سازوكارهاي موفقيت در تبليغ

مشخصات كتاب

سرشناسه : فقيه امامي، حسن، 1313 -

عنوان و نام پديدآور : سازوكارهاي موفقيت در تبليغ/ سيدحسن فقيه امامي.

مشخصات نشر : قم: عطر عترت، 1394.

مشخصات ظاهري : 49 ص.؛ 5/14 × 5/21 س م.

شابك : 15000 ريال 978-600-243-151-6 :

وضعيت فهرست نويسي : فيپا

موضوع : فقيه امامي، سيدحسن، 1313 - 1389. -- وعظ

موضوع : مجلسي، محمد باقربن محمدتقي، 1037 - 1111ق.-- نقد و تفسير

موضوع : اسلام -- تبليغات

رده بندي كنگره : BP11/62/ف7س2 1394

رده بندي ديويي : 297/045

شماره كتابشناسي ملي : 3925039

ص: 1

اشاره

ص:2

ص:3

ص:4

ص:5

ص:6

مقدمه

ص:7

بسم الله الرحمن الرحيم

تبليغ يعني آشنا نمودن مردم با احكام اسلامي و معارف الهي و بشارت دادن مؤمنان و انذار و هشدار مخالفان است.

قرآن مجيد جايگاه تبليغ را تا آنجا بالا برده كه هدايت يك نفر را با هدايت همه ي مردم برابر دانسته است.

رسول خدا صلي الله عليه و آله در اين زمينه مي فرمايند:

«اينكه خداوند يك نفر را به وسيله تو هدايت فرمايد، برايت از دنيا و آنچه در آن است، بهتر است». (بحارالانوار، ج1، ص 184)

مطالب كه پيش رو پيرامون دو سخنراني از استاد بزرگوار حوزه علميه، فقيه و مجتهد والا مقام، معلم اخلاق، مرحوم آيت لله حاج سيد حسن فقيه امامي (ره) در زمينه تبليغ به نام هاي ساز و كارهاي موفقيت در تبليغ و سرمشق هاي زنده تبليغات و همچنين يك سخنراني به نام رسالت علامه مجلسي (ره) در سايه سار ثقلين كه در زمينه دفاع از علامه مجلسي (ره) مي باشد.ان شاء الله توشه اي براي مبلغين بزرگوار در عرصه تبليغ باشد.

ص:8

در پايان از سرور گرامي حضرت حجت الاسلام والمسلمين حاج سيد مهدي فقيه امامي (زيدعزه) كه در بازخواني مطالب ما را ياري نمودند كمال تشكر و امتنان را دارم.

مهدي آقابابايي

نيمه شعبان المعظم 1436 ق

اصفهان – حوزه علميه ذوالفقار

ساز و كارهاي موفقيت در تبليغ

اشاره

ساز و كارهاي موفقيت در تبليغ(1)


1- اين سخنراني در تاريخ 9/4/1379 در مركز آموزشهاي تخصصي حوزه علميه اصفهان،خطاب به روحانيون،طلاب و مبلغان ارجمند ايراد شده است.

ص:9

اهميت تبليغ

خداوند متعال در قرآن كريم مي فرمايد: «وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّنْ دَعا إِلَى اللَّهِ وَ عَمِلَ صالِحاً...؛(1) چه كسي از جهت گفتار بهتر است از كسي كه به سوي خدا دعوت مي كند و عمل صالح انجام مي دهد...».

ركن اساسي دين تبليغ است و هدف از بعثت انبياي الهي نيز جز اين نيست.

خداوند استعدادهاي فراواني به انسان ها داده است. بعضي از اين استعدادها در موجودات ديگر نيز به صورت محدود وجود دارد؛ اما در انسان به صورت بي نهايت موجود است. زمينه ي رشد در انسان ها فراوان بوده و از راه شكوفايي استعدادها كه خود مبتني بر تعليم و تربيت و محيط مساعد و تلاش و كوشش است، مي توان به مراحل عالي رشد و كمال دست يافت.


1- فصلت/ 33.

ص:10

خداوند متعال پيامبران خودش را يكي پس از ديگري براي همين هدف فرستاده است. حضرت اميرالمؤمنين (ع) در خطبه ي اول نهج البلاغه مي فرمايد:

وَ وَاتَرَ إِلَيْهِمْ أَنْبِيَاءَهُ لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ يُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِيَّ نِعْمَتِهِ وَ يَحْتَجُّوا عَلَيْهِمْ بالتَّبْلِيغِ وَ يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ ؛[خداوند متعال] پيامبرانش را پي در پي به سوي مردم مي فرستاد تا عهد و پيمان خداوند را كه جِبِلّي آنان بود، بطلبند و به نعمت فراموش شده (توحيد فطري) يادآوريشان كند و از راه تبليغ با ايشان گفت و گو نمايند و عقل هاي پنهان شده را بيرون آورده به كار اندازند.».

يكي از اهداف فرستادن پيامبران بر اساس اين تعبير حضرت علي (ع) ، اين است كه دفينه ها و ذخيره هاي مغزهاي انسان ها را استخراج كنند و استعدادهايشان را شكوفا سازند؛وپيامبران الهي چنين كردند.

پيامبر اسلام (ص) در دوران جاهليت اعراب به رسالت مبعوث شد. در دوران جاهليت، مردم از نظر اعتقادي، اخلاقي و علمي بسيار عقب مانده بودند و به بركت وجود پيامبر اكرم(ص) اين مردم همه چيز پيدا كردند. هم از نظر فكري و هم در بعد تزكيه ي اخلاقي و نيز در بُعد اقتصادي تقويت شدند. آن ها مردمان منزوي بودند و به بركت پيامبر

ص:11

اكرم (ص) كار به جايي رسيد كه تا قلب اروپا پيش رفتند و آن جا را فتح كردند.

وظيفه ي عالمان دين

وظيفه ي تبليغ دين كه بر دوش انبياي الهي نهاده شده بود، بعد از آن ها به علماي ديني واگذار شده است.

وظيفه ي پيامبران الهي انذار بود. خداوند متعال در اولين فرازهاي وحي به پيامبرش خطاب كرده، مي فرمايد:

«ياأَيُّهَاالْمُدَّثِّر* قُمْ فَأَنْذِر(1) ؛ اي جامه خواب به خود پيچيده! برخيز و انذار كن» و همين پُست را به ما داده است. آن جا كه مي فرمايد:

«فَلَوْلانَفَرَمِنْ كُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طائِفَهٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذارَجَعُوا إِلَيْهِمْ؛ چرا از هر گروهي از آنان، طايفه اي كوچ نمي كنند تا در دين آگاهي يابند و به هنگام بازگشت به سوي قوم خود، آن ها را بيم دهند؟»(2)

البته انذار متفرع بر تفقه است.


1- مدثر/ 1و 2.
2- توبه /112.

ص:12

انسان بايد خودش از نظر دانش ديني سرشار باشد تا بتواند ديگران را ارشاد و انذار كند.

شاعر چه زيبا سروده است:

ذات نايافته از هستي بخشكي تواند كه شود هستي بخش.

تا خود انسان درايت و فقاهت ديني نداشته باشد، نمي تواند ديگران را به دين هدايت كند.

فقه در اينجا، فقهِ به معناي اعم است نه فقهِ به معناي علم به احكام. فقهي كه صاحب معالم آن را به «الفقه هو العلم بالاحكام عن ادلتها التفصيليه»(1) تعريف مي كرد، در اين جا منظور نيست. فقه به معناي اعم عبارتست از: آگاهي نسبت به تمام معارف ديني، اخلاقي و فروع فقهي. انسان با تسلط كامل بر اين ها مي تواند مردم را از جهالت بيرون آورد.

اسوه هاي تبليغ


1- معالم الدين، ص 26.

ص:13

انبياي الهي كه مأموريت تبليغي داشته اند، براي ما الگو و اسوه هستند. بايد ديد آن ها در مسير تبليغ دين از چه سرمايه هايي استفاده كرده اند تا توانسته اند تحول به وجود آورند. با مطالعه ي قرآن كريم و شرح دعوت انبياي الهي مي توان رموز موفقيت آن ها را كشف كرد.

حضرت يوسف (ع) در مسير تبليغ

قرار بود كه حضرت يوسف (ع) محيط مصر را عوض كرده و ريشه ي شرك را در اين سرزمين از بُن بركند. اين تحول سياسي در جامعه ي آن روز مصر كار ساده اي نبود. ايجاد تحول بنيادين در آن جامعه نياز به زيركي، فطانت، حسن تدبير و تلاش وافر داشت و حضرت يوسف (ع) با ويژگي هاي شخصيتي، حسن تدبير، تلاش و فداكاري خويش توانست اين جامعه ي شرك آلود را اصلاح كند.

رمزهاي پيروزي يوسف (ع)

اشاره

ص:14

با مطالعه ي آيات قرآن كريم مي توان رمزهاي موفقيت حضرت يوسف (ع) را در مسير تبليغ دين كشف كرد. او چه كرد تا وقتي كه به مردم مصر فرمود: بگوييد: «لا اله الا الله»، تمام مردم به او گرايش پيدا كردند و به توحيد روي آورند؟ اينك رمزهاي موفقيت او را بررسي مي كنيم. باشد كه ما را در مسير تبليغ دين ياري رساند.

1-تقوا زمينه ساز تبليغ

حضرت يوسف (ع) چهل سال تلاش كرد تا توانست مردم را هدايت كند. آنچه در اين چهل سال سرمايه ي كار او بود در درجه ي اول تقوا بود آن هم درجه ي بسيار بالا.

اين كه زمينه براي انحراف به تمام معنا براي يك جوان در عنفوان جواني پيدا شود و او بتواند با نفس خويش مبارزه كند، كار آساني نيست.

البته خداي متعال نيز او را ياري داد. حضرت يوسف (ع) در آن شرايط حساس تنها بر خداوند متعال تكيه كرد و در آن لغزشگاه هاي خطرناك نيز خداوند به فريادش رسيد.

قرآن كريم شرح ياري خداوند را چنين بيان مي كند:

ص:15

«وَلَقَدْهَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى بُرْهانَ رَبِّهِ ؛(1) آن زن قصد او كرد؛ و او نيز- اگر برهان پروردگار را نمي ديد- قصد وي مي نمود.»

«وَإِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَ أَكُنْ مِنَ الْجاهِلينَ (2)؛ و اگر مكر و نيرنگ آن ها را از من بازنگرداني، به سوي آنان متمايل خواهم شد و از جاهلان خواهم بود.»

«وَما أُبَرّ ِئُنَفْسي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّما رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحيمٌ (3)؛ من هرگز خودم را تبرئه نمي كنم، كه نفس، بسيار به بدي ها امر مي كند؛ مگر آنچه را پروردگارم رحم كند؛ پروردگارم آمرزنده و مهربان است.»

تا كسي دست به دامن خدا نشود، در اين بحران ها و طوفان ها نمي تواند خودش را حفظ كند. حفظ تقوا در اين موارد بسيار مشكل است و همين قداست و پاكي و عصمت بهترين زمينه سازي براي تبليغ بود كه حضرت يوسف (ع) در اين قسمت در حد اعلاي موفقيت بود.


1- يوسف/ 24.
2- يوسف /33.
3- يوسف/53.

ص:16

زليخا او را متهم كرد، ولي در دراز مدت با ياري خداوند اتهام برطرف شد و زليخا اعتراف كرد كه من مقصر بودم، و او پاك بود.(1)

اگر ما در مسير تبليغ بهترين شيوه هاي تبليغ را با بهترين بيان و سخنراني داشته باشيم ولي تقوا نداشته باشيم، ذره اي نمي توانيم در شنونده اثر داشته باشيم.


1- يوسف/51.

ص:17

امام صادق (ع) مي فرمايد:

«إِنَّ الْعَالِمَ إِذَا لَمْ يَعْمَلْ بِعِلْمِهِ زَلَّتْ مَوْعِظَتُهُ عَنِ الْقُلُوبِ كَمَايَزِل ُّالْمَطَرُ عَنِالصَّفَا(1)؛ دانشمند وقتي به علم خويش عمل نكند موعظه ي او از دل ها همچون باران روي سنگ صاف مي لغزد [و در قلب ها نفوذ نمي كند]».

باران كه از آسمان مي آيد، استعدادهاي زمين را شكوفا و بارور كرده، آن را شاداب مي كند، اما هرگاه روي سنگ خارا بريزد، آن را ظاهراً و براي مدت كوتاهي خيس مي كند ولي در آن نفوذ نمي كند و هيچ اثري ندارد.

اگر در باطن مبلّغ تقوا نباشد، موعظه هاي او چون باراني است كه بر روي سنگ خارا مي ريزد و تأثيري در دل مخاطبان او ايجاد نخواهد كرد.

ما افراد زيادي را ديده ايم كه بيان آن چناني نداشته اند ولي تقوايشان موجب شده است كه آن ها كلمه اي بگويند و آن كلمه كار صد منبر را انجام دهد.

ميرزا علي آقا شيرازي نمونه ي تقوا

اشاره


1- الحياه، ج1، ص113.

ص:18

مرحوم شهيد مطهري (ره) وقتي با آقاي ميرزا علي آقا شيرازي (ره) برخورد مي كند، تحول عجيبي در روح او بهوجود مي آيد. بايد ديد اين تحول عظيم از كدام ناحيه حاصل شده است. مرحوم حاج ميرزا علي آقا شيرازي (ره) آدم نطّاق و سخنوري چون سيد جمال الدين اسدآبادي (ره) نبود؛ ولي آن حقيقت و تقوا و واقعيت او بود كه روي كلماتش اثر گذاشته و كلمات او در جان ها نفوذ مي كرد.

2- خدمت به مردم

حضرت يوسف (ع) ابتدا در زندان انفرادي بود. زليخا دستور داده بود مدتي حضرت يوسف (ع) را تحت فشار و شكنجه قرار دهند، شايد از اين راه متنبه شده و به او گرايش پيدا كند؛ ولي اين فشارها در او اثر نكرد. چون زليخا در باطن علاقه ي شديدي به يوسف (ع) داشت تحملش تمام شد و دستور داد حضرت را به زندان عمومي ببرند. حضرت يوسف (ع) در زندان عمومي با 1400 نفر هم زنداني بود. آن حضرت در زندان حلّال مشكلات زندانيان بود، در بيماري پرستارشان بود، عيادتشان مي كرد و در هنگام احتياج، نيازهاي آنان را مرتفع مي كرد و هميشه انيس زندانيان بود و با غمخواري گرد و غبار غم

ص:19

و اندوه زندان را از آنان مي زدود. او براي كساني كه به هيچ جايي دلبستگي نداشتند پناهگاه خوبي بود. خدمات حضرت يوسف (ع) موجب جذب زندانيان به سوي او بود. جملات دو زنداني كه از حضرت يوسف (ع) تعبير خواب خود مي خواستند، گوياي خدمات او در زندان است. آن دو زنداني گفتند:

«نَبِّئْنا بِتَأْويلِهِ إِنَّا نَراك َمنَ الْمُحْسِنينَ (1)؛ ما را از تعبير اين خواب آگاه كن كه تو را از نيكوكاران مي بينيم.»

فعل «نراك» مضارع است؛ يعني، ما پيوسته تو را در حال احسان و خدمت مي بينيم. اين عبارت كاشف از اين است كه حضرت يوسف (ع) خدمات مستمري در زندان داشته است.

راز موفقيت يك روحاني اين است كه به مردم خدمت كند.

مبلّغان معصوم (ع) در خدمت مردم

پيامبر (ص) ائمه ي طاهرين (ع) قطع نظر از شيوه هاي تبليغي شان، خدمات عجيبي به مردم مي كردند كه اين ها خود زمينه ساز پذيرش دعوت و هدايت مردم و گرايش معنوي به سوي آن ها بود.


1- يوسف/ 36.

ص:20

وقتي امام سجاد (ع) را غسل مي دادند، ديدند علاوه بر اين كه هفت موضع سجده ي او پينه دارد، پشت حضرت نيز پينه بسته است. معناي اين عمل اين است كه همان طور كه بايد در مسير عبادت تلاش وافر داشت، در مسير خدمت به جامعه نيز اين چنين بايد تلاش كرد. در اين صورت است كه تبليغات اثر مي گذارد.

حضرت اميرالمؤمنين (ع) به خانه ي يك پيرزن مي رود و بچه داري مي كند تا بيرون نان بپزد. اين خدمت حضرت علي (ع) به آن پيرزن از صد منبر اثرش بيشتر است. اين يك امر طبيعي است كه «الانسان عبيد الاحسان.».

خاطره ي تبليغي

اشاره

در اولين سفر تبليغ – كه خدا توفيق تبليغ داده بود- چون از منبر رفتن در شهر خجالت مي كشيدم به يكي از روستاهاي اطراف اصفهان رفتم تا راحت تر بتوانم صحبت كنم. مرد سابقه داري آن جا بود كه فوت شده بود. آن ها كسي را نداشتند. وقتي به آن جا رفتم، در محل دودستگي بود. يك عده مي خواستند مرا به اين مسجد ببرند و عده اي ديگر خواهان رفتن به مسجد ديگر بودند.

ص:21

انتخاب هر يك از اين دو اسباب دردسر و زحمت مي شد. چون محيط كوچك بود و به خاطر رقابت هايي كه وجود داشت، غائله اي بهوجود مي آمد. گفتم روزها به اين مسجد و شب ها به آن مسجد مي آيم. اين سبب شد مردم يك محله روزها به مسجد محله ديگر بيايند و شب ها بالعكس ميزبان افراد محله ديگر باشند.

چند روزي كه از ماه مبارك رمضان گذشته بود و در بين اهالي هماهنگي و انسجام ايجاد شد، تصميم گرفتم به حمام محل بروم. حمام را قُرُق كردند تا به حمام برويم. وقتي داخل حمام رفتم از بوي عفونت خزينه امكان رفتن به داخل آن نبود و آب آن يقيناً مضاف بود از وسط حمام لباس هايم را پوشيدم و برگشتم.

شب منبر رفتم و به اهالي گفتم: شما چطوري حمام مي رويد؟ وضع حمامتان بسيار ناهنجار است. پيشنهاد مي كنم يك حمام مناسب بسازيم. پيرمردي زمين حمام را داد و كار را شروع كرديم.

روز آخر ماه رمضان ديوارهاي حمام تا زير سقف رسيده بود. روز عيد فطر مقداري پول به عنوان دستمزد براي بنده جمع كرده بودند و به من دادند. من همان جا معمار و مسئول كار ساختمان حمام را خواستم و پول را به او دادم و گفتم: به اندازه ي اين پول، چند روزي به خاطر ثواب براي من كار كن. وقتي مردم ديدند كه هر چه به من داده

ص:22

بودند براي كار حمام دادم، آن ها نيز به اين كار خير بيشتر تشويق شدند.

وقتي مي خواستم از آن روستا بيرون بيايم، يكي از حاجي هاي روستا پانصد تومان كه آن وقت ارزش زيادي داشت، داخل پاكت گذاشت و به من داد تا براي خودم باشد و آن را خرج حمام نكنم. اما همين كه به اصفهان آمدم، قبل از رفتن به خانه به كوره ي آجرپزي رفتم و با آن پول آجر خريداري كرده و به روستاي محل تبليغ فرستادم. بعد از 35 سال هنوز اثر آن كار تبليغي در آن روستا هست؛ يعني، يك كار مثبت بيش از 30 روز سخنراني در ماه رمضان اثر داشته است.

3- تثبيت علميت

يكي از رازهاي موفقيت حضرت يوسف (ع) بعد از مسئله ي تقوا و خدمات اجتماعي اين بود كه، علميت خودش را تثبيت كرد.

اين كه مردم احساس كنند كه گوينده از روي علم صحبت مي كند، امر بسيار مهمي است.

قرآن كريم ماجراي گفت و گوي دو زنداني و حضرت يوسف (ع) را چنين بيان مي كند:

ص:23

«نَبِّئْنا بِتَأْويلِهِ إِنَّا نَراكَ مِنَ الْمُحْسِنينَ* قالَ لا يَأْتيكُما طَعامٌ تُرْزَقانِهِ إِلاَّ نَبَّأْتُكُما بِتَأْويلِهِ قَبْلَ أَنْ يَأْتِيَكُما ذلِكُما مِمَّا عَلَّمَني رَبِّي... (1)؛ ما را از تعبير اين خواب آگاه كن كه تو را از نيكوكاران مي بينيم. [يوسف (ع) ] گفت: پيش از آن كه جيره ي غذايي شما فرا رسد از تعبير خوابتان آگاه خواهم ساخت، اين از دانشي است كه پروردگارم به من آموخته است...».

فرمود: خدا اين علم را به من داده است. اين جا علميت خودش را ثابت كرد و نتيجه را آن جا گرفت كه عزيز مصر خواب عجيبي ديد و كاهنان، علماء، رياضيين و ... نتوانستند آن را تعبير كنند و گفتند:

«أَضْغاثُ أَحْلامٍ وَمانَحْنُ بِتَأْويل ِالْأَحْلامِ بِعالِمينَ (2)؛ خواب هاي پريشان و پراكنده اي است و ما را از تعبير اين گونه خواب ها آگاه نيستيم».

آن ها بر اثر جهالتشان مي گفتند: خواب پريشان است. ولي يكي از دو رفيق زنداني حضرت يوسف (ع) در دربار، ساقي بود. او گفت: در


1- يوسف/ 36 و 37.
2- يوسف/44.

ص:24

زنداني كسي بود كه علم داشت. او به سراغ حضرت يوسف (ع) آمد و گفت:

«يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ أَفْتِنا في سَبْعِ بَقَراتٍ سِمانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجافٌ وَ سَبْعِ سُنْبُلاتٍ خُضْرٍ وَ أُخَرَيابِساتٍ... (1)؛ يوسف، اي مرد بسيار راستگو! درباره ي اين خواب اظهار نظر كن كه هفت گاو چاق را هفت گاو لاغر مي خورند و هفت خوشه ي تر و هفت خوشه ي خشكيده [در بر مي گيرند]...»

حضرت يوسف (ع) چنين تعبير كرد كه: هفت سال قحطي مي شود و هفت سال سبز سالي. در هفت سال قحطي تمام ذخيره هاي هفت سال سبز سالي را مردم مي خورند.

عزيز مصر براي جبران گذشته و سختي هايي كه بر يوسف (ع) وارد كرده بودند، از يوسف (ع) خواست كاري را در دربار بپذيرد. فرمود:

«اجْعَلْني عَلى خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّي حَفيظٌ عَليمٌ (2)؛ مرا سرپرست خزاين سرزمين (مصر) قرارده، كه نگه دارنده و آگاهم».


1- يوسف/ 46.
2- يوسف/ 55.

ص:25

او با عبارت «حَفيظٌعَليمٌ» دو چيز را اثبات كرد: يكي امانت خود و ديگر علم خويش را.

يكي از رموز موفقيت شما مبلغان عزيز نيز همين است كه مردم احساس كنند از سرچشمه ي پرفيضي بهره مي گيرند. اگر توانستيد مايه هاي قوي علمي كسب كنيد موفق خواهيد بود.

حضرت يوسف (ع) مبلِّغ خدمتگزار

ص:26

وقتي حضرت يوسف (ع) وزير كشاورزي شد، گفت: امسال رود نيل طغيان مي كند و شما كشاورزان نمي توانيد تمام زمين هايتان را زير كشت ببريد، پس اگر دلتان خواست زمين هايتان را به دولت واگذار كنيد تا دولت آن زمين ها را زير كشت ببرد و پنجاه درصد درآمد آن مال كشاورز و سي درصد از آن صاحبان زمين و بيست درصد هم مال دولت باشد.

مردم زمين ها را به يوسف (ع) دادند، بعد از برداشت محصول، حضرت دستور داد بيست درصد سهميه دولت را با خوشه ها انبار كنند تا بماند تا هفت سال كشاورزي را به عهده گرفت و گندم ها را در سيلوها ذخيره كرد. سال هشتم قحطي شد. در سال اول قحطي مردم مقداري ذخيره كرده بودند و بعضي هم گندم احتكار كرده بودند. حضرت دستور داد انبار گندم را به روي مردم باز كردند و با اين تدبير نرخ پايين آمد و احتكار كنندگان راه به جايي نبردند. همان سال اول گندم هاي مردم تمام شد. سال دوم مردم پول آوردند و گندم خريدند. سال سوم چون پول نداشتند، خانه هاي خود را به حضرت يوسف (ع) واگذار كردند و گندم گرفتند. در طول هفت سال قحطي تمام مايملك مردم از خانه، فرش، ظرف، سرمايه، باغ و ملك، تمام اين ها به

ص:27

حضرت يوسف (ع) واگذار شد. به اين صورت كه قباله ها را مي آوردند و به يوسف (ع) مي دادند و گندم مي گرفتند.

پس از هفت سال قحطي، دوباره رود نيل طغيان كرد. مردم براي كشت هيچ نداشتند. از زمان وزارت حضرت يوسف (ع) چهارده سال مي گذشت. مردم را جمع كرد و گفت: «امسال سالي است كه بايد زراعت كنيد.

گفتند: چيزي نداريم، نه زمين، نه خانه و نه باغ. همه اش مال دولت است.».

حضرت پرسيد: آيا من در طول اين چهارده سال به شما احسان كردم؟

گفتند: اگر تو نبودي! از قحطي مرده بوديم.

گفت: تمام آنچه را كه به دولت واگذار كرديد، به شما بخشيدم. هر كس بيايد قباله هايش را بگيرد و برود. پس از چهارده سال خدمت خالصانه گفت: «قولوا لا اله الا الله».

مردمي كه از او خدمت خالصانه، پاكي، امانت و علم ديده بودند، تسليم شدند. راه موفقيت در تبليغ اين است.

وظيفه ي امروز ما

ص:28

امروز كفر با تمام تجهيزات بسيج شده است. در روزنامه ها نوشته بودند كه 100 كشور دنيا با هم هماهنگ شده اند تا براي استقبال از دموكراسي مجلسي تشكيل دهند، اين كار معنا دارد. معنايش اين است كه دنيا دست به دست هم مي دهد تا ريشه ي دين كنده شود.

در چنين شرايطي يك دل خوشي وجود دارد و آن اين كه آن ها به مو مي رسانند، ولي خدا نمي گذارد كه پاره شود.

خداوند حفظ مي كند. ولي بايد متذكر اين نكته نيز بود كه اين مطلب از ما اسقاط تكليف نمي كند.

خداوند در قرآن كريم مي فرمايد: اگر فكر مي كنيد كه يك روزي از قدرت خودمان استفاده مي كنيم و ريشه ي دشمنان را مي كنيم، اين را از گوشتتان بيرون كنيد. دشمنان انبياء بايد آزاد باشند تا خدا آن ها را آزمايش كند. انبياي الهي همه دشمن داشتند.

قرآن كريم مي فرمايد:

«وَكَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحي بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً (1)؛ اين چنين در برابر هر پيامبري،


1- انعام/ 112.

ص:29

دشمني از شياطين انس و جن قرار داديم؛ آن ها به طور سرّي (و در گوشي) سخنان فريبنده و بي اساس (براي اغفال مردم) به يكديگر مي گفتند.»

نمونه ي كمك دادن شيطان هاي جني و انسي به يكديگر در جريان هجرت پيامبر اكرم (ص) اتفاق افتاد. در جريان هجرت، كفار مكه با هم نشستند تا طرح قتل پيامبر اكرم (ص) را بريزند. شيطان در شكل پيرمرد نجاري ظاهر شد و گفت: اگر مي خواهيد او را بكشيد، راهش اين است.

به عبارت «زخرف القول» در آيه ي فوق توجه كنيد. زخرف يعني طلا و زخرف القول يعني قول طلايي.

وقتي مي خواهند بگويند جمله اي خيلي زيبا و فريبنده است، مي گويند «زخرف القول» است.

دشمنان وقتي مي خواهند مردم را فريب دهند، از «زخرف القول» استفاده مي كنند و بهترين قلم ها و بيان ها را استخدام كرده به جان جامعه مي اندازند و مردم را فريب مي دهند.

الان قلم ها و بيان هاي قوي و فريبنده اي استخدام شده است و در روزنامه ها و از طريق تريبون ها با بيانات شيوا مردم را مي فريبند.

ص:30

دانشگاه جايي است كه با سوادهاي جامعه غربال شده و نخبگان آن ها به آن وارد شده اند. جوانان خوش فكر در دانشگاه هستند و امروز دشمن در دانشگاه لانه كرده است، يعني؛ روي قشر جوان غربال شده ي جامعه سرمايه گذاري كرده است. آن ها با زخرف القول جلو آمده اند و وظيفه ما بسيار سنگين است. گر چه قدرت و گروهمان كم باشد، در صورتي كه تلاش كنيم، خداوند كمكمان خواهد كرد:

«كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَليلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ»(1) ما نبايد مأيوس شويم، بلكه بايد دست به دامان ولي عصر شويم و زير بناهاي تبليغي را فراهم كرده، دردهاي جامعه را بفهميم، بيماري هاي عقيدتي و اخلاقي را ارزيابي كنيم، علاج ها را كاملاً در نظر بگيريم و با صبر و استقامت در مقابل اين طوفان خطرناك مقاومت كنيم: «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُمْ»(2)


1- بقره/249.
2- محمد /7. اگر آئين خدا را ياري كنيد، شما را ياري مي كند و گامهايتان را استوار مي دارد.

ص:31

انبياي الهي رنج كشيدند. پيامبر اكرم (ص) فرمود: «ما اوذيَ نبيٌ مثل ما اوذيتُ»(1) آن ها راحتي را براي خودشان حرام كردند.

ما نيز بايد خواب را بر خودمان حرام كنيم و بي وقفه كار كنيم.

انشاء الله خداوند به همه ي ما توفيق دهد تا از حريم دين دفاع و دل امام زمان را خوشحال كنيم.

سرمشق هاي زنده ي تبليغات

مقدمه

سرمشق هاي زنده ي تبليغات(2)


1- كشف الغمه، ج2، ص 537. گفت پيغمبر بهر كهل وصبى مثل ما اوذي_ت ما أوذى نب_ى آن اذيت ها كه شد وارد به من كس نداند جز خداى ذوالمنن
2- اين سخنراني در تاريخ 30/4/1379 در مركز آموزش هاي تخصّصي تبليغ حوزه يعلميه ي اصفهان ايراد شده است.

ص:32

ص:33

قرآن كريم مي فرمايد:

«فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ(1)؛ چرا از هر گروهي از آنان، طايفه اي كوچ نمي كند تا در دين آگاهي يابند و به هنگام بازگشت به سوي قوم خود، آن ها را بيم دهند. شايد آن ها بترسند.»

شغل طلاب علوم ديني، شغل انبياء است. هدف از تفقه در حوزه هاي علوم ديني بايد تبليغ و انذار قوم باشد تا مردم تحت تأثير همين تبليغات ساخته شوند.

از آن جا كه حركت تبليغي ما، ادامه ي حركت تبليغي انبياي الهي است بايد روش انبياء را در تبليغ دين، الگوي خويش قرار دهيم.


1- توبه/ 122.

ص:34

خداوند متعال برنامه هاي تبليغي انبياء را در قرآن كريم منعكس كرده است و ما مي توانيمشيوه هاي تبليغ را از قرآن فرا گيريم. به عنوان نمونه اوّلين آيات وحي در غار حرا بر پيامبر اكرم (ص) نازل شد، كه:

«اقْرَأْ بِاسْم ِرَبِّكَ الَّذي خَلَقَ* خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ* اقْرَأ ْوَرَبُّك َالْأَكْرَمُ* الَّذي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ* عَلَّمَ الْإِنْسانَ مالَمْ يَعْلَمْ»(1)

خداوند متعال با اولين آيات وحي به پيامبرش مي آموزد كه مسأله ي دين بر مبناي علم است و پيامبري كه مي خواهد دين را تبليغ كند، ابتدا بايد قرائت و خواندن را تمرين كند.

پيامبر اكرم (ص) پس از دريافت اوّلين فرازهاي وحي خسته و كوبيده به سوي خانه روانه مي شود. غار حرا در دامنه ي كوه صعب العبوري است و پايين آمدن از آن پيامبر را خسته كرد، وقتي به خانه مي رسند، مي خوابند تا قدري بياسايند. جبرئيل امين نازل مي شود و اوّلين آيه هايسوره ي مدثر را براي او قرائت مي كند. اين آيات، برنامه ي بيست و سه سال تبليغ پيامبر اكرماست. فرامين شش گانه ي مطرح شده در اين سوره، هميشه سرمشق هايزنده اي براي تبليغات


1- علق/ 5 _ 1.

ص:35

ديني است. اينك فرامين شش گانه ي خداوند در رابطه با تبليغ را به عنوان سرمشق هايزنده ي تبليغات مطرح مي كنيم.

سرمشق هاي زنده ي تبليغات

اشاره

ص:36

خداوند متعال در سوره ي مدثر مي فرمايد:

«ياأَيُّهَاالْمُدَّثِّرُ* قُمْ فَأَنْذِرْ*وَرَبَّكَ فَكَبِّرْ * وَثِيابَك َفَطَهِّرْ* وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ* وَلاتَمْنُنْ تَسْتَكْثِرُ* وَلِرَبِّكَ فَاصْبِرْ؛ اي جامه بر خود پيچيده! برخيز و انذار كن و پروردگارت را بزرگ بشمار و لباست را پاك كن و از پليدي دوري كن و منت مگذار و فزوني مطلب و به خاطر پروردگارت شكيبايي كن.»

1) بسيج قوا

ص:37

خداوند متعال در اوّلين دستور خود مي فرمايد: «قُم فانذر». گرچه كلمه ي قيام در لغت به معناي ايستادن است؛ ولي منظور از كلمه ي«قُم» در اين جا اين نيست كه الان پا شود و بايستد. انسان وقتي بخواهد كاري انجام دهد، بايد تمام نيروهاي خود را بسيج كند؛ مثلاً، در جنگ بايد آنچه را در توان دارد، براي مبارزه با دشمن صرف كند. در رختخواب و به صورت نشسته نمي توان با دشمن جنگيد. چون انسان در حالت خواب بر همه ي قواي خود تسلّط ندارد. اگر نشست، مقداري از نيروها در اختيارش مي آيد. اگر ايستاد، بر تمام قوا مسلّط شده و مي تواند با دشمن بجنگد.

كلمه ي«قُم» اشاره به همين معنا دارد؛ يعني، يا رسول اللّه اينك كه مي خواهي براي تبليغ آماده شوي، بايد تمام نيروهايت را بسيج كني تا بتواني وظيفه ي تبليغ را به انجام رساني.

2) انذار

ص:38

وظيفه ي دوم انذار است. فرمود: «قُم فانذر؛ بايست پس انذار كن.» انذار كنايه از تبليغ است، زيرا تبليغ مراحلي دارد و اوّلين مرحله اش انذار است. اگر بخواهيم روي يك تابلو كه قبلاً چيزهايي ترسيم شده است، چيزي را ترسيم كنيم، بايد اوّل نوشته ها و نقش هاي پيشين را پاك كنيم. با وجود آن هانمي توان به هدف رسيد. انبياي الهي نيز اوّل بايد انذار كنند تا به وسيله ي آن، مرحله ي تخليه صورت گيرد و نوبت به مراحل تحليه و تجليه برسد.

قرآن كريم درباره ي پيامبر اكرممي فرمايد:

«يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَالْحِكْمَه»(1)

بدون انذار تزكيه تحقق پيدا نمي كند و تا تزكيه نباشد تخليه نمي شود.

در ابتدابهترين راه تبليغ استفاده از شيوه ي انذار است، به صورتي كه لرزه بر اندام مستمع اندازد، در اين صورت مستمع بيشتر خواهد شد.


1- جمعه/ 2.

ص:39

براي تزريق آمپول به بدن، اوّل بايد پوست بدن به وسيله ي سوزن شكافته شود. تا پوست شكافته نشود، امكان انتقال موادّ به داخل رگ وجود ندارد. براي ورود موعظه به قلب شنونده نيز اوّل بايد قلب او شكافته شود. تا گوينده، قلب شنونده را قبضه نكند، موعظه اثر نمي گذارد.

يكي ازشيوه هاي قبضه كردن قلب مخاطب، انذار است.

مثلاً، اگر در شب هاي قدر بخواهد مردم را وادار به توبه كند، اوّل بايد قدري آن ها را انذار كند و مسائلي از قبيل: مرگ، سكرات مرگ، شب اوّل قبر، فشار قبر، جهنّم، ملائكه ي غلاظ و شداد و ... را مطرح كرده و قلوب آن ها را آماده ي پذيرش بحث توبه كند، آن وقت موعظه اش اثر مي گذارد.

3) روشني هدف

امروزه دنيا، دنياي تبليغات است و براي كارهاي تبليغاتي هزينه هاي فراوان مي شود. به عنوان نمونه شهرداري براي تبليغ از يك شغل يا يك كالا آن هم فقط روي يك تابلو در يك جاي غير حساس شهر، چهارصد هزار تومان دريافت مي كند و اگر بخواهد در جاي حساس شهر آن را نصب كند، ميليون ها تومان پول مي گيرد _ بسياري از

ص:40

افراد اين پول را مي پردازند _ اين هانشانه ي اهمّيّت تبليغات در دنياي معاصر است.

مبلّغ بايد هدف خود را در تبليغ روشن كند و بدون هدف و يا با هدفي غلط سرمايه ي عظيم تبليغ را بر باد ندهد.

آيه ي شريفه «و ربك فكبّر» هدف تبليغ را تبيين مي كند. اين آيه مي خواهد به پيامبر اكرم (ص) بگويد كه:الآن مردم در اثر جهل، خدا را آن قدر پايين آورده اند كه او را در حد يك بت قرار داده و پرستش مي كنند. تو بايد آن قدر كار كني تا خدا را در نظر مردم بزرگ جلوه دهي. [آنچنان كه هست].

مردم تا به اين دنيا چسبيده اند، رشد نمي كنند. بايد كاري كنيم كه اين دنيا و آنچه كه در آن است در نظر مردم بي ارزش باشد، تا رشد پيدا كنند. بايد كاري كرد كه مردم خدا را بزرگ بشناسند و تسليم او شوند. اين كه در هر جايي از نماز «الله اكبر»مي گوييم معنايش چيست؟ براي قرائت، رفتن به ركوع، رفتن به سجده و ... «الله اكبر»مي گوييم. معنايش اين است كه اعمالي كه انجام مي دهيم، بر مبناي «تسليم الي الله» است و تا خدا را بزرگ تر از همه چيز ندانيم، آن حالت تسليم محض براي ما پيدا نمي شود.

ص:41

هدف از تبليغ توجّه مردم به سوي خداست و براي رسيدن به اين هدف بايد خدا را بزرگ معرفي كرد تا مردم از غير خدا جدا شوند و به سوي خدا و معنويت هدايت شوند.

4) تواضع، شرط اساسي

يكي از شرايط اساسي مبلّغ، تواضع و فروتني است.

در ذيل آيه يشريفه ي«وَثِيابَكَفَطَهِّرْ» مفسرين فرموده اند: مردم خيلي متكبر بودند و اين تكبرشان بر اساس جهل بود. لباس هايشان را خيلي بلند مي دوختند. به گونه اي كه هنگام راه رفتن به زمين كشيده شده و آلوده مي گرديد.

در همين زمان هم موارد مشابه وجود دارد. زماني كه شاه معدوم مي خواست با فرح ازدواج كند، پيراهني در فرانسه براي فرح دوختند. وقتي آن را پوشيد، نمي توانست راه برود. دو نفر مي آمدند، يكي اين طرف پيراهن و ديگري آن طرف پيراهن را بالا مي گرفت تا او بتواند راه برود. اين نحوه لباس پوشيدن براي اظهار بزرگي و عظمت بود.

خداوند متعال براي اين كه پيامبر اكرم (ص) را متوجّه مسأله ي تواضع كند، با كنايه مي فرمايد: «وَثِيابَكَفَطَهِّرْ» يعني بايد كاري كني

ص:42

كه لباست آلوده نشود؛ يعني، بايد لباس هايت را كوتاه بگيري تا آلوده نشود و اين كنايه از تواضع است.

كسي كه مي خواهد مردم را ارشاد و راهنمايي كند، بايد مردمي باشد. براي مردمي شدن بايد واقعا با مردم آميخته شد. تا مبلّغ تواضع پيدا نكند، نمي تواند مردمي باشد و در آن ها اثر بگذارد.

موفق ترين مبلّغين كساني بودند كه با مردم آميخته بودند، در ميان مردم بودند و با مردم معاشرت داشتند.

5) پرهيز از آلودگي

خداوند متعال در پنجمين دستور خود در آيه يشريفه ي«وَالرُّجْزَفَاهْجُرْ»پيامبر خويش را از آلودگي ها بر حذر مي دارد. هر يك از آلودگي هاي فكري، اخلاقي و عملي موجب عدم موفقيّت مبلّغ در امر تبليغ دين است. زيرا نقطه ضعف هاي عقيدتي، اخلاقي و عملي، قوي ترين عامل براي خنثي كردن تبليغات است. اخلاق بد مبلّغ موجب مي شود زحماتش بر باد رود. عقيده ي انحرافي و يا عمل بد و معصيتي كه از مبلّغ سر مي زند، نيز اين چنين است.

اين كه مي گوييم: انبياء و ائمه ي اطهار (ع) بايد عصمت داشته باشند و حتّي سوء سابقه از طفوليّت تا هنگام مرگ نداشته باشند «چه

ص:43

در گناه كبيره، و چه در گناه صغيره، چه به صورت عمدي يا سهوي» براي همين امر است.

حضرت موسي (ع) وقتي كه مي خواست، به تبليغ برود، فرمود: «وَلَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخافُأ َنْيَقْتُلُونِ»(1) ؛ خداوند به او فرمود: براي تبليغ به سوي مصر حركت كن؛و او مي خواهد بگويد خدايا! من يك سابقه دارم و نمي توانم آن جا بروم؛ من آدم كشته ام. ولو به حق كشته بود ولي مي گويدمي ترسم آن جا بروم و آن ها بخواهند قصاص كنند و من به هدف نرسم.

اتفاقاً وقتي حضرت موسي (ع) با فرعون مواجه شد، فرعون انگشت روي همين نقطه ضعف گذاشت و گفت: تو همان نيستي كه آدم كشتي؟ وقتي فرعون مي خواهد تبليغات حضرت موسي (ع) را خنثي كند،مسأله يپرونده ي قتل آن قبطي را مطرح مي كند و اين خيلي مهم است. البته حضرت موسي (ع) گناهكار نبود ولي فرعون و اطرافيان او، او را گناهكار مي دانستند و از اين فرصت استفاده مي كردند.

بايد بهترين و پاك ترين افراد در مسير تبليغ گام بر دارند تا نقطه ي ضعفي از گذشته خود در طول زندگي نداشته باشند.


1- شعراء/ 14.

ص:44

كسي مي تواند در جامعه تبليغ كند كه بهعنوان فرد آلوده و منحرف شناخته نشده باشند.

مبلّغ بايد هدف خود را در تبليغ روشن كند و بدون هدف و يا با هدفي غلط سرمايه ي عظيم تبليغ را بر باد ندهد.

6) پرهيز از منت گذاشتن

در رابطه با آيه يكريمه ي:«وَلاتَمْنُنْتَسْتَكْثِرُ» دو نكته قابل توجّه است:

الف _ منت گذاشتن بر مردم، موجب خنثي شدن عمل است.

قرآن كريم مي فرمايد:

«لاتُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذى»(1) ؛

اگر كسي صدقه بدهد و بعد از آن منت بگذارد، صدقه اش را بي اثر مي كند.

اگر مبلّغ نيز مردم را ارشاد كرد و بر سر آن ها منّت گذاشت، اثر تبليغات او خنثي مي شود.


1- بقره/ 263.

ص:45

ب _ يكي از چيزهايي كه انسان را از كار باز مي دارد، اين است كه فكر كند به مرحله ي نهايي رسيده است.

مبلّغ نبايد فكر كند كه كار مهمّي كرده است. او نبايد خدمات خودش را جلوه داده و بگويد من چنين و چنان كردم.

او نبايد فكر كند كه به مرحله ي نهايي از خدماتي كه بايد انجام مي داد رسيده است؛ زيرا هر مقدار كه انسان تلاش كند، باز هم كم است. اگر انسان بار مسئوليت را احساس كند، واقعاًمي فهمد كه در مقابل آن مسئوليت خطير الهي كاري نكرده است.

يك خاطره

علامه ي مجلسي ظرف 63 سال عمر خود خدمات بزرگي انجام داده است. او يك دوره بحار را نوشت كه فقط خواندنش براي ما مشكل است تا چه رسد به اين كه بخواهيم جمع آوري كنيم، بخوانيم، بنويسيم و تحقيق و ترجمه كنيم. سيد نعمت الله جزايري مدت هشت سال در اصفهان بود و در مدرسه ي خالصيه تدريس مي كرد. علامه ي مجلسي به حاج محمدتقي دولت آبادي دستور داد براي تدريس سيد نعمت الله جزايري اين مدرسه را بسازد. قبل از اين كه اين مدرسه ساخته شود، سيد نعمت الله جزايري در خانه ي

ص:46

علامه ي مجلسي مشغول كار بود. سيد نعمت اللهمي گويد: «سه ساعت بعد از نيمه شب بود. صداي در را شنيدم. فهميدم كسي غير از علامه ي مجلسي نيست. در را باز كردم. علامه وارد خانه شد و گفت: من در يك جمله از روايتي گير كرده ام، نظر شما چيست؟».

وقتي انسان اين كار شبانه روزي را مي بيند، واقعاً احساس حقارت مي كند.

اگر شبانه روز تبليغ كنيم، بايد اين احساس را داشته باشيم كه هنوز هم كاري نكرده ايم.

رمز موفقيّت

ص:47

آخرين و مهم ترين دستور خداوند متعال بعد از مراحل شش گانه ي فوق سفارش به صبر و بردباري در راه خداست «وَلِرَبِّكَفَاصْبِرْ» تبليغ دين كار سختي است و مشكلات عديده اي دارد.ناراحتي ها، خستگي ها و كوفتگي ها دارد و اگر صبر نباشد، كسي در مراحل ذكر شده موفّق نيست. اگر انسان طاقتش كم شود، نمي تواند هيچ كدام از دستورات ياد شده را اجرا كند.

صبر در امر تبليغ از ميان انواع سه گانه ي صبر (صبر در طاعت، صبر در مصيبت، صبر در معصيت) از نوع صبر بر طاعت خداوند است.

پيامبر اسلام (ص) الگوي تبليغ

ص:48

پيامبر اسلامدستورات الهي تبليغ را در اوّلين فرازهاي وحي گرفت و در طول بيست و سه سال آن ها را پياده كرد. بر ماست كه تك تك آن ها را از لابلاي حوادث و جريانات زمان پيامبر اكرمجست و جو كنيم.

بايد ديد كه آن بزرگ منادي توحيد چگونه قيام كرد؟

چگونه انذار كرد؟

چگونه خدا را تكبير كرد؟

و چگونه از پليدي ها پرهيز نمود؟

او چگونه تواضع كرد؟

و چگونه براي اجراي اين دستورات الهي صبر پيشه كرد؟

نحوه ي رفتار پيامبر اكرمدر طول مدّت تبليغ ديني اش براي ما الگوست.

ص:49

«لَقَدْكانَ لَكُمْ في رَسُول ِاللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ»(1) و براي شرح زندگاني پيامبربهترين سند خود قرآن است. تمام اعمال، برنامه ها و دستورات خداوند به پيامبر اكرمدر قرآن منعكس شده است.

بايد ديد خداوند به پيامبر اكرمچه چيزي را نشان مي دهد.

دستورات الهي به پيامبر اكرمدر رابطه با تبليغ چيست و شيوه ي پياده كردن آن ها از سوي پيامبر اكرم چگونه است؟

كه همه يآن هامي تواندسرمشق هايزنده اي براي تبليغات ما باشد.

رسالت علامه مجلسي رحمه الله در سايه سار ثقلين

هدايت مردم در پرتو تزكيه و تعليم


1- - احزاب / 21. قطعاً براى شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقى نيكوست.

ص:50

ص:51

بسم الله الرحمن الرحيم

«هُوَالَّذي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ و يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ»(1)

بزرگترين رسالت انبياء، تعليم و تزكيه است. وقتي انبياء احساس مي كنند مردم در ضلالت هستند، طبق مأموريت بسيار سنگين و خطيري كه دارند بايد اقدام كنند و متناسب با شرايط زمان و مكان، نقش خود را در نجات مردم ايفا نمايند. رسالت فقهاي اسلام، نيز همان رسالت انبياء (ع) است: «الْفُقَهَاءُ أُمَنَاءُالرُّسُلِ»(2) و خدا مي-داند


1- جمعه/2. اوست آن كس كه در ميان بى سوادان فرستاده اى از خودشان برانگيخت، تا آيات او را بر آنان بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت بديشان بياموزد، و[آنان] قطعاً پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند.
2- الكافي، (ط - الإسلامية)، ج 1، ص 46.

ص:52

اين وظيفه سنگين را به عهده ي چه ظرفيت هايي بگذارد، اعم از انبياء و امناء الرسل: «اللَّهُ يَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالاتِه»(1)

در اين جا به دليل بيان رسالت علامه مجلسي (ره) ، به معرفي عظمت شخصيت ايشان مي پردازيم:

تلاش علامه براي زدودن آثار جاهليت زمانه

زماني كه اين بزرگوار، مردم را در گمراهي و فساد غوطه ور مي بيند، همان رسالت پيامبر اسلام را نسبت به جامعه به عهده ي خود احساس مي كند. در طليعه ي بحارالانوار چاپ تهران، علامه چنين مي فرمايد:

«و لمّا رأيت الزّمان في غاية الفساد، و وجدت أكثر أهلها حائدين عمّا يؤدّي إلى الرشاد، خشيت أن ترجع عمّا قليل إلى ما كانت عليه من النسيان و الهجران، و خفت أن يتطرّق إليها التشتّت ...»(2)


1- الكافي، (ط - الإسلامية)، ج 3، ص
2- و لمّا رأيت الزّمان في غاية الفساد، و وجدت أكثر أهلها حائدين عمّا يؤدّي إلى الرشاد، خشيت أن ترجع عمّا قليل إلى ما كانت عليه من النسيان و الهجران، و خفت أن يتطرّق إليها التشتّت لعدم مساعدة الدهر الخوّان، و مع ذلك كانت الأخبار المتعلّقة بكلّ مقصد منها متفرّقا في الأبواب، متبدّدا في الفصول، قلّما يتيسّر لأحد العثور على جميع الأخبار المتعلّقة بمقصد من المقاصد منها، و لعلّ هذا أيضا كان أحد أسباب تركها و قلّة رغبة الناس في ضبطها. (بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج1، المدخل، ص 24.)

ص:53

به نظر ايشان شرايط، همان شرايط جاهليت و دوران، دوران خطيري است و بايد يك انسان مقتدر، براي اصلاح جامعه تلاش كند و در اين راه از پيامبر و امانت و يادگار پيامبر كمك جويد. ضمن مراجعه به حديث ثقلين كه عامه و خاصه به حد تواتر آن را نقل كرده اند، در مي يابيم كتاب الله و عترت رسول الله امانت پيامبر هستند: «اني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي.»(1) گرچه بعضي از اهل سنت مي گويند: «كتاب الله و سنّتي» بسيار خوب ما روي هر دو مطلب بحث داريم: كتاب الله و عترت؛ كتاب الله و سنّت.

اما كتاب الله، آيا كسي مي تواند تنها با مراجعه به قرآن، مفاهيم واقعي كتاب الله را استنباط كند؟


1- با استقرار و جستجوي مختصر پي مي بريم كه پيامبر اكرم (ص) اين حديث را در 5 موضع ذكر فرموده اند: 1- هنگام بازگشت از طائف در سال 8 هجرت بعد از فتح مكه؛ 2- روز عرفه، هنگامي كه حضرت بر شتر قصواء خطبه مي خواند؛ 3- در مسجد خيف در مني در حجۀ الوداع؛ 4- روز غدير خم؛ در آخرين خطبه اي كه پيامبر در روز شهادت خود اير اد فرمود. (مرجعيت ديني اهل بيت (ع) و پاسخ به شبهات، ص 120- 121)

ص:54

خود قرآن مي-فرمايد:«هُوَالَّذي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاًمِنْهُمْ يَتْلُواعَلَيْهِمْ آياتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَالْحِكْمَةَ»(1) ، از آيه استفاده مي شود كه «يَتْلُواعَلَيْهِمْ» يك وظيفه و «يُعَلِّمُهُمُالْكِتابَ» وظيفه-ي دوم است. اگر خواندن متن قرآن به تنهايي و بدون نياز به مفسري كه مفاهيم عالي قرآن را تبيين نمايد، كافي باشد، ديگر «يُعَلِّمُهُمُالْكِتابَ» معني ندارد.

اما آشنا به معارف قرآن چه كسي است؟ «إِنَّمَا يَعْرِفُ الْقُرْآنَ مَنْ خُوطِبَ بِهِ»(2) قطب الخطاب قرآن، خود پيامبر (ص) است. از اول «الم ذلِكَ الْكِتابُ» تا آخر «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ» در تمام مقاطع مخاطب شخص رسول الله است و اگر جايي خداوند با مردم سخن دارد، به وسيله ي پيامبر اين ابلاغ را انجام مي دهد و با يك كلمه ي «قُلْ» اين معني را مي رساند. پس قرآن به تنهايي به عنوان امانت به دست ديگران سپرده نشده است؛ بلكه قرآن امانتي است كه با قيد «يعلمهم


1- جمعه/2.
2- الكافي (ط - الإسلامية)، ج 8، ص 312؛ الوافي، ج 26، ص 443؛ البرهان في تفسير القرآن، ج 1، ص 40.

ص:55

الكتاب» و با قيد عترت و يا سنت، به فرض آن كه روايت «اني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و سنتي»(1) باشد، واگذار شده است.

اهل سنت بعد از صد سال منع از نقل حديث، به اين نتيجه رسيدند كه دانشمند و فقيه نمي تواند بي نياز از حديث باشد و لو خليفه ي دوم اعلام كرده باشد: «حسبنا كتاب الله»(2) علماي عامه با تمام احترام و اعتقادي كه نسبت به خليفه ي دوم قائل بودند، قاعدتاً نبايد كلام او را نقض كنند و كتاب بخاري و مسلم و غير ذلك را بنويسند و «صحاح سته»(3) را تنظيم كنند. ولي احساس كردند كه نمي توانند از حديث و سنت بي نياز باشند.

تمسك جدي علامه به قرآن و روايات براي اصلاح جامعه


1- - موطأ مالك با شرح سيوطي، ج2، ص 208؛ مستدرك حاكم، ج1، ص 93؛ روايت «كتاب الله و سنتي» هيچ سند صحيح و معتبري ندارد؛ زيرا اين روايت را 8 نفر از علماي اهل سنت نقل كرده اند كه سند تمامي آنها ضعيف و خالي از اشكال نيست. (مرجعيت ديني اهل بيت (ع) ، ص 155)
2- صحيح بخاري، باب 17، ح1؛ صحيح مسلم، كتاب الوصيه، باب 6، ح8؛ صحيح بخاري، كتاب العلم، باب 39، ح 4.
3- صحاح ستّه عبارتند از: 1- صحيح بخاري، تأليف: ابوعبدالله محمد بن اسماعيل بخاري (م256ق)؛ 2- صحيح مسلم، تأليف: ابوالحسن مسلم بن حجاج قشيري نيشابوري، (م 261ق)؛ 3- سنن ابن ماجه، تأليف: ابوعبدالله محمد بن يزيد بن ماجه قزويني (م273ق)؛ 4- سنن ابوداوود، تأليف: ابوداوود سليمان بن اشعث سجستاني، (م 275ق)؛ 5- سنن تِرمذي، تأليف: ابوعيسي محمد بن عيسي ترمذي، (م 279ق)؛ 6-سنن نسايي، تأليف: ابوعبدالرحمان احمد بن شعيب نسايي، (م 303ق).

ص:56

علامه ي مجلسي احساس شان اين است كه براي اصلاح جامعه؛ هم تمسك به قرآن لازم است؛ هم تمسك به عترت كه مبيّن قرآن هستند.

ايشان در متن مقدمه ي بحار مي فرمايد: «من لمس كردم كه گم شده هاي من در اخبار و احاديث اهل بيت (ع) است و جاي ديگر خبري نيست. علت آن هم اين است كه علوم ديگران پشتوانه ي وحي ندارد و قابل اعتماد نيست؛ ولي گفتار ائمه (ع) براي آن كه پشتوانه اش وحي است، قابل اعتماد مي باشد، «إِنَّمَا يَعْرِفُ الْقُرْآنَ مَنْ خُوطِبَ بِهِ»(1) امتياز ائمه هدي (ع) اين است كه گفتارشان از طريق مخاطب اصلي قرآن، مستند به وحي است و از خودشان چيزي نمي گويند.


1- الكافي (ط - الإسلامية)، ج 8، ص 312؛ الوافي، ج 26، ص 443؛ البرهان في تفسير القرآن، ج 1، ص 40.

ص:57

امام باقر (ع) مي فرمايند: «من هر چه مي گويم از پدرم، هر چه پدرم مي گويد از پدرش و هر چه او مي گويد از پدرش و هر چه او مي گويد از اميرالمؤمنين (ع) و هر چه اميرالمؤمنين (ع) مي گويد از رسول خداست» و رسول خدا هم «وَمايَنْطِقُعَنِالْهَوى* إِنْهُوَإِلاَّوَحْيٌ يُوحى*عَلَّمَهُ شَديدُالْقُوى(1)» امام باقر و ائمه ديگر ما (ع) از خودشان چيزي ندارند، تمام مستند به وحي است؛ پس گفتارشان تضمين دارد و بيمه شده است.»

مراحل استفاده ي صحيح از احاديث عترت طاهره (ع)

اشاره

براي استفاده از احاديث عترت طاهره چند كار حساس و اساسي بايد انجام بگيرد:

الف- گردآوري احاديث


1- نجم/ 3- 5. و از سر هوس سخن نمى گويد.* اين سخن بجز وحيى كه وحى مى شود نيست. * آن را[فرشته] شديد القوى به او فرا آموخت.

ص:58

كار اول، جمع آوري احاديث است كه خود ايشان در مقدمه ي بحار مي فرمايند: «كتب احاديث در سراسر نقاط اسلامي پراكنده و متشتت بود.» همّت نشده بود كه اين ها جمع آوري بشود.

مرحوم كليني از اصول اربعمائة استفاده كرد، جمع آوري، گلچين و تبويب كرد، ولي اين تمام احاديث شيعه نبود، كتب ديگر هم بود و علامه مجلسي از قدرت و توان خود استفاده كردند و كتاب ها را از تمام نقاط كشورهاي اسلامي جمع كردند. اين خيلي كار عظيمي است. چقدر بايد سرمايه گذاري بشود تا اين مجموعه-ها از اقصي نقاط كشورها براي تفحص و تحقيق در اصفهان و نزد علامه مجلسي گردآوري گردد. تا انسان خودش براي جمع آوري مآخذ و مدارك اقدام نكند، متوجه نمي شود كه چه كار سنگين و پرباري است.

ب- تثبيت احاديث به وسيله ي اسناد

ص:59

كار دوم، تثبيت احاديث به وسيله ي اسناد است. يك حديث اگر مستند نباشد، اعتبار ندارد و براي مستند كردن روايات بايستي مرارت فراواني را متحمل شد. اجازاتي كه در اين زمينه مطرح است واقعاً مسئله مهم و قابل تأملي است و بيان گر اهميت نقش سند در حديث است. به دست دادن پشتوانه و سند اخبار باعث اعتبار مجموعه و موجب اعتماد مراجعه كننده مي شود. علامه در اين باره كتاب رجال نوشته اند و موجب شگفتي است كه اين كتاب را داخل كجاوه، زماني كه از اصفهان به مشهد مي رفتند، تدوين كرده اند.

ج- تبيين احاديث

كار سوم، مسأله تبيين احاديث است. فهم حديث كاري بس مشكل است: «رحم الله من عرف معاني كلامنا؛ رحمت خدا بر كسي كه درك كند ما چه مي خواهيم بگوييم.»

نويسنده اي با استناد به حديث «لا تطوفن بالقبور» به شيعه اشكال كرده بود كه چرا دور قبر ائمه (ع) طواف مي كنند. اما پس از بررسي ديدم روايت در باب احكام تخلّي نقل شده و طوف يعني قضاي حاجت.

ص:60

اين شخص، طوف را به معناي طواف گرفته بود، در حالي كه معناي حديث اين است كه: روي قبرها قضاء حاجت نكنيد.

نفهميدن لغت، كلام و مقاصد ائمه معصومين (ع) ، يك بلاي بزرگي است و خسارت هاي سنگيني را به معارف اسلامي و انساني وارد كرده است. از اول تا آخر بحار را انسان بايد بخواند تا بداند تبيين به چه كيفيت انجام گرفته است.

نقل است: مرحوم آقا سيد محمد صادق كه از مدرسين بزرگ اصفهان و از شاگردان مبرز مرحوم آخوند خراساني بوده اند (كه بعضي نگارش متن كفايه را به ايشان نسبت مي دهند، البته بيانات از مرحوم آخوند بوده) ايشان فرمودند: «علامه مجلسي شاگرد خانه ياهل بيت (ع) بوده، شاگرد خانه كسي است كه زبان صاحب خانه را بهتر مي فهمد، حتي ايماء و اشاره صاحب خانه را خوب درك مي كند، و واقعاً اين گونه است. وقتي انسان مراجعه مي كند كه ايشان آن اخبار مشكل را با چه قلم شيوا و رسايي تبيين كرده اند، بر علامه آفرين مي گويد و اين نيست مگر به سبب عشق و علاقه ي شديد مجلسي به ائمه ي اطهار (ع) كه ايجاب مي كند ايشان در احاديث ذوب بشود و معاني آن ها را لمس كند.

د- استفاده از قرآن براي سنجش احاديث

ص:61

اما كار ديگري كه مي بايست انجام مي گرفت، ارائه ميزان براي قبول يا رد اخبار بود. ميزان سنجش صحت و سقم يك حديث، قرآن است. «هما لن يفترقا» و «اعرضوه علي القرآن ما وافق القرآن فخذوه و ما خالف القرآن فاضربوه علي الجدار.»

مرحوم علامه از روي بينش و درايت، وقتي مي خواهند وارد يك باب و يك بحث بشوند، اول ميزان را ذكر مي كنند. بحار را براي مردم عادي نوشتند! بحار كتابي است براي استفاده ي دانشمندان، يعني هنگام مطالعه ي بحار بايستي ابتدا به ميزان توجه نمود و سپس با تأمل و تفكر، درباره ي حديث قضاوت كرد، نه اين كه بدون توجه به ميزان كسي به خود اجازه بدهد كه به علامه دهن كجي كند و بنويسد «شلت يداك»(1) و بگويد كه چرا اين روايت را نقل كردي. خدا مي داند


1- - تعجب ما از دكتر شريعتي است كه در كتاب هاي «نامه اي به پدر» و «حسين وارث آدم» بسيار بر علامه حمله مي برد به گونه اي كه اشك از ديدگان خواننده جاري مي شود. آري بنابر پرتو كتاب مصوب 1896 ميلادي سران يهود عالم مي گويد: «ما اراده قاطع نموده ايم كه با استفاده از راه هاي گوناگون به شخصيت و احترام دانشمندان ديني لطمه وارد نماييم و آنان را از چشم مردم ساقط كنيم و اين بهترين راه براي جلوگيري از موفقيت آنان در رسيدن به هدف ها و آرمان هاي رسالتشان مي باشد». در اينجا دو جمله از او مي آوريم: «من گاندي آتش پرست را بيشتر لايق شيعه بودن مي دانم تا آيت الله بهبهاني و بدتر از او علامه مجلسي را و چه مي-گويم؟ مجلسي سني است و امام احمد حنبل ... از او شيعي-تر است.» با مخاطب هاي آشنا، ص (نامه اي به پدر)، ص 12. «من تعجب مي كنم كه شما در نامه تان نوشته ايد: اگر امثال مجلسي و ديگر ملاهاي درباري را در عصر صفويه براي عملي كه در ظاهر به نظر خلاف مي آيد، بدون در نظر گرفتن شرايط زمان تخطئه كنيم ... براي شيعه چه و كه مي ماند.» همان، ص 10.

ص:62

كه چه ظلمي به علامه ي مجلسي شده است. اين قدر يك انسان احتياط را بكند، با دقت و سبكي عجيب اسناد را بررسي كند، حديث را تبيين كند، ميزان و مقياس هم قرار بدهد، تازه مورد اهانت قرار بگيرد. اين ظلم است و چه ظلمي از اين بالاتر به يك محقق و نويسنده ي اسلامي، خدا كند كنگره اي تشكيل بشود فقط براي دفاع از حريم علامه ي مجلسي، همان طور كه موالي مجلسي مظلوم بودند خود مجلسي هم مظلوم است.

ه- ترجمه ي احاديث

ص:63

اما مرحله ديگر و كار آخر، ترجمه ي احاديث است. اين احاديث بايد در اختيار مردم قرار بگيرد و عموم مردم از آنها استفاده كنند، اين هم كار بسيار مهم و بزرگي است. فكر نكنيد ترجمه كردن كار آساني است، ما در زبان فارسي بسيار كم تر از زبان عربي لغت داريم، آيا مي توان در سده ي يازدهم نثر ترجمه شده و سليس فارسي را به اين دقت پيدا كرد.

توفيق علامه در اصلاح جامعه

در خاتمه، عبارت «زهرالربيع» مرحوم سيد نعمت الله جزايري را، كه از معاصران علامه بوده اند نقل مي كنم، ايشان مي فرمايند: «شاه مي خواست براي خودش ولي عهد معين كند و موفق نشد: «فلم يتفق له ما اراده، نعم اتفق لولده السلطان المؤيد الشاه سليمان نصره الله تعالي الي آخر الزمان فانه عيّن في هذا الوقت شيخنا المحقق المحدث صاحب بحارالانوار المشتمل علي ما يقرب من ثلاثين مجلدتً شيخ الاسلام و رُجعت اليه الاحكام الشرعيه فقام بها و بالامر بالمعروف و النهي عن المنكر، فكسر الاصنام التي كانت تعبد وارق الخمور و احرق الحشيشه و نحوها من المحرمات و الحمدلله علي رجوع الامر الي اهله بما تمادي

ص:64

السنين و الاعوام.» از اين عبارت توفيق علامه در مبارزه با مظاهر شرك، نفاق و مفاسد اجتماعي از جمله اعتياد به مواد مخدر و مسكرات روشن مي شود.

قوه ي اجرايي علامه براي اجراي طرح خود

براي هر مُصلحي كه بخواهد در جامعه اصلاح بكند، طرح و قوه ي اجرايي لازم است. علامه طرحش را از قرآن و اهل بيت (ع) گرفت. حالا قضاوت كنيد كه آيا براي قوه ي اجرايي سراغ سلطان در دستگاه حكومت برود يا نرود؟ اگر در دستگاه حكومت نرود، قوه ي مجريه ندارد، قوه مجريه نداشته باشد، نمي تواند علوم اهل بيت (ع) را اجرا كند و جامعه را اصلاح نمايد. اگر شما هم به جاي علامه مجلسي بوديد، زمان اقتضا مي كرد كه از آن قوه ي مجريه استفاده كنيد تا بتوانيد اين برنامه ها را اجرا كنيد.

اميدوارم خداوند به ما توفيق بدهد از بركات علامه مجلسي – رضوان الله تعالي عليه- استفاده كنيم و اميدوارم ان شاء الله در فرصت هاي ديگر خدمات علامه به تفصيل معرفي شود.(1)

خدمات علامه مجلسي به جامعه تشيّع

خدمات علامه مجلسي به جامعه تشيع(2)


1- يادنامه ي مجلسي، ج3، ص 305 تا 310.
2- به پيروي از سخن استاد بزرگوار كه فرمودند: اميدوارم ان شاء الله در فرصت هاي ديگر خدمات علامه به تفصيل معرفي شود در اين قسمت از كتاب خدمات علامه را به جامعه تشيّع مي آوريم.

ص:65

بدون ترديد علامه مجلسي از نادر كساني بود كه خداند او را براي حفظ آثار و معارف مكتب اهل بيت رسالت (ع) برانگيخت، چنانكه تاريخ شيعه مانند او را كمتر به خود ديده است. مسلماً اگر خدمات و اقدامات ارزنده ي او نبود فرهنگ شيعه امروز بدين حد از شكوفايي و عظمت نرسيده بود. اينك به منظور آشنايي بيشتر خوانندگان عزيز به پاره اي از خدمات و زحمات گرانبهاي اين فقيد علم و فرهنگ، نگاهي گذرا مي افكنيم.

1) در هم شكستن هيبت و صولت صوفيه:

در دوران صفويه، صوفيه قدرتي فراگير به دست آورده بودند و پادشاهان اين خاندان از آنجا كه به هر دليل سياسي يا اعتقادي و ... به وجود آنان نياز مبرمي داشتند. گذشته از آن كه از پيشرفت و نفوذ آنان جلوگيري نمي كردند، حتي به آنان پروبالي داده و پشتيباني شاياني نيز از آنها به عمل مي آوردند؛ زيرا از نفوذ معنوي آنها در ميان مردم بهره

ص:66

برداري سياسي مي كردند. درست همان گونه كه سلاطين عثماني از سلسله نقشبنديه و دراويش بكتاشيه استفاده ميكردند؛ ولي گسترش افكار و نفوذ اجتماعي آنان در كشور، اندراس و در نهايت برچيده شدن معارف پربار اهل بيت رسول خدا (ص) را در پي داشت، درست در همين مقطع خطرناك و حساس تاريخ شيعه بود كه وجود دانشمندي توانا، آگاه، شجاع و داراي احاطه اي وسيع و عميق به فرهنگ و آثار ائمه طاهرين (ع) ، لازم مي نمود كه به پا خيزد و با اين گونه افكار بي محتوا و منحرف به مبارزه پرداخته و راه را براي اعبتار بخشيدن دوباره به تشيع و شعائر اسلامي هموار نمايد و در اين راه از هيچ قدرتي اعم از سلاطين وقت و كارشكني اطرافيان آنان و جهل و تعصب عامه ي مردم و تحريكات شيوخ صوفيه و ... نهراسد و اين حقيقتي است انكارناپذير كه براي اين امر خطير، كسي جز علامه مجلسي ساخته و پرداخته نشده بود كه به خوبي از عهده ي كار برآمده و صولت روز افزون آنان را در هم شكست.(1)

2) تأليف دائره المعارف بزرگ بحارالانوار


1- براي اطلاع از گفتار علامه (درباره صوفيه): اول رساله ي اعتقادات؛ حق اليقين، صفت هفتم از صفات سلبيه خداوند؛ عين الحيوه، لمعه هشتم و مصباح پنجم رجوع كنيد.

ص:67

جمع آوري و موضوع بندي و تبويب و تقسيم اخبار و احاديث همراه با آيات متناسب با آنها در اين مجموعه ي حديثي و نقل اقوال مفسرين و جرح و تعديل گفتار حكما و متكلمين در آن و انتقال قرآن و حديث به نسل هاي آينده، او با اين عمل خود معارف اصيل تشيع را از خطر از بين رفتن، رهايي بخشيد و به وسيله ي نقل از جوامع حديث شيعه و يا نسخه برداري و گنجانيدن عين آنها در لابلاي بحار به احياي آثار سلف صالح اقدام شايسته اي نمود و بسياري از آنها را از خطر فراموشي و انهدام نجات داد.

3)- به تدريس كتب حديث و حل مشكلات آنها پرداخت.

4)- به تربيت و آموزش بيش از يك هزار تن از علما كه هر كدام بعد از وي در بخشي از سرزمين هاي پهناور اسلامي، رهبري ديني مردم را به عهده گرفتند، اقدام نموده و با بيانات و تأليفات خود خلق بسيار را از گرداب هلاكت رهايي بخشيد.

5)- در موضوعات گوناگون معارف اسلامي: فقه، تفسير، كلام، حديث، تاريخ، دعا و ... دست به تأليف كتابهاي بي شماري زد.

6)- با ايراد سخنراني هاي ارزنده و مداوم در مراكز مذهبي و مساجد شخصاً به ارشاد و هدايت عامه ي مردم اقدام فرمود.

ص:68

7)- با اقامه ي نماز جمعه، جماعت، رونق مساجد، محافل مذهبي و نوسازي و بناي مساجد توجه شاياني مبذول مي داشت.

8)- با بياني ساده و در خور فهم عامه ي مردم، به سؤالات آنان جواب داده و نكات مبهم مشكلات آنان را حل مي نمود.

9)- براي حل معضلات كتب اربعه شيعه كه مدار عمل اماميه بر آن قرار گرفته است، توجه و حساسيت خاصي از خود نشان مي داد چنانكه به كافي و تهذيب شرح نوشت.

10)- ترجمه و نشر معارف اهل بيت (ع) به زبان ساده ي فارسي، براي مردمي كه تازه با تشيع و معارف ائمه هدي (ع) آشنا شده، ولي به دليل عربي بودن مصادر و منابع از استفاده ي آنها محروم بودند.

11)- جايگزين ساختن مجالس وعظ و امر به معروف و نهي از منكر با قهوه خانه ها و ميخانه ها و بت خانه كه در آن روزگار بسيار شايع و محل تجمع مردم آن عصر شده بود.

12)- استفاده از موقعيت و نفوذ خود براي پشتيباني و دفاع از ستمديدگان در برابر ستمكران و استيفاء حقوق آنان.

ص:69

13)- تأمين احتياجات مردم و قبول عرايض و رسيدگي به امور آنان.(1)

منابع و مآخذ


1- مقدمه كتاب حق اليقين، زندگي نامه علامه به قلم: ناصرالدين انصاري، ص 15- 17.

ص:70

•قرآن كريم

1.بحارلانوار، مجلسي، محمد باقر، دارالحيات التراث العربي-بيروت، چاپ دوم، 1403ه.ق.

2.حق اليقين، مجلسي محمد باقر، نشر ذوي القربي، چاپ اول.

3.صحيح بخاري، ابوعبدالله محمد بن اسماعيل بخاري، تحقيق صدقي جميل العطار، دارالفكر بيروت، چاپ اول، 2005 م.

4.صحيح مسلم، ابوالحسن مسلم بن حجاج نيشابوري، تحقيق صدقي جميل العطار، دارالفكر بيروت، چاپ اول، 2004 م.

5.الكافي، كليني، محمد بن يعقوب، دارالكتب الاسلاميه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ه.ق.

6.كشف الغمه،اربلي، علي بن عيسي، بني هاشمي، تبريز، چاپ اول، 1381 ه.ق.

7.مرجعيت ديني اهل بيت (ع) و پاسخ به شبهات، رضواني علي اصغر ، انتشارات مسجد مقدس جمكران، چاپ اول، تابستان 1385ش.

8.معالم الاصول، حسن بن الشهيد الثاني، دارالفكر، قم، چاپ اول، 1374 ه.ق.

ص:71

9.الوافي، فيض كاشاني، محمد محسن بن شاه مرتضي، كتابخانه امير المومنين عليه السلام، اصفهان، چاپ اول، 1406 ه.ق.

10.يادنامه علامه مجلسي، مهدي مهريزي و هادي رباني، سازمان چاپ و انتشارات، چاپ اول، 1379ش.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109