نهج الذكر: فارسي - عربي

مشخصات كتاب

سرشناسه : محمدي ري شهري، محمد، 1325 -

عنوان و نام پديدآور : نهج الذكر: فارسي - عربي/ محمدي ري شهري؛ باهمكاري رسول افقي؛ ترجمه حميدرضا شيخي.

مشخصات نشر : قم: موسسه علمي فرهنگي دارالحديث، سازمان چاپ و نشر، 1387 -

مشخصات ظاهري : ج.

فروست : پژوهشكده علوم و معارف حديث؛ 154.

شابك : 25000 ريال: دوره : 978-964-493-302-8 ؛ ج.1 : 978-964-493-303-5 ؛ ج.2 : 978-964-493-304-2 ؛ ج.3 978-964-493-305-9 : ؛ ج.4 978-964-493-306-6 :

وضعيت فهرست نويسي : برون سپاري.

يادداشت : فارسي - عربي.

يادداشت : ج.2، 3 و 4 (چاپ اول: 1387).

يادداشت : كتابنامه.

موضوع : ذكر -- احاديث

موضوع : احاديث شيعه -- قرن 14

شناسه افزوده : افقي، رسول، 1345 -

شناسه افزوده : شيخي، حميدرضا، 1337 -، مترجم

رده بندي كنگره : BP136/9 /م3ن9 1387

رده بندي ديويي : 297/212

شماره كتابشناسي ملي : 1581849

ص: 1

جلد 1

اشاره

ص: 2

ص: 3

ص: 4

ص: 5

ص: 6

ص: 7

پيش گفتار

اشاره

پيش گفتارياد خدا ، رمز خودسازى و سازندگى و صعود به قلّه كمالات انسانى است . ياد خدا ، بهترين سرمايه تأمين سعادت فردى و اجتماعى ، مادّى و معنوى ، و دنيا و آخرت است و در يك جمله : ياد خدا ، ياد خويش است و فراموشى او ، فراموشى خود! براى بهره بردارى از اين سرمايه عظيم ، آگاهى نسبت به ارزش و اهمّيت آن ، و شناخت روش ها ، آداب ، آفات و آثار آن از منظر قرآن و احاديث ، لازم و ضرورى است . براى تأمين شناخت هاى بايسته در اين باره ، تلاش هاى ارزنده و فراوانى صورت گرفته است ؛ امّا همان گونه كه در مقدّمه كتاب نهج الدعاء بيان شد ، با عنايت به نياز روزافزون تشنگان معارف اسلام ناب ، بويژه مراكز پژوهشى و پژوهشگران علوم اسلامى ، ميدان براى تلاش بيشتر و ارائه مجموعه هايى كاربردى تر ، باز است . نهج الذكر ، حركتى نوين در جهت رسيدن به اين آرمان بلند است كه با نظمى نوين و سهل الوصول و درآمدها و تحليل هايى كارآمد ، در ده بخش ، در خدمت فرهيختگان و تشنگان معارف زلال اسلامى قرار مى گيرد . در اين كتاب ، افزون بر تبيين مسائل كلّى مربوط به ياد خدا ، در باره ده عنوان

.

ص: 8

روش تدوين كتاب

از بارزترين مصاديق ذكر در قرآن و احاديث اهل بيت عليهم السلام به تفصيل مطالبى ارائه مى گردد . اين اذكار ، عبارت اند از : «بَسمَله» ، «تسبيح» ، «تحميد» ، «تهليل» ، «تكبير» ، «حَوقَله» ، «استثناء» ، «استعاذه» ، «استغفار» و «صلوات» بر پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت ايشان .

روش تدوين كتابروش ما در بررسى و كاوش و مستندسازى مباحث در اين مجموعه ، متّكى به عناصر زير است : 1 . از ديدگاه ما ، احاديثى كه از خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله روايت شده اند ، در واقع ، حديث پيامبر خدايند ، همان گونه كه امام رضا عليه السلام فرمود : إنّا عَنِ اللّهِ و عَن رَسولِهِ نُحَدِّثُ . (1) ما از طرف خدا و پيامبر او سخن مى گوييم . و نيز امام صادق عليه السلام فرمود : حَديثى حَديثُ أبي ، و حَديثُ أبى حَديثُ جَدّى ، و حَديثُ جَدّى حَديثُ الحُسَينِ ، و حَديثُ الحُسَينِ عليه السلام حَديثُ الحَسَنِ عليه السلام ، و حَديثُ الحَسَنِ حَديثُ أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام ، و حَديثُ أميرِ المُؤمِنينَ حَديثُ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، و حَديثُ رَسولِ اللّهِ قَولُ اللّهِ عز و جل . (2) سخن من ، سخن پدرم است و سخن پدرم ، سخن جدّم است و سخن جدّم ، سخن حسين است و سخن حسين ، سخن حسن است و سخن حسن ، سخن امير مؤمنان و سخن امير مؤمنان ، سخن پيامبر خداست و

.


1- .رجال الكشّى : ج 2 ص 490 ش 401 ، بحار الأنوار : ج 2 ص 250 ح 62 .
2- .الكافى : ج 1 ص 53 ح 14 ، الإرشاد : ج 2 ص 186 ، منية المريد : ص 373 ، بحار الأنوار : ج 2 ص 179 ح 28 . نيز ، ر . ك : اهل بيت در قرآن و حديث : ج 1 ص 261 ( حديث آنها همان حديث پيامبر خداست) .

ص: 9

سخن پيامبر خدا ، سخن خداوند متعال است . به همين دليل ، در اين كتاب ، از همه احاديثِ روايت شده از پيامبر صلى الله عليه و آله و خاندان او ، يكسان بهره گرفته شده است . 2 . كوشيده ايم تا در حدّ توان ، همه روايات مربوط به هر موضوع را از منابع گوناگونِ شيعه و اهل سنّت ، به طور مستقيم ، استخراج و گردآورى كنيم و با بهره گيرى از نرم افزارهاى رايانه اى ، آنها را روى برگه هاى مخصوص ، تنظيم نماييم تا زمينه گزينش كامل ترين ، موثّق ترين و كهن ترينِ آنها فراهم آيد . در مورد استفاده از دعاها نيز جز در مواردى اندك ، تنها از ادعيه اى كه مستند به پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام هستند ، بهره گرفته ايم . 3 . سعى كرده ايم از آوردن روايات تكرارى پرهيز نماييم ، جز در اين موارد : الف _ آن جا كه نكته مهمّى در تفاوت واژه ها و اصطلاحات ، نهفته بوده است ؛ ب _ در مواردى كه متن حديث ، در متون شيعه و اهل سنّت ، تفاوت داشته است ؛ ج _ آن جا كه متن حديث ، بيش از يك سطر نبوده و مربوط به دو باب بوده است . 4 . در مواردى كه متن هاى رسيده از پيامبر خدا و امامان عليهم السلام ، متعدّد بوده اند ، حديث پيامبر صلى الله عليه و آله در متن ، و نشانى روايات ائمّه عليهم السلام با ذكر عنوان و منبع ، در پانوشت مى آيد ، مگر آن كه حديث آنان ، نكته تازه اى داشته باشد كه در اين صورت ، آن حديث نيز در متن ، آورده مى شود . 5 . در هر موضوع ، پس از ذكر آيات مربوط به آن ، روايات پيشوايان ، به

.

ص: 10

ترتيب زمانى (از پيامبر خدا تا امام مهدى عليه السلام ) آورده مى شوند ، مگر آن كه روايتى در تفسير آياتِ ياد شده باشد (كه در اين صورت ، پيش از روايات ديگر مى آيد) ، يا آن كه تناسب موضوعى روايات ، ترتيب ديگرى را ايجاب كند . 6 . در آغاز هر روايت ، تنها نام پيامبر صلى الله عليه و آله يا امامى را آورده ايم كه حديث از او نقل شده است ، مگر آن كه راوى ، فعل آنان را نقل كرده باشد ، يا سؤال و جوابى در ميان باشد و يا راوى ، سخنى را در متن حديث آورده باشد كه كلام پيامبر صلى الله عليه و آله يا آن امام نيست . 7 . به دليل تعدّد نام ها و لقب هاى پيامبر صلى الله عليه و آله و امامان عليهم السلام ، نام واحدى را براى هر يك از آنان برگزيده ايم كه به صورت ثابت ، در اوّلِ روايت مى آيد و بر شخص مورد نظر ، دلالت مى كند . 8 . در پانوشت ها ، منابع احاديث ، به ترتيب معتبرترينِ آنها تنظيم شده اند ؛ ليكن گاه به دليلى كه بر محقّقان پوشيده نيست (از جمله : پرهيز از تكرار ، اختلاف منابع يا راوى و يا شخصى كه از او روايت شده) ، اين ترتيب را پس از نخستين منبع ، مراعات نكرده ايم . 9 . هر گاه دسترسى به منابع اوّليه ممكن باشد ، حديث مستقيما از آنها نقل مى شود . آن گاه ، نشانىِ بحار الأنوار (در احاديث شيعه) و كنز العمّال (در احاديث اهل سنّت) به عنوان دو منبع اساسى و جامع حديث شيعه و اهل سنّت ، افزوده مى شود . 10 . پس از ذكر منابع ، گاه با نشانه «ر. ك : » ، به منابع ديگر ارجاع داده مى شود؛ چرا كه در مواردى متن ارجاعى ، با متن نقل شده تفاوت بسيار دارد؛ ولى در عين حال ، با متن اصلى و موضوع بحث ، مرتبط است .

.

ص: 11

11 . ارجاع به ابواب ديگر اين كتاب ، به جهت تناسب و اشتراك محتوايى ميان احاديث آنهاست . 12 . هدف از «درآمد»هايى كه براى فصل هاى كتاب ، نوشته شده يا توضيحات و استنتاج هايى كه در پىِ احاديث آمده است ، ارائه چشم انداز كلّى روايات آن بخش يا آن فصل است . گاه هم به توضيح و تبيين برخى از مفاهيم دشوار و پيچيده احاديث ، پرداخته شده است . 13 . مهم ترين نكته در اين شيوه ، كوشش در حدّ توان براى تأييد اطمينان آور صدور احاديث هر باب از معصوم است كه به كمك قرائن عقلى و نقلى براى اثبات محتواى احاديث ، صورت پذيرفته است . 14 . يكى از آداب مهمّ نقل حديث، چگونگى نسبت دادن آن به پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام است. كلينى در الكافى از امام على عليه السلام روايت كرده است : إذا حَدَّثتُم بِحَديثٍ فَأَسنِدوهُ إلَى الَّذى حَدَّثَكُم ؛ فَإِن كانَ حَقّا فَلَكُم و إن كانَ كَذِبا فَعَلَيهِ . (1) هنگامى كه حديثى را نقل مى كنيد ، آن را به كسى نسبت دهيد كه كه آن را روايت نموده ، كه اگر درست باشد ، به سود شماست و اگر دروغ باشد ، بر عهده راوى است . بنا بر اين ، براى رعايت احتياط ، توصيه اكيد داريم كه كسانى كه مى خواهند از اين كتاب يا ساير كتب روايى ، حديثى براى ديگران نقل كنند ، آن را مستقيما به پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام نسبت ندهند ؛ بلكه حديث را از طريق منبعى كه آن را روايت كرده است ، به آنان منسوب نمايند . براى نمونه ، نگويند : «پيامبر صلى الله عليه و آله چنين

.


1- .الكافى : ج 1 ص 52 ح 7 ، بحار الأنوار : ج 2 ص 161 ح 15 .

ص: 12

سپاس و تقدير

فرمود» يا : «امام عليه السلام چنين فرمود» ؛ بلكه بگويند : «فلان كتاب، از پيامبر صلى الله عليه و آله چنين روايت كرده است» و يا بگويند : «از پيامبر صلى الله عليه و آله چنين روايت شده است» .

سپاس و تقديرخداوند منّان را سپاس گزارم كه به ما توفيق تدوين اين مجموعه نورانى و روشنگر را عنايت فرمود و از همه همكاران عزيز و بزرگوارم در «پژوهشكده علوم و معارف حديث» كه در گردآورى ، تدوين ، ارزيابى ، تصحيح ، ويرايش و نشر آن مساعدت كرده اند ، صميمانه تشكّر مى كنم ، بويژه از فضلاى ارجمند ، آقايان رسول افقى _ كه اين كتاب با تلاش ايشان به ثمر رسيد _ و احسان سرخه اى _ كه در تهيّه بخشى از متون اوّليه آن ، همكارى داشت _ و از خداوند مهربان ، پاداشى درخور فضل حضرتش براى آنان ، مسئلت دارم . رَبَّنا! تَقَبَّل مِنّا ؛ إنَّكَ أنتَ العَزيزُ الحَكيمُ . وَ اجعَل لِسانَنا بِذِكرِكَ لَهِجا وقُلوبَنا بِحُبِّكَ مُتَيَّما . محمّدى رى شهرى هشتم مرداد 1385 چهارم رجب 1427

.

ص: 13

بخش يكم : ياد كردن و فراموش كردن خدا

اشاره

بخش يكم : ياد كردن و فراموش كردن خداشامل:درآمدفصل يكم: تشويق به ياد كردن از خدافصل دوم: ويژگى هاى ياد خدافصل سوم: معناى ياد خدافصل چهارم: اقسام ياد خدافصل پنجم: عوامل ياد خدافصل ششم: آفت هاى ياد خدافصل هفتم: آداب ياد خدافصل هشتم: مهم ترين اوقات ياد خدافصل نهم: بركت هاى ياد خدافصل دهم: زيان هاى فراموش كردن خدا

.

ص: 14

. .

ص: 15

درآمد

واژه شناسى «ذكر»

درآمدواژه شناسى «ذكر»واژه شناسان براى مادّه «ذكر» ، دو معنا بيان كرده اند : يكى «يادكرد» در مقابل «فراموشى» ، و ديگرى «نَرى» در مقابل «مادگى» . ابن فارس ، در اين باره مى گويد : ذال و كاف و راء ، دو اصل را تشكيل مى دهد كه همه كلمات اين مادّه ، از اين دو اصل ، متفرّع مى شوند . «مُذكر» ، يعنى زنى كه پسر زاييده است ... «ذكور البقل» ، يعنى گياهان علفى ستبر ، مانند اسطوخودوس ... . اصل ديگر به معناى يادآورى است ، در مقابل فراموش كردن و از ياد بردن . سپس يادكرد زبانى نيز بر اين معنا حمل شده و مى گويند : «اِجْعله منك على ذُكر» به ضمّ ذال ، يعنى : او را فراموش مكن . (1) راغب اصفهانى ، در تبيين معناى «ذكر» در مقابل «نسيان» مى گويد : معناى ذكر ، حالتى است براى نفس كه انسان به سبب آن ، مى تواند آنچه را آموخته ، ج در ذهنج نگه دارد و از اين جهت ، مانند «حفظ» است ؛ منتها حفظ به معناى به ياد سپارى است ، و ذكر به معناى يادآورى . معناى ديگر «ذكر» ، حاضر كردن چيزى در دل يا آوردن آن به زبان است .

.


1- .معجم مقاييس اللغة : ج 2 ص 358 .

ص: 16

ذِكر ، در قرآن و حديث

لذا گفته مى شود : ذكر ، دو گونه است : ذكر قلبى و ذكر زبانى (لسانى) ، و هر يك از اين دو نيز بر دو گونه است : يكى يادآورى چيزى است كه فراموش شده است ، و ديگرى به معناى ادامه حفظ و به يادسپارى است . به هر گفته اى نيز ذكر مى گويند . (1) ريشه يابى واژه ذكر ، نشان مى دهد كه اصل در معناى آن ، «ياد» در مقابل «فراموشى» است و استعمال آن در معانى ديگر ، بدان مناسبت است كه مورد استعمال ، داراى خصوصيتى است كه موجب ياد و توجّه انسان به آن مى شود ، چنان كه به پسر ، از آن جهت «ذَكَر» و «مذكَّر» گفته شده كه موجب زنده ماندن و بقاى ياد و نام پدر مى گردد .

ذِكر ، در قرآن و حديثكلمه «ذكر» در قرآن و احاديث اسلامى كاربردهاى فراوانى دارد ؛ 2 ليكن آنچه در

.


1- .مفردات ألفاظ القرآن : ص 328 .

ص: 17

اين جا مورد بررسى است ، «ياد خداوند متعال» در مقابل «نسيان» و يا «غفلت» از اوست . بر پايه آيات و احاديثى كه در اين بخش خواهد آمد ، ياد خدا ، فلسفه همه عبادات ، هدف همه برنامه هاى تكامل آفرين اسلام ، و بهترين و سازنده ترينِ اعمال جوارحى و جوانحى است ، چنان كه از پيامبر خدا روايت شده است : إنَّه لَيسَ عَمَلٌ أحَبَّ إلَى اللّهِ تَعالى و لا أنجى لِعَبدٍ مِن كُلِّ سَيِّئَةٍ فِى الدُّنيا وَ الآخِرَةِ مِن ذِكرِ اللّهِ . (1)

.


1- .ر . ك : ص 100 ح 153 .

ص: 18

هيچ كارى در نزد خداوند متعال ، محبوب تر ، و در رهانيدن بنده از هر گونه بدى ، در دنيا و آخرت ، مؤثّرتر از يادكرد خدا نيست . بر اين اساس ، ياد خدا ، تنها عبادتى است كه در مقرّرات دينى ، حدّ و مرزى براى آن معيّن نشده ؛ بلكه در هر حال و در هر زمان و در هر مكانى مطلوب است و هر چه بيشتر ، بهتر : قالَ الصّادِقُ عليه السلام : ما مِن شَى ءٍ إلّا و لَهُ حَدٌّ يَنتَهى إلَيهِ إلَا الذِّكرَ ؛ فَلَيسَ لَهُ حَدٌّ يَنتَهى إلَيهِ ، فَرَضَ اللّهُ عز و جل الفَرائِضَ فَمَن أدّاهُنَّ فَهُوَ حَدُّهُنَّ ، و شَهرَ رَمضانَ فَمَن صامَهُ فَهُوَ حَدُّهُ ، والحَجَّ فَمَن حَجَّ فَهُوَ حَدُّهُ ، إلَا الذِّكرَ ؛ فَإِنَّ اللّهَ عز و جل لَم يَرضَ مِنه بِالقَليلِ ، و لَم يَجعَل لَهُ حَدّا يَنتَهى إلَيهِ . ثُمَّ تَلا هذِهِ الآيَةَ : «يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اذْكُرُواْ اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِيلاً» . (1) فَقالَ : لَم يَجعَلِ اللّهُ عز و جل لَهُ حَدّا يَنتَهى إِلَيهِ . قالَ : و كانَ أبى عليه السلام كَثيرَ الذِّكرِ ، لَقَد كُنتُ أمشى مَعَهُ و إنَّهُ لَيَذكُرُ اللّهَ ، و آكُلُ مَعَهُ الطَّعامَ و إنَّهُ لَيَذكُرُ اللّهَ ، و لَقَد كانَ يُحَدِّثُ القَومَ و ما يَشغَلُهُ ذلِكَ عن ذِكرِ اللّهِ ، و كُنتُ أرى لِسانَهُ لازِقا بِحَنَكِهِ يَقولُ : لا إلهَ إلَا اللّهُ . و كانَ يَجمَعُنا فَيَأمُرُنا بِالذِّكرِ حَتّى تَطلُعَ الشَّمسُ . و يَأمُرُ بِالقِراءَةِ مَن كانَ يَقرَأُ مِنّا و مَن كانَ لا يَقرَأُ مِنّا أَمَرَهُ بِالذِّكرِ . (2) امام صادق عليه السلام فرمود: هيچ چيزى نيست ، مگر اين كه حدّ و نهايتى دارد كه بدان پايان مى پذيرد ، بجز ياد خدا كه آن را حد و پايانى نيست . خداوند ، فرايض (نمازهاى واجب) را قرار داد . پس هر كه آنها را به جا آورد ، اين خود ، حدّ آنهاست . ماه رمضان را قرار داد كه هر كس روزه آن را بگيرد ، اين ، حدّ آن است و حج را قرار داد كه هر كس حج بگزارد ، اين ، حدّ آن است ؛ مگر ياد خدا كه خداوند به اندكِ از آن ، رضايت نداده و براى آن ، مرزى كه به آن منتهى شود ، قرار نداده است .

.


1- .احزاب : آيه 41 و 42 .
2- .ر . ك : ص 40 ح 31 .

ص: 19

معناى ذكر

امام صادق عليه السلام سپس اين آيه را تلاوت كرد : «اى كسانى كه ايمان آورده ايد! خدا را ياد كنيد ، يادكردى بسيار ، و هر بام و شام ، او را تسبيح گوييد» و فرمود : خداوند عز و جلبراى آن ، حد و مرزى كه بِدان پايان پذيرد ، قرار نداد . ج همچنين ج فرمود : پدرم بسيار ذكر مى گفت . من با ايشان راه مى رفتم و ايشان ، ذكر خدا مى گفت . با ايشان غذا مى خوردم و ايشان ، ذكر خدا مى گفت . گاه با مردم سخن مى گفت و در عين حال ، اين كار ، او را از ياد خدا باز نمى داشت . او را مى ديدم كه زبانش بر كامش چسبيده است و «لا إله إلّا اللّه » مى گويد . ما را جمع مى كرد و دستور مى داد ذكر بگوييم تا آن كه آفتاب ، طلوع مى كرد . به كسانى از ما كه قرآن خواندن بلد بودند ، دستور مى داد آن را قرائت كنند و به آنهايى كه قرائت بلد نبودند ، دستور مى داد ذكر بگويند .

معناى ذكرحقيقت ذكر ، عبارت است از توجّه دل به آفريدگار جهان و احساس اين واقعيت كه جهان ، محضر خداست و انسان ، در حضور اوست ، و اين معنا تحقّق نمى يابد ، مگر با دو شرط : يكى معرفت حقيقى نسبت به خداوند متعال ، و ديگرى توجّه به او . به بيان روشن تر ، تا انسان ، آفريدگار حقيقى جهان را نشناسد ، نمى تواند او را ياد كند . بنا بر اين ، كسانى كه چيزى غير از معبود حقيقى را عبادت مى كنند ، در واقع ، او را ياد نكرده اند ؛ بلكه پندار خود را ياد كرده اند : «إِنْ هِىَ إِلَا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنتُمْ وَ ءَابَاؤُكُم مَّا أَنزَلَ اللَّهُ بِهَا مِن سُلْطَ_نٍ إِن يَتَّبِعُونَ إِلَا الظَّنَّ وَ مَا تَهْوَى الْأَنفُسُ . (1) اين جبتانج ، جز نام هايى بيش نيستند كه شما و پدرانتان نام گذارى كرده ايد،

.


1- .نجم : آيه 23 .

ص: 20

دشوارترين فريضه

و خدا بر حقّانيت آنها هيچ دليلى نفرستاده است . آنان ، جز از گمان و آنچه كه دلخواهشان است ، پيروى نمى كنند » . هنگامى كه انسان ، خداى حقيقى را شناخت و خود را در محضر او ديد ، نخستين اثر ياد خداوند متعال ، فرمانبرى از اوست . از اين رو ، هر چه معرفت انسان نسبت به آفريدگار خود بيشتر گردد و بيشتر به ياد او باشد ، اطاعتش از حضرت حق ، افزون تر مى شود . بنا بر اين ، انجام دادن واجبات الهى و ترك محرّمات ، نشانه معرفتِ حقيقى و ذكر حقيقى است و كسى كه با زبان ذكر مى گويد ، ولى كردارش با گفتار او هماهنگ نيست ، غافل و ناسى (فراموشكار) شمرده مى شود ، نه ذاكر ؛ چنان كه از پيامبر خدا روايت شده است : مَن أطاعَ اللّهَ فَقَد ذَكَرَ اللّهَ ، و إن قَلَّت صَلاتُهُ و صِيامُهُ و تِلاوَتُهُ . و مَن عَصَى اللّهَ فَقَد نَسِيَ اللّهَ ، و إن كَثُرَت صَلاتُهُ و صِيامُهُ و تِلاوَتُهُ لِلقُرآنِ . (1) كسى كه از خدا اطاعت كند ، در واقع او را ياد كرده است ، هر چند نماز و روزه و قرآن خواندنش اندك باشد ، و كسى كه خدا را نافرمانى كند ، در واقع ، خدا را فراموش كرده است ، هر چند نماز و روزه و تلاوت قرآنش بسيار باشد . اين تفسير از ذكر ، روشن مى كند كه حقيقت ذكر ، توجّه قلبىِ برآمده از معرفت حقيقى خدا و همراه با مسئوليت شناسى است .

دشوارترين فريضهنكته قابل تأمّل ، اين كه احاديث اهل بيت عليهم السلام ذكر را به مفهومى كه بيان شد ، دشوارترين فريضه اى مى دانند كه در هر حال ، انجام دادن آن ، لازم است ، (2) بدين

.


1- .ر . ك : ص 108 ح 166 .
2- .ر . ك : ص 109 (حقيقت ياد خدا) .

ص: 21

انواع ذكر

معنا كه شخص مؤمن ، بايد نفس خود را چنان تربيت كند كه ذكر ، مَلَكه او گردد ؛ يعنى ياد خدا به گونه اى در جانش نفوذ كند كه وقتى گناهى براى او پيش مى آيد ، ياد خدا مانع از انجام دادن آن شود و انواع ذكرها مقدّمه پيدايش اين حالت معنوى است .

انواع ذكرذكر ، گاه به اعتبار ابزارها و راه آن ، به : ذكر زبان ، ذكر قلب ، ذكر نفس ، ذكر روح ، ذكر عقل ، ذكر معرفت و ذكر سِرّ ، تقسيم مى شود . (1) گاه نيز به اعتبار همراهى دل با زبان ، به : ذكر خالص _ كه در آن ، قلب ، همراه زبان ذاكر است _ و ذكر صارف 2 _ كه در آن ، ذاكر ، تنها ياد ديگران را نفى مى نمايد ؛ امّا ياد خدا در عمق دل وى وارد نمى گردد _ ، تقسيم مى شود (2) . گاه نيز به اعتبار موقعيت ذكر ، به : ياد خدا هنگام انجام دادن واجبات ، ياد خدا هنگام ترك محرّمات ، ياد خدا هنگام مصائب و مشكلات زندگى ، ياد خدا هنگام خشم ، ياد خدا هنگام شادى (3) و ... تقسيم مى شود . همچنين گاهى ذكر ، به اعتبار آگاهى ديگران از آن ، به : ذكر جَلى (4) و ذكر

.


1- .ر . ك : ص 123 (هفت گونه ياد كردن) .
2- .ر . ك : ص 123 (ياد كردن خالص و ياد كردن صارف) .
3- .ر . ك : ص 121 (ياد كردن زبانى ، ياد كردن در ...) .
4- .ر . ك : ص 129 (ياد كردن آشكار) .

ص: 22

عوامل ذكر
1 . پيكار با موانع ياد خدا
2 . تقويت خداشناسى

خَفى (1) تقسيم مى شود .

عوامل ذكرمهم ترين مسئله در اين بخش ، شناخت اسباب و عوامل ذكر و عوامل تداوم آن در زندگى است . آنچه با الهام از قرآن و احاديث اسلامى در تبيين اين مسئله مى توان گفت ، اين است كه مهم ترين عوامل ياد خدا و تداوم آن ، از اين قرارند :

1 . پيكار با موانع ياد خدانخستين اقدام لازم براى تحصيل ذكر و تداوم آن ، آفت زدايى از ذِكر و مبارزه با موانع ياد خداست . بر پايه ره نمودهاى قرآن و احاديث اسلامى ، هر كارى كه قدرت تعقّل را در انسان ضعيف و ناكارآمد مى كند (مانند : دنياپرستى ، شرابخوارى ، قماربازى ، سرگرمى هاى نامشروع ، آرزوى دراز و پُرخورى) ، موجب سلطه يافتن شيطان بر مجارى ادراكى انسان و مانع از ياد خدا بودن است . (2)

2 . تقويت خداشناسىپس از آفت زدايى از ذكر ، هر اقدامى كه به تقويت بنيه خداشناسى انسان بينجامد ، به تداوم ياد او كمك مى كند ؛ زيرا خداوند متعال ، كمال و جمال مطلق است . از اين رو ، هر چه بر معرفت انسان نسبت به او افزوده شود ، بر محبّتش افزوده مى گردد و هر چه او را بيشتر دوست داشته باشد ، بيشتر به ياد اوست : مَن أحَبَّ شَيئا لَهِجَ بِذِكرِهِ . (3) هر كس چيزى را دوست داشته باشد ، مشتاق ياد اوست .

.


1- .ر . ك : ص 125 (ياد كردن نهانى) .
2- .ر . ك : ص 143 (آفت هاى ياد خدا) .
3- .ر . ك : ص 134 ح 214 .

ص: 23

3 . ياد مرگ
4 . دعا براى الهام شدن ذكر

عاشق ، نمى تواند به ياد معشوق خود نباشد . از اين رو ، شيرينىِ ياد محبوب ، در كام اهل معرفت ، شيرين تر از خواب است : سَهَرُ العُيونِ بِذِكرِ اللّهِ خُلصانُ العارِفينَ ، وحُلوانُ المُقَرَّبينَ . (1) بيدارى چشم ها به ياد خدا ، عشق و علاقه عارفان و شيرينى مقرّبان است . و چنان كه در حديث قدسى آمده است : كَذَبَ مَن زَعَمَ أنَّهُ يُحِبُّنى فَإِذا جَنَّهُ اللَّيلُ نامَ عَنّى . أ لَيسَ كُلُّ مُحِبٍّ يُحِبُّ خَلوَةَ حَبيبِهِ ؟! (2) دروغ مى گويد كسى كه مدّعى است مرا دوست دارد ، امّا چون شب مى شود ، مى خوابد . مگر نه اين است كه هر عاشقى دوست دارد با معشوقش خلوت كند؟!

3 . ياد مرگدر كنار آفت زدايى از ياد خدا و تقويت بنيه خداشناسى ، ياد مرگ و پيامدهاى آن نيز مى تواند در توجّه بيشتر انسان به خداوند متعال ، مؤثّر باشد . (3)

4 . دعا براى الهام شدن ذكريكى از مهم ترين عوامل ذكر ، الهام است . به تعبيرى كه در حديث نبوى آمده ، الهام شدن ذكر خدا به دل ، بزرگ ترين نعمت الهى است : ما مَنَّ اللّهُ تَعالى عَلى عِبادِهِ بِمِثلِ أن يُلهِمَهُم ذِكرَهُ . (4)

.


1- .ر . ك : ص 198 ح 327 .
2- .الأمالى ، صدوق : ص 438 ح 577 ، بحار الأنوار : ج 13 ص 329 . نيز ، ر. ك : أعلام الدين : ص 263 ، إرشاد القلوب: ص 93 ، عيون الأخبار ، ابن قتيبه : ج 2 ص 300 .
3- .ر . ك : ص 139 (به ياد آوردن قبر) .
4- .ر . ك : ص 136 ح 216 .

ص: 24

آداب ذكر
مهم ترين موارد ذكر

خداوند متعال به بندگانش نعمتى نداده كه چون الهام كردنِ ياد خود به آنان باشد . يكى از بزرگان اهل معرفت مى فرمود : «تلاش كنيد كه خداوند متعال ، خود ، ذكرش را به شما الهام كند . الهامِ ذكر ، همه لوازم آن و از جمله تداوم ذكر را به همراه دارد» . بر اساس ره نمودهاى اهل بيت عليهم السلام ، دعا ، يكى از مؤثّرترين تلاش ها براى دستيابى به الهام ذكر و چشيدن حلاوت آن است . لذا پيشوايان اسلام ، ضمن دعا ، مكرّر از خداوند متعال مى خواهند كه ذكر خود را به قلب آنها الهام نمايد ، چنان كه در روايتى از امام على عليه السلام آمده : إلهى ! و ألهِمنى وَلَها بِذِكرِكَ إلى ذِكرِكَ . (1) خداوندا! با يادت ، در من شيدايى به ياد خودت را الهام كن .

آداب ذكرياد خدا كردن ، آدابى دارد كه رعايت آنها براى بهره گيرى بيشتر از بركات ذكر ، ضرورى است . مهم ترينِ اين آداب ، عبارت اند از : طهارت ، خشوع ، خلوص ، تعظيم ، نشاط ، فراموش كردن خواسته هاى نفسانى ، شوق نسبت به ديدار قلبى خدا ، و از همه مهم تر ، پرهيز از گناه . (2)

مهم ترين موارد ذكرنيكو بودن ياد خدا ، اختصاص به زمان ، مكان و حال خاصّى ندارد ؛ بلكه ذكر در هر حالى نيكوست ؛ امّا با اين وصف ، در موارد خاصّى ياد خدا مورد تأكيد قرار

.


1- .ر . ك : ص 136 ح 219 .
2- .آيات و احاديثى كه دلالت بر تبيين آداب ياد شده دارند ، در فصل هفتم آمده اند .

ص: 25

آثار و بركات ذكر گفتن انفرادى و اجتماعى

گرفته است و اين ، بدان معناست كه ياد خدا در اين موارد ، ضرورت بيشترى دارد و آثار و بركات آن براى زندگىِ فردى و اجتماعى انسان ، بيشتر است . اين موارد عبارت اند از : 1 . بامدادان و شامگاهان ، 2 . از اوّل تا سيزدهم ماه ذى حجّه ، 3 . ماه رمضان ، 4 . روز جمعه ، 5 . هنگام جنگ ، 6 . هنگام آهنگ كارى كردن ، داورى و قسمت كردن ، 7 . هنگام رعد و برق ، 8 . هنگام غافل بودن مردم ، 9 . در تنهايى، 10. هنگام گفتن، 11. هنگام خوردن، 12. هنگام خواب، 13 . دل شب ، 14 . هنگام برخاستن ، 15 . در مسجد ، 16 . در مكّه ، 17 . در خانه ، 18 . در بازار ، 19 . در سفر ، 20 . هنگام گذر از كوه يا دشت، 21 . با هر ياد كننده خدا . (1)

آثار و بركات ذكر گفتن انفرادى و اجتماعىياد خدا ، آثار و بركات فراوانى براى زندگى فردى و اجتماعى ، مادّى و معنوى ، و دنيوى و اُخروىِ انسان دارد . در فصل نهم از اين بخش ، 34 اثر برجسته ياد خدا مطرح شده كه شمارى از آنها آثار ذكر انفرادى و شمارى ديگر بركات ذكر جمعى است . (2) به دليل اهمّيت اين موضوع ، در پايان اين بخش ، آثار و بركات ياد خدا و همچنين زيان هاى فراموشىِ او ، ضمن تحليلى به طور مستقل مورد بررسى قرار خواهند گرفت . (3)

.


1- .ر . ك : ص 171 _ 211 .
2- .ر . ك : ص 213 _ 279 .
3- .ر . ك : ص 301 (تحليلى درباره بركات ياد خدا و زيان هاى فراموش كردن او) .

ص: 26

الفَصلُ الأَوَّلُ : الحثّ على ذكر اللّه1 / 1الحَثُّ عَلى كَثرَةِ الذِّكرِالكتاب«يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اذْكُرُواْ اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا* وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِيلاً» . (1)

«وَ اذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ بُكْرَةً وَأَصِيلاً» . (2)

«فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَوةُ فَانتَشِرُواْ فِى الْأَرْضِ وَ ابْتَغُواْ مِن فَضْلِ اللَّهِ وَ اذْكُرُواْ اللَّهَ كَثِيرًا لَّعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» . (3)

«قَالَ رَبِّ اجْعَل لِّى ءَايَةً قَالَ ءَايَتُكَ أَلَا تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلَ_ثَةَ أَيَّامٍ إِلَا رَمْزًا وَاذْكُر رَّبَّكَ كَثِيرًا وَسَبِّحْ بِالْعَشِىِّ وَالْاءِبْكَ_رِ» . (4)

«قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِى صَدْرِى * وَ يَسِّرْ لِى أَمْرِى * وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِى * يَفْقَهُواْ قَوْلِى * وَ اجْعَل لِّى وَزِيرًا مِّنْ أَهْلِى * هَ_رُونَ أَخِى * اشْدُدْ بِهِ أَزْرِى * وَ أَشْرِكْهُ فِى أَمْرِى * كَىْ نُسَبِّحَكَ كَثِيرًا * وَ نَذْكُرَكَ كَثِيرًا» . (5)

.


1- .الأحزاب : 41 و 42 .
2- .الإنسان : 25 .
3- .الجمعة : 10 .
4- .آل عمران : 41 .
5- .طه : 24 _ 34 .

ص: 27

فصل يكم: تشويق به ياد كردن از خدا

1 / 1 خدا را بسيار ياد كنيد

فصل يكم: تشويق به ياد كردن از خدا1 / 1خدا را بسيار ياد كنيدقرآن«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! خدا را ياد كنيد، يادى بسيار ، و صبح و شام ، او را به پاكى بستاييد» .

«و نام پروردگارت را بامدادان و شامگاهان ، ياد كن» .

«و چون نماز گزارده شد، در [ روى ] زمين پراكنده گرديد و فضل خدا را جويا شويد و خدا را بسيار ياد كنيد، باشد كه شما رستگار گرديد.»

«گفت: «پروردگارا! براى من ، نشانه اى قرار ده» . فرمود: «نشانه ات اين است كه سه روز با مردم، جز به اشاره ، سخن نگويى؛ و پروردگارت را بسيار ياد كن و شبانگاه و بامدادان [ او را ]تسبيح گوى»» .

«گفت: «پروردگارا! سينه ام را گشاده گردان و كارم را براى من آسان ساز، و از زبانم گره بگشاى ، [ تا ] سخنم را بفهمند، و براى من ، دست يارى از كسانم قرار ده؛ هارون ، برادرم را . پشتم را به او استوار كن و او را شريك كارم گردان تا تو را فراوان تسبيح گوييم، و بسيار به ياد تو باشيم» .

.

ص: 28

«وَ الشُّعَرَاءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُ نَ * أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِى كُلِّ وَادٍ يَهِيمُونَ * وَ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ مَا لَا يَفْعَلُونَ * إِلَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّ__لِحَ_تِ وَ ذَكَرُواْ اللَّهَ كَثِيرًا وَانتَصَرُواْ مِن بَعْدِ مَا ظُ_لِمُواْ وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَ_لَمُواْ أَىَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ» . (1)

«إِنَّ الْمُنَ_فِقِينَ يُخَ_دِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَ_دِعُهُمْ وَإِذَا قَامُواْ إِلَى الصَّلَوةِ قَامُواْ كُسَالَى يُرَاءُونَ النَّاسَ وَلَا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلَا قَلِيلاً» . (2)

الحديثسنن الترمذي عن أبي سعيد الخدري :إنّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله سُئِلَ : أيُّ العِبادِ أفضَلُ دَرَجَةً عِندَ اللّهِ يَومَ القِيامَةِ؟ قالَ : «وَ الذَّ كِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَ الذَّ كِرَ تِ» (3) . (4)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن أكثَرَ ذِكرَ اللّهِ ، فَقَد بَرِئَ مِنَ النِّفاقِ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن لَم يُكثِر ذِكرَ اللّهِ ، فَقَد بَرِئَ مِنَ الإِيمانِ . (6)

عنه صلى الله عليه و آله :ذِكرُ اللّهِ عَلَمُ الإِيمانِ ، وبَراءَةٌ مِنَ النِّفاقِ ، وحِصنٌ مِنَ الشَّيطانِ ، وحِرزٌ مِنَ النّارِ . (7)

.


1- .الشعراء : 224 _ 227 .
2- .النساء : 142 .
3- .الأحزاب : 35 .
4- .سنن الترمذي : ج 5 ص 458 ح 3376 ، مسند ابن حنبل : ج 4 ص 151 ح 11720 ، مشكاة المصابيح : ج 1 ص 699 ح 2280 ، كنز العمّال : ج 1 ص 415 ح 1759 وفيه صدره .
5- .المعجم الأوسط : ج 7 ص 86 ح 6931 ، المعجم الصغير : ج 2 ص 77 ، الفردوس : ج 3 ص 564 ح 5768 كلّها عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 1 ص 425 ح 1827 .
6- .الدرّ المنثور : ج 6 ص 620 نقلاً عن الطبراني في المعجم الأوسط عن أبي هريرة .
7- .تنبيه الغافلين : ص 395 ح 598 عن أنس ؛ مستدرك الوسائل : ج 5 ص 285 ح 5868 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب .

ص: 29

«و شاعران را گم راهان پيروى مى كنند. آيا نديده اى كه آنان در هر وادى اى سرگردان اند؟ و آنان اند كه چيزهايى مى گويند كه انجام نمى دهند؛ مگر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده و خدا را بسيار به ياد آورده اند و پس از آن كه مورد ستم قرار گرفته اند ، يارى خواسته اند. و كسانى كه ستم كرده اند ، به زودى خواهند دانست به كدام بازگشتگاه ، برخواهند گشت» .

«منافقان، با خدا نيرنگ مى كنند و حالْ آن كه او با آنان ، نيرنگ خواهد كرد ، چون به نماز ايستند ، با كسالت مى ايستند [و] با مردم ، ريا مى كنند و خدا را جز اندكى ياد نمى كنند» .

حديثسنن الترمذى_ به نقل از ابو سعيد خُدرى _: از پيامبر خدا سؤال شد : در روز رستاخيز ، كدام بنده نزد خداوند ، منزلت والاترى دارد؟ فرمود : «آن مردان و زنانى كه خدا را بسيار ياد مى كنند» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :كسى كه خدا را بسيار ياد كند ، از نفاق ، رها شده است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :كسى كه بسيار ياد خدا نكند ، از ايمان ، دور شده است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ياد خدا ، نشانه ايمان ، مايه رهيدن از نفاق ، دژى در برابر شيطان ، و نگه دارنده از آتش است .

.

ص: 30

عنه صلى الله عليه و آله :مَن ذَكَرَ اللّهَ كَثيرا كُتِبَت لَهُ بَراءَتانِ : بَراءَةٌ مِنَ النّارِ ، وبَراءَةٌ مِنَ النِّفاقِ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :أربَعٌ لا تَصيرُ إلّا لِلعَجَبِ : طولُ الصَّمتِ إلّا مِن خَيرٍ ، وقِلَّةُ الشَّيءِ ، وَالتَّواضُعُ ، وذِكرُ اللّهِ عز و جل كَثيرا ؛ فَإِنَّهُ مَن ذَكَرَ اللّهَ كَثيرا كَتَبَ اللّهُ لهُ تَعالى بَراءَةً مِنَ النّارِ ، وبَراءَةً مِنَ النِّفاقِ . (2)

عنه عليه السلام :أفيضوا في ذِكرِ اللّهِ جَلَّ ذِكرُهُ ؛ فَإِنَّهُ أحسَنُ الذِّكرِ ، وهُوَ أمانٌ مِنَ النِّفاقِ ، وبَراءَةٌ مِنَ النّارِ ، وتَذكيرٌ لِصاحِبِهِ عِندَ كُلِّ خَيرٍ يَقسِمُهُ اللّهُ جَلَّ وعَزَّ ، ولَهُ دَوِيٌّ تَحتَ العَرشِ . (3)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن عَجَزَ مِنكُم عَنِ اللَّيلِ أن يُكابِدَهُ (4) ، وبَخِلَ بِالمالِ أن يُنفِقَهُ ، وجَبُنَ عَنِ العَدُوِّ أن يُجاهِدَهُ ، فَليُكثِر مِن ذِكرِ اللّهِ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن أكثَرَ ذِكرَ اللّهِ ، أظَلَّهُ اللّهُ في جَنَّتِهِ . (6)

عنه صلى الله عليه و آله :أكثِروا ذِكرَ اللّهِ عز و جل ، حَتّى يَقولَ المُنافِقونَ : إنَّكُم مُراؤونَ . (7)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 500 ح 3 عن داوود بن سرحان عن الإمام الصادق عليه السلام .
2- .الجعفريّات : ص 235 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام .
3- .تحف العقول : ص 149 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 290 ح 2 .
4- .مكابدة الأمرِ : معاناة مشقّته ، وكابَدْت الأمر : إذا قاسَيت شدّته (لسان العرب : ج 3 ص 376 «كبد») .
5- .شُعب الإيمان : ج 1 ص 291 ح 508 ، المعجم الكبير : ج 11 ص 70 ح 11121 وليس فيه «وبخل بالمال أن ينفقه» وكلاهما عن ابن عبّاس ، كنز العمّال : ج 1 ص 429 ح 1852 ؛ الأمالي للشجري : ج 1 ص 256 نحوه ، مستدرك الوسائل : ج 5 ص 295 ح 5093 نقلاً عن درر اللآلي وكلاهما عن ابن عبّاس .
6- .الكافي : ج 2 ص 122 ح 4 وص 500 ح 5 كلاهما عن داوود الحمّار ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 191 عن عبد الرحمن بن الحجّاج وكلّها عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 75 ص 127 ح 26.
7- .الزهد لابن حنبل : ص 134 ، الزهد لابن المبارك : ص 362 ح 1022 وفيه «يظنّ» بدل «يقول» وكلاهما عن أبي الجوزاء ، المعجم الكبير : ج 12 ص 131 ح 12786 ، حلية الأولياء : ج 3 ص 81 كلاهما عن ابن عبّاس نحوه ، كنز العمّال : ج 1 ص 414 ح 1754 وص 439 ح 1898 و 1897 .

ص: 31

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس بسيار ياد خدا كند ، دو برات برايش نوشته شود : يكى بَرات رهايى از آتش ، و ديگرى بَرات رهايى از نفاق .

امام على عليه السلام :چهار چيز است كه پايانشان جز خوشايندى نيست : دم فرو بستن بسيار ، مگر از خوبى ؛ تنگ دستى با فروتنى ؛ و فراوان ياد خداوند عز و جل نمودن ؛ زيرا كسى كه بسيار ياد خدا كند ، خداوند متعال برايش برات آزادى از آتش و بَرات آزادى از نفاق مى نويسد .

امام على عليه السلام :خداوند عز و جل را بسيار ياد كنيد ؛ زيرا كه ياد خدا بهترين ياد است ، و مايه ايمنى از نفاق و رهايى از آتش است و صاحبش (ذاكر) را در هنگام هر خيرى كه خداوند عز و جل قسمت مى كند ، به ياد خدا مى آورد ، و ياد خدا در زير عرش ، طنين مى افكند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس از شما كه نمى تواند رنج شب خيزى را تحمّل كند و از خسيسى نمى تواند مالى انفاق كند و از جهاد كردن با دشمن مى ترسد ، پس خدا را بسيار ياد كند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه خدا را بسيار ياد كند ، خداوند عز و جل او را در سايه سار بهشتش جاى دهد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند عز و جل را فراوان ياد كنيد تا جايى كه منافقان بگويند : شما رياكاريد .

.

ص: 32

عنه صلى الله عليه و آله :أكثِروا ذِكرَ اللّهِ عز و جل عَلى كُلِّ حالٍ ؛ فَلَيسَ عَمَلٌ أحَبَّ إلَى اللّهِ ولا أنجى لِعَبدِهِ مِن ذِكرِ اللّهِ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ . (1)

مسند ابن حنبل عن أبي سعيد الخدري عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :اِستَكثِروا مِنَ الباقِياتِ الصّالِحاتِ . قيلَ : وما هِيَ يا رَسولَ اللّهِ ؟ قالَ : المِلَّةُ . قيل : وما هِيَ يا رَسولَ اللّهِ؟ . . . . قالَ : التَّكبيرُ ، وَالتَّهليلُ ، وَالتَّسبيحُ ، وَالتَّحميدُ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ . (2)

المعجم الكبير عن مربع عن اُمّ أنس_ أنَّها قالَت لِرَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله _: يا رَسولَ اللّهِ أوصِني! قالَ : اُهجُرِي المَعاصِيَ فَإِنَّها أفضَلُ الهِجرَةِ ، وحافِظي عَلَى الفَرائِضِ فَإِنَّها أفضَلُ الجِهادِ ، وأكثِري مِن ذِكرِ اللّهِ فَإِنَّكِ لا تَأتينَ (3) اللّهَ بِشَيءٍ أحَبَّ إلَيهِ مِن كَثرَةِ ذِكرِهِ . (4)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ يَقبَلُ تَوبَةَ عَبدِهِ ما لَم يُغَرغِر (5) . توبوا إلى رَبِّكُم قَبلَ أن تَموتوا ، وبادِروا بِالأَعمالِ الزّاكِيَةِ قَبلَ أن تُشغَلوا ، وصِلوا الَّذي بَينَكُم وبَينَهُ بِكَثرَةِ ذِكرِكُم إيّاهُ . (6)

.


1- .شُعب الإيمان : ج 1 ص 395 ح 521 عن معاذ بن جبل ، كنز العمّال : ج 1 ص 426 ح 1836 .
2- .مسند ابن حنبل : ج 4 ص 150 ح 11713 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 694 ح 1889 ، مسند أبي يعلى : ج 2 ص 132 ح 1379 ، تفسير الطبري : ج 9 الجزء 15 ص 255 ، تفسير ابن كثير : ج 5 ص 159 ، كنز العمّال : ج 15 ص 951 ح 43654 .
3- .في المصدر : «لا تأتي» ، والصواب ما أثبتناه كما في المصادر الاُخرى .
4- .المعجم الكبير : ج 25 ص 129 ح 313 ، المعجم الأوسط : ج 7 ص 21 ح 6735 وص 51 ح 6822 ، كنز العمّال : ج 2 ص 245 ح 3935 نقلاً عن الترغيب في الذكر .
5- .ما لَم ، يُغَرغِرْ: أي ما لم تبلغ روحُه حُلقومه ، فيكون بمنزلة الشيء الذي يتغرغر به المريض ؛ والغرغرة : أن يُجعل المشروب في الفم ويردّد إلى أصل الحلق ولا يُبلع (النهاية : ج 3 ص 360 «غرغر») .
6- .الدعوات : ص 237 ح 659 ، مستدرك الوسائل : ج 6 ص 10 ح 6294 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب وليس فيه «إنّ اللّه يقبل توبة عبده ما لم يغرغر» ، بحار الأنوار : ج 6 ص 19 ح 5 وج 81 ص 240 ح 26 .

ص: 33

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در همه حال ، خداوند عز و جل را بسيار ياد كنيد ؛ زيرا هيچ عملى نزد خداوند محبوب تر و براى بنده ، نجات بخش تر از ياد خدا در دنيا و آخرت نيست .

مسند ابن حنبل_ به نقل از ابو سعيد خُدرى _: پيامبر خدا فرمود : «ماندگارهاى نيك ، بسيار انجام دهيد» . گفته شد : ماندگارهاى نيك ، چيستند ، اى پيامبر خدا؟ فرمود : «آيين» . گفته شد : آيين چيست ، اى پيامبر خدا ؟ فرمود : «گفتن اللّه اكبر و لا إله إلّا اللّه و سبحان اللّه و الحمد للّه و لا حول و لا قوّة إلّا باللّه » .

المعجم الكبير_ به نقل از مِربع _: اُمّ انس به پيامبر خدا گفت : مرا سفارشى نما ، اى پيامبر خدا ! فرمود : «از گناهان دورى كن ، كه اين ، برترين هجرت است و واجبات را پاس بدار ، كه اين ، برترين جهاد است و بسيار ياد خدا باش ؛ زيرا نزد خداوند ، چيزى كه برايش محبوب تر از بسيارىِ ياد او باشد ، نيست .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند ، توبه بنده اش را تا آن گاه كه به جان دادن نيفتاده است ، مى پذيرد . [پس] پيش از آن كه بميريد ، به درگاه پروردگارتان توبه كنيد و پيش از آن كه از كارهاى نيك باز مانيد ، به آنها مبادرت ورزيد و با ياد كردن بسيار از خداوند ، ميان خود و او رابطه برقرار كنيد .

.

ص: 34

تهذيب الكمال عن سعيد بن المسيّب :جاءَ رَجُلٌ إلَى النَّبيِّ صلى الله عليه و آله فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ، أخبِرني بِجُلَساءِ اللّهِ يَومَ القِيامَةِ ، قالَ : هُمُ الخائِفونَ ، الخاضِعونَ ، المُتَواضِعونَ ، الذّاكِرونَ اللّهَ كَثيرا . (1)

مسند ابن حنبل عن معاذ عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله ، قال :إنَّ رَجُلاً سَأَلَهُ فَقالَ : أيُّ المُجاهِدينَ أعظَمُ أجرا ؟ قالَ : أكثَرُهُم للّهِِ تَبارَكَ وتَعالى ذِكرا . قالَ : فَأَيُّ الصائِمينَ أعظَمُ أجرا؟ قالَ : أكثَرُهُم للّهِِ تَبارَكَ وتَعالى ذِكرا . ثُمَّ ذَكَرَ لَنَا الصَّلاةَ ، وَالزَّكاةَ ، وَالحَجَّ ، وَالصَّدَقَةَ ، كُلُّ ذلِكَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ : أكَثرُهُم للّهِِ تَبارَكَ وتَعالى ذِكرا . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : ألا اُخبِرُكُم بِخَيرِ أعمالِكُم لَكُم ، وأرفَعِها في دَرَجاتِكُم ، وأزكاها عِندَ مَليكِكُم ، وخَيرٍ لَكُم مِنَ الدِّينارِ والدِّرهَمِ ، وخَيرٍ لَكُم مِن أن تَلقَوا عَدُوَّكُم فَتَقتُلوهُم ويَقتُلوكُم؟ فَقالوا : بَلى ! فَقالَ : ذِكرُ اللّهِ عز و جل كَثيرا . (3)

عنه عليه السلام :جاءَ رَجُلٌ إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ، فَقالَ : مَن خَيرُ أهلِ المَسجِدِ ؟ فَقالَ : أكثَرُهُم للّهِِ ذِكرا . (4)

.


1- .تهذيب الكمال : ج 31 ص 173 ، حلية الأولياء : ج 8 ص 143 .
2- .مسند ابن حنبل : ج 5 ص 309 ح 15614 ، المعجم الكبير : ج 20 ص 186 ح 407 ، تفسير ابن كثير : ج 6 ص 416 ، كنز العمّال : ج 1 ص 428 ح 1846 وراجع الزهد لابن المبارك : ص 501 ح 1429 .
3- .الكافي : ج 2 ص 499 ح 1 ، المحاسن : ج 1 ص 109 ح 96 كلاهما عن ابن القدّاح ، بحار الأنوار : ج 93 ص 157 ح 29 .
4- .الكافي : ج 2 ص 499 ح 1 ، عدّة الداعي : ص 234 وليس فيه «للّه » وكلاهما عن ابن القدّاح ، بحار الأنوار : ج 93 ص 161 ح 42 .

ص: 35

تهذيب الكمال_ به نقل از سعيد بن مسيّب _: مردى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و گفت : اى پيامبر خدا ! مرا از همنشينان خدا در روز رستاخيز ، خبر بده . فرمود : «همنشينان خدا ، عبارت اند از : بيمناكان ، فروتنان ، خاكساران ، و آنان كه بسيار خدا را ياد مى كنند» .

مسند ابن حنبل_ به نقل از مُعاذ _: مردى از پيامبر خدا بپرسيد : پاداش كدام مجاهدان ، بزرگ تر است ؟ فرمود : «آنان كه بيشتر خداوند _ تبارك و تعالى _ را ياد كنند» . پرسيد : پاداش كدام روزه داران ، بزرگ تر است ؟ فرمود : «آنان كه بيشتر خداوند _ تبارك و تعالى _ را ياد كنند» . به همين سان [آن مرد] از نماز و زكات و حجّ و صدقه (/ زكات) پرسيد و هر بار ، پيامبر خدا مى فرمود : «آنان كه بيشتر خداوند _ تبارك و تعالى _ را ياد كنند» .

امام صادق عليه السلام :پيامبر خدا فرمود : «آيا به شما از بهترين اعمالتان كه از همه اعمالتان بلند پايه تر و نزد خداوندگارتان ، پاكيزه تر و برايتان از [انفاق ]درهم و دينار بهتر است و از اين كه با دشمنتان رو به رو شويد و بكُشيد و كشته شويد ، با ارزش تر است ، خبر ندهم ؟» . گفتند : چرا . فرمود : «ياد كردن بسيار از خداوند عز و جل » .

امام صادق عليه السلام :مردى خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و گفت : بهترينِ اهل مسجد كيست؟ فرمود : «آن كه بيشتر خدا را ياد كند» .

.

ص: 36

الإمام عليّ عليه السلام :اِعلَموا أنَّ الجِهادَ الأَكبَرَ جِهادُ النَّفسِ ، فَاشتَغِلوا بِجِهادِ أنفُسِكُم تَسعَدوا ، وَارفُضُوا القالَ وَالقيلَ تَسلَموا ، وأكثِروا ذِكرَ اللّهِ تَغنَموا . (1)

عنه عليه السلام :قَد أبلَغَ اللّهُ عز و جل إلَيكُم بِالوَعدِ ، وفَصَّلَ لَكُمُ القَولَ ، وعَلَّمَكُمُ السُّنَّةَ ، وشَرَحَ لَكُمُ المَناهِجَ ؛ لِيُزيحَ العِلَّةَ ، وحَثَّ عَلَى الذِّكرِ ، ودَلَّ عَلَى النَّجاةِ ، وإنَّهُ مَنِ انتَصَحَ للّهِِ وَاتَّخَذَ قَولَهُ دَليلاً هَداهُ لِلَّتي هِيَ أقوَمُ ، ووَفَّقَهُ لِلرَّشادِ ، وسَدَّدَهُ ويَسَّرَهُ لِلحُسنى ، فَإِنَّ جارَ اللّهِ آمِنٌ مَحفوظٌ ، وعَدُوَّهُ خائِفٌ مَغرورٌ ، فَاحتَرِسوا مِنَ اللّهِ عز و جلبِكَثرَةِ الذِّكرِ . (2)

عنه عليه السلام_ مِن كِتابِهِ إلى مُحَمَّدِ بنِ أبي بَكرٍ _: فَإِنَّ أحَبَّ إخواني إليَّ أكثَرُهُم للّهِِ ذِكرا ، وأشَدُّهُم مِنهُ خَوفا . وأنَا أرجو أن تَكونَ مِنهُم إن شاءَ اللّهُ . (3)

عنه عليه السلام :إنَّ أولِياءَ اللّهِ لَأَكثرُ النّاسِ لَهُ ذِكرا ، وأدوَمُهُم لَهُ شُكرا ، وأعظَمُهُم عَلى بَلائِهِ صَبرا . (4)

عنه عليه السلام :إنَّ مِن أحَبِّ عِبادِ اللّهِ إلَيهِ عَبدا أعانَهُ اللّهُ عَلى نَفسِهِ ، فَاستَشعَرَ (5) الحُزنَ ، وتَجَلبَبَ (6) الخَوفَ ، فَزَهَرَ مِصباحُ الهُدى في قَلبِهِ ، وأعَدَّ القِرى لِيَومِهِ النّازِلِ بِهِ ، فَقَرَّبَ عَلى نَفسِهِ البَعيدَ ، وهَوَّنَ الشَّديدَ ، نَظَرَ فَأَبصَرَ ، وذَكَرَ فَاستَكثَرَ . (7)

.


1- .غرر الحكم : ح 11005 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 552 ح 10183 .
2- .الكافي : ج 8 ص 389 ح 586 عن محمّد بن الحسين عن أبيه عن جدّه عن أبيه ، بحار الأنوار : ج 77 ص 368 ح 34 .
3- .تحف العقول : ص 177 ، بحار الأنوار : ج 33 ص 586 ح 733 .
4- .غرر الحكم : ح 3571 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 155 ح 3376 .
5- .استَشعَرَ فلانٌ الخوفَ : أضمَرَهُ (تاج العروس : ج 7 ص 36 «شعر»). أي جعل الخوف شعارا له (بحار الأنوار : ج 2 ص 57) .
6- .تَجَلْبَبَتِ المرأةُ : لبست الجلباب ؛ وهو ما يغطّي البدن من ثوب وغيره (المصباح المنير : ص 104 «جلبب») .
7- .نهج البلاغة : الخطبة 87 ، أعلام الدين : ص 127 وفيه «فأكثر» بدل «فاستكثر» ، بحار الأنوار : ج 2 ص 56 ح 36 .

ص: 37

امام على عليه السلام :بدانيد كه جهاد بزرگ ، جهاد با نفس است . پس به جهاد با نفس هاى خويش بپردازيد تا سعادتمند شويد و قيل و قال را وا نهيد تا به سلامت مانيد ، و خدا را بسيار ياد كنيد تا سود بريد .

امام على عليه السلام :خداوند عز و جل پيام را به شما ابلاغ كرده و حقيقت را برايتان روشن ساخته و راه و رسم را به شما آموخته و راه ها را برايتان هويدا كرده است تا عذر و بهانه را از ميان بردارد ، و به ياد او كردن [و دورى از غفلت] ، تشويق كرده و راه نجات را نشان داده است . هر كس پند خداوند را گوش كند و سخن او را راه نماى خود گيرد ، خداوند ، به درست ترين راه ، ره نمونش مى شود و به طريق حق ، توفيقش مى دهد و راه نمايى مى كند و او را براى كار نيك ، آماده مى سازد ؛ زيرا پناهنده به خدا در امان و محفوظ است و دشمن او ، ترسان و فريب خورده است . پس با بسيارى ياد [خدا] خويشتن را از [عذاب] خداوند نگه داريد .

امام على عليه السلام_ از نامه ايشان به محمّد بن ابى بكر _: محبوب ترينِ برادرانم نزد من ، آن كس است كه بيشتر به ياد خدا باشد و از خداوند ، بيشتر بترسد ، و من اميدوارم كه تو _ به خواست خدا _ از جمله ايشان باشى .

امام على عليه السلام :اولياى خداوند ، بيش از هر كس به ياد خدا هستند و پيوسته ، او را سپاس مى گويند و بر بلاى او شكيباترين اند .

امام على عليه السلام :از جمله محبوب ترينِ بندگان خدا نزد او ، آن بنده اى است كه خداوند ، او را در برابر نفسش يارى كرده است ، و او جامه اندوه در پوشيده و رداى ترس [از خدا] به تن كرده است . پس چراغ هدايت در دلش روشن شده و براى آن روزى كه ميهمان او مى شود (مرگ و پس از مرگ) ، سفره پذيرايى (اعمال صالح) را آماده ساخته و دور (يعنى مرگ و قيامت) را نزديك مى بيند و سختى ها را بر خود آسان كرده ، مى نگرد و مى بيند ، و [خدا را ]ياد مى كند و فراوانْ ياد مى كند .

.

ص: 38

عنه عليه السلام_ مِن دُعائِهِ بَعدَ صَلاةِ العِشاءِ _: اللّهُمَّ اجعَلني مِمَّن يُكثِرُ ذِكرَكَ ، ويُتابِعُ شُكرَكَ ، ويَلزَمُ عِبادَتَكَ . (1)

عنه عليه السلام_ في صِفَةِ المُؤمنِ _: خاشِعا قَلبُهُ ، ذاكِرا رَبَّهُ . . . مُحكَما أمرُهُ ، كَثيرا ذِكرُهُ . (2)

عنه عليه السلام :المُؤمِنُ . . . وَقورٌ ذَكورٌ . (3)

عنه عليه السلام_ مِمّا كانَ يوصي بِهِ أصحابَهُ _: اُوصيكُم بِالخَشيَةِ مِنَ اللّهِ فِي السِّرِّ وَالعَلانِيَةِ . . . وَليَكُن نَظَرُكُم عِبَرا ، وصَمتُكُم فِكرا ، وقَولُكُم ذِكرا . (4)

الإمام الباقر عليه السلام_ في ذِكرِ صِفاتِ شيعَةِ أهلِ البَيتِ عليهم السلام _: ما كانوا يُعرَفونَ . . . إلّا بِالتَّواضُعِ ، وَالتَّخَشُّعِ ، وَالأَمانَةِ ، وكَثرَةِ ذِكرِ اللّهِ . (5)

الإمام الباقر أو الإمام الصادق عليهماالسلام :أكثِروا مِنَ التَّهليلِ وَالتَّكبيرِ ؛ فَإِنَّهُ لَيسَ شَيءٌ أحَبَّ إلَى اللّهِ عز و جل مِنَ التَّهليلِ وَالتَّكبيرِ . (6)

.


1- .فلاح السائل : ص 439 ح 302 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 113 ح 1 .
2- .الكافي : ج 2 ص 230 ح 1 عن عبد اللّه بن يونس عن الإمام الصادق عليه السلام ، صفات الشيعة : ص 99 ح 35 ، الأمالي للصدوق : ص 668 ح 897 كلاهما عن عبد الرحمن بن كثير الهاشمي عن الإمام الصادق عن أبيه عنه عليهم السلام ، كنز الفوائد : ج 1 ص 91 عن نوف البكالي وليس فيه «محكما أمره» ، التمحيص : ص 72 ح 170 ، بحار الأنوار : ج 67 ص 344 ح 51 .
3- .الكافي : ج 2 ص 227 ح 1 عن عبد اللّه بن يونس عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 67 ص 365 ح 70 .
4- .تحف العقول : ص 390 عن الإمام الكاظم عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 1 ص 142 ح 30 وج 78 ص 305 ح 1 .
5- .الكافي : ج 2 ص 74 ح 3 ، صفات الشيعة : ص 90 ح 22 ، الأمالي للطوسي : ص 735 ح 1535 ، مستطرفات السرائر : ص 143 ح 10 وفيه «الإنابة» بدل «الأمانة» وكلّها عن جابر ، تحف العقول : ص 295 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 175 ح 28 .
6- .الكافي : ج 2 ص 506 ح 2 ، عُدّة الداعي : ص 246 ، ثواب الأعمال : ص 18 ح 13 كلّها عن فضيل ، بحار الأنوار : ج 93 ص 202 ح 38 وص 219 ح 3 .

ص: 39

امام على عليه السلام_ از دعاى ايشان پس از نماز عشا _: بار خدايا ! مرا از آنانى قرار ده كه فراوان ياد تو مى كنند و پياپى ، سپاسِ تو مى گويند و پيوسته به عبادت تو مى پردازند .

امام على عليه السلام_ در توصيف مؤمن _: دلش خاشع است ، پروردگارش را ياد مى كند ... كارش استوار است و بسيار ذكر مى گويد .

امام على عليه السلام :مؤمن ... باوقار و همواره به ياد خداست .

امام على عليه السلام_ از اندرزهايى كه به يارانش مى داد _: شما را به ترس از خدا در نهان و آشكار ، سفارش مى كنم ... و بايد نگاه كردنتان ، عبرت آموز باشد و سكوتتان ، توأم با انديشيدن و سخنتان ، ياد خدا باشد .

امام على عليه السلام_ در بيان صفات پيروان اهل بيت عليهم السلام _: شناخته نمى شوند ... مگر با فروتنى و خاكسارى و امانتدارى و بسيار ياد خدا بودن .

امام باقر يا امام صادق عليهماالسلام :ذكر «لا إله إلّا اللّه » و«اللّه أكبر» را بسيار بگوييد ؛ زيرا هيچ چيز نزد خداوند عز و جل محبوب تر از گفتن «لا إله إلّا اللّه » و «اللّه أكبر» نيست .

.

ص: 40

الإمام الصادق عليه السلام_ لَمّا قيلَ لَهُ مَن أكرَمُ الخَلقِ عَلَى اللّهِ ؟ _: أكثَرُهُم ذِكرا للّهِِ ، وأعمَلُهُم بِطاعَتِهِ . (1)

الكافي عن ابن القدّاح عن الإمام الصادق عليه السلام :ما مِن شَيءٍ إلّا ولَهُ حَدٌّ يَنتَهي إلَيهِ إلَا الذِّكرَ ؛ فَلَيسَ لَهُ حَدٌّ يَنتَهي إلَيهِ ، فَرَضَ اللّهُ عز و جل الفَرائِضَ فَمَن أدّاهُنَّ فَهُوَ حَدُّهُنَّ ، وشَهرَ رَمضانَ فَمَن صامَهُ فَهُوَ حَدُّهُ ، والحَجَّ فَمَن حَجَّ فَهُوَ حَدُّهُ ، إلَا الذِّكرَ ؛ فَإِنَّ اللّهَ عز و جللَم يَرضَ مِنه بِالقَليلِ ، ولَم يَجعَل لَهُ حَدّا يَنتَهي إلَيهِ. ثُمَّ تَلا هذِهِ الآيَةَ : «يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اذْكُرُواْ اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا * وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِيلاً» (2) . فَقالَ : لَم يَجعَلِ اللّهُ عز و جل لَهُ حَدّا يَنتَهي إِلَيهِ . قالَ : وكانَ أبي عليه السلام كَثيرَ الذِّكرِ ، لَقَد كُنتُ أمشي مَعَهُ وإنَّهُ لَيَذكُرُ اللّهَ ، وآكُلُ مَعَهُ الطَّعامَ وإنَّهُ لَيَذكُرُ اللّهَ ، ولَقَد كانَ يُحَدِّثُ القَومَ وما يَشغَلُهُ ذلِكَ عن ذِكرِ اللّهِ ، وكُنتُ أرى لِسانَهُ لازِقا بِحَنَكِهِ يَقولُ : لا إلهَ إلَا اللّهُ . وكانَ يَجمَعُنا فَيَأمُرُنا بِالذِّكرِ حَتّى تَطلُعَ الشَّمسُ . ويَأمُرُ بِالقِراءَةِ مَن كانَ يَقرَأُ مِنّا ومَن كانَ لا يَقرَأُ مِنّا أَمَرَهُ بِالذِّكرِ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :أنصِفِ النّاسَ مِن نَفسِكَ ، وواسِهِم في مالِكَ ، وَارضَ لَهُم بِما تَرضى لِنَفسِكَ ، وَاذكُرِ اللّهَ كَثيرا ، وإيّاكَ وَالكَسَلَ والضَّجَرَ . (4)

.


1- .المحاسن : ج 2 ص 432 ح 2499 ، تحف العقول : ص 364 ، مشكاة الأنوار : ص 112 ح 257 ، جامع الأحاديث للقمّي : ص 204 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 164 ح 43 .
2- .الأحزاب : 41 و 42 .
3- .الكافي : ج 2 ص 498 ح 1 ، عدّة الداعي : ص 233 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 161 ح 42 .
4- .الأمالي للمفيد : ص 182 ح 4 ، الزهد للحسين بن سعيد : ص 19 ح 43 كلاهما عن عجلان أبي صالح ، مشكاة الأنوار : ص 142 ح 341 عن علاء بن صالح وليس فيه «وإيّاك والكسل والضجر» ، بحار الأنوار : ج 78 ص 227 ح 99 .

ص: 41

امام صادق عليه السلام_ در پاسخ به اين پرسش كه : گرامى ترينِ بندگان نزد خداوند كيست؟ _: آن كه بيشتر به ياد خدا باشد و در طاعت او بيشتر بكوشد .

الكافى_ به نقل از ابن قدّاح _: امام صادق عليه السلام فرمود : «هر چيزى حدّ و مرزى دارد كه در آن جا به پايان مى رسد ، مگر ياد خدا كه آن را حدّ و مرزى پايان پذير نيست . خداوند عز و جل فرايض را واجب گردانيد و هر كس آنها را به جاى آورَد ، همان ، حدّ آنهاست . ماه رمضان را واجب گردانيد و هر كس اين ماه را روزه بدارد ، همان ، حدّ اوست . حج را واجب گردانيد و هر كس حج بگزارد ، همان ، حدّ اوست ؛ بجز ياد خدا كه خداوند عز و جل به اندك از آن رضايت نداده و برايش حدّى كه در آن جا پايان پذيرد ، قرار نداده است» . سپس اين آيه را تلاوت فرمود : «اى كسانى كه ايمان آورده ايد ! خدا را بسيار ياد كنيد ، و بام و شام ، او را به پاكى بستاييد» . سپس فرمود : «خداوند عز و جل براى ذكر ، حدّى پايان پذير ، قرار نداده است . پدرم [امام زين العابدين عليه السلام ] بسيار [خدا را] ياد مى كرد . من به همراه او مى رفتم و او ياد خدا مى كرد . با او غذا مى خوردم و مى ديدم كه خدا را ياد مى كند . با مردم ، سخن (/برايشان حديث) مى گفت ؛ ولى اين كار ، او را از ياد خدا باز نمى داشت . من زبانش را مى ديدم كه پيوسته به كامش چسبيده و لا إله إلّا اللّه مى گويد . ما را جمع مى كرد و دستور مى داد تا طلوع آفتاب ، ذكر بگوييم و به هر يك از ما كه قرآن خواندن بلد بوديم ، مى فرمود كه قرآن بخوانيم و به آن كه قرآن خواندن نمى دانست ، دستور مى داد ذكر بگويد .

امام صادق عليه السلام :با مردم ، به انصاف باش و در دارايى خود ، شريكشان گردان و براى ايشان ، آن بپسند كه براى خود مى پسندى ، و خدا را فراوان ياد كن و از تنبلى و بى حوصلگى بپرهيز .

.

ص: 42

عنه عليه السلام :قالَ اللّهُ عز و جل لِموسى عليه السلام : اِجعَل لِسانَكَ مِن وَراءِ قَلبِكَ تَسلَم ، وأكثِر ذِكري بِاللَّيلِ وَالنَّهارِ . (1)

الكافي عن عليّ بن عيسى رفعه :إنَّ موسى عليه السلام ناجاهُ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى ، فَقالَ لَهُ في مُناجاتِهِ : يا موسى . . . أكثِر ذِكري بِاللَّيلِ وَالنَّهارِ تَغنَم . (2)

إرشاد القلوب :كانَ مِمّا ناجى بِهِ الباري تَعالى داوودَ عليه السلام : . . . يا داوودُ! إذا جَنَّ عَلَيكَ اللَّيلُ فَانظُر إلَى ارتِفاعِ النُّجومِ فِي السَّماءِ، وسَبِّحني وأكثِر مِن ذِكري ، حَتّى أذكُرَكَ . (3)

راجع : ص 98 (خصائص الذكر / أفضل الأعمال) وص 112 (من يعدّ كثير الذكر) .

1 / 2الحَثُّ عَلى ذِكرِ اللّهِ في كُلِّ حالٍالكتاب«إِنَّ فِى خَلْقِ السَّمَ_وَ تِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَ_فِ الَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَايَ_تٍ لِّأُوْلِى الْأَلْبَ_بِ * الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَ_مًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِى خَلْقِ السَّمَ_وَ تِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَ_ذَا بَ_طِلاً سُبْحَ_نَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ» . (4)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 498 ح 10 ، بحار الأنوار : ج 13 ص 343 ح 23 .
2- .الكافي : ج 8 ص 42 ح 8 ، تحف العقول : ص 493 ، بحار الأنوار : ج 13 ص 335 ح 13 .
3- .إرشاد القلوب : ص 86 .
4- .آل عمران : 190 و 191 .

ص: 43

1 / 2 ترغيب به ياد خدا در همه احوال

امام صادق عليه السلام :خداوند عز و جل به موسى عليه السلام فرمود : «زبانت را در پسِ دلت قرار ده تا به سلامت مانى ، و شب و روز ، فراوان از من ياد كن» .

الكافى_ به نقل از على بن عيسى ، كه سند حديث را به يكى از اهل بيت عليهم السلام رسانده است _: خداوند _ تبارك و تعالى _ با موسى عليه السلام مناجات كرد و در مناجاتش به او فرمود : «اى موسى ! ... شب و روز ، مرا بسيار ياد كن تا سود بَرى» .

إرشاد القلوب :از جمله سخنانى كه آفريدگار متعال در گفتگويش با داوود عليه السلام فرمود ، اين بود كه : « ... اى داوود! چون شب بر تو فرا رسد ، به برآمدن ستارگان در آسمان ، بنگر و مرا به پاكى بستاى و فراوان ، مرا ياد كن تا من نيز تو را ياد كنم» .

