , و بعد از چندی به جای دیگر می روند , پس اینگونه افراد در این مسافرتها باید نماز را تمام بخوانند.

1314 - اگر صحرانشین مثلا برای پیدا كردن منزل و چراگاه حیواناتش سفر كند , چنانچه با بنه و دستگاه باشد نماز را تمام بخواند و الا چنانچه سفر او هشت فرسخ باشد , نماز را شكسته بخواند.

1315 - اگر صحرانشین مثلا برای زیارت یا حج یا تجارت و مانند اینها مسافرت كند , باید نماز را شكسته بخواند.

1/1315 - شرط هفتم آنكه شغل او مسافرت نباشد , و اما كسی كه كارش مسافرت است به این معنی كه یا كاری جز مسافرت كردن ندارد , به حدی كه عرف او را كثیر السفر می گویند و یا اینكه كاری كه در زندگانی برای خود انتخاب كرده توقف بر سفر دارد , مانند شتردار و راننده و چوبدار و كشتیبان , اینگونه اشخاص اگر چه برای جهت شخصی خودشان چون بردن اثاثیه منزل و یا نقل و انتقال عیالشان مسافرت كنند , باید نماز را تمام بخوانند , و ملحق می شود به كسی كه كارش سفر است كسی كه كارش

در جای دیگری است كه هر روز یا دو روز یك مرتبه مثلا به آنجا سفر نموده و برمی گردد , مانند كسی كه اقامتش در جایی است و كارش در جای دیگر از قبیل تجارت و تدریس.

1316 - كسی كه شغلش در مسافرت است , اگر برای كار دیگری مثلا برای زیارت یا حج مسافرت كند , باید نماز را شكسته بخواند , مگر آنكه عرفا او را كثیر السفر بگویند.

ولی اگر مثلا شوفر , اتومبیل خود را برای زیارت كرایه بدهد , و در ضمن خودش هم زیارت كند , در هر حال باید نماز را تمام بخواند.

1317 - حمله دار یعنی كسی كه برای رساندن حاجیها به مكه مسافرت می كند , چنانچه شغلش مسافرت باشد , باید نماز را تمام بخواند و اگر شغلش مسافرت نباشد , و فقط در ایام حج برای حمله داری سفر می كند , احتیاط واجب آن است كه بین نماز تمام و شكسته جمع نماید , ولی چنانچه مدت سفر او كم باشد , مثلا دو سه هفته بعید نیست كه حكم او شكسته باشد.

1318 - كسی كه شغل او حمله داری است و حاجیها را از راه دور به مكه می برد , چنانچه مقدار معتنابهی از ایام سال را در راه باشد , باید نماز را تمام بخواند.

1319 - كسی كه در مقداری از سال شغلش مسافرت است , مثل شوفری كه فقط در زمستان یا تابستان اتومبیل خود را كرایه می دهد باید در آن سفر نماز را تمام بخواند , و احتیاط مستحب آن است كه هم شكسته و هم تمام

بخواند.

1320 - راننده و دوره گردی كه در دو سه فرسخی شهر رفت و آمد می كند , چنانچه اتفاقا سفر هشت فرسخی برود , باید نماز را شكسته بخواند.

1321 - كسی كه شغلش مسافرت است , چه ده روز یا بیشتر در وطن خود بماند و از اول قصد ماندن ده روز را داشته باشد یا بدون قصد بماند , باید در همان سفر اولی كه بعد از ده روز می رود , نماز را تمام بخواند و همچنین است اگر در غیر وطن خود ده روز با قصد یا بدون قصد بماند.

1322 - چارواداری كه شغلش مسافرت است چنانچه در وطن یا در غیر وطن با قصد یا بدون قصد ده روز بماند احتیاط مستحب آن است كه در سفر اولی كه بعد از ده روز می رود میان نماز تمام و شكسته جمع نماید.

1323 - كسانی چون چاروادار و شتردار كه شغل آنها در مسافرت است , در صورتی كه مسافرت بیش از مقدار معمول بر آنها موجب مشقت و خستگی شود باید نماز را شكسته بجا آورند.

1324 - كسی كه در شهرها سیاحت می كند , و برای خود وطنی اختیار نكرده نماز را تمام بخواند.

1325 - كسی كه شغلش مسافرت نیست , اگر مثلا در شهری یا در دهی جنسی دارد كه برای حمل آن مسافرتهای پی در پی می كند , باید نماز را شكسته بخواند مگر آنكه مسافرتهای او آنقدر زیاد باشد كه او را عرفا كثیر السفر بگویند.

1326 - كسی كه از وطنش صرف نظر كرده و می خواهد وطن دیگری برای خود اختیار كند , اگر

شغلش مسافرت نباشد , باید در مسافرت خود نماز را شكسته بخواند.

1/1326 - شرط هشتم آنكه به حد ترخص برسد , و اما در غیر وطن اعتباری به حد ترخص نیست , و همین كه از محل اقامت خارج شود نمازش قصر است.

1327 - حد ترخص جایی است كه اهل شهر مسافر را نبینند و نشانه آن این است كه او اهل شهر را نبیند.

1328 - مسافری كه به وطنش بر می گردد تا وقتی كه داخل وطنش نشده باید نماز را قصر بخواند , و همچنین مسافری كه می خواهد ده روز در محلی بماند , مادامی كه به آن محل نرسیده نمازش قصر است.

1329 - هرگاه شهر در بلندی باشد كه از دور اهل آن دیده شود یا به قدری گود باشد كه اگر انسان كمی دور شود اهل آن را نبیند كسی كه از اهالی آن شهر مسافرت می كند , وقتی به اندازه ای دور شود كه اگر آن شهر در زمین هموار بود , اهلش از آنجا دیده نمی شد , باید نماز خود را شكسته بخواند.

و نیز اگر پستی و بلندی راه بیشتر از معمول باشد باید ملاحظه معمول را بنماید.

1330 - اگر از محلی مسافرت كند كه اهل ندارد , وقتی به جایی برسد كه اگر آن محل اهل داشت , از آنجا دیده نمی شد , باید نماز را شكسته بخواند.

1331 - كسی كه در كشتی یا قطار نشسته و قبل از رسیدن به حد ترخص به نیت نماز تمام مشغول نماز شود ولی قبل از ركوع ركعت سوم به حد ترخص برسد باید نمازش را شكسته

بجا آورد.

1332 - اگر در فرضی كه در مساله پیش گذشت بعد از ركوع ركعت سوم به حد ترخص برسد می تواند كه آن نماز را بشكند و باید آن را شكسته بجا آورد.

1333 - اگر كسی یقین پیدا كند كه به حد ترخص رسیده و نماز را شكسته بجا آورد و سپس معلوم شود كه در وقت نماز به حد ترخص نرسیده بوده باید نماز را دوباره انجام دهد , پس چنانچه در این حال هنوز به حد ترخص نرسیده باشد , باید نماز را تمام بخواند و در صورتی كه از حد ترخص گذشته باشد نماز را شكسته بجا آورد و اگر وقت گذشته نماز را مطابق وظیفه اش در هنگام فوت آن بجا آورد.

1334 - اگر چشم او غیر معمولی باشد در محلی باید نماز را شكسته بخواند كه چشم متوسط اهل شهر را نبیند.

1335 - اگر موقعی كه سفر می رود شك كند كه به حد ترخص رسیده یا نه , باید نماز را تمام بخواند.

1336 - مسافری كه در سفر از وطن خود عبور می كند , اگر در آن توقف كند باید نماز را تمام بخواند و گرنه احتیاط لازم آن است كه بین قصر و تمام جمع نماید.

1337 - مسافری كه در بین مسافرت به وطنش می رسد و در آنجا توقف می كند , تا وقتی كه در آنجا هست باید نماز را تمام بخواند , ولی اگر بخواهد از آنجا هشت فرسخ برود یا مثلا چهار فرسخ برود چهار فرسخ برگردد , وقتی كه به حد ترخص برسد , باید نماز را شكسته بخواند.

1338 - محلی

را كه انسان برای اقامت دائمی و زندگی خود اختیار كرده وطن او است , چه در آنجا به دنیا آمده و وطن پدر و مادرش باشد یا خودش آنجا را برای زندگی اختیار كرده است.

1339 - اگر قصد دارد در محلی كه وطن اصلیش نیست مدت زمانی كوتاه بماند و بعد جای دیگر رود , آنجا وطن او حساب نمی شود.

1340 - جایی را كه انسان محل زندگی خود قرار داده , هر چند قصد نداشته باشد كه همیشه در آنجا بماند اگر طوری باشد كه عرف او را در آنجا مسافر نمی گویند هر چند موقتا ده روز یا بیشتر جای دیگری را محل زندگی خود قرار دهد باز هم محل زندگیش را جای اول می گویند آنجا برای او حكم وطن را دارد.

1341 - كسی كه در دو محل زندگی می كند , مثلا شش ماه در شهری و شش ماه در شهر دیگر می ماند , هر دو محل وطن او است.

و نیز اگر بیشتر از دو محل را برای زندگی خود اختیار كرده باشد , همه آنها وطن او حساب می شود.

1342 - بعضی از فقهاء گفته اند كسی كه در محلی مالك منزل مسكونی است اگر شش ماه متصل با قصد در آنجا بماند , تا وقتی كه آن منزل مال او است , آن محل حكم وطن او را دارد پس هر وقت در مسافرت به آنجا برسد , باید نماز را تمام بخواند , ولی این حكم ثابت نیست.

1343 - اگر به جایی برسد كه وطن او بوده و از آنجا صرف نظر كرده , نباید نماز

را تمام بخواند , اگر چه وطن دیگری هم برای خود اختیار نكرده باشد.

1344 - مسافری كه قصد دارد , ده روز پشت سر هم در محلی بماند یا می داند كه بدون اختیار ده روز در محلی می ماند , در آن محل باید نماز را تمام بخواند.

1345 - مسافری كه می خواهد ده روز در محلی بماند , لازم نیست قصد ماندن شب اول یا شب یازدهم را داشته باشد , و همین كه قصد كند كه از طلوع آفتاب روز اول تا غروب روز دهم بماند , باید نماز را تمام بخواند.

و همچنین است اگر مثلا قصدش این باشد كه از ظهر روز اول تا ظهر روز یازدهم بماند.

1346 - مسافری كه می خواهد ده روز در محلی بماند , در صورتی باید نماز را تمام بخواند كه بخواهد تمام ده روز را در یكجا بماند , پس اگر بخواهد مثلا ده روز در نجف و كوفه یا در تهران و شمیران بماند , باید نماز را شكسته بخواند.

1347 - مسافری كه می خواهد ده روز در محلی بماند , اگر از اول قصد داشته باشد كه در بین ده روز به اطراف آنجا كه به قدر حد ترخص یا بیشتر دور باشد برود , اگر مدت رفتن و آمدنش به اندازه ای باشد كه در نظر عرف با اقامت ره روز منافات ندارد , نماز را تمام بخواند , و چنانچه منافات داشته باشد نماز را شكسته بجا آورد , مثلا اگر از اول قصد داشته باشد كه تمام یك روز و یا تمام یك شب از آنجا خارج شود ,

با قصد اقامت منافات دارد و باید نماز را شكسته بجا آورد , ولی چنانچه قصدش این باشد كه مثلا در نصف روز خارج شده و سپس برگردد , هر چند برگشتنش بعد از رسیدن شب باشد , باید نماز را تمام بجا آورد , مگر در صورتی كه این طور خارج شدن او به مقداری تكرار شود كه عرفا بگویند در دو جا یا بیشتر اقامت دارد.

1348 - مسافری كه تصمیم ندارد ده روز در محلی بماند , مثلا قصدش این است كه اگر رفیقش بیاید , یا منزل خوبی پیدا كند , ده روز بماند , باید نماز را شكسته بخواند.

1349 - كسی كه تصمیم دارد ده روز در محلی بماند , اگر احتمال بدهد كه برای ماندن او مانعی برسد و آن احتمال از نظر عقلا قابل توجه باشد , باید نماز را شكسته بخواند.

1350 - اگر مسافر بداند كه مثلا ده روز یا بیشتر به آخر ماه مانده , و قصد كند كه تا آخر ماه در جایی بماند , باید نماز را تمام بخواند , ولی اگر نداند تا آخر ماه چقدر مانده و قصد كند كه تا آخر ماه بماند , باید نماز را شكسته بخواند , اگر چه از موقعی كه قصد كرده تا روز آخر ماه ده روز یا بیشتر باشد.

1351 - اگر مسافر قصد كند ده روز در محلی بماند , چنانچه پیش از خواندن یك نماز چهار ركعتی از ماندن منصرف شود یا مردد شود كه در آنجا بماند یا به جای دیگر برود , باید نماز را شكسته بخواند , ولی اگر بعد از

خواندن یك نماز چهار ركعتی از ماندن منصرف شود یا مردد شود , تا وقتی كه در آنجا هست , باید نماز را تمام بخواند.

1352 - مسافری كه قصد كرده ده روز در محلی بماند , اگر روزه بگیرد و بعد از ظهر از ماندن در آنجا منصرف شود , چنانچه یك نماز چهار ركعتی خوانده باشد تا وقتی كه در آنجا هست روزه هایش صحیح است و باید نمازهای خود را تمام بخواند , و اگر نماز چهار ركعتی نخوانده باشد , باید احتیاطا روزه آن روزش را تمام و آن را قضا نیز نماید , و باید نمازهای خود را شكسته بخواند و روزهای بعد هم نمی تواند روزه بگیرد.

1353 - مسافری كه قصد كرده ده روز در محلی بماند , اگر از ماندن منصرف شود و پیش از آنكه از قصد ماندن برگردد شك كند كه یك نماز چهار ركعتی خوانده یا نه باید نمازهای خود را شكسته بخواند.

1354 - اگر مسافر به نیت اینكه نماز را شكسته بخواند مشغول نماز شود و در بین نماز تصمیم بگیرد كه ده روز یا بیشتر بماند , باید نماز را چهار ركعتی تمام نماید.

1355 - مسافری كه قصد كرده ده روز در محلی بماند , اگر در بین نماز اول چهار ركعتی از قصد خود برگردد , چنانچه مشغول ركعت سوم نشده , باید نماز را دو ركعتی تمام نماید و بقیه نمازهای خود را شكسته بخواند.

و همچنین است اگر مشغول ركعت سوم شده و به ركوع نرفته باشد كه باید بنشیند و نماز را شكسته به آخر برساند , و اگر به ركوع

رفته باشد می تواند نمازش را به هم بزند و باید آن را شكسته اعاده نماید و تا وقتی كه در آنجا هست نماز را شكسته بخواند.

1356 - مسافری كه قصد كرده ده روز در محلی بماند , اگر بیشتر از ده روز در آنجا بماند , تا وقتی كه مسافرت نكرده , باید نمازش را تمام بخواند و لازم نیست دوباره قصد ماندن ده روز كند.

1357 - مسافری كه قصد كرده ده روز در محلی بماند , باید روزه واجب را بگیرد و می تواند روزه مستحبی را هم بجا آورد و نافله ظهر و عصر و عشا را هم بخواند.

1358 - مسافری كه قصد كرده ده روز در محلی بماند , اگر بعد از خواندن یك نماز چهار ركعت ادائی , یا بعد از ماندن ده روز - اگر چه یك نماز تمام هم نخوانده باشد - بخواهد به جایی كه كمتر از چهار فرسخ است برود و برگردد و دوباره در جای اول خود ده روز یا كمتر بماند , از وقتی كه می رود تا وقتی كه برمی گردد و بعد از برگشتن باید نماز را تمام بخواند , ولی اگر برگشتن به محل اقامتش فقط از این جهت باشد كه در طریق سفرش واقع شده است و سفر او مسافت شرعیه باشد , لازم است در رفتن و برگشتن و در محل اقامت نماز را شكسته بخواند.

1359 - مسافری كه قصد كرده ده روز در محلی بماند , اگر بعد از خواندن یك نماز چهار ركعت ادائی بخواهد به جای دیگری كه كمتر از هشت فرسخ است برود و ده

روز در آنجا بماند , در رفتن و در محلی كه قصد ماندن ده روز دارد , باید نمازهای خود را تمام بخواند , ولی اگر محلی كه می خواهد برود هشت فرسخ یا بیشتر باشد , باید موقع رفتن نمازهای خود را شكسته بخواند و چنانچه نخواهد ده روز در آنجا بماند باید مدتی كه در آنجا می ماند نیز نمازهای خود را شكسته بخواند.

1360 - مسافری كه قصد كرده ده روز در محلی بماند , اگر بعد از خواندن یك نماز چهار ركعت ادائی بخواهد به جایی كه كمتر از چهار فرسخ است برود , چنانچه مردد باشد كه به محل اولش برگردد یا نه , یا به كلی از برگشتن به آنجا غافل باشد , یا بخواهد برگردد , ولی مردد باشد كه ده روز آنجا بماند یا نه , یا آنكه از ده روز ماندن در آنجا و مسافرت از آنجا غافل باشد , باید از وقتی كه می رود تا وقتی كه برمی گردد و بعد از برگشتن , نمازهای خود را تمام بخواند.

1361 - اگر به خیال اینكه رفقایش می خواهند ده روز در محلی بمانند قصد كند كه ده روز در آنجا بماند , و بعد از خواندن یك نماز چهار ركعت ادائی بفهمد كه آنها قصد نكرده اند , اگر چه خودش هم از ماندن منصرف شود , تا مدتی كه در آنجا هست , باید نماز را تمام بخواند.

1362 - اگر مسافر اتفاقا سی روز در محلی بماند , مثلا در تمام سی روز در رفتن و ماندن مردد باشد , بعد از گذشتن سی روز

اگر چه مقدار كمی در آنجا بماند , باید نماز را تمام بخواند.

1363 - مسافری كه می خواهد نه روز یا كمتر در محلی بماند , اگر بعد از آنكه نه روز یا كمتر در آنجا ماند , بخواهد دوباره نه روز دیگر یا كمتر بماند , و همینطور تا سی روز , روز سی و یكم باید نماز را تمام بخواند.

1364 - مسافر بعد از سی روز , در صورتی باید نماز را تمام بخواند كه سی روز را در یك جا بماند , پس اگر مقداری از آن را در جایی و مقداری را در جای دیگر بماند , بعد از سی روز هم باید نماز را شكسته بخواند.

مسایل متفرقه

1365 - مسافر می تواند در مسجد الحرام و مسجد پیغمبر صلی اللّه علیه وآله و مسجد كوفه بلكه در تمام شهر مكه و مدینه و كوفه نمازش را تمام بخواند و نیز مسافر می تواند در حرم حضرت سید الشهداء علیه السلام تا مقدار بیست و پنج ذراع دورتر از قبر مقدس نمازش را تمام بخواند.

1366 - كسی كه می داند مسافر است و باید نماز را شكسته بخواند , اگر در غیر چهار جایی كه در مساله پیش گفته شد عمدا تمام بخواند نمازش باطل است , و همچنین است اگر فراموش كند كه نماز مسافر شكسته است و تمام بخواند , ولی در صورت فراموشی اگر بعد از وقت یادش بیاید قضا لازم نیست.

1367 - كسی كه می داند مسافر است و باید نماز را شكسته بخواند , اگر سهوا تمام بخواند چنانچه در اثناء وقت ملتفت شود , باید نماز

را اعاده كند و اگر پس از گذشت وقت ملتفت شود باید بنابر احتیاط قضا نماید.

1368 - مسافری كه نمی داند باید نماز را شكسته بخواند , اگر تمام بخواند نمازش صحیح است.

1369 - مسافری كه می داند باید نماز را شكسته بخواند اگر بعضی از خصوصیات آن را نداند , مثلا نداند كه در سفر هشت فرسخی باید شكسته بخواند , چنانچه تمام بخواند و در وقت بفهمد , بنابر احتیاط لازم باید اعاده نماید و چنانچه اعاده نكرد قضا نماید , ولی اگر در خارج وقت بفهمد قضا ندارد.

1370 - مسافری كه می داند باید نماز را شكسته بخواند , اگر به گمان اینكه سفر او كمتر از هشت فرسخ است تمام بخواند , وقتی كه بفهمد سفرش هشت فرسخ بوده , نمازی را كه تمام خوانده , باید دوباره شكسته بخواند و اگر بعد از اینكه وقت گذشته بفهمد قضا لازم نیست.

1371 - اگر فراموش كند كه مسافر است و نماز را تمام بخواند , چنانچه در وقت یادش بیاید , باید شكسته بجا آورد و اگر بعد از وقت یادش بیاید قضاء آن نماز بر او واجب نیست.

1372 - كسی كه باید نماز تمام بخواند , اگر شكسته بجا آورد در هر صورت نمازش باطل است , هرچند - بنابر احتیاط - مسافری باشد كه قصد ماندن ده روز در جایی داشته و به جهت ندانستن حكم مساله نماز را شكسته خوانده است.

1373 - اگر مشغول نماز چهار ركعتی شود , و در بین نماز یادش بیاید كه مسافر است یا ملتفت شود كه سفر او هشت فرسخ است , چنانچه

به ركوع ركعت سوم نرفته , باید نماز را دو ركعتی تمام كند و اگر به ركوع ركعت سوم رفته نمازش بنابر احتیاط باطل است و در صورتی كه به مقدار خواندن یك ركعت هم وقت داشته باشد , باید نماز را دوباره شكسته بخواند.

1374 - اگر مسافر بعضی از خصوصیات نماز مسافر را نداند , مثلا نداند كه اگر چهار فرسخ برود و چهار فرسخ برگردد باید شكسته بخواند چنانچه به نیت نماز چهار ركعتی مشغول نماز شود و پیش از ركوع ركعت سوم مساله را بفهمد باید نماز را دو ركعتی تمام كند و اگر در ركوع ملتفت شود نمازش بنابر احتیاط باطل است و در صورتی كه به مقدار یك ركعت هم از وقت مانده باشد باید نماز را از سر شكسته بخواند.

1375 - مسافری كه باید نماز را تمام بخواند , اگر به واسطه ندانستن مساله به نیت نماز دو ركعتی مشغول نماز شود و در بین نماز مساله را بفهمد , باید نماز را چهار ركعتی تمام كند و احتیاط مستحب آن است كه بعد از تمام شدن نماز دوباره آن نماز را چهار ركعتی بخواند.

1376 - مسافری كه نماز نخوانده , اگر پیش از تمام شدن وقت به وطنش برسد یا به جایی برسد كه می خواهد ده روز در آنجا بماند , باید نماز را تمام بخواند و كسی كه مسافر نیست , اگر در وقت نماز نخواند و مسافرت كند , در سفر باید نماز را شكسته بخواند.

1377 - اگر مسافری كه باید نماز را شكسته بخواند , نماز ظهر یا عصر یا عشای او قضا شود

, باید آن را دو ركعتی قضا نماید اگر چه در غیر سفر بخواهد قضای آن را بجا آورد.

و اگر از كسی كه مسافر نیست یكی از این سه نماز قضا شود , باید چهار ركعتی قضا نماید اگر چه در سفر بخواهد آن را قضا نماید.

1378 - مستحب است مسافر بعد از هر نماز شكسته سی مرتبه بگوید: سبحان اللّه والحمد للّه ولا اله الا اللّه واللّه اكبر و در تعقیب نماز ظهر و عصر و عشا بیشتر سفارش شده است.

بلكه بهتر است در تعقیب این سه نماز شصت مرتبه بگوید.

نماز قضا

1379 - كسی كه نماز یومیه خود را در وقت آن نخوانده باید قضای آن را بجا آورد , اگر چه در تمام وقت نماز خواب مانده یا به واسطه مستی نماز نخوانده باشد , و همچنین است هر نماز واجب دیگری كه آن را در وقتش نخواند , حتی - بنابر احتیاط لازم - نمازی را كه در وقت معینی به نذر بر او واجب شده ولی نماز عید فطر و قربان قضا ندارد , و همچنین نمازهایی را كه زن در حال حیض یا نفاس نخوانده قضا ندارد چه نمازهای یومیه باشد چه غیر آن.

1380 - اگر بعد از وقت نماز بفهمد نمازی را كه خوانده باطل بوده باید قضای آن را بخواند.

1381 - كسی كه نماز قضا دارد , باید در خواندن آن كوتاهی نكند , ولی واجب نیست فورا آن را بجا آورد.

1382 - كسی كه نماز قضا دارد می تواند نماز مستحبی بخواند.

1383 - اگر انسان احتمال دهد كه نماز قضایی دارد یا نمازهایی را كه خوانده صحیح

نبوده , مستحب است احتیاطا قضای آنها را بجا آورد.

1384 - در قضای نمازهای یومیه ترتیب لازم نیست - مگر در نمازهایی كه در ادای آنها ترتیب هست , مثل نماز ظهر و عصر یا مغرب و عشا از یك روز - اگر چه بهتر در غیر آنها نیز مراعات ترتیب است.

1385 - اگر بخواهد قضای چند نماز غیر یومیه مانند نماز آیات را بخواند یا مثلا بخواهد قضای یك نماز یومیه و چند نماز غیر یومیه را بخواند , لازم نیست آنها را به ترتیب بجا آورد.

1386 - اگر ترتیب نمازهایی را كه نخوانده فراموش كند بهتر آن است كه طوری آنها را بخواند كه یقین كند به ترتیبی كه قضا شده بجا آورده است , مثلا اگر قضای یك نماز ظهر و یك نماز مغرب بر او واجب است و نمی داند كدام اول قضا شده , اول یك نماز مغرب و بعد از آن یك نماز ظهر و دوباره نماز مغرب را بخواند , یا اول یك نماز ظهر و بعد از آن یك نماز مغرب , و دوباره نماز ظهر را بخواند , تا یقین كند هر كدام را كه اول قضا شده اول خوانده است.

1387 - اگر نماز ظهر یك روز و نماز عصر روز دیگر یا دو نماز ظهر یا دو نماز عصر از او قضا شده و نمی داند كدام اول قضا شده است چنانچه دو نماز چهار ركعتی بخواند به نیت اینكه اولی قضای نماز روز اول و دومی قضای نماز روز دوم باشد در حاصل شدن ترتیب كافی است.

1388 - اگر یك نماز ظهر و یك

نماز عشا یا یك نماز عصر و یك نماز عشا از او قضا شود , و نداند كدام اول قضا شده است , بهتر آن است كه طوری آنها را بخواند كه یقین كند به ترتیب بجا آورده است , مثلا اگر یك نماز ظهر و یك نماز عشا از او قضا شده و اولی آنها را نمی داند , اول یك نماز ظهر بعد از آن یك نماز عشا , دوباره یك نماز ظهر بخواند , یا اول یك نماز عشا بعد یك نماز ظهر , دوباره یك نماز عشا بخواند.

1389 - كسی كه می داند یك نماز چهار ركعتی نخوانده ولی نمی داند نماز ظهر است یا نماز عشا , اگر یك نماز چهار ركعتی به نیت قضای نمازی كه نخوانده بجا آورد كافی است و نسبت به جهر و اخفات مخیر می باشد.

1390 - كسی كه پنج نماز پشت سر هم از او قضا شده و نمی داند اولی آنها كدام است , چنانچه نه نماز به ترتیب بخواند مثلا از نماز صبح شروع كند و بعد از آنكه ظهر و عصر و مغرب و عشا را خواند دو مرتبه نماز صبح و ظهر و عصر و مغرب را بخواند یقین به ترتیب حاصل نموده است.

1391 - كسی كه می داند نمازهای پنجگانه او هر كدام از یك روز قضا شده و ترتیب آنها را نمی داند , بهتر این است كه نماز پنج شبانه روز را بخواند , و اگر شش نماز از شش روز از او قضا شده نماز شش شبانه روز را بخواند و همچنین برای هر نمازی كه

به نمازهای قضای او اضافه شود یك شبانه روز بیشتر بخواند تا یقین كند به ترتیبی كه قضا شده بجا آورده است , مثلا اگر هفت نماز از هفت روز نخوانده باشد نماز هفت شبانه روز را قضا نماید.

1392 - كسی كه مثلا چند نماز صبح یا چند نماز ظهر از او قضا شده و شماره آنها را نمی داند یا فراموش كرده مثلا نمی داند كه سه یا چهار یا پنج نماز بوده , چنانچه مقدار كمتر را بخواند كافی است.

ولی بهتر این است كه به قدری نماز بخواند كه یقین كند تمام آنها را خوانده است مثلا اگر فراموش كرده كه چند نماز صبح از او قضا شده است و یقین دارد كه بیشتر از ده نماز نبوده , احتیاطا ده نماز صبح بخواند.

1393 - كسی كه فقط یك نماز قضا از روزهای پیش دارد , بهتر این است كه اگر وقت فضیلت نماز آن روز فوت نمی شود اول آن را بخواند بعد مشغول نماز آن روز شود.

و نیز اگر از روزهای پیش نماز قضا ندارد ولی یك نماز یا بیشتر از همان روز از او قضا شده است , در صورتی كه وقت فضیلت آن نماز فوت نمی شود بهتر این است كه نماز قضای آن روز را پیش از نماز ادا بخواند.

1394 - اگر در بین نماز یادش بیاید كه یك نماز یا بیشتر از همان روز از او قضا شده یا فقط یك نماز قضا از روزهای پیش دارد چنانچه وقت وسعت دارد و ممكن است نیت را به نماز قضا برگرداند , بهتر این است كه نیت نماز

قضا كند , اگر وقت فضیلت نماز آن روز فوت نمی شود , مثلا اگر در نماز ظهر پیش از ركوع ركعت سوم یادش بیاید كه نماز صبح آن روز مثلا قضا شده در صورتی كه وقت نماز ظهر تنگ نباشد , نیت را به نماز صبح برگرداند و آن را دو ركعتی تمام كند , بعد ظهر را بخواند , ولی اگر وقت تنگ است یا نمی تواند نیت را به نماز قضا برگرداند , مثلا در ركوع ركعت سوم نماز ظهر یادش بیاید كه نماز صبح را نخوانده , چون اگر بخواهد نیت نماز صبح كند یك ركوع كه ركن است زیاد می شود نباید نیت را به قضای صبح برگرداند.

1395 - اگر از روزهای گذشته نمازهای قضا دارد و یك نماز یا بیشتر هم از همان روز از او قضا شده , چنانچه برای قضای تمام آنها وقت ندارد یا نمی خواهد همه را در آن روز بخواند , مستحب است نماز قضای آن روز را پیش از نماز ادا بخواند و بهتر این است كه بعد از خواندن قضای نمازهای سابق دوباره نماز قضایی را كه در آن روز پیش از نماز ادا خوانده بجا آورد.

1396 - تا انسان زنده است اگر چه از قضای نمازهای خود عاجز باشد , دیگری نمی تواند نمازهای او را قضا نماید.

1397 - نماز قضا را با جماعت می شود خواند , چه نماز امام جماعت ادا باشد یا قضا , و لازم نیست هر دو یك نماز را بخوانند , مثلا اگر نماز قضای صبح را با نماز ظهر یا عصر امام بخواند اشكال

ندارد.

1398 - مستحب است بچه ممیز را یعنی بچه ای كه خوب و بد را می فهمد به نماز خواندن و عبادتهای دیگر عادت دهند.

بلكه مستحب است او را به قضای نمازها هم وادار نمایند.

نماز قضای پدر كه بر پسر بزرگتر واجب است

1399 - اگر پدر نماز خود را بجا نیاورده باشد و می توانسته است قضا كند , چنانچه از روی نافرمانی ترك نكرده باشد , بر پسر بزرگترش بنابر احتیاط واجب است كه بعد از مرگش بجا آورد یا برای او اجیر بگیرد , و قضای نمازهای مادر بر او واجب نیست هر چند بهتر است.

1400 - اگر پسر بزرگتر شك دارد كه پدرش نماز قضا داشته یا نه چیزی بر او واجب نیست.

1401 - اگر پسر بزرگتر بداند كه پدرش نماز قضا داشته و شك كند كه بجا آورده یا نه , بنابر احتیاط واجب باید قضا نماید.

1402 - اگر معلوم نباشد كه پسر بزرگتر كدام است , قضای نماز پدر بر هیچ كدام از پسرها واجب نیست.

ولی احتیاط مستحب آن است كه نماز او را بین خودشان قسمت كنند , یا برای انجام آن قرعه بزنند.

1403 - اگر میت وصیت كرده باشد كه برای نماز او اجیر بگیرند , بعد از آن كه اجیر نماز او را به طور صحیح بجا آورد , بر پسر بزرگتر چیزی واجب نیست.

1404 - اگر پسر بزرگتر بخواهد نماز مادر را بخواند , باید در جهر و اخفات به تكلیف خود عمل كند , پس قضای نماز صبح و مغرب و عشای مادرش را باید بلند بخواند.

1405 - كسی كه خودش نماز قضا دارد , اگر نماز پدر و مادر را هم

بخواهد قضا كند هر كدام را اول بجا آورد صحیح است.

1406 - اگر پسر بزرگتر موقع مرگ پدر نابالغ یا دیوانه باشد وقتی كه بالغ شد یا عاقل گردید , بر او واجب نیست نماز پدر را قضا نماید.

1407 - اگر پسر بزرگتر پیش از آن كه نماز پدر را قضا كند بمیرد بر پسر دوم چیزی واجب نیست.

نماز جماعت

1408 - مستحب است نمازهای واجب خصوصا نمازهای یومیه را با جماعت بخوانند و در نماز صبح و مغرب و عشا , خصوصا برای همسایه مسجد و كسی كه صدای اذان مسجد را می شنود بیشتر سفارش شده است.

1409 - در روایات معتبره وارد است كه نماز با جماعت به بیست و پنج درجه افضل از نماز فرادی است.

1410 - حاضر نشدن به نماز جماعت از روی بی اعتنایی جایز نیست و سزاوار نیست كه انسان بدون عذر نماز جماعت را ترك كند.

1411 - مستحب است انسان صبر كند كه نماز را با جماعت بخواند , و نماز جماعتی را كه مختصر بخوانند از نماز فرادی كه آن را طول بدهند بهتر می باشد و نیز نماز جماعت از نماز اول وقت كه فرادی یعنی تنها خوانده شود - بهتر است ولی بهتر بودن نماز جماعت در غیر وقت فضیلت نماز از نماز فرادی در وقت فضیلت آن معلوم نیست.

1412 - وقتی كه جماعت برپا می شود , مستحب است كسی كه نمازش را فرادی خوانده دوباره با جماعت بخواند , و اگر بعد بفهمد كه نماز اولش باطل بوده , نماز دوم او كافی است.

1413 - اگر امام یا ماموم بخواهد نمازی را كه با

جماعت خوانده دوباره با جماعت بخواند , هر چند استحبابش ثابت نیست ولی رجاء آوردن آن مانعی ندارد.

1414 - كسی كه در نماز به حدی وسواس دارد كه موجب بطلان نمازش می شود و فقط در صورتی كه نماز را با جماعت بخواند , از وسواس راحت می شود , باید نماز را با جماعت بخواند.

1415 - اگر پدر یا مادر به فرزند خود امر كنند كه نماز را با جماعت بخواند , احتیاط مستحب آن است كه نماز را به جماعت بخواند البته هر وقت كه امر و نهی پدر یا مادر از روی شفقت نسبت به فرزند باشد و مخالفتش موجب اذیت آنان شود , حرام است بر فرزند مخالفت نماید هر چند به حد عقوق هم نرسد.

1416 - نماز مستحب را نمی شود در هیچ موردی - بنابر احتیاط - با جماعت خواند , ولی نماز استسقاء را كه برای آمدن باران می خوانند می توان با جماعت خواند و هم چنین نمازی كه واجب بوده و به جهتی مستحب شده است , مانند نماز عید فطر و قربان كه در زمان امام علیه السلام واجب بوده و به واسطه غایب شدن ایشان مستحب می باشد.

1417 - موقعی كه امام جماعت نماز یومیه می خواند , هر كدام از نمازهای یومیه را می شود به او اقتدا كرد.

1418 - اگر امام جماعت قضای نماز یومیه خود یا شخص دیگری را كه فوت آن یقینی باشد می خواند , می شود به او اقتدا كرد , ولی اگر نماز خود یا شخص دیگری را احتیاطا به جا می آورد اقتدا به او جایز

نیست مگر آن كه نماز ماموم هم احتیاطی باشد و سبب احتیاط امام سبب احتیاط ماموم نیز بوده باشد , ولی لازم نیست كه برای احتیاط ماموم سبب دیگری نباشد.

1419 - اگر انسان نداند نمازی را كه امام می خواند نماز واجب یومیه است یا نماز مستحب , نمی تواند به او اقتدا كند.

1420 - در صحت جماعت شرط است كه بین امام و ماموم و هم چنین بین ماموم و ماموم دیگر كه واسطه بین ماموم و امام است حایلی نباشد و مراد از حایل چیزی است كه آنها را از هم جدا كند , خواه مانع از دیدن شود مانند پرده یا دیوار و امثال اینها , و خواه مانع نشود مانند شیشه.

پس اگر در تمام احوال نماز یا بعض آن بین امام و ماموم یا بین ماموم و ماموم دیگر كه واسطه اتصال است چنین حایلی باشد جماعت باطل خواهد شد.

و زن از این حكم مستثنی است چنان كه خواهد آمد.

1421 - اگر به واسطه درازی صف اول , كسانی كه دو طرف صف ایستاده اند , امام را نبینند می توانند اقتدا كنند و نیز اگر به واسطه درازی یكی از صفهای دیگر كسانی كه دو طرف آن ایستاده اند , صف جلوی خود را نبینند می توانند اقتدا نمایند.

1422 - اگر صفهای جماعت تا در مسجد برسد , كسی كه مقابل در , پشت صف ایستاده نمازش صحیح است , و نیز نماز كسانی كه پشت سر او اقتدا می كنند صحیح می باشد , بلكه نماز كسانی كه در دو طرف ایستاده اند و از جهت ماموم دیگر اتصال

به جماعت دارند نیز صحیح است.

1423 - كسی كه پشت ستون ایستاده , اگر از طرف راست یا چپ به واسطه ماموم دیگر به امام متصل نباشد , نمی تواند اقتدا كند.

1424 - جای ایستادن امام باید از جای ماموم بلندتر نباشد ولی اگر به مقدار ناچیز بلندتر باشد اشكال ندارد و نیز اگر زمین سراشیب باشد , امام در طرفی كه بلندتر است بایستد , در صورتی كه سراشیبی آن زیاد نباشد , و طوری باشد كه به آن زمین مسطح بگویند مانعی ندارد.

1425 - اگر جای ماموم بلندتر از جای امام باشد اشكال ندارد ولی اگر به قدری بلندتر باشد كه نگویند اجتماع كرده اند جماعت صحیح نیست.

1426 - اگر بین كسانی كه در یك صف ایستاده اند بچه ممیز یعنی بچه ای كه خوب و بد را می فهمد , فاصله شود چنانچه ندانند نماز او باطل است می توانند اقتدا كنند.

1427 - بعد از تكبیر امام اگر صف جلو آماده نماز , و تكبیر گفتن آنان نزدیك باشد , كسی كه در صف بعد ایستاده , می تواند تكبیر بگوید ولی احتیاط مستحب آن است كه صبر كند تا تكبیر صف جلو تمام شود.

1428 - اگر بداند نماز یك صف از صفهای جلو باطل است در صفهای بعد نمی تواند اقتدا كند , ولی اگر نداند نماز آنان صحیح است یا نه می تواند اقتدا نماید.

1429 - هرگاه بداند نماز امام باطل است , مثلا بداند امام وضو ندارد اگر چه خود امام ملتفت نباشد , نمی تواند به او اقتدا كند.

1430 - اگر ماموم بعد از نماز بفهمد كه امام

عادل نبوده , یا كافر بوده , یا به جهتی نمازش باطل بوده , مثلا بی وضو نماز خوانده , نمازش صحیح است.

1431 - اگر در بین نماز شك كند كه اقتدا كرده یا نه , چنانچه به نشانه هایی اطمینان پیدا كند كه اقتدا كرده مثل این كه در حالی باشد , كه وظیفه ماموم است مثلا به حمد و سوره امام گوش می دهد , باید نماز را به جماعت تمام كند و در غیر این صورت , باید نماز را به نیت فرادی تمام نماید.

1432 - اگر ماموم در بین نماز بدون عذر قصد انفراد نماید , صحت جماعتش محل اشكال است ولی نمازش صحیح است مگر آن كه به آنچه وظیفه نمازگذار در نماز فرادی است عمل نكرده باشد یا كاری كه نماز فرادی را هر چند سهوا باطل می كند مثل زیادی ركوع انجام داده باشد , بلكه در بعضی موارد اگر به وظیفه نماز فرادی هم عمل نكرده باشد , باز نیز نمازش صحیح است مثلا اگر از اول نماز قصد انفراد را نداشته و قرائت نكرده , ولی در هنگام ركوع چنین قصدی برایش پیدا شود , در این صورت می تواند نمازش را به قصد انفراد تمام كند و لازم نیست كه آن را اعاده نماید.

1433 - اگر ماموم بعد از حمد و سوره امام به واسطه عذری , نیت فرادی كند لازم نیست حمد و سوره را بخواند , ولی اگر پیش از تمام شدن حمد و سوره نیت فرادی نماید , بنابر احتیاط لازم است مقداری را كه امام خوانده نیز بخواند.

1434 - اگر در

بین نماز جماعت نیت فرادی نماید , نمی تواند دوباره نیت جماعت كند , ولی اگر مردد شود كه نیت فرادی كند یا نه و بعد تصمیم بگیرد كه نماز را با جماعت تمام كند , جماعتش صحیح است.

1435 - اگر شك كند كه در بین نماز نیت فرادی كرده یا نه , باید بنا بگذارد كه نیت فرادی نكرده است.

1436 - اگر موقعی كه امام در ركوع است اقتدا كند و به ركوع امام برسد , اگر چه ذكر امام تمام شده باشد , نمازش صحیح است و یك ركعت حساب می شود , اما اگر به مقدار ركوع خم شود و به ركوع امام نرسد , می تواند نمازش را به نیت فرادی تمام كند.

1437 - اگر موقعی كه امام در ركوع است اقتدا كند و مقدار ركوع خم شود و شك كند كه به ركوع امام رسیده یا نه , چنانچه شكش بعد از تجاوز محل باشد - مثل این كه بعد از تمام شدن ركوع شك كند - ظاهر آن است كه جماعتش صحیح است و در غیر این صورت می تواند نماز را به نیت فرادی تمام كند.

1438 - اگر موقعی كه امام در ركوع است اقتدا كند , و پیش از آن كه به اندازه ركوع خم شود , امام سر از ركوع بردارد , مخیر است كه قصد فرادی كرده نماز را تمام كند یا این كه همراه امام به قصد قربت مطلقه به سجده رود و بعد در حال ایستادن تكبیر را به قصد اعم از تكبیرة الاحرام و ذكر مطلق تجدید كرده نماز را به جماعت

بخواند.

1439 - اگر اول نماز یا بین حمد و سوره اقتدا كند و اتفاقا پیش از آن كه به ركوع رود , امام سر از ركوع بردارد نماز او صحیح است.

1440 - اگر موقعی برسد كه امام مشغول خواندن تشهد آخر نماز است , چنانچه بخواهد به ثواب جماعت برسد , باید بعد از نیت و گفتن تكبیرة الاحرام بنشیند و تشهد را به قصد قربت مطلقه با امام بخواند , ولی سلام را نگوید و صبر كند تا امام سلام نماز را بدهد , بعد بایستد بدون آن كه دوباره نیت كند و تكبیر بگوید , حمد و سوره را بخواند , و آن را ركعت اول نماز خود حساب كند.

1441 - ماموم نباید جلوتر از امام بایستد بلكه احتیاط واجب آن است كه اگر ماموم متعدد باشند مساوی امام نایستند , ولی اگر ماموم یك مرد باشد اشكال ندارد كه مساوی امام بایستد.

1442 - اگر امام مرد و ماموم زن باشد , چنانچه بین آن زن و امام یا بین آن زن و ماموم دیگری كه مرد است و زن به واسطه او به امام متصل شده است پرده و مانند آن باشد اشكال ندارد.

1443 - اگر بعد از شروع به نماز بین ماموم و امام , یا بین ماموم و كسی كه ماموم به واسطه او متصل به امام است , پرده یا چیز دیگری حایل شود , جماعت باطل می شود و لازم است ماموم به وظیفه منفرد عمل نماید.

1444 - احتیاط واجب آن است كه بین جای سجده ماموم و جای ایستادن امام بیش از بلندترین مراتب یك قدم فاصله

نباشد , و هم چنین است اگر انسان به واسطه مامومی كه جلوی او ایستاده به امام متصل باشد , و احتیاط مستحب آن است كه جای ایستادن ماموم یا جای ایستادن كسی كه جلوی او ایستاده بیش از اندازه جسد انسان در حالی كه به سجده می رود فاصله نداشته باشد.

1445 - اگر ماموم به واسطه كسی كه طرف راست یا چپ او اقتدا كرده به امام متصل باشد , و از جلو به امام متصل نباشد , بنابر احتیاط واجب باید با كسی كه در طرف راست یا چپ او اقتدا كرده بیش از بلندترین مراتب یك قدم فاصله نداشته باشد.

1446 - اگر در نماز بین ماموم و امام , یا بین ماموم و كسی كه ماموم به واسطه او به امام متصل است بیش از بلندترین مراتب یك قدم فاصله پیدا شود , منفرد می شود و می تواند نمازش را به قصد انفراد ادامه دهد.

1447 - اگر نماز همه كسانی كه در صف جلو هستند تمام شود و فورا برای نماز دیگری به امام اقتدا نكنند , جماعت صف بعد باطل می شود بلكه اگر هم فورا اقتدا بكنند صحت جماعت صف بعد محل اشكال است.

1448 - اگر در ركعت دوم اقتدا كند , لازم نیست حمد و سوره بخواند , ولی قنوت و تشهد را با امام می خواند , و احتیاط آن است كه موقع خواندن تشهد انگشتان دست و سینه پا را به زمین بگذارد , و زانوها را بلند كند و باید بعد از تشهد با امام برخیزد و حمد و سوره را بخواند , و اگر

برای سوره وقت ندارد حمد را تمام كند و در ركوع خود را به امام برساند , و اگر برای تمام حمد وقت ندارد می تواند حمد را قطع كند , و با امام به ركوع رود , ولی احتیاط مستحب در این صورت آن است كه نماز را به نیت فرادی تمام كند.

1449 - اگر موقعی كه امام در ركعت دوم نماز چهار ركعتی است اقتدا كند , باید در ركعت دوم نمازش كه ركعت سوم امام است بعد از دو سجده بنشیند , و تشهد را به مقدار واجب بخواند و برخیزد , و چنانچه برای گفتن سه مرتبه تسبیحات وقت ندارد , باید یك مرتبه بگوید و در ركوع خود را به امام برساند.

1450 - اگر امام در ركعت سوم یا چهارم باشد و ماموم بداند كه اگر اقتدا كند و حمد را بخواند به ركوع امام نمی رسد , بنابر احتیاط واجب باید صبر كند تا امام به ركوع رود , بعد اقتدا نماید.

1451 - اگر در حال قیام ركعت سوم یا چهارم امام اقتدا كند , باید حمد و سوره را بخواند , و اگر برای سوره وقت ندارد , باید حمد را تمام كند و در ركوع خود را به امام برساند , و اگر برای تمام حمد وقت ندارد , می تواند حمد را قطع كند و با امام ركوع رود , ولی احتیاط مستحب در این صورت آن است كه قصد فرادی كرده و نماز را تمام كند.

1452 - كسی كه می داند اگر سوره یا قنوت را تمام كند به ركوع امام نمی رسد , چنانچه

عمدا سوره یا قنوت را بخواند و به ركوع نرسد , جماعتش باطل می شود و باید به وظیفه منفرد عمل نماید.

1453 - كسی كه اطمینان دارد كه اگر سوره را شروع كند یا تمام نماید به ركوع امام می رسد , در صورتی كه زیاد طول نكشد بهتر آن است كه سوره را شروع كند , یا اگر شروع كرده , تمام نماید , ولی اگر زیاد طول بكشد , به طوری كه نگویند متابعت امام می كند باید شروع نكند , و چنانچه شروع كرده تمام ننماید.

1454 - كسی كه یقین دارد اگر سوره را بخواند به ركوع امام می رسد و متابعت امام از بین نمی رود , چنانچه سوره را بخواند و به ركوع نرسد جماعتش صحیح است.

1455 - اگر امام ایستاده باشد و ماموم نداند كه در كدام ركعت است می تواند اقتدا كند , ولی باید حمد و سوره را به قصد قربت بخواند اگر چه بعد بفهمد كه امام در ركعت اول یا دوم بوده.

1456 - اگر به خیال این كه امام در ركعت اول یا دوم است , حمد و سوره نخواند و بعϠاز ركوع بفهمد كه در ركعت سوم یا چهارم بوده نمازش صحیح است ولی اگر پیش از ركوع بفهمد , باید حمد و سوره را بخواند و اگر وقت ندارد , به طوری كه در مساله (1451) گفته شد عمل نماید.

1457 - اگر به خیال این كه امام در ركعت سوم یا چهارم است حمد و سوره بخواند و پیش از ركوع یا بعد آن بفهمد كه در ركعت اول یا دوم بوده ,

نمازش صحیح است , و اگر در بین حمد و سوره بفهمد , لازم نیست آنها را تمام كند.

1458 - اگر موقعی كه مشغول نماز مستحبی است جماعت برپا شود , چنانچه اطمینان ندارد كه اگر نماز را تمام كند به جماعت می رسد مستحب است نماز را رها كند و مشغول نماز جماعت شود , بلكه اگر اطمینان نداشته باشد كه به ركعت اول برسد مستحب است به همین دستور رفتار نماید.

1459 - اگر موقعی كه مشغول نماز سه ركعتی یا چهار ركعتی است جماعت برپا شود , چنانچه به ركوع ركعت سوم نرفته و اطمینان ندارد كه اگر نماز را تمام كند , به جماعت می رسد , مستحب است به نیت نماز مستحبی نماز را دو ركعتی تمام كند و خود را به جماعت برساند.

1460 - اگر نماز امام تمام شود و ماموم مشغول تشهد یا سلام اول باشد , لازم نیست نیت فرادی كند.

1461 - كسی كه یك ركعت از امام عقب مانده , بهتر آن است كه وقتی امام تشهد ركعت آخر را می خواند , انگشتان دست و سینه پا را به زمین بگذارد و زانوها را بلند نگهدارد و صبر كند تا امام سلام نماز را بگوید و بعد برخیزد.

و اگر در همانجا بخواهد قصد انفراد نماید مانعی ندارد.

شرایط امام جماعت

1462 - امام جماعت باید بالغ و عاقل و شیعه دوازده امامی و عادل و حلال زاده باشد و نماز را به طور صحیح بخواند و نیز اگر ماموم مرد است امام او هم باید مرد باشد و صحت اقتدا به بچه ده ساله اگر چه خالی از وجه

نیست ولی خالی از اشكال هم نمی باشد.

1463 - امامی را كه عادل می دانسته , اگر شك كند كه به عدالت خود باقی است یا نه , می تواند به او اقتدا نماید.

1464 - كسی كه ایستاده نماز می خواند , نمی تواند به كسی كه نشسته یا خوابیده نماز می خواند اقتدا كند.

و كسی كه نشسته نماز می خواند , نمی تواند به كسی كه خوابیده نماز می خواند اقتدا نماید.

1465 - كسی كه نشسته نماز می خواند , می تواند به كسی كه نشسته نماز می خواند اقتدا كند , ولی اقتداء كسی كه خوابیده نماز می خواند به كسی كه نشسته یا خوابیده نماز می خواند محل اشكال است.

1466 - اگر امام جماعت به واسطه عذری با لباس نجس یا با تیمم یا با وضوی جبیره ای نماز بخواند , می شود به او اقتدا كرد.

1467 - اگر امام مرضی دارد كه نمی تواند از بیرون آمدن بول و غایط خودداری كند , می شود به او اقتدا كرد و نیز زنی كه مستحاضه نیست می تواند به زن مستحاضه اقتدا نماید.

1468 - بهتر این است كه كسی كه مرض خوره یا پیسی دارد , امام جماعت نشود و بنابر احتیاط واجب به كسی كه حد شرعی بر او جاری شده اقتدا ننماید.

احكام جماعت

1469 - موقعی كه ماموم نیت می كند , باید امام را معین نماید ولی دانستن اسم او لازم نیست , و اگر نیت كند اقتدا می كنم به امام جماعت حاضر , نمازش صحیح است.

1470 - ماموم باید غیر از حمد و سوره همه چیزهای نماز را

خودش بخواند , ولی اگر ركعت اول یا دوم ماموم ركعت سوم یا چهارم امام باشد , باید حمد و سوره را بخواند.

1471 - اگر ماموم در ركعت اول و دوم نماز صبح و مغرب و عشا صدای حمد و سوره امام را بشنود , اگر چه كلمات را تشخیص ندهد , باید حمد و سوره را نخواند , و اگر صدای امام را نشنود مستحب است حمد و سوره را بخواند ولی باید آهسته بخواند و چنانچه سهوا بلند بخواند اشكال ندارد.

1472 - اگر ماموم بعضی از كلمات - حمد - و سوره - امام را بشنود می تواند آن مقداری را كه نمی شنود بخواند.

1473 - اگر ماموم سهوا حمد و سوره را بخواند , یا خیال كند صدایی را كه می شنود صدای امام نیست و حمد و سوره را بخواند و بعد بفهمد صدای امام بوده , نمازش صحیح است.

1474 - اگر شك كند كه صدای امام را می شنود یا نه , یا صدایی بشنود و نداند صدای امام است یا صدای شخص دیگر , می تواند حمد و سوره را بخواند.

1475 - ماموم در ركعت اول و دوم نماز ظهر و عصر بنابر احتیاط نباید حمد و سوره را بخواند و مستحب است به جای آن ذكر بگوید.

1476 - ماموم نباید تكبیرة الاحرام را پیش از امام بگوید , بلكه احتیاط واجب آن است كه تا تكبیر امام تمام نشده تكبیر نگوید.

1477 - اگر ماموم سهوا پیش از امام سلام دهد , نمازش صحیح است.

و لازم نیست دوباره با امام سلام دهد , بلكه ظاهر این است كه اگر

عمدا هم پیش از امام سلام دهد , اشكال ندارد.

1478 - اگر ماموم غیر از تكبیرة الاحرام , چیزهای دیگر نماز را پیش از امام بگوید اشكال ندارد , ولی اگر آنها را بشنود , یا بداند امام چه وقت می گوید , احتیاط مستحب آن است كه پیش از امام نگوید.

1479 - ماموم باید غیر از آنچه در نماز خوانده می شود , كارهای دیگر آن , مانند ركوع و سجود را با امام یا كمی بعد از امام بجا آورد , و اگر عمدا پیش از امام یا مدتی بعد از امام انجام دهد , جماعتش باطل می شود , ولی اگر به وظیفه منفرد عمل نماید نمازش صحیح است.

1480 - اگر سهوا پیش از امام سر از ركوع بردارد چنانچه امام در ركوع باشد , باید بنابر احتیاط به ركوع برگردد و با امام سر بردارد و در این صورت زیاد شدن ركوع كه ركن است نماز را باطل نمی كند , ولی اگر به ركوع برگردد و پیش از آن كه به ركوع امام برسد , امام سر بردارد نمازش بنابر احتیاط باطل است.

1481 - اگر اشتباها سر بر دارد و ببیند امام در سجده است , باید بنابر احتیاط به سجده برگردد , و چنانچه در هر دو سجده این اتفاق بیفتد برای زیاد شدن دو سجده كه ركن است نماز باطل نمی شود.

1482 - كسی كه اشتباها پیش از امام سر از سجده برداشته هر گاه به سجده برگردد و معلوم شود امام قبلا سر برداشته است نمازش صحیح است ولی اگر در هر دو سجده این اتفاق بیفتد

نمازش بنابر احتیاط باطل است.

1483 - اگر اشتباها سر از ركوع یا سجده بردارد و سهوا یا به خیال این كه به امام نمی رسد به ركوع یا سجده نرود جماعت و نمازش صحیح است.

1484 - اگر سر از سجده بردارد و ببیند امام در سجده است , چنانچه به خیال این كه سجده اول امام است , به قصد این كه با امام سجده كند به سجده رود و بفهمد سجده دوم امام بوده , سجده دوم او حساب می شود و اگر به خیال اینكه سجده دوم امام است به سجده رود و بفهمد سجده اول امام بوده , باید به قصد این كه با امام سجده كند تمام كند و دوباره با امام به سجده رود , و در هر دو صورت بهتر آن است كه نماز را با جماعت تمام كند و دوباره بخواند.

1485 - اگر سهوا پیش از امام به ركوع رود و طوری باشد كه اگر سر بردارد به مقداری از قرائت امام می رسد , چنانچه سر بردارد و با امام به ركوع رود , نمازش صحیح است و اگر عمدا برنگردد نمازش باطل است.

1486 - اگر سهوا پیش از امام به ركوع رود و طوری باشد كه اگر برگردد به چیزی از قرائت امام نمی رسد , اگر به قصد این كه با امام نماز بخواند سر بردارد و با امام به ركوع رود , جماعت و نمازش صحیح است و اگر عمدا برنگردد نمازش صحیح است و منفرد می شود.

1487 - اگر سهوا پیش از امام به سجده رود , اگر به قصد این كه با

امام نماز بخواند سر بردارد و با امام به سجده رود , جماعت و نمازش صحیح است و اگر عمدا برنگردد نمازش صحیح و منفرد می گردد.

1488 - اگر امام در ركعتی كه قنوت ندارد اشتباها قنوت بخواند , یا در ركعتی كه تشهد ندارد اشتباها مشغول خواندن تشهد شود , ماموم نباید قنوت و تشهد را بخواند , ولی نمی تواند پیش از امام به ركوع رود , یا پیش از ایستادن امام بایستد , بلكه باید صبر كند تا قنوت و تشهد امام تمام شود و بقیه نماز را با او بخواند.

وظیفه امام و ماموم در نماز جماعت

1489 - اگر ماموم یك مرد باشد , مستحب است طرف راست امام بایستد , و اگر یك زن باشد , باز هم مستحب است كه در طرف راست امام بایستد , ولی باید او عقب تر بایستد , لااقل به مقداری كه جای سجده او مساوی جای دو زانوی امام در حال سجده باشد.

و اگر یك مرد و یك زن یا یك مرد و چند زن باشند مستحب است مرد طرف راست امام بایستد و یك زن یا چند زن پشت سر امام بایستد , و اگر چند مرد و یك یا چند زن باشند , مستحب است آنچه مرد است عقب امام و زنها پشت مردها بایستند.

1490 - اگر امام و ماموم هر دو زن باشند احتیاط واجب آن است كه همه ردیف یكدیگر بایستند و امام جلوتر از دیگران نایستد.

1491 - مستحب است امام در وسط صف بایستد و اهل علم و كمال و تقوی در صف اول بایستند.

1492 - مستحب است صفهای جماعت منظم باشد و بین

كسانی كه در یك صف ایستاده اند فاصله نباشد و شانه آنان ردیف یكدیگر باشد.

1493 - مستحب است بعد از گفتن قد قامت الصلاة مامومین برخیزند.

1494 - مستحب است امام جماعت حال مامومی را كه از دیگران ضعیف تر است رعایت كند و قنوت و ركوع و سجود را طول ندهد , مگر بداند همه كسانی كه به او اقتدا كرده اند مایلند.

1495 - مستحب است امام جماعت در حمد و سوره و ذكرهایی كه بلند می خواند , صدای خود را به قدری بلند كند كه دیگران بشنوند , ولی باید بیش از اندازه صدا را بلند نكند.

1496 - اگر امام در ركوع بفهمد كسی تازه رسیده و می خواهد اقتدا كند مستحب است ركوع را دو برابر همیشه طول بدهد و بعد بایستد , اگر چه بفهمد كس دیگری هم برای اقتدا وارد شده است.

چیزهایی كه در نماز جماعت مكروه است

1497 - اگر در صفهای جماعت جا باشد , مكروه است انسان تنها بایستد.

1498 - مكروه است ماموم ذكرهای نماز را طوری بگوید كه امام بشنود.

1499 - مسافری كه نماز ظهر و عصر و عشا را دو ركعت می خواند مكروه است در این نمازها به كسی كه مسافر نیست اقتدا كند و كسی كه مسافر نیست مكروه است در این نمازها به مسافر اقتدا نماید.

نماز آیات

1500 - نماز آیات كه دستور آن بعدا گفته خواهد شد , به واسطه سه چیز واجب می شود: اول گرفتن خورشید.

دوم گرفتن ماه , اگر چه مقدار كمی از آنها گرفته شود و كسی هم از آن نترسد.

سوم زلزله - بنابر احتیاط واجب - اگر چه كسی هم نترسد و اما در رعد و برق و بادهای سیاه و سرخ و مانند اینها از آیات آسمانی در صورتی كه بیشتر مردم بترسند و هم چنین در حوادث زمینی مانند فرو رفتن آب دریا و افتادن كوه كه موجب ترس اكثر مردم شود بنابر احتیاط مستحب نماز آیات ترك نشود.

1501 - اگر از چیزهایی كه نماز آیات برای آنها واجب است بیشتر از یكی اتفاق بیفتد , انسان باید برای هر یك از آنها یك نماز آیات بخواند , مثلا اگر خورشید بگیرد و زلزله هم بشود , باید دو نماز آیات بخواند.

1502 - كسی كه قضای چند نماز آیات بر او واجب است , چه همه آنها برای یك چیز بر او واجب شده باشد , مثلا سه مرتبه خورشید گرفته و نماز آنها را نخوانده است , چه برای چند چیز باشد مثلا برای آفتاب گرفتن و

ماه گرفتن و زلزله نمازهایی بر او واجب شده باشد , موقعی كه قضای آنها را می خواند لازم نیست معین كند كه برای كدام یك آنها باشد.

1503 - چیزهایی كه نماز آیات برای آنها واجب است , در هر جایی اتفاق بیفتد , فقط مردم همان جا باید نماز آیات بخوانند و بر مردم جاهای دیگر واجب نیست.

1504 - وقت شروع در نماز آیات موقعی است كه خورشید یا ماه شروع به گرفتن می كند و تا زمانی كه به حالت طبیعی برنگشته ادامه دارد , (اگر چه بهتر آن است كه به قدری تاخیر نیندازد كه شروع به باز شدن كند) ولی تمام كردن نماز آیات را می تواند تا بعد از باز شدن خورشید یا ماه تاخیر انداخت.

1505 - اگر خواندن نماز آیات را به قدری تاخیر بیندازد كه آفتاب یا ماه شروع به باز شدن كند , نیت اداء مانعی ندارد , ولی اگر بعد از باز شدن تمام آن , نماز بخواند باید نیت قضا نماید.

1506 - اگر مدت گرفتن خورشید یا ماه به اندازه خواندن یك ركعت نماز یا كمتر باشد , نمازی كه می خواند ادا است , و هم چنین است اگر مدت گرفتن آنها بیشتر باشد ولی انسان نماز را نخواند , تا به اندازه خواندن یك ركعت یا كمتر به آخر وقت آن مانده باشد.

1507 - موقعی كه زلزله و رعد و برق و مانند اینها اتفاق می افتد , اگر وقتشان وسعت داشته باشد , لازم نیست نماز آیات را فورا بخواند و در غیر این صورت باید فورا آن را بخواند به نحوی

كه در نظر مردم تاخیر محسوب نشود و اگر تاخیر كرد , احتیاط مستحب آن است كه بعدا بدون نیت ادا و قضا بخواند.

1508 - اگر گرفتن آفتاب یا ماه را نداند و بعد از باز شدن آفتاب یا ماه بفهمد كه تمام آن گرفته بوده , باید قضای نماز آیات را بخواند , ولی اگر بفهمد مقداری از آن گرفته بوده قضا بر او واجب نیست.

1509 - اگر عده ای بگویند كه خورشید یا ماه گرفته است , چنانچه انسان از گفته آنان یقین یا اطمینان شخصی پیدا نكند و نماز آیات نخواند و بعد معلوم شود راست گفته اند.

در صورتی كه تمام خورشید یا ماه گرفته باشد , نماز آیات را بخواند , ولی اگر مقداری از آن گرفته باشد , خواندن نماز آیات بر او واجب نیست و هم چنین است اگر دو نفر كه عادل بودن آنان معلوم نیست , بگویند خورشید یا ماه گرفته , بعد معلوم شود كه عادل بوده اند.

1510 - اگر انسان به گفته كسانی كه از روی قاعده علمی وقت گرفتن خورشید و ماه را می دانند , اطمینان پیدا كند كه خورشید یا ماه گرفته , باید نماز آیات را بخواند.

و نیز اگر بگویند فلان وقت خورشید یا ماه می گیرد و فلان مقدار طول می كشد و انسان به گفته آنان اطمینان پیدا كند , باید به حرف آنان عمل نماید.

1511 - اگر بفهمد نماز آیاتی كه خوانده باطل بوده , باید دوباره بخواند و اگر وقت گذشته قضا نماید.

1512 - اگر در وقت نماز یومیه نماز آیات هم بر انسان واجب شود ,

چنانچه برای هر دو نماز وقت دارد , هر كدام را اول بخواند اشكال ندارد , و اگر وقت یكی از آن دو تنگ باشد اول آن را بخواند , و اگر وقت هر دو تنگ باشد , باید اول نماز یومیه را بخواند.

1513 - اگر در بین نماز یومیه بفهمد كه وقت نماز آیات تنگ است , چنانچه وقت نماز یومیه هم تنگ باشد , باید آن را تمام كند بعد نماز آیات را بخواند.

و اگر وقت نماز یومیه تنگ نباشد , آن را بشكند و اول نماز آیات و بعد نماز یومیه را بجا آورد.

1514 - اگر در بین نماز آیات بفهمد كه وقت نماز یومیه تنگ است , باید نماز آیات را رها كند و مشغول نماز یومیه شود و بعد از آن كه نماز را تمام كرد پیش از انجام كاری كه نماز را به هم بزند , بقیه نماز آیات را از همانجا كه رها كرده بخواند.

1515 - اگر در حال حیض یا نفاس زن آفتاب یا ماه بگیرد یا زلزله اتفاق بیفتد , نماز آیات بر او واجب نیست و قضا هم ندارد.

دستور نماز آیات

1516 - نماز آیات دو ركعت است و در هر ركعت پنج ركوع دارد , و دستور آن این است كه انسان بعد از نیت , تكبیر بگوید و یك حمد و یك سوره تمام بخواند و به ركوع رود و سر از ركوع بردارد , دوباره یك حمد و یك سوره بخواند باز به ركوع رود تا پنج مرتبه و بعد از بلند شدن از ركوع پنجم دو سجده نماید و برخیزد و ركعت دوم

را هم مثل ركعت اول بجا آورد و تشهد بخواند و سلام دهد.

1517 - در نماز آیات ممكن است انسان بعد از نیت و تكبیر و خواندن حمد , آیه های یك سوره را پنج قسمت كند و یك آیه یا بیشتر از آن را بخواند , بلكه كمتر از یك آیه را نیز می تواند بخواند ولی باید بنابر احتیاط جمله تامه باشد و سپس به ركوع رود و سر بردارد و بدون این كه حمد بخواند , قسمت دوم از همان سوره را بخواند و به ركوع رود و همین طور تا پیش از ركوع پنجم سوره را تمام نماید , مثلا در سوره فلق اول بسم اللّه الرحمن الرحیم * قل اعوذ برب الفلق بگوید و به ركوع رود , بعد بایستد و بگوید: من شر ما خلق دوباره به ركوع رود و بعد از ركوع بایستد و بگوید: ومن شر غاسق اذا وقب باز به ركوع رود و بایستد و بگوید: ومن شر النفاثات فی العقد و برود به ركوع باز هم سر بردارد و بگوید: ومن شر حاسد اذا حسد و بعد از آن به ركوع پنجم رود و بعد از سر برداشتن , دو سجده كند و ركعت دوم را هم مثل ركعت اول بجا آورد و بعد از سجده دوم تشهد بخواند و نماز را سلام دهد , و نیز جایز است كه به كمتر از پنج قسمت تقسیم نماید لكن هر وقت سوره را تمام كرد لازم است حمد را قبل از ركوع بعدی بخواند.

1518 - اگر در یك ركعت از نماز آیات , پنج مرتبه حمد

و سوره بخواند و در ركعت دیگر یك حمد بخواند و سوره را پنج قسمت كند مانعی ندارد.

1519 - چیزهایی كه در نمازهای یومیه واجب و مستحب است در نماز آیات هم واجب و مستحب می باشد , ولی در نماز آیات در صورتی كه با جماعت باشد , می تواند رجاء به جای اذان و اقامه سه مرتبه بگویند الصلوة و در غیر جماعت چیزی نیست.

1520 - مستحب است پیش از ركوع و بعد از آن تكبیر بگوید و بعد از ركوع پنجم و دهم قبل از تكبیر سمع اللّه لمن حمده نیز بگوید.

1521 - مستحب است پیش از ركوع دوم و چهارم و ششم و هشتم و دهم قنوت بخواند و اگر فقط قنوت پیش از ركوع دهم بخواند كافی است.

1522 - اگر در نماز آیات شك كند كه چند ركعت خوانده و فكرش به جایی نرسد نماز باطل است.

1523 - اگر شك كند كه در ركوع آخر ركعت اول است یا در ركوع اول ركعت دوم و فكرش به جایی نرسد , نماز باطل است , ولی اگر مثلا شك كند كه چهار ركوع كرده یا پنج ركوع , چنانچه شك او پیش از رسیدن به سجده بوده ركوعی را كه شك دارد به جا آورده یا نه , باید به جا آورد ولی اگر برای سجده خم شده باید به شك خود اعتنا نكند.

1524 - هر یك از ركوع های نماز آیات ركن است كه اگر عمدا كم یا زیاد شود نماز باطل است , و هم چنین است اگر اشتباها كم شود و یا - بنابر احتیاط - اشتباها زیاد

شود.

نماز عید قطر و قربان

1525 - نماز عید فطر و قربان در زمان حضور امام علیه السلام واجب است و باید با جماعت خوانده شود.

و در زمان ما كه امام علیه السلام غایب است مستحب می باشد , و می شود آن را با جماعت یا فرادی خواند.

1526 - وقت نماز عید فطر و قربان از اول آفتاب روز عید تا ظهر است.

1527 - مستحب است نماز عید قربان را بعد از بلند شدن آفتاب بخوانند , و در عید فطر مستحب است , بعد از بلند شدن آفتاب افطار كنند و زكاة فطره را هم بدهند , بعد نماز عید را بخوانند.

1528 - نماز عید فطر و قربان دو ركعت است كه در ركعت اول بعد از خواندن حمد و سوره بهتر آن است كه پنج تكبیر بگوید , و میان هر دو تكبیر یك قنوت بخواند و بعد از تكبیر پنجم تكبیر دیگری بگوید و به ركوع رود و دو سجده بجا آورد و برخیزد و در ركعت دوم چهار تكبیر بگوید و میان هر دو تكبیر یك قنوت بخواند , و بعد از تكبیر چهارم تكبیر دیگری بگوید و به ركوع رود و بعد از ركوع دو سجده كند و تشهد بخواند و نماز را سلام دهد.

1529 - در قنوت نماز عید فطر و قربان هر دعا و ذكری بخوانند كافی است.

ولی بهتر است این دعا را بخوانند: اللهم اهل الكبریاء والعظمة واهل العفو والرحمة واهل التقوی والمغفرة اسالك بحق هذا الیوم الذی جعلته للمسلمین عیدا ولمحمد صلی اللّه علیه وآله ذخرا وشرفا وكرامة ومزیدا ان تصلی علی محمد وآل محمد وان تدخلنی فی كل

خیر ادخلت فیه محمدا وآل محمد وان تخرجنی من كل سوء اخرجت منه محمدا وآل محمد صلواتك علیه وعلیهم اللهم انی اسالك خیر ما سالك به عبادك الصالحون واعوذ بك مما استعاذ منه عبادك المخلصون.

1530 - در زمان غایب بودن امام علیه السلام اگر نماز عید فطر و قربان به جماعت خوانده شود احتیاط لازم آن است كه بعد از آن دو خطبه بخواند و بهتر است كه در خطبه عید فطر احكام زكاة فطره و در خطبه عید قربان احكام قربانی را بگوید.

1531 - نماز عید سوره مخصوصی ندارد , ولی بهتر است كه در ركعت اول آن , سوره شمس سوره 91 و در ركعت دوم سوره غاشیه سوره 88 را بخوانند - یا در ركعت اول سوره سبح اسم سوره 87 و در ركعت دوم سوره شمس را بخوانند.

1532 - مستحب است نماز عید را در صحرا بخوانند ولی در مكه مستحب است در مسجد الحرام خوانده شود.

1533 - مستحب است پیاده و پا برهنه و با وقار به نماز عید بروند و پیش از نماز غسل كنند و عمامه سفید بر سر بگذارند.

1534 - مستحب است در نماز عید بر زمین سجده كنند و در حال گفتن تكبیرها دستها را بلند كنند و كسی كه نماز عید می خواند , اگر امام جماعت است , یا فرادی نماز می خواند , نماز را بلند بخواند.

1535 - بعد از نماز مغرب و عشای شب عید فطر و بعد از نماز صبح و بعد از نماز عید فطر مستحب است این تكبیرها را بگوید: اللّه اكبر , اللّه اكبر لا اله الا اللّه

, واللّه اكبر , اللّه اكبر وللّه الحمد , اللّه اكبر , علی ما هدانا.

1536 - مستحب است انسان در عید قربان بعد از ده نماز كه اول آنها نماز ظهر روز عید و آخر آنها نماز صبح روز دوازدهم است تكبیرهایی را كه در مساله پیش گفته شد بگوید و بعد از آن بگوید: اللّه اكبر علی ما رزقنا من بهمیة الانعام والحمد للّه علی ما ابلانا ولی اگر عید قربان را در منی باشد مستحب است بعد از پانزده نماز كه اول آنها نماز ظهر روز عید و آخر آنها نماز صبح روز سیزدهم ذی حجه است , این تكبیرها را بگوید.

1537 - احتیاط مستحب آن است كه زنها از رفتن به نماز عید خودداری كنند ولی احتیاط برای زنهای پیر نیست.

1538 - در نماز عید هم مثل نمازهای دیگر , ماموم باید غیر از حمد و سوره چیزهای دیگر نماز را خودش بخواند.

1539 - اگر ماموم موقعی برسد كه امام مقداری از تكبیرها را گفته بعد از آن كه امام به ركوع رفت , باید آنچه از تكبیرها و قنوت ها را كه با امام نگفته خودش بگوید , و اگر در هر قنوت یك سبحان اللّه یا یك الحمد للّه بگوید كافی است.

1540 - اگر در نماز عید موقعی برسد كه امام در ركوع است می تواند نیت كند و تكبیر اول نماز را بگوید و به ركوع رود.

1541 - اگر در نماز عید یك سجده را فراموش كند لازم است كه بعد از نماز آن را بجا آورد , و هم چنین اگر كاری كه برای آن در نماز یومیه

سجده سهو لازم است پیش آید لازم است دو سجده سهو بنماید.

اجیر گرفتن برای نماز

1542 - بعد از مرگ انسان , می شود برای نماز و عبادتهای دیگر او كه در زندگی بجا نیاورده , دیگری را اجیر كنند , یعنی به او مزد دهند كه آنها را بجا آورد.

و اگر كسی بدون مزد هم آنها را انجام دهد صحیح است.

1543 - انسان می تواند برای بعضی از كارهای مستحبی مثل حج و عمره و زیارت قبر پیغمبر و امامان علیهم السلام , از طرف زندگان اجیر شود , و نیز می تواند كار مستحبی را انجام دهد , و ثواب آن را برای مردگان یا زندگان هدیه نماید.

1544 - كسی كه برای نماز قضای میت اجیر شده , باید یا مجتهد باشد یا نماز را بر طبق تقلید صحیح انجام دهد.

یا آن كه عمل به احتیاط كند در صورتی كه موارد احتیاط را كاملا بداند.

1545 - اجیر باید موقع نیت , میت را معین نماید و لازم نیست اسم او را بداند , پس اگر نیت كند از طرف كسی نماز می خوانم كه برای او اجیر شده ام كافی است.

1546 - اجیر باید عمل را به قصد آنچه در ذمه میت است به جا آورد و اگر عملی را انجام دهد و ثواب آن را برای او هدیه كند كافی نیست.

1547 - باید كسی را اجیر كنند كه اطمینان داشته باشند عمل را انجام می دهد.

1548 - كسی را كه برای نمازهای میت اجیر كرده اند , اگر بفهمند كه عمل را بجا نیاورده یا باطل انجام داده , باید دوباره اجیر بگیرند.

1549 - هرگاه

شك كند كه اجیر عمل را انجام داده یا نه , اگر چه بگوید , انجام داده ام , ولی اطمینان به گفته او نباشد , باید دوباره اجیر بگیرد.

و اما اگر شك كند كه عمل او صحیح بوده یا نه , می تواند بنابر صحت آن بگذارد.

1550 - كسی كه عذری دارد مثلا با تیمم یا نشسته نماز می خواند مطلقا بنابر احتیاط نمی شود برای نمازهای میت اجیر كرد , اگر چه نماز میت هم همان طور قضا شده باشد.

1551 - مرد برای زن و زن برای مرد می تواند اجیر شود و در بلند خواندن و آهسته خواندن نماز باید اجیر به تكلیف خود عمل نماید.

1552 - در قضای نمازهای میت ترتیب واجب نیست مگر در نمازهایی كه اداء آنها ترتیب دارد , مثل نماز ظهر و عصر یا مغرب و عشا از یك روز چنان كه سابقا گذشت.

1553 - اگر با اجیر شرط كنند كه عمل را به طور مخصوصی انجام دهد باید همان طور بجا آورد , و اگر با او شرط نكنند , باید در آن عمل به تكلیف خود رفتار نماید , و احتیاط مستحب آن است كه از وظیفه خودش و میت هر كدام كه به احتیاط نزدیك تر است , به آن عمل كند , مثلا اگر وظیفه میت گفتن سه مرتبه تسبیحات اربعه بوده و تكلیف او یك مرتبه است , سه مرتبه بگوید.

1554 - اگر با اجیر شرط نكنند كه نماز را با چه مقدار از مستحبات آن بخواند , باید مقداری از مستحبات نماز را كه معمول است بجا آورد.

1555 - اگر انسان

چند نفر را برای نماز قضای میت اجیر كند , بنابر آنچه در مساله (1552) گفته شد لازم نیست برای هر كدام آنها وقتی را معین نماید.

1556 - اگر كسی اجیر شود كه مثلا در مدت یك سال نمازهای میت را بخواند و پیش از تمام شدن سال بمیرد , باید برای نمازهایی كه می دانند بجا نیاورده , دیگری را اجیر نمایند , و اگر احتمال می دهند كه بجا نیاورده بنابر احتیاط واجب نیز اجیر بگیرند.

1557 - كسی را كه برای نمازهای میت اجیر كرده اند , اگر پیش از تمام كردن نمازها بمیرد و اجرت همه آنها را گرفته باشد , چنانچه شرط كرده باشند كه تمام نمازها را خودش بخواند , می توانند اجرة المسمای باقی مانده را گرفته یا آن كه اجاره را فسخ نمایند , و اجرة المثل او را بدهند و اگر شرط نكرده باشند كه خودش بخواند باید ورثه اش از مال او كسی را اجیر بگیرند اما اگر نداشته باشد بر ورثه او چیزی واجب نیست.

1558 - اگر اجیر پیش از تمام كردن نمازهای میت بمیرد و خودش هم نماز قضا داشته باشد , بعد از عمل به دستوری كه در مساله قبلی ذكر شد.

اگر چیزی از مال او زیاد آمد , در صورتی كه وصیت كرده باشد و ورثه اجازه بدهند , برای تمام نمازهای او اجیر بگیرند , و اگر اجازه ندهند ثلث آن را به مصرف نماز او برسانند.

روزه

احكام روزه

1/1558 - روزه آن است كه انسان برای انجام خواست خداوند عالم از اذان صبح تا مغرب از نه چیزی كه بعدا گفته می

شود خودداری نماید.

نیت

1559 - لازم نیست انسان نیت روزه را از قلب خود بگذراند یا مثلا بگوید فردا را روزه می گیرم , بلكه همین قدر كه بنا داشته باشد برای انجام خواست خداوند عالم از اذان صبح تا مغرب كاری كه روزه را باطل می كند انجام ندهد كافی است , و برای آن كه یقین كند تمام این مدت را روزه بوده , باید مقداری پیش از اذان صبح و مقداری هم بعد از مغرب از انجام كاری كه روزه را باطل می كند خودداری نماید.

1560 - انسان می تواند در هر شب از ماه رمضان برای روزه فردای آن نیت كند و بهتر آن است كه شب اول ماه هم نیت روزه همه ماه را بنماید.

1561 - آخرین وقت نیت روزه ماه رمضان برای شخص ملتفت قبل از اذان صبح است به این معنی كه باید قصد روزه را قبل از اذان صبح داشته باشد هر چند به واسطه خواب یا مانند آن متوجه قصد خود نباشد.

1562 - كسی كه كارهایی كه روزه را باطل می كند انجام نداده باشد , در هر وقت از روز نیت روزه مستحبی بكند هر چند فاصله كمی تا مغرب باشد روزه او صحیح است.

1563 - كسی كه پیش از اذان صبح در روزه ماه رمضان و هم چنین در روزه واجبی كه زمانش معین است , بدون نیت روزه خوابیده است , اگر پیش از ظهر بیدار شود و نیت كند , روزه او صحیح است , و اگر بعد از ظهر بیدار شود , باید بنابر احتیاط بقیه روز را به قصد قربت

مطلقه امساك كند , و روزه آن روز را نیز قضا نماید.

1564 - اگر بخواهد غیر روزه رمضان روزه دیگری بگیرد , باید آن را معین نماید , مثلا نیت كند كه روزه قضا یا روزه كفاره می گیرم , ولی در ماه رمضان لازم نیست نیت كند كه روزه ماه رمضان می گیرم , بلكه اگر نداند ماه رمضان است یا فراموش نماید و روزه دیگری را نیت كند , روزه ماه رمضان حساب می شود.

1565 - اگر بداند ماه رمضان است و عمدا نیت روزه غیر رمضان كند , روزه ای كه قصد كرده است حساب نمی شود , و هم چنین روزه ماه رمضان حساب نمی شود , اگر آن قصد با قصد قربت منافات داشته باشد بلكه اگر منافات هم نداشته باشد , بنابر احتیاط روزه ماه رمضان حساب نمی شود.

1566 - اگر مثلا به نیت روز اول ماه روزه بگیرد , بعد بفهمد دوم یا سوم بوده , روزه او صحیح است.

1567 - اگر پیش از اذان صبح نیت كند و بیهوش شود و در بین روز به هوش آید , بنابر احتیاط واجب باید روزه آن روز را تمام نماید , و اگر تمام نكرد قضای آن را به جا آورد.

1568 - اگر پیش از اذان صبح نیت كند و مست شود و در بین روز به هوش آید , احتیاط واجب آن است كه روزه آن روز را تمام كند و قضای آن را هم به جا آورد.

1569 - اگر پیش از اذان صبح نیت كند و بخوابد و بعد از مغرب بیدار شود , روزه اش صحیح

است.

1570 - اگر نداند یا فراموش كند كه ماه رمضان است و پیش از ظهر ملتفت شود , چنانچه كاری كه روزه را باطل می كند انجام داده باشد , روزه او باطل می باشد ولی باید تا مغرب كاری كه روزه را باطل می كند انجام ندهد , و بعد از رمضان هم آن روزه را قضا نماید , و هم چنین است بنابر احتیاط اگر بعد از ظهر ملتفت شود كه ماه رمضان است , و اما اگر پیش از ظهر ملتفت شود , و كاری كه روزه را باطل می كند انجام نداده باشد روزه اش صحیح است.

1571 - اگر بچه پیش از اذان صبح ماه رمضان بالغ شود , باید روزه بگیرد و اگر بعد از اذان بالغ شود , روزه آن روز بر او واجب نیست , مگر آن كه قصد روزه مستحبی كرده باشد كه اتمام روزه آن روز بنابر احتیاط در این صورت لازم است.

1572 - كسی كه برای به جا آوردن روزه میتی اجیر شده , یا روزه كفار دارد , اگر روزه مستحبی بگیرد اشكال ندارد , ولی كسی كه روزه قضا دارد نمی تواند روزه مستحبی بگیرد و چنانچه فراموش كند و روزه مستحب بگیرد , در صورتی كه پیش از ظهر یادش بیاید , روزه مستحبی او به هم می خورد و می تواند نیت خود را به روزه قضا برگرداند , و اگر بعد از ظهر ملتفت شود , روزه او بنابر احتیاط باطل است , و اگر بعد از مغرب یادش بیاید , صحت روزه اش خالی از اشكال نیست.

1573 - اگر

غیر از روزه ماه رمضان روزه معین دیگری بر انسان واجب باشد , مثلا نذر كرده باشد كه روز معینی را روزه بگیرد , چنانچه عمدا تا اذان صبح نیت نكند , روزه اش باطل است , و اگر نداند كه روزه آن روز بر او واجب است , یا فراموش كند و پیش از ظهر یادش بیاید , چنانچه كاری كه روزه را باطل می كند , انجام نداده باشد و نیت كند , روزه او صحیح , و اگر بعد از ظهر یادش بیاید احتیاطی را كه در روزه ماه رمضان گفته شد , مراعات نماید.

1574 - اگر برای روزه واجب غیر معینی مثل روزه كفاره عمدا تا نزدیك ظهر نیت نكند اشكال ندارد , بلكه اگر پیش از نیت تصمیم داشته باشد كه روزه نگیرد , یا تردید داشته باشد كه بگیرد یا نه , چنانچه كاری كه روزه را باطل می كند انجام نداده باشد و پیش از ظهر نیت كند , روزه او صحیح است.

1575 - اگر در ماه رمضان , پیش از ظهر كافر مسلمان شود , و از اذان صبح تا آن وقت كاری كه روزه را باطل می كند انجام نداده باشد , بنابر احتیاط واجب باید نیت روزه كند و روزه را تمام نماید و اگر آن روز را روزه نگیرد , قضای آن را بجا آورد.

1576 - اگر در وسط روز ماه رمضان پیش از ظهر مریض خوب شود , و تا آن وقت كاری كه روزه را باطل می كند انجام نداده باشد باید نیت روزه كند و آن روز را روزه بگیرد و

چنانچه بعد از ظهر خوب شود روزه آن روز بر او واجب نیست.

1577 - روزی را كه انسان شك دارد آخر شعبان است یا اول رمضان واجب نیست روزه بگیرد , و اگر بخواهد روزه بگیرد , نمی تواند نیت روزه رمضان كند , ولی اگر نیت كند كه اگر رمضان است روزه رمضان و اگر رمضان نیست روزه قضا یا مانند آن باشد , صحت روزه اش بعید نیست ولی بهتر آن است كه نیت روزه قضا و مانند آن بنماید و چنانچه بعد معلوم شود رمضان بوده , از رمضان حساب می شود , و اگر قصد طبیعی روزه را كند و بعد معلوم شود رمضان بوده , نیز كافی است.

1578 - اگر روزی را كه شك دارد آخر شعبان است یا اول رمضان به نیت روزه قضا یا روزه مستحبی و مانند آن روزه بگیرد و در بین روز بفهمد كه ماه رمضان است باید نیت روزه ماه رمضان كند.

1579 - اگر در روزه واجب معینی مثل روزه رمضان مردد شود كه روزه خود را باطل كند یا نه , یا قصد كند كه روزه را باطل كند , روزه اش بنابر احتیاط باطل می شود , اگر چه از قصدی كه كرده برگردد , و كاری هم كه روزه را باطل می كند انجام ندهد.

1580 - در روزه مستحب و روزه واجبی كه وقت آن معین نیست مثل روزه كفاره , اگر قصد كند كاری كه روزه را باطل می كند انجام دهد یا مردد شود كه به جا آورد یا نه , چنانچه به جا نیاورد و در روزه واجب

پیش از ظهر و در روزه مستحب پیش از غروب دوباره نیت روزه كند , روزه او صحیح است.

چیزهایی كه روزه را باطل می كند

1581 - چند چیز روزه را باطل می كند: اول خوردن و آشامیدن.

دوم جماع.

سوم استمناء و استمناء آن است كه انسان با خود یا دیگری غیر از جماع كاری كند كه منی از او بیرون آید.

چهارم دروغ بستن به خدا و پیغمبر و جانشینان پیغمبر علیهم السلام.

پنجم رساندن غبار به حلق.

ششم فرو بردن تمام سر در آب بنابر مشهور.

هفتم باقیماندن بر جنابت و حیض و نفاس تا اذان صبح.

هشتم اماله كردن با چیزهای روان.

نهم قی كردن.

و احكام اینها در مسائل آینده گفته می شود.

خوردن و آشامیدن

1582 - اگر روزه دار با التفات به این كه روزه دارد , عمدا چیزی بخورد یا بیاشامد , روزه او باطل می شود , چه خوردن و آشامیدن آن چیز معمول باشد , مثل نان , و آب , چه معمول نباشد , مثل خاك و شیره درخت , و چه كم باشد یا زیاد , حتی اگر مسواك را از دهان بیرون آورد و دوباره به دهان ببرد و رطوبت آن را فرو برد روزه باطل می شود , مگر آن كه رطوبت مسواك در آب دهان به طوری از بین برود كه رطوبت خارج به آن گفته نشود.

1583 - اگر موقعی كه مشغول غذا خوردن است بفهمد صبح شده , باید لقمه را از دهان بیرون آورد و چنانچه عمدا فرو ببرد , روزه اش باطل است , و به دستوری كه بعدا گفته خواهد شد كفاره هم بر او واجب می شود.

1584 - اگر روزه دار سهوا چیزی بخورد یا بیاشامد , روزه اش باطل نمی شود.

1585 - آمپولی كه عضو را بی حس می كند یا

به جهت دیگر استعمال می شود , برای روزه دار اشكال ندارد.

و بهتر آن است كه از استعمال آمپولی كه به جای دوا و غذا به كار می برند خودداری كند.

1586 - اگر روزه دار چیزی را كه لای دندان مانده است , عمدا فرو ببرد , روزه اش باطل می شود.

1587 - كسی كه می خواهد روزه بگیرد , لازم نیست پیش از اذان دندانهایش را خلال كند , ولی اگر بداند غذایی كه لای دندان مانده در روز فرو می رود , باید خلال كند.

1588 - فرو بردن آب دهان , اگر چه به واسطه خیال كردن ترشی و مانند آن در دهان جمع شده باشد , روزه را باطل نمی كند.

1589 - فرو بردن اخلاط سر و سینه , تا به فضای دهان نرسیده اشكال ندارد , ولی اگر داخل فضای دهان شود , احتیاط واجب آن است كه آن را فرو نبرند.

1590 - اگر روزه دار به قدری تشنه شود كه بترسد از تشنگی بمیرد یا به او ضرری برسد یا آن كه به سختی بیفتد , كه قابل تحمل نیست , می تواند به اندازه ای كه ترس از این امور برطرف شود آب بیاشامد ولی روزه او باطل می شود و اگر ماه رمضان باشد , باید بنابر احتیاط لازم بیشتر از آن نیاشامد و در بقیه روز از بجا آوردن كاری كه روزه را باطل می كند خودداری نماید.

1591 - جویدن غذا برای بچه یا پرنده و چشیدن غذا و مانند اینها كه معمولا به حلق نمی رسد , اگر چه اتفاقا به حلق برسد , روزه را

باطل نمی كند , ولی اگر انسان از اول بداند كه به حلق می رسد , روزه اش باطل می شود و باید قضای آن را بگیرد , و كفاره هم بر او واجب است.

1592 - انسان نمی تواند برای ضعف , روزه را بخورد , ولی اگر ضعف او به قدری است كه معمولا نمی شود آن را تحمل كرد , خوردن روزه اشكال ندارد.

جماع

1593 - جماع روزه را باطل می كند , اگر چه فقط به مقدار ختنه گاه داخل شود و منی هم بیرون نیاید.

1594 - اگر كمتر از مقدار ختنه گاه داخل شود و منی هم بیرون نیاید , روزه باطل نمی شود , ولی در شخصی كه ختنه گاه ندارد اگر كمتر از مقدار ختنه گاه داخل شود بمقداری كه گویند نزدیكی كرده روزه اش باطل می شود.

1595 - اگر عمدا قصد جماع نماید , و شك كند كه به اندازه ختنه گاه داخل شده یا نه , روزه او بنابر احتیاط لازم باطل است , و لازم است قضا نماید , ولی كفاره واجب نیست.

1596 - اگر فراموش كند كه روزه است و جماع نماید , یا او را به جماع مجبور نمایند , به نحوی كه از اختیار او خارج شود , روزه او باطل نمی شود , ولی چنانچه در بین جماع یادش بیاید یا جبر او برداشته شود , باید فورا از حال جماع خارج شود , و اگر خارج نشود , روزه او باطل است.

استمنا

1597 - اگر روزه دار استمنا كند (معنای استمنا در مساله 1581 گذشت) , روزه اش باطل می شود.

1598 - اگر بی اختیار منی از انسان بیرون آید , روزه اش باطل نیست.

1599 - هرگاه روزه دار بداند كه اگر در روز بخوابد محتلم می شود , یعنی در خواب منی از او بیرون می آید , جایز است بخوابد , هر چند به سبب نخوابیدن به زحمت نیفتد , و اگر محتلم شود , روزه اش باطل نمی شود.

1600 - اگر روزه دار در

حال بیرون آمدن منی از خواب بیدار شود , واجب نیست از بیرون آمدن منی جلوگیری كند.

1601 - روزه داری كه محتلم شده , می تواند بول كند , اگر چه بداند به واسطه بول كردن باقیمانده منی از مجری بیرون می آید.

1602 - روزه داری كه محتلم شده , اگر بداند منی در مجری مانده , و در صورتی كه پیش از غسل بول نكند بعد از غسل منی از او بیرون می آید , احتیاط مستحب آن است كه پیش از غسل بول كند.

1603 - كسی كه به قصد بیرون آمدن منی بازی و شوخی كند , اگر چه منی از او بیرون نیاید , باید بنابر احتیاط لازم روزه را تمام كند و قضا هم بنماید.

1604 - اگر روزه دار بدون قصد بیرون آمدن منی مثلا با زن خود بازی و شوخی كند , چنانچه اطمینان دارد كه منی از او خارج نمی شود , اگر چه اتفاقا منی بیرون آید روزه او صحیح است.

ولی اگر اطمینان ندارد , در صورتی كه منی از او بیرون آید روزه اش باطل است.

دروغ بستن به خدا و پیغمبر

1605 - اگر روزه دار به گفتن یا به نوشتن یا به اشاره و مانند اینها به خدا و پیغمبر (ص) و جانشینان پیغمبر (ص) عمدا نسبتی را بدهد كه دروغ است - اگر چه فورا بگوید دروغ گفتم یا توبه كند - روزه او بنابر احتیاط لازم باطل است هم چنین است بنابر احتیاط مستحب دروغ بستن به حضرت زهرا سلام اللّه علیها و سایر پیغمبران و جانشینان آنان.

1606 - اگر بخواهد خبری را كه دلیلی بر حجیت او ندارد

, و نمی داند راست است یا دروغ , نقل كند , بنابر احتیاط واجب باید از كسی كه آن خبر را گفته , یا از كتابی كه آن خبر در آن نوشته شده نقل نماید.

1607 - اگر چیزی را به اعتقاد این كه راست است از قول خدا یا پیغمبر نقل كند و بعد بفهمد دروغ بوده , روزه اش باطل نمی شود.

1608 - اگر چیزی را كه می داند دروغ است به خدا و پیغمبر نسبت دهد و بعدا بفهمد آنچه را كه گفته راست بوده , باید بنابر احتیاط لازم روزه را تمام كند و قضای آن را هم به جا آورد.

1609 - اگر دروغی را كه دیگری ساخته عمدا به خدا و پیغمبر و جانشینان پیغمبر نسبت دهد , بنابر احتیاط لازم روزه اش باطل می شود , ولی اگر از قول كسی كه آن دروغ را ساخته نقل كند اشكال ندارد.

1610 - اگر از روزه دار بپرسند كه آیا پیغمبر صلی اللّه علیه وآله چنین مطلبی فرموده اند و او جایی كه در جواب باید بگوید نه , عمدا بگوید , بلی , یا جایی كه باید بگوید بلی عمدا بگوید نه , روزه اش بنابر احتیاط لازم باطل می شود.

1611 - اگر از قول خدا یا پیغمبر حرف راستی را بگوید بعد بگوید دروغ گفتم , یا در شب به دروغ به آنان نسبتی بدهد و فردای آن كه روزه می باشد بگوید آنچه دیشب گفتم راست است , روزه اش باطل می شود , مگر آن كه مقصودش بیان حال خبرش باشد.

رساندن غبار به حلق

1612 - بنابر احتیاط واجب رساندن

غبار غلیظ به حلق روزه را باطل می كند , چه غبار از چیزی باشد كه خوردن آن حلال است , مثل آرد , یا غبار چیزی باشد كه خوردن آن حرام است مثل خاك.

1613 - رساندن غبار غیر غلیظ به حلق - بنابر اقوی - روزه را باطل نمی كند.

1614 - اگر به واسطه باد غباری غلیظ پیدا شود و انسان با این كه متوجه است و می تواند , مواظبت نكند و به حلق برسد , بنابر احتیاط واجب روزه اش باطل می شود.

1615 - احتیاط واجب آن است كه روزه دار دود سیگار و تنباكو و مانند اینها را هم به حلق نرساند.

1616 - اگر مواظبت نكند و غبار یا دود و مانند اینها داخل حلق شود , چنانچه یقین یا اطمینان داشته كه به حلق نمی رسد , روزه اش صحیح است , و اگر گمان می كرده كه به حلق نمی رسد , بهتر آن است كه آن روزه را قضا كند.

1617 - اگر فراموش كند كه روزه است و مواظبت نكند , یا بی اختیار غبار و مانند آن به حلق او برسد روزه اش باطل نمی شود.

فرو بردن سر در آب

1618 - اگر روزه دار عمدا تمام سر را در آب فرو برد , اگر چه باقی بدن او از آب بیرون باشد , روزه اش بنابر مشهور باطل می شود , ولی بعید نیست كه این كار روزه را باطل نكند , اگر چه كراهت شدید دارد و رعایت احتیاط در صورت امكان بهتر است.

1619 - اگر نصف سر را یك دفعه و نصف دیگر آن را دفعه دیگر در

آب فرو برد , روزه اش هیچ اشكالی ندارد.

1620 - اگر تمام سر زیر آب برود اگر چه مقداری از موها بیرون بماند , همان حكمی را كه در مساله 1618 گفته شد دارد.

1621 - سر فرو بردن در غیر آب از چیزهای روان مانند شیر به روزه هیچ ضرری ندارد , و هم چنین است فرو بردن سر در آب مضاف.

1622 - اگر روزه دار بی اختیار در آب بیفتد و آب تمام سر او را بگیرد , یا فراموش كند كه روزه است و سر در آب فرو برد , روزه او هیچ اشكالی ندارد.

1623 - اگر به خیال این كه آب سر او را نمی گیرد , خود را در آب بیندازد و آب تمام سر او را بگیرد , روزه اش هیچ اشكالی ندارد.

1624 - اگر فراموش كند كه روزه است و سر را در آب فرو برد , چنانچه در زیر آب یادش بیاید كه روزه است , بهتر آن است كه فورا سر را بیرون آورد ولی چنانچه بیرون نیاورد , روزه اش باطل نمی شود.

1625 - اگر كسی به زور سر او را در آب فرو برد , روزه اش هیچ اشكالی ندارد , ولی چنانچه در حالی كه زیر آب است , آن كس دست بردارد بهتر آن است كه فورا سرش را بیرون آورد.

1626 - اگر روزه دار به نیت غسل سر را در آب فرو برد , روزه و غسل او هر دو صحیح است.

1627 - اگر برای آن كه كسی را از غرق شدن نجات دهد , سر را در آب فرو برد ,

اگر چه نجات دادن او واجب باشد , احتیاط مستحب آن است كه روزه اش را قضا كند.

باقی ماندن بر جنابت و حیض و نفاس تا اذان صبح

1628 - اگر جنب عمدا در ماه رمضان تا اذان صبح غسل نكند روزه اش باطل است , و كسی كه وظیفه اش تیمم است و عمدا تیمم ننماید , روزه اش نیز باطل است , و حكم قضای ماه رمضان نیز همین است.

1629 - اگر در روزه غیر ماه رمضان و قضاء آن از روزه های واجبی كه مثل روزه ماه رمضان وقت آن معین است , جنب عمدا تا اذان صبح غسل نكند اظهر این است كه روزه اش صحیح است.

1630 - كسی كه در شب ماه رمضان جنب است , چنانچه عمدا غسل نكند تا وقت تنگ شود , باید تیمم كند و روزه بگیرد , و احتیاط مستحب آن است كه قضای آن را هم به جا آورد.

1631 - اگر جنب در ماه رمضان غسل را فراموش كند و بعد از یك روز یادش بیاید , باید روزه آن روز را قضا نماید , و اگر بعد از چند روز یادش بیاید روزه هر چند روزی را كه یقین دارد جنب بوده قضا نماید , مثلا اگر نمی داند سه روز جنب بوده یا چهار روز , باید روزه سه روز را قضا كند.

1632 - كسی كه در شب ماه رمضان برای هیچ كدام از غسل و تیمم وقت ندارد , اگر خود را جنب كند , روزه اش باطل است و قضا و كفاره بر او واجب می شود.

1633 - اگر برای آن كه بفهمد وقت دارد یا نه , جستجو نماید

و گمان كند كه به اندازه غسل وقت دارد و خود را جنب كند و بعد بفهمد وقت تنگ بوده و تیمم كند , روزه اش صحیح است , و اگر بدون جستجو گمان كند كه وقت دارد و خود را جنب نماید و بعد بفهمد وقت تنگ بوده , و با تیمم روزه بگیرد , بنابر احتیاط مستحب باید روزه آن روز را قضا كند.

1634 - كسی كه در شب ماه رمضان جنب است و می داند كه اگر بخوابد تا صبح بیدار نمی شود , نباید غسل نكرده بخوابد و چنانچه پیش از غسل اختیارا بخوابد و تا صبح بیدار نشود , روزه اش باطل است و قضا و كفاره بر او واجب می شود.

1635 - هرگاه جنب در شب ماه رمضان بخوابد و بیدار شود احتیاط واجب آن است كه پیش از غسل در صورتی كه اطمینان به بیدار شدن ندارد نخوابد , اگر چه احتمال بدهد كه اگر دوباره بخوابد پیش از اذان صبح بیدار می شود.

1636 - كسی كه در شب ماه رمضان جنب است و یقین دارد كه اگر بخوابد پیش از اذان صبح بیدار می شود , چنانچه تصمیم داشته باشد كه بعد از بیدار شدن غسل كند و با این تصمیم بخوابد و تا اذان خواب بماند , روزه اش صحیح است.

و هم چنین است كسی كه اطمینان به بیدار شدن قبل از اذان صبح دارد.

1637 - كسی كه در شب ماه رمضان جنب است و می داند یا احتمال می دهد كه اگر بخوابد پیش از اذان صبح بیدار می شود , چنانچه غفلت داشته باشد

كه بعد از بیدار شدن باید غسل كند , در صورتی كه بخوابد و تا اذان صبح خواب بماند بنابر احتیاط قضا بر او واجب می شود.

1638 - كسی كه در شب ماه رمضان جنب است و یقین دارد یا احتمال می دهد كه اگر بخوابد پیش از اذان صبح بیدار می شود , چنانچه نخواهد بعد از بیدار شدن غسل كند , در صورتی كه بخوابد و بیدار نشود , روزه اش باطل و قضا و كفاره لازم است و هم چنین است بنابر احتیاط لازم اگر تردید داشته باشد كه بعد از بیدار شدن غسل كند یا نه.

1639 - اگر جنب در شب ماه رمضان بخوابد و بیدار شود و یقین كند یا احتمال دهد كه اگر دوباره بخوابد پیش از اذان صبح بیدار می شود و تصمیم هم داشته باشد كه بعد از بیدار شدن غسل كند , چنانچه دوباره بخوابد و تا اذان بیدار نشود , باید عقوبة روزه آن روز را قضا كند , و اگر از خواب دوم بیدار شود و برای مرتبه سوم بخوابد و تا اذان صبح بیدار نشود باید روزه آن روز را قضا كند و بنابر احتیاط استحبابی كفاره نیز بدهد.

1640 - مراد از خواب اول و دوم و سوم , در صورتی كه انسان در خواب محتلم شود خوابی است كه از بعد بیدار شدن بخوابد و اما خوابی كه در آن محتلم شده خواب اول حساب نمی شود.

1641 - اگر روزه دار در روز محتلم شود , واجب نیست فورا غسل كند.

1642 - هر گاه در ماه رمضان بعد از اذان صبح بیدار

شود و ببیند محتلم شده , اگر چه بداند پیش از اذان محتلم شده , روزه او صحیح است.

1643 - كسی كه می خواهد قضای روزه رمضان را بگیرد , هر گاه تا اذان صبح جنب بماند , اگر از روی عمد باشد , نمی تواند آن روز را روزه بگیرد وگرنه می تواند روزه بگیرد , هر چند احتیاط در ترك آن است.

1644 - كسی كه می خواهد قضای روزه رمضان را بگیرد , اگر بعد از اذان صبح بیدار شود و ببیند محتلم شده و بداند پیش از اذان محتلم شده است , بنابر اقوی می تواند آن روز را به قصد قضای ماه رمضان روزه بگیرد.

1645 - اگر در روزه واجبی غیر قضای روزه رمضان از روزه هایی كه مثل روزه كفاره وقت معینی ندارد , عمدا تا اذان صبح جنب بماند , اظهر این است كه روزه اش صحیح است , ولی بهتر آن است كه غیر از آن روزه روز دیگری را روزه بگیرد.

1646 - اگر زن پیش از اذان صبح از حیض یا نفاس پاك شود , و عمدا غسل نكند و یا در تنگی وقت - هر چند از روی اختیار باشد - تیمم نكند در روزه ماه رمضان - و هم چنین در قضاء او بنابر احتیاط - روزه اش باطل است.

و در غیر این دو باطل نیست اگر چه احوط غسل كردن است و زنی كه وظیفه اش نسبت به حیض یا نفاس تیمم است در روزه ماه رمضان و هم چنین در قضاء او بنابر احتیاط اگر عمدا پیش از اذان صبح تیمم نكند روزه

اش باطل است.

1647 - اگر زن پیش از اذان صبح در ماه رمضان از حیض یا نفاس پاك شود , و برای غسل وقت نداشته باشد , باید تیمم نماید ولی لازم نیست تا اذان صبح بیدار بماند و هم چنین است حكم جنب در صورتی كه وظیفه اش تیمم باشد.

1648 - اگر زن نزدیك اذان صبح در ماه مبارك رمضان از حیض یا نفاس پاك شود و برای هیچ كدام از غسل و تیمم وقت نداشته باشد , روزه اش صحیح است.

1649 - اگر زن بعد از اذان صبح از خون حیض یا نفاس پاك شود , یا در بین روز خون حیض یا نفاس ببیند , اگر چه نزدیك مغرب باشد , روزه او باطل است.

1650 - اگر زن غسل حیض یا نفاس را فراموش كند و بعد از یك روز یا چند روز یادش بیاید , روزه هایی كه گرفته صحیح است.

1651 - اگر زن پیش از اذان صبح در ماه رمضان از حیض یا نفاس پاك شود و در غسل كوتاهی كند و تا اذان غسل نكند و در تنگی وقت تیمم هم نكند , روزه اش باطل است ولی چنانچه كوتاهی نكند , مثلا منتظر باشد كه حمام زنانه شود , اگر چه سه مرتبه بخوابد و تا اذان غسل نكند , و در تیمم كردن كوتاهی نكند , روزه او صحیح است.

1652 - اگر زنی كه در حال استحاضه كثیره است , هر چند غسلهای خود را به تفصیلی كه در احكام استحاضه در مساله (402) گفته شد به جا نیاورد , روزه او صحیح است , همچنان كه

در استحاضه متوسطه اگر چه غسل نكند روزه اش صحیح است.

1653 - كسی كه مس میت كرده یعنی جایی از بدن خود را به بدن میت رسانده , می تواند بدون غسل مس میت روزه بگیرد , و اگر در حال روزه هم میت را مس نماید , روزه او باطل نمی شود.

اماله كردن

1654 - اماله كردن با چیز روان اگر چه از روی ناچاری و برای معالجه باشد روزه را باطل می كند.

قی كردن

1655 - هرگاه روزه دار عمدا قی كند اگر چه به واسطه مرض و مانند آن ناچار باشد , روزه اش باطل می شود ولی اگر سهوا یا بی اختیار قی كند اشكال ندارد.

1656 - اگر در شب چیزی بخورد كه می داند به واسطه خوردن آن , در روز بی اختیار قی می كند , احتیاط مستحب آن است كه روزه آن روز را قضا نماید.

1657 - اگر روزه دار بتواند از قی كردن خودداری كند , چنانچه برای او ضرر و مشقت نداشته باشد , بهتر آن است كه خودداری نماید.

1658 - اگر مگس در گلوی روزه دار برود , چنانچه به مقداری فرو رفته باشد كه به پایین دادن آن خوردن گفته نشود لازم نیست آن را بیرون آورد و روزه اش صحیح است , و اما اگر به این مقدار فرو نرفته باشد باید آن را بیرون آورد , هر چند كه این كار متوقف بر قی كردن باشد - مگر در صورتی كه قی كردن برای او ضرر یا مشقت زیادی داشته باشد - و چنانچه آن را قی نكند و فرو برد روزه اش باطل می شود

1659 - اگر سهوا چیزی را فرو ببرد و پیش از رسیدن به معده یادش بیاید كه روزه است , بیرون آوردن آن لازم نیست و روزه او صحیح است.

1660 - اگر یقین داشته باشد كه به واسطه آروغ زدن , چیزی از گلو بیرون می آید , بنابر احتیاط نباید

عمدا آروغ بزند , ولی اگر یقین نداشته باشد اشكال ندارد.

1661 - اگر آروغ بزند و چیزی در گلو یا دهانش بیاید , باید آن را بیرون بریزد و اگر بی اختیار فرو رود , روزه اش صحیح است.

احكام چیزهایی كه روزه را باطل می كند

1662 - اگر انسان عمدا و از روی اختیار كاری كه روزه را باطل می كند انجام دهد , روزه او باطل می شود و چنانچه از روی عمد نباشد اشكال ندارد , ولی جنب اگر بخوابد و به تفصیلی كه در مساله (1639) گفته شد تا اذان صبح غسل نكند , روزه او باطل است , و چنانچه انسان نداند كه بعضی از آنچه گفته شد روزه را باطل می كند یعنی جاهل قاصر باشد , و تردیدی هم نداشته باشد یا آن كه اعتماد بر حجت شرعی داشته باشد , اگر آن چیز را انجام دهد , روزه اش باطل نمی شود , مگر در خوردن و آشامیدن و جماع.

1663 - اگر روزه دار سهوا یكی از كارهایی كه روزه را باطل می كند , انجام دهد , و به گمان این كه روزه اش باطل شده , عمدا دوباره یكی از آنها را بجا آورد , روزه او باطل می شود.

1664 - اگر چیزی به زور در گلوی روزه دار بریزند , روزه او باطل نمی شود , ولی اگر مجبورش كنند , مثلا به او بگویند اگر غذا نخوری ضرر مالی یا جانی به تو می زنیم , و خودش برای جلوگیری از ضرر چیزی بخورد , روزه او باطل می شود.

1665 - روزه دار نباید جایی برود كه می داند چیزی

در گلویش می ریزند , یا مجبورش می كنند كه خودش روزه خود را باطل كند , و اگر برود , و از روی ناچاری خودش كاری كه روزه را باطل می كند انجام دهد , روزه او باطل می شود , و هم چنین است بنابر احتیاط لازم اگر چیزی را در گلویش بریزند.

آنچه برای روزه دار مكروه است

1666 - چند چیز برای روزه دار مكروه است و از آن جمله است: 1 دوا ریختن به چشم و سرمه كشیدن , در صورتی كه مزه یا بوی آن به حلق برسد.

2 انجام دادن هر كاری مانند خون گرفتن و حمام رفتن كه باعث ضعف می شود.

3 انفیه كشیدن , اگر نداند كه به حلق می رسد و اگر بداند به حلق می رسد جایز نیست.

4 بو كردن گیاههای معطر.

5 نشستن زن در آب.

6 استعمال شاف.

7 تر كردن لباسی كه در بدن است 8 كشیدن دندان و هر كاری كه به واسطه آن از دهان خون بیاید.

9 مسواك كردن با چوب تر.

10 بی جهت آب یا چیزی روان در دهان كردن , و نیز مكروه است انسان بدون قصد بیرون آمدن منی زن خود را ببوسد , یا كاری كند كه شهوت خود را به حركت آورد.

و اگر به قصد بیرون آمدن منی باشد و منی بیرون نیاید روزه بنابر احتیاط لازم باطل می شود.

جایی كه قضا و كفاره واجب است

1667 - اگر كسی روزه ماه رمضان را به خوردن یا آشامیدن یا جماع یا استمناء یا باقی ماندن بر جنابت باطل كند در صورتی كه از روی عمد و اختیار باشد , و از روی ناچاری یا جبر نباشد , اضافه بر قضا كفاره هم بر او واجب می شود , و احتیاط مستحب آن است كسی كه روزه را به غیر آنچه گفته شد باطل كند اضافه بر قضا , كفاره هم بدهد.

1668 - اگر كسی چیزی از آنچه را كه گذشت انجام دهد در حالی كه عقیده قطعی داشته كه روزه را باطل نمی كند كفاره

بر او واجب نیست.

كفاره روزه

1669 - در كفاره افطار روزه ماه رمضان , باید یك بنده آزاد كند , یا به دستوری كه در مساله بعد گفته می شود , دو ماه روزه بگیرد یا شصت فقیر را سیر كند , یا به هر كدام یك مد كه گفته می شود تقریبا سه چهارم كیلو است , طعام یعنی گندم یا جو یا نان و مانند اینها بدهد و چنانچه اینها برایش ممكن نباشد , باید به قدر امكان تصدق دهد , و اگر ممكن نیست استغفار نماید , و احتیاط واجب آن است كه هر وقت بتواند , كفاره را بدهد.

1670 - كسی كه می خواهد دو ماه كفاره ماه رمضان را بگیرد , باید یك ماه تمام و یك روز آن را از ماه دیگر پی در پی بگیرد و اگر بقیه آن پی در پی نباشد اشكال ندارد.

1671 - كسی كه می خواهد دو ماه كفاره روزه رمضان را بگیرد , نباید موقعی شروع كند كه می داند در بین یك ماه و یك روز روزی باشد كه مانند عید قربان روزه آن حرام است.

1672 - كسی كه باید پی در پی روزه بگیرد , اگر در بین آن بدون عذر یك روز روزه نگیرد , باید روزه ها را از سر بگیرد.

1673 - اگر در بین روزهایی كه باید پی در پی روزه بگیرد عذری غیر اختیاری مثل حیض , یا نفاس , یا سفری كه در رفتن آن مجبور است , برای او پیش آید بعد از برطرف شدن عذر , واجب نیست روزه ها را از سر بگیرد ,

بلكه بقیه را بعد از برطرف شدن عذر به جا می آورد.

1674 - اگر به چیز حرامی روزه خود را باطل كند , چه آن چیز اصلا حرام باشد مثل شراب و زنا , یا به جهتی حرام شده باشد , مثل خوردن غذای حلالی كه برای انسان ضرر كلی دارد و نزدیكی كردن با عیال خود در حال حیض , احتیاط مستحب آن است كه كفاره جمع بدهد , یعنی یك بنده آزاد كند و دو ماه روزه بگیرد و شصت فقیر را سیر كند , یا به هر كدام آنها یك مد گندم , یا جو یا نان و مانند اینها بدهد.

و چنانچه هر سه برایش ممكن نباشد , هر كدام آنها كه ممكن است انجام دهد.

1675 - اگر روزه دار دروغی را به خدا و پیغمبر صلی اللّه علیه وآله عمدا نسبت دهد , احتیاط مستحب آن است كه كفاره جمع كه تفصیل آن در مساله پیش گفته شد بدهد.

1676 - اگر روزه دار در یك روز ماه رمضان چند مرتبه جماع یا استمنا كند , یك كفاره بر او واجب است.

ولی احتیاط مستحب آن است كه برای هر دفعه یك كفاره بدهد.

1677 - اگر روزه دار در یك روز ماه رمضان چند مرتبه غیر جماع و استمنا كار دیگری كه روزه را باطل می كند , انجام دهد , برای همه آنها بی اشكال یك كفاره كافی است.

1678 - اگر روزه دار غیر از جماع كار دیگری كه روزه را باطل می كند , انجام دهد , و بعد با حلال خود جماع نماید , برای هر دو یك كفاره كافی

است.

1679 - اگر روزه دار كاری كه حلال است و روزه را باطل می كند , انجام دهد مثلا آب بیاشامد و بعد كار دیگری كه حرام است و روزه را باطل می كند انجام دهد , مثلا غذای حرامی بخورد , یك كفاره كافی است.

1680 - اگر روزه دار آروغ بزند و چیزی در دهانش بیاید , چنانچه عمدا آن را فرو ببرد , روزه اش باطل است , و باید قضای آن را بگیرد , و كفاره هم بر او واجب می شود , و اگر خوردن آن چیز حرام باشد , مثلا موقع آروغ زدن , خون یا غذایی كه از صورت غذا بودن خارج است , به دهان او بیاید و عمدا آن را فرو برد باید قضای آن روزه را بگیرد و بنابر احتیاط مستحب كفاره جمع هم بدهد.

1681 - اگر نذر كند كه روز معینی را روزه بگیرد , چنانچه در آن روز عمدا روزه خود را باطل كند , باید كفاره بدهد و كفاره آن به نحوی است كه در كفاره حنث (=گناه) نذر بیاید.

1682 - اگر روزه دار به گفته كسی كه می گوید مغرب شده و اعتماد به گفته او نیست افطار كند و بعد بفهمد مغرب نبوده است یا شك كند كه مغرب بوده است یا نه قضا و كفاره بر او واجب می شود.

1683 - كسی كه عمدا روزه خود را باطل كرده , اگر بعد از ظهر مسافرت كند , یا پیش از ظهر برای فرار از كفاره سفر نماید , كفاره از او ساقط نمی شود , بلكه اگر قبل از ظهر

مسافرتی برای او پیش آمد كند نیز كفاره بر او واجب است.

1684 - اگر عمدا روزه خود را باطل كند , و بعد عذری مانند حیض یا نفاس یا مرض برای او پیدا شود , احتیاط مستحب این است كه كفاره را بدهد.

1685 - اگر یقین كند كه روز اول ماه رمضان است و عمدا روزه خود را باطل كند , بعد معلوم شود كه آخر شعبان بوده كفاره بر او واجب نیست.

1686 - اگر انسان شك كند كه آخر رمضان است یا اول شوال و عمدا روزه خود را باطل كند , بعد معلوم شود اول شوال بوده كفاره بر او واجب نیست.

1687 - اگر روزه دار در ماه رمضان با زن خود كه روزه دار است جماع كند , چنانچه زن را مجبور كرده باشد , كفاره روزه خودش و بنابر احتیاط كفاره روزه زن را باید بدهد , و اگر زن به جماع راضی بوده , بر هر كدام یك كفاره واجب می شود.

1688 - اگر زنی شوهر روزه دار خود را مجبور كند كه با او جماع نماید , واجب نیست كفاره روزه شوهر را بدهد.

1689 - اگر روزه دار در ماه رمضان , زن خود را مجبور به جماع كند , و در بین جماع , زن راضی شود , بنابر احتیاط واجب باید مرد دو كفاره , و زن یك كفاره بدهد.

1690 - اگر روزه دار در ماه مبارك رمضان با زن روزه دار خود كه خواب است جماع نماید , یك كفاره بر او واجب می شود , و روزه زن صحیح است و كفاره هم بر او

واجب نیست.

1691 - اگر مرد زن خود را یا زن شوهر خود را مجبور كند كه غیر جماع كار دیگری كه روزه را باطل می كند به جا آورد , بر هیچ یك از آنها كفاره واجب نیست.

1692 - كسی كه به واسطه مسافرت یا مرض روزه نمی گیرد , نمی تواند زن روزه دار خود را مجبور به جماع كند , ولی اگر او را مجبور نماید كفاره بر مرد نیز واجب نیست.

1693 - انسان نباید در بجا آوردن كفاره كوتاهی كند , ولی لازم نیست فورا آن را انجام دهد.

1694 - اگر كفاره بر انسان واجب شود و چند سال آن را به جا نیاورد چیزی بر آن اضافه نمی شود.

1695 - كسی كه باید برای كفاره یك روز شصت فقیر را طعام بدهد , اگر به تمام شصت نفر دسترسی دارد , نمی تواند به هر كدام از آنها بیشتر از یك مد طعام بدهد , یا یك فقیر را بیشتر از یك مرتبه سیر نماید , و زیادی را از كفاره حساب نماید , ولی می تواند برای هر فرد از عایله فقیر اگر چه صغیر باشند یك مد به آن فقیر بدهد.

1696 - كسی كه قضای روزه رمضان را گرفته , اگر بعد از ظهر عمدا كاری كه روزه را باطل می كند انجام دهد , باید به ده فقیر هر كدام یك مد طعام بدهد و اگر نمی تواند , سه روز روزه بگیرد.

جاهایی كه فقط قضای روزه واجب است

1697 - در چند مورد - غیر از مواردی كه قبلا به آنها اشاره شد - فقط قضای روزه بر انسان واجب است و كفاره

واجب نیست: اول آن كه در شب ماه رمضان جنب باشد و به تفصیلی كه در مساله (1639) گفته شد تا اذان صبح از خواب دوم بیدار نشود.

دوم عملی كه روزه را باطل می كند بجا نیاورد , ولی نیت روزه نكند یا ریا كند , یا قصد كند كه روزه نباشد , و هم چنین اگر قصد كند كاری كه روزه را باطل می كند انجام دهد , باید بنابر احتیاط لازم روزه آن روز را قضا كند.

سوم آن كه در ماه رمضان غسل جنابت را فراموش كند و با حال جنابت یك روز یا چند روز روزه بگیرد.

چهارم آن كه در ماه رمضان بدون این كه تحقیق كند صبح شده یا نه , كاری كه روزه را باطل می كند انجام دهد , بعد معلوم شود صبح بوده , و در این صورت باید بنابر احتیاط در آن روز به قصد قربت مطلقه از چیزهایی كه روزه را باطل می كند اجتناب نماید و روزه آن روز را نیز قضا كند.

پنجم آن كه كسی بگوید صبح نشده و انسان به گفته او كاری كه روزه را باطل می كند , انجام دهد , بعد معلوم شود صبح بوده است.

ششم آن كه كسی بگوید صبح شده و انسان به گفته او یقین نكند , یا خیال كند شوخی می كند , و خود هم تحقیق نكند , و كاری كه روزه را باطل می كند انجام دهد , بعد معلوم شود صبح بوده است.

هفتم آن كه كور و مانند آن به گفته كس دیگری كه گفته او شرعا برایش حجت است , افطار كند

, بعد معلوم شود مغرب نبوده است.

هشتم آن كه یقین یا اطمینان كند كه مغرب شده و افطار كند , بعد معلوم شود مغرب نبوده است.

ولی اگر در هوای ابر به گمان این كه مغرب شده افطار كند بعد معلوم شود مغرب نبوده , وجوب قضا در این صورت بنابر احتیاط است.

نهم آن كه از جهت تشنگی مضمضه كند , یعنی آب در دهن بگرداند و بی اختیار فرو رود و هم چنین است بنابر احتیاط مستحب اگر مضمضه برای وضوی غیر نماز واجب باشد , ولی اگر فراموش كند كه روزه است و آب را فرو دهد , یا برای غیر جهت تشنگی مثل مواردی كه مضمضه در آنجاها مستحب است مانند وضو , مضمضه كند و بی اختیار فرو رود , قضا ندارد.

دهم آن كه كسی از جهت اكراه یا اضطرار یا تقیه افطار كند لازم است قضا نماید و كفاره واجب نیست.

1698 - اگر غیر آب چیز دیگری را در دهان ببرد و بی اختیار فرو رود یا آب داخل بینی كند و بی اختیار فرو رود , قضا بر او واجب نیست.

1699 - مضمضه زیاد برای روزه دار مكروه است و اگر بعد از مضمضه بخواهد آب دهان را فرو برد , بهتر آن است كه سه مرتبه آب دهان را بیرون بریزد.

1700 - اگر انسان بداند , یا احتمال بدهد كه به واسطه مضمضه بی اختیار آب وارد گلویش می شود , نباید مضمضه كند , و هم چنین است بنابر احتیاط لازم اگر بداند كه از روی فراموشی آب وارد گلویش می شود.

1701 - اگر در ماه رمضان ,

بعد از تحقیق , برای او معلوم نشود كه صبح شده , و كاری كه روزه را باطل می كند انجام دهد , بعد معلوم شود صبح بوده , قضا لازم نیست.

1702 - اگر انسان شك كند كه مغرب شده یا نه , نمی تواند افطار كند , ولی اگر شك كند كه صبح شده یا نه , پیش از تحقیق هم می تواند كاری كه روزه را باطل می كند انجام دهد.

احكام روزه قضا

1703 - اگر دیوانه عاقل شود , واجب نیست روزه های وقتی را كه دیوانه بوده قضا نماید.

1704 - اگر كافر مسلمان شود , واجب نیست روزه های وقتی را كه كافر بوده قضا نماید , ولی اگر مسلمانی كافر شود و دوباره مسلمان گردد , روزه های وقتی را كه كافر بوده باید قضا نماید.

1705 - روزه ای كه از انسان به واسطه مستی فوت شده , باید قضا نماید , اگر چه چیزی را كه به واسطه آن مست شده , برای معالجه خورده باشد.

1706 - اگر برای عذری چند روز روزه نگیرد , و بعد شك كند كه چه وقت عذر او برطرف شده , واجب نیست مقدار بیشتری را كه احتمال می دهد روزه نگرفته , قضا نماید , مثلا كسی كه پیش از ماه رمضان مسافرت كرده و نمی داند پنجم رمضان از سفر برگشته یا ششم , و یا این كه مثلا در آخرهای ماه رمضان مسافرت كرده و بعد از رمضان برگشته و نمی داند كه بیست و پنجم رمضان مسافرت كرده یا بیست و ششم , در هر دو صورت می تواند مقدار كمتر

یعنی پنج روز را قضا كند , اگر چه احتیاط مستحب آن است كه مقدار بیشتر یعنی شش روز را قضا نماید.

1707 - اگر از چند ماه رمضان روزه قضا داشته باشد , قضای هر كدام را كه اول بگیرد مانعی ندارد , ولی اگر وقت قضای رمضان آخر تنگ باشد , مثلا پنج روز از رمضان آخر قضا داشته باشد و پنج روز هم بر رمضان مانده باشد بهتر آن است كه اول قضای رمضان آخر را بگیرد.

1708 - اگر قضای روزه چند ماه رمضان بر او واجب باشد , و در نیت معین نكند روزه ای را كه می گیرد , قضای كدام ماه رمضان است قضای سال آخری حساب نمی شود.

1709 - در قضای روزه رمضان می تواند , پیش از ظهر روزه خود را باطل نماید , ولی اگر وقت قضا تنگ باشد بهتر آن است كه باطل ننماید.

1710 - اگر قضای روزه میتی را گرفته باشد , بهتر آن است كه بعد از ظهر روزه را باطل نكند.

1711 - اگر به واسطه مرض , یا حیض , یا نفاس , روزه رمضان را نگیرد و پیش از گذشت زمانی كه بتواند آن روزه هایی را كه نگرفته قضا كند بمیرد , آن روزها قضا ندارند.

1712 - اگر به واسطه مرضی روزه رمضان را نگیرد , و مرض او تا رمضان سال بعد طول بكشد , قضای روزه هایی را كه نگرفته بر او واجب نیست و باید برای هر روز یك مد طعام یعنی گندم یا جو یا نان و مانند اینها به فقیر بدهد , ولی اگر به واسطه

عذر دیگری مثلا برای مسافرت روزه نگرفته باشد.

و عذر او تا رمضان بعد باقی بماند , روزه هایی را كه نگرفته باید قضا كند , و احتیاط واجب آن است كه برای هر روز یك مد طعام به فقیر بدهد.

1713 - اگر به واسطه مرضی روزه رمضان را نگیرد , و بعد از رمضان مرض او برطرف شود , ولی عذر دیگری پیدا كند كه نتواند تا رمضان بعد قضای روزه را بگیرد باید روزه هایی را كه نگرفته قضا نماید , و نیز اگر در ماه رمضان غیر از مرض عذر دیگری داشته باشد , و بعد از رمضان آن عذر برطرف شود , و تا رمضان سال بعد به واسطه مرض نتواند روزه بگیرد , روزه هایی را كه نگرفته باید قضا كند و بنابر احتیاط واجب برای هر روز یك مد طعام نیز به فقیر بدهد.

1714 - اگر در ماه رمضان به واسطه عذری روزه نگیرد , و بعد از رمضان عذر او برطرف شود , و تا رمضان آینده عمدا قضای روزه را نگیرد , باید روزه را قضا كند و برای هر روز یك مد طعام هم به فقیر بدهد.

1715 - اگر در قضای روزه كوتاهی كند تا وقت تنگ شود , و در تنگی وقت عذر پیدا كند , باید قضا را بگیرد , و بنابر احتیاط برای هر روز یك مد طعام به فقیر بدهد , و هم چنین است , اگر بعد از برطرف شدن عذر تصمیم داشته باشد كه روزه های خود را قضا كند , ولی پیش از آن كه قضا نماید در تنگی وقت

عذر پیدا كند.

1716 - اگر مرض انسان چند سال طول بكشد , بعد از آن كه خوب شد , باید قضای رمضان آخر را بگیرد , و برای هر روز از سالهای پیش یك مد طعام به فقیر بدهد.

1717 - كسی كه باید برای هر روز یك مد طعام به فقیر بدهد , می تواند كفاره چند روز را به یك فقیر بدهد

1718 - اگر قضای روزه رمضان را چند سال تاخیر بیندازد باید قضا را بگیرد و از جهت تاخیر در سال اول برای هر روز یك مد طعام به فقیر بدهد و اما از جهت تاخیر چند سال بعدی چیزی بر او واجب نیست.

1719 - اگر روزه رمضان را عمدا نگیرد , باید قضای آن را بجا آورد و برای هر روز دو ماه روزه بگیرد , یا به شصت فقیر طعام بدهد یا یك بنده آزاد كند و چنانچه تا رمضان آینده قضای آن روزه را به جا نیاورد , بنابر احتیاط لازم برای هر روز یك مد طعام نیز كفاره بدهد.

1720 - اگر روزه رمضان را عمدا نگیرد , و در روز مكرر جماع یا استمناء كند , كفاره بنابر اقوی مكرر نمی شود , و هم چنین اگر چند مرتبه كار دیگری كه روزه را باطل می كند انجام دهد , مثلا چند مرتبه غذا بخورد یك كفاره كافی است.

1721 - بعد از مرگ پدر , پسر بزرگتر بنابر احتیاط لازم باید قضای روزه او را به تفصیلی كه در نماز در صفحه (251) گفته شد به جا آورد.

1722 - اگر پدر غیر از روزه رمضان.

روزه واجب دیگری را

مانند روزه نذر نگرفته باشد , احتیاط مستحب آن است كه پسر بزرگتر قضا نماید.

و اگر برای روزه ای اجیر شده و نگرفته باشد , قضاء آن بر پسر بزرگ لازم نیست.

احكام روزه مسافر

1723 - مسافری كه باید نمازهای چهار ركعتی را در سفر دو ركعت بخواند , نباید روزه بگیرد , و مسافری كه نمازش را تمام می خواند , مثل كسی كه شغلش مسافرت , یا سفر او سفر معصیت است , باید در سفر روزه بگیرد.

1724 - مسافرت در ماه رمضان اشكال ندارد , ولی برای فرار از روزه مسافرت مكروه است.

و هم چنین است مطلق سفر قبل از روز بیست و چهارم در ماه رمضان مگر این كه سفر برای حج یا عمره یا به جهت ضرورتی باشد.

1725 - اگر غیر روزه رمضان روزه معین دیگری بر انسان واجب باشد , چنانچه به اجاره یا مانند آن واجب شده باشد یا روز سوم از روزهای اعتكاف باشد , نمی تواند در آن روز مسافرت كند , و اگر در سفر باشد , چنانچه ممكن است باید قصد كند كه ده روز در جایی بماند و آن روز را روزه بگیرد , ولی اگر روزه آن روز به نذر واجب شده باشد , ظاهر آن است كه سفر در آن روز جایز است و قصد اقامه واجب نیست هر چند بهتر آن است كه تا ناچار نشود مسافرت نكند و اگر در سفر است قصد اقامت نماید.

1726 - اگر نذر كند روزه مستحبی بگیرد , و روز آن را معین نكند , نمی تواند آن را در سفر به جا آورد , ولی

چنانچه نذر كند كه روز معینی را در سفر روزه بگیرد باید آن را در سفر بجا آورد , و نیز اگر نذر كند روز معینی را چه مسافر باشد یا نباشد , روزه بگیرد , باید آن روز را اگر چه مسافر باشد , روزه بگیرد.

1727 - مسافر می تواند برای خواستن حاجت سه روز در مدینه طیبه روزه مستحبی بگیرد , و احوط این است كه آن سه روز روزهای چهارشنبه و پنج شنبه و جمعه باشد.

1728 - كسی كه نمی داند روزه مسافر باطل است , اگر در سفر روزه بگیرد , و در بین روز مساله را بفهمد , روزه اش باطل می شود , و اگر تا مغرب نفهمد روزه اش صحیح است.

1729 - اگر فراموش كند كه مسافر است , یا فراموش كند كه روزه مسافر باطل می باشد , و در سفر روزه بگیرد , روزه او باطل است.

1730 - اگر روزه دار بعد از ظهر مسافرت نماید , باید بنابر احتیاط روزه خود را تمام كند , و اگر پیش از ظهر مسافرت كند , چنانچه از شب نیت سفر داشته باشد , نمی تواند آن روز را روزه بگیرد , بلكه اگر از شب هم نیت نداشته باشد نمی تواند بنابر احتیاط آن روز را روزه بگیرد , ولی در هر صورت نباید پیش از رسیدن به حد ترخص چیزی را كه روزه را باطل می كند انجام دهد و گرنه كفاره بر او واجب می شود.

1731 - اگر مسافر در ماه رمضان چه آن كه قبل از فجر در سفر بوده و چه آن كه

روزه بوده و سفر نماید , چنانچه پیش از ظهر به وطنش برسد یا به جایی برسد كه می خواهد ده روز در آنجا بماند , چنانچه كاری كه روزه را باطل می كند انجام نداده , باید آن روز روزه را بگیرد , و اگر انجام داده روزه آن روز بر او واجب نیست

1732 - اگر مسافر بعد از ظهر به وطنش برسد , یا به جایی برسد كه می خواهد ده روز در آنجا بماند , نمی تواند آن روز را روزه بگیرد.

1733 - مسافر و كسی كه از روزه گرفتن عذر دارد , مكروه است در روز ماه رمضان جماع نماید , و در خوردن و آشامیدن كاملا خود را سیر كند.

كسانی كه روزه بر آنها واجب نیست

1734 - كسی كه به واسطه پیری نمی تواند روزه بگیرد , یا برای او مشقت دارد , روزه بر او واجب نیست.

ولی در صورت دوم باید برای هر روز یك مد طعام - گندم یا جو یا نان و مانند اینها - به فقیر بدهد.

1735 - كسی كه به واسطه پیری روزه نگرفته اگر بعد از ماه رمضان بتواند روزه بگیرد , احتیاط مستحب آن است كه قضای روزه هایی را كه نگرفته است به جا آورد.

1736 - اگر انسان مرضی دارد كه زیاد تشنه می شود , و نمی تواند تشنگی را تحمل كند , یا برای او مشقت دارد , روزه بر او واجب نیست ولی در صورت دوم باید برای هر روز یك مد طعام به فقیر بدهد , و احتیاط مستحب آن است كه بیشتر از مقداری كه ناچار است آب نیاشامد , و

چنانچه بعد بتواند روزه بگیرد , بنابر احتیاط مستحب روزه هایی را كه نگرفته قضا نماید.

1737 - زنی كه زاییدن او نزدیك است و روزه برای خودش یا حملش ضرر دارد , روزه بر او واجب نیست , و باید برای هر روز یك مد طعام به فقیر بدهد , و در هر دو صورت روزه هایی را كه نگرفته باید قضا نماید.

1738 - زنی كه بچه شیر می دهد و شیر او كم است چه مادر بچه یا دایه او باشد , یا بی اجرت شیر دهد , اگر روزه برای خودش یا بچه ای كه شیر می دهد ضرر دارد , روزه بر او واجب نیست , و باید برای هر روز یك مد طعام به فقیر بدهد , و در هر دو صورت روزه هایی را كه نگرفته باید قضا نماید , ولی بنابر احتیاط واجب این حكم اختصاص به موردی دارد كه شیر دادن بچه منحصر به همین راه باشد , و اما اگر راه دیگری برای شیر دادن بچه باشد - مثلا این كه چند زن در شیر دادن او شركت كنند - ثبوت این حكم محل اشكال است.

راه ثابت شدن اول ماه

1739 - اول ماه به چهار چیز ثابت می شود: اول آن كه خود انسان ماه را ببیند.

دوم عده ای كه از گفته آنان یقین یا اطمینان پیدا می شود , بگویند ماه را دیده ایم و هم چنین است هر چیزی كه به واسطه آن یقین یا اطمینان پیدا شود.

سوم دو مرد عادل بگویند كه در شب ماه را دیده ایم , ولی اگر صفت ماه را بر خلاف یكدیگر

بگویند , اول ماه ثابت نمی شود , و هم چنین است اگر شهادت آنان مبتلی به معارض - یا در حكم معارض - باشد مثلا اگر گروه زیادی از مردم شهر استهلال نمایند , ولی بیش از دو نفر عادل كسی دیگر ادعای رؤیت ماه را نكند , یا آن كه گروهی استهلال كنند , و دو نفر عادل از میان آنان ادعای رؤیت كنند , و دیگران رؤیت نكنند , حال آن كه دو نفر عادل دیگر در میان آنها باشد كه در دانستن جای هلال و در تیزبینی و در دیگر خصوصیات مانند آن دو عادل اول باشند , در این چنین موارد اول ماه به شهادت دو عادل ثابت نمی شود.

چهارم سی روز از اول ماه شعبان بگذرد كه به واسطه آن اول ماه رمضان ثابت می شود , و سی روز از اول رمضان بگذرد كه به واسطه آن , اول ماه شوال ثابت می شود.

1740 - اول ماه به حكم حاكم شرع ثابت نمی شود , و رعایت احتیاط اولی است.

1741 - اول ماه با پیشگویی منجمین ثابت نمی شود , ولی اگر انسان از گفته آنان یقین یا اطمینان پیدا كند , باید به آن عمل نماید.

1742 - بلند بودن ماه یا دیر غروب كردن آن , دلیل نمی شود كه شب پیش , شب اول ماه بوده است , و هم چنین اگر ماه طوق داشته باشد , دلیل نمی شود مال شب سابق بوده.

1743 - اگر ماه رمضان برای كسی ثابت نشود و روزه نگیرد , چنانچه بعد ثابت شود كه شب پیش اول ماه بوده

, باید روزه آن روز را قضا نماید.

1744 - اگر در شهری اول ماه ثابت شود , در شهرهای دیگر كه در افق با او متحد می باشند , اول ماه نیز ثابت می شود , و مقصود از اتحاد افق در این جا آن است كه اگر در شهر اول ماه دیده شود و در شهر دوم نیز اگر مانعی مانند ابر نباشد - دیده می شود.

1745 - اول ماه به تلگراف ثابت نمی شود , مگر انسان بداند كه تلگراف از روی شهادت دو مرد عادل یا از راه دیگری بوده كه شرعا معتبر است.

1746 - روزی را كه انسان نمی داند آخر رمضان است یا اول شوال , باید روزه بگیرد , ولی اگر در اثنا روز بفهمد كه اول شوال است باید افطار كند.

1747 - اگر زندانی نتواند به ماه رمضان یقین كند , باید به گمان عمل نماید , ولی اگر بتواند گمان قویتر پیدا كند نمی تواند به گمان ضعیف تر عمل نماید و اگر عمل به گمان ممكن نباشد , باید یك ماهی را كه احتمال می دهد ماه رمضان است روزه بگیرد ولی باید آن ماه را در نظر داشته باشد , پس چنانچه بعد بر او معلوم شود كه آن ماه رمضان یا پس از آن بوده چیزی بر او نیست , ولی اگر معلوم شود كه قبل از ماه رمضان بوده باید روزه های ماه رمضان را قضا نماید.

روزه های حرام و مكروه

1748 - روزه عید فطر و قربان حرام است.

و نیز روزی را كه انسان نمی داند آخر شعبان است یا اول رمضان , اگر به نیت

اول رمضان روزه بگیرد , حرام می باشد.

1749 - اگر زن به واسطه گرفتن روزه مستحبی حق شوهرش از بین برود , روزه او حرام است , و احتیاط واجب آن است , اگر حق شوهر هم از بین نرود , بدون اجازه او روزه مستحبی نگیرد.

1750 - روزه مستحبی اولاد , اگر اسباب اذیت - ناشی از شفقت - پدر و مادر شود حرام است.

1751 - اگر پسر بدون اجازه پدر روزه مستحبی بگیرد , و در بین روز پدر او را نهی كند , چنانچه مخالفت او موجب اذیتش , كه ناشی از شفقت او است , باشد باید افطار نماید.

1752 - كسی كه می داند روزه برای او ضرر معتنابهی ندارد , اگر چه دكتر بگوید ضرر دارد , باید روزه بگیرد و كسی كه یقین یا گمان دارد كه روزه برایش ضرر دارد , اگر چه دكتر بگوید ضرر ندارد , باید روزه نگیرد و اگر روزه بگیرد , در صورتیكه واقعا ضرر داشته باشد یا این كه قصد قربت از او محقق نشود , روزه اش صحیح نیست.

1753 - اگر انسان احتمال بدهد كه روزه برایش ضرر معتنابهی دارد و از آن احتمال , ترس برای او پیدا شود , چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد , نباید روزه بگیرد , و اگر روزه بگیرد در صورتی كه در مسئله پیش گذشت روزه اش صحیح نیست.

1754 - كسی كه عقیده اش این است كه روزه برای او ضرر ندارد.

اگر روزه بگیرد و بعد از مغرب بفهمد روزه برای او ضرر معتنابهی داشته بنابر احتیاط باید قضای آن را

بجا آورد.

1755 - غیر از روزه هایی كه گفته شد.

روزه های حرام دیگری هم هست كه در كتابهای مفصل گفته شده است.

1756 - روزه روز عاشورا و روزی كه انسان شك دارد روز عرفه است یا عید قربان مكروه است.

روزه های مستحب

1757 - روزه تمام روزهای سال , غیر از روزه های حرام و مكروه كه گفته شد , مستحب است.

و برای بعضی از روزها بیشتر سفارش شده است كه از آن جمله است.

1 پنج شنبه اول و پنج شنبه آخر هر ماه , و چهارشنبه اولی كه بعد از روز دهم ماه است , Ƞاگر كسی آنها را بجا نیاورد مستحب است قضا نماید و چنانچه اصلا نتواند روزه بگیرد , مستحب است برای هر روز یك مد طعام یا 6 / 12 نخود نقره سكه دار به فقیر دهد.

2 سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم هر ماه.

3 تمام ماه رجب و شعبان و بعضی از این دو ماه اگر چه یك روز باشد.

4 روز عید نوروز.

5 روز چهارم تا نهم شوال.

6 روز بیست و پنجم و بیست و نهم ذی قعده.

7 روز اول تا روز نهم ذی حجة (روز عرفه) ولی اگر به واسطه ضعف روزه , نتواند دعاهای روز عرفه را بخواند روزه آن روز مكروه است.

8 روز عید سعید غدیر (18 ذی حجه).

9 روز مباهله (24 ذی حجة).

10 روز اول و سوم و هفتم محرم.

11 روز میلاد مسعود پیغمبر اكرم صلی اللّه علیه وآله (17 ربیع الاول).

12 روز پانزدهم جمادی الاولی , و نیز مستحب است روز مبعث حضرت رسول اكرم صلی اللّه علیه وآله (27 رجب) را روزه بگیرد و اگر كسی

روزه مستحبی بگیرد واجب نیست آن را به آخر برساند , بلكه اگر برادر مؤمنش او را به غذا دعوت كند , مستحب است دعوت او را قبول كند , و در بین روز اگر چه بعد از ظهر باشد افطار نماید.

(مواردی كه مستحب است انسان از كارهایی كه روزه را باطل می كند خودداری نماید -1758-1759

1758 - برای پنج نفر مستحب است در ماه رمضان - اگر چه روزه نیستند - از كاری كه روزه را باطل می كند خودداری نمایند.

اول مسافری كه در سفر كاری كه روزه را باطل می كند انجام داده باشد و پیش از ظهر به وطنش یا به جایی كه می خواهد ده روز بماند برسد.

دوم مسافری كه بعد از ظهر به وطنش یا به جایی كه می خواهد ده روز در آنجا بماند برسد , و هم چنین است اگر پیش از ظهر برسد در صورتی كه قبلا در سفر افطار كرده باشد.

سوم مریضی كه بعد از ظهر خوب شود , و هم چنین است اگر پیش از ظهر خوب شود و كاری كه روزه را باطل می كند , انجام داده باشد , و اما چنانچه انجام نداده باشد حكمش در مساله 1576 گذشت.

چهارم زنی كه در بین روز از خون حیض یا نفاس پاك شود.

1759 - مستحب است روزه دار نماز مغرب و عشا را پیش از افطار كردن بخواند.

ولی اگر كسی منتظر او است یا میل زیادی به غذا دارد , كه نمی تواند با حضور قلب نماز بخواند , بهتر است اول افطار كند ولی به قدری كه ممكن است نماز را در وقت

فضیلت آن بجا آورد.

خمس

احكام خمس

1760 - در هفت چیز خمس واجب می شود: اول منفعت كسب.

دوم معدن.

سوم گنج.

چهارم مال حلال مخلوط به حرام.

پنجم جواهری كه به واسطه غواصی یعنی فرو رفتن در دریا به دست می آید.

ششم غنیمت جنگ.

هفتم بنابر مشهور زمینی كه كافر ذمی از مسلمان بخرد.

منفعت كسب

1761 - هرگاه انسان از تجارت یا صنعت , یا كسبهای دیگر مالی به دست آورد , اگر چه مثلا نماز و روزه میتی را بجا آورده , و از اجرت آن مالی تهیه كند , چنانچه از مخارج سال خود او و عیالاتش زیاد بیاید باید خمس یعنی پنج یك آن را به دستوری كه بعدا گفته می شود بدهد.

1762 - اگر از غیر كسب مالی به دست آورد , مثلا چیزی به او ببخشند , چنانچه از مخارج سالش زیاد بیاید , خمس آن را باید بدهد.

1763 - مهری را كه زن می گیرد و مالی را كه مرد عوض طلاق خلع اخذ می نماید خمس ندارد , و هم چنین است ارثی كه به انسان می رسد , از روی قواعد معتبره در ارث و اما اگر مسلمانی كه شیعه است مالی به غیر این راه مانند تعصیب به او به ارث برسد , آن مال از فواید محسوب می شود , و خمس آن را باید بدهد و هم چنین اگر ارثی به او برسد از غیر پدر و پسر كه گمان رسیدن آن را به خود نداشته , احتیاط واجب آن است كه خمس آن ارث را اگر از مخارج سالش زیاد بیاید بدهد.

1764 - اگر مالی به ارث به او برسد , و بداند كسی

كه این مال از او به ارث رسیده , خمس آن را نداده , باید خمس آن را بدهد , و هم چنین اگر در خود آن مال خمس نباشد , و وارث بداند كسی كه آن مال از او به ارث رسیده خمس بدهكار است , باید خمس را از مال او بدهد , ولی در هر دو صورت اگر كسی كه مال از او به ارث رسیده به دادن خمس عقیده نداشته یا آن كه خمس نمی داده لازم نیست وارث خمس واجب بر او را بپردازد.

1765 - اگر به واسطه قناعت كردن , چیزی از مخارج سال انسان زیاد بیاید , باید خمس آن را بدهد.

1766 - كسی كه دیگری تمام مخارج او را می دهد , باید خمس تمام مالی را كه به دست می آورد بدهد.

1767 - اگر ملكی را بر افراد معینی مثلا بر اولاد خود وقف نماید , چنانچه در آن ملك زراعت و درخت كاری كنند و از آن چیزی به دست آورند , و از مخارج سال آنان زیاد بیاید , باید خمس آن را بدهند , و هم چنین اگر طور دیگری هم از آن ملك نفع ببرند , مثلا اجاره آن را بگیرند , باید خمس مقداری را كه از مخارج سالشان زیاد می آید بدهند.

1768 - اگر مالی را كه فقیر بابت صدقه واجب یا مستحبی گرفته از مخارج سالش زیاد بیاید , یا از مالی كه به او داده اند منفعتی ببرد , مثلا از درختی كه به او داده اند میوه ای به دست آورد , و از مخارج سالش زیاد

بیاید , باید خمس آن را بدهد ولی اگر مالی را از بابت خمس یا زكاة به او داده باشند لازم نیست خمس خود آن را بدهد.

1769 - اگر با عین پول خمس نداده جنسی را بخرد , یعنی به فروشنده بگوید این جنس را به این پول می خرم چنانچه فروشنده مسلمان اثنا عشری باشد , ظاهر این است كه معامله نسبت به جمیع مال صحیح است , و به جنسی كه با این پول خریده است خمس تعلق می گیرد , و احتیاجی به اجازه و امضاء حاكم شرع نیست.

1770 - اگر جنسی را بخرد و بعد از معامله قیمت آن را از پول خمس نداده بدهد , معامله ای كه كرده صحیح است , و خمس پولی را كه به فروشنده داده به صاحبان خمس مدیون می باشد.

1771 - اگر مسلمان اثنا عشری مالی را كه خمس آن داده نشده بخرد , خمس به عهده فروشنده است و بر خریدار چیزی نیست.

1772 - اگر چیزی را كه خمس آن داده نشده به مسلمان اثنا عشری ببخشند , پنج یك آن به عهده خود بخشنده است , و چیزی بر این شخص نیست.

1773 - اگر از كافر یا كسی كه به دادن خمس عقیده ندارد , مالی به دست انسان آید , واجب نیست خمس آن را بدهد.

1774 - تاجر و كاسب و صنعتگر و مانند اینها از وقتی كه شروع به كاسبی می كنند , یك سال كه بگذرد , باید خمس آنچه را كه از خرج سالشان زیاد می آید بدهند , و كسی كه شغلش كاسبی نیست , اگر اتفاقا

منفعتی ببرد , بعد از آن كه یك سال از موقعی كه فایده برده بگذرد , باید خمس مقداری را كه از خرج سالش زیاد آمده بدهد.

1775 - انسان می تواند در بین سال هر وقت منفعتی به دستش آید خمس آن را بدهد , و جایز است دادن خمس را تا آخر سال تاخیر بیندازد , و اگر برای دادن خمس , سال شمسی قرار دهد مانعی ندارد.

1776 - كسی كه مانند تاجر و كاسب برای دادن خمس , سال قرار دهد , اگر منفعتی به دست آورد و در بین سال بمیرد , باید مخارج تا موقع مرگش را از آن منفعت كسر كنند و خمس باقیمانده را بدهند.

1777 - اگر قیمت جنسی كه برای تجارت خریده بالا رود و آن را نفروشد و در بین سال قیمتش پایین آید , خمس مقداری كه بالا رفته بر او واجب نیست.

1778 - اگر قیمت جنسی كه برای تجارت خریده بالا رود و به امید این كه قیمت آن بالاتر رود , تا بعد از تمام شدن سال آن را نفروشد و قیمتش پایین آید , خمس مقداری كه بالا رفته بر او واجب است.

1779 - اگر غیر مال التجارة مالی را به خریدن یا مانند آن تهیه كرده باشد , و خمسش را داده باشد , چنانچه قیمتش بالا رود , اگر آن را بفروشد , خمس مقداری را كه بر قیمتش اضافه شده , باید بدهد و هم چنین اگر مثلا درختی را كه خریده میوه بیاورد , یا گوسفند چاق شود , در صورتی كه مقصود او از نگهداری آنها این بوده

كه منفعتی از آن ببرد , باید خمس آنچه زیاد شده بدهد , بلكه اگر مقصودش منفعت بردن هم نبوده , باید خمس آن را بدهد.

1780 - اگر باغی احداث كند برای آن كه بعد از بالا رفتن قیمتش بفروشد , باید خمس میوه و نمو درختها و زیادی قیمت باغ را بدهد , ولی اگر قصدش این باشد كه میوه آن درختها را فروخته و از قیمتش استفاده كند , فقط باید خمس میوه را بدهد.

1781 - اگر درخت بید و چنار و مانند اینها را بكارد , باید هر سال خمس زیادی آنها را بدهد , و هم چنین اگر مثلا از شاخه های آن كه معمولا هر سال می برند , استفاده ای ببرد و به تنهایی یا با منفعتهای دیگر كسبش از مخارج سال او زیاد بیاید , در آخر هر سال باید خمس آن را بدهد.

1782 - كسی كه چند رشته كسب دارد مثلا اجاره ملك می گیرد , و خرید و فروش هم می كند , چنانچه همه آن رشته ها در شؤون تجارت مانند خرج و دخل و حساب صندوق یكی باشند , باید خمس آنچه را كه در آخر سال از مخارج او زیاد می آید بدهد , و چنانچه از یك رشته نفع ببرد , و از رشته دیگر ضرر كند , می تواند ضرر یك رشته را به نفع رشته دیگر تدارك نماید , ولی اگر دو رشته مختلف دارد , مثلا تجارت و زراعت می كند , در این صورت بنا بر احتیاط وجوبی نمی شود ضرر یك رشته را به نفع رشته دیگر

تدارك نمود.

1783 - خرجهایی را كه انسان برای به دست آوردن فایده می كند , مانند دلالی و حمالی می تواند از منفعت كسر نماید , و نسبت به آن مقدار خمس لازم نیست.

1784 - آنچه از منافع كسب در بین سال به مصرف خوراك و پوشاك و اثاثیه و خرید منزل و عروسی پسر و جهیزیه دختر و زیارت و مانند اینها می رساند , در صورتی كه از شان او زیاد نباشد , و زیاده روی هم نكرده باشد , خمس ندارد.

1785 - مالی را كه انسان به مصرف نذر و كفاره می رساند , جزء مخارج سالیانه است , و نیز مالی را كه به كسی می بخشد یا جایزه می دهد , در صورتی كه از شان او زیاد نباشد , از مخارج سالیانه حساب می شود.

1786 - اگر انسان نتواند مثلا جهیزیه دخترش را یك جا در وقت ازدواجش تهیه نماید , و باید آن را در سالهای متعدد تدریجا تهیه كند , چنانچه تهیه نكردن جهیزیه منافی شانش باشد , اگر در بین سال از منافع آن سال مقداری جهیزیه بخرد و از شانش زیاد نباشد خمس آن را لازم نیست بدهد , و اگر از شانش زیاد باشد یا از منافع آن سال در سال بعد جهیزیه تهیه نماید , باید خمس آن را بدهد.

1787 - مالی را كه خرج سفر حج و زیارتهای دیگر می كند از مخارج سالی حساب می شود كه در آن سال خرج كرده , و اگر سفر او تا مقداری از سال بعد طول بكشد , آنچه در سال بعد خرج می

كند , باید خمس آن را بدهد.

1788 - كسی كه از كسب و تجارت یا غیر اینها فایده ای برده , اگر مال دیگری هم دارد , كه خمس آن واجب نیست , می تواند مخارج سال خود را فقط از فایده اش حساب كند.

1789 - آذوقه ای كه برای مصرف سالش از منافعش خریده , اگر در آخر سال زیاد بیاید , باید خمس آن را بدهد.

و چنانچه بخواهد قیمت آن را بدهد , در صورتی كه قیمتش از وقتی كه خریده زیاد شده باشد , باید قیمت آخر سال را حساب كند.

1790 - اگر از منافع پیش از دادن خمس اثاثیه ای برای منزل بخرد , اگر احتیاجش پس از سال منفعت برطرف شد لازم نیست خمس آن را بدهد , و هم چنین اگر در میان سال احتیاجش برطرف شد , ولی آن چیز از چیزهایی باشد كه معمولا برای سالهای بعد گذاشته می شود , مانند لباسهای زمستانی و تابستانی خمس ندارد , و در غیر این صورت , هر وقت احتیاجش از آن برطرف شد , احتیاط واجب آن است كه خمس آن را بدهد , و هم چنین است زیور آلات زنانه , در صورتی كه وقت زینت كردن زن با آنها گذاشته باشد.

1791 - اگر در یك سال منفعتی نبرد , نمی تواند مخارج آن سال را از منفعتی كه در سال بعد می برد كسر نماید.

1792 - اگر در اول سال منفعتی نبرد , و از سرمایه خرج كند , و پیش از تمام شدن سال منفعتی به دستش آید , می تواند مقداری را كه از

سرمایه برداشته از منافع كسر كند.

1793 - اگر مقداری از سرمایه در تجارت و مانند آن از بین برود می تواند مقداری را كه از سرمایه كم شده از منافع همان سال كسر نماید.

1794 - اگر غیر از سرمایه چیز دیگری از مالهای او از بین برود , نمی تواند از منفعتی كه به دستش می آید , آن چیز را تهیه كند , ولی اگر در همان سال به آن چیز احتیاج داشته باشد , می تواند در بین سال از منافعش آن را تهیه نماید.

1795 - اگر در تمام سال منفعتی نبرد , و برای مخارج خود قرض كند , نمی تواند از منافع سالهای بعد مقدار قرض خود را كسر نماید.

ولی اگر در اول سال برای مخارج خود قرض كند و پیش از تمام شدن سال منفعتی ببرد می تواند مقدار قرض خود را از آن منفعت كسر نماید , و هم چنین در صورت اول می تواند , قرض خود را از ارباح اثناء سال اداء نماید , و به آن مقدار خمس تعلق نمی گیرد.

1796 - اگر برای زیاد كردن مال , یا خریدن ملكی كه به آن احتیاج ندارد , قرض كند , نمی تواند از منافع سالش مقدار آن قرض را اداء نماید بلی اگر مالی را كه قرض كرده و یا چیزی را كه از قرض خریده از بین برود , در این صورت می تواند قرض خود را از منافع آن سال بدهد.

1797 - انسان می تواند خمس چیزهایی كه خمس بر آنها واجب شده است از همان چیزها بدهد یا به مقدار قیمت خمسی كه

واجب شده است , پول بدهد , و اما اگر جنس دیگری كه خمس در آن واجب نشده بخواهد بدهد , محل اشكال است مگر آن كه با اجازه حاكم شرع باشد.

1798 - كسی كه خمس به مال او تعلق گرفت , و سال بر او گذشت تا خمس او را نداده است و قصد دادن خمس را ندارد , نمی تواند در آن مال تصرف كند , بلكه بنابر احتیاط واجب اگر قصد دادن خمس را هم داشته باشد نیز چنین است.

1799 - كسی كه خمس بدهكار است نمی تواند آن را به ذمه بگیرد , یعنی خود را بدهكار اهل خمس بداند و در تمام مال تصرف كند , و چنانچه تصرف كند و آن مال تلف شود , باید خمس آن را بدهد.

1800 - كسی كه خمس بدهكار است , اگر با حاكم شرع مصالحه كند , و خمس را به ذمه بگیرد , می تواند در تمام مال تصرف نماید و بعد از مصالحه , منافعی كه از آن به دست می آید مال خود او است.

1801 - كسی كه با دیگری شریك است , اگر خمس منافع خود را بدهد و شریك او ندهد و در سال بعد از مالی كه خمسش را نداده برای سرمایه شركت بگذارد , آن كس چنانچه مسلمان اثنا عشری باشد , می تواند در آن مال تصرف كند.

1802 - اگر بچه صغیر سرمایه ای داشته باشد , و از آن منافعی به دست آید , بنابر اقوی خمس به آن تعلق می گیرد , و بر ولی صغیر واجب است كه خمس آن را

بدهد و چنانچه نداد , بر صغیر پس از بلوغ واجب است كه خود خمس آن را بدهد.

1803 - كسی كه مالی از دیگری به دست آورد و شك نماید خمس آن را داده یا نه , می تواند در آن مال تصرف نماید , بلكه اگر یقین هم داشته باشد , كه خمس آن را نداده اگر مسلمان اثنا عشری باشد , می تواند در آن تصرف نماید.

1804 - اگر كسی از منافع كسب خود در اثناء سال ملكی بخرد كه از لوازم و مخارج سالیانه اش حساب نشود واجب است بعد از تمامی سال خمس او را بدهد , و چنانچه خمس او را نداد و قیمت آن ملك بالا رفت لازم است خمس مقداری را كه آن ملك فعلا ارزش دارد بدهد , و هم چنین است غیر ملك از فرش و مانند آن.

1805 - كسی كه از اول تكلیف خمس نداده , اگر مثلا ملكی بخرد و قیمت آن بالا رود , چنانچه آن ملك را برای آن نخریده كه قیمتش بالا رود و بفروشد مثلا زمینی را برای زراعت خریده است , و از پول خمس نداده قیمت آن را داده , باید خمس قیمتی را كه خریده بدهد , و اگر مثلا پول خمس نداده را به فروشنده داده و به او گفته این ملك را به این پول می خرم , باید خمس مقداری را كه آن ملك فعلا ارزش دارد بدهد.

1806 - كسی كه از اول تكلیف خمس نداده , اگر از منافع كسب چیزی كه به آن احتیاج ندارد خریده و یك سال از وقت منفعت

بردن گذشته باید خمس آن را بدهد و اگر اثاث خانه و چیزهای دیگری كه به آنها احتیاج دارد مطابق شان خود خریده , پس اگر بداند در بین سالی كه در آن سال فایده برده با فایده همان سال آنها را خریده , لازم نیست خمس آنها را بدهد , و اگر نداند بنابر احتیاط واجب باید با حاكم شرع مصالحه كند.

معدن

1807 - معدن مثل طلا , نقره , سرب , مس , آهن , نفت , ذغال سنگ , فیروزه , عقیق , زاج , نمك و معدنهای دیگر , از انفال است , یعنی مال امام علیه السلام می باشد , ولی اگر كسی چیزی از آن را استخراج نماید , در صورتی كه شرعا مانعی نباشد , می تواند آن را برای خود تملك كند , و چنانچه به مقدار نصاب باشد , باید خمس آن را بدهد.

1808 - نصاب معدن 15 مثقال معمولی طلای مسكوك است , یعنی اگر قیمت چیزی را كه از معدن بیرون آورده , به 15 مثقال طلای مسكوك برسد , باید خمس آنچه را كه پس از كم كردن مخارجی كه كرده است باقی می ماند بدهد.

1809 - استفاده ای كه از معدن برده چنانچه قیمت چیزی كه از معدن بیرون آورده , به 15 مثقال طلای مسكوك نرسد , خمس آن در صورتی لازم است كه به تنهایی یا با منفعتهای دیگر او از مخارج سالش زیاد بیاید.

1810 - گچ و آهك و گل سرشور و گل سرخ , بنابر احتیاط لازم حكم معدن بر آنها جاری است پس اگر به حد نصاب

برسند , باید خمس آنها را بدون اخراج مؤنه سال بدهد.

1811 - كسی كه از معدن چیزی به دست می آورد , باید خمس آن را بدهد چه معدن روی زمین باشد , یا زیر آن , چه در زمینی باشد كه ملك است یا در جایی باشد كه مالك ندارد.

1812 - اگر نداند قیمت چیزی را كه از معدن بیرون آورده به 15 مثقال طلای مسكوك می رسد یا نه , احتیاط لازم آن است كه چنانچه ممكن است , به وزن كردن یا از راه دیگر قیمت آن را معلوم كند.

1813 - اگر چند نفر چیزی بیرون آورند , چنانچه قیمت آن به 15 مثقال طلای مسكوك برسد , ولی سهم هر كدام آنها این مقدار نباشد , احتیاط مستحب آن است كه خمس آن را بدهند.

1814 - اگر معدنی را كه در زیر زمین دیگری است بدون اجازه با كندن زمین او بیرون آورد , مشهور فرموده اند كه آنچه از آن به دست می آید , مال صاحب ملك است ولی این مطلب خالی از اشكال نیست , و بهتر آن است كه با هم مصالحه كنند , و چنانچه به مصالحه راضی نشوند , به حاكم شرع مراجعه نمایند , تا نزاع را فیصله دهد.

گنج

1815 - گنج مالی است كه در زمین یا درخت یا كوه یا دیوار پنهان باشد , و كسی آن را پیدا كند و طوری باشد كه به آن گنج بگویند.

1816 - اگر انسان در زمینی كه ملك كسی نیست , گنجی پیدا كند , می تواند آن را حیازت كند , یعنی برای خود

بگیرد ولی باید خمس آن را بدهد.

1817 - نصاب گنج 105 مثقال نقره مسكوك و یا 15 مثقال طلای مسكوك است: یعنی اگر قیمت چیزی را كه از گنج به دست می آورد مساوی با قیمت یكی از این دو باشد خمس در آن واجب است.

1818 - اگر در زمینی كه از دیگری خریده گنجی پیدا كند , و بداند مال كسانی كه قبلا مالك آن زمین بوده اند نیست , و نداند كه تعلق به مسلمان یا ذمی دارد كه خود او یا وارثش زنده می باشند , می تواند آن گنج را حیازت كند ولی باید خمس آن را بدهد و اگر احتمال دهد كه مال مالك قبلی است در صورتی كه بر زمین و هم چنین بر گنج یا جای آن به تبعیت زمین دست داشته باشد , باید به او اطلاع دهد , و چنانچه معلوم شود مال او نیست , به كسی كه پیش از او مالك زمین بوده , و بر او دست داشته اطلاع دهد , و به همین ترتیب به تمام كسانی كه پیش از او مالك زمین بوده اند , و بر آن دست داشته اند , خبر دهد , و اگر معلوم شود مال هیچ یك آنان نیست , می تواند آن را حیازت كند ولی باید خمس آن را بدهد.

1819 - اگر در ظرفهای متعددی كه در یك جا دفن شده مالی پیدا كند كه قیمت آنها روی هم 105 مثقال نقره یا 15 مثقال طلا باشد , باید خمس آن را بدهد , ولی چنانچه در چند جا گنج پیدا كند , هر

كدام آنها كه قیمتش به این مقدار برسد , خمس آن واجب است و گنجی كه قیمت آن به این مقدار نرسیده است خمس ندارد.

1820 - اگر دو نفر گنجی پیدا كنند كه قیمت آن به 105 مثقال نقره یا 15 مثقال طلا برسد , ولی سهم هر یك از آنان به این مقدار نباشد , لازم نیست خمس آن را بدهند.

1821 - اگر كسی حیوانی را بخرد , و در شكمش مالی پیدا كند , چنانچه احتمال دهد كه مال فروشنده یا صاحب قبلی آن باشد , و آنها بر حیوان و آنچه در شكمش پیدا شده دست داشته باشند , باید به آنها اطلاع دهد , پس اگر معلوم شود كه مال هیچ یك از آنان نیست احتیاط لازم آن است كه خمس آن را بدهد هر چند به مقدار نصاب گنج نباشد و این حكم در ماهی و مانند آن هم جاری است , در صورتی كه در محل خاصی پرورش داده شود , و كسی متكفل غذای او باشد , و اما اگر از دریا یا رودخانه ای گرفته شده باشد , اطلاع دادن به كسی لازم نیست.

مال حلال مخلوط به حرام

1822 - اگر مال حلال با مال حرام به طوری مخلوط شود كه انسان نتواند آنها را از یكدیگر تشخیص دهد , و صاحب مال حرام و مقدار آن هیچ كدام معلوم نباشد , و نداند كه مقدار حرام كمتر از خمس است یا زیادتر , چنانچه خمس تمام مال را به قصد قربت مطلقه به كسی كه مستحق خمس و مجهول المالك می باشد بدهد , بعد ازدادن خمس , بقیه مال

حلال می شود.

1823 - اگر مال حلال با حرام مخلوط شود و انسان مقدار حرام را - چه كمتر چه بیشتر از خمس باشد - بداند ولی صاحب آن را نشناسد باید آن مقدار را به نیت صاحبش صدقه بدهد.

و احتیاط واجب آن است كه از حاكم شرع هم اذن بگیرد.

1824 - اگر مال حلال با حرام مخلوط شود , و انسان مقدار حرام را نداند , ولی صاحبش را بشناسد , چنانچه نتوانند یكدیگر را راضی نمایند , باید مقداری را كه یقین دارد مال آن شخص است به او بدهد , بلكه اگر در خلط دو مال به یكدیگر خود مقصر باشد باید بنابر احتیاط مقدار بیشتری را كه احتمال می دهد , مال او است نیز به او بدهد.

1825 - اگر خمس مال حلال مخلوط به حرام را بدهد , و بعد بفهمد كه مقدار حرام بیشتر از خمس بوده , باید مقداری را كه می داند از خمس بیشتر بوده , از طرف صاحب آن صدقه بدهد.

1826 - اگر خمس مال حلال مخلوط به حرام را بدهد , یا مالی كه صاحبش را نمی شناسد , به نیت او صدقه بدهد , بعد از آن كه صاحبش پیدا شد , چنانچه راضی نشود , بنابر احتیاط لازم باید به مقدار مالش به او بدهد.

1827 - اگر مال حلالی با حرام مخلوط شود و مقدار حرام معلوم باشد , و انسان بداند كه صاحب آن از چند نفر معین بیرون نیست ولی نتواند بفهمد كیست باید به آنها اطلاع دهد , پس چنانچه یكی گفت كه مال من است و دیگران گفتند

مال ما نیست یا اظهار بی اطلاعی كردند به همان شخص اول بدهد , و اگر دو نفر یا بیشتر گفتند كه آن مال ما است , چنانچه با مصالحه و مانند آن نزاع آنها حل نشود , باید برای فیصله نزاع به حاكم شرع مراجعه نمایند , و اگر همه اظهار بی اطلاعی كردند , و حاضر به مصالحه هم نشدند , ظاهر آن است كه صاحب آن مال به قرعه تعیین می شود , و احتیاط آن است كه حاكم شرع یا وكیل او متصدی قرعه باشد.

جواهری كه به واسطه فرو رفتن در دریا به دست می آید

1828 - اگر به واسطه غواصی یعنی فرو رفتن در دریا لؤلؤ و مرجان یا جواهر دیگری بیرون آورند , روییدنی باشد , یا معدنی , چنانچه قیمت او به 18 نخود طلا برسد باید خمس آن را بدهند , چه در یك دفعه آن را از دریا بیرون آورده باشند یا در چند دفعه , البته به شرطی كه فاصله میان هر دفعه و دفعه دیگر زیاد نباشد , - مثل آن كه در دو فصل غوص نموده باشند - و گرنه اگر هر كدام به قیمت 18 نخود طلا نرسد واجب نیست خمس آن را بدهند و هم چنین اگر قسمت هر یك از افراد شركت كننده در غوص به قیمت 18 نخود طلا نرسد واجب نیست خمس آن را بدهند.

1829 - اگر بدون فرو رفتن در دریا به وسیله اسبابی جواهر بیرون آورد , بنابر احتیاط خمس آن واجب است.

ولی اگر از روی آب دریا یا از كنار دریا جواهر بگیرد , در صورتی باید خمس آن را بدهد كه آنچه را به

دست آورده به تنهایی یا با منفعتهای دیگر كسب او از مخارج سالش زیادتر باشد.

1830 - خمس ماهی و حیوانات دیگری كه انسان بدون فرو رفتن در دریا می گیرد , در صورتی واجب است كه به تنهایی یا با منفعتهای دیگر كسب او از مخارج سالش زیادتر باشد.

1831 - اگر انسان بدون قصد این كه چیزی از دریا بیرون آورد در دریا فرو رود , و اتفاقا جواهری به دستش آید , و قصد تملك آن را نماید باید خمس آن را بدهد بلكه احتیاط واجب آن است كه در هر حال خمس آن را بدهد.

1832 - اگر انسان در دریا فرو رود و حیوانی را بیرون آورد و در شكم آن جواهری پیدا كند , چنانچه آن حیوان مانند صدف باشد كه نوعا در شكمش جواهر است , اگر به حد نصاب برسد باید خمس آن را بدهد , و اگر اتفاقا جواهر بلعیده باشد , احتیاط لازم آن است كه هر چند به حد نصاب نرسیده باشد خمس آن را بدهد.

1833 - اگر در رودخانه های بزرگ مانند دجله و فرات فرو رود و جواهری بیرون آورد , چنانچه در آن رودخانه جواهر عمل می آید , باید خمس آن را بدهد.

1834 - اگر در آب فرو رود و مقداری عنبر بیرون آورد كه قیمت آن 18 نخود طلا یا بیشتر باشد باید خمس آن را بدهد , بلكه چنانچه از روی آب یا از كنار دریا به دست آورد , باز هم همین حكم را دارد.

1835 - كسی كه كسبش غواصی یا بیرون آوردن معدن است اگر خمس آنها را بدهد

و چیزی از مخارج سالش زیاد بیاید , لازم نیست دوباره خمس آن را بدهد.

1836 - اگر بچه ای معدنی را بیرون آورد , یا گنجی پیدا كند , یا به واسطه فرو رفتن در دریا جواهر بیرون آورد , باید ولی او خمس آن را بدهد و چنانچه ندهد باید خود او بعد از بلوغ خمسش را بدهد و هم چنین اگر مال حلال مخلوط به حرام داشته باشد , ولی او باید آن مال را تطهیر نماید.

غنیمت

1837 - اگر مسلمانان به امر امام علیه السلام با كفار جنگ كنند و چیزهایی در جنگ به دست آورند , به آنها غنیمت گفته می شود , و مخارجی را كه برای غنیمت كرده اند , مانند مخارج نگهداری و حمل و نقل آن و نیز مقداری را كه امام علیه السلام صلاح میداند به مصرفی برساند , و چیزهایی كه مخصوص به امام است باید از غنیمت كنار بگذارند , و خمس بقیه آن را بدهند , و در ثبوت خمس بر غنیمت فرقی میان منقول و غیر منقول نیست بلی زمینهایی كه از انفال هستند , مال عموم مسلمین می باشند , هر چند جنگ به اذن امام علیه السلام نباشد.

1838 - اگر مسلمانان بدون اجازه امام علیه السلام با كفار جنگ كنند و از آنها غنیمت بگیرند , تمام آنچه غنیمت گرفته اند مال امام علیه السلام است و جنگجویان در آن حقی ندارند.

1839 - آنچه در دست كفار است چنانچه مالكش محترم المال باشد , یعنی مسلمان یا كافر ذمی باشد.

احكام غنیمت بر او جاری نیست.

1840 - دزدی و مانند آن

از كافر حربی چنانچه خیانت و نقض امان محسوب شود حرام است , و چیزی كه از این راهها از آنان گرفته می شود , باید بنابر احتیاط برگردانده شود.

1841 - مشهور آن است كه مؤمن می تواند مال ناصبی را برای خود گرفته و خمسش را بپردازد ولی این حكم خالی از اشكال نیست.

زمینی كه كافر ذمی از مسلمان بخرد

1842 - اگر كافر ذمی زمینی را از مسلمان بخرد , بنابر مشهور باید خمس آن را از همان زمین یا از مال دیگرش بدهد.

ولی وجوب خمس - به معنای معروفش - در این مورد محل اشكال است.

مصرف خمس

1843 - خمس را باید دو قسمت كنند , یك قسمت آن سهم سادات است و باید به سید فقیر , یا سید یتیم , یا به سیدی كه در سفر درمانده شده بدهند , و نصف دیگر آن سهم امام علیه السلام است كه در این زمان باید به مجتهد جامع الشرایط بدهند , یا به مصرفی كه او اجازه می دهد برسانند , و احتیاط لازم آن است كه او مرجع اعلم مطلع بر جهات عامه باشد.

1844 - سید یتیمی كه به او خمس می دهند , باید فقیر باشد , ولی به سیدی كه در سفر درمانده شده اگر در وطنش فقیر هم نباشد , می شود خمس داد.

1845 - به سیدی كه در سفر درمانده شده اگر سفر او سفر معصیت باشد , بنابر احتیاط واجب نباید خمس بدهند.

1846 - به سیدی كه عادل نیست , می شود خمس داد ولی به سیدی كه دوازده امامی نیست , نباید خمس بدهند.

1847 - به سیدی كه معصیت كار است , اگر خمس دادن كمك به معصیت او باشد نمی شود خمس داد , و احوط آن است كه به سیدی كه شراب می خورد , یا نماز نمی خواند یا آشكارا معصیت می كند , اگر چه دادن خمس كمك به معصیت او نباشد , خمس ندهد.

1848 - اگر كسی بگوید سیدم نمی شود

به او خمس داد , مگر آن كه دو نفر عادل , سید بودن او را تصدیق كنند , یا در بین مردم به طوری معروف باشد كه انسان یقین یا اطمینان كند كه سید است.

1849 - به كسی كه در شهر خودش مشهور باشد سید است , اگر انسان یقین یا اطمینان به خلاف نداشته باشد , می شود خمس داد.

1850 - كسی كه زنش سیده است بنابر احتیاط واجب نباید به او خمس بدهد كه به مصرف مخارج خودش برساند , ولی اگر مخارج دیگران بر آن زن واجب باشد , و نتواند مخارج آنان را بدهد , جایز است انسان خمسش را به آن زن بدهد , كه به مصرف آنان برساند , و هم چنین است دادن خمس به او كه در نفقات غیر واجبه اش صرف نماید.

1851 - اگر مخارج سید یا سیده ای كه زن انسان نیست بر انسان واجب باشد , بنابر احتیاط واجب , نمی تواند خوراك و پوشاك و سایر نفقات واجبه او را از خمس بدهد ولی اگر مقداری خمس به او بدهد كه به مصرف دیگری غیر از نفقات واجبه برساند مانعی ندارد.

1852 - به سید فقیری كه مخارجش بر دیگری واجب است و او نمی تواند مخارج آن سید را بدهد یا دارد و نمی دهد می شود خمس داد.

1853 - احتیاط واجب آن است كه بیشتر از مخارج یك سال به یك سید فقیر خمس ندهند.

1854 - اگر در شهر انسان سید مستحقی نباشد , و یقین یا اطمینان داشته باشد كه بعدا نیز پیدا نمی شود , یا نگهداری خمس تا

پیدا شدن مستحق ممكن نباشد , باید خمس را به شهر دیگر ببرد و به مستحق برساند , و می تواند مخارج بردن آن را از خمس بردارد , و اگر خمس از بین برود , چنانچه در نگهداری آن كوتاهی كرده , باید عوض آن را بدهد , و اگر كوتاهی نكرده , چیزی بر او واجب نیست.

1855 - هر گاه در شهر خودش مستحقی نباشد , اگر چه یقین یا اطمینان داشته باشد كه پیدا می شود و نگهداری خمس تا پیدا شدن مستحق ممكن باشد , می تواند خمس را به شهر دیگر ببرد و چنانچه در نگهداری آن كوتاهی نكند , و تلف شود , نباید چیزی بدهد , ولی نمی تواند مخارج بردن آن را از خمس بردارد.

1856 - اگر در شهر خودش مستحق پیدا شود , باز هم می تواند خمس را به شهر دیگر ببرد , و به مستحق برساند , چنانچه موجب تاخیری كه اهمال در ایصال حق محسوب شود نباشد , ولی مخارج بردن آن را باید از خودش بدهد , و در صورتی كه خمس از بین برود , اگر چه در نگهداری آن كوتاهی نكرده باشد , ضامن است

1857 - اگر به امر حاكم شرع خمس را به شهر دیگر ببرد , و از بین برود لازم نیست دوباره خمس بدهد , و هم چنین است اگر به كسی بدهد , كه از طرف حاكم شرع وكیل بوده كه خمس را بگیرد , و از آن شهر به شهر دیگر ببرد.

1858 - جایز نیست جنسی را به زیادتر از قیمت واقعی حساب نموده

و بابت خمس بدهد , و در مساله (1797) گذشت كه دادن جنس دیگر غیر از پول طلا و نقره و مانند آنها مطلقا محل اشكال است.

1859 - كسی كه از مستحق طلبكار است , و می خواهد طلب خود را بابت خمس حساب كند , بنابر احتیاط واجب , یا باید از حاكم شرع اذن بگیرد , و یا این كه خمس را به مستحق بدهد , و بعدا مستحق بابت بدهی خود به او برگرداند , و می تواند از مستحق وكالت گرفته , و خود از جانب او قبض نموده , و بابت طلبش دریافت كند.

1860 - مالك نمی تواند خمس را به مستحق داده , و بر او شرط كند كه آن را به او برگرداند , ولی اگر مستحق پس از گرفتن خمس راضی شود آن را به او برگرداند مانعی ندارد , مثلا كسی كه مقدار زیادی خمس بدهكار است و فقیر شده و می خواهد مدیون اهل خمس نباشد , اگر مستحق راضی شود كه خمس را از او بگیرد , و به او ببخشد اشكال ندارد.

زکات

احكام زكات

1861 - زكات در چند چیز واجب است: اول گندم.

دوم جو.

سوم خرما.

چهارم كشمش.

پنجم طلا.

ششم نقره.

هفتم شتر.

هشتم گاو.

نهم گوسفند.

دهم مال التجاره بنابر احتیاط لازم.

و اگر كسی مالك یكی از این ده چیز باشد با شرایطی كه بعدا گفته می شود , باید مقداری كه معین شده , به یكی از مصرفهایی كه دستور داده اند برساند.

1862 - سلت كه دانه ایست به نرمی گندم و خاصیت جو را دارد , و علس كه مثل گندم است و خوراك مردمان صنعا می باشد

, بنابر احتیاط واجب باید از آنها زكاة داده شود.

شرایط واجب شدن زكات

1863 – زكات در ده چیز گذشته در صورتی واجب می شود كه مال به مقدار نصاب كه بعدا گفته می شود برسد و آن مال شخصی انسان باشد , و مالك آن آزاد باشد.

1864 - اگر انسان یازده ماه مالك گاو و گوسفند و شتر و طلا و نقره باشد , اگر چه اول ماه دوازدهم زكاة بر او واجب می شود , ولی اول سال بعد را باید بعد از تمام شدن ماه دوازدهم حساب كند.

1865 - وجوب زكاة در طلا و نقره و مال تجارت مشروط به آن است كه مالك عاقل و بالغ باشد , ولی در گندم و جو و خرما و كشمش و هم چنین در شتر و گاو و گوسفند مشروط به بلوغ و عقل مالك نمی باشد.

1866 - زكاة گندم و جو وقتی واجب می شود كه به آنها گندم و جو گفته شود , و زكاة كشمش وقتی واجب می شود , كه انگور می باشد , و زكاة خرما وقتی واجب می شود كه عرب به آن تمر گوید , ولی وقت ملاحظه نصاب و دادن زكاة در گندم و جو موقع خرمن و جدا كردن كاه آنها است , و در خرما و كشمش موقع چیدن آنها است.

و این وقت را وقت خشك شدن می نامند.

1867 - در ثبوت زكاة در گندم و جو و كشمش و خرما كه در مساله پیش گفته شد , بنابر اقوی معتبر نیست كه مالك بتواند در آنها تصرف كند , پس اگر غایب باشد , و مال

هم در دست خود یا وكیلش نباشد , مثلا كسی آنها را غصب كرده باشد باز هم زكاة در آنها ثابت است.

1868 - در ثبوت زكاة در طلا و نقره و مال التجاره كه گذشت , باید مالك عاقل باشد , اگر مالك در تمام سال یا در مقداری از آن دیوانه باشد , زكاة بر او واجب نیست.

1869 - اگر صاحب گاو و گوسفند و شتر , و طلا و نقره در مقداری از سال مست یا بیهوش شود , زكاة از او ساقط نمی شود , و هم چنین است اگر موقع واجب شدن زكاة گندم و جو و خرما و كشمش مست یا بیهوش باشد.

1870 - در ثبوت زكاة در غیر گندم و جو خرما و كشمش شرط است كه مالك متمكن از تصرف در مال باشد , پس اگر كسی آن را غصب كرده باشد , كه نتواند در آن تصرف كند زكاة ندارد.

1871 - اگر طلا و نقره یا چیز دیگری را كه زكاة در آن واجب است قرض كند و یك سال نزد او بماند , باید زكاة آن را بدهد , و بر كسی كه قرض داده چیزی واجب نیست.

زكاة گندم و جو و خرما و كشمش

1872 - زكاة گندم و جو و خرما و كشمش , وقتی واجب می شود كه به مقدار نصاب برسند , و نصاب آنها سیصد صاع است كه به گفته عده ای تقریبا (847) كیلوگرم می شود.

1873 - اگر پیش از دادن زكاة از انگور و خرما و جو و گندمی كه زكاة آنها واجب شده خود و عیالاتش بخورند , یا مثلا به فقیر به غیر عنوان

زكاة بدهد , باید زكاة مقداری را كه مصرف كرده بدهد.

1874 - اگر بعد از آن كه زكاة گندم و جو و خرما و انگور واجب شد مالك آن بمیرد , باید مقدار زكاة را از مال او بدهند , ولی اگر پیش از واجب شدن زكاة بمیرد , هر یك از ورثه كه سهم او به اندازه نصاب است باید زكاة سهم خود را بدهد.

1875 - كسی كه از طرف حاكم شرع مامور جمع آوری زكاة است موقع خرمن كه گندم و جو را از كاه جدا می كنند , و در وقت خشك شدن خرما و انگور می تواند زكاة را مطالبه كند , و اگر مالك ندهد , و چیزی كه زكاة آن واجب شده , از بین برود , باید عوض آن را بدهد.

1876 - اگر بعد از مالك شدن درخت خرما و انگور یا زراعت گندم و جو زكاة آنها واجب شود , باید زكاة آن را بدهد.

1877 - اگر بعد از آن كه زكاة گندم و جو و خرما و انگور واجب شده , زراعت و درخت را بفروشد , فروشنده باید زكاة آنها را بدهد , و چنانچه داد بر خریدار چیزی واجب نیست.

1878 - اگر انسان گندم یا جو یا خرما یا انگور را بخرد , و بداند كه فروشنده زكاة آن را داده , یا شك كند كه داده یا نه , چیزی بر او واجب نیست , و اگر بداند كه زكاة آن را نداده , باید خود زكاة آن را بدهد , ولی چنانچه فروشنده او را گول زده باشد , می تواند پس

از دادن زكاة به او مراجعه نماید , و مقدار زكاة را از او مطالبه كند.

1879 - اگر وزن گندم و جو و خرما و كشمش موقعی كه تر است به مقدار نصاب برسد و در وقت خشك شدن كمتر از این مقدار شود , زكاة آن واجب نیست.

1880 - اگر گندم و جو و خرما را پیش از وقت خشك شدن مصرف كند , چنانچه خشك آنها به اندازه نصاب باشد , باید زكاة آنها را بدهد.

1881 - خرما بر سه قسم است 1 آن است كه خشكش می كنند و حكم زكاة آن گفته شد 2 آن است كه در حال رطب بودنش می خورند 3 آن است كه نارس (خلال) آن را می خورند.

در قسم دوم چنانچه مقداری باشد كه خشك آن به مقدار نصاب برسد , احتیاط مستحب آن است كه زكاة آن را بدهند , اما قسم سوم ظاهر این است كه زكاة بر آن واجب نباشد.

1882 - گندم و جو و خرما و كشمشی كه زكاة آنها را داده , اگر چند سال هم نزد او بماند زكاة ندارد.

1883 - اگر گندم و جو و خرما و انگور از آب باران یا نهر مشروب شود , یا مثل زراعتهای مصر از رطوبت زمین استفاده كند , زكاة آن ده یك است , و اگر با دلو و مانند آن آبیاری شود , زكاة آن بیست یك است.

1884 - اگر گندم و جو و خرما و انگور , هم از آب باران مشروب شود و هم از آب دلو و مانند آن استفاده كند , چنانچه طوری باشد كه عرفا

بگویند آبیاری آن با دلو و مانند آن شده , زكاة آن بیست یك است , و اگر بگویند آبیاری با آب نهر و باران شده , زكاة آن ده یك است , و اگر طوری است كه عرفا بگویند به هر دو آبیاری شده زكاة آن سه چهلم است.

1885 - چنانچه در صدق عرفی شك كند و نداند كه آبیاری طوری است كه در عرف می گویند با هر دو آبیاری شده یا این كه می گویند آبیاری آن مثلا با باران است اگر سه چهلم بدهد كافی است.

1886 - اگر شك كند و نداند كه عرف می گویند با هر دو آبیاری شده یا این كه می گویند با دلو و نحو آن آبیاری شده است , در این صورت دادن یك بیستم كافی است , و هم چنین است حال اگر احتمال آن نیز برود كه در عرف بگویند با آب باران آبیاری شده است.

1887 - اگر گندم و جو و خرما و انگور با آب باران و نهر مشروب شود , و به آب دلو و مانند آن محتاج نباشد ولی با آب دلو هم آبیاری شود , و آب دلو به زیاد شدن محصول كمك نكند , زكاة آن ده یك است , و اگر با دلو و مانند آن آبیاری شود و به آب نهر و باران محتاج نباشد , ولی با آب نهر و باران هم مشروب شود و آنها به زیاد شدن محصول كمك نكنند , زكاة آن یك بیستم است.

1888 - اگر زراعتی را با دلو و مانند آن آبیاری كنند و در زمینی كه پهلوی

آن است زراعتی كنند كه از رطوبت آن زمین استفاده نماید , و محتاج به آبیاری نشود , زكاة زراعتی كه با دلو آبیاری شده , یك بیستم , و زكاة زراعتی كه پهلوی آن است بنابر احتیاط یك دهم می باشد.

1889 - مخارجی را كه برای گندم و جو و خرما و انگور كرده است , نمی تواند از حاصل كسر نموده و ملاحظه نصاب نماید , پس چنانچه یكی از آنها پیش از ملاحظه مخارج به مقدار نصاب برسد باید زكاة آن را بدهد.

1890 - بذری را كه به مصرف زراعت رسانده , چه از خودش باشد , یا خریده باشد , نمی تواند نیز از حاصل كسر كند و سپس ملاحظه نصاب بنماید , بلكه نصاب را نسبت به مجموع حاصل باید ملاحظه نماید.

1891 - آنچه كه دولت از عین مال می گیرد , زكاة آن واجب نیست , مثلا اگر حاصل زراعت (2000) كیلوگرم باشد , و دولت (100) كیلوگرم را به عنوان مالیات بگیرد فقط زكاة در (1900) كیلو واجب می شود.

1892 - مصارفی كه انسان پیش از تعلق زكاة نموده بنابر احتیاط واجب نمی تواند از حاصل كسر نموده و فقط زكاة بقیه را بدهد.

1893 - مصارفی كه بعد از تعلق زكاة خرج می نماید , نمی تواند آنچه را نسبت به مقدار زكاة خرج نموده از حاصل كسر كند , هر چند - بنابر احتیاط - از حاكم شرع یا وكیل او در صرف آنها اجازه گرفته باشد.

1894 - واجب نیست صبر نماید تا جو و گندم به حد خرمن برسد و انگور و خرما به وقت خشك

شدن برسد , و آنگاه زكاة را بدهد , بلكه همین كه زكاة واجب شد جایز است مقدار زكاة را قیمت نموده و به عنوان زكاة قیمت آن را بدهد.

1895 - بعد از آن كه زكاة تعلق گرفت می تواند عین زراعت یا خرما و انگور را پیش از درو كردن یا چیدن به مستحق یا حاكم شرع یا وكیل اینها مشاعا تسلیم نماید , و پس از آن در مصارف شریك می باشند.

1896 - در صورتی كه مالك عین مال را از زراعت یا خرما و انگور به حاكم یا مستحق یا وكیل آنها تسلیم نمود لازم نیست آنها را مجانا به طور اشاعه نگاه دارد بلكه می تواند برای این كه تا وقت درو یا خشك شدن برسد , برای ماندن آنها در زمینش اجرت مطالبه نماید.

1897 - اگر انسان در چند شهر كه فصل رسیدن حاصل آنها با یكدیگر اختلاف دارد و زراعت و میوه آنها در یك وقت به دست نمی آید , گندم یا جو و خرما یا انگور داشته باشد , و همه آنها محصول یك سال حساب شود , چنانچه چیزی كه اول می رسد به اندازه نصاب باشد , باید زكاة آن را موقعی كه می رسد بدهد , و زكاة بقیه را هر وقت به دست می آید ادا نماید , و اگر آنچه اول می رسد به اندازه نصاب نباشد , صبر می كند تا بقیه آن برسد , پس اگر روی هم به مقدار نصاب شود , زكاة آن واجب است و اگر به مقدار نصاب نشود , زكاة آن واجب نیست.

1898 - اگر

درخت خرما یا انگور در یك سال دو مرتبه میوه بدهد , چنانچه روی هم به مقدار نصاب باشد.

بنابر احتیاط زكاة آن واجب است.

1899 - اگر مقداری خرمای خشك نشده یا انگور دارد كه خشك آن به اندازه نصاب می شود , چنانچه به قصد زكاة از تازه آن به قدری به مصرف زكاة برساند كه اگر خشك شود به اندازه زكاتی باشد كه بر او واجب است , اشكال ندارد.

1900 - اگر زكاة خرمای خشك یا كشمش بر او واجب باشد , نمی تواند زكاة آن را خرمای تازه یا انگور بدهد , بلكه چنانچه ملاحظه قیمت نماید و انگور یا خرمای تازه یا كشمش یا خرمای خشك دیگر از بابت قیمت بدهد نیز محل اشكال است و نیز اگر زكاة خرمای تازه یا انگور بر او واجب باشد , نمی تواند زكاة آن را خرمای خشك یا كشمش بدهد بلكه چنانچه به اعتبار قیمت , خرما و یا انگور دیگری بدهد اگر چه تازه باشد محل اشكال است.

1901 - كسی كه بدهكار است و مالی هم دارد كه زكاة آن واجب شده اگر بمیرد , باید اول تمام زكاة را از مالی كه زكات آن واجب شده بدهند بعد قرض او را ادا نمایند.

1902 - كسی كه بدهكار است و گندم یا جو یا خرما یا انگور هم دارد , اگر بمیرد و پیش از آن كه زكاة اینها واجب شود , ورثه قرض او را از مال دیگر بدهند , هر كدام كه سهمشان به اندازه نصاب برسد باید زكاة بدهد و اگر پیش از آن كه زكاة اینها واجب شود ,

قرض او را ندهند , چنانچه مال میت فقط به اندازه بدهی او باشد , واجب نیست زكاة را بدهند , و اگر مال میت بیشتر از بدهی او باشد , در صورتی كه بدهی او به قدری است كه اگر بخواهند ادا نمایند , باید مقداری از گندم و جو و خرما و انگور را هم به طلبكار بدهند , آنچه را به طلبكار می دهند , زكاة ندارد , و در بقیه مال هر كدام از ورثه كه سهمش به اندازه نصاب شود باید , زكاة آن را بدهد.

1903 - اگر گندم و جو و خرما و كشمشی كه زكاة آنها واجب شده خوب و بد دارد , احتیاط واجب آن است كه زكاة هر كدام از خوب و بد را از خود آنها بدهد.

نصاب طلا

1904 - طلا دو نصاب دارد: نصاب اول آن بیست مثقال شرعی است كه هر مثقال آن (18) نخود است , پس وقتی كه طلا به بیست مثقال شرعی كه پانزده مثقال معمولی است برسد , اگر شرایط دیگر را هم كه گفته شد داشته باشد , انسان باید یك چهلم آن را - كه نه نخود می شود - از بابت زكاة بدهد و اگر به این مقدار نرسد , زكاة آن واجب نیست , و نصاب دوم آن چهار مثقال شرعی است كه سه مثقال معمولی می شود , یعنی اگر سه مثقال به پانزده مثقال اضافه شود , باید زكاة تمام (18) مثقال را از قرار چهل یك بدهد , و اگر كمتر از سه مثقال اضافه شود فقط باید زكاة (15) مثقال آن را

بدهد , و زیادی آن زكاة ندارد و هم چنین است هر چه بالا رود , یعنی اگر سه مثقال اضافه شود , باید زكاة تمام آنها را بدهد و اگر كمتر اضافه شود , مقداری كه اضافه شده زكاة ندارد.

نصاب نقره

1905 - نقره دو نصاب دارد: نصاب اول آن (105) مثقال معمولی است كه اگر نقره به (105) مثقال برسد و شرایط دیگر را هم كه گفته شد داشته باشد , انسان باید یك چهلم آن را كه (2) مثقال و (15) نخود است از بابت زكاة بدهد و اگر به این مقدار نرسد , زكاة آن واجب نیست و نصاب دوم آن (21) مثقال است , یعنی اگر (21) مثقال به (105) مثقال اضافه شود , باید زكاة تمام (126) مثقال را به طوری كه گفته شد بدهد , و اگر كمتر از (21) مثقال اضافه شود , فقط باید زكاة (105) مثقال آن را بدهد و زیادی آن زكاة ندارد , و هم چنین است هر چه بالا رود , یعنی اگر (21) مثقال اضافه شود , باید زكاة تمام آنها را بدهد , و اگر كمتر اضافه شود , مقداری كه اضافه شده و كمتر از (21) مثقال است زكاة ندارد , بنابر این اگر انسان یك چهلم هر چه طلا و نقره دارد بدهد , زكاتی را كه بر او واجب بوده داده و گاهی هم بیشتر از مقدار واجب داده است مثلا كسی كه (110) مثقال نقره دارد اگر یك چهلم آن را بدهد , زكاة (105) مثقال آن را كه واجب بوده داده و مقداری هم برای (5)

مثقال آن داده كه واجب نبوده است.

1906 - كسی كه طلا یا نقره او به اندازه نصاب است , اگر چه زكاة آن را داده باشد , تا وقتی از نصاب اول كم نشده , همه سال باید زكاة آن را بدهد.

1907 - زكاة طلا و نقره در صورتی واجب می شود , كه آن را سكه زده باشند , و معامله به آن رواج داشته باشد , و اگر سكه آن از بین هم رفته باشد , باید زكاة آن را بدهند.

1908 - طلا و نقره سكه داری كه زنها برای زینت به كار می برند , در صورتی كه رواج معامله با آن باقی باشد , یعنی باز معامله پول طلا و نقره با آن شود , بنابر احتیاط زكاة آن واجب است.

ولی اگر رواج معامله با آن باقی نباشد , زكاة واجب نیست.

1909 - كسی كه طلا و نقره دارد , اگر هیچ كدام آنها به اندازه نصاب اول نباشد , مثلا (104) مثقال نقره و (14) مثقال طلا داشته باشد , زكاة بر او واجب نیست.

1910 - چنانكه سابقا گفته شد زكاة طلا و نقره در صورتی واجب می شود كه انسان یازده ماه مالك مقدار نصاب باشد , و اگر در بین یازده ماه طلا و نقره او از نصاب اول كمتر شود , زكاة بر او واجب نیست.

1911 - اگر در بین یازده ماه طلا و نقره ای را كه دارد با چیز دیگر عوض نماید , یا آنها را آب كند , زكاة بر او واجب نیست , ولی اگر برای فرار از دادن زكاة آنها را به

طلا و نقره عوض كند , یعنی طلا را به طلا یا نقره و نقره را به نقره یا طلا عوض نماید , احتیاط واجب آن است كه زكاة را بدهد.

1912 - اگر در ماه دوازدهم پول و طلا و نقره را آب كند , باید زكاة آنها را بدهد , و چنانچه به واسطه آب كردن , وزن یا قیمت آنها كم شود باید زكاتی را كه پیش از آب كردن بر او واجب بوده بدهد.

1913 - اگر طلا و نقره ای كه دارد خوب و بد داشته باشد , می تواند زكاة هر كدام از خوب , و بد را از خود آن بدهد , ولی بنابر احتیاط نمی تواند زكاة همه را از قسمت بد بدهد و بهتر آن است كه زكاة همه را از طلا و نقره خوب بدهد.

1914 - پول طلا و نقره ای كه بیشتر از اندازه معمول فلز دیگر دارد , اگر به آن پول طلا و نقره بگویند در صورتی كه به حد نصاب برسد زكاتش واجب است , هر چند خالصش به حد نصاب نرسد , ولی اگر به آن پول طلا و نقره نگویند وجوب زكاة در آن محل اشكال است , هر چند خالصش به حد نصاب برسد.

1915 - اگر پول طلا و نقره ای كه دارد به مقدار معمول , فلز دیگر با آن مخلوط باشد , چنانچه زكاة آن را از پول طلا و نقره ای كه بیشتر از معمول فلز دیگر دارد یا از پول غیر طلا و نقره بدهد ولی به قدری باشد كه قیمت آن , به اندازه قیمت

زكاتی باشد كه بر او واجب است , اشكال ندارد.

زكاة شتر و گاو و گوسفند

1916 - زكاة شتر و گاو و گوسفند غیر از شرطهایی كه گفته شد یك شرط دیگر هم دارد , و آن این است كه حیوان در تمام سال از علف بیابان بچرد , پس اگر تمام سال یا مقداری از آن علف چیده شده بخورد , یا در زراعتی كه ملك او یا ملك كس دیگر است بچرد زكاة ندارد.

ولی اگر تمام سال یك روز یا دو روز از علف مالك بخورد , زكاة آن واجب می باشد , ولی در وجوب زكاة در شتر و گاو و گوسفند بنابر احتیاط شرط نیست كه در تمام سال حیوان بیكار باشد , بلكه چنانچه در آبیاری یا شخم زنی یا مانند آن از آنها استفاده شود , باید بنابر احتیاط زكاة آنها را داد.

1917 - اگر انسان برای شتر و گاو و گوسفند خود چراگاهی را كه كسی نكاشته بخرد , یا اجاره كند , وجوب زكاة در آن مشكل است اگر چه احوط دادن زكاة است ولی اگر برای چراندن در آن باج بدهد , باید زكاة را بدهد.

نصاب شتر

1918 - شتر دوازده نصاب دارد: اول پنج شتر و زكاة آن یك گوسفند است و تا شماره شتر به این مقدار نرسد زكاة ندارد.

دوم ده شتر و زكاة آن دو گوسفند است.

سوم پانزده شتر و زكاة آن سه گوسفند است.

چهارم بیست شتر و زكاة آن چهار گوسفند است.

پنجم بیست و پنج شتر و زكاة آن پنج گوسفند است.

ششم بیست و شش شتر و زكاة آن یك شتری است كه داخل سال دوم شده باشد.

هفتم سی و شش شتر , و زكاة آن یك شتری

است كه داخل سال سوم شده باشد.

هشتم چهل و شش شتر , و زكاة آن یك شتری است كه داخل سال چهارم شده باشد.

نهم شصت و یك شتر و زكاة آن یك شتری است كه داخل سال پنجم شده باشد.

دهم هفتاد و شش شتر و زكاة آن دو شتری است كه داخل سال سوم شده باشند.

یازدهم نود و یك شتر و زكاة آن دو شتری است كه داخل سال چهارم شده باشند.

دوازدهم صد و بیست و یك شتر و بالاتر از آن است كه باید یا چهل تا , چهل تا حساب كند , و برای هر چهل تا , یك شتری بدهد كه داخل سال سوم شده باشد , یا پنجاه تا , پنجاه تا , حساب كند و برای هر پنجاه تا , یك شتری بدهد كه داخل سال چهارم شده باشد , و یا با چهل و پنجاه حساب كند , ولی در هر صورت باید طوری حساب كند كه چیزی باقی نماند , یا اگر چیزی باقی میماند , از نه تا بیشتر نباشد , مثلا اگر (140) شتر دارد باید برای صد تا دو شتری كه داخل سال چهارم شده , و برای چهل تا , یك شتری كه داخل سال سوم شده بدهد و شتری كه در زكاة داده می شود , باید ماده باشد.

1919 - زكاة ما بین دو نصاب واجب نیست , پس اگر شماره شترهایی كه دارد از نصاب اول كه پنج است بگذرد , تا به نصاب دوم كه ده تا است نرسیده باشد فقط باید زكاة پنج تای آن را بدهد , و هم

چنین است حال در نصابهای بعد.

نصاب گاو

1920 - گاو دو نصاب دارد: نصاب اول آن سی تا است كه وقتی شماره گاو به سی رسید , اگر شرایطی را كه گفته شد داشته باشد باید یك گوساله ای كه داخل سال دوم شده از بابت زكاة بدهد.

و احتیاط واجب آن است كه گوساله نر باشد , و نصاب دوم آن چهل است و زكاة آن یك گوساله ماده ای است كه داخل سال سوم شده باشد و زكاة ما بین سی و چهل واجب نیست , مثلا كسی سی و نه گاو دارد فقط باید زكاة سی تای آنها را بدهد , و نیز اگر از چهل گاو زیادتر داشته باشد , تا به شصت نرسیده , فقط باید زكاة چهل تای آن را بدهد , و بعد از آن كه به شصت رسید , چون دو برابر نصاب اول را دارد , باید دو گوساله ای كه داخل سال دوم شده بدهد , و هم چنین هر چه بالا رود باید یا سی تا سی تا حساب كند , یا چهل تا چهل تا , یا سی و چهل حساب نماید , و زكاة آن را به دستوری كه گفته شد بدهد , ولی باید طوری حساب كند كه چیزی باقی نماند , یا اگر چیزی باقی می ماند از نه بیشتر نباشد , مثلا اگر هفتاد گاو دارد , باید به حساب سی و چهل حساب كند و برای سی تای آن زكاة سی تا , و برای چهل تای آن زكاة چهل تا را بدهد , چون اگر به حساب سی تا

حساب كند , ده تا زكاة نداده می ماند.

نصاب گوسفند

1921 - گوسفند پنج نصاب دارد: اول چهل تا است و زكاة آن یك گوسفند است و تا گوسفند به چهل نرسد زكاة ندارد.

دوم صد و بیست و یك است و زكاة آن دو گوسفند است.

سوم دویست و یك است و زكاة آن سه گوسفند است.

چهارم سیصد و یك است و زكاة آن چهار گوسفند است.

پنجم چهار صد و بالاتر از آن است كه باید آنها را صد تا صد تا حساب كند , و برای هر صد تای آنها یك گوسفند بدهد , و لازم نیست زكاة را از خود گوسفندها بدهد , بلكه اگر گوسفند دیگری بدهد , یا مطابق قیمت گوسفند پول بدهد , كافی است.

1922 - زكاة مابین دو نصاب واجب نیست پس اگر شماره گوسفندهای كسی از نصاب اول كه چهل است بیشتر باشد تا به نصاب دوم كه صد و بیست و یك است نرسیده باشد , فقط باید زكاة چهل تای آن را بدهد و زیادی آن زكاة ندارد , و هم چنین است حكم در نصابهای بعد.

1923 - زكاة شتر و گاو و گوسفندی كه به مقدار نصاب برسد , واجب است چه همه آنها نر باشند , یا ماده , یا بعضی نر باشند , و بعضی ماده.

1924 - در زكاة , گاو و گاومیش یك جنس حساب می شوند , و شتر عربی و غیر عربی یك جنس است , و هم چنین بز و میش و شیشك در زكاة با هم فرق ندارند.

1925 - اگر برای زكاة , گوسفند بدهد , بنابر احتیاط واجب باید

اقلا داخل سال دوم شده باشد , و اگر بز بدهد احتیاطا باید داخل سال سوم شده باشد.

1926 - گوسفندی را كه بابت زكاة می دهد , اگر قیمتش مختصری از گوسفندهای دیگر او كمتر باشد اشكال ندارد , ولی بهتر است گوسفندی را كه قیمت آن از تمام گوسفندهایش بیشتر است بدهد و هم چنین است در گاو و شتر.

1927 - اگر چند نفر با هم شریك باشند , هر كدام آنان كه سهمش به نصاب اول رسیده , باید زكاة بدهد , و بر كسی كه سهم او كمتر از نصاب اول است زكاة واجب نیست.

1928 - اگر یك نفر در چند جا گاو یا شتر یا گوسفند داشته باشد و روی هم به اندازه نصاب باشند , باید زكاة آنها را بدهد.

1929 - اگر گاو و گوسفند و شتری كه دارد مریض و معیوب هم باشند , باید زكاة آنها را بدهد.

1930 - اگر گاو و گوسفند و شتری كه دارد همه مریض یا معیوب یا پیر باشند , می تواند زكاة را از خود آنها بدهد , ولی اگر همه سالم و بی عیب و جوان باشند , نمی تواند زكاة آنها را مریض , یا معیوب , یا پیر بدهد.

بلكه اگر بعضی از آنها سالم , و بعضی مریض , و دسته ای معیوب و دسته دیگر بی عیب , و مقداری پیر و مقداری جوان باشند , احتیاط واجب آن است كه برای زكاة آنها سالم و بی عیب و جوان بدهد.

1931 - اگر پیش از تمام شدن ماه یازدهم , گاو و گوسفند و شتری را كه دارد

با چیز دیگری عوض كند , یا نصابی را كه دارد با مقدار نصاب از همان جنس عوض نماید , مثلا چهل گوسفند بدهد و چهل گوسفند دیگر بگیرد , زكاة بر او واجب نیست , اگر این كار به قصد فرار از زكاة نباشد , و اما اگر به این قصد باشد در صورتی كه هر دو چیز یك نوع منفعت داشته باشند , مثلا هر دو گوسفند شیر ده باشند احتیاط لازم آن است كه زكاة آن را بدهد.

1932 - كسی كه باید زكاة گاو و گوسفند و شتر را بدهد , اگر زكاة آنها را از مال دیگرش بدهد , تا وقتی شماره آنها از نصاب كم نشده , همه ساله باید زكاة را بدهد , و اگر از خود آنها بدهد و از نصاب اول كمتر شوند , زكاة بر او واجب نیست , مثلا كسی كه چهل گوسفند دارد , اگر از مال دیگرش زكاة آنها را بدهد تا وقتی كه گوسفندهای او از چهل كم نشده , همه ساله باید یك گوسفند بدهد و اگر از خود آنها بدهد , تا وقتی به چهل نرسیده زكاة بر او واجب نیست.

زكاة مال تجارت

1/1932 - مالی را كه انسان به عقد معاوضه مالك می شود , و برای تجارت و منفعت بردن نگاه می دارد باید - بنابر احتیاط - با چند شرط زكاة آن را بدهد و آن یك چهلم است: 1 مالك بالغ و عاقل باشد.

2 مال به مقدار نصاب رسیده باشد , و آن مقدار نصاب طلا یا نقره است.

3 یك سال از وقتی كه قصد منفعت بردن كرده

است بر آن مال گذشته باشد.

4 قصد منفعت بردن در تمام سال باقی باشد , پس اگر در میان سال از آن قصد منصرف شود و مثلا قصد صرف آن را در مؤنه نماید , نباید زكاة آن را بدهد.

5 مالك بتواند در تمام سال در آن تصرف كند.

6 در تمام سال به مقدار سرمایه یا بیشتر از آن خریدار داشته باشد , پس اگر در قسمتی از سال به كمتر از سرمایه خریدار داشته باشد , واجب نیست زكاة آن را بدهد.

مصرف زكاة

1933 - زكاة در هشت مورد صرف می شود: اول فقیر , و او كسی است كه مخارج سال خود و عیالاتش را ندارد , ولی كسی كه صنعت یا ملك یا سرمایه ای دارد كه می تواند مخارج سال خود را بگذراند فقیر نیست.

دوم مسكین و او كسی است كه از فقیر سخت تر می گذراند.

سوم كسی كه از طرف امام علیه السلام یا نایب امام مامور است كه زكاة را جمع و نگهداری نماید , و به حساب آن رسیدگی كند و آن را به امام یا نایب امام یا فقرا برساند.

چهارم كافرهایی كه اگر زكاة به آنان بدهند به دین اسلام مایل می شوند یا در جنگ یا غیر آن به مسلمانان كمك می كنند.

و هم چنین مسلمانانی كه ایمان آنان به بعضی از آنچه پیغمبر اكرم صلی اللّه علیه وآله آورده اند ضعیف است , ولی چنانچه زكاة به آنان داده شود موجب تقویت ایمانشان می گردد , یا مسلمانانی كه ایمان به ولایت امیر مؤمنان علیه السلام ندارند , ولی اگر به آنان زكاة داده شود ,

به ولایت رغبت پیدا می كنند و به آن ایمان می آورند.

پنجم خریداری بنده ها و آزاد كردن آنان.

به تفصیلی كه در محل خود ذكر شده است.

ششم بدهكاری كه نمی تواند قرض خود را بدهد.

هفتم فی سبیل اللّه یعنی كارهایی كه نفعش به عموم مسلمین می رسد مثل ساختن مسجد , و مدرسه ای كه علوم دینیه در آن خوانده می شود , و تنظیف شهر , و اسفالت راهها و توسعه آنها و مانند اینها.

هشتم ابن السبیل یعنی مسافری كه در سفر درمانده شده اینها مواردی است كه زكاة در آنها صرف می شود ولی بنابر اقوی مالك نمی تواند زكاة را بدون اذن امام علیه السلام یا نایبش در دو مورد سوم و چهارم مصرف نماید , و هم چنین است حال در مورد هفتم بنابر احتیاط لازم.

و احكام این موارد در مسایل آینده گفته خواهد شد.

1934 - احتیاط واجب آن است كه فقیر یا مسكین بیشتر از مخارج سال خود و عیالاتش را از زكاة نگیرد , و اگر مقداری پول یا جنس دارد , فقط به اندازه كسری مخارج یك سالش زكاة بگیرد.

1935 - كسی كه مخارج سالش را داشته , اگر مقداری از آن را مصرف كند و بعد شك كند كه آنچه باقی مانده به اندازه مخارج یك سال او هست یا نه , نمی تواند زكاة بگیرد.

1936 - صنعتگر یا مالك یا تاجری كه درآمد او از مخارج سالش كمتر است , می تواند برای كسری مخارجش زكاة بگیرد , و لازم نیست ابزار كار , یا ملك , یا سرمایه خود را به مصرف مخارج برساند.

1937 -

فقیری كه خرج سال خود و عیالاتش را ندارد , اگر خانه ای دارد كه ملك او است و در آن نشسته , یا وسیله سواری دارد چنانچه بدون اینها نتواند زندگی كند اگر چه برای حفظ آبرویش باشد , می تواند زكاة بگیرد و هم چنین است اثاث خانه , و ظرف , و لباس تابستانی , و زمستانی , و چیزهایی كه به آنها احتیاج دارد , و فقیری كه اینها را ندارد , اگر به اینها احتیاج داشته باشد , می تواند از زكاة خریداری نماید.

1938 - فقیری كه یاد گرفتن صنعت برای او مشكل نیست بنابر احتیاط واجب نمی تواند با گرفتن زكاة زندگی كند , ولی تا وقتی مشغول یاد گرفتن است , می تواند زكاة بگیرد.

1939 - به كسی كه قبلا فقیر بوده و می گوید فقیرم , اگر چه انسان از گفته او اطمینان پیدا نكند می شود زكاة داد , ولی كسی كه معلوم نباشد , قبلا فقیر بوده یا نه نمی توان بنابر احتیاط تا وقتی كه اطمینان به فقرش حاصل نشود , به او زكاة داد.

1940 - كسی كه می گوید فقیرم و قبلا فقیر نبوده , چنانچه از گفته او اطمینان پیدا نشود , احتیاط واجب آن است كه به او زكاة ندهند.

1941 - كسی كه باید زكاة بدهد , اگر از فقیری طلبكار باشد می تواند طلبی را كه از او دارد , بابت زكاة حساب كند.

1942 - اگر فقیر بمیرد , و مال او به اندازه قرضش نباشد , انسان می تواند طلبی را كه از او دارد بابت زكاة حساب كند

بلكه اگر مال او به اندازه قرضش باشد , و ورثه قرض او را ندهند , یا به جهت دیگر انسان نتواند طلب خود را بگیرد , نیز می تواند طلبی را كه از او دارد , بابت زكاة حساب كند.

1943 - چیزی را كه انسان بابت زكاة به فقیر می دهد , لازم نیست به او بگوید كه زكاة است , بلكه اگر فقیر خجالت بكشد مستحب است مال را به قصد زكاة به او داده , و زكاة بودنش را اظهار ننماید.

1944 - اگر به خیال این كه كسی فقیر است به او زكاة بدهد , بعد بفهمد فقیر نبوده , یا از روی ندانستن مساله به كسی كه می داند فقیر نیست زكاة بدهد كافی نیست , پس چنانچه چیزی را كه به او داده باقی باشد , بایستی از او بگیرد , و به مستحق بدهد و اگر از بین رفته باشد , پس اگر كسی كه آن چیز را گرفته می دانسته زكاة است , انسان می تواند عوض آن را از او بگیرد , و به مستحق بدهد و اگر نمی دانسته زكاة است , نمی تواند چیزی از او بگیرد , و باید از مال خودش عوض زكاة را به مستحق بدهد.

1945 - كسی كه بدهكار است و نمی تواند بدهی خود را بدهد اگر چه مخارج سال خود را داشته باشد , می تواند برای دادن قرض خود زكاة بگیرد , ولی باید مالی را كه قرض كرده در معصیت خرج نكرده باشد.

1946 - اگر به كسی كه بدهكار است و نمی تواند بدهی خود را بدهد

زكاة بدهد , بعد بفهمد قرض را در معصیت مصرف كرده , چنانچه آن بدهكار فقیر باشد , می تواند آنچه را كه به او داده بابت سهم فقرا حساب كند.

1947 - كسی كه بدهكار است و نمی تواند بدهی خود را بدهد , اگر چه فقیر نباشد , انسان می تواند طلبی را كه از او دارد , بابت زكاة حساب كند.

1948 - مسافری كه خرجی او تمام شده , یا مركبش از كار افتاده , چنانچه سفر او سفر معصیت نباشد , و نتواند با قرض كردن یا فروختن چیزی خود را به مقصد برساند , اگر چه در وطن خود فقیر نباشد , می تواند زكاة بگیرد.

ولی اگر بتواند در جای دیگر با قرض كردن یا فروختن چیزی مخارج سفر خود را فراهم كند فقط به مقداری كه به آنجا برسد , می تواند زكاة بگیرد.

1949 - مسافری كه در سفر درمانده شده و زكاة گرفته بعد از آن كه به وطنش رسید , اگر چیزی از زكاة زیاد آمده باشد , چنانچه نتواند آن را به دهنده زكاة برساند , باید به حاكم شرع برساند , و بگوید آن چیز زكاة است.

شرایط كسانی كه مستحق زكاتند

1950 - كسی كه مالك می تواند زكاة خود را به او بدهد , باید شیعه دوازده امامی باشد , و اگر انسان كسی را شیعه بداند و به او زكاة بدهد , بعد معلوم شود شیعه نبوده باید دوباره زكاة بدهد.

1951 - اگر طفل یا دیوانه ای از شیعه فقیر باشد , انسان می تواند به ولی او زكاة بدهد , به قصد این كه آنچه می دهد

ملك طفل یا دیوانه باشد.

1952 - اگر به ولی طفل و دیوانه دسترسی ندارد , می تواند خودش یا به وسیله یك نفر امین زكاة را به مصرف طفل یا دیوانه برساند , و باید موقعی كه زكاة به مصرف آنان می رسد نیت زكاة كند.

1953 - به فقیری كه گدایی می كند می شود زكاة داد.

ولی به كسی كه زكاة را در معصیت مصرف می كند , نباید زكاة داد , بلكه احتیاط آن است به كسی كه دادن زكاة موجب ترغیب او در معصیت می شود هر چند خود آن را در معصیت صرف نمی نماید زكاة داده نشود.

1954 - به كسی كه شراب خوار است یا نماز نمی خواند هم چنین به كسی كه معصیت كبیره را آشكارا بجا می آورد احتیاط واجب آن است كه زكاة ندهند.

1955 - به كسی كه بدهكار است و نمی تواند بدهی خود را بدهد اگر چه مخارج او بر انسان واجب باشد , می شود قرضش را از زكاة داد.

1956 - انسان نمی تواند مخارج كسانی را كه مثل اولاد خرجشان بر او واجب است از زكاة بدهد , ولی اگر مخارج آنان را ندهد , دیگران می توانند به آنان زكاة بدهند.

1957 - اگر انسان زكاة را به پسرش بدهد كه خرج زن و نوكر و كلفت خود نماید اشكال ندارد.

1958 - پدر نمی تواند از سهم سبیل اللّه كتابهای علمی و دینی كه مورد احتیاج پسر است بخرد و در معرض استفاده او قرار دهد , مگر آن كه مصلحت عامه اقتضای این كار را داشته باشد , و از حاكم شرع بنابر

احتیاط اجازه بگیرد.

1959 - پدری كه تمكن تزویج پسرش را ندارد می تواند از زكاة برای پسرش زن بگیرد , و هم چنین است پسر نسبت به پدر.

1960 - به زنی كه شوهرش مخارج او را می دهد و زنی كه شوهرش خرجی او را نمی دهد , ولی می تواند - هر چند به مراجعه حاكم شرع - او را به دادن خرجی مجبور كند , نمی شود زكاة داد.

1961 - زنی كه صیغه شده اگر فقیر باشد , شوهرش و دیگران می توانند به او زكاة بدهند , ولی اگر شوهرش در ضمن عقد شرط كند كه مخارج او را بدهد یا به جهت دیگری دادن مخارجش بر او واجب باشد , در صورتی كه مخارج آن زن را بدهد , نمی شود به آن زن زكاة داد.

1962 - زن می تواند به شوهر فقیر خود زكاة بدهد , اگر چه شوهر زكاة را صرف مخارج خود آن زن نماید.

1963 - سید نمی تواند از غیر سید زكاة بگیرد , ولی اگر خمس و سایر وجوهات كفایت مخارج او را نكند , و از گرفتن زكاة از غیر سید ناچار باشد می تواند از او زكاة بگیرد.

1964 - به كسی كه معلوم نیست سید است یا نه , می شود زكاة داد.

نیت زكاة

1965 - انسان باید زكاة را به قصد قربت یعنی برای انجام خواست خداوند عالم بدهد , و در نیت معین كند كه آنچه را می دهد زكاة مال است یا زكاة فطره.

بلكه اگر مثلا زكاة گندم و جو بر او واجب باشد , و بخواهد پولی را به عنوان قیمت

زكاة بدهد باید معین كند كه زكاة گندم است یا زكاة جو.

1966 - كسی كه زكاة چند مال بر او واجب شده , اگر مقداری زكاة بدهد , و نیت هیچ كدام آنها را نكند , چنانچه چیزی را كه داده هم جنس یكی از آنها باشد , زكاة همان جنس حساب می شود.

مثلا كسی كه زكاة چهل گوسفند و زكاة پانزده مثقال طلا بر او واجب است , اگر مثلا یك گوسفند از بابت زكاة بدهد , و نیت هیچ كدام آنها را نكند , زكاة گوسفند حساب می شود , ولی اگر مقداری پول نقره یا اسكناس بدهد , كه هم جنس هیچ كدام آنها نیست , بعضی گفته اند , به همه آنها قسمت می شود ولی این خالی از اشكال نیست و احتمال دارد كه از هیچ كدام حساب نشود و در ملك مالك باقی بماند.

1967 - اگر كسی را وكیل كند كه زكاة مال او را بدهد , موقعی كه زكاة را به آن وكیل می دهد , باید نیت كند كه آنچه را وكیل او بعدا به فقیر می دهد زكاة باشد , و احوط این است كه نیت او تا زمان رسیدن زكاة به فقیر مستمر باشد.

1968 - اگر مال را به قصد زكاة ولی بدون قصد قربت به حاكم شرع یا به فقیر بدهد , بنابر اقوی زكاة حساب می شود , هر چند چون بدون قصد قربت داده گناه كرده است.

مسایل متفرقه زكاة

1969 - بنابر احتیاط موقعی كه گندم و جو را از كاه جدا می كنند و موقع خشك شدن خرما و انگور , انسان باید

زكاة را به فقیر بدهد , یا از مال خود جدا كند , و زكاة طلا و نقره و گاو و گوسفند و شتر را بعد از تمام شدن ماه یازدهم باید به فقیر بدهد , یا از مال خود جدا نماید , ولی اگر منتظر فقیر معینی باشد , یا بخواهد به فقیری بدهد كه از جهتی برتری دارد , می تواند زكاة را جدا نكند.

1970 - بعد از جدا كردن زكاة لازم نیست فورا آن را به مستحق بدهد ولی اگر به كسی كه می شود زكاة داد , دسترسی دارد , احتیاط مستحب آن است كه دادن زكاة را تاخیر نیندازد.

1971 - كسی كه می تواند زكاة را به مستحق برساند , اگر ندهد و به واسطه كوتاهی كردن او از بین برود , باید عوض آن را بدهد.

1972 - كسی كه می تواند زكاة را به مستحق برساند , اگر زكاة را ندهد و بدون آن كه در نگهداری آن كوتاهی كند از بین برود , چنانچه غرض صحیحی در تاخیر زكاة نداشته باید عوض آن را بدهد , ولی اگر غرض صحیحی داشته مثلا فقیر معینی را در نظر داشته یا می خواسته تدریجا به فقرا برساند معلوم نیست كه ضامن باشد.

1973 - اگر زكاة را از خود مال كنار بگذارد , می تواند در بقیه آن تصرف كند و اگر از مال دیگرش كنار بگذارد , می تواند در تمام مال تصرف نماید.

1974 - انسان نمی تواند زكاتی را كه كنار گذاشته برای خود بردارد و چیز دیگری به جای آن بگذارد.

1975 - اگر از زكاتی كه كنار گذاشته

منفعتی حاصل شود , مثلا گوسفندی كه برای زكاة گذاشته بره بیاورد , مال فقیر است.

1976 - اگر موقعی كه زكاة را كنار می گذارد مستحقی حاضر باشد , بهتر است زكاة را به او بدهد , مگر كسی را در نظر داشته باشد , كه دادن زكاة به او از جهتی بهتر باشد.

1977 - اگر بدون اجازه حاكم شرع با مالی كه برای زكاة كنار گذاشته تجارت كند , و ضرر نماید , نباید چیزی از زكاة كم كند , ولی اگر منفعت كند , بنابر احتیاط لازم , باید آن را به مستحق بدهد.

1978 - اگر پیش از آن كه زكاة بر او واجب شود , چیزی بابت زكاة به فقیر بدهد , زكاة حساب نمی شود , و بعد از آن كه زكاة بر او واجب شد , اگر چیزی را كه به فقیر داده از بین نرفته باشد , و آن فقیر هم به فقر خود باقی باشد , می تواند چیزی را كه به او داده بابت زكاة حساب كند.

1979 - فقیری كه می داند زكاة بر انسان واجب نشده , اگر چیزی بابت زكاة بگیرد , و پیش او تلف شود ضامن است پس موقعی كه زكاة بر انسان واجب می شود , اگر آن فقیر به فقر خود باقی باشد , می تواند عوض چیزی را كه به او داده بابت زكاة حساب كند.

1980 - فقیری كه نمی داند زكاة بر انسان واجب نشده اگر چیزی بابت زكاة بگیرد , و پیش او تلف شود , ضامن نیست و انسان نمی تواند عوض آن را بابت زكاة حساب

كند.

1981 - مستحب است زكاة گاو و گوسفند و شتر را به فقیرهای آبرومند بدهد , و در دادن زكاة , خویشان خود را بر دیگران , و اهل علم و كمال را بر غیر آنان و كسانی كه اهل سؤال نیستند , بر اهل سؤال مقدم بدارد , ولی اگر دادن زكاة به فقیری از جهت دیگری بهتر باشد , مستحب است زكاة را به او بدهد.

1982 - بهتر است زكاة را آشكار , و صدقه مستحبی را مخفی بدهند.

1983 - اگر در شهر كسی كه می خواهد زكاة بدهد مستحقی نباشد , و نتواند زكاة را به مصرف دیگری هم كه برای آن معین شده برساند , چنانچه امید نداشته باشد كه بعدا مستحق پیدا كند , باید زكاة را به شهر دیگر ببرد و به مصرف زكاة برساند , و می تواند مخارج بردن به آن شهر را با اجازه حاكم شرع از زكاة بردارد , و اگر زكاة تلف شود ضامن نیست.

1984 - اگر در شهر خودش مستحق پیدا شود , می تواند زكاة را به شهر دیگر ببرد , ولی مخارج بردن به آن شهر را باید از خودش بدهد و اگر زكاة تلف شود ضامن است مگر آن كه به امر حاكم شرع برده باشد.

1985 - اجرت وزن كردن و پیمانه نمودن گندم و جو و كشمش و خرمایی را كه برای زكاة می دهد با خود او است.

1986 - كسی كه 2 مثقال و 15 نخود نقره یا بیشتر از بابت زكاة بدهكار است بنابر احتیاط مستحب كمتر از 2 مثقال و 15 نخود نقره به یك فقیر

ندهد , و نیز اگر غیر نقره چیز دیگری مثل گندم و جو بدهكار باشد , و قیمت آن به 2 مثقال و 15 نخود نقره برسد بنابر احتیاط مستحب به یك فقیر كمتر از آن ندهد.

1987 - مكروه است انسان از مستحق در خواست كند كه زكاتی را كه از او گرفته به او بفروشد , ولی اگر مستحق بخواهد چیزی را كه گرفته بفروشد , بعد از آن كه به قیمت رساند , كسی كه زكاة را به او داده در خریدن آن بر دیگران مقدم است.

1988 - اگر شك كند زكاتی را كه بر او واجب بوده داده یا نه , و مال زكاة دار موجود باشد باید زكاة را بدهد , هر چند شك او برای زكاة سالهای پیش بوده باشد , و اگر عین تلف شده زكاتی بر او نیست هر چند از سال حاضر باشد.

1989 - فقیر نمی تواند , پیش از گرفتن زكاة او را به كمتر از مقدار آن صلح كند , یا چیزی را گرانتر از قیمت آن بابت زكاة قبول نماید.

و هم چنین مالك نمی تواند زكاة را به مستحق داده و بر او شرط كند كه آن را به او برگرداند ولی اگر مستحق پس از گرفتن زكاة راضی شود كه آن را به او برگرداند مانعی ندارد , مثلا كسی كه زكاة زیادی بدهكار است و فقیر شده و نمی تواند زكاة را بدهد , و حال توبه كرده اگر فقیر راضی شود زكاة او را بگیرد و به او ببخشد اشكال ندارد.

1990 - انسان نمی تواند از سهم سبیل اللّه قرآن یا

كتاب دینی یا كتاب دعا بخرد و وقف نماید , مگر آن كه مصلحت عامه اقتضای این كار را داشته باشد , و از حاكم شرع بنابر احتیاط لازم اجازه بگیرد.

1991 - انسان نمی تواند از زكاة ملك بخرد , و بر اولاد خود یا بر كسانی كه مخارج آنان بر او واجب است وقف نماید كه عایدی آن را به مصرف مخارج خود برسانند.

1992 - انسان می تواند برای رفتن به حج و زیارت و مانند اینها از سهم سبیل اللّه زكاة بگیرد , اگر چه فقیر نباشد , یا این كه به مقدار خرج سالش زكاة گرفته باشد , ولی این در صورتی است كه رفتن او به حج یا زیارت و مانند اینها دارای منفعت عامه باشد , و بنابر احتیاط از حاكم شرع برای صرف زكاة در آن اذن بگیرد.

1993 - اگر مالك فقیری را وكیل كند كه زكاة مال او را بدهد چنانچه آن فقیر احتمال بدهد كه قصد مالك این بوده كه خود آن فقیر از زكاة برندارد , نمی تواند چیزی از آن را برای خودش بردارد و اگر یقین داشته باشد كه قصد مالك این نبوده , می تواند برای خودش هم بردارد.

1994 - اگر فقیر شتر و گاو و گوسفند و طلا و نقره را بابت زكاة بگیرد , چنانچه شرطهایی كه برای واجب شدن زكاة گفته شد , در آنها جمع شود , باید زكاة آنها را بدهد.

1995 - اگر دو نفر در مالی كه زكاة آن واجب شده با هم شریك باشند , و یكی از آنها زكاة قسمت خود را بدهد و بعد

مال را تقسیم كنند , هر چند بداند شریكش زكاة سهم خود را نداده و بعدا نیز نمی دهد تصرف او در سهم خودش اشكال ندارد.

1996 - كسی كه خمس یا زكاة بدهكار است و كفاره و نذر و مانند اینها هم بر او واجب است و قرض هم دارد , چنانچه نتواند همه آنها را بدهد , اگر مالی كه خمس یا زكاة آن واجب شده , از بین نرفته باشد , باید خمس و زكاة را بدهد , و اگر از بین رفته باشد , دادن زكاة و خمس و قرض بر دادن كفاره و نذر مقدم است.

1997 - كسی كه خمس یا زكاة بدهكار است و حجة الاسلام بر او واجب است و قرض هم دارد , اگر بمیرد , و مال او برای همه آنها كافی نباشد , چنانچه مالی كه خمس و زكاة آن واجب شده , از بین نرفته باشد , باید خمس یا زكاة را بدهند , و بقیه مال او را صرف ادای قرضش نمایند , و اگر مالی كه خمس و زكاة آن واجب شده از بین رفته باشد , باید مال او را صرف ادای قرضش بنمایند , و در صورتی كه چیزی باقی باشد , صرف حج كنند و اگر چیزی زیاد آمد , به خمس و زكاة قسمت نمایند.

1998 - كسی كه مشغول تحصیل علم است و اگر تحصیل نكند , می تواند برای معاش خود كسب كند , چنانچه تحصیل آن علم , واجب عینی باشد , می شود از سهم فقرا به او زكاة داد , و اگر تحصیل آن علم

دارای مصلحت عامه باشد , زكاة دادن به او از سهم سبیل اللّه با اجازه حاكم شرع - بنابر احتیاط - جایز است , در غیر این دو صورت جایز نیست به او زكاة بدهند.

زكاة فطره

1999 - كسی كه موقع غروب شب عید فطر بالغ و عاقل است و بیهوش و فقیر و بنده كس دیگر نیست , باید برای خودش و كسانی كه نان خور او هستند , هر نفری یك صاع كه گفته می شود تقریبا سه كیلو است , از غذاهای معمول در شهرش مانند , گندم یا جو یا خرما یا كشمش یا برنج یا ذرت به مستحق بدهد , و اگر به جای آن پول هم بدهد كافی است , و احتیاط لازم آن است كه از غذاهایی كه در شهرش معمول نیست ندهد هر چند گندم یا جو یا خرما یا كشمش باشد.

2000 - كسی كه مخارج سال خود و عیالاتش را ندارد , و كسی هم ندارد كه بتواند مخارج سال خود و عیالاتش را بگذراند فقیر است و دادن زكاة فطره بر او واجب نیست.

2001 - انسان فطره كسانی را كه در غروب شب عید فطر نان خور او حساب می شوند , باید بدهد , كوچك باشند یا بزرگ , مسلمان باشند یا كافر , دادن خرج آنها بر او واجب باشد یا نه , در شهر خود او باشند یا در شهر دیگر.

2002 - اگر كسی را كه نان خور او است و در شهر دیگر است وكیل كند كه از مال او فطره خود را بدهد , چنانچه اطمینان داشته باشد كه فطره را

می دهد , لازم نیست خودش فطره او را بدهد.

2003 - فطره مهمانی كه پیش از غروب شب عید فطر با رضایت صاحبخانه وارد شده و نان خور او - هر چند موقتا - حساب می شود , بر او واجب است.

2004 - فطره مهمانی كه پیش از غروب شب عید بدون رضایت صاحبخانه وارد می شود , و مدتی نزد او می ماند , بنابر احتیاط واجب است و هم چنین است فطره كسی كه انسان را مجبور كرده اند كه خرجی او را بدهد.

2005 - فطره مهمانی كه بعد از غروب شب عید فطر وارد می شود در صورتی كه نان خور او حساب شود , بنابر احتیاط واجب است والا واجب نیست , اگر چه پیش از غروب او را دعوت كرده باشد , و در خانه او افطار كند.

2006 - اگر كسی موقع غروب شب عید فطر دیوانه باشد , در صورتی كه دیوانگی او تا ظهر روز عید فطر باقی باشد , زكاة فطره بر او واجب نیست , والا بنابر احتیاط واجب لازم است فطره را بدهد.

2007 - اگر پیش از غروب بچه بالغ شود یا دیوانه عاقل گردد , یا فقیر غنی شود , در صورتی كه شرایط واجب شدن فطره را دارا باشد , باید زكاة فطره را بدهد.

2008 - كسی كه موقع غروب شب عید فطر , زكاة فطره بر او واجب نیست , اگر تا پیش از ظهر روز عید شرطهای واجب شدن فطره در او پیدا شود , احتیاط واجب آن است كه زكاة فطره را بدهد.

2009 - كافری كه بعد از غروب شب

عید فطر مسلمان شده فطره بر او واجب نیست , ولی مسلمانی كه شیعه نبوده , اگر بعد از دیدن ماه شیعه شود باید زكاة فطره را بدهد.

2010 - كسی كه فقط به اندازه یك صاع گندم و مانند آن را دارد , مستحب است زكاة فطره را بدهد و چنانچه عیالاتی داشته باشد , و بخواهد فطره آنها را هم بدهد می تواند به قصد فطره آن یك صاع را به یكی از عیالاتش بدهد و او هم به همین قصد به دیگری بدهد و هم چنین تا به نفر آخر برسد , و بهتر است نفر آخر چیزی را كه می گیرد به كسی بدهد كه از خودشان نباشد , و اگر یكی از آنها صغیر باشد , ولی او به جای او می گیرد , و احتیاط آن است كه چیزی را كه برای صغیر گرفته به كسی ندهد.

2011 - اگر بعد از غروب شب عید فطر بچه دار شود واجب نیست فطره او را بدهد , ولی احتیاط واجب آن است كه فطره كسانی را كه بعد از غروب تا پیش از ظهر عید نان خور او حساب می شوند بدهد.

2012 - اگر انسان نان خور كسی باشد و پیش از غروب نان خور كس دیگر شود , فطره او بر كسی كه نان خور او شده واجب است مثلا اگر دختر پیش از غروب به خانه شوهر رود , باید شوهرش فطره او را بدهد.

2013 - كسی كه دیگری باید فطره او را بدهد , واجب نیست فطره خود را بدهد.

2014 - اگر فطره انسان بر كسی واجب باشد و

او فطره را ندهد بر خود انسان بنابر احتیاط واجب می شود , چنانچه دارای شرایط گذشته در مساله (1999) باشد , فطره خویش را بدهد.

2015 - اگر كسی كه فطره او بر دیگری واجب است خودش فطره را بدهد , از كسی كه فطره بر او واجب شده ساقط نمی شود.

2016 - زنی كه شوهرش مخارج او را نمی دهد , چنانچه نان خور شخص دیگری باشد , فطره اش بر آن كس واجب است و اگر نان خور شخص دیگری نیست , در صورتی كه فقیر نباشد , باید فطره خود را بدهد.

2017 - كسی كه سید نیست , نمی تواند به سید فطره بدهد , حتی اگر سیدی نان خور او باشد , نمی تواند فطره او را به سید دیگری بدهد.

2018 - فطره طفلی كه از مادر یا دایه شیر می خورد , بر كسی است كه مخارج مادر یا دایه را می دهد , ولی اگر مادر یا دایه مخارج خود را از مال طفل برمی دارد , فطره طفل بر كسی واجب نیست.

2019 - انسان اگر چه مخارج عیالاتش را از مال حرام بدهد , باید فطره آنان را از مال حلال بدهد.

2020 - اگر انسان كسی را كه اجیر می نماید , مانند بنا و نجار و خادم مخارج او را بدهد به طوری كه نان خور او محسوب شود , باید فطره او را هم بدهد , ولی چنانچه فقط مزد كارش را بدهد , واجب نیست فطره او را بدهد.

2021 - اگر پیش از غروب شب عید فطر بمیرد , واجب نیست فطره او و عیالاتش

را از مال او بدهند , ولی اگر بعد از غروب بمیرد مشهور فرموده اند باید فطره او و عیالاتش را از مال او بدهند , ولی این حكم خالی از اشكال نیست , و مقتضای احتیاط ترك نشود.

مصرف زكاة فطره

2022 - زكاة فطره را بنابر احتیاط واجب باید فقط به فقرای شیعه كه دارای شرایط گذشته در مستحقین زكاة مال هستند , داد , و چنانچه در شهر از فقرای شیعه كسی نباشد , می تواند آن را به فقرای دیگر مسلمانان داد , ولی در هر صورت نباید به ناصبی داده شود.

2023 - اگر طفل شیعه ای فقیر باشد , انسان می تواند فطره او را به مصرف او برساند , یا به واسطه دادن به ولی او , ملك طفل نماید.

2024 - فقیری كه فطره به او می دهند , لازم نیست عادل باشد , ولی احتیاط واجب آن است كه به شراب خوار و بی نماز و كسی كه آشكارا معصیت می كند فطره ندهند.

2025 - به كسی كه فطره را در معصیت مصرف می كند نباید فطره بدهند.

2026 - احتیاط مستحب آن است كه به یك فقیر كمتر از یك صاع فطره ندهند , ولی اگر بیشتر بدهند هیچ اشكالی ندارد.

2027 - اگر از جنسی كه قیمتش دو برابر قیمت معمولی آن است مثلا از گندمی كه قیمت آن دو برابر قیمت گندم معمولی است , نصف صاع بدهد , كافی نیست , بلكه اگر آن را به قصد قیمت فطره هم بدهد , كافی نیست.

2028 - انسان نمی تواند نصف صاع را از یك جنس مثلا گندم و نصف دیگر

آن را از جنسی دیگر مثلا جو بدهد , بلكه اگر آن را به قصد قیمت فطره هم بدهد كافی نیست.

2029 - مستحب است در دادن زكاة فطره , خویشان و همسایگان فقیر خود را بر دیگران مقدم دارد , و سزاوار است كه اهل علم و دین و فضل را بر دیگران نیز مقدم دارد.

2030 - اگر انسان به خیال این كه كسی فقیر است به او فطره بدهد و بعد بفهمد فقیر نبوده , چنانچه مالی را كه به او داده از بین نرفته باشد , باید پس بگیرد و به مستحق بدهد , و اگر نتواند بگیرد , باید از مال خودش عوض فطره را بدهد و اگر از بین رفته باشد , در صورتی كه گیرنده فطره می دانسته آنچه را كه گرفته فطره است , باید عوض آن را بدهد و اگر نمی دانسته , دادن عوض بر او واجب نیست و انسان باید عوض فطره را بدهد.

2031 - اگر كسی بگوید فقیرم , نمی شود به او فطره داد , مگر آن كه از گفته او اطمینان پیدا شود یا انسان بداند كه قبلا فقیر بوده است.

مسایل متفرقه زكاة فطره

2032 - انسان باید زكاة فطره را به قصد قربت یعنی برای انجام خواست خداوند عالم بدهد و موقعی كه آن را می دهد نیت دادن فطره نماید.

2033 - اگر پیش از ماه رمضان فطره را بدهد صحیح نیست و بهتر آن است كه در ماه رمضان هم فطره را ندهد , ولی اگر پیش از رمضان به فقیر قرض بدهد , و بعد از آن كه فطره بر او واجب شد

, طلب خود را بابت فطره حساب كند , مانعی ندارد.

2034 - گندم یا چیز دیگری را كه برای فطره می دهد باید به جنس دیگر یا خاك مخلوط نباشد , و چنانچه مخلوط باشد , اگر خالص آن به یك صاع برسد , و بدون جدا كردن قابل استفاده باشد یا جدا كردن آن زحمت فوق العاده نداشته باشد , یا آنچه مخلوط شده به قدری كم باشد كه قابل اعتنا نباشد اشكال ندارد.

2035 - اگر فطره را از چیز معیوب بدهد , بنابر احتیاط واجب كافی نیست.

2036 - كسی كه فطره چند نفر را می دهد , لازم نیست همه را از یك جنس بدهد مثلا اگر فطره بعضی را گندم و فطره بعض دیگر را جو بدهد كافی است.

2037 - كسی كه نماز عید فطر می خواند , بنابر احتیاط واجب باید فطره را پیش از نماز عید بدهد , ولی اگر نماز عید نمی خواند , می تواند دادن فطره را تا ظهر تاخیر بیندازد.

2038 - اگر به نیت فطره مقداری از مال خود را كنار بگذارد و تا ظهر روز عید به مستحق ندهد , هر وقت آن را می دهد نیت فطره نماید.

2039 - اگر موقعی كه دادن زكاة فطره واجب است , فطره را ندهد و كنار هم نگذارد , بعدا بنابر احتیاط بدون این كه نیت ادا و قضا كند فطره را بدهد.

2040 - اگر فطره را كنار بگذارد , نمی تواند آن را برای خودش بردارد و مالی دیگر را برای فطره بگذارد.

2041 - اگر انسان مالی داشته باشد كه قیمتش از فطره بیشتر است ,

چنانچه فطره را ندهد و نیت كند كه مقداری از آن مال برای فطره باشد اشكال دارد.

2042 - اگر مالی را كه برای فطره كنار گذاشته از بین برود چنانچه دسترسی به فقیر داشته و دادن فطره را تاخیر انداخته , یا در نگهداری آن كوتاهی كرده , باید عوض آن را بدهد و اگر دسترسی به فقیر نداشته , و در نگهداری آن كوتاهی نكرده , ضامن نیست.

2043 - اگر در محل خودش مستحق پیدا شود , احتیاط واجب آن است كه فطره را به جای دیگر نبرد و اگر به جای دیگر ببرد , و تلف شود , باید عوض آن را بدهد.

حج

احكام حج

2044 - حج: زیارت كردن خانه خدا و انجام اعمالی است كه دستور داده اند در آنجا بجا آورده شود , و در تمام عمر بر كسی كه این شرایط را دارا باشد , یك مرتبه واجب می شود: اول آن كه بالغ باشد.

دوم آن كه عاقل و آزاد باشد.

سوم به واسطه رفتن به حج مجبور نشود كه كار حرامی را كه ترك آن از حج مهمتر است انجام دهد , یا عمل واجبی را كه از حج مهمتر است ترك نماید.

چهارم آن كه مستطیع باشد.

و مستطیع بودن به چند چیز است.

اول آن كه توشه راه و هم چنین مركب سواری - در صورت احتیاج به آن - یا مالی كه بتواند با آن مال آنها را تهیه كند داشته باشد.

دوم سلامت مزاج و توانایی آن را داشته باشد كه بدون مشقت زیاد بتواند مكه رود و حج را به جا آورد.

سوم در راه مانعی از رفتن نباشد و اگر

راه بسته باشد , یا انسان بترسد كه در راه جان یا عرض او از بین برود , یا مال او را ببرند , حج بر او واجب نیست.

ولی اگر از راه دیگری بتواند برود , اگر چه دورتر باشد , باید از آن راه برود , مگر آن كه آن راه آن قدر دورتر و غیر معمولی باشد كه بگویند راه حج بسته است.

چهارم به قدر بجا آوردن اعمال حج وقت داشته باشد.

پنجم مخارج كسانی را كه خرجی آنان بر او واجب است مثل زن و بچه.

و مخارج كسانی را كه مردم خرجی دادن به آنها را لازم می دانند داشته باشد.

ششم بعد از برگشتن كسب یا زراعت , یا عایدی ملك , یا راه دیگری برای معاش خود داشته باشد , یعنی این طور نباشد كه به واسطه مخارج حج پس از برگشتن مجبور شود به زحمت زندگی كند.

2045 - كسی كه بدون خانه ملكی رفع احتیاجش نمی شود , وقتی حج بر او واجب است كه پول خانه را هم داشته باشد.

2046 - زنی كه می تواند مكه برود , اگر بعد از برگشتن , از خودش مال نداشته باشد , و شوهرش هم مثلا فقیر باشد , و خرجی او را ندهد , و ناچار شود كه به سختی زندگی كند , حج بر او واجب نیست.

2047 - اگر كسی توشه راه و مركب سواری نداشته باشد , و دیگری به او بگوید حج برو , و من خرج تو و عیالات تو را در موقعی كه در سفر حج هستی می دهم , در صورتی كه اطمینان داشته باشد كه

خرج او را می دهد حج بر او واجب می شود.

2048 - اگر مخارج رفت و برگشت و مصارف عیالات كسی را در مدتی كه مكه می رود و برمی گردد , به او ببخشند برای این كه حج كند , حج بر او واجب می شود , اگر چه قرض داشته باشد و در موقع برگشتن هم مالی كه بتواند با آن زندگی كند نداشته باشد , ولی اگر طوری باشد كه روزهای سفر حج روزهای كسب و كارش باشد , به طوری كه اگر حج رود نتواند قرض خود را در موقعش ادا نماید یا آن كه نتواند مخارج زندگانیش را در بقیه سال تامین نماید حج بر او واجب نیست.

2049 - اگر مخارج رفتن و برگشتن و مخارج عیالات كسی را در مدتی كه مكه می رود و برمی گردد به او بدهند و بگویند حج برو , ولی ملك او نكنند , در صورتی كه اطمینان داشته باشد كه از او پس نمی گیرند , حج بر او واجب می شود.

2050 - اگر مقداری مال كه برای حج كافی است به كسی بدهند و با او شرط كنند كه در راه مكه به كسی كه مال را داده خدمت بنماید , حج بر او واجب نمی شود.

2051 - اگر مقداری مال به كسی بدهند و حج بر او واجب شود , چنانچه حج نماید , هر چند بعدا مالی از خود پیدا كند , دیگر حج بر او واجب نیست.

2052 - اگر برای تجارت مثلا تا جده برود و مالی به دست آورد كه اگر بخواهد از آنجا به مكه رود

مستطیع باشد , باید حج كند و در صورتی كه حج نماید , اگر چه بعدا مالی پیدا كند كه بتواند از وطن خود به مكه رود دیگر حج بر او واجب نیست.

2053 - اگر انسان اجیر شود كه مباشرتا از طرف كس دیگر حج كند , چنانچه خودش نتواند برود و بخواهد دیگری را از طرف خودش بفرستد , باید از كسی كه او را اجیر كرده اجازه بگیرد.

2054 - اگر كسی مستطیع شود و مكه نرود و فقیر شود , باید اگر چه به زحمت باشد , بعدا حج كند , و اگر به هیچ قسم نتواند حج برود , چنانچه كسی او را برای حج اجیر كند , باید به مكه رود و حج كسی را كه برای او اجیر شده بجا آورد و تا سال بعد چنانچه ممكن است در مكه بماند و برای خود حج نماید , ولی اگر ممكن باشد كه اجیر شود و اجرت را نقد بگیرد و كسی كه او را اجیر كرده.

راضی شود كه حج او در سال بعد بجا آورده شود , چنانچه اطمینان نداشته باشد كه سال بعد بتواند برای خود حج برود , باید سال اول برای خود حج نماید و حج آن كسی را كه او را اجیر كرده برای سال بعد بگذارد.

2055 - اگر كسی كه مستطیع شده به مكه رود و در وقت معینی كه دستور داده اند به عرفات و مشعر الحرام نرسد , چنانچه در سالهای بعد مستطیع نباشد , حج بر او واجب نیست.

مگر آن كه از سالهای پیش مستطیع بوده و نرفته , كه در این

صورت اگر چه به زحمت باشد باید حج كند.

2056 - اگر كسی كه مستطیع شده حج نكند و بعد به واسطه پیری یا مرض و ناتوانی نتواند حج نماید , و ناامید باشد از این كه بعدا خودش حج كند باید دیگری را از طرف خود بفرستد , بلكه اگر ناامید هم نباشد , احتیاط واجب آن است كه اجیر بگیرد و در صورتی كه بعدا قدرت پیدا كرد , خودش نیز حج نماید , و هم چنین است اگر در سال اولی كه به قدر رفتن حج مال پیدا كرده , به واسطه پیری یا مرض یا ناتوانی نتواند حج كند و ناامید از توانایی خود باشد , و در تمام این صور احتیاط مستحب آن است كه چنانچه منوب عنه مرد باشد , نایب صروره باشد , یعنی كسی كه اولین مرتبه حج رفتن او باشد.

2057 - كسی كه از طرف دیگری برای حج اجیر شده , باید طواف نساء را نیز از طرف او بجا آورد و اگر بجا نیاورد , زن بر آن اجیر حرام می شود.

2058 - اگر طواف نساء را درست بجا نیاورد یا فراموش كند چنانچه بعد از چند روز یادش بیاید و از بین راه برگردد و بجا آورد صحیح است.

ولی چنانچه برگشتن برایش مشقت داشته باشد می تواند نایب بگیرد.

احكام خرید و فروش

احكام خرید و فروش

2059 - شخص كاسب سزاوار است احكام خرید و فروش در موارد محل ابتلاء را یاد بگیرد , بلكه چنانچه به واسطه یاد نگرفتن در معرض مخالفت حكم الزامی باشد , یاد گرفتن لازم است , و از حضرت صادق علیه السلام روایت شده: كسی كه

می خواهد خرید و فروش كند , باید احكام آن را یاد بگیرد و اگر پیش از یاد گرفتن احكام آن , خرید و فروش كند , به واسطه معامله های باطل و شبهه ناك به هلاكت می افتد.

2060 - اگر انسان برای ندانستن مساله ای نداند معامله ای كه كرده صحیح است یا باطل , نمی تواند در مالی كه گرفته تصرف نماید , مگر آن كه بداند طرف راضی به تصرف در آن است هر چند معامله باطل باشد.

2061 - كسی كه مال ندارد و مخارجی بر او واجب است مثل خرج زن و بچه , باید كسب كند و برای كارهای مستحب مانند وسعت دادن به عیالات و دستگیری از فقرا , كسب كردن مستحب است.

مستحبات خرید و فروش

1/2061 - چند چیز در خرید و فروش مستحب شمرده شده است: اول آن كه در قیمت جنس بین مشتریها فرق نگذارد.

مگر به لحاظ فقر و مانند آن.

دوم آن كه در قیمت جنس سخت گیری نكند , مگر آن كه در معرض غبن باشد.

سوم آن كه چیزɠرا كه می فروشد زیادتر بدهد و آنچه را كه می خرد كمتر بگیرد.

چهارم آن كه كسی كه با او معامله كرده , اگر پشیمان شود و از او تقاضا كند كه معامله را بهم بزند , برای بهم زدن معامله حاضر شود.

معاملات مكروه

2062 - عمده معاملاتی كه مكروه شمرده شده از این قرار است: اول فروش زمین , مگر این كه زمین دیگری با پول آن بخرد.

دوم قصابی.

سوم آن كه كار خود را كفن فروشی قرار دهد.

چهارم معامله با مردمانی كه پرورش سالم نشده اند.

پنجم معامله بین اذان صبح و اول آفتاب.

ششم آن كه كار خود را خرید و فروش گندم و جو و مانند اینها قرار دهد.

هفتم آن كه برای خریدن جنسی كه مسلمان دیگری می خواهد بخرد داخل معامله او شود.

معاملات حرام

2063 - معاملات حرام بسیار است از آن جمله این موارد است: اول خرید و فروش مشروبات مسكر , و سگ غیر شكاری و خوك و هم چنین مردار نجس بنابر احتیاط , و در غیر اینها در صورتی كه بشود از عین نجس استفاده حلال نمود , مثلا غایط را كود نمایند خرید و فروش جایز است , اگر چه احتیاط در ترك است.

دوم خرید و فروش مال غصبی.

سوم بنابر احتیاط خرید و فروش چیزی كه نزد مردم مال نیست مثل حیوانات درنده , در صورتی كه منفعت محلله قابل توجهی نداشته باشند.

چهارم معامله چیزی كه منافع معمولی آن فقط كار حرام باشد.

مانند اسباب قمار.

پنجم معامله ای كه در آن ربا باشد.

ششم معامله ای كه در آن غش باشد مثل فروش جنسی كه با چیز دیگر مخلوط است , در صورتی كه آن چیز معلوم نباشد و فروشنده هم به خریدار نگوید , مثل فروختن روغنی كه آن را با پیه مخلوط كرده است , پیغمبر اكرم صلی اللّه علیه وآله فرموده اند از ما نیست كسی كه در معامله با مسلمانان غش

كند , یا به آنان ضرر بزند یا تقلب و حیله نماید و هر كه با برادر مسلمان خود غش كند , خداوند بركت روزی او را می برد و راه معاش او را می بندد و او را به خودش واگذار می كند.

2064 - فروختن چیز پاكی كه نجس شده و آب كشیدن آن ممكن است , اشكال ندارد , و هم چنین است , اگر آب كشیدن آن ممكن نباشد , ولی منافع محلله متعارفه اش توقف بر پاك بودنش نداشته باشد - مانند بعضی از روغنها - بلكه اگر توقف هم داشته باشد چنانچه منفعت محلله قابل توجهی داشته باشد , باز هم فروختنش جایز است.

2065 - اگر كسی بخواهد چیزی را كه نجس است , بفروشد باید نجس بودن آن را به خریدار بگوید در صورتی كه اگر نگوید خریدار در معرض مخالفت تكلیف الزامی قرار می گیرد , مثل این كه آب نجس را در وضو و یا غسل به كار می برد و با آن نماز واجبش را می خواند , و یا از آن چیز نجس در خوردن و آشامیدن استفاده می كند , البته اگر بداند كه گفتن به او فایده ای ندارد , چون مثلا آدم لاابالی است كه نجاست و طهارت را رعایت نمی كند , لازم نیست به او بگوید.

2066 - خرید و فروش دواهای نجس خوردنی و غیر خوردنی اگر چه جایز است ولی باید نجاستش را در صورتی كه در مساله پیش گفته شد به مشتری بگویند.

2067 - خرید و فروش روغن هایی كه از ممالك غیر اسلامی می آورند , اگر

نجس بودن آنها معلوم نباشد اشكال ندارد.

روغنی را كه از حیوان بعد از جان دادن آن می گیرند , چنانچه از دست كافر بگیرند یا از ممالك غیر اسلامی بیاورند , در صورتی كه احتمال آن برود كه از حیوانی است كه به دستور شرع كشته شده اگر چه پاك و خرید و فروش آن جایز است ولی خوردنش حرام و بر فروشنده لازم است كیفیت را به خریدار بگوید , در صورتی كه اگر نگوید , خریدار در معرض مخالفت تكلیف الزامی قرار داشته باشد , نظیر آنچه در مساله (2065) گذشت.

2068 - اگر روباه و مانند آن را به غیر دستوری كه در شرع معین شده كشته باشند , یا خودش مرده باشد , خرید و فروش پوست آن بنابر احتیاط جایز نیست.

2069 - چرمی كه از ممالك غیر اسلامی می آورند , یا از دست كافر گرفته می شود , در صورتی كه احتمال برود از حیوانی است كه به دستور شرع كشته شده خرید و فروش آن جایز است , و هم چنین نماز در آن بنابر اقوی صحیح می باشد.

2070 - روغنی كه از حیوان بعد از جان دادنش گرفته شده یا چرمی كه از دست مسلمان گرفته شود , و انسان بداند كه آن مسلمان آن را از دست كافر گرفته و تحقیق نكرده كه از حیوانی است كه به دستور شرع كشته شده یا نه , هر چند محكوم به طهارت است و خرید و فروشش جایز است ولی خوردن آن روغن جایز نیست.

2071 - مشروبات مسكر معامله آنها حرام و باطل است.

2072 - فروختن مال غصبی باطل

است , و فروشنده باید پولی را كه از خریدار گرفته به او برگرداند.

2073 - اگر خریدار جدا قاصد معامله است ولی قصدش این باشد كه پول جنسی را كه می خرد ندهد این قصد به صحت معامله ضرر ندارد , و لازم است پول آن را به فروشنده بدهد.

2074 - اگر خریدار بخواهد پول جنسی را كه به ذمه خریده , بعدا از مال حرام بدهد , معامله صحیح است.

ولی باید مقداری را كه بدهكار است از مال حلال بدهد تا این كه ذمه اش بری گردد.

2075 - خرید و فروش آلات لهو حرام مثل تار و ساز جایز نیست و بنابر احتیاط سازهای كوچك كه بازیچه بچه ها است نیز آن حكم را دارد , و اما آلات مشتركه مثل رادیو و ضبط صوت در صورتی كه به قصد استعمال در حرام نباشد خرید و فروش آن مانعی ندارد.

2076 - اگر چیزی را كه می شود استفاده حلال از آن ببرند به قصد این بفروشد كه آن را در حرام مصرف كنند , مثلا انگور را به این قصد بفروشد كه از آن شراب تهیه نمایند , معامله آن حرام , بلكه بنابر احتیاط باطل است.

ولی اگر به این قصد نفروشد و فقط بداند كه مشتری از انگور شراب تهیه خواهد كرد ظاهر این است كه معامله اشكال ندارد.

2077 - ساختن مجسمه جاندار مطلقا بنابر احتیاط حرام است ولی خرید و فروش آن مانعی ندارد اگر چه احوط ترك است و اما نقاشی جاندار بنابر اقوی جایز است.

2078 - خریدن چیزی كه از قمار , یا دزدی , یا از معامله باطل تهیه

شده حرام است , و اگر كسی آن را بخرد , و از فروشنده بگیرد , باید به صاحب اصلیش برگرداند.

2079 - اگر روغنی را كه با پیه مخلوط است بفروشد , چنانچه آن را معین كند مثلا بگوید این یك من روغن را می فروش , در صورتی كه مقدار پیه در آن زیاد باشد , به طوری كه آن را روغن نگویند معامله باطل است , و اگر مقدار پیه كم باشد , به طوری كه آن را روغن مخلوط با پیه بگویند معامله صحیح است , ولی مشتری خیار عیب دارد و می تواند معامله را بهم بزند , و پول خود را پس بگیرد , و اما اگر روغن از پیه متمایز باشد , معامله به مقدار پیهی كه در آن است باطل می باشد , و پولی كه فروشنده برای پیه آن گرفته مال مشتری و پیه مال فروشنده است , و مشتری می تواند معامله روغن خالصی را هم كه در آن است بهم بزند , ولی اگر آن را معین نكند , بلكه یك من روغن در ذمه بفروشد , بعد روغنی كه پیه دارد بدهد , مشتری می تواند آن روغن را پس بدهد و روغن خالص را مطالبه نماید.

2080 - اگر مقداری از جنسی را كه با وزن یا پیمانه می فروشند , به زیادتر از همان جنس بفروشد , مثلا یك من گندم را به یك من و نیم گندم بفروشد , ربا و حرام است , بلكه اگر یكی از دو جنس , سالم و دیگری معیوب یا جنس یكی خوب و جنس دیگری

بد باشد , یا با یكدیگر تفاوت قیمت داشته باشند , چنانچه بیشتر از مقداری كه می دهد بگیرد , باز هم ربا و حرام است , پس اگر مس درست را بدهد , و بیشتر از آن مس شكسته بگیرد , یا برنج صدری را بدهد و بیشتر از آن برنج گرده بگیرد یا طلای ساخته را بدهد و بیشتر از آن طلای نساخته بگیرد , ربا و حرام می باشد.

2081 - اگر چیزی را كه اضافه می گیرد , غیر از جنسی باشد كه می فروشد , مثلا یك من گندم به یك من گندم و یك قران پول بفروشد , باز هم ربا و حرام است بلكه اگر چیزی زیادتر نگیرد , ولی شرط كند كه خریدار عملی برای او انجام دهد ربا و حرام می باشد.

2082 - اگر كسی كه مقدار كمتر را می دهد چیزی علاوه كند , مثلا یك من گندم و یك دستمال را به یك من و نیم گندم بفروشد , اشكال ندارد , در صورتی كه قصدشان آن باشد كه دستمال در مقابل مقدار زیادی باشد و معامله هم نقدی باشد و هم چنین اگر از هر دو طرف چیزی زیاد كنند , مثلا یك من گندم و یك دستمال را به یك من و نیم گندم و یك دستمال بفروشد , چنانچه قصدشان آن باشد كه دستمال و نیم من گندم در طرف اول در مقابل دستمال در طرف دوم باشد اشكال ندارد.

2083 - اگر چیزی را كه مثل پارچه با متر و ذرع می فروشند , یا چیزی را كه مثل گردو و تخم

مرغ با شماره معامله می كنند , بفروشد و زیادتر بگیرد , اشكال ندارد - مگر در صورتی كه هر دو از یك جنس بوده و معامله با مدت باشد , كه صحت آن در این صورت محل اشكال است , مثل این كه ده دانه گردو نقدا بدهد كه دوازده دانه گردو پس از یك ماه بگیرد - و از این قبیل است فروختن اسكناس , پس مانعی ندارد كه مثلا تومان را به جنس دیگر از اسكناس مثل دینار یا دلار نقدا یا با مدت بفروشد , ولی اگر بخواهد به جنس خودش بفروشد و زیادتر بگیرد , نباید معامله با مدت باشد , و گرنه صحت آن محل اشكال است , مثل این كه صد تومان نقدا بدهد كه صد و ده تومان بعد از شش ماه بگیرد.

2084 - جنسی را كه در غالب شهرها با وزن , یا پیمانه می فروشند و در بعضی از شهرها با شماره معامله می كنند , بنابر اقوی جایز است كه آن جنس را به زیادتر در شهری كه با شماره معامله می كنند بفروشد , و هم چنین در صورتی كه شهرها مختلف باشند , و چنین غلبه ای در بین نباشد , حكم آن در هر شهری بر طبق معمول آن شهر است.

2085 - در چیزهایی كه با وزن یا پیمانه فروخته می شوند , اگر چیزی را كه می فروشد , و عوضی را كه می گیرد , از یك جنس نباشد , و معامله نقدی باشد , زیادی گرفتن اشكال ندارد , ولی اگر معامله با مدت باشد , محل اشكال

است , پس اگر یك من برنج را به دو من گندم تا یك ماه بفروشد , صحت معامله خالی از اشكال نیست.

2086 - اگر میوه رسیده را با میوه نارس آن معامله كند , نمی تواند زیادی بگیرد , و مشهور فرموده اند جنسی را كه می فروشد , و عوضی را كه می گیرد , اگر از یك چیز عمل آمده باشد , باید در معامله زیادی نگیرد , مثلا اگر یك من روغن گاو بفروشد و در عوض آن یك من و نیم پنیر گاو بگیرد , ربا و حرام است ولی كلیت این حكم محل اشكال است.

2087 - جو و گندم در ربا یك جنس حساب می شود , پس اگر مثلا یك من گندم بدهد و یك من و پنج سیر جو بگیرد.

ربا و حرام است و نیز اگر مثلا ده من جو بخرد كه سر خرمن ده من گندم بدهد , چون جو را نقد گرفته و بعد از مدتی گندم را می دهد , مثل آن است كه زیادی گرفته و حرام می باشد.

2088 - پدر و فرزند و زن و شوهر می توانند از یكدیگر ربا بگیرند , و هم چنین مسلمان می تواند از كافری كه در پناه اسلام نیست ربا بگیرد , ولی معامله ربا با كافری كه در پناه اسلام هست حرام است , البته پس از انجام معامله اگر ربا دادن در شریعت او جایز باشد , می تواند از او ربا بگیرد.

شرایط فروشنده و خریدار

2089 - برای فروشنده و خریدار شش چیز شرط است: اول آن كه بالغ باشند.

دوم آن كه عاقل باشند.

سوم آن

كه سفیه نباشند - یعنی مال خود را در كارهای بیهوده مصرف نكنند.

چهارم آن كه قصد خرید و فروش داشته باشند , پس اگر مثلا به شوخی بگوید مال خود را فروختم , معامله باطل است.

پنجم آن كه كسی آنها را مجبور نكرده باشد.

ششم آن كه جنس و عوض را كه می دهند مالك باشند , و احكام اینها در مسائل آینده گفته خواهد شد.

2090 - معامله با بچه نابالغ , كه مستقل در معامله باشد باطل است , مگر در چیزهای كم قیمتی كه معمول است با بچه ممیز نابالغ در آنها معامله شود.

و اما اگر معامله با ولی باشد و بچه نابالغ ممیز فقط صیغه معامله را جاری سازد , معامله در هر صورت صحیح است , بلكه اگر جنس یا پول مال دیگری باشد , و آن بچه وكالتا از صاحبش آن مال را بفروشد , یا با آن پول چیزی بخرد , ظاهر این است كه معامله صحیح است , اگر چه بچه ممیز مستقل در تصرف باشد , و هم چنین است اگر طفل وسیله باشد كه پول را به فروشنده بدهد , و جنس را به خریدار برساند , یا جنس را به خریدار بدهد و پول را به فروشنده برساند اگر چه ممیز نباشد , معامله صحیح است چون واقعا دو نفر بالغ با یكدیگر معامله كرده اند.

2091 - اگر از بچه نابالغ در صورتی كه معامله با آن صحیح نیست , چیزی بخرد , یا چیزی به او بفروشد , باید جنس یا پولی را كه از او گرفته در صورتی كه مال خود بچه باشد ,

به ولی او و اگر مال دیگری بوده به صاحب آن بدهد , یا از صاحبش رضایت بخواهد , و اگر صاحب آن را نمی شناسد , و برای شناختن او هم وسیله ای ندارد , باید چیزی را كه از بچه گرفته , از طرف صاحب آن بابت مظالم به فقیر بدهد , و احتیاط لازم آن است كه در این كار از حاكم شرع اذن بگیرد.

2092 - اگر كسی با بچه ممیز در صورتی كه معامله با آن صحیح نیست , معامله كند , و جنس یا پولی كه به بچه داده از بین برود , ظاهر این است كه می تواند از بچه بعد از بلوغش یا از ولی او مطالبه نماید.

و اگر بچه ممیز نباشد حق مطالبه ندارد.

2093 - اگر خریدار یا فروشنده را به معامله مجبور كنند , چنانچه بعد از معامله راضی شود مثلا بگوید راضی هستم , معامله صحیح است.

ولی احتیاط مستحب آن است كه دوباره صیغه معامله را بخوانند.

2094 - اگر انسان مال كسی را بدون اجازه او بفروشد , چنانچه صاحب مال به فروش آن راضی نشود , و اجاره نكند معامله باطل است.

2095 - پدر و جد پدری طفل و نیز وصی پدر , و وصی جد پدری بر طفل می توانند مال طفل را بفروشند و مجتهد عادل هم در صورتی كه ضرورت اقتضا كند , می تواند مال دیوانه یا طفل یتیم یا مال كسی را كه غایب است بفروشد.

2096 - اگر كسی مالی را غصب كند و بفروشد , و بعد از فروش صاحب مال معامله را اجازه كند , معامله صحیح

است , و چیزی را كه غصب كننده به مشتری داده , و منفعتهای آن از موقع معامله ملك مشتری است و چیزی را كه مشتری داده و منفعتهای آن از موقع معامله , ملك كسی است كه مال او را غصب كرده اند.

2097 - اگر كسی مالی را غصب كند و بفروشد , به قصد این كه پول آن مال خودش باشد , چنانچه صاحب مال معامله را اجازه بكند , معامله صحیح است ولی پول مال مالك می شود , نه مال غاصب.

شرایط جنس و عوض آن

2098 - جنسی را كه می فروشد و چیزی را كه عوض آن می گیرد , پنج شرط دارد: اول آن كه مقدار آن با وزن یا پیمانه یا شماره و مانند اینها معلوم باشد.

دوم آن كه بتواند آن را تحویل دهد , و گرنه معامله صحیح نیست , مگر آن كه آن را با چیزی كه می تواند او را تحویل دهد , بفروشد كه در این صورت معامله صحیح است , ولی ظاهر آن است كه اگر خریدار بتواند آن چیزی را كه خریده به دست آورد , هر چند فروشنده قادر نباشد كه آن را به او تحویل دهد , معامله صحیح است , مثلا اگر اسبی را كه فرار كرده بفروشد , و خریدار بتواند آن را پیدا كند معامله اشكال ندارد , و صحیح می باشد , و احتیاج به ضمیمه در این صورت نیست.

سوم خصوصیاتی را كه در جنس و عوض است و به واسطه آنها میل مردم به معامله فرق می كند , معین نمایند.

چهارم آن كه متعلق حق دیگری نباشد , به

طوری كه به خارج شدن از ملك مالك حق آن شخص از میان برود.

پنجم خود جنس را بفروشد نه منفعت آن را پس اگر مثلا منفعت یك ساله خانه را بفروشد , صحیح نیست ولی چنانچه خریدار به جای پول منفعت مالك خود را بدهد , مثلا فرشی را از كسی بخرد و عوض آن منفعت یك ساله خانه خود را به او واگذار كند , اشكال ندارد , و احكام اینها در مسایل آینده گفته خواهد شد.

2099 - جنسی را كه در شهری با وزن یا پیمانه معامله می كنند در آن شهر انسان باید با وزن یا پیمانه بخرد , ولی می تواند همان جنس را در شهری كه با دیدن معامله می كنند , با دیدن خریداری نماید.

2100 - چیزی را كه با وزن خرید و فروش می كنند با پیمانه هم می شود معامله كرد , به این طور كه اگر مثلا می خواهد ده من گندم بفروشد با پیمانه ای كه یك من گندم می گیرد , ده پیمانه بدهد.

2101 - اگر معامله از جهت نبودن یكی از شرطهایی كه گفته شد - غیر شرط چهارم - باطل باشد ولی خریدار و فروشنده راضی باشند كه در مال یكدیگر تصرف كنند آنها اشكال ندارد.

2102 - معامله چیزی كه وقف شده باطل است , ولی اگر به طوری خراب شود كه نتوانند استفاده ای را كه مال برای آن وقف شده از آن ببرند یا در معرض این جهت باشد , مثلا حصیر مسجد به طوری پاره شود كه نتوانند روی آن نماز بخوانند , فروش آن برای متولی و كسی

كه در حكم او است , اشكال ندارد , و در صورتی كه ممكن باشد , باید بنابر احتیاط پول آن را در همان مسجد به مصرفی برسانند كه به مقصود وقف كننده نزدیكتر باشد.

2103 - هرگاه بین كسانی كه مال را برای آنان وقف كرده اند به طوری اختلاف پیدا شود , كه اگر مال وقف را نفروشند , گمان آن برود كه مال یا جانی تلف شود , بعضی گفته اند كه می توانند آن مال را بفروشند و به مصرفی كه به مقصود وقف كننده نزدیكتر است برسانند , ولی این حكم محل اشكال است ولیكن اگر واقف شرط كند كه اگر صلاح در فروش وقف باشد بفروشند فروختن آن در این صورت اشكال ندارد.

2104 - خرید و فروش ملكی كه آن را به دیگری اجاره داده اند اشكال ندارد , ولی استفاده آن ملك در مدت اجاره مال مستاجر است.

و اگر خریدار نداند كه آن ملك را اجاره داده اند , یا به گمان این كه مدت اجاره كم است ملك را خریده

صیغه خرید و فروش

2105 - در خرید و فروش لازم نیست صیغه عربی بخوانند , مثلا اگر فروشنده به فارسی بگوید این مال را در عوض این پول فروختم و مشتری بگوید قبول كردم معامله صحیح است , ولی خریدار و فروشنده باید قصد انشاء داشته باشد , یعنی به گفتن این دو جمله مقصودشان خرید و فروش باشد.

2106 - اگر در موقع معامله صیغه نخوانند , ولی فروشنده در مقابل مالی كه از خریدار می گیرد , مال خود را ملك او كند معامله صحیح است و هر دو

مالك می شوند.

خرید و فروش میوه ها

2107 - میوه ای كه گل آن ریخته و دانه بسته چنانچه معلوم باشد , كه از آفت رسته است یا نه به طوری كه مقدار حاصل آن درخت را بتوان تخمین زد , فروش آن پیش از چیدن صحیح است , بلكه اگر هنوز هم معلوم نباشد , كه از آفت رسته است یا نه , چنانچه میوه دو سال یا بیشتر را بفروشند , یا همان مقداری كه فعلا روییده - به شرط آن كه مالیت قابل توجهی داشته باشد , - بفروشند معامله صحیح است , و هم چنین اگر چیزی از حاصل زمین یا چیز دیگری را با آن بفروشند , معامله صحیح است , ولی احتیاط لازم در این صورت آن است كه ضمیمه طوری باشد كه اگر دانه ها میوه نشوند حافظ سرمایه خریدار باشد.

2108 - فروختن میوه ای را كه بر درخت است , پیش از آن كه دانه ببندد و گلش بریزد نیز جایز است , ولی باید با ضمیمه باشد , به طوری كه در مساله پیش گفته شد , و یا آن كه میوه بیشتر از یك سال را بفروشند.

2109 - اگر خرمایی را كه زرد یا سرخ شده , بر درخت بفروشند اشكال ندارد , ولی عوض آن را از خرما چه از آن درخت و چه از غیر آن قرار ندهند , اما اگر كسی یك درخت خرما در خانه كس دیگر داشته باشد , در صورتی كه مقدار آن را تخمین كنند و صاحب درخت آن را به صاحب خانه بفروشد و عوض آن را خرما قرار بدهند اشكال

ندارد.

2110 - فروختن خیار و بادنجان و سبزیها و مانند اینها كه سالی چند مرتبه چیده می شود , در صورتی كه ظاهر و نمایان شده باشد و معین كنند كه مشتری در سال چند دفعه آن را بچیند اشكال ندارد , ولی اگر ظاهر و نمایان نشده باشد فروختن آن اشكال دارد.

2111 - اگر خوشه گندم را بعد از آن كه دانه بسته به گندمی كه از خودش حاصل می آید , یا از خوشه دیگری بفروشند معامله صحیح نیست.

نقد و نسیه

2112 - اگر جنسی را نقد بفروشند , خریدار و فروشنده بعد از معامله می توانند جنس و پول را از یكدیگر مطالبه نموده و تحویل بگیرند و تحویل دادن در منقول مانند فرش و لباس و غیر منقول مانند خانه و زمین به این است كه دست از آن چیز بردارد , و طوری آن را در اختیار طرف قرار دهد كه چنانچه بخواهد بتواند در آن تصرف كند و این معنی به اختلاف موارد مختلف می باشد.

2113 - در معامله نسیه باید مدت كاملا معلوم باشد , پس اگر جنسی را بفروشد كه سر خرمن پول آن را بگیرد , چون مدت كاملا معین نشده معامله باطل است.

2114 - اگر جنسی را نسیه بفروشد , پیش از تمام شدن مدتی كه قرار گذاشته اند , نمی تواند عوض آن را از خریدار مطالبه نماید , ولی اگر خریدار بمیرد و از خودش مال داشته باشد , فروشنده می تواند پیش از تمام شدن مدت , طلبی را كه دارد از ورثه او مطالبه نماید.

2115 - اگر جنسی را نسیه بفروشد , بعد

از تمام شدن مدتی كه قرار گذاشته اند , می تواند عوض آن را از خریدار مطالبه نماید , ولی اگر خریدار نتواند بپردازد , باید او را مهلت دهد , یا معامله را فسخ كند و در صورتی كه آن جنس موجود است پس بگیرد.

2116 - اگر به كسی كه قیمت جنس را نمی داند , مقداری نسیه بدهد و قیمت آن را به او نگوید , معامله باطل است.

ولی اگر به كسی كه قیمت نقدی جنس را می داند نسیه بدهد و گرانتر حساب كند , مثلا بگوید جنسی را كه به تو نسیه می دهم تومانی یك ریال از قیمتی كه نقد می فروشم گرانتر حساب می كنم و او قبول كند اشكال ندارد.

2117 - كسی كه جنسی را نسیه فروخته و برای گرفتن پول آن مدتی قرار داده , اگر مثلا بعد از گذشتن نصف مدت , مقداری از طلب خود را كم كند و بقیه را نقد بگیرد اشكال ندارد.

معامله سلف و شرایط آن

2118 - معامله سلف آن است كه شخص به پول نقد جنس كلی را كه بعد از مدتی تحویل می دهد بفروشد پس اگر خریدار بگوید این پول را می دهم كه مثلا بعد از شش ماه فلان جنس را بگیرم و فروشنده بگوید قبول كردم , یا فروشنده پول را بگیرد و بگوید فلان جنس را فروختم كه بعد از شش ماه تحویل بدهم معامله صحیح است.

2119 - اگر پولی را كه از جنس طلا یا نقره است سلف بفروشد و عوض آن را پول طلا یا نقره بگیرد معامله باطل است.

ولی اگر جنسی یا پولی را كه از

جنس طلا و نقره نیست بفروشد و عوض آن را جنس دیگر یا پول طلا یا نقره بگیرد معامله - به تفصیلی كه در شرط هفتم مساله آینده گفته می شود - صحیح است.

و احتیاط مستحب آن است كه در عوض جنسی كه می فروشد پول بگیرد و جنس دیگر نگیرد.

2120 - معامله سلف هفت شرط دارد: اول خصوصیاتی را كه قیمت جنس به واسطه آنها فرق می كند معین نمایند.

ولی دقت زیاد هم لازم نیست , همین قدر كه مردم بگویند خصوصیات آن معلوم شده كافی است.

دوم پیش از آن كه خریدار و فروشنده از هم جدا شوند , خریدار تمام قیمت را به فروشنده بدهد یا به مقدار پول آن از فروشنده طلبكار نقدی باشد و طلب خود را بابت قیمت جنس حساب كند و او قبول نماید و چنانچه مقداری از قیمت آن را بدهد , اگر چه معامله نسبت به آن مقدار صحیح است ولی فروشنده می تواند معامله را بهم بزند.

سوم مدت را كاملا معین كنند و اگر بگوید تا اول خرمن جنس را تحویل می دهم چون مدت كاملا معلوم نشده معامله او باطل است.

چهارم وقتی را برای تحویل جنس معین كنند كه در آن وقت فروشنده بتواند جنس را تحویل دهد چه كمیاب باشد یا نه.

پنجم جای تحویل جنس را بنابر احتیاط كاملا معین نمایند , ولی اگر از حرفهای آنان جای آن معلوم باشد , لازم نیست اسم آنجا را ببرند.

ششم وزن یا پیمانه آن را معین كنند , و جنسی را هم كه معمولا با دیدن معامله می كنند اگر سلف بفروشند اشكال ندارد , ولی

باید مثل بعضی از اقسام گردو و تخم مرغ تفاوت افراد آن به قدری كم باشد كه مردم به آن اهمیت ندهند.

هفتم چیزی را كه می فروشند , چنانچه از اجناسی باشد كه با وزن یا پیمانه فروخته می شود , عوض آن از آن جنس نباشد , بلكه بنابر احتیاط لازم از غیر آن جنس از اجناسی كه با وزن یا پیمانه فروخته می شود هم نباشد , و اگر چیزی را كه می فروشد از اجناسی باشد كه با شماره فروخته می شود , بنابر احتیاط جایز نیست كه عوض آن را از جنس خود با مقداری زیادتر قرار دهد.

احكام معامله سلف

2121 - انسان نمی تواند جنسی را كه سلف خریده پیش از تمام شدن مدت به غیر فروشنده اش بفروشد و بعد از تمام شدن مدت , اگر چه آن را تحویل نگرفته باشد , فروختن آن اشكال ندارد , ولی فروختن غله مانند گندم و جو و سایر اجناسی كه با وزن یا پیمانه فروخته می شود , غیر از میوه ها پیش از تحویل گرفتن آن جایز نیست مگر این كه به سرمایه اش یا به كمتر از آن بفروشد.

2122 - در معامله سلف اگر فروشنده جنسی را كه قرارداد كرده در موعدش بدهد , مشتری باید قبول كند , هر چند بهتر از آنچه قرار گذاشته باشد , در صورتی كه از همان جنس حساب شود.

2123 - اگر جنسی را كه فروشنده می دهد , پست تر از جنسی باشد كه قرارداد كرده , مشتری می تواند قبول نكند.

2124 - اگر فروشنده به جای جنسی كه قرارداد كرده , جنس

دیگری بدهد , در صورتی كه مشتری راضی شود اشكال ندارد.

2125 - اگر جنسی را كه سلف فروخته در موقعی كه باید آن را تحویل دهد نایاب شود و نتواند آن را تهیه كند , مشتری می تواند صبر كند تا تهیه نماید , یا معامله را به هم بزند و چیزی را كه داده پس بگیرد , و بنابر احتیاط نمی تواند آن را به فروشنده به قیمت مشتری بفروشد.

2126 - اگر جنسی را بفروشد و قرار بگذارد كه بعد از مدتی تحویل دهد و پول آن را هم بعد از مدتی بگیرد , معامله باطل است.

2127 - اگر طلا را به طلا و نقره را به نقره بفروشد , سكه دار باشند یا بی سكه در صورتی كه وزن یكی از آنها زیادتر باشد , معامله حرام و باطل است.

2128 - اگر طلا را به نقره یا نقره را به طلا نقدا بفروشد , معامله صحیح است و لازم نیست وزن آنها مساوی باشد , ولی اگر معامله با مدت باشد باطل است.

2129 - اگر طلا یا نقره را به طلا یا نقره بفروشند.

باید فروشنده و خریدار پیش از آن كه از یكدیگر جدا شوند , جنس و عوض آن را به یكدیگر تحویل دهند و اگر هیچ مقدار از چیزی را كه قرار گذاشته اند تحویل ندهند معامله باطل است.

2130 - اگر فروشنده یا خریدار , تمام چیزی را كه قرار گذاشته تحویل دهد , و دیگری مقداری از آن را تحویل دهد , و از یكدیگر جدا شوند اگر چه معامله نسبت به آن مقدار صحیح است ولی كسی كه تمام

مال به دست او نرسیده می تواند معامله را بهم بزند.

2131 - اگر خاك نقره معدن را به نقره خالص و خاك طلای معدن را به طلای خالص بفروشند , معامله باطل است - مگر آن كه بداند مثلا مقدار نقره خاك با مقدار نقره خالص مساوی می باشد - ولی فروختن خاك نقره را به طلا , و خاك طلا را به نقره همان طوری كه سابقا گفته شد اشكال ندارد.

مواردی كه انسان می تواند معامله را بهم بزند

2132 - حق بهم زدن معامله را خیار می گویند , و خریدار و فروشنده در یازده صورت می توانند معامله را بهم بزنند.

اول آن كه از هم جدا نشده باشند , هر چند مجلس معامله را ترك گفته باشند.

و این خیار را خیار مجلس می گویند.

دوم آن كه مشتری یا فروشنده در بیع , یا یكی از دو طرف معامله در معاملات دیگر مغبون شده باشند كه آن را خیار غبن گویند.

و منشا ثبوت این نحو از خیار (شرط ارتكازی) در عرف عام می باشد , یعنی در هر معامله ای در ذهن دو طرف معامله این شرط مرتكز است كه مالی را كه می گیرد از جهت مالیت به مقدار فاحش كمتر از مالی را كه می پردازد نباشد , و اگر باشد , حق بهم زدن معامله را داشته باشد , ولی چنانچه در مواردی در عرف خاص شرط ارتكازی طور دیگر باشد مثلا شرط این باشد كه اگر مالی را كه گرفته از جهت مالیت كمتر از مالی كه پرداخته باشد بتواند مابه التفاوت میان آن دو را از طرف مطالبه كند , و اگر ممكن نشد معامله را

بهم زند , باید همان عرف خاص در این چنین موارد رعایت شود.

سوم در معامله قرارداد كنند كه تا مدت معینی هر دو یا یكی از آنان بتوانند معامله را بهم بزنند كه آن را خیار شرط گویند.

چهارم یكی از دو طرف معامله , مال خود را بهتر از آنچه هست نشان دهد و طوری كند كه طرف در آن رغبت كند یا رغبت او به آن زیادتر شود كه آن را خیار تدلیس گویند.

پنجم یكی از دو طرف معامله با دیگری شرط كند كه كاری را انجام دهد و به آن شرط عمل نشود یا شرط كند مال معینی را كه می دهد به طور مخصوصی باشد و آن مال دارای آن خصوصیت نباشد , كه در این صورت شرط كننده می تواند معامله را بهم بزند و آن را خیار تخلف شرط گویند.

ششم در جنس یا عوض آن عیبی باشد و آن را خیار عیب گویند.

هفتم معلوم شود مقداری از جنسی را كه معامله نموده اند , مال دیگری است كه اگر صاحب آن به معامله راضی نشود , گیرنده می تواند معامله را بهم بزند , یا عوض آن مقدار را چنانچه پرداخته باشد از طرف خود بگیرد , و آن را خیار شركت گویند.

هشتم صاحب مال خصوصیات جنس معینی را كه طرف ندیده به او بگوید , بعد معلوم شود طوری كه گفته نبوده است , یا آن كه طرف جنس را سابقا دیده بوده و خیال می كرده كه فعلا هم دارای خصوصیاتی است كه در گذشته در آن دیده , بعد معلوم شود كه آن خصوصیات در آن باقی

نمانده , كه در این صورت طرف می تواند معامله را بهم بزند و آن را خیار رؤیت گویند.

نهم اگر مشتری پول جنسی را كه خریده تا سه روز ندهد و فروشنده هم جنس را تحویل نداده باشد فروشنده می تواند معامله را بهم بزند , ولی این در صورتی است كه فروشنده خریدار را در پرداخت پول مهلت داده باشد , ولی تعیین مدت نكرده باشد , و اما اگر او را اصلا مهلت نداده باشد , می تواند با اندكی تاخیر در پرداخت پول معامله را بهم بزند , و اگر او را بیش از سه روز مهلت داده باشد , نمی تواند تا تمام شدن مدت معامله را بهم بزند , و از این جا معلوم می شود كه اگر جنسی را كه فروخته مثل بعضی از میوه ها باشد كه اگر یك روز بماند ضایع می شود , چنانچه خریدار تا شب پول آن را ندهد , و شرط نكرده باشد كه دادن پول را تاخیر بیندازد , فروشنده می تواند معامله را بهم بزند , و آن را خیار تاخیر گویند.

دهم كسی كه حیوانی را خریده تا سه روز می تواند معامله را بهم بزند , و اگر در عوض چیزی كه فروخته حیوانی گرفته باشد , فروشنده تا سه روز می تواند معامله را بهم بزند و آن را خیار حیوان گویند.

یازدهم فروشنده نتواند جنسی را كه فروخته تحویل دهد مثلا اسبی را كه فروخته فرار نماید كه در این صورت می تواند معامله را بهم بزند و آن را خیار تعذر تسلیم گویند و احكام اینها در مسایل

آینده گفته خواهد شد.

2133 - اگر خریدار قیمت جنس را نداند , یا در موقع معامله غفلت كند و جنس را گرانتر از قیمت معمولی آن بخرد , چنانچه به مقدار قابل توجهی گرانتر خریده باشد , می تواند معامله را بهم بزند , البته به شرط آن كه مقدار تفاوت در حال بهم زدن معامله هم ثابت باشد , و گرنه معلوم نیست كه بتواند معامله را بهم بزند.

و نیز اگر فروشنده قیمت جنس را نداند , یا موقع معامله غفلت كند و جنس را ارزانتر از قیمت آن بفروشد در صورتی كه به مقدار قابل توجهی ارزانتر فروخته باشد , می تواند به شرط گذشته معامله را بهم بزند.

2134 - در معامله بیع شرط كه مثلا خانه صد هزار تومانی را به پنجاه هزار تومان می فروشند , و قرار می گذارند كه اگر فروشنده سر مدت پول را بدهد بتواند معامله را بهم بزند , در صورتی كه خریدار و فروشنده قصد خرید و فروش داشته باشند معامله صحیح است.

2135 - در معامله بیع شرط اگر چه فروشنده اطمینان داشته باشد كه هرگاه سر مدت پول را ندهد , خریدار ملك را به او می دهد معامله صحیح است ولی اگر سر مدت پول را ندهد , حق ندارد ملك را از خریدار مطالبه كند و اگر خریدار بمیرد , نمی تواند ملك را از ورثه او مطالبه نماید.

2136 - اگر چای اعلا را با چای پست مخلوط كند و به اسم چای اعلا بفروشد , مشتری می تواند معامله را بهم بزند.

2137 - اگر خریدار بفهمد مال معینی را كه خریده

عیبی دارد مثلا حیوانی را بخرد و بفهمد كه یك چشم آن كور است , چنانچه آن عیب پیش از معامله در مال بوده و او نمی دانسته , می تواند معامله را بهم زده و آن مال را به فروشنده برگرداند و چنانچه برگرداندن ممكن نباشد , مثلا در آن مال تغییری حاصل شده یا تصرفی كه مانع از رد است نموده باشد , در این صورت فرق قیمت سالم و معیوب آن را معین كند و به نسبت تفاوت قیمت سالم و معیوب از پولی كه به فروشنده داده پس بگیرد , مثلا مالی را كه به چهار تومان خریده اگر بفهمد معیوب است , در صورتی كه قیمت سالم آن هشت تومان و قیمت معیوب آن شش تومان باشد , چون فرق قیمت سالم و معیوب یك چهارم می باشد , می تواند یك چهارم پولی را كه داده یعنی یك تومان از فروشنده بگیرد.

2138 - اگر فروشنده بفهمد در عوض معینی كه مالش را به آن فروخته عیبی هست , چنانچه آن عیب پیش از معامله در عوض بوده و او نمی دانسته می تواند معامله را بهم زده و آن عوض را به صاحبش برگرداند , و چنانچه از جهت تغییر یا تصرف نتواند برگرداند می تواند تفاوت قیمت سالم و معیوب را به دستوری كه در مساله پیش گفته شد بگیرد.

2139 - اگر بعد از معامله و پیش از تحویل دادن مال عیبی در آن پیدا شود , خریدار می تواند معامله را بهم بزند , و نیز اگر در عوض مال بعد از معامله و پیش از تحویل

دادن , عیبی پیدا شود , فروشنده می تواند معامله را بهم بزند , و اگر بخواهند تفاوت قیمت بگیرند در صورت عدم امكان رد جایز است.

2140 - اگر بعد از معامله عیب مال را بفهمد چنانچه بخواهد باید فورا معامله را بهم بزند , و اگر بیش از مقدار معمول - با در نظر گرفتن اختلاف موارد - تاخیر بیندازد دیگر نمی تواند معامله را بهم بزند.

2141 - هر گاه بعد از خریدن جنس عیب آن را بفهمد , اگر چه فروشنده حاضر نباشد , می تواند معامله را بهم بزند , و هم چنین است حكم در سایر خیارات.

2142 - در چهار صورت خریدار به واسطه عیبی كه در مال است نمی تواند معامله را بهم بزند , یا تفاوت قیمت بگیرد: اول آن كه موقع خریدن عیب مال را بداند.

دوم آن كه به عیب مال راضی شود.

سوم آن كه در وقت معامله بگوید: اگر مال عیبی داشته باشد , پس نمی دهم و تفاوت قیمت هم نمی گیرم.

چهارم آن كه فروشنده در وقت معامله بگوید این مال را با هر عیبی كه دارد می فروشم ولی اگر عیبی را معین كند و بگوید مال را با این عیب می فروشم و معلوم شود عیب دیگری هم دارد , خریدار می تواند برای عیبی كه فروشنده معین نكرده مال را پس دهد , و در صورتی كه نتواند پس دهد تفاوت قیمت بگیرد.

2143 - اگر خریدار بفهمد مال عیبی دارد , و پس از تحویل گرفتن مال عیب دیگری در آن پیدا شود نمی تواند معامله را بهم بزند , ولی می تواند

تفاوت قیمت سالم و معیوب را بگیرد , ولی اگر حیوان معیوبی را بخرد و پیش از گذشتن زمان خیار كه سه روز است عیب دیگری پیدا كند اگر چه آن را تحویل گرفته باشد باز هم می تواند آن را پس دهد , و نیز اگر فقط خریدار تا مدتی حق بهم زدن معامله را داشته باشد و در آن مدت مال عیب دیگری پیدا كند , اگر چه آن را تحویل گرفته باشد , می تواند معامله را بهم بزند.

2144 - اگر انسان مالی داشته باشد كه خودش آن را ندیده و دیگری خصوصیات آن را برای او گفته باشد , چنانچه او همان خصوصیات را به مشتری بگوید و آن را بفروشد و بعد از فروش بفهمد كه بهتر از آن بوده می تواند معامله را بهم بزند.

مسایل متفرقه

2145 - اگر فروشنده قیمت خرید جنس را به مشتری بگوید باید تمام چیزهایی را كه به واسطه آنها قیمت مال كم یا زیاد می شود بگوید اگر چه به همان قیمت یا كمتر از آن بفروشد , مثلا باید بگوید كه نقد خریده است یا نسیه , و چنانچه بعضی از آن خصوصیات را نگوید , و بعدا مشتری بفهمد می تواند معامله را بهم بزند.

2146 - اگر انسان جنسی را به كسی بدهد و قیمت آن را معین كند و بگوید این جنس را به این قیمت به فروش و هر چه زیادتر فروختی اجرت فروشت باشد , هر چه زیادتر از آن قیمت بفروشد مال صاحب مال است.

و فروشنده فقط می تواند مزد زحمت خود را از صاحب مال بگیرد.

ولی

اگر به طور جعاله باشد , و بگوید این جنس را به زیادتر از آن قیمت اگر فروختی زیادی مال خودت باشد اشكال ندارد.

2147 - اگر قصاب گوشت نر بفروشد و به جای آن گوشت ماده بدهد معصیت كرده است , پس اگر آن گوشت را معین كرده و گفته این گوشت نر را می فروشم مشتری می تواند معامله را بهم بزند , و اگر آن را معین نكرده , در صورتی كه مشتری به گوشتی كه گرفته راضی نشود قصاب باید گوشت نر به او بدهد.

2148 - اگر مشتری به بزاز بگوید پارچه ای می خواهم كه رنگ آن نرود و بزاز پارچه ای به او بفروشد كه رنگ آن برود , مشتری می تواند معامله را بهم بزند.

2149 - قسم خوردن در معامله اگر راست باشد مكروه است و اگر دروغ باشد حرام است.

احكام شركت

2150 - اگر دو نفر با هم اتفاق ببندند كه با مال مشترك خود تجارت كنند و آنچه منفعت می برند میان خود تقسیم نمایند , و به عربی یا به زبان دیگر صیغه شركت را بخوانند , یا كاری كنند كه معلوم باشد می خواهند با یكدیگر شریك باشند شركت آنان صحیح است.

2151 - اگر چند نفر در مزدی كه از كار خودشان می گیرند با یكدیگر شركت كنند , مثلا چند دلاك با هم قرار بگذارند كه هر قدر مزد گرفتند با هم قسمت كنند , شركت آنان صحیح نیست ولی اگر با هم مصالحه كنند كه مثلا نصف مزد كار هر یك تا مدت معینی برای دیگری باشد در مقابل نصف مزد كار او مصالحه

صحیح است و هر كدام با دیگری در مزد كار او شریك می شود.

2152 - اگر دو نفر با یكدیگر شركت كنند كه هر كدام به اعتبار خود جنسی بخرد و قیمت آن را خودش بدهكار شود ولی در سود جنسی كه هر كدام خریده اند با یكدیگر شریك باشند صحیح نیست , اما اگر هر كدام دیگری را وكیل كند كه او را در آنچه نسیه می خرد شریك كند یعنی جنس را برای خود و شریكش بخرد كه هر دو بدهكار شوند هر دو در آن جنس شریك می شوند.

2153 - كسانی كه به واسطه شركت با هم شریك می شوند باید بالغ و عاقل باشند و از روی قصد و اختیار شركت كنند و نیز باید بتوانند در مال خود تصرف نمایند , پس سفیه - كسی كه مال خود را در كارهای بیهوده صرف می كند - چون حق ندارد در مال خود تصرف نماید , اگر شركت كند صحیح نیست.

2154 - اگر در عقد شركت شرط كنند كسی كه كار می كند یا بیشتر از شریك دیگر كار می كند یا كار او با اهمیت تر از كار دیگری است بیشتر منفعت ببرد , باید آنچه را شرط كرده اند به او بدهند , و هم چنین اگر شرط كنند كسی كه كار نمی كند , یا بیشتر كار نمی كند , یا كار او با اهمیت تر از كار دیگری نیست بیشتر منفعت ببرد , باز هم شرط صحیح است و باید آنچه شرط كرده اند به او بدهند.

2155 - اگر قرار بگذارند كه همه سود را یك نفر

ببرد یا تمام ضرر از یكی از آنان باشد , صحت شركت محل اشكال است.

2156 - اگر شرط نكنند كه یكی از شریكها بیشتر منفعت ببرد , چنانچه سرمایه آنان یك اندازه باشد منفعت و ضرر را هم به یك اندازه می برند , و اگر سرمایه آنان یك اندازه نباشد , باید منفعت و ضرر را به نسبت سرمایه قسمت نمایند , مثلا اگر دو نفر شركت كنند و سرمایه یكی از آنان دو برابر سرمایه دیگری باشد , سهم او از منفعت و ضرر دو برابر سهم دیگری است , چه هر دو به یك اندازه كار كنند , یا یكی كمتر كار كند , یا هیچ كار نكند.

2157 - اگر در عقد شركت شرط كنند كه هر دو با هم خرید و فروش نمایند , یا هر كدام به تنهایی معامله كنند , یا فقط یكی از آنان معامله كند , یا شخص سومی برای معامله كردن اجاره شود , باید به قرارداد عمل نمایند.

2158 - اگر معین نكنند كه كدام یك آنان با سرمایه خرید و فروش نماید , هیچ یك آنان بدون اجازه دیگری نمی تواند با آن سرمایه معامله كند.

2159 - شریكی كه اختیار سرمایه شركت با او است باید به قرارداد شركت عمل كند , مثلا اگر با او قرار گذاشته اند كه نسیه بخرد یا نقد بفروشد , یا جنس را از محل مخصوصی بخرد , باید به همان قرارداد , رفتار نماید , و اگر با او قراری نگذاشته باشند , باید به طور معمول معامله كند و داد و ستدی نماید كه برای شركت ضرر

نداشته باشد.

و مال شركت را در مسافرت همراه خود نبرد اگر این كار خلاف معمول است.

2160 - شریكی كه با سرمایه شركت معامله می كند , اگر بر خلاف قراردادی كه با او كرده اند خرید و فروش كند یا آن كه قراردادی نكرده باشند , و بر خلاف معمول معامله كند , در این دو صورت هر چند معامله بنابر اقوی صحیح است ولی اگر معامله زیان آور باشد یا قسمتی از مال شركت تلف شود شریكی كه بر خلاف قرارداد یا بر خلاف معمول رفتار كرده ضامن است.

2161 - شریكی كه با سرمایه شركت معامله می كند اگر زیاده روی ننماید , و در نگهداری سرمایه كوتاهی نكند و اتفاقا مقداری از آن یا تمام آن تلف شود ضامن نیست.

2162 - شریكی كه با سرمایه شركت معامله می كند اگر بگوید سرمایه تلف شده , چنانچه نزد دیگر شریكها مامون باشد , باید حرف او را قبول كنند و اگر این چنین نیست می توانند نزد حاكم شرع بر علیه او شكایت كنند تا بر طبق موازین قضاوت نزاع را فیصله دهد.

2163 - اگر تمام شریكها از اجازه ای كه به تصرف در مال یكدیگر داده اند برگردند هیچ كدام نمی توانند در مال شركت تصرف كنند و اگر یكی از آنان از اجازه خود برگردد شریكهای دیگر حق تصرف ندارند , ولی كسی كه از اجازه خود برگشته , می تواند در مال شركت تصرف كند.

2164 - هر وقت یكی از شریكها تقاضا كند كه سرمایه شركت را قسمت كنند , اگر چه شركت مدت داشته باشد , باید دیگران قبول نمایند

مگر آن كه قسمت رد باشد یا ضرر معتنابه بر شركاء داشته باشد.

2165 - اگر یكی از شریكها بمیرد , یا دیوانه یا بیهوش شود شریكهای دیگر نمی توانند در مال شركت تصرف كنند , و هم چنین است اگر یكی از آنان سفیه شود , یعنی مال خود را در كارهای بیهوده مصرف نماید.

2166 - اگر شریك , چیزی را نسیه برای خود بخرد , نفع و ضررش مال او است ولی اگر برای شركت بخرد , و قرار شركت معامله نسیه را هم شامل شود , نفع و ضررش مال هر دوی آنان است.

2167 - اگر با سرمایه شركت معامله ای كنند , بعد بفهمند شركت باطل بوده , چنانچه طوری باشد كه اذن در معامله به صحت شركت مفید نباشد , به این معنی كه اگر می دانستند شركت درست نیست , باز هم به تصرف در مال یكدیگر راضی بودند , معامله صحیح است , و هر چه از آن معامله پیدا شود مال همه آنان است و اگر این طور نباشد , در صورتی كه كسانی كه به تصرف دیگران راضی نبوده اند بگویند به آن معامله راضی هستیم , معامله صحیح وگرنه باطل می باشد , و در هر صورت هر كدام آنان كه برای شركت كاری كرده است اگر به قصد مجانی كار نكرده باشد , می تواند مزد زحمتهای خود را به اندازه معمولی با حفظ نسبت از شریكهای دیگر بگیرد , ولی چنانچه مزد معمول بیشتر از مقدار فایده ای باشد كه در فرض صحت شركت می برده همان مقدار فایده را می تواند بگیرد.

احكام صلح

2168

- صلح آن است كه انسان با دیگری سازش كند كه مقداری از مال یا منفعت مال خود را ملك او كند , یا از طلب , یا حق خود بگذرد كه او هم در عوض , مقداری از مال , یا منفعت مال خود را به او واگذار نماید یا از طلب , یا حقی كه دارد بگذرد , بلكه اگر بدون آن كه عوض بگیرد با كسی سازش كند كه مقداری از مال , یا منفعت مال خود را به او واگذار كند , یا از طلب یا حق خود بگذرد , باز هم صلح صحیح است.

2169 - كسی كه مالش را به دیگری صلح می كند , باید بالغ و عاقل و قصد صلح داشته و كسی را مجبور نكرده باشد , و باید سفیه و ممنوع از تصرف در آن مال به واسطه ورشكستگی هم نباشد.

2170 - لازم نیست صیغه صلح به عربی خوانده شود , بلكه با هر لفظی كه بفهماند با هم صلح و سازش كرده اند صحیح است.

2171 - اگر كسی گوسفندهای خود را به چوپان بدهد كه مثلا یك سال نگهداری كند و از شیر آن استفاده نماید , و مقداری روغن بدهد , چنانچه شیر گوسفند را در مقابل زحمتهای چوپان و آن روغن صلح كند صحیح است بلكه اگر گوسفند را یكساله به چوپان اجاره دهد كه از شیر آن استفاده كند و در عوض مقداری روغن بدهد و مقید نكند بخصوص روغن شیر آن گوسفند , اجاره صحیح است.

2172 - اگر كسی بخواهد طلب یا حق خود را به دیگری صلح كند در صورتی

صحیح است كه او قبول نماید , ولی اگر بخواهد از طلب یا حق خود بگذرد قبول كردن او لازم نیست.

2173 - اگر انسان مقدار بدهی خود را بداند و طلبكار او نداند چنانچه , طلبكار طلب خود را به كمتر از مقداری كه هست صلح كند مثلا پنجاه تومان طلبكار باشد و طلب خود را به ده تومان صلح نماید , زیادی برای بدهكار حلال نیست , مگر آن كه مقدار بدهی خود را به او بگوید و او را راضی كند , یا طوری باشد كه اگر مقدار طلب خود را می دانست , باز هم به آن مقدار صلح می كرد.

2174 - اگر دو نفر در دست و یا بر ذمه یكدیگر مالی داشته باشند , و بدانند كه یكی از آن دو از دیگری بیشتر است , چنانچه فروش آن دو مال به یكدیگر از این جهت كه موجب ربا است حرام باشد , صلح آن دو به یكدیگر نیز حرام است , بلكه اگر زیادتر بودن یكی از آن دو مال از دیگری معلوم نباشد ولی احتمال زیادی برود نمی توانند , بنابر احتیاط لازم آن دو را به یكدیگر صلح نمایند.

2175 - اگر دو نفر از یك نفر طلبكار باشند , یا دو نفر از دو نفر دیگر طلبكار باشند , و بخواهند طلبهای خود را به یكدیگر صلح كنند چنانچه به طوری كه در مساله پیش گفته شد , مستلزم ربا نباشد , اشكال ندارد , مثلا اگر هر دو ده من گندم طلبكار باشند (یكی گندم اعلا و دیگری متوسط) و هر دو طلب به سر آمده

باشد مصالحه آنان صحیح است.

2176 - اگر از كسی طلبی دارد كه باید بعد از مدتی بگیرد چنانچه طلب خود را به مقدار كمتری صلح كند و مقصودش این باشد كه از مقداری از طلب خود گذشت كند و بقیه را نقد بگیرد اشكال ندارد.

و این حكم در صورتی است كه طلب از جنس طلا یا نقره یا جنس دیگری باشد كه با وزن یا پیمانه فروخته می شود , و اما در غیر آنها برای طلبكار جایز است كه طلب خود را به بدهكار یا غیر آن به كمتر از طلب صلح نموده یا بفروشد , چنان كه در مساله (2297) خواهد آمد.

2177 - اگر دو نفر چیزی را با هم صلح كنند , با رضایت یكدیگر می توانند صلح را به هم بزنند.

و نیز اگر در ضمن معامله برای هر دو یا یكی از آنان حق بهم زدن معامله را قرار داده باشند , كسی كه آن حق را دارد می تواند صلح را بهم بزند.

2178 - تا وقتی خریدار و فروشنده از هم جدا نشده اند می توانند معامله را بهم بزنند و نیز اگر مشتری حیوانی را بخرد تا سه روز حق بهم زدن معامله را دارد.

و هم چنین اگر پول جنسی را كه خریده تا سه روز ندهد و جنس را تحویل نگیرد همان گونه كه در مساله (2132) گذشت , فروشنده می تواند معامله را بهم بزند , ولی كسی كه مالی را صلح می كند , در این سه صورت حق بهم زدن صلح را ندارد , اما در صورتی كه طرف مصالحه در پرداخت مال المصالحه از

حد متعارف تاخیر كند یا این كه شرط شده باشد كه مثلا مال المصالحه را نقد بدهد و طرف عمل به شرط ننماید , در این صورت می تواند صلح را بهم بزند و هم چنین در بقیه صور دیگر كه در احكام خرید و فروش گفته شد نیز می تواند صلح را بهم بزند , مگر در صورتی كه یكی از دو طرف مصالحه مغبون باشد كه در این صورت معلوم نیست بتواند معامله را بهم بزند.

2179 - اگر چیزی را كه به صلح گرفته معیوب باشد , می تواند صلح را بهم بزند , ولی اگر بخواهد تفاوت قیمت صحیح و معیوب را بگیرد اشكال دارد.

2180 - هر گاه مال خود را به كسی صلح نماید و با او شرط كند و بگوید كه بعد از مرگ من باید چیزی را كه به تو صلح كردم مثلا وقف كنی و او هم این شرط را قبول كند , باید به شرط عمل نماید.

احكام اجاره

2181 - اجاره دهنده و كسی كه چیزی را اجاره می كند باید بالغ و عاقل باشند و به اختیار خودشان اجاره را انجام دهند و نیز باید در مال خود حق تصرف داشته باشند , پس سفیه چون حق ندارد در مال خود تصرف نماید , نمی تواند چیزی را اجاره كند , یا اجاره دهد و هم چنین مفلس نمی تواند چیزی از اموالی را كه حق تصرف در آنها را ندارد , اجاره بدهد یا با آن چیزی را اجاره كند ولی می تواند خودش را اجاره دهد.

2182 - انسان می تواند از طرف دیگری وكیل شود

و مال او را اجاره دهد یا مالی را برای او اجاره كند.

2183 - اگر ولی , یا قیم بچه مال او را اجاره دهند , یا خود او را اجیر دیگری نمایند اشكال ندارد , و اگر مدتی از زمان بالغ شدن او را جزء مدت اجاره قرار دهند , بعد از آن كه بچه بالغ شد , می تواند بقیه اجاره را بهم بزند , هر چند طوری بوده كه اگر مقداری از زمان بالغ بودن بچه را جزء مدت اجاره نمی كرد , بخلاف مصلحت بچه بود , بلی اگر بر خلاف مصلحت ملزمه شرعیه بود , یعنی مصلحتی كه می دانیم شارع مقدس راضی به ترك آن نیست , در این صورت اگر اجاره با اذن حاكم شرع واقع شده باشد , بچه نمی تواند بعد از بلوغ اجاره را بهم بزند.

2184 - بچه صغیری را كه ولی ندارد , بدون اجازه مجتهد نمی شود اجیر كرد , و كسی كه به مجتهد دسترسی ندارد , می تواند از یك نفر مؤمن كه عادل باشد , اجازه بگیرد و او را اجیر نماید.

2185 - اجاره دهنده و مستاجر لازم نیست صیغه عربی بخوانند بلكه اگر مالك به كسی بگوید , ملك خود را به تو اجاره دادم , و او بگوید قبول كردم اجاره صحیح است بلكه اگر حرفی نزنند و مالك به قصد این كه ملك خود را اجاره دهد , به مستاجر واگذار كند و او هم به قصد اجاره كردن بگیرد , اجاره صحیح می باشد.

2186 - اگر انسان بدون صیغه خواندن بخواهد برای انجام عملی اجیر شود

, همین كه مشغول آن عمل شد اجاره صحیح است.

2187 - كسی كه نمی تواند حرف بزند , اگر با اشاره بفهماند كه ملك را اجاره داده , یا اجاره كرده صحیح است.

2188 - اگر خانه یا دكان یا كشتی یا اطاقی را اجاره كند و صاحب ملك با او شرط كند كه فقط خود او از آنها استفاده نماید , مستاجر نمی تواند آن را به دیگری جهت استفاده از آنها اجاره دهد مگر آن كه اجاره طوری باشد كه استفاده مخصوص خودش باشد مثل این كه زنی منزل یا اطاقی را اجاره كند و بعدا شوهر كرده و اطاق یا منزل را جهت سكنای خودش به شوهرش اجاره دهد , و اگر مالك شرط نكند می تواند آن را به دیگری اجاره دهد - البته تحویل دادن ملك به مستاجر دوم باید بنابر احتیاط از مالك اجازه بگیرد - ولی اگر بخواهد بیشتر از آنچه آن را اجاره كرده - هر چند از جنس دیگر - اجاره دهد , باید در آن كاری مانند تعمیر و سفید كاری انجام داده باشد , یا برای نگهداری آن خسارتی متحمل شده باشد.

2189 - اگر اجیر با انسان شرط كند كه فقط برای خود انسان كار كند , نمی شود او را به دیگری اجاره داد مگر به نحوی كه در مساله قبلی گذشت.

و اگر شرط نكند , می تواند او را به دیگری اجاره دهد , ولی چیزی كه به او اجاره می دهد باید در قیمت بیشتر از اجرتی كه برای اجیر قرار داده نباشد , و هم چنین است اگر خودش اجیر كسی

شود و برای انجام آن عمل شخص دیگری را به كمتر اجاره نماید , ولی اگر مقداری از آن عمل را خودش انجام داده باشد می تواند دیگری را به كمتر اجاره نماید.

2190 - اگر غیر خانه و دكان و اطاق و كشتی و اجیر , چیز دیگر مثلا زمین را اجاره كند و مالك با او شرط نكند كه فقط خودش از آن استفاده نماید , اگر بیشتر از آنچه آن را اجاره كرده اجاره دهد صحت اجاره محل اشكال است.

2191 - اگر خانه یا دكانی را مثلا یك ساله به صد تومان اجاره كند و از نصف آن خودش استفاده نماید.

می تواند نصف دیگر آن را به صد تومان اجاره دهد , ولی اگر بخواهد نصف آن را به زیادتر از مقداری كه اجاره كرده مثلا به صد و بیست تومان اجاره دهد , باید در آن , كاری مانند تعمیر انجام داده باشد.

شرایط مالی كه آن را اجاره می دهند

2192 - مالی را كه اجاره می دهند چند شرط دارد: اول آن كه معین باشد , پس اگر بگوید یكی از خانه های خود را به تو اجاره دادم درست نیست.

دوم مستاجر آن را ببیند , یا كسی كه آن را اجاره می دهد طوری خصوصیات آن را بگوید كه كاملا معلوم باشد.

سوم تحویل دادن آن ممكن باشد , پس اجاره دادن اسبی كه فرار كرده , اگر مستاجر نتواند آن را بگیرد باطل است ولی اگر بتواند آن را بگیرد صحیح است.

چهارم آن كه استفاده از آن مال به اتلاف و از بین بردنش نباشد پس اجاره دادن نان و میوه و خوردنیهای دیگر برای خوردن صحیح

نیست.

پنجم استفاده ای كه مال را برای آن , اجاره داده اند , ممكن باشد , پس اجاره دادن زمین برای زراعت در صورتی كه آب باران كفایت آن را نكند و از آب رودخانه هم به آن نرسد , صحیح نیست.

ششم چیزی را كه اجاره می دهد مال خود او باشد و اگر مال كس دیگر را اجاره دهد , در صورتی صحیح است كه صاحبش رضایت دهد.

2193 - اجاره دادن درخت برای آن كه از میوه اش استفاده كنند در صورتی كه میوه اش فعلا موجود نباشد , صحیح است و هم چنین است اجاره دادن حیوان برای شیرش.

2194 - زن می تواند برای آن كه از شیرش استفاده كنند اجیر شود و لازم نیست از شوهر خود اجازه بگیرد , ولی اگر به واسطه شیر دادن , حق شوهر از بین برود , بدون اجازه او نمی تواند اجیر شود.

شرایط استفاده ای كه مال را برای آن اجاره می دهند

2195 - استفاده ای كه مال را برای آن اجاره می دهند چهار شرط دارد: اول آن كه حلال باشد.

بنابر این اجاره دادن دكان برای شراب فروشی یا نگهداری شراب و كرایه دادن حیوان برای حمل و نقل شراب باطل است.

دوم آن كه آن عمل در نظر شرع به طور مجانی واجب نباشد , و از این قبیل است - بنابر احتیاط - یاد دادن مسائل حلال و حرام و تجهیز اموات پس اجیر شدن برای اینها جایز نیست.

و بنابر احتیاط معتبر است كه پول دادن برای آن استفاده در نظر مردم بیهوده نباشد.

سوم اگر چیزی را كه اجاره می دهند چند فایده داشته باشد استفاده ای كه مستاجر باید از آن

بكند معین نمایند , مثلا اگر حیوانی را كه سواری می دهد , و بار می برد , اجاره دهند , باید در موقع اجاره معین كند كه فقط سواری یا باربری آن , مال مستاجر است یا همه استفاده های آن.

چهارم مقدار استفاده را معین نمایند , و این یا به تعیین مدت است مانند اجاره خانه و دكان و یا به تعیین عمل است مانند آن كه با خیاط قرار بگذارند كه لباس معینی را به طور مخصوصی بدوزد.

2196 - اگر ابتدای مدت اجاره را معین نكنند.

ابتدای آن بعد از خواندن صیغه اجاره است.

2197 - اگر خانه ای را مثلا یك ساله اجاره دهند , و ابتدای آن را یك ماه بعد از خواندن صیغه قرار دهند , اجاره صحیح است , اگر چه موقعی كه صیغه می خوانند خانه در اجاره دیگری باشد.

2198 - اگر مدت اجاره را معلوم نكند و بگوید هر وقت در خانه نشستی اجاره آن , ماهی ده تومان است اجاره صحیح نیست.

2199 - اگر به مستاجر بگوید خانه را ماهی ده تومان به تو اجاره دادم , یا بگوید خانه را یك ماهه به ده تومان به تو اجاره دادم و بعد از آن هم هر قدر بنشینی اجاره آن ماهی ده تومان است , در صورتی كه ابتدای مدت اجاره را معین كنند یا ابتدای آن معلوم باشد , اجاره ماه اول صحیح است.

2200 - خانه ای را كه غریب و زوار در آن منزل می كنند , و معلوم نیست چقدر در آن می مانند , اگر قرار بگذارند كه مثلا شبی یك تومان بدهند

, و صاحب خانه راضی شود , استفاده از آن خانه اشكال ندارد.

ولی چون مدت اجاره را معلوم نكرده اند , اجاره نسبت به غیر از شب اول صحیح نیست و صاحب خانه بعد از شب اول هر وقت بخواهد می تواند آنها را بیرون كند.

مسایل متفرقه اجاره

2201 - مالی را كه مستاجر بابت اجاره می دهد باید معلوم باشد , پس اگر از چیزهایی است كه مثل گندم با وزن معامله می كنند باید وزن آن معلوم باشد , و اگر از چیزهایی است كه مثل پولهای رایج با شماره معامله می كنند باید شماره آن معین باشد , و اگر مثل اسب و گوسفند است باید اجاره دهنده آن را ببیند یا مستاجر خصوصیات آن را بگوید.

2202 - اگر زمینی را برای زراعت اجاره دهد و مال الاجاره را حاصل همان زمین كه فعلا موجود نیست قرار دهد , و یا این كه كلی در ذمه قرار دهد مشروط به آن كه از حاصل همان زمین پرداخت شود , اجاره صحیح نیست.

و اگر مال الاجاره بالفعل موجود باشد مانعی ندارد.

2203 - كسی كه چیزی را اجاره داده , تا آن چیز را تحویل ندهد حق ندارد اجاره آن را مطالبه كند , و نیز اگر برای انجام عملی اجیر شده باشد , پیش از انجام عمل حق مطالبه اجرت ندارد , مگر در مواردی كه معمول است اجرت پیش از انجام عمل پرداخت شود , مانند اجیر برای حج.

2204 - هر گاه چیزی را كه اجاره داده تحویل دهد , اگر چه مستاجر تحویل نگیرد , یا تحویل بگیرد , و تا آخر مدت

اجاره از آن استفاده نكند , باید مال الاجاره آن را بدهد.

2205 - اگر انسان اجیر شود كه در روز معینی كاری را انجام دهد و در آن روز برای انجام آن كار حاضر شود , كسی كه او را اجیر كرده , اگر چه آن كار را به او مراجعه نكند , باید اجرت او را بدهد , مثلا اگر خیاطی را در روز معینی برای دوختن لباس اجیر نماید و خیاط در آن روز آماده كار باشد , اگر چه پارچه را به او ندهد كه بدوزد , باید اجرتش را بدهد چه خیاط بی كار باشد , چه برای خودش یا دیگری كار كند.

2206 - اگر بعد از تمام شدن مدت اجاره معلوم شود كه اجاره باطل بوده , مستاجر باید مال الاجاره را به مقدار معمول به صاحب ملك بدهد , مثلا اگر خانه ای را یك ساله به صد تومان اجاره كند بعد بفهمد اجاره باطل بوده , چنانچه اجاره آن خانه معمولا پنجاه تومان است , باید پنجاه تومان را بدهد , و اگر دویست تومان است در صورتی كه اجاره دهنده صاحب مال یا وكیل مطلق او بوده و از اجاره معمولی خانه هم اطلاع داشته , لازم نیست بیش از صد تومان بدهد و اگر غیر اینها بوده باید دویست تومان را بپردازد , و نیز اگر بعد از گذشتن مقداری از مدت اجاره معلوم شود كه اجاره باطل بوده , نسبت به اجرت مدت گذشته نیز این حكم جاری است.

2207 - اگر چیزی را كه اجاره كرده از بین برود , چنانچه در نگهداری آن كوتاهی

نكرده و در استفاده بردن از آن هم زیاده روی ننموده ضامن نیست , و نیز اگر مثلا پارچه ای را كه به خیاط داده از بین برود در صورتی كه خیاط زیاده روی نكرده و در نگهداری آن هم كوتاهی نكرده باشد , نباید عوض آن را از او مطالبه كرد.

2208 - هرگاه صنعتگر چیزی را كه گرفته ضایع كند ضامن است.

2209 - اگر قصاب سر حیوانی را ببرد و آن را حرام كند , چه مزد گرفته باشد , چه مجانی سر بریده باشد , باید قیمت آن را به صاحبش بدهد.

2210 - اگر حیوانی را اجاره كند و معین نماید كه چه قدر بار بر آن بگذارد.

چنانچه بیشتر از آن مقدار بار كند و آن حیوان بمیرد , یا معیوب شود , ضامن است.

و نیز اگر مقدار بار را معین نكرده باشند , و بیشتر از معمول بار كند و حیوان تلف شود , یا معیوب گردد ضامن می باشد.

و در هر دو صورت اجرت زیادی را بر حسب معمول نیز باید بدهد.

2211 - اگر حیوانی را برای بردن بار شكستنی اجاره دهد , چنانچه آن حیوان بلغزد , یا رم كند و بار را بشكند , صاحب حیوان ضامن نیست , ولی اگر به واسطه زدن مقدار غیر معمول و مانند آن كاری كند كه حیوان زمین بخورد , و بار را بشكند ضامن است.

2212 - اگر كسی بچه ای را ختنه كند , و در كار خود كوتاهی نماید , یا اشتباه كند مثل این كه بیش از مقدار معمول ببرد , و آن بچه بمیرد , و یا به

او ضرر برسد ضامن است , و اما اگر كوتاهی یا اشتباه نكرده باشد , و بچه از اصل عمل ختنه بمیرد , یا به او ضرر برسد , چنانچه در تشخیص این كه آیا بچه ضرر می بیند یا نه به او رجوع نشده باشد , و نیز او نمی دانسته كه بچه ضرر می بیند ضامن نیست.

2213 - اگر پزشك به دست خود به مریض دوا بدهد , و یا برای او دوایی توصیه كند , و به واسطه خوردن دوا ضرری به مریض برسد , یا بمیرد , پزشك ضامن است , هر چند در معالجه كوتاهی نكرده باشد.

2214 - هر گاه پزشك به مریض بگوید كه اگر ضرری به تو برسد ضامن نیستم , در صورتی كه دقت و احتیاط خود را بكند و به مریض ضرری برسد یا بمیرد , پزشك ضامن نیست.

2215 - مستاجر و كسی كه چیزی را اجاره داده , با رضایت یكدیگر می توانند معامله را بهم بزنند , و نیز اگر در اجاره شرط كنند كه هر دو یا یكی از آنان حق بهم زدن معامله را داشته باشند , می توانند مطابق قرارداد , اجاره را بهم بزنند.

2216 - اگر اجاره دهنده , یا مستاجر بفهمد كه مغبون شده است , چنانچه در موقع اجاره نمودن ملتفت نباشد كه مغبون است , می تواند اجاره را بهم بزند , به تفصیلی كه در مساله (2132) گذشت.

ولی اگر در صیغه اجاره شرط كنند كه اگر مغبون هم باشند حق بهم زدن معامله را نداشته باشند , نمی توانند اجاره را بهم بزنند.

2217 - اگر چیزی

را اجاره دهد و پیش از آن كه تحویل دهد كسی آن را غصب نماید , مستاجر می تواند اجاره را بهم بزند و چیزی را كه به اجاره دهنده داده پس بگیرد , یا اجاره را بهم نزند , و اجاره مدتی را كه در تصرف غصب كننده بوده به میزان معمول از او بگیرد , پس اگر حیوانی را یك ماهه به ده تومان اجاره نماید , و كسی آن را ده روز غصب كند و اجاره معمولی ده روز آن پانزده تومان باشد.

می تواند پانزده تومان را از غصب كننده بگیرد.

2218 - اگر چیزی را كه اجاره كرده , دیگری نگذارد كه آن را تحویل بگیرد , و یا پس از تحویل گرفتن دیگری آن را غصب كند یا مانع از استفاده بردن از آن شود , نمی تواند اجاره را بهم بزند , و فقط حق دارد كرایه آن چیز را به مقدار معمول , از غصب كننده بگیرد.

2219 - اگر پیش از آن كه مدت اجاره تمام شود , ملك را به مستاجر بفروشد , اجاره بهم نمی خورد , و مستاجر باید مال الاجاره را بدهد , و هم چنین است اگر آن را به دیگری بفروشد.

2220 - اگر پیش از ابتدای مدت اجاره , چیزی را كه اجاره كرده از قابلیت استفاده ای كه برای مستاجر تعیین گشته بیفتد , اجاره باطل می شود , و پولی كه مستاجر به صاحب ملك داده به او برمی گردد , و اگر طوری باشد كه بتواند استفاده مختصری از آن ببرد , می تواند اجاره را بهم بزند.

2221 - اگر

ملكی را اجاره كند و بعد از گذشتن مقداری از مدت اجاره از قابلیت استفاده ای كه برای مستاجر تعیین گشته بیفتد , اجاره مدتی كه باقی مانده باطل می شود , و می تواند اجاره مدت گذشته را بهم بزند , و اجرة المثل یعنی اجرت معمولی آن مدت را بدهد.

2222 - اگر خانه ای را كه مثلا دو اطاق دارد اجاره دهد و یك اطاق آن خراب شود , چنانچه اجاره دهنده آن را به طور معمول بسازد كه با اطاق قبلی فرق بسیار پیدا می كند حكم آن همان است كه در مساله پیش گفته شد , و اگر این چنین نباشد , پس اگر اجاره دهنده فورا آن را بسازد و هیچ مقداری از استفاده آن از بین نرود اجاره باطل نمی شود , و مستاجر هم نمی تواند اجاره را بهم بزند , ولی اگر ساختن آن به قدری طول بكشد كه مقداری از استفاده مستاجر از بین برود اجاره به آن مقدار باطل می شود , و مستاجر می تواند اجاره تمام مدت را بهم بزند , و برای استفاده ای كه كرده اجرة المثل بدهد.

2223 - اگر اجاره دهنده یا مستاجر بمیرد , اجاره باطل نمی شود , ولی اگر تنها منافع خانه در مدت حیاتش مال او باشد , مثلا دیگری وصیت كرده باشد كه تا او زنده است منفعت خانه مال او باشد , چنانچه آن خانه را اجاره دهد , و پیش از تمام شدن مدت اجاره بمیرد , از وقتی كه مرده اجاره باطل است , و اگر مالك فعلی آن اجاره را امضا

كند صحیح می شود , و وجه اجاره مدتی كه بعد از مردن اجاره دهنده باقی مانده به مالك فعلی راجع می شود.

2224 - اگر صاحب كار بنا را وكیل كند كه برای او عمله بگیرد , چنانچه بنا كمتر از مقداری كه از صاحب كار می گیرد به عمله بدهد , زیادی آن بر او حرام است و باید آن را به صاحب كار بدهد , ولی اگر اجیر شود كه ساختمان را تمام كند , و برای خود اختیار بگذارد كه خودش بسازد یا به دیگری بدهد در صورتی كه مقداری خودش كار كرده و باقی را به كمتر از مقداری كه اجیر شده به دیگری بدهد , زیادی آن برای او حلال می باشد.

2225 - اگر رنگرز قرار بگذارد كه مثلا پارچه را با نیل رنگ كند , چنانچه با چیز دیگر رنگ نماید حق ندارد چیزی بگیرد.

احكام جعاله

2226 - جعاله آن است كه انسان قرار بگذارد در مقابل كاری كه برای او انجام می دهند مالی بدهد , مثلا بگوید هر كس گمشده مرا پیدا كند ده تومان به او می دهم , و به كسی كه این قرار را می گذارد جاعل و به كسی كه كار را انجام می دهد عامل می گویند.

و میان جعاله و اجاره از جهاتی فرق است از آن جمله این است كه در اجاره بعد از خواندن صیغه , اجیر باید عمل را انجام دهد , و كسی هم كه او را اجیر كرده اجرت را به او بدهكار می شود , ولی در جعاله اگر چه عامل شخص معین باشد , می تواند

مشغول عمل نشود , و تا عمل را انجام ندهد جاعل بدهكار نمی شود.

2227 - جاعل باید بالغ و عاقل باشد و از روی قصد و اختیار قرارداد كند و شرعا بتواند در مال خود تصرف نماید , بنابر این جعاله آدم سفیه - كسی كه مال خود را در كارهای بیهوده مصرف می كند - صحیح نیست و هم چنین جعاله مفلس در آن قسم از اموالش كه حق تصرف در آنها را ندارد صحیح نمی باشد.

2228 - كاری را كه جاعل می گوید برای او انجام دهند , باید حرام یا بی فایده یا از واجباتی كه شرعا لازم است مجانا آورده شود نباشد , پس اگر بگوید هر كس شراب بخورد , یا در شب بدون مقصد عقلایی به جای تاریكی برود یا نماز واجب خود را بخواند ده تومان به او می دهم جعاله صحیح نیست.

2229 - مالی را كه قرار می گذارند , لازم نیست با ذكر تمام خصوصیات معین شود , بلكه اگر به طوری نزد عامل معلوم باشد , كه اقدام او برای انجام آن كار سفاهت محسوب نشود , كافی است , مثلا اگر جاعل بگوید , این مال را هر مقداری بیش از ده تومان فروختی زیادی آن برای تو باشد , جعاله صحیح است , و هم چنین اگر بگوید , هر كس اسب مرا پیدا كند نصف او را به خودش می دهم یا ده من گندم به او می دهم جعاله نیز صحیح است.

2230 - اگر مزد كار كاملا مبهم باشد , مثلا جاعل بگوید , هر كس بچه مرا پیدا كند پولی

به او می دهم , و مقدار آن را معین نكند , چنانچه كسی آن عمل را انجام دهد , باید مزد او را به مقداری كه كار او در نظر مردم ارزش دارد بدهد.

2231 - اگر عامل پیش از قرارداد , كار را انجام داده باشد , یا بعد از قرار داد به قصد این كه پول نگیرد انجام دهد , حقی به مزد گرفتن ندارد.

2232 - پیش از آن كه عامل شروع به كار كند جاعل می تواند جعاله را بهم بزند.

2233 - بعد از آن كه عامل شروع به كار كرد , اگر جاعل بخواهد معامله را بهم بزند اشكال دارد.

2234 - عامل می تواند عمل را ناتمام بگذارد , ولی اگر تمام نكردن عمل اسباب ضرر جاعل یا كسی كه عمل برای او انجام می گیرد شود , باید آن را تمام نماید.

مثلا اگر كسی بگوید هر كس چشم مرا عمل كند فلان مقدار به او می دهم و دكتر جراحی شروع به عمل كند , چنانچه طوری باشد كه اگر عمل را تمام نكند , چشم معیوب می شود , باید آن را تمام نماید , و در صورتی كه ناتمام بگذارد , حقی بر جاعل ندارد.

2235 - اگر عامل كار را ناتمام بگذارد , چنانچه آن كار مثل پیدا كردن اسب است كه تا تمام نشود , برای جاعل فایده ندارد عامل نمی تواند چیزی مطالبه كند و هم چنین است اگر جاعل مزد را برای تمام كردن عمل قرار بگذارد مثلا بگوید هر كس لباس مرا بدوزد , ده تومان به او می دهم ولی اگر مقصودش این

باشد كه هر مقدار از عمل كه انجام گیرد , برای آن مقدار مزد بدهد.

جاعل باید مزد مقداری را كه انجام شده به عامل بدهد , اگر چه احتیاط این است كه به طور مصالحه یكدیگر را راضی نمایند.

احكام مزارعه

2236 - مزارعه چند نوع دارد از آن جمله آن است كه مالك یا زارع اتفاق ببندند زمین را در اختیار او بگذارد , تا زراعت كند و مقداری از حاصل آن را به مالك بدهد.

2237 - مزارعه چند شرط دارد: اول آن كه صاحب زمین به زارع بگوید زمین را برای زراعت به تو واگذار كردم و زارع هم بگوید قبول كردم.

یا بدون این كه حرفی بزنند مالك , زمین را به زارع به قصد زراعت واگذار كند , و زارع قبول نماید.

دوم صاحب زمین و زارع هر دو بالغ و عاقل باشند و با قصد و اختیار خود مزارعه را انجام دهند , و سفیه نباشند , یعنی مال خود را در كارهای بیهوده مصرف نكنند , و هم چنین باید مالك مفلس نباشد , ولی اگر زارع مفلس باشد , در صورتی كه مزارعه مستلزم تصرف او در اموالی كه از تصرف در آنها منع شده نباشد اشكال ندارد.

سوم هر كدام از مالك و زارع از سهمی حاصل زمین ببرند: نصف یا ثلث و مانند اینها , پس اگر برای هیچ كدام سهمی قرار ندهند یا آن كه مثلا مالك بگوید در این زمین زراعت كن و هر چه می خواهی به من بده صحیح نیست و هم چنین است اگر مقدار معینی از حاصل را مثلا ده من فقط برای زارع یا

مالك قرار دهند.

چهارم آن كه بنابر احتیاط سهم هر یك مشاع در تمام حاصل زمین باشد , هر چند اظهر آن است كه این شرط معتبر نیست , بنابر این اگر مالك بگوید در این زمین زراعت كن و نصف اول آنچه می رسد مال تو و نصف دیگر مال من مزارعه صحیح است.

پنجم مدتی را كه باید زمین در اختیار زارع باشد معین كنند و باید مدت به قدری باشد كه در آن مدت به دست آمدن حاصل ممكن باشد.

و اگر اول مدت را روز معینی و آخر مدت را رسیدن حاصل قرار دهند , كافی است.

ششم زمین قابل زراعت باشد و اگر زراعت فعلا در آن ممكن نباشد اما بتوانند كاری كنند كه زراعت ممكن شود , مزارعه صحیح است.

هفتم چیزی را كه زارع باید بكارد معین كنند مثلا معین كنند كه برنج است یا گندم و اگر برنج است كدام قسم از آن است ولی اگر زراعت معینی را در نظر ندارند تعیین لازم نیست و هم چنین اگر زراعتی را كه در نظر دارند معلوم است لازم نیست به آن تصریح نمایند.

هشتم مالك زمین را معین كند , در صورتی كه چند قطعه زمین داشته باشد كه با هم در لوازم كشاورزی تفاوت داشته باشند , ولی اگر تفاوت نداشته باشند تعیین لازم نیست , پس اگر به زارع بگوید در یكی از این زمینها زراعت كن و آن را معین نكند مزارعه صحیح است.

نهم خرجی را كه هر كدام از آنان باید بكند معین نمایند , ولی اگر خرجی را كه هر كدام باید بكند معلوم باشد لازم نیست به

آن تصریح نمایند.

2238 - اگر مالك با زارع قرار بگذارد كه مقداری از حاصل برای یكی باشد , و بقیه را بین خودشان قسمت كنند , مزارعه باطل است هر چند بدانند كه بعد از برداشتن آن مقدار , چیزی باقی می ماند , بلی اگر با هم قرار بگذارند كه مقدار دانه هایی كه كشت شده یا مقدار خراجی را كه دولت می گیرد , از حاصل استثناء شود و باقی مانده بین دو طرف تقسیم گردد مزارعه صحیح است.

2239 - اگر برای مزارعه مدتی را تعیین كرده باشند كه معمولا حاصل در آن به دست می آید ولی اتفاقا مدت تمام شود و حاصل به دست نیاید , چنانچه تعیین مدت شامل این مورد هم می شده یعنی منظور دو طرف این بوده كه با تمام شدن مدت مزارعه تمام شود , هر چند حاصل به دست نیامده باشد , در این صورت چنانچه مالك راضی شود كه با اجاره یا بدون اجاره زراعت در زمین او بماند و زارع هم راضی باشد مانعی ندارد , و اگر مالك راضی نشود , می تواند زارع را وادار كند كه زراعت را بچیند و اگر برای چیدن زراعت ضرری به زارع برسد لازم نیست عوض آن را به او بدهد , ولی زارع اگر چه راضی شود كه به مالك چیزی بدهد , نمی تواند مالك را مجبور كند كه زراعت در زمین او بماند.

2240 - اگر به واسطه پیش آمدی زراعت در زمین ممكن نشود , مثلا آب از زمین قطع شود , مزارعه بهم می خورد و اگر زارع بدون عذر زراعت

نكند چنانچه زمین در تصرف او بوده و مالك در آن تصرفی نداشته است , باید اجاره آن مدت را به مقدار معمول به مالك بدهد.

2241 - مالك و زارع نمی توانند بدون رضایت یكدیگر مزارعه را بهم بزنند , ولی اگر در ضمن معامله مزارعه شرط كرده باشند كه هر دو یا یكی از آنان حق بهم زدن معامله را داشته باشند , می توانند مطابق قراری كه گذاشته اند معامله را بهم بزنند , و هم چنین اگر یكی از دو طرف مخالف آنچه بر او شرط شده عمل نماید , طرف دیگر می تواند معامله را بهم بزند.

2242 - اگر بعد از قرارداد مزارعه , مالك یا زارع بمیرد , مزارعه به هم نمی خورد , و وارثشان به جای آنان است ولی اگر زارع بمیرد و در مزارعه قید كرده باشند كه خود زارع زراعت را انجام دهد , مزارعه بهم می خورد , مگر آن كه كارهایی كه بر عهده او بوده تمام شده باشد كه در این صورت مزارعه بهم نمی خورد و باید سهم او را به ورثه اش بدهند , و حقوق دیگری هم كه زارع داشته ورثه او , ارث می برند , ورثه می توانند مالك را مجبور كنند كه زراعت تا تمام شدن مدت مزارعه در زمین او باقی بماند.

2243 - اگر بعد از زراعت بفهمند كه مزارعه باطل بوده چنانچه بذر مال مالك بوده حاصلی هم كه به دست می آید مال او است و باید مزد زارع و مخارجی را كه كرده و كرایه گاو یا حیوان دیگری را كه مال زارع

بوده و در آن زمین كار كرده به او بدهد , و اگر بذر مال زارع بوده زراعت هم مال او است و باید اجاره زمین و خرجهایی را كه مالك كرده و كرایه گاو یا حیوان دیگری كه مال او بوده و در آن زراعت كار كرده به او بدهد.

و در هر دو صورت چنانچه مقدار استحقاق معمولی بیشتر از مقدار قرارداد باشد , و طرف از آن اطلاع داشته باشد دادن زیادی واجب نیست.

2244 - اگر بذر , مال زارع باشد , و بعد از زراعت بفهمند كه مزارعه باطل بوده , چنانچه مالك و زارع راضی شوند , كه با اجرت یا بی اجرت زراعت در زمین بماند اشكال ندارد.

و اگر مالك راضی نشود , عده ای گفته اند كه پیش از رسیدن زراعت می تواند زارع را وادار كند كه زراعت را بچیند , و زارع اگر چه راضی شود چیزی به مالك بدهد , نمی تواند او را مجبور كند كه زراعت در زمین او بماند , ولی این گفته خالی از اشكال نیست و در هر صورت مالك نمی تواند زارع را مجبور كند كه اجاره بدهد و زراعت را در زمین خود باقی بگذارد , هر چند كه اجاره زمین را هم از او مطالبه ننماید.

2245 - اگر بعد از جمع كردن حاصل و تمام شدن مدت مزارعه ریشه زراعت در زمین بماند و سال بعد دو مرتبه سبز شود , و حاصل دهد , چنانچه مالك با زارع شرط اشتراك در ریشه نكرده باشد , حاصل سال دوم مال مالك است.

احكام مساقات و مغارسه

2246 - اگر انسان با كسی

به این قسم اتفاق ببندد , كه مثلا درختهای میوه ای را كه میوه آن مال خود او است , یا اختیار میوه های آن با او است تا مدت معینی به آن كس واگذار كند كه تربیت نماید و آب دهد و به مقداری كه قرار می گذارند از میوه آن بردارد , این معامله را مساقات می گویند.

2247 - معامله مساقات در درختهایی كه میوه نمی دهد , در صورتی كه حاصل دیگری داشته باشد , مثل برگ و گل كه دارای مالیت قابل توجهی باشد - مانند درخت حنا كه از برگ آن استفاده می كنند - صحیح است.

2248 - در معامله مساقات لازم نیست صیغه بخوانند بلكه اگر صاحب درخت به قصد مساقات آن را واگذار كند و كسی كه كار می كند به همین قصد مشغول كار شود , معامله صحیح است.

2249 - مالك و كسی كه تربیت درخت ها را به عهده می گیرد , باید بالغ و عاقل باشند و كسی آنها را مجبور نكرده باشد , و نیز باید سفیه نباشند یعنی مال خود را در كارهای بیهوده مصرف نكنند , و هم چنین مالك نباید مفلس باشد ولی اگر باغبان مفلس باشد در صورتی كه مساقات مستلزم تصرف او در اموالی كه از تصرف در آنها منع شده نباشد , اشكال ندارد.

2250 - مدت مساقات باید معلوم باشد , و باید مدت به قدری باشد كه در آن مدت به دست آمدن حاصل ممكن باشد , و اگر اول آن را معین كنند و آخر آن را موقعی قرار دهند كه حاصل به دست می آید

صحیح است.

2251 - باید سهم هر كدام نصف یا ثلث حاصل و مانند اینها باشد و اگر قرار بگذارند كه مثلا صد من از میوه ها مال مالك و بقیه مال كسی باشد كه كار می كند معامله باطل است.

2252 - لازم نیست قرار معامله مساقات را پیش از ظاهر شدن حاصل بگذارند , بلكه اگر بعد از ظاهر شدن هم بگذارند , چنانچه كاری مانده باشد كه برای زیادی حاصل یا بهتر شدن آن یا سالم ماندنش از آفات لازم باشد , معامله صحیح است ولی اگر این چنین كاری باقی نمانده باشد , هر چند كاری كه مانند آبیاری كه برای تربیت درخت لازم است یا چیدن میوه یا نگهداری از آن باقی مانده باشد , صحت معامله محل اشكال است.

2253 - معامله مساقات در بوته خربزه و خیار و مانند اینها بنابر اظهر صحیح است.

2254 - درختی كه از آب باران یا رطوبت زمین استفاده می كند و به آبیاری احتیاج ندارد , اگر به كارهای دیگر مانند آنچه در مساله (2252) گذشت محتاج باشد , معامله مساقات در آن صحیح است.

2255 - دو نفری كه مساقات كرده اند , با رضایت یكدیگر می توانند معامله را بهم بزنند , و نیز اگر در ضمن قرارداد مساقات شرط كنند كه هر دو یا یكی از آنان حق بهم زدن معامله را داشته باشند , مطابق قراری كه گذاشته اند بهم زدن معامله اشكال ندارد , و اگر در ضمن معامله مساقات شرطی كنند و آن شرط عملی نشود , كسی كه برای نفع او شرط كرده اند , می تواند معامله را

بهم بزند.

2256 - اگر مالك بمیرد , معامله مساقات به هم نمی خورد و ورثه اش به جای او هستند.

2257 - اگر كسی كه تربیت درختها به او واگذار شده بمیرد , چنانچه در عقد , قید و شرط نكرده باشند كه خودش آنها را تربیت كند , ورثه اش به جای او هستند و چنانچه خودشان عمل را انجام ندهند و اجیر هم نگیرند حاكم شرع از مال میت اجیر می گیرد , و حاصل را بین ورثه میت و مالك قسمت می كند و اگر در معامله قید كرده باشند كه خود او درختها را تربیت نماید , با مردن او معامله بهم می خورد.

2258 - اگر شرط كند كه تمام حاصل برای مالك باشد , مساقات باطل است , ولی در عین حال حاصل مال مالك می باشد , و كسی كه كار می كند نمی تواند مطالبه اجرت نماید , ولی اگر باطل بودن مساقات به جهت دیگر باشد , مالك باید مزد آبیاری و كارهای دیگر را به مقدار معمول به كسی كه درختها را تربیت كرده بدهد , ولی اگر مقدار معمول بیشتر از مقدار قرارداد باشد , و او از آن اطلاع داشته باشد , دادن زیادی لازم نیست.

2259 - مغارسه آن است كه زمین را به دیگری واگذار كند كه در آن درخت بكارد , و آنچه عمل می آید مال هر دو باشد , و این معامله بنابر اظهر صحیح است هر چند احتیاط در ترك آن است ولی برای رسیدن به نتیجه آن می توان معامله ای انجام داد كه بی اشكال صحیح است ,

مثلا دو طرف به این نحو با هم صلح و سازش كنند , یا این كه در نهالها با هم شریك شوند , سپس باغبان خود را به مالك زمین برای كاشتن و تربیت و آبیاری سهم او در مدت زمانی معین به نصف منافع زمین اجاره دهد.

كسانی كه از تصرف در مال خود ممنوعند

2260 - بچه ای كه بالغ نشده شرعا نمی تواند در ذمه یا در مال خود تصرف كند , هر چند در كمال تمییز و رشد باشد , و اذن ولی در این باب فایده ای ندارد , ولی در مواردی تصرف بچه صحیح است , از آن جمله خرید و فروش چیزهای كم قیمت , چنان كه در مساله (2090) گذشت و هم چنین وصیت او برای ارحام و نزدیكانش چنانكه در مساله (2706) خواهد آمد و نشانه بلوغ در دختر تمام شدن نه سال قمری است و در پسر یكی از سه چیز است: اول روییدن موی درشت در زیر شكم بالای عورت.

دوم بیرون آمدن منی.

سوم تمام شدن پانزده سال قمری بنابر مشهور.

2261 - بعید نیست كه روییدن موی درشت در صورت و پشت لب علامت بلوغ باشد ولی روییدن مو در سینه و زیر بغل و درشت شدن صدا و مانند اینها نشانه بالغ شدن نیست , مگر انسان به واسطه اینها به بالغ شدن یقین كند.

2262 - دیوانه نمی تواند در مال خود تصرف كند و هم چنین مفلس یعنی كسی كه از جهت مطالبه طلبكاران از طرف حاكم شرع از تصرف در مال خود ممنوع است.

بدون اجازه طلبكاران نمی تواند در آن تصرف كند و هم چنین سفیه یعنی كسی كه مال

خود را در كارهای بیهوده مصرف می كند , بدون اجازه ولی , نمی تواند در مال خود تصرف نماید.

2263 - كسی كه گاهی عاقل و گاهی دیوانه است , تصرفی كه در موقع دیوانگی در مال خود می كند صحیح نیست.

2264 - انسان می تواند در مرضی كه به آن مرض از دنیا می رود هر قدر از مال خود را به مصرف خود و عیال و مهمان و كارهای كه اسراف شمرده نمی شود برساند , و نیز اگر مال خود را به قیمتش بفروشد , یا اجاره دهد اشكال ندارد ولی اگر مثلا مال خود را به كسی ببخشد , یا ارزانتر از قیمت معمول بفروشد , چنانچه مقداری را كه بخشیده یا ارزانتر فروخته به اندازه ثلث مال او یا كمتر باشد تصرف او صحیح است , و اگر بیشتر از ثلث باشد , در صورتی كه ورثه اجازه بدهند صحیح است , و اگر اجازه ندهند تصرف او در بیشتر از ثلث باطل می باشد.

احكام وكالت

1/2264 - وكالت آن است كه انسان كاری - مانند معامله - كه حق دارد خود انجام بدهد , به دیگری واگذار نماید تا از طرف او انجام دهد , مثلا كسی را وكیل كند كه خانه او را بفروشد یا زنی را برای او عقد نماید , پس آدم سفیه چون حق ندارد در مال خود تصرف كند , نمی تواند برای فروش آن كسی را وكیل نماید.

2265 - در وكالت لازم نیست صیغه بخوانند بلكه اگر انسان به دیگری بفهماند كه او را وكیل كرده و او هم بفهماند قبول نموده , مثلا

مال خود را به كسی بدهد كه برای او بفروشد و او مال را بگیرد , وكالت صحیح است.

2266 - اگر انسان كسی را كه در شهر دیگر است وكیل نماید و برای او وكالت نامه بفرستد و او قبول كند , اگر چه وكالت نامه بعد از مدتی برسد وكالت صحیح است.

2267 - موكل یعنی كسی كه دیگری را وكیل می كند و نیز كسی كه وكیل می شود , باید عاقل باشند و از روی قصد و اختیار اقدام كنند و در موكل بلوغ نیز معتبر است مگر در آنچه از بچه ممیز صحیح است.

2268 - كاری را كه انسان نمی تواند انجام دهد , یا شرعا نباید انجام دهد نمی تواند برای انجام آن از طرف دیگری وكیل شود , مثلا كسی كه در احرام حج است , چون نباید صیغه عقد زناشویی را بخواند , نمی تواند برای خواندن صیغه از طرف دیگری وكیل شود.

2269 - اگر انسان كسی را برای انجام تمام كارهای خودش وكیل كند صحیح است , ولی اگر برای یكی از كارهای خود وكیل نماید , و آن كار را معین نكند وكالت صحیح نیست , بلی اگر او را برای انجام یكی از چند كار به انتخاب خودش وكیل كند مثلا او را وكیل كند كه خانه اش را بفروشد , و یا اجاره دهد وكالت صحیح است.

2270 - اگر وكیل را عزل كند یعنی از كار بركنار نماید , بعد از آن كه خبر به او رسید نمی تواند آن كار را انجام دهد , ولی اگر پیش از رسیدن خبر آن كار را انجام

داده باشد صحیح است.

2271 - وكیل می تواند خود را از وكالت بر كنار كند , اگر چه موكل غایب باشد.

2272 - وكیل نمی تواند برای انجام كاری كه به او واگذار شده دیگری را وكیل نماید , ولی اگر موكل به او اجازه داده باشد كه وكیل بگیرد به هر طوری كه به او دستور داده , می تواند رفتار نماید , پس اگر گفته باشد برای من وكیل بگیر , باید از طرف او وكیل بگیرد و نمی تواند كسی را از طرف خودش وكیل كند.

2273 - اگر وكیل با اجازه موكل كسی را از طرف او وكیل كند , نمی تواند آن وكیل را عزل نماید , و اگر وكیل اول بمیرد , یا موكل او را عزل كند وكالت دومی باطل نمی شود.

2274 - اگر وكیل با اجازه موكل , كسی را از طرف خودش وكیل كند , موكل و وكیل اول می توانند آن وكیل را عزل كنند و اگر وكیل اول بمیرد یا عزل شود , وكالت دومی باطل می شود.

2275 - اگر چند نفر را برای انجام كاری وكیل كند و به آنها اجازه دهد هر كدام به تنهایی در آن كار اقدام كند , هر یك از آنان می تواند آن كار را انجام دهد و چنانچه یكی از آنان بمیرد , وكالت دیگران باطل نمی شود , ولی اگر گفته باشد كه با هم انجام دهند , نمی توانند به تنهایی اقدام نمایند.

و در صورتی كه یكی از آنان بمیرد وكالت دیگران باطل می شود.

2276 - اگر وكیل یا موكل بمیرد , وكالت باطل می شود

, و نیز اگر چیزی كه برای تصرف در آن وكیل شده است از بین برود , مثلا گوسفندی كه برای فروش آن وكیل شده بمیرد , وكالت باطل می شود.

و هم چنین اگر یكی از آنها برای همیشه دیوانه یا بیهوش شود وكالت باطل می شود , ولی اگر گاهگاهی دیوانه یا بیهوش می شود بطلان وكالت در زمان دیوانگی یا بیهوشی چه رسد به بعد از برطرف شدن آن , مطلقا محل اشكال است.

2277 - اگر انسان كسی را برای كاری وكیل كند و چیزی برای او قرار بگذارد , بعد از انجام آن كار , چیزی را كه قرار گذاشته باید به او بدهد.

2278 - اگر وكیل در نگهداری مالی كه در اختیار او است كوتاهی نكند و غیر از تصرفی كه به او اجازه داده اند , تصرف دیگری در آن ننماید و اتفاقا آن مال از بین برود , نباید عوض آن را بدهد.

2279 - اگر وكیل در نگهداری مالی كه در اختیار او است كوتاهی كند , یا غیر از تصرفی كه به او اجازه داده اند تصرف دیگری در آن بنماید , و آن مال از بین برود , ضامن است.

پس اگر لباسی را كه گفته اند بفروش بپوشد و آن لباس تلف شود , باید عوض آن را بدهد.

2280 - اگر وكیل غیر از تصرفی كه به او اجازه داده اند , تصرف دیگری در مال بكند , مثلا لباسی را كه گفته اند بفروش , بپوشد و بعدا تصرفی كه به او اجازه داده اند بنماید , آن تصرف صحیح است.

احكام قرض

1/2280 - قرض دادن به

مؤمنین بخصوص به محتاجین آنان از كارهای مستحب است كه در اخبار , راجع به آن زیاد سفارش شده است , از پیغمبر اكرم صلی اللّه علیه وآله روایت شده كه هر كس به برادر مسلمان خود قرض بدهد مال او زیاد می شود , و ملائكه بر او رحمت می فرستند و اگر با بدهكار خود مدارا كند , بدون حساب و به سرعت از صراط می گذرد , و كسی كه برادر مسلمانش از او قرض بخواهد و ندهد , بهشت بر او حرام می شود.

2281 - در قرض لازم نیست صیغه بخوانند , بلكه اگر چیزی را به نیت قرض به كسی بدهد و او هم به همین قصد بگیرد , صحیح است.

2282 - هر وقت بدهكار بدهی خود را بدهد , طلبكار باید قبول نماید , مگر آنكه برای پرداخت آن به درخواست طلبكار یا به درخواست هر دو مدتی قرار داده باشند كه در این صورت طلبكار می تواند پیش از تمام شدن مدت از دریافت طلب خود امتناع كند.

2283 - اگر در صیغه قرض برای پرداخت آن مدتی قرار دهند , چنانچه تعیین مدت به درخواست بدهكار یا به درخواست هر دو طرف بوده باشد , طلبكار نمی تواند پیش از تمام شدن آن مدت طلب خود را مطالبه كند , ولی اگر تعیین مدت به درخواست طلبكار بوده یا اصلا برای پرداخت بدهی مدتی تعیین نشده بوده طلبكار می تواند هر وقت بخواهد طلب خود را مطالبه نماید.

2284 - اگر طلبكار طلب خود را مطالبه كند , چنانچه بدهكار بتواند بدهی خود را بدهد , باید فورا آن

را بپردازد و اگر تاخیر بیندازد گناهكار است.

2285 - اگر بدهكار غیر از خانه ای كه در آن نشسته و اثاثیه منزل و چیزهای دیگری كه به آنها احتیاج دارد و بدون آنها در زحمت می افتد , چیزی نداشته باشد , طلبكار نمی تواند طلب خود را از او مطالبه نماید , بلكه باید صبر كند تا بتواند بدهی خود را بدهد.

2286 - كسی كه بدهكار است و نمی تواند بدهی خود را بدهد چنانچه بتواند كسبی بكند كه لایق شانش باشد , احتیاط واجب آن است كه كسب كند و بدهی خود را بدهد مخصوصا كسی كه كاسبی برای او آسان است یا آنكه كارش كاسبی است بلكه وجوب آن در این صورت خالی از قوت نیست.

2287 - كسی كه دسترسی به طلبكار خود ندارد , چنانچه امید نداشته باشد كه در آینده او یا وارثش را پیدا كند , باید طلب او را از طرف صاحبش به فقیر بدهد.

و بنابر احتیاط از حاكم شرع در این كار اجازه بگیرد , و اگر طلبكار او سید نباشد , احتیاط مستحبی آن است كه طلب او را به سید فقیر ندهد , ولی اگر امید داشته باشد كه او یا وارثش را پیدا كند باید منتظر بماند و از او جستجو كند چنانچه او را پیدا ننماید وصیت كند كه اگر او مرد و طلبكار یا وارثش پیدا شد طلب او را از مالش بپردازند.

2288 - اگر مال میت بیشتر از خرج واجب كفن و دفن و بدهی او نباشد , باید مالش را به همین مصرفها برسانند و به وارث او چیزی نمی

رسد.

2289 - اگر كسی مقداری پول طلا یا نقره و مانند اینها قرض كند و قیمت آن كم شود , چنانچه همان مقدار را كه گرفته پس بدهد كافی است و اگر قیمت آن زیادتر گردد لازم است همان مقدار را كه گرفته بدهد ولی در هر دو صورت اگر بدهكار و طلبكار به غیر آن راضی شوند اشكال ندارد.

2290 - اگر مالی را كه قرض كرده از بین نرفته باشد و صاحب مال , آن را مطالبه كند , احتیاط مستحب آن است كه بدهكار همان مال را به او بدهد.

2291 - اگر كسی كه قرض می دهد شرط كند كه زیادتر از مقداری كه می دهد بگیرد , مثلا یك من گندم بدهد و شرط كند كه یك من و پنج سیر بگیرد , یا ده تخم مرغ بدهد كه یازده تا بگیرد , ربا و حرام است.

بلكه اگر قرار بگذارد كه بدهكار كاری برای او انجام دهد , یا چیزی را كه قرض كرده با مقداری جنس دیگر پس دهد , مثلا شرط كند یك تومانی را كه قرض كرده با یك كبریت پس دهد , ربا و حرام است و نیز اگر با او شرط كند كه چیزی را كه قرض می گیرد بطور مخصوصی پس دهد , مثلا مقداری طلای نساخته به او بدهد , و شرط كند كه ساخته پس بگیرد , باز هم ربا و حرام می باشد , ولی اگر بدون اینكه شرط كند , خود بدهكار زیادتر از آنچه قرض كرده پس بدهد اشكال ندارد بلكه مستحب است.

2292 - ربا دادن مثل ربا گرفتن حرام است

ولی كسی كه قرض ربایی گرفته ظاهر این است كه مالك می شود اگر چه اولی این است كه در آن تصرف نكند , و چنانچه طوری باشد كه اگر قرار ربا را هم نداده بودند , صاحب پول راضی بوده كه گیرنده قرض در آن پول تصرف كند , قرض گیرنده می تواند در آن بدون اشكال تصرف نماید.

2293 - اگر گندم , یا چیزی مانند آن را بطور قرض ربایی بگیرد و با آن زراعت كند ظاهر این است كه حاصل را مالك می شود اگر چه اولی این است كه در حاصلی كه از آن بدست می آید تصرف نكند.

2294 - اگر لباسی را بخرد و بعدا از پول ربا یا از پول حلالی كه مخلوط با آن پول است به صاحب لباس بدهد پوشیدن آن لباس و نماز خواندن با آن اشكال ندارد , ولی اگر به فروشنده بگوید كه این لباس را با این پول میخرم پوشیدن آن لباس حرام است و اما حكم نماز خواندن در آن در احكام لباس نمازگزار گذشت.

2295 - اگر انسان مقداری پول به تاجر بدهد كه در شهر دیگر از طرف او كمتر بگیرد , اشكال ندارد و این را صرف برات می گویند.

2296 - اگر مقداری پول به كسی بدهد كه بعد از چند روز در شهر دیگر زیادتر بگیرد , مثلا نهصد و نود تومان بدهد كه بعد از ده روز در شهر دیگر هزار تومان بگیرد در صورتی كه ماده آن پول مثلا طلا و نقره باشد ربا و حرام است , ولی اگر كسی كه زیادی را می گیرد در

مقابل زیادی , جنس بدهد یا عملی انجام دهد اشكال ندارد.

و اما در اسكناسهای معمولی كه از قسم شمردنیها است زیاد گرفتن اشكال ندارد مگر این كه قرض داده و شرط زیادی نموده باشد كه در این صورت حرام است و یا این كه نسیه بفروشϠ, و جنس و عوض آن از یك جنس باشد كه صحت معامله در این صورت خالی از اشكال نیست.

2297 - اگر كسی از دیگری طلبی دارد كه از جنس طلا و نقره یا كشیدنی و پیمانه ای نیست می تواند آن را به شخص بدهكار یا دیگری به كمتر فروخته و وجه آن را نقدا بگیرد , بنابر این در زمان حاضر برات یا سفته هایی كه طلبكار از بدهكار گرفته است می تواند آنها را به بانك یا به شخص دیگر به كمتر از طلب خود - كه در عرف آن را نزول كردن گویند - بفروشد و باقی وجه را نقدا بگیرد.

زیرا كه اسكناسهای معمولی با وزن و پیمانه معامله نمی شود.

احكام حواله دادن

2298 - اگر انسان طلبكار خود را حواله بدهد كه طلب خود را از دیگری بگیرد و طلبكار قبول نماید , بعد از آنكه حواله با شرایطی كه بعدا گفته می شود درست شد , كسی كه به او حواله شده بدهكار می شود , و دیگر طلبكار نمی تواند طلبی را كه دارد از بدهكار اولی مطالبه نماید.

2299 - بدهكار و طلبكار و كسی كه بر او حواله می شود باید بالغ و عاقل باشند و كسی آنها را مجبور نكرده باشد و نیز باید سفیه نباشند , یعنی مال خود را در كارهای

بیهوده مصرف نكند.

و نیز معتبر است بدهكار و طلبكار مفلس نباشند بلی اگر حواله بر شخص بری باشد , حواله دهنده اگر چه مفلس باشد اشكال ندارد.

2300 - حواله دادن بر كسی كه بدهكار نیست , در صورتی كه او قبول نكند صحیح نیست و نیز اگر انسان بخواهد به كسی كه جنسی بدهكار است , جنس دیگر حواله دهد مثلا به كسی كه جو بدهكار است گندم حواله دهد , تا او قبول نكند حواله صحیح نیست بلكه در تمام موارد حواله باید كسی كه بر او حواله می شود قبول كند و گرنه حواله بنابر اظهر صحیح نیست.

2301 - موقعی كه انسان حواله می دهد باید بدهكار باشد پس اگر بخواهد از كسی قرض كند , تا وقتی از او قرض نكرده نمی تواند او را به كسی حواله دهد كه آنچه را بعدا قرض می دهد از آن كس بگیرد.

2302 - جنس و مقدار حواله باید در واقع معین باشد , پس اگر مثلا ده من گندم و ده تومان پول به یك نفر بدهكار باشد و به او بگوید یكی از دو طلب خود را از فلانی بگیر و آن را معین نكند حواله درست نیست.

2303 - اگر بدهی واقعا معین باشد , ولی بدهكار و طلبكار در موقع حواله دادن , مقدار آن یا جنس آن را ندانند حواله صحیح است , مثلا اگر طلب كسی را در دفتر نوشته باشد و پیش از دیدن دفتر حواله بدهد و بعد دفتر را ببیند و به طلبكار مقدار طلبش را بگوید , حواله صحیح می باشد.

2304 - طلبكار می تواند حواله

را قبول نكند , اگر چه كسی كه به او حواله شده پول دار باشد و در پرداختن حواله هم كوتاهی ننماید.

2305 - اگر كسی كه به حواله دهنده بدهكار نیست , حواله را قبول كند اظهر آن است كه پیش از پرداختن حواله هم می تواند مقدار حواله را از حواله دهنده مطالبه كند , مگر آن كه طلبی كه به او حواله شده با مدت باشد و مدت او هنوز بسر نیامده باشد كه در این صورت او نمی تواند پیش از تمام شدن مدت مقدار حواله را از حواله دهنده مطالبه نماید هر چند كه آن را پرداخت كرده باشد.

و هم چنین اگر طلبكار طلب خود را به مقدار كمتر صلح كند , او فقط همان مقدار را می تواند از حواله دهنده مطالبه نماید.

2306 - بعد از آن كه حواله درست شد , حواله دهنده و كسی كه به او حواله شده , نمی توانند حواله را بهم بزنند , و هر گاه كسی كه به او حواله شده در موقع حواله فقیر نباشد , اگر چه بعدا فقیر شود , طلبكار هم نمی تواند حواله را بهم بزند , و هم چنین است اگر موقع حواله فقیر باشد , و طلبكار بداند كه فقیر است ولی اگر نداند كه فقیر است و بعد بفهمد , اگر در آن وقت مالدار نشده باشد , طلبكار می تواند حواله را بهم بزند و طلب خود را از حواله دهنده بگیرد ولی اگر مالدار شده باشد , معلوم نیست بتواند معامله را بهم بزند.

2307 - اگر بدهكار و طلبكار و كسی كه به

او حواله شده یا یكی از آنان برای خود حق بهم زدن حواله را قرار دهند , مطابق قراری كه گذاشته اند می توانند حواله را بهم بزنند.

2308 - اگر حواله دهنده خودش طلب طلبكار را بدهد , چنانچه به خواهش كسی كه به او حواله شده و مدیون حواله دهنده بوده داده است می تواند چیزی را كه داده از او بگیرد.

و اگر بدون خواهش او داده یا این كه او مدیون حواله دهنده نبوده , نمی تواند چیزی را كه داده از او مطالبه نماید.

احكام رهن

2309 - رهن آن است كه انسان مالی را نزد دیگری (گرو طلب یا مالی كه ضامن او می باشد) قرار دهد كه اگر آن طلب یا مال را نپرداخت , بتواند عوض آن را از آن مال بدست آورد.

2310 - در رهن لازم نیست صیغه بخوانند و همین قدر كه گرو دهنده مال خود را به قصد گرو بگرو گیرنده بدهد و او به همین قصد بگیرد رهن صحیح است.

2311 - گروه دهنده و كسی كه مال را گرو می گیرد باید بالغ و عاقل باشند و كسی آنها را مجبور نكرده باشد و نیز باید گرو دهنده مفلس و سفیه نباشد.

(معنای مفلس و سفیه در مساله (2262) گذشت) ولی اگر مفلس باشد لیكن مالی را كه گرو می گذارد مال او نباشد یا از اموالی نباشد كه از تصرف در آنها منع شده اشكال ندارد.

2312 - انسان مالی را می تواند گرو بگذارد كه شرعا بتواند در آن تصرف كند و اگر مال كس دیگر را با اجازه او گرو بگذارد صحیح است.

2313 - چیزی را

كه گرو می گذارند , باید خرید و فروش آن صحیح باشد , پس اگر شراب و مانند آن را گرو بگذارند درست نیست.

2314 - استفاده چیزی را كه گرو می گذارند مال مالك آن است چه گرو دهنده و چه كس دیگر باشد.

2315 - گرو گیرنده نمی تواند مالی را كه گرو گرفته , بدون اجازه مالك آن چه گرو دهنده باشد چه كس دیگر ملك كسی كند , مثلا ببخشد یا بفروشد , ولی اگر آن را ببخشد یا بفروشد بعد او اجازه نماید اشكال ندارد.

2316 - اگر گرو گیرنده چیزی را كه گرو برداشته با اجازه مالك آن بفروشد , پول آن مثل خود مال , گرو نمی باشد , و هم چنین است در صورتی كه بی اجازه او بفروشد و بعد مالك امضاء كند , ولی اگر گرو دهنده آن چیز را با اجازه گرو گیرنده بفروشد كه عوض آن را گرو قرار دهد باید همین كار را بكند و در صورتی كه تخلف نماید معامله باطل است مگر آن كه گرو گیرنده آن را اجازه دهد.

2317 - اگر موقعی كه باید بدهی خود را بدهد , طلبكار مطالبه كند و او ندهد , طلبكار در صورتی كه وكالت در فروش و برداشت طلب خود از پول آن داشته باشد می تواند مالی را كه گرو برداشته بفروشد و طلب خود را بردارد , و در صورتی كه وكالت نداشته باشد لازم است از بدهكار اجازه بگیرد و اگر دسترسی به او ندارد باید برای فروش و برداشت طلب خود از پول آن از حاكم شرع اجازه بگیرد , و

در هر دو صورت اگر زیادی داشته باشد باید زیادی را به بدهكار بدهد.

2318 - اگر بدهكار غیر از خانه ای كه در آن نشسته و چیزهایی كه مانند اثاثیه محل احتیاج او است , چیز دیگری نداشته باشد , طلبكار نمی تواند طلب خود را از او مطالبه كند ولی اگر مالی را كه گرو گذاشته اگر چه خانه و اثاثیه باشد , طلبكار می تواند بفروشد و طلب خود را بردارد.

احكام ضامن شدن

2319 - اگر انسان بخواهد ضامن شود كه بدهی كسی را بدهد ضامن شدن او در صورتی صحیح است كه بهر لفظی اگر چه عربی نباشد یا به عملی به طلبكار بفهماند كه من ضامن شده ام طلب تو را بدهم و طلبكار هم رضایت خود را بفهماند , و راضی بودن بدهكار شرط نیست.

2320 - ضامن و طلبكار باید بالغ و عاقل باشند و كسی هم آنها را مجبور نكرده باشد , و نیز باید سفیه نباشند , و هم چنین طلبكار باید مفلس نباشد , ولی این شرطها در بدهكار نیست مثلا اگر كسی ضامن شود كه بدهی بچه یا دیوانه یا سفیه را بدهد صحیح است.

2321 - هر گاه برای ضامن شدن خودش شرطی قرار دهد , مثلا بگوید اگر بدهكار قرض تو را نداد من میدهم , ضامن شدن او محل اشكال است.

2322 - كسی كه انسان ضامن بدهی او می شود باید بدهكار باشد پس اگر كسی بخواهد از دیگری قرض كند تا وقتی قرض نكرده انسان نمی تواند ضامن او شود.

2323 - در صورتی انسان می تواند ضامن شود كه طلبكار و بدهكار و جنس بدهی

همه در واقع و نفس الامر معین باشند.

پس اگر دو نفر از كسی طلبكار باشند و انسان بگوید من ضامن هستم كه طلب یكی از شماها را بدهم , چون معین نكرده كه طلب كدام را می دهد , ضامن شدن او باطل است.

و نیز اگر كسی از دو نفر طلبكار باشد و شخصی بگوید من ضامن هستم كه بدهی یكی از آن دو نفر را به تو بدهم , چون معین نكرده كه بدهی كدام را می دهد , ضامن شدن او باطل می باشد و هم چنین اگر كسی از دیگری مثلا ده من گندم و ده تومان پول طلبكار باشد , و شخصی بگوید من ضامن یكی از دو طلب تو هستم و معین نكند كه ضامن گندم است , یا ضامن پول صحیح نیست.

2324 - اگر طلبكار طلب خود را به ضامن ببخشد , ضامن نمی تواند از بدهكار چیزی بگیرد , و اگر مقداری از آن را ببخشد نمی تواند آن مقدار را مطالبه نماید.

2325 - اگر انسان ضامن شود كه بدهی كسی را بدهد , نمی تواند از ضامن شدن خود برگردد.

2326 - ضامن و طلبكار - بنابر احتیاط - نمی توانند شرط كنند كه هر وقت بخواهند ضامن بودن ضامن را بهم بزنند.

2327 - هرگاه انسان در موقع ضامن شدن بتواند طلب طلبكار را بدهد اگر چه بعد فقیر شود , طلبكار نمی تواند ضامن بودن او را بهم زند و طلب خود را از بدهكار اول مطالبه نماید و هم چنین است اگر در آن موقع نتواند طلب او را بدهد ولی طلبكار بداند و به ضامن

شدن او راضی شود.

2328 - اگر انسان در موقعی كه ضامن می شود نتواند طلب طلبكار را بدهد , و طلبكار چگونگی را نمی دانسته و بخواهد ضامن بودن او را بهم بزند , اشكال دارد , بخصوص در صورتی كه ضامن پیش از این كه طلبكار ملتفت شود قدرت پیدا كرده باشد.

2329 - اگر كسی بدون اجازه بدهكار ضامن شود كه بدهی او را بدهد , نمی تواند چیزی از او بگیرد.

2330 - اگر كسی با اجازه بدهكار ضامن شود كه بدهی او را بدهد , می تواند مقداری را كه ضامن شده - هر چند پیش از دادن آن - از او مطالبه نماید ولی اگر بجای جنسی كه بدهكار بوده جنس دیگری به طلبكار او بدهد , نمی تواند چیزی را كه داده از او مطالبه نماید , مثلا اگر ده من گندم بدهكار باشد , و ضامن ده من برنج بدهد , نمی تواند برنج را از او مطالبه نماید , اما اگر خودش راضی شود كه برنج بدهد اشكال ندارد.

احكام كفالت

2331 - كفالت آن است كه انسان متعهد شود كه هر وقت طلبكار بدهكار را خواست , به دست او بدهد و به كسی كه این طور متعهد می شود كفیل می گویند.

2332 - كفالت در صورتی صحیح است كه كفیل بهر لفظی اگر چه عربی نباشد یا به عملی به طلبكار بفهماند كه من متعهدم هر وقت بدهكار خود را بخواهی به دست تو بدهم و طلبكار هم قبول نماید و بنابر احتیاط رضایت بدهكار نیز در صحت كفالت معتبر است بلكه احتیاط آن است كه او هم طرف

عقد باشد یعنی بدهكار و طلبكار هر دو كفالت را قبول كنند.

2333 - كفیل باید بالغ و عاقل باشد و او را در كفالت مجبور نكرده باشند و بتواند كسی را كه كفیل او شده حاضر نماید , و هم چنین باید سفیه یا مفلس نباشد در صورتی كه حاضر كردن بدهكار مستلزم تصرف در مالش باشد.

2334 - یكی از پنج چیز , كفالت را بهم میزند: اول كفیل بدهكار را به دست طلبكار بدهد.

یا او خود تسلیم طلبكار شود.

دوم طلب طلبكار داده شود.

سوم طلبكار از طلب خود بگذرد.

یا آن را به دیگری انتقال دهد.

چهارم بدهكار یا كفیل بمیرد.

پنجم طلبكار كفیل را از كفالت آزاد كند.

2335 - اگر كسی به زور بدهكار را از دست طلبكار رها كند , چنانچه طلبكار دسترسی به او نداشته باشد , كسی كه بدهكار را رها كرده , باید او را به دست طلبكار بدهد یا طلب او را بپردازد.

احكام ودیعه (امانت)

2336 - اگر انسان مالی را به كسی بدهد و بگوید نزد تو امانت باشد و او هم قبول كند یا بدون این كه حرفی بزنند صاحب مال بفهماند كه مال را برای نگهداری به او می دهد و او هم به قصد نگهداری كردن بگیرد , باید به احكام ودیعه و امانت داری كه بعدا گفته می شود عمل نماید.

2337 - امانت دار و كسی كه مال را امانت می گذارد باید هر دو بالغ و عاقل باشند و كسی آنها را مجبور نكرده باشد پس اگر انسان مالی را پیش دیوانه یا بچه امانت بگذارد یا دیوانه یا بچه مالی را پیش كسی امانت بگذارد , صحیح

نیست بله جایز است بچه ممیز مال دیگری را با اذنش نزد كسی امانت بگذارد و هم چنین باید كسی كه امانت می گذارد سفیه یا مفلس نباشد , ولی اگر مفلس باشد , لیكن مالی را كه امانت گذاشته از جمله اموالی نباشد كه از تصرف در آنها منع شده اشكال ندارد , و نیز باید امانت دار سفیه یا مفلس نباشد , در صورتی كه حفظ و نگهداری امانت مستلزم تصرف در مال خودش باشد.

2338 - اگر از بچه ای چیزی را بدون اذن صاحبش بطور امانت قبول كند , باید آن را به صاحبش بدهد و اگر آن چیز مال خود بچه است , لازم است آن مال را به ولی او برساند و چنانچه پیش از رساندن مال به آنان تلف شود , باید عوض آن را بدهد , مگر از ترس آن كه مبادا تلف شود به قصد رساندن به صاحبش گرفته باشد كه در این صورت اگر در نگهداری و رساندن آن كوتاهی نكند ضامن نیست.

و هم چنین است حال اگر امانت گذار دیوانه باشد.

2339 - كسی كه نمی تواند امانت را نگهداری نماید , در صورتی كه امانت گذار ملتفت حال او نباشد باید قبول نكند.

2340 - اگر انسان به صاحب مال بفهماند كه برای نگهداری مال او حاضر نیست و مال را از او نگیرد , چنانچه او مال را بگذارد و برود و آن مال تلف شود , كسی كه امانت را قبول نكرده ضامن نیست , ولی احتیاط مستحب آن است كه اگر ممكن باشد آن را نگهداری نماید.

2341 - كسی كه چیزی را ودیعه

می گذارد , هر وقت بخواهد می تواند ودیعه را بهم بزند , و هم چنین كسی هم كه امانت را قبول می كند , هر وقت بخواهد می تواند ودیعه را بهم بزند.

2342 - اگر انسان از نگهداری امانت منصرف شود و ودیعه را بهم بزند , باید هر چه زودتر مال را به صاحب آن یا وكیل یا ولی صاحبش برساند یا به آنان خبر دهد كه به نگهداری حاضر نیست , و اگر بدون عذر , مال را با آنان نرساند و خبر هم ندهد , چنانچه مال تلف شود , باید عوض آن را بدهد.

2343 - كسی كه امانت را قبول می كند , اگر برای آن , جای مناسبی ندارد , باید جای مناسب تهیه نماید و طوری آن را نگهداری كند كه مردم نگویند در نگهداری آن كوتاهی نموده است و اگر در این امر كوتاهی كند و تلف شود , باید عوض آن را بدهد.

2344 - كسی كه امانت را قبول می كند , اگر در نگهداری آن كوتاهی نكند و تعدی - یعنی زیاده روی - هم ننماید و اتفاقا آن مال تلف شود ضامن نیست ولی اگر در نگهداری آن كوتاهی كند مثلا آن را در جایی بگذارد كه مامون از آن نباشد كه ظالمی بفهمد و آن را ببرد , یا تعدی كند یعنی در مال به طوری كه مالك اذن نداده تصرف نماید مثلا لباس را بپوشد یا حیوان را سوار شود چنانچه تلف شود , باید عوض آن را به صاحبش بدهد.

2345 - اگر صاحب مال برای نگهداری مال خود جایی را معین

كند و به كسی كه امانت را قبول كرده بگوید كه باید مال را در اینجا حفظ كنی و اگر احتمال هم بدهی كه از بین برود , نباید آن را به جای دیگر ببری , نمی تواند آن را به جای دیگر ببرد و اگر به جای دیگر ببرد و تلف شود ضامن است.

2346 - اگر صاحب مال برای نگهداری مال خود جایی را معین كند , ولی ظاهر كلامش آن باشد كه آن محل در نظر او خصوصیتی نداشته , بلكه یكی از موارد حفظ آن بوده , كسی كه امانت را قبول كرده , می تواند آن را به جای دیگری كه مال در آن جا محفوظ تر یا مثل محل اولی است ببرد و چنانچه مال در آنجا تلف شود ضامن نیست.

2347 - اگر صاحب مال برای همیشه دیوانه یا بیهوش شود , ودیعه باطل می شود و كسی كه امانت را قبول كرده باید فورا امانت را بولی او برساند و یا به ولی او خبر دهد و اگر بدون عذر شرعی مال را به ولی او ندهد و از خبر دادن هم كوتاهی كند و مال تلف شود , باید عوض آن را بدهد ولی اگر دیوانگی یا بیهوشی صاحب مال گاه گاهی است باطل شدن ودیعه در این صورت محل اشكال است.

2348 - اگر صاحب مال بمیرد , ودیعه باطل می شود پس چنانچه مال بدون آن كه متعلق حق دیگری باشد به وارث او منتقل شود باید امانت دار مال را به وارث او برساند یا به وارث خبر دهد و چنانچه مال را بدون عذر شرعی

به وارث ندهد و از خبر دادن هم كوتاهی كند و مال تلف شود ضامن است , ولی اگر برای آن كه می خواهد بفهمد كسی كه می گوید من وارث میتم راست می گوید یا نه , یا میت وارث دیگری دارد یا نه , مال را ندهد و از خبر دادن هم كوتاهی كند و مال تلف شود ضامن نیست.

2349 - اگر صاحب مال بمیرد و مال به ورثه او منتقل شود , كسی كه امانت را قبول كرده باید مال را به همه ورثه بدهد , یا به كسی بدهد كه همه آنان گرفتن مال را به او واگذار كرده اند پس اگر بدون اجازه دیگران تمام مال را به یكی از ورثه بدهد ضامن سهم دیگران است.

2350 - اگر كسی كه امانت را قبول كرده بمیرد , یا برای همیشه دیوانه یا بیهوش شود ودیعه باطل می شود و وارث یا ولی او باید هر چه زودتر به صاحب مال اطلاع دهد یا امانت را به او برساند , ولی اگر دیوانگی یا بیهوشی او گاه گاهی است باطل شدن ودیعه در این صورت محل اشكال است.

2351 - اگر امانت دار نشانه های مرگ را در خود ببیند , چنانچه ممكن است , باید بنابر احتیاط امانت را به صاحب آن یا ولی یا وكیل او برساند , و یا به او خبر دهد و اگر ممكن نیست باید به طوری عمل كند كه اطمینان پیدا كند كه مال پس از وفات او به صاحبش خواهد رسید , مثلا وصیت كند و شاهد بگیرد و به وصی و شاهد اسم صاحب

مال و جنس و خصوصیات مال و محل آن را بگوید.

2352 - اگر امانت دار نشانه های مرگ را در خود ببیند و به وظیفه ای كه در مساله پیش گفته شد عمل نكند , ضامن آن امانت خواهد بود پس چنانچه آن از بین برود , باید عوضش را بدهد , ولی اگر مرض او خوب شود یا بعد از مدتی پشیمان شود و به آنچه گفته شد عمل كند بنابر اظهر دیگر ضامن نیست.

احكام عاریه

2353 - عاریه آن است كه انسان مال خود را به دیگری بدهد كه از آن استفاده كند و در عوض , چیزی از او نگیرد.

2354 - لازم نیست در عاریه صیغه بخوانند و اگر مثلا لباس را به قصد عاریه به كسی بدهد و او هم به همین قصد بگیرد عاریه صحیح است.

2355 - عاریه دادن چیز غصبی و چیزی كه مال انسان است ولی منفعت آن را به دیگری واگذار كرده مثلا آن را اجاره داده , در صورتی صحیح است كه مالك چیز غصبی یا كسی كه آن چیز را اجاره كرده به عاریه دادن راضی باشد.

2356 - چیزی را كه منفعتش مال انسان است مثلا آن را اجاره كرده می تواند عاریه بدهد.

ولی بنابر احتیاط نمی تواند آن را بدون اذن مالكش به كسی كه آن را عاریه كرده تحویل دهد.

2357 - اگر دیوانه و بچه و مفلس و سفیه مال خود را عاریه بدهند صحیح نیست , اما اگر ولی در صورتی كه مصلحت بداند مال كسی را كه بر او ولایت دارد عاریه دهد اشكال ندارد , و هم چنین واسطه شدن بچه

در رسانیدن مال به كسی كه عاریه می كند بی اشكال است.

2358 - اگر در نگهداری چیزی كه عاریه كرده كوتاهی نكند و در استفاده از آن زیاده روی هم ننماید و اتفاقا آن چیز تلف شود ضامن نیست ولی چنانچه شرط كنند كه اگر تلف شود عاریه كننده ضامن باشد , یا چیزی را كه عاریه كرده طلا و نقره باشد , باید عوض آن را بدهد.

2359 - اگر طلا و نقره را عاریه نماید و شرط كند كه اگر تلف شود ضامن نباشد , چنانچه تلف شود ضامن نیست.

2360 - اگر عاریه دهنده بمیرد , عاریه گیرنده باید به همان ترتیبی كه در مساله (2348) در صورت فوت صاحب مال در مورد ودیعه گذشت عمل نماید.

2361 - اگر عاریه دهنده طوری شود كه شرعا نتواند در مال خود تصرف كند مثلا دیوانه یا بیهوش شود , عاریه كننده باید به همان ترتیبی كه در مساله (2347) در مورد ودیعه در نظیر این صورت گذشت عمل نماید.

2362 - كسی كه چیزی را عاریه داده هر وقت بخواهد می تواند عاریه را بهم بزند , و كسی هم كه عاریه كرده هر وقت بخواهد می تواند آن را بهم بزند.

2363 - عاریه دادن چیزی كه استفاده حلال ندارد مثل آلات لهو و قمار یا ظرف طلا و نقره به جهت استعمال در خوردن و آشامیدن - بلكه در مطلق استعمالات بنابر احتیاط لازم - باطل است , و اما عاریه دادن به جهت زینت نمودن جایز است اگر چه احتیاط در ترك است.

2364 - عاریه دادن گوسفند برای استفاده از شیر و پشم آن و

عاریه دادن حیوان نر برای كشیدن بر ماده صحیح است.

2365 - اگر چیزی را كه عاریه كرده به مالك , یا وكیل , یا ولی او بدهد , و بعد آن چیز تلف شود , عاریه كننده ضامن نیست , ولی اگر بدون اجازه صاحب مال , یا وكیل , یا ولی او آن را به جایی ببرد اگر چه جایی باشد كه صاحبش معمولا به آنجا می برده مثلا اسب را در اصطبلی كه صاحبش برای آن درست كرده ببندد و بعد تلف شود , یا كسی آن را تلف كند ضامن است.

2366 - اگر چیز نجس را عاریه دهد , باید در صورتی كه در مساله (2065) گذشت نجس بودن آن را به كسی كه عاریه می كند بگوید.

2367 - چیزی را كه عاریه كرده بدون اجازه صاحب آن نمی تواند به دیگری اجاره , یا عاریه دهد.

2368 - اگر چیزی را كه عاریه كرده با اجازه صاحب آن به دیگری عاریه دهد , چنانچه كسی كه اول آن چیز را عاریه كرده بمیرد , یا دیوانه شود , عاریه دومی باطل نمی شود.

2369 - اگر بداند مالی را كه عاریه كرده غصبی است , باید آن را به صاحبش برساند و نمی تواند به عاریه دهنده بدهد.

2370 - اگر مالی را كه می داند غصبی است عاریه كند و از آن استفاده ای ببرد و در دست او از بین برود , مالك می تواند عوض مال و عوض استفاده ای را كه عاریه كننده برده , از او یا از كسی كه مال را غصب كرده مطالبه كند و اگر از

عاریه كننده بگیرد , او نمی تواند چیزی را كه به مالك می دهد از عاریه دهنده مطالبه نماید.

2371 - اگر نداند مالی را كه عاریه كرده غصبی است و در دست او از بین برود , چنانچه صاحب مال عوض آن را از او بگیرد , او هم می تواند آنچه را كه به صاحب مال داده از عاریه دهنده مطالبه نماید ولی اگر چیزی را كه عاریه كرده طلا و نقره باشد , یا عاریه دهنده با او شرط كرده باشد كه اگر آن چیز از بین برود عوضش را بدهد , نمی تواند عوض آن را كه به صاحب مال می دهد از عاریه دهنده مطالبه نماید.

نکاح

احكام نكاح (ازدواج)

1/2371 - به واسطه عقد ازدواج , زن به مرد و مرد به زن حلال می شود , و آن بر دو قسمت است: دایم و غیر دایم (ازدواج موقت).

عقد دایم آن است كه مدت زناشویی در آن معین نشود , و همیشگی باشد و زنی را كه به این قسم عقد می كنند دایمه گویند.

و عقد غیر دایم آن است كه مدت زناشویی در آن معین شود , مثلا زن را به مدت یك ساعت یا یك روز یا یك ماه یا یك سال یا بیشتر عقد نمایند , ولی باید مدت ازدواج از مقدار عمر زن و شوهر زیادتر نباشد كه در این صورت عقد باطل خواهد بود و زنی را كه به این قسم عقد كنند متعه و صیغه می نامند.

احكام عقد

2372 - در زناشویی چه دایم , و چه غیر دایم باید صیغه خوانده شود , و تنها راضی بودن زن و مرد , و هم چنین نوشتن كافی نیست و صیغه عقد را یا خود زن و مرد می خوانند , یا دیگری را وكیل می كنند كه از طرف آنان بخواند.

2373 - وكیل لازم نیست مرد باشد , زن هم می تواند برای خواندن صیغه عقد از طرف دیگری وكیل شود.

2374 - زن و مرد تا اطمینان نكنند كه وكیل آنها صیغه را خوانده است نمی توانند به یكدیگر نگاه محرمانه نمایند و گمان به این كه وكیل صیغه را خوانده است كفایت نمی كند , بلكه اگر وكیل بگوید صیغه را خوانده ام ولی اطمینان به گفته او نباشد , كفایت آن محل اشكال است.

2375 - اگر زنی

كسی را وكیل كند كه مثلا ده روزه او را به عقد مردی درآورد و ابتدای ده روز را معین نكند , آن وكیل می تواند هر وقت كه بخواهد او را ده روزه به عقد آن مرد درآورد ولی اگر معلوم باشد كه زن , روز یا ساعت معینی را قصد كرده , باید صیغه را مطابق قصد او بخواند.

2376 - یك نفر می تواند برای خواندن صیغه عقد دایم یا غیر دایم از طرف دو نفر وكیل شود و نیز انسان می تواند از طرف زن وكیل شود و او را برای خود به طور دایم یا غیر دایم عقد كند ولی احتیاط مستحب آن است كه عقد را دو نفر بخوانند.

دستور خواندن عقد

2377 - اگر صیغه عقد دایم را خود زن و مرد بخوانند , و پس از تعیین مقدار مهر اول زن بگوید: زوجتك نفسی علی الصداق المعلوم یعنی خود را زن تو نمودم بمهری كه معین شده پس از آن بدون فاصله قابل توجهی مرد بگوید: قبلت التزویج یعنی قبول كردم ازدواج را , عقد صحیح است و اگر دیگری را وكیل كنند كه از طرف آنها صیغه عقد را بخواند چنانچه مثلا اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وكیل زن بگوید: زوجت موكلك احمد موكلتی فاطمة علی الصداق المعلوم پس بدون فاصله قابل توجهی وكیل مرد بگوید: قبلت التزویج لموكلی احمد علی الصداق المعلوم صحیح می باشد و احتیاط مستحب آن است لفظی كه مرد می گوید با لفظی كه زن می گوید مطابق باشد.

مثلا اگر زن زوجت می گوید مرد هم قبلت التزویج بگوید نه قبلت

النكاح.

2378 - اگر خود زن و مرد بخواهند صیغه عقد غیر دایم را بخوانند بعد از آن كه مدت و مهر را معین كردند , چنانچه زن بگوید: زوجتك نفسی فی المدة المعلومة علی المهر المعلوم بعد بدون فاصله قابل توجهی مرد بگوید: قبلت صحیح است , و اگر دیگری را وكیل كند و اول وكیل زن به وكیل مرد بگوید: زوجت موكلتی موكلك فی المدة المعلومة علی المهر المعلوم پس بدون فاصله قابل توجهی وكیل مرد بگوید: قبلت التزویج لموكلی هكذا صحیح می باشد.

شرایط عقد

2379 - عقد ازدواج چند شرط دارد: اول آن كه بنابر احتیاط به عربی صحیح خوانده شود.

و اگر خود مرد و زن نتوانند صیغه را به عربی صحیح بخوانند , می توانند به غیر عربی بخوانند و لازم نیست وكیل بگیرند , اما باید لفظی بگویند كه معنی زوجت و قبلت را بفهماند.

دوم مرد و زن , یا وكیل آنها كه صیغه را می خوانند قصد انشا داشته باشند یعنی اگر خود مرد و زن صیغه را می خوانند , زن به گفتن زوجتك نفسی قصدش این باشد كه خود را زن او قرار دهد و مرد به گفتن قبلت التزویج زن بودن او را برای خود قبول بنماید.

و اگر وكیل مرد و زن صیغه را می خوانند به گفتن زوجت و قبلت قصدشان این باشد كه مرد و زنی كه آنان را وكیل كرده اند زن و شوهر شوند.

سوم كسی كه صیغه را می خواند باید عاقل و بنابر احتیاط بالغ نیز باشد , چه برای خودش بخواند , یا از طرف دیگری وكیل شده باشد.

چهارم اگر وكیل زن

و شوهر یا ولی آنها صیغه را می خوانند در موقع عقد زن و شوهر را معین كنند مثلا اسم آنها را ببرند یا به آنها اشاره نمایند , پس كسی كه چند دختر دارد , اگر به مردی بگوید زوجتك احدی بناتی یعنی زن تو نمودم یكی از دخترانم را , و او بگوید قبلت یعنی قبول كردم , چون در موقع عقد دختر را معین نكرده اند عقد باطل است.

پنجم زن و مرد به ازدواج راضی باشند , ولی اگر زن ظاهرا با كراهت اذن دهد و معلوم باشد قلبا راضی است عقد صحیح است.

2380 - اگر در عقد یك حرف غلط خوانده شود كه معنی آن را عوض كند عقد باطل است.

2381 - كسی كه صیغه عقد را می خواند اگر معنای آن را - هر چند به طور اجمال - بداند و قصد تحقق آن معنی را بكند عقد صحیح است و لازم نیست كه معنای صیغه را تفصیلا بداند مثلا بداند كه فعل یا فاعل بر طبق دستور زبان عربی كدام است.

2382 - اگر زنی را برای مردی بدون اجازه آنان عقد كنند و بعدا زن و مرد آن عقد را اجازه نمایند عقد صحیح است.

2383 - اگر زن و مرد یا یكی از آن دو را به ازدواج مجبور نمایند و بعد از خواندن عقد اجازه نمایند , عقد صحیح است و بهتر آن است كه دوباره عقد را بخوانند.

2384 - پدر و جد پدری می توانند برای فرزند پسر یا دختر نابالغ یا دیوانه خود كه با حال دیوانگی بالغ شده است ازدواج كنند , و بعد از

آن كه طفل بالغ شد , یا دیوانه عاقل گردید , اگر ازدواجی كه برای او كرده اند مفسده ای داشته می تواند آن را امضا یا رد نماید , و اگر مفسده ای نداشته چنانچه پسر یا دختر نابالغ عقد ازدواج خود را بهم بزند احتیاط به طلاق یا عقد جدید ترك نشود.

2385 - دختری كه به حد بلوغ رسیده و رشیده است یعنی مصلحت خود را تشخیص می دهد , اگر بخواهد شوهر كند , چنانچه باكره باشد باید از پدر یا جد پدری خود اجازه بگیرد , هر چند - بنابر احتیاط - خود متصدی امور زندگانی خویش باشد , و اجازه مادر و برادر لازم نیست.

2386 - اگر دختر باكره نباشد یا این كه باكره باشد ولی پدر یا جد پدری اجازه ندهند , كه با مردی كه همتای او شرعا و عرفا می باشد ازدواج كند یا این كه حاضر نباشند در امر ازدواج دختر به هیچ وجه مشاركت كنند یا آن كه اهلیت اجازه دادن از جهت دیوانگی یا مانند آن را نداشته باشند در این موارد اجازه آنان لازم نیست و هم چنین اگر اجازه گرفتن از آنان به جهت غایب بودن یا غیر آن ممكن نباشد , و دختر حاجت زیادی به شوهر كردن داشته باشد اجازه پدر و جد لازم نیست.

2387 - اگر پدر , یا جد پدری برای پسر نابالغ خود زن بگیرد , پسر باید بعد از بالغ شدن خرج آن زن را بدهد , بلكه قبل از بلوغ هم در صورتی كه به سنی رسیده باشد كه قابلیت تلذذ را داشته باشد و

زن هم به حدی كوچك نباشد كه قابلیت آن كه شوهر از او تلذذ ببرد را نداشته باشد , نفقه زن بر ذمه پسر ثابت است و در غیر این صورت هم احتمال استحقاق نفقه می رود پس احتیاط به مصالحه یا مانند آن ترك نشود.

2388 - اگر پدر یا جد پدری برای پسر نابالغ خود زن بگیرد چنانچه پسر در موقع عقد مالی نداشته , پدر یا جد او باید مهر زن را بدهد , و هم چنین اگر مالی داشته باشد ولی پدر یا جد ضامن مهر شوند و در غیر این دو صورت اگر مهر بیش از مهر المثل نباشد , یا آن كه مصلحتی اقتضا كند كه مهر آن پسر بیش از مهر المثل باشد , پدر یا جد می توانند مهر را از مال پسر بپردازند , و الا نمی توانند بیش از مهر المثل را از مال پسر بپردازند مگر آن كه او بعد از بلوغ كار آنها را قبول كند.

مواردی كه زن یا شوهر می تواند عقد را بهم بزند

2389 - اگر مرد بعد از عقد بفهمد كه زن یكی از شش عیب را كه ذكر می شود در حال عقد داشته می تواند به واسطه آن عیب عقد را بهم بزند: اول دیوانگی , هر چند گاه گاهی باشد.

دوم مرض خوره.

سوم مرض برص.

چهارم كوری.

پنجم شل بودن هر چند به حد زمین گیری نباشد.

ششم آن كه گوشت یا استخوانی در رحم او باشد , خواه مانع نزدیكی یا آبستن شدن او شود یا نه , و اگر مرد بعد از عقد بفهمد كه زن در حال عقد افضا شده بود یعنی راه بول و حیض و یا

راه حیض و غایط او یكی بوده در این كه بتواند عقد را بهم بزند اشكال است و احتیاط لازم آن است كه چنانچه بخواهد عقد را بهم بزند طلاق هم بدهد.

2390 - اگر زن بعد از عقد بفهمد كه شوهر او آلت مردی نداشته , یا بعد از عقد پیش از نزدیكی , یا پس از آن آلت او بریده شود یا مرضی دارد كه نمی تواند وطی و نزدیكی نماید , هر چند آن مرض بعد از عقد و پیش از نزدیكی یا پس از آن عارض شده باشد , در تمام این موارد بی طلاق می تواند عقد را بهم بزند , و اگر زن بعد از عقد بفهمد كه شوهرش پیش از عقد دیوانه بوده یا این كه پس از عقد - خواه بعد از نزدیكی یا قبل از آن - دیوانه شود , یا این كه بفهمد كه او در هنگام عقد تخمهایش كشیده یا كوبیده شده بوده یا این كه در آن هنگام مرض خوره یا برص داشته در تمام این موارد چنانچه زن نخواهد زندگی زناشویی را ادامه بدهد و عقد را بهم بزند احتیاط واجب آن است كه شوهر یا ولی او زن را طلاق دهد.

و در صورتی كه شوهر نمی تواند نزدیكی نماید , و زن بخواهد عقد را بهم بزند , لازم است كه اول رجوع به حاكم شرع یا وكیل او نماید و حاكم شوهر را یك سال مهلت می دهد و چناچه شوهر نتوانست به آن زن یا زنی دیگر نزدیكی كند پس از آن , زن می تواند عقد را بهم بزند.

2391

- اگر به واسطه آن كه مرد نمی تواند وطی و نزدیكی كند زن عقد را بهم بزند , شوهر باید نصف مهر را بدهد , ولی اگر به واسطه یكی از عیبهای دیگری كه گفته شد , مرد یا زن عقد را بهم بزند , چنانچه مرد با زن نزدیكی نكرده باشد , چیزی بر او نیست و اگر نزدیكی كرده , باید تمام مهر را بدهد , و اما اگر مرد به واسطه یكی از عیبهای زن كه در مساله (2389) گذشت , عقد را بهم بزند , چنانچه با زن نزدیكی نكرده باشد چیزی بر او نیست و اگر بعد از نزدیكی باشد باید تمام مهر را به زن بپردازد.

2392 - اگر زن یا مرد بهتر از آن چه هست به دیگری معرفی شود تا به ازدواج با او رغبت نماید - چه در ضمن عقد باشد یا پیش از آن در صورتی كه عقد براساس آن واقع شود - چنانچه پس از عقد این امر بر طرف دیگر معلوم شود , او می تواند عقد را بهم بزند و تفصیل احكام این مسئله در كتابهای دیگر مانند (مسائل منتخبه) بیان شده است.

عده ای از زنها كه ازدواج با آنان حرام است

2393 - ازدواج با زنهایی كه با انسان محرم هستند مثل مادر و خواهر و دختر و عمه و خاله و دختر برادر و دختر خواهر و مادر زن حرام است.

2394 - اگر كسی زنی را برای خود عقد نماید , اگر چه با او نزدیكی نكند , مادر و مادر مادر آن زن و مادر پدر او هر چه بالا روند , به آن مرد محرم می شوند.

2395

- اگر زنی را عقد كند و با او نزدیكی نماید , دختر و نوه دختری و پسری آن زن هر چه پائین روند , چه در وقت عقد باشند یا بعدا به دنیا بیایند , به آن مرد محرم می شوند.

2396 - اگر با زنی كه برای خود عقد كرده نزدیكی نكرده باشد , تا وقتی كه آن زن در عقد او است - بنابر احتیاط واجب - با دختر او ازدواج نكند.

2397 - عمه و خاله انسان و عمه و خاله پدر , و عمه و خاله پدر پدر , یا مادر پدر و عمه و خاله مادر , و عمه و خاله مادر مادر یا پدر مادر هر چه بالا روند به انسان محرمند.

2398 - پدر و جد شوهر , هر چه بالا روند و پسر و نوه پسری و دختری او هر چه پایین آیند چه در موقع عقد باشند , یا بعدا به دنیا بیایند به زن او محرم هستند.

2399 - اگر زنی را برای خود عقد كند , دایمه باشد یا صیغه , تا وقتی كه آن زن در عقد او است نمی تواند با خواهر آن زن ازدواج نماید.

2400 - اگر زن خود را به ترتیبی كه در كتاب طلاق گفته می شود , طلاق رجعی دهد , در بین عده نمی تواند خواهر او را عقد نماید , ولی در عده طلاق بائن می تواند با خواهر او ازدواج نماید و در عده متعه احتیاط واجب آن است كه ازدواج نكند.

2401 - انسان نمی تواند بدون اجازه زن خود با خواهرزاده و برادرزاده او ازدواج كند ولی

اگر بدون اجازه زنش آنان را عقد نماید و بعدا زن اجازه نماید اشكال ندارد.

2402 - اگر زن بفهمد شوهرش برادرزاده یا خواهرزاده او را عقد كرده و حرفی نزند , چنانچه بعدا رضایت بدهد عقد صحیح است , اگر رضایت ندهد عقد آنان باطل است.

2403 - اگر انسان پیش از آن كه دختر خاله یا دختر عمه خود را بگیرد با مادر آن زنا كند , دیگر بنابر احتیاط نمی تواند با آن ازدواج نماید.

2404 - اگر با دختر عمه یا دختر خاله خود ازدواج نماید و پس از نزدیكی با آنان با مادرشان زنا كند موجب جدایی آنها نمی شود , و هم چنین است حكم اگر بعد از عقد و پیش از آن كه با آنان نزدیكی كند با مادرشان زنا نماید , اگر چه احتیاط مستحب آن است كه در این صورت از ایشان به طلاق دادن جدا شود.

2405 - اگر با زنی غیر از عمه و خاله خود زنا كند , احتیاط مستحب آن است كه با دختر او ازدواج نكند , بلكه اگر زنی را عقد نماید , و پیش از آن كه با او نزدیكی كند با مادر او زنا كند احتیاط مستحب آن است كه از آن زن جدا شود , ولی اگر با او نزدیكی كند و بعد با مادر او زنا نماید , بی شبهه لازم نیست از آن زن جدا شود.

2406 - زن مسلمان نمی تواند به عقد كافر درآید , مرد مسلمان هم نمی تواند با زنهای كافره غیر اهل كتاب ازدواج كند , ولی صیغه كردن زنهای اهل كتاب مانند یهود و

نصاری مانعی ندارد.

و بنابر احتیاط لازم عقد دایمی با آنها ننماید , و بعضی از فرق از قبیل نواصب كه خود را مسلمان می دانند و در حكم كفارند , مرد و زن مسلمان نمی توانند , با آنها به طور دایم یا انقطاع ازدواج نمایند.

2407 - اگر با زنی كه در عده طلاق رجعی است زنا كند آن زن - بنابر احتیاط - بر او حرام می شود و اگر با زنی كه در عده متعه , یا طلاق بائن , یا عده وفات است زنا كند بعدا می تواند او را عقد نماید , اگر چه احتیاط مستحب آن است كه با او ازدواج نكند و معنای طلاق رجعی و طلاق بائن و عده متعه و عده وفات در احكام طلاق گفته خواهد شد.

2408 - اگر با زن بی شوهری كه در عده نیست زنا كند , بنابر احتیاط نمی تواند پیش از آن كه توبه كند با او ازدواج نماید , ولی شخص دیگری اگر بخواهد با آن زن پیش از توبه كردنش ازدواج كند اشكالی ندارد , مگر در صورتی كه آن زن مشهور به زنا باشد كه بنابر احتیاط ازدواج با او قبل از توبه اش جایز نیست و هم چنین ازدواج با مرد مشهور به زنا قبل از آن كه توبه كند جایز نمی باشد , و احتیاط مستحب آن است كه اگر شخص بخواهد با زن زناكار ازدواج كند صبر نماید تا آن زن حیض ببیند بعد او را به عقد خود در آورد , خواه خود با او زنا كرده باشد یا دیگری.

2409 - اگر زنی را

كه در عده دیگری است برای خود عقد كند , چنانچه مرد و زن , یا یكی از آنان بدانند كه عده زن تمام نشده و بدانند عقد كردن زن در عده حرام است آن زن بر او حرام ابدی می شود , اگر چه مرد بعد از عقد با آن زن نزدیكی نكرده باشد.

2410 - اگر زنی را كه در عده دیگری است برای خود عقد كند , و با او نزدیكی كند , آن زن بر او حرام ابدی می شود , اگر چه نمی دانسته كه آن زن در عده است یا نمی دانسته كه عقد زن در عده حرام است.

2411 - اگر انسان بداند زنی شوهر دارد و با او ازدواج كند , باید از او جدا شود , و بعدا هم نباید او را برای خود عقد كند , و هم چنین است بنابر احتیاط اگر نداند كه آن زن شوهر دارد ولی بعد از ازدواج با او نزدیكی كرده باشد.

2412 - زن شوهردار اگر زنا كند بر مرد زنا كننده - بنابر احتیاط - حرام ابدی می شود , ولی بر شوهر خود حرام نمی شود , و چنانچه توبه نكند و بر عمل خود باقی باشد , بهتر است كه شوهر , او را طلاق دهد ولی باید مهرش را بدهد.

2413 - زنی را كه طلاق داده اند و زنی كه صیغه بوده و شوهرش مدت او را بخشیده یا مدتش تمام شده , چنانچه بعد از مدتی شوهر كند و بعد شك كند كه موقع عقد شوهر دوم عده شوهر اول تمام بوده یا نه , به

شك خود اعتنا نكند.

2414 - مادر و خواهر و دختر پسری كه لواط داده بر لواط كننده - در صورتی كه بالغ بوده - حرام می شود و هم چنین است بنابر احتیاط لازم اگر لواط دهنده مرد باشد و یا آن كه لواط كننده بالغ نباشد , ولی اگر گمان كند كه دخول شده , یا شك كند كه دخول شده یا نه , بر او حرام نمی شوند.

2415 - اگر با مادر یا خواهر پسری ازدواج نماید و بعد از ازدواج با آن پسر لواط كند بنابر احتیاط آنها بر او حرام می شوند.

2416 - اگر كسی در حال احرام كه یكی از كارهای حج است با زنی ازدواج نماید عقد او باطل است و چنانچه می دانسته كه زن گرفتن بر او حرام است , دیگر نمی تواند آن زن را عقد كند.

2417 - اگر زنی كه در حال احرام است با مردی كه در حال احرام نیست ازدواج كند , عقد او باطل است و اگر زن می دانسته كه ازدواج كردن در حال احرام حرام است احتیاط واجب آن است كه بعدا با آن مرد ازدواج نكند.

2418 - اگر مرد طواف نساء را كه یكی از كارهای حج و عمره مفرده است بجا نیاورد , زنش و زنان دیگر بر او حلال نمی شوند , و نیز اگر زن طواف نساء نكند شوهرش و مردان دیگر بر او حلال نمی شوند , ولی اگر بعدا طواف نساء را انجام دهند حلال می شوند.

2419 - اگر كسی دختر نابالغی را برای خود عقد كند حرام است پیش از آن كه نه

سال دختر تمام شود , با او نزدیكی كند , ولی اگر نزدیكی بكند اظهر آن است كه بعد از بلوغ دختر نزدیكی با او حرام نیست اگر چه افضاء نموده باشد (معنای افضاء در مساله (2389) گذشت) ولی احوط آن است كه او را طلاق دهد.

2420 - زنی را كه سه مرتبه طلاق داده اند بر شوهرش حرام می شود ولی اگر با شرایطی كه در احكام طلاق گفته می شود , با مرد دیگری ازدواج كند , بعد از مرگ یا طلاق شوهر دوم و گذشتن مقدار عده او شوهر اول می تواند دوباره او را برای خود عقد نماید.

احكام عقد دایم

2421 - زنی كه عقد دایم شده حرام است بدون اجازه شوهر از خانه بیرون برود هر چند با حق شوهر هم منافات نداشته باشد , و باید خود را برای لذتهای جنسی هر وقت كه او می خواهد تسلیم نماید و بدون عذر شرعی از نزدیكی كردن او جلوگیری نكند و تهیه غذا و لباس و منزل زن و تهیه احتیاجاتش مادامی كه به وظیفه اش عمل می نماید بر شوهر واجب است و اگر تهیه نكند چه توانایی داشته باشد , یا نداشته باشد , مدیون زن است.

2422 - اگر زن به وظایف زناشویی خود در برابر شوهر هیچ عمل نكند حق غذا و لباس و منزل بر او ندارد , هر چند نزد او بماند و اگر گاه گاهی از عمل كردن به وظایف خود امتناع می كند مشهور فرموده اند كه باز هم حق غذا و لباس و منزل بر شوهرش ندارد ولی این حكم محل اشكال است و

در هر صورت مهر او بدون اشكال از بین نمی رود.

2423 - مرد حق ندارد زن خود را به خدمت خانه مجبور كند.

2424 - مخارج زن در سفر اگر بیشتر از مخارج او در وطن باشد , چنانچه با اذن شوهر سفر رفته باشد بر عهده شوهر است ولی پول ماشین و یا هواپیما و مانند اینها و بقیه مخارجی كه سفر كردن او متوقف بر آنها است بر خودش می باشد , ولی اگر شوهر مایل باشد كه زن را سفر ببرد , باید خرج سفر او را هم بدهد.

2425 - زنی كه خرج او بر عهده شوهر است و شوهر خرج او را نمی دهد می تواند خرجی خود را بدون اجازه از مال او بردارد , و اگر ممكن نیست چنانچه ناچار باشد كه معاش خود را تهیه كند , و نتواند به حاكم شرع شكایت برد تا او را - هر چند با حبس كردن - مجبور به پرداخت مخارج زن نماید , در موقعی كه مشغول تهیه معاش است اطاعت شوهر بر او واجب نیست.

2426 - مرد اگر مثلا دو زن دایمی داشته باشد و نزد یكی از آنها یك شب بماند واجب است نزد دیگری نیز یك شب در ضمن چهار شب بماند و در غیر این صورت ماندن نزد زن واجب نیست بلی لازم است او را به طور كلی متاركه ننماید و اولی و احوط این است كه مرد در هر چهار شب یك شب نزد زن دایمی خود بماند.

2427 - شوهر نمی تواند بیش از چهار ماه با زن جوان خود نزدیكی را ترك كند ,

مگر آن كه نزدیكی برای او ضرر یا مشقت زیاد داشته باشد , یا آن كه زن خود راضی به ترك آن باشد , و یا آن كه در ضمن عقد ازدواج ترك آن را بر زن شرط كرده باشد , و در این حكم - بنابر احتیاط - فرقی میان این كه شوهر حاضر باشد یا مسافر و زن دایمی باشد یا متعه نیست.

2428 - اگر در عقد دایم مهر را معین نكنند عقد صحیح است و چنانچه مرد با زن نزدیكی كند , باید مهر او را مطابق مهر زنهایی كه مثل او هستند بدهد و اما در متعه چنانچه مهر را معین نكنند عقد باطل می شود.

2429 - اگر موقع خواندن عقد دایمی برای دادن مهر مدت معین نكرده باشند , زن می تواند پیش از گرفتن مهر از نزدیكی كردن شوهر جلوگیری كند , چه شوهر توانایی دادن مهر را داشته باشد چه نداشته باشد , ولی اگر پیش از گرفتن مهر به نزدیكی راضی شود و شوهر با او نزدیكی كند دیگر نمی تواند بدون عذر شرعی از نزدیكی شوهر جلوگیری نماید.

متعه (ازدواج موقت)

2430 - صیغه كردن زن اگر چه برای لذت بردن هم نباشد صحیح است.

2431 - احتیاط واجب آن است كه شوهر بیش از چهار ماه با متعه خود نزدیكی را ترك نكند.

2432 - زنی كه صیغه می شود , اگر در عقد شرط كند كه شوهر با او نزدیكی نكند , عقد و شرط او صحیح است و شوهر فقط می تواند لذتهای دیگر از او ببرد , ولی اگر بعدا به نزدیكی راضی شود , شوهر می

تواند با او نزدیكی نماید , و هم چنین است حكم در عقد دایم.

2433 - زنی كه صیغه شده اگر چه آبستن شود حق خرجی ندارد.

2434 - زنی كه صیغه شده حق همخوابی ندارد , و از شوهر ارث نمی برد و شوهر هم از او ارث نمی برد , و چنانچه ارث بردن را - از یك طرف یا از هر دو طرف - شرط كرده باشند صحت این شرط محل اشكال است ولی مراعات احتیاط ترك نشود.

2435 - زنی كه صیغه شده اگر چه نداند كه حق خرجی و همخوابی ندارد عقد او صحیح است , و برای آن كه نمی دانسته , حقی به شوهر پیدا نمی كند.

2436 - زنی كه صیغه شده چنانچه بدون اجازه شوهر از خانه بیرون رود , و به واسطه بیرون رفتن , حق شوهر از بین میرود , بیرون رفتن او حرام است , و بنابر احتیاط مستحب در صورتی كه حق شوهر از بین نرود , بدون اجازه او از خانه بیرون نرود.

2437 - اگر زنی مردی را وكیل كند كه به مدت و مبلغ معین او را برای خود صیغه نماید , چنانچه مرد او را به عقد دایم خود درآورد , یا به غیر از مدت یا مبلغی كه معین شده او را صیغه كند , وقتی آن زن فهمید , اگر اجازه نماید آن عقد صحیح وگرنه باطل است.

2438 - اگر برای محرم شدن - مثلا - پدر یا جد پدر دختر یا پسر نابالغ خود را برای مدت كوتاهی به عقد كسی درآورد , در صورتی كه بر آن مفسده ای

بار نشود عقد صحیح است , ولی اگر در مدت ازدواج پسر به طور كلی قابلیت تلذذ نداشته باشد یا دختر به طور كلی قابل تلذذ از او نباشد صحت عقد محل اشكال است.

2439 - اگر پدر یا جد پدری , طفل خود را كه در محل دیگری است و نمی داند زنده است یا مرده , برای محرم شدن به عقد كسی در آورد در صورتی كه مدت زوجیت قابل باشد كه به معقوده استمتاع شود بر حسب ظاهر محرم بودن حاصل می شود و چنانچه بعدا معلوم شود كه در موقع عقد , آن دختر زنده نبوده عقد باطل است و كسانی كه به واسطه عقد ظاهرا محرم شده بودند نامحرمند.

2440 - اگر مرد مدت صیغه زن را ببخشد , چنانچه با او نزدیكی كرده باید تمام چیزی را كه قرار گذاشته به او بدهد , و اگر نزدیكی نكرده واجب است نصف مهر را بدهد و احتیاط مستحب آن است كه تمام مهر را بدهد.

2441 - مرد می تواند زنی را كه صیغه او بوده و هنوز عده اش تمام نشده به عقد دایم خود درآورد , یا این كه دوباره صیغه نماید.

احكام نگاه كردن

2442 - نگاه كردن مرد به بدن زنان نامحرم و هم چنین نگاه كردن به موی آنان چه با قصد لذت , چه بدون آن , چه با ترس از وقوع در حرام چه بدون آن حرام است و نگاه كردن به صورت آنان و دستهایشان تا مچ اگر به قصد لذت یا با ترس وقوع در حرام باشد حرام است بلكه احتیاط مستحب آن است كه بدون

قصد لذت و ترس از وقوع در حرام هم به آنها نگاه نكند و نیز نگاه كردن زن به بدن مرد نامحرم حرام می باشد , مگر به جاهایی از بدن كه در متعارف التزام بپوشانیدنش نیست مثل سر و دستها و ساق پاها كه نگاه كردن زن به این جاها اگر بدون لذت و خوف وقوف در حرام باشد اشكال ندارد.

2443 - نگاه كردن به بدن زنهای مبتذله كه اگر كسی آنها را امر به حجاب نماید اعتنا نمی كنند اشكال ندارد مشروط به آن كه بدون قصد لذت و ترس وقوع در حرام باشد , و در این حكم فرقی میان زنهای كفار و دیگر زنها نیست و هم چنین فرقی نیست میان دست و صورت و دیگر جاهای بدن كه عادت آنان به پوشانیدنش نمی باشد.

2444 - زن باید موی سر و بدن - غیر از صورت و دستهای - خود را از مرد نامحرم بپوشاند , و احتیاط لازم آن است كه بدن و موی خود را از پسری هم كه بالغ نشده ولی خوب و بد را می فهمد و احتمال می رود كه نگاهش به بدن زن موجب تحریك شهوتش شود بپوشاند , ولی زن می تواند صورت و دستهایش را تا مچ از مرد نامحرم نپوشاند مگر در صورتی كه بترسد به حرام بیفتد یا به قصد مبتلا كردن كردن مرد به نگاه حرام باشد كه نپوشانیدن در این دو صورت جایز نیست.

2445 - نگاه كردن به عورت مسلمان بالغ حرام است , اگر چه از پشت شیشه یا در آیینه یا آب صاف و مانند اینها باشد

, و هم چنین است بنابر احتیاط لازم نگاه كردن به عورت كافر و بچه نابالغ كه خوب و بد را می فهمد , ولی زن و شوهر می توانند به تمام بدن یكدیگر نگاه كنند.

2446 - مرد و زنی كه با یكدیگر محرمند , اگر قصد لذت نداشته باشند می توانند غیر از عورت به تمام بدن یكدیگر نگاه كنند.

2447 - مرد نباید با قصد لذت به بدن مرد دیگر نگاه كند و نگاه كردن زن هم به بدن زن دیگر با قصد لذت حرام است.

2448 - اگر مرد زن نامحرمی را بشناسد , چنانچه از زنهای مبتذله نباشد , بنابر احتیاط نباید به عكس او نگاه كند.

2449 - اگر زن بخواهد زن دیگر , یا مردی غیر از شوهر خود را تنقیه كند , یا عورت او را آب بكشد , باید چیزی در دست كند كه دستش به عورت او نرسد , و هم چنین است اگر مرد بخواهد مرد دیگر , یا زنی غیر زن خود را تنقیه كند یا عورت او را آب بكشد.

2450 - اگر زن ناچار به معالجه از مرضی باشد و مرد نامحرم برای معالجه نمودن او بهتر باشد می تواند به مرد نامحرم مراجعه نماید و چنانچه آن مرد , ناچار باشد , كه برای معالجه او را نگاه كند و دست به بدن او بزند اشكال ندارد , ولی اگر با نگاه كردن بتواند معالجه كند نباید دست به بدن او بزند و اگر با دست زدن بتواند معالجه كند , نباید او را نگاه كند.

2451 - اگر انسان برای معالجه كسی ناچار شود كه

به عورت او نگاه كند , بنابر احتیاط واجب باید آیینه را در مقابل گذاشته و در آن نگاه كند ولی اگر چاره ای جز نگاه كردن به عورت نباشد اشكال ندارد , و هم چنین است اگر مدت نگاه كردن به عورت كوتاه تر از مدت نگاه كردن در آینه باشد.

مسایل متفرقه زناشویی

2452 - كسی كه به واسطه نداشتن زن به حرام می افتد واجب است زن بگیرد.

2453 - اگر شوهر در عقد مثلا شرط كند كه زن باكره باشد و بعد از عقد معلوم شود كه باكره نبوده , می تواند عقد را بهم بزند , ولی اگر بهم نزد می تواند با ملاحظه نسبت تفاوت بین مهر باكره و غیر باكره را از مهری كه قرار داده اند بگیرد.

2454 - ماندن مرد و زن نامحرم در محل خلوتی كه كسی در آنجا نیست در صورتی كه احتمال فساد برود حرام است , هر چند طوری باشد كه كس دیگر بتواند وارد شود , ولی اگر احتمال فساد نرود اشكال ندارد.

2455 - اگر مرد مهر زن را در عقد معین كند و قصدش این باشد كه آن را ندهد , عقد صحیح است ولی مهر را باید بدهد.

2456 - مسلمانی كه از اسلام خارج شود , و كفر را اختیار كند , مرتد نامیده می شود , و مرتد بر دو قسم است: مرتد فطری و مرتد ملی , و مرتد فطری كسی است كه پدر و مادر او یا یكی از آنها در هنگام به دنیا آمدن او مسلمان باشند و خود او نیز پس از تمیز مسلمان باشد , و سپس كافر

شود , و مرتد ملی مقابل آن است.

2457 - اگر زن پس از ازدواج مرتد شود , عقد او باطل می گردد , و چنانچه شوهرش با او نزدیكی نكرده باشد عده ندارد , و هم چنین است اگر بعد از نزدیكی مرتد شود ولی یائسه یا صغیره باشد اما اگر زن در سن زنهایی باشد كه حیض می بینند باید به دستوری كه در احكام طلاق گفته خواهد شد عده نگهدارد , و مشهور آن است كه اگر در بین عده مسلمان شود عقد او به حال خود باقی می ماند , و این حكم خالی از وجه نیست , هر چند بهتر آن است كه مراعات احتیاط ترك نشود و یائسه زنی است كه پنجاه سال سن داشته باشد , و از جهت بالا رفتن سنش خون حیض نبیند و امید بازگشت آن را هم نداشته باشد.

2458 - اگر مرد پس از عقد مرتد فطری شود , زنش بر او حرام می شود , و باید به مقدار عده وفات كه در احكام طلاق گفته می شود عده نگهدارد.

2459 - اگر مرد پس از عقد مرتد ملی شود , عقد او باطل می گردد , و چنانچه با زنش نزدیكی نكرده یا این كه زن یائسه یا صغیره باشد , عده ندارد , و اگر بعد از نزدیكی مرتد شود , و زن او در سن زنهایی باشد كه حیض می بینند باید آن زن به مقدار عده طلاق كه در احكام طلاق گفته می شود عده نگهدارد , و مشهور آن است كه اگر پیش از تمام شدن عده , شوهر او

مسلمان شود عقد او به حال خود باقی می ماند و این حكم نیز خالی از وجه نیست البته مراعات احتیاط بهتر است.

2460 - اگر زن در عقد با مرد شرط كند كه او را از شهری بیرون نبرد , و مرد هم قبول كند , نباید زن را بدون رضایتش از آن شهر بیرون ببرد.

2461 - اگر زنی از شوهر سابقش دختری داشته باشد , شوهر بعدی می تواند آن دختر را برای پسر خود كه از این زن نیست عقد كند , و نیز اگر دختری را برای پسر خود عقد كند , می تواند با مادر آن ازدواج نماید.

2462 - اگر زنی از زنا آبستن شود , برای او جایز نیست بچه را سقط كند.

2463 - اگر كسی با زنی كه شوهر ندارد , و در عده غیر هم نیست زنا كند , چنانچه بعد او را عقد كند و بچه ای از آنان پیدا شود , در صورتی كه ندانند از نطفه حلال است یا حرام , آن بچه حلال زاده است.

2464 - اگر مرد نداند كه زن در عده است و با او ازدواج كند چنانچه زن هم نداند و بچه ای از آنان به دنیا آید , حلال زاده است و شرعا فرزند هر دو می باشد.

ولی اگر زن می دانسته كه در عده است و تزویج در عده جایز نیست , شرعا بچه فرزند پدر است و در هر دو صورت عقد آنان باطل است و به یكدیگر همان طور كه گذشت حرام می باشند.

2465 - اگر زن بگوید یائسه ام نباید حرف او را قبول كرد ولی

اگر بگوید شوهر ندارم , حرف او قبول می شود , مگر آن كه مورد اتهام باشد كه در این صورت احتیاط آن است كه از حال او جستجو شود.

2466 - اگر بعد از آن كه انسان با زنی كه گفت شوهر ندارم ازدواج كرد , و بعدا كسی بگوید آن زن , زن او است , چنانچه شرعا ثابت نشود كه گفته آن كس صحیح است , نباید حرف او را قبول كرد.

2467 - تا دو سال پسر یا دختر تمام نشده , پدر نمی تواند او را از مادرش جدا كند.

و احوط و اولی آن است كه بچه را تا هفت سال از مادرش جدا نكند.

2468 - اگر دیانت و اخلاق خواستگار مورد رضایت باشد , بهتر آن است كه رد نشود , از پیغمبر اكرم صلی اللّه علیه وآله روایت شده كه هر گاه خواستگاری برای دختر شما آمد كه اخلاق و دیانت او مورد رضایت شما بود , دختر را به ازدواج او در آورید , اگر چنین نكنید فتنه و فساد بزرگی بر زمین به پا خواهد شد.

2469 - اگر زن مهر خود را به شوهر صلح كند , كه زن دیگر نگیرد , واجب است شوهر با زن دیگر ازدواج نكند و زن هم حق ندارد مهر را بگیرد.

2470 - كسی كه از زنا به دنیا آمده , اگر زن بگیرد , و بچه ای پیدا كند آن بچه حلال زاده است.

2471 - هرگاه مرد در روزه ماه رمضان یا در حال حیض زن با او نزدیكی كند , معصیت كرده , ولی اگر بچه ای از آنان به

دنیا آید حلال زاده است.

2472 - زنی كه یقین دارد شوهرش در سفر مرده , اگر بعد از عده وفات كه مقدار آن در احكام طلاق گفته خواهد شد , شوهر كند و شوهر اول از سفر برگردد , باید از شوهر دوم جدا شود و به شوهر اول حلال است ولی اگر شوهر دوم با او نزدیكی كرده باشد , زن باید عده نگهدارد و شوهر دوم باید مهر او را مطابق زنهایی كه مثل او هستند بدهد ولی خرج عده ندارد.

احكام شیر دادن

2473 - اگر زنی بچه ای را با شرایطی كه در مساله (2483) گفته خواهد شد , شیر دهد , آن بچه به این عده محرم می شود: اول خود زن و آن را مادر رضاعی می گویند , دوم شوهر زن كه شیر مال او است و او را پدر رضاعی می گویند.

سوم پدر و مادر آن زن , هر چه بالا روند , اگر چه پدر و مادر رضاعی او باشند.

چهارم بچه هایی كه از آن زن به دنیا آمده اند یا بعد به دنیا می آیند.

پنجم بچه های اولاد آن زن هر چه پایین روند , چه از اولاد او به دنیا آمده , چه اولاد او آن بچه ها را شیر داده باشند.

ششم خواهر و برادر آن زن اگر چه رضاعی باشند , یعنی به واسطه شیر خوردن با آن زن خواهر و برادر شده باشند.

هفتم عمو و عمه آن زن اگر چه رضاعی باشند.

هشتم دایی و خاله آن زن اگر چه رضاعی باشند.

نهم اولاد شوهر آن زن كه شیر مال آن شوهر است , هر چه پایین

روند , اگر چه اولاد رضاعی او باشند.

دهم پدر و مادر شوهر آن زن كه شیر مال آن شوهر است , هر چه بالا روند.

یازدهم خواهر و برادر شوهری كه شیر مال او است اگر چه خواهر و برادر رضاعی او باشند.

دوازدهم عمو و عمه و دایی و خاله شوهری كه شیر مال او است هر چه بالا روند , اگر چه رضاعی باشند , و نیز عده دیگری هم - كه در مسایل بعد گفته می شود - به واسطه شیر دادن محرم می شوند.

2474 - اگر زنی بچه ای را با شرایطی كه در مساله (2483) گفته می شود شیر دهد , پدر آن بچه نمی تواند با دخترهایی كه از آن زن به دنیا آمده اند ازدواج كند , چنانچه یكی از آنها فعلا زن او باشد , عقد او باطل می شود , ولی جایز است با دخترهای رضاعی آن زن ازدواج كند , اگر چه احتیاط مستحب آن است كه با آنان ازدواج نكند , و نیز نمی تواند بنابر احتیاط دخترهای شوهری را كه شیر مال او است اگر چه دخترهای رضاعی او باشند , برای خود عقد نماید , و چنانچه یكی از آنها فعلا زن او باشد عقد او بنابر احتیاط باطل می شود.

2475 - اگر زنی بچه ای را با شرایطی كه در مساله (2483) گفته می شود , شیر دهد , شوهر آن زن كه صاحب شیر است , به خواهرهای آن بچه محرم نمی شود , ولی احتیاط مستحب آن است كه با آنان ازدواج ننماید , و نیز خویشان شوهر به خواهر و

برادر آن بچه محرم نمی شوند.

2476 - اگر زنی بچه ای را شیر دهد , به برادرهای آن بچه محرم نمی شود , و نیز خویشان آن زن به برادر و خواهر بچه ای كه شیر خورده محرم نمی شوند.

2477 - اگر انسان با زنی كه دختری را شیر كامل داده ازدواج كند و با آن نزدیكی نماید , دیگر نمی تواند آن دختر را برای خود عقد كند.

2478 - اگر انسان با دختری ازدواج كند , دیگر نمی تواند با زنی كه آن دختر را شیر كامل داده ازدواج نماید.

2479 - انسان نمی تواند با دختری كه مادر , یا مادر بزرگ او آن دختر را شیر كامل داده ازدواج كند , و نیز اگر زن پدر انسان از شیر پدر او دختری را شیر داده باشد انسان نمی تواند با آن دختر ازدواج نماید.

و چنانچه دختر شیرخواری را برای خود عقد كند , بعد مادر , یا مادر بزرگ , یا زن پدر او آن دختر را شیر دهد , عقد باطل می شود.

2480 - با دختری كه خواهر , یا زن برادر انسان از شیر برادر او را شیر كامل داده , نمی شود ازدواج كرد , و هم چنین است اگر خواهرزاده , یا برادرزاده , یا نوه خواهر , یا نوه برادر انسان آن دختر را شیر داده باشد.

2481 - اگر زنی بچه دختر خود را شیر كامل دهد , آن دختر به شوهر خود حرام می شود , و هم چنین است اگر بچه ای را كه شوهر دخترش از زن دیگر دارد شیر دهد , ولی اگر زنی

بچه پسر خود را شیر دهد , زن پسرش كه مادر آن طفل شیر خوار است بر شوهر خود حرام نمی شود.

2482 - اگر زن پدر دختر بچه شوهر آن دختر را به شیر پدرش شیر دهد , بنابر احتیاط گذشته در (2474) آن دختر به شوهر خود حرام می شود , چه بچه از همان دختر , چه از زن دیگر باشد.

شرایط شیردادنی كه علت محرم شدن است

2483 - شیر دادنی كه علت محرم شدن است هشت شرط دارد: اول بچه شیر زن زنده را بخورد , پس اگر از پستان زنی كه مرده است شیر بخورد فایده ندارد.

دوم شیر آن زن از حرام نباشد , پس اگر شیر بچه ای را كه از زنا به دنیا آمده به بچه دیگر بدهند , به واسطه آن شیر , بچه به كسی محرم نمی شود.

سوم بچه شیر را از پستان بمكد , پس اگر شیر را در گلوی او بریزند اثری ندارد.

چهارم شیر خالص باشد و با چیز دیگر مخلوط نباشد.

پنجم شیر از یك شوهر باشد , پس اگر زن شیر دهی را طلاق دهند , بعد شوهر دیگری كند و از او آبستن شود , و تا موقع زاییدن , شیری كه از شوهر اول داشته باقی باشد , و مثلا هشت دفعه پیش از زاییدن از شیر شوهر اول و هفت دفعه بعد از زاییدن از شیر شوهر دوم به بچه ای بدهد , آن بچه به كسی محرم نمی شود.

ششم بچه به واسطه مرض شیر را قی نكند و اگر قی كند , اثری ندارد.

هفتم شیر دادن بچه به مقداری باشد كه استخوانش از آن شیر محكم

شده و گوشت بدنش بروید , و اگر معلوم نباشد كه آیا به این حد رسیده یا نه چنانچه یك شبانه روز یا پانزده مرتبه به طوری كه در مساله آینده گفته می شود شیر سیر بخورد باز هم كافی است , ولی اگر معلوم باشد كه آن شیر در محكم شدن استخوان بچه و روییدن گوشت بدنش مؤثر نبوده در حالی بچه یك شبانه روز یا پانزده مرتبه شیر خورده باید مراعات احتیاط در این چنین مورد ترك نشود.

هشتم دو سال بچه تمام نشده باشد و اگر بعد از تمام شدن دو سال او را شیر دهند به كسی محرم نمی شود.

بلكه اگر مثلا یپش از تمام شدن دو سال , هشت مرتبه و بعد از آن هفت مرتبه شیر بخورد به كسی محرم نمی شود , ولی چنانچه از موقع زاییدن زن شیرده بیشتر از دو سال گذشته باشد و شیر او باقی باشد , و بچه ای را شیر دهد آن بچه به كسانی كه گفته شد محرم می شود.

2484 - باید بچه در بین یك شبانه روز غذا یا شیر كس دیگر را نخورد , ولی اگر كمی غذا بخورد كه نگویند در بین غذا خورده اشكال ندارد , و نیز باید پانزده مرتبه را از شیر یك زن بخورد , و در بین پانزده مرتبه شیر كس دیگر را نخورد و در هر دفعه بدون فاصله شیر بخورد , ولی اگر در بین شیر خوردن نفس تازه كند , یا كمی صبر كند كه از زمان اولی كه پستان در دهان می گیرد , تا وقتی سیر می شود یك

دفعه حساب شود اشكال ندارد.

2485 - اگر زن از شیر شوهر خود بچه ای را شیر دهد , بعد شوهر دیگر كند و از شیر شوهر دوم بچه دیگر را شیر دهد , آن دو بچه به یكدیگر محرم نمی شوند , اگر چه بهتر آن است كه با هم ازدواج نكنند.

2486 - اگر زن از شیر یك شوهر چندین بچه را شیر دهد , همه آنها به یكدیگر و به شوهر و به زنی كه آنان را شیر داده محرم می شوند.

2487 - اگر كسی چند زن داشته باشد , و هر كدام آنان با شرایطی كه گفتیم بچه ای را شیر دهد , همه آن بچه ها به یكدیگر و به آن مرد و به همه آن زنها محرم می شوند.

2488 - اگر كسی دو زن شیرده دارد , و یكی از آنان بچه ای را مثلا هشت مرتبه و دیگری هفت مرتبه شیر بدهد آن بچه به كسی محرم نمی شود.

2489 - اگر زنی از شیر یك شوهر پسر و دختری را شیر كامل بدهد خواهر و برادر آن دختر به خواهر و برادر آن پسر محرم نمی شوند.

2490 - انسان نمی تواند بدون اذن زن خود , با زنهایی كه به واسطه شیر خوردن خواهرزاده یا برادرزاده زن او شده اند ازدواج كند , نیز اگر با پسری لواط كند , نمی تواند دختر و خواهر و مادر و مادر بزرگ آن پسر را كه رضاعی هستند , یعنی به واسطه شیر خوردن دختر و خواهر و مادر او شده اند , برای خود عقد كند , و این حكم بنابر

احتیاط در موردی كه لواط كننده بالغ نباشد , و یا لواط دهنده بالغ باشد نیز جاری است.

2491 - زنی كه برادر انسان را شیر داده به انسان محرم نمی شود , اگر چه احتیاط مستحب آن است كه با او ازدواج نكند.

2492 - انسان نمی تواند با دو خواهر , اگر چه رضاعی باشند , یعنی به واسطه شیرخوردن , خواهر یكدیگر شده باشند ازدواج كند.

و چنانچه دو زن را عقد كند و بعد بفهمد خواهر بوده اند در صورتی كه عقد آنان در یك وقت بوده , هر دو عقد بنابر اظهر باطل است و اگر در یك وقت نبوده عقد اولی صحیح و عقد دومی باطل می باشد.

2493 - اگر زن از شیر شوهر خود كسانی را كه بعدا گفته می شود , شیر دهد , شوهرش بر او حرام نمی شود , اگر چه بهتر آن است كه احتیاط كنند: اول برادر و خواهر خود را.

دوم عمو و عمه و دایی و خاله خود را.

سوم اولاد عمو و اولاد دایی خود را.

چهارم برادرزاده خود را.

پنجم برادر شوهر , یا خواهر شوهر خود را.

ششم خواهرزاده خود را , یا خواهرزاده شوهرش را.

هفتم عمو و عمه و دایی و خاله شوهرش را.

هشتم نوه زن دیگر شوهر خود را.

2494 - اگر كسی دختر عمه یا دختر خاله انسان را شیر دهد به او محرم نمی شود ولی احتیاط مستحب آن است كه از ازدواج با او خودداری نماید.

2495 - مردی كه دو زن دارد , اگر یكی از آن دو زن فرزند عموی زن دیگر را شیر دهد , زنی كه فرزند عموی او

شیر خورده , به شوهر خود حرام نمی شود.

آداب شیر دادن

2496 - برای شیر دادن بچه بهتر از هر كس مادر او است و سزاوار است كه مادر برای شیر دادن از شوهر خود مزد نگیرد و خوب است كه شوهر مزد بدهد , و اگر مادر بخواهد بیشتر از دایه مزد بگیرد , شوهر می تواند بچه را از او گرفته و به دایه بدهد.

2497 - مستحب است دایه ای كه برای طفل می گیرند , دوازده امامی و دارای عقل و عفت و صورت نیكو باشد , و مكروه است كم عقل , یا غیر دوازده امامی , یا بد صورت , یا بد خلق , یا زنازاده باشد.

و نیز مكروه است دایه ای بگیرند كه شیرش از بچه ای است كه از زنا به دنیا آمده باشد.

مسایل متفرقه شیر دادن

2498 - بهتر آن است از شیر دادن زنها به هر بچه ای جلوگیری شود , زیرا ممكن است فراموش شود كه به چه كسانی شیر داده اند و بعدا دو نفر محرم با یكدیگر ازدواج نمایند.

2499 - در صورتی كه ممكن باشد , مستحب است بچه را بیست و یك ماه تمام شیر بدهند , و شایسته نیست كه بیش از دو سال شیر بدهند.

2500 - اگر به واسطه شیر دادن , حق شوهر از بین نرود , زن می تواند بدون اجازه شوهر بچه كس دیگر را شیر دهد.

2501 - اگر شوهر زنی دختر شیرخواری را برای خود عقد كرده باشد , چنانچه زن آن دختر شیرخوار را شیر دهد , بنابر مشهور آن زن مادر زن شوهرش می شود و بر او حرام می گردد , ولی این حكم خالی از اشكال

نیست , و مراعات احتیاط ترك نشود.

2502 - اگر كسی بخواهد زن برادرش به او محرم شود , بعضی فرموده اند كه باید دختر شیرخواری را مثلا دو روزه برای خود صیغه كند و در آن دو روز با شرایطی كه در مساله (2483) گفته شد زن برادرش آن دختر را شیر دهد , تا مادر زنش شود , ولی این حكم در صورتی كه زن برادر از شیر برادر به آن دختر شیر دهد محل اشكال است.

2503 - اگر مرد پیش از آن كه زنی را برای خود عقد كند , بگوید به واسطه شیر خوردن , آن زن بر او حرام شده , مثلا بگوید شیر مادر او را خورده , چنانچه تصدیق او ممكن باشد , نمی تواند با آن زن ازدواج كند , و اگر بعد از عقد بگوید و خود زن هم حرف او را قبول نماید , عقد باطل است پس اگر مرد با او نزدیكی نكرده باشد , یا نزدیكی كرده باشد , ولی در وقت نزدیكی كردن , زن بداند بر آن مرد حرام است , مهر ندارد و اگر بعد از نزدیكی بفهمد كه بر آن مرد حرام بوده , شوهر باید مهر او را مطابق زنهایی كه مثل او هستند بدهد.

2504 - اگر زن پیش از عقد بگوید به واسطه شیر خوردن بر مردی حرام شده , چنانچه تصدیق او ممكن باشد , نمی تواند با آن مرد ازدواج كند و اگر بعد از عقد بگوید , مثل صورتی است كه مرد بعد از عقد بگوید كه زن بر او حرام است و حكم آن

در مساله پیش گفته شد.

2505 - شیر دادنی كه علت محرم شدن است به دو چیز ثابت می شود: اول خبر دادن عده ای كه انسان از گفته آنان یقین یا اطمینان پیدا كند.

دوم شهادت مرد عادل , ولی باید شرایط شیر دادن را هم بگویند مثلا بگویند ما دیده ایم كه فلان بچه بیست و چهار ساعت از پستان فلان زن شیر خورده و چیزی هم در بین نخورده , و هم چنین سایر شرطها را كه در مساله (2483) گفته شد شرح دهند , و اما ثابت شدن شیر دادن به شهادت یك مرد و دو زن یا چهار زن كه عادل باشند محل اشكال است.

2506 - اگر شك كند به مقداری كه علت محرم شدن است بچه شیر خورده یا نه , یا گمان داشته باشند كه به آن مقدار شیر خورده , بچه به كسی محرم نمی شود , ولی بهتر آن است كه احتیاط كنند.

احكام طلاق

2507 - مردی كه زن خود را طلاق می دهد , باید بالغ و عاقل باشد , ولی اگر بچه ده ساله زن خود را طلاق دهد , باید مراعات احتیاط در مورد آن ترك نشود , و هم چنین باید مرد به اختیار خود طلاق دهد , و اگر او را مجبور كنند كه زنش را طلاق دهد طلاق باطل است و نیز باید قصد طلاق داشته باشد , پس اگر صیغه طلاق را مثلا به شوخی بگوید صحیح نیست.

2508 - زن باید در وقت طلاق از خون حیض و نفاس پاك باشد , و شوهرش در آن پاكی با او نزدیكی نكرده باشد

, و تفصیل این دو شرط در مسایل آینده گفته می شود.

2509 - طلاق دادن زن در حال حیض یا نفاس در سه صورت صحیح است.

اول آن كه شوهرش بعد از ازدواج با او نزدیكی نكرده باشد.

دوم معلوم باشد آبستن است و اگر معلوم نباشد و شوهر در حال حیض طلاقش بدهد , بعد بفهمد آبستن بوده , آن طلاق باطل است هر چند احتیاط مستحب آن است كه دوباره او را طلاق دهد.

سوم مرد به واسطه غایب بودن یا مانند آن از زن خود جدا باشد به طوری كه نتواند بفهمد كه زن از خون حیض و نفاس پاك است یا نه , ولی در این صورت بنابر احتیاط لازم باید مرد صبر كند تا حداقل یك ماه از جدا شدنش از زن بگذرد و بعد او را طلاق دهد.

2510 - اگر زن را از خون حیض پاك بداند و طلاقش دهد بعد معلوم شود كه موقع طلاق در حال حیض بوده , طلاق او باطل است و اگر او را در حیض بداند و طلاقش دهد بعد معلوم شود پاك بوده , طلاق او صحیح است.

2511 - كسی كه می داند زنش در حال حیض یا نفاس است , اگر از او جدا شود مثلا مسافرت كند و بخواهد او را طلاق دهد , باید تا مدتی كه یقین یا اطمینان پیدا كند كه زن از آن حیض یا نفاس پاك شده صبر نماید , و بعدا چنانچه بداند كه او در حالت پاكی است می تواند او را طلاق دهد , و هم چنین است اگر شك داشته باشد در صورتی كه

آنچه را كه در كیفیت طلاق غایب در مساله (2509) گذشت مراعات كند.

2512 - اگر مردی كه از زن خود جدا شده بخواهد زن خود را طلاق دهد چنانچه بتواند اطلاع پیدا كند كه زن او در حال حیض یا نفاس است یا نه , هر چند اطلاع او از روی عادت حیض زن , یا نشانه های دیگری باشد , كه در شرع معین شده , اگر او را طلاق دهد و بعدا معلوم شود كه در حال حیض یا نفاس بوده , طلاق او صحیح نیست.

2513 - اگر با عیالش كه از خون حیض و نفاس پاك است نزدیكی كند و بخواهد طلاقش دهد , باید صبر كند تا دوباره حیض ببیند و پاك شود , ولی زنی را كه نه سالش تمام نشده , یا معلوم است كه آبستن است , اگر بعد از نزدیكی طلاق دهند اشكال ندارد , و هم چنین است اگر یائسه باشد (معنای یائسه در مساله (2457) گذشت).

2514 - اگر با زنی كه از خون حیض و نفاس پاك است نزدیكی كند و در همان پاكی طلاقش دهد , چنانچه بعد معلوم شود كه موقع طلاق آبستن بوده , آن طلاق باطل است هر چند احتیاط مستحب آن است كه دوباره او را طلاق دهد.

2515 - اگر با زنی كه از خون حیض و نفاس پاك است نزدیكی كند و سپس از او جدا شود , مثلا مسافرت نماید , چنانچه بخواهد در سفر طلاقش دهد , و نتواند از حالش اطلاع پیدا كند , باید به قدری كه زن بعد از آن پاكی خون می بیند

و دوباره پاك می شود , صبر كند.

و احتیاط واجب آن است كه آن مدت كمتر از یك ماه نباشد.

2516 - اگر مرد بخواهد زن خود را كه به واسطه اصل خلقت یا مرضی حیض نمی بیند , و زنهای مانند او حیض می بیند , طلاق دهد , باید از وقتی كه با او نزدیكی كرده تا سه ماه از نزدیكی با او خودداری نماید و بعد او را طلاق دهد.

2517 - طلاق باید به صیغه عربی صحیح و به كلمه طالق خوانده شود , و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد , باید بگوید: زوجتی فاطمه طالق یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وكیل كند آن وكیل باید بگوید: زوجة موكلی فاطمه طالق و در صورتی كه زن معین باشد ذكر نام او لازم نیست و چنانچه مرد نتواند طلاق را به صیغه عربی بیاورد و یا وكیل بگیرد به هر لفظی كه مرادف صیغه عربی آن است از هر لغتی باشد می تواند طلاق دهد.

2518 - زنی كه صیغه شده , مثلا یك ماهه یا یك ساله او را عقد كرده اند طلاق ندارد و رها شدن او به این است كه مدتش تمام شود , یا مرد مدت او را به او ببخشد به این ترتیب كه بگوید: مدت را به تو بخشیدم و شاهد گرفتن و پاك بودن زن از حیض لازم نیست.

عده طلاق

2519 - زنی كه نه سالش تمام نشده , و زن یائسه عده ندارند , یعنی اگر

چه شوهرش با او نزدیكی كرده باشد , بعد از طلاق می تواند فورا شوهر كند.

2520 - زنی كه نه سالش تمام شده و یائسه نیست و شوهرش با او نزدیكی كند اگر طلاقش دهد , بعد از طلاق باید عده نگهدارد , و عده زن آزاد آن است كه بعد از آن كه شوهرش در پاكی طلاقش داد , به قدری صبر كند كه دوبار حیض ببیند و پاك شود و همین كه حیض سوم را دید عده او تمام می شود , و می تواند شوهر كند.

ولی اگر پیش از نزدیكی كردن با او طلاقش بدهد عده ندارد , یعنی می تواند بعد از طلاق فورا شوهر كند , مگر آن كه منی شوهر به طور جذب یا مانند آن داخل فرج او شده باشد , كه در این صورت بنابر اظهر باید عده نگهدارد.

2521 - زنی كه حیض نمی بیند اگر در سن زنهایی باشد كه حیض می بینند , چنانچه شوهرش بعد از نزدیكی با او طلاقش دهد , باید بعد از طلاق تا سه ماه عده نگهدارد.

2522 - زنی كه عده او سه ماه است , اگر اول ماه طلاقش بدهند , باید سه ماه هلالی یعنی از موقعی كه ماه دیده می شود تا سه ماه عده نگهدارد.

و اگر در بین ماه طلاقش بدهد , باید باقی ماه را با دو ماه بعد از آن و نیز كسری ماه اول را از ماه چهارم عده نگهدارد , تا سه ماه تمام شود , مثلا اگر غروب روز بیستم ماه طلاقش دهند و آن ماه بیست و نه روز باشد

, باید نه روز باقی ماه را با دو ماه بعد از آن و بیست روز از ماه چهارم عده نگهدارد , بلكه احتیاط واجب آن است كه از ماه چهارم بیست و یك روز عده نگهدارد , تا به مقداری كه از ماه اول عده نگهداشته سی روز شود.

2523 - اگر زن آبستن را طلاق دهند , عده اش تا دنیا آمدن یا سقط شدن بچه او است بنابر این اگر مثلا یك ساعت بعد از طلاق , بچه او به دنیا آمد , عده اش تمام می شود , ولی این در صورتی است كه بچه فرزند شرعی صاحب عده باشد , بنابر این اگر زن از زنا آبستن شده باشد , و شوهرش او را طلاق دهد عده او به وضع حمل بچه اش تمام نمی شود.

2524 - زنی كه نه سالش تمام شده و یائسه نیست اگر صیغه شود مثلا یك ماهه , یا یك ساله شوهر كند , چنانچه شوهرش با او نزدیكی نماید و مدت آن زن تمام شود , یا شوهر مدت را به او ببخشد باید عده نگهدارد پس اگر حیض می بیند بنابر احتیاط باید به مقدار دو حیض عده نگهدارد و شوهر نكند و اگر حیض نمی بیند , چهل و پنج روز از شوهر كردن خودداری نماید , و در صورتی كه آبستن باشد , عده او بنابر اظهر تا دنیا آمدن یا سقط شدن بچه او است اگر چه احتیاط مستحب آن است كه به هر كدام از زاییدن یا چهل و پنج روز كه بیشتر است عده نگهدارد.

2525 - ابتدای عده طلاق

از موقعی است كه خواندن صیغه طلاق تمام می شود , چه زن بداند طلاقش داده اند , یا نداند , پس اگر بعد از تمام شدن عده بفهمد كه او را طلاق داده اند , لازم نیست دوباره عده نگهدارد.

عده زنی كه شوهرش مرده

2526 - زنی كه شوهرش مرده در صورتی كه آزاد است اگر آبستن نباشد , باید تا چهار ماه و ده روز عده نگهدارد یعنی از شوهر كردن خودداری نماید , اگر چه یائسه یا صیغه باشد , یا شوهرش با او نزدیكی نكرده باشد , و اگر آبستن باشد , باید تا موقع زاییدن عده نگهدارد , ولی اگر پیش از گذشتن چهار ماه و ده روز , بچه اش بدنیا آید , باید تا چهار ماه و ده روز از مرگ شوهرش صبر كند , و این عده را عده وفات می گویند.

2527 - زنی كه در عده وفات می باشد , حرام است لباس رنگی بپوشد و سرمه بكشد و هم چنین كارهای دیگری كه زینت حجاب حساب شود , بر او حرام می باشد.

2528 - اگر زن یقین كند كه شوهرش مرده و بعد از تمام شدن عده وفات شوهر كند , چنانچه معلوم شود شوهر او بعدا مرده است باید از شوهر دوم جدا شود , و بنابر احتیاط در صورتی كه آبستن باشد , تا مقدار زاییدن برای شوهر دوم عده وطی شبهه (كه مانند عده طلاق است) و بعد برای شوهر اول عده وفات نگهدارد , و اگر آبستن نباشد , برای شوهر اول عده وفات و بعد برای شوهر دوم عده وطی شبهه نگهدارد.

2529 - ابتدای

عده وفات در صورتی كه شوهر زن غایب یا در حكم غایب باشد از موقعی است كه زن از مرگ شوهر مطلع شود نه از زمان مرگ شوهر ولی این حكم در زنی كه به سن بلوغ نرسیده و یا دیوانه می باشد محل اشكال است.

2530 - اگر زن بگوید عده ام تمام شده , از او قبول می شود مگر آن كه مورد تهمت باشد كه در این صورت بنابر احتیاط قبول نمی شود , مثلا اگر ادعا كند كه در یك ماه سه مرتبه خون دیده ادعای او تصدیق نمی شود , مگر آن كه نزدیكانش از زنان تصدیق كنند كه عادت زنانه او این چنین بوده است.

طلاق بائن و طلاق رجعی

2531 - طلاق بائن آن است كه بعد از طلاق , مرد حق ندارد به زن خود رجوع كند , یعنی بدون عقد او را به زنی قبول نماید , و آن بر پنج قسم است: اول طلاق زنی كه نه سالش تمام نشده باشد.

دوم طلاق زنی كه یائسه باشد.

سوم طلاق زنی كه شوهرش بعد از عقد با او نزدیكی نكرده باشد.

چهارم طلاق سوم زنی كه او را سه دفعه طلاق داده اند.

پنجم طلاق خلع و مبارات.

ششم طلاق حاكم , زن شخصی را كه نه حاضر است كه مخارج زندگانی او را بدهد و نه حاضر است او را طلاق دهد.

و احكام اینها بعدا گفته خواهد شد و غیر اینها طلاق رجعی است به این معنی تا وقتی زن در عده است , شوهرش می تواند به او رجوع نماید.

2532 - كسی كه زنش را طلاق رجعی داده , حرام است او را از خانه

ای كه موقع طلاق در آن خانه سكنی می كرده , بیرون كند , ولی در بعضی از مواقع كه از جمله آنها آن است كه زن زنا نماید , بیرون كردن او اشكال ندارد , و نیز حرام است زن برای كارهای غیر لازم بدون اذن شوهر از خانه بیرون رود.

احكام رجوع كردن

2533 - در طلاق رجعی مرد به دو قسم می تواند به زن خود رجوع كند: اول حرفی بزند معنایش این باشد كه او را دوباره زن خود قرار دهد.

دوم كاری كند و به آن كار قصد رجوع نماید , و ظاهر این است كه به نزدیكی كردن رجوع محقق می شود , اگر چه قصد رجوع نداشته باشد , بلكه بعضی گفته اند كه به لمس و بوسیدن هر چند بدون قصد رجوع باشد , رجوع محقق می شود اگر چه این گفته خالی از اشكال نیست.

2534 - برای رجوع كردن لازم نیست مرد شاهد بگیرد , یا به زن خبر دهد , بلكه اگر بدون این كه كسی بفهمد خودش رجوع كند , رجوعش صحیح است.

ولی اگر بعد از تمامی عده مرد بگوید كه در عده رجوع نموده ام لازم است اثبات نماید.

2535 - مردی كه زن خود را طلاق رجعی داده , اگر مالی از او بگیرد , و با او صلح كند كه دیگر به او رجوع نكند این مصالحه اگر چه صحیح است واجب است كه رجوع ننماید ولی حق رجوع او از بین نمی رود , و در صورتی كه رجوع كند طلاقی كه داده موجب جدایی نمی شود. 2536 - اگر زنی را دو بار طلاق

دهد و به او رجوع كند , یا دو بار او را طلاق دهد و بعد از هر طلاق عقدش كند , یا بعد از یك طلاق رجوع و بعد از طلاق دیگر عقد كند بعد از طلاق سوم آن زن بر او حرام است.

ولی اگر بعد از طلاق سوم به دیگری شوهر كند با پنج شرط به شوهر اول حلال می شود یعنی می تواند آن زن را دوباره عقد نماید.

اول آن كه عقد شوهر دوم همیشگی باشد و اگر مثلا یك ماهه یا یك ساله او را صیغه كند بعد از آن كه از او جدا شد شوهر اول نمی تواند او را عقد كند.

دوم شوهر دوم با او نزدیكی و دخول كند و احتیاط واجب آن است كه نزدیكی از جلوی زن باشد.

سوم شوهر دوم طلاقش دهد یا بمیرد.

چهارم عده طلاق یا عده وفات شوهر دوم تمام شود.

پنجم بنابر احتیاط واجب شوهر دوم در زمان نزدیكی بالغ باشد.

طلاق خلع

2537 - طلاق زنی را كه به شوهرش مایل نیست و از او كراهت دارد و مهر یا مال دیگر خود را به او می بخشد كه طلاقش دهد , طلاق خلع گویند , در طلاق خلع - بنابر اظهر - معتبر است كه كراهت زن از شوهرش به حدی باشد كه او را به مراعات ننمودن حقوق زناشویی تهدید نماید.

2538 - اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند چنانچه اسم زن مثلا فاطمه باشد پس از بذل می گوید: زوجتی فاطمة خالعتها علی ما بذلت و بنابر احتیاط مستحب نیز بگوید: هی طالق یعنی زنم فاطمه را در مقابل چیزی كه بذل

نموده طلاق خلع دادم او رها است و در صورتی كه زن معین باشد بردن نامش در اینجا و در طلاق مبارات نیز لازم نیست.

2539 - اگر زنی كسی را وكیل كند كه مهر او را به شوهرش ببخشد و شوهر همان كس را وكیل كند كه زن را طلاق دهد , چنانچه مثلا اسم شوهر محمد و اسم زن فاطمه باشد وكیل صیغه طلاق را این طور می خواند عن موكلتی فاطمة بذلت مهرها لموكلی محمد لیخلعها علیه پس از آن بدون فاصله می گوید: زوجة موكلی خالعتها علی ما بذلت هی طالق و اگر زنی كسی را وكیل كند كه غیر از مهر چیز دیگری را به شوهر او ببخشد كه او را طلاق دهد وكیل باید به جای كلمه مهرها آن چیز را بگوید مثلا صد تومان داده باید بگوید: بذلت ماة تومان.

طلاق مبارات

2540 - اگر زن و شوهر یكدیگر را نخواهند و از هم كراهت داشته باشند , و زن مالی به مرد بدهد كه او را طلاق دهد , آن طلاق را مبارات گویند.

2541 - اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند , چنانچه مثلا اسم زن فاطمه باشد , باید بگوید: بارات زوجتی فاطمة علی ما بذلت , و بنابر احتیاط لازم نیز بگوید , فهی طالق یعنی من و زنم فاطمه در مقابل بذل كرده او از هم جدا شدیم پس او رها است , و اگر دیگری را وكیل كند , وكیل باید بگوید: عن قبل موكلی بارات زوجته فاطمة علی ما بذلت فهی طالق و در هر دو صورت اگر به جای كلمه علی ما بذلت

بما بذلت بگوید اشكال ندارد.

2542 - صیغه طلاق خلع و مبارات در صورت امكان باید به عربی صحیح خوانده شود , و چنانچه ممكن نباشد , حكم آن حكم طلاق است كه در مساله (2517) گذشت , ولی اگر زن برای آن كه مال خود را به شوهر ببخشد مثلا به فارسی بگوید برای طلاق فلان مال را به تو بخشیدم اشكال ندارد.

2543 - اگر زن در بین عده طلاق خلع , یا مبارات از بخشش خود برگردد , شوهر می تواند رجوع كند و بدون عقد دوباره او را زن خود قرار دهد.

2544 - مالی را كه شوهر برای طلاق مبارات می گیرد , باید بیشتر از مهر نباشد ولی در طلاق خلع اگر بیشتر باشد اشكال ندارد.

احكام متفرقه طلاق

2545 - اگر با زن نامحرمی به گمان این كه عیال خود او است نزدیكی كند , چه زن بداند كه او شوهرش نیست , یا گمان كند شوهرش می باشد باید عده نگهدارد.

2546 - اگر با زنی كه می داند عیالش نیست زنا كند , اگر زن بداند كه آن مرد شوهر او نیست , لازم نیست عده نگهدارد , ولی اگر گمان كند كه شوهرش می باشد احتیاط لازم آن است كه عده نگهدارد.

2547 - اگر مرد زنی را گول بزند كه رعایت حقوق زناشویی شوهرش را نكند تا او وادار شود طلاقش دهد و زن آن مرد شود طلاق و عقد آن صحیح است ولی هر دو معصیت بزرگی كرده اند.

2548 - هر گاه زن در ضمن عقد با شوهر شرط كند كه اگر شوهر مسافرت نماید , یا مثلا شش ماه به

او خرجی ندهد اختیار طلاق با او باشد این شرط باطل است.

ولی چنانچه شرط كند , از طرف شوهر فعلا وكیل باشد كه چنانچه او مثلا مسافرت كند یا تا شش ماه خرجی ندهد خود او طلاق دهد اشكال ندارد.

2549 - زنی كه شوهرش گم شده , اگر بخواهد به دیگری شوهر كند باید نزد مجتهد عادل برود و به دستور او عمل نماید.

2550 - پدر و جد پدری دیوانه می توانند زن او را طلاق بدهند.

2551 - اگر پدر یا جد پدری برای طفل خود زنی را صیغه كند , اگر چه مقداری از زمان تكلیف بچه جزء مدت صیغه باشد , مثلا برای پسر چهارده ساله خودش زنی را دو ساله صیغه كند , چنانچه صلاح بچه باشد می تواند مدت آن زن را ببخشد ولی زن دایمی او را نمی تواند طلاق دهد.

2552 - اگر از روی علاماتی كه در شرع معین شده , مرد دو نفر را عادل بداند و زن خود را پیش آنان طلاق دهد , دیگری كه عدالت آنان نزدش ثابت نشده می تواند آن زن را بعد از تمام شدن عده اش برای خود یا برای كس دیگر عقد كند , اگر چه احتیاط مستحب آن است كه از ازدواج با او خودداری نماید و برای دیگری هم او را عقد نكند.

2553 - اگر كسی زن خود را بدون این كه او بفهمد طلاق دهد , چنانچه مخارج او را مثل وقتی كه زنش بوده بدهد , و مثلا بعد از یك سال بگوید یك سال پیش تو را طلاق دادم , و شرعا هم ثابت كند

, می تواند چیزهایی را كه در آن مدت برای زن تهیه نموده و او مصرف نكرده است از او پس بگیرد , ولی چیزهایی را كه مصرف كرده نمی تواند از او مطالبه نماید.

غصب

احكام غصب

1/2553 - غصب آن است كه انسان از روی ظلم , بر مال یا حق كسی مسلط شود و این یكی از گناهان بزرگ است كه اگر كسی انجام دهد , در قیامت به عذاب سخت گرفتار می شود , از حضرت پیغمبر اكرم صلی اللّه علیه وآله روایت شده است كه هر كس یك وجب زمین از دیگری غصب كند در قیامت آن زمین را از هفت طبقه آن مثل طوق به گردن او می اندازند.

2554 - اگر انسان نگذارد مردم از مسجد و مدرسه و پل و جاهای دیگری كه برای عموم ساخته شده استفاده كنند , حق آنان را غصب نموده و هم چنین است اگر كسی در مسجد جایی را برای خود بگیرد چنانچه دیگری او را از آنجا بیرون كند , و نگذارد كه از آنجا استفاده نماید , گناه كرده است.

2555 - اگر گرو دهنده و گرو گیرنده قرار بگذارند كه چیزی را كه گرو گذاشته شده به دست گرو گیرنده یا به دست شخص سومی باشد گرو دهنده نمی تواند آن چیز را پیش از آن كه طلب او را بدهد پس بگیرد و چنانچه بگیرد باید فورا برگرداند.

2556 - مالی را كه نزد كسی گرو گذاشته اند , اگر دیگری غصب كند هر یك از صاحب مال و گرو گیرنده می توانند چیزی را كه غصب كرده از او مطالبه نمایند و

چنانچه آن چیز را از او بگیرند , باز هم در گرو است و اگر آن چیز از بین برود و عوض آن را بگیرند , آن عوض هم مثل خود آن چیز گرو می باشد.

2557 - اگر انسان چیزی را غصب كند , باید به صاحبش برگرداند و اگر آن چیز از بین برود و قیمت داشته باشد , باید عوض آن را به او بدهد.

2558 - اگر از چیزی كه غصب كرده منفعتی به دست آید , مثلا از گوسفندی كه غصب كرده بره ای پیدا شود , مال صاحب مال است و نیز كسی كه مثلا خانه ای را غصب كرده , اگر چه در آن ننشیند باید اجاره آن را بدهد.

2559 - اگر از بچه یا دیوانه چیزی را كه مال او است غصب كند باید آن را به ولی او بدهد و اگر از بین رفته , باید عوض آن را بدهد.

2560 - هرگاه دو نفر با هم چیزی را غصب كنند , چنانچه هر دو بر تمام آن چیز تسلط داشته باشند , هر كدام از آنان ضامن تمام آن چیز است اگر چه هر یك به تنهایی نمی توانسته آن را غصب نماید.

2561 - اگر چیزی را كه غصب كرده با چیز دیگری مخلوط كند , مثلا گندمی را كه غصب كرده با جو مخلوط نماید , چنانچه جدا كردن آنها ممكن است , اگر چه زحمت داشته باشد , باید جدا كند و به صاحبش برگرداند.

2562 - اگر شخصی قطعه طلای ساخته شده ای را غصب كند مثل گوشواره و آن را آب نماید باید آن را

با تفاوت قیمتش پیش از آب كردن و پس از آن به صاحبش بدهد و چنانچه برای این كه تفاوت قیمت را ندهد بگوید , آن را مثل اولش می سازم , مالك مجبور نیست قبول نماید.

و نیز مالك نمی تواند او را مجبور كند كه آن را مثل اولش بسازد.

2563 - اگر چیزی را كه غصب كرده به طوری تغییر دهد كه از اولش بهتر شود مثلا طلایی را كه غصب كرده گوشواره بسازد , چنانچه صاحب مال بگوید مال را به همین صورت بده , باید به او بدهد و نمی تواند برای زحمتی كه كشیده مزد بگیرد , و هچنین بدون اجازه مالك حق ندارد , آن را به صورت اولش در آورد ولی اگر بدون اجازه او آن چیز را مثل اولش یا به شكلی دیگر كند , معلوم نیست ضامن تفاوت قیمت میان دو حالت باشد.

2564 - اگر چیزی را كه غصب كرده به طوری تغییر دهد كه از اولش بهتر شود , و صاحب مال بگوید باید آن را به صورت اول در آوری واجب است آن را به صورت اولش در آورد و چنانچه قیمت آن به واسطه تغییر دادن از اولش كمتر شود , باید تفاوت آن را به صاحبش بدهد , پس طلایی را كه غصب كرده اگر گوشواره بسازد و صاحب آن بگوید باید به صورت اولش در آوری , در صورتی كه بعد از آب كردن , قیمت آن از پیش از گوشواره ساختن كمتر شود , باید تفاوت آن را بدهد.

2565 - اگر در زمینی كه غصب كرده زراعت كند , یا درخت

بنشاند زراعت و درخت و میوه آن مال خود او است و چنانچه صاحب زمین راضی نباشد , كه زراعت و درخت در زمین او بماند , كسی كه غصب كرده باید فورا زراعت یا درخت خود را اگر چه ضرر نماید از زمین بكند , و نیز باید اجاره زمین را در مدتی كه زراعت و درخت در آن بوده به صاحب زمین بدهد و خرابیهایی را كه در زمین پیدا شده درست كند , مثلا جای درختها را پر نماید , و اگر به واسطه اینها قیمت زمین از اولش كمتر شود , باید تفاوت آن را هم بدهد , و نمی تواند صاحب زمین را مجبور كند كه زمین را به او بفروشد , یا اجاره بدهد , و نیز صاحب زمین نمی تواند او را مجبور كند كه درخت یا زراعت را به او بفروشد.

2566 - اگر صاحب زمین راضی شود كه زراعت و درخت در زمین او بماند , كسی كه آن را غصب كرده , لازم نیست درخت و زراعت را بكند , ولی باید اجاره آن زمین را از وقتی كه غصب كرده تا وقتی كه صاحب زمین راضی شده بدهد.

2567 - اگر چیزی كه غصب كرده از بین برود , در صورتی كه مثل گاو و گوسفند باشد كه از جهت خصوصیات شخصی قیمت آن در نظر عقلاء با قیمت فرد دیگری فرق دارد , باید قیمت آن را بدهد و چنانچه قیمت بازار آن به واسطه اختلاف عرضه و تقاضا فرق كرده باشد باید قیمت وقتی را كه تلف شده بدهد , و احتیاط مستحب آن

است كه بالاترین قیمتی را كه از زمان غصب تا زمان تلف داشته بدهد.

2568 - اگر چیزی را كه غصب كرده و از بین رفته مانند گندم و جو باشد كه قیمت افرادش از جهت خصوصیات شخصیه با هم فرق ندارد , باید مثل همان چیزی را كه غصب كرده بدهد , ولی چیزی را كه می دهد باید خصوصیات نوعی و سنخیش مانند چیزی باشد كه آن را غصب كرده و از بین رفته است.

مثلا اگر از قسم اعلای برنج غصب كرده نمی تواند از قسم پست تر بدهد.

2569 - اگر چیزی را كه مثل گوسفند است غصب نماید و از بین برود چنانچه قیمت بازار آن فرق نكرده باشد ولی در مدتی كه پیش او بوده مثلا چاق شده , سپس تلف شده باشد , باید قیمت وقتی را كه چاق بوده بدهد.

2570 - اگر چیزی را كه غصب كرده دیگری از او غصب نماید , و از بین برود , صاحب مال می تواند عوض آن را از هر یك از آنان بگیرد , یا از هر كدام آنان مقداری از عوض آن را مطالبه نماید , و چنانچه عوض مالی را از اولی بگیرد , اولی می تواند آنچه را داده از دومی بگیرد , ولی اگر از دومی بگیرد , او نمی تواند آنچه را كه داده از اولی مطالبه نماید.

2571 - اگر چیزی را كه می فروشند , یكی از شرطهای معامله در آن نباشد , مثلا چیزی را كه باید با وزن خرید و فروش كنند بدون وزن معامله نمایند , معامله باطل است.

و چنانچه فروشنده و خریدار

با قطع نظر از معامله راضی باشند كه در مال یكدیگر تصرف كنند اشكال ندارد , و گرنه چیزی را كه از یكدیگر گرفته اند مثل مال غصبی است , و باید آن را به دیگری برگردانند , و در صورتی كه مال هر یك در دست دیگری تلف شود , چه بداند معامله باطل است چه نداند , باید عوض آن را بدهد.

2572 - هر گاه مالی را از فروشنده بگیرد كه آن را ببیند یا مدتی نزد خود نگهدارد تا اگر پسندید بخرد , در صورتی كه آن مال تلف شود , بنابر مشهور باید عوض آن را به صاحبش بدهد.

احكام مالی كه انسان آن را پیدا می كند

2573 - مال گم شده كه از قسم حیوان نیست , چنانچه انسان پیدا كند و نشانه ای نداشته باشد كه به واسطه آن صاحبش معلوم شود , چه قیمت آن كمتر از یك درهم 6 / 12 نخود نقره سكه دار باشد یا نباشد , می تواند آن را برای خود بردارد , ولی احتیاط مستحب آن است كه آن را از طرف صاحبش به فقرا صدقه بدهد.

2574 – اگر مالی پیدا كند كه قیمت آن از یك درهم كمتر است چنانچه صاحب آن معلوم باشد و انسان نداند راضی است یا نه , نمی تواند بدون اجازه او بردارد و اگر صاحب آن معلوم نباشد , احتیاط واجب آن است كه او را از طرف صاحبش صدقه بدهد.

و هر وقت صاحبش پیدا شد , چنانچه به صدقه دادن راضی نشود , عوض آن را به او بدهد.

2575 - هر گاه چیزی را كه پیدا كرده نشانه ای دارد كه به

واسطه آن می تواند صاحبش را پیدا كند , اگر چه بداند صاحب آن كافری است كه اموالش محترم است , در صورتی كه قیمت آن چیز به مقدار یك درهم برسد , باید از روزی كه آن را پیدا كرده تا یك سال در محل اجتماع مردم اعلان كند.

2576 - اگر انسان خودش نخواهد اعلان كند , می تواند به كسی كه اطمینان دارد بگوید كه از طرف او اعلان نماید.

2577 - اگر تا یك سال اعلان كند , و صاحب مال پیدا نشود در صورتی كه آن مال را در غیر حرم مكه پیدا كرده باشد , می تواند آن را برای صاحبش نگهداری كند كه هر وقت پیدا شد به او بدهد یا از طرف صاحبش به فقرا صدقه بدهد , و احتیاط لازم آن است كه آن را برای خود بر ندارد , و اگر آن مال را در حرم پیدا كرده باشد احتیاط واجب آن است كه تصدق كند.

2578 - اگر بعد از آن كه یك سال اعلان كرد و صاحب مال پیدا نشد مال را برای صاحبش نگهداری كند و از بین برود , چنانچه در نگهداری آن كوتاهی نكرده و تعدی یعنی زیاده روی هم ننموده , ضامن نیست.

ولی اگر از طرف صاحبش صدقه داده باشد , صاحبش مخیر است بین آن كه به صدقه راضی شده , یا عوض مالش را مطالبه كند و ثواب صدقه برای تصدق كننده باشد.

2579 - كسی كه مالی را پیدا كرده , اگر عمدا به دستوری كه گفته شد اعلان نكند , گذشته از این كه معصیت كرده , چنانچه احتمال

دهد كه مفید باشد , باز هم واجب است اعلان كند.

2580 - اگر دیوانه یا بچه نابالغ چیزی پیدا كند كه نشانه دار باشد و قیمت آن به مقدار یك درهم برسد ولی او می تواند اعلان نماید - بلكه واجب است كه اعلان نماید اگر آن چیز را از بچه یا دیوانه گرفته باشد - و اگر یك سال اعلان كرد و صاحب مال پیدا نشد باید به آنچه در مساله (2577) گفته شد عمل نماید.

2581 - اگر انسان در بین سالی كه اعلان می كند , از پیدا شدن صاحب مال ناامید شود , باید با اذن حاكم شرع - بنابر احتیاط - آن را صدقه بدهد.

2582 - اگر در بین سالی كه اعلان می كند , مال از بین برود , چنانچه در نگهداری آن كوتاهی كرده , یا تعدی , یعنی زیاده روی كرده باشد , عوض آن را برای صاحبش ضامن است و باید اعلان را ادامه دهد , و اگر كوتاهی نكرده و زیاده روی هم ننموده چیزی بر او واجب نیست. 2583 - اگر مالی را كه نشانه دارد و قیمت آن به یك درهم می رسد در جایی پیدا كند كه معلوم است به واسطه اعلان , صاحب آن پیدا نمی شود , باید از روز اول آن را از طرف صاحبش به فقراء - با اذن حاكم شرع بنابر احتیاط لازم - صدقه بدهد نباید صبر نماید تا سال تمام شود.

2584 - اگر چیزی را پیدا كند و به خیال این كه مال خود او است بردارد , بعد بفهمد مال خودش نبوده , احكامی كه

در مسائل گذشته گفته شد بر او جاری است.

2585 - چیزی را كه پیدا كرده باید به طوری اعلان كند , كه اگر صاحب آن بشنود احتمال معتنابه دهد , كه آن چیز مال او است.

و این امر به حسب اختلاف موارد فرق می كند , مثلا گاهی همین قدر كافی است كه بگوید (چیزی پیدا كرده ام) , ولی در بعضی موارد باید جنس آن را نیز تعیین كند مثلا بگوید (قطعه ای طلا پیدا كرده ام) و در بعضی موارد باید بعضی از خصوصیات را اضافه كند , مثلا بگوید: (گوشواره ای طلا پیدا كرده ام) ولی در هر صورت باید تمام خصوصیات را نگوید تا متعین نشود.

2586 - اگر كسی چیزی را پیدا كند , و دیگری بگوید مال من است و نشانه های آن را بگوید , در صورتی باید به او بدهد كه اطمینان داشته باشد , مال او است و لازم نیست نشانه های را كه بیشتر اوقات صاحب مال هم ملتفت آنها نیست بگوید.

2587 - اگر قیمت چیزی كه پیدا كرده ام به یك درهم برسد , چنانچه اعلان نكند و در مسجد , یا جای دیگری كه محل اجتماع مردم است بگذارد , و آن چیز از بین برود , یا دیگری آن را بردارد , كسی كه آن را پیدا كرده ضامن است.

2588 - هرگاه چیزی را پیدا كند كه تا یك سال نمی ماند , باید تا آخرین زمانی كه باقی می ماند - البته با حفظ تمام خصوصیاتی كه در قیمتش دخالت دارند - آن را حفظ كند و احتیاط لازم آن است كه

در طی این مدت او را اعلان كند و چنانچه صاحبش پیدا نشد , باید با اجازه حاكم شرع یا وكیل او - بنابر احتیاط - قیمت آن را معین كند و بفروشد و پولش را نگهدارد و اعلان را ادامه دهد و اگر تا یك سال صاحبش پیدا نشد باید به آنچه در مساله (2577) گفته شد عمل نماید.

2589 - اگر چیزی را كه پیدا كرده موقع وضو گرفتن و نماز خواندن همراه او باشد , و نخواهد آن را به صاحبش چنانچه پیدا شود بدهد وضو و نمازش باطل نمی شود.

2590 - اگر كفش شخصی را ببرند و كفش دیگری به جای آن بگذارند , چنانچه بداند كفشی كه مانده مال كسی است كه كفش او را برده و راضی است كه كفشش را عوض كفشی كه برده است بردارد , می تواند به جای كفش خودش بردارد.

و هم چنین است اگر بداند كه كفش او را به طور ناحق و ظلم برده است , ولی در این فرض باید قیمت آن از كفش خودش بیشتر نباشد , و الا حكم مجهول المالك , نسبت به زیادی قیمت جاری است , و در غیر این دو صورت حكم مجهول المالك بر آن كفش جاری خواهد بود.

2591 - اگر مالی كه در دست انسان است مجهول المالك صاحب آن نامعلوم باشد و گمشده بر آن مال صدق نكند , در صورتی كه اطمینان داشته باشد كه مالك آن راضی به تصرف او در آن می باشد جایز است به هر طوری كه می داند او راضی است در آن تصرف كند و گرنه لازم

است صاحب آن را جستجو كند , و تا زمانی كه احتمال می دهد جستجو فایده داشته باشد جستجو را ادامه دهد , و پس از یاس از پیدا شدن صاحبش باید آن مال را به فقیر صدقه بدهد , و احتیاط لازم این است كه با اجازه حاكم شرع تصدق كند , و اگر بعدا صاحبش پیدا شود , چنانچه راضی به صدقه دادن نشود , بنابر احتیاط باید عوض آن را به او بدهد.

شکار

احكام سر بریدن و شكار كردن حیوانات

2592 - حیوان وحشی باشد یا اهلی - غیر از حیوانهای حرام گوشت كه بیان آنها در احكام خوردنیها و آشامیدنیها می آید - اگر آن را به دستوری كه بعدا گفته می شود سر ببرند پس از جان دادن گوشت آن حلال و بدن آن پاك است ولی شتر و ماهی و ملخ به غیر از سر بریدن خوردن آنها حلال می شود به طوری كه در مسائل آینده خواهد آمد.

2593 - حیوان حلال گوشت وحشی مانند آهو و كبك و بز كوهی و حیوان حلال گوشتی كه اهلی بوده و بعدا وحشی شده مثل گاو و شتر اهلی كه فرار كرده و وحشی شده است , اگر به دستوری كه بعدا گفته می شود آنها را شكار كنند , پاك و حلال است , ولی حیوان حلال گوشت اهلی مانند گوسفند و مرغ خانگی و حیوان حلال گوشت وحشی كه به واسطه تربیت كردن اهلی شده است , با شكار كردن پاك و حلال نمی شود.

2594 - حیوان حلال گوشت وحشی در صورتی با شكار كردن پاك و حلال می شود كه بتواند فرار كند یا پرواز

نماید , بنابر این بچه آهو كه نمی تواند فرار كند و بچه كبك كه نمی تواند پرواز نماید , با شكار كردن پاك و حلال نمی شود , و اگر آهو و بچه اش را كه نمی تواند فرار كند , با یك تیر شكار نماید آهو حلال و بچه اش حرام است.

2595 - حیوان حلال گوشتی كه مانند ماهی خون جهنده ندارد , اگر به خودی خود بمیرد پاك است ولی گوشت آن را نمی شود خورد.

2596 - حیوان حرام گوشتی كه خون جهنده ندارد , مانند مار , مرده آن پاك است ولی با سر بریدن حلال نمی شود.

2597 - سگ و خوك به واسطه سر بریدن و شكار كردن پاك نمی شوند , و خوردن گوشت آنها هم حرام است و حیوان حرام گوشتی را كه مانند گرگ و پلنگ درنده و گوشتخوار است اگر به دستوری كه گفته می شود سر ببرند یا با تیر و مانند آن شكار كنند پاك است ولی گوشت آن حلال نمی شود , و اگر با سگ شكاری آن را شكار كنند , پاك شدن بدنش هم اشكال دارد.

2598 - فیل و خرس و بوزینه , در آنچه ذكر شد حكم حیوانهای درنده را دارند , ولی حشرات و آنها كه حیوانات كوچكی هستند كه در داخل زمین زندگی می كنند مانند موش و سوسمار اگر خون جهنده داشته باشند , و سر آنها را ببرند یا آنها را شكار نمایند گوشت و پوست آنها پاك نمی شود.

2599 - اگر از شكم حیوان زنده , بچه مرده ای بیرون آید یا آن را بیرون

آورند , خوردن گوشت آن حرام است.

دستور سر بریدن حیوانات

2600 - دستور سر بریدن حیوان آن است كه چهار رگ بزرگ گردن آن را به طور كامل ببرند , و اگر آنها را بشكافند , و یا مثلا حلقوم را قطع كنند بنابر احتیاط كافی نیست.

و بریدن این چهار رگ عبارت است از مجرای نفس (حلقوم) و مجرای خوردن (مری) و دو رگ كلفتی كه در دو طرف مجرای نفس می باشد.

2601 - اگر بعضی از چهار رگ را ببرند و صبر كنند تا حیوان بمیرد بعد بقیه را ببرند فایده ندارد , اما در صورتی كه چهار رگ را پیش از جان دادن حیوان ببرند ولی به طور معمول پشت سر هم نباشد , آن حیوان پاك و حلال است اگر چه احتیاط مستحب آن است كه پشت سر هم ببرند.

2602 - اگر گرگ گلوی گوسفند را به طوری بكند كه از چهار رگی كه در گردن است و باید بریده شود , چیزی نماند , آن گوسفند حرام می شود , و هم چنین است اگر از حلقوم چیزی نماند , بلكه اگر مقداری از گردن را بكند و چهار رگ آویزان بسر یا متصل به بدن باقی بماند , آن گوسفند بنابر احتیاط حرام می شود ولی اگر جای دیگر بدن را بكند , در صورتی كه گوسفند زنده باشد , و به دستوری كه گفته می شود سر آن را ببرند حلال و پاك می باشد.

شرایط سر بریدن

2603 - سر بریدن حیوان چند شرط دارد: اول كسی كه سر حیوان را می برد چه مرد باشد , چه زن , باید مسلمان باشد , و بچه مسلمان هم اگر ممیز باشد

یعنی خوب و بد را بفهمد می تواند سر حیوان را ببرد و اما كسی كه از كفار غیر كتابی یا از فرقه های است كه در حكم كفارند مانند نواصب , اگر سر حیوان را ببرد , آن حیوان حلال نمی شود , بلكه كافر كتابی هم اگر سر حیوان را ببرد هر چند بسم اللّه هم بگوید , بنابر احتیاط آن حیوان حلال نمی شود.

دوم سر حیوان را با چیزی ببرند كه از آهن باشد ولی چنانچه آهن پیدا نشود با چیز تیزی كه چهار رگ آن را جدا كند مانند شیشه و سنگ نیز می شود سر آن را برید هر چند ضرورتی مقتضی سر بریدنش نباشد.

سوم در موقع سر بریدن حیوان رو به قبله باشد , و رو به قبله بودن حیوان اگر نشسته یا ایستاده باشد , همانند رو به قبله بودن انسان در نماز در این دو حالت است , و اگر حیوان بر طرف راست یا چپ خوابیده باشد , باید محل بریدن و شكم حیوان رو به قبله باشد و لازم نیست پاها و دستها و صورت آن رو به قبله باشد.

و كسی كه می داند باید رو به قبله سر ببرد , اگر عمدا حیوان را رو به قبله نكند , حیوان حرام می شود , ولی اگر فراموش كند , یا مساله را نداند , یا قبله را اشتباه كند , یا نداند قبله كدام طرف است , یا نتواند حیوان را رو به قبله كند , اشكال ندارد , و احتیاط مستحب آن است كه كسی كه حیوان را سر می برد نیز رو

به قبله باشد.

چهارم وقتی می خواهد سر حیوان را ببرد , یا در زمان متصل به آن به نیت سر بریدن , نام خدا را ببرد , و همین قدر كه بگوید بسم اللّه كافی است بلكه اگر تنها بگوید (اللّه) بعید نیست كه كافی باشد , و اگر بدون قصد سر بریدن نام خدا را ببرد , آن حیوان پاك نمی شود , و گوشت آن هم حرام است , ولی اگر از روی فراموشی نام خدا را نبرد اشكال ندارد.

پنجم حیوان بعد از سر بریدن حركتی بكند , اگر چه مثلا چشم یا دم خود را حركت دهد , یا پای خود را به زمین زند و این حكم در صورتی است كه زنده بودن آن حیوان در حال ذبح مشكوك باشد والا لزومی ندارد.

ششم از بدن حیوان به اندازه معمول خون بیرون آید , پس اگر خون در رگهایش ببندد و از او خون بیرون نیاید و یا آن كه خون بیرون آمده نسبت به نوع آن حیوان كم باشد , آن حیوان حلال نمی شود , ولی اگر كمی خون بیرون آمده از این جهت باشد كه حیوان پیش از سر بریدن خونریزی كرده است اشكال ندارد.

هفتم آن كه كشتن از مذبح باشد , و احتیاط مستحب آن است كه گردن را از جلو ببرد و كارد را پشت گردن فرو ننماید , و به طرف جلو بیاورد كه گردن از پشت بریده شود.

2604 - بنابر احتیاط جایز نیست كه سر حیوان را پیش از بیرون آمدن روح از بدنش جدا كنند - هر چند این كار موجب حرام شدن حیوان

نمی شود - ولی اگر از روی غفلت یا به جهت تیزی چاقو سر جدا شود اشكال ندارد و هم چنین بنابر احتیاط شكافتن گردن حیوان و قطع نخاعش (نخاع نخ سفیدی است كه از مهره های گردن تا دم حیوان امتداد دارد) پیش از بیرون آمدن روح از بدنش جایز نیست.

دستور كشتن شتر

2605 - اگر بخواهند شتر را بكشند كه بعد از جان دادن پاك و حلال باشد , باید با شرایطی كه برای سر بریدن حیوانات گفته شد , كارد یا چیز دیگری را كه از آهن و برنده باشد , در گودی بین گردن و سینه اش فرو كنند.

و بهتر آن است كه شتر در این حال ایستاده باشد , ولی اگر در حالی كه زانوها را به زمین زده , یا به پهلو خوابیده و رو به قبله است , كارد را روی گودی گردنش فرو كنند اشكال ندارد.

2606 - اگر به جای این كه كارد در گودی گردن شتر فرو كنند سر آن را ببرند , یا گوسفند و گاو و مانند اینها را مثل شتر كارد در گودی گردنشان فرو كنند گوشت آنها حرام و بدن آنها نجس است.

ولی اگر چهار رگ شتر را ببرند , و تا زنده است به دستوری كه گفته شد كارد در گودی گردنش فرو كنند گوشت آن حلال و بدن آن پاك است و نیز اگر گارد در گودی گردن گاو یا گوسفند و مانند اینها فرو كنند و تا زنده است سر آن را ببرند حلال و پاك می باشد.

2607 - اگر حیوانی سركش شود و نتوانند آن را به دستوری كه در

شرع معین شده بكشند , یا مثلا در چاه بیفتد و احتمال بدهند كه در آنجا بمیرد و كشتن آن به دستور گذشته ممكن نباشد , هر جای بدنش را كه زخم بزنند و در اثر زخم جان بدهد حلال می شود و رو به قبله بودن آن لازم نیست ولی باید شرطهای دیگری را كه برای سر بریدن حیوانات گفته شد دارا باشد.

چیزهایی كه موقع سر بریدن حیوانات مستحب است

2608 - فقهاء رضوان اللّه علیهم , چند چیز را در سر بریدن حیوانات مستحب شمرده اند: اول موقع سر بریدن گوسفند , دو دست و یك پای آن را ببندند و پای دیگرش را باز بگذارند , و موقع سر بریدن گاو چهار دست و پایش را ببندند و دم آن را باز بگذارند , و موقع كشتن شتر درحال نشسته گی دو دست آن را از پایین تا زانو , یا زیر بغل به یكدیگر ببندند و پاهایش را باز بگذارند , و مستحب است مرغ را بعد از سر بریدن رها كنند تا پر و بال بزند.

دوم پیش از كشتن حیوان آب جلوی آن بگذارند.

سوم كاری كنند كه حیوان كمتر اذیت شود مثلا كارد را خوب تیز كنند و با عجله سر حیوان را ببرند.

چیزهایی كه در كشتن حیوانات مكروه است

2609 - در بعضی روایات چند چیز در كشتن حیوانات مكروه شمرده شده است.

1 پیش از بیرون آمدن روح , پوست حیوان را بكنند.

2 در جایی حیوان را بكشند كه حیوان دیگر كه از جنس او است آن را ببیند.

3 در شب یا پیش از ظهر روز جمعه سر حیوان را ببرند ولی در صورت احتیاج عیبی ندارد.

4 خود انسان چهار پایی را كه پرورش داده است بكشد.

احكام شكار كردن با اسلحه

2610 - اگر حیوان حلال گوشت وحشی را با اسلحه شكار كنند و بمیرد با پنج شرط حلال و بدنش پاك است: اول آن كه اسلحه شكار مثل كارد و شمشیر برنده باشد , یا مثل نیزه و تیر , تیز باشد كه به واسطه تیز بودن , بدن حیوان را پاره كند و اگر به وسیله دام یا چوب و سنگ و مانند اینها حیوانی را شكار كنند پاك نمی شود , و خوردن آن هم حرام است و اگر حیوانی را با تفنگ شكار كنند , چنانچه گلوله آن تیز باشد كه در بدن حیوان فرو رود و آن را پاره كند پاك و حلال است.

و اگر گلوله تیز نباشد بلكه با فشار در بدن حیوان فرو رود و حیوان را بكشد یا به واسطه حرارتش بدن حیوان را بسوزاند و در اثر سوزاندن , حیوان بمیرد پاك و حلال بودنش اشكال دارد.

دوم كسی كه شكار می كند باید مسلمان باشد یا بچه مسلمان باشد كه خوب و بد را بفهمد و اگر كافر غیر كتابی یا كسی كه در حكم كافر است - مانند نواصب - حیوانی را شكار نماید , آن شكار حلال

نیست , بلكه كافر كتابی هم اگر حیوانی را شكار كند و نام خدا را هم ببرد آن حیوان بنابر احتیاط حلال نمی شود.

سوم اسلحه را برای شكار كردن آن حیوان به كار برد و اگر مثلا جایی را نشان كند و اتفاقا حیوانی را بكشد , آن حیوان پاك نیست و خوردن آن هم حرام است.

چهارم در وقت به كار بردن اسلحه نام خدا را ببرد , و چنانچه پیش از خوردن به هدف نام خدا را ببرد باز هم بنابر اقوی كفایت می كند ولی اگر عمدا نام خدا را نبرد شكار حلال نمی شود , ولی اگر فراموش كند اشكال ندارد.

پنجم وقتی به حیوان برسد كه مرده باشد , یا اگر زنده است به اندازه سر بریدن آن وقت نباشد و چنانچه به اندازه سر بریدن وقت باشد و سر حیوان را نبرد تا بمیرد حرام است.

2611 - اگر دو نفر حیوانی را شكار كنند , و شكار یكی از آنان با مراعات شرایط گذشته باشد , ولی شكار دیگری فاقد بعضی از آنها باشد مثلا یكی از آن دو نام خدا را ببرد و دیگری عمدا نام خدا را نبرد , آن حیوان حلال نیست.

2612 - اگر بعد از آن كه حیوانی را تیر زدند مثلا در آب بیفتد و انسان بداند كه حیوان به واسطه تیر و افتادن در آب جان داده , حلال نیست بلكه اگر نداند كه جان دادن آن فقط به واسطه تیر بوده , حلال نمی باشد.

2613 - اگر با سگ غصبی یا اسلحه غصبی حیوانی را شكار كند , شكار حلال است و مال خود

او می شود , ولی گذشته از این كه گناه كرده , باید اجرت اسلحه یا سگ را به صاحبش بدهد.

2614 - اگر با آلت شكار چون شمشیر بعضی از اعضای بدن حیوان مانند دست و پا را از او جدا كنند آن عضو حرام می باشد , ولی چنانچه آن حیوان را با مراعات شرایط گذشته در مساله (2610) سر ببرند باقیمانده بدن او حلال می شود , و اما اگر آلت شكار - با شرایط گذشته - بدن حیوان را دو قسمت كند و سر و گردن در یك قسمت بماند و انسان وقتی برسد كه حیوان جان داده باشد , هر دو قسمت حلال است و هم چنین است اگر حیوان زنده باشد ولی به اندازه سر بریدن وقت نباشد اما اگر به اندازه سر بریدن وقت باشد و ممكن باشد كه مقداری زنده بماند , قسمتی كه سر و گردن ندارد حرام و قسمتی كه سر و گردن دارد , اگر سر آن را به دستوری كه در شرع معین شده ببرند حلال و گرنه آنهŠحرام می باشد.

2615 - اگر با چوب یا سنگ یا چیز دیگری كه شكار كردن با آن صحیح نیست حیوانی را دو قسمت كنند قسمتی كه سر و گردن ندارد حرام است و قسمتی كه سر و گردن دارد , اگر زنده باشد و ممكن باشد كه مقداری زنده بماند , و سر آن را به دستوری كه در شرع معین شده ببرند حلال و گرنه آن قسمت هم حرام می باشد.

2616 - اگر حیوانی را شكار كنند , یا سر ببرند و بچه زنده ای

از آن بیرون آید , چنانچه آن بچه را به دستوری كه در شرع معین شده سر ببرند حلال و گرنه حرام می باشد.

2617 - اگر حیوانی را شكار كنند یا سر ببرند و بچه مرده ای از شكمش بیرون آورند , در صورتی كه مردن بچه پیش از كشتن آن حیوان نباشد و هم چنین به سبب دیر بیرون آوردنش از شكم آن حیوان نمرده باشد , چنانچه خلقت آن بچه كامل باشد , و مو یا پشم در بدنش روییده باشد پاك و حلال است.

شكار كردن با سگ شكاری

2618 - اگر سگ شكاری , حیوان وحشی حلال گوشتی را شكار كند , پاك بودن و حلال بودن آن حیوان شش شرط دارد: اول سگ به طوری تربیت شده باشد كه هر وقت آن را برای گرفتن شكار بفرستند برود و هر وقت از رفتن جلوگیری كنند بایستد , ولی اگر پس از نزدیك شدن به شكار و دیدن آن به جلوگیری نایستد ضرر ندارد و لازم نیست كه عادتش این باشد كه تا صاحبش نرسد از شكار نخورد , بلكه اگر عادتش این باشد كه پیش از رسیدن صاحبش از شكار می خورد ضرر ندارد و هم چنین اگر عادت به خوردن خون شكار داشته باشد اشكال ندارد.

دوم صاحبش آن را بفرستد و اگر از پیش خود دنبال شكار رود و حیوانی را شكار كند خوردن آن حیوان حرام است , بلكه اگر از پیش خود دنبال شكار رود , و بعدا صاحبش بانگ بزند كه زودتر آن را به شكار برساند اگر چه به واسطه صدای صاحبش شتاب كند , بنابر احتیاط واجب باید از

خوردن آن شكار خودداری نماید.

سوم كسی كه سگ را می فرستد باید مسلمان باشد , به تفصیلی كه در شرایط شكار با اسلحه گذشت.

چهارم شكارچی وقت فرستادن سگ نام خدا را ببرد و اگر عمدا نام خدا را نبرد , آن شكار حرام است ولی اگر فراموش كند اشكال ندارد.

پنجم شكار به واسطه زخمی كه از دندان سگ پیدا كرده بمیرد پس اگر سگ , شكار را خفه كند , یا شكار از دویدن یا ترس بمیرد حلال نیست.

ششم كسی كه سگ را فرستاده , وقتی برسد كه حیوان مرده باشد , یا اگر زنده است به اندازه سر بریدن آن وقت نباشد - ولی نه از جهت تاخیر غیر معمول در رسیدن به شكار - اما اگر وقتی برسد كه به اندازه سر بریدن وقت باشد و سر حیوان را نبرد تا بمیرد حلال نیست.

2619 - كسی كه سگ را فرستاده اگر وقتی برسد كه بتواند سر حیوان را ببرد , چنانچه به واسطه تهیه مقدمات آن مانند بیرون آوردن كارد وقت بگذرد و آن حیوان بمیرد حلال است , ولی اگر چیزی همراه او نباشد كه با آن سر حیوان را ببرد و حیوان بمیرد , بنابر احتیاط حلال نمی شود , البته در این حال اگر آن حیوان را رها كند كه سگ او را بكشد حلال می شود.

2620 - اگر چند سگ را بفرستد و با هم حیوانی را شكار كنند چنانچه همه آنها دارای شرطهایی كه در مساله (2618) گفته شد بوده اند , شكار حلال است و اگر یكی از آنها دارای آن شرطها نبوده , شكار حرام است.

2621

- اگر سگ را برای شكار حیوانی بفرستد و آن سگ حیوان دیگری را شكار كند , آن شكار حلال و پاك است.

و نیز اگر آن حیوان را با حیوان دیگری شكار كند , هر دوی آنها حلال و پاك می باشد.

2622 - اگر چند نفر با هم سگ را بفرستند و یكی از آنها عمدا نام خدا را نبرد , آن شكار حرام است.

و نیز اگر یكی از سگهایی را كه فرستاده اند به طوری كه در مساله (2618) گفته شد تربیت شده نباشد , آن شكار حرام می باشد.

2623 - اگر باز یا حیوان دیگری غیر سگ شكاری , حیوانی را شكار كند , آن شكار حلال نیست ولی اگر وقتی برسند كه حیوان زنده باشد و به دستوری كه در شرع معین شده سر آن را ببرند حلال است.

صید ماهی و ملخ

2624 - اگر ماهی ای كه در اصل خلقتش فلس دار باشد - هر چند از جهت عارضی فلس از او جدا شده باشد - زنده از آب بگیرند و بیرون آب جان دهد , پاك و خوردن آن حلال است.

و چنانچه در آب بمیرد پاك است ولی خوردن آن حرام می باشد مگر این كه در تور ماهی گیر در آب بمیرد كه در این صورت خوردنش حلال است.

و ماهی بی فلس را اگر چه زنده از آب بگیرند و بیرون آب جان دهد حرام است.

2625 - اگر ماهی از آب بیرون بیفتد , یا موج آن را بیرون بیندازد , یا آب فرو رود , و ماهی در خشكی بماند , چنانچه پیش از آن كه بمیرد , با دست یا

به وسیله دیگر كسی آن را بگیرد , بعد از جان دادن حلال است.

2626 - كسی كه ماهی را صید می كند , لازم نیست مسلمان باشد و در موقع گرفتن آن نام خدا را ببرد ولی مسلمان باید ببیند یا از راه دیگری اطمینان داشته باشد كه او را زنده از آب گرفته یا آن كه در تور او در آب مرده است.

2627 - ماهی مرده ای كه معلوم نیست آن را زنده از آب گرفته اند یا مرده , چنانچه در دست مسلمان باشد , حلال است و اگر در دست كافر باشد اگر چه بگوید آن را زنده گرفته ام حرام می باشد , مگر آن كه انسان اطمینان كند كه او را زنده از آب گرفته یا آن كه در تور او در آب مرده است.

2628 - خوردن ماهی زنده جایز است ولی اولی خودداری كردن است.

2629 - اگر ماهی زنده را بریان كنند , یا در بیرون آب پیش از جان دادن بكشند , خوردنش جایز است ولی اولی آن است كه از خوردن آن خودداری نمایند.

2630 - اگر ماهی را بیرون آب دو قسمت كنند و یك قسمت آن در حالی كه زنده است در آب بیفتد , خوردن قسمتی را كه بیرون آب مانده جایز است و احتیاط مستحب آن است كه از خوردن آن خودداری كنند.

2631 - اگر ملخ را با دست یا به وسیله دیگری زنده بگیرند , بعد از جان دادن آن حلال است.

و لازم نیست كسی كه آن را می گیرد مسلمان باشد و در موقع گرفتن نام خدا ببرد , ولی اگر ملخ

مرده ای در دست كافر باشد و معلوم نباشد كه آن را زنده گرفته یا نه , اگر چه بگوید زنده گرفته ام حرام است.

2632 - خوردن ملخی كه بال در نیاورده و نمی تواند پرواز كند حرام است.

احكام خوردنیها و آشامیدنیها

2633 - هر پرنده ای كه مانند شاهین و عقاب و باز درنده و چنگال دار باشد حرام است , و ظاهر آن است كه هر پرنده ای كه هنگام پرواز بال زدنش كمتر از صاف نگهداشتن بالش باشد , چنگال دار است و حرام می باشد , و هر پرنده ای كه بال زدنش بیش از صاف نگهداشتن او است حلال است , بنابر این می توان پرنده گان حرام گوشت را از حلال گوشت به ملاحظه كیفیت پرواز آنها تمیز داد ولی چنانچه كیفیت پرواز پرنده ای معلوم نباشد اگر آن پرنده چینه دان و یا سنگدان و یا خار پشت پا داشته باشد حلال است و اگر هیچ كدام از اینها را نداشته باشد , حرام است و احتیاط لازم آن است كه از همه انواع كلاغ حتی زاغ اجتناب شود و اما پرندگان دیگر - غیر آنچه ذكر شد - چون مرغ و كبوتر و گنجشك و حتی شتر مرغ و طاووس همه حلال می باشند ولی كشتن بعضی از پرندگان مكروه است مانند هدهد و پرستوك , و اما حیواناتی كه پرواز دارند ولی پر ندارند مانند خفاش حرام می باشند , و هم چنین است زنبور و پشه و دیگر حشرات پرنده بنابر احتیاط لازم.

2634 - اگر چیزی را كه روح دارد از حیوان زنده جدا نمایند مثلا دنبه یا

مقداری گوشت از گوسفند زنده ببرند , نجس و حرام می باشد.

2635 - بعضی از اجزاء حیوانات حلال گوشت حرام است , و آن چهارده چیز است: 1 خون 2 فضله 3 نری 4 فرج 5 بچه دان 6 غدد كه آن را دشول می گویند.

7 تخم كه آن را دنبلان می گویند.

8 چیزی كه در مغز كله است و به شكل نخود می باشد.

9 مغز حرام كه در میان تیره پشت است.

10 پی كه در دو طرف تیره پشت است بنابر احتیاط لازم.

11 زهره دان.

12 سپرز (طحال).

13 بول دان (مثانه).

14 حدقه چشم , اینها همه در غیر پرندگان از حیوانات حلال گوشت , و اما پرندگان پس خون و فضله آنها بی اشكال حرام است ولی جز این دو اگر از آنچه گذشت چیزی در آنها باشد حرام بودنش بنابر احتیاط است.

2636 - خوردن بول حیوانات حرام گوشت حرام است و هم چنین بول حیوانات حلال گوشت - حتی شتر بنابر احتیاط لازم - ولی خوردن بول شتر و گاو و گوسفند اگر برای معالجه باشد اشكال ندارد.

2637 - خوردن گل حرام است و هم چنین است خاك و شن بنابر احتیاط لازم , و خوردن گل داغستان و گل ارمنی و غیر آنها برای معالجه در صورت ناچاری اشكال ندارد و خوردن كمی از تربت حضرت سید الشهدا علیه السلام برای استشفا جایز است , و بهتر این است كه تربت را در مقداری از آب مثلا حل نمایند كه مستهلك شود و بعدا آن آب را بیاشامند.

2638 - فرو بردن آب بینی و خلط سینه كه در دهن آمده حرام نیست و

نیز فرو بردن غذایی كه موقع خلال كردن , از لای دندان بیرون می آید , اشكال ندارد.

2639 - خوردن چیزی كه موجب مرگ می شود یا برای انسان ضرر كلی دارد حرام است.

2640 - خوردن گوشت اسب و قاطر و الاغ مكروه است و اگر كسی آنها را وطی (نزدیكی) كند , حرام می شود و نسل بعد از وطی آنها نیز بنابر احتیاط حرام می شود و بول و سرگین آنها نجس می شود و باید آنها را از شهر بیرون ببرند و در جای دیگر بفروشند و بر واطی اگر صاحبش نباشد لازم است قیمتش را به صاحبش بدهد و اگر با حیوان حلال گوشتی مانند گاو و گوسفند نزدیكی كند , بول و سرگین آنها نجس می شود و خوردن گوشت آنها حرام است و هم چنین است بنابر احتیاط آشامیدن شیر آنها و نسل بعد از وطی آنها , و باید فوری آن حیوان را بكشند و بسوزانند و كسی كه با آن وطی كرده , اگر صاحبش نباشد , پول آن را به صاحبش بدهد.

2641 - بزغاله اگر از خوك به مقداری كه گوشت و استخوانش قوت بگیرد شیر بخورد , خود و نسلش حرام می شود و در صورتی كه مقدار شیر خوردن كمتر از آن باشد بنابر احتیاط , لازم است استبراء شود , و پس از آن حلال می گردد و استبراء آن این است كه هفت روز شیر پاك بخورد و اگر حاجت به شیر نداشته باشد , هفت روز علف بخورد , و در حكم بزغاله است - بنابر احتیاط لازم - بره شیرخوار

و گوساله و بچه های دیگر حیوانات حلال گوشت , و خوردن گوشت حیوان نجاست خوار نیز حرام است و چنانچه استبرائش نمایند حلال می شود و كیفیت استبراء آن در مساله (226) بیان شد.

2642 - آشامیدن شراب حرام است و در بعضی از اخبار از بزرگترین گناهان شمرده شده است , از حضرت امام صادق علیه السلام روایت شده است كه فرمودند: شراب ریشه بدیها و منشا گناهان است و كسی كه شراب می خورد , عقل خود را از دست می دهد , و در آن موقع خدا را نمی شناسد , و از هیچ گناهی باك ندارد و احترام هیچ كس را نگه نمی دارد , و حق خویشان نزدیك را رعایت نمی كند , و از زشتیهای آشكار رو نمی گرداند , و روح ایمان و خداشناسی از بدن او بیرون می رود و روح ناقص خبیثی كه از رحمت خدا دور است در او می ماند , و خدا و فرشتگان و پیغمبران و مؤمنین او را لعنت می كنند و تا چهل روز نماز او قبول نمی شود و روز قیامت روی او سیاه است و زبان او از دهانش بیرون می آید و آب دهان او به سینه اش می ریزد و فریاد تشنگی او بلند است.

2643 - چیز خوردن از سفره ای كه در آن شراب می خورند , حرام است و هم چنین نشستن بر سر سفره ای كه در آن شراب می خورند , اگر انسان یكی از آنان حساب شود , بنابر احتیاط حرام است.

2644 - بر هر مسلمان واجب است مسلمان دیگری را

كه نزدیك است از گرسنگی یا تشنگی بمیرد , نان و آب داده و او را از مرگ نجات دهد.

آداب غذا خوردن

آداب غذا خوردن

2645 - چند چیز در غذا خوردن مستحب شمرده شده است: اول هر دو دست را پیش از غذا بشوید.

دوم بعد از غذا دست خود را بشوید و با دستمال خشك كند.

سوم میزبان پیش از همه شروع به غذا خوردن كند و بعد از همه دست بكشد و پیش از غذا اول میزبان دست خود را بشوید , بعد كسی كه طرف راست او نشسته و همین طور تا برسد به كسی كه طرف چپ او نشسته , و بعد از غذا اول كسی كه طرف چپ میزبان نشسته دست خود را بشوید و همین طور تا به میزبان برسد.

چهارم در اول غذا بسم اللّه بگوید , ولی اگر سر یك سفره چند جور غذا باشد , در وقت خوردن هر كدام آنها گفتن بسم اللّه مستحب است.

پنجم با دست راست غذا بخورد.

ششم با سه انگشت یا بیشتر غذا بخورد و با دو انگشت نخورد.

هفتم اگر چند نفر سر یك سفره نشسته اند هر كسی از غذای جلوی خودش بخورد.

هشتم لقمه را كوچك بردارد.

نهم سر سفره زیاد بنشیند و غذا خوردن را طول بدهد.

دهم غذا را خوب بجود.

یازدهم بعد از غذا خداوند عالم را حمد كند.

دوازدهم انگشتها را بلیسد.

سیزدهم بعد از غذا خلال نماید ولی با چوب ریحان و نی و برگ درخت خرما خلال نكند.

چهاردهم آنچه بیرون سفره می ریزد جمع كند و بخورد ولی اگر در بیابان غذا بخورد , مستحب است آنچه می ریزد برای پرندگان و حیوانات بگذارد.

پانزدهم در اول روز

و اول شب غذا بخورد و در بین روز و در بین شب غذا نخورد.

شانزدهم بعد از خوردن غذا به پشت بخوابد و پای راست را روی پای چپ بیندازد.

هفدهم در اول غذا و آخر آن نمك بخورد.

هیجدهم میوه را پیش از خوردن با آب بشوید.

چیزهایی كه در غذا خوردن مذموم است

2646 - چند چیز در غذا خوردن مذموم شمرده شده است: اول در حال سیری غذا خوردن.

دوم پر خوردن , و در خبر است كه خداوند عالم بیشتر از هر چیز از شكم پر بدش می آید.

سوم نگاه كردن به صورت دیگران در موقع غذا خوردن.

چهارم خوردن غذای گرم.

پنجم فوت كردن چیزی كه می خورد یا می آشامد.

ششم بعد از گذاشتن نان در سفره , منتظر چیز دیگر شدن.

هفتم پاره كردن نان با كارد.

هشتم گذاشتن نان زیر ظرف غذا.

نهم پاك كردن گوشتی كه به استخوان چسبیده به طوری كه چیزی در آن نماند.

دهم پوست كندن میوه هایی كه با پوست خورده می شود.

یازدهم دورانداختن میوه پیش از آن كه كاملا آن را بخورد.

آداب آشامیدن

2647 - چند چیز از آداب آشامیدن شمرده شده است: اول آب را به طور مكیدن بیاشامد.

دوم در روز ایستاده آب بخورد.

سوم پیش از آشامیدن آب بسم اللّه و بعد از آن الحمد للّه بگوید.

چهارم به سه نفس آب بیاشامد.

پنجم از روی میل آب بیاشامد.

ششم بعد از آشامیدن آب حضرت ابی عبد اللّه علیه السلام و اهل بیت ایشان را یاد كند و قاتلان آن حضرت را لعنت نماید.

چیزهایی كه در آشامیدن مذموم است

2648 - زیاد آشامیدن آب و آشامیدن آن بعد از غذای چرب و در شب به حال ایستاده مذموم شمرده شده است.

و نیز آشامیدن آب با دست چپ و هم چنین از جای شكسته كوزه و جایی كه دسته آن است مذموم شمرده شده است.

نذر و عهد

احكام نذر و عهد

2649 - نذر آن است كه انسان برای خدا بر خود واجب كند كه كار خیری را بجا آورد , یا كاری را كه نكردن آن بهتر است ترك نماید.

2650 - در نذر باید صیغه خوانده شود و لازم نیست آن را به عربی بخوانند پس اگر بگوید چنانچه مریض من خوب شود , برای خدا بر من است كه ده تومان به فقیر بدهم نذر او صحیح است.

2651 - نذر كننده باید بالغ و عاقل باشد و به اختیار و قصد خود نذر كند , بنابر این نذر كردن كسی كه او را مجبور كرده اند , یا به واسطه عصبانی شدن بی قصد یا بی اختیار نذر كرده صحیح نیست.

2652 - شخص سفیه (كسی كه مال خود را در كارهای بیهوده مصرف می كند) اگر مثلا نذر كند چیزی به فقیر بدهد صحیح نیست و هم چنین شخص مفلس اگر نذر كند كه مثلا چیزی از اموالی كه از تصرف در آنها منع شده به فقیر بدهد صحیح نیست.

2653 - نذر زن بدون اجازه شوهر در آنچه با حق او منافات دارد صحیح نیست , و هم چنین نذر زن در اموالش بدون اجازه شوهر محل اشكال است , مگر در حج و زكاة و صدقه و احسان به پدر و مادر و صله ارحام.

2654 - اگر زن

با اجازه شوهر نذر كند , شوهرش نمی تواند نذر او را بهم بزند , یا او را از عمل كردن به نذر جلوگیری نماید.

2655 - اگر فرزند بدون اجازه پدر یا با اجازه او نذر كند , باید به آن نذر عمل نماید.

ولی اگر پدر یا مادر از عملی كه نذر كرده منعش كنند , به طوری كه آن عمل دیگر در حق او رجحان نداشته باشد نذرش منحل می شود.

2656 - انسان كاری را می تواند نذر كند كه انجام آن برایش ممكن باشد , بنابر این كسی كه مثلا نمی تواند پیاده كربلا برود , اگر نذر كند كه پیاده برود نذر او صحیح نیست.

2657 - اگر نذر كند كه كار حرام یا مكروهی را انجام دهد یا كار واجب یا مستحبی را ترك كند , نذر او صحیح نیست.

2658 - اگر نذر كند كه كار مباحی را انجام دهد, یا ترك نماید , چنانچه بجا آوردن آن و تركش از هر جهت مساوی باشد , نذر او صحیح نیست و اگر انجام آن از جهتی بهتر باشد و انسان به قصد همان جهت نذر كند , مثلا نذر كند غذایی را بخورد كه برای عبادت قوت بگیرد , نذر او صحیح است , و نیز اگر ترك آن از جهتی بهتر باشد و انسان برای همان جهت نذر كند كه آن را ترك نماید مثلا برای این كه دود مضر است نذر كند كه آن را استعمال نكند نذر او صحیح می باشد , ولی اگر بعدا ترك استعمال دود برای او ضرر داشته باشد نذر او منحل می شود.

2659 -

اگر نذر كند نماز واجب خود را در جایی بخواند كه به خودی خود ثواب نماز در آنجا زیاد نیست مثلا نذر كند نماز را در اطاق بخواند , چنانچه نماز خواندن در آنجا از جهتی بهتر باشد , مثلا به واسطه این كه خلوت است انسان حضور قلب پیدا می كند , اگر نذر او برای آن جهت باشد صحیح است.

2660 - اگر نذر كند عملی را انجام دهد , باید همان طور كه نذر كرده بجا آورد پس اگر نذر كند كه روز اول ماه صدقه بدهد , یا روزه بگیرد یا نماز اول ماه بخواند چنانچه قبل از آن روز یا بعد از آن بجا آورد , كفایت نمی كند , و نیز اگر نذر كند كه وقتی مریض او خوب شود صدقه بدهد , چنانچه پیش از آن كه خوب شود صدقه را بدهد كافی نیست.

2661 - اگر نذر كند روزه بگیرد ولی وقت و مقدار آن را معین نكند چنانچه یك روز روزه بگیرد كافی است و اگر نذر كند نماز بخواند و مقدار و خصوصیات آن را معین نكند , اگر یك نماز دو ركعتی بخواند كفایت می كند , و اگر نذر كند صدقه بدهد و جنس و مقدار آن را معین نكند , اگر چیزی بدهد كه بگویند صدقه داده , به نذر عمل كرده است و اگر نذر كند كاری برای خدا بجا آورد , در صورتی كه یك نماز یا یك روز روزه بگیرد , یا چیزی صدقه بدهد نذر خود را انجام داده است.

2662 - اگر نذر كند روز معینی را روزه بگیرد ,

باید همان روز را روزه بگیرد , و در صورتی كه عمدا روزه نگیرد , باید گذشته از قضای آن روز كفاره هم بدهد و اظهر این است كه كفاره اش كفاره مخالفت قسم است چنانكه خواهد آمد , ولی در آن روز اختیارا می تواند مسافرت كند , و روزه را نگیرد.

و چنانچه در سفر باشد لازم نیست قصد اقامه كرده و روزه بگیرد و در صورتی كه از جهت سفر یا از جهت عذر دیگری مثل مرض یا حیض روزه نگیرد لازم است روزه را قضا كند ولی كفاره ندارد.

2663 - اگر انسان از روی اختیار به نذر خود عمل نكند , باید كفاره بدهد.

2664 - اگر نذر كند كه تا وقت معینی عملی را ترك كند , بعد از گذشتن آن وقت می تواند آن عمل را بجا آورد و اگر پیش از گذشتن آن وقت از روی فراموشی یا ناچاری انجام دهد , چیزی بر او واجب نیست , ولی باز هم لازم است كه تا آن وقت آن عمل را بجا نیاورد , و چنانچه دوباره پیش از رسیدن آن وقت بدون عذر آن عمل را انجام دهد باید كفاره بدهد.

2665 - كسی كه نذر كرده عملی را ترك كند و وقتی برای آن معین نكرده است , اگر از روی فراموشی , یا ناچاری , یا غفلت , آن عمل را انجام دهد كفاره بر او واجب نیست , ولی بعدا هر وقت از روی اختیار آن را بجا آورد , باید كفاره بدهد.

2666 - اگر نذر كند كه در هر هفته روز معینی مثلا روز جمعه را روزه

بگیرد , چنانكه یكی از جمعه ها عید فطر یا قربان باشد یا روز جمعه عذر دیگری مانند سفر یا حیض برای او پیدا شود , باید آن روز را روزه نگیرد و قضای آن را بجا آورد.

2667 - اگر نذر كند كه مقدار معینی صدقه بدهد , چنانچه پیش از دادن صدقه بمیرد لازم نیست آن مقدار را از مال او صدقه بدهند , و بهتر این است كه بالغین از ورثه آن مقدار را از حصه خود از طرف میت صدقه بدهند.

2668 - اگر نذر كند كه به فقیر معینی صدقه بدهد , نمی تواند آن را به فقیر دیگر بدهد و اگر آن فقیر بمیرد , احتیاط مستحب آن است كه به ورثه او بدهد.

2669 - اگر نذر كند كه به زیارت یكی از امامان مثلا به زیارت حضرت ابی عبد اللّه علیه السلام مشرف شود , چنانچه به زیارت امام دیگر برود كافی نیست.

و اگر به واسطه عذری نتواند آن امام را زیارت كند , چیزی بر او واجب نیست.

2670 - كسی كه نذر كرده زیارت برود و غسل زیارت و نماز آن را نذر نكرده , لازم نیست آنها را بجا آورد.

2671 - اگر برای حرم یكی از امامان یا امامزادگان نذر كند , و مصرف معینی را در نظر نداشته باشد , باید آن را در تعمیر و روشنایی و فرش حرم و مانند اینها مصرف كند.

2672 - اگر برای خود امام علیه السلام چیزی نذر كند , چنانچه مصرف معینی را قصد كرده , باید به همان مصرف برساند و اگر مصرف معینی را قصد نكرده , باید

به مصرفی برساند كه نسبتی به امام علیه السلام داشته باشد , مثلا بر زوار فقیر آن امام صرف نماید , و یا به مصارف حرم او برساند و یا در امری كه موجب اعلای نام او است صرف كند و هم چنین است اگر چیزی را برای امامزاده ای نذر كند.

2673 - گوسفندی را كه برای صدقه , یا برای یكی از امامان نذر كرده اند , اگر پیش از آن كه نذر برسد شیر بدهد , یا بچه بیاورد مال كسی است كه آن را نذر كرده , مگر آن كه قصدش اعم باشد , ولی پشم گوسفند و مقداری كه چاق می شود جزء نذر است.

2674 - هر گاه نذر كند كه اگر مریض او خوب شود , یا مسافر او بیاید , عملی را انجام دهد , چنانچه معلوم شود كه پیش از نذر كردن مریض خوب شده , یا مسافر آمده است , عمل كردن به نذر لازم نیست.

2675 - اگر پدر یا مادر نذر كند كه دختر خود را به سید شوهر دهد , بعد از آن كه دختر به تكلیف رسید , اختیار با خود او است و نذر آنان اعتبار ندارد.

2676 - هر گاه با خدا عهد كند كه اگر به حاجت شرعی خود برسد كاری را انجام دهد , بعد از آن كه حاجتش بر آورده شد , باید آن كار را انجام دهد , و نیز اگر بدون آن كه حاجتی داشته باشد , عهد كند كه كاری را انجام دهد , آن عمل بر او واجب می شود.

2677 - در عهد هم مثل نذر

باید صیغه خوانده شود و مشهور آن است كه كاری را كه عهد می كند انجام دهد , باید یا عبادت باشد , مثل نماز واجب و مستحب یا كاری باشد كه انجام آن شرعا بهتر از تركش باشد , ولی ظاهر آن است كه این امر معتبر نیست بلكه اگر طوری باشد كه در مساله (2680) راجع به متعلق قسم خواهد آمد , باز هم عهد صحیح است و باید آن كار را انجام دهد.

2678 - اگر به عهد خود عمل نكند , باید كفاره بدهد یعنی شصت فقیر را سیر كند , یا دو ماه پی در پی روزه بگیرد , یا یك بنده آزاد كند.

قسم خوردن

احكام قسم خوردن

2679 - اگر قسم بخورد كه كاری را انجام دهد یا ترك كند , مثلا قسم بخورد كه روزه بگیرد , یا دود استعمال نكند , چنانچه عمدا مخالفت كند , باید كفاره بدهد یعنی یك بنده آزاد كند , یا ده فقیر را سیر كند یا آنان را بپوشاند و اگر اینها را نتواند باید سه روز روزه بگیرد و باید روزه پی در پی باشد.

2680 - قسم چند شرط دارد: اول كسی كه قسم می خورد باید بالغ و عاقل باشد و از روی قصد و اختیار قسم بخورد , پس قسم خوردن بچه و دیوانه و مست و كسی كه مجبورش كرده اند درست نیست و هم چنین است اگر در حال عصبانی بودن بی قصد یا بی اختیار قسم بخورد.

دوم كاری را كه برای انجام آن قسم می خورد باید حرام یا مكروه نباشد , و كاری را كه قسم می خورد ترك

كند , باید واجب یا مستحب نباشد , و اگر قسم بخورد كار مباحی را بجا آورد , چنانچه انجامش از نظر عقلا بهتر از تركش باشد قسمش صحیح است و هم چنین اگر قسم بخورد , كاری را ترك كند چنانچه تركش از نظر عقلا بهتر از انجامش باشد , قسمش صحیح است , بلكه در هر دو مورد اگر انجام یا تركش از نظر عقلا بهتر نباشد ولی برای شخص او بهتر باشد , باز هم قسمش صحیح است.

سوم به یكی از اسمهای خداوند عالم قسم بخورد كه به غیر ذات مقدس او گفته نمی شود مانند (خدا) و (اللّه).

و نیز اگر به اسمی قسم بخورد كه به غیر خدا هم می گویند ولی به قدری به خدا گفته می شود كه هر وقت كسی آن اسم را بگوید ذات مقدس حق در نظر می آید , مثل آن كه به خالق و رازق قسم بخورد صحیح است , بلكه اگر به اسمی قسم بخورد كه به تنهایی ذات مقدس ربوبی از آن در نظر نمی آید , ولی چنانچه در مقام قسم خوردن استعمال شود ذات حق به نظر می آید مثل سمیع و بصیر , باز هم قسمش صحیح است.

چهارم قسم را به زبان بیاورد , ولی آدم لال اگر با اشاره قسم بخورد صحیح است و هم چنین برای كسی كه قادر بر تكلم نیست اگر بنویسد و آن را در قلبش قصد كند كافی است بلكه در غیرش نیز احتیاط ترك نشود.

پنجم عمل كردن به قسم برای او ممكن باشد و اگر موقعی كه قسم می خورد , ممكن

باشد و بعدا از عمل به آن عاجز شود , چنانچه خود را عمدا عاجز نكرده باشد , از وقتی كه عاجز می شود قسم او به هم می خورد , و هم چنین است اگر عمل كردن به نذر یا قسم یا عهد به قدری مشقت پیدا كند كه نشود آن را تحمل كرد.

2681 - اگر پدر از قسم خوردن فرزند جلوگیری كند , یا شوهر از قسم خوردن زن جلوگیری نماید , قسم آنان صحیح نیست.

2682 - اگر فرزند بدون اجازه پدر و زن بدون اجازه شوهر قسم بخورد , پدر و شوهر می توانند قسم آنان را بهم بزنند.

2683 - اگر انسان از روی فراموشی , یا ناچاری یا غفلت به قسم عمل نكند , كفاره بر او واجب نیست و هم چنین است اگر مجبورش كنند كه به قسم عمل ننماید , و قسمی كه آدم وسواسی می خورد , مثل این كه می گوید واللّه الان مشغول نماز می شوم , و به واسطه وسواس مشغول نمی شود , اگر وسواس او طوری باشد كه بی اختیار به قسم عمل نكند كفاره ندارد.

2684 - كسی كه قسم می خورد , كه حرف من راست است چنانچه حرف او راست باشد قسم خوردن او مكروه است.

و اگر دروغ باشد حرام است , بلكه قسم دروغی كه در مقام فصل منازعات خورده می شود , از گناهان بزرگ می باشد , ولی اگر برای این كه خودش یا مسلمان دیگری را از شر ظالمی نجات دهد , قسم دروغ بخورد اشكال ندارد , بلكه گاهی واجب می شود , اما اگر بتواند

توریه كند (یعنی موقع قسم خوردن معنای دیگری غیر آنچه لفظ ظاهر در آن است قصد كند و نشانه ای برای مقصود خود اقامه ننماید) احتیاط لازم آن است كه توریه نماید مثلا اگر ظالمی بخواهد كسی را اذیت كند و از انسان بپرسد كه او را دیده ای , و انسان یك ساعت قبل او را دیده باشد , بگوید او را ندیده ام و قصد كند كه از پنج دقیقه پیش ندیده ام.

وقف

احكام وقف

2685 - اگر كسی چیزی را وقف كند , از ملك او خارج می شود , و خود او و دیگران نمی توانند آن را ببخشند , یا بفروشند و كسی هم از آن ملك ارث نمی برد , ولی در بعضی از موارد كه در مساله (2102 و 2103) گفته شد فروختن آن اشكال ندارد.

2686 - لازم نیست صیغه وقف را به عربی بخوانند , بلكه اگر مثلا بگوید , این كتاب را بر طلاب علم وقف كردم , وقف صحیح است.

بلكه وقف , به عمل نیز محقق می شود , مثلا چنانچه حصیری را به قصد وقف بودن در مسجد بیندازد , و یا ساختمانی را به طوری كه مساجد را به آن طور می سازند به قصد مسجد بودن بسازد وقفیت محقق می شود.

و در موقوفات عامه مثل مسجد و مدرسه یا چیزی كه برای عموم وقف كند , یا مثلا بر فقرا یا سادات وقف نماید , قبول كردن كسی در صحت وقف لازم نیست , بلكه بنابر اظهر در موقوفات خاصه مثل وقف بر فرزندان قبول نیز معتبر نیست.

2687 - اگر ملكی را برای وقف

كردن معین كند و پیش از آن كه وقف كند پشیمان شود , یا بمیرد , وقف واقع نمی شود.

2688 - كسی كه مالی را وقف می كند , باید از موقع وقف كردن مال را برای همیشه وقف كند , و اگر مثلا بگوید این مال بعد از مردن من وقف باشد , چون از موقع خواندن صیغه تا مردنش وقف نبوده صحیح نیست.

و نیز اگر بگوید تا ده سال وقف باشد و بعد از آن نباشد , یا بگوید تا ده سال وقف باشد , بعد , پنج سال وقف نباشد و دوباره وقف باشد , وقف صحیح نیست.

2689 - وقف خاص در صورتی صحیح است كه مال وقف را به تصرف طبقه اول كسانی كه برای آنها وقف شده یا وكیل , یا ولی آنها بدهد ولی اگر چیزی را بر اولاد صغیر خود وقف كند و به قصد این كه آن چیز ملك آنان شود , از طرف آنان نگهداری نماید , وقف صحیح است.

2690 - ظاهر این است كه در اوقاف عامه از قبیل مدارس و مساجد و امثال اینها قبض معتبر نباشد و وقفیت به مجرد وقف نمودن محقق می شود.

2691 - وقف كننده باید مكلف و عاقل و با قصد و اختیار باشد و شرعا بتواند در مال خود تصرف كند , بنابر این سفیه (یعنی كسی كه مال خود را در كارهای بیهوده مصرف می كند) چون حق ندارد در مال خود تصرف نماید اگر چیزی را وقف كند صحیح نیست.

2692 - اگر مالی را برای بچه ای كه در شكم مادر است و هنوز به دنیا

نیامده وقف كند صحت آن محل اشكال و لازم است رعایت احتیاط نمایند ولی اگر برای اشخاصی كه فعلا موجودند و بعد از آنها برای كسانی كه بعدا به دنیا می آیند وقف نماید اگر چه در موقعی كه وقف محقق می شود در شكم مادر هم نباشند مثلا چیزی را بر اولاد خود وقف كند كه بعد از آنان وقف نوه های او باشد و هر دسته ای بعد از دسته دیگر از وقف استفاده كنند صحیح است.

2693 - اگر چیزی را بر خودش وقف كند مثل آن كه دكانی را وقف كند عایدی آن را بعد از مرگ او خرج مقبره اش نمایند صحیح نیست.

ولی اگر مثلا مالی را بر فقرا وقف كند و خودش فقیر شود , می تواند از منافع وقف استفاده نماید.

2694 - اگر برای چیزی كه وقف كرده متولی معین نموده باشد , باید مطابق قرار داد او رفتار شود , و اگر معین ننموده باشد , چنانچه بر افراد مخصوصی مثلا بر اولاد خود وقف كرده باشد , اختیار در استفاده از آن با خود آنان است و اگر بالغ نباشند اختیار با ولی ایشان است و برای استفاده از وقف اجازه حاكم شرع لازم نیست ولی برای آنچه مصلحت وقف یا مصلحت نسلهای آینده است - مثل تعمیر كردن وقف و اجاره دادن آن به نفع طبقات بعدی - اختیار با حاكم شرع است.

2695 - اگر ملكی را مثلا بر فقرا یا سادات وقف كند , یا وقف كند كه منافع آن به مصرف خیرات برسد , در صورتی كه برای آن ملك متولی معین نكرده باشد

, اختیار آن با حاكم شرع است.

2696 - اگر ملكی را بر افراد مخصوصی مثلا بر اولاد خود وقف كند كه هر طبقه ای بعد از طبقه دیگر از آن استفاده كنند , چنانچه متولی وقف آن را اجاره دهد و بمیرد اجاره باطل نمی شود , ولی اگر متولی نداشته باشد و یك طبقه از كسانی كه ملك بر آنها وقف شده , آن را اجاره دهند , و در بین مدت اجاره بمیرند , چنانچه طبقه بعدی آن اجاره را امضاء نكنند اجاره باطل می شود , و در صورتی كه مستاجر مال الاجاره تمام مدت را داده باشد مال الاجاره از زمان مردنشان تا آخر مدت اجاره را از مال آنان می گیرد.

2697 - اگر ملك وقف خراب شود , از وقف بودن بیرون نمی رود مگر آن كه متعلق وقف عنوان خاصی باشد كه آن عنوان از بین برود مثل این كه باغ را به عنوان باغ وقف كرده باشد كه اگر آن باغ خراب شود وقف باطل می شود , و به ورثه واقف بر می گردد.

2698 - ملكی كه مقداری از آن وقف است و مقداری از آن وقف نیست اگر تقسیم نشده باشد , هر كس كه امر وقف به دست او است مانند حاكم شرع و متولی و موقوف علیهم می تواند با نظر خبره سهم وقف را جدا كند.

2699 - اگر متولی وقف خیانت كند , مثلا عایدات آن را به مصرفی كه معین شده نرساند , حاكم شرع امینی را به او ضمیمه می نماید , كه مانع از خیانتش گردد و در صورتی كه

ممكن نباشد می تواند به جای او متولی امینی معین نماید.

2700 - فرشی را كه برای حسینیه وقف كرده اند , نمی شود برای نماز به مسجد ببرند, اگر چه آن مسجد نزدیك حسینیه باشد.

2701 - اگر ملكی را برای تعمیر مسجدی وقف نمایند , چنانچه آن مسجد احتیاج به تعمیر نداشته باشد , و انتظار هم نرود كه در آینده نه چندان دور احتیاج به تعمیر پیدا كند , و نیز ممكن نباشد كه عایدات آن ملك را جمع نموده و نگهدارند تا بعدها به تعمیر مسجد برسد در این صورت احتیاط لازم آن است كه عایدات آن ملك را در آنچه نزدیكتر به مقصود واقف بوده صرف نمایند مانند تامین بقیه احتیاجات مسجد یا تعمیر مسجد دیگر.

2702 - اگر ملكی را وقف كند كه عایدی آن را خرج تعمیر مسجد نمایند و به امام جماعت و به كسی كه در آن مسجد اذان می گوید بدهند , در صورتی كه برای هر یك مقداری معین كرده باشد , باید همان طور مصرف كنند , و اگر تعیین نكرده باشد , باید اول مسجد را تعمیر كنند و اگر چیزی زیاد آمد , متولی آن را بین امام جماعت و كسی كه اذان می گوید به طوری كه صلاح می داند قسمت نماید ولی بهتر آن است كه این دو نفر در تقسیم با یكدیگر صلح كنند.

وصیت

احكام وصیت

2703 - وصیت آن است كه انسان سفارش كند بعد از مرگش برای او كارهایی انجام دهند , یا بگوید بعد از مرگش چیزی از مال او ملك كسی باشد , یا این كه چیزی از مال

او را به كسی تملیك یا صرف در خیرات و مبرات كنند , یا برای اولاد خود و كسانی كه اختیار آنان با او است , قیم و سرپرست معین كند , و كسی را كه به او وصیت می كنند وصی می گویند.

2704 - كسی كه نمی تواند حرف بزند , اگر با اشاره مقصود خود را بفهماند , برای هر كاری می تواند وصیت كند بلكه كسی هم كه می تواند حرف بزند , اگر با اشاره ای كه مقصودش را بفهماند وصیت كند صحیح است.

2705 - اگر نوشته ای به امضاء یا مهر میت ببینند , چنانچه مقصود او را بفهماند و معلوم باشد كه برای وصیت كردن نوشته , باید مطابق آن عمل كنند ولی اگر بدانند كه مقصودش وصیت كردن نبوده و چیزهایی را نوشته است كه بعدا مطابق آن وصیت كند برای وصیت كافی نمی باشد.

2706 - كسی كه وصیت می كند , باید بالغ و عاقل باشد , و سفیه نباشد , و از روی اختیار وصیت كند , پس وصیت بچه نابالغ صحیح نیست مگر آن كه ده سال داشته باشد و وصیت برای ارحامش یا صرف در خیرات عامه نموده باشد كه وصیت او در این دو صورت صحیح است و اما اگر برای غیر ارحامش وصیت كند یا آن كه بچه هفت ساله وصیت كند كه چیز مختصری از اموالش برای شخصی باشد یا به شخصی داده شود نفوذ وصیت محل اشكال است و مراعات احتیاط در هر دو صورت ترك نشود , و اگر شخصی سفیه باشد وصیت او در اموالش نافذ نیست ولی

در غیر آن مثل وصیتش راجع به خصوصیات كارهایی كه پس از مرگ برای میت انجام می گردد نافذ است.

2707 - كسی كه از روی عمد مثلا زخمی به خود زده یا سمی خورده است كه به واسطه آن , یقین یا گمان به مردن آن پیدا می شود , اگر وصیت كند كه مقداری از مال او را به مصرفی برسانند و سپس بمیرد وصیت او صحیح نیست.

2708 - اگر انسان وصیت كند كه چیزی از اموالش مال كسی باشد در صورتی كه او وصیت را قبول كند اگر چه قبولش در زمان زنده بودن موصی باشد آن چیز را بعد از مردن موصی مالك می شود.

2709 - وقتی انسان نشانه های مرگ را در خود دید , باید فورا امانتهای مردم را به صاحبانش برگرداند یا آن كه به آنها اطلاع دهد , به تفصیلی كه در مساله (2351) گذشت , و اگر به مردم بدهكار است و موقع دادن آن بدهی رسیده , و طلبكار هم مطالبه طلب خود را دارد , باید بدهد , و اگر خودش نمی تواند بدهد , یا موقع دادن بدهی او نرسیده , یا طلبكار هنوز مطالبه نكرده باید كاری كند كه اطمینان نماید بدهی او به طلبكار پس از مرگش داده می شود مثلا در موردی كه بدهی او برای دیگران معلوم نیست وصیت كند و بر وصیت شاهد بگیرد.

2710 - كسی كه نشانه های مرگ را در خود می بیند , اگر خمس و زكاة و مظالم بدهكار است و فعلا نمی تواند بدهد , چنانچه از خودش مال دارد , یا احتمال می

دهد كسی آنها را ادا نماید , باید وصیت كند و هم چنین است اگر حج بر او واجب باشد , و اما اگر بتواند بدهی خود از وجوه شرعیه را فعلا بدهد , باید فورا بدهد , هر چند نشانه های مرگ را در خود نبیند.

2711 - كسی كه نشانه های مرگ را در خود می بیند , اگر نماز و روزه قضا دارد , باید وصیت كند كه از مال خودش برای آنها اجیر بگیرند , بلكه اگر مال نداشته باشد ولی احتمال بدهد كسی بدون آن كه چیزی بگیرد آنها را انجام می دهد , باز هم واجب است وصیت نماید , ولی اگر كسی داشته باشد - مانند پسر بزرگتر - كه بداند چنانچه به او اطلاع دهد قضای نماز و روزه او را انجام می دهد , همین قدر كافی است كه به او اطلاع دهد و لازم نیست وصیت كند.

2712 - كسی كه نشانه های مرگ را در خود می بیند , اگر مالی پیش كسی دارد یا در جایی پنهان كرده است كه ورثه نمی دانند , چنانچه به واسطه ندانستن , حقشان از بین برود , باید به آنان اطلاع دهد و لازم نیست برای بچه های صغیر خود قیم و سرپرست معین كند , ولی در صورتی كه بدون قیم مالشان از بین می رود , یا خودشان ضایع می شوند , برای آنان باید قیم امینی معین نماید.

2713 - وصی باید عاقل باشد , و در اموری كه راجع به شخص موصی است و هم چنین - بنابر احتیاط - در اموری كه راجع به

دیگران است باید مورد اطمینان باشد , و وصی مسلمان باید - بنابر احتیاط - مسلمان باشد و وصیت به بچه نابالغ به تنهایی - بنابر احتیاط - صحیح نیست اگر مقصود موصی آن باشد كه در حال بچگی بدون اجازه ولی تصرف نماید ولی اگر مقصود او این باشد كه بعد از بلوغ یا با اذن ولی تصرف نماید اشكال ندارد.

2714 - اگر كسی چند وصی برای خود معین كند , چنانچه اجازه داده باشد كه هر كدام به تنهایی به وصیت عمل كنند , لازم نیست در انجام وصیت از یكدیگر اجازه بگیرند و اگر اجازه نداده باشد , چه گفته باشد كه هر دو با هم به وصیت عمل كنند , یا نگفته باشد , باید با نظر یكدیگر به وصیت عمل نمایند , و اگر حاضر نشوند كه با یكدیگر به وصیت عمل كنند , چنانچه منشا آن وجود مانع شرعی برای هر كدام از موافقت با دیگری نباشد , حاكم شرع آنها را مجبور می كند و اگر اطاعت نكنند , یا منشا اختلاف وجود مانع شرعی برای هر كدام باشد , به جای یكی از آنان شخص دیگری را معین می نمایند.

2715 - اگر انسان از وصیت خود برگردد مثلا بگوید ثلث مالش را به كسی بدهند , بعد بگوید به او ندهند وصیت باطل می شود , و اگر وصیت خود را تغییر دهد , مثل آن كه قیمی برای بچه های خود معین كند , بعد دیگری را به جای او قیم نماید , وصیت اولش باطل می شود و باید به وصیت دوم او عمل نمایند.

2716

- اگر كاری كند كه معلوم شود از وصیت خود برگشته مثلا خانه ای را كه وصیت كرده به كسی بدهند , بفروشد , یا دیگری را - با التفات به وصیت سابق - برای فروش آن وكیل نماید , وصیت باطل می شود.

2717 - اگر وصیت كند چیز معینی را به كسی بدهند بعد وصیت كند كه نصف همان را به دیگری بدهند , باید آن چیز را دو قسمت كنند و بهر كدام از آن دو نفر یك قسمت آن را بدهند.

2718 - اگر كسی در مرضی كه به آن مرض می میرد , مقداری از مالش را به كسی ببخشد و وصیت كند كه بعد از مردن او هم مقداری به كس دیگر بدهند , چنانچه ثلث او برای هر دو مال كافی نباشد و ورثه هم حاضر به اجازه دادن مقدار زیادی نباشند باید ابتدا مالی را كه بخشیده از ثلث خارج كنند و سپس باقیمانده آن را در مورد وصیت صرف نمایند.

2719 - اگر وصیت كند كه ثلث مال او را نفروشند و عایدی آن را به مصرفی برسانند , باید مطابق گفته او عمل نمایند.

2720 - اگر در مرضی كه به آن مرض می میرد , بگوید مقداری به كسی بدهكار است , چنانچه متهم باشد كه برای ضرر زدن به ورثه گفته است , باید مقداری را كه معین كرده از ثلث او بدهند , و اگر متهم نباشد اقرار او نافذ است و باید از اصل مالش بدهند.

2721 - كسی كه انسان وصیت می كند كه چیزی به او بدهند لازم نیست در حال وصیت وجود داشته

باشد , پس اگر وصیت كند به بچه ای كه ممكن است فلان زن حامله شود چیزی بدهند اگر آن بچه پس از مرگ موصی موجود باشد لازم است آن چیز را به او بدهند و اگر موجود نباشد , چنانچه از وصیت تعدد مطلوب استفاده شود باید در مصرف دیگری كه به نظر موصی نزدیكتر به مورد وصیت باشد صرف شود و گرنه ورثه می توانند آن را میان خود قسمت كنند , ولی اگر وصیت كند كه چیزی از مال او بعد از مرگش مال كسی باشد پس اگر آن شخص وقت مرگ موصی موجود باشد وصیت صحیح والا باطل است , و آنچه را كه برای او وصیت كرده , ورثه میان خودشان قسمت می كنند.

2722 - اگر انسان بفهمد كسی او را وصی كرده , چنانچه به اطلاع وصیت كننده برساند كه برای انجام وصیت او حاضر نیست , لازم نیست بعد از مردن او به وصیت عمل كند , ولی اگر پیش از مردن او نفهمد كه او را وصی كرده یا بفهمد و به او اطلاع ندهد كه برای عمل كردن به وصیت حاضر نیست , در صورتی كه مشقت نداشته باشد , باید وصیت او را انجام دهد و نیز اگر وصی پیش از مرگ موصی موقعی ملتفت شود كه موصی به واسطه شدت مرض یا مانع دیگر نتواند به دیگری وصیت كند بنابر احتیاط باید وصیت را قبول نماید.

2723 - اگر كسی كه وصیت كرده بمیرد , وصی نمی تواند دیگری را وصی آن میت معین كند و خود از كار كناره نماید , ولی اگر بداند

مقصود میت این نبوده كه خود وصی مباشرت در انجام آن كار نماید , بلكه مقصودش فقط انجام كار بوده , می تواند دیگری را از طرف خود وكیل نماید.

2724 - اگر كسی دو نفر را با هم وصی كند , چنانچه یكی از آن دو بمیرد , یا دیوانه , یا كافر شود , حاكم شرع یك نفر دیگر را به جای او معین می كند , و اگر هر دو بمیرند , یا دیوانه یا كافر شوند , حاكم شرع دو نفر دیگر را معین می كند ولی اگر یك نفر بتواند وصیت را عملی كند , معین كردن دو نفر لازم نیست.

2725 - اگر وصی نتواند به تنهایی كارهای میت را انجام دهد هر چند با وكیل گرفتن یا اجاره كردن دیگری حاكم شرع برای كمك او یك نفر دیگر را معین می كند.

2726 - اگر مقداری از مال میت در دست وصی تلف شود , چنانچه در نگهداری آن كوتاهی كرده و یا تعدی نموده , مثلا میت وصیت كرده است كه فلان مقدار به فقرای فلان شهر بده و او مال را به شهر دیگر برده و در راه از بین رفته ضامن است و اگر كوتاهی نكرده و تعدی هم ننموده ضامن نیست.

2727 - هر گاه انسان كسی را وصی كند و بگوید كه اگر آن كس بمیرد فلانی وصی باشد , بعد از آن كه وصی اول مرد , وصی دوم باید كارهای میت را انجام دهد.

2728 - حجی كه بر میت واجب است و بدهكاری و حقوقی را كه مثل خمس و زكاة و مظالم ادا كردن

آنها واجب می باشد , باید از اصل مال میت بدهند اگر چه میت برای آنها وصیت نكرده باشد.

2729 - اگر مال میت از بدهی و حج واجب و حقوقی كه مثل خمس و زكاة و مظالم بر او واجب است زیاد بیاید , چنانچه وصیت كرده باشد كه ثلث یا مقداری از ثلث را به مصرفی برسانند , باید به وصیت او عمل كنند و اگر وصیت نكرده باشد , آنچه میماند مال ورثه است.

2730 - اگر مصرفی را كه میت معین كرده , از ثلث مال او بیشتر باشد , وصیت او در بیشتر از ثلث در صورتی صحیح است كه ورثه حرفی بزنند یا كاری كنند كه معلوم شود وصیت را اجازه نموده اند و تنها راضی بودن آنان كافی نیست.

و اگر مدتی بعد از مردن او هم اجازه نمایند صحیح است , و چنانچه بعضی از ورثه اجازه و بعضی رد نمایند وصیت فقط در حصه آنهایی كه اجازه نموده اند صحیح و نافذ است.

2731 - اگر مصرفی را كه میت معین كرده , از ثلث مال او بیشتر باشد , و پیش از مردن او ورثه اجازه نمایند , بعد از مردن او نمی توانند از اجازه خود برگردند.

2732 - اگر وصیت كند كه از ثلث او خمس و زكاة یا بدهی دیگر او را بدهند , و برای نماز و روزه او اجیر بگیرند , و كار مستحبی هم مثل اطعام به فقرا انجام دهند , باید اول بدهی او را از ثلث بدهند و اگر چیزی زیاد آمد برای نماز و روزه او اجیر بگیرند و اگر از

آن هم زیاد آمد به مصرف كار مستحبی كه معین كرده برسانند و چنانچه ثلث مال او فقط به اندازه بدهی او باشد , و ورثه هم اجازه ندهند , كه بیشتر از ثلث مال مصرف شود , وصیت برای نماز و روزه و كارهای مستحبی باطل است.

2733 - اگر وصیت كند كه بدهی او را بدهند و برای نماز و روزه او اجیر بگیرند و كار مستحبی هم انجام دهند , چنانچه وصیت نكرده باشد كه اینها را از ثلث بدهند , باید بدهی او را از اصل مال بدهند و اگر چیزی زیاد آمد , ثلث آن را به مصرف نماز و روزه و كارهای مستحبی كه معین كرده برسانند و در صورتی كه ثلث كافی نباشد پس اگر ورثه اجازه بدهند باید وصیت او عملی شود و اگر اجازه ندهند , باید نماز و روزه را از ثلث بدهند , و اگر چیزی زیاد آمد به مصرف كار مستحبی كه معین كرده برسانند.

2734 - اگر كسی بگوید كه میت وصیت كرده فلان مبلغ به من بدهند چنانچه دو مرد عادل گفته او را تصدیق كنند , یا قسم بخورد و یك مرد عادل هم گفته او را تصدیق نماید , یا یك مرد عادل و دو زن عادله , یا چهار زن عادله به گفته او شهادت دهند , باید مقداری را كه می گوید به او بدهند و اگر یك زن عادله شهادت دهد , باید یك چهارم چیزی را كه مطالبه می كند به او بدهند و اگر دو زن عادله شهادت دهند , نصف آن را و اگر سه

زن عادله شهادت دهند , سه چهارم آن را به او بدهند , و نیز اگر دو مرد كافر كتابی كه در دین خود عادل باشند گفته او را تصدیق كنند , در صورتی كه میت ناچار بوده است كه وصیت كند و مرد و زن عادلی هم در موقع وصیت نبوده , باید چیزی را كه مطالبه می كند به او بدهند.

2735 - اگر كسی بگوید من وصی میتم كه مال او را به مصرفی برسانم یا میت مرا قیم بچه های خود قرار داده , در صورتی باید حرف او را قبول كرد كه دو مرد عادل گفته او را تصدیق نمایند.

2736 - اگر وصیت كند چیزی از مال او برای كسی باشد , و آن كس پیش از آن كه قبول كند یا رد نماید بمیرد , تا وقتی ورثه او وصیت را رد نكرده اند می توانند آن چیز را قبول نمایند ولی این حكم در صورتی است كه وصیت كننده از وصیت خود برنگردد و گرنه حقی به آن چیز ندارد.

ارث

احكام ارث

2737 - كسانی كه به واسطه خویشی ارث می برند سه دسته هستند: دسته اول - پدر و مادر و اولاد میت است و با نبودن اولاد , اولاد اولاد هر چه پایین روند , هر كدام آنان كه به میت نزدیكتر است ارث می برد و تا یك نفر از این دسته هست دسته دوم ارث نمی برند.

دسته دوم - جد یعنی پدر بزرگ و جده یعنی مادر بزرگ و خواهر و برادر است و با نبودن برادر و خواهر اولاد ایشان هر كدام آنان كه به میت

نزدیكتر است ارث می برد و تا یك نفر از این دسته هست دسته سوم ارث نمی برند.

دسته سوم - عمو و عمه و دایی و خاله و اولاد آنان است و تا یك نفر از عموها و عمه ها و دایی ها و خاله های میت زنده اند اولاد آنان ارث نمی برند ولی اگر میت عموی پدری و پسر عموی پدر و مادری داشته باشد , ارث به پسر عموی پدر و مادری می رسد و عموی پدری ارث نمی برد , لیكن اگر عمو یا پسر عمو متعدد باشد و یا این كه همسر میت حیات داشته باشد این حكم خالی از اشكال نیست.

2738 - اگر عمو و عمه و دایی و خاله خود میت و اولاد آنان و اولاد اولاد آنان نباشند , عمو و عمه و دایی و خاله پدر و مادر میت ارث می برند و اگر اینها نباشند اولادشان ارث می برند و اگر اینها هم نباشند , عمو و عمه و دایی و خاله جد و جده میت ارث می برند و اگر اینها هم نباشند , اولادشان ارث می برند.

2739 - زن و شوهر به تفصیلی كه بعدا گفته می شود , از یكدیگر ارث می برند.

ارث دسته اول

2740 - اگر وارث میت فقط یك نفر از دسته اول باشد مثلا پدر یا مادر یا یك پسر یا یك دختر باشد , همه مال میت به او می رسد و اگر پسر و دختر باشند , مال را طوری قسمت می كنند كه هر دو پسر دو برابر دختر ببرد.

2741 - اگر وارث میت فقط پدر و

مادر او باشند , مال سه قسمت می شود , دو قسمت آن را پدر و یك قسمت را مادر می برد , ولی اگر میت دو برادر یا چهار خواهر یا پك برادر و دو خواهر داشته باشد كه همه آنان مسلمان و آزاد و پدری باشند یعنی پدر آنان با پدر میت یكی باشد , خواه مادرشان هم با مادر میت یكی باشد یا نه , و هیچ كدام حمل نباشند , اگر چه تا میت پدر و مادر دارد اینها ارث نمی برند , اما به واسطه بودن اینها مادر شش یك مال را می برد و بقیه را به پدر می دهند.

2742 - اگر وارث میت فقط پدر و مادر و یك دختر باشد , چنانچه میت دو برادر یا چهار خواهر یا یك برادر و دو خواهر پدری با شرایط گفته شده در مساله گذشته نداشته باشد , مال را پنج قسمت می كنند , پدر و مادر , هر كدام یك قسمت و دختر سه قسمت آن را می برد و اگر دو برادر یا چهار خواهر یا یك برادر و دو خواهر پدری با شرایط گذشته داشته باشد , بنابر قولی باز هم مال را به ترتیب گذشته پنج قسمت می كنند و وجود این اشخاص اثری ندارد ولی مشهور آن است كه در این صورت مال را شش قسمت می كنند پدر و مادر , هر كدام یك قسمت و دختر سه قسمت می برد و یك قسمت باقیمانده را چهار قسمت می كنند یك قسمت را به پدر و سه قسمت را به دختر می دهند

و در نتیجه مال میت را 24 قسمت كنند 15 قسمت آن را به دختر و پنج قسمت آن را به پدر و چهار قسمت آن را به مادر می دهند , و چون مساله خالی از اشكال نیست مراعات احتیاط در مقدار تفاوت میان یك پنجم و یك ششم از سهم مادر ترك نشود.

2743 - اگر وارث میت فقط پدر و مادر و یك پسر باشد , مال را شش قسمت می كنند , پدر و مادر هر كدام یك قسمت و پسر چهار قسمت آن را می برد , و اگر چند پسر یا چند دختر باشند , آن چهار قسمت را به طور مساوی بین خودشان قسمت می كنند و اگر پسر و دختر باشند , آن چهار قسمت را طوری تقسیم می كنند كه هر پسری دو برابر یك دختر ببرد.

2744 - اگر وارث میت فقط پدر , یا مادر و یك یا چند پسر باشند مال را شش قسمت می كنند , یك قسمت آن را پدر یا مادر و پنج قسمت را پسر می برد , و اگر چند پسر باشند آن پنج قسمت را به طور مساوی تقسیم می نماید.

2745 - اگر وارث میت فقط پدر , یا مادر , یا پسر و دختر باشد مال را شش قسمت می كنند , یك قسمت آن را پدر , یا مادر می برد و بقیه را طوری قسمت می كنند كه هر پسری دو برابر دختر ببرد.

2746 - اگر وارث میت فقط پدر , یا مادر و یك دختر باشد مال را چهار قسمت می كنند , یك قسمت

آن را پدر یا مادر و بقیه را دختر می برد.

2747 - اگر وارث میت فقط پدر یا مادر و چند دختر باشد , مال را پنج قسمت می كنند , یك قسمت را پدر یا مادر می برد و چهار قسمت را دخترها به طور مساوی بین خودشان قسمت می كنند.

2748 - اگر میت اولاد نداشته باشد , نوه پسری او اگر چه دختر باشد سهم پسر میت را می برد و نوه دختری او اگر چه پسر باشد , سهم دختر میت را می برد مثلا اگر میت یك پسر از دختر خود و یك دختر از پسرش داشته باشد , مال را سه قسمت می كنند یك قسمت را به پسر دختر و دو قسمت را به دختر پسر می دهند.

ارث دسته دوم

2749 - دسته دوم از كسانی كه به واسطه خویشی ارث می برند جد یعنی پدربزرگ , و جده یعنی مادربزرگ , و برادر , و خواهر میت است و اگر برادر و خواهر نداشته باشد , اولادشان ارث می برند.

2750 - اگر وارث میت فقط یك برادر , یا یك خواهر باشد همه مال به او می رسد و اگر چند برادر پدر و مادری , یا چند خواهر پدر و مادری باشد , مال به طوری مساوی بین آنان قسمت می شود و اگر برادر و خواهر پدر و مادری با هم باشند , هر برادری دو برابر خواهر می برد , مثلا اگر دو برادر و یك خواهر پدر و مادری دارد مال را پنج قسمت می كنند , هر یك از برادرها دو قسمت و خواهر یك

قسمت آن را می برد.

2751 - اگر میت برادر و خواهر پدر و مادری دارد , برادر و خواهر پدری كه از مادر با میت جدا است ارث نمی برد , و اگر برادر و خواهر پدر و مادری ندارد , چنانچه فقط یك خواهر یا یك برادر پدری داشته باشد , همه مال به او می رسد و اگر چند برادر یا چند خواهر پدری داشته باشد مال به طوری مساوی بین آنان قسمت می شود و اگر هم برادر و هم خواهر پدری داشته باشد هر برادری دو برابر خواهر می برد.

2752 - اگر وارث میت فقط یك خواهر یا یك برادر مادری باشد كه از پدر با میت جدا است همه مال به او می رسد , و اگر چند برادر مادری یا چند خواهر مادری یا چند برادر و خواهر مادری باشند , مال به طور مساوی بین آنان قسمت می شود.

2753 - اگر میت برادر و خواهر پدر و مادری و برادر و خواهر پدری و یك برادر یا یك خواهر مادری داشته باشد , برادر و خواهر پدری ارث نمی برند و مال را شش قسمت می كنند , یك قسمت آن را به برادر یا خواهر مادری و بقیه را به برادر و خواهر پدر و مادری می دهند و هر برادری دو برابر خواهر می برد.

2754 - اگر میت برادر و خواهر پدر و مادری و برادر و خواهر پدری و چند برادر و خواهر مادری داشته باشد , برادر و خواهر پدری ارث نمی برد و مال را سه قسمت می كنند , یك قسمت آن

را برادر و خواهر مادری به طوری مساوی بین خودشان قسمت می كنند و بقیه را به برادر و خواهر پدر و مادری می دهند و هر برادری دو برابر خواهر می برد.

2755 - اگر وارث میت فقط برادر و خواهر پدری و یك برادر مادری یا یك خواهر مادری باشد , مال را شش قسمت می كنند , یك قسمت آن را برادر یا خواهر مادری می برد و بقیه را به برادر و خواهر پدری می دهند و هر برادری دو برابر خواهر می برد.

2756 - اگر وارث میت فقط برادر و خواهر پدری و چند برادر و خواهر مادری باشد , مال را سه قسمت می كنند , یك قسمت آن را برادر و خواهر مادری به طور مساوی بین خودشان قسمت می كنند و بقیه را به برادر و خواهر پدری می دهند و هر برادری دو برابر خواهر می برد.

2757 - اگر وارث میت فقط برادر و خواهر و زن او باشد , زن ارث خود را به تفصیلی كه بعدا گفته می شود می برد و خواهر و برادر به طوری كه در مسایل گذشته گفته شد ارث خود را می برند , و نیز اگر زنی بمیرد و وارث او فقط خواهر و برادر و شوهر او باشد , شوهر نصف مال را می برد و خواهر و برادر به طوری كه در مسایل پیش گفته شد ارث خود را می برند.

ولی برای آن كه زن یا شوهر ارث می برد از سهم برادر و خواهر مادری چیزی كم نمی شود , و از سهم برادر و خواهر

پدر و مادری یا پدری كم می شود , مثلا اگر وارث میت شوهر و برادر و خواهرمادری و برادر و خواهر پدر و مادری او باشد , نصف مال به شوهر می رسد و یك قسمت از سه قسمت اصل مال را به برادر و خواهر مادری می دهند و آنچه می ماند مال برادر و خواهر پدر و مادری است , پس اگر همه مال او شش تومان باشد سه تومان به شوهر و دو تومان به برادر و خواهر مادری و یك تومان به برادر و خواهر پدر و مادری می دهند.

2758 - اگر میت خواهر و برادر نداشته باشد , سهم ارث آنان را به اولادشان می دهند و سهم برادرزاده و خواهرزاده مادری به طور مساوی بین آنان قسمت می شود , و از سهمی كه به برادرزاده و خواهرزاده پدری یا پدر و مادری می رسد بنابر مشهور هر پسری دو برابر دختر می برد ولی بعید نیست كه بین اینها هم بالسویه قسمت شود و احوط رجوع به صلح است.

2759 - اگر وارث میت فقط یك جد یا یك جده است , چه پدری باشد یا مادری , همه مال به او می رسد و با بودن جد میت , پدر جد او ارث نمی برد , و اگر وارث میت فقط جد و جده پدری باشد , مال سه قسمت می شود , دو قسمت را جد و یك قسمت را جده می برد , و اگر جد و جده مادری باشد , مال را به طور مساوی بین خودشان قسمت می كنند.

2760 - اگر وارث میت

فقط یك جد یا جده پدری و یك جد یا جده مادری باشد مال سه قسمت می شود , دو قسمت را جد یا جده پدری و یك قسمت را جد یا جده مادری می برد.

2761 - اگر وارث میت جد و جده پدری و جد و جده مادری باشد مال سه قسمت می شود یك قسمت آن را جد و جده مادری به طور مساوی بین خودشان قسمت می كنند و دو قسمت آن را به جد و جده پدری می دهند و جد دو برابر جده می برد.

2762 - اگر وارث میت فقط زن و جد و جده پدری و جد و جده مادری او باشد زن ارث خود را به تفصیلی كه بعدا گفته می شود می برد و یك قسمت از سه قسمت اصل مال را به جد و جده مادری می دهند مه به طور مساوی بین خودشان قسمت می كنند و را به جد و جده پدری می دهند و جد دو برابر جده می برد.

و اگر وارث میت شوهر و جد و جده باشد , شوهر نصف مال را می برد و جد و جده به دستوری كه در مسایل گذشته گفته شد , ارث خود را می برند.

2763 - در اجتماع برادر یا خواهر یا برادرها یا خواهرها با جد یا جده یا اجداد یا جدات چند صورت است: اول این كه هر یك از جد یا جده و برادر یا خواهر همه از طرف مادر باشند در این صورت مال بین آنها به طور مساوی تقسیم می شود , اگر چه از حیث ذكورت و انوثت

مختلف باشند.

دوم این كه همه آنها از طرف پدر باشند در این صورت مال بین آنها نیز به طور مساوی تقسیم می شود در فرضی كه همه ذكور و یا همه اناث باشند , و اگر مختلف باشند پس هر یك ذكری دو مقابل انثی می برد.

سوم این كه هر یك از جد یا جده از طرف پدر باشد و برادر , یا خواهر از طرف پدر و مادر باشد حكم این صورت حكم صورت گذشته است , و دانسته شد كه برادر یا خواهر پدری میت اگر با برادر یا خواهر پدری و مادری جمع شود پدری تنها ارث نمی برد.

چهارم این كه اجداد یا جدات بعض از آنها پدری باشند و بعضی مادری چه این كه همه شان ذكور باشند یا اناث یا مختلف و برادرها یا خواهرها نیز چنین باشند در این صورت از برای خویشان مادری از برادرها و خواهرها و اجداد و جدات یك سوم از تركه است , و به طور مساوی بین آنها تقسیم می شود , اگر چه مختلف باشند از جهت ذكورت و انوثت و از برای خویشان پدری از آنها دو سوم از تركه است كه به هر ذكری دو مقابل انثی داده می شود , و اگر اختلاف بین آنها نباشد و همه ذكور و یا همه اناث باشند به طور مساوی بین آنها تقسیم می شود.

پنجم این كه جد یا جده از طرف پدر با برادر یا خواهر از طرف مادر جمع شود در این صورت برادر یا خواهر در فرضی كه یكی باشد یك ششم از مال را می برد , و

اگر متعدد باشند یك سوم را به طور مساوی بین خودشان تقسیم می نمایند و باقی مانده مال جد یا جده است , و اگر جد و جده هر دو باشند , جد دو مقابل جده می برد.

ششم این كه جد یا جده از طرف مادر با برادر از طرف پدر جمع شود در این صورت از برای جد یا جده یك سوم است , اگر چه یكی باشد , و دو سوم آن از برای برادر است اگر چه نیز یكی باشد , و اگر با آن جد یا جده خواهر از طرف پدر باشد در صورتی كه یكی باشد نصف را می برد , و اگر متعدد باشد دو سوم را می برند , و در هر صورت از برای جد و یا جده یك سوم است و بنابر این اگر خواهر یكی شد یك ششم از تركه زاید از فریضه می ماند و احتیاط واجب در آن مصالحه است.

هفتم این كه اجداد یا جدات بعض از آنها پدری و بعض از آنها مادری و با آنها برادر یا خواهر پدری باشد , چه این كه یكی باشد یا متعدد در این صورت از برای جد یا جده مادری یك سوم است و با تعدد به طور مساوی بین آنها تقسیم می شود , اگر چه اختلاف داشته باشند از حیث ذكورت و انوثت , و از برای جد یا جده پدری , و برادر یا خواهر پدری دو سوم باقی از تركه است , و با اختلاف از حیث ذكورت و انوثت با تفاضل و بدون اختلاف به طور مساوی قسمت می

شود , و اگر با آن اجداد یا جدات برادر یا خواهر مادری باشد از برای جد یا جده مادری , با برادر یا خواهر مادری یك سوم است كه به طور مساوی بین آنها تقسیم می شود اگر چه از حیث ذكورت و انوثت اختلاف داشته باشند و از برای جد و یا جده پدری دو سوم است و بین آنان در صورت اختلاف با تفاضل والا به طور مساوی تقسیم می شود.

هشتم این كه برادرها یا خواهرها بعض از آنها پدری و بعض از آنها مادری و با آنها جد یا جده پدری باشد در این صورت از برای برادر یا خواهر مادری یك ششم تركه است اگر یكی باشد , و یك سوم از آن است اگر متعدد باشند , و به طور مساوی بین آنها تقسیم می شود , و از برای برادر یا خواهر پدری با جد یا جده پدری باقی آن تركه است به طور مساوی بین آنها تقسیم می شود در صورتی كه اختلاف از حیث ذكورت و انوثت نداشته باشند , و در صورت اختلاف به تفاضل بین آنها تقسیم می شود , و اگر با آن برادرها یا خواهرها جد یا جده مادری باشد از برای جد یا جده مادری با برادر یا خواهر مادری تمام یك سوم است و به طور مساوی بین آنها تقسیم می شود , و از برای برادر یا خواهر پدری دو سوم است و بین آنها در صورت اختلاف از حیث ذكورت و انوثت با تفاضل و در صورت عدم اختلاف به طور مساوی تقسیم می شود.

2764 - در صورتی

كه میت برادر یا خواهر دارد برادرزاده یا خواهرزاده او ارث نمی برد ولی این حكم در جایی كه ارث برادرزاده یا خواهرزاده با برادر یا خواهر مزاحمت نكند جاری نیست , مثلا اگر میت برادر پدر و جد مادری داشته باشد برادر پدری دو ثلث و جد مادری یك ثلث ارث می برد , و در این صورت اگر میت پسر برادر مادری نیز داشته باشد پسر برادر با جد مادری در ثلث شریك می باشند.

ارث دسته سوم

2765 - دسته سوم عمو و عمه و دایی و خاله و اولاد آنان است به تفصیلی كه گفته شد كه اگر از طبقه اول و دوم كسی نباشد اینها ارث می برند.

2766 - اگر وارث میت فقط یك عمو یا یك عمه است , چه پدر و مادری باشد یعنی با میت از یك پدر و مادر باشد , یا پدری باشد یا مادری همه مال به او می رسد و اگر چند عمو یا چند عمه باشند و همه پدر و مادری , یا همه پدری باشند , مال به طوری مساوی بین آنان قسمت می شود و اگر عمو و عمه هر دو باشد , و همه پدر و مادری , یا همه پدری باشند , بنابر اقوی عمو دو برابر عمه می برد , مثلا اگر وارث میت دو عمو و یك عمه باشد , مال را پنج قسمت می كنند , یك قسمت را به عمه می دهند و چهار قسمت را عموها به طور مساوی بین خودشان قسمت می كنند.

2767 - اگر وارث میت فقط چند عموی مادری یا چند عمه مادری

باشند , مال به طور مساوی بین آنان قسمت می شود , و اگر وارث عمو و عمه مادری باشند عمو دو برابر عمه ارث می برد هر چند احتیاط آن است كه در مقدار زیادی از سهم عمو با هم صلح كنند.

2768 - اگر وارث میت عمو و عمه باشد و بعضی پدری و بعضی مادری و بعضی پدر و مادری باشند , عمو و عمه پدری ارث نمی برند و اقوی این است كه اگر میت یك عمو یا یك عمه مادری دارد , مال را شش قسمت می كنند یك قسمت را به عمو یا عمه مادری و بقیه را به عمو و عمه پدر و مادری و در فرض نبودن آنها به عمو و عمه پدری می دهند و اگر هم عمو و هم عمه مادری دارد , مال را سه قسمت می كنند دو قسمت را به عمو و عمه پدر و مادری و در فرض نبودن آنها به عمو و عمه پدری و یك قسمت را به عمو و عمه مادری می دهند , و مشهور آن است كه سهم عمو و عمه مادری میان آنان به طور مساوی تقسیم می شود ولی بعید نیست كه عمو دو برابر عمه ارث ببرد هر چند احتیاط آن است كه با هم صلح كنند.

2769 - اگر وارث میت فقط یك دایی , یا یك خاله باشد همه مال به او می رسد و اگر هم دایی و هم خاله باشد و همه پدر و مادری , یا پدری یا مادری باشند , بعید نیست كه دایی دو برابر خاله ارث ببرد

ولی احتمال تساوی هم می رود پس مراعات احتیاط ترك نشود.

2770 - اگر وارث میت فقط یك یا چند دایی , و خاله مادری و دایی و خاله پدر و مادری و دایی و خاله پدری باشد ارث نبردن دایی و خاله پدری محل اشكال است و در هر حال بعید نیست كه دایی دو برابر خاله ارث ببرد ولی احتیاط به مصالحه ترك نشود.

2771 - اگر وارث میت یك یا چند دایی یا یك یا چند خاله یا دایی و خاله و یك یا چند عمو یا یك یا چند عمه یا عمو و عمه باشد مال را سه قسمت می كنند یك قسمت را دایی یا خاله یا هر دو و بقیه را عمو یا عمه یا هر دو می برند.

2772 - اگر وارث میت یك دایی یا یك خاله و عمو و عمه باشد چنانچه عمو و عمه , پدر و مادری یا پدری باشند , مال را سه قسمت می كنند یك قسمت را دایی یا خاله می برد و از بقیه بنابر اقوی دو قسمت را به عمو و یك قسمت را به عمه می دهند , بنابر این مال را نه قسمت می كنند سه قسمت را به دایی یا خاله و چهار قسمت را به عمو و دو قسمت را به عمه می دهند.

2773 - اگر وارث میت یك دایی یا یك خاله و یك عمو یا یك عمه مادری و عمو و عمه پدر و مادری یا پدری باشد , مال را سه قسمت می كنند , یك قسمت آن را به دایی یا خاله می دهند

, و دو قسمت باقیمانده را عمو و عمه بین خود تقسیم می كنند , و بعید نیست كه عمو دو برابر عمه ارث ببرد , هر چند مراعات احتیاط بهتر است.

2774 - اگر وارث میت چند دایی و چند خاله باشد كه همه پدر و مادری یا پدری یا مادری باشند و عمو و عمه هم داشته باشند , مال سه سهم می شود , دو سهم آن را به دستوری كه گفته شد بین عمو و عمه تقسیم می كنند , و یك سهم آن را دایی ها و خاله ها به طوری كه در مساله (2770) گذشت بین خودشان قسمت می نمایند.

2775 - اگر وارث میت دایی یا خاله مادری و چند دایی و خاله پدری و مادری یا پدری تنها و عمو و عمه باشد , مال سه سهم می شود , دو سهم آن را به دستوری كه سابقا گفته شد , عمو و عمه بین خودشان قسمت می كنند , و بعید نیست بقیه ورثه در تقسیم یك سهم باقیمانده با هم مساوی باشند.

2776 - اگر میت عمو و عمه و دایی و خاله نداشته باشد , مقداری كه به عمو و عمه می رسد , به اولاد آنان و مقداری كه به دایی و خاله می رسد به اولاد آنان داده می شود.

2777 - اگر وارث میت عمو و عمه و دایی و خاله پدر و عمو و عمه و دایی و خاله مادر او باشند , مال سه سهم می شود , یك سهم آن را عمو و عمه و دایی و خاله مادر میت , ارث

می برند و مال بنابر مشهور میان آنها به طور مساوی تقسیم می شود , ولی احتیاط به صلح ترك نشود , و دو سهم دیگر آن را سه قسمت می كنند , یك قسمت را دایی و خاله پدر میت به همان كیفیت بین خودشان قسمت می نمایند و دو قسمت دیگر آن را نیز به همان كیفیت به عمو و عمه پدر میت می دهند.

ارث زن و شوهر

2778 - اگر زنی بمیرد و اولاد نداشته باشد , نصف همه مال را شوهر او و بقیه را ورثه دیگر می برند , و اگر از آن شوهر یا از شوهر دیگر اولاد داشته باشد , چهار یك همه مال را شوهر و بقیه را ورثه دیگر می برند.

2779 - اگر مردی بمیرد و اولاد نداشته باشد , چهار یك مال او را زن و بقیه را ورثه دیگر می برند , و اگر از آن زن یا از زن دیگر اولاد داشته باشد , هشت یك مال را زن و بقیه را ورثه دیگر می برند.

و زن از زمین خانه و باغ و زراعت و زمینهای دیگر ارث نمی برد , نه از خود زمین و نه از قیمت آن و نیز از خود هوایی خانه مانند بنا و درخت ارث نمی برد , ولی از قیمت آنها ارث می برد , و هم چنین است درخت و زراعت و ساختمانی كه در زمین باغ و زراعت و زمینهای دیگر است.

2780 - اگر زن بخواهد در چیزهایی كه از آنها ارث نمی برد , مانند زمین خانه مسكونی , تصرف كند , باید از ورثه دیگر

اجازه بگیرد , و جایز نیست كه ورثه تا سهم زن را نداده اند , باید از ورثه دیگر اجازه بگیرد , و جایز نیست كه ورثه تا سهم زن را نداده اند , در چیزهایی كه زن از قیمت آنها ارث می برد , مانند بنا و درخت بدون اجازه او تصرف كنند.

2781 - اگر بخواهند بنا و درخت و مانند آن را قیمت نمایند باید همان طور كه نزد مقومین معمول است آنها را بدون در نظر گرفتن خصوصیت زمینی كه در آن هستند حساب كنند چقدر ارزش دارند , نه این كه آنها را كنده شده از زمین فرض نمایند , و قیمت گذارند , یا این كه قیمت آنها را در حالی كه بدون اجاره در همین زمین باقی بمانند تا از بین بروند حساب كنند.

2782 - مجرای آب قنات و مانند آن حكم زمین را دارد و آجر و چیزهایی كه در آن به كار رفته , در حكم ساختمان است.

2783 - اگر میت بیش از یك زن داشته باشد , چنانچه اولاد نداشته باشد , چهار یك مال , و اگر اولاد داشته باشد , هشت یك مال به شرحی كه گفته شد , به طور مساوی بین زنهای او قسمت می شود , اگر چه شوهر با همه یا بعض آنان نزدیكی نكرده باشد , ولی اگر در مرضی كه در آن مرض از دنیا رفته , زنی را عقد كرده و با او نزدیكی نكرده است , آن زن از او ارث نمی برد , و حق مهر هم ندارد.

2784 - اگر زن در حال مرض شوهر

كند و به همان مرض بمیرد شوهرش اگر چه با او نزدیكی نكرده باشد , از او ارث می برد.

2785 - اگر زن را به ترتیبی كه در احكام طلاق گفته شد , طلاق رجعی بدهند , و در بین عده بمیرد , شوهر از او ارث می برد , و نیز اگر شوهر در بین آن عده بمیرد زن از او ارث می برد.

ولی اگر بعد از گذشتن عده یا در عده طلاق باین , یكی از آنان بمیرد , دیگری از او ارث نمی برد.

2786 - اگر شوهر در حال مرض عیالش را طلاق دهد و پیش از گذشتن دوازده ماه هلالی بمیرد , زن با سه شرط از او ارث می برد: اول آن كه در این مدت شوهر دیگر نكرده باشد , و در صورتی كه شوهر كرده باشد , ارث نمی برد , هر چند احتیاط این است كه صلح نمایند.

دوم آن كه طلاق به در خواست و رضای زن انجام نگرفته باشد , و گرنه ارث نمی برد , خواه چیزی به شوهر داده باشد كه او را طلاق دهد یا نه.

سوم شوهر در مرضی كه در آن مرض زن را طلاق داده , به واسطه آن مرض یا به جهت دیگری بمیرد , پس اگر از آن مرض خوب شود و به جهت دیگری از دنیا برود زن از او ارث نمی برد.

2787 - لباسی كه مرد برای پوشیدن زن خود گرفته اگر چه زن آن را پوشیده باشد , بعد از مردن شوهر جزء مال شوهر است.

مسایل متفرقه ارث

2788 - قرآن و انگشتر و شمشیر میت و لباسهایی

را كه پوشیده مال پسر بزرگتر است , و اگر میت از سه چیز اول بیشتر از یكی دارد , مثلا دو قرآن یا دو انگشتری دارد , احتیاط واجب آن است كه پسر بزرگ در آنها با ورثه دیگر صلح كند و الحاق رحل و تفنگ و خنجر و مانند اینها از سلاحهای دیگر به چهار چیز گذشته خالی از وجه نیست , ولی احتیاط واجب آن است كه پسر بزرگتر در آنها با دیگر ورثه صلح نماید.

2789 - اگر پسر بزرگ میت بیش از یكی باشد مثلا از دو زن او در یك وقت دو پسر به دنیا آمده باشند , باید چیزهای گذشته را به طور مساوی بین خودشان قسمت كنند.

2790 - اگر میت قرض داشته باشد , چنانچه قرضش به اندازه مال او یا زیادتر باشد , باید پسر بزرگتر چیزهایی هم كه مال او است و در مساله پیش گفته شد , به قرض او بدهد , و یا به مقدار قیمت آنها از مال خود بدهد و اگر قرض میت كمتر از مال او باشد , چنانچه بقیه اموالش غیر از آن چند چیزی كه به پسر بزرگتر می رسد كافی برای اداء قرضش نباشد , باید پسر بزرگتر از آن چیزها یا از مال خود به نسبت به قرض او بدهد و اگر بقیه اموالش كافی به قرض باشد , باز هم احتیاط لازم آن است كه پسر بزرگتر به كیفیت گذشته در ادای قرض میت شركت كند.

مثلا اگر همه دارایی میت شصت تومان است و به مقدار بیست تومان آن از چیزهایی است كه مال پسر بزرگتر

است و سی تومان هم قرض دارد , پسر بزرگ باید به مقدار ده تومان از آن چیزها را بابت قرض میت بدهد.

2791 - مسلمان از كافر ارث می برد ولی كافر اگر چه پدر یا پسر میت مسلمان باشد از او ارث نمی برد.

2792 - اگر كسی یكی از خویشان خود را عمدا و بنا حق بكشد , از او ارث نمی برد , ولی اگر از روی خطا باشد مثل آن كه سنگ را به هوا بیندازد و اتفاقا به یكی از خویشان او بخورد و او را بكشد , از او ارث می برد , ولی ارث بردن او از دیه قتل محل اشكال است.

2793 - هر گاه بخواهند ارث را تقسیم كنند , برای بچه ای كه در شكم است كه اگر زنده به دنیا بیاید ارث می برد , در صورتی كه احتمال بیشتر از یكی نرود , و اطمینان نباشد كه آن بچه دختر است بنابر احتیاط سهم یك پسر را كنار می گذارند , و زیادی را ورثه بین خود تقسیم می كنند , بلكه اگر احتمال معتنابه بدهند بیشتر از یكی است , مثلا احتمال بدهند كه زن به دو یا سه بچه پسر حامله باشد , باید بنابر احتیاط سهم حمل محتمل را كنار بگذارند , و چنانچه مثلا یك پسر یا یك دختر به دنیا آمد , زیادی را ورثه بین خودشان تقسیم می كنند.

آخر رساندند. ایشان به خاطر برخورداری از هوش و استعداد سرشار، از همان زمان طفولیت، مورد توجه خاص اطرافیان قرار گرفت به طوری كه هنگام تحصیل مدیران و معلمان وی، تعجب می کردند و اعتقاد داشتند كه ایشان از نظر درك مطالب، از استعداد بالایی برخوردار است به همین جهت، همواره او را برای رسیدن به حرفه ای خاص مورد تشویق و تحسین قرار میدادند.

اما معظم له به خاطر علاقه زیاد به مكتب غنی اهل بیت (علیهم السلام) و روحانیت شیعه، تصمیم گرفت تا در این مسیر مقدس وارد شود.

لذا پس از سپری نمودن تحصیلات جدید، با شوق فراوان و علیرغم مخالفت اطرافیان، به مدرسه طالبیه تبریز روی آورد و در سال 1323 در سن 18 سالگی تحصیل علوم دینی را آغاز نمود و طی چهار سال، مقدمات و مقداری از دروس سطح را در شهر تبریز به پایان رساند.

حضور در حوزه های علمیه

الف) عزیمت به حوزه علمیه قم:

استاد معظم، آیت الله تبریزی در سال 1327 شمسی شهر تبریز را ترك نمود و وارد حوزه علمیه قم شد.

ایشان در قم دوره سطح را به پایان برده و در اوج شكوفایی علم و فقاهت و غنای حوزه وارد درس خارج اساتیدی همچون مرحوم آیت الله العظمی سید محمّد حجت و مرحوم آیت الله العظمی بروجردی (قدس الله اسرارهما) شدند و همزمان با آن مشغول تدریس كتب سطح نیز گردیدند. این افاده و استفاده 5 سال یعنی تا سال 1332 شمسی طول كشید. در طول این مدت، 4 سال نزد آیت الله رضی زنوزی تبریزی استفاده كامل نمودند و در نزد مرحوم آیت الله العظمی بروجردی در فقه

و اصول بهره لازم را بردند و موفقیت ایشان تا جایی بود كه استادشان مرحوم بروجردی (قدس سره) ایشان را به عنوان ممتحن طلاب حوزه، انتخاب نمودند.

معظم له در طول سالیان اولیه اقامت در قم بیشترین تدریس را در مسجد نور مقابل شیخان داشتند كه طلاب و فضلاء بسیاری از محضر درسشان فیض میبردند.

ب) عزیمت به نجف اشرف

استاد بزرگوار، علاقه وافری به ادامه درس و بحث، آن هم از منبع پر فیض علوی (ع) و جوار مرقد مطهر امیر مؤمنان علی (علیه السلام) داشتند. یكی از آرزوهای ایشان، این بود كه به نجف اشرف عزیمت نمایند امّا به خاطر فقدان امكانات و وجود مشكلات، آرزویی دور مینمود ولی ایشان آنچنان عاشق این سفر بود كه از هر فرصتی برای این كار استفاده مینمود. معظم له روزی در محضر علماء و بعضی از مراجع وقت آن زمان در قم نشسته بودند كه بحثی علمی پیش میآید و تنها كسی كه به خوبی از عهده جواب برآمدند ایشان بودند كه باعث خوشحالی جمع میشود و از ذكاوت و هوش ایشان متعجب میگردند. در این میان شخص تاجری (حاج یعقوب ایپكچی) كه فردی متدین و علاقمند به روحانیت بوده است و در آن مجلس حضور داشته، بعد از اتمام جلسه از استاد میخواهد كه قدری صبر كند و سپس بعد از خلوت شدن مجلس با ایشان به صحبت میپردازد و از ایشان میخواهد تا اگر خواسته ای دارند بفرمایند تا برایشان انجام دهند، حضرت استاد پاسخ میدهند: كه "من خیلی علاقه دارم برای ادامه درس و بحث به نجف بروم ولی به دلیل فقدان امكانات نمیتوانم". آن

شخص، امكانات و خرج سفر ایشان را فراهم میكند و استاد عزیز ما، حضرت آیت الله العظمی تبریزی بعد از گذشت 5 سال از حضور در حوزه علمیه مقدسه قم، در سال 1332 شمسی جهت ادامه تحصیلات به نجف اشرف عزیمت نمودند و تا سالها نیز بدون اینكه از شهریه و وجوهات استفاده كنند با امكانات همان شخص، در نجف به درس و بحث پرداختند. حضرت استاد، در نجف اشرف در محضر درس اساتید برجسته و عالیمقام آن زمان حاضر شده و به خوشه چینی پرداختند. اما عمدتاً از افاضات مرحوم آیت الله حاج سید عبدالهادی شیرازی (رحمه الله) و مرحوم آیت الله العظمی خوئی (رحمه الله) استفاده كردند و در بدو ورود به درس ایشان، توجه استاد را به خود جلب كرد به طوری كه به شورای استفتاء معظم له دعوت شدند. در آن روزگار، حوزه های درس نجف اشرف در اوج شكوفائی و شور و نشاط بود. لذا معظم له با تمام توان و تلاش خود در محضر اساتید حاضر شدند و از موقعیتی كه فراهم آمده بود كمال استفاده را نمودند تا به مدارج عالی علم و مقام بلند اجتهاد نائل آمدند.

استاد عزیز در ابتدای ورود به نجف اشرف، حجره ای در مدرسه قوام السلطنه شیرازی تهیه كردند و مشغول تدریس مكاسب و كفایه در مسجد خضراء و عمران شدند و روز به روز بر وسعت حوزه درسیشان افزوده میگردید تا جایی كه عده زیادی از فضلاء از محضر درس ایشان استفاده نمودند و با تقاضای آنان، درس خارج استاد تشكیل گردید و شاگردان خویش را از شجر پر ثمر فقه اهل

بیت (علیهم السلام) بهره مند گردانیدند.

هنگامی كه استاد بزرگوار به نجف مشرف شدند، در حجره آیت الله العظمی شهید میرزا علی غروی (رحمه الله) در مدرسه خلیلی مهمان شدند سپس حجره ای در مدرسه قوام نزدیك مسجد طوسی در اختیار معظم له قرار دادند و از ابتدای امر، استاد در درس امام خوئی (رحمه الله) شركت می کردند و درس اصول بعد از نماز مغرب و عشاء در مسجد خضراء بود كه در آن زمان بحث در خصوص (هل یجب الفحص فی الشبهات الموضوعیة أم لا) بوده و استاد بزرگوار بعد از اشكال در قسمتی از درس، بحثی با استاد خود سید الخوئی (رحمه الله) میكنند و فردای آن روز سید الخوئی از یكی از نزدیكان درسشان بنام آقای توحیدی تبریزی سؤال میكند این آقا كیست؟ گفته بود اهل تبریز است و از قم آمده! سید الخوئی (رحمه الله) فرموده بودند این شخص آینده درخشانی دارد! و حضرت استاد همزمان با وفات سید الحكیم به تدریس خارج فقه بر طبق مكاسب و همچنین اصول از اول دوره میپردازند. و بعد از اطلاع سید الخوئی از شروع درس خارج ایشان به استادمان تبریك میگوید و مرحوم آقای مشكینی هنگامی كه در نجف بودند از سید الخوئی در خصوص استاد بزرگوار سؤال كردند كه سید الخوئی در جواب میفرماید: میرزا جواد فاضل و مجتهد مطلق است.

حضرت آیت الله العظمی تبریزی (دام عزه) را میتوان یكی از شاگردان برجسته و مبرز مرحوم آیت الله العظمی خوئی (رحمه الله) به حساب آورد كه همیشه مورد عنایت و توجه خاص استادشان بودند و در اغلب جلسات علمی خصوصی استادشان نیز

شركت مینمودند و در بحثها و درسها با طرح اشكالات و مطرح كردن فروعات، بر بار علمی محفل میافزودند. معظم له طرف مشورت آیت الله خوئی (رحمه الله) بودند و از اصحاب استفتاء به شمار میرفتند و در سفرهایی مثل كوفه و كربلا، نیز ملازم استادشان بودند. این مرجع والا، علاوه بر تدریس و تحقیق در حوزه علمیه نجف، از امر تبلیغ احكام و مسائل دینی مردم نیز غافل نبودند و در ایام تبلیغی و فرصتهای مناسب به نقاط مورد احتیاج تشریف میبردند و به تبلیغ احكام الله میپرداختند و از آنجا كه گفتارشان با عمل آمیخته بوده است این تلاشها، اثر بسیار مطلوبی را به جای گذارده است كه میتوان گفت ناشی از اخلاق و روش برخورد ایشان با مردم است و میتوان ادعا نمود كه ایشان موجب پایه گذاری تشیع در منطقه ای از كركوك عراق بوده اند به طوری كه اكثر مردم آن مناطق بواسطه آشنایی با ایشان به مكتب غنی اهل بیت (علیهم السلام) روی آوردند.

عزیمت به ایران

حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ جواد تبریزی پس از گذشت 23 سال حضور دائم و فعال و جدّی در حوزه مقدس نجف اشرف و استفاده و افاده و تحقیق و تدریس و تبلیغ، سرانجام در سال 1355 شمسی به هنگام مراجعت از زیارت سید الشهداء حسین بن علی (علیهما السلام) به سمت نجف، توسط رژیم بعث عراق دستگیر و به ایران فرستاده شدند.

پس از ورود به ایران، مجدداً به حوزه علمیه قم مشرف و فعالیتهای خود را از سر گرفتند و هم اكنون، ایشان همچنان از تمامی وقت خود در مسیر تحقیق و

تألیف و بحث و تدریس و تربیت شاگردان استفاده مینمایند. معظم له در طول سالیان دراز تدریس، هزاران طلبه فاضل را به جامعه اسلامی تحویل داده اند و در طول این مدت حوزه درس ایشان یكی از شلوغترین حوزه های درسی بوده است و فعلاً نیز درس خارج فقه ایشان كه صبحها در مسجد اعظم قم برگزار میگردد یكی از پر رونق ترین درسهای حوزه است. حضرت استاد در بیان مطالب بسیار دقیق و نكته پردازند و به خاطر آنكه واقعاً درسی مجتهد پرور است فضلایی قوی را به خود جلب كرده است.

روحیات و نكات برجسته اخلاقی

به اعتراف همگان، استاد دارای روحیات و نكاتی است درس آموز و جالب كه هر طالبی را به خود جلب میكند و محبتش را در دل او میافكند. گرچه باید گفت نمیتوان تمام ویژگیها را بیان كرد، چرا كه بسیاری از آنها از امور باطنی و قلبی است و از دید ما پنهان، اما چند ویژگی را به عنوان نمونه متذكر میشویم:

الف) تواضع و فروتنی شدید:

ایشان با اینكه از نظر علمی و عملی استادی برجسته و بزرگوارند ولی در عین حال با عموم افراد بخصوص شاگردان خود با كمال تواضع، برخوردی پدرانه دارند. هیچگاه دیده نشده است كه در پاسخ به اشكال كسی، او را بكوبند یا از دادن پاسخ، شانه خالی كنند بلكه با گفتن "من در خدمت شما هستم" او را به نقد و اشكال تشویق میكنند. خلاصه آنكه بین استاد و شاگردانش روابطی عاطفی حكمفرماست و اگر وقت داشته باشند گاهی به منزل شاگرد خود نیز میروند و اگر خبر پیدا كنند كه یكی از آنها

مشكل دارد در صدد رفع مشكل برمیآیند و از هر گونه مساعدتی دریغ نمیورزند و متقابلاً شاگردان هم با شناختی كه از استاد دارند، وی را الگوی اخلاقی و پدر خود میدانند. استاد با كمال تواضع، هر روزه حتی روزهای تعطیل و جمعه تا نزدیك ظهر در منزل جوابگوی مسائل علمی طلاب و فضلاء میباشند.

ب) بیتوجهی به ظواهر دنیوی

ایشان با اینكه در این موقعیت، میتوانند از امكانات بسیاری استفاده نمایند اما در عین حال از كمترین آن بهره میبرند و از نظر منزل و امكانات رفاهی به اقل ضرورت اكتفا مینمایند و كمترین بهره شخصی را از وجوهات و سهم مبارك امام (علیه السلام) میبرند. حتی از اینكه با وجوهات به زیارت ثامن الائمه حضرت رضا (علیه السلام) مشرف شوند امتناع دارند. معظم له مایل به هیچگونه تشریفات و تجملات و نام و عنوانی نیستند و به جرأت میتوان گفت، خود ایشان قدمی برای مطرح شدن و مرجعیت برنداشته اند. رضایت به انتشار عكس خود ندادند و حاضر به مصاحبه در مورد معرفی خودشان و بیان زندگی خود نشدند كه به عنوان مثال، برای تهیه این زندگینامه بارها به ایشان مراجعه گردید ولی قبول نفرمودند.

مكرراً از مناطق مختلف داخل و خارج از كشور جهت مصاحبه و معرفی ایشان و درج در مجلات و روزنامه ها مراجعه مینمایند اما ایشان حاضر نیستند وقت خود را صرف این كارها نمایند و میگویند "من معذور هستم". بدون هیچ تكلفی، پیاده هر روز به درس میروند و به منزل باز میگردند و گاه، مسافت طولانی را پیاده طی مینمایند با اینكه حدود 20 سال است معظم له صاحب

رساله توضیح المسائل هستند و به معنی واقعی مجتهد و مرجعی قوّی و دقیق میباشند، ولی هیچگاه در پی تبلیغ از خود نبوده و نیستند و قلباً هم مایل به تعریف و تمجید و تبلیغ دیگران نمیباشند. در مصرف نمودن سهم مبارك امام (علیه السلام) دقت كافی را به خرج میدهند تا بجا صرف گردد. سالیان دراز است كه ایشان در فصل تابستان و گرمای طاقت فرسای قم، همچنان در منزل به سر میبرده اند و از رفتن به جاهای خنك امتناع داشته اند همانگونه كه در ایام جنگ تحمیلی و موشك باران شهر مقدس قم نیز ایشان حاضر به ترك منزل و شهر نشدند و میفرمودند:

"چرا باید عده ای زیر موشك باشند و ما راحت باشیم؟" زمانی كه این شهر مقدس مورد هجوم وحشیانه موشكها و هواپیماهای دشمن قرار گرفته بود، چندین بار مقارن برگزاری درس معظم له، این حملات انجام گرفت ولی ایشان كرسی درس را ترك ننموده و در همان حال، به تدریس ادامه دادند.

هنگامی كه مسئولین شهر از حضور ایشان در شهر قم (با وجود بمباران شدید و خالی شدن شهر) مطلع شدند تصمیم گرفتند كه سنگرهایی از پیش ساخته شده را به بیت ایشان منتقل نمایند كه معظم له موافقت ننمودند.

بارها مشاهده شد كه در هنگام حمله رزمندگان اسلام بر كفر، مشغول دعای توسل هستند و طبق نقل نزدیكانشان، در آن موقعیت، حال استاد به گونه ای منقلب بود كه كسی جرأت نمیكرد با ایشان سخن بگوید. علاقه ایشان به رزمندگان، فوق العاده بود و در محافل مختلف از آنها به عنوان بهترین انسانهای روی زمین نام میبردند. لذا

با توصیه ایشان، تعداد زیادی از شاگردانشان در جبهه های نور علیه ظلمت شركت جستند و عده ای نیز به فیض شهادت نائل آمدند.

در یكی از سالهای جنگ تحمیلی قبل از فرا رسیدن ماه مبارك رمضان، در آخرین روز درس، سخنرانی مهمّی ایراد فرمودند كه سوابق كثیف صدام و حزب بعث و اهداف آنها را بیشتر روشن نمود و همان زمان از صدای جمهوری اسلامی پخش گردید و تأثیر بسزایی هم بر جای گذاشت.

ج) خضوع و خشوع در عبادت

معظم له در نماز و سایر عبادات، خضوعی خاص دارند همانطور كه در هنگام ذكر مصائب اهل بیت (علیهم السلام) مخصوصاً حضرت سید الشهداء (علیه السلام) نیز حال خوشی دارند و باران اشك از دیده هایشان روان است. بسیار رقیق القلب و سریع البكاء میباشند. در تمام ایام سوگواری و پنجشنبه هر هفته در منزل، اقامه عزا مینمایند كه این مجالس از معنویت خاصی برخوردار است.

د) علاقه و اشتیاق شدید به تحقیق و تدریس

یكی از ویژگیها و امتیازات ایشان كه میتوان گفت كم نظیر است، جدیت و تلاش بیوقفه ای است كه همگان را به تعجب وا میدارد. این خصیصه از بدو تحصیل و سالیانی دراز قبل، در ایشان به چشم میخورده است. اهل منزل بارها در دوران تحصیل و تدریس ایشان، مشاهده كرده اند كه استاد شبانگاه به مطالعه پرداخته اند و با صدای مؤذن كه اذان صبح را میگفته است سر از كتاب و قلم برداشته اند.

هم دوره ای های معظم له میگویند: "همواره استاد در حال مطالعه بودند و هیچگاه در جلسات و مهمانیها شركت نمی کردند بلكه وقتشان منحصراً صرف امور علمی

میگشت، چه در نجف و چه قبل از آن كه در قم و در حجره بودند." خود ایشان گاهی میفرمودند:

"من چهل سال است كه معنای تعطیلی را نفهمیده ام."

این مرجع عالیقدر در این سن، حاضر نیستند كه لحظه ای را هدر دهند و تمام ساعات عمرشان وقف تلاش علمی است و این سیره ی تمام مدت حیاتشان میباشد. همانگونه كه در نجف اشرف از رفتن به هر گونه مجلس و برنامه ای خودداری میورزیدند و حتی بعد از درس چهارشنبه، گاهی تا شنبه از منزل بیرون نمیآمدند و مشغول نوشتن و تحقیق بودند. اكنون نیز با همان روحیه سرشار، به فضل الهی و توجهات امام عصر (عج) مشغول امور علمی هستند و تا چندی پیش علاوه بر دو درس خارج فقه و اصول كه عمومی میباشد درس خارج فقهی نیز در منزل داشتند كه فضلاء را از محضرشان بهره مند مینمودند این درس در گذشته حتی روزهای تعطیل و جمعه ها و ایام وفیات و تابستان برگزار میشد افزون بر این، ساعاتی را نیز به پاسخ استفتائات میپردازند و وقت دیگری را برای بحث و پاسخگوئی طلاب اختصاص داده اند و بقیه اوقات را به تحقیق و تألیف مباحث علمی رجال و فقه و اصول میگذرانند. و در حقیقت تمام شبانه روز (به استثنای ساعاتی اندك و كوتاه) در خدمت اسلام و مسلمین میباشند و ساعات استراحت و خواب بسیار كمی دارند و از غالب مواهب چشم پوشیده اند تا حداكثر بهره را از عمر شریفشان داشته باشند.

ه) نظم

یكی از خصوصیات و اوصاف سازنده ای كه در موفقیت استاد عزیز (حفظه الله) نقش

اساسی داشته است، نظم و برنامه ریزی دقیق ایشان است كه در طول عمر پر بركت وی همواره مورد عمل بوده است به طوری كه تمام كارهایشان دارای وقت مخصوص و معین است و هیچگاه مشاهده نشده است كه وقت خود را صرف امور خارج از برنامه ی علمی و درسی نمایند و از این طریق، كمال استفاده را از اوقات خود مینمایند.

تألیفات

مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ جواد تبریزی (دام ظله) تألیفات بسیاری دارند كه بعضی از آنها چاپ و برخی هنوز به زیور طبع آراسته نگشته است، از جمله تألیفات ایشان:

1 ارشاد الطالب (تعلیقه چهار جلدی بر مكاسب محرمه شیخ اعظم انصاری "ره")

2 اسس القضاء والشهادات

3 طبقات الرجال كه بحث وسیع رجالی است

4 تكمله منهاج الصالحین و تعلیقه بر آن

5 رساله ی توضیح المسائل

6 مسائل منتخبه

7 مناسك حج

8 حاشیه عروة الوثقی

9 حاشیه بر وسیله مرحوم آیت الله اصفهانی "ره"

10 حدود

11 فی علم الاصول

12 فی علم الفقه

13 شرح كفایة الاصول

14 صراط النجاة در 6 جلد

15 قصاص

16 التهذیب در احكام حج

17 الأنوار الالهیة فی المسائل العقائدیة

18 رساله احكام بانوان

19 رساله احكام نوجوانان و جوانان

20 استفتائات جدید

21 چندین جزوه در موضوعات گوناگون

احكام تقلید

مساله 1 - شخص مسلمان باید به اصول دین از روی دلیل اعتقاد پیدا كند و نمی تواند در اصول دین تقلید نماید, یعنی بدون سؤال از دلیل گفته كسی را قبول كند.

ولی در احكام دین در غیر ضروریات باید مجتهد باشد كه بتواند احكام را از روی دلیل بدست آورد, یا از مجتهد تقلید كند,یعنی به دستور او رفتار نماید, یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید كه یقین كند تكلیف خود را انجام داده است , مثلا اگر عده ای ازمجتهدین عملی را حرام می دانند و عده دیگر می گویند حرام نیست , آن عمل را انجام ندهد, و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب می دانند, آن را بجا آورد.

پس كسانی كه مجتهد نیستند و نمی توانند به احتیاط عمل كنند, لازم است

از مجتهد تقلید نمایند.

مساله 2 - تقلید در احكام , عمل كردن به دستور مجتهد است.

و از مجتهدی باید تقلید كرد كه مرد و بالغ و عاقل و شیعه دوازده امامی و حلال زاده و زنده و عادل باشد.

و نیز معتبر است سابقه فسق معروفی بین مردم نداشته باشد, و از مجتهدی كه تقلید می شود غیر از اوصاف ذكر شده امر دیگری معتبر نیست.

و عادل كسی است كه كارهائی را كه بر او واجب است بجا آورد و كارهائی را كه بر او حرام است ترك كند, و نشانه عدالت این است كه در ظاهر شخص خوبی باشد, كه اگر از اهل محل یا همسایگان او یا كسانی كه با او معاشرت دارند حال او را بپرسند, خوبی او را تصدیق نمایند. ودر صورتی كه اختلاف فتوی بین مجتهدین در مسائل محل ابتلاء ولو اجمالا معلوم باشد لازم است مجتهدی كه انسان از اوتقلید می كند اعلم باشد, یعنی در فهمیدن حكم خدا از تمام مجتهدهای زمان خود بهتر باشد.

مساله 3 - مجتهد و اعلم را از سه راه می توان شناخت: اول: آنكه خود انسان یقین كند مثل آنكه از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد.

دوم: آنكه دو نفر عالم و عادل , كه می توانند مجتهد اعلم را تشخیص دهند, مجتهد بودن یا اعلم بودن كسی را تصدیق كنند بشرط آنكه دو نفرعالم و عادل دیگر با گفته آنان مخالفت ننمایند و در صورت اختلاف , خبره بودن هر كدام بیشتر باشد قول او مقدم است بلكه به گفته یك نفرعالم خبره مورد وثوق نیز اجتهاد یا اعلمیت

ثابت می شود.

سوم: آنكه عده ای از اهل علم كه می توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند و از گفته آنان اطمینان پیدا می شود, مجتهد بودن یا اعلم بودن كسی را تصدیق كنند.

مساله 4 - اگر اختلاف بین مجتهدین ولو اجمالا معلوم و شناختن اعلم مشكل باشد, لازم است از كسی تقلید كند كه او با دیگران مساوی یااعلم از آنها باشد و در صورت احتمال اعلمیت در هر كدام كافی است از یكی از آنها تقلید كند و گمان به اعلمیت معتبر نیست.

مساله 5 - بدست آوردن فتوی یعنی دستور مجتهد چهار راه دارد: اول: شنیدن از خود مجتهد.

دوم: شنیدن از دو نفر عادل كه فتوای مجتهد را نقل كنند.

سوم: شنیدن از كسی كه انسان به گفته او اطمینان دارد.

چهارم: دیدن در رساله مجتهد در صورتی كه انسان بدرستی آن رساله اطمینان داشته باشد, ودر صورتی كه نقل شخص معتبر با نوشته رساله معتبره مخالفت كند و اشتباه در یكی معلوم نگردد, شخص باید تا روشن شدن فتوای مجتهد عمل به احتیاط كند, و اگر ناقل نقل خود را نسبت به رساله بدهد كه در آن رساله خلاف نقل مذكور است نقل او اعتبار ندارد.

مساله 6 - تا انسان یقین نكند كه فتوای مجتهد عوض شده است , می تواند به آنچه در رساله نوشته شده عمل نماید, اگر احتمال دهد كه فتوای اوعوض شده جستجو لازم نیست , و همچنین است اگر احتمال دهد مجتهدی را كه از او تقلید می كرده در حال حاضر شرایط تقلید راندارد.

مساله 7 - اگر مجتهد اعلم در مساله ای فتوی دهد, مقلد آن مجتهد

یعنی كسی كه از او تقلید می كند نمی تواند در آن مساله به فتوای مجتهد دیگرعمل كند ولی اگر فتوی ندهد و بفرماید احتیاط آن است كه فلان طور عمل شود مثلا بفرماید احتیاط آن است كه در ركعت اول و دوم نماز بعداز سوره حمد یك سوره تمام بخواند مقلد باید یا به این احتیاط كه احتیاط واجبش می گویند عمل كند ویا به فتوای مجتهد دیگری كه تقلیدش جایز است عمل نماید, پس اگر او فقط سوره حمد را كافی بداند, می تواند سوره را ترك كند, و همچنین است اگر مجتهد اعلم بفرماید مساله محل تامل یا محل اشكال است.

مساله 8 - اگر مجتهد اعلم بعد از آنكه در مساله ای فتوی داده یا پیش از آن احتیاط كند, مثلا بفرماید ظرف نجس را یك مرتبه در آب كربشویند پاك می شود, اگرچه احتیاط آن است كه سه مرتبه بشویند, مقلد او می تواند عمل به احتیاط را ترك نماید, و این احتیاط را احتیاط مستحب می نامند.

مساله 9 - اگر مجتهدی كه انسان از او تقلید می كند از دنیا برود در صورتی كه فتوای او در نظر مقلد بوده و فراموش نكرده باشد, حكم بعد ازفوت او حكم زنده بودنش است , و اگر فتوای او را یاد نگرفته لازم است به مجتهد زنده رجوع كند, و بعید نیست در صورتی كه فراموش كرده است باز بتواند به فتوای او عمل كند.

مساله 10 - اگر در مساله ای فتوای مجتهدی را یاد گرفته , و بعد از مردن او در همان مساله بر حسب وظیفه اش از مجتهد زنده

تقلید نماید,دوباره نمی تواند آن را مطابق فتوای مجتهدی كه از دنیا رفته است انجام دهد.

مساله 11 - مسائلی را كه انسان غالبا به آنها احتیاج دارد واجب است یاد بگیرد.

مساله 12 - اگر برای انسان مساله ای پیش آید كه حكم آن را نمی داند لازم است كه احتیاط كند و یا اینكه با شرائطی كه ذكر شد, تقلید نماید,ولی چنانچه مخالفت غیر اعلم با اعلم را اجمالا بداند و تاخیر واقعه و احتیاط ممكن نباشد و دستش به اعلم نرسد جایز است از غیر اعلم تقلیدنماید.

مساله 13 - اگر كسی فتوای مجتهدی را به دیگری بگوید.

چنانچه فتوای آن مجتهد عوض شود لازم نیست به او خبر دهد كه فتوای آن مجتهدعوض شده ولی اگر بعد از گفتن فتوی بفهمد اشتباه كرده , در صورتی كه ممكن باشد باید اشتباه را برطرف كند.

مساله 14 - اگر مكلف مدتی اعمال خود را بدون تقلید انجام دهد, سپس از مجتهدی تقلید نماید در صورتی كه آن مجتهد به صحت اعمال گذشته حكم نماید, آن اعمال صحیح است والا محكوم به بطلان است.

احكام طهارت

آبها

آب مطلق و مضاف

مساله 15 - آب یا مطلق است یا مضاف: آب مضاف آبی است كه آن را از چیزی بگیرند, مثل آب هندوانه و گلاب , یا با چیزی مخلوط باشد: مثل آبی كه بقدری با گل و مانند آن مخلوط شود كه دیگر به آن آب نگویند, و غیر اینها آب مطلق است و آن بر پنج قسم است: اول آب كر, دوم آب قلیل , سوم آب جاری , چهارم آب باران , پنجم آب چاه.

1 - آب كر

مساله 16 - آب كر مقدار آبی است كه اگر در ظرفی كه طول و عرض و گودی آن هریك سه وجب است بریزند, آن ظرف را پر كند, و بنابر اظهر وزن اعتباری ندارد.

مساله 17 - اگر عین نجس مانند بول و خون یا چیزی كه نجس شده است مانند لباس نجس , به آب كر برسد چنانچه آن آب , بو یا رنگ یا مزه نجاست را بگیرد, نجس می شود, و اگر تغییر نكند نجس نمی شود.

مساله 18 - اگر بو یا رنگ یا مزه آب كر بواسطه غیر نجاست تغییر كند نجس نمی شود.

مساله 19 - اگر عین نجس مانند خون به آبی كه بیشتر از كر است برسد و بو یا رنگ یا مزه قسمتی از آن را تغییر دهد, چنانچه مقداری كه تغییر نكرده كمتر از كر باشد تمام آب نجس می شود, و اگر به اندازه كر یا بیشتر باشد فقط مقداری كه بو یا رنگ یا مزه آن تغییر كرده نجس است.

مساله 20 - آب فواره اگر متصل به كر باشد, آب نجس را پاك می كند ولی اگر قطره

قطره روی آب نجس بریزد, آن را پاك نمی كند, مگر آنكه چیزی روی فواره بگیرند, تا آب آن قبل از قطره قطره شدن به آب نجس متصل شود.

مساله 21 - اگر چیز نجس را زیر شیری كه متصل به كر است بشویند, آبی كه از آن چیز می ریزد اگر متصل به كر باشد و بو یا رنگ یا مزه نجاست نگرفته باشد پاك است.

مساله 22 - اگر مقداری از آب كر یخ ببندد و باقی آن به قدر كر نباشد چنانچه نجاست به آن برسد نجس می شود, و هر مقدار از یخ هم آب شودنجس است.

مساله 23 - آبی كه به اندازه كر بوده , اگر انسان شك كند از كر كمتر شده یا نه , مثل آب كر است , یعنی نجاست را پاك می كند, و اگر نجاستی هم به آن برسد نجس نمی شود. و آبی كه كمتر از كر بوده و انسان شك دارد به مقدار كر شده یا نه , حكم آب كمتر از كر را دارد.

مساله 24 - كر بودن آب , به دو راه ثابت می شود: اول آنكه خود انسان یقین كند. دوم آنكه دو مرد عادل خبر دهند, و بعید نیست كه قول یك مرد عادل بلكه قول كسی كه مورد وثوق و اطمینان است نیز كافی باشد.

2 - آب قلیل

مساله 25 - آب قلیل آبی است كه از زمین نجوشد و از كر كمتر باشد.

مساله 26 - اگر آب قلیل روی چیز نجس بریزد, یا چیز نجس به آن برسد نجس می شود. ولی اگر با فشار روی چیز نجس بریزد, مقداری كه به

آن چیز می رسد نجس است و مقداری كه به آن چیز نرسیده پاك است.

مساله 27 - آب قلیلی كه برای برطرف كردن عین نجاست روی چیز نجس ریخته شود و از آن جدا گردد نجس است , و آب قلیلی كه بعد ازبرطرف شدن عین نجاست , برای آب كشیدن چیز نجس روی آن می ریزند و از آن جدا می شود در صورتی كه محل به مجرد شستن با او پاك شود آن آب پاك است , مثلا اگر محل نجس چیزی باشد كه به یك مرتبه شستن پاك شود و عین نجس هم نداشته باشد غساله آن یعنی آبی كه ازاو در وقت شستن جدا می شود پاك است , و اما چیزی كه دو مرتبه شستن آن لازم است از غساله شستن اول بنابر احتیاط واجب اجتناب لازم است و غساله شستن دوم پاك است.

مساله 28 - آبی كه با آن مخرج بول و غائط را می شویند با پنج شرط پاك است: اول - آنكه بو یا رنگ یا مزه نجاست نگرفته باشد.

دوم - نجاستی از خارج به آن نرسیده باشد.

سوم - نجاست دیگری مثل خون یا بول یا غائط بیرون نیامده باشد.

چهارم - ذره های غائط در آب پیدا نباشد.

پنجم - بیشتر از مقدار معمول , نجاست به اطراف مخرج نرسیده باشد.

3 - آب جاری

آب جاری آبی است كه از زمین بجوشد و جریان داشته باشد مانند آب چشمه و قنات و لوله كشیهایی كه فعلا در بلاد مرسوم است جاری نیست و حكم آب كر را دارد.

مساله 29 - آب جاری اگرچه كمتر از كر باشد, چنانچه نجاست به آن

برسد تا وقتی كه بو یا رنگ یا مزه آن بواسطه نجاست تغییر نكرده پاك است.

مساله 30 - اگر نجاستی به آب جاری برسد, مقداری از آن , كه بو یا رنگ یا مزه اش بواسطه نجاست تغییر كرده نجس است. و طرفی كه متصل به چشمه است اگرچه كمتر از كر باشد پاك است. و آبهای طرف دیگر نهر اگر به اندازه كر باشد یا بواسطه آبی كه تغییر نكرده به آب طرف چشمه متصل باشد, پاك و گرنه نجس است.

مساله 31 - آب چشمه ای كه جاری نیست ولی طوری است كه اگر از آن بردارند بازمی جوشد, حكم آب جاری دارد, یعنی اگر نجاست به آن برسد, تا وقتی كه بو یا رنگ یا مزه آن بواسطه نجاست تغییر نكرده , پاك است.

مساله 32 - آبی كه كنار نهر, ایستاده و متصل به آب جاری است , در صورتی كه به ملاقات نجس بو یا رنگ یا مزه آن تغییر نكند نجس نمی شود.

مساله 33 - چشمه ای كه مثلا در زمستان می جوشد و در تابستان از جوشش می افتد, فقط وقتی كه می جوشد حكم آب جاری رادارد.

مساله 34 - آب حوضچه حمام اگر كمتر از كر باشد, چنانچه به خزینه ای كه آبش به ضمیمه آب حوض به اندازه كر است متصل باشد و به ملاقات نجس , بو یا رنگ یا مزه آن تغییر نكند نجس نمی شود.

مساله 35 - آب لوله های حمام و عمارات كه از شیرها و دوشها می ریزد اگر به ضمیمه منبعی كه متصل به آن است به قدر كر باشد حكم كر

رادارد.

مساله 36 - آبی كه روی زمین جریان دارد ولی از زمین نمی جوشد چنانچه كمتر از كر باشد نجاست به آن برسد نجس می شود. اما اگر با فشارجاری باشد و مثلا نجاست به پائین آن برسد, طرف بالای آن نجس نمی شود.

4 - آب باران

مساله 37 - چیزی كه نجس است و عین نجاست در آن نیست , به هر جای آن یك مرتبه باران برسد پاك می شود. و در فرش و لباس و مانند اینها بنابر احتیاط فشار لازم است و باریدن دو سه قطره فائده ندارد, بلكه باید طوری باشد كه بگویند باران می آید.

مساله 38 - اگر باران , بر عین نجس ببارد و به جای دیگر ترشح كند, چنانچه عین نجاست همراه آن نباشد, و بو یا رنگ یا مزه نجاست نگرفته باشد پاك است , پس اگر باران بر خون ببارد و ترشح كند, چنانچه ذره ای خون در آن باشد, یا آنكه بو یا رنگ یا مزه خون گرفته باشد نجس می باشد.

مساله 39 - اگر بر سقف عمارت یا روی بام آن عین نجاست باشد, تا وقتی باران به بام می بارد, آبی كه به چیز نجس رسیده و از سقف یا ناودان می ریزد, پاك است. ولی بعد از قطع شدن باران اگر معلوم باشد آبی كه می ریزد, به چیز نجس رسیده است نجس می باشد.

مساله 40 - زمین نجسی كه باران بر آن ببارد پاك می شود. و اگر باران بر زمین جاری شود و در حال باریدن به جای نجسی كه زیر سقف است برسد آن را نیز پاك می كند.

مساله 41 -

خاك نجسی كه بواسطه باران گل شود پاك است.

مساله 42 - هرگاه آب باران در جائی جمع شود, اگرچه كمتر از كر باشد چنانچه موقعی كه باران می آید, چیز نجسی را در آن بشویند و آب بو یا رنگ یا مزه نجاست نگیرد, آن چیز نجس پاك می شود.

مساله 43 - اگر بر فرش پاكی كه روی زمین نجس است باران ببارد, و بر آن زمین نجس جاری شود, فرش نجس نمی شود و زمین هم پاك می گردد.

5 - آب چاه

مساله 44 - آب چاهی كه از زمین می جوشد, اگرچه كمتر از كر باشد چنانچه نجاست به آن برسد, تا وقتی كه بو یا رنگ یا مزه آن بواسطه نجاست تغییر نكرده پاك است. ولی مستحب است پس از رسیدن بعضی از نجاستها, مقداری كه در كتابهای مفصل گفته شده ازآب آن بكشند.

مساله 45 - اگر نجاستی در چاه بریزد و بو یا رنگ یا مزه آب آن را تغییر دهد, چنانچه تغییر آب چاه از بین برود پاك می شود.

مساله 46 - اگر آب باران در گودالی جمع شود و كمتر از كر باشد, پس از قطع باران به محض رسیدن نجاست به آن نجس می شود.

احكام آبها

مساله 47 - آب مضاف كه معنی آن گفته شد, چیز نجس را پاك نمی كند, وضو و غسل هم با آن باطل است.

مساله 48 - آب مضاف هر قدر زیاد باشد, اگر ذره ای نجاست به آن برسد نجس می شود, ولی چنانچه با فشار روی چیز نجس بریزد, مقداری كه به چیز نجس رسیده نجس است و مقداری كه نرسیده است پاك می باشد. مثلا اگر گلاب را از گلابدان روی دست نجس بریزند, آنچه به دست رسیده نجس , و آنچه به دست نرسیده پاك است.

مساله 49 - اگر آب مضاف طوری با آب كر یا جاری مخلوط شود, كه دیگر آب مضاف به آن نگویند پاك می شود.

مساله 50 - آبی كه مطلق بوده و معلوم نیست كه به حد مضاف شدن رسیده یا نه , مثل آب مطلق است , یعنی چیز نجس را پاك می كند, و وضوو غسل هم

با آن صحیح است. و آبی كه مضاف بوده و معلوم نیست مطلق شده یا نه , مثل آب مضاف است , یعنی چیز نجس را پاك نمی كند, ووضو و غسل هم با آن باطل است.

مساله 51 - آبی كه معلوم نیست مطلق است یا مضاف و معلوم نیست كه قبلا مطلق یا مضاف بوده , نجاست را پاك نمی كند, و وضو و غسل هم با آن باطل است , و چنانچه نجاستی به آن برسد نجس می شود اگرچه به اندازه كر یا بیشتر باشد.

مساله 52 - آبی كه عین نجاست مثل خون و بول به آن برسد و بو یا رنگ یا مزه آن را تغییر دهد, اگرچه كر یا جاری باشد نجس می شود, ولی اگر بو یا رنگ یا مزه آب , بواسطه نجاستی كه بیرون آن است عوض شود, مثلا مرداری كه پهلوی آب است بوی آن را تغییر دهد نجس نمی شود.

مساله 53 - آبی كه عین نجاست مثل خون و بول در آن ریخته و بو یا رنگ یا مزه آن را تغییر داده , چنانچه به كر یا جاری متصل شود, یا باران بر آن ببارد, یا باد باران را در آن بریزد, یا آب باران از ناودان هنگام باریدن در آن جاری شود, و در تمام این صور تغییر آن از بین برود پاك می شود.

مساله 54 - اگر چیز نجسی را در كر یا جاری تطهیر نمایند, آبی كه بعد از بیرون آوردن , از آن می ریزد پاك است.

مساله 55 - آبی كه پاك بوده و معلوم نیست نجس شده یا نه

پاك است. و آبی كه نجس بوده و معلوم نیست پاك شده یا نه نجس است.

مساله 56 - نیمخورده سگ و خوك و كافری كه از اهل كتاب یعنی یهودی و نصرانی و مجوسی نباشد نجس و خوردن آن حرام است. ونیمخورده حیوانات حرام گوشت پاك , و خوردن آن در غیر گربه مكروه می باشد.

احكام تخلی (بول و غائط كردن)

مساله 57 - واجب است انسان وقت تخلی و مواقع دیگر, عورت خود را از كسانی كه مكلفند, اگرچه مثل خواهر و مادر با او محرم باشند, و همچنین از دیوانه و بچه های ممیز كه خوب و بد را می فهمند, بپوشاند, ولی زن و شوهر و كسانی كه در حكم آنها هستند مثل كنیز و مالكش لازم نیست عورت خود را از یكدیگر بپوشانند.

مساله 58 - لازم نیست با چیز مخصوصی عورت خود را بپوشاند. و اگر مثلا با دست هم آن را بپوشاند كافی است.

مساله 59 - موقع تخلی باید طرف جلوی بدن یعنی شكم و سینه رو به قبله وپشت به قبله نباشد, و مراد از قبله جهتی است كه در حال علم واختیار باید نماز به آن طرف خوانده شود.

مساله 60 - اگر موقع تخلی طرف جلوی بدن كسی رو به قبله یا پشت به قبله باشد و عورت خود را از قبله بگرداند, كفایت نمی كند, اگر جلوی بدن او رو به قبله یا پشت به قبله نباشد, احتیاط واجب آن است كه عورت را رو به قبله یا پشت به قبله ننماید.

مساله 61 - احتیاط مستحب آن است كه طرف جلوی بدن در موقع استبراء كه احكام آن بعدا گفته می شود,

و موقع تطهیر مخرج بول و غائط رو به قبله و پشت به قبله نباشد.

مساله 62 - اگر برای آنكه نامحرم او را نبیند, مجبور شود رو به قبله یا پشت به قبله بنشیند. باید رو به قبله یا پشت به قبله بنشیند. و نیز اگر ازراه دیگر نا چار باشد كه رو به قبله یا پشت به قبله بنشیند مانعی ندارد.

مساله 63 - احتیاط مستحب آن است كه بچه را در وقت تخلی رو به قبله یا پشت به قبله ننشانند. ولی اگر خود بچه بنشیند, جلوگیری از او واجب نیست.

مساله 64 - در چهار جا تخلی حرام است:

اول در كوچه های بن بست , در صورتی كه صاحبانش اجازه نداده باشند.

دوم در ملك كسی كه اجازه تخلی نداده است.

سوم در جائی كه برای عده مخصوصی وقف شده است مثل بعضی از مدرسه ها.

چهارم روی قبر مؤمنین درصورتی كه بی احترامی به آنان باشد, و همچنین هر جائی كه تخلی موجب هتك حرمت یكی از مقدسات دین یا مذهب شود.

مساله 65 - در سه صورت مخرج غائط فقط با آب پاك می شود:

اول آنكه با غائط نجاست دیگری مثل خون بیرون آمده باشد.

دوم آنكه نجاستی از خارج به مخرج غائط رسیده باشد.

سوم آنكه اطراف مخرج بیشتر از مقدار معمول آلوده شده باشد.

و در غیر این سه صورت می توان مخرج را با آب شست و یا به دستوری كه بعدا گفته می شود, با پارچه و سنگ و مانند اینها پاك كرد, اگرچه شستن با آب بهتراست.

مساله 66 - مخرج بول با غیر آب پاك نمی شود. و در كر و جاری

اگر بعد از برطرف شدن بول یك مرتبه بشویند كافی است , ولی با آب قلیل بنابر احتیاط واجب باید دو مرتبه شست و بهتر آن است كه سه مرتبه شسته شود.

مساله 67 - اگر مخرج غائط را با آب بشویند, باید چیزی از غائط در آن نماند. ولی باقی ماندن رنگ و بوی آن مانعی ندارد, و اگر در دفعه اول طوری شسته شود كه ذره ای از غائط در آن نماند, دوباره شستن لازم نیست.

مساله 68 - با سنگ و كلوخ و مانند اینها اگر خشك و پاك باشند می شود مخرج غائط را تطهیر كرد, و چنانچه رطوبت كمی داشته باشند كه به مخرج نرسد اشكال ندارد.

مساله 69 - احتیاط واجب آن است كه سنگ یا پارچه ای كه غائط را با آن برطرف می كنند, سه قطعه باشد و اگر با سه قطعه برطرف نشود,باید به قدری اضافه نمایند تا مخرج كاملا پاكیزه شود, ولی باقی ماندن ذره های كوچكی كه دیده نمی شود اشكال ندارد.

مساله 70 - پاك كردن مخرج غائط با چیزهائی كه احترام آنها لازم است مانند كاغذی كه اسم خدا و پیغمبران بر آن نوشته شده حرام است. و بنابر احتیاط با استخوان و سرگین مخرج پاك نمی شود.

مساله 71 - اگر شك كند كه مخرج را تطهیر كرده یا نه , لازم است تطهیر نماید اگرچه همیشه بعد از بول یا غائط فورا تطهیر می كرده.

مساله 72 - اگر بعد از نماز شك كند كه قبل از نماز, مخرج را تطهیر كرده یا نه , در صورتی كه احتمال بدهد كه پیش از شروع به نماز

ملتفت بوده نمازی كه خوانده صحیح است , ولی برای نمازهای بعدی باید تطهیر كند.

استبراء

مساله 73 - استبراء عمل مستحبی است كه مردها بعد از بیرون آمدن بول انجام می دهند, برای آنكه یقین كنند بول در مجرا نمانده است. و آن دارای اقسامی است , و بهترین آنها این است كه بعد از قطع شدن بول , اگر مخرج غائط نجس شده , اول آن را تطهیر كنند, بعد سه دفعه با انگشت میانه دست چپ از مخرج غائط تا بیخ آلت بكشند, و بعد شست را روی آلت و انگشت پهلوی شست را زیر آن بگذارند وسه مرتبه تا ختنه گاه بكشند, و پس از آن سه مرتبه سر آلت را فشار دهند.

مساله 74 - آبی كه گاهی بعد از ملاعبه و بازی كردن با زن از انسان خارج می شود و به آن مذی می گویند پاك است , و نیز آبی كه گاهی بعد از منی بیرون می آید و به آن وذی گفته می شود, و آبی كه گاهی بعد از بول بیرون می آید و به آن ودی می گویند اگر بول به آن نرسیده باشد پاك است. و چنانچه انسان بعد از بول استبراء كند و بعد آبی از او خارج شود, و شك كند كه بول است یا یكی از این سه آب , پاك می باشد.

مساله 75 - اگر انسان شك كند استبراء كرده یا نه و رطوبتی از او بیرون آید كه نداند پاك است یا نه , نجس می باشد. و چنانچه وضو گرفته باشد باطل می شود. ولی اگر شك كند استبرائی

كه كرده درست بوده یا نه و رطوبتی از او بیرون آید كه نداند پاك است یا نه , پاك می باشد ووضو را هم باطل نمی كند.

مساله 76 - كسی كه استبرا نكرده اگر بواسطه آنكه مدتی از بول كردن او گذشته , یقین كند بول در مجرا نمانده است و رطوبتی ببیند و شك كندپاك است یا نه , آن رطوبت پاك می باشد و وضو را هم باطل نمی كند.

مساله 77 - اگر انسان بعد از بول استبراء كند و وضو بگیرد, چنانچه بعد از وضو رطوبتی ببیند كه بداند یا بول است یا منی لازم است وضوبگیرد, و بنا بر احتیاط مستحب غسل كند, ولی اگر وضو نگرفته باشد فقط گرفتن وضو كافی است.

مساله 78 - برای زن استبراء از بول نیست , و اگر رطوبتی ببیند و شك كند كه بول است یا نه پاك می باشد, و وضو و غسل او را هم باطل نمی كند.

مستحبات و مكروهات تخلی

مساله 79 - مستحب است در موقع تخلی جائی بنشیند كه كسی او را نبیند, و موقع وارد شدن به مكان تخلی , اول پای چپ و موقع بیرون آمدن , اول پای راست را بگذارد, و همچنین مستحب است در حال تخلی سر را بپوشاند و سنگینی بدن را بر پای چپ بیندازد.

مساله 80 - نشستن روبروی خورشید و ماه در موقع تخلی مكروه است , ولی اگر عورت خود را به وسیله ای بپوشاند مكروه نیست. و نیز درموقع تخلی نشستن روبروی باد و در جاده و خیابان و كوچه و در خانه و زیر درختی كه میوه می دهد و

چیز خوردن و توقف زیاد و تطهیركردن با دست راست مكروه می باشد. و همچنین است حرف زدن در حال تخلی , ولی اگر ناچار باشد یا ذكر خدا بگوید اشكال ندارد.

مساله 81 - ایستاده بول كردن و بول كردن در زمین سخت و سوراخ جانوران و در آب , خصوصا آب ایستاده مكروه است.

مساله 82 - خودداری كردن از بول و غائط مكروه است. و اگر برای بدن ضرر كلی داشته باشد حرام است.

مساله 83 - مستحب است انسان پیش از نماز و پیش از خواب و پیش از جماع و بعد از بیرون آمدن منی , بول كند.

نجاسات

اشاره

مساله 84 - نجاسات ده چیز است: اول بول , دوم غائط, سوم منی , چهارم مردار, پنچم خون , ششم و هفتم سگ و خوك , هشتم كافر كه از طایفه یهود و نصاری و مجوس نباشد, نهم شراب , دهم فقاع.

1, 2 - بول و غائط

مساله 85 - بول و غائط انسان و هر حیوان حرام گوشتی كه خون جهنده دارد یعنی اگر رگ آن را ببرند, خون از آن جستن می كند, نجس است. و بول و غائط حیوان حرام گوشتی كه خون آن جستن نمی كند مثل ماهی حرام گوشت و همچنین فضله حیوانات كوچك مثل پشه و مگس كه گوشت ندارند پاك است.

مساله 86 - بول و فضله پرندگان حرام گوشت پاك و بهتر اجتناب است.

مساله 87 - بول و غائط حیوان نجاستخوار نجس است و همچنین است بول و غائط گوسفندی كه شیر خوك خورده كه از آن شیر, گوشت آورده و استخوانش محكم شود, یا حیوانی كه انسان آنرا وطی كرده یعنی با آن نزدیكی نموده است.

3 - منی

مساله 88 - منی انسان و حیوانی كه خون جهنده دارد نجس است.

4 - مردار

مساله 89 - مردار انسان و حیوانی كه خون جهنده دارد نجس است , چه خودش مرده باشد, یا به غیر دستوری كه در شرع معین شده آن را كشته باشند. و ماهی چون خون جهنده ندارد, اگرچه در آب بمیرد پاك است.

مساله 90 - چیزهائی از مردار مثل پشم و مو و كرك و استخوان و دندان , كه روح نداشته پاك است.

مساله 91 - اگر از بدن انسان یا حیوانی كه خون جهنده دارد در حالی كه زنده است گوشت یا چیز دیگری را كه روح دارد جدا كنند نجس است.

مساله 92 - اگر پوستهای مختصر لب و جاهای دیگر بدن را بكنند پاك است.

مساله 93 - تخم مرغی كه از شكم مرغ مرده بیرون می آید, اگر پوست روی آن سفت شده باشد پاك است ولی ظاهر آن را باید آب كشید.

مساله 94 - اگر بره و بزغاله پیش از آنكه علفخوار شوند بمیرند, پنیر مایه ای كه در شیردان آنها می باشد پاك است ولی ظاهر آن را باید آب كشید.

مساله 95 - دواجات روان و عطر و روغن و واكس و صابون كه از خارجه می آورند, اگر انسان یقین به نجاست آنها نداشته باشد پاك است.

مساله 96 - گوشت و پیه و چرمی كه احتمال آن برود كه از حیوانی است كه به دستور شرع كشته شده پاك است , ولی اگر از دست كافر گرفته شود یا اینكه دست مسلمانی باشد كه از كافر گرفته و رسیدگی نكرده كه از حیوانی است كه به دستور

شرع كشته شده یا نه خوردن آن گوشت و پیه حرام است , و نماز در آن چرم جایز نیست بلكه احوط نجاست آن است , و اما آنچه از بازار مسلمانها یا از مسلمانی گرفته شود و معلوم نباشد كه از كافر گرفته شده یا اینكه احتمال آن برود كه تحقیق كرده اگرچه از كافر گرفته باشد نماز خواندن در آن چرم و خوردن آن گوشت وپیه نیز جایز است.

5 - خون

مساله 97 - خون انسان و هر حیوانی كه خون جهنده دارد یعنی حیوانی كه اگر رگ آن را ببرند خون از آن جستن می كند نجس است , پس خون حیوانی كه مانند ماهی و پشه خون جهنده ندارد پاك می باشد.

مساله 98 - اگر حیوان حلال گوشت را به دستوری كه در شرع معین شده بكشند و خون آن به مقدار معمول بیرون آید, خونی كه در بدنش می ماند پاك است , ولی اگر به علت نفس كشیدن یا بواسطه اینكه سر حیوان در جای بلندی بوده خون به بدن حیوان برگردد, آن خون نجس است.

مساله 99 - بنابر احتیاط واجب از تخم مرغی كه ذره ای خون در آن است باید اجتناب كرد. ولی اگر خون مثلا در زرده باشد, تا پوست نازك روی آن پاره نشده سفید پاك می باشد.

مساله 100 - خونی كه گاهی موقع دوشیدن شیر دیده می شود نجس است وشیر را نجس می كند.

مساله 101 - اگر خونی كه از لای دندانها می آید, بواسطه مخلوط شدن با آب دهان از بین برود اجتناب از آب دهان لازم نیست.

مساله 102 - خونی كه بواسطه كوبیده

شدن , زیر ناخن یا زیر پوست می میرد, اگر طوری شود كه دیگر به آن خون نگویند پاك , و اگر به آن خون بگویند نجس است , و در این صورت چنانچه ناخن یا پوست سوراخ شود اگر بیرون آوردن خون و تطهیر محل جهت وضو یا غسل مشقت دارد باید تیمم نماید. و بنابر احتیاط لازم وضو هم بگیرد به طوری كه وقت وضو گرفتن آب وضو نجس نشود.

مساله 103 - اگر انسان نداند كه خون زیر پوست مرده یا گوشت بواسطه كوبیده شدن به آن حالت در آمده پاك است.

مساله 104 - اگر موقع جوشیدن غذا ذره ای خون در آن بیفتد, تمام غذا و ظرف آن نجس می شود. و جوشیدن و حرارت و آتش پاك كننده نیست.

مساله 105 - زردابه ای كه در حال بهبودی زخم در اطراف آن پیدا می شود, اگر معلوم نباشد كه با خون مخلوط است پاك می باشد.

6, 7 - سگ و خوك:

مساله 106 - سگ و خوكی كه در خشكی زندگی می كنند حتی مو و استخوان و پنجه و ناخن و رطوبتهای آنها نجس است , ولی سگ و خوك دریائی پاك است.

8 - كافر:

مساله 107 - كافر یعنی كسی كه منكر خدا یا نبوت است و یا معترف به آن نیست و یا برای خدا شریك قرار می دهد, و همچنین غلاة (یعنی آنهائی كه یكی از ائمه (ع) را خدا خوانده یا بگویند خدا در او حلول كرده است) و خوارج و نواصب (یعنی آنهائی كه با ائمه اطهار (ع) دشمنی می نمایند) نجسند و اما اهل كتاب (یعنی یهود و نصاری و مجوس) كه پیغمبری حضرت خاتم الانبیاء محمد بن عبداللّه (ص) را قبول ندارند, نیز بنابر مشهور نجس می باشند, و این قول موافق احتیاط است و لكن بنابر اظهر این طوایف پاكند, و نیز كسی كه ضروری دین یعنی چیزی را كه مثل نماز و روزه مسلمانان جزء دین اسلام می دانند منكر شود, چنانچه بداند آن چیز ضروری دین است نجس می باشد.

مساله 108 - تمام بدن كافر حتی مو و ناخن و رطوبتهای او نجس است.

مساله 109 - اگر پدر و مادر و جد و جده بچه نا بالغ كافر باشند آن بچه هم نجس است , مگر در صورتی كه ممیز و مظهر اسلام باشد, و اگریكی از اینها مسلمان باشد بچه پاك است.

مساله 110 - كسی كه معلوم نیست مسلمان است یا نه , پاك می باشد و جایز است در قبرستان مسلمانان دفن شود و واجب است مثل سایر مسلمانها غسل داد و نماز خواند و

دفن كرد.

مساله 111 - شخصی كه به یكی از دوازده امام (ع) از روی دشمنی دشنام دهد, نجس است.

9 - شراب

مساله 112 - شراب نجس است و بنابر احتیاط واجب هر چیزی كه انسان را مست می كند, چنانچه به خودی خود روان باشد نیز نجس است , و اگر مثل بنك و حشیش روان نباشد پاك است اگرچه چیزی در آن بریزند كه روان شود.

مساله 113 - الكل صنعتی كه برای رنگ كردن در و میز و صندلی و مانند اینها به كار می برند, كه خودش به تنهائی مست كننده نیست پاك می باشد.

مساله 114 - اگر انگور و آب انگور به خودی خود یا بواسطه پختن جوش بیاید, اگرچه پاك است ولی خوردن آن حرام است.

مساله 115 - خرما و مویز و كشمش و آب آنها اگرچه جوش بیایند پاك , و خوردن آنها حلال است.

10 - فقاع

مساله 116 - فقاع كه از جو گرفته می شود و به آن آب جو می گویند نجس است , و غیر فقاع مانند آبی كه به دستور طبیب از جو می گیرند و به آن ماءالشعیر می گویند پاك می باشد.

مساله 117 - عرق جنب از حرام پاك است و بنابر احتیاط نماز با آن جایز نیست و بعید نیست احتیاط در این مساله و مساله 120 واجب نباشد و نزدیكی با زن در حال حیض حكم جنابت از حرام را دارد.

مساله 118 - اگر انسان در اوقاتی كه نزدیكی با زن حرام است مثلا در روز ماه رمضان , با زن خود نزدیكی كند, عرق او پاك است و احتیاط مستحب آن است كه با آن نماز نخواند.

مساله 119 - اگر جنب از حرام عوض غسل تیمم نماید و بعد از تیمم عرق كند,

حكم آن عرق , حكم عرق قبل از تیمم است بنابراحتیاط.

مساله 120 - اگر كسی از حرام جنب شود و بعد با حلال خود نزدیكی كند, احتیاط آن است كه در نماز از عرق خود اجتناب نماید, و چنانچه اول با حلال خود نزدیكی كند و بعد مرتكب حرام شود اجتناب لازم نیست.

مساله 121 - عرق شتر نجاست خوار و هر حیوانی كه به خوردن نجاست انسان عادت كرده اگرچه پاك است ولی نماز با آن جایز نیست.

راه ثابت شدن نجاست

مساله 122 - نجاست هر چیز از سه راه ثابت می شود:

اول: آنكه خود انسان یقین یا اطمینان كند چیزی نجس است , و اگر گمان داشته باشد چیزی نجس است , لازم نیست از آن اجتناب نماید. بنابر این غذا خوردن در قهوه خانه ها و مهمانخانه هائی كه مردمان لا ابالی و كسانی كه پاكی و نجسی را مراعات نمی كنند درآنها غذا می خورند, اگر انسان یقین یا اطمینان نداشته باشد, غذائی را كه برای او آورده اند نجس است اشكال ندارد.

دوم: آنكه كسی كه چیزی در اختیار او است بگوید آن چیز نجس است , مثلا همسر انسان یا نوكر یا كلفت بگوید ظرف یا چیز دیگری كه دراختیار او است نجس می باشد.

سوم: آنكه دو مرد عادل بگویند چیزی نجس است , و نیز اگر یك نفر عادل بلكه شخص موثق اگرچه عادل هم نباشد بگوید چیزی نجس است , باید از آن چیز اجتناب كرد.

مساله 123 - اگر بواسطه ندانستن مساله , نجس بودن و پاك بودن چیزی را نداند, مثلا نداند فضله موش پاك است یا نه , باید

مساله را بپرسد, ولی اگر با اینكه مساله را می داند, چیزی را شك كند پاك است یا نه , مثلا شك كند آن چیز خون است یا نه یا نداند كه خون پشه است یا خون انسان , پاك می باشد و وارسی كردن یا پرسیدن لازم نیست.

مساله 124 - چیز نجسی كه انسان شك دارد پاك شده یا نه , نجس است و چیز پاك را اگر شك كند نجس شده یا نه , پاك است. و اگر هم بتواند نجس بودن یا پاك بودن آن را بفهمد لازم نیست وارسی كند.

مساله 125 - اگر بداند یكی از دو ظرف یا دو لباسی كه از هر دوی آنها استفاده می كند نجس شده و نداند كدام است , باید از هر دو اجتناب كند, ولی اگر مثلا نمی داند لباس خودش نجس شده یا لباسی كه از تصرف او خارج بوده و مال دیگری می باشد, لازم نیست از لباس خودش اجتناب نماید.

چیز پاك چگونه نجس می شود

مساله 126 - اگر چیز پاك به چیز نجس برسد و هر دو یا یكی از آنها به طوری تر باشد كه تری یكی به دیگری برسد, چیز پاك نجس می شود, و همچنین اگر به چیز سومی با همان رطوبت برسد, نجسش می كند, و مشهور فرموده اند كه متنجس به طور مطلق منجس است , ولی این حكم در غیر واسطه اول محل اشكال است , و احتیاط واجب در اجتناب از او است (مثال) در صورتی كه دست راست به بول متنجس شود آن گاه آن دست با رطوبت دیگری دست چپ را ملاقات كند این ملاقات

موجب نجاست دست چپ خواهد بود, و اگر دست چپ بعد از خشكیدن با آب قلیل یا سایر مایعات ملاقات كند, آن نیز نجس می شود, ولی اگر با چیز دیگری با رطوبت دیگری ملاقات كند,نجاست آن چیز معلوم نیست اگرچه احتیاط واجب اجتناب از آن است , و اگر تری به قدری كم باشد كه به دیگری نرسد, چیزی كه پاك بوده نجس نمی شود اگرچه به عین نجس برسد.

مساله 127 - اگر چیز پاكی به چیز نجس برسد و انسان شك كند كه هر دو یا یكی از آنها تر بوده یا نه , آن چیز پاك , نجس نمی شود مگر حالت سابقه چیز پاك رطوبت مسریه باشد.

مساله 128 - دو چیزی كه انسان نمی داند كدام پاك و كدام نجس است اگر چیز پاكی با رطوبت به یكی از آنها برسد نجس نمی شود.

مساله 129 - زمین و پارچه و مانند اینها اگر رطوبت داشته باشد, هر قسمتی كه نجاست به آن برسد نجس می شود و جاهای دیگر آن پاك است , و همچنین است خیار و خربزه و مانند اینها.

مساله 130 - هر گاه شیره و روغن و مانند اینها طوری باشد كه اگر مقداری از آن را بردارند جای آن خالی نمی ماند, همین كه یك نقطه ای ازآن نجس شد, تمام آن نجس می شود. ولی اگر طوری باشد كه جای آن در موقع برداشتن خالی بماند, اگرچه بعد پر شود, فقط جائی كه نجاست به آن رسیده نجس می باشد. پس اگر فضله موش در آن بیفتد جائی كه فضله افتاد نجس و بقیه پاك است.

مساله

131 - اگر مگس یا حیوانی مانند آن , روی چیز نجسی كه تر است بنشیند و بعد روی چیز پاكی كه آن هم تر است بنشیند, چنانچه انسان بداند نجاست همراه آن حیوان بوده , چیز پاك نجس می شود, و اگر نداند پاك است.

مساله 132 - اگر جائی از بدن كه عرق دارد نجس شود و عرق از آن جا به جای دیگر برود, هر جا كه عرق به آن برسد نجس می شود, و اگرعرق به جای دیگر نرود, جاهای دیگر بدن پاك است.

مساله 133 - اخلاطی كه از بینی یا گلو می آید, اگر خون داشته باشد, جائی كه خون دارد نجس و بقیه آن پاك است , پس اگر به بیرون دهان یا بینی برسد, مقداری را كه انسان یقین دارد جای نجس اخلاط به آن رسیده نجس است , و محلی را كه شك دارد جای نجس به آن رسیده یا نه پاك می باشد.

مساله 134 - اگر آفتابه ای را كه ته آن سوراخ است روی زمین نجس بگذارند, چنانچه از جریان بیفتد و آب زیر آن جمع گردد كه با آب آفتابه یكی حساب شود, بنابر احتیاط از آب آفتابه اجتناب شود, ولی اگر آب آفتابه جریان داشته باشد نجس نمی شود.

مساله 135 - اگر چیزی داخل بدن شود و به نجاست برسد, در صورتی كه بعد از بیرون آمدن , آلوده به نجاست نباشد پاك است. پس اگراسباب اماله یا آب آن در مخرج غائط وارد شود, یا سوزن و چاقو و مانند اینها در بدن فرو رود و بعد از بیرون آمدن به نجاست آلوده

نباشد,نجس نیست. و همچنین است آب دهان و بینی اگر در داخل به خون برسد و بعد از بیرون آمدن به خون آلوده نباشد.

احكام نجاسات

مساله 136 - نجس كردن خط و ورق قرآن در صورتی كه مستلزم هتك باشد, بی اشكال حرام است , و اگر نجس شود باید فورا آن را آب بكشند. بلكه بنابر احتیاط واجب در غیر فرض هتك نیز نجس كردن حرام و آب كشیدن واجب است.

مساله 137 - اگر جلد قرآن نجس شود, در صورتی كه بی احترامی به قرآن باشد, باید آن را آب بكشند.

مساله 138 - گذاشتن قرآن روی عین نجس مانند خون و مردار اگرچه آن عین نجس خشك باشد, حكم نجس كردن آن را دارد.

مساله 139 - نوشتن قرآن با مركب نجس اگرچه یك حرف آن باشد حكم نجس كردن آن را دارد, و اگر نوشته شود باید آن را آب بكشند, یابواسطه تراشیدن و مانند آن كاری كنند كه از بین برود.

مساله 140 - در صورتی كه دادن قرآن به كافر مستلزم هتك باشد حرام و گرفتن قرآن از او واجب است.

مساله 141 - اگر ورق قرآن یا چیزی كه احترام آن لازم است , مثل كاغذی كه اسم خدا یا پیغمبر یا امام بر آن نوشته شده , در مستراح بیفتد,بیرون آوردن و آب كشیدن آن اگرچه خرج داشته باشد واجب است. و اگر بیرون آوردن آن ممكن نباشد, باید به آن مستراح نروند تا یقین كنند آن ورق پوسیده است. و نیز اگر تربت در مستراح بیفتد و بیرون آوردن آن ممكن نباشد, باید تا وقتی كه یقین نكرده اند كه به كلی

از بین رفته به آن مستراح نروند.

مساله 142 - خوردن و آشامیدن چیز متنجس حرام است و همچنین است خورانیدن آن به دیگری , و در خورانیدن آن به طفل و دیوانه اظهر جواز است , و اگر خود طفل یا دیوانه غذای نجس را بخورد یا با دست نجس غذا را نجس كند و بخورد, بی اشكال لازم نیست از اوجلوگیری كنند.

مساله 143 - فروختن چیز نجسی كه در خوردن و آشامیدن استعمال می شود و ممكن است آن را آب كشید, اگر نجس بودن آن را به طرف بگویند اشكال ندارد.

مساله 144 - اگر انسان ببیند كسی چیز نجسی را می خورد یا با لباس نجس نماز می خواند لازم نیست به او بگوید.

مساله 145 - اگر جائی از خانه یا فرش كسی نجس باشد و ببیند بدن یا لباس یا چیز دیگر كسانی كه وارد خانه او می شوند با رطوبت به جای نجس رسیده است و در معرض این باشد كه نجاست به ماكول و مشروب سرایت كند باید به آنان بگوید.

مساله 146 - اگر صاحب خانه در بین غذا خوردن بفهمد غذا نجس است , باید به مهمانها بگوید, اما اگر یكی از مهمانها بفهمد, لازم نیست به دیگران خبر دهد. ولی چنانچه طوری با آنان معاشرت دارد كه ممكن است بواسطه نجس بودن آنان خود او هم نجس شود, باید بعد از غذا به آنان بگوید.

مساله 147 - اگر چیزی را كه عاریه كرده نجس شود, چنانچه صاحبش آن چیز را در كاری كه شرط آن پاكی است استعمال می كند مانندظروفی كه در خوردن و آشامیدن استعمال می

شود واجب است نجس شدن آن را به او بگوید, و اما مثل لباس , نجس شدن او را لازم نیست بگوید اگرچه بداند صاحبش با او نماز می خواند, زیرا كه پاك بودن لباس در نماز شرط واقعی نیست.

مساله 148 - اگر بچه بگوید چیزی نجس است یا چیزی را آب كشیده نباید حرف او را قبول كرد. ولی بچه ای كه تكلیفش نزدیك است اگربگوید چیزی را آب كشیدم , در صورتی كه آن چیز در تصرف او باشد یا آن بچه مورد اطمینان باشد حرف او قبول می شود, و همچنین اگربگوید چیزی نجس است.

مطهرات

1 - آب

مساله 149 - دوازده چیز نجاست را پاك می كند و آنها را مطهرات گویند: اول آب , دوم زمین , سوم آفتاب , چهارم استحاله , پنجم انقلاب , ششم انتقال , هفتم اسلام , هشتم تبعیت , نهم برطرف شدن عین نجاست , دهم استبراء حیوان نجاست خوار, یازدهم غائب شدن مسلمان , دوازدهم خارج شدن خون متعارف از ذبیحه. و احكام اینها به طور تفصیل در مسائل آینده گفته می شود.

مساله 150 - آب با چهار شرط چیز نجس را پاك می كند:

اول: آنكه مطلق باشد, پس آب مضاف مانند گلاب و عرق بید چیز نجس را پاك نمی كند.

دوم: آنكه پاك باشد.

سوم: آنكه وقتی چیز نجس را می شویند, آب مضاف نشود, و در شستنی كه بعد از آن شستن دیگر لازم نیست باید بو یا رنگ یا مزه نجاست هم نگیرد, و در غیر این شستن تغییر ضرر ندارد, مثلا چیزی را به آب كر یا قلیل بشوید و دو دفعه

شستن در او لازم باشد, در دفعه اول اگرچه تغییر كند در دفعه دوم به آبی تطهیر كند كه تغییر نكند پاك می شود.

چهارم: آنكه بعد از آب كشیدن چیز نجس , عین نجاست در آن نباشد. و پاك شدن چیز نجس به آب قلیل یعنی آب كمتر از كر شرطهای دیگری هم دارد كه بعدا گفته می شود.

مساله 151 - ظرف نجس را با آب قلیل باید سه مرتبه شست و در كر و جاری یك مرتبه كافی است , ولی ظرفی را كه سگ از آن ظرف , آب یاچیز روان دیگر خورده , باید اول با ریختن خاك و مقداری آب پاك , خاك مال كرد و بنابر احتیاط خاك باید پاك باشد, سپس آب بریزند كه خاك او زائل شود, و بعد یك مرتبه در كر یا جاری یا دو مرتبه با آب قلیل شست. و همچنین ظرفی را كه سگ لیسیده بنابر احتیاط واجب بایدپیش از شستن خاك مال كرد. و اگر آب دهان سگ در ظرفی بریزد, خاك مالی لازم نیست.

مساله 152 - اگر دهانه ظرفی كه سگ دهن زده , تنگ باشد باید خاك را در آن بریزند ومقداری آب ریخته به شدت حركت دهند تا خاك به همه آن ظرف برسد و بعد به ترتیبی كه ذكر شد بشویند.

مساله 153 - ظرفی را كه خوك بلیسد یا از آن چیز روانی بخورد یا اینكه در او موش صحرائی مرده باشد, با آب قلیل یا كر یا جاری بایدهفت مرتبه شست , و لازم نیست آن را خاك مالی كنند.

مساله 154 - ظرفی را كه به شراب ,

نجس شده , باید سه مرتبه بشویند, و فرقی بین آب قلیل و كر و جاری نیست.

مساله 155 - كوزه ای كه از گل نجس ساخته شده و یا آب نجس در آن فرو رفته , اگر در آب كر یا جاری بگذارند, به هر جای آن كه آب برسد پاك می شود. و اگر بخواهند باطن آن هم پاك شود, باید به قدری در آب كر یا جاری بماند كه آب به تمام آن فرو رود, و اگر ظرف رطوبتی داشته باشد كه از رسیدن آب به باطن آن مانع باشد باید خشكش نمایند و بعدا در آب كر یا جاری بگذارند.

مساله 156 - ظرف نجس را با آب قلیل دو قسم می شود آب كشید: یكی آنكه سه مرتبه پر كنند و خالی كنند, دیگر آنكه سه دفعه قدری آب در آن بریزند و در هر دفعه آب را طوری در آن بگردانند كه به جاهای نجس آن برسد و بیرون بریزند.

مساله 157 - اگر ظرف بزرگی مثل پاتیل و خمره نجس شود, چنانچه سه مرتبه آن را از آب پر كنند و خالی كنند پاك می شود. و همچنین است اگر سه مرتبه آب از بالا در آن بریزند, به طوری كه تمام اطراف آن را بگیرد و در هر دفعه آبی كه ته آن جمع می شود بیرون آورند. وواجب است كه در مرتبه دوم و سوم ظرفی را كه با آن آبها را بیرون می آورند آب بكشند.

مساله 158 - اگر مس نجس و مانند آن را آب كنند و آب بكشند, ظاهرش پاك می شود.

مساله 159 - تنوری كه

به بول نجس شده است , اگر دو مرتبه از بالا آب در آن بریزند, به طوری كه تمام اطراف آن را بگیرد پاك می شود. ودر غیر بول اگر با برطرف شدن نجاست یك مرتبه به دستوری كه گفته شد آب در آن بریزند كافی است , و بهتر است كه گودالی ته آن بكنند تاآبها در آن جمع شود و بیرون بیاورند, بعد آن گودال را با خاك پاك پر كنند.

مساله 160 - اگر چیز نجس را یك مرتبه در آب كر یا جاری فرو برند كه آب به تمام جاهای نجس آن برسد, پاك می شود. و در فرش ولباس و مانند اینها فشار یا مانند آن از مالیدن یا لگد كردن لازم است و در صورتی كه لباس و مانند آنها متنجس به بول باشد, در كر نیز دومرتبه شستن لازم است.

مساله 161 - اگر بخواهند چیزی را كه به بول نجس شده با آب قلیل آب بكشند, چنانچه یك مرتبه آب روی آن بریزند و از آن جدا شود,در صورتی كه بول در آن چیز نمانده باشد, یك مرتبه دیگر كه آب روی آن بریزند پاك می شود, ولی در لباس و فرش و مانند اینها باید بعد ازهر دفعه فشار دهند تا غساله آن بیرون آید. (و غساله آبی است كه معمولا در وقت شستن و بعد از آن چیزی كه شسته می شود, خود به خودیا بوسیله فشار می ریزد).

مساله 162 - اگر چیزی به بول پسر شیر خواری كه غذا خور نشده نجس شود, چنانچه یك مرتبه آب روی آن بریزند كه به تمام جاهای نجس آن

برسد پاك می شود, ولی احتیاط مستحب آن است كه یك مرتبه دیگر هم آب روی آن بریزند. و در لباس و فرش و مانند اینها فشارلازم نیست.

مساله 163 - اگر چیزی به غیر بول نجس شود, چنانچه با برطرف كردن نجاست یك مرتبه آب روی آن بریزند و از آن جدا شود پاك می گردد, ولی لباس و مانند آن را باید فشار دهند تا غساله آن بیرون آید.

مساله 164 - اگر حصیر نجس را كه با نخ بافته شده بخواهند آب بكشند باید به هر قسم كه ممكن است اگرچه به لگد كردن باشد فشار دهند تاغساله آن جدا شود.

مساله 165 - اگر ظاهر گندم و برنج و صابون و مانند اینها نجس شود, به فرو بردن در كر و جاری پاك می گردد. و اگر باطن آنها نجس شود,تطهیر آنها مثل تطهیر كوزه نجس است كه در مساله (155) گذشت.

مساله 166 - اگر انسان شك كند كه آب نجس به باطن صابون رسیده یانه , باطن آن پاك است.

مساله 167 - اگر ظاهر برنج و گوشت یا چیزی مانند اینها نجس شده باشد, چنانچه آن را در كاسه و مانند آن بگذارند و سه مرتبه آب روی آن بریزند و خالی كنند پاك می شود, و آن ظرف هم پاك می گردد. ولی اگر بخواهند لباس یا چیزی را كه فشار لازم دارد در ظرفی بگذارند وآب بكشند, باید در هر مرتبه ای كه آب روی آن می ریزند آن را فشار دهند و ظرف را كج كنند تا غساله ای كه در آن جمع شده بیرون بریزد.

مساله 168 - لباس نجسی

را كه به نیل و مانند آن رنگ شده اگر در آب كر یا جاری فرو برند و یا با آب قلیل بشویند, چنانچه موقع فشاردادن , آب مضاف از آن بیرون نیاید پاك می شود.

مساله 169 - اگر لباسی را در كر یا جاری آب بكشند, و بعد مثلا لجن آب در آن ببینند, چنانچه احتمال ندهند كه جلوگیری از رسیدن آب كرده آن لباس پاك است.

مساله 170 - اگر بعد از آب كشیدن لباس و مانند آن خورده گل یا اشنان در آن دیده شود پاك است. ولی اگر آب نجس به باطن گل یا اشنان رسیده باشد, ظاهر گل و اشنان پاك و باطن آنها نجس است.

مساله 171 - هر چیز نجس , تا عین نجاست را از آن برطرف نكنند پاك نمی شود. ولی اگر بو یا رنگ نجاست در آن مانده باشد اشكال ندارد,پس اگر خون را از لباس برطرف كنند و لباس را آب بكشند و رنگ خون در آن بماند پاك می باشد, اما چنانچه بواسطه بو یا رنگ یقین كنند یااحتمال دهند كه ذره های نجاست در آن چیز مانده نجس است.

مساله 172 - اگر نجاست بدن را در آب كر یا جاری برطرف كنند, بدن پاك می شود, و بیرون آمدن و دو مرتبه در آب رفتن لازم نیست.

مساله 173 - غذای نجسی كه لای دندانها مانده , اگر آب در دهان بگردانند و به تمام غذای نجس برسد پاك می شود.

مساله 174 - اگر موی سر و صورت را با آب قلیل آب بكشند لازم نیست فشار دهند كه غساله آن جدا شود.

مساله 175 -

اگر جائی از بدن یا لباس را با آب قلیل آب بكشند, اطراف آنجا كه متصل به آن است و معمولا موقع آب كشیدن آب به آنهاسرایت می كند, با پاك شدن جای نجس پاك می شود. به این معنی كه آب كشیدن اطراف مستقلا لازم نیست بلكه اطراف و محل نجس به آب كشیدن با هم پاك می شوند, و همچنین است اگر چیز پاكی را پهلوی چیز نجس بگذارند و روی هر دو آب بریزند. پس اگر برای آب كشیدن یك انگشت نجس , روی همه انگشتها آب بریزند و آب نجس به همه آنها برسد, بعد از پاك شدن انگشت نجس , تمام انگشتها پاك می شود.

مساله 176 - گوشت و دنبه ای كه نجس شده , مثل چیزهای دیگر آب كشیده می شود. و همچنین است اگر بدن یا لباس , چربی كمی داشته باشد كه از رسیدن آب به بدن و لباس جلوگیری نكند.

مساله 177 - اگر ظرف یا بدن نجس باشد, و بعد به طوری چرب شود كه جلوگیری از رسیدن آب به آنها كند, چنانچه بخواهند ظرف و بدن را آب بكشند, باید چربی را برطرف كنند تا آب به آنها برسد.

مساله 178 - آب شیری كه متصل به كر است حكم كر را دارد.

مساله 179 - اگر چیزی را آب بكشد و یقین كند پاك شده و بعد شك كند كه عین نجاست را از آن برطرف كرده یا نه , باید دوباره آن را آب بكشد و یقین كند كه عین نجاست برطرف شده است.

مساله 180 - زمینی كه آب در او فرو می رود مثل

زمینی كه روی آن شن یا ریگ باشد, اگر نجس شود با آب قلیل نیز پاك می شود.

مساله 181 - زمین سنگ فرش و آجر فرش و زمین سختی كه آب در آن فرو نمی رود, اگر نجس شود با آب قلیل پاك می گردد, ولی باید به قدری آب روی آن بریزند كه جاری شود.

مساله 182 - اگر ظاهر نمك سنگ و مانند آن نجس شود, با آب كمتر از كر هم پاك می شود.

مساله 183 - اگر شكر نجس آب شده ای را قند بسازند و در آب كر یا جاری بگذارند پاك نمی شود.

2 - زمین

مساله 184 - زمین با سه شرط كف پا و ته كفش را كه به راه رفتن نجس شده پاك می كند:

اول آنكه زمین پاك باشد.

دوم آنكه خشك باشد.

سوم آنكه اگر عین نجس مثل خون و بول , یا متنجس مثل گلی كه نجس شده در كف پا و ته كفش باشد, بواسطه راه رفتن یا مالیدن پا به زمین برطرف شود.

و نیز زمین باید خاك یا سنگ یا آجر فرش و مانند اینها باشد و با راه رفتن روی فرش و حصیر و سبزه , كف پا و ته كفش نجس پاك نمی شود.

مساله 185 - پاك شدن كف پا و ته كفش نجس , بواسطه راه رفتن روی اسفالت و روی زمینی كه با چوب فرش شده محل اشكال است.

مساله 186 - برای پاك شدن كف پا و ته كفش بهتر است مقدار پانزده ذراع دست یا بیشتر راه بروند, اگرچه به كمتر از پانزده ذراع یا مالیدن پا به زمین , نجاست برطرف شود.

مساله

187 - لازم نیست كف پا و ته كفش نجس , تر باشد بلكه اگر خشك هم باشد به راه رفتن پاك می شود.

مساله 188 - بعد از آنكه كف پا یا ته كفش نجس به راه رفتن پاك شد, مقداری از اطراف آن هم كه معمولا به گل آلوده می شود پاك می گردد.

مساله 189 - كسی كه با دست و زانو راه می رود, اگر كف دست یا زانوی او نجس شود, پاك شدن آن با راه رفتن محل اشكال است. و همچنین است ته عصا و ته پای مصنوعی و نعل چهار پایان و چرخ اتومبیل و درشكه و مانند اینها.

مساله 190 - اگر بعد از راه رفتن , بو یا رنگ یا ذره های كوچكی از نجاست كه دیده نمی شود, در كف پا یا ته كفش بماند اشكال ندارد, اگرچه احتیاط مستحب آن است كه به قدری راه روند كه آنها هم برطرف شوند.

مساله 191 - توی كفش بواسطه راه رفتن پاك نمی شود. و پاك شدن كف جوراب بواسطه راه رفتن محل اشكال است.

3 - آفتاب

مساله 192 - آفتاب زمین و ساختمان و چیزهائی كه مانند در و پنجره در ساختمان به كار برده شده , و همچنین میخی را كه به دیوار كوبیده اندبا پنج شرط پاك می كند:

اول: آنكه چیز نجس تر باشد, پس اگر خشك باشد باید به وسیله ای آن را تر كنند تا آفتاب خشك كند.

دوم: آنكه اگر عین نجاست در آن چیز باشد, پیش از خشك شدن به تابیدن آفتاب آن را برطرف كند.

سوم: آنكه چیزی از تابیدن آفتاب جلوگیری نكند, پس اگر

آفتاب از پشت پرده یا ابر و مانند اینها بتابد و چیز نجس را خشك كند, آن چیزپاك نمی شود ولی اگر ابر به قدری نازك باشد كه از تابیدن آفتاب جلوگیری نكند, اشكال ندارد. و نیز تابیدن آفتاب از پشت شیشه اشكال ندارد.

چهارم: آنكه آفتاب به تنهائی چیز نجس را خشك كند, پس اگر مثلا چیز نجس بواسطه باد و آفتاب خشك شود, پاك نمی گردد, ولی اگر بادبه قدری كم باشد كه نگویند به خشك شدن چیز نجس كمك كرده اشكال ندارد.

پنجم: آنكه آفتاب مقداری از بنا و ساختمان را كه نجاست به آن فرو رفته , یك مرتبه خشك كند. پس اگر یك مرتبه بر زمین و ساختمان نجس بتابد و روی آن را خشك كند و دفعه دیگر زیر آن را خشك نماید, فقط روی آن پاك می شود و زیر آن نجس می ماند.

مساله 193 - پاك كردن آفتاب حصیر نجس را محل اشكال است و اما درخت و گیاه بواسطه آفتاب پاك می شود.

مساله 194 - اگر آفتاب به زمین نجس بتابد, بعد انسان شك كند كه زمین موقع تابیدن آفتاب , تر بوده یا نه , یا تری آن بواسطه آفتاب خشك شده یا نه , آن زمین نجس است , و همچنین است اگر شك كند كه پیش از تابش آفتاب , عین نجاست از آن برطرف شده یا نه یا شك كند كه چیزی مانع تابش آفتاب بوده یا نه.

مساله 195 - اگر آفتاب به یك طرف دیوار نجس بتابد, و به وسیله آن طرفی كه آفتاب به آن نتابیده نیز خشك شود, بعید نیست هر

دو طرف پاك شود.

4 - استحاله

مساله 196 - اگر جنس چیز نجس به طوری عوض شود كه به صورت چیز پاكی در آید, پاك می شود, مثل آنكه چوب نجس بسوزد وخاكستر گردد, یا سگ در نمكزار فرو رود و نمك شود, ولی اگر جنس آن عوض نشود مثل آنكه گندم نجس را آرد كنند یا نان بپزند پاك نمی شود.

مساله 197 - كوزه گلی و مانند آن كه از گل نجس ساخته شده و ذغالی كه از چوب نجس درست شده نجس است.

مساله 198 - چیز نجسی كه معلوم نیست استحاله شده یا نه , نجس است.

5 - انقلاب

مساله 199 - اگر شراب به خودی خود یا بواسطه ریختن چیزی مثل سركه و نمك در آن سركه شود, پاك می گردد.

مساله 200 - شرابی كه از انگور نجس و مانند آن درست كنند, چنانچه در ظرف دیگری كه پاك باشد بریزند و بعد سركه شود, پاك می شود, و همچنین اگر نجاست دیگری به شراب برسد و مستهلك شود, در صورتی كه به ظرف نرسیده باشد بعد از سركه شدن پاك می شود.

مساله 201 - سركه ای كه از انگور و كشمش و خرمای نجس درست كنند نجس است.

مساله 202 - اگر پوشال ریز انگور یا خرما داخل آنها باشد و سركه بریزند, ضرر ندارد. بلكه ریختن خیار و بادنجان و مانند اینها در آن اگرچه پیش از سركه شدن باشد نیز اشكال ندارد, مگر اینكه پیش از سركه شدن مسكر شده باشد.

مساله 203 - آب انگوری كه به آتش یا به خودی خود جوش بیاید, حرام می شود, و اگر آن قدر به آتش بجوشد كه ثلثان شود, یعنی

دوقسمت آن كم شود و یك قسمت آن بماند, حلال می شود. و در مساله (114) گذشت كه آب انگور به جوش آمدن نجس نمی شود, و بعیدنیست كه اگر دو قسمت آن به غیر آتش كم شود حلال باشد.

مساله 204 - اگر دو قسمت آب انگور بدون جوش آمدن كم شود, چنانچه باقیمانده آن جوش بیاید حرام است.

مساله 205 - آب انگوری كه معلوم نیست جوش آمده یا نه حلال است , ولی اگر جوش بیاید تا انسان یقین نكند كه دو قسمت آن كم شده ,حلال نمی شود.

مساله 206 - اگر مثلا در یك خوشه غوره مقداری انگور باشد, چنانچه به آبی كه از آن خوشه گرفته می شود, آب انگور نگویند و بجوشد,خوردن آن حلال است.

مساله 207 - اگر یك دانه انگور در چیزی كه به آتش می جوشد بیفتد و بجوشد و مستهلك نشود, فقط خوردن آن دانه حرام است , و اگرمستهلك شود خوردن آن اشكالی ندارد.

مساله 208 - اگر بخواهند در چند دیگ شیره بپزند, جایز است كفگیری را كه در دیگ جوش آمده زده اند, در دیگی كه جوش نیامده بزنند.

مساله 209 - چیزی كه معلوم نیست غوره است یا انگور, اگر جوش بیاید حلال است.

6 - انتقال

مساله 210 - اگر خون بدن انسان یا خون حیوانی كه خون جهنده دارد - یعنی حیوانی كه وقتی رگ آن را ببرند خون از آن جستن می كند -به بدن حیوانی كه خون جهنده ندارد برود و خون آن حیوان حساب شود پاك می گردد و این را انتقال گویند. و همچنین است حكم در سائرنجاسات , و اما خونی كه

زالو از انسان می مكد چون خون زالو به آن گفته نمی شود و می گویند خون انسان است نجس می باشد.

مساله 211 - اگر كسی پشه ای را كه به بدنش نشسته بكشد و نداند خونی كه از پشه بیرون آمده از او مكیده یا از خود پشه می باشد, پاك است , و همچنین است اگر بداند از او مكیده ولی جزو بدن پشه حساب شود, اما اگر فاصله بین مكیدن خون و كشتن پشه به قدری كم باشد كه بگویند خون انسان است , یا معلوم نباشد كه می گویند خون پشه است یا خون انسان , نجس می باشد.

7 - اسلام

مساله 212 - اگر كافر غیر كتابی شهادتین بگوید یعنی به یگانگی خدا و نبوت خاتم الانبیاء شهادت بدهد به هر لغتی كه باشد مسلمان می شود. و بعد از مسلمان شدن , بدن و آب دهان و بینی و عرق او پاك است. ولی اگر موقع مسلمان شدن , عین نجاست به بدن او بوده , بایدبرطرف كند و جای آن را آب بكشد, بلكه اگر پیش از مسلمان شدن , عین نجاست برطرف شده باشد, احتیاط واجب آن است كه جای آن راآب بكشد. و بنابر اظهر كافر كتابی پاك است.

مساله 213 - اگر موقعی كه كافر بوده لباس او با رطوبت به بدنش رسیده باشد و آن لباس در موقع مسلمان شدن در بدن او نباشد, نجس است , بلكه اگر در بدن او هم باشد, بنابر احتیاط واجب باید از آن اجتناب كند.

مساله 214 - اگر كافر شهادتین بگوید, و انسان نداند قلبا مسلمان شده یا نه ,

پاك است , و همچنین اگر بداند قلبا مسلمان نشده است ولی چیزی كه منافی با اظهار شهادتین باشد از او سر نزند.

8 - تبعیت

مساله 215 - تبعیت آن است كه چیز نجسی بواسطه پاكی چیز دیگر پاك شود.

مساله 216 - اگر شراب سركه شود, ظرف آن هم تا جائی كه شراب موقع جوش آمدن به آنجا رسیده , پاك می شود. و كهنه و چیزی هم كه معمولا روی آن می گذارند اگر با آن نجس شده , پاك می گردد. ولی اگر پشت ظرف به آن شراب آلوده شود, احتیاط واجب آن است كه بعد ازسركه شدن شراب از آن اجتناب كنند.

مساله 217 - بچه كافر به تبعیت در دو مورد پاك می شود:

1- كافری كه مسلمان شود, طفل او در پاكی تابع او است , و همچنین اگر جد طفل یا مادر یا جده او مسلمان شوند.

2- طفل كافری كه به دست مسلمانی اسیر گردد, و پدر یا یكی از اجداد او همراه نباشد. در این دو مورد پاكی طفل به تابعیت مشروط به این است كه طفل در صورت ممیز بودن , اظهار كفر ننماید.

مساله 218 - تخته یا سنگی كه روی آن , میت را غسل می دهند و پارچه ای كه با آن عورت میت را می پوشانند و دست كسی كه او را غسل می دهد, تمام این چیزها كه با میت شسته شده است بعد از تمام شدن غسل , پاك می شود.

مساله 219 - كسی كه چیزی را آب می كشد, بعد از پاك شدن آن چیز, دست او هم كه با آن چیز شسته شده

پاك می شود.

مساله 220 - اگر لباس و مانند آن را با آب قلیل آب بكشند و به اندازه معمول فشار دهند تا آبی كه روی آن ریخته اند جدا شود, آبی كه درآن می ماند پاك است , بلكه آبی كه از او جدا شده نیز پاك است به تفصیلی كه در مساله (27) گذشت.

مساله 221 - ظرف نجس را كه با آب قلیل آب می كشند, بعد از جدا شدن آبی كه برای پاك شدن , روی آن ریخته اند, آب كمی كه در آن می ماند پاك است , و همچنین است آبی كه از او جدا شده به تفصیلی كه در مساله (27) گذشت.

9 - برطرف شدن عین نجاست

مساله 222 - اگر بدن حیوان به عین نجس مثل خون , یا متنجس مثل آب نجس آلوده شود, چنانچه آنها برطرف شوند, بدن آن حیوان پاك است , و همچنین است باطن بدن انسان مثل توی دهان و بینی. مثلا اگر خونی از لای دندان بیرون آید و در آب دهان از بین برود, آب كشیدن توی دهان لازم نیست , ولی اگر دندان عاریه در دهان باشد و خون به آن برسد بنابر احتیاط باید آن را آب بكشند.

مساله 223 - اگر غذا لای دندان مانده باشد و داخل دهان خون بیاید, چنانچه انسان نداند كه خون به غذا رسیده , آن غذا پاك است. و اگرخون به آن برسد بنابر احتیاط نجس می شود.

مساله 224 - مقداری از لبها و پلك چشم كه موقع بستن , روی هم می آید, و نیز جائی را كه انسان نمی داند از ظاهر بدن است یا باطن

آن , اگرنجس شود باید آب بكشد.

مساله 225 - اگر گرد و خاك نجس به لباس و فرش و مانند اینها بنشیند چنانچه طوری آنها را تكان دهند كه گرد و خاك نجس از آنهابریزد, و چیزی با رطوبت با آنها ملاقات كند نجس نمی شود.

10 - استبراء حیوان نجاست خوار

مساله 226 - بول و غائط حیوانی كه به خوردن نجاست انسان عادت كرده نجس است. و اگر بخواهند پاك شود, باید آن را استبراء كنند یعنی تا مدتی نگذارند نجاست بخورد كه بعد از آن مدت دیگر نجاست خوار به آن نگویند, و بنابر احتیاط واجب باید شتر نجاست خوار را چهل روز, و گاو را سی روز, و گوسفند را ده روز, و مرغابی را هفت یا پنج روز, و مرغ خانگی را سه روز, از خوردن نجاست جلوگیری كنند وغذای پاك به آنها بدهند. و اگر بعد از این مدت باز هم نجاست خوار به آنها گفته شود, باید تا مدتی كه بعد از آن مدت دیگر نجاست خوار به آنها نگویند آنها را از خوردن نجاست جلوگیری نمایند.

11 - غائب شدن مسلمان

مساله 227 - اگر بدن یا لباس مسلمان یا چیز دیگری كه مانند ظرف و فرش در اختیار او است , نجس شود و آن مسلمان غائب گردد, با شش شرط پاك است:

اول - آنكه آن مسلمان چیزی كه بدن یا لباسش را نجس كرده نجس بداند. پس اگر مثلا لباسش با رطوبت به بدن كافر ملاقات كرده و آن رانجس نداند, بعد از غائب شدن او نمی شود آن لباس را پاك دانست.

دوم - آنكه بداند بدن یا لباسش به چیز نجس رسیده است.

سوم - آنكه انسان ببیند آن چیز را در كاری كه شرط آن پاكی است استعمال می كند, مثلا ببیند با آن لباس نماز می خواند.

چهارم - آنكه احتمال برود كه آن مسلمان بداند شرط كاری را كه با آن چیز انجام می دهد پاكی است , پس

اگر مثلا نداند كه باید لباس نمازگزارپاك باشد و با لباسی كه نجس شده نماز بخواند, نمی شود آن لباس را پاك دانست.

پنجم - آنكه انسان احتمال دهد آن مسلمان چیزی را كه نجس شده آب كشیده است , پس اگر یقین داشته باشد كه آب نكشیده , نباید آن چیز راپاك بداند. و نیز اگر نجس و پاك در نظر آن مسلمان فرق نداشته باشد, پاك دانستن آن چیز محل اشكال است.

ششم - آنكه مسلمان بالغ , یا طفلی باشد كه بتواند طهارت و نجاست را تشخیص دهد.

مساله 228 - اگر انسان یقین كند كه چیزی كه نجس بوده و پاك شده است , یا دو عادل به پاك شدن آن خبر دهند, آن چیز پاك است , وهمچنین است اگر كسی كه چیز نجس در اختیار او است بگوید آن چیز پاك شده , یا مسلمانی چیز نجس را آب كشیده باشد, اگرچه معلوم نباشد درست آب كشیده یا نه. و بعید نیست كه خبر دادن یك نفر عادل یا شخص موثق به پاكی آن نیز كفایت كند.

مساله 229 - كسی كه وكیل شده است لباس انسان را آب بكشد, اگر بگوید آب كشیدم و انسان به گفته او اطمینان پیدا كند, آن لباس پاك است.

مساله 230 - اگر انسان حالی دارد كه در آب كشیدن چیز نجس یقین پیدا نمی كند, می تواند به گمان اكتفا نماید.

12 - رفتن خون متعارف

مساله 231 - خونی كه در جوف ذبیحه بعد از كشتن آن به طریق شرعی باقی می ماند, چنانچه خون به مقدار متعارف خارج شده باشد پاك است چنانكه در مساله (98) گذشت.

مساله 232 -

حكم سابق مختص به حیوان حلال گوشت است و در حیوان حرام گوشت جاری نیست بلكه بنابر احتیاط مستحب در اجزاءمحرمه از حیوان حلال گوشت نیز جاری نیست.

احكام ظرفها

مساله 233 - ظرفی كه از پوست سگ یا خوك یا مردار ساخته شده , آشامیدن و خوردن چیزی از آن ظرف در صورتی كه رطوبتی موجب نجاستش شده باشد حرام است. و نباید آن ظرف را در وضو و غسل و كارهائی كه باید با چیز پاك انجام داد, استعمال كنند و احتیاط مستحب آن است كه چرم سگ و خوك و مردار را, اگرچه ظرف هم نباشد استعمال نكنند.

مساله 234 - خوردن و آشامیدن از ظرف طلا و نقره حرام است , ولی زینت نمودن اطاق ومانند آن و نگاه داشتن آنها مانعی ندارد و همچنین است ساختن ظرف طلا و نقره و خرید و فروش آنها برای زینت نمودن یا نگاه داشتن.

مساله 235 - گیره استكان كه از طلا یا نقره می سازند اگر بعد از برداشتن استكان , ظرف به آن گفته شود, استعمال آن چه به تنهائی و چه بااستكان حرام است , و اگر ظرف به آن گفته نشود استعمال آن مانعی ندارد.

مساله 236 - استعمال ظرفی كه روی آن را آب طلا یا نقره داده اند اشكال ندارد.

مساله 237 - اگر فلزی را با طلا یا نقره مخلوط كنند و ظرف بسازند, چنانچه مقدار آن فلز به قدری باشد كه ظرف طلا یا نقره به آن ظرف نگویند استعمال آن مانعی ندارد.

مساله 238 - اگر انسان غذائی را كه در ظرف طلا یا نقره است به قصد اینكه چون غذا

خوردن در ظرف طلا و نقره حرام می باشد, در ظرف دیگر بریزد چنانچه استعمال ظرف طلا و نقره صدق نكند اشكال ندارد, و اگر به این قصد نباشد, ریختن غذا از ظرف طلا یا نقره در ظرف دیگرحرام است ولی در هر دو صورت خوردن غذا از ظرف دوم در صورتی كه عرفا نگویند از ظرف طلا و نقره غذا می خورد مانعی ندارد.

مساله 239 - استعمال بادگیر قلیان و غلاف شمشیر و كارد و قاب قرآن اگر از طلا یا نقره باشد, اشكال ندارد, و همچنین است عطر دان وسرمه دان و تریاك دان طلا و نقره.

مساله 240 - خوردن و آشامیدن از ظرف طلا یا نقره در حال ناچاری به مقدار دفع ضرورت اشكال ندارد, ولی زیاده بر این مقدار جایزنیست.

مساله 241 - استعمال ظرفی كه معلوم نیست از طلا یا نقره است یا از چیز دیگر اشكال ندارد.

وضو

مسائل وضو

مساله 242 - در وضو واجب است صورت و دستها را بشویند و جلو سر و روی پاها را مسح كنند.

مساله 243 - درازای صورت را باید از بالای پیشانی جائی كه موی سر بیرون می آید تا آخر چانه شست , و پهنای آن به مقداری كه بین انگشت وسط قرار می گیرد باید شسته شود, و اگر مختصری از این مقدار را نشویند وضو باطل است , و برای آنكه یقین كند این مقدار كاملاشسته شده باید كمی اطراف آن را هم بشوید.

مساله 244 - اگر صورت یا دست كسی كوچكتر یا بزرگتر از متعارف مردم باشد باید ملاحظه كند كه مردمان متعارف تا كجای صورت خود را می شویند, او

هم تا همانجا بشوید, و نیز اگر در پیشانی او مو روئیده یا جلوی سرش مو ندارد باید به اندازه معمول , پیشانی رابشوید.

مساله 245 - اگر احتمال دهد چرك یا چیز دیگری در ابروها و گوشه های چشم و لب او هست كه نمی گذارد آب به آنها برسد, چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد, باید پیش از وضو وارسی كند كه اگر هست برطرف نماید.

مساله 246 - اگر پوست صورت از لای مو پیدا باشد باید آب را بپوست برساند, و اگر پیدا نباشد شستن مو كافی است و رساندن آب به زیرآن لازم نیست.

مساله 247 - اگر شك كند پوست صورت از لای مو پیدا است یا نه , بنابر احتیاط واجب باید مو را بشوید و آب را بپوست هم برساند.

مساله 248 - شستن توی بینی و مقداری از لب و چشم كه در وقت بستن دیده نمی شود واجب نیست , ولی برای آنكه یقین كند از جاهائی كه باید شسته شود چیزی باقی نمانده , واجب است مقداری از آنها را هم بشوید, و كسی كه نمی دانسته باید این مقدار را بشوید, اگر نداند دروضوهائی كه گرفته این مقدار شسته یا نه , نمازی را كه با آن وضو خوانده و وقتش باقی است با وضوی جدید اعاده نماید و قضای نمازهائی كه وقتش گذشته واجب نیست.

مساله 249 - باید صورت و دستها را از بالا به پائین شست , و اگر از پائین به بالا بشوید وضو باطل است.

مساله 250 - اگر دست را تر كند و به صورت و دستها بكشد, چنانچه تری دست

به قدری باشد كه بواسطه كشیدن دست , آب كمی بر آنهاجاری شود كافی است.

مساله 251 - بعد از شستن صورت باید دست راست و بعد از آن دست چپ را از آرنج تا سر انگشتها بشوید.

مساله 252 - برای آنكه یقین كند آرنج را كاملا شسته ,باید مقداری بالاتر از آرنج را هم بشوید.

مساله 253 - كسی كه پیش از شستن صورت دستهای خود را تا مچ شسته , در موقع وضو باید تا سر انگشتان بشوید. و اگر فقط تا مچ بشوید وضوی او باطل است.

مساله 254 - در وضو شستن صورت و دستها مرتبه اول واجب و مرتبه دوم مستحب است بنابر مشهور و مرتبه سوم و بیشتر آن حرام می باشد.

و اینكه كدام شستن اول یا دوم یا سوم است مربوط به قصد كسی است كه وضو می گیرد, پس اگر به قصد وضو آب به صورت بریزدكه تمام آن را فرا بگیرد, مرتبه اول حساب می شود و لو با چند مرتبه آب ریختن باشد.

مساله 255 - بعد از شستن هر دو دست باید جلوی سر را با تری آب وضو كه در دست مانده مسح كند, و احتیاط واجب آن است كه بادست راست مسح نماید.

مساله 256 - یك قسمت از چهار قسمت سر كه مقابل پیشانی است جای مسح می باشد. و هر جای این قسمت را به هر اندازه مسح كندكافی است , اگرچه احتیاط مستحب آن است كه از درازا به اندازه درازای یك انگشت و از پهنا به اندازه پهنای سه انگشت بسته مسح نماید.

مساله 257 - لازم نیست مسح سر بر پوست آن باشد

بلكه بر موی جلوی سر هم صحیح است , ولی كسی كه موی جلوی سر او به اندازه ای بلند است كه اگر مثلا شانه كند به صورتش می ریزد, یا به جاهای دیگر سر می رسد, باید بیخ موها را مسح كند, یا فرق سر را باز كرده پوست سر را مسح نماید, و اگر موهائی را كه به صورت می ریزد با به جاهای دیگر سر می رسد جلوی سر جمع كند و بر آنها مسح نماید, یا بر موی جاهای دیگر سر, كه جلوی آن آمده مسح كند باطل است.

مساله 258 - بعد از مسح سر باید با تری آب وضو كه در دست مانده روی پاها را از سر یكی از انگشتها تا برآمدگی روی پا مسح كند, واحتیاط واجب آن است كه تا مفصل مسح نماید.

و پای راست را با دست راست و بعد پای چپ را با دست چپ مسح كند.

مساله 259 - پهنای مسح پا به هر اندازه باشد كافی است ولی بهتر آن است كه به اندازه پهنای سه انگشت بسته مسح نماید, و بهتر از آن مسح تمام روی پا با تمام كف دست است.

مساله 260 - احتیاط واجب آن است كه در مسح پا دست را بر سر انگشتها بگذارد و بعد به پشت پا بكشد, یا آنكه دست را به مفصل گذاشته و تا سر انگشتها بكشد نه آنكه تمام دست را روی پا بگذارد و كمی بكشد.

مساله 261 - در مسح سر و روی پا باید دست را روی آنها بكشد, و اگر دست را نگهدارد و سر یا پا را به آن

بكشد وضو باطل است , ولی اگرموقعی كه دست را می كشد سر یا پا مختصری حركت كند اشكال ندارد..

مساله 262 - جای مسح باید خشك باشد, و اگر به قدری تر باشد كه رطوبت كف دست به آن اثر نكند مسح باطل است , ولی اگر تری آن به قدری كم باشد كه رطوبتی كه بعد از مسح در آن دیده می شود بگویند فقط از تری كف دست است اشكال ندارد.

مساله 263 - اگر برای مسح رطوبتی در كف دست نمانده باشد نمی تواند دست را با آب خارج تر كند, بلكه باید از ریش خود رطوبت بگیردو با آن مسح نماید.

مساله 264 - اگر رطوبت كف دست فقط به اندازه مسح سر باشد سر را با همان رطوبت مسح كند, و برای مسح پاها از ریش خود رطوبت بگیرد.

مساله 265 - مسح كردن از روی جوراب و كفش باطل است , ولی اگر بواسطه سرمای شدید یا ترس از دزد و درنده و مانند اینها نتواندكفش یا جوراب را بیرون آورد, تیمم نماید. و اگر تقیه در بین باشد, با مسح بر جوراب و كفش تیمم نیز بنماید.

مساله 266 - اگر روی پا نجس باشد و نتواند برای مسح , آن را آب بكشد باید تیمم نماید.

وضوی ارتماسی

مساله 267 - وضوی ارتماسی آن است كه انسان صورت و دستها را به قصد وضو در آب فرو برد, ولی مسح با تری آن دست اشكال دارد. بنابر این دست چپ را نباید ارتماسی شست.

مساله 268 - در وضوی ارتماسی هم باید صورت و دستها از بالا به پائین شسته شود, پس اگر وقتی

كه صورت و دستها را در آب فرو می برد قصد وضو كند باید صورت را از طرف پیشانی و دستها را از طرف آرنج در آب فرو برد.

مساله 269 - اگر وضوی بعضی از اعضاء را ارتماسی و بعضی را غیر ارتماسی انجام دهد, اشكال ندارد. دعائی كه موقع وضو گرفتن مستحب است

مساله 270 - كسی كه وضو می گیرد مستحب است موقعی كه نگاهش به آب می افتد بگوید: بسم اللّه وباللّه والحمد للّه الذی جعل الماءطهورا ولم یجعله نجسا. و موقعی كه پیش از وضو دست خود را می شوید بگوید: اللهم اجعلنی من التوابین واجعلنی من المتطهرین. ودر وقت مضمضه كردن یعنی آب دهان گرداندن بگوید: اللهم لقنی حجتی یوم القاك واطلق لسانی بذكرك. و در وقت استنشاق یعنی آب دربینی كردن بگوید: اللهم لا تحرم علی ریح الجنة واجعلنی ممن یشم ریحها وروحها وطیبها , و موقع شستن رو بگوید: اللهم بیض وجهی یوم تسود الوجوه ولا تسود وجهی یوم تبیض الوجوه. و در شستن دست راست بخواند: اللهم اعطنی كتابی بیمینی والخلد فی الجنان بیساری وحاسبنی حسابا یسیرا. و موقع شستن دست چپ بگوید: اللهم لاتعطنی كتابی بشمالی ولا من وراء ظهری ولا تجعلها مغلولة الی عنقی واعوذ بك من مقطعات النیران. و موقعی كه سر را مسح می كند بگوید: اللهم غشنی برحمتك وبركاتك وعفوك. و در وقت مسح پا بخواند: اللهم ثبتنی علی الصراط یوم تزل فیه الاقدام واجعل سعیی فی ما یرضیك عنی یا ذا الجلال والاكرام. شرائط وضو شرائط صحیح بودن وضو چند چیز است: شرط اول آنكه آب وضو پاك باشد. شرط دوم

آنكه مطلق باشد.

مساله 271 - وضو با آب نجس و آب مضاف باطل است اگرچه انسان نجس بودن یا مضاف بودن آن را نداند یا فراموش كرده باشد. و اگر باآن وضو نمازی هم خوانده باشد, باید آن نماز را دوباره با وضوی صحیح بخواند.

مساله 272 - اگر غیر از آب گل آلود مضاف آب دیگری برای وضو ندارد, چنانچه وقت نماز تنگ است باید تیمم كند, و اگر وقت دارد, بایدصبر كند تا آب صاف شود وضو بگیرد. شرط سوم آنكه آب وضو وفضائی كه در آن وضو می گیرد, در حال مسح بلكه بنابر احتیاط واجب در حال شستن نیز مباح باشد.

مساله 273 - وضو به آب غصبی و به آبی كه معلوم نیست صاحب آن راضی است یا نه حرام و باطل است. و نیز اگر آب وضو از صورت ودستها در جای غصبی بریزد, چنانچه در غیر آنجا نتواند وضو بگیرد, تكلیف او تیمم است. و اگر در غیر آنجا بتواند وضو بگیرد, لازم است كه در غیر آنجا وضو بگیرد, ولی چنانچه در هر دو صورت معصیت كرده و همانجا وضو بگیرد وضویش صحیح است.

مساله 274 - وضو گرفتن از حوض مدرسه ای كه انسان نمی داند آن حوض را برای همه مردم وقف كرده اند یا برای محصلین همان مدرسه , درصورتی كه معمولا مردم از آن حوض وضو می گیرند اشكال ندارد.

مساله 275 - كسی كه نمی خواهد در مسجدی نماز بخواند, اگر نداند حوض آن را برای همه مردم وقف كرده اند یا برای كسانی كه در آنجا نمازمی خوانند, نمی تواند از حوض آن وضو بگیرد,

ولی اگر معمولا كسانی هم كه نمی خواهند در آنجا نماز بخوانند از آن حوض وضو می گیرند,می تواند از آن وضو بگیرد.

مساله 276 - وضو گرفتن از حوض تیمچه ها و مسافرخانه ها و مانند اینها برای كسانی كه ساكن آنجاها نیستند, در صورتی صحیح است كه معمولا كسانی هم كه ساكن آنجاها نیستند از آنها وضو بگیرند.

مساله 277 - وضو گرفتن در نهرهای بزرگ اگرچه انسان نداند كه صاحب آنها راضی است , اشكال ندارد, و بعید نیست اگر صاحب آنها ازوضو گرفتن نهی كند یا اینكه انسان بداند كه مالك راضی نیست یا اینكه مالك , صغیر یا مجنون باشد یا اینكه آن نهرها در تصرف غاصب باشند, در تمام این چند صورت وضو گرفتن با آب آنها باز جایز باشد.

مساله 278 - اگر فراموش كند آب غصبی است و با آن وضو بگیرد, صحیح است , ولی كسی كه خودش آب را غصب كرده اگر غصبی بودن آن را فراموش كند و وضو بگیرد, وضوی او باطل است. شرط چهارم آنكه ظرف آب وضو مباح باشد. شرط پنجم آنكه ظرف آب وضو طلا و نقره نباشد. و تفصیل این دو شرط در مساله بعدی ذكر می شود.

مساله 279 - اگر آب وضو در ظرف غصبی یا طلا و نقره است و غیر از آن آب دیگری ندارد, در صورتی كه بتواند به وجه مشروعی آن آب را در ظرف دیگر خالی نماید لازم است خالی كرده وبعدا وضو بگیرد, و چنانچه میسور نباشد باید تیمم كند, و اگر آب دیگری دارد لازم است با آن وضو بگیرد, و در هر صورت

اگر معصیت كرده و با دست و مانند آن آب را بر اعضاء وضو بریزد وضویش صحیح است , و اگر در ظرف غصبی یا طلا و نقره وضوی ارتماسی بگیرد وضوی او باطل است چه آب دیگری داشته باشد یا نه.

مساله 280 - حوضی كه مثلا یك آجر یا یك سنگ آن غصبی است , در صورتی كه برداشتن آب در عرف , تصرف در آن آجر یا سنگ نباشداشكالی ندارد, و در صورتی كه تصرف باشد برداشتن آب حرام ولی وضو صحیح است.

مساله 281 - اگر در صحن یكی از امامان یا امامزادگان كه سابقا قبرستان بوده حوض یا نهری بسازند, چنانچه انسان نداند كه زمین صحنی را برای قبرستان وقف كرده اند, وضو گرفتن در آن حوض اشكال ندارد. شرط ششم آنكه اعضاء وضو موقع شستن و مسح كردن پاك باشد.

مساله 282 - اگر پیش از تمام شدن وضو, جائی را كه شسته یا مسح كرده نجس شود, وضو صحیح است.

مساله 283 - اگر غیر از اعضاء وضو جائی از بدن نجس باشد, وضو صحیح است.ولی اگر مخرج را از بول یا غائط تطهیر نكرده باشد احتیاط مستحب آن است كه اول آن را تطهیر كند و بعد وضو بگیرد.

مساله 284 - اگر یكی از اعضاء وضو نجس باشد و بعد از وضو شك كند كه پیش از وضو آنجا را آب كشیده یا نه , چنانچه در موقع وضو ملتفت پاك بودن و نجس بودن آنجا نبوده , وضو باطل است , و اگر می داند ملتفت بوده یا شك دارد كه ملتفت بوده یا نه , وضو بنابر احتیاط صحیح

است , و در هر صورت جائی را كه نجس بوده باید آب بكشد.

مساله 285 - اگر در صورت یا دستها بریدگی یا زخمی است كه خون آن بند نمی آید و آب برای آن ضرر ندارد, باید بعد از شستن اجزاءصحیحه آن عضو با رعایت ترتیب , موضع زخم یا بریدگی را در آب كر یا جاری فرو برد و قدری فشار دهد كه خون بند بیاید و احاطه آب برآن موضع قطع شود, و بعد انگشت خود را روی زخم یا بریدگی در زیر آب از بالا به پائین بكشد تا آب بر آن جاری شود.

شرط هفتم آنكه وقت برای وضو و نماز كافی باشد.

مساله 286 - هرگاه وقت به قدری تنگ است كه اگر وضو بگیرد تمام نماز یا مقداری از آن بعد از وقت خوانده می شود, باید تیمم كند, ولی اگر برای وضو و تیمم یك اندازه وقت لازم است باید وضو بگیرد.

مساله 287 - كسی كه در تنگی وقت نماز باید تیمم كند, اگر به قصد قربت یا برای كار مستحبی مثل خواندن قرآن وضو بگیرد, صحیح است ,و اگر با علم و عمد فقط برای آن نماز وضو بگیرد كه مقدار یك ركعت یا بیشتر آن را در وقت درك می كند باز صحیح است اگرچه در تاخیر انداختن نماز معصیت كرده است.

شرط هشتم آنكه به قصد قربت یعنی برای انجام فرمان خداوند عالم وضو بگیرد, و اگر برای خنك شدن یا به قصد دیگری وضو بگیرد باطل است.

مساله 288 - لازم نیست نیت وضو را به زبان بگوید یا از قلب خود بگذراند, بلكه اگر تمام افعال

وضو به داعی امر خدا بجا آورده شود كفایت می كند. شرط نهم آنكه وضو را به ترتیبی كه گفته شد بجا آورد یعنی اول صورت و بعد دست راست و بعد دست چپ را بشوید, و بنابر احتیاط دست چپ را یك دفعه بشوید و بعد از آن سر و بعد پاها را مسح نماید, و بنابر احتیاط پای چپ را بعد از پای راست مسح كند, و اگر به این ترتیب وضو نگیرد باطل است. شرط دهم آنكه كارهای وضو را پشت سرهم انجام دهد.

مساله 289 - اگر بین كارهای وضو به قدری فاصله شود كه وقتی می خواهد جائی را بشوید یا مسح كند, رطوبت جاهائی كه پیش از آن شسته یا مسح كرده خشك شده باشد, وضو باطل است. و اگر فقط رطوبت جائی كه جلوتر از محلی است كه می خواهد بشوید یا مسح كند,خشك شده باشد, مثلا موقعی كه می خواهد دست چپ را بشوید رطوبت دست راست خشك شده باشد و صورت تر باشد, وضویش صحیح است.

مساله 290 - اگر كارهای وضو را پشت سرهم بجا آورد ولی بواسطه گرمای هوا یا حرارت زیاد بدن و مانند اینها, رطوبت جاهای پیشین خشك شود, وضوی او صحیح است.

مساله 291 - راه رفتن در بین وضو اشكال ندارد, پس اگر بعد از شستن صورت و دستها مقداری راه برود و بعد سر و پا را مسح كند وضوی او صحیح است. شرط یازدهم آنكه شستن صورت و دستها و مسح سر و پاها را خود انسان انجام دهد, واگر دیگری او را وضو بدهد, یا در رساندن آب به صورت

و دستها و مسح سر و پاها به او كمك نماید, وضو باطل است.

مساله 292 - كسی كه نمی تواند وضو بگیرد باید نائب بگیرد كه او را وضو دهد, و چنانچه مزد هم بخواهد, در صورتی كه بتواند و مضر به حالش نباشد باید بدهد, ولی باید خود او نیت وضو كند و با دست خود مسح نماید, و اگر نمی تواند باید نائبش دست او را بگیرد و به جای مسح او بكشد, و اگر این هم ممكن نیست باید نائب از دست او رطوبت بگیرد و با آن رطوبت , سر و پای او را مسح كند.

مساله 293 - هر كدام از كارهای وضو را كه می تواند به تنهائی انجام دهد, نباید در آن كمك بگیرد.شرط دوازدهم آنكه استعمال آب برای او مانعی نداشته باشد.

مساله 294 - كسی كه می ترسد كه اگر وضو بگیرد, مریض شود یا اگر آب را به مصرف وضو برساند تشنه بماند, نباید وضو بگیرد. ولی اگر نداند كه آب برای او ضرر دارد و وضو بگیرد, اگرچه بعد بفهمد ضرر داشته ولی ضرر به حدی كه شرعا حرام است نبوده باشد, وضوی او صحیح است.

مساله 295 - اگر رساندن آب به صورت و دستها به مقدار كمی كه وضو با آن صحیح است ضرر ندارد و بیشتر از آن ضرر دارد, باید با همان مقدار وضو بگیرد. شرط سیزدهم آنكه در اعضاء وضو مانعی از رسیدن آب نباشد.

مساله 296 - اگر می داند چیزی به اعضاء وضو چسبیده ولی شك دارد كه از رسیدن آب جلوگیری می كند یا نه , باید آن را برطرف

كند یا آب را به زیر آن برساند.

مساله 297 - اگر زیر ناخن چرك باشد, وضو اشكال ندارد, ولی اگر ناخن را بگیرند باید برای وضو آن چرك را برطرف كنند. و نیز اگر ناخن بیشتر از معمول بلند باشد باید چرك زیر مقداری را كه از معمول بلندتر است برطرف نمایند.

مساله 298 - اگر در صورت و دستها و جلوی سر و روی پاها بواسطه سوختن یا چیز دیگر برآمدگی پیدا شود, شستن و مسح روی آن كافی است و چنانچه سوراخ شود, رساندن آب به زیر پوست لازم نیست , بلكه اگر پوست یك قسمت آن كنده شود, لازم نیست آب را به زیر قسمتی كه كنده نشده برساند, ولی چنانچه پوستی كه كنده شده گاهی به بدن می چسبد و گاهی بلند می شود باید آن را قطع كند یا آب را به زیر آن برساند.

مساله 299 - اگر انسان شك كند كه به اعضای وضوی او چیزی چسبیده یا نه چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد مثل آنكه بعد از گل كاری شك كند گل به دست او چسبیده یا نه , باید وارسی كند, یا به قدری دست بمالد كه اطمینان پیدا كند كه اگر بوده برطرف شده یا آب به زیر آن رسیده است.

مساله 300 - اگر جائی را كه باید شست یا مسح كرد چرك باشد, ولی چرك آن مانع از رسیدن آب به بدن نباشد اشكال ندارد, و همچنین است اگر بعد از گچ كاری و مانند آن چیز سفیدی كه جلوگیری از رسیدن آب به پوست نمی نماید بر دست بماند, ولی اگر شك

كند كه با بودن آنها آب به بدن می رسد یا نه , باید آنها را برطرف كند.

مساله 301 - اگر پیش از وضو بداند كه در بعضی از اعضاء وضو مانعی از رسیدن آب هست و بعد از وضو شك كند كه در موقع وضو آب رابه آنجا رسانده یا نه , چنانچه احتمال بدهد كه در حال وضو ملتفت بوده وضوی او صحیح است.

مساله 302 - اگر در بعضی از اعضاء وضو مانعی باشد كه گاهی آب به خودی خود زیر آن می رسد و گاهی نمی رسد و انسان بعد از وضو شك كند كه آب زیر آن رسیده یا نه , چنانچه بداند موقع وضو ملتفت رسیدن آب به زیر آن نبوده , احتیاط واجب آن است كه دوباره وضو بگیرد.

مساله 303 - اگر بعد از وضو چیزی كه مانع از رسیدن آب است در اعضاء وضو ببیند و نداند موقع وضو بوده یا بعد پیدا شده , وضوی او صحیح است , ولی اگر بداند كه در وقت وضو ملتفت آن مانع نبوده , احتیاط واجب آن است كه دوباره وضو بگیرد.

مساله 304 - اگر بعد از وضو شك كند چیزی كه مانع رسیدن آب است در اعضاء وضو بوده یا نه , چنانچه احتمال بدهد كه در حال وضو ملتفت بوده است وضو صحیح است.

احكام وضو

اشاره

مساله 305 - كسی كه در كارهای وضو و شرائط آن مثل پاك بودن آب و غصبی نبودن آن خیلی شك می كند اگر به حد وسوسه برسد باید به شك خود اعتنا نكند.

مساله 306 - اگر شك كند كه وضوی او باطل شده

یا نه بنا می گذارد كه وضوی او باقی است , ولی اگر بعد از بول استبراء نكرده و وضو گرفته باشد و بعد از وضو رطوبتی از او بیرون آید كه نداند بول است یا چیز دیگر, وضوی او باطل است.

مساله 307 - كسی كه شك دارد وضو گرفته یا نه باید وضو بگیرد.

مساله 308 - كسی كه می داند وضو گرفته و حدثی هم از او سرزده , مثلا بول كرده , اگر نداند كدام جلوتر بوده , چنانچه پیش از نماز است باید وضو بگیرد, و اگر در بین نماز است باید نماز را بشكند و وضو بگیرد, و اگر بعد از نماز است نمازی كه خوانده صحیح است در صورتی كه احتمال التفات در حال شروع به نماز را بدهد و برای نمازهای بعد باید وضو بگیرد.

مساله 309 - اگر بعد از وضو یا در بین آن یقین كند كه بعضی جاها را نشسته یا مسح نكرده است , چنانچه رطوبت جاهائی كه پیش از آن است به جهت طول مدت خشك شده , باید دوباره وضو بگیرد, و اگر خشك نشده یا به جهت گرمی هوا و مانند آن خشك شده باید جائی راكه فراموش كرده و آنچه بعد از آن است بشوید یا مسح كند, و اگر در بین وضو در شستن یا مسح كردن جائی شك كند باید به همین دستور عمل نماید.

مساله 310 - اگر بعد از نماز شك كند كه وضو گرفته یا نه , در صورتی كه احتمال بدهد كه در حال شروع به نماز, ملتفت حالش بوده است نماز او صحیح است , ولی

باید برای نمازهای بعد وضو بگیرد.

مساله 311 - اگر در بین نماز شك كند كه وضو گرفته یا نه , نماز او باطل است و باید وضو بگیرد و نماز را بخواند.

مساله 312 - اگر بعد از نماز شك كند, كه قبل از نماز وضوی او باطل شده یا بعد از نماز, نمازی كه خوانده صحیح است.

مساله 313 - اگر انسان مرضی دارد كه بول او قطره قطره می ریزد یا نمی تواند از بیرون آمدن غائط خودداری كند, چنانچه یقین دارد كه ازاول وقت نماز تا آخر آن به مقدار وضو گرفتن و نماز خواندن مهلت پیدا می كند باید نماز را در وقتی كه مهلت پیدا می كند بخواند, و اگر مهلت اوبه مقدار كارهای واجب نماز است , باید در وقتی كه مهلت دارد, فقط كارهای واجب نماز را بجا آورد و كارهای مستحب مانند اذان و اقامه وقنوت را ترك نماید.

مساله 314 - اگر به مقدار وضو و نماز مهلت پیدا نمی كند و در بین نماز چند دفعه بول از او خارج می شود اظهر آن است كه اگر همان نماز را بایك وضو بخواند كفایت می كند, و اگر غائط او پی در پی خارج می شود در صورتی كه وضو گرفتن سخت نباشد بعد از خارج شدن در اثناءنماز فورا وضو بگیرد و بقیه نماز را بخواند و باید از قبله منصرف نشود و مبطل دیگری از نماز را مرتكب نشود.

مساله 315 - كسی كه بول او پی در پی از او خارج می شود, برای هر نمازش بدون اشكال یك وضو كفایت می كند, بلكه اظهر این

است كه یك وضو برای چندین نماز نیز كافی است مگر اینكه محدث به حدث دیگری گردد, و بهتر آن است كه برای هر نماز یك وضو بگیرد, ولی برای سجده و تشهد قضا شده و نماز احتیاط وضوی دیگری لازم نیست.و این چنین است اگر غائط او پی در پی خارج شود و تجدید وضو سخت باشد.

مساله 316 - كسی كه بول یا غائط پی در پی از او خارج می شود, لازم نیست بعد از وضو فورا نماز بخواند اگرچه بهتر این است كه به نمازمبادرت نماید.

مساله 317 - كسی كه بول یا غائط پی در پی از او خارج می شود, بعد از وضو گرفتن جایز است كه نوشته قرآن را مس نماید اگرچه در غیرحال نماز باشد.

مساله 318 - كسی كه بول او قطره قطره می ریزد باید برای نماز بوسیله كیسه ای كه در آن پنبه یا چیز دیگری است كه از رسیدن بول به جاهای دیگر جلوگیری می كند, خود را حفظ نماید, و احتیاط واجب آن است كه پیش از هر نماز مخرج بول را كه نجس شده آب بكشد. و نیزكسی كه نمی تواند از بیرون آمدن غائط خودداری كند, چنانچه ممكن باشد باید به مقدار نماز از رسیدن غائط به جاهای دیگر جلوگیری نماید. و احتیاط واجب آن است كه اگر مشقت ندارد, برای هر نماز مخرج غائط را آب بكشد.

مساله 319 - كسی كه نمی تواند از بیرون آمدن بول و غائط خودداری كند, در صورتی كه ممكن باشد به مقدار نماز از خارج شدن بول و غائط جلوگیری نماید بهتر آن است كه جلوگیری

نماید. بلكه اگر مرض او به آسانی معالجه شود, احوط آن است كه خود را معالجه نماید.

مساله 320 - كسی كه نمی تواند از بیرون آمدن بول و غائط خودداری كند, بعد از آنكه مرض او خوب شد, لازم نیست نمازهائی را كه دروقت مرض مطابق وظیفه اش خوانده قضا نماید. ولی اگر در بین وقت نماز مرض او خوب شود, باید نمازی را كه در آن وقت خوانده دوباره بخواند.

مساله 321 - اگر كسی مرضی دارد كه نمی تواند از خارج شدن باد جلوگیری كند, باید به وظیفه كسانی كه نمی توانند از بیرون آمدن غائط خودداری كنند عمل نماید. چیزهائی كه باید برای آنها وضو گرفت

مساله 322 - برای شش چیز وضو گرفتن واجب است: اول: برای نمازهای واجب غیر از نماز میت. و در نمازهای مستحب شرط صحت است.

دوم: برای سجده و تشهد فراموش شده , اگر بین آنها و نماز حدثی از او سر زده مثلا بول كرده باشد, ولی برای سجده سهو واجب نیست وضو بگیرد.

سوم: برای طواف واجب خانه كعبه.

چهارم: اگر نذر یا عهد كرده یا قسم خورده باشد كه وضو بگیرد.

پنجم: اگر نذر كرده باشد كه جائی از بدن خود را به خط قرآن برساند.

ششم: برای آب كشیدن قرآنی كه نجس شده , یا برای بیرون آوردن آن از مستراح و مانند آن , در صورتی كه مجبور باشد دست یا جای دیگر بدن خود را به خط قرآن برساند, ولی چنانچه معطل شدن به مقدار وضو بی احترامی به قرآن باشد, باید بدون اینكه وضو بگیرد, قرآن را از مستراح و مانند آن بیرون آورد, یا

اگر نجس شده آب بكشد.

مساله 323 - مس نمودن خط قرآن , یعنی رساندن جائی از بدن به خط قرآن برای كسی كه وضو ندارد حرام است. ولی اگر قرآن را به زبان فارسی یا به زبان دیگر ترجمه كنند مس آن اشكال ندارد.

مساله 324 - جلوگیری بچه و دیوانه از مس خط قرآن واجب نیست ولی اگر مس نمودن آنان بی احترامی به قرآن باشد باید آنان را جلوگیری كنند.

مساله 325 - كسی كه وضو ندارد بنابر احتیاط حرام است اسم خداوند متعال را به هر زبانی نوشته شده باشد, مس نماید. و بهتر آن است كه اسم مبارك پیغمبر و امام و حضرت زهرا (ع) را هم مس ننماید.

مساله 326 - اگر پیش از وقت نماز به قصد اینكه با طهارت باشد, وضو بگیرد یا غسل كند صحیح است , و نزدیك وقت نماز هم اگر به قصد مهیا بودن برای نماز وضو بگیرد اشكال ندارد ولكن نیت واجب نكند.

مساله 327 - كسی كه یقین دارد وقت داخل شده , اگر نیت وضوی واجب كند و بعد از وضو بفهمد وقت داخل نشده , وضوی او صحیح است.

مساله 328 - مستحب است انسان برای نماز میت و زیارت اهل قبور و رفتن به مسجد و حرم امامان (ع) و برای همراه داشتن قرآن وخواندن و نوشتن آن , و مس حاشیه قرآن , و برای خوابیدن وضو بگیرد و نیز مستحب است كسی كه وضو دارد دوباره وضو بگیرد, و اگر برای یكی از این كارها وضو بگیرد هر كاری را كه باید با وضو انجام داد می تواند بجا آورد, مثلا می

تواند با آن وضو نماز بخواند.

چیزهائی كه وضو را باطل می كند

مساله 329 - هفت چیز وضو را باطل می كند:

اول: بول.

دوم: غائط.

سوم: باد معده و روده كه از مخرج غائط خارج شود.

چهارم: خوابی كه بواسطه آن چشم نبیند و گوش نشنود, ولی اگر چشم نبیند و گوش بشنود وضو باطل نمی شود.

پنجم: چیزهائی كه عقل را از بین می برد: مانند دیوانگی و مستی و بی هوشی.

ششم: استحاضه زنان كه بعدا گفته می شود.

هفتم: كاری كه برای آن باید غسل كرد مانند جنابت.

احكام وضوی جبیره چیزی كه با آن زخم و شكسته را می بندند و دوائی كه روی زخم و مانند آن می گذارند جبیره نامیده می شود.

مساله 330 - اگر در یكی از جاهای وضو زخم یا دمل یا شكستگی باشد, چنانچه روی آن باز است و آب برای آن ضرر ندارد باید به طور معمول وضو گرفت.

مساله 331 - اگر زخم یا دمل یا شكستگی در صورت و دستها است و روی آن باز است و آب ریختن روی آن ضرر دارد, باید اطراف زخم را به طوری كه در وضو گفته شد از بالا به پائین بشوید.

مساله 332 - اگر زخم یا دمل یا شكستگی در جلوی سر یا روی پاها است و روی آن باز است , چنانچه نتواند آن را مسح كند, به این معنی كه زخم تمام محل مسح را گرفته باشد و یا آنكه از مسح جاهای سالم نیز متمكن نباشد, در این صورت لازم است تیمم نماید. و بنابر احتیاط وضو نیز گرفته و پارچه پاكی روی آن بگذارند, و روی پارچه را با تری آب وضو كه در

دست مانده مسح كند.

مساله 333 - اگر روی دمل یا زخم یا شكستگی بسته باشد. چنانچه بازكردن آن ممكن است و آب هم برای آن ضرر ندارد, باید باز كند ووضو بگیرد, چه زخم و مانند آن در صورت و دستها باشد, یا جلوی سر و روی پاها باشد.

مساله 334 - اگر زخم یا دمل یا شكستگی كه بسته است در صورت یا دستها باشد چنانچه باز كردن و ریختن آب روی آن ضرر دارد, بایدمقداری را كه متمكن است از اطراف شسته و روی جبیره را مسح نماید.

مساله 335 - اگر نمی شود روی زخم را بازكرد ولی زخم و چیزی كه روی آن گذاشته شده پاك است و رسانیدن آب به زخم ممكن است وضرر هم ندارد, باید آب را به روی زخم از بالا به پائین برساند, واگر زخم یا چیزی كه روی آن گذاشته شده نجس است , چنانچه آب كشیدن آن و رساندن آب به روی زخم ممكن باشد باید آن را آب بكشد و موقع وضو آب را به زخم برساند, و در صورتی كه آب برای زخم ضررندارد ولی رساندن آب به روی زخم ممكن نیست , یا زخم نجس است و نمی شود آن را آب كشید, باید تیمم بنماید.

مساله 336 - اگر جبیره تمام صورت یا تمام یكی از دستها یا تمام هر دو دست را گرفته باشد, بنابر احتیاط باید تیمم نماید و وضوی جبیره ای نیز بگیرد.

مساله 337 - لازم نیست جبیره از جنس چیزهائی باشد كه نماز در او جایز است , بلكه اگر از حریر یا از اجزاء حیوانی كه خوردن گوشت

آن جایز نیست بوده باشد مسح بر آن نیز جایز است , و لكن در صورت امكان آن را برای نماز بردارد.

مساله 338 - كسی كه در كف دست و انگشتها جبیره دارد و در موقع وضو دست تری روی آن كشیده است , باید سر و پاها را با همان رطوبت مسح كند.

مساله 339 - اگر جبیره تمام پهنای روی پا را گرفته ولی مقداری از طرف انگشتان و مقداری از طرف بالای پا باز است , باید جاهائی كه بازاست روی پا را و جائی كه جبیره است روی جبیره را مسح كند.

مساله 340 - اگر در صورت یا دستها چند جبیره باشد, باید بین آنها را بشوید, و اگر جبیره ها در سر یا روی پاها باشد, باید بین آنها را مسح كند, و در جاهائی كه جبیره است باید به دستور جبیره عمل نماید.

مساله 341 - اگر جبیره بیشتر از معمول اطراف زخم را گرفته و برداشتن آن ممكن نیست , باید تیمم نماید مگر آنكه جبیره در مواضع تیمم باشد كه در این صورت لازم است وضو بگیرد, و در هر دو صورت اگر برداشتن جبیره ممكن است باید جبیره را بردارد, پس اگر زخم درصورت و دستها است اطراف آن را بشوید, و اگر در سر یا روی پاها است اطراف آن را مسح كند و برای جای زخم به دستور جبیره عمل نماید.

مساله 342 - اگر در جای وضو زخم و جراحت و شكستگی نیست , ولی به جهت دیگری آب برای آن ضرر دارد, باید تیمم كند.

مساله 343 - اگر جائی از اعضاء وضو را رگ زده

است و نمی تواند آن را آب بكشد یا آب برای آن ضرر دارد, لازم است تیمم نماید.

مساله 344 - اگر در جای وضو یا غسل چیزی چسبیده است كه برداشتن آن ممكن نیست , یا به قدری مشقت دارد كه نمی شود تحمل كردوظیفه اش تیمم است مگر در صورتی كه در جای تیمم هم چسبیده باشد, بلی اگر آن چیزی كه چسبیده دوا باشد حكم جبیره را دارد.

مساله 345 - غسل جبیره ای مثل وضوی جبیره ای است , ولی باید آن را ترتیبی بجاآورند, و اگر ارتماسی انجام دهند باطل است , و اظهر این است كه اگر در بدن زخم یا دمل باشد بین غسل جبیره ای و تیمم مخیر است و اما اگر در بدن شكستگی باشد باید غسل جبیره ای نموده و روی جبیره را مسح كند, و در صورتی كه مسح روی جبیره ممكن نباشد یا اینكه محل شكسته باز باشد لازم است تیمم كند.

مساله 346 - كسی كه وظیفه او تیمم است اگر در بعضی از جاهای تیمم او زخم یا دمل یا شكستگی باشد, باید به دستور وضوی جبیره ای ,تیمم جبیره ای نماید.

مساله 347 - كسی كه باید با وضو یا غسل جبیره ای نماز بخواند, چنانچه بداند كه تا آخر وقت عذر او برطرف نمی شود, می تواند در اول وقت نماز بخواند, ولی اگر امید دارد كه تا آخر وقت عذر او برطرف شود, بهتر آن است كه صبر كند, و چنانچه عذر او برطرف نشد در آخروقت نماز را با وضو یا غسل جبیره ای بجا آورد. ولی در صورتی كه اول

وقت نماز را خواند و تا آخر وقت عذرش برطرف شد, لازم است وضوگرفته یا غسل كرده و نماز را اعاده نماید.

مساله 348 - اگر انسان برای مرضی كه در چشم او است موی چشم خود را بچسباند, باید تیمم نماید.

مساله 349 - كسی كه نمی داند وظیفه اش تیمم است یا وضوی جبیره ای , بنابر احتیاط واجب باید هر دو را بجا آورد.

مساله 350 - نمازهائی را كه انسان با وضوی جبیره ای خوانده و تا آخر وقت عذرش مستمر بوده صحیح است , و می تواند با آن وضونمازهای بعدی را نیز بجا آورد.

غسلهای واجب

غسلهای واجب هفت است: اول: غسل جنابت.

دوم: غسل حیض.

سوم: غسل نفاس.

چهارم: غسل استحاضه.

پنجم: غسل مس میت.

ششم: غسل میت.

هفتم: غسلی كه بواسطه نذر و قسم و مانند اینها واجب می شود.

احكام جنابت

مسائل

مساله 351 - به دو چیز انسان جنب می شود:

اول جماع.

دوم بیرون آمدنی منی , در خواب باشد یا بیداری , كم باشد یا زیاد, با شهوت باشد یا بی شهوت , با اختیار باشد یا بی اختیار.

مساله 352 - اگر رطوبتی از انسان خارج شود و نداند منی است یا بول یا غیر اینها, چنانچه با شهوت وجستن بیرون آمده , آن رطوبت حكم منی را دارد, و در غیر این صورت حكم منی را ندارد ولی در مریض لازم نیست آن رطوبت , با جستن بیرون آمده باشد, بلكه اگر با شهوت بیرون آید در حكم منی است.

مساله 353 - اگر از مردی كه مریض نیست آبی بیرون آید كه با جستن یا با شهوت نباشد, چنانچه پیش از بیرون آمدن آب , وضو داشته می تواند به همان وضو اكتفا كند, و اگر وضو نداشته كافی است فقط وضو بگیرد, و غسل بر او لازم نیست.

مساله 354 - مستحب است انسان بعد از بیرون آمدن منی بول كند, و اگر بول نكند و بعد از غسل رطوبتی از او بیرون آید, كه نداند منی است یا رطوبت دیگر, حكم منی را دارد.

مساله 355 - اگر انسان با زن جماع كند و به اندازه ختنه گاه یا بیشتر داخل شود, در قبل باشد یا در دبر, بالغ باشند یا نا بالغ , اگرچه منی بیرون نیاید هر دو جنب می شوند.

مساله 356

- اگر شك كند كه به مقدار ختنه گاه داخل شده یا نه غسل بر او واجب نیست.

مساله 357 - اگر نعوذ باللّه حیوانی را وطی كند, یعنی با او نزدیكی نماید و منی از او بیرون آید, غسل تنها كافی است , و اگر منی بیرون نیاید,چنانچه پیش از وطی وضو داشته باز هم غسل تنها كافی است , و اگر وضو نداشته احتیاط واجب آن است كه غسل كند و وضو هم بگیرد. وهمچنین است حكم در وطی مرد.

مساله 358 - اگر منی از جای خود حركت كند و بیرون نیاید, یا انسان شك كند كه منی از او بیرون آمده یا نه , غسل بر او واجب نیست.

مساله 359 - كسی كه نمی تواند غسل كند ولی تیمم برایش ممكن است , بعد از داخل شدن وقت نماز هم می تواند با عیال خود نزدیكی كند.

مساله 360 - اگر در لباس خود منی ببیند و بداند كه از خود او است و برای آن غسل نكرده , باید غسل كند, و نمازهائی را كه یقین دارد بعد ازبیرون آمدن منی خوانده قضا كند, ولی نمازهائی را كه احتمال می دهد, پیش از بیرون آمدن آن منی خوانده لازم نیست قضا نماید.

چیزهائی كه بر جنب حرام است

مساله 361 - پنج چیز بر جنب حرام است:

اول - رساندن جائی از بدن خود به خط قرآن , یا به اسم خدا و پیغمبران و امامان (ع) , به طوری كه در وضو گفته شد.

دوم - رفتن در مسجد الحرام و مسجد پیغمبر (ص) اگرچه از یك در داخل و از در دیگر خارج شود.

سوم - توقف در مساجد

دیگر, و همچنین بنابر احتیاط واجب در حرم امامان (ع) , ولی اگر از یك در مسجد داخل و از در دیگر خارج شود,مانعی ندارد.

چهارم - گذاشتن چیزی در مسجد یا داخل شدن در آن برای برداشتن چیزی.

پنجم - خواندن هر یك از آیات سجده واجب و آن در چهار سوره است:

اول سوره سی و دوم قرآن (الم تنزیل).

دوم سوره چهل و یكم (حم سجده).

سوم سوره پنجاه و سوم (والنجم).

چهارم سوره نود و ششم (اقرا).

چیزهائی كه بر جنب مكروه است

مساله 362 - نه چیز بر جنب مكروه است:

اول و دوم: خوردن و آشامیدن , ولی اگر وضو بگیرد یا دستها را بشوید مكروه نیست.

سوم: خواندن بیشتر از هفت آیه از قرآن كه سجده واجب ندارد.

چهارم: رساندن جائی از بدن به جلد و حاشیه و بین خطهای قرآن.

پنجم: همراه داشتن قرآن.

ششم: خوابیدن.

ولی اگر وضو بگیرد یا بواسطه نداشتن آب , بدل از غسل تیمم كند مكروه نیست.

هفتم: خضاب كردن به حنا و مانند آن.

هشتم: مالیدن روغن به بدن.

نهم: جماع كردن بعد از آنكه محتلم شده یعنی در خواب منی از او بیرون آمده است.

غسل جنابت

مساله 363 - غسل جنابت به خودی خود مستحب است و برای خواندن نماز واجب و مانند آن واجب می شود. ولی برای نماز میت و سجده شكر و سجده های واجب قرآن , غسل جنابت لازم نیست.

مساله 364 - لازم نیست در وقت غسل , نیت كند كه غسل واجب یا مستحب می كنم , و اگر فقط به قصد قربت یعنی برای انجام فرمان خداوند عالم غسل كند كافی است.

مساله 365 - اگر یقین كند وقت نماز شده و نیت غسل واجب كند بعد معلوم شود كه پیش از وقت غسل كرده , غسل او صحیح است.

مساله 366 - غسل را چه واجب وچه مستحب به دو قسم می شود انجام داد: ترتیبی و ارتماسی.

غسل ترتیبی:

مساله 367 - در غسل ترتیبی باید به نیت غسل , اول سر و گردن , بعد بدن را بشوید و بهتر آن است كه اول طرف راست , بعد طرف چپ بدن را بشوید, و با حركت دادن اعضاء بدن زیر

آب به قصد غسل ترتیبی غسل محقق نمی شود, و اگر عمدا یا از روی فراموشی یا بواسطه ندانستن مساله بدن را قبل از سر بشوید, غسل او باطل است.

غسل

مساله 368 - در صورتی كه بدن را قبل از سر بشوید, لازم نیست غسل را اعاده كند بلكه چنانچه بدن را دوباره بشوید, غسل او صحیح خواهد شد.

مساله 369 - برای آنكه یقین كند هر دو قسمت یعنی سر و گردن و طرف راست و چپ را كاملا غسل داده , باید هر قسمتی را كه می شویدمقداری از قسمت دیگر را هم با آن قسمت بشوید.

مساله 370 - اگر بعد از غسل بفهمد جائی از بدن را نشسته و نداند كجای بدن است , دوباره شستن سر لازم نیست و فقط هر جائی را از بدن كه احتمال می دهد نشسته باید بشوید.

مساله 371 - اگر بعد از غسل بفهمد مقداری از بدن را نشسته , چنانچه از طرف چپ باشد شستن همان مقدار كافی است. و اگر از طرف راست باشد احتیاط مستحب آن است كه بعد از شستن آن مقدار, دوباره طرف چپ را بشوید. و اگر از سر و گردن باشد باید بعد از شستن آن مقدار, دوباره طرف راست و طرف چپ را بشوید.

مساله 372 - اگر پیش از تمام شدن غسل , در شستن مقداری از طرف چپ یا طرف راست شك كند, لازم است كه آن مقدار را بشوید و اگردر شستن مقداری از سر و گردن شك كند, باید به شك خود اعتنا نكند.

غسل ارتماسی

مساله 373 - در غسل ارتماسی باید در یك آن آب تمام بدن را فرا بگیرد, پس اگر به نیت غسل ارتماسی در آب فرو رود, چنانچه پای اوروی زمین باشد باید از زمین بلند كند.

مساله 374 - در غسل ارتماسی بنابر

احتیاط واجب باید موقعی نیت كند كه مقداری از بدن بیرون آب باشد.

مساله 375 - اگر بعد از غسل ارتماسی بفهمد كه به مقداری از بدن آب نرسیده , جای آن را بداند یا نداند, باید دوباره غسل كند.

مساله 376 - اگر برای غسل ترتیبی وقت ندارد و برای ارتماسی وقت دارد, باید غسل ارتماسی كند.

مساله 377 - كسی كه روزه ای گرفته كه واجب معین است , یا برای حج یا عمره احرام بسته , نمی تواند غسل ارتماسی كند, ولی اگر از روی فراموشی غسل ارتماسی كند غسلش صحیح است.

احكام غسل كردن

مساله 378 - در غسل ارتماسی یا ترتیبی پاك بودن تمام بدن پیش از غسل لازم نیست بلكه اگر به فرو رفتن در آب یا ریختن آب به قصدغسل , بدن پاك شود غسل محقق می شود.

مساله 379 - كسی كه از حرام جنب شده و بخواهد با آب گرم غسل كند عرق می كند, مانعی ندارد.

مساله 380 - اگر در غسل به اندازه سرموئی از بدن نشسته بماند, غسل باطل است ولی شستن مثل توی گوش و بینی و هرچه از باطن شمرده می شود, واجب نیست.

مساله 381 - جائی را كه شك دارد از ظاهر بدن است یا از باطن آن , چنانچه قبلا از ظاهر بوده باید بشوید و الا واجب نیست.

مساله 382 - اگر سوراخ جای گوشواره و مانند آن به قدری گشاد باشد كه داخل آن از ظاهر شمرده شود, باید آن را شست و گرنه شستن آن لازم نیست.

مساله 383 - چیزی را كه مانع رسیدن آب به بدن است باید برطرف كند, و اگر پیش از

آنكه یقین كند برطرف شده غسل نماید غسل او باطل است.

مساله 384 - اگر موقع غسل شك كند, چیزی كه مانع از رسیدن آب باشد در بدن او هست یا نه , باید وارسی كند تا مطمئن شود كه مانعی نیست.

مساله 385 - در غسل باید موهای كوتاهی را كه جزء بدن حساب می شود بشوید, و شستن موهای بلند واجب نیست , بلكه اگر آب راطوری به پوست برساند كه آنها تر نشود, غسل صحیح است ولی اگر رساندن آب به پوست , بدون شستن آنها ممكن نباشد, باید آنها را بشویدكه آب به بدن برسد.

مساله 386 - تمام شرطهائی كه برای صحیح بودن وضو گفته شد: مثل پاك بودن آب و غصبی نبودن آن , در صحیح بودن غسل هم شرط است , ولی در غسل لازم نیست بدن را از بالا به پائین بشوید, و نیز در غسل ترتیبی لازم نیست بعد از شستن سر و گردن فورا بدن را بشوید پس اگر بعد از شستن سر و گردن صبر كند و بعد از مدتی طرف راست و چپ را بشوید اشكال ندارد, بلكه لازم نیست تمام سر و گردن یا بدن را یك مرتبه بشوید پس جایز است مثلا سر را شسته و بعد از مدتی گردن را بشوید ولی كسی كه نمی تواند از بیرون آمدن بول و غائط خودداری كند, اگر به اندازه ای كه غسل كند و نماز بخواند, بول و غائط از او بیرون نمی آید, باید فورا غسل كند و بعد از غسل هم فورا نماز بخواند.

مساله 387 - كسی كه پول حمامی را بدون

اینكه بداند حمامی راضی است بخواهد نسیه بگذارد, اگرچه بعد حمامی را راضی كند, غسل او باطل است.

مساله 388 - اگر حمامی راضی باشد كه پول حمام نسیه بماند ولی كسی كه غسل می كند قصدش این باشد كه طلب او را ندهد, یا از مال حرام بدهد غسل او باطل است.

مساله 389 - اگر پولی را كه خمس آن را نداده به حمامی بدهد, اگرچه مرتكب حرام شده ولی ظاهر این است كه غسل او صحیح باشد وذمه اش به مستحقین خمس مشغول می شود.

مساله 390 - اگر مخرج غائط را در آب خزینه تطهیر كند و پیش از غسل شك كند كه چون در خزینه تطهیر كرده حمامی به غسل كردن اوراضی است یا نه , غسل او باطل است , مگر اینكه پیش از غسل حمامی را راضی كند.

مساله 391 - اگر شك كند كه غسل كرده یا نه , باید غسل كند, ولی اگر بعد از غسل شك كند كه غسل او درست بوده یا نه , در صورتی كه احتمال بدهد كه وقت غسل ملتفت بوده و صحیح بجا آورده لازم نیست دوباره غسل نماید.

مساله 392 - اگر در بین غسل , حدث اصغر از او سر زند مثلا بول كند, باید غسل را تمام كرده و وضو هم بگیرد.

مساله 393 - اگر از جهت ضیق وقت وظیفه مكلف تیمم بوده ولی به خیال اینكه به اندازه غسل و نماز وقت دارد غسل كند, غسل او صحیح است.

مساله 394 - كسی كه جنب شده اگر شك كند غسل كرده یا نه , نمازهائی كه خوانده چنانچه احتمال بدهد كه وقت

شروع به نماز ملتفت بوده صحیح است , ولی برای نمازهای بعد باید غسل كند. و در صورتی كه بعد از نماز, حدث اصغر از او صادر شده باشد لازم است وضو هم بگیرد,واگر وقت باقی است نمازی را كه خوانده اعاده نماید.

مساله 395 - كسی كه چند غسل بر او واجب است می تواند به نیت همه آنها یك غسل بجا آورد, و اظهر این است كه اگر یكی معین از آنها راقصد كند از بقیه كفایت می كند.

مساله 396 - اگر بر جائی از بدن , آیه قرآن یا اسم خداوند متعال نوشته شده باشد, چنانچه بخواهد وضو یا غسل را ترتیبی بجا آورد, بایدآب را طوری به بدن برساند كه دست او به نوشته نرسد.

مساله 397 - كسی كه غسل جنابت كرده نباید برای نماز وضو بگیرد بلكه با غسلهای دیگر واجب غیر از غسل استحاضه متوسطه وغسلهای مستحب كه در مساله (651) می آید نیز می تواند بدون وضو نماز بخواند, اگرچه احتیاط مستحب آن است كه وضو هم بگیرد.

استحاضه

یكی از خونهائی كه از زن خارج می شود خون استحاضه است , و زن را در موقع دیدن خون استحاضه , مستحاضه می گویند.

مساله 398 - خون استحاضه در بیشتر اوقات زرد رنگ و سرد است و بدون فشار و سوزش بیرون می آید و غلیظ هم نیست , ولی ممكن است گاهی سیاه یا سرخ و گرم و غلیظ باشد و با فشار و سوزش بیرون آید.

مساله 399 - استحاضه سه قسم است: قلیله و متوسطه و كثیره. استحاضه قلیله آن است كه خون فقط روی پنبه ای را

كه زن داخل فرج می نماید آلوده كند و در آن فرو نرود. استحاضه متوسطه آن است كه خون در پنبه فرو رود, اگرچه در یك گوشه آن باشد, ولی از پنبه به دستمالی كه معمولا زنها برای جلوگیری از خون می بندند, نرسد. استحاضه كثیره آن است كه خون پنبه را فرا گرفته و به دستمال برسد.

احكام استحاضه

مساله 400 - در استحاضه قلیله باید زن برای هر نماز یك وضو بگیرد, و بنابر احتیاط پنبه را عوض كند و باید ظاهر فرج را اگر خون به آن رسیده آب بكشد.

مساله 401 - در استحاضه متوسطه باید زن برای نماز صبح غسل كند و تا صبح دیگر برای نمازهای خود, كارهای استحاضه قلیله را كه درمساله پیش گفته شد انجام دهد. و اگر عمدا یا از روی فراموشی برای نماز صبح غسل نكند, باید برای نماز ظهر و عصر غسل كند. و اگر برای نماز ظهر و عصر غسل نكند باید پیش از نماز مغرب و عشا غسل نماید. چه آنكه خون بیاید یا قطع شده باشد.

مساله 402 - در استحاضه كثیره علاوه بر كارهای استحاضه متوسطه كه در مساله پیش گفته شد, باید برای هر نماز بنابر احتیاط دستمال راعوض كند, یا آب بكشد و یك غسل برای نماز ظهر و عصر و یكی برای نماز مغرب و عشا بجا آورد و بین نماز ظهر و عصر فاصله نیندازد, واگر فاصله بیندازد باید برای نماز عصر دوباره غسل كند, و نیز اگر بین نماز مغرب و عشا فاصله بیندازد باید برای نماز عشا دوباره غسل نماید واظهر این است كه در استحاضه كثیره غسل

از وضو كفایت می كند.

مساله 403 - اگر خون استحاضه پیش از وقت نماز هم بیاید, چنانچه زن برای آن خون , وضو یا غسل بجا نیاورده باشد, باید در موقع نمازوضو یا غسل بجا آورد.

مساله 404 - مستحاضه متوسطه كه باید وضو بگیرد و غسل كند, هركدام را اول بجا آورد صحیح است , ولی بهتر آن است كه اول وضوبگیرد. و مستحاضه كثیره اگر بخواهد وضو بگیرد باید قبل از غسل وضو بگیرد.

مساله 405 - اگر استحاضه قلیله زن بعد از نماز صبح متوسطه شود باید برای نماز ظهر و عصر غسل كند, و اگر بعد از نماز ظهر و عصرمتوسطه شود باید برای نماز مغرب و عشاء غسل نماید.

مساله 406 - اگر استحاضه قلیله یا متوسطه زن بعد از نماز صبح كثیره شود باید برای نماز ظهر و عصر یك غسل و برای نماز مغرب و عشاغسل دیگری بجا آورد, و اگر بعد از نماز ظهر و عصر كثیره شود باید برای نماز مغرب و عشا غسل نماید.

مساله 407 - مستحاضه كثیره یا متوسطه اگر پیش از داخل شدن وقت نماز برای نماز غسل كند, غسل او باطل است , ولی نزدیك اذان صبح جایز است به قصد رجاء غسل نموده و نماز شب را بخواند, ولی بعد از طلوع فجر برای نماز صبح باید غسل را اعاده نماید.

مساله 408 - زن مستحاضه برای هر نمازی - غیر از نماز یومیه كه حكم آن گذشت - چه واجب باشد چه مستحب , باید وضو بگیرد, و اگراستحاضه كثیره باشد برای هر نماز غسل لازم است , اما برای خواندن نماز احتیاط و

سجده فراموش شده و تشهد فراموش شده و سجده سهو, اگر آنها را بعد از نماز فورا بجا آورد, لازم نیست كارهای استحاضه را انجام دهد.

مساله 409 - زن مستحاضه بعد از آنكه خونش قطع شد, فقط برای نماز اولی كه می خواند, باید كارهای استحاضه را انجام دهد و برای نمازهای بعد لازم نیست.

مساله 410 - اگر زن نداند استحاضه او چه قسم است , موقعی كه می خواهد نماز بخواند, بنابر احتیاط باید مقداری پنبه داخل فرج نماید وكمی صبر كند و بیرون آورد و بعد از آنكه فهمید استحاضه او كدام یك از آن سه قسم است كارهائی را كه برای آن قسم دستور داده شده انجام دهد, ولی اگر بداند تا وقتی كه می خواهد نماز بخواند استحاضه او تغییر نمی كند, پیش از داخل شدن وقت هم می تواند خود را وارسی كند.

مساله 411 - زن مستحاضه اگر پیش از آنكه خود را وارسی كند, مشغول نماز شود, چنانچه قصد قربت داشته و به وظیفه خود عمل كرده مثلا استحاضه اش قلیله بوده و به وظیفه استحاضه قلیله عمل نموده , نماز او صحیح است , و اگر قصد قربت نداشته یا عمل او مطابق وظیفه اش نبوده مثل آنكه استحاضه او متوسطه بوده و به وظیفه قلیله رفتار كرده , نماز او باطل است.

مساله 412 - زن مستحاضه اگر نتواند خود را وارسی نماید, باید به آنچه مسلما وظیفه او است عمل كند, مثلا اگر نمی داند استحاضه او قلیله است یا متوسطه باید كارهای استحاضه قلیله را انجام دهد, و اگر نمی داند متوسطه است یا كثیره باید

كارهای استحاضه متوسطه را انجام دهد, ولی اگر بداند سابقا كدام یك از آن سه قسم بوده , باید به وظیفه همان قسم رفتار نماید.

مساله 413 - اگر خون استحاضه در اول ظهورش در باطن باشد و بیرون نیاید, وضو یا غسل را كه زن داشته باطل نمی كند, و اگر بیرون بیاید هر چند كم باشد وضو و غسل را باطل می كند.

مساله 414 - زن مستحاضه كه بعد از وضو یا غسل یا در اثناء آنها خون دیده , اگر بعد از نماز خود را وارسی كند و خون نبیند, چنانچه وقت وسعت داشته باشد بنابر احتیاط, لازم است بر حسب وظیفه اش وضو گرفته یا غسل نماید و آن نماز را اعاده كند اگرچه بداند دوباره خون می آید.

مساله 415 - زن مستحاضه اگر بداند از وقتی كه مشغول وضو یا غسل شده خونی از او بیرون نیامده , می تواند خواندن نماز را تا وقتی كه می داند پاك می ماند تاخیر بیندازد.

مساله 416 - اگر مستحاضه بداند كه پیش از گذشتن وقت نماز به كلی پاك می شود, یا به اندازه خواندن نماز خون بند می آید, باید صبر كند ونماز را در وقتی كه پاك است بخواند.

مساله 417 - اگر بعد از وضو و غسل , خون در ظاهر قطع شود و مستحاضه بداند كه اگر نماز را تاخیر بیندازد, به مقداری كه وضو و غسل ونماز را بجا آورد به كلی پاك می شود, باید نماز را تاخیر بیندازد و موقعی كه به كلی پاك شد وضو و غسل را بجا آورد و نماز را بخواند, و اگرموقعی

كه خون در ظاهر قطع شود وقت نماز تنگ باشد, لازم نیست وضو و غسل را دوباره بجا آورد, بلكه با وضو و غسلی كه دارد می تواندنماز بخواند.

مساله 418 - مستحاضه كثیره و متوسطه وقتی كه به كلی از خون پاك شد باید غسل كند, ولی اگر بداند از وقتی كه برای نماز پیش مشغول غسل شده دیگر خون نیامده , لازم نیست دوباره غسل نماید.

مساله 419 - مستحاضه قلیله بعد از وضو, و مستحاضه متوسطه بعد از غسل و وضو, و مستحاضه كثیره بعد از غسل باید فورا مشغول نمازشود, ولی گفتن اذان و اقامه قبل از نماز اشكال ندارد, و در نماز هم می تواند كارهای مستحب مثل قنوت و غیر آن را بجا آورد.

مساله 420 - زن مستحاضه اگر بین وظیفه ای كه دارد از وضو یا غسل و نماز فاصله بیندازد, باید مطابق وظیفه اش دوباره وضو گرفته یاغسل كند و بلا فاصله مشغول نماز شود.

مساله 421 - اگر خون استحاضه زن جریان دارد و قطع نمی شود, چنانچه برای او ضرر ندارد, بنابر احتیاط لازم بعد از غسل از بیرون آمدن خون جلوگیری نماید, و چنانچه كوتاهی كند و خون بیرون آید, دوباره غسل كند, و اگر نماز هم خوانده دوباره بخواند.

مساله 422 - اگر در موقع غسل , خون قطع نشود غسل صحیح است , ولی اگر در بین غسل یا بعد از آن استحاضه متوسطه كثیره شود, لازم است كه غسل را از سر بگیرد. و اگر در بین غسل استحاضه كثیره یا بعد از آن كثیره متوسطه شود لازم نیست غسل را اعاده كرده ولی وضوبگیرد.

مساله 423 - احتیاط مستحب آن است كه زن مستحاضه در تمام روزی كه روزه است , به مقداری كه می تواند, از بیرون آمدن خون جلوگیری كند.

مساله 424 - بنابر احتیاط روزه زن مستحاضه كثیره , در صورتی صحیح است كه غسل نماز مغرب و عشای شبی كه می خواهد فردای آن راروزه بگیرد بجا آورد. و نیز در روز غسلهائی را كه برای نمازهای روز واجب است انجام دهد, ولی اگر مستحاضه متوسطه باشد بعید نیست كه در صحت روزه اش غسل شرط نباشد.

مساله 425 - اگر بعد از نماز عصر,مستحاضه شود وتاغروب غسل نكند روزه او صحیح است.

مساله 426 - اگر استحاضه قلیله زن پیش از نماز, متوسطه یا كثیره شود باید كارهای متوسطه یا كثیره را كه گفته شد انجام دهد, و اگراستحاضه متوسطه كثیره شود باید كارهای استحاضه كثیره را انجام دهد, و چنانچه برای استحاضه متوسطه غسل كرده باشد فائده ندارد وباید دوباره برای كثیره غسل كند, و در این صورت قبل از غسل یا بعد از آن وضو نیز لازم نیست.

مساله 427 - اگر در بین نماز, استحاضه متوسطه زن كثیره شود, باید نماز را بشكند و برای استحاضه كثیره غسل كند و كارهای دیگر آن راانجام دهد و همان نماز را بخواند, و بنابر احتیاط قبل از غسل وضو بگیرد, و اگر برای غسل وقت ندارد وضو گرفته و عوض غسل تیمم كند, واگر برای تیمم نیز وقت ندارد, بنابر احتیاط نماز را نشكند و به همان حال تمام كند, ولی لازم است در خارج وقت قضا نماید, و همچنین است اگردر بین نماز, استحاضه قلیله او

متوسطه یا كثیره شود. ولكن غسل استحاضه متوسطه كفایت از وضو نمی كند چنانكه گذشت.

مساله 428 - اگر در بین نماز خون بند بیاید و مستحاضه نداند كه در باطن هم قطع شده یا نه , چنانچه بعد از نماز بفهمد به كلی قطع شده بوده ,و وقت وسعت این را داشته باشد كه در حال پاكی نماز را دوباره بخواند لازم است بر حسب وظیفه اش وضو گرفته یا غسل نماید و نماز رادوباره بجا آورد.

مساله 429 - اگر استحاضه كثیره زن , متوسطه شود, باید برای نمازهای بعدی عمل متوسطه را بجا آورد, مثلا اگر پیش از نماز ظهر استحاضه كثیره متوسطه شود, باید برای نماز ظهر وضو گرفته و غسل كند, و برای نماز عصر و مغرب و عشا فقط وضو بگیرد. ولی اگر برای نماز ظهرغسل نكند و فقط به مقدار نماز عصر وقت داشته باشد باید برای نماز عصر غسل نماید, و اگر برای نماز عصر هم غسل نكند باید برای نمازمغرب غسل كند, و اگر برای آن هم غسل نكند و فقط به مقدار نماز عشا وقت داشته باشد باید برای نماز عشا غسل نماید.

مساله 430 - اگر پیش از هر نماز خون مستحاضه كثیره قطع شود و دوباره بیاید بنابر احتیاط برای هر نماز باید یك غسل بجا آورد.

مساله 431 - اگر استحاضه كثیره قلیله شود, باید برای نماز اول عمل كثیره و برای نمازهای بعدی عمل قلیله را انجام دهد. و نیز اگراستحاضه متوسطه قلیله شود, باید برای نماز اول , عمل متوسطه و برای نمازهای بعدی عمل قلیله را بجا آورد.

مساله 432 - اگر مستحاضه یكی

از كارهائی را كه بر او واجب می باشد ترك كند, نمازش باطل است.

مساله 433 - مستحاضه كه برای نماز وضو گرفته یا غسل كرده بنابر احتیاط نمی تواند در حال اختیار جائی از بدن خود را به خط قرآن برساند, و در حال اضطرار جایز است ولی بنابر احتیاط باید وضو بگیرد.

مساله 434 - مستحاضه ای كه غسلهای واجب خود را بجا آورده رفتن او در مسجد و توقف در آن و خواندن آیه ای كه سجده واجب دارد ونزدیكی شوهر با او حلال است اگرچه كارهای دیگری را كه برای نماز انجام می داد مثل عوض كردن پنبه و دستمال , انجام نداده باشد. و بعیدنیست كه این كارها بدون غسل نیز جایز باشد اگرچه احتیاط مستحب در ترك است.

مساله 435 - اگر زن در استحاضه كثیره یا متوسطه بخواهد پیش از وقت نماز آیه ای را كه سجده واجب دارد بخواند, یا مسجد برود, بنابراحتیاط مستحب غسل نماید, و همچنین است اگر شوهرش بخواهد با او نزدیكی كند.

مساله 436 - نماز آیات بر مستحاضه واجب است , و باید برای نماز آیات وضو بگیرد, و در استحاضه كثیره باید غسل نماید و وضو لازم نیست.

مساله 437 - چنانچه در وقت نماز یومیه نماز آیات بر مستحاضه واجب شود, اگرچه بخواهد هر دو را پشت سرهم بجا آورد, نمی تواند هر دورا با یك غسل و وضو بخواند.

مساله 438 - اگر زن مستحاضه بخواهد نمازی را كه قضای آن مضیق شده بخواند, باید برای هر نماز, كارهائی را كه برای نماز اداء بر او واجب است بجا آورد.

مساله 439 - اگر زن بداند

خونی كه از او خارج می شود خون زخم نیست و شرعا حكم حیض و نفاس را ندارد, باید به دستور استحاضه عمل كند, بلكه اگر شك داشته باشد كه خون استحاضه است یا خونهای دیگر, چنانچه نشانه آنها را نداشته باشد, بنابر احتیاط واجب بایدكارهای استحاضه را انجام دهد.

حیض

حیض , خونی است كه غالبا در هر ماه چند روزی از رحم زنها خارج می شود, و زن را در موقع دیدن خون حیض حائض می گویند.

مساله 440 - خون حیض در بیشتر اوقات , غلیظ و گرم و رنگ آن سیاه یا سرخ است و با فشار و كمی سوزش بیرون می آید.

مساله 441 - زنهائی كه سیده نیستند بعد از تمام شدن پنجاه سال , و نیز زنهای سیده بعد از تمام شدن پنجاه سال تا تمام شدن شصت سال چنانچه با نشانه های حیض یا در روزهای عادت خود خون ببینند احتیاط كنند.

مساله 442 - خونی كه دختر پیش از تمام شدن نه سال و زن بعد از یائسه شدن می بیند حیض نیست.

مساله 443 - زن حامله و زنی كه بچه شیر می دهد, ممكن است حیض ببیند.

مساله 444 - دختری كه نمی داند نه سالش تمام شده یا نه , اگر خونی ببیند اظهر آن است كه اگر دارای نشانه های حیض باشد حكم به حیض می شود.

مساله 445 - زنی كه شك دارد یائسه شده یا نه , اگر خونی ببیند و نداند حیض است یا نه , باید بنا بگذارد كه یائسه نشده است.

مساله 446 - مدت حیض كمتر از سه روز و بیشتر از ده روز

نمی شود, و اگر مختصری هم از سه روز كمتر باشد, حیض نیست.

مساله 447 - باید سه روز اول حیض پشت سر هم باشد, پس اگر مثلا دو روز خون ببیند و یك روز پاك شود و دوباره یك روز خون ببیندحیض نیست.

مساله 448 - ابتداء حیض لازم است خون بیرون بیاید ولی لازم نیست در تمام سه روز خون بیرون بیاید, بلكه اگر در فرج خون باشد كافی است , و چنانچه در بین سه روز مختصری پاك شود به نحوی كه در بین زنها تماما یا بعضا متعارف است باز هم حیض است.

مساله 449 - لازم نیست شب اول و شب چهارم را خون ببیند, ولی باید در شب دوم و سوم خون قطع نشود, پس اگر از اول صبح روز اول تاغروب روز سوم پشت سر هم خون بیاید و هیچ قطع نشود, حیض است , و همچنین است اگر در وسطهای روز اول شروع شود و در همان موقع از روز چهارم قطع گردد.

مساله 450 - اگر سه روز پشت سر هم نشانه های حیض یا روزهای عادت خون ببیند و پاك شود, چنانچه دوباره خونی كه دارای نشانه های حیض است یا در روزهای عادت است ببیند, و روزهائی كه خون دیده و در وسط پاك بوده , روی هم از ده روز بیشتر نشود,روزهائی هم كه در وسط پاك بوده حیض است.

مساله 451 - اگر خونی ببیند كه از سه روز بیشتر و از ده روز كمتر باشد و نداند خون دمل و زخم است یا خون حیض , نباید آن را خون حیض قرار دهد.

مساله 452 - اگر

خونی ببیند كه نداند خون زخم است یا حیض , باید عبادتهای خود را بجا آورد مگر اینكه حالت سابقه اش حیض باشد.

مساله 453 - اگر خونی ببیند و شك كند كه خون حیض است یا استحاضه , چنانچه شرائط حیض را داشته باشد, باید حیض قراردهد.

مساله 454 - اگر خونی ببیند كه نداند خون حیض است یا بكارت , باید خود را وارسی كند, یعنی مقداری پنبه داخل فرج نماید و كمی صبركند بعد بیرون آورد, پس اگر اطراف آن آلوده باشد, خون بكارت است , و اگر به همه آن رسیده , حیض می باشد.

مساله 455 - اگر كمتر از سه روز خون ببیند و پاك شود و بعد سه روز خون در عادت یا با نشانه های حیض ببیند, خون دوم حیض است وخون اول اگرچه در روزهای عادتش باشد, حیض نیست.

احكام حائض

مساله 456 - چند چیز بر حائض حرام است:

اول: عبادتهائی كه مانند نماز باید با وضو یا غسل یا تیمم بجا آورده شود, ولی بجا آوردن عبادتهائی كه وضو و غسل و تیمم برای آنها لازم نیست , مانند نماز میت , مانعی ندارد.

دوم: تمام چیزهائی كه بر جنب حرام است و در احكام جنابت گفته شد.

سوم: جماع كردن در فرج , كه هم برای مرد حرام است و هم برای زن , اگرچه به مقدار ختنه گاه داخل شود و منی هم بیرون نیاید, بلكه احتیاط واجب آن است كه مقدار كمتر از ختنه گاه را هم داخل نكند.

مساله 457 - جماع كردن در روزهائی هم كه حیض زن قطعی نیست ولی شرعا باید برای خود حیض قرار

دهد حرام است. پس زنی كه بیشتر از ده روز خون می بیند و باید به دستوری كه بعدا گفته می شود روزهای عادت خویشان خود را حیض قرار دهد, شوهرش نمی توانددر آن روزها با او نزدیكی نماید.

مساله 458 - اگر مرد با زن خود در حال حیض نزدیكی كند لازم است استغفار كند, و احتیاط مستحب آن است كه كفاره بدهد.

مساله 459 - غیر نزدیكی كردن با زن حائض , از سایر استمتاعات مانند بوسیدن و ملاعبه نمودن مانعی ندارد.

مساله 460 - كفاره نزدیكی در حال حیض در قسمت اول آن , هیجده نخود طلای سكه دار , ودر قسمت دوم , نه نخود , و در قسمت سوم ,چهار نخود و نیم است. مثلا زنی كه شش روز خون حیض می بیند, اگر شوهرش در شب یا روز اول و دوم با او جماع كند هیجده نخود طلا, و درشب یا روز سوم و چهارم نه نخود, و در شب یا روز پنجم و ششم چهار نخود و نیم بدهد.

مساله 461 - اگر طلای سكه دار ممكن نباشد, قیمت آن را بدهد, و اگر قیمت طلا در وقتی كه جماع كرده با وقتی كه می خواهد به فقیر بدهدفرق كرده باشد, قیمت وقتی را كه می خواهد به فقیر بدهد حساب كند.

مساله 462 - اگر كسی هم در قسمت اول و هم در قسمت دوم و هم در قسمت سوم حیض , با زن خود جماع كند, هر سه كفاره را كه روی هم سی و یك نخود و نیم می شود بدهد.

مساله 463 - اگر با زن حائض چند مرتبه جماع

كند, بهتر آن است كه برای هر جماع یك كفاره بدهد.

مساله 464 - اگر مرد در حال جماع بفهمد زن حائض شده , باید فورا از او جدا شود.

مساله 465 - اگر مرد با زن حائض زنا كند یا با زن حائض نامحرمی به گمان اینكه عیال خودش است جماع نماید كفاره واجب نمی شود.

مساله 466 - كسی كه از روی نادانی یا فراموشی با زن در حال حیض نزدیكی كند كفاره ندارد.

مساله 467 - اگر مرد به اعتقاد اینكه زن حائض است با او نزدیكی كند و بعدا معلوم شود كه حائض نبوده است كفاره ندارد.

مساله 468 - طلاق دادن زن در حال حیض , به طوری كه در احكام طلاق گفته می شود باطل است.

مساله 469 - اگر زن بگوید حائضم یا از حیض پاك شده ام , باید حرف او را قبول كرد.

مساله 470 - اگر زن در بین نماز حائض شود, نمازش باطل است.

مساله 471 - اگر زن در بین نماز شك كند كه حائض شده یا نه , نماز او صحیح است , ولی اگر بعد از نماز بفهمد كه در بین نماز حائض شده ,نمازی كه خوانده باطل است.

مساله 472 - بعد از آنكه زن از خون حیض پاك شد, واجب است برای نماز و عبادتهای دیگری كه باید با وضو یا غسل یا تیمم بجا آورده شود, غسل كند. و دستور آن مثل غسل جنابت است. و بهتر آن است كه پیش از غسل یا بعد از غسل وضو هم بگیرد.

مساله 473 - بعد از آنكه زن از خون حیض پاك شد, اگرچه غسل نكرده باشد, طلاق او

صحیح است و شوهرش هم می تواند با او جماع كند, و اولی این است كه جماع پس از شستن فرج باشد, ولی احتیاط مستحب آن است كه پیش از غسل از جماع با او, خودداری نماید. اماكارهای دیگری كه در وقت حیض بر او حرام بوده مانند توقف در مسجد و مس خط قرآن تا غسل نكند بر او حلال نمی شود.

مساله 474 - اگر آب برای وضو و غسل كافی نباشد و به اندازه ای باشد كه بتواند غسل كند, باید غسل كند, و بهتر آن است كه بدل از وضوتیمم نماید. و اگر فقط برای وضو كافی باشد و به اندازه غسل نباشد, باید وضو بگیرد و عوض غسل تیمم نماید. و اگر برای هیچ یك از آنها آب ندارد, باید دو تیمم كند, یكی بدل از غسل و دیگری بدل از وضو.

مساله 475 - نمازهائی كه زن در حال حیض نخوانده قضا ندارد, ولی روزه های واجب را كه در حال حیض نگرفته باید قضا نماید.

مساله 476 - هرگاه وقت نماز داخل شود و بداند یا احتمال دهد كه اگر نماز را تاخیر بیندازد حائض می شود, باید فورا نماز بخواند.

مساله 477 - اگر زن نماز را تاخیر بیندازد و از اول وقت به اندازه خواندن یك نماز با تحصیل طهارت از حدث بگذرد و حائض شود, قضای آن نماز بر او واجب است , ولی در تند خواندن و كند خواندن و چیزهای دیگر باید ملاحظه حال خود را بكند, مثلا زنی كه مسافر نیست اگر دراول ظهر نماز نخواند, قضای آن در صورتی واجب می شود كه به مقدار

خواندن چهار ركعت نماز با تحصیل طهارت از حدث از اول ظهر بگذردو حائض شود, و برای كسی كه مسافر است گذشتن وقت به مقدار خواندن دو ركعت با تحصیل طهارت كافی است.

مساله 478 - اگر زن در آخر وقت نماز, از خون پاك شود و به اندازه غسل و خواندن یك ركعت نماز یا بیشتر از یك ركعت وقت داشته باشدباید نماز را بخواند, و اگر نخواند باید قضای آن را بجا آورد.

مساله 479 - اگر زن حائض به اندازه غسل وقت ندارد ولی می تواند با تیمم نماز را در وقت بخواند, احتیاط واجب آن است كه آن نماز را باتیمم بخواند, ولی در صورتی كه نخواند قضا بر او واجب نیست. اما اگر گذشته از تنگی وقت , تكلیفش تیمم است , مثل آنكه آب برایش ضرردارد, باید تیمم كند و آن نماز را بخواند, و در صورتی كه نخواند لازم است قضا نماید.

مساله 480 - اگر زن بعد از پاك شدن از حیض , شك كند كه برای نماز وقت دارد یا نه , باید نمازش را بخواند.

مساله 481 - اگر به خیال اینكه به اندازه تهیه مقدمات نماز و خواندن یك ركعت وقت ندارد, نماز نخواند و بعد بفهمد وقت داشته , باید قضای آن نماز را بجا آورد.

مساله 482 - مستحب است زن حائض , در وقت نماز, خود را از خون پاك نماید و پنبه و دستمال را عوض كند و وضو بگیرد, و اگر نمی تواندوضو بگیرد, تیمم نماید و در جای نماز رو به قبله بنشیند و مشغول ذكر و دعا و صلوات شود.

مساله 483 -

خواندن و همراه داشتن قرآن و رساندن جائی از بدن را به مابین خطهای قرآن , و نیز خضاب كردن به حنا و مانند آن , برای حائض مكروه است.

اقسام زنهای حائض

زنهای حائض بر شش قسمند

مساله 484 - زنهای حائض بر شش قسمند:

اول: صاحب عادت وقتیه و عددیه , و آن زنی است كه دو ماه پشت سر هم در وقت معین خون حیض ببیند و شماره روزهای حیض او هم درهر دو ماه یك اندازه باشد, مثل آنكه دو ماه پشت سر هم از اول ماه تا هفتم خون ببیند.

دوم: صاحب عادت وقتیه , و آن زنی است كه دو ماه پشت سر هم در وقت معین , خون حیض ببیند ولی شماره روزهای حیض او در هر دوماه یك اندازه نباشد, مثلا دو ماه پشت سر هم از روز اول ماه خون ببیند ولی ماه اول روز هفتم و ماه دوم روز هشتم از خون پاك شود.

سوم صاحب عادت عددیه , و آن زنی است كه شماره روزهای حیض او در دو ماه پشت سر هم به یك اندازه باشد, ولی وقت دیدن آن دوخون یكی نباشد, مثل آنكه ماه اول از پنجم تا دهم و ماه دوم از دوازدهم تا هفدهم خون ببیند.

چهارم مضطربه , و آن زنی است كه چند ماه خون دیده ولی عادت معینی پیدا نكرده , یا عادتش به هم خورده و عادت تازه ای پیدا نكرده است.

پنجم مبتدئه , و آن زنی است كه دفعه اول خون دیدن او است.

ششم ناسیه , و آن زنی است كه عادت خود را فراموش كرده است.

و هر كدام اینها احكامی دارند كه در مسائل

آینده گفته می شود.

1 - صاحب عادت وقتیه و عددیه

مساله 485 - زنهائی كه عادت وقتیه و عددیه دارند دو دسته اند:

اول: زنی كه دو ماه پشت سر هم در وقت معین خون حیض ببیند و در وقت معین هم پاك شود, مثلا دو ماه پشت سر هم از روز اول ماه خون ببیند و روز هفتم پاك شود كه عادت حیض این زن از اول ماه تا هفتم است.

دوم: زنی كه دو ماه پشت سر هم در وقت معین خون حیض ببیند, و بعد از آنكه سه روز یا بیشتر خون دید یك روز یا بیشتر پاك شود ودوباره خون ببیند و تمام روزهائی كه خون دیده با روزهائی كه در وسط پاك بوده از ده روز بیشتر نشود, و در هر دو ماه همه روزهائی كه خون دیده و در وسط پاك بوده روی هم یك اندازه باشد كه عادت او به اندازه تمام روزهائی است كه خون دیده و در وسط پاك بوده است , و لازم نیست روزهائی كه در وسط پاك بوده در هر دو ماه به یك اندازه باشد, مثلا اگر در ماه اول از روز اول ماه تا سوم خون ببیند و سه روز پاك شود و دوباره سه روز خون ببیند, و در ماه دوم بعد از آنكه سه روز خون دید, سه روز یا كمتر یا بیشتر پاك شود و دوباره خون ببیند و روی هم نه روز شود, همه حیض است و عادت این زن نه روز می شود.

مساله 486 - زنی كه عادت وقتیه دارد, اگر در وقت عادت یا دو روز جلوتر خون ببیند, اگرچه آن خون

, نشانه های حیض را نداشته باشدباید به احكامی كه برای زن حائض گفته شد عمل كند, و نیز اگر چند روز جلوتر از وقت عادت یا چند روز با تاخیر از وقت عادت خون ببیند و احتمال جلو افتادن عادت یا تاخیر آن را بدهد باید به احكام حائض عمل كند, و چنانكه بعد بفهمد حیض نبوده مثل اینكه پیش از سه روز پاك شود, باید عبادتهائی را كه بجا نیاورده قضا نماید.

مساله 487 - زنی كه عادت وقتیه و عددیه دارد اگر همه روزهای عادت و چند روز با نشانه های حیض پیش از عادت و بعد از عادت خون ببیند و روی هم از ده روز بیشتر نشود, همه حیض است. و اگر از ده روز بیشتر شود, فقط خونی را كه در روزهای عادت خود دیده , حیض است , و خونی كه پیش از آن و بعد از آن دیده استحاضه می باشد, و باید عبادتهائی را كه در روزهای پیش از عادت و بعد از عادت بجا نیاورده قضا نماید. و اگر همه روزهای عادت را با چند روز پیش از عادت با نشانه های حیض خون ببیند و روی هم از ده روز بیشتر نشود, همه حیض است. و اگر از ده روز بیشتر شود, فقط روزهای عادت او حیض است , و خونی كه جلوتر از آن دیده استحاضه می باشد, و چنانچه درآن روز عبادت نكرده باید قضا نماید. و اگر همه روزهای عادت را با چند روز بعد از عادت با نشانه های حیض خون ببیند و روی هم از ده روز بیشتر نشود, همه

حیض است. و اگر نشانه های حیض را نداشته باشد و یا از ده روز بیشتر شود فقط روزهای عادت , حیض , و باقی استحاضه است.

مساله 488 - زنی كه عادت وقتیه و عددیه دارد اگر مقداری از روزهای عادت را با چند روز پیش از عادت با نشانه های حیض خون ببیندو روی هم از ده روز بیشتر نشود, همه حیض است. و اگر از ده روز بیشتر شود, روزهائی كه در عادت خون دیده چنانچه كمتر از سه روز باشد با چند روز پیش از آن كه روی هم به مقدار عادت او شود, حیض , و روزهای اول را استحاضه قرار می دهد. و چنانچه سه روز یا بیشتر باشدآن خون را حیض قرار دهد و روزهای قبل از زمان عادت را تا به اندازه ای كه به مقدار عادت برسد احتیاط كند, و اگر مقداری از روزهای عادت را با چند روز بعد از عادت با نشانه های حیض , خون ببیند, و روی هم از ده روز بیشتر نشود, همه حیض است. و اگر بیشتر شود بایدروزهائی كه در عادت خون دیده چنانچه كمتر از سه روز باشد با چند روز بعد از آن كه روی هم به مقدار عادت او شود, حیض و بقیه رااستحاضه قرار دهد. و در صورتی كه خونی را كه در عادت دیده سه روز یا بیشتر باشد, در مقدار زیادی تا مقدار عادت احتیاط كند.

مساله 489 - زنی كه عادت دارد, اگر بعد از آنكه سه روز یا بیشتر خون دید پاك شود و دوباره خون ببیند و فاصله بین دو خون كمتر

از ده روز باشد و همه روزهائی كه خون دیده با روزهائی كه در وسط پاك بوده از ده روز بیشتر باشد, مثل آنكه پنج روز خون ببیند و پنج روز پاك شود و دوباره پنج روز خون ببیند, چند صورت دارد:

1 - آنكه تمام خونی كه دفعه اول دیده در روزهای عادت باشد, و خون دوم كه بعد از پاك شدن می بیند در روزهای عادت نباشد, در این صورت باید همه خون اول را حیض , و خون دوم را استحاضه قرار دهد. و همچنین است اگر مقداری از خون اول را در عادت و مقداری از آن را قبل از عادت یا بعد از عادت ببیند, و فرقی نمی كند خون با نشانه های حیض باشد یا بدون نشانه های آن.

2 - آنكه خون اول در روزهای عادت نباشد, و تمام خون دوم یا مقداری از آن به طوری كه در صورت اول گفته شد در روزهای عادت باشدكه باید همه خون دوم را حیض و خون اول را استحاضه قرار دهد.

3 - آنكه مقداری از خون اول و دوم در روزهای عادت باشد و خون اولی كه در روزهای عادت بوده از سه روز كمتر نباشد, در این صورت آن مقدار با پاكی وسط و مقداری از خون دوم كه آن هم در روزهای عادت بوده و مجموع از ده روز بیشتر نیست همه آنها حیض است , ومقداری از خون اول كه پیش از روزهای عادت بوده و مقداری از خون دوم كه بعد از روزهای عادت بوده استحاضه است , مثلا اگر عادتش از سوم ماه تا دهم

بوده , در صورتی كه یك ماه از اول تا ششم خون ببیند و دو روز پاك شود و بعد تا پانزدهم خون ببیند, از سوم تا دهم حیض است , و روز اول و دوم و همچنین از یازدهم تا پانزدهم استحاضه می باشد.

4 - آنكه مقداری از خون اول و دوم در روزهای عادت باشد ولی خون اولی كه در روزهای عادت بوده از سه روز كمتر باشد, در این صورت بعید نیست مقداری را كه در عادت خود دیده با تمام كردن كسری آن از ما قبل تا سه روز شود باید حیض قرار دهد.

پس اگر می شودمقداری را كه از خون دوم در بین عادت دیده حیض قرار دهد (به این معنی كه مجموع این مقدار با مقداری كه از اول حیض قرار داده با پاكی مابین آنها از ده روز تجاوز نكند) تمام آنها حیض است و الا خون اول را حیض و باقی را استحاضه قرار دهد.

مساله 490 - زنی كه عادت وقتیه و عددیه دارد, اگر در وقت عادت خون نبیند و در غیر آن وقت به شماره روزهای حیضش با نشانه های حیض خون ببیند, باید همان را حیض قرار دهد, چه پیش از وقت عادت دیده باشد چه بعد از آن.

مساله 491 - زنی كه عادت وقتیه و عددیه دارد, اگر در وقت عادت خود خون ببیند ولی شماره روزهای آن كمتر یا بیشتر از روزهای عادت او باشد و بعد از پاك شدن , دوباره به شماره روزهای عادتی كه داشته با نشانه های حیض خون ببیند, چنانچه مجموع این دو خون با پاكی مابین

آنها از ده روز بیشتر نشود همه را حیض قرار دهد, و در صورتی كه بیشتر شود خونی را كه در عادت دیده حیض , و خون دیگراستحاضه است , و چنانچه خون اول بیشتر از عادت بوده و مقدار زیادی نشانه های حیض را داشته همه آن خون حیض است.

مساله 492 - زنی كه عادت وقتیه و عددیه دارد, اگر بیشتر از ده روز خون ببیند, خونی كه در روزهای عادت دیده اگرچه نشانه های حیض را نداشته باشد, حیض است , و خونی كه بعد از روزهای عادت دیده اگرچه نشانه های حیض را داشته باشد استحاضه است. مثلا زنی كه عادت حیض او از اول ماه تا هفتم است اگر از اول تا دوازدهم خون ببیند, هفت روز اول آن حیض و پنج روز بعد استحاضه می باشد.

2 - صاحب عادت وقتیه

مساله 493 - زنهائی كه عادت وقتیه دارند دو دسته اند:

اول: زنی كه دو ماه پشت سر هم در وقت معین خون حیض ببیند و بعد از چند روز پاك شود ولی شماره روزهای آن در هر دو ماه یك اندازه نباشد, مثلا دو ماه پشت سر هم روز اول ماه خون ببیند ولی ماه اول روز هفتم و ماه دوم روز هشتم از خون پاك شود, كه این زن باید روز اول ماه را عادت حیض خود قرار دهد.

دوم: زنی كه دو ماه پشت سر هم در وقت معین سه روز یا بیشتر خون حیض ببیند و بعد پاك شود و دو مرتبه خون ببیند و تمام روزهائی كه خون دیده با روزهائی كه در وسط پاك بوده از ده روز بیشتر

نشود, ولی ماه دوم كمتر یا بیشتر از ماه اول باشد, مثلا در ماه اول هشت روز ودر ماه دوم نه روز باشد كه این زن هم باید روز اول ماه را روز اول عادت حیض خود قرار دهد.

مساله 494 - زنی كه عادت وقتیه دارد و شماره روزهای او به یك اندازه نیست چنانچه خونی ببیند كه مقداری از آن نشانه های حیض داشته ومقداری نداشته باشد, در صورتی كه خون نشانه دار از سه روز كمتر و از ده روز بیشتر نباشد لازم است آن را حیض , و خونی كه نشانه های حیض ندارد استحاضه قرار دهد, ولی چنانچه در وقت عادت خون ببیند, داشتن نشانه های حیض در حیض بودن آن معتبر نیست , پس خونی كه در وقت عادتش دیده چنانچه ممكن است ͙ʘ֠باشد لازم است حیض قرار دهد, مثلا در وقت عادت خود سه روزخون دید اگرچه نشانه حیض را نداشته باشد حیض است. و همچنین است اگر در عادت خود مثلا یك روز و پیش از عادت به دو روز خون ببیند یا اینكه در عادت خود مثلا یك روز و پس از آن دو روز خون ببیند, در این دو صورت نیز لازم است آن سه روز را حیض قرار دهد,پس اگر خون نشانه دار قبل از ده روز از اول خون دیدن قطع شد, تمام آن خون حیض است , و اگر بعدا نیز خون دید چنانچه آن خون دارای نشانه های حیض و فاصله بین آن و آخر خون اول ده روز یا بیشتر باشد, آن خون نیز حیض است و الا استحاضه است.

مساله

495 - زنی كه عادت وقتیه دارد, اگر در غیر وقت عادت با نشانه های حیض بیشتر از ده روز خون ببیند و نتواند حیض را بواسطه نشانه های آن تشخیص دهد, باید تا شش یا هفت روز حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد.

مساله 496 - زنی كه هر ماه , روز اول ماه مثلا خون می دیده و گاهی روز پنجم و گاهی روز هفتم پاك می شده , چنانچه یك ماه دوازده روزخون ببیند و نتواند با نشانه های حیض مقدار او را معین نماید, باید از اول ماه تا شش یا هفت روز حیض و باقی را استحاضه قرار دهد.

مساله 497 - صاحب عادت اگر وسط یا آخر عادت او معلوم است چنانچه خون او از ده روز تجاوز كند, شش یا هفت روز را طوری قراردهد كه آخر یا وسط آن موافق با آن وقت باشد.

3 - صاحب عادت عددیه

مساله 498 - زنهائی كه عادت عددیه دارند دو دسته اند: اول زنی كه شماره روزهای حیض او در دو ماه پشت سر هم یك اندازه باشد ولی وقت خون دیدن او یكی نباشد, كه در این صورت هر چندروزی كه خون دیده , عادت او می شود. مثلا اگر ماه اول از روز اول تا پنجم و ماه دوم از یازدهم تا پانزدهم خون ببیند, عادت او پنج روز می شود. دوم زنی كه دو ماه پشت سر هم سه روز یا بیشتر خون ببیند و یك روز یا بیشتر پاك شود و دو مرتبه خون ببیند و وقت دیدن خون در ماه اول با ماه دوم فرق داشته باشد, كه اگر

تمام روزهائی كه خون دیده و روزهائی كه در وسط پاك بوده از ده روز بیشتر نشود و شماره روزهای آن هم به یك اندازه باشد, تمام روزهائی كه خون دیده با روزهای وسط كه پاك بوده , عادت حیض او می شود, و لازم نیست روزهائی كه در وسط پاك بوده در هر دو ماه به یك اندازه باشد. مثلا اگر ماه اول از روز اول تا سوم خون ببیند و دو روز پاك شود و دوباره سه روز خون ببیند, و ماه دوم از یازدهم تا سیزدهم خون ببیند و دو روز یا بیشتر یا كمتر پاك شود دوباره خون ببیند و روی هم از هشت روز بیشتر نشود,عادت او هشت روز می شود. و اگر در یك ماه مثلا هشت روز خون ببیند و در ماه دوم چهار روز خون دیده و پاك شود و دوباره خون ببیند و مجموع ایام خون با پاكی وسط هشت روز باشد, عادت او هشت روز خواهد بود.

مساله 499 - زنی كه عادت عددیه دارد, اگر با نشانه های حیض كمتر یا بیشتر از شماره عادت خود خون ببیند و از ده روز تجاوز نكند آنها را حیض قرار دهد اگرچه خون قطع نشود و بدون داشتن نشانه های حیض از ده روز تجاوز كند, و اگر با نشانه های حیض از ده روز تجاوز كرد باید از موقع دیدن آن خون به شماره روزهای عادتش حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد.

4 - مضطربه

مساله 500 - مضطربه - یعنی زنی كه چند ماه خون دیده ولی عادت معینی پیدا نكرده - اگر بیش از ده روز

خون ببیند و همه خونهائی كه دیده دارای نشانه های حیض باشد شش یا هفت روز را حیض قرار دهد و بقیه استحاضه است.

مساله 501 - مضطربه اگر بیشتر از ده روز خونی ببیند كه چند روز آن نشانه حیض و چند روز دیگر نشانه استحاضه دارد, چنانچه خونی كه نشانه حیض دارد كمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نباشد, همه آن حیض است.

و اگر همه آن را كه نشانه حیض دارد نشود حیض قراردهد مثل آنكه پنج روز به نشانه های حیض و پنج روز به نشانه های استحاضه و پنج روز دوباره به نشانه های حیض ببیند, پس اگر آنچه به نشانه های حیض است هر كدام را بشود حیض قرار دهد به اینكه هر كدام كمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نباشد باید اولی را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد.

5 - مبتدئه

مساله 502 - مبتدئه - یعنی زنی كه دفعه اول خون دیدن او است - اگر بیشتر از ده روز خون ببیند و همه خونهائی كه دیده دارای نشانه های حیض باشد, باید عادت خویشان خود را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد, و اگر خویشی نداشته یا عادت خویشانش مختلف باشد, ماه اول را شش یا هفت روز حیض قرار داده و تا ده روز احتیاط كند و در ماههای بعد سه روز حیض قرار داده و تا شش یا هفت روز احتیاط كند.

مساله 503 - مبتدئه اگر بیشتر از ده روز خونی ببیند كه چند روز آن نشانه حیض و چند روز دیگر نشانه استحاضه را داشته باشد, چنانچه خونی كه

نشانه حیض دارد كمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نباشد, همه آن حیض است , ولی اگر پیش از گذشتن ده روز از خونی كه نشانه حیض دارد دوباره خونی ببیند كه آن هم نشانه خون حیض داشته باشد, مثل آنكه پنج روز خون سیاه و نه روز خون زرد و دوباره پنج روز خون سیاه ببیند, باید خون اولی را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد.

مساله 504 - مبتدئه اگر بیشتر از ده روز خونی ببیند كه چند روز آن نشانه حیض و چند روز دیگر آن نشانه استحاضه داشته باشد, ولی خونی كه نشانه حیض دارد از سه روز كمتر باشد همه خونهائی كه دیده استحاضه است.

6 - ناسیه

مساله 505 - ناسیه - یعنی زنی كه مقدار عادت خود را فراموش كرده است - اگر خونی به نشانه حیض ببیند كه كمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نباشد آن را حیض قرار دهد, و اگر آن خون بیشتر از ده روز باشد تا هر زمانی كه احتمال بقاء عادت را می دهد, حیض قرار داده و بقیه استحاضه است , ولی در صورتی كه احتمال بقاء عادتش در بیشتر از هفت تا ده روز باشد, پس از روز هفتم احتیاط كند. و در صورتی كه بداند خونی را كه دیده در ایام عادتش نیست و بعضی از خون اوصاف حیض را داشته باشد و كمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نباشد آن را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد.

مسائل متفرقه حیض

مساله 506 - مبتدئه و مضطربه و ناسیه و زنی كه عادت عددیه دارد, اگر خونی ببینند كه نشانه های حیض را داشته باشد باید عبادت را ترك كنند, و چنانچه بعد بفهمند حیض نبوده باید عبادتهائی را كه بجا نیاورده اند قضا نمایند.

مساله 507 - زنی كه در حیض عادت دارد, چه در وقت حیض عادت داشته باشد چه در عدد حیض , یا هم در وقت وهم در عدد آن , اگر دوماه پشت سر هم بر خلاف عادت خود خونی ببیند كه وقت آن یا شماره روزهای آن , یا هم وقت و هم شماره روزهای آن یكی باشد, عادتش برمی گردد به آنچه در این دو ماه دیده است , مثلا اگر از روز اول ماه تا هفتم خون می دیده و پاك

می شده چنانچه دو ماه از دهم تا هفدهم ماه خون ببیند و پاك شود, از دهم تا هفدهم عادت او می شود.

مساله 508 - مقصود از یك ماه , از ابتدای خون دیدن است تا سی روز, نه از روز اول ماه تا آخر ماه.

مساله 509 - زنی كه معمولا ماهی یك مرتبه خون می بیند, اگر در یك ماه دو مرتبه خون ببیند و آن خون نشانه های حیض را داشته باشد,چنانچه روزهائی كه در وسط پاك بوده از ده روز كمتر نباشد, باید هر دو را حیض قرار دهد.

مساله 510 - اگر سه روز یا بیشتر خون ببیند كه نشانه حیض را دارد, بعد, ده روز یا بیشتر خونی ببیند كه نشانه استحاضه را دارد و دوباره سه روز خونی به نشانه های حیض ببیند, باید خون اول و خون آخر را كه نشانه های حیض داشته حیض قرار دهد.

مساله 511 - اگر زن پیش از ده روز پاك شود و بداند كه در باطن خون نیست , باید برای عبادتهای خود غسل كند اگرچه گمان داشته باشدكه پیش از تمام شدن ده روز دوباره خون می بیند, ولی اگر یقین داشته باشد كه پیش از تمام شدن ده روز دوباره خون می بیند نباید غسل كند.

مساله 512 - اگر زن پیش از ده روز پاك شود و احتمال دهد كه در باطن خون هست , بنابر احتیاط لازم باید قدری پنبه داخل فرج نماید وكمی صبر كند و بیرون آورد, پس اگر پاك بود غسل كند و عبادتهای خود را بجا آورد, و اگر پاك نبود چنانچه در حیض عادت ندارد

یاعادت او ده روز است باید صبر كند كه اگر پیش از ده روز پاك شد غسل كند, و اگر سر ده روز پاك شد یا خون او از ده روز گذشت , سر ده روز غسل نماید, و اگر عادتش كمتر از ده روز است , در صورتی كه بداند پیش از تمام شدن ده روز یا سر ده روز پاك می شود, نباید غسل كند. و اگر احتمال دهد خون او از ده روز می گذرد باید یك روز عبادت را ترك كند و بعد جایز است احكام مستحاضه را جاری كند, و احوط این است كه تا روز دهم بین تروك حائض و اعمال مستحاضه جمع كند, و این حكم مختص زنی است كه قبل از عادت مستمرة الدم نبوده و الا بعد ازگذشتن عادت جایز نیست عبادت را ترك كند.

مساله 513 - اگر چند روز را حیض قرار دهد وعبادت نكند, بعد بفهمد حیض نبوده است ,باید نماز و روزه ای كه در آن روزها بجا نیاورده قضا نماید, و اگر چند روز را به گمان اینكه حیض نیست عبادت كند, بعد بفهمد حیض بوده , چنانچه آن روزها را روزه نیز گرفته باشد بایدقضا نماید.

نفاس

مساله 514 - از وقتی كه اولین جزء بچه از شكم مادر بیرون می آید, هر خونی كه زن می بیند, اگر پیش از ده روز از تمام زائیدن یا سر ده روزقطع شود, خون نفاس است. و زن را در حال نفاس , نفساء می گویند.

مساله 515 - خونی كه زن پیش از بیرون آمدن اولین جزء بچه می بیند نفاس نیست.

مساله 516 -

لازم نیست كه خلقت بچه تمام باشد, بلكه اگر نا تمام نیز باشد در صورتی كه زائیدن صدق كند, خونی كه تا ده روز ببیند خون نفاس است.

مساله 517 - ممكن است خون نفاس یك آن بیشتر نیاید, ولی بیشتر از ده روز نمی شود, و مبدء حساب ده روز از تمام زائیدن است.

مساله 518 - هرگاه شك كند كه چیزی سقط شده یا نه , یا چیزی كه سقط شده بچه است یا نه , لازم نیست وارسی كند, و خونی كه از اوخارج می شود شرعا خون نفاس نیست. بلكه اگر در ایام عادت یا اوصاف حیض را داشته باشد, حائض , و در غیر این صورت , استحاضه است به تفصیلی كه در حیض گذشت.

مساله 519 - بنابر احتیاط توقف در مسجد و كارهای دیگری كه بر حائض حرام است , بر نفساء هم حرام است , و آنچه بر حائض واجب است , بر نفساء هم واجب می باشد.

مساله 520 - طلاق دادن زنی كه در حال نفاس است باطل و نزدیكی كردن با او, حرام می باشد. ولی اگر شوهرش با او نزدیكی كند, كفاره ندارد.

مساله 521 - وقتی زن از خون نفاس پاك شد, باید غسل كند و عبادتهای خود را بجا آورد. و اگر دوباره خون ببیند, چنانچه روزهائی را كه خون دیده با روزهائی كه در وسط پاك بوده , روی هم ده روز یا كمتر از ده روز باشد, تمام آن نفاس است , و اگر روزهائی كه پاك بوده روزه نیز گرفته باشد لازم است قضا نماید.

مساله 522 - اگر زن از خون نفاس پاك

شود و احتمال دهد كه در باطن خون هست , بنابر احتیاط لازم باید مقداری پنبه داخل فرج نماید وكمی صبر كند, كه اگر پاك است برای عبادتهای خود غسل كند.

مساله 523 - اگر خون نفاس زن از ده روز بگذرد, چنانچه در حیض عادت دارد, به اندازه روزهای عادت او نفاس و بقیه استحاضه است. و اگر عادت ندارد, به مقدار عادت خویشان خود نفاس قرار داده و تا ده روز احتیاط كند, و احتیاط مستحب آن است كسی كه عادت دارد ازروز بعد از عادت , و كسی كه ندارد بعد از روز دهم تا روز هیجدهم زایمان , كارهای استحاضه را بجا آورد و كارهائی را كه بر نفساء حرام است ترك كند.

مساله 524 - زنی كه عادت حیضش كمتر از ده روز است , اگر بیشتر از روزهای عادتش خون ببیند, باید به اندازه روزهای عادت خودنفاس قرار دهد, و بعد از آن واجب است یك روز عبادت را ترك نماید و بعد جایز است احكام مستحاضه را جاری یا اینكه عبادت را تا ده روز ترك نماید, و اگر خون از ده روز بگذرد, باید روزهای بعد از عادت تا روز دهم را استحاضه قرار دهد و عبادتهائی را كه در آن روزها بجا نیاورده قضا نماید. مثلا زنی كه عادت او شش روز بوده اگر بیشتر از شش روز خون ببیند, باید شش روز را نفاس قرار دهد و روز هفتم نیز عبادت را ترك كند و در روز هشتم و نهم و دهم مخیر است بین اینكه عبادت را ترك كند یا كارهای استحاضه را بجا آورد, و

اگر بیشتر از ده روز خون دید, از روز بعد از عادت او استحاضه می باشد.

مساله 525 - زنی كه در حیض عادت دارد, اگر بعد از زائیدن , تا یك ماه یا بیشتر از یك ماه پی در پی خون ببیند, به اندازه روزهای عادت او نفاس است , و خونی كه بعد از نفاس تا ده روز می بیند اگرچه در روزهای عادت ماهانه اش باشد, استحاضه است. مثلا زنی كه عادت حیض او از بیستم هر ماه تا بیست و هفتم آن ماه است اگر روز دهم ماه زائید و تا یك ماه یا بیشتر پی در پی خون دید, تا روز هفدهم نفاس واز روز هفدهم تا ده روز حتی خونی كه در روزهای عادت خود كه از بیستم تا بیست و هفتم است می بیند, استحاضه می باشد, و بعد از گذشتن ده روز اگر خونی را كه می بیند در روزهای عادتش باشد حیض است چه نشانه های حیض را داشته چه نداشته باشد, و همچنین است اگر در روزهای عادتش نباشد ولی نشانه های حیض را داشته باشد, اما اگر خونی كه بعد از گذشتن ده روز از نفاس می بیند در روزهای عادت حیض او نباشد و نشانه های حیض را هم نداشته باشد استحاضه است.

مساله 526 - زنی كه در حیض نیست و عادت عددیه ندارد, اگر بعد از زایمان تا یك ماه یا بیشتر از یك ماه خون ببیند, حكم ده روز اول آن در مساله (523) گذشت , و ده روز دوم آن استحاضه است. و خونی كه بعد از آن می بیند اگر

نشانه حیض را داشته باشد یا در وقت عادتش باشد, حیض , و گرنه آن هم استحاضه می باشد.

غسل مس میت

مساله 527 - اگر كسی بدن انسان مرده ای را كه سرد شده و غسلش نداده اند مس كند یعنی جائی از بدن خود را به آن برساند باید غسل مس میت نماید, چه در خواب مس كند چه در بیداری , با اختیار مس كند یا بی اختیار, حتی اگر ناخن و استخوان او به ناخن و استخوان میت برسد باید غسل كند, ولی اگر حیوان مرده ای را مس كند غسل بر او واجب نیست.

مساله 528 - برای مس مرده ای كه تمام بدن او سرد نشده غسل واجب نیست اگرچه جائی را كه سرد شده مس نماید.

مساله 529 - اگر موی خود را به بدن میت برساند یا بدن خود را به موی میت یا موی خود را به موی میت برساند, بنابر احتیاط غسل كند ولكن آن غسل برای نماز كافی نیست مگر آنكه موی خود و موی میت بلند نباشد كه در این صورت غسل مس میت برای نماز كافی است.

مساله 530 - برای مس بچه مرده حتی بچه سقط شده ای كه چهار ماه او تمام شده غسل مس میت واجب است , بنابر این اگر بچه چهار ماهه ای مرده و بدنش سرد شده به دنیا بیاید مادر او باید غسل مس میت كند.

مساله 531 - بچه ای كه بعد از مردن مادر و سرد شدن بدنش به دنیا می آید وقتی بالغ شد واجب است غسل مس میت كند, و اگر بعد از ممیز شدن و قبل از

بلوغ غسل كند كافی است.

مساله 532 - اگر انسان , میتی را كه سه غسل او كاملا تمام شده مس نماید, غسل بر او واجب نمی شود, ولی اگر پیش از آنكه غسل سوم تمام شود جائی از بدن او را مس كند اگرچه غسل سوم آنجا تمام شده باشد باید غسل مس میت نماید.

مساله 533 - اگر دیوانه یا بچه نابالغی میت را مس كند, بعد از آنكه آن دیوانه عاقل یا بچه بالغ شد باید غسل مس میت نماید.

مساله 534 - بنابر احتیاط واجب اگر از بدن زنده یا مرده ای كه غسلش نداده اند, قسمتی كه دارای استخوان است جدا شود و پیش از آنكه قسمت جدا شده را غسل دهند, انسان آن را مس نماید, باید غسل مس میت كند, ولی اگر قسمتی كه جدا شده , استخوان نداشته باشد, برای مس آن غسل واجب نیست.

مساله 535 - برای مس استخوانی كه گوشت ندارد و آن را غسل نداده اند چه از مرده جدا شده باشد چه از زنده , غسل واجب نیست , وهمچنین است برای مس دندانی كه از مرده یا زنده جدا شده باشد.

مساله 536 - غسل مس میت را باید مثل غسل جنابت انجام دهند ولی كسی كه مس میت كرده , اگر بخواهد نماز بخواند احتیاط مستحب آن است كه وضو هم بگیرد, ولی در مواردی كه غسل مس میت بنابر احتیاط است باید برای نماز وضو بگیرد.

مساله 537 - اگر چند میت را مس كند یا یك میت را چند بار مس نماید, یك غسل كافی است.

مساله 538 - برای كسی كه بعد از مس

میت غسل نكرده است , توقف در مسجد و نزدیكی با زن و خواندن آیه هائی كه سجده واجب دارد,مانعی ندارد ولی برای نماز و مانند آن باید غسل كند.

احكام محتضر

مساله

مساله 539 - مسلمانی را كه محتضر است یعنی در حال جان دادن می باشد, مرد باشد یا زن , بزرگ باشد یا كوچك , بنابر احتیاط در صورت امكان باید به پشت بخوابانند, به طوری كه كف پاهایش به طرف قبله باشد.

مساله 540 - اولی آن است تا وقتی كه غسل میت تمام نشده , نیز او را رو به قبله بخوابانند ولی بعد از آنكه غسلش تمام شد, بهتر آن است كه اورا مثل حالتی كه بر او نماز می خوانند بخوابانند.

مساله 541 - بنابر احتیاط رو به قبله كردن محتضر بر هر مسلمان واجب است و اجازه گرفتن از ولی او احوط است.

مساله 542 - مستحب است شهادتین و اقرار به دوازده امام (ع) و سایر عقائد حقه را به كسی كه در حال جان دادن است , طوری تلقین كنند كه بفهمد, و نیز مستحب است چیزهائی را كه گفته شد, تا وقت مرگ تكرار كنند.

مساله 543 - مستحب است این دعا را طوری به محتضر تلقین كنند كه بفهمد اللهم اغفر لی الكثیر من معاصیك واقبل منی الیسیر من طاعتك یا من یقبل الیسیر ویعفو عن الكثیر اقبل منی الیسیر واعف عنی الكثیر انك انت العفو الغفور اللهم ارحمنی فانك رحیم.

مساله 544 - مستحب است كسی را كه سخت جان می دهد, اگر نا راحت نمی شود, به جائی كه نماز می خوانده ببرند.

مساله 545 - مستحب است برای راحت

شدن محتضر, بر بالین او سوره مباركه یس و صافات و احزاب و آیة الكرسی و آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف و سه آیه آخر سوره بقره را بلكه هرچه از قرآن ممكن است بخوانند.

مساله 546 - تنها گذاشتن محتضر و گذاشتن چیزی روی شكم او و بودن جنب و حائض نزد او و همچنین حرف زدن زیاد و گریه كردن و تنهاگذاشتن زنها نزد او, مكروه است.

احكام بعد از مرگ

مساله 547 - بعد از مرگ مستحب است چشمها و لبها و چانه میت را ببندند و دست و پای او را دراز كنند و پارچه ای روی او بیندازند, و اگر شب مرده است , در جائی كه مرده , چراغ روشن كنند, و برای تشییع جنازه او مؤمنین را خبر كنند و در دفن او عجله نمایند, ولی اگر یقین به مردن او ندارند, باید صبر كنند تا معلوم شود. و نیز اگر میت حامله باشد و بچه در شكم او زنده باشد, باید به قدری دفن را عقب بیندازند, كه پهلوی چپ او را بشكافند و طفل را بیرون آورند و پهلو را بدوزند.

احكام غسل و كفن و نماز و دفن میت

مساله 548 - غسل و كفن و نماز و دفن مسلمان اگرچه دوازده امامی نباشد, بر هر مكلفی واجب است و اگر بعضی انجام دهند, از دیگران ساقط می شود, و چنانچه هیچ كس انجام ندهد, همه معصیت كرده اند.

مساله 549 - اگر كسی مشغول كارهای میت شود, بر دیگران واجب نیست اقدام نمایند, ولی اگر او عمل را نیمه كاره بگذارد, باید دیگران تمام كنند.

مساله 550 - اگر انسان یقین كند كه دیگری مشغول كارهای میت شده , واجب نیست به كارهای میت اقدام كند, ولی اگر شك یا گمان دارد,باید اقدام نماید.

مساله 551 - اگر كسی بداند غسل یا كفن یا نماز یا دفن میت را باطل انجام داده اند, باید دوباره انجام دهد, ولی اگر گمان دارد كه باطل بوده , یا شك دارد كه درست بوده یا نه لازم نیست اقدام نماید.

مساله 552 - بنابر احتیاط برای غسل و كفن و نماز و دفن

میت , باید از ولی او اجازه بگیرند.

مساله 553 - ولی زن شوهر او است , و بعد از او مردهائی كه از میت ارث می برند مقدم بر زنهای ایشانند.

مساله 554 - اگر كسی بگوید من وصی یا ولی میت هستم , یا ولی میت به من اجازه داده كه غسل و كفن و دفن میت را انجام دهم , چنانچه به حرف او اطمینان دارند یا میت در تصرف او است یا اینكه دو نفر عادل به گفته او شهادت دهند, باید حرف او را قبول كرد.

مساله 555 - اگر میت برای غسل و كفن و دفن و نماز خود غیر از ولی , كس دیگری را معین كند, ولایت این امور با او است و لازم نیست كسی كه میت او را برای انجام این كارها معین كرده , این وصیت را قبول كند, ولی اگر قبول كرد, باید به آن عمل نماید.

كیفیت غسل میت

مساله 556 - واجب است میت را سه غسل بدهند:

اول با آبی كه با سدر مخلوط باشد.

دوم با آبی كه با كافور مخلوط باشد.

سوم با آب خالص.

مساله 557 - سدر و كافور باید به اندازه ای زیاد نباشد كه آب را مضاف كند, و به اندازه ای هم كم نباشد كه نگویند سدر و كافور با آب مخلوط شده است.

مساله 558 - اگر سدر و كافور به اندازه ای كه لازم است پیدا نشود, بنابر احتیاط مستحب مقداری كه به آن دسترسی دارند در آب بریزند.

مساله 559 - اگر كسی در حال احرام بمیرد, نباید او را با آب كافور غسل دهند, و به جای آن باید با

آب خالص غسلش بدهند مگر اینكه در احرام حج بوده و سعی را تمام نموده باشد كه در این صورت با آب كافور باید غسلش دهند.

مساله 560 - اگر سدر و كافور یا یكی از اینها پیدا نشود, یا استعمال آن جایز نباشد مثل آنكه غصبی باشد, باید بجای هر كدام كه ممكن نیست بنابر احتیاط میت را با آب خالص غسل داده و تیمم نیز بدهند.

مساله 561 - كسی كه میت را غسل می دهد, باید مسلمان دوازده امامی و بالغ و عاقل باشد و مسائل غسل را هم بداند. ولی اگر میت مسلمان غیر اثنا عشری را هم مذهب خودش بر طبق مذهبش غسل بدهد, تكلیف از مؤمن اثنا عشری ساقط است.

مساله 562 - كسی كه میت را غسل می دهد, باید قصد قربت داشته باشد یعنی غسل را برای انجام فرمان خداوند عالم بجا آورد.

مساله 563 - غسل بچه مسلمان اگرچه از زنا باشد, واجب است. و غسل و كفن و دفن كافر و اولاد او, جایز نیست. و كسی كه از بچگی دیوانه بوده و به حال دیوانگی بالغ شده , چنانچه محكوم به اسلام بوده , باید او را غسل داد.

مساله 564 - بچه سقط شده را اگر چهار ماه یا بیشتر دارد, باید غسل بدهند, و اگر چهار ماه ندارد, باید بنابر احتیاط در پارچه ای بپیچند و بدون غسل دفن كنند.

مساله 565 - جایز نیست مرد, زن را, و زن مرد را غسل بدهد, ولی زن می تواند شوهر خود را غسل دهد و شوهر هم می تواند زن خود را غسل دهد.

مساله 566 - مرد می تواند

دختر بچه ای را كه سن او از سه سال بیشتر نیست , غسل دهد. و زن هم می تواند پسربچه ای را كه سه سال بیشتر ندارد, غسل دهد.

مساله 567 - اگر برای غسل دادن میتی كه مرد پیدا نشود, زنانی كه با او نسبت دارند و محرمند مثل مادر و خواهر و عمه و خاله , یا بواسطه شیر خوردن با او محرم شده اند, می توانند از زیر لباس یا چیزی كه بدن او را بپوشاند, غسلش بدهند. و نیز اگر برای غسل میت زن , زن دیگری نباشد, مردهائی كه با او نسبت دارند و محرمند, یا بواسطه شیر خوردن با او محرم شده اند, می توانند از زیر لباس او را غسل دهند.

مساله 568 - اگر میت و كسی كه او را غسل می دهد هر دو مرد یا هر دو زن باشند, بهتر آن است كه غیر از عورت , جاهای دیگر میت برهنه باشد.

مساله 569 - نگاه كردن به عورت میت حرام است , و كسی كه او را غسل می دهد اگر نگاه كند معصیت كرده , ولی غسل باطل نمی شود.

مساله 570 - اگر جائی از بدن میت نجس باشد, بنابر احتیاط پیش از آنكه آنجا را غسل بدهند, آب بكشند. و اولی آن است كه تمام بدن میت ,پیش از شروع به غسل پاك باشد.

مساله 571 - غسل میت مثل غسل جنابت است. و احتیاط واجب آن است كه تا غسل ترتیبی ممكن است , میت را غسل ارتماسی ندهند, و باید در غسل ترتیبی قسمت چپ بدن را بعد از قسمت راست بشویند, و

هم اگر ممكن است بنابر احتیاط مستحب هر یك از سه قسمت بدن رادر آب فرو نبرند, بلكه آب را روی آن بریزند.

مساله 572 - كسی را كه در حال حیض یا در حال جنابت مرده , لازم نیست غسل حیض یا غسل جنابت بدهند, بلكه همان غسل میت برای او كافی است.

مساله 573 - مزد گرفتن برای غسل دادن اشكال دارد, و اگر كسی برای گرفتن مزد, میت را غسل دهد, و در غسل دادن قصد قربت كند آن غسل صحیح است , ولی مزد گرفتن برای كارهای مقدماتی غسل اشكالی ندارد.

مساله 574 - اگر آب پیدا نشود, یا استعمال آن مانعی داشته باشد باید عوض هر غسل , میت را یك تیمم بدهند, و احتیاط واجب آن است كه یك تیمم دیگر هم عوض هر سه غسل بدهند, و اگر كسی كه تیمم می دهد, در یكی از این سه تیمم قصد ما فی الذمه نماید یعنی نیت كند كه این تیمم را برای آنكه به تكلیف عمل شده باشد, انجام می دهم , تیمم چهارم لازم نیست.

مساله 575 - كسی كه میت را تیمم می دهد, باید دست خود را به زمین بزند وبه صورت و پشت دستهای میت بكشد, واگر ممكن باشد احتیاط واجب آن است كه با دست میت هم او را تیمم بدهد.

احكام كفن میت

مساله 576 - میت مسلمان را باید با سه پارچه كه آنها را لنگ و پیراهن و سرتاسری می گویند كفن نمایند.

مساله 577 - لنگ باید از ناف تا زانو, اطراف بدن را بپوشاند, و بهتر آن است كه از سینه تا روی پا برسد. و

پیراهن باید, از سر شانه تا نصف ساق پا, تمام بدن را بپوشاند, و بهتر آن است كه تا روی پا برسد. و درازای سرتاسری باید به قدری باشد كه بستن دو سر آن ممكن باشد, و پهنای آن باید به اندازه ای باشد كه یك طرف آن روی یك طرف دیگر بیاید.

مساله 578 - مقداری از لنگ كه از ناف تا زانو را می پوشاند, و مقداری از پیراهن كه از شانه تا نصف ساق را می پوشاند, مقدار واجب كفن است , و آنچه بیشتر از این مقدار در مساله قبل گفته شد, مقدار مستحب كفن می باشد.

مساله 579 - اگر ورثه بالغ باشند و اجازه دهند كه بیشتر از مقدار واجب كفن را كه در مساله قبل گفته شد از سهم آنان بردارند, اشكال ندارد. و احتیاط واجب آن است كه بیشتر از مقدار واجب , كفن را از سهم وارثی كه بالغ نشده بر ندارند.

مساله 580 - اگر كسی وصیت كرده باشد كه مقدار مستحب كفن را كه در دو مساله قبل گفته شد, از ثلث مال او بردارند, یا وصیت كرده باشد ثلث مال را به مصرف خود او برسانند ولی مصرف آن را معین نكرده باشد یا فقط مصرف مقداری از آن را معین كرده باشد, می توانند مقدار مستحب كفن را از ثلث مال او بردارند.

مساله 581 - اگر میت وصیت نكرده باشد كه كفن را از ثلث مال او بردارند و بخواهند از اصل مال بردارند, احتیاط واجب آن است كه مقدار واجب كفن را با ملاحظه شان میت به ارزان ترین قیمتی كه ممكن است تهیه

نمایند, ولی اگر كسانی از ورثه كه بالغ هستند اجازه بدهند كه از سهم آنان بر دارند, مقداری را كه اجازه داده اند, از سهم آنان می شود برداشت.

مساله 582 - كفن زن بر شوهر است , اگرچه زن از خود مال داشته باشد, و همچنین اگر زن را به شرحی كه در احكام طلاق گفته می شود,طلاق رجعی بدهند و پیش از تمام شدن عده بمیرد, شوهرش باید كفن او را بدهد, و چنانچه شوهر بالغ نباشد یا دیوانه باشد ولی شوهر باید از مال او كفن زن را بدهد.

مساله 583 - كفن میت بر خویشان او واجب نیست , اگرچه مخارج او در حال زندگی بر آنان واجب باشد.

مساله 584 - احتیاط واجب آن است كه هر یك از سه پارچه كفن به قدری نازك نباشد كه بدن میت از زیر آن پیدا باشد.

مساله 585 - كفن كردن با پوست مردار و چیز غصبی , اگرچه چیز دیگری هم پیدا نشود, جایز نیست. و چنانچه كفن میت غصبی باشد وصاحب آن راضی نباشد باید از تنش بیرون آورند, اگرچه او را دفن كرده باشند.

مساله 586 - كفن كردن میت با چیز نجس و با پارجه ابریشمی خالص , و بنابر احتیاط با پارچه ای كه با طلا بافته شده جایز نیست , ولی درحال ناچاری اشكال ندارد.

مساله 587 - كفن كردن با پارچه ای كه از پشم یا موی حیوان حرام گوشت یا پوست حیوان حلال گوشت تهیه شده , بنابر احتیاط در حال اختیار جایز نیست , ولی اگر كفن از مو و پشم حیوان حلال گوشت باشد اشكال ندارد, اگرچه احتیاط

مستحب آن است كه با این دو هم كفن ننمایند.

مساله 588 - اگر كفن میت به نجاست خود او, یا به نجاست دیگری نجس شود, چنانچه كفن ضایع نمی شود, باید مقدار نجس را بشویند یا ببرند اگرچه بعد از گذاشتن در قبر باشد, و اگر شستن یا بریدن آن ممكن نیست , در صورتی كه عوض كردن آن ممكن باشد, باید عوض نمایند.

مساله 589 - كسی كه برای حج یا عمره احرام بسته اگر بمیرد, باید مثل دیگران كفن شود و پوشاندن سر و صورتش اشكال ندارد.

مساله 590 - مستحب است انسان در حال سلامتی , كفن و سدر و كافور خود را تهیه كند.

احكام حنوط

مساله 591 - بعد از غسل واجب است میت را حنوط كنند, یعنی به پیشانی و كف دستها و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاهای او كافوربمالند. و مستحب است به سر بینی میت هم كافور بمالند و باید كافور, سائیده و تازه باشد, و اگر بواسطه كهنه بودن , عطر او از بین رفته باشدكافی نیست.

مساله 592 - احتیاط واجب آن است كه اول كافور را به پیشانی میت بمالند, ولی در جاهای دیگر ترتیب لازم نیست.

مساله 593 - بهتر آن است كه میت را پیش از كفن كردن , حنوط نمایند اگرچه در بین كفن كردن و بعد از آن هم مانعی ندارد.

مساله 594 - كسی كه برای حج یا عمره احرام بسته است , اگر بمیرد, حنوط كردن او جایز نیست مگر اینكه در احرام حج بعد از تمام كردن سعی بمیرد.

مساله 595 - زنی كه شوهر او مرده و هنوز عده اش تمام

نشده , اگرچه حرام است خود را خوشبو كند ولی چنانچه بمیرد حنوط او واجب است.

مساله 596 - احتیاط واجب آن است كه میت را با مشك و عنبر وعود و عطرهای دیگر خوشبو نكنند و نیز اینها را با كافور مخلوط ننمایند.

مساله 597 - مستحب است قدری تربت حضرت سید الشهدا (ع) را با كافور مخلوط كنند, ولی باید از آن كافور به جاهائی كه بی احترامی می شود نرسانند, و نیز باید تربت به قدری زیاد نباشد كه وقتی با كافور مخلوط شد, آن را كافور نگویند.

مساله 598 - اگر كافور پیدا نشود, یا فقط به اندازه غسل باشد, حنوط لازم نیست , و چنانچه از غسل زیاد بیاید ولی به همه هفت عضو نرسد بنابر احتیاط باید اول به پیشانی و اگر زیاد آمد به جاهای دیگر بمالند.

مساله 599 - مستحب است دو چوب تر و تازه در قبر همراه میت بگذارند.

احكام نماز میت

مساله 600 - نماز خواندن بر میت مسلمان یا بچه ای كه محكوم به اسلام و شش سال او تمام شده باشد واجب است.

مساله 601 - نماز خواندن بر بچه ای كه شش سال او تمام نشده , رجاء مانعی ندارد, ولی نماز خواندن بر بچه ای كه مرده به دنیا آمده مستحب نیست.

مساله 602 - نماز میت باید بعد از غسل و حنوط و كفن كردن او خوانده شود, و اگر پیش از اینها, یا در بین اینها بخوانند, اگرچه از روی فراموشی یا ندانستن مساله باشد كافی نیست.

مساله 603 - كسی كه می خواهد نماز میت بخواند, لازم نیست با وضو یا غسل یا تیمم باشد و بدن

و لباسش پاك باشد, و اگر لباس او غصبی هم باشد اشكال ندارد, اگرچه بهتر آن است كه تمام چیزهائی را كه در نمازهای دیگر لازم است رعایت كند.

مساله 604 - كسی كه بر میت نماز می خواند, باید رو به قبله باشد, و نیز واجب است میت را مقابل او به پشت بخوابانند, به طوری كه سر او به طرف راست نمازگزار و پای او به طرف چپ نمازگزار باشد.

مساله 605 - بنابر احتیاط مكان نمازگزار باید غصبی نباشد, و نیز باید از جای میت پست تر یا بلندتر نباشد ولی پستی و بلندی مختصراشكال ندارد.

مساله 606 - نمازگزار باید از میت دور نباشد, ولی كسی كه نماز میت را به جماعت می خواند, اگر از میت دور باشد, چنانچه صفها به یكدیگرمتصل باشند اشكال ندارد.

مساله 607 - نمازگزار باید مقابل میت بایستد, ولی اگر نماز به جماعت خوانده شود و صف جماعت از دو طرف میت بگذرد, نماز كسانی كه مقابل میت نیستند اشكال ندارد.

مساله 608 - بین میت ونمازگزار بنابر احتیاط باید پرده و یا دیوار و یا چیزی مانند اینها نباشد, ولی اگر میت در تابوت و مانند آن باشداشكال ندارد.

مساله 609 - در وقت خواندن نماز باید عورت میت پوشیده باشد, و اگر كفن كردن او ممكن نیست , بنابر احتیاط باید عورتش را اگرچه باتخته و آجر و مانند اینها باشد بپوشانند.

مساله 610 - نماز میت را باید ایستاده و با قصد قربت بخواند, و در موقع نیت میت را معین كند, مثلا نیت كند نماز می خوانم بر این میت قربة الی اللّه.

مساله 611 - اگر كسی نباشد

كه بتواند نماز میت را ایستاده بخواند, می شود نشسته بر او نماز خواند.

مساله 612 - اگر میت وصیت كرده باشد كه شخص معینی بر او نماز بخواند, احتیاط مستحب آن است كه آن شخص از ولی میت اجازه بگیرد.

مساله 613 - مكروه است بر میت چند مرتبه نماز بخوانند, ولی اگر میت اهل علم و تقوا باشد مكروه نیست.

مساله 614 - اگر میت را عمدا یا از روی فراموشی یا به جهت عذری بدون نماز دفن كنند, یا بعد از دفن معلوم شود نمازی كه بر او خوانده شده باطل بوده است تا وقتی جسد او از هم نپاشیده واجب است با شرطهائی كه برای نماز میت گفته شد به قبرش نماز بخوانند.

دستور نماز میت

مساله 615 - نماز میت پنج تكبیر دارد و اگر نمازگزار پنج تكبیر به این ترتیب بگوید كافی است: بعد از نیت و گفتن تكبیر اول بگوید اشهد ان لا اله الا اللّه واءن محمدا رسول اللّه , و بعد از تكبیر دوم بگوید اللهم صل علی محمد وآل محمد , و بعد از تكبیر سوم بگوید اللهم اغفرللمؤمنین والمؤمنات , و بعد از تكبیر چهارم اگر میت مرد است بگوید اللهم اغفر لهذا المیت و اگر زن است بگوید اللهم اغفر لهذه المیتة , و بعد, تكبیر پنجم را بگوید. و بهتر است بعد از تكبیر اول بگوید اشهد اءن لا اله الا اللّه وحده لا شریك له واءشهد اءن محمدا عبده ورسوله ارسله بالحق بشیرا ونذیرا بین یدی الساعة , و بعد از تكبیر دوم بگوید اللهم صل علی محمد وآل محمد وبارك علی محمد وآل محمد وارحم محمدا

وآل محمد كاءفضل ما صلیت وباركت وترحمت علی ابراهیم وآل ابراهیم انك حمید مجید وصل علی جمیع الانبیاء والمرسلین والشهداء والصدیقین وجمیع عباد اللّه الصالحین , و بعد از تكبیر سوم بگوید اللهم اغفر للمؤمنین والمؤمنات والمسلمین والمسلمات , الاحیاء منهم والاموات تابع بیننا وبینهم بالخیرات انك مجیب الدعوات انك علی كل شی ء قدیر , و بعد از تكبیر چهارم اگر میت مرد است بگوید اللهم ان هذا عبدك وابن عبدك وابن امتك نزل بك واءنت خیر منزول به اللهم انا لا نعلم منه الا خیرا وانت اعلم به منا, اللهم ان كان محسنا فزد فی احسانه وان كان مسیئا فتجاوز عنه واغفر له , اللهم اجعله عندك فی اءعلی علیین واخلف علی اءهله فی الغابرین وارحمه برحمتك یا اءرحم الراحمین وبعد, تكبیر پنجم را بگوید.

ولی اگر میت زن است بعد از تكبیر چهارم بگوید اللهم ان هذه امتك وابنة عبدك وابنة امتك نزلت بك وانت خیر منزول به اللهم انا لا نعلم منها الا خیرا وانت اعلم بها منا, اللهم ان كانت محسنة فزد فی احسانها وان كانت مسیئة فتجاوز عنها واغفر لها,اللهم اجعلها عندك فی اءعلی علیین واخلف علی اءهلها فی الغابرین وارحمها برحمتك یا اءرحم الراحمین.

مساله 616 - باید تكبیرها و دعاها را طوری پشت سر هم بخواند, كه نماز از صورت خود خارج نشود.

مساله 617 - كسی كه نماز میت را به جماعت می خواند باید تكبیرها ودعاهای آن را هم بخواند.

مستحبات نماز میت

مساله 618 - چند چیز در نماز میت مستحب است: اول: كسی كه نماز میت می خواند, با وضو یا غسل یا تیمم باشد, و احتیاط آن است

در صورتی تیمم كند كه وضو و غسل ممكن نباشد, یا بترسدكه اگر وضو بگیرد یا غسل كند به نماز میت نرسد.

دوم: اگر میت مرد است , امام جماعت یا كسی كه فرادی به او نماز می خواند مقابل وسط قامت او بایستد, و اگر میت زن است مقابل سینه اش بایستد.

سوم: پا برهنه نماز بخواند.

چهارم: در هر تكبیر دستها را بلند كند.

پنجم: فاصله او با میت به قدری كم باشد, كه اگر باد لباسش را حركت دهد به جنازه برسد.

ششم: نماز میت را به جماعت بخواند.

هفتم: امام جماعت تكبیر و دعاها را بلند بخواند و كسانی كه با او نماز می خوانند آهسته بخوانند.

هشتم: در جماعت اگرچه ماموم یك نفر باشد, عقب امام بایستد.

نهم: نمازگزار به میت و مؤمنین زیاد دعا كند.

دهم: پیش از نماز در جماعت سه مرتبه بگوید: الصلاة.

یازدهم: نماز را در جائی بخوانند كه مردم برای نماز میت بیشتر به آنجا می روند.

دوازدهم: زن حائض اگر نماز میت را به جماعت می خواند, تنها بایستد و در صف نمازگزاران نایستد.

مساله 619 - خواندن نماز میت در مساجد مكروه است ولی در مسجد الحرام مكروه نیست.

احكام دفن

مساله 620 - واجب است میت را طوری در زمین دفن كنند كه بوی او بیرون نیاید و درندگان هم نتوانند بدنش را بیرون آورند, و اگر ترس آن باشد كه جانور بدن او را بیرون آورد, باید قبر را با آجر و مانند آن محكم كنند.

مساله 621 - اگر دفن میت در زمین ممكن نباشد, می توانند بجای دفن , او را در بنا یا تابوت بگذارند.

مساله 622 - میت را باید در قبر به

پهلوی راست طوری بخوابانند كه جلوی بدن او رو به قبله باشد.

مساله 623 - اگر كسی در كشتی بمیرد, چنانچه جسد او فاسد نمی شود و بودن او در كشتی مانعی ندارد, باید صبر كنند تا به خشكی برسند واو را در زمین دفن كنند, و گرنه باید در كشتی غسلش بدهند وحنوط وكفن كنند وپس از خواندن نماز میت بنابر احتیاط در صورت امكان او رادر خمره بگذارند و درش را ببندند وبه دریا بیندازند والا چیز سنگینی به پایش بسته وبه دریا بیندازند, و اگر ممكن است باید او را در جائی بیندازند كه فورا طعمه حیوانات نشود.

مساله 624 - اگر بترسند كه دشمن قبر میت را بشكافد و بدن او را بیرون آورد و گوش یا بینی یا اعضای دیگر او را ببرد, چنانچه ممكن باشدباید به طوری كه در مساله پیش گفته شد او را به دریا بیندازند.

مساله 625 - مخارج انداختن در دریا و مخارج محكم كردن قبر میت را در صورتی كه لازم باشد, باید از اصل مال میت بردارند.

مساله 626 - اگر زن كافره بمیرد و بچه در شكم او مرده باشد, یا هنوز روح به بدن او داخل نشده باشد, چنانچه پدر بچه مسلمان باشد, بایدزن را در قبر به پهلوی چپ پشت به قبله بخوابانند كه روی بچه به طرف قبله باشد.

مساله 627 - دفن مسلمان در قبرستان كفار و دفن كافر در قبرستان مسلمانان بنابر احتیاط جایز نیست.

مساله 628 - دفن مسلمان در جائی كه بی احترامی به او باشد, مانند جائی كه خاك رو به و كثافت می ریزند, جایز نیست.

مساله 629 - دفن

میت در جای غصبی و در زمینی كه مثل مسجد برای غیر دفن كردن وقف شده , جایز نیست.

مساله 630 - دفن میت در قبر مرده دیگر جایز نیست , مگر آنكه قبر كهنه شده و میت اولی از بین رفته باشد.

مساله 631 - چیزی كه از میت جدا می شود, اگرچه مو و ناخن و دندانش باشد, بنابر احتیاط باید با او دفن شود. ودفن ناخن و دندانی كه در حال زندگی از انسان جدا می شود, مستحب است.

مساله 632 - اگر كسی در چاه بمیرد و بیرون آوردنش ممكن نباشد, باید در چاه را ببندند و همان چاه را قبر او قرار دهند.

مساله 633 - اگر بچه در شكم مادر بمیرد و ماندنش در رحم برای مادر خطر داشته باشد, باید به آسان ترین راه او را بیرون آورند, وچنانچه ناچار شوند كه او را قطعه قطعه كنند اشكال ندارد, ولی باید بوسیله شوهرش اگر اهل فن است , یا زنی كه اهل فن باشد, او را بیرون بیاورند, و اگر ممكن نیست , مرد محرمی كه اهل فن باشد, و اگر آن هم ممكن نشود, مرد نامحرمی كه اهل فن باشد بچه را بیرون بیاورد, و درصورتی كه آن هم پیدا نشود كسی كه اهل فن نباشد می تواند بچه را بیرون آورد.

مساله 634 - هرگاه مادر بمیرد و بچه در شكمش زنده باشد اگرچه امید زنده ماندن طفل را نداشته باشند باید بوسیله كسانی كه در مساله پیش گفته شد, پهلوی چپ او را بشكافند و بچه را بیرون آورند و دوباره بدوزند.

مستحبات دفن

مساله 635 - مستحب است قبر را به

اندازه قد انسان متوسط, گود كنند و میت را در نزدیكترین قبرستان دفن نمایند, مگر آنكه قبرستان دورتر, از جهتی بهتر باشد, مثل آنكه مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند, یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا بروند, و نیز مستحب است جنازه را در چند ذرعی قبر, زمین بگذارند و سه مرتبه كم كم نزدیك ببرند ودر هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر كنند, واگر میت مرد است در دفعه سوم طوری زمین بگذارند كه سر او طرف پائین قبر باشد و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبرنمایند, واگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر كنند و در موقع وارد كردن پارچه ای روی قبر بگیرند.

و نیزمستحب است جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر كنند و دعاهائی كه دستور داده شده , پیش از دفن و موقع دفن بخوانند, و بعد ازآنكه میت را در لحد گذاشتند گره های كفن را باز كنند و صورت میت را روی خاك بگذارند و بالشی از خاك زیر سر او بسازند و پشت میت خشت خام یا كلوخی بگذارند كه میت به پشت نگردد, و پیش از آنكه لحد را پوشانند, دست راست را به شانه راست میت بزنند و دست چپ را به قوت بر شانه چپ میت بگذارند و دهان را نزدیك گوش او ببرند و به شدت حركتش دهند و سه مرتبه بگویند اسمع افهم یا فلان ابن فلان و بجای فلان ابن فلان اسم میت و پدرش را بگویند, مثلا

اگر اسم او محمد و اسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند اسمع افهم یامحمد بن علی , پس از آن بگویند هل انت علی العهد الذی فارقتنا علیه من شهادة ان لا اله الا اللّه وحده لا شریك له وان محمدا صلی اللّه علیه وآله عبده ورسوله وسید النبیین وخاتم المرسلین وان علیا امیر المؤمنین وسید الوصیین وامام افترض اللّه طاعته علی العالمین وان الحسن والحسین وعلی بن الحسین ومحمد بن علی وجعفر بن محمد وموسی بن جعفر وعلی بن موسی ومحمد بن علی وعلی بن محمدوالحسن بن علی والقائم الحجة المهدی صلوات اللّه علیهم ائمة المؤمنین وحجج اللّه علی الخلق اجمعین واءئمتك اءئمة هدی بك ابرار, یافلان ابن فلان و بجای فلان ابن فلان اسم میت و پدرش را بگوید و بعد بگوید: اذا اءتاك الم -لكان الم -قربان رسولین من عند اللّه تبارك وتعالی وساءلاك عن ربك وعن نبیك وعن دینك وعن كتابك وعن قبلتك وعن اءئمتك فلا تخف ولا تحزن وقل فی جوابهما: اللّه ربی ومحمد (ص) نبیی والاسلام دینی والقرآن كتابی والكعبة قبلتی وامیر المؤمنین علی بن ابی طالب امامی والحسن بن علی المجتبی امامی والحسین بن علی الشهید بكربلا امامی وعلی زین العابدین امامی ومحمد الباقر امامی وجعفر الصادق امامی وموسی الكاظم امامی وعلی الرضا امامی ومحمد الجواد امامی وعلی الهادی امامی والحسن العسكری امامی والحجة المنتظر امامی , هؤلاء صلوات اللّه علیهم اءئمتی وسادتی وقادتی وشفعائی , بهم اتولی ومن اعدائهم اتبرا فی الدنیا والاخرة.

ثم اعلم یا فلان ابن فلان و بجای فلان ابن فلان اسم میت وپدرش را بگوید و بعد بگوید ان اللّه تبارك وتعالی نعم

الرب وان محمدا (ص) نعم الرسول وان علی بن ابی طالب واولاده المعصومین الائم -ة الاثنی عشر نعم الائم -ة وان ما جاء به محمد (ص) حق وان الموت حق وسؤال منكر ونكیر فی القبر حق والبعث حق والنشور حق والصراط حق والمیزان حق وتطایر الكتب حق وان الجنة حق والنار حق وان الساعة آتیة لا ریب فیها وان اللّه یبعث من فی القبور پس بگوید افهمت یا فلان و بجای فلان اسم میت را بگوید, پس از آن بگوید ثبتك اللّه بالقول الثابت وهداك اللّه الی صراط مستقیم عرف اللّه بینك وبین اولیائك فی مستقر من رحمته پس بگوید اللهم جاف الارض عن جنبیه واصعد بروحه الیك ولقه منك برهانااللهم عفوك عفوك.

و اگر میت زن است تمام خطابها و ضمیرها و افعال , مؤنث ذكر شود.

مساله 636 - مستحب است كسی كه میت را در قبر می گذارد, با طهارت و سر برهنه و پا برهنه باشد و از طرف پای میت از قبر بیرون بیاید,و غیر از خویشان میت كسانی كه حاضرند, با پشت دست خاك بر قبر بریزند و بگویند انا للّه وانا الیه راجعون اگر میت زن است كسی كه با او محرم می باشد او را در قبر بگذارد, و اگر محرمی نباشد خویشانش او را در قبر بگذارند.

مساله 637 - مستحب است قبر را مربع یا مربع مستطیل بسازند و به اندازه چهار انگشت از زمین بلند كنند, و نشانه ای روی آن بگذارند كه اشتباه نشود, و روی قبر آب بپاشند, و بعد از پاشیدن آب كسانی كه حاضرند دستها را بر قبر بگذارند و انگشتها را باز

كرده در خاك فرو برندو هفت مرتبه سوره مباركه انا انزلناه را بخوانند و برای میت طلب آمرزش كنند و این دعا را بخوانند اللهم جاف الارض عن جنبیه واصعدالیك روحه ولقه منك رضوانا واءسكن قبره من رحمتك ما تغنیه به عن رحمة من سواك.

مساله 638 - پس از رفتن كسانی كه تشییع جنازه كرده اند, مستحب است ولی میت یا كسی كه از طرف ولی اجازه دارد, دعاهائی را كه دستور داده شده به میت تلقین كند.

مساله 639 - بعد از دفن , مستحب است صاحبان عزا را سر سلامتی دهند, ولی اگر مدتی گذشته است كه بواسطه سر سلامتی دادن مصیبت یادشان می آید, ترك آن بهتر است , و نیز مستحب است تا سه روز برای اهل خانه میت غذا بفرستند, و غذا خوردن نزد آنان و در منزلشان مكروه است.

مساله 640 - مستحب است انسان در مرگ خویشان , مخصوصا در مرگ فرزند صبر كند, و هر وقت میت را یاد می كند انا للّه وانا الیه راجعون بگوید, و برای میت قرآن بخواند, و سر قبر پدر و مادر از خداوند حاجت بخواهد, و قبر را محكم بسازد كه زود خراب نشود.

مساله 641 - جایز نیست انسان در مرگ كسی صورت و بدن خود را بخراشد و سیلی بزند و به خود آسیب برساند.

مساله 642 - پاره كردن یقه در مرگ غیر پدر و برادر جایز نیست , و احتیاط واجب آن است كه در مصیبت آنان هم یقه پاره نكند.

مساله 643 - اگر زن در عزای میت صورت خود را بخراشد و خونین كند یا موی خود را بكند,

بنابر احتیاط یك بنده آزاد كند یا ده فقیر را طعام دهد و یا بپوشاند, و همچنین است اگر مرد در مرگ زن یا فرزند یقه یا لباس خود را پاره كند.

مساله 644 - احتیاط واجب آن است كه در گریه بر میت , صدا را خیلی بلند نكنند.

نماز وحشت

مساله 645 - سزاوار است در شب اول قبر, دو ركعت نماز وحشت برای میت بخوانند, و دستور آن این است كه: در ركعت اول بعد از حمد یك مرتبه آیت الكرسی و در ركعت دوم بعد از حمد ده مرتبه سوره انا انزلناه را بخوانند و بعد از سلام نماز بگویند اللهم صل علی محمد وآل محمدوابعث ثوابها الی قبر فلان و بجای كلمه فلان اسم میت را بگویند.

مساله 646 - نماز وحشت را در هر موقع از شب اول قبر می شود خواند, ولی بهتر است در اول شب , بعد از نماز عشا خوانده شود.

مساله 647 - اگر بخواهند میت را به شهر دوری ببرند, یا به جهت دیگر دفن او تاخیر بیفتد, نماز وحشت را تا شب اول قبر او تاخیر بیندازند.

نبش قبر

مساله 648 - نبش قبر مسلمان , یعنی شكافتن قبر او اگرچه طفل یا دیوانه باشد حرام است , ولی اگر بدنش از بین رفته و خاك شده باشداشكال ندارد.

مساله 649 - نبش قبر امامزاده ها و شهدا و علما و صلحا اگرچه سالها بر آن گذشته باشد حرام است.

مساله 650 - شكافتن قبر در چند مورد حرام نیست: اول: آنكه میت در زمین غصبی دفن شده باشد و مالك زمین راضی نشود كه در آنجا بماند.

دوم: آنكه كفن یا چیز دیگری كه با میت دفن شده غصبی باشد و صاحب آن راضی نشود كه در قبر بماند, و همچنین است اگر چیزی از مال خود میت كه به ورثه او رسیده با او دفن شده باشد و ورثه او راضی نشود كه آن چیز در قبر بماند, ولی

اگر میت وصیت كرده باشد كه دعا یا قرآن یا انگشتری را با او دفن كنند, برای بیرون آوردن اینها نمی توانند قبر را بشكافند.

سوم: آنكه شكافتن قبر موجب هتك حرمت نباشد و میت بی غسل و یا بی كفن دفن شده باشد, یا بفهمند غسلش باطل بوده , یا به غیر از دستور شرع كفن شده یا در قبر او را رو به قبله نگذاشته اند.

چهارم: آنكه برای ثابت شدن حقی بخواهند بدن میت را ببینند.

پنجم: آنكه میت را در جائی كه بی احترامی به او است مثل قبرستان كفار یا جائی كه كثافت و خاكروبه می ریزند دفن كرده باشند.

ششم: آنكه برای یك مطلب شرعی كه اهمیت آن از شكافتن قبر بیشتر است , قبر را بشكافند, مثلا بخواهند بچه زنده را از شكم زن حامله ای كه دفنش كرده اند بیرون آورند.

هفتم: آنكه بترسند درنده ای بدن میت را پاره كند, یا سیل او را ببرد, یا دشمن بیرون آورد.

هشتم: آنكه قسمتی از بدن میت را كه با او دفن نشده بخواهند دفن كنند, ولی احتیاط واجب آن است كه آن قسمت از بدن را طوری در قبر بگذارند كه بدن میت دیده نشود.

نهم: آنكه میت را بخواهند به مشاهد مشرفه نقل نمایند بخصوص اگر وصیت كرده باشد.

غسلهای مستحب

مساله 651 - در شرع مقدس اسلام غسلهائی مستحب است و از آن جمله است: 1 - غسل جمعه: و وقت آن بعد از اذان صبح است و بهتر است نزدیك ظهر بجا آورده شود, و اگر تا ظهر انجام ندهد بهتر است كه بدون نیت اداءو قضاء تا غروب بجا آورد.

و اگر در

روز جمعه غسل نكند مستحب است از صبح شنبه تا غروب قضای آن را بجا آورد.

و كسی كه می داند درروز جمعه آب پیدا نخواهد كرد می تواند روز پنجشنبه غسل را رجاء انجام دهد.

و مستحب است انسان در موقع غسل جمعه بگوید اشهد ان لا اله الا اللّه وحده لا شریك له وان محمدا عبده ورسوله اللهم صل علی محمد وآل محمد واجعلنی من التوابین واجعلنی من الم -تطهرین.

2 - غسل شب اول و هفدهم و اول شب نوزدهم و بیست و یكم و بیست و سوم و غسل در شب بیست و چهارم ماه رمضان.

3 - غسل روز عید فطر و عید قربان , و وقت آن از اذان صبح است تا ظهر و بعد از ظهر تا غروب به قصد رجاء بیاورند, و بهتر است آن را پیش از نماز عید بجا آورند.

4 - غسل شب عید فطر, و وقت آن از اول مغرب است تا اذان صبح , و بهتر است در اول شب بجا آورده شود.

5 - غسل روز هشتم و نهم ذیحجه , و در روز نهم بهتر است آن را نزدیك ظهر بجا آورد.

6 - غسل كسی كه در موقع گرفتن خورشید و ماه نماز آیات را عمدا نخوانده در صورتی كه تمام ماه و خورشید گرفته باشد.

7 - غسل كسی كه جائی از بدنش را به بدن میتی كه غسل داده اند رسانده باشد.

8 - غسل احرام.

9 - غسل دخول حرم.

10 - غسل دخول مكه.

11 - غسل زیارت خانه كعبه.

12 - غسل دخول كعبه.

13 - غسل برای نحر و یا ذبح و حلق.

14 - غسل داخل شدن

مدینه منوره.

15 - غسل داخل شدن حرم پیغمبر (ص).

16 - غسل وداع قبر مطهر پیغمبر (ص).

17 - غسل برای مباهله با خصم.

18 - غسل دادن بچه ای كه تازه به دنیا آمده.

19 - غسل برای استخاره.

20 - غسل برای استسقاء.

21 - غسل شب نیمه شعبان.

22 - غسل در وقت احتراق قرص آفتاب در كسوف.

23 - غسل توبه.

مساله 652 - فقهاء در بیان اغسال مستحبه اغسال زیادی نقل فرموده اند كه از جمله آنها این چند غسل است:

(1) غسل تمام شبهای طاق ماه رمضان , و غسل تمام شبهای دهه آخر آن , و غسل دیگری در آخر شب بیست و سوم آن.

(2) غسل روز بیست و چهارم ذی الحجة.

(3) غسل روز عید نوروز و پانزدهم شعبان و نهم و هفدهم ربیع الاول و روز بیست و پنجم ذی القعدة.

(4) غسل زنی كه برای غیر شوهرش بوی خوش استعمال كرده است.

(5) غسل كسی كه در حال مستی خوابیده.

(6) غسل كسی كه برای تماشای دار آویخته رفته و آن را دیده باشد, ولی اگر اتفاقا یا از روی ناچاری نگاهش بیفتد یا مثلا برای شهادت دادن رفته باشد, غسل مستحب نیست.

(7) غسل برای دخول مسجد پیغمبر (ص).

(8) غسل برای زیارت معصومین (ع) از دور یا نزدیك , ولی احوط این است كه این غسلها را به قصد رجاء بجا آورند.

مساله 653 - انسان می تواند با غسلهای مستحبی كه در مساله (651) ذكر شد, كاری كه مانند نماز, وضو لازم دارد انجام دهد.

مساله 654 - اگر چند غسل بر كسی مستحب باشد وبه نیت همه یك غسل بجا آورد كافی است.

تیمم

7 مورد

در هفت مورد بجای وضو

و غسل باید تیمم كرد:

اول: آنكه تهیه آب به قدر وضو یا غسل ممكن نباشد.

مساله 655 - اگر انسان در آبادی باشد باید بنابر احتیاط برای تهیه آب وضو و غسل , به قدری جستجو كند كه از پیدا شدن آن نا امید شود,و اگر در بیابان باشد, چنانچه زمین آن پست و بلند یا به جهت زیادی درختان راه رفتن در آن دشوار است باید در هر یك از چهار طرف به اندازه پرتاب یك تیر قدیمی كه با كمان پرتاب می كردند ((1)) در جستجوی آب رود و الا باید در هر طرف به اندازه پرتاب دو تیر جستجو نماید.

مساله 656 - اگر بعضی از چهار طرف هموار و بعض دیگر پست و بلند باشد, در طرفی كه هموار است به اندازه پرتاب دو تیر, و در طرفی كه هموار نیست به اندازه پرتاب یك تیر جستجو كند.

مساله 657 - در هر طرفی كه یقین دارد آب نیست , در آن طرف جستجو لازم نیست.

مساله 658 - كسی كه وقت نماز او تنگ نیست و برای تهیه آب وقت دارد, اگر یقین دارد در محلی دورتر از مقداری كه باید جستجو كند آب هست , باید برای تهیه آب برود, و اگر گمان دارد آب هست , رفتن به آن محل لازم نیست , ولی اگر گمان او قوی و به حد اطمینان باشد, باید برای تهیه آب به آن محل برود.

مساله 659 - لازم نیست خود انسان در جستجوی آب برود, بلكه می تواند كسی را كه به گفته او اطمینان دارد بفرستد, و در این صورت اگر یك نفر از

طرف چند نفر برود كافی است.

مساله 660 - اگر احتمال دهد كه داخل بار سفر خود, یا در منزل یا در قافله آب هست , بنابر احتیاط باید به قدری جستجو نماید كه به نبودن آب یقین كند یا از پیدا كردن آن نا امید شود.

مساله 661 - اگر پیش از وقت نماز جستجو نماید و آب پیدا نكند و تا وقت نماز همانجا بماند, چنانچه احتمال دهد كه آب پیدا می كند, احتیاط مستحب آن است كه دوباره در جستجوی آب برود.

مساله 662 - اگر بعد از داخل شدن وقت نماز جستجو كند و آب پیدا نكند و تا وقت نماز دیگر در همانجا بماند, چنانچه احتمال دهد كه آب پیدامی شود, احتیاط مستحب آن است كه دوباره در جستجوی آب برود.

مساله 663 - اگر وقت نماز تنگ باشد, یا از دزد و درنده بترسد, یا جستجوی آب به قدری سخت باشد كه نتواند تحمل كند, جستجو لازم نیست.

مساله 664 - اگر در جستجوی آب نرود تا وقت نماز تنگ شود, اگرچه معصیت كرده ولی نمازش با تیمم صحیح است.

مساله 665 - كسی كه یقین دارد آب پیدا نمی كند, چنانچه دنبال آب نرود و با تیمم نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد كه اگر جستجو می كرد آب پیدا می شد, چنانچه وقت وسعت داشته باشد لازم است وضو گرفته و نماز را اعاده نماید.

مساله 666 - اگر بعد از جستجو, آب پیدا نكند و با تیمم نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد در جائی كه جستجو كرده آب بوده , در صورتی كه وقت باقی باشد باید وضو گرفته و

نماز را دوباره بجا آورد.

مساله 667 - كسی كه یقین دارد وقت نماز تنگ است , اگر بدون جستجو با تیمم نماز بخواند و بعد از نماز و پیش از گذشتن وقت بفهمد كه برای جستجو وقت داشته , احتیاط واجب آن است كه دوباره نمازش را بخواند.

مساله 668 - اگر بعد از داخل شدن وقت نماز, وضو داشته باشد و بداند كه اگر وضوی خود را باطل كند تهیه آب برای او ممكن نیست یانمی تواند وضو بگیرد, چنانچه بتواند وضوی خود را نگهدارد نباید آن را باطل نماید, ولی می تواند با عیال خود نزدیكی كند اگرچه بداند كه از غسل متمكن نخواهد شد.

مساله 669 - اگر پیش از وقت نماز, وضو داشته باشد و بداند كه اگر وضوی خود را باطل كند تهیه آب برای او ممكن نیست , چنانچه بتواندوضوی خود را نگهدارد, احتیاط مستحب آن است كه آن را باطل نكند.

مساله 670 - كسی كه فقط به مقدار وضو یا به مقدار غسل آب دارد و می داند كه اگر آن را بریزد آب پیدا نمی كند, چنانچه وقت نماز داخل شده باشد, ریختن آن حرام است و احتیاط مستحب آن است كه پیش از وقت نماز هم آن را نریزد.

مساله 671 - كسی كه می داند آب پیدا نمی كند, اگر بعد از داخل شدن وقت نماز وضوی خود را باطل كند, یا آبی كه دارد بریزد معصیت كرده ,ولی نمازش با تیمم صحیح است , اگرچه احتیاط مستحب آن است كه قضای آن نماز را نیز بخواند.

دوم از موارد تیمم:

مساله 672 - اگر بواسطه پیری , یا

ترس از دزد و جانور و مانند اینها, یا نداشتن وسیله ای كه آب از چاه بكشد, دسترسی به آب نداشته باشد, باید تیمم كند, و همچنین است اگر تهیه كردن آب یا استعمال آن به قدری مشقت داشته باشد كه مردم آن را تحمل نمی كنند, ولی درصورت اخیر چنانچه تیمم ننماید و وضو بگیرد وضوی او صحیح است.

مساله 673 - اگر برای كشیدن آب از چاه , دلو و ریسمان و مانند اینها لازم دارد و مجبور است بخرد یا كرایه نماید, اگرچه قیمت آن چند برابر معمول باشد باید تهیه كند, و همچنین است اگر آب را به چندین برابر قیمتش بفروشند, ولی اگر تهیه آنها به قدری پول می خواهد كه نسبت به حال او ضرر دارد, واجب نیست تهیه نماید.

مساله 674 - اگر ناچار شود كه برای تهیه آب قرض كند, باید قرض نماید, ولی كسی كه می داند یا گمان دارد كه نمی تواند قرض خود را بدهد,واجب نیست قرض كند.

مساله 675 - اگر كندن چاه مشقت ندارد, باید برای تهیه آب چاه بكند.

مساله 676 - اگر كسی مقداری آب بی منت به او ببخشد باید قبول كند.

سوم از موارد تیمم:

مساله 677 - اگر از استعمال آب بر جان خود بترسد, یا بترسد كه بواسطه استعمال آن مرض یا عیبی در او پیدا شود, یا مرضش طول بكشد,یا شدت یابد یا به سختی معالجه شود, باید تیمم نماید, ولی اگر آب گرم برای او ضرر ندارد, باید با آب گرم وضو بگیرد یا غسل كند.

مساله 678 - لازم نیست یقین كند كه آب برای او ضرر دارد, بلكه

اگر احتمال ضرر بدهد, چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد و از آن احتمال , ترس برای او پیدا شود, باید تیمم كند.

مساله 679 - كسی كه مبتلا به درد چشم است و آب برای او ضرر دارد, باید تیمم نماید.

مساله 680 - اگر بواسطه یقین یا ترس ضرر, تیمم كند و پیش از نماز بفهمد كه آب برایش ضرر ندارد, تیمم او باطل است. و اگر بعد از نماز بفهمد, بنابر احتیاط واجب در صورتی كه وقت باقی باشد باید دوباره نماز را با وضو یا غسل بخواند, و اگر وقت گذشته قضا ندارد.

مساله 681 - كسی كه می داند آب برایش ضرر ندارد, چنانچه غسل كند یا وضو بگیرد و بعد بفهمد كه آب برای او ضرر داشته وضو وغسل او صحیح است.

چهارم از موارد تیمم:

مساله 682 - هرگاه بترسد كه اگر آب را به مصرف وضو یا غسل برساند, دچار زحمت می شود باید تیمم نماید, و جواز تیمم به این جهت درسه صورت است:

1 - آنكه اگر آب را در وضو یا غسل صرف نماید خودش فعلا یا بعدا به تشنگی كه باعث تلف یا مرضش شده یا تحملش مشقت زیادی دارد مبتلا خواهد شد.

2 - آنكه بر كسانی كه حفظشان بر او واجب است بترسد كه از تشنگی تلف یا بیمار شوند.

3 - آنكه بر غیر خود (چه انسان باشد یا حیوان) بترسد و تلف یا بیماری یا بیتابی شان بر او گران باشد, و در غیر این صورت با داشتن آب تیمم جایز نیست.

مساله 683 - اگر غیر از آب پاكی كه برای وضو یا

غسل دارد آب نجسی هم به مقدار آشامیدن خود و كسانی كه با او مربوطند داشته باشد,باید آب پاك را برای آشامیدن بگذارد و با تیمم نماز بخواند, ولی چنانچه آب را برای حیوانش یا بچه نا بالغ بخواهد, باید آب نجس را به آنان بدهد و با آب پاك وضو و غسل را انجام دهد, به شرط آنكه نجاست آب موجب ضرر نباشد.

پنجم از موارد تیمم:

مساله 684 - كسی كه بدن یا لباسش نجس است و كمی آب دارد كه اگر با آن وضو بگیرد یا غسل كند, برای آب كشیدن بدن یا لباس اونمی ماند, بنابر احتیاط, بدن یا لباس را آب بكشد و با تیمم نماز بخواند, ولی اگر چیزی نداشته باشد كه بر آن تیمم كند, باید آب را به مصرف وضو یا غسل برساند و با بدن یا لباس نجس نماز بخواند.

ششم از موارد تیمم:

مساله 685 - اگر غیر از آب یا ظرفی كه استعمال آن حرام است آب یا ظرف دیگری ندارد, مثلا آب یا ظرفش غصبی است و غیر از آن , آب وظرف دیگری ندارد, باید بجای وضو و غسل تیمم كند.

هفتم از موارد تیمم:

مساله 686 - هرگاه وقت به قدری تنگ باشد كه اگر وضو بگیرد یا غسل كند تمام نماز یا مقداری از آن بعد از وقت خوانده می شود باید تیمم كند.

مساله 687 - اگر عمدا نماز را به قدری تاخیر بیندازد كه وقت وضو یا غسل نداشته باشد, معصیت كرده ولی نماز او با تیمم صحیح است.

مساله 688 - كسی كه شك دارد كه اگر وضو بگیرد یا غسل كند

وقت برای نماز او می ماند یا نه , باید تیمم نماید.

مساله 689 - كسی كه بواسطه تنگی وقت تیمم كرده , و بعد از نماز می توانسته وضو بگیرد و نگرفته تا آبی كه داشته از دستش رفت , درصورتی كه وظیفه اش تیمم باشد, باید دوباره تیمم نماید اگرچه تیمم خود را نشكسته باشد.

مساله 690 - كسی كه آب دارد, اگر بواسطه تنگی وقت با تیمم مشغول نماز شود و در بین نماز آبی كه داشته از دستش برود, چنانچه وظیفه اش تیمم باشد احتیاط واجب آن است كه برای نمازهای بعدی دوباره تیمم كند.

مساله 691 - اگر انسان به قدری وقت دارد كه می تواند وضو بگیرد یا غسل كند و نماز را بدون كارهای مستحبی آن مثل اقامه و قنوت بخواند, باید غسل كند یا وضو بگیرد و نماز را بدون كارهای مستحبی آن بجا آورد, بلكه اگر به اندازه سوره هم وقت ندارد, باید غسل كند یا وضو بگیرد و نماز را بدون سوره بخواند.

چیزهائی كه تیمم به آنها صحیح است

مساله 692 - تیمم به خاك و ریگ و كلوخ و سنگ صحیح است , ولی احتیاط مستحب آن است كه اگر خاك ممكن باشد به چیز دیگر تیمم ,نكند و اگر خاك نباشد, با ریگ یا كلوخ , و چنانچه ریگ و كلوخ هم نباشد با سنگ تیمم نماید.

مساله 693 - تیمم بر سنگ گچ و سنگ آهك صحیح است , و بنابر احتیاط در حال اختیار به گچ و آهك پخته و به سنگ معدن مثل سنگ عقیق تیمم ننمایند.

مساله 694 - اگر خاك و ریگ و كلوخ و سنگ پیدا نشود, باید

به گرد و غباری كه در فرش و لباس و مانند اینها است تیمم نماید, و چنانچه گرد پیدا نشود, باید به گل تیمم كند, و اگر گل هم پیدا نشود, واجب است بعدا قضای آن را بجا آورد.

مساله 695 - اگر بتواند با تكاندن فرش و مانند آن خاك تهیه كند, تیمم به گرد باطل است , و همچنین اگر بتواند گل را خشك كند و از آن خاك تهیه نماید, تیمم به گل باطل می باشد.

مساله 696 - كسی كه آب ندارد اگر برف یا یخ داشته باشد, چنانچه ممكن است , باید آن را آب كند و با آن وضو بگیرد یا غسل نماید, و اگر ممكن نیست و چیزی هم كه تیمم به آن صحیح است ندارد لازم است نماز خود را در خارج وقت قضا نماید.

مساله 697 - اگر با خاك و ریگ , چیزی مانند كاه كه تیمم به آن باطل است مخلوط شود, نمی تواند به آن تیمم كند, ولی اگر آن چیز به قدری كم باشد كه در خاك یا ریگ از بین رفته حساب شود, تیمم به آن خاك و ریگ صحیح است.

مساله 698 - اگر چیزی ندارد كه بر آن تیمم كند, چنانچه ممكن است باید به خریدن و مانند آن تهیه نماید.

مساله 699 - تیمم به دیوار گلی صحیح است , و احتیاط مستحب آن است كه با بودن زمین یا خاك خشك , به زمین یا خاك نمناك تیمم نكند.

مساله 700 - چیزی كه بر آن تیمم می كند باید پاك باشد, و اگر چیز پاكی كه تیمم به آن صحیح است ندارد,

نماز را بنابر احتیاط با تیمم بخواند و نیز قضای آن را بجا آورد.

مساله 701 - اگر یقین داشته باشد كه تیمم به چیزی صحیح است و به آن تیمم نماید, بعد بفهمد تیمم به آن باطل بوده , نمازهائی را كه با آن تیمم خوانده باید دوباره بخواند.

مساله 702 - چیزی كه بر آن تیمم می كند و مكان آن چیز باید غصبی نباشد, پس اگر بر خاك غصبی تیمم كند, یا خاكی را كه مال خود اوست بی اجازه در ملك دیگری بگذارد وبر آن تیمم كند, تیمم او باطل می باشد.

مساله 703 - تیمم در فضای غصبی باطل است , پس اگر در ملك خود دستها را به زمین بزند و بی اجازه داخل ملك دیگری شود و دستها رابه پیشانی بكشد, تیمم او باطل می باشد.

مساله 704 - تیمم به چیز غصبی یا در فضای غصبی یا بر چیزی كه در ملك غصبی است , در حالی كه فراموش كرده یا غفلت داشته باشد صحیح است. ولی اگر چیزی را خودش غصب كند و فراموش كند كه غصب كرده و چیزی را كه بر آن تیمم می كند در آن ملك بگذارد یا در فضای آن ملك تیمم نماید, حكم او حكم عامد است.

مساله 705 - كسی كه در جای غصبی حبس است , اگر آب و خاك آن هر دو غصبی است , باید با تیمم نماز بخواند.

مساله 706 - چیزی كه بر آن تیمم می كند, بنابر احتیاط در صورت امكان باید گردی داشته باشد كه به دست بماند, و بعد از زدن دست برآن , بنابر احتیاط مستحب

دست را بتكاند كه گرد آن بریزد.

مساله 707 - تیمم به زمین گود و خاك جاده و زمین شوره زار كه نمك روی آن را نگرفته مكروه است , و اگر نمك روی آن را گرفته باشد باطل است.

دستور تیمم بدل از وضو یا غسل

مساله 708 - در تیمم بدل از وضو یا غسل چهار چیز واجب است:

اول: نیت.

دوم: زدن كف دو دست باهم بر چیزی كه تیمم به آن صحیح است.

سوم: كشیدن كف هر دو دست به تمام پیشانی و دو طرف آن , از جائی كه موی سر می روید تا ابروها و بالای بینی , و احتیاطا باید دستها روی ابروها هم كشیده شود.

چهارم: كشیدن كف دست چپ به تمام پشت دست راست , و بعد از آن كشیدن كف دست راست به تمام پشت دست چپ.

مساله 709 - احتیاط مستحب آن است كه تیمم را چه بدل از وضو باشد چه بدل از غسل , به این ترتیب بجا آورد: یك مرتبه دستها را به زمین بزند و به پیشانی و پشت دستها بكشد, و یك مرتبه دیگر به زمین بزند و پشت دستها را مسح نماید.

احكام تیمم

مساله 710 - اگر مختصری هم از پیشانی یا پشت دستها را مسح نكند تیمم باطل است , چه عمدا مسح نكند, یا مساله را نداند, یا فراموش كرده باشد, ولی دقت زیاد هم لازم نیست و همین قدر كه بگویند تمام پیشانی و پشت دستها مسح شده كافی است.

مساله 711 - برای آنكه یقین كند تمام پشت دست را مسح كرده , باید مقدار بالاتر از مچ را هم مسح نماید, ولی مسح بین انگشتان لازم نیست.

مساله

712 - پیشانی و پشت دستها را بنابر احتیاط باید از بالا به پائین مسح نماید, و كارهای آن را باید پشت سر هم بجا آورد و اگر بین آنها به قدری فاصله دهد كه نگویند تیمم می كند, باطل است.

مساله 713 - در موقع نیت باید معین كند كه تیمم او بدل از غسل است یا بدل از وضو, و اگر بدل از غسل باشد باید آن غسل را معین نماید, وچنانچه یك تیمم بر او واجب باشد و قصد نماید كه وظیفه فعلی خود را انجام دهد اگرچه در تشخیص اشتباه كند تیممش صحیح است.

مساله 714 - در تیمم بنابر احتیاط استحبابی باید كف دستها و پشت دستها در صورت تمكن پاك باشد.

مساله 715 - انسان باید برای تیمم انگشتر را از دست بیرون آورد, و اگر در پیشانی و دستها یا در كف دستها مانعی باشد, مثلا چیزی به آنها چسبیده باشد, باید برطرف نماید.

مساله 716 - اگر پیشانی یا پشت دستها زخم است و پارچه یا چیز دیگری را كه بر آن بسته نمی تواند باز كند, باید دست را روی آن بكشد, ونیز اگر كف دست زخم باشد و پارچه یا چیز دیگری را كه بر آن بسته نتواند باز كند, باید دست را با همان پارچه به چیزی كه تیمم به آن صحیح است بزند و به پیشانی و پشت دستها بكشد.

مساله 717 - اگر پیشانی و پشت دستها مو داشته باشد اشكال ندارد, ولی اگر موی سر روی پیشانی آمده باشد, باید آن را عقب بزند.

مساله 718 - اگر احتمال دهد كه در پیشانی و كف دستها یا

پشت دستها مانعی هست , چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد, باید جستجو نماید تا یقین و اطمینان كند كه مانعی نیست.

مساله 719 - اگر وظیفه او تیمم است و نمی تواند تیمم كند, باید نائب بگیرد. و كسی كه نائب می شود, باید او را با دست خود او تیمم دهد, واگر ممكن نباشد باید نائب , دست خود را به چیزی كه تیمم به آن صحیح است بزند و به پیشانی و پشت دستهای او بكشد.

مساله 720 - اگر در بین تیمم شك كند كه قسمتی از آن را فراموش كرده یا نه , چنانچه از محل آن گذشته , به شك خود اعتنا نكند, و اگر نگذشته باید آن قسمت را بجا آورد.

مساله 721 - اگر بعد از مسح دست چپ شك كند كه درست تیمم كرده یا نه , در صورتی كه احتمال بدهد كه حال عمل ملتفت بوده تیمم اوصحیح است , و چنانچه شك او در مسح دست چپ باشد لازم است او را مسح كند مگر آنكه در عملی كه مشروط به طهارت است داخل شده و یا موالات فوت شده باشد.

مساله 722 - كسی كه وظیفه اش تیمم است نمی تواند بنابر احتیاط پیش از وقت نماز برای نماز تیمم كند, ولی اگر برای كار واجب دیگر یا مستحبی تیمم كند و تا وقت نماز عذر او باقی باشد, می تواند با همان تیمم نماز بخواند.

مساله 723 - كسی كه وظیفه اش تیمم است , اگر بداند تا آخر وقت عذر او باقی می ماند, در وسعت وقت می تواند با تیمم نماز بخواند, ولی

اگر بداند تا آخر وقت عذر او برطرف می شود, باید صبر كند و با وضو یا غسل نماز بخواند. و نیز اگر امید دارد كه عذرش برطرف شود, احتیاط واجب آن است كه صبر كند و با وضو یا غسل نماز بخواند, یا در تنگی وقت با تیمم نماز را بجا آورد.

مساله 724 - كسی كه نمی تواند وضو بگیرد یا غسل كند, اگر یقین كند یا احتمال بدهد كه عذرش برطرف نمی شود, می تواند نمازهای قضای خود را با تیمم بخواند, ولی اگر بعدا عذرش برطرف شد باید دوباره آنها را با وضو یا غسل بجا آورد.

مساله 725 - كسی كه نمی تواند وضو بگیرد یا غسل كند, جایز است نمازهای مستحبی را مثل نافله های شبانه روز - كه وقت معین دارد - باتیمم بخواند, ولی اگر احتمال دهد كه تا آخر وقت آنها عذر او برطرف می شود احوط آن است كه آنها را در اول وقتشان بجا نیاورد.

مساله 726 - كسی كه احتیاطا غسل جبیره ای و تیمم نماید مثلا جراحتی در پشت اوست , اگر بعد از غسل و تیمم نماز بخواند و بعد از نمازحدث اصغری از او سر بزند مثلا بول كند, برای نمازهای بعد بدل از غسل احتیاطا تیمم كند و وضو هم بگیرد.

مساله 727 - اگر بواسطه نداشتن آب یا عذر دیگری تیمم كند, بعد از برطرف شدن عذر, تیمم او باطل می شود.

مساله 728 - چیزهائی كه وضو را باطل می كند, تیمم بدل از وضو را هم باطل می كند, و چیزهائی كه غسل را باطل می نماید, تیمم بدل از غسل

را هم باطل می كند.

مساله 729 - كسی كه نمی تواند غسل كند, اگر چند غسل بر او واجب باشد جایز است یك تیمم بدل از آنها بنماید, و احتیاط مستحب آن است كه بدل هر یك از آنها یك تیمم نماید.

مساله 730 - كسی كه نمی تواند غسل كند, اگر بخواهد عملی را كه برای آن غسل واجب است انجام دهد, باید بدل از غسل تیمم نماید, و اگر كسی كه نمی تواند وضو بگیرد و بخواهد عملی را كه برای آن وضو واجب است انجام دهد, باید بدل از وضو تیمم نماید.

مساله 731 - اگر بدل از غسل جنابت تیمم كند, لازم نیست برای نماز وضو بگیرد, ولی اگر بدل از غسلهای دیگر تیمم كند, كفایت از وضونمی نماید, پس اگر نتواند وضو بگیرد باید تیمم دیگری هم بدل از وضو بنماید.

مساله 732 - اگر بدل از غسل جنابت تیمم كند و بعد كاری كه وضو را باطل می كند برای او پیش آید, چنانچه برای نمازهای بعد نتواند غسل كند, باید بدل از غسل تیمم نماید.

مساله 733 - كسی كه باید برای انجام عملی مثلا برای خواندن نماز بدل از وضو و بدل از غسل تیمم كند اگر در تیمم اول , نیت بدل از وضو یا نیت بدل از غسل نماید و تیمم دوم را به قصد اینكه وظیفه خود را انجام داده باشد, بجا آورد كفایت می كند.

مساله 734 - كسی كه وظیفه اش تیمم است اگر برای كاری تیمم كند, تا تیمم و عذر او باقی است , كارهائی را كه باید با وضو یا غسل انجام داد, می

تواند بجا آورد, ولی اگر عذرش تنگی وقت بوده , یا با داشتن آب برای نماز میت یا خوابیدن , تیمم كرده , فقط كارهائی را كه برای آن تیمم نموده می تواند انجام دهد.

مساله 735 - در چند مورد بهتر است نمازهائی را كه انسان با تیمم خوانده , قضا نماید: اول: آنكه از استعمال آب ترس داشته و عمدا خود را جنب كرده و با تیمم نماز خوانده است.

دوم: آنكه می دانسته یا گمان داشته كه آب پیدا نمی كند و عمدا خود را جنب كرده و با تیمم نماز خوانده است.

سوم: آنكه تا آخر وقت , عمدا در جستجوی آب نرود و با تیمم نماز بخواند و بعد بفهمد كه اگر جستجو می كرد, آب پیدا می شد.

چهارم: آنكه عمدا نماز را تاخیر انداخته و در آخر وقت با تیمم نماز خوانده است.

پنجم: آنكه می دانسته یا گمان داشته كه آب پیدا نمی شود و آبی را كه داشته ریخته است.

احکام نماز

نماز

نماز بهترین اعمال دینی است كه اگر قبول درگاه خداوند عالم شود, عبادتهای دیگر هم قبول می شود, و اگر پذیرفته نشود اعمال دیگر هم قبول نمی شود.

و همانطور كه اگر انسان شبانه روزی پنج نوبت در نهر آبی شستشو كند, چرك در بدنش نمی ماند, نمازهای پنجگانه هم انسان را از گناهان پاك می كند.

و سزاوار است كه انسان نماز را در اول وقت بخواند, و كسی كه نماز را پست و سبك شمارد مانند كسی است كه نمازنمی خواند, پیغمبر اكرم (ص) فرمود: كسی كه به نماز اهمیت ندهد و آن را سبك شمارد سزاوار عذاب آخرت است.

روزی حضرت

در مسجد تشریف داشتند, مردی وارد و مشغول نماز شد و ركوع و سجودش را كاملا بجا نیاورد, حضرت فرمودند: اگر این مرد در حالی كه نمازش اینطور است از دنیا برود, به دین من از دنیا نرفته است.

پس انسان باید مواظب باشد كه به عجله و شتاب زدگی نماز نخواند, و در حال نماز به یاد خدا و با خضوع و خشوع و وقار باشد و متوجه باشدكه با چه كسی سخن می گوید, و خود را در مقابل عظمت وبزرگی خداوند عالم بسیار پست وناچیز ببیند, و اگر انسان در موقع نماز كاملا به این مطلب توجه كند, از خود بی خبر می شود, چنانكه در حال نماز تیر را از پای مبارك امیر المؤمنین علی (ع) بیرون كشیدند و آن حضرت متوجه نشدند.

و نیز باید نماز گزار توبه و استغفار نماید و گناهانی را كه مانع قبول شدن نماز است مانند: حسد, كبر, غیبت , خوردن حرام , آشامیدن مسكرات و ندادن خمس و زكاة بلكه هر معصیتی را ترك كند.

و همچنین سزاوار است كارهائی را كه ثواب نماز را كم می كند بجا نیاورد, مثلا درحال خواب آلودگی و خودداری از بول به نماز نایستد, و در موقع نماز به آسمان نگاه نكند, و كارهائی را كه ثواب نماز را زیاد می كند بجا آورد,مثلا انگشتر عقیق به دست كند و لباس پاكیزه بپوشد و شانه و مسواك كند و خود را خوشبو نماید.

نمازهای واجب

نمازهای واجب شش است:

اول: نماز یومیه.

دوم: نماز آیات.

سوم: نماز میت.

چهارم: نماز طواف واجب خانه كعبه.

پنجم: نماز قضای پدر كه بر پسر بزرگتر واجب است.

ششم: نمازی كه

بواسطه اجاره و نذر و قسم و عهد واجب می شود.

نمازهای واجب یومیه

نمازهای واجب یومیه پنج است: ظهر و عصر, هر كدام چهار ركعت , مغرب , سه ركعت , عشا, چهار ركعت , صبح , دو ركعت.

مساله 736 - در سفر باید نمازهای چهار ركعتی را با شرائطی كه گفته می شود دو ركعت خواند.

وقت نماز ظهر و عصر

مساله 737 - اگر چوب یا چیزی مانند آن را شاخص , راست در زمین هموار فرو برند, صبح كه خورشید بیرون می آید, سایه آن به طرف مغرب می افتد و هرچه آفتاب بالا می آید این سایه كم می شود, و در شهرهای ما در اول ظهر شرعی ((2)) به آخرین درجه كمی می رسد وظهر كه گذشت , سایه آن به طرف مشرق برمی گردد و هرچه خورشید رو به مغرب می رود سایه زیادتر می شود, بنابر این وقتی سایه به آخرین درجه كمی رسید و دو مرتبه رو به زیاد شدن گذاشت , معلوم می شود ظهر شرعی شده است , ولی در بعضی از شهرها مثل مكه كه گاهی موقع ظهر سایه به كلی از بین می رود, بعد از آنكه سایه دوباره پیدا شد, معلوم می شود ظهر شده است.

مساله 738 - در زمان غیبت امام (ع) نماز جمعه در غیر صورتی كه ذكر خواهد شد اگر اقامه شود مجزی از نماز ظهر نیست.

مساله 739 - وقت نماز ظهر وعصر بعد از زوال تا غروب آفتاب است , ولی چنانچه نماز عصر را عمدا قبل از نماز ظهر بخوانند باطل است مگر اینكه از آخر وقت بیش از آوردن یك نماز مجال نباشد, كه در این فرض اگر كسی تا این موقع نماز ظهر

را نخوانده , نماز ظهر او قضا است وباید نماز عصر را بخواند, و اگر كسی پیش از این وقت اشتباها تمام نماز عصر را پیش از نماز ظهر بخواند, نمازش صحیح است , و احوط این است كه آن را نماز ظهر قرار داده و چهار ركعت دیگر به قصد مافی الذمه بجا آورد.

مساله 740 - اگر پیش از خواندن نماز ظهر, سهوا مشغول نماز عصر شود و در بین نماز بفهمد اشتباه كرده است , باید نیت را به نماز ظهر برگرداند, یعنی نیت كند كه آنچه تا حال خوانده ام و آنچه را مشغولم و آنچه بعد می خوانم همه نماز ظهر باشد, و بعد از آنكه نماز را تمام كرد نماز عصر را بخواند.

مساله 741 - اگر در زمان غیبت نماز جمعه با شرائطش با امامت حاكم شرع كه قدرت در دست داشته باشد یا كس دیگری كه صلاحیت برای امام جماعت دارد و از طرف حاكم شرع مزبور تعیین شده باشد اقامه شود, احتیاط واجب آن است كه مكلف برای اداء آن حاضر شود,و لكن حضور برای چند طائفه واجب نیست:

(1) پیران كه ضعف دارند.

(2) زنها.

(3) مسافر در محل اقامت نماز.

(4) آنهائی كه از محل نماز جمعه بیشتر از دو فرسخ دورند.

(5) مریض.

(6) عاجز مثل كور و شل , ولكن اگر اینها حاضر شدند,نماز جمعه شان از نماز ظهر مجزی می باشد.

مساله 742 - وقت نماز جمعه از اول ظهر است تا وقتی كه سایه شاخص در طرف مشرق به اندازه خود شاخص شود.

و نماز جمعه دو ركعت می باشد و بهتر است كه قرائت آن را به جهر

بخوانند, و در هر ركعت بعد از حمد قرائت سوره واجب است , و بهتر است در ركعت اول سوره جمعه و در ركعت دوم سوره منافقین را بخوانند, و نیز در هر ركعت قنوت مستحب است: در ركعت اول قبل از ركوع و در ركعت دوم بعد ازركوع , و دو خطبه قبل از نماز واجب است , و هر خطبه باید شامل باشد بر حمد بر خداوند متعال و صلوات بر پیغمبر اكرم و ائمه هدی و ترغیب مردم و وصیت آنها به تقوی و مواظبت بر واجبات و اجتناب از معاصی و قرائت سوره خفیفه , و كسی كه بنابر احتیاط باید به نماز جمعه حاضر شود ودر آن وقت مشغول نماز ظهر باشد كه می تواند نماز جمعه را درك كند,نماز ظهرش اشكال دارد, و درك نماز جمعه نظیر درك نماز جماعت است كه بیان خواهد شد.

وقت نماز مغرب و عشا

مساله 743 - احتیاط واجب آن است كه قبل از اینكه سرخی طرف مشرق - كه بعد از غروب آفتاب پیدا می شود - از بالای سر انسان بگذرد, انسان نماز مغرب را بجا نیاورد.

مساله 744 - وقت نماز مغرب و عشا تا نیمه شب امتداد دارد ولی نماز عشا در صورتی كه با التفات , قبل از نماز مغرب خوانده شود باطل است مگر اینكه از وقت بیش از مقدار اداء نماز عشا نمانده باشد كه در این صورت لازم است نماز عشا را قبل از نماز مغرب بخواند.

مساله 745 - اگر كسی اشتباها نماز عشا را پیش از نماز مغرب بخواند و بعد از نماز ملتفت شود, نمازش صحیح است و باید

نماز مغرب را بعد ازآن بجا آورد.

مساله 746 - اگر پیش از خواندن نماز مغرب , سهوا مشغول نماز عشا شود و در بین نماز بفهمد كه اشتباه كرده , چنانچه به ركوع ركعت چهارم نرفته است , باید نیت را به نماز مغرب برگرداند و نماز را تمام كند و بعد نماز عشا را بخواند, و اگر به ركوع ركعت چهارم رفته است باید نماز را بهم زند و بعد از خواندن نماز مغرب نماز عشا را بجا آورد.

مساله 747 - آخر وقت نماز عشا نصف شب است.

و شب را باید از اول غروب تا اول آفتاب حساب كرد ((3)).

مساله 748 - اگر از روی معصیت , یا بواسطه عذری نماز مغرب یا عشا را تا نصف شب نخواند, بنابر احتیاط واجب , باید قبل از اذان صبح بدون اینكه نیت اداء و قضاء كند آن نماز را بجا آورد.

وقت نماز صبح

مساله 749 - نزدیك اذان صبح از طرف مشرق , سفیده ای رو به بالا حركت می كند كه آن را فجر اول گویند.

موقعی كه آن سفیده پهن شد,فجر دوم , و اول وقت نماز صبح است.

و آخر وقت نماز صبح موقعی است كه آفتاب بیرون می آید.

احكام وقت نماز

مساله 750 - موقعی انسان می تواند مشغول نماز شود كه یقین كند وقت داخل شده است , یا دو مرد عادل به داخل شدن وقت خبر دهند,بلكه به اذان شخصی كه وقت شناس و مورد اطمینان باشد یا به خبر دادن او به دخول وقت نیز می توان اكتفا نمود.

مساله 751 - اگر بواسطه ابر یا غبار, نتواند در اول وقت نماز, به داخل شدن وقت یقین كند, چنانچه گمان داشته باشد كه وقت داخل شده ,می تواند مشغول نماز شود, ولی در چیزهائی كه نسبت به شناختن وقت مانع شخصی باشد مثل نابینائی و در زندان بودن احتیاط واجب آن است كه نماز را تاخیر بیندازد تا یقین كند وقت داخل شده است.

مساله 752 - اگر به یكی از راههای گذشته برای انسان ثابت شود كه وقت نماز شده و مشغول نماز شود و در بین نماز بفهمد كه هنوز وقت داخل نشده , نماز او باطل است.

و همچنین است اگر بعد از نماز بفهمد كه تمام نماز را پیش از وقت خوانده.

و بنابر احتیاط اگر در بین نماز بفهمد وقت داخل شده , یا بعد از نماز بفهمد كه در بین نماز وقت داخل شده بود, نماز را اعاده نماید.

مساله 753 - اگر انسان ملتفت نباشد كه باید با یقین به داخل شدن وقت

, مشغول نماز شود, چنانچه بعد از نماز بفهمد كه تمام نماز را در وقت خوانده , نماز او صحیح است , واگر بفهمد نماز را پیش از وقت خوانده یا نفهمد كه در وقت خوانده یا پیش از وقت , نمازش باطل است.

بلكه اگر بعد از نماز بفهمد كه در بین نماز وقت داخل شده است , باید دوباره آن نماز را بخواند.

مساله 754 - اگر یقین كند وقت داخل شده و مشغول نماز شود و در بین نماز شك كند كه وقت داخل شده یا نه , نماز او باطل است.

ولی اگر دربین نماز یقین داشته باشد كه وقت داخل شده و شك كند كه آنچه از نماز خوانده در وقت بوده یا نه , نمازش صحیح است.

مساله 755 - اگر وقت نماز به قدری تنگ است كه بواسطه بجا آوردن بعضی از كارهای مستحب نماز, مقداری از آن بعد از وقت خوانده می شود, باید آن مستحب را بجا نیاورد, مثلا اگر بواسطه خواندن قنوت مقداری از نماز بعد از وقت خوانده می شود, باید قنوت رانخواند.

مساله 756 - كسی كه به اندازه خواندن یك ركعت نماز وقت دارد, باید نماز را به نیت اداء بخواند, ولی نباید عمدا نماز را تا این وقت تاخیر بیندازد.

مساله 757 - كسی كه مسافر نیست , اگر تا غروب آفتاب به اندازه خواندن پنج ركعت نماز وقت دارد, باید نماز ظهر و عصر هر دو را بخواند,و اگر كمتر وقت دارد باید فقط نماز عصر را بخواند و بعدا نماز ظهر را قضا كند.

و همچنین اگر تا نصف شب به اندازه خواندن پنج ركعت وقت

دارد, باید نماز مغرب و عشا را بخواند, و اگر كمتر وقت دارد باید فقط عشا را بخواند و بعدا مغرب را بجا آورد.

مساله 758 - كسی كه مسافر است , اگر تا غروب آفتاب به اندازه خواندن سه ركعت نماز وقت دارد, باید نماز ظهر و عصر را بخواند, و اگر كمتر وقت دارد, باید فقط عصر را بخواند و بعدا نماز ظهر را قضا كند, و اگر تا نصف شب به اندازه خواندن چهار ركعت نماز وقت دارد, باید نمازمغرب و عشا را بخواند, و اگر كمتر وقت دارد باید عشا را بخواند و بعدا مغرب را بجا آورد, و چنانچه بعد از خواندن عشا معلوم شود كه از وقت به مقدار یك ركعت یا بیشتر به نصف شب مانده است , باید فورا نماز مغرب را به نیت اداء بجا آورد.

مساله 759 - مستحب است انسان نماز را در اول وقت آن بخواند و راجع به آن خیلی سفارش شده است و هرچه به اول وقت نزدیكتر باشد بهتر است , مگر آنكه تاخیر آن از جهتی بهتر باشد, مثلا صبر كند كه نماز را به جماعت بخواند.

مساله 760 - هرگاه انسان عذری دارد كه اگر بخواهد در اول وقت نماز بخواند, ناچار است با تیمم نماز بخواند, چنانچه بداند عذر او تا آخر وقت باقی است , می تواند در اول وقت نماز بخواند, ولی اگر احتمال دهد كه عذر او از بین می رود باید صبر كند تا عذرش برطرف شود, و چنانچه عذر او برطرف نشد, در آخر وقت نماز بخواند, و لازم نیست به قدری صبر كند كه

فقط بتواند كارهای واجب نماز را انجام دهد, بلكه برای مستحبات نماز نیز مانند اذان و اقامه و قنوت اگر وقت دارد می تواند تیمم كند و نماز را با آن مستحبات بجا آورد.

و در عذرهای دیگر غیر ازموارد تیمم اگر احتمال بدهد كه عذر او باقی باشد جایز است اول وقت نماز بخواند, ولی چنانچه در اثناء وقت عذرش برطرف گردد لازم است اعاده نماید.

مساله 761 - كسی كه مسائل نماز و شكیات و سهویات را نمی داند و احتمال می دهد كه یكی از اینها در نماز پیش آید, باید برای یادگرفتن اینهانماز را از اول وقت تاخیر بیندازد, ولی اگر اطمینان دارد كه نماز را به طور صحیح تمام می كند می تواند در اول وقت مشغول نماز شود, پس اگردر نماز مساله ای كه حكم آن را نمی داند پیش نیاید, نماز او صحیح است , و اگر مساله ای كه حكم آن را نمی داند پیش آید, جایز است به یكی ازدو طرفی كه احتمال می دهد, عمل نماید و نماز را تمام كند, ولی بعد از نماز باید مساله را بپرسد كه اگر نمازش باطل بوده , دوباره بخواند و اگرصحیح بوده اعاده لازم نیست.

مساله 762 - اگر وقت نماز وسعت دارد وطلبكار هم طلب خودرا مطالبه می كند, در صورتی كه ممكن است , باید اول قرض خود را بدهد,بعد نماز بخواند, و همچنین است اگر كار واجب دیگری كه باید فورا آن را بجا آورد پیش آمد كند, مثلا ببیند مسجد نجس است كه بایداول مسجد را تطهیر كند, بعد نماز بخواند, و چنانچه در هر دو

صورت , اول نماز بخواند معصیت كرده ولی نماز او صحیح است.

نمازهائی كه باید به ترتیب خوانده شود

مساله 763 - انسان باید نماز عصر را بعد از نماز ظهر و نماز عشا را بعد از نماز مغرب بخواند, و اگر عمدا نماز عصر را پیش از نماز ظهر و نمازعشا را پیش از نماز مغرب بخواند باطل است.

مساله 764 - اگر به نیت نماز ظهر مشغول نماز شود و در بین نماز یادش بیاید كه نماز ظهر را خوانده است , نمی تواند نیت را به نماز عصربرگرداند بلكه باید نماز را بشكند و نماز عصر را بخواند, و همینطور است در نماز مغرب و عشا.

مساله 765 - اگر در بین نماز عصر یقین كند كه نماز ظهر را نخوانده است و نیت را به نماز ظهر برگرداند, چنانچه یادش بیاید كه نماز ظهر راخوانده بوده , باید نیت را به نماز عصر برگرداند و نمازش را تمام كند.

مساله 766 - اگر در بین نماز عصر شك كند كه نماز ظهر را خوانده یا نه , باید نیت را به نماز ظهر برگرداند, ولی اگر وقت به قدری كم است كه بعد از تمام شدن نماز, آفتاب غروب می كند و برای یك ركعت از نماز هم مجال نیست , باید به نیت نماز عصر نماز را تمام كند و قضای ظهر نیزواجب نیست.

مساله 767 - اگر در نماز عشا, پیش از ركوع ركعت چهارم شك كند كه نماز مغرب را خوانده یا نه , چنانچه وقت به قدری كم است كه بعداز تمام شدن نماز, نصف شب می شود, و به مقدار یك ركعت از نماز هم مجال نیست

, باید به نیت عشا نماز را تمام كند.

و اگر بیشتر وقت دارد, بایدنیت را به نماز مغرب برگرداند و نماز را سه ركعتی تمام كند, بعد نماز عشا را بخواند.

مساله 768 - اگر در نماز عشا بعد از رسیدن به ركوع ركعت چهارم شك كند كه نماز مغرب را خوانده یا نه , چنانچه وقت كم است باید نمازعشا را تمام كند, و اگر به مقدار پنج ركعت وقت باشد, باید نماز را بهم زده و بعد از نماز مغرب نماز عشا را بخواند.

مساله 769 - اگر انسان نمازی را كه خوانده احتیاطا دوباره بخواند و در بین نماز یادش بیاید نمازی را كه باید پیش از آن بخواند نخوانده است ,نمی تواند نیت را به آن نماز برگرداند, مثلا موقعی كه نماز عصر را احتیاطا می خواند, اگر یادش بیاید نماز ظهر را نخوانده است , نمی تواند نیت رابه نماز ظهر برگرداند.

مساله 770 - برگرداندن نیت از نماز قضا به نماز اداء و از نماز مستحب به نماز واجب جایز نیست.

مساله 771 - اگر وقت نماز اداء وسعت داشته باشد, انسان می تواند در بین نماز نیت را به نماز قضا برگرداند ولی باید برگرداندن نیت به نمازقضا ممكن باشد, مثلا اگر مشغول نماز ظهر است در صورتی می تواند نیت را به قضای صبح برگرداند كه داخل ركوع ركعت سوم نشده باشد.

نمازهای مستحب

مساله 772 - نمازهای مستحبی زیاد است و آن را نافله گویند, و بین نمازهای مستحبی به خواندن نافله های شبانه روزی بیشتر سفارش شده , و آنها در غیر روز جمعه سی و چهار ركعتند كه هشت ركعت

آن نافله ظهر و هشت ركعت نافله عصر و چهار ركعت نافله مغرب و دوركعت نافله عشا و یازده ركعت نافله شب و دو ركعت نافله صبح می باشد.

و چون دو ركعت نافله عشا را بنابر احتیاط واجب باید نشسته بخواند, یك ركعت حساب می شود, ولی روز جمعه بر شانزده ركعت نافله ظهر و عصر, چهار ركعت اضافه می شود.

مساله 773 - از یازده ركعت نافله شب , هشت ركعت آن باید به نیت نافله شب و دو ركعت آن به نیت نماز شفع , و یك ركعت آن به نیت نمازوتر خوانده شود.

و دستور كامل نافله شب در كتابهای دعا گفته شده است.

مساله 774 - نمازهای نافله را می شود نشسته خواند, ولی بهتر است دو ركعت نماز نافله نشسته را یك ركعت حساب كند, مثلا كسی كه می خواهد نافله ظهر را كه هشت ركعت است نشسته بخواند, بهتر است شانزده ركعت بخواند, و اگر می خواهد نماز وتر را نشسته بخواند, دونماز یك ركعتی نشسته بخواند.

مساله 775 - نافله ظهر و عصر را در سفر نباید خواند, و نافله عشا چنانچه به قصد رجاء خوانده شود مانعی ندارد.

وقت نافله های یومیه

مساله 776 - نافله نماز ظهر پیش از نماز ظهر خوانده می شود و وقت فضیلت آن از اول ظهر است تا موقعی كه آن مقدار از سایه شاخص كه بعد از ظهر پیدا می شود, به اندازه دو هفتم آن شود, مثلا اگر درازای شاخص هفت وجب باشد, هر وقت مقدار سایه ای كه بعد از ظهر پیدامی شود به دو وجب رسید, آخر وقت نافله ظهر است.

مساله 777 - نافله عصر

پیش از نماز عصر خوانده می شود و وقت فضیلت آن تا موقعی است كه آن مقدار از سایه شاخص كه بعد از ظهرپیدا می شود, به چهار هفتم آن برسد, و چنانچه بخواهد نافله ظهر یا نافله عصر را بعد از وقت آنها بخواند, باید نافله ظهر را بعد از نماز ظهر ونافله عصر را بعد از نماز عصر بخواند, و بنابر احتیاط واجب , نیت اداء و قضا نكند.

مساله 778 - وقت فضیلت نافله مغرب بعد از تمام شدن نماز مغرب است تا وقتی كه سرخی طرف مغرب كه بعد از غروب كردن آفتاب درآسمان پیدا می شود از بین برود.

مساله 779 - وقت نافله عشا بعد از تمام شدن نماز عشا تا نصف شب است , و بهتر است بعد از نماز عشا بلا فاصله خوانده شود.

مساله 780 - نافله صبح پیش از نماز صبح خوانده می شود و وقت فضیلت آن بعد از فجر اول است تا وقتی كه سرخی طرف مشرق پیداشود.

و نشانه فجر اول در وقت نماز صبح گفته شد.

و ممكن است نافله صبح را بعد از نافله شب بلا فاصله بخوانند.

مساله 781 - وقت نافله شب از نصف شب است تا اذان صبح , و بهتر است نزدیك اذان صبح خوانده شود.

مساله 782 - مسافر و كسی كه برای او سخت است نافله شب را بعد از نصف شب بخواند, می تواند آن را در اول شب بجا آورد.

نماز غفیله

مساله 783 - یكی از نمازهای مستحبی , نماز غفیله است كه بین نماز مغرب و عشا خوانده می شود.

و وقت آن بنابر احتیاط پیش از آن است كه

سرخی طرف مغرب از بین برود.

و در ركعت اول آن , بعد از حمد باید بجای سوره این آیه را بخوانند وذا النون اذ ذهب مغاضبا فظن ان لن نقدر علیه فنادی فی الظلمات ان لا اله الا انت سبحانك انی كنت من الظالمین فاستجبنا له ونجیناه من الغم وكذلك ننجی المؤمنین و درركعت دوم بعد از حمد بجای سوره این آیه را بخوانند وعنده مفاتح الغیب لا یعلمها الا هو ویعلم ما فی البر والبحر وما تسقط من ورقة الا یعلمها ولا حبة فی ظلمات الارض ولا رطب ولا یابس الا فی كتاب مبین و در قنوت آن بگویند اللهم انی اساءلك بمفاتح الغیب التی لایعلمها الا انت ان تصلی علی محمد وآل محمد وان تفعل بی كذا وكذا و بجای كذا و كذا حاجتهای خود را بگویند و بعد بگویند اللهم انت ولی نعمتی والقادر علی طلبتی تعلم حاجتی فاءساءلك بحق محمد وآل محمد علیه وعلیهم السلام لما قضیتها لی.

مقدمات نماز

احكام قبله

مساله 784 - خانه كعبه كه در مكه معظمه می باشد قبله است , و باید رو به روی آن نماز خواند, ولی كسی كه دور است اگر طوری بایستد كه بگویند رو به قبله نماز می خواند كافی است.

و همچنین است كارهای دیگری كه مانند سربریدن حیوانات , باید رو به قبله انجام گیرد.

مساله 785 - كسی كه نماز واجب را ایستاده می خواند, باید صورت و سینه و شكم او رو به قبله باشد, و احتیاط مستحب آن است كه انگشتان پای او هم رو به قبله باشد.

مساله 786 - كسی كه باید نشسته نماز بخواند, باید در موقع نماز صورت

و سینه و شكم او رو به قبله باشد.

مساله 787 - كسی كه نمی تواند نشسته نماز بخواند, باید در حال نماز به پهلوی راست طوری بخوابد كه جلوی بدن او رو به قبله باشد, و اگرممكن نیست باید به پهلوی چپ طوری بخوابد كه جلوی بدن او رو به قبله باشد, و اگر این را هم نتواند, باید به پشت بخوابد به طوری كه كف پاهای او رو به قبله باشد.

مساله 788 - نماز احتیاط و سجده و تشهد فراموش شده و بنابر احتیاط سجده سهو را نیز باید رو به قبله بجا آورد.

مساله 789 - نماز مستحبی را می شود در حال راه رفتن و سواری خواند, و اگر انسان در این دو حال نماز مستحبی بخواند, لازم نیست رو به قبله باشد.

مساله 790 - كسی كه می خواهد نماز بخواند, باید برای پیدا كردن قبله كوشش نماید تا یقین یا چیزی كه در حكم یقین است پیدا كند كه قبله كدام طرف است , و اگر نتواند باید به گمانی كه از محراب مسجد مسلمانان یا قبرهای آنان یا از راههای دیگر پیدا می شود عمل نماید حتی اگر ازگفته فاسق یا كافری كه بواسطه قواعد علمی قبله را می شناسد گمان به قبله پیدا كند كافی است.

مساله 791 - كسی كه گمان به قبله دارد اگر بتواند گمان قوی تری پیدا كند, نمی تواند به گمان خود عمل نماید, مثلا اگر میهمان از گفته صاحب خانه گمان به قبله پیدا كند, ولی بتواند از راه دیگر گمان قوی تری پیدا كند, نباید به حرف او عمل نماید.

مساله 792 - اگر برای

پیدا كردن قبله وسیله ای ندارد, یا با اینكه كوشش كرده , گمانش به طرفی نمی رود, نماز خواندن به یك طرف كافی است , و احتیاط مستحب آن است كه چنانچه وقت نماز وسعت دارد چهار نماز به چهار طرف بخواند.

مساله 793 - اگر یقین یا گمان كند كه قبله در یكی از دو طرف است , بنابر احتیاط باید به هر دو طرف نماز بخواند.

مساله 794 - كسی كه بخواهد به چند طرف نماز بخواند, اگر بخواهد دو نماز بخواند كه مثل نماز ظهر و عصر باید یكی بعد از دیگری خوانده شود, احتیاط مستحب آن است كه نماز اول را به آن چند طرف بخواند, بعد نماز دوم را شروع كند.

مساله 795 - كسی كه یقین به قبله ندارد, اگر بخواهد غیر از نماز كاری كند كه باید رو به قبله انجام داد, مثلا بخواهد سر حیوانی را ببرد, باید به گمان عمل نماید, و اگر گمان ممكن نیست , به هر طرف كه انجام دهد صحیح است.

پوشانیدن بدن در نماز

مساله 796 - مرد باید در حال نماز, اگرچه كسی او را نمی بیند عورتین خود را بپوشاند, و بهتر آن است كه از ناف تا زانو را هم بپوشاند.

مساله 797 - زن باید در موقع نماز, تمام بدن حتی سر و موی خود را بپوشاند, و احتیاط مستحب آن است كه كف پاها را هم بپوشاند, ولی پوشاندن صورت به مقداری كه در وضو شسته می شود و دستها تا مچ و روی پاها تا مچ پا لازم نیست , اما برای آنكه یقین كند كه مقدار واجب را پوشانده است , باید

مقداری از اطراف صورت و قدری پائین تر از مچها را هم بپوشاند.

مساله 798 - موقعی كه انسان قضای سجده فراموش شده یا تشهد فراموش شده را بجا می آورد باید خود را مثل موقع نماز بپوشاند, واحتیاط مستحب آن است كه در موقع بجا آوردن سجده سهو نیز خود را بپوشاند.

مساله 799 - اگر انسان عمدا یا از روی ندانستن مساله , در نماز عورتش را نپوشاند, نمازش باطل است.

مساله 800 - اگر شخصی در بین نماز بفهمد كه عورت او پیدا است , اظهر این است كه نمازش باطل است , ولی اگر بعد از نماز بفهمد كه در نماز عورت او پیدا بوده , نمازش صحیح است.

و همچنین است اگر در اثناء نماز بفهمد كه قبلا عورتش پیدا بوده در صورتی كه زمان فهمیدن پوشیده باشد.

مساله 801 - اگر در حال ایستادگی لباسش او را می پوشاند ولی ممكن است در حال دیگر, مثلا در حال ركوع و سجود نپوشاند, چنانچه موقعی كه عورت او پیدا می شود, بوسیله ای آن را بپوشاند, نماز او صحیح است , ولی احتیاط مستحب آن است كه با آن لباس نماز نخواند.

مساله 802 - انسان موقعی كه پوشاك ندارد می تواند در نماز خود را به علف و برگ درختان بپوشاند.

مساله 803 - انسان در حال ناچاری می تواند در نماز خود را با گل بپوشاند.

مساله 804 - اگر چیزی ندارد كه در نماز خود را با آن بپوشاند می تواند نمازش را در اول وقت به طوری كه در مساله بعدی ذكر می شود بجا آورد, ولی اگر تا آخر وقت پوشاك پیدا كند

لازم است آن نماز را اعاده كند.

مساله 805 - كسی كه می خواهد نماز بخواند, اگر برای پوشاندن خود حتی برگ درخت و علف و گل و لجن نداشته باشد در صورتی كه احتمال بدهد كه نا محرم او را می بیند باید نشسته نماز بخواند, و اگر اطمینان دارد كه نامحرم او را نمی بیند ایستاده نماز بخواند, و بنابر احتیاط دست بر عورت خود بگذارد و در هر دو حال ركوع و سجود را با اشاره بجا آورد و اشاره سجود را بیشتر نماید.

لباس نمازگزار

مساله 806 - لباس نمازگزار شش شرط دارد: اول: آنكه پاك باشد.

دوم: آنكه مباح باشد.

سوم: آنكه از اجزاء مردار نباشد.

چهارم: آنكه از حیوان حرام گوشت نباشد.

پنجم و ششم: آنكه اگر نمازگزار مرد است , لباس او ابریشم خالص و طلا باف نباشد.

و تفصیل اینها در مسائل آینده گفته می شود.

مساله 807 - شرط اول لباس نمازگزار باید پاك باشد, و اگر كسی در حال اختیار با بدن یا لباس نجس نماز بخواند, نمازش باطل است.

مساله 808 - كسی كه نمی داند با بدن و لباس نجس نماز باطل است , اگر با بدن یا لباس نجس نماز بخواند, نمازش باطل می باشد.

مساله 809 - اگر بواسطه ندانستن مساله از روی تقصیر, چیز نجسی را نداند نجس است , مثلا نداند عرق كافر مشرك نجس است و با آن نماز بخواند, نمازش باطل است.

مساله 810 - اگر نداند كه بدن یا لباسش نجس است و بعد از نماز بفهمد نجس بوده , نماز او صحیح است.

مساله 811 - اگر فراموش كند كه بدن یا لباسش نجس است و در بین

نماز یا بعد از آن یادش بیاید, باید نماز را دوباره بخواند, و اگر وقت گذشته قضا نماید.

مساله 812 - كسی كه در وسعت وقت مشغول نماز است , اگر در بین نماز, بدن یا لباس او نجس شود و پیش از آنكه چیزی از نماز را با نجاست بخواند, ملتفت شود كه نجس شده , یا بفهمد بدن یا لباس او نجس است و شك كند كه همان وقت نجس شده یا از پیش نجس بوده , در صورتی كه آب كشیدن بدن یا لباس یا عوض كردن لباس یا بیرون آوردن آن , نماز را به هم نمی زند, در بین نماز, بدن یا لباس را آب بكشد یا لباس را عوض نماید, یا اگر چیز دیگری عورت او را پوشانده , لباس را بیرون آورد.

ولی چنانچه طوری باشد كه اگر بدن یا لباس را آب بكشد یا لباس را عوض كند یا بیرون آورد نماز بهم می خورد و یا اگر لباس را بیرون آورد برهنه می ماند, باید نماز را بشكند و با بدن و لباس پاك نماز بخواند.

مساله 813 - كسی كه در تنگی وقت مشغول نماز است , اگر در بین نماز لباس او نجس شود و پیش از آنكه چیزی از نماز را با نجاست بخواند بفهمد كه نجس شده , یا بفهمد كه لباس او نجس است و شك كند كه همان وقت نجس شده یا از پیش نجس بوده , در صورتی كه آب كشیدن یا عوض كردن یا بیرون آوردن لباس نماز را بهم نمی زند و می تواند لباس را بیرون آورد, باید لباس

را آب بكشد یا عوض كند, یا اگر چیز دیگری عورت او را پوشانده لباس را بیرون آورد و نماز را تمام كند, اما اگر چیز دیگری عورت او را نپوشانده و لباس را هم نمی تواند آب بكشد یا عوض كند, باید با همان لباس نجس نماز را تمام كند.

مساله 814 - كسی كه در تنگی وقت مشغول نماز است , اگر در بین نماز بدن او نجس شود و پیش از آنكه چیزی از نماز را با نجاست بخواند ملتفت شود كه نجس شده , یا بفهمد بدن او نجس است و شك كند كه همان وقت نجس شده یا از پیش نجس بوده , در صورتی كه آب كشیدن بدن , نماز را بهم نمی زند, بدن را آب بكشد, و اگر نماز را بهم می زند, باید با همان حال نماز را تمام كند و نماز او صحیح است.

مساله 815 - كسی كه در پاك بودن بدن یا لباس خود شك دارد, چنانچه نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد كه بدن یا لباسش نجس بوده , نماز اوصحیح است.

مساله 816 - اگر لباس را آب بكشد و یقین كند كه پاك شده است و با آن نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد پاك نشده , نمازش صحیح است.

مساله 817 - اگر خونی در بدن یا لباس خود ببیند و یقین كند كه از خونهای نجس نیست , مثلا یقین كند كه خون پشه است , چنانچه بعد از نماز بفهمد از خونهائی بوده كه نمی شود با آن نماز خواند, نماز او صحیح است.

مساله 818 - اگر یقین كند

خونی كه در بدن یا لباس او است خون نجسی است كه نماز با آن صحیح است , مثلا یقین كند خون زخم و دمل است , چنانچه بعد از نماز بفهمد خونی بوده كه نماز با آن باطل است , نمازش صحیح است.

مساله 819 - اگر نجس بودن چیزی را فراموش كند و بدن یا لباسش با رطوبت به آن برسد و در حال فراموشی نماز بخواند و بعد از نماز یادش بیاید, نماز او صحیح است , ولی اگر بدنش با رطوبت به چیزی كه نجس بودن آن را فراموش كرده برسد و بدون اینكه خود را آب بكشد, غسل كند و نماز بخواند, غسل و نمازش باطل است مگر اینكه طوری باشد كه به غسل نمودن , بدن نیز پاك شود, و نیز اگر جائی از اعضاء وضو با رطوبت به چیزی كه نجس بودن آن را فراموش كرده برسد و پیش از آنكه آنجا را آب بكشد, وضو بگیرد و نماز بخواند, وضو ونمازش باطل می باشد مگر اینكه طوری باشد كه به وضو گرفتن اعضاء وضو نیز پاك شود.

مساله 820 - كسی كه یك لباس دارد, اگر بدن و لباسش نجس شود و به اندازه آب كشیدن یكی از آنها آب داشته باشد, اولی این است كه بدن را آب كشیده و با لباس نجس نماز بخواند, و جایز است كه لباس را آب كشیده و با بدن نجس نماز بخواند.

ولی در صورتی كه نجاست یكی از آنها بیشتر باشد لازم است آن را آب بكشد, ولی چنانچه دیگری را آب بكشد نمازش صحیح است.

مساله 821 - كسی كه غیر

از لباس نجس , لباس دیگری ندارد, و با لباس نجس نماز بخواند نماز او صحیح است.

مساله 822 - كسی كه دو لباس دارد, اگر بداند یكی از آنها نجس است و نداند كدام یك آنها است , چنانچه وقت دارد, باید با هر دو لباس نماز بخواند, مثلا اگر می خواهد نماز ظهر و عصر بخواند باید با هر كدام یك نماز ظهر و یك نماز عصر بخواند, ولی اگر وقت تنگ است , با هركدام نماز بخواند كافی است.

مساله 823 - شرط دوم لباس نمازگزار باید مباح باشد, و كسی كه می داند پوشیدن لباس غصبی حرام است یا اینكه از روی تقصیر حكم مساله را نداند, اگر عمدا در آن لباس نماز بخواند, بنابر احتیاط باطل است , ولی در چیزهائی كه به تنهائی عورت را نمی پوشاند و همچنین چیزهائی كه فعلا نمازگزار آنها را نپوشیده مانند دستمال بزرگ یا لنگی كه در جیب گذاشته شود اگرچه بشود عورت را با آنها پوشانید, وهمچنین چیزهائی كه نمازگزار آنها را پوشیده ولی ساتر مباح دیگری دارد و در تمام این صور غصبی بودن آنها به نماز ضرری ندارد هر چند احتیاط در ترك است.

مساله 824 - كسی كه می داند پوشیدن لباس غصبی حرام است ولی نمی داند نماز را باطل می كند, اگر عمدا با لباس غصبی نماز بخواند به تفصیلی كه در مساله قبلی گفته شد نمازش باطل است.

مساله 825 - اگر نداند یا فراموش كند كه لباس او غصبی است و با آن نماز بخواند, نمازش صحیح است.

مساله 826 - اگر نداند یا فراموش كند كه لباس او غصبی

است و در بین نماز بفهمد, چنانچه چیز دیگری عورت او را پوشانده است باید لباس غصبی را بیرون آورد و مواظب باشد كه از قبله منحرف نشود, و اگر چیز دیگری عورت او را نپوشانده , در صورتی كه به مقدار یك ركعت هم وقت داشته باشد, باید نماز را بشكند و با لباس غیر غصبی نماز بخواند, و اگر به این مقدار وقت ندارد, باید در حال نماز لباس را بیرون آورد و به دستور نماز برهنگان نماز را تمام نماید.

مساله 827 - اگر كسی برای حفظ جانش با لباس غصبی نماز بخواند, یا مثلا برای اینكه دزد لباس غصبی را نبرد با آن نماز بخواند, نمازش صحیح است.

مساله 828 - اگر با عین پولی كه خمس یا زكاة آن را نداده لباس بخرد, حكم نماز خواندن در آن حكم نماز خواندن در لباس غصبی است.

مساله 829 - شرط سوم لباس نمازگزار باید از اجزاء حی -وان مرده ای كه خون جهنده دارد - یعنی حیوانی كه اگر رگش را ببرند خون ازآن جستن می كند - نباشد, بلكه اگر از حیوان مرده ای كه مانند ماهی و مار خون جهنده ندارد, لباس تهیه كنند, احتیاط واجب آن است كه باآن نماز نخواند.

مساله 830 - هر گاه چیزی از مردار مانند گوشت و پوست آن كه روح داشته لباس نمازگزار نبوده و همراه او باشد, بعید نیست نمازش صحیح نباشد.

مساله 831 - اگر چیزی از مردار حلال گوشت مانند مو و پشم كه روح ندارد همراه نمازگزار باشد, یا با لباسی كه از آنها تهیه كرده اند نماز بخواند نمازش صحیح است.

مساله 832

- شرط چهارم لباس نمازگزار باید از حیوان حرام گوشت نباشد, و اگر موئی از آن هم همراه نمازگزار باشد, نماز او باطل است.

مساله 833 - اگر آب دهان یا بینی یا رطوبت دیگری از حیوان حرام گوشت مانند گربه بر بدن یا لباس نمازگزار باشد, چنانچه تر باشد, نماز باطل , و اگر خشك شده و عین آن برطرف شده باشد, نماز صحیح است.

مساله 834 - اگر مو و عرق و آب دهان كسی بر بدن یا لباس نمازگزار باشد, اشكال ندارد, وهمچنین است اگر مروارید و موم و عسل همراه اوباشد.

مساله 835 - اگر شك داشته باشد كه لباس از حیوان حلال گوشت است یا حرام گوشت , چه در داخله تهیه شده باشد چه در خارجه , جایز است كه با آن نماز بخواند.

مساله 836 - صدف از حیوانات حرام گوشت است , ولی اگر انسان نداند كه تكمه و مانند آن از آن حیوان است , جایز است كه با آن نماز بخواند.

مساله 837 - پوشیدن خز خالص در نماز اشكال ندارد, ولی احتیاط مستحب آن است كه با پوست سنجاب نماز نخوانند.

مساله 838 - اگر با لباسی كه نمی داند یا فراموش كرده كه از حیوان حرام گوشت است نماز بخواند, نماز صحیح است.

مساله 839 - شرط پنجم پوشیدن لباس طلا باف برای مردان حرام است و نماز با آن باطل است , ولی برای زنان در نماز و غیر نماز اشكال ندارد.

مساله 840 - پوشیدن طلا مثل آویختن زنجیر طلا به سینه و انگشتر طلا به دست كردن و بستن ساعت مچی طلا به دست , و عینك طلا

گذاشتن برای مرد حرام و نماز خواندن با آنها باطل است , ولی برای زن در نماز و غیر نماز اشكال ندارد.

مساله 841 - اگر مردی نداند یا فراموش كند كه انگشتری یا لباس او از طلا است یا شك داشته باشد و با آن نماز بخواند, نمازش صحیح است.

مساله 842 - شرط ششم لباس مرد نمازگزار بنابر احتیاط حتی عرقچین و بند شلوار باید ابریشم خالص نباشد, و در غیر نماز هم پوشیدن آن برای مردان حرام است.

مساله 843 - اگر تمام آستر لباس یا مقداری از آن ابریشم خالص باشد, پوشیدن آن برای مرد حرام و نماز در آن باطل است.

مساله 844 - لباسی را كه نمی داند از ابریشم خالص است یا چیز دیگر, جایز است بپوشد و نماز در آن نیز اشكال ندارد.

مساله 845 - دستمال ابریشمی و مانند آن اگر در جیب مرد باشد اشكال ندارد و نماز را باطل نمی كند.

مساله 846 - پوشیدن لباس ابریشمی برای زن , در نماز و غیر نماز اشكال ندارد.

مساله 847 - پوشیدن لباس غصبی و ابریشمی خالص و طلا باف در حال ناچاری مانعی ندارد, و نیز كسی كه ناچار است لباس بپوشد ولباس دیگری غیر از اینها ندارد, می تواند با این لباسها نماز بخواند.

مساله 848 - اگر غیر از لباس غصبی و لباسی كه از مردار تهیه شده , لباس دیگری ندارد و ناچار نیست لباس بپوشد, باید به دستوری كه برای برهنگان گفته شد نماز بخواند.

مساله 849 - اگر غیر از لباسی كه از حیوان حرام گوشت تهیه شده لباس دیگری ندارد, چنانچه در پوشیدن لباس ناچار باشد, می

تواند باهمان لباس نماز بخواند, و اگر ناچار نباشد, باید به دستوری كه برای برهنگان گفته شد نماز را بجا آورد.

مساله 850 - اگر مرد غیر از لباس ابریشمی خالص یا طلا باف , لباس دیگری نداشته باشد, چنانچه در پوشیدن لباس ناچار نباشد, باید به دستوری كه برای برهنگان گفته شد نماز بخواند.

مساله 851 - اگر چیزی ندارد كه در نماز عورت خود را با آن بپوشاند, واجب است اگرچه به كرایه یا خریداری باشد, تهیه نماید, ولی اگر تهیه آن به قدری پول لازم دارد كه نسبت به دارائی او زیاد است , یا طوری است كه اگر پول را به مصرف لباس برساند, به حال او ضرر دارد,باید به دستوری كه برای برهنگان گفته شد نماز بخواند.

مساله 852 - كسی كه لباس ندارد, دیگری لباس به او ببخشد یا عاریه دهد, چنانچه قبول كردن آن برای او مشقت نداشته باشد باید قبول كند, بلكه اگر عاریه كردن یا طلب بخشش برای او سخت نیست , باید از كسی كه لباس دارد, طلب بخشش یا عاریه نماید.

مساله 853 - پوشیدن لباسی كه پارچه یا رنگ یا دوخت آن برای كسی كه می خواهد آن را بپوشد معمول نیست , مثل آنكه اهل علم لباس نظامی بپوشد, در صورتی كه موجب هتك حرمت باشد حرام است , و اگر با آن لباس نماز بخواند و ساترش فقط آن باشد بعید نیست نمازش باطل شود.

مساله 854 - اگر مرد لباس زنانه , یا زن لباس مردانه بپوشد و نماز بخواند, نماز صحیح است.

مساله 855 - كسی كه باید خوابیده نماز بخواند, اگر لحافش از اجزاء

حیوان حرام گوشت باشد نماز در آن جایز نیست هرچند برهنه نباشد, واگر نجس یا ابریشم باشد در صورتی كه پوشیدن بر آن صدق كند نماز در آن نیز جایز نیست , ولی مجرد روی خود كشیدن آن عیبی ندارد وضرر به نماز نمی رساند.

و اما تشك به هر حال عیب ندارد مگر اینكه مقداری از آن را به خود بپیچد كه در عرف پوشیدن گفته شود, در این صورت حكم آن حكم لحاف است.

مواردی كه لازم نیست بدن و لباس نمازگزار پاك باشد مساله 856 - در سه صورت كه تفصیل آنها بعدا گفته می شود, اگر بدن یا لباس نمازگزار نجس باشد, نماز او صحیح است: اول آنكه بواسطه زخم یا جراحت یا دملی كه در بدن او است , لباس یا بدنش به خون آلوده شده باشد.

دوم آنكه بدن یا لباس او به مقدار كمتر از درهم (كه تقریبا به اندازه بند سرانگشت سبابه - شهادت - می شود) به خون آلوده باشد.

سوم آنكه ناچار باشد با بدن یا لباس نجس نماز بخواند.

و نیز در یك صورت اگر لباس نمازگزار نجس باشد, نماز او صحیح است , و آن صورت آن است كه لباسهای كوچك او مانند جوراب و عرقچین نجس باشد.

و احكام این سه صورت مفصلا در مسائل بعد گفته می شود.

مساله 857 - اگر در بدن یا لباس نمازگزار, خون زخم یا جراحت یا دمل باشد, چنانچه طوری است كه آب كشیدن بدن یا لباس یا عوض كردن لباس برای بیشتر مردم سخت است , تا وقتی كه زخم یا جراحت یا دمل خوب نشده است , می تواند با

آن خون نماز بخواند.

وهمچنین است اگر چركی كه با خون بیرون آمده یا دوائی كه روی زخم گذاشته اند و نجس شده , در بدن یا لباس او باشد.

مساله 858 - اگر خون بریدگی و زخمی كه بزودی خوب می شود و شستن آن آسان است , در بدن یا لباس نمازگزار باشد و خون به مقدار درهم یا بیشتر باشد نماز او باطل است.

مساله 859 - اگر جائی از بدن یا لباس كه با زخم فاصله دارد, به رطوبت زخم نجس شود, جایز نیست با آن نماز بخواند, ولی اگر مقداری از بدن یا لباس كه معمولا به رطوبت زخم آلوده می شود, به رطوبت آن نجس شود, نماز خواندن با آن مانعی ندارد.

مساله 860 - اگر از بواسیر كه دانه های آن بیرون نباشد یا زخمی كه توی دهان و بینی و مانند اینها است , خونی به بدن یا لباس برسد و به مقدار درهم یا بیشتر باشد, بنابر احتیاط لازم است در صورت امكان آن را بشوید, و اما خون بواسیری كه دانه های آن بیرون است بدون اشكال نماز خواندن با آن جایز است.

مساله 861 - كسی كه بدنش زخم است , اگر در بدن یا لباس خود خونی كه بیشتر از درهم است ببیند و نداند از زخم است یا خون دیگر,جایز نیست كه با آن نماز بخواند.

مساله 862 - اگر چند زخم در بدن باشد و به طوری نزدیك هم باشند كه یك زخم حساب شود, تا وقتی همه خوب نشده اند, نماز خواندن باخون آنها اشكال ندارد, ولی اگر به قدری از هم دور باشند كه هر

كدام یك زخم حساب شود, هر كدام كه خوب شد, باید برای نماز, بدن ولباس را از خون آن آب بكشد.

مساله 863 - اگر سر سوزنی خون سگ , یا خوك , یا كافر, یا مردار, یا حیوان حرام گوشت در بدن یا لباس نمازگزار باشد, نماز او باطل است.

و بنابر احتیاط خون حیض و نفاس و استحاضه نیز چنین است , ولی خونهای دیگر مثل خون بدن انسان یا خون حیوان حلال گوشت اگرچه در چند جای بدن و لباس باشد در صورتی كه روی هم كمتر از درهم باشد نماز خواندن با آن اشكال ندارد.

مساله 864 - خونی كه به لباس بی آستر بریزد و به پشت آن برسد, یك خون حساب می شود, ولی اگر پشت آن جدا خونی شود, در صورتی كه بهم نرسند باید هر كدام را جدا حساب نمود.

پس اگر خونی كه در پشت و روی لباس است روی هم كمتر از درهم باشد, نماز با آن صحیح واگر بیشتر باشد, نماز با آن باطل است , و در صورتی كه بهم برسند بنابر احتیاط مستحب همین حكم را دارند.

مساله 865 - اگر خون روی لباسی كه آستر دارد بریزد و به آستر آن برسد و یا به آستر بریزد و روی لباس خونی شود, باید هر كدام را جدا حساب نمود, پس اگر خون روی لباس و آستر كمتر از درهم باشد, نماز با آن صحیح و اگر بیشتر باشد, نماز با آن باطل است.

مساله 866 - اگر خون بدن یا لباس كمتر از درهم باشد و رطوبتی به آن برسد كه اطراف را آلوده كند, نماز با

آن باطل است اگرچه خون و رطوبتی كه به آن رسیده به اندازه درهم نباشد, ولی اگر رطوبت فقط به خون برسد و اطراف را آلوده نكند, ظاهر این است كه نماز خواندن باآن اشكال ندارد.

مساله 867 - اگر بدن یا لباس خونی نشود ولی بواسطه رسیدن به خون نجس شود, اگرچه مقداری كه نجس شده كمتر از درهم باشد,نمی شود با آن نماز خواند.

مساله 868 - اگر خونی كه در بدن یا لباس است كمتر از درهم باشد و نجاست دیگری به آن برسد, مثلا یك قطره بول روی آن بریزد, درصورتی كه به بدن یا لباس برسد نماز خواندن با آن جایز نیست.

مساله 869 - اگر لباسهای كوچك نمازگزار مثل عرقچین و جوراب كه نمی شود با آنها عورت را پوشانید نجس باشد, چنانچه از مردار وحیوان حرام گوشت درست نشده باشد, نماز با آنها صحیح است , و نیز اگر با انگشتر نجس نماز بخواند اشكال ندارد.

مساله 870 - چیز نجس مانند دستمال و كلید و چاقوی نجس جایز است همراه نمازگزار باشد, و بعید نیست كه مطلق لباس نجس كه همراه اواست ضرری به نماز نرساند.

مساله 871 - اگر می داند كه خونی كه در بدن یا لباس او است كمتر از درهم است ولی احتمال می دهد كه از خونهائی باشد كه در آنها عفونیست , جایز است كه با آن خون نماز بخواند و شستن لازم نیست.

مساله 872 - اگر خونی كه در لباس یا بدن است كمتر از درهم باشد و نداند كه از خونهائی است كه عفو در آنها نیست , و نماز بخواند و معلوم شود

كه از خونهائی بوده كه عفو در آنها نیست اعاده نماز لازم نیست , و همچنین است اگر اعتقاد نماید كه كمتر از درهم است و نماز بخواند و بعد معلوم شود كه به مقدار درهم یا بیشتر بوده در این صورت نیز حاجتی به اعاده نیست.

چیزهائی كه در لباس نمازگزار مستحب است مساله 873 - چند چیز در لباس نمازگزار مستحب است كه از آن جمله است: عمامه با تحت الحنك , پوشیدن عبا, و لباس سفید, و پاكیزه ترین لباسها, و استعمال بوی خوش , و دست كردن انگشتر عقیق.

چیزهائی كه در لباس نمازگزار مكروه است مساله 874 - چند چیز در لباس نمازگزار مكروه است و از آن جمله است: پوشیدن لباس سیاه , و چرك , و تنگ , و لباس شراب خوار, ولباس كسی كه از نجاست پرهیز نمی كند, و لباسی كه نقش صورت دارد و نیز باز بودن تكمه های لباس و دست كردن انگشتری كه نقش صورت دارد مكروه می باشد.

مکان نمازگزار

مكان نمازگزار هفت شرط دارد: شرط اول آنكه مباح باشد.

مساله 875 - كسی كه در ملك غصبی نماز می خواند اگرچه روی فرش و تخت و مانند اینها باشد, در صورتی كه مواضع سجودش غصبی باشد نمازش باطل است , و همچنین است حال در مسائل آینده , ولی نماز خواندن در زیر سقف غصبی و خیمه غصبی مانعی ندارد.

مساله 876 - نماز خواندن در ملكی كه منفعت آن مال دیگری است بدون اجازه كسی كه منفعت ملك مال او می باشد باطل است , مثلا درخانه اجاره ای اگر صاحب خانه یا دیگری بدون اجازه

كسی كه آن خانه را اجاره كرده نماز بخواند, نمازش باطل است , و اگر میت وصیت كرده باشد كه ثلث مال او را به مصرفی برسانند, در صورتی كه عمل به وصیت نشده باشد, نمی شود در ملك او نماز خواند.

مساله 877 - كسی كه در مسجد نشسته , اگر دیگری جای او را غصب كند و در آنجا نماز بخواند, نمازش باطل است مگر آنكه شخص اولی از آنجا اعراض كند.

مساله 878 - اگر در جائی كه غصبی بودن آن را فراموش كرده نماز بخواند و بعد از نماز یادش بیاید, نماز او صحیح است , ولی كسی كه خودش جائی را غصب كرده , اگر فراموش كند و در آنجا نماز بخواند نمازش باطل است , و اگر در جائی كه نمی داند غصبی است نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد كه محل سجده اش غصبی بوده , بعید نیست كه نمازش باطل باشد.

مساله 879 - اگر بداند جائی غصبی است ولی نداند كه در جای غصبی نماز باطل است و در آنجا نماز بخواند, نماز او باطل می باشد.

مساله 880 - كسی كه ناچار است نماز واجب را سواره بخواند, چنانچه حیوان سواری یا زین یا نعل آن غصبی باشد, نماز او بنابر احتیاط باطل است , و همچنین است اگر بخواهد بر آن حیوان نماز مستحبی بخواند.

مساله 881 - كسی كه در ملكی با دیگری شریك است اگر سهم او جدا نباشد, بدون اجازه شریكش نمی تواند در آن ملك تصرف كند ونماز بخواند.

مساله 882 - اگر با عین پولی كه خمس و زكاة آن را نداده ملكی بخرد,

تصرف او در آن ملك حرام و نمازش در آن باطل است.

مساله 883 - اگر صاحب ملك به زبان , اجازه نماز خواندن بدهد و انسان بداند كه قلبا راضی نیست , نماز خواندن در ملك او باطل است , واگر اجازه ندهد و انسان یقین كند كه قلبا راضی است نماز صحیح است.

مساله 884 - تصرف در ملك میتی كه خمس یا زكاة بدهكار است حرام و نماز در آن باطل است , ولی اگر بدهی او را بدهند یا ضامن شوند كه ادا نمایند, تصرف و نماز در ملك او اشكال ندارد.

مساله 885 - تصرف در ملك میتی كه به مردم بدهكار است در صورتی كه ورثه بنای اداء قرض را بدون مسامحه نداشته باشند حرام و نماز در آن باطل است.

مساله 886 - اگر میت قرض نداشته باشد ولی بعضی از ورثه او صغیر یا دیوانه یا غائب باشند, تصرف در ملك او بدون اجازه ولی آنها حرام و نماز در آن باطل است.

مساله 887 - نماز خواندن در مسافرخانه و حمام و مانند اینها كه برای واردین آماده است اشكال ندارد, ولی در غیر این قبیل جاها, درصورتی می شود نماز خواند كه مالك آن اجازه بدهد یا حرفی بزند كه معلوم شود برای نماز خواندن اذن داده است , مثل اینكه به كسی اجازه بدهد در ملك او بنشیند و بخوابد, كه از اینها فهمیده می شود برای نماز خواندن هم اذن داده است.

مساله 888 - در زمین بسیار وسیع , بی اجازه مالك می شود نماز خواند به نحوی كه در مساله (277) در وضو گذشت.

مساله 889 - شرط

دوم مكان نمازگزار باید بی حركت باشد, و اگر بواسطه تنگی وقت یا جهت دیگر ناچار باشد در جائی كه حركت دارد مانند اتومبیل و كشتی و ترن نماز بخواند, به قدری كه ممكن است باید در حال حركت چیزی نخواند, و اگر آنها از قبله به طرف دیگر حركت كنند, به طرف قبله برگردد.

مساله 890 - نماز خواندن در اتومبیل و كشتی و ترن و مانند اینها وقتی ایستاده اند مانعی ندارد.

مساله 891 - روی خرمن گندم و جو و مانند اینها كه نمی شود بی حركت ماند, نماز باطل است.

شرط سوم باید در جائی نماز بخواند كه احتمال بدهد نماز را تمام می كند.

و نماز خواندن در جائی كه بواسطه باد و باران و زیادی جمعیت ومانند اینها اطمینان دارد كه نمی تواند نماز را تمام كند, صحیح نیست اگرچه اتفاقا نماز را تمام كند.

مساله 892 - اگر در جائی كه ماندن در آن حرام است , مثلا زیر سقفی كه نزدیك است خراب شود نماز بخواند, اگرچه معصیت كرده ولی نمازش اشكالی ندارد.

مساله 893 - نماز خواندن روی چیزی كه ایستادن و نشستن روی آن حرام است , مثل جائی از فرش كه اسم خدا بر آن نوشته شده , بنابراحتیاط صحیح نیست.

شرط چهارم آنكه جای نمازگزار سقفش به اندازه ای كه نتواند در آنجا راست بایستد, كوتاه نباشد, و همچنین به اندازه ای كه جای ركوع وسجود نداشته باشد, كوچك نباشد.

مساله 894 - اگر ناچار شود كه در جائی نماز بخواند كه به طور كلی از ایستادن تمكن ندارد لازم است نشسته نماز بخواند, و اگر از ركوع وسجود تمكن ندارد,

برای آنها با سر اشاره نماید.

مساله 895 - جلوتر از قبر پیغمبر و امام 7 نماز بخواند, عیبی ندارد.

شرط پنجم آنكه مكان نمازگزار اگر نجس است به طوری تر نباشد كه رطوبت آن به بدن یا لباس او برسد, ولی جائی كه پیشانی را بر آن می گذارد اگر نجس باشد, در صورتی كه خشك هم باشد نماز باطل است , و احتیاط مستحب آن است كه مكان نمازگزار اصلا نجس نباشد.

شرط ششم باید بین مرد و زن در حال نماز اقلا مقدار یك وجب فاصله باشد, و فرقی نمی كند زن جلوتر بایستد یا مرد و یا مساوی هم بایستند, ولی رعایت فاصله در شهر مكه لازم نیست , و نیز در غیر مكه نماز خواندن در فاصله كمتر از ده ذراع مكروه است.

مساله 896 - اگر زن برابر مرد یا كمتر از یك وجب جلوتر بایستد و باهم وارد نماز شوند, باید نماز را دوباره بخوانند, و اگر یكی زودتر از دیگری به نماز بایستد نماز او بنابر اظهر صحیح است , و كسی كه بعد مشغول نماز شده باید نمازش را دوباره بخواند.

مساله 897 - اگر بین مرد و زن كه برابر هم ایستاده اند یا زن جلوتر ایستاده و نماز می خوانند, دیوار یا پرده پا چیز دیگری باشد كه یكدیگر را نبینند, نماز هر دو صحیح است اگرچه بین آنها یك وجب هم فاصله نباشد.

شرط هفتم آنكه جای پیشانی نمازگزار از جای زانوها و سر انگشتان پای او, بیش از چهار انگشت بسته پست تر یا بلندتر نباشد.

و تفصیل این مساله در احكام سجده گفته می شود.

مساله 898 - بودن

مرد و زن نا محرم در جائی كه خلوت است و كسی هم نمی تواند وارد شود یا وارد شونده مانع از ابتلا به معصیت نمی شود,در صورتی كه احتمال وقوع در معصیت را بدهند جایز نیست , و لكن اگر آنجا نماز بخواند صحیح است.

مساله 899 - نماز خواندن در جائی كه تار و مانند آن استعمال می كنند باطل نیست , اگرچه گوش دادن و استعمال آن معصیت است.

مساله 900 - احتیاط واجب آن است كه بر بام خانه كعبه در حال اختیار نماز واجب نخوانند, ولی در حال ناچاری اشكال ندارد.

و ظاهر این است كه نماز در خانه كعبه در حال اختیار نیز جایز است.

مساله 901 - خواندن نماز مستحب در خانه كعبه و بر بام آن اشكال ندارد, بلكه مستحب است در داخل خانه مقابل هر ركنی دو ركعت نماز بخوانند.

جاهائی كه نماز خواندن در آنها مستحب است مساله 902 - در شرع مقدس اسلام بسیار سفارش شده است كه نماز را در مسجد بخوانند و بهتر از همه مسجدها مسجدالحرام است , وبعداز آن مسجد پیغمبر (ص) , وبعد از آن مسجد كوفه , و بعد از آن مسجد بیت المقدس , و بعد از آن مسجد جامع هر شهر, و بعد از آن مسجد محله ,و بعد از آن مسجد بازار است.

مساله 903 - برای زنها نماز خواندن در خانه , بلكه در صندوقخانه و اطاق عقب بهتر است.

مساله 904 - نماز در حرم امامان (ع) مستحب بلكه بهتر از مسجد است , ومروی است كه نماز حرم مطهر حضرت امیرالمؤمنین (ع) برابر دویست هزار نماز است.

مساله 905 -

زیاد رفتن به مسجد و رفتن در مسجدی كه نمازگزار ندارد, مستحب است , و همسایه مسجد اگر عذری نداشته باشد, مكروه است در غیر مسجد نماز بخواند.

مساله 906 - مستحب است انسان با كسی كه در مسجد حاضر نمی شود غذا نخورد و در كارها با او مشورت نكند و همسایه او نشود و از اوزن نگیرد و به او زن ندهد.

جاهائی كه نماز خواندن در آنها مكروه است مساله 907 - نماز خواندن در چند جا مكروه است و از آن جمله است: (1) حمام.

(2) زمین نمكزار.

(3) مقابل انسان.

(4) مقابل دری كه باز است.

(5) در جاده وخیابان و كوچه اگر برای كسانی كه عبور می كنندزحمت نباشد, و چنانچه زحمت باشد مزاحمت حرام است.

(6) مقابل آتش و چراغ.

(7) در آشپزخانه و هر جا كه كوره آتش باشد.

(8) مقابل چاه و چاله ای كه محل بول باشد.

(9) روبروی عكس و مجسمه چیزی كه روح دارد, مگر آنكه روی آن پرده بكشند.

(10) در اطاقی كه جنب در آن باشد.

(11) در جائی كه عكس باشد اگرچه روبروی نمازگزار نباشد.

(12) مقابل قبر.

(13) روی قبر.

(14) بین دو قبر.

(15) در قبرستان.

مساله 908 - كسی كه در محل عبور مردم نماز می خواند, یا كسی روبروی او است , مستحب است جلوی خود چیزی بگذارد, و اگر چوب یا ریسمانی هم باشد كافی است.

احكام مسجد مساله 909 - نجس كردن زمین و سقف و بام وطرف داخل دیوار مسجد حرام است , و هركس بفهمد كه نجس شده است باید فورا نجاست آن را برطرف كند, و احتیاط واجب آن است كه طرف بیرون دیوار مسجد را هم نجس نكنند,

ولی اگر نجس شود برطرف كردن آن لازم نیست مگر در صورتی كه بقاء نجاست موجب هتك مسجد باشد.

مساله 910 - اگر نتواند مسجد را تطهیر نماید, یا كمك لازم داشته باشد و پیدا نكند, تطهیر مسجد بر او واجب نیست , ولی بنابر احتیاط واجب باید به كسی كه احتمال می دهد تطهیر كند اطلاع دهد.

مساله 911 - اگر جائی از مسجد نجس شود كه تطهیر آن بدون كندن یا خراب كردن ممكن نیست , باید آنجا را بكنند یا خراب نمایند درصورتی كه خرابی كلی و مستلزم ضرر وقف نباشد, و پر كردن جائی كه كنده اند, و ساختن جائی كه خراب كرده اند, واجب نیست , ولی اگر چیزی مانند آجر مسجد نجس شود, در صورتی كه ممكن باشد, باید بعد از آب كشیدن به جای اولش بگذارند.

مساله 912 - اگر مسجدی را غصب كنند و به جای آن خانه و مانند آن بسازند, یا به طوری خراب شود كه نماز خواندن در آن ممكن نباشد,بنابر احتیاط باز هم نجس كردن آن حرام است ولی تطهیر آن واجب نیست.

مساله 913 - نجس كردن حرم امامان: حرام است و اگر یكی از آنها نجس شود, چنانچه نجس ماندن آن بی احترامی باشد, تطهیر آن واجب است , بلكه احتیاط مستحب آن است كه اگر بی احترامی هم نباشد آن را تطهیر كنند.

مساله 914 - اگر حصیر مسجد نجس شود, بنابر احتیاط باید آن را آب بكشند, ولی چنانچه نجاست حصیر بی احترامی به مسجد باشد وبواسطه آب كشیدن , خراب می شود و بریدن جای نجس بهتر باشد, باید آن را ببرند.

مساله 915

- بردن عین نجس و متنجس در مسجد اگر بی احترامی به مسجد باشد حرام است , بلكه احتیاط مستحب آن است كه اگر بی احترامی هم نباشد, عین نجس را در مسجد نبرند.

مساله 916 - اگر مسجد را برای روضه خوانی چادر بزنند و فرش كنند و سیاهی بكوبند و اسباب چای در آن ببرند, در صورتی كه این كارها به مسجد ضرر نرساند و مانع نماز خواندن نشود اشكال ندارد.

مساله 917 - احتیاط مستحب این است كه مسجد را به طلا و صورت چیزهائی كه مثل انسان و حیوان روح دارد زینت نكنند.

مساله 918 - اگر مسجد خراب هم شود نمی توانند آن را بفروشند یا داخل ملك و جاده نمایند.

مساله 919 - فروختن در و پنجره و چیزهای دیگر مسجد چه جزء بنا حساب بشود یا نه باطل است , و اگر مسجد خراب شود, باید اینها را صرف تعمیر همان مسجد كنند, و چنانچه به درد آن مسجد نخورد, باید در مسجد دیگر مصرف شود, ولی اگر به درد مسجدهای دیگر هم نخورد چنانچه جزء بنا حساب نشود می توانند آن را بفروشند و پول آن را اگر ممكن است صرف تعمیر همان مسجد و گرنه صرف تعمیر مسجد دیگر نمایند.

مساله 920 - ساختن مسجد و تعمیر مسجدی كه نزدیك به خرابی می باشد مستحب است , و اگر مسجد طوری خراب شود كه تعمیر آن ممكن نباشد می توانند آن را خراب كنند و دوباره بسازند, بلكه می توانند مسجدی را كه خراب نشده , برای احتیاج مردم خراب كنند وبزرگتر بسازند.

مساله 921 - تمیز كردن مسجد و روشن كردن

چراغ آن مستحب است , و كسی كه می خواهد مسجد برود مستحب است خود را خوشبو كندو لباس پاكیزه و قیمتی بپوشد و ته كفش خود را وارسی كند كه نجاستی به آن نباشد, و موقع داخل شدن به مسجد, اول پای راست , و موقع بیرون آمدن , اول پای چپ را بگذارد, و همچنین مستحب است از همه زودتر به مسجد آید و از همه دیرتر بیرون رود.

مساله 922 - وقتی انسان وارد مسجد می شود, مستحب است دو ركعت نماز به قصد تحیت و احترام مسجد بخواند, و اگر نماز واجب یا مستحب دیگری هم بخواند كافی است.

مساله 923 - خوابیدن در مسجد اگر انسان ناچار نباشد, و صحبت كردن راجع به كارهای دنیا, و مشغول صنعت شدن , و خواندن شعری كه نصیحت و مانند آن نباشد, مكروه است.

و نیز مكروه است آب دهان و بینی و اخلاط سینه را در مسجد بیندازد و گمشده ای را طلب كند وصدای خود را بلند كند, ولی بلند كردن صدا برای اذان مانعی ندارد.

مساله 924 - راه دادن بچه و دیوانه به مسجد مكروه است , و كسی كه پیاز و سیر و مانند اینها خورده كه بوی دهانش مردم را اذیت می كندمكروه است به مسجد برود.

اذان و اقامه

مساله 925 - برای مرد و زن مستحب است پیش از نمازهای واجب یومیه اذان و اقامه بگویند, ولی پیش از نمازهای واجب غیر یومیه مثل نماز آیات در صورتی كه با جماعت بخوانند, مستحب است سه مرتبه بگویند: الصلاة.

مساله 926 - مستحب است در روز اولی كه بچه به دنیا می آید, یا

پیش از آنكه بند نافش بیفتد, در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه بگویند.

مساله 927 - اذان هیجده جمله است: اللّه اكبر چهار مرتبه , اشهد ان لا اله الا اللّه , اشهد ان محمدا رسول اللّه , حی علی الصلاة , حی علی الفلاح , حی علی خیر العمل , اللّه اكبر, لا اله الا اللّه هر یك دو مرتبه.

و اقامه هفده جمله است , یعنی دو مرتبه اللّه اكبر از اول اذان و یك مرتبه لااله الا اللّه از آخر آن كم می شود, و بعد از گفتن حی علی خیر العمل باید دو مرتبه قد قامت الصلاة اضافه نمود.

مساله 928 - اشهد ان علیا ولی اللّه جزو اذان و اقامه نیست , ولی خوب است بعد از اشهد ان محمدا رسول اللّه به قصد قربت گفته شود.

ترجمه اذان و اقامه اللّه اكبر: یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است كه او را وصف كنند.

اشهد ان لا اله الا اللّه: یعنی شهادت می دهم كه خدائی سزاوار پرستش نیست جز خدائی كه یكتا و بی همتا است.

اشهد ان محمدا رسول اللّه: یعنی شهادت می دهم كه حضرت محمد بن عبداللّه (ص) پیغمبر و فرستاده خدا است.

اشهد ان علیا امیر المؤمنین ولی اللّه: یعنی شهادت می دهم كه حضرت علی علیه الصلاة والسلام امیر مؤمنین و ولی خدا بر همه خلق است.

حی علی الصلاة: یعنی بشتاب برای نماز.

حی علی الفلاح: یعنی بشتاب برای رستگاری.

حی علی خیر العمل: یعنی بشتاب برای بهترین كارها كه نماز است.

قد قامت الصلاة: یعنی به تحقیق نماز برپا شد.

لا اله الا اللّه: یعنی خدائی سزاوار پرستش نیست

مگر خدائی كه یكتا و بی همتا است.

مساله 929 - بین جمله های اذان و اقامه باید خیلی فاصله نشود, و اگر بین آنها بیشتر از معمول فاصله بیندازد, باید دوباره آن را از سربگیرد.

مساله 930 - اگر در اذان و اقامه صدا را در گلو بیندازد چنانچه غنا شود, یعنی به طور آواز خوانی كه در مجلس لهو و بازیگری معمول است اذان و اقامه را بگوید, حرام است , واگر اینطور نشود مكروه می باشد.

مساله 931 - در دو نماز اذان مشروع نیست: اول: نماز عصر روز عرفه كه روز نهم ذیحجه است.

دوم: نماز عشاء شب عید قربان , برای كسی كه در مشعر الحرام باشد.

و در این دو نماز در صورتی اذان ساقط می شود كه با نماز قبلی هیچ فاصله نشود, یا بین آنها كمی فاصله باشد.

مساله 932 - اگر برای نماز جماعتی اذان و اقامه گفته باشند, كسی كه با آن جماعت نماز می خواند, نباید برای نماز خود اذان و اقامه بگوید.

مساله 933 - اگر برای خواندن نماز جماعت به مسجد رود و ببیند جماعت تمام شده , تا وقتی كه صفها بهم نخورده و جمعیت متفرق نشده ,می تواند برای نماز خود اذان و اقامه نگوید.

مساله 934 - در جائی كه عده ای مشغول نماز جماعتند, یا نماز آنان تازه تمام شده و صفها بهم نخورده است , اگر انسان بخواهد فرادی یا باجماعت دیگری كه برپا می شود نماز بخواند, با شش شرط اذان و اقامه از او ساقط می شود: اول: آنكه نماز جماعت در مسجد باشد, و اگر در مسجد نباشد, ساقط شدن اذان و

اقامه معلوم نیست.

دوم: آنكه برای آن نماز, اذان و اقامه گفته باشند.

سوم: آنكه نماز جماعت باطل نباشد.

چهارم: آنكه نماز او و نماز جماعت در یك مكان باشد, پس اگر نماز جماعت داخل مسجد باشد و او بخواهد در بام مسجد نماز بخواند, مستحب است اذان و اقامه بگوید.

پنجم: آنكه نماز او و نماز جماعت هر دو اداء باشد.

ششم: آنكه وقت نماز او و نماز جماعت , مشترك باشد, مثلا هر دو نماز ظهر, یا هر دو نماز عصر بخوانند, یا نمازی كه به جماعت خوانده می شود,نماز ظهر باشد و او نماز عصر بخواند, یا او نماز ظهر بخواند و نماز جماعت نماز عصر باشد.

مساله 935 - اگر در شرط سوم از شرطهائی كه در مساله پیش گفته شد شك كند, یعنی شك كند كه نماز جماعت صحیح بوده یا نه , اذان واقامه از او ساقط است , ولی اگر در یكی از پنج شرط دیگر شك كند مستحب است اذان و اقامه بگوید.

مساله 936 - كسی كه اذان و اقامه دیگری را بشنود مستحب است هر قسمتی را كه می شنود آهسته بگوید.

مساله 937 - كسی كه اذان و اقامه دیگری را شنیده باشد, چه با او گفته باشد یا نه , در صورتی كه بین آن اذان و اقامه و نمازی كه می خواهدبخواند زیاد فاصله نشده باشد, می تواند برای نماز خود اذان و اقامه نگوید.

مساله 938 - اگر مرد اذان زن را با قصد لذت بشنود, اذان او ساقط نمی شود, بلكه اگر قصد لذت هم نداشته باشد, ساقط نمی شود.

مساله 939 - اذان و اقامه نماز جماعت را باید

مرد بگوید, ولی در نماز جماعت زنان اگر زن اذان و اقامه بگوید كافی است.

مساله 940 - اقامه باید بعد از اذان و در حال ایستادن و با طهارت گفته شود.

مساله 941 - اگر كلمات اذان و اقامه را بدون ترتیب بگوید, مثلا حی علی الفلاح را پیش از حی علی الصلاة بگوید باید از جائی كه ترتیب بهم خورده دوباره بگوید.

مساله 942 - باید بین اذان و اقامه فاصله ندهد, و اگر بین آنها به قدری فاصله دهد كه اذانی را كه گفته اذان این اقامه حساب نشود, مستحب است دوباره اذان را بگوید.

و نیز اگر بین اذان و اقامه و نماز به قدری فاصله دهد كه اذان و اقامه آن نماز حساب نشود, مستحب است دوباره برای آن نماز اذان و اقامه بگوید.

مساله 943 - اذان و اقامه باید به عربی صحیح گفته شود, پس اگر به عربی غلط بگوید, یا به جای حرفی حرف دیگر بگوید, یا مثلا ترجمه آن را به فارسی بگوید, صحیح نیست.

مساله 944 - اذان و اقامه باید بعد از داخل شدن وقت نماز گفته شود, و اگر عمدا یا از روی فراموشی پیش از وقت بگوید باطل است.

مساله 945 - اگر پیش از گفتن اقامه شك كند كه اذان گفته یا نه باید اذان را بگوید, ولی اگر مشغول اقامه شود و شك كند كه اذان گفته یا نه ,گفتن اذان لازم نیست.

مساله 946 - اگر در بین اذان یا اقامه پیش از آنكه قسمتی را بگوید شك كند كه قسمت پیش از آن را گفته یا نه , باید قسمتی را كه در گفتن آن شك

كرده بگوید, ولی اگر در حال گفتن قسمتی از اذان یا اقامه شك كند كه آنچه پیش از آن است گفته یا نه , گفتن آن لازم نیست.

مساله 947 - مستحب است انسان در موقع اذان گفتن , رو به قبله بایستد و با وضو یا غسل باشد و دستها را به گوش بگذارد و صدا را بلندنماید و بكشد و بین جمله های اذان كمی فاصله دهد و بین آنها حرف نزند.

مساله 948 - مستحب است بدن انسان در موقع گفتن اقامه آرام باشد و آن را از اذان آهسته تر بگوید و جمله های آن را بهم نچسباند, ولی به اندازه ای كه بین جمله های اذان فاصله می دهد, بین جمله های اقامه ندهد.

مساله 949 - مستحب است بین اذان و اقامه یك قدم بردارد, یا قدری بنشیند, یا سجده كند, یا ذكر بگوید, یا دعا بخواند, یا قدری ساكت باشد, یا حرفی بزند, یا دو ركعت نماز بخواند, ولی حرف زدن بین اذان و اقامه نماز صبح و نماز خواندن بین اذان و اقامه نماز مغرب مستحب نیست.

مساله 950 - مستحب است كسی را كه برای گفتن اذان معین می كنند عادل و وقت شناس و صدایش بلند باشد و اذان را در جای بلندبگوید.

واجبات نماز

واجبات نماز یازده چیز است

اول نیت.

دوم قیام یعنی ایستادن.

سوم تكبیرة الاحرام یعنی گفتن اللّه اكبر در اول نماز.

چهارم ركوع.

پنجم سجود.

ششم قرائت.

هفتم ذكر.

هشتم تشهد.

نهم سلام.

دهم ترتیب.

یازدهم موالات یعنی پی در پی بودن اجزاء نماز.

مساله 951 - بعضی از واجبات نماز ركن است , یعنی اگر انسان آنها را بجا نیاورد - عمدا باشد یا اشتباها - نماز باطل می شود.

و بعضی

دیگرركن نیست , یعنی اگر اشتباها كم گردد نماز باطل نمی شود.

و ركن نماز پنج چیز است: اول: نیت.

دوم: تكبیرة الاحرام.

سوم: قیام متصل به ركوع , یعنی ایستادن پیش از ركوع.

چهارم: ركوع.

پنجم: دو سجده از یك ركعت.

و اما نسبت به زیادی در صورتی كه عمدی باشد, مطلقا نماز باطل می شود, و در صورتی كه از روی اشتباه باشد اگر زیادی در ركوع یا در دوسجده از یك ركعت باشد, نماز باطل است و الا باطل نیست.

نیت

مساله 952 - انسان باید نماز را به نیت قربت ,یعنی برای انجام دادن فرمان خداوند عالم بجا آورد, و لازم نیست نیت را از قلب خود بگذراند یامثلا به زبان بگوید: چهار ركعت نماز ظهر می خوانم قربة الی اللّه.

مساله 953 - اگر در نماز ظهر یا در نماز عصر نیت كند كه چهار ركعت نماز می خوانم و معین نكند, ظهر است یا عصر, نماز او باطل است , و نیزكسی كه مثلا قضای نماز ظهر بر او واجب است , اگر در وقت نماز ظهر بخواهد آن نماز قضا یا نماز ظهر را بخواند, باید نمازی را كه می خواند, درنیت معین كند.

مساله 954 - انسان باید از اول تا آخر نماز به نیت خود باقی باشد, پس اگر در بین نماز به طوری كه غافل شود كه اگر بپرسند چه می كنی ؟نداند چه بگوید, نمازش باطل است.

مساله 955 - انسان باید فقط برای انجام امر خداوند عالم نماز بخواند, پس كسی كه ریا كند یعنی برای نشان دادن به مردم نماز بخواند نمازش باطل است , خواه فقط برای مردم باشد, یا خدا

و مردم هر دو را در نظر بگیرد.

مساله 956 - اگر قسمتی از نماز را هم برای غیر خدا بجا آورد, نمازش باطل است , بلكه اگر نماز را برای خدا بجا آورد ولی برای نشان دادن به مردم در جای مخصوصی مثل مسجد, یا در وقت مخصوصی مثل اول وقت , یا به طرز مخصوصی , مثلا با جماعت نماز بخواند نمازش باطل است.

و بنابر احتیاط اگر جزء مستحبی را نیز مثل قنوت برای غیر خدا بجا آورد, آن را تمام كرده بعد نماز را اعاده كند.

تكبیرة الاحرام

مساله 957 - گفتن اللّه اكبر در اول هر نماز واجب و ركن است , و باید حروف اللّه و حروف اكبر و دو كلمه اللّه و اكبر راپشت سر هم بگوید, و نیز باید این دو كلمه به عربی صحیح گفته شود و اگر به عربی غلط بگوید, یا مثلا ترجمه آن را به فارسی بگوید صحیح نیست.

مساله 958 - احتیاط مستحب آن است كه تكبیرة الاحرام نماز را به چیزی كه پیش از آن می خواند, مثلا به اقامه یا به دعائی كه پیش ازتكبیر می خواند نچسباند.

مساله 959 - اگر انسان بخواهد اللّه اكبر را به چیزی كه بعد از آن می خوانϬ مثلا به بسم اللّه الرحمن الرحیم بچسباند, بهتر است راء اكبر را پیش بدهد, ولی احتیاط مستحب آن است كه در نماز واجب نچسباند.

مساله 960 - موقع گفتن تكبیرة الاحرام باید بدن آرام باشد, و اگر عمدا در حالی كه بدنش حركت دارد, تكبیرة الاحرام را بگوید باطل است.

مساله 961 - تكبیر و حمد و سوره و ذكر و دعا

را باید طوری بخواند كه خودش بشنود, و اگر بواسطه سنگینی یا كری گوش یا سر و صدای زیاد نمی شنود, باید طوری بگوید كه اگر مانعی نباشد بشنود.

مساله 962 - كسی كه لال است یا زبان او مرضی دارد كه نمی تواند اللّه اكبر بگوید باید به هر طوری كه می تواند بگوید, و اگر هیچ نمی تواندبگوید بنابر احتیاط باید در قلب خود بگذراند و برای تكبیر اشاره كند و زبانش را هم اگر می تواند حركت دهد.

مساله 963 - مستحب است بعد از تكبیرة الاحرام بگوید: یا محسن قد اتاك المسی ء وقد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسی ء انت المحسن وا نا المسی ء بحق محمد وآل محمد صل علی محمد وآل محمد وتجاوز عن قبیح ما تعلم منی یعنی ای خدائی كه به بندگان احسان می كنی , بنده گنهكار به در خانه تو آمده و تو امر كرده ای كه نیكوكار از گناهكار بگذرد, تو نیكوكاری و من گناهكار, به حق محمد وآل محمد (ص) رحمت خود را بر محمد وآل محمد بفرست و از بدیهائی كه می دانی از من سر زده بگذر.

مساله 964 - مستحب است موقع گفتن تكبیر اول نماز و تكبیرهای بین نماز, دستها را تا مقابل گوش بالا ببرد.

مساله 965 - اگر شك كند كه تكبیرة الاحرام را گفته یا نه , چنانچه مشغول خواندن چیزی از قرائت شده , به شك خود اعتنا نكند, و اگر چیزی نخوانده , باید تكبیر را بگوید.

مساله 966 - اگر بعد از گفتن تكبیرة الاحرام شك كند كه آن را صحیح گفته یا نه , چه

مشغول خواندن چیزی شده باشد یا نه , به شك خوداعتنا نكند.

قیام (ایستادن)

مساله 967 - قیام در موقع گفتن تكبیرة الاحرام و قیام پیش از ركوع كه آن را قیام متصل به ركوع می گویند ركن است , ولی قیام در موقع خواندن حمد و سوره و قیام بعد از ركوع ركن نیست , و اگر كسی آن را از روی فراموشی ترك كند, نمازش صحیح است.

مساله 968 - واجب است پیش از گفتن تكبیر و بعد از آن مقداری بایستد تا یقین كند كه در حال ایستادن تكبیر گفته است.

مساله 969 - اگر ركوع را فراموش كند و بعد از حمد و سوره بنشیند و یادش بیاید كه ركوع نكرده , باید بایستد و به ركوع رود, و اگر بدون اینكه بایستد به حال خمیدگی به ركوع برگردد, چون قیام متصل به ركوع را بجا نیاورده , نماز او باطل است.

مساله 970 - موقعی كه برای تكبیرة الاحرام یا قرائت ایستاده است باید بدن را حركت ندهد و به طرفی خم نشود, و بنابر احتیاط به جائی تكیه نكند, ولی اگر از روی ناچاری باشد اشكال ندارد.

مساله 971 - اگر موقعی كه ایستاده , از روی فراموشی بدن را حركت دهد یا به طرفی خم شود یا به جائی تكیه كند, اشكال ندارد.

مساله 972 - احتیاط مستحب آن است كه در موقع ایستادن , هر دو پا روی زمین باشد, ولی لازم نیست سنگینی بدن روی هر دو پا باشد, واگر روی یك پا هم باشد اشكال ندارد.

مساله 973 - كسی كه می تواند درست بایستد, اگر پاها را خیلی گشاد بگذارد كه ایستادن

بر او صدق نكند, نمازش باطل است.

مساله 974 - موقعی كه انسان در نماز مشغول خواندن چیزی از اذكار واجب است , باید بدنش آرام باشد, و در موقعی كه می خواهد كمی جلو یا عقب رود, یا كمی بدن را به طرف راست یا چپ حركت دهد, باید چیزی نگوید.

مساله 975 - اگر در حال حركت بدن ذكر مستحبی بگوید, مثلا موقع رفتن به ركوع یا رفتن به سجده تكبیر بگوید, نمازش صحیح است , و بحول اللّه وقوته اقوم واقعد را باید در حال برخاستن بگوید.

مساله 976 - حركت دادن دست و انگشتان در موقع خواندن حمد, اشكال ندارد, اگرچه احتیاط مستحب آن است كه آنها را حركت ندهد.

مساله 977 - اگر موقع خواندن حمد و سوره یا خواندن تسبیحات , بی اختیار به قدری حركت كند كه از حال آرام بودن خارج شود, احتیاط مستحب آن است كه بعد از آرام گرفتن بدن , آنچه را در حال حركت خوانده دوباره بخواند.

مساله 978 - اگر در بین نماز از ایستادن عاجز شود باید بنشیند, و اگر از نشستن هم عاجز شود باید بخوابد, ولی تا بدنش آرام نگرفته بایدچیزی از ذكرهای واجب را نگوید.

مساله 979 - تا انسان می تواند ایستاده نماز بخواند, نباید بنشیند, مثلا كسی كه در موقع ایستادن , بدنش حركت می كند, یا مجبور است به چیزی تكیه دهد, یا بدنش را مختصری كج كند, باید به هر طور كه می تواند ایستاده نماز بخواند, ولی اگر به هیچ قسم نتواند بایستد, باید راست بنشیند و نشسته نماز بخواند.

مساله 980 - تا انسان می تواند بنشیند نباید خوابیده

نماز بخواند, و اگر نتواند راست بنشیند باید هر طور كه می تواند بنشیند, و اگر به هیچ قسم نمی تواند بنشیند باید طوری كه در احكام قبله گفته شد به پهلوی راست بخوابد, و اگر نمی تواند, به پهلوی چپ بخوابد, و اگر آن هم ممكن نیست , به پشت بخوابد به طوری كه كف پاهای او رو به قبله باشد.

مساله 981 - كسی كه نشسته نماز می خواند, اگر بعد از خواندن حمد و سوره بتواند بایستد و ركوع را ایستاده بجا آورد, باید بایستد و از حال ایستاده به ركوع رود, و اگر نتواند باید ركوع را هم نشسته بجا آورد.

مساله 982 - كسی كه خوابیده نماز می خواند, اگر در بین نماز بتواند بنشیند باید مقداری را كه می تواند, نشسته بخواند.

و نیز اگر می تواندبایستد باید مقداری را كه می تواند, ایستاده بخواند, ولی تا بدنش آرام نگرفته باید چیزی از اذكار واجب را نخواند.

مساله 983 - كسی كه نشسته نماز می خواند اگر در بین نماز بتواند بایستد, باید مقداری را كه می تواند, ایستاده بخواند, ولی تا بدنش آرام نگرفته , باید چیزی از ذكرهای واجب را نخواند.

مساله 984 - كسی كه می تواند بایستد اگر بترسد كه بواسطه ایستادن , مریض شود یا ضرری به او برسد, می تواند نشسته نماز بخواند, و اگراز نشستن هم بترسد, می تواند خوابیده نماز بخواند.

مساله 985 - اگر انسان احتمال بدهد كه تا آخر وقت بتواند ایستاده نماز بخواند, بهتر است نماز را تاخیر بیندازد.

پس اگر نتوانست بایستد, درآخر وقت مطابق وظیفه اش نماز را بجا آورد, و در صورتی

كه اول وقت نماز را خوانده و در آخر وقت قدرت بر ایستادن حاصل نمود باید نماز رادوباره بجا آورد.

مساله 986 - مستحب است در حال ایستادن , بدن را راست نگهدارد, و شانه ها را پائین بیندازد, و دستها را روی رانها بگذارد, و انگشتها رابهم بچسباند, و جای سجده را نگاه كند, و سنگینی بدن را به طور مساوی روی دو پا بیندازد, و با خضوع و خشوع باشد, و پاها را پس وپیش نگذارد, و اگر مرد است پاها را از سه انگشت باز تا یك وجب فاصله دهد, و اگر زن است پاها را بهم بچسباند.

قرائت

مساله 987 - در ركعت اول و دوم نمازهای واجب یومیه , انسان باید اول حمد و بعد از آن - بنابر احتیاط - یك سوره تمام بخواند, و سوره والضحی و الم نشرح و همچنین سوره فیل و لایلاف در نماز یك سوره حساب می شود.

مساله 988 - اگر وقت نماز تنگ باشد, یا انسان ناچار شود كه سوره را نخواند, مثلا بترسد كه اگر سوره را بخواند, دزد یا درنده یا چیزدیگری به او صدمه بزند, نباید سوره را بخواند.

مساله 989 - اگر عمدا سوره را پیش از حمد بخواند نمازش باطل است , و اگر اشتباها سوره را پیش از حمد بخواند و در بین آن یادش بیاید,باید سوره را رها كندو بعد از خواندن حمد, سوره را از اول بخواند.

مساله 990 - اگر حمد و سوره یا یكی از آنها را فراموش كند و بعد از رسیدن به ركوع بفهمد, نمازش صحیح است.

مساله 991 - اگر پیش از آنكه برای ركوع

خم شود, بفهمد كه حمد و سوره را نخوانده , باید بخواند, و اگر بفهمد سوره را نخوانده , باید فقط سوره را بخواند, ولی اگر بفهمد حمد تنها را نخوانده , باید اول حمد و بعد از آن دوباره سوره را بخواند.

و نیز اگر خم شود و پیش از آنكه به ركوع برسد, بفهمد حمد و سوره یا سوره تنها یا حمد تنها را نخوانده , باید بایستد و به همین دستور عمل نماید.

مساله 992 - اگر در نماز یكی از چهار سوره ای را كه آیه سجده دارد و در مساله (361) گفته شد عمدا بخواند, بنابر احتیاط نمازش باطل است.

مساله 993 - اگر اشتباها مشغول خواندن سوره ای شود كه سجده واجب دارد, چنانچه پیش از رسیدن به آیه سجده بفهمد, باید آن سوره رارها كند و سوره دیگر بخواند, و اگر بعد از خواندن آیه سجده بفهمد, احتیاطا به سجده اشاره نموده و سوره را تمام كند و بعد از نماز باید سجده آن را بجا آورد.

مساله 994 - اگر در نماز آیه سجده را گوش دهد نمازش صحیح است , و بنابر احتیاط به سجده اشاره نماید و بعد از نماز سجده آن رابجا آورد.

مساله 995 - در نماز مستحبی خواندن سوره لازم نیست اگرچه آن نماز بواسطه نذر كردن واجب شده باشد, ولی در بعضی از نمازهای مستحبی مثل نماز وحشت كه سوره مخصوصی دارد, اگر بخواهد به دستور آن نماز رفتار كرده باشد, باید همان سوره را بخواند.

مساله 996 - در نماز جمعه و در نماز ظهر روز جمعه مستحب است در ركعت اول بعد از حمد, سوره

جمعه , و در ركعت دوم بعد از حمد, سوره منافقین بخواند, و اگر مشغول یكی از اینها شود, بنابر احتیاط واجب نمی تواند آن را رها كند و سوره دیگر بخواند.

مساله 997 - اگر بعد از حمد مشغول خواندن سوره قل هو اللّه احد یا سوره قل یا ایها الكافرون شود, نمی تواند آن را رها كند و سوره دیگر بخواند, ولی در نماز جمعه و نماز ظهر روز جمعه اگر از روی فراموشی بجای سوره جمعه و منافقین یكی از آن دو سوره را بخواند, می تواند آن را رها كند وسوره جمعه ومنافقین را بخواند, واحتیاط این است كه بعد از تجاوز از نصف , سوره را رها ننماید.

مساله 998 - اگر در نماز جمعه یا نماز ظهر روز جمعه عمدا سوره قل هو اللّه احد یا سوره قل یا ایها الكافرون بخواند, اگرچه به نصف نرسیده باشد, بنابر احتیاط واجب نمی تواند رها كند و سوره جمعه و منافقین را بخواند.

مساله 999 - اگر در نماز, غیر سوره قل هو اللّه احد و قل یا ایها الكافرون سوره دیگری بخواند, تا به نصف نرسیده می تواند رها كند وسوره دیگر بخواند.

مساله 1000 - اگر مقداری از سوره را فراموش كند, یا از روی ناچاری , مثلا بواسطه تنگی وقت یا جهت دیگر نشود آن را تمام نماید,می تواند آن سوره را رها كند و سوره دیگر بخواند اگرچه از دو ثلث هم گذشته باشد,یا سوره ای را كه می خوانده قل هواللّه احد یا قل یاایهاالكافرون باشد.

مساله 1001 - بر مرد واجب است حمد و سوره نماز صبح و مغرب و

عشا را بلند بخواند, و بر مرد و زن واجب است حمد وسوره نماز ظهر وعصر را آهسته بخواند.

مساله 1002 - مرد باید در نماز صبح و مغرب و عشا مواظب باشد كه تمام كلمات حمد و سوره حتی حرف آخر آنها را بلند بخواند.

مساله 1003 - زن می تواند حمد و سوره نماز صبح و مغرب و عشا را بلند یا آهسته بخواند, ولی اگر نا محرم صدایش را بشنود, بنابر احتیاط آهسته بخواند.

مساله 1004 - اگر در جائی كه باید نماز را بلند بخواند, عمدا آهسته بخواند, یا در جائی كه باید آهسته بخواند, عمدا بلند بخواند, نمازش باطل است , ولی اگر از روی فراموشی یا ندانستن مساله باشد صحیح است , و اگر در بین خواندن حمد و سوره هم بفهمد اشتباه كرده , لازم نیست مقداری را كه خوانده دوباره بخواند.

مساله 1005 - اگر كسی در خواندن حمد و سوره بیشتر از معمول صدایش را بلند كند, مثل آنكه آنها را با فریاد بخواند, نمازش باطل است.

مساله 1006 - انسان باید نماز را یاد بگیرد كه غلط نخواند, و كسی كه به هیچ قسم نمی تواند صحیح آن را یاد بگیرد, باید به هر طوری كه می تواند بخواند, و احتیاط مستحب آن است كه نماز را به جماعت بجا آورد.

مساله 1007 - كسی كه حمد و سوره وچیزهای دیگر نماز را بخوبی نمی داند ومی تواند یادبگیرد, چنانچه وقت نماز وسعت دارد, باید یادبگیرد, و اگر وقت تنگ است , در صورتی كه ممكن باشد باید نمازش را به جماعت بخواند.

مساله 1008 - مزد گرفتن برای یاد دادن واجبات

نماز اشكال دارد, و مزد گرفتن برای یاد دادن مستحبات آن بدون اشكال جایزاست.

مساله 1009 - اگر یكی از كلمات حمد یا سوره را نداند یا عمدا آن را نگوید یا به جای حرفی حرف دیگر بگوید مثلا بجای ض ظ بگوید, یا جائی كه باید بدون زیر و زبر خوانده شود, زیر و زبر دهد, یا تشدید را نگوید نماز او باطل است.

مساله 1010 - اگر انسان كلمه ای را كه یاد گرفته صحیح بداند و در نماز همان طور بخواند و بعد بفهمد كه غلط خوانده , لازم نیست دوباره نماز را بخواند.

مساله 1011 - اگر زیر و زبر كلمه ای را نداند, یا نداند مثلا كلمه ای به س است یا به ص , باید یاد بگیرد, و چنانچه دو جور یا بیشتربخواند مثل آنكه در اهدنا الصراط المستقیم مستقیم را یك مرتبه با سین و یك مرتبه با صاد بخواند, نمازش باطل است , ولی اگر آن كلمه ای را كه دو جور خوانده از اذكار باشد و غلط خواندنش از ذكر بودن خارجش نكند, نمازش صحیح است.

مساله 1012 - اگر در كلمه ای واو باشد و حرف قبل از واو در آن كلمه پیش داشته باشد و حرف بعد از واو در آن كلمه همزه باشد مثل كلمه سوء بنابر احتیاط آن واو را مد بدهد یعنی آن را بكشد, و همچنین اگر در كلمه ای الف باشد و حرف قبل از الف در آن كلمه زبر داشته باشد و حرف بعد از الف در آن كلمه همزه باشد مثل جء الف آن را بكشد, و نیز اگر در كلمه

ای ی باشد و حرف پیش از ی در آن كلمه زیر داشته باشد و حرف بعد از ی در آن كلمه همزه باشد مثل جی ء ی را با مد بخواند, و اگر بعد از این حروف واو و الف و یا بجای همزه حرفی باشد كه ساكن است یعنی زیر و زبر و پیش ندارد, باز هم این سه حرف را با مد بخواند, مثلا در ولا الضالین كه بعد از الف , حرف لام ساكن است , باید الف آن را با مد بخواند, و چنانچه به دستوری كه گفته شد رفتار نكند, بنابر اظهر نماز صحیح است.

مساله 1013 - احتیاط مستحب آن است كه در نماز, وقف به حركت و وصل به سكون ننماید, و معنی وقف به حركت آن است كه زیر یا زبر یا پیش آخر كلمه ای را بگوید و بین آن كلمه و كلمه بعدش فاصله دهد, مثلا بگوید: الرحمن الرحیم , و میم الرحیم را زیر بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگوید مالك یوم الدین.

و معنی وصل به سكون آن است كه زیر یا زبر یا پیش كلمه ای را نگوید و آن كلمه را به كلمه بعد چسباند مثل آنكه بگوید الرحمن الرحیم و میم الرحیم را زیر ندهد و فورا مالك یوم الدین را بگوید.

مساله 1014 - در ركعت سوم و چهارم نماز می تواند فقط یك حمد بخواند, یا یك مرتبه تسبیحات اربعه بگوید, یعنی یك مرتبه بگوید سبحان اللّه والحمد للّه ولا اله الا اللّه واللّه اكبر و بهتر آن است كه سه مرتبه بگوید, و می تواند در یك

ركعت حمد و در ركعت دیگر تسبیحات بگوید.

و در نماز فرادی بهتر است در هر دو ركعت تسبیحات بخواند.

و برای ماموم در نمازهای جهریه احوط لزومی اختیار تسبیحات است.

مساله 1015 - در تنگی وقت باید تسبیحات اربعه را یك مرتبه بگوید.

مساله 1016 - بر مرد و زن واجب است كه در ركعت سوم و چهارم نماز, حمد یا تسبیحات را آهسته بخوانند.

مساله 1017 - اگر در ركعت سوم و چهارم حمد بخواند, بنابر احتیاط واجب باید بسم اللّه آن را هم آهسته بگوید.

مساله 1018 - كسی كه نمی تواند تسبیحات را یاد بگیرد یا درست بخواند, باید در ركعت سوم و چهارم حمد بخواند.

مساله 1019 - اگر در دو ركعت اول نماز به خیال اینكه دو ركعت آخر است تسبیحات بگوید, چنانچه پیش از ركوع بفهمد, باید حمد وسوره را بخواند, و اگر در ركوع یا بعد از ركوع بفهمد, نمازش صحیح است.

مساله 1020 - اگر در دو ركعت آخر نماز به خیال اینكه در دو ركعت اول است حمد بخواند, یا در دو ركعت اول نماز با اینكه گمان می كرده دردو ركعت آخر است حمد بخواند, چه پیش از ركوع بفهمد چه بعد از آن نمازش صحیح است.

مساله 1021 - اگر در ركعت سوم یا چهارم می خواست حمد بخواند تسبیحات به زبانش آمد, یا می خواست تسبیحات بخواند حمد به زبانش آمد, باید آن را رها كند و دوباره حمد یا تسبیحات را بخواند, ولی اگر عادتش خواندن چیزی بوده كه به زبانش آمده , می تواند همان راتمام كند و نمازش صحیح است.

مساله 1022 - كسی كه عادت دارد در ركعت

سوم و چهارم تسبیحات بخواند اگر از عادت خود غفلت نماید و به قصد اداء وظیفه مشغول خواندن حمد شود, كفایت می كند و لازم نیست دوباره حمد یا تسبیحات را بخواند.

مساله 1023 - در ركعت سوم و چهارم مستحب است بعد از تسبیحات استغفار كند, مثلا بگوید استغفر اللّه ربی واءتوب الیه یا بگوید اللهم اغفر لی , و اگر نمازگزار پیش از خم شدن برای ركوع اگرچه مشغول گفتن استغفار یا بعد از فراغ از آن باشد, شك كند كه حمد یاتسبیحات را خوانده یا نه , باید حمد یا تسبیحات را بخواند.

مساله 1024 - اگر در ركوع ركعت سوم یاچهارم شك كند كه حمد یاتسبیحات را خوانده یانه , باید به شك خود اعتنا نكند, و اگر پیش ازرسیدن به حد ركوع شك كند لازم است برگردد و حمد یا تسبیحات را بخواند.

مساله 1025 - هرگاه شك كند كه آیه یا كلمه ای را درست گفته یا نه , مثلا شك كند كه قل هو اللّه احد را درست گفته یا نه , می تواند به شك خود اعتنا نكند, ولی اگر احتیاطا آن آیه یا كلمه را دوباره به طور صحیح بگوید اشكال ندارد.

و اگر چند مرتبه هم شك كند, می تواند چند باربگوید, اما اگر به وسواس برسد و باز هم بگوید, بنابر احتیاط مستحب نمازش را دوباره بخواند.

مساله 1026 - مستحب است در ركعت اول , پیش از خواندن حمد بگوید اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم , و در ركعت اول و دوم نماز ظهرو عصر بسم اللّه را بلند بگوید و حمد و سوره را شمرده بخواند و

در آخر هر آیه وقف كند, یعنی آن را به آیه بعد نچسباند, و در حال خواندن حمدو سوره به معنای آیه توجه داشته باشد, و اگر نماز را به جماعت می خواند بعد از تمام شدن حمد امام , و اگر فرادی می خواند بعد از آنكه حمدخودش تمام شد, بگوید الحمد للّه رب العالمین , و بعد از خواندن سوره قل هو اللّه احد, یك یا دو یا سه مرتبه كذلك اللّه ربی یا سه مرتبه كذلك اللّه ربنا بگوید, وبعد از خواندن سوره كمی صبر كند, بعد تكبیر پیش از ركوع را بگوید, یا قنوت را بخواند.

مساله 1027 - احتیاط مستحب است در تمام نمازها در ركعت اول , سوره انا انزلناه , ودر ركعت دوم , سوره قل هو اللّه احد را بخواند.

مساله 1028 - مكروه است انسان در تمام نمازهای یك شبانه روز سوره قل هو اللّه احد را نخواند.

مساله 1029 - خواندن سوره قل هو اللّه احد به یك نفس مكروه است.

مساله 1030 - سوره ای را كه در ركعت اول خوانده مكروه است در ركعت دوم بخواند, ولی اگر سوره قل هو اللّه احد را در هر دو ركعت بخواند مكروه نیست.

ركوع

مساله 1031 - در هر ركعت بعد از قرائت باید به اندازه ای خم شود كه بتواند دست را به زانو بگذارد, و این عمل را ركوع می گویند.

مساله 1032 - اگر به اندازه ركوع خم شود ولی دستها را به زانو نگذارد, اشكال ندارد.

مساله 1033 - هرگاه ركوع را به طور غیر معمول بجا آورد, مثلا به چپ یا راست خم شود, اگرچه دستهای او

به زانو برسد, صحیح نیست.

مساله 1034 - خم شدن باید به قصد ركوع باشد, پس اگر به قصد كار دیگر مثلا برای كشتن جانور خم شود, نمی تواند آن را ركوع حساب كند, بلكه باید بایستد و دوباره برای ركوع خم شود, و بواسطه این عمل , ركن زیاد نشده و نماز باطل نمی شود.

مساله 1035 - كسی كه دست یا زانوی او با دست و زانوی دیگران فرق دارد, مثلا دستش خیلی بلند است كه اگر كمی خم شود به زانومی رسد, یا زانوی او پائین تر از مردم دیگر است كه باید خیلی خم شود تا دستش به زانو برسد, باید به اندازه معمول خم شود.

مساله 1036 - كسی كه نشسته ركوع می كند, باید به قدری خم شود كه صورتش مقابل زانوها برسد, و بهتر است به قدری خم شود كه صورت مقابل جای سجده باشد.

مساله 1037 - بهتر آن است كه در حال اختیار در ركوع , سه مرتبه سبحان اللّه یا یك مرتبه سبحان ربی العظیم وبحمده بگوید, وظاهر این است كه گفتن هر ذكری كه به این مقدار باشد كفایت می كند, ولی در تنگی وقت و در حال ناچاری گفتن یك سبحان اللّه كافی است.

مساله 1038 - ذكر ركوع باید دنبال هم و به عربی صحیح گفته شود, و مستحب است آن را سه یا پنج یا هفت مرتبه بلكه بیشتر بگویند.

مساله 1039 - در ركوع باید به مقدار ذكر واجب , بدن آرام باشد, و در ذكر مستحب هم آرام بودن بدن بهتر است.

مساله 1040 - اگر موقعی كه ذكر واجب ركوع را می گوید, بی اختیار

به قدری حركت كند كه از حال آرام بودن بدن خارج شود, بهتر این است كه بعد از آرام گرفتن بدن دوباره ذكر را بگوید, ولی اگر كمی حركت كند كه از حال آرام بودن بدن خارج نشود یا انگشتان را حركت دهد, ضرری ندارد.

مساله 1041 - اگر پیش از آنكه به مقدار ركوع خم شود و بدن آرام گیرد عمدا ذكر ركوع را بگوید, بنابر احتیاط لازم است دوباره ذكر رابعد از آرام گرفتن بدن بگوید و نماز را اعاده كند.

مساله 1042 - اگر پیش از تمام شدن ذكر واجب , عمدا سر از ركوع بردارد كه از حد ركوع خارج شود نمازش باطل است , و اگر سهوا سر بردارد چنانكه پیش از آنكه از حال ركوع خارج شود, یادش بیاید كه ذكر ركوع را تمام نكرده , باید در حال آرامی بدن ذكر را بگوید, و اگر بعد از آنكه از حال ركوع خارج شد, یادش بیاید نماز او صحیح است.

مساله 1043 - اگر نتواند به مقدار ذكر در ركوع بماند, احتیاط واجب آن است كه بقیه آن را در حال برخاستن بگوید, و تا می تواند قبل ازخروج از حد ركوع ذكر را تمام كند.

مساله 1044 - اگر بواسطه مرض و مانند آن در ركوع آرام نگیرد, نماز صحیح است , ولی باید پیش از آنكه از حال ركوع خارج شود, ذكرواجب را به نحوی كه گذشت بگوید.

مساله 1045 - هرگاه نتواند به اندازه ركوع خم شود, باید به چیزی تكیه دهد و ركوع كند, و اگر موقعی هم كه تكیه داده نتواند به طور معمول ركوع كند بنابر احتیاط باید

به هر اندازه می تواند خم شود و اشاره به ركوع نیز بنماید, و اگر هیچ نتواند خم شود, باید برای ركوع با سر اشاره نماید.

مساله 1046 - كسی كه برای ركوع باید با سر اشاره كند اگر نتواند اشاره كند, باید به نیت ركوع چشم ها را هم بگذارد و ذكر آن را بگوید وبه نیت برخاستن از ركوع چشمها را باز كند, و اگر از این هم عاجز است بنابر احتیاط در قلب نیت ركوع كند و ذكر آن را بگوید.

مساله 1047 - كسی كه نمی تواند ایستاده ركوع كند ولی برای ركوع می تواند در حالی كه نشسته است خم شود, باید ایستاده نماز بخواند وبرای ركوع با سر اشاره نماید, و احتیاط مستحب آن است كه نماز دیگری هم بخواند و موقع ركوع آن بنشیند و برای ركوع خم شود.

مساله 1048 - اگر بعد از رسیدن به حد ركوع و آرام گرفتن بدن , سر بردارد و دو مرتبه به اندازه ركوع خم شود, نمازش باطل است.

مساله 1049 - بعد از تمام شدن ذكر ركوع باید راست بایستد و بعد از آنكه بدن آرام گرفت به سجده رود, و اگر عمدا پیش از ایستادن یا پیش از آرام گرفتن بدن به سجده رود نمازش باطل است.

مساله 1050 - اگر ركوع را فراموش كند و پیش از آنكه به سجده برسد یادش بیاید, باید بایستد بعد به ركوع رود, و چنانچه به حالت خمیدگی به ركوع برگردد, نمازش باطل است.

مساله 1051 - اگر بعد از آنكه پیشانی به زمین رسید, یادش بیاید كه ركوع نكرده لازم است برگردد و ركوع را بعد

از ایستادن بجا آورد, ودر صورتی كه در سجده دوم یادش بیاید نمازش باطل است.

مساله 1052 - مستحب است پیش از رفتن به ركوع در حالی كه راست ایستاده تكبیر بگوید, و در ركوع زانوها را به عقب دهد و پشت را صاف نگهدارد و گردن را بكشد و مساوی پشت نگهدارد و بین دو قدم را نگاه كند, و پیش از ذكر یا بعد از آن صلوات بفرستد, و بعد از آنكه ازركوع برخاست و راست ایستاد در حال آرامی بدن بگوید سمع اللّه لمن حمده.

مساله 1053 - مستحب است در ركوع , زنها دست را از زانو بالاتر بگذارند و زانوها را به عقب ندهند.

سجود

مساله 1054 - نمازگزار باید در هر ركعت از نمازهای واجب و مستحب بعد از ركوع دو سجده كند, و سجده آن است كه پیشانی را به قصد خضوع به زمین بگذارد.

و در حال سجده در نماز واجب است كه كف دو دست و دو زانو و دو انگشت بزرگ پاها را به زمین بگذارد.

مساله 1055 - دو سجده روی هم یك ركن است , و اگر كسی در نماز واجب عمدا یا از روی فراموشی در یك ركعت هر دو را ترك كند, یادو سجده دیگر به آنها اضافه نماید, نمازش باطل است.

مساله 1056 - اگر عمدا یك سجده كم یا زیاد كند, نمازش باطل می شود, و اگر سهوا یك سجده كم كند حكم آن بعدا گفته خواهدشد.

مساله 1057 - اگر پیشانی را عمدا یا سهوا به زمین نگذارد, سجده نكرده است , اگرچه جاهای دیگر به زمین برسد, ولی اگر پیشانی را به زمین بگذارد

و سهوا جاهای دیگر را به زمین نرساند یا سهوا ذكر نگوید, سجده صحیح است.

مساله 1058 - بهتر آن است كه در حال اختیار در سجده سه مرتبه سبحان اللّه یا یك مرتبه سبحان ربی الاعلی وبحمده بگوید, وباید این كلمات دنبال هم و به عربی صحیح گفته شود, و ظاهر این است كه گفتن هر ذكری كه به این مقدار باشد كفایت می كند, و مستحب است سبحان ربی الاعلی وبحمده را سه یا پنج یا هفت مرتبه یا بیشتر بگوید.

مساله 1059 - در سجود باید به مقدار ذكر واجب , بدن آرام باشد, و موقع گفتن ذكر مستحب هم , آرام بودن بدن بهتر است.

مساله 1060 - اگر پیش از آنكه پیشانی به زمین برسد و بدن آرام بگیرد عمدا ذكر سجده را بگوید, باید دوباره ذكر را بعد از گذاشتن پیشانی و آرام شدن تكرار كند, و بنابر احتیاط نماز را نیز اعاده نماید, و اگر پیش از تمام شدن ذكر عمدا سر از سجده بردارد, نماز باطل است.

مساله 1061 - اگر پیش از آنكه پیشانی به زمین برسد سهوا ذكر سجده را بگوید, و پیش از آنكه سر از سجده بردارد, بفهمد اشتباه كرده است , باید دوباره در حال آرام بودن , ذكر را بگوید.

مساله 1062 - اگر بعد از آنكه سر از سجده برداشت , بفهمد پیش از آنكه ذكر سجده تمام شود سر برداشته , نمازش صحیح است.

مساله 1063 - اگر موقعی كه ذكر سجده را می گوید, یكی از هفت عضو را عمدا از زمین بردارد باید ذكر را دوباره بعد از گذاشتن تمام اعضاءتكرار و بعد

نماز را اعاده كند, ولی موقعی كه مشغول گفتن ذكر نیست اگر غیر پیشانی جاهای دیگر را از زمین بردارد و دوباره بگذارد اشكال ندارد.

مساله 1064 - اگر پیش از تمام شدن ذكر سجده , سهوا پیشانی را از زمین بردارد, نمی تواند دوباره به زمین بگذارد و باید آن را یك سجده حساب كند, ولی اگر جاهای دیگر را سهوا از زمین بردارد, باید دو مرتبه به زمین بگذارد و ذكر را بگوید.

مساله 1065 - بعد از تمام شدن ذكر سجده اول , باید بنشیند تا بدن آرام گیرد و دوباره به سجده رود.

مساله 1066 - جای پیشانی نمازگزار باید از جای سر انگشتان پای او بلندتر از چهار انگشت بسته نباشد, بلكه واجب آن است كه جای پیشانی او از جای انگشتان پایش پست تر از چهار انگشت بسته نباشد.

مساله 1067 - در زمین سراشیب كه سراشیبی آن درست معلوم نیست اگر جای پیشانی نمازگزار از جای انگشتهای پا و سر زانوهای اوبیش از چهار انگشت بسته بلندتر باشد, اشكال ندارد.

مساله 1068 - اگر پیشانی را اشتباها به چیزی بگذارد كه از جای انگشتهای پا و سر زانوهای او بلندتر از چهار انگشت بسته است , بایدسر را به چیزی كه بلند نیست یا بلندیش به اندازه چهار انگشت بسته یا كمتر است بگذارد, و بنابر احتیاط باید پیشانی را بر جائی كه بلندنیست یا بر چیزی كه سجده به آن جایز است بكشد.

مساله 1069 - باید بین پیشانی وآنچه بر آن سجده می كند, چیزی نباشد, پس اگر مهر به قدری چرك باشد كه پیشانی به خود مهر نرسد,سجده باطل است ,

ولی اگر مثلا رنگ مهر تغییر كرده باشد اشكال ندارد.

مساله 1070 - در سجده باید كف دست را بر زمین بگذارد, ولی در حال ناچاری پشت دست هم مانعی ندارد, و اگر پشت دست ممكن نباشد بنابر احتیاط باید مچ دست را به زمین بگذارد, وچنانچه آن را هم نتواند, تا آرنج هر جا را كه می تواند به زمین بگذارد, و اگر آن هم ممكن نیست گذاشتن بازو كافی است.

مساله 1071 - در سجده باید دو انگشت بزرگ پاها را به زمین بگذارد, و اگر انگشتهای دیگر پا یا روی پا را به زمین بگذارد, یا بواسطه بلندبودن ناخن , شست به زمین نرسد نماز باطل است , و كسی كه از روی تقصیر بواسطه ندانستن مساله نمازهای خود را همینطور خوانده , باید دوباره بخواند, و اگر روی شست یا باطن آن را به زمین بگذارد كافی است.

مساله 1072 - كسی كه مقداری از شست پایش بریده , باید بقیه آن را به زمین بگذارد, و اگر چیزی از آن نمانده , یا اگر مانده خیلی كوتاه است , بنابر احتیاط باید بقیه انگشتان را بگذارد, و اگر هیچ انگشت ندارد, هر مقداری از پا باقی مانده به زمین بگذارد.

مساله 1073 - اگر به طور غیر معمول سجده كند, مثلا سینه و شكم را به زمین بچسباند, یا پاها را دراز كند اگرچه هفت عضوی كه گفته شدبه زمین برسد, بنابر احتیاط مستحب باید نماز را دوباره بخواند, ولی اگر طوری دراز بكشد كه سجده صدق ننماید نماز او باطل است.

مساله 1074 - مهر یا چیز دیگری كه بر آن سجده می كند,

باید پاك باشد, ولی اگر مثلا مهر را روی فرش نجس بگذارد,یا یك طرف مهر نجس باشد و پیشانی را به طرف پاك آن بگذارد, اشكال ندارد.

مساله 1075 - اگر در پیشانی دمل و مانند آن باشد, چنانچه ممكن است باید با جای سالم پیشانی سجده كند, و اگر ممكن نیست باید زمین راگود كند و دمل را در گودال و جای سالم را به مقداری كه برای سجده كافی باشد بر زمین بگذارد.

مساله 1076 - اگر دمل یا زخم تمام پیشانی را فرا گرفته باشد, بنابر احتیاط باید به یكی از دو طرف پیشانی و چانه اگرچه به تكرار نماز باشد سجده كند, و اگر ممكن نیست فقط به چانه , و اگر به چانه هم ممكن نیست , باید برای سجده اشاره كند و موی چانه حایل حساب نمی شود.

مساله 1077 - كسی كه نمی تواند پیشانی را به زمین برساند, باید به قدری كه می تواند خم شود, و مهر یا چیز دیگری را كه سجده بر آن صحیح است , روی چیز بلندی گذاشته و طوری پیشانی را بر آن بگذارد كه بگویند سجده كرده است , ولی باید كف دستها و زانوها و انگشتان پا را به طور معمول به زمین بگذارد.

مساله 1078 - اگر چیز بلندی نباشد كه مهر یا چیز دیگری كه سجده بر آن صحیح است بگذارد, لازم است كه مهر یا چیز دیگر را با دست بلند كرده و بر آن سجده نماید.

مساله 1079 - كسی كه هیچ نمی تواند سجده نماید باید برای سجده با سر اشاره كند, و اگر نتواند, باید با چشمها اشاره

نماید, و اگر با چشمهاهم نمی تواند اشاره كند بنابر احتیاط مستحب با دست و مانند آن برای سجده اشاره كند و در قلب نیز نیت سجده نماید.

مساله 1080 - اگر پیشانی بی اختیار از جای سجده بلند شود, چنانچه ممكن باشد باید نگذارد دوباره بجای سجده برسد, واین یك سجده حساب می شود, چه ذكر سجده را گفته باشد یانه , واگر نتواند سر را نگهدارد و بی اختیار دوباره بجای سجده برسد, روی هم یك سجده حساب می شود, و اگر ذكر نگفته باشد بنابر احتیاط باید بگوید.

مساله 1081 - جائی كه انسان باید تقیه كند, می تواند بر فرش و مانند آن سجده نماید و لازم نیست برای نماز بجای دیگر برود, ولی اگر بتواند بر حصیر یا چیزی كه سجده بر آن صحیح می باشد, طوری سجده كند كه به زحمت نیفتد, نباید بر فرش و مانند آن سجده نماید.

مساله 1082 - اگر روی تشك پر و مانند آن سجده كند, در صورتی كه بدن روی آن آرام نگیرد, باطل است.

مساله 1083 - اگر انسان ناچار شود كه در زمین گل نماز بخواند, چنانچه آلوده شدن بدن و لباس برای او مشقت ندارد, باید سجده و تشهدرا به طور معمول بجا آورد, و اگر مشقت دارد, در حالی كه ایستاده , برای سجده با سر اشاره كند و تشهد را ایستاده بخواند و نمازش صحیح است.

مساله 1084 - در ركعت اول و ركعت سومی كه تشهد ندارد, مثل ركعت سوم نماز ظهر و عصر و عشا, بنابر احتیاط مستحب بعد از سجده دوم قدری بی حركت بنشیند و بعد برخیزد.

چیزهائی كه

سجده بر آنها صحیح است:

مساله 1085 - باید بر زمین و چیزهای غیر خوراكی و پوشاكی كه از زمین می روید مانند چوب و برگ درخت سجده كرد, و سجده بر چیزهای خوراكی و پوشاكی مانند گندم و جو و پنبه و آنچه كه از اجزاء زمین شمرده نشود مانند طلا و نقره و قیر و نفت و امثال اینها صحیح نیست.

مساله 1086 - احتیاط واجب آن است كه بر برگ مو قبل از خشك شدنش سجده نكنند.

مساله 1087 - سجده بر چیزهائی كه از زمین می روید و خوراك حیوان است مثل علف و كاه صحیح است.

مساله 1088 - سجده بر گلهائی كه خوراكی نیستند, صحیح است , بلكه سجده بر دواهای خوراكی كه از زمین می روید, مانند گل بنفشه وگل گاو زبان نیز صحیح است.

مساله 1089 - سجده بر گیاهی كه خوردن آن در بعضی از شهرها معمول است و در شهرهای دیگر معمول نیست , و نیز سجده بر میوه نارس صحیح نیست.

مساله 1090 - سجده بر سنگ آهك و سنگ گچ صحیح است , واحتیاط مستحب آن است كه در حال اختیار به گچ و آهك پخته و آجر وكوزه گلی و مانند آن سجده نكنند.

مساله 1091 - سجده بر كاغذ اگرچه از پنبه و مانند آن ساخته شده باشد صحیح است.

مساله 1092 - برای سجده بهتر از هر چیز تربت حضرت سیدالشهداء (ع) می باشد, بعد از آن خاك , بعد از خاك سنگ و بعد از سنگ گیاه است.

مساله 1093 - اگر چیزی كه سجده بر آن صحیح است ندارد, یا اگر دارد بواسطه سرما یا گرمای

زیاد و مانند اینها نمی تواند بر آن سجده كند باید بر لباسش سجده كند, و اگر فراهم نباشد باید بر پشت دست یا چیز دیگر كه در حال اختیار سجده بر او جایز نیست سجده نماید, ولی احتیاط مستحب آن است كه تا سجده بر پشت دست ممكن است بر آن چیز سجده نكند.

مساله 1094 - سجده بر گل و خاك سستی كه پیشانی روی آن آرام نمی گیرد باطل است.

مساله 1095 - اگر در سجده اول , مهر به پیشانی بچسبد, باید برای سجده دوم مهر را بردارد.

مساله 1096 - اگر در بین نماز چیزی كه بر آن سجده می كند گم شود و چیزی كه سجده بر آن صحیح است نداشته باشد, چنانكه وقت وسعت دارد باید نماز را بشكند, و اگر وقت تنگ است باید به ترتیبی كه در مساله (1093) گفته شد عمل نماید.

مساله 1097 - هرگاه در حال سجده بفهمد پیشانی را بر چیزی گذاشته كه سجده بر آن باطل است , باید پیشانی را بر چیزی كه سجده بر آن صحیح است بكشد و اگر ممكن نباشد, چنانچه وقت نماز وسعت دارد باید نماز را بشكند, و اگر وقت تنگ است به ترتیبی كه در مساله (1093) گفته شد عمل نماید.

مساله 1098 - اگر بعد از سجده بفهمد پیشانی را روی چیزی گذاشته كه سجده بر آن باطل است , عیبی ندارد, و بنابر احتیاط مستحب نمازرا دوباره بجا آورد, و همچنین است اگر در دو سجده از یك ركعت اتفاق افتاد.

مساله 1099 - سجده كردن برای غیر خداوند متعال حرام می باشد, و بعضی از مردم عوام

كه مقابل قبر امامان: پیشانی را به زمین می گذارند اگر برای شكر خداوند متعال باشد, اشكال ندارد و گرنه حرام است.

مستحبات و مكروهات سجده:

مساله 1100 - در سجده چند چیز مستحب است: 1 - كسی كه ایستاده نماز می خواند بعد از آنكه سر از ركوع برداشت و كاملا ایستاد, و كسی كه نشسته نماز می خواند بعد از آنكه كاملانشست , برای رفتن به سجده تكبیر بگوید.

2 - موقعی كه می خواهد به سجده برود, مرد اول دستها را و زن اول زانوها را به زمین بگذارد.

3 - بینی را به مهر یا چیزی كه سجده بر آن صحیح است بگذارد.

4 - در حال سجده انگشتان دست را به هم بچسباند و برابر گوش بگذارد به طوری كه سر آنها رو به قبله باشد.

5 - در سجده دعا كند و از خدا حاجت بخواهد و این دعا را بخواند یا خیر المسؤلین ویا خیر المعطین , ارزقنی وارزق عیالی من فضلك فانك ذو الفضل العظیم یعنی: ای بهترین كسی كه از او سؤال می كنند و ای بهترین عطا كنندگان , از فضل خودت روزی بده به من و عیال من ,پس بدرستی كه تو دارای فضل بزرگی.

6 - بعد از سجده , بر ران چپ بنشیند و روی پای راست را بر كف پای چپ بگذارد.

7 - بعد از هر سجده , وقتی نشست و بدنش آرام گرفت تكبیر بگوید.

8 - بعد از سجده اول بدنش كه آرام گرفت استغفر اللّه ربی واتوب الیه بگوید.

9 - سجده را طول بدهد و در موقع نشستن , دستها را روی رانها بگذارد.

10 -

برای رفتن به سجده دوم , در حال آرامی بدن اللّه اكبر بگوید.

11 - در سجده ها صلوات بفرستد.

12 - در موقع بلند شدن , دستها را بعد از زانوها از زمین بردارد.

13 - مردها آرنجها و شكم را به زمین نچسبانند و بازوها را از پهلو جدا نگاه دارند, و زنها آرنجها و شكم را بر زمین بگذارند و اعضاء آن را به یكدیگر بچسبانند.

و مستحبات دیگر سجده در كتابهای مفصل گفته شده است.

مساله 1101 - قرآن خواندن در سجده مكروه است , و نیز مكروه است برای برطرف كردن گرد و غبار, جای سجده را فوت كند, و اگر در اثر فوت كردن , حرفی از دهان عمدا بیرون آید بنابر احتیاط نماز باطل است.

و غیر از اینها مكروهات دیگری هم در كتابهای مفصل گفته شده است.

سجده واجب قرآن:

مساله 1102 - در هر یك از چهار سوره والنجم و اقرا و الم تنزیل و حم سجده یك آیه سجده است , كه اگر انسان بخواند یا گوش دهد, بعد ازتمام شدن آن آیه باید فورا سجده كند, واگر فراموش كرد, هر وقت یادش آمد باید سجده نماید, و ظاهر این است كه در شنیدن بدون اختیار سجده واجب نیست اگرچه بهتر سجده نمودن است.

مساله 1103 - اگر انسان موقعی كه آیه سجده را گوش می دهد خودش نیز بخواند, بنابر احتیاط واجب باید دو سجده نماید.

مساله 1104 - در غیر نماز اگر در حال سجده , آیه سجده را بخواند یا گوش كند, باید سر از سجده بردارد و دوباره سجده كند.

مساله 1105 - اگر انسان از گرامافون یا از بچه غیر

ممیز كه خوب و بد را نمی فهمد, یا از كسی كه قصد خواندن قرآن ندارد, آیه سجده رابشنود یا گوش دهد, سجده واجب نیست , و همچنین است رادیو اگر به طور نوار و ضبط صوت باشد, ولی اگر شخصی در ایستگاه رادیو آیه سجده را به قصد اینكه از قرآن است بخواند و انسان بوسیله رادیو گوش دهد, سجده واجب است.

مساله 1106 - در سجده واجب قرآن باید جای انسان غصبی نباشد و جای پیشانی او از جای سر انگشتان بیش از چهار انگشت بسته بلندتر نباشد, ولی لازم نیست با وضو یا غسل و رو به قبله باشد و عورت خود را بپوشاند و بدن و پیشانی او پاك باشد, و نیز چیزهائی كه درلباس نمازگزار شرط می باشد, در لباس او شرط نیست.

مساله 1107 - باید در سجده واجب قرآن , پیشانی را بر مهر یا چیز دیگری كه سجده بر آن صحیح است گذاشته و جاهای دیگر بدن را به دستوری كه در سجده نماز گفته شد بر زمین بگذارد.

مساله 1108 - هرگاه در سجده واجب قرآن پیشانی را به قصد سجده به زمین بگذارد اگرچه ذكر نگوید كافی است , و گفتن ذكر, مستحب است و بهتر است بگوید لا اله الا اللّه حقا حقا لا اله الا اللّه ایمانا وتصدیقا لا اله الا اللّه عبودیة ورقا سجدت لك یا رب تعبدا ورقا لامستنكفا ولا مستكبرا بل انا عبد ذلیل ضعیف خائف مستجیر.

تشهد

مساله 1109 - در ركعت دوم تمام نمازهای واجب و ركعت سوم نماز مغرب و ركعت چهارم نماز ظهر و عصر و عشا, باید انسان بعد

از سجده دوم بنشیند و در حال آرام بودن بدن , تشهد بخواند یعنی بگوید اءشهد ان لا اله الا اللّه وحده لا شریك له واءشهد ان محمدا عبده ورسوله اللهم صل علی محمد وآل محمد , و احتیاط واجب آن است كه به غیر این ترتیب نگوید.

مساله 1110 - كلمات تشهد باید به عربی صحیح و به طوری كه معمول است پشت سر هم گفته شود.

مساله 1111 - اگر تشهد را فراموش كند و بایستد و پیش از ركوع یادش بیاید كه تشهد را نخوانده , باید بنشیند و تشهد را بخواند و دوباره بایستد و آنچه باید در آن ركعت خوانده شود بخواند و نماز را تمام كند, و بنابر احتیاط واجب بعد از نماز برای ایستادن بیجا, دو سجده سهوبجا آورد, و اگر در ركوع یا بعد از آن یادش بیاید, باید نماز را تمام كند و بعد از سلام نماز بنابر احتیاط واجب تشهد را قضا كند و برای تشهدفراموش شده دو سجده سهو بجا آورد.

مساله 1112 - مستحب است در حال تشهد بر ران چپ بنشیند و روی پای راست را به كف پای چپ بگذارد و پیش از تشهد بگوید الحمد للّه , یا بگوید بسم اللّه وباللّه والحمد للّه وخیر الاسماء للّه و نیز مستحب است دستها را بر رانها بگذارد و انگشتها را به یكدیگربچسباند و به دامان خود نگاه كند و بعد از صلوات در تشهد بگوید وتقبل شفاعته وارفع درجته.

مساله 1113 - مستحب است زنها در وقت خواندن تشهد, رانها را بهم بچسبانند.

سلام نماز

مساله 1114 - بعد از تشهد ركعت آخر نماز, مستحب است در

حالی كه نشسته و بدن آرام است بگوید السلام علیك ایها النبی ورحمة اللّه وبركاته و بعد از آن باید بگوید: السلام علینا وعلی عباد اللّه الصالحین و یا بگوید السلام علیكم و مستحب است كه به جمله السلام علیكم جمله ورحمة اللّه وبركاته را اضافه نماید و هر دو صیغه را بگوید.

مساله 1115 - اگر سلام نماز را فراموش كند و موقعی یادش بیاید كه صورت نماز بهم نخورده و كاری هم كه عمدی و سهوی آن نماز را باطل می كند مثل پشت به قبله كردن , انجام نداده , باید سلام را بگوید و نمازش صحیح است.

مساله 1116 - اگر سلام نماز را فراموش كند و موقعی یادش بیاید كه صورت نماز بهم خورده است , یا آنكه كاری كه عمدی و سهوی آن نمازرا باطل می كند مثل پشت به قبله كردن , انجام داده باشد, نمازش صحیح است.

ترتیب

مساله 1117 - اگر عمدا ترتیب نماز را بهم بزند, مثلا سوره را پیش از حمد بخواند, یا سجود را پیش از ركوع بجا آورد, نماز باطل می شود.

مساله 1118 - اگر ركنی از نماز را فراموش كند و ركن بعد از آن را بجا آورد, مثلا پیش از آنكه ركوع كند دو سجده نماید, نماز باطل است.

مساله 1119 - اگر ركنی را فراموش كند و چیزی را كه بعد از آن است و ركن نیست بجا آورد, مثلا پیش از آنكه دو سجده كند تشهد بخواند,باید ركن را بجا آورد و آنچه را اشتباها پیش از آن خوانده دوباره بخواند.

مساله 1120 - اگر چیزی را كه ركن نیست فراموش كند و

ركن بعد از آن را بجا آورد,مثلا حمد را فراموش كند و مشغول ركوع شود, نمازش صحیح است.

مساله 1121 - اگر چیزی را كه ركن نیست فراموش كند و چیزی را كه بعد از آن است و آن هم ركن نیست بجا آورد, مثلا حمد را فراموش كند و سوره را بخواند, باید آنچه را فراموش كرده بجا آورد و بعد از آن , چیزی را كه اشتباها جلوتر خوانده دوباره بخواند.

مساله 1122 - اگر سجده اول را به خیال اینكه سجده دوم است , یا سجده دوم را به خیال اینكه سجده اول است بجا آورد, نماز صحیح است و سجده اول او سجده اول و سجده دوم او سجده دوم حساب می شود.

موالات

مساله 1123 - انسان باید بنابر احتیاط لازم نماز را با موالات بخواند, یعنی كارهای نماز مانند ركوع و سجود و تشهد را پشت سر هم بجا آورد و چیزهائی را كه در نماز می خواند به طوری كه معمول است پشت سر هم بخواند, و اگر به قدری بین آنها فاصله بیندازد كه نگویندنماز می خواند, نمازش اشكال دارد.

مساله 1124 - اگر در نماز سهوا بین حرفها یا كلمات فاصله بیندازد و فاصله به قدری نباشد كه صورت نماز از بین برود, چنانچه مشغول ركن بعد نشده باشد, باید آن حرفها یا كلمات را به طور معمول بخواند, و در صورتی كه چیزی بعد از آن خوانده شده لازم است تكرار نماید, و اگرمشغول ركن بعد شده باشد, نمازش صحیح است.

مساله 1125 - طول دادن ركوع و سجود و خواندن سوره های بزرگ , موالات را بهم نمی زند.

قنوت

مساله 1126 - در تمام نمازهای واجب و مستحب , پیش از ركوع ركعت دوم مستحب است قنوت بخواند, و در نماز وتر با آنكه یك ركعت می باشد, خواندن قنوت پیش از ركوع مستحب است , و نماز جمعه در هر ركعت یك قنوت دارد, و نماز آیات پنج قنوت , و نماز عید فطر وقربان در ركعت اول پنج قنوت , و در ركعت دوم چهار قنوت دارد.

مساله 1127 - مستحب است در قنوت دستها را مقابل صورت , و كف آنها را رو به آسمان و پهلوی هم نگهدارد, و غیر شست , انگشتهای دیگر را به هم بچسباند و به كف دستها نگاه كند.

مساله 1128 - در قنوت هر ذكری بگوید

اگرچه یك سبحان اللّه باشد, كافی است , و بهتر است بگوید لا اله الا اللّه الحلیم الكریم لا اله الا اللّه العلی العظیم سبحان اللّه رب السموات السبع ورب الارضین السبع وما فیهن وما بینهن ورب العرش العظیم والحمد للّه رب العالمین.

مساله 1129 - مستحب است انسان قنوت را بلند بخواند, ولی برای كسی كه نماز را به جماعت می خواند, اگر امام جماعت صدای او رابشنود, بلند خواندن قنوت مستحب نیست.

مساله 1130 - اگر عمدا قنوت نخواند, قضا ندارد, و اگر فراموش كند و پیش از آنكه به اندازه ركوع خم شود یادش بیاید, مستحب است بایستد و بخواند, و اگر در ركوع یادش بیاید, مستحب است بعد از ركوع قضا كند, و اگر در سجده یادش بیاید, مستحب است بعد از سلام آن را قضا نماید.

ترجمه نماز

1 - ترجمه سوره حمد:

بسم اللّه یعنی ابتدا می كنم به نام خدا, ذاتی كه جامع جمیع كمالات و از هر گونه نقص منزه است.

الرحمن رحمتش واسع و بی نهایت است.

الرحیم رحمتش ذاتی و ازلی و ابدی است.

الحمد للّه رب العالمین یعنی ثنا مخصوص خداوندی است كه پرورش دهنده همه موجودات است.

الرحمن الرحیم معنای آن گذشت.

مالك یوم الدین یعنی ذات توانائی كه حكمرانی روز جزا با او است.

ایاك نعبد وایاك نستعین یعنی فقط تو را عبادت می كنیم , و فقط از تو كمك می خواهیم.

اهدنا الصراط المستقیم یعنی هدایت كن ما را به راه راست كه آن دین اسلام است.

صراط الذین انعمت علیهم یعنی به راه كسانی كه به آنان نعمت داده ای , كه آنان پیغمبران و جانشینان پیغمبران هستند.

غیر المغضوب علیهم ولا

الضالین یعنی نه به راه كسانی كه غضب كرده ای بر ایشان , و نه آن كسانی كه گمراهند.

2 - ترجمه سوره قل هو اللّه احد:

بسم اللّه الرحمن الرحیم معنای آن گذشت.

قل هو اللّه احد یعنی بگو ای محمد 6 كه خداوند, خدائی است یگانه.

اللّه الصمد یعنی خدائی كه از تمام موجودات بی نیاز است.

لم یلد ولم یولد فرزند ندارد و فرزند كسی نیست.

ولم یكن له كفوا احد یعنی هیچ كس از مخلوقات مثل او نیست.

3 - ترجمه ذكر ركوع و سجود و ذكرهائی كه بعد از آنها مستحب است: سبحان ربی العظیم وبحمده یعنی پروردگار بزرگ من از هر عیب و نقصی پاك و منزه است , و من مشغول ستایش او هستم.

سبحان ربی الاعلی وبحمده یعنی پروردگارمن كه از همه كس بالاتر می باشد از هر عیب و نقصی پاك و منزه است , و من مشغول ستایش او هستم.

سمع اللّه لمن حمده یعنی خدا بشنود و بپذیرد ثنای كسی كه او را ستایش می كند.

استغفر اللّه ربی واتوب الیه یعنی طلب آمرزش می كنم از خداوندی كه پرورش دهنده من است و من به طرف او بازگشت می نمایم.

بحول اللّه وقوته اقوم واقعد یعنی به یاری خدای متعال و قوه او بر می خیزم و می نشینم.

4 - ترجمه قنوت:

لا اله الا اللّه الحلیم الكریم یعنی نیست خدائی سزاوار پرستش مگر خدای یكتای بی همتائی كه صاحب حلم و كرم است.

لا اله الا اللّه العلی العظیم یعنی نیست خدائی سزاوار پرستش مگر خدای یكتای بی همتائی كه بلند مرتبه و بزرگ است.

سبحان اللّه رب السموات السبع ورب الارضین السبع یعنی

پاك و منزه است خداوندی كه پروردگار هفت آسمان و پروردگار هفت زمین است.

وما فیهن وما بینهن ورب العرش العظیم یعنی پروردگار هر چیزی است كه در آسمانها و زمینها و مابین آنها است , و پروردگار عرش بزرگ است.

والحمد للّه رب العالمین یعنی حمد و ثنا مخصوص خداوندی است كه پرورش دهنده تمام موجودات است.

5 - ترجمه تسبیحات اربعه:

سبحان اللّه والحمد للّه ولا اله الا اللّه واللّه اكبر یعنی خداوند متعال پاك و منزه است , و ثنا مخصوص او است , و نیست خدائی سزاوارپرستش مگر خدای بی همتا و بزرگتر است از اینكه او را وصف كنند.

6 - ترجمه تشهد و سلام كامل:

الحمد للّه اشهد ان لا اله الا اللّه وحده لا شریك له یعنی ستایش مخصوص پروردگار است , و شهادت می دهم كه خدائی سزاوار پرستش نیست مگر خدائی كه یگانه است و شریك ندارد.

واشهد ان محمدا عبده ورسوله یعنی شهادت می دهم كه محمد 6 بنده خدا و فرستاده او است.

اللهم صل علی محمد وآل محمد یعنی خدایا رحمت بفرست بر محمد و آل محمد.

وتقبل شفاعته وارفع درجته یعنی قبول كن شفاعت پیغمبر را, و درجه آن حضرت را نزد خود بلند كن.

السلام علیك ایها النبی ورحمة اللّه وبركاته یعنی سلام بر تو ای پیغمبر, و رحمت و بركات خدا بر تو باد.

السلام علینا وعلی عباد اللّه الصالحین یعنی سلام از خداوند عالم بر ما نمازگزاران و تمام بندگان خوب او.

السلام علیكم ورحمة اللّه وبركاته یعنی سلام و رحمت و بركات خداوند بر شما مؤمنین باد.

تعقیب نماز

مساله 1131 - مستحب است انسان بعد از نماز مقداری مشغول

تعقیب , یعنی خواندن ذكر و دعا وقرآن شود, وبهتر است پیش از آنكه ازجای خود حركت كند و وضو و غسل وتیمم او باطل شود, رو به قبله تعقیب را بخواند.

و لازم نیست تعقیب به عربی باشد, ولی بهتر است چیزهائی را كه در كتابهای دعا دستور داده اند بخواند.

و از تعقیبهائی كه خیلی به آن سفارش شده است , تسبیح حضرت زهرا سلام اللّه علیهااست كه باید به این ترتیب گفته شود: 34 مرتبه اللّه اكبر, بعد از آن 33 مرتبه الحمد للّه , بعد از آن 33 مرتبه سبحان اللّه , و می شود سبحان اللّه را پیش از الحمد للّه گفت ولی بهتر است بعد از الحمد للّه گفته شود.

مساله 1132 - مستحب است بعد از نماز, سجده شكر نماید وهمین قدر كه پیشانی را به قصد شكر بر زمین بگذارد كافی است , ولی بهتر است صدمرتبه یا سه مرتبه یا یك مرتبه شكرا للّه یا عفوا بگوید.

ونیز مستحب است هر وقت نعمتی به انسان می رسد یا بلائی از او دور می شود سجده شكر بجاآورد.

صلوات بر پیغمبر

مساله 1133 - هر وقت انسان اسم مبارك حضرت رسول (ص) را مانند محمد و احمد, یا لقب و كنیه آن جناب را مثل مصطفی و ابو القاسم بگوید یا بشنود, اگرچه در نماز باشد, مستحب است صلوات بفرستد.

مساله 1134 - موقع نوشتن اسم مبارك حضرت رسول (ص) مستحب است صلوات را هم بنویسند.

و نیز بهتر است هر وقت آن حضرت را یا می كنند صلوات بفرستند.

شكیات

شكیات نماز ((23))

قسم است: هشت قسم آن شكهائی است كه نماز را باطل می كند, و به

شش قسم آن نباید اعتنا كرد, و نه قسم دیگر آن صحیح است.

شكهای باطل

مساله 1174 - شكهائی كه نماز را باطل می كند از این قرار است: اول - شك در شماره ركعتهای نماز دو ركعتی مثل نماز صبح و نماز مسافر, ولی شك در شماره ركعتهای نماز مستحب و نماز احتیاط نماز را باطل نمی كند.

دوم - شك در شماره ركعتهای نماز سه ركعتی.

سوم - آنكه در نماز چهار ركعتی شك كند كه یك ركعت خوانده یا بیشتر.

چهارم - آنكه در نماز چهار ركعتی پیش از تمام شدن ذكر واجب سجده دوم , شك كند كه دو ركعت خوانده یا بیشتر.

پنجم - شك بین دو و پنچ یا دو و بیشتر از پنج.

ششم - شك بین سه و شش یا سه و بیشتر از شش.

هفتم - شك در ركعتهای نماز كه نداند چند ركعت خوانده است.

هشتم - شك بین چهار و شش یا چهار و بیشتر از شش , و شك بین چهار و پنج بعد از ركوع و قبل از تمام شدن سجدتین.

مساله 1175 - اگر یكی از شكهای باطل برای انسان پیش آید, بهتر آن است كه نماز را بهم نزدند بلكه به قدری فكر كند كه صورت نماز بهم بخورد یا از پیدا شدن یقین یا گمان نا امید شود.

شكهائی كه نباید به آنها اعتنا كرد

مساله 1176 - شكهائی كه نباید به آنها اعتنا كرد از این قرار است: ((اول)) شك در چیزی كه محل بجا آوردن آن گذشته است: مثل آنكه در ركوع شك كند كه حمد را خوانده یا نه.

((دوم)) شك بعد از سلام نماز.

((سوم)) شك بعد از گذشتن وقت نماز.

((چهارم)) شك كثیر الشك , یعنی كسی كه زیاد شك می كند.

((پنجم)) شك امام در شماره ركعتهای

نماز در صورتی كه ماموم شماره آنها را بداند, و همچنین شك ماموم در صورتی كه امام شماره ركعتهای نمازرا بداند.

((ششم)) شك در نمازهای مستحبی و نماز احتیاط.

1 - شك در چیزی كه محل آن گذشته است:

مساله 1177 - اگر در بین نماز شك كند كه یكی از كارهای واجب آن را انجام داده یا نه , مثلا شك كند كه حمد خوانده یا نه , چنانچه مشغول كاری كه باید بعد از آن انجام دهد نشده , باید آنچه را كه در انجام آن شك كرده بجا آورد, و اگر به كاری كه باید بعد از آن انجام دهد مشغول شده , به شك خود اعتنا نكند.

مساله 1178 - اگر در بین خواندن آیه ای شك كند كه آیه پیش را خوانده یا نه , یا وقتی كه آخر آیه را می خواند شك كند كه اول آن راخوانده یا نه , به شك خود اعتنا نكند.

مساله 1179 - اگر بعد از ركوع یا سجود شك كند كه كارهای واجب آن , مانند ذكر و آرام بودن بدن را انجام داده یا نه , باید به شك خوداعتنا نكند.

مساله 1180 - اگر در حالی كه به سجده می رود شك كند كه ركوع كرده یانه , لازم است برگشته وركوع را بجا آورد, واگر شك كند كه بعد ازركوع ایستاده یانه ,باید به شك خود اعتنا كند.

مساله 1181 - اگر در حال برخاستن شك كند كه سجده یا تشهد را بجا آورده یا نه , باید برگردد و بجا آورد.

مساله 1182 - كسی كه نشسته یا خوابیده نماز می خواند, اگر موقعی كه

حمد یا تسبیحات می خواند, شك كند كه سجده یا تشهد رابجا آورده یا نه , باید به شك خود اعتنا نكند.

و اگر پیش از آنكه مشغول حمد یا تسبیحات شود شك كند كه سجده یا تشهد را بجا آورده یا نه ,باید بجا آورد.

مساله 1183 - اگر شك كند كه یكی از ركنهای نماز را بجا آورده یا نه , چنانچه مشغول كاری كه بعد از آن است نشده باید آن را بجا آورد,مثلا اگر پیش از خواندن تشهد شك كند كه دو سجده را بجا آورده یا نه باید بجا آورد, و چنانچه بعد یادش بیاید كه آن ركن را بجا آورده بود,چون ركن زیاد شده نمازش باطل است.

مساله 1184 - اگر شك كند عملی را كه ركن نیست بجا آورده یا نه , چنانچه مشغول كاری كه بعد از آن است نشده , باید آن را بجا آورد, مثلااگر پیش از خواندن سوره شك كند كه حمد را خوانده یانه , باید حمد را بخواند, و اگر بعد از انجام آن یادش بیاید كه آن را بجا آورده بود, چون ركن زیاد نشده نمازش صحیح است.

مساله 1185 - اگر شك كند كه ركنی را بجا آورده یا نه , مثلا مشغول تشهد است اگر شك كند كه دو سجده را بجا آورده یا نه , و به شك خوداعتنا نكند و بعدا یادش بیاید كه آن ركن را بجا نیاورده , در صورتی كه مشغول ركن بعد نشده , باید آن را بجا آورد, و اگر مشغول ركن بعد شده نمازش باطل است , مثلا اگر پیش از ركوع ركعت بعد یادش

بیاید كه دو سجده را بجا نیاورده , باید بجا آورد, و اگر در ركوع یا بعد از آن یادش بیاید نمازش باطل است.

مساله 1186 - اگر شك كند عملی را كه ركن نیست بجا آورده یا نه , چنانچه مشغول كاری كه بعد از آن است شده , باید به شك خود اعتنانكند, مثلا موقعی كه مشغول خواندن سوره است , اگر شك كند كه حمد را خوانده یا نه , باید به شك خود اعتنا نكند, و اگر بعد یادش بیاید كه آن را بجا نیاورده , در صورتی كه مشغول ركن بعد نشده , باید بجا آورد, و اگر مشغول ركن بعد شده , نمازش صحیح است , بنابر این اگر مثلا درقنوت یادش بیاید كه حمد را نخوانده , باید بخواند, و اگر در ركوع یادش بیاید نماز او صحیح است.

مساله 1187 - اگر شك كند كه سلام نماز را گفته یا نه , چنانچه مشغول نماز دیگر شده , یا بواسطه انجام كاری كه نماز را بهم می زند, از حال نمازگزار بیرون رفته , باید به شك خود اعتنا نكند و اگر پیش از اینها شك كند, باید سلام را بگوید اگرچه مشغول تعقیب باشد.

و اگر شك كندكه سلام را درست گفته یا نه , به شك خود اعتنا نكند هرچند مشغول تعقیب هم نشده باشد.

2 - شك بعد از سلام

مساله 1188 - اگر بعد از سلام نماز شك كند كه نمازش صحیح بوده یا نه , مثلا شك كند ركوع كرده یا نه , یا بعد از سلام نماز چهار ركعتی شك كند كه چهار ركعت خوانده

یا پنج ركعت , به شك خود اعتنا نكند, ولی اگر هر دو طرف شك او باطل باشد, مثلا بعد از سلام نماز چهارركعتی شك كند كه سه ركعت خوانده یا پنج ركعت , نمازش باطل است.

3 - شك بعد از وقت:

مساله 1189 - اگر بعد از گذشتن وقت نماز, شك كند كه نماز خوانده یا نه یا گمان كند كه نخوانده , خواندن آن لازم نیست , ولی اگر پیش ازگذشتن وقت شك كند كه نماز خوانده یا نه اگرچه گمان كند كه خوانده است , باید آن نماز را بخواند.

مساله 1190 - اگر بعد از گذشتن وقت شك كند كه نماز را درست خوانده یا نه , به شك خود اعتنا نكند.

مساله 1191 - اگر بعد از گذشتن وقت نماز ظهر و عصر بداند چهار ركعت نماز خوانده ولی نداند به نیت ظهر خوانده یا به نیت عصر, بنابراحتیاط چهار ركعت نماز قضا به نیت نمازی كه بر او واجب است بخواند.

مساله 1192 - اگر بعد از گذشتن وقت نماز مغرب و عشا, بداند یك نماز خوانده ولی نداند سه ركعتی خوانده یا چهار ركعتی , باید قضای نمازمغرب و عشا را بخواند.

4 - كثیر الشك (كسی كه زیاد شك می كند):

مساله 1193 - كثیر الشك كسی است كه عرفا بگویند زیادشك می كند یا اینكه حال او به نحوی باشد كه در هر سه نماز لا اقل یك مرتبه شك كند, و چنین شخصی به شك خود اعتنا نكند و لكن معتبر است زیادی شك از جهت عارضه موقتی مانند پریشانی خاطر از غضب وترس نباشد.

مساله 1194 - كثیر الشك

اگر در بجا آوردن چیزی از اجزاء نماز شك كند, باید بنا بگذارد كه آن را بجا آورده , مثلا اگر شك كند كه ركوع كرده یا نه , باید بنا بگذارد كه ركوع كرده است , و اگر در بجا آوردن چیزی شك كند كه نماز را باطل می كند, مثل اینكه شك كند كه نماز صبح رادو ركعت خوانده یا سه ركعت , بنا را بر صحت می گذارد.

مساله 1195 - كسی كه در یك چیز نماز زیاد شك می كند, چنانچه در چیزهای دیگر نماز شك كند, باید به دستور آن عمل نماید, مثلا كسی كه زیاد شك می كند سجده كرده یا نه , اگر در بجا آوردن ركوع شك كند باید به دستور آن رفتار نماید, یعنی اگر به سجده نرفته ركوع رابجا آورد, و اگر به سجده رفته اعتنا نكند.

مساله 1196 - كسی كه در نماز مخصوصی مثلا در نماز ظهر زیاد شك می كند اگر در نماز دیگر مثلا در نماز عصر شك كند, باید به دستورشك رفتار نماید.

مساله 1197 - كسی كه وقتی در جای مخصوصی نماز می خواند, زیاد شك می كند, اگر در غیر آنجا نماز بخواند و شكی برای او پیش آید, بایدبه دستور شك عمل نماید.

مساله 1198 - اگر انسان شك كند كه كثیر الشك شده یا نه , باید به دستور شك عمل نماید.

و كثیر الشك تا وقتی یقین نكند كه به حال معمولی مردم برگشته , باید به شك خود اعتنا نكند.

مساله 1199 - كسی كه زیاد شك می كند, اگر شك كند ركنی را بجا آورده یا نه , و

اعتنا نكند بعد یادش بیاید كه آن را بجا نیاورده , چنانچه مشغول ركن بعد نشده , باید آن را بجا آورد, و اگر مشغول ركن بعد شده نمازش باطل است , مثلا اگر شك كند ركوع كرده یا نه و اعتنا نكند,چنانچه پیش از سجده دوم یادش بیاید كه ركوع نكرده است باید ركوع كند, و اگر در سجده دوم یادش بیاید, نمازش باطل است.

مساله 1200 - كسی كه زیاد شك می كند, اگر شك كند چیزی را كه ركن نیست بجا آورده یا نه و اعتنا نكند و بعد یادش بیاید كه آن رابجا نیاورده , چنانچه از محل بجا آوردن آن نگذاشته , باید آن را بجا آورد, و اگر از محل آن گذشته نمازش صحیح است , مثلا اگر شك كند كه حمدخوانده یا نه و اعتنا نكند, چنانچه در قنوت یادش بیاید كه حمد نخوانده , باید بخواند, و اگر در ركوع یادش بیاید, نماز او صحیح است.

5 - شك امام و ماموم:

مساله 1201 - اگر امام جماعت در شماره ركعتهای نماز شك كند, مثلا شك كند كه سه ركعت خوانده یا چهار ركعت , چنانچه ماموم یقین یاگمان داشته باشد كه چهار ركعت خوانده و به امام بفهماند كه چهار ركعت خوانده است , امام باید نماز را تمام كند و خواندن نماز احتیاط لازم نیست.

و نیز اگر امام یقین یا گمان داشته باشد كه چند ركعت خوانده است و ماموم در شماره ركعتهای نماز شك كند, باید به شك خود اعتنانكند, و بلكه در افعال نماز نیز شك امام با حفظ ماموم به طور یقین و بالعكس

اعتبار ندارد.

6 - شك در نماز مستحبی:

مساله 1202 - اگر در شماره ركعتهای نماز مستحبی شك كند, چنانچه طرف بیشتر شك نماز را باطل می كند, باید بنا را بر كمتر بگذارد, مثلااگر در نافله صبح شك كند كه دو ركعت خوانده یا سه ركعت , باید بنا بگذارد كه دو ركعت خوانده است , و اگر طرف بیشتر شك نماز را باطل نمی كند, مثلا شك كند كه دو ركعت خوانده یا یك ركعت , به هر طرف شك عمل كند, نمازش صحیح است.

مساله 1203 - كم شدن ركن نافله را باطل می كند, ولی زیاد شدن ركن آن را باطل نمی كند, پس اگر یكی از كارهای نافله را فراموش كند وموقعی یادش بیاید كه مشغول ركن بعد از آن شده , باید آن كار را انجام دهد و دوباره آن ركن را بجا آورد, مثلا اگر در بین ركوع یادش بیاید كه سوره حمد را نخوانده , باید برگردد و حمد را بخواند و دوباره به ركوع رود.

مساله 1204 - اگر در یكی از كارهای نافله شك كند, خواه ركن باشد یا غیر ركن , چنانچه محل آن نگذشته , باید بجا آورد, و اگر محل آن گذشته به شك خود اعتنا نكند.

مساله 1205 - اگر در نماز مستحبی دو ركعتی گمانش به سه ركعت یا بیشتر برود, باید اعتنا نكند و نمازش صحیح است.

و اگر گمانش به دوركعت یا كمتر برود, باید به همان گمان عمل كند, مثلا اگر گمانش به یك ركعت می رود باید یك ركعت دیگر بخواند.

مساله 1206 - اگر در نماز نافله كاری كند كه برای

آن در نماز واجب سجده سهو واجب می شود, یا یك سجده یا تشهد را فراموش نماید,لازم نیست بعد از نماز سجده سهو یا قضای سجده و تشهد را بجا آورد.

مساله 1207 - اگر شك كند كه نماز مستحبی را خوانده یا نه , چنانچه آن نماز مثل نماز جعفر طیار وقت معین نداشته باشد, بنا بگذارد كه نخوانده است.

و همچنین است اگر مثل نافله یومیه وقت معین داشته باشد و پیش از گذشتن وقت شك كند كه آن را بجا آورده یا نه , ولی اگر بعداز گذشتن وقت شك كند كه خوانده است یا نه , به شك خود اعتنا نكند.

شكهای صحیح

مساله 1208 - در نه صورت اگر در شماره ركعتهای نماز چهار ركعتی شك كند, بنابر احتیاط مستحب باید فورا فكر نماید, پس اگر یقین یاگمان به یك طرف شك پیدا كرد, همان طرف را بگیرد ونماز را تمام كند, و گرنه به دستورهائی كه گفته می شود عمل نماید, و آن نه صورت از این قرار است: اول - آنكه بعد از تمامی ذكر سجده دوم شك كند كه دو ركعت خوانده است یا سه ركعت , باید بنا بگذارد كه سه ركعت خوانده است و یك ركعت دیگر بخواند و نماز را تمام كند, و بعد از نماز بنابر احتیاط واجب یك ركعت نماز احتیاط ایستاده بجا آورد.

دوم - شك بین دو و چهار بعد از تمامی ذكر از سجده دوم كه باید بنا بگذارد چهار ركعت خوانده و نماز را تمام كند, و بعد از نماز دو ركعت نمازاحتیاط ایستاده بخواند.

سوم - شك بین دو و سه و چهار

بعد از تمامی ذكر از سجده دوم كه باید بنا را بر چهار بگذارد و بعد از نماز دو ركعت نماز احتیاط ایستاده و بعد دو ركعت نشسته بجا آورد.

چهارم - شك بین چهار و پنج بعد از تمام كردن ذكر از سجده دوم كه باید بنا را بر چهار بگذارد و نماز را تمام كند و بعد از نماز دو سجده سهوبجا آورد.

ولی اگر بعد از سجده اول , یا پیش از تمامی ذكر از سجده دوم , یكی از این چهار شك برای او پیش آید, نمازش باطل است.

پنجم - شك بین سه و چهار, كه در هر جای نماز باشد, باید بنا را بر چهار بگذارد و نماز را تمام كند و بعد از نماز یك ركعت نماز احتیاط ایستاده یا دو ركعت نشسته بجا آورد.

ششم - شك بین چهار و پنج در حال ایستاده , كه باید بنشیند و تشهد بخواند و نماز را سلام دهد و یك ركعت نماز احتیاط ایستاده یا دو ركعت نشسته بجا آورد.

هفتم - شك بین سه و پنج در حال ایستاده , كه باید بنشیند و تشهد بخواند و نماز را سلام دهد و دو ركعت نماز احتیاط ایستاده بجا آورد.

هشتم - شك بین سه و چهار و پنج در حال ایستاده , كه باید بنشیند و تشهد بخواند و بعد از سلام نماز, دو ركعت نماز احتیاط ایستاده و بعد دوركعت نشسته بجا آورد.

نهم - شك بین پنج و شش در حال ایستاده , كه باید بنشیند و تشهد بخواند و نماز را سلام دهد و دو سجده سهو بجا آورد.

و نیز بنابر احتیاط

واجب دو سجده سهو برای ایستادن بی جا در این چهار صورت بجا آورد.

مساله 1209 - اگر یكی از شكهای صحیح برای انسان پیش آید, بنابر احتیاط واجب نباید نماز را بشكند و بایستی بدستوری كه گفته شدعمل نماید.

مساله 1210 - اگر یكی از شكهائی كه نماز احتیاط برای آنها واجب است , در نماز پیش آید, چنانچه انسان نماز را تمام كند احتیاط واجب آن است كه نماز احتیاط را بخواند و بدون خواندن نماز احتیاط, نماز را از سر نگیرد, و اگر پیش از انجام كاری كه نماز را باطل می كند نماز را از سربگیرد, نماز دومش هم باطل است , ولی اگر بعد از انجام كاری كه نماز را باطل می كند, مشغول نماز شود نماز دومش صحیح است.

مساله 1211 - وقتی یكی از شكهای باطل برای انسان پیش آید و بداند كه اگر به حالت بعدی منتقل شود برای او یقین یا گمان پیدا می شود,جایز نیست با حالت شك نماز را ادامه دهد, مثلا اگر در حال ایستادن شك كند كه یك ركعت خوانده یا بیشتر و بداند كه اگر به ركوع رود به یك طرف , یقین یا گمان پیدا می كند, جایز نیست با این حال ركوع كند.

مساله 1212 - اگر اول , گمانش به یك طرف بیشتر باشد, بعد دو طرف در نظر او مساوی شود, باید به دستور شك عمل نماید, و اگر اول دوطرف در نظر او مساوی باشد و به طرفی كه وظیفه او است بنا بگذارد, بعد گمانش به طرف دیگر برود, باید همان طرف را بگیرد و نماز را تمام كند.

مساله

1213 - كسی كه نمی داند گمانش به یك طرف بیشتر است یا هر دو طرف در نظر او مساوی است , باید به دستور شك عمل كند.

مساله 1214 - اگر بعد از نماز بداند كه در بین نماز حال تردیدی داشته كه مثلا دو ركعت خوانده یا سه ركعت و بنا را بر سه گذاشته ولی نداندكه گمانش به خواندن سه ركعت بوده یا هر دو طرف در نظر او مساوی بوده , باید نماز احتیاط را بخواند.

مساله 1215 - اگر موقعی كه تشهد می خواند یا بعد از ایستادن شك كند كه دو سجده را بجا آورده یا نه , و در همان موقع یكی از شكهائی كه اگر بعد از تمام شدن دو سجده اتفاق بیفتد صحیح می باشد, برای او پیش آید, مثلا شك كند كه دو ركعت خوانده یا سه ركعت , چنانچه به دستور آن شك عمل كند, نماز صحیح است.

مساله 1216 - اگر پیش از آنكه مشغول تشهد شود یا پیش از ایستادن , شك كند كه یك یا دو سجده را بجا آورده یا نه , و در همان موقع یكی از شكهائی كه بعد از تمام شدن دو سجده صحیح است , برایش پیش آید نمازش باطل است.

مساله 1217 - اگر موقعی كه ایستاده بین سه و چهار یا بین سه و چهار و پنح شك كند و یادش بیاید كه یك یا دو سجده از ركعت پیش رابجا نیاورده , نمازش باطل است.

مساله 1218 - اگر شك او از بین برود و شك دیگری برایش پیش آید, مثلا اول شك كند كه دو ركعت خوانده

یا سه ركعت , بعد شك كندكه سه ركعت خوانده یا چهار ركعت , باید به دستور شك دوم عمل نماید.

مساله 1219 - اگر بعد از نماز شك كند كه در حال نماز مثلا بین دو و چهار شك كرده , یا بین سه و چهار, بهتر آن است كه به دستور هر دوعمل كند و نماز را دوباره بخواند, و جایز است كه نماز را بهم زده و دوباره بخواند.

مساله 1220 - اگر بعد از نماز بفهمد كه در حال نماز شكی برای او پیش آمده ولی نداند از شكهای باطل یا صحیح بوده , و اگر از شكهای صحیح بوده نداند كدام قسم آن بوده است , بهتر آن است كه دو ركعت نماز احتیاط ایستاده و یك ركعت ایستاده و دو ركعت نشسته و دوسجده سهو بجا آورد و نماز را هم دوباره بخواند, و جایز است نماز را بهم زده و دوباره بخواند.

مساله 1221 - كسی كه نشسته نماز می خواند, اگر شكی كند كه باید برای آن یك ركعت نماز احتیاط ایستاده یا دو ركعت نشسته بخواند, بایدیك ركعت نشسته بجا آورد, و اگر شكی كند كه باید برای آن دو ركعت نماز احتیاط ایستاده بخواند, باید دو ركعت نشسته بجا آورد.

مساله 1222 - كسی كه ایستاده نماز می خواند, اگر موقع خواندن نماز احتیاط از ایستادن عاجز شود, باید مثل كسی كه نماز را نشسته می خواند كه حكم آن در مساله پیش گفته شد, نماز احتیاط را بجا آورد.

مساله 1223 - كسی كه نشسته نماز می خواند, اگر موقع خواندن نماز احتیاط بتواند بایستد, باید به وظیفه كسی

كه نماز را ایستاده می خواندعمل كند.

دستور نماز احتیاط

مساله 1224 - كسی كه نماز احتیاط بر او واجب است , بعد از سلام نماز باید فورا نیت نماز احتیاط كند و تكبیر بگوید و حمد را بخواند و به ركوع رود و دو سجده نماید, پس اگر یك ركعت نماز احتیاط بر او واجب است , بعد از دو سجده تشهد بخواند و سلام دهد, و اگر دو ركعت نمازاحتیاط بر او واجب است بعد از دو سجده یك ركعت دیگر مثل ركعت اول بجا آورد و بعد از تشهد سلام دهد.

مساله 1225 - نماز احتیاط سوره و قنوت ندارد و باید آن را آهسته بخوانند و نیت آن را به زبان نیاورند, و احتیاط واجب آن است كه ((بسم اللّه)) آن را هم آهسته بگویند.

مساله 1226 - اگر پیش از خواندن نماز احتیاط بفهمد نمازی كه خوانده درست بوده , لازم نیست نماز احتیاط را بخواند, و اگر در بین نمازاحتیاط بفهمد لازم نیست آن را تمام نماید.

مساله 1227 - اگر پیش از خواندن نماز احتیاط بفهمد كه ركعتهای نمازش كم بوده , چنانچه كاری كه نماز را باطل می كند انجام نداده , بایدآنچه را از نماز نخوانده بخواند و برای سلام بی جا دو سجده سهو بنماید, و اگر كاری كه نماز را باطل می كند انجام داده مثلا پشت به قبله كرده ,باید نماز را دوباره بجا آورد.

مساله 1228 - اگر بعد از نماز احتیاط بفهمد كسری نمازش به مقدار نماز احتیاط بوده , مثلا در شك بین سه و چهار یك ركعت نماز احتیاط بخواند, بعد بفهمد نماز را سه ركعت

خوانده , نمازش صحیح است.

مساله 1229 - اگر بعد از خواندن نماز احتیاط بفهمد كسری نماز كمتر از نماز احتیاط بوده , مثلا در شك بین دو و چهار, دو ركعت نمازاحتیاط بخواند, بعد بفهمد نماز را سه ركعت خوانده , باید نماز را دوباره بخواند.

مساله 1230 - اگر بعد از خواندن نماز احتیاط بفهمد كسری نمازش بیشتر از نماز احتیاط بوده , مثلا در شك بین سه و چهار یك ركعت نمازاحتیاط بخواند, بعد بفهمد نماز را دو ركعت خوانده , چنانچه بعد از نماز احتیاط كاری كه نماز را باطل می كند انجام داده , مثلا پشت به قبله كرده باید نماز را دوباره بخواند, و اگر كاری كه نماز را باطل می كند انجام نداده , نماز احتیاطش محسوب است و یك ركعت كسری نمازش را بجا آوردو نمازش صحیح است , و برای زیادی هر یك از سلام در اصل نماز و نماز احتیاط دو سجده سهو بجا آورد.

مساله 1231 - اگر بین دو وسه وچهار شك كند وبعد از خواندن دو ركعت نماز احتیاط ایستاده , یادش بیاید كه نماز را دو ركعت خوانده , لازم نیست دو ركعت نماز احتیاط نشسته را بخواند.

مساله 1232 - اگر بین سه و چهار شك كند و موقعی كه یك ركعت نماز احتیاط ایستاده را می خواند یادش بیاید كه نماز را سه ركعت خوانده , باید نماز احتیاط را تمام كند ونمازش صحیح است و برای سلام زیادی سجده سهو می نماید, و اگر موقعی كه دو ركعت نماز احتیاط نشسته می خواند یادش بیاید, پس اگر قبل از ركوع اول یادش

بیاید, بایستد و نماز را مطابق كسری كه دارد تمام نماید, و اگر بعد از ركوع یادش بیاید نمازش باطل است.

مساله 1233 - اگر بین دو و سه و چهار شك كند, و موقعی كه دو ركعت نماز احتیاط ایستاده را می خواند, پیش از ركوع دوم یادش بیاید كه نماز را سه ركعت خوانده , باید بنشیند و نماز احتیاط را یك ركعتی تمام كند, و بهتر آن است كه نماز را دوباره بخواند.

مساله 1234 - اگر در بین نماز احتیاط بفهمد كسری نمازش بیشتر یا كمتر از نماز احتیاط بوده , چنانچه نتواند نماز احتیاط را مطابق كسری نمازش تمام كند, باید آن را رها كند, و در این صورت اگر ممكن باشد كسری نماز را بجا آورد و اگر ممكن نباشد, نماز را دوباره بخواند, مثلا درشك بین سه و چهار اگر موقعی كه دو ركعت نماز احتیاط نشسته را می خواند یادش بیاید كه نماز را دو ركعت خوانده چون نمی تواند دو ركعت نشسته را بجای دو ركعت ایستاده حساب كند, باید نماز احتیاط نشسته را رها كند, پس اگر قبل از ركوع اول نماز احتیاط یادش آمده بود بایدكسری نمازش را بخواند, و اگر بعد از آن بوده باید نماز را دوباره بجا آورد.

مساله 1235 - اگر شك كند نماز احتیاطی را كه بر او واجب بوده بجا آورده یا نه , چنانچه وقت نماز گذشته به شك خود اعتنا نكند, و اگروقت دارد, در صورتی كه بین شك و نماز زیاد طول نكشیده و كاری هم مثل رو گرداندن از قبله كه نماز را باطل می كند انجام

نداده , باید نمازاحتیاط را بخواند, و اگر كاری كه نماز را باطل می كند بجا آورده , یا بین نماز و شك او زیاد طول كشیده , اعتنا به شك ننماید.

مساله 1236 - اگر در نماز احتیاط, ركنی را زیاد كند, یا مثلا بجای یك ركعت دو ركعت بخواند, نماز احتیاط باطل می شود, و باید دوباره اصل نماز را بخواند.

مساله 1237 - موقعی كه مشغول نماز احتیاط است اگر در یكی از كارهای آن شك كند, چنانچه محل آن نگذشته باید بجا آورد, و اگر محلش گذشته باید به شك خود اعتنا نكند, مثلا اگر شك كند كه حمد خوانده یا نه , چنانچه به ركوع نرفته باید بخواند, و اگر به ركوع رفته باید به شك خود اعتنا نكند.

مساله 1238 - اگر در شماره ركعتهای نماز احتیاط شك كند, چنانچه طرف بیشتر شك نماز را باطل می كند, باید بنا را بر كمتر بگذارد, و اگرطرف بیشتر شك نماز را باطل نمی كند, باید بنا را بر بیشتر بگذارد, مثلا موقعی كه مشغول خواندن دو ركعت نماز احتیاط است , اگر شك كندكه دو ركعت خوانده یا سه ركعت , چون طرف بیشتر شك نماز را باطل می كند, باید بنا بگذارد كه دو ركعت خوانده , و اگر شك كند كه یك ركعت خوانده یا دو ركعت , چون طرف بیشتر شك نماز را باطل نمی كند, باید بنا بگذارد كه دو ركعت خوانده است.

مساله 1239 - اگر در نماز احتیاط چیزی كه ركن نیست سهوا كم یا زیاد شود, سجده سهو ندارد.

مساله 1240 - اگر بعد از سلام نماز احتیاط

شك كند كه یكی از اجزاء یا شرائط آن را بجا آورده یا نه , به شك خود اعتنا نكند.

مساله 1241 - اگر در نماز احتیاط, تشهد یا یك سجده را فراموش كند, و در جای خود تداركش ممكن نباشد, احتیاط واجب آن است كه بعد از سلام نماز, آن را قضا نماید.

مساله 1242 - اگر نماز احتیاط و قضای یك سجده یا قضای یك تشهد یا دو سجده سهو بر او واجب شود, باید اول نماز احتیاط رابجا آورد.

مساله 1243 - حكم گمان در نماز نسبت به ركعات مثل حكم یقین است , مثلا اگر نداند كه یك ركعت خوانده یا دو ركعت وگمان داشته باشدكه دو ركعت خوانده , بنا می گذارد كه دو ركعت است , و اگر در نماز چهار ركعتی گمان دارد كه چهار ركعت خوانده , نباید نماز احتیاط بخواند.

واما نسبت به افعال , گمان حكم شك را دارد, پس اگر گمان دارد ركوع كرده , در صورتی كه داخل سجده نشده است باید آن را بجا آورد, و اگرگمان دارد حمد را نخوانده , چنانچه در سوره داخل شده باشد اعتنا به گمان ننماید و نمازش صحیح است.

مساله 1244 - حكم شك و سهو و گمان در نمازهای واجب یومیه و نمازهای واجب دیگر فرق ندارد, مثلا اگر در نماز آیات شك كند كه یك ركعت خوانده یا دو ركعت , چون شك او در نماز دو ركعتی است , نمازش باطل می شود, و اگر گمان داشته باشد كه دو ركعت یا یك ركعت است ,بر طبق گمان خود نماز را تمام می نماید.

سجده سهو

مساله 1245 -

برای پنج چیز بعد از سلام نماز, انسان باید دو سجده سهو به دستوری كه بعدا گفته می شود بجا آورد: اول - آنكه در بین نماز, سهوا حرف بزند.

دوم - جائی كه نباید نماز را سلام دهد, مثلا در ركعت اول سهوا سلام بدهد.

سوم - آنكه تشهد را فراموش كند.

چهارم - آنكه در نماز چهار ركعتی بعد از تمامی ذكر سجده دوم شك كند كه چهار ركعت خوانده یا پنج ركعت.

پنجم - آنكه یك سجده را فراموش كند یا اینكه در جائی كه باید بایستد مثلا موقع خواندن حمد و سوره اشتباها بنشیند, یا در جائی كه بایدبنشیند مثلا موقع خواندن تشهد اشتباها بایستد, در همه این صور, بنابر احتیاط واجب , باید دو سجده سهو بجا آورد, و در غیر اینها برای هرچیزی كه در نماز اشتباها كم یا زیاد كند, احتیاط مستحب آن است كه دو سجده سهو بنماید.

و احكام این چند صورت در مسائلی گفته می شود.

مساله 1246 - اگر انسان اشتباها یا به خیال اینكه نمازش تمام شده حرف بزند, باید دو سجده سهو بجا آورد.

مساله 1247 - برای صدائی كه از آه كشیدن و سرفه كردن پیدا می شود, سجده سهو واجب نیست , ولی اگر مثلا سهوا آخ یا آه بگوید, بایدسجده سهو نماید.

مساله 1248 - اگر چیزی را كه غلط خوانده دوباره به طور صحیح بخواند, برای دوباره خواندن آن سجده سهو واجب نیست.

مساله 1249 - اگر در نماز سهوا مدتی حرف بزند و تمام آنها عرفا یك مرتبه حساب شود, دو سجده سهو بعد از سلام نماز كافی است.

مساله 1250 - اگر سهوا تسبیحات اربعه را

نگوید, احتیاط مستحب آن است كه بعد از نماز دو سجده سهو بجا آورد.

مساله 1251 - اگر در جائی كه نباید سلام نماز را بگوید, سهوا بگوید ((السلام علینا وعلی عباد اللّه الصالحین)) یا بگوید ((السلام علیكم)) اگرچه ((ورحمة اللّه وبركاته)) را نگفته باشد, باید دو سجده سهو بنماید, ولی اگر اشتباها بگوید ((السلام علیك ایها النبی ورحمة اللّه وبركاته)) , احتیاط مستحب آن است كه دو سجده سهو بجا آورد.

مساله 1252 - اگر در جائی كه نباید سلام دهد, اشتباها هر سه سلام را بگوید, دو سجده سهو كافی است.

مساله 1253 - اگر یك سجده یا تشهد را فراموش كند و پیش از ركوع ركعت بعد یادش بیاید, باید برگردد و بجا آورد, و بعد از نماز بنابراحتیاط واجب برای ایستادن بی جا دو سجده سهو بنماید.

مساله 1254 - اگر در ركوع یا بعد از آن یادش بیاید كه یك سجده یا تشهد را از ركعت پیش فراموش كرده , باید بعد از سلام نماز بنابراحتیاط سجده یا تشهد را قضا نماید و بعد از آن دو سجده سهو نیز بجا آورد.

مساله 1255 - اگر سجده سهو را بعد از سلام نماز عمدا بجا نیاورد, معصیت كرده و واجب است هرچه زودتر آن را انجام دهد, و چنانچه سهوا بجا نیاورد, هر وقت یادش آمد بنابر احتیاط باید فورا انجام دهد و لازم نیست نماز را دوباره بخواند.

مساله 1256 - اگر شك دارد مثلا دو سجده سهو بر او واجب شده یا نه , لازم نیست بجا آورد.

مساله 1257 - كسی كه شك دارد مثلا دو سجده سهو بر او واجب شده یا چهارتا,

اگر دو سجده بنماید كافی است.

مساله 1258 - اگر بداند یكی از دو سجده سهو را بجا نیاورده , و تدارك ممكن نباشد, باید دو سجده سهو بجا آورد, و اگر بداند سهوا سه سجده كرده احتیاط واجب آن است كه دوباره دو سجده سهو بنماید.

دستور سجده سهو:

مساله 1259 - دستور سجده سهو این است كه بعد از سلام نماز فورا نیت سجده سهو كند و پیشانی را به چیزی كه سجده بر آن صحیح است بگذارد, و احوط این است كه بگوید ((بسم اللّه وباللّه السلام علیك ایها النبی ورحمة اللّه وبركاته)).

بعد باید بنشیند و دوباره به سجده رودو ذكری را كه گفته شد بگوید و بنشیند, و بعد از خواندن تشهد سلام دهد, و اگر در سجده عوض ذكر سابق بگوید ((بسم اللّه وباللّه اللهم صل علی محمد وآل محمد)) كافی است.

قضای سجده و تشهد فراموش شده

مساله 1260 - سجده و تشهدی را كه انسان فراموش كرده و بعد از نماز, قضای آن را بجا می آورد, باید تمام شرائط نماز مانند پاك بودن بدن و لباس و رو به قبله بودن و شرطهای دیگر را داشته باشد.

مساله 1261 - اگر سجده را چند دفعه فراموش كند, مثلا یك سجده از ركعت اول و یك سجده از ركعت دوم فراموش نماید, باید بعد از نماز,قضای هر دو را با سجده های سهوی كه احتیاطا برای آنها لازم است بجا آورد.

مساله 1262 - اگر یك سجده و تشهد را فراموش كند, می تواند هر یكی را كه بخواهد اول قضا نماید, اگرچه بداند كدام اول فراموش شده است.

مساله 1263 - اگر دو سجده از دو ركعت فراموش نماید, لازم نیست هنگام قضا مراعات ترتیب نماید.

مساله 1264 - اگر بین سلام نماز و قضای سجده یا تشهد كاری كند كه اگر عمدا یا سهوا در نماز اتفاق بیفتد نماز باطل می شود, مثلا پشت به قبله نماید, احتیاط واجب آن است كه بعد از قضای سجده

و تشهد دوباره نماز را بخواند.

مساله 1265 - اگر بعد از سلام نماز یادش بیاید كه یك سجده یا تشهد را از ركعت آخر فراموش كرده , باید برگشته و نماز را تمام نموده و دوسجده سهو برای سلام بی جا بجا آورد.

مساله 1266 - اگر بین سلام نماز و قضای سجده یا تشهد كاری كند كه برای آن سجده سهو واجب می شود, مثل آنكه سهوا حرف بزند, بنابراحتیاط واجب باید سجده یا تشهد را قضا كند و غیر از سجده سهوی كه برای قضای سجده یا تشهد می نماید دو سجده سهو دیگربنماید.

مساله 1267 - اگر نداند كه در نماز سجده را فراموش كرده یا تشهد را, باید سجده را قضا نماید و دو سجده سهو بجا آورد و احتیاطا تشهد رانیز قضا نماید.

مساله 1268 - اگر شك دارد كه سجده یا تشهد را فراموش كرده یا نه , واجب نیست قضا یا سجده سهو نماید.

مساله 1269 - اگر بداند سجده یا تشهد را فراموش كرده و شك كند كه پیش از ركوع ركعت بعد بجا آورده یا نه , احتیاط واجب آن است كه آن را قضا نماید.

مساله 1270 - كسی كه باید سجده یا تشهد را قضا نماید, اگر برای كار دیگر هم سجده سهو بر او واجب شود, باید بعد از نماز سجده یا تشهدرا قضا نماید, بعد سجده سهو را بجا آورد.

مساله 1271 - اگر شك دارد كه بعد از نماز, قضای سجده یا تشهد فراموش شده را بجا آورده یا نه , چنانچه وقت نماز نگذشته , باید سجده یاتشهد را قضا نماید, و اگر وقت نماز گذشته

, قضای آن مستحب است.

كم و زیاد كردن اجزاء و شرائط نماز

كم و زیاد كردن اجزاء و شرائط نماز مساله 1272 - هرگاه چیزی از واجبات نماز را عمدا كم یا زیاد كند اگرچه یك حرف آن باشد, نماز باطل است.

مساله 1273 - اگر بواسطه ندانستن مساله , از روی تقصیر چیزی از واجبات نماز را كم یا زیاد كند, نماز باطل است , ولی چنانچه بواسطه ندانستن مساله حمد و سوره نماز صبح و مغرب و عشا را آهسته بخواند, یا حمد و سوره نماز ظهر و عصر را بلند بخواند, یا در مسافرت نماز ظهرو عصر و عشا را چهار ركعتی بخواند, نمازش صحیح است البته به تفصیلی كه در نماز مسافر ذكر می شود.

مساله 1274 - اگر در بین نماز بفهمد وضو یا غسلش باطل بوده , یا بدون وضو یا غسل مشغول نماز شده , باید نماز را بهم بزند و دوباره نماز رابا وضو یا غسل بخواند, و اگر بعد از نماز بفهمد, باید دوباره نماز را با وضو یا غسل بجا آورد, و اگر وقت گذشته قضا نماید.

مساله 1275 - اگر بعد از رسیدن به ركوع یادش بیاید كه دو سجده از ركعت پیش فراموش كرده , نمازش باطل است.

و اگر پیش از رسیدن به ركوع یادش بیاید, باید برگردد و دو سجده را بجا آورد و برخیزد و حمد و سوره یا تسبیحات را بخواند و نماز را تمام كند و بعد از نماز بنابراحتیاط واجب , برای ایستادن بی جا دو سجده سهو بنماید.

مساله 1276 - اگر پیش از گفتن ((السلام علینا)) و ((السلام علیكم)) یادش

بیاید كه دو سجده ركعت آخر را بجا نیاورده , باید دو سجده رابجا آورد و دوباره تشهد بخواند و نماز را سلام دهد.

مساله 1277 - اگر پیش از سلام نماز یادش بیاید كه یك ركعت یا بیشتر از آخر نماز نخوانده , باید مقداری را كه فراموش كرده بجاآورد.

مساله 1278 - اگر بعد از سلام نماز یادش بیاید كه یك ركعت یا بیشتر از آخر نماز را نخوانده , چنانچه كاری انجام داده كه اگر در نماز عمدا یاسهوا اتفاق بیفتد نماز را باطل می كند, مثلا پشت به قبله كرده , نمازش باطل است.

و اگر كاری كه عمدی و سهوی آن , نماز را باطل می كند انجام نداده باید فورا مقداری را كه فراموش كرده بجا آورد.

مساله 1279 - هرگاه بعد از سلام نماز عملی انجام دهد كه اگر در نماز عمدا یا سهوا اتفاق بیفتد نماز را باطل می كند, مثلا پشت به قبله نماید وبعد یادش بیاید كه دو سجده آخر را بجا نیاورده , نمازش باطل است.

و اگر پیش از انجام كاری كه نماز را باطل می كند, یادش بیاید باید دوسجده ای را كه فراموش كرده بجا آورد و دوباره تشهد بخواند و نماز را سلام دهد و دو سجده سهو برای سلامی كه اول گفته است بنماید.

مساله 1280 - اگر بفهمد نماز را پیش از وقت خوانده یا پشت به قبله خوانده باید دوباره بخواند, و اگر وقت گذشته , قضا نماید, و اما اگر بفهمدكه به طرف راست یا به طرف چپ قبله بجا آورده , در صورتی كه پیش از گذشتن وقت باشد دوباره بخواند,

ولی اگر بعد از گذشتن وقت باشدبعید نیست قضا نداشته باشد مگر اینكه این عمل به جهت ندانستن حكم شرعی بوده باشد.

نماز مسافر

نماز مسافر مسافر باید نماز ظهر و عصر و عشا را با هشت شرط شكسته بجا آورد یعنی دو ركعت بخواند: شرط اول - آنكه سفر او كمتر از هشت فرسخ شرعی نباشد, و فرسخ شرعی مقداری كمتر از پنج كیلو متر و نیم است.

مساله 1281 - كسی كه رفتن و برگشتن او هشت فرسخ است , چنانچه رفتن او و همچنین برگشتنش كمتر از چهار فرسخ نباشد, باید نماز راشكسته بخواند.

و نیز اگر رفتن سه فرسخ و برگشتن پنج فرسخ , یا به عكس باشد, باید نماز را شكسته بخواند.

مساله 1282 - اگر رفتن و برگشتن هشت فرسخ باشد اگرچه روزی كه می رود, همان روز یا شب آن برنگردد, باید نماز را شكسته بخوانداگرچه بهتر آن است كه تمام نیز بخواند.

مساله 1283 - اگر سفر مختصری از هشت فرسخ كمتر باشد, یا انسان نداند كه سفر او هشت فرسخ است یا نه , نباید نماز را شكسته بخواند, وچنانچه شك كند كه سفر او هشت فرسخ است یا نه , تحقیق كردن برایش لازم نیست و باید نمازش را تمام بخواند.

مساله 1284 - اگر دو عادل یا شخص موثقی خبر دهد كه سفر انسان هشت فرسخ است , باید نماز را شكسته بخواند.

مساله 1285 - كسی كه یقین دارد سفر او هشت فرسخ است , اگر نماز را شكسته بخواند و بعد بفهمد كه هشت فرسخ نبوده , باید آن را چهارركعتی بجا آورد, و اگر وقت گذشته , قضا نماید.

مساله

1286 - كسی كه یقین دارد سفرش هشت فرسخ نیست , یا شك دارد كه هشت فرسخ هست یا نه , چنانچه در بین راه بفهمد كه سفر اوهشت فرسخ بوده , اگرچه كمی از راه باقی باشد, باید نماز را شكسته بخواند, و اگر تمام خوانده دوباره شكسته بجا آورد.

مساله 1287 - اگر بین دو محلی كه فاصله آنها كمتر از چهار فرسخ است , چند مرتبه رفت و آمد كند, اگرچه روی هم رفته هشت فرسخ شودباید نماز را تمام بخواند.

مساله 1288 - اگر محلی دو راه داشته باشد, یك راه آن كمتر از هشت فرسخ و راه دیگر آن هشت فرسخ یا بیشتر باشد, چنانچه انسان ازراهی كه هشت فرسخ است به آنجا برود, باید نماز را شكسته بخواند, و اگر از راهی كه هشت فرسخ نیست برود, باید تمام بخواند.

مساله 1289 - اگر شهر دیوار دارد, باید ابتدای هشت فرسخ را از دیوار شهر حساب كند, و اگر دیوار ندارد, باید از خانه های آخر شهرحساب نماید.

شرط دوم - آنكه از اول مسافرت قصد هشت فرسخ را داشته باشد, پس اگر بجائی كه كمتر از هشت فرسخ است مسافرت كند و بعد ازرسیدن به آنجا قصد كند جائی برود كه با مقداری كه آمده هشت فرسخ شود, چون از اول قصد هشت فرسخ را نداشته , باید نماز را تمام بخواند.

ولی اگر بخواهد از آنجا هشت فرسخ برود, یا چهار فرسخ برود, و چهار فرسخ دیگر به وطنش یا محلی كه می خواهد ده روز در آنجا بماندبرگردد, باید نماز را شكسته بخواند.

مساله 1290 - كسی كه نمی داند سفرش چند

فرسخ است , مثلا برای پیدا كردن گمشده ای مسافرت می كند, و نمی داند كه چه مقدار باید برودتا آن را پیدا كند, باید نماز را تمام بخواند.

ولی در برگشتن چنانچه تا وطنش یا جائی كه می خواهد ده روز در آنجا بماند, هشت فرسخ یا بیشترباشد, باید نماز را شكسته بخواند.

و نیز اگر در بین رفتن قصد كند كه چهار فرسخ برود و چهار فرسخ برگردد, باید نماز را شكسته بخواند.

مساله 1291 - مسافر در صورتی باید نماز را شكسته بخواند كه تصمیم داشته باشد هشت فرسخ برود, پس كسی كه از شهر بیرون می رود ومثلا قصدش این است كه اگر رفیق پیدا كند, سفر هشت فرسخی برود, چنانچه اطمینان دارد كه رفیق پیدا می كند, باید نماز را شكسته بخواند,و اگر اطمینان ندارد, باید تمام بخواند.

مساله 1292 - كسی كه قصد هشت فرسخ دارد, اگرچه در هر روز مقدار كمی راه برود, وقتی به جائی برسد كه اذان شهر را نشنود و اهل شهر او را نبینند و نشانه آن این است كه او اهل شهر را نبیند, باید نماز را شكسته بخواند.

ولی اگر در هر روز مقدار خیلی كمی راه برود كه عرفانگویند مسافر است , باید نمازش را تمام بخواند, واحتیاط مستحب آن است كه هم شكسته و هم تمام بخواند.

مساله 1293 - كسی كه در سفر در اختیار دیگری است , مانند نوكری كه با آقای خود مسافرت می كند, چنانچه بداند سفر او هشت فرسخ است باید نماز را شكسته بخواند, و اگر نداند, نماز را تمام بجا آورد و پرسیدن لازم نیست.

مساله 1294 - كسی كه

در سفر در اختیار دیگری است , اگر بداند یا گمان داشته باشد كه پیش از رسیدن به چهار فرسخ از او جدا می شود,باید نماز را تمام بخواند.

مساله 1295 - كسی كه در سفر در اختیار دیگری است , اگر شك دارد كه پیش از رسیدن به چهار فرسخ از او جدا می شود یا نه , باید نماز راتمام بخواند, ولی چنانچه احتمال جدا شدن او در نظر مردم بجا نباشد, باید نماز را شكسته بخواند.

شرط سوم - آنكه در بین راه از قصد خود برنگردد, پس اگر پیش از رسیدن به چهار فرسخ از قصد خود برگردد, یا مردد شود, باید نماز را تمام بخواند.

مساله 1296 - اگر بعد از رسیدن به چهار فرسخ از مسافرت منصرف شود, چنانچه تصمیم داشته باشد كه همانجا بماند یا بعد از ده روزبرگردد یا در برگشتن و ماندن مردد باشد, باید نماز را تمام بخواند.

مساله 1297 - اگر بعد از رسیدن به چهار فرسخ از مسافرت منصرف شود و تصمیم داشته باشد كه برگردد, باید نماز را شكسته بخوانداگرچه بخواهد كمتر از ده روز در آنجا بماند.

مساله 1298 - اگر برای رفتن به محلی كه هشت فرسخ است حركت كند و بعد از رفتن مقداری از راه بخواهد جای دیگری برود, چنانچه ازمحل اولی كه حركت كرده تا جائی كه می خواهد برود, هشت فرسخ باشد, باید نماز را شكسته بخواند.

مساله 1299 - اگر بعد از آنكه چهار فرسخ رفت مردد شود كه بقیه هشت فرسخ را برود یا بدون اینكه ده روز در جائی بماند به محل خودبرگردد چه در موقعی كه مردد است

راه برود یا نرود, باید نماز را شكسته بخواند, چه آنكه بعدا تصمیم بگیرد كه بقیه راه را برود یا اینكه برگردد.

مساله 1300 - اگر بعد از آنكه چهار فرسخ برود, مردد شود كه بقیه هشت فرسخ را برود یا اینكه به محل خود برگردد ولی احتمال این را بدهدكه در محل تردید یا جای دیگر ده روز توقف می نماید و بعد تصمیم بگیرد كه بدون ماندن ده روز بقیه را برود, در این صورت لازم است نماز راتمام كند چه در حال تردید راه برود چه نرود, ولی اگر تصمیمش این باشد كه هشت فرسخ دیگر برود یا چهار فرسخ برود و چهار فرسخ برگردد, از وقتی كه شروع به رفتن نماید نمازش شكسته است.

مساله 1301 - اگر پیش از آنكه چهار فرسخ برود, مردد شود كه بقیه راه را برود یا نه , و بعد تصمیم بگیرد كه بقیه راه را برود, چنانچه باقیمانده سفر او هشت فرسخ باشد یا اینكه بخواهد مثلا چهار فرسخ رفته و چهار فرسخ دیگر برگردد, از وقتی كه شروع به راه رفتن بعد ازتصمیمش نماید نماز را شكسته می خواند و الا باید نماز را تمام بخواند, و در این صورت نیز فرقی نیست كه در حال تردید راه برود یانرود.

شرط چهارم - آنكه نخواهد پیش از رسیدن به هشت فرسخ از وطن خود بگذرد, یا ده روز یا بیشتر در جائی بماند, پس كسی كه می خواهدپیش از رسیدن به هشت فرسخ از وطنش بگذرد, یا ده روز در محلی بماند, باید نماز را تمام بخواند.

مساله 1302 - كسی كه نمی داند پیش از رسیدن

به هشت فرسخ از وطنش می گذرد یا نه , یا ده روز در محلی قصد اقامت می نماید یا نه , بایدنماز را تمام بخواند.

مساله 1303 - كسی كه می خواهد پیش از رسیدن به هشت فرسخ از وطنش بگذرد, یا ده روز در محلی بماند, و نیز كسی كه مردد است كه ازوطنش بگذرد, یا ده روز در محلی بماند, اگر از ماندن ده روز یا گذشتن از وطن منصرف شود, باز هم باید نماز را تمام بخواند.

ولی اگر باقیمانده راه هشت فرسخ باشد یا چهار فرسخ باشد و بخواهد برود و برگردد, وبرگشتن نیز چهار فرسخ باشد, باید نماز را شكسته بخواند.

شرط پنجم - آنكه برای كار حرام سفر نكند, و اگر برای كار حرامی مانند دزدی سفر كند, باید نماز را تمام بخواند.

و همچنین است اگر خودسفر حرام باشد مثل آنكه برای او ضرری كه اقدام بر آن شرعا حرام است داشته باشد, یا زن بدون اجازه شوهر, و فرزند با نهی پدر و مادر كه موجب عقوقش باشد سفری بروند كه بر آنان واجب نباشد, ولی اگر مثل سفر حج واجب باشد, باید نماز را شكسته بخوانند.

مساله 1304 - سفری كه واجب نیست اگر سبب اذیت پدر و مادر باشد حرام است , و انسان باید در آن سفر نماز را تمام بخواند و روزه هم بگیرد.

مساله 1305 - كسی كه سفر او حرام نیست و برای كار حرام هم سفر نمی كند, اگرچه در سفر, معصیتی انجام دهد, مثلا غیبت كند یا شراب بخورد, باید نماز را شكسته بخواند.

مساله 1306 - اگر برای آنكه كار واجبی را ترك كند,

مسافرت نماید, چه غرض دیگری در سفر داشته باشد یا نه , نمازش تمام است , پس كسی كه بدهكار است , اگر بتواند بدهی خود را بدهد و طلبكار هم مطالبه كند, چنانچه در سفر نتواند بدهی خود را بدهد و برای فرار از دادن قرض مسافرت نماید, باید نماز را تمام بخواند, ولی اگر سفرش برای كار دیگری است اگرچه در سفر ترك واجب نیز بنماید باید نماز را شكسته بخواند.

مساله 1307 - اگر سفر او سفر حرام نباشد ولی حیوان سواری او یا مركب دیگری كه سوار او است غصبی باشد, یا در زمین غصبی مسافرت كند, باید نماز را شكسته بخواند.

مساله 1308 - كسی كه با ظالم مسافرت می كند اگر ناچار نباشد و مسافرت او كمك به ظالم باشد, باید نماز را تمام بخواند, و اگر ناچار باشدیا مثلا برای نجات دادن مظلومی با او مسافرت كند, نمازش شكسته است.

مساله 1309 - اگر به قصد تفریح و گردش مسافرت كند, سفر او حرام نیست و باید نماز را شكسته بخواند.

مساله 1310 - اگر برای لهو و خوش گذرانی به شكار رود, حرام نیست ولی نمازش تمام است , و چنانچه برای تهیه معاش به شكار رود,نمازش شكسته است , و همچنین است اگر برای كسب و زیاد كردن مال برود.

مساله 1311 - كسی كه برای معصیت سفر كرده , موقعی كه از سفر برمی گردد چنانچه قبل از برگشتن قصد اقامت كرده یا سی روز با تردد درمقصد مانده یا توبه كرده و برگشتن به تنهائی هشت فرسخ است , باید نماز را شكسته بخواند, و احتیاط واجب آن است

كه در صورتی كه توبه نكرده هم شكسته و هم تمام بخواند, و اگر برای شكار لهوی باشد و برگشتن به حد مسافت باشد باید در مراجعت قبل از اقامه یا سی روز باتردد در مقصد ماندن , جمع بین قصر و تمام نماید.

مساله 1312 - كسی كه سفر او سفر معصیت است , اگر در بین راه از قصد معصیت برگردد, چنانچه باقیمانده راه هشت فرسخ باشد, یا چهارفرسخ باشد وبخواهد برود و چهار فرسخ برگردد, باید نماز را شكسته بخواند.

مساله 1313 - كسی كه برای معصیت سفر نكرده , اگر در بین راه قصد كند كه بقیه راه را برای معصیت برود, باید نماز را تمام بخواند, ولی نمازهائی كه شكسته خوانده در صورتی كه مقدار گذشته به قدر مسافت بوده صحیح است و الا احتیاط واجب آن است كه آن نمازها را اعاده نماید.

شرط ششم - آنكه از صحرانشینهائی نباشد كه در بیابانها گردش می كنند و هر جا آب و خوراك برای خود و حشمشان پیدا كنند می مانند وبعد از چندی به جای دیگر می روند, و صحرانشینها در این مسافرتها باید نماز را تمام بخوانند.

مساله 1314 - اگر یكی از صحرانشینها برای پیدا كردن منزل و چراگاه حیواناتشان سفر كند, چنانچه با بنه و دستگاه باشد, نماز را تمام بخواند و الا چنانچه سفر او هشت فرسخ باشد, نماز را شكسته بخواند.

مساله 1315 - اگر صحرانشین برای زیارت یا حج یا تجارت و مانند اینها مسافرت كند, باید نماز را شكسته بخواند.

شرط هفتم - آنكه شغل او مسافرت نباشد.

بنابر این شتردار و راننده و چوبدار و كشتیبان و مانند

اینها, اگرچه برای بردن اثاثیه منزل خودمسافرت كنند, باید نماز را تمام بخوانند, و ملحق می شود به كسی كه عملش سفر است كسی كه عملش در جای معینی است ولی بیشتر روزهابه آنجا سفر نموده و برمی گردد مانند كسی كه اقامتش در جائی است و كارش در جای دیگر مانند رفتن برای تجارت و تدریس.

مساله 1316 - كسی كه شغلش مسافرت است اگر برای كار دیگری مثلا برای زیارت یا حج مسافرت كند, باید نماز را شكسته بخواند.

ولی اگر مثلا شوفر اتومبیل خود را برای زیارت كرایه بدهد و در ضمن خودش هم زیارت كند, باید نماز را تمام بخواند.

مساله 1317 - حمله دار (یعنی كسی كه برای رساندن حاجیها به مكه مسافرت می كند) چنانچه شغلش مسافرت باشد, باید نماز را تمام بخواند, و اگر شغلش مسافرت نباشد و فقط در ایام حج برای حمله داری سفر می كند اگرچه مدت سفرش كم باشد مانند این زمان كه سفر باهواپیما است بنابر احتیاط تمام و شكسته بخواند.

مساله 1318 - كسی كه شغل او حمله داری است و حاجیها را از راه دور به مكه می برد, چنانچه چند ماه از سال را در راه باشد, باید نماز راتمام بخواند.

مساله 1319 - كسی كه در مقداری از سال شغلش مسافرت است , مثل شوفری كه فقط در تابستان یا زمستان اتومبیل خود را كرایه می دهد, باید در آن سفر نماز را تمام بخواند.

مساله 1320 - راننده و دوره گردی كه در دو سه فرسخی شهر رفت و آمد می كند, چنانچه اتفاقا سفر هشت فرسخی برود, باید نماز راشكسته بخواند.

مساله 1321 -

چهار واداری كه شغلش مسافرت است اگر ده روز یا بیشتر در وطن خود بماند, چه از اول قصد ماندن ده روز را داشته باشد,چه بدون قصد بماند, باید در سفر اولی كه بعد از ده روز می رود, نماز را شكسته بخواند, و همچنین است اگر در غیر وطن خود با قصد ماندن , ده روز بماند.

مساله 1322 - كسی كه شغلش مسافرت است غیر از چهار وادار اگر در غیر وطن خود با قصد ده روز بماند یا در وطن خود هرچند بدون قصد باشد ده روز بماند, در سفر اولی كه بعد از ده روز می رود احتیاط واجب آن است كه بین نماز تمام و شكسته جمع نماید.

مساله 1323 - كسی كه شغلش مسافرت است اگر شك كند كه در وطن خود یا جای دیگر ده روز مانده یا نه , باید نماز را تمام بخواند.

مساله 1324 - كسی كه در شهرها سیاحت می كند و برای خود وطنی اختیار نكرده , باید نماز را تمام بخواند.

مساله 1325 - كسی كه شغلش مسافرت نیست اگر مثلا در شهری یا در دهی جنسی دارد كه برای حمل آن مسافرتهای پی در پی می كند,باید نماز را شكسته بخواند.

مساله 1326 - كسی كه از وطنش صرف نظر كرده و می خواهد وطن دیگری برای خود اختیار كند, اگر شغلش مسافرت نباشد, باید درمسافرت خود نماز را شكسته بخواند.

شرط هشتم - آنكه به حد ترخص برسد, و معنی حد ترخص در مساله (1292) گذشت , و اما در غیر وطن , اعتباری به حد ترخص نیست وهمین كه از محل اقامت خارج شود,نمازش قصر

است.

مساله 1327 - كسی كه به سفر می رود اگر به جائی برسد كه اذان را نشنود ولی اهل شهر را ببیند, یا اهل شهر را نبیند و صدای اذان را بشنود,چنانچه بخواهد در آنجا نماز بخواند, بنابر احتیاط واجب باید هم شكسته و هم تمام بخواند.

مساله 1328 - مسافری كه به وطنش برمی گردد, وقتی كه اهل وطن خود را ببیند و صدای اذان آن را بشنود باید نماز را تمام بخواند.

ولی مسافری كه می خواهد ده روز در محلی بماند, مادامی كه به آن محل نرسیده نمازش قصر است.

مساله 1329 - هرگاه شهر در بلندی باشد كه از دور اهل آن دیده شود, یا به قدری گود باشد كه اگر انسان كمی دور شود اهل آن را نبیند,كسی كه از اهالی آن شهر مسافرت می كند, وقتی به اندازه ای دور شود كه اگر آن شهر در زمین هموار بود, اهلش از آنجا دیده نمی شد, باید نمازخود را شكسته بخواند.

و نیز اگر پستی وبلندی راه بیشتر از معمول باشد, باید ملاحظه معمول را بنماید.

مساله 1330 - اگر از محلی مسافرت كند كه اهل ندارد, وقتی به جائی برسد كه اگر آن محل اهل داشت از آنجا دیده نمی شد, باید نماز را شكسته بخواند.

مساله 1331 - اگر به قدری دور شود كه نداند صدائی را كه می شنود صدای اذان است یا صدای دیگر, باید نماز را شكسته بخواند, ولی اگربفهمد اذان می گویند و كلمات آن را تشخیص ندهد, باید تمام بخواند.

مساله 1332 - اگر به قدری دور شود كه اذان خانه ها نشنود و اذان شهر را كه معمولا در

جای بلند می گویند بشنود, نباید نماز را شكسته بخواند.

مساله 1333 - اگر به جائی برسد كه اذان شهر را كه معمولا در جای بلند می گویند نشنود ولی اذانی را كه در جای خیلی بلند می گویندبشنود, باید نماز را شكسته بخواند.

مساله 1334 - اگر چشم یا گوش او یا صدای اذان غیر معمولی باشد در محلی باید نماز را شكسته بخواند كه چشم متوسط اهل شهر را نبیند وگوش متوسط صدای اذان معمولی را نشنود.

مساله 1335 - اگر موقعی كه سفر می رود شك كند كه به حد ترخص رسیده یا نه , باید نماز را تمام بخواند.

و مسافری كه از سفر برمی گردداگر شك كند كه به حد ترخص رسیده یا نه , باید شكسته بخواند.

مساله 1336 - مسافری كه در سفر از وطن خود عبور می كند, وقتی به جائی برسد كه اهل وطن خود را ببیند و صدای اذان آن را بشنود,باید نماز را تمام بخواند.

مساله 1337 - مسافری كه در بین مسافرت به وطنش رسیده , تا وقتی در آنجا هست باید نماز را تمام بخواند, ولی اگر بخواهد از آنجا هشت فرسخ برود, یا چهار فرسخ برود و چهار فرسخ برگردد, وقتی به حد ترخص برسد, باید نماز را شكسته بخواند.

مساله 1338 - محلی را كه انسان برای اقامت و زندگی خود اختیار كرده وطن او است , چه در آنجا به دنیا آمده و وطن پدر و مادرش باشد یاخودش آنجا را برای زندگی اختیار كرده باشد.

مساله 1339 - اگر قصد دارد در محلی كه وطن اصلیش نیست مدتی بماند و بعد به جای دیگر رود, آنجا

وطن او حساب نمی شود.

مساله 1340 - جائی را كه انسان محل زندگی خود قرار داده و مثل كسی كه آنجا وطن او است در آنجا زندگی می كند مانند اكثر طلابی كه درحوزه های علمیه هستند كه اگر مسافرتی برای او پیش آید, دوباره به همانجا برمی گردد, اگرچه قصد نداشته باشد كه همیشه در آنجا بماند, درحكم وطن او حساب می شود.

مساله 1341 - كسی كه در دو محل زندگی می كند, مثلا شش ماه در شهری و شش ماه در شهر دیگر می ماند, هر دو محل , وطن او است.

و نیزاگر بیشتر از دو محل را برای زندگی خود اختیار كرده باشد, همه آنها وطن او حساب می شود.

مساله 1342 - كسی كه در محلی مالك منزل مسكونی است و شش ماه متصل با قصد در آنجا بماند, و بعد اعراض كند, وطن حساب نمی شود.

مساله 1343 - اگر به جائی برسد كه وطن او بوده و از آنجا صرف نظر كرده , نباید نماز را تمام بخواند, اگرچه وطن دیگری هم برای خوداختیار نكرده باشد.

مساله 1344 - مسافری كه قصد دارد ده روز پشت سر هم در محلی بماند, یا می داند كه بدون اختیار ده روز در محلی می ماند, در آن محل بایدنماز را تمام بخواند.

مساله 1345 - مسافری كه می خواهد ده روز در محلی بماند, لازم نیست قصد ماندن شب اول یا شب یازدهم را داشته باشد, و همین كه قصدكند كه از طلوع آفتاب روز اول تا غروب روز دهم بماند, باید نماز را تمام بخواند.

و همچنین است اگر مثلا قصدش این باشد كه از

ظهر روز اول تا ظهر روز یازدهم بماند.

مساله 1346 - مسافری كه می خواهد ده روز در محلی بماند, در صورتی باید نماز را تمام بخواند كه بخواهد ده روز را در یك جا بماند, پس اگربخواهد مثلا ده روز در نجف و كوفه یا در تهران و شمیران بماند باید نماز را شكسته بخواند.

مساله 1347 - مسافری كه می خواهد ده روز در محلی بماند, اگر از اول , قصد داشته باشد كه در بین ده روز به اطراف آنجا كه به قدر حدترخص یا بیشتر باشد برود, اگر مدت رفتن و آمدنش مثلا به اندازه یك یا دو ساعت است كه در نظر عرف با اقامت ده روز منافات ندارد, نمازرا تمام بخواند, و اگر مدت از این بیشتر باشد احتیاطا بین شكسته و تمام جمع نماید, و اگر تمام یا بیشتر روز باشد نمازش شكسته است.

مساله 1348 - مسافری كه تصمیم ندارد ده روز در محلی بماند, مثلا قصدش این است كه اگر رفیقش بیاید یا منزل خوبی پیدا كند, ده روزبماند, باید نماز را شكسته بخواند.

مساله 1349 - كسی كه تصمیم دارد, ده روز در محلی بماند, اگر احتمال بدهد كه برای ماندن او مانعی برسد و احتمال او عقلائی باشد, باید نماز راشكسته بخواند.

مساله 1350 - اگر مسافر بداند كه مثلا ده روز یا بیشتر به آخر ماه مانده و قصد كند كه تا آخر ماه در جائی بماند, باید نماز را تمام بخواند, بلكه اگر نداند تا آخر ماه چقدر مانده و قصد كند كه تا آخر ماه بماند, در صورتی كه آخر ماه معلوم باشد مثلا روز جمعه

است ولی مسافر نمی داند كه روز اول قصدش پنجشنبه است تا مدت اقامتش نه روز باشد یا چهارشنبه است تا ده روز باشد, در این صورت نیز اگر بعدا معلوم شود كه روز اول قصدش چهارشنبه بوده نمازش تمام است.

و نیز اگر اعتقاد كند كه آخر ماه فلان روز است پس ده روز تمام در محلی می ماند و بعد ازخواندن نماز چهار ركعتی در آن محل معلوم شود آن روز اول ماه بعدی و این ماه سی كم است و در آن روز از محل خارج می شود باید تا خارج شدن نماز را تمام بخواند, و در غیر این صورت كه آخر ماه را نداند باید نماز را شكسته بخواند اگرچه از موقعی كه قصد كرده تا روز آخر ماه ده روز باشد.

مساله 1351 - اگر مسافر قصد كند ده روز در محلی بماند, چنانچه پیش از خواندن یك نماز چهار ركعتی از ماندن منصرف شود, یا مردد شودكه در آنجا بماند یا به جای دیگر برود, باید نماز را شكسته بخواند.

و اگر بعد از خواندن یك نماز چهار ركعتی , از ماندن منصرف شود یا مرددشود, تا وقتی كه در آنجا هست , باید نماز را تمام بخواند.

مساله 1352 - مسافری كه قصد كرده ده روز در محلی بماند, اگر روزه بگیرد و بعد از ظهر از ماندن در آنجا منصرف شود, چنانچه یك نمازچهار ركعتی خوانده باشد, تا وقتی كه در آنجا هست روزه هایش صحیح است و باید نمازهای خود را تمام بخواند.

و اگر نماز چهار ركعتی نخوانده باشد, روزه آن روزش صحیح است , اما نمازهای خود را

باید شكسته بخواند و روزهای بعد هم نمی تواند روزه بگیرد.

مساله 1353 - مسافری كه قصد كرده ده روز در محلی بماند, اگر از ماندن منصرف شود و شك كند پیش از آنكه از قصد ماندن برگردد, یك نماز چهار ركعتی خوانده یا نه , باید نمازهای خود را شكسته بخواند.

مساله 1354 - اگر مسافر به نیت اینكه نماز را شكسته بخواند, مشغول نماز شود و در بین نماز تصمیم بگیرد كه ده روز یا بیشتر بماند, باید نمازرا چهار ركعتی تمام نماید.

مساله 1355 - مسافری كه قصد كرده ده روز در محلی بماند, اگر در بین نماز چهار ركعتی از قصد خود برگردد, چنانچه مشغول ركعت سوم نشده , باید نماز را دو ركعتی تمام نماید و بقیه نمازهای خود را شكسته بخواند.

و همچنین است اگر مشغول ركعت سوم شده و به ركوع نرفته باشدكه باید بنشیند و نماز را شكسته به آخر برساند, و اگر به ركوع رفته باشد نمازش باطل است و باید آن را شكسته اعاده نماید, و تا وقتی در آنجاهست نماز را شكسته بخواند.

مساله 1356 - مسافری كه قصد كرده ده روز در محلی بماند, اگر بیشتر از ده روز در آنجا بماند, تا وقتی مسافرت نكرده باید نمازش را تمام بخواند, و لازم نیست دوباره قصد ماندن ده روز كند.

مساله 1357 - مسافری كه قصد كرده ده روز در محلی بماند, باید روزه واجب را بگیرد و می تواند روزه مستحبی را هم بجا آورد و نماز جمعه ونافله ظهر وعصر و عشا را هم بخواند.

مساله 1358 - مسافری كه قصد كرده ده روز در محلی بماند, اگر

بعد از خواندن یك نماز چهار ركعتی یا بعد از ماندن ده روز اگرچه یك نمازتمام هم نخوانده باشد بخواهد به جائی كه كمتر از چهار فرسخ است برود و برگردد و دوباره در جای اول خود ده روز بماند یا در ماندن ده روزمردد باشد, از وقتی كه می رود تا وقتی كه برمی گردد و بعد از برگشتن , باید نماز را تمام بخواند, ولی اگر بداند كه ده روز نمی ماند و برگشتن به محل اقامتش فقط از این جهت باشد كه در طریق سفرش واقع شده است و سفر او مسافت شرعیه باشد, لازم است موقع رفتن و برگشتن نماز راشكسته بخواند.

مساله 1359 - مسافری كه قصد كرده ده روز در محلی بماند, اگر بعد از خواندن یك نماز چهار ركعت ادائی بخواهد به جای دیگری كه كمتر ازهشت فرسخ است برود و ده روز در آنجا بماند, در رفتن و در محلی كه قصد ماندن ده روز دارد باید نمازهای خود را تمام بخواند, ولی اگر محلی كه می خواهد برود هشت فرسخ یا بیشتر باشد و نخواهد ده روز در آنجا بماند, باید موقع رفتن و مدتی كه در آنجا می ماند نمازهای خود را شكسته بخواند.

مساله 1360 - مسافری كه قصد كرده ده روز در محلی بماند, اگر بعد از خواندن یك نماز چهار ركعت ادائی بخواهد به جائی كه كمتر از چهارفرسخ است برود, چنانچه مردد باشد كه به محل اولش برگردد یا نه یا به كلی از برگشتن به آنجا غافل باشد, یا بخواهد برگردد ولی مردد باشد كه ده روز آنجا بماند یا نه ,

یا آنكه از ده روز ماندن در آنجا و مسافرت از آنجا غافل باشد, باید از وقتی كه می رود تا وقتی كه برمی گردد و بعد ازبرگشتن , نمازهای خود را تمام بخواند.

مساله 1361 - اگر به خیال اینكه رفقایش می خواهند ده روز در محلی بمانند, قصد كند كه ده روز در آنجا بماند, و بعد از خواندن یك نمازچهار ركعت ادائی بفهمد كه آنها قصد نكرده اند, اگرچه خودش هم از ماندن منصرف شود, تا مدتی كه در آنجا هست باید نماز را تمام بخواند.

مساله 1362 - اگر مسافر اتفاقا سی روز در محلی بماند, مثلا در تمام سی روز در رفتن و ماندن مردد باشد, بعد از گذشتن سی روز اگرچه مقداركمی در آنجا بماند, باید نماز را تمام بخواند.

مساله 1363 - مسافری كه می خواهد نه روز یا كمتر در محلی بماند, اگر بعد از آنكه نه روز یا كمتر در آنجا ماند, بخواهد دوباره نه روز دیگریا كمتر بماند و همینطور تا سی روز, روز سی و یكم باید نماز را تمام بخواند.

مساله 1364 - مسافر بعد از سی روز, در صورتی باید نماز را تمام بخواند كه سی روز را در یك جا بماند, پس اگر مقداری از آن را در جائی ومقداری را در جای دیگر بماند, بعد از سی روز هم باید نماز را شكسته بخواند.

مسائل متفرقه

مساله 1365 - مسافر می تواند در مسجد الحرام و مسجد پیغمبر (ص) بلكه در تمام شهر مكه ومدینه ومسجد كوفه نمازش را تمام بخواند, ونیز مسافر می تواند در حرم حضرت سیدالشهداء (ع) نماز را تمام بخواند اگرچه دورتر

از اطراف ضریح مقدس نماز بخواند.

مساله 1366 - كسی كه می داند مسافر است و باید نماز را شكسته بخواند, اگر در غیر چهار جائی كه در مساله پیش گفته شد عمدا تمام بخواند, نمازش باطل است , و همچنین است اگر فراموش كند كه نماز مسافر شكسته است و تمام بخواند, ولی در صورت فراموشی اگر بعد ازوقت یادش بیاید قضا لازم نیست.

مساله 1367 - كسی كه می داند مسافر است و باید نماز را شكسته بخواند, اگر سهوا تمام بخواند نمازش باطل است.

مساله 1368 - مسافری كه نمی داند باید نماز را شكسته بخواند, اگر تمام بخواند نمازش صحیح است.

مساله 1369 - مسافری كه می داند باید نماز را شكسته بخواند, اگر بعضی از خصوصیات آن را نداند, مثلا نداند كه در سفر هشت فرسخی باید شكسته بخواند, چنانچه تمام بخواند نمازش باطل است , ولی اگر در خارج وقت بفهمد قضا ندارد.

مساله 1370 - مسافری كه می داند باید نماز را شكسته بخواند اگر به گمان اینكه سفر او كمتر از هشت فرسخ است تمام بخواند, وقتی كه بفهمدسفرش هشت فرسخ بوده , نمازی را كه تمام خوانده باید دوباره شكسته بخواند, و اگر بعد از اینكه وقت گذشته بفهمد قضا لازم نیست.

مساله 1371 - اگر فراموش كند كه مسافر است و نماز را تمام بخواند چنانچه در وقت یادش بیاید, باید شكسته بجا آورد, و اگر بعد از وقت یادش بیاید, قضای آن نماز بر او واجب نیست.

مساله 1372 - كسی كه باید نماز را تمام بخواند, اگر شكسته بجا آورد در هر صورت نمازش باطل است , مگر مسافری كه

قصد ماندن ده روزدر جائی داشته باشد و به جهت ندانستن حكم مساله نماز را شكسته بخواند.

مساله 1373 - اگر مشغول نماز چهار ركعتی شود و در بین نماز یادش بیاید كه مسافر است , یا ملتفت شود كه سفر او هشت فرسخ است ,چنانچه به ركوع ركعت سوم نرفته , باید نماز را دو ركعتی تمام كند, و اگر به ركوع ركعت سوم رفته نمازش باطل است.

و در صورتی كه به مقدارخواندن یك ركعت هم وقت داشته باشد, باید نماز را از سر شكسته بخواند.

مساله 1374 - اگر مسافر بعضی از خصوصیات نماز مسافر را نداند, مثلا نداند كه اگر چهار فرسخ برود و چهار فرسخ برگردد باید شكسته بخواند, چنانچه به نیت نماز چهار ركعتی مشغول نماز شود و پیش از ركوع ركعت سوم مساله را بفهمد, باید نماز را دو ركعتی تمام كند, و چنانچه بعد از قیام به ركعت سوم و قبل از ركوع بفهمد بنابر احتیاط نماز را دوباره اعاده كند, و اگر در ركوع ملتفت شود نمازش باطل است , و درصورتی كه به مقدار یك ركعت هم از وقت مانده باشد باید نماز را از سر شكسته بخواند.

مساله 1375 - مسافری كه باید نماز را تمام بخواند اگر بواسطه ندانستن مساله به نیت نماز دو ركعتی مشغول نماز شود و در بین نماز مساله رابفهمد, باید نماز را چهار ركعتی تمام كند.

مساله 1376 - مسافری كه نماز نخوانده , اگر پیش از تمام شدن وقت به وطنش برسد یا به جائی برسد كه می خواهد ده روز در آنجا بماند, بایدنماز را تمام بخواند, و كسی كه مسافر

نیست , اگر در اول وقت نماز نخواند و مسافرت كند, در سفر باید نماز را شكسته بخواند.

مساله 1377 - اگر مسافری كه باید نماز را شكسته بخواند نماز ظهر یا عصر یا عشای او قضا شود, باید آن را دو ركعتی قضا نماید اگرچه درغیر سفر بخواهد قضای آن را بجا آورد.

و اگر از كسی كه مسافر نیست یكی از این سه نماز قضا شود, باید چهار ركعتی قضا نماید اگرچه در سفربخواهد آن را قضا نماید.

مساله 1378 - مستحب است مسافر بعد از هر نماز سی مرتبه بگوید سبحان اللّه والحمد للّه ولا اله الا اللّه واللّه اكبر و در تعقیب نماز ظهرو عصر و عشا بیشتر سفارش شده است , بلكه بهتر است در تعقیب این سه نماز شصت مرتبه بگوید.

نماز قضا

مساله 1379 - كسی كه نماز واجب خود را در وقت آن نخوانده , باید قضای آن را بجا آورد اگرچه در تمام وقت نماز, خواب مانده یا بواسطه مستی نماز نخوانده باشد, ولی نمازهائی را كه زن در حال حیض یا نفاس نخوانده قضا ندارد چه نمازهای یومیه باشد چه غیر آن , و نیز كسی كه در تمام وقت نماز بیهوش بوده قضا ندارد چه یومیه باشد چه غیر آن.

مساله 1380 - اگر بعد از وقت نماز بفهمد نمازی را كه خوانده باطل بوده , باید قضای آن را بخواند.

مساله 1381 - كسی كه نماز قضا دارد, باید در خواندن آن كوتاهی نكند ولی واجب نیست فورا آن را بجا آورد.

مساله 1382 - كسی كه نماز قضا دارد, می تواند نماز مستحبی بخواند.

مساله 1383 - اگر انسان احتمال دهد

كه نماز قضائی دارد یا نمازهائی را كه خوانده صحیح نبوده , مستحب است احتیاطا قضای آنها رابجا آورد.

مساله 1384 - در قضای نمازهای یومیه ترتیب لازم نیست - مگر در نمازهائی كه در ادای آنها ترتیب هست مثل نماز ظهر و عصر یا مغرب و عشا از یك روز - اگرچه بهتر مراعات ترتیب است.

مساله 1385 - اگر بخواهد قضای چند نماز غیر یومیه مانند نماز آیات را بخواند, یا مثلا بخواهد قضای یك نماز یومیه و چند نماز غیر یومیه رابخواند, لازم نیست آنها را به ترتیب بجا آورد.

مساله 1386 - اگر ترتیب نمازهائی را كه نخوانده فراموش كند, بهتر آن است كه طوری آنها را بخواند كه یقین كند به ترتیبی كه قضا شده بجا آورده , است مثلا اگر قضای یك نماز ظهر و یك نماز مغرب بر او واجب است و نمی داند كدام اول قضا شده , اول یك نماز مغرب و بعد از آن یك نماز ظهر و دوباره نماز مغرب را بخواند, یا اول یك نماز ظهر و بعد از آن یك نماز مغرب و دوباره نماز ظهر را بخواند, تا یقین كند هر كدام راكه اول قضا شده اول خوانده است.

مساله 1387 - اگر نماز ظهر یك روز و نماز عصر روز دیگر یا دو نماز ظهر یا دو نماز عصر از او قضا شده و نمی داند كدام اول قضا شده است ,چنانچه دو نماز چهار ركعتی بخواند به نیت اینكه اولی قضای نماز روز اول و دومی قضای نماز روز دوم باشد, در حاصل شدن ترتیب كافی است.

مساله 1388 - اگر یك نماز ظهر

و یك نماز عشا یا یك نماز عصر و یك نماز عشا از او قضا شود و نداند كدام اول قضا شده است , بهتر آن است كه طوری آنها را بخواند كه یقین كند به ترتیب بجا آورده است , مثلا اگر یك نماز ظهر و یك نماز عشا از او قضا شده و اولی آنها را نمی داند,اول یك نماز ظهر, بعد از آن یك نماز عشا, دوباره یك نماز ظهر بخواند, یا اول یك نماز عشا, بعد یك نماز ظهر, دوباره یك نماز عشابخواند.

مساله 1389 - كسی كه می داند یك نماز چهار ركعتی نخوانده ولی نمی داند نماز ظهر است یا نماز عشا, اگر یك نماز چهار ركعتی به نیت قضای نمازی كه نخوانده بجا آورد كافی است , و نسبت به جهر و اخفات مخیر می باشد.

مساله 1390 - كسی كه پنج نماز پشت سر هم از او قضا شده و نمی داند اولی آنها كدام است , چنانچه نه نماز به ترتیب بخواند مثلا از نماز صبح شروع كند و بعد از آنكه ظهر و عصر و مغرب و عشا را خواند دو مرتبه نماز صبح وظهر وعصر ومغرب را بخواند, یقین به ترتیب حاصل نموده است.

مساله 1391 - كسی كه می داند نمازهای پنج گانه او هر كدام از یك روز قضا شده و ترتیب آنها را نمی داند بهتر این است كه پنج شبانه روزنماز بخواند, و اگر شش نماز از شش روز او قضا شده شش شبانه روز نماز بخواند, و همچنین برای هر نمازی كه به نمازهای قضای او اضافه شود,یك شبانه روز بیشتر بخواند

تا یقین كند به ترتیبی كه قضا شده بجا آورده است , مثلا اگر هفت نماز از هفت روز نخوانده باشد هفت شبانه روزقضا نماید.

مساله 1392 - كسی كه مثلا چند نماز صبح یاچند نماز ظهر از او قضا شده وشماره آنها را نمی داند یا فراموش كرده , مثلا نمی داند كه سه یا چهاریا پنج نماز بوده , چنانچه مقدار كمتر را بخواند كافی است , ولی بهتر این است كه به قدری نماز بخواند كه یقین كند تمام آنها را خوانده است , مثلااگر فراموش كرده كه چند نماز صبح از او قضا شده است و یقین دارد كه بیشتر از ده تا نبوده , احتیاطا ده نماز صبح بخواند.

مساله 1393 - كسی كه فقط یك نماز قضا از روزهای پیش دارد, بهتر این است كه اگر ممكن است اول آن را بخواند بعد مشغول نماز آن روزشود, و نیز اگر از روزهای پیش نماز قضا ندارد ولی یك نماز یا بیشتر از همان روز از او قضا شده است , در صورتی كه ممكن باشد بهتر این است كه نماز قضای آن روز را پیش از نماز ادا بخواند.

مساله 1394 - اگر در بین نماز یادش بیاید كه یك نماز یا بیشتر از همان روز از او قضا شده , یا فقط یك نماز قضا از روزهای پیش دارد,چنانچه وقت وسعت دارد و ممكن است نیت را به نماز قضا برگرداند بهتر این است كه نیت نماز قضا كند, مثلا اگر در نماز ظهر پیش از ركوع ركعت سوم یادش بیاید كه نماز صبح آن روز قضا شده , در صورتی

كه وقت نماز ظهر تنگ نباشد, نیت را به نماز صبح برگرداند و آن را دو ركعتی تمام كند بعد از آن ظهر را بخواند, ولی اگر وقت تنگ است یا نمی تواند نیت را به نماز قضا برگرداند مثلا در ركوع ركعت سوم نماز ظهر یادش بیاید كه نماز صبح را نخوانده , چون اگر بخواهد نیت نماز صبح كند یك ركوع كه ركن است زیاد می شود, نباید نیت را به قضای صبح برگرداند.

مساله 1395 - اگر از روزهای گذشته نمازهای قضا دارد و یك نماز یا بیشتر هم از همان روز از او قضا شده , چنانچه برای قضای تمام آنهاوقت ندارد, یا نمی خواهد همه را آن روز بخواند, مستحب است نماز قضای آن روز را پیش از نماز ادا بخواند, و بهتر این است كه بعد از خواندن قضای نمازهای سابق دوباره نماز قضائی را كه در آن روز پیش از نماز ادا خوانده بجا آورد.

مساله 1396 - تا انسان زنده است اگرچه از قضای نمازهای خود عاجز باشد, دیگری نمی تواند نمازهای او را قضا نماید.

مساله 1397 - نماز قضا را با جماعت می شود خواند, چه نماز امام جماعت ادا باشد یا قضا, و لازم نیست هر دو یك نماز را بخوانند, مثلا اگرنماز قضای صبح را با نماز ظهر یا عصر امام بخواند اشكال ندارد.

مساله 1398 - مستحب است بچه ممیز را (یعنی بچه ای كه خوب وبد را می فهمد) به نمازخواندن و عبادتهای دیگر عادت دهند, بلكه مستحب است او را به قضای نمازها هم وادار نمایند.

نماز قضای پدر كه بر پسر بزرگتر واجب است:

مساله 1399 - اگر پدر نماز خود را بجا نیاورده باشد و می توانسته است قضا كند, و بنابر احتیاط هرچند از روی نافرمانی ترك كرده باشد,بر پسر بزرگترش تا مقداری كه حرجی نباشد واجب است كه بعد از مرگش بجا آورد, یا برای او اجیر بگیرد.

و قضای نمازهای مادر بر اوواجب نیست هرچند بهتر است.

مساله 1400 - اگر پسر بزرگتر شك دارد كه پدرش نماز قضا داشته یا نه , چیزی بر او واجب نیست.

مساله 1401 - اگر پسر بزرگتر بداند كه پدرش نماز قضا داشته و شك كند كه بجا آورده یا نه , بنابر احتیاط واجب باید قضا نماید.

مساله 1402 - اگر معلوم نباشد كه پسر بزرگتر كدام است , قضای نماز پدر بر هیچ كدام از پسرها واجب نیست , ولی احتیاط مستحب آن است كه نماز او را بین خودشان قسمت كنند, یا برای انجام آن قرعه بزنند.

مساله 1403 - اگر میت وصیت كرده باشد كه برای نماز او اجیر بگیرند, بعد از آنكه اجیر, نماز او را به طور صحیح بجا آورد, بر پسر بزرگترچیزی واجب نیست.

مساله 1404 - اگر پسر بزرگتر بخواهد نماز مادر را بخواند, باید در جهر و اخفات به تكلیف خود عمل كند, پس قضای نماز صبح و مغرب وعشاء مادرش را باید بلند بخواند.

مساله 1405 - كسی كه خودش نماز قضا دارد, اگر نماز پدر و مادر را هم بخواهد قضا كند, هركدام را اول بجا آورد صحیح است.

مساله 1406 - اگر پسر بزرگتر موقع مرگ پدر نا بالغ یا دیوانه باشد, وقتی كه بالغ شد یا عاقل گردید, باید نماز پدر را قضا

نماید.

مساله 1407 - اگر پسر بزرگتر پیش از آنكه نماز پدر را قضا كند بمیرد, بر پسر دوم چیزی واجب نیست.

نماز جماعت و احكام آن

مساله 1408 - مستحب است نمازهای واجب خصوصا نمازهای یومیه را به جماعت بخوانند, و در نماز صبح ومغرب وعشا, خصوصا برای همسایه مسجد وكسی كه صدای اذان مسجد را می شنود بیشتر سفارش شده است.

مساله 1409 - اگر یك نفر به امام جماعت اقتدا كند, هر ركعت از نماز آنان ثواب صد وپنجاه نماز دارد, و اگر دو نفر اقتدا كنند هر ركعتی ثواب ششصد نماز دارد, و هرچه بیشتر شوند ثواب نمازشان بیشتر می شود تا به ده نفر برسند, و عده آنان كه از ده گذشت , اگر تمام آسمانها كاغذ ودریاها مركب و درختها قلم و جن و انس و ملائكه نویسنده شوند نمی توانند ثواب یك ركعت آن را بنویسند.

مساله 1410 - حاضر نشدن به نماز جماعت از روی بی اعتنائی جایز نیست , و سزاوار نیست كه انسان بدون عذر نماز جماعت را ترك كند.

مساله 1411 - مستحب است انسان صبر كند نماز را به جماعت بخواند و نماز جماعت از نماز اول وقت كه فرادی - یعنی تنها خوانده شود -بهتر است , ولی نماز فرادی در وقت فضیلت افضل از نماز جماعت در غیر وقت فضیلت است , و نیز نماز جماعتی را كه مختصر بخوانند از نمازفرادی كه آن را طول بدهند بهتر می باشد.

مساله 1412 - وقتی كه جماعت برپا می شود مستحب است كسی كه نمازش را فرادی خوانده دوباره با جماعت بخواند, و اگر بعد بفهمد كه نماز اولش باطل بوده ,

نماز دوم او كافی است.

مساله 1413 - اگر امام یا ماموم بخواهد نمازی را كه به جماعت خوانده دوباره با جماعت بخواند, چنانچه احتمال فساد آن نماز را ندهد اشكال دارد مگر به طور امامت و در مامومین كسانی باشند كه نماز واجب را نخوانده باشند.

مساله 1414 - كسی كه در نماز به حدی وسواس دارد كه موجب بطلان نمازش می شود و فقط در صورتی كه نماز را با جماعت بخواند, ازوسواس راحت می شود, باید نماز را با جماعت بخواند.

مساله 1415 - اگر پدر یا مادر به فرزند خود امر كند كه نماز را به جماعت بخواند, در صورتی كه ترك آن موجب عقوقش شود, نماز جماعت براو واجب می شود.

مساله 1416 - نماز مستحب را نمی شود به جماعت خواند, مگر نماز استسقاء - كه برای آمدن باران می خوانند - و نمازی كه واجب بوده و به جهتی مستحب شده است , مانند نماز عید فطر و قربان كه در زمان امام (ع) واجب بوده و بواسطه غائب شدن ایشان مستحب می باشد.

مساله 1417 - موقعی كه امام جماعت نماز یومیه می خواند, هركدام از نمازهای یومیه را می شود به او اقتدا كرد.

مساله 1418 - اگر امام جماعت قضای نماز یومیه خود یا كس دیگر را كه فوت آن یقینی باشد می خواند, می شود به او اقتدا كرد, ولی اگر نمازخود یا كس دیگری را احتیاطا قضا می كند اقتدا به او جایز نیست.

مساله 1419 - اگر انسان نداند نمازی را كه امام می خواند نماز واجب یومیه است یا نماز مستحب , نمی تواند به او اقتدا كند.

مساله

1420 - در صحت جماعت شرط است كه بین امام و ماموم و همچنین بین ماموم و ماموم دیگر كه واسطه بین ماموم و امام است حائلی نباشد, و مراد از حائل چیزی است كه مانع از دیدن شود مانند پرده یا دیوار و امثال اینها, پس اگر در تمام احوال نماز یا بعض آن بین امام وماموم یا بین ماموم و ماموم دیگر كه واسطه اتصال است چنین حائلی باشد, جماعت باطل خواهد شد, و زن از این حكم مستثنی است چنانكه خواهد آمد.

مساله 1421 - اگر بواسطه درازی صف اول , كسانی كه دو طرف صف ایستاده اند امام را نبینند, می توانند اقتدا كنند.

و نیز اگر بواسطه درازی یكی از صفهای دیگر كسانی كه دو طرف آن ایستاده اند صف جلوی خود را نبینند, می توانند اقتدا نمایند.

مساله 1422 - اگر صفهای جماعت تا در مسجد برسد, كسی كه مقابل در, پشت صف ایستاده نمازش صحیح است , و نیز نماز كسانی كه پشت سر او اقتدا می كنند صحیح می باشد, بلكه نماز كسانی كه در دو طرف ایستاده اند و از جهت ماموم دیگر اتصال به جماعت دارند نیزصحیح است.

مساله 1423 - كسی كه پشت ستون ایستاده , اگر از طرف راست یا چپ به واسطه ماموم دیگر به امام متصل نباشد, نمی تواند اقتداكند.

مساله 1424 - جای ایستادن امام باید از جای ماموم به اندازه یك وجب متعارف بلندتر نباشد, و اگر كمتر از یك وجب باشد اشكال ندارد, و نیز اگر زمین سراشیب باشد و امام در طرفی كه بلندتر است بایستد در صورتی كه سراشیبی آن زیاد

نباشد و طوری باشد كه به آن ,زمین مسطح بگویند مانعی ندارد.

مساله 1425 - اگر جای ماموم بلندتر از جای امام باشد, اشكال ندارد, ولی اگر به قدری بلندتر باشد كه نگویند اجتماع كرده اند, جماعت صحیح نیست.

مساله 1426 - اگر بین كسانی كه در یك صف ایستاده اند یك نفر كه نمازش باطل است فاصله شود, می توانند اقتدا كنند, و اما اگر چند نفركه نمازشان باطل است فاصله شوند یا از جهت دیگر فاصله زیادی باشد, نمی توانند اقتدا كنند.

مساله 1427 - بعد از تكبیر امام اگر صف جلو آماده نماز, و تكبیر گفتن آنان نزدیك باشد, كسی كه در صف بعد ایستاده , می تواند تكبیربگوید, ولی احتیاط مستحب آن است كه صبر كند تا تكبیر صف جلو تمام شود.

مساله 1428 - اگر بداند نماز یك صف از صفهای جلو باطل است , در صفهای بعد نمی تواند اقتدا كند, ولی اگر نداند نماز آنان صحیح است یانه , می تواند اقتدا نماید.

مساله 1429 - هرگاه بداند نماز امام باطل است , مثلا بداند امام وضو ندارد اگرچه خود امام ملتفت نباشد, نمی تواند به او اقتدا كند.

مساله 1430 - اگر ماموم بعد از نماز بفهمد كه امام عادل نبوده , یا كافر بوده , یا به جهتی نمازش باطل بوده مثلا بی وضو نماز خوانده , درصورتی كه مثل زیاد كردن ركوع از كارهائی كه نماز فرادی را ولو سهوا باطل می كند, نكرده باشد, نمازش صحیح است.

مساله 1431 - اگر در بین نماز شك كند كه اقتدا كرده یا نه , اگر بنایش بر جماعت خواندن بوده و احتمال دهد

كه از روی فراموشی نیت جماعت نكرده است , چنانچه در حالی باشد كه وظیفه ماموم است مثلا به حمد و سوره امام گوش می دهد, می تواند نماز را به جماعت تمام كند.

و اگرمشغول كاری باشد كه هم وظیفه امام و هم وظیفه ماموم است مثلا در ركوع یا سجده باشد, باید نماز را به نیت فرادی تمام نماید.

مساله 1432 - اگر ماموم در بین نماز بخواهد قصد انفراد نماید, در صورتی كه از اول نماز چنین قصدی نداشته اشكال ندارد, ولی اگر از اول نماز قصد داشته است مورد اشكال است.

مساله 1433 - اگر ماموم بعد از حمد و سوره امام , نیت فرادی كند, لازم نیست حمد و سوره را بخواند, و اگر پیش از تمام شدن حمد و سوره نیت فرادی نماید بنابر احتیاط مقداری را كه امام خوانده نیز بخواند.

مساله 1434 - اگر در بین نماز جماعت نیت فرادی نماید, نمی تواند دوباره نیت جماعت كند, بلكه اگر مردد شود كه نیت فرادی كند یا نه و بعدتصمیم بگیرد كه نماز را با جماعت تمام كند, صحت جماعتش محل اشكال است.

مساله 1435 - اگر شك كند كه نیت فرادی كرده یا نه , باید بنا بگذارد كه نیت فرادی نكرده است.

مساله 1436 - اگر موقعی كه امام در ركوع است اقتدا كند و به ركوع امام برسد, اگرچه ذكر امام تمام شده باشد, نمازش صحیح است و یك ركعت حساب می شود, اما اگر به مقدار ركوع خم شود و به ركوع امام نرسد نمازش باطل است.

مساله 1437 - اگر موقعی كه امام در ركوع است اقتدا كند و به

مقدار ركوع خم شود و شك كند كه به ركوع امام رسیده یا نه , نمازش باطل است.

مساله 1438 - اگر موقعی كه امام در ركوع است اقتدا كند و پیش از آنكه به اندازه ركوع خم شود, امام سر از ركوع بردارد, بنابر احتیاط واجب باید قصد فرادی بنماید.

مساله 1439 - اگر اول نماز یا بین حمد و سوره اقتدا كند و پیش از آنكه به ركوع رود, امام سر از ركوع بردارد, نماز او صحیح است.

مساله 1440 - اگر موقعی برسد كه امام مشغول خواندن تشهد آخر نماز است , چنانچه بخواهد به ثواب جماعت برسد, باید بعد از نیت و گفتن تكبیرة الاحرام بنشیند و تشهد را با امام بخواند ولی سلام را نگوید و صبر كند تا امام سلام نماز را بدهد, بعد بایستد بدون آنكه دوباره نیت كندو تكبیر بگوید, حمد و سوره را بخواند و آن را ركعت اول نماز خود حساب كند.

مساله 1441 - ماموم نباید جلوتر از امام بایستد, و بنابر احتیاط اگر ماموم یك مرد باشد قدری عقب تر در طرف راست امام بایستد, و بعیدنیست كه جایز باشد با امام برابر بایستد و لو قد او بلندتر از امام باشد, و اگر متعدد باشند پشت سر امام بایستند

مساله 1442 - اگر امام مرد و ماموم زن باشد, چنانچه بین آن زن و امام یا بین آن زن و ماموم دیگری كه مرد است و زن بواسطه او به امام متصل شده است , پرده و مانند آن باشد, اشكال ندارد.

مساله 1443 - اگر بعد از شروع به نماز, بین ماموم و امام , یا بین

ماموم و كسی كه ماموم بواسطه او متصل به امام است , پرده یا چیز دیگری حائل شود, جماعت باطل می شود و لازم است ماموم به وظیفه منفرد عمل نماید.

مساله 1444 - احتیاط واجب آن است كه بین جای سجده ماموم و جای ایستادن امام به اندازه یك متر فاصله نباشد, و همچنین است اگرانسان بواسطه مامومی كه جلوی او ایستاده به امام متصل باشد, و احتیاط مستحب آن است كه جای سجده ماموم با جای كسی كه جلوی اوایستاده , هیچ فاصله نداشته باشد.

مساله 1445 - اگر ماموم بواسطه كسی كه طرف راست یا چپ او اقتدا كرده به امام متصل باشد و از جلو به امام متصل نباشد, بنابر احتیاط واجب باید با كسی كه در طرف راست یا چپ او اقتدا كرده , یك متر فاصله نداشته باشد.

مساله 1446 - اگر در نماز, بین ماموم و امام , یا بین ماموم و كسی كه ماموم بواسطه او به امام متصل است , یك متر فاصله پیدا شود, باید قصدانفراد كند و نمازش صحیح است.

مساله 1447 - اگر نماز همه كسانی كه در صف جلو هستند تمام شود, چنانچه فورا برای نماز دیگری به امام اقتدا كنند, جماعت صف بعدصحیح است.

مساله 1448 - اگر در ركعت دوم اقتدا كند, لازم نیست حمد و سوره بخواند ولی قنوت و تشهد را با امام می خواند, و احتیاط آن است كه موقع خواندن تشهد انگشتان دست و سینه پا را به زمین بگذارد و زانوها را بلند كند و باید بعد از تشهد با امام برخیزد و حمد و سوره را بخواند,و اگر برای

سوره وقت ندارد, حمد را تمام كند و در ركوع , خود را به امام برساند, و اگر در ركوع به امام نرسد, بنابر احتیاط واجب قصد انفرادنماید.

مساله 1449 - اگر موقعی كه امام در ركعت دوم نماز چهار ركعتی است اقتدا كند, باید در ركعت دوم نمازش كه ركعت سوم امام است بعد ازدو سجده بنشیند و تشهد را به مقدار واجب بخواند و برخیزد, و چنانچه برای گفتن سه مرتبه تسبیحات وقت ندارد, باید یك مرتبه بگوید ودر ركوع خود را به امام برساند.

مساله 1450 - اگر امام در ركعت سوم یا چهارم باشد و ماموم بداند كه اگر اقتدا كند و حمد را بخواند, به ركوع امام نمی رسد, بنابر احتیاط واجب باید صبر كند تا امام به ركوع رود, بعد اقتدا نماید.

مساله 1451 - اگر در حال قیام ركعت سوم یاچهارم امام اقتدا كند, باید حمد وسوره را بخواند, و اگر برای سوره وقت ندارد, باید حمد را تمام كند و در ركوع خود را به امام برساند, و اگر در ركوع به امام نرسد بنابر احتیاط واجب قصد انفراد كند.

مساله 1452 - كسی كه می داند اگر سوره یا قنوت را تمام كند به ركوع امام نمی رسد, چنانچه عمدا سوره یا قنوت را بخواند و به ركوع نرسد,اظهر این است كه نمازش صحیح است و باید به وظیفه منفرد عمل نماید.

مساله 1453 - كسی كه اطمینان دارد كه اگر سوره را شروع كند یا تمام نماید, به ركوع امام می رسد, در صورتی كه زیاد طول نكشد بهتر آن است كه سوره را شروع كند, یا اگر شروع كرده

تمام نماید, و اگر زیاد طول بكشد احتیاط واجب آن است كه شروع نكند, و چنانچه شروع كرده تمام ننماید.

مساله 1454 - كسی كه یقین دارد اگر سوره را بخواند به ركوع امام می رسد, چنانچه سوره را بخواند و به ركوع نرسد, جماعتش صحیح است.

مساله 1455 - اگر امام ایستاده باشد وماموم نداند كه در كدام ركعت است , می تواند اقتدا كند, ولی باید حمد و سوره را به قصد قربت بخوانداگرچه بعد بفهمد كه امام در ركعت اول یا دوم بوده.

مساله 1456 - اگر به خیال اینكه امام در ركعت اول یا دوم است حمد و سوره نخواند و بعد از ركوع بفهمد كه در ركعت سوم یا چهارم بوده ,نمازش صحیح است , ولی اگر پیش از ركوع بفهمد, باید حمد و سوره را بخواند, و اگر وقت ندارد, فقط حمد را بخواند و در ركوع خود را به امام برساند, و اگر نمی رسد بنابر احتیاط واجب قصد انفراد نماید.

مساله 1457 - اگر به خیال اینكه امام در ركعت سوم یا چهارم است حمد و سوره بخواند و پیش از ركوع یا بعد از آن بفهمد كه در ركعت اول یا دوم بوده , نمازش صحیح است.

و اگر در بین حمد و سوره بفهمد, لازم نیست آنها را تمام كند.

مساله 1458 - اگر موقعی كه مشغول نماز مستحبی است جماعت برپا شود, چنانچه اطمینان ندارد كه اگر نماز را تمام كند به جماعت می رسد,مستحب است نماز را رها كند و مشغول نماز جماعت شود, بلكه اگر اطمینان نداشته باشدكه به ركعت اول برسد مستحب است به همین دستور رفتار

نماید.

مساله 1459 - اگر موقعی كه مشغول نماز سه ركعتی یا چهار ركعتی است جماعت برپا شود, چنانچه به ركوع ركعت سوم نرفته و اطمینان ندارد كه اگر نماز را تمام كند به جماعت می رسد, مستحب است به نیت نماز مستحبی نماز را دو ركعتی تمام كند و خود را به جماعت برساند.

مساله 1460 - اگر نماز امام تمام شود و ماموم مشغول تشهد یا سلام اول باشد, لازم نیست نیت فرادی كند.

مساله 1461 - كسی كه یك ركعت از امام عقب مانده بهتر آن است كه وقتی امام تشهد ركعت آخر را می خواند, انگشتان دست و سینه پا رابه زمین بگذارد و زانوها را بلند نگهدارد و صبر كند تا امام سلام نماز را بگوید و بعد برخیزد.

و اگر در همان جا بخواهد قصد انفراد نماید مانعی ندارد, ولی چنانچه از اول قصد انفراد داشته محل اشكال است.

شرائط امام جماعت

مساله 1462 - امام جماعت باید بالغ و عاقل و شیعه دوازده امامی و عادل و حلال زاده باشد و نماز را به طور صحیح بخواند, و نیز اگر ماموم مرد است امام او هم باید مرد باشد, و اقتدا كردن بچه ممیز كه خوب و بد را می فهمد به بچه ممیز دیگر مانعی ندارد اگرچه آثار جماعت بر اومترتب نمی شود.

مساله 1463 - امامی را كه عادل می دانسته , اگر شك كند كه به عدالت خود باقی است یا نه , می تواند به او اقتدا نماید.

مساله 1464 - كسی كه ایستاده نماز می خواند, نمی تواند به كسی كه نشسته یا خوابیده نماز می خواند اقتدا كند.

و كسی كه نشسته

نمازمی خواند, نمی تواند به كسی كه خوابیده نماز می خواند اقتدا نماید.

مساله 1465 - كسی كه نشسته نماز می خواند, می تواند به كسی كه نشسته نماز می خواند اقتدا كند.

و اقتداء كسی كه خوابیده نماز می خواند به كسی كه نشسته یا خوابیده نماز می خواند محل اشكال است.

مساله 1466 - اگر امام جماعت بواسطه عذری با لباس نجس یا با تیمم یا با وضوی جبیره ای نماز بخواند, می شود به او اقتدا كرد.

مساله 1467 - اگر امام مرضی دارد كه نمی تواند از بیرون آمدن بول و غائط خودداری كند, می شود به او اقتدا كرد, و نیز زنی كه مستحاضه نیست می تواند به زن مستحاضه اقتدا نماید.

مساله 1468 - بهتر این است كه كسی كه مرض خوره یا پیسی دارد, امام جماعت نشود.

و بنابر احتیاط واجب به كسی كه حد شرعی بر اوجاری شده اقتدا ننمایند, و همچنین اهل شهر (خانه نشین) به اعرابی (صحرانشین) اقتدا نكند.

احكام جماعت

مساله 1469 - موقعی كه ماموم نیت می كند, باید امام را معین نماید, ولی دانستن اسم او لازم نیست , و اگر نیت كند اقتدا می كنم به امام جماعت حاضر, نمازش صحیح است.

مساله 1470 - ماموم باید غیر از حمد و سوره چیزهای نماز را خودش بخواند, ولی اگر ركعت اول یا دوم او ركعت سوم یا چهارم امام باشد,باید حمد و سوره را بخواند.

مساله 1471 - اگر ماموم در ركعت اول و دوم نماز صبح ومغرب و عشا صدای حمد وسوره امام را بشنود, اگرچه كلمات را تشخیص ندهد,باید حمد و سوره را نخواند, و اگر صدای امام را

نشنود مستحب است حمد وسوره را بخواند ولی باید آهسته بخواند وچنانچه سهوا بلند بخوانداشكال ندارد.

مساله 1472 - اگر ماموم بعضی از كلمات حمد و سوره امام را بشنود, احتیاط واجب آن است كه حمد و سوره را نخواند.

مساله 1473 - اگر ماموم سهوا حمد و سوره را بخواند, یا خیال كند صدائی را كه می شنود صدای امام نیست و حمد و سوره را بخواند و بعدبفهمد صدای امام بوده , نمازش صحیح است.

مساله 1474 - اگر شك كند كه صدای امام را می شنود یا نه , یا صدائی بشنود و نداند صدای امام است یا صدای كس دیگر, می تواند حمد وسوره را بخواند.

مساله 1475 - ماموم در ركعت اول و دوم نماز ظهر و عصر نباید حمد و سوره را بخواند, و مستحب است بجای آن ذكر بگوید.

مساله 1476 - ماموم نباید تكبیرة الاحرام را پیش از امام بگوید, بلكه احتیاط واجب آن است كه تا تكبیر امام تمام نشده تكبیرنگوید.

مساله 1477 - اگر ماموم سهوا پیش از امام سلام دهد,نمازش صحیح است ولازم نیست دوباره با امام سلام دهد, بلكه ظاهر این است كه اگرعمدا هم پیش از امام سلام دهد نمازش اشكال ندارد.

مساله 1478 - اگر ماموم غیر از تكبیرة الاحرام و سلام , چیزهای دیگر نماز را پیش از امام بگوید اشكال ندارد, ولی اگر آنها را بشنود, یابداند امام چه وقت می گوید, احتیاط مستحب آن است كه پیش از امام نگوید.

مساله 1479 - ماموم باید غیر از آنچه در نماز خوانده می شود, كارهای دیگر آن مانند ركوع و سجود را با امام یا كمی بعد

از امام بجا آورد,و اگر عمدا پیش از امام یا مدتی بعد از امام انجام دهد, جماعتش باطل می شود, ولی اگر به وظیفه منفرد عمل نماید نمازش صحیح است.

مساله 1480 - اگر سهوا پیش از امام سر از ركوع بردارد چنانچه امام در ركوع باشد, باید به ركوع برگردد وباامام سر بردارد,ودراین صورت زیاد شدن ركوع كه ركن است نماز را باطل نمی كند, ولی اگر به ركوع برگردد و پیش از آنكه به ركوع امام برسد, امام سر بردارد,نمازش باطل است.

مساله 1481 - اگر اشتباها سر بردارد و ببیند امام در سجده است , باید به سجده برگردد, و چنانچه در هر دو سجده این اتفاق بیفتد, برای زیاد شدن دو سجده كه ركن است نماز باطل نمی شود.

مساله 1482 - كسی كه اشتباها پیش از امام سر از سجده برداشته , هرگاه به سجده برگردد و معلوم شود امام قبلا سر برداشته است , نمازش صحیح است , ولی اگر در هر دو سجده این اتفاق بیفتد نمازش باطل است.

مساله 1483 - اگر اشتباها سر از ركوع یا سجده بردارد و سهوا یا به خیال اینكه به امام نمی رسد به ركوع یا سجده نرود, جماعت و نمازش صحیح است.

مساله 1484 - اگر سر از سجده بردارد و ببیند امام در سجده است , چنانچه به خیال اینكه سجده اول امام است , به قصد اینكه با امام سجده كند به سجده رود و بفهمد سجده دوم امام بوده , سجده دوم او حساب می شود, و اگر به خیال اینكه سجده دوم امام است به سجده رود وبفهمد كه سجده اول

امام بوده , باید به قصد سجده با امام سجده را تمام كند و دوباره با امام به سجده رود.

مساله 1485 - اگر سهوا پیش از امام به ركوع رود و طوری باشد كه اگر سر بردارد به مقداری از قرائت امام می رسد, چنانچه سر بردارد وبا امام به ركوع رود, نمازش صحیح است , و اگر عمدا برنگردد نمازش باطل است.

مساله 1486 - اگر سهوا پیش از امام به ركوع رود و طوری باشد كه اگر برگردد به چیزی از قرائت امام نمی رسد, اگر به قصد اینكه با امام نماز بخواند سربردارد و با امام به ركوع رود, جماعت و نمازش صحیح است , و اگر عمدا برنگردد نمازش صحیح است و منفرد می شود.

مساله 1487 - اگر سهوا پیش از امام به سجده رود, اگر به قصد اینكه با امام نماز بخواند سر بردارد و با امام به سجده رود, جماعت و نمازش صحیح است , و اگر عمدا برنگردد نمازش صحیح و منفرد می گردد.

مساله 1488 - اگر امام در ركعتی كه قنوت ندارد اشتباها قنوت بخواند, یا در ركعتی كه تشهد ندارد اشتباها مشغول خواندن تشهد شود,ماموم نباید قنوت و تشهد را بخواند, ولی نمی تواند پیش از امام به ركوع رود, یاپیش از ایستادن امام بایستد, بلكه باید صبر كند تا قنوت وتشهد امام تمام شود و بقیه نماز را با او بخواند.

وظیفه امام و ماموم در نماز جماعت

مساله 1489 - بنابر احتیاط واجب اگر ماموم یك مرد باشد, طرف راست امام بایستد , و اگر یك یا چند زن باشد, پشت سر امام بایستد , واگر یك مرد و یك زن یا

یك مرد و چند زن باشند, مرد طرف راست امام بایستد و یك یا چند زن پشت سر امام بایستند , و اگر چند مرد ویك یا چند زن باشند, آنچه مرد است عقب امام و زنها پشت مردها بایستند.

مساله 1490 - اگر امام و ماموم هر دو زن باشند, واجب است بنابر احتیاط ردیف یكدیگر بایستند و امام جلوتر از دیگران نایستد.

مساله 1491 - مستحب است امام در وسط صف بایستد و اهل علم و كمال و تقوی در صف اول بایستند.

مساله 1492 - مستحب است صفهای جماعت منظم باشد, و بین كسانی كه در یك صف ایستاده اند فاصله نباشد و شانه آنان ردیف یكدیگرباشد.

مساله 1493 - مستحب است بعد از گفتن قد قامت الصلاة مامومین برخیزند.

مساله 1494 - مستحب است امام جماعت مامومی را كه از دیگران ضعیف تر است رعایت كند و قنوت و ركوع و سجود را طول ندهد, مگربداند همه كسانی كه به او اقتدا كرده اند مایلند.

مساله 1495 - مستحب است امام جماعت در حمد و سوره و ذكرهائی كه بلند می خواند, صدای خود را به قدری بلند كند كه دیگران بشنوند, ولی باید بیش از اندازه صدا را بلند نكند.

مساله 1496 - اگر امام در ركوع بفهمد كسی تازه رسیده و می خواهد اقتدا كند, مستحب است ركوع را دو برابر همیشه طول بدهد وبعدبرخیزد, اگرچه بفهمد كس دیگری هم برای اقتدا وارد شده است.

چیزهائی كه در جماعت مكروه است

مساله 1497 - اگر در صفهای جماعت جا باشد, مكروه است انسان تنها بایستد.

مساله 1498 - مكروه است ماموم ذكرهای نماز را طوری بگوید كه امام بشنود.

مساله 1499 - مسافری كه

نماز ظهر و عصر و عشا را دو ركعت می خواند, مكروه است در این نمازها به كسی كه مسافر نیست اقتدا كند, وكسی كه مسافر نیست مكروه است در این نمازها به مسافر اقتدا نماید.

نماز آیات

مساله 1500 - نماز آیات كه دستور آن بعدا گفته خواهد شد بواسطه چهار چیز واجب می شود: اول - گرفتن خورشید.

دوم - گرفتن ماه اگرچه مقدار كمی از آنها گرفته شود و كسی هم از آن نترسد.

سوم - زلزله اگرچه كسی هم نترسد.

چهارم - رعد و برق و بادهای سیاه و سرخ و مانند اینها از آیات آسمانی در صورتی كه بیشتر مردم بترسند.

و اما در حوادث زمینی مانند فرورفتن آب دریا و افتادن كوه كه موجب ترس اكثر مردم شود بنابر احتیاط نماز آیات خوانده شود, ولی بعید نیست كه در حوادث زمینی كه زلزله نباشد نماز آیات واجب نباشد.

مساله 1501 - اگر از چیزهائی كه نماز آیات برای آنها واجب است بیشتر از یكی اتفاق بیفتد, انسان باید برای هر یك از آنها یك نماز آیات بخواند, مثلا اگر خورشید بگیرد و زلزله هم بشود, باید دو نماز آیات بخواند.

مساله 1502 - كسی كه چند نماز آیات بر او واجب است , چه همه آنها برای یك چیز بر او واجب شده باشد, مثلا سه مرتبه خورشید گرفته ونماز آنها را نخوانده است , چه برای چند چیز باشد مثلا برای آفتاب گرفتن و ماه گرفتن و زلزله , نمازهائی بر او واجب شده باشد, موقعی كه قضای آنها را می خواند, لازم نیست معین كند كه برای كدام یك آنها باشد.

مساله 1503 - چیزهائی كه

نماز آیات برای آنها واجب است , در هر شهری اتفاق بیفتد, فقط مردم همان شهر باید نماز آیات بخوانند, و برمردم جاهای دیگر واجب نیست.

مساله 1504 - در نماز آیات برای زلزله یا رعد و برق و بادهای سیاه و مانند آنها لازم است مكلف نماز آیات را فورا بخواند, و چنانچه تاخیر بیندازد احوط آن است كه به قصد مافی الذمه بیاورد و قصد ادا و قضا نكند.

مساله 1505 - از وقتی كه خورشید یا ماه شروع به گرفتن می كند, انسان باید نماز آیات را بخواند, و بهتر این است كه به قدری تاخیر نیندازدكه شروع به باز شدن كند.

مساله 1506 - اگر خواندن نماز آیات را به قدری تاخیر بیندازد كه آفتاب یا ماه شروع به باز شدن كند, نیت ادا مانعی ندارد, ولی اگر بعد ازباز شدن تمام آن , نماز بخواند باید نیت قضا نماید.

مساله 1507 - اگر مدت گرفتن خورشید یا ماه به اندازه خواندن یك ركعت نماز یا كمتر باشد, وجوب نماز آیات در این صورت مبنی براحتیاط است , و اگر مدت گرفتن آنها بیشتر باشد ولی انسان نماز را نخواند, تا به اندازه خواندن یك ركعت به آخر وقت آن مانده باشد, در این صورت نماز آیات واجب و ادا است.

مساله 1508 - اگر بعد از باز شدن آفتاب یا ماه بفهمد كه تمام آن گرفته بوده , باید قضای نماز آیات را بخواند, ولی اگر بفهمد مقداری از آن گرفته بوده قضا بر او واجب نیست.

مساله 1509 - اگر عده ای كه اطمینان به گفتار آنها نباشد بگویند كه خورشید یا ماه گرفته است

, چنانچه انسان از گفته آنان یقین یا اطمینان شخصی پیدا نكند و نماز آیات نخواند و بعد معلوم شود راست گفته اند, در صورتی كه تمام خورشید یا ماه گرفته باشد, باید نماز آیات را بخواند,ولی اگر مقداری از آن گرفته باشد, خواندن نماز آیات بر او واجب نیست , و همچنین است اگر دو نفر كه عادل بودن آنان معلوم نیست بگویندخورشید یا ماه گرفته , بعد معلوم شود كه عادل بوده اند.

مساله 1510 - اگرانسان به گفته كسانی كه از روی قاعده علمی وقت گرفتن خورشید و ماه را می دانند اطمینان پیدا كند كه خورشید یا ماه گرفته , بنابر احتیاط واجب باید نماز آیات را بخواند, و نیز اگر بگویند فلان وقت خورشید یا ماه می گیرد و فلان مقدار طول می كشد و انسان به گفته آنان اطمینان پیدا كند, بنابر احتیاط واجب باید به حرف آنان عمل نماید.

مساله 1511 - اگر بفهمد نماز آیاتی كه خوانده باطل بوده , باید دوباره بخواند, و اگر وقت گذشته قضا نماید.

مساله 1512 - اگر در وقت نماز یومیه نماز آیات هم بر انسان واجب شود, چنانچه برای هر دو نماز وقت دارد, هر كدام را اول بخواند اشكال ندارد, و اگر وقت یكی از آن دو تنگ باشد, اول آن را بخواند, و اگر وقت هر دو تنگ باشد, باید اول نماز یومیه را بخواند.

مساله 1513 - اگر در بین نماز یومیه بفهمد كه وقت نماز آیات تنگ است , چنانچه وقت نماز یومیه هم تنگ باشد, باید آن را تمام كند بعد نمازآیات را بخواند, و اگر وقت نماز یومیه

تنگ نباشد, آن را بشكند و اول نماز آیات و بعد نماز یومیه را بجا آورد.

مساله 1514 - اگر در بین نماز آیات بفهمد كه وقت نماز یومیه تنگ است , باید نماز آیات را رها كند و مشغول نماز یومیه شود و بعد از آن كه نماز را تمام كرد پیش از انجام كاری كه نماز را بهم بزند, بقیه نماز آیات را از همانجا كه رها كرده بخواند.

مساله 1515 - اگر در حال حیض یا نفاس زن , آفتاب یا ماه بگیرد یا رعد و برق و مانند اینها اتفاق بیفتد, نماز آیات بر او واجب نیست وقضا هم ندارد.

دستور نماز آیات

مساله 1516 - نماز آیات دو ركعت است و در هر ركعت پنج ركوع دارد, و دستور آن این است كه انسان بعد از نیت , تكبیر بگوید و یك حمدو یك سوره تمام بخواند و به ركوع رود و سر از ركوع بردارد, دوباره یك حمد و یك سوره بخواند, باز به ركوع رود تا پنج مرتبه , و بعد از بلندشدن از ركوع پنجم دو سجده نماید و برخیزد و ركعت دوم را هم مثل ركعت اول بجا آورد و تشهد بخواند و سلام دهد.

مساله 1517 - در نماز آیات ممكن است انسان بعد از نیت و تكبیر و خواندن حمد, آیه های یك سوره را پنج قسمت كند و یك آیه یا كمتر یابیشتر آن را بخواند و به ركوع رود و سربردارد و بدون اینكه حمد بخواند, قسمت دوم از همان سوره را بخواند و به ركوع رود, و همین طور تاپیش از ركوع پنجم سوره را تمام نماید,

مثلا به قصد سوره قل هو اللّه احد , بسم اللّه الرحمن الرحیم قل هو اللّه احد بگوید و به ركوع رود,بعد بایستد و بگوید اللّه الصمد دوباره به ركوع رود و بعد از ركوع بایستد و بگوید لم یلد باز به ركوع رود و بایستد و بگوید ولم یولد و برود به ركوع باز هم سر بردارد و بگوید ولم یكن له كفوا احد و بعد از آن به ركوع پنجم رود و بعد از سر برداشتن , دو سجده كند,و ركعت دوم را هم مثل ركعت اول بجا آورد, و بعد از سجده دوم تشهد بخواند و نماز را سلام دهد.

و نیز جایز است كه به كمتر از پنج قسمت تقسیم نماید, لكن هر وقت سوره را تمام كرد لازم است حمد را قبل از ركوع بعدی بخواند, و بنابر احتیاط لازم با بسمله تنها ركوع نكند.

مساله 1518 - اگر در یك ركعت از نماز آیات , پنج مرتبه حمد و سوره بخواند و در ركعت دیگر یك حمد بخواند و سوره را پنج قسمت كندمانعی ندارد.

مساله 1519 - چیزهائی كه در نمازهای یومیه واجب و مستحب است , در نماز آیات هم واجب و مستحب می باشد, ولی در نماز آیات درصورتی كه به جماعت باشد مستحب است بجای اذان و اقامه سه مرتبه بگویند الصلاة و در غیر جماعت چیزی نیست.

مساله 1520 - مستحب است پیش از ركوع و بعد از آن تكبیر بگوید, و بعد از ركوع پنجم و دهم قبل از تكبیر سمع اللّه لمن حمده نیزبگوید.

مساله 1521 - مستحب است پیش از ركوع دوم و چهارم و ششم

و هشتم و دهم قنوت بخواند, و اگر فقط قنوت پیش از ركوع دهم بخواندكافی است.

مساله 1522 - اگر در نماز آیات شك كند كه چند ركعت خوانده و فكرش به جائی نرسد, نماز باطل است.

مساله 1523 - اگر شك كند كه در ركوع آخر ركعت اول است یا در ركوع اول ركعت دوم و فكرش به جائی نرسد, نماز باطل است , ولی اگرمثلا شك كند كه چهار ركوع كرده یا پنج ركوع , چنانچه شك او پیش از رسیدن به سجده بوده , ركوعی را كه شك دارد بجا آورده یا نه بایدبجا آورد, ولی اگر به سجده رسیده باشد باید به شك خود اعتنا نكند.

مساله 1524 - هر یك از ركوع های نماز آیات ركن است كه اگر عمدا یا اشتباها كم یا زیاد شود نماز باطل است.

نماز عید فطر و قربان

مساله 1525 - نماز عید فطر و قربان در زمان حضور امام (ع) واجب است و باید به جماعت خوانده شود, و در زمان ما كه امام (ع) غائب است مستحب می باشد و می شود آن را به جماعت یا فرادی خواند.

مساله 1526 - وقت نماز عید فطر و قربان از اول آفتاب روز عید تا ظهر است.

مساله 1527 - مستحب است نماز عید قربان را بعد از بلند شدن آفتاب بخوانند, و در عید فطر مستحب است بعد از بلند شدن آفتاب افطاركنند و زكاة فطره را هم بدهند, بعد نماز عید را بخوانند.

مساله 1528 - نماز عید فطر و قربان دو ركعت است كه در ركعت اول بعد از خواندن حمد وسوره , باید پنج تكبیر بگوید, و بعد از هر

تكبیریك قنوت بخواند, و بعد از قنوت پنجم تكبیر دیگری بگوید و به ركوع رود و دو سجده بجا آورد و برخیزد, و در ركعت دوم چهار تكبیربگوید و بعد از هر تكبیر قنوت بخواند و تكبیر پنجم را بگوید و به ركوع رود و بعد از ركوع دو سجده كند و تشهد بخواند و نماز را سلام دهد.

مساله 1529 - در قنوت نماز عید فطر و قربان هر دعا و ذكری بخواند كافی است ولی بهتر است این دعا را بخواند اللهم اهل الكبریاءوالعظمة واهل الجود والجبروت واهل العفو والرحمة واهل التقوی والمغفرة اساءلك بحق هذا الیوم الذی جعلته للمسلمین عیداولمحمد (ص) ذخرا وشرفا وكرامة ومزیدا ان تصلی علی محمد وآل محمد وان تدخلنی فی كل خیر ادخلت فیه محمدا وآل محمد وان تخرجنی من كل سوء اخرجت منه محمدا وآل محمد صلواتك علیه وعلیهم اللهم انی اساءلك خیر ما ساءلك به عبادك الصالحون واعوذ بك ممااستعاذ منه عبادك المخلصون.

مساله 1530 - در زمان غائب بودن امام (ع) مستحب است بعد از نماز عید فطر و قربان دو خطبه بخوانند.

و بهتر است كه در خطبه عید فطراحكام زكاة فطره , و در خطبه عید قربان احكام قربانی را بگویند.

مساله 1531 - نماز عید سوره مخصوصی ندارد ولی بهتر است كه در ركعت اول آن سوره شمس (سوره 91) و در ركعت دوم سوره غاشیه (سوره 88) را بخوانند, یا در ركعت اول سوره سبح اسم (سوره 87) و در ركعت دوم سوره شمس را بخوانند.

مساله 1532 - مستحب است نماز عید را در صحرا بخوانند, ولی در مكه مستحب است در مسجد الحرام خوانده

شود.

مساله 1533 - مستحب است پیاده و پا برهنه و با وقار به نماز عید بروند و پیش از نماز غسل كنند و عمامه سفید بر سر بگذارند.

مساله 1534 - مستحب است در نماز عید بر زمین سجده كنند, و در حال گفتن تكبیرها دستها را بلند كنند وكسی كه نماز عید می خواند, اگرامام جماعت است , یا فرادی نماز می خواند, نماز را بلند بخواند.

مساله 1535 - بعد از نماز مغرب و عشا شب عید فطر و بعد از نماز صبح آن , و بعد از نماز عید فطر مستحب است این تكبیرها را بگوید اللّه اكبر, اللّه اكبر, لا اله الا اللّه واللّه اكبر, اللّه اكبر وللّه الحمد, اللّه اكبر علی ما هدانا.

مساله 1536 - مستحب است انسان در عید قربان بعد از ده نماز كه اول آنها نماز ظهر روز عید و آخر آنها نماز صبح روز دوازدهم است ,تكبیرهائی را كه در مساله پیش گفته شد بگوید, و بعد از آن بگوید اللّه اكبر علی ما رزقنا من بهیمة الانعام والحمد للّه علی ما ابلانا.

ولی اگر عید قربان را در منی باشد مستحب است بعد از پانزده نماز كه اول آنها نماز ظهر روز عید و آخر آنها نماز صبح روز سیزدهم ذی حجه است ,این تكبیرها را بگوید.

مساله 1537 - احتیاط مستحب آن است كه زنها از رفتن به نماز عید خودداری كنند, ولی این احتیاط برای زنهای پیر نیست.

مساله 1538 - در نماز عید هم مثل نمازهای دیگر, ماموم باید غیر از حمد و سوره چیزهای دیگر نماز را خودش بخواند.

مساله 1539 - اگر ماموم موقعی برسد

كه امام مقداری از تكبیرها را گفته , بعد از آنكه امام به ركوع رفت , باید آنچه از تكبیرها و قنوتها راكه با امام نگفته خودش بگوید, و اگر در هر قنوت یك سبحان اللّه یا یك الحمد للّه بگوید كافی است.

مساله 1540 - اگر در نماز عید موقعی برسد كه امام در ركوع است , می تواند نیت كند و تكبیر اول نماز را بگوید و به ركوع رود.

مساله 1541 - اگر در نماز عید یك سجده یا تشهد را فراموش كند, احتیاط آن است كه بعد از نماز آن را بجا آورد, ولی اگر كاری كه برای آن در نماز یومیه سجده سهو لازم است پیش آید لازم نیست دو سجده سهو بنماید.

اجیر گرفتن برای نماز

مساله 1542 - بعد از مرگ انسان , می شود برای نماز و عبادتهای دیگر او كه در زندگی بجا نیاورده , دیگری را اجیر كنند, یعنی به او مزددهند كه آنها را بجا آورد, و اگر كسی بدون مزد هم آنها را انجام دهد صحیح است.

مساله 1543 - انسان می تواند برای بعضی از كارهای مستحبی مثل حج و عمره و زیارت قبر پیغمبر و امامان (ع) , از طرف زندگان اجیرشود, و نیز می تواند كار مستحبی را انجام دهد و ثواب آن را برای مردگان یا زندگان هدیه نماید.

مساله 1544 - كسی كه برای نماز قضای میت اجیر شده , باید یا مجتهد باشد یا مسائل نماز را از روی تقلید صحیح بداند, یا آنكه عمل به احتیاط كند در صورتی كه موارد احتیاط را كاملا بداند.

مساله 1545 - اجیر باید موقع نیت , میت را

معین نماید و لازم نیست اسم او را بداند, پس اگر نیت كند از طرف كسی نماز می خوانم كه برای اواجیر شده ام كافی است.

مساله 1546 - اجیر باید عمل را به قصد آنچه در ذمه میت است بجا آورد, و اگر عملی را انجام دهد و ثواب آن را برای او هدیه كند كافی نیست.

مساله 1547 - باید كسی را اجیر كنند كه اطمینان داشته باشند عمل را انجام می دهد.

مساله 1548 - كسی را كه برای نمازهای میت اجیر كرده اند, اگر بفهمند كه عمل را بجا نیاورده یا باطل انجام داده , باید دوباره اجیربگیرند.

مساله 1549 - هرگاه شك كند كه اجیر عمل را انجام داده یا نه , و شخص ثقه باشد و بگوید انجام داده ام كافی است , و اگر شك كند كه عمل اوصحیح بوده یا نه , بنا بر صحت آن بگذارد.

مساله 1550 - كسی را كه عذری دارد و مثلا با تیمم یا نشسته نماز می خواند, نمی شود برای نمازهای میت اجیر كرد, اگرچه نماز میت هم همان طور قضا شده باشد.

مساله 1551 - مرد برای زن و زن برای مرد می تواند اجیر شود, و در بلند خواندن و آهسته خواندن نماز باید اجیر به تكلیف خود عمل نماید.

مساله 1552 - در قضای نمازهای میت ترتیب واجب نیست مگر در نمازهائی كه ادا آنها ترتیب دارد مثل نماز ظهر و عصر یا مغرب و عشا ازیك روز چنان كه سابقا گذشت.

مساله 1553 - اگر با اجیر شرط كنند كه عمل را به طور مخصوصی انجام دهد باید همان طور بجا آورد, و اگر

با او شرط نكنند باید در آن عمل به تكلیف خود رفتار نماید, و احتیاط مستحب آن است كه از وظیفه خودش و میت هركدام كه به احتیاط نزدیكتر است به آن عمل كند,مثلا اگر وظیفه میت گفتن سه مرتبه تسبیحات اربعه بوده و تكلیف او یك مرتبه است , سه مرتبه بگوید.

مساله 1554 - اگر با اجیر شرط نكنند كه نماز را با چه مقدار از مستحبات آن بخواند, به مقدار واجب اكتفا كند كافی است.

مساله 1555 - اگر انسان چند نفر را برای نماز قضای میت اجیر كند, بنابر آنچه در مساله (1552) گفته شد لازم نیست برای هر كدام آنهاوقتی را معین نماید.

مساله 1556 - اگر كسی اجیر شود كه مثلا در مدت یك سال نمازهای میت را بخواند و پیش از تمام شدن سال بمیرد, باید برای نمازهائی كه می دانند بجا نیاورده , دیگری را اجیر نمایند.

و اگر احتمال می دهند كه بجا نیاورده بنابر احتیاط واجب نیز اجیر بگیرد.

مساله 1557 - كسی را كه برای نمازهای میت اجیر كرده اند, اگر پیش از تمام كردن نمازها بمیرد و اجرت همه آنها را گرفته باشد, چنانچه شرط كرده باشند كه تمام نمازها را خودش بخواند, اگر قادر بر عمل بوده اجاره صحیح و اجاره كننده می تواند اجرة المثل باقیمانده را بگیرد یاآنكه اجاره را فسخ نموده و اجرة المثل مقداری را كه بجا آورده كسر و مابقی را بگیرد, و اگر قادر نبوده اجاره نسبت به مابعد فوت اجیر باطل است و می تواند اجرة المسم -ای باقیمانده را گرفته یا آنكه اجاره مقدار گذشته را فسخ نموده و

اجرة المثل او را بدهد, و اگر شرط نكرده باشندكه خودش بخواند باید ورثه اش از مال او اجیر بگیرند, اما اگر مال نداشته باشد بر ورثه او چیزی واجب نیست

مساله 1558 - اگر اجیر پیش از تمام كردن نمازهای میت بمیرد و خودش هم نماز قضا داشته باشد, بعد از عمل به دستوری كه در مساله قبلی ذكر شد, اگر چیزی از مال او زیاد آمد, در صورتی كه وصیت كرده باشد و ورثه اجازه بدهند, برای تمام نمازهای او اجیر بگیرند, و اگر اجازه ندهند, ثلث آن را به مصرف نماز او برسانند.

مبطلات نماز

مساله 1135 - دوازده چیز نماز را باطل می كند و آنها را مبطلات می گویند: اول - آنكه در بین نماز یكی از شرطهای آن از بین برود, مثلا در بین نماز بفهمد لباسش كه ساتر است غصبی است.

دوم - آنكه در بین نماز عمدا یا سهوا یا از روی ناچاری , چیزی كه وضو یا غسل را باطل می كند پیش آید, مثلا بول از او بیرون آید, ولی كسی كه نمی تواند از بیرون آمدن بول و غائط خودداری كند, اگر در بین نماز بول یا غائط از او خارج شود, چنانچه به دستوری كه در احكام وضوگفته شد, رفتار نماید نمازش باطل نمی شود, و نیز اگر در بین نماز از زن مستحاضه خون خارج شود, در صورتی كه به دستور استحاضه رفتاركرده باشد, نمازش صحیح است.

مساله 1136 - كسی كه بی اختیار خوابش برده , اگر نداند كه در بین نماز خوابش برده یا بعد از آن , باید نمازش را دوباره بخواند.

مساله 1137

- اگر بداند به اختیار خودش خوابیده و شك كند كه بعد از نماز بوده , یا در بین نماز یادش رفته كه مشغول نماز است و خوابیده ,نمازش صحیح است , و اگر احتمال دهد خوابش در اثناء نماز عمدا و با التفات به نماز بوده , باید دوباره بخواند.

مساله 1138 - اگر در حال سجده از خواب بیدار شود وشك كند كه در سجده آخر نماز است یا در سجده شكر, چنانچه بداند كه بی اختیارخوابش برده باید آن نماز را دوباره بخواند, واگر بداند به اختیار خودش خوابیده و احتمال دهد كه از روی غفلت در سجده نماز خوابیده نمازش صحیح است.

سوم از مبطلات نماز آن است كه دستها را به قصد اینكه جزو نماز باشد روی هم بگذارد, و اگر به این قصد نباشد بلكه به عنوان ادب در نمازباشد نمازش صحیح است و لكن كار حرام كرده است.

مساله 1139 - هرگاه از روی فراموشی یا ناچاری یا تقیه یا برای كار دیگر مثل خاراندن دست و مانند آن , دستها را روی هم بگذارداشكال ندارد.

چهارم از مبطلات نماز آن است كه بعد از خواندن حمد در صورتی كه قصد دعا ننماید و یا به قصد اینكه جزو نماز باشد, آمین بگوید, ولی اگر فقط به قصد دعا یا اشتباها یا از روی تقیه بگوید, نمازش باطل نمی شود.

پنجم از مبطلات نماز آن است كه عمدا یا از روی فراموشی پشت به قبله كند, یا بطرف راست یا چپ قبله برگردد, بلكه اگر عمدا به قدری برگردد كه نگویند رو به قبله است , اگرچه به طرف راست یا چپ نرسد,

نمازش باطل است.

مساله 1140 - اگر عمدا یا سهوا سر را به قدری بگرداند كه مواجه طرف راست یا چپ قبله یا بیشتر باشد, نمازش باطل است , ولی اگر سر راكمی بگرداند كه نگویند روی خودرا از قبله گردانده , عمدا باشد یا اشتباها, نمازش باطل نمی شود, و اگر به مقداری برگرداند كه بگویند روی خود را از قبله برگردانده است ولی به حد راست یا چپ قبله نرسیده باشد, در این صورت چنانچه روگرداندن عمدی باشد نماز باطل است , واگر سهوی باشد نماز صحیح است.

ششم از مبطلات نماز آن است كه عمدا كلمه ای بگوید كه یك حرف یا بیشتر باشد, اگرچه معنی هم نداشته باشد.

مساله 1141 - اگر سهوا كلمه ای بگویدكه یك حرف یابیشتر دارد,اگرچه آن كلمه معنی داشته باشد نمازش باطل نمی شود, ولی لازم است بعد از نماز سجده سهو بجا آورد چنانكه خواهد آمد.

مساله 1142 - سرفه كردن , آروغ زدن و آه كشیدن یا اشاره كردن در نماز اشكال ندارد, ولی گفتن آخ و آه و مانند اینها اگر عمدی باشد, نمازرا باطل می كند.

مساله 1143 - اگر كلمه ای را به قصد ذكر بگوید مثلا به قصد ذكر بگوید ((اللّه اكبر)) و در موقع گفتن آن , صدا را بلند كند كه چیزی را به دیگری بفهماند, اشكال ندارد, بلكه اگر به قصد اینكه چیزی به كسی بفهماند كلمه ای را به قصد ذكر بگوید اشكال ندارد.

مساله 1144 - خواندن قرآن در نماز, غیر از چهار آیه ای كه سجده واجب دارد و در احكام جنابت گفته شد, و نیز دعا كردن در نماز

اشكال ندارد, ولی احتیاط مستحب آن است كه به غیر عربی دعا نكند.

مساله 1145 - اگر چیزی از حمد و سوره و ذكرهای نماز را عمدا یا احتیاطا چند مرتبه بگوید اشكال ندارد.

مساله 1146 - در حال نماز, انسان نباید به دیگری سلام كند, واگر دیگری به او سلام كند, بنابر احتیاط واجب باید همانطور كه او سلام كرده ,جواب دهد, مثلا اگر گفته ((سلام علیكم)) جواب بگوید ((سلام علیكم)) ولی در جواب ((علیكم السلام)) هر صیغه ای كه می خواهد می تواندبگوید.

مساله 1147 - انسان باید جواب سلام را چه در نماز یا در غیر نماز فورا بگوید, و اگر عمدا یا از روی فراموشی جواب سلام را به قدری طول دهد كه اگر جواب بگوید, جواب آن سلام حساب نشود, چنانچه در نماز باشد, نباید جواب بدهد و اگر در نماز نباشد, جواب دادن واجب نیست.

مساله 1148 - باید جواب سلام را طوری بگوید كه سلام كننده بشنود, ولی اگر سلام كننده كر باشد یا سلام داده و تند رد شود چنانچه انسان به طور معمول جواب او را بدهد كافی است , و چنانچه سلام را در نامه یا با سفارش شخصی بفرستد جواب واجب نیست.

مساله 1149 - واجب نیست كه نمازگزار جواب سلام را به قصد دعا بگوید یعنی از خداوند عالم برای كسی كه سلام كرده سلامتی بخواهد,بلكه به قصد تحیت نیز بگوید مانعی ندارد.

مساله 1150 - اگر زن یا مرد نامحرم یا بچه ممیز یعنی بچه ای كه خوب و بد را می فهمد به نمازگزار سلام كند, نمازگزار باید جواب او را بدهد,ولی در سلام زن كه ((سلام

علیك)) بگوید باید بگوید ((سلام علیك)) و كاف را زیر و زبر و پیش ندهد, و بعید نیست در صورتی كه كاف را زن با زبر گفته در جواب با زیر بگوید عیبی نداشته باشد.

مساله 1151 - اگر نمازگزار جواب سلام را ندهد, معصیت كرده ولی نمازش صحیح است.

مساله 1152 - اگر كسی به نمازگزار غلط سلام كند, به طوری كه سلام حساب نشود, جواب او واجب نیست.

مساله 1153 - جواب سلام كسی كه از روی مسخره یا شوخی سلام می كند, و جواب سلام مرد و زن غیر مسلمان در صورتی كه ذمی نباشند, واجب نیست , واگر ذمی باشند بنابر احتیاط واجب به كلمه ((علیك)) اكتفا شود.

مساله 1154 - اگر كسی به عده ای سلام كند, جواب سلام او بر همه آنان واجب است , ولی اگر یكی از آنان جواب دهد كافی است.

مساله 1155 - اگر كسی به عده ای سلام كند و كسی كه سلام كننده قصد سلام دادن به او را نداشته جواب دهد, باز هم جواب سلام او بر آن عده واجب است.

مساله 1156 - اگر به عده ای سلام كند و كسی كه بین آنها مشغول نماز است شك كند كه سلام كننده قصد سلام كردن به او را هم داشته یا نه ,نباید جواب بدهد, و همچنین است اگر بداند قصد او را هم داشته ولی دیگری جواب سلام را بدهد, اما اگر بداند قصد او را هم داشته و دیگری جواب ندهد, باید جواب او را بگوید, و قبل از آنكه دیگری جواب دهد او جواب بگوید مانعی ندارد.

مساله 1157 - سلام كردن مستحب است و

خیلی سفارش شده است كه سواره به پیاده و ایستاده به نشسته و كوچكتر به بزرگتر سلام كند.

مساله 1158 - اگر دو نفر با هم به یكدیگر سلام كنند, بنابر احتیاط واجب باید هر یك جواب سلام دیگری را بدهد.

مساله 1159 - در غیر نماز, مستحب است جواب سلام را بهتر از سلام بگوید, مثلا اگر كسی گفت ((سلام علیكم)) در جواب بگوید ((سلام علیكم ورحمة اللّه)).

هفتم از مبطلات نماز, خنده با صدا و عمدی است , و چنانچه عمدا بی صدا یا سهوا با صدا بخندد, ظاهر این است كه نمازش اشكال ندارد.

مساله 1160 - اگر برای جلوگیری از صدای خنده حالش تغییر كند, مثلا رنگش سرخ شود, بهتر آن است كه نمازش را دوباره بخواند.

هشتم از مبطلات نماز بنابر احتیاط آن است كه برای كار دنیا عمدا با صدا گریه كند, و احتیاط واجب آن است كه برای كار دنیا بی صدا هم گریه نكند, ولی اگر از ترس خدا یا برای آخرت گریه كند, آهسته باشد یا بلند اشكال ندارد بلكه از بهترین اعمال است.

نهم از مبطلات نماز, كاری است كه صورت نماز را بهم بزند, مثل دست زدن و به هوا پریدن و مانند اینها, عمدا باشد یا از روی فراموشی , ولی كاری كه صورت نماز را بهم نزند, مثل اشاره كردن با دست اشكال ندارد.

مساله 1161 - اگر در بین نماز به قدری ساكت بماند كه نگویند نماز می خواند, بنابر احتیاط نمازش را بعد از تمام كردن اعاده كند.

مساله 1162 - اگر در بین نماز كاری انجام دهد, یا مدتی ساكت شود و شك كند كه نماز بهم

خورده یا نه , بنابر احتیاط نماز را تمام كرده ودوباره بخواند.

دهم از مبطلات نماز, خوردن و آشامیدن است كه اگر در نماز طوری بخورد یا بیاشامد كه نگویند نماز می خواند, عمدا باشد یا از روی فراموشی , نمازش باطل می شود, ولی كسی كه می خواهد روزه بگیرد, اگر پیش از اذان صبح , نماز مستحبی بخواند و تشنه باشد, چنانچه بترسد كه اگر نماز را تمام كند صبح شود, در صورتی كه آب روبروی او در دو سه قدمی باشد می تواند در بین نماز آب بیاشامد, اما باید كاری كه نماز را باطل می كند, مثل رو گرداندن از قبله انجام ندهد.

مساله 1163 - اگر بواسطه عملی , موالات نماز بهم بخورد, یعنی طوری شود كه نگویند نماز را پشت سر هم می خواند, بنابر احتیاط واجب باید نماز را بعد از تمام كردن دوباره بخواند.

مساله 1164 - اگر در بین نماز, غذائی را كه در دهان یا لای دندانها مانده فرو ببرد, نمازش باطل نمی شود, و نیز اگر قند یا شكر و مانند اینهادر دهان مانده باشد و در حال نماز كم كم آب شود و فرو رود اشكال ندارد.

یازدهم از مبطلات نماز, شك در ركعتهای نماز دو ركعتی یا سه ركعتی , یا در دو ركعت اول نمازهای چهار ركعتی است , در صورتی كه نمازگزاردر حال شك باقی باشد, یا مقداری از نماز را در حال شك بجا آورد.

دوازدهم از مبطلات نماز آن است كه ركن نماز را عمدا یا سهوا كم یا زیاد كند, یا چیزی را كه ركن نیست عمدا كم یا زیاد نماید, و

در مساله (951) گذشت كه زیادی تكبیرة الاحرام سهوا مبطل نماز نیست.

مساله 1165 - اگر بعد از نماز شك كند كه در بین نماز كاری كه نماز را باطل می كند انجام داده یا نه , نمازش صحیح است.

چیزهائی كه در نماز مكروه است

مساله 1166 - مكروه است در نماز صورت را كمی به طرف راست یا چپ بگرداند به طوری كه نگویند روی خود را از قبله گردانده , و الا نماز باطل است چنانكه گذشت.

و نیز مكروه است در نماز چشمها را هم بگذارد یابه طرف راست وچپ بگرداند, و با ریش و دست خودبازی كند, وانگشتها را داخل هم نماید, و آب دهن بیندازد, و به خط قرآن یا كتاب یا خط انگشتر نگاه كند.

و نیز مكروه است , موقع خواندن حمد و سوره و گفتن ذكر برای شنیدن حرف كسی ساكت شود, بلكه هر كاری كه خضوع و خشوع را از بین ببرد مكروه می باشد.

مساله 1167 - موقعی كه انسان خوابش می آید و نیز موقع خودداری كردن از بول و غائط, مكروه است نماز بخواند, و همچنین پوشیدن جوراب تنگ كه پا را فشار دهد مكروه می باشد.

و غیر از اینها مكروهات دیگری هم در كتابهای مفصل گفته شده است.

مواردی كه می شود نماز واجب را شكست

مساله 1168 - شكستن نماز واجب از روی اختیار بنابر احتیاط واجب حرام است , ولی برای حفظ مال و جلوگیری از ضرر مالی یا بدنی مانعی ندارد.

مساله 1169 - اگر حفظ جان خود انسان یا كسی كه حفظ جان او واجب است , یا حفظ مالی كه نگهداری آن واجب می باشد, بدون شكستن نماز ممكن نباشد, باید نماز را بشكند.

مساله 1170 - اگر در وسعت وقت مشغول نماز باشد و طلبكار طلب خود را از او مطالبه كند, چنانچه بتواند در بین نماز طلب او را بدهد,باید در همان حال بپردازد, و اگر بدون شكستن نماز, دادن طلب او ممكن

نیست , باید نماز را بشكند و طلب او را بدهد, بعد نماز را بخواند.

مساله 1171 - اگر در بین نماز بفهمد كه مسجد نجس است , چنانچه وقت تنگ باشد, باید نماز را تمام كند, و اگر وقت وسعت دارد و تطهیرمسجد, نماز را بهم نمی زند, باید در بین نماز تطهیر كند, بعد بقیه نماز را بخواند, و اگر نماز را بهم می زند, در صورتی كه بعد از نماز تطهیر مسجدممكن باشد, شكستن نماز برای تطهیر جایز است و اگر بعد از نماز تطهیر مسجد ممكن نباشد, باید نماز را بشكند و مسجد را تطهیر نماید, بعد نمازرا بخواند.

مساله 1172 - كسی كه باید نماز را بشكند, اگر نماز را تمام كند معصیت كرده ولی نماز او صحیح است , اگرچه احتیاط مستحب آن است كه دوباره بخواند.

مساله 1173 - اگر پیش از آنكه به اندازه ركوع خم شود, یادش بیاید كه اذان و اقامه را فراموش كرده , چنانچه وقت نماز وسعت دارد,مستحب است برای گفتن آنها نماز را بشكند, و همچنین است اگر پیش از قرائت یادش بیاید كه اقامه را فراموش كرده است.

احكام روزه

نیت

روزه آن است كه انسان برای انجام فرمان خداوند عالم از اذان صبح تا مغرب از نه چیزی كه بعدا گفته می شود خودداری نماید.

مساله 1559 - لازم نیست انسان نیت روزه را از قلب خود بگذراند یا مثلا بگوید فردا را روزه می گیرم , بلكه همین قدر كه بنا داشته باشدبرای انجام فرمان خداوند عالم از اذان صبح تا مغرب كاری كه روزه را باطل می كند انجام ندهد كافی است.

و برای آنكه یقین

كند تمام این مدت را روزه بوده , باید مقداری پیش از اذان صبح و مقداری هم بعد از مغرب از انجام كاری كه روزه را باطل می كند خودداری نماید.

مساله 1560 - انسان می تواند در هر شب از ماه رمضان برای روزه فردای آن نیت كند, و بهتر آن است كه شب اول ماه هم نیت روزه همه ماه را بنماید.

مساله 1561 - وقت نیت روزه ماه رمضان از اول شب است تا اذان صبح.

مساله 1562 - وقت نیت روزه مستحبی از اول شب است تا موقعی كه به اندازه نیت كردن به مغرب وقت مانده باشد كه اگر تا این وقت كاری كه روزه را باطل می كند انجام نداده باشد و نیت روزه مستحبی كند روزه او صحیح است.

مساله 1563 - كسی كه پیش از اذان صبح در غیر روزه ماه رمضان بدون نیت روزه خوابیده است , اگر پیش از ظهر بیدار شود و نیت كندروزه او صحیح است , چه روزه واجب باشد چه مستحب , و اگر بعد از ظهر بیدار شود, نمی تواند نیت روزه واجب نماید.

و اما در ماه رمضان اگربی نیت خوابیده باشد اگرچه پیش از ظهر بیدار شود و نیت كند, صحت روزه اش محل اشكال است , و لازم است آن روز را امساك كرده بعدقضا نماید.

مساله 1564 - اگر بخواهد غیر روزه رمضان روزه دیگری بگیرد باید آن را معین نماید, مثلا نیت كند كه روزه قضا یا روزه نذر می گیرم , ولی در ماه رمضان لازم نیست نیت كند كه روزه ماه رمضان می گیرم , بلكه اگر نداند ماه

رمضان است یا فراموش نماید و روزه دیگری را نیت كند,روزه ماه رمضان حساب می شود.

مساله 1565 - اگر بداند ماه رمضان است و عمدا نیت روزه غیر رمضان كند, بنابر احتیاط واجب نه روزه رمضان حساب می شود و نه روزه ای كه قصد كرده است.

مساله 1566 - اگر مثلا به نیت روز اول ماه روزه بگیرد, بعد بفهمد دوم یا سوم بوده , روزه او صحیح است.

مساله 1567 - اگر پیش از اذان صبح نیت كند و بیهوش شود و در بین روز به هوش آید, بنابر احتیاط واجب باید روزه آن روز را تمام نماید,و اگر تمام نكرد قضای آن را بجا آورد.

مساله 1568 - اگر پیش از اذان صبح نیت كند و مست شود و در بین روز به هوش آید, احتیاط واجب آن است كه روزه آن روز را تمام كند وقضای آن را هم بجا آورد.

مساله 1569 - اگر پیش از اذان صبح نیت كند و بخوابد و بعد از مغرب بیدار شود, روزه اش صحیح است.

مساله 1570 - اگر نداند یا فراموش كند كه ماه رمضان است و پیش از ظهر ملتفت شود, چنانچه كاری كه روزه را باطل می كند انجام داده باشد, یا بعد از ظهر ملتفت شود كه ماه رمضان است , روزه او باطل می باشد, ولی باید تا مغرب كاری كه روزه را باطل می كند انجام ندهد و بعداز رمضان هم آن روزه را قضا نماید.

و همچنین است حكم بنابر احتیاط واجب اگر پیش از ظهر ملتفت شود, و كاری كه روزه را باطل می كندانجام نداده باشد.

مساله 1571 - اگر بچه

پیش از اذان صبح ماه رمضان بالغ شود, باید روزه بگیرد, و اگر بعد از اذان بالغ شود, روزه آن روز بر او واجب نیست.

مساله 1572 - كسی كه برای بجا آوردن روزه میتی اجیر شده , اگر روزه مستحبی بگیرد اشكال ندارد, ولی كسی كه روزه قضا یا روزه واجب دیگری دارد, نمی تواند روزه مستحبی بگیرد, و چنانچه فراموش كند و روزه مستحب بگیرد در صورتی كه پیش از ظهر یادش بیاید, روزه مستحبی او بهم می خورد و می تواند نیت خود را به روزه واجب برگرداند, و اگر بعد از ظهر ملتفت شود, روزه او باطل است , و اگر بعد ازمغرب یادش بیاید, روزه اش صحیح است.

مساله 1573 - اگر غیر از روزه ماه رمضان روزه معین دیگری بر انسان واجب باشد, مثلا نذر كرده باشد كه روز معینی را روزه بگیرد,چنانچه عمدا تا اذان صبح نیت نكند, روزه اش باطل است , و اگر نداند كه روزه آن روز بر او واجب است , یا فراموش كند وپیش از ظهر یادش بیاید, چنانچه كاری كه روزه را باطل می كند انجام نداده باشد ونیت كند, روزه او صحیح , و گرنه باطل می باشد.

مساله 1574 - اگر برای روزه واجب غیر معینی مثل روزه كفاره عمدا تا نزدیك ظهر نیت نكند اشكال ندارد, بلكه اگر پیش از نیت تصمیم داشته باشد كه روزه نگیرد یا تردید داشته باشد كه بگیرد یا نه , چنانچه كاری كه روزه را باطل می كند انجام نداده باشد و پیش از ظهر نیت كند, روزه او صحیح است.

مساله 1575 - اگر در ماه

رمضان پیش از ظهر, كافر مسلمان شود, بنابر احتیاط واجب باید نیت روزه كند و روزه را تمام نماید, و اگر آن روزرا روزه نگیرد, قضای آن را بجا آورد.

مساله 1576 - اگر در وسط روز ماه رمضان پیش از ظهر یا بعد از آن مریض خوب شود, روزه آن روز واجب نیست هر چند تا آن وقت كاری كه روزه را باطل می كند انجام نداده باشد.

مساله 1577 - روزی را كه انسان شك دارد آخر شعبان است یا اول رمضان , واجب نیست روزه بگیرد.

و اگر بخواهد روزه بگیرد, نمی تواندنیت روزه رمضان كند, یا نیت كند كه اگر رمضان است روزه رمضان و اگر رمضان نیست روزه قضا یا مانند آن باشد, بلكه باید نیت روزه قضاو مانند آن بنماید, وچنانچه بعد معلوم شود رمضان بوده , از رمضان حساب می شود.

ولی در صورتی كه قصد كند آنچه را كه فعلا خدا از اوخواسته است انجام دهد بعد معلوم شود رمضان بوده نیز كافی است.

مساله 1578 - اگر روزی را كه شك دارد آخر شعبان است یا اول رمضان , به نیت روزه قضا یا روزه مستحبی و مانند آن روزه بگیرد و دربین روز بفهمد كه ماه رمضان است , باید نیت روزه ماه رمضان كند.

مساله 1579 - اگر در روزه واجب معینی مثل روزه رمضان مردد شود كه روزه خود را باطل كند یا نه , یا قصد كند كه روزه را باطل كند,روزه اش باطل می شود, اگرچه از قصدی كه كرده توبه نماید و كاری هم كه روزه را باطل می كند انجام ندهد.

مساله 1580 - در روزه

مستحب و روزه واجبی كه وقت آن معین نیست مثل روزه كفاره , اگر قصد كند كاری كه روزه را باطل می كند انجام دهد یا مردد شود كه بجا آورد یا نه , چنانچه بجا نیاورد و پیش از ظهر دوباره نیت روزه كند, روزه او صحیح است.

چیزهائی كه روزه را باطل می كند

مساله

مساله 1581 - نه چیز روزه را باطل می كند:

اول: خوردن و آشامیدن.

دوم: جماع.

سوم: استمناء, و استمناء آن است كه انسان با خود یا دیگری غیر از جماع , كاری كند كه منی از او بیرون آید.

چهارم: دروغ بستن به خدا و پیغمبر و جانشینان پیغمبر (ع).

پنجم: رساندن غبار به حلق.

ششم: فرو بردن تمام سر در آب.

هفتم: باقی ماندن بر جنابت و حیض و نفاس تا اذان صبح.

هشتم: اماله كردن با چیزهای روان.

نهم: قی كردن.

و احكام اینها در مسائل آینده گفته می شود:

1 - خوردن و آشامیدن

مساله 1582 - اگر روزه دار با التفات به اینكه روزه دارد عمدا چیزی بخورد یا بیاشامد, روزه او باطل می شود, چه خوردن و آشامیدن آن چیز معمول باشد مثل نان و آب , چه معمول نباشد مثل خاك و شیره درخت , و چه كم باشد یا زیاد.

مساله 1583 - اگر موقعی كه مشغول غذا خوردن است بفهمد صبح شده , باید لقمه را از دهان بیرون آورد, و چنانچه عمدا فرو ببردروزه اش باطل است و به دستوری كه بعدا گفته خواهد شد كفاره هم بر او واجب می شود.

مساله 1584 - اگر روزه دار سهوا چیزی بخورد یا بیاشامد, روزه اش باطل نمی شود.

مساله 1585 - آمپولی كه عضو را بی حس می كند یا به جهت دیگر استعمال می شود, برای روزه دار اشكال ندارد.

و بهتر آن است كه ازاستعمال آمپولی كه به جای دوا و غذا بكار می برند خودداری كند.

مساله 1586 - اگر روزه دار چیزی را كه لای دندان مانده است عمدا فرو ببرد, روزه اش باطل می شود.

مساله 1587 - كسی

كه میخواهد روزه بگیرد,لازم نیست پیش از اذان دندانهایش را خلال كند, ولی اگربداندغذائی كه لای دندان مانده در روز فرو می رود, چنانچه خلال نكند روزه اش باطل میشود.

مساله 1588 - فرو بردن آب دهان , اگرچه بواسطه خیال كردن ترشی و مانند آن در دهان جمع شده باشد, روزه را باطل نمی كند.

مساله 1589 - فرو بردن اخلاط سر و سینه , تا به فضای دهان نرسیده اشكال ندارد, ولی اگر داخل فضای دهان شود, احتیاط واجب آن است كه آن را فرو نبرند.

مساله 1590 - اگر روزه دار به قدری تشنه شود كه بترسد از تشنگی بمیرد یا به مرض مبتلا شود, می تواند به اندازه ای كه از خوف نجات پیداكند آب بیاشامد ولی روزه او باطل می شود, و اگر ماه رمضان باشد, باید در بقیه روز از بجا آوردن كاری كه روزه را باطل می كند خودداری نماید.

مساله 1591 - جویدن غذا برای بچه یا پرنده و چشیدن غذا و مانند اینها كه معمولا به حلق نمی رسد, اگرچه اتفاقا به حلق برسد, روزه راباطل نمی كند, ولی اگر انسان از اول بداند كه به حلق می رسد, روزه اش باطل می شود و باید قضای آن را بگیرد و كفاره هم بر او واجب است.

مساله 1592 - انسان نمی تواند برای ضعف , روزه را بخورد, ولی اگر ضعف او به قدری است كه معمولا نمی شود آن را تحمل كرد, خوردن روزه اشكال ندارد.

2 - جماع

مساله 1593 - جماع روزه را باطل می كند, اگرچه فقط به مقدار ختنه گاه داخل شود و منی هم بیرون نیاید.

مساله 1594

- اگر كمتر از مقدار ختنه گاه داخل شود و منی هم بیرون نیاید,روزه باطل نمی شود.

مساله 1595 - اگر عمدا جماع نماید و شك كند كه به اندازه ختنه گاه داخل شده یا نه , روزه او باطل است و لازم است قضا نماید ولی كفاره واجب نیست.

مساله 1596 - اگر فراموش كند كه روزه است وجماع نماید, روزه او باطل نمی شود, ولی چنانچه در بین جماع یادش بیاید باید فورا از حال جماع خارج شود, و اگر خارج نشود روزه او باطل است.

3 - استمناء

مساله 1597 - اگر روزه دار استمناء كند (معنای استمناء در مساله 1581 گذشت) , روزه اش باطل می شود.

مساله 1598 - اگر بی اختیار منی از انسان بیرون آید, روزه اش باطل نیست.

مساله 1599 - هرگاه روزه دار بداند كه اگر در روز بخوابد محتلم می شود, یعنی در خواب منی از او بیرون می آید, جایز است بخوابد هرچندبه سبب نخوابیدن به زحمت نیفتد, و اگر محتلم شود روزه اش باطل نمی شود.

مساله 1600 - اگر روزه دار در حال بیرون آمدن منی از خواب بیدار شود, واجب نیست از بیرون آمدن آن جلوگیری كند.

مساله 1601 - روزه داری كه محتلم شده , می تواند بول كند اگرچه بداند بواسطه بول كردن باقی مانده منی از مجری بیرون می آید.

مساله 1602 - روزه داری كه محتلم شده اگر بداند منی در مجری مانده ودر صورتی كه پیش از غسل بول نكند بعد از غسل منی از او بیرون می آید, بنابر احتیاط واجب باید پیش از غسل بول كند.

مساله 1603 - كسی كه به قصد بیرون آمدن

منی بازی و شوخی كند, اگرچه منی از او بیرون نیاید, باید روزه را تمام كند و قضا هم بنماید.

مساله 1604 - اگر روزه دار بدون قصد بیرون آمدن منی مثلا با زن خود بازی و شوخی كند, چنانچه اطمینان دارد كه منی از او خارج نمی شود اگرچه اتفاقا منی بیرون آید, روزه او صحیح است , ولی اگر اطمینان ندارد, در صورتی كه منی از او بیرون آید, روزه اش باطل است.

4 - دروغ بستن به خدا و پیغمبر

مساله 1605 - اگر روزه دار به گفتن یا به نوشتن یا به اشاره و مانند اینها به خدا و پیغمبران و جانشینان پیغمبران عمدا نسبتی را بدهد كه دروغ است - اگرچه فورا بگوید دروغ گفتم یا توبه كند - روزه او باطل است , و احتیاط واجب آن است كه به حضرت زهرا (س) هم به دروغ نسبتی ندهد.

مساله 1606 - اگر بخواهد خبری را كه نمی داند راست است یا دروغ نقل كند, بنابر احتیاط واجب باید از كسی كه آن خبر را گفته , یا از كتابی كه آن خبر در آن نوشته شده نقل نماید.

مساله 1607 - اگر چیزی را به اعتقاد اینكه راست است از قول خدا یا پیغمبر نقل كند و بعد بفهمد دروغ بوده , روزه اش باطل نمی شود.

مساله 1608 - اگر چیزی را كه می داند دروغ است , به خدا و پیغمبر نسبت دهد و بعدا بفهمد آنچه را كه گفته راست بوده , باید روزه را تمام كند و قضای آن را هم بجا آورد.

مساله 1609 - اگر دروغی را كه دیگری ساخته عمدا به خدا وپیغمبر وجانشینان پیغمبر

نسبت دهد روزه اش باطل می شود, ولی اگر از قول كسی كه آن دروغ را ساخته نقل كند اشكال ندارد.

مساله 1610 - اگر از روزه دار بپرسند كه آیا پیغمبر (ص) چنین مطلبی فرموده اند و او جائی كه در جواب باید بگوید نه , عمدا بگوید بلی , یاجائی كه باید بگوید بلی عمدا بگوید نه , روزه اش باطل می شود.

مساله 1611 - اگر از قول خدا یا پیغمبر حرف راستی را بگوید بعد بگوید دروغ گفتم , یا در شب به دروغ به آنان نسبتی بدهد و فردای آن كه روزه می باشد بگوید آنچه دیشب گفتم راست است , روزه اش باطل می شود.

5 - رساندن غبار به حلق

مساله 1612 - غبار غلیظ را روزه دار به حلق برساند روزه را باطل می كند, چه غبار از چیزی باشد كه خوردن آن حلال است مثل آرد, یاغبار چیزی باشد كه خوردن آن حرام است مثل خاك.

مساله 1613 - اگر بواسطه باد غباری غلیظ پیدا شود و انسان با اینكه متوجه است مواظبت نكند و به حلق برسد, بنابر احتیاط واجب روزه اش باطل می شود.

مساله 1614 - احتیاط واجب آن است كه روزه دار بخار غلیظ و دود سیگار و تنباكو و مانند اینها را هم به حلق نرساند.

مساله 1615 - اگر مواظبت نكند و غبار یا بخار یا دود و مانند اینها داخل حلق شود, چنانچه یقین یا اطمینان داشته كه به حلق نمی رسدروزه اش صحیح است , و همچنین اگر گمان می كرده كه به حلق نمی رسد.

مساله 1616 - اگر فراموش كند كه روزه است و مواظبت نكند, یا بی

اختیار غبار و مانند آن به حلق او برسد روزه اش باطل نمی شود.

6 - فرو بردن سر در آب

مساله 1617 - اگر روزه دار عمدا تمام سر را در آب فرو برد, اگرچه باقی بدن او از آب بیرون باشد, بنابر احتیاط روزه اش باطل می شود.

ولی اگر تمام بدن را آب بگیرد و مقداری از سر بیرون باشد, روزه باطل نمی شود.

مساله 1618 - اگر نصف سر را یك دفعه و نصف دیگر آن را دفعه دیگر در آب فرو برد, روزه اش باطل نمی شود.

مساله 1619 - اگر به قصد اینكه تمام سر را زیر آب ببرد, در آب فرو رود و شك كند كه تمام سر زیر آب رفته یا نه , روزه اش باطل است ولی كفاره ندارد.

مساله 1620 - اگر تمام سر زیر آب برود اگرچه مقداری از موها بیرون بماند, روزه باطل می شود.

مساله 1621 - سر فرو بردن در غیر آب از چیزهای روان مانند شیر به روزه ضرری ندارد بلكه اظهر این است كه فرو بردن سر در آب مضاف نیز روزه را باطل نمی كند اگرچه احوط ترك است.

مساله 1622 - اگر روزه دار بی اختیار در آب بیفتد و آب تمام سر او را بگیرد, یا فراموش كند كه روزه است و سر در آب فرو برد, روزه اوباطل نمی شود.

مساله 1623 - اگر به خیال اینكه آب سر او را نمی گیرد خود را در آب بیندازد و آب تمام سر او را بگیرد, روزه اش اشكال ندارد.

مساله 1624 - اگر فراموش كند كه روزه است و سر را در آب فرو برد, یا دیگری به زور سر

او را در آب فرو برد, چنانچه در زیر آب یادش بیاید كه روزه است , یا آن كس دست بردارد, باید فورا سر را بیرون آورد, و چنانچه بیرون نیاورد, روزه اش باطل می شود.

مساله 1625 - اگر فراموش كند كه روزه است و به نیت غسل سر را در آب فرو برد, روزه و غسل او هر دو صحیح است.

مساله 1626 - اگر بداند كه روزه است و عمدا برای غسل سر را در آب فرو برد, چنانچه روزه او مثل روزه رمضان واجب معین باشد, روزه و غسل او هر دو باطل است , و اگر روزه مستحب باشد یا روزه واجبی باشد كه مثل روزه كفاره وقت معینی ندارد و افطار آن جایز است غسل او صحیح و روزه اش باطل می باشد.

مساله 1627 - اگر برای آنكه كسی را از غرق شدن نجات دهد, سر را در آب فرو برد, اگرچه نجات دادن او واجب باشد روزه اش باطل می شود.

7 - باقیماندن بر جنابت و حیض و نفاس تا اذان صبح

مساله 1628 - اگر جنب عمدا در ماه رمضان تا اذان صبح غسل نكند روزه اش باطل است , و كسی كه وظیفه اش تیمم است و عمدا تیمم ننماید روزه اش نیز باطل است.

و حكم قضاء ماه رمضان بعدا خواهد آمد.

مساله 1629 - اگر در روزه غیرماه رمضان وقضاءآن از روزه های واجبی كه مثل روزه ماه رمضان وقت آن معین است , جنب عمدا تا اذان صبح غسل نكند اظهر این است كه روزه اش صحیح است.

مساله 1630 - كسی كه در شب ماه رمضان جنب است چنانچه عمدا غسل نكند تا وقت تنگ شود, باید تیمم

كند و روزه بگیرد.

مساله 1631 - اگر جنب در ماه رمضان غسل را فراموش كند و بعد از یك روز یادش بیاید, باید روزه آن روز را قضا نماید, و اگر بعد از چندروز یادش بیاید, باید روزه هر چند روزی را كه یقین دارد جنب بوده قضا نماید, مثلا اگر نمی داند سه روز جنب بوده یا چهار روز, باید روزه سه روز را قضا كند.

مساله 1632 - كسی كه در شب ماه رمضان برای هیچ كدام از غسل و تیمم وقت ندارد, اگر خود را جنب كند, روزه اش باطل است و قضا وكفاره بر او واجب می شود.

مساله 1633 - اگر برای آنكه بفهمد وقت دارد یا نه , جستجو نماید, گمان كند كه به اندازه غسل وقت دارد و خود را جنب كند و بعد بفهمدوقت تنگ بوده و تیمم كند, روزه اش صحیح است , و نیز بدون جستجو گمان كند كه وقت دارد و خود را جنب نماید و بعد بفهمد وقت تنگ بوده , و با تیمم روزه بگیرد صحیح است.

مساله 1634 - كسی كه در شب ماه رمضان جنب است ومی داند كه اگر بخوابد تا صبح بیدار نمی شود, نباید غسل نكرده بخوابد, و چنانچه پیش از غسل بخوابد و تا صبح بیدار نشود, روزه اش باطل است و قضا و كفاره بر او واجب می شود.

مساله 1635 - هرگاه جنب در شب ماه رمضان بخوابد و بیدار شود, احتیاط واجب آن است كه پیش از غسل در صورتی كه عادتش به بیدارشدن نباشد نخوابد اگرچه احتمال بدهد كه اگر دوباره بخوابد پیش از اذان صبح

بیدار می شود.

مساله 1636 - كسی كه در شب ماه رمضان جنب است و یقین دارد كه اگر بخوابد پیش از اذان صبح بیدار می شود, چنانچه تصمیم داشته باشد كه بعد از بیدار شدن غسل كند و با این تصمیم بخوابد و تا اذان خواب بماند, روزه اش صحیح است.

و همچنین است كسی كه عادت بیدارشدن قبل از اذان صبح را داشته و احتمال بیدار شدن را نیز بدهد.

مساله 1637 - كسی كه در شب ماه رمضان جنب است و می داند یا احتمال می دهد كه اگر بخوابد پیش از اذان صبح بیدار می شود, چنانچه غفلت داشته باشد كه بعد از بیدار شدن باید غسل كند, در صورتی كه بخوابد و تا اذان صبح خواب بماند, بنابر احتیاط قضا بر او واجب می شود.

مساله 1638 - كسی كه در شب ماه رمضان جنب است ویقین دارد یااحتمال می دهد كه اگر بخوابد پیش از اذان صبح بیدار می شود, چنانچه نخواهد بعد از بیدار شدن غسل كند یا تردید داشته باشد كه غسل كند یا نه , در صورتی كه بخوابد و بیدار نشود, روزه اش باطل و قضا و كفاره لازم است.

مساله 1639 - اگر جنب در شب ماه رمضان بخوابد و بیدار شود و یقین كند یا احتمال دهد كه اگر دوباره بخوابد پیش از اذان صبح بیدارمی شود و تصمیم هم داشته باشد كه بعد از بیدار شدن غسل كند, چنانچه دوباره بخوابد و تا اذان بیدار نشود, باید روزه آن روز را قضا كند, واگر از خواب دوم بیدار شود و برای مرتبه سوم بخوابد و تا اذان

صبح بیدار نشود, قضای روزه واجب می شود و بنابر احتیاط استحبابی كفاره نیز بدهد.

مساله 1640 - مراد از خواب اول و دوم و سوم - در صورتی كه انسان در خواب محتلم شود - خوابی است كه بعد از بیدار شدن بخوابد, واماخوابی كه در آن محتلم شده خواب اول حساب نمی شود.

مساله 1641 - اگرروزه دار در روز محتلم شود, واجب نیست فورا غسل كند.

مساله 1642 - هرگاه در ماه رمضان بعد از اذان صبح بیدار شود و ببیند محتلم شده , اگرچه بداند پیش از اذان محتلم شده , روزه او صحیح است.

مساله 1643 - كسی كه می خواهد قضای روزه رمضان را بگیرد, هرگاه تا اذان صبح جنب بماند, اگرچه از روی عمد نباشد روزه او باطل است.

مساله 1644 - كسی كه می خواهد قضای روزه رمضان را بگیرد, اگر بعد از اذان صبح بیدار شود و ببیند محتلم شده و بداند پیش از اذان محتلم شده است , می تواند آن روز را روزه بگیرد, ولی اگر در شب بفهمد جنب شده و تا اذان صبح غسل نكند, آن روز را نمی تواند روزه قضابگیرد.

مساله 1645 - اگر در روزه واجبی غیر قضای روزه رمضان از روزه هائی كه مثل روزه كفاره وقت معینی ندارد عمدا تا اذان صبح جنب بماند,اظهر این است كه روزه اش صحیح است ولی بهتر آن است كه غیر از آن روز, روز دیگری را روزه بگیرد.

مساله 1646 - اگر زن پیش از اذان صبح از حیض یا نفاس پاك شود و عمدا غسل نكند, در روزه ماه رمضان , روزه اش باطل است ,

و درغیر آن باطل نیست اگرچه احوط غسل كردن است.

و زنی كه وظیفه اش نسبت به حیض یا نفاس , تیمم است , در روزه ماه رمضان اگر عمدا پیش از اذان صبح تیمم نكند روزه اش باطل است.

مساله 1647 - اگر زن پیش از اذان صبح در ماه رمضان از حیض یا نفاس پاك شود و برای غسل وقت نداشته باشد, باید تیمم نماید و بنابراحتیاط واجب باید تا اذان صبح بیدار بماند.

مساله 1648 - اگر زن نزدیك اذان صبح در ماه مبارك رمضان از حیض یا نفاس پاك شود و برای هیچ كدام از غسل و تیمم وقت نداشته باشد, روزه اش صحیح است.

مساله 1649 - اگر زن بعد از اذان صبح از خون حیض یا نفاس پاك باشد, یا در بین روز خون حیض یا نفاس ببیند, اگرچه نزدیك مغرب باشد, روزه او باطل است.

مساله 1650 - اگر زن غسل حیض یا نفاس را فراموش كند و بعد از یك روز یا چند روز یادش بیاید, روزه هائی كه گرفته صحیح است.

مساله 1651 - اگر زن پیش از اذان صبح در ماه رمضان از حیض یا نفاس پاك شود و در غسل كردن كوتاهی كند و تا اذان غسل نكند,روزه اش باطل است , ولی چنانچه كوتاهی نكند مثلا منتظر باشد كه حمام زنانه شود, اگرچه سه مرتبه بخوابد و تا اذان غسل نكند روزه اوصحیح است.

مساله 1652 - اگر زنی كه در حال استحاضه كثیره است , غسلهای خود را به تفصیلی كه در احكام استحاضه در مساله (407) گفته شدبجا آورد, روزه او صحیح است , و اظهر این

است كه در استحاضه متوسطه اگرچه غسل نكند روزه اش صحیح است.

مساله 1653 - كسی كه مس میت كرده (یعنی جائی از بدن خود را به بدن میت رسانده) می تواند بدون غسل مس میت روزه بگیرد, و اگر درحال روزه هم میت را مس نماید, روزه او باطل نمیشود.

8 - اماله كردن

مساله 1654 - اماله كردن با چیز روان اگرچه از روی ناچاری و برای معالجه باشد, روزه را باطل می كند.

9 - قی كردن

مساله 1655 - هرگاه روزه دار عمدا قی كند اگرچه بواسطه مرض و مانند آن ناچار باشد, روزه اش باطل می شود, ولی اگر سهوا یا بی اختیارقی كند اشكال ندارد.

مساله 1656 - اگر در شب چیزی بخورد كه می داند بواسطه خوردن آن , در روز بی اختیار قی می كند, احتیاط واجب آن است كه روزه آن روز را قضا نماید.

مساله 1657 - اگر روزه دار بتواند از قی كردن خودداری كند, چنانچه برای او ضرر و مشقت نداشته باشد, باید خودداری نماید.

مساله 1658 - اگر مگس در گلوی روزه دار برود, چنانچه ممكن باشد, باید آن را بیرون آورد و روزه او باطل نمی شود, ولی اگر بداند كه بواسطه بیرون آوردن آن قی می كند, واجب نیست بیرون آورد و روزه او صحیح است.

مساله 1659 - اگر سهوا چیزی را فرو ببرد و پیش از رسیدن به شكم یادش بیاید كه روزه است , بیرون آوردن آن لازم نیست و روزه اوصحیح است.

مساله 1660 - اگر یقین داشته باشد كه بواسطه آروغ زدن , چیزی از گلو بیرون می آید, بنابر احتیاط نباید عمدا آروغ بزند, ولی اگر یقین نداشته باشد اشكال ندارد.

مساله 1661 - اگر آروغ بزند و چیزی در گلو یا دهانش بیاید, باید آن را بیرون بریزد, و اگر بی اختیار فرو رود, روزه اش صحیح است.

احكام چیزهائی كه روزه را باطل می كند

مساله 1662 - اگر انسان عمدا و از روی اختیار كاری كه روزه را باطل می كند انجام دهد, روزه او باطل می شود و چنانچه از روی عمدنباشد, اشكال ندارد, ولی جنب اگر بخوابد و به تفصیلی كه در مساله

(1639) گفته شد تا اذان صبح غسل نكند روزه او باطل است.

مساله 1663 - اگر روزه دار سهوا یكی از كارهائی كه روزه را باطل می كند انجام دهد و به خیال اینكه روزه اش باطل شده , عمدا دوباره یكی از آنها را بجا آورد, روزه او باطل می شود.

مساله 1664 - اگر چیزی به زور در گلوی روزه دار بریزند, یا سر او را به زور در آب فرو برند, روزه او باطل نمی شود, ولی اگر مجبورش كنند كه روزه خود را باطل كند مثلا به او بگویند اگر غذا نخوری ضرر مالی یا جانی به تو می زنیم و خودش برای جلوگیری از ضرر چیزی بخورد, روزه او باطل می شود.

مساله 1665 - روزه دار نباید جائی برود كه می داند چیزی در گلویش می ریزند یا مجبورش می كنند كه خودش روزه خود را باطل كند, واگر برود و چیزی در گلویش بریزند, یا از روی ناچاری خودش كاری كه روزه را باطل می كند انجام دهد, روزه او باطل می شود, بلكه اگرقصد رفتن كند, اگرچه نرود روزه اش باطل است.

آنچه برای روزه دار مكروه است

مساله 1666 - چند چیز برای روزه دار مكروه است و از آن جمله است: (1) دوا ریختن به چشم و سرمه كشیدن , در صورتی كه مزه یا بوی آن به حلق برسد.

(2) انجام دادن هر كاری مانند خون گرفتن و حمام رفتن كه باعث ضعف می شود.

(3) انفیه كشیدن , اگر نداند كه به حلق می رسد, و اگر بداند به حلق می رسد جایز نیست.

(4) بو كردن گیاههای معطر.

(5) نشستن زن در آب.

(6) استعمال شیاف.

(7)

تر كردن لباسی كه در بدن است.

(8) كشیدن دندان و هر كاری كه بواسطه آن از دهان خون بیاید.

(9) مسواك كردن با چوب تر.

(10) بی جهت آب یا چیزی در دهان كردن.

و نیز مكروه است انسان بدون قصد بیرون آمدن منی , زن خود را ببوسد یا كاری كند كه شهوت خود را به حركت آورد, و اگر به قصد بیرون آمدن منی باشد روزه او باطل می شود.

جاهائی كه قضا و كفاره واجب است

مساله 1667 - اگر در روزه رمضان در شب جنب شود و به تفصیلی كه در مساله (1639) گفته شد بیدار شود و دوباره بخوابد و تا اذان صبح بیدار نشود, فقط باید قضای آن روزه را بگیرد.

ولی اگر كار دیگری كه روزه را باطل می كند, عمدا انجام دهد در صورتی كه می دانسته آن كارروزه را باطل می كند, قضا و كفاره بر او واجب می شود.

مساله 1668 - اگر بواسطه ندانستن مساله كاری انجام دهد كه روزه را باطل می كند, ظاهر این است كه كفاره برای او واجب نیست , و بایدآن روز را امساك كرده و بعد قضا نماید, ولی اگر عمدا به خدا و پیغمبر به دروغ نسبتی بدهد و بداند كه حرام است كفاره نیز واجب است اگرچه نداند این عمل روزه را باطل می كند.

كفاره روزه

مساله 1669 - در كفاره افطار روزه ماه رمضان , باید یك بنده آزاد كند, یا به دستوری كه در مساله بعد گفته می شود دو ماه روزه بگیرد یاشصت فقیر را سیر كند یا به هر كدام یك مد كه تقریبا ده سیر است , طعام یعنی گندم یا جو یا نان و مانند اینها بدهد, و چنانچه اینها برایش ممكن نباشد, بنابر احتیاط باید به قدر امكان تصدق و استغفار نماید, و احتیاط واجب آن است كه هر وقت بتواند, كفاره را بدهد.

مساله 1670 - كسی كه می خواهد دو ماه كفاره افطار روزه ماه رمضان را بگیرد,باید سی ویك روز آن را پی در پی بگیرد, و اگر بقیه آن پی در پی نباشد اشكال ندارد.

مساله 1671 - كسی

كه می خواهد دو ماه كفاره روزه رمضان را بگیرد, نباید موقعی شروع كند كه در بین سی و یك روز, روزی باشد كه مانند عید قربان , روزه آن صحیح نیست.

مساله 1672 - كسی كه باید پی در پی روزه بگیرد, اگر در بین آن بدون عذر یك روز روزه نگیرد, یا وقتی شروع كند كه در بین آن به روزی برسد كه روزه آن واجب است , مثلا به روزی برسد كه نذر كرده آن روز را روزه بگیرد, باید روزه ها را از سر بگیرد.

مساله 1673 - اگر در بین روزهائی كه باید پی در پی روزه بگیرد عذری مثل حیض یا نفاس یا سفری كه در رفتن آن مجبور است , برای اوپیش آید, بعد از برطرف شدن عذر, واجب نیست روزه ها را از سر بگیرد, بلكه بقیه را بعد از برطرف شدن عذر بجا می آورد.

مساله 1674 - اگر به چیز حرامی روزه خود را باطل كند, چه آن چیز اصلا حرام باشد مثل شراب و زنا, یا به جهتی حرام شده باشد مثل خوردن غذای حلالی كه برای انسان ضرر دارد و نزدیكی كردن با عیال خود در حال حیض , بنابر احتیاط كفاره جمع بر او واجب می شود,یعنی باید یك بنده آزاد كند و دو ماه روزه بگیرد و شصت فقیر را سیر كند, یا به هر كدام آنها یك مد كه تقریبا ده سیر است , گندم یا جو یا نان ومانند اینها بدهد, و چنانچه هر سه برایش ممكن نباشد, هر كدام آنها كه ممكن است باید انجام دهد.

مساله 1675 - اگر روزه دار

دروغی را به خدا و پیغمبر (ص) عمدا نسبت دهد, بنابر احتیاط, كفاره جمع كه تفصیل آن در مساله پیش گفته شد بر او واجب می شود.

مساله 1676 - اگر روزه دار در یك روز ماه رمضان چند مرتبه جماع كند, بنابر اظهر یك كفاره بر او واجب است.

و استمناء نیز حكم جماع را دارد.

مساله 1677 - اگر روزه دار در یك روز ماه رمضان چند مرتبه غیر جماع و استمناء كار دیگری كه روزه را باطل می كند انجام دهد, برای همه آنها یك كفاره كافی است.

مساله 1678 - اگر روزه دار غیر از جماع و استمناء كار دیگری كه روزه را باطل می كند انجام دهد و بعد با حلال خود جماع نماید, برای هر دویك كفاره واجب می شود.

مساله 1679 - اگر روزه دار غیر از جماع و استمناء كار دیگری كه روزه را باطل می كند انجام دهد مثلا آب بیاشامد, و بعد كار دیگری كه حرام است و روزه را باطل می كند انجام دهد مثلا غذای حرامی بخورد, یك كفاره كافی است.

مساله 1680 - اگر روزه دار آروغ بزند و چیزی در دهانش بیاید, چنانچه عمدا آن را فرو ببرد, روزه اش باطل است , و باید قضای آن رابگیرد و كفاره هم بر او واجب می شود.

و اگر خوردن آن چیز حرام باشد, مثلا موقع آروغ زدن , خون به دهان او بیاید و عمدا آن را فرو برد,باید قضای آن روزه را بگیرد و بنابر احتیاط كفاره جمع هم بر او واجب می شود.

مساله 1681 - اگر نذر كند كه روز معینی را روزه بگیرد, چنانچه در

آن روز عمدا روزه خود را باطل كند, باید كفاره بدهد و كفاره آن به نحوی است كه در مساله (1669) ذكر شد.

مساله 1682 - اگر روزه دار به گفته كسی كه می گوید مغرب شد و اعتماد به گفته او نیست افطار كند و بعد بفهمد مغرب نبوده است یا شك كندكه مغرب بوده است یا نه , قضا و كفاره بر او واجب می شود.

مساله 1683 - كسی كه عمدا روزه خود را باطل كرده , اگر بعد از ظهر مسافرت كند, یا پیش از ظهر برای فرار از كفاره سفر نماید, كفاره از اوساقط نمی شود, بلكه اگر قبل از ظهر مسافرتی برای او پیش آمد كند نیز كفاره بر او واجب است.

مساله 1684 - اگر عمدا روزه خود را باطل كند, و بعد عذری مانند حیض یا نفاس یا مرض برای او پیدا شود, احتیاط این است كه كفاره رابدهد, و بعید نیست كه در این صورت كفاره واجب نباشد.

مساله 1685 - اگر یقین كند كه روز اول ماه رمضان است و عمدا روزه خود را باطل كند, بعد معلوم شود كه آخر شعبان بوده , كفاره بر اوواجب نیست.

مساله 1686 - اگر انسان شك كند كه آخر رمضان است یا اول شوال و عمدا روزه خود را باطل كند, بعد معلوم شود اول شوال بوده , كفاره بر او واجب نیست.

مساله 1687 - اگر روزه دار در ماه رمضان با زن خود كه روزه دار است جماع كند, چنانچه زن را اكراه كرده باشد, كفاره روزه خودش وروزه زن را باید بدهد, و اگر زن به جماع راضی بوده ,

بر هر كدام یك كفاره واجب می شود.

مساله 1688 - اگر زنی شوهر روزه دار خودرا اكراه كند كه با او جماع نماید, واجب نیست كفاره روزه شوهر را بدهد.

مساله 1689 - اگر روزه دار در ماه رمضان , زن خود را اكراه به جماع كند و در بین جماع , زن راضی شود, بنابر احتیاط واجب باید مرد دوكفاره و زن یك كفاره بدهد.

مساله 1690 - اگر روزه دار در ماه مبارك رمضان با زن روزه دار خود كه خواب است جماع نماید, یك كفاره بر او واجب می شود و روزه زن صحیح است و كفاره هم بر او واجب نیست.

مساله 1691 - اگر مرد زن خود را یا زن شوهر خود را اكراه كند كه غیر جماع كار دیگری كه روزه را باطل می كند بجا آورد, بر هیچ یك ازآنها كفاره واجب نیست.

مساله 1692 - كسی كه بواسطه مسافرت یا مرض روزه نمی گیرد, نمی تواند زن روزه دار خود را اكراه به جماع كند, ولی اگر او را اكراه نماید,كفاره بر مرد نیز واجب نیست.

مساله 1693 - انسان نباید در بجا آوردن كفاره كوتاهی كند, ولی لازم نیست فورا آن را انجام دهد.

مساله 1694 - اگر كفاره بر انسان واجب شود و چند سال آن را بجا نیاورد, چیزی بر آن اضافه نمی شود.

مساله 1695 - كسی كه باید برای كفاره یك روز شصت فقیر را طعام بدهد, نمی تواند به هر كدام از آنها بیشتر از یك مد كه تقریبا ده سیراست طعام بدهد, یا یك فقیر را بیشتر از یك مرتبه سیر نماید, و زیادی را از كفاره

حساب نماید, ولی می تواند برای هر یك از عیالات فقیر اگرچه صغیر باشند یك مد به آن فقیر بدهد.

مساله 1696 - كسی كه قضای روزه رمضان را گرفته , اگر بعد از ظهر عمدا كاری كه روزه را باطل می كند انجام دهد, باید به ده فقیر هر كدام یك مد كه تقریبا ده سیر است طعام بدهد, و اگر نمی تواند, سه روز روزه بگیرد.

جاهائی كه فقط قضای روزه واجب است

مساله 1697 - در چند صورت فقط قضای روزه بر انسان واجب است و كفاره واجب نیست: اول آنكه در شب ماه رمضان جنب باشد و به تفصیلی كه در مساله (1639) گفته شد تا اذان صبح از خواب دوم بیدار نشود.

دوم عملی كه روزه را باطل می كند بجا نیاورد ولی نیت روزه نكند, یا ریا كند, یا قصد كند كه روزه نباشد, یا قصد كند كاری كه روزه را باطل می كند انجام دهد.

سوم آنكه در ماه رمضان غسل جنابت را فراموش كند و به حال جنابت یك روز یا چند روز روزه بگیرد.

چهارم آنكه در ماه رمضان بدون اینكه تحقیق كند صبح شده یا نه , كاری كه روزه را باطل می كند انجام دهد, بعد معلوم شود صبح بوده , ونیز اگر بعد از تحقیق با اینكه گمان دارد صبح شده , كاری كه روزه را باطل می كند انجام دهد, بعد معلوم شود صبح بوده , قضای آن روز بر اوواجب است , بلكه اگر بعد از تحقیق شك كند كه صبح شده یا نه و كاری كه روزه را باطل می كند انجام دهد, بعد معلوم شود صبح بوده بایدقضای روزه آن

روز را بجا آورد.

پنجم آنكه كسی بگوید صبح نشده و انسان به گفته او كاری كه روزه را باطل می كند انجام دهد, بعد معلوم شود صبح بوده است.

ششم آنكه كسی بگوید صبح شده و انسان به گفته او یقین نكند, یا خیال كند شوخی می كند و كاری كه روزه را باطل می كند انجام دهد, بعدمعلوم شود صبح بوده است.

هفتم آنكه كور و مانند آن به گفته كس دیگر افطار كنند, بعد معلوم شود مغرب نبوده است.

هشتم آنكه در هوای صاف بواسطه تاریكی یقین كند كه مغرب شده و افطار كند, بعد معلوم شود مغرب نبوده است.

ولی اگر در هوای ابر به گمان اینكه مغرب شده افطار كند, بعد معلوم شود مغرب نبوده , قضا لازم نیست.

نهم آنكه برای خنك شدن , یا بی جهت مضمضه كند, یعنی آب در دهان بگرداند, و بی اختیار فرو رود, و همچنین است بنابر احتیاط واجب اگر مضمضه برای وضوی غیر نماز واجب باشد, ولی اگر فراموش كند كه روزه است وآب را فرو دهد, یابرای وضوی نماز واجب مضمضه كندو بی اختیار فرو رود, قضا بر او واجب نیست.

دهم آنكه كسی از جهت اكراه یا اضطرار یا تقیه افطار كند, لازم است قضا نماید و كفاره واجب نیست.

مساله 1698 - اگر غیر آب چیز دیگری را در دهان ببرد و بی اختیار فرو رود یا آب داخل بینی كند و بی اختیار فرو رود, قضا بر او واجب نیست.

مساله 1699 - مضمضه زیاد برای روزه دار مكروه است , و اگر بعد از مضمضه بخواهد آب دهان را فرو برد, بهتر آن است كه سه

مرتبه آب دهان را بیرون بریزد.

مساله 1700 - اگر انسان بداند كه بواسطه مضمضه , بی اختیار یا از روی فراموشی آب وارد گلویش می شود, نباید مضمضه كند.

مساله 1701 - اگر در ماه رمضان , بعد از نگاه به افق یقین كند كه صبح نشده و كاری كه روزه را باطل می كند انجام دهد, بعد معلوم شودصبح بوده , قضا لازم نیست.

و همچنین اگر نگاه كند و احراز نكند كه صبح شده , قضا لازم نیست.

مساله 1702 - اگر انسان شك كند كه مغرب شده یا نه , نمی تواند افطار كند, ولی اگر شك كند كه صبح شده یا نه , پیش از تحقیق هم می تواندكاری كه روزه را باطل می كند انجام دهد.

احكام روزه قضا

مساله 1703 - اگر دیوانه عاقل شود, واجب نیست روزه های وقتی را كه دیوانه بوده قضا نماید.

مساله 1704 - اگر كافر مسلمان شود, واجب نیست روزه های وقتی كه كافر بوده قضا نماید.

ولی اگر مسلمانی كافر شود و دوباره مسلمان گردد, روزه های وقتی را كه كافر بوده باید قضا نماید.

مساله 1705 - روزه ای كه از انسان بواسطه مستی فوت شده , باید قضا نماید, اگرچه چیزی را كه بواسطه آن مست شده , برای معالجه خورده باشد.

مساله 1706 - اگر برای عذری چند روز روزه نگیرد و بعد شك كند كه چه وقت عذر او برطرف شده , واجب نیست مقدار بیشتری را كه احتمال می دهد روزه نگرفته قضا نماید, مثلا كسی كه پیش از ماه رمضان مسافرت كرده و نمی داند پنجم رمضان از سفر برگشته یا ششم , و یااینكه مثلا

در آخرهای ماه رمضان مسافرت كرده و بعد از رمضان برگشته و نمی داند كه بیست و پنجم رمضان مسافرت كرده یا بیست وششم , در هر دو صورت می تواند مقدار كمتر یعنی پنج روز را قضا كند اگرچه احتیاط مستحب آن است كه مقدار بیشتر یعنی شش روز را قضانماید.

مساله 1707 - اگر از چند ماه رمضان روزه قضا داشته باشد, قضای هر كدام را كه اول بگیرد مانعی ندارد, ولی اگر وقت قضای رمضان آخرتنگ باشد, مثلا پنج روز از رمضان آخر قضا داشته باشد و پنج روز هم به رمضان مانده باشد, بهتر آن است كه اول قضای رمضان آخر رابگیرد.

مساله 1708 - اگر قضای روزه چند ماه رمضان بر او واجب باشد و در نیت معین نكند روزه ای را كه می گیرد قضای كدام ماه رمضان است ,قضای سال آخری حساب نمی شود.

مساله 1709 - كسی كه قضای روزه رمضان را گرفته , اگر وقت قضای روزه او تنگ نباشد, می تواند پیش از ظهر, روزه خود را باطل نماید.

مساله 1710 - اگر قضای روزه میتی را گرفته باشد, بهتر آن است كه بعد از ظهر روزه را باطل نكند.

مساله 1711 - اگر بواسطه مرض یا حیض یا نفاس , روزه رمضان را نگیرد و پیش از تمام شدن رمضان بمیرد, لازم نیست روزه هائی را كه نگرفته برای او قضا كنند.

مساله 1712 - اگر بواسطه مرضی , روزه رمضان را نگیرد و مرض او تا رمضان سال بعد طول بكشد, قضای روزه هائی را كه نگرفته بر اوواجب نیست و باید برای هر روز یك مد كه

تقریبا ده سیر است طعام یعنی گندم یا جو یا نان و مانند اینها به فقیر بدهد, ولی اگر بواسطه عذردیگری مثلا برای مسافرت روزه نگرفته باشد و عذر او تا رمضان بعد باقی بماند, روزه هائی را كه نگرفته باید قضا كند, و احتیاط واجب آن است كه برای هر روز یك مد طعام هم به فقیر بدهد.

مساله 1713 - اگر بواسطه مرضی روزه رمضان را نگیرد وبعد از رمضان مرض او برطرف شود ولی عذر دیگری پیدا كند كه نتواند تارمضان بعد قضای روزه را بگیرد, باید روزه هائی را كه نگرفته قضا نماید.

و نیز اگر در ماه رمضان غیر از مرض عذر دیگری داشته باشد و بعداز رمضان آن عذر برطرف شود و تا رمضان سال بعد بواسطه مرض نتواند روزه بگیرد, روزه هائی را كه نگرفته باید قضا كند, و بنابر احتیاط واجب برای هر روز یك مد طعام نیز به فقیر بدهد.

مساله 1714 - اگر در ماه رمضان بواسطه عذری روزه نگیرد و بعد از رمضان عذر او برطرف شود و تا رمضان آینده عمدا قضای روزه رانگیرد, باید روزه را قضا كند و برای هر روز یك مد طعام هم به فقیر بدهد.

مساله 1715 - اگر در قضای روزه كوتاهی كند تا وقت تنگ شود و در تنگی وقت عذر پیدا كند, باید قضا را بگیرد و هر روز یك مد طعام به فقیر بدهد, و همچنین است بنابر احتیاط واجب اگر بعد از برطرف شدن عذر تصمیم داشته باشد كه روزه های خود را قضا كند ولی پیش ازآنكه قضا نماید در تنگی وقت عذر پیدا كند.

مساله 1716

- اگر مرض انسان چند سال طول بكشد, بعد از آنكه خوب شد, باید قضای رمضان آخر را بگیرد و برای هر روز از سالهای پیش یك مد طعام به فقیر بدهد.

مساله 1717 - كسی كه باید برای هر روز یك مد طعام به فقیر بدهد, می تواند كفاره چند روز را به یك فقیر بدهد.

مساله 1718 - اگر قضای روزه رمضان را چند سال تاخیر بیندازد, باید قضا را بگیرد و از جهت تاخیر در سال اول برای هر روز یك مدطعام به فقیر بدهد, و اما از جهت تاخیر چند سال بعدی چیزی واجب نیست.

مساله 1719 - اگر روزه رمضان را عمدا نگیرد, باید قضای آن را بجا آورد و برای هر روز دو ماه روزه بگیرد یا به شصت فقیر طعام بدهد یایك بنده آزاد كند, و چنانچه تا رمضان آینده قضای آن روزه را بجا نیاورد, برای هر روز یك مد نیز كفاره بدهد.

مساله 1720 - اگر روزه رمضان را عمدا نگیرد و در روز مكرر جماع یا استمناء كند, كفاره مكرر نمی شود.

و اگر چند مرتبه كار دیگری كه روزه را باطل می كند انجام دهد, مثلا چند مرتبه غذا بخورد یك كفاره كافی است.

مساله 1721 - بعد از مرگ پدر, پسر بزرگتر باید قضای روزه او را به تفصیلی كه در نماز قضای پدر در صفحه (230) گفته شدبجا آورد.

مساله 1722 - اگر پدر غیر از روزه رمضان , روزه واجب دیگری را مانند روزه نذر نگرفته باشد, احتیاط واجب آن است كه پسر بزرگترقضا نماید, ولی اگر برای روزه اجیر شده و نگرفته باشد, قضاء آن بر پسر

بزرگ لازم نیست.

و نیز اگر قضاء روزه جد بر پدر واجب بوده و پدرآنها را نگرفته , بر پسر قضای آنها لازم نیست.

احكام روزه مسافر

مساله 1723 - مسافری كه باید نمازهای چهار ركعتی را در سفر دو ركعت بخواند, نباید روزه بگیرد, و مسافری كه نمازش را تمام می خواندمثل كسی كه شغلش مسافرت یا سفر او سفر معصیت است , باید در سفر روزه بگیرد.

مساله 1724 - مسافرت در ماه رمضان اشكال ندارد, ولی برای فرار از روزه مسافرت مكروه است , و همچنین است سفر قبل از روز بیست و چهارم در ماه رمضان مگر اینكه سفر برای حج یا عمره یا به جهت ضرورتی باشد.

مساله 1725 - اگر غیر روزه رمضان روزه معین دیگری بر انسان واجب باشد, مثلا نذر كرده باشد روز معینی را روزه بگیرد, بهتر آن است كه تا ناچار نشود در آن روز مسافرت نكند.

و اگر در سفر باشد, چنانچه ممكن است قصد كند كه ده روز در جائی بماند و آن روز را روزه بگیرد.

ولی ظاهر آن است كه سفر جایز است و قصد اقامه واجب نیست , و در صورتی كه روزه نگیرد لازم است روزه آن روز را قضاكند.

مساله 1726 - اگر نذر كند روزه بگیرد و روز آن را معین نكند,نمی تواند آن را در سفر بجا آورد.

ولی چنانچه نذر كند كه روز معینی را در سفرروزه بگیرد, باید آن را در سفر بجا آورد.

و نیز اگر نذر كند روز معینی را چه مسافر باشد یا نباشد, روزه بگیرد, باید آن روز را اگرچه مسافرباشد روزه بگیرد.

مساله 1727 - مسافر می تواند برای خواستن حاجت

سه روز در مدینه طیبه روزه مستحبی بگیرد, و احوط این است كه آن سه روزروزهای چهارشنبه و پنجشنبه و جمعه باشد.

مساله 1728 - كسی كه نمی داند روزه مسافر باطل است , اگر در سفر روزه بگیرد و در بین روز مساله را بفهمد, روزه اش باطل می شود, و اگرتا مغرب نفهمد, روزه اش صحیح است.

مساله 1729 - اگر فراموش كند كه مسافر است , یا فراموش كند كه روزه مسافر باطل می باشد و در سفر روزه بگیرد, روزه او باطل است.

مساله 1730 - اگر روزه دار بعد از ظهر مسافرت نماید, باید روزه خود را تمام كند.

و اگر پیش از ظهر مسافرت كند, وقتی به حد ترخص برسد, در صورتی كه از شب نیت سفر داشته باشد, روزه اش باطل می شود و الا بنابر احتیاط واجب روزه را تمام كند و بعدا قضا لازم نیست.

واگر پیش از رسیدن به حد ترخص روزه را باطل كند كفاره بر او واجب است.

مساله 1731 - اگر مسافر در ماه رمضان پیش از ظهر به وطنش برسد یا به جائی برسد كه می خواهد ده روز در آنجا بماند, چنانچه كاری كه روزه را باطل می كند انجام نداده , باید آن روز روزه را بگیرد, و اگر انجام داده , روزه آن روز بر او واجب نیست.

مساله 1732 - اگر مسافر بعد از ظهر به وطنش برسد, یا به جائی برسد كه می خواهد ده روز در آن جا بماند, نباید آن روز را روزه بگیرد.

مساله 1733 - مسافر و كسی كه از روزه گرفتن عذر دارد, مكروه است در روزه ماه رمضان

جماع نماید و در خوردن و آشامیدن كاملا خودرا سیر كند.

كسانی كه روزه بر آنها واجب نیست

مساله 1734 - كسی كه بواسطه پیری نمی تواند روزه بگیرد یا برای او مشقت دارد, روزه بر او واجب نیست , ولی در صورت دوم باید برای هر روز یك مد طعام - گندم یا جو یا نان و مانند اینها - به فقیر بدهد.

مساله 1735 - كسی كه بواسطه پیری روزه نگرفته , اگر بعد از ماه رمضان بتواند روزه بگیرد, لازم نیست روزه را قضا نماید.

مساله 1736 - اگر انسان مرضی دارد كه زیاد تشنه می شود و نمی تواند تشنگی را تحمل كند یا برای او مشقت دارد, روزه بر او واجب نیست ولی در صورت دوم باید برای هر روز یك مد طعام به فقیر بدهد, و احتیاط مستحب آن است كه بیشتر از مقداری كه ناچار است آب نیاشامد, و چنانچه بعد بتواند روزه بگیرد, بنابر احتیاط روزه هائی را كه نگرفته قضا نماید.

مساله 1737 - زنی كه زائیدن او نزدیك است و روزه برای حملش ضرر دارد, روزه بر او واجب نیست , و باید برای هر روز یك مد طعام به فقیر بدهد.

و نیز اگر روزه برای خودش ضرر دارد, روزه بر او واجب نیست , و بنابر احتیاط مستحب برای هر روز یك مد طعام به فقیر بدهدو در دو صورت روزه هائی را كه نگرفته باید قضا نماید.

مساله 1738 - زنی كه بچه شیر می دهد و شیر او كم است , چه مادر بچه , یا دایه او باشد, یا بی اجرت شیر دهد, اگر روزه برای بچه ای كه شیر می دهد

ضرر دارد, روزه بر او واجب نیست و باید برای هر روز یك مد طعام به فقیر بدهد, و نیز اگر برای خودش ضرر دارد, روزه بر اوواجب نیست , و بنابر احتیاط مستحب برای هر روز یك مد طعام به فقیر بدهد, و در هر دو صورت روزه هائی را كه نگرفته باید قضا نماید,ولی اگر كسی پیدا شود كه بی اجرت بچه را شیر دهد یا برای شیر دادن بچه از پدر یا مادر بچه یا از كس دیگری كه اجرت او را بدهد اجرت بگیرد, واجب است كه بچه را به او بدهد و روزه بگیرد.

و همچنین است بنابر احتیاط اگر مادر بتواند بچه خود را از شیر خشك معمولی غذادهد.

راه ثابت شدن اول ماه

مساله 1739 - اول ماه به چند چیز ثابت می شود: اول - آنكه خود انسان ماه را ببیند.

دوم - عده ای كه از گفته آنان یقین یا اطمینان پیدا می شود, بگویند ماه را دیده ایم.

و همچنین است هر چیزی كه بواسطه آن یقین یا اطمینان پیدا شود.

سوم - دو مرد عادل بگویند كه در شب ماه را دیده ایم , ولی اگرصفت ماه را بر خلاف یكدیگر بگویند, اول ماه ثابت نمی شود.

چهارم - سی روز از اول ماه شعبان بگذرد كه بواسطه آن اول ماه رمضان ثابت می شود, و سی روز از اول رمضان بگذرد كه بواسطه آن , اول ماه شوال ثابت می شود.

مساله 1740 - اول ماه به حكم حاكم شرع ثابت می شود مگر آنكه بداند كه در حكم اشتباه شده , و چنانچه حاكم شرع بگوید دو عادل نزدمن به رؤیت هلال شهادت

داده اند كافی است.

مساله 1741 - اول ماه با پیشگوئی منجمین ثابت نمی شود, ولی اگر انسان از گفته آنان یقین یا اطمینان پیدا كند, باید به آن عمل نماید.

مساله 1742 - بلند بودن ماه یا دیر غروب كردن آن , دلیل نمی شود كه شب پیش , شب اول ماه بوده است , بلی اگر پیش از ظهر ماه دیده شود,آن روز اول ماه محسوب می شود, و همچنین اگر ماه طوق داشته باشد معلوم می شود كه ماه در شب سابق بوده است.

مساله 1743 - اگر اول ماه رمضان برای كسی ثابت نشود و روزه نگیرد, چنانچه بعد ثابت شود كه شب پیش اول ماه بوده , باید روزه آن روز رǠقضا نماید, و چنانچه در اثناء روز ثابت شود باید بقیه روز را امساك كند و بعد از رمضان قضا نماید.

مساله 1744 - اگر در شهری اول ماه ثابت شود, در شهرهای دیگر چه دور باشند چه نزدیك چه در افق متحد باشند یا نه نیز ثابت می شود در صورتی كه در شب مشترك باشند ولو به اینكه اول شب یكی آخر شب دیگری باشد.

مساله 1745 - اول ماه به تلگراف ثابت نمی شود, مگر انسان بداند كه تلگراف از روی شهادت دو مرد عادل یا از راه دیگری بوده كه شرعا معتبر است.

مساله 1746 - روزی را كه انسان نمی داند آخر رمضان است یا اول شوال , باید روزه بگیرد, ولی اگر در اثناء روز بفهمد كه اول شوال است باید افطار كند.

مساله 1747 - اگر زندانی نتواند به ماه رمضان یقین كند, باید به گمان عمل نماید.

و اگر

آن هم ممكن نباشد, هر ماهی را كه روزه بگیرد صحیح است , ولی باید بعد از گذشتن یازده ماه از ماهی كه روزه گرفته , دوباره یك ماه روزه بگیرد.

روزه های حرام و مكروه

مساله 1748 - روزه عید فطر و قربان , صحیح نیست.

و نیز روزی را كه انسان نمی داند آخر شعبان است یا اول رمضان , اگر به نیت اول رمضان روزه بگیرد صحیح نیست.

مساله 1749 - اگر زن بواسطه گرفتن روزه مستحبی حق شوهرش از بین برود, روزه او باطل است ,واحتیاط واجب آن است كه اگر حق شوهر هم از بین نرود,بدون اجازه او روزه مستحبی نگیرد.

مساله 1750 - روزه مستحبی اولاد, اگر اسباب اذیت پدر و مادر یا جد شود حرام است.

مساله 1751 - اگر پسر بدون اجازه پدر روزه مستحبی بگیرد, و در بین روز پدر او را نهی كند, چنانچه مخالفت او موجب اذیتش باشد بایدافطار نماید.

مساله 1752 - كسی كه می داند روزه برای او ضرر ندارد, اگرچه دكتر بگوید ضرر دارد, باید روزه بگیرد, و كسی كه یقین یا گمان دارد كه روزه برایش ضرر دارد, اگرچه دكتر بگوید ضرر ندارد, باید روزه نگیرد, و اگر روزه بگیرد صحیح نیست , و اگر شك كند روزه برای اوضرر دارد یا نه دكتر حاذق موثق بگوید ضرر دارد یا ندارد لازم است از قول او تبعیت كند.

مساله 1753 - اگر انسان احتمال بدهد كه روزه برایش ضرر دارد, و از آن احتمال , ترس برای او پیدا شود,چنانچه احتمال او در نظر مردم بجاباشد,نباید روزه بگیرد,واگر روزه بگیرد صحیح نیست.

مساله 1754 - كسی كه عقیده اش این است كه

روزه برای او ضرر ندارد, اگر روزه بگیرد و بعد از مغرب بفهمد روزه برای او ضرر داشته ,بنابر احتیاط واجب باید قضای آن را بجا آورد.

مساله 1755 - غیر از روزه هائی كه گفته شد, روزه های حرام دیگری هم هست كه در كتابهای مفصل گفته شده است.

مساله 1756 - روزه روز عاشورا و روزی كه انسان شك دارد روز عرفه است یا عید قربان مكروه است.

روزه های مستحب

مساله 1757 - روزه تمام روزهای سال , غیر از روزهای حرام و مكروه كه گفته شد, مستحب است , و برای بعضی از روزها بیشتر سفارش شده است كه از آن جمله است: 1 - پنجشنبه اول و پنجشنبه آخر هر ماه و چهارشنبه اولی كه بعد از روز دهم ماه است , و اگر كسی آنها را بجا نیاورد, مستحب است قضا نماید,و چنانچه اصلا نتواند روزه بگیرد, مستحب است برای هر روز یك مد طعام یا 6/12 نخود نقره سكه دار به فقیر دهد.

2 - سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم هر ماه.

3 - تمام ماه رجب و شعبان و بعضی از این دو ماه اگرچه یك روز باشد.

4 - روز عید نوروز.

5 - روز چهارم تا نهم شوال.

6 - روز بیست و پنجم و بیست ونهم ذی قعده.

7 - روز اول تا روز نهم ذی حجه (روز عرفه) , ولی اگر بواسطه ضعف روزه نتواند دعاهای روز عرفه را بخواند روزه آن روز مكروه است.

8 - روز عید سعید غدیر (18 ذی حجه).

9 - روز مباهله (24 ذی حجه).

10 - روز اول و سوم و هفتم محرم.

11 - روز میلاد مسعود پیغمبر اكرم (ص)

(17 ربیع الاول).

12 - روز پانزدهم جمادی الاولی , و نیز مستحب است روز مبعث حضرت رسول اكرم (ص) (27 رجب) را روزه بگیرد, و اگر كسی روزه مستحبی بگیرد واجب نیست آن را به آخر برساند, بلكه اگر برادر مؤمنش او را به غذا دعوت كند مستحب است دعوت او را قبول كند, و دربین روز اگرچه بعد از ظهر باشد افطار نماید.

مواردی كه مستحب است انسان از كارهائی كه روزه را باطل می كند خودداری نماید

مساله 1758 - برای پنج نفر مستحب است در ماه رمضان - اگرچه روزه نیستند - از كاری كه روزه را باطل می كند خودداری نمایند: اول مسافری كه در سفر كاری كه روزه را باطل می كند انجام داده باشد و پیش از ظهر به وطنش یا به جائی كه می خواهد ده روز بماندبرسد.

دوم مسافری كه بعد از ظهر به وطنش یا به جائی كه می خواهد ده روز در آنجا بماند برسد.

سوم مریضی كه پیش از ظهر خوب شود و كاری كه روزه را باطل می كند, انجام داده باشد.

چهارم مریضی كه بعد از ظهر خوب شود.

پنجم زنی كه در بین روز از خون حیض یا نفاس پاك شود.

مساله 1759 - مستحب است روزه دار نماز مغرب و عشا را پیش از افطار كردن بخواند.

ولی اگر كسی منتظر او است یا میل زیادی به غذادارد كه نمی تواند با حضور قلب نماز بخواند, بهتر است اول افطار كند, ولی به قدری كه ممكن است نماز را در وقت فضیلت آن بجا آورد.

احكام خمس

در چیزهای كه خمس واجب می شود

مساله

مساله 1760 - در هفت چیز خمس واجب می شود:

اول: منفعت كسب.

دوم:

معدن.

سوم: گنج.

چهارم: مال حلال مخلوط به حرام.

پنجم: جواهری كه بواسطه غواصی یعنی فرو رفتن به دریا بدست می آید.

ششم: غنیمت جنگ.

هفتم: زمینی كه كافر ذمی از مسلمان بخرد.

و احكام اینها مفصلا گفته خواهد شد:

1 - منفعت كسب

مساله 1761 - هرگاه انسان از تجارت یا صنعت یا كسبهای دیگر مالی بدست آورد, اگرچه مثلا نماز و روزه میتی را بجا آورده و از اجرت آن ,مالی تهیه كند, چنانچه از مخارج سال خود او و عیالاتش زیاد بیاید, باید خمس یعنی پنج یك آن را به دستوری كه بعدا گفته می شودبدهد.

مساله 1762 - اگر از غیر كسب , مالی بدست آورد, مثلا چیزی به او ببخشند, چنانچه از مخارج سالش زیاد بیاید و آن هدیه چیز كم یاكوچكی حساب نشود, خمس آن را باید بدهد.

مساله 1763 - مهری را كه زن می گیرد و مالی را كه مرد عوض طلاق خلع می گیرد, خمس ندارد, و همچنین است ارثی كه به انسان می رسد,ولی اگر مثلا با كسی خویشاوندی داشته و گمان ارث بردن از او نداشته احتیاط واجب آن است كه خمس آن ارثی را كه از او می برد اگر از مخارج سالش زیاد بیاید بدهد.

مساله 1764 - اگر مالی به ارث به او برسد و بداند كسی كه این مال از او به ارث رسیده خمس آن را نداده , بنابر اظهر واجب نیست خمس آن را بدهد, و اگر در خود آن مال خمس نباشد و وارث بداند كسی كه آن مال از او به ارث رسیده , خمس بدهكار است , باید خمس را از مال اوبدهد.

مساله 1765 - اگر بواسطه

قناعت كردن , چیزی از مخارج سال انسان زیاد بیاید, باید خمس آن را بدهد.

مساله 1766 - كسی كه دیگری مخارج او را می دهد, باید خمس تمام مالی را كه بدست می آورد بدهد.

مساله 1767 - اگر ملكی را بر افراد معینی مثلا بر اولاد خود وقف نماید, چنانچه در آن ملك زراعت و درختكاری كنند و از آن چیزی بدست آورند و از مخارج سال آنان زیاد بیاید, باید خمس آن را بدهند.

و همچنین اگر طور دیگری هم از آن ملك نفع ببرند مثلا اجاره آن رابگیرند, باید خمس مقداری را كه از مخارج سالشان زیاد می آید بدهند.

مساله 1768 - اگر مالی را كه فقیر بابت خمس و زكاة و صدقه مستحبی گرفته از مخارج سالش زیاد بیاید یا از مالی كه به او داده اند منفعتی ببرد, مثلا از درختی كه بابت خمس به او داده اند میوه ای بدست آورد و از مخارج سالش زیاد بیاید, باید خمس آن را بدهد.

مساله 1769 - اگر با عین پول خمس نداده , از مؤمنی جنسی بخرد یعنی به فروشنده بگوید این جنس را به این پول می خرم , ظاهر این است كه معامله نسبت به جمیع مال صحیح است و به جنسی كه با این پول خریده است خمس تعلق می گیرد و در صحت معامله احتیاجی به اجازه وامضاء حاكم شرع نیست.

مساله 1770 - اگر جنسی را بخرد و بعد از معامله قیمت آن را از پول خمس نداده بدهد, معامله ای كه كرده صحیح است , و خمس پولی را كه به فروشنده داده به صاحبان خمس مدیون می

باشد.

مساله 1771 - اگر مالی را كه خمس آن داده نشده بخرد, خمسش به عهده فروشنده است و بر خریدار چیزی نیست.

مساله 1772 - اگر چیزی را كه خمس آن داده نشده به كسی ببخشد, پنج یك آن به عهده خود بخشنده است , و چیزی بر این شخص نیست.

مساله 1773 - اگر از كافر یا كسی كه به دادن خمس عقیده ندارد, و یا از روی عصیان خمس نداده , مالی به دست انسان آید, واجب نیست خمس آن را بدهد.

مساله 1774 - تاجر و كاسب و صنعتگر و مانند اینها از وقتی كه منفعت می برند یك سال كه بگذرد, باید خمس آنچه را كه از خرج سالشان زیاد می آید بدهند, و كسی كه شغلش كاسبی نیست , اگر اتفاقا منفعتی ببرد, بعد از آنكه یك سال از موقعی كه فائده برده بگذرد, باید خمس مقداری را كه از خرج سالش زیاد آمده بدهد.

مساله 1775 - انسان می تواند در بین سال هر وقت منفعتی به دستش آید خمس آن را بدهد, و جایز است دادن خمس را تا آخر سال تاخیربیندازد.

و اگر برای دادن خمس , سال شمسی قرار دهد, مانعی ندارد.

مساله 1776 - كسی كه مانند تاجر و كاسب برای دادن خمس , سال قرار دهد, اگر منفعتی بدست آورد و در بین سال بمیرد, بر ورثه لازم نیست مخارج تا موقع مرگش را از آن منفعت كسر كنند و خمس باقیمانده را بدهند.

مساله 1777 - اگر قیمت جنسی برای تجارت خریده بالا رود و آن را نفروشد و در بین سال قیمتش پائین آید, خمس مقداری كه بالا رفته

براو واجب نیست.

مساله 1778 - اگر قیمت جنسی كه برای تجارت خریده بالا رود و به امید اینكه قیمت آن بالاتر رود,تا بعد از تمام شدن سال آن را نفروشد وقیمتش پائین آید, خمس مقداری كه آخر سال بالا رفته بود و می توانست آن را به آن قیمت بفروشد بر او واجب است.

مساله 1779 - اگر غیر مال التجاره مالی داشته باشد كه خمسش را داده یا خمس ندارد, مثلا چیزی را برای مؤنه اش خریده باشد, چنانچه قیمتش بالا رود, اگر آن را بفروشد, خمس مقداری را كه بر قیمتش اضافه شده , باید بدهد.

و همچنین اگر مثلا درختی را كه خریده میوه بیاورد, یا گوسفند چاق شود, در صورتی كه مقصود او از نگهداری آنها این بوده كه منفعتی از آن ببرد, باید خمس آنچه زیاد شده بدهد, بلكه اگر مقصودش منفعت بردن هم نبوده اگر آن را بفروشد باید خمس آن را بدهد.

مساله 1780 - اگر باغی احداث كند برای آنكه بعد از بالا رفتن قیمتش بفروشد, باید خمس میوه و نمو درختها و زیادی قیمت باغ را بدهد,ولی اگر قصدش این باشد كه میوه آن درختها را فروخته و از قیمتش استفاده كند, فقط باید خمس میوه و نمو درختها را بدهد و تا مادامی كه باغ را نفروخته ترقی قیمت باغ خمس ندارد.

مساله 1781 - اگر درخت بید و چنار و مانند اینها را بكارد, باید هر سال خمس زیادی آنها را بدهد.

و همچنین اگر مثلا از شاخه های آن كه معمولا هر سال می برند, استفاده ای ببرند و به تنهائی یا با منفعتهای دیگر كسبش از مخارج

سال او زیاد بیاید, در آخر سال باید خمس آن رابدهد.

مساله 1782 - كسی كه چند رشته كسب دارد مثلا اجاره ملك می گیرد و خرید و فروش و زراعت هم می كند, باید خمس آنچه را در آخرسال از مخارج او زیاد می آید بدهد, و چنانچه از یك رشته نفع ببرد و از رشته دیگر ضرر كند, بنابر اظهر نفع و ضرر روی هم حساب می شود.

مساله 1783 - خرجهائی را كه انسان برای بدست آوردن فائده می كند مانند دلا لی و حمالی , می تواند از منفعت , كسر نماید و نسبت به آن مقدار خمس لازم نیست.

مساله 1784 - آنچه از منافع كسب در بین سال به مصرف خوراك و پوشاك و اثاثیه و خرید منزل و عروسی و جهیزیه دختر و زیارت ومانند اینها می رساند, در صورتی كه از شان او زیاد نباشد و زیاده روی هم نكرده باشد, خمس ندارد.

مساله 1785 - مالی را كه انسان به مصرف نذر و كفاره می رساند, جزء مخارج سالیانه است.

و نیز مالی را كه به كسی می بخشد یا جایزه می دهد در صورتی كه از شان او زیاد نباشد, از مخارج سالیانه حساب می شود.

مساله 1786 - اگر انسان در شهری باشد كه معمولا هر سال مقداری از جهیزیه دختر را تهیه می كنند, چنانچه در بین سال از منافع آن سال جهیزیه ای بخرد و از شانش هم زیاد نباشد, بنابر احتیاط لازم خمس آن را بدهد, و اگر از شانش زیاد باشد یا از منافع آن سال در سال بعدجهیزیه تهیه نماید, باید خمس آن را بدهد.

مساله

1787 - مالی را كه خرج سفر حج و زیارتهای دیگر می كند, از مخارج سالی حساب می شود كه در آن سال خرج كرده , و اگر سفر او تامقداری از سال بعد طول بكشد, آنچه در سال بعد خرج می كند باید خمس آن را بدهد.

مساله 1788 - كسی كه از كسب و تجارت فائده ای برده , اگر مال دیگری هم دارد كه خمس آن واجب نیست , می تواند مخارج سال خود رافقط از فائده كسبش صرف كند.

مساله 1789 - آذوقه ای كه برای مصرف سالش از منافع كسبش خریده اگر در آخر سال زیاد بیاید, باید خمس آن را بدهد, و چنانچه بخواهد قیمت آن را بدهد, در صورتی كه قیمتش از وقتی كه خریده زیاد شده باشد, باید قیمت آخر سال را حساب كند.

مساله 1790 - اگر از منفعت كسب پیش از دادن خمس اثاثیه ای برای منزل بخرد, هر وقت احتیاجش از آن برطرف شد, لازم نیست كه خمس آن را بدهد, و همچنین است زیور آلات زنانه , در صورتی كه وقت خریدن , زینت كردن زن با آنها نگذشته باشد.

مساله 1791 - اگر در یك سال منفعتی نبرد, نمی تواند مخارج آن سال را از منفعتی كه در سال بعد می برد كسر نماید.

مساله 1792 - اگر در اول سال منفعتی نبرد و از سرمایه خرج كند, و پیش از تمام شدن سال منفعتی به دستش آید, نمی تواند مقداری را كه ازسرمایه برداشته از منافع كسر كند, و فقط مؤنه (مصارف) تجارت را می تواند از او كسر كند.

مساله 1793 - اگر مقداری از سرمایه

در تجارت و مانند آن از بین برود و از باقیمانده آن منافعی ببرد كه از خرج سالش زیاد بیاید, می تواندمقداری را كه از سرمایه كم شده از منافع كسر نماید.

مساله 1794 - اگر غیر از سرمایه چیز دیگری از مالهای او از بین برود, نمی تواند از منفعتی كه به دستش می آید آن چیز را تهیه كند, ولی اگردر همان سال به آن چیز احتیاج داشته باشد, می تواند در بین سال از منافع كسب آن را تهیه نماید.

مساله 1795 - اگر در تمام سال منفعتی نبرد و برای مخارج خود قرض كند, می تواند از منافع سالهای بعد مقدار قرض خود را بدهد, وهمچنین اگر در اول سال برای مخارج خود قرض كند و پیش از تمام شدن سال منفعتی ببرد می تواند مقدار قرض خود را از آن منفعت ادا نماید,بلی اگر قرض را ادا ننمود تا آنكه سال بر منفعت گذشت باید بدون كسر مقدار آن قرض خمس آن منفعت را بدهد مگر اینكه قرض بعد ازمنفعت كردن بوده و برای مؤنه سالش باشد كه در این صورت كسر آن حتی بعد از گذشتن سال خالی از وجه نیست.

مساله 1796 - اگر برای زیاد كردن مال یا خریدن ملكی كه به آن احتیاج ندارد قرض كند, نمی تواند از منافع كسب آن قرض را ادا نماید, بلی اگر مالی را كه قرض كرده و چیزی را كه از قرض خریده از بین برود و ناچار شود كه قرض خود را بدهد, اداء آن قرض از منافع سال بعدمانعی ندارد.

و اگر خمس بواسطه تلف شدن مالی كه خمس آن را

نداده بود یا بواسطه دستگردان با حاكم شرع یا وكیل او دین شود اداء آن ازمنافع سال بعدی از مؤنه حساب نمی شود و لازم است منفعتی را كه با آن اداء قرض خمس می كند, تخمیس كند.

مساله 1797 - انسان می تواند خمس هر چیز را از همان چیز بدهد یا به مقدار قیمت خمسی كه بدهكار است , پول بدهد.

و اما اگر جنس دیگر بخواهد بدهد محل اشكال است مگر آنكه با اجازه حاكم شرع باشد.

مساله 1798 - كسی كه خمس به مال او تعلق گرفت و سال بر او گذشت , تا خمس او را نداده است و قصد دادن خمس را ندارد نمی تواند در آن مال تصرف كند, بلكه بنابر احتیاط واجب اگر قصد دادن خمس را هم داشته باشد نیز چنین است.

مساله 1799 - كسی كه خمس بدهكار است نمی تواند آن را به ذمه بگیرد یعنی خود را بدهكار اهل خمس بداند و در تمام مال تصرف كند, وچنانچه تصرف كند و آن مال تلف شود, باید خمس آن را بدهد, بلی اگر به مجتهد عادل كه از او تقلید می كند یا به وكیل او رجوع كند, ممكن است در بعضی از موارد به آن شخص دستگردان كند تا خمس به ذمه منتقل شود.

مساله 1800 - كسی كه خمس بدهكار است , اگر با حاكم شرع مصالحه كند, می تواند در تمام مال تصرف نماید و بعد از مصالحه , منافعی كه ازآن بدست می آید مال خود او است.

مساله 1801 - كسی كه با دیگری شریك است , اگر خمس منافع خود را بدهد و شریك

او ندهد و در سال بعد از مالی كه خمسش را نداده برای سرمایه شركت بگذارد, آن كس می تواند در آن مال تصرف كند.

مساله 1802 - اگر بچه صغیر سرمایه ای داشته باشد و از آن منافعی بدست آید, واجب نیست بعد از آنكه بالغ شد, خمس آن رابدهد.

مساله 1803 - كسی كه مالی از دیگری بدست آورد و شك نماید خمس آن را داده یا نه , می تواند در آن مال تصرف نماید, بلكه اگر یقین هم داشته باشد كه خمس آن را نداده می تواند در آن تصرف نماید.

مساله 1804 - اگر كسی از منافع كسب خود در اثناء سال ملكی بخرد كه از لوازم و مخارج سالیانه اش حساب نشود, واجب است بعد ازتمامی سال , خمس آن را بدهد, و چنانچه خمس آن را نداد و قیمت آن ملك بالا رفت لازم است خمس مقداری را كه آن ملك فعلا ارزش دارد بدهد, و همچنین است غیر ملك از فرش و مانند آن.

مساله 1805 - كسی كه از اول تكلیف خمس نداده , اگر مثلا ملكی بخرد و قیمت آن بالا رود, چنانچه آن ملك را برای آن نخریده كه قیمتش بالا رود و بفروشد, مثلا زمینی را برای زراعت خریده است , و از پول خمس نداده قیمت آن را داده , باید خمس قیمتی را كه خریده بدهد.

و اگرمثلا پول خمس نداده را به فروشنده داده و به او گفته این ملك را با این پول می خرم , باید خمس مقداری را كه آن ملك فعلا ارزش دارد بدهد.

مساله 1806 - كسی كه از اول تكلیف

خمس نداده , اگر از منافع كسب چیزی كه به آن احتیاج ندارد خریده و یك سال از وقت منفعت بردن گذشته , باید خمس آن را بدهد, و اگر اثاث خانه و چیزهای دیگری كه به آنها احتیاج دارد مطابق شان خود خریده , پس اگر بداند در بین سالی كه در آن سال فائده برده آنها را خریده , لازم نیست خمس آنها را بدهد, و اگر نداند كه در بین سال خریده یا بعد از تمام شدن سال , بنابراحتیاط واجب باید با حاكم شرع مصالحه كند.

2 - معدن

مساله 1807 - اگر از معدن طلا, نقره , سرب , مس , آهن , نفت , ذغال سنگ , فیروزه , عقیق , زاج , نمك و معدنهای دیگر چیزی بدست آورد,در صورتی كه به مقدار نصاب باشد, باید خمس آن را بدهد.

مساله 1808 - نصاب معدن 15 مثقال معمولی طلای مسكوك است , یعنی اگر قیمت چیزی را كه از معدن بیرون آورده , به 15 مثقال طلای مسكوك برسد, باید خمس آنچه را كه پس از كم كردن مخارجی كه كرده است باقی می ماند بدهد.

مساله 1809 - استفاده ای كه از معدن برده چنانچه قیمت چیزی كه از معدن بیرون آورده به 15 مثقال طلای مسكوك نرسد, خمس آن درصورتی لازم است كه به تنهائی یا با منفعتهای دیگر كسب او از مخارج سالش زیاد بیاید.

مساله 1810 - گچ و آهك و گل سرشور و گل سرخ از چیزهای معدنی نیست , و كسی كه اینها را بیرون می آورد در صورتی باید خمس بدهد كه آنچه را بیرون آورده ,

به تنهائی یا با منافع دیگر كسبش از مخارج سال او زیاد بیاید.

مساله 1811 - كسی كه از معدن چیزی بدست می آورد, باید خمس آن را بدهد, چه معدن روی زمین باشد یا زیر آن , در زمینی باشد كه ملك است یا در جائی باشد كه مالك ندارد.

مساله 1812 - اگر نداند قیمت چیزی را كه از معدن بیرون آورده به 15 مثقال طلای مسكوك می رسد یا نه , خمس ندارد و لازم نیست به وزن كردن یا از راه دیگر قیمت آن را معلوم كند.

مساله 1813 - اگر چند نفر چیزی از معدن بیرون آورند, چنانچه قیمت سهم هر كدام به 15 مثقال طلای مسكوك برسد باید خمس آن رابدهند, و در غیر این صورت سهم هر كدام از منافع كسب حساب می شود.

مساله 1814 - اگر معدنی را كه در ملك دیگری است بیرون آورد, آنچه از آن بدست می آید, مال صاحب ملك است.

و در صورتی كه به مقدار نصاب برسد, چون صاحب ملك برای بیرون آوردن آن خرجی نكرده باید خمس تمام آنچه را كه از معدن بیرون آمده بدهد.

3 - گنج

مساله 1815 - گنج مالی است كه در زمین یا درخت یا كوه یا دیوار پنهان باشد و كسی آن را پیدا كند و طوری باشد كه به آن گنج بگویند.

مساله 1816 - اگر انسان در زمینی كه ملك كسی نیست گنجی پیدا كند, مال خود او است و باید خمس آن را بدهد, اگرچه گنج غیر از طلا ونقره باشد.

مساله 1817 - نصاب گنج اگر نقره باشد 105 مثقال نقره مسكوك , و اگر طلا باشد 15

مثقال طلای مسكوك است , و اگر از غیر طلا و نقره باشد نصاب را با یكی از طلا یا نقره ملاحظه نمایند.

مساله 1818 - اگر در زمینی كه از دیگری خریده گنجی پیدا كند و بداند مال كسانی كه قبلا مالك آن زمین بوده اند نیست , مال خود اومی شود و باید خمس آن را بدهد, ولی اگر احتمال دهد كه مال یكی از آنان است بنابر احتیاط واجب باید به او اطلاع دهد, و چنانچه معلوم شودمال او نیست , به كسی كه پیش از او مالك زمین بوده اطلاع دهد, و به همین ترتیب به تمام كسانی كه پیش از او مالك زمین بوده اند خبر دهد, واگر معلوم نشود مال آنان است , مال خود او می شود و باید خمس آن را بدهد.

مساله 1819 - اگر در ظرفهای متعددی كه در یك جا دفن شده مالی پیدا كند كه قیمت آنها روی هم 105 مثقال در نقره یا 15 مثقال در طلاباشد, باید خمس آن را بدهد, ولی چنانچه در چند جا گنج پیدا كند, هر كدام آنها كه قیمتش به این مقدار برسد, خمس آن واجب است , وگنجی كه قیمت آن به این مقدار نرسیده است خمس ندارد.

مساله 1820 - اگر دو نفر گنجی پیدا كنند كه قیمت آن به 105 مثقال در نقره یا 15 مثقال در طلا برسد, اگر سهم هر یك آنان به این مقدارنباشد, از ارباح مكاسب حساب می شود.

مساله 1821 - اگر كسی حیوانی را از قبیل ماهی بخرد ودر شكم آن مالی پیدا كند, اگرچه احتمال دهد كه مال فروشنده است

, لازم نیست به اوخبر دهد, و در حكم منافع كسب است , ولی اگر از قبیل چهارپایان باشد لازم است به فروشنده اطلاع دهد, و اگر او علامت داد مال او است والا مال پیدا كننده است.

4 - مال حلال مخلوط به حرام

مساله 1822 - اگر مال حلال با مال حرام به طوری مخلوط شود كه انسان نتواند آنها را از یكدیگر تشخیص دهد و صاحب مال حرام ومقدار آن هیچ كدام معلوم نباشد, و نداند كه مقدار حرام كمتر از خمس است یا زیادتر از آن , بنابر احتیاط واجب باید خمس تمام مال را به قصدمافی الذمه اعم از خمس یا مظالم بدهد و بعد از دادن خمس , بقیه مال حلال می شود.

مساله 1823 - اگر مال حلال با حرام مخلوط شود و انسان مقدار حرام را - چه كمتر و چه بیشتر از خمس باشد - بداند ولی صاحب آن رانشناسد, باید آن مقدار را به نیت صاحبش صدقه بدهد, و احتیاط واجب آن است كه از حاكم شرع هم اذن بگیرد.

مساله 1824 - اگر مال حلال با حرام مخلوط شود و انسان مقدار حرام را نداند ولی صاحبش را بشناسد, باید یكدیگر را راضی نمایند, وچنانچه صاحب مال راضی نشود, باید مقداری را كه یقین دارد مال او است به او بدهد, و بهتر آن است كه مقدار بیشتری را كه احتمال می دهدمال او است نیز به او بدهد.

مساله 1825 - اگر خمس مال حلال مخلوط به حرام را بدهد و بعد بفهمد كه مقدار حرام بیشتر از خمس بوده , باید مقداری را كه می داند ازخمس بیشتر بوده , از طرف

صاحب آن صدقه بدهد.

مساله 1826 - اگر خمس مال حلال مخلوط به حرام را بدهد, یا مالی كه صاحبش را نمی شناسد به نیت او صدقه بدهد, بعد از آنكه صاحبش پیدا شد, لازم نیست چیزی به او بدهد.

مساله 1827 - اگر مال حلالی با حرام مخلوط شود و مقدار حرام معلوم باشد و انسان بداند كه صاحب آن از چند نفر معین بیرون نیست ولی نتواند بفهمد كیست , باید در صورت امكان همه آنها را راضی كند ولو آن مال را به طور مساوی بین آن چند نفر قسمت كند, و اگر راضی نشدند باید به قرعه رجوع شود.

5 - جواهری كه بواسطه فرو رفتن در دریا بدست می آید

مساله 1828 - اگر بواسطه غواصی (یعنی فرو رفتن در دریا) لؤلؤ و مرجان یا جواهر دیگری بیرون آورند, روئیدنی باشد یا معدنی , بایدخمس آن را بدهند, و بنابر احتیاط نصابی در آن معتبر نیست , پس هر مقدار كه باشد باید خمس آن را داد, چه بیرون آورنده یك نفر باشد یاچند نفر.

مساله 1829 - اگر بدون فرو رفتن در دریا بوسیله اسبابی جواهر بیرون آورد, بنابر احتیاط خمس آن واجب است.

ولی اگر از روی آب دریایا از كنار دریا جواهر بگیرد, در صورتی باید خمس آن را بدهد كه آنچه را بدست آورده به تنهائی یا با منفعتهای دیگر كسب او از مخارج سالش زیادتر باشد.

مساله 1830 - خمس ماهی و حیوانات دیگری كه انسان بدون فرو رفتن در دریا می گیرد, در صورتی واجب است كه به تنهائی یا بامنفعتهای دیگر كسب او از مخارج سالش زیادتر باشد.

مساله 1831 - اگر انسان بدون قصد اینكه چیزی از دریا بیرون آورد,

در دریا فرو رود واتفاقا جواهری بدستش آید, بنابر احتیاط واجب باید خمس آن را بدهد.

مساله 1832 - اگر انسان در دریا فرو رود و حیوانی را بیرون آورد و در شكم آن جواهری پیدا كند, چنانچه آن حیوان مانند صدف باشد كه نوعا در شكمش جواهر هست , باید خمس آن را بدهد, و اگر اتفاقا جواهر بلعیده باشد, در صورتی خمس آن واجب است كه به تنهائی یا بامنفعت های دیگر كسب او از مخارج سالش زیادتر باشد.

مساله 1833 - اگر در رودخانه های بزرگ مانند دجله و فرات فرو رود و جواهری بیرون آورد, چنانچه در آن رودخانه جواهر عمل می آید, باید خمس آن را بدهد.

مساله 1834 - اگر در آب فرو رود و مقداری عنبر بیرون آورد, باید خمس آن را بدهد, بلكه چنانچه از روی آب یا از كنار دریا بدست آورد, بنابر احتیاط خمس آن واجب است.

مساله 1835 - كسی كه كسبش غواصی یا بیرون آوردن معدن است , اگر خمس آنها را بدهد و چیزی از مخارج سالش زیاد بیاید, لازم نیست دوباره خمس آن را بدهد.

مساله 1836 - اگر بچه ای معدنی را بیرون آورد, یا گنجی پیدا كند, یا بواسطه فرو رفتن در دریا جواهری بیرون آورد, خمس ندارد, ولی اگرمال حلال مخلوط به حرام داشته باشد ولی او باید آن مال را تطهیر نماید.

6 - غنیمت

مساله 1837 - اگر مسلمانان به امر امام (ع) با كفار جنگ كنند و چیزهائی در جنگ بدست آورند, به آنها غنیمت گفته می شود.

و مخارجی راكه برای غنیمت كرده اند, مانند مخارج نگهداری حمل ونقل آن ونیز مقداری را

كه امام (ع) صلاح می داند به مصرفی برساند, وچیزهائی كه مخصوص به امام است باید از غنیمت كنار بگذارند و خمس بقیه آن را بدهند, و آنچه در زمان غیبت امام (ع) در جنگ از كفار گرفته می شودبنابر احتیاط نیز حكم غنیمت را دارد, و لازم است خمس آن را بدهند.

7 - زمینی كه كافر ذمی از مسلمان بخرد

مساله 1838 - اگر كافر ذمی زمین را از مسلمان بخرد, باید خمس آن را از همان زمین یا از قیمت آن بدهد.

و نیز اگر خانه و دكان و مانند اینهارا از مسلمان بخرد, باید خمس زمین آن را بدهد, و در دادن این خمس قصد قربت لازم نیست بلكه حاكم شرع هم كه خمس را از او می گیرد,لازم نیست قصد قربت نماید.

مساله 1839 - اگر كافر ذمی زمینی را كه از مسلمان خریده به مسلمان دیگری بفروشد, خمس از كافر ساقط نمی شود ولی بر مسلمان لازم نیست خمس آن را بدهد, و همچنین است اگر بمیرد و مسلمانی آن زمین را از او ارث ببرد.

مساله 1840 - اگر كافر ذمی موقع خریدن زمین شرط كند كه خمس ندهد, یا شرط كند كه خمس بر فروشنده باشد, شرط او صحیح نیست وباید خمس را بدهد, ولی اگر شرط كند كه فروشنده مقدار خمس را از طرف او به صاحبان خمس بدهد, بر فروشنده لازم است كه عمل به شرط نماید.

مساله 1841 - اگر مسلمان زمینی را به غیر خرید و فروش ملك كافر ذمی كند و عوض آن را بگیرد مثلا به او صلح نماید, كافر ذمی بایدخمس آن را بدهد.

مساله 1842 - اگر كافر ذمی صغیر باشد و ولی

او برایش زمینی بخرد, احتیاط واجب آن است كه در ضمن معامله با او شرط كنند كه خمس آن را بدهد.

مصرف خمس

مساله 1843 - خمس را باید دو قسمت كنند: یك قسمت آن سهم سادات است و باید به سید فقیر, یا سید یتیم , یا به سیدی كه در سفر درمانده شده بدهند, و نصف دیگر آن سهم امام (ع) است كه در این زمان باید به مجتهد جامع الشرایط بدهند, یا به مصرفی كه او اجازه می دهد برسانند.

ولی اگر انسان بخواهد سهم امام را به مجتهدی كه از او تقلید نمی كند بدهد, بنابر احتیاط واجب باید از مجتهدی كه تقلید می كند اجازه بگیرد, و در صورتی به او اذن داده می شود كه بداند آن مجتهد و مجتهدی كه از او تقلید می كند, سهم امام را به یك طور مصرف می كنند.

مساله 1844 - سید یتیمی كه به او خمس می دهند, باید فقیر باشد, ولی به سیدی كه در سفر درمانده شده , اگر در وطنش فقیر هم نباشد,می شود خمس داد.

مساله 1845 - به سیدی كه در سفر درمانده شده , اگر سفر او سفر معصیت باشد, بنابر احتیاط واجب نباید خمس بدهند.

مساله 1846 - به سیدی كه عادل نیست می شود خمس داد, ولی به سیدی كه دوازده امامی نیست , نباید خمس بدهند.

مساله 1847 - به سیدی كه معصیت كار است , اگر خمس دادن كمك به معصیت او باشد نمی شود خمس داد, و بهتر آن است كه به سیدی هم كه آشكار معصیت می كند, اگرچه دادن خمس كمك به معصیت او نباشد,

خمس ندهد.

مساله 1848 - اگر كسی بگوید سیدم , نمی شود به او خمس داد مگر آنكه دو نفر عادل ,سید بودن اورا تصدیق كنند, یا در بین مردم به طوری معروف باشد كه انسان یقین یا اطمینان كند كه سید است.

مساله 1849 - به كسی كه در شهر خودش مشهور باشد سید است , اگرچه انسان به سید بودن او یقین یا اطمینان نداشته باشد, می شود خمس داد.

مساله 1850 - كسی كه زنش سیده است , بنابر احتیاط واجب نباید به او خمس بدهد كه به مصرف مخارج خودش برساند, ولی اگر مخارج دیگران بر آن زن واجب باشد و نتواند مخارج آنان را بدهد, جایز است انسان خمس به آن زن بدهد كه به مصرف آنان برساند, و همچنین است دادن خمس به او كه در نفقات غیر واجبه اش صرف نماید.

مساله 1851 - اگر مخارج سید یا سیده ای كه زن انسان نیست بر انسان واجب باشد, بنابر احتیاط واجب , نمی تواند خوراك و پوشاك وسائر نفقات واجبه او را از خمس بدهد, ولی اگر مقداری خمس به او بدهد كه به مصرف دیگری (غیر از نفقات واجبه) برساند مانعی ندارد.

مساله 1852 - سید فقیری كه مخارجش بر دیگری واجب است و او نمی تواند مخارج آن سید را بدهد یا دارد و نمی دهد, می شود خمس داد.

مساله 1853 - احتیاط واجب آن است كه بیشتر از مخارج یك سال به یك سید فقیر خمس ندهند.

مساله 1854 - اگر در شهر انسان سید مستحقی نباشد و یقین یا اطمینان داشته باشد كه بعدا نیز پیدا نمی شود, یا نگهداری

خمس تا پیدا شدن مستحق ممكن نباشد, باید خمس را به شهر دیگر ببرد و به مستحق برساند, و می تواند مخارج بردن آن را از خمس بردارد, و اگر خمس از بین برود, چنانچه در نگهداری آن كوتاهی كرده , باید عوض آن را بدهد, و اگر كوتاهی نكرده , چیزی بر او واجب نیست.

مساله 1855 - هرگاه در شهر خودش مستحقی نباشد اگرچه یقین یا اطمینان داشته باشد كه پیدا می شود و نگهداری خمس تا پیدا شدن مستحق ممكن باشد, می تواند خمس را به شهر دیگر ببرد, و چنانچه در نگهداری آن كوتاهی نكند و تلف شود, نباید چیزی بدهد, ولی نمی تواند مخارج بردن آن را از خمس بردارد.

مساله 1856 - اگر در شهر خودش مستحق پیدا شود, باز هم می تواند خمس را به شهر دیگر ببرد و به مستحق برساند, ولی مخارج بردن آن را باید از خودش بدهد, و در صورتی كه خمس از بین برود, اگرچه در نگهداری آن كوتاهی نكرده باشد ضامن است.

مساله 1857 - اگر به امر حاكم شرع خمس را به شهر دیگر ببرد و از بین برود, لازم نیست دوباره خمس بدهد.

و همچنین است اگر به كسی بدهد كه از طرف حاكم شرع وكیل بوده كه خمس را بگیرد و از آن شهر به شهر دیگر ببرد.

مساله 1858 - جایز نیست جنسی را كه خمس به آن تعلق گرفته به زیادتر از قیمت واقعی حساب نموده و بابت خمس بدهد, و در مساله (1798) گذشت كه دادن جنس دیگر غیر از پول طلا و نقره و مانند آنها مطلقا محل اشكال است.

مساله

1859 - كسی كه از مستحق طلبكار است و می خواهد طلب خود را بابت خمس حساب كند, بنابر احتیاط واجب باید خمس را به او بدهد و بعدا مستحق بابت بدهی خود به او برگرداند, و می تواند از مستحق وكالت گرفته و خود از جانب او قبض نموده و بابت طلبش دریافت كند.

مساله 1860 - مستحق نمی تواند خمس را بگیرد و به مالك ببخشد, ولی كسی كه مقدار زیادی خمس بدهكار است و فقیر شده و می خواهد مدیون اهل خمس نباشد, اگر مستحق راضی شود كه خمس را از او بگیرد و به او ببخشد اشكال ندارد.

احكام زكاة

زكات مال

مساله 1861 - زكاة در نه چیز واجب است:

اول: گندم.

دوم: جو.

سوم: خرما.

چهارم: كشمش.

پنجم: طلا.

ششم: نقره.

هفتم: شتر.

هشتم: گاو.

نهم: گوسفند.

و اگر كسی مالك یكی از این نه چیز باشد, با شرایطی كه بعدا گفته می شود, باید مقداری كه معین شده , به یكی از مصرفهائی كه دستور داده اند برساند.

مساله 1862 - سلت كه دانه ای است به نرمی گندم و خاصیت جو دارد, و علس كه مثل گندم است و خوراك مردمان صنعا می باشد, بنابراحتیاط واجب باید از آنها زكاة داده شود.

شرایط واجب شدن زكاة مساله 1863 - زكاة در صورتی واجب می شود كه مال به مقدار نصاب كه بعدا گفته می شود برسد, و مالك آن , بالغ و عاقل و آزاد باشد وبتواند در آن مال تصرف كند.

مساله 1864 - اگر انسان یازده ماه مالك گاو و گوسفند و شتر و طلا و نقره باشد, اگرچه اول ماه دوازدهم زكاة بر او واجب می شود, ولی اول سال بعد

را باید بعد از تمام شدن ماه دوازدهم حساب كند.

مساله 1865 - اگر مالك گاو و گوسفند و شتر و طلا و نقره در بین سال بالغ شود, مثلا اگر بچه ای در اول محرم مالك چهل گوسفند شود و بعداز گذشتن دو ماه بالغ گردد, یازده ماه كه از اول محرم بگذرد, زكاتی بر او نیست بلكه بعد از گذشتن یازده ماه از بلوغش زكاة بر او واجب می شود.

مساله 1866 - زكاة گندم و جو وقتی واجب می شود كه به آنها گندم و جو گفته شود, و زكاة كشمش وقتی واجب می شود كه انگور می باشد,و زكاة خرما وقتی واجب می شود كه عرب به آن تمر گوید, ولی وقت دادن زكاة در گندم و جو موقع خرمن و جدا كردن كاه آنها است , و درخرما و كشمش موقعی است كه خشك شده باشند.

مساله 1867 - در موقع واجب شدن زكاة گندم و جو و كشمش و خرما كه در مساله پیش گفته شد, چنانچه صاحب آنها بالغ و عاقل و آزادو متمكن از تصرف باشد باید زكاة آنها را بدهد, و اگر بالغ و عاقل نباشد واجب نیست.

مساله 1868 - اگر صاحب گاو و گوسفند و شتر و طلا و نقره در تمام سال یا در مقداری از آن دیوانه باشد, زكاة بر او واجب نیست.

مساله 1869 - اگر صاحب گاو و گوسفند و شتر و طلا و نقره در مقداری از سال مست یا بی هوش شود, زكاة از او ساقط نمی شود.

و همچنین است اگر موقع واجب شدن زكاة گندم و جو و خرما و كشمش مست

یا بی هوش باشد.

مساله 1870 - مالی را كه از انسان غصب كرده اند و نمی تواند در آن تصرف كند, زكاة ندارد.

مساله 1871 - اگر طلا و نقره یا چیز دیگری را كه زكاة در آن واجب است قرض كند و یك سال نزد او بماند, باید زكاة آن را بدهد و بر كسی كه قرض داده چیزی واجب نیست.

زكاة گندم و جو و خرما و كشمش مساله 1872 - زكاة گندم و جو و خرما و كشمش وقتی واجب می شود كه به مقدار نصاب برسند, و نصاب آنها ((288)) من تبریز ((45)) مثقال كم است كه تقریبا ((847)) كیلو گرم می شود.

مساله 1873 - اگر پیش از دادن زكاة از انگور و خرما و جو و گندمی كه زكاة آنها واجب شده خود و عیالاتش بخورند, یا مثلا به فقیر به غیرعنوان زكاة بدهد, باید زكاة مقداری را كه مصرف كرده بدهد.

مساله 1874 - اگر بعد از آنكه زكاة گندم و جو و خرما و انگور واجب شد, مالك آن بمیرد, باید مقدار زكاة را از مال او بدهند, ولی اگر پیش از واجب شدن زكاة بمیرد, هر یك از ورثه كه سهم او به اندازه نصاب است , باید زكاة سهم خود را بدهد.

مساله 1875 - كسی كه از طرف حاكم شرع مامور جمع آوری زكاة است , موقع خرمن كه گندم و جو را از كاه جدا می كنند و بعد از خشك شدن خرما و انگور می تواند زكاة را مطالبه كند, و اگر مالك ندهد و چیزی كه زكاة آن واجب شده , از بین برود, باید عوض

آن رابدهد.

مساله 1876 - اگر بعد از مالك شدن درخت خرما و انگور یا زراعت گندم و جو, زكاة آنها واجب شود, باید زكاة آن را بدهد.

مساله 1877 - اگر بعد از آنكه زكاة گندم و جو و خرما و انگور واجب شده , زراعت و درخت را بفروشد, فروشنده باید زكاة آنها را بدهد, وچنانچه داد بر خریدار چیزی واجب نیست.

مساله 1878 - اگر انسان گندم یا جو یا خرما یا انگور را بخرد و بداند كه فروشنده زكاة آن را داده , یا شك كند كه داده یا نه , چیزی بر اوواجب نیست.

و اگر بداند كه زكاة آن را نداده , چنانچه حاكم شرع معامله مقداری را كه باید از بابت زكاة داده شود, اجازه ندهد, معامله آن مقدار باطل است.

و حاكم شرع می تواند مقدار زكاة را از خریدار بگیرد, و اگر معامله مقدار زكاة را اجازه دهد, معامله صحیح است.

وخریدار باید قیمت آن مقدار را به حاكم شرع بدهد, و در صورتی كه قیمت آن مقدار را به فروشنده داده باشد, می تواند از او پس بگیرد.

مساله 1879 - اگر وزن گندم و جو و خرما و كشمش موقعی كه تر است به ((288)) من ((45)) مثقال كم برسد و بعد از خشك شدن كمتر ازاین مقدار شود, زكاة آن واجب نیست.

مساله 1880 - اگر گندم و جو و خرما را پیش از خشك شدن مصرف كند, چنانچه خشك آنها به اندازه نصاب باشد, باید زكاة آنها رابدهد.

مساله 1881 - خرما بر سه قسم است: ((1)) آن است كه خشكش می كنند, و حكم زكاة آن گفته شد ((2)) آن

است كه در حال رطب بودنش می خورند ((3)) آن است كه نارس خلال آن را می خورند.

در قسم دوم چنانچه مقداری باشد كه خشك آن به ((288)) من ((45)) مثقال كم برسد, زكاة آن واجب است , و اما قسم سوم ظاهر این است كه زكاة بر آن واجب نباشد.

مساله 1882 - گندم و جو و خرما وكشمشی كه زكاة آنها را داده اگر چند سال هم نزد او بماند زكاة ندارد.

مساله 1883 - اگر گندم و جو و خرما و انگور از آب باران یا نهر مشروب شود, یا مثل زراعتهای مصر از رطوبت زمین استفاده كند, زكاة آن ده یك است , و اگر با ماشین آلات یا با دلو و مانند آن آبیاری شود, زكاة آن بیست یك است.

مساله 1884 - اگر گندم و جو و خرما و انگور, هم از آب باران مشروب شود و هم از آب دلو و مانند آن استفاده كند, چنانچه طوری باشدكه عرفا بگویند آبیاری آن با ماشین آلات یا با دلو و مانند آن شده , زكاة آن بیست یك , و اگر بگویند آبیاری با آب نهر و باران شده , زكاة آن ده یك است , و اگر طوری است كه عرفا می گویند به هر دو آبیاری شده , زكاة آن سه چهلم است.

مساله 1885 - چنانچه در صدق عرفی شك كند و نداند كه آبیاری طوری است كه در عرف می گویند با هر دو آبیاری شده یا اینكه می گویند آبیاری آن مثلا با باران است , اگر سه چهلم بدهد كافی است.

مساله 1886 - اگر شك كند و

نداند كه عرف می گویند با هر دو آبیاری شده یا اینكه می گویند با دلو و نحو آن آبیاری شده است , در این صورت دادن یك بیستم كافی است , و همچنین است حال اگر احتمال آن نیز برود كه در عرف بگویند با آب باران آبیاری شده است.

مساله 1887 - اگر گندم و جو و خرما و انگور با آب باران و نهر مشروب شود و به آب دلو و مانند آن محتاج نباشد ولی با آب دلو هم آبیاری شود, و آب دلو به زیاد شدن محصول كمك نكند, زكاة آن ده یك است , و اگر با دلو و مانند آن آبیاری شود و به آب نهر و باران محتاج نباشدولی با آب نهر و باران هم مشروب شود و آنها به زیاد شدن محصول كمك نكنند, زكاة آن یك بیستم است.

مساله 1888 - اگر زراعتی را با دلو و مانند آن آبیاری كنند و در زمینی كه پهلوی آن است زراعتی كه از رطوبت آن زمین استفاده نماید ومحتاج به آبیاری نشود, زكاة زراعتی كه با دلو آبیاری شده یك بیستم , و زكاة زراعتی كه پهلوی آن است بنابر احتیاط یك دهم می باشد.

مساله 1889 - مخارجی را كه برای گندم و جو و خرما و انگور كرده است , نمی تواند از حاصل كسر نموده و ملاحظه نصاب نماید, پس چنانچه یكی از آنها پیش از ملاحظه مخارج به ((288)) من ((45)) مثقال كم برسد, باید زكاة آن را بدهد.

مساله 1890 - تخمی را كه به مصرف زراعت رسانده , چه از خودش باشد یا خریده باشد,

نمی تواند نیز از حاصل كسر كند وسپس ملاحظه نصاب بنماید بلكه نصاب را نسبت به مجموع حاصل باید ملاحظه نماید.

مساله 1891 - آنچه كه دولت از عین مال می گیرد, زكاة آن واجب نیست , مثلا اگر حاصل زراعت ((850)) كیلو گرم باشد و دولت ((50)) كیلو گرم را به عنوان مالیات بگیرد, فقط زكاة در ((800)) كیلو واجب می شود.

مساله 1892 - مصارفی كه انسان پیش از تعلق زكاة نموده , بنابر احتیاط واجب نمی تواند از حاصل كسر نموده و فقط زكاة بقیه رابدهد.

مساله 1893 - مصارفی را كه بعد از تعلق زكاة است می تواند از حاكم شرع یا وكیل او در صرف آنها اجازه بگیرد و آنچه نسبت به مقدارزكاة خرج شده بردارد.

مساله 1894 - واجب نیست صبر نماید تا جو و گندم به حد خرمن برسد و انگور و خرما خشك گردد و آنگاه زكاة را بدهد, بلكه همین كه زكاة واجب شد جایز است مقدار زكاة را قیمت نموده و به عنوان زكاة قیمت آن را بدهد.

مساله 1895 - بعد از آنكه زكاة تعلق گرفت می توان عین زراعت یا خرما و انگور را پیش از درو كردن یا چیدن به مستحق یا حاكم شرع یاوكیل اینها مشاعا تسلیم نماید و پس از آن در مصارف شریك می باشند.

مساله 1896 - در صورتی كه مالك عین مال را از زراعت یا خرما و انگور به حاكم یا مستحق یا وكیل آنها تسلیم نمود, لازم نیست آنها رامجانا به طور اشاعه نگاه دارد بلكه می تواند برای اینكه تا وقت درو یا خشك شدن برسد برای ماندن آنها در

زمینش اجرت مطالبه نماید.

مساله 1897 - اگر انسان در چند شهر كه فصل رسیدن حاصل آنها با یكدیگر اختلاف دارد و زراعت و میوه آنها در یك وقت بدست نمی آید گندم یا جو و خرما یا انگور داشته باشد و همه آنها محصول یك سال حساب شود, چنانچه چیزی كه اول می رسد به اندازه نصاب یعنی ((288)) من ((45)) مثقال كم باشد, باید زكاة آن را موقعی كه می رسد بدهد و زكاة بقیه را هر وقت بدست می آید ادا نماید, و اگر آنچه اول می رسد به اندازه نصاب نباشد, صبر می كند تا بقیه آن برسد, پس اگر روی هم به مقدار نصاب شود, زكاة آن واجب است , و اگر به مقدارنصاب نشود, زكاة آن واجب نیست.

مساله 1898 - اگر درخت خرما یا انگور در یك سال دو مرتبه میوه بدهد, چنانچه روی هم به مقدار نصاب باشد, بنابر احتیاط زكاة آن واجب است.

مساله 1899 - اگر مقداری خرمای خشك نشده یا انگور دارد كه خشك آن به اندازه نصاب می شود, چنانچه به قصد زكاة از تازه آن به قدری به مصرف زكاة برساند كه اگر خشك شود به اندازه زكاتی باشد كه بر او واجب است اشكال ندارد.

مساله 1900 - اگر زكاة خرمای خشك یا كشمش بر او واجب باشد, نمی تواند زكاة آن را خرمای تازه یا انگور بدهد بلكه چنانچه ملاحظه قیمت نماید و انگور یا خرمای تازه یا مویز یا خرمای خشك دیگر از بابت قیمت بدهد نیز محل اشكال است , و نیز اگر زكاة خرمای تازه یا انگور بر او واجب باشد,

نمی تواند زكاة آن را خرمای خشك یا كشمش بدهد, بلكه چنانچه به اعتبار قیمت خرما و انگور دیگری بدهد اگرچه تازه باشد محل اشكال است.

مساله 1901 - كسی كه بدهكار است و مالی هم دارد كه زكاة آن واجب شده اگر بمیرد, باید اول تمام زكاة را از مالی كه زكاة آن واجب شده بدهند بعد قرض او را ادا نمایند.

مساله 1902 - كسی كه بدهكار است و گندم یا جو یا خرما یا انگور هم دارد, اگر بمیرد و پیش از آنكه زكاة اینها واجب شود, ورثه قرض اورا از مال دیگر بدهند, هر كدام كه سهمشان به ((288)) من ((45)) مثقال كم برسد, باید زكاة بدهد, و اگر پیش از آنكه زكاة اینها واجب شود,قرض او را ندهند, چنانچه مال میت فقط به اندازه بدهی او باشد, واجب نیست زكاة اینها را بدهند, و اگر مال میت بیشتر از بدهی او باشد,باید جنس زكاة دار را نسبت به مجموع مال ملاحظه كنند به همان نسبت از جنس زكاة دار كسر شود, پس سهم هر یك از ورثه به اندازه نصاب برسد زكاة بر او واجب است.

مساله 1903 - اگر گندم و جو و خرما و كشمشی كه زكاة آنها واجب شده خوب و بد دارد, احتیاط واجب آن است كه زكاة هر كدام از خوب و بد را از خود آنها بدهد.

نصاب طلا

مساله 1904 - طلا دو نصاب دارد: نصاب اول آن بیست مثقال شرعی است كه هر مثقال آن ((18)) نخود است , پس وقتی طلا به بیست مثقال شرعی كه پانزده مثقال معمولی است برسد, اگر شرایط دیگر را هم

كه گفته شد داشته باشد, انسان باید یك چهلم آن را - كه نه نخود می شود - از بابت زكاة بدهد, و اگر به این مقدار نرسد, زكاة آن واجب نیست.

و نصاب دوم آن چهار مثقال شرعی است كه سه مثقال معمولی می شود, یعنی اگر سه مثقال به پانزده مثقال اضافه شود, باید زكاة تمام ((18)) مثقال را از قرار چهل یك بدهد, و اگر كمتر از سه مثقال اضافه شود, فقط باید زكاة ((15)) مثقال آن را بدهد و زیادی آن زكاة ندارد, وهمچنین است هر چه بالا رود, یعنی اگر سه مثقال اضافه شود, باید زكاة تمام آنها را بدهد, و اگر كمتر اضافه شود, مقداری كه اضافه شده زكاة ندارد.

نصاب نقره

مساله 1905 - نقره دو نصاب دارد: نصاب اول آن ((105)) مثقال معمولی است كه اگر نقره به ((105)) مثقال برسد و شرایط دیگر را هم كه گفته شد داشته باشد, انسان باید یك چهلم آن را كه ((2)) مثقال و ((15)) نخود است از بابت زكاة بدهد و اگر به این مقدار نرسد, زكاة آن واجب نیست.

و نصاب دوم آن ((21)) مثقال است , یعنی اگر 21 مثقال به ((105)) مثقال اضافه شود, باید زكاة تمام ((126)) مثقال را به طوری كه گفته شد بدهد, و اگر كمتر از ((21)) مثقال اضافه شود, فقط باید زكاة ((105)) مثقال آن را بدهد و زیادی آن زكاة ندارد, و همچنین است هرچه بالا رود, یعنی اگر ((21)) مثقال اضافه شود باید زكاة تمام آنها را بدهد, و اگر كمتر اضافه شود, مقداری كه اضافه شده و كمتر از ((21)) مثقال است

زكاة ندارد.

بنابر این اگر انسان یك چهلم هرچه طلا و نقره دارد بدهد, زكاتی را كه بر او واجب بوده داده و گاهی هم بیشتر از مقدار واجب داده است , مثلا كسی كه ((110)) مثقال نقره دارد, اگر یك چهلم آن را بدهد, زكاة ((105)) مثقال آن را كه واجب بوده داده و مقداری هم برای ((5)) مثقال آن داده كه واجب نبوده است.

مساله 1906 - كسی كه طلا یا نقره او به اندازه نصاب است , اگرچه زكاة آن را داده باشد, تا وقتی از نصاب اول كم نشده , همه سال باید زكاة آن را بدهد.

مساله 1907 - زكاة طلا و نقره در صورتی واجب می شود كه آن را سكه زده باشند و معامله با آن رواج داشته باشد, و اگر سكه آن از بین هم رفته باشد, باید زكاة آن را بدهند.

مساله 1908 - طلا و نقره سكه داری كه زنها برای زینت بكار می برند, اگرچه رواج معامله با آن باقی باشد زكاة واجب نیست.

مساله 1909 - كسی كه طلا و نقره دارد, اگر هیچ كدام آنها به اندازه نصاب اول نباشد, مثلا ((104)) مثقال نقره و ((14)) مثقال طلا داشته باشد, زكاة بر او واجب نیست.

مساله 1910 - چنانكه سابقا گفته شد زكاة طلا و نقره در صورتی واجب می شود كه انسان یازده ماه مالك مقدار نصاب باشد, و اگر در بین یازده ماه , طلا و نقره او از نصاب اول كمتر شود, زكاة بر او واجب نیست.

مساله 1911 - اگر در بین یازده ماه طلا و نقره ای را كه دارد با طلا یا نقره

یا چیز دیگر عوض نماید یا آنها را آب كند, زكاة بر او واجب نیست , اگرچه برای فرار از دادن زكاة این كارها را بكند.

مساله 1912 - اگر در ماه دوازدهم پول طلا ونقره را آب كند, باید زكاة آنهارا بدهد, وچنانچه بواسطه آب كردن , وزن یا قیمت آنها كم شود, باید زكاتی را كه پیش از آب كردن بر او واجب بوده بدهد.

مساله 1913 - اگر طلا و نقره ای كه دارد خوب و بد داشته باشد, می تواند زكاة هر كدام از خوب و بد را از خود آن بدهد, بلكه اگر قسمتی ازنصاب طلا و نقره بد باشد می تواند زكاة را از قسمت بد بدهد.

مساله 1914 - پول طلا و نقره ای كه بیشتر از اندازه معمول فلز دیگر دارد, اگر به آن پول طلا و نقره بگویند, در صورتی كه به حد نصاب برسد زكاتش واجب است هرچند خالصش به حد نصاب نرسد, ولی اگر به آن پول طلا و نقره نگویند وجوب زكاة در آن محل اشكال است هرچند خالصش به حد نصاب برسد.

مساله 1915 - اگر پول طلا و نقره ای كه دارد به مقدار معمول , فلز دیگر با آن مخلوط باشد, چنانچه زكاة آن را از پول طلا و نقره ای كه بیشتراز معمول فلز دیگر دارد یا از پول غیر طلا و نقره بدهد ولی به قدری باشد كه قیمت آن , به اندازه قیمت زكاتی باشد كه بر او واجب است اشكال ندارد.

زكاة شتر و گاو و گوسفند

مساله 1916 - زكاة شتر و گاو و گوسفند غیر از شرطهائی كه گفته شد دو شرط دیگر دارد:

اول - آنكه حیوان در تمام سال بیكار باشد, ولی اگر در تمام سال یكی دو روز هم كار كرده باشد, بنابر احتیاط زكاة آن واجب است.

دوم - آنكه در تمام سال از علف بیابان بچرد, پس اگر تمام سال یا مقداری از آن را از علف چیده شده , یا از زراعتی كه ملك او یا ملك كس دیگر است بچرد, زكاة ندارد.

ولی اگر در تمام سال یك روز یا دو روز از علف مالك بخورد, بنابر احتیاط زكاة آن واجب می باشد.

مساله 1917 - اگر انسان برای شتر و گاو و گوسفند خود چرا گاهی را كه كسی نكاشته بخرد, یا اجاره كند, وجوب زكاة در آن مشكل است ,ولی اگر برای چراندن در آن باج بدهد, باید زكاة را بدهد.

نصاب شتر

مساله 1918 - شتر دوازده نصاب دارد: اول - پنج شتر, و زكاة آن یك گوسفند است , و تا شماره شتر به این مقدار نرسد زكاة ندارد.

دوم - ده شتر, و زكاة آن دو گوسفند است.

سوم - پانزده شتر, و زكاة آن سه گوسفند است.

چهارم - بیست شتر, و زكاة آن چهار گوسفند است.

پنجم - بیست و پنج شتر, و زكاة آن پنج گوسفند است.

ششم - بیست و شش شتر, و زكاة آن یك شتری است كه داخل سال دوم شده باشد.

هفتم - سی و شش شتر, و زكاة آن یك شتری است كه داخل سال سوم شده باشد.

هشتم - چهل و شش شتر, و زكاة آن دو شتری است كه داخل سال چهارم شده باشد.

نهم - شصت و یك شتر, و زكاة آن یك شتری است كه داخل سال پنجم

شده باشد.

دهم - هفتاد و شش شتر, و زكاة آن دو شتری است كه داخل سال سوم شده باشند.

یازدهم - نود و یك شتر, و زكاة آن دو شتری است كه داخل سال چهارم شده باشند.

دوازدهم - صد و بیست و یك شتر و بالاتر از آن است كه باید یا چهل تا چهل تا حساب كند و برای هر چهل تا, یك شتری بدهد كه داخل سال سوم شده باشد, یا پنجاه تا پنجاه تا حساب كند و برای هر پنجاه تا یك شتری بدهد كه داخل سال چهارم شده باشد, و یا با چهل و پنجاه حساب كند ولی در هر صورت باید طوری حساب كند كه چیزی باقی نماند, یا اگر چیزی باقی می ماند, از نه تا بیشتر نباشد, مثلا اگر ((140)) شتر دارد, باید برای صد تا دو شتری كه داخل سال چهارم شده و برای چهل تا یك شتری كه داخل سال سوم شده بدهد, و شتری كه در زكاة داده می شود باید ماده باشد.

مساله 1919 - زكاة مابین دو نصاب واجب نیست , پس اگر شماره شترهائی كه دارد از نصاب اول كه پنج است بگذرد, تا به نصاب دوم كه ده تا است نرسیده , فقط باید زكاة پنج تای آن را بدهد, و همچنین است در نصابهای بعد.

نصاب گاو

مساله 1920 - گاو دو نصاب دارد: نصاب اول آن سی تا است كه وقتی شماره گاو به سی رسید, اگر شرایطی را كه گفته شد داشته باشد باید یك گوساله ای كه داخل سال دوم شده از بابت زكاة بدهد, و احتیاط واجب آن است كه

گوساله نر باشد.

و نصاب دوم آن چهل است و زكاة آن یك گوساله ماده ای است كه داخل سال سوم شده باشد, و زكاة مابین سی و چهل واجب نیست , مثلاكسی كه سی و نه گاو دارد, فقط باید زكاة سی تای آنها را بدهد, و نیز اگر از چهل گاو زیادتر داشته باشد تا به شصت نرسیده , فقط باید زكاة چهل تای آن را بدهد, و بعد از آنكه به شصت رسید چون دو برابر نصاب اول را دارد, باید دو گوساله ای كه داخل سال دوم شده بدهد, وهمچنین هرچه بالا رود, باید یا سی تا سی تا حساب كند, یا چهل تا چهل تا, یا سی و چهل حساب نماید و زكاة آن را به دستوری كه گفته شدبدهد, ولی باید طوری حساب كند كه چیزی باقی نماند, یا اگر چیزی باقی می ماند از نه تا بیشتر نباشد, مثلا اگر هفتاد گاو دارد, باید به حساب سی و چهل حساب كند و برای سی تای آن زكاة سی تا وبرای چهل تای آن زكاة چهل تا را بدهد, چون اگر به حساب سی تا حساب كند, ده تازكاة نداده می ماند.

نصاب گوسفند

مساله 1921 - گوسفند پنج نصاب دارد: اول - چهل تا است , و زكاة آن یك گوسفند است , و تا گوسفند به چهل نرسد زكاة ندارد.

دوم - صد و بیست و یك است , و زكاة آن دو گوسفند است.

سوم - دویست و یك است , و زكاة آن سه گوسفند است.

چهارم - سیصد و یك است , و زكاة آن چهار گوسفند است.

پنجم - چهار

صد و بالاتر از آن است كه باید آنها را صدتا صدتا حساب كند و برای هر صدتای آنها یك گوسفند بدهد, و لازم نیست زكاة رااز خود گوسفندها بدهد, بلكه اگر گوسفند دیگری بدهد, یا مطابق قیمت گوسفند, پول بدهد كافی است.

مساله 1922 - زكاة مابین دو نصاب واجب نیست , پس اگر شماره گوسفندهای كسی از نصاب اول كه چهل است بیشتر باشد, تا به نصاب دوم كه صد و بیست و یك است نرسیده باشد, فقط باید زكاة چهل تای آن را بدهد و زیادی آن زكاة ندارد, و همچنین است حكم در نصابهای بعد.

مساله 1923 - زكاة شتر و گاو و گوسفندی كه به مقدار نصاب برسد واجب است , چه همه آنها نر باشند یا ماده , یا بعضی نر باشند و بعضی ماده.

مساله 1924 - در زكاة , گاو و گاومیش یك جنس حساب می شوند, و شتر عربی و غیر عربی یك جنس است , و همچنین بز و میش وشیشك در زكاة با هم فرق ندارند.

مساله 1925 - اگر برای زكاة گوسفند بدهد, بنابر احتیاط واجب باید اقلا داخل سال دوم شده باشد, و اگر بز بدهد احتیاطا باید داخل سال سوم شده باشد.

مساله 1926 - گوسفندی را كه بابت زكاة می دهد, اگر قیمتش مختصری از گوسفندهای دیگر او كمتر باشد اشكال ندارد, ولی بهتر است گوسفندی را كه قیمت آن از تمام گوسفندهایش بیشتر است بدهد, و همچنین است در گاو و شتر.

مساله 1927 - اگر چند نفر با هم شریك باشند, هر كدام آنان كه سهمش به نصاب اول رسیده , باید زكاة بدهد,

و بر كسی كه سهم او كمتر از نصاب اول است زكاة واجب نیست.

مساله 1928 - اگر یك نفر در چند جا گاو یا شتر یا گوسفند داشته باشد و روی هم به اندازه نصاب باشند, باید زكاة آنها را بدهد.

مساله 1929 - اگر گاو و گوسفند و شتری كه دارد مریض و معیوب هم باشند, باید زكاة آنها را بدهد.

مساله 1930 - اگر گاو و گوسفند و شتری كه دارد همه مریض یا معیوب یا پیر باشند, می تواند زكاة را از خود آنها بدهد, ولی اگر همه سالم وبی عیب و جوان باشند, نمی تواند زكاة آنها را مریض یا معیوب , یا پیر بدهد, بلكه اگر بعضی از آنها سالم و بعضی مریض و دسته ای معیوب ودسته دیگر بی عیب و مقداری پیر و مقداری جوان باشند, احتیاط واجب آن است كه برای زكاة آنها سالم و بی عیب و جوان بدهد.

مساله 1931 - اگر پیش از تمام شدن ماه یازدهم , گاو و گوسفند و شتری را كه دارد با چیز دیگری عوض كند, یا نصابی را كه دارد با مقدار نصاب از همان جنس عوض نماید, مثلا چهل گوسفند بدهد و چهل گوسفند دیگر بگیرد, زكاة بر او واجب نیست.

مساله 1932 - كسی كه باید زكاة گاو و گوسفنϠو شتر را بدهد, اگر زكاة آنها را از مال دیگرش بدهد, تا وقتی شماره آنها از نصاب كم نشده ,همه ساله باید زكاة را بدهد, و اگر از خود آنها بدهد و از نصاب اول كمتر شوند, زكاة بر او واجب نیست , مثلا كسی كه چهل گوسفند دارد, اگراز

مال دیگرش زكاة آنها را بدهد, تا وقتی كه گوسفندهای او از چهل كم نشده , همه ساله باید یك گوسفند بدهد, و اگر از خود آنها بدهد, تا وقتی به چهل نرسیده , زكاة بر او واجب نیست.

مصرف زكاة

مساله 1933 - انسان می تواند زكاة را در هشت مورد مصرف كند: اول - فقیر, و او كسی است كه مخارج سال خود و عیالاتش را ندارد, ولی كسی كه صنعت یا ملك یا سرمایه ای دارد كه می تواند مخارج سال خود را بگذراند فقیر نیست.

دوم - مسكین , و او كسی است كه از فقیر سخت تر می گذراند.

سوم - كسی كه از طرف امام (ع) یا نائب امام مامور است كه زكاة را جمع و نگهداری نماید و به حساب آن رسیدگی كند و آن را به امام یا نائب امام یا فقرا برساند.

چهارم - كافرهائی كه اگر زكاة به آنان بدهند, به دین اسلام مایل می شوند یا در جنگ به مسلمانان كمك می كنند.

پنجم - خریداری بنده هائی كه در شدت می باشند و آزاد كردن آنان.

ششم - بدهكاری كه نمی تواند قرض خود را بدهد.

هفتم - فی سبیل اللّه , یعنی كارهائی كه می توان با آنها قصد قربت نمود, مثل ساختن مسجد و مدرسه ای كه علوم دینیه در آن خوانده می شود وتنظیف شهر و اسفالت راهها و توسعه آنها و مانند اینها.

هشتم - ابن السبیل , یعنی مسافری كه در سفر درمانده شده.

و احكام اینها در مسائل آینده گفته خواهد شد.

مساله 1934 - احتیاط واجب آن است كه فقیر ومسكین بیشتر از مخارج سال خود وعیالاتش

را از زكاة نگیرد, و اگر مقداری پول یا جنس دارد, فقط به اندازه كسری مخارج یك سالش زكاة بگیرد.

مساله 1935 - كسی كه مخارج سالش را داشته , اگر مقداری از آن را مصرف كند و بعد شك كند كه آنچه باقی مانده به اندازه مخارج یك سال او هست یا نه , نمی تواند زكاة بگیرد.

مساله 1936 - صنعتگر یا مالك یا تاجری كه درآمد او از مخارج سالش كمتر است , می تواند برای كسری مخارجش زكاة بگیرد, و لازم نیست ابزار كار, یا ملك , یا سرمایه خود را به مصرف مخارج برساند.

مساله 1937 - فقیری كه خرج سال خود و عیالاتش را ندارد, اگر خانه ای دارد كه ملك او است و در آن نشسته , یا مال سواری دارد,چنانچه بدون اینها نتواند زندگی كند اگرچه برای حفظ آبرویش باشد, می تواند زكاة بگیرد, و همچنین است اثاث خانه و ظرف و لباس تابستانی و زمستانی و چیزهائی كه به آنها احتیاج دارد, و فقیری كه اینها را ندارد, اگر به اینها احتیاج داشته باشد, می تواند از زكاة خریداری نماید.

مساله 1938 - فقیری كه یاد گرفتن صنعت برای او مشكل نیست , بنابر احتیاط واجب باید یاد بگیرد و با گرفتن زكاة زندگی نكند, ولی تاوقتی مشغول یاد گرفتن است , می تواند زكاة بگیرد.

مساله 1939 - به كسی كه قبلا فقیر بوده و یا اینكه معلوم نباشد فقیر بوده یا نه و می گوید فقیرم , اگرچه انسان از گفته او اطمینان پیدا نكندمی شود زكاة داد.

مساله 1940 - كسی كه می گوید فقیرم و قبلا فقیر نبوده

, چنانچه از گفته او اطمینان پیدا نشود, احتیاط واجب آن است كه به او زكاة ندهند.

مساله 1941 - كسی كه باید زكاة بدهد, اگر از فقیری طلبكار باشد, می تواند طلبی را كه از او دارد, بابت زكاة حساب كند.

مساله 1942 - اگر فقیر بمیرد و مال او به اندازه قرضش نباشد, انسان می تواند طلبی را كه از او دارد بابت زكاة حساب كند, بلكه اگر مال اوبه اندازه قرضش باشد و ورثه قرض او را ندهند, یا به جهت دیگر انسان نتواند طلب خود را بگیرد, نیز می تواند طلبی را كه از او دارد, بابت زكاة حساب كند.

مساله 1943 - چیزی را كه انسان بابت زكاة به فقیر می دهد لازم نیست به او بگوید كه زكاة است , بلكه اگر فقیر خجالت بكشد مستحب است مال را به قصد زكاة به او داده و زكاة بودنش را اظهار ننماید.

مساله 1944 - اگر به خیال اینكه كسی فقیر است به او زكاة بدهد, بعد بفهمد فقیر نبوده , یا از روی ندانستن مساله به كسی كه می داند فقیرنیست زكاة بدهد, كافی نیست , پس چنانچه چیزی را كه به او داده باقی باشد باید از او بگیرد و به مستحق بدهد, و اگر از بین رفته باشد, پس اگر كسی كه آن چیز را گرفته می دانسته زكاة است , انسان باید عوض آن را از او بگیرد و به مستحق بدهد, و اگر نمی دانسته زكاة است ,نمی تواند چیزی از او بگیرد و باید از مال خودش زكاة را به مستحق بدهد.

مساله 1945 - كسی كه بدهكار است

و نمی تواند بدهی خود را بدهد اگرچه مخارج سال خود را داشته باشد, می تواند برای دادن قرض خودزكاة بگیرد, ولی باید مالی را كه قرض كرده در معصیت خرج نكرده باشد.

مساله 1946 - اگر به كسی كه بدهكار است و نمی تواند بدهی خود را بدهد, زكاة بدهد, بعد بفهمد قرض را در معصیت مصرف كرده ,چنانچه آن بدهكار فقیر باشد می تواند آنچه را كه به او داده بابت زكاة حساب كند.

مساله 1947 - كسی كه بدهكار است و نمی تواند بدهی خود را بدهد, اگرچه فقیر نباشد, انسان می تواند طلبی را كه از او دارد, بابت زكاة حساب كند.

مساله 1948 - مسافری كه خرجی او تمام شده یا مركبش از كار افتاده , چنانچه سفر او سفر معصیت نباشد و نتواند با قرض كردن یافروختن چیزی خود را به مقصد برساند, اگرچه در وطن خود فقیر نباشد, می تواند زكاة بگیرد, ولی اگر بتواند در جای دیگر با قرض كردن یافروختن چیزی مخارج سفر خود را فراهم كند, فقط به مقداری كه به آنجا برسد, می تواند زكاة بگیرد.

مساله 1949 - مسافری كه در سفر درمانده شده و زكاة گرفته , بعد از آنكه به وطنش رسید, اگر چیزی از زكاة زیاد آمده باشد, باید آن را به حاكم شرع بدهد و بگوید آن چیز زكاة است.

شرایط كسانی كه مستحق زكاتند

مساله 1950 - كسی كه زكاة می گیرد باید شیعه دوازده امامی باشد, و اگر انسان كسی را شیعه بداند و به او زكاة بدهد, بعد معلوم شود شیعه نبوده , باید دوباره زكاة بدهد.

مساله 1951 - اگر طفل یا دیوانه ای از

شیعه فقیر باشد, انسان می تواند به ولی او زكاة بدهد به قصد اینكه آنچه را می دهد ملك طفل یا دیوانه باشد.

مساله 1952 - اگر به ولی طفل و دیوانه دسترسی ندارد, می تواند خودش یا بوسیله یك نفر امین زكاة را به مصرف طفل یا دیوانه برساند, وباید موقعی كه زكاة به مصرف آنان می رسد نیت زكاة كند.

مساله 1953 - به فقیری كه گدائی می كند, می شود زكاة داد.

ولی به كسی كه زكاة را در معصیت مصرف می كند, نباید زكاة داد.

مساله 1954 - به كسی كه معصیت كبیره را آشكارا بجا می آورد یا نماز نمی خواند یا شرابخوار است هرچند آشكارا نباشد,احتیاط واجب آن است برای امر او به معروف ونهی از منكر زكاة ندهند.

مساله 1955 - به كسی كه بدهكار است و نمی تواند بدهی خود را بدهد اگرچه مخارج او بر انسان واجب باشد, می شود زكاة داد.

مساله 1956 - انسان نمی تواند مخارج كسانی را كه مثل اولاد خرجشان بر او واجب است از زكاة بدهد, ولی اگر مخارج آنان را ندهد,دیگران می توانند به آنان زكاة بدهند.

مساله 1957 - اگر انسان زكاة را به پسرش بدهد كه خرج زن و نوكر و كلفت خود نماید اشكال ندارد.

مساله 1958 - اگر پسر به كتابهای علمی دینی احتیاج داشته باشد, پدر می تواند برای خریدن آنها به او زكاة بدهد.

مساله 1959 - پدر می تواند به پسرش زكاة بدهد كه برای خود زن بگیرد, و پسر هم می تواند برای آنكه پدرش زن بگیرد زكاة خود را به اوبدهد.

مساله 1960 - به زنی كه شوهرش مخارج او

را می دهد و زنی كه شوهرش خرجی او را نمی دهد ولی ممكن است او را به دادن خرجی مجبوركنند, نمی شود زكاة داد.

مساله 1961 - زنی كه صیغه شده اگر فقیر باشد, شوهرش و دیگران می توانند به او زكاة بدهند, ولی اگر شوهرش در ضمن عقد شرط كندكه مخارج او را بدهد یا به جهت دیگری دادن مخارجش بر او واجب باشد, در صورتی كه مخارج آن زن را بدهد نمی شود به آن زن زكاة داد.

مساله 1962 - زن می تواند به شوهر فقیر خود زكاة بدهد, اگرچه شوهر زكاة را صرف مخارج خود آن زن نماید.

مساله 1963 - سید نمی تواند از غیر سید زكاة بگیرد, ولی اگر خمس و سایر وجوهات كفایت مخارج آن را نكند و از گرفتن زكاة ناچار باشد,می تواند از غیر سید زكاة بگیرد.

مساله 1964 - به كسی كه معلوم نیست سید است یا نه , می شود زكاة داد, ولی اگر دعوی سیادت كند نمی شود به او زكاة داد.

نیت زكاة

مساله 1965 - انسان باید زكاة را به قصد قربت (یعنی برای انجام فرمان خداوند عالم) بدهد, و در نیت معین كند كه آنچه را می دهد زكاة مال است یا زكاة فطره , ولی اگر مثلا زكاة گندم و جو بر او واجب باشد, لازم نیست معین كند چیزی را كه می دهد زكاة گندم است یا زكاة جو.

مساله 1966 - كسی كه زكاة چند مال بر او واجب شده , اگر مقداری زكاة بدهد و نیت هیچ كدام آنها را نكند, چنانچه چیزی را كه داده هم جنس یكی از آنها باشد,

زكاة همان جنس حساب می شود, و اگر از قسم پول بدهد كه هم جنس هیچ كدام آنها نباشد, به همه آنها قسمت می شود, پس كسی كه زكاة چهل گوسفند و زكاة پانزده مثقال طلا بر او واجب است , اگر مثلا یك گوسفند از بابت زكاة بدهد و نیت هیچ كدام آنها را نكند, زكاة گوسفند حساب می شود, ولی اگر مقداری پول نقره یا اسكناس بدهد به زكاتی كه برای گوسفند و طلا بدهكار است تقسیم می شود.

مساله 1967 - اگر كسی را وكیل كند كه زكاة مال او را بدهد, موقعی كه زكاة را به آن وكیل می دهد نیت كند كافی است , و چنانچه وكیل كندكه زكاة او را از مالش اخراج كند, وكیل باید نیت زكاة كند.

مساله 1968 - اگر بدون قصد قربت زكاة را به فقیر بدهد و پیش از آنكه آن مال از بین برود, نیت زكاة كند, زكاة حساب می شود.

مسائل متفرقه زكاة

مساله 1969 - موقعی كه گندم و جو را از كاه جدا می كنند و موقع خشك شدن خرما و انگور, انسان باید زكاة را به فقیر بدهد, یا از مال خود جدا كند, و زكاة طلا و نقره و گاو و گوسفند و شتر را بعد از تمام شدن ماه یازدهم باید به فقیر بدهد, یا از مال خود جدا نماید, ولی اگر منتظر فقیر معینی باشد, یا بخواهد به فقیری بدهد كه از جهتی برتری دارد, می تواند زكاة را جدا نكند.

مساله 1970 - بعد از جدا كردن زكاة لازم نیست فورا آن را به مستحق بدهد, ولی اگر به كسی كه

می شود زكاة داد, دسترسی دارد, احتیاط مستحب آن است كه دادن زكاة را تاخیر نیندازد.

مساله 1971 - كسی كه می تواند زكاة را به مستحق برساند, اگر ندهد و بواسطه كوتاهی كردن او از بین برود, باید عوض آن را بدهد.

مساله 1972 - كسی كه می تواند زكاة را به مستحق برساند, اگر زكاة را ندهد و بدون آنكه در نگهداری آن كوتاهی كند از بین برود, چنانچه دادن زكاة را به قدری تاخیر انداخته كه نمی گویند فورا داده است , باید عوض آن را بدهد, و اگر به این مقدار تاخیر نینداخته مثلا دو سه ساعت تاخیر انداخته و در همان دو سه ساعت تلف شده , در صورتی كه مستحق حاضر نبوده , چیزی بر او واجب نیست , و اگر مستحق حاضر بوده بنابر احتیاط واجب باید عوض آن را بدهد.

مساله 1973 - اگر زكاة را از خود مال كنار بگذارد, می تواند در بقیه آن تصرف كند, و اگر از مال دیگرش كنار بگذارد, می تواند در تمام مال تصرف نماید.

مساله 1974 - انسان نمی تواند زكاتی را كه كنار گذاشته برای خود بردارد و چیز دیگری به جای آن بگذارد.

مساله 1975 - اگر از زكاتی كه كنار گذاشته منفعتی حاصل شود, مثلا گوسفندی كه برای زكاة گذاشته بره بیاورد, مال فقیر است.

مساله 1976 - اگر موقعی كه زكاة را كنار می گذارد مستحقی حاضر باشد, بهتر است زكاة را به او بدهد مگر كسی را در نظر داشته باشد كه دادن زكاة به او از جهتی بهتر باشد.

مساله 1977 - اگر بدون اجازه حاكم شرع با مالی كه

برای زكاة كنار گذاشته تجارت كند و ضرر نماید, نباید چیزی از زكاة كم كند, ولی اگرمنفعت كند, باید آن را به مستحق بدهد.

مساله 1978 - اگر پیش از آنكه زكاة بر او واجب شود, چیزی بابت زكاة به فقیر بدهد, زكاة حساب نمی شود, و بعد از آنكه زكاة بر او واجب شد, اگر چیزی را كه به فقیر داده از بین نرفته باشد و آن فقیر هم به فقر خود باقی باشد, چیزی را كه به او داده بابت زكاة حساب كند.

مساله 1979 - فقیری كه می داند زكاة بر انسان واجب نشده , اگر چیزی بابت زكاة بگیرد و پیش او تلف شود, ضامن است , پس موقعی كه زكاة بر انسان واجب می شود, اگر آن فقیر به فقر خود باقی باشد, می تواند عوض چیزی را كه به او داده بابت زكاة حساب كند.

مساله 1980 - فقیری كه نمی داند زكاة بر انسان واجب نشده , اگر چیزی بابت زكاة بگیرد و پیش او تلف شود, ضامن نیست , و انسان نمی تواند عوض آن را بابت زكاة حساب كند.

مساله 1981 - مستحب است زكاة گاو و گوسفند و شتر را به فقیرهای آبرومند بدهد, و در دادن زكاة , خویشان خود را بر دیگران , و اهل علم و كمال را بر غیر آنان , و كسانی را كه اهل سؤال نیستند بر اهل سؤال مقدم بدارد, ولی اگر دادن زكاة به فقیری از جهت دیگری بهتر باشد,مستحب است زكاة را به او بدهد.

مساله 1982 - بهتر است زكاة را آشكار و صدقه مستحبی را مخفی بدهند.

مساله 1983 -

اگر در شهر كسی كه می خواهد زكاة بدهد مستحقی نباشد و نتواند زكاة را به مصرف دیگری هم كه برای آن معین شده برساند, چنانچه امید نداشته باشد كه بعدا مستحق پیدا كند, باید زكاة را به شهر دیگر ببرد و به مصرف زكاة برساند, و می تواند مخارج بردن به آن شهر را از زكاة بردارد, و اگر زكاة تلف شود ضامن نیست.

مساله 1984 - اگر در شهر خودش مستحق پیدا شود, می تواند زكاة را به شهر دیگر ببرد ولی مخارج بردن به آن شهر را باید از خودش بدهد, و اگر زكاة تلف شود ضامن است , مگر آنكه به امر حاكم شرع برده باشد.

مساله 1985 - اجرت وزن كردن و پیمانه نمودن گندم و جو و كشمش و خرمائی را كه برای زكاة می دهد, با خود او است.

مساله 1986 - كسی كه ((2)) مثقال و ((15)) نخود نقره یا بیشتر از بابت زكاة بدهكار است , بنابر احتیاط مستحب كمتر از ((2)) مثقال و ((15)) نخود نقره به یك فقیر ندهد, و نیز اگر غیر نقره چیز دیگری مثل گندم و جو بدهكار باشد و قیمت آن به ((2)) مثقال و ((15)) نخود نقره برسد, بنابر احتیاط مستحب به یك فقیر كمتر از آن ندهد.

مساله 1987 - مكروه است انسان از مستحق درخواست كند كه زكاتی را كه از او گرفته به او بفروشد, ولی اگر مستحق بخواهد چیزی را كه گرفته بفروشد بعد از آنكه به قیمت رساند, كسی كه زكاة را به او داده در خریدن آن بر دیگران مقدم است.

مساله 1988 - اگر شك كند زكاتی

را كه بر او واجب بوده داده یا نه و مال زكاة دار موجود باشد, باید زكاة را بدهد, هرچند شك او برای زكاة سالهای پیش بوده باشد, و اگر عین تلف شده , زكاتی بر او نیست هرچند از سال حاضر باشد.

مساله 1989 - فقیر نمی تواند زكاة را به كمتر از مقدار آن صلح كند یا چیزی را گرانتر از قیمت آن بابت زكاة قبول نماید, یا زكاة را از مالك بگیرد و به او ببخشد.

ولی كسی كه زكاة زیادی بدهكار است و فقیر شده و نمی تواند زكاة را بدهد, چنانچه توبه كند, فقیر می تواند زكاة را از اوبگیرد و به او ببخشد.

مساله 1990 - انسان می تواند از زكاة , قرآن یا كتاب دینی یا كتاب دعا بخرد و وقف نماید, اگرچه بر اولاد خود و بر كسانی وقف كند كه خرج آنان بر او واجب است , و نیز می تواند تولیت وقف را برای خود یا اولاد خود قرار دهد.

مساله 1991 - انسان نمی تواند از زكاة ملك بخرد و بر اولاد خود یا بر كسانی كه مخارج آنان بر او واجب است وقف نماید كه عایدی آن را به مصرف مخارج خود برسانند.

مساله 1992 - انسان می تواند برای رفتن به حج و زیارت و مانند اینها از سهم سبیل اللّه زكاة بگیرد, اگرچه فقیر نباشد یا اینكه به مقدارخرج سالش زكاة گرفته باشد.

مساله 1993 - اگر مالك فقیری را وكیل كند كه زكاة مال او را بدهد, چنانچه آن فقیر یقین نداشته باشد كه قصد مالك این بوده كه خود آن فقیر از زكاة برندارد, می

تواند به مقداری كه به دیگران می دهد برای خودش نیز بردارد.

مساله 1994 - اگر فقیر شتر و گاو و گوسفند و طلا و نقره را بابت زكاة بگیرد, چنانچه شرطهائی كه برای واجب شدن زكاة گفته شد در آنهاجمع شود, باید زكاة آنها را بدهد.

مساله 1995 - اگر دو نفر در مالی كه زكاة آن واجب شده با هم شریك باشند و یكی از آنان زكاة قسمت خود را بدهد و بعد مال را تقسیم كنند, چنانچه بداند شریكش زكاة سهم خود را نداده و بعدا نیز نمی دهد, تصرف او در سهم خودش هم اشكال دارد مگر اینكه زكاة شریك را تبرعا با اذن او و در صورت امتناع با اذن حاكم بدهد.

مساله 1996 - كسی كه خمس یا زكاة بدهكار است و كفاره و نذر و مانند اینها هم بر او واجب است و قرض هم دارد, چنانچه نتواند همه آنهارا بدهد, اگر مالی كه خمس ی -ا زكاة آن واجب شده از بین نرفته باشد, باید خمس و زكاة را بدهد, و اگر از بین رفته باشد, می تواند خمس یازكاة را بدهد, یا كفاره ونذر و قرض و مانند اینها را ادا نماید.

مساله 1997 - كسی كه خمس یا زكاة بدهكار است و حجة الاسلام بر او واجب است و قرض هم دارد, اگر بمیرد و مال او برای همه آنها كافی نباشد, چنانچه مالی كه خمس و زكاة آن واجب شده از بین نرفته باشد, باید خمس و زكاة را بدهند و بقیه مال او را بر حج و قرض قسمت نمایند, و اگر مالی كه خمس و زكاة

آن واجب شده از بین رفته باشد, باید مال او را به خمس و زكاة و قرض و حج قسمت نمایند.

مساله 1998 - كسی كه مشغول تحصیل علم است و اگر تحصیل نكند می تواند برای معاش خود كسب كند, چنانچه تحصیل آن علم واجب باشد می شود به او زكاة داد, و اگر تحصیل آن علم مستحب باشد, زكاة دادن به او فقط از سهم سبیل اللّه جایز است , و اگر نه واجب نه مستحب باشد جایز نیست به او زكاة بدهند.

زكاة فطره

مساله 1999 - كسی كه موقع غروب شب عید, بالغ و عاقل است و فقیر و بنده كس دیگر نیست , باید برای خودش و كسانی كه نان خور اوهستند, هر نفری یك صاع كه تقریبا سه كیلو است گندم یا جو یا خرما یا كشمش یا برنج یا ذرت یا نان و مانند اینها به مستحق بدهد, و اگرپول یكی از اینها را هم بدهد كافی است.

مساله 2000 - كسی كه مخارج سال خود و عیالاتش را ندارد و كسبی هم ندارد كه بتواند مخارج سال خود و عیالاتش را بگذراند فقیر است و دادن زكاة فطره بر او واجب نیست.

مساله 2001 - انسان فطره كسانی را كه در غروب شب عید فطر نان خور او حساب می شوند باید بدهد, كوچك باشند یا بزرگ , مسلمان باشند یا كافر, دادن خرج آنان بر او واجب باشد یا نه , در شهر خود او باشند یا در شهر دیگر.

مساله 2002 - اگر كسی را كه نان خور او است و در شهر دیگر است وكیل كند كه از مال او

فطره خود را بدهد, چنانچه اطمینان داشته باشدكه فطره را می دهد, لازم نیست خودش فطره او را بدهد.

مساله 2003 - فطره مهمانی كه پیش از غروب شب عید فطر با رضایت صاحبخانه وارد شده و نان خور او حساب می شود, بر او واجب است.

مساله 2004 - واجب بودن فطره مهمانی كه پیش از غروب شب عید بدون رضایت صاحبخانه وارد می شود و مدتی نزد او می ماند, محل اشكال است اگرچه احوط دادن است , و همچنین است فطره كسی كه انسان را مجبور كرده اند كه خرجی او را بدهد.

مساله 2005 - فطره مهمانی كه بعد از غروب شب عید فطر وارد می شود, بر صاحبخانه واجب نیست , اگرچه پیش از غروب او را دعوت كرده باشد و در خانه او هم افطار كند.

مساله 2006 - اگر كسی موقع غروب شب عید فطر دیوانه باشد, زكاة فطره بر او واجب نیست , ولی اگر بیهوش باشد احتیاط واجب آن است كه زكاة فطره را بدهد.

مساله 2007 - اگر پیش از غروب یا مقارن غروب بچه بالغ شود, یا دیوانه عاقل گردد, یا فقیر غنی شود, در صورتی كه شرایط واجب شدن فطره را دارا باشد, باید زكاة فطره را بدهد.

مساله 2008 - كسی كه موقع غروب شب عید فطر, زكاة فطره بر او واجب نیست , اگر تا پیش از ظهر روز عید شرطهای واجب شدن فطره در او پیدا شود, مستحب است زكاة فطره را بدهد.

مساله 2009 - كافری كه بعد از غروب شب عید فطر مسلمان شده , فطره بر او واجب نیست.

ولی مسلمانی كه شیعه نبوده ,

اگر بعد از دیدن ماه شیعه شود, باید زكاة فطره را بدهد.

مساله 2010 - كسی كه فقط به اندازه یك صاع كه تقریبا سه كیلو است گندم و مانند آن را دارد, مستحب است زكاة فطره را بدهد, وچنانچه عیالاتی داشته باشد و بخواهد فطره آنها را هم بدهد می تواند به قصد فطره , آن یك صاع را به یكی از عیالاتش بدهد, و او هم به همین قصد به دیگری بدهد, و همچنین تا به نفر آخر برسد, و بهتر است نفر آخر چیزی را كه می گیرد به كسی بدهد كه از خودشان نباشد, و اگر یكی از آنها صغیر باشد, ولی او به جای او می گیرد, و احتیاط آن است كه چیزی را كه برای صغیر گرفته به كسی ندهد.

مساله 2011 - اگر بعد از غروب شب عید فطر بچه دار شود یا كسی نان خور او حساب شود, واجب نیست فطره او را بدهد, اگرچه مستحب است فطره كسانی را كه بعد از غروب تا پیش از ظهر عید نان خور او حساب می شوند بدهد.

مساله 2012 - اگر انسان نان خور كسی باشد و پیش از غروب یا مقارن غروب نان خور كس دیگرشود, فطره او بر كسی كه نان خور او شده واجب است , مثلا اگر دختر پیش از غروب به خانه شوهر رود, باید شوهرش فطره او را بدهد.

مساله 2013 - كسی كه دیگری باید فطره او را بدهد, واجب نیست فطره خود را بدهد, و فرقی هم نیست بداند كه آن دیگری فطره او رامی دهد یا نداند.

مساله 2014 - اگر فطره انسان بر

كسی واجب باشد و او فطره را ندهد, بر خود انسان واجب نمی شود.

مساله 2015 - اگر كسی كه فطره او بر دیگری واجب است خودش فطره را بدهد, از كسی كه فطره بر او واجب شده ساقط نمی شود.

مساله 2016 - زنی كه شوهرش مخارج او را نمی دهد, چنانچه نان خور كس دیگر باشد, فطره اش بر آن كس واجب است , و اگر نان خوركس دیگر نیست , در صورتی كه فقیر نباشد باید فطره خود را بدهد.

مساله 2017 - كسی كه سید نیست , نمی تواند به سید فطره بدهد حتی اگر سیدی نان خور او باشد, نمی تواند فطره او را به سید دیگری بدهد.

مساله 2018 - فطره طفلی كه از مادر یا دایه شیر می خورد, بر كسی است كه مخارج مادر یا دایه را می دهد, ولی اگر مادر یا دایه مخارج خودرا از مال طفل بر می دارد, فطره طفل بر كسی واجب نیست.

مساله 2019 - انسان اگرچه مخارج عیالاتش را از مال حرام بدهد, باید فطره آنان را از مال حلال بدهد.

مساله 2020 - اگر انسان كسی را اجیر نماید و شرط كند كه مخارج او را بدهد, باید فطره او را هم بدهد, ولی چنانچه شرط كند كه مقدارمخارج او را بدهد مثلا پولی برای مخارجش بدهد, واجب نیست فطره او را بدهد.

مساله 2021 - اگر كسی بعد از غروب شب عید فطر بمیرد, باید فطره او وعیالاتش را از مال او بدهند, ولی اگر پیش از غروب بمیرد, واجب نیست فطره او و عیالاتش را از مال او بدهند.

مصرف زكاة فطره

مساله 2022 - اگر زكاة

فطره را به یكی از هشت مصرفی كه سابقا برای زكاة مال گفته شد برسانند كافی است , ولی احتیاط مستحب آن است كه فقط به فقرای شیعه بدهند.

مساله 2023 - اگر طفل شیعه ای فقیر باشد, انسان می تواند فطره را به مصرف او برساند, یا بواسطه دادن به ولی , ملك طفل نماید.

مساله 2024 - فقیری كه فطره به او می دهند, لازم نیست عادل باشد, ولی احتیاط واجب آن است كه به شرابخوار و بی نماز و كسی كه آشكارا معصیت می كند برای امر او به معروف و نهی از منكر فطره ندهند.

مساله 2025 - به كسی كه فطره را در معصیت مصرف می كند نباید فطره بدهند.

مساله 2026 - احتیاط واجب آن است كه به یك فقیر كمتر از یك صاع (كه تقریبا سه كیلو است) فطره ندهند, ولی اگر بیشتر بدهنداشكال ندارد.

مساله 2027 - اگر از جنسی كه قیمتش دو برابر قیمت معمولی آن است , مثلا از گندمی كه قیمت آن دو برابر قیمت گندم معمولی است , نصف صاع كه معنای آن در مساله پیش گفته شد بدهد كافی نیست , بلكه اگر آن را به قصد قیمت فطره هم بدهد اشكال دارد.

مساله 2028 - انسان نمی تواند نصف صاع را از یك جنس مثلا گندم و نصف دیگر آن را از جنس دیگر مثلا جو بدهد, بلكه اگر آن را به قصد قیمت فطره هم بدهد اشكال دارد.

مساله 2029 - مستحب است در دادن زكاة فطره , خویشان فقیر خود را بر دیگران مقدم دارد و بعد همسایگان فقیر را, بعد اهل علم فقیر را,ولی اگر

دیگران از جهتی برتری داشته باشند, مستحب است آنها را مقدم بدارد.

مساله 2030 - اگر انسان به خیال اینكه كسی فقیر است به او فطره بدهد و بعد بفهمد فقیر نبوده , چنانچه مالی را كه به او داده از بین نرفته باشد, باید پس بگیرد و به مستحق بدهد, و اگر نتواند بگیرد, باید از مال خودش فطره را بدهد, و اگر از بین رفته باشد, در صورتی كه گیرنده فطره می دانسته آنچه را كه گرفته فطره است , باید عوض آن را بدهد, و اگر نمی دانسته , دادن عوض بر او واجب نیست و انسان باید دوباره فطره را بدهد.

مساله 2031 - اگر كسی بگوید فقیرم , می شود به او فطره داد, ولی اگر بداند كه قبلا غنی بوده است بنابر احتیاط لازم به مجرد گفتنش نمی شودفطره به او داد مگر آنكه از گفته او اطمینان پیدا شود.

مسائل متفرقه زكاة فطره

مساله 2032 - انسان باید زكاة فطره را به قصد قربت (یعنی برای انجام فرمان خداوند عالم) بدهد و موقعی كه آن را می دهد, نیت دادن فطره نماید.

مساله 2033 - اگر پیش از ماه رمضان فطره را بدهد صحیح نیست , و بهتر آن است كه ماه رمضان هم فطره را ندهد, ولی اگر پیش از رمضان یا در ماه رمضان به فقیر قرض بدهد و بعد از آنكه فطره بر او واجب شد, طلب خود را بابت فطره حساب كند مانعی ندارد.

مساله 2034 - گندم یا چیز دیگری را كه برای فطره می دهد باید به جنس دیگر یا خاك مخلوط نباشد, و چنانچه مخلوط باشد, اگر خالص آن

به یك صاع كه تقریبا سه كیلو است برسد, یا آنچه مخلوط شده به قدری كم باشد كه قابل اعتنا نباشد اشكال ندارد.

مساله 2035 - اگر فطره را از چیز معیوب بدهد, بنابر احتیاط واجب كافی نیست.

مساله 2036 - كسی كه فطره چند نفر را می دهد, لازم نیست همه را از یك جنس بدهد, مثلا اگر فطره بعضی را گندم و فطره بعض دیگر راجو بدهد كافی است.

مساله 2037 - كسی كه نماز عید فطر می خواند, بنابر احتیاط واجب باید فطره را پیش از نماز عید بدهد یا آن را عزل كند, ولی اگر نماز عیدنمی خواند, می تواند دادن فطره یا عزل آن را تا ظهر تاخیر بیندازد.

مساله 2038 - اگر به نیت فطره مقداری از مال خود را كنار بگذارد و تا ظهر روز عید به مستحق ندهد, هر وقت آن را می دهد نیت فطره نماید.

مساله 2039 - اگر موقعی كه دادن زكاة فطره واجب است , فطره را ندهد و كنار هم نگذارد, بعدا باید بدون اینكه نیت ادا و قضا كند فطره رابدهد.

مساله 2040 - اگر فطره را كنار بگذارد, نمی تواند آن را برای خودش بردارد و مالی دیگر را برای فطره بگذارد.

مساله 2041 - اگر انسان مالی داشته باشد كه قیمتش از فطره بیشتر است , چنانچه فطره را ندهد و نیت كند كه مقداری از آن مال برای فطره باشد اشكال دارد, و نیز جایز نیست فطره را در مثل لباس و فرش كه از اجناس گذشته یا پول آنها نیست تعیین كند.

مساله 2042 - اگر مالی را كه برای فطره كنار گذاشته از بین

برود, چنانچه دسترسی به فقیر داشته و دادن فطره را تاخیر انداخته , باید عوض آن را بدهد , و اگر دسترسی به فقیر نداشته , ضامن نیست.

مساله 2043 - اگر در محل خودش مستحق پیدا شود, احتیاط واجب آن است كه فطره را به جای دیگر نبرد, و اگر به جای دیگر ببرد و تلف شود, باید عوض آن را بدهد.

احكام حج

مساله 2044 - حج: زیارت كردن خانه خدا و انجام اعمالی است كه دستور داده اند در آنجا بجا آورده شود.

و در تمام عمر بر كسی كه این شرایط را دارا باشد, یك مرتبه واجب می شود: اول آنكه بالغ باشد.

دوم آنكه عاقل و آزاد باشد.

سوم بواسطه رفتن به حج مجبور نشود كه كار حرامی را كه ترك آن از حج مهمتر است انجام دهد, یا عمل واجبی را كه از حج مهمتر است ترك نماید.

چهارم آنكه مستطیع باشد.

و مستطیع بودن به چند چیز است: اول - آنكه توشه راه و مركب سواری یا مالی كه بتواند با آن مال آنها را تهیه كند داشته باشد.

دوم - سلامت مزاج و توانائی آن را داشته باشد كه بتواند مكه رود و حج را بجا آورد.

سوم - در راه مانعی از رفتن نباشد, و اگر راه بسته باشد یا انسان بترسد كه در راه جان یا عرض او از بین برود یا مال او را ببرند, حج بر اوواجب نیست , ولی اگر از راه دیگری بتواند برود اگرچه دورتر باشد, باید از آن راه برود.

چهارم - به قدر بجا آوردن اعمال حج وقت داشته باشد.

پنجم - مخارج كسانی را كه خرجی آنان بر

او واجب است مثل زن و بچه , و مخارج كسانی را كه مردم خرجی دادن به آنها را لازم می دانندداشته باشد.

ششم - بعد از برگشتن , كسب یا زراعت یا عایدی ملك یا راه دیگری برای معاش خود داشته باشد كه مجبور نشود به زحمت زندگی كند.

مساله 2045 - كسی كه بدون خانه ملكی رفع احتیاجش نمی شود, یعنی به زحمت می افتد, حج وقتی بر او واجب است كه پول خانه را هم داشته باشد.

مساله 2046 - زنی كه می تواند مكه برود, اگر بعد از برگشتن از خودش مال نداشته باشد و شوهرش هم مثلا فقیر باشد و خرجی او را ندهدو ناچار شود كه به سختی زندگی كند, حج بر او واجب نیست.

مساله 2047 - اگر كسی توشه راه و مركب سواری نداشته باشد و دیگری به او بگوید: حج برو من خرج تو و عیالات تو را در موقعی كه درسفر حج هستی می دهم , در صورتی كه اطمینان داشته باشد كه خرج او را می دهد, حج بر او واجب می شود.

مساله 2048 - اگر خرجی رفتن و برگشتن و خرجی عیالات كسی را در مدتی كه مكه می رود و برمی گردد, به او ببشخند و با او شرط كنندكه حج كند و او قبول نماید, حج بر او واجب می شود, اگرچه قرض داشته باشد و در موقع برگشتن هم مالی كه بتواند با آن زندگی كند نداشته باشد.

مساله 2049 - اگر مخارج رفتن و برگشتن و مخارج عیالات كسی را در مدتی كه مكه می رود و برمی گردد به او بدهند و بگویند

حج برو, ولی ملك او نكنند, حج بر او واجب می شود.

مساله 2050 - اگر مقداری مال كه برای حج كافی است به كسی بدهند و با او شرط كنند كه در راه مكه به كسی كه مال را داده خدمت بنماید,حج بر او واجب نمی شود.

مساله 2051 - اگر مقداری مال به كسی بدهند و حج بر او واجب شود, چنانچه حج نماید, هرچند بعدا مالی از خود پیدا كند, دیگر حج بر اوواجب نیست.

مساله 2052 - اگر برای تجارت مثلا تا جده برود و مالی بدست آورد كه اگر بخواهد از آنجا به مكه رود مستطیع باشد, باید حج كند, و درصورتی كه حج نماید اگرچه بعدا مالی پیدا كند كه بتواند از وطن خود به مكه رود, دیگر حج بر او واجب نیست.

مساله 2053 - اگرانسان اجیر شود كه مباشرتا از طرف كس دیگر حج كند, چنانچه خودش نتواند برود و بخواهد دیگری را از طرف خودش بفرستد, باید از كسی كه او را اجیر كرده اجازه بگیرد.

مساله 2054 - اگر كسی مستطیع شود و مكه نرود و فقیر شود, باید اگرچه به زحمت باشد كه قابل تحمل است بعدا حج كند, و اگر نتواند حج برود, چنانچه كسی او را برای حج اجیر كند, باید به مكه رود و حج كسی را كه برای او اجیر شده بجا آورد و ممكن باشد تا سال بعد در مكه بماند و برای خود حج نماید, ولی اگر ممكن باشد كه اجیر شود و اجرت را نقد بگیرد و كسی كه او را اجیر كرده راضی شود كه حج او در سال بعدبجا آورده

شود, باید سال اول برای خود و سال بعد برای كسی كه اجیر شده حج نماید.

مساله 2055 - اگر در سال اولی كه مستطیع شده به مكه رود و در وقت معینی كه دستور داده اند به عرفات و مشعر الحرام نرسد, چنانچه درسالهای بعد مستطیع نباشد, حج بر او واجب نیست , ولی اگر از سالهای پیش مستطیع بوده و نرفته , اگرچه به زحمت باشد كه قابل تحمل است باید حج كند.

مساله 2056 - اگر در سال اولی كه مستطیع شده حج نكند و بعد بواسطه پیری یا مرض و ناتوانائی نتواند حج نماید و نا امید باشد از اینكه بعدا خودش حج كند, باید دیگری را از طرف خود بفرستد, بلكه اگر نا امید هم نباشد احتیاط واجب آن است كه اجیر بگیرد, و در صورتی كه بعدا قدرت پیدا كرد خودش نیز حج نماید, و همچنین است اگر در سال اولی كه به قدر رفتن حج مال پیدا كرده , بواسطه پیری یا مرض یاناتوانی نتواند حج كند و نا امید از توانائی خود باشد, و در تمام این صور بنابر احتیاط واجب باید نائب صروره باشد یعنی كسی كه اولین مرتبه حج رفتن او باشد.

مساله 2057 - كسی كه از طرف دیگری برای حج اجیر شده , باید طواف نساء را نیز از طرف او بجا آورد, و اگر بجا نیاورد, زن بر آن اجیرحرام می شود.

مساله 2058 - اگر طواف نساء را درست بجا نیاورد یا فراموش كند, چنانچه بعد از چند روز یادش بیاید و از بین راه برگردد و بجا آوردصحیح است , و در صورت فراموشی

چنانچه برگشتن برایش مشقت داشته باشد می تواند نایب بگیرد.

احكام خرید و فروش

مساله

مساله 2059 - سزاوار است شخص كاسب احكام خرید و فروش موارد محل ابتلاء را یاد بگیرد, حضرت صادق (ع) فرمودند: كسی كه می خواهد خرید و فروش كند, باید احكام آن را یاد بگیرد و اگر پیش از یاد گرفتن آن خرید و فروش كند, بواسطه معامله های باطل وشبهه ناك به هلاكت می افتد.

مساله 2060 - اگر انسان برای ندانستن مساله نداند معامله ای كه كرده صحیح است یا باطل , نمی تواند در مالی كه گرفته تصرف نماید.

مساله 2061 - كسی كه مال ندارد و مخارجی بر او واجب است مثل خرج زن و بچه , باید كسب كند.

و برای كارهای مستحب مانند وسعت دادن به عیالات و دستگیری از فقرا, كسب كردن مستحب است.

مستحبات خرید و فروش

چهار چیز در خرید و فروش مستحب است: اول - آنكه در قیمت جنس بین مشتریهای مسلمان فرق نگذارد.

دوم - آنكه در قیمت جنس سخت گیری نكند.

سوم - آنكه چیزی را كه می فروشد زیادتر بدهد و آنچه را كه می خرد كمتر بگیرد.

چهارم - آنكه كسی كه با او معامله كرده , اگر پشیمان شود و از او تقاضا كند كه معامله را بهم بزند, برای بهم زدن معامله حاضر شود.

معاملات مكروه

مساله 2062 - عمده معاملات مكروه از این قرار است: اول ملك فروشی مگر اینكه ملك دیگری با پول آن بخرد.

دوم قصابی.

سوم كفن فروشی.

چهارم معامله با مردمان پست.

پنجم معامله بین اذان صبح و اول آفتاب.

ششم آنكه كار خود را خرید و فروش گندم و جو و مانند اینها قرار دهد.

هفتم آنكه برای خریدن جنسی كه دیگری می خواهد بخرد, داخل معامله او شود.

معاملات حرام

مساله 2063 - معاملات حرام شش است: اول خرید و فروش عین نجس مثل مشروبات مسكر و سگ غیر شكاری و مردار و خوك , و در غیر اینها در صورتی كه بشود از آن استفاده حلال نمود مثلا غائط را كود نمایند و خون انسان كه آن را به دیگری تزریق می كنند خرید و فروش جایز است.

دوم خرید و فروش مال غصبی.

سوم خرید و فروش چیزی كه نزد مردم مال نیست مثل بعض حشرات.

چهارم معامله چیزی كه منافع معمولی آن فقط كار حرام باشد, مانند اسباب قمار.

پنجم معامله ای كه در آن ربا باشد.

ششم فروش جنسی كه با چیز دیگر مخلوط است , در صورتی كه آن چیز معلوم نباشد و فروشنده هم به خریدار نگوید, مثل فروختن روغنی كه آن را با ޙʙǠمخلوط كرده است , و این عمل را غش می گویند.

پیغمبر اكرم (ص) فرمود: از ما نیست كسی كه در معامله با مسلمانان غش كند یا به آنان ضرربزند یا تقلب و حیله نماید, و هركه با برادر مسلمان خود غش كند, خداوند بركت روزی او را می برد و راه معاش او رامی بندد و او را به خودش واگذار می كند.

مساله 2064 - فروختن چیز

پاكی كه نجس شده وآب كشیدن آن ممكن است اشكال ندارد, ولی اگر مشتری آن چیز را برای كاری بخواهد كه شرط آن پاك بودن است مثلا از قسم خوراكی است كه می خواهد اورا بخورد, باید فروشنده نجس بودن آن را به او بگوید, ولی اگر لباس است گفتن لازم نیست اگرچه مشتری با آن نماز بخواند, زیرا كه در نماز طهارت ظاهری بدن و لباس كافی است.

مساله 2065 - اگر چیز پاكی مانند روغن و نفت كه آب كشیدن آن ممكن نیست نجس شود, چنانچه آن را برای كاری بخواهند كه شرطش پاك بودن است مثلا روغن را برای خوردن بخواهند, لازم است فروشنده نجاست او را به مشتری بگوید, و همچنین است اگر برای كاری بخواهند كه شرط آن پاك بودن نیست مثلا بخواهند نفت نجس را بسوزانند, ولی در معرض این باشد كه خوراك یا بدن مشتری نجس شود كه در این صورت نیز گفتن لازم است , زیرا كه سبب شدن برای خوردن نجاست و همچنین سبب شدن برای نجاست بدن كه موجب بطلان وضو یاغسل گردد جایز نیست.

مساله 2066 - خرید و فروش دواهای نجس خوردنی اگرچه جایز است ولی باید نجاستش را به مشتری بگویند, و همچنین است اگرخوردنی نباشد ولی در معرض این باشد كه خوراك یا بدن مشتری آلوده به نجاست شود.

مساله 2067 - خرید و فروش روغن هائی كه از ممالك غیر اسلامی می آورند اگر نجس بودن آنها معلوم نباشد اشكال ندارد.

و روغنی را كه از حیوان بعد از جان دادن آن می گیرند, در صورتی كه احتمال آن برود كه از حیوانی است

كه به دستور شرع كشته شده , چنانچه از دست كافربگیرند یا از ممالك غیر اسلامی بیاورند اگرچه پاك و خرید و فروش آن جایز است ولی خوردنش حرام و بر فروشنده لازم است كیفیت را به مشتری بفهماند.

مساله 2068 - اگر روباه و مانند آن را به غیر دستوری كه در شرع معین شده كشته باشند, یا خودش مرده باشد, خرید و فروش پوست آن حرام و معامله آن باطل است.

مساله 2069 - چرمی كه از ممالك غیر اسلامی می آورند, یا از دست كافر گرفته می شود اگرچه احتمال داده شود كه از حیوان ماكول اللحم بوده و تذكیه شده است خرید و فروش آن اشكال دارد و بنابر احتیاط نجس است و نماز در آن جایز نیست.

مساله 2070 - روغنی كه از حیوان بعد از جان دادنش گرفته شده یا چرمی كه از دست مسلمان گرفته شود و انسان بداند كه آن مسلمان آن رااز دست كافر گرفته و تحقیق نكرده كه از حیوانی است كه به دستور شرع كشته شده یا نه خرید و فروشش , اشكال دارد و نماز در آن چرم وخوردن آن روغن جایز نیست.

مساله 2071 - مشروبات مسكر معامله آنها حرام و باطل است.

مساله 2072 - فروختن مال غصبی باطل است , و فروشنده باید پولی را كه از خریدار گرفته به او برگرداند.

مساله 2073 - اگر خریدار جدا قاصد معامله است ولی قصدش این باشد كه پول جنسی را كه می خرد ندهد, این قصد به صحت معامله ضرر ندارد و لازم است پول آن را به فروشنده بدهد.

مساله 2074 - اگر خریدار بخواهد پول جنسی

را كه به ذمه خریده بعدا از حرام بدهد, معامله صحیح است , ولی باید مقداری را كه بدهكاراست از مال حلال بدهد.

مساله 2075 - خرید و فروش آلات لهو مثل تار و ساز حرام است , و بنابر احتیاط سازهای كوچك كه بازیچه بچه ها است نیز این حكم رادارد.

و اما خرید و فروش آلات مشتركه مانند رادیو تلویزیون و ضبط صوت در صورتی كه به قصد استعمال در حرام نباشد مانعی ندارد.

مساله 2076 - اگر چیزی را كه می شود استفاده حلال از آن ببرند به قصد این بفروشد كه آن را در حرام مصرف كنند, مثلا انگور را به این قصد بفروشد كه از آن شراب تهیه نمایند, معامله آن حرام است , ولی اگر به این قصد نفروشد و فقط بداند كه مشتری از انگور شراب تهیه خواهد كرد ظاهر این است كه معامله اشكال ندارد.

مساله 2077 - ساختن مجسمه جان دار و نقاشی آن جایز است و خرید و فروش آن مانعی ندارد اگرچه احوط ترك است.

مساله 2078 - خریدن چیزی كه از قمار یا دزدی یا از معامله باطل تهیه شده حرام است , و اگر كسی آن را بخرد, باید به صاحب اصلیش برگرداند.

مساله 2079 - اگر روغنی را كه با پیه مخلوط است بفروشد, چنانچه آن را معین كند مثلا بگوید این یك من روغن را می فروشم , معامله به مقدار پیهی كه در آن است باطل می باشد و پولی كه فروشنده برای پیه آن گرفته مال مشتری و پیه مال فروشنده است , و مشتری می تواندمعامله روغن خالصی را هم كه در آن

است بهم بزند, ولی اگر آن را معین نكند بلكه یك من روغن در ذمه بفروشد, بعد روغنی كه پیه دار بدهد,مشتری می تواند آن روغن را پس بدهد و روغن خالص مطالبه نماید.

مساله 2080 - اگر مقداری از جنسی را كه با وزن یا پیمانه می فروشند, به زیادتر از همان جنس بفروشد, مثلا یك من گندم را به یك من و نیم گندم بفروشد, ربا و حرام است , بلكه اگر یكی از دو جنس , سالم و دیگری معیوب , یا جنس یكی خوب و جنس دیگری بد باشد, یا با یكدیگرتفاوت قیمت داشته باشند, چنانچه بیشتر از مقداری كه می دهد بگیرد, باز هم ربا و حرام است , پس اگر مس درست را بدهد و بیشتر از آن مس شكسته بگیرد, یا برنج صدری را بدهد و بیشتر از آن برنج خورده بگیرد یا طلای ساخته را بدهد و بیشتر از آن طلای نساخته بگیرد, رباو حرام می باشد.

مساله 2081 - اگر چیزی را كه اضافه می گیرد غیر از جنسی باشد كه می فروشد, مثلا یك من گندم به یك من گندم و یك تومان پول بفروشد, باز هم ربا و حرام است , بلكه اگر چیزی زیادتر نگیرد ولی شرط كند كه خریدار عملی برای او انجام دهد ربا و حرام می باشد.

مساله 2082 - اگر كسی كه مقدار كمتر را می دهد چیزی علاوه كند, مثلا یك من گندم و یك دستمال را به یك من و نیم بفروشد, اشكال ندارد.

و همچنین است اگر از هر دو طرف چیزی زیاد كنند مثلا یك من گندم و یك

دستمال را به یك من و نیم گندم و یك دستمال بفروشد.

مساله 2083 - اگر چیزی را كه مثل پارچه با متر و ذرع می فروشند, یا چیزی را كه مثل گردو و تخم مرغ با شماره معامله می كنند, بفروشد وزیادتر بگیرد, مثلا ده تا تخم مرغ بدهد و یازده تا بگیرد اشكال ندارد, ولی چنانچه مثلا ده عدد تخم مرغ را به یازده عدد در ذمه بفروشد لازم است كه بین آنها امتیاز باشد, مثلا ده عدد تخم مرغ بزرگ را به یازده عدد متوسط در ذمه بفروشد, زیرا كه اگر بین آنها هیچ امتیاز نباشد خریدو فروش محقق نمی شود بلكه واقع معامله قرض است اگرچه به لفظ خرید و فروش باشد و بدین جهت معامله حرام و شرط باطل است , و ازاین قبیل است فروختن اسكناس نقدا به زیادتر از آن به مدت , ولی اگر بین آنها امتیازی باشد مثل اسكناس و ریال با دولار یا پوند اشكالی ندارد.

مساله 2084 - جنسی را كه در غالب شهرها با وزن یا پیمانه می فروشند و در بعضی از شهرها با شماره معامله می كنند, احتیاط واجب آن است كه آن جنس را به زیادتر از آن نفروشند, و در صورتی كه شهرها مختلف باشند و چنین غلبه ای در بین نباشد, حكم آن در هر شهری برطبق معمول آن شهر است.

مساله 2085 - اگر چیزی را كه می فروشد و عوضی را كه می گیرد, از یك جنس نباشد, زیادی گرفتن اشكال ندارد, پس اگر یك من برنج بفروشد و دو من گندم بگیرد معامله صحیح است.

مساله 2086 - جنسی

را كه می فروشد و عوضی را كه می گیرد, اگر از یك چیز عمل آمده باشد, باید در معامله زیادی نگیرد, مثلا اگر یك من روغن گاو بفروشد و در عوض آن یك من و نیم پنیر گاو بگیرد, ربا وحرام است.

و همچنین است اگر میوه رسیده را با میوه نارس آن معامله كند زیادی نگیرد.

مساله 2087 - جو و گندم در ربا یك جنس حساب می شود, پس اگر مثلا یك من گندم بدهد و یك من و پنج سیر جو بگیرد, ربا و حرام است.

و نیز اگر مثلا ده من جو بخرد كه سر خرمن ده من گندم بدهد, چون جو را نقد گرفته و بعد از مدتی گندم را می دهد, مثل آن است كه زیادی گرفته و حرام می باشد.

مساله 2088 - معامله ربا چه با مسلمان چه با كافر حرام است , بلی اگر مسلمان از كافری كه در پناه اسلام نیست چیزی را به صورت ربا به قصد استنقاذ بگیرد اشكال ندارد, و بنابر احتیاط مستحب پدر و فرزند و زن و شوهر نیز نمی توانند از یكدیگر ربا بگیرند.

شرایط فروشنده و خریدار

مساله 2089 - برای فروشنده و خریدار شش چیز شرط است: اول: آنكه بالغ باشند.

دوم: آنكه عاقل باشند.

سوم: آنكه سفیه نباشند - یعنی مال خود را در كارهای بیهوده مصرف نكنند.

چهارم: آنكه قصد خرید و فروش داشته باشند, پس اگر مثلا به شوخی بگوید مال خود را فروختم , معامله باطل است.

پنجم: آنكه كسی آنها را مجبور نكرده باشد.

ششم: آنكه جنس و عوضی را كه می دهند مالك باشند.

و احكام اینها در مسائل آینده گفته خواهد شد: مساله

2090 - معامله با بچه نابالغ كه مستقل در معامله باشد باطل است , اما اگر معامله با ولی او باشد و بچه نابالغ ممیز فقط صیغه معامله راجاری سازد, معامله صحیح است , بلكه اگر جنس یا پول مال دیگری باشد و آن بچه وكالت از صاحبش آن مال را بفروشد یا به آن پول چیزی بخرد, ظاهر این است كه معامله صحیح است اگرچه بچه ممیز مستقل در تصرف باشد, و همچنین است اگر طفل وسیله باشد كه پول رابه فروشنده بدهد و جنس را به خریدار برساند, یا جنس را به خریدار بدهد و پول را به فروشنده برساند اگرچه ممیز نباشد معامله صحیح است چون واقعا دو نفر بالغ با یكدیگر معامله كرده اند, ولی باید فروشنده و خریدار یقین یا اطمینان داشته باشند كه طفل جنس یا پول را به صاحب آن می رساند.

مساله 2091 - اگر از بچه نابالغ در صورتی كه معامله با آن صحیح نیست چیزی بخرد یا چیزی به او بفروشد, باید جنس یا پولی را كه از اوگرفته در صورتی كه مال خود بچه باشد به ولی او, و اگر مال دیگری بوده به صاحب آن بدهد یا از صاحبش رضایت بخواهد, و اگر صاحب آن را نمی شناسد و برای شناختن او هم وسیله ای ندارد, باید چیزی را كه از بچه گرفته , از طرف صاحب آن بابت مظالم به فقیر بدهد.

مساله 2092 - اگر كسی با بچه ممیز در صورتی كه معامله با آن صحیح نیست معامله كند و جنس یا پولی كه به بچه داده از بین برود, ظاهراین است كه

می تواند از بچه بعد از بلوغ یا ولی او در صورتی كه بچه مال داشته باشد مطالبه نماید, و اگر بچه ممیز نباشد حق مطالبه ندارد.

مساله 2093 - اگر خریدار یا فروشنده را به معامله مجبور كنند, چنانچه بعد از معامله راضی شود و مثلا بگوید راضی هستم , معامله صحیح است , ولی احتیاط مستحب آن است كه دوباره صیغه معامله را بخوانند.

مساله 2094 - اگر انسان مال كسی را بدون اجازه او بفروشد, چنانچه صاحب مال به فروش آن راضی نشود و اجازه نكند, معامله باطل است.

مساله 2095 - پدر و جد پدری طفل و نیز وصی پدر و جد پدری می توانند مال طفل را بفروشند, و مجتهد عادل هم در صورتی كه ضرورت اقتضا كند می تواند مال دیوانه یا طفل یتیم یا مال كسی را كه غائب است بفروشد.

مساله 2096 - اگر كسی مالی را غصب كند و بفروشد و بعد از فروش , صاحب مال معامله را اجازه كند, معامله صحیح است , و چیزی را كه غصب كننده به مشتری داده و منفعتهای آن از موقع معامله , ملك مشتری است , و چیزی را كه مشتری داده و منفعتهای آن از موقع معامله ,ملك كسی است كه مال او را غصب كرده اند.

مساله 2097 - اگر كسی مالی را غصب كند و بفروشد به قصد اینكه پول آن مال خودش باشد, چنانچه صاحب مال , معامله را اجازه بكند,معامله صحیح است ولی پول مال مالك می شود نه مال غاصب.

شرایط جنس و عوض آن

مساله 2098 - جنسی را كه می فروشند و چیزی را كه عوض آن می گیرند

پنج شرط دارد: اول آنكه مقدار آن با وزن یا پیمانه یا شماره و مانند اینها معلوم باشد.

دوم آنكه بتواند آن را تحویل دهد, بنابر این فروختن اسبی كه فرار كرده صحیح نیست , ولی اگر اسبی را كه فرار كرده با چیزی كه می تواندتحویل دهد مثلا با یك فرش بفروشد, اگرچه آن اسب پیدا نشود, معامله صحیح است.

سوم خصوصیاتی را كه در جنس و عوض هست و بواسطه آنها میل مردم به معامله فرق می كند, معین نماید.

چهارم آنكه ملك طلق باشد, پس مالی را كه انسان وقف كرده , فروش آن جایز نیست مگر در چند مورد كه خواهد آمد.

پنجم خود جنس را بفروشد نه منفعت آن را, پس اگر مثلا منفعت یك ساله را بفروشد, صحیح نیست , ولی چنانچه خریدار به جای پول ,منفعت ملك خود را بدهد, مثلا فرشی را از كسی بخرد و عوض آن , منفعت یك ساله خانه خود را به او واگذار كند, اشكال ندارد.

و احكام اینها در مسائل آینده گفته خواهد شد.

مساله 2099 - جنسی را كه در شهری با وزن یا پیمانه معامله می كنند, در آن شهر انسان باید با وزن یا پیمانه بخرد, ولی می تواند همان جنس رادر شهری كه با دیدن معامله می كنند, با دیدن خریداری نماید.

مساله 2100 - چیزی را كه با وزن خرید و فروش می كنند, با پیمانه هم می شود معامله كرد به اینطور كه اگر مثلا می خواهد ده من گندم بفروشد با پیمانه ای كه یك من گندم می گیرد ده پیمانه بدهد.

مساله 2101 - اگر یكی از شرطهائی كه گفته شد,

در معامله نباشد, معامله باطل است , ولی اگر خریدار و فروشنده با قطع نظر از آن معامله راضی باشند كه در مال یكدیگر تصرف كنند, تصرف آنها اشكال ندارد.

مساله 2102 - معامله چیزی كه وقف شده باطل است , ولی اگر به طوری خراب شود یا در معرض خرابی باشد كه نتواند استفاده ای را كه مال برای آن وقف شده از آن ببرند,مثلا حصیر مسجد به طوری پاره شود كه نتوانند روی آن نماز بخوانند, فروش آن اشكال ندارد, و درصورتی كه ممكن باشد, باید پول آن را در همان مسجد به مصرفی برسانند كه به مقصود وقف كننده نزدیكتر باشد.

مساله 2103 - هرگاه بین كسانی كه مال را برای آنان وقف كرده اند به طوری اختلاف پیدا شود كه اگر مال وقف را نفروشند, گمان آن برود كه مال یا جانی تلف شود, می توانند آن مال را بفروشند و به مصرفی كه به مقصود وقف كننده نزدیكتر است برسانند.

و همچنین است اگر واقف شرط كند كه اگر صلاح در فروش وقف باشد بفروشند.

مساله 2104 - خرید و فروش ملكی كه آن را به دیگری اجاره داده اند اشكال ندارد, ولی استفاده آن ملك در مدت اجاره مال مستاجراست.

و اگر خریدار نداند كه آن ملك را اجاره داده اند, یا به گمان اینكه مدت اجاره كم است , ملك را خریده باشد, پس از اطلاع به كیفیت می تواند معامله خودش را بهم بزند.

صیغه خرید و فروش

مساله 2105 - در خرید و فروش لازم نیست صیغه عربی بخواند, مثلا اگر فروشنده به فارسی بگوید این مال را در عوض این پول فروختم ,و مشتری

بگوید قبول كردم , معامله صحیح است , ولی خریدار و فروشنده باید قصد انشاء داشته باشند, یعنی به گفتن این دو جمله مقصودشان خرید و فروش باشد.

مساله 2106 - اگر در موقع معامله صیغه نخوانند, ولی فروشنده در مقابل مالی كه از خریدار می گیرد, مال خود را ملك او كند, معامله صحیح است و هر دو مالك می شوند.

خرید و فروش میوه ها

مساله 2107 - فروش میوه ای كه گل آن ریخته و دانه بسته , پیش از چیدن صحیح است , و نیز فروختن غوره بر درخت اشكال ندارد.

مساله 2108 - فروختن میوه ای را كه بر درخت است پیش از آنكه دانه ببندد و گلش بریزد جایز نیست , و چنانچه چیزی از زمین مانندسبزیها را با آن بفروشند, یا با مشتری شرط كنند كه میوه را پیش از دانه بستن بچیند, یا میوه بیشتر از یك سال را به او بفروشند اشكال ندارد.

مساله 2109 - اگر خرمائی را كه زرد یا سرخ شده , بر درخت بفروشند, اشكال ندارد, ولی عوض آن را خرمای همان درخت قرار ندهند,اما اگر كسی یك درخت خرما در خانه یا باغ كس دیگر داشته باشد, در صورتی كه مقدار آن را تخمین كنند و صاحب درخت آن را به صاحب خانه یا باغ بفروشد و عوض آن را خرمای همان درخت قرار بدهند اشكال ندارد.

مساله 2110 - فروختن خیار و بادنجان و سبزیها و مانند اینها كه سالی چند مرتبه چیده می شود, در صورتی كه ظاهر و نمایان شده باشد ومعین كنند كه مشتری در سال چند دفعه آن را بچیند اشكال ندارد.

مساله 2111 -

اگر خوشه گندم و جو را بعد از آنكه دانه بسته , به چیز دیگری غیر گندم و جو كه از خودش حاصل می شود بفروشند اشكال ندارد.

نقد و نسیه

مساله 2112 - اگر جنسی را نقد بفروشند, خریدار و فروشنده بعد از معامله می توانند جنس و پول را از یكدیگر مطالبه نموده و تحویل بگیرند, و تحویل دادن خانه و زمین و مانند اینها به این است كه آن را در اختیار خریدار بگذارند كه بتواند در آن تصرف كند, و تحویل دادن فرش و لباس ومانند اینها به این است كه آن را طوری در اختیار خریدار بگذارند كه اگر بخواهد آن را به جای دیگر ببرد, فروشنده جلوگیری نكند.

مساله 2113 - در معامله نسیه باید مدت كاملا معلوم باشد, پس اگر جنسی را بفروشد كه سر خرمن پول آن را بگیرد, چون مدت كاملامعین نشده معامله باطل است.

مساله 2114 - اگر جنسی را نسیه بفروشد, پیش از تمام شدن مدتی كه قرار گذاشته اند نمی تواند عوض آن را از خریدار مطالبه نماید, ولی اگرخریدار بمیرد و از خودش مال داشته باشد, فروشنده می تواند پیش از تمام شدن مدت , طلبی را كه دارد از ورثه او مطالبه نماید.

مساله 2115 - اگر جنسی را نسیه بفروشد, بعد از تمام شدن مدتی كه قرار گذاشته اند, می تواند عوض آن را از خریدار مطالبه نماید, ولی اگرخریدار نتواند بپردازد, باید او را مهلت دهد یا معامله را فسخ كند, و در صورتی كه آن جنس موجود است پس بگیرد.

مساله 2116 - اگر به كسی كه قیمت جنس را نمی داند, مقداری نسیه

بدهد و قیمت آن را به او نگوید, معامله باطل است.

ولی اگر به كسی كه قیمت نقدی جنس را می داند نسیه بدهد و گرانتر حساب كند, مثلا بگوید جنسی را كه به تو نسیه می دهم , تومانی یك ریال از قیمتی كه نقدمی فروشم گرانتر حساب می كنم و او قبول كند اشكال ندارد.

مساله 2117 - كسی كه جنسی را نسیه فروخته و برای گرفتن پول آن مدتی قرار داده , اگر مثلا بعد از گذشتن نصف مدت , مقداری از طلب خود را كم كند و بقیه را نقد بگیرد اشكال ندارد.

معامله سلف و شرایط آن

مساله 2118 - معامله سلف آن است كه مشتری پول را بدهد كه بعد از مدتی جنس را تحویل بگیرد, و اگر بگوید این پول را می دهم كه مثلابعد از شش ماه فلان جنس را بگیرم و فروشنده بگوید قبول كردم , یا فروشنده پول را بگیرد و بگوید فلان جنس را فروختم كه بعد از شش ماه تحویل بدهم معامله صحیح است.

مساله 2119 - اگر پولی را كه از جنس طلا یا نقره است سلف بفروشد و عوض آن را پول طلا یا نقره بگیرد, معامله باطل است.

ولی اگرجنسی با پولی را كه از جنس طلا و نقره نیست بفروشد و عوض آن را جنس دیگر با پول طلا یا نقره بگیرد, معامله صحیح است.

و احتیاط مستحب آن است كه در عوض جنسی كه می فروشد پول بگیرد و جنس دیگر نگیرد.

مساله 2120 - معامله سلف شش شرط دارد: اول خصوصیاتی را كه قیمت جنس بواسطه آنها فرق می كند معین نمایند, ولی دقت زیاد هم لازم نیست

, همین قدر كه مردم بگویندخصوصیات آن معلوم شده كافی است.

دوم پیش از آنكه خریدار و فروشنده از هم جدا شوند, خریدار تمام قیمت را به فروشنده بدهد, یا به مقدار پول آن از فروشنده طلبكارنقدی باشد و طلب خود را بابت قیمت جنس حساب كند و او قبول نماید, و چنانچه مقداری از قیمت آن را بدهد, اگرچه معامله نسبت به آن مقدار صحیح است ولی فروشنده می تواند معامله را بهم بزند.

سوم مدت را كاملا معین كنند و اگر بگوید تا اول خرمن جنس را تحویل می دهم , چون مدت كاملا معلوم نشده معامله او باطل است.

چهارم وقتی را برای تحویل جنس معین كنند كه در آن وقت , جنس به قدری كمیاب نباشد كه فروشنده نتواند آن را تحویل دهد.

پنجم جای تحویل جنس را معین نمایند, ولی اگر از حرفهای آنان جای آن معلوم باشد, لازم نیست اسم آن جا را ببرند.

ششم وزن یا پیمانه آن را معین كنند, و جنسی را هم كه معمولا با دیدن , معامله می كنند اگر سلف بفروشند اشكال ندارد, ولی باید مثل بعضی از اقسام گردو و تخم مرغ تفاوت افراد آن به قدری كم باشد كه مردم به آن اهمیت ندهند.

احكام معامله سلف

مساله 2121 - انسان نمی تواند جنسی را كه سلف خریده , پیش از تمام شدن مدت به غیر فروشنده اش بفروشد, و بعد از تمام شدن مدت اگرچه آن را تحویل نگرفته باشد, فروختن آن اشكال ندارد, ولی فروختن غله مانند گندم و جو و سایر اجناسی كه با وزن یا پیمانه فروخته می شود پیش از تحویل گرفتن آن جایز

نیست مگر اینكه به قیمت خریدش بفروشد یا به خود فروشنده اش بفروشد.

مساله 2122 - در معامله سلف اگر فروشنده جنسی را كه قرار داد كرده در موعدش بدهد, مشتری باید قبول كند.

و نیز اگر بهتر از آنچه قرار گذاشته بدهد و طوری باشد كه از همان جنس حساب شود, مشتری باید قبول نماید.

مساله 2123 - اگر جنسی را كه فروشنده می دهد, پست تر از جنسی باشد كه قرار داد كرده , مشتری می تواند قبول نكند.

مساله 2124 - اگر فروشنده بجای جنسی كه قرار داد كرده , جنس دیگری بدهد, در صورتی كه مشتری راضی شود اشكال ندارد.

مساله 2125 - اگر جنسی را كه سلف فروخته در موقعی كه باید آن را تحویل دهد نایاب شود و نتواند آن را تهیه كند, مشتری می تواند صبركند تا تهیه نماید, یا معامله را بهم بزند و چیزی را كه داده پس بگیرد.

مساله 2126 - اگر جنسی را بفروشد و قرار بگذارد كه بعد از مدتی تحویل دهد و پول آن را هم بعد از مدتی بگیرد, بنابر احتیاط واجب معامله باطل است.

فروش طلا و نقره به طلا و نقره مساله 2127 - اگر طلا را به طلا و نقره را به نقره بفروشد, سكه دار باشند یا بی سكه در صورتی كه وزن یك از آنها زیادتر باشد, معامله حرام و باطل است.

مساله 2128 - اگر طلا را به نقره , یا نقره را به طلا بفروشد, معامله صحیح است و لازم نیست وزن آنها مساوی باشد.

مساله 2129 - اگر طلا یا نقره را به طلا یا نقره بفروشند, باید فروشنده و خریدار پیش

از آنكه از یكدیگر جدا شوند, جنس و عوض آن رابه یكدیگر تحویل دهند, و اگر هیچ مقدار از چیزی را كه قرار گذاشته اند تحویل ندهند معامله باطل است.

مساله 2130 - اگر فروشنده یا خریدار, تمام چیزی را كه قرار گذاشته تحویل دهد, و دیگری مقداری از آن را تحویل دهد و از یكدیگر جداشوند اگرچه معامله نسبت به آن مقدار صحیح است ولی كسی كه تمام مال بدست او نرسیده می تواند معامله را بهم بزند.

مساله 2131 - اگر خاك نقره معدن را به نقره خالص , و خاك طلای معدن را به طلای خالص بفروشند, معامله باطل است , ولی فروختن خاك نقره به طلا و خاك طلا به نقره اشكال ندارد.

مواردی كه انسان می تواند معامله را بهم بزند

مساله 2132 - حق بهم زدن معامله را خیار می گویند, و خریدار و فروشنده در یازده صورت می توانند معامله را بهم بزنند: اول آنكه از مجلس معامله متفرق نشده باشند, و این خیار را خیار مجلس می گویند.

دوم آنكه مشتری یا فروشنده در بیع , یا یكی از دو طرف معامله در معاملات دیگر, مغبون شده باشند كه آن را خیار غبن گویند.

سوم در معامله قرارداد كنند كه تا مدت معینی هر دو یا یكی از آنان بتوانند معامله را بهم بزنند, كه آن را خیار شرط گویند.

چهارم یكی از دو طرف معامله , مال خود را بهتر از آنچه هست نشان دهد و طوری كند كه قیمت مال در نظر مردم زیاد شود, كه آن را خیار تدلیس گویند.

پنجم یكی از دو طرف معامله با یكدیگر شرط كند كه كاری را انجام دهد و به آن شرط

عمل نشود, یا شرط كند مالی را كه می دهد به طور مخصوصی باشد, و آن مال دارای آن خصوصیت نباشد, كه در این صورت شرط كننده می تواند معامله را بهم بزند, و آن را خیار تخلف شرط گویند.

ششم در جنس یا عوض آن عیبی باشد, و آن را خیار عیب گویند.

هفتم معلوم شود مقداری از جنسی را كه معامله نموده اند, مال دیگری است , كه اگر صاحب آن به معامله راضی نشود, گیرنده می تواند معامله را بهم بزند, یا عوض آن مقدار را چنانچه پرداخته باشد از طرف خود بگیرد, و آن را خیار شركت گویند.

هشتم صاحب مال خصوصیات جنس معینی را كه طرف ندیده به او بگوید, بعد معلوم شود طوری كه گفته نبوده است , كه در این صورت طرف می تواند معامله را بهم بزند, و آن را خیار رؤیت گویند.

نهم اگر مشتری پول جنسی را كه خریده و شرط نكرده كه در پرداخت پول تاخیر كند تا سه روز ندهد, اگر فروشنده جنس را تحویل نداده باشد می تواند معامله را بهم بزند.

ولی اگر جنسی را كه خریده مثل بعضی از میوه ها باشد كه اگر یك روز بماند, ضایع می شود, چنانچه تا شب پول آن را ندهد و شرط نكرده باشد كه دادن پول را تاخیر بیندازد, فروشنده می تواند معامله را بهم بزند, و آن را خیار تاخیر گویند.

دهم كسی كه حیوانی را خریده تا سه روز می تواند معامله را بهم بزند, واگر در عوض چیزی كه فروخته حیوان گرفته باشد, فروشنده هم تاسه روز می تواند معامله را بهم بزند, و آن

را خیار حیوان گویند.

یازدهم فروشنده نتواند جنسی را كه فروخته تحویل دهد, مثلا اسبی را كه فروخته فرار نماید, كه در این صورت مشتری می تواند معامله رابهم بزند, و آن را خیار تعذر تسلیم گویند.

و احكام اینها در مسائل آینده گفته خواهد شد: مساله 2133 - اگر خریدار قیمت جنس را نداند, یا در موقع معامله غفلت كند و جنس را گرانتر از قیمت معمولی آن بخرد, چنانچه به قدری گران خریده كه مردم به آن اهمیت می دهند, می تواند معامله را بهم بزند, و نیز اگر فروشنده قیمت جنس را نداند, یا موقع معامله غفلت كند وجنس را ارزانتر از قیمت آن بفروشد, در صورتی كه مردم به مقداری كه ارزان فروخته اهمیت بدهند, می تواند معامله را بهم بزند.

مساله 2134 - در معامله بیع شرط كه مثلا خانه هزار تومانی را به دویست تومان می فروشند و قرار می گذارند كه اگر فروشنده سر مدت پول را بدهد بتواند معامله را بهم بزند, در صورتی كه خریدار و فروشنده قصد خرید و فروش داشته باشند معامله صحیح است.

مساله 2135 - در معامله بیع شرط اگرچه فروشنده اطمینان داشته باشد كه هرگاه سر مدت پول را ندهد, خریدار ملك را به او می دهد,معامله صحیح است , ولی اگر سر مدت پول را ندهد, حق ندارد ملك را از خریدار مطالبه كند, و اگر خریدار بمیرد تا پول را نداده نمی تواندملك را از ورثه او مطالبه نماید.

مساله 2136 - اگر چای اعلا را با چای پست مخلوط كند و به اسم چای اعلا بفروشد, مشتری می تواند معامله را بهم بزند.

مساله

2137 - اگر خریدار بفهمد مالی را كه خریده عیبی دارد, مثلا حیوانی را بخرد و بفهمد كه یك چشم آن كور است , چنانچه آن عیب پیش از معامله در مال بوده و او نمی دانسته , می تواند معامله را بهم زده و آن مال را به فروشنده برگرداند, و چنانچه برگرداندن ممكن نباشدمثلا در آن مال تغییری حاصل شده یا تصرفی كه مانع از رد است نموده باشد, در این صورت فرق قیمت سالم و معیوب آن را معین كند و به نسبت تفاوت قیمت سالم و معیوب از پولی كه به فروشنده داده پس بگیرد, مثلا مالی را كه به چهار تومان خریده اگر بفهمد معیوب است , درصورتی كه قیمت سالم آن هشت تومان و قیمت معیوب آن شش تومان باشد, چون فرق قیمت سالم و معیوب یك چهارم می باشد می تواندیك چهارم پولی را كه داده یعنی یك تومان از فروشنده بگیرد.

مساله 2138 - اگر فروشنده بفهمد در عوضی كه مالش را به آن فروخته عیبی هست , چنانچه آن عیب پیش از معامله در عوض بوده و اونمی دانسته , می تواند معامله را بهم زده و آن عوض را به صاحبش برگرداند, و چنانچه از جهت تغییر یا تصرف نتواند برگرداند می تواندتفاوت قیمت سالم و معیوب را به دستوری كه در مساله پیش گفته شد بگیرد.

مساله 2139 - اگر بعد از معامله و پیش از تحویل دادن مال , عیبی در آن پیدا شود, خریدار می تواند معامله را بهم بزند, و نیز اگر در عوض مال بعد از معامله و پیش از تحویل دادن

, عیبی پیدا شود, فروشنده می تواند معامله را بهم بزند, ولی اگر بخواهند تفاوت قیمت بگیرند جایزنیست.

مساله 2140 - اگر بعد از معامله عیب مال را بفهمد لازم نیست فورا معامله را بهم بزند, و بعدا هم حق بهم زدن معامله را دارد, و همچنین است حكم در سایر خیارات.

مساله 2141 - هرگاه بعد از خریدن جنس , عیب آن را بفهمد اگرچه فروشنده حاضر نباشد می تواند معامله را بهم بزند, و همچنین است حكم در سایر خیارات.

مساله 2142 - در چهار صورت خریدار بواسطه عیبی كه در مال است نمی تواند معامله را بهم بزند یا تفاوت قیمت بگیرد: اول آنكه موقع خریدن , عیب مال را بداند.

دوم به عیب مال راضی شود.

سوم در وقت معامله بگوید: اگر مال عیبی داشته باشد, پس نمی دهم و تفاوت قیمت هم نمی گیرم.

چهارم فروشنده در وقت معامله بگوید: این مال را با هر عیبی كه دارد می فروشم.

ولی اگر هم عیبی را معین كند و بگوید: مال را با این عیب می فروشم , و معلوم شود عیب دیگری هم دارد, خریدار می تواند برای عیبی كه فروشنده معین نكرده مال را پس دهد, و در صورتی كه نتواندپس دهد تفاوت قیمت بگیرد.

مساله 2143 - اگر خریدار بفهمد مال عیبی دارد, و پس از تحویل گرفتن مال , عیب دیگری در آن پیدا شود, نمی تواند معامله را بهم بزند ولی می تواند تفاوت قیمت سالم و معیوب را بگیرد, ولی اگر حیوان معیوبی را بخرد و پیش از گذشتن زمان خیار كه سه روز است عیب دیگری پیداكند اگرچه آن را تحویل گرفته

باشد باز هم می تواند آن را پس دهد.

و نیز اگر فقط خریدار تا مدتی حق بهم زدن معامله را داشته باشد, و در آن مدت , مال عیب دیگری پیدا كند, اگرچه آن را تحویل گرفته باشد, می تواند معامله را بهم بزند.

مساله 2144 - اگر انسان مالی داشته باشد كه خودش آن را ندیده و دیگری خصوصیات آن را برای او گفته باشد, چنانچه او همان خصوصیات را به مشتری بگوید و آن را بفروشد و بعد از فروش بفهمد كه بهتر از آن بوده , می تواند معامله را بهم بزند.

مسائل متفرقه

مساله 2145 - اگر فروشنده قیمت خرید جنس را به مشتری بگوید, باید تمام چیزهائی را كه بواسطه آنها قیمت مال كم یا زیاد می شودبگوید اگرچه به همان قیمت یا كمتر از آن بفروشد, مثلا باید بگوید كه نقد خریده است یا نسیه , و چنانچه بعضی از آن خصوصیات را نگوید وبعدا مشتری بفهمد می تواند معامله را بهم بزند.

مساله 2146 - اگر انسان جنسی را به كسی بدهد و قیمت آن را معین كند و بگوید این جنس را به این قیمت به فروش و هرچه زیادترفروختی اجرت فروشت باشد, هرچه زیادتر از آن قیمت بفروشد مال صاحب مال است , و فروشنده فقط می تواند مزد زحمت خود را ازصاحب مال بگیرد.

ولی اگر به طور جعاله باشد و بگوید این جنس را به زیادتر از آن قیمت اگر فروختی زیادی مال خودت باشد اشكال ندارد.

مساله 2147 - اگر قصاب گوشت نر بفروشد و بجای آن , گوشت ماده بدهد معصیت كرده است , پس اگر آن گوشت

را معین كرده و گفته این گوشت نر را می فروشم مشتری می تواند معامله را بهم بزند, و اگر آن را معین نكرده , در صورتی كه مشتری به گوشتی كه گرفته راضی نشودقصاب باید گوشت نر به او بدهد.

مساله 2148 - اگر مشتری به بزاز بگوید پارچه ای می خواهم كه رنگ آن نرود و بزاز پارچه ای به او بفروشد كه رنگ آن برود, مشتری می تواند معامله را بهم بزند.

مساله 2149 - قسم خوردن در معامله اگر راست باشد مكروه است , و اگر دروغ باشد حرام است.

شركت - صلح - اجاره

احكام شركت

مساله 2150 - اگر دو نفر بخواهند باهم شركت كنند, چنانچه هركدام مقداری از مال خود را با مال دیگری به طوری مخلوط كند كه ازیكدیگر تشخیص داده نشود و به عربی یا به زبان دیگر صیغه شركت را بخوانند, یا كاری كنند كه معلوم باشد می خواهند با یكدیگر شریك باشند, شركت آنان صحیح است , و اگر بشود مال هركدام را از دیگری تشخیص داد و قرار بگذارند كه با آن دو مال , تجارت كنند كه ربح وضرر بین آنها مشترك باشد, شركت نسبت به منفعت و ضرر صحیح است.

مساله 2151 - اگر چند نفر در مزدی كه از كار خودشان می گیرند با یكدیگر شركت كنند, مثلا چند دلا ك باهم قرار بگذارند كه هر قدرمزد گرفتند باهم قسمت كنند, شركت آنان صحیح نیست.

مساله 2152 - اگر دو نفر با یكدیگر شركت كنند كه هر كدام به اعتبار خود جنسی بخرد و قیمت آن را خودش بدهكار شود ولی در استفاده جنسی كه هر كدام خریده اند با یكدیگر

شریك باشند صحیح نیست , اما اگر هر كدام دیگری را وكیل كند كه جنس را برای او نسیه بخرد, بعدهر شریكی جنس را برای خودش و شریكش بخرد كه هر دو بدهكار شوند, شركت صحیح است.

مساله 2153 - كسانی كه بواسطه شركت باهم شریك می شوند, باید مكلف و عاقل باشند و از روی قصد و اختیار شركت كنند, و نیز بایدبتوانند در مال خود تصرف نمایند, پس سفیه - كسی كه مال خود را در كارهای بیهوده صرف می كند - چون حق ندارد در مال خود تصرف نماید, اگر شركت كند صحیح نیست.

مساله 2154 - اگر در عقد شركت شرط كنند كسی كه كار می كند, یا بیشتر از شریك دیگر كار می كند بیشتر منفعت ببرد, باید آنچه راشرط كرده اند به او بدهند, و اگر شرط كنند كسی كه كار نمی كند, یا بیشتر كار نمی كند بیشتر منفعت ببرد, اظهر این است كه شركت آنان صحیح و شرط باطل است و به حسب سرمایه منفعت بین آنها تقسیم می شود.

مساله 2155 - اگر قرار بگذارند كه همه استفاده را یك نفر ببرد, یا تمام ضرر یا بیشتر آن از یكی از آنان باشد, شركت صحیح ولی منفعت وضرر بین آنها به نسبت مال تقسیم می شود.

مساله 2156 - اگر شرط نكنند كه یكی از شریكها بیشتر منفعت ببرد, چنانچه سرمایه آنان یك اندازه باشد, منفعت و ضرر را هم به یك اندازه می برند, و اگر سرمایه آنان یك اندازه نباشد, باید منفعت و ضرر را به نسبت سرمایه قسمت نمایند, مثلا اگر دو نفر شركت كنند وسرمایه یكی

از آنان دو برابر سرمایه دیگری باشد, سهم او از منفعت وضرر دو برابر سهم دیگری است , چه هر دو به یك اندازه كار كنند یایكی كمتر كار كند یا هیچ كار نكند.

مساله 2157 - اگر در عقد شركت شرط كنند كه هر دو باهم خرید و فروش نمایند, یا هر كدام به تنهائی معامله كنند, یا فقط یكی از آنان معامله كند, باید به قرارداد عمل نمایند.

مساله 2158 - اگر معین نكنند كه كدام یك آنان با سرمایه خرید و فروش نماید, هیچ یك آنان بدون اجازه دیگری نمی تواند با آن سرمایه معامله كند.

مساله 2159 - شریكی كه اختیار سرمایه شركت با او است باید به قرارداد شركت عمل كند, مثلا اگر با او قرار گذاشته اند كه نسیه بخرد یانقد بفروشد یا جنس را از محل مخصوصی بخرد, باید به همان قرارداد رفتار نماید, و اگر با او قراری نگذاشته باشند, باید به طور معمول معامله كند و داد و ستدی نماید كه برای شركت ضرر نداشته باشد, و مال شركت را در صورتی كه متعارف نباشد در مسافرت همراه خودنبرد.

مساله 2160 - شریكی كه با سرمایه شركت معامله می كند, اگر بر خلاف قراردادی كه با او كرده اند خرید و فروش كند یا آنكه قراردادی نكرده باشند و بر خلاف معمول معامله كند, در این دو صورت معامله نسبت به حصه شریك فضولی است , پس چنانچه اجازه نكند می تواندعین مالش را و در صورت تلف عین , عوض مالش را بگیرد.

مساله 2161 - شریكی كه با سرمایه شركت معامله می كند اگر زیاده روی ننماید و در

نگهداری سرمایه كوتاهی نكند و اتفاقا مقداری از آن یا تمام آن تلف شود ضامن نیست.

مساله 2162 - شریكی كه با سرمایه شركت معامله می كند اگر بگوید سرمایه تلف شده و پیش حاكم شرع قسم بخورد, باید حرف او راقبول كرد.

مساله 2163 - اگر تمام شریكها از اجازه ای كه به تصرف در مال یكدیگر داده اند برگردند, هیچ كدام نمی توانند در مال شركت تصرف كنند,واگر یكی از آنان از اجازه خود برگردد, شریكهای دیگر حق تصرف ندارند, ولی كسی كه از اجازه خود برگشته , می تواند در مال شركت تصرف كند.

مساله 2164 - هر وقت یكی از شریكها تقاضا كند كه سرمایه شركت را قسمت كنند, اگرچه شركت مدت داشته باشد, باید دیگران قبول نمایند, مگر آنكه تقسیم ضرر معتنا بهی بر شركاء داشته باشد.

مساله 2165 - اگر یكی از شریكها بمیرد یا دیوانه یا بیهوش شود, شریكهای دیگر نمی توانند در مال شركت تصرف كنند, و همچنین است اگر یكی از آنان سفیه شود, یعنی مال خود را در كارهای بیهوده مصرف نماید.

مساله 2166 - اگر شریك , چیزی را نسیه برای خود بخرد, نفع و ضررش مال او است , ولی اگر برای شركت بخرد و شریك دیگر اجازه نماید مثلا بگوید به آن معامله راضی هستم , نفع و ضررش مال هر دوی آنان است.

مساله 2167 - اگر با سرمایه شركت معامله ای كنند, بعد بفهمند شركت باطل بوده , چنانچه طوری باشد كه اذن در معامله به صحت شركت مقید نباشد به این معنی كه اگر می دانستند شركت درست نیست , به تصرف در مال یكدیگر

راضی بودند, معامله صحیح است و هرچه از آن معامله پیدا شود مال همه آنان است , و اگر اینطور نباشد, در صورتی كه كسانی كه به تصرف دیگران راضی نبوده اند, بگویند به آن معامله راضی هستیم , معامله صحیح و گرنه باطل می باشد.

و در صورتی كه اذن در معامله به صحت شركت مقید نباشد, هركدام آنان كه برای شركت كاری كرده است , اگر به قصد مجانی كار نكرده باشد, می تواند مزد زحمتهای خود را به اندازه معمولی از شریكهای دیگر بگیرد.

احكام صلح

مساله 2168 - صلح آن است كه انسان با دیگری سازش كند كه مقداری از مال یا منفعت مال خود را ملك او كند, یا از طلب یا حق خودبگذرد كه او هم در عوض , مقداری از مال یا منفعت مال خود را به او واگذار نماید یا از طلب یا حقی كه دارد بگذرد, بلكه اگر بدون آنكه عوض بگیرد مقداری از مال یا منفعت مال خود را به كسی واگذار كند یا از طلب یا حق خود بگذرد, باز هم صلح صحیح است.

مساله 2169 - كسی كه مالش را به دیگری صلح می كند, باید بالغ و عاقل و قصد صلح داشته و كسی او را مجبور نكرده باشد, و باید سفیه ومفلس هم نباشد.

مساله 2170 - لازم نیست صیغه صلح به عربی خوانده شود, بلكه با هر لفظی كه بفهماند باهم صلح و سازش كرده اند صحیح است.

مساله 2171 - اگر كسی گوسفندهای خود را به چوپان بدهد كه مثلا یك سال نگهداری كند و از شیر آن استفاده نماید و مقداری روغن بدهد, چنانچه

شیر گوسفند را در مقابل زحمتهای چوپان و آن روغن صلح كند صحیح است , بلكه اگر گوسفند را یك ساله به چوپان اجاره دهد كه از شیر آن استفاده كند و در عوض , مقداری روغن بدهد نیز صحیح است.

مساله 2172 - اگر كسی بخواهد طلب یا حق خود را به دیگری صلح كند, در صورتی صحیح است كه او قبول نماید, ولی اگر بخواهد از طلب یا حق خود بگذرد, قبول كردن او لازم نیست.

مساله 2173 - اگر انسان مقدار بدهی خود را بداند و طلبكار او نداند, چنانچه طلبكار طلب خود را به كمتر از مقداری كه هست صلح كند,مثلا پنجاه تومان طلبكار باشد و طلب خود را به ده تومان صلح نماید, زیادی برای بدهكار حلال نیست مگر آنكه مقدار بدهی خود را به اوبگوید و او را راضی كند, یا طوری باشد كه اگر مقدار طلب خود را می دانست , باز هم به آن صلح می كرد.

مساله 2174 - اگر بخواهند چیزی را كه از یك جنس است و وزن آنها معلوم است به یكدیگر صلح كنند, احتیاط واجب آن است كه وزن یكی بیشتر از دیگری نباشد, ولی اگر وزن آنها معلوم نباشد اگرچه احتمال دهند كه وزن یكی بیشتر از دیگری است و صلح نمایند صحیح است.

مساله 2175 - اگر دو نفر از یك نفر طلبكار باشند, یا دو نفر از دو نفر دیگر طلبكار باشند و بخواهند طلبهای خود را به یكدیگر صلح كنند,چنانچه طلب آنان از یك جنس و وزن آنها یكی باشد مثلا هر دو ده من گندم طلبكار باشند, مصالحه آنان صحیح است

, و همچنین است اگرجنس طلب آنان یكی نباشد مثلا یكی ده من برنج و دیگری دوازده من گندم طلبكار باشد, ولی اگر طلب آنان از یك جنس و چیزی باشد كه معمولا با وزن یا پیمانه آن را معامله می كنند, در صورتی كه وزن یا پیمانه آنها معلوم باشد مساوی نیست , مصالحه آنان اشكال دارد, ولی هر كدام طلب خود را از دیگری بگذرد مانعی ندارد.

مساله 2176 - اگر از كسی طلبی دارد كه باید بعد از مدتی بگیرد, چنانچه طلب خود را به مقدار كمتری صلح كند و مقصودش این باشد كه از مقداری از طلب خود گذشت كند و بقیه را نقد بگیرد اشكال ندارد.

و این حكم در صورتی است كه طلب از جنس طلا یا نقره یا جنس دیگری باشد كه با وزن یا پیمانه فروخته می شود, و اما در غیر آنها برای طلبكار جایز است كه طلب خود را به بدهكار یا غیر آن به كمتر ازطلب صلح نموده یا بفروشد چنانكه در مساله (2297) خواهد آمد.

مساله 2177 - اگر دو نفر چیزی را باهم صلح كنند, با رضایت یكدیگر می توانند صلح را بهم بزنند.

و نیز اگر در ضمن معامله برای هر دو یایكی از آنان حق بهم زدن معامله را قرار داده باشند, كسی كه آن حق را دارد می تواند صلح را بهم بزند.

مساله 2178 - تا وقتی خریدار و فروشنده از مجلس معامله متفرق نشده اند, می توانند معامله را بهم بزنند.

و نیز اگر مشتری حیوانی را بخرد,تا سه روز حق بهم زدن معامله را دارد.

و همچنین اگر پول جنسی را كه خریده

تا سه روز ندهد و جنس را تحویل نگیرد, فروشنده می تواندمعامله را بهم بزند, ولی كسی كه مالی را صلح می كند در این سه صورت حق بهم زدن صلح را ندارد, اما در صورتی كه طرف مصالحه درپرداخت مال المصالحه از حد متعارف تاخیر كند یا اینكه شرط شده باشد كه مثلا مال المصالحه را نقد بدهد و طرف عمل به شرط ننماید در این صورت می تواند صلح را بهم بزند, و همچنین در بقیه صور دیگر كه در احكام خرید و فروش گفته شد نیز می تواند صلح را بهم بزند.

مساله 2179 - اگر چیزی را كه به صلح گرفته معیوب باشد, می تواند صلح را بهم بزند, ولی اگر بخواهد تفاوت قیمت صحیح و معیوب رابگیرد اشكال دارد.

مساله 2180 - هرگاه مال خود را به كسی صلح نماید و با او شرط كند كه اگر بعد از مرگ باید چیزی را كه به تو صلح كردم وقف كنی و او هم این شرط را قبول كند, باید به شرط عمل نماید.

و همچنین است شرط كند تا مادامی كه زنده هستم ماذون باشم كه در آن چیز تصرف كنم.

احكام اجاره

مساله 2181 - اجاره دهنده و كسی كه چیزی را اجاره می كند باید مكلف و عاقل باشند و به اختیار خودشان اجاره را انجام دهند و نیز بایددر مال خود حق تصرف داشته باشند, پس سفیه چون حق ندارد در مال خود تصرف نماید اگر چیزی را اجاره كند, یا اجاره دهد صحیح نیست.

مساله 2182 - انسان می تواند از طرف دیگری وكیل شود و مال او را اجاره دهد.

مساله 2183

- اگر ولی یا قیم بچه مال او را اجاره دهد, یا خود او را اجیر دیگری نماید اشكال ندارد, و اگر مدتی از زمان بالغ شدن او را جزءمدت اجاره قرار دهد, بعد از آنكه بچه بالغ شد, می تواند بقیه اجاره را بهم بزند, ولی هرگاه طوری بوده كه اگر مقداری از زمان بالغ بودن بچه را جزء مدت اجاره نمی كرد, بر خلاف مصلحت بچه بود, نمی تواند اجاره مال خود را بهم بزند, ولی نفوذ اجاره خود بچه بعد از بلوغش محل اشكال است.

مساله 2184 - بچه صغیری را كه ولی ندارد بدون اجازه مجتهد نمی شود اجیر كرد.

و كسی كه به مجتهد دسترسی ندارد, می تواند از چند نفرمؤمن كه عادل باشند, اجازه بگیرد و او را اجیر نماید.

مساله 2185 - اجاره دهنده و مستاجر لازم نیست صیغه عربی بخوانند, بلكه اگر مالك به كسی بگوید, ملك خود را به تو اجاره دادم , و اوبگوید قبول كردم , اجاره صحیح است.

و نیز اگر حرفی نزنند و مالك به قصد اینكه ملك او را اجاره دهد, آن را به مستاجر واگذار كند و او هم به قصد اجاره كردن بگیرد, اجاره صحیح می باشد.

مساله 2186 - اگر انسان بدون صیغه خواندن بخواهد برای انجام عملی اجیر شود, همین كه مشغول آن عمل شد اجاره صحیح است.

مساله 2187 - كسی كه نمی تواند حرف بزند, اگر با اشاره بفهماند كه ملك را اجاره داده یا اجاره كرده صحیح است.

مساله 2188 - اگر خانه یا دكان یا اطاقی را اجاره كند و صاحب ملك با او شرط كند كه فقط خود او

از آنها استفاده نماید, مستاجر نمی تواندآن را به دیگری جهت استفاده از آنها اجاره دهد مگر آنكه اجاره طوری باشد كه استفاده مخصوص خودش باشد, مثل اینكه زنی منزل یااطاقی را اجاره كند و بعدا شوهر كرده و اطاق یا منزل را جهت سكنای خودش اجاره دهد.

و اگر مالك شرط نكند, می تواند آن را به دیگری اجاره دهد.

ولی اگر بخواهد به زیادتر از مقداری كه آن را اجاره كرده اجاره دهد, باید در آن كاری مانند تعمیر و سفید كاری انجام داده باشد,یا به غیر جنسی كه اجاره كرده آن را اجاره دهد, مثلا اگر با پول اجاره كرده به گندم یا چیز دیگر اجاره دهد, و بنابر احتیاط وجوبی اجاره كشتی نیز حكم خانه را دارد.

مساله 2189 - اگر اجیر با انسان شرط كند كه فقط برای خود انسان كار كند, نمی شود او را به دیگری اجاره داد مگر به نحوی كه در مساله قبلی گذشت , و اگر شرط نكند, چنانچه او را به چیزی كه اجرت او قرار داده اجاره دهد, باید زیادتر نگیرد, و اگر به چیز دیگری اجاره دهد,می تواند زیادتر بگیرد, و همچنین است اگر خودش اجیر كسی شود و برای انجام آن عمل شخص دیگری را به كمتر اجاره نماید, ولی اگرمقداری از آن عمل را خودش انجام داده باشد می تواند دیگری را به كمتر اجاره نماید.

مساله 2190 - اگر غیر خانه و دكان و اطاق و اجیر, چیز دیگر مثلا زمین را اجاره كند و مالك با او شرط نكند كه فقط خودش از آن استفاده نماید, اگرچه بیشتر از مقداری كه اجاره

كرده آن را اجاره دهد اشكال ندارد.

مساله 2191 - اگر خانه یا دكانی را مثلا یك ساله به صد تومان اجاره كند و از نصف آن خودش استفاده نماید, می تواند نصف دیگر آن را به صد تومان اجاره دهد, ولی اگر بخواهد نصف آن را به زیادتر از مقداری كه اجاره كرده مثلا به صد و بیست تومان اجاره دهد, باید در آن ,كاری مانند تعمیر انجام داده باشد.

شرایط مالی كه آن را اجاره می دهند

مساله 2192 - مالی را كه اجاره می دهند چند شرط دارد: اول آنكه معین باشد, پس اگر بگوید یكی از خانه های خود را اجاره دادم درست نیست.

دوم مستاجر آن را ببیند, یا كسی كه آن را اجاره می دهد طوری خصوصیات آن را بگوید كه كاملا معلوم باشد.

سوم تحویل دادن آن ممكن باشد, پس اجاره دادن اسبی كه فرار كرده باطل است.

چهارم آنكه استفاده از آن مال منجر به اتلاف و از بین بردنش نشود, پس اجاره دادن نان و میوه و خوردنیهای دیگر صحیح نیست.

پنجم استفاده ای كه مال را برای آن , اجاره داده اند ممكن باشد, پس اجاره دادن زمین برای زراعت در صورتی كه آب باران كفایت آن رانكند و از آب نهر هم مشروب نشود, صحیح نیست.

ششم چیزی را كه اجاره می دهد مال خود او باشد, و اگر مال كس دیگر را اجاره دهد, در صورتی صحیح است كه صاحبش رضایت دهد.

مساله 2193 - اجاره دادن درخت برای آنكه از میوه اش استفاده كنند, در صورتی كه میوه اش فعلا موجود نباشد صحیح است , و همچنین است اجاره دادن حیوان برای شیرش.

مساله 2194 - زن می

تواند برای آنكه از شیرش استفاده كنند اجیر شود و لازم نیست از شوهر خود اجازه بگیرد, ولی اگر بواسطه شیردادن , حق شوهر از بین برود, بدون اجازه او نمی تواند اجیر شود.

شرایط استفاده ای كه مال را برای آن اجاره می دهند

مساله 2195 - استفاده ای كه مال را برای آن اجاره می دهند چهار شرط دارد: اول آنكه حلال باشد, بنابر این اجاره دادن دكان برای شراب فروشی , یا نگهداری شراب و كرایه دادن حیوان برای حمل و نقل شراب باطل است.

دوم پول دادن برای آن استفاده در نظر مردم بیهوده نباشد.

و همچنین معتبر است كه آن عمل در نظر شرع به طور مجانی واجب نباشد, پس اجیر شدن برای فرایض یومیه یا تجهیز اموات جایز نیست.

سوم اگر چیزی را كه اجاره می دهند چند فائده داشته باشد, استفاده ای كه مستاجر باید از آن بكند معین نمایند, مثلا اگر حیوانی را كه سواری می دهد و بار می برد اجاره دهند, باید در موقع اجاره معین كنند كه فقط سواری یا باربری آن , مال مستاجر است یا همه استفاده های آن.

چهارم مدت استفاده را معین نمایند, و اگر مدت معلوم نباشد ولی عمل را معین كنند مثلا با خیاط قرار بگذارند كه لباس معینی را به طورمخصوصی بدوزد كافی است.

مساله 2196 - اگر ابتدای مدت اجاره را معین نكنند, ابتدای آن بعد از خواندن صیغه اجاره است.

مساله 2197 - اگر خانه ای را مثلا یك ساله اجاره دهند و ابتدای آن را یك ماه بعد از خواندن صیغه قرار دهند,اجاره صحیح است اگرچه موقعی كه صیغه می خوانند خانه

در اجاره دیگری باشد.

مساله 2198 - اگر مدت اجاره را معلوم نكند و بگوید هر وقت در خانه نشستی اجاره آن , ماهی ده تومان است , اجاره صحیح نیست.

مساله 2199 - اگر به مستاجر بگوید خانه را ماهی ده تومان به تو اجاره دادم یا بگوید خانه را یك ماهه به ده تومان به تو اجاره دادم و بعداز آنهم هر قدر بنشینی اجاره آن ماهی ده تومان است , در صورتی كه ابتدای مدت اجاره را معین كنند یا ابتدای آن معلوم باشد, اجاره ماه اول صحیح است.

مساله 2200 - خانه ای را كه غریب و زوار در آن منزل می كنند و معلوم نیست چقدر در آن می مانند, اگر قرار بگذارند كه مثلا شبی یك تومان بدهند و صاحب خانه راضی شود, استفاده از آن خانه اشكال ندارد, ولی چون مدت اجاره را معلوم نكرده اند, اجاره نسبت به غیر ازشب اول صحیح نیست , و صاحب خانه بعد از شب اول هر وقت بخواهد می تواند آنها را بیرون كند.

مسائل متفرقه اجاره

مساله 2201 - مالی را كه مستاجر بابت اجاره می دهد باید معلوم باشد, پس اگر از چیزهائی است كه مثل گندم با وزن معامله می كنند, بایدوزن آن معلوم باشد, و اگر از چیزهائی است كه مثل پولهای رائج با شماره معامله می كنند باید شماره آن معین باشد, و اگر مثل اسب و گوسفنداست باید اجاره دهنده آن را ببیند, یا مستاجر خصوصیات آن را بگوید.

مساله 2202 - اگر زمینی را برای زراعت اجاره دهد و مال الاجاره را حاصل همان زمین یا زمین دیگر كه فعلا موجود

نیست قرار دهد,اجاره صحیح نیست , و اگر مال الاجاره بالفعل موجود باشد مانعی ندارد.

مساله 2203 - كسی كه چیزی را اجاره داده , تا آن چیز را تحویل ندهد, حق ندارد وجه اجاره آن را مطالبه كند و نیز اگر برای انجام عملی اجیر شده باشد, پیش از انجام عمل حق مطالبه اجرت ندارد مگر در مواردی كه متعارف دادن اجرت قبل از عمل باشد مثل اجیر شدن برای حج وزیارت , یا اجیر اداء اجرت را قبل از عمل شرط كند.

مساله 2204 - هرگاه چیزی را كه اجاره داده تحویل دهد, اگرچه مستاجر تحویل نگیرد, یا تحویل بگیرد و تا آخر مدت اجاره از آن استفاده نكند, باید مال الاجاره آن را بدهد.

مساله 2205 - اگر انسان اجیر شود كه در روز معینی كاری را انجام دهد و در آن روز برای انجام آن كار حاضر شود, كسی كه او را اجیركرده اگرچه آن كار را به او واگذار نكند, باید اجرت او را بدهد, مثلا اگر خیاطی را در روز معینی برای دوختن لباسی اجیر نماید و خیاط در آن روز آماده كار باشد, اگرچه پارچه را به او ندهد كه بدوزد, باید اجرتش را بدهد چه خیاط بیكار باشد چه برای خودش یا دیگری كاركند.

مساله 2206 - اگر بعد از تمام شدن مدت اجاره معلوم شود كه اجاره باطل بوده , مستاجر باید مال الاجاره را به مقدار معمول به صاحب ملك بدهد, مثلا اگر خانه ای را یك ساله به صد تومان اجاره كند بعد بفهمد اجاره باطل بوده , چنانچه اجاره آن خانه معمولا پنجاه تومان است , باید

پنجاه تومان را بدهد, و اگر دویست تومان است در صورتی كه اجاره دهنده صاحب مال یا وكیل آن بوده لازم نیست بیش از صدتومان بدهد, و اگر غیر اینها بوده باید دویست تومان را بپردازد.

و نیز اگر بعد از گذشتن مقداری از مدت اجاره معلوم شود كه اجاره باطل بوده , نسبت به اجرت مدت گذشته نیز این حكم جاری است.

مساله 2207 - اگر چیزی را كه اجاره كرده از بین برود, چنانچه در نگهداری آن كوتاهی نكرده و در استفاده بردن از آن هم زیاده روی ننموده , ضامن نیست.

و نیز اگر مثلا پارچه ای را كه به خیاط داده از بین برود, در صورتی كه خیاط زیاده روی نكرده و در نگهداری آن هم كوتاهی نكرده باشد, نباید عوض آن را بدهد.

مساله 2208 - هرگاه صنعتگر چیزی را كه گرفته ضایع كند ضامن است.

مساله 2209 - اگر قصاب سر حیوانی را ببرد و آن را حرام كند, چه مزد گرفته باشد چه مجانی سر بریده باشد, باید قیمت آن را به صاحبش بدهد.

مساله 2210 - اگر حیوانی را اجاره كند و معین نماید كه چقدر بار بر آن بگذارد, چنانچه بیشتر از آن مقدار بار كند و آن حیوان بمیرد یامعیوب شود ضامن است.

و نیز اگر مقدار بار را معین نكرده باشند و بیشتر از معمول بار كند و حیوان تلف شود یا معیوب گردد ضامن می باشد.

و در هر دو صورت اجرت زیادی را بر حسب معمول نیز باید بدهد.

مساله 2211 - اگر حیوانی را برای بردن بار شكستنی اجاره دهد, چنانچه آن حیوان بلغزد یا رم كند و بار را

بشكند, صاحب حیوان ضامن نیست , ولی اگر بواسطه زدن و مانند آن كاری كند كه حیوان زمین بخورد و بار را بشكند ضامن است.

مساله 2212 - اگر كسی بچه ای را ختنه كند وآن بچه بمیرد, ضامن است , خواه مقداری كه بریده بیشتر از معمول باشد یا نه.

و اما اگر ضرری به آن بچه برسد, چنانچه بیشتر از معمول بریده باشد, ضامن است , و اگر بیشتر از معمول نبریده باشد, ضمان محل اشكال , و احوط رجوع به صلح است.

مساله 2213 - اگر دكتر به دست خود به مریض دوا بدهد, چنانچه در معالجه خطا كند و به مریض ضرری برسد یا بمیرد, دكتر ضامن است ,ولی اگر بگوید فلان دوا برای فلان مرض فائده دارد و بواسطه خوردن دوا ضرری به مریض برسد یا بمیرد, دكتر ضامن نیست.

مساله 2214 - هرگاه دكتر به مریض بگوید كه اگر ضرری به تو برسد ضامن نیستم , در صورتی كه دقت واحتیاط خودرا بكند و به مریض ضرری برسد یا بمیرد, دكتر اگرچه به دست خود دوا داده باشد ضامن نیست.

مساله 2215 - مستاجر و كسی كه چیزی را اجاره داده , با رضایت یكدیگر می توانند معامله را بهم بزنند, و نیز اگر در اجاره شرط كنند كه هر دو یا یكی از آنان حق بهم زدن معامله را داشته باشند, می توانند مطابق قرارداد, اجاره را بهم بزنند.

مساله 2216 - اگر اجاره دهنده یا مستاجر بفهمد كه مغبون شده است , چنانچه در موقع اجاره نمودن ملتفت نباشد كه مغبون است , می توانداجاره را بهم بزند, ولی اگر در صیغه اجاره

شرط كنند كه اگر مغبون هم باشند حق بهم زدن معامله را نداشته باشند, نمی توانند اجاره را بهم بزنند.

مساله 2217 - اگر چیزی را اجاره دهد و پیش از آنكه تحویل دهد كسی آن را غصب نماید, مستاجر می تواند اجاره را بهم بزند و چیزی راكه به اجاره دهنده داده پس بگیرد یا اجاره را بهم نزند و اجاره مدتی را كه در تصرف غصب كننده بوده به میزان معمول از او بگیرد, پس اگرحیوانی را كه یك ماهه به ده تومان اجاره نماید و كسی آن را ده روز غصب كند و اجاره معمولی ده روز آن پانزده تومان باشد, می تواند پانزده تومان را از غصب كننده یا از اجاره دهنده بگیرد.

مساله 2218 - اگر چیزی را كه اجاره كرده تحویل بگیرد, و بعد دیگری آن را غصب كند, نمی تواند اجاره را بهم بزند و فقط حق دارد كرایه آن چیز را به مقدار معمول , از غصب كننده بگیرد.

مساله 2219 - اگر پیش از آنكه مدت اجاره تمام شود, ملك را به مستاجر بفروشد, اجاره بهم نمی خورد, و مستاجر باید مال الاجاره رابدهد, و همچنین است اگر آن را به دیگری بفروشد.

مساله 2220 - اگر پیش از ابتدای مدت اجاره , ملك به طوری خراب شود كه هیچ قابل استفاده نباشد, یا قابل استفاده ای كه شرطكرده اند نباشد, اجاره باطل می شود, و پولی كه مستاجر به صاحب ملك داده به او برمی گردد, و اگر طوری باشد كه بتواند استفاده مختصری از آن ببرد, می توانند اجاره را بهم بزند.

مساله 2221 - اگر ملكی را اجاره

كند و بعد از گذشتن مقداری از مدت اجاره به طوری خراب شود كه هیچ قابل استفاده نباشد, یا قابل استفاده ای كه شرط كرده اند نباشد, اجاره مدتی كه باقیمانده باطل می شود, و می تواند اجاره مدت گذشته را بهم بزند و اجرة المثل یعنی اجرت معمولی آن مدت را بدهد.

مساله 2222 - اگر خانه ای را كه مثلا دو اطاق دارد اجاره دهد و یك اطاق آن خراب شود, چنانچه فورا آن را بسازد و هیچ مقدار ازاستفاده آن از بین نرود, اجاره باطل نمی شود و مستاجر هم نمی تواند اجاره را بهم بزند, ولی اگر ساختن آن به قدری طول بكشد كه مقداری ازاستفاده مستاجر از بین برود, اجاره به آن مقدار باطل می شود و مستاجر می تواند اجاره تمام مدت را بهم بزند و برای استفاده ای كه كرده اجرة المثل بدهد.

مساله 2223 - اگر اجاره دهنده یا مستاجر بمیرد, اجاره باطل نمی شود, ولی اگر خانه , مال اجاره دهنده نباشد مثلا دیگری وصیت كرده باشد كه تا او زنده است منفعت خانه مال او باشد, چنانچه آن خانه را اجاره دهد و پیش از تمام شدن مدت اجاره بمیرد, از وقتی كه مرده اجاره باطل است , و اگر مالك فعلی آن اجاره را امضاء كند صحیح می شود و وجه اجاره مدتی كه بعد از مردن اجاره دهنده باقی مانده , به مالك فعلی راجع می شود.

مساله 2224 - اگر صاحب كار بنا را وكیل كند كه برای او عمله بگیرد, چنانچه بنا كمتر از مقداری كه از صاحب كار می گیرد به عمله بدهد,زیادی

آن بر او حرام است و باید آن را به صاحب كار بدهد, ولی اگر اجیر شود كه ساختمان را تمام كند و برای خود اختیار بگذارد كه خودش بسازد یا به دیگری بدهد, در صورتی كه مقداری خودش كار كرده و باقی را به كمتر از مقداری كه اجیر شده به دیگری بدهد, زیادی آن برای او حلال می باشد.

مساله 2225 - اگر رنگرز قرار بگذارد كه مثلا پارچه را با نیل رنگ كند, چنانچه با رنگ دیگر رنگ نماید حق ندارد چیزی بگیرد.

جعاله - مزارعه - مساقات

احكام جعاله

مساله 2226 - جعاله آن است كه انسان قرار بگذارد در مقابل كاری كه برای او انجام می دهند مال معینی بدهد, مثلا بگوید هر كس گمشده مرا پیدا كند, ده تومان به او می دهم.

و به كسی كه این قرار را می گذارد جاعل و به كسی كه كار را انجام می دهد عامل می گویند, و فرق بین جعاله و اجاره این است كه در اجاره بعد از خواندن صیغه , اجیر باید عمل را انجام دهد و كسی هم كه او را اجیر كرده اجرت را به اوبدهكار می شود, ولی در جعاله اگرچه عامل شخص معین باشد می تواند مشغول عمل نشود, و تا عمل را انجام ندهد, جاعل بدهكارنمی شود.

مساله 2227 - جاعل باید بالغ و عاقل باشد و از روی قصد و اختیار قرارداد كند و شرعا بتواند در مال خود تصرف نماید, بنابر این جعاله آدم سفیه - كسی كه مال خود را در كارهای بیهوده مصرف می كند - صحیح نیست.

مساله 2228 - كاری را كه جاعل می گوید برای او انجام

دهند, باید حرام یا بی فائده یا از واجباتی كه شرعا لازم است مجانا آورده شودنباشد, پس اگر بگوید هركس شراب بخورد یا در شب به جای تاریكی برود یا نماز واجب خود را بخواند ده تومان به او می دهم , جعاله صحیح نیست.

مساله 2229 - اگر مالی را كه قرار می گذارد بدهد معین كند, مثلا بگوید هركس اسب مرا پیدا كند, این گندم را به او می دهم , لازم نیست بگوید آن گندم مال كجا است و قیمت آن چیست.

و اگر مال را معین نكند, مثلا بگوید كسی كه اسب مرا پیدا كنده ده من گندم به او می دهم لازم نیست خصوصیات آن را كاملا معین نماید.

مساله 2230 - اگر جاعل مزد معینی برای كار قرار ندهد, مثلا بگوید هر كس بچه مرا پیدا كند پولی به او می دهم و مقدار آن را معین نكند,چنانچه كسی آن عمل را انجام دهد, باید مزد او را به مقداری كه كار او در نظر مردم ارزش دارد بدهد.

مساله 2231 - اگر عامل پیش از قرارداد كار را انجام داده باشد یا بعد از قرارداد, به قصد اینكه پول نگیرد انجام دهد, حقی به مزدندارد.

مساله 2232 - پیش از آنكه عامل شروع به كار كند, جاعل می تواند جعاله را بهم بزند.

مساله 2233 - بعد از آنكه عامل شروع به كار كرد, اگر جاعل بخواهد جعاله را بهم بزند اشكال دارد.

مساله 2234 - عامل می تواند عمل را ناتمام بگذارد, ولی اگر تمام نكردن عمل اسباب ضرر جاعل شود, باید آن را تمام نماید.

مثلا اگركسی بگوید هر كس چشم مرا عمل كند

فلان مقدار به او می دهم و دكتر جراحی شروع به عمل كند, چنانچه طوری باشد كه اگر عمل را تمام نكند, چشم معیوب می شود, باید آن را تمام نماید و در صورتی كه ناتمام بگذارد, حقی به جاعل ندارد.

مساله 2235 - اگر عامل كار را ناتمام بگذارد, چنانچه آن كار مثل پیدا كردن اسب است كه تا تمام نشود, برای جاعل فائده ندارد, عامل نمی تواند چیزی مطالبه كند و همچنین است اگر جاعل مزد را برای تمام كردن عمل قرار بگذارد مثلا بگوید هركس لباس مرابدوزد ده تومان به او می دهم , ولی اگر مقصودش این باشد كه هر مقدار از عمل كه انجام گیرد, برای آن مقدار مزد بدهد, جاعل باید مزدمقداری را كه انجام شده به عامل بدهد, اگرچه احتیاط این است كه به طور مصالحه یكدیگر را راضی نمایند.

احكام مزارعه

مساله 2236 - مزارعه آن است كه مالك با زارع به این قسم معامله كند كه زمین را در اختیار او بگذارد تا زراعت كند و مقداری از حاصل آن را به مالك بدهد.

مساله 2237 - مزارعه چند شرط دارد: اول آنكه صاحب زمین به زارع بگوید زمین را برای زراعت به تو واگذار كردم , و زارع هم بگوید قبول كردم , یا بدون اینكه حرفی بزنند,مالك زمین را به زارع به قصد زراعت واگذار كند و زارع قبول نماید.

دوم صاحب زمین و زارع هر دو مكلف و عاقل باشند با قصد و اختیار خود مزارعه را انجام دهند و سفیه نباشند یعنی مال خود را دركارهای بیهوده مصرف نكنند.

سوم مالك و زارع از تمام حاصل زمین ببرند,

پس اگر مثلا شرط كنند كه آنچه اول یا آخر می رسد, مال یكی از آنان باشد, مزارعه باطل است.

چهارم سهم هر كدام نصف یا ثلث حاصل و مانند اینها باشد, پس اگر مالك بگوید در این زمین زراعت كن و هرچه می خواهی به من بده ,صحیح نیست , و همچنین است اگر مقدار معینی از حاصل را مثلا ده من فقط برای زارع یا مالك قرار دهند.

پنجم مدتی را كه باید زمین در اختیار زارع باشد معین كنند و باید مدت به قدری باشد كه در آن مدت بدست آمدن حاصل ممكن باشد, واگر اول مدت را روز معینی و آخر مدت را رسیدن حاصل قرار دهند كافی است.

ششم زمین قابل زراعت باشد, و اگر زراعت در آن ممكن نباشد اما بتوانند كاری كنند كه زراعت ممكن شود, مزارعه صحیح است.

هفتم اگر منظور هركدام آنان زراعت مخصوصی است , چیزی را كه زارع باید بكارد معین كنند, ولی اگر زراعت معینی را در نظر ندارند یازراعتی را كه هر دو در نظر دارند معلوم است , لازم نیست آن را معین نمایند.

هشتم مالك , زمین را معین كند, پس كسی كه چند قطعه زمین دارد و باهم تفاوت دارند, اگر به زارع بگوید: در یكی از این زمینها زراعت كن , و آن را معین نكند, بنابر احتیاط مزارعه باطل است.

نهم خرجی را كه هر كدام آنان باید بكند معین نمایند, ولی اگر خرجی را كه هر كدام باید بكند معلوم باشد لازم نیست آن را معین نمایند.

مساله 2238 - اگر مالك با زارع قرار بگذارد كه مقداری از حاصل برای او باشد

و بقیه را بین خودشان قسمت كنند, چنانچه بدانند كه بعداز برداشتن آن مقدار چیزی باقی می ماند, مزارعه صحیح است.

مساله 2239 - اگر مدت مزارعه تمام شود و حاصل بدست نیاید, چنانچه مالك راضی شود كه با اجاره یا بدون اجاره زراعت در زمین اوبماند و زارع هم راضی باشد مانعی ندارد, و اگر مالك راضی نشود, می تواند زارع را وادار كند كه زراعت را بچیند, و اگر برای چیدن زراعت ضرری به زارع برسد لازم نیست عوض آن را به او بدهد, ولی زارع اگرچه راضی شود كه به مالك چیزی بدهد نمی تواند مالك را مجبور كندكه زراعت در زمین او بماند.

مساله 2240 - اگر بواسطه پیش آمدی زراعت در زمین ممكن نباشد, مثلا آب از زمین قطع شود, مزارعه بهم می خورد, و اگر زارع بدون عذر زراعت نكند چنانچه زمین در تصرف او بوده و مالك در آن تصرفی نداشته است , باید اجاره آن مدت را به مقدار معمول به مالك بدهد.

مساله 2241 - اگر مالك و زارع صیغه خوانده باشند,بدون رضایت یكدیگر نمی توانند مزارعه را بهم بزنند, و بعید نیست كه اگر مالك به قصد مزارعه زمین را به كسی واگذار كند نیز بدون رضایت یكدیگر نمی توانند معامله را بهم بزنند, ولی اگر در ضمن معامله مزارعه شرط كرده باشند كه هر دو یا یكی از آنان حق بهم زدن معامله را داشته باشند, می توانند مطابق قراری كه گذاشته اند معامله را بهم بزنند.

مساله 2242 - اگر بعد از قرارداد مزارعه مالك یا زارع بمیرد, مزارعه بهم نمی خورد, و وارثشان به جای آنان

است , ولی اگر زارع بمیرد وقرارداد كرده باشند كه خود زارع زراعت را انجام دهد, مزارعه بهم می خورد, و چنانچه زراعت نمایان شده باشد باید سهم او را به ورثه اش بدهند و حقوق دیگری هم كه زارع داشته ورثه او, ارث می برند, ولی نمی توانند مالك را مجبور كنند كه زراعت در زمین او باقی بماند.

مساله 2243 - اگر بعد از زراعت بفهمند كه مزارعه باطل بوده , چنانچه تخم مال مالك بوده , حاصلی هم كه بدست می آید مال او است و بایدمزد زارع و مخارجی را كه كرده و كرایه گاو یا حیوان دیگری را كه مال زارع بوده و در آن زمین كار كرده به او بدهد, و اگر تخم مال زارع بوده زراعت هم مال او است و باید اجاره زمین و خرجهائی را كه مالك كرده و كرایه گاو یا حیوان دیگری كه مال او بوده و در آن زراعت كار كرده به او بدهد, و در هر دو صورت چنانچه مقدار استحقاق معمولی بیشتر از مقدار قرارداد باشد, دادن زیادی واجب نیست.

مساله 2244 - اگر تخم مال زارع باشد و بعد از زراعت بفهمند كه مزارعه باطل بوده چنانچه مالك و زارع راضی شوند كه با اجرت یابی اجرت زراعت در زمین بماند اشكال ندارد, و اگر مالك راضی نشود, پیش از رسیدن زراعت هم می تواند زارع را وادار كند كه زراعت رابچیند, و زارع اگرچه راضی شود چیزی به مالك بدهد, نمی تواند او را مجبور كند كه زراعت در زمین او بماند, و نیز مالك نمی تواند زارع رامجبور كند كه

اجاره بدهد و زراعت را در زمین خود باقی بگذارد.

مساله 2245 - اگر بعد از جمع كردن حاصل و تمام شدن مدت مزارعه , ریشه زراعت در زمین بماند و سال بعد دو مرتبه حاصل دهد, چنانچه مالك با زارع شرط اشتراك در ریشه نكرده باشد, حاصل سال دوم مال مالك زمین است.

احكام مساقات

مساله 2246 - اگر انسان با كسی به این قسم معامله كند كه درختهای میوه ای را كه میوه آن مال خود او است , یا اختیار میوه های آن با اواست تا مدت معینی به آن كس واگذار كند كه تربیت نماید و آب دهد و به مقداری كه قرار می گذارند از میوه آن بردارد, این معامله را مساقات می گویند.

مساله 2247 - معامله مساقات در درختهائی كه میوه نمی دهد مثل بید و چنار صحیح نیست , و در مثل درخت حنا كه از برگ آن استفاده می كنند اشكال دارد, ولی معامله به عنوان جعاله باشد در هر دو قسم صحیح است.

مساله 2248 - در معامله مساقات لازم نیست صیغه بخوانند بلكه اگر صاحب درخت به قصد مساقات آن را واگذار كند و كسی كه كارمی كند به همین قصد مشغول كار شود معامله صحیح است.

مساله 2249 - مالك و كسی كه تربیت درختها را به عهده می گیرد, باید مكلف و عاقل باشند و كسی آنها را مجبور نكرده باشد, و نیز مالك باید سفیه نباشد یعنی مال خود را در كارهای بیهوده مصرف نكند.

مساله 2250 - مدت مساقات باید معلوم باشد, و اگر اول آن را معین كنند و آخر آن را موقعی قرار دهند كه

میوه آن سال بدست می آیدصحیح است.

مساله 2251 - باید سهم هر كدام نصف یا ثلث حاصل و مانند اینها باشد, و اگر قرار بگذارند كه مثلا صد من از میوه ها مال مالك و بقیه مال كسی باشد كه كار می كند معامله باطل است.

مساله 2252 - باید قرار معامله مساقات را پیش از ظاهر شدن میوه بگذارند, و اگر بعد از ظاهر شدن میوه و پیش از رسیدن آن قراربگذارند پس اگر كاری مانند آبیاری كه برای تربیت درخت لازم است باقی نمانده باشد, معامله صحیح نیست , اگرچه احتیاج به كاری مانندچیدن میوه و نگهداری آن داشته باشد, بلكه اگر كاری كه برای تربیت درخت لازم است باقی مانده باشد, صحت معامله محل اشكال است.

مساله 2253 - معامله مساقات در بوته خربزه وخیار ومانند اینها بنابر احتیاط صحیح نیست.

مساله 2254 - درختی كه از آب باران یا رطوبت زمین استفاده می كند و به آبیاری احتیاج ندارد, اگر به كارهای دیگر مانند بیل زدن وكود دادن محتاج باشد, معامله مساقات در آن صحیح است.

مساله 2255 - دو نفری كه مساقات كرده اند, با رضایت یكدیگر می توانند معامله را بهم بزنند.

و نیز اگر در ضمن قرارداد مساقات شرطكنند كه هر دو یا یكی از آنان حق بهم زدن معامله را داشته باشند, مطابق قراری كه گذاشته اند, بهم زدن معامله اشكال ندارد, و اگر در ضمن معامله مساقات شرطی كنند و آن شرط عملی نشود, كسی كه برای نفع او شرط كرده اند, می تواند معامله را بهم بزند.

مساله 2256 - اگر مالك بمیرد, معامله مساقات بهم نمی خورد و ورثه اش

به جای او هستند.

مساله 2257 - اگر كسی كه تربیت درختها به او واگذار شده بمیرد, چنانچه در عقد شرط نكرده باشند كه خودش آنها را تربیت كند,ورثه اش به جای او هستند, و چنانچه خودشان عمل را انجام ندهند و اجیر هم نگیرند, حاكم شرع از مال میت اجیر می گیرد و حاصل را بین ورثه میت و مالك قسمت می كند, و اگر قرار كرده باشند كه خود او درختها را تربیت نماید, با مردن او معامله بهم می خورد.

مساله 2258 - اگر شرط كند كه تمام حاصل برای مالك باشد, مساقات باطل است و میوه مال مالك می باشد, و كسی كه كار می كندنمی تواند مطالبه اجرت نماید, ولی اگر باطل بودن مساقات به جهت دیگر باشد, مالك باید مزد آبیاری و كارهای دیگر را به مقدار معمول به كسی كه درختها را تربیت كرده بدهد, ولی اگر مقدار معمول بیشتر از مقدار قرارداد باشد, دادن زیادی لازم نیست.

مساله 2259 - اگر زمینی را به دیگری واگذار كند كه در آن درخت بكارد و آنچه عمل می آید مال هر دو باشد, معامله باطل است , پس اگردرختها مال صاحب زمین بوده , بعد از تربیت , مال او است و باید مزد كسی كه آنها را تربیت كرده بدهد, و اگر مال كسی بوده كه آنها را تربیت كرده , بعد از تربیت هم مال او است و می تواند آنها را بكند, ولی گودالهائی را كه بواسطه كندن درختها پیدا شده باید پر كند و اجاره زمین را ازروزی كه درختها را كاشته به صاحب زمین بدهد, و مالك

هم می تواند او را مجبور نماید كه درختها را بكند, و اگر بواسطه كندن درخت , عیبی در آن پیدا شود, چیزی بر صاحب زمین نیست , بلی اگر خود صاحب زمین درختها را بكند و عیبی در آن پیدا شود باید تفاوت قیمت آن را به صاحب درخت بدهد و صاحب درخت نمی تواند او را مجبور كند كه بااجاره یا بدون اجاره درخت را در زمین باقی بگذارد, و همچنین صاحب زمین نمی تواند صاحب درختها را مجبور نماید كه با اجاره یا بدون اجاره درختها در زمین او بماند.

ممنوعین از تصرف - وكالت - قرض

كسانی كه از تصرف مال خود ممنوعند

مساله 2260 - بچه ای كه بالغ نشده شرعا نمی تواند در مال خود تصرف كند, ونشانه بالغ شدن یكی از سه چیز است: اول روئیدن موی درشت در زیر شكم بالای عورت.

دوم بیرون آمدن منی.

سوم تمام شدن پانزده سال قمری در مرد, و تمام شدن نه سال قمری در زن.

مساله 2261 - روئیدن موی درشت در صورت و پشت لب ودر سینه و زیر بغل و درشت شدن صدا و مانند اینها نشانه بالغ شدن نیست ,مگر انسان بواسطه اینها به بالغ شدن یقین كند.

مساله 2262 - دیوانه و مفلس یعنی كسی كه به جهت مطالبه طلبكاران از طرف حاكم شرع از تصرف در مال خود ممنوع است , و سفیه یعنی كسی كه مال خود را در كارهای بیهوده مصرف می كند, نمی توانند در مال خود تصرف نمایند.

مساله 2263 - كسی كه گاهی عاقل و گاهی دیوانه است , تصرفی كه در موقع دیوانگی در مال خود می كند صحیح نیست.

مساله 2264 - انسان می تواند در مرضی كه

به آن مرض از دنیا می رود و هر قدر از مال خود را به مصرف خود و عیال و مهمان و كارهائی كه اسراف شمرده نمی شود برساند, و اظهر این است كه اگر مال خود را به كسی ببخشد یا ارزانتر از قیمت بفروشد, اگرچه بیشتر از ثلث باشد وورثه هم اجازه ننمایند, تصرف او صحیح است.

احكام وكالت

وكالت آن است كه انسان كاری را كه می تواند در آن دخالت كند, به دیگری واگذار نماید تا از طرف او انجام دهد, مثلا كسی را وكیل كند كه خانه او را بفروشد یا زنی را برای او عقد نماید, پس آدم سفیه چون حق ندارد در مال خود تصرف كند, نمی تواند برای فروش آن كسی را وكیل نماید, و نیز چون نمی تواند هر كس برای مردم جعل قانون كند, كسی را وكیل كند كه برای مردم قانون جعل كند وكالت صحیح نیست.

مساله 2265 - در وكالت لازم نیست صیغه بخوانند, و اگر انسان به دیگری بفهماند كه او را وكیل كرده و او هم بفهماند قبول نموده , مثلا مال خود را به كسی بدهد كه برای او بفروشد و او مال را بگیرد وكالت صحیح است.

مساله 2266 - اگر انسان كسی را كه در شهر دیگر است وكیل نماید و برای او وكالت نامه بفرستد و او قبول كند, اگرچه وكالت نامه بعد ازمدتی برسد وكالت صحیح است.

مساله 2267 - موكل یعنی كسی كه دیگری را وكیل می كند و نیز كسی كه وكیل می شود, باید عاقل باشند و از روی قصد و اختیار اقدام كنندو در موكل بلوغ نیز

معتبر است.

مساله 2268 - كاری را كه انسان نمی تواند انجام دهد یا شرعا نباید انجام دهد, نمی تواند برای انجام آن از طرف دیگری وكیل شود, مثلاكسی كه در احرام حج است , چون نباید صیغه عقد زناشوئی را بخواند, نمی تواند برای خواندن صیغه از طرف دیگری وكیل شود.

مساله 2269 - اگر انسان كسی را برای انجام تمام كارهای خودش وكیل كند, صحیح است.

ولی اگر برای یكی از كارهای خود وكیل نماید وآن كار را معین نكند, وكالت صحیح نیست.

مساله 2270 - اگر وكیل را عزل كند یعنی از كار بر كنار نماید, بعد از آنكه خبر به او رسید نمی تواند آن كار را انجام دهد, ولی اگر پیش ازرسیدن خبر, آن كار را انجام داده باشد صحیح است.

مساله 2271 - وكیل می تواند از وكالت كناره كند اگرچه موكل غائب باشد.

مساله 2272 - وكیل نمی تواند برای انجام كاری كه به او واگذار شده دیگری را وكیل نماید, ولی اگر موكل به او اجازه داده باشد كه وكیل بگیرد, به هر طوری كه به او دستور داده می تواند رفتار نماید, پس اگر گفته باشد برای من وكیل بگیر, باید از طرف او وكیل بگیرد و نمی تواندكسی را از طرف خودش وكیل كند.

مساله 2273 - اگر وكیل با اجازه موكل كسی را از طرف او وكیل كند, نمی تواند آن وكیل را عزل نماید.

و اگر وكیل اول بمیرد یا موكل او راعزل كند, وكالت دومی باطل نمی شود.

مساله 2274 - اگر وكیل با اجازه موكل , كسی را از طرف خودش وكیل كند, موكل و وكیل اول می توانند آن

وكیل را عزل كنند و اگر وكیل اول بمیرد یا عزل شود, وكالت دومی باطل می شود.

مساله 2275 - اگر چند نفر را برای انجام كاری وكیل كند و به آنها اجازه دهد كه هر كدام به تنهائی در آن كار اقدام كنند, هر یك از آنان می تواند آن كار را انجام دهد, و چنانچه یكی از آنان بمیرد, وكالت دیگران باطل نمی شود, ولی اگر نگفته باشد كه باهم یا به تنهائی انجام دهند,یا گفته باشد كه باهم انجام دهند, نمی توانند به تنهائی اقدام نمایند, و در صورتی كه یكی از آنان بمیرد, وكالت دیگران باطل می شود.

مساله 2276 - اگر وكیل یا موكل بمیرد, وكالت باطل می شود, و نیز اگر چیزی كه برای تصرف در آن وكیل شده است از بین برود, مثلاگوسفندی كه برای فروش آن وكیل شده بمیرد, وكالت باطل می شود.

و اگر یكی از آنها دیوانه یا بیهوش شود, در زمان دیوانگی یا بیهوشی ,وكالت اثری ندارد, اما بطلان وكالت به نحوی كه بعد از برطرف شدن دیوانگی و بیهوشی نیز نتواند عمل را انجام دهد محل اشكال است.

مساله 2277 - اگر انسان كسی را برای كاری وكیل كند و چیزی برای او قرار بگذارد, بعد از انجام آن كار, چیزی را كه قرار گذاشته باید به او بدهد.

مساله 2278 - اگر وكیل در نگهداری مالی كه در اختیار او است كوتاهی نكند و غیر از تصرفی كه به او اجازه داده اند, تصرف دیگری در آن ننماید و اتفاقا آن مال از بین برود, نباید عوض آن را بدهد.

مساله 2279 - اگر وكیل در نگهداری مالی

كه در اختیار او است كوتاهی كند, یا غیر از تصرفی كه به او اجازه داده اند تصرف دیگری در آن بنماید و آن مال از بین برود, ضامن است.

پس اگر لباسی را كه گفته اند بفروش , بپوشد, و آن لباس تلف شود, باید عوض آن را بدهد.

مساله 2280 - اگر وكیل غیر از تصرفی كه به او اجازه داده اند, تصرف دیگری در مال بكند, مثلا لباسی را كه گفته اند بفروش , بپوشد, و بعداتصرفی را كه به او اجازه داده اند بنماید, آن تصرف صحیح است.

احكام قرض

قرض دادن از كارهای مستحبی است كه در آیات قرآن و اخبار, راجع به آن زیاد سفارش شده است , از پیغمبر اكرم (ص) روایت شده كه هركس به برادر مسلمان خود قرض بدهد مال او زیاد می شود و ملائكه بر او رحمت می فرستند, و اگر با بدهكار خود مدارا كند, بدون حساب وبه سرعت از صراط می گذرد.

وكسی كه برادر مسلمانش از او قرض بخواهد و ندهد, بهشت بر او حرام می شود.

مساله 2281 - در قرض لازم نیست صیغه بخوانند بلكه اگر چیزی را به نیت قرض به كسی بدهد و او هم به همین قصد بگیرد, صحیح است.

مساله 2282 - هر وقت بدهكار بدهی خود را بدهد, طلبكار باید قبول نماید.

مساله 2283 - اگر در صیغه قرض برای پرداخت آن مدتی قرار دهند, احتیاط واجب آن است كه طلبكار پیش از تمام شدن آن مدت , طلب خود را مطالبه نكند, ولی اگر مدت نداشته باشد, طلبكار هر وقت بخواهد می تواند طلب خود را مطالبه نماید.

مساله 2284 - اگر

طلبكار طلب خود را مطالبه كند, چنانچه بدهكار بتواند بدهی خود را بدهد, باید فورا آن را بپردازد, و اگر تاخیربیندازد گناهكار است.

مساله 2285 - اگر بدهكار غیر از خانه ای كه در آن نشسته و اثاثیه منزل و چیزهای دیگری كه به آنها احتیاج دارد, چیزی نداشته باشد,طلبكار نمی تواند طلب خود را از او مطالبه نماید, بلكه باید صبر كند تا بتواند بدهی خود را بدهد.

مساله 2286 - كسی كه بدهكار است و نمی تواند بدهی خود را بدهد, چنانچه بتواند كاسبی كند, واجب است كسب كند و بدهی خود رابدهد.

مساله 2287 - كسی كه دسترسی به طلبكار خود ندارد, چنانچه امید نداشته باشد كه او را پیدا كند, باید طلب او را به فقیر بدهد, و بنابراحتیاط از حاكم شرع اجازه بگیرد, و اگر طلبكار او سید نباشد, احتیاط مستحبی آن است كه طلب او را به سید فقیر ندهد.

مساله 2288 - اگر مال میت بیشتر از خرج واجب كفن و دفن و بدهی او نباشد, باید مالش را به همین مصرفها برسانند و به وارث او چیزی نمی رسد.

مساله 2289 - اگر كسی مقداری سكه طلا یا نقره قرض كند و قیمت آن كم شود, چنانچه همان مقدار را كه گرفته پس بدهد كافی است , و اگرقیمت آن زیادتر گردد لازم است همان مقدار را كه گرفته بدهد, ولی در هر دو صورت اگر بدهكار و طلبكار به غیر آن راضی شوند اشكال ندارد.

مساله 2290 - اگر مالی را كه قرض كرده از بین نرفته باشد و صاحب مال , آن را مطالبه كند, لازم نیست كه بدهكار همان مال

را به اوبدهد.

مساله 2291 - اگر كسی كه قرض می دهد شرط كند كه زیادتر از مقداری كه می دهد بگیرد, مثلا یك من گندم بدهد و شرط كند كه یك من و پنج سیر بگیرد, یا ده تخم مرغ بدهد كه یازده تا بگیرد, ربا و حرام است.

بلكه اگر قرار بگذارد كه بدهكار كاری برای او انجام دهد یا چیزی را كه قرض كرده با مقداری جنس دیگر پس دهد, مثلا شرط كند یك تومانی را كه قرض كرده با یك كبریت پس دهد, ربا و حرام است.

ونیز اگر با او شرط كند كه چیزی را كه قرض می گیرد به طور مخصوصی پس دهد, مثلا مقداری طلا نساخته به او بدهد و شرط كند كه ساخته پس بگیرد, باز هم ربا و حرام می باشد.

ولی اگر بدون اینكه شرط كند, خود بدهكار زیادتر از آنچه قرض كرده پس بدهد اشكال ندارد بلكه مستحب است.

مساله 2292 - ربا دادن مثل ربا گرفتن حرام است , و كسی كه قرض ربائی گرفته مالك آن می شود و می تواند در آن تصرف كند, ولی طلبكار حق مطالبه مقدار زیادی كه ربا است ندارد.

مساله 2293 - اگر گندم یا چیزی مانند آن را به طور قرض ربائی بگیرد و با آن زراعت كند, حاصلی كه از آن بدست می آید مالك می شودو می تواند تصرف كند.

مساله 2294 - اگر لباسی را بخرد و بعدا از پولی كه به قرض ربائی گرفته , یا از پول حلالی كه مخلوط با ربا است به صاحب لباس بدهد,پوشیدن آن لباس و نماز خواندن با آن اشكال ندارد.

ولی اگر

به فروشنده بگوید كه این لباس را با این پول می خرم , پوشیدن آن لباس درصورت مخلوط بودن با ربا حرام است , و نماز هم با آن به تفصیلی كه در لباس نمازگزار بیان شده باطل است.

مساله 2295 - اگر انسان مقداری پول به تاجر بدهد كه در شهر دیگر از طرف او كمتر بگیرد, اشكال ندارد, و این را صرف برات می گویند.

مساله 2296 - اگر مقداری پول به كسی بدهد كه بعد از چند روز در شهر دیگر زیادتر بگیرد, مثلا نهصد و نود تومان بدهد كه بعد از ده روزدر شهر دیگر هزار تومان بگیرد, ربا و حرام است , ولی اگر كسی كه زیادی را می گیرد, در مقابل زیادی , جنس بدهد یا عملی انجام دهد, درصورتی كه شرط در ضمن قرض نباشد اشكال ندارد.

و اما در اسكناسهای معمولی كه از قسم شمردنیها است , ریال ایرانی را به دینار عراقی بفروشد كه خریدار دینار عراقی را در شهر دیگر بدهد و قیمت دینارها در آن شهر زیادتر از ریالی باشد كه به او داده عیبی ندارد.

مساله 2297 - اگر كسی از دیگری طلبی دارد كه از جنس طلا و نقره یا كشیمنی و پیمانه ای نیست می تواند آن را به شخص بدهكار یا دیگری به كمتر فروخته و وجه آن را نقدا بگیرد, بنابر این در زمان حاضر برات یا سفته هائی كه طلبكار از بدهكار گرفته است می تواند آنها را به بانك یا به شخص دیگر به كمتر از طلب خود - كه در عرف آن را نزول كردن گویند - بفروشد و باقی

وجه را نقدا بگیرد, زیرا كه اسكناسهای معمولی با وزن و پیمانه معامله نمی شود.

احكام حواله - رهن - ضامن

احكام حواله دادن

مساله 2298 - اگر انسان طلبكار خود را حواله بدهد كه طلب خود را از دیگری بگیرد و طلبكار قبول نماید, بعد از آنكه حواله با شرایطی كه بعدا گفته می شود درست شد, كسی كه به او حواله شده بدهكار می شود, و دیگر طلبكار نمی تواند طلبی را كه دارد از بدهكار اولی مطالبه نماید.

مساله 2299 - بدهكار و طلبكار باید مكلف و عاقل باشند و كسی آنها را مجبور نكرده باشد, و نیز باید سفیه نباشند, یعنی مال خود را دركارهای بیهوده مصرف نكنند, و معتبر است نیز بدهكار و طلبكار مفلس نباشند, ولی اگر حواله بر شخص بری ء باشد حواله دهنده اگرچه مفلس باشد اشكال ندارد.

مساله 2300 - حواله دادن بر كسی كه بدهكار نیست , در صورتی صحیح است كه او قبول كند, و نیز اگر انسان بخواهد به كسی كه جنسی بدهكار است جنس دیگری حواله دهد مثلا به كسی كه جو بدهكار است گندم حواله دهد, تا او قبول نكند حواله صحیح نیست.

مساله 2301 - موقعی كه انسان حواله می دهد باید بدهكار باشد, پس اگر بخواهد از كسی قرض كند تا وقتی از او قرض نكرده بنابر احتیاط واجب نمی تواند او را به كسی حواله دهد كه آنچه را بعدا قرض می دهد از آن كس بگیرد.

مساله 2302 - حواله دهنده و طلبكار باید مقدار حواله و جنس آن را بدانند, پس اگر مثلا ده من گندم و ده تومان پول به یك نفر بدهكارباشد و به او بگوید یكی

از دو طلب خود را از فلانی بگیر و آن را معین نكند, حواله درست نیست.

مساله 2303 - اگر بدهی واقعا معین باشد ولی بدهكار و طلبكار در موقع حواله دادن مقدار آن یا جنس آن را ندانند, حواله صحیح است ,مثلا اگر طلب كسی را در دفتر نوشته باشد وپیش از دیدن دفتر حواله بدهد و بعد دفتر را ببیند و به طلبكار مقدار طلبش را بگوید, حواله صحیح می باشد.

مساله 2304 - طلبكار می تواند حواله را قبول نكند اگرچه كسی كه به او حواله شده فقیر نباشد و در پرداختن حواله هم كوتاهی ننماید.

مساله 2305 - اگر كسی كه به حواله دهنده بدهكار نیست , حواله را قبول كند, پیش از پرداختن حواله نمی تواند مقدار حواله را از حواله دهنده بگیرد, و اگر طلبكار طلب خود را به مقدار كمتر صلح كند, كسی كه بری ء بوده وحواله را قبول كرده فقط همان مقدار را می تواند ازحواله دهنده مطالبه نماید.

مساله 2306 - بعد از آنكه حواله درست شد, حواله دهنده و كسی كه به او حواله شده نمی تواند حواله را بهم بزنند, و هرگاه كسی كه به اوحواله شده در موقع حواله فقیر نباشد اگرچه بعدا فقیر شود طلبكار نیز نمی تواند حواله را بهم بزند, و همچنین است اگر موقع حواله فقیر باشدو طلبكار بداند فقیر است , ولی اگر نداند فقیر است و بعد بفهمد اگرچه در آن وقت مالدار شده باشد طلبكار می تواند حواله را بهم بزند و طلب خود را از حواله دهنده بگیرد.

مساله 2307 - اگر بدهكار و طلبكار و كسی كه به

او حواله شده , یا یكی از آنان برای خود حق بهم زدن حواله را قرار دهند, مطابق قراری كه گذاشته اند می توانند حواله را بهم بزنند.

مساله 2308 - اگر حواله دهنده خودش طلب طلبكار را بدهد, چنانچه به خواهش كسی كه به او حواله شد و مدیون حواله دهنده بوده داده است می تواند چیزی را كه داده از او بگیرد, و اگر بدون خواهش و یا خواهش او اداء به نحو تبرعی باشد یا اینكه مدیون حواله دهنده نبوده نمی تواند چیزی را كه داده از او مطالبه نماید.

احكام رهن

مساله 2309 - رهن آن است كه بدهكار مقداری از مال خود را نزد طلبكار بگذارد كه اگر طلب او را ندهد, طلبش را از آن مال بدست آورد.

مساله 2310 - در رهن لازم نیست صیغه بخوانند, و همین قدر كه بدهكار مال خود را به قصد گرو به طلبكار بدهد و طلبكار به همین قصدبگیرد رهن صحیح است.

مساله 2311 - گرو دهنده و كسی كه مال را گرو می گیرد باید مكلف و عاقل باشند و كسی آنها را مجبور نكرده باشد, و نیز باید گرو دهنده مفلس و سفیه نباشد, و معنای مفلس و سفیه در مساله (2262) گذشت.

مساله 2312 - انسان مالی را می تواند گرو بگذارد كه شرعا بتواند در آن تصرف كند, و اگر مال كس دیگری را با اجاره او گرو بگذاردصحیح است.

مساله 2313 - چیزی را كه گرو می گذارند, باید خرید و فروش آن صحیح باشد, پس اگر شراب و مانند آن را گرو بگذارند درست نیست.

مساله 2314 - استفاده چیزی را كه گرو می

گذارند, مال كسی است كه آن را گرو گذاشته است.

مساله 2315 - طلبكار نمی تواند مالی را كه گرو گرفته , بدون اجازه بدهكار ملك كسی كند, مثلا ببخشد یا بفروشد, ولی اگر آن را ببخشد یابفروشد بعد بدهكار اجازه نماید اشكال ندارد.

مساله 2316 - اگر طلبكاری چیزی را كه گرو برداشته با اجازه بدهكار بفروشد, پول آن هم مثل خود مال , گرو می باشد, و همچنین است در صورتی كه بی اجازه او بفروشد و بعد بدهكار امضا كند یا آنكه خود بدهكار آن چیز را با اجازه طلبكار بفروشد كه عوض آن گرو باشد, ودر صورتی كه بی اجازه او باشد, آن چیز به گرو بودن خود باقی می ماند.

مساله 2317 - اگر موقعی كه باید بدهی خود را بدهد, طلبكار مطالبه كند و او ندهد, طلبكار در صورتی كه وكالت در فروش داشته باشدمی تواند مالی را كه گرو برداشته بفروشد و طلب خود را بردارد, و در صورتی كه وكالت نداشته باشد لازم است از بدهكار اجازه بگیرد, و اگردسترسی به او نداشته باید برای فروش آن از حاكم شرع اجازه بگیرد, و در هر دو صورت اگر زیادی داشته باشد باید زیادی را به بدهكاربدهد.

مساله 2318 - اگر بدهكار غیر از خانه ای كه در آن نشسته و چیزهای كه مانند اثاثیه , محل احتیاج او است , چیز دیگری نداشته باشد,طلبكار نمی تواند طلب خود را از او مطالبه كند, ولی اگر مالی را كه گرو گذاشته اگرچه خانه و اثاثیه باشد, طلبكار می تواند بفروشد و طلب خود را بردارد.

احكام ضامن شدن

مساله 2319 - اگر انسان بخواهد ضامن

شود كه بدهی كسی را بدهد, ضامن شدن او در صورتی صحیح است كه به هر لفظی اگرچه عربی نباشد یا به عملی به طلبكار بفهماند كه من ضامن شده ام طلب تو را بدهم , و طلبكار هم رضایت خود را بفهماند, و راضی بودن بدهكار شرطنیست.

مساله 2320 - ضامن وطلبكار باید مكلف وعاقل باشند وكسی هم آنها را مجبور نكرده باشد, و نیز باید سفیه نباشند, و طلبكار هم مفلس نباشد, ولی این شرطها در بدهكار نیست , مثلا اگر كسی ضامن شود كه بدهی بچه یا دیوانه را بدهد صحیح است.

مساله 2321 - هرگاه كسی كه ضمانت می نماید چنین بگوید: اگر بدهكار قرض تو را نداد من می دهم , به این معنی كه بالفعل عهده دار قرض شود كه در صورت ندادن بدهكار, از عهده برآید, بعید نیست ضمان صحیح باشد, و طلبكار در صورت ندادن بدهكار, بتواند از ضامن مطالبه نماید.

مساله 2322 - اگر كسی بخواهد از دیگری قرض كند و شخصی به قرض دهنده بگوید كه من ضامن قرض هستم , در صورتی كه قرض گیرنده ادا نكند بعید نیست طلبكار بتواند از ضامن مطالبه كند.

مساله 2323 - در صورتی انسان می تواند ضامن شود كه طلبكار و بدهكار و جنس بدهی همه در واقع و نفس الامر معین باشد, پس اگر دونفر از كسی طلبكار باشند و انسان بگوید من ضامن هستم كه طلب یكی از شماها را بدهم , چون معین نكرده كه طلب كدام را می دهد, ضامن شدن او باطل است.

و نیز اگر كسی از دو نفر طلبكار باشد و انسان بگوید من ضامن

هستم كه بدهی یكی از آن دو نفر را به تو بدهم , چون معین نكرده كه بدهی كدام را می دهد, ضامن شدن او باطل می باشد.

و همچنین اگر كسی از دیگری مثلا ده من گندم و ده تومان پول طلبكار باشد وانسان بگوید من ضامن یكی از دو طلب تو هستم و معین نكند كه ضامن گندم است یا ضامن پول , صحیح نیست.

مساله 2324 - اگر طلبكار طلب خود را به ضامن ببخشد, ضامن نمی تواند از بدهكار چیزی بگیرد, و اگر مقداری از آن را ببخشد نمی تواندآن مقدار را مطالبه نماید.

مساله 2325 - اگر انسان ضامن شود كه بدهی كسی را بدهد, نمی تواند از ضامن شدن خود برگردد.

مساله 2326 - ضامن و طلبكار - بنابر احتیاط - نمی توانند شرط كنند كه هر وقت بخواهند ضامن بودن ضامن را بهم بزنند.

مساله 2327 - هرگاه انسان در موقع ضامن شدن بتواند طلب طلبكار را بدهد اگرچه بعد فقیر شود, طلبكار نمی تواند ضامن بودن او را بهم زند و طلب خود را از بدهكار اول مطالبه نمایϬ و همچنین است اگر در آن موقع نتواند طلب او را بدهد ولی طلبكار بداند و به ضامن شدن اوراضی شود.

مساله 2328 - اگر انسان در موقعی كه ضامن می شود نتواند طلب طلبكار را بدهد و طلبكار عدم توانائی او را نمی دانسته بخواهد ضامن بودن او را بهم بزند, اشكال ندارد, ولی در صورتی كه ضامن پیش از اینكه طلبكار ملتفت شود قدرت پیدا كرده باشد, بهم زدن جایزنیست.

مساله 2329 - اگر كسی بدون اجازه بدهكار ضامن شود كه بدهی او

را بدهد, نمی تواند چیزی از او بگیرد.

مساله 2330 - اگر كسی با اجازه بدهكار ضامن شود كه بدهی او را بدهد, می تواند مقداری را كه ضامن شده پس از دادن از او مطالبه نماید,ولی اگر بجای جنسی كه بدهكار بوده جنس دیگری به طلبكار او بدهد, نمی تواند چیزی را كه داده از او مطالبه نماید, مثلا اگر ده من گندم بدهكار باشد و ضامن ده من برنج بدهد, نمی تواند برنج را از او مطالبه نماید, ولی ظاهر آن است كه ده من گندم را می تواند مطالبه كند, اما اگرخودش راضی شود كه برنج بدهد اشكال ندارد.

احكام كفالت - ودیعه - عاریه

كفالت

مساله 2331 - كفالت آن است كه انسان متعهد شود كه هر وقت طلبكار بدهكار را خواست , به دست او بدهد, و به كسی كه اینطور متعهدمی شود كفیل می گویند.

مساله 2332 - كفالت در صورتی صحیح است كه كفیل به هر لفظی اگرچه عربی نباشد یا به عملی به طلبكار بفهماند كه من متعهدم هر وقت بدهكار خودرا بخواهی , به دست تو بدهم , وطلبكار هم قبول نماید.

مساله 2333 - كفیل باید مكلف و عاقل باشد و او را در كفالت مجبور نكرده باشند و بتواند كسی را كه كفیل او شده حاضر نماید.

مساله 2334 - یكی از پنج چیز, كفالت را بهم می زند: اول: كفیل , بدهكار را به دست طلبكار بدهد.

دوم: طلب طلبكار داده شود.

سوم: طلبكار از طلب خود بگذرد.

چهارم: بدهكار بمیرد.

پنجم: طلبكار كفیل را از كفالت آزاد كند.

مساله 2335 - اگر كسی به زور بدهكار را از دست طلبكار رها كند, چنانچه طلبكار دسترسی به او نداشته

باشد, كسی كه بدهكار را رهاكرده , باید او را بدست طلبكار بدهد.

احكام ودیعه (امانت)

مساله 2336 - اگر انسان مال خود را به كسی بدهد و بگوید نزد تو امانت باشد, و او هم قبول كند, یا بدون اینكه حرفی بزنند صاحب مال بفهماند كه مال را برای نگهداری به او می دهد و او هم به قصد نگهداری كردن بگیرد, باید به احكام ودیعه و امانت داری كه بعدا گفته می شودعمل نماید.

مساله 2337 - امانت دار و كسی كه مال را امانت می گذارد باید هر دو عاقل باشند, پس اگر انسان مالی را پیش دیوانه امانت بگذارد, یادیوانه مالی را پیش كسی امانت بگذارد صحیح نیست.

ولی جایز است بچه ممیز با اذن ولی مالش را نزد كسی امانت بگذارد و همچنین جایزاست مال دیگری را با اذنش نزد كسی امانت بگذارد, و امانت گذاشتن نزد بچه ممیز عیبی ندارد اگرچه ولی اجازه نداده باشد.

مساله 2338 - اگر از بچه ای چیزی را بدون اذن صاحبش به طور امانت قبول كند, باید آن را به صاحبش بدهد, و اگر آن چیز مال خود بچه است و ولی در امانت گذاشتن بچه اجازه نداده باشد لازم است آن مال را به ولی او برساند, و چنانچه در رساندن مال به آنان كوتاهی كند وتلف شود, باید عوض آن را بدهد, و همچنین است حال اگر امانت گذار دیوانه باشد.

مساله 2339 - كسی كه نمی تواند امانت را نگهداری نماید, در صورتی كه امانت گذار ملتفت حال او نباشد بنابر احتیاط واجب باید قبول نكند.

مساله 2340 - اگر انسان به صاحب مال بفهماند كه برای نگهداری

مال او حاضر نیست , چنانچه او مال را بگذارد و برود و آن مال تلف شود, كسی كه امانت را قبول نكرده ضامن نیست , ولی احتیاط مستحب آن است كه اگر ممكن باشد آن را نگهداری نماید.

مساله 2341 - كسی كه چیزی را امانت می گذارد, هر وقت بخواهد می تواند آن را پس بگیرد, و كسی هم كه امانت را قبول می كند, هر وقت بخواهد می تواند آن را به صاحبش برگرداند.

مساله 2342 - اگر انسان از نگهداری امانت منصرف شود و ودیعه را بهم بزند, باید هرچه زودتر مال را به صاحب آن یا وكیل یا ولی صاحبش برساند یا به آنان خبر دهد كه به نگهداری حاضر نیست , و اگر بدون عذر, مال را به آنان نرساند و خبر ندهد, چنانچه مال تلف شود, باید عوض آن را بدهد.

مساله 2343 - كسی كه امانت را قبول می كند اگر برای آن , جای مناسبی ندارد, باید جای مناسب تهیه نماید وطوری آن را نگهداری كند كه مردم نگویند در نگهداری آن كوتاهی نموده است , و اگر در جائی كه مناسب نیست بگذارد و تلف شود, باید عوض آن را بدهد.

مساله 2344 - كسی كه امانت را قبول می كند, اگر در نگهداری آن كوتاهی نكند و تعدی - یعنی زیاده روی - هم ننماید و اتفاقا آن مال تلف شود, ضامن نیست , ولی اگر آن را در جائی بگذارد كه مامون از آن نباشد كه ظالمی بفهمد و آن را ببرد, چنانچه تلف شود باید عوض آن را به صاحبش بدهد.

مساله 2345 - اگر صاحب مال

برای نگهداری مال خود جائی را معین كند و به كسی كه امانت را قبول كرده بگوید كه: باید مال را در اینجاحفظ كنی و اگر احتمال هم بدهی كه از بین برود نباید آن را به جای دیگر ببری , نمی تواند آن را به جای دیگر ببرد, و اگر به جای دیگر ببرد وتلف شود, ضامن است.

مساله 2346 - اگر صاحب مال برای نگهداری مال خود جائی را معین كند, و كسی كه امانت را قبول كرده بداند آن محل در نظر صاحب مال خصوصیتی نداشته بلكه یكی از موارد حفظ آن بوده , می تواند آن را به جای دیگری كه مال در آنجا محفوظتر یا مثل محل اولی است ببرد, وچنانچه مال در آنجا تلف شود ضامن نیست.

مساله 2347 - اگر صاحب مال دیوانه شود, كسی كه امانت را قبول كرده باید فورا امانت را به ولی او برساند و یا به ولی او خبر دهد, و اگربدون عذر شرعی مال را به ولی او ندهد و از خبر دادن هم كوتاهی كند و مال تلف شود باید عوض آن را بدهد.

مساله 2348 - اگر صاحب مال بمیرد, امانت دار باید مال را به وارث او برساند یا به وارث او خبر دهد, وچنانچه مال را به وارث او ندهد و ازخبر دادن هم كوتاهی كند و مال تلف شود ضامن است , ولی اگر برای آنكه می خواهد بفهمد كسی كه می گوید من وارث میتم راست می گویدیا نه , یا میت وارث دیگری دارد یا نه , مال را ندهد و از خبر دادن هم كوتاهی كند و

مال تلف شود ضامن نیست.

مساله 2349 - اگر صاحب مال بمیرد و چند وارث داشته باشد كسی كه امانت را قبول كرده باید مال را به همه ورثه بدهد, یا به كسی بدهد كه همه آنان گرفتن مال را به او واگذار كرده اند, پس اگر بدون اجازه دیگران تمام مال را به یكی از ورثه بدهد, ضامن سهم دیگران است.

مساله 2350 - اگر كسی كه امانت را قبول كرده بمیرد یا دیوانه شود, وارث یا ولی او باید هرچه زودتر به صاحب مال اطلاع دهد یا امانت رابه او برساند.

مساله 2351 - اگر امانت دار نشانه های مرگ را در خود ببیند, چنانچه ممكن است باید امانت را به صاحب آن یا وكیل او برساند, و اگرممكن نیست باید آن را به حاكم شرع بدهد, و چنانچه به حاكم شرع دسترسی ندارد در صورتی كه وارث او امین است و از امانت اطلاع داردلازم نیست وصیت كند, و گرنه باید وصیت كند و شاهد بگیرد و به وصی و شاهد اسم صاحب مال و جنس و خصوصیات مال و محل آن رابگوید.

مساله 2352 - اگر امانت دار نشانه های مرگ را در خود ببیند و به وظیفه ای كه در مساله پیش گفته شد عمل نكند, چنانچه آن امانت از بین برود باید عوضش را بدهد, اگرچه در نگهداری آن كوتاهی نكرده باشد و مرض او خوب شود یا بعد از مدتی پشیمان شود و وصیت كند.

احكام عاریه

مساله 2353 - عاریه آن است كه انسان مال خود را به دیگری بدهد كه از آن استفاده كند و در عوض , چیزی از او نگیرد.

مساله

2354 - لازم نیست در عاریه صیغه بخوانند, و اگر مثلا لباس را به قصد عاریه به كسی بدهد و او هم به همین قصد بگیرد, عاریه صحیح است.

مساله 2355 - عاریه دادن چیز غصبی و چیزی كه مال انسان است ولی منفعت آن را به دیگری واگذار كرده مثلا آن را اجاره داده , درصورتی صحیح است كه مالك چیز غصبی یا كسی كه آن چیز را اجاره كرده , به عاریه دادن راضی باشد.

مساله 2356 - چیزی را كه منفعتش مال انسان است مثلا آن را اجاره كرده می تواند عاریه بدهد, ولی اگر در اجاره شرط كرده باشند كه خودش از آن استفاده كند, نمی تواند آن را به دیگری عاریه دهد.

مساله 2357 - اگر دیوانه و بچه و مفلس و سفیه مال خود را عاریه بدهند, صحیح نیست , اما اگر ولی در صورتی كه مصلحت بداند مال كسی را كه بر او ولایت دارد عاریه دهد, اشكال ندارد, و همچنین است اگر خود بچه با اجازه ولی مال خود را عاریه دهد.

مساله 2358 - اگر در نگهداری چیزی كه عاریه كرده كوتاهی نكند و در استفاده از آن زیاده روی هم ننماید و اتفاقا آن چیز تلف شود,ضامن نیست , ولی چنانچه شرط كنند كه اگر تلف شود عاریه كننده ضامن باشد یا چیزی را كه عاریه كرده طلا و نقره باشد, باید عوض آن رابدهد.

مساله 2359 - اگر طلا و نقره را عاریه نماید و شرط كند كه اگر تلف شود ضامن نباشد, چنانچه تلف شود ضامن نیست.

مساله 2360 - اگر عاریه دهنده بمیرد, عاریه گیرنده باید چیزی را

كه عاریه كرده به ورثه او بدهد.

مساله 2361 - اگر عاریه دهنده طوری شود كه شرعا نتواند در مال خود تصرف كند مثلا دیوانه شود, عاریه كننده باید مالی را كه عاریه كرده به ولی او بدهد.

مساله 2362 - كسی كه چیزی عاریه داده هر وقت بخواهد می تواند آن را پس بگیرد, و كسی هم كه عاریه كرده هر وقت بخواهد می تواندآن را پس دهد.

مساله 2363 - عاریه دادن چیزی كه استفاده حلال ندارد مثل آلات لهو و قمار باطل است , واما عاریه دادن چیزی كه منفعت حلال داردمثل عاریه دادن ظرف طلا و نقره به جهت زینت نمودن جایز است.

مساله 2364 - عاریه دادن گوسفند برای استفاده از شیر و پشم آن و عاریه دادن حیوان نر برای كشیدن بر ماده صحیح است.

مساله 2365 - اگر چیزی را كه عاریه كرده به مالك یا وكیل یا ولی او بدهد و بعد آن چیز تلف شود, عاریه كننده ضامن نیست , ولی اگربدون اجازه صاحب مال یا وكیل یا ولی او آن را به جائی ببرد كه صاحبش معمولا به آنجا می برده , مثلا اسب را در اصطبلی كه صاحبش برای آن درست كرده ببندد و بعد تلف شود, یا كسی آن را تلف كند, ضامن است.

مساله 2366 - اگر چیز نجس را برای كاری كه شرط آن پاكی است عاریه دهد, مثلا ظرف نجس را عاریه دهد كه در آن غذا بخورند, بایدنجس بودن آن را به كسی كه عاریه می كند بگوید, و اما اگر لباس نجس را برای نماز خواندن عاریه دهد لازم نیست نجس بودنش را اطلاع

دهد.

مساله 2367 - چیزی را كه عاریه كرده , بدون اجازه صاحب آن نمی تواند به دیگری اجاره یا عاریه دهد.

مساله 2368 - اگر چیزی را كه عاریه كرده , با اجازه صاحب آن به دیگری عاریه دهد, چنانچه كسی كه اول آن چیز را عاریه كرده بمیرد یادیوانه شود, عاریه دومی باطل نمی شود.

مساله 2369 - اگر بداند مالی را كه عاریه كرده غصبی است باید آن را به صاحبش برساند و نمی تواند به عاریه دهنده بدهد.

مساله 2370 - اگر مالی را كه می داند غصبی است عاریه كند و از آن استفاده ای ببرد و در دست او از بین برود, مالك می تواند عوض مال وعوض استفاده ای را كه عاریه كننده برده از او یا از كسی كه مال را غصب كرده مطالبه كند, و اگر از عاریه كننده بگیرد, او نمی تواند چیزی راكه به مالك می دهد از عاریه دهنده مطالبه نماید.

مساله 2371 - اگر نداند مالی را كه عاریه كرده غصبی است و در دست او از بین برود, چنانچه صاحب مال عوض آن را از او بگیرد, او هم می تواند آنچه را به صاحب مال داده از عاریه دهنده مطالبه نماید, ولی اگر چیزی را كه عاریه كرده طلا و نقره باشد یا عاریه دهنده با او شرطكرده باشد كه اگر آن چیز از بین برود عوضش را بدهد, نمی تواند عوض آن را كه به صاحب مال می دهد از عاریه دهنده مطالبه نماید.

نكاح - شیردادن - طلاق

احكام نكاح (ازدواج)

بواسطه عقد ازدواج , زن به مرد حلال می شود و آن بر دو قسم است: دائم و غیر دائم

(ازدواج موقت).

عقد دائم آن است كه مدت زناشوئی درآن معین نشود و همیشگی باشد, و زنی را كه به این قسم عقد می كنند دائمه گویند.

و عقد غیر دائم آن است كه مدت زناشوئی در آن معین شود,مثلا زن را به مدت یك ساعت یا یك روز یا یك ماه یا یك سال یا بیشتر عقد نمایند, ولی بنابر احتیاط مدت باید از عمر زن و شوهر زیادترنباشد, و زنی را كه به این قسم عقد كنند متعه و صیغه می نامند.

احكام عقد

مساله 2372 - در زناشوئی چه دائم و چه غیر دائم باید صیغه خوانده شود, و تنها راضی بودن زن و مرد كافی نیست , و صیغه عقد را یا خودزن و مرد می خوانند یا دیگری را وكیل می كنند كه از طرف آنان بخواند.

مساله 2373 - وكیل لازم نیست مرد باشد, زن هم می تواند برای خواندن صیغه عقد از طرف دیگری وكیل شود.

مساله 2374 - زن و مرد تا یقین نكنند كه وكیل آنها صیغه را خوانده است نمی توانند به یكدیگر نگاه محرمانه نمایند, و گمان به اینكه وكیل صیغه را خوانده است كفایت نمی كند, ولی اگر وكیل بگوید صیغه را خوانده ام كافی است.

مساله 2375 - اگر زنی كسی را وكیل كند كه مثلا ده روزه او را به عقد مردی درآورد و ابتدای ده روز را معین نكند, آن وكیل می تواند هروقت كه بخواهد او را ده روزه به عقد آن مرد درآورد, ولی اگر معلوم باشد كه زن روز یا ساعت معینی را قصد كرده , باید صیغه را مطابق قصد اوبخواند.

مساله 2376 -

یك نفر می تواند برای خواندن صیغه عقد دائم یا غیر دائم از طرف دو نفر وكیل شود, و نیز انسان می تواند از طرف زن وكیل شود و او را برای خود به طور دائم یا غیر دائم عقد كند, ولی احتیاط مستحب آن است كه عقد را دو نفر بخوانند.

دستور خواندن عقد

مساله 2377 - اگر صیغه عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند و اول زن بگوید زوجتك نفسی علی الصداق المعلوم یعنی خود را زن تونمودم به مهری كه معین شده , پس از آن بدون فاصله مرد بگوید قبلت التزویج یعنی قبول كردم ازدواج را, عقد صحیح است.

و اگر دیگری را وكیل كنند كه از طرف آنها صیغه عقد را بخواند, چنانچه مثلا اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وكیل زن بگوید زوجت موكلك احمد موكلتی فاطمة علی الصداق المعلوم سپس بدون فاصله وكیل مرد بگوید قبلت التزویج لموكلی احمد علی الصداق المعلوم صحیح می باشد, و بنابر احتیاط واجب باید لفظی كه مرد می گوید با لفظی كه زن می گوید مطابق باشد, مثلا اگر زن زوجت می گوید مرد هم قبلت التزویج بگوید.

مساله 2378 - اگر خود زن و مرد بخواهند صیغه عقد غیر دائم را بخوانند, بعد از آنكه مدت و مهر را معین كردند, چنانچه زن بگوید زوجتك نفسی فی المدة المعلومة علی المهر المعلوم , بعد بدون فاصله مرد بگوید قبلت صحیح است.

و اگر دیگری را وكیل كنند و اول وكیل زن به وكیل مرد بگوید متعت موكلتی فی المدة المعلومة علی المهر المعلوم پس بدون فاصله وكیل مرد بگوید قبلت لموكلی هكذا

صحیح می باشد.

شرط عقد

مساله 2379 - عقد ازدواج چند شرط دارد: اول آنكه بنابر احتیاط به عربی صحیح خوانده شود.

و اگر خود مرد و زن نتوانند صیغه را به عربی صحیح بخوانند, چنانچه ممكن باشد,احتیاط واجب آن است كه كسی را كه می تواند به عربی صحیح بخواند وكیل كنند, و اگر ممكن نباشد, خودشان می توانند به غیر عربی بخوانند,اما باید لفظی بگویند كه معنی زوجت و قبلت را بفهماند.

دوم مرد و زن یا وكیل آنها كه صیغه را می خوانند قصد انشاء داشته باشند, یعنی اگر خود مرد و زن صیغه را می خوانند, زن به گفتن زوجتك نفسی قصدش این باشد كه خود را زن او قرار دهد, و مرد به گفتن قبلت التزویج زن بودن او را برای خود قبول بنماید.

و اگروكیل مرد و زن صیغه را می خوانند, به گفتن زوجت وقبلت قصدشان این باشد كه مرد و زنی كه آنان را وكیل كرده اند, زن و شوهرشوند.

سوم كسی كه صیغه را می خواند بنابر احتیاط, بالغ و عاقل باشد, چه برای خودش بخواند یا از طرف دیگری وكیل شده باشد.

چهارم اگر وكیل زن و شوهر یا ولی آنها صیغه را می خوانند, در موقع عقد, زن و شوهر را معین كنند, مثلا اسم آنها را ببرند یا به آنها اشاره نمایند.

پس كسی كه چند دختر دارد, اگر به مردی بگوید زوجتك احدی بناتی یعنی زن تو نمودم یكی از دخترانم را, و او بگوید قبلت یعنی قبول كردم , چون در موقع عقد دختر را معین نكرده اند, عقد باطل است.

پنجم زن و مرد به ازدواج راضی باشند, ولی

اگر زن ظاهرا با كراهت اذن دهد و معلوم باشد قلبا راضی است , عقد صحیح است.

مساله 2380 - اگر در عقد یك حرف غلط خوانده شود كه معنی آن را عوض كند, عقد باطل است.

مساله 2381 - كسی كه دستور زبان عربی را نمی داند, اگر قرائتش صحیح باشد و معنای هر كلمه از عقد را جداگانه بداند و از هر لفظی معنای آن را قصد نماید, می تواند عقد را بخواند.

مساله 2382 - اگر زنی را برای مردی بدون اجازه آنان عقد كنند و بعدا زن و مرد آن عقد را اجازه نمایند عقد صحیح است.

مساله 2383 - اگر زن و مرد یا یكی از آن دو را به ازدواج مجبور نمایند و بعد از خواندن عقد اجازه نمایند, عقد صحیح است , و بهتر آن است كه دوباره عقد را بخوانند.

مساله 2384 - پدر و جد پدری می توانند برای فرزند پسر یا دختر نابالغ یا دیوانه خود كه با حال دیوانگی بالغ شده است ازدواج كنند, وبعد از آنكه طفل بالغ شد, یا دیوانه عاقل گردید, اگر ازدواجی كه برای او كرده اند مفسده ای نداشته , نمی تواند آن را بهم بزند, و اگر مفسده ای داشته , می تواند آن را امضاء یا رد نماید, ولی در صورتی كه دختر و پسر نابالغ را پدرانشان به یكدیگر تزویج كنند چنانچه پس از بلوغشان اجازه نكنند, احتیاط به طلاق ترك نشود.

مساله 2385 - دختری كه به حد بلوغ رسیده و رشیده است یعنی مصلحت خود را تشخیص می دهد, اگر بخواهد شوهر كند, چنانچه باكره باشد, باید از پدر یا

جد پدری خود اجازه بگیرد, و اجازه مادر و برادر لازم نیست , و پدر نیز می تواند با رعایت مصلحت دختر او را شوهردهد.

مساله 2386 - اگر دختر باكره نباشد یا اینكه باكره باشد, ولی اجازه گرفتن از پدر و جد پدری به جهت غائب بودن یا غیر آن ممكن نباشد, ودختر حاجت به شوهر كردن داشته باشد اجازه پدر و جد لازم نیست.

مساله 2387 - اگر پدر یا جد پدری برای پسر نابالغ خود زن بگیرد, پسر باید بعد از بالغ شدن خرج آن زن را بدهد.

مساله 2388 - اگر پدر یا جد پدری برای پسر نابالغ خود زن بگیرد, چنانچه پسر در موقع عقد مالی داشته , مدیون مهر زن است , و اگر درموقع عقد مالی نداشته , پدر یا جد او باید مهر زن را بدهد.

عیبهائی كه بواسطه آنها می شود عقد را بهم زد

مساله 2389 - اگر مرد بعد از عقد بفهمد كه زن یكی از این هفت عیب را دارد, می تواند عقد را بهم بزند:

اول: دیوانگی.

دوم: مرض خوره.

سوم: مرض برص.

چهارم: كوری.

پنجم: زمین گیر بودن , و در حكم او است شلی كه شل بودنش واضح باشد.

ششم: افضاء, یعنی راه بول و حیض یا راه حیض و غائط او یكی شده باشد.

هفتم: آنكه گوشت یا استخوانی در فرج او باشد كه مانع نزدیكی شود.

مساله 2390 - اگر زن بعد از عقد بفهمد كه شوهر او پیش از عقد دیوانه بوده است یا آنكه بعد از عقد چه پیش از نزدیكی یا بعد از آن دیوانه شود یا آلت مردی نداشته , یا بعد از عقد پیش از نزدیكی بریده شود یا مرضی دارد كه نمی

تواند وطی و نزدیكی نماید, هرچند آن مرض بعد ازعقد و پیش از نزدیكی عارض شده باشد.

در تمام این صور بی طلاق می تواند عقد را بهم بزند, ولی در صورتی كه شوهر نتواند نزدیكی نماید,لازم است زن به حاكم شرع یا وكیلش رجوع نماید و او به شوهر یك سال مهلت می دهد, و چنانچه نتوانست با آن زن یا زنی دیگر نزدیكی نماید, زن پس از آن می تواند عقد را بهم بزند.

و اگر آلت مردی بعد از نزدیكی بریده شود, فسخ عقد از طرف زن اثری ندارد, و احتیاط مستحب این است كه شوهر او را طلاق دهد.

مساله 2391 - اگر زن بعد از عقد بفهمد كه تخمهای شوهرش را كشیده اند, در صورتی كه امر را بر آن زن مشتبه كرده باشند, می تواند عقد رابهم بزند, و در غیر این فرض اشتباه اندازی احتیاط ترك نشود.

مساله 2392 - اگر بواسطه آنكه مرد نمی تواند وطی و نزدیكی كند, زن عقد را بهم بزند, شوهر باید نصف مهر را بدهد.

ولی اگر بواسطه یكی از عیبهای دیگری كه گفته شد, مرد یا زن عقد را بهم بزند, چنانچه مرد با زن نزدیكی نكرده باشد, چیزی بر او نیست , و اگر نزدیكی كرده ,باید تمام مهر را بدهد.

عده ای از زنها كه ازدواج با آنان حرام است

مساله 2393 - ازدواج با زنهائی كه مثل مادر و خواهر و مادر زن با انسان محرم هستند حرام است.

مساله 2394 - اگر كسی زنی را برای خود عقد نماید اگرچه با او نزدیكی نكند, مادر و مادر مادر آن زن و مادر پدر او

هرچه بالا روند به آن مرد محرم می شوند.

مساله 2395 - اگر زنی را عقد كند و با او نزدیكی نماید, دختر و نوه دختری و پسری آن زن هر چه پائین روند, چه در وقت عقد باشند یا بعدابه دنیا بیایند, به آن مرد محرم می شوند.

مساله 2396 - اگر با زنی كه برای خود عقد كرده نزدیكی نكرده باشد, تا وقتی كه آن زن در عقد او است - بنابر احتیاط واجب - با دختر اوازدواج نكند.

مساله 2397 - عمه و خاله پدر, و عمه و خاله پدر پدر, و عمه و خاله مادر, و عمه و خاله مادر مادر هرچه بالا روند به انسان محرمند.

مساله 2398 - پدر و جد شوهر هرچه بالا روند, و پسر و نوه پسری و دختری او هرچه پائین آیند, چه در موقع عقد باشند یا بعدا به دنیابیایند, به زن او محرم هستند.

مساله 2399 - اگر زنی را برای خود عقد كند, دائمه باشد یا صیغه , تا وقتی كه آن زن در عقد او است نمی تواند با خواهر آن زن ازدواج نماید.

مساله 2400 - اگر زن خود را به ترتیبی كه در كتاب طلاق گفته می شود, طلاق رجعی دهد, در بین عده نمی تواند خواهر او را عقد نماید, ولی در عده طلاق بائن می تواند با خواهر او ازدواج نماید, و در عده متعه احتیاط واجب آن است كه ازدواج نكند.

مساله 2401 - انسان نمی تواند بدون اجازه زن خود با خواهر زاده و برادر زاده او ازدواج كند, ولی اگر بدون اجازه زنش آنان را عقد نماید وبعدا زن اجازه نماید

اشكال ندارد.

مساله 2402 - اگر زن بفهمد شوهرش برادرزاده یا خواهر زاده او را عقد كرده و حرفی نزند, چنانچه بعدا رضایت ندهد, عقد آنان باطل است.

مساله 2403 - اگر انسان پیش از آنكه دختر خاله خود را بگیرد, با مادر آن زنا كند, دیگر نمی تواند با آن ازدواج نماید, و بنابر احتیاط واجب دختر عمه نیز این حكم را دارد.

مساله 2404 - اگر با دختر عمه یا دختر خاله خود ازدواج نماید و پیش از آنكه با آنان نزدیكی كند با مادرشان زنا نماید, احتیاط مستحب آن است كه از ایشان به طلاق دادن جدا شود, و اما اگر زنا كردن با مادرشان پس از نزدیكی با خودشان باشد, موجب جدائی آنهانمی شود.

مساله 2405 - اگر با زنی غیر از عمه و خاله خود زنا كند, اولی آن است كه با دختر او ازدواج نكند, بلكه اگر زنی را عقد نماید و پیش از آنكه با او نزدیكی كند با مادر او زنا كند, بهتر آن است كه از آن زن جدا شود, ولی اگر با او نزدیكی كند و بعد با مادر او زنا نماید, بلا شك لازم نیست از آن زن جدا شود.

مساله 2406 - زن مسلمان نمی تواند به عقد كافر درآید, مرد مسلمان هم نمی تواند با زنهای كافره غیر اهل كتاب ازدواج كند, ولی صیغه كردن زنهای اهل كتاب مانند یهود و نصاری مانعی ندارد, و بنابر احتیاط استحبابی عقد دائمی با آنها ننماید, و بعضی از فرق از قبیل خوارج و غلات و نواصب كه خود را مسلمان می دانند, در حكم كفارند, و مرد و زن

مسلمان نمی توانند با آنها به طور دائم یا انقطاع ازدواج نمایند.

مساله 2407 - اگر با زنی كه در عده طلاق رجعی است زنا كند, آن زن - بنا بر اظهر - بر او حرام نمی شود, و اگر با زنی كه در عده متعه , یاطلاق بائن , یا عده وفات است زنا كند بعدا می تواند او را عقد نماید, اگرچه احتیاط مستحب آن است كه با او ازدواج نكند.

و معنای طلاق رجعی و طلاق بائن و عده متعه و عده وفات در احكام طلاق گفته خواهد شد.

مساله 2408 - اگر با زن بی شوهری كه در عده نیست زنا كند, بعدا می تواند آن زن را برای خود عقد نماید, ولی احتیاط واجب آن است كه صبر كند تا آن زن حیض ببیند بعد او را عقد نماید, و اگر دیگری بخواهد آن زن را عقد كند این احتیاط مستحب است.

مساله 2409 - اگر زنی را كه در عده دیگری است برای خود عقد كند, چنانچه مرد و زن یا یكی از آنان بدانند كه عده زن تمام نشده و بدانندعقد كردن زن در عده حرام است , آن زن بر او حرام ابدی می شود, اگرچه مرد بعد از عقد با آن زن نزدیكی نكرده باشد.

مساله 2410 - اگر زنی را كه در عده دیگری است برای خود عقد كند, و با او نزدیكی كند, آن زن بر او حرام ابدی می شود, اگرچه نمی دانسته كه آن زن در عده است یا نمی دانسته كه عقد زن در عده حرام است.

مساله 2411 - اگر انسان بداند زنی شوهر دارد و

ازدواج با او حرام است و با او ازدواج كند, باید از او جدا شود و بعدا هم نباید او را برای خود عقد كند, و همچنین است اگر نداند كه آن زن شوهر دارد ولی بعد از ازدواج با او نزدیكی كرده باشد.

مساله 2412 - زن شوهردار اگر زنا كند, بر مرد زنا كننده بنابر اظهر حرام ابدی نمی شود, و نیز بر شوهر خود حرام نمی شود, و چنانچه توبه نكند و بر عمل خود باقی باشد, بهتر است كه شوهر, او را طلاق دهد ولی باید مهرش را بدهد.

مساله 2413 - زنی را كه طلاق داده اند و زنی كه صیغه بوده و شوهرش مدت او را بخشیده یا مدتش تمام شده , چنانچه بعد از مدتی شوهركند و بعد شك كند كه موقع عقد شوهر دوم عده شوهر اول تمام بوده یا نه , به شك خود اعتنا نكند.

مساله 2414 - مادر و خواهر و دختر پسری كه لواط داده , بنابر احتیاط بر لواط كننده - در صورتی كه بالغ بوده - حرام است , ولی اگر گمان كند كه دخول شده , یا شك كند كه دخول شده یا نه , بر او حرام نمی شوند.

مساله 2415 - اگر با مادر یا خواهر یا دختر كسی ازدواج نماید, و بعد از ازدواج با آن كس لواط كند, آنها بر او حرام نمی شوند مگر اینكه آن ازدواج به طلاق یا مانند آن در زمان لواط بهم بخورد و لواط كننده بخواهد دوباره با آنها ازدواج كند, و در این صورت احتیاط واجب آن است كه با آنها ازدواج ننماید.

مساله

2416 - اگر كسی در حال احرام كه یكی از كارهای عمره یا حج است با زنی ازدواج نماید, عقد او باطل است , و چنانچه می دانسته كه زن گرفتن بر او حرام است , دیگر نمی تواند آن زن را عقد كند.

مساله 2417 - اگر زنی كه در حال احرام است با مردی كه در حال احرام نیست ازدواج كند, عقد او باطل است , و اگر زن می دانسته كه ازدواج كردن در حال احرام حرام است , واجب است كه بعدا با آن مرد ازدواج نكند.

مساله 2418 - اگر مرد طواف نساء را كه یكی از كارهای حج است بجا نیاورد, زنش و زنان دیگر بر او حرام می شوند, ولی نكاح با زنش باطل نمی شود ونیز اگر زن طواف نساء نكند, شوهرش و مردان دیگر بر او حرام می شوند, ولی اگر بعدا طواف نساء را انجام دهند حلال می شوند.

مساله 2419 - اگر كسی دختر نابالغی را برای خود عقد كند و پیش از آنكه نه سال دختر تمام شود, با او نزدیكی كند, اظهر آن است كه بعد ازبلوغ دختر, نزدیكی با او حرام نیست , ولی احوط آن است كه او را طلاق دهد.

مساله 2420 - زنی را كه سه مرتبه طلاق داده اند بر شوهرش حرام می شود, ولی اگر با شرائطی كه در احكام طلاق گفته می شود با مرددیگری ازدواج كند, بعد از مرگ یا طلاق شوهر دوم و گذشتن مقدار عده او, شوهر اول می تواند دوباره او را برای خود عقد نماید.

احكام عقد دائم

مساله 2421 - زنی كه عقد دائمی شده احتیاط

در آن است كه بدون اجازه شوهر برای كارهای جزئی نیز از خانه بیرون نرود هرچند با حق شوهر منافات نداشته باشد, و باید خود را برای هر لذتی كه او می خواهد تسلیم نماید, و بدون عذر شرعی از نزدیكی كردن او جلوگیری نكند.

تهیه غذا و لباس و منزل او بر شوهر واجب است و اگر تهیه نكند چه توانائی داشته باشد یا نداشته باشد مدیون زن است.

مساله 2422 - اگر زن در كارهائی كه در مساله پیش گفته شد اطاعت شوهر را نكند, حق همخوابی ندارد و گناهكار است , و مشهورفرموده اند كه حق غذا و لباس و منزل نیز ندارد, ولی این حكم مادامی كه زن نزد شوهر است محل اشكال است , و اما مهر او بدون اشكال از بین نمی رود.

مساله 2423 - مرد حق ندارد زن خود را به خدمت خانه مجبور كند مگر آنكه در عقد نكاح شرط كند.

مساله 2424 - مخارج سفر زن اگر بیشتر از مخارج وطن باشد, با شوهر نیست , ولی اگر شوهر مایل باشد كه زن را سفر ببرد, باید خرج سفراو را بدهد.

مساله 2425 - زنی كه خرج او بر عهده شوهر است و شوهر خرج او را نمی دهد, می تواند خرجی خود را بدون اجازه از مال او بردارد, و اگرممكن نیست چنانچه ناچار باشد كه معاش خود را تهیه كند در موقعی كه مشغول تهیه معاش است , اطاعت شوهر بر او واجب نیست.

مساله 2426 - مرد اگر دو زن داشته باشد و نزد یكی از آنها یك شب بماند, واجب است نزد دیگری نیز یك شب در

ضمن چهار شب بماندمگر آنكه زن از حق خود صرف نظر كند, و در غیر این صورت ماندن مرد واجب نیست , بلی لازم است او را به طور كلی متاركه ننماید, و اولی واحوط این است كه مرد در هر چهار شب یك شب نزد زن دائمی خود بماند.

مساله 2427 - شوهر نمی تواند بیش از چهار ماه با عیال دائمی جوان خود نزدیكی را ترك كند مگر آنكه زن راضی باشد.

مساله 2428 - اگر در عقد دائمی مهر را معین نكنند, عقد صحیح است , و چنانچه مرد با زن نزدیكی كند, باید مهر او را مطابق مهر زنهائی كه مثل او هستند بدهد.

مساله 2429 - اگر موقع خواندن عقد دائمی برای دادن مهر مدت معین نكرده باشند, زن می تواند پیش از گرفتن مهر از نزدیكی كردن شوهرجلوگیری كند, چه شوهر توانائی دادن مهر را داشته باشد چه نداشته باشد, ولی اگر پیش از گرفتن مهر به نزدیكی راضی شود و شوهر با اونزدیكی كند, دیگر نمی تواند بدون عذر شرعی از نزدیكی شوهر جلوگیری نماید.

متعه (ازدواج موقت)

مساله 2430 - صیغه كردن زن اگرچه برای لذت بردن هم نباشد صحیح است.

مساله 2431 - احتیاط واجب آن است كه شوهر بیش از چهار ماه با متعه خود نزدیكی را ترك نكند.

مساله 2432 - زنی كه صیغه می شود اگر در عقد شرط كند كه شوهر با او نزدیكی نكند, عقد و شرط او صحیح است , و شوهر فقط می تواندلذتهای دیگر از او ببرد, ولی اگر بعدا به نزدیكی راضی شود, شوهر می تواند با او نزدیكی نماید.

مساله 2433 - زنی كه صیغه

شده اگرچه آبستن شود حق خرجی ندارد.

مساله 2434 - زنی كه صیغه شده حق همخوابی ندارد و از شوهر ارث نمی برد و شوهر هم از او ارث نمی برد, مگر در صورتی كه ارث بردن راشرط كرده باشند كه در این صورت هر كه شرط كرده ارث می برد.

مساله 2435 - زنی كه صیغه شده اگرچه نداند كه حق خرجی و همخوابی ندارد, عقد او صحیح است , و برای آنكه نمی دانسته , حقی به شوهرپیدا نمی كند.

مساله 2436 - زنی كه صیغه شده چنانچه بدون اجازه شوهر از خانه بیرون برود, و بواسطه بیرون رفتن , حق شوهر از بین می رود, بیرون رفتن او حرام است , و بنابر احتیاط در صورتی هم كه حق شوهر از بین نرود, بدون اجازه او از خانه بیرون نرود.

مساله 2437 - اگر زنی مردی را وكیل كند كه به مدت و مبلغ معین او را برای خود صیغه نماید, چنانچه مرد او را به عقد دائم خود درآورد, یابه غیر از مدت یا مبلغی كه معین شده او را صیغه كند, وقتی آن زن فهمید, اگر اجازه نماید آن عقد صحیح و گرنه باطل است.

مساله 2438 - برای محرم شدن , می تواند پدر یا جد پدری دختر نابالغ خود را یك ساعت یا بیشتر به عقد كسی درآورد, ولی باید آن عقدبرای دختر نفعی داشته باشد.

و اما اگر برای پسر نابالغ جهت محرم شدن در زمانی كه به طور كلی قابلیت استمتاع نداشته باشد زنی را عقدنمایند محل اشكال است.

مساله 2439 - اگر پدر یا جد پدری , طفل خود را كه در

محل دیگری است و نمی داند زنده است یا مرده , برای محرم شدن به عقد كسی درآورد, در صورتی كه مدت زوجیت قابل باشد كه از معقوده استمتاع شود, بر حسب ظاهر محرم بودن حاصل می شود, و چنانچه بعدا معلوم شود كه در موقع عقد, آن دختر زنده نبوده , عقد باطل است و كسانی كه بواسطه عقد ظاهرا محرم شده بودند نامحرمند.

مساله 2440 - اگر مرد مدت صیغه زن را ببخشد, چنانچه با او نزدیكی كرده باید تمام چیزی را كه قرار گذاشته به او بدهد, و اگر نزدیكی نكرده واجب است نصف مهر را بدهد, و احتیاط مستحب آن است كه تمام مهر را بدهد.

مساله 2441 - مرد می تواند زنی را كه صیغه او بوده و هنوز عده اش تمام نشده , به عقد دائم خود درآورد یا اینكه دوباره صیغه نماید, ولی این كار قبل از تمام شدن مدت صیغه جایز نیست مگر آنكه باقی مدت را بر زن قبلا ببخشد.

احكام نگاه كردن

مساله 2442 - نگاه كردن مرد به بدن زنان نامحرم و همچنین نگاه كردن به موی آنان , چه با قصد لذت چه بدون آن حرام است , و نگاه كردن به صورت و دستها اگر به قصد لذت باشد حرام است , بلكه احتیاط آن است كه بدون قصد لذت هم به آنها نگاه نكند, و نیز نگاه كردن زن به بدن مرد نامحرم با قصد لذت حرام می باشد.

مساله 2443 - اگر انسان بدون قصد لذت به صورت و دستهای زنهای كفار و جاهائی از بدن كه عادت آنها به پوشانیدنش نیست , نگاه كند,اشكال ندارد.

مساله

2444 - زن باید بدن و موی خود را از مرد نامحرم بپوشاند, و بهتر آن است كه بدن و موی خود را از پسری هم كه بالغ نشده ولی خوب و بد را می فهمد بپوشاند.

مساله 2445 - نگاه كردن به عورت دیگری حتی به عورت بچه ممیزی كه خوب و بد را می فهمد حرام است , اگرچه از پشت شیشه یا درآئینه یا آب صاف و مانند اینها باشد.

ولی زن و شوهر و كنیز و مولایش می توانند به تمام بدن یكدیگر نگاه كنند.

مساله 2446 - مرد و زنی كه با یكدیگر محرمند, اگر قصد لذت نداشته باشند می توانند غیر از عورت به تمام بدن یكدیگر نگاه كنند.

مساله 2447 - مرد نباید با قصد لذت به بدن مرد دیگر نگاه كند, و زن هم به بدن زن دیگر با قصد لذت نباید نگاه كند.

مساله 2448 - مرد نباید عكس زن نامحرم را بیندازد, و اگر زن نامحرمی را بشناسد بنابر احتیاط نباید به عكس او نگاه كند.

مساله 2449 - اگر زن بخواهد زن دیگر یا مردی غیر از شوهر خود را تنقیه كند, یا عورت او را آب بكشد, باید چیزی در دست كند كه دست آن زن به عورت او نرسد, و همچنین است اگر مرد بخواهد مرد دیگر یا زنی غیر زن خود را تنقیه كند یا عورت او را آب بكشد.

مساله 2450 - اگر مرد برای معالجه زن نامحرم ناچار باشد كه او را نگاه كند و دست به بدن او بزند اشكال ن -دارد, ولی اگر با نگاه كردن بتواند معالجه كند, نباید دست به بدن او

بزند, و اگر با دست زدن بتواند معالجه كند, نباید او را نگاه كند.

مساله 2451 - اگر انسان برای معالجه كسی ناچار شود كه به عورت او نگاه كند, اگر چاره ای جز نگاه كردن به عورت نباشد اشكال ندارد.

مسائل متفرقه زناشوئی

مساله 2452 - كسی كه بواسطه نداشتن زن , به حرام می افتد, واجب است زن بگیرد.

مساله 2453 - اگر شوهر در عقد شرط كند كه زن باكره باشد, و بعد از عقد معلوم شود كه باكره نبوده و بكارتش به نزدیكی مردی با او ازبین رفته , بنابر احتیاط نمی تواند عقد را بهم بزند, ولی می تواند تفاوت بین مهر باكره و غیر باكره را بگیرد.

مساله 2454 - ماندن مرد و زن نامحرم در محل خلوتی كه كسی در آنجا نیست و دیگری هم نمی تواند وارد شود, در صورتی كه احتمال فسادبرود حرام است , ولی اگر طوری باشد كه كس دیگر بتواند وارد شود, یا بچه ای كه خوب و بد را می فهمد در آنجا باشد, یا احتمال فساد نرود,اشكال ندارد.

مساله 2455 - اگر مرد مهر زن را در عقد معین كند و قصدش این باشد كه آن را ندهد, عقد صحیح است ولی مهر را باید بدهد.

مساله 2456 - مسلمانی كه منكر خدا یا پیغمبر یا معاد یا از فرقه هائی بوده باشد كه در مساله (2406) گفته شد, و یا حكم ضروری دین ,یعنی حكمی را كه مسلمانان جزء دین اسلام می دانند مثل واجب بودن نماز و روزه , در صورتی كه بداند آن حكم ضروری دین است انكار كندمرتد می شود, و احكامی كه در مسائل

آینده ذكر می شود بر او مترتب است.

مساله 2457 - اگر زن پس از ازدواج به طوری كه در مساله پیش گفته شد مرتد شود, عقد او باطل می گردد, و چنانچه شوهرش با اونزدیكی نكرده باشد عده ندارد, و همچنین است اگر بعد از نزدیكی مرتد شود ولی یائسه باشد, اما اگر یائسه نباشد باید به دستوری كه دراحكام طلاق گفته خواهد شد عده نگهدارد, و مشهور آن است كه اگر در بین عده مسلمان شود, عقد او به حال خود باقی می ماند, ولی این حكم محل اشكال است , و البته احتیاط ترك نشود, و معنای یائسه در مساله (141) گذشت.

مساله 2458 - مردی كه مسلمان زاده است اگر مرتد شود, زنش بر او حرام می شود و باید به مقدار عده وفات كه در احكام طلاق گفته می شود عده نگهدارد.

مساله 2459 - مردی كه از پدر و مادر غیر مسلمان به دنیا آمده و مسلمان شده , اگر بعد از ازدواج مرتد شود, عقد او باطل می گردد, وچنانچه با زنش نزدیكی نكرده یا اینكه زن یائسه باشد, عده ندارد, و اگر بعد از نزدیكی مرتد شود, و زن او در سن زنهائی باشد كه حیض می بینند,باید آن زن به مقدار عده طلاق كه در احكام طلاق گفته می شود عده نگهدارد, و بنا به مشهور اگر پیش از تمام شدن عده , شوهر او مسلمان شود, عقد او به حال خود باقی می ماند, ولی این حكم نیز محل اشكال است و البته احتیاط ترك نشود.

مساله 2460 - اگر زن در عقد با مرد شرط كند كه او

را از شهری بیرون نبرد و مرد هم قبول كند, نباید زن را بدون رضایتش از آن شهربیرون ببرد.

مساله 2461 - اگر زنی از شوهر سابقش دختری داشته باشد, شوهر بعدی می تواند آن دختر را برای پسر خود كه از این زن نیست عقدكند, و نیز اگر دختری را برای پسر خود عقد كند, می تواند با مادر آن دختر ازدواج نماید.

مساله 2462 - اگر زنی از زنا آبستن شود, جایز نیست بچه را سقط كند.

مساله 2463 - اگر كسی با زنی زنا كند, چنانچه بعد از استبراء به نحوی كه در مساله (2408) گفته شد او را عقد كند و بچه ای از آنان پیداشود, در صورتی كه ندانند از نطفه حلال است یا حرام , آن بچه حلال زاده است.

مساله 2464 - اگر مرد نداند كه زن در عده است و با او ازدواج كند, چنانچه زن هم نداند و بچه ای از آنان به دنیا آید, حلال زاده است وشرعا فرزند هر دو می باشد, ولی اگر زن می دانسته كه در عده است و تزویج در عده جایز نیست شرعا, بچه فرزند پدر است , و در هر دوصورت عقد آنان باطل است و به یكدیگر حرام می باشند.

مساله 2465 - اگر زن بگوید یائسه ام , نباید حرف او را قبول كرد, ولی اگر بگوید شوهر ندارم , حرف او قبول می شود.

مساله 2466 - اگر بعد از آنكه انسان با زنی ازدواج كرد, كسی بگوید آن زن شوهر داشته و زن بگوید نداشتم , چنانچه شرعا ثابت نشود كه زن شوهر داشته , باید حرف زن را قبول

كرد.

ولی اگر آن شخص ثقه باشد و بگوید من او را عقد كرده ام و راهی بر اثبات ندارم , بنابر احتیاط لازم نمی تواند زن مزبور را عقد كند.

مساله 2467 - تا دو سال پسر یا دختر تمام نشده , پدر نمی تواند او را از مادرش جدا كند, و احوط و اولی آن است كه دختر را تا هفت سال ازمادرش جدا نكند.

مساله 2468 - مستحب است در شوهر دادن دختری كه بالغه است یعنی مكلف شده , عجله كنند.

از حضرت صادق (ع) روایت شده كه یكی از سعادتهای مرد آن است كه دخترش در خانه او حیض نبیند.

مساله 2469 - اگر زن مهر خود را به شوهر صلح كند كه زن دیگر نگیرد, واجب است كه زن مهر را نگیرد و شوهر هم با زن دیگر ازدواج نكند.

مساله 2470 - كسی كه از زنا به دنیا آمده , اگر زن بگیرد و بچه ای پیدا كند, آن بچه حلال زاده است.

مساله 2471 - هرگاه مرد در روزه ماه رمضان یا در حال حیض زن با او نزدیكی كند, معصیت كرده , ولی اگر بچه ای از آنان به دنیا آیدحلال زاده است.

مساله 2472 - زنی كه یقین دارد شوهرش در سفر مرده , اگر بعد از عده وفات كه مقدار آن در احكام طلاق گفته خواهد شد شوهر كند وشوهر اول از سفر برگردد, باید از شوهر دوم جدا شود و به شوهر اول حلال است , ولی اگر شوهر دوم با او نزدیكی كرده باشد, زن باید عده نگهدارد و شوهر دوم باید مهر او را مطابق زنهائی كه مثل او

هستند بدهد ولی خرج عده ندارد, و نیز حق مطالبه نفقه سابق را ندارد.

احكام شیر دادن

مساله 2473 - اگر زنی بچه ای را با شرائطی كه در مساله (2483) گفته خواهد شد, شیر دهد, آن بچه به این عده محرم می شود: اول: خود زن , و آن را مادر رضاعی می گویند.

دوم: شوهر زن كه شیر مال او است و او را پدر رضاعی می گویند.

سوم: پدر و مادر آن زن هرچه بالا روند اگرچه پدر و مادر رضاعی او باشند.

چهارم: بچه هائی كه از آن زن به دنیا آمده اند یا بعد به دنیا می آیند.

پنجم: بچه های اولاد آن زن هرچه پائین روند, چه از اولاد او به دنیا آمده چه اولاد او آن بچه ها را شیر داده باشند.

ششم: خواهر و برادر آن زن اگرچه رضاعی باشند, یعنی بواسطه شیر خوردن با آن زن خواهر و برادر شده باشند.

هفتم: عمو و عمه آن زن اگرچه رضاعی باشند.

هشتم: دائی و خاله آن زن اگرچه رضاعی باشند.

نهم: اولاد شوهر آن زن كه شیر مال آن شوهر است , هرچه پائین روند, اگرچه اولاد رضاعی او باشند.

دهم: پدر و مادر شوهر آن زن كه شیر مال آن شوهر است هرچه بالا روند.

یازدهم: خواهر و برادر شوهری كه شیر مال او است اگرچه خواهر و برادر رضاعی او باشند.

دوازدهم: عمو و عمه و دائی و خاله شوهری كه شیر مال او است هرچه بالا روند, اگرچه رضاعی باشند, و نیز عده دیگر هم - كه در مسائل بعد گفته می شود - بواسطه شیر دادن محرم می شوند.

مساله 2474 - اگر زنی بچه ای را با

شرائطی كه در مساله (2483) گفته می شود شیر دهد, پدر آن بچه نمی تواند با دخترهائی كه از آن زن به دنیا آمده اند ازدواج كند, و نیز نمی تواند دخترهای شوهری را كه شیر مال او است , اگرچه دخترهای رضاعی او باشند, برای خود عقد نمایدولی جایز است با دخترهای رضاعی آن زن ازدواج كند, اگرچه احتیاط مستحب آن است كه با آنان ازدواج نكند.

مساله 2475 - اگر زنی بچه ای را با شرائطی كه در مساله (2483) گفته می شود شیر دهد, شوهر آن زن كه صاحب شیر است به خواهرهای آن بچه محرم نمی شود, ولی احتیاط مستحب آن است كه با آنان ازدواج ننماید, و نیز خویشان شوهر به خواهر و برادر آن بچه محرم نمی شوند.

مساله 2476 - اگر زنی بچه ای را شیر دهد, به برادرهای آن بچه محرم نمی شود, و نیز خویشان آن زن به برادر و خواهر بچه ای كه شیرخورده محرم نمی شوند.

مساله 2477 - اگر انسان با زنی كه دختری را شیر كامل داده ازدواج كند و با آن زن نزدیكی نماید, دیگر نمی تواند آن دختر را برای خودعقد كند.

مساله 2478 - اگر انسان با دختری ازدواج كند, دیگر نمی تواند با زنی كه آن دختر را شیر كامل داده ازدواج نماید.

مساله 2479 - انسان نمی تواند با دختری كه مادر یا مادر بزرگ انسان او را شیر كامل داده ازدواج كند, و نیز اگر زن پدر انسان از شیر پدراو دختری را شیر داده باشد انسان نمی تواند با آن دختر ازدواج نماید.

و چنانچه دختر شیر خواری را برای خود

عقد كند, بعد مادر یا مادربزرگ یا زن پدر او آن دختر را شیر دهد, عقد باطل می شود.

مساله 2480 - با دختری كه خواهر یا زن برادر انسان او را شیر كامل داده نمی شود ازدواج كرد, و همچنین است اگر خواهر زاده یابرادرزاده یا نوه خواهر یا نوه برادر انسان , آن دختر را شیر داده باشد.

مساله 2481 - اگر زنی بچه دختر خود را شیر دهد, آن دختر به شوهر خود حرام می شود, و همچنین است اگر بچه ای را كه شوهر دخترش از زن دیگر دارد شیر دهد.

ولی اگر بچه پسر خود را شیر دهد, زن پسرش كه مادر آن طفل شیر خوار است بر شوهر خود حرام نمی شود.

مساله 2482 - اگر زن پدر دختری بچه شوهر آن دختر را به شیر پدرش شیر دهد, آن دختر به شوهر خود حرام می شود, چه بچه از همان دختر چه از زن دیگر باشد.

شرایط شیر دادنی كه علت محرم شدن است

مساله 2483 - شیر دادنی كه علت محرم شدن است هشت شرط دارد: اول: بچه , شیر زن زنده را بخورد, پس اگر از پستان زنی كه مرده است شیر بخورد فائده ندارد.

دوم: شیر آن زن از حرام نباشد, پس اگر شیر بچه ای را كه از زنا به دنیا آمده به بچه دیگر بدهند, بواسطه آن شیر, بچه به كسی محرم نمی شود.

سوم: بچه شیر را از پستان بمكد, پس اگر شیر را در گلوی او بریزند نتیجه ندارد.

چهارم: شیر, خالص و با چیز دیگر مخلوط نباشد.

پنجم: شیر از یك شوهر باشد.

پس اگر زن شیر دهی را طلاق دهند, بعد شوهر دیگری كند و از

او آبستن شود و تا موقع زائیدن , شیری كه ازشوهر اول داشته باقی باشد, و مثلا هشت دفعه پیش از زائیدن از شیر شوهر اول و هفت دفعه بعد از زائیدن از شیر شوهر دوم به بچه ای بدهد,آن بچه به كسی محرم نمی شود. ششم: بچه بواسطه مرض شیر را قی نكند, و اگر قی كند, بنابر احتیاط واجب كسانی كه بواسطه شیر خوردن به آن بچه محرم می شوند, باید با اوازدواج نكنند و نگاه محرمانه هم به او ننمایند.

هفتم: پانزده مرتبه , یا یك شبانه روز به طوری كه در مساله بعد گفته می شود شیر سیر بخورد, یا مقداری شیر به او بدهند كه بگویند از آن شیراستخوانش محكم شده و گوشت در بدنش روئیده است , بلكه اگر ده مرتبه هم به او شیر دهند, در صورتی كه بین آن ده مرتبه هیچ فاصله حتی به طعام دادن نباشد, احتیاط واجب آن است كه كسانی كه بواسطه شیر خوردن او به او محرم می شوند, با او ازدواج نكنند و نگاه محرمانه هم به او ننمایند.

هشتم: دو سال بچه تمام نشده باشد, و اگر بعد از تمام شدن دو سال او را شیر دهند, به كسی محرم نمی شود, بلكه اگر مثلا پیش از تمام شدن دوسال , هشت مرتبه و بعد از آن هفت مرتبه شیر بخورد, به كسی محرم نمی شود, ولی چنانچه از موقع زائیدن زن شیر ده بیشتر از دو سال گذشته باشد و شیر او باقی باشد و بچه ای را شیر دهد, آن بچه به كسانی كه گفته شد, محرم می شود.

مساله 2484

- باید بچه در بین یك شبانه روز غذا یا شیر كس دیگر را نخورد, ولی اگر كمی غذا بخورد كه نگویند در بین , غذا خورده ,اشكال ندارد, و نیز باید ده مرتبه را از شیر یك زن بخورد و در بین ده مرتبه شیر كس دیگر را نخورد و در هر دفعه بدون فاصله شیر بخورد,ولی اگر در بین شیر خوردن نفس تازه كند, یا كمی صبر كند كه از زمان اولی كه پستان در دهان می گیرد تا وقتی سیر می شود, یك دفعه حساب شود اشكال ندارد.

مساله 2485 - اگر زن از شیر شوهر خود بچه ای را شیر دهد, بعد شوهر دیگر كند و از شیر شوهر دوم بچه دیگر را شیر دهد, آن دو بچه به یكدیگر محرم نمی شوند, اگرچه بهتر آن است كه باهم ازدواج نكنند.

مساله 2486 - اگر زن از شیر یك شوهر چندین بچه را شیر دهد, همه آنان به یكدیگر و به شوهر و به زنی كه آنان را شیر داده محرم می شوند.

مساله 2487 - اگر كسی چند زن داشته باشد و هر كدام آنان با شرایطی كه گفتیم بچه ای را شیر دهد, همه آن بچه ها به یكدیگر و به آن مرد وبه همه آن زنها محرم می شوند.

مساله 2488 - اگر كسی دو زن شیر ده دارد و یكی از آنان بچه ای را مثلا هشت مرتبه و دیگری هفت مرتبه شیر بدهد, آن بچه به كسی محرم نمی شود.

مساله 2489 - اگر زنی از شیر یك شوهر پسر و دختری را شیر كامل بدهد, خواهر و برادر آن دختر

به خواهر و برادر آن پسر محرم نمی شوند.

مساله 2490 - انسان نمی تواند بدون اذن زن خود,بازنهائی كه بواسطه شیر خوردن خواهرزاده یا برادرزاده زن او شده اند ازدواج كند.

و نیزاگر با پسری لواط كند, احتیاط واجب آن است كه دختر و خواهر و مادر و مادر بزرگ آن پسر را كه رضاعی هستند, یعنی بواسطه شیر خوردن دختر و خواهر و مادر او شده اند, برای خود عقد نكند.

مساله 2491 - زنی كه برادر انسان را شیر داده , به انسان محرم نمی شود اگرچه احتیاط مستحب آن است كه با او ازدواج نكند.

مساله 2492 - انسان نمی تواند با دو خواهر, اگرچه رضاعی باشند یعنی بواسطه شیر خوردن , خواهر یكدیگر شده باشند, ازدواج كند.

وچنانچه دو زن را عقد كند و بعد بفهمد خواهر بوده اند, در صورتی كه عقد آنان در یك وقت بوده , مخیر است هر كدام را بخواهد اختیار كند, واگر در یك وقت نبوده عقد اولی صحیح و عقد دومی باطل می باشد.

مساله 2493 - اگر زن از شیر شوهر خود كسانی را كه بعدا گفته می شود شیر دهد, شوهرش بر او حرام نمی شود, اگرچه بهتر آن است كه احتیاط كنند: اول: برادر و خواهر خود را.

دوم: عمو و عمه و دائی و خاله خود را.

سوم: اولاد عمو و اولاد دائی خود را.

چهارم: برادرزاده خود را.

پنجم: برادر شوهر, یا خواهر شوهر خود را.

ششم: خواهرزاده خود, یا خواهرزاده شوهرش را.

هفتم: عمو و عمه و دائی و خاله شوهرش را.

هشتم: نوه زن دیگر شوهر خود را.

مساله 2494 - اگر كسی دختر عمه یا دختر خاله انسان را

شیر دهد, به انسان محرم نمی شود, ولی احتیاط مستحب آن است كه از ازدواج بااو خودداری نماید.

مساله 2495 - مردی كه دو زن دارد, اگر یكی از آن دو زن فرزند عموی زن دیگر را شیر دهد, زنی كه فرزند عموی او شیر خورده , به شوهرخود حرام نمی شود.

آداب شیر دادن

مساله 2496 - برای شیر دادن بچه بهتر از هر كس مادر او است , و سزاوار است كه مادر برای شیر دادن از شوهر خود مزد نگیرد, و خوب است كه شوهر مزد بدهد.

و اگر مادر بخواهد بیشتر از دایه مزد بگیرد, شوهر می تواند بچه را از او گرفته و به دایه بدهد.

مساله 2497 - مستحب است دایه ای كه برای طفل می گیرند, دوازده امامی و دارای عقل و عفت و صورت نیكو باشد, و مكروه است كم عقل , یا غیر دوازده امامی , یا بد صورت , یا بد خلق , یا زنازاده باشد.

و نیز مكروه است دایه ای بگیرند كه شیرش از بچه ای است كه از زنا به دنیا آمده باشد.

مسائل متفرقه شیر دادن

مساله 2498 - مستحب است از زنها جلوگیری كنند كه هر بچه ای را شیر ندهند, زیرا ممكن است فراموش شود كه به چه كسانی شیرداده اند و بعدا دو نفر محرم با یكدیگر ازدواج نمایند.

مساله 2499 - كسانی كه بواسطه شیر خوردن , خویشی پیدا می كنند مستحب است یكدیگر را احترام نمایند, ولی از یكدیگر ارث نمی برند وحقهای خویشی كه انسان با خویشان خود دارد برای آنان نیست.

مساله 2500 - در صورتی كه ممكن باشد, مستحب است بچه را دو سال تمام شیر بدهند.

مساله 2501 - اگر بواسطه شیر دادن , حق شوهر از بین نرود, زن می تواند بدون اجازه شوهر, بچه كس دیگر را شیر دهد, ولی جایز نیست بچه ای را شیر دهد كه بواسطه شیر دادن به آن بچه به شوهر خود حرام می شود, مثلا اگر شوهر او دختر

شیر خواری را برای خود عقد كرده باشد, زن نباید آن دختر را شیر دهد, چون اگر آن دختر را شیر دهد, خودش مادر زن شوهرش می شود و بر او حرام می گردد.

مساله 2502 - اگر كسی بخواهد زن برادرش به او محرم شود, باید دختر شیر خواری را مثلا مدتی برای خود صیغه كند و در آن مدت باشرایطی كه در مساله (2483) گفته شد زن برادرش آن دختر را شیر دهد.

مساله 2503 - اگر مرد پیش از آنكه زنی را برای خود عقد كند, بگوید بواسطه شیر خوردن آن زن بر او حرام شده , مثلا بگوید شیر مادر اورا خورده , چنانچه تصدیق او ممكن باشد, نمی تواند با آن زن ازدواج كند, و اگر بعد از عقد بگوید و خود زن هم حرف او را قبول نماید, عقدباطل است , پس اگر مرد با او نزدیكی نكرده باشد یا نزدیكی كرده باشد ولی در وقت نزدیكی كردن , زن بداند بر آن مرد حرام است , مهرندارد, و اگر بعد از نزدیكی بفهمد كه بر آن مرد حرام بوده , شوهر باید مهر او را مطابق زنهائی كه مثل او هستند بدهد.

مساله 2504 - اگر زن پیش از عقد بگوید بواسطه شیر خوردن بر مردی حرام شده , چنانچه تصدیق او ممكن باشد, نمی تواند با آن مردازدواج كند, و اگر بعد از عقد بگوید, مثل صورتی است كه مرد بعد از عقد بگوید كه زن بر او حرام است و حكم آن در مساله پیش گفته شد.

مساله 2505 - شیر دادنی كه علت محرم شدن است به دو چیز

ثابت می شود: اول خبردادن عده ای كه انسان از گفته آنان یقین پیدا كند.

دوم شهادت دو مرد عادل یا یك مرد و دو زن یا چهار زن كه عادل باشند, ولی باید شرایط شیر دادن را هم بگویند, مثلا بگویند ما دیده ایم كه فلان بچه بیست و چهار ساعت از پستان فلان زن شیر خورده و چیزی هم در بین نخورده , و همچنین سایر شرطها را كه در مساله (2483) گفته شد شرح دهند.

مساله 2506 - اگر شك كنند به مقداری كه علت محرم شدن است بچه شیر خورده یا نه , یا گمان داشته باشند كه به آن مقدار شیر خورده ,بچه به كسی محرم نمی شود ولی بهتر آن است كه احتیاط كنند.

احكام طلاق

مساله 2507 - مردی كه زن خود را طلاق می دهد, باید بالغ و عاقل باشد و به اختیار خود طلاق دهد, و اگر او را مجبور كنند كه زنش راطلاق دهد طلاق باطل است , و نیز باید قصد طلاق داشته باشد, پس اگر صیغه طلاق را مثلا به شوخی بگوید صحیح نیست.

مساله 2508 - زن باید در وقت طلاق از خون حیض و نفاس پاك باشد و شوهرش در آن پاكی با او نزدیكی نكرده باشد, و تفصیل این دوشرط در مسائل آینده گفته می شود.

مساله 2509 - طلاق دادن زن در حال حیض یا نفاس در سه صورت صحیح است: اول آنكه شوهرش بعد از ازدواج قبلا و دبرا با او نزدیكی نكرده باشد.

دوم معلوم باشد آبستن است , و اگر معلوم نباشد و شوهر در حال حیض طلاقش بدهد, بعد بفهمد آبستن بوده

, احتیاط مستحب آن است كه دوباره او را طلاق دهد.

سوم مرد بواسطه غائب بودن یا حبس بودن نتواند بفهمد كه زن از خون حیض و نفاس پاك است یا نه.

مساله 2510 - اگر زن را از خون حیض پاك بداند و طلاقش دهد بعد معلوم شود كه موقع طلاق در حال حیض بوده , طلاق او باطل است ,و اگر او را در حیض بداند و طلاقش دهد بعد معلوم شود پاك بوده , طلاق او صحیح است.

مساله 2511 - كسی كه می داند زنش در حال حیض یا نفاس است , اگر غائب شود مثلا مسافرت كند وبخواهد او را طلاق دهد, باید تا مدتی كه معمولا زنها از حیض یا نفاس پاك می شوند صبر كند و بعد طلاق بدهد.

مساله 2512 - اگر مردی كه غائب است بخواهد زن خود را طلاق دهد, چنانچه بتواند اطلاع پیدا كند كه زن او در حال حیض یا نفاس است یا نه , اگرچه اطلاع او از روی عادت حیض زن یا نشانه های دیگری باشد كه در شرع معین شده , باید تا مدتی كه معمولا زنها از حیض یانفاس پاك می شوند صبر كند.

مساله 2513 - اگر با عیالش كه از خون حیض و نفاس پاك است نزدیكی كند و بخواهد طلاقش دهد, باید صبر كند تا دوباره حیض ببیند وپاك شود, ولی زنی را كه نه سالش تمام نشده , یا آبستن است , اگر بعد از نزدیكی طلاق دهند, اشكال ندارد, وهمچنین است اگر یائسه باشد.

(معنای یائسه در مساله 441 گذشت).

مساله 2514 - اگر با زنی كه از خون حیض و

نفاس پاك است نزدیكی كند و در همان پاكی طلاقش دهد, چنانچه بعد معلوم شود كه موقع طلاق آبستن بوده , بنابر احتیاط مستحب دوباره او را طلاق دهد.

مساله 2515 - اگر با زنی كه از خون حیض و نفاس پاك است نزدیكی كند و مسافرت نماید, چنانچه بخواهد در سفر طلاقش دهد, باید به قدری كه زن معمولا بعد از آن پاكی خون می بیند و دوباره پاك می شود صبر كند.

و احتیاط واجب آن است كه آن مدت كمتر از یك ماه نباشد.

مساله 2516 - اگر مرد بخواهد زن خود را كه بواسطه اصل خلقت یا مرضی حیض نمی بیند طلاق دهد, باید از وقتی كه با او نزدیكی كرده تاسه ماه از جماع با او خودداری نماید و بعد او را طلاق دهد.

مساله 2517 - طلاق باید به صیغه عربی صحیح و به كلمه طالق خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند, و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد, باید بگوید زوجتی فاطمة طالق یعنی زن من فاطمه رها است , و اگر دیگری را وكیل كند آن وكیل باید بگوید زوجة موكلی فاطمة طالق.

و در صورتی كه زن معین باشد, ذكر نام او لازم نیست.

مساله 2518 - زنی كه صیغه شده , مثلا یك ماهه یا یك ساله او را عقد كرده اند طلاق ندارد, و رها شدن او به این است كه مدتش تمام شود,یا مرد مدت را به او ببخشد به این ترتیب كه بگوید: مدت را به تو بخشیدم , و شاهد گرفتن و پاك بودن زن

از حیض لازم نیست.

عده طلاق

مساله 2519 - زنی كه نه سالش تمام نشده و زن یائسه عده ندارند, یعنی اگرچه شوهرش با او نزدیكی كرده باشد, بعد از طلاق می توانند فورا شوهر كنند.

مساله 2520 - زنی كه نه سالش تمام شده و یائسه نیست و شوهرش با او نزدیكی كرده اگر طلاقش دهد, بعد از طلاق باید عده نگهدارد, وعده زن آزاد آن است كه بعد از آنكه شوهرش در پاكی طلاقش داد, به قدری صبر كند كه دوباره حیض ببیند و پاك شود, و همین كه حیض سوم را دید عده او تمام می شود و می تواند شوهر كند, ولی اگر پیش از نزدیكی كردن با او طلاقش بدهد عده ندارد, یعنی می تواند بعد از طلاق فورا شوهر كند.

مساله 2521 - زنی كه حیض نمی بیند اگر در سن زنهائی باشد كه حیض می بینند, چنانچه شوهرش بعد از نزدیكی با او طلاقش دهد باید بعد از طلاق تا سه ماه عده نگهدارد.

مساله 2522 - زنی كه عده او سه ماه است , اگر اول ماه طلاقش بدهند, باید سه ماه هلالی , یعنی از موقعی كه ماه دیده می شود تا سه ماه عده نگهدارد.

و اگر در بین ماه طلاقش بدهند, باید باقی ماه را با دو ماه بعد از آن و نیز كسری ماه اول را از ماه چهارم عده نگهدارد تا سه ماه تمام شود, مثلا اگر غروب روز بیستم ماه طلاقش دهند و آن ماه بیست و نه روز باشد, باید نه روز باقی ماه را با دو ماه بعد از آن و بیست روز از ماه

چهارم عده نگهدارد, و احتیاط مستحب آن است كه از ماه چهارم بیست و یك روز عده نگهدارد, تا به مقداری كه از ماه اول عده نگهداشته سی روز شود.

مساله 2523 - اگر زن آبستن را طلاق دهند, عده اش تا دنیا آمدن یا سقط شدن بچه او است , بنابر این اگر مثلا یك ساعت بعد از طلاق , بچه او به دنیا آید, عده اش تمام می شود.

مساله 2524 - زنی كه نه سالش تمام شده و یائسه نیست اگر صیغه شود مثلا یك ماهه , یا یك ساله شوهر كند, چنانچه شوهرش با اونزدیكی نماید و مدت آن زن تمام شود, یا شوهر مدت را به او ببخشد, باید عده نگهدارد, پس اگر حیض می بیند باید به مقدار دو حیض عده نگهدارد و شوهر نكند, و اگر حیض نمی بیند, چهل و پنج روز از شوهر كردن خودداری نماید, و در صورتی كه آبستن باشد احتیاط واجب آن است كه به هر كدام از زائیدن یا چهل و پنج روز كه بیشتر است عده نگهدارد.

مساله 2525 - ابتدای عده طلاق از موقعی است كه خواندن صیغه طلاق تمام می شود, چه زن بداند طلاقش داده اند یا نداند, پس اگر بعد ازتمام شدن عده بفهمد كه او را طلاق داده اند, لازم نیست دوباره عده نگهدارد.

عده زنی كه شوهرش مرده

مساله 2526 - زنی كه شوهرش مرده در صورتی كه آزاد است اگر آبستن نباشد, باید تا چهار ماه و ده روز عده نگهدارد, یعنی از شوهركردن خودداری نماید, اگرچه یائسه یا صیغه باشد یا شوهرش با او نزدیكی نكرده باشد.

و اگر آبستن باشد, باید

تا موقع زائیدن عده نگهدارد,ولی اگر پیش از گذشتن چهار ماه و ده روز, بچه ای به دنیا آید, باید تا چهار ماه و ده روز از مرگ شوهرش صبر كند, و این عده را عده وفات می گویند.

مساله 2527 - زنی كه در عده وفات می باشد حرام است لباس الوان بپوشد و سرمه بكشد, و همچنین كارهای دیگری كه زینت حساب شود بر او حرام می باشد.

مساله 2528 - اگر زن یقین كند كه شوهرش مرده و بعد از تمام شدن عده وفات شوهر كند, چنانچه معلوم شود شوهر او بعدا مرده است بایداز شوهر دوم جدا شود, و بنابر احتیاط در صورتی كه آبستن باشد تا مقدار زائیدن برای شوهر دوم عده طلاق و بعد برای شوهر اول عده وفات نگهدارد, و اگر آبستن نباشد, برای شوهر اول عده وفات و بعد برای شوهر دوم عده طلاق نگهدارد.

مساله 2529 - ابتدای عده وفات در صورتی كه شوهر زن غائب یا در حكم غائب باشد, از موقعی است كه زن از مرگ شوهر مطلع شود.

مساله 2530 - اگر زن بگوید عده ام تمام شده , با دو شرط از او قبول می شود: اول آنكه بنابر احتیاط مورد تهمت نباشد.

دوم از طلاق یا مردن شوهرش به قدری گذشته باشد كه در آن مدت تمام شدن عده ممكن باشد.

طلاق بائن و طلاق رجعی)

مساله 2531 - طلاق بائن آن است كه بعد از طلاق , مرد حق ندارد به زن خود رجوع كند, یعنی بدون عقد او را به زنی قبول نماید, و آن بر پنج قسم است: اول طلاق زنی كه نه سالش تمام نشده باشد.

دوم طلاق

زنی كه یائسه باشد.

سوم طلاق زنی كه شوهرش بعد از عقد با او نزدیكی نكرده باشد.

چهارم طلاق سوم زنی كه او را سه دفعه طلاق داده اند.

پنجم طلاق خلع و مبارات.

و احكام اینها بعدا گفته خواهد شد.

و غیر اینها طلاق رجعی است به این معنی تا وقتی زن در عده است , شوهرش می تواند به او رجوع نماید.

مساله 2532 - كسی كه زنش را طلاق رجعی داده , حرام است او را از خانه ای كه موقع طلاق در آن خانه بوده بیرون كند, ولی در بعضی ازمواقع كه از جمله آنها فحاشی یا رفت و آمد نمودن با اجانب است , بیرون كردن او اشكال ندارد.

و نیز حرام است زن برای كارهای غیر لازم ازآن خانه بیرون رود.

احكام رجوع كردن:

مساله 2533 - در طلاق رجعی , مرد به دو قسم می تواند به زن خود رجوع كند: اول: حرفی بزند كه معنایش این باشد كه اورا دوباره زن خود قرار دهد.

دوم: كاری كند و به آن كار قصد رجوع كند, و ظاهر این است كه به نزدیكی كردن رجوع محقق می شود اگرچه قصد رجوع نداشته باشد.

مساله 2534 - برای رجوع كردن لازم نیست مرد شاهد بگیرد یا به زن خبر دهد, بلكه اگر بدون اینكه كسی بفهمد, خودش رجوع كندرجوعش صحیح است , ولی اگر بعد از تمامی عده مرد بگوید كه در عده رجوع نموده ام لازم است اثبات نماید.

مساله 2535 - مردی كه زن خود را طلاق رجعی داده , اگر مالی از او بگیرد و با او صلح كند كه دیگر به او رجوع نكند, این مصالحه اگرچه صحیح است

و لازم است كه رجوع ننماید ولی حق رجوع او از بین نمی رود, و در صورتی كه رجوع كند طلاقی كه داده موجب جدائی نمی شود.

مساله 2536 - اگر زنی را دو بار طلاق دهد و به او رجوع كند, یا دو بار او را طلاق دهد و بعد از هر طلاق عقدش كند, یا بعد از یك طلاق رجوع و بعد از طلاق دیگر عقد كند, بعد از طلاق سوم آن زن بر او حرام است.

ولی اگر بعد از طلاق سوم به دیگری شوهر كند, با پنج شرط به شوهر اول حلال می شود, یعنی می تواند آن زن را دوباره عقد نماید: اول آنكه عقد شوهر دوم همیشگی باشد, و اگر مثلا یك ماهه یا یك ساله او را صیغه كند, بعد از آنكه از او جدا شد شوهر اول نمی تواند او راعقد كند.

دوم شوهر دوم با او نزدیكی و دخول كند, و احتیاط واجب آن است كه نزدیكی از جلوی زن باشد.

سوم شوهر دوم طلاقش دهد یا بمیرد.

چهارم عده طلاق یا عده وفات شوهر دوم تمام شود.

پنجم بنابر احتیاط واجب شوهر دوم بالغ باشد.

طلاق خلع

مساله 2537 - طلاق زنی را كه به شوهرش مایل نیست و مهر یا مال دیگر خود را به او می بخشد كه طلاقش دهد, طلاق خلع گویند.

مساله 2538 - اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند, چنانچه اسم زن مثلا فاطمه باشد, پس از بذل می گوید زوجتی فاطمة خالعتها علی ما بذلت و بنابر احتیاط مستحب نیز بگوید هی طالق یعنی زنم فاطمه را در مقابل چیزی كه بذل نموده طلاق خلع دادم

او رها است , و در صورتی كه زن معین باشد بردن نامش در اینجا و در طلاق مبارات نیز لازم نیست.

مساله 2539 - اگر زنی كسی را وكیل كند كه مهر او را به شوهرش ببخشد و شوهر همان كس را وكیل كند كه زن را طلاق دهد, چنانچه مثلااسم شوهر محمد و اسم زن فاطمه باشد, وكیل , صیغه طلاق را اینطور می خواند عن موكلتی فاطمة بذلت مهرها لموكلی محمد لیخلعهاعلیه پس از آن بدون فاصله می گوید زوجة موكلی خالعتها علی ما بذلت هی طالق , و اگر زنی كسی را وكیل كند كه غیر از مهر چیزدیگری را به شوهر او ببخشد كه او را طلاق دهد, وكیل باید به جای كلمه مهرها آن چیز را بگوید, مثلا صد تومان داده باید بگوید بذلت ماة تومان.

طلاق مبارات

مساله 2540 - اگر زن و شوهر یكدیگر را نخواهند, و زن مالی به مرد بدهد كه او را طلاق دهد, آن طلاق را مبارات گویند.

مساله 2541 - اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند, چنانچه مثلا اسم زن فاطمه باشد, باید بگوید بارات زوجتی فاطمة علی مابذلت فهی طالق یعنی من و زنم فاطمه در مقابل بذل كرده او از هم جدا شدیم پس او رها است.

و اگر دیگری را وكیل كند, وكیل باید بگوید عن قبل موكلی بارات زوجته فاطمة علی ما بذلت فهی طالق و در هر دو صورت اگر بجای كلمه علی ما بذلت بما بذلت بگویداشكال ندارد.

مساله 2542 - صیغه طلاق خلع و مبارات باید به عربی صحیح خوانده شود, ولی اگر زن برای آنكه مال خود را به

شوهر ببخشد مثلا به فارسی بگوید برای طلاق , فلان مال را به تو بخشیدم اشكال ندارد.

مساله 2543 - اگر زن در بین عده طلاق خلع یا مبارات , از بخشش خود برگردد, شوهر می تواند رجوع كند و بدون عقد دوباره او را زن خود قرار دهد.

مساله 2544 - مالی را كه شوهر برای طلاق مبارات می گیرد, باید بیشتر از مهر نباشد, ولی در طلاق خلع اگر بیشتر باشد اشكال ندارد.

احكام متفرقه طلاق

مساله 2545 - اگر با زن نامحرمی به گمان اینكه عیال خود او است نزدیكی كند, چه زن بداند كه او شوهرش نیست یا گمان كند شوهرش می باشد, باید عده نگهدارد.

مساله 2546 - اگر با زنی كه می داند عیالش نیست زنا كند, چه زن بداند كه آن مرد شوهر او نیست , یا گمان كند شوهرش می باشد, لازم نیست عده نگهدارد.

مساله 2547 - اگر مرد زنی را گول بزند كه از شوهرش طلاق بگیرد و زن او شود, طلاق و عقد آن صحیح است ولی هر دو معصیت بزرگی كرده اند.

مساله 2548 - هرگاه زن در ضمن عقد با شوهر شرط كند كه اگر شوهر مسافرت نماید یا مثلا شش ماه به او خرجی ندهد, اختیار طلاق بااو باشد, این شرط باطل است , ولی چنانچه شرط كند كه اگر مرد مسافرت كند یا مثلا تا شش ماه خرجی ندهد, از طرف او برای طلاق خودوكیل باشد, در صورتی كه شرط حاصل شود و خود را طلاق دهد صحیح است.

و همچنین اگر در ضمن عقد نكاح یا عقد لازم دیگری شرط كند كه وكیل باشد هر وقت خواست از

طرف شوهرش خود را طلاق دهد, عیبی ندارد, و در هر صورت شوهر خود نیز حق طلاق گفتن رادارد ولی بخواهد زن را از وكالت عزل كند, وكالت شرط شده باطل نمی شود.

مساله 2549 - زنی كه شوهرش گم شده , اگر بخواهد به دیگری شوهر كند, باید نزد مجتهد عادل برود و به دستور او عمل نماید.

مساله 2550 - پدر و جد پدری دیوانه می توانند زن او را طلاق بدهند.

مساله 2551 - اگر پدر یا جد پدری برای طفل خود زنی را صیغه كند, اگرچه مقداری از زمان تكلیف بچه جزء مدت صیغه باشد, مثلا برای پسر چهارده ساله خودش زنی را دو ساله صیغه كند, چنانچه صلاح بچه باشد, می تواند مدت آن زن را ببخشد ولی زن دائمی او را نمی تواندطلاق دهد.

مساله 2552 - اگر از روی علاماتی كه در شرع معین شده , مرد دو نفر را عادل بداند و زن خود را پیش آنان طلاق دهد, دیگری كه عدالت آنان نزدش ثابت نشده می تواند آن زن را بعد از تمام شدن عده اش برای خود یا برای كس دیگر عقد كند, اگرچه احتیاط مستحب آن است كه از ازدواج با او خودداری نماید و برای دیگری هم او را عقد نكند.

مساله 2553 - اگر كسی زن خود را بدون اینكه او بفهمد طلاق دهد, چنانچه مخارج او را مثل وقتی كه زنش بوده بدهد و مثلا بعد از یك سال بگوید یك سال پیش تو را طلاق دادم , و شرعا هم ثابت كند, می تواند چیزهائی را كه در آن مدت برای زن تهیه نموده و

او مصرف نكرده است از او پس بگیرد, ولی چیزهائی را كه مصرف كرده نمی تواند از او مطالبه نماید.

غصب - مال پیدا شده

احكام غصب

غصب آن است كه انسان از روی ظلم , بر مال یا حق كسی مسلط شود, و این یكی از گناهان بزرگ است كه اگر كسی انجام دهد, در قیامت به عذاب سخت گرفتار می شود.

از حضرت پیغمبر اكرم (ص) روایت شده است كه هر كس یك وجب زمین از دیگری غصب كند, در قیامت آن زمین را از هفت طبقه آن مثل طوق به گردن او می اندازند.

مساله 2554 - اگر انسان نگذارد مردم از مسجد و مدرسه و پل و جاهای دیگری كه برای عموم ساخته شده استفاده كنند, حق آنان راغصب نموده , و همچنین است اگر كسی در مسجد جائی برای خود بگیرد و دیگری را نگذارد كه از آنجا استفاده نماید.

مساله 2555 - چیزی را كه انسان پیش طلبكار گرو می گذارد, باید پیش او بماند كه اگر طلب او را ندهد طلب خود را از آن بدست آورد,پس اگر پیش از آنكه طلب او را بدهد, آن چیز را از او بگیرد, حق او را غصب كرده است.

مساله 2556 - مالی را كه نزد كسی گرو گذاشته اند, اگر دیگری غصب كند, هر یك از صاحب مال وطلبكار می تواند چیزی را كه غصب كرده از او مطالبه نماید, وچنانچه آن چیز را از او بگیرند, بازهم در گرو است , و اگر آن چیز از بین برود و عوض آن را بگیرند, آن عوض هم مثل خود آن چیز گرو می باشد.

مساله 2557 - اگر انسان چیزی را

غصب كند, باید به صاحبش برگرداند, و اگر آن چیز از بین برود, باید عوض آن را به او بدهد.

مساله 2558 - اگر از چیزی كه غصب كرده منفعتی بدست آید, مثلا از گوسفندی كه غصب كرده بره ای پیدا شود, مال صاحب مال است , ونیز كسی كه مثلا خانه ای را غصب كرده , اگرچه در آن ننشیند باید اجاره آن را بدهد.

مساله 2559 - اگر از بچه یا دیوانه چیزی را كه مال آنها است غصب كند, باید آن را به ولی او بدهد, و اگر از بین رفته , باید عوض آن رابدهد.

مساله 2560 - هرگاه دو نفر باهم چیزی را غصب كنند, اگرچه هر یك به تنهائی می توانسته آن را غصب نماید, هر كدام آنان ضامن نصف آن است.

مساله 2561 - اگر چیزی را كه غصب كرده با چیز دیگری مخلوط كند, مثلا گندمی را كه غصب كرده با جو مخلوط نماید, چنانچه جدا كردن آنها ممكن است , اگرچه زحمت داشته باشد, باید جدا كند و به صاحبش برگرداند.

مساله 2562 - اگر شخصی مثلا گوشواره ای را كه غصب كرده خراب نماید, باید آن را با مزد ساختنش به صاحب آن بدهد, و چنانچه برای اینكه مزد ندهد, بگوید آن را مثل اولش می سازم , مالك مجبور نیست قبول نماید, و نیز مالك نمی تواند او را مجبور كند كه آن را مثل اولش بسازد.

مساله 2563 - اگر چیزی را كه غصب كرده به طوری تغییر دهد كه از اولش بهتر شود, مثلا طلائی را كه غصب كرده گوشواره بسازد,چنانچه صاحب مال بگوید مال را به همین

صورت بده , باید به او بدهد و نمی تواند برای زحمتی كه كشیده مزد بگیرد, و همچنین بدون اجازه مالك حق ندارد آن را به صورت اولش درآورد, و اگر بدون اجازه او آن چیز را مثل اولش كند, باید مزد ساختن آن را هم به صاحبش بدهد.

مساله 2564 - اگر چیزی را كه غصب كرده به طوری تغییر دهد كه از اولش بهتر شود, و صاحب مال بگوید باید آن را به صورت اول درآوری , واجب است آن را به صورت اولش درآورد, و چنانچه قیمت آن بواسطه تغییر دادن از اولش كمتر شود, باید تفاوت آن را به صاحبش بدهد, پس طلائی را كه غصب كرده اگر گوشواره بسازد و صاحب آن بگوید باید به صورت اولش درآوری , در صورتی كه بعد ازآب كردن , قیمت آن از پیش از گوشواره ساختن كمتر شود, باید تفاوت آن را بدهد.

مساله 2565 - اگر در زمینی كه غصب كرده زراعت كند یا درخت بنشاند, زراعت و درخت و میوه آن مال خود او است , و چنانچه صاحب زمین راضی نباشد كه زراعت و درخت در زمین بماند, كسی كه غصب كرده باید فورا زراعت یا درخت خود را اگرچه ضرر نماید از زمین بكند, و نیز باید اجاره زمین را در مدتی كه زراعت و درخت در آن بوده به صاحب زمین بدهد, و خرابیهائی را كه در زمین پیدا شده , درست كند, مثلا جای درختها را پر نماید, و اگر بواسطه اینها قیمت زمین از اولش كمتر شود, باید تفاوت آن را هم بدهد, و نمی تواند صاحب زمین

رامجبور كند كه زمین را به او بفروشد یا اجاره دهد, و نیز صاحب زمین نمی تواند او را مجبور كند كه درخت یا زراعت را به او بفروشد.

مساله 2566 - اگر صاحب زمین راضی شود كه زراعت و درخت در زمین او بماند, كسی كه آن را غصب كرده , لازم نیست درخت و زراعت را بكند ولی باید اجاره آن زمین را از وقتی كه غصب كرده تا وقتی كه صاحب زمین راضی شده بدهد.

مساله 2567 - اگر چیزی را كه غصب كرده از بین برود, در صورتی كه مثل گاو و گوسفند باشد كه از جهت خصوصیات شخصی قیمت آن در نظر عقلاء با قیمت فرد دیگری فرق دارد, باید قیمت آن را بدهد, و چنانچه قیمت بازار آن فرق كرده باشد باید قیمت وقتی را كه غصب كرده بدهد.

مساله 2568 - اگر چیزی را كه غصب كرده و از بین رفته مانند گندم و جو باشد كه قیمت افرادش از جهت خصوصیات شخصیه باهم فرق ندارد, باید مثل همان چیزی را كه غصب كرده بدهد, ولی چیزی را كه می دهد باید خصوصیات نوعی و سنخیش مانند چیزی باشد كه آن راغصب كرده و از بین رفته است , مثلا اگر از قسم اعلای برنج غصب كرده , نمی تواند از قسم پست تر بدهد.

مساله 2569 - اگر چیزی را كه مثل گوسفند است غصب نماید و از بین برود, چنانچه قیمت بازار آن فرق نكرده باشد ولی در مدتی كه پیش او بوده مثلا چاق شده باشد, باید قیمت وقتی را كه چاق بوده بدهد.

مساله 2570 - اگر چیزی را

كه غصب كرده , دیگری از او غصب نماید و از بین برود, صاحب مال می تواند عوض آن را از هر یك از آنان بگیرد, یا از هركدام آنان مقداری از عوض آن را مطالبه نماید, و چنانچه عوض مالی را از اولی بگیرد, اولی می تواند آنچه را داده از دومی بگیرد, ولی اگر از دومی كه آن چیز پیش او تلف شده بگیرد, او نمی تواند آنچه را كه داده از اولی مطالبه نماید.

مساله 2571 - اگر چیزی را كه می فروشند یكی از شرطهای معامله در آن نباشد, مثلا چیزی را كه باید با وزن خرید و فروش كنند, بدون وزن معامله نمایند, معامله باطل است.

و چنانچه فروشنده و خریدار با قطع نظر از معامله راضی باشند كه در مال یكدیگر تصرف كنند اشكال ندارد, و گرنه چیزی را كه از یكدیگر گرفته اند مثل مال غصبی است , و باید آن را بهم برگردانند.

و در صورتی كه مال هر یك در دست دیگری تلف شود, چه بداند معامله باطل است چه نداند, باید عوض آن را بدهد.

مساله 2572 - هرگاه مالی را از فروشنده بگیرد كه آن را ببیند یا مدتی نزد خود نگهدارد تا اگر پسندید بخرد, در صورتی كه آن مال تلف شود, باید عوض آن را به صاحبش بدهد.

احكام مالی كه انسان آن را پیدا می كند

مساله 2573 - مال گم شده ای كه از قسم حیوان نیست , چنانچه انسان پیدا كند و نشانه ای نداشته باشد كه بواسطه آن صاحبش معلوم شود, و قیمت آن كمتر از یك درهم (6/12 نخود نقره سكه دار) نباشد, احتیاط آن است كه آن را از

طرف صاحبش صدقه بدهد, و بعیدنیست جایز باشد آن را ملك خود قرار دهد.

مساله 2574 - اگر مالی پیدا كند كه قیمت آن از یك درهم كمتر است , چنانچه صاحب آن معلوم باشد و انسان نداند راضی است یا نه ,نمی تواند بدون اجازه او بردارد, و اگر صاحب آن معلوم نباشد, می تواند به قصد اینكه ملك خودش است بردارد, و احتیاط واجب آن است كه هر وقت صاحبش پیدا شد, در صورتی كه تلف نشده , خود مال را به او بدهد.

مساله 2575 - هرگاه چیزی كه پیدا كرده , نشانه ای دارد كه بواسطه آن می تواند صاحبش را پیدا كند, اگرچه بداند صاحب آن سنی یاكافری است كه اموالش محترم است , در صورتی كه قیمت آن چیز به مقدار یك درهم برسد, باید از روزی كه آن را پیدا كرده تا یك سال درمحل اجتماع مردم اعلان كند.

مساله 2576 - اگر انسان خودش نخواهد اعلان كند, می تواند به كسی كه اطمینان دارد بگوید كه از طرف او اعلان نماید.

مساله 2577 - اگر تا یك سال اعلان كند و صاحب مال پیدا نشود, در صورتی كه آن مال را در غیر حرم مكه پیدا كرده باشد می تواند آن رابرای خود بردارد, یا برای صاحبش نگهداری كند كه هر وقت پیدا شد به او بدهد, یا از طرف صاحبش صدقه بدهد, و اگر آن مال را در حرم پیدا كرده باشد احتیاط واجب آن است كه تصدق كند یا برای صاحب آن تا وقتی كه احتمال دارد صاحب آن پیدا شود نگهدارد.

مساله 2578 - اگر بعد از آنكه یك

سال اعلان كرد و صاحب مال پیدا نشد, مال را برای صاحبش نگهداری كند و از بین برود, چنانچه درنگهداری آن كوتاهی نكرده و تعدی یعنی زیاده روی هم ننموده , ضامن نیست , ولی اگر برای خود برداشته باشد ضامن است , و اگر از طرف صاحبش صدقه داده باشد, صاحبش مخیر است بین آنكه به صدقه راضی شده یا عوض مالش را مطالبه كند و ثواب صدقه برای تصدق كننده باشد.

مساله 2579 - كسی كه مالی را پیدا كرده , اگر عمدا به دستوری كه گفته شد اعلان نكند, گذشته از اینكه معصیت كرده , باز هم واجب است اعلان كند.

مساله 2580 - اگر دیوانه یا بچه نابالغ چیزی پیدا كند, ولی او می تواند اعلان نماید, و پس از آن برای او تملك و یا از طرف صاحبش تصدق كند.

مساله 2581 - اگر انسان در بین سالی كه اعلان می كند, از پیدا شدن صاحب مال نا امید شود و بخواهد آن را صدقه بدهد اشكال ندارد.

مساله 2582 - اگر در بین سالی كه اعلان می كند, مال از بین برود, چنانچه در نگهداری آن كوتاهی كرده یا تعدی یعنی زیاده روی كرده باشد, باید عوض آن را به صاحبش بدهد, و اگر كوتاهی نكرده و زیاده روی هم ننموده , چیزی بر او واجب نیست.

مساله 2583 - اگر مالی را كه نشانه دارد و قیمت آن به یك درهم می رسد در جائی پیدا كند كه معلوم است بواسطه اعلان , صاحب آن پیدانمی شود, می تواند در روز اول آن را از طرف صاحبش صدقه بدهد و لازم نیست صبر

نماید تا سال تمام شود.

مساله 2584 - اگر چیزی را پیدا كند و به خیال اینكه مال خود او است بردارد, بعد بفهمد مال خودش نبوده , باید تا یك سال اعلان نماید.

مساله 2585 - لازم نیست موقع اعلان , جنس چیزی را كه پیدا كرده بگوید, بلكه همین قدر كه بگوید چیزی پیدا كرده ام كافی است.

مساله 2586 - اگر كسی چیزی را پیدا كند و دیگری بگوید مال من است و نشانه های آن را بگوید, در صورتی باید به او بدهد كه اطمینان داشته باشد مال او است و لازم نیست نشانه هائی را كه بیشتر اوقات صاحب مال هم ملتفت آنها نیست بگوید.

مساله 2587 - اگر قیمت چیزی كه پیدا كرده و نشانه دارد به یك درهم برسد, چنانچه اعلان نكند و در مسجد یا جای دیگری كه محل اجتماع مردم است بگذارد و آن چیز از بین برود یا دیگری آن را بردارد, كسی كه آن را پیدا كرده ضامن است.

مساله 2588 - هرگاه چیزی را پیدا كند كه اگر بماند فاسد می شود, می تواند قیمت آن را تعیین كرده و خود پیدا شده را تملك و صرف نماید وتا یك سال فحص از صاحب كند, و اگر صاحب پیدا نشد بنابر احتیاط مستحب قیمت تعیین شده را از طرف او صدقه كند.

مساله 2589 - اگر چیزی را كه پیدا كرده , موقع وضو گرفتن و نماز خواندن همراه او باشد, در صورتی كه قصدش این باشد كه صاحب آن راپیدا كند اشكال ندارد.

مساله 2590 - اگر كفش او را ببرند و كفش دیگری به جای آن بگذارند, چنانچه

بداند كفشی كه مانده مال كسی است كه كفش او را برده وراضی است كه كفشش را عوض كفشی كه برده است بردارد, می تواند به جای كفش خودش بردارد.

و همچنین است اگر بداند كه كفش او را به طور ناحق و ظلم برده است , ولی در این فرض باید قیمت آن از كفش خودش بیشتر نباشد و الا حكم مجهول المالك نسبت به زیادی قیمت جاری است , و در غیر این دو صورت حكم مجهول المالك بر آن كفش جاری خواهد بود مگر آنكه بداند صاحب او از آن كفش اعراض كرده.

مساله 2591 - اگر مالی كه در دست انسان است مجهول المالك (صاحب آن نامعلوم) باشد و گمشده بر آن مال صدق نكند, لازم است صاحب آن را جستجو كند, و پس از مایوس شدن از پیدایش صاحبش آن را صدقه بدهد, و احوط این است كه با اجازه حاكم شرع تصدق كند, و اگر بعدا صاحبش پیدا شود ضمانی ندارد.

سر بریدن و شكار كردن حیوانات

احكام سر بریدن و شكار كردن حیوانات

مساله 2592 - اگر حیوان حلال گوشت را به دستوری كه بعدا گفته می شود سر ببرند, وحشی باشد یا اهلی , بعد از جان دادن , گوشت آن حلال وبدن آن پاك است , ولی حیوانی كه انسان با آن وطی (نزدیكی) كرده , و گوسفندی كه شیر خوك خورده , وهمچنین حیوانی كه نجاست خوار شده , اگر به دستوری كه در شرع معین نموده اند, آن را استبراء نكرده باشند, بعد از سر بریدن گوشت آنها حلال نیست.

مساله 2593 - حیوان حلال گوشت وحشی مانند آهو و كبك و بز كوهی ,وحیوان حلال گوشتی كه اهلی بوده

و بعدا وحشی شده مثل گاو وشتر اهلی كه فرار كرده و وحشی شده است , اگر به دستوری كه بعدا گفته می شود آنها را شكار كنند, پاك و حلال است ولی حیوان حلال گوشت اهلی مانند گوسفند و مرغ خانگی , و حیوان حلال گوشت وحشی كه بواسطه تربیت كردن اهلی شده است , با شكار كردن پاك و حلال نمی شود.

مساله 2594 - حیوان حلال گوشت وحشی در صورتی با شكار كردن پاك و حلال می شود كه بتواند فرار كند یا پرواز نماید, بنابر این بچه آهو كه نمی تواند فرار كند و بچه كبك كه نمی تواند پرواز نماید, با شكار كردن پاك و حلال نمی شود, و اگر آهو و بچه اش را كه نمی تواند فراركند, با یك تیر شكار نماید آهو حلال و بچه اش حرام است.

مساله 2595 - حیوان حلال گوشتی كه مانند ماهی خون جهنده ندارد, اگر به خودی خود بمیرد پاك است ولی گوشت آن را نمی شودخورد.

مساله 2596 - حیوان حرام گوشتی كه خون جهنده ندارد مانند مار, مرده آن پاك است ولی با سر بریدن حلال نمی شود.

مساله 2597 - سگ و خوك بواسطه سر بریدن و شكار كردن پاك نمی شوند و خوردن گوشت آنها هم حرام است.

و حیوان حرام گوشتی راكه مانند گرگ و پلنگ درنده و گوشت خوار است اگر به دستوری كه گفته می شود سر ببرند یا با تیر و مانند آن شكار كنند, پاك است ولی گوشت آن حلال نمی شود, و اگر با سگ شكاری آن را شكار كنند, پاك شدن بدنش هم اشكال دارد.

مساله

2598 - فیل و خرس و بوزینه و موش و حیواناتی كه مانند سوسمار در داخل زمین زندگی می كند, اگر خون جهنده داشته باشند و به خودی خود بمیرند, نجسند, ولی اگر آنها را سر ببرند یا آنها را با غیر سگ شكار نمایند, پاك است , ولی حیوان حرام گوشت كه خون جهنده دارد پوست دار نباشد, سر بریدن آن موجب پاكی نمی شود.

مساله 2599 - اگر از شكم حیوان زنده بچه مرده ای بیرون آید یا آن را بیرون آورند, خوردن گوشت آن حرام است.

دستور سر بریدن حیوانات مساله 2600 - دستور سر بریدن حیوان آن است كه چهار رگ بزرگ گردن آن را به طور كامل ببرند, و اگر آنها را بشكافند كافی نیست.

ومعروف این است كه بریدن این چهار رگ در خارج واقع نمی شود مگر اینكه از زیر برآمدگی گلو ببرند.

و آن چهار رگ عبارت است از مجرای نفس و مجرای خوردن و دو رگ كلفتی كه در دو طرف مجرای نفس می باشد.

مساله 2601 - اگر بعضی از چهار رگ را ببرند و صبر كنند تا حیوان بمیرد بعد بقیه را ببرند, فائده ندارد,بلكه اگر به این مقدار هم صبر نكنندولی به طور معمول چهار رگ را پشت سر هم نبرند, اگرچه پیش از جان دادن حیوان , بقیه رگها را ببرند اشكال دارد.

اگرچه حلیت آن بعیدنیست.

مساله 2602 - اگر گرگ گلوی گوسفند را به طوری بكند كه از چهار رگی كه در گردن است و باید بریده شود, چیزی نماند, آن گوسفند حرام می شود, ولی اگر مقداری از گردن را بكند و چهار رگ باقی باشد

یا جای دیگر بدن را بكند, در صورتی كه گوسفند زنده باشد و به دستوری كه گفته می شود سر آن را ببرند, حلال و پاك می باشد.

شرایط سر بریدن حیوانات مساله 2603 - سر بریدن حیوان چند شرط دارد: اول كسی كه سر حیوان را می برد چه مرد باشد چه زن باید مسلمان باشد, و بچه مسلمان هم اگر ممیز باشد یعنی خوب و بد را بفهمد می تواند سر حیوان را ببرد.

و اما كسی كه از كفار یا از فرقه هائی است كه در حكم كفارند مانند غلات و خوارج و نواصب نمی توانند سر حیوان را ببرند.

دوم سر حیوان را با چیزی ببرند كه از آهن باشد, ولی چنانچه آهن پیدا نشود و طوری باشد كه اگر سر حیوان را نبرند می میرد, یا ضرورتی مقتضی سر بریدنش شود با چیز تیزی كه چهار رگ آن را جدا كند مانند شیشه و سنگ تیز, می شود سر آنها را برید.

سوم در موقع سر بریدن , صورت و دست و پا و شكم حیوان رو به قبله باشد, و بعید نیست گوسفند و مانند آن رو به قبله ایستاده باشد سرش را ببرند در استقبال قبله كافی می باشد, و كسی كه می داند باید رو به قبله سر ببرد, اگر عمدا حیوان را رو به قبله نكند, حیوان حرام می شود, ولی اگر فراموش كند, یا مساله را نداند, یا قبله را اشتباه كند, یا نداند قبله كدام طرف است , یا نتواند حیوان را رو به قبله كند, اشكال ندارد.

و احتیاط مستحب آن است كه برنده سر (كشنده - ذابح)

نیز رو به قبله باشد.

چهارم وقتی می خواهد سر حیوان را ببرد یا كارد به گلویش بگذارد به نیت سر بریدن , نام خدا را ببرد و همین قدر كه بگوید بسم اللّه كافی است , و اگر بدون قصد سر بریدن نام خدا را ببرد, آن حیوان پاك نمی شود و گوشت آن هم حرام است , ولی اگر از روی فراموشی نام خدا رانبرد اشكال ندارد.

پنجم حیوان بعد از سر بریدن حركتی بكند, اگرچه مثلا چشم یا دم خود را حركت دهد یا پای خود را به زمین زند, و این حكم در صورتی است كه زنده بودن حیوان در حال ذبح مشكوك باشد, و نیز واجب آن است كه به اندازه معمول آن حیوان خون از بدنش بیرون آید, و اگر بدانند كه در حال سر بریدن زنده بوده , حاجتی به حركت مزبور ندارد.

ششم آنكه بنابر احتیاط سر حیوان را پیش از بیرون آمدن روح از بدنش جدا نكنند, بلی اگر از روی غفلت یا به جهت تیزی چاقو سر جداشود, اشكالی ندارد, و همچنین بنابر احتیاط رگ سفیدی را كه از مهره های گردن تا دم حیوان امتداد دارد و او را نخاع می گویند عمدا قطع نكند, و این در صورتی است كه حیوان را از جلو گردن سر ببرند, ولی اگر كارد را پشت گردن فرو نموده و به طرف جلو بیاورد كه گردن از پشت بریده شود بعید نیست كه مانعی نداشته باشد.

دستور كشتن شتر مساله 2604 - اگر بخواهند شتر را بكشند كه بعد از جان دادن پاك و حلال باشد, باید با شرایطی كه برای

سر بریدن حیوانات گفته شد,كارد یا چیز دیگری را كه از آهن و برنده باشد, در گودی بین گردن و سینه اش فرو كنند.

مساله 2605 - وقتی می خواهند كارد را به گردن شتر فرو ببرند, بهتر است كه شتر ایستاده باشد, ولی اگر در حالی كه زانوها را به زمین زده یا به پهلو خوابیده و دست و پا و سینه اش رو به قبله است , كارد را در گودی گردنش فرو كنند اشكال ندارد.

مساله 2606 - اگر به جای اینكه كارد در گودی گردن شتر فرو كنند, سر آن را ببرند, یا گوسفند و گاو و مانند اینها را مثل شتر كارد درگودی گردنشان فرو كنند, گوشت آنها حرام و بدن آنها نجس است , ولی اگر چهار رگ شتر را ببرند و تا زنده است به دستوری كه گفته شدكارد در گودی گردنش فرو كنند, گوشت آن حلال و بدن آن پاك است , و نیز اگر كارد در گودی گردن گاو یا گوسفند و مانند اینها فرو كنند و تازنده است سر آن را ببرند, حلال و پاك می باشد.

مساله 2607 - اگر حیوانی سركش شود و نتوانند آن را به دستوری كه در شرع معین شده بكشند, یا مثلا در چاه بیفتد و احتمال بدهند كه درآنجا بمیرد و كشتن آن به دستور شرع ممكن نباشد, هر جای بدنش را زخم بزنند و در اثر زخم جان بدهد, حلال می شود, و رو به قبله بودن آن لازم نیست , ولی باید شرطهای دیگری را كه برای سر بریدن حیوانات گفته شد دارا باشد.

چیزهائی كه موقع سر بریدن حیوانات

مستحب است مساله 2608 - چند چیز در سر بریدن حیوانات مستحب است: اول موقع سر بریدن گوسفند, دو دست و یك پای آن را ببندند و پای دیگرش را باز بگذارند.

و موقع سر بریدن گاو, چهار دست و پایش را ببندند و دم آن را باز بگذارند.

و موقع كشتن شتر در حال نشسته دو دست آن را از پائین تا زانو یا زیر بغل به یكدیگر ببندند و پاهایش را بازبگذارند.

و مستحب است مرغ را بعد از سر بریدن رها كنند تا پر و بال بزند.

دوم پیش از كشتن حیوان , آب جلوی آن بگذارند.

سوم كاری كنند كه حیوان كمتر اذیت شود, مثلا كارد را خوب تیز كنند و با عجله سر حیوان را ببرند.

چیزهائی كه در كشتن حیوانات مكروه است مساله 2609 - چند چیز در كشتن حیوانات مكروه است: اول پیش از بیرون آمدن روح , پوست حیوان را بكنند.

دوم در جائی حیوان را بكشند كه حیوان دیگر آن را ببیند.

سوم در شب یا پیش از ظهر روز جمعه , سر حیوان را ببرند, ولی در صورت احتیاج عیبی ندارد.

چهارم خود انسان چهارپائی را كه پرورش داده است بكشد.

احكام شكار كردن با اسلحه

مساله 2610 - اگر حیوان حلال گوشت وحشی را با اسلحه شكار كنند, با پنج شرط حلال و بدنش پاك است: اول آنكه اسلحه شكار مثل كارد و شمشیر برنده باشد, یا مثل نیزه و تیر, تیز باشد كه بواسطه تیز بودن , بدن حیوان را پاره كند, و اگر بوسیله دام یا چوب و سنگ و مانند اینها حیوانی را شكار كنند, پاك نمی شود و خوردن آن هم حرام است.

و اگر

حیوانی را با تفنگ شكار كنند,چنانچه گلوله آن تیز باشد كه در بدن حیوان فرو رود و آن را پاره كند, پاك و حلال است , و اگر گلوله تیز نباشد بلكه با فشار در بدن حیوان فرو رود و حیوان را بكشد, یا بواسطه حرارتش بدن حیوان را بسوزاند و در اثر سوزاندن , حیوان بمیرد, پاك و حلال بودنش اشكال دارد.

دوم كسی كه شكار می كند باید مسلمان باشد یا بچه مسلمان باشد كه خوب و بد را بفهمد, و اگر كافر یا كسی كه در حكم كافر است - مانندغلات و خوارج و نواصب - حیوانی را شكار نماید, آن شكار حلال نیست.

سوم اسلحه را برای شكار كردن حیوان بكار برد, و اگر مثلا جائی را نشان كند و اتفاقا حیوانی را بكشد, آن حیوان پاك نیست و خوردن آن هم حرام است.

چهارم در وقت بكار بردن اسلحه , نام خدا را ببرد, و چنانچه عمدا نام خدا را نبرد شكار حلال نمی شود, ولی اگر فراموش كند اشكال ندارد.

پنجم وقتی به حیوان برسد كه مرده باشد, یا اگر زنده است به اندازه سر بریدن آن وقت نباشد, و چنانچه به اندازه سر بریدن وقت باشد وسر حیوان را نبرد تا بمیرد حرام است.

مساله 2611 - اگر دو نفر حیوانی را شكار كنند, و یكی از آنان مسلمان و دیگری كافر باشد یا یكی از آن دو نام خدا را ببرد و دیگری عمدانام خدا را نبرد, آن حیوان حلال نیست.

مساله 2612 - اگر بعد از آنكه حیوانی را تیر زدند مثلا در آب بیفتد, و انسان بداند كه حیوان بواسطه تیر

و افتادن در آب جان داده , حلال نیست , بلكه اگر نداند كه جان دادن آن فقط بواسطه تیر بوده , حلال نمی باشد.

مساله 2613 - اگر با سگ غصبی یا اسلحه غصبی , حیوانی را شكار كند, شكار حلال است و مال خود او می شود, ولی گذشته از اینكه گناه كرده , باید اجرت اسلحه یا سگ را به صاحبش بدهد.

مساله 2614 - اگر با شمشیر یا چیز دیگری كه شكار كردن با آن صحیح است با شرطهائی كه در مساله (2610) گفته شد, حیوانی را دوقسمت كنند, و سر و گردن در یک قسمت بماند, و انسان وقتی برسد كه حیوان جان داده باشد, هر دو قسمت حلال است , و همچنین است اگرحیوان زنده باشد ولی به اندازه سر بریدن وقت نباشد, اما اگر به اندازه سر بریدن وقت باشد و ممكن باشد كه مقداری زنده بماند, قسمتی كه سرو گردن ندارد, حرام , و قسمتی كه سر و گردن دارد, اگر سر آن را به دستوری كه در شرع معین شده ببرند, حلال , و گرنه آن هم حرام می باشد.

مساله 2615 - اگر با چوب یا سنگ یا چیز دیگری كه شكار كردن با آن صحیح نیست حیوانی را دو قسمت كنند, قسمتی كه سر و گردن ندارد حرام است , و قسمتی كه سر و گردن دارد, اگر زنده باشد وممكن باشد كه مقداری زنده بماند و سر آن را به دستوری كه در شرع معین شده ببرند, حلال , و گرنه آن قسمت هم حرام می باشد.

مساله 2616 - اگر حیوانی را شكار كنند یا سر

ببرند و بچه زنده ای از آن بیرون آید, چنانچه آن بچه را به دستوری كه در شرع معین شده سر ببرند, حلال , و گرنه حرام می باشد.

مساله 2617 - اگر حیوانی را شكار كنند یا سر ببرند و بچه مرده ای از شكمش بیرون آورند, چنانچه خلقت آن بچه كامل باشد و مو یا پشم در بدنش روئیده باشد, پاك و حلال است.

شكار كردن با سگ شكاری مساله 2618 - اگر سگ شكاری , حیوان وحشی حلال گوشتی را شكار كند, پاك بودن و حلال بودن آن حیوان شش شرط دارد: اول سگ به طوری تربیت شده باشد كه هر وقت آن را برای گرفتن شكار بفرستند برود, و هر وقت از رفتن جلوگیری كنند بایستد, و نیزبنابر احتیاط باید عادتش این باشد كه تا صاحبش نرسد, از شكار نخورد, ولی اگر عادت به خوردن خون شكار داشته باشد یا اتفاقا از شكاربخورد اشكال ندارد.

دوم صاحبش آن را بفرستد, و اگر از پیش خود دنبال شكار رود و حیوانی را شكار كند, خوردن آن حیوان حرام است , بلكه اگر از پیش خود دنبال شكار رود و بعدا صاحبش بانگ بزند كه زودتر آن را به شكار برساند, اگرچه بواسطه صدای صاحبش شتاب كند, بنابر احتیاط واجب باید از خوردن آن شكار خودداری نمایند.

سوم كسی كه سگ را می فرستد باید مسلمان باشد و یا بچه مسلمان (كه خوب و بد را بفهمد) باشد, و اگر كافر یا كسی كه در حكم كافر است - مانند غالی و خارجی و ناصب یعنی شخصی كه اظهار دشمنی با اهل بیت پیغمبر (ص) می كند

- سگ را بفرستد, شكار آن سگ حرام است.

چهارم وقت فرستادن سگ , نام خدا را ببرد, و اگر عمدا نام خدا را نبرد, آن شكار حرام است , ولی اگر فراموش كند اشكال ندارد.

پنجم شكار بواسطه زخمی كه از دندان سگ پیدا كرده بمیرد, پس اگر سگ , شكار را خفه كند یا شكار از دویدن یا ترس بمیرد حلال نیست.

ششم كسی كه سگ را فرستاده , وقتی برسد كه حیوان مرده باشد یا اگر زنده است به اندازه سر بریدن آن وقت نباشد, و چنانچه وقتی برسدكه به اندازه سر بریدن وقت باشد و سر حیوان را نبرد تا بمیرد حلال نیست.

مساله 2619 - كسی كه سگ را فرستاده اگر وقتی برسد كه بتواند سر حیوان را ببرد, چنانچه مثلا بواسطه بیرون آوردن كارد و مانند آن وقت بگذرد و آن حیوان بمیرد, حلال است , ولی اگر چیزی همراه او نباشد كه با آن , سر حیوان را ببرد و حیوان بمیرد, احتیاط واجب آن است كه از خوردن آن خودداری كنند.

مساله 2620 - اگر چند سگ را بفرستد و باهم حیوانی را شكار كنند, چنانچه همه آنها دارای شرطهائی كه در مساله (2618) گفته شد بوده اند, شكار حلال است , و اگر یكی از آنها دارای آن شرطها نبوده , شكار حرام است.

مساله 2621 - اگر سگ را برای شكار حیوانی بفرستد و آن سگ حیوان دیگری را شكار كند, آن شكار حلال و پاك است.

و نیز اگر آن حیوان را با حیوان دیگری شكار كند, هر دوی آنها حلال و پاك می باشد.

مساله 2622 - اگر چند نفر باهم

سگ را بفرستند و یكی از آنها كافر باشد, یا عمدا نام خدا را نبرد, آن شكار حرام است.

و نیز اگر یكی ازسگهائی را كه فرستاده اند به طوری كه در مساله (2618) گفته شد تربیت شده نباشد, آن شكار حرام می باشد.

مساله 2623 - اگر باز یا حیوان دیگری غیر سگ شكاری , حیوانی را شكار كند, آن شكار حلال نیست , ولی اگر وقتی برسند كه حیوان زنده باشد و به دستوری كه در شرع معین شده سر آن را ببرند حلال است.

صید ماهی و ملخ مساله 2624 - اگر ماهی فلس دار را زنده از آب بگیرند و بیرون آب جان دهد, پاك و خوردن آن حلال است.

و چنانچه در آب بمیرد, پاك است ولی خوردن آن حرام می باشد, ولی اگر در تور ماهی گیر در آب بمیرد, خوردنش حلال است.

و ماهی بی فلس را اگرچه زنده از آب بگیرند و بیرون آب جان دهد حرام است.

مساله 2625 - اگر ماهی از آب بیرون بیفتد, یا موج آن را بیرون بیندازد, یا آب فرو رود و ماهی در خشكی بماند, چنانچه پیش از آنكه بمیرد, با دست یا بوسیله دیگر كسی آن را بگیرد, بعد از جان دادن حلال است.

مساله 2626 - كسی كه ماهی را صید می كند, لازم نیست مسلمان باشد و در موقع گرفتن آن نام خدا را ببرد, ولی مسلمان باید گرفتن آن رادیده باشد یا از راه دیگری یقین داشته باشد كه زنده از آب گرفته شده است.

مساله 2627 - ماهی مرده ای كه معلوم نیست آن را زنده از آب گرفته اند یا مرده ,

چنانچه در دست مسلمان باشد, حلال است , و اگر دردست كافر باشد, اگرچه بگوید آن را زنده گرفته ام حرام می باشد.

مساله 2628 - خوردن ماهی زنده جایز و اولی خودداری كردن است.

مساله 2629 - اگر ماهی زنده را بریان كنند یا در بیرون آب پیش از جان دادن بكشند, خوردنش جایز و اولی آن است كه از خوردن آن خودداری نمایند.

مساله 2630 - اگر ماهی را بیرون آب دو قسمت كنند و یك قسمت آن در حالی كه زنده است در آب بیفتد, خوردن قسمتی را كه بیرون آب مانده جایز, و احتیاط مستحب آن است كه از خوردن آن خودداری كنند.

مساله 2631 - اگر ملخ را با دست یا بوسیله دیگری زنده بگیرند, بعد از جان دادن خوردن آن حلال است , و لازم نیست كسی كه آن رامی گیرد مسلمان باشد و در موقع گرفتن نام خدا را ببرد, ولی اگر ملخ مرده ای در دست كافر باشد و معلوم نباشد كه آن را زنده گرفته یا نه ,اگرچه بگوید زنده گرفته ام حرام است.

مساله 2632 - خوردن ملخی كه بال در نیاورده و نمی تواند پرواز كند حرام است.

احكام خوردنیها و آشامیدنیها

مساله 2633 - خوردن گوشت مرغ خانگی و كبوتر و اقسام گنجشك حلال است , و بلبل و سار و چكاوك از قسم گنجشك است , وشب پره و طاووس و جمیع انواع كلاغ و هر پرنده ای كه مثل شاهین و عقاب و باز چنگال دارد یا هنگام پرواز بال زدنش كمتر از صاف نگهداشتن بالش باشد, حرام است , و همچنین هر مرغی كه چینه دان

و سنگدان و خار پشت پا ندارد مگر آنكه بال زدنش از صاف نگهداشتن بالش بیشتر باشد, و خوردن گوشت پرستوك و هدهد مكروه است.

مساله 2634 - اگر چیزی را كه روح دارد, از حیوان زنده جدا نمایند, مثلا دنبه یا مقداری گوشت از گوسفند زنده ببرند, نجس و حرام می باشد.

مساله 2635 - بعضی از اجزاء حیوانات حلال گوشت بی اشكال حرام , و بعضی بنابر احتیاط واجب حرام است , و مجموع آنها چهارده چیزاست: 1 خون.

2 فضله.

3 نری.

4 فرج.

5 بچه دان.

6 غدد كه آن را دشول می گویند.

7 تخم كه آن را دنبلان می گویند.

8 چیزی كه در مغز كله است و به شكل نخود می باشد.

9 مغز حرام كه در میان تیره پشت است.

10 پی كه در دو طرف تیره پشت است.

11 زهره دان.

12 سپرز (طحال).

13 بول دان (مثانه).

14 حدقه چشم.

ولی ظاهر این است كه در پرندگان بجز خون و فضله و زهره دان و سپرز و دنبلان , از چیزهائی كه ذكر شد وجود ندارد.

مساله 2636 - خوردن بول شتر حلال است , و اجتناب از بول سایر حیوانات حلال گوشت و همچنین سایر چیزهائی كه طبع از آنها متنفراست احوط و اولی است.

مساله 2637 - خوردن خاك حرام است , و خوردن گل داغستان و گل ارمنی برای معالجه اشكال ندارد, و خوردن كمی از تربت حضرت سیدالشهداء (ع) برای استشفاء جایز است , و بهتر این است كه تربت را در مقداری از آب مثلا حل نمایند كه مستهلك شود و بعدا آن آب رابیاشامند.

مساله 2638 - فرو بردن آب بینی و خلط سینه كه در دهان آمده

حرام نیست.

و نیز فرو بردن غذائی كه موقع خلال كردن , از لای دندان بیرون می آید, اشكال ندارد.

مساله 2639 - خوردن چیزی كه موجب مرگ می شود یا برای انسان ضرر كلی دارد حرام است.

مساله 2640 - خوردن گوشت اسب و قاطر و الاغ مكروه است , و اگر كسی آنها را وطی (نزدیكی) كند, خود و نسلشان حرام می شوند وبول و سرگین آنها نجس می شود و باید آنها را از شهر بیرون ببرند و در جای دیگر بفروشند.

و بر واطی لازم است قیمتش را به صاحبش بدهد, و اگر با حیوان حلال گوشتی مانند گاو و گوسفند نزدیكی كنند, بول و سرگین آنها نجس می شود و خوردن گوشت و آشامیدن شیر آنهاهم حرام است , و همچنین است نسل آنها, و باید فورا آن حیوان را بكشند و بسوزانند, و كسی كه با آن وطی كرده , پول آن را به صاحبش بدهد.

مساله 2641 - بزغاله و بره شیر خوار اگر از خوك به مقداری كه گوشت و استخوانشان قوت بگیرد, شیر بخورند, خود و نسلشان حرام می شوند, و در صورتی كه مقدار شیر خوردن كمتر از آن باشد لازم است استبراء شوند و پس از آن حلال می گردند, و استبراء آنها این است كه هفت روز از پستان بز یا گوسفند شیر بخورند, و اگر حاجت به شیر نداشتند هفت روز علف بخورند, و حیوان نجاست خوار نیز خوردن گوشتش حرام است , و چنانچه استبرائش نمایند حلال می شود, و كیفیت استبراء آن در مساله (226) بیان شد.

مساله 2642 - آشامیدن شراب , حرام , و

در بعضی از اخبار بزرگترین گناه شمرده شده است و اگر كسی آن را حلال بداند كافر است.

ازحضرت امام جعفر صادق (ع) روایت شده است كه فرمودند: شراب , ریشه بدیها و منشا گناهان است و كسی كه شراب می خورد عقل خودرا از دست می دهد و در آن موقع خدا را نمی شناسد و از هیچ گناهی باك ندارد, و احترام هیچ كس را نگه نمی دارد, و حق خویشان نزدیك رارعایت نمی كند, و از زشتیهای آشكار رو نمی گرداند, و روح ایمان و خدا شناسی از بدن او بیرون می رود, و روح ناقص خبیثی كه از رحمت خدادور است در او می ماند, و خدا و فرشتگان و پیغمبران و مؤمنین او را لعنت می كنند, و تا چهل روز نماز او قبول نمی شود, و روز قیامت روی اوسیاه است , و زبان از دهانش بیرون می آید, و آب دهان او به سینه اش می ریزد, و فریاد تشنگی او بلند است.

مساله 2643 - نشستن سر سفره ای كه در آن شراب می خورند, اگر انسان یكی از آنان حساب شود, حرام , و چیز خوردن از آن سفره نیزحرام است.

مساله 2644 - بر هر مسلمان واجب است مسلمان دیگری را كه نزدیك است از گرسنگی یا تشنگی بمیرد, نان و آب داده و او را از مرگ نجات دهد.

آداب غذا خوردن

مساله 2645 - آداب غذا خوردن چند چیز است: اول هر دو دست را پیش از غذا بشوید.

دوم بعد از غذا دست خود را بشوید و با دستمال خشك كند.

سوم میزبان پیش از همه شروع به غذا خوردن

كند و بعد از همه دست بكشد, و پیش از غذا اول میزبان دست خود را بشوید, بعد كسی كه طرف راست او نشسته و همینطور تا برسد به كسی كه طرف چپ او نشسته.

و بعد از غذا اول كسی كه طرف میزبان نشسته دست خود رابشوید و همینطور تا به میزبان برسد.

چهارم در اول غذا بسم اللّه بگوید, ولی اگر سر یك سفره چند جور غذا باشد, در وقت خوردن هر كدام آنها گفتن بسم اللّه مستحب است.

پنجم با دست راست غذا بخورد.

ششم با سه انگشت یا بیشتر غذا بخورد و با دو انگشت نخورد.

هفتم اگر چند نفر سر یك سفره نشسته اند, هر كسی از غذای جلوی خودش بخورد.

هشتم لقمه را كوچك بردارد.

نهم سر سفره زیاد بنشیند و غذا خوردن را طول بدهد.

دهم غذا را خوب بجود.

یازدهم بعد از غذا خداوند عالم را حمد كند.

دوازدهم انگشتها را بلیسد.

سیزدهم بعد از غذا خلال نماید, ولی با چوب ریحان و نی و برگ درخت خرما خلال نكند.

چهاردهم آنچه بیرون سفره می ریزد جمع كند و بخورد, ولی اگر در بیابان غذا بخورد, مستحب است آنچه می ریزد, برای پرندگان وحیوانات بگذارد.

پانزدهم در اول روز و اول شب غذا بخورد و در بین روز و در بین شب غذا نخورد.

شانزدهم بعد از خوردن غذا به پشت بخوابد و پای راست را روی پای چپ بیندازد.

هفدهم در اول غذا و آخر آن نمك بخورد.

هیجدهم میوه را پیش از خوردن با آب بشوید.

چیزهائی كه در خوردن مذموم است

مساله 2646 - چند چیز در غذا خوردن مذموم است: اول در حال سیری غذا خوردن.

دوم پر خوردن , و در خبر است كه خداوند

عالم بیشتر از هر چیز از شكم پر بدنش می آید.

سوم نگاه كردن به صورت دیگران در موقع غذا خوردن.

چهارم خوردن غذای گرم.

پنجم فوت كردن چیزی كه می خورد یا می آشامد.

ششم بعد از گذاشتن نان در سفره , منتظر چیز دیگر شدن.

هفتم پاره كردن نان با كارد.

هشتم گذاشتن نان زیر ظرف غذا.

نهم پاك كردن گوشتی كه به استخوان چسبیده به طوری كه چیزی در آن نماند.

دهم پوست كنده میوه.

یازدهم دور انداختن میوه پیش از آنكه كاملا آن را بخورد.

آداب آشامیدن

مساله 2647 - آداب آشامیدن چند چیز است: اول آب را به طور مكیدن بیاشامد.

دوم در روز ایستاده آب بخورد.

سوم پیش از آشامیدن آب بسم اللّه و بعد از آن الحمد للّه بگوید.

چهارم به سه نفس آب بیاشامد.

پنجم از روی میل آب بیاشامد.

ششم بعد از آشامیدن آب حضرت ابی عبداللّه (ع) و اهل بیت ایشان را یاد كند و قاتلان آن حضرت را لعنت نماید.

چیزهائی كه در آشامیدن مذموم است مساله 2648 - زیاد آشامیدن آب , و آشامیدن آن بعد از غذای چرب , و در شب به حال ایستاده مذموم است.

ونیز آشامیدن آب با دست چپ , و همچنین از جای شكسته كوزه و جائی كه دسته آن است مذموم می باشد.

نذر و عهد - قسم

احكام نذر و عهد

مساله 2649 - نذر آن است كه انسان بر خود واجب كند كه كار خیری را برای خدا بجا آورد, یا كاری را كه نكردن آن بهتر است برای خداترك نماید.

مساله 2650 - در نذر باید صیغه خوانده شود و لازم نیست آن را به عربی بخوانند, پس اگر بگوید چنانچه مریض من خوب شود, برای خدابر من است كه ده تومان به فقیر بدهم , نذر او صحیح است.

مساله 2651 - نذر كننده باید مكلف و عاقل باشد و به اختیار و قصد خود نذر كند, بنابر این نذر كردن كسی كه او را مجبور كرده اند, صحیح نیست.

مساله 2652 - شخص مفلس و آدم سفیه (كسی كه مال خود را در كارهای بیهوده مصرف می كند) اگر مثلا نذر كند چیزی به فقیر بدهد صحیح نیست.

مساله 2653 - اگر شوهر از نذر كردن زن جلوگیری نماید, زن نمی تواند

در صورتی كه وفاء به نذرش منافی با حق شوهر باشد نذركند.

مساله 2654 - اگر زن با اجازه شوهر نذر كند, شوهرش نمی تواند نذر او را بهم بزند, یا او را از عمل كردن به نذر جلوگیری نماید.

مساله 2655 - اگر فرزند بدون اجازه پدر یا با اجازه او نذر كند, باید به آن نذر عمل نماید.

ولی اگر پدر یا مادر از عملی كه نذر كرده منعش كنند, ظاهر این است كه نذرش منحل می شود.

مساله 2656 - انسان كاری را می تواند نذر كند كه انجام آن برایش ممكن باشد, بنابر این كسی كه نمی تواند پیاده كربلا برود, اگر نذر كند كه پیاده برود, نذر او صحیح نیست.

مساله 2657 - اگر نذر كند كه كار حرام یا مكروهی را انجام دهد یا كار واجب یا مستحبی را ترك كند, نذر او صحیح نیست.

مساله 2658 - اگر نذر كند كه كار مباحی را انجام دهد یا ترك نماید, چنانچه بجا آوردن آن و تركش از هر جهت مساوی باشد, نذر اوصحیح نیست , و اگر انجام آن از جهتی بهتر باشد و انسان به قصد همان جهت نذر كند, مثلا نذر كند غذائی را بخورد كه برای عبادت قوت بگیرد, نذر او صحیح است , و نیز اگر ترك آن از جهتی بهتر باشد و انسان برای همان جهت نذر كند كه آن را ترك نماید, مثلا برای اینكه دودمضر است نذر كند آن را استعمال نكند, نذر او صحیح می باشد.

مساله 2659 - اگر نذر كند نماز واجب خود را در جائی بخواند كه بخودی خود ثواب نماز در آنجا زیاد نیست

, مثلا نذر كند نماز را در اطاق بخواند, چنانچه نماز خواندن در آنجا از جهتی بهتر باشد مثلا بواسطه اینكه خلوت است , انسان حضور قلب پیدا می كند, نذر او صحیح است.

مساله 2660 - اگر نذر كند عملی را انجام دهد, باید همانطور كه نذر كرده بجا آورد, پس اگر نذر كند كه روز اول ماه صدقه بدهد, یا روزه بگیرد, یا نماز اول ماه بخواند, چنانچه قبل از آن روز یا بعد از آن بجا آورد كفایت نمی كند.

و نیز اگر نذر كند كه وقتی مریض او خوب شد صدقه بدهد, چنانچه پیش از آنكه خوب شود صدقه را بدهد كافی نیست.

مساله 2661 - اگر نذر كند روزه بگیرد ولی وقت و مقدار آن را معین نكند, چنانچه یك روز روزه بگیرد كافی است , و اگر نذر كند نماز بخواندو مقدار و خصوصیات آن را معین نكند, اگر یك نماز دو ركعتی بخواند كفایت می كند, و اگر نذر كند صدقه بدهد و جنس و مقدار آن را معین نكند, اگر چیزی بدهد كه بگویند صدقه داده , به نذر عمل كرده است , و اگر نذر كند كاری برای خدا بجا آورد, در صورتی كه یك نماز یا یك روز روزه بگیرد یا چیزی صدقه بدهد, نذر خود را انجام داده است.

مساله 2662 - اگر نذر كند روز معینی را روزه بگیرد, باید همان روز را روزه بگیرد, ودر صورتی كه عمدا روزه نگیرد, باید گذشته از قضای آن روز كفاره هم بدهد, و اظهر این است كه كفاره اش كفاره مخالفت یمین است چنانكه خواهد آمد, بلی در آن

روز اختیارا می تواند مسافرت كند و روزه را نگیرد, و چنانچه در سفر باشد لازم نیست قصد اقامه كرده و روزه بگیرد, و در صورتی كه از جهت سفر یا از جهت عذر دیگری مثل مرض یا حیض روزه نگیرد, لازم است روزه را قضا كند.

مساله 2663 - اگر انسان از روی اختیار به نذر خود عمل نكند, باید كفاره بدهد.

مساله 2664 - اگر نذر كند كه تا وقت معینی عملی را ترك كند, بعد از گذشتن آن وقت می تواند آن عمل را بجا آورد, و اگر پیش از گذشتن آن وقت از روی فراموشی یا ناچاری انجام دهد, چیزی بر او واجب نیست ولی باز هم لازم است كه تا آن وقت آن را بجا نیاورد, و چنانچه دوباره پیش از رسیدن آن وقت بدون عذر آن عمل را انجام دهد باید كفاره بدهد.

مساله 2665 - كسی كه نذر كرده عملی را ترك كند و وقتی برای آن معین نكرده است , اگر از روی فراموشی یا ناچاری یا ندانستن , آن عمل را انجام دهد, كفاره بر او واجب نیست ولی بعدا هر وقت از روی اختیار آن را بجا آورد, باید كفاره بدهد.

مساله 2666 - اگر نذر كند كه در هر هفته روز معینی مثلا روز جمعه را روزه بگیرد, چنانچه یكی از جمعه ها عید فطر یا قربان باشد یا در روز جمعه عذر دیگری مانند سفر یا حیض برای او پیدا شود, باید آن روز را روزه نگیرد و قضای آن را بجا آورد.

مساله 2667 - اگر نذر كند كه مقدار معینی صدقه بدهد, چنانچه پیش از دادن

صدقه بمیرد, لازم نیست آن مقدار را از مال او صدقه بدهند, وبهتر این است كه بالغین از ورثه آن مقدار را از حصه خود از طرف میت صدقه بدهند.

مساله 2668 - اگر نذر كند كه به فقیر معینی صدقه بدهد, نمی تواند آن را به فقیر دیگر بدهد, و اگر آن فقیر بمیرد, بنابر احتیاط باید به ورثه اوبدهد.

مساله 2669 - اگر نذر كند كه به زیارت یكی از امامان مثلا به زیارت حضرت ابی عبداللّه (ع) مشرف شود, چنانچه به زیارت امام دیگری برود كافی نیست , و اگر بواسطه عذری نتواند آن امام را زیارت كند, چیزی بر او واجب نیست.

مساله 2670 - كسی كه نذر كرده زیارت برود و غسل زیارت و نماز آن را نذر نكرده , لازم نیست آنها را بجا آورد.

مساله 2671 - اگر برای حرم یكی از امامان یا امامزادگان نذر كند, باید آن را بنابر احتیاط در تعمیر و روشنائی و فرش حرم و مانند اینهامصرف كند.

مساله 2672 - اگر برای خود امام (ع) چیزی نذر كند, چنانچه مصرف معینی را قصد كرده , باید به همان مصرف برساند, و اگر مصرف معینی را قصد نكرده , بهتر آن است كه به مصرفی برساند كه نسبتی به امام (ع) داشته باشد مانند زوار فقیر یا به مصارف حرم آن امام از قبیل تعمیر و مانند آن برساند, و همچنین است اگر چیزی را برای امامزاده ای نذر كند.

مساله 2673 - گوسفندی را كه برای صدقه یا برای یكی از امامان نذر كرده اند, اگر پیش از آنكه به مصرف نذر برسد شیر بدهد یا بچه بیاورد,

مال كسی است كه آن را نذر كرده , ولی پشم گوسفند و مقداری كه چاق می شود جزء نذر است.

مساله 2674 - هرگاه نذر كند كه اگر مریض او خوب شود یا مسافر او بیاید, عملی را انجام دهد, چنانچه معلوم شود كه پیش از نذر كردن مریض خوب شده یا مسافر آمده است , عمل كردن به نذر لازم نیست.

مساله 2675 - اگر مادر نذر كند كه دختر خود را به سید شوهر دهد, نذر او باطل است , و اگر پدر نذر كند و قصدش آن باشد كه اگر سیدی برای خواستگاری بیاید كه تزویج دخترش به او ضرری ندارد, قبول كند, نذرش صحیح است و در غیر این صورت باطل است , و در هرحال اگر خواستگار غیر سید پیدا شود كه تزویج دختر به او ضرری ندارد, پدر می تواند قبول كند.

مساله 2676 - هرگاه با خدا عهد كند كه اگر به حاجت شرعی خود برسد كار خیری را انجام دهد, بعد از آنكه حاجتش بر آورده شد, بایدآن كار را انجام دهد, و نیز اگر بدون آنكه حاجتی داشته باشد, عهد كند كه عمل خیری را انجام دهد, آن عمل بر او واجب می شود.

مساله 2677 - در عهد هم مثل نذر باید صیغه خوانده شود, و مشهور آن است كه كاری را كه عهد می كند انجام دهد, باید یا عبادت باشدمثل نماز واجب و مستحب , یا كاری باشد كه انجام آن بهتر از تركش باشد, ولی بنابر احتیاط واجب در صورتی كه متعلق عهد مرجوح شرعی نباشد, آن عمل را انجام دهد.

مساله 2678 - اگر به

عهد خود عمل نكند, باید كفاره بدهد, یعنی شصت فقیر را سیر كند, یا دو ماه پی در پی روزه بگیرد, یا یك بنده آزادكند.

احكام قسم خوردن

مساله 2679 - اگر قسم بخورد كه كاری را انجام دهد یا ترك كند, مثلا قسم بخورد كه روزه بگیرد یا دود استعمال نكند, چنانچه عمدا مخالفت كند, باید كفاره بدهد, یعنی یك بنده آزاد كند, یا ده فقیر را سیر كند, یا آنان را بپوشاند, و اگر اینها را نتواند باید سه روز روزه بگیرد و بایدروزه پی در پی باشد.

مساله 2680 - قسم چند شرط دارد: اول كسی كه قسم می خورد باید بالغ و عاقل باشد و از روی قصد قسم بخورد, پس قسم خوردن بچه و دیوانه و مست و كسی كه مجبورش كرده اند درست نیست , وهمچنین است اگر در حال عصبانی بودن بی قصد قسم بخورد.

دوم كاری را كه برای آن قسم می خورد باید حرام یا مكروه نباشد, و كاری را كه قسم می خورد ترك كند, باید واجب یا مستحب نباشد, واگر قسم بخورد كار مباحی را بجا آورد, باید ترك آن در نظر مردم بهتر از انجامش نباشد, و نیز اگر قسم بخورد كار مباحی را ترك كند بایدانجام آن بهتر از تركش نباشد.

سوم به یكی از اسمهای خداوند عالم قسم بخورد كه به غیر ذات مقدس او گفته نمی شود مانند خدا و اللّه.

و نیز اگر به اسمی قسم بخورد كه به غیر خدا هم می گویند ولی به قدری به خدا گفته می شود كه هر وقت كسی آن اسم را بگوید, ذات مقدس حق در نظر می

آید, مثل آنكه به خالق و رازق قسم بخورد, صحیح است , بلكه احتیاط وجوبی در غیر این صورت نیز عمل به قسم است.

چهارم قسم را به زبان بیاورد, و اگر بنویسد یا در قلبش آن را قصد كند صحیح نیست , ولی آدم لال اگر با اشاره قسم بخورد صحیح است.

پنجم عمل كردن به قسم برای او ممكن باشد, و اگر موقعی كه قسم می خورد ممكن باشد و بعدا از عمل به آن عاجز شود, از وقتی كه عاجز می شود قسم او بهم می خورد, و همچنین است اگر عمل كردن به نذر یا قسم یا عهد به قدری مشقت پیدا كند كه نشود آن را تحمل كرد.

مساله 2681 - اگر پدر از قسم خوردن فرزند جلوگیری كند, یا شوهر از قسم خوردن زن جلوگیری نماید, قسم آنان صحیح نیست.

مساله 2682 - اگر فرزند بدون اجازه پدر و زن بدون اجازه شوهر قسم بخورد, پدر و شوهر می توانند قسم آنان را بهم بزنند, بلكه ظاهر آن است كه قسم آنها بدون اجازه پدر یا شوهر منعقد نمی شود, و همچنین است حكم كنیز و بنده نسبت به مولایشان.

مساله 2683 - اگر انسان از روی فراموشی یا ناچاری یا ندانستن , به قسم عمل نكند, كفاره بر او واجب نیست , و همچنین است اگر مجبورش كنند كه به قسم عمل ننماید.

و قسمی كه آدم وسواسی می خورد, مثل اینكه می گوید واللّه الان مشغول نماز می شوم , و بواسطه وسواس مشغول نمی شود, اگر وسواس او طوری باشد كه بی اختیار به قسم عمل نكند كفاره ندارد.

مساله 2684 - كسی

كه قسم می خورد كه حرف من راست است , چنانچه حرف او راست باشد قسم خوردن او مكروه است , و اگر دروغ باشد حرام و از گناهان بزرگ می باشد, ولی اگر برای اینكه خودش با مسلمان دیگری را از شر ظالمی نجات دهد, قسم دروغ بخورد اشكال ندارد, بلكه گاهی واجب می شود, اما اگر بتواند توریه كند یعنی موقع قسم خوردن طوری نیت كند كه دروغ نشود, بهتر این است كه توریه نماید, مثلا اگر ظالمی بخواهد كسی را اذیت كند و از انسان بپرسد كه او را دیده ای ؟ و انسان یك ساعت قبل از او را دیده باشد, بگوید او راندیده ام و قصد كند كه از پنج دقیقه پیش ندیده ام.

وقف - وصیت - ارث

احكام وقف

مساله 2692 - اگر مالی را برای بچه ای كه در شكم مادر است و هنوز به دنیا نیامده وقف كند, صحت آن محل اشكال و لازم است رعایت احتیاط نمایند, ولی اگر برای اشخاصی كه فعلا موجودند و بعد از آنها برای كسانی كه بعدا به دنیا می آیند وقف نماید, اگرچه در موقعی كه وقف محقق می شود در شكم مادر هم نباشند, مثلا چیزی را بر اولاد خود وقف كند كه بعد از آنان وقف نوه های او باشد و هر دسته ای بعد از دسته دیگر از وقف استفاده كنند, صحیح است.

مساله 2693 - اگر چیزی را بر خودش وقف كند مثل آنكه دكانی را وقف كند كه عایدی آن را بعد از مرگ او خرج مقبره اش نمایند, صحیح نیست , ولی اگر مثلا مالی را بر فقرا وقف كند و

خودش فقیر شود, می تواند از منافع وقف استفاده نماید.

مساله 2694 - اگر برای چیزی كه وقف كرده متولی معین كند, باید مطابق قرارداد او رفتار نمایند, و اگر معین نكند, چنانچه بر افراد مخصوصی مثلا بر اولاد خود وقف كرده باشد و آنها بالغ باشند, اختیار با خود آنان است , و اگر بالغ نباشند اختیار با ولی ایشان است , و برای استفاده از وقف اجازه حاكم شرع لازم نیست.

مساله 2695 - اگر ملكی را مثلا بر فقرا یا سادات وقف كند, یا وقف كند كه منافع آن به مصرف خیرات برسد, در صورتی كه برای آن ملك متولی معین نكرده باشد, اختیار آن با حاكم شرع است.

مساله 2696 - اگر ملكی را بر افراد مخصوصی مثلا بر اولاد خود وقف كند كه هر طبقه ای بعد از طبقه دیگر از آن استفاده كنند, چنانچه متولی وقف آن را اجاره دهد و بمیرد, اجاره باطل نمی شود, ولی اگر متولی نداشته باشد و یك طبقه از كسانی كه ملك بر آنها وقف شده , آن رااجاره دهند و در بین مدت اجاره بمیرند, چنانچه طبقه بعدی آن اجاره را امضاء نكنند, اجاره باطل می شود.

و در صورتی كه مستاجر مال الاجاره تمام مدت را داده باشد, مال الاجاره از زمان مردنشان تا آخر مدت اجاره را از مال آنان می گیرد.

مساله 2697 - اگر ملك وقف خراب شود, از وقف بودن بیرون نمی رود مگر آنكه عنوانی را قصد كرده باشد كه آن عنوان از بین برود, مثل اینكه باغ را برای تنزه وقف كرده باشد كه اگر آن باغ خراب شود وقف

باطل و به ورثه برمی گردد.

مساله 2698 - ملكی كه مقداری از آن وقف است و مقداری از آن وقف نیست اگر تقسیم نشده باشد, حاكم شرع یا متولی می تواند با نظر خبره , سهم وقف را جدا كند.

مساله 2699 - اگر متولی وقف خیانت كند و عایدات آن را به مصرفی كه معین شده نرساند, حاكم شرع امینی را به او ضمیمه می نماید كه مانع از خیانتش گردد, و در صورتی كه ممكن نباشد می تواند به جای او متولی امینی معین نماید.

مساله 2700 - فرشی را كه برای حسینیه وقف كرده اند, نمی شود برای نماز به مسجد ببرند, اگرچه آن مسجد نزدیك حسینیه باشد.

مساله 2701 - اگر ملكی را برای تعمیر مسجدی وقف نمایند, چنانچه آن مسجد احتیاج به تعمیر ندارد و انتظار هم نمی رود كه تا مدتی احتیاج به تعمیر پیدا كند, می توانند عایدات آن ملك را به مصرف مسجدی كه احتیاج به تعمیر دارد برسانند.

مساله 2702 - اگر ملكی را وقف كند كه عایدی آن را خرج تعمیر مسجد نمایند و به امام جماعت و به كسی كه در آن به مسجد اذان می گوید بدهند, در صورتی كه بدانند یا اطمینان داشته باشند كه برای هر یك چه مقدار معین كرده , باید همانطور مصرف كنند.

و اگر یقین یا اطمینان نداشته باشند, باید اول مسجد را تعمیر كنند, و اگر چیزی زیاد آمد, بین امام جماعت و كسی كه اذان می گوید به طور مناسب قسمت نمایند, وبهتر آن است كه این دو نفر در تقسیم با یكدیگر صلح كنند.

احكام وصیت

مساله 2703 - وصیت آن

است كه انسان سفارش كند بعد از مرگش برای او كارهائی انجام دهند, یا بگوید بعد از مرگش چیزی از مال اوملك كسی باشد, یا اینكه چیزی از مال او به كسی تملیك یا صرف در خیرات و مبرات كنند, یا برای اولاد خود و كسانی كه اختیار آنان با اواست , قیم و سرپرست معین كند.

و كسی را كه به او وصیت می كنند وصی می گویند.

مساله 2704 - كسی كه نمی تواند حرف بزند, اگر با اشاره مقصود خود را بفهماند, برای هر كاری می تواند وصیت كند, بلكه كسی هم كه می تواند حرف بزند, اگر با اشاره ای كه مقصودش را بفهماند وصیت كند صحیح است.

مساله 2705 - اگر نوشته ای به امضاء یا مهر میت ببینند, چنانچه مقصود او را بفهماند و معلوم باشد كه برای وصیت كردن نوشته , باید مطابق آن عمل كنند.

بلكه اگر بدانند كه مقصودش وصیت كردن نبوده و چیزهائی را نوشته است كه بعدا مطابق آن وصیت كند, بعید نیست كه برای وصیت كافی باشد.

مساله 2706 - كسی كه وصیت می كند باید عاقل باشد و از روی اختیار وصیت كند, و وصیت بچه ده ساله برای ارحامش جایز است , وبرای غیر ارحامش اشكال دارد, و اعتبار سفیه نبودن در نفوذ وصیت محل اشكال است , و احتیاط آن است كه عمل به وصیت او ترك نشود.

مساله 2707 - كسی كه از روی عمد مثلا زخمی به خود زده یا سمی خورده كه قصد خود كشی داشته , اگر وصیت كند كه مقداری از مال او رابه مصرفی برسانند, صحیح نیست.

مساله 2708 - اگر

انسان وصیت كند كه چیزی از اموالش مال كسی باشد, در صورتی كه آن كس آن وصیت را قبول كند اگرچه قبولش درزمان زنده بودن موصی باشد, آن چیز را بعد از مردن موصی مالك می شود, بلكه ظاهر این است كه قبول اصلا معتبر نباشد و فقط رد مانع است.

مساله 2709 - وقتی انسان نشانه های مرگ را در خود دید, باید فورا امانتهای مردم را به صاحبش برگرداند یا آنكه به آنها اطلاع دهد, واگر به مردم بدهكار است و موقع دادن آن بدهی رسیده باید بدهد, و اگر خودش نمی تواند بدهد یا موقع دادن بدهی او نرسیده , باید وصیت كند و بر وصیت شاهد بگیرد, ولی اگر بدهی او معلوم باشد, وصیت كردن لازم نیست.

مساله 2710 - كسی كه نشانه های مرگ را در خود می بیند, اگر خمس و زكاة و مظالم بدهكار است , باید فورا بدهد, و اگر نمی تواند بدهد,چنانچه از خودش مال دارد یا احتمال می دهد كسی آنها را ادا نماید, باید وصیت كند, و همچنین است اگر حج بر او واجب باشد.

مساله 2711 - كسی كه نشانه های مرگ را در خود می بیند, اگر نماز و روزه قضا دارد, بنابر احتیاط باید وصیت كند كه از مال خودش برای آنها اجیر بگیرند, بلكه اگر مال نداشته باشد ولی احتمال بدهد كسی بدون آنكه چیزی بگیرد آنها را انجام می دهد, باز هم وصیت نماید.

و اگر قضای نماز و روزه او به تفصیلی كه در باب نماز قضا گفته شد, بر پسر بزرگترش واجب باشد, بنابر احتیاط باید به او اطلاع دهد, یا

وصیت كندكه برای او بجا آورند.

مساله 2712 - كسی كه نشانه های مرگ را در خود می بیند, اگر مالی پیش كسی دارد یا در جائی پنهان كرده است كه ورثه نمی دانند, چنانچه بواسطه ندانستن , حقشان از بین برود, باید به آنان اطلاع دهد, و لازم نیست برای بچه های صغیر خود قیم و سرپرست معین كند, ولی درصورتی كه بدون قیم , مالشان از بین می رود یا خودشان ضایع می شوند, برای آنان باید قیم امینی معین نماید.

مساله 2713 - وصی باید عاقل باشد, و احوط این است كه بالغ نیز باشد, و لازم است وصی مسلمان , مسلمان نیز باشد و در اموری كه راجع به شخص موصی نیست لازم است مورد اطمینان باشد.

مساله 2714 - اگر كسی چند وصی برای خود معین كند, چنانچه اجازه داده باشد كه هر كدام به تنهائی به وصیت عمل كنند, لازم نیست درانجام وصیت از یكدیگر اجازه بگیرند, و اگر اجازه نداده باشد, چه گفته باشد كه هر دو باهم به وصیت عمل كنند یا نگفته باشد, باید با نظریكدیگر به وصیت عمل نمایند, و اگر حاضر نشوند كه با یكدیگر به وصیت عمل كنند, حاكم شرع آنها را مجبور می كند, و اگراطاعت نكنند,به جای یكی از آنان شخص دیگر را معین می نماید.

مساله 2715 - اگر انسان از وصیت خود برگردد, مثلا بگوید ثلث مالش را به كسی بدهند, بعد بگوید به او ندهند, وصیت باطل می شود.

واگر وصیت خود را تغییر دهد مثل آنكه قیمی برای بچه های خود معین كند, بعد دیگری را به جای او قیم نماید, وصیت

اولش باطل می شود وباید به وصیت دوم او عمل نمایند.

مساله 2716 - اگر كاری كند كه معلوم شود از وصیت خود برگشته , مثلا خانه ای را كه وصیت كرده به كسی بدهند, بفروشد, یا دیگری رابرای فروش آن وكیل نماید, وصیت باطل می شود.

مساله 2717 - اگر وصیت كند چیز معینی را به كسی بدهند, بعد وصیت كند نصف همان را به دیگری بدهند, باید آن چیز را دو قسمت كنندو به هر كدام از آن دو نفر یك قسمت آن را بدهند.

مساله 2718 - اگر كسی در مرضی كه به آن مرض می میرد, مقداری از مالش را به كسی ببخشد و وصیت كند كه بعد از مردن او هم مقداری به كس دیگر بدهند, باید مالی را كه بخشیده , از اصل تركه خارج نمایند چنانكه در مساله (2264) گذشت , ولی مالی را كه وصیت كرده باید ازثلث خارج كنند.

مساله 2719 - اگر وصیت كند كه ثلث مال او را نفروشند و عایدی آن را به مصرفی برسانند, باید مطابق گفته او عمل نمایند.

مساله 2720 - اگر در مرضی كه به آن مرض می میرد, بگوید مقداری به كسی بدهكار است , چنانچه متهم باشد كه برای ضرر زدن به ورثه گفته است باید مقداری را كه معین كرده از ثلث او بدهند, و اگر متهم نباشد اقرار او نافذ است و باید از اصل مالش بدهند.

مساله 2721 - كسی كه انسان وصیت می كند كه چیزی به او بدهند لازم نیست در حال وصیت وجود داشته باشد, پس اگر وصیت كند به بچه ای كه ممكن است فلان زن

حامله شود چیزی بدهند, اگر آن بچه پس از مرگ موصی موجود باشد لازم است آن چیز را به او بدهند, و اگرموجود نباشد, در مصرف دیگری كه به نظر موصی نزدیكتر به مورد وصیت باشد صرف می كنند, ولی اگر وصیت كند كه چیزی از مال او بعداز مرگش مال كسی باشد, پس اگر آن شخص بعد از مرگ موصی موجود باشد, وصیت صحیح والا باطل است , و آنچه را كه برای او وصیت كرده , ورثه میان خودشان قسمت می كنند.

مساله 2722 - اگر انسان بفهمد كسی او را وصی كرده , چنانچه به اطلاع وصیت كننده برسانند كه برای انجام وصیت او حاضر نیست , لازم نیست بعد از مردن او به وصیت عمل كند.

ولی اگر پیش از مردن او نفهمد كه او را وصی كرده , یا بفهمد و به او اطلاع ندهد كه برای عمل كردن به وصیت حاضر نیست , در صورتی كه مشقت نداشته باشد, باید وصیت او را انجام دهد.

و نیز اگر وصی پیش از مرگ موصی , موقعی ملتفت شود كه موصی بواسطه شدت مرض یا مانعی دیگر نتواند به دیگری وصیت كند, بنابر احتیاط باید وصیت را قبول نماید.

مساله 2723 - اگر كسی كه وصیت كرده بمیرد, وصی نمی تواند دیگری را برای انجام كارهای میت معین كند و خود از كار كناره نماید, ولی اگربداند مقصود میت این نبوده كه خود وصی آن كار را انجام دهد, بلكه مقصودش فقط انجام كار بوده , می تواند دیگری را از طرف خود وكیل نماید.

مساله 2724 - اگر كسی دو نفر را با هم وصی

كند و نظرش آن باشد كه هر دو باهم عمل به وصیت كنند, چنانچه یكی از آن دو بمیرد یا دیوانه یا كافر شود, حاكم شرع یك نفر دیگر را به جای او معین می كند, و اگر هر دو بمیرند یا دیوانه یا كافر شوند, حاكم شرع دو نفر دیگر را معین می كند, ولی اگر یك نفر بتواند وصیت را عملی كند, معین كردن دو نفر لازم نیست.

مساله 2725 - اگر وصی نتواند به تنهائی كارهای میت را انجام دهد, حاكم شرع برای كمك او یك نفر دیگر را معین می كند.

مساله 2726 - اگر مقداری از مال میت در دست وصی تلف شود, چنانچه در نگهداری آن كوتاهی كرده و یا تعدی نموده , مثلا میت وصیت كرده است كه فلان مقدار به فقرای فلان شهر بده و او مال را به شهر دیگر برده و در راه از بین رفته , ضامن است , و اگر كوتاهی نكرده و تعدی هم ننموده , ضامن نیست.

مساله 2727 - هرگاه انسان كسی را وصی كند و بگوید كه اگر آن كس بمیرد فلانی وصی باشد, بعد از آنكه وصی اول مرد, وصی دوم بایدكارهای میت را انجام دهد.

مساله 2728 - حجی كه بر میت واجب است و بدهكاری و حقوقی را كه مثل خمس و زكاة و مظالم , ادا كردن آنها واجب می باشد, باید ازاصل مال میت بدهند, اگرچه میت برای آنها وصیت نكرده باشد.

مساله 2729 - اگر مال میت از بدهی و حج واجب و حقوقی كه مثل خمس و زكاة و مظالم بر او واجب است زیاد بیاید, چنانچه

وصیت كرده باشد كه ثلث یا مقداری از ثلث را به مصرفی برسانند, باید به وصیت او عمل كنند, و اگر وصیت نكرده باشد, آنچه می ماند مال ورثه است.

مساله 2730 - اگر مصرفی را كه میت معین كرده , از ثلث مال او بیشتر باشد, وصیت او در بیشتر از ثلث در صورتی صحیح است كه ورثه حرفی بزنند یا كاری كنند كه معلوم شود وصیت را اجازه نموده اند, و تنها راضی بودن آنان كافی نیست و اگر مدتی بعد از مردن او هم اجازه نمایند صحیح است , و چنانچه بعضی از ورثه اجازه و بعضی رد نمایند وصیت در حصه آنهائی كه اجازه نموده اند صحیح و نافذ است.

مساله 2731 - اگر مصرفی را كه میت معین كرده , از ثلث مال او بیشتر باشد, و پیش از مردن او ورثه اجازه نمایند, بعد از مردن او نمی توانند ازاجازه خود برگردند.

مساله 2732 - اگر وصیت كند كه از ثلث او خمس و زكاة یا بدهی دیگر او را بدهند و برای نماز و روزه او اجیر بگیرند و كار مستحبی هم مثل اطعام به فقرا انجام دهند, باید اول بدهی و اجرت قضاء نماز و روزه او را از ثلث بدهند, و اگر زیاد آمد به مصرف كار مستحبی كه معین كرده برسانند, و چنانچه ثلث مال او فقط به اندازه بدهی او باشد, و ورثه هم اجازه ندهند كه بیشتر از ثلث مال مصرف شود, باید ثلث مال برای نماز و روزه و بدهی تقسیم شود, وبقیه بدهی از اصل خارج گردد.

مساله 2733 - اگر وصیت كند كه بدهی

او را بدهند و برای نماز و روزه او اجیر بگیرند و كار مستحبی هم انجام دهند, چنانچه وصیت نكرده باشد كه اینها را از ثلث بدهند, باید بدهی او را از اصل مال بدهند, و اگر چیزی زیاد آمد, ثلث آن را به مصرف نماز و روزه و كارهای مستحبی كه معین كرده برسانند, و در صورتی كه ثلث كافی نباشد, پس اگر ورثه اجازه بدهند, باید وصیت او عملی شود, و اگر اجازه ندهند باید نماز وروزه را از ثلث بدهند, و اگر چیزی زیاد آمد به مصرف كار مستحبی كه معین كرده برسانند.

مساله 2734 - اگر كسی بگوید كه میت وصیت كرده فلان مبلغ به من بدهند, چنانچه دو مرد عادل گفته او را تصدیق كنند, یا قسم بخورند ویك مرد عادل هم گفته او را تصدیق نماید, یا یك مرد عادل با دو زن عادله یا چهار زن عادله به گفته او شهادت دهند, باید مقداری را كه می گوید به او بدهند, و اگر یك زن عادله شهادت دهد, باید یك چهارم چیزی را كه مطالبه می كند به او بدهند, و اگر دو زن عادله شهادت دهند, نصف آن را, و اگر سه زن عادله شهادت دهند, سه چهارم آن را به او بدهند, و نیز اگر دو مرد كافر ذمی كه در دین خود عادل باشند گفته او را تصدیق كنند, در صورتی كه میت ناچار بوده است كه وصیت كند و مرد و زن عادلی هم در موقع وصیت نبوده , باید چیزی را كه مطالبه می كند به او بدهند.

مساله 2735 - اگر كسی بگوید: من

وصی میتم كه مال او را به مصرفی برسانم , یا میت مرا قیم بچه های خود قرار داده , در صورتی باید حرف او را قبول كرد كه دو مرد عادل گفته او را تصدیق نمایند.

مساله 2736 - اگر وصیت كند چیزی از مال او برای كسی باشد, و آن كس پیش از آنكه قبول كند یا رد نماید بمیرد, تا وقتی ورثه او وصیت رارد نكرده اند می توانند آن چیز را قبول نمایند, ولی این حكم در صورتی است كه وصیت كننده از وصیت خود برنگردد, و گرنه حقی به آن چیزندارند.

احكام ارث

مساله 2737 - كسانی كه بواسطه خویشی ارث می برند سه دسته هستند: دسته اول - پدر و مادر و اولاد میت است , و با نبودن اولاد, اولاد اولاد هرچه پائین روند, هركدام آنان كه به میت نزدیكتر است ارث می برد,و تا یك نفر از این دسته هست دسته دوم ارث نمی برند.

دسته دوم - جد یعنی پدر بزرگ , و جده یعنی مادر بزرگ , و خواهر و برادر است , و با نبودن برادر و خواهر, اولاد ایشان هركدام آنان كه به میت نزدیكتر است ارث می برد, و تا یك نفر از این دسته هست دسته سوم ارث نمی برند.

دسته سوم - عمو و عمه و دائی و خاله و اولاد آنان است , وتا یك نفر از عموها و عمه ها ودائی ها و خاله های میت زنده اند, اولاد آنان ارث نمی برند ولی اگر میت عموی پدری و پسر عموی پدر و مادری داشته باشد, ارث به پسر عموی پدر و مادری

می رسد, و عموی پدری ارث نمی برد.

مساله 2738 - اگر عمو و عمه و دائی و خاله خود میت و اولاد آنان و اولاد اولاد آنان نباشند, عمو و عمه و دائی و خاله پدر و مادر میت ارث می برند, و اگر اینها نباشند, اولادشان ارث می برند, و اگر اینها هم نباشند, عمو و عمه و دائی و خاله جد و جده میت ارث می برند, و اگر اینهاهم نباشند, اولادشان ارث می برند.

مساله 2739 - زن و شوهر به تفصیلی كه بعدا گفته می شود, از یكدیگر ارث می برند.

ارث دسته اول مساله 2740 - اگر وارث میت فقط یك نفر از دسته اول باشد, مثلا پدر یا مادر یا یك پسر یا یك دختر باشد, همه مال میت به او می رسد, واگر پسر و دختر باشند, مال را طوری قسمت می كنند كه هر پسر دو برابر دختر ببرد.

مساله 2741 - اگر وارث میت فقط پدر و مادر او باشند, مال سه قسمت می شود, دو قسمت آن را پدر, و یك قسمت را مادر می برد, ولی اگرمیت دو برادر یا چهار خواهر یا یك برادر و دو خواهر داشته باشد كه همه آنان مسلمان و آزاد و پدری باشند, یعنی پدر آنان با پدر میت یكی باشد, خواه مادرشان هم با مادر میت یكی باشد یا نه , اگرچه تا میت پدر و مادر دارد اینها ارث نمی برند, اما بواسطه بودن اینها, مادر شش یك مال را می برد و بقیه را به پدر می دهند.

مساله 2742 - اگر وارث میت فقط پدر و مادر و

یك دختر باشد, چنانچه میت دو برادر یا چهار خواهر یا یك برادر و دو خواهر پدری نداشته باشد, مال را پنج قسمت می كنند, پدر و مادر هركدام یك قسمت , و دختر سه قسمت آن را می برد.

و اگر دو برادر یا چهار خواهر یایك برادر و دو خواهر پدری داشته باشد, مال را شش قسمت می كنند: پدر و مادر, هر كدام یك قسمت و دختر سه قسمت می برد و یك قسمت باقیمانده را چهار قسمت می كنند: یك قسمت را به پدر و سه قسمت را به دختر می دهند و در نتیجه مال میت را 24 قسمت می كنند: 15 قسمت آن را به دختر و 5 قسمت آن را به پدر و 4 قسمت آن را به مادر می دهند.

مساله 2743 - اگر وارث میت فقط پدر و مادر و یك پسر باشد, مال را شش قسمت می كنند, پدر و مادر هر كدام یك قسمت , و پسر چهارقسمت آن را می برد.

و اگر چند پسر یا چند دختر باشند, آن چهار قسمت را به طور مساوی بین خودشان قسمت می كنند.

و اگر پسر و دخترباشند, آن چهار قسمت را طوری تقسیم می كنند كه هر پسری دو برابر یك دختر ببرد.

مساله 2744 - اگر وارث میت فقط پدر یا مادر و یك یا چند پسر باشند, مال را شش قسمت می كنند: یك قسمت آن را پدر یا مادر و پنج قسمت را پسر می برد.

و اگر چند پسر باشند, آن پنج قسمت را به طور مساوی تقسیم می نمایند.

مساله 2745 - اگر وارث میت فقط

پدر یا مادر با پسر و دختر باشد, مال را شش قسمت می كنند: یك قسمت آن را پدر, یا مادر می برد وبقیه را طوری قسمت می كنند كه هر پسری دو برابر دختر ببرد.

مساله 2746 - اگر وارث میت فقط پدر یا مادر و یك دختر باشد, مال را چهار قسمت می كنند: یك قسمت آن را پدر یا مادر و بقیه را دخترمی برد.

مساله 2747 - اگر وارث میت فقط پدر یا مادر و چند دختر باشد, مال را پنج قسمت می كنند: یك قسمت را پدر یا مادر می برد, و چهارقسمت را دخترها به طور مساوی بین خودشان قسمت می كنند.

مساله 2748 - اگر میت اولاد نداشته باشد, نوه پسری او اگرچه دختر باشد, سهم پسر میت را می برد, و نوه دختری او اگرچه پسر باشد,سهم دختر میت را می برد, مثلا اگر میت یك پسر از دختر خود و یك دختر از پسرش داشته باشد, مال را سه قسمت می كنند: یك قسمت رابه پسر دختر و دو قسمت را به دختر پسر می دهند.

و اگر نوه پسری یا دختری بیشتر از یكی بوده و مختلف باشند, از آن سهم پسر دو مقابل دختر ارث می برد.

ارث دسته دوم

مساله 2749 - دسته دوم از كسانی كه بواسطه خویشی ارث می برند, جد یعنی پدر بزرگ , و جده یعنی مادر بزرگ , و برادر و خواهر میت است , و اگر برادر و خواهر نداشته باشد, اولادشان ارث می برند.

مساله 2750 - اگر وارث میت فقط یك برادر یا یك خواهر باشد, همه مال به او می رسد.

و اگر

چند برادر پدر و مادری , یا چند خواهر پدرو مادری باشد, مال به طور مساوی بین آنان قسمت می شود.

و اگر برادر و خواهر پدر و مادری باهم باشند, هر برادری دو برابر خواهرمی برد, مثلا اگر دو برادر و یك خواهر پدر و مادری دارد, مال را پنج قسمت می كنند: هر یك از برادرها دو قسمت و خواهر یك قسمت آن را می برد.

مساله 2751 - اگر میت برادر و خواهر پدر و مادری دارد, برادر و خواهر پدری كه از مادر با میت جدا است ارث نمی برد.

و اگر برادر وخواهر پدر و مادری ندارد, چنانچه فقط یك خواهر یا یك برادر پدری داشته باشد, همه مال به او می رسد.

و اگر چند برادر یا چند خواهرپدری داشته باشد, مال به طور مساوی بین آنان قسمت می شود.

و اگر هم برادر و هم خواهر پدری داشته باشد, هر برادری دو برابر خواهرمی برد.

مساله 2752 - اگر وارث میت فقط یك خواهر یا یك برادر مادری باشد كه از پدر با میت جدا است , همه مال به او می رسد, و اگر چند برادرمادری یا چند خواهر مادری یا چند برادر و خواهر مادری باشند, مال به طور مساوی بین آنان قسمت می شود.

مساله 2753 - اگر میت برادر و خواهر پدر و مادری و برادر و خواهر پدری و یك برادر یا یك خواهر مادری داشته باشد, برادر و خواهرپدری ارث نمی برند و مال را شش قسمت می كنند: یك قسمت آن را به برادر یا خواهر مادری و بقیه را به برادر و خواهر پدر و مادری می

دهند, و هر برادری دو برابر خواهر می برد.

مساله 2754 - اگر میت برادر و خواهر پدر و مادری و برادر و خواهر پدری و چند برادر و خواهر مادری داشته باشد, برادر و خواهرپدری ارث نمی برد و مال را سه قسمت می كنند: یك قسمت آن را برادر و خواهر مادری به طور مساوی بین خودشان قسمت می كنند و بقیه را به برادر و خواهر پدر و مادری می دهند و هر برادری دو برابر خواهر می برد.

مساله 2755 - اگر وارث میت فقط برادر و خواهر پدری و یك برادر مادری یا یك خواهر مادری باشد, مال را شش قسمت می كنند: یك قسمت آن را برادر یا خواهر مادری می برد و بقیه را به برادر و خواهر پدری می دهند, و هر برادری دو برابر خواهر می برد.

مساله 2756 - اگر وارث میت فقط برادر و خواهر پدری و چند برادر و خواهر مادری باشد, مال را سه قسمت می كنند: یك قسمت آن رابرادر و خواهر مادری به طور مساوی بین خودشان قسمت می كنند و بقیه را به برادر و خواهر پدری می دهند, و هر برادری دو برابر خواهرمی برد.

مساله 2757 - اگر وارث میت فقط برادر و خواهر و زن او باشد, زن یك چهارم مال را ارث می برد, و خواهر و برادر به طوری كه در مسائل گذشته گفته شد بقیه را ارث می برند.

و نیز اگر زنی بمیرد و وارث او فقط خواهر و برادر و شوهر او باشد, شوهر نصف مال را می برد, و خواهر وبرادر به طوری كه در

مسائل پیش گفته شد ارث خود را می برند.

ولی برای آنكه زن یا شوهر ارث می برند, از سهم برادر و خواهر مادری چیزی كم نمی شود و از سهم برادر و خواهر پدر و مادری یا پدری كم می شود, مثلا اگر وارث میت شوهر و برادر و خواهر مادری و برادر وخواهر پدر و مادری او باشد, نصف مال به شوهر می رسد, و یك قسمت از سه قسمت اصل مال را به برادر و خواهر مادری می دهند, و آنچه می ماند مال برادر و خواهر پدر و مادری است , پس اگر همه مال او شش تومان باشد: سه تومان به شوهر, و دو تومان به برادر و خواهرمادری , و یك تومان به برادر و خواهر پدر و مادری می دهند.

و اگر میت یك برادر یا یك خواهر مادری و یك یا چند خواهر پدری ومادری باشد, شش یك مال سهم خواهر مادری و بقیه سهم خواهر پدری و مادری است.

مساله 2758 - اگر میت خواهر و برادر نداشته باشد, سهم ارث آنان را به اولادشان می دهند, و سهم برادرزاده و خواهرزاده مادری به طورمساوی بین آنان قسمت می شود, و از سهمی كه به برادرزاده و خواهرزاده پدری یا پدر و مادری می رسد بنابر مشهور هر پسری دو برابردختر می برد, ولی بعید نیست كه بین اینها نیز به طور مساوی قسمت شود و احوط رجوع به صلح است.

مساله 2759 - اگر وارث میت فقط یك جد یا یك جده است , چه پدری باشد یا مادری , همه مال به او می رسد, و با بودن

جد میت , پدر جدارث نمی برد.

مساله 2760 - اگر وارث میت فقط جد و جده پدری باشد, مال سه قسمت می شود: دو قسمت را جد و یك قسمت را جده می برد.

و اگر جدو جده مادری باشد, مال را به طور مساوی بین خودشان قسمت می كنند.

مساله 2761 - اگر وارث میت فقط یك جد یا جده پدری و یك جد یا جده مادری باشد, مال سه قسمت می شود: دو قسمت را جد یا جده پدری و یك قسمت را جد یا جده مادری می برد.

مساله 2762 - اگر وارث میت جد و جده پدری و جد و جده مادری باشد, مال سه قسمت می شود, یك قسمت آن را به جد و جده مادری به طور مساوی بین خودشان قسمت می كنند, و دو قسمت آن را به جد و جده پدری می دهند, و جد دو برابر جده می برد.

مساله 2763 - اگر وارث میت فقط زن و جد و جده پدری و جد و جده مادری او باشد, زن ارث خود را به تفصیلی كه بعدا گفته می شودمی برد, و یك قسمت از سه قسمت اصل مال را به جد و جده مادری می دهند كه به طور مساوی بین خودشان قسمت می كنند و بقیه را به جدو جده پدری می دهند, و جد دو برابر جده می برد.

و اگر وارث میت شوهر و جد و جده باشد, شوهر نصف مال را می برد, و جد و جده به دستوری كه در مسائل گذشته گفته شد, ارث خود را می برند.

و اگر جد و جده پدری یا

مادری یا هر دو با برادر و خواهر جمع شوند, جد وجده مادری مثل برادر و خواهر مادری حساب می شوند, و جد و جده پدری مثل برادر و خواهر پدری حساب می شوند, پس در سهم برادرها یا خواهرها مثل برادرها و خواهرها شریك می شود.

ارث دسته سوم

مساله 2764 - دسته سوم عمو و عمه و دائی و خاله و اولاد آنان است به تفصیلی كه گفته شد كه اگر از طبقه اول و دوم كسی نباشد اینها ارث می برند.

مساله 2765 - اگر وارث میت فقط یك عمو یا یك عمه است , چه پدر و مادری باشد, یعنی با میت از یك پدر و مادر باشد, یا پدری باشد یامادری , همه مال به او می رسد.

و اگر چند عمو یا چند عمه باشند و همه پدر و مادری , یا همه پدری باشند, مال به طور مساوی بین آنان قسمت می شود.

و اگر عمو و عمه هر دو باشند و همه پدر و مادری , یا همه پدری باشند, مشهور این است كه عمو دو برابر عمه می برد, مثلا اگر وارث میت دو عمو و یك عمه باشد, مال را پنج قسمت می كنند: یك قسمت را به عمه می دهند و چهار قسمت را عموها به طور مساوی بین خودشان قسمت می كنند.

ولی بعید نیست كه قسمت بین اینها نیز به طور مساوی باشد.

مساله 2766 - اگر وارث میت فقط چند عموی مادری یا چند عمه مادری یا عمو و عمه مادری باشند, ظاهر آن است كه مال به طورمساوی بین آنان قسمت می شود.

مساله 2767 - اگر وارث میت

عمو و عمه باشد و بعضی پدری و بعضی مادری و بعضی پدر و مادری باشند, عمو و عمه پدری ارث نمی برند,و اگر میت یك عمو یا یك عمه مادری دارد, مال را شش قسمت می كنند: یك قسمت را به عمو یا عمه مادری و بقیه را به عمو و عمه پدر ومادری و در فرض نبودن آنها به عمو و عمه پدری.

و اگر هم عمو و هم عمه مادری دارد, مال را سه قسمت می كنند: دو قسمت را به عمو وعمه پدر و مادری , و در فرض نبودن آنها به عمو و عمه پدری , و یك قسمت را به عمو و عمه مادری می دهند.

مساله 2768 - اگر وارث میت فقط یك دائی یا یك خاله باشد, همه مال به او می رسد, و اگر هم دائی و هم خاله باشد و همه پدر و مادری , یاپدری یا مادری باشند, مال به طور مساوی بین آنان قسمت می شود.

مساله 2769 - اگر وارث میت فقط یك یا چند دائی , یا یك یا چند خاله مادری , و دائی و خاله پدر و مادری و دائی و خاله پدری باشد, دائی و خاله پدری ارث نمی برد, و بعید نیست كه بقیه در تقسیم باهم دیگر مساوی باشند.

مساله 2770 - اگر وارث میت فقط دائی و خاله پدری و دائی و خاله مادری و دائی و خاله پدر و مادری باشد, دائی و خاله پدری ارث نمی برند.

و بعید نیست كه بقیه در تقسیم آن باهم مساوی باشند.

مساله 2771 - اگر وارث میت یك یا چند دائی یا

یك یا چند خاله یا دائی و خاله و یك یا چند عمو یا یك یا چند عمو وعمه باشد, مال راسه قسمت می كنند: یك قسمت را دائی یا خاله یا هردو, و بقیه را عمو یا عمه یا هر دو می برد.

مساله 2772 - اگر وارث میت یك دائی یا یك خاله و عمو و عمه باشد, چنانچه عمو و عمه , پدر و مادری یا پدری باشند, مال را سه قسمت می كنند: یك قسمت را دائی یا خاله می برد و از بقیه دو قسمت به عمو و یك قسمت به عمه می دهند, بنابر این مال را نه قسمت می كنند: سه قسمت را به دائی یا خاله و بنابر مشهور چهار قسمت را به عمو و دو قسمت را به عمه می دهند, ولی بعید نیست كه بین عمو و عمه به طورمساوی تقسیم شود.

مساله 2773 - اگر وارث میت یك دائی یا یك خاله و یك عمو یا یك عمه مادری و عمو و عمه پدر و مادری یا پدری باشد, مال را سه قسمت می كنند: یك قسمت آن را به دائی یا خاله می دهند, و دو قسمت باقیمانده را بقیه ورثه به طور مساوی بین خود تقسیم می كنند.

مساله 2774 - اگر وارث میت چند دائی و چند خاله باشد كه همه پدر و مادری یا پدری یا مادری باشند و عمو و عمه هم داشته باشد, مال سه سهم می شود: دو سهم آن را به دستوری كه گفته شد بین عمو و عمه قسمت می كنند, و یك سهم آن را دائیها و

خاله ها به طور مساوی بین خودشان قسمت می نمایند, ولی با بودن دائی و خاله پدر و مادری , دائی و خاله پدری ارث نمی برد.

مساله 2775 - اگر وارث میت , دائی یا خاله مادری و چند دائی و خاله پدر و مادری یا پدری و عمو و عمه باشد, مال سه سهم می شود: دوسهم آن را به دستوری كه سابقا گفته شد عمو و عمه بین خودشان قسمت می كنند, و بعید نیست كه بقیه ورثه در تقسیم یك سهم باقیمانده باهم مساوی باشند.

مساله 2776 - اگر میت عمو و عمه و دائی و خاله نداشته باشد, مقداری كه به عمو و عمه می رسد, به اولاد آنان , و مقداری كه به دائی و خاله می رسد, به اولاد آنان داده می شود.

مساله 2777 - اگر وارث میت عمو و عمه و دائی و خاله پدر و عمو و عمه و دائی و خاله مادر او باشند, مال سه سهم می شود: یك سهم آن راعمو و عمه و دائی و خاله مادر میت به طور مساوی بین خودشان قسمت می كنند, و دو سهم دیگر آن را سه قسمت می كنند: یك قسمت رادائی و خاله پدر میت به طور مساوی بین خودشان قسمت می نمایند و دو قسمت دیگر آن را نیز به طور مساوی به عمو و عمه پدر میت می دهند.

ارث زن و شوهر

مساله 2778 - اگر زنی بمیرد و اولاد نداشته باشد, نصف همه مال را شوهر او و بقیه را ورثه دیگر می برند.

و اگر از آن شوهر یا از شوهر دیگراولاد داشته باشد, چهار یك

همه مال را شوهر و بقیه را ورثه دیگر می برند.

مساله 2779 - اگر مردی بمیرد و اولاد نداشته باشد, چهار یك مال او را زن و بقیه را ورثه دیگر می برند, و اگر از آن زن یا از زن دیگر اولادداشته باشد, هشت یك مال را زن و بقیه را ورثه دیگر می برند, و زن از زمین خانه و باغ و زراعت و زمینهای دیگر نه از خود زمین و نه ازقیمت آن ارث می برد, ونیز از خود هوائی خانه مانند بنا ودرخت ارث نمی برد, ولی از قیمت آنها ارث می برد, و همچنین است درخت وساختمانی كه در زمین باغ و زراعت و زمینهای دیگر است.

و اظهر آن است كه زن از خود زراعت ارث می برد.

مساله 2780 - اگر زن بخواهد در چیزهائی كه از آنها ارث نمی برد مانند زمین خانه مسكونی , تصرف كند, باید از ورثه دیگر اجازه بگیرد.

وجایز نیست كه ورثه تا سهم زن را نداده اند, در چیزهائی كه زن از قیمت آنها ارث می برد مانند بنا و درخت , بدون اجازه او تصرف كنند.

مساله 2781 - اگر بخواهند بنا و درخت و مانند آن را قیمت نمایند, باید حساب كنند كه اگر آنها بدون اجاره در زمین بمانند تا از بین بروند,چقدر ارزش دارند و سهم زن را از آن قیمت بدهند.

مساله 2782 - مجرای آب قنات و مانند آن , حكم زمین را دارد, و آجر و چیزهائی كه در آن بكار رفته , در حكم ساختمان است.

مساله 2783 - اگر میت بیش از یك زن داشته باشد, چنانچه اولاد

نداشته باشد, چهار یك مال , و اگر اولاد داشته باشد, هشت یك مال به شرحی كه گفته شد, به طور مساوی بین زنهای او قسمت می شود, اگرچه شوهر با همه یا بعض آنان نزدیكی نكرده باشد, ولی اگر در مرضی كه در آن مرض از دنیا رفته , زنی را عقد كرده و با او نزدیكی نكرده است , آن زن از او ارث نمی برد و حق مهر هم ندارد.

مساله 2784 - اگر زن در حال مرض شوهر كند و به همان مرض بمیرد, شوهرش اگرچه با او نزدیكی نكرده باشد, از او ارث می برد.

مساله 2785 - اگر زن را به ترتیبی كه در احكام طلاق گفته شد, طلاق رجعی بدهند و در بین عده بمیرد, شوهر از او ارث می برد.

و نیز اگرشوهر در بین آن عده بمیرد, زن از او ارث می برد.

ولی اگر بعد از گذشتن عده یا در عده طلاق بائن , یكی از آنان بمیرد, دیگری از او ارث نمی برد.

مساله 2786 - اگر شوهر در حال مرض , عیالش را طلاق دهد و پیش از گذشتن دوازده ماه هلالی بمیرد, زن با سه شرط از او ارث می برد: اول آنكه در این مدت شوهر دیگر نكرده باشد, و در صورتی كه شوهر كرده باشد احتیاط این است كه صلح نمایند.

دوم آنكه راضی به طلاق شوهر نبوده , و طلاق شوهر نیز به قصد منع او از ارث باشد, و در غیر این صورت ارث بردن زن اشكال دارد.

سوم شوهر در مرضی كه در آن مرض زن را طلاق داده , بواسطه آن مرض یا

به جهت دیگری بمیرد, پس اگر از آن مرض خوب شود وبه جهت دیگری از دنیا برود, زن از او ارث نمی برد.

مساله 2787 - لباسی كه مرد برای پوشیدن زن خود گرفته اگرچه زن آن را پوشیده باشد, بعد از مردن شوهر, جزء مال شوهر است.

مسائل متفرقه ارث

مساله 2788 - قرآن و انگشتری و شمشیر میت یا سلاح دیگر كه برای مردها متعارف است و لباسهائی را كه پوشیده در صورتی كه آنها را به شخص دیگری وصیت نكند, مال پسر بزرگتر است , و اگر میت از سه چیز اول بیشتر از یكی دارد, مثلا دو قرآن یا دو انگشتری دارد,احتیاط واجب آن است كه پسر بزرگ در آنها با ورثه دیگر صلح كند اگرچه بعید نیست همه آنها مال او باشد.

مساله 2789 - اگر پسربزرگ میت بیش از یكی باشد مثلا از دو زن او در یك وقت دو پسر به دنیا آمده باشد, باید لباس و قرآن و انگشتری وشمشیر میت را بطور مساوی بین خودشان قسمت كنند.

مساله 2790 - اگر میت قرض داشته باشد, چنانچه قرضش به اندازه مال او یا زیادتر باشد, باید چهار چیزی هم كه مال پسر بزرگتر است و در مساله پیش گفته شد, به قرض او بدهند, و اگر قرضش كمتر از مال او باشد به طوری كه بعد از اداء دین برای وارث ها ارث می رسد,اشیاء مزبوره مال پسر بزرگتر است.

مساله 2791 - مسلمان از كافر ارث می برد, ولی كافر اگرچه پدر یا پسر میت مسلمان باشد از او ارث نمی برد.

مساله 2792 - اگر كسی یكی از خویشان خود را عمدا و

به ناحق بكشد, از او ارث نمی برد, ولی اگر از روی خطا باشد مثل آنكه سنگ را به هوا بیندازد و اتفاقا به یكی از خویشان او بخورد و او را بكشد, از او ارث می برد, بلكه ظاهر آن است كه از دیه نیز ارث می برد.

مساله 2793 - هرگاه بخواهند ارث را تقسیم كنند, برای بچه ای كه در شكم است كه اگر زنده به دنیا بیاید ارث می برد, در صورتی كه احتمال بیشتر از یكی نرود, سهم یك پسر را كنار می گذارند و زیادی را ورثه بین خود تقسیم می كنند.

ولی اگر احتمال بدهند بیشتر از یكی است , مثلااحتمال بدهند كه زن به دو یا سه بچه حامله باشد و ورثه راضی نباشند كه سهم حمل محتمل را كنار بگذارند, نسبت به زائد از سهم یك پسر را باوثوق واطمینان به حفظ سهم حمل زائد جایز است بین ورثه تقسیم كنند.

حدی برای بعضی از گناهان - دیه

حدی كه برای بعضی گناهان معین شده است

مساله 2794 - اگر كسی با یكی از محرمهای خود كه مثل مادر و خواهر با او نسبت دارند زنا كند, به حكم حاكم شرع باید او را بكشند, وهمچنین است اگر مرد ØǙXѠبا زن مسلمان زنا كند.

و در اخبار بسیار وارد شده است كه انجام دادن یكی از حدها باعث می شود كه مردم كار نامشروع نكنند و دنیا و آخرت آنان را حفظ می كند و منفعتش برای آنان بیشتر است از اینكه چهل روز باران ببارد.

مساله 2795 - اگر مرد آزادی زنا كند, باید اورا صد تازیانه بزنند, وچنانچه سه مرتبه زنا كند, و در هر دفعه صد تازیانه اش بزنند, در دفعه چهارم

باید او را بكشند, ولی كسی كه زن عقدی دائمی یا كنیز مملوك دارد, و در حالی كه بالغ و عاقل و آزاد بوده با او نزدیكی كرده , و هر وقت هم بخواهد می تواند با او نزدیكی كند, اگر با زنی كه بالغه و عاقله است زنا كند, باید او را سنگسار نمایند.

مساله 2796 - مشهور این است كه اگر مرد ببیند كه كسی با زن او زنا می كند چنانچه نترسد كه به او ضرری بزنند, می تواند هر دو را بكشد,ولی این حكم محل اشكال است , و به هر تقدیر آن زن بر او حرام نمی شود.

مساله 2797 - اگر مرد مكلف عاقلی با مكلف عاقل دیگر لواط كند, باید هر دوی آنان را بكشند.

و حاكم شرع می تواند لواط كننده را باشمشیر بكشد, یا زنده به آتش بسوزاند, یا دست و پای او را ببندد و از جای بلندی به زیر اندازد, و با شرائطی كه در مساله (2795) گفته شدمی تواند سنگسارش كند.

ولی اگر لواط كننده غیر محصن باشد, كشتن او اشكال دارد, و بعید نیست حدش جلد باشد.

مساله 2798 - اگر یك نفر كس دیگر را امر كند كه به ناحق كسی را بكشد, در صورتی كه قاتل و كسی كه به او دستور داده , هر دو مكلف وعاقل باشند, قاتل را باید كشت و كسی كه او را امر كرده باید حبس كرد تا بمیرد.

مساله 2799 - اگر فرزند, پدر یا مادر را عمدا بكشد, باید او را بكشند, ولی اگر پدری فرزند خود را عمدا بكشد, باید به دستوری كه دراحكام دیه گفته می

شود دیه بدهد, و هر قدر حاكم شرع صلاح می داند او را بزنند.

مساله 2800 - هرگاه كسی پسری را از روی شهوت ببوسد, حاكم شرع از سی تازیانه تا نود و نه تازیانه هر قدر صلاح می داند, به اومی زند.

و روایت شده است كه خداوند عالم دهانه ای از آتش به دهان او می زند و ملائكه آسمان و زمین و ملائكه رحمت و غضب بر او لعنت می كنند و جهنم برای او مهیا خواهد بود.

ولی اگر توبه كند توبه او قبول می شود.

مساله 2801 - اگر كسی مرد و زن را برای زنا یا مرد و پسر را برای لواط بهم برساند, چنانچه آن كس زن باشد, باید هفتاد و پنج تازیانه به او بزنند, و اگر مرد باشد, بعد از هفتاد و پنج تازیانه مشهور آن است كه باید سر او را بتراشند و در كوچه و بازار بگردانند و از محلی كه در آن محل این كار را كرده بیرونش كنند.

مساله 2802 - اگر كسی بخواهد با زنی زنا كند, یا با پسری لواط نماید و بدون آنكه او را بكشند جلوگیری از او ممكن نباشد, كشتن او جایزاست.

مساله 2803 - اگر كسی به مرد یا زن مسلمانی كه بالغ و عاقل و آزاد است نسبت زنا یا لواط بدهد, یا ولد الزنا بگوید و نتواند به طریق شرعی صحت نسبت را اثبات كند, باید هشتاد تازیانه از روی لباس به او بزنند.

مساله 2804 - كسی كه مكلف و عاقل است اگر از روی اختیار و علم به حرمت , شراب بخورد, در دفعه اول و دوم باید تمام

بدنش را غیر ازعورت برهنه كنند و هشتاد تازیانه به او بزنند, و در دفعه سوم باید او را بكشند.

مساله 2805 - كسی كه مكلف و عاقل است اگر چهار نخود و نیم طلای سكه داریا چیز دیگری را كه به این مقدار ارزش دارد بدزدد,چنانچه شرطهائی را كه در شرع برای آن معین شده دارا باشد, در دفعه اول باید چهار انگشت دست راست او را از بیخ ببرند و كف دست وشست او را بگذارند, و در دفعه دوم بنابر احتیاط باید پای چپ او را از وسط ببرند, و در دفعه سوم باید او را حبس كنند تا بمیرد, و چنانچه مال دارد خرج او را از مال خودش و اگر ندارد از بیت المال بدهند, و در صورتی كه در مرتبه چهارم در زندان یا غیر آن دزدی كند, باید او رابكشند.

احكام دیه

مساله 2806 - اگر كسی كه بالغ و عاقل است عمدا و به ناحق دیگری را بكشد, در صورتی كه مقتول , مرد ومسلمان باشد, ولی كشته می تواندقاتل را عفو كند یا بكشد.

ولی اگر مقتول كافر باشد, قاتل او را كه مسلمان است نمی توان كشت , و اگر مقتول زن و مسلمان باشد می شود قاتل مسلمان او را كشت , لكن اگر قاتل مرد باشد باید نصف دیه او را به ولی او بدهند, و اگر قاتل دیوانه یا نابالغ باشد مطلقا دیه باید بدهند و دیه آن بر عاقله است كه معنای آن خواهد آمد, و نیز ولی می تواند به مقداری كه طرفین راضی شوند از قاتل دیه بگیرد.

و در صورتی كه رضایت آنهابه

دیه ای باشد كه در شرع معین شده است چون تقدیرات شرعی در دیه مختلف است , اختیار تعیین آن با قاتل است , و می تواند هر كدام كه برای او آسانتر است اختیار نماید.

بنابر این می تواند قیمت نقره را كه از سائر اقسام دیه كمتر است بدهد, و آن به حساب قران قدیم ایرانی كه یك مثقال بوده پانصد و بیست و پنج تومان می شود, و اعتبار آن به قران قدیم است نه به ریال رائج امروزی.

اما اگر از روی خطای محض بكشد, مثلا برای حیوانی تیر بیندازد و اشتباها كسی را بكشد, ولی كشته حق ندارد او را بكشد, اما می تواند از عاقله (یعنی قوم و خویشان پدری قاتل) به تفصیلی كه در كتب مفصله مذكور است دیه بگیرد.

و اگر از روی خطای شبیه به عمد بكشد به این معنی كه شخصی كسی را باآلتی برنده كه عادتا كشنده نیست و قصد كشتن هم نداشته باشد و اتفاقا بكشد, در این فرض خود قاتل باید دیه بدهد و ولی مقتول حق كشتن او را ندارد.

مساله 2807 - دیه ای كه قاتل باید بدهد در صورتی كه مقتول مرد و مسلمان و آزاد باشد یكی از شش چیز است:

اول در قتل عمدی صد شتر كه داخل سال ششم شده باشند.

و در قتل خطای محض و شبه عمد, سن شترها كمتر از این است.

دوم دویست گاو.

سوم هزار گوسفند.

چهارم دویست حله , و هر حله دو پارچه ای است كه در یمن می بافند.

پنجم هزار مثقال شرعی طلا كه هر مثقال 18 نخود است.

ششم ده هزار درهم كه هر درهمی 6/12

نخود نقره سكه دار است.

و اگر مقتول , زن و مسلمان و آزاد باشد, دیه او در هر یك از این شش چیز نصف دیه مرد است.

و اگر مقتول كافر ذمی باشد, در صورتی كه مرد باشد دیه او هشتصد درهم , و در صورتی كه زن باشد دیه او چهارصددرهم است , و اگر كافر غیر ذمی باشد دیه ندارد.

و دیه مقتولی كه غلام یا كنیز باشد, قیمت او است در صورتی كه بیشتر از دیه آزاد نباشد, ودر صورتی كه قتل عمدی هم باشد نمی شود قاتل آزاد را برای او كشت.

مساله 2808 - دیه چند چیز مثل دیه كشتن است كه مقدار آن در مساله پیش گفته شد.

اول آنكه دو چشم كسی را كور كند, یا چهار پلك چشم او را از بین ببرد, و اگر یك چشم او را كور كند, باید نصف دیه كشتن رابدهد.

دوم دو گوش كسی را ببرد, یا كاری كند كه هر دو گوش او كر شود, و اگر یك گوش او را ببرد یا كر كند, باید نصف دیه كشتن را بدهد, و اگرنرمه گوش او را ببرد احوط این است كه با او صلح نماید.

سوم تمام بینی یا نرمه بینی كسی را ببرد.

چهارم زبان كسی را از بیخ ببرد, و اگر مقداری از آن را ببرد باید به نسبت , دیه بدهد, و بنابر احتیاط واجب باید مخارج حروفی كه به جهت قطع زبان از بین رفته است ملاحظه نمایند, و دیه تمام را نسبت به مخارج حروف تقسیم كنند, و نسبت آن مقدار را با مقداری كه در ملاحظه مساحت یعنی نصف یا ثلث

یا ربع و مانند اینها واجب می شود ملاحظه نموده , هر كدام بیشتر است آن را بدهد.

پنجم تمام دندانهای كسی را از بین ببرد, و در صورتی كه بعضی از دندانها را از بین ببرد در صورتی كه صاحب دندان مرد باشد باید برای هردندانی پانصد درهم دیه بدهد, و اگر زن باشد دیه آن تا به مقداری كه به ثلث دیه برسد, با دیه مرد مساوی است , و در صورتی كه از ثلث بگذرد دیه دندانهای او نصف دندانهای مرد است.

ششم هر دو دست كسی را از بند جدا كند, و اگر یك دست را از بند جدا كند, باید نصف دیه كشتن مثل او را بدهد.

هفتم ده انگشت كسی را ببرد و دیه هر انگشت در مرد یك دهم دیه كشتن است , و در زن تا ثلث دیه با مرد مساوی است , و در بیشتر ازثلث , نصف دیه انگشتان مرد است.

هشتم هر دو پستان زنی را ببرد, و اگر یكی از آنها را ببرد, باید نصف دیه كشتن مثل او را بدهد.

نهم هر دو پای كسی را تا مفصل , یا همه ده انگشت پا را ببرد, و دیه هر انگشت , یك دهم دیه كشتن مثل او است.

دهم تخمهای مردی را از بین ببرد.

یازدهم طوری به كسی آسیب برساند كه عقل او از بین برود.

و اگر پشت كسی را طوری بشكند كه دیگر درست نشود, احوط این است كه رجوع به صلح شود.

مساله 2809 - اگر اشتباها كسی را بكشد, باید علاوه بر دیه كه در مساله (2806) گفته شد خود قاتل یك بنده آزاد كند, و

اگر نتواند بنده آزاد كند, دو ماه پی در پی روزه بگیرد, و اگر این را هم نتواند, شصت فقیر را سیر كند.

و اگر عمدا و به ناحق بكشد, در صورت عفو یا گرفتن دیه باید دو ماه روزه بگیرد و شصت فقیر را سیر كند و یك بنده را آزاد نماید.

مساله 2810 - كسی كه سوار حیوان است , اگر كاری كند كه آن حیوان به كسی آسیب برساند, ضامن است.

و نیز اگر دیگری كاری كند كه حیوان به سوار خود, یا به كسی دیگر صدمه بزند, آن كننده كار ضامن می باشد.

مساله 2811 - اگر انسان كاری كند كه زن حامله سقط كند, و آن سقط آزاد و محكوم به اسلام باشد, چنانچه چیزی كه سقط شده نطفه باشد,دیه اش بیست مثقال شرعی طلای سكه دار است , كه هر مثقال آن 18 نخود می باشد.

و اگر علقه یعنی خون بسته باشد, چهل مثقال.

و اگرمضغه یعنی پاره گوشت باشد, شصت مثقال.

و اگر استخوان شده باشد, هشتاد مثقال.

و اگر گوشت آورده ولی هنوز روح در او دمیده نشده ,صد مثقال.

و اگر روح در او دمیده شده , چنانچه پسر باشد, دیه او هزار مثقال , و اگر دختر باشد, دیه او پانصد مثقال شرعی طلای سكه داراست.

و در جمیع این صور اگر عوض هر یك مثقال طلا ده درهم نقره بدهد كافی است.

مساله 2812 - اگر زن حامله كاری كند كه بچه اش سقط شود, باید دیه آن را به تفصیلی كه در مساله پیش گفته شد, به وارث بچه بدهد, و به خود زن چیزی از آن نمی رسد.

مساله 2813 - اگر كسی

زن حامله را بكشد, باید دیه زن و بچه را بدهد.

مساله 2814 - اگر پوست سر یا صورت مردی را پاره كند, باید یك صدم دیه انسان را كه در مساله (2807) گفته شد به او بدهد, و اگر به گوشت برسد و قدری از آن را هم ببرد, باید دو صدم بدهد, و اگر خیلی از گوشت را پاره كند باید سه صدم بدهد, و اگر به پرده نازك استخوان برسد چهار صدم , و اگر استخوان نمایان شود پنج صدم , و اگر استخوان بشكند ده صدم , و اگر بعضی از ریزه های استخوان از جای خود بیرون آید پانزده صدم , و اگر به پرده مغز سر برسد باید سی و سه صدم بدهد.

مساله 2815 - اگر به صورت كسی سیلی یا چیز دیگر بزند به طوری كه صورت او سرخ شود, باید یك مثقال و نیم شرعی طلای سكه داركه هر مثقالی 18 نخود است بدهد.

و اگر كبود شود, سه مثقال.

و اگر سیاه شود, باید شش مثقال شرعی طلای سكه دار بدهد, ولی اگر جای دیگر بدن كسی را بواسطه زدن سرخ یا كبود یا سیاه كند, باید نصف آنچه را كه گفته شد بدهد.

مساله 2816 - اگر به حیوان حلال گوشت كسی زخم بزند یا چیزی از بدن آن را ببرد, باید تفاوت قیمت سالم و معیوب آن را به صاحبش بدهد.

مساله 2817 - اگر انسان سگ شكاری كسی را یا سگی كه نگهداری خانه را می كند, یا سگ گله كسی را, یا سگی كه پاسبانی زراعت رامی كند بكشد, بنابر احتیاط واجب با صاحب سگ در تمام

این اقسامی كه ذكر شد صلح نماید.

مساله 2818 - اگر حیوان , زراعت یا مال كسی را از بین ببرد, چنانچه صاحب حیوان در نگهداری آن كوتاهی كرده باشد, باید مقداری راكه ضرر زده به صاحب مال یا زراعت بدهد.

مساله 2819 - اگر بچه یكی از گناهان كبیره را انجام دهد, ولی یا مثلا معلم او با اجازه ولی می تواند به قدری كه ادب شود و دیه واجب نشوداو را بزند.

مساله 2820 - اگر كسی بچه ای را طوری بزند كه دیه واجب شود, دیه مال طفل است , و اگر مرده باید به ورثه او بدهد, و چنانچه مثلا پدربچه به قدری او را بزند كه بمیرد, دیه او را ورثه دیگرش می برند و به خود پدر از دیه چیزی نمی رسد.

مسایل جدید

مساله

مساله 2821 - اگر ریشه درخت همسایه در ملك انسان بیاید, می تواند از آن جلوگیری كند, و چنانچه ضرری هم از ریشه درخت به اوبرسد, می تواند از صاحب درخت بگیرد.

مساله 2822 - جهیزیه ای كه پدر به دختر می دهد, اگر مثلا بواسطه صلح یا بخشش ملك او كرده باشد, نمی تواند از او پس بگیرد و اگر ملك او نكرده باشد, پس گرفتن آن اشكال ندارد.

مساله 2823 - اگر كسی بمیرد, ورثه بالغ او می توانند از سهم خودشان خرج عزاداری میت نمایند, ولی از سهم صغیر نمی شود چیزی برداشت.

مساله 2824 - اگر انسان غیبت مسلمانی را كند, باید توبه كند, و لازم نیست از آن مسلمان خواهش كند كه او را حلال نماید, و بنابر احتیاط برای او از خدا طلب آمرزش كند, و اگر

بواسطه غیبتی كه كرده توهینی از آن مسلمان شده , در صورتی كه ممكن است باید آن توهین را بر طرف نماید.

مساله 2825 - انسان نمی تواند بدون اذن حاكم شرع از مال كسی كه می داند خمس نمی دهد, خمس را بردارد و به حاكم شرع برساند.

مساله 2826 - آوازی كه مخصوص مجالس لهو و بازیگری است , غنا و حرام می باشد.

و نوحه یا روضه یا قرآن را با آواز لهوی نباید بخوانند,اگر آن را با صدای خوب بخوانند اشكال ندارد.

مساله 2827 - كشتن حیوانی كه اذیت می رساند و مال كسی نیست اشكال ندارد.

مساله 2828 - جایزه ای را كه بانك به بعضی از كسانی كه در صندوق پس انداز حساب دارند می دهد, چون برای تشویق مردم از خودش می دهد حلال است.

مساله 2829 - اگر چیزی را به صنعتگری بدهند كه درست كند و صاحب آن نیاید آن را ببرد, چنانچه صنعتگر جستجو كند و از پیدا كردن صاحب آن نا امید شود, باید آن را به نیت صاحبش صدقه بدهد, و احوط این است كه از حاكم شرع استجازه كند.

مساله 2830 - سینه زدن در كوچه و بازار با اینكه زنها عبور می كنند اشكال ندارد, و لازم نیست سینه زن پیراهن پوشیده باشد, و نیز اگر جلوی جمعیت عزادار بیرق و مانند آن ببرند, مانعی ندارد ولی باید استعمال آلات لهو نشود.

مساله 2831 - گذاشتن دندان طلا و دندانی كه روكش طلا دارد برای زن و مرد مانعی ندارد, هرچند زینت حساب شود.

مساله 2832 - حرام است انسان استمناء كند (یعنی با خود یا دیگری غیر زن یا

كنیزی كه وطی آن جایز است به غیر جماع , كاری كند كه منی از او بیرون آید).

مساله 2833 - تراشیدن ریش و ماشین كردن آن اگر مثل تراشیدن باشد, بنابر احتیاط واجب حرام است.

مساله 2834 - احتیاط واجب آن است كه ولی بچه پیش از آنكه بچه بالغ شود اورا ختنه نماید, و اگر او را ختنه نكند, بعد از بالغ شدن بر خود بچه واجب است.

مساله 2835 - اگر پدر و مادر فقیر باشند و نتوانند كاسبی كنند, فرزند آنان اگر بتواند, باید خرجی آنان را بدهد.

مساله 2836 - اگر كسی فقیر باشد و نتواند كاسبی كند, پدر او باید خرجی او را بدهد, و اگر پدر ندارد یا نمی تواند خرجی او را بدهد,چنانچه فرزندی هم نداشته باشد كه بتواند خرجی او را بدهد مشهور آن است كه جد پدری او باید خرجی او را بدهد, و اگر جد پدری ندارد یا نمی تواند خرجی او را بدهد, مادرش باید خرجی او را بدهد, و اگر مادر هم ندارد یا نمی تواند خرجی او را بدهد, باید مادر پدر, و مادر مادر,و پدر مادر, باهم خرجی او را بدهند.

و اگر بعضی از اینها نباشد یا نتواند, باید بعضی دیگر خرجی او را بدهد.

و قول مشهور موافق احتیاط است.

مساله 2837 - دیواری كه مال دو نفر است , هیچ كدام آنان حق ندارد بدون اذن شریك دیگر آن را بسازد, یا سر تیر یا پایه عمارت خود راروی آن دیوان بگذارد یا به دیوار میخ بكوبد, ولی كارهائی كه معلوم است شریك راضی است مانند تكیه دادن به دیوان و لباس انداختن روی

آن اشكال ندارد, اما اگر شریك او بگوید به این كارها راضی نیستم , انجام اینها هم جایز نیست.

مساله 2838 - عكاسی صورت مكروه است , و نیز نقاشی تمام از حیوان یا انسان هرچند مجسمه باشد مكروه است.

مساله 2839 - درخت میوه ای كه شاخه آن از دیوار باغ بیرون آمده , اگر انسان نداند صاحبش راضی است , بنابر احتیاط نمی تواند از میوه آن بچیند و اگر میوه آن روی زمین هم ریخته باشد نمی تواند آن را بردارد.

احكام سفته

نظر به اینكه معاملات سفته و سرقفلی در بین مردم رائج و مورد ابتلای عموم گردیده و راجع به مشروعیت این معاملات سؤالاتی می شود,لازم دیدیم موضوع را با توضیحات بیشتری نوشته و به صورت كتابچه ای در دسترس عموم بگذاریم.

(مساله 1) در كلیه معاملات كه به نحو معاوضه (داد و ستد) باشد, لازم است هر یك از دو طرف معاوضه , مالیت (قیمت و ارزش) داشته باشد, زیرا كه اگر یكی از دو طرف مالیت نداشته باشد, خوردن مال طرف دیگر به طور باطل خواهد بود, مثلا اگر كسی یك دانه جو را كه مالیت ندارد به یكصد ریال بفروشد معامله باطل است.

(مساله 2) مالیت مال دو قسم است , یكی آنكه مال ذاتا دارای منافع و خواصی است كه مردم به جهت آن منفعت یا خاصیت به آن رغبت می نمایند, و بدین جهت قیمت و ارزش پیدا می كند مانند خوردنیها, آشامیدنیها, فرشها, ظرفها, اقسام جواهرات و مانند اینها.

دیگری آنكه ذاتا ارزش و مزیتی ندارد بلكه ارزش و قیمتش اعتباری است مثل تمبرهای پست كه دولت برای آنها قیمت معین

كرده است از یك ریال یاكمتر یا بیشتر و آنها را در پستخانه برای مراسلات و در گمركات و دادسراها برای چسباندن به اظهار نامه ها و در محاضر رسمی برای اسنادمعاملات و غیر اینها قبول می نماید, و از این جهت ارزش و مالیت پیدا می كند, و هر وقت دولت بخواهد كه آنها را از مالیت بیندازد, روی آنها مهر باطله زده و از اعتبار ساقط می نماید.

(مساله 3) اجناسی كه مورد معامله و یا قرض واقع می شوند دو قسمتند: (1) مكیل و موزون (پیمانه ای و كشیمنی).

(2) غیر مكیل و موزون.

قسم اول آن است كه قیمت و ارزشش روی پیمانه یا كشیمن قرار گرفته مثل حبوب: برنج , گندم , جو, طلا, نقره و مانند اینها.

قسم دوم آن است كه قیمتش فقط به شماره مانند تخم مرغ , یا به ذرع است مانند پارچه وفرش.

حال چنانچه در باب قرض هر جنسی را به دیگری قرض بدهند به شرط زیاده , ربا بوده و آن قرض حرام و قرض دهنده مقدار زیادی را مالك نمی شود, خواه مكیل و موزون باشد یا غیر آن.

در باب معامله هم اگر مكیل و موزون را با همجنس خود خرید و فروش نمائیم , با زیاده ربا خواهد بود و خرید و فروش نیز حرام و باطل است.

و اما اگر غیر مكیل و موزون را به همجنس خود به زیاده معامله كنیم , ربا نخواهد بود, و در نتیجه این مساله به میان می آید كه هرگاه كسی صد عدد تخم مرغ را به دیگری قرض دهد تا مدت دو ماه مثلا به صد و ده

عدد, ربا می شود, ولی اگر صد عدد تخم مرغ را به صد و ده تا به مدت دو ماه بفروشد,ربا نشده و معامله صحیح است , در صورتی كه نتیجه یكی است ولی عنوان فرق كرده , اگر عنوان قرض باشد ربا است , و اگر خرید و فروش باشد ربا نیست.

و در اینجا باید معلوم باشد كه واقع قرض غیر از واقع فروش است , به این معنی كه قرض عبارت است از اینكه انسان مالی را به دیگری بدهد به این قصد كه آن مال در ذمه گیرنده باشد, و فروش آن است كه مالی را در عوض مال دیگر به كسی بدهد,پس در فروش لازم است كه مال فروخته شده غیر از عوض او باشد, و از اینجا معلوم می شود كه اگر مثلا صد عدد تخم مرغ را به صد و ده عدد در ذمه بفروشد, بایستی بین آنها امتیاز باشد, مثل اینكه صد عدد تخم مرغ بزرگ را به صد و ده عدد متوسط در ذمه بفروشد, زیرا كه اگر امتیاز بین آنها به وجهی نباشد, بیع محقق نشده بلكه واقع قرض بوده و به صورت بیع است , و از این جهت معامله حرام و نسبت به زیادی باطل می شود.

(مساله 4) تمامی پولهای كاغذی اعم از اسكناسهای روسی یا دینارهای عراقی یا لیره های انگلیسی یا دلارهای آمریکائی یا ریالهای ایرانی مالیت دارند, زیرا كه از طرف هر یك از دولتها نسبت به پولهای كاغذی خود قیمتی معین شده كه در تمام مملكت قبول و رائج است , وبدین جهت مالیت پیدا نموده , و هر موقعی

بخواهند از اعتبار و مالیت ساقط می نمایند.

و معلوم است كه این پولها مكیل و موزون نیستند, و ازاین جهت معاوضه این پولها به همجنس خود با زیاده ربا نیست و همچنین معامله این پولها كه دین در ذمه باشد به نقدی با نقیصه یا زیاده ربانیست , مثلا اگر ده هزار ریال طلب را به كسی دیگر به نه هزار ریال نقد معامله نمائیم , ربا نمی شود, چنانچه مرحوم آیت اللّه یزدی اعلی اللّه مقامه در ملحقات عروه در مساله (56) تصریح نموده و می فرماید: اسكناس معدود است و از جنس غیر نقدین (طلا و نقره) می باشد ودارای قیمت معینه ای است , و حكم نقدین بر او جاری نمی شود, پس جایز است فروش بعضی از آنها به بعض دیگر با زیاده , و همچنین جاری نمی شود بر آن حكم صرف كه وجوب قبض در مجلس است.

و مانند اسكناس است نوط.

و مانند اسكناس است سایر پولهای دولتی بنابراظهر.

(مساله 5) سفته های ریالی كه در بین مردم معامله می شود, خود سفته ها مالیت نداشته و مورد معامله نیست , و مورد معامله ریالهائی است كه این سفته ها سند اثبات آنها است , مثلا زید یك خروار گندم را به دو هزار ریال فروخته و برای آن سفته دو ماهه می گیرد, آن وقت این طلب را می فروشد به یكصد ریال كمتر, یعنی به یك هزار و نهصد ریال نقد.

و سفته برای اثبات دو هزار ریال طلب است , و شاهد بر اینكه این سفته مالیت ندارد این است كه شما یك خروار گندم را كه می فروشی

به دو هزار ریال اگر مشتری آن وجه را به شما داد, ذمه اش بری ء می شود,ولی اگر سفته داد ذمه اش بری ء نمی شود و به شما مقروض است تا اینكه دو هزار ریال را بپردازد, و اگر سفته گم شود یا بسوزد باز هم مشتری ذمه اش مشغول است و باید وجه گندم را بپردازد.

اما اگر دو هزار ریال وجه نقد به فروشنده داده بود و آن گم شود یا بسوزد, از كیسه فروشنده رفته و به مشتری هیچ مربوط نیست.

(مساله 6) سفته ای كه به بانك یا غیر بانك فروخته شود, در صورتی كه حقیقت داشته باشد و دوستانه و صوری نباشد, مثل اینكه كسی جنسی را به دیگری فروخته به معادل صد هزار ریال سفته گرفته , همان صد هزار ریال طلب خود را به بانك و غیر بانك به عنوان معامله وتملیك واگذار كردن و در مقابل وجه گرفتن با نقیصه كه به نسبت مدت طلب واگذاری از مقدار وجه كم می نماید, اشكال ندارد.

(مساله 7) سفته هائی كه حقیقت ندارد و دوستانه است , اگر فروشنده آن سفته ها را وكالت از طرف سفته دهنده در ذمه او بفروشد و وجه راكه می گیرد وكالت از طرف سفته دهنده برای خود قرض بردارد اشكال ندارد, ولی چنانچه در مساله (2) بیان شد در این صورت كه فروخته شده , مالی در ذمه سفته دهنده است بایستی عوض مغایر با آن مال باشد, مثلا در صورتی كه از بانك ریال می گیرد, سفته دلار یا دینار عراقی یا لیره انگلیسی بفروشد, بنابر این اگر كسی پانصد دینار عراقی

مثلا به شخصی به مدت دو ماه سفته دوستانه بدهد, سفته گیرنده می تواند وجه سفته را به بانك یا به صراف از طرف سفته دهنده وكالت در ذمه او بفروشد به نود و نه هزار ریال نقدی و آن مبلغ را گرفته و برای خود وكالت قرض بردارد, و البته موقع پرداخت وجه كه بایستی به مقدار ده هزار ریال مثلا علاوه بپردازد, لازم است این زیادی را از باب ابراء ذمه سفته دهنده پرداخت نماید, واگر فرضا این اضافه را به خود سفته دهنده بپردازد, باید بذل نماید, و نیز باید سفته دهنده پرداختن این زیادی رابه سفته گیرنده شرط ننمایند, زیرا كه در صورت اشتراط معامله ربوی خواهد بود, و چنانچه در همین صورت سفته گیرنده پانصد دینار عراقی در ذمه خود را به سفته دهنده در مقابل وجه (99000) ریال دریافتی بفروشد و وكالت از طرف او قبول كند باز صحیح است.

(مساله 8) سفته های وعده ای كه به بانكها یا غیر بانكها فروخته می شود, معمولا در مقابل وجه نقد فروخته می شود, و باید هم در مقابل وجه نقد فروخته شود, زیرا كه اگر در مقابل وجه نسیه و وعده فروخته شود, بیع دین به دین شده و معامله محل اشكال خواهد بود.

(مساله 9) سفته هائی را كه می فروشند, دولت قانونی وضع كرده كه به موجب آن قانون اگر سفته دهنده در سر رسید سفته وجه را نپردازد,بانكها یا خریدارهای دیگر این اختیار را دارند كه به هر كدام از فروشنده یا امضاء كنندگان سفته مراجعه نموده و وجه سفته را از او مطالبه وسفته را به او

در مقابل معادل وجه سفته , بدون كسر, واگذار نمایند, و فروشنده یا امضاء كنندگان هم ملزمند كه در صورت مطالبه بانك یاخریدار دیگر, وجه را بپردازند, و این الزام و التزام را همه یا اغلب آنهائی كه سفته می دهند و یا امضاء می كنند می دانند, و معاملات سفته وبنای عمل روی این شرط كه او را ضمنی گویند بوده , پس بنابر این سفته هائی كه روی این شرط عمل می شود نسبت به كسانی كه این الزام رامی دانند, شرط ضمنی و لازم المراعات است , و این شرط نظیر شرط ثبت معاملات غیر منقول است كه دولت هر معامله غیر منقولی را كه به ثبت نرسد, قابل اجراء نمی داند, و همه مردم در خرید و فروش به ثبت دادن ملزم می باشند, چنانچه هیچ كس از ثبت دادن امتناع نباید بنماید,چون بنای عمل به آن شرط است.

و چنانكه گذشت , این گونه شرطها را كه عمل روی او انجام می شود شرط ضمنی گویند.

(مساله 10) مرسوم در بانكها این است كه یك امضاء را نمی خرند, ولی اشخاصی هستند كه یك امضاء را هم معامله می كند, و چون عمومااین اشخاص وجه می دهند و سفته می گیرند و غالبا به عنوان قرض است و در قرض زیاده ربا است , لهذا معاملات مزبور حرام و زیاده ربااست , ولی اگر خواسته باشند معامله شان صحیح باشد و زیاده ای كه می گیرند, ربا نباشد, چند راه دارد, و دو راهش كه آسانتر از بقیه است ذكر می شود: 1 - آنكه وجه را كه می دهد به عنوان

معامله منتقل نماید نه به عنوان قرض و استقراض چنانكه در مساله (3) مشروحا بیان گردید, مثلا صدهزار ریال نقد را به پانصد دینار عراقی وعده ای به مدت معین.

2 - آنكه یك جعبه كبریت یا یك طاقه دستمال یا چیز دیگری را بفروشد در مقابل مقدار زیاده مثلا به ده هزار ریال به شرط اینكه صد هزارریال دیگر تا مدت - مثلا - یك سال بدون منفعت قرض بدهد, و یا اینكه كسی كه قرض گرفته است و مدت آن سر آمده و می خواهد تمدیدنماید, طلبكار یك جعبه كبریت را به مقروض می فروشد به ده هزار ریال به شرط اینكه طلب خود را تا مدت یك ماه بدون منفعت تمدیدنماید, و این چاره جوئی به این نحو برای تجدید و تمدید مدت به ملاحظه این است كه جایز نیست ابتداء در مقابل تجدید یا تمدید مدت طلبكارچیزی از بدهكار بگیرد.

و توهم اینكه این معامله صوری است زیرا كه هیچ كس یك جعبه كبریت را كه قیمتش یك ریال است به ده هزارریال نمی خرد, توهم بجائی است , زیرا كه احدی بدون جهت چنین معامله ای نمی كند, اما در صورتی كه صد هزار ریال قرض دادن بدون منفعت تا یك سال ضمیمه شود همه می خرند, و در این موضوع چند روایت در كتاب وسائل الشیعه ابواب احكام عقود نقل فرموده اند, و ما برای رفع شبهه یك روایت از آن را در اینجا نقل می نمائیم: شیخ طوسی قدس اللّه روحه به سند صحیح از محمد بن اسحق بن عمار كه موثق است روایت نموده می گوید به حضرت موسی

بن جعفر (ع) عرض كردم: ویكون لی علی الرجل دراهم , فیقول: اخرنی بها وانا اربحك فابیعه جبة تقوم علی بالف درهم بعشرة آلاف درهم - او قال: بعشرین الفا - واؤخره بالمال ؟ قال: لا باس.

ترجمه: من چند درهم از شخصی طلبكارم و آن شخص خواهش می كند او را مهلت دهم و به من منفعتی برساند, من جبه ای را كه قیمتش هزار درهم است به او بده هزار درهم - یا بیست هزار درهم - می فروشم و طلب خود را تاخیرمی اندازم ؟ حضرت فرمود: عیبی ندارد.

احكام سرقفلی

از جمله معاملات متعارفه , سرقفلی است كه مورد ابتلاء شده و باید تشریح شود.

اساسا سرقفلی كه به محل كسب تعلق می گیرد, از این لحاظ است كه وجه اجاره محل كسب ترقی می نماید, و موجر نمی تواند مستاجر را از آن محل بیرون كند یا به غیر متعارف مال الاجاره را بالا ببرد,وگاهی می شود كه یك مغازه یا یك محل كسب , سالهای متمادی در دست مستاجر با همان مبلغ اجاره سابق می ماند بدون اینكه به مال الاجاره دیناری اضافه شود, چون موجر نه قدرت دارد مستاجر را بیرون كند و نه اجاره را بیفزاید, در حالی كه نظائر محل مزبور چندین برابر اجاره داده می شود.

(مساله 1) اینگونه محل كسبها سه قسم است: در یك قسم آن , كسب كردن و سرقفلی گرفتن برای آن بدون اذن و رضای مالك , حرام , و دردو قسم دیگر, سرقفلی گرفتن مشروع است , و ملاك مشروعیت و عدم مشروعیت آن این است كه در هر مورد كه موجر حق تخلیه

و بالابردن مبلغ اجاره را داشته باشد و مستاجر به زور متكی شده نه به اجاره بیفزاید و نه تخلیه كند, در این مورد سرقفلی گرفتن و كسب كردن درآن محل بدون رضای صاحب ملك جایز نبوده و حرام است.

و در هر مورد كه صاحب ملك حق بالا بردن وجه اجاره و یا تخلیه را ندارد,سرقفلی گرفتن مشروع و كسب كردن جایز است , و در مسائل بعد برای هر سه قسم , مثال واضحی ذكر می شود تا مطلب واضح گردد.

(مساله 2) املاكی كه در زمان سابق كه صحبت سرقفلی در بین نبود و مالك می توانست هر وقت مدت اجاره سرآمد, محل را تخلیه و یا مبلغ اجاره را اضافه نماید و مستاجر هم باید تخلیه یا مبلغ اجاره را زیاد كند در همچو وقتی اجاره داده شده و هیچگونه شرطی و شروطی نسبت به افزایش وجه اجاره و تمدید مدت در بین نبوده , و بعدا از طرف دولت قانونی وضع شده كه موجر نتواند ملك را تخلیه و یا مبلغ اجاره را زیادنماید, حال اگر مستاجر به اتكاء این مساعدت دولت , محل مزبور را خالی نمی كند و بر مبلغ اجاره هم نمی افزاید, در صورتی كه نظائر آن محل كه بعد از این قانون اجاره داده می شود چند برابر بیشتر است و به همین جهت , محل , سرقفلی پیدا كرده , در این صورت سرقفلی گرفتن مستاجرمشروع نبوده و تصرفاتش هم در محل مزبور بدون رضای مالك حرام خواهد بود.

و لازم است در صورت مطالبه مالك , محل را تخلیه كند.

(مساله 3) اشخاصی كه مغازه ای را

می سازند و مبالغی خرج می كنند و مبلغ اجاره مغازه مزبور در هر ماه مثلا ده هزار ریال ارزش دارد, ولی چون پول لازم دارند با رضا و رغبت خود, این مغازه را به مدت یك سال به ماهی یك هزار ریال به علاوه مبلغ پانصد هزار ریال نقد اجاره داده و در ضمن شرط می كنند كه تا زمانی كه مستاجر در محل مزبور ساكن است , سال به سال اجاره را به همان یك هزار ریال تمدید نموده وحق افزودن را بر وجه اجاره نداشته باشند, و چنانچه مستاجر بخواهد محل اجاره را به دیگری واگذار نماید, موجر با همان شخص طبق اجاره مستاجر اول رفتار نماید, یعنی بر مبلغ اجاره نیفزوده و سال به سال به همان مبلغ اول , اجاره را تجدید نماید, در این صورت مستاجر می تواندمحل را به دیگری واگذار نماید و سرقفلی را كه داده یا زیادتر یا كمتر در مقابل تخلیه محل و رفع ید از سكونت در آن , از آن شخص كه به اوواگذار كرده اخذ نماید, و صاحب ملك حق مخالفت نداشته چون مستاجر طبق شرطی كه نموده به اخذ سرقفلی و واگذاری ذی حق خواهدبود و سرقفلی كه گرفته مشروع است.

(مساله 4) كسانی كه مغازه ای می سازند و مبالغی خرج نموده و به قیمت عادله روز اجاره می دهند وسرقفلی هم نمی گیرند, ولی در اجاره شرط می نمایند كه مادامی كه مستاجر در آنجا ساكن است , حق تخلیه و افزودن اجاره را ندارند و سال به سال باید اجاره را تمدید نمایند و بامرور زمان , اجاره محل

ترقی می كند, در این صورت مستاجر حق انتقال دادن به دیگری را ندارد, و موجر ملزم نیست به انتقال به دیگری رضایت بدهد, ولی شخص ثالثی به عنوان مشتری پیدا می شود و مستاجر را تطمیع نموده می گوید: اگر شما این محل را تخلیه كنی صد هزار ریال مثلا من به شما می دهم , آن وقت می رود و مالك را راضی می نماید كه مبلغی بگیرد و به همین شخص اجاره دهد, و آن شخص مبلغ صد هزارریال را به مستاجر اول داده و او تخلیه كرده , سپس خود از مالك با دادن مبلغی كه وعده نموده اجاره می كند, مبلغ صد هزار ریال برای مستاجر اول حلال است زیرا كه در مقابل انتقال محل مزبور چیزی نگرفته كه ذی حق نباشد, بلكه فقط در مقابل تخلیه محل , وجه را گرفته كه حق داشت تخلیه ننماید و مشتری از صاحب ملك به اجاره محل را تصرف می نماید.

توضیح آنكه در این صورت سرقفلی در مقابل تخلیه محل است و اجاره محل از صاحب ملك است.

(مساله 5) شخصی محلی را اجاره می نماید و با مالك شرط می كند كه مالك حق بیرون كردن و تخلیه نمودن آن محل را نداشته باشد, فقط اینكه سال به سال یا ماه به ماه اجرت معمولی را از مستاجر بگیرد, و ایضا مستاجر حق داشته باشد كه حق سكنای خود را به دیگری واگذاركند, در این صورت نیز مستاجر می تواند سرقفلی را به دیگری بفروشد, یعنی مبلغی از كسی گرفته و حق خود را به او واگذار نماید.

بیمه نمودن

بیمه (سیگورتا) عبارت از

این است كه شخص هر سال مبلغی به كسی یا به شركتی , بدون عوض داده , و در ضمن شرط كند كه اگر آسیبی مثلا به تجارتخانه یا ماشین یا منزل یا خودش برسد آن شركت یا شخص آن خسارت را جبران یا آسیب را برطرف یا مرض را معالجه كند,واین معامله داخل در هبه مشروطه است , و چنانچه آسیبی وارد شود, حسب شرط بر مشروط علیه واجب است كه از عهده برآید و برای گیرنده اشكالی ندارد.

والحمد للّه اولا وآخرا

كه حق با ایشان است، پس از این سخن از جدیت و نبوغ ایشان تمجید می نمایند.

اساتید معظّم له

اساتید معظّم له، عبارت از آیات عظام:

1 - آقای حاج سید ابوالحسن اصفهانی

2 - آقای ضیاء الدین عراقی

3 - میرزای نائینی

4 - حاج شیخ محمد حسین غروی اصفهانی

5 - حاج شیخ محمد كاظم شیرازی

6 - میرزا علی آقای قاضی تبریزی

7 - سید حسین بادكوبه ای

8 - سید محمد حجّت كوه كمره ای

9 - حاج آقا حسین طباطبائی بروجردی.

تدریس و تاءلیفات

ایشان بیش از پنجاه سال است كه به تدریس سطوح و خارج فقه و اصول اشتغال دارند و فضلای گرانقدری از محضر پر فیض ایشان بهره برده اند و اكنون از مجتهدان بزرگ، به شمار می آیند. استاد به واسطه شهرت گریزی غالباً در منزل تدریس كرده اند. حضرت آیة اللّه تاءلیفات كثیری در فقه و اصول دارند كه ذیلاً به تعدادی از آنها اشاره می شود:

الف) یك دوره اصول، ب) حاشیه بر مكاسب شیخ انصاری رحمة اللّه علیه ج) كتاب الطهارة شرح شرایع، د) قریب به یك دوره صلاة) حاشیه بر ذخیرة العباد مرحوم كمپانی كه یك دوره فقه فارسی بوده حدود ده مجلد، و) حاشیه بر مناسك حج شیخ اعظم رحمة اللّه علیه

تزكیه و تعلیم

ایشان، چنان به تهذیب نفس و خودسازی و درك علمای این فن می پرداخت كه گویا فقط برای همین كار است و كار دیگر ندارد و در عبادت و تهجّد چنان جدی بود كه انگار فقط عابد است.

ایشان بعد از درس مرحوم آقای شیخ محمد حسین غروی، به حجره باز می گشتند، و پذیرای بعضی از طلاّبی كه فهم درس آقای اصفهانی اشكال داشتند، بودند.

و چه بسا در حجره خواب بودند و در حال خواب از ایشان می پرسیدند، و ایشان هم مانند بیداری جواب می دادند، جواب كافی و شافی. و چون از خواب برمی خواستند و از قضایا و پرسشهای در حال خواب با ایشان سخن به میان می آمد، ابداً اطلاع نداشتند و می گفتند: هیچ به نظرم نمی رسد و از آنچه می گویید در خاطرم چیزی نیست.

آیة الله العظمی بهجت از برجسته ترین چهره

های زاهد و وارسته زمانمان می باشد كه حشمت، علم و فضائل ایشان ده ها سال است در قلمروهای گوناگون و مجامع دینی و مذهبی مطرح است، با این حال چنان در جاذبه معنویات قرار گرفته و حقیقت و باطن دنیا را یافته است كه ذره ای به تعلّقات و مادیات آلوده نگشته و از هر چه رنگ تعلق گرفته آزاد است. او نه تنها چنین اندیشیده و از دنیا و مظاهرش گریزان است بلكه در عمل و زندگی معیشتی نیز، در همین راستا در حركت است. زندگی ساده او در خانه ای قدیمی و محقّر، در كوچه ای بن بست از كوچه پس كوچه های قم و مقاومت ایشان در برابر درخواستهای مكرر علماء و مردم برای تعویض خانه، گواهی صادق بر روح بزرگ و زاهدانه این پیر فرزانه است.

یكی از مجتهدان بزرگ، درباره این عارف وارسته گفته است: (ایشان را نمی شود گفت آدم با تقوایی است، بلكه عین تقوا و مجسمه تقوا است).

عبادت

ارتباط استوار آیة الله العظمی بهجت با خداوند متعال، ذكرهای پی در پی، بجای آوردن نوافل، شب زنده داریهای كم نظیر ایشان بسیار درس آموز است. سالهای سال است كه نماز جماعت ایشان از پر شورانگیزترین، با صفاترین و روح نوازترین جماعتهای ایران اسلامی است. در این نماز عالمان وارسته و خداجوی، كثیری از طلاب انقلابی خارج از كشور، بسیجیان رزمجو و دلداده خدا، طلاب تقوی پیشه و دیگر قشرهای مردم شركت می كنند. این نماز چنان پر از معنویت است كه گاه با صدای گریه و آهنگ حزین این پیر فرزانه شكوه ویژه ای پیدا می كند و

گاه صدای گریه آیة الله العظمی بهجت با گریه و ناله غم انگیز نمازگزاران همراه می شود. در نماز ایشان روحها به پرواز می آید، چشمها به اشك می نشیند، فضای دلها بارانی می گردد و گاه قطره های درشت اشك بر دامن سجاده ها می ریزد. چنین فضای معنوی و روح نوازی را، تا كنون در هیچ نماز جماعتی ندیده ایم، بی جهت نیست كه در مسجد ایشان، بسیاری از اوقات جا برای نمازگزاران تنگ می شود و عده كثیری و حتی آنان كه مشتاقانه و به امید كسب فیض از این نماز پر معنویت، از راههای دور آمده اند مجبور به ترك مسجد می گردند.

زیارت و توسل

كمتر كسی را می توانیم در قم پیدا كنیم كه چون ایشان با این سن و سال هر روز با نهایت ادب به محضر مقدس حضرت معصومه علیهاالسّلام شرفیاب گردیده و با توسل عجیب و روزانه خویش به حضرت معصومه علیهاالسّلام با احترام و خضوع و خشوع در مقابل ضریح مطهر ایستاده و پس از خواندن زیارت عاشوراء مولایش اباعبدالله الحسین علیه السّلام اینگونه زندگی روزمره خویش را آغاز كند. كجا پیدا می كنید، كجا؟

مؤلف كتاب انوارُ الملكوت نیز از قول آیة الله حاج شیخ عباس قوچانی وصی مرحوم میرزا علی آقای قاضی نقل می كند كه: آیة الله العظمی بهجت بسیار به مسجد سهله می رفتند و شبها تا به صبح تنها بیتوته می نمودند. یك شب كه بسیار تاریك و چراغی هم در مسجد روشن نبود، در میانه شب، احتیاج به تجدید وضو پیدا كرده و برای تطهیر و وضو به ناچار باید از مسجد بیرون

رفته و در محل وضوخانه كه بیرون مسجد و در سمت شرقی آن واقع است وضو بسازند.

ناگهان مختصر خوفی در اثر عبور این مسافت و در ظلمت محض و تنهائی در ایشان پیدا می شود. به مجرد این خوف یك مرتبه نوری، همچون چراغ در پیشاپیش ایشان (آیة الله العظمی بهجت) پدیدار شده كه با ایشان حركت می كرد.

ایشان با آن نور خارج شده تطهیر كرده و وضو گرفتند و سپس به جای خود برگشتند و در همه این احوال آن نور در برابرشان حركت داشت، تا وقتی كه به محل خود رسیدند و آن نور از بین رفت.

پیشگفتار

معنای احكام

دستورهای عملی اسلام كه وظیفه انسان ها را نسبت به كارهایی كه باید انجام دهند و یا از آن دوری كنند، مشخص می كند، احكام گویند.

اقسام احكام

احكامی كه وظیفه مكلّفان را معلوم می كند، پنج قسم است:

واجب، حرام، مستحب، مكروه، مباح.

واجب: كاری است كه انجام دادن آن لازم است و ترك آن عقاب دارد، مانند نماز و روزه.

حرام: كاری است كه ترك آن لازم و انجام دادنش عقاب دارد، مانند دروغ و ظلم.

مستحب: به كاری می گویند كه انجام دادنش بهتر است و ثواب دارد، مانند صدقه دادن.

مكروه: كاری است كه ترك آن نیكو می باشد، ولی انجام دادنش عقاب ندارد، مانند فوت كردن به غذا و خوردن غذای داغ.

مباح: به كاری گویند كه انجام دادن و ترك آن مساوی است، نه عقاب دارد و نه ثواب، مانند راه رفتن و نشستن.

احتیاط مستحب: احتیاطی است غیر فتوای فقیه، و رعایت آن واجب نیست.

احتیاط واجب: امری است كه مطابق احتیاط بوده ولی فقیه در آن فتوا نداده است، در چنین مواردی مقلّد می تواند به فتوای مجتهد دیگر كه در رتبه بعد قرار دارد (فالاعلم) عمل كند.

احوط: منطبق با احتیاط.

اظهر: ظاهرتر و روشن تر، از فتواست و مقلّد باید طبق آن عمل كند.

آغاز عبادت

بلوغ

در آغاز جوانی هر فردی تحولی بزرگ در او رخ می دهد. قوای جسمی و روحی اش شكوفا می شود، عشق و امید در او موج می زند. احساس می كند شخصیتی پیدا كرده، دیگر تابع این و آن نیست. می خواهد خودش مستقل باشد، خودش تصمیم بگیرد، یعنی دیگر او ((بالغ)) شده، ولی چه كند، نمی داند از میان هزاران راهی كه در پیش چشمان او رخ می نماید كدام را انتخاب كند. می خواهد سعادت ابدی را تحصیل كند. احساس می كند به رهنمایی آگاه و

دلسوز نیاز دارد. پیك الهی را می بیند كه با نامه ای آسمانی به سویش آمده دست او را می بوسد و نامه اش را می گشاید، همه چیز در آن هست، دیگر جایی برای نگرانی باقی نمانده، راه از چاه و حق از باطل برایش روشن شده است و به شكرانه این كه خدا تاج عزّت بر سر او نهاده است ((جشن تكلیف)) می گیرد، یعنی از این به بعد ((مكلّف)) شده است و نسبت به احكام وظیفه دارد.

علائم بلوغ

بعضی پس از چند ماه كه از بلوغشان گذشته تازه متوجه می شوند كه بالغ بوده اند و در این مدت وظایف خود را انجام نداده اند.

تشخیص این مساءله آسان است ولی بیایید كمی دقت كنیم، بلوغ سه نشانه دارد اگر یكی از آنها در دختر دیده شود بالغ شده است.

1 - سن بلوغ

باز هم توجه داشته باشیم كه سن بلوغ بر اساس سال قمری است.

سن بلوغ در دختران تمام شدن نُه سال قمری است.

سال قمری ده روز و هجده ساعت از سال شمسی كمتر است.

حالا بیایید 96 روز و 18 ساعت را از 9 سال شمسی كم كنیم تا سن بلوغ دختران بر اساس سال شمسی به دست آید.

استفتاء

سن بلوغ دختر تمام شدن نُه سال قمری است، ولی تكالیفی كه قدرت بر انجام آن نداشته باشد، مثل روزه، از جهت عدم قدرت ساقط است. ولی اگر می تواند در همان رمضان بطور منفصل (مثلا یك روز در میان) (1) انجام دهد و به وظیفه اش عمل كند.

2 - روئیدن مو

یكی دیگر از علایم بلوغ روئیدن ((مو)) در زیر شكم است.

3 - عادت ماهانه

از نشانه های مهم بلوغ در دختران افزایش طول قد، بزرگ شدن پستانها و لگن خاصره است و سرانجام عادت ماهانه است. همه این نشانه ها دلیل بر آن است كه دختر نوجوان قادر به تولید مثل است و عادت ماهانه پایان رشد سریع بدنی دختران را اعلام می دارد.

نگاهی به دوران پیش از بلوغ

وقتی انسان به حد تكلیف رسید باید نظری به دوران قبل از بلوغ خود بیندازد تا اگر وظیفه ای از دوران پیش از بلوغ بر عهده وی آمده آن را انجام دهد.

به چند نمونه توجه كنید:

خمس: اگر بچه خردسالی سرمایه ای داشته باشد و از آن منافعی به دست آید، بنابر احتیاط مستحب بعد از آن كه بالغ شد باید خمسش را بدهد.

جبران حقوق مردم: اگر بدون رضایت صاحب مال، در مال او تصرف كند یا چیزی از اموال او را از بین ببرد و یا چیزی از اموال دیگران را بردارد، پس از آن كه بالغ شد باید خسارتش را بپردازد و یا صاحب آن را راضی كند (اگر ولّی شخص نابالغ صاحب مال را راضی نكرده باشد).

دختر پس از بلوغ می تواند در اموال خود تصرف كند، ولی اگر به حدی از رشد نرسیده كه بتواند سود و

زیان خود را بسنجد، هنوز حق تصرف در اموال خود را ندارد و مسؤولیت اموال او با پدر و پدر بزرگ (پدری) اوست.

اجتهاد و تقلید

اجتهاد و تقلید

دین اسلام بر اساس اعتقادات صحیح و حق و دستوراتی برای انجام دادن و ترك كردن چیزهایی در زمینه های گوناگون، بنا شده است.

در اعتقادات، تقلید جایز نیست. در اعمال و دستورهای غیر اعتقادی، امّا ضروری دین، هم تقلید لازم نیست، ولی در غیر ضروریات اگر شخص مجتهد باشد، یعنی، بتواند از روی دلایل شرعی وظیفه خود را تشخیص دهد، باید طبق نظریه خود عمل كند. در غیر این صورت، عقل برای او دو راه معین كرده است:

الف) تقلید: یعنی بر طبق فتاوای مجتهدی كه واجد شرائط است، عمل كند.

ب) احتیاط: یعنی با توجه به نظر تمامی و یا گروهی از مجتهدان، آنچه را مطابق احتیاط می بیند، عمل كند.

چرا در مسائل دینی باید تقلید كنیم

انسان هنگامی كه چشم به این جهان می گشاید چیزی نمی داند، ناچار باید از تجارب و از اندوخته های علمی دیگران بهره مند شود، زیرا پیمودن راه پر پیچ و خم زندگی نیاز به علم و دانش است.

اساساً زندگی روی دو پایه محكم استوار است: ((دانستن)) و ((عمل كردن))

بر مبنای همین اصل نخستین است كه انسان زندگی را آغاز می كند، و سپس با كمك غرایز راه و رسم زندگی را آموخته و درِ كمال و سعادت به روی او باز می شود و آن غریزه ((تقلید)) است كه با منطق صحیح عقل و فطرت همراه است.

بر اساس همین منطق و فطرت است كه ما در زندگی روزمره برای ساختن عمارت به معمار و بنّاء، و در دوختن لباس به خیاط، و هنگام بیماری به طبیب مراجعه می كنیم.

به هر حال عقل و فطرت ما را در هر رشته ای به كارشناس

و متخصص آن ارجاع می دهد.

همچنین بر اساس همین منطق است كه در تعلیمات دینی و قوانین الهی مردم به پیروی از فقهایی كه در تشخیص احكام الهی مهارت دارند، رهنمون می شوند، فقهایی كه سالیان طولانی با استعداد سرشار خود در راه علم و دانش قدم برداشته، و به مقام شامخ اجتهاد رسیده اند و می توانند قوانین الهی را از مدارك اصلی آن استخراج و استنباط كنند در دسترس مردم قرار دهند.

فقهایی كه رهبران و راهنمایان دینی مردم هستند و از طرف پیشوایان الهی اسلام این مقام بزرگ به آنها اعطاء شده است تا افراد را در تمام شئون دینی رهبری كنند.

شرائط مرجع تقلید

مساءله 1:

مجتهدی كه انسان از او تقلید می كند باید دارای چنین شرایطی باشد:

مرد باشد، عاقل باشد، شیعه دوازده امامی باشد، حلال زاده باشد، آزاد باشد، زنده باشد، عادل باشد، و بنابر اظهر از مجتهدان دیگر اعلم باشد و مجتهد اعلم كسی است كه در استخراج احكام (از منابع آن) از مجتهدان دیگر استادتر باشد.

راه های شناخت مجتهد اعلم

مساءله 2:

مجتهد و اعلم را از سه راه می توان شناخت:

الف) خود انسان یقین كند، مثل اینكه از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد

ب) آن كه دو نفر عالم عادل كه می توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند، مجتهد بودن یا اعلم بودن كسی را تصدیق كنند، به شرط آن كه دو نفر عالم عادل دیگر، با گفته آنان مخالفت نكنند،

ج) آن كه عده ای از اهل علم كه می توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند و از گفته آنان اطمینان پیدا می شود، مجتهد بودن یا اعلم بودن كسی را تصدیق كنند. بلكه از هر راهی كه انسان، اطمینان به اعلم بودن كسی پیدا كند، بنابر اظهر می تواند به همان اكتفا كند.

مساءله 3:

اگر شناختن اعلم، مشكل باشد و انسان، گمان به اعلم بودن كسی دارد، در صورتی كه گمان او به حدّ اطمینان برسد، باید از او تقلید كند، بلكه اگر اطمینان برای او حاصل نشد، ترجیح كسی كه فقط به اعلم بودن او گمان دارد یا احتمال می دهد، بعید نیست.

ولی بهتر این است كه در این صورت، به قول كسی عمل كند كه موافق احتیاط باشد. و اگر چند نفر در نظر او اعلم

از دیگرانند، و با یكدیگر مساوی باشند، باید از یكی از آنان تقلید كند.

راه های بدست آوردن فتوای مجتهد

مساءله 4:

راه های به دست آوردن فتوای مجتهد، عبارت است از:

الف) شنیدن از خود مجتهد

ب) شنیدن از دو نفر عادل كه فتوای مجتهد را نقل كنند

ج) شنیدن از كسی كه مورد اطمینان، و راستگو است

د) دیدن در رساله مجتهد در صورتی كه به درستی آن رساله اطمینان داشته باشد، بنابر احوط

مساءله 5:

اگر مجتهد اعلم در مساءله ای فتوا دهد، كسی كه از او تقلید می كند، نمی تواند در آن مساءله، به فتوای مجتهد دیگر عمل كند، ولی اگر مجتهد او فتوا ندهد و بفرماید: ((احتیاط آن است كه فلان طور عمل شود.)) مثلا بفرماید: ((احتیاط آن است كه در سه مرتبه تسبیحات اربعه (سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اكبر) بگویند))، باید مقلد به این احتیاط - كه احتیاط واجب می گویند- عمل كند و سه مرتبه بگوید و یا بنابر احتیاط واجب، از مجتهدی كه علم او از مجتهد اعلم كمتر و از مجتهدهای دیگر بیشتر و یا مساوی است، عمل كند، پس اگر او یك مرتبه گفتن را كافی بداند، می تواند یك مرتبه بگوید.

مساءله 6:

اگر مجتهد اعلم بعد از آن كه در مساءله ای فتوا داده، احتیاط كند و مثلاً بفرماید: ((ظرف نجس را اگر یك مرتبه در آب كر بشویند، پاك می شود، اگر چه احتیاط آن است كه سه مرتبه بشویند)) مقلّد او نمی تواند در آن مساءله، به فتوای مجتهد دیگر عمل كند، بلكه باید یا به فتوا عمل كند، یا به احتیاط بعد

از فتوا- كه آن را احتیاط مستحب می گویند- عمل كند.

مساءله 7:

فقها، برای تقلید ابتدایی، زنده بودن مجتهد را شرط می دانند، امّا اگر مرجع تقلید انسان از دنیا رفت، در این كه ((آیا می تواند بر تقلید او باقی بماند یا به مجتهد زنده مراجعه كند؟)) مورد اختلاف است. پس اگر كسی در این مساءله، مجتهد بود، طبق نظر خودش عمل می كند و گر نه طبق نظر مجتهد زنده اعلم عمل می كند.

مساءله 8:

مسائلی را كه انسان غالباً به آنها احتیاج دارد، واجب است یاد بگیرد

مساءله 9:

اگر مكلف مدتی اعمال خود را بدون تقلید انجام دهد، در صورتی اعمال او صحیح است كه بفهمد به وظیفه واقعی خود عمل كرده است و یا عمل او با فتوای مجتهدی كه وظیفه اش تقلید از او بوده، یا با فتوای مجتهدی كه فعلاً باید از او تقلید كند، مطابق باشد و عباداتی را كه قبلاً انجام داده، با قصد قربت انجام داده باشد.

استفتائات

1 - آیا باقیماندن بر تقلید میت، جایز است یا نه.

بسمه تعالی

بنابراقوی جائز است، در آنچه كه تقلید در آنها محقّق شده است در صورت تساوی میت و حی و اظهر وجوب بقاء است در صورت اعلمیت از حی.

2 - آیا عدول از مجتهد حی به حی، جایز است یا نه.

بسمه تعالی

جایز است ولی احوط ترك عدول است مگر به اَعْلَم و این احتیاط در غیر وقائع متعدّده غیرمرتبطه، ترك نشود، و مانند اعلمیت و اورعیت علی الاظهر.

نجاسات

نجاسات ده چیز است:

1: بول

2: غائط (مدفوع)

3: منی

4: مردار

5: خون

6: سگ

7: خوك

8: كافر

9: شراب

10: فقاع

مساءله 10:

بول و غائط انسان و هر حیوان حرام گوشتی كه خون جهنده دارد، یعنی، اگر رگ آن را ببرند، خون از آن جستن می كند، نجس است. فضله حیوانات كوچك، مثل پشه و مگس كه گوشت ندارند، پاك است.

مساءله 11:

فضله پرندگان حرام گوشت، نجس است و فضله خفاش، بنابر احتیاط نجس است.

مساءله 12:

خون انسان و هر حیوانی كه خون جهنده دارد، نجس است، ولی خون حیوانی كه مانند ماهی و پشه، خون جهنده ندارد پاك می باشد.

مساءله 13:

خونی كه از لای دندان ها می آید، اگر به واسطه مخلوط شدن با آب دهان از بین برود، پاك است.

مساءله 14:

خونی كه به واسطه كوبیده شدن، زیر ناخن یا زیر پوست می میرد، اگر طوری شود كه دیگر به آن خون نگویند پاك است و اگر به آن خون می گویند، نجس است.

مساءله 15:

اگر موقع جوشیدن غذا، ذرّه ای خون در آن یافتند، تمام غذا و ظرف آن نجس می شود جوشیدن و حرارت و آتش

پاك كننده آن نیست.

مساءله 16:

سگ و خوكی كه در خشكی زندگی می كنند، همه اجزای آنها حتی مو و استخوان و پنجه و ناخن و رطوبت آنها نجس است، ولی سگ و خوك دریایی پاك است.

مساءله 17:

كسی كه منكر خداست یا برای خدا شریك قائل است یا پیامبری حضرت خاتم الانبیاء صلّی اللّه علیه و آله را قبول ندارد و نیز كسی كه ایمان به خدا و پیامبرصلّی اللّه علیه و آله نداشته باشد، كافر و نجس می باشد و نیز كسی كه یكی از ضروریات دین اسلام، مثل نماز یا روزه را انكار كند با علم به این كه ضروری دین است، نجس می باشد.

مطهّرات

مطهرات

یازده چیز نجاست را پاك می كند و آنها را ((مطهّرات)) گویند.

آنها عبارتند از:

1: آب

2: زمین

3: آفتاب

4: استحاله

5: كم شدن 23 آب انگور

6: انتقال

7: اسلام

8: تبعیت

9: بر طرف شدن عین نجاست از ظاهر حیوان و باطن انسان

10: استبرای حیوان نجاست خوار

11: غایب شدن مسلمان

توضیح بعضی از موارد فوق كه دارای اهمیت بیشتری است.

اقسام آب

آب جاری

آب كر

مطلق: آب باران

آب قلیل

آب چاه

آب مضاف،

و آن آبی است كه آن را از چیزی گرفته باشند، مثل آب هندوانه و گلاب و یا باچیزی مخلوط شده باشد، مثل آبی كه به قدری با خاك و مانند آن مخلوط شود كه دیگر به آن آب نگویند.

آبهای مطلق

آب كر

مساءله 18:

آب كر، بنابر اقوی مقدار آبی است كه اگر در ظرفی كه درازا و پهنا و گودی آن (طول و عرض و عمق) هر یك سه وجب است بریزند آن ظرف را پر كند.

وزن آب كر:

745/376 كیلوگرم است.

یك لیتر آب، برابر با یك كیلو گرم می باشد.

مساءله 19:

اگر عین نجس (مانند بول، خون) یا چیزی كه نجس شده است به آب كر برسد و آب بو یا رنگ یا مزه نجاست را بگیرد، نجس می شود و اگر تغییر نكند، نجس نمی شود.

مساءله 20:

اگر چیز نجس را زیر شیری كه متصل به كر است بشویند، آبی كه از آن چیز می ریزد، اگر متصل به كر باشد و بو یا رنگ یا مزه نجاست نگرفته باشد و عین نجاست هم در آن نباشد، پاك است.

آب قلیل

مساءله 21:

آب قلیل، آبی است كه از زمین نجوشد و از كر كمتر باشد و آب باران (در حال باریدن) هم نباشد.

مساءله 22:

اگر آب قلیل روی چیز نجس بریزد یا چیز نجس به آن برسد، نجس می شود، ولی اگر از بالا با فشار- بلكه با مطلق حركت - به پایین روی چیز نجس بریزد، مقداری كه به آن چیز می رسد نجس و هر چه بالاتر از آن است پاك می باشد.

مساءله 23:

آب قلیلی كه برای بر طرف كردن عین نجس، روی چیز نجس می ریزند و از آن جدا گردد، نجس است.

آب جاری

مساءله 24:

آب جاری آبی است كه از زمین بجوشد و جریان داشته باشد، مانند آب چشمه و قنات.

مساءله 25:

آب جاری اگر چه كمتر از كر باشد، چنانچه نجاست به آن برسد، تا وقتی كه بو یا رنگ یا مزه آن به واسطه نجاست تغییر نكرده، پاك است.

آب باران

مساءله 26:

اگر به چیز نجسی كه عین نجاست در آن نیست، یك مرتبه باران ببارد، جایی كه باران به آن برسد پاك می شود و در فرش و لباس و مانند اینها، فشار لازم نیست، ولی باریدن دو سه قطره فایده ندارد، بلكه بنابر احوط طوری باشد كه بگویند باران می آید و به حدّ جریان برسد، و اگر زمین طوری است كه آب در آن جریان پیدا نمی كند، كافی است به حدی ببارد كه اگر زمین سخت بود بر آن جاری می شد.

آب چاه

مساءله 27:

آب چاهی كه از زمین می جوشد، اگر چه كمتر از كر باشد، چنانچه نجاست به آن برسد تا وقتی كه بو یا رنگ یا مزه آن به واسطه نجاست تغییر نكرده، پاك است.

آب مضاف

مساءله 28:

آب مضاف، چیز نجس را پاك نمی كند و وضو و غسل هم با آن باطل است.

مساءله 29:

آب مضاف هر قدر زیاد باشد، اگر ذرّه ای نجاست به آن برسد، نجس می شود.

مساءله 30:

آب، با چهار شرط چیز نجس را پاك می كند.

اول:

مطلق باشد، پس آب مضاف مانند گلاب و عرق بید، چیز نجس را پاك نمی كند.

دوم:

پاك باشد

سوم:

وقتی چیز نجس را می شویند آب مضاف نشود

چهارم:

بعد از آب كشیدن چیز نجس، عین نجاست با چیزی كه نجس شده و پاك نشده است، در آن نباشد

مساءله 31:

ظرفی كه به غیر بول نجس شده، اگر یك مرتبه شسته شود، پاك می شود، حتی اگر با آب قلیل باشد بنابر اقوی، ولی ظرفی را كه سگ لیسیده یا از آن، آب یا چیز روان دیگر خورده، اظهر این است كه اگر با خاك ممزوج به آب، خاك مالی شود و بعد از آن دو مرتبه با آب قلیل یا یك مرتبه با آب كر یا جاری شسته شود، كافی است.

مساءله 32:

ظرفی را كه به غیر بول نجس شده، با آب قلیل به دو صورت می توان آب كشید:

اول:

آن كه بنابر اقوی یك مرتبه از آب پر كنند و خالی كنند

دوم:

یك دفعه، قدری آب در آن بریزند و آب را طوری در آن بگردانند كه به جاهای نجس آن برسد و بیرون بریزند. و اگر به بول نجس شده باشد، این كار را دوبار انجام دهند.

مساءله 33:

اگر چیز نجس را بعد از بر طرف كردن عین نجاست، یك مرتبه در آب كر یا جاری فرو برند كه آب به تمام جاهای نجس

آن برسد، پاك می شود. و احتیاط واجب آن است كه فرش و لباس و مانند اینها اگر با آب قلیل شسته شود، طوری فشار یا حركت دهند كه آب داخل آن، خارج شود.

مساءله 34:

اگر بخواهند چیزی را كه به بول نجس شده، با آب قلیل آب بكشند، چنانچه یك مرتبه آب روی آب بریزند و از آن جدا شود و در صورتی كه بول در آن چیز نمانده باشد، یك مرتبه دیگر آب روی آن بریزند پاك می شود، ولی در لباس و فرش و مانند اینها باید بعد از هر دفعه، فشار دهند تا غُساله آن بیرون آید.

مساءله 35:

هر چیز نجس، تا عین نجاست را از آن بر طرف نكنند، پاك نمی شود.

مساءله 36:

اگر جایی از بدن یا لباس را با آب قلیل آب بكشند، اطراف آنجا كه متصل به آن است و معمولاً موقع آب كشیدن آنجا، نجس می شود، با پاك شده جای نجس، پاك می شود،

مساءله 37:

چیزی را كه در آن عین نجاست نیست، اگر زیر شیری كه متصل به كر است، یك دفعه بشویند، پاك می شود.

زمین

مساءله 38:

زمین، با سه شرط، كف پا و ته كفش را پاك می كند:

1: آن كه زمین، بنابر احوط، از عین نجاست و آنچه در حكم نجاست است، پاك باشد

2: آن كه خشك باشد

3: آن كه اگر عین نجس مثل خون و بول یا متنجس مثلِ گلی كه نجس شده در كف پا یا ته كفش باشد، بواسطه راه رفتن یا مالیدن پا به زمین یا به هر سبب دیگری بر طرف شود. با راه

رفتن روی فرش، حصیر و سبزه، كف پا و ته كفش نجس پاك نمی شود.

آفتاب

مساءله 39:

آفتاب، زمین و ساختمان و چیزهایی كه مانند درب و پنجره، در ساختمان به كار برده شده و نیز میخی را كه به دیوار كوبیده اند با پنج شرط پاك می كند:

1: چیز نجس به طوری تر باشد كه اگر چیز دیگری به آن برسد، تر شود، پس اگر خشك باشد باید به وسیله ای آن را تر كنند تا آفتاب خشك كند

2: اگر عین نجاست: در آن چیز باشد، پیش از تابیدن آفتاب آن را بر طرف كنند،

3: چیزی مثل پرده یا ابر، از تابیدن آفتاب جلوگیری نكند

4: آفتاب به تنهایی چیز نجس را خشك كند، مثلاً اگر چیز نجس، به واسطه باد و آفتاب خشك شود، پاك نمی گردد.

5: آفتاب، مقداری از بنا و ساختمان را كه نجاست به آن فرو رفته، یك مرتبه خشك كند، یعنی، اگر آفتاب یك مرتبه روی ساختمان را خشك كند و مرتبه دیگر زیر آن را خشك كند، روی ساختمان پاك و زیر آن نجس است.

نكاتی در مورد طهارت و نجاست

1: تا یقین به نجاست چیزی نداشته باشیم، آن چیز پاك است. مثلاً اگر به خانه كسی برویم و او بچه دار بوده و نسبت به نجاست هم اعتنایی نداشته باشد همه منزل و لوازم آن پاك است، چون یقین بر نجاست آن مكان نداریم و طهارت و نجاست با یقین ثابت می شود.

2: وسواس داشتن: در مورد نجاست دلیل نمی شود كه آن چیز نجس باشد. وسواس داشتن. بعضی خانمها در طهارت و نجاست وسواس دارند. این

وسواس یك نوع بیماری است و چنانچه كه از نامش پیداست وسوسه شیطان است. امّا اگر شخص اراده كند، به راحتی قابلِ درمان است. شكلِ وسوسه اینطور است كه مثلاً چیزی نجس شده این خانم آن را یك بار شست و شو می دهد، امّا دوباره وسوسه می شود كه آیا پاك شده یا نه لذا دوباره می شوید. این كار تا چند نوبت تكرار می شود. احیاناً اگر دست كسی به لباس ها خورد باز وسوسه می شود كه دوباره آن چیز نجس شده است. این حالت روحی، فاجعه ای است كه دین و دنیا و راحتی و آسایش مادی و معنوی را یك جا با هم می سوزاند. راه شرعی و بهداشتی آن، همان بود كه قبلاً متذكر شدیم.

3: اگر قسمتی از چیزی نجس شود دلیل بر نجاست همه آن نمی شود.

اگر قسمتی از فرش نجس شده باشد در این جا دو حالت دارد:

1 - اگر خیس باشد، انسان نمی تواند دست یا پا روی آن بگذارد چون به محض ملاقات با نجس، نجس می شود.

2 - اگر خشك شده باشد، انسان می تواند با دست یا پا روی آن بگذارد، به شرطی كه دست یا پایش رطوبت نداشته باشد.

اگر قسمتی از فرش نجس باشد آیا انسان می تواند روی قسمت های دیگر آن كه نجس نیست نماز بخواند؟ بله می تواند روی قسمت های دیگر فرش نماز بخواند، چون نجس بودن قسمتی از فرش نجس، بقیه را نجس نمی كند.

گاهی لباس انسان با خون نجس می شود. اصل نجاست با شستن پاك می شود. این را هم اضافه كنیم كه اگر

لكه یا اثر آن خون باقی بماند آن لباس پاك است.

استفتائات

1 - اشیاء متنجسّه مثل لباس و غیره اگر با آب قلیل یا كر و یا جاری شسته شود آیا فشار دادن لازم است یا نه.

بسمه تعالی

در آب قلیل لازم است علی الاحوط و در غیر آن به احتیاط مستحب لازم است.

2 - چیزهایی كه قابل فشار نیست مثل چوب و برنج و گندم و امثال ذلك هرگاه نجس شوند یعنی آب نجس به جوف آنها برود تطهیرشان چگونه است.

بسمه تعالی

با شستن، تطهیر ظاهر آنها می شود، اما تطهیر باطن آنها مشكل است مگر آنكه علم به نفوذ آب كُرّ یا جاری در جوف آنها حاصل شود با مجرد خیساندن در آب، و آن هم به دو شرط:

1 - اینكه آن اشیاء خشكانده شود. قبل از اینكه در آب گذاشته شود.

2 - آب مطلق به داخل آنها نفوذ كند نه آب مضاف.

3 - بخار یا دود یا شعله ای كه از نجس یا متنجس بریزد پاك است یا نه.

بسمه تعالی

بخار و دود و شعله ای كه از چیز نجس یا متنجس برمی خیزد پاك است ولی اگر بخار به صورت عرق و مایع در آید چه از نجس باشد و چه از متنجس، نجس است، و نیز بنابراحتیاط واجب باید از ذرّات چربی و روغنی كه از دود نجس و متنجس حاصل می شود و بر سطوح مجاور آن می نشیند اجتناب شود.

4 - بعد از جدا شدن غساله به نحو متعارف، رطوبت و آبی كه باقی می ماند در محل پاك است یا نه.

بسمه تعالی

بله پاك است.

5 - اگر كسی شك داشته

باشد در انگور بودن و غوره بودن آیا عصیر چنین چیزی، به مجرّد جوش آمدن، حرام و نجس می شود یا نه:

بسمه تعالی

نجس و حرام نمی شود.

6 - آب انگور كه به جوش بیاید پیش از بخار شدن دو ثلث آن، چیزی از اقسام به، سیب یا كدو و مانند آن در او بیندازند چه صورتی دارد.

بسمه تعالی

اقوی و احوط نجاست آن است و اظهر و احوط تعمیم حكم است به غلیان به غیر نار، و اظهر طهارتِ مطروح در آنست به تبعیت بعد از تثلیث.

7 - هرگاه كشمش و خرما را در میان آش یا طعامهای دیگر بجوشانند یعنی مغز آن به جوش آید چه صورتی دارد:

بسمه تعالی

هنگامیكه به جوش بیاید ظاهر خرما و كشمش در روغن یا مثل آن پس احوط اجتناب است از جهت خوردن و آشامیدن و از حیث طهارت و نجاست خواه علم به جوش آمدن باطن آن حاصل شود یا نشود.

8 - اگر خرمائی نارس در طبخ به جوش آید حكمش چیست.

بسمه تعالی

پاك و حلال است.

9 - جمعی طعام می خورند، یكی از آنها فَضْله موشی در آن طعام دید آیا واجب است دیگران را بگوید یا نه:

بسمه تعالی

واجب نیست به آنها بگوید اما خودش نخورد، اگر بعد احتیاج به مباشرت آنها را داشت اعلام كند و هر چه نجس شده تطهیرش كنند.

10 - حناء نجس را اگر به ریش یا به سر بمالد حكمش چیست.

بسمه تعالی

بعد از شستن ریش و سر، رنگ آن پاك است و آنچه از اجزاء كوچكش باقی می ماند بعد از شستن ظاهر آن پاك است.

11 - اگر به ناخن كسی

سنگی یا چیز دیگری بخورد و خون در زیرش بمیرد و بعد سوراخی پیدا شود آیا آن خون پاك است یا نه.

بسمه تعالی

اگر خون استحاله شده است پاك است و اگر صدق خون می كند، نجس است و همچنین در غیر ناخن.

12 - اگر طفل شیرخوار پسر یا دختر به جای شیر، شیرخشك مصرف می كنند و هنوز غذاخور نشده اند، به جائی بول بكنند مثل فرش، لباس، زمین و امثال ذلك حكمش چیست.

بسمه تعالی

در صورتی كه طفل شیرخوار پسر باشد و هنوز غذاخور نشده و شیر خنزیرو كافر هم نخورد باشد بلكه علی الاحوط شیر نجس هم نخورده باشد با ریختن آبی كه بر بول او غلبه نماید در تطهیر آن كافی است و حكم در غیر پسر مبنی بر احتیاط است و شیرخشك در حكم غذاست و حكم مذكور در بول پسری كه شیرخشك می خورد جاری نمی شود.

وضو

وضو

نماز گزار، برای اقامه نماز باید وضو بگیرد و در بعضی از موارد باید غسل كند، پس اگر نتواند وضو بگیرد یا غسل كند، باید به جای آن كار دیگری به نام تیمّم انجام دهد.

مساءله 40:

در وضو واجب است كه با نیت، صورت و دست ها را بشویند و جلو سر و روی پاها را مسح كنند.

مساءله 41:

درازای صورت باید از بالای پیشانی، جایی كه موی سر بیرون می آید، تا آخر چانه شست و پهنای آن به مقداری كه بین انگشت وسط و شست (انگشت بزرگ) قرار می گیرد باید شسته شود و اگر كمی از این مقدار ذكر شده را نشوید، وضو باطل است.

اگر می خواهد یقین كند كه مقدار

واجب را شسته است، باید اطراف آن را هم بشوید.

مساءله 42:

اگر احتمال دهد چرك یا چیز دیگری در ابروها و گوشه های چشم و لب او هست كه نمی گذارد آب به آنها برسد، چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد، باید پیش از وضو یا وقت شستن، آنها را وارسی كند كه اگر هست برطرف كند.

مساءله 43:

اگر پوست صورت از لای مو پیدا باشد، علاوه بر شستن ظاهر موها، بنابر احوط باید آب را به پوست هم برساند، اگر پیدا نباشد، شستن ظاهر مو كافی است و رساندن آب، به زیر آن لازم نیست.

مساءله 44:

شستن داخل بینی و مقداری از لب و چشم كه وقت بستن دیده نمی شود، واجب نیست.

مساءله 45:

باید صورت و دست ها را از بالا به پایین شست و اگر از پایین به بالا بشوید، وضو باطل است.

مساءله 46:

بعد از شستن صورت باید دست راست و بعد از آن دست چپ را از آرنج تا سر انگشت ها بشوید، به طوری كه تمام دست ها شسته شود.

مساءله 47:

برای این كه یقین كند آرنج را كاملاً شسته، باید مقداری بالاتر از آرنج را هم بشوید.

مساءله 48:

كسی كه پیش از شستن صورت، دست های خود را تا مچ شسته، در موقع شستن دست ها برای وضو باید تا سر انگشتان را بشوید و اگر فقط تا مچ را بشوید، وضوی او باطل است.

مساءله 49:

در وضو، شستن صورت و دست ها بار اول: واجب، بار دوم: مستحب، بار سوم: حرام است. مقصود از هر بار شستنِ تمام عضو است و لو اینكه در هر

مرتبه شستن چند مرتبه آب بریزد.

مساءله 50:

بعد از شستن هر دو دست، باید جلوی سر را با تری آب وضو، كه در دست مانده، مسح كند. اگر تری در كف دست نمانده باشد، نمی تواند دست را با آب خارج تر كند، بلكه باید از اعضای دیگر وضو، رطوبت بگیرد و با آن، مسح كند، و بنابر احتیاط باید اوّل از تری موی ریش و ابرو كمك بگیرد و اگر در آنها تری نبود، از دست ها رطوبت بگیرد. و بنابر احتیاط واجب از بالا به پایین مسح كند.

مساءله 51:

یك قسمت از چهار قسمت سر كه مقابل پیشانی است، جای مسح می باشد و هر جای این قسمت را به هر اندازه مسح كند، كافی است.

مساءله 52:

لازم نیست مسح سر، بر پوست آن باشد، بلكه بر موی جلوی سر هم صحیح است، ولی كسی كه موی جلوی سر او به اندازه ای بلند است كه اگر شانه كند، به صورتش می ریزد، یا به جاهای دیگر سر می رسد، باید بیخ موها را مسح كند، یا فرق سر را باز كرده، پوست سر را مسح كند.

مساءله 53:

بعد از مسح سر باید با تری آب وضو كه در دست مانده روی پاها را از سر یكی از انگشتها تا برآمدگی روی پا مسح كند.

مساءله 54:

در مسح سر و روی پا، باید دست را روی آنها بكشد و اگر دست را نگه دارد و سر یا پا را به آن بكشد، وضو باطل می شود، البته مختصر حركت سر و پاها هنگام مسح اشكال ندارد.

مساءله 55:

جای مسح باید خشك باشد و

اگر به قدری تر باشد كه رطوبت كف دست به آن اثر نكند، مسح باطل است.

شرائط وضو

مساءله 56:

شرایط صحیح بودن وضو سیزده چیز است:

1: آب وضو پاك باشد

2: آب وضو مطلق باشد، مثل آب چاه یا آب جاری یا آب شیر لوله كشی یاآب چشمه

3: آب وضو غصبی نباشد

4: ظرف آب وضو مباح باشد (ظرف غصبی نباشد)

5: ظرف آب وضو طلا و نقره نباشد

6: اعضای وضو، موقع شستن و مسح كردن، پاك باشد

7: وقت برای وضو و نماز كافی باشد

8: به قصد قربت وضو بگیرد

9: ترتیب را رعایت كند

10: موالات، یعنی پی در پی و پشت سر هم اعمال وضو را انجام بدهد

11: مباشرت در اعمال وضو، یعنی خودش اعمال وضو را انجام داده و دیگری به او كمك نكند

12: استعمال آب برای او ضرر نداشته باشد

13: در اعضای وضو، مانعی از رسیدن آب نباشد.

وضوهای واجب و مستحب

مساءله 57:

وضو گرفتن برای شش چیز واجب است:

1: برای نمازهای واجب، غیر از نماز میت

2: برای سجده و تشهد فراموش شده، در صورتی كه بین آنها و نماز حدثی از او سر زده، مثلاً بول كرده باشد. و بنابر احتیاط برای سجده سهو.

3: برای طواف واجب خانه كعبه

4: اگر نذر یا عهد كرده یا قسم خورده باشد كه وضو بگیرد

5: اگر نذر كرده باشد كه جایی از بدن خود را به خط قرآن برساند

6: برای آب كشیدن قرآنی كه نجس شده یا بیرون آوردن آن از مستراح و مانند آن، در صورتی كه مجبور باشد دست یا جای دیگر بدن خود را به خط قرآن برساند.

مستحب است انسان برای امور زیر وضو بگیرد:

1 -برای نماز میت

2 - زیارت اهل قبور

3 - رفتن به مسجد و حرم ائمه علیهم السّلام

4 - برای همراه داشتن و خواندن و نوشتن قرآن

5 - برای مسح حاشیه قرآن

6 - برای خوابیدن

7 - وضوی تجدیدی، یعنی كسی كه وضو دارد، دوباره وضو بگیرد.

مساءله 58:

مسح كردن خط قرآن، یعنی رساندن جایی از بدن به خط قرآن، برای كسی كه وضو ندارد حرام است، ولی تماس موی انسان با خط قرآن، بنابر اظهر مانعی ندارد و اگر قرآن را به زبان فارسی یا به زبان دیگر ترجمه كنند مسح آن اشكال ندارد.

مساءله 59:

كسی كه وضو ندارد، حرام است اسم خداوند را به هر زبانی كه نوشته شده باشد، مسح كند و احتیاط واجب آن است كه اسم پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و امام علیه السّلام و حضرت زهرا علیهاالسّلام را هم مسح نكند.

مبطلات وضو

مساءله 60:

هفت چیز وضو را باطل می كند:

1 - بول

2 - غائط (مدفوع)

3 - باد معده و روده كه از مخرج غائط خارج می شود

4 - خوابی كه به واسطه آن چشم نبیند و گوش نشنود

5 - چیزی كه عقل را از بین می برد (دیوانگی، مستی، بیهوشی)

6 - استحاضه

7 - جنابت و بنابر احوط مس میت.

وضوی جبیره ای

معنای جبیره

مساءله 61:

چیزی كه با آن زخم و شكسته را می بندند و دوایی كه روی زخم و مانند آن می گذارند، جبیره نامیده می شود.

مساءله 62:

اگر در یكی از جاهای وضو، زخم یا دمل یا شكستگی باشد، چنانچه روی آن باز است و آب برای آن ضرر ندارد، باید به طور معمول وضو گرفت.

مساءله 63:

اگر زخم یا دمل یا شكستگی در صورت یا دست ها باشد و روی آن باز بوده و آب ریختن به كمترین مقدار و شستن روی آن ضرر دارد بنابر احتیاط واجب دست تر بر آن بكشد و بعد احتیاطاً پارچه پاكی روی آن گذاشته و دست تر را روی پارچه هم بكشد.

اگر این مقدار هم ضرر دارد یا زخم نجس است و نمی شود آب كشید، باید اطراف زخم را از بالا به پایین بشوید و بنابر احتیاط واجب، پارچه پاكی روی زخم گذاشته و دست تر روی آن بكشد.

مساءله 64:

اگر زخم یا دمل یا شكستگی، در جلوی سر یا روی پاها باشد و روی آن باز باشد، چنانچه نتواند آن را مسح كند، باید پارچه پاكی روی آن بگذارد و روی پارچه را با تری آب وضو كه در دست مانده مسح كند.

اگر گذاشتن پارچه ممكن نباشد مسح لازم نیست ولی باید بعد از وضو احتیاطاً تیمم نماید.

استفتائات

1 - چه مقدار مسح جلوی سر كافی است.

بسمه تعالی

آنكه در عرف مسح بنامند و احوط مقدار سه انگشت است از حیث طول و عرض.

2 - آیا در مسح ما بین زنان و مردان فرق است یا نه.

بسمه تعالی

فرقی نیست، لكن مستحبّ موكّد است برای زنان در مسح وضو به جهت نماز صبح، برداشتن چیزی كه سر خود را به آن پوشیده اند، و كمتر از این است در تاكّد استحباب، به جهت نماز مغرب، و مجزی است او را در سایر نمازها داخل نمودن انگشت خود را زیر مقنعه و نحو آن.

3 - آیا تكرار مسح، موجب بطلان وضو می شود یا نه.

بسمه تعالی

بعد از خشك كردن محل مسح ضرر ندارد خصوصاً اگر به جهت رعایت احتیاط باشد در تحقق مسح شرعی، لكن موجب معصیت است اگر به قصد مشروعیت باشد.

4 - اگر كسی سهواً یا جهلاً، با آب غصبی وضوء بگیرد، صحیح است یا نه.

بسمه تعالی

بله وضوء صحیح است، امّا قیمت آن آب را ضامن است.

5 - اگر شخصی با آب نجس سهواً، جهلاً، نسیاناً یا غفلةً وضو گرفت حكمش چیست.

بسمه تعالی

وضو آن شخص باطل است و برای وضو مجدّد باید جاهای نجس را تطهیر كند.

6 - اگر جبیره نجس باشد و چیزی هم نباشد كه بر روی آن بگذارد حكمش چیست:

بسمه تعالی

در جایگاه و محل شستن جبیره باید اطرافش را بشوید با مراعات از بالا به پایین بوده و در محل مسح جبیره دو طرفش را مسح نماید و مراعات طول در حین مسح بشود

و اءقوی كفایت وضو مذكور است و احوط ضمّ تیمُم است.

7 - اگر كسی بعد از نماز شك می كند كه آیا وضو داشتم یا نه وظیفه اش چیست.

بسمه تعالی

بناء را بر صحت عمل می گذارد و لكن از برای نماز بعد، وضو بسازد.

8 - اگر شخصی یقین در حدث و شك در وضو داشته باشد تكلیفش چیست.

بسمه تعالی

باید وضو بگیرد.

9 - اگر شخصی یقین در وضو دارد و شك در حدث تكلیفش چیست.

بسمه تعالی

بناء را بر طهارت می گذارد. در صورتی كه شكّ در حدث، ناشی از خروج رطوبت مشتبهه به بول قبل از استبراء كه محكوم به بولیت است نباشد.

غسل

غسل های واجب

غسل های واجب هفت قسم است:

1 - غسل جنابت

2 - غسل حیض

3 - غسل نفاس

4 - غسل استحاضه

5 - غسل مس میت

6 - غسل میت

7 - غسل نذر و قسم.

احكام جنابت

مساءله 65:

به دو چیز انسان جنب می شود:

اول: جماع

دوم: بیرون آمدن منی، چه در خواب باشد و چه در بیداری، با اختیار باشد یا بی اختیار، كم باشد یا زیاد، با شهوت باشد یا بی شهوت.

مساءله 66:

اگر رطوبتی از انسان خارج شود و نداند منی است یا بول یا غیر اینها، چنانچه با شهوت و جستن بیرون آمده و بعد از بیرون آمدن آن بدن سست شده، آن رطوبت، حكم منی را دارد و اگر هیچ یك از این نشانه های بالا را نداشته باشد، حكم منی را ندارد.

و در مریض لازم نیست آن آب، با جَستن بیرون آمده باشد، بلكه اگر با شهوت بیرون آمده باشد در حكم منی است بنابراظهر، و همچنین در زن مریض بنابراحوط، و لازم نیست بدن او سست شود، بلكه خالی از وجه نیست كه حكم زن در صحت و مرض مانند مرد باشد.

مساءله 67:

مستحب است انسان بعد از بیرون آمدن منی، بول كند و اگر بول نكند و بعد از غسل رطوبتی از او بیرون آید كه نداند منی است یا رطوبت دیگر، حكم منی را دارد.

مساءله 68:

اگر كسی در قُبُل زن جماع كند و به اندازه ختنه گاه داخل شود هر دو جنب می شوند و همچنین است بنابراظهر اگر در دُبُر زن نزدیكی كند.

مساءله 69:

اگر منی از جای خود حركت كند و بیرون نیاید، یا انسان شك كند كه

منی از او بیرون آمده یا نه، غسل بر او واجب نیست و همچنین است اگر خواب ببیند كه محتلم شده ولی بعد از بیدار شدن اثر از منی نبیند.

مساءله 70:

هرگاه بعد از غسل، منی مرد از زن خارج شود غسل واجب نیست و همچنین است اگر شك كند كه منی بیرون آمده از خود اوست یا از مرد، اما اگر علم یا اطمینان داشت باشد كه منی خارج شده از خود اوست و یا مخلوط با منی مرد است، غسل بر او واجب است.

مساءله 71:

كسی كه نمی تواند غسل كند ولی تیمم برایش ممكن است، بعد از داخل شدن وقت نماز هم می تواند با عیال خود نزدیكی كند.

كارهای حرام بر جنب

مساءله 72:

كارهایی كه بر جنب حرام است، عبارت است از:

1 - رساندن جایی از بدن به خط قرآن یا به اسم خدا و بنابر احتیاط به اسم پیامبران و امامان علیهم السّلام و اسم حضرت زهراعلیهاالسّلام

2 - رفتن به مسجدالحرام و مسجد پیامبرصلّی اللّه علیه و آله اگر چه از یك در داخل و از درِ دیگر خارج شود و بنابر احتیاط واجب توقف و عبور در حرم امامان علیهم السّلام و رواقها

3 - توقف در مساجد دیگر، ولی اگر از یك در داخل و از در دیگر خارج شود، یا برای برداشتن چیزی برود مانعی ندارد، و احتیاط واجب آن است كه در حرم امامان هم توقف نكند بلكه عبور نیز ننماید و همچنین در رواق ها.

4 - گذاشتن چیزی در مسجد

5 - خواندن سوره ای كه سجده واجب دارد

و آن چهار سوره است:

1 - سجده (سوره 32)

2 - فصلت (سوره 41)

3 - نجم (سوره 53)

4 - علق (سوره 96).

غسل جنابت

مساءله 73:

غسل جنابت به خودی خود مستحب است و برای خواندن نماز واجب و مانند آن واجب می شود ولی برای نماز میت و سجده شُكر و سجده های واجب قرآن غسل جنابت لازم نیست.

مساءله 74:

غسل را چه واجب باشد و چه مستحب، به دو صورت می شود انجام داد. ترتیبی و ارتماسی، و غسل ترتیبی افضل از ارتماسی است.

غسل ترتیبی

مساءله 75:

در غسل ترتیبی باید به نیت غسل، اوّل سر و گردن، بعد طرف راست، بعد طرف چپ بدن را بشوید و اگر عمداً یا از روی فراموشی یا به سبب ندانستن مساءله، به این ترتیب عمل نكند، غسل او باطل است. ولی چنانچه قصد قربت داشته، آنچه را كه مقدم داشته اگر اعاده كند، غسل او صحیح است. و احتیاط واجب رعایت ترتیب در هر عضو از غسل ترتیبی است، به این صورت كه از بالا شروع كند و به قسمت های پایین عضو ختم كند.

مساءله 76:

نصف ناف و نصف عورت را باید با طرف راست بدن و نصف دیگر را باید با طرف چپ بشوید.

مساءله 77:

برای آن كه یقین كند هر سه قسمت یعنی سر و گردن و طرف راست و طرف چپ را كاملاً شسته، باید هر قسمتی را كه می شوید مقداری از قسمت های دیگر را هم با آن قسمت بشوید.

مساءله 78:

اگر بعد از غسل بفهمد جایی از بدن را نشسته و نداند كجای بدن است باید دوباره غسل كند.

غسل ارتماسی

مساءله 79:

در غسل ارتماسی، اگر به نیت غسل ارتماسی، به تدریج در آب فرو رود تا تمام بدن زیر آب رود، غسل او صحیح است و احتیاط آن است كه از اوّل فرو رفتن در آب، نیت غسل كردن را داشته باشد به آنچه غسل ارتماسی با آن محقق و تمام می شود، اظهر، كفایت نیت در حال فرو رفتن مجموع بدن در آب است.

مسئله 80:

در غسل ارتماسی اگر همه بدن زیر آب باشد و بعد از نیت غسل، بدن را حركت دهد غسل

او صحیح است.

احكام غسل

مساءله 81:

در غسل ارتماسی باید تمام بدن پاك باشد مگر این كه در آنِ واحد هم بدن پاك شود و هم غسل انجام بگیرد. در غسل ترتیبی پاك بودن تمام بدن، لازم نیست و اگر تمام بدن نجس باشد و هر قسمتی را پیش از غسل دادن آن قسمت آب بكشد، كافی است، پاك بودن تمام بدن، قبل از شروع در غسل مطلقاً موافق احتیاط است.

مساءله 82:

اگر در غسل، مقداری از بدن نشسته بماند، غسل باطل است، ولی شستن جاهایی از بدن كه دیده نمی شود مثل داخل گوش و بینی، واجب نیست.

مساءله 83:

در موقع غسل كردن، لزوم شستن موهای كوتاه كه پوست از لای آنها دیده می شود، خالی از قوّت نیست، ولی موهای بلند لازم نیست.

مساءله 84:

تمام شرطهایی كه برای صحیح بودن وضو گفته شد، مثل پاك بودن آب، در صحیح بودن غسل هم شرط است.

در غسل لازم نیست بدن را از بالا به پایین بشوید، اما در ترتیبی، احوط است.

و نیز در غسل ترتیبی لازم نیست بعد از شستن هر قسمت، فوراً قسمت دیگر را بشوید، بلكه اگر بعد از شستن سر و گردن، مقداری صبر كند و بعد طرف راست را بشوید و بعد از مدتی، طرف چپ را بشوید، اشكال ندارد.

مساءله 85:

كسی كه غسل جنابت كرده، نباید برای نماز، وضو بگیرد، ولی در غسل های دیگر، برای نماز باید وضو بگیرد.

مساءله 86:

چیزی را كه مانع رسیدن آب به بدن است، باید برطرف كند.

غسلهای اختصاصی بانوان

خونهای سه گانه:

1: استحاضه

2: حیض

3: نفاس

استحاضه

تعریف استحاضه:

استحاضه از خونهایی كه از زن خارج می شود، خون استحاضه است و زن را در وقت دیدن این خون ((مستحاضه)) می گویند

علائم خون استحاضه:

غالباً زرد رنگ و سرد و بدون فشار و سوزش بیرون می آید و ممكن است گاهی بر خلاف اوصاف مذكور باشد.

اقسام استحاضه:

1 - قلیله

2 - متوسطه

3 - كثیره

استحاضه قلیله

آن است كه خون در پنبه ای كه زن داخل فرج می نماید نفوذ نكند.

استحاضه متوسطه

آن است كه خون در پنبه فرو رود ولی از آن نگذرد.

استحاضه كثیره

آن است كه خون از پنبه به دستمال جاری شود.

مساءله 87:

وظیفه مستحاضه قلیله

در استحاضه قلیله باید زن برای هر نماز یك وضو بگیرد و بنابر احتیاط پنبه را عوض كند یا آب بكشد و ظاهر فرج را هم اگر خون به آن رسیده آب بكشد.

مساءله 88:

وظیفه مستحاضه متوسطه

در استحاضه متوسطه باید زن برای نماز صبح غسل كند و تا صبح دیگر برای نمازهای خود بنابر احتیاط واجب پنبه را اگر خونی شده عوض كند یا آب بكشد و همچنین ظاهر فرج، اگر نجس شده است. و وجوب وضو برای هر نماز در این صورت خالی از وجه نیست، و این در صورتی است كه استحاضه متوسطه پیش از نماز صبح یا در بین آن پیدا شود. ولی اگر بعد از نماز صبح تا پیش از نماز ظهر یا بین آن حاصل شود باید برای نماز ظهر غسل كند و به همین ترتیب پیش از هر نماز یا بین هر نمازی كه استحاضه متوسطه شده باید برای آن غسل كند، و اگر عمداً یا از روی فراموشی برای نماز صبح غسل

نكند باید برای نماز ظهر و عصر غسل كند.

و اگر برای نماز ظهر و عصر غسل نكند باید پیش از نماز مغرب و عشاء غسل نماید چه آنكه خون بیاید یا قطع شده باشد.

مساءله 89:

وظیفه مستحاضه كثیره

در استحاضه كثیره علاوه بر كارهای استحاضه متوسطه كه در مسئله پیش گفته شد، باید برای هر نماز دستمال را عوض كند یا آب بكشد و یك غسل برای نماز ظهر و عصر و یكی برای نماز مغرب و عشاء بجا آورد. و بنابر احتیاط واجب با هر غسلی یك وضو بگیرد، بلكه برای نماز عصر و نماز عشاء نیز باید بنابر احتیاط واجب وضو بگیرد و همچنین باید بین نماز ظهر و عصر فاصله نیندازد. و اگر فاصله بیندازد باید برای نماز عصر دوباره غسل كند و نیز اگر بین نماز مغرب و عشاء فاصله بیندازد باید برای نماز عشاء دوباره غسل نماید.

مساءله 90:

اگر خون استحاضه پیش از وقت نماز هم بیاید اگر چه زن برای آن خون، وضو و غسل را انجام داده باشد باید در موقع نماز وضو و غسل را بجا آورد.

مساءله 91:

اگر استحاضه قلیله زن بعد از نماز صبح متوسطه شود، باید برای نماز ظهر و عصر غسل كند و اگر بعد از نماز ظهر و عصر متوسطه شود باید برای نماز مغرب و عشاء غسل نماید.

مساءله 92:

اگر استحاضه قلیله یا متوسطه زن بعد از نماز صبح كثیره شود باید برای نماز ظهر و عصر یك غسل و برای نماز مغرب و عشاء غسل دیگری بجا آورد.

و اگر بعد از نماز ظهر و عصر كثیره شود باید برای نماز مغرب

و عشاء غسل نماید.

مساءله 93:

زن مستحاضه بعد از آن كه خونش قطع شد، فقط برای نماز اولی كه می خواند، باید كارهای استحاضه را انجام دهد و برای نمازهای بعد لازم نیست.

مساءله 94:

اگر زن نداند استحاضه از چه قسم است، در صورت امكان باید مقداری پنبه داخل فرج نماید و كمی صبر كند و بیرون آورد و بعد از آنكه فهمید استحاضه او كدام یك از آن سه قسم است، كارهایی را كه برای آن قسم دستور داده شد انجام دهد.

مساءله 95:

زن مستحاضه اگر پیش از آنكه خود را وارسی كند، مشغول نماز شود، با اینكه می توانسته خود را وارسی كند چنانچه قصد قربت داشته و به وظیفه خود عمل كرده مثلاً استحاضه اش قلیله بوده و به وظیفه استحاضه قلیله عمل نموده، نماز او صحیح است و اگر قصد قربت نداشته یا عمل او مطابق وظیفه اش نبوده مثل آنكه استحاضه او متوسطه بوده و به وظیفه قلیله رفتار كرده، نماز او باطل است.

مساءله 96:

زن مستحاضه اگر نتواند خود را وارسی نماید، بنابر احوط به آنچه مشكل تر است عمل كند، مثلاً اگر نمی داند استحاضه او قلیله است یا متوسطه، باید كارهای استحاضه متوسطه را بنابر احوط انجام دهد و اگر نمی داند متوسطه است یا كثیره باید كارهای استحاضه كثیره را بنابر احوط انجام دهد ولی اگر بداند سابقاً كدام یك از آن سه قسم بوده باید به وظیفه همان قسم عمل كند.

مساءله 97:

زن مستحاضه اگر بداند از وقتی كه مشغول وضو یا غسل شده خونی از او بیرون نیامده و تا بعد از نماز هم

خون در داخل فرج نیست و بیرون نمی آید می تواند خواندن نماز را تاءخیر بیندازد.

مساءله 98:

مستحاضه كثیره و متوسطه وقتی كاملاً از خون پاك شد باید غسل كند ولی اگر بداند از وقتی كه برای نماز قبلی مشغول غسل شده دیگر خون نیامده، لازم نیست دوباره غسل كند.

مساءله 99:

زن مستحاضه اگر بین غسل و نماز فاصله بیندازد، باید دوباره غسل كند و بلافاصله مشغول نماز شود ولی اگر خون در داخل فضای فرج نیاید غسل لازم نیست.

مساءله 100:

زن مستحاضه باید موقع غسل و وضو و بعد از آن تا آخر نماز خود را از بیرون آمدن خون (در صورتی كه برای او ضرر نداشته باشد) حفظ كند و اگر مسامحه كرد و خونی خارج شد بنابر احتیاط هر چه بجا آورده از غسل یا وضو یا نماز، دو مرتبه انجام دهد.

مساءله 101:

اگر استحاضه كثیره زن متوسطه شود، باید برای نماز اول عمل كثیره و برای نمازهای بعد عمل متوسطه را بجا آورد. مثلاً اگر پیش از نماز ظهر استحاضه كثیره متوسطه شود، باید برای نماز ظهر غسل كند و برای نماز عصر و مغرب و عشاء فقط وضو بگیرد.

مساءله 102:

اگر استحاضه كثیره، قلیله شود، باید برای نماز اول عمل كثیره و برای نمازهای بعد، عمل قلیله را انجام دهد و نیز اگر استحاضه متوسطه، قلیله شود باید برای نماز اول، عمل متوسطه و برای نمازهای بعدی قلیله را بجا آورد.

مساءله 103:

اگر استحاضه قلیله زن پیش از نماز، متوسطه یا كثیره شود باید كارهای متوسطه یا كثیره را كه گفته شد انجام دهد و اگر استحاضه متوسطه كثیره شود

باید كارهای استحاضه كثیره را انجام دهد.

حیض

تعریف

حیض خونی است كه غالباً در هر ماه چند روزی از رحم زنها خارج می شود و زن را در موقع دیدن خون حیض، ((حائض)) می گویند

علائم خون حیض:

خون حیض در بیشتر اوقات غلیظ و گرم و رنگ آن سرخ مایل به سیاه یا سرخ است و با فشار و كمی سوزش بیرون می آید.

مساءله 104:

زنهای سیده بعد از تمام شدن شصت سال قمری یائسه می شوند، یعنی خون حیض نمی بینند، و زنهایی كه سیده نیستند بعد از تمام شدن پنجاه سال قمری یائسه می شوند.

مساءله 105:

خونی كه دختر پیش از تمام شدن نُه سال می بیند، در صورتی كه معلوم باشد نُه سال او تمام نشده است و علامت و نشانه دیگری غیر از سن، بر بلوغ او نباشد و همچنین خونی كه زن بعد از یائسه شدن می بیند حیض نیست.

مساءله 106:

زن حامله و زنی كه بچه شیر می دهد ممكن است حیض ببیند بنابر اقوی، ولی اگر بیست روز از ایام عادت دیرتر بود هم وظیفه حائض و هم مستحاضه را احتیاطاً انجام دهد.

مساءله 107:

اگر دختری نمی داند كه نُه سالش تمام شده یا نه و خونی دید كه یقین كرد خون حیض است باید آن را خون حیض قرار دهد.

مساءله 108:

زنی كه شك دارد یائسه شده یا نه اگر خونی ببیند و نداند حیض است یا نه باید بنا بگذارد كه یائسه نشده است.

مساءله 109:

مدت حیض كمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نمی شود و اگر مختصری هم از سه روز كمتر باشد

حیض نیست.

مساءله 110:

باید سه روز اولِ حیض پشت سر هم باشد پس اگر مثلاً دو روز خون ببیند و یك روز پاك شود و دوباره یك روز خون ببیند حیض نیست.

مساءله 111:

اگر سه روز پشت سرهم خون ببیند و پاك شود، چنانچه دوباره خون ببیند و روزهایی كه خون دیده و در وسط پاك بوده روی هم از ده روز بیشتر نشود تمام این مدت را حیض قرار می دهد.

مساءله 112:

اگر خونی ببیند كه از سه روز بیشتر و از ده روز كمتر باشد و نداند خون حیض است یا زخم، اگر قبلاً حیض بوده، یعنی خون حیض دیده و ممكن است این خون دنباله آن باشد، حیض است لیكن اظهر اعتبار خروج از چپ برای حیض و خروج از طرف راست برای زخم است، و با عدم امكان وارسی عمل به حالت سابقه می نماید و اگر پاك بوده وظیفه ای نسبت به حیض ندارد.

مساءله 113:

اگر خونی ببیند و شك كند كه خون حیض است یا خون نفاس اگر در ایام عادت زن باشد آن را خون حیض قرار می دهد و گر نه باید به وظیفه ای كه مشترك بین حیض و نفاس است عمل كند، یعنی لازم نیست آنچه بر حائض واجب است ولی بر نفساء واجب نیست و آنچه بر نفساء واجب است و بر حائض واجب نیست بجا آورد. گرچه انجام دادن مجموع وظایف حائض و وظایف نفساء مطابق احتیاط است بلكه این احتیاط در صورت امكان ترك نشود و در صورت عدم امكان احتیاط، مخالفت قطعیه ننماید.

مساءله 114:

اگر خونی ببیند كه نداند خون حیض

است یا بكارت، ولی احتمال خون دیگری مثل خون جراحت و زخم را هم نمی دهد باید خود را وارسی كند یعنی مقداری پنبه داخل فرج نماید و كمی صبر كند بعد بیرون آورد پس اگر اطراف آن آلوده باشد خون بكارت است و اگر به همه آن رسیده، حیض می باشد.

البته باید خون زیاد نباشد تا به وسیله فوق بتواند بین خون حیض و بكارت فرق بگذارد و در صورت عدم امكان تشخیص و عدم حصول یقین، در ایام عادت حكم به حیض بودن می كند و گر نه عمل به حالت سابقه می نماید.

مساءله 115:

اگر كمتر از سه روز خون ببیند و پاك شود و بعد سه روز خون ببیند، خون دوم حیض است و خون اول اگرچه در روزهای عادتش باشد حیض نیست.

مساءله 116:

اگر حائض پاك شد و بعد از گذشتن ده روز یا بیشتر، دوباره خون دید اگر از سه روز بیشتر طول بكشد ولی از ده روز بیشتر نباشد و سایر شرایط حیض را داشته باشد، خون دوم نیز حیض است.

مساءله 117:

اگر زنی بیش از سه روز خون دید و ده روز یا كمتر از آن پاك شد، چنانچه نمی داند خون زخم و جراحت است یا نه، اگر در ایام عادت زن باشد یا اینكه شرایط حیض را داشته باشد آن را خون حیض قرار دهد.

اقسام زنهای حائض

مساءله 118:

زنهای حائض بر شش قسمند:

1 - صاحب عادت وقتیه و عددیه

2 - صاحب عادت وقتیه

3 - صاحب عادت عددیه

4 - مضطربه

5 - مبتدئه

6 - ناسیه

تعریف عادت وقتیه و عددیه

آن زنی است كه دو ماه پشت سرهم در

وقت معین خون حیض ببیند و در وقت معین هم پاك شود و شماره روزهای حیض او هم در هر دو ماه یك اندازه باشد مثل آنكه دو ماه پشت سرهم از اول ماه تا هفتم آن خون ببیند.

تعریف صاحب عادت وقتیه

آن زنی است كه دو ماه پشت سرهم در وقت معین خون حیض ببیند ولی شماره روزهای حیض او در هر دو ماه یك اندازه نباشد. مثلاً دو ماه پشت سرهم از روز اول ماه خون ببیند ولی ماه اول روز هفتم و ماه دوم روز هشتم از خون پاك شود.

تعریف صاحب عادت عددیه

آن زنی است كه شماره روزهای حیض او در دو ماه پشت سرهم به یك اندازه باشد ولی وقت دیدن آن دو خون یكی نباشد. مثل آنكه ماه اول از پنجم تا دهم و ماه دوم از دوازدهم تا هفدهم خون ببیند.

تعریف مضطربه

آن زنی است كه چند ماه خون دیده، ولی عادت معینی پیدا نكرده یا عادتش بهم خورده و عادت تازه ای پیدا نكرده است.

تعریف مبتدئه

آن زنی است كه دفعه اول خون دیدن او است.

تعریف ناسیه

آن زنی است كه عادت خود را فراموش كرده است.

احكام زنهای حائض

مساءله 119:

زنی كه عادت وقتیه و عددیه دارد اگر در وقت عادت یا دو سه روز جلوتر یا دو سه روز عقب تر خون ببیند، به طوری كه بگویند حیض را جلو یا عقب انداخته اگر چه آن خون، نشانه های حیض را نداشته باشد باید به احكامی كه برای زن حائض گفته می شود عمل كند. و چنانچه بعد بفهمد حیض نبوده مثل اینكه پیش از سه روز پاك شود، باید عبادتهایی را كه

بجا نیاورده قضا نماید.

مساءله 120:

زنی كه عادت وقتیه و عددیه دارد، اگر بیشتر از ده روز خون ببیند خونی كه در روزهای عادت دیده اگر چه نشانه های حیض را نداشته باشد حیض است و خونی كه بعد از روزهای عادت دیده اگر چه نشانه های حیض را داشته باشد استحاضه است. مثلاً زنی كه عادت حیض او از اول ماه تا هفتم است اگر از اول تا دوازدهم خون ببیند، هفت روز اول آن حیض و پنج روز بعد استحاضه می باشد.

مساءله 121:

زنی كه عادت وقتیه دارد اگر در وقت عادت خود یا دو سه روز پیش از عادت یا دو سه روز بعد از عادت خون ببیند به طوری كه بگویند حیض را جلو یا عقب انداخته اگر چه آن خون نشانه های حیض را نداشته باشد باید به احكامی كه برای زنهای حائض گفته می شود عمل نماید. و اگر بعد بفهمد حیض نبوده مثل آنكه پیش از سه روز پاك شود باید عبادتهایی را كه بجا نیاورده قضا نماید.

مساءله 122:

زنی كه عادت عددیه دارد اگر بیشتر از شماره عادت خود، خون ببیند و از ده روز بیشتر شود چنانچه همه خونهایی كه دیده یك جور باشد باید از موقع دیدن خون به شماره روزهای عادتش حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد و اگر همه خونهایی كه دیده یك جور نباشد، بلكه چند روز از آن نشانه حیض و چند روز دیگر نشانه استحاضه را داشته باشد، اگر روزهایی كه خون، نشانه حیض را دارد با شماره روزهای عادت او یك اندازه است باید همان روزها را حیض

و بقیه را استحاضه قرار دهد.

و اگر روزهایی كه خون نشانه حیض دارد از روزهای عادت او بیشتر است فقط به اندازه روزهای عادت او حیض و بقیه استحاضه است و اگر روزهایی كه خون نشانه حیض دارد از روزهای عادت او كمتر است باید آن روزها را با چند روز دیگر كه روی هم به اندازه روزهای عادتش شود، حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد.

مساءله 123:

مضطربه (زنی كه چند ماه خون دیده ولی عادت معینی پیدا نكرده) اگر بیشتر از ده روز خون ببیند و همه خون هایی كه دیده یك جور باشد. چنانچه عادت خویشان او مشخص است آن مقدار را برای خود حیض و بقیه را استحاضه قرار می دهد.

مساءله 124:

مضطربه اگر بیشتر از ده روز خونی ببیند كه چند روز آن نشانه حیض و چند روز دیگر آن نشانه استحاضه دارد، چنانچه خونی كه نشانه حیض دارد كمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نباشد همه آن حیض است و اگر خونی كه نشانه حیض را دارد كمتر از سه روز باشد باید بنابر احتیاط تا هفت روز را حیض قرار دهد.

مساءله 125:

مبتدئه، یعنی زنی كه دفعه اول خون دیدن اوست، اگر بیشتر از ده روز خون ببیند و همه خون هایی كه دیده یك جور باشد باید عادت خویشان خود را به طوری كه در مضطربه گفته شد حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد.

مساءله 126:

مبتدئه اگر بیشتر از ده روز خونی ببیند كه چند روز آن نشانه حیض و چند روز دیگر نشانه استحاضه را داشته باشد، چنانچه خونی كه نشانه حیض

دارد كمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نباشد، همه آن حیض است. ولی اگر پیش از گذشتن ده روز از خونی كه نشانه حیض دارد دوباره خونی ببیند كه آن هم نشانه خون حیض داشته باشد، مثل آن كه پنج روز خون سیاه و نُه روز خون زرد و دوباره پنج روز خون سیاه ببیند، باید از اول خون اول كه نشانه حیض دارد، حیض قرار دهد و در عدد رجوع به خویشاوندان خود كند و بقیه را استحاضه قرار دهد.

مساءله 127:

مبتدئه اگر بیشتر از ده روز خونی ببیند كه چند روز آن نشانه حیض و چند روز دیگر آن نشانه استحاضه داشته باشد، چنانچه خونی كه نشانه حیض دارد از سه روز كمتر یا از ده روز بیشتر باشد، باید از اولی كه خون نشانه حیض دارد حیض قرار دهد و در عدد به خویشاوندان خود رجوع كند و بقیه را استحاضه قرار دهد.

مساءله 128:

ناسیه، یعنی زنی كه وقت و عدد عادت خود را فراموش كرده است اگر بیشتر از ده روز خون ببیند باید روزهایی را كه خون او نشانه حیض دارد تا ده روز، حیض قرار دهد و بقیه را استحاضه قرار دهد و اگر نتواند حیض را به واسطه نشانه های آن تشخیص دهد، بنابر احتیاط واجب باید هفت روز اول را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد.

مگر اینكه بداند به طور مسلّم در روزهای اول حیض نمی شده است كه در آن صورت بعد از آن روزها را باید حیض قرار دهد و اگر ظن اطمینانی پیدا كرد كه ایام عادتش مثل خویشان خود

است عادت آنها را برای خود انتخاب می كند.

احكام حائض

مساءله 129:

چند چیز بر حائض حرام است

1 - عبادتهایی كه مانند نماز باید با وضو یا غسل یا تیمّم بجا آورده شود. ولی بجا آوردن عبادتهایی كه وضو و غسل و تیمم برای آنها لازم نیست، مانند نماز میت، مانعی ندارد.

2 - تمام چیزهایی كه بر جنب حرام است و در احكام جنابت گفته شد.

3 - جماع كردن در فرج، كه هم برای مرد حرام است و هم برای زن، اگر چه به مقدار ختنه گاه داخل شود و منی هم بیرون نیاید.

مساءله 130:

جماع كردن در روزهایی هم كه حیض زن قطعی نیست ولی شرعاً باید برای خود حیض قرار دهد حرام است پس زنی كه بیشتر از ده روز خون می بیند و باید به دستوری كه قبلاً ذكر شده

روزهای عادت خویشان خود را حیض قرار دهد. شوهرش نمی تواند در آن روزها با او نزدیكی نماید.

مساءله 131:

اگر شماره روزهای حیض زن به سه قسمت تقسیم شود و مرد در قسمت اول آن با زن خود در قُبُل جماع كند، باید هیجده نخود طلا كفاره به فقیر بدهد و اگر در قسمت دوم جماع كند، نُه نخود و اگر در قسمت سوم جماع كند، باید چهار نخود و نیم بدهد. مثلاً زنی كه شش روز خون حیض می بیند، اگر شوهرش در شب یا روز اول و دوم با او جماع كند باید هیجده نخود طلا بدهد. و در شب یا روز سوم و چهارم نُه نخود و در شب یا روز پنجم و ششم باید چهار نخود و نیم بدهد.

مساءله 132:

طلاق دادن زن در حال حیض، به طوری كه در كتاب طلاق گفته می شود باطل است.

مساءله 133:

اگر زن بگوید حائضم یا از حیض پاك شده ام باید حرف او را قبول كرد، مگر اینكه اطمینان پیدا شود كه دروغ می گوید.

مساءله 134:

اگر زن در بین نماز حائض شود نماز او باطل است.

مساءله 135:

بعد از آنكه زن از خون حیض پاك شد، واجب است برای نماز و عبادتهای دیگری كه باید با وضو یا غسل یا تیمم بجا آورده شود غسل كند و دستور آن مثل غسل جنابت است، ولی بنابر اظهر برای نماز باید پیش از غسل یا بعد از آن وضو هم بگیرد و اگر پیش از غسل وضو بگیرد بهتر است.

مساءله 136:

نمازهای یومیه ای كه زن در حال حیض نخوانده، قضا ندارد ولی روزه های واجب را باید قضا نماید.

مساءله 137:

اگر چند روز را حیض قرار دهد و عبادت نكند، بعد بفهمد حیض نبوده است باید نماز و روزه ای را كه در آن روزها بجا نیاورده قضا نماید و اگر چند روز را به گمان اینكه حیض نیست عبادت كند بعد بفهمد حیض بوده، چنانچه آن روزها روزهایی بوده كه باید روزه می گرفته، واجب است قضا نماید.

نفاس

تعریف نفاس

وقتی كه اولین جزء بچه از شكم مادر بیرون می آید هر خونی كه زن می بیند، اگر پیش از ده روز یا سر ده روز قطع شود، خون نفاس است و زن را در حال نفاس ((نفساء)) می گویند.

مساءله 138:

خونی كه زن پیش از بیرون آمدن اولین جزء بچه می بیند نفاس نیست.

مساءله 139:

لازم

نیست كه خلقت بچه تمام باشد، بلكه اگر خون بسته ای هم از رحم زن خارج شود و خود زن بداند، یا چهار نفر قابله بگویند كه اگر در رحم می ماند انسان می شد، خونی كه تا ده روز ببیند خون نفاس است بنابر احوط.

مساءله 140:

ممكن است خون نفاس یك لحظه بیشتر نیاید، ولی بیشتر از ده روز نمی شود.

مساءله 141:

توقف در مسجد و رساندن جایی از بدن به خط قرآن و كارهای دیگری كه بر حائض حرام است، بر نفساء هم حرام است و آنچه بر حائض واجب، مستحب، و مكروه است، بر نفساء هم واجب، مستحب، و مكروه می باشد.

مساءله 142:

طلاق دادن زنی كه در حال نفاس می باشد باطل است و نزدیكی كردن با او حرام می باشد. و اگر شوهرش با او نزدیكی كند احتیاط واجب آن است كه به دستوری كه در احكام حیض (مساءله 131) گفته شد كفاره بدهد.

مساءله 143:

وقتی زن از خون نفاس پاك شد باید غسل كند و عبادتهای خود را بجا آورد و اگر دوباره خون ببیند چنانچه روزهایی كه خون دیده با روزهایی كه در وسط پاك بوده روی هم ده روز یا كمتر از ده روز باشد تمام آن نفاس است و اگر روزهایی كه پاك بوده روزه گرفته باشد باید قضا نماید.

مساءله 144:

اگر زن از خون نفاس پاك شود و احتمال بدهد كه در باطن خون هست، باید مقداری پنبه داخل فرج نماید كه اگر پاك است، برای عبادتهای خود غسل كند.

مساءله 145:

اگر خون نفاس زن از ده روز بگذرد، چنانچه در حیض عادت دارد به

اندازه روزهای عادت او نفاس و بقیه استحاضه است.

و اگر عادت ندارد، تا ده روز بنابر اظهر نفاس و بقیه استحاضه می باشد. و احتیاط مستحب آن است كسی كه عادت ندارد از روز بعد از عادت و كسی ندارد بعد از روز دهم تا روز هیجدهم زایمان، كارهای استحاضه را بجا آورد و كارهایی را كه بر نفساء حرام است ترك كند.

مساءله 146:

زنی كه عادت حیضش كمتر از ده روز است، اگر بیشتر از روزهای عادتش خون نفاس ببیند در صورتی كه از ده روز بیشتر نشود بنابر اظهر تمام آن مدت را نفاس قرار می دهد.

استفتائات

1 - آیا استبراء در حق زنان ثابت است یا نه.

بسمه تعالی

استبراء در حق زنان ثابت نیست، و سزاوار است كه بعد از بول، فی الجمله آرام گیرند و تنحنح نمایند و فرج خود را به طرف عرض، فشار دهند و رطوبت مشكوكی كه از زنها خارج می شود پاك است، مطلقاً و ناقض طهارت نیست. اگرچه رعایت امور مزبوره را ننماید.

2 - هرگاه خون حیض، مشتبه به خون بكارت شود، شناختن آن به چه طریق است.

بسمه تعالی

در تشخیص و شناختن آن، باید قدری پنبه، داخل در فرج كند و قدری صبر نماید، و بهتر آن است وقتی كه می خواهد این عمل را بكند به پشت بخوابد و پاها را بلند كند، و بعد از مدتی پنبه را آهسته بیرون آورد، پس اگر خون در دور آن واقع شده باشد آن خون بكارت است و اگر خون تمام پنبه را گرفته باشد، خون حیض است و شرط است در امتحان مذكور، اینكه قروح یا جروح،

احاطه به فرج مثل بكارت نداشته باشد و همچنین خون بسیار نباشد كه نتوان تشخیص داد. بلكه باید احتمال غیر این دو قسم خون كه خون بكارت و خون حیض است ندهد.

3 - اگر زنی سه روز خون دید و قطع شود و در بین ده روز دوباره خون دید و قبل از ده روز قطع شد تكلیف این زن نسبت به این ایام چیست.

بسمه تعالی

تمامی خون و پاكی وسط، یعنی مابین سه تا ده محكوم به حیض است.

4 - آیا زن باردار ممكن است حیض ببیند یا نه:

بسمه تعالی

بلی ممكن است بنابر اقوی، ولی با تاءخّر از ایام عادت، بیست روز باید احتیاط كند به جمع بین تروك حائض و افعال مستحاضه.

5 - اقل و اكثر ایام حیض چقدر است.

بسمه تعالی

اكثر زمان حیض، ده روز است و اقل زمان حیض سه روز است پس هرگاه یك روز یا دو روز خون ببیند حیض نخواهد بود.

6 - در زمان حیض، و طی نمودن در قُبُل حائض، چه صورت دارد.

بسمه تعالی

حرام است در زمان حیض وَطْی نمودن در قُبُل حائض با علم به آن، و درباره هر یك از مرد و زن، موجب فسق می شود علی المعروف، اگرچه از كبائر بودن آن معلوم نیست، بلی حلال شمردن آن، موجب كفر است با علم به حرمت آن.

7 - اگر وطی كرد مرد، زنش را در زمان حیض، آیا كفّاره واجب است بر زن یا نه:

بسمه تعالی

واجب است به احتیاط وجوبی در صورت علم و عمل.

8 - كفّاره وطی، چقدر است.

بسمه تعالی

كفّاره عبارت است از یك دینار، یعنی اشرفی هیجده نخودی كه یك مثقال شرعی

است. و این مقدار كفّاره، در اول حیض است، و در وسط آن نصف اشرفی است، و در آخر آن ربع اشرفی است.

9 - اول، وسط و آخر حیض را بیان فرمائید.

بسمه تعالی

زنی كه مدتش مثلاً شش روز است، روز اوّل و دوّم آن، اوّل حیض است و روز سوم و چهارم، وسط حیض است و روز پنجم و ششم، آخر حیض است.

10 - آیا غُسل حیض كفایت از وضو می كند یا نه:

بسمه تعالی

كیفیت غسل حیض، مانند غسل جنابت است، لكن غسل حیض، كفایت از وضو نمی كند و اظهر وجوب وضو است.

11- خانمی بعد از پنج روز ایام عادتش پاك شده و غسل كرده، روز هشتم یك قطره خون می بیند، این خون چه حكمی دارد.

بسمه تعالی

با فرض اینكه بین این خون و اوّلین روزی كه خون دیده بیش از ده روز فاصله نشده، تمام این هشت روز به حكم حیض است.

12 - زن پس از ایام عادت كه معمولاً شش یا هفت روز است پاك شده ولی بعد از آن باز خون زرد رنگی می بیند و شك دارد كه خون حیض است یا نه و نمی داند تا ده روز تمام می شود یا نه، وظیفه اش چیست.

بسمه تعالی

صبر می كند اگر قبل از ده روز قطع نشد تمام آنرا حیض قرار می دهد و اگر از ده روز تجاوز كرد فقط ایام عادت را حیض قرار داده و نمازهای روزهای غیر آنرا قضا می كند.

13 - زنی پس از شش روز از خون حیض پاك می شود و هیچ خونی نمی بیند و روز نهم ترشح خونی بسیار كمی

می بیند بعد هم كاملاً پاك می شود حكم این خون چیست.

بسمه تعالی

با فرض اینكه عرفاً خون بر آن صدق می كند مثل سؤال اوّل است.

14 - زنی جنب بوده و قبل از غسل جنابت حیض شده آیا صحیح است كه قبل از پاك شدن از حیض غسل جنابت كند و غسلهای دیگر چطور.

بسمه تعالی

صحیح است قبل از پاك شدن از حیض غسل جنابت كند به جهت تخفیف قذارت باطنی و هم می تواند در وقت پاك شدن یك غسل به نیت هر دو انجام دهد و اگر قبلاً غسل جنابت كرده در آن وقت به نیت وظیفه فعلیه غسل كند و بعض اغسال مثل غسل احرام برای حائض مستحبّ است.

15 - زنی حیض شد، روز دوم حیض رحمش را با عمل جراحی در آوردند، كه حیض سه روز نشد آیا غسل حیض واجب است.

بسمه تعالی

غسل حیض بر او واجب نیست بلكه باید غسل استحاضه كند و عبادتهای ترك شده را قضا كند.

16 - رحم زنی را طی یك عمل جراحی برداشته اند، خونهایی كه بعداً می بیند محكوم به چیست.

بسمه تعالی

خون حیض نیست و محكوم به دم قرحه است خصوصاً اگر علامت آن را دارا باشد كه خروج از راست است.

17 - در صورتی كه استحاضه كثیره است و شخص از نظر جسمی توانایی سه مرتبه غسل در شبانه روز را ندارد (مبتلا به كمر درد و پا درد می باشد) آیا می تواند برای نماز بجای غسل استحاضه، تیمم بدل از غسل كند و همچنین برای روزه می تواند تیمم كند؟ و آیا قضای روزه های این چند روز را باید بگیرد.

بسمه تعالی

یكی

از مسوّغات تیمّم حرج و مشقّت شدیدة در استعمال آب است، و اگر بخواهد احتیاط كند در آخر وقت تیمّم كند و نماز و روزه اش صحیح است و قضا ندارد.

18 - در رابطه با استحاضه قلیله اگر شخصی بعد از نماز صبح پاك شده آیا برای نماز ظهر باید یك وضو و برای نماز عصر هم یك وضوی دیگر بگیرد و همچنین برای نماز مغرب و عشا؟

بسمه تعالی

با پاك شدن از استحاضه قلیله برای اوّلین نماز وضو می گیرد و برای نماز دیگر هم كافی است.

19 - زنی ادعا می كند كه هر ماه فقط یك روز یا دو روز خون می بیند و همیشه اینطور بوده است ؟ آیا این خون استحاضه است یا حكم دیگری دارد.

بسمه تعالی

استحاضه است.

20 - زنی است كه 50 سال او تمام شده است ولی هنوز هر ماه هفت الی ده روز خونی از او خارج می شود كه از نظر ظاهر تفاوتی با خون حیض او ندارد آیا این خون را باید حیض حساب كرد یا استحاضه.

بسمه تعالی

احتیاط در جمع بین تروك حائض و احكام استحاضه كند.

21 - زن حامل در حال حمل گاهی یك لكّه خون می بیند و ممكن است ده روز بعد هم لكّه ای ببیند تكلیف آن زن چیست.

بسمه تعالی

استحاضه است مگر علم به غیر آن حاصل شود.

22 - اگر زنی كه قرص ضدبارداری می خورد كه در ماه مبارك رمضان حائض نشود بر فرض دو یا سه روز خون در باطل باشد و بیرون نیاید حكم روزه او چیست.

بسمه تعالی

احتیاط می كند به اینكه روزه به رجاء عمل به وظیفه می گیرد

و بعداً هم قضا می كند با علم به اینكه سه روز ادامه داشته است.

23 - خانمی برای جلوگیری از عادت ماهانه قرص خورده و در بین آن بر اثر ترك قرص كمی خون دیده ولی پیش از سه روز قطع شده است. آیا این خون كه در ایام عادت بوده حكم حیض را دارد.

بسمه تعالی

خیر، مگر با علم به بقاء در باطن كه وظیفه احتیاطی آن گذشت.

24 - لطفاً بفرمایید زن تا چند سال حیض می بیند و به سال شمس یا قمری چگونه محاسبه می گردد با توجه به اینكه در شناسنامه ها تاریخ به سال شمسی است.

بسمه تعالی

حدّ یاءس در قرشیه تمام شدن شصت سال قمری است و در غیر او تمام شدن پنجاه سال قمری است كه ظاهراً به ترتیب 58 سال و 2 ماه و 18 روز، و 48 سال و 6 ماه و 7 روز به سال شمسی می شود.

25 - خانمی شك دارد كه به سن یائسگی رسیده یا نه و خونی می بیند كه نمی تواند یقین به ادامه آن تا سه روز پیدا كند وظیفه او نسبت به نماز و روزه چیست.

بسمه تعالی

وظیفه او مثل سابق استظهار است و ترك عبادت.

26 - زنی حائض است و گردنبند او با نقش اللّه می باشد و گاهی بی اختیار روی بدنش قرار می گیرد. آیا جایز است چنین گردنبندی را به گردن آویزان كند.

بسمه تعالی

با علم به تماسّ با بدن حائز نیست.

27 - رفتن زن با حالت عادت ماهانه به حرم ائمه معصومین به قصد زیارت جایز است یا نه.

بسمه تعالی

جائز نیست علی الاحوط، و این احتیاط در

حرم و رواق در مكث و عبور ترك نشود.

28 - رفتن زن به حالت عادت ماهانه به حرم امامزادگان به قصد زیارت جایز است یا نه.

بسمه تعالی

مراعات عدم هتك بنماید و فی نفسه جایز است.

29 - مقاربت زن و شوهر بعد از حیض و قبل از غَسل حیض، چه حكمی دارد و نوزاد حاصل از این مقاربت چه حكمی دارد.

بسمه تعالی

جائز است علی كراهیة، و احوط تجنّب از آنست مگر بعد از غُسل فَرْج، و حكم ولد حكم سائر اولاد است یعنی حلال زاده است.

30 - زنی حائض یا به خاطر جهل به مساءله و یا عمداً حال خود را به شوهر نمی گوید و بعد از جماع برای مرد یقین حاصل می شود كه زن در حال حیض بوده است، آیا كفاره دارد و اگر دارد بر عهده زن است یا مرد. و یا هر دو.

بسمه تعالی

كفّاره ندارد.

31 - خونی كه دختر بعد از شب عروسی به مدت یك یا دو روز مشاهده می كند غسل دارد یا خیر.

بسمه تعالی

دم بكارت موجب غسل نیست.

32 - زنی در اثر ملاعبه با شوهرش، احساس شهوت می كند و حالت انزال به او دست می دهد و فكر می كند جنب شده است آیا با چنین حالتی غسل بر او واجب می شود.

بسمه تعالی

با علم به خروج منی به بیرون غسل واجب می شود ولو حصول علم با علائم باشد كه در مسئله 350 رساله آمده. (2)

33 - گاهی بانوان و دوشیزگان عقد بسته، در اثر ملاعبه با شوهر خود ترشحاتی همراه با كمی لذّت و خوشی می بینند، آیا این ترشحات حكم منی را دارد.

بسمه

تعالی

مبنی بر حصول علم است به شرحی كه گذشت.

34 - زنی پس از نزدیكی با همسرش، غسل كرده و پس از آن مقداری منی خارج شده است، نمی داند از مرد است یا از خود او، تكلیف او چیست.

بسمه تعالی

هرگاه بعد از غسل، منی مرد از زن خارج شود غسل واجب نیست و همچنین است اگر شك كند كه منی بیرون آمده از خود اوست یا از مرد، اما اگر علم یا اطمینان داشته باشد كه منی خارج شده از خود اوست و یا مخلوط با منی مرد است، غسل بر او واجب است.

35 - زنی حائض بوده و غسل حیض را فراموش كرده و مدتی نماز خوانده البته برای نمازهای خود وضو گرفته آیا نمازهای او صحیح است.

بسمه تعالی

صحیح نیست مگر غسل واجبی در بین انجام داده باشد كه نمازهای بعد آن تا عادت ماهانه بعدی صحیح است.

36 - زنی جنب بوده و فراموش كرده و مدتی نماز خوانده ولی در این بین غسل حیض انجام داده است و فعلاً متوجه شده، تكلیف او نسبت به نمازهای گذشته چیست.

بسمه تعالی

اگر بقصد آنچه بر ذمّه اوست غسل كرده كفایت از غسل جنابت هم نموده است، و اگر خصوص حیض را قصد كرده و توجّه به جنابت نداشته بعید نیست از غسل جنابت هم كفایت كند لكن احوط خلاف آنست.

37 - آیا با غسل استحاصه كثیره، وضو هم لازم است با غسل متوسطه چطور.

بسمه تعالی

با غسل متوسطه وضو لازم است، و همچنین با اغسال كثیرة علی الاحوط و توضیح در مساءله 383 (3) و 384 (4) رساله آمده است.

38 - در صورت شك بین خون نفاس

و خون زخم:

الف) تكلیف زن در این مورد چیست.

ب) چنانچه لباس بیمار، آغشته به خون باشد حكم خون نفاس دارد یا زخم ؟

بسمه تعالی

الف: اگر همراه با ولد یا پس از آن تا ده روز باشد بلكه خون همراه سقط بنحویكه در مساءله 439 (5) رساله بیان شده نفاس است، مگر اینكه بداند قرحه ای در باطن هست كه این خون از آنست.

ب: مبنی بر جواب قبلی است.

39 - زنی برای جلوگیری از حاملگی از دستگاه ((آی یو دی)) [IUD] استفاده می كند اگر در این حالت خونریزی رخ دهد تكلیف چیست.

بسمه تعالی

اگر علم دارد كه از زخم است فقط تطهیر می كند و اگر شك دارد به مساءله 407 (6) و 408 (7) رساله مراجعه كند.

40 - زنی را كه عمل جرّاحی می كنند جهت سقط جنین، خونی كه از مجرای عادی او خارج می شود چه حكمی دارد.

بسمه تعالی

احكام نفاس را دارد.

41 - وقتی برای اوّلین بار عادت ماهانه شدم، چون در آن زمان رسم نبود كه مادرها مساءله زنانه خود، حتی غسل كردن برای حیض را برای دخترانشان بگویند به مدت 3 سال هر وقت برای غسل كردن به حمام می رفتم، زیر دوش آب می ایستادم و فقط صلوات می فرستادم و وقتی كه عادت بودم نماز و روزه ام را انجام می دادم و هم به مسجد می رفتم و بعد كه شوهر كردم فهمیدم كه زن وقتی كه حائض می شود باید غسل كند حالا تكلیف من نسبت به نماز و روزه هایم در این مدت 3 سال چیست

بسمه تعالی

نماز و روزه قضا دارد مگر خصوص روزهای

عادت كه نمازهای آنها قضا ندارد.

42 - زنی عادت وقتیه ندارد، اما در مورد اینكه صاحب عادت عددیه است نیز تردید دارد به این صورت كه مدت خون دیدن وی هفت روز است از هفت تا ده روز ترشحاتی به رنگ زرد تیره می بیند گاهی نیز در فاصله روز هفتم و دهم لكّه خون می بیند وظیفه وی چیست.

بسمه تعالی

اگر دو ماه پی در پی چنین حالتی برای او پیش نیامد عادت مستقّر شده و با یك مرتبه رؤیت خلاف، زائل نمی شود، ولی اگر چندین مرتبه چنین حالت برایش پیش آمد كه محكوم به حیض شد و بنحوی بود كه در نزد عرف صاحب عادت بحساب نیامد عادت سابق زائل شده و مضطربه بحساب می آید مگر همین حالت دو ماه پی در پی مثل هم باشد.

غسل میت

مساءله 147:

واجب است میت را سه غسل بدهند:

1 - اول: غسل با آبی كه به سدر مخلوط باشد

2 - دوم: غسل با آبی كه به كافور مخلوط باشد

3 - سوم: غسل با آب خالص

مساءله 148:

غسل بچه مسلمان اگر چه از زنا باشد، بنابراحتیاط، واجب است. و غسل، كفن، دفن كافر و اولاد او، جایز نیست. و كسی كه از بچگی دیوانه بوده و به حال دیوانگی بالغ شده، چنانچه پدر و مادر او یا یكی از آنان مسلمان باشند، باید او را غسل داد و اگر هیچ كدام از آنان مسلمان نباشند، غسل دادن او جایز نیست.

مساءله 149:

بچه سقط شده را، اگر چهار ماه یا بیشتر دارد، باید بنابراحتیاط واجب غسل بدهند و اگر چهار ماه ندارد، باید در پارچه ای بپیچند

و بدون غسل دفن كنند.

مساءله 150:

اگر میت و كسی كه او را غسل می دهد هر دو مرد یا هر دو زن باشند جایز است كه غیر از عورت، جاهای دیگر میت برهنه باشد.

مساءله 151:

نگاه كردن به عورت میت حرام است، و كسی كه او را غسل می دهد اگر نگاه كند معصیت كرده، ولی غسل باطل نمی شود.

مساءله 152:

كسی را كه در حال حیض یا در حال جنابت مرده، لازم نیست غسل حیض یا غسل جنابت بدهند، بلكه همان غسل میت برای او كافی است ولی بنابراحتیاط موقع غسل دادن نیت غسل جنابت و یا حیض را نیز بنمایند.

غسل مس میت

مساءله 153:

اگر كسی بدن انسان مرده ای را كه سرد شده و غسل اش نداده اند، مس كند، یعنی جایی از بدن خود را به آن برساند، باید غسل مس میت كند.

غسلهای مستحب

مساءله 154:

غسل ها، در شرع مقدس اسلام بسیار است كه از آن جمله است:

1 - غسل جمعه

2 - غسل شب اول ماه رمضان و تمام شبهای فرد مثل سوم و پنجم و هفتم، ولی از شب بیست و یكم به بعد مستحب است همه شب غسل كند

3 - غسل روز عید فطر و عید قربان

4 - غسل شب عید فطر

5 - غسل روز هشتم و نهم ذی الحجه

6 - غسل روز اول، پانزده، بیست و هفتم و آخر ماه رجب

7 - غسل روز عید غدیر

8 - غسل روز بیست و چهارم ذی الحجه

9 - غسل روز عید نوروز، پانزدهم شعبان و هفدهم ربیع الاول،

10 - غسل كسی كه در موقع گرفتن خورشید و ماه، نماز آیات را عمداً نخوانده در صورتی كه تمام ماه و خورشید گرفته باشد

11 - غسل كسی كه برای تماشای دار آویخته، رفته و آن را دیده باشد

12 - غسل برای احرام و طواف و وقوف به عرفات و مشعر و برای قربانی كردن و سر تراشیدن در منی و برای توبه از معاصی اگر چه گناه صغیره باشد، و برای طلب حاجت و استخاره یعنی طلب خیر از خداوند.

تیمّم

تیمم

مساءله 155:

در هفت مورد، به جای وضو و غسل باید تیمّم كرد:

1 - پیدا نكردن آب

2 - مشقّت بیش از حدّ

3 - ترس از ضرر

4 - نیاز به آب برای حفظ جان

5 - نیاز به آب برای تطهیر

6 - نداشتن آب مباح

7 - نداشتن وقت برای وضو یا غسل

چیزهایی كه تیمم بر آنها صحیح است

مساءله 156:

تیمم به خاك، ریگ، كلوخ و سنگ، اگر پاك باشند، صحیح است.

به آجر و كوزه قبل از پخته شدن نیز صحیح است. تیمم بر سنگ گچ و سنگ و سنگ آهك قبل از پخته شدن، صحیح است.

دستور تیمم

مساءله 157:

در تیمم، چهار چیز واجب است:

اول: نیت

دوم: زدن تمام كف دو دست، با هم، بر چیزی كه تیمم به آن صحیح است و بنابر احتیاط واجب، همراه با ضربه باشد و گذاشتن دو دست بر زمین كافی نیست

سوم: كشیدن كف هر دو دست به تمام پیشانی و دو طرف آن، از جایی كه موی سر می روید تا ابروها و بالای بینی و بنابراحتیاط واجب باید دستها روی ابروها هم كشیده شود

چهارم: كشیدن كف دست چپ به تمام پشت دست راست و بعد از آن كشیدن كف دست راست به تمام پشت دست چپ.

احكام تیمم

مساءله 158:

تیمم بدل از غسل و بدل از وضو، با هم فرقی ندارند، ولی احتیاط مستحب است در تیمم بدل از غسل، بلكه در هر تیممی، بعد از مسح پیشانی، یك بار دیگر كف دستها را به زمین بزند و پشت دستها را به همین صورتی كه گفته شد، با كف دست دیگر مسح كند.

مساءله 159:

پیشانی و پشت دستها را باید از بالا به پایین مسح كند و كارهای آن را باید پشت سر هم بجا آورد.

مساءله 160:

انسان باید برای تیمم، انگشتر را از دست بیرون آورد و اگر در پیشانی یا پشت دستها یا در كف دستها، مانعی باشد،

مثلاً چیزی به آنها چسبیده باشد، باید بر طرف كند.

نماز

تعریف نماز

نماز، مهم ترین وظیفه دینی است كه اگر قبول درگاه خداوند عالم شود، عبادتهای دیگر هم قبول می شود و اگر پذیرفته نشود، اعمال دیگر هم قبول نمی شود. همان طور كه اگر انسان، در هر شبانه روز، پنج نوبت در نهر آبی شست و شو كند، چرك در بدنش نمی ماند، نمازهای پنجگانه هم، انسان را از گناهان پاك می كند.

سزاوار است كه انسان نماز را در اوّل وقت بخواند و كسی كه نماز را سبك شمارد، مانند كسی است كه نماز نمی خواند.

پیغمبر اكرم (ص) فرمودند: ((كسی كه به نماز اهمیت ندهد و آن را سبك شمارد، سزاوار عذاب آخرت است)).

در حال نماز، به یاد خدا و با خضوع و خشوع و وقار باشد و متوجه باشد كه با چه كسی سخن می گوید و خود را در مقابل عظمت و بزرگی خداوند عالم، بسیار پست و ناچیز ببیند. و

اگر انسان در موقع نماز، كاملاً به این مطلب توجه كند، از خود بی خبر می شود، چنانكه در حال نماز تیر را از پای مبارك امیر المؤمنین علیه السّلام بیرون كشیدند و آن حضرت متوجه نشدند.

و نیز نماز گزار باید توبه و استغفار كند و گناهانی كه مانع قبول شدن نماز است، مانند حسد، كبر، غیبت، خوردن حرام، آشامیدن مسكرات، ندادن خمس و زكات، بلكه هر معصیتی را ترك كند. نیز سزاوار است كه نماز گزار، كارهایی كه ثواب نماز را كم می كند، بجا نیاورد، مثلاً در حال خواب آلودگی و خودداری از بول، به نماز نایستد و در موقع نماز، به آسمان نگاه نكند.

و نیز كارهایی كه ثواب را زیاد می كند، بجا آورد، مثلاً انگشتری عقیق به دست كند و لباس پاكیزه بپوشد و شانه و مسواك كند و خود را خوشبو نماید.

نمازهای واجب

مساءله 161:

نمازهای واجب به شرح ذیل است:

1 - نماز یومیه (شبانه روز) و آنچه ملحق به آن است مانند نماز جمعه، نماز احتیاط، نماز قضا و نمازی كه نماز گزار دوباره آن را اعاده می كند

2 - نماز آیات كه به سبب آمدن حوادثی چون: زلزله، خسوف، كسوف و مانند اینها واجب می شود

3 - نماز میت

4 - نماز طواف واجب خانه كعبه

5 - نماز قضای والدین بر پسر بزرگ

6 - نمازی كه به سبب اجیر شدن و نذر و قسم و عهد واجب می شود.

نمازهای یومیه

مساءله 162:

پنج نماز در روز واجب است:

1 - نماز ظهر (چهار ركعت)

2 - نماز عصر (چهار ركعت)

3 - نماز مغرب (سه ركعت)

4 - نماز عشا (چهار ركعت)

5 - نماز صبح (دو ركعت)

مساءله 163:

نماز گزار برای بجا آوردن نماز صحیح، چند شرط را باید قبل از نماز رعایت كند:

اوّل: طهارت

دوم: وقت هر نماز

سوم: قبله

چهارم: پوشش در حال نماز و شرایط آن

پنجم: مكان نماز

وقت نمازهای یومیه

وقت نماز ظهر و عصر

مساءله 164:

نماز ظهر و عصر، هر كدام وقت مخصوص و مشتركی دارند.

وقت مخصوص نماز ظهر

از اول ظهر است تا وقتی كه از ظهر به اندازه خواندن نماز ظهر نگذرد. و اگر كسی، اشتباهاً عصر را در این وقت بخواند، نمازش باطل است.

وقت مخصوص نماز عصر

هنگامی است كه به اندازه خواندن نماز عصر، به مغرب، وقت ماند باشد.

مابین این دو وقتِ مخصوص، وقت مشترك نماز ظهر و عصر است.

وقت نماز مغرب و عشا

مساءله 165:

نماز مغرب و عشا، هر كدام وقت مخصوص و مشترك دارند.

وقت مخصوص نماز مغرب

از اول مغرب است تا وقتی كه از مغرب به اندازه خواندن سه ركعت نماز بگذرد.

وقت مخصوص نماز عشا

برای شخص مختار، موقعی است كه به اندازه خواندن نماز عشا به نصف شب مانده باشد.

بین وقت مخصوص نماز مغرب و عشا، وقت مشترك نماز مغرب و عشا است.

وقت نماز صبح

مساءله 166:

نزدیك اذان صبح، از طرف مشرق، نور سفیدی رو به بالا حركت می كند كه آن را ((فجر اول)) گویند، موقعی كه آن سفیدی پهن شد، ((فجر دوم)) و اول وقت نماز صبح است.

و آخر وقت نماز صبح، موقعی است كه آفتاب می

خواهد بیرون آید.

احكام اوقات نماز

مساءله 167:

كسی كه فقط به اندازه خواندن یك ركعت نماز وقت دارد، باید نماز را به نیت ادا بخواند.

مساءله 168:

مستحب است انسان نماز را در اول وقت آن بخواند و راجع به آن خیلی سفارش شده است. و هر چه به اول وقت نزدیك تر باشد، بهتر است.

ترتیب نماز

مساءله 169:

انسان باید نماز عصر را بعد از نماز ظهر و نماز عشا را بعد از نماز مغرب بخواند و اگر عمداً نماز عصر را پیش از نماز ظهر و نماز عشا را پیش از نماز مغرب بخواند، باطل است.

نمازهای مستحب

مساءله 170:

نمازهای مستحبی زیاد است و آنها را ((نافله)) گویند.

در بین نمازهای مستحبی، به خواندن نافله های شبانه روزی بیشتر سفارش شده است.

نافله های شبانه روزی، در غیر روز جمعه، سی چهار ركعت است:

1 - ظهر، هشت ركعت، قبل از نماز ظهر

2 - عصر، هشت ركعت، قبل از نماز عصر

3 - مغرب، چهار ركعت، بعد از نماز مغرب

4 - عشا، دو ركعت نشسته، بعد از نماز عشا

5 - صبح، دو ركعت، قبل از نماز صبح

6 - شب، یازده ركعت.

نماز شب

در اهمیت و فضیلت نماز شب روایات بسیاری وارد شده است، از جمله: پیامبر اكرم صلّی اللّه علیه و آله به علی علیه السّلام فرمودند: بر تو باد نماز شب !

آن حضرت در جایی می فرمایند: آنقدر جبرئیل مرا سفارش به نماز شب كرد كه گویا نیكویان امتم شب نمی خوابند. دو ركعت نماز در شب را بر همه دنیا ترجیح می دهم.

امام علی علیه السّلام فرمودند: نماز شب، بدن را سالم می كند.

امام صادق علیه السّلام می فرمایند: نماز شب، سبب بخشش گناهان می شود.

نماز شب، صورت را نورانی می كند.

نماز شب، روزی را زیاد می كند.

روش خواندن نافله شب

مساءله 171:

نافله شب، یازده ركعت است به شرح زیر:

هشت ركعت به نیت نافله شب (چهار نماز دو ركعتی)

دو ركعت به نیت نماز شفع

یك ركعت به نیت نماز وتر.

وقت خواندن آن، بعد از نصف شب است و هر چه به صبح نزدیكتر باشد، بهتر است.

نماز شفع هم مثل نماز صبح است.

نماز وتر، به این طریق خوانده می شود:

پس از نیت، حمد و سه مرتبه سوره توحید و یك مرتبه سوره فلق و یك مرتبه سوره ناس خوانده می شود و بعد از آن، هر دو دست را مقابل صورت گرفته مشغول خواندن قنوت می شود و بعد از قنوت، دست چپ را فقط به حال قنوت نگه داشته و با دست راست تسبیح را گرفته و در حقّ چهل مؤمن دعا می كند، مثلاً بدین طریق: اللّهمَّ اغْفِرْ لِرُوح الله الخمینی و... آنگاه هفتاد مرتبه بگوید: اَسْتغِفرُ اللهَ رَبّی و اَتُوبُ الیه و بعد سیصد مرتبه بگوید: اَلْعَفْوَ اَلْعفْوَ و سپس هفت مرتبه بگوید:

هذا مَقامُ العائذُ بِكَ مِنَ النّار و بعد بگوید: ربّ اغْفِرْ لی و ارْحَمْنی و تُبْ عَلی اِنَّكَ انتَ التّوّابُ الرّحیم.

نماز غفیله

مساءله 172:

نماز غفیله یكی از نمازهای مستحبی است كه بین نماز مغرب و عشا خوانده می شود.

مساءله 173:

نماز غفیله دو ركعت است، در ركعت اول بعد از حمد به جای سوره باید یا بهتر است این آیه خوانده شود:

وَ ذَالنّونِ اِذْ ذَهَبَ مُغا ضِباً فَظَنَّ اَنْ لَنْ نَقدِرَ عَلَیهِ فنادی فی الظُّلُماتِ اَنْ لا اِله اِلاّ اَنت سُبْحا نكَ اِنّی كُنْتُ مِنَ الظّ المینَ فَاسْتَجَبْنا لهُ وَ نَجَّینا هُ مِنَ الْغَمِّ وَ كذلِكَ نُنْجِی المُؤْمنین.

در ركعت دوم بعد از حمد به جای سوره این آیه قرائت شود:

و عِنْدَهُ مفاتِحُ الْغیبِ لا یعْلَمُها اِلاّ هُو وَ یعْلَمُ ما فَی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ و ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ اِلاّ یعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ فی ظُلُماتِ الْاَرْضِ و لا رَطْبٍ و لا یابسٍ اِلاّ فی كتابٍ مُبینٍ

در قنوت این دعا خوانده شود:

اَللّهُمَّ اِنّی اَسْاَلُكَ بِمَفاتِح الغَیبِ الّتی اِلاّ اَنْتَ اَنْ تُصَلِّی علی محمَّدٍ و اَنْ تَفْعلَ بی...

سپس حاجتهای خود را ذكر كرده و بعد بخواند:

اَللّهُمَّ اَنْت وَلی نِعْمَتی وَالْقادرُ علی طَلَبَتی تَعْلَمُ حاجَتی فَاَسْاءلُكَ بِحَقِّ محمّدٍ وَ آلِ محمّدٍ علیهِ و علَیهِمُ السَّلا م لَمّ ا قَضَیتها لی.

قبله

مساءله 174:

خانه كعبه كه در مكّه معظمه می باشد، قبله است و باید رو به آن نماز خواند. همین قدر كه گمان بكند رو به قبله است، كافی است.

مساءله 175:

كسی كه یقین به قبله ندارد، اگر بخواهد غیر از نماز، كاری كند كه باید رو به قبله انجام داد، مثلاً بخواهد سر حیوانی را ببرد، باید به گمان عمل كند و اگر گمان ممكن نیست، به هر طرف كه انجام دهد، صحیح

است.

پوشاندن بدن در نماز

مساءله 176:

زن در موقع نماز باید تمام بدن حتی سر و موی خود را بپوشاند، حتی اگر كسی او را نبیند، ولی پوشاندن صورت و دستها تا مچ و پاها تا مچ پا، لازم نیست.

ولی احتیاط در این است كه صورت بیش از آنچه شستن آن در موقع وضو واجب است در حال نماز باز نباشد و همچنین كف پا و درون دست نیز باز نباشد. اما برای آن كه یقین كند كه مقدار واجب را پوشانده است، باید مقداری از اطراف صورت و قدری پایین تر از مچ را هم بپوشاند.

لباس نماز گزار

مساءله 177:

لباس نماز گزار شش شرط دارد:

1 - پاك باشد.

2 - مباح باشد.

3 - از اجزای مردار نباشد.

4 - از حیوان حرام گوشت نباشد.

5و6 - اگر نماز گزار مرد است، لباس او ابریشم خالص و طلا باف نباشد.

مساءله 178:

زینت كردن به طلا، مثل آویختن زنجیر طلا به سینه و انگشتر طلا به دست كردن و بستن ساعت مچی طلا به دست، برای مرد در نماز و غیر نماز حرام است.

دندانی كه پوشش طلا دارد، در نماز مانعی ندارد.

زینت كردن به طلا، برای زن در نماز و غیر نماز اشكال ندارد.

مكان نماز گزار

مساءله 179:

مكان نماز گزار دو شرط دارد:

اول: مكان مباح باشد.

دوم: مكان نماز گزار از نجاست مرطوب كه به بدن و لباس نماز گزار سرایت كند، خالی باشد.

مساءله 180:

نماز خواندن در مسافر خانه و حمام و مانند اینها كه برای كسانی كه وارد می شوند آماده شده، اشكال ندارد.

مساءله 181:

این كه زن، جلوتر از مرد یا مساوی و همدوش با مرد برای نماز خواندن بایستد، مكروه است، بنابر اظهر. مگر این كه بین آن دو، چیزی مانند پرده و مانند آن، حائل بشود و یا این كه بین آن دو، به مقدار حداقل یك وجب و حداكثر ده ذراع كه حدود پنج متر می شود، فاصله باشد كه در این صورت، كراهت كم و یا برداشته می شود.

احكام مسجد

مساءله 182:

نجس كردن زمین و سقف و بام و ظاهر و باطن مسجد، حرام است و هر كس بفهمد كه نجس شده است، باید فوراً نجاست آن را بر طرف كند. و احتیاط واجب آن است كه طرف بیرون دیوار مسجد را هم نجس نكنند و اگر نجس شود، نجاستش را بر طرف كنند.

مساءله 183:

چند چیز در مسجد مستحب است:

1 - تمیز كردن مسجد

2 - روشن كردن چراغ

3 - كسی كه وارد مسجد می شود، ته كفش خود را وارسی كند كه نجاستی در آن نباشد

4 - موقع داخل شدن به مسجد، اول پای راست و موقع بیرون آمدن، اول پای چپ را بگذارد.

مكانهایی كه نماز خواندن در آنها مستحب است

مساءله 184:

نماز در مسجد، از نماز در غیر مسجد افضل است و بهتر از همه مساجد، مسجد الحرام و بعد

مسجد النّبی و بعد مسجد كوفه و بعد مسجد سهله و مسجد خیف و مسجد غدیر و مسجد بیت المقدس و مسجد براثا و مسجد قبا و مسجد جامع هر شهر و بعد مسجد قبیله و بعد مسجد بازار است.

از جمله اماكن مستحب و با فضیلت، مشاهد مشرفه انبیا و اوصیای آنان و ائمه علیهم السّلام است.

اذان و اقامه

مساءله 185:

برای مرد و زن، مستحب است پیش از نمازهای یومیه، اذان و اقامه بگویند، اما احتیاط مستحب این است كه اقامه ترك نشود، مخصوصاً در نماز صبح و مغرب و برای كسی كه به جماعت نماز نمی خواند.

پیش از نماز عید فطر و قربان، مستحب است كه سه مرتبه بگویند: الصلاة، گفتن اذان و اقامه در غیر این مورد، به قصد ورود در شرع، حرام است.

مساءله 186:

مستحب است در گوش راست بچه ای كه به دنیا آمده اذان و در گوش چپش اقامه بگویند.

اذان و ترجمه

اللّه اكبر (4 بار)

خدای تعالی بزرگ تر از آن است كه او را وصف كنند.

اءشْهَدُ اءنْ لا اله إ لاّ اللّه (2 بار)

شهادت می دهم كه غیر از خدائی كه یكتاست، خدای دیگر سزاوار پرستش نیست.

اءشْهَدُ اءنَّ محمّداً رَسُولُ اللّه (2 بار)

شهادت می دهم كه حضرت محمّد صلّی اللّه علیه و آله فرستاده خداست.

اءشْهَدُ اءنَّ علیاً وَلی اللّه (2 بار)

شهادت می دهم كه حضرت علی علیه السّلام ولی خدا بر همه خلق است.

حی علی الصلاة (2 بار)

بشتاب به سوی نماز.

حی علی الفلاح (2 بار)

بشتاب به سوی رستگاری.

حی علی خَیرِ العمل (2 بار)

بشتاب به سوی بهترین عمل.

اللّه اكبر (2 بار)

لا إ له إ اللّه (2 بار)

خدایی سزاوار پرستش نیست، مگر خدایی كه یكتا و بی همتا است.

اقامه

اللّه اكبر (2 بار)

اءشْهَدُ اءن لا إ له إ لاّ اللّه (2 بار)

اءشْهَدُ اءنَّ محمّداً رَسولُ اللّه (2 بار)

اءشْهَدُ اءنّ علیاً ولی اللّه (2 بار)

حی علی الصلاة (2 بار)

حی علی الفلاح (2 بار)

حی علی خیر العمل (2بار)

قَدْقامَتِ الصَّلاة (2 بار)

اللّه اكبر (2 بار)

لا إ له إ لاّ اللّه (1 بار)

واجبات نماز

مساءله 187:

واجبات نماز، یازده چیز است:

اول: نیت

دوم: قیام

سوم: تكبیرة الاحرام، یعنی ((اللّه اكبر)) گفتن در اول نماز

چهارم: ركوع

پنجم: سجود

ششم: قرائت

هفتم: ذكر

هشتم: تشهد

نهم: سلام

دهم: ترتیب

یازدهم: موالات، یعنی پی در پی بودن اجزای نماز.

مساءله 188:

بعضی از واجبات نماز، ركن است و بعضی دیگر غیر ركن.

اركان نماز

نیت

قیام

تكبیرة الاحرام

ركوع

سجود (دو سجده)

غیر اركان نماز

قرائت

ذكر

تشهد

سلام

ترتیب

موالات

فرق بین اركان نماز و غیر اركان

اگر انسان اركان نماز را بجا نیاورد و یا اضافه كند، عمداً باشد یا اشتباهاً، نماز، باطل است، ولی غیر اركان را اگر اشتباهاً كم یا زیاد كند، نماز باطل نیست.

نیت

مساءله 189:

انسان باید نماز را به نیت قربت، یعنی برای انجام فرمان خداوند عالم، بجا آورد و لازم نیست نیت را از قلب خود بگذراند یا مثلاً به زبان بگوید كه: ((چهار ركعت نماز ظهر می خوانم قربة الی الله))، بلكه همین قدر كه انگیزه انسان از این كار، نماز خواندن باشد، در تحقّق نیت كافی است. ولی بهتر و افضل این است كه نیت نماز را از قلب خود بگذراند.

مساءله 190:

انسان باید فقط برای انجام امر خداوند عالم، نماز بخواند. پس كسی كه ریا كند، یعنی، برای نشان دادن به مردم نماز بخواند، نمازش باطل است، بنابر احوط، خواه برای مردم باشد، یا خدا و مردم، هر دو را در نظر بگیرد.

مساءله 191:

اگر كسی مثلاً خواست نماز ظهر بخواند، ولی موقع شروع در نماز، اشتباهاً به جای لفظ ظهر، لفظ عصر به زبان او آمد، یا این كه در قلبش به جای ظهر مثلاً عصر اشتباهاً خطور كرد، ولی انگیزه او از این عمل، نماز ظهر بود، مانعی ندارد و نماز او صحیح است.

قیام

مساءله 192:

قیام در موقع گفتن تكبیرة الاحرام، بنابر ظاهر، و قیام پیش از ركوع - كه آن را قیام متصل به ركوع می گویند- ركن است، ولی قیام در موقع خواندن حمد و سوره و قیام بعد از ركوع، ركن نیست.

مساءله 193:

اگر ركوع را فراموش كند و بعد از حمد و سوره بنشیند و یادش بیاید كه ركوع نكرده، باید اوّل بایستد و سپس به ركوع رود و اگر بدون این كه بایستد، به حال خمیدگی به ركوع برگردد، چون قیام متصل به ركوع را

بجا نیاورده، نماز او باطل است.

مساءله 194:

موقعی كه ایستاده، باید بدن را عمداً حركت ندهد و به طرفی خم نشود و به جایی تكیه نكند، ولی اگر از روی ناچاری باشد، یا در خم شدن برای ركوع پاها را حركت دهد، اشكال ندارد.

مساءله 195:

حركت دادن دست و انگشتان در موقع خواندن حمد و سوره و سایر حالات، اشكال ندارد.

تكبیرة الاحرام

مساءله 196:

گفتن اللّه اكبر در اول هر نماز، واجب و ركن است و باید بنابر احوط، حروف ((اللّه)) و حروف ((اكبر)) و دو كلمه ((اللّه اكبر)) را پشت سر هم بگوید.

مساءله 197:

موقع گفتن تكبیرة الاحرام، باید بدن آرام باشد و اگر عمداً در حالی كه بدنش حركت دارد تكبیرة الاحرام را بگوید، باطل است. و نیز بنابر احتیاط، اگر سهواً یا از روی فراموشی باشد، باطل است.

قرائت

مساءله 198:

در ركعت اول و دوم نمازهای واجب یومیه، انسان باید اول سوره حمد و بعد از آن، بنابر احتیاط در صورتی كه می داند یا می تواند یاد بگیرد، یك سوره تمام بخواند.

و بنابر اظهر اگر سوره ((ضحی)) را می خواند، باید سوره ((الم نشرح)) را هم به دنبال آن بخواند و اگر سوره ((فیل)) را خواند، سوره ((قریش)) را هم بخواند.

مساءله 199:

بر مرد واجب است كه حمد و سوره نماز صبح و مغرب و عشا را بلند بخواند. بر مرد و زن واجب است كه حمد و سوره نماز ظهر و عصر را آهسته بخوانند.

مساءله 200:

زن می تواند حمد و سوره نماز صبح و مغرب و عشا را بلند یا آهسته بخواند، ولی اگر نامحرم صدایش را بشنود، باید آهسته بخواند، در صورتی كه شنیدن صدای او حرام باشد، مثلاً ترس فتنه و لذّت بردن در بین باشد بنابر اظهر.

مساءله 201:

انسان باید نماز را یاد بگیرد كه غلط نخواند و كسی كه به هیچ وجه نمی تواند صحیح آن را یاد بگیرد، باید هر طور كه می تواند بخواند، و احتیاط مستحب در آن است كه نماز را به جماعت

بجا آورد.

مساءله 202:

در ركعت سوم و چهارم نماز، می تواند فقط یك حمد بخواند، یا سه مرتبه تسبیحات اربعه بگوید.

اگر یك مرتبه هم تسبیحات اربعه را بگوید، بنابر اقوی كافی است، ولی سه مرتبه فضیلت بیشتر دارد، و بهتر است در هر دو ركعت، تسبیحات بخواند.

سُبحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُ للّه وَ لا إ له إ لا اللّه و اللّه اكبرُ را تسبیحات اربعه گویند.

مساءله 203:

بر مرد و زن واجب است كه در ركعت سوم و چهارم نماز، حمد یا تسبیحات را آهسته بخوانند.

مساءله 204:

بر مرد واجب است حمد و سوره نماز صبح و مغرب و عشا را بلند بخواند و بر مرد و زن واجب است حمد و سوره نماز ظهر و عصر را آهسته بخوانند، مگر در ظهر جمعه كه مستحب است دو ركعت اول را بلند بخوانند.

مساءله 205:

زن می تواند حمد و سوره نماز صبح، مغرب و عشاء را بلند یا آهسته بخواند، ولی اگر نامحرم صدایش را بشنود باید آهسته بخواند، در صورتی كه شنیدن صدای او حرام باشد، مثلاً ترس فتنه و لذت بردن در بین باشد بنابراظهر.

ركوع

مساءله 206:

در هر ركعت، بعد از قرائت باید به اندازه ای خم شود كه بتواند دست را به زانو بگذارد. و این عمل را ((ركوع)) می گویند.

مساءله 207:

در ركوع، احتیاط مستحب آن است كه سه مرتبه ((سبحان الله)) یا یك مرتبه ((سبحانَ رَبّی الْعَظیمِ وَ بِحَمْدِه)) بگوید.

مساءله 208:

مستحب است بعد از سر برداشتن از ركوع، وقتی بدن آرام گرفت، بگوید ((سَمِعَ اللّهُ لِمَنْ حَمِدَه)).

مساءله 209:

بعد از تمام شدن ذكر ركوع، باید راست بایستد و بعد

از آن كه بدن آرام گرفت، به سجده رود. اگر پیش از ایستادن یا پیش از آرام گرفتن بدن، عمداً به سجده رود، نمازش باطل است.

مساءله 210:

مستحب است در ركوع، زنها دست را بالاتر از زانو قرار بدهند.

سجود

مساءله 211:

نماز گزار باید هر ركعت از نمازهای واجب و مستحب، بعد از ركوع، دو سجده كند.

((سجده)) آن است كه پیشانی و تمام كف دو دست و سر دو زانو و سر دو انگشت بزرگ پاها را بر زمین بگذارد.

مساءله 212:

در سجده، احتیاط مستحب آن كه سه مرتبه ((سبحان الله)) یا یك مرتبه ((سُبْحانَ رَبّی الاعْلی و بِحَمْدِه)) بگوید و مستحب است ((سُبحان ربی الاعلی و بحمده)) را سه یا پنج یا هفت مرتبه بگوید.

مساءله 213:

موقعی كه ذكر سجده را می گوید، باید تمام هفت عضو روی زمین باشند و از زمین برداشته نشوند، ولی موقعی كه مشغول گفتن ذكر نیست، اگر غیر از پیشانی، جاهای دیگر را از زمین بردارد و دوباره بگذارد، اشكال ندارد.

مساءله 214:

بعد از تمام شدن ذكر سجده اوّل، باید بنشیند تا بدن آرام بگیرد و بعد به سجده دوم رود.

مساءله 215:

اگر به واسطه بلند بودن ناخن انگشت شست پا، سر شست به زمین برسد، نماز باطل است.

مساءله 216:

احتیاط مستحب آن است كه بعد از سجده دوّم ركعت اوّل و سوّم - كه تشهد ندارد، - قدری بی حركت نشسته و بعد برخیزد.

چیزهایی كه سجده بر آنها صحیح است

مساءله 217:

باید بر زمین و چیزهای غیر خوراكی و پوشاكی كه از زمین می روید، سجده كرد و سجده بر چیزهای خوراكی و پوشاكی صحیح نیست.

منظور از خوراكی، چیزهایی است كه خام یا پخته آن، عادتاً خورده می شود. پس سجده بر گندم و جو و نخاله آنها كه در ضمن خورده می شود، صحیح نیست، ولی سجده بر پوست برنج و پوست خربزه و هندوانه و انار و حتی در

حال اتّصال، مانعی ندارد.

و همچنین سجده بر گیاهان دارویی كه اختصاص به مریض دارد و به هیچ وجه از آن در حال سلامت استفاده نمی شود، جایز است. و سجده بر تنباكو و مانند آن، كه خوراكی نیست، جایز است، به خلاف مثل قهوه و چای.

منظور از پوشاكی، چیزی است كه عادتاً پوشیده می شود، و لو بعد از ریسیدن و بافتن، مثل پنبه و كتان و كنف، ولی سجده بر برگ درختان و چوبها و آنچه كه از چوب ساخته می شود و حصیر و بادبزن و امثال آن، جایز است.

مساءله 218:

سجده كردن بر چیزهای معدنی، مانند طلا و نقره، عقیق و فیروزه، باطل است، اما سجده كردن بر سنگهای معدنی، مانند سنگ مرمر و سنگهای سیاه، بنابر اظهر اشكال ندارد.

مساءله 219:

بهتر از هر چیز برای سجده كردن تربت حضرت سید الشهداءعلیه السّلام است.

سجده واجب قرآن

مساءله 220:

در چهار سوره قرآن آیاتی وجود دارد كه اگر انسان آن را بخواند یا به آن گوش دهد، بعد از تمام شدن آنها باید فوراً سجده كند، و اگر فراموش كرد، هر وقت یادش آمد باید سجده كند این آیه ها را ((آیه سجده)) می گویند كه عبارتند از:

((آیه 37 سوره فصلت (41))) ((آیه آخر سوره نجم (53)))

((آیه 15 سوره سجده (32))) ((آیه آخر سوره علق (96))).

مساءله 221:

اگر انسان موقعی كه آیه سجده را می خواند، از دیگری هم بشنود، چنانچه گوش داده، دو سجده كند و اگر به گوشش خورد، یك سجده كافی است، اگر چه احتیاط در دو سجده است. و اگر انسان، چند دفعه آیه سجده را شنید و یا

خود قرائت كرد، اگر بعد از اوّلی سجده كرده، واجب است باز هم برای دفعات بعد سجده كند.

مساءله 222:

اگر آیه سجده را از كسی كه قصد خواندن قرآن را ندارد، بشنود یا از ضبط صوت بشنود، لازم نیست سجده كند. ولی اگر از وسیله ای كه مثل بلندگو، صدای خود انسان را می رساند بشنود، واجب است سجده كند و اگر سجده نكرد برای هر قرائت و شنیدن آیه، سجده كند.

مساءله 223:

در سجده واجب قرآن، گذاشتن پیشانی بزمین به قصد سجده، اگر چه ذكر نگوید، كافی است.

و گفتن ذكر در سجده واجب مستحب است و بهتر است بگوید:

لا إ ل هَ إ لاّ اللّه حقّاً حقّاً لا إ له إ لاّ اللّه إیماناً و تصدیقاً، لا إ له إ لاّ اللّه عُبُودیةً و رقّاً، سَجَدْتُ لكَ یا ربِّ تَعَبُّداً و رقّاً، لا مُسْتَنْكِفاً و لا مُسْتَكْبراً، بَلْ اءنا عبدٌ ذَلیلٌ ضَعیفٌ خائفٌ مُسْتجیر.

تشهّد

مساءله 224:

در ركعت دوم تمام نمازهای واجب و ركعت سوم نماز مغرب و ركعت چهارم نماز ظهر و عصر و عشا، انسان بعد از سجده دوم، باید بنشیند و در حال آرام بودن بدن، تشهد بخواند. و ذكر تشهّد بنابر احتیاط عبارت است از:

اءشْهَدُ اَنْ لا إ له إ لاّ اللّه وَحْدَهُ لا شریكَ لَهُ و اءشْهَدُ اَنَّ مُحمّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ. اَللّهُمَّ صَلِّ علی محمّدٍ و آلِ مُحمّد.

مساءله 225:

اگر تشهد را فراموش كند و بایستد و پیش از ركوع یادش بیاید تشهد را نخوانده باید بنشیند و تشهد را بخواند.

مساءله 226:

بعد از تشهد ركعت آخر نماز، در حالی كه نشسته و بدن آرام است،

باید سلام نماز را بگوید.

ترتیب سلام نماز به شرح زیر است.

اَلسّلامُ عَلَیكَ اَیها النّبی و رَحْمَةُ اللّه و بركاتُه.

اَلسّلامُ عَلَینا و علی عِباداللّه الصّالِحین.

السّلامُ عَلَیكُمْ و رحمةُ الله و بركاتُهُ.

ترتیب

مساءله 227:

اگر عمداً ترتیب نماز را به هم بزند، مثلاً سوره را پیش از حمد بخواند یا سجود را پیش از ركوع بجا آورد، بنابر احتیاط، نماز باطل می شود.

موالات

مساءله 228:

انسان باید نماز را با موالات (پی در پی) بخواند، یعنی كارهای نماز مانند ركوع و سجود و تشهد را پشت سر هم بجا آورد.

قنوت

مساءله 229:

در تمام نمازهای واجب و مستحب، پیش از ركوع ركعت دوم مستحب است قنوت بخواند، بلكه احتیاط در این است كه قنوت را در نمازهای واجب ترك نكند، در نماز وتر با آن كه یك ركعت می باشد، خواندن قنوت پیش از ركوع، مستحب است. نماز جمعه، در هر ركعت یك قنوت دارد و در ركعت اول قبل از ركوع و در ركعت دوم بعد از ركوع، خوانده می شود.

نماز آیات، پنج قنوت، و نماز عید فطر و قربان در ركعت اوّل، پنج قنوت و در ركعت دوم، چهار قنوت دارد.

مساءله 230:

اگر بخواهد قنوت را بخواند، خوب است دستها را مقابل صورت بلند كند و مستحب است كه كف دستها را رو به آسمان و پهلوی هم نگه دارد.

مساءله 231:

در قنوت، هر ذكری بگوید كافی است، اگر چه یك سبحان الله باشد و بهتر است بگوید:

لا إ له إ لاّ اللّه الْحَلیمُ الْكریم، لا إ له إ لاّ اللّهُ الْعَلی العظیم، سُبْحانَ اللّه رَبِّ السَّمواتِ السَّبْع و رَبِّ الارَضین السَّبع و ما فیهِنَّ و ما بَینَهُنَّ و رَبِّ العَرشِ العظیم و الْحَمْدُ للّه ربِّ العالَمین.

و نمازگزار می تواند این دعا را بخواند:

رَبَّنا آتِنا فِی الدّنیا حَسَنَةً و فِی الاخرَةِ حَسَنَةً و قِنا عَذابَ النّار.

تعقیبات نماز

مساءله 232:

مستحب است انسان بعد از نماز، مشغول تعقیب، یعنی خواندن ذكر و دعا و قرآن، شود ولی بهتر است چیزهایی را كه در كتابهای دعا دستور داده اند، بخواند.

از تعقیبهایی كه خیلی سفارش شده است، تسبیح حضرت زهراعلیهاالسّلام است، كه به این ترتیب گفته شود:

اللّهُ اكبر: (34 بار)

اَلْحَمْدُ للّه: (33 بار)

سبحان اللّه: (33 بار)

مساءله 233:

مستحب است بعد از نماز، سجده شكر كند و همین قدر كه پیشانی را به قصد شكر بر زمین بگذارد، كافی است، ولی بهتر است صد مرتبه یا سه مرتبه یا یك مرتبه بگوید:

((شُكْراً لِلّه)) یا ((شكراً)) یا ((عفواً)).

مساءله 234:

مستحب است هر وقت نعمتی به انسان می رسد، یا بلایی از او دور می شود، سجده شكر بجا آورد.

مبطلات نماز

مساءله 235:

دوازده چیز نماز را باطل می كنند كه عبارتند از:

1 - از بین رفتن یكی از شروط در اثنای نماز.

2 - باطل شدن وضو یا غسل در اثنای نماز، عمداً یا سهواً.

3 - گذاشتن دستها روی هم عمداً با قصد این كه جزء نماز است.

4 - گفتن ((آمین)) عمداً بعد از حمد.

5 - برگرداندن عمدی تمام بدن به پشت سر (روی بر گرداندن از قبله).

6 - حرف زدن عمدی

7 - خندیدن عمدی (قهقه كردن)

8 - برای دنیا با صدای بلند عمداً گریه كردن

9 - كار زیادی كه صورت نماز را به هم بزند

10 - خوردن و آشامیدن در بین نماز

11 - شك در ركعتهای نماز دو ركعتی و سه ركعتی

12 - كم و زیاد كردن ركن نماز، عمداً یا سهواً

مساءله 236:

اگر انسان، عمداً تمام بدن را به راست یا چپ و یا فقط با صورت به پشت سر توجه كند، بنابر اظهر، نمازش باطل است. و اگر سهواً و یا از روی فراموشی باشد، مانعی ندارد.

شكیات نماز

مساءله 237:

شكهایی كه نماز را باطل می كند از این قرار است.

1 - شك در شماره ركعتهای نماز دو ركعتی، مثل نماز صبح و نماز مسافر. ولی شك در نماز مستحب دو ركعتی و بعضی از نمازهای احتیاط، نماز را باطل نمی كند

2 - شك در شماره ركعتهای نماز سه ركعتی

3 - اگر در نماز چهار ركعتی شك كند كه یك ركعت خوانده یا بیشتر

4 - اگر در نماز چهار ركعتی پیش از تمام شدن سجده دوّم، شك كند كه دو ركعت خوانده یا بیشتر

5 - شك بین دو و پنج یا دو

و بیشتر از پنج

6 - شك بین سه و شش و بیشتر از شش

7 - شك در ركعتهای نماز كه نداند چند ركعت خوانده است

8 - شك بین چهار و شش یا چهار و بیشتر از شش.

شكهایی كه نباید اعتنا شوند

مساءله 238:

شكهایی كه نباید به آنها اعتنا كرد عبارت است از:

1 - در چیزی كه محل بجا آوردن آن گذشته است، مثل آنكه ((در ركوع شك كند كه حمد را خوانده یا نه))

2 - شك بعد از سلام نماز

3 - شك بعد از گذشتن وقت نماز

4 - شك كثیر الشك، یعنی، كسی كه زیاد شك می كند

5 - شك امام در شماره ركعتهای نماز، در صورتی كه ماءموم شماره آنها را بداند و نیز شك ماءموم در صورتی كه امام شماره ركعتهای نماز را بداند

6 - شك در نماز مستحبی

شكهای صحیح نماز

مساءله 239:

در نُه صورت اگر در شماره ركعتهای نماز چهار ركعتی شك كند، بنابر احتیاط، باید فكر كند و اگر یقین یا گمان به یك طرف از شك پیدا كرد، همان طرف را بگیرد و نماز را تمام كند و گرنه به دستورهایی كه گفته می شود عمل كند.

نُه صورت شك بدین قرار است

1 - شك بین دو و سه، بعد از سر برداشتن از سجده دوم، بنابر اظهر باید بنا بگذارد به اینكه سه ركعت خوانده و یك ركعت دیگر بخواند و نماز را تمام كند و بعد از نماز یك ركعت نماز احتیاط ایستاده یا دو ركعت نشسته بجا آورد.

2 - شك بین دو و چهار، بعد از سر برداشتن از سجده دوم، كه باید بنا بگذارد چهار ركعت خوانده و

نماز را تمام كند و بعد از نماز، دو ركعت نماز احتیاط ایستاده بخواند.

3 - شك بین دو و سه و چهار، بعد از سر برداشتن از سجده دوم، كه باید بنا را بر چهار بگذارد و نماز را تمام كند و بعد از نماز، دو ركعت نماز احتیاط ایستاده و بعد دو ركعت نشسته بجا آورد.

4 - شك بین چهار و پنج، بعد از سر برداشتن از سجده دوم، كه باید بنا را بر چهار بگذارد و نماز را تمام كند و بعد از نماز، دو سجده سهو بجا آورد.

اگر بعد از ركوع ركعتی كه در آن شك كرده و پیش از سر برداشتن از سجده دوم، این شك برای او پیش آید، بنابر احتیاط واجب، باید نماز را دوباره هم بخواند.

5 - شك بین سه و چهار، كه در هر جای نماز باشد، باید بنا را بر چهار بگذارد و نماز را تمام كند و بعد از نماز، یك ركعت نماز احتیاط ایستاده یا دو ركعت نشسته بجا آورد.

6 - شك بین چهار و پنج، در حال ایستاده، قبل از ركوع، كه باید بنشیند و تشهد بخواند و سلام دهد و آنگاه یك ركعت نماز احتیاط ایستاده یا دو ركعت نشسته، بجا آورد و بنابر احتیاط، دو سجده سهو نیز انجام دهد.

7 - شك بین سه و پنج، در حال ایستاده، قبل از ركوع، كه باید بنشیند و تشهد بخواند و سلام دهد و دو ركعت نماز احتیاط ایستاده بجا آورد.

8 - شك بین سه و چهار و پنج، در حال ایستاده، قبل از ركوع، كه باید بنشیند و تشهد بخواند و بعد

از سلام نماز، دو ركعت نماز احتیاط ایستاده و بعد دو ركعت نشسته بجا آورد و سپس دو سجده سهو برای كارهای زیادی كه انجام داده، بجا آورد.

9 - شك بین پنج و شش، در حال ایستاده، كه باید بنشیند و تشهد بخواند و سلام دهد و دو سجده سهو بجا آورد

موارد شكستن نماز

مساءله 240:

شكستن نماز واجب، از روی اختیار، حرام است، ولی برای حفظ مال و جلوگیری از ضرر مالی یا بدنی، مانعی ندارد.

شكستن نماز مستحبی، از روی اختیار، مانعی ندارد.

مساءله 241:

اگر حفظ جان خود یا كسی كه حفظ جان او واجب است یا حفظ مالی كه نگهداری آن واجب می باشد، بدون شكستن نماز ممكن نباشد، باید نماز را بشكند.

نماز احتیاط

مساءله 242:

كسی كه نماز احتیاط بر او واجب است، بعد از سلام، باید فوراً نیت نماز احتیاط كند و تكبیر بگوید و بنابر اظهر، حمد را بخواند و به ركوع برود و دو سجده كند.

پس اگر یك ركعت نماز احتیاط بر او واجب است، بعد از دو سجده، تشهد بخواند و سلام دهد، و اگر دو ركعت نماز احتیاط بر او واجب است، بعد از دو سجده، یك ركعت دیگر مثل ركعت اول بجا آورد و بعد از ركعت دوم، تشهد و سلام دهد.

مساءله 243:

نماز احتیاط، سوره و قنوت ندارد و باید آن را آهسته بخواند.

سجده سهو

مساءله 244:

برای پنج چیز، بعد از سلام نماز، انسان باید دو سجده سهو بجا آورد:

1 - اگر در بین نماز، سهواً حرف بزند

2 - اگر یك سجده را فراموش كند

3 - اگر در نماز چهار ركعتی بعد از سجده دوم شك كند كه چهار ركعت خوانده یا پنج ركعت، ولی اگر قبل از تمام شدن سجده دوم شك كند، عمل به وظیفه ای كه قبلاً گفته شد می نماید و بنابر احتیاط دو سجده سهو بجا می آورد، و همچنین اگر در حال ایستاده شك كرد كه شش ركعت خوانده یا پنج ركعت، بدون ركوع می نشیند و تشهد خوانده، سلام می دهد و دو سجده سهو برای ایستادن بیجا و دو سجده دیگر برای شكی كه كرده، بنابر احتیاط انجام می دهد

4 - جایی كه نباید نماز را سلام دهد، مثلاً در ركعت اوّل، سهواً سلام بدهد

5 - اگر سهواً چیزی از غیر ركن را كم یا زیاد كند، بنابر احتیاط، دو سجده سهو

بجا آورد.

دستور سجده سهو

مساءله 245:

دستور سجده سهو این است كه بعد از سلام نماز، فوراً نیت سجده سهو كند و پیشانی بر مهر بگذارد و بگوید:

((بِسم اللّه و باللّه و صَلَّی اللّه علی محمَّدٍ و آل محمّدٍ)) یا

((بِسم اللّه و باللّهِ اللّهُمَّ صَلِّ علی محمّدٍ و آل محمّدٍ))

ولی بهتر است بگوید:

((بِسم اللّه و باللّه السَّلامُ عَلَیكَ اءیها النَّبِی و رحْمةُ اللّه و بَرَكاتُهُ))

بعد باید بنشیند و دوباره به سجده رود و یكی از ذكرهایی را كه گفته شد بگوید و بنابر اظهر وقتی سر از سجده برداشت تشهّد بخواند و سپس سلام بدهد.

روزه

تعریف روزه

مساءله 246:

روزه آن است كه انسان برای انجام دادن فرمان خداوند عالم، از اذان صبح تا مغرب، از چیزهایی كه روزه را باطل می كند و شرح آنها بعداً گفته می شود، خودداری كند.

نیت روزه

مساءله 247:

انسان می تواند در هر شب از ماه رمضان، برای روزه فردای آن نیت كند. همچنین جایز است كه شب اوّل ماه روزه همه ماه را نیت كند.

مساءله 248:

اگر انسان بخواهد غیر از روزه رمضان، روزه واجب دیگری بگیرد، بنابر اقوی باید آن را معین كند مثلاً نیت كند كه ((روزه قضا)) یا ((روزه نذر)) می گیرم ولی در ماه رمضان، لازم نیست نیت كند كه روزه ماه رمضان را می گیرم.

مساءله 249:

اگر روزی را كه شك دارد آخر شعبان است یا اوّل ماه رمضان، به نیت روزه قضا یا روزه مستحبی و مانند آن، روزه بگیرد و در بین روز بفهمد كه ماه رمضان است باید نیت روزه رمضان كند.

مبطلات روزه

مساءله 250:

نُه چیز روزه را باطل می كند:

1 - خوردن و آشامیدن

2 - استمنا

3 - دروغ بستن به خدا و پیغمبر ص و جانشینان پیغمبر و معصومان

4 - رساندن غبار به حلق

5 - جماع

6 - اماله كردن

7 - باقی ماندن بر جنابت و حیض و نفاس تا اذان صبح

8 - فرو بردن تمام سر در آب

9 - قی كردن

احكام مبطلات روزه

خوردن و آشامیدن

مساءله 251:

اگر روزه دار، چیزی را عمداً بخورد یا بیاشامد، روزه او باطل می شود، چه خوردن و آشامیدن آن چیز، معمول باشد (مثل نان و آب) و چه معمول نباشد (مثل خاك و شیره درخت) و چه كم باشد و چه زیاد.

مساءله 252:

اگر روزه دار، چیزی را سهواً بخورد یا بیاشامد، روزه اش باطل نمی شود.

مساءله 253:

احتیاط واجب آن است كه روزه دار، از استعمال آمپولی كه بجای غذا بكار می رود، خودداری كند (بلكه اجتناب خالی از وجه نیست)، ولی تزریق آمپولی كه عضو را بی حس می كند، یا به جهت دیگر استعمال می شود، اشكال ندارد.

مساءله 254:

اگر روزه دار، چیزی را كه بین دندان مانده است، عمداً فرو ببرد، روزه اش باطل می شود.

مساءله 255:

جویدن غذا برای بچه یا پرنده و چشیدن غذا و مانند اینها كه معمولاً به حلق نمی رسد، اگر چه اتّفاقاً به حلق برسد، روزه را باطل نمی كند.

مساءله 256:

انسان نمی تواند برای ضعف، روزه را بخورد، ولی اگر ضعف او به قدری است كه مشقّت شدیدی دارد، به طوری كه معمولاً نمی شود آن را تحمّل كرد، خوردن روزه اشكال ندارد، ولی اگر تا سال

دیگر خوب شد، باید قضای آن را بگیرد.

استمناء

مساءله 257:

اگر روزه دار استمنا كند. یعنی با خود كاری كند كه منی از او بیرون آید، روزه اش باطل می شود.

دروغ بستن به خدا و پیغمبر

مساءله 258:

اگر روزه دار به گفتن یا به نوشتن یا به اشاره و مانند اینها، به خدا و پیغمبر و جانشینان آن حضرت، عمداً نسبت دروغ بدهد، روزه او باطل است. و خالی از وجه نیست كه به دروغ بستن به پیغمبران و جانشینان آنها و حضرت زهرا3 ملحق به دروغ بستن به خدا باشد و روزه را باطل كند.

رساندن غبار غلیظ به حلق

مساءله 259:

رساندن غبار یا دود غلیظ به حلق، بنابر اظهر، روزه را باطل می كند، چه آن غبار، غبار چیزی باشد كه خوردن آن حلال است مثل (غبار آرد) و یا غبار چیزی باشد كه خوردن آن حرام باشد.

مساءله 260:

اگر غبار و مانند آن، بی اختیار، به حلق برسد، روزه باطل نمی شود.

جماع

مساءله 261:

نزدیكی، روزه را باطل می كند اگر چه فقط به مقدار ختنه گاه داخل شود و منی هم بیرون نیاید.

مساءله 262:

اگر كمتر از مقدار ختنه گاه داخل شود و منی هم بیرون نیاید روزه باطل نمی شود، ولی اگر كسی كه آلتش را بریده اند كمتر از ختنه گاه را داخل كند بطلان و عدم بطلان روزه اش محل اشكال است.

مساءله 263:

اگر فراموش كند كه روزه است و نزدیكی نماید، یا او را به نزدیكی مجبور نمایند، روزه او باطل نمی شود. ولی چنانچه در هنگام نزدیكی یادش بیاید، یا دیگر مجبور نباشد، باید فوراً از حال نزدیكی خارج

شود و اگر خارج نشود، روزه او باطل است.

اماله

مساءله 264:

اماله كردن با چیز مایع اگر چه از روی ناچاری و برای معالجه بنابر اظهر روزه را باطل می كند

باقی ماندن بر جنابت، حیض و نفاس تا اذان صبح

مساءله 265:

اگر جنب عمداً تا اذان صبح غسل نكند، روزه اش باطل می شود و كسی كه وظیفه او تیمم است اگر عمداً تیمم ننماید، روزه اش باطل است.

مساءله 266:

كسی كه جنب است و می خواهد روزه واجبی بگیرد كه وقت آن معین است مثل روزه رمضان، اگر عمداً غسل نكند تا وقت تنگ شود باید با تیمم روزه بگیرد و روزه او بنابر اظهر صحیح است.

مساءله 267:

اگر زن در ماه رمضان پیش از اذان صبح از حیض یا نفاس پاك شود و عمداً غسل نكند، یا اگر وظیفه او تیمم است عمداً تیمم نكند، روزه اش باطل است و وجوب كفاره خالی از وجه نیست.

مساءله 268:

اگر زن نزدیك اذان صبح از حیض و نفاس پاك شود و برای هیچكدام از غسل و تیمم وقت نداشته باشد، یا بعد از اذان بفهمد كه پیش از اذان پاك شده روزه او صحیح است.

مساءله 269:

اگر زن بعد از اذان صبح از خون حیض یا نفاس پاك شود یا در بین روز خون حیض یا نفاس ببیند، اگر چه نزدیك مغرب باشد روزه او باطل است.

مساءله 270:

اگر زنی كه در حال استحاضه است غسلهای خود را به تفصیلی كه در احكام استحاضه گفته شد بجا آورد روزه او صحیح است، و بی وجه نیست كه صحت روزه او مشروط به انجام غسلی باشد كه

باید برای نماز صبح انجام دهد، ولی بنابر اظهر غسل نمازهای مغرب و عشای شب گذشته و شب آینده در صحیح بودن روزه او شرط نیست.

و بنابر احتیاط واجب مستحاضه متوسطه هم مثل كثیره انجام غسلی كه بر او واجب است در صحیح بودن روزه اش شرط است ولی وضوی واجب بر مستحاضه قلیله، شرط صحت روزه نیست.

مساءله 271:

در تمام مواردی كه غسل واجب است اگر نتوانست غسل كند وجوب تیمم خالی از وجه نیست و بنابر احتیاط واجب بعد از تیمم باید تا اذان صبح بیدار بماند.

فرو بردن سر در آب

مساءله 272:

اگر روزه دار تمام سر را، عمداً در آب فرو برد اگر چه بقیه بدن از آب بیرون باشد بنابر اقوی روزه اش باطل می شود.

مساءله 273:

اگر روزه دار با مانع و حائل غلیظی، دور سر را پوشانده باشد و یا سر را به چیزی آغشته كرده باشد كه مانع از رسیدن آب به آن بشود، فرو بردن تمام سر در آب، بنابر اظهر، روزه را باطل نمی كند.

مساءله 274:

فرو بردن سر در آب مضاف، بنابر احوط، روزه را باطل می كند.

مساءله 275:

اگر روزه دار بی اختیار در آب بیفتد و تمام سر او را آب بگیرد، یا فراموش كند كه روزه است و سر را در آب فرو برد، روزه او باطل نمی شود.

مساءله 276:

اگر انسان فراموش كند كه روزه است و سر را در آب فرو برد، یا دیگری، به زور سر او را در آب فرو برد، چنانچه در زیر آب، یادش بیاید كه روزه است، یا آن شخص دست خود را بردارد، باید

فوراً سر را بیرون آورد و چنانچه بیرون نیاورد، روزه اش باطل می شود.

قی كردن

مساءله 277:

هر گاه روزه دار، عمداً قی كند، اگر چه به واسطه مرض و مانند آن ناچار باشد، روزه اش باطل می شود، ولی اگر سهواً و یا بی اختیار قی كند، اشكال ندارد، ولی نباید آن را عمداً فرو ببرد.

كفاره روزه

مساءله 278:

كسی كه روزه ماه مبارك رمضان، بر او واجب است، اگر به عمد یا شبه عمد، روزه خود را باطل كند، باید علاوه بر قضای آن، كفّاره هم بدهد.

مساءله 279:

كسی كه كفّاره روزه رمضان بر او واجب است باید:

یا یك بنده آزاد كند

یا دو ماه روزه بگیرد

یا شصت فقیر را سیر كند و یا به هر كدام، یك مُدّ (تقریبا ده سیر) طعام، یعنی گندم یا جو و مانند اینها، بدهد.

دادن پول طعام كافی نیست، ولی اگر فقیر را در خریدن و قبول آن وكیل كند و فقیر نیز انجام دهد، كافی است.

مساءله 280:

كسی كه می خواهد به عنوان كفّاره قضای عمدی ماه رمضان، دو ماه روزه را بگیرد، باید سی و یك روز آن را پی در پی بگیرد و اگر بقیه آن پی در پی نباشد، اشكال ندارد.

مساءله 281:

اگر روزه دار در ماه رمضان با زن خود كه روزه دار است نزدیكی كند چنانچه زن را مجبور كرده باشد كفّاره روزه خودش و روزه زن را باید بدهد ولی اگر در اثناء، زن راضی شود، بنابر احتیاط واجب مرد دو كفّاره بدهد و زن یك كفاره و اگر زن به نزدیكی راضی بوده بر هر كدام یك كفّاره واجب می شود.

مساءله

282:

اگر زنی شوهر روزه دار خود را مجبور كند كه نزدیكی نماید یا كار دیگری كه روزه را باطل می كند انجام دهد واجب نیست كفاره روزه شوهر را بدهد.

مساءله 283:

كسی كه به سبب مسافرت یا بیماری روزه نمی گیرد، نمی تواند زن روزه دار خود را مجبور به نزدیكی كند.

مساءله 284:

اگر كفاره واجب شود و چند سال آنرا بجا نیاورد چیزی بر آن اضافه نمی شود.

كسانی كه روزه بر آنها واجب نیست

مساءله 285:

اگر كسی مریض باشد به طوری كه بداند یا گمان كند روزه گرفتن برای او ضرر دارد، نباید روزه بگیرد، و اگر روزه بگیرد روزه اش صحیح نیست، و در صورت خوف ضرر در صورتی كه خوف او عقلایی باشد، می تواند روزه اش را افطار كند.

مساءله 286:

كسی كه به علت پیری نمی تواند روزه بگیرد یا برای او مشقت دارد، روزه بر او واجب نیست، و چنانچه تا رمضان بعد بتواند روزه بگیرد، اقوی وجوب قضا است، و در صورتی كه نتواند تا رمضان بعد روزه را قضا كند، واجب است برای هر روزه یك مُد طعام - كه تقریباً ده سیر است - از گندم یا جو و مانند اینها صدقه دهد و همچنین كسی كه توانایی قضای روزه را داشته ولی به سبب ندانستن حكم، قضای آن را تا رمضان بعد تاءخیر انداخته، باید علاوه بر قضای روزه به مقداری كه گفته شد كفاره دهد.

مساءله 287:

بر پسر یا دختری كه تازه بالغ شده اند و قدرت بر روزه گرفتن ندارند، روزه واجب نیست و كفاره هم ندارد، ولی قضاء دارد.

مساءله 288:

زنی كه زاییدن او نزدیك است و

روزه برای حملش یا خودش ضرر دارد، واجب است افطار نماید و برای هر روز یك مُد طعام به فقیر بدهد و در هر صورت روزه هایی را كه نگرفته، بعداً قضا نماید.

مساءله 289:

زنی كه بچه شیر می دهد و شیر او كم است، چه مادر بچه باشد یا دایه او، چه با اجرت شیر بدهد یا بی اجرت، اگر روزه برای خودش یا بچه ای كه شیر می دهد ضرر دارد، واجب است افطار كند و برای هر روز یك مُد طعام به فقیر بدهد، و در هر دو صورت روزه هایی را كه نگرفته بعد از برطرف شدن عذر، باید قضا نماید، و اگر كسی پیدا شود كه بی اجرت بچه را شیر دهد، یا برای شیر دادن بچه، از پدر یا مادر بچه یا از شخص دیگری كه اجرت او را بدهد اجرت بگیرد، واجب است كه بچه را به او بدهد و روزه بگیرد.

روزه حرام - روزه مستحب

مساءله 290:

روزه عید فطر و قربان حرام است

مساءله 291:

بنابر احتیاط روزه مستحبی برای زن، بدون اذنِ شوهر صحیح نیست، چه منافات با حق شوهر داشته باشد و چه نداشته باشد، و اگر شوهر به خاطر منافات با حقش، زن را از روزه ای كه به نحوی بر خود واجب نموده منع كند، در صورتی كه وقت روزه وسعت دارد زن نباید روزه بگیرد، ولی اگر وقت روزه تنگ شود اذن شوهر شرط نیست.

مساءله 292:

بنابر احتیاط مستحب در صحیح بودن روزه مستحبی فرزند، اذن پدر و مادر شرط است، گرچه بنابر اقوی همین كه موجب ناراحتی آنها نشود و یا نهی نكرده باشند روزه

اش صحیح است.

استفتائات

1 - آیا زنان هم محتلم می شوند مثل مردان كه غُسل بر ایشان واجب می شود و خودداری كردن از خواب دوم در روزه در حق ایشان نیز لازم است یا نه:

بسمه تعالی

بلكه ممكن است مثل مردان باشند اگر چه بعید است، و بر فرض انزال در احتلام و وجوب غسل و بقیه موارد مثل مردانند البته با علم یا اطمینان به اینكه منی مرد نیست.

2 - كسانیكه عذر دارند مثل مریض، مسافر و دیگران اگر روزه بگیرند جایز است از آنها یا نه.

بسمه تعالی

مجزی نیست و قضای آن روزه بر او واجب است، مگر مسافری كه جاهل به حكم باشد و عالم نباشد حتّی اجمالاً پس كفایت می كند روزه آن به خلاف ناسی. اگر در اثنای روزه جاهل یا ناسی آگاه شوند به مسئله واجب است روزه را افطار كنند. و در شرطیت عدم خوف در صحّت (به این معنی كه قضاء واجب باشد در صورت صوم، به رجاء عدم ضرر و در واقع مضرّ نباشد،) تاءمّل است. بله می تواند با خوف ضرر عقلانی افطار نماید.

3 - هرگاه عذر حایض و نفساء در جزئی از روز حاصل شود باید افطار كنند یا نه:

بسمه تعالی

بله باید افطار كند هر چند كمی قبل از غروب باشد یا خون قطع شود لحظه ای بعد از طلوع فجر.

4 - اگر زن حامله ای كه وضع حمل او نزدیك باشد، بترسد بر خود و یا بر طفلی كه در شكم اوست از جهت تشنگی یا گرسنگی، تكلیفش چیست.

بسمه تعالی

واجب است افطار نماید. و همچنین زنی كه شیر می دهد طفل را

و كم باشد شیر او و بترسد بر ضرر رسیدن به طفل یا بر نفس شیردهند یا شیردادن كه ضرری بر یكی از شیرخوار یا شیردهنده وارد شود. به سبب روزه گرفتن و احوط قصر حكمِ به جواز افطار یا وجوب آن است. و صدقه بدهد زن از مال خود در عوض هر روزی، به مدّی از طعام و قضا نماید بعد از زوال عذر.

5 - آیا تعلق صدقه در زن شیردهنده، میان مادر، مستاءجره و متبرعه فرق می كند یا نه:

بسمه تعالی

فرقی نیست و همچنین فرق نیست در طفل میان ولد نسبی و رضاعی و حلال زاده و حرام زاده.

6 - زن حامله ای كه وضع حملش نزدیك است و زن شیردهی كه بچه شیر می دهد باید روزه را افطار كنند اگر روزه بگیرند حكمش چیست.

بسمه تعالی

روزه اینها باطل است و قضاء از اینها ساقط نمی شود بطلان و قضاء در صورت صوم به رجاء عدم ضرر با انكشاف عدم آن در واقع، لكن محل تاءمّل، صورت عدم حرمت اِضرار بر نفس یا ولد است بدون علم و ظنّ و همچنین است حال در خوف مرض.

7 - آیا بر حایض و نفساء قضاء روزه ماه مبارك رمضان واجب است یا نه:

بسمه تعالی

بله واجب است، و همچین بر كسی كه خواب رفته باشد تمام روز را و نیت نكرده باشد، یا اینكه روزه را فراموش كرده باشد و نیز كسی كه غسل جنابت را فراموش كرده باشد و بگذرد بر او چند روز یا تمام ماه قضاء بر او واجب است.

8 - اگر مردی زن خود را در روز ماه رمضان اجبار

كرد بر جماع و هر دو روزه باشند حكمش چیست.

بسمه تعالی

واجب است بر مرد دو كفاره بدهد و اما اگر زن اطاعت مرد را نموده باشد واجب است بر هر كدام یك كفّاره و اگر زن در اثناء راضی بشود بنابراحتیاط واجب مرد دو كفّاره و زن یك كفّاره بدهد.

9 - اگر كسی در روز ماه رمضان افطار كند و آن را حلال بداند، مرتد است یا نه:

بسمه تعالی

بله مرتد است.

حجّ

تعریف حجّ:

زیارت كردن خانه خدا و انجام اعمالی مخصوص در زمانی خاص را حجّ گویند.

حجّ از اركان دین است و یك بار در تمام عمر بر انسان واجب می شود.

شرائط وجود حجّ

1: بالغ باشد.

2: عاقل و آزاد باشد.

3: به واسطه رفتن به حجّ مجبور نشود كه كار حرامی را كه اهمیتش در شرع از حجّ بیشتر است انجام دهد یا عمل واجبی را كه از حجّ مهمتر است ترك نماید.

4: مستطیع باشد.

شرائط مستطیع بودن

1: توشه راه و چیزهایی را كه بر حسب حالش در سفر به آن محتاج است دارا باشد و نیز مركب سواری یا مالی كه بتواند آن را تهیه كند، داشته باشد.

2: داشتن توانایی جسمی، جهت انجام اعمال حجّ.

3: در راه مانعی از رفتن نباشد، و اگر راه بسته باشد یا انسان بترسد كه در راه جان یا آبروی او از بین برود یا مال او را ببرند، حجّ بر او واجب نیست، ولی اگر از راه دیگری بتواند برود اگرچه دورتر باشد، در صورتی كه مشقت زیاد نداشته باشد و خیلی غیرمتعارف نباشد، باید از آن راه برود.

4: داشتن وقت كافی برای رسیدن به مكه و انجام اعمال حجّ.

5: داشتن مخارج عائله تا برگشت هر چند واجب النفقه او نباشند ولی مردم تاءمین مخارج آنها را لازم بدانند.

6: داشتن مال یا كسب و كاری كه بعد از بازگشت بتواند با آن زندگی كند و به زحمت نیفتد.

نكته:

چون در این رساله بحث از احكام بانوان است لذا ما در حجّ فقط به شرائط وجوب حج و مستطیع بودن را ذكر كردیم كه عمومیت دارد و به همین اندازه بسنده كردیم و به استفتائات در این مورد را متذكر می شویم:

استفتائات استطاعت

1 - در صورتی كه ملاك بلوغ در دختران تمام شدن نُه سال هجری قمری است آیا با وجود سایر شرایط، حجّ بر آنان واجب می گردد، در حالی كه رفتن آنها به مكه بدون سرپرست ممكن نیست ؟

بسمه تعالی

در صورتی كه در سفر احتیاج به مُحَرّم مثل پدر یا برادر داشته باشند، مخارج آنها جزء شرایط استطاعت حجّ است.

2 - اگر زن

مهریه را از شوهر بگیرد می تواند با آن به مكه مشرف شود آیا حق مطالبه دارد؟

بسمه تعالی

در صورتی كه مطالبه مهر از شوهر ناراحتی و یا مشكلاتی در زندگی ایجاد نكند، وی مستطیع است و مطالبه مهر منعی ندارد بلكه لازم است، ولی اگر موجب ناراحتی برای وی شود و یا مراجعه به حاكم باعث كسرشاءن او گردد، مطالبه لازم نیست.

3 - مردی هنگام عقد ازدواج، یك سفر حجّ به زنش وعده داده، آیا حجّ بر ذمّه این زن استقرار پیدا كرده یا نه ؟

بسمه تعالی

تنها وعده سفر موجب استطاعت نمی شود، ولی بر مرد لازم است كه به وعده خود وفا كند.

4 - زمانی كه ازدواج كردم با مهریه ام می توانستم به حجّ مشرف شوم، ولی چون شوهرم آن را نپرداخت از این فیض محروم گردیدم و الان كه هزینه حجّ سنگین شده و مهریه هم كفایت نمی كند، آیا حجّ بر ذمّه من مستقر شده یا نه ؟

بسمه تعالی

در فرض مزبور حجّ بر ذمّه شما مستقر نشده است.

5 - زن و شوهری هر دو با هم مشغول كسب می شوند با در آمد مساوی و حال برای انجام حجّ یك حجّ استطاعت دارند بر كدام یك حجّ واجب است ؟

بسمه تعالی

چون درآمد هر یك وافی به حج نیست بر هیچ كدام حج واجب نمی گردد.

6 - اگر خانمی قبل از ازدواج نذر كرده باشد كه حجّی بجا آورد و بعد از آن ازدواج نمود، آیا جهت انجام فریضه حج اجازه شوهر لازم است ؟

بسمه تعالی

اجازه شوهر لازم نیست.

7 - زنی كه مهریه زیادی از شوهر طلبكار بوده و فوت كرده، آیا

استیجار حجّ برای او واجب است ؟

بسمه تعالی

در صورتی كه مهریه به اندازه مخارج حجّ كفایت بكند و وصول آن هم در زمان حیات مشكلی نداشته، حجّ بر او مستقر شد البته با شرائطش.

ازدواج

ازدواج

عقد نكاح یا ازدواج عقدی است كه به وسیله آن زن به مرد حلال می شود.

اقسام عقد

1 - عقد دائم

2 - عقد غیر دائم

عقد دائم

و آن عبارت است از ازدواجی كه مدت در آن معین نشود و زنی را كه به این صورت عقد می كنند ((دائمه)) گویند

عقد غیر دائم

و آن عبارت است از ازدواجی كه مدت در آن معین شود و زنی را كه به این صورت عقد كنند ((متعه)) یا ((صیغه)) می نامند. مثل آنكه به مدت یك ساعت یا یك روز یا یك ماه یا بیشتر عقد نمایند.

احكام عقد

مساءله 293:

در زناشویی دائم یا غیر دائم، باید صیغه عقد خوانده شود و تنها راضی بودن زن و مرد كافی نیست و صیغه را یا خود زن و مرد می خوانند یا دیگری را وكیل می كنند كه از طرف آنان بخواند.

مساءله 294:

وكیل لازم نیست مرد باشد، زن هم می تواند برای خواندن صیغه از طرف دیگر وكیل شود.

شرایط عقد

مساءله 295:

بنابر اظهر، ترجمه صیغه عقد به فارسی یا زبان دیگر با وجود قدرت بر عربی كافی است. و احتیاط مستحب عربی بودن صیغه است و برای كسی كه آشنا به معنای عربی صیغه نیست و فقط می داند كه صیغه عقد، به این لفظ جاری می شود احتیاط مستحب این است كه هم صیغه عربی و هم ترجمه اش را بخواند و اكتفا كردن او به عربی خالی از تاءمل نیست.

و اگر نمی توانند صیغه عربی را بخوانند و یا وكیل بگیرند، قطعاً ترجمه كافی است.

مساءله 296:

كسی كه صیغه عقد را می خواند، چه برای خود و چه به عنوان وكیل، بنابر احتیاط واجب، باید بالغ و عاقل باشد و در هنگام خواندن صیغه قصد ایجاد عقد نكاح داشته باشد، و اگر در حال مستی صیغه را بخوانند، عقد صحیح نیست.

مساءله 297:

ولی یا وكیل زن یا مرد كه صیغه عقد را می خوانند، باید زن و شوهر را به قصد و لفظ معین كنند و در صورتی كه زن و شوهر به لفظ یا قصد معین نشود، چه از روی غفلت باشد یا با قصد خلاف، عقد باطل است.

مساءله 298:

حضور دو شاهد عادل، در عقد دائم و غیردائم لازم

نیست، ولی احتیاط مستحب آن است كه حضور داشته باشند.

مساءله 299:

زن و مرد باید به عقد راضی باشند، ولی اگر زنی را برای مردی بدون اجازه آنان عقد كنند و بعداً زن و مرد بگویند به آن عقد راضی هستیم، عقد صحیح است.

مساءله 300:

اگر زن و مرد یا یكی از آن دو را به ازدواج مجبور نمایند و بعد از خواندن عقد راضی شوند و بگویند به آن عقد راضی هستیم، عقد صحیح است.

مساءله 301:

اگر پدر و جد پدری غایب باشند، به طوری كه نشود از آنان اذن گرفت و ازدواج برای دختر لازم باشد، یا در ازدواج نكردن ضرر یا حرج (یعنی مشقت شدیدی) باشد، و همچنین اگر پدر یا جد پدری از ازدواج او با كسی كه هم كفو اوست، با وجود تمام مقدمات و شرائط، ممانعت كنند، و او نیز تمایل به ازدواج دارد و ازدواج هم به مصلحت او باشد، با اجتماع تمام شرائط می تواند ازدواج نماید.

موارد فسخ عقد

مساءله 302:

اگر مرد بعد از عقد بفهمد كه زن یكی از این هفت عیب را دارد می تواند عقد را به هم بزند:

1: دیوانگی.

2: بیماری خوره.

3: بیماری برص.

4: كوری.

5: شل بودن، به طوری كه معلوم باشد.

6: گوشت یا استخوان یا غده ای در فرج او باشد، كه مانع نزدیكی شود.

7: افضاء شده باشد.

افضاء یعنی چه:

یعنی مجرای بول یا مجرای حیض و غائط او یكی شده باشد، ولی اگر مجرای حیض و غائط او یكی شده باشد، به هم زدن عقد مشكل است و باید احتیاط شود.

مساءله 303:

اگر زن بعد از عقد بفهمد كه شوهر او

دیوانه است، یا آلت مردی ندارد، یا عنّین است و نمی تواند نزدیكی نماید، یا بیضه های او را كشیده اند، می تواند عقد را به هم بزند.

مساءله 304:

اگر مرد یا زن، به سبب یكی از عیوب كه در دو مساءله قبل گفته شد عقد را بهم بزند، از هم جدا می شوند و طلاق لازم نیست.

مساءله 305:

اگر به علّت آن كه مرد عنّین است و نمی تواند نزدیكی كند، زن عقد را به هم بزند، شوهر باید نصف مهر را بدهد، ولی اگر به علت یكی از عیوب دیگر كه گفته شد، مرد یا زن عقد را به هم بزند، چنانچه مرد با زن نزدیكی نكرده باشد چیزی بر او نیست و اگر نزدیكی كرده، باید تمام مهر را بدهد.

مساءله 306:

دختری كه به حدّ بلوغ رسیده و رشیده است یعنی مصلحت خود را تشخیص می دهد اگر بخواهد شوهر كند چنانچه باكره باشد بنابر احتیاط تكلیفاً باید از پدر یا جدّ پدری خود اجازه بگیرد ولی در غیر باكره در صورتیكه بكارتش به سبب شوهر كردن از بین رفته باشد اجازه پدر، جدّ پدری لازم نیست.

احكام عقد دائم

مساءله 307:

زنی كه عقد دائم شده نباید بدون اجازه شوهر از خانه بیرون رود و باید خود را برای هر لذتی كه او می خواهد تسلیم نماید و بدون عذر شرعی از نزدیكی كردن او جلو گیری نكند، و اگر در این امور از شوهر اطاعت كند، تهیه غذا، لباس، منزل و لوازم دیگری كه در كتب ذكر شده بر شوهر واجب است و اگر تهیه نكند، چه توانایی داشته باشد یا نداشته باشد،

مدیون زن است.

مساءله 308:

اگر زن در كارهایی كه در مساءله پیش گفته شد اطاعت شوهر نكند، گناهكار است و حق غذا، لباس، منزل، و همخوابی ندارد، ولی مهر او از بین نمی رود.

مساءله 309:

اگر هنگام خواندن عقد دائم برای دادن مهر، مدتی معین نكرده باشد زن می تواند قبل از گرفتن مهر از نزدیكی كردن شوهر جلوگیری كند، چه شوهر توانایی دادن مهر را داشته باشد، چه نداشته باشد. ولی اگر قبل از گرفتن مهر به نزدیكی راضی شود و شوهر با او نزدیكی كند دیگر نمی تواند بدون عذر شرعی از نزدیكی شوهر جلوگیری نماید.

مساءله 310:

در صورت فوت زن یا مرد قبل از دخول بنابر اقوی مهر نصف می شود.

ازدواجهای حرام

مساءله 311:

ازدواج با زنهایی كه به انسان ((مَحْرَم)) هستند مثل مادر و خواهر و مادر زن حرام است.

مساءله 312:

اگر كسی زنی را برای خود عقد نماید اگر چه با او نزدیكی نكند، مادر و مادرِ مادر آن زن و مادر پدر او، و هر چه بالا روند به آن مرد مَحْرَم می شوند.

مساءله 313:

اگر زنی را عقد كند و با او نزدیكی نماید، دختر و نوه دختری و پسری آن زن هر چه پایین آیند چه در وقت عقد باشند یا بعداً به دنیا بیایند، به آن مرد مَحرَم می شود.

مساءله 314:

اگر با زنی كه برای خود عقد كرده نزدیكی هم نكرده باشد تا وقتی كه آن زن در عقد اوست نمی تواند با دختر او ازدواج كند.

مساءله 315:

عمّه و خاله پدر، عمّه و خاله پدرِ پدر، عمّه و خاله مادر، عمّه و خاله مادرِ مادر

هر چه بالا روند به انسان محرَم هستند.

مساءله 316:

پدر و جدّ مرد، هرچه بالا روند، پسر و نوه پسری و دختری او هر چه پایین آیند چه در موقع عقد باشند یا بعداً به دنیا بیایند به زن او مَحْرَم هستند.

مساءله 317:

اگر زنی را برای خود عقد كند دائم باشد یا غیر دائم تا وقتی كه آن زن در عقد اوست نمی تواند با خواهر آن زن ازدواج نماید.

مساءله 318:

اگر انسان قبل از آن كه دختر عمه یا دخترخاله خود را بگیرد. نعوذبالله با مادر آنان زنا كند، بنابراحوط، دیگر نمی تواند با آنان ازدواج كند.

مساءله 319:

اگر با دختر عمه یا دخترخاله خود ازدواج نماید و پیش از آن كه با آنان نزدیكی كند، با مادرشان زنا نماید، عقد آنان اشكال ندارد.

مساءله 320:

اگر با زنی غیر از عمه و خاله خود زنا كند، بنابر اظهر، می تواند با دختر او ازدواج نماید، ولی احتیاط در عدم ازدواج است ولی اگر زنی را عقد نماید و با او نزدیكی كند بعد با مادر او زنا كند، آن زن بر او حرام نمی شود، و همچنین است اگر پیش از آن كه با او نزدیكی كند با مادر او زنا نماید.

مساءله 321:

زن مسلمان نمی تواند با مرد غیر مسلمان ازدواج نماید و مرد مسلمان هم نمی تواند با زنان كافری كه اهل كتاب نیستند ازدواج كند، ولی با زنانی كه یهودی و یا نصرانی باشند، موقّتاً به صورت صیغه می تواند ازدواج نماید.

مساءله 322:

اگر با زنی كه در عدّه طلاق رجعی است زنا كند، آن زن بر او حرام می

شود، و اگر با زنی كه در عدّه طلاق بائن، یا عدّه وفات است زنا كند، بعداً می تواند او را عقد نماید.

مساءله 323:

اگر با زن بی شوهری كه در عدّه نیست، زنا كند، بنابر اظهر مكروه است كه بعداً آن زن را برای خود عقد نماید، بلكه احتیاط مستحب آن است كه با او ازدواج ننماید، مگر این كه زن از كار خود توبه نموده باشد.

مساءله 324:

اگر زنی را كه در عدّه دیگری است برای خود عقد كند، چنانچه مرد و زن، یا یكی از آنان بدانند كه عدّه زن تمام نشده و بدانند عقد كردن زن در عدّه حرام است، آن زن بر او حرام می شود، اگر چه مرد بعد از عقد با آن زن نزدیكی نكرده باشد.

مساءله 325:

اگر انسان بداند زنی شوهر دارد و با او ازدواج كند، باید از او جدا شود و بعداً هم نمی تواند او را برای خود ع