ر . ك : ص 99 (ويژگى هاى ياد خدا / برترينِ اعمال) . و ص 113 (كسانى آنان كه بسيار ياد كننده خدا به شمار مى آيند) .

1 / 2ترغيب به ياد خدا در همه احوالقرآن«مسلّماً در آفرينش آسمان ها و زمين، و در پىِ يكديگر آمدن شب و روز، براى خردمندان ، نشانه هايى [ قانع كننده ] است ؛ همانان كه خدا را [ در همه احوال ] ايستاده و نشسته، و به پهلو آرميده ، ياد مى كنند و در آفرينش آسمان ها و زمين مى انديشند [ كه: ] «پروردگارا ! اينها را بيهوده نيافريده اى. منزّهى تو! پس ما را از عذابِ آتش دوزخ ، در امان بدار»» .

.

ص: 44

«فَإِذَا قَضَيْتُمُ الصَّلَوةَ فَاذْكُرُواْ اللَّهَ قِيَ_مًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِكُمْ فَإِذَا اطْمَأْنَنتُمْ فَأَقِيمُواْ الصَّلَوةَ إِنَّ الصَّلَوةَ كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَ_بًا مَّوْقُوتًا» . (1)

الحديثمعاني الأخبار عن أبي بصير :سَأَلتُ أَبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَن قَولِ اللّهِ عز و جل : «اتَّقُواْ اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ» (2) ، قالَ : يُطاعُ فَلا يُعصى ، ويُذكَرُ فَلا يُنسى ، ويُشكَرُ فَلا يُكفَرُ . (3)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :سَأَلَ مُوسى عليه السلام رَبَّهُ . . . قالَ : يا رَبِّ ، أيُّ عِبادِكَ أتقى ؟ قالَ : الَّذي يَذكُرُ ولا يَنسى . (4)

عدّة الداعي عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :أربَعٌ لا يُصيبُهُنَّ إلّا مؤمِنٌ : الصَّمتُ ؛ وهُوَ أوَّلُ العِبادَةِ ، وَالتَّواضُعُ للّهِِ سُبحانَهُ وتَعالى ، وذِكرُ اللّهِ عَلى كُلِّ حالٍ ، وقِلَّةُ الشَّيءِ _ يَعني قِلَّةَ المالِ _ . (5)

تاريخ الطبري عن ابن عبّاس :سَأَلَ موسى عليه السلام رَبَّهُ عز و جل فَقالَ : أي رَبِّ ، أيُّ عِبادِكَ أحَبُّ إلَيكَ ؟ قالَ : الَّذي يَذكُرُني ولا يَنساني . (6)

الإمام عليّ عليه السلام_ في ذِكرِ حَديثِ مِعراجِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله _: قالَ اللّهُ تَعالى : . . . يا أحمدُ ، إن أحبَبتَ أن تَكونَ أورَعَ النّاسِ فَازهَد فِي الدُّنيا وَارغَب فِي الآخِرَةِ . فَقالَ : إلهي ، كَيفَ أزهَدُ فِي الدُّنيا؟ فَقالَ : خُذ مِنَ الدُّنيا حَفنا مِنَ الطَّعامِ والشَّرابِ وَاللِّباسِ ، ولا تَدَّخِر لِغَدٍ ، ودُم عَلى ذِكري . قالَ اللّهُ عز و جل : . . . يا أحمَدُ ، هَل تَدري أيُّ عَيشٍ أهنَأُ وأيُّ حَياةٍ أبقى ؟ قالَ : اللّهُمَّ لا . قالَ : أمَّا العَيشُ الهَنِيءُ فَهُوَ الَّذي لا يَفتُرُ صاحِبُهُ عَن ذِكري ، ولا يَنسى نِعمَتي ، ولا يَجهَلُ حَقّي ، يَطلُبُ رِضايَ لَيلَهُ ونَهارَهُ . (7)

.


1- .النساء : 103 .
2- .آل عمران : 102 .
3- .معاني الأخبار : ص 240 ح 1 ، الزهد للحسين بن سعيد : ص 17 ح 37 ، تفسير العيّاشي : ج 1 ص 194 ح 120 ، المحاسن : ج 1 ص 323 ح 648 ، تحف العقول : ص 362 ، بحار الأنوار : ج 70 ص 292 ح 31 .
4- .صحيح ابن حبّان : ج 14 ص 101 ح 6217 عن أبي هريرة ، الدرّ المنثور : ج 3 ص 541 نقلاً عن كتاب العلم عن عبد اللّه بن مسعود ، كنز العمّال : ج 15 ص 899 ح 43549 .
5- .عدّة الداعي : ص 234 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 162 ح 42 .
6- .تاريخ الطبري : ج 1 ص 371 ، الدرّ المنثور : ج 5 ص 419 نقلاً عن ابن جرير وابن المنذر وابن أبي حاتم والخطيب وابن عساكر عن ابن عبّاس ؛ بحار الأنوار : ج 13 ص 281 ح 1 نقلاً عن البيضاوي .
7- .إرشاد القلوب : ص 199 و 204 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 21 و 28 ح 6 .

ص: 45

«و چون نماز را به جاى آورديد، خدا را [ در همه حال ] ايستاده و نشسته و بر پهلوآرميده، ياد كنيد. پس چون آسوده خاطر شديد، نماز را [ به طور كامل ] به پا داريد؛ زيرا نماز بر مؤمنان، در اوقات معيّن ، مقرّر شده است» .

حديثمعانى الأخبار_ به نقل از ابو بصير _: از امام صادق عليه السلام در باره اين سخن خداوند عز و جل پرسيدم : «از خدا پروا كنيد ، چنان كه حقّ پروا كردن از اوست» . فرمود : «يعنى اين كه فرمانش بُرده شود و نافرمانى نشود ، و همواره به ياد باشد و فراموش نشود ، و سپاس گزارى شود و ناسپاسى نگردد» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :موسى عليه السلام از پروردگارش پرسيد ... و گفت : اى پروردگار ! پرهيزگارترينِ بندگانت كيست؟ فرمود : «كسى كه به ياد من باشد و فراموشم نكند» .

عدّة الداعى :پيامبر خدا فرمود : «چهار چيز است كه جز مؤمن ، كسى به آنها دست نمى يابد : سكوت كه آغازينْ عبادت است ؛ فروتنى براى خداوند پاك و بلندمرتبه ؛ ياد كردن خدا در همه حال ؛ و كم چيز بودن» يعنى دارايى اندك داشتن .

تاريخ الطبرى_ به نقل از ابن عبّاس _: موسى عليه السلام از پروردگارش عز و جلپرسيد و گفت : اى پروردگار من ! كدام بنده ات نزد تو محبوب تر است ؟ فرمود : «آن كه به ياد من باشد و فراموشم نكند» .

امام على عليه السلام_ در بيان حديث معراج پيامبر صلى الله عليه و آله _: خداوند عز و جلفرمود : «... اى احمد! اگر دوست دارى كه پارساترينِ انسان ها باشى ، پس به دنيا زاهد و به آخرت ، راغب باش» . پيامبر صلى الله عليه و آله گفت : خداوندا ! چگونه نسبت به دنيا زاهد باشم؟ فرمود : «از دنيا مُشتى آب و غذا و لباس بردار و براى فردا اندوخته مكن و همواره به ياد من باش» . خداوند عز و جل فرمود : « ... اى احمد ! آيا مى دانى كه كدام زندگى ، گواراتر و كدام حيات ، ماندگارتر است؟» . پيامبر صلى الله عليه و آله گفت : بار خدايا ! نه . فرمود : «زندگى گوارا ، آن زندگى اى است كه صاحبش از يادكردِ من ، سست نشود و نعمت مرا فراموش نكند و حقّ مرا ناديده نگيرد و شب و روز ، خشنودى مرا بجويد» .

.

ص: 46

عنه عليه السلام_ مِن وَصِيَّتِهِ لِابنِهِ الحَسَنِ عليه السلام _: كُن للّهِِ ذاكِرا عَلى كُلِّ حالٍ . (1)

عنه عليه السلام :عَلَيكَ بِلُزومِ الحَلالِ ، وحُسنِ البِرِّ بِالعِيالِ ، وذِكرِ اللّهِ في كُلِّ حالٍ . (2)

عنه عليه السلام :المُؤمِنُ دائِمُ الذِّكرِ ، كَثيرُ الفِكرِ ، عَلَى النَّعماءِ شاكِرٌ ، وفِي البَلاءِ صابِرٌ . (3)

عنه عليه السلام :بِدَوامِ ذِكرِ اللّهِ تَنجابُ (4) الغَفلَةُ . (5)

عنه عليه السلام :مُداوَمَةُ الذِّكرِ خُلصانُ الأَولِياءِ (6) . (7)

.


1- .الأمالي للمفيد : ص 222 ح 1 ، الأمالي للطوسي : ص 8 ح 8 كلاهما عن الفجيع العقيلي عن الإمام الحسن عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 93 ص 152 ح 7 .
2- .غرر الحكم : ح 6131 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 334 ح 5693 .
3- .غرر الحكم : ح 1933 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 58 ح 1479 وفيه «دائم الفكر وكثير الذكر» .
4- .انجابَ السَّحابُ عن المدينةِ : أي انجمع وتقبّض بعضه إلى بعض وانكشف عنها (النهاية : ج 1 ص 310 «جوب»).
5- .غرر الحكم : ح 4269 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 188 ح 3864.
6- .فلانٌ خِلصي كما تقول خِدني وخُلصاني : أي خالصتي ؛ إذا خَلَصَت مَودَّتُهُما ، وهم خُلصاني ، يستوي فيه الواحد والجماعة (لسان العرب : ج 7 ص 28 «خلص») .
7- .غرر الحكم : ح 9757 .

ص: 47

امام على عليه السلام_ از سفارش ايشان به پسرش امام حسن عليه السلام _: در همه حال ، به ياد خدا باش .

امام على عليه السلام :بر تو باد چنگ زدن به حلال ، خوش رفتارى با خانواده ، و ياد خدا در همه حال !

امام على عليه السلام :مؤمن ، همواره به ياد خداست ، بسيار مى انديشد ، بر نعمتْ سپاس گزار است و در گرفتارى ، شكيباست .

امام على عليه السلام :با مداومت بر ياد خداست كه غفلت ، زدوده مى شود .

امام على عليه السلام :مداومت بر ياد خدا ، دوست صميمى اولياست .

.

ص: 48

عنه عليه السلام_ مِن وَصِيَّتِهِ لِكُمَيلِ بنِ زِيادٍ _: يا كُمَيلُ ، إنَّ ذُنوبَكَ أكثَرُ مِن حَسَناتِكَ ، وغَفلَتَكَ أكثَرُ مِن ذِكرِكَ ، ونِعَمَ اللّهِ عَلَيكَ أكثَرُ مِن عَمَلِكَ . يا كُمَيلُ ، إنَّكَ لا تَخلو مِن نِعَمِ اللّهِ عِندَكَ وعافِيَتِهِ إيّاكَ ، فَلا تَخلُ مِن تَحميدِهِ ، وتَمجيدِهِ ، وتَسبيحِهِ ، وتَقديسِهِ ، وشُكرِهِ ، وذِكرِهِ عَلى كُلِّ حالٍ . (1)

عنه عليه السلام_ مِن دُعائِهِ المَعروفِ بدُعاءِ كُمَيلٍ _: يا رَبِّ يا رَبِّ يا رَبِّ ، أسأَ لُكَ بِحَقِّكَ وقُدسِكَ ، وأعظَمِ صِفاتِكَ وأسمائِكَ ، أن تَجعَلَ أوقاتي مِنَ اللَّيلِ وَالنَّهارِ بِذِكرِكَ مَعمورَةً ، وبِخِدمَتِكَ مَوصولَةً ، وأعمالي عِندَك مَقبولَةً ، حَتّى تَكونَ أعمالي وأورادي كُلُّها وِردا واحِدا ، وحالي في خِدمَتِكَ سَرمَدا . يا سَيِّدي يا مَن عَلَيهِ مُعَوَّلي ، يا مَن إلَيهِ شَكَوتُ أحوالي ، يا رَبِّ يا رَبِّ ، قَوِّ عَلى خِدمَتِكَ جَوارِحي ، وَاشدُد عَلَى العَزيمَةِ جَوانِحي ، وهَب لِيَ الجِدَّ في خَشيَتِكَ ، وَالدَّوامَ فِي الاِتِّصالِ بِخِدمَتِكَ ، حَتّى أسرَحَ إلَيكَ في مَيادينِ السّابِقينَ ، واُسرِعَ إلَيكَ فِي البارِزينَ ، وأَشتاقَ إلى قُربِكَ فِي المُشتاقينَ ، وأَدنُوَ مِنكَ دُنُوَّ المُخلِصينَ ، وأَخافَكَ مَخافَةَ الموقِنينَ ، وأجتَمِعَ في جِوارِكَ مَعَ المُؤمِنينَ . (2)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لِيَكُن أحَدُكُم رَطبا مِن ذِكرِ رَبِّهِ ، فَلا تَكُن مِنَ الغافِلينَ . (3)

مسند ابن حنبل عن عبد اللّه بن بسر :أتَى النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله أعرابِيّانِ ، فَقالَ أحَدُهُما : مَن خَيرُ الرِّجالِ يا مُحَمَّدُ؟ قالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : مَن طالَ عُمرُهُ، وحَسُنَ عَمَلُهُ . وقالَ الآخَرُ : إنَّ شَرائِعَ الإسلامِ قَد كَثُرَت عَلَينا ، فَبابٌ نَتَمَسَّكُ بِهِ جامِعٌ . قالَ : لا يَزالُ لِسانُكَ رَطبا مِن ذِكرِ اللّهِ عز و جل . (4)

.


1- .تحف العقول : ص 174 ، بشارة المصطفى : ص 28 عن كميل بن زياد ، بحار الأنوار : ج 77 ص 273 ح 1 .
2- .مصباح المتهجّد : ص 849 ، الإقبال : ج 3 ص 336 وفيه «المبادرين» بدل «البارزين» وكلاهما عن كميل .
3- .إرشاد القلوب : ص 95 .
4- .مسند ابن حنبل : ج 6 ص 210 ح 17696 وص 214 ح 17714 ، السنن الكبرى : ج 3 ص 519 ح 6526 ، سنن الترمذي : ج 5 ص 458 ح 3375 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1246 ح 3793 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 673 ح 1822 وليس في الثلاثة الأخيرة صدره ، كنز العمّال : ج 1 ص 427 ح 1841 ؛ الأمالي للشجري : ج 1 ص 255 .

ص: 49

امام على عليه السلام_ از سفارش ايشان به كميل بن زياد _: اى كميل! گناهان تو بيش از كارهاى نيك توست ، و غفلتت بيش از متذكّر بودنت ، و نعمت هاى خدا به تو بيش از عمل توست . اى كميل! تو از نعمت هاى خدا و عافيت او بر كنار نيستى . پس هيچ گاه از ستايشگويى او و ياد كردنش به بزرگى و پاكى و قداست ، و از سپاس گزارى اش ، بركنار مباش و همواره او را ياد كن .

امام على عليه السلام_ از دعاى ايشان ، معروف به «دعاى كميل» _: اى پروردگار ، اى پروردگار ، اى پروردگار ! به حقّ تو و به مقام قُدست ، و به بزرگ ترين صفات و نام هايت ، از تو درخواست مى كنم كه اوقات شب و روز مرا به ياد خودت ، آباد گردانى و پيوسته ، در خدمت خودت قرارم دهى و اعمالم را به درگاهت بپذيرى تا آن كه همه اعمال و اَورادم يك وِرد شوند و تا ابد ، در خدمت تو باشم . سرورم ، اى آن كه تكيه ام به اوست ، اى آن كه از احوال خويش به او شِكوه مى كنم ، اى پروردگار ، اى پروردگار! اندام هاى مرا در خدمت به خودت ، نيرومند گردان و دلم را در عقيده ، استوار بدار و در ترس از خودت ، به من كوشايى بخش و پيوسته مرا در خدمت خويش بدار ، تا در ميدان هاى مسابقه دهندگان ، به سوى تو بدوانم و در ميان پيشى گيرندگان به كوى تو بشتابم و در ميان مشتاقان ، شوق نزديك شدن به تو ، جانم را فرا گيرد و چونان نزديك شدن اخلاص مندان ، به تو نزديك شوم و آن سان كه اهل يقين از تو مى ترسند ، از تو بترسم و در كنار و پناه تو ، با مؤمنانْ گِرد آيم .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر يك از شما بايد از ياد پروردگارش تَر و تازه باشد . بنا بر اين ، از غافلان مباش .

مسند ابن حنبل_ به نقل از عبد اللّه بن بُسر _: دو باديه نشين به نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند . يكى از آن دو گفت : اى محمّد ! بهترينِ مردان ، چه مردى است ؟ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «آن مردى كه عمرش دراز و كردارش نيك باشد» . ديگرى گفت : احكام اسلام بر ما افزون شده است . دستور العملى بده كه جامع باشد و ما به آن ، چنگ زنيم . فرمود : «همواره زبانت از ياد خداوند عز و جل تَر و تازه باشد» .

.

ص: 50

كنز العمّال عن معاذ :آخِرُ كَلامٍ فارَقتُ عَلَيهِ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله أن قُلتُ : يا رَسولَ اللّهِ ، أيُّ العَمَلِ خَيرٌ وأقرَبُ إلَى اللّهِ؟ قالَ : أن تُمسِيَ وتُصِبحَ ولِسانُكَ رَطبٌ مِن ذِكرِ اللّهِ عز و جل . (1)

الزهد لابن مبارك عن عبد اللّه بن بسر :قالَ رَجُلٌ : يا رَسولَ اللّهِ! أيُّ العَمَلِ أفضَلُ؟ قالَ : لا يَزالُ لِسانُكَ رَطبا مِن ذِكرِ اللّهِ . (2)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَرَرتُ لَيلَةَ اُسرِيَ بي بِرَجُلٍ مَغيبٍ في نورِ العَرشِ ؛ فَقُلتُ : مَن هذا! مَلَكٌ؟ قيلَ : لا ، قُلتُ : نَبِيٌّ؟ قيلَ : لا ، قُلتُ : مَن هُوَ؟ قالَ : هذا رَجُلٌ كانَ فِي الدُّنيا لِسانُهُ رَطبا مِن ذِكرِ اللّهِ ، وقَلبُهُ مُعَلَّقا بِالمَساجِدِ ، ولَم يَستَسِبَّ (3) لِوالِدَيهِ قَطُّ . (4)

صحيح ابن حبّان عن معاذ بن جبل :سَأَلتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله : أيُّ الأَعمالِ أحَبُّ إلَى اللّهِ ؟ قالَ : أن تَموتَ ولِسانُكَ رَطبٌ مِن ذِكرِ اللّهِ . (5)

.


1- .كنز العمّال : ج 2 ص 242 ح 3929 وج 1 ص 440 ح 1903 وج 8 ص 319 ح 23099 وفي الأخيرين بزيادة «و إلى رسوله» بعد «إلى اللّه » وكلّها نقلاً عن ابن النجّار .
2- .الزهد لابن المبارك : ص 328 ح 935 ، التاريخ الكبير : ج 1 ص 416 ح 1328 وليس فيه صدره .
3- .لم يَسْتَسِبَّ لوالديه : أي لم يعرّضهما للسبّ ويجرّه إليهما ؛ بأن يسبّ أبوَي غيره فيسبّ أبويه مجازاةً له (اُنظر النهاية : ج 2 ص 330 «سبب») .
4- .الأولياء لابن أبي الدنيا : ص 92 ح 95 عن أبي المخارق .
5- .صحيح ابن حبّان : ج 3 ص 100 ح 818 ، المعجم الكبير : ج 20 ص 93 ح 181 وص 106 ح 208 وص 107 ح 212 ، عمل اليوم والليلة لابن السني : ص 6 ح 2 ، كنز العمّال : ج 2 ص 247 ح 3939 نقلاً عن ابن شاهين وابن النجّار .

ص: 51

كنز العمّال_ به نقل از مُعاذ _: آخرين سخنى كه با آن از پيامبر خدا جدا شدم ، اين بود كه گفتم : اى پيامبر خدا ! كدام عمل ، بهتر و نزد خداوند ، مقرّب تر است ؟ فرمود : «اين كه صبح و شام ، زبانت از ياد خداوند عز و جل تَر و تازه باشد» .

الزهد ، ابن مبارك_ به نقل از عبد اللّه بن بُسر _: مردى گفت : اى پيامبر خدا ! كدام عمل ، برتر است؟ فرمود : «اين كه زبانت ، پيوسته از ياد خدا تَر و تازه باشد» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :شبى كه مرا به معراج بردند ، به مردى برخوردم كه در نور عرش ، گُم بود . گفتم : اين كيست ؟ فرشته است؟ گفته شد : «نه» . گفتم : پيامبر است؟ گفته شد : «نه» . گفتم : او كيست؟ گفتند : «اين ، مردى است كه در دنيا زبانش از ياد خدا تَر و تازه ، و دلش آويخته به مسجدها بود و هرگز براى پدر و مادرش ناسزا نخريد» . (1)

صحيح ابن حِبّان_ به نقل از مُعاذ بن جبل _: از پيامبر خدا پرسيدم : كدامين اعمال نزد خدا محبوب تر است ؟ فرمود : «اين كه تا دَم مرگ ، زبانت از ياد خدا تَر و تازه باشد» .

.


1- .يعنى به پدر و مادر ديگران ، ناسزا نگفت تا آنها نيز ، متقابلاً ، به پدر و مادر او ناسزا بگويند يا به اين معناست كه با اعمال ناشايست خود ، موجب نفرين فرستادن مردم به پدر و مادرش نشد .

ص: 52

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ الَّذينَ لا تَزالُ ألسِنَتُهُم رَطبَةً مِن ذِكرِ اللّهِ ، يَدخُلُ أحَدُهُمُ الجَنَّةَ وهَوُ يَضحَكُ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :لا يَنزِل بِأَحَدِكُمُ المَوتُ إلّا وفُوهُ رَطبٌ مِن ذِكرِ اللّهِ ، لا يَخلُوَنَّ قَلبُ أحَدِكُم أبَدا مِن ذِكرِ اللّهِ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: أفضَلُ الأَعمالِ أن تَموتَ ولِسانُكَ رَطبٌ بِذِكرِ اللّهِ سُبحانَهُ . (3)

عنه عليه السلام :لِسانُ البَرِّ مُستَهتَرٌ (4) بِدَوامِ الذِّكرِ . (5)

عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: مُخُّ الإيمانِ التَّقوى وَالوَرَعُ ، وهُما مِن أفعالِ القُلوبِ ، وأَحسَنُ أفعالِ الجَوارِحِ ألّا تَزالَ مالِئا فاكَ بِذِكرِ اللّهِ سُبحانَهُ . (6)

عنه عليه السلام_ فِي الدُّعاءِ _: اللّهُمَّ وَاجعَلني مِنَ الَّذينَ يُسَبِّحونَ لَكَ آناءَ اللَّيلِ وَالنَّهارِ لا يَفتُرونَ . (7) اللّهُمَّ وَاجعَلني مِنَ الَّذينَ لا يَمَلّونَ ذِكرَكَ، ولا يَسأَمونَ عَن عِبادَتِكَ، ويُسَبِّحونَ لَكَ ولَكَ يَسجُدونَ . اللّهُمَّ وَاجعَلني مِنَ الَّذينَ يَذكُرونَكَ قِياما وقُعودا وعَلى جُنوبِهِم . (8)

.


1- .مستدرك الوسائل : ج 5 ص 295 ح 5904 نقلاً عن درر اللآلي عن أبي الدرداء ؛ المصنّف لابن أبي شيبة : ج 7 ص 72 ح 8 وج 8 ص 168 ح 8 وص 236 ح 7 ، الزهد لابن حنبل : ص 169 كلّها عن أبي الدرداء من دون إسنادٍ إليه صلى الله عليه و آله ، كنز العمّال : ج 1 ص 427 ح 1839 وص 440 ح 1904 .
2- .تنبيه الخواطر : ج 2 ص 116 .
3- .شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 347 ح 984 وراجع جامع الأخبار : ص 116 ح 208 .
4- .يقال : اُهتر فلان بكذا واستُهتر فهو مُهتر ومستهتَر : أي مولع به لايتحدّث بغيره ، ولا يفعل غيره (النهاية : ج 5 ص 242 «هتر») .
5- .غرر الحكم : ح 7617 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 419 ح 7099 .
6- .شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 347 ح 988 .
7- .الفَتْرَة : الانكِسار والضعف (لسان العرب : ج 5 ص 43 «فتر»).
8- .الدروع الواقية : ص 229 وص 141 عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 97 ص 169 ح 4 .

ص: 53

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آنان كه زبان هايشان پيوسته از ياد خدا تَر و تازه باشد ، هر يك از ايشان ، خندانْ وارد بهشت مى شوند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مبادا مرگ به سراغ يكى از شما بيايد ، مگر آن كه دهانش از ياد خدا تَر و تازه باشد ! مبادا دل هر يك از شما از ياد خدا تهى باشد !

امام على عليه السلام_ در حكمت هاى منسوب به ايشان _: برترينِ اعمال ، اين است كه تا دمِ مرگ ، زبانت به ياد خداوند پاك ، تَر و تازه باشد .

امام على عليه السلام :زبانِ نيكوكاران ، شيفته مداومت بر ياد خداست .

امام على عليه السلام_ در حكمت هاى منسوب به ايشان _: مغز ايمان ، پرهيزگارى و پارسايى است ، و اين دو از اعمال دل اند . بهترين اعمال جوارح ، اين است كه همواره ، دهانت را به ذكر خداوند پاك ، پُر كنى .

امام على عليه السلام_ در دعا _: بار خدايا ! مرا از آنانى قرار ده كه در اوقات شب و روز ، تسبيح تو را مى گويند و سست نمى شوند . بار خدايا ! مرا از آنانى قرار ده كه از ياد تو خسته نمى شوند و از عبادتت به ستوه نمى آيند و پيوسته ، تو را تسبيح مى گويند و سجده ات مى كنند . بار خدايا ! مرا از آنانى قرار ده كه ايستاده و نشسته و خفته ، تو را ياد مى كنند .

.

ص: 54

الزهد لابن مبارك عن عبد اللّه بن سلام :إِنَّ مُوسى صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِ قالَ لِرَبِّهِ عز و جل : يا رَبِّ! مَا الشُّكرُ الَّذِي يَنبَغي لَكَ ؟ قال : يا مُوسى ! لا يَزالُ لِسانُكَ رَطبا مِن ذِكري . (1)

الإمام الباقر عليه السلام :إِنَّ أَبناءَ الآخِرَةِ . . . لا يَمَلّونَ مِن ذِكرِ اللّهِ . (2)

مصباح الشريعة_ فيما نَسَبَهُ إلَى الإِمامِ الصّادِقِ عليه السلام _: أَفضَلُ الوَصايا وأَلزَمُها أن لا تَنسى رَبَّكَ، وأَن تَذكُرَهُ دائِما ، ولا تَعصِيَهُ، وتَعبُدَهُ قاعِدا وقائِما ، ولا تَغتَرَّ بِنِعمَتِهِ ، وَاشكُرهُ أبَدا . (3)

1 / 3الحَثُّ عَلى ذِكرِ اللّهِ في كُلِّ مَكانٍرسول اللّه صلى الله عليه و آله :اُذكُرِ اللّهَ حَيثُما كُنتَ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله_ في وَصِيَّتِهِ لِمَعاذِ بنِ جَبَلٍ _: اُوصيكَ بِتَقوَى اللّهِ ، وصِدقِ الحَديثِ ، وَالوَفاءِ بِالعَهدِ . . . وَاذكُر رَبَّكَ عِندَ كُلِّ شَجَرٍ وحَجَرٍ . (5)

.


1- .الزهد لابن المبارك : ص 330 ح 942 ، شُعب الإيمان : ج 4 ص 104 ح 4428 ، الدرّ المنثور : ج 1 ص 370 نقلاً عن ابن أبي شيبة وابن أبي الدنيا .
2- .تحف العقول : ص 287 عن جابر الجعفي ، بحار الأنوار : ج 78 ص 165 ح 2 .
3- .مصباح الشريعة : ص 402 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 200 ح 27 .
4- .كنز العمّال : ج 1 ص 443 ح 1913 نقلاً عن الترغيب في الذكر عن أبي ذرّ.
5- .تحف العقول : ص 26 ، نزهه الناظر : ص 30 ح 92 ، إرشاد القلوب : ص 73 كلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 77 ص 127 ح 33 وراجع المعجم الكبير : ج 20 ص 159 ح 331 وص 175 ح 374 وشعب الإيمان : ج 1 ص 405 ح 548 والزهد لهنّاد : ج 2 ص 521 ح 1074 وص 531 ح 1092.

ص: 55

1 / 3 تشويق به ياد خدا در همه جا

الزهد ، ابن مبارك_ به نقل از عبد اللّه بن سلام _: موسى _ كه درودهاى خداوند بر او باد _ به پروردگارش عز و جل گفت : اى پروردگار من ! آن سپاسى كه سزاوار توست ، چيست؟ فرمود : «اى موسى! اين كه زبانت ، پيوسته به ذكر من ، تَر و تازه باشد» .

امام باقر عليه السلام :آخرت گرايان ... از ياد خدا ، خسته و بيزار نمى شوند .

مصباح الشريعة_ در سخنى كه به امام صادق عليه السلام نسبت داده شده است _: برترين و ضرورترين توصيه ها اين است كه : پروردگارت را فراموش نكنى و همواره به ياد او باشى و نافرمانى اش نكنى ، و ايستاده و نشسته ، او را بندگى نمايى و به نعمتش مغرور نشوى و همواره ، سپاس گزارش باشى .

1 / 3تشويق به ياد خدا در همه جاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر جا كه هستى ، به ياد خدا باش .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در سفارش به مُعاذ بن جبل _: سفارش مى كنم تو را به خداپَروايى ، راستگويى ، وفاى به عهد ... و اين كه در كنار هر درخت و سنگى به ياد پروردگارت باش .

.

ص: 56

عنه صلى الله عليه و آله_ لِمِخنَفِ بنِ يَزيدٍ _: يا مِخنَفُ . . . اُذكُرِ اللّهَ عِندَ كُلِّ حَجَرٍ ومَدَرٍ (1) ، يَشهَدُ لَكَ يَومَ القِيامَةِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :يا أبا بَكرٍ ، إذا رَأَيتَ النّاسَ يُسارِعونَ فِي الدُّنيا فَعَلَيكَ بِالآخِرَةِ ، وَاذكُرِ اللّهَ عِندَ كُلِّ حَجَرٍ ومَدَرٍ يَدعوكَ (3) إذا ذَكَرتَهُ ، ولا تُحَقِّرَنَّ أحَدا مِنَ المُسلِمينَ ؛ فَإِنَّ صَغِيرَ المُسلِمينَ عِندَ اللّهِ كَبيرٌ . (4)

الإمام عليّ عليه السلام :اُذكُرُوا اللّهَ في كُلِّ مَكانٍ فَإِنَّهُ مَعَكُم . (5)

لقمان عليه السلام_ لِابنِهِ وهُوَ يَعِظُهُ _: يا بُنَيَّ ، أقِلَّ الكَلامَ ، وَاذكُرِ اللّهَ عز و جل في كُلِّ مَكانٍ ؛ فَإِنَّهُ قَد أنذَرَكَ ، وحَذَّرَكَ ، وبَصَّرَكَ ، وعَلَّمَكَ . (6)

1 / 4ذِكرُ اللّهِ حَسَنٌ عَلى كُلِّ حالٍالإمام الباقر عليه السلام :مَكتوبٌ فِي التَّوراةِ الَّتي لَم تُغَيَّر أنَّ موسى عليه السلام سَأَلَ رَبَّهُ فَقالَ : إلهي إنَّهُ يَأتي عَلَيَّ مَجالِسُ اُعِزُّكَ واُجِلُّكَ أن أذكُرَكَ فيها! فَقالَ : يا موسى ، إنَّ ذِكري حَسَنٌ عَلى كُلِّ حالٍ . (7)

.


1- .المَدَر : قِطَع الطين اليابس (القاموس المحيط : ج 2 ص 131 «مدر») .
2- .كنزالعمّال : ج 15 ص 853 ح 43393 نقلاً عن أبي نعيم عن مخنف بن يزيد ، الفردوس : ج 5 ص 403 ح 8558 عن مخيف بن زيد وفيه «مضر» بدل «مدر».
3- .في كنز العمّال : «يذكرك» بدل «يدعوك» .
4- .الفردوس : ج 5 ص 302 ح 8256 عن الإمام عليّ عليه السلام ، كنزالعمّال : ج 15 ص 851 ح 43385 نقلاً عن السلمي وج 16 ص 237 ح 44297 .
5- .الخصال : ص 613 ح 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، تحف العقول : ص 103 وليس فيه «فإنّه معكم» ، بحار الأنوار : ج 93 ص 154 ح 16 .
6- .الاختصاص : ص 336 ، بحار الأنوار : ج 13 ص 427 ح 22 نقلاً عن النوادر لجعفر بن الحسين وكلاهما عن الأوزاعي .
7- .الكافي : ج 2 ص 497 ح 8 ، عدّة الداعي : ص 239 كلاهما عن أبي حمزة ، تهذيب الأحكام : ج 1 ص 27 ح 68 ، عوالي اللآلي : ج 2 ص 190 ح 78 كلاهما عن سليمان بن خالد عن الإمام الصادق عليه السلام ، الدعوات : ص 18 ح 6 والثلاثة الأخيرة نحوه ، بحار الأنوار : ج 93 ص 160 ح 41 .

ص: 57

1 / 4 ياد خدا ، در همه حال ، نيكوست

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ به مِخنَف بن يزيد _: اى مِخنَف! ... نزد هر سنگ و كلوخى خدا را ياد كن تا روز قيامت ، به سود تو گواهى دهد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى ابو بكر ! هر گاه ديدى مردم در دنيا مى شتابند ، تو به آخرت روى آور و خدا را نزد هر سنگ و كلوخى ياد كن ؛ زيرا هر گاه او را ياد كنى ، او نيز تو را ياد مى كند . هرگز هيچ مسلمانى را كوچك مشمار ؛ زيرا كوچكِ مسلمانان هم نزد خدا بزرگ است .

امام على عليه السلام :خدا را در هر مكانى ياد كنيد ؛ زيرا او با شماست .

لقمان عليه السلام_ در اندرز به پسرش _: پسرم! كم سخن گو و خداوند عز و جل را در همه جا ياد كن ، كه او به تو هشدار داده و بر حَذَرت داشته و بينايت نموده و آگاه و دانايت ساخته است .

1 / 4ياد خدا ، در همه حال ، نيكوستامام باقر عليه السلام :در توراتِ تحريف نشده ، نوشته شده است كه موسى عليه السلام از پروردگارش پرسيد و گفت : معبود من! گاه وضعيتى برايم پيش مى آيد كه من ، تو را ارجمندتر و گرامى تر از آن مى دانم كه در آن وضعيت ، تو را ياد كنم! خداوند فرمود : «اى موسى! ياد من ، در هر حالى نيكوست» .

.

ص: 58

عنه عليه السلام_ لِمُحَمَّدِ بنِ مُسلِمٍ _: يا مُحَمَّدَ بنَ مُسلِمٍ ، لا تَدَعَنَّ ذِكرَ اللّهِ عَلى كُلِّ حالٍ ، ولَو سَمِعتَ المُنادِيَ يُنادي بِالأَذانِ وأنتَ عَلَى الخَلاءِ ، فَاذكُرِ اللّهَ عز و جلوقُل كَما يَقولُ المُؤَذِّنُ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :لا بَأسَ بِذِكرِ اللّهِ وأنتَ تَبولُ ؛ فَإِنَّ ذِكرَ اللّهِ عز و جل حَسَنٌ عَلى كُلِّ حالٍ ، فَلا تَسأَم مِن ذِكرِ اللّهِ . (2)

تهذيب الأحكام عن زرارة ومحمّد بن مسلم عن الإمام الباقر عليه السلام ، قال :قُلتُ : الحائِضُ وَالجُنُبُ يَقرَآنِ شَيئا؟ قالَ : نَعَم ، ما شاءا إلَا السَّجدَةَ ، ويَذكُرانِ اللّهَ تَعالى عَلى كُلِّ حالٍ . (3)

راجع : ص 42 (الحث على ذكر اللّه في كلّ حال) .

1 / 5فَضلُ الذّاكِرِالكتاب«إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَ الْمُسْلِمَ_تِ وَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَ_تِ وَ الْقَ_نِتِينَ وَ الْقَ_نِتَ_تِ وَ الصَّ_دِقِينَ وَ الصَّ_دِقَ_تِ وَ الصَّ_بِرِينَ وَالصَّ_بِرَ تِ وَ الْخَ_شِعِينَ وَ الْخَ_شِعَ_تِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَ الْمُتَصَدِّقَ_تِ وَ الصَّئمِينَ وَالصَّئِمَ_تِ وَ الْحَ_فِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحَ_فِظَ_تِ وَ الذَّ كِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَ الذَّ كِرَ تِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَ أَجْرًا عَظِيمًا» . (4)

.


1- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 288 ح 892 ، علل الشرائع : ص 284 ح 2 عن محمّد بن مسلم وليس فيه «المؤذّن» ، بحار الأنوار : ج 84 ص 176 ح 6.
2- .الكافي : ج 2 ص 497 ح 6 ، عدّة الداعي : ص 239 كلاهما عن الحلبي ، بحار الأنوار : ج 80 ص 190 ح 47.
3- .تهذيب الأحكام : ج 1 ص 27 ح 67 ، الاستبصار : ج 1 ص 115 ح 384 ، علل الشرائع : ص 288 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 81 ص 44 ح 9.
4- .الأحزاب : 35 .

ص: 59

1 / 5 جايگاه يادكننده خدا

امام باقر عليه السلام_ به محمّد بن مسلم _: اى محمّد بن مسلم ! ياد خدا را در هيچ حال وا مگذار . اگر در آبريزگاه بودى و بانگ اذان مؤذّن را شنيدى ، خدا را ياد كن و هر چه مؤذّن مى گويد ، تو نيز بازگو .

امام صادق عليه السلام :در حال ادرار كردن هم ذكر خدا گفتن عيبى ندارد ؛ چرا كه ياد خداوند عز و جل در هر حالى خوب است . بنا بر اين ، از ذكر خدا خسته مشو .

تهذيب الأحكام_ به نقل از زراره و محمّد بن مسلم _: به امام [باقر عليه السلام ] گفتم : آيا حائض و جُنب ، مى توانند قرآن بخوانند؟ فرمود : «آرى ؛ هر اندازه خواستند ، بجز [آيات] سجده را ، و مى توانند در هر شرايطى خدا را ياد كنند» .

ر . ك : ص 43 (ترغيب به ياد كردن از خدا در همه احوال) .

1 / 5جايگاه يادكننده خداقرآن«مردان و زنان مسلمان، و مردان و زنان باايمان، و مردان و زنان عبادت پيشه، و مردان و زنان راستگو، و مردان و زنان شكيبا، و مردان و زنان فروتن، و مردان و زنان صدقه دهنده، و مردان و زنان روزه دار، و مردان و زنان پاك دامن، و مردان و زنانى كه خدا را فراوان ياد مى كنند، خدا براى [ همه ] آنان ، آمرزشى و پاداشى بزرگ ، فراهم ساخته است» .

.

ص: 60

«الَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ» . (1)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ لِأَبي رَزينٍ _: يا أبا رَزينٍ ، إذا خَلَوتَ فَحَرِّك لِسانَكَ بِذِكرِ اللّهِ عز و جل ، فَإِنَّكَ لا تَزالُ في صَلاةٍ ما ذَكَرتَ رَبَّكَ ؛ إن كُنتَ في عَلانِيَةٍ فَكَصَلاةِ العَلانِيَةِ ، وإن كُنتَ خالِيا فَكَصَلاةِ الخَلوَةِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :لا تَزالُ مُصَلِّيا قانِتا ما ذَكَرتَ اللّهَ قائِما وقاعِدا ، أو في سوقِكَ ، أو في ناديكَ (3) ، أو حَيثُ كُنتَ . (4)

الإمام الباقر عليه السلام :لا يَزالُ المُؤمِنُ في صَلاةٍ ما كانَ في ذِكرِ اللّهِ عز و جل ؛ قائِما كانَ أو جالِسا أو مُضطَجِعا ، إنَّ اللّهَ تَعالى يَقولُ : «الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَ_مًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِى خَلْقِ السَّمَ_وَ تِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَ_ذَا بَ_طِلاً سُبْحَ_نَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ» (5) . (6)

.


1- .المعارج : 23 .
2- .اُسد الغابة : ج 6 ص 106 ، حلية الأولياء : ج 1 ص 366 كلاهما عن عبد الرحمن بن عوف .
3- .النادي : المنتدى ؛ وهو مجلس القوم ما داموا مجتمعين فيه (المعجم الوسيط : ج 2 ص 912 «ندا») .
4- .شُعب الإيمان : ج 1 ص 412 ح 569 عن يحيى بن أبي كثير ، كنز العمّال : ج 1 ص 446 ح 1927 .
5- .آل عمران : 191 .
6- .الأمالي للمفيد : ص 310 ح 1 ، الأمالي للطوسي : ص 79 ح 116 ، تفسير العيّاشي : ج 1 ص 211 ح 172 وص 214 ح 185 كلّها عن أبي حمزة الثمالي ، بحار الأنوار : ج 93 ص 159 ح 34 .

ص: 61

«همان كسانى كه بر نمازشان پايدارى مى كنند» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ به ابو رَزين _: اى ابو رزين! هر گاه خلوت كردى ، زبانت را به ذكر خداوند عز و جل بجنبان ؛ زيرا تا زمانى كه ذكر پروردگارت را بگويى ، پيوسته در حال نمازى . اگر در آشكار باشى ، مانند نمازِ آشكار است ، و اگر در خلوت باشى ، مانند نمازِ در خلوت است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :تا زمانى كه خدا را ياد كنى ، ايستاده باشى يا نشسته ، در بازار يا در انجمن و يا هر كجاى ديگر كه باشى ، پيوسته در حال نماز و عبادتى .

امام باقر عليه السلام :مؤمن ، تا زمانى كه خدا را ياد كند ، ايستاده باشد يا نشسته و يا دراز كشيده ، پيوسته در حال نماز است . خداوند متعال مى فرمايد : «آنان كه خدا را ، ايستاده و نشسته و به پهلو خفته ، ياد مى كنند و در آفرينش آسمان ها و زمين مى انديشند ، [مى گويند :] اى پروردگار ما ! تو اين همه را بيهوده نيافريده اى . منزّهى تو! پس ما را از عذاب آتش [دوزخ] ، نگه دار» .

.

ص: 62

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :قالَ اللّهُ عز و جل : عَبدي ، أنَا عِندَ ظَنِّكَ بي ، وأنَا مَعَكَ إذا ذَكَرتَني . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ عز و جل يَقولُ : أنَا مَعَ عَبدي إذا هُوَ ذَكَرَني وتَحَرَّكَت بي شَفَتاهُ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :مَكتوبٌ فِي التَّوراةِ الَّتي لَم تُغَيَّر أنَّ موسى عليه السلام سَأَلَ رَبَّهُ فَقالَ : يا رَبِّ ، أقَريبٌ أنتَ مِنّي فَاُناجِيَكَ ، أم بَعيدٌ فَاُنادِيَكَ ؟ فَأَوحى إلَيهِ : يا موسى ، أنَا جَليسُ مَن ذَكَرَني . فَقالَ موسى : فَمَن في سِترِكَ يَومَ لا سِترَ إلّا سِترُكَ؟ فَقالَ : الَّذينَ يَذكُروني فَأَذكُرُهُم ، ويَتَحابّونَ فِيَّ فَاُحِبُّهُم ، فَاُولئِكَ الَّذينَ إذا أرَدتُ أن اُصيبَ أهلَ الأَرضِ بِسوءٍ ذَكَرتُهُم فَدَفَعتُ عَنهُم بِهِم . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ موسَى بنَ عِمرانَ عليه السلام لَمّا ناجى رَبَّهُ قالَ : يا رَبِّ أبَعيدٌ أنتَ مِنّي فَاُنادِيَكَ ، أم قَريبٌ فاُناجِيَكَ ؟ فَأَوحَى اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ إلَيهِ : أنَا جَليسُ مَن ذَكَرَني . فَقالَ موسى عليه السلام : يا رَبِّ إنّي أكونُ في حالٍ اُجِلُّكَ أن أذكُرَكَ فيها ! فَقالَ : يا موسى ، اُذكُرني عَلى كُلِّ حالٍ . (4)

.


1- .المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 674 ح 1828 عن أنس ، تاريخ بغداد : ج 2 ص 43 وج 7 ص 109 كلاهما عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 3 ص 135 ح 5847 وص 137 ح 5859 .
2- .سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1246 ح 3792 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 647 ح 10968 ، تاريخ دمشق : ج 70 ص 52 كلّها عن أبي هريرة وص 53 وفيهما «ما ذكرني» بدل «إذا هو ذكرني» ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 673 ح 1824 كلاهما عن أبي الدرداء ، كنز العمّال : ج 1 ص 433 ح 1869 .
3- .عدّة الداعي : ص 235 ، الكافي : ج 2 ص 496 ح 4 عن أبي حمزة الثمالي عن الإمام الباقر عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 13 ص 342 ح 20 .
4- .التوحيد : ص 182 ح 17 ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 1 ص 127 ح 22 كلاهما عن داوود بن سليمان الفرّاء عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام ، علل الشرائع : ص 284 ح 1 عن أبي بصير عن الإمام الصادق عليه السلام ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 28 ح 58 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 84 ص 175 ح 6 ؛ حلية الأولياء : ج 6 ص 42 عن كعب وزاد فيه «قال : وماهي؟ قال : الجنابة والغائط» قبل «فقال : يا موسى اذكرني» .

ص: 63

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداى عز و جل فرمود : «بنده من! من ، آن جايم كه تو به من گمان برى ، و هر گاه مرا ياد كنى ، من با تو هستم» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداى عز و جل مى فرمايد : «من با بنده خويش هستم ، هر آن گاه كه او مرا ياد كند و لبانش به ياد من بجنبد» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در تورات تحريف ناشده ، نوشته شده است كه موسى عليه السلام از پروردگارش پرسيد و گفت : اى پروردگار من! آيا تو به من نزديكى تا با تو نجوا كنم ، يا دورى تا آوازت دهم؟ خداوند به او وحى فرمود : «اى موسى! من ، همنشين كسى هستم كه مرا ياد كند» . موسى عليه السلام گفت : در آن روز كه پرده اى جز پرده تو نيست ، چه كسى در پرده توست؟ فرمود : «آنان كه مرا ياد مى كنند و من ، يادشان مى كنم و براى من ، يكديگر را دوست مى دارند و من نيز دوستشان مى دارم . اينان ، كسانى هستند كه هر گاه بخواهم به زمينيان گزندى برسانم ، به ياد ايشان مى رفتم و به خاطر آنان ، گزند را از زمينيان مى گردانم» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :موسى بن عمران عليه السلام آن گاه كه با پروردگارش به راز و نياز پرداخت ، گفت : اى پروردگار من! آيا تو از من دورى تا كه آوازت دهم ، يا نزديكى تا آهسته بخوانمت ؟ خداوند عز و جل به او وحى فرمود : «من ، همنشين كسى هستم كه مرا ياد كند» . موسى عليه السلام گفت : اى پروردگار من! [گاه] در وضعيتى هستم كه تو را ارجمندتر از آن مى دانم كه در آن وضع ، يادت كنم ! فرمود : «اى موسى ! در هر وضعيتى مرا ياد كن» .

.

ص: 64

عنه صلى الله عليه و آله :قالَ موسى عليه السلام : يا رَبِّ ، أقَريبٌ أنتَ [ فَ_ ] اُناجِيَكَ ، أم بَعيدٌ [ فَ_ ] (1) اُنادِيَكَ؟ فَإِنّي اُحِسُّ حِسَّ صَوتِكَ ولا أراكَ! فَأَينَ أنتَ؟ فَقالَ اللّهُ : خَلفَكَ ، وأَمامَكَ ، وعَن يَمينِكِ ، وعَن شِمالِكَ . يا موسى ! إنّي جَليسُ عَبدي حينَ يَذكُرُني ، وأَنَا مَعَهُ إذا دَعاني . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :قالَ اللّهُ تَعالى : يَابنَ آدَمَ ، إنَّكَ إذا ما ذَكَرتَني شَكَرتَني ، وإذا نَسيتَني كَفَرتَني . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن ذَكَرَهُ فَقَد شَكَرَهُ ، ومَن كَتَمَهُ فَقَد كَفَرَهُ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن عَبدٍ يَقومُ بِفَلاةٍ مِنَ الأَرضِ يُريدُ الصَّلاةَ ، إلّا تَزَخرَفَت لَهُ الأَرضُ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن صَباحٍ ولا رَواحٍ (6) إلّا وبِقاعُ الأَرضِ يُنادي بَعضُها بَعضا : يا جارَةُ ، هَل مَرَّ بِكِ اليَومَ ذاكِرٌ للّهِِ تَعالى ، أو عَبدٌ وَضَعَ جَبهَتَهُ عَلَيكِ ساجِدا للّهِِ؟ فَمِن قائِلَةٍ : لا ، ومِن قائِلَةٍ : نَعَم . فَإِذا قالَت : نَعَم ، اِهتَزَّت وَانشَرَحَت ، وتَرى أنَّ لَها فَضلاً عَلى جارَتِها . (7)

.


1- .ما بين المعقوفين أثبتناه في هذا المورد وفي سابقه من كنز العمّال .
2- .الفردوس : ج 3 ص 192 ح 4533 عن ثوبان مولى رسول اللّه صلى الله عليه و آله ، كنز العمّال : ج 1 ص 433 ح 1871 .
3- .حلية الأولياء : ج 4 ص 338 ، المعجم الأوسط : ج 7 ص 200 ح 7265 وفيه «إذا ذكرتني» ، تاريخ بغداد : ج 12 ص 11 ، الفردوس : ج 3 ص 181 ح 4491 وفيهما «وما نسيتني» وكلّها عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 1 ص 444 ح 1915 وج 3 ص 256 ح 6427 .
4- .مستدرك الوسائل : ج 5 ص 296 ح 5905 نقلاً عن تفسير أبي الفتوح الرازي .
5- .مسند أبي يعلى : ج 4 ص 148 ح 4096 ، تنبيه الغافلين : ص 537 ح 868 كلاهما عن أنس ، كنز العمّال : ج 1 ص 423 ح 1817 نقلاً عن أبي الشيخ في كتاب العظمة.
6- .الرَّواحُ : نقيضُ الصباح ، وهو اسمٌ للوقت من زوال الشمس إلى الليل (الصحاح : ج 1 ص 368 «روح»).
7- .مكارم الأخلاق : ج 2 ص 373 ح 2661 ، أعلام الدين : ص 197 كلاهما عن أبي ذرّ ، بحار الأنوار : ج 77 ص 84 ح 3.

ص: 65

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :موسى عليه السلام گفت : اى پروردگار من! آيا تو نزديكى تا آهسته بخوانمت ، يا دورى كه صدايت بزنم؟ زيرا من ، همهمه صداى تو را مى شنوم ؛ امّا نمى بينمت! پس تو كجايى؟ خداوند فرمود : «پشت سرِ تو ، و پيش روى تو ، و در سمت راست و سمت چپ تو . اى موسى! من ، آن گاه كه بنده ام مرا ياد كند ، همنشين اويم و هر گاه مرا بخواند ، با او هستم» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداى متعال فرمود : «اى پسر آدم! تو هر گاه مرا ياد كنى ، سپاسم گفته اى و هر گاه فراموشم كنى ، ناسپاسى ام كرده اى» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه خدا را ياد كند ، در واقع ، سپاسش گفته است و هر كه يادش نكند ، در واقع ، ناسپاسى اش كرده است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ بنده اى نيست كه در بيابانى از زمين به قصد نماز بِايستد ، مگر آن كه زمين برايش آراسته مى شود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ صبحگاه و شبانگاهى نيست ، مگر آن كه قطعات زمين به يكديگر مى گويند : «اى همسايه! آيا امروز ، يادكننده خداى متعال بر تو گذشت ، يا بنده اى كه پيشانى خويش را براى سجده خداوند متعال بر تو بگذارد؟» . پس يكى مى گويد : «نه» و ديگرى مى گويد : «چرا» . اگر بگويد : «چرا» ، به وجد مى آيد و شادمان مى شود و خود را بر هم كنارش برتر مى بيند .

.

ص: 66

عنه صلى الله عليه و آله :عَلامَةُ حُبِّ اللّهِ حُبُّ ذِكرِ اللّهِ ، وعَلامَةُ بُغضِ اللّهِ بُغضُ ذِكرِ اللّهِ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :ذاكِرُ اللّهِ _ سُبحانَهُ _ مُجالِسُهُ . (2)

عنه عليه السلام :ذِكرُ اللّهِ قُوتُ النُّفوسِ ، ومُجالَسَةُ المَحبوبِ . (3)

عدّة الداعي عنهم عليهم السلام: إنَّ فِي الجَنَّةِ قِيعانا (4) ، فَإِذا أخَذَ الذّاكرُ فِي الذِّكرِ أخَذَتِ المَلائِكَهُ في غَرسِ الأَشجارِ ، فَرُبَّما وَقَفَ بَعضُ المَلائِكَةِ ، فَيُقالُ لَهُ : لِمَ وَقَفتَ؟ فيقول : إنَّ صاحِبي قَد فَتَرَ _ يَعني عَنِ الذِّكرِ _ . (5)

إحياء علوم الدين :في أخبارِ داوودَ عليه السلام : إنَّ اللّهَ تَعالى قالَ : يا داوودُ ، أبلِغ أهلَ أرضي أنّي حَبيبٌ لِمَن أحَبَّني ، وجَليسٌ لِمَن جالَسَني ، ومُؤنِسٌ لِمَن أنِسَ بِذِكري ، وصاحِبٌ لِمَن صاحَبَني ، ومُختارٌ لِمَنِ اختارَني ، ومُطيعٌ لِمَن أطاعَني . (6)

شُعب الإيمان عن أبي سعيد الخدري :قيلَ : يا رَسولَ اللّهِ، أيُّ النّاسِ أعظَمُ دَرَجَةً ؟ قالَ : الذّاكِرينَ اللّهَ . (7)

.


1- .شُعب الإيمان : ج 1 ص 367 ح 410 ، معجم السفر : ص 193 ح 617 كلاهما عن أنس ، كنزالعمّال : ج 1 ص 417 ح 1776 ؛ جامع الأخبار : ص 352 ح 979 ، بحار الأنوار : ج 69 ص 252 ح 32 .
2- .غرر الحكم : ح 5159 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 256 ح 4740 .
3- .رر الحكم : ح 5166 وح 322 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 62 ح 1600 وفيهما «الذكر مجالسة المحبوب» .
4- .القاعُ : أرض واسعة سهلة مطمئنّة مستوية حُرّة ، لاحُزونة فيها ولا ارتفاع ولا انهباط ، والجمع : أقواع وأقوُع وقيعان (لسان العرب : ج 8 ص 304 «قوع»).
5- .عدّة الداعي : ص 239 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 163 ح 42.
6- .إحياء علوم الدين : ج 4 ص 469 ، مسكّن الفؤاد : ص 27 ، بحار الأنوار : ج 70 ص 26 ح 28 .
7- .شُعب الإيمان : ج 1 ص 419 ح 589 ، كنز العمّال : ج 1 ص 426 ح 1835 وص 415 ح 1759 نحوه .

ص: 67

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نشانه دوست داشتن خدا ، دوست داشتن ياد خداست ، و نشانه بيزارى از خدا ، بيزارى از ياد خداست .

امام على عليه السلام :ياد كننده خداى سبحان ، همنشين اوست .

امام على عليه السلام :ياد خدا ، خوراك جان ها ، و همنشينى با محبوب است .

عدّة الداعى_ از معصومان عليهم السلام _: در بهشت ، دشت هايى است كه هر گاه ياد كننده [ى خدا] شروع به ذكر گفتن كند ، فرشتگان ، شروع به كاشتن درخت مى كنند . گاه فرشته اى دست از كار مى كشد . به او گفته مى شود : چرا دست از كار كشيدى؟ مى گويد : دوستم باز ايستاد (يعنى از گفتن ذكر خدا) .

إحياء علوم الدين :در خبرهاى داوود عليه السلام آمده است : خداى متعال فرمود : «اى داوود! به اهل زمينم برسان كه من ، دوستدار كسى هستم كه دوستم بدارد ، و همنشين كسى هستم كه با من همنشينى كند ، و مونس كسى هستم كه با ياد من ، انس گيرد ، و يار كسى هستم كه يار من باشد ، و برگزيننده كسى هستم كه مرا برگزيند ، و فرمان بُردار كسى هستم كه از من فرمان بَرَد» .

شُعب الإيمان_ به نقل از ابو سعيد خُدرى _: گفته شد : اى پيامبر خدا ! كدام يك از مردمان ، درجه اش بالاتر است ؟ فرمود : «يادكنندگان خدا» .

.

ص: 68

الإمام عليّ عليه السلام :ذاكِرُ اللّهِ مِنَ الفائِزينَ . (1)

عنه عليه السلام :أهلُ الذِّكرِ ، أهلُ اللّهِ وخاصَّتُهُ . (2)

إرشاد القلوب :قالَ سُبحانَهُ في بَعضِ كُتُبِهِ : أهلُ ذِكري في ضِيافَتي . (3)

الإمام عليّ عليه السلام_ في ذِكرِ حَديثِ مِعراجِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله _: قالَ اللّهُ تَعالى : . . . يا مُحَمَّدُ ! وَجَبَت مَحَبَّتي لِلمُتَحابّينَ فِيَّ ، ووَجَبَت مَحَبَّتي لِلمُتَعاطِفينَ فِيَّ ، ووَجَبَت مَحَبَّتي لِلمُتَواصِلينَ فِيَّ ، ووَجَبَت مَحَبَّتي لِلمُتَوَكِّلينَ عَلَيَّ . . . نَعيمُهُم فِي الدُّنيا ذِكري ومَحَبَّتي ورِضائي عَنهُم . (4)

مسند ابن حنبل عن أبي سعيد الخدري عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :يَقولُ الرَّبُّ عز و جل : سَيَعلَمُ أهلُ الجَمعِ اليَومَ مَن أهلُ الكَرَمِ . فَقيلَ : ومَن أهلُ الكَرَمِ يا رَسولَ اللّهِ ؟ قالَ : أهلُ الذِّكرِفِي المَساجِدِ . (5)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :خِيارُ اُمَّتي فيما أنبَأَنِيَ المَلَأُ الأَعلى : قَومٌ يَضحَكونَ جَهرا في سَعَةِ رَحمَةِ رَبِّهِم عز و جل ، ويَبكونَ سِرّا مِن خَوفِ شِدَّةِ عَذابِ رَبِّهِم عز و جل ، يَذكُرونَ رَبَّهُم بِالغَداةِ وَالعَشِيِّ فِي البُيوتِ الطَّيِّبَةِ المَساجِدِ ، ويَدعونَهُ بِأَلسِنَتِهِم رَغَبا ورَهَبا . (6)

.


1- .غرر الحكم : ح 5164 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 256 ح 4742 .
2- .غرر الحكم : ح 1467 .
3- .إرشاد القلوب : ص 82 ، أعلام الدين : ص 279 ، عدّة الداعي : ص 238 وفيهما «نعمتي» بدل «ضيافتي» ، بحار الأنوار : ج 77 ص 42 ح 10 .
4- .إرشاد القلوب : ص 199 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 22 ح 6 .
5- .مسند ابن حنبل : ج 4 ص 151 ح 11722 ، مسند أبي يعلى : ج 2 ص 138 ح 1399 ، صحيح ابن حبّان : ج 3 ص 98 ح 816 وفيه «أهل مجالس الذِكر في المساجد».
6- .المستدرك على الصحيحين : ج 3 ص 19 ح 4294 ، شُعب الإيمان : ج 1 ص 478 ح 765 كلاهما عن عياض بن سليمان ، كنز العمّال : ج 1 ص 162 ح 815 وج 2 ص 27 ح 3000 .

ص: 69

امام على عليه السلام :يادكننده خدا ، از كاميابان است .

امام على عليه السلام :اهل ذكر ، اهل خدا و خاصّگان اويند .

إرشاد القلوب :خداوند سبحان ، در يكى از كتاب هايش فرموده است : «اهل ياد من ، در ميهمانى من هستند» .

امام على عليه السلام_ در بيان حديث معراج پيامبر صلى الله عليه و آله _: خداى متعال فرمود : « ... اى محمّد! آنان كه براى من يكديگر را دوست بدارند ، مستوجب محبّت من هستند . آنان كه براى من به يكديگر مهر ورزند ، مستوجب محبّت من هستند . آنان كه براى من با يكديگر پيوند زنند ، مستوجب محبّت من هستند . آنان كه بر من توكّل كنند ، مستوجب محبّت من هستند ... . نعمت و خوشى آنان در دنيا ، ياد من و محبّت من و خشنودى من از آنان است» .

مسند ابن حنبل_ به نقل از ابو سعيد خُدرى _پيامبر خدا فرمود : «[در روز قيامت ]خداوند عز و جل مى فرمايد : امروز ، به زودى اهل محشر خواهند دانست كه اهل كَرَم كيان اند » . گفته شد : اهل كرم كيان اند ، اى پيامبر خدا؟ فرمود : «آنان كه در مسجدها به ذكر خدا مى پردازند» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بهترينان امّت من ، آن گونه كه ساكنان عالم بالا به من خبر داده اند ، مردمانى هستند كه در گستره رحمت پروردگار خويش ، آشكارا مى خندند و نهانى از ترس عذاب سخت پروردگارشان مى گِريند . بام و شام ، در خانه هاى پاك ، مسجدها ، پروردگارشان را ياد مى كنند ، و از سرِ اميد و بيم با زبان هاى خويش ، او را مى خوانند .

.

ص: 70

الإمام عليّ عليه السلام_ في وَصفِ المُتَّقينَ _: فَمِن عَلامَةِ أحَدِهِم أنَّك تَرى لَهُ قُوَّةً في دينٍ . . . يَعمَلُ الأَعمالَ الصّالِحَةَ وهُوَ عَلى وَجَلٍ ، يُمسي وهَمُّهُ الشُّكرُ ، ويُصبِحُ وهَمُّهُ الذِّكرُ . . . . إن كانَ فِي الغافِلينَ كُتِبَ فِي الذّاكرينَ ، وإن كانَ فِي الذّاكِرينَ لَم يُكتَب مِنَ الغافِلينَ . (1)

عنه عليه السلام_ في وَصفِ شيعَتِهِ _: صُفرُ الوُجوهِ مِنَ التَّهَجُّدِ ، عُمشُ (2) العُيونِ مِنَ البُكاءِ ، ذُبُلُ الشِّفاهِ مِنَ الذِّكرِ . (3)

عنه عليه السلام :المُؤمِنُ . . . حَيٌّ قَلبُهُ ، ذاكِرٌ لِسانُهُ . (4)

عنه عليه السلام_ في وَصفِ مَن هُوَ مِن شيعَتِهِ _: يُصبِحُ وشُغلُهُ الذِّكرُ ، ويُمسي وهَمُّهُ الشُّكرُ . . . خاشِعا قَلبُهُ ، ذاكِرا رَبَّهُ . . . بَيِّنا صَبرُهُ ، كَثيرا ذِكرُهُ . (5)

عنه عليه السلام :طوبى لِنَفسٍ أدَّت إلى رَبِّها فَرضَها ، وعَرَكَت بِجَنبِها بُؤسَها (6) ، وهَجَرَت فِي اللَّيلِ غُمضَها (7) . . . في مَعشَرٍ أسهَرَ عُيونَهُم خَوفُ مَعادِهِم ، وتَجافَت عَن مَضاجِعِهِم جُنوبُهُم ، وهَمهَمَت بِذِكرِ رَبِّهِم شِفاهُهُم ، وتَقَشَّعَت (8) بِطُولِ استِغفارِهِم ذُنوبُهُم ، «أُوْلَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (9) . (10)

.


1- .نهج البلاغة : الخطبة 193 ، التمحيص : ص 72 ح 170 ، تحف العقول : ص 161 وليس فيه «وإن كان في الذاكرين ...» ، روضة الواعظين : ص 481 ، بحار الأنوار : ج 67 ص 316 ح 50 ؛ مطالب السؤول : ص 53 وليس فيه «يعمل الأعمال الصالحة وهو على وجلٍ» .
2- .العَمَش : ضعف البصر ، مع سيلان الدمع في أكثر الأوقات (القاموس المحيط : ج 2 ص 280 «عمش») .
3- .الأمالي للطوسي : ص 576 ح 1189 عن نوف بن عبد اللّه البكالي ، مشكاة الأنوار : ص 127 ح 293 عن الإمام الصادق عليه السلام وفيه «إنّ شيعة عليّ خمص البطون ، ذبل الشفاه من الذِكر» ، بحار الأنوار : ج 68 ص 177 ح 34 .
4- .مطالب السؤول : ص 53 ؛ بحار الأنوار : ج 78 ص 26 ح 92 .
5- .مطالب السؤول : ص 54 عن نوف البكالي ؛ التمحيص : ص 72 ح 170 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 29 ح 96 .
6- .«وعَرَكَتْ بجنبِها بؤسَها» : أي صبرت على بؤسِها والمشقّة التي تنالها. يقال : قد عَرَك فلانٌ بجنبِه الأذى : أي أغضى عنه وصبر عليه (شرح نهج البلاغة : ج 16 ص 295) .
7- .الغُمْض : النوم (لسان العرب : ج 7 ص 199 «غمض»).
8- .انقشع السحاب : إذا انكشف . وتقشَّع مثله (المصباح المنير : ص 503 «انقشع») . أي تفرّقت عنهم ذنوبهم وزالت وانكشفت كما يتقشّع السحاب.
9- .المجادلة : 22 .
10- .نهج البلاغة : الكتاب 45 ، بحار الأنوار : ج 33 ص 476 ح 686 .

ص: 71

امام على عليه السلام_ در توصيف پرهيزگاران _: از جمله نشانه هاى هر يك ايشان ، آن است كه در دين نيرومندش مى بينى ... كارهاى نيك مى كند و با اين حال ، بيمناك است ، شب خود را مى آغازد ، در حالى كه همّ و غمّش سپاس گزارى [از خداوند] است ، و صبح خويش را آغاز مى كند ، در حالى كه همّ و غمّش ياد خداست ... . اگر در جمع غافلان باشد ، از شمارِ ياد كنندگان [خدا] نوشته شود و اگر در جمع ياد كنندگان باشد ، از شمار غافلان ، نوشته نمى شود [زيرا در هر دو صورت ، به ياد خداست] .

امام على عليه السلام_ در توصيف پيروانش _: از شب زنده دارى ، رخسارشان زرد شده است ، از [بسيارى] گريه ، چشمانشان كم سو شده است و از ياد خدا ، لبانشان خشكيده است .

امام على عليه السلام :مؤمن ... دلش زنده و زبانش گويا به ذكر خداست .

امام على عليه السلام_ در توصيف كسى كه از پيروان اوست _: شب خود را با ذكر [خدا ]به صبح مى رساند و روز خود را در حالى به شب مى برد كه همّ و غمّش سپاس گزارى است ... دلش خاشع است ، پيوسته به ياد پروردگار خويش است ... شكيبايى اش آشكار است ، بسيار به ياد خداست .

امام على عليه السلام :خوشا به حال آن كس كه وظيفه خويش را نسبت به پروردگارش به جاى آورد و در برابر سختى ها ، شكيبايى ورزيد و شب هنگام ، از خوابْ دورى كرد ... در ميان گروهى كه ترس از معاد ، خواب را از چشمان آنان رُبوده است و از بسترهايشان ، پهلو تهى دارند ، و لب هايشان به ياد پروردگارشان زمزمه مى كند و با آمرزش خواهى هاى طولانى ، گناهانشان زدوده شده است . «اينان ، حزب خدا هستند ، و راستى كه حزب خدا رستگارند» .

.

ص: 72

الإمام الباقر عليه السلام :إنَّ أبناءَ الآخِرَةِ هُمُ المُؤمِنونَ ، العامِلونَ ، الزّاهِدونَ ، أهلُ العِلمِ وَالفِقهِ ، وأهلُ فِكرَةٍ وَاعتِبارٍ وَاختِبارٍ ، لا يَمَلّون مِن ذِكرِ اللّهِ . (1)

عنه عليه السلام :الآخِرَةُ دارُ قَرارٍ ، وَالدُّنيا دارُ فَناءٍ وزَوالٍ ، ولكِنَّ أهلَ الدُّنيا أهلُ غَفلَةٍ ، وكَأَنَّ المُؤمِنينَ هُمُ الفُقَهاءُ ؛ أهلُ فِكرَةٍ وعِبرَةٍ ، لَم يُصِمَّهُم عَن ذِكرِ اللّهِ جَلَّ اسمُهُ ما سَمِعوا بِآذانِهِم ، ولَم يُعمِهِم عَن ذِكرِ اللّهِ ما رَأَوا مِنَ الزِّينَةِ بِأَعيُنِهِم ، فَفازوا بِثَوابِ الآخِرَةِ ، كَما فازوا بِذلِكَ العِلمِ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :اِتَّقوا اللّهَ _ عِبادَ اللّهِ _ تَقِيَّةَ ذي لُبٍّ شَغَلَ التَّفَكُّرُ قَلبَهُ ، وأَنصَبَ (3) الخَوفُ بَدَنَهُ ، وأسهَرَ التَّهَجُّدُ غِرارَ نَومِهِ (4) ، وأظمَأَ الرَّجاءُ هَواجِرَ (5) يَومِهِ ، وظَلَفَ الزُّهدُ شَهَواتِهِ (6) ، وأوجَفَ الذِّكرُ بِلِسانِهِ (7) . (8)

.


1- .تحف العقول : ص 287 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 165 ح 2 .
2- .الكافي : ج 2 ص 133 ح 16 عن جابر ، بحار الأنوار : ج 73 ص 36 ح 17 ؛ البداية والنهاية : ج 9 ص 310 عن جابر نحوه .
3- .النَّصَب : التّعب (النهاية : ج 5 ص 62 «نصب»).
4- .غِرارُ النَّوم : قِلّتُه (النهاية : ج 3 ص 356 «غرر») .
5- .هواجر : جمع هاجرة ؛ وهي اشتداد الحرّ نصف النهار (النهاية : ج 5 ص 246 «هجر»).
6- .ظَلَف الزّهدُ شهواتِه : أي كفّها ومنعها (النهاية : ج 3 ص 159 «ظلف») .
7- .أوجفَ الذِّكرَ بِلسانه : أي حرّكه مسرعا (النهاية : ج 5 ص 157 «وجف») .
8- .نهج البلاغة : الخطبة 83 ، غرر الحكم : ح 6600 نحوه ، بحار الأنوار : ج 77 ص 426 ح 44 .

ص: 73

امام باقر عليه السلام :فرزندان آخرت ، آنان اند كه ايمان دارند و عمل مى كنند و به دنيا ، دل نبسته اند و اهل دانش و فهم ، و اهل انديشيدن و عبرت گرفتن و آزمودن هستند ، و از ياد خدا خسته نمى شوند .

امام باقر عليه السلام :آخرت ، سراى ماندن است و دنيا ، سراى نابودى و رفتن . امّا اهل دنيا غافل اند و گويا تنها مؤمنان اند كه مى فهمند و اهل انديشيدن و پند آموختن اند . آنچه با گوش هايشان شنيده اند ، آنان را از يادِ خداوندِ عز و جل ، كَر نساخته است ، و هر زرق و برقى كه چشمانشان ديده ، از ياد خدا كورشان نگردانيده است . از اين رو ، به پاداش آخرت رسيده اند ، چنان كه به اين دانش رسيده اند .

امام على عليه السلام :بندگان خدا! از خدا پروا داريد ، به سانِ پروا داشتن خردمندى كه انديشيدن ، دل او را به خود داشته است و ترس [از خدا و معاد] پيكرش را به رنج افكنده است و شب زنده دارى ، خواب از چشم او رُبوده است و به اميد [ثواب] ، روزهاى داغ را به تشنگى [روزه] گذرانيده است و بى رغبتى به دنيا ، جلو خواهش هاى او را گرفته است و ياد خدا ، پيوسته زبانش را به حركت در آورده است .

.

ص: 74

الإمام زين العابدين عليه السلام :قالَ موسَى بنُ عِمرانَ عليه السلام : يا رَبِّ ، مَن أهلُكَ الَّذينَ تُظِلُّهُم في ظِلِّ عَرشِكَ يَومَ لا ظِلَّ إلّا ظِلُّكَ ؟ قالَ : فَأَوحَى اللّهُ إلَيهِ : الطّاهِرَةُ قُلوبُهُم ، وَالتَّرِبَةُ (1) أيديهِم ، الَّذينَ يَذكُرونَ جَلالي إذا ذَكَروا رَبَّهُم . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :طوبى لِمَن صَمَتَ إلّا مِن ذِكرِ اللّهِ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام_ مِن دُعاءٍ عَلَّمَهُ أبا بَصيرٍ _: اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ قَولَ التَّوّابينَ وعَمَلَهُم . . . وعَمَلَ الذّاكِرينَ ويَقينَهُم . (4)

مستدرك الوسائل عن لبّ اللباب :قالَ موسى عليه السلام : إلهي مَن أهلُكَ؟ قالَ : المُتَحابّونَ فِي الدِّينِ ؛ يَعمُرونَ مَساجِدي، ويَستَغِفرونَ بِالأَسحارِ ، الَّذينَ إذا ذُكِرتُ ذَكَروا ، وَالَّذينَ يُنيبونَ (5) إلى ذِكري كَما تُنيبُ النُّسورُ إلى أوكارِها ، وَالَّذينَ إذَا استُحِلَّت مَحارِمي غَضِبوا . (6)

راجع : ص 260 (بركات الذكر / نزول الملائكة) .

.


1- .تَرِبَ الرَّجلُ : إذا افتَقَر ، أي لصق بالتراب (النهاية : ج 1 ص 184 «ترب») .
2- .المحاسن : ج 1 ص 79 ح 45 عن عبد اللّه بن ميمون القدّاح ، مشكاة الأنوار : ص 253 ح 748 كلاهما عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام ، بحار الأنوار : ج 13 ص 351 ح 42 ؛ الزهد لابن حنبل : ص 95 ، الأولياء لابن أبي الدنيا : ص 53 ح 37 كلاهما عن عطاء بن يسار نحوه .
3- .غرر الحكم : ح 5936 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 313 ح 5475 .
4- .الكافي : ج 2 ص 593 ح 33 عن أبي بصير ، مصباح المتهجّد : ص 278 ح 383 ، بحار الأنوار : ج 89 ص 303 ح 10 .
5- .أناب يُنيب إنابةً : أقبل ورجع (النهاية : ج 5 ص 123 «نوب») .
6- .مستدرك الوسائل : ج 12 ص 224 ح 13945 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب .

ص: 75

امام زين العابدين عليه السلام :موسى بن عمران گفت : اى پروردگار من! خانواده تو كه در آن روزى كه سايه اى جز سايه تو نيست ، آنان را در سايه عرشت در مى آورى ، كيستند؟ خداوند به او وحى فرمود : «پاك دلانِ تهى دست ؛ آنان كه هر گاه پروردگار خويش را ياد كنند ، به ياد شكوه من مى افتند» .

امام على عليه السلام :خوشا آن كه زبانش را جز از ياد خدا فرو بندد !

امام صادق عليه السلام_ از دعايى كه به ابو بصير آموخت _: بار خدايا ! از تو درخواست مى كنم گفتار و كردار توبه كنندگان را ... و كردار و يقين يادكنندگان را .

مستدرك الوسائل_ به نقل از لبّ اللّباب _: موسى عليه السلام گفت : معبودا ! خانواده تو چه كسانى هستند؟ فرمود : «آنان كه در دين با يكديگر دوستى مى ورزند ، مسجدهاى مرا [از وجود و ذكر خود] آباد مى كنند و سحرگاهان ، آمرزش مى طلبند ؛ آنان كه هر گاه ياد من به ميان آيد ، ياد كنند و آنان كه به ياد من باز آيند ، چنان كه عقاب ها به لانه هايشان باز مى گردند . آنان كه هر گاه حرام هاى من روا شمرده شود ، به خشم مى آيند» .

ر . ك : ص 261 (بركت هاى ياد خدا / فرود آمدن فرشتگان) .

.

ص: 76

1 / 6رِجالُ الذِّكرِالكتاب«فِى بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَ الْاصَالِ * رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَ_رَةٌ وَ لَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقَامِ الصَّلَوةِ وَ إِيتَاءِ الزَّكَوةِ يَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَ_رُ» . (1)

الحديثحلية الأولياء عن عقبة بن عامر :كُنّا نَتَناوَبُ الرِّعيَةَ ، فَلَمّا كانَ نَوبَتي سَرَحتُ (2) إبِلي فَجِئتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله وهُوَ يَخطُبُ ، فَسَمِعتُهُ يَقولُ : يُجمَعُ النّاسُ في صَعيدٍ واحِدٍ ، يَنفُذُهُمُ (3) البَصَرُ ويُسمِعُهُمُ الدّاعي ، ثُمَّ ينادي مُنادٍ : سَيَعلَمُ أهلُ الجَمعِ لِمَنِ العِزُّ وَالكَرَمُ _ ثَلاثَ مَرّاتٍ _ . ثُمَّ يَقولُ : أينَ الَّذينَ كانَت «تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَ طَمَعًا» (4) الآيَةَ . ثُمَّ يُنادي : سَيَعلَمُ أهلُ الجَمعِ لِمَنِ العِزُّ وَالكَرَمُ . ثُمَّ يَقولُ : أينَ الَّذينَ كانَت «لَا تُلْهِيهِمْ تِجَ_رَةٌ وَ لَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ» _ ثَلاثَ مَرّاتٍ _ . ثُمَّ يَقولُ : أينَ الحَمّادونَ الَّذينَ كانوا يَحمَدون اللّهَ ؟ (5)

.


1- .النور : 36 و 37 .
2- .سَرَحتُ الماشيَةَ : أخرجتها بالغَداةِ إلى المرعى (لسان العرب : ج 2 ص 478 «سرح»).
3- .يُقال : نَفَذَ فيّ بَصَرُه : إذا بَلَغَني و جاوزَني (النهاية : ج 5 ص 91 «نفذ»).
4- .السجدة : 16 .
5- .حلية الأولياء : ج 2 ص 9 ، مسند إسحاق بن راهويه : ج 5 ص 180 ح 2305 ، المنتخب من مسند عبد بن حميد : ص 457 ح 1581 كلاهما عن أسماء بنت يزيد نحوه ، كنز العمّال : ج 15 ص 852 ح 43391 و 43392 .

ص: 77

1 / 6 مردانِ ياد خدا

1 / 6مردانِ ياد خداقرآن«در خانه هايى كه خدا رخصت داده كه رفعت يابند و نامش در آنها ياد شود. در آنها ، هر بامداد و شامگاه ، مردانى او را نيايش مى كنند كه نه تجارت و نه داد و ستدى، آنان را از ياد خدا و برپا داشتن نماز و دادن زكات، باز نمى دارد [و] از روزى كه دل ها و ديده ها در آن زير و رو مى شود ، مى هراسند» .

حديثحلية الأولياء_ به نقل از عقبة بن عامر _: ما به نوبت ، شبانى مى كرديم و چون نوبت من شد ، شترانم را در چراگاه رها ساختم و نزد پيامبر خدا كه خطبه مى خواند ، آمدم . شنيدم كه مى فرمايد : «[در روز رستاخيز ، ]مردم در بيابانى چنان هموار ، گرد مى آيند كه چشم ، همه آنها را مى بيند و صداى جارزننده ، به همه آنها مى رسد . سپس جارزننده اى سه بار جار مى زند كه : به زودى ، اهل محشر خواهند دانست كه عزّت و بزرگوارى ، از آنِ كيست! . سپس مى گويد : كجايند آنان كه «پهلوهايشان را از بسترهايشان جدا مى كنند و با بيم و اميد ، پروردگارشان را مى خوانند و از آنچه روزى شان داده ايم ، انفاق مى كنند» ؟ . آن گاه بانگ مى زند كه : به زودى ، اهل محشر خواهند دانست كه عزّت و بزرگوارى ، از آنِ كيست! . سپس سه بار مى گويد : كجايند آنان كه «نه تجارت و نه داد و ستدى ، آنان را از ياد خدا باز نمى دارد؟» . آن گاه مى گويد : كجايند ستايندگانى كه خدا را مى ستودند ؟ » .

.

ص: 78

الإمام عليّ عليه السلام_ مِن كَلامٍ قالَهُ عِندَ تِلاوَتِهِ : «يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَ الْاصَالِ * رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَ_رَةٌ وَ لَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ» _: إنَّ اللّهَ سُبحانَهُ وتَعالى جَعَلَ الذِّكرَ جِلاءً لِلقُلوبِ ، تَسمَعُ بِهِ بَعدَ الوَقرَةِ (1) ، وتُبصِرُ بِهِ بَعدَ العَشوَةِ (2) ، وتَنقادُ بِهِ بَعدَ المُعانَدَةِ. وما بَرِحَ للّهِِ _ عَزَّت آلاؤُهُ _ فِي البُرهَةِ بَعدَ البُرهَةِ ، وفي أزمانِ الفَتَراتِ (3) ، عِبادٌ ناجاهُم في فِكرِهِم ، وكَلَّمَهُم في ذاتِ عُقولِهِم ، فَاستَصبَحوا بِنورِ يَقَظَةٍ فِي الأَبصارِ وَالأَسماعِ وَالأَفئِدَةِ ، يُذَكِّرونَ بِأَيّامِ اللّهِ ، ويُخَوِّفونَ مَقامَهُ ، بِمَنزِلَةِ الأَدِلَّةِ فِي الفَلَواتِ (4) ، مَن أخَذَ القَصدَ (5) حَمِدوا إلَيهِ طَريقَهُ ، وبَشَّروهُ بِالنَّجاةِ ، ومَن أخَذَ يَمينا وشِمالاً ذَمُّوا إلَيهِ الطَّريقَ ، وحَذَّروهُ مِنَ الهَلَكَةِ ، وكانوا كَذلِكَ مَصابِيحَ تِلكَ الظُّلُماتِ ، وأَدِلَّةَ تِلكَ الشُّبُهاتِ . وإنَّ لِلذِّكرِ لَأَهلاً، أخَذوهُ مِنَ الدُّنيا بَدَلاً ، فَلَم تَشغَلهُم تِجارَةٌ ولا بَيعٌ عَنهُ ، يَقطَعونَ بِهِ أيّامَ الحَياةِ ، ويَهتِفونَ بِالزَّواجِرِ عَن مَحارِمِ اللّهِ في أسماعِ الغافِلينَ ، ويَأمُرونَ بِالقِسطِ ويَأتَمِرونَ بِهِ ، ويَنهَونَ عَنِ المُنكَر ويَتَناهَونَ عَنهُ ، فَكَأَنّما قَطَعوا الدُّنيا إلَى الآخِرَةِ وهُم فيها ، فَشاهَدوا ما وَراءَ ذلِكَ ، فَكَأَنَّمَا اطَّلَعوا غُيوبَ أهلِ البَرزَخِ في طُولِ الإِقامَةِ فيهِ ، وحَقَّقَتِ القِيامَةُ عَلَيهِم عِداتِها ، فَكَشَفوا غِطاءَ ذلِكَ لِأَهلِ الدُّنيا ، حَتّى كَأَنَّهُم يَرَونَ ما لا يَرَى النّاسُ ، ويَسمَعونَ ما لا يَسمَعونَ . فَلَو مَثَّلتَهُم لِعَقلِكَ _ في مَقاوِمِهِمُ (6) المَحمودَةِ ، ومَجالِسِهِمُ المَشهودَةِ ، وقَد نَشَروا دَواوينَ أعمالِهِم ، وفَرَغوا لِمُحاسَبَةِ أنفُسِهِم عَلى كُلِّ صَغيرَةٍ وكَبيرَةٍ اُمِروا بها فَقَصَّروا عَنها ، أو نُهوا عَنها فَفَرَّطوا فيها ، وحَمَّلوا ثِقَلَ أوزارِهِم ظُهورَهُم ، فَضَعُفوا عَنِ الاِستِقلالِ بِها ، فَنَشَجوا (7) نَشيجا ، وتَجاوَبوا نَحيبا ، يَعِجّونَ إلى رَبِّهِم مِن مَقامِ نَدَمٍ وَاعتِرافٍ _ لَرَأَيتَ أعلامَ هُدىً ، ومَصابيحَ دُجىً ، قَد حَفَّت بِهِمُ المَلائِكَةُ ، وتَنَزَّلَت عَلَيهِمُ السَّكينَةُ ، وفُتِحَت لَهُم أبوابُ السَّماءِ ، واُعِدَّت لَهُم مَقاعِدُ الكَراماتِ ، في مَقعَدٍ اطَّلَعَ اللّهُ عَلَيهِم فيهِ ، فَرَضِيَ سَعيَهُم ، وحَمِدَ مَقامَهُم . يَتَنَسَّمونَ (8) بِدُعائِهِ رَوحَ (9) التَّجاوُزِ . رَهائِنُ فاقَةٍ إلى فَضلِهِ ، واُسارى ذِلَّةٍ لِعَظَمَتِهِ . جَرَحَ طُولُ الأَسى قُلوبَهُم ، وطُولُ البُكاءِ عُيونَهُم . لِكُلِّ بابِ رَغبَةٍ إلَى اللّهِ مِنهُم يَدٌ قارِعَةٌ ، يَسأَلونَ مَن لا تَضيقُ لَدَيهِ المَنادِحُ (10) ، ولا يَخيبُ عَلَيهِ الرّاغِبونَ . فَحاسِب نَفسَكَ لِنَفسِكَ ، فَإِنَّ غَيرَها مِنَ الأَنفُسِ لَها حَسيبٌ غَيرُكَ . (11)

.


1- .الوَقْرة : هي المرّة من الوَقْر ؛ ثِقَل السمع (النهاية : ج 5 ص 213 «وقر») .
2- .العَشْوَة : المرّة من العشا ؛ أي سوء البصر بالليل والنهار ، أو العمى (القاموس المحيط : ج 4 ص 362 «عشا») .
3- .الفَتْرة : ما بين الرسولين من رسل اللّه تعالى من الزمان الذي انقطعت فيه الرسالة (النهاية : ج 3 ص 408 «فتر») .
4- .الفلاة : القَفْر أو المفازة لا ماءَ فيها ، أو الصحراء الواسعة (القاموس المحيط : ج 4 ص 375 «فلا») .
5- .القصد : الرشد . قصد في الأمر قصدا : توسّط وطلب الأسَدّ ، ولم يُجاوز الحدّ (المصباح المنير : ص 505 «قصد») .
6- .جمع مقام (بحار الأنوار : ج 69 ص 328) .
7- .نشج الباكي ينشِجُ نشيجا : غصّ بالبكاء في حلقه من غير انتحاب (القاموس المحيط : ج 1 ص 209 «نشج») .
8- .النَّسَم : نَفَس الريح إذا كان ضعيفا كالنسيم. وتَنَسَّم : تنفّس. وتَنَسَّمَ النسيمَ : تشمّمه (القاموس المحيط : ج 4 ص 180 «نسم») .
9- .الرَّوح : الراحة والرحمة ونسيم الريح (القاموس المحيط : ج 1 ص 224 «روح»). أي يدعون ويتوقّعون بدعائه تجاوزه عن ذنوبهم (بحار الأنوار : ج 69 ص 329).
10- .النُّدْح : الأرض الواسعة ، والمنادح : المفاوز (الصحاح : ج 1 ص 409 «ندح») .
11- .نهج البلاغة : الخطبة 222 ، بحار الأنوار : ج 69 ص 325 ح 39 .

ص: 79

امام على عليه السلام_ از سخن ايشان در هنگام تلاوت اين آيه : «و در آنها ، هر بامداد و شامگاه ، مردانى نيايش مى كنند كه نه تجارتى و نه داد و ستدى ، آنان را از ياد خدا باز نمى دارد» » _: خداوندِ پاك و والا ، ياد [خود] را جلا دهنده دل ها قرار داد ، به طورى كه به سبب آن ، دل هاى ناشنوا ، شنوا ، و دل هاى نابينا ، بينا ، و دل هاى سركش ، رام مى شوند . خداوند _ كه نعمت هايش گران سنگ است _ ، در هر برهه اى و در هر دوره اى ، همواره بندگانى داشته كه با آنان ، در ژرفاى انديشه شان نجوا كرده ، و در اندرون خِردهايشان ، با ايشان سخن گفته است و در نتيجه ، نور بيدارى ، در چشم و گوش و دل هاى آنان ، فروزان گشته بوده است . [آنان ]روزهاى خدا را [به مردم ]يادآور مى شدند و از مقام او مى ترسانيدند ، چونان راه نمايان در بيابان ها كه هر كس راه راست را در پيش مى گرفت ، راهش را مى ستودند و نويد رهايى و نجاتش مى دادند ، و هر كه را به راست و چپ مى رفت ، راهش را مى نكوهيدند و از نابودى بر حذرش مى داشتند . آرى . اين چنين ، چراغ هايى در آن تاريكى ها و راه نمايانى در آن شبهات بودند . ياد خدا ، اهلى دارد كه آن را به جاى اين دنيا گرفته اند و از اين رو ، نه تجارتى و نه خريد و فروشى ، آنان را از ياد خدا باز نمى دارد . [آنان] روزهاى زندگى را با ياد خدا مى گذرانند و عوامل باز دارنده از حرام هاى خدا را در گوش بى خبران ، فرياد مى زنند و به دادگرى فرمان مى دهند و خود به اين فرمان ، عمل مى كنند ، و از زشتى ها باز مى دارند و خود ، از آنها باز مى ايستند . پس ، با آن كه در دنيا به سر مى برند ، گويا دنيا را در نورديده و به آخرت رسيده اند و فراسوى دنيا را مشاهده كرده اند، و گويا بر احوال نهان برزخيان _ كه روزگار درازى است در آن به سر مى برند _ ، پى برده اند ، و [گويا] قيامت ، وعده هاى خويش را براى ايشان ، تحقّق بخشيده است . پس ، پرده آن را براى اهل دنيا كنار زده اند ، تا جايى كه گويا چيزهايى را مى بينند كه مردم نمى بينند و چيزهايى را مى شنوند كه مردم نمى شنوند . اگر آنان را در ذهن خود ، مجسّم نمايى _ كه با وجود آن مقام هاى پسنديده و جايگاه هاى شكوهمندشان ، كارنامه هاى خويش را گشوده اند و به حساب اعمال خود ، رسيدگى مى كنند، از هر عمل خُرد و كلانى كه مى بايست انجام مى دادند و نداده اند ، يا از انجام دادن آنها نهى شده اند ، ولى آنها را به جا آورده اند ، و بارِ گناهان خويش بر پشت مى كشند و از حمل آنها ناتوان اند ، و هِق هِق كنان، مى گريند و زارزنان ، هم نوايى مى كنند و از سر پشيمانى و اعتراف [به گناهان] ، به درگاه پروردگارشان فرياد كمك خواهى سر مى دهند _ ، آنان را نشانه هاى راهيابى و چراغ هاى تاريكى ها خواهى يافت كه فرشتگان ، آنان را در ميان گرفته اند و آرامش بر ايشان فرود آمده است و درهاى آسمان ، به رويشان گشوده شده و كرسى هاى كرامت ها _ در جايى كه خداوند از آن جا بر ايشان اشراف دارد _ ، آماده شده است و [خداوند] از تلاش آنان خرسند است و مقام ايشان را ستوده است . [آنان] با نيايش به درگاهش نسيم عفو و بخشش را استشمام مى كنند ، گروگانِ نيازمندى به فضل اويند ، و در برابر عظمتش اسيرانى ذليل اند . درازىِ اندوه ، دل هايشان را ريش ساخته و گريه هاى طولانى ، چشمانشان را خسته كرده است . به هر درى به درگاه خداوند ، دست نياز و زارى مى كوبند و از او كه عرصه هاى فراخِ بخشايشش ، تنگى ندارد و هيچ خواهنده اى از درگاهش نوميد باز نمى گردد ، درخواست مى كنند . پس ، تو خود به حساب خويش رسيدگى كن ، كه ديگران ، خود حسابرسى دارند .

.

ص: 80

الإمام الصادق عليه السلام_ في قَولِهِ تَعالى : «رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَ_رَةٌ وَ لَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ» _: هُمُ الرِّجالُ مِن بَينِ الرِّجالِ عَلَى الحَقيقَةِ ؛ لِأَنَّ اللّهَ حَفِظَ سَرائِرَهُم عَنِ الرُّجوعِ إلى غَيرِهِ ، فَلا تَشغَلُهُمُ الدُّنيا وزَهرَتُها ، ولَا الآخِرَةُ ونَعيمُها عَنِ اللّهِ تَعالى ، لِأَنَّهُم في بَساتينِ الاُنسِ . (1)

.


1- .إحقاق الحقّ : ج 12 ص 273 نقلاً عن نزهة المجالس .

ص: 81

امام صادق عليه السلام_ در باره اين سخن خداوند متعال : «مردانى كه نه تجارتى و نه داد و ستدى ، آنان را از ياد خدا باز نمى دارد» _: اينان ، در ميان ديگر مردان ، مردان راستين اند ؛ زيرا خداوند ، درون هاى آنان را از پرداختن به غير خود ، نگه داشته است . از اين رو ، نه دنيا و زرق و برق آن ، و نه آخرت و نعمت هاى آن ، آنان را از ياد خداوند بزرگ ، باز نمى دارد ؛ چرا كه در بوستان هاى اُنس به سر مى برند .

.

ص: 82

تنبيه الخواطر :جاءَ في تَفسيرِ قَولِهِ تَعالى : «لا تُلْهِيهِمْ تِجَ_رَةٌ وَ لَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ» أَنَّهُم كانوا حَدّادينَ وخَرّازينَ ، فَكانَ أحَدُهُم إذا رَفَعَ المِطرَقَةَ أو غَرَزَ الإِشفى (1) فَيَسمَعُ الأَذانَ ، لَم يُخرِجِ الإشفى مِنَ المَغرَزِ ، ولَم يَضرِب بِالمِطرَقَةِ ورَمى بِها ، وقامَ إلَى الصَّلاةِ . (2)

الكافي عن الحسين بن بشّار عن رجل رفعه_ في قَولِ اللّهِ عز و جل : «رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَ_رَةٌ وَ لَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ» قالَ _: هُمُ التُّجّارُ الَّذينَ لا تُلهيهِم تِجارَةٌ ولا بَيعٌ عَن ذِكرِ اللّهِ عز و جل ، إذا دَخَلَ مَواقيتُ الصَّلاةِ أدَّوا إلَى اللّهِ حَقَّهُ فيها . (3)

الكافي عن أسباط بن سالم :دَخَلتُ عَلى أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام ، فَسَأَلَنا عَن عُمَرَ بنِ مُسلِمٍ ما فَعَلَ؟ فَقُلتُ : صالِحٌ ، ولكِنَّهُ قَد تَرَكَ التِّجارَةَ . فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : عَمَلُ الشَّيطانِ _ ثَلاثا _ أما عَلِمَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله اشتَرى عِيرا أتَت مِنَ الشّامِ فَاستَفضَلَ فيها ما قَضى دَينَهُ ، وقَسَّمَ في قَرابَتِهِ؟! يَقولُ اللّه عز و جل : «رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَ_رَةٌ وَ لَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ» _ إلى آخِرِ الآيَةِ _ يَقولُ القُصّاصُ : إنَّ القَومَ لَم يَكونوا يَتَّجِرونَ ، كَذَبوا! ولكِنَّهُم لَم يَكونوا يَدَعونَ الصَّلاةَ في ميقاتِها ، وهُوَ أفضَلُ مِمَّن حَضَرَ الصَّلاةَ ولَم يَتَّجِر . (4)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :قالَ اللّهُ عز و جل : إنَّ أولِيائي مِن عِبادي وأحِبّائي مِن خَلقِي الَّذينَ يُذكَرونَ بِذِكري ، واُذكَرُ بِذِكرِهِم . (5)

.


1- .الإشفى : المِثقَب (لسان العرب : ج 14 ص 438 «شفي») .
2- .تنبيه الخواطر : ج 1 ص 43 .
3- .الكافي : ج 5 ص 154 ح 21 ، بحار الأنوار : ج 83 ص 4 .
4- .الكافي : ج 5 ص 75 ح 8 ، تهذيب الأحكام : ج 6 ص 326 ح 897 .
5- .حلية الأولياء : ج 1 ص 6 عن عمرو بن الجموح ، المعجم الأوسط : ج 1 ص 203 ح 651 عن عمرو بن الحمق وسقط منه «قال اللّه عز و جل» ، كنز العمّال : ج 1 ص 440 ح 1902 .

ص: 83

تنبيه الخواطر :در تفسير اين سخن خداوند متعال : «نه تجارتى و نه داد و ستدى ، آنان را از ياد خدا باز نمى دارد» ، آمده است كه : اينان ، آهنگر و چرمدوز بودند و هر يك از ايشان ، اگر پتك را بالا برده و يا درفش را در چرم فرو برده بود و صداى اذان را مى شنيد ، درفش را بيرون نمى كشيد و پتك را فرود نمى آورد و آن را به كنارى مى انداخت و به نماز مى ايستاد .

الكافى_ به نقل از حسين بن بشّار ، از مردى كه سند حديث را به يكى از اهل بيت عليهم السلام رسانده است ، در باره اين سخن خداوند عز و جل : «مردانى كه نه تجارتى و نه داد و ستدى ، آنان را از ياد خدا باز نمى دارد» _: آنان ، بازرگانانى هستند كه تجارت و داد و ستد ، از ياد خدا بازشان نمى دارد . هر گاه وقت نماز شود ، به گزاردن حقّ خدا (نماز) مى پردازند .

الكافى_ به نقل از اَسباط بن سالم _: خدمت امام صادق عليه السلام رسيديم . پرسيد : «از عمر بن مسلم ، چه خبر؟» . گفتم : خوب است ؛ امّا تجارت را رها كرده است . امام صادق عليه السلام فرمود : «كار شيطان است ! (سه بار) . مگر نمى داند كه پيامبر صلى الله عليه و آله [كالاى] كاروانى را كه از شام آمده بود ، خريد و در آن ، چندان سود كرد كه قرضش را پرداخت و [باقى مانده اش را] در ميان خويشاوندانش تقسيم كرد؟ خداوند عز و جل مى فرمايد : «مردانى كه نه تجارتى و نه داد و ستدى ، آنان را از ياد خدا و برپا داشتن نماز و دادن زكات ، باز نمى دارد [و] از روزى كه دل ها و ديده ها در آن زير و رو مى شود ، مى هراسند» . ناقلان مى گويند : اين مردان ، تجارت نمى كرده اند . دروغ مى گويند! [اينان داد و ستد و تجارت مى كرده اند؛] امّا نمازِ در وقت را رها نمى كرده اند و چنين كسى ، بهتر از كسى است كه تجارت نمى كند و در نماز ، حاضر مى شود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند عز و جل فرموده است : «اولياى من از بندگانم و دوستان من از آفريدگانم ، كسانى هستند كه هر گاه ياد من به ميان آيد ، از آنان نيز ياد مى شود و هر گاه ياد آنان به ميان آيد ، از من نيز ياد مى شود» .

.

ص: 84

الإمام الحسين عليه السلام :سَأَلتُ أبي عَن مَجلِسِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، فَقالَ : كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله لا يَجلِسُ ولا يَقومُ إلّا عَلى ذِكرٍ . (1)

مستدرك الوسائل عن أبي سعيد الخدريّ :لَمّا نَزَلَ قَولُهُ تُعالى : «اذْكُرُواْ اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا» (2) اِشتَغَلَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله بِذِكرِ اللّهِ تَعالى ، حَتّى قالَ الكُفّارُ : إنَّهُ جُنَّ . (3)

صحيح مسلم عن عائشة :كانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله يَذكُرُ اللّهَ عَلى كُلِّ أحيانِهِ . (4)

الإمام الهادي عليه السلام_ في الزِّيارَةِ الجامِعَةِ الكَبيرَةِ _: وأذهَبَ عَنكُمُ الرِّجسَ وطَهَّرَكُم تَطهيرا ، فَعَظَّمتُم جَلالَهُ ، وأكبَرتُم شَأنَهُ ، ومَجَّدتُم كَرَمَهُ ، وأدمَنتُم ذِكرَهُ . (5)

عدّة الداعي :يُروى عَن سَيِّدِنا أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام أنَّهُ لَمّا كانَ يَفرَغُ مِنَ الجِهادِ ، يَتَفَرَّغُ لِتَعليمِ النّاسِ وَالقَضاءِ بَينَهُم ، فَإِذا يَفرَغُ مِن ذلِكَ اشتَغَلَ في حائِطٍ (6) لَهُ يَعمَلُ فيهِ بِيَدِهِ ، وهُوَ مَعَ ذلِكَ ذاكِرٌ للّهِ جَلَّ جَلالُهُ . (7)

.


1- .الطبقات الكبرى : ج 1 ص 424 ؛ المناقب لابن شهر آشوب : ج 1 ص 147 .
2- .الأحزاب : 41 .
3- .مستدرك الوسائل : ج 5 ص 296 ح 5905 نقلاً عن تفسير أبي الفتوح الرازي .
4- .صحيح مسلم : ج 1 ص 282 ح 117 ، سنن أبي داوود : ج 1 ص 5 ح 18 ، سنن ابن ماجة : ج 1 ص 110 ح 302 ، مسند ابن حنبل : ج 9 ص 342 ح 24464 ، كنز العمّال : ج 7 ص 65 ح 17980 .
5- .تهذيب الأحكام : ج 6 ص 97 ح 177 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 611 ح 3213 كلاهما عن موسى بن عبد اللّه النخعي ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 274 ح 1 عن موسى بن عمران النخعي ، البلد الأمين : ص 299 ، بحار الأنوار : ج 100 ص 344 ح 30 وج 102 ص 129 ح 4 وفي الثلاثة الأخيرة «أدمتم ذكره» .
6- .الحائِط : البستان من النخيل إذا كان عليه حائط ؛ وهو الجدار (النهاية : ج 1 ص 462 «حوط»).
7- .عدّة الداعي : ص 101 ، إرشاد القلوب : ص 218 ، بحار الأنوار : ج 103 ص 16 ح 70 .

ص: 85

امام حسين عليه السلام :از پدرم [امام على عليه السلام ] در باره نشستن پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيدم . فرمود : «پيامبر خدا ، نمى نشست و بر نمى خاست ، مگر با ياد كردن از خدا» .

مستدرك الوسائل_ به نقل از ابو سعيد خُدرى _: چون اين سخن خداوند متعال : «خدا را بسيار ياد كنيد» نازل شد ، پيامبر خدا ، چندان سرگرم ياد خداوند متعال شد كه كافران گفتند : او ديوانه شده است!

صحيح مسلم_ به نقل از عايشه _: پيامبر صلى الله عليه و آله در همه اوقاتش ، خدا را ياد مى كرد .

امام هادى عليه السلام_ در زيارت «جامعه كبيره» _: و پليدى را از شما زدود و پاكِ پاكتان نمود . پس شما نيز در برابر مقام پُرشكوه او تعظيم كرديد و منزلتش را بزرگ داشتيد و بزرگوارى اش را ارج نهاديد و پيوسته ، به ياد او پرداختيد .

عدّة الداعى :در باره سَرورمان امير مؤمنان ، روايت شده است كه چون از جهاد فراغت مى يافت ، به آموزش دادن مردم و قضاوت ميان آنان مى پرداخت و چون از اين كار مى آسود ، در باغ خرمايى كه داشت ، به كار مى پرداخت و در همان حال ، ذكر خداوند عز و جل مى گفت .

.

ص: 86

الإمام الرضا عليه السلام_ في زِيارَةِ الإِمامِ الحُسَينِ عليه السلام _: السَّلامُ عَلى مَساكِنِ ذِكرِ اللّهِ . (1)

راجع : ص 40 ح 31 .

1 / 7مَفاتيحُ الذِّكرِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ مِنَ النّاسِ مَفاتيحَ لِذِكرِ اللّهِ ؛ إذا رُؤوا ذُكِرَ اللّهُ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله_ في قَولِهِ تَعالى : «أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لَا هُمْ يَحْزَنُونَ» (3) _: يُذكَرُ اللّهُ بِرُؤيَتِهِم . (4)

نوادر الاُصول عن ابن عبّاس :قيل : يا رَسولَ اللّهِ ، مَن أولِياءُ اللّهِ؟ قالَ : الَّذينَ إذا رُؤوا ذُكِرَ اللّهُ . (5)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :ألا اُنَبِّئُكُم بِخِيارِكُم؟ . . . خِيارُكُمُ الَّذينَ إذا رُؤوا ذُكِرَ اللّهُ عز و جل . (6)

نوادر الاُصول عن أنس :قالوا : يا رَسولَ اللّهِ ، أيُّنا أفضَلُ كَي نَتَّخِذَهُ جَليسا مُعَلِّما؟ قالَ : الَّذينَ إذا رُؤوا ذُكِرَ اللّهُ لِرُؤيَتِهِم . (7)

.


1- .الكافي : ج 4 ص 578 ح 2 ، تهذيب الأحكام : ج 6 ص 102 ح 178 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 608 ح 3212 كلاهما في زيارة الإمام الكاظم عليه السلام وكلّها عن عليّ بن حسّان ، بحار الأنوار : ج 100 ص 407 ح 66 .
2- .المعجم الكبير : ج 10 ص 205 ح 10476 عن عبد اللّه بن مسعود ، كنز العمّال : ج 1 ص 419 ح 1789 .
3- .يونس : 62 .
4- .المعجم الكبير : ج 12 ص 11 ح 12325 عن ابن عبّاس ، مجمع الزوائد : ج 10 ص 80 ح 16778 نقلاً عن الطبراني وفيه «بذِكرهم» بدل «برؤيتهم» ، الدرّ المنثور : ج 4 ص 370 نقلاً عن ابن أبي شيبة وأبي الشيخ وابن مردويه عن سعيد بن جبير .
5- .نوادر الاُصول : ج 1 ص 302 ، الأولياء لابن أبي الدنيا : ص 48 ح 27 عن سعيد بن جبير ، كنز العمّال : ج 1 ص 418 ح 1783 .
6- .سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1379 ح 4119 ، مسند ابن حنبل : ج 10 ص 442 ح 27670 وص 443 ح 27672 ، حلية الأولياء : ج 1 ص 6 كلّها عن أسماء بنت يزيد ، كنز العمّال : ج 1 ص 419 ح 1788 وص 440 ح 1901 .
7- .نوادر الاُصول : ج 1 ص 304 ، كنز العمّال : ج 1 ص 419 ح 1784 .

ص: 87

1 / 7 كليدهاى ياد خدا

امام رضا عليه السلام_ در زيارت امام حسين عليه السلام _: سلام بر جايگاه هاى ياد خدا !

ر . ك : ص 41 ح 31 .

1 / 7كليدهاى ياد خداپيامبر خدا عليه السلام :برخى از مردمان ، كليدهاى ياد خدايند . ديدن آنان ، يادآور خداست .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در باره اين سخن خداوند متعال : «هان! اولياى خدا ، نه ترسى دارند و نه اندوهگين مى شوند» _: با ديدن آنها ، انسان به ياد خدا مى افتد .

نوادر الاُصول_ به نقل از ابن عبّاس _: گفته شد : اى پيامبر خدا ! اولياى خدا كيستند؟ فرمود : «كسانى كه ديدن آنها ، يادآور خداست» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آيا به شما از بهترينتان خبر ندهم ؟ ... بهترينِ شما ، آنانى هستند كه هر گاه ديده شوند ، خداوند عز و جل به ياد مى آيد .

نوادر الاُصول_ به نقل از اَنَس _: گفتند : اى پيامبر خدا ! برترين ما ، چه كسى است تا او را همنشين و آموزگار خود بگيريم؟ فرمود : «كسانى كه هر گاه ديده شوند ، ديدنشان ، آدمى را به ياد خدا مى اندازد» .

.

ص: 88

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ للّهِِ عِبادا إذا رُؤوا ذُكِرَ اللّهُ تَعالى . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :قالَتِ الحَوارِيّونَ لِعيسى عليه السلام : يا روحَ اللّه مَن نُجالِسُ ؟ قالَ : مَن يُذَكِّرُكُمُ اللّهَ رُؤيَتُهُ ، ويَزيدُ في عِلمِكُم مَنطِقُهُ ، ويُرَغِّبُكُم فِي الآخِرَةِ عَمَلُهُ . (2)

الأمالي للطوسي عن ابن عبّاس :قيلَ : يا رَسولَ اللّهِ ، أيُّ الجُلَساءِ خَيرٌ؟ قالَ : مَن ذَكَّرَكُم بِاللّهِ رُؤيَتُهُ ، وزادَكُم في عِلمِكُم مَنطِقُهُ ، وذَكَّرَكُم بِالآخِرَةِ عَمَلُهُ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام :قولوا الخَيرَ تُعرَفوا بِهِ ، وَاعمَلوا الخَيرَ تَكونوا مِن أهلِهِ ، ولا تَكونوا عُجُلاً (4) مَذاييعَ (5) ، فَإِنَّ خِيارَكُمُ الَّذينَ إذا نُظِرَ إلَيهِم ذُكِرَ اللّهُ ، وشِرارُكُمُ المَشّاؤونَ بِالنَّميمَةِ ، المُفَرِّقونَ بَينَ الأَحِبَّةِ ، المُبتَغونَ لِلبُرَآءِ المَعايِبَ . (6)

الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ المُسلِمَ إذا رَأى أخاهُ ، كانَ حَياةً لِدينِهِ إذا ذَكَرَ اللّهَ عز و جل (7) . (8)

.


1- .الزهد لابن المبارك : ص 340 ح 958 عن الحسن .
2- .الكافي : ج 1 ص 39 ح 3 عن الفضل بن أبي قرّة عن الإمام الصادق عليه السلام ، تحف العقول : ص 44 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 203 ح 18 نقلاً عن عوالي اللآلي ؛ كنز العمّال : ج 9 ص 178 ح 25588 نقلاً عن العسكري في الأمثال عن ابن عبّاس نحوه .
3- .الأمالي للطوسي : ص 157 ح 262 ، بحار الأنوار : ج 74 ص 186 ح 3 ؛ نوادر الاُصول : ج 1 ص 303 عن عبد اللّه بن عمرو ، كنز العمّال : ج 1 ص 419 ح 1787 وج 9 ص 28 ح 24764 وفيه «خير جلسائكم من يذكّركم» .
4- .عُجُلاً : جمع عَجول .
5- .مذاييع : جمع مذياع ؛ وهو الذي لا يكتم السرّ ، والإذاعة ضدّها التقيّة (مجمع البحرين : ج 1 ص 650 «ذيع») .
6- .الكافي: ج2 ص225 ح12 عن أبيالحسن الأصبهاني عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحارالأنوار: ج75 ص81 ح29.
7- .«إذا ذكر اللّه » : أي ذلك المسلم أو الأخ . ويمكن أن يُقرأ على المجهول فيشملهما (مرآة العقول : ج 26 ص 419) .
8- .الكافي : ج 8 ص 316 ح 496 عن أبي خديجة .

ص: 89

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند ، بندگانى دارد كه مشاهده آنها ، يادآور خداوند متعال است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :حواريان به عيسى عليه السلام گفتند : اى روح خدا ! با چه كسى همنشينى كنيم؟ فرمود : «با كسى كه ديدن او ، شما را به ياد خدا مى اندازد و سخنش ، بر دانش شما مى افزايد و كردارش ، شما را به آخرت ، راغب مى سازد» .

الأمالى ، طوسى_ به نقل از ابن عبّاس _: گفته شد : اى پيامبر خدا ! كدام همنشين ، خوب تر است ؟ فرمود : «كسى كه مشاهده او ، شما را به ياد خدا بياندازد و گفتارش ، بر دانش شما بيفزايد و كردارش ، آخرت را به ياد شما آورَد».

امام على عليه السلام :نيك بگوييد تا بدان شناخته شويد ، و نيك انجام دهيد تا از اهل آن باشيد ، و شتابكار و سخن پراكن مباشيد ؛ زيرا بهترين شما ، كسانى هستند كه ديدن آنها خدا را به ياد مى آورد ، و بدترينتان ، سخن چينان اند ؛ آنان كه ميان دوستان ، جدايى مى افكنند و براى بى گناهان ، عيب مى تراشند .

امام صادق عليه السلام :مسلمان ، هر گاه برادرش را ببيند ، چنانچه خداوند عز و جل را ياد كند ، مايه زنده شدن دين او مى شود .

.

ص: 90

الإمام الرضا عليه السلام :كانَ نَقشُ خاتَمِ عيسى عليه السلام حَرفَينِ اشتَقَّهُما مِنَ الإِنجيلِ : طوبى لِعَبدٍ ذُكِرَ اللّهُ مِن أجلِهِ ، ووَيلٌ لِعَبدٍ نُسِيَ اللّهُ مِن أجلِهِ . (1)

1 / 8النَّوادِرُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :خَيرُ ساعاتِ المُؤمِنِ حينَ يَذكُرُ اللّهَ عز و جل . (2)

عنه صلى الله عليه و آله_ في وَصفِ أولِياءِ اللّهِ _: تَنَعَّمَ النّاسُ بِالدُّنيا ، وتَنَعَّموا بِذِكرِ اللّهِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ خِيارَ عِبادِ اللّهِ الَّذينَ يُراعونَ (4) الشَّمسَ ، وَالقَمَرَ ، وَالنُّجومَ ، وَالأَظِلَّةَ ؛ لِذِكرِ اللّهِ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :ما تَوَطَّنَ رَجُلٌ مُسلِمٌ المَساجِدَ لِلصَّلاةِ وَالذِّكرِ ، إلّا تَبَشبَشَ (6) اللّهُ لَهُ كَما يَتَبَشبَشُ أهلُ الغائِبِ بِغائِبِهِم إذا قَدِمَ عَلَيهِم . (7)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ لِكُلِّ ساعٍ غايَةً ، وغايَةُ ابنِ آدَمَ المَوتُ ، فَعَلَيكُم بِذِكرِ اللّهِ فَإِنَّهُ يُسَهِّلُكُم (8) ويُرَغِّبُكُم فِي الآخِرَةِ . (9)

.


1- .الأمالي للصدوق : ص 542 ح 726 ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 55 ح 206 كلاهما عن الحسين بن خالد الصيرفي ، بحار الأنوار : ج 11 ص 63 ح 1 .
2- .الفردوس : ج 2 ص 43 ح 2244 عن أبي سعيد الخدري ، كنز العمّال : ج 4 ص 355 ح 10871 .
3- .إرشاد القلوب : ص 135 .
4- .راعَى النُّجوم : راقبَها ، وانتظر مغيبها (القاموس المحيط : ج 4 ص 335 «رعي») . أي يراعون الشمس والقمر و... ويراقبونها لمعرفة أوقات الصلوات والعبادات.
5- .المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 115 ح 163 ، السنن الكبرى : ج 1 ص 558 ح 1781 ، الدعاء للطبراني : ص 524 ح 1876 كلّها عن ابن أبي أوفى ، كنز العمّال : ج 7 ص 683 ح 20902 .
6- .البَشّ : فرح الصديق بالصديق ، واللطف في المسألة ، والإقبال عليه ، وقد بَشِشتُ به اُبَشُّ. وهذا مَثَل ضربه لتلقّيه إيّاه ببرّه وتقريبه وإكرامه (النهاية : ج 1 ص 130 «بشش») .
7- .سنن ابن ماجة : ج 1 ص 262 ح 800 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 220 ح 8358 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 332 ح 771 وليس فيه «والذِكر» وكلّها عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 7 ص 579 ح 20341 .
8- .كذا في المصدر ، وفي فيض القدير ج 2 ص 645 ح 2412 : «يُسَلِّيكُم» وهو الأنسب . والمراد أنّ ذكر اللّه عز و جلينسيكم هموم الدنيا ( اُنظر لسان العرب : ج 14 ص 394 «سلا») .
9- .اُسد الغابة : ج 1 ص 550 ، كنز العمّال : ج 1 ص 416 ح 1765 وج 15 ص 550 ح 42131 كلاهما نقلاً عن البغوي وكلّها عن جلاس بن عمرو .

ص: 91

1 / 8 گوناگون

امام رضا عليه السلام :نقش انگشترى عيسى عليه السلام ، دو جمله بود كه آنها را از انجيل گرفته بود : «خوشا به حال بنده اى كه به واسطه او ، خداوند به ياد آورده مى شود! و بدا به حال بنده اى كه به واسطه او خداوند ، فراموش مى گردد!» .

1 / 8گوناگونپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بهترينِ اوقات مؤمن ، زمانى است كه خداوند عز و جل را ياد مى كند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در وصف اولياى خدا _: مردم ، به دنيا خوش اند و آنان به ياد خدا خوش اند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بهترين بندگان خدا ، آنان اند كه براى ياد كردن خدا ، خورشيد و ماه و ستارگان و سايه ها را زير نظر دارند . (1)

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه مرد مسلمانى در مسجدها براى نماز و ياد خدا اقامت گزيند ، خداوند ، از وجود او چنان شاد مى شود كه كسانِ مسافر از باز گشتن مسافرشان به نزد خود ، شادمان مى شوند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر دَونده اى ، خطّ پايانى دارد و خطّ پايان آدميزاد ، مرگ است . پس بر شما باد ياد خدا ، كه كارِ شما را سهولت مى بخشد (2) و به آخرت ، راغب مى گرداند !

.


1- .يعنى براى شناخت اوقات نماز و عبادات ، طلوع و غروب خورشيد و ماه و ستارگان را زير نظر دارند .
2- .در فيض القدير ، «شما را آرامش مى بخشد» آمده كه اين ، مناسب تر است و مقصود ، اين است كه ياد خداوند ، غم و تشويش هاى دنيا را از ياد شما مى برد .

ص: 92

عنه صلى الله عليه و آله :تَحابّوا بِذِكرِ اللّهِ وروحِهِ (1) . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :الذِّكرُ أفضَلُ الغَنيمَتَينِ . (3)

عنه عليه السلام :كُن للّهِِ مُطيعا، وبِذِكرِهِ آنِسا ، وتَمَثَّل في حالِ تَوَلّيكَ عَنهُ إقبالَهُ عَلَيكَ ؛ يَدعوكَ إلى عَفوِهِ ، ويَتَغَمَّدُكَ بِفَضلِهِ . (4)

الإمام الصادق عليه السلام_ في خُطبَةٍ يَذكُرُ فيها حالَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله وَالأَئِمَّةِ عليهم السلام _: فَبَلَّغَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ما اُرسِلَ بِهِ ، وصَدَعَ (5) بما اُمِرَ ، وأَدّى ما حُمِّلَ مِن أثقالِ النُّبُوَّةِ ، وصَبَرَ لِرَبِّهِ، وجاهَدَ في سَبيلِهِ، ونَصَحَ لِاُمَّتِهِ ، ودَعاهُم إلَى النَّجاةِ ، وحَثَّهُم عَلَى الذِّكرِ . (6)

.


1- .قال السيّد الرضي رحمه الله في ذيل الحديث : «أراد بالروح هاهنا القرآن، تشبيها له بالروح القائمة بالحيوان المصحِّحة لانتفاع الأبدان». والمعنى : تحابّوا بذكر اللّه وبقرآنه . وراجع النهاية : ج 2 ص 272 «روح» .
2- .المجازات النبويّة : ص 43 ح 24 .
3- .غرر الحكم : ح 1672 .
4- .نهج البلاغة : الخطبة 223 ، غرر الحكم : ح 7187 ، بحار الأنوار : ج 71 ص 192 ح 59 .
5- .يقال: صَدَعتُ بالحقّ ؛ إذا تكلّمت به جهارا (الصحاح: ج 3 ص 1242 «صدع») .
6- .الكافي : ج 1 ص 445 ح 17 عن إسحاق بن غالب ، بحار الأنوار : ج 16 ص 369 ح 80 .

ص: 93

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :با ياد خدا و با روح او (1) يكديگر را دوست بداريد .

امام على عليه السلام :ياد خدا ، بهترين غنيمت است .

امام على عليه السلام :فرمان بُردار خدا و همدمِ ياد او باش و در آن حال كه از او روى مى گردانى ، روى آوردن او را به خود ، در نظر آور . او تو را به عفو خويش فرا مى خواند و در فضل خويش ، غوطه وَرَت مى سازد .

امام صادق عليه السلام_ در سخنرانى اى كه در آن از پيامبر صلى الله عليه و آله و امامان عليهم السلام ياد مى كند _: پيامبر خدا ، پيامى را كه براى آن فرستاده شده بود ، ابلاغ كرد و مأموريتش را اجرا نمود و بارهاى نبوّت را كه بر دوش او نهاده شده بود ، به منزل رساند و براى پروردگارش ، شكيبايى ورزيد و در راه او جهاد كرد و امّتش را راه نمايى نمود و آنان را به نجات ، فرا خواند و به ياد خدا تشويقشان كرد .

.


1- .سيّد رضى رحمه الله ، در ذيل اين حديث مى گويد : «مقصود از روح در اين جا قرآن است ، از باب تشبيه آن به روح كه جانداران را زنده مى دارد و باعث مى شود كه بدن ها قابل استفاده باشند» و معنايش اين است كه با ياد خدا و قرآن او ، يكديگر را دوست بداريد . نيز ، ر . ك : النهاية : ذيل «روح» .

ص: 94

الفَصلُ الثّاني : خصائص الذّكر2 / 1حِكمَةُ العِبادَةِالكتاب«وَ أَقِمِ الصَّلَوةَ لِذِكْرِى» . (1)

«وَ أَقِمِ الصَّلَوةَ إِنَّ الصَّلَوةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنكَرِ وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ» . (2)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّما جُعِلَ الطَّوافُ بِالبَيتِ ، وبَينَ الصَّفا وَالمَروَةِ ، ورَميُ الجِمارِ ؛ لِاءِقامَةِ ذِكرِ اللّهِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّما فُرِضَتِ الصَّلاةُ ، واُمِرَ بِالحَجِّ وَالطَّوافِ ، واُشعِرَتِ المَناسِكُ ؛ لِاءِقامَةِ ذِكرِ اللّهِ . (4)

.


1- .طه : 14 .
2- .العنكبوت : 45. وراجع : بركات الذكر / ذكر اللّه لذاكره .
3- .سنن أبي داوود : ج 2 ص 179 ح 1888 ، مسند ابن حنبل : ج 9 ص 331 ح 24405 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 630 ح 1685 ، السنن الكبرى : ج 5 ص 236 ح 9646 كلّها عن عائشة ، كنز العمّال : ج 5 ص 49 ح 12005 .
4- .عوالي اللآلي : ج 1 ص 323 ح 60 .

ص: 95

فصل دوم: ويژگى هاى ياد خدا

2 / 1 حكمت عبادت

فصل دوم: ويژگى هاى ياد خدا2 / 1حكمت عبادتقرآن«و به ياد من ، نماز برپا دار» .

«و نماز را بر پا دار، كه نماز از كار زشت و ناپسند ، باز مى دارد، و قطعاً ياد خدا بالاتر است» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :طواف كعبه ، و [سعى] ميان صفا و مروه ، و رَمْى جَمَرات ، براى زنده داشتن ياد خدايند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :واجب گشتن نماز ، و دستور گزاردن حج و طواف ، و تعيين مناسك [حج] ، در واقع براى زنده داشتن ياد خدايند .

.

ص: 96

الإمام الرضا عليه السلام_ فيما جَمَعَهُ الفَضلُ بنُ شاذانَ مِن كَلامِهِ في عِلَلِ الفَرائِضِ _: إن قالَ قائِلٌ : لِمَ أمَرَ اللّهُ العِبادَ ونَهاهُم؟ قيلَ : لِأَنَّهُ لا يَكونُ بَقاؤُهُم وصَلاحُهُم إلّا بِالأَمرِ وَالنَّهيِ ، وَالمَنعِ عَنِ الفَسادِ وَالتَّغاصُبِ . فَإن قالَ قائِلٌ : لِمَ تَعَبَّدَهُم؟ قيلَ : لِئَلّا يَكونوا ناسينَ لِذِكرِهِ ، ولا تارِكينَ لِأَدَبِهِ ، ولا لاهينَ عَن أمرِهِ ونَهيِهِ ، إذ (1) كانَ فيهِ صَلاحُهُم وفَسادُهُم وقوِامُهُم ، فَلَو تُرِكوا بِغَيرِ تَعَبُّدٍ لَطالَ عَلَيهِمُ الأَمَدُ ، وقَسَت قُلوبُهُم . (2)

2 / 2فَريضَةٌ عَلَى القَلبِ وَاللِّسانِالإمام عليّ عليه السلام :اِعلَموا أنَّهُ [ اللّهَ] عز و جل لَن يَرضى عَنكُم بِشَيءٍ سَخِطَهُ عَلى مَن كانَ قَبلَكُم ، ولَن يَسخَطَ عَلَيكمُ بِشَيءٍ رَضِيَهُ مِمَّن كانَ قَبلَكُم ، وإنَّما تَسيرونَ في أَثَرٍ بَيِّنٍ ، وتَتَكَلَّمونَ بِرَجعِ قَولٍ قَد قالَهُ الرِّجالُ مِن قَبلِكُم ، قَد كَفاكُم مَؤونَةَ دُنياكُم ، وحَثَّكُم عَلَى الشُّكرِ ، وَافتَرَضَ مِن ألسِنَتِكُمُ الذِّكرَ . (3)

عنه عليه السلام _ في بَيانِ ما فَرَضَ اللّهُ سُبحانَهُ عَلى جَوارِحِ الإِنسانِ _ :فَأَمّا ما فَرَضَ عَلَى القَلبِ مِنَ الإِيمانِ : فَالإِقرارُ ، وَالمَعرِفَةُ ، وَالعَقدُ عَلَيهِ ، وَالرِّضا بِما فَرَضَهُ عَلَيهِ ، وَالتَّسليمُ لِأَمرِهِ ، وَالذِّكرُ ، وَالتَّفَكُّرُ . (4)

.


1- .في المصدر : «إذا» ، والتصويب من بحار الأنوار.
2- .علل الشرائع : ص 256 ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 103 ح 1 كلاهما عن الفضل بن شاذان ، بحار الأنوار : ج 6 ص 63 ح 1 .
3- .نهج البلاغة : الخطبة 183 ، بحار الأنوار : ج 5 ص 319 ح 3 .
4- .بحار الأنوار : ج 69 ص 74 ح 29 نقلاً عن تفسير النعماني : ج 93 ص 50 .

ص: 97

2 / 2 وظيفه دل و زبان

امام رضا عليه السلام_ از سخنان ايشان در باره علّت واجبات كه فضل بن شاذان ، آنها را گردآورى كرده است _: اگر كسى بگويد : «چرا خدا ، به بندگانْ امر و نهى كرده است؟»، گفته مى شود : چون ماندگارى و درستى آنان ، جز با امر و نهى و جلوگيرى از تباهى و تجاوز به يكديگر ، ممكن نيست . اگر كسى بگويد : «چرا از آنان عبادت خواسته شده است ؟»، گفته مى شود : تا او را فراموش نكنند و تعاليمش را وا ننهند و از امر و نهى او غافل نشوند ؛ چرا كه درستى و تباهى و پايدارى آنان ، در گرو اين است ، و اگر بدون [دستور به] عبادت ، رها مى شدند ، پس از گذشت زمانى دراز ، سنگ دل مى شدند .

2 / 2وظيفه دل و زبانامام على عليه السلام :بدانيد كه خداوند عز و جل هرگز آنچه را از پيشينيان شما نپسنديده است ، از شما نيز نخواهد پسنديد و هرگز آنچه را از مردمان پيش از شما پسنديده است ، از شما ناپسند نمى دارد . شما در راهى روشن ، گام برمى داريد [كه گذشتگانِ شما رفته اند] و همان سخنى را واگويه مى كنيد كه مردان پيش از شما گفته اند . خداوند ، روزىِ دنياى شما را عهده دار شده و به سپاس گزارى تشويقتان كرده است و ياد كردن [از خود] را بر زبان هايتان واجب ساخته است .

امام على عليه السلام_ در بيان وظايفى كه خداى سبحان بر عهده اعضاى انسان نهاده است _: آنچه بر دلْ واجب ساخته ، ايمان است كه عبارت است از : اقرار ، و شناخت ، و اعتقاد به او ، و خرسندى به آنچه بر آن ، واجب ساخته است ، و گردن نهادن به فرمان او ، و ياد كردن از او ، و انديشيدن .

.

ص: 98

الإمام الحسن عليه السلام :اِعلَموا أنَّ اللّهَ لَم يَخلُقكُم عَبَثا ، ولَيسَ بتارِكِكُم سُدىً (1) . . . قَد كَفاكُم مَؤونَةَ الدُّنيا ، وفَرَّغَكُم لِعِبادَتِهِ ، وحَثَّكُم عَلَى الشُّكرِ ، وَافتَرَضَ عَلَيكُمُ الذِّكرَ . (2)

2 / 3فَريضَةٌ عَلى أهلِ السَّماواتِ وَالأَرضِرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ فِي الدُّعاءِ _: يا اللّهُ ، يا مَن وَجَبَ ذِكرُهُ عَلى أهلِ السَّماواتِ وَالأَرضِ . (3)

2 / 4أفضَلُ الأَعمالِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ألا إنَّ خَيرَ أعمالِكُم، وأذكاها عِندَ مَليكِكُم ، وأرفَعَها عِندَ رَبِّكُم في دَرَجاتِكُم ، وخَيرَ مَا اطَّلَعَت عَلَيهِ الشَّمسُ ؛ ذِكرُ اللّهِ سُبحانَهُ وتَعالى . (4)

سنن ابن ماجة عن أبي الدرداء عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :ألا اُنَبِّئُكُم بِخَيرِ أعمالِكُم ، وأرضاها عِندَ مَليكِكُم ، وأرفَعَها في دَرَجاتِكُم ، وخَيرٍ لَكُم مِن إعطاءِ الذَّهَبِ وَالوَرِقِ (5) ، و مِن أن تَلقَوا عَدُوَّكُم فَتَضرِبوا أعناقَهُم ويَضرِبوا أعناقَكُم؟ قالوا : وما ذاكَ يا رَسولَ اللّهِ؟! قالَ : ذِكرُ اللّهِ . (6)

.


1- .السُّدى : المهمل (الصحاح : ج 6 ص 2374 «سدا») .
2- .تحف العقول : ص 232 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 110 ح 5 .
3- .البلد الأمين : ص 420 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 265 ح 1 .
4- .إرشاد القلوب : ص 60 .
5- .الوَرِق : الفضّة (النهاية : ج 5 ص 175 «ورق») .
6- .سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1245 ح 3790 ، الموطّأ : ج 1 ص 211 ح 24 ، مسند ابن حنبل : ج8 ص164 ح21761 ، المستدرك على الصحيحين : ج1 ص673 ح1825 كلّها عن أبي الدرداء ، كنز العمّال : ج1 ص416 ح 1767 ؛ الكافي : ج 2 ص 499 ح 1 ، المحاسن : ج 1 ص 109 ح 96 كلاهما عن ابن القدّاح عن الإمام الصادق عن الإمام الباقر عليهماالسلام عنه صلى الله عليه و آله نحوه وفيهما «ذكر اللّه كثيرا» ، بحار الأنوار : ج 93 ص 157 ح29.

ص: 99

2 / 3 وظيفه آسمانيان و زمينيان
2 / 4 برترينِ اعمال

امام حسن عليه السلام :بدانيد كه خداوند ، شما را بيهوده نيافريده و سرِخود ، رهايتان نكرده است ... . روزىِ شما را در دنيا بر عهده گرفته و شما را براى عبادتش فراغت بخشيده و به شكرگزارى ، تشويقتان كرده و ياد كردن [از خود ]را بر شما واجب ساخته است .

2 / 3وظيفه آسمانيان و زمينيانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در دعا _: اى خدا ، اى آن كه يادش بر آسمانيان و زمينيان ، واجب است !

2 / 4برترينِ اعمالپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آگاه باشيد كه بهترينِ اعمال شما و پاك ترينِ آنها در نزد مالكتان ، و بلند مرتبه ترينِ آنها در پيشگاه پروردگارتان و بهترين چيزى كه خورشيد بر آن طلوع كرده ، ياد خداوند پاك و بلندمرتبه است .

سنن ابن ماجة_ به نقل از ابو درداء _: پيامبر خدا فرمود : «آيا شما را از بهترينِ اعمالتان و پسنديده ترينِ آنها در نزد مالكتان ، و بلندمرتبه ترينِ آنها _ كه برايتان از انفاق كردن زر و سيم و [حتّى] از اين كه با دشمنتان رو به رو شويد و گردن آنها را بزنيد و گردنتان را بزنند ، بهتر است _ ، آگاهتان نسازم ؟» . گفتند : آن چيست ، اى پيامبر خدا؟ فرمود : «ياد خدا» .

.

ص: 100

رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في مَوعِظَتِهِ لِابنِ مَسعودٍ _: لا تَختَر عَلى ذِكرِ اللّهِ شَيئا ؛ فَإِنَّ اللّهَ يَقولُ : «وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ» (1) ، ويَقولُ : «فَاذْكُرُونِى أَذْكُرْكُمْ وَ اشْكُرُواْ لِى وَ لَا تَكْفُرُونِ» (2) . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :لَذِكرُ اللّهِ عز و جل بِالغُدُوِّ وَالآصالِ ، خَيرٌ مِن حَطمِ السُّيوفِ في سَبيل اللّهِ عز و جل (4) . (5)

كنز العمّال عن معاذ عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :أكثِروا ذِكرَ اللّهِ عز و جل عَلى كُلِّ حالٍ ؛ فَإِنَّه لَيسَ عَمَلٌ أحَبَّ إلَى اللّهِ تَعالى ولا أنجى لِعَبدٍ مِن كُلِّ سَيِّئَةٍ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ مِن ذِكرِ اللّهِ . قيلَ : وَلَا القِتالُ في سَبيلِ اللّهِ ؟ قالَ : لَولا ذِكرُ اللّهِ لَم يُؤمَر بِالقِتالِ في سَبيلِ اللّهِ ، ولَوِ اجتَمَعَ النّاسُ عَلى ما اُمِروا بِهِ مِن ذِكرِ اللّهِ تَعالى ما كَتَبَ اللّهُ القِتالَ عَلى عِبادِهِ ، فَإِنَّ ذِكرَ اللّه تَعالى لا يَمنَعُكُم مِنَ القِتالِ في سَبيلِهِ ، بَل هُوَ عَونٌ لَكُم عَلى ذلِكَ . . . . قالوا : يا رَسولَ اللّهِ ، فَإِنَّ ذِكرَ اللّهِ لا يَكفينا مِنَ الجِهادِ ! قال : وَلَا الجِهادُ يَكفي مِن ذِكرِ اللّهِ ، ولا يَصلُحُ الجِهادُ إلّا بِذِكرِ اللّهِ ، وإنَّمَا الجِهادُ شُعبَةٌ مِن شُعَبِ ذِكرِ اللّهِ ، وطوبى لِمَن أكثَرَ فِي الجِهادِ مِن ذِكرِ اللّهِ ، وكُلُّ كَلِمَةٍ بِسَبعينَ ألفَ حَسَنَةٍ ، كُلُّ حَسَنَةٍ بِعَشرٍ ، وعِندَ اللّهِ مِن المَزيدِ ما لا يُحصيهِ غَيرُهُ . (6)

.


1- .العنكبوت : 45 .
2- .البقرة : 152 .
3- .مكارم الأخلاق : ج 2 ص 358 ح 2660 عن عبد اللّه بن مسعود ، بحار الأنوار : ج 77 ص 107 ح 1 .
4- .قال الصدوق قدس سره : يعني : فمن ذكر اللّه عز و جل بالغدوّ ، ويذكر ما كان منه في ليله من سوء عمله ، واستغفر اللّه وتاب إليه ، فإذا انتشر في ابتغاء ما قسم اللّه له انتشر وقد حطّت عنه سيّئاته وغفرت له ذنوبه . وإذا ذكر اللّه عز و جل بالآصال _ وهيالعشيّات _ راجع نفسه فيما كان منه في يومه ذلك؛ من سرفٍ على نفسه، وإضاعةٍ لأمر ربّه ، فإذا ذكر اللّه عَزَّ وجَلَّ واستغفر اللّه تعالى وأناب، راح إلى أهله وقد غفرت له ذنوب يومه . وإنّما تحمد الشهادة أيضا إذا كانت من تائب إلى اللّه استغفر من معصية اللّه عَزَّ وجَلَّ (معاني الأخبار : ص 411) .
5- .معاني الأخبار : ص 411 ح 100 عن أنس ، بحار الأنوار : ج 86 ص 298 ح 61 ؛ المصنّف لابن أبي شيبة : ج 7 ص 72 ح 5 وج 8 ص 235 ح 2 كلاهما عن ابن عمر من دون إسنادٍ إليه صلى الله عليه و آله ، الفردوس : ج 3 ص 454 ح 5402 عن أنس وفيها «بالغداة والعشيّ» ، كنز العمّال : ج 1 ص 426 ح 1838 .
6- .كنز العمّال : ج 2 ص 243 ح 3931 نقلاً عن ابن صصري في أماليه ، وص 246 ح 3937 نقلاً عن ابن شاهين في الترغيب في الذكر نحوه وليس فيه من «قالوا : يا رسول اللّه ، فإنّ ذكر اللّه ...» .

ص: 101

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در اندرز به ابن مسعود _: هيچ چيز را بر ياد خدا ترجيح مده ؛ چرا كه خداوند مى فرمايد : «و قطعا ياد خدا بالاتر است» و مى فرمايد : «پس يادم كنيد تا يادتان كنم ، و سپاسم گوييد و ناسپاسى ام مكنيد» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ياد كردن از خداوند در بام و شام ، از شكستن شمشيرها (1) در راه خدا بهتر است . (2)

كنز العمّال_ به نقل از مُعاذ _: پيامبر خدا فرمود : «در هر حالى ، خداوند عز و جلرا بسيار ياد كنيد ؛ زيرا هيچ عملى نزد خداوند متعال ، محبوب تر و در رهانيدن بنده از هر بدى اى در دنيا و آخرت ، كارگرتر از ياد خدا نيست» . گفته شد : حتّى جنگيدن در راه خدا ؟ فرمود : «اگر به خاطر ياد خدا نبود ، به جنگ در راه خدا دستور داده نمى شد و اگر همه مردم به ياد خداوند متعال _ كه بِدان فرمان داده شده اند _ مى بودند ، خداوندْ جنگيدن را بر بندگانش واجب نمى ساخت . ياد خداوند متعال ، مانع شما از جنگ در راه او نمى شود ؛ بلكه كمك شما در اين راه است ...» . گفتند : اى پيامبر خدا ! ياد خدا [به تنهايى كافى نيست و] ما را از جهاد ، بى نياز نمى كند! فرمود : «جهاد هم شما را از ياد خدا بى نياز نمى كند و جهاد ، جز با ياد خدا ، ارزشى ندارد . جهاد ، در واقع ، شاخه اى از شاخه هاى ياد خداست . خوشا به حال كسى كه در جهاد ، بسيار ياد خدا كند! هر كلمه اى [از ذكر خدا] برابر با هفتاد هزار كار نيك است و هر كار نيك ، ده برابر به شمار مى آيد [و ده پاداش دارد] ، و پاداش خداوند ، چندان فراوان است كه جز خود او ، كسى از عهده شمارش آن بر نمى آيد» .

.


1- .يعنى : آن قدر شمشير بزنى كه شمشير ، در هم شكسته شود .
2- .شيخ صدوق قدس سره مى گويد : منظور ، اين است كه هر كس خداوند عز و جل را در بامدادان ، ياد كند و عمل بد شبش را به ياد آورد و از خداوند ، آمرزش بخواهد و توبه نمايد و آن گاه در پى روزىِ تقديرشده خدا برود ، گناهانش فرو مى ريزند و آمرزيده مى شود ، و هر گاه شامگاهان ، خدا را به ياد آورد و در باره وضعيتى كه در روز از زياده روى و تباه كردن فرمان پروردگارش داشته ، به خود آيد و خداى عز و جل را به ياد آورد و از آن خداى والا ، آمرزش بخواهد و به درگاه او بنالد ، به خانواده اش باز مى گردد ، در حالى كه گناهان آن روزش آمرزيده شده اند . شهادت هم ، وقتى از سوى شخص توبه كننده به پيشگاه خداوند و آمرزش خواه از نافرمانى خداوند عز و جل باشد ، ستوده است .

ص: 102

الإمام الباقر عليه السلام :ما مِن شَيءٍ أحَبُّ إلَى اللّهِ مِنَ الذِّكرِ وَالشُّكرِ . (1)

راجع : ص 26 (الحثّ على كثرة الذكر) .

2 / 5أشرَفُ الحَديثِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أشرَفُ الحَديثِ ذِكرُ اللّهِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ أشرَفَ الحَديثِ ذِكرُ اللّهِ تَعالى ، ورَأسَ الحِكمَةِ طاعَتُهُ ، وأصدَقَ القَولِ وأبلَغَ المَوعِظَةِ وأحسَنَ القَصَصِ كِتابُ اللّهِ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام :إنَّ أحسَنَ الحَديثِ ذِكرُ اللّهِ . (4)

.


1- .الدرّ المنثور : ج 1 ص 368 نقلاً عن ابن أبي شيبة .
2- .تفسير القمّي : ج 1 ص 291 ، الاختصاص : ص 342 عن أبي عبد اللّه البرقي ، بحار الأنوار : ج 77 ص 133 ح 43 ؛ الدرّ المنثور : ج 2 ص 692 نقلاً عن البيهقي في الدلائل ، كنز العمّال : ج 15 ص 919 ح 43587 نقلاً عن أبي نصر السجزي في الإبانة .
3- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 402 ح 5868 ، الأمالي للصدوق : ص 576 ح 788 كلاهما عن أبي الصباح الكناني عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 77 ص 114 ح 8 .
4- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 521 ح 1484 ، أعلام الدين : ص 100 وفيه «أنصتوا إلى ذكر اللّه فإنّه أحسن الحديث» .

ص: 103

2 / 5 پُرارج ترين سخن

امام باقر عليه السلام :هيچ چيزى نزد خدا ، محبوب تر از ياد او و سپاس گزارى [از او ]نيست .

ر . ك : ص 27 (خدا را بسيار ياد كنيد) .

2 / 5پُرارج ترين سخنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پُرارج ترين سخن ، ياد خداوند است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پُرارج ترين سخن ، ياد خداوند متعال است ، و سرآمد حكمت [و خردمندى] ، فرمان بُردارى از اوست ، و راست ترين گفته و رساترين پند و نيكوترين داستان ، كتاب خداست .

امام على عليه السلام :نيكوترين سخن ، ياد خداست .

.

ص: 104

2 / 6نورُ الإِيمانِالإمام عليّ عليه السلام :ذِكرُ اللّهِ نورُ الإِيمانِ . (1)

2 / 7شِيمَةُ المُتَّقينَالإمام عليّ عليه السلام :ذِكرُ اللّهِ شِيمَةُ (2) المُتَّقينَ . (3)

عنه عليه السلام :ذِكرُ اللّهِ سَجِيَّةُ كُلِّ مُحسِنٍ ، وشِيمَةُ كُلِّ مُؤمِنٍ . (4)

2 / 8لَذَّةُ المُحِبّينَرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في دُعاءِ الجَوشَنِ الكَبيرِ _: يا مَن ذِكرُهُ حُلوٌ ، يا مَن فَضلُهُ عَميمٌ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله_ فِي الدُّعاءِ _: اللّهُمَّ اجعَلنا مَشغولينَ بِأَمرِكَ . . . شاكِرينَ عَلى نَعمائِكَ ، مُتَلَذِّذينَ بِذِكرِكَ . (6)

الإمام عليّ عليه السلام :الذِّكرُ لَذَّةُ المُحِبّينَ . (7)

.


1- .غرر الحكم : ح 5161 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 255 ح 4716 .
2- .الشِّيمَة : الخُلُق (الصحاح : ج 5 ص 1964 «شيم»).
3- .غرر الحكم : ح 5163 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 255 ح 4713 .
4- .غرر الحكم : ح 5173 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 256 ح 4744 .
5- .البلد الأمين : ص 406 ، المصباح للكفعمي : ص 340 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 390 .
6- .جامع الأخبار : ص 364 ح 1013 ، بحار الأنوار : ج 95 ص 360 ح 16 .
7- .غرر الحكم : ح 670 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 32 ح 545 .

ص: 105

2 / 6 روشنايى ايمان
2 / 7 خوى پرهيزگاران
2 / 8 لذّت عاشقان خدا

2 / 6روشنايى ايمانامام على عليه السلام :ياد خدا ، روشنايى ايمان است .

2 / 7خوى پرهيزگارانامام على عليه السلام :ياد خدا كردن ، خوى پرهيزگاران است .

امام على عليه السلام :ياد خدا كردن ، خصلت هر نيكوكار و خوى هر مؤمنى است .

2 / 8لذّت عاشقان خداپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در دعاى «جوشن كبير» _: اى آن كه يادش شيرين است ! اى آن كه احسانش فراگير است !

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در دعا _: خداوندا ! ما را به كار خودت سرگرم بدار ... و [ما را ]بر نعمت هايت ، سپاس گزار و از يادت ، لذّت بَرنده قرار بده .

امام على عليه السلام :ياد خدا ، لذّت عاشقان است .

.

ص: 106

عنه عليه السلام :ذِكرُ اللّهِ مَسَرَّةُ كُلِّ مُتَّقٍ ، ولَذَّةُ كُلِّ موقِنٍ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :أوحَى اللّهُ عز و جل إلى داوودَ عليه السلام : يا داوودُ، بي فَافرَح ، وبِذِكري فَتَلَذَّذ ، وبِمُناجاتي فَتَنَعَّم ، فَعَن قَريبٍ اُخلِي الدّارَ مِنَ الفاسِقينَ ، وأجعَلُ لَعنَتي عَلَى الظّالِمينَ. (2)

.


1- .غرر الحكم : ح 5174 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 256 ح 4745 .
2- .الأمالي للصدوق : ص 263 ح 280 عن يونس بن ظبيان ، روضة الواعظين : ص 505 ، بحار الأنوار : ج 14 ص 34 ح 3 .

ص: 107

امام على عليه السلام :ياد خدا ، مايه شادى هر پرهيزگار و لذّت هر اهل يقينى است .

امام صادق عليه السلام :خداوند عز و جل به داوود عليه السلام وحى فرمود كه : «اى داوود! به من شاد باش و از ياد من لذّت ببر و به راز و نياز با من خوش باش ؛ چرا كه به زودى ، خانه را از نابه كاران ، خالى مى گردانم و لعنتم را بر ستمكاران قرار مى دهم» .

.

ص: 108

الفَصلُ الثّالِثُ : تفسير الذّكر3 / 1حَقيقَةُ الذِّكرِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن أطاعَ اللّهَ فَقَد ذَكَرَ اللّهَ ، وإن قَلَّت صَلاتُهُ وصِيامُهُ وتِلاوَتُهُ . ومَن عَصَى اللّهَ فَقَد نَسِيَ اللّهَ ، وإن كَثُرَت صَلاتُهُ وصِيامُهُ وتِلاوَتُهُ لِلقُرآنِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله_ في وَصِيَّتِهِ لِعَلِيٍّ عليه السلام _: يا عَلِيُّ ، ثَلاثٌ لا تُطيقُها هذِهِ الاُمَّةُ : المُواساةُ لِلأَخِ في مالِهِ ، وإنصافُ النّاسِ مِن نَفسِهِ ، وذِكرُ اللّهِ عَلى كُلِّ حالٍ ، ولَيسَ هُوَ : «سُبحانَ اللّهِ وَالحَمدُ للّهِِ ولا إلهَ إلَا اللّهُ وَاللّهُ أكبَرُ» ، ولكِن إذا وَرَدَ عَلى ما يَحرُمُ عَلَيهِ خافَ اللّهَ عز و جلعِندَهُ وتَرَكَهُ . (2)

.


1- .معاني الأخبار : ص 399 ح 56 عن مسعدة بن زياد عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام ، الاختصاص : ص 248 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 156 ح 22 ؛ المعجم الكبير : ج 22 ص 154 ح 413 ، اُسد الغابة : ج 5 ص 403 كلاهما عن واقد مولى رسول اللّه صلى الله عليه و آله ، الزهد لابن المبارك (الملحقات) : ص 17 ح 70 عن خالد بن أبي عمران ، حلية الأولياء : ج 10 ص 387 عن عبد اللّه بن مسعود وليس فيه «ومن عصى اللّه ...» .
2- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 358 ح 5762 عن حمّاد بن عمرو وأنس بن محمّد عن أبيه جميعا عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، الخصال : ص 125 ح 122 عن أنس بن محمّد عن أبيه عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام .

ص: 109

فصل سوم: معناى ياد خدا

3 / 1 حقيقت ياد خدا

فصل سوم: معناى ياد خدا3 / 1حقيقت ياد خداپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس از خدا فرمان بَرد ، در حقيقت ، از خدا ياد كرده است ، اگر چه نماز و روزه و قرآن خواندنش اندك باشد ، و هر كس خدا را نافرمانى كند ، در حقيقت ، او را فراموش كرده است ، اگر چه نماز و روزه و تلاوت قرآنش بسيار باشد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در سفارش به على عليه السلام _: اى على! سه چيز است كه اين امّت ، طاقت آنها را ندارد : كمك مالى كردن به برادر خويش ، انصاف داشتن با مردم ، و به ياد خدا بودن در همه حال ، و آن ، گفتنِ «سبحان اللّه و الحمد للّه ولا إله إلّا اللّه واللّه أكبر» نيست ؛ بلكه اين است كه هر گاه با آنچه بر او حرام گشته است رو به رو شود ، از خداوند عز و جل بترسد و آن را مرتكب نشود .

.

ص: 110

معاني الأخبار عن أبي بصير عن الإمام الباقر عليه السلام :مِن أشَدِّ ما عَمِلَ العِبادُ : إنصافُ المَرءِ مِن نَفسِهِ ، ومُواساةُ المَرءِ أخاهُ ، وذِكرُ اللّهِ عَلى كُلِّ حالٍ . قالَ : قُلتُ : أصلَحَكَ اللّهُ ، وما وَجهُ ذِكرِ اللّهِ عَلى كُلِّ حالٍ؟ قالَ : يَذكُرُ اللّهَ عِندَ المَعصِيَةِ يَهُمُّ بِها، فَيَحولُ ذِكرُ اللّهِ بَينَهُ وبَينَ تِلكَ المَعصِيَةِ ، وهُوَ قَولُ اللّهِ عز و جل : «إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْاْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّيْطَ_نِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ» (1) . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :مِن أشَدِّ ما فَرَضَ اللّهُ عَلى خَلقِهِ ذِكرُ اللّهِ كَثيرا _ ثُمّ قالَ _ : لا أعني : «سُبحانَ اللّهِ وَالحَمدُ للّهِِ ولا إلهَ إلَا اللّهُ وَاللّهُ أكبَرُ» وإن كانَ مِنهُ ، ولكِن ذِكرَ اللّهِ عِندَ ما أحَلَّ وحَرَّمَ ؛ فَإِن كانَ طاعَةً عَمِلَ بِها، وإن كانَ مَعصِيَةً تَرَكَها . (3)

الكافي عن عبد الأعلى بن أعين :كَتَبَ بَعضُ أصحابِنا يَسأَلونَ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَن أشياءَ ، وأَمَروني أن أَسأَلَهُ عَن حَقِّ المُسلِم عَلى أخيهِ ، فَسَأَلتُهُ فَلَم يُجِبني ، فَلَمّا جِئتُ لِاُوَدِّعَهُ ، فَقُلتُ : سَأَلتُكَ فَلَم تُجِبني؟! فَقالَ : إنّي أخافُ أن تَكفُروا ! (4) إنَّ مِن أشَدِّ مَا افتَرَضَ اللّهُ عَلى خَلقِهِ ثَلاثا : إنصافُ المَرءِ مِن نَفسِهِ حَتّى لا يَرضى لِأَخيهِ مِن نَفسِهِ إلّا بِما يَرضى لِنَفسِهِ مِنهُ ، ومُواساةُ الأَخِ فِي المالِ ، وذِكرُ اللّهِ عَلى كُلِّ حالٍ ، لَيسَ «سُبحانَ اللّهِ وَالحَمدُ للّهِِ»، ولكِن عِندَ ما حَرَّمَ اللّهُ عَلَيهِ فَيَدَعُهُ . (5)

.


1- .الأعراف : 201 . وطَيفُ الشيطان وطائفُه : إلمامُه بمَسٍّ أو وسوَسَة (المصباح المنير : ص 383 «طاف») .
2- .معاني الأخبار : ص 192 ح 2 ، الخصال : ص 131 ح 138 ، جامع الأحاديث للقمّي : ص 189 ، تحف العقول : ص 378 عن الإمام الصادق عليه السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 69 ص 379 ح 36 .
3- .الكافي : ج 2 ص 80 ح 4 عن أبي عبيدة وص 145 ح 8 ، معاني الأخبار : ص 193 ح 3 كلاهما عن الحسن (الحسين) البزّار ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 187 ، بحار الأنوار : ج 75 ص 29 ح 20 .
4- .قال المجلسي قدس سره : قوله عليه السلام : «أن تكفُروا» ، قيل : أي تخالِفوا بعد العِلم ، وهو أحد معاني الكفر. و أقول : لعلّ المراد به أن تشُكّوا في الحكم أو فينا ؛ لعظمته وصعوبته. أو تستخفّوا به وهو مظنّة الكفر (مرآة العقول : ج 9 ص 32).
5- .الكافي : ج 2 ص 170 ح 3 وص 144 ح 3 عن جارود أبي المنذر وفي ذيله «لكن إذا ورد عليك شيء أمر اللّه عز و جل به أخذت به ، أو إذا ورد عليك شيء نهى اللّه عز و جل عنه تركته» وص 145 ح 9 ، معاني الأخبار : ص 192 ح 1 كلاهما عن أبي اُسامة زيد الشحّام نحوه ، بحار الأنوار : ج 74 ص 242 ح 41.

ص: 111

معانى الأخبار_ به نقل از ابو بصير _: امام باقر عليه السلام فرمود : «از جمله سخت ترين كارهاى بندگان ، سه چيز است : انصاف داشتن ، كمك مالى كردن انسان به برادر خويش ، و به ياد خدا بودن در همه حال» . گفتم : به سلامت باشيد! به ياد خدا بودن در همه حال ، به چه معناست ؟ فرمود : «در هنگام رو به رو شدن با گناه و تصميم به انجام دادن آن ، خدا را به ياد آورد . پس ياد خدا ، ميان او و آن گناه ، حائل مى شود . اين است سخن خداوند عز و جلكه مى فرمايد : «آنان كه پرهيزگارى مى كنند ، چون وسوسه اى از شيطان به آنان برسد ، خدا را ياد مى كنند و به ناگاه ، بينا مى شوند» » .

امام صادق عليه السلام :از سخت ترين چيزهايى كه خداوند بر بندگانش واجب ساخته ، بسيار ياد كردنِ خداست . مقصودم ، «سبحان اللّه و الحمد للّه و لا إله إلّا اللّه و اللّه أكبر» نيست ، هر چند اين هم ياد خداست . مقصودم ، به ياد آوردن خدا در هنگام مواجه شدن با حلال و حرام اوست ، كه اگر فرمان بود ، آن را به كار ببندد و اگر نافرمانى بود ، رهايش كند .

الكافى_ به نقل از عبد الأعلى بن اَعيَن _: برخى از شيعيان ، ما نامه نوشتند و از امام صادق عليه السلام سؤالاتى كردند و به من مأموريت دادند كه از ايشان در باره حقّ مسلمان بر برادرش بپرسم . من پرسيدم ؛ امّا ايشان پاسخم را نگفت . چون براى خداحافظى خدمت ايشان رفتم ، گفتم : از شما سؤالى كردم ؛ امّا پاسخم را نداديد ! فرمود : «مى ترسم كافر شويد! (1) همانا از سخت ترين وظايفى كه خداوند بر عهده خلقش نهاده ، سه چيز است : انصاف داشتن آدمى _ به طورى كه از جانب خود براى برادرش همان چيزى را بپسندد كه از جانب او براى خود مى پسندد _ ، و شريك كردن برادرش در مال خود ، و به ياد خدا بودن در همه حال . ياد خدا هم [فقط] گفتنِ «سبحان اللّه و الحمد للّه » نيست ؛ بلكه به اين معناست كه هنگام مواجه شدن با آنچه خدا بر او حرام كرده است ، به ياد او باشد و آن حرام را وا نهد» .

.


1- .علّامه مجلسى قدس سره مى گويد : اين كه فرمود : «[مى ترسم] كافر شويد» ، به قولى ، يعنى بعد از دانستن ، خلاف آن عمل كنيد ، و اين ، يكى از معانى كفر است . من مى گويم : شايد مراد ، اين باشد كه : [مى ترسم ]در حكم يا در باره ما شك كنيد ؛ چرا كه حقّى بزرگ و دشوار است ، يا به اين معناست كه [مى ترسم] آن را سبُك بشماريد ، و اين خود ، از مصاديق كفر است .

ص: 112

الإمام عليّ عليه السلام :لا تَذكُرِ اللّهَ سُبحانَهُ ساهِيا ، ولا تَنسَهُ لاهيا ، وَاذكُرهُ كامِلاً يُوافِقُ فيهِ قَلبُكَ لِسانَكَ ، ويُطابِقُ إضمارُكَ إعلانَكَ ، ولَن تَذكُرَهُ حَقيقَةَ الذِّكرِ حَتّى تَنسى نَفسَكَ في ذِكرِكَ ، وتَفقِدَها في أمرِكَ . (1)

3 / 2مَن يُعَدُّ ذاكِراالإمام عليّ عليه السلام :سامِعُ ذِكرِ اللّهِ ذاكِرٌ . (2)

الإمام الباقر عليه السلام :أيُّما مُؤمِنٍ حافَظَ عَلى صَلاةِ الفَريضَةِ فَصَلّاها لِوَقتِها فَلَيسَ هُوَ مِنَ الغافِلينَ ، فَإِن قَرَأَ فيها بِمِئَةِ آيَةٍ فَهُوَ مِنَ الذّاكِرينَ . (3)

3 / 3مَن يُعَدُّ كَثيرَ الذِّكرِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَنِ استَيقَظَ مِنَ اللَّيلِ وأَيقَظَ امرَأَتَهُ فَصَلَّيا رَكعَتَينِ جَميعا ، كُتِبا مِنَ الذّاكِرينَ اللّهَ كَثيرا وَالذّاكِراتِ (4) . (5)

.


1- .غررالحكم : ح 10359 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 525 ح 9567.
2- .غرر الحكم : ح 5579 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 283 ح 5092 .
3- .المحاسن : ج 1 ص 123 ح 135 عن زرارة ، بحار الأنوار : ج 83 ص 20 ح 34 وج 85 ص 41 ح 28 .
4- .إشارة إلى الآية 35 من سورة الأحزاب .
5- .سنن أبي داوود : ج 2 ص 70 ح 1451 ، سنن ابن ماجة : ج 1 ص 424 ح 1335 ، المستدرك على الصحيحين : ج 2 ص 452 ح 3561 ، السنن الكبرى : ج 2 ص 706 ح 4645 كلّها عن أبي سعيد الخدري وأبي هريرة ، كنز العمّال : ج 7 ص 784 ح 21400 ؛ مجمع البيان : ج 8 ص 561 عن أبي سعيد الخدري ، بحار الأنوار : ج 87 ص 158 ح 44 .

ص: 113

3 / 2 كسانى كه ياد كننده خدا به شمار مى آيند
3 / 3 كسانى كه بسيار يادكننده خدا به شمار مى آيند

امام على عليه السلام :نه خداى سبحان را با بى توجّهى ياد كن و نه از او غافل شو و [به كلّى ]فراموشش كن ؛ بلكه با تمام وجودت او را ياد كن ، آن سان كه دلت با زبانت هم نوا باشد و نهانت با آشكارت ، سازگار . تو حقيقتا به ياد خدا نخواهى بود ، مگر آن گاه كه خودت را در يادى كه مى گويى ، از ياد ببرى و در وقت ذكر گفتن ، خويشتن را گم كنى [و فانى در مذكور شوى] .

3 / 2كسانى كه ياد كننده خدا به شمار مى آيندامام على عليه السلام :شنونده ياد خدا [نيز] ياد كننده خداست .

امام باقر عليه السلام :هر مؤمنى كه نماز واجب را پاس بدارد و آن را به وقتش بخواند ، از غافلان نيست و اگر در آن نماز يكصد آيه بخواند ، از يادكنندگان است .

3 / 3كسانى كه بسيار يادكننده خدا به شمار مى آيندپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس در شب ، بيدار شود و همسرش را هم بيدار كند و هر دو ، دو ركعت نماز بخوانند ، در شمارِ مردان و زنانى نوشته مى شوند كه بسيار ياد خدا مى كنند . (1)

.


1- .اشاره است به آيه 35 از سوره احزاب .

ص: 114

الإمام عليّ عليه السلام :مَن ذَكَرَ اللّهَ عز و جل فِي السِّرِّ فَقَد ذَكَرَ اللّهَ كَثِيرا ، إنَّ المُنافِقينَ كانوا يَذكُرونَ اللّهَ عَلانِيَةً ولا يَذكُرونَهُ فِي السِّرِّ ، فَقالَ اللّهُ عز و جل : «يُرَاءُونَ النَّاسَ وَلَا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلَا قَلِيلاً» (1) . (2)

الإمام الصادق عليه السلام_ حِينَ سُئِلَ عَن قَولِ اللّهِ عز و جل : «اذْكُرُواْ اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا» (3) ما هذَا الذِّكرُ الكَثيرُ؟ _: مَن سَبَّحَ تَسبيحَ فاطِمَةَ عليهاالسلام فَقَد ذَكَرَ اللّهَ الذِّكرَ الكَثيرَ . (4)

عنه عليه السلام :تَسبيحُ فاطِمَةَ الزَّهراءِ عليهاالسلام مِنَ الذِّكرِ الكَثيرِ الَّذِي قالَ اللّهُ عز و جل : «اذْكُرُواْ اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا» . (5)

عنه عليه السلام :تَسبيحُ فاطِمَةَ عليهاالسلام مِن ذِكرِ اللّهِ الكَثيرِ الَّذي قالَ اللّهُ عز و جل : «فَاذْكُرُونِى أَذْكُرْكُمْ» (6) . (7)

عنه عليه السلام :مَن باتَ عَلى تَسبيحِ فاطِمَةَ عليهاالسلام، كانَ مِنَ الذّاكِرينَ اللّهَ كَثيرا وَالذّاكِراتِ . (8)

تهذيب الأحكام عن ابن بكير :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : قَولُ اللّهِ عز و جل : «اذْكُرُواْ اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا» ماذَا الذِّكرُ الكَثيرُ؟ قالَ : أن يُسَبِّحَ في دُبُرِ المَكتوبَةِ ثَلاثينَ مَرَّةً . (9)

.


1- .النساء : 142 .
2- .الكافي : ج 2 ص 501 ح 2 ، الدعوات : ص 20 ح 14 عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 93 ص 160 ح 41 .
3- .الأحزاب : 41 .
4- .معاني الأخبار : ص 193 ح 5 عن محمّد بن مسلم ، المقنعة : ص 140 وفيه «من سبّح في عقب كلّ فريضة تسبيح الزهراء فاطمة صلوات اللّه عليها...» ، مجمع البيان : ج 8 ص 568 عن زرارة وحمران ابني أعين ، بحار الأنوار : ج 85 ص 331 ح 8 وص 335 ح 22 .
5- .الكافي : ج 2 ص 500 ح 4 عن زرارة بن أعين ، تأويل الآيات الظاهرة : ج 2 ص 454 ح 15 عن محمّد بن مسلم عن الإمام الباقر عليه السلام .
6- .البقرة : 152.
7- .معاني الأخبار : ص 194 ح 5 عن محمّد بن مسلم ، تفسير العيّاشي : ج 1 ص 67 ح 122 عن محمّد بن مسلم عن الإمام الباقر عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 93 ص 155 ح 19 .
8- .مجمع البيان : ج 8 ص 561 ، بحار الأنوار : ج 22 ص 176 وج 85 ص 335 ح 22 وج 87 ص 174 .
9- .تهذيب الأحكام : ج 2 ص 107 ح 405 ، قرب الإسناد : ص 169 ح 621 وفيه «ما أدنى» بدل «ماذا» ، بحار الأنوار : ج 86 ص 24 ح 25 .

ص: 115

امام على عليه السلام :هر كه خداوند عز و جل را در نهانْ ياد كند ، خدا را بسيار ياد كرده است . منافقان ، خداوند را در آشكار ، ياد مى كردند ؛ امّا در نهان ، يادش نمى كردند . پس خداوند عز و جل فرمود : «و با مردم ، ريا مى كنند و خداى را ياد نمى كنند ، مگر اندكى» .

امام صادق عليه السلام_ در پاسخ اين سؤال كه : «ياد بسيار» در اين سخن خداوند عز و جل : «خدا را ياد كنيد ، يادى بسيار» چيست؟ _: كسى كه تسبيح فاطمه عليهاالسلامرا بگويد ، خدا را بسيار ياد كرده است .

امام صادق عليه السلام :تسبيح فاطمه زهرا عليهاالسلام از جمله همان «ياد بسيار» است كه خداوند عز و جلفرموده : «خدا را ياد كنيد ، يادى بسيار» .

امام صادق عليه السلام :تسبيح فاطمه عليهاالسلام از جمله ياد بسيار خداست كه خداوند عز و جلفرموده : «مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم» .

امام صادق عليه السلام :هر كس شب در هنگام خوابيدن ، تسبيح فاطمه عليهاالسلام را بگويد ، از شمارِ مردان و زنانى است كه بسيار ياد خدا مى گويند .

تهذيب الأحكام_ به نقل از ابن بكير _: به امام صادق عليه السلام گفتم : مقصود از «ياد بسيار» در اين سخن خداوند عز و جل : «خدا را ياد كنيد ، يادى بسيار» چيست؟ فرمود : «اين كه در پايان نماز واجب ، سى مرتبه سبحان اللّه بگويد» .

.

ص: 116

الإمام الصادق عليه السلام_ في قَولِهِ تَعالى : «اذْكُرُواْ اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا» _: إذا ذَكَرَ العَبدُ رَبَّهُ فِي اليَومِ مِئَةَ مَرَّةٍ ، كانَ ذلِكَ كَثيرا . (1)

راجع : ص 26 (الحثّ على كثرة الذكر) .

3 / 4مَن ذِكرُهُ عِبادَةٌرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ذِكرُ اللّهِ عز و جل عِبادَةٌ ، وذِكري عِبادَةٌ ، وذِكرُ عَلِيٍّ عِبادَةٌ ، وذِكرُ الأَئِمَّةِ مِن وُلدِهِ عِبادَةٌ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :ذِكرُ عَلِيٍّ عِبادَةٌ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :ذِكرُ الأَنبِياءِ مِن العبادَةِ ، وذِكرُ الصّالِحينَ كَفّارَةٌ ، وذِكرُ المَوتِ صَدَقَةٌ ، وذِكرُ القَبرِ يُقَرِّبُكُم مِن الجَنَّةِ . (4)

.


1- .النوادر للأشعري : ص 137 ح 357 عن أبي بصير ، بحار الأنوار : ج 93 ص 160 ح 38 .
2- .الاختصاص : ص 224 عن ابن عبّاس ، بحار الأنوار : ج 36 ص 370 ح 234 وج 94 ص 69 ح 58 .
3- .الفردوس : ج 2 ص 244 ح 3151 ، المناقب لابن المغازلي : ص 206 ح 243 كلاهما عن عائشة ، كنز العمّال : ج 11 ص 601 ح 32894 ؛ مائة منقبة : ص 123 ح 68 ، المناقب لابن شهر آشوب : ج 3 ص 202 كلاهما عن عائشة ، بحار الأنوار : ج 38 ص 199 .
4- .كنز العمّال : ج 11 ص 477 ح 32247 وج 15 ص 864 ح 43438 كلاهما نقلاً عن الفردوس ، و ص 918 ح 43584 نقلاً عن الديلمي نحوه وكلّها عن معاذ بن جبل ، كشف الخفاء : ج 1 ص 419 ح 1345 .

ص: 117

3 / 4 كسانى كه ياد كردن از آنان ، عبادت است

امام صادق عليه السلام_ در باره اين سخن خداوند متعال : «خدا را ياد كنيد ، يادى بسيار» _: هر گاه بنده در روز ، صد مرتبه پروردگارش را ياد كند ، اين ، همان [يادِ ]بسيار است .

ر . ك : ص 27 (خدا را بسيار ياد كنيد) .

3 / 4كسانى كه ياد كردن از آنان ، عبادت استپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند عز و جل را ياد كردن ، عبادت است . مرا ياد كردن ، عبادت است . على را ياد كردن ، عبادت است ، و امامانِ از نسل او را ياد كردن ، عبادت است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :على را ياد كردن ، عبادت است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ياد كردن از پيامبران ، عبادت است . ياد كردن از نيكان ، عبادت است . ياد كردن از مرگ ، صدقه است ، و ياد كردن از قبر ، شما را به بهشت ، نزديك مى كند .

.

ص: 118

عنه صلى الله عليه و آله :عِندَ ذِكرِ الصّالِحينَ تَنزِلُ (1) الرَّحمَةُ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام_ مِن كِتابِهِ لِمُحَمَّدِ بنِ أبي بَكرٍ وأهلِ مِصرَ لَمّا وَلّاهُ عَلَيهم _: يا عِبادَ اللّهِ ! إنِ اتَّقَيتُمُ اللّهَ، وحَفِظتُم نَبِيَّكُم في أهلِ بَيتِهِ ؛ فَقَد عَبَدتُموهُ بِأَفضَلِ ما عُبِدَ ، وذَكَرتُموهُ بِأَفضَلِ ما ذُكِرَ ، وشَكَرتُموهُ بِأَفضَلِ ما شُكِرَ ، وأَخَذتُم بِأَفضَلِ الصَّبرِ وَالشُّكرِ ، وَاجتَهَدتُم بِأَفضَلِ الاِجتِهادِ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :شِيعَتُنَا الرُّحَماءُ بَينَهُم ، الَّذينَ إذا خَلَوا ذَكَرُوا اللّهَ ، (إنَّ ذِكرَنا مِن ذِكرِ اللّهِ) (4) إنّا إذا ذُكِرنا ذُكِرَ اللّهُ ، وإذا ذُكِرَ عَدُوُّنا ذُكِرَ الشَّيطانُ. (5)

عنه عليه السلام_ لِداوودَ بنِ سِرحانَ _:يا داوودُ ، أبلِغ مَوالِيَّ عَنِّي السَّلامَ ، وأنِّي أقُولُ : رَحِمَ اللّهُ عَبدا اجتَمَعَ مَعَ آخَرَ فَتَذاكَرا أمرَنا ، فَإِنَّ ثالِثَهُما مَلَكٌ يَستَغفِرُ لَهُما ، ومَا اجتَمَعَ اثنانِ عَلى ذِكرِنا إلّا باهَى اللّهُ تَعالى بِهِمَا المَلائِكَةَ . فَإذَا اجتَمَعتُم فَاشتَغِلوا بِالذِّكرِ ؛ فَإِنَّ فِي اجتِماعِكُم ومُذاكَرَتِكُم إحياءَنا ، وخَيرُ النّاسِ مِن بَعدِنا مَن ذاكَرَ بِأَمرِنا ، ودَعا إلى ذِكرِنا . (6)

.


1- .في بحار الأنوار : «يَنزِل» ، وما أثبتناه من كشف الخفاء .
2- .بحار الأنوار : ج 93 ص 349 ح 15 نقلاً عن مجموعةٍ بخطّ بعض الأفاضل ؛ كشف الخفاء : ج 2 ص 70 ح 1772 .
3- .الأمالي للمفيد : ص 263 ح 3 ، الأمالي للطوسي : ص 27 ح 31 كلاهما عن أبي إسحاق الهمداني ، تحف العقول : ص 178 ، بشارة المصطفى : ص 45 ، بحار الأنوار : ج 33 ص 544 .
4- .ما بين الهلالين لا يوجد في بحار الأنوار ، و الظاهر زيادته أو كونه نسخة بدل عمّا بعده.
5- .الكافي : ج 2 ص 186 ح 1 عن عليّ بن أبي حمزة ، بحار الأنوار : ج 74 ص 258 ح 55 .
6- .الأمالي للطوسي : ص 224 ح 390 ، بشارة المصطفى : ص 110 وليس فيه «وما اجتمع اثنان على ذكرنا إلّا باهى اللّه تعالى بهما الملائكة» وكلاهما عن معتّب مولى الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 1 ص 200 ح 8 وج 74 ص 354 ح 31 .

ص: 119

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در هنگام ياد كردن از نيكان ، رحمت نازل مى شود .

امام على عليه السلام_ از نامه ايشان به محمّد بن ابى بكر و مردم مصر ، آن گاه كه او را به حكومت بر ايشان گماشت _: اى بندگان خدا ! اگر از خدا پروا داريد و [حقّ و حرمت] خاندان پيامبرتان را نگه داريد ، بى گمان ، خدا را به بهترين وجه بندگى كرده ايد و به بهترين وجه ، يادش نموده ايد و به بهترين وجه ، سپاسش گفته ايد و به برترين مرتبه شكيب و سپاس ، دست يازيده ايد و به برترين كار و تلاش پرداخته ايد .

امام صادق عليه السلام :شيعيان ما ، با يكديگر مهربان اند . آنان اند كه در خلوت و تنهايى خويش ، خدا را ياد مى كنند . ياد كردن از ما ، ياد كردن از خداست . هر گاه از ما ياد شود ، از خدا ياد شده است و هر گاه از دشمن ما ياد شود ، از شيطان ، ياد شده است .

امام صادق عليه السلام_ به داوود بن سِرحان _: اى داوود! سلام مرا به دوستانم برسان و از قول من به آنان بگو : خدا رحمت كناد آن بنده اى را كه با ديگرى گرد آيد و از كار ما سخن بگويند ؛ زيرا كه سومينِ آن دو ، فرشته اى است كه برايشان آمرزش مى طلبد ! هرگز دو نفر با هم گرد نيامدند و از ما ياد نكردند ، مگر آن كه خداوند متعال ، به آن دو ، بر فرشتگان ، مباهات كرد . پس هر گاه با هم جمع شديد ، به ياد كردن [از ما ]بپردازيد ؛ زيرا در گردهمايى و گفتگوى شما ، زنده شدن [ياد و نام و مكتب] ماست . بهترينِ مردمان ، پس از ما ، كسى است كه در باره كار ما گفتگو كند و به ياد كردن از ما فرا بخواند .

.

ص: 120

الفَصلُ الرّابِعُ : أقسام الذّكر4 / 1الذِّكرُ بِاللِّسانِ وَالذِّكرُ عِندَ المُصيبَةِ وعِندَ ما حَرَّمَ اللّهُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :الذِّكرُ ذِكرانِ : ذِكرُ اللّهِ بِاللِّسانِ فَحَسَنٌ ، وذِكرُ اللّهِ عِندَ ما حَرَّمَ عَلَيكَ فَتُمسِكُ نَفسَكَ عَنهُ فَذلِكَ أفضَلُ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :الذِّكرُ ذِكرانِ : ذِكرُ اللّهِ عز و جل عِندَ المُصيبَةِ ، وأَفضَلُ مِن ذلِكَ ذِكرُ اللّهِ عِندَ ما حَرَّمَ عَلَيكَ فَيَكونُ حاجِزا . (2)

عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: الذِّكرُ ذِكرانِ : أحَدُهُما ذِكرُ اللّهِ وتَحميدُهُ ، فَما أحسَنَهُ وأعظَمَ أجرَهُ ! وَالثّاني ذِكرُ اللّهِ عِندَ ما حَرَّمَ اللّهُ ، وهُوَ أفضَلُ مِنَ الأَوَّلِ . (3)

.


1- .الفردوس : ج 2 ص 249 ح 3172 عن أنس .
2- .الكافي : ج 2 ص 90 ح 11 ، تنبيه الخواطر : ج 1 ص 16 ، مشكاة الأنوار : ص 112 ح 258 كلّها عن الأصبغ بن نباتة ، تحف العقول : ص 216 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 164 ح 43 .
3- .شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 347 ح 985 .

ص: 121

فصل چهارم: اقسام ياد خدا

4 / 1 ياد كردن زبانى، ياد كردن در مصيبت، و ياد كردن در مواجهه با حرام هاى خدا

فصل چهارم: اقسام ياد خدا4 / 1ياد كردن زبانى، ياد كردن در مصيبت، و ياد كردن در مواجههپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ياد كردن [از خدا] ، دو گونه است : ياد كردن از خدا با زبان ، كه خوب است ؛ و به ياد خدا بودن در هنگام رو به رو شدن با آنچه بر تو حرام كرده است و خويشتندارى از ارتكاب آن ، كه اين ، برتر است .

امام على عليه السلام :ياد كردن از خدا ، دو گونه است : ياد خدا كردن در هنگام مصيبت ، و از اين برتر ، ياد خدا كردن در هنگام رو به رو شدن با حرام هاى اوست ؛ زيرا تو را از ارتكاب آنها باز مى دارد .

امام على عليه السلام_ در حكمت هاى منسوب به ايشان _: ياد خدا ، دو گونه است : يكى بردن نام خدا و ستودن اوست ، و چه نيكوست اين ياد و چه بزرگ است پاداش آن! و دوم ، به ياد خدا بودن در هنگام مواجه شدن با آنچه خدا حرام كرده است ، و اين ، برتر از اوّلى است .

.

ص: 122

4 / 2ذِكرٌ خالِصٌ وذِكرٌ صارِفٌمصباح الشريعة_ فيما نَسَبَهُ إلَى الإِمامِ الصّادِقِ عليه السلام _: الذِّكرُ ذِكرانِ : ذِكرٌ خالِصٌ بِمُوافَقَةِ القَلبِ ، وذِكرٌ صارِفٌ (1) يَنفي ذِكرَ غَيرِهِ . كَما قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : إنّي لا اُحصي ثَناءً عَلَيكَ ؛ أنتَ كَما أثنَيتَ عَلى نَفسِكَ . فَرَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله لَم يَجعَل لِذِكرِهِ مِقدارا عِندَ عِلمِهِ بِحَقيقَةِ سابِقَةِ ذِكرِ اللّهِ عز و جل لَهُ مِن قَبلِ ذِكرِهِ لَهُ ، فَمَن دونَهُ أولى . فَمَن أرادَ أن يَذكُرَ اللّهَ ، فَليَعلَم أنَّهُ ما لَم يَذكُرِ اللّهُ العَبدَ بِالتَّوفيقِ لِذِكرِهِ ، لا يَقدِرُ العَبدُ عَلى ذِكرِهِ . (2)

4 / 3الأَذكارُ السَّبعَةُالخصال عن عبد اللّه بن حامد رفعه إلى بعض الصالحين عليهم السلام :الذِّكرُ مَقسومٌ عَلى سَبعَةِ أعضاءَ : اللِّسانِ ، وَالرُّوحِ ، وَالنَّفسِ ، وَالعَقلِ ، وَالمَعرِفَةِ ، وَالسِّرِّ ، وَالقَلبِ . وكُلُّ واحِدٍ مِنها يَحتاجُ إلَى الاِستِقامَةِ . فَأَمَّا استِقامَةُ اللِّسانِ فَصِدقُ الإِقرارِ ، وَاستِقامَةُ الرّوحِ صِدقُ الاِستِغفارِ ، وَاستِقامَةُ القَلبِ صِدقُ الاِعتِذارِ ، وَاستِقامَةُ العَقلِ صِدقُ الاِعتِبارِ ، وَاستِقامَةُ المَعرِفَةِ صِدقُ الاِفتِخارِ ، وَاستِقامَةُ السِّرِّ السُّرورُ بِعالَمِ الأَسرارِ ، وَاستِقامَةُ القَلبِ صِدقُ اليَقينِ ومَعرِفَةُ الجَبّارِ . فَذِكرُ اللِّسانِ الحَمدُ وَالثَّناءُ ، وذِكرُ النَّفسِ الجَهدُ وَالعَناءُ ، وذِكرُ الرُّوحِ الخَوفُ وَالرَّجاءُ ، وذِكرُ القَلبِ الصِّدقُ وَالصَّفاءُ ، وذِكرُ العَقلِ التَّعظيمُ وَالحَياءُ ، وذِكرُ المَعرِفَةِ التَّسليمُ وَالرِّضاءُ ، وذِكرُ السِّرِّ عَلى رُؤيَةِ اللِّقاءِ (3) . (4)

.


1- .في الطبعة المعتمدة : «وذكرٌ صادقٌ» ، والأصحّ ما أثبتناه كما في نسخة اُخرى و بحار الأنوار .
2- .مصباح الشريعة : ص 50 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 159 ح 33 .
3- .في مشكاة الأنوار : «وذِكرُ السِّرِّ الرُّؤيَةُ وَاللِّقاءُ» .
4- .الخصال : ص 404 ، مشكاة الأنوار : ص 113 ح 261 ، روضة الواعظين : ص 427 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 153 ح 14 .

ص: 123

4 / 2 ياد كردن خالص و ياد كردن صارف
4 / 3 هفت گونه ياد كردن

4 / 2ياد كردن خالص و ياد كردن صارفمصباح الشريعة_ در حديثى كه به امام صادق عليه السلام نسبت داده شده است _: ياد كردن از خدا ، دو گونه است : يكى ياد كردن خالص كه با دل ، سازگار و همراه است ؛ و ديگرى ياد كردن صارف (1) كه يادِ جز او را از دل مى زُدايد ، چنان كه پيامبر خدا فرمود : «من ، ثناى تو را شمارش نمى توانم كرد . تو چنانى كه خود در ثناى خويش گفته اى» . بنا بر اين [حتّى] پيامبر خدا ، براى ياد كردن از خداوند ، حدّى تعيين نكرد ؛ چون به راستى مى دانست كه پيش از آن كه او به ياد خدا باشد ، خداوند عز و جل به ياد او بوده و هست . پس ديگران به طريق اولى نمى توانند [براى ياد كردن از خدا ، حدّى تعيين كنند] . پس هر كه مى خواهد خداى متعال را ياد كند ، بايد بداند كه اگر خداوندْ توفيق ياد كردن از خود را به بنده ندهد ، بنده ، قادر به ياد كردن از او نيست .

4 / 3هفت گونه ياد كردنالخصال_ به نقل از عبد اللّه بن حامد ، از يكى از اهل بيت عليهم السلام _:ياد [خدا] ميان هفت عضو ، تقسيم شده است : زبان ، روان ، نفْس (/ تن) ، خِرد ، شناخت ، درون ، و دل . و هر يك از اينها را درستى بايد . درستى زبان ، به اقرار راستين است . درستى روان ، به آمرزش خواهى راستين است . درستى نفْس ، (2) به پوزش خواهى راستين است . درستى خِرد ، به پند آموختن راستين است . درستى شناخت ، به افتخار راستين است . درستى درون ، به شاد بودن به جهان نهان هاست ، و درستى دل ، به يقين راستين و شناخت [خداى] جبّار است . پس ، ياد كردن به زبان ، ستايش و تمجيد [خدا] است و ياد كردن به نفْس (/ تن) ، كوشش و رنج بردن است و ياد كردن به روان ، بيم و اميد است و ياد كردن به دل ، راستى و يك دلى است و ياد كردن به خِرد ، بزرگداشت و شرم [از خدا] است و ياد كردن به شناخت ، گردن نهادن و خرسندى است و ياد كردن به درون ، ديدار [و ]ملاقات اوست .

.


1- .در باره ذكر صارف ، ر.ك : ص 21 (پانوشت 2) .
2- .به قرينه ذكر «استقامة القلب» در ادامه متن حديث ، يا بايد اين جا «النفس» باشد و در استنساخ ، خطايى رخ داده باشد و يا مراد از «القلب» ، همان نفْس و جان باشد .

ص: 124

4 / 4الذِّكرُ الخَفِيُّالكتاب«وَاذْكُر رَّبَّكَ فِى نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَخِيفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالْاصَالِ وَلَا تَكُن مِّنَ الْغَ_فِلِينَ» . (1)

الحديثالإمام الباقر أو الإمام الصادق عليهماالسلام :لا يَكتُبُ المَلَكُ إلّا ما سَمِعَ ، وقالَ اللّهُ عز و جل : «وَاذْكُر رَّبَّكَ فِى نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَخِيفَةً» فَلا يَعلَمُ ثَوابَ ذلِكَ الذِّكرِ في نَفسِ الرَّجُلِ غَيرُ اللّهِ عز و جللِعَظَمَتِهِ . (2)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله : «وَاذْكُر رَّبَّكَ فِى نَفْسِكَ» يَعني مُستَكينا «وَخِيفَةً» يَعني خَوفا مِن عَذابِهِ «وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ» يَعني دونَ الجَهرِ مِنَ القِراءَةِ «بِالْغُدُوِّ وَالْاصَالِ» يَعني بِالغَداةِ وَالعَشِيِّ . (3)

.


1- .الأعراف : 205.
2- .الكافي : ج 2 ص 502 ح 4 ، الزهد للحسين بن سعيد : ص 53 ح 144 وليس فيه «لعظمته» ، عدّة الداعي : ص 244 ، تفسير العيّاشي : ج 2 ص 44 ح 134 وفيه «اسمع نفسه» بدل «سمع» وكلّها عن زرارة ، بحار الأنوار : ج 93 ص 159 ح 36 وص 342 ح 11.
3- .تفسير العيّاشي : ج 2 ص 44 ح 135 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 159 ح 37.

ص: 125

4 / 4 ياد كردن نهانى

4 / 4ياد كردن نهانىقرآن«و در دل خويش، پروردگارت را بامدادان و شامگاهان ، با زارى و ترس و بى صداى بلند، ياد كن و از غافلان مباش» .

حديثامام باقر يا امام صادق عليهماالسلام :فرشته ، جز آنچه را مى شنود ، نمى نويسد ، و خداوند عز و جلفرموده است : «و پروردگارت را در دل خويش با زارى و ترس ، ياد كن» . پس [اندازه] پاداش اين ياد كردن درونىِ آدمى را به خاطر عظمتى كه دارد ، كسى جز خداوند عز و جل نمى داند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : «و پروردگارت را در دل خويش با تضرّع ، ياد كن» يعنى با حال خوارى «و ترس» ، يعنى ترس از عذاب او ، «و بى صداى بلند» ، يعنى آهسته تر از قرائت ، «در بامدادان و شامگاهان» ، يعنى در صبح و شب .

.

ص: 126

الكافي عن العلاء بن كامل :سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام يَقولُ : «وَاذْكُر رَّبَّكَ فِى نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَخِيفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ» عِندَ المَساءِ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحَدهُ لا شَريكَ لَهُ ، لَهُ المُلكُ ولَهُ الحَمدُ ، يُحيي ويُميتُ ، ويُميتُ ويُحيي ، وهُوَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ» . قالَ : قُلتُ : بِيَدِهِ الخَيرُ ! قال : إنَّ بِيَدِهِ الخَيرَ ، ولكِن قُل كَما أقولُ لَكَ ، عَشرَ مَرّاتٍ ، و«أعوذُ بِاللّهِ السَّميعِ العَليمِ» حينَ تَطلُعُ الشَّمسُ وحينَ تَغرُبُ ، عَشرَ مَرّاتٍ . (1)

الأمالي للطوسي عن أبي ذرّ :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : يا أباذَرٍّ ، اُذكُرِ اللّهَ ذِكرا خامِلاً . قُلتُ : يا رَسولَ اللّهِ ، مَا الذِّكرُ الخامِلُ؟ قالَ : الذِّكرُ الخَفِيُّ . (2)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :خَيرُ الذِّكرِ الخَفِيُّ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :الذِّكرُ (4) الَّذي لا يَسمَعُهُ الحَفَظَةُ يَزيدُ عَلَى الذِّكرِ الَّذي يَسمَعُهُ الحَفَظَةُ سَبعينَ ضِعفا . (5)

مسند أبي يعلى عن عائشة :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يُفَضِّلُ الذِّكرَ الخَفِيَّ الَّذي لا يَسمَعُهُ الحَفَظَةُ سَبعينَ ضِعفا فَيَقولُ : إذا كانَ يَومُ القِيامَةِ وجَمَعَ اللّهُ الخَلائِقَ لِحِسابِهِم ، وجاءَتِ الحَفَظَةُ بِما حَفِظوا وكَتَبوا ، قالَ اللّهُ لَهُم : اُنظُروا هَل بَقيَ لَهُ مِن شَيءٍ؟ فَيَقولونَ : رَبَّنا ما تَرَكنا شَيئا مِمّا عَلِمناهُ وحَفِظناهُ إلّا وقَد أَحصَيناهُ وكَتَبناهُ! فَيَقولُ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى لَهُ : إنَّ لَكَ عِندي خَبئا (6) لا تَعلَمُهُ وأنَا أجزيكَ بِهِ ؛ وهُوَ الذِّكرُ الخَفِيُّ . (7)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 527 ح 17 ، تفسير العيّاشي : ج 2 ص 45 ح 136 عن الحسين بن المختار وزاد فيه «من همزات الشياطين ، وأعوذ بك ربّ أن يحضرون ، إنّ اللّه هو السميع العليم ، عشر مرّات» بعد «العليم» ، بحار الأنوار : ج 86 ص 261 ح 30.
2- .الأمالي للطوسي : ص 530 ح 1162 ، عدّة الداعي : ص 243 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 56 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 342 ح 11 ؛ الزهد لابن المبارك : ص 50 ح 155 عن ضمرة بن حبيب ، كنزالعمّال : ج 1 ص 415 ح 1757.
3- .مسند ابن حنبل : ج 1 ص 364 ح 1477 وص 381 ح 1559 ، مسند أبي يعلى : ج 1 ص 345 ح 727 ، شُعب الإيمان : ج 1 ص 407 ح 552 كلّها عن سعد بن مالك وح 554 ، صحيح ابن حبّان : ج 3 ص 91 ح 809 كلاهما عن سعد بن أبي وقّاص ، كنز العمّال : ج 1 ص 417 ح 1771.
4- .في الفردوس : «الذكر الخفي الذي ...» .
5- .شُعب الإيمان : ج 1 ص 407 ح 555 ، الفردوس : ج 2 ص 249 ح 3170 كلاهما عن عائشة ، كنز العمّال : ج 1 ص 414 ح 1750 وص 447 ح 1929.
6- .الخَبْ ءُ : المُدَّخَرُ (المعجم الوسيط : ج 1 ص 213 «خبأ») .
7- .مسند أبي يعلى (طبعة دار الثقافة العربيّة) : ج 8 ص 182 ح 4738.

ص: 127

الكافى_ به نقل از علاء بن كامل _: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مى فرمايد : «در هنگام شب ، «پروردگارت را در دل خويش ، با زارى و ترس و بى صداى بلند ، ياد كن» [و بگو] : «معبودى جز خداى يگانه و بى انباز نيست . پادشاهى و ستايش ، از آنِ اوست . زنده مى كند و مى ميرانَد ، و مى ميرانَد و زنده مى كند ، و او بر هر چيزى تواناست» . من گفتم : خير ، در دست اوست . (1) فرمود : «البتّه كه خير ، در دست اوست ؛ امّا چنان كه به تو گفتم ، بگو . ده بار [اين جملات را بگو] و نيز هنگام طلوع و غروب خورشيد ، ده بار [بگو] : به خداى شنواى دانا پناه مى برم » .

الأمالى ، طوسى_ به نقل از ابو ذر _: پيامبر خدا فرمود : «اى ابو ذر! خدا را با ياد خامل ، ياد كن» . گفتم : ياد خامل چيست؟ فرمود : «ياد كردن نهانى» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بهترين ياد كردن [از خدا] ، ياد كردن نهانى است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ياد كردن نهانى [از خدا] كه [حتّى] فرشتگان نگهبان [انسان] ، آن را نشنوند ، هفتاد بار بهتر از آن ياد كردنى است كه فرشتگان نگهبان بشنوند .

مُسنَد أبى يَعلى_ به نقل از عايشه _: پيامبر خدا ، ياد كردن نهانى را كه [حتّى] فرشتگان نگهبان آن را نمى شنوند ، هفتاد بار [بر ياد كردن آشكار از خدا] برترى مى داد و مى فرمود : «چون روز قيامت شود و خداوند ، خلايق را براى حسابرسى گرد آورد و فرشتگان نگهبان ، آنچه را حفظ كرده اند و نوشته اند ، بياورند ، خداوند به ايشان مى فرمايد : ببينيد آيا چيزى از [اعمال] او باقى مانده است؟ . آنان مى گويند : اى پروردگار ما ! هر آنچه از او داشته ايم و حفظ كرده ايم ، شمارش كرده و نوشته ايم . پس خداوند _ تبارك و تعالى _ به او مى گويد : تو در نزد من ، اندوخته اى دارى كه خودت از آن ، بى خبرى و براى آن ، پاداشت مى دهم ، و آن ، ياد كردن نهانى است » .

.


1- .يعنى : اين جمله را بر سخن امام عليه السلام افزودم .

ص: 128

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ أولِياءَ اللّهِ سَكَتوا فَكانَ سُكوتُهُم ذِكرا ، ونَظَروا فَكانَ نَظَرُهُم عِبَرةً ، ونَطَقوا فَكانَ نُطقُهُم حِكمَةً . (1)

الإمام عليّ عليه السلام_ في صِفَةِ المُؤمِنِ _: حُزنُهُ في قَلبِهِ ، وبِشرُهُ في وَجهِهِ . . . قَلبُهُ بِذِكرِ اللّهِ مَعمورٌ . (2)

راجع : ص 190 (أهمّ مواطن الذكر / عند الخلوة) وص 214 ح 355 _ 360 .

4 / 5الذِّكرُ الجَلِيُّالإمام عليّ عليه السلام :طوبى لِمَن شَغَلَ قَلبَهُ بِالفِكرِ ، ولِسانَهُ بِالذِّكرِ . (3)

عنه عليه السلام :اِشغَلوا أنفُسَكُمِ بِالطّاعَةِ ، وألسِنَتَكُم بِالذِّكرِ ، وقُلوبَكُم بِالرِّضا فيما أحبَبتُم وكَرِهتُم . (4)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 237 ح 25 عن عيسى النهريري عن الإمام الصادق عليه السلام ، الأمالي للصدوق : ص 380 ح 482 عن عيسى النهريري عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، مشكاة الأنوار : ص 222 ح 615 وفيهما بزيادة «فكرا وتكلّموا فكان كلامهم» بعد «سكوتهم» ، بحار الأنوار : ج 69 ص 288 ح 23 .
2- .ذكره الخواصّ : ص 138 عن ابن عبّاس ؛ بحار الأنوار : ج 78 ص 73 ح 41.
3- .غررالحكم : ح 5942 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 314 ح 5499.
4- .غررالحكم : ح 2498 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 87 ح 2080.

ص: 129

4 / 5 ياد كردن آشكار

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اولياى خدا ، سكوت مى كنند و سكوتشان ياد [خدا] است ، و مى نگرند و نگريستنشان توأم با عبرت آموختن است ، و سخن مى گويند و سخنشان حكمت است .

امام على عليه السلام_ در توصيف مؤمن _: اندوه او در دلش است و شادى او در چهره اش ... . دل او به ياد خدا ، آباد است .

ر . ك : ص 191 (مهم ترين اوقات ياد خدا / در تنهايى) و ص 215 ح 355 _ 360 .

4 / 5ياد كردن آشكارامام على عليه السلام :خوشا به حال كسى كه دلش را به انديشيدن ، مشغول داشت و زبانش را به ياد خدا .

امام على عليه السلام :جان هاى خويش را به طاعت ، مشغول داريد و زبان هايتان را به ذكر و دل هايتان را به رضايت از آنچه خوش داريد و خوش نمى داريد .

.

ص: 130

عنه عليه السلام :لِيَكُن جُلُّ كَلامِكُم ذِكرَ اللّهِ عز و جل . (1)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :ألا أدُلُّكُم عَلى أبخَلِ النّاسِ ، وأكسَلِ النّاسِ ، وأسرَقِ النّاسِ . . . . أمّا أكسَلُ النّاسِ : فَعَبدٌ صَحيحٌ فارِغٌ لا يَذكُرُ اللّهَ بِشَفَةٍ ولا بِلِسانٍ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :كانَ فيما وَعَظَ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى بِهِ عِيسَى بنَ مَريَمَ عليه السلام : . . . يا عيسى ، أحيِ ذِكري بِلِسانِكَ ، وَليَكُن وُدّي في قَلبِكَ . . . . يا عيسى ، اِبكِ عَلى نَفسِكَ فِي الصَّلاةِ ، وَانقُل قَدَمَيكَ إلى مَواضِعِ الصَّلَواتِ ، وأسمِعني لَذاذَةَ نُطقِكَ بِذِكري ، فَإِنَّ صَنيعي إلَيكَ حَسَنٌ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام_ مِن دُعائِهِ المَعروفِ بِدُعاءِ كُمَيلٍ _: وَاجعَل لِساني بِذِكرِكَ لَهِجا (4) ، و قَلبي بِحُبِّكَ مُتَيَّما (5) . (6)

الإمام زين العابدين عليه السلام_ فِي الدُّعاءِ _: وأنطِق بِحَمدِكَ وشُكرِكَ وذِكرِكَ وحُسنِ الثَّناءِ عَلَيكَ لِساني . (7)

.


1- .الخصال : ص 620 ح 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، تحف العقول : ص 110 ، بحار الأنوار : ج 10 ص 99 ح 1.
2- .عدّة الداعي : ص 34 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 237 ، إرشاد القلوب : ص 80 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 302 ح 39.
3- .الأمالي للصدوق : ص 607 ح 841 عن أبي بصير ، الكافي : ج 8 ص 132 ح 103 عن عليّ بن أسباط عنهم عليهم السلام ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 138 ، تحف العقول : ص 497 وفيها «الخلوات» بدل «الصلاة» ، بحار الأنوار : ج 14 ص 290 ح 14.
4- .لَهِج بالشيء : إذا وَلِع به (النهاية : ج 4 ص 281 «لهج») .
5- .متيَّم : أي معبَّد مذلَّل. وتيّمه الحبُّ : إذا استولى عليه (النهاية : ج 1 ص 203 «تيم») .
6- .مصباح المتهجّد : ص 850 ح 910 ، الإقبال : ج 3 ص 337 كلاهما عن كميل ، المصباح للكفعمي : ص 743 ، البلد الأمين : ص 191 .
7- .الصحيفة السجّاديّة : ص 98 الدعاء 23.

ص: 131

امام على عليه السلام :بايد بيشترين گفتار شما ، ياد خداوند عز و جل باشد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آيا بخيل ترين و تنبل ترين و دزدترينِ مردم را به شما نشناسانم؟ ... تنبل ترينِ مردم ، آن بنده تن درست و بيكارى است كه با لب و زبان ، ذكر خدا نگويد .

امام صادق عليه السلام :از جمله اندرزهاى خداوند _ تبارك و تعالى _ به عيسى بن مريم عليه السلام اين بود كه : « ... اى عيسى! ياد مرا با زبانت ، زنده بدار و محبّتم را در دلت بدار ... . اى عيسى! در نماز ، بر حال خويشتن ، گريه كن و به سوى جايگاه هاى نماز ، گام بردار و لذّت زبان گشودنت به ياد مرا به من بشنوان ؛ چرا كه من با تو نيكى كرده ام» .

امام على عليه السلام_ از دعاى ايشان معروف به «دعاى كميل» _: زبانم را پيوسته به ياد خودت ، گويا كن و دلم را اسير محبّتت گردان .

امام زين العابدين عليه السلام_ در دعا _: زبانم را به ستايش و سپاس و ياد و ثناگويى شايسته ات ، گويا كن .

.

ص: 132

الإمام الصادق عليه السلام :اللّهُمَّ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاجعَلِ اليَقينَ في قَلبي ، وَالنّورَ في بَصَري ، وَالنَّصيحَةَ في صَدري ، وذِكرَكَ بِاللَّيلِ وَالنَّهارِ عَلى لِساني . (1)

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ اجعَلِ النّورَ في بَصَري ، وَالبَصيرَةَ في ديني ، وَاليَقينَ في قَلبي ، وَالإِخلاصَ في عَمَلي ، وَالسَّعَةَ في رِزقي ، وذِكرَكَ بِاللَّيلِ وَالنَّهارِ عَلى لِساني ، وَالشُّكرَ لَكَ أبَدا ما أبقَيتَني . (2)

راجع : ص 42 (الحثّ على ذكر اللّه في كلّ حال) .

.


1- .تهذيب الأحكام : ج 3 ص 75 ح 233 ، المقنعة : ص 176 ، مصباح المتهجّد : ص 547 ح 637 ، الإقبال : ج 1 ص 101 ، المصباح للكفعمي : ص 752 ، بحار الأنوار : ج 97 ص 374 ح 1.
2- .فلاح السائل : ص 251 ح 153 عن وهب بن عبد ربّه ، جمال الاُسبوع : ص 136 عن أبي بصير ، الإقبال : ج 2 ص 230 ، العُدد القويّة : ص 322 كلاهما من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، المناقب لابن شهرآشوب : ج 2 ص 287 عن الإمام عليّ عليه السلام وكلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 86 ص 6 ح 6.

ص: 133

امام صادق عليه السلام :بار خدايا ! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و در دلم يقين ، و در ديده ام روشنايى ، و در سينه ام خلوص قرار بده و زبانم را شب و روز به ياد خودت گويا ساز .

امام صادق عليه السلام :بار خدايا ! در نگاهم روشنايى ، و در دينم بينش ، و در دلم يقين ، و در كردارم اخلاص ، و در روزى ام گشايش قرار ده و زبانم را شب و روز به ياد خودت گويا گردان و همواره تا زنده ام ، مرا سپاس گزار خودت بدار .

ر . ك : ص 43 (ترغيب به ياد خدا در همه احوال) .

.

ص: 134

الفَصلُ الخامِس : أسباب الذّكر5 / 1المَعرِفَةُالإمام عليّ عليه السلام :سَهَرُ العُيونِ بِذِكرِ اللّهِ خُلصانُ العارِفينَ ، وحُلوانُ المُقَرَّبينَ . (1)

إرشاد القلوب :كانَ مِمّا ناجى بِهِ الباري تَعالى داوودَ عليه السلام : ... يا داوودُ ، إِنَّ العارِفينَ كَحَلوا أَعيُنَهُم بِمروَدِ (2) السَّهَرِ، وقاموا لَيلَهُم يَسهَرونَ يَطلُبونَ بِذلِكَ مَرضاتي. (3)

5 / 2المَحَبَّةُالإمام عليّ عليه السلام :مَن أحَبَّ شَيئا لَهِجَ بِذِكرِهِ . (4)

مصباح الشريعة_ فيما نَسَبَهُ إلَى الإِمامِ الصّادِقِ عليه السلام _: حُبُّ اللّهِ إذا أضاءَ عَلى سِرِّ عَبدٍ أخلاهُ عَن كُلِّ شاغِلٍ ، وكُلُّ ذِكرٍ سِوَى اللّهِ تَعالى ظُلمَةٌ . (5)

.


1- .غرر الحكم : ح 5612 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 286 ح 5163 وفيه «ودأب» بدل «وحلوان» .
2- .المِرْوَد : المِيل الّذي يُكتحل به (تاج العروس : ج 4 ص 466 «رود») .
3- .إرشاد القلوب : ص 86 .
4- .غررالحكم : ح 7851 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 453 ح 8118.
5- .مصباح الشريعة : ص 521 ، بحار الأنوار : ج 70 ص 23 ح 23.

ص: 135

فصل پنجم: عوامل ياد خدا

5 / 1 شناخت
5 / 2 دوست داشتن

فصل پنجم: عوامل ياد خدا5 / 1شناختامام على عليه السلام :شب زنده دارى با ياد خدا ، يار دمساز عارفان و شيرينى مقرّبان است .

إرشاد القلوب :از جمله نجواهاى آفريدگار بزرگ با داوود عليه السلام اين بود كه : «... اى داوود! عارفان ، چشمان خود را با ميلِ شب زنده دارى ، سرمه مى كشند و شب هايشان را نمى خوابند و با اين كار ، خشنودى مرا مى طلبند» .

5 / 2دوست داشتنامام على عليه السلام :هر كه چيزى را دوست بدارد ، نام آن ، همواره وِرد زبانش مى شود .

مصباح الشريعة_ در حديثى كه به امام صادق عليه السلام نسبت داده شده است _: عشق به خدا ، هر گاه درون بنده اى را روشن گردانَد ، او را از هر هوسى تهى مى كند . هر يادى جز ياد خداوند بزرگ ، تاريكى است .

.

ص: 136

5 / 3الإلهامُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما مِن يَومٍ ولا لَيلَةٍ ولا ساعَةٍ إلّا وللّهِِ فيهِ صَدَقَةٌ يَمُنُّ بِها عَلى مَن يَشاءُ مِن عِبادِهِ ، وما مَنَّ اللّهُ تَعالى عَلى عِبادِهِ بِمِثلِ أن يُلهِمَهُم ذِكرَهُ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :الذِّكرُ لَيسَ مِن مَراسِمِ اللِّسانِ ، ولا مِن مَناسِمِ 2 الفِكرِ ، ولكِنَّهُ أوَّلٌ مِنَ المَذكورِ ، وثانٍ مِنَ الذّاكِرِ . (2)

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ إنّي أتَقَرَّبُ إلَيكَ بِذِكرِكَ ، وأستَشفِعُ بِكَ إلى نَفسِكَ ، وأسَأَ لُكَ بِجودِكَ أن تُدنِيَني مِن قُربِكَ ، وأن تُوزِعَني شُكرَكَ ، وأن تُلهِمَني ذِكرَكَ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام :إلهي ، وألهِمني وَلَها بِذِكرِكَ إلى ذِكرِكَ . (4)

الإمام زين العابدين عليه السلام_ فِي المُناجاةِ الإِنجيلِيَّةِ _: سَيِّدي ، قَد ذَكَرتُكَ بِالذِّكرِ الَّذي ألهَمتَنيهِ . (5)

عنه عليه السلام :إلهي ، فَاجعَلنا مِمَّن . . . ألهَمتَهُ ذِكرَكَ ، وأوزَعتَهُ شُكرَكَ . (6)

.


1- .تفسير القرطبي : ج 9 ص 347 ، الدرّ المنثور : ج 1 ص 363 نقلاً عن ابن أبي الدنيا ، كنز العمّال : ج 7 ص 808 ح 21510 نقلاً عن البزّار وكلّها عن أبي ذرّ وص 809 ح 21511 نقلاً عن المعجم الكبير عن أبي الدرداء.
2- .غررالحكم : ح 2091.
3- .مصباح المتهجّد : ص 845 ح 910 ، الإقبال : ج 3 ص 332 كلاهما عن كميل ، المصباح للكفعمي : ص 738 ، البلد الأمين : ص 188.
4- .الإقبال : ج 3 ص 298 عن ابن خالويه ، بحار الأنوار : ج 94 ص 98 ح 13 نقلاً عن الكتاب العتيق الغروي .
5- .بحار الأنوار : ج 94 ص 167 ح 22 نقلاً عن كتاب أنيس العابدين .
6- .بحار الأنوار : ج 94 ص 148 ح 21 نقلاً عن بعض الكتب.

ص: 137

5 / 3 الهام

5 / 3الهامپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ روز و شبى و ساعتى نيست ، مگر اين كه خداوند در آن ، صدقه اى دارد و آن را به هر يك از بندگانش كه بخواهد ، عطا مى كند و خداوند متعال به بندگانش ، چيزى چونان الهام كردن يادش عطا نكرده است .

امام على عليه السلام :خدا را ياد كردن ، نه از آداب زبان است و نه از راه هاى انديشه ؛ بلكه نخست از ياد شونده (خدا) است و سپس از ياد كننده . (1)

امام على عليه السلام :بار خدايا ! با ياد تو ، به درگاه تو تقرّب مى جويم و تو را شفيع خويش در پيشگاهت قرار مى دهم و به بخشندگى ات ، از تو مى خواهم كه مرا به مقام قُربَت نزديك گردانى و سپاس گزارى از خودت را در دلم افكنى و ياد خودت را به من الهام فرمايى .

امام على عليه السلام :معبودا ! شيفتگى ياد پياپى خودت را در دلم افكن .

امام زين العابدين عليه السلام_ در «مناجات انجيليه» _: آقاى من! با يادى كه تو آن را به من الهام فرمودى ، ياد تو كردم .

امام زين العابدين عليه السلام :معبودا ! ما را از كسانى قرار ده ... كه يادت را به آنان الهام فرمودى و سپاس گزارى از خودت را در دل آنان افكندى .

.


1- .يعنى اين ، خداوند متعال است كه به بنده توفيق مى دهد و اسباب ياد خود را براى بنده فراهم مى آورد . پس ذكر ، در مرتبه اوّل ، از جانب خود خداست و سپس از بنده كه به آن مى پردازد و بر زبانش مى آورد .

ص: 138

عنه عليه السلام_ في مُناجاةِ الذّاكِرينَ _: إلهي ، فَأَلهِمنا ذِكرَكَ فِي الخَلأِ (1) وَالمَلأِ ، وَاللَّيلِ وَالنَّهارِ ، وَالإِعلانِ وَالإِسرارِ ، وفِي السَّرّاءِ وَالضَّرّاءِ . (2)

عنه عليه السلام_ في مُناجاةِ العارِفينَ _: إلهي ، ما ألَذَّ خَواطِرَ الإِلهامِ بِذِكرِكَ عَلَى القُلوبِ! (3)

عنه عليه السلام_ في زِيارَةِ أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام المَعروفَةِ بِزِيارَةِ أمينِ اللّهِ _: اللّهُمَّ فَاجعَل نَفسي مُطمَئِنَّةً بِقَدَرِكَ ، راضِيَةً بِقَضائِكَ ، مولَعَةً بِذِكرِكَ ودُعائِكَ . (4)

5 / 4ذِكرُ القَبرِسعد السعود :مِن زَبورِ داوودَ عليه السلام . . . : لَو تَفَكَّرتُم في خُشونَةِ الثَّرى (5) ، ووَحشَةِ القَبرِ وظُلمَتِهِ ، لَقَلَّ كَلامُكُم ، وكَثُرَ ذِكرُكُم وَاشتِغالُكُم لي . (6)

5 / 5العَمَلُ بِمَرضاةِ اللّهِالإمام عليّ عليه السلام_ في ذِكرِ حَديثِ مِعراجِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله _: قالَ اللّهُ عز و جل : . . . مَن عَمِلَ بِرِضائي اُلزِمُهُ ثَلاثَ خِصالٍ : اُعَرِّفُهُ شُكرا لا يُخالِطُهُ الجَهلُ ، وذِكرا لا يُخالِطُهُ النِّسيانُ ، ومَحَبَّةً لا يُؤثِرُ عَلى مَحَبَّتي مَحَبَّةَ المَخلوقينَ . (7)

.


1- .كذا ، والمنصوص عليه في اللغة : «الخَلاء».
2- .بحار الأنوار : ج 94 ص 151 ح 21 نقلاً عن بعض الكتب.
3- .بحار الأنوار : ج 94 ص 151 ح 21 نقلاً عن بعض الكتب.
4- .كامل الزيارات : ص 92 ح 93 عن أبي علي مهدي بن صدقة الرقّي عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام ، مصباح المتهجّد : ص 738 ح 829 ، الإقبال : ج 2 ص 273 ، المزار للشهيد الأوّل : ص 115 والثلاثة الأخيرة عن جابر الجعفي ، المصباح للكفعمي : ص 639 والأربعة الأخيرة عن الإمام الباقر عنه عليهماالسلام ، بحار الأنوار : ج 100 ص 264 ح 2.
5- .في المصدر : «خسوفة الثرى» ، والتصويب من بحار الأنوار.
6- .سعد السعود : ص 47 ، بحار الأنوار : ج 14 ص 44 .
7- .إرشاد القلوب : ص 204 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 28 ح 6.

ص: 139

5 / 4 به ياد آوردن قبر
5 / 5 كار كردن براى خشنودى خدا

امام زين العابدين عليه السلام_ در «مناجات ذاكران» _: معبودا ! ياد خودت را در تنهايى و در ميان جمع ، و در شب و روز ، و در آشكار و نهان ، و در آسايش و سختى به ما الهام فرما .

امام زين العابدين عليه السلام_ در «مناجات عارفان» _: معبودا ! چه لذّتبخش است گذر نام و ياد تو بر دل ها!

امام زين العابدين عليه السلام_ در زيارت امير مؤمنان عليه السلام ، معروف به «زيارت امين اللّه » _: بار خدايا ! جان مرا به تقديرت مطمئن ، به قضايت خرسند ، و به ياد و مناجاتت آزمند گردان .

5 / 4به ياد آوردن قبرسعد السعود :از زبور داوود عليه السلام ... است كه : «اگر در باره درشتى خاك [گور] و تنهايى و تاريكى قبر مى انديشيديد ، بى گمان ، كمتر سخن مى گفتيد و بيشتر مرا ياد مى كرديد و به من سرگرم مى شديد» .

5 / 5كار كردن براى خشنودى خداامام على عليه السلام_ در بيان حديث معراج پيامبر صلى الله عليه و آله _: خداوند عز و جل فرمود : « ... هر كس براى خشنودى من كار كند ، سه ويژگى را به او مى دهم : شُكرى را به او مى شناسانم كه جهل با آن آميخته نباشد ، يادى را به او مى شناسانم كه فراموشى با آن نباشد ، و محبّتى را به او مى شناسانم كه هيچ گاه محبّت به مخلوق را بر محبّت من برنگزيند» .

.

ص: 140

5 / 6تِلكَ الخِصالُالإمام عليّ عليه السلام_ في ذِكرِ حَديثِ مِعراجِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله _: إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله سَأَلَ رَبَّهُ سُبحانَهُ لَيلَةَ المِعراجِ فَقالَ : . . . إلهي كَيفَ أزهَدُ فِي الدُّنيا؟ فَقالَ : خُذ مِنَ الدُّنيا حَفنا (1) مِنَ الطَّعامِ وَالشَّرابِ وَاللِّباسِ، ولا تَدَّخِر لِغَدٍ ، ودُم عَلى ذِكري . فَقالَ : يا رَبِّ كَيفَ أدومُ عَلى ذِكرِكَ؟ فَقالَ : بِالخَلوَةِ عَنِ النّاسِ ، وبُغضِكَ الحُلوَ وَالحامِضَ ، وفَراغِ بَطنِكَ وبَيتِكَ مِنَ الدُّنيا . (2)

.


1- .حَفَنتُ لفلانٍ حَفنَةً : أعطيتُه قليلاً (الصحاح : ج 5 ص 2102 «حفن») .
2- .إرشاد القلوب : ص 199 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 21 ح 6.

ص: 141

5 / 6 چند عامل ديگر

5 / 6چند عامل ديگرامام على عليه السلام_ در بيان حديث معراج پيامبر صلى الله عليه و آله _: در شب معراج ، پيامبر صلى الله عليه و آله از خداوند سبحان پرسيد : ... معبودا ! چگونه به دنيا زهد ورزم؟ فرمود : «از دنيا ، مشتى غذا و آب و لباس برگير و [چيزى] براى فردا ذخيره مكن و بر ياد من ، مداومت كن» . [پيامبر صلى الله عليه و آله ] گفت : پروردگارا ! چگونه بر ياد تو مداومت ورزم؟ فرمود : «با خلوت گزيدن از مردم ، و خوش نداشتن شيرين و ترش ، و تهى داشتن شكم و خانه ات از دنيا» .

.

ص: 142

الفَصلُ السّادِسُ : آفات الذّكر6 / 1وَسوَسَةُ الشَّيطانِالكتاب«اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطَ_نُ فَأَنسَاهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ أُوْلَئِكَ حِزْبُ الشَّيْطَ_نِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطَ_نِ هُمُ الْخَ_سِرُونَ» . (1)

«إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَ_نُ أَن يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَ وَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِى الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ وَيَصُدَّكُمْ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلَوةِ فَهَلْ أَنتُم مُّنتَهُونَ» . (2)

الحديثالإمام عليّ عليه السلام :كُلُّ ما ألهى عَن ذِكرِ اللّهِ فَهُوَ مِن إبليسَ . (3)

عنه عليه السلام :كُلُّ ما ألهى عَن ذِكرِ اللّهِ فَهُوَ مِنَ المَيسِرِ . (4)

.


1- .المجادلة : 19.
2- .المائدة : 91.
3- .تنبيه الخواطر : ج 2 ص 170.
4- .الأمالي للطوسي : ص 336 ح 681 عن عبد اللّه بن عليّ عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 73 ص 157 ح 2.

ص: 143

فصل ششم: آفت هاى ياد خدا

6 / 1 وسوسه شيطان

فصل ششم: آفت هاى ياد خدا6 / 1وسوسه شيطانقرآن«شيطان ، بر آنان چيره شده و خدا را از يادشان برده است . آنان ، حزب شيطان اند. آگاه باش كه حزب شيطان ، همان زيانكاران اند» .

«همانا شيطان مى خواهد با شراب و قمار (بُرد و باخت) ، ميان شما دشمنى و كينه ايجاد كند و شما را از ياد خدا و از نماز ، باز دارد. پس آيا شما دست بر مى داريد؟» .

حديثامام على عليه السلام :هر آنچه از ياد خدا غافل گردانَد ، از ابليس است .

امام على عليه السلام :هر آنچه از ياد خدا غافل گردانَد ، از بُرد و باخت است .

.

ص: 144

الإمام الصادق عليه السلام :مَا اجتَمَعَ مِن أصحابِنا جَماعَةٌ في ذِكرِ اللّهِ أو في شَيءٍ مِن ذِكرِنا ، إلّا بَعَثَ إبليسُ شَيطانا في عُنُقِهِ شَريطٌ لِيُفَرِّقَ جَماعَتَهُم . (1)

عنه عليه السلام :ما قَعَدَ قَومٌ قَطُّ يَذكُرونَ اللّهَ تَعالى ، إلّا بَعَثَ إلَيهِم إبليسُ شَيطانا يَقطَعُ حَديثَهُم عَلَيهِم . (2)

6 / 2العالِمُ المَفتونُ بِالدُّنياالإمام الكاظم عليه السلام :أوحَى اللّهُ تَعالى إلى داوودَ عليه السلام : قُل لِعِبادي لا يَجعَلوا بَيني وبَينَهُم عالِما مَفتونا بِالدُّنيا ؛ فَيَصُدَّهُم عَن ذِكري وعَن طَريقِ مَحَبَّتي ومُناجاتي ، اُولئِكَ قُطّاعُ الطَّريقِ مِن عِبادي ، إنَّ أدنى ما أنَا صانِعٌ بِهِم أن أنزِعَ حَلاوَةَ مَحَبَّتي ومُناجاتي مِن قُلوبِهِم . (3)

6 / 3حُبُّ الدُّنياالكتاب«يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تُلْهِكُمْ أَمْوَ لُكُمْ وَ لَا أَوْلَ_دُكُمْ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَ مَن يَفْعَلْ ذَ لِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْخَ_سِرُونَ» . (4)

.


1- .شرح الأخبار : ج 3 ص 459 ح 1344 عن عليّ بن حمزة.
2- .تنبيه الخواطر : ج 2 ص 79 عن هشام ، بحار الأنوار : ج 93 ص 160 ح 40 نقلاً عن الأمالي للطوسي عن هشام بن سالم.
3- .تحف العقول : ص 397 عن هشام بن الحكم ، بحار الأنوار : ج 78 ص 312 ح 1.
4- .المنافقون : 9.

ص: 145

6 / 2 عالِم فريفته دنيا
6 / 3 دنيا دوستى

امام صادق عليه السلام :هيچ گاه گروهى از ياران ما براى ياد كردن از خدا يا براى ياد كردن از ما گرد نمى آيند ، مگر آن كه ابليس ، شيطانى شلّاق به گردن را مى فرستد تا جمع آنان را بپراكنَد .

امام صادق عليه السلام :هرگز عدّه اى براى ياد كردن از خداوند متعال گرد هم نمى نشينند ، مگر آن كه ابليس ، شيطانى نزد آنان مى فرستد تا رشته سخن آنان را قطع كند .

6 / 2عالِم فريفته دنياامام كاظم عليه السلام :خداوند متعال به داوود عليه السلام وحى فرمود : «به بندگانم بگو كه : عالِم فريفته دنيايى را ميان من و خود ، قرار ندهند ؛ چرا كه آنان را از ياد من و از راه محبّت من و راز و نياز با من ، باز مى دارد . اينان ، راهزنان بندگان من هستند . كمترين كارى كه من با ايشان مى كنم ، اين است كه شيرينى محبّتم و راز و نياز با خودم را از دل هايشان مى گيرم» .

6 / 3دنيا دوستىقرآن«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! [ زنهار ] اموال شما و فرزندانتان ، شما را از ياد خدا غافل نگرداند و كسانى كه چنين كنند، آنان ، زيانكاران اند» .

.

ص: 146

«فَأَعْرِضْ عَن مَّن تَوَلَّى عَن ذِكْرِنَا وَ لَمْ يُرِدْ إِلَا الْحَيَوةَ الدُّنْيَا» . (1)

راجع : سورة ص ، الآية 32 .

الحديثالإمام الصادق عليه السلام_ مِن دُعائِهِ عِندَ وَداعِ قَبرِ الحُسَينِ عليه السلام _: اللّهُمَّ لا تَشغَلني فِي الدُّنيا عَن شُكرِ نِعمَتِكَ ، ولا بِإِكثارٍ فيها فَتُلهِيَني عَجائِبُ بَهجَتِها ، وتَفتِنَني زَهرَتُها . (2)

6 / 4سوءُ العَمَلِالكتاب«كَلَا بَلْ رَانَ (3) عَلَى قُلُوبِهِم مَّا كَانُواْ يَكْسِبُونَ * كَلَا إِنَّهُمْ عَن رَّبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَّمَحْجُوبُونَ» . (4)

الحديثالإمام عليّ عليه السلام :مَن صَدِئَ بِالإِثمِ ، عَشا (5) عَن ذِكرِ اللّهِ عز و جل . (6)

.


1- .النجم : 29.
2- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 598 ح 3200 ، كامل الزيارات : ص 436 ح 669 كلاهما عن يوسف الكناسي وص 439 ح 670 عن أبي حمزة الثمالي نحوه ، بحار الأنوار : ج 101 ص 281 ح 1 وراجع تهذيب الأحكام : ج 6 ص 68 ح 19 والمزار للمفيد : ص 129 ومصباح المتهجّد : ص 728 ح 819 والمزار للشهيد الأوّل : ص 138.
3- .أي غلب على قلوبهم كسب الذنوب كما يرين الخمر على عقل السكران ، والرَّيْن : الحجاب الكثيف (مجمع البحرين : ج 2 ص 761 «رين»).
4- .المطفّفين : 14 و 15 .
5- .قال الطريحي : قوله تعالى : «وَ مَن يَعْشُ عَن ذِكْرِ الرَّحْمَ_نِ» (الزخرف : 36): أي يُظلِمُ بَصَرُه عن ذِكر اللّه ، كأنّ عليه غشاوة. يقال : عَشَوتُ إلى النّار : إذا استَدلَلتَ عليها ببصر ضعيف. وقيل : يُعرِضُ عنه (مجمع البحرين : ج 2 ص 1220 «عشا»). وفي بحارالأنوار : «أعشى» .
6- .الخصال : ص 633 ح 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، بحارالأنوار : ج 10 ص 112 .

ص: 147

6 / 4 بدى كردار

«پس، از هر كه از ياد ما روى بر تافته و جز زندگى دنيا را نخواسته ، روى برتاب» .

ر . ك : ص : آيه 32 .

حديثامام صادق عليه السلام_ از دعاى ايشان هنگام وداع با قبر امام حسين عليه السلام _:بار خدايا ! مرا در دنيا از شكر نعمتت غافل مگردان و نه چندان در دنيا بر نعمتم بيفزاى كه خرّمى شگفت آن ، مرا سرگرم سازد و زرق و برقش مرا بفريبد .

6 / 4بدى كردارقرآن«نه چنين است ؛ بلكه آنچه مرتكب مى شدند ، بر دل هايشان زنگار نشانده است . زهى پندار! آنان در آن روز، از پروردگارشان ، سخت در پرده اند» .

حديثامام على عليه السلام :هر كه [دلش] از گناهْ زنگار بگيرد ، نسبت به ياد خداوند عز و جلكور مى شود .

.

ص: 148

6 / 5طولُ الأَمَلِالإمام عليّ عليه السلام :اِعلَموا أنَّ الأَمَلَ يُسهِي العَقلَ ، ويُنسِي الذِّكرَ . (1)

6 / 6اِتِّباعُ الشَّهوَةِالإمام عليّ عليه السلام :لَيسَ فِي المَعاصي أشَدُّ مِنِ اتِّباعِ الشَّهوَةِ ، فَلا تُطيعوها فَيَشغَلَكُم عَنِ اللّهِ . (2)

6 / 7فُضولُ النَّظَرِالإمام عليّ عليه السلام :لَيسَ فِي البَدَنِ شَيءٌ أقَلُّ شُكرا مِنَ العَينِ ، فَلا تُعطُوها سُؤلَها فَتَشغَلَكُم عَن ذِكرِ اللّهِ عز و جل . (3)

6 / 8الاِشتِغالُ بِذِكرِ النّاسِالإمام عليّ عليه السلام :مَنِ اشتَغَلَ بِذِكرِ النّاسِ ، قَطَعَهُ اللّهُ سُبحانَهُ عَن ذِكرِهِ . (4)

عنه عليه السلام :إذا رَأَيتَ اللّهَ يُؤنِسُكَ بِخَلقِهِ ، ويُوحِشُكَ مِن ذِكرِهِ ، فَقَد أبغَضَكَ . (5)

.


1- .نهج البلاغة : الخطبة 86 .
2- .غرر الحكم : ح 7520 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 411 ح 6989 وفيه «فيقطعكم» بدل «فيشغلكم».
3- .الخصال : ص 629 ح 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، تحف العقول : ص 119 ، غرر الحكم : ح 7519 وفيه «الجوارح» بدل «البدن» ، بحار الأنوار : ج 10 ص 107 ح 1.
4- .غرر الحكم : ح 8234 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 445 ح 7833.
5- .غرر الحكم : ح 4041 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 135 ح 3071.

ص: 149

6 / 5 درازى آرزو
6 / 6 پيروى از هوس
6 / 7 نگاه بيهوده
6 / 8 پرداختن به ياد مردم

6 / 5درازى آرزوامام على عليه السلام :بدانيد كه آرزو ، خِرد را غافل مى كند و ياد خدا را به فراموشى مى سپارد .

6 / 6پيروى از هوسامام على عليه السلام :در ميان گناهان ، [گناهى] بدتر از پيروى كردن از هوس نيست . پس ، آن را فرمان نبريد كه شما را از خدا باز مى دارد .

6 / 7نگاه بيهودهامام على عليه السلام :در بدن ، عضوى كم سپاس تر از چشم نيست . پس ، خواهش آن را بر آورده نسازيد ؛ چرا كه شما را از ياد خدا باز مى دارد .

6 / 8پرداختن به ياد مردمامام على عليه السلام :هر كه به ياد مردم بپردازد ، خداوند سبحان ، او را از ياد خودش محروم مى سازد .

امام على عليه السلام :هر گاه ديدى كه خداوند ، تو را با خلقش مأنوس و از ياد خودش بيگانه ساخته است ، بى گمان ، تو را دشمن داشته است .

.

ص: 150

6 / 9الخُصومَةُالإمام الصادق عليه السلام :إيّاكُم وَالخُصومَةَ فِي الدِّينِ ؛ فَإِنَّها تَشغَلُ القَلبَ عَن ذِكرِ اللّهِ عز و جل . (1)

6 / 10عَدَمُ العَمَلِ بِالعِلمِعدّة الداعي :أوحَى اللّهُ إلى داوودَ عليه السلام : إنَّ أهوَنَ ما أنَا صانِعٌ بِعَبدٍ غَيرِ عامِلٍ بِعِلمِهِ ، مِن سَبعينَ عُقوبَةً باطِنِيَّةً ؛ أن اُخرِجَ مِن قَلبِهِ حَلاوَةَ ذِكري . (2)

6 / 11المَلاهيالإمام الصادق عليه السلام :المَلاهِي الَّتي تَصُدُّ عَن ذِكرِ اللّهِ تَبارَكَ وتَعالى مَكروهَةٌ ؛ كَالغِناءِ وضَربِ الأَوتارِ . (3)

6 / 12الجَهلُتحف العقول_ في ذِكرِ مَسائِلِ شَمعونَ الرّاهِبِ لِلنَّبِيِّ صلى الله عليه و آله _: قالَ شَمعونُ : فَأَخبِرني عَن أعلامِ الجاهِلِ . فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : . . . لا يُحِبُّ اللّهَ ولا يُراقِبُهُ ، ولا يَستَحيي مِنَ اللّهِ ولا يَذكُرُهُ . (4)

.


1- .الأمالي للصدوق : ص 503 ح 691 ، الكافي : ج 2 ص 301 ح 8 وليس فيه «في الدين» ، كشف الغمّة : ج 2 ص 398 وليس فيهما «عن ذكر اللّه » وكلّها عن عنبسة العابد ، بحار الأنوار : ج 2 ص 128 ح 6.
2- .عدّة الداعي : ص 69 ، مصباح الشريعة : ص 345 عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 2 ص 32 ح 25.
3- .الخصال : ص 610 ح 9 عن الأعمش ، تحف العقول : ص 423 عن الإمام الرضا عليه السلام وليس فيه «مكروهة» ، بحار الأنوار : ج 10 ص 229 ح 1.
4- .تحف العقول : ص 18 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 119 ح 11.

ص: 151

6 / 9 ستيزه گرى
6 / 10 عمل نكردن به علم
6 / 11 سرگرمى ها
6 / 12 نادانى

6 / 9ستيزه گرىامام صادق عليه السلام :از ستيزه گرى در دين بپرهيزيد ؛ زيرا دل را از ياد خداوند عز و جلباز مى دارد .

6 / 10عمل نكردن به علم4988.عنه عليه السلام :عدّة الداعى :خداوند به داوود عليه السلام وحى فرمود كه : «از ميان هفتاد كيفر درونى ، كمترين كارى كه با بنده عمل نكننده به علمش مى كنم ، اين است كه شيرينى يادم را از دلش بيرون مى برم» .6 / 11سرگرمى ها4987.امام على عليه السلام :امام صادق عليه السلام :سرگرمى هايى كه از ياد خداوند _ تبارك و تعالى _ باز مى دارند ، ناپسندند ، مانند : آوازه خوانى و تار زدن .6 / 12نادانى4990.الإمام عليّ عليه السلام ( _ في تَعظيمِ اللّه ِ جَلَّ جَلالُهُ _ ) تحف العقول_ در بيان پرسش هاى شمعونِ راهب از پيامبر صلى الله عليه و آله _: شمعون گفت : مرا از نشانه هاى نادان ، خبر ده .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : « ... خدا را دوست ندارد و از او حساب نمى برد و از خدا شرم نمى كند و او را در ياد ندارد» .

.

ص: 152

6 / 13البِطنَةُ وَالغِرَّةُ4991.امام على عليه السلام ( _ در يادكردِ عظمت خداوند عز و جل _ ) الإمام زين العابدين عليه السلام :اِعلَم وَيحَكَ يَابنَ آدَمَ ! إنَّ قَسوَةَ البِطنَةِ (1) ، وكِظَّةَ (2) المِلأَةِ ، و سُكرَ الشِّبَعِ ، وغِرَّةَ (3) المُلكِ ، مِمّا يُثَبِّطُ ويُبطِئُ عَنِ العَمَلِ ، ويُنسِي الذِّكرَ . (4) .


1- .البطنة : امتلاء البطن من الطعام (لسان العرب : ج 13 ص 53 «بطن»).
2- .الكِظَّةُ : غمٌّ وغلظةٌ يجدها في بطنه وامتلاء (لسان العرب : ج 7 ص 457 «كظظ») .
3- .غِرَّة : أي اغترار(النهاية : ج 3 ص 355 «غرر»).
4- .تحف العقول : ص 273 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 129 ح 1.

ص: 153

6 / 13 پُرخورى و غرور

6 / 13پُرخورى و غرور4994.عنه عليه السلام ( _ فِي المَخلوقاتِ _ ) امام زين العابدين عليه السلام :بدان _ اى بيچاره آدميزاد _ كه پُرخورى و سنگينى معده و مستىِ سيرى و غرور قدرت ، از عوامل باز دارنده و كند كننده عمل اند و ياد خدا را به فراموشى مى سپارند .

.

ص: 154

الفَصلُ السّابِعُ : آداب الذّكر7 / 1الطَّهارَةُالكتاب«يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَوةِ فَاغْسِلُواْ وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُواْ بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَإِن كُنتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُواْ وَإِن كُنتُم مَّرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْجَاءَ أَحَدٌ مِّنكُم مِّنَ الْغَائِطِ أَوْ لَ_مَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُواْ مَاءً فَتَيَمَّمُواْ صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُواْ بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُم مِّنْهُ مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُم مِّنْ حَرَجٍ وَلَ_كِن يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ» . (1)

«يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَقْرَبُواْ الصَّلَوةَ وَأَنتُمْ سُكَ_رَى حَتَّى تَعْلَمُواْ مَا تَقُولُونَ وَلَاجُنُبًا إِلَا عَابِرِى سَبِيلٍ حَتَّى تَغْتَسِلُواْ وَإِن كُنتُم مَّرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْجَاءَ أَحَدٌ مِّنكُم مِّنَ الْغَائِطِ أَوْ لَ_مَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُواْ مَاءً فَتَيَمَّمُواْ صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُواْ بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَفُوًّا غَفُورًا» . (2)

.


1- .المائدة : 6.
2- .النساء : 43 . جدير بالذكر أنّ الآيتين تدلّان على وجوب الطهارة في الصلاة لا في مطلق الذكر .

ص: 155

فصل هفتم: آداب ياد خدا

7 / 1 پاك بودن

فصل هفتم: آداب ياد خدا7 / 1پاك بودنقرآن«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! چون به [ عزم ] نماز برمى خيزيد، صورتتان را و دست هايتان را تا آرنج بشوييد و سرهاى خودتان را و پاهايتان را تا برآمدگى پيشين ، مسح كنيد و اگر جُنُب بوديد ، خود را پاك كنيد (غسل نماييد) و اگر بيمار يا در سفر بوديد، يا يكى از شما از قضاى حاجت آمد، يا با زنانْ نزديكى كرده ايد و آبى نيافتيد ، پس با خاكى پاك ، تيمّم كنيد و از آن ، به صورت و دست هايتان بكشيد. خدا نمى خواهد بر شما تنگ بگيرد ؛ ليكن مى خواهد شما را پاك، و نعمتش را بر شما تمام گرداند ، باشد كه سپاس [ او ] بگزاريد» .

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! در حال مستى ، به نماز ، نزديك نشويد ، تا زمانى كه بدانيد چه مى گوييد ، و [ نيز ] در حال جنابت _ مگر اين كه راهگذر باشيد _ تا اين كه غسل كنيد . و اگر بيماريد ، يا در سفريد ، يا يكى از شما از قضاى حاجت آمد ، يا با زنانْ آميزش كرده ايد و آب نيافته ايد، پس بر خاكى پاك ، تيمّم كنيد و صورت و دست هايتان را مسح نماييد، كه خدا بخشنده و آمرزنده است» .

.

ص: 156

الحديث5001.عنه عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنّي كَرِهتُ أن أذكُرَ اللّهَ عز و جل إلّا عَلى طُهرٍ . (1)7 / 2الخُشوعُالكتاب«أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَ مَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لَا يَكُونُواْ كَالَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَ_بَ مِن قَبْلُ فَطَالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ كَثِيرٌ مِّنْهُمْ فَ_سِقُونَ» . (2)

«وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ * الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ الصَّ_بِرِينَ عَلَى مَا أَصَابَهُمْ وَ الْمُقِيمِى الصَّلَوةِ وَ مِمَّا رَزَقْنَ_هُمْ يُنفِقُونَ» . (3)

«وَاذْكُر رَّبَّكَ فِى نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَخِيفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالْاصَالِ وَلَا تَكُن مِّنَ الْغَ_فِلِينَ» . (4)

«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ ءَايَ_تُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَ_نًا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ» . (5)

الحديث5005.الإمام عليّ عليه السلام :الإمام الصادق عليه السلام :قالَ اللّهُ عز و جل لِموسى عليه السلام : أكثِر ذِكري بِاللَّيلِ وَالنَّهارِ ، وكُن عِندَ ذِكري خاشِعا ، وعِندَ بَلائي صابِرا ، وَاطمَئِنَّ عِندَ ذِكري ، وَاعبُدني ولا تُشرِك بي شَيئا ، إليَّ المَصيرُ . (6) .


1- .سنن أبي داوود : ج 1 ص 5 ح 17 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 272 ح 592 كلاهما عن المهاجر بن قنفذ ، كنزالعمّال : ج 1 ص 426 ح 1834.
2- .الحديد : 16.
3- .الحجّ : 34 و 35. والمخبتين : أي المتواضعين (مفردات ألفاظ القرآن : ص 272 «خبت») .
4- .الأعراف : 205. والأصيل : العشيّ ؛ وهو ما بعد صلاة العصر إلى الغروب ، والجمع : اُصُل وآصال (المصباح المنير : ص 16 «أصل») .
5- .الأنفال : 2.
6- .الكافي : ج 2 ص 497 ح 9 ، عدّة الداعي : ص 234 وفيه صدره إلى «خاشعا» ، بحار الأنوار : ج 13 ص 343 ح 22 وراجع تحف العقول : ص 491.

ص: 157

7 / 2 خشوع

حديث5004.امام على عليه السلام ( _ به هنگام ديدن هلال ماه _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :من خوش ندارم كه خداوند عز و جل را ياد كنم ، مگر آن كه باطهارت باشم .7 / 2خشوعقرآن«آيا براى كسانى كه ايمان آورده اند ، هنگام آن نرسيده كه دل هايشان به ياد خدا و آن حقيقتى كه نازل شده ، نرم [ و فروتن ]گردد و مانند كسانى نباشند كه از پيش ، بدانها كتاب داده شد و [ عمر و ] انتظار ، بر آنان به درازا كشيد و دل هايشان سخت گرديد و بسيارى از آنها فاسق بودند؟» .

«و فروتنان را بشارت ده ؛ همانان كه چون خدا ياد شود، دل هايشان خشيت مى يابد و [ آنان كه ] بر هر چه بر سرشان آيد ، صبر پيشه گان اند و بر پا دارندگان نمازند و از آنچه روزى شان داده ايم ، انفاق مى كنند» .

«و در دل خويش، پروردگارت را بامدادان و شامگاهان ، با تضرّع و ترس، بى صداى بلند، ياد كن و از غافلان مباش» .

«مؤمنان، همان كسانى اند كه چون خدا ياد شود ، دل هايشان مى ترسد و چون آيات او بر آنان خوانده شود ، بر ايمانشان مى افزايد و بر پروردگار خود ، توكّل مى كنند» .

حديث5007.امام على عليه السلام ( _ درباره مخلوقات _ ) امام صادق عليه السلام :خداوند عز و جل به موسى عليه السلام فرمود : «در شب و روز ، مرا بسيار ياد كن و هنگام ياد كردن از من ، خاشع و در بلايم ، شكيبا باش و به گاه ياد كردن از من ، آرام باش و مرا بندگى كن و چيزى را انباز من مدار . حركت ، به سوى من است» .

.

ص: 158

5008.امام على عليه السلام :الكافي عن عليّ بن أسباط عنهم عليهم السلام: فيما وَعَظَ اللّهُ عز و جل بِهِ عيسى عليه السلام : يا عيسى . . . اِعلَم أنَّ دُنياكَ مُؤَدِّيَتُكَ إلَيَّ ، وأنّي آخِذُكَ بِعِلمي ، فَكُن ذَليلَ النَّفسِ عِندَ ذِكري ، خاشِعَ القَلبِ حينَ تَذكُرُني ، يَقظانَ عِندَ نَومِ الغافِلينَ . (1)7 / 3الخُلوصُ5011.امام على عليه السلام ( _ در حكمتى منسوب به ايشان _ ) الإمام عليّ عليه السلام :اُذكُروا اللّهَ ذِكرا خالِصا ؛ تَحيَوا بِهِ أفضَلَ الحَياةِ ، وتَسلُكوا بِهِ طَريقَ النَّجاةِ . (2)7 / 4التَّقوى5014.الإمام الحسين عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا يَقبَلُ اللّهُ ذِكرَهُ إلّا مِمَّنِ اتَّقى وطَهَّرَ قَلبَهُ ، وأكرِمُوا اللّهَ أن يَرى مِنكُم ما نَهاكُم عَنهُ . (3)5015.جامع الأخبار :عنه صلى الله عليه و آله :وَيلٌ لِمَن يُكثِرُ ذِكرَ اللّهِ بِلِسانِهِ ، ويَعصِي اللّهَ في عَمَلِهِ . (4) .


1- .الكافي : ج 8 ص 131 ح 103.
2- .الكافي : ج 8 ص 17 ح 3 عن محمّد بن إسماعيل الهمداني عن الإمام الكاظم عليه السلام ، تحف العقول : ص 202 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 39 ح 16.
3- .كنز العمّال : ج 2 ص 243 ح 3931 نقلاً عن ابن صصري في أماليه عن معاذ.
4- .الفردوس : ج 4 ص 400 ح 7160 عن ابن عمر ، كنزالعمّال : ج 16 ص 16 ح 43738.

ص: 159

7 / 3 خلوص
7 / 4 پرهيزگارى

5016.الإمام عليّ عليه السلام ( _ مِن مُناجاتِهِ في شَهرِ شَعبانَ _ ) الكافى_ به نقل از على بن اسباط ، از امامان عليهم السلام _: از جمله اندرزهاى خداوند عز و جل به عيسى عليه السلام اين بود كه : «اى عيسى ! ... بدان كه دنيايت ، تو را به سوى من مى كشاند و من با علم خويش ، بر تو احاطه دارم . پس در هنگام ياد كردن از من ، فروتن باش و آن گاه كه مرا ياد مى كنى ، دلت خاشع باشد و آن گاه كه غافلان در خواب [غفلت]اند ، تو بيدار باش» .7 / 3خلوص5015.جامع الأخبار :امام على عليه السلام :خدا را خالصانه ياد كنيد تا بدين وسيله ، به بهترين وجه ، زندگى كنيد و راه نجات را بپوييد .7 / 4پرهيزگارى5018.الإمام عليّ عليه السلام ( _ مِن دُعاءٍ عَلَّمَهُ نَوفا البِكالِيَّ _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند ، ذكر خويش را نمى پذيرد ، مگر از كسى كه پرهيزگار و پاك دل باشد . حرمت خدا را نگه داريد و كارى نكنيد كه از شما آن عملى را ببيند كه از آن ، نهيِتان كرده است .5019.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :واى بر كسى كه با زبانش ذكر خدا بسيار بگويد و در عمل ، معصيت او كند !

.

ص: 160

5020.نور البراهين عن كُمَيل ( _ لِعَلِيٍّ عليه السلام _ ) عنه صلى الله عليه و آله :الذّاكِرُ بِلا عَمَلٍ ، كَالرّامي بِلا وَتَرٍ . (1)7 / 5التَّعظيمُ5019.امام على عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في وَصِيَّتِهِ لِأَبي ذَرٍّ الغِفارِيِّ _: يا أبا ذَرٍّ ، لِيَعظُم جَلالُ اللّهِ في صَدرِكَ ، فَلا تَذكُرهُ كَما يَذكُرُهُ الجاهِلُ عِندَ الكَلبِ : «اللّهُمَّ أخزِهِ» ، وعِندَ الخِنزِيرِ : «اللّهُمَّ أخزِهِ» . (2)5020.نور البراهين:عنه صلى الله عليه و آله_ مِن دُعائِهِ عَقيبَ كُلِّ رَكعَتينِ مِن نَوافِلِ الزَّوالِ _: وَارزُقنِي الرَّهبَةَ مِنكَ ، وَالرَّغبَةَ إلَيكَ ، وَالخُشوعَ لَكَ ، وَالوَقارَ والحَياءَ مِنكَ ، وَالتَّعظيمَ لِذِكرِكَ ، وَالتَّقديسَ لِمَجدِكَ أيّامَ حَياتي ، حَتّى تَتَوَفّاني وأنتَ عَنّي راضٍ . (3)5021.الإمام الصادق عليه السلام :مصباح الشريعة_ فيما نَسَبَهُ إلَى الإِمامِ الصّادِقِ عليه السلام _: إنَّ العَبدَ إذا ذَكَرَ اللّهَ تَعالى بِالتَّعظيمِ خالِصا ؛ ارتَفَعَ كُلُّ حِجابٍ بَينَهُ وبَينَ اللّهِ مِن قَبلِ ذلِكَ . . . وإذا غَفَلَ عَن ذِكرِ اللّهِ ؛ كَيفَ تَراهُ بَعدَ ذلِكَ مَوقوفا مَحجوبا ، قَد قَسا وأظلَمَ مُنذُ فارَقَ نورَ التَّعظيمِ . (4)7 / 6النَّشاطُ5023.الإمام عليّ عليه السلام ( _ مِن دُعاءٍ عَلَّمَهُ نَوفا البِكالِيَّ _ ) الإمام عليّ عليه السلام_ مِن دُعائِهِ يَومَ صِفّينَ _: وأسأَ لُكَ أن تَرزُقَني . . . قُوَّةً في عِبادَتِكَ ، ونَشاطا لِذِكرِكَ مَا استَعمَرتَني في أرضِكَ . (5) .


1- .جامع الأحاديث للقمّي : ص 79.
2- .مكارم الأخلاق : ج 2 ص 370 ح 2661 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 58 ، أعلام الدين : ص 196 كلّها عن أبي ذرّ ، بحار الأنوار : ج 77 ص 82 ح 3.
3- .فلاح السائل : ص 255 ح 154 عن عبد اللّه بن الحسن بن الحسن عن فاطمة بنت الحسن عن أبيها الإمام الحسن بن عليّ عليهماالسلام ، مصباح المتهجّد : ص 42 ح 51 ، بحار الأنوار : ج 87 ص 65 ح 19.
4- .مصباح الشريعة : ص 22 ، بحار الأنوار : ج 70 ص 55 ح 25.
5- .مُهَج الدعوات : ص 130 عن محمّد بن النعمان الأحول عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 94 ص 239 ح 9.

ص: 161

7 / 5 بزرگداشت
7 / 6 نشاط

5022.الكافى ( _ به نقل از محمّد بن يزيد رفاعى ، بدون ذكر سلسله ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ذكرگوى بى عمل ، مانند كسى است كه با كمانِ بى چلّه تيراندازى مى كند .7 / 5بزرگداشت5025.الإمام عليّ عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در سفارش هاى ايشان به ابو ذر غفارى _: اى ابوذر! بايد كه شُكوه خداوند در سينه ات بزرگ باشد . او را چنان ياد مكن كه شخص نادان در هنگام ديدن سگ ، ياد مى كند كه : «خدايا! به حسابش برس» يا در هنگام ديدن خوك كه : «خدايا! به حسابش برس» .5024.امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ از دعاى ايشان پس از هر يك از نافله هاى دو ركعتى ظهر _: بيم از خودت را ، و اميد به خودت را ، و كُرنش در برابر خودت را ، و آزرم و شرم از خودت را ، و بزرگداشت يادت را ، و مقدّس دانستن مقام با عظمتت را ، در تمام مدّت عمرم ، روزى ام فرما تا آن كه چون جان مرا مى ستانى ، از من راضى باشى .5025.امام على عليه السلام :مصباح الشريعة_ در حديثى كه به امام صادق عليه السلام نسبت داده شده است _: هر گاه بنده ، خداوند متعال را با بزرگى و اخلاص ياد كند ، هر حجابى كه پيش از آن ، ميان او و خدا بوده است ، كنار مى رود ... و هر گاه از ياد خدا غافل شود ، او را چگونه مى بينى ؟ در حبس و حجاب است و بر اثر جدا شدن از نورِ عظمت [خدا] ، سخت و تاريك شده است .7 / 6نشاط5028.الإمام عليّ عليه السلام :امام على عليه السلام_ از دعاى ايشان در روز صفّين _: از تو درخواست مى كنم كه ... نيرومندى در عبادتت و بانشاط بودن در يادت را روزى ام كنى ، تا زمانى كه در زمينت ، زنده ام مى دارى .

.

ص: 162

5029.عنه عليه السلام :الإمام زين العابدين عليه السلام_ مِن دُعائِهِ يَومَ الأَربِعاءِ _: اِجعَل قُوَّتي في طاعَتِكَ ، ونَشاطي في عِبادَتِكَ ، ورَغبَتي في ثَوابِكَ . (1)5026.امام على عليه السلام ( _ در وصف خداى عز و جل _ ) عنه عليه السلام_ فِي المُناجاةِ الإِنجيلِيَّةِ _: أسأَ لُكَ مِنَ الشَّهادَةِ أقسَطَها ، ومِنَ العِبادَةِ أنشَطَها . (2)7 / 7نِسيانُ النَّفسِ5029.امام على عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :لا تَذكُرِ اللّهَ سُبحانَهُ ساهِيا ، ولا تَنسَهُ لاهيا ، وَاذكُرهُ كامِلاً يُوافِقُ فيهِ قَلبُكَ لِسانَكَ ، ويُطابِقُ إضمارُكَ إعلانَكَ ، ولَن تَذكُرَهُ حَقيقَةَ الذِّكرِ حَتّى تَنسى نَفسَكَ في ذِكرِكَ ، وتَفقِدَها في أمرِكَ . (3)7 / 8الشَّوقُ إلَى اللِّقاءِ5032.عنه عليه السلام ( _ أيضا _ ) الإمام الرضا عليه السلام :مَن ذَكَرَ اللّهَ وَلم يَشتَق إلى لِقائِهِ ، فَقَدِ استَهزَأَ بِنَفسِهِ . (4) .


1- .المصباح للكفعمي : ص 169 ، البلد الأمين : ص 132 ، بحار الأنوار : ج 90 ص 200 ح 31.
2- .حار الأنوار : ج 94 ص 155 ح 22 نقلاً عن كتاب أنيس العابدين .
3- .غررالحكم : ح 10359 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 525 ح 9567.
4- .تنبيه الخواطر : ج 2 ص 111 ، كنزالفوائد : ج 1 ص 330 عن أيّوب بن نوح وفيه «يستبق» بدل «يشتق» ، بحار الأنوار : ج 78 ص 356 ح 11.

ص: 163

7 / 7 فراموش كردن خود
7 / 8 شوق داشتن به ديدار

5033.عنه عليه السلام :امام زين العابدين عليه السلام_ از دعاى ايشان در روز چهارشنبه _: نيروى مرا در طاعتت ، و نشاطم را در عبادتت ، و رغبتم را به ثوابت قرار ده .5034.الإمام عليّ عليه السلام ( _ مُخاطِبا اللّه َ عَزَّ وجَلَّ _ ) امام زين العابدين عليه السلام_ در «مناجات اِنجيليّه» _: از گواهى دادن ، عادلانه ترين آن را ، و از عبادت ، بانشاط ترينش را از تو درخواست مى كنم .7 / 7فراموش كردن خود5032.امام على عليه السلام ( _ در وصف خداى عز و جل _ ) امام على عليه السلام :خداوند سبحان را نه با بى توجّهى ياد كن و نه از سرِ غفلت ، فراموشش كن ؛ بلكه او را كامل ياد نما ، آن سان كه دلت با زبانت ، هم نوا باشد و نهانت با آشكارت ، سازگار . تو به راستى به ياد خدا نخواهى بود ، مگر آن گاه كه خودت را در [هنگام] ياد كردنت [از خدا] ، از ياد ببرى و در وقت ذكر گفتن ، خويشتن را گم كنى .7 / 8شوق داشتن به ديدار5035.عنه عليه السلام :امام رضا عليه السلام :كسى كه خدا را ياد كند و مشتاق ديدارش نباشد ، در واقع ، خويش را ريشخند كرده است .

.

ص: 164

7 / 9النَّوادِرُ5038.عنه عليه السلام :الدرّ المنثور عن جابر :إنَّ رَجُلاً كانَ يَرفَعُ صَوتَهُ بِالذِّكرِ ، فَقالَ رَجُلٌ : لَو أنَّ هذا خَفَضَ صَوتَهُ !

فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : دَعهُ فَإِنَّهُ أوّاهٌ . (1)5039.عنه عليه السلام ( _ مُخاطِبا اللّه َ عَزَّ وجَلَّ _ ) مسند ابن حنبل عن عقبة بن عامر :إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله قالَ لِرَجُلٍ يُقالُ لَهُ ذُو البِجادَينِ : «إنَّهُ أوّاهٌ» ، وذلِكَ أنَّهُ كانَ رَجُلاً كَثيرَ الذِّكرِ للّهِِ عز و جل فِي القُرآنِ ، ويَرفَعُ صَوتَهُ فِي الدُّعاءِ . (2)5035.امام على عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مِن صِفاتِ المُؤمِنِ أن يَكونَ جَوّالَ الفِكر ، جَهوَرِيَّ الذِّكرِ (3) . (4)5036.امام على عليه السلام ( _ خطاب به خداى عز و جل _ ) عنه صلى الله عليه و آله :أوحَى اللّهُ عز و جل إلى داوودَ عليه السلام أن قُل لِلظَّلَمَةِ لا يَذكُروني ، فَإِنّي أذكُرُ مَن ذَكَرَني ، وإنَّ ذِكري إيّاهُم أن ألعَنَهُم . (5)5037.امام على عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :طوبى لِمَن أخلَصَ للّهِِ العِبادَةَ وَالدُّعاءَ ، ولَم يَشغَل قَلبَهُ بِما تَرى عَيناهُ ، ولَم يَنسَ ذِكرَ اللّهِ بِما تَسمَعُ اُذُناهُ ، ولَم يَحزُن صَدرَهُ بِما اُعطِيَ غَيرُهُ . (6) .


1- .الدرّ المنثور : ج 4 ص 305 نقلاً عن ابن مردويه.
2- .مسند ابن حنبل : ج 6 ص 149 ح 17460.
3- .في المصدر : «جوهري الذكر» ، وما أثبتناه من بحار الأنوار . قال العلّامة المجلسي قدس سره : «جوّال الفكر» أي فكره في الحركة دائما. «جهوريّ الذكر» في القاموس : كلام جهوريّ : أي عال ، أي يعلن ذكر اللّه ، أو ذكره عال في الناس. وفي بعض النسخ : «جوهريّ» وكأنّه كناية عن خلوص ذكره ونفاسته ، والظاهر أنّه تصحيف(بحار الأنوار : ج 67 ص 313).
4- .التمحيص : ص 74 ح 171 ، بحار الأنوار : ج 67 ص 310 ح 45.
5- .الفردوس : ج 1 ص 141 ح 498 ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج 7 ص 466 ح 9 وج 8 ص 115 ح 9 ، الزهد لابن حنبل : ص 92 ، شُعب الإيمان : ج 6 ص 55 ح 7483 كلّها عن ابن عبّاس وفي الأربعة الأخيرة من دون إسنادٍ إليه صلى الله عليه و آله ، كنزالعمّال : ج 3 ص 502 ح 7615 نقلاً عن ابن عساكر ؛ فلاح السائل : ص 94 ح 30 عن داوود الرقّي عن الإمام الصادق عليه السلام ، جامع الأخبار : ص 437 ح 1231 ، تنبيه الخواطر : ج 1 ص 3 كلاهما عن ابن عبّاس من دون إسنادٍ إليه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : ج 75 ص 319 ح 42 وراجع عدّة الداعي : ص 129.
6- .الكافي : ج 2 ص 16 ح 3 عن عليّ بن أسباط عن الإمام الرضا عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 70 ص 229 ح 5.

ص: 165

7 / 9 گوناگون

7 / 9گوناگون5040.عنه عليه السلام ( _ في تَنزيهِ اللّه ِ سُبحانَهُ _ ) الدرّ المنثور_ به نقل از جابر _: مردى با صداى بلند ، ذكر مى گفت كه مردى گفت : كاش صدايش را پايين بياورد!

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «رهايش كن . او نالنده (1) است» .5041.عنه عليه السلام :مسند ابن حنبل_ به نقل از عُقبة بن عامر _: پيامبر صلى الله عليه و آله در باره مردى كه او را «ذو البِجادين» مى گويند ، فرمود : «او نالنده است» ، بِدان سبب كه او مردى بود كه با خواندن قرآن ، بسيار ياد خداوند عز و جل مى نمود و با صداى بلند ، دعا مى كرد .5042.عنه عليه السلام ( _ في تَنزيهِ اللّه ِ سُبحانَهُ _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از صفات مؤمن ، آن است كه انديشه اى پويا دارد و با صداى بلند ، ذكر مى گويد .5043.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند عز و جل به داوود عليه السلام وحى فرمود كه : «به ستمكاران بگو كه از من ياد نكنند ؛ زيرا هر كه مرا ياد كند ، من نيز او را ياد مى كنم ، و ياد كردن من از ستمكاران ، اين است كه لعنتشان مى كنم» .5044.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :خوشا آن كه عبادت و دعا را براى خدا خالص گردانَد و دلش را به آنچه چشمانش مى بيند ، مشغول نسازد و به خاطر آنچه گوش هايش مى شنود ، ياد خدا را به فراموشى نسپارد و به خاطر آنچه به ديگران داده شده است ، سينه اش را اندوهگين نكند!

.


1- .واژه «أوّاه» در عربى ، به معناى : آوخ گوى ، لابه كننده به درگاه خدا ، و بسيار دعاكننده است .

ص: 166

5045.عنه عليه السلام :المصنّف لعبد الرزّاق عن أبي قِلابة :ذُكِرَ عِندَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله رَجُلٌ ، فَقالَ لَهُ (1) : «فيهِ خيرٌ» ، قيلَ : يا رَسولَ اللّهِ ، خَرَجَ مَعَنا حاجّا ، فَإِذا نَزَلنا لَم يَزَل يُصَلّي حَتّى نَرتَحِلَ ، وإذَا ارتَحَلنا لَم يَزَل يَقرَأُ ويَذكُرُ حَتّى نَنزِلَ .

قالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : فَمَن كانَ يَكفيهِ عَلَفَ ناقِتِهِ وصُنعَ طَعامِهِ؟

قالوا : كُلُّنا!

قالَ صلى الله عليه و آله : كُلُّكُم خَيرٌ مِنهُ . (2)5040.امام على عليه السلام ( _ در تنزيه خداى عز و جل _ ) مصباح الشريعة_ فيما نَسَبَهُ إلَى الإِمامِ الصّادِقِ عليه السلام _: مَن كانَ ذاكِرا للّهِِ عَلَى الحَقيقَةِ فَهُوَ مُطيعٌ ، ومَن كانَ غافِلاً عَنهُ فَهُوَ عاصٍ . وَالطّاعَةُ عَلامَةُ الهِدايَةِ ، وَالمَعصِيَةُ عَلامَةُ الضَّلالَةِ ، وأصلُهُما مِنَ الذِّكرِ وَالغَفلَةِ .

فَاجعَل قَلبَكَ قِبلَةً لِلِسانِكَ ، لا تُحَرِّكهُ إلّا بِإِشارَةِ القَلبِ ، ومُوافَقَةِ العَقلِ ، ورِضَى الإيمانِ ؛ فَإِنَّ اللّهَ عالِمٌ بِسِرِّكَ وجَهرِكَ ، وهُوَ عالِمٌ بِما فِي الصُّدورِ فَضلاً عَن غَيرِهِ .

وكُن كَالنّازِعِ روحَهُ أو كَالواقِفِ فِي العَرضِ الأَكبَرِ ، غَيرَ شاغِلٍ نَفسَكَ عَمّا عَناك مِمّا كَلَّفَكَ بِهِ رَبُّكَ ؛ في أمرِهِ ونَهيِهِ ووَعدِهِ ووَعيدِهِ . وَاغسِل قَلبَكَ بِماءِ الحُزنِ ، ولا تَشغَلها بِدونِ ما كَلَّفَكَ .

وَاجعَل ذِكرَ اللّهِ مِن أجلِ ذِكرِهِ لَكَ ؛ فَإِنَّهُ ذَكَرَك وهُوَ غَنِيٌّ عَنكَ، فَذِكرُهُ لَكَ أجَلُّ وأشهى وأتَمُّ مِن ذِكرِكَ لَهُ وأسبَقُ .

ومَعرِفَتُكَ بِذِكرِهِ لَكَ يورِثُكَ الخُضوعَ، وَالاِستِحياءَ، وَالاِنكِسارَ ، ويَتَوَلَّدُ مِن ذلِكَ رُؤَيَةُ كَرَمِهِ وفَضلِهِ السّابِقِ ، وتَخلُصُ لِوَجهِهِ ، وتَصغُرُ عِندَ ذلِكَ طاعاتُكَ وإن كَثُرَت في جَنبِ مِنَنِهِ .

ورُؤيَتُكَ ذِكرَكَ لَهُ تورِثُكَ الرِّياءَ، وَالعُجبَ، وَالسَّفَهَ، وَالغِلظَةَ في خَلقِهِ ، وَاستِكثارَ الطّاعَةِ ، ونِسيانَ كَرَمِهِ وفَضلِهِ ، ولا يَزدادُ بذلِكَ مِنَ اللّهِ إلّا بُعدا ، ولا يَستَجلِبُ بِهِ عَلى مُضِيِّ الأَيّامِ إلّا وَحشَةً .

وَالذِّكرُ ذِكرانِ ؛ ذِكرٌ خالِصٌ بِمُوافَقَةِ القَلبِ ، وذِكرٌ صارِفٌ (3) يَنفي ذِكرَ غَيرِهِ ، كَما قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : إنّي لا اُحصي ثَناءً عَلَيكَ ؛ أنتَ كَما أثنَيتَ عَلى نَفسِكَ .

فَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله لَم يَجعَل لِذِكرِهِ مِقدارا عِندَ عِلمِهِ بِحَقيقَةِ سابِقَةِ ذِكرِ اللّهِ عز و جل لَهُ مِن قَبلِ ذِكرِهِ لَهُ ، فَمَن دونَهُ أولى.

فَمَن أرادَ أن يَذكُرَ اللّهَ ، فَليَعلَم أنَّهُ ما لَم يَذكُرِ اللّهُ العَبدَ بِالتَّوفيقِ لِذِكرِهِ ، لا يَقدِرُ العَبدُ عَلى ذِكرِهِ . (4) .


1- .في مكارم الأخلاق : «فقيل له» بدل «فقال له» ، والظاهر أنّه الصواب.
2- .المصنّف لعبد الرزّاق : ج 11 ص 244 ح 20442 ؛ مكارم الأخلاق : ج 1 ص 564 ح 1955 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 274 ح 28.
3- .في الطبعة المعتمدة : «وذِكرٌ صادِقٌ» ، والأصحّ ما أثبتناه كما في نسخة اُخرى وبحار الأنوار .
4- .مصباح الشريعة : ص 43 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 158 ح 33.

ص: 167

5041.امام على عليه السلام :المصنّف ، عبد الرزّاق_ به نقل از ابو قِلابه _: نزد پيامبر صلى الله عليه و آله از مردى سخن به ميان آمد و گفته شد : او مردى نيك است . [سپس] گفته شد : اى پيامبر خدا ! يك بار ، او با ما ره سپار حج شد و هر گاه در جايى فرود مى آمديم ، او پيوسته نماز مى خواند تا كوچ مى كرديم . در راه نيز پيوسته قرآن مى خواند و ذكر مى گفت تا باز در منزلى فرود مى آمديم .

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «پس ، چه كسى شترش را علف مى داد و براى خود او غذا تهيّه مى كرد ؟» .

گفتند : همه ما .

فرمود : «همه شما از او نيك تريد» .5042.امام على عليه السلام ( _ در تنزيه خداى عز و جل _ ) مصباح الشريعه_ در حديثى كه به امام صادق عليه السلام نسبت داده شده است _: كسى كه حقيقتا به ياد خداوند باشد ، فرمان بُردار خداست و كسى كه از خدا غافل باشد ، نافرمان است . فرمان بُردارى ، نشانه ره يافتگى است و نافرمانى ، نشانه گم راهى ، و ريشه اين هر دو ، ياد [خدا] و غفلت [از او] است .

پس ، دلت را قبله زبانت قرار ده و آن را جز با اشارت دل و موافقت خِرد و رضايت ايمان ، مَجُنبان ؛ چرا كه خداوند ، به نهان و آشكار تو داناست و به آنچه در سينه هاست ، آگاه است ، چه رسد به آنچه در غير سينه هاست [و از اعمال ظاهر است] .

و همانند كسى باش كه در حال جان كندن است ، يا همانند كسى كه در صحنه بزرگ [قيامت براى حسابرسى ]ايستاده است ، و خويشتن را از وظيفه اى كه پروردگارت بر عهده تو نهاده است (يعنى امر و نهى و وعده و تهديدش) ، غافل مدار و دلت را با آبِ اندوه بشوى و آن را به غير تكليفى كه بر تو نهاده است ، مشغول مدار .

به ياد خدا باش ، از آن روى كه او به ياد توست . او تو را ياد مى كند ، با آن كه بى نياز از توست . پس ، ياد كردن او از تو ، ارزشمندتر و خواستنى تر و كامل تر و پيش تر از ياد كردن تو از اوست .

آگاهى تو از اين كه او به ياد توست ، موجب فروتنى و شرمدارى و شكسته نفسى تو مى شود ، و از اين [آگاهى] ، مشاهده كَرَم او و لطف ازلى اش زاده مى شود و [در اين صورت ،] براى او خالص مى شوى و طاعاتت ، هر چند بسيار باشند ، در برابر نعمت ها و الطاف او به نظرت خُرد مى آيند .

و اين كه به يادِ او بودَنَت را در نظر آورى ، موجب ريا و خودپسندى و گستاخى و درشتى با خلق او و بسيار ديدن طاعت و فراموش كردن لطف و كَرَم او مى شود و اينها ، جز بر دور شدن از خداوند نمى افزايد و با گذشت ايّام ، جز تنهايى [و جدا شدن مردم از او را] به بار نمى آورد .

ياد خدا ، دو گونه است : يكى ياد خالص كه با دل ، سازگار است ؛ و ياد صارِف كه ياد جز او را از دل مى زدايد ، چنان كه پيامبر خدا فرمود : «من ، ثناى تو را شمارش نمى توانم كرد . تو چنانى كه خود در ثناى خويش گفته اى» .

پس ، پيامبر خدا براى ياد خدا ، اندازه اى قرار نداد ؛ چون به راستى مى دانست كه پيش از آن كه او به ياد خدا باشد ، خداوند عز و جل به ياد اوست . پس ، ديگران ، حتماً نمى توانند [براى ياد خدا اندازه اى تعيين كنند] .

بنا بر اين ، هر كه مى خواهد خداى متعال را ياد كند ، بايد بداند كه اگر خداوند ، توفيق ياد كردن از خود را به بنده ندهد ، بنده ، قادر به ياد كردن از او نيست . .

ص: 168

. .

ص: 169

. .

ص: 170

الفَصلُ الثّامِنُ : أهمّ مواطن الذّكر8 / 1الغَداةُ وَالعَشِيُّالكتاب«وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَوةِ وَ الْعَشِىِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَ لَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِكْرِنَا وَ اتَّبَعَ هَوَاهُ وَ كَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا» . (1)

«وَاذْكُر رَّبَّكَ كَثِيرًا وَسَبِّحْ بِالْعَشِىِّ وَالْاءِبْكَ_رِ» . (2)

«وَاذْكُر رَّبَّكَ فِى نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَخِيفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالْاصَالِ وَلَا تَكُن مِّنَ الْغَ_فِلِينَ» . (3)

«وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ مَن فِى السَّمَ_وَ تِ وَ الْأَرْضِ طَوْعًا وَ كَرْهًا وَ ظِ_لَ__لُهُم بِالْغُدُوِّ وَ الْاصَالِ» . (4)

.


1- .الكهف : 28.
2- .آل عمران : 41.
3- .الأعراف : 205.
4- .الرعد : 15.

ص: 171

فصل هشتم: مهم ترين اوقات ياد خدا

8 / 1 بامدادان و شامگاهان

فصل هشتم: مهم ترين اوقات ياد خدا8 / 1بامدادان و شامگاهانقرآن«و با كسانى كه پروردگارشان را صبح و شام مى خوانند [ و ] خشنودى او را مى خواهند، شكيبايى پيشه كن و دو ديده ات را از آنان بر مگير كه زيور زندگى دنيا را بجويى ، و از آن كس كه قلبش را از ياد خود ، غافل ساخته ايم و از هوس خود ، پيروى كرده و [ اساس ] كارش بر زياده روى است، اطاعت مكن» .

«و پروردگارت را بسيار ياد كن و شبانگاه و بامدادان ، [ او را ] تسبيح گوى» .

«و در دل خويش، پروردگارت را بامدادان و شامگاهان ، با تضرّع و ترس، بى صداى بلند، ياد كن و از غافلان مباش» .

«و هر كه در آسمان ها و زمين است ، خواه و ناخواه ، و [نيز] سايه هايشان، بامدادان و شامگاهان، براى خدا سجده مى كنند» .

.

ص: 172

الحديث5052.امام على عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :قالَ اللّهُ عز و جل : يَابنَ آدَمَ ، اُذكُرني بَعدَ الفَجرِ ساعَةً ، وَاذكُرني بَعدَ العَصرِ ساعَةً ، أكفِكَ ما أهَمَّكَ . (1)5053.امام على عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :لَأَن أذكُرَ اللّهَ مَعَ قَومٍ بَعدَ صَلاةِ الفَجرِ إلى طُلوعِ الشَّمسِ أحَبُّ إلَيَّ مِنَ الدُّنيا وما فيها . ولَأَن أذكُرَ اللّهَ مَعَ قَومٍ بَعدَ صَلاةِ العَصرِ إلى أن تَغيبَ الشَّمسُ أحَبُّ إلَيَّ مِنَ الدُّنيا وما فيها . (2)5054.عنه عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :لَأَن أجلِسَ مَعَ قَومٍ يَذكُرونَ اللّهَ بَعدَ صَلاةِ الصُّبحِ إلى أن تَطلُعَ الشَّمسُ أحَبُّ إلَيَّ مِمّا طَلَعَت عَلَيهِ الشَّمسُ . (3)5055.عنه عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :ذِكرُ اللّهِ ما بَينَ طُلوعِ الفَجرِ إلى طُلوعِ الشَّمسِ ، أبلَغُ في طَلَبِ الرِّزقِ مِنَ الضَّربِ فِي الأَرضِ . (4)5056.عنه عليه السلام :كتاب من لا يحضره الفقيه عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام :إنَّ إبليسَ إنَّما يَبُثُّ جُنودَ اللَّيلِ مِن حينِ تَغيبُ الشَّمسُ إلى مَغيبِ الشَّفَقِ ، ويَبُثُّ جُنودَ النَّهارِ مِن حينِ يَطلُعُ الفَجرُ إلى مَطلَعِ الشَّمسِ .

وذَكَرَ أنَّ نَبِيَّ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ يَقولُ :

أكثِروا ذِكرَ اللّهِ عز و جل في هاتَينِ السّاعَتَينِ ، وتَعَوَّذوا بِاللّهِ عز و جل مِن شَرِّ إبليسَ وجُنودِهِ ، وعَوِّذوا صِغارَكُم في هاتَينِ السّاعَتَينِ ، فَإِنَّهُما ساعَتا غَفلَةٍ . (5) .


1- .تهذيب الأحكام : ج 2 ص 138 ح 536 ، ثواب الأعمال : ص 69 ح 3 كلاهما عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 329 ح 965 ، الأمالي للصدوق : ص 398 ح 514 عن وهب بن وهب القاضي عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله وفي الثلاثة الأخيرة «الغداة» بدل «الفجر» ، بحار الأنوار : ج 85 ص 319 ح 3 ؛ الجامع الصغير : ج 2 ص 244 ح 6055 نقلاً عن أبي نعيم في الحلية عن أبي هريرة نحوه.
2- .شُعب الإيمان : ج 1 ص 409 ح 559 عن أنس ، كنزالعمّال : ج 1 ص 421 ح 1799.
3- .السنن الكبرى : ج 8 ص 68 ح 15960 وص 139 ح 16180 ، مسند أبي يعلى : ج 4 ص 153 ح 4111 ، مسند الطيالسي : ص 281 ح 2104 ، الفقيه والمتفقّه : ج 1 ص 11 ، تفسير ابن كثير : ج 5 ص 148 ، كنزالعمّال : ج 2 ص 153 ح 3551 نقلاً عن شُعب الإيمان وكلّها عن أنس نحوه.
4- .جامع الأحاديث للقمّي : ص 79 ، تفسير العيّاشي : ج 1 ص 240 ح 119 عن الحسين بن مسلم عن الإمام الباقر عليه السلام وفيه «بعد طلوع الفجر» بدل «ما بين طلوع الفجر إلى طلوع الشمس» ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 73 ح 2179 عن الإمام عليّ عليه السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 86 ص 129 ح 2.
5- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 501 ح 1440 ، الكافي : ج 2 ص 522 ح 2 ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 73 ح 2180 ، عدّة الداعي : ص 242 كلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 86 ص 245 ح 2.

ص: 173

حديث5058.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند عز و جل فرمود : «اى پسر آدم! پاسى پس از سپيده دم ، مرا ذكر گوى و پاسى پس از عصر ، مرا ذكر گوى تا خواسته هاى تو را برآورده سازم» .5059.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اين كه خداى را به همراه عدّه اى ، پس از نماز صبح تا بر آمدن آفتابْ ياد كنم ، برايم از دنيا و آنچه در آن است ، خوش تر است ، و اين كه خداى را به همراه عدّه اى پس از نماز عصر تا غروب آفتابْ ياد كنم ، برايم از دنيا و آنچه در آن است ، خوش تر است .5054.امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اين كه با عدّه اى كه پس از نماز صبح تا طلوع خورشيد به ذكر خدا مى پردازند ، بنشينم ، برايم محبوب تر از هر آن چيزى است كه آفتاب بر آن طلوع مى كند .5055.امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پرداختن به ذكر خدا از طلوع فجر تا طلوع خورشيد ، براى به دست آوردن روزى ، مؤثّرتر از سفر [تجارت] است .5056.امام على عليه السلام :كتاب من لا يحضره الفقيه_ به نقل از جابر _: امام باقر عليه السلام فرمود : «ابليس ، سپاهيان شب را ، از آن هنگام كه خورشيد غروب مى كند تا ناپديد شدن شَفَق ، [همه جا ]پخش مى كند و سپاهيان روز را ، از آن هنگام كه سپيده مى دمد تا سر زدن آفتاب ، [همه جا] پخش مى كند» .

امام باقر عليه السلام فرمود كه پيامبر خدا مى فرمود : «در اين دو هنگام ، خداوند عز و جلرا بسيار ياد كنيد و از شرّ ابليس و سپاهيانش به خداى عز و جل پناه ببريد و كودكانتان را نيز در اين دو وقت ، در پناه خدا در آوريد ؛ چرا كه اين دو وقت ، اوقات غفلت اند» . .

ص: 174

5057.امام على عليه السلام :الإمام الصادق عليه السلام :إذا تَغَيَّرَتِ الشَّمسُ فَاذكُرِ اللّهَ عز و جل ، وإن كُنتَ مَعَ قَومٍ يَشغَلونَكَ فَقُم وَادعُ . (1)راجع : ص 360 و 488 (الصباح والمساء) و ج 2 ص 232 (الصباح والمساء) .

8 / 2ذُو الحِجَّةِ إلَى اليَومِ الثّالِثَ عَشَرَالكتاب«وَاذْكُرُواْ اللَّهَ فِى أَيَّامٍ مَّعْدُودَ تٍ فَمَن تَعَجَّلَ فِى يَوْمَيْنِ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ وَمَن تَأَخَّرَ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ لِمَنِ اتَّقَى وَ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ اعْلَمُواْ أَنَّكُمْ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ» . (2)

«وَ أَذِّن فِى النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَ عَلَى كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِن كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ * لِّيَشْهَدُواْ مَنَ_فِعَ لَهُمْ وَ يَذْكُرُواْ اسْمَ اللَّهِ فِى أَيَّامٍ مَّعْلُومَ_تٍ عَلَى مَا رَزَقَهُم مِّن بَهِيمَةِ الْأَنْعَ_مِ فَكُلُواْ مِنْهَا وَأَطْعِمُواْ الْبَائِسَ الْفَقِيرَ» . (3)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 524 ح 9 ، فلاح السائل : ص 382 ح 253 ، محاسبة النفس لابن طاووس : ص 26 كلّها عن شهاب بن عبد ربّه ، بحار الأنوار : ج 86 ص 245 ح 3.
2- .البقرة : 203.
3- .لحجّ : 27 و 28. والضامر من الفَرس : الخفيف اللحم من الأعمال لا من الهزال (مفردات ألفاظ القرآن : ص 512 «ضمر»). والفجّ : الطريق الواسع بين جبلين. أي مسلك بعيد غامض (مجمع البحرين : ج 3 ص 1363 «فجج»).

ص: 175

8 / 2 از اوّل تا سيزدهم ذى حجّه

5064.عنه عليه السلام :امام صادق عليه السلام :هر گاه خورشيد غروب كرد ، به ذكر خداوند عز و جل بپرداز و اگر با عدّه اى بودى كه تو را از ذكر خدا باز مى دارند ، از نزدشان برخيز و به دعا بپرداز .ر . ك : ص 361 و 489 (بامداد و شامگاه) و ج 2 ص 233 (بامداد و شامگاه) .

8 / 2از اوّل تا سيزدهم ذى حجّهقرآن«و خدا را در روزهايى معيّن ، ياد كنيد . پس هر كس شتاب كند [ و اعمال را ] در دو روز [ انجام دهد ] ، گناهى بر او نيست و هر كه تأخير كند [ و اعمال را در سه روز انجام دهد ] ، گناهى بر او نيست. [ اين اختيار ،] براى كسى است كه [ از محرّمات ] پرهيز كرده باشد. و از خدا پروا كنيد و بدانيد كه نزد او آورده مى شويد» .

«و در ميان مردم ، براى [ اداى ]حج ، بانگ برآور تا [ زائران ] پياده و [ سوار ] بر هر شتر لاغرى _ كه از هر راه دورى مى آيند _ به سوى تو روى آورند تا شاهد منافع خويش باشند و نام خدا را در روزهاى معلومى بر دام هاى زبان بسته اى كه روزىِ آنان كرده است ، ببرند. پس، از آنها بخوريد و به درمانده مستمند بخورانيد» .

.

ص: 176

«فَإِذَا قَضَيْتُم مَّنَ_سِكَكُمْ فَاذْكُرُواْ اللَّهَ كَذِكْرِكُمْ ءَابَاءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْرًا فَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ رَبَّنَا ءَاتِنَا فِى الدُّنْيَا وَمَا لَهُ فِى الْاخِرَةِ مِنْ خَلَ_قٍ» . (1)

«لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَبْتَغُواْ فَضْلاً مِّن رَّبِّكُمْ فَإِذَا أَفَضْتُم مِّنْ عَرَفَ_تٍ فَاذْكُرُواْ اللَّهَ عِندَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ وَاذْكُرُوهُ كَمَا هَدَاكُمْ وَإِن كُنتُم مِّن قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّينَ» . (2)

الحديث5066.امام على عليه السلام :الإمام الصادق عليه السلام :قالَ أبي : قالَ عَلِيٌّ عليه السلام : اُذكُروا اللّهَ «فِى أَيَّامٍ مَّعْلُوماتٍ» (3) ؛ قالَ : قالَ : عَشرُ ذِي الحِجَّةِ ، و «أَيَّامٍ مَّعْدُودَ تٍ» (4) ؛ قالَ : أيّامُ التَّشريقِ . (5)5067.امام على عليه السلام :عنه عليه السلام_ في قَولِ اللّهِ عز و جل : «وَاذْكُرُواْ اللَّهَ فِى أَيَّامٍ مَّعْدُودَ تٍ» _: هِيَ أيّامُ التَّشريقِ ؛ كانوا إذا أقاموا بِمِنى بَعدَ النَّحرِ تَفاخَروا ، فَقالَ الرَّجُلُ مِنهُم : كانَ أبي يَفعَلُ كَذا وكَذا ، فَقالَ اللّهُ جَلَّ ثَناؤُهُ : «فَإِذَا أَفَضْتُم مِّنْ عَرَفَ_تٍ [ فَاذْكُرُواْ اللَّهَ عِندَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ وَاذْكُرُوهُ كَمَا هَدَاكُمْ وَإِن كُنتُم مِّن قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّينَ * ثُمَّ أَفِيضُواْ مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ وَاسْتَغْفِرُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ * فَإِذَا قَضَيْتُم مَّنَ_سِكَكُمْ ] (6) فَاذْكُرُواْ اللَّهَ كَذِكْرِكُمْ ءَابَاءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْرًا» .

قالَ : وَالتَّكبيرُ : «اللّهُ أكبَرُ ، اللّهُ أكبَرُ ، لا إلهَ إلَا اللّهُ وَاللّهُ أكبَرُ ، اللّهُ أكبَرُ ، وللّهِِ الحَمدُ ، اللّهُ أكبَرُ عَلى ما هَدانا ، اللّهُ أكبَرُ عَلى ما رَزَقَنا مِن بَهيمَةِ الأَنعامِ» . (7) .


1- .البقرة : 200.
2- .البقرة : 198.
3- .إشارة إلى الآية 28 من سورة الحجّ : «وَ يَذْكُرُواْ اسْمَ اللَّهِ فِى أَيَّامٍ مَّعْلُومَ_تٍ» .
4- .إشارة إلى الآية 203 من سورة البقرة : «وَاذْكُرُواْ اللَّهَ فِى أَيَّامٍ مَّعْدُودَ تٍ» .
5- .تهذيب الأحكام : ج 5 ص 447 ح 1558 ، قرب الإسناد : ص 17 ح 55 كلاهما عن حمّاد بن عيسى ، تفسير القمّي : ج 1 ص 71 كلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 99 ص 307 ح 12 وراجع معاني الأخبار : ص 297 ح 1 _ 3 .
6- .ذُكِر في المصدر أوّل الآية وآخرها وأتممناها للفائدة .
7- .الكافي : ج 4 ص 516 ح 3 عن منصور بن حازم وراجع دعائم الإسلام : ج 1 ص 321 وبحار الأنوار : ج 99 ص 313 ح 47.

ص: 177

«و چون آداب ويژه حجّ خود را به جاى آورديد، همان گونه كه پدران خود را به ياد مى آوريد، يا با ياد كردنى بيشتر، خدا را به ياد آوريد. و از مردم ، كسى است كه مى گويد: «پروردگارا! به ما در همين دنيا عطا كن» و حال آن كه براى او در آخرت ، نصيبى نيست» .

«بر شما گناهى نيست كه [ در سفر حج ، ] فضل پروردگارتان (روزى خويش) را بجوييد . پس چون از عرفات كوچ نموديد، خدا را در مشعر الحرام ، ياد كنيد . و يادش كنيد ، چنان كه شما را كه پيش تر از بى راهان بوديد، فرا راه آورْد» .

حديث5068.امام على عليه السلام :امام صادق عليه السلام :پدرم [امام باقر عليه السلام ] فرمود كه على عليه السلام در باره [فرمان الهىِ] «خداوند را «در روزهايى معلوم» ياد كنيد (1) ، فرمود : يعنى در دهه ذى حجّه ، و در باره «روزهاى تعيين شده» (2) فرمود : يعنى ايّام تشريق . (3)5069.امام على عليه السلام :امام صادق عليه السلام_ در باره اين سخن خداوند عز و جل : «و خدا را در روزهايى معيّن ، ياد كنيد» _: مقصود ، ايّام تشريق است . [مردم در جاهليت ،] آن گاه كه پس از قربانى كردن ، در مِنا مى ايستادند ، بر يكديگر فخر مى فروختند . يكى از ايشان گفت : پدر من ، چنين و چنان مى كرد . پس خداوند عز و جل فرمود : «پس چون از عرفات كوچ نموديد، خدا را در مشعر الحرام ياد كنيد، و يادش كنيد ، چنان كه شما را كه پيش تر از بى راهان بوديد، فرا راه آورْد . پس، از همان جا كه [ انبوه ] مردم روانه مى شوند، شما نيز روانه شويد و از خداوند ، آمرزش بخواهيد ، كه خدا آمرزنده مهربان است . و چون آداب ويژه حجّ خود را به جاى آورديد، همان گونه كه پدران خود را به ياد مى آوريد، يا با ياد كردنى بيشتر، خدا را به ياد آوريد» . (4)

و خدا را به بزرگى ياد كردن ، اين گونه است : «خدا بزرگ است . خدا بزرگ است . معبودى جز خدا نيست و خدا بزرگ است . خدا بزرگ است و ستايش ، خداى راست . خدا بزرگ است كه ما را راه نمايى كرد . خدا بزرگ است كه از حيوانات بى زبان ، روزىِ ما فرمود» . .


1- .اشاره است به آيه 28 از سوره حج : «و نام خدا را در روزهايى معلوم ... بياورند» .
2- .اشاره است به آيه 203 از سوره بقره : «و خدا را در روزهايى معيّن ياد كنيد» .
3- .به روزهاى يازدهم و دوازدهم و سيزدهم ذى حجّه ، «ايّام التشريق» مى گويند .
4- .در مصدر ، اوّل و آخر آيه آمده و ما ، آن را به طور كامل آورديم .

ص: 178

5070.الخصال ( _ به نقل از شُرَيح بن هانى _ ) مستطرفات السرائر عن الحلبي :سَأَلتُهُ [ الإِمامَ الصّادِقَ عليه السلام ] عَن قَولِ اللّهِ : «فَاذْكُرُواْ اللَّهَ كَذِكْرِكُمْ ءَابَاءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْرًا» ، قالَ عليه السلام :

كانَ المُشرِكونَ يَفتَخِرونَ بِمِنى إذا كانَ أيّامُ التَّشريقِ ، فَيَقولونَ : كانَ أبونا كَذا ، وكانَ أبونا كَذا ، فَيَذكُرونَ فَضلَهُم ، فَقالَ : «فَاذْكُرُواْ اللَّهَ كَذِكْرِكُمْ ءَابَاءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْرًا» . (1)5071.الإمام عليّ عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما مِن أيّامٍ أعظَمُ عِندَ اللّهِ ولا أحَبُّ إلَيهِ مِنَ العَمَلِ فيهِنَّ مِن هذِهِ الأَيّامِ العَشرِ ، فَأَكثِروا فيهِنَّ مِنَ التَّهليلِ وَالتَّكبيرِ وَالتَّحميدِ . (2)5072.عنه عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن أيّامٍ أفضَلُ عِندَ اللّهِ ، ولَا العَمَلُ فيهِنَّ أحَبُّ إلَى اللّهِ عز و جل مِن هذِهِ الأَيّامِ العَشرِ ، فَأَكثِروا فيهِنَّ مِنَ التَّهليلِ وَالتَّكبيرِ وذِكرِ اللّهِ ؛ فَإِنَّها أيّامُ التَّهليلِ وَالتَّكبيرِ وذِكرِ اللّهِ ، وإنَّ صِيامَ يَومٍ منها يَعدِلُ بِصِيامِ سَنَةٍ ، وَالعَمَلَ فيهِنَّ يُضاعَفُ سَبعَمِئَةِ ضِعفٍ . (3)5073.عنه عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام_ في يَومِ النَّحرِ _: إنَّ هذا يَومٌ حُرمَتُهُ عَظيمَةٌ ، وبَرَكَتُهُ مَأمولَةٌ ، وَالمَغفِرَةُ فيهِ مَرجُوَّةٌ ، فَأَكثِروا ذِكرَ اللّهِ تعالى ، وَاستَغفِروهُ وتوبوا إلَيهِ ، إنَّهُ هُوَ التَّوّابُ الرَّحيمُ . (4) .


1- .مستطرفات السرائر : ص 35 ح 50 ، بحار الأنوار : ج 99 ص 311 ح 32.
2- .مسند ابن حنبل : ج 2 ص 365 ح 5447 ، شُعب الإيمان : ج 3 ص 354 ح 3750 وح 3751 وكلّها عن ابن عمر ، المعجم الصغير : ج 2 ص 45 عن ابن عبّاس نحوه ، كنزالعمّال : ج 12 ص 318 ح 35192.
3- .شُعب الإيمان : ج 3 ص 356 ح 3758 عن ابن عبّاس ، كنزالعمّال : ج 12 ص 318 ح 35194.
4- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 520 ح 1484 ، مصباح المتهجّد : ص 664 ح 730 عن جندب وفيه «وتعرّضوا لثوابه بالتوبة والإنابة والخضوع...» بدل «واستغفروه وتوبوا إليه إنّه هوالتوّاب الرحيم» ، بحار الأنوار : ج 91 ص 100 ح 4.

ص: 179

5074.عنه عليه السلام ( _ في قَولِ المُؤَذِّنِ : أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا ا ) مستطرفات السرائر_ به نقل از حلبى _: از ايشان (امام صادق عليه السلام ) در باره اين سخن خداوند : «همان گونه كه پدران خود را به ياد مى آوريد، يا با ياد كردنى بيشتر، خدا را به ياد آوريد» پرسيدم . فرمود : «مشركان ، در ايّام تشريق ، در مِنا بر يكديگر مى نازيدند و مى گفتند : پدر ما چنين بود ! پدر ما چنان بود ! و از امتيازات آنان ياد مى كردند . پس خداوند فرمود : «همان گونه كه پدران خود را به ياد مى آوريد، يا با ياد كردنى بيشتر، خدا را به ياد آوريد» » .5071.امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ ايّامى نزد خدا باعظمت تر ، و عمل كردن در آنها نزد او محبوب تر از اين ده روز نيست . پس ، در اين روزها خداوند را به يگانگى و بزرگى و ستودگى ، بسيار ياد كنيد .5072.امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ ايّامى نزد خدا برتر ، و عمل كردن در آنها نزد خداوند عز و جلمحبوب تر از اين ده روز نيست . پس ، در اين روزها خدا را به يگانگى و بزرگى ، فراوان ياد كنيد و نام او را بسيار ببريد ؛ چرا كه اين روزها ، روزهاى تهليل و تكبير و ذكر خداست . روزه يك روز از اين ده روز ، با روزه يك سال ، برابرى مى كند و عمل در اين روزها هفتصد برابر مى شود .5073.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام_ در روز قربان _: امروز ، روزى محترم و بابركت است و در اين روز ، به آمرزش اميد مى رود . پس خداى متعال را بسيار ياد كنيد و از او آمرزش بطلبيد و به درگاهش توبه كنيد ، كه او آمرزگار و مهربان است . .

ص: 180

8 / 3شَهرُ رَمَضانَ5076.عنه عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :ذاكِرُ اللّهِ في رَمَضانَ مَغفورٌ لَهُ ، وسائِلُ اللّهِ فيهِ لا يُخَيَّبُ . (1)5075.امام على عليه السلام ( _ در يكى از سخنرانى هايش _ ) عنه صلى الله عليه و آله :رَمَضانُ شَهرُ اللّهِ _ تَبارَكَ وتَعالى _ اِستَكثِروا فيهِ مِنَ التَّهليلِ وَالتَّكبيرِ وَالتَّحميدِ وَالتَّمجيدِ وَالتَّسبيحِ . (2)8 / 4يَومُ الجُمُعَةِالكتاب«يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِذَا نُودِىَ لِلصَّلَوةِ مِن يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْاْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ وَ ذَرُواْ الْبَيْعَ ذَ لِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ» . (3)

الحديث5078.امام على عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :تَسبيحَةٌ في يَومِ الجُمُعَةِ ، أفضَلُ مِن ألفِ تَسبيحَةٍ في غَيرِ يَومِ الجُمُعَةِ . (4)راجع : ج 4 ص 342 (قيمة الصلاة على النبي وآله يوم الجمعة وليلتها) .

.


1- .المعجم الأوسط : ج 7 ص 226 ح 7341 ، شُعب الإيمان : ج 3 ص 311 ح 3627 كلاهما عن عمر بن الخطّاب ، كنزالعمّال : ج 8 ص 464 ح 23676.
2- .النوادر للأشعري : ص 17 ح 2 عن إسماعيل بن أبي زياد عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 96 ص 381 ح 6 .
3- .الجمعة : 9.
4- .الفردوس : ج 3 ص 383 ح 5166 عن أنس ، كنز العمّال : ج 7 ص 719 ح 21079.

ص: 181

8 / 3 ماه رمضان
8 / 4 روز جمعه

8 / 3ماه رمضان5082.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :يادكننده خدا در رمضان ، آمرزيده مى شود و درخواست كننده از خدا در اين ماه ، ناكام نمى شود .5083.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :رمضان ، ماه خداوند _ تبارك و تعالى _ است . در اين ماه ، ذكر «لا إله إلّا اللّه » و «اللّه أكبر» و «الحمد للّه » و تمجيد (1) و «سبحان اللّه » ، بسيار بگوييد .8 / 4روز جمعهقرآن«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! چون براى نماز جمعه ندا در داده شد، به سوى ذكر خدا بشتابيد و داد و ستد را وا گذاريد. اين براى شما بهتر است ، اگر بدانيد» .

حديث5084.امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :يك بار تسبيح گفتنِ خدا در روز جمعه ، فضيلتش از هزار تسبيح در غير روز جمعه ، بيشتر است .ر . ك : ج 4 ص 343 (ارزش درود فرستادن بر پيامبر و خاندان او در روز و شب جمعه) .

.


1- .مقصود از تمجيد ، گفتن هر گونه ذكرى است كه در آن ، حمد و ثنا و شكر و تعظيم خداوند باشد (ر.ك : جواهر الكلام : ج 11 ص 209 ، ثواب الأعمال : ص 13_14) . م .

ص: 182

8 / 5عِندَ القِتالِالكتاب«يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِذَا لَقِيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُواْ وَاذْكُرُواْ اللَّهَ كَثِيرًا لَّعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» . (1)

الحديث5086.امام على عليه السلام :سنن الترمذي عن عمارة بن زَعكَرة :سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ : إنَّ اللّهَ عز و جل يَقولُ : إنَّ عَبدي كُلَّ عَبدي : الَّذي يَذكُرُني وهُوَ مُلاقٍ قِرنَهُ _ يَعني عِندَ القِتالِ _ . (2)5087.امام على عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :التَّسبيحَةُ مِنَ الغازي سَبعونَ ألفَ حَسَنَةٍ ، وَالحَسَنَةُ بِعَشرٍ . (3)5088.امام على عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :مَن كَبَّرَ تَكبيرَةً في سَبيلِ اللّهِ ، كانَت كَصَخرَةٍ في ميزانِهِ يَومَ القِيامَةِ أثقَلَ مِنَ السَّماواتِ وَالأَرضِ وما فيهِنَّ . ومَن قالَ في سَبيلِ اللّهِ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ» رافِعا صَوتَهُ بِها ، كَتَبَ اللّهُ لَهُ بِها رِضوانَهُ الأَكبَرَ ، ومَن يَكتُب لَهُ رِضوانَهُ الأَكبَرَ جَمَعَ اللّهُ بَينَهُ وبَينَ مُحَمَّدٍ وإبراهيمَ وسائِرِ الأَنبِياءِ عليهم السلام . (4)5089.امام على عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :إذا لَقيتُم عَدُوَّكُم فِي الحَربِ فَأَقِلُّوا الكَلامَ ، وَاذكُروا اللّهَ عز و جل ، ولا تُوَلُّوهُمُ الأَدبارَ فَتُسخِطُوا اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى ، وتَستَوجِبوا غَضَبَهُ . (5)راجع : ص 100 ح 153.

.


1- .الأنفال : 45.
2- .سنن الترمذي : ج 5 ص 570 ح 3580 ، كنزالعمّال : ج 1 ص 416 ح 1764.
3- .الفردوس : ج 2 ص 76 ح 2425 عن معاذ بن جبل ، كنزالعمّال : ج 4 ص 340 ح 10797.
4- .تنبيه الغافلين : ص 499 ح 788 عن ابن عمر.
5- .الكافي : ج 5 ص 42 ح 5 عن مفضّل بن عمر ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عليه السلام ، الخصال : ص 617 ح 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عنه عليهماالسلام ، تحف العقول : ص 107 ، مكارم الأخلاق : ج 1 ص 317 ح 1016 عن الإمام الصادق عن آبائه عنه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 93 ص 154 ح 16.

ص: 183

8 / 5 هنگام جنگ

8 / 5هنگام جنگقرآن«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! چون با گروهى برخورد مى كنيد ، پايدارى ورزيد ، و خدا را بسيار ياد كنيد ، باشد كه رستگار شويد» .

حديث5096.عنه عليه السلام :سنن الترمذى_ به نقل از عمارة بن زَعكَره _: از پيامبر خدا شنيدم كه مى فرمايد : «خداوند عز و جل مى فرمايد : بنده تمام عيار من ، كسى است كه در هنگام رو در رو شدن با هماوَردش» در هنگام جنگ ، «مرا ياد كند» .5090.امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سبحان اللّه گفتنِ رزمنده[ى راه خدا] ، برابر با هفتاد هزار كار نيك است و هر كار نيك هم ، ده برابر پاداش دارد .5091.امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس در راه خدا تكبيرى بگويد ، روز قيامت ، آن تكبير در ترازوى [اعمال] او ، چونان كوهى خواهد بود سنگين تر از آسمان ها و زمين و هر آنچه در آسمان ها و زمين است . و هر كس در راه خدا با صداى بلند بگويد : «لا إله إلّا اللّه و اللّه أكبر» ، خداوند ، در ازاى آن ، بزرگ ترين خشنودى اش را براى او مى نويسد و هر كه خداوند ، بزرگ ترين خشنودى خود را براى او بنويسد ، او را با محمّد و ابراهيم و ديگر پيامبران عليهم السلام گرد مى آورد .5092.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام :هر گاه در جنگ با دشمن رو در رو شديد ، سخنتان را كوتاه كنيد و خدا را ياد كنيد و به دشمنان پشت نكنيد ، كه [با اين كار ،] خداوند _ تبارك و تعالى _ را مى رنجانيد و موجب خشم او مى شويد .ر . ك : ص 101 ح 153 .

.

ص: 184

8 / 6عِندَ الهَمِّ وَالحُكومَةِ وَالقِسمَةِ5096.امام على عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :اُذكُرِ اللّهَ عِندَ هَمِّكَ إذا هَمَمتَ ، وعِندَ لِسانِكَ إذا حَكَمتَ ، وعِندَ يَدِكَ إذا قَسَمتَ . (1)8 / 7عِندَ الصّاعِقَةِ5099.عنه عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا سَمِعتُمُ الرَّعدَ فَاذكُرُوا اللّهَ ، فَإِنَّهُ لا يُصيبُ ذاكِرا . (2)5100.عنه عليه السلام :الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ الصّاعِقَةَ تُصيبُ المُؤمِنَ وَالكافِرَ ، ولا تُصيبُ ذاكِرا . (3)5101.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام :إنَّ الصّاعِقَةَ لا تُصيبُ ذاكِرا للّهِِ عز و جل . (4)5102.عنه عليه السلام :الكافي عن بريد بن معاوية عن الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ الصَّواعِقَ لا تُصيبُ ذاكِرا .

قالَ : قُلتُ : ومَا الذّاكِرُ؟ قالَ : مَن قَرَأَ مِئَةَ آيَةٍ . (5)5103.عنه عليه السلام :الإمام الصادق عليه السلام :يَموتُ المُؤمِنُ بِكُلِّ ميتَةٍ إلَا الصّاعِقَةَ ، لا تَأخُذُهُ وهُوَ يَذكُرُ اللّهَ عز و جل . (6)5187.امام على عليه السلام :الكافي عن أبي بصير :سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَن ميتَةِ المُؤمِنِ ، قالَ : يَموتُ المُؤمِنُ بِكُلِّ ميتَةٍ ؛ يَموتُ غَرَقا ، ويَموتُ بِالهَدمِ ، ويُبتَلى بِالسَّبُعِ ، ويَموتُ بِالصّاعِقَةِ ؛ ولا تُصيبُ ذاكِرَ اللّهِ عز و جل . (7) .


1- .كنز الفوائد : ج 2 ص 31 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 171 ح 7.
2- .المعجم الكبير : ج 11 ص 132 ح 11371 عن ابن عبّاس ، كنز العمّال : ج 6 ص 156 ح 15209.
3- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 544 ح 1516 ، علل الشرائع : ص 463 ح 7 عن معاوية بن عمّار ، بحار الأنوار : ج 93 ص 157 ح 26 ؛ حلية الأولياء : ج 3 ص 181 عن زياد بن خيثمة عن الإمام الباقر عليه السلام وفيه «الصواعق» بدل «إنّ الصاعقة» و«غير المؤمن» بدل «الكافر».
4- .الأمالي للصدوق : ص 550 ح 734 عن عبد اللّه بن حمّاد ، المحاسن : ج 1 ص 459 ح 1062 وليس فيه «للّه عز و جل» ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 86 ح 2231 ، بحار الأنوار : ج 91 ص 147 ح 4.
5- .الكافي : ج 2 ص 500 ح 2 ، بحار الأنوار : ج 59 ص 385 ح 34.
6- .الكافي : ج 2 ص 500 ح 1 عن أبي الصباح الكناني ، عدّة الداعي : ص 232 ، بحار الأنوار : ج 59 ص 380 ح 22.
7- .الكافي : ج 2 ص 500 ح 3 ، بحار الأنوار : ج 59 ص 385 ح 35.

ص: 185

8 / 6 هنگام آهنگ كارى كردن و داورى و قسمت كردن
8 / 7 هنگام رعد و برق

8 / 6هنگام آهنگ كارى كردن و داورى و قسمت كردن5191.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه آهنگ كارى كردى ، خداوند را در هنگام تصميم خود ياد كن ، و هر گاه خواستى داورى كنى ، خدا را با زبانت ياد كن ، و هر گاه خواستى [چيزى را] قسمت كنى ، خدا را در كارِ دستت يادآور شو .8 / 7هنگام رعد و برق5188.الإمام عليّ عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه صداى رعد شنيديد ، ذكر خدا بگوييد ؛ زيرا رعد به كسى كه ذكر بگويد ، آسيب نمى زند .5187.عنه عليه السلام :امام صادق عليه السلام :صاعقه ، به مؤمن و كافر اصابت مى كند ؛ امّا به آن كه ذكر خدا بگويد ، اصابت نمى كند .5186.امام على عليه السلام :امام صادق عليه السلام :صاعقه به يادكننده خداوند عز و جل اصابت نمى كند .5185.امام على عليه السلام :الكافى_ به نقل از بريد بن معاويه _: امام صادق عليه السلام فرمود : «صاعقه ها به كسى كه ذكر خدا مى گويد ، گزند نمى رسانند» .

گفتم : ذاكر ، چه كسى است؟

فرمود : «كسى كه صد آيه بخواند» .5184.امام على عليه السلام :امام صادق عليه السلام :مؤمن به هر نوع مُردنى مى ميرد ، مگر به صاعقه . صاعقه ، مؤمن را كه در حال ذكر خداوند عز و جل باشد ، نمى گيرد .5183.امام على عليه السلام :الكافى_ به نقل از ابو بصير _: از امام صادق عليه السلام در باره نوع مُردن مؤمن پرسيدم . فرمود : «مؤمن به هر مرگى مى ميرد : غرق مى شود ، زير آوار مى رود ، طعمه درندگان مى شود ، با صاعقه مى ميرد ؛ امّا صاعقه به يادكننده خداوند عز و جل اصابت نمى كند» .

.

ص: 186

8 / 8عِندَ غَفلَةِ النّاسِ5180.امام على عليه السلام :المعجم الكبير عن عصمة بن مالك عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :أحَبُّ العَمَلِ إلَى اللّهِ عز و جل سُبحَةُ الحَديثِ . . . قُلنا : يا رَسولَ اللّهِ وما سُبحَةُ الحَديثِ؟

قالَ : القَومُ يَتَحَدَّثونَ وَالرَّجلُ يُسَبِّحُ . (1)5186.عنه عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : إنَّ أحَبَّ السُّبحَةِ إلَى اللّهِ عز و جل سُبحَةُ الحَديثِ . . . فَقيلَ : يا رَسولَ اللّهِ ، وما سُبحَةُ الحَديثِ؟

قالَ : يَكونُ النّاسُ في خَوضِها وباطِلِها ولَهوِها ، فَنِعمَ (2) الرَّجُلُ عِندَ ذلِكَ ، فَيَدعُو اللّهَ تَعالى ويَذكُرُهُ ويُسَبِّحُهُ . (3)5185.عنه عليه السلام :الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : إنَّ أحَبَّ السُّبحةِ إلَى اللّهِ عز و جل سُبحَةُ الحَديثِ . . . قيل : يا رَسولَ اللّهِ ، وما سُبحَةُ الحَديثِ؟

قالَ : الرَّجُلُ يَسمَعُ حِرصَ الدُّنيا وباطِلَها فَيَغتَمُّ عِندَ ذلِكَ ، فَيَذكُرُ اللّهَ عز و جل . (4)5184.عنه عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :ذاكِرُ اللّهِ عز و جل فِي الغافِلينَ كَالمُقاتِلِ عَنِ الفارّينَ ، والمُقاتِلُ عَنِ الفارّينَ لَهُ الجَنَّةُ . (5) .


1- .المعجم الكبير : ج 17 ص 185 ح 496 ، الفردوس : ج 1 ص 367 ح 1478 وليس فيه «قلنا : يا رسول اللّه ، وما سبحة الحديث؟ قال» ، كنز العمّال : ج 16 ص 101 ح 44060.
2- .وفي نسخة : «فيغمّ».
3- .الجعفريّات : ص 223 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام .
4- .معاني الأخبار : ص 258 ح 1 عن السكوني ، بحار الأنوار : ج 72 ص 325 ح 2.
5- .الكافي : ج 2 ص 502 ح 2 عن السكوني ، عدّة الداعي : ص 242 كلاهما عن الإمام الصادق عليه السلام ، المحاسن : ج 1 ص 110 ح 99 عن السكوني عن الإمام الصادق عن الإمام عليّ عليهماالسلام وفيه «في» بدل «عن» في كلا الموضعين و «نزوله الجنّة» بدل «له الجنّة» ، جامع الأحاديث للقمّي : ص 79 وليس فيه «والمقاتل عن الفارّين» ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 373 ح 2661 عن أبي ذرّ نحوه ، بحار الأنوار : ج 93 ص 158 ح 32.

ص: 187

8 / 8 هنگام غافل بودن مردم

8 / 8هنگام غافل بودن مردم5181.عنه عليه السلام :المعجم الكبير_ به نقل از عصمة بن مالك _: پيامبر خدا فرمود : «محبوب ترين كار در نزد خداوند عز و جل ، تسبيح سخن است ...» .

گفتيم : اى پيامبر خدا ! تسبيح سخن چيست؟

فرمود : «اين كه عدّه اى سرگرم سخن گفتن باشند و انسان ، تسبيح بگويد» .5180.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :پيامبر خدا فرمود : «محبوب ترين تسبيح در نزد خداوند عز و جلتسبيحِ سخن است ...» .

گفته شد : اى پيامبر خدا ! تسبيح سخن چيست؟

فرمود : «[وقتى] مردم ، غرق در ياوه و باطل و غفلت خود هستند ، چه نيكوست كه در اين ميان ، آدمى مشغول دعا و ذكر و تسبيح خدا شود !» .5179.امام على عليه السلام :امام صادق عليه السلام_ به نقل از پدرانش عليهم السلام _: پيامبر خدا فرمود : «محبوب ترين تسبيح در نزد خداوند عز و جل ، تسبيحِ سخن است ...» .

گفته شد : اى پيامبر خدا ! تسبيح سخن چيست؟

فرمود : «اين كه انسان ، سخنانى در باره آزمندى به دنيا و [زرق و برقِ] باطل آن بشنود و از شنيدن آنها اندوهناك شود و خداوند عز و جل را ياد كند» .5178.امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آن كه در ميان غافلان به ياد خداوند عز و جل باشد ، همانند كسى است كه به جاى فراريان مى جنگد و كسى كه به جاى فراريان بجنگد ، [پاداشِ] بهشت دارد .

.

ص: 188

5177.امام على عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :ذاكِرُ اللّهِ فِي الغافِلينَ بِمَنزِلَةِ الصّابِرِ فِي الفارّينَ . (1)5176.امام على عليه السلام :شعب الإيمان عن ابن عمر عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :ذاكِرُ اللّهِ فِي الغافِلينَ مِثلُ الَّذي يُقاتِلُ عَنِ الفارّينَ ، وذاكِرُ اللّهِ فِي الغافِلينَ مِثلُ الشَّجَرَةِ الخَضراءِ في وَسَطِ الشَّجَرِ الَّذي قَد تَحاتَّ (2) ؛ يَعني مِنَ الضَّريبِ (3) . (4)5175.امام على عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :ذاكِرُ اللّهِ فِي الغافِلينَ كَالمُقاتِلِ عَنِ الفارّينَ ، وذاكِرُ اللّهِ فِي الغافِلينَ كَالمِصباحِ فِي البَيتِ المُظلِمِ ، وذاكِرُ اللّهِ فِي الغافِلينَ يُعَرِّفُهُ اللّهُ مَقعَدَهُ ولا يُعَذِّبُ بَعدَهُ ، وذاكِرُ اللّهِ فِي الغافِلينَ لَهُ مِنَ الأَجرِ بِعَدَدِ كُلِّ فَصيحٍ فِي السّوقِ وأعجَمِيٍّ ، وذاكِرُ اللّهِ فِي الغافِلينَ يَنظُرُ اللّهُ إلَيهِ نَظرَةً لا يُعَذِّبُهُ اللّهُ بَعدَها أبَدا ، وذاكِرُ اللّهِ فِي السّوقِ لَهُ بِكُلِّ شَعرَةٍ نورٌ يَومَ (5) يَلقَى اللّهَ . (6)5174.امام على عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :ذاكِرُ اللّهِ فِي الغافِلينَ كَالَّذي يُقاتِلُ عَنِ الفارّينَ ، وذاكِرُ اللّهِ فِي الغافِلينَ مِثلُ المِصباحِ فِي البَيتِ المُظلِمِ ، وذاكِرُ اللّهِ فِي الغافِلينَ مِثلُ الشَّجَرَةِ الخَضراءِ في وَسَطِ الشَّجَرِ ، وذاكِرُ اللّهِ فِي الغافِلينَ يُعَرِّفُهُ اللّهُ مَقعَدَهُ مِنَ الجَنَّةِ ، وذاكِرُ اللّهِ فِي الغافِلينَ يَغفِرُ اللّهُ لَهُ بِعَدَدِ كُلِّ فَصيحٍ وأعجَمِيٍّ ، فَالفَصيحُ بَنو آدَمَ وَالأَعجَمِيُّ البَهائِمُ . (7) .


1- .المعجم الكبير : ج 10 ص 16 ح 9797 ، حلية الأولياء : ج 4 ص 268 ، الفردوس : ج 2 ص 242 ح 3139 كلّها عن عبد اللّه بن مسعود ، كنزالعمّال : ج 1 ص 425 ح 1831.
2- .تَحاتّ : أي تساقط (النهاية : ج 1 ص 337 «حتت»).
3- .الضَّريب : هو الجَلِيد (النهاية : ج 3 ص 80 «ضرب») .
4- .شُعب الإيمان : ج 1 ص 411 ح 565 ، كنز العمّال : ج 1 ص 430 ح 1857.
5- .في المصدر : «... يوم القيامة يلقى اللّه » ، والصواب ما أثبتناه كما في كنزالعمّال. ولعلّ «القيامة» نسخة بدل «يلقى اللّه » .
6- .شُعب الإيمان : ج 1 ص 412 ح 567 عن عبد اللّه بن عمر ، كنز العمّال : ج 1 ص 430 ح 1856.
7- .حلية الأولياء : ج 6 ص 181 عن ابن عمر ، كنز العمّال : ج 1 ص 425 ح 1832.

ص: 189

5173.امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :كسى كه در ميان غافلان به ياد خدا باشد ، به سانِ كسى [در ميدان جهاد ]است كه ديگران مى گريزند و او پايدارى مى كند .5172.امام على عليه السلام :شعب الإيمان_ به نقل از ابن عمر _: پيامبر خدا فرمود : «كسى كه در ميان غافلان به ياد خداوند باشد ، همانند كسى است كه ديگران مى گريزند و او مى رزمد . كسى كه در ميان غافلان به ياد خدا باشد ، همانند درختى سرسبز است در ميان درختانى كه برگ هايشان از سرماى شديد ، ريخته باشد» .5171.امام على عليه السلام ( _ در تمجيد خداوند عز و جل _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ياد كننده خدا در ميان غافلان ، همچون رزمنده در مقايسه با فراريان است . ياد كننده خدا در ميان غافلان ، همچون چراغ در اتاق تاريك است . آن كه خدا را در ميان غافلان ياد مى كند ، خداوندْ جايگاه او [در بهشت] را به وى مى شناسانَد و از آن پس ، او عذاب نمى شود . ياد كننده خدا در ميان غافلان ، به شمار همه انسان ها و بهايم در بازار ، مزد دارد . خداوند به ياد كننده خدا در ميان غافلان ، نظرى مى افكند و از آن پس ، هرگز او را عذاب نمى كند . و كسى كه در بازار به ياد خدا باشد ، در روزى كه خدا را ديدار مى كند ، به عدد هر تار مويى نورى دارد .5179.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ياد كننده خدا در جمع غافلان ، مانند كسى است كه ديگران مى گريزند و او مى جنگد . ياد كننده خدا در جمع غافلان ، مانند چراغ در اتاق تاريك است . ياد كننده خدا در جمع غافلان ، مانند درخت سرسبز در ميان درختان [خشكيده] است . آن كه خدا در جمع غافلان ياد مى كند ، خداوندْ جايگاه او در بهشت را به وى مى شناساند . آن كه ياد كننده خدا در جمع غافلان ياد مى كند ، خداوند به عدد هر گويا و گنگى ، گناهانش را مى آمرزد . گويا ، آدميان اند و گنگ ، جانوران . .

ص: 190

5178.عنه عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: ذاكِرُ اللّهِ فِي الغافِلين كَالشَّجَرَةِ الخَضراءِ في وَسَطِ الهَشيمِ (1) ، وكَالدّارِ العامِرَةِ بَينَ الرُّبوعِ الخَرِبَةِ . (2)5177.عنه عليه السلام :الإمام الصادق عليه السلام :الذّاكِرُ للّهِِ عز و جل فِي الغافِلينَ كَالمُقاتِلِ فِي المُحارِبينَ (3) . (4)5176.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام :يا أهلَ الإيمانِ ومَحَلَّ الكِتمانِ ، تَفَكَّروا وتَذَكَّروا عِندَ غَفلَةِ السّاهينَ . (5)5175.عنه عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام_ في ذِكرِ حَديثِ مِعراجِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله _: قالَ اللّهُ تَعالى : . . . يا أحمَدُ ، إنَّ أهلَ الخَيرِ وأهلَ الآخِرَةِ . . . أعيُنُهُم باكِيَةٌ ، وقُلوبُهُم ذاكِرَةٌ ؛ إذا كُتِبَ النّاسُ مِنَ الغافِلينَ كُتِبوا مِنَ الذّاكِرينَ . (6)راجع : ص 206 (في السوق) .

8 / 9عِندَ الخَلوَةِ5171.الإمام عليّ عليه السلام ( _ في تَمجيدِ اللّه ِ _ ) رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا خَلَوتَ فَأَكثِر ذِكرَ اللّهِ . (7) .


1- .الهشيم من النبات : اليابس المتكسّر (النهاية : ج 5 ص 264 «هشم»).
2- .شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 347 ح 983.
3- .قوله : «في المحاربين» : أي الهاربين ، أو الحاضرين في الحرب الذين لم يحاربوا. وفي بعض النسخ : «في الهاربين» (مرآة العقول : ج 12 ص 143).
4- .الكافي : ج 2 ص 502 ح 1 عن الحسين بن المختار ، عدّة الداعي : ص 242 وفيه «عن الهاربين» بدل «في المحاربين».
5- .تحف العقول : ص 373 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 258 ح 141.
6- .إرشاد القلوب : ص 201 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 24 ح 6.
7- .جامع الأخبار : ص 512 ح 1435.

ص: 191

8 / 9 در تنهايى

5170.امام صادق عليه السلام :امام على عليه السلام_ در حكمت هاى منسوب به ايشان _: ياد كننده خدا در ميان غافلان ، همانند درخت (/ بوته) سرسبز در ميان گياهان خشكيده ، و همانند خانه آباد در ميان خانه هاى ويران است .5169.امام على عليه السلام :امام صادق عليه السلام :ياد كننده خدا در جمع غافلان ، همانند رَزم آور (1) در ميان جنگجويان است .5168.امام على عليه السلام :امام صادق عليه السلام :اى اهل ايمان و اى رازداران ! بينديشيد و آن گاه كه فراموشكاران در غفلت اند ، شما يادآور [خدا] باشيد .5167.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام_ در يادكرد حديث معراج پيامبر صلى الله عليه و آله _: خداى متعال فرمود : « ... اى احمد ! نيكان و آخرت گرايان ... ديدگانشان [همواره] گريان است و دل هايشان يادآور [خدا] . آن گاه كه مردم از غافلان نوشته مى شوند ، آنان از ياد كنندگان قلمداد مى شوند» .ر . ك : ص 207 (در بازار) .

8 / 9در تنهايى5168.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه تنها شدى ، خدا را بسيار ياد كن .

.


1- .در فرهنگ قديم عرب ، «المُقاتل (رزم آور)» به كسى گفته مى شد كه پيش از شروع جنگ دو سپاه ، براى رزم تن به تن با برجستگان سپاه مقابل ، پيشگام شود .

ص: 192

5167.عنه عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :ذاكِرُ اللّهِ خالِيا، كَبارِزٍ إلَى الكافِرِ فِي الصُّفوفِ خالِيا (1) . (2)5166.عنه عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :سَبعَةٌ يُظِلُّهُمُ اللّهُ في ظِلِّهِ يَومَ لا ظِلَّ إلّا ظِلُّهُ : . . . ورَجُلٌ ذَكَرَ اللّهَ خالِيا فَفاضَت عَيناهُ . (3)5165.امام على عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :اِشحَنِ (4) الخَلوَةَ بِالذِّكرِ ، وَاصحَبِ النِّعَمَ بِالشُّكرِ . (5)5164.امام على عليه السلام :عنه عليه السلام :كُن فِي المَلَأِ وَقورا ، وكُن فِي الخَلَأِ (6) ذَكورا . (7)5163.امام على عليه السلام :الإمام الباقر عليه السلام :تَعَرَّض لِرِقَّةِ القَلبِ بِكَثرَةِ الذِّكرِ فِي الخَلَواتِ . (8)5162.امام على عليه السلام :الإمام الصادق عليه السلام :شيعَتُنَا الَّذينَ إذا خَلَوا ذَكَرُوا اللّهَ كَثيرا . (9)5161.امام على عليه السلام :الإمام الباقر عليه السلام :إنَّ فِي التَّوراةِ مَكتوبا ، فيما ناجَى اللّهُ تَعالى بِهِ موسى عليه السلام أن قالَ لَهُ :

يا موسى . . . اُذكُرني في خَلوَتِكَ وعِندَ سُرورِ لَذَّتِكَ ، أذكُركَ عِندَ غَفَلاتِكَ . (10) .


1- .خاليا _ الاُولى _ : أي محلّ خالٍ لا يطّلع عليه فيه إلّا اللّه والحفظة. وخاليا _ الثانية _ : أي ليس معه أحد . فذكرُ اللّه في الخلوات يعدل في الثواب جوده بنفسه في القتال في الفلَوات (فيض القدير : ج 3 ص 748) .
2- .الفردوس : ج 2 ص 243 ح 3142 عن ابن عبّاس ، كنز العمّال : ج 1 ص 426 ح 1833 نقلاً عن الشيرازي في الألقاب.
3- .صحيح البخاري : ج 1 ص 234 ح 629 ، صحيح مسلم : ج 2 ص 715 ح 91 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 440 ح 9671 ، السنن الكبرى : ج 4 ص 319 ح 7836 كلّها عن أبي هريرة ، سنن الترمذي : ج 4 ص 598 ح 2391 عن أبي هريرة أو عن أبي سعيد الخدري ، كنز العمّال : ج 15 ص 904 ح 43561 ؛ الخصال : ص 343 ح 7 عن أبي سعيد الخدري أو عن أبي هريرة وزاد في آخره «من خشية اللّه عز و جل» ، بحار الأنوار : ج 93 ص 330 ح 12.
4- .اشحَنْ : أي املأ ؛ من شحَنَ السفينة : ملأها (اُنظر القاموس المحيط : ج 4 ص 239 «شحن»).
5- .غرر الحكم : ح 2374 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 84 ح 2037.
6- .كذا ، و المنصوص عليه في اللغة : «الخلاء».
7- .غرر الحكم : ح 7145 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 393 ح 6658.
8- .تحف العقول : ص 285 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 164 ح 1.
9- .الكافي : ج 2 ص 499 ح 2 ، عدّة الداعي : ص 234 كلاهما عن أبي بصير ، بحار الأنوار : ج 93 ص 162 ح 42.
10- .الأمالي للمفيد : ص 210 ح 46 ، الأمالي للصدوق : ص 327 ح 384 كلاهما عن حبيب السجستاني ، إرشاد القلوب : ص 105 عن الإمام زين العابدين عليه السلام ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 165 ، بحار الأنوار : ج 13 ص 328 ح 6 .

ص: 193

5160.امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ياد كننده خدا در تنهايى ، همانند كسى است كه به تنهايى بر صف كافران ، حمله ور شود .5159.امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هفت نفرند كه خداوند ، آنان را در آن روزى كه سايه اى جز سايه او نيست ، در سايه خويش در مى آورد : ... و مردى كه در تنهايى ، خدا را ياد كند و ديدگانش اشكبار شود .5165.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :تنهايى را با ياد خدا پُر كن و نعمت ها را با سپاس گزارى همراه ساز .5164.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :در جمع ، باوقار باش و در تنهايى ، ذكرگو .5163.عنه عليه السلام :امام باقر عليه السلام :با ذكر گفتن بسيار در تنهايى هايت ، رقّت قلب بجوى .5162.عنه عليه السلام :امام صادق عليه السلام :شيعيان ما ، آنان اند كه هر گاه خلوت كنند ، خدا را فراوان ياد مى كنند .5161.عنه عليه السلام :امام باقر عليه السلام :در تورات نوشته شده است كه از جمله سخنانى كه خداى متعال در مناجات با موسى گفت ، اين بود كه به او فرمود : «اى موسى! ... در تنهايى ات و در هنگام شادى لذّت هايت ، مرا ياد كن تا من نيز در گاهِ غفلت هايت به ياد تو باشم» . .

ص: 194

5160.عنه عليه السلام :الكافي عن عليّ بن أسباط عنهم عليهم السلام :فيما وَعَظَ اللّهُ عز و جل بِهِ عيسى عليه السلام : . . . يا عيسى ، أطِب لي قَلبَكَ ، وأكثِر ذِكري فِي الخَلَواتِ . (1)راجع : ص 124 (الذكر الخفيّ) و ص 214 ح 355 _ 360 .

8 / 10عِندَ الكَلامِ5156.امام على عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :كُلُّ كَلامٍ لا يُبدَأُ في أوَّلِهِ بِذِكرِ اللّهِ فَهُوَ أبتَرُ . (2)5155.امام على عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :كُلُّ كَلامٍ لا يُذكَرُ اللّهُ فيهِ فَيُبدَأُ بِهِ ويُصَلّى عَلَيَّ فيهِ ، فَهُوَ أقطَعُ أكنَعُ (3) مَمحوقٌ (4)

مِن كُلِّ بَرَكَةٍ . (5)5154.امام على عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :كُلُّ أمرٍ ذي بالٍ لا يُبدَأُ فيهِ بِذِكرِ اللّهِ أقطَعُ . (6)5104.عنه عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :أوصاني رَبّي بِتِسعٍ : . . . وأن يَكونَ صَمتي فِكرا ، ومَنطِقي ذِكرا ، ونَظَري عِبَرا . (7) .


1- .الكافي : ج 8 ص 141 ح 103 وج 2 ص 502 ح 3 وفيه «ألن» بدل «أطب» ، تحف العقول : ص 500 ، أعلام الدين : ص 233 ، عدّة الداعي : ص 24 وفيه «أذلّ» بدل «أطب» ، بحار الأنوار : ج 14 ص 298 ح 14.
2- .عمل اليوم والليلة للنسائي : ص 346 ح 497 عن الزهري ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 281 ح 8720 عن أبي هريرة وفيه «كلّ كلام أو أمر ذي بال لايفتح...» ، المصنّف لعبد الرزّاق : ج 11 ص 163 ح 20208 وفيه «كلّ حديث ذي بال» .
3- .أكنع : أي ناقص أبتر (النهاية : ج 4 ص 204 «كنع») . و في كنزالعمّال : «أكتع» و هو تصحيف.
4- .المَحْق : النقص والمحو والإبطال (النهاية : ج 4 ص 303 «محق»).
5- .كنزالعمّال : ج 3 ص 263 ح 6463 نقلاً عن أحمد بن محمّد بن ميمون في فضائل عليّ عن أبي هريرة.
6- .سنن الدارقطني : ج 1 ص 229 ح 2 عن أبي هريرة.
7- .تحف العقول : ص 36 ، مشكاة الأنوار : ص 116 ح 272 نحوه ، بحار الأنوار : ج 77 ص 138 ح 8.

ص: 195

8 / 10 هنگام گفتن

5105.عنه عليه السلام ( _ في دُعاءٍ عَلَّمَهُ كُمَيلَ بنِ زيادٍ _ ) الكافى_ به نقل از على بن اسباط ، از امامان عليهم السلام _:از اندرزهاى خداوند عز و جل به عيسى عليه السلام اين بود كه : « ... اى عيسى! دلت را براى من پاك گردان و در تنهايى ها مرا بسيار ياد كن» .ر . ك : ص 125 (ياد كردن نهانى) و ص 215 ح 355 _ 360 .

8 / 10هنگام گفتن5100.امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گفتارى كه با نام خدا آغاز نشود ، بى فرجام است .5101.امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گفتارى كه با ياد خدا آغاز نگردد و در آن ، بر من درود فرستاده نشود ، گفتارى بُريده و بى فرجام و تهى از هر بركتى است .5102.امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كار مهمّى كه با نام خدا آغاز نشود ، ناقص است .5103.امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پروردگارم مرا به نُه چيز ، سفارش فرمود : ... و اين كه سكوتم همراه با انديشيدن ، و سخنم همراه با ذكر گفتن ، و نگاهم عبرت آموز باشد .

.

ص: 196

5104.امام على عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :المُؤمِنُ إذا نَظَرَ اعتَبَرَ ، وإذا سَكَتَ تَفَكَّرَ ، وإذا تَكَلَّمَ ذَكَرَ ، وإذا اُعطِيَ شَكَرَ ، وإذَا ابتُلِيَ صَبَرَ . (1)5105.امام على عليه السلام ( _ در دعايى كه به كميل بن زياد آموخت _ ) عنه عليه السلام :العاقِلُ إذا سَكَتَ فَكَّرَ ، وإذا نَطَقَ ذَكَرَ ، وإذا نَظَرَ اعتَبَرَ . (2)5106.الإمام عليّ عليه السلام :عنه عليه السلام :العاقِلُ مَن عَقَلَ (3) لِسانَهُ إلّا عَن ذِكرِ اللّهِ . (4)5107.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام :كُلُّ قَولٍ لَيسَ للّهِِ فيهِ ذِكرٌ فَلَغوٌ . (5)5108.الإمام عليّ عليه السلام :الإمام زين العابدين عليه السلام :بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، اللّهُمَّ بِذِكرِكَ أستَفتِحُ مَقالي ، وبِشُكرِكَ أستَنجِحُ سُؤالي . (6)8 / 11عِندَ الأَكلِ5106.امام على عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :اُذكُروا اللّهَ عز و جل عَلَى الطَّعامِ ، ولا تَلغَطوا (7)

؛ فَإِنَّهُ نِعمَةٌ مِن نِعَمِ اللّهِ ، ورِزقٌ مِن رِزقِةِ ، يَجِبُ عَلَيكُم فيهِ شُكرُهُ وذِكرُهُ وحَمدُهُ . (8) .


1- .غرر الحكم : ح 2075 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 63 ح 1633.
2- .غررالحكم : ح 1813 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 54 ح 1399.
3- .عَقَلَه : حَبَسَه (لسان العرب : ج 11 ص 459 «عقل») .
4- .غرر الحكم : ح 1741 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 52 ح 1359.
5- .الإرشاد : ج 1 ص 297 ، بحار الأنوار : ج 69 ص 45 ح 6.
6- .بحار الأنوار : ج 94 ص 153 ح 22 نقلاً عن كتاب أنيس العابدين .
7- .اللَّغْطُ _ ويُحَرَّكُ _ : الصَّوتُ والجَلَبَةُ (القاموس المحيط : ج 2 ص 383 «لغط»).
8- .الكافي : ج 6 ص 296 ح 23 ، المحاسن : ج 2 ص 213 ح 1635 كلاهما عن محمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عليه السلام ، تحف العقول : ص 107 كلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 66 ص 374 ح 21.

ص: 197

8 / 11 هنگام خوردن

5107.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام :مؤمن ، هر گاه بنگرد ، عبرت مى گيرد ، هر گاه سكوت كند ، مى انديشد ، هر گاه سخن بگويد ، ذكر خدا مى گويد ، هر گاه به او عطا شود ، سپاس گزارى مى كند ، و هر گاه گرفتار شود ، شكيبايى مى ورزد .5108.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام :خردمند ، هر گاه خاموش بماند ، مى انديشد ، هر گاه سخن بگويد ، ذكر مى گويد ، و هر گاه بنگرد ، پند مى آموزد .5109.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام :خردمند ، كسى است كه زبانش را جز از ياد خدا فرو مى بندد .5110.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام :هر سخنى كه در آن يادى از خدا نباشد ، سخنى ياوه است .5111.عنه عليه السلام :امام زين العابدين عليه السلام :به نام خداى مهرگستر مهربان . بار خدايا! با نام تو ، گفتارم را آغاز مى كنم و با سپاس گزارى از تو ، برآورده شدن درخواستم را مى جويم .8 / 11هنگام خوردن5114.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :هنگام غذا [خوردن] ، خداوند عز و جل را ياد كنيد و هياهو نكنيد ؛ چرا كه آن ، نعمتى از نعمت هاى خدا و روزى اى از روزى هاى اوست و در برابر آن ، وظيفه داريد كه از خداوند ، سپاس گزارى كنيد و از او ياد نماييد و ستايش او گوييد .

.

ص: 198

8 / 12عِندَ النَّومِ5117.عنه عليه السلام :مصباح الشريعة_ فيما نَسَبَهُ إلَى الإِمامِ الصّادِقِ عليه السلام _: اِجعَل كُلَّ نَومِكَ آخِرَ عَهدِكَ مِنَ الدُّنيا ، وَاذكُرِ اللّهَ بِقَلبِكَ ولِسانِكَ ، وخَفِ اطِّلاعَهُ عَلى سِرِّكَ . (1)8 / 13جَوفُ اللَّيلِ5153.امام على عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :سَهَرُ العُيونِ بِذِكرِ اللّهِ فُرصَةُ السُّعَداءِ ، ونُزهَةُ الأَولِياءِ . (2)5152.امام على عليه السلام ( _ خطاب به خداوند عز و جل _ ) عنه عليه السلام :سَهَرُ اللَّيلِ بِذِكرِ اللّهِ غَنيمَةُ الأَولِياءِ ، وسَجِيَّةُ (3) الأَتقِياءِ . (4)5158.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام :سَهَرُ العُيونِ بِذِكرِ اللّهِ خُلصانُ العارِفينَ ، وحُلوانُ (5) المُقَرَّبينَ . (6)5157.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام :أفضَلُ العِبادَةِ سَهَرُ العُيونِ بِذِكرِ اللّهِ سُبحانَهُ . (7)5156.عنه عليه السلام :الإمام زين العابدين عليه السلام_ فِي الدُّعاءِ _: إلهي ومَولايَ وغايَةَ رَجائي ، أشرَقتَ مِن عَرشِكَ عَلى أرَضيكَ ومَلائِكَتِكَ وسُكّانِ سَماواتِكَ ، وقَدِ انقَطَعَتِ الأَصواتُ ، وسَكَنَتِ الحَرَكاتُ ، وَالأَحياءُ فِي المَضاجِعِ كَالأَمواتِ ، فَوَجَدتَ عِبادَكَ في شَتَّى الحالاتِ : فَمِنهُ خائِفٌ لَجَأَ إلَيكَ فَآمَنتَهُ . . . وناسِكٌ أفنى بِذِكرِكَ لَيلَهُ فَأَحظَيتَهُ ، وبِالفَوزِ جازَيتَهُ . . . إلهي فَبِحَقِّ الاِسمِ الَّذي إذا دُعيتَ بِهِ أجَبتَ ، وَالحَقِّ الَّذي إذا اُقسِمتَ بِهِ أوجَبتَ ، وبِصَلَواتِ العِترَةِ الهادِيَةِ ، وَالمَلائِكَةِ المُقَرَّبينَ ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاجعَلني مِمَّن خافَ فَآمَنتَهُ . . . وأفنى بِذِكرِكَ لَيلَهُ فَأَحظَيتَهُ ، وبِالفَوزِ جازَيتَهُ . (8) .


1- .مصباح الشريعة : ص 254 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 189 ح 18.
2- .غرر الحكم : ح 5642 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 285 ح 5156.
3- .سَجيّةٌ : أي طبيعةٌ من غير تكلُّف (النهاية : ج 2 ص 345 «سجا»).
4- .غرر الحكم : ح 5614.
5- .أي لذّة ؛ حلا لي الشيء : لَذّ (المصباح المنير : ص 149 «حلا»).
6- .غرر الحكم : ح 5612 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 286 ح 5163 وفيه «دأب» بدل «حلوان».
7- .غرر الحكم : ح 3149 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 112 ح 2428.
8- .بحار الأنوار : ج 94 ص 130 ح 19 نقلاً عن الكتاب العتيق الغروي.

ص: 199

8 / 12 هنگام خوابيدن
8 / 13 دل شب

8 / 12هنگام خوابيدن5153.الإمام عليّ عليه السلام :مصباح الشريعة_ در حديثى كه به امام صادق عليه السلام نسبت داده شده است _: هر خُفتَنت را آخرين ديدارت از دنيا بدان ، و با دل و زبانت خدا را ياد كن ، و از آگاهى او بر نهانت بترس .8 / 13دل شب5150.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام :شب زنده دارى با ياد خدا ، فرصت نيك بختان و تفرّج دوستان خداست .5149.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام :شب خيزى با ياد خدا ، غنيمت دوستان [خدا] و خوى خداترسان است .5148.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام :شب زنده دارى با ياد خدا ، دوست صميمى عارفان و شيرينى مقرّبان است .5147.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام :برترين عبادت ، شب زنده دارى با ياد خداوند سبحان است .5146.امام على عليه السلام :امام زين العابدين عليه السلام_ در دعا _: معبودا ، سَرورا ، و اى فرجامين اميد من! تو از فراز عرشت بر زمين ها و فرشتگان و ساكنان آسمان هايت تابيدى . صداها خاموش شده و جُنب و جوش ها آرام گرفته و زندگان در بسترها چونان مردگان ، افتاده اند ، و بندگانت را در حالت هاى گونه گون يافته اى : يكى ترسان است و به تو پناه آورده و تو در امانش داشته اى ... . ديگرى عابدى است كه شب خويش را به ياد تو سپرى كرده و تو بهره مندش ساخته اى و رستگارى و كاميابى را پاداشش داده اى ... . معبودا ! پس به حقّ آن نامى كه هر گاه بِدان خوانده شوى ، پاسخ مى دهى و به حقّ آن كسى كه هر گاه به او سوگند داده شوى ، مى پذيرى ، و با درودهاى خاندان هدايتگر [پيامبر صلى الله عليه و آله ] و فرشتگان مقرّب ، بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و مرا از آنانى قرار ده كه ترسيدند و تو در امانشان داشتى ... و شب خود را به ياد تو گذراندند و تو بهره مندشان ساختى و رستگارى و كاميابى را پاداششان دادى .

.

ص: 200

5145.امام على عليه السلام :الكافي عن سليمان بن خالد عن الإمام الباقر عليه السلام :إن شِئتَ أخبَرتُكَ بِأَبوابِ الخَيرِ؟ قُلتُ : نَعَم ، جُعِلتُ فِداكَ !

قالَ : الصَّومُ جُنَّةٌ ، وَالصَّدَقَةُ تَذهَبُ بِالخَطيئَةِ ، وقِيامُ الرَّجُلِ في جَوفِ اللَّيلِ بِذِكرِ (1) اللّهِ . ثُمَّ قَرَأَ عليه السلام : «تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ» (2) . (3)8 / 14عِندَ القِيامِ5149.عنه عليه السلام :سنن الترمذي عن ابن عمر :قَلَّما كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقومُ مِن مَجلِسٍ حَتّى يَدعوَ بِهؤُلاءِ الدَّعَواتِ لِأَصحابِهِ :

اللّهُمَّ اقسِم لَنا مِن خَشيَتِكَ ما يَحولُ بَينَنا وبَينَ مَعاصِيكَ ، ومِن طاعَتِكَ ما تُبَلِّغُنا بِهِ جَنَّتَكَ ، ومِنَ اليَقينِ ما تُهَوِّنُ بِهِ عَلَينا مُصيباتِ الدُّنيا ، ومَتِّعنا بِأَسماعِنا وأبصارِنا و قُوَّتِنا ما أحيَيتَنا ، وَاجعَلهُ الوارِثَ مِنّا ، وَاجعَل ثَأرَنا عَلى مَن ظَلَمَنا ، وَانصُرنا عَلى مَن عادانا ، ولا تَجعَل مُصيبَتَنا في دينِنا ، ولا تَجعَلِ الدُّنيا أكبَرَ هَمِّنا ، ولا مَبلَغَ عِلمِنا ، ولا تُسَلِّط عَلَينا مَن لا يَرحَمُنا . (4) .


1- .في المحاسن وبحار الأنوار : «يَذكُرُ».
2- .السجدة : 16.
3- .الكافي : ج 2 ص 24 ح 15 ، المحاسن : ج 1 ص 451 ح 1039 نحوه ، بحار الأنوار : ج 69 ص 392 ح 70.
4- .سنن الترمذي : ج 5 ص 528 ح 3502 ، الزهد لابن المبارك : ص 144 ح 431 نحوه ، كنز العمّال : ج 2 ص 203 ح 3764 وراجع المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 709 ح 1934.

ص: 201

8 / 14 هنگام برخاستن

5148.عنه عليه السلام :الكافى_ به نقل از سليمان بن خالد _امام باقر عليه السلام فرمود : «اگر مى خواهى ، تو را از دروازه هاى نيكى آگاه سازم» .

گفتم : آرى ، فدايت شوم!

فرمود : «روزه ، سپر [در برابر شهوات و آتش دوزخ] است . صدقه ، گناه را مى زدايد و شب زنده دارىِ انسان با ياد خدا [نيز گناه را مى زدايد]» .

ايشان سپس اين آيه را خواند : «پهلوهايشان ، از خوابگاه ها جدا مى گردد» .8 / 14هنگام برخاستن5145.الإمام عليّ عليه السلام :سنن الترمذى_ به نقل از ابن عمر _: كمتر پيش مى آمد كه پيامبر خدا از مجلسى برخيزد و براى يارانش چنين دعا نكند : «بار خدايا ! چنان ترسى از خود ، قسمت ما كن كه مانع ما از نافرمانى كردن تو شود ، و [نيز] چنان طاعتى از خود كه با آن ، ما را به بهشتت رسانى ، و چنان يقينى كه با آن ، [تحمّل ]مصيبت هاى دنيا را بر ما آسان گردانى ، و ما را تا زمانى كه زنده مى دارى ، از شنوايى و بينايى و نيرويمان برخوردار بدار و آنها را وارث ما گردان (تا آخر عمر ، برايمان باقى بدار) ، و انتقام ما را از كسى كه به ما ستم كرده است ، بستان ، و بر ضدّ كسى كه با ما دشمنى مى كند ، يارى مان رسان ، و مصيبت ما را در دينمان قرار مده ، و دنيا را بزرگ ترين خواست ما و نهايتِ شناخت ما مگردان ، و كسى را كه به ما رحم نمى كند ، بر ما مسلّط مساز» .

.

ص: 202

5144.امام على عليه السلام :منية المريد :إنَّهُ صلى الله عليه و آله كانَ إذا فَرَغَ مِن حَديثِهِ وأرادَ أن يَقومَ مِن مَجلِسِهِ ، يَقولُ : اللّهُمَّ اغفِر لَنا ما أخطَأنا وما تَعَمَّدنا ، وما أسرَرنا وما أعلَنّا ، وما أنتَ أعلَمُ بِهِ مِنّا ، أنتَ المُقَدِّمُ وأنتَ المُؤَخِّرُ ، لا إلهَ إلّا أنتَ . (1)5143.امام على عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن أرادَ أن يَكتالَ بِالمِكيالِ الأَوفى مِنَ الأَجرِ يَومَ القِيامَةِ ، فَليَكُن آخِرُ كَلامِهِ في مَجلِسِهِ : «سُبْحَ_نَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ * وَ سَلَ_مٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ * وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَ__لَمِينَ» (2) . (3)راجع : ص 512 ( أوقات التسبيح / عند القيام من المجلس) . و ج 4 ص 140 ( ما ينبغي فيه الاستغفار من الأحوال / خِتام المجالس) .

8 / 15فِي المَسجِدِ5139.امام على عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في وَصِيَّتِهِ لأَِبي ذَرٍّ الغِفارِيِّ _: يا أباذَرٍّ ، كُلُّ جُلوسٍ فِي المَسجِدِ لَغوٌ إلّا ثَلاثَةً : قِراءَةُ مُصَلٍّ ، أو ذِكرُ اللّهِ ، أو سائِلٌ عَن عِلمٍ . (4) .


1- .منية المريد : ص 220 ، بحار الأنوار : ج 2 ص 63 ح 13.
2- .الصافّات : 180 _ 182.
3- .مجمع البيان : ج 8 ص 722 عن الأصبغ بن نباتة عن الإمام عليّ عليه السلام ، الكافي : ج 2 ص 496 ح 3 عن أبي بصير عن الإمام الباقر عليه السلام ، عدّة الداعي : ص 241 عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 75 ص 468 ح 20 ؛ حلية الأولياء : ج 7 ص 123 عن الأصبغ بن نباتة عن الإمام عليّ عليه السلام .
4- .مكارم الأخلاق : ج 2 ص 375 ح 2661 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 62 كلاهما عن أبي ذرّ ، بحار الأنوار : ج 83 ص 370 ح 30 وراجع الفردوس : ج 3 ص 258 ح 4764 وكنز العمّال : ج 7 ص 671 ح 20840.

ص: 203

8 / 15 در مسجد

5144.عنه عليه السلام :مُنْيةُ المُريد :پيامبر صلى الله عليه و آله هر گاه سخنش را به پايان مى رساند و مى خواست از جايش برخيزد ، مى گفت : «بار خدايا ! گناهانى را كه به خطا يا عمد ، و در نهان يا آشكار ، از ما سر زده است و تو بدانها داناتر از ما هستى ، بر ما ببخشاى . تويى كه مقدّم مى دارى و تويى كه وا پس مى نهى . معبودى جز تو نيست» .5143.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه مى خواهد در روز رستاخيز ، برترين پيمانه مزد را دريافت كند ، آخرين سخنش در مجلسش اين باشد : «منزّه است پروردگار تو، پروردگار شكوهمند، از آنچه وصف مى كنند! و درود بر فرستادگان! و ستايش، ويژه خدا، پروردگار جهانيان است» .ر . ك : ص 513 (اوقات تسبيح گفتن/ هنگام برخاستن از مجلس) و ج 4 ص 141 (مواقع مناسب براى آمرزش خواهى / در پايان مجلس) .

8 / 15در مسجد5139.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در سفارش به ابو ذر غفارى _: اى ابو ذر! هر نشستنى در مسجد ، بيهوده است ، مگر براى سه كار : قرآن خواندن نمازگزار ، يا ذكر خدا گفتن ، يا پرسيدن در باره دانشى .

.

ص: 204

5138.امام على عليه السلام :الإمام الصادق عليه السلام :إذا دَخَلتَ المَسجِدَ فَاحمَدِ اللّهَ وأثنِ عَلَيهِ ، وصَلِّ عَلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله . (1)5137.امام على عليه السلام :الإمام الصادق والإمام العسكري عليهماالسلام_ فيما يُقالُ عِندَ دُخولِ المَسجِدِ _: اللّهُمَّ افتَح مَسامِعَ قَلبي لِذِكرِكَ . (2)5136.امام على عليه السلام ( _ در دعايى كه به كميل بن زياد آموخت _ ) الإمام الصادق عليه السلام :مَن دَخَلَ سوقا أو مَسجِدَ جَماعَةٍ فَقالَ مَرَّةً واحِدَةً : «أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ، واللّهُ أكبَرُ كَبيرا ، وَالحَمدُ للّهِِ كَثيرا ، وسُبحانَ اللّهِ بُكرَةً وأصيلاً ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ ، وصَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ» عَدَلَت لَهُ حَجَّةً مَبرورَةً . (3)8 / 16في مَكَّةَ5137.الإمام عليّ عليه السلام :الإمام زين العابدين عليه السلام :تَسبيحَةٌ بِمَكَّةَ ، أفضَلُ مِن خَراجِ العِراقَينِ يُنفَقُ في سَبيلِ اللّهِ . (4)8 / 17فِي البَيتِ5134.امام على عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَثَلُ البَيتِ الَّذي يُذكَرُ اللّهُ فيهِ ، وَالبَيتِ الَّذي لا يُذكَرُ اللّهُ فيهِ ، مَثَلُ الحَيِّ وَالمَيِّتِ . (5) .


1- .تهذيب الأحكام : ج 2 ص 65 ح 233 عن أبي بصير.
2- .فلاح السائل : ص 183 ح 291 ، جمال الاُسبوع : ص 150 عن رجاء بن يحيى بن سامان العبرتائي الكاتب عن الإمام العسكري عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 84 ص 27 ح 21.
3- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 3 ص 199 ح 3753 ، المحاسن : ج 1 ص 111 ح 102 كلاهما عن أبي بصير ، بحار الأنوار : ج 84 ص 19 ح 4 وج 76 ص 173 ح 6.
4- .تهذيب الأحكام : ج 5 ص 468 ح 1640 عن خالد بن عماد القلانسي عن الإمام الصادق عليه السلام ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 227 ح 2258 وفيه «تعدل» بدل «أفضل من» ، المحاسن : ج 1 ص 144 ح 195 عن الإمام الصادق عليه السلام ، وفيه «تسبيح» بدل «تسبحة» و«يعدل» بدل «أفضل من» ، بحار الأنوار : ج 99 ص 82 ح 33 .
5- .صحيح مسلم : ج 1 ص 539 ح 211 ، مسند أبي يعلى : ج 6 ص 410 ح 7269 ، الفردوس : ج 4 ص 143 ح 6442 كلّها عن أبي موسى ، كنز العمّال : ج 1 ص 424 ح 1820 ؛ مكارم الأخلاق : ج 2 ص 85 ح 2226.

ص: 205

8 / 16 در مكّه
8 / 17 در خانه

5133.امام على عليه السلام ( _ خطاب به خداوند عز و جل _ ) امام صادق عليه السلام :هر گاه وارد مسجد شدى ، حمد و ثناى خدا بگو و بر پيامبر صلى الله عليه و آله درود فرست .5132.امام على عليه السلام :امام صادق و امام عسكرى عليهماالسلام_ در باره آنچه هنگام وارد شدن به مسجد گفته مى شود _: بار خدايا! گوش هاى دلم را براى ياد خودت بگشاى .5131.امام على عليه السلام :امام صادق عليه السلام :هر كس وارد بازارى يا مسجد قومى شود و يك بار بگويد : «گواهى مى دهم كه معبودى جز خداى يگانه و بى انباز نيست ، و خدا ، بسى بزرگ است ، و ستايش فراوان ، خداى راست ، و خدا را هر بام و شام ، به پاكى مى ستايم ، و هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر از خداى بلندمرتبه و باعظمت . و درود خدا بر محمّد و خاندان او باد!» ، اين ، براى او با يك حجّ پذيرفته شده ، برابرى مى كند .8 / 16در مكّه5128.امام على عليه السلام :امام زين العابدين عليه السلام :يك بار تسبيح گفتن در مكّه ، برتر از انفاق كردن خراجِ دو عراق [_ِ عرب و عجم] در راه خداست .8 / 17در خانه5133.عنه عليه السلام ( _ مُخاطِبا اللّه َ عَزَّ وجَلَّ _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :حكايت خانه اى كه در آن خدا ياد مى شود و خانه اى كه در آن خدا ياد نمى شود ، حكايت زنده و مرده است .

.

ص: 206

5132.عنه عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ البَيتَ الَّذي يُذكَرُ فيهِ اسمُ اللّهِ ، لَيُضيءُ لِأَهلِ السَّماءِ كما تُضيءُ النُّجومُ لِأَهلِ الأَرضِ . (1)5131.عنه عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :البَيتُ الَّذي يُقرَأُ فيهِ القُرآنُ ويُذكَرُ اللّهُ عز و جل فيهِ ، تَكثُرُ بَرَكَتُهُ ، وتَحضُرُهُ المَلائِكَةُ ، وتَهجُرُهُ الشَّياطينُ ، ويُضيءُ لِأَهلِ السَّماءِ كما تُضيءُ الكَواكِبُ لِأَهلِ الأَرضِ .

وإنَّ البَيتَ الَّذي لا يُقرَأُ فيهِ القُرآنُ ، ولا يُذكَرُ اللّهُ عز و جل فيهِ ، تَقِلُّ بَرَكَتُهُ ، وتَهجُرُهُ المَلائِكَةُ ، وتَحضُرُهُ الشَّياطينُ . (2)8 / 18فِي السُّوقِ5128.عنه عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن ذَكَرَ اللّهَ فِي السّوقِ مُخلِصا عِندَ غَفلَةِ النّاسِ وشُغلِهِم بما هُم فيهِ ، كَتَبَ اللّهُ لَهُ ألفَ حَسَنَةٍ ، ويَغفِرُ اللّهُ لَهُ يَومَ القِيامَةِ مَغفِرَةً لَم تَخطُر عَلى قَلبِ بَشَرٍ . (3)5127.الإمام عليّ عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :مَن دَخَلَ السّوقَ فَقالَ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ، لَهُ المُلكُ ولَهُ الحَمدُ ، يُحيي ويُميتُ وهُوَ حَيٌّ لا يَموتُ ، بِيدِهِ الخَيرُ وهُوَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ» كَتَبَ اللّهُ لَهُ ألفَ ألفِ حَسَنَةٍ ، ومَحا عَنهُ ألفَ ألفِ سَيِّئَةٍ ، ورَفَعَ لَهُ ألفَ ألفِ دَرَجَةٍ . (4) .


1- .كنز العمّال : ج 1 ص 424 ح 1818 نقلاً عن أبي نعيم في المعرفة عن سابط.
2- .الكافي : ج 2 ص 610 ح 3 ، عدّة الداعي : ص 233 من دون إسنادٍ إلى الإمام عليّ عليه السلام وكلاهما عن ابن القدّاح عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 93 ص 161 ح 42.
3- .عدّة الداعي : ص 242 ، بحار الأنوار : ج 103 ص 102 ح 47.
4- .سنن الترمذي : ج 5 ص 491 ح 3428 ، سنن الدارمي : ج 2 ص 747 ح 2592 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 722 ح 1974 وفيه «و بنى له بيتا في الجنّة» بدل «و رفع له ألف ألف درجة» ، حلية الأولياء : ج 2 ص 355 كلّها عن عمر بن الخطّاب ، كنز العمّال : ج 4 ص 48 ح 9443.

ص: 207

8 / 18 در بازار

5126.امام على عليه السلام ( _ در ديوان منسوب به ايشان _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خانه اى كه در آن ، نام خدا برده مى شود ، براى اهل آسمان ، چنان پرتوافشان است كه ستارگان براى اهل زمين ، پرتو افشان اند .5125.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام :خانه اى كه در آن قرآن خوانده و نام خداوند عز و جل برده شود ، بركتش فراوان مى شود و فرشتگان در آن ، حاضر مى شوند و شياطين از آن ، دور مى شوند و براى اهل آسمان ، چنان مى درخشد كه اختران براى اهل زمين مى درخشند .

و خانه اى كه در آن قرآن خوانده نمى شود و نام خداوند عز و جل در آن برده نمى شود ، بركتش كم مى شود و فرشتگان از آن ، دور و شياطين در آن ، حاضر مى شوند .8 / 18در بازار5122.امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس در بازار ، آن گاه كه مردم در غفلت [از خدا] به سر مى برند و سرگرم كار خويش اند ، از سرِ اخلاص ، خدا را ياد كند ، خداوند ، هزار ثواب برايش مى نويسد و در روز رستاخيز ، او را مى آمرزد ؛ آمرزشى كه به دل هيچ بشرى خطور نكرده باشد .5121.امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه چون به بازار درآيد ، بگويد : «معبودى جز خداى يگانه و بى انباز نيست . پادشاهى و ستايش ، از آنِ اوست . زنده مى كند و مى ميراند و خود ، زنده ناميراست . خير ، در دست اوست و او بر هر چيزى تواناست» ، خداوند به خاطر اين ، براى او هزار هزار ثواب مى نويسد و هزار هزار گناه از او پاك مى كند و هزار هزار بار درجه اش را بالا مى برد .

.

ص: 208

5120.امام على عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :أكثِروا ذِكرَ اللّهِ عز و جل إذا دَخَلتُمُ الأَسواقَ عِندَ اشتِغالِ النّاسِ ؛ فَإِنَّهُ كَفّارَةٌ لِلذُّنوبِ ، وزِيادَةٌ فِي الحَسَناتِ ، ولا تُكتَبوا فِي الغافِلينَ . (1)5126.عنه عليه السلام ( _ في الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ _ ) الإمام الصادق عليه السلام :مَن ذَكَرَ اللّه عز و جل فِي الأَسواقِ ، غَفَرَ لَهُ بِعَدَدِ أهلِها . (2)راجع : ص 186 (عند غفلة الناس) و ص 204 ح 337 .

8 / 19فِي الَّسفَرِ5122.عنه عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام_ مِن وَصِيَّتِهِ لاِبنِهِ مُحَمَّدِ بنِ الحَنَفِيَّةِ _: اِعلَم أنَّ مُروءَةَ المَرءِ المُسلِمِ مُروءَتانِ : مُروءَةٌ في حَضَرٍ ، ومُروءَةٌ في سَفَرٍ . . .

وأمّا مُروءَةُ السَّفَرِ : فَبَذلُ الزّادِ ، وقِلَّةُ الخِلافِ عَلى مَن صَحِبَكَ ، وكَثرَةُ ذِكرِ اللّهِ عز و جلفي كُلِّ مَصعَدٍ ومَهبَطٍ ونُزولٍ وقِيامٍ وقُعودٍ . (3)8 / 20عِندَ المُرورِ بِالجَبَلِ أو بِقاعِ الأَرضِ5119.امام على عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ العَبدَ إذا مَرَّ بِالجَبَلِ فَذَكَرَ اللّهَ عِندَهُ ، شَمَخَ يَومَئِذٍ عَلَى الجِبالِ فَخرا حَيثُ يُذكَرُ اللّهُ عِنَدهُ . (4) .


1- .الخصال : ص 614 ح 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، تحف العقول : ص 104 ، بحار الأنوار : ج 103 ص 96 ح 19.
2- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 3 ص 200 ح 3756.
3- .الخصال : ص 54 ح 71 عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 1 ص 200 ح 5.
4- .الفردوس : ج 1 ص 196 ح 739 عن أنس.

ص: 209

8 / 19 در سفر
8 / 20 هنگام گذر از كوه يا دشت

5118.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام :هر گاه به بازارها وارد مى شويد و مردم سرگرم كارند ، خداى عز و جلرا بسيار يادآور شويد ؛ زيرا اين كار ، گناهان را مى زدايد و بر حسنات مى افزايد و از غافلان نوشته نمى شويد .5117.امام على عليه السلام :امام صادق عليه السلام :هر كه در بازارها ذكر خداوند عز و جل بگويد ، به شمار اهل آنها از گناهانش آمرزيده مى شود .ر . ك : ص 187 (هنگام غافل بودن مردم) و ص 205 ح 337 .

8 / 19در سفر5113.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام_ از سفارش ايشان به فرزندش محمّد بن حنفيّه _:بدان كه رادمردىِ مسلمان ، دو گونه است : رادمردى در غير سفر و رادمردى در سفر .

رادمردى در سفر ، عبارت است از : بخشيدن توشه [به هم سفر] ، كمتر ناسازگارى كردن با آن كه هم سفر توست ، فراوان ياد كردن از خداوند عز و جل در هر فراز و نشيبى و فرود آمدنى و برخاست و نشستى .8 / 20هنگام گذر از كوه يا دشت5240.امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بنده ، هر گاه از كوهى گذر كند و نام خدا را ببرد ، آن كوه ، فخركنان ، ديگر كوه ها را تحقير مى كند كه نزد او خدا ياد شده است .

.

ص: 210

5239.امام على عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن صَباحٍ ولارَواحٍ (1) إلّا وبِقاعُ الأَرض تُنادي بَعضُها بَعضا : يا جارَةُ هَل مَرَّ بِكِ اليَومَ عَبدٌ صالِحٌ صَلّى عَلَيكِ أو ذَكَرَ اللّهَ ؟ فَإِن قالَت : نَعَم! رَأَت لَها بِذلِكَ عَلَيها فَضلاً . (2)5238.امام على عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن عَبدٍ سَلَكَ وادِيا فَيَبسُطُ كَفَّيهِ فَيَذكُرُ اللّهَ ويَدعو ، إلّا مَلَأَ اللّهُ ذلِكَ الوادِيَ حَسَناتٍ ، فَليَعظُم ذلِكَ الوادي أو لِيَصغُر . (3)8 / 21مَعَ كُلِّ ذاكِرٍ5242.عنه عليه السلام :علل الشرائع عن زرارة :قُلتُ لِأَبي جَعفَرٍ عليه السلام : ما أقولُ إذا سَمِعتُ الأَذانَ ؟ قالَ : اُذكُرِ اللّهَ مَعَ كُلِّ ذاكِرٍ . (4) .


1- .الرَّواح : نقيض الصباح ، وهو اسم للوقت من زوال الشمس إلى الليل (الصحاح : ج 1 ص 368 «روح») .
2- .المعجم الأوسط : ج 1 ص 177 ح 562 ، حلية الأولياء : ج 6 ص 174 كلاهما عن أنس ، كنز العمّال : ج 7 ص 290 ح 18929.
3- .ثواب الأعمال : ص 183 ح 1 عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، جامع الأحاديث للقمّي : ص 119 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 292 ح 15.
4- .علل الشرائع : ص 284 ح 3 ، بحار الأنوار : ج 84 ص 176 ح 6.

ص: 211

8 / 21 با هر ياد كننده خدا

5241.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ صبح و عصرى نيست ، مگر آن كه هر يك از قطعات زمين ، ديگرى را ندا مى دهد كه : اى همسايه ، آيا امروز ، بنده اى شايسته بر تو گذشت كه روى تو نماز بگزارد يا خدا را ياد كند؟ اگر بگويد : «آرى» ، او اين را دليل برترى آن قطعه بر خود مى بيند .5240.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ بنده اى نيست كه از وادى اى گذر كند و دو دستش را بگشايد و خدا را ياد كرده و دعا كند ، مگر آن كه خداوند ، آن وادى را از ثواب مى آكَنَد ، خواه آن وادى ، بزرگ باشد يا كوچك .8 / 21با هر ياد كننده خدا5237.عنه عليه السلام :علل الشرائع_ به نقل از زراره _: به امام باقر عليه السلام گفتم : هر گاه اذان را مى شنوم ، چه بگويم؟

فرمود : «با هر ياد كننده اى ، تو نيز خدا را ياد كن» .

.

ص: 212

الفَصلُ التّاسِعُ : بركات الذّكر9 / 1ذِكرُ اللّهِ لِذاكِرِهِالكتاب«فَاذْكُرُونِى أَذْكُرْكُمْ وَ اشْكُرُواْ لِى وَ لَا تَكْفُرُونِ» . (1)

الحديث5230.امام على عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن اُعطِيَ أربَعا اُعطِيَ أربَعا ، وتَفسيرُ ذلِكَ في كِتابِ اللّهِ عز و جل : مَن اُعطِيَ الذِّكرَ ذَكَرَهُ اللّهُ ؛ لِأَنَّ اللّهَ يَقولُ : «اذْكُرُونِى أَذْكُرْكُمْ» . . . . (2)5235.عنه عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله : «اذْكُرُونِى أَذْكُرْكُمْ» يَقولُ : اُذكُروني يا مَعشَرَ العِبادِ بِطاعَتي ، أذكُركُم بِمَغفِرَتي . (3)5234.الإمام عليّ عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :قالَ اللّهُ : اُذكُرُوني بِطاعَتي أذكُركُم بِمَغفِرَتي ، فَمَن ذَكَرَني وهُوَ مُطيعٌ فَحَقٌّ عَلَيَّ أن أذكُرَهُ بِمَغفِرَتي ، ومَن ذَكَرَني وهُوَ لي عاصٍ فَحَقٌّ عَلَيَّ أن أذكُرَهُ بِمَقتٍ . (4) .


1- .البقرة : 152.
2- .شُعب الإيمان : ج 4 ص 126 ح 4529 ، الدرّ المنثور : ج 1 ص 360 نقلاً عن الطبراني وابن مردويه وكلاهما عن عبد اللّه بن مسعود.
3- .الفردوس : ج 3 ص 150 ح 4405 عن ابن عبّاس.
4- .الدرّ المنثور : ج 1 ص 360 نقلاً عن ابن لال والديلمي وابن عساكر عن أبي هند الداري .

ص: 213

فصل نهم: بركت هاى ياد خدا

9 / 1 ياد كردن خدا از ياد كننده اش

فصل نهم: بركت هاى ياد خدا9 / 1ياد كردن خدا از ياد كننده اشقرآن«پس مرا ياد كنيد، تا شما را ياد كنم؛ و شكرانه ام را به جاى آريد؛ و با من ، ناسپاسى نكنيد» .

حديث5227.امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به هر كس چهار چيز داده شود ، چهار چيز ديگر نيز عطا مى شود ، و تفسير اين در كتاب خداوند عز و جل آمده است . به هر كس ياد كردن از خدا داده شود ، خداوند نيز او را ياد مى كند ؛ زيرا خداوند مى فرمايد : «پس مرا ياد كنيد، تا شما را ياد كنم» ... .5226.امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ [در باره آيه] «پس مرا ياد كنيد، تا شما را ياد كنم» _: اى گروه بندگان! با فرمانبَرى از من ، مرا ياد كنيد تا من هم با آمرزش خود ، شما را ياد كنم .5225.امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند مى فرمايد : «با اطاعت از من ، مرا ياد كنيد تا من نيز با آمرزش خود ، شما را ياد كنم . پس ، هر كه مرا ياد كند و فرمان بُردار باشد ، بر من است كه با آمرزش خويش ، او را ياد كنم ، و هر كه مرا ياد كند ، در حالى كه نافرمان است ، بر من است كه با خشم [خويش] ، او را ياد كنم» .

.

ص: 214

5224.امام على عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :قالَ سُبحانَهُ : «فاذْكُرُونِى أَذْكُرْكُمْ» بِنِعمَتي ، وَاذكُروني بِالطّاعَةِ وَالعِبادَةِ أذكُركُم بِالنِّعَمِ وَالإِحسانِ وَالرَّحمَةِ وَالرِّضوانِ . (1)5229.عنه عليه السلام ( _ لَمّا سُئِلَ عَن مَشِيَّةِ اللّه ِ وإرادَتِهِ _ ) عنه صلى الله عليه و آله :قالَ اللّهُ عز و جل : إذا ذَكَرَني عَبدي خالِيا ذَكَرتُهُ خالِيا ، وإن ذَكَرَني في مَلَأٍ ذَكَرتُهُ في مَلَأٍ خَيرٍ مِنَ المَلَأِ الَّذي ذَكَرَني فيهِ . (2)5208.امام على عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :يَقولُ اللّهُ تَعالى : أنَا عِندَ ظَنِّ عَبدي بي ، وأنَا مَعَهُ إذا ذَكَرَني ؛ فَإِن ذَكَرَني في نَفسِهِ ذَكَرتُهُ في نَفسي ، وإن ذَكَرَني في مَلَأٍ ذَكَرتُهُ في مَلَأٍ خَيرٍ مِنهُم . (3)5207.امام على عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :قالَ اللّهُ تَعالى : لا يَذكُرُني عَبدي في نَفسِهِ إلّا ذَكَرتُهُ في مَلَأٍ مِن مَلائِكَتي ، ولا يَذكُرُني في مَلَأٍ إلّا ذَكَرتُهُ فِي الرَّفيقِ الأَعلى . (4)5211.عنه عليه السلام ( _ في دُعاءٍ عَلَّمَهُ كُمَيلَ بنَ زِيادٍ _ ) المحاسن عن بشير الدهّان عن الإمام الصادق عليه السلام :قالَ اللّهُ تَعالى : اِبنَ آدَمَ ، اُذكُرني في نَفسِكَ أذكُركَ في نَفسي . اِبنَ آدَمَ ، اُذكُرني في خَلاءٍ أذكُركَ في خَلاءٍ . اِبنَ آدَمَ ، اُذكُرني في مَلَأٍ أذكُركَ في مَلَأٍ خَيرٍ مِن مَلَئِكَ .

وقالَ : ما مِن عَبدٍ يَذكُرُ اللّهَ في مَلَأٍ مِنَ النّاسِ ، إلّا ذَكَرَهُ اللّهُ في مَلَأٍ مِنَ المَلائِكَةِ . (5) .


1- .عدّة الداعي : ص 238 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 163 ح 42.
2- .الفردوس : ج 3 ص 172 ح 4458 ، شُعب الإيمان : ج 1 ص 406 ح 551 نحوه ، كنزالعمّال : ج 1 ص 432 ح 1866 نقلاً عن الطبراني وكلّها عن ابن عبّاس.
3- .صحيح البخاري : ج 6 ص 2694 ح 6970 ، صحيح مسلم : ج 4 ص 2061 ح 2 ، سنن الترمذي : ج 5 ص 581 ح 3603 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1255 ح 3822 ، شُعب الإيمان : ج 1 ص 406 ح 550 كلّها عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 1 ص 225 ح 1135.
4- .المعجم الكبير : ج 20 ص 182 ح 391 عن معاذ بن أنس ، كنزالعمّال : ج 1 ص 420 ح 1796.
5- .المحاسن : ج 1 ص 110 ح 98 ، عوالي اللآلي : ج 1 ص 125 ح 59 عن أبي هريرة نحوه ، بحار الأنوار : ج 93 ص 158 ح 31.

ص: 215

5210.عنه عليه السلام ( _ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند سبحان مى فرمايد : «پس مرا ياد كنيد، تا شما را ياد كنم» با نعمتْ بخشيدنم به شما . و مرا از طريق فرمانبرى و بندگى ، ياد كنيد تا من نيز از طريق نعمت ها و نيكى و مهربانى و خشنودى [خويش] ، شما را ياد كنم .5209.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند عز و جل مى فرمايد : «هر گاه بنده ام مرا در خلوت ياد كند ، من او را در خلوت ياد مى كنم ، و اگر در ميان جمع ياد كند ، من او را در ميان جمعى بهتر از آن جمع كه او مرا ياد كرده است ، ياد مى كنم» .5208.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند متعال مى فرمايد : «من آن گونه ام كه بنده ام نسبت به من گمان مى برد ، و هر گاه مرا ياد كند ، من با او هستم . پس اگر در درونش مرا ياد كند ، من نيز در درونم او را ياد كنم ، و اگر در ميان جمعى مرا ياد كند ، من او را در ميان جمعى بهتر از آنان ، يادش مى كنم» .5207.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداى متعال مى فرمايد : «هر گاه بنده ام در تنهايى اش مرا ياد كند ، من در ميان جمعى از فرشتگانم يادش مى كنم ، و هر گاه در ميان جمعى يادم كند ، من در ميان جمع بَرين (رَفيق اعلى)، (1) يادَش مى كنم» .5206.امام على عليه السلام :المحاسن_ به نقل از بشير دهّان _امام صادق عليه السلام فرمود: «خداى متعال مى فرمايد : اى پسر آدم! مرا در درونت ياد كن ، تو را در درونم ياد كنم . اى پسر آدم! مرا در خلوت ياد كن ، تو را در خلوت ، ياد مى كنم . اى پسر آدم! مرا در ميان جمع ياد كن ، من تو را در ميان جمعى بهتر از جمع تو ، ياد مى كنم » .

[سپس] فرمود : «هيچ بنده اى نيست كه در ميان جمعى از مردم خدا را ياد كند ، مگر آن كه خداوند در ميان جمعى از فرشتگان ، از او ياد مى كند» . .


1- .مقصود ، پيامبران يا پيامبران و صدّيقان و شهيدان يا فرشتگان مقرّب اند . م .

ص: 216

5205.امام على عليه السلام ( _ در نامه اش به قيصر _ ) الكافي عن ابن فضّال رفعه ، قال :قالَ اللّهُ عز و جل لِعيسى عليه السلام : يا عيسى ، اُذكُرني في نَفسِكَ أذكُركَ في نَفسي ، وَاذكُرني في مَلَأِ(كَ) أذكُركَ في مَلَأٍ خَيرٍ مِن مَلَأِ الآدَمِيِّينَ . (1)5204.امام على عليه السلام :الإمام الصادق عليه السلام :قالَ اللّهُ عز و جل : مَن ذَكَرني سِرّا ذَكَرتُهُ عَلانِيَةً . (2)5203.امام على عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله : «وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ» (3) ذِكرُ اللّهِ تَعالى إيّاكُم أكبَرُ مِن ذِكرِكُم إيّاهُ . (4)5202.امام على عليه السلام :الإمام الباقر عليه السلام_ في قَولِهِ تَعالى : «وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ» _: يَقولُ : ذِكرُ اللّهِ لِأَهلِ الصَّلاةِ أكبَرُ مِن ذِكرِهِم إيّاهُ ، ألا تَرى أنَّهُ يَقولُ : «اذْكُرُونِى أَذْكُرْكُمْ» ؟ (5)5201.امام على عليه السلام :مستدرك الوسائل :قالَ جَبرَئيلُ عليه السلام لِلنَّبِيِّ صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّهَ تَعالى يَقولُ : أعطَيتُ اُمَّتَكَ ما لم اُعطِهِ اُمَّةً مِنَ الاُمَمِ .

فَقالَ : وما ذاكَ يا جَبرَئيلُ؟

قالَ : قَولُهُ تَعالى : «فاذْكُرُونِى أَذْكُرْكُمْ» ، ولَم يَقُل هذِهِ لِأَحَدٍ مِنَ الاُمَمِ . (6)5206.عنه عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ لِقِسرَةَ بِنتِ رَواسٍ الكِندِيَّةِ _: أيا قِسرَةُ ! اُذكُرِي اللّهَ عِندَ الخَطيئَةِ يَذكُركِ عِندَ المَغفِرَةِ ، وأطيعي زَوجَكِ يَكفِكِ شَرَّ الدُّنيا وَالآخِرَةِ ، وبِرِّي والِدَيكِ يَكثُر خَيرُ بَيتِكِ . (7) .


1- .الكافي : ج 2 ص 502 ح 3 وج 8 ص 138 ح 103 عن عليّ بن أسباط عنهم عليهم السلام ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 143 عن أبي عبد اللّه عليه السلام ، تحف العقول : ص 498 ، أعلام الدين : ص 232 كلاهما من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 60 ص 300 ح 10.
2- .الكافي : ج 2 ص 501 ح 1 ، عدّة الداعي : ص 244 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 342 ح 11.
3- .العنكبوت : 45 .
4- .الفردوس : ج 4 ص 406 ح 7178 ، الدرّ المنثور : ج 6 ص 466 نقلاً عن ابن السني وابن مردويه وكلاهما عن ابن عمر.
5- .تفسير القمّي : ج 2 ص 150 عن أبي الجارود ، بحار الأنوار : ج 82 ص 199.
6- .مستدرك الوسائل : ج 5 ص 286 ح 5871 نقلاً عن مجموعة الشهيد قدس سره .
7- .الإصابة : ج 8 ص 287 ، اُسد الغابة : ج 7 ص 237 كلاهما عن قسرة بنت رواس الكندية ، كنز العمّال : ج 15 ص 852 ح 43388 نقلاً عن أبي نعيم عن بسرة.

ص: 217

5205.عنه عليه السلام ( _ في كِتابِهِ إلى قَيصَرَ _ ) الكافى_ به نقل از ابن فضّال ، در حديثى كه سندش را به يكى از اهل بيت عليهم السلام رسانده است _: خداوند عز و جل به عيسى عليه السلام فرمود : «اى عيسى! مرا در دلت ياد كن تا من نيز در دلم تو را ياد كنم ، و در ميان جمع يادم كن ، تا من نيز در ميان جمعى بهتر از آدميان ، تو را ياد كنم» .5204.الإمام عليّ عليه السلام :امام صادق عليه السلام :خداوند عز و جل فرموده است : «هر كس در نهانْ مرا ياد كند ، من در آشكار ، يادش مى كنم» .5203.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : «و قطعاً ياد خدا بالاتر است» ، [يعنى] ياد كرد خداوند متعال از شما ، بزرگ تر از يادكرد شما از اوست .5202.عنه عليه السلام :امام باقر عليه السلام_ در باره اين سخن خداوند متعال : «و قطعاً ياد خدا بالاتر است» _: يادكرد خدا از نمازگزاران ، بزرگ تر از يادكرد ايشان از اوست . نمى بينى كه مى فرمايد : «پس مرا ياد كنيد، تا شما را ياد كنم» ؟5201.عنه عليه السلام :مستدرك الوسائل :جبرئيل عليه السلام به پيامبر صلى الله عليه و آله گفت : خداى متعال مى فرمايد : «به امّت تو چيزى عطا كرده ام كه به هيچ امّتى عطا نكرده ام» .

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : آن چيست ، اى جبرئيل؟

گفت : «اين فرموده او : «پس مرا ياد كنيد، تا شما را ياد كنم» ، و اين را به هيچ يك از امّت ها نفرموده است» .5200.امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ به قِسره دختر رَواس كِنْدى _: اى قسره! به گاهِ گناه به ياد خدا باش تا او نيز به گاه آمرزش به ياد تو باشد ، و از شوهرت اطاعت كن تا خداوند ، تو را از گزند دنيا و آخرت ، نگه دارد ، و به پدر و مادرت نيكى كن تا خير [و بركت ]خانه ات افزون شود . .

ص: 218

5199.امام على عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :مَا اجتَمَعَ قَومٌ يَذكُرونَ اللّهَ عز و جل ، إلّا ذَكَرَهُمُ اللّهُ فيمَن عِندَهُ . (1)5198.امام على عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ إذا أسكَنَ أهلَ الجَنَّةِ الجَنَّةَ . . . فَناداهُمُ الرَّبُّ : عِبادي ، اِرفَعوا رُؤوسَكُم فَإِنَّها لَيسَت بِدارِ عَمَلٍ ولا دارِ نَصَبٍ ، إنَّما هِيَ دارُ جَزاءٍ وثَوابٍ ، وعِزَّتي ما خَلَقتُها إلّا مِن أجلِكُم ، وما مِن ساعَةٍ ذَكَرتُموني فيها في دارِ الدُّنيا إلّا ذَكَرتُكُم فَوقَ عَرشي . (2)5197.امام على عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :اِعلَموا أنَّ اللّهَ لا يَنسى مَن ذَكَرَهُ ، ولا يَخذُلُ مَن نَصَرَهُ . (3)5196.امام على عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :مَن ذَكَرَ اللّهَ ذَكَرَهُ . (4)5200.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام_ مِن خُطبَةٍ لَهُ في يَومِ الجُمُعَةِ _: اُذكُرُوا اللّهَ يَذكُركُم ؛ فَإِنَّهُ ذاكِرٌ لِمَن ذَكَرَهُ ، وَاسأَ لُوا اللّهَ مِن رَحمَتِهِ وفَضلِهِ ؛ فَإِنَّهُ لا يَخيبُ عَلَيهِ داعٍ دَعاهُ . (5)5199.عنه عليه السلام :الإمام الحسن عليه السلام_ لِرَجُلٍ بَرِئَ مِن عِلَّةٍ كانَت بِهِ _: إنَّ اللّهَ قَد ذَكَرَكَ فَاذكُرهُ ، وأقالَكَ فَاشكُرهُ . (6)5198.عنه عليه السلام :الإمام الحسين عليه السلام_ مِن دُعائِهِ في يَومِ عَرَفَةَ _: يا مَن ألبَسَ أولِياءَهُ مَلابِسَ هَيبَتِهِ فَقاموا بَينَ يَدَيهِ مُستَغفِرينَ ، أنتَ الذّاكِرُ قَبلَ الذّاكِرينَ . (7)5197.عنه عليه السلام :الإمام زين العابدين عليه السلام_ مِن دُعائِهِ لِوَداعِ شَهرِ رَمَضانَ _: أنتَ الَّذي دَلَلتَهُم [ العِبادَ ]بِقَولِكَ مِن غَيبِكَ وتَرغيبِكَ الَّذي فيهِ حَظُّهُم ، عَلى ما لَو سَتَرتَهُ عَنهُم لَم تُدرِكهُ أبصارُهُم ، ولَم تَعِهِ أسماعُهُم ، ولَم تَلحَقهُ أوهامُهُم ، فَقُلتَ : «اذْكُرُونِى أَذْكُرْكُمْ وَ اشْكُرُواْ لِى وَ لَا تَكْفُرُونِ» ، وقُلتَ : «لَئِن شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِن كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِى لَشَدِيدٌ» (8) . . . فَذَكَروكَ بِمَنِّكَ ، وشَكَروكَ بِفَضلِكَ . (9) .


1- .التاريخ الكبير : ج 1 ص 383 الرقم 1226 عن أبي سعيد الخدري.
2- .الدرّ المنثور : ج 7 ص 607 نقلاً عن ابن جرير عن أنس.
3- .تاريخ المدينة : ج 2 ص 598 عن محمّد بن إسحاق عن مشيخة بني عامر.
4- .غرر الحكم : ح 7758.
5- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 432 ح 1263 ، مصباح المتهجّد : ص 384 ح 509 ، بحار الأنوار : ج 89 ص 239 ح 68.
6- .تحف العقول : ص 234 وص 280 عن الإمام زين العابدين عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 78 ص 106 ح 8.
7- .الإقبال (طبعة دار الكتب الإسلاميّة) : ص 350 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 226 ح 3.
8- .إبراهيم : 7.
9- .الصحيفة السجّاديّة : ص 173 الدعاء 45.

ص: 219

5196.الإمام عليّ عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ گروهى براى ياد كردن از خداوند عز و جل گِرد هم نيامدند ، مگر آن كه خداوند از آنان در ميان كسانى كه نزد او هستند ، از ايشان ياد كرد .5195.امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند ، هر گاه اهل بهشت را در بهشت جاى دهد ... پروردگار ، ايشان را بانگ مى دهد كه : «اى بندگان من ! سرهايتان را بلند كنيد ؛ زيرا اين جا ديگر سراى عمل و خانه رنج [و زحمت] نيست ، بلكه سراى مزد و پاداش است . به عزّتم سوگند كه اين را جز به خاطر شما نيافريدم . هيچ لحظه اى در سراى دنيا نبود كه در آن از من ياد كنيد ، مگر آن كه من نيز در فراز عرشم از شما ياد كردم» .5194.الإرشاد ( _ هنگامى كه روحانى اى يهودى ، پرسيد كه : آيا خدا ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بدانيد كه خداوند ، كسى را كه به ياد او باشد ، فراموش نمى كند ، و كسى را كه يارى اش دهد ، وا نمى گذارد .5195.الإمام عليّ عليه السلام :امام على عليه السلام :هر كه به ياد خدا باشد ، خدا به ياد اوست .5194.الإرشاد ( _ عِندَما سَأَلَ حِبرٌ يَهودِيٌّ عَنِ اللّه ِ أ ه ) امام على عليه السلام_ از خطبه ايشان در روز جمعه _: به ياد خدا باشيد تا به ياد شما باشد ؛ زيرا هر كس به ياد او باشد ، خدا نيز به ياد اوست ، و از خداوند ، از رحمت و فضلش درخواست كنيد ؛ زيرا هيچ كس نيست كه از او بخواهد و از درگاهش نوميد برگردد .5193.امام على عليه السلام :امام حسن عليه السلام_ به مردى كه از بيمارى بهبود يافته بود _: خداوند به ياد تو بوده است ، پس به ياد او باش ؛ و تو را بخشيده است ، پس از او سپاس گزارى كن .5192.امام على عليه السلام :امام حسين عليه السلام_ از دعاى ايشان در روز عرفه _: اى آن كه جامه هاى هيبتش را بر قامت دوستانش پوشانده است و از اين رو ، در پيشگاه او به آمرزش خواهى ايستاده اند ! تو پيش از آن كه ياد كنندگانْ از تو ياد كنند ، از آنان ياد مى كنى .5191.امام على عليه السلام :امام زين العابدين عليه السلام_ از دعاى وداع ايشان با ماه رمضان _: تو آنى كه با سخنان غيبى ات و با ترغيباتت كه سعادت بندگانت در آنهاست ، آنان را به چيزى (حقايق غيبى) راه نمايى كردى كه اگر آن را از ايشان پوشيده مى داشتى ، نه ديدگانشان آن را در مى يافت ، و نه گوش هايشان مى شنيد ، و نه انديشه هايشان به آنها مى رسيد . پس فرمودى : «پس مرا ياد كنيد، تا شما را ياد كنم؛ و شكرانه ام را به جاى آريد؛ و با من ناسپاسى نكنيد» ، و فرمودى : «اگر سپاس گزاريد ، افزونتان دهم و اگر ناسپاسى كنيد ، بى گمان ، عذاب من سخت است» ... و بندگانت هم به لطف تو يادت كردند ، و به فضل تو سپاست گفتند . .

ص: 220

5190.امام على عليه السلام :الإمام زين العابدين عليه السلام :بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، الحَمدُ للّهِِ الأَوَّلِ قَبلَ الإِنشاءِ وَالإِحياءِ ، وَالآخِرِ بَعدَ فَناءِ الأَشياءِ ، العَليمِ الَّذي لا يَنسى مَن ذَكَرَهُ ، ولا يَنقُصُ مَن شَكَرَهُ ، ولا يُخَيِّبُ مَن دَعاهُ ، ولا يَقطَعُ رَجاءَ مَن رَجاهُ . (1)5189.امام على عليه السلام :الإمام الصادق عليه السلام :قالَ اللّهُ عز و جل : مَن ذَكَرَني في مَلأٍ مِنَ النّاس ذَكَرتُهُ في مَلاَ مِنَ المَلائِكَةِ . (2)5188.امام على عليه السلام :عنه عليه السلام :إنَّ فِي التَّوراةِ مَكتوبا : يَابنَ آدَمَ ، اُذكُرني حينَ تَغضَبُ أذكُركَ عِندَ غَضَبي ؛ فَلا أمحَقُكَ فيمَن أمحَقُ . وإذا ظُلِمتَ بِمَظلَمَةٍ فَارضَ بِانتِصاري لَكَ ؛ فإِنَّ انتِصاري لَكَ خَيرٌ مِنِ انتِصارِكِ لِنَفسِكَ . (3)5290.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام_ في رِسالَتِهِ إلى جَماعَةٍ مِن شيعَتِهِ وأصحابِهِ _: أكثِروا ذِكرَ اللّهِ مَا استَطَعتُم في كُلِّ ساعَةٍ مِن ساعاتِ اللَّيلِ وَالنَّهارِ ، فَإِنَّ اللّهَ أمَرَ بِكَثرَةِ الذِّكرِ لَهُ ، وَاللّهُ ذاكِرٌ لِمَن ذَكَرَهُ مِنَ المُؤمِنينَ ، وَاعلَموا أنَّ اللّهَ لَم يَذكُرهُ أحَدٌ مِن عِبادِهِ المُؤمِنينَ إلّا ذَكَرَهُ بِخَيرٍ . (4)5289.امام على عليه السلام ( _ در سخنرانى اش در مسجد كوفه _ ) عنه عليه السلام_ مِن دُعائِهِ في يَومِ عَرَفَةَ _: وَاذكُرني يا رَبِّ بِرِضاكَ ، ولا تَنسَني حينَ تَنشُرُ رَحمَتَكَ ، وأقبِل عَلَيَّ بِوَجهِكَ الكَريمِ . (5) .


1- .المصباح للكفعمي : ص 138 ، البلد الأمين : ص 87 ، بحار الأنوار : ج 90 ص 134 ح 2.
2- .الكافي : ج 2 ص 498 ح 13 ، المحاسن : ج 1 ص 110 ح 98 عن بشير الدهّان ، عدّة الداعي : ص 233 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 158 ح 31. وراجع : ص 75 (الذكر الخفيّ) وص 77 (الذكر الجليّ) .
3- .الكافي : ج 2 ص 304 ح 10 عن إسحاق بن عمّار.
4- .الكافي : ج 8 ص 7 ح 1 عن إسماعيل بن جابر وإسماعيل بن مخلّد السرّاج ، تحف العقول : ص 314.
5- .الإقبال : ج 2 ص 127 عن سلمة بن الأكوع ، بحار الأنوار : ج 98 ص 246 ح 4.

ص: 221

5289.عنه عليه السلام ( _ في خُطبَتِهِ في مَسجِدِ الكوفَةِ _ ) امام زين العابدين عليه السلام :به نام خداى مهرگستر مهربان . ستايش ، خداوند را كه پيش از آن كه چيزى بيافريند و حياتى خلق كند ، وجود داشته است ، و پس از نيستى همه چيزها خواهد بود ؛ آن دانايى كه هر كس را به ياد او باشد ، فراموش نمى كند ، و از [نعمت] آن كس كه سپاسش گويد ، نمى كاهد ، و آن كس را كه بخواندش ، نوميد نمى گرداند ، و اميد آن كس را كه به او اميد بندد ، قطع نمى كند .5288.امام على عليه السلام ( _ هنگامى كه از مردم خواست براى بار دوم به جنگ با ) امام صادق عليه السلام :خداوند عز و جل فرموده است : «هر آن كه مرا در جمعى از مردم ياد كند ، او را در جمعى از فرشتگان ، ياد مى كنم» .5288.عنه عليه السلام ( _ عِندَمَا استَنهَضَ النّاسَ في حَربِ مُعاوِيَةَ ) امام صادق عليه السلام :در تورات نوشته است : «اى فرزند آدم! در زمانى كه به خشم مى آيى، به ياد من باش تا در هنگام خشمم به ياد تو باشم و تو را با آنان كه نابود مى كنم ، نابود نكنم ؛ و هر گاه به تو ستمى شد ، به انتقام گيرى من برايت رضايت ده ؛ زيرا من براى تو انتقام بگيرم ، برايت بهتر است تا تو خود ، انتقام خويش را بگيرى» .5287.امام على عليه السلام :امام صادق عليه السلام_ در نامه اش به گروهى از پيروان و يارانش _: تا مى توانيد ، در هر ساعتى از ساعات شبانه روز ، فراوان ياد خدا گوييد ؛ زيرا كه خداوند فرمان داده است او را بسيار ياد كنند ، و آن كس از مؤمنان كه به ياد خدا باشد ، خدا نيز به ياد اوست ؛ و بدانيد كه هيچ يك از بندگان مؤمن خدا او را ياد نمى كند ، مگر آن كه خداوند از او به نيكى ياد نمايد .5286.امام على عليه السلام ( _ در تشويق به شناخت خداى متعال و يگانه دانستن او ) امام صادق عليه السلام_ از دعاى ايشان در روز عرفه _: اى پروردگار من ! از من با خشنودى ات ياد كن ، و آن گاه كه رحمتت را پخش مى كنى ، مرا از ياد مبر ، و روى مباركت را به من بنما . .

ص: 222

5287.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام_ كانَ يَقولُ _: اللّهُمَّ اذكُرني بِرَحمَتِكَ ولا تَذكُرني بِخَطيئَتي ، وتَقَبَّل مِنّي ، وزِدني مِن فَضلِكَ ، إنّي إلَيكَ راغِبٌ . (1)5286.عنه عليه السلام ( _ فِي الحَثِّ عَلى مَعرِفَتِهِ تَعالى وَالتَّوحيد ) مصباح الشريعة_ فيما نَسَبَهُ إلَى الإِمامِ الصّادِقِ عليه السلام _: اِجعَل ذِكرَ اللّهِ مِن أجلِ ذِكرِهِ لَكَ ؛ فَإِنَّهُ ذَكَرَكَ وهُوَ غَنِيٌّ عَنكَ ، فَذِكرُهُ لَكَ أجَلُّ وأشهى وأتَمُّ مِن ذِكرِكَ لَهُ وأسبَقُ .

ومَعرِفَتُكَ بِذِكرِهِ لَكَ يورِثُكَ الخُضوعَ، وَالاِستِحياءَ، وَالاِنكِسارَ ، ويَتَوَلَّدُ مِن ذلِكَ رُؤيَةُ كَرَمِهِ وفَضلِهِ السّابِقِ ، وتَخلُصُ لِوَجهِهِ ، وتَصغُرُ عِندَ ذلِكَ طاعاتُكَ وإن كَثُرَت في جَنبِ مِنَنِهِ .

ورُؤيَتُكَ ذِكرَكَ لَهُ تورِثُكَ الرِّياءَ، وَالعُجبَ، وَالسَّفَهَ، وَالغِلظَةَ في خَلقِهِ ، وَاستِكثارَ الطّاعَةِ ونِسيانَ كَرَمِهِ وفَضلِهِ ، ولا يَزدادُ بِذلِكَ مِنَ اللّهِ إلّا بُعدا ، ولا يَستَجلِبُ بِهِ عَلى مُضِيِّ الأَيّامِ إلّا وَحشَةً . (2)5285.امام على عليه السلام :الزهد للحسين بن سعيد عن زيد بن عليّ :أوحَى اللّهُ عز و جل إلى نَبِيِّهِ داوودَ عليه السلام : إذا ذَكَرَني عَبدي حينَ يَغضَبُ ، ذَكَرتُهُ يَومَ القِيامَةِ في جَميعِ خَلقي ، ولا أمحَقُهُ فيما أمحَقُ . (3)5285.الإمام عليّ عليه السلام :الكافي عن عليّ بن أسباط عنهم عليهم السلام: فيما وَعَظَ اللّهُ عز و جل بِهِ عيسى عليه السلام : . . . يا عيسى ، كُن رَحيما مُتَرَحِّما ، وكُن كَما تَشاءُ أن يَكونَ العِبادُ لَكَ ، وأكثِر ذِكرَ المَوتِ ومُفارَقَةَ الأَهلينَ ، ولا تَلهُ فَإِنَّ اللَّهوَ يُفسِدُ صاحِبَهُ ، ولا تَغفُل فَإِنَّ الغافِلَ مِنّي بَعيدٌ ، وَاذكُرني بِالصّالِحاتِ حَتّى أذكُرَكَ . (4) .


1- .الكافي : ج 2 ص 586 ح 24 عن ابن أبي يعفور ، مصباح المتهجّد : ص 274 ، جمال الاُسبوع : ص 141 ح 17 كلاهما من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 89 ص 300 ح 10.
2- .مصباح الشريعة : ص 47.
3- .الزهد للحسين بن سعيد : ص 28 ح 67 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 266 ح 18.
4- .الكافي : ج 8 ص 131 _ 134 ح 103 ، بحار الأنوار : ج 14 ص 291 ح 14.

ص: 223

5284.امام على عليه السلام :امام صادق عليه السلام :بار خدايا ! با لطف و رحمت خود ، از من ياد كن و با گناه من ، مرا ياد مكن ، و از من بپذير ، و از فضلت بر من بيفزاى . به [درگاه] تو التماس مى كنم .5283.امام على عليه السلام :مصباح الشريعة_ در سخنى كه به امام صادق عليه السلام نسبت داده شده است _: خداى را از آن روى ياد كن كه او تو را ياد كرده است ؛ چه ، او با آن كه از تو بى نياز است ، يادت كرده است . پس ياد كردن او از تو ، مهم تر و خواستنى تر و كامل تر و پيش تر از ياد تو براى اوست .

اين كه بدانى او تو را ياد مى كند ، خود ، برايت فروتنى و شرمسارى و شكسته نفسى به بار مى آورد ، و اين خود ، باعث مى گردد كه بزرگوارى ولطف پيشين او را نسبت به خودت ببينى و به او اخلاص ورزى ، و در اين هنگام ، طاعت هايت ، هر اندازه بسيار باشد ، در كنار نواخت هاى او كوچك مى آيد .

ولى اگر يادكرد خويش از او را در نظر آورى ، اين ، برايت خودنمايى و خودپسندى و نابخردى و درشتى كردن با خلق او ، و افزون شمردن طاعت خويش و از ياد بردن بزرگوارى و لطف او را به بار آورد ، و بدين سان ، جز بردورى تو از خدا افزوده نمى گردد ، و با گذشت روزها ، جز تنهايى به دست نمى آيد .5284.عنه عليه السلام :الزهد ، حسين بن سعيد_ _ به نقل از زيد بن على _: خداوند عز و جل به پيامبرش داوود عليه السلام وحى فرمود : «هر گاه بنده ام ، در آن هنگام كه خشمگين مى شود ، مرا ياد كند ، من به روز رستاخيز در ميان همه آفريدگانم از او ياد مى كنم و با آنان كه هلاكشان مى كنم ، وى را به هلاكت نمى رسانم» .5283.عنه عليه السلام :الكافى_ به نقل از على بن اسباط ، از امامان عليهم السلام _: از پندهاى خداوند عز و جلبه عيسى عليه السلام اين بود كه : «... اى عيسى! مهربان و مِهرخواه (1) باش ، و چنان باش كه مى خواهى بندگان [من] نسبت به تو باشند ، و از مرگ و جدا شدن از خويشان ، بسيار ياد كن ، و سرگرم مشو؛ زيرا سرگرمى صاحبش را تباه مى كند ، و غافل مباش ؛ زيرا شخص غافل ، از من دور است ، و با كارهاى نيكْ مرا ياد كن تا من نيز تو را ياد كنم» . .


1- .يعنى از خداوند براى مردم ، طلب مهر و رحمت كن .

ص: 224

5282.امام على عليه السلام :جامع الأخبار :أوحَى اللّهُ تَعالى إلى عيسَى بنِ مَريَمَ عليه السلام : يا عيسى ، إنّي لا أنسى مَن يَنساني ، فَكَيفَ أنسى مَن يَذكُرُني! أنَا لا أبخَلُ عَلى من عَصاني ، فَكَيفَ أبخَلُ عَلى مَن يُطيعُني! (1)5281.امام على عليه السلام :لقمان عليه السلام_ في مَواعِظِهِ لِابنِهِ _:يا بُنَيَّ ، ومَن ذَا الَّذي ذَكَرَهُ فَلَم يَذكُرهُ! (2)5280.امام على عليه السلام :مسكّن الفؤاد :أوحَى اللّهُ تَعالى إلى بَعضِ الصِّدِّيقينَ : إنَّ لي عِبادا مِن عِبادي يُحِبّوني واُحِبُّهُم ، ويَشتاقونَ إلَيَّ وأشتاقُ إلَيهِم ، ويَذكُروني وأذكُرُهُم ، فَإِن أخَذتَ طَريقَتَهُم أحبَبتُكَ ، وإن عَدَلتَ عَنهُم مَقَتُّكَ . (3)9 / 2طَردُ الشَّيطانِالكتاب«إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْاْ إِذَا مَسَّهُمْ طَئِفٌ مِّنَ الشَّيْطَ_نِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ» . (4)

«وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُواْ فَ_حِشَةً أَوْظَ_لَمُواْ أَنفُسَهُمْ ذَكَرُواْ اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُواْ لِذُنُوبِهِمْ وَمَن يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَا اللَّهُ وَلَمْ يُصِرُّواْ عَلَى مَا فَعَلُواْ وَهُمْ يَعْلَمُونَ» . (5)

الحديث5278.عنه عليه السلام :تفسير العيّاشي عن عليّ بن أبي حمزة عن الإمام الصادق عليه السلام ، قال :سَأَلتُهُ في قَولِ اللّهِ (6) : «إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْاْ إِذَا مَسَّهُمْ طَئِفٌ مِّنَ الشَّيْطَ_نِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ» ما ذلِكَ الطّائِفُ؟ فَقالَ : هُوَ السَّيِّئُ يَهُمُّ العَبدُ بِهِ ، ثُمَّ يَذكُرُ اللّهَ فَيُبصِرُ ويُقصِرُ (7) . (8) .


1- .جامع الأخبار : ص 509 ح 1417.
2- .الاختصاص : ص 337.
3- .مسكّن الفؤاد : ص 28 ، بحار الأنوار : ج 70 ص 26 ح 28.
4- .الأعراف : 201.
5- .آل عمران : 135.
6- .في بحار الأنوار : «عن قول اللّه » .
7- .أقصر فلانٌ عن الشيء يُقصِر إقصارا : إذا كفّ عنه وانتهى. وأقصرت عن الشيء : كففت ونزعت مع القدرة عليه (لسان العرب : ج 5 ص 97 «قصر»).
8- .تفسير العيّاشي : ج 2 ص 44 ح 129 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 201 نحوه ، بحار الأنوار : ج 70 ص 287 ح 14.

ص: 225

9 / 2 راندن شيطان

5277.امام على عليه السلام :جامع الأخبار :خداى متعال به عيسى بن مريم عليه السلام وحى فرمود كه : «اى عيسى! من [حتّى ]كسى را كه فراموشم كند ، فراموش نمى كنم . پس چگونه كسى را كه به ياد من است ، فراموش كنم ؟! من [حتّى] به كسى كه نافرمانى ام كند ، بخل نمى ورزم . پس چگونه به كسى كه فرمانم مى برد ، بخل ورزم ؟!» .5276.امام على عليه السلام :لقمان عليه السلام_ در اندرزهايش به پسرش _: پسر عزيزم! كيست كه او (خدا) را ياد كرد و او يادش نكرد ؟!5275.امام على عليه السلام ( _ خطاب به خداوند عز و جل _ ) مسكّن الفؤاد :خداى متعال به يكى از صدّيقان وحى فرمود كه : «مرا در ميان بندگانم ، بندگانى است كه دوستم مى دارند و دوستشان مى دارم ، و مشتاق من اند و من ، مشتاق آنانم ، و مرا ياد مى كنند و من ، يادشان مى كنم . پس اگر راه آنان در پيش گيرى ، تو را نيز دوست دارم ، و اگر از راه آنان منحرف شوى ، دشمنت مى دارم» .9 / 2راندن شيطانقرآن«در حقيقت، كسانى كه [ از خدا ] پروا دارند، چون وسوسه اى از جانب شيطان بديشان رسد ، [ خدا را ] به ياد مى آورند و به ناگاه ، بينا مى شوند» .

«و آنان كه چون كار زشتى كنند، يا بر خود ستم روا دارند، خدا را به ياد مى آورند و براى گناهانشان آمرزش مى خواهند ، و چه كسى جز خدا گناهان را مى آمرزد؟ و بر آنچه مرتكب شده اند، با آن كه مى دانند [ كه گناه است ] ، پافشارى نمى كنند» .

حديث5273.عنه عليه السلام :تفسير العيّاشى_ به نقل از على بن ابى حمزه _: از امام صادق عليه السلام در باره اين سخن خداوند كه : «در حقيقت، كسانى كه [ از خدا ] پروا دارند، چون وسوسه اى از جانب شيطان بديشان رسد ، [ خدا را ] به ياد مى آورند و به ناگاه ، بينا مى شوند» پرسيدم كه : اين وسوسه چيست؟

فرمود : «مقصود ، گناه است كه بنده قصد آن مى كند ، سپس به ياد خدا مى افتد و چشمش باز مى شود و خوددارى مى ورزد» .

.

ص: 226

5272.امام على عليه السلام :الكافي عن أبي بصير عن الإمام الصادق عليه السلام ، قال :سَأَلتُهُ عَن قَولِ اللّهِ عز و جل : «إِذَا مَسَّهُمْ طَئِفٌ مِّنَ الشَّيْطَ_نِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ» ؟

قالَ : هُوَ العَبدُ يَهُمُّ بِالذَّنبِ ثُمَّ يَتَذَكَّرُ فَيُمسِكُ ، فَذلِكَ قَولُهُ : «تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ» . (1)5271.امام على عليه السلام :تفسير القمّي : «إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْاْ إِذَا مَسَّهُمْ طَئِفٌ مِّنَ الشَّيْطَ_نِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ» ؛قالَ : وإذا ذَكَّرَهُمُ الشَّيطانُ المَعاصِيَ وحَمَلَهُم عَلَيها ، يَذكُرونَ اللّهَ فإذا هُم مُبصِرونَ . (2)5270.امام على عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا سَمِعَ الشَّيطانُ ذِكرَ اللّهِ ، ذَهَبَ حَتّى يَكونَ كَمَكانِ الرَّوحاءِ (3) . (4)5269.امام على عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :عَلى كُلِّ قَلبٍ جاثِمٌ (5) مِنَ الشَّيطانِ ، فإذا ذَكَرَ اسمَ اللّهِ خَنَسَ الشَّيطانُ وذابَ ، وإذا تَرَكَ الذِّكرَ التَقَمَهُ الشَّيطانُ فَجَذَبَهُ وأغواهُ واستَزَلَّهُ وأطغاهُ . (6) .


1- .الكافي : ج 2 ص 434 ح 7 ، تفسير العيّاشي : ج 2 ص 43 ح 128 عن زيد بن أبي اُسامة وص 44 ح 130 كلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 70 ص 273.
2- .تفسير القمّي : ج 1 ص 253 ، بحار الأنوار : ج 70 ص 273.
3- .الرَّوحاء : موضع بين الحرمين على ثلاثين أو أربعين ميلاً من المدينة ، وقرية من رحبة الشام (القاموس المحيط : ج 1 ص 225 «الرُّوحُ»). والمراد أنّه ينأى بعيدا.
4- .مسند أبي يعلى : ج 2 ص 471 ح 2289 عن جابر.
5- .يَجثِم في الأرض : أي يلزمها ويلتصق بها ، وجَثَم الطائر جثوما ، وهو بمنزلة البُروك للإبل (النهاية : ج 1 ص 239 «جثم») .
6- .عدّة الداعي : ص 192 ، إرشاد القلوب : ص 61 وفيه «خادم» بدل «جاثم» ، أعلام الدين : ص 279 وفيه «خاتم» بدل «جاثم» ، بحار الأنوار : ج 70 ص 61 ح 42.

ص: 227

5268.امام على عليه السلام :الكافى_ به نقل از ابو بصير _: از امام صادق عليه السلام در باره اين سخن خداوند عز و جل پرسيدم كه : «در حقيقت، كسانى كه [ از خدا ] پروا دارند، چون وسوسه اى از جانب شيطان بديشان رسد ، [ خدا را ] به ياد آورند و به ناگاه ، بينا مى شوند» .

فرمود : «مقصود ، اين است كه بنده ، آهنگ گناه مى كند ؛ امّا يادآور [خدا] مى شود (به خود مى آيد) و خوددارى مى ورزد . اين است فرموده او كه : «[خدا را] به ياد آورند و به ناگاه ، بينا مى شوند» .5267.امام على عليه السلام :تفسير القمّى :[در باره آيه] «در حقيقت، كسانى كه [ از خدا ] پروا دارند، چون وسوسه اى از جانب شيطان بديشان رسد ، [ خدا را ] به ياد آورند و به ناگاه بينا مى شوند» ، فرمود : «هر گاه شيطان ، آنان را به ياد گناهان بيندازد و بر آنها وادارشان كند به ياد خدا مى افتند و به ناگاه ، بينا مى شوند» .5272.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :شيطان ، هر گاه نام و ياد خدا را بشنود ، تا محلّ روحاء (1) دور مى شود .5271.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :شيطان ، بر روى هر دلى بختك انداخته است . هر گاه آن دل ، نام خدا را ياد كند ، شيطان ، وا پس مى رود و ذوب مى شود ، و هر گاه ياد خدا را وا نهد ، شيطان او را فرو مى بلعد و به سوى خود مى كِشَد و فريبش مى دهد و مى لغزاند و به سركشى مى افكند . .


1- .محلّى ميان مكه و مدينه در سى و يا چهل ميلى مدينه است و نيز روستايى در رحبه شام است . به هر حال ، مراد ، جاى دور دست است .

ص: 228

5270.عنه عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ الشَّيطانَ واضِعٌ خَطمَهُ (1) عَلى قَلبِ ابنِ آدَمَ ، فَإِن ذَكَرَ اللّهَ خَنَسَ ، و إن نَسِيَ التَقَمَ قَلبَهُ ؛ فَذلِكَ الوَسواسُ الخَنّاسُ . (2)5269.الإمام عليّ عليه السلام :علل الشرائع عن أبي بصير عن الإمام الصادق عليه السلام ، قال :سَأَلتُهُ عَنِ الخَنّاسِ ؟ قالَ : إنَّ إبليسَ يَلتَقِمُ القَلبَ ؛ فإذا ذُكِرَ اللّهُ خَنَسَ ، فَلِذلِكَ سُمِّيَ الخَنّاسُ . (3)5268.عنه عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذَا اجتَمَعَ قَومٌ يَذكُرونَ اللّهَ تَعالى ، اعتَزَلَ الشَّيطانُ وَالدُّنيا عَنهُم ، فَيَقولُ الشَّيطانُ لِلدُّنيا : ألا تَرَينَ ما يَصنَعونَ؟

فَتَقولُ الدُّنيا : دَعهُم ، فَلَو قَد تَفَرَّقوا أخَذتُ بِأَعناقِهِم . (4)5267.عنه عليه السلام :فضائل الأشهر الثلاثة عن عبد الرحمن بن هبيرة :كُنّا عِندَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَوما ، فَقالَ : رَأَيتُ البارِحَةَ عَجائِبَ! قالَ : فَقُلنا : يا رَسولَ اللّهِ وما رَأَيتَ ، حَدِّثنا فِداكَ أنفُسُنا و أهلونا وأولادُنا؟

فَقالَ : . . . رَأَيتُ رَجُلاً مِن اُمَّتي قَدِ احتَوَشَتهُ الشَّياطينُ ، فَجاءَهُ ذِكرُ اللّهِ عز و جل فَنَجّاهُ مِن بَينِهِم . (5)5266.امام على عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا دَخَلَ الرَّجُلُ بَيتَهُ ، فَذَكَرَ اللّهَ عِندَ دُخولِهِ وعِندَ طَعامِهِ ، قالَ الشَّيطانُ : لا مَبيتَ لَكُم ولا عَشاءَ .

وإذا دَخَلَ فَلَم يَذكُرِ اللّهَ عِندَ دُخولِهِ ، قالَ الشَّيطانُ : أدرَكتُمُ المَبيتَ . وإذا لَم يَذكُرِ اللّهَ عِندَ طَعامِهِ ، قالَ : أدرَكتُمُ المَبيتَ وَالعَشاءَ . (6) .


1- .الخَطْم في السباع : مقاديم اُنوفها وأفواهها (النهاية : ج 2 ص 50 «خطم»).
2- .مسند أبي يعلى : ج 4 ص 222 ح 4285 ، شُعب الإيمان : ج 1 ص 403 ح 540 ، حلية الأولياء : ج 6 ص 268 ، مكائد الشيطان لابن أبي الدنيا : ص 43 ح 22 كلّها عن أنس وليس فيها «فذلك الوسواس الخنّاس» ، كنز العمّال : ج 1 ص 418 ح 1782 ؛ بحار الأنوار : ج 63 ص 194.
3- .علل الشرائع : ص 526 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 63 ص 197 ح 7.
4- .أعلام الدين : ص 273 ، إرشاد القلوب : ص 60 ، بحار الأنوار : ج 74 ص 189 ح 18.
5- .فضائل الأشهر الثلاثة : ص 112 ح 107 ، الأمالي للصدوق : ص 301 ح 342 عن عبد الرحمن بن سمرة ، روضة الواعظين : ص 428 وفيه ذيله فقط ، بحار الأنوار : ج 7 ص 290 ح 1 ؛ المعجم الكبير : ج 25 ص 282 ح 39 عن عبد الرحمن بن سمرة نحوه ، كنز العمّال : ج 15 ص 926 ح 43592.
6- .صحيح مسلم : ج 3 ص 1598 ح 103 ، سنن أبي داوود : ج 3 ص 347 ح 3765 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1279 ح 3887 ، مسند ابن حنبل : ج 5 ص 115 ح 14735 نحوه وكلّها عن جابر بن عبد اللّه ، كنز العمّال : ج 15 ص 396 ح 41534.

ص: 229

5265.امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :شيطان ، پوزه خود را بر روى دل آدمى نهاده است . هر گاه آدمى ياد خدا كند ، شيطان ، وا پس مى رود ، و هر گاه فراموش كند ، دل او را فرو مى بلعد . اين است [معناى] وسوسه گرِ وا پس رونده .5264.امام على عليه السلام :علل الشرائع_ به نقل از ابو بصير _: از امام صادق عليه السلام در باره معناى «خنّاس» پرسيدم . فرمود : «ابليس ، دل را فرو مى بلعد ، و هر گاه خدا ياد شود ، وا پس مى رود . پس ، بدين سبب ، او را خنّاس (وا پس رونده) ناميده اند .5263.امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه عدّه اى گِرد آيند و به ياد خداى متعال بپردازند ، شيطان و دنيا از ايشان كناره مى گيرند ، و شيطان به دنيا مى گويد : نمى بينى چه مى كنند؟ دنيا مى گويد : مهم نيست ؛ زيرا پراكنده كه شدند ، گردنشان را مى گيرم .5262.امام على عليه السلام :فضائل الأشهر الثلاثة_ به نقل از عبد الرحمان بن هبيره _: روزى نزد پيامبر خدا بوديم كه فرمود : «ديروز عجايبى ديدم!» .

گفتيم : چه ديدى ، اى پيامبر خدا؟ خودمان و زنان و فرزندانمان به فدايت! برايمان باز گو .

فرمود : « ... مردى از امّتم را ديدم كه اهريمنان ، او را در ميان گرفته اند ، و ياد خداوند عز و جل به يارى او آمده ، از ميان اهريمنان نجاتش داد» .5266.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه مرد وارد خانه اش شود و در هنگام ورودش و در هنگام غذا خوردنش نام خدا را بَرَد ، شيطان مى گويد : «شب و شام ، مرگتان باد !» .

و هر گاه وارد شود و هنگام ورودش نام خدا را نَبَرد ، شيطان مى گويد : «شب بر شما خوش!» و هر گاه در هنگام غذا خوردنش نام خدا را نَبَرد ، شيطان مى گويد : «شب و شام ، گوارايتان باد!» . .

ص: 230

5265.عنه عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :ثَلاثَةٌ مَعصومونَ مِن إبليسَ وجُنودِهِ : الذّاكِرونَ للّهِِ ، وَالباكونَ مِن خَشيَةِ اللّهِ ، وَالمُستَغفِرونَ بِالأَسحارِ . (1)5264.عنه عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :إنّ اللّهَ أمَرَ يَحيَى بنَ زَكَرِيّا بِخَمسِ كَلِماتٍ أن يَعمَلَ بِها ويَأمُرَ بَني إسرائيلَ أن يَعمَلوا بِها . . . فَقالَ : . . . آمُرُكُم أن تَذكُرُوا اللّهَ ؛ فَإِنَّ مَثَلَ ذلِكَ كَمَثَلِ رَجُلٍ خَرَجَ العَدُوُّ في أثَرِهِ سِراعا ، حَتّى إذا أتى عَلى حِصنٍ حَصينٍ فَأَحرَزَ نَفسَهُ مِنهُم ؛ كَذلِكَ العَبدُ لا يُحرِزُ نَفسَهُ مِنَ الشَّيطانِ إلّا بِذِكرِ اللّهِ . (2)5263.عنه عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :ذِكرُ اللّهِ مَطرَدَةُ الشَّيطانِ . (3)5262.الإمام عليّ عليه السلام :عنه عليه السلام :ذِكرُ اللّهِ رَأسُ مالِ كُلِّ مُؤمِنٍ ، ورِبحُهُ السَّلامَةُ مِنَ الشَّيطانِ . (4)5261.امام على عليه السلام :عنه عليه السلام :ذِكرُ اللّهِ دِعامَةُ الإيمانِ ، وعِصمَةٌ مِنَ الشَّيطانِ . (5)5260.امام على عليه السلام ( _ وقتى از عدل پرسيده شد _ ) الإمام زين العابدين عليه السلام :اللّهُمَّ بِذِكرِكَ أستَعيذُ وأعتَصِمُ ، وبِرُكنِكَ ألوذُ وأتَحَزَّمُ . (6) .


1- .إرشاد القلوب : ص 196 عن ابن عبّاس ؛ كنز العمّال : ج 15 ص 841 ح 43343 نقلاً عن أبي الشيخ في الثواب نحوه.
2- .سنن الترمذي : ج 5 ص 148 ح 2863 ، مسند ابن حنبل : ج 6 ص 90 ح 17170 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 583 ح 1534 ، صحيح ابن حبّان : ج 14 ص 124 ح 6233 كلّها عن الحارث الأشعري نحوه ، كنز العمّال : ج 15 ص 914 ح 43577.
3- .غرر الحكم : ح 5162 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 255 ح 4717.
4- .غرر الحكم : ح 5171 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 256 ح 4746.
5- .غرر الحكم : ح 5172 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 256 ح 4747.
6- .بحار الأنوار : ج 94 ص 153 ح 22 نقلاً عن كتاب أنيس العابدين .

ص: 231

5261.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سه دسته اند كه از اهريمن و سپاهش مصون اند : يادكنندگانِ خدا ، گريه كنندگانِ از بيم خدا ، و آمرزش خواهانِ در سحرگاهان .5260.عنه عليه السلام ( _ وسُئِلَ عَنِ العَدلِ _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند به يحيى پسر زكريا ، پنج فرمان داد كه هم خود به كار ببندد و هم به بنى اسرائيل بفرمايد كه به كارشان بندند ... . پس فرمود : « ... شما را فرمان مى دهم كه خدارا ياد كنيد ؛ زيرا داستان ياد خدا كردن ، داستان آن مردى است كه دشمن در پىِ او شتابان روان گشته است ، و او به دژى استوار مى رسد و خود را از گزند دشمن ، نگه مى دارد . بنده نيز خويشتن را از گزند شيطان ، نگه نمى دارد ، مگر با ياد و نام خدا .5259.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام :ياد خدا ، مايه رانده شدن شيطان است .5258.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام :ياد خدا ، سرمايه هر مؤمنى است ، و سود آن ، به سلامت ماندن از شيطان .5257.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام :ياد خدا ، ستون ايمان و نگه دارنده از شيطان است .5256.امام على عليه السلام ( _ به هنگامى كه از معناى سخن آنان كه مى گويند : «ل ) امام زين العابدين عليه السلام :بار خدايا! به ياد تو پناهنده و متوسّل مى شوم ، و به كُنج حمايت تو مى گريزم و پناه مى آورم . .

ص: 232

5255.امام على عليه السلام :مصباح الشريعة_ فيما نَسَبَهُ إلَى الإِمامِ الصّادِقِ عليه السلام _: لا يَتَمَكَّنُ الشَّيطانُ بِالوَسوَسَةِ مِنَ العَبدِ إلّا وقَد أعرَضَ عَن ذِكرِ اللّهِ ، وَاستَهانَ بِأَمرِهِ ، وأسكَنَ إلى نَهيِهِ ، ونَسِيَ اطِّلاعَهُ عَلى سِرِّهِ . (1)5259.عنه عليه السلام :مصباح الشريعة_ فيما نَسَبَهُ إلَى الإِمامِ الصّادِقِ عليه السلام _: إذا أتاكَ الشَّيطانُ مُوَسوِسا لِيُضِلَّكَ عَن سَبيلِ الحَقِّ ويُنسيَكَ ذِكرَ اللّهِ ، فَاستَعِذ مِنهُ بِرَبِّكَ ورَبِّهِ ؛ فَإِنَّهُ يُؤَيِّدُ الحَقَّ عَلَى الباطِلِ ، ويَنصُرُ المَظلومَ ، بِقَولِهِ عز و جل : «إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَ_نٌ عَلَى الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ» (2) . ولَن تَقدِرَ عَلى هذا ومَعرِفَةِ إتيانِهِ ومَذاهِبِ وَسوَسَتِهِ إلّا بِدَوامِ المُراقَبَةِ وَالاِستِقامَةِ عَلى بِساطِ الخِدمَةِ وهَيبَةِ المُطَّلَعِ وكَثرَةِ الذِّكرِ ، وأمَّا المُهمِلُ لِأَوقاتِهِ فَهُوَ صَيدُ الشَّيطانِ . (3)9 / 3اِطمِئنانُ القَلبِالكتاب«الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» . (4)

الحديث5253.امام على عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنّي لَمّا اُسرِيَ بي إلَى السَّماءِ . . . نُوديتُ : . . . يا مُحَمَّدُ ، ومَن كَثُرَت هُمومُهُ مِن اُمَّتِكَ فَليَدعُني سِرّا ، وَليَقُل : . . . وبِذِكرِكَ تَطمَئِنُّ القُلوبُ ، يا مُقَلِّبَ القُلوبِ وَالأَبصارِ قَلِّب قَلبي مِنَ الهُمومِ إلَى الرَّوحِ وَالدَّعَةِ ، ولا تَشغَلني عَن ذِكرِكَ بِتَركِكَ ما بي مِنَ الهُمومِ ، إنّي إلَيكَ مُتَضَرِّعٌ . (5) .


1- .مصباح الشريعة : ص 225 ، بحار الأنوار : ج 72 ص 124 ح 2.
2- .النحل : 99.
3- .مصباح الشريعة : ص 227 ، بحار الأنوار : ج 72 ص 124 ح 2.
4- .الرعد : 28.
5- .البلد الأمين : ص 506 عن الإمام الباقر عن الإمام عليّ عليهماالسلام ، بحار الأنوار : ج 95 ص 309 ح 1 .

ص: 233

9 / 3 آرامش دل

5252.امام على عليه السلام :مصباح الشريعة_ در سخنى كه به امام صادق عليه السلام نسبت داده شده است _:شيطان ، نمى تواند بنده را وسوسه كند ، مگر آن كه خدا را از ياد ببرد و فرمان او را سبُك شمرده ، و به نهى او روى آورده و فراموش كرده باشد كه خداوند ، از درون او آگاه است .5251.امام على عليه السلام :مصباح الشريعة_ در سخنى كه به امام صادق عليه السلام نسبت داده شده است _: هر گاه شيطان ، وسوسه كنان نزد تو آمد تا از راه حق ، بيرونت ببَرَد و ياد خدا را فراموشت گردانَد ، از او به آن كه پروردگار تو و اوست ، پناه ببر ، زيرا خداوند ، حق را در برابر باطل كمك مى كند ، و ستم ديده را يارى مى رساند ، بنا به اين فرموده خودش : «چرا كه او را بر كسانى كه ايمان آورده اند و به پروردگارشان توكّل مى كنند، تسلّطى نيست» . تو هرگز بر اين كار ؛ توانا نمى شوى و آمدن او و راه هاى وسوسه اش را نمى شناسى ، مگر با مراقبت پيوسته و پايدارى بر بساط خدمت و ترس از مرگ و رستاخيز و بسيارى ياد خدا ؛ امّا آن كه اوقات خويش را به غفلت بگذرانَد ، شكار شيطان است .9 / 3آرامش دلقرآن«همان كسانى كه ايمان آورده اند و دل هايشان به ياد خدا آرام مى گيرد. آگاه باش كه با ياد خدا ، دل ها آرامش مى يابد» .

حديث5250.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در آن شبى كه به آسمان (معراج) برده شدم ... به سويم ندا آمد كه : « ... اى محمّد! هر آن كس از امّت تو كه دغدغه هايش بسيار شود ، در نهان ، مرا بخواند و بگويد : ... و با ياد توست كه دل ها آرام مى گيرد . اى دگرگون كننده دل ها و ديده ها ! دل مرا از دغدغه ها به آسودگى و آرامش ، دگرگون ساز و مگذار كه دغدغه ها مرا از ياد تو باز بدارد . به تو التماس مى كنم » .

.

ص: 234

5249.امام على عليه السلام ( _ درباره سخن خداى متعال : {Q} «ما وقتى چيزى را ار ) الإمام عليّ عليه السلام :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله لَمّا نَزَلَت هذِهِ الآيَةُ : «أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» قالَ : ذاكَ مَن أحَبَّ اللّهَ ورَسولَهُ ، وأحَبَّ أهلَ بَيتي صادِقا غَيرَ كاذِبٍ ، وأحَبَّ المُؤمِنينَ شاهِدا وغائِبا ، ألا بِذِكرِ اللّهِ يَتَحابّونَ . (1)5248.امام على عليه السلام :عنه عليه السلام :ذِكرُ اللّهِ جِلاءُ الصُّدورِ ، وطُمَأنينَةُ القُلوبِ . (2)9 / 4اِنشِراحُ القَلبِالكتاب«أَفَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْاءِسْلَ_مِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِّن رَّبِّهِ فَوَيْلٌ لِّلْقَ_سِيَةِ قُلُوبُهُم مِّن ذِكْرِ اللَّهِ أُوْلَئِكَ فِى ضَلَ_لٍ مُّبِينٍ» . (3)

الحديث5249.عنه عليه السلام ( _ في قَولِهِ تَعالى : {Q} «إِنَّمَا قَوْلُنَا لِش ) الإمام عليّ عليه السلام :الذِّكرُ يَشرَحُ الصَّدرَ . (4)9 / 5جِلاءُ القَلبِ5246.عنه عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ لِكُلِّ شَيءٍ سَقالَةً (5) ، وإنَّ سَقالَةَ القُلوبِ ذِكرُ اللّهِ ، وما مِن شَيءٍ أنجى مِن عَذابِ اللّهِ مِن ذِكرِ اللّهِ . (6) .


1- .كنز العمّال : ج 2 ص 442 ح 4448 نقلاً عن ابن مردويه.
2- .غرر الحكم : ح 5165 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 256 ح 4743.
3- .الزمر : 22.
4- .غرر الحكم : ح 835 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 32 ح 542.
5- .السَّقل هو مثل الصَّقل للسيف والثوب ونحوهما بالسين والصاد جميعا ، صَقَله صَقْلاً وصِقالاً : جَلاهُ (تاج العروس : ج 14 ص 349 «سقل» وج 15 ص 405 «صقل»).
6- .شُعب الإيمان : ج 1 ص 396 ح 522 عن عبد اللّه بن عمر ، تنبيه الغافلين : ص 397 ح 601 وفيه «لكلّ شيء صقال ، وصقال القلب ذكر اللّه تعالى» فقط ، الترغيب و الترهيب : ج 2 ص 396 ح 10 ، كنز العمّال : ج 1 ص 428 ح 1848.

ص: 235

9 / 4 گشايش سينه
9 / 5 جلاى دل

5245.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :چون اين آيه : «آگاه باش كه با ياد خدا ، دل ها آرام مى گيرد» نازل شد ، پيامبر خدا فرمود : «اين براى كسى است كه خدا و پيامبرِ او را دوست بدارد و اهل بيت مرا صادقانه و نه به دروغ ، دوست بدارد و مؤمنان را در حضور و غياب ، دوست بدارد . آگاه باشيد كه با ياد خداست كه يكديگر را دوست مى دارند» .5244.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :ياد خدا ، جلا دهنده سينه ها و آرام بخش دل هاست .9 / 4گشايش سينه (1)قرآن«پس آيا كسى كه خدا ، سينه اش را براى [ پذيرش ] اسلام ، گشاده و [ در نتيجه ] برخوردار از نورى از جانب پروردگارش است [ همانند فرد تاريك دل است ؟] . پس واى بر آنان كه از سختْ دلى ، ياد خدا نمى كنند . اينان اند كه در گم راهى آشكارند» .

حديث5311.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :ياد خدا ، سينه را گشايش مى بخشد .9 / 5جلاى دل5312.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر چيزى را صيقل دهنده اى است و صيقل دهنده دل ها ياد خداست . هيچ چيز مانند ياد خدا ، آدمى را از عذاب خدا نجات نمى دهد .

.


1- .مقصود ، همان : شرح صدر ، ظرفيّت روحى ، تحمّل و آرامش دل است. م .

ص: 236

5313.عنه عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام_ مِن كَلامٍ لَهُ عِندَ تِلاوَتِهِ : «يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَ الْاصَالِ * رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَ_رَةٌ وَ لَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ» (1) _: إنَّ اللّهَ سُبحانَهُ وتَعالى جَعَلَ الذِّكرَ جِلاءً لِلقُلوبِ ، تَسمَعُ بِهِ بَعدَ الوَقرَةِ ، وتُبصِرُ بِهِ بَعدَ العَشوَةِ ، وتَنقادُ بِهِ بَعدَ المُعانَدَةِ . (2)5314.عنه عليه السلام ( _ مُخاطِبا اللّه َ عَزَّ وجَلَّ _ ) الكافي عن صباح الحذّاء عن أبي اُسامة :زامَلتُ (3) أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام فَقالَ لي : اِقرَأ ، قالَ : فَافتَتَحتُ سورَةً مِنَ القُرآنِ فَقَرأتُها ، فَرَقَّ وبَكى .

ثُمَّ قالَ : يا أبا اُسامَةَ ، اِرعَوا قُلوبَكُم بِذِكرِ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ ، وَاحذَرُوا النَّكتَ (4) ، فَإِنَّهُ يَأتي عَلَى القَلبِ تاراتٌ أو ساعاتٌ _ الشكُّ مِن صَباحٍ _ لَيسَ فيهِ إيمانٌ ولا كُفرٌ ، شِبهَ الخِرقَةِ البالِيَةِ أوِ العَظمِ النَّخِرِ .

يا أبا اُسامَةَ ، ألَيسَ رُبَّما تَفَقَّدتَ قَلبَكَ فَلا تَذكُرُ بِهِ خَيرا ولا شَرّا ، ولا تَدري أينَ هُوَ؟

قُلتُ لَهُ : بَلى ، إنَّهُ لَيُصيبُني وأراهُ يُصيبُ النّاسَ!

قالَ : أجَل ، لَيسَ يَعرى مِنهُ أحَدٌ ، قالَ : فَإِذا كانَ ذلِكَ فَاذكُرُوا اللّهَ عَزَّ وجَلَّ ، وَاحذَرُوا النَّكتَ ، فَإِنَّهُ إذا أرادَ بِعَبدٍ خَيرا نَكَتَ إيمانا ، وإذا أرادَ بِهِ غَيرَ ذلِكَ نَكَتَ غَيرَ ذلِكَ .

قُلتُ : ما غَيرُ ذلِكَ جُعِلتُ فِداكَ ، ما هُوَ؟

قالَ : إذا أرادَ كُفرا نَكَتَ كُفرا . (5) .


1- .النور : 36 و 37.
2- .نهج البلاغة : الخطبة 122 ، غرر الحكم : ح 3573 ولم يذكر فيه الآية الشريفة ، بحار الأنوار : ج 69 ص 325 ح 39.
3- .الزَّمِيل : الرفيق في السفر الذي يعينك على اُمورك (لسان العرب : ج 11 ص 310 «زمل») .
4- .اِرعَوا قلوبَكم : من الرعاية ؛ أي احفظوها بذكره تعالى من وساوس الشيطان. والنَّكْت : ما يُلقيه الشيطان في القلب من الوساوس والشبهات (مرآة العقول : ج 26 ص 39) .
5- .الكافي : ج 8 ص 167 ح 188 ، بحار الأنوار : ج 70 ص 59 ح 38.

ص: 237

5315.عنه عليه السلام ( _ فِي الدُّعاءِ _ ) امام على عليه السلام_ از سخن ايشان به هنگام تلاوت «در آن [ خانه ]ها هر بامداد و شامگاه ، او را نيايش مى كنند ؛ مردانى كه نه تجارت ، و نه داد و ستدى، آنان را از ياد خدا، به خود مشغول نمى دارد» _: خداوند پاك و بلندمرتبه ، ياد [خود] را جلا دهنده دل ها قرار داد . با ياد او دل هاى ناشنوا شنوا مى شوند و دل هاى نابينا بينا مى گردند و دل هاى ستيزه گر ، رام مى شوند .5316.عنه عليه السلام :الكافى_ به نقل از صباح حذّاء ، از ابو اُسامه _: با امام صادق عليه السلام در سفرى همراه شدم ، به من فرمود : «[چيزى از قرآن] بخوان» .

من شروع به قرائت سوره اى از قرآن كردم . ايشان متأثّر شد و گريست . سپس فرمود : «اى ابو اُسامه! از دل هاى خود با ياد خداوند عز و جل مواظبت كنيد و مراقب نكته (1) باشيد ؛ زيرا بارها (/ ساعاتى) (2) بر دل مى گذرد كه نه ايمان در اوست و نه كفر ؛ همانند خِرقه كهنه يا استخوان پوسيده .

اى ابو اُسامه! آيا نه اين است كه گاه دلت را گم مى كنى و هيچ نيك و بدى با آن ياد نمى كنى و نمى دانى كجاست؟» .

گفتم : چرا . اين حالت به من دست مى دهد و به گمانم ، ديگران هم دچارش مى شوند .

فرمود : «آرى . هيچ كس از اين حالت ، خالى نيست . پس چون چنين شد ، خداى عز و جل را ياد كنيد و مراقب نكته باشيد ؛ زيرا هر گاه او خير بنده اى را بخواهد ، نكته ايمان ايجاد مى كند و هر گاه جز آن برايش بخواهد ، نكته جز آن ، ايجاد مى نمايد» .

گفتم : فدايت شوم ! مقصود از «جز آن» چيست ؟

فرمود : «هر گاه كفر بخواهد ، نكته كفر ايجاد مى كند» . .


1- .تعبير «نَكْت» كه در متن عربىِ حديث آمده ، به معناى زدن چوبى بر زمين و خراش دادن زمين است . مراد از نكت ، وارد شدن چيز فاسدى مانند كفر و نفاق در دل است كه دل را تحت تأثير قرار دهد . نكته به معناى نقطه (يعنى چرك و لك)، از همين اصل معنايى است .
2- .ترديد از صباح است .

ص: 238

5317.عنه عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :الذِّكرُ جِلاءُ البَصائِرِ ، ونورُ السَّرائِرِ . (1)9 / 6شِفاءُ القَلبِ5314.امام على عليه السلام ( _ خطاب به خداى عز و جل _ ) رسول اللّه صلى الله عليه و آله :ذِكرُ اللّهِ شِفاءُ القُلوبِ . (2)5315.امام على عليه السلام ( _ در دعايش _ ) عنه صلى الله عليه و آله :عَلَيكُم بِذِكرِ اللّهِ فَإِنَّهُ شِفاءٌ ، وإيّاكُم وذِكرَ النّاسِ فَإِنَّهُ داءٌ . (3)5316.امام على عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ ذِكرَ اللّهِ شِفاءٌ ، وإنَّ ذِكرَ النّاسِ داءٌ . (4)5317.امام على عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :ذِكرُ اللّهِ دَواءُ أعلالِ النُّفوسِ . (5)5318.تفسير القمّي :عنه عليه السلام_ مِن دُعائِهِ المَعروفِ بِدُعاءِ كُمَيلٍ _: يا مَنِ اسمُهُ دَواءٌ ، وذِكرُهُ شِفاءٌ . (6)9 / 7صَلاحُ القَلبِ5319.امام على عليه السلام ( _ در دعايش _ ) الإمام عليّ عليه السلام :أصلُ صَلاحِ القَلبِ اشتِغالُهُ بِذِكرِ اللّهِ . (7) .


1- .غرر الحكم : ح 1377.
2- .كنز العمّال : ج 1 ص 414 ح 175 نقلاً عن الديلمي عن أنس.
3- .تنبيه الخواطر : ج 1 ص 8 .
4- .شُعب الإيمان : ج 1 ص 459 ح 717 عن مكحول ، كنز العمّال : ج 1 ص 426 ح 1837.
5- .غرر الحكم : ح 5169 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 255 ح 4714.
6- .مصباح المتهجّد : ص 850 ح 910 ، الإقبال : ج 3 ص 337 كلاهما عن كميل ، البلد الأمين : ص 191.
7- .غرر الحكم : ح 3083 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 120 ح 2736.

ص: 239

9 / 6 شفاى دل
9 / 7 بهبود دل

5320.الإمام عليّ عليه السلام ( _ في صِفَةِ خَلقِ آدَمَ عليه السلام _ ) امام على عليه السلام :ياد خدا ، جلادهنده ديدگان و روشنايىِ درون هاست .9 / 6شفاى دل5322.عنه عليه السلام ( _ في صِفَةِ خَلقِ آدَمَ مِن طينٍ _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ياد خدا ، شفاى دل هاست .5321.امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خدا را ياد كنيد ، كه ياد خدا درمان است ، و مردم را ياد نكنيد ، كه آن ، درد [و بيمارى] است .5322.امام على عليه السلام ( _ در ويژگى آفرينش آدم عليه السلام از خاك _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ياد خدا ، درمان است و ياد مردم ، درد .5323.الإمام عليّ عليه السلام ( _ مِن خُطبَةٍ يَصِفُ فيها خِلقَةَ الإِنسانِ _ ) امام على عليه السلام :ياد خدا ، داروى دردهاى جان هاست .5324.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام_ از دعاى ايشان ، معروف به «دعاى كميل» _: اى كسى كه نامش دوا و يادش شفاست .9 / 7بهبود دل5323.امام على عليه السلام ( _ از سخنرانى اى كه در آن ، خلقت آدم عليه السلام ر ) امام على عليه السلام :ريشه بهبود دل ، پرداختن آن به ياد خداست .

.

ص: 240

5324.امام على عليه السلام :الإمام زين العابدين عليه السلام :اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، وَاجعَل سَلامَةَ قُلوبِنا في ذِكرِ عَظَمَتِكَ ، وفَراغَ أبدانِنا في شُكرِ نِعمَتِكَ ، وَانطِلاقَ ألسِنَتِنا في وَصفِ مِنَّتِكَ . (1)5325.امام على عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :مُداوَمَةُ الذِّكرِ قوتُ الأَرواحِ ، ومِفتاحُ الصَّلاحِ . (2)9 / 8حَياةُ القَلبِ5327.امام على عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :بِذِكرِ اللّهِ تَحيَا القُلوبُ ، وبِنِسيانِهِ مَوتُها . (3)5328.عنه عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله_ في وَصِيَّتِهِ لِأَبي ذَرٍّ _: نَبِّه بِالذِّكرِ قَلبَكَ ، وجافِ (4) عَنِ النَّومِ جَنبَكَ ، وَاتَّقِ اللّهَ رَبَّكَ . (5)5329.الإمام عليّ عليه السلام ( _ في بَيانِ عَجائِبِ خَلقِ الطّاووسِ _ ) الإمام عليّ عليه السلام :فِي الذِّكرِ حَياةُ القُلوبِ . (6)5328.امام على عليه السلام :عنه عليه السلام :مَن ذَكَرَ اللّهَ سُبحانَهُ أحيَا اللّهُ قَلبَهُ ، ونَوَّرَ عَقلَهُ ولُبَّهُ . (7)5329.امام على عليه السلام ( _ در بيان شگفتى آفرينش طاووس _ ) عنه عليه السلام :الذِّكرُ نورُ العَقلِ ، وحَياةُ النُّفوسِ ، وجِلاءُ الصُّدورِ . (8)5330.الإمام عليّ عليه السلام :الإمام زين العابدين عليه السلام_ في دُعاءِ أبي حَمزَةَ الثُّمالِيِّ _: مَولايَ ، بِذِكرِكَ عاشَ قَلبي ، وبِمُناجاتِكَ بَرَّدتَ ألَمَ الخَوفِ عَنّي . (9) .


1- .الصحيفة السجّاديّة : ص 37 الدعاء 5.
2- .غرر الحكم : ح 9832 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 487 ح 9006.
3- .تنبيه الخواطر : ج 2 ص 120.
4- .جفا جنبُه عن الفراش وتجافى : نَبا عنه ولم يطمئنّ عليه. وجافَيتُ جنبي عن الفِراش فتجافى (لسان العرب : ج 14 ص 148 «جفا»).
5- .تنبيه الخواطر : ج 2 ص 117.
6- .غرر الحكم : ح 6445 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 354 ح 5991.
7- .غرر الحكم : ح 8876 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 458 ح 8301 وفيه «استنار» بدل «نوّر».
8- .غرر الحكم : ح 1999 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 60 ح 1523.
9- .مصباح المتهجّد : ص 592 ح 691 ، الإقبال : ج 1 ص 168 كلاهما عن أبي حمزة الثمالي ، بحار الأنوار : ج 98 ص 89 ح 2.

ص: 241

9 / 8 زنده شدن دل

5330.امام على عليه السلام :امام زين العابدين عليه السلام :بار خدايا! بر محمّد و خاندان او درود فرست ، و سلامت دل هاى ما را صَرف ياد عظمت خودت گردان ، و فراغت تن هايمان را صَرف سپاس گزارى نعمت هايت ، و گويايىِ زبان هايمان را صَرف بيان نوازش هايت گردان .5331.الإمام عليّ عليه السلام :امام على عليه السلام :مداومت بر ياد خدا ، خوراك جان ها ، و كليد بهبود [و درستى] است .9 / 8زنده شدن دل5332.امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :با ياد خدا ، دل ها زنده اند ، و با فراموش كردن او مى ميرند .5333.الإمام عليّ عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در سفارش به ابو ذر _: دلت را با ياد [خدا] بيدار بدار ، و پهلويت را از [بستر] خواب ، دور گردان ، و از پروردگارت ، خداى يگانه ، پروا داشته باش .5334.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :ياد خدا ، حياتبخش دل هاست .5333.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام :هر كه خداى سبحان را ياد كند ، خداوند ، دلش را زنده مى گرداند ، و خِرد و مغزش را روشن مى سازد .5334.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام :ياد خدا ، روشنايىِ خِرد ، و زندگى بخش جان ها ، و جلا دهنده سينه هاست .5335.الإمام عليّ عليه السلام ( _ من خُطبَةٍ لَهُ عليه السلام يَصِفُ فيهَا العَرَ ) امام زين العابدين عليه السلام_ در دعاى ابو حمزه ثمالى _: آقاى من! با ياد توست كه دلم زندگى مى كند ، و با راز و نياز با توست كه درد ترس را در من ، فرو نشانده اى .

.

ص: 242

5336.عنه عليه السلام ( _ مِن خُطبَةٍ لَهُ عليه السلام يَصِفُ فيهَا النّا ) الإمام الكاظم عليه السلام :اللّهُمَّ . . . صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وأحيِ قُلوبَنا بِذِكرِكَ ، وَاجعَل ذُنوبَنا مَغفورَةً ، وعُيوبَنا مَستورَةً ، وفَرائِضَنا مَشكورَةً ، ونَوافِلَنا مَبرورَةً ، وقُلوبَنا بِذِكرِكَ مَعمورَةً . (1)5335.امام على عليه السلام ( _ در سخنرانى اش كه در آن ، عرب پيش از بعثت پيامبر ) الإمام المهدي عليه السلام :إلهي وأسأَ لُكَ بِاسمِكَ . . . أن تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ . . . وتُغنِيَ فَقري ، وتَجبُرَ كَسري ، وتُحيِيَ فُؤادي بِذِكرِكَ . (2)9 / 9عِمارَةُ القَلبِ5337.امام على عليه السلام ( _ در سخنرانى اش كه در آن ، روزگارش را به «بيداد» ) الإمام عليّ عليه السلام_ مِن وَصِيَّتِهِ لِابنِهِ الحَسَنِ عليه السلام _: اُوصيكَ بِتَقوَى اللّهِ _ أي بُنَيَّ _ ولُزومِ أمرِهِ ، وعِمارَةِ قَلبِكَ بِذِكرِهِ . (3)5338.نهج البلاغة :عنه عليه السلام :إلهي . . . اُناديكَ بِقَلبٍ قَريحٍ ، واُناجيكَ بِدَمعٍ سَفوحٍ ، وأعوذُ بِكَ مِن قُوَّتي ، وأعوذُ بِكَ مِن جُرأَتي ، وأستَجيرُ بِكَ مِن جَهلي ، وأتَعَلَّقُ بِعُرى أسبابِكَ مِن ذَنبي ، وأعمُرُ بِذِكرِكَ قَلبي . (4)9 / 10نورُ القَلبِ5339.امام على عليه السلام ( _ در سخنرانى اش كه در آن ، منافقان را توصيف كرده ) الإمام عليّ عليه السلام :اِستَديموا الذِّكرَ فَإِنَّهُ يُنيرُ القَلبَ ، وهُوَ أفضَلُ العِبادَةِ . (5) .


1- .مصباح المتهجّد : ص 59 ح 92 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 53 ح 58 نقلاً عن الكتاب العتيق الغروي عن معاوية بن وهب البجلي.
2- .مُهج الدعوات : ص 343 ، بحار الأنوار : ج 95 ص 273 ح 34.
3- .نهج البلاغة : الكتاب 31 ، تحف العقول : ص 68 ، المناقب لابن شهر آشوب : ج 4 ص 37 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 217 ح 2 ؛ كنز العمّال : ج 16 ص 168 ح 44215 نقلاً عن وكيع والعسكري في المواعظ.
4- .بحار الأنوار : ج 87 ص 246 ح 56 نقلاً عن اختيار ابن الباقي.
5- .غرر الحكم : ح 2536 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 92 ح 2172.

ص: 243

9 / 9 آبادى دل
9 / 10 روشنايىِ دل

5340.الإمام عليّ عليه السلام ( _ وقَد ذُكِرَ عِندَهُ اختِلافُ النّاسِ _ ) امام كاظم عليه السلام :بار خدايا! ... بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست ، و دل هاى ما را با ياد خودت زنده بدار ، و گناهانمان را آمرزيده دار ، و عيب هايمان را بپوش ، و واجباتى را كه به جا آورده ايم ، پاداش ده و مستحبّاتمان را بپذير و دل هايمان را به ياد خودت آبادان ساز .5341.عنه عليه السلام :امام مهدى عليه السلام :معبودا ! به نام تو از تو درخواست مى كنم ... كه بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرستى ... و نيازمندى مرا به بى نيازى مبدّل سازى ، و شكستگى ام را ببندى ، و دلم را به ياد خودت زنده دارى .9 / 9آبادى دل5342.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام_ از سفارش هاى ايشان به فرزندش حسن عليه السلام _: تو را _ اى پسرم _ به ترس از خدا ، و پايبندى به فرمان او ، و آباد كردن دلت به ياد او سفارش مى كنم .5343.الإمام عليّ عليه السلام :امام على عليه السلام :معبودا! ... با دلى ريش ، صدايت مى زنم و با اشكى ريزان ، آهسته مى خوانمت و از نيروى خويش به تو پناه مى برم و از گستاخى خويش به تو پناه مى برم و از نادانى خويش به تو پناه مى آورم و از گناهان خود به دستگيره هاى رشته هاى تو چنگ مى زنم و دلم را به ياد تو آباد مى گردانم .9 / 10روشنايىِ دل5346.نهج البلاغة :امام على عليه السلام :بر ياد خدا مداومت ورزيد ، كه اين كار ، هم دل را نورانى مى كند ، و هم برترين عبادت است .

.

ص: 244

5342.امام على عليه السلام :عنه عليه السلام :دَوامُ الذِّكرِ يُنيرُ القَلبَ وَالفِكرَ . (1)5343.امام على عليه السلام :عنه عليه السلام :مَن كَثُرَ ذِكرُهُ استَنارَ لُبُّهُ . (2)5344.امام على عليه السلام :عنه عليه السلام :ثَمَرَةُ الذِّكرِ استِنارَةُ القُلوبِ . (3)5345.امام على عليه السلام :عنه عليه السلام :الذِّكرُ نورٌ ورُشدٌ . النِّسيانُ ظُلمَةٌ وفَقدٌ . (4)5346.نهج البلاغة :عنه عليه السلام :عَلَيكَ بِذِكرِ اللّهِ ؛ فَإِنَّهُ نورُ القَلبِ . (5)5347.الإمام عليّ عليه السلام :عنه عليه السلام :الذِّكرُ يُؤنِسُ اللُّبَّ ، ويُنيرُ القَلبَ ، ويَستَنزِلُ الرَّحمَةَ . (6)5347.امام على عليه السلام :عنه عليه السلام :ذِكرُ اللّهِ يُنيرُ البَصائِرَ ، ويُؤنِسُ الضَّمائِرَ . (7)9 / 11حِكمَةُ القَلبِ5349.الإمام عليّ عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :مَن ألزَمَ قَلبَهُ فِكرا ، ولِسانَهُ الذِّكرَ ، مَلَأَ اللّهُ قَلبَهُ إيمانا ورَحمَةً ، ونورا وحِكمَةً . (8)5350.عنه عليه السلام :الكافي عن السندي عن الإمام الباقر عليه السلام :ما أخلَصَ العَبدُ الإيمانَ بِاللّهِ عز و جل أربَعينَ يَوما _ أو قالَ : ما أجمَلَ عَبدٌ ذِكرَ اللّهِ عز و جل أربَعينَ يَوما _ إلّا زَهَّدَهُ اللّهُ عز و جل فِي الدُّنيا ، وبَصَّرَهُ داءَها ودَواءَها ؛ فَأَثبَتَ الحِكمَةَ في قَلبِهِ ، وأنطَقَ بِها لِسانَهُ (9) . (10) .


1- .غرر الحكم : ح 5144 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 250 ح 4683.
2- .غرر الحكم : ح 9123.
3- .غرر الحكم : ح 4631 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 208 ح 4170.
4- .غرر الحكم : ح 602 و603 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 50 ح 1290 و1291.
5- .غرر الحكم : ح 6103 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 335 ح 5728.
6- .غرر الحكم : ح 1858 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 55 ح 1429.
7- .غرر الحكم : ح 5167 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 255 ح 4720.
8- .إرشاد القلوب : ص 100.
9- .جدير بالذكر أنّ الرواية الاُولى دالّة على أنّ الذكر المرافق للفكر هو الموجب لحصول الحكمة ، وأمّا الرواية الثانية فإنّها إنّما تدلّ على عنوان الباب فيما لو كان قول الإمام هو : «ما أجمَلَ عَبدٌ ذكر اللّه عز و جل أربَعينَ يَوما» .
10- .الكافي : ج 2 ص 16 ح 6 ، بحار الأنوار : ج 70 ص 240 ح 8.

ص: 245

9 / 11 حكمت دل

5351.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :مداومت بر ياد خدا ، دل و انديشه را روشن مى گردانَد .5352.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :هر كه بسيار ياد خدا كند ، دلش روشنايى مى گيرد .5353.عنه عليه السلام ( _ في وَصِيَّتِهِ لِبَنيهِ _ ) امام على عليه السلام :ثمره ياد خدا ، نورانى شدن دل هاست .5354.الاختصاص عن الأَصبَغ بن نُباتَة :امام على عليه السلام :ياد خدا ، روشنايى و رهيابى است ، و فراموشى [او] تاريكى و گم راهى است .5349.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام :بر تو باد ياد خدا ؛ زيرا ياد خدا ، روشنايىِ دل است .5350.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام :ياد خدا ، انديشه را رام و دل را روشن مى كند و رحمت [الهى] را فرود مى آورد .5351.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام :ياد خدا ، روشنايى بخش بينش ها ، و رام كننده درون هاست .9 / 11حكمت دل5354.الاختصاص ( _ به نقل از اَصبغ بن نُباته _ ) امام على عليه السلام :هر كه دلش را با انديشيدن و زبانش را با ياد خدا همراه سازد ، خداوند ، دلش را از ايمان و مِهر و روشنايى و حكمت ، آكنده مى سازد .5355.الإمام عليّ عليه السلام :الكافى_ به نقل از سِندى : _امام باقر عليه السلام فرمود : «بنده ، چهل روزْ ايمانِ به خداوند عز و جل را خالص نگردانيد» يا فرمود : «هيچ بنده اى چهل روزْ خداوند عز و جل را به خوبى ياد نكرد ، مگر آن كه خداوند عز و جل او را به دنيا زاهد گردانْد و درد و درمان دنيا را به او نمايانْد و حكمت را در دلش استوار كرد و زبانش را به آن ، گويا ساخت» .

.

ص: 246

9 / 12هِدايَةُ العُقولِ5356.امام على عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :الذِّكرُ هِدايَةُ العُقولِ ، وتَبصِرَةُ النُّفوسِ . (1)5357.الإمام عليّ عليه السلام :عنه عليه السلام :مَن ذَكَرَ اللّهَ استَبصَرَ . (2)5358.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام :لا هِدايَةَ كَالذِّكرِ . (3)9 / 13نَجاحُ الاُمورِ5361.عنه عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :اُذكُرِ اللّهَ ؛ فَإِنَّهُ عَونٌ لَكَ عَلى ما تَطلُبُ . (4)5362.عنه عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :خَيرُ مَا استَنجَحتَ بِهِ الاُمورَ ذِكرُ اللّهِ سُبحانَهُ . (5)5363.نهج البلاغة عن مالِك بن دِحيَة :عنه عليه السلام :ذِكرُ اللّهِ تُستَنجَحُ بِهِ الاُمورُ ، وتَستَنيرُ بِهِ السَّرائِرُ . (6) .


1- .غرر الحكم : ح 1403.
2- .غرر الحكم : ح 7800 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 429 ح 7297.
3- .غرر الحكم : ح 10460 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 536 ح 9828.
4- .تنبيه الغافلين : ص 471 ح 732 عن عمارة ، شرح نهج البلاغة : ج 15 ص 65 ، كنز العمّال : ج 1 ص 415 ح 1755 نقلاً عن ابن عساكر عن عطاء بن أبي مسلم ؛ بحار الأنوار : ج 21 ص 60 ح 11.
5- .غرر الحكم : ح 4987 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 238 ح 4527.
6- .غرر الحكم : ح 5168 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 255 ح 4718.

ص: 247

9 / 12 راه نماى خِرَدها
9 / 13 موفّقيت در كارها

9 / 12راه نماى خِرَدها5359.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام :ياد خدا ، مايه هدايت خِردها و بصيرت جان هاست .5360.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام :هر كه خدا را ياد كند ، هدايت مى شود .5361.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام :هيچ هدايتى مانند ياد خدا نيست .9 / 13موفّقيت در كارها5364.الإمام عليّ عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خدا را ياد كن ؛ زيرا ياد خدا ، تو را در آنچه مى طلبى ، كمك مى كند .5365.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :بهترين وسيله موفّقيت تو در كارها ، ياد خداوند سبحان است .5366.عنه عليه السلام ( _ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _ ) امام على عليه السلام :ياد خدا ، مايه موفّقيت در كارها و نورانيّت درون هاست .

.

ص: 248

9 / 14الرِّزقُ بِغَيرِ بِضاعَةٍ5369.عنه عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :اِتَّخِذوا ذِكرَ اللّهِ تِجارَةً ، يَأتِكُمُ الرِّزقُ بِغَيرِ بِضاعَةٍ (1) . (2)5364.امام على عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :مَن أكثَرَ ذِكرَ اللّهِ رَزَقَهُ اللّهُ . (3)9 / 15النَّجاةُ مِنَ الشَّدائِدِ5367.امام على عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :كُلُّ أحَدٍ يَموتُ عَطشانَ ، إلّا ذاكِرَ اللّهِ . (4)5368.امام على عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :ذِكرُ اللّهِ طارِدُ اللَأواءِ (5) وَالبُؤسِ . (6)5369.امام على عليه السلام :الإمام الباقر عليه السلام :لَمّا كَلَّمَ اللّهُ موسَى بنَ عِمرانَ عليه السلام ، قالَ موسى : . . . إلهي فَما جَزاءُ مَن لَم يَفتُر لِسانُهُ عَن ذِكرِكَ ، وَالتَّضَرُّعِ وَالاِستِعانَةِ لَكَ فِي الدُّنيا؟

قالَ : يا موسى ، اُعينُهُ عَلى شَدائِدِ الآخِرَةِ . (7)5370.عنه عليه السلام :الإمام الهادي عليه السلام :لَمّا كَلَّمَ اللّهُ عز و جل موسَى بنَ عِمرانَ عليه السلام ، قالَ موسى : . . . إلهي فَما جَزاءُ مَن ذَكَرَكَ بِلِسانِهِ وقَلبِهِ؟

قالَ : يا موسى ، اُظِلُّهُ يَومَ القِيامَةِ بِظِلِّ عَرشي ، وأجعَلُهُ في كَنَفي . (8) .


1- .في المصدر : «من بضاعة» ، والتصويب من فيض القدير : ج 3 ص 465.
2- .الفردوس : ج 2 ص 119 ح 2624 ، فردوس الأخبار : ج 2 ص 193 ح 2446 وفيه «من غير طاعة» بدل «بغير بضاعة» وكلاهما عن الإمام عليّ عليه السلام .
3- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 116 ح 385 ، بحار الأنوار : ج 66 ص 325 ح 12.
4- .الدعوات : ص 237 ح 660 ، بحار الأنوار : ج 81 ص 240 ح 26.
5- .اللّأْواء : الشِّدّة وضيق المعيشة (النهاية : ج 4 ص 221 «لأى»).
6- .غرر الحكم : ح 5170 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 255 ح 4715.
7- .فضائل الأشهر الثلاثة : ص 88 ح 68 عن زياد بن المنذر ، بحار الأنوار : ج 69 ص 412 ح 131.
8- .الأمالي للصدوق : ص 276 ح 307 عن عبدالعظيم بن عبد اللّه الحسني ، روضة الواعظين : ص 428 ، مشكاة الأنوار : ص 114 ح 265 كلاهما عن موسى عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 93 ص 156 ح 23 ؛ البداية والنهاية : ج 9 ص 287 عن وهب عن موسى عليه السلام .

ص: 249

9 / 14 روزىِ بدون سرمايه
9 / 15 رهيدن از سختى ها و گرفتارى ها

9 / 14روزىِ بدون سرمايه5373.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ياد خدا را [سرمايه] تجارت قرار دهيد تا روزى ، بى كالا و سرمايه به شما برسد .5374.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه خدا را بسيار ياد كند ، خداوند ، روزى اش مى دهد .9 / 15رهيدن از سختى ها و گرفتارى ها5377.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر شخصى تشنه مى ميرد ، مگر ذكرگوى خدا .5378.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :ياد خدا ، دور كننده تنگ دستى و بينوايى است .5370.امام على عليه السلام :امام باقر عليه السلام :چون خداوند با موسى بن عمران عليه السلام سخن گفت ، موسى گفت : ... معبودا ! پاداش كسى كه در دنيا زبانش از ياد تو و التماس و كمك جستن از تو سست نشود ، چيست؟

فرمود : «اى موسى ! او را در سختى هاى آخرت ، كمك مى كنم» .5371.امام على عليه السلام :امام هادى عليه السلام :آن گاه كه خداوند عز و جل با موسى بن عمران عليه السلام سخن گفت ، موسى گفت : معبودا ! پاداش كسى كه با زبان و دلش تو را ياد كند ، چيست؟

فرمود : «اى موسى ! روز قيامت ، او را در سايه عرشم در مى آورم و در پناه خويش مى گيرم» .

.

ص: 250

5372.امام على عليه السلام :عنه عليه السلام_ فِي الدُّعاءِ _: يا مَن تُحَلُّ بِأَسمائِهِ عُقَدُ المَكارِهِ ، ويا مَن يُفَلُّ بِذِكرِهِ حَدُّ الشَّدائِدِ ، ويا مَن يُدعى بِأَسمائِهِ العِظامِ مِن ضيقِ المَخرَجِ إلى مَحَلِّ الفَرَجِ . (1)راجع : ص 100 ح 153 .

9 / 16حُسنُ الذِّكرِ5376.امام على عليه السلام ( _ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ ) رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عَلَيكَ بِذِكرِ اللّهِ وتِلاوَةِ القُرآنِ ؛ فَإِنَّهُ رَوحُكَ (2) فِي السَّماءِ ، وذِكرُكَ فِي الأَرضِ . (3)5377.امام على عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :عَلَيكَ بِتِلاوَةِ القُرآنِ وذِكرِ اللّهِ كَثيرا ؛ فَإِنَّهُ ذِكرٌ لَكَ فِي السَّماءِ ، ونورٌ لَكَ فِي الأَرضِ . (4)5378.امام على عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :مَنِ اشتَغَلَ بِذِكرِ اللّهِ ، طَيَّبَ اللّهُ ذِكرَهُ . (5) .


1- .مُهج الدعوات : ص 325 عن اليسع بن حمزة ، بحار الأنوار : ج 95 ص 229 ح 27 .
2- .الرَّوح : الراحة والرحمة (القاموس المحيط : ج 1 ص 224 «روح»).
3- .مسند ابن حنبل : ج 4 ص 163 ح 11774 عن أبي سعيد الخدري ، كنز العمّال : ج 15 ص 826 ح 43284 .
4- .الخصال : ص 525 ح 13 ، معاني الأخبار : ص 334 ح 1 كلاهما عن أبي ذرّ ، بحار الأنوار : ج 93 ص 154 ح 15 ؛ المعجم الكبير : ج 2 ص 157 ح 1651 ، الفردوس : ج 3 ص 31 ح 4068 كلاهما عن أبي ذرّ ، كنز العمّال : ج 15 ص 909 ح 43572.
5- .غرر الحكم : ح 8235 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 445 ح 7832.

ص: 251

9 / 16 نيك نامى

5379.الإمام عليّ عليه السلام :امام هادى عليه السلام_ در دعا _: اى آن كه گِره هاى ناملايمات با نام هاى او باز مى شوند ! اى آن كه تيزى سختى ها با ياد او كُند مى شود! و اى آن كه با خواندن نام هاى بزرگش از تنگنا به گشايش ، راه بُرده مى شود !ر . ك : ص 101 ح 153 .

9 / 16نيك نامى5383.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بر تو باد ياد خدا و تلاوت قرآن ؛ زيرا اين كار ، مايه خوش بويى تو در آسمان و نيك نامى ات در زمين است .5384.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بر تو باد تلاوت قرآن و ياد كردن بسيار از خدا ؛ زيرا اين كار در آسمان ، برايت نام و در زمين ، برايت نور است .5379.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام :هر كه به ياد خدا سرگرم شود ، خداوند ، نام و ياد او را خوش مى گرداند .

.

ص: 252

9 / 17حُسنُ العَمَلِ5382.امام على عليه السلام ( _ در سفارشش به شُرَيح بن هانى ، هنگامى كه او را د ) الإمام عليّ عليه السلام :مَن عَمَرَ قَلبَهُ بِدَوامِ الذِّكرِ ، حَسُنَت أفعالُهُ فِي السِّرِّ وَالجَهرِ . (1)9 / 18كَفّارَةُ السَّيِّئاتِ5290.امام على عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :كابِدُوا (2) اللَّيلَ بِالصَّلاةِ ، وَاذكُرُوا اللّهَ كَثيرا ؛ يُكَفِّر عَنكُم سَيِّئاتِكُم . (3)5291.عنه عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :عَوِّد نَفسَكَ الاِستِهتارَ بِالذِّكرِ وَالاِستِغفارِ ، فَإِنَّهُ يَمحو عَنكَ الحَوبَةَ (4) ، ويُعَظِّمُ لَكَ المَثوبَةَ . (5)9 / 19قُوَّةُ الإيمانِ5292.امام على عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :وَالَّذي نَفسي بِيَدِهِ! إنَّ القُرآنَ وَالذِّكرَ لَيُنبِتانِ الإِيمانَ فِي القَلبِ كما يُنبِتُ الماءُ العُشبَ . (6) .


1- .غرر الحكم : ح 8872 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 458 ح 8297.
2- .كابَدتُ الأمرَ : إذا قاسيت شدّته (الصحاح : ج 2 ص 530 «كبر») .
3- .الأمالي للمفيد : ص 189 ح 16 عن جابر بن عبد اللّه الأنصاري ، بحار الأنوار : ج 82 ص 223 ح 45.
4- .الحَوبَة : الإثم (القاموس المحيط : ج 1 ص 58 «حوب») .
5- .غرر الحكم : ح 6230 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 340 ح 5792 وفيه «الاستكثار بالاستغفار» بدل «الاستهتار بالذكر والاستغفار».
6- .كنز العمّال : ج 15 ص 221 ح 40670 نقلاً عن الديلمي عن أنس.

ص: 253

9 / 17 نيك كردارى
9 / 18 زدودن گناهان
9 / 19 تقويت ايمان

9 / 17نيك كردارى5295.حلية الأولياء عن النُّعمان بن سَعد :امام على عليه السلام :هر كه دلش را پيوسته به ياد خدا آباد بدارد ، كردارهايش در نهان و آشكار ، نيك مى شود .9 / 18زدودن گناهان5295.حلية الأولياء ( _ به نقل از نعمان بن سعد _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :رنج شب زنده دارى با نماز را تحمّل كنيد ، و خداى را بسيار ياد كنيد تا گناهانتان را از شما بزُدايد .5296.الإمام عليّ عليه السلام ( _ مِن خُطبَةٍ لَهُ يَصِفُ فيها خَلقَ العالَمِ _ ) امام على عليه السلام :خويشتن را به دل دادن به ياد خدا و استغفار ، خو دِه؛ زيرا اين كار ، گناه را از تو مى زدايد و پاداش بزرگى نصيبت مى كند .9 / 19تقويت ايمان5297.امام على عليه السلام ( _ در سخنرانى اش در وصف آسمان _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سوگند به آن كه جانم در دست اوست ، [تلاوت] قرآن و ياد [خدا] ، ايمان را در دل مى رويانند ، چنان كه آب ، گياه را مى رويانَد!

.

ص: 254

9 / 20التَّقَرُّبُ إلَى اللّهِ5298.امام على عليه السلام ( _ از سخنرانى اى درباره توحيد كه در آن ، آفرينش آس ) كنز العمّال عن خالد بن الوليد :جاءَ رَجُلٌ إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله فَقالَ : إنّي سائِلُكَ عَمّا فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ ، فَقالَ لَهُ : سَل عَمّا بَدا لَكَ . . . قالَ : اُحِبُّ أن أكونَ أخَصَّ النّاسِ إلَى اللّهِ تَعالى .

قالَ : أكثِر ذِكرَ اللّهِ ، تَكُن أخَصَّ العِبادِ إلَى اللّهِ تَعالى . (1)5299.امام على عليه السلام ( _ خطاب به خداى عز و جل _ ) مصباح الشريعة_ فيما نَسَبَهُ إلَى الإِمامِ الصّادِقِ عليه السلام _: إعرابُ القُلوبِ أربَعَةُ أنواعٍ : رَفعٌ وفَتحٌ وخَفضٌ ووَقفٌ .

فَرَفعُ القَلبِ في ذِكرِ اللّهِ ، وفَتحُ القَلبِ فِي الرِّضا عَنِ اللّهِ ، وخَفضُ القَلبِ فِي الاِشتِغالِ بِغَيرِ اللّهِ ، ووَقفُ القَلبِ فِي الغَفلَةِ عَنِ اللّهِ .

ألاتَرى أنَّ العَبدَ إذا ذَكَرَ اللّهَ تَعالى بِالتَّعظيمِ خالِصا ، ارتَفَعَ كُلُّ حِجابٍ بَينَهُ وبَينَ اللّهِ مِن قَبلِ ذلِكَ . . . وإذا غَفَلَ عَن ذِكرِ اللّهِ كَيفَ تَراهُ بَعدَ ذلِكَ مَوقوفا مَحجوبا ، قَد قَسا وأظلَمَ مُنذُ فارَقَ نورَ التَّعظيمِ .

فَعَلامَةُ الرَّفعِ ثَلاثَةُ أشياءَ : وُجودُ المُوافَقَةِ ، وفَقدُ المُخالَفَةِ ، ودَوامُ الشَّوقِ . . . .

وعَلامَةُ الوَقفِ ثَلاثَةُ أشياءَ : زَوالُ حَلاوَةِ الطّاعَةِ ، وعَدمُ مَرارَةِ المَعصِيَةِ ، وَالتِباسُ عِلمِ الحَلالِ بِالحَرامِ . (2) .


1- .كنز العمّال : ج 16 ص 127 ح 44154 نقلاً عن أبي العبّاس المستغفري.
2- .مصباح الشريعة : ص 20 ، بحار الأنوار : ج 70 ص 55 ح 25.

ص: 255

9 / 20 نزديك شدن به خدا

9 / 20نزديك شدن به خدا5302.كنز العمّال عن حَبَّةَ العُرَنِيّ :كنز العمّال_ به نقل از خالد بن وليد _: مردى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و گفت : مى خواهم در باره دنيا و آخرت از شما بپرسم .

به او فرمود : «آنچه مى خواهى ، بپرس ...» .

گفت : دوست مى دارم كه خاص ترين مردم نزد خداى متعال باشم .

فرمود : «خدا را بسيار ياد كن تا خاص ترينِ بندگان نزد خداى متعال باشى» .5303.الإمام عليّ عليه السلام ( _ في جَوابِ رَجُلٍ مِن أهلِ الشّامِ فيما سَأَلَهُ ) مصباح الشريعة_ در حديثى كه به امام صادق عليه السلام نسبت داده شده است _: اِعراب دل ها چهار تاست : رفع و فتح و جرّ و وقف .

رفع دل ، در ياد خداست ؛ فتح دل ، در خشنودى از خداست ؛ جرّ دل ، در پرداختن به غير خداست ؛ و وقف دل ، در غفلت از خداست .

مگر نمى بينى كه بنده هر گاه ، از سرِ اخلاص ، خداى متعال را به بزرگى ياد كند ، هر حجابى كه پيش از آن ميان او و خدا بوده است ، مرتفع مى شود ... و هر گاه از ياد خدا غافل گردد ، چگونه پس از آن ، متوقّف مى شود و در حجاب مى مانَد ؟ از آن زمان كه از نور بزرگداشت [خدا] جدا شد ، دلش سخت و تاريك شد .

پس ، علامت رفع ، سه چيز است : بودن سازگارى ، نبود ناسازگارى ، و دوام شوق ... .

و علامت وقف ، سه چيز است : از ميان رفتن شيرينى فرمان بُردارى ، نبود تلخى نافرمانى ، و در آميختن علم حلال به علم حرام .

.

ص: 256

9 / 21الاُنسُ بِاللّهِ5302.كنز العمّال ( _ به نقل از حَبّه عُرَنى _ ) الإمام عليّ عليه السلام :الذِّكرُ مِفتاحُ الاُنسِ . (1)5303.امام على عليه السلام ( _ در پاسخ يكى از مردم شام كه پرسيده بود : آسمان د ) عنه عليه السلام :ذاكِرُ اللّهِ مُؤانِسُهُ . (2)5304.الإمام عليّ عليه السلام ( _ في صِفَةِ المَلائِكَةِ عليهم السلام _ ) رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في دُعاءِ الجَوشَنِ الكَبيرِ _: يا أنيسَ الذّاكِرينَ . (3)5304.امام على عليه السلام ( _ در وصف فرشتگان _ ) الإمام عليّ عليه السلام :اللّهُمَّ إنَّكَ آنَسُ الآنِسِينَ لِأَولِيائِكَ ، وأحضَرُهُم بِالكِفايَةِ لِلمُتَوَكِّلينَ عَلَيكَ ، تُشاهِدُهُم في سَرائِرِهِم ، وتَطَّلِعُ عَلَيهِم في ضَمائِرِهِم ، وتَعلَمُ مَبلَغَ بَصائِرِهِم ، فَأَسرارُهُم لَكَ مَكشوفَةٌ ، وقُلوبُهُم إلَيكَ مَلهوفَةٌ ، إن أوحَشَتهُمُ الغُربَةُ آنَسَهُم ذِكرُكَ . (4)5305.عنه عليه السلام ( _ في خَلقِ المَلائِكَةِ _ ) عدّة الداعي :في بَعضِ الأَحادِيثِ القُدسِيَّةِ : أيُّما عَبدٍ اطَّلَعتُ عَلى قَلبِهِ فَرَأَيتُ الغالِبَ عَلَيهِ التَّمَسُّكَ بِذِكري ، تَوَلَّيتُ سِياسَتَهُ ، وكُنتُ جَليسَهُ ومُحادِثَهُ وأنيسَهُ . (5)9 / 22حُبُّ اللّهِ5306.امام على عليه السلام ( _ خطاب به خداى عز و جل _ ) رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن أكثَرَ ذِكرَ اللّهِ عز و جل أحَبَّهُ اللّهُ . (6)5307.عنه عليه السلام ( _ أيضا _ ) عنه صلى الله عليه و آله_ في وَصِيَّتِهِ لِأَبي ذَرٍّ _: يا أبا ذَرٍّ ، إنَّ أحَبَّكُم إلَى اللّهِ جَلَّ ثَناؤُهُ أكثَرُكُم ذِكرا لَهُ . (7) .


1- .غرر الحكم : ح 541 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 40 ح 886.
2- .غرر الحكم : ح 5160 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 256 ح 4741.
3- .البلد الأمين : ص 410 ، المصباح للكفعمي : ص 346 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 395 ح 3.
4- .نهج البلاغة : الخطبة 227 ، بحار الأنوار : ج 69 ص 329 ح 40.
5- .عدّة الداعي : ص 235 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 162 ح 42.
6- .الكافي : ج 2 ص 499 ح 3 عن داوود بن سرحان ، الزهد للحسين بن سعيد : ص 55 ح 148 عن عبد الرحمن بن الحجّاج وكلاهما عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 66 ص 325 ح 11 ؛ كنز العمّال : ج 3 ص 241 ح 6350 نقلاً عن الدارقطني في الإفراد عن عائشة.
7- .مكارم الأخلاق : ج 2 ص 375 ح 2661 عن أبي ذرّ ، بحار الأنوار : ج 77 ص 86 ح 3.

ص: 257

9 / 21 همدمى با خدا
9 / 22 محبوبيت در نزد خداوند

9 / 21همدمى با خدا5309.عنه عليه السلام ( _ في صِفَةِ الأَرضِ ودَحوِها عَلَى الماءِ _ ) امام على عليه السلام :ياد خدا ، كليد همدمى است .5308.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام :ياد كننده خدا ، همدم اوست .5209.امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در دعاى «جوشن كبير» _: اى همدمِ ذاكران .5210.امام على عليه السلام ( _ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ ) امام على عليه السلام :بار خدايا ! تو براى دوستانت نزديك ترين همدمانى ، و براى كارسازى توكّل كنندگان به تو ، آماده ترينى ، در نهان هايشان ، آنان را مى بينى و از درون هايشان آگاهى و اندازه بينش هايشان را مى دانى . پس رازهاى ايشان ، براى تو آشكار است و دل هايشان ، آرزومندِ توست . اگر وحشت تنهايى فرايشان گيرد ، ياد تو همدمشان مى شود .5211.امام على عليه السلام ( _ در دعايى كه به كُمَيل بن زياد آموخت _ ) عدّة الداعى :در يكى از احاديث قدسى آمده است : «هر بنده اى كه بر دلش نظر افكنم و ببينم كه تمسّك به ياد من بر آن چيره است ، تربيت او را خود بر عهده مى گيرم و همنشين و همسخن و همدم او مى شوم» .9 / 22محبوبيت در نزد خداوند5214.الإمام عليّ عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :كسى كه خداوند عز و جل را بسيار ياد كند ، خداوند ، او را دوست مى دارد .5215.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در سفارش به ابو ذر _: اى ابو ذر ! محبوب ترين شما نزد خداوند عز و جل كسى است كه بيشتر به ياد او باشد .

.

ص: 258

5216.عنه عليه السلام ( _ مُخاطِبا اللّه َ عَزَّ وجَلَّ _ ) عنه صلى الله عليه و آله :أحَبُّهُم [ النّاسِ] إلَى اللّهِ أكثَرُهُم ذِكرا . (1)5217.عنه عليه السلام ( _ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _ ) الإمام عليّ عليه السلام :إذا رَأَيتَ اللّهَ سُبحانَهُ يُؤنِسُكَ بِذِكرِهِ ، فَقَد أحَبَّكَ . (2)5212.امام على عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :قالَ موسى عليه السلام : يا رَبِّ ، وَدِدتُ أنّي أعلَمُ مَن تُحِبُّ مِن عِبادِكَ فَاُحِبَّهُ!

قالَ : إذا رَأيتَ عَبدي يُكثِرُ مِن ذِكري ، فَأَنَا أذِنتُ لَهُ في ذلِكَ ، فَاُحِبُّهُ ، وإذا رَأَيتَ عَبدي لا يَذكُرُني ، فَأَنَا حَجَبتُهُ عَن ذلِكَ ، وأنَا اُبغِضُهُ . (3)9 / 23لِقاءُ اللّهِ5215.امام على عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :يَقولُ اللّهُ تَعالى : إذا كانَ الغالِبُ عَلى عَبدِي الاِشتِغالَ بي جَعَلتُ نَعيمَهُ ولَذَّتَهُ في ذِكري ، فَإِذا جَعَلتُ نَعيمَهُ ولَذَّتَهُ في ذِكري عَشِقَني وعَشِقتُهُ ، فَإِذا عَشِقَني وعَشِقتُهُ رَفَعتُ الحِجابَ فيما بَيني وبَينَهُ ، وصِرتُ مَعالِما (4) بَينَ عَينَيهِ لا يَسهو إذا سَهَا النّاسُ ؛ اُولئِكَ كَلامُهُم كَلامُ الأَنبياءِ ، اُولئِكَ الأَبطالُ حَقّا ، اُولئِكَ الَّذينَ إذا أرَدتُ بِأَهلِ الأَرضِ عُقوبَةً وعَذابا ذَكَرتُهُم فَصَرَفتُ ذلِكَ عَنهُم . (5) .


1- .إرشاد القلوب : ص 133.
2- .غرر الحكم : ح 4040 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 135 ح 3070.
3- .تاريخ دمشق : ج 61 ص 147 ح 12565 ، الفردوس : ج 3 ص 192 ح 4534 كلاهما عن عمر ، كنز العمّال : ج 1 ص 433 ح 1870 ؛ الدعوات : ص 20 ح 18 وليس فيه «قال موسى عليه السلام » ، بحار الأنوار : ج 93 ص 160 ح 41.
4- .المَعْلَم : الأثر يستدلّ به على الطريق (الصحاح : ج 5 ص 1991 «علم») . وفي كنزالعمّال : «... وصيّرت ذلك تغالبا عليه ، لا يسهو ...» .
5- .حلية الأولياء : ج 6 ص 165 عن الحسن ، كنز العمّال : ج 1 ص 433 ح 1872.

ص: 259

9 / 23 ديدار خدا

5216.امام على عليه السلام ( _ خطاب به خداى عز و جل _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :محبوب ترينِ مردم نزد خدا ، كسى است كه بيشتر از او ياد كند .5217.امام على عليه السلام ( _ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ ) امام على عليه السلام :هر گاه ديدى كه خداوند سبحان ، تو را با يادش مأنوس ساخته است ، بى گمان ، دوستت دارد .5218.الإمام عليّ عليه السلام ( _ في دُعاءٍ عَلَّمَهُ كُمَيلَ بنِ زِيادٍ _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :موسى عليه السلام گفت : اى خداى من! دوست دارم بدانم از بندگانت چه كسى را دوست دارى تا من نيز دوستش بدارم .

خداوند فرمود : «هر گاه ديدى كه بنده ام مرا بسيار ياد مى كند ، من اجازه [و توفيق ]اين كار را به او داده ام . پس او را دوست مى دارم ؛ و هر گاه ديدى كه بنده ام مرا ياد نمى كند ، من او را از اين كار مانع شده ام ، و من ، دشمنش مى دارم» .9 / 23ديدار خدا5221.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند متعال مى فرمايد : «هر گاه غالب حالات بنده ام پرداختن به من باشد ، خوشى و لذّت او را در ياد كردنش از من قرار دهم ، و هر گاه خوشى و ذلّتش را در يادم قرار دهم ، او عاشق من مى شود و من ، عاشق او مى شوم ، و هر گاه او عاشق من شود و من عاشق او ، پرده ميان خودم و او را كنار مى زنم و نشانه هايى فرا چشم او مى شوم ، به طورى كه هر گاه مردم اشتباه كنند ، او اشتباه نمى كند . اين گونه بندگان ، سخنشان ، سخن پيامبران است . اينان ، پهلوانان حقيقى هستند . اينان ، كسانى هستند كه هر گاه بخواهم زمينيان را كيفر و عذاب كنم ، به ياد ايشان مى افتم و كيفر و عذاب را از مردمان مى گردانم» .

.

ص: 260

5222.عنه عليه السلام :إحياء علوم الدين :في أخبارِ داوودَ عليه السلام : إنَّ اللّه تَعالى أوحى إلَيهِ . . . : يا داوودُ! إنّي خَلَقتُ قُلوبَ المُشتاقينَ مِن رِضواني ، ونَعَّمتُها بِنورِ وَجهي . . . .

فَقالَ داوودُ عليه السلام : يا رَبِّ! بِمَ نالوا هذا مِنكَ؟

قالَ : بِحُسنِ الظَّنِّ ، وَالكَفِّ عَنِ الدُّنيا وأهلِها ، وَالخَلَواتِ بي ، ومُناجاتِهِم لي . وإنَّ هذا مَنزِلٌ لا يَنالُهُ إلّا مَن رَفَضَ الدُّنيا وأهلَها ، ولَم يَشتَغِل بِشَيءٍ مِن ذِكرِها ، وفَرَّغَ قَلبَهُ لي ، وَاختارَني عَلى جَميعِ خَلقي ، فَعِندَ ذلِكَ أعطِفُ عَلَيهِ واُفرِغُ نَفسَهُ ، وأكشِفُ الحِجابَ فيما بَيني وبَينَهُ ؛ حَتّى يَنظُرَ إلَيَّ نَظَرَ النّاظِرِ بِعَينِهِ إلَى الشَّيءِ . (1)9 / 24العِصمَةُ مِنَ السَّهوِ5219.امام على عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :قالَ اللّهُ سُبحانَهُ : إذا عَلِمتُ أنَّ الغالِبَ عَلى عَبدِي الاِشتِغالُ بي ، نَقَلتُ شَهوَتَهُ في مَسأَلَتي ومُناجاتي ، فَإِذا كانَ عَبدي كَذلِكَ فَأَرادَ أن يَسهُوَ حُلتُ بَينَهُ وبَينَ أن يَسهُوَ ، اُولئِكَ أولِيائي حَقّا ، اُولئِكَ الأَبطالُ حَقّا . (2)راجع : ص 258 ح 471 .

9 / 25نُزولُ المَلائِكَةِ5223.امام على عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ للّهِِ مَلائِكَةً يَطوفونَ فِي الطُّرُقِ يَلتَمِسونَ أهلَ الذِّكرِ ، فَإِذا وَجَدوا قَوما يَذكُرونَ اللّهَ تَنادَوا : هَلُمُّوا إلى حاجَتِكُم . فَيَحُفُّونَهُم بِأَجنِحَتِهِم إلَى السَّماءِ الدُّنيا .

فَيَسأَ لُهُم رَبُّهُم _ وهُوَ أعلَمُ مِنهُم _ : ما يَقولُ عِبادي؟ تَقولُ : يُسَبِّحونَكَ ، ويُكَبِّرونَكَ ، ويَحمَدونَكَ ، ويُمَجِّدونَكَ . فَيَقولُ : هَل رَأَوني؟ فَيَقولونَ : وَاللّهِ ما رَأَوكَ! فَيَقولُ : وكَيفَ لَو رَأَوني؟ يَقولونَ : لَو رَأَوكَ كانوا أشَدَّ لَكَ عِبادَةً ، وأشَدَّ لَكَ تَمجيدا ، وأكثَرَ لَكَ تَسبيحا .

يَقولُ : فَما يَسأَلونَني؟ [ يَقولونَ] (3) يَسأَلونَكَ الجَنَّةَ . يَقولُ : وهَل رَأَوها؟ يَقولونَ : لا وَاللّهِ يا رَبِّ ما رَأَوها . يَقولُ : فَكَيفَ لَو أنَّهُم رَأَوها؟ يَقولونَ : لَو أنَّهُم رَأَوها كانوا أشَدَّ عَلَيها حِرصا ، وأشَدَّ لَها طَلَبا ، وأعظَمَ فيها رَغبَةً .

قال : فَمِمَّ يَتَعَوَّذونَ؟ يَقولونَ : مِنَ النَّارِ . يَقولُ : وهَل رَأَوها؟ يَقولونَ : لا وَاللّهِ يا رَبِّ ما رَأَوها . يَقولُ : فَكَيفَ لَو رَأَوها؟ يَقولونَ : لَو رَأَوها كانوا أشَدَّ مِنها فِرارا ، وأشَدَّ لَها مَخافَةً .

فَيَقولُ : فَاُشهِدُكُم أنّي قَد غَفَرتُ لَهُم .

يَقولُ مَلَكٌ مِنَ المَلائِكَةِ : فيهِم فُلانٌ لَيس مِنهُم ، إنَّما جاءَ لِحاجَةٍ!

قالَ : هُمُ الجُلَساءُ لا يَشقى بِهِم جَليسُهُم . (4) .


1- .إحياء علوم الدين : ج 4 ص 470 ؛ المحجّة البيضاء : ج 8 ص 59.
2- .عدّة الداعي : ص 235 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 162 ح 42.
3- .سقط ما بين المعقوفين من المصدر ، وأثبتناه من المصادر الاُخرى .
4- .صحيح البخاري : ج 5 ص 2353 ح 6045 ، صحيح مسلم : ج 4 ص 2069 ح 25 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 672 ح 1821 ، سنن الترمذي : ج 5 ص 579 ح 3600 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 56 ح 7428 كلاهماعن أبي هريرة أو عن أبي سعيد الخدري وكلّها نحوه ، كنزالعمّال : ج 1 ص 413 ح 1747.

ص: 261

9 / 24 مصونيت از اشتباه
9 / 25 فرود آمدن فرشتگان

5224.عنه عليه السلام :إحياء علوم الدين :در اخبار داوود عليه السلام آمده است : خداى متعال به او وحى فرمود كه ... : «اى داوود! من ، دل هاى مشتاقان را از خشنودى خود آفريدم ، و آنها را از نور چهره ام برخوردار كردم ...» .

داوود عليه السلام گفت : بار پروردگارا ! از چه رو ، بدين مقام از تو دست يافتند؟

فرمود : «از نيك گمانى ، و دست شستن از دنيا و دنياخواهان ، و خلوت ها و راز و نيازهايشان با من . اين ، منزلتى است كه بدان نمى رسد ، مگر كسى كه دنيا و دنياخواهان را رها كند و هيچ ياد آن نكند و دلش را براى من ، خالى گرداند و مرا بر همه آفريدگانم برگزيند . در اين صورت است كه بدو روى مى كنم و جانش را [از ماسواى خود ]تهى مى سازم و پرده ميان خود و او را برمى دارم تا مرا چنان [عيان ]بيند كه بيننده با چشم خود ، چيزى را ببيند» .9 / 24مصونيت از اشتباه5227.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند سبحان فرمود : «هر گاه بدانم كه بنده ام غالبا به ياد من است ، خواست او را به درخواست و راز و نياز با خودم منتقل مى كنم ، و هر گاه بنده ام چنين [همواره خواهان درخواست از من و راز و نياز با من] باشد ، اگر بخواهد اشتباه كند ، مانع اشتباه كردنش مى شوم . اينان ، اولياى حقيقى من اند . اينان ، پهلوانان حقيقى اند» .ر . ك : ص 259 ح 471 .

9 / 25فرود آمدن فرشتگان5387.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند ، فرشتگانى دارد كه در گذرگاه ها در جستجوى اهل ذكر مى گردند و هر گاه گروهى را بينند كه ذكر خدا مى گويند ، صدا مى زنند كه : بياييد حاجتتان را بگيريد ، و با بال هاى خود ، آنان را تا آسمانِ زيرين درميان مى گيرند .

پروردگارشان _ با آن كه خود از فرشتگان بهتر مى داند _ از آنان مى پرسد : «بندگانم چه مى گويند؟» .

فرشتگان مى گويند : تو را به پاكى و بزرگى مى ستايند و سپاسَت مى گويند و تمجيدت مى كنند .

خداوند مى فرمايد : «آيا مرا ديده اند؟» .

فرشتگان مى گويند : به خدا سوگند كه تو را نديده اند!

خداوند مى فرمايد : «اگر مرا ديده بودند ، چه مى كردند؟» .

فرشتگان مى گويند : اگر تو را ديده بودند ، بيشتر بندگى ات مى كردند و بزرگت مى داشتند و تسبيحت مى گفتند .

خداوند مى فرمايد : «از من چه مى خواهند؟» .

[فرشتگان گويند :] از تو بهشت مى خواهند .

خداوند مى فرمايد : «آيا آن را ديده اند؟» .

فرشتگان مى گويند : نه ، به خدا سوگند _ اى پروردگار _ ، آن را نديده اند .

خداوند مى فرمايد : «پس اگر آن را ديده بودند ، چه مى كردند؟» .

فرشتگان مى گويند : اگر آن را ديده بودند ، به آن ، آزمندتر و طالب تر و راغب تر مى بودند .

خداوند مى فرمايد : «از چه پناه مى برند؟» .

فرشتگان مى گويند : از آتشِ دوزخ .

خداوند مى فرمايد : «آيا آن را ديده اند؟» .

فرشتگان مى گويند : نه به خدا سوگند _ اى پروردگار _ ، آن را نديده اند .

خداوند مى فرمايد : «پس اگر آن را ديده بودند ، چه مى كردند؟» .

فرشتگان مى گويند : اگر آن را ديده بودند ، از آن گريزان تر و بيمناك تر مى بودند .

خداوند مى فرمايد : «پس ، گواه باشيد كه آنان را آمرزيدم» .

فرشته اى از فرشتگان مى گويد : در ميان ايشان ، فلانى است كه از آنان نيست ؛ بلكه براى حاجتى آمده است .

خداوند مى فرمايد : «آنان ، همنشين اند و به بركت آنان ، همنشينشان ، محروم نمى شوند» .

.

ص: 262

5388.عنه عليه السلام :المعجم الصغير عن ابن عبّاس :مَرَّ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله بِعَبدِ اللّهِ بنِ رَواحَةَ الأَنصارِيِّ وهُوَ يُذَكِّرُ أصحابَهُ ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : أما إنَّكُمُ المَلَأُ الَّذينَ أمَرَنِي اللّهُ أن أصبِرَ نَفسي مَعَكُم ، ثُمَّ تَلا هذِهِ الآيَةَ : «وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَوةِ وَ الْعَشِىِّ» إلى قَولِهِ : «وَ كَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا» (1) ، أما إنَّهُ ما جَلَسَ عِدَّتُكُم إلّا جَلَسَ مَعَهُم عِدَّتُهم مِنَ المَلائِكَةِ ، إن سَبَّحُوا اللّهَ سَبَّحوهُ ، وإن حَمِدُوا اللّهَ حَمِدوهُ ، وإن كَبَّرُوا اللّهَ كَبَّروهُ ، ثُمَّ يَصعَدونَ إلَى الرَّبِّ وهُوَ أعلَمُ مِنهُم ، فَيَقولونَ : يا رَبَّنا ، عِبادُكَ سَبَّحوكَ فَسَبَّحنا ، وكَبَّروكَ فَكَبَّرنا ، وحَمِدوكَ فَحَمِدنا .

فَيَقولُ رَبُّنا : يا مَلائِكَتي ، اُشهِدُكُم أنّي قَد غَفَرتُ لَهُم .

فَيَقولونَ : فيهِم فُلانٌ وفُلانٌ الخَطّاءُ!

فَيَقولُ : هُمُ القَومُ لا يَشقى بِهِم جَليسُهُم . (2) .


1- .الكهف : 28.
2- .المعجم الصغير : ج 2 ص 109 ، حلية الأولياء : ج 5 ص 117 عن عمر بن ذرّ عن أبيه ، الدرّ المنثور : ج 5 ص 381 نقلاً عن ابن مردويه.

ص: 263

5389.عنه عليه السلام :المعجم الصغير_ به نقل از ابن عبّاس _: پيامبر صلى الله عليه و آله بر عبد اللّه بن رواحه انصارى گذشت كه يارانش را پند مى داد . پيامبر خدا فرمود : «هان! شما ، همان گروهى هستيد كه خداوند به من فرمود تا خودم را با شما بدارم» . سپس اين آيه را خواند : « «و با كسانى كه پروردگارشان را صبح و شام مى خوانند» تا : «و [ اساس ]كارش بر زياده روى است» » . [و افزود:] «هان! هر تعداد از شما گِرد هم بنشينند ، به همان شمار ، از فرشتگان با آنان مى نشينند . اگر آنان خدا را تسبيح گويند ، آن فرشتگان نيز او را تسبيح مى گويند ، و اگر خدا را سپاس گويند ، آن فرشتگان نيز او را سپاس مى گويند ، و اگر خدا را به بزرگى ياد كنند ، آنان نيز او را به بزرگى ياد مى كنند . سپس به درگاه پروردگارشان مى روند و به او _ كه البته از آنان بهتر مى داند _ ، مى گويند : اى پروردگار ما! بندگانت ، تو را تسبيح گفتند و ما نيز [هم صدا با آنان] تو را تسبيح گفتيم . آنان ، تو را به بزرگى ياد كردند و ما نيز به بزرگى ياد كرديم . آنان ، تو را سپاس گفتند و ما نيز سپاس گفتيم .

پس پروردگار ما مى گويد : اى فرشتگان من! گواه باشيد كه آنان را آمرزيدم .

فرشتگان مى گويند : فلان و بهمان گنه كار هم در ميان ايشان بود!

خداوند مى فرمايد : آنان ، جماعتى هستند كه به بركت ايشان ، همنشينشان محروم نمى شود » . .

ص: 264

5390.الإمام عليّ عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ المَلائِكَةَ يَمُرّونَ عَلى حَلَقِ الذِّكرِ ، فَيَقومونَ عَلى رُؤوسِهِم ، ويَبكونَ لِبُكائِهِم ، ويُؤمِّنونَ لِدُعائِهِم ، فَإِذا صَعِدوا [ إلَى] (1) السَّماءِ ، يَقولُ اللّهُ تَعالى : يا مَلائِكَتي أينَ كُنتُم؟ _ وهُوَ أعلَمُ _ فَيَقولونَ : يا رَبَّنا إنّا حَضَرنا مَجلِسا مِن مَجالِسِ الذِّكرِ ، فَرَأَينا أقواما يُسَبِّحونَكَ ويُمَجِّدونَكَ ويُقَدِّسونَكَ ، ويَخافونَ نارَكَ .

فَيَقولُ اللّهُ سُبحانَهُ : يا مَلائِكَتي ، اِزوُوها عَنهُم واُشهِدُكم أنّي قَد غَفَرتُ لَهُم ، وآمَنتُهُم مِمّا يَخافونَ .

فَيَقولونَ : رَبَّنا ، إنَّ فيهِم فُلانا وإنَّهُ لَم يَذكُركَ!

فَيَقولُ : قَد غَفَرتُ لَهُ بِمُجالَسَتِهِ لَهُم ؛ فَإِنَّ الذّاكِرينَ مَن لا يَشقى بِهِم جَليسُهُم . (2) .


1- .مابين المعقوفين أثبتناه من بحار الأنوار .
2- .عدّة الداعي : ص 241 ، أعلام الدين : ص 280 ، إرشاد القلوب : ص 61 نحوه ، بحار الأنوار : ج 75 ص 468 ح 20.

ص: 265

5391.عنه عليه السلام ( _ في وَصِيَّتِهِ لِلإِمامِ الحَسَنِ عليه السلام _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :فرشتگان بر مجالس ذكر [خدا] مى گذرند و بر فرازِ سر ايشان مى ايستند و با گريستن آنان مى گِريند و براى دعايشان «آمين» مى گويند . و چون به آسمان بَر شوند ، خداى متعال _ با آن كه خود بهتر مى داند _ مى پرسد : «كجا بوديد ، اى فرشتگان من؟» .

فرشتگان مى گويند : اى پروردگار ما ! در مجلسى از مجلس هاى ذكر ، حاضر شديم . مردمانى را ديديم كه تو را به پاكى و بزرگى و قداست مى ستايند و از آتش تو بيمناك اند .

خداى سبحان مى فرمايد : «اى فرشتگان من! آتش را از آنان ، دور گردانيد و گواه باشيد كه ايشان را آمرزيدم ، و از آنچه بيمناك اند ، در امانشان داشتم» .

فرشتگان مى گويند : اى پروردگار ما ! فلانى هم در ميان ايشان بود و او ذكر تو را نمى گفت .

خداوند مى فرمايد : «او را هم به سبب همنشينى اش با ايشان آمرزيدم ؛ زيرا ذاكران ، كسانى هستند كه به بركت آنان ، همنشينشان محروم نمى شود» . .

ص: 266

5385.امام على عليه السلام :الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ اللّهَ عز و جل يَقولُ لِمَلائِكَتِهِ عِندَ انصِرافِ أهلِ مَجالِسِ الذِّكرِ وَالعِلمِ إلى مَنازِلِهِم : اُكتُبوا ثَوابَ ما شاهَدتُموهُ مِن أعمالِهِم . فَيَكتُبونَ لِكُلِّ واحِدٍ ثَوابَ عَمَلِهِ ، ويَترُكونَ بَعضَ مَن حَضَرَ مَعَهُم فَلا يَكتُبونَهُ .

فَيَقولُ اللّهُ عز و جل : ما لَكُم لَم تَكتُبوا فُلانا ألَيسَ كانَ مَعَهُم ، وقَد شَهِدَهُم؟ فَيَقولونَ : يا رَبِّ ، إنَّهُ لَم يَشرَك مَعَهُم بِحَرفٍ ، ولا تَكَلَّمَ مَعَهُم بِكَلِمَةٍ!

فَيَقولُ الجَليلُ جَلَّ جَلالُهُ : ألَيسَ كانَ جَليسَهُم؟ فَيَقولونَ : بَلى يا رَبِّ .

فَيَقولُ : اُكتُبوهُ مَعَهُم ، إنَّهُم قَومٌ لا يَشقى بِهِم جَليسُهُم . فَيَكتُبوهُ مَعَهُم .

فَيَقولُ تَعالى : اُكتُبوا لَهُ ثَوابا مِثلَ ثَوابِ أحَدِهِم . (1)5386.امام على عليه السلام :الكافي عن عبّاد بن كثير :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : إنّي مَرَرتُ بِقاصٍّ يَقُصُّ وهُوَ يَقولُ : هذَا المَجلِسُ الَّذي لا يَشقى بِهِ جَليسٌ .

قالَ : فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : هَيهاتَ ، هَيهاتَ ، أخطَأَت أستاهُهُمُ الحُفرَةَ (2) . إنَّ للّهِِ مَلائِكَةً سَيّاحينَ سِوَى الكِرامِ الكاتِبينَ ، فَإِذا مَرُّوا بِقَومٍ يَذكُرونَ مُحَمَّدا وآلَ مُحَمَّدٍ ، قالوا : قِفوا فَقَد أصَبتُم حاجَتَكُم ، فَيَجلِسونَ فَيَتَفَقَّهونَ مَعَهُم ، فَإِذا قاموا عادوا مَرضاهُم ، وشَهِدوا جَنائِزَهُم ، وتَعاهَدوا غائِبَهُم ، فَذلِكَ المَجلِسُ الَّذي لا يَشقى بِهِ جَليسٌ . (3) .


1- .عوالي اللآلي : ج 4 ص 8 ح 29 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 202 ح 15.
2- .الإخطاء : الذهاب إلى خلاف الصواب مع قصد الصواب ، أو مطلقا عمدا وغير عمد ، والأستاه : جمع الإست ؛ وهي حلقة الدبر . والمراد بالحفرة : الكنيف الذي يتغوّط فيه ، وكأنّ هذا كان مثلاً سائرا يضرب لمن استعمل كلاما في غير موضعه أو أخطأ خطأً فاحشا. وقد يقال : شبّهت أفواههم بالأستاه تفضيحا لهم (مرآة العقول : ج 9 ص 84) .
3- .الكافي : ج 2 ص 186 ح 3 ، بحار الأنوار : ج 74 ص 259 ح 57.

ص: 267

5387.امام على عليه السلام :امام صادق عليه السلام :چون اهل مجلس هاى ذكر و علم به خانه هايشان باز گردند ، خداوند عز و جلبه فرشتگانش مى فرمايد : «ثواب اعمالى را كه از ايشان ديده ايد ، بنويسيد» .

فرشتگان ، براى هر يك ثواب عملش را بنويسند و يكى را كه در انجمن آنان حاضر بوده اند ، وا مى نهند و برايش چيزى نمى نويسند .

خداوند عز و جل مى فرمايد : «چرا براى فلانى ننوشتيد ؟ مگر نه اين كه با آنان بود و در جمعشان حضور داشت؟» .

فرشتگان مى گويند : «اى پروردگار ما ! او حتّى يك حرف با آنان شريك نشد و يك كلمه با ايشان هم سخنى نكرد .

خداوند عز و جل مى فرمايد : «آيا نه اين كه با آنان ، همنشين بود ؟» .

فرشتگان مى گويند : چرا ، اى پروردگار ما !

پس ، خداى متعال مى فرمايد : «براى او نيز ثوابى چون ثواب يكى از آنان بنويسيد» .5388.امام على عليه السلام :الكافى_ به نقل از عبّاد بن كثير _: به امام صادق عليه السلام گفتم : من بر داستان سَرايى (نقّالى) گذشتم كه داستان نقل مى كرد و مى گفت : اين است آن مجلسى كه هر كس در آن بنشيند ، محروم نمى شود .

امام صادق عليه السلام فرمود : «هيهات ، هيهات ! سوراخ دعا را گم كرده اند . خداوند را بجز گرامىْ فرشتگانِ نويسنده[ى اعمال بندگان] ، فرشتگانى است كه دوره مى گردند و چون بر مردمى بگذرند كه از محمّد و خاندان او ياد مى كنند ، مى گويند : [همين جا] بِايستيد كه به مراد خود رسيديد . پس مى نشينند و با آنان دانش مى آموزند ، و چون برخيزند ، از بيمارانِ آنان عيادت مى كنند و در تشييع جنازه مردگانشان حاضر مى شوند و از سفرْ رفته شان سركشى مى كنند . اين است آن مجلسى كه هر كه در آن بنشيند ، محروم نمى شود» . .

ص: 268

9 / 26نُزولُ الرَّحمَةِ5391.امام على عليه السلام ( _ در سفارشش به امام حسن عليه السلام _ ) المستدرك على الصحيحين عن أبي عثمان :كانَ سلمانُ في عِصابَةٍ (1) يَذكُرونَ اللّهَ، فَمَرَّ بِهِم رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، فَجاءَهُم قاصِدا حَتّى دَنا مِنهُم، فَكَفّوا عَنِ الحَديثِ إعظامالِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله .

فَقالَ : ما كُنتُم تَقولونَ؟ فَإِنّي رَأَيتُ الرَّحمَةَ تَنزِلُ عَلَيكُم ، فَأَحبَبتُ أن اُشارِكَكُم فيها! (2)5392.عنه عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :بِذِكرِ اللّهِ تُستَنزَلُ الرَّحمَةُ . (3)9 / 27نُزولُ السَّكينَةِ5395.الإمام عليّ عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا يَقعُدُ قَومٌ يَذكُرونَ اللّهَ عز و جل إلّا حَفَّتهُمُ المَلائِكَةُ ، وغَشِيَتهُمُ الرَّحمَةُ ، ونَزَلَت عَلَيهِمُ السَّكينَةُ ، وذَكَرَهُمُ اللّهُ فيمَن عِندَهُ . (4) .


1- .العِصابة : الجماعة من الناس من العَشرة إلى الأربعين ، ولا واحد لها من لفظها (النهاية : ج 3 ص 243 «عصب»).
2- .المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 210 ح 419 ، الدرّ المنثور : ج 5 ص 382 نقلاً عن الزهد لابن حنبل عن ثابت نحوه ، كنز العمّال : ج 1 ص 447 ح 1932.
3- .غرر الحكم : ح 4209 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 188 ح 3856.
4- .صحيح مسلم : ج 4 ص 2074 ح 39 ، سنن الترمذي : ج 5 ص 460 ح 3378 نحوه ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1245 ح 3791 ، مسند ابن حنبل : ج 4 ص 184 ح 11875 كلّها عن أبي هريرة وأبي سعيد الخدري ، كنز العمّال : ج 1 ص 424 ح 1822 و 1824 ؛ مكارم الأخلاق : ج 2 ص 85 ح 2227 ، مشكاة الأنوار : ص 114 ح 264 ، روضة الواعظين : ص 428 .

ص: 269

9 / 26 فرود آمدن رحمت
9 / 27 فرود آمدن آرامش

9 / 26فرود آمدن رحمت5398.عنه عليه السلام :المستدرك على الصحيحين_ به نقل از ابو عثمان _: سلمان با گروهى نشسته بود و از خدا ياد مى كردند . پيامبر خدا بر آنان گذشت و به سوى ايشان آمد . چون نزديك آنان رسيد ، به احترام پيامبر خدا از سخن گفتن ، باز ايستادند .

فرمود : «چه مى گفتيد؟ زيرا ديدم رحمت بر شما فرو مى بارد و دوست داشتم من نيز در آن [رحمت] با شما شريك شوم» .5399.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :با ياد خدا ، رحمتْ فرود مى آيد .9 / 27فرود آمدن آرامش5394.امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ گروهى براى يادكرد از خداوند عز و جل ننشستند ، مگر آن كه فرشتگان ، آنان را در ميان گرفتند و رحمت ، آنها را فرو پوشاند و آرامش ، بر آنان فرود آمد و خداوند ، در جمع كسانى كه نزد او هستند ، از ايشان ياد كرد .

.

ص: 270

5395.امام على عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :مَجالِسُ الذِّكرِ تَنزِلُ عَلَيهِمُ السَّكينَةُ ، وتَحُفُّ بِهِمُ المَلائِكَةُ ، وتَغشاهُمُ الرَّحمَةُ ، ويَذكُرُهُمُ الرَّبُّ تَعالى عَلى عَرشِهِ . (1)9 / 28غُفرانُ اللّهِ5398.امام على عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَا اجتَمَعَ قَومٌ عَلى ذِكرٍ فَتَفَرَّقوا عَنهُ إلّا قيلَ لَهُم : قوموا مَغفورا لَكُم . (2)راجع : العنوان الآتي (تبديل السّيئات الحسنات) .

9 / 29تَبديلُ السَّيِّئاتِ الحَسَناتِ5402.الإمام عليّ عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما جَلَسَ قَومٌ مَجلِسا يَذكُرونَ اللّهَ عز و جل فيهِ فَيَقومونَ حَتّى يُقالَ لَهُم : قوموا ؛ قَد غَفَرَ اللّهُ لَكُم ذُنوبَكُم ، وبُدِّلَت سَيِّئاتُكُم حَسَناتٍ . (3)5403.عنه عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن قَومٍ اجتَمَعوا يَذكُرونَ اللّهَ لا يُريدونَ بِذلِكَ إلّا وَجهَهُ ، إلّا ناداهُم مُنادٍ مِنَ السَّماءِ أن قوموا مَغفورا لَكُم ، فَقَد بُدِّلَت سَيِّئاتُكُم حَسَناتٍ . (4)5400.امام على عليه السلام ( _ در نامه اش به مالك اشتر ، هنگامى كه او را به حك ) عنه صلى الله عليه و آله :ما جَلَسَ قَومٌ يَذكُرونَ اللّهَ إلّا نادى بِهِم مُنادٍ مِنَ السَّماءِ : قوموا ؛ فَقَد بُدِّلَت سَيِّئاتُكُم حَسَناتٍ ، وغُفِرَ لَكُم جَميعا .

وما قَعَدَ عِدَّةٌ مِن أهلِ الأَرضِ يَذكُرونَ اللّهَ ، إلّا قَعَدَ مَعَهُم عِدَّةٌ مِنَ المَلائِكَةِ . (5) .


1- .تاريخ بغداد : ج 3 ص 128 ، حلية الأولياء : ج 5 ص 118 كلاهما عن أبي هريرة وأبي سعيد الخدري ، كنز العمّال : ج 1 ص 424 ح 1821.
2- .الإصابة : ج 3 ص 175 عن سهيل بن الحنظليّة ، كنز العمّال : ج 1 ص 422 ح 1809.
3- .المعجم الكبير : ج 6 ص 212 ح 6039 ، شُعب الإيمان : ج 1 ص 454 ح 695 ، اُسد الغابة : ج 2 ص 572 نحوه وكلّها عن سهيل بن حنظلة ، كنز العمّال : ج 1 ص 422 ح 1808.
4- .مسند ابن حنبل : ج 4 ص 286 ح 12456 ، مسند أبي يعلى : ج 4 ص 161 ح 4127 ، حلية الأولياء : ج 3 ص 108 كلّها عن أنس ، شُعب الإيمان : ج 1 ص 401 ح 534 عن عبد اللّه بن مغفل وليس فيه «لا يريدون بذلك إلّا وجهه» ، كنز العمّال : ج 1 ص 438 ح 1891.
5- .مكارم الأخلاق : ج 2 ص 86 ح 2233 ، عدّة الداعي : ص 238 ، مشكاة الأنوار : ص 114 ح 264 ، روضة الواعظين : ص 428 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 162 ح 42.

ص: 271

9 / 28 آمرزش خداوند
9 / 29 تبديل شدن بدى ها به خوبى ها

5401.امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بر انجمن هاى ياد خدا ، آرامش فرود مى آيد . فرشتگان ، آنان را در ميان مى گيرند . رحمت ، آنها را فرو مى پوشانَد و خداوندگار متعال ، در عرش خود ، از ايشان ياد مى كند .9 / 28آمرزش خداوند5404.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ گروهى براى يادكرد از خدا جمع نشدند ، مگر آن كه چون پراكنده شدند ، به ايشان گفته مى شود : «برخيزيد كه آمرزيده شديد» .ر . ك : عنوان بعدى (تبديل شدن بدى ها به خوبى ها) .

9 / 29تبديل شدن بدى ها به خوبى ها5408.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ گروهى براى ذكر خداوند عز و جل گِرد هم نمى نشينند ، مگر آن كه چون بخواهند برخيزند ، به ايشان گفته مى شود : «برخيزيد ، كه خداوند ، گناهان شما را آمرزيد و بدى هايتان به خوبى تبديل شده است» .5409.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه مردمى براى ذكر خدا گِرد هم آيند و قصدشان از اين كار ، فقط رضاى خدا باشد ، مُنادى اى از آسمان ، ندايشان مى دهد كه : «برخيزيد كه آمرزيده شديد ؛ زيرا بدى هاى شما به نيكى تبديل شد» .5404.امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ گروهى براى ذكر خدا نمى نشينند ، مگر اين كه [در پايان آن مجلس،] مُنادى اى از آسمان به آنان ندا مى دهد: «برخيزيد كه بدى هايتان به خوبى بدل شده و همه شما آمرزيده شديد» .

و هيچ تعدادى از زمينيان براى ذكر خدا نمى نشينند ، مگر اين كه تعدادى از فرشتگان نيز با آنان مى نشينند .

.

ص: 272

9 / 30مُباهاةُ اللّهِ5407.امام على عليه السلام :صحيح مسلم عن معاوية :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله خَرَجَ عَلى حَلقَةٍ مِن أصحابِهِ فَقالَ : ما أجلَسَكُم؟ قالوا : جَلَسنا نَذكُرُ اللّهَ ونَحمَدُهُ عَلى ما هَدانا لِلإِسلامِ ومَنَّ بِهِ عَلَينا .

قالَ : آللّهِ ما أجلَسَكُم إلّا ذاكَ؟ قالوا : وَاللّهِ ما أجلَسَنا إلّا ذاكَ !

قالَ : أما إنّي لَم أستَحلِفكُم تُهمَةً لَكُم ، ولكِنَّهُ أتاني جِبريلُ فَأَخبَرَني أنَّ اللّهَ عز و جليُباهي بِكُمُ المَلائِكَةَ . (1)9 / 31الدُّخولُ في رِياضِ الجَنَّةِ5410.الإمام عليّ عليه السلام :سنن الترمذي عن أنس عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا مَرَرتُم بِرِياضِ الجَنَّةِ فَارتَعوا . قالَ : وما رِياضُ الجَنَّةِ؟

قالَ : حَلَقُ الذِّكرِ . (2) .


1- .صحيح مسلم : ج 4 ص 2075 ح 40 ، سنن الترمذي : ج 5 ص 460 ح 3379 ، سنن النسائي : ج 8 ص 249 ، مسند ابن حنبل : ج 6 ص 14 ح 16835 ، صحيح ابن حبّان : ج 3 ص 96 ح 813 ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج 7 ص 74 ح 18 ، كنز العمّال : ج 1 ص 437 ح 1883.
2- .سنن الترمذي : ج 5 ص 532 ح 3510 ، مسند ابن حنبل : ج 4 ص 302 ح 12525 ، حلية الأولياء : ج 6 ص 268 ، كنز العمّال : ج 1 ص 437 ح 1885 ؛ منية المريد : ص 106 ، مشكاة الأنوار : ص 114 ح 264 ، روضة الواعظين : ص 428.

ص: 273

9 / 30 مُباهات كردن خداوند
9 / 31 درآمدن به باغ هاى بهشت

9 / 30مُباهات كردن خداوند5413.الإمام عليّ عليه السلام :صحيح مسلم_ به نقل از معاويه _: پيامبر خدا بر حلقه اى از يارانش گذشت . فرمود : «براى چه گِرد هم نشسته ايد؟» .

گفتند : نشسته ايم و خدا را ياد مى كنيم و او را بر نعمت اسلام كه به ما داد و ما را بِدان ره نمون شد ، سپاس مى گوييم .

فرمود : «شما را به خدا ، فقط براى همين نشسته ايد؟» .

گفتند : به خدا كه فقط براى همين نشسته ايم!

فرمود : «بدانيد كه من ، از سرِ بدگمانى به شما سوگندتان ندادم ؛ بلكه جبرئيل عليه السلام نزدم آمد و مرا خبر داد كه خداوند عز و جل به وجود شما بر فرشتگان مباهات مى كند» .9 / 31درآمدن به باغ هاى بهشت5411.امام على عليه السلام :سنن التِرمِذى :پيامبر خدا فرمود : «هر گاه به باغ هاى بهشت گذر كرديد ، به گشت بپردازيد» .

اَنَس گفت : باغ هاى بهشت ، كدام اند؟

فرمود : «انجمن هاى ياد خدا» .

.

ص: 274

5412.امام على عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : بادِروا إلى رِياضِ الجَنَّةِ . قالوا : وما رِياضُ الجَنَّةِ؟ قالَ : حَلَقُ الذِّكرِ . (1)5413.امام على عليه السلام :عدّة الداعي :رُوِيَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله خَرَجَ عَلى أصحابِهِ فَقالَ : اِرتَعوا في رِياضِ الجَنَّةِ ، قالوا : يا رَسولَ اللّهِ ، وما رِياضُ الجَنَّةِ؟ قالَ : مَجالِسُ الذِّكرِ ، اُغدوا وروحوا وَاذكُروا . (2)5414.امام على عليه السلام :المستدرك على الصحيحين عن جابر بن عبد اللّه :خَرَجَ عَلَينَا النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله ، فَقالَ : يا أيُّهَا النّاسُ! إنَّ للّهِِ سَرايا مِنَ المَلائِكَةِ تَحُلُّ وتَقِفُ عَلى مِجالِسِ الذِّكرِ فِي الأَرضِ ، فَارتَعوا في رِياضِ الجَنَّةِ .

قالوا : وأينَ رِياضُ الجَنَّةِ؟

قالَ : مَجالِسُ الذِّكرِ ، فَاغدوا وروحوا في ذِكرِ اللّهِ ، وذَكِّروهُ أنفُسَكُم . (3)9 / 32نورُ يَومِ القِيامَةِ5417.عنه عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ ذاكِرَ اللّهِ يَجيءُ يَومَ القِيامَةِ ولَهُ نورٌ كَنورِ الشَّمسِ ، أو بُرهانٌ كَبُرهانِ الشَّمسِ . (4) .


1- .الأمالي للصدوق : ص 444 ح 592 عن الحسين بن عليّ بن الحسين عن أبيه الإمام زين العابدين عن الإمام الحسين عليهماالسلام ، معاني الأخبار : ص 321 ح 1 عن عليّ بن الحسن عن أبيه الإمام الحسن عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 409 ح 5888 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 156 ح 20.
2- .عدّة الداعي : ص 238 ، أعلام الدين : ص 275 ، إرشاد القلوب : ص 60 وفيه «الذكر غدوا ورواحا فاذكروا» بدل «مجالس الذكر اغدوا وروحوا واذكروا» ، بحار الأنوار : ج 93 ص 163 ح 42.
3- .المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 672 ح 1820 ، مسند أبي يعلى : ج 2 ص 345 ح 1860 وص 428 ح 2135 ، المعجم الأوسط : ج 3 ص 67 ح 2501 نحوه ، كنزالعمّال : ج 1 ص 434 ح 1877 وص 437 ح 1882 ؛ مكارم الأخلاق : ج 2 ص 78 ح 2194 نحوه.
4- .معجم السفر : ص 112 ح 333 عن أنس.

ص: 275

9 / 32 روشنايى در روز قيامت

5418.الإمام عليّ عليه السلام :امام على عليه السلام :پيامبر خدا فرمود : «به سوى باغ هاى بهشت بشتابيد» .

گفتند : باغ هاى بهشت ، كدام اند؟

فرمود : «انجمن هاى ياد خدا» .5419.الإمام عليّ عليه السلام :عدّة الداعى :روايت شده است كه پيامبر خدا بر يارانش در آمد و فرمود : «در باغ هاى بهشت ، گردش كنيد» .

گفتند : اى پيامبر خدا ! باغ هاى بهشت ، كدام اند ؟

فرمود : «انجمن هاى ياد خدا . بام و شام ، خدا را ياد كنيد» .5420.عنه عليه السلام ( _ في وَصفِ الدُّنيا _ ) المستدرك على الصحيحين_ به نقل از جابر بن عبد اللّه _: پيامبر صلى الله عليه و آله بر يارانش در آمد و فرمود : «اى مردم! خداوند ، دسته هايى از فرشتگان دارد كه در مجالس ذكر روى زمين ، فرود مى آيند . پس در باغ هاى بهشت ، گشت بزنيد» .

گفتند : باغ هاى بهشت ، كجاست؟

فرمود : «مجالس ذكر [خدا] . پس بام و شام ، به ذكر خدا بپردازيد و او را به خود ، يادآور شويد» .9 / 32روشنايى در روز قيامت5416.امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ياد كننده خدا ، روز قيامت ، در حالى مى آيد كه روشنايى اى چون روشنايىِ خورشيد ، يا دليلى چون دليلِ آفتاب دارد .

.

ص: 276

5417.امام على عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :لَيَبعَثَنَّ اللّهُ أقواما يَومَ القِيامَةِ في وُجوهِهِمُ النّورُ عَلى مَنابِرِ اللُّؤلُؤِ ، يِغبِطُهُمُ النّاسُ ، لَيسوا بِأَنبِياءَ ولا شُهَداءَ ؛ هُمُ المُتَحابّونَ فِي اللّهِ مِن قَبائِلَ شَتّى وبِلادٍ شَتّى ، يَجتَمِعونَ عَلى ذِكرِ اللّهِ يَذكُرونَهُ . (1)9 / 33سَبقُ يَومِ القِيامَةِ5420.امام على عليه السلام ( _ در توصيف دنيا _ ) سنن الترمذي عن أبي هريرة :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : سَبَقَ المُفَرِّدونَ ، قالوا : ومَا المُفَرِّدونَ يا رَسولَ اللّهِ؟ قالَ : المُستَهتَرونَ في ذِكرِ اللّهِ (2) ؛ يَضَعُ الذِّكرُ عَنهُم أثقالَهُم ، فَيَأتونَ يَومَ القِيامَةِ خِفافا . (3)5421.امام على عليه السلام ( _ خطاب به پسرش محمّد بن حنفيّه _ ) مسند ابن حنبل عن أبي هريرة :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : سَبَقَ المُفَرِّدونَ . قالوا : يا رَسولَ اللّهِ ومَنِ المُفَرِّدونَ؟ قالَ : الَّذينَ يُهتَرونَ في ذِكرِ اللّهِ . (4)5422.عنه عليه السلام :صحيح مسلم عن أبي هريرة :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَسيرُ في طَريقِ مَكَّةَ ، فَمَرَّ عَلى جَبَلٍ يُقالُ لَهُ : جُمدانُ ، فَقالَ : سيروا ، هذا جُمدانُ ، سَبَقَ المُفَرِّدونَ . قالوا : ومَا المُفَرِّدونَ يا رَسولَ اللّهِ؟ قالَ : الذّاكِرونَ اللّهَ كَثيرا وَالذّاكراتُ . (5) .


1- .كنزالعمّال : ج 1 ص 438 ح 1893 نقلاً عن المعجم الكبير عن أبي الدرداء.
2- .يُقال : اُهتِرَ فلان بكذا واستُهتِر فهو مُهتَر به ومُستهتَر : أي مولَع به لا يتحدّث بغيره ولا يفعل غيره (النهاية : ج 5 ص 242 «هتر») .
3- .سنن الترمذي : ج 5 ص 577 ح 3596 ، كنزالعمّال : ج 1 ص 417 ح 1773.
4- .مسند ابن حنبل : ج 3 ص 210 ح 8297 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 673 ح 1823 ، التاريخ الكبير : ج 8 ص 448 ح 3651 ، كنزالعمّال : ج 2 ص 244 ح 3933.
5- .صحيح مسلم : ج 4 ص 2062 ح 4 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 385 ح 9343 وفيه «جدان» بدل «جمدان» في كلا الموضعين ، كنز العمّال : ج 1 ص 417 ح 1774.

ص: 277

9 / 33 پيشتازى در روز قيامت

5423.عنه عليه السلام ( _ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند ، در روز قيامت ، مردمانى را برمى انگيزد كه چهره هايى نورانى دارند و بر منبرهايى از مرواريدند و مردم بر آنان ، رشك مى برند . آنان ، نه پيامبرند و نه شهيد . آنان ، مردمانى از هر قبيله و آبادى اند كه براى خدا يكديگر را دوست مى دارند ، براى يادكرد خدا گِرد هم مى آيند و از او ياد مى كنند .9 / 33پيشتازى در روز قيامت5426.عنه عليه السلام ( _ في وَصِيَّتِهِ لِابنِهِ الحَسَنِ عليه السلام _ ) سنن الترمذى_ به نقل از ابو هُرَيره _: پيامبر خدا فرمود : «تنهايان ، پيشى گرفتند» .

گفتند : تنهايان كيستند ، اى پيامبر خدا؟

فرمود : «سوداييان ياد خدا . ياد خدا ، بارهاى گران (گناهان) آنان را از دوش ايشان برمى دارد و روز رستاخيز ، سبك بار [از گناه] مى آيند .5422.امام على عليه السلام :مسند ابن حنبل_ به نقل از ابو هريره _: پيامبر خدا فرمود : «تنهايان ، پيشى مى گيرند» .

گفتند : اى پيامبر خدا ! تنهايان كيان اند؟

فرمود : «آنان كه سودازده ياد خدايند» .5423.امام على عليه السلام ( _ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ ) صحيح مسلم_ به نقل از ابو هُرَيره _: پيامبر خدا در راه مكّه مى رفت و بر كوهى به نام جُمدان گذشت . فرمود : «به پيش! اين ، جُمدان است . تنهايان ، پيشتازند» .

گفتند : تنهايان ، كيستند ، اى پيامبر خدا؟

فرمود : «مردان و زنانى كه فراوان ، خدا را ياد مى كنند» .

.

ص: 278

9 / 34خَيرُالدّنيا وَالآخِرَةِ5426.امام على عليه السلام ( _ در سفارشش به پسرش حسن عليه السلام _ ) رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن اُعطِيَ لِسانا ذاكِرا ، فَقَد اُعطِيَ خَيرَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ . (1)5427.الإمام عليّ عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :قالَ اللّهُ عز و جل : إذا أرَدتُ أن أجمَعَ لِلمُسلِمِ خَيرَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ ، جَعَلتُ لَهُ قَلبا خاشِعا ، ولِسانا ذاكِرا ، وجَسَدا عَلَى البَلاءِ صابِرا ، وزَوجَةً مُؤمِنَةً . (2)5428.الإمام عليّ عليه السلام :الإمام زين العابدين عليه السلام :اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، ونَبِّهني لِذِكرِكَ في أوقاتِ الغَفلَةِ ، وَاستَعمِلني بِطاعَتِكَ في أيّام المُهلَةِ ، وَانهَج لي إلى مَحَبَّتِكَ سَبيلاً سَهلَةً ، أكمِل لي بِها خَيرَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ . (3)5429.عنه عليه السلام :الإمام الصادق عليه السلام :ثَلاثَةٌ لا يُصيبونَ إلّا خَيرا : اُولُو الصَّمتِ ، وتارِكُو الشَّرِّ ، وَالمُكِثرونَ ذِكرَ اللّهِ عز و جل . (4) .


1- .الكافي : ج 2 ص 499 ح 1 عن أبي القدّاح عن الإمام الصادق عليه السلام .
2- .الكافي : ج 5 ص 327 ح 2 عن بريد بن معاوية العجلي عن الإمام الباقر عليه السلام ، دعائم الإسلام : ج 2 ص 194 ح 705 ، مشكاة الأنوار : ص 481 ح 1600 عن الإمام الباقر عليه السلام وكلاهما نحوه وراجع الجعفريّات : ص 230 والمعجم الكبير : ج 11 ص 109 ح 11275.
3- .الصحيفة السجّاديّة : ص 87 الدعاء 20.
4- .نزهة الناظر : ص 108 ح 16.

ص: 279

9 / 34 خير دنيا و آخرت

9 / 34خير دنيا و آخرت5427.امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به هر كس زبانى ذكر داده شود ، خير دنيا و آخرتْ داده شده است .5428.امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند عز و جل فرمود : «هر گاه بخواهم خيرِ دنيا و آخرت را به مسلمانى بدهم ، به او دلى خاشع و زبانى ذكرگو و تنى شكيبا در برابر بلا و همسرى باايمان ، عطا مى كنم» .5429.امام على عليه السلام :امام زين العابدين عليه السلام :بار خدايا! بر محمّد و خاندان او درود فرست و در اوقات غفلتم ، مرا متوجّه ياد خودت گردان و در ايّام فرصتم ، مرا در طاعتت به كار گير ، و براى رسيدن به محبّتت ، راهى هموار برايم بگشاى و بدين سان ، خير دنيا و آخرت را به تمامى عطايم فرما .5430.امام على عليه السلام :امام صادق عليه السلام :سه دسته اند كه جز خوبى نمى بينند : خاموشى گُزينان ، ترك كنندگان بدى ، و آنان كه بسيارْ خداوند عز و جل را ياد مى كنند .

.

ص: 280

الفَصلُ العاشِرُ : مضارّ النّسيان10 / 1نِسيانُ اللّهِالكتاب«الْمُنَ_فِقُونَ وَالْمُنَ_فِقَ_تُ بَعْضُهُم مِّن بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنكَرِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَيَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ نَسُواْ اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ إِنَّ الْمُنَ_فِقِينَ هُمُ الْفَ_سِقُونَ» . (1)

الحديث5437.عنه عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام_ في قَولِهِ تَعالى : «نَسُواْ اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ» _: إنَّما يَعني نَسُوا اللّهَ في دارِ الدُّنيا ، لَم يَعمَلوا بِطاعَتِهِ ، فَنَسِيَهُم فِي الآخِرَةِ ؛ أي لَم يَجعَل لَهُم في ثَوابِهِ شَيئا فَصاروا مَنسِيِّينَ مِنَ الخَيرِ . (2)5432.امام على عليه السلام :عيون أخبار الرضا عليه السلام عن عبد العزيز بن مسلم :سَأَلتُ الرِّضا عليه السلام عَن قَولِ اللّهِ عز و جل : «نَسُواْ اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ» ، فَقالَ : إنَّ اللّهَ تَعالى لا يَنسى ولا يَسهو ، وإنَّما يَنسى ويَسهُو المَخلوقُ المُحدَثُ ، ألا تَسمَعُهُ عز و جل يَقولُ : «وَمَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيًّا» (3) ! وإنَّما يُجازي مَن نَسِيَهُ ونَسِيَ لِقاءَ يَومِهِ بِأَن يُنسِيَهُم أنفُسَهُم ، كَما قالَ اللّهُ عز و جل : «وَ لَا تَكُونُواْ كَالَّذِينَ نَسُواْ اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ أُوْلَئِكَ هُمُ الْفَ_سِقُونَ» ، وقالَ تَعالى : «فَالْيَوْمَ نَنسَاهُمْ كَمَا نَسُواْ لِقَاءَ يَوْمِهِمْ هَ_ذَا» (4) ؛ أي نَترُكُهُم كَما تَرَكُوا الاِستِعدادَ لِلِقاءِ يَومِهِم هذا . (5) .


1- .التوبة : 67.
2- .التوحيد : ص 259 ح 5 ، تفسير العيّاشي : ج 2 ص 96 ح 86 نحوه وكلاهما عن أبي معمر السعداني ، الاحتجاج : ج 1 ص 564 ح 137 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 99 ح 1.
3- .مريم : 64.
4- .الأعراف: 51.
5- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 1 ص 125 ح 18 ، التوحيد : ص 160 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 64 ح 4.

ص: 281

فصل دهم: زيان هاى فراموش كردن خدا

10 / 1 فراموش شدن از جانب خدا

فصل دهم: زيان هاى فراموش كردن خدا10 / 1فراموش شدن از جانب خداقرآن«مردان و زنانِ دو چهره، [ همانند ] يكديگرند. به كار ناپسند ، وا مى دارند و از كار پسنديده ، باز مى دارند و دست هاى خود را [ از انفاق ] فرو مى بندند. خدا را فراموش كردند . پس [ خدا هم ]فراموششان كرد. در حقيقت، اين منافقان اند كه فاسق اند» .

حديث5439.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام_ در باره اين سخن خداى متعال : «خدا را فراموش كردند و خدا هم آنان را فراموش كرد» _: يعنى آنان در سراى دنيا ، خدا را فراموش كردند و طاعتش ننمودند ، و خدا هم در آخرت ، آنان را فراموش كرد ؛ يعنى در پاداش خود ، بهره اى براى آنان قرار نداد و در زمره فراموش شدگانِ از خير در آمدند .5440.الإمام عليّ عليه السلام :عيون أخبار الرضا عليه السلام_ به نقل از عبد العزيز بن مسلم _: از امام رضا عليه السلام در باره اين سخن خداوند عز و جل پرسيدم : «خدا را فراموش كردند و خدا هم آنان را فراموش كرد» .

فرمود : «خداوند متعال ، فراموش يا اشتباه نمى كند ؛ بلكه مخلوقِ حادث است كه دچار فراموشى و اشتباه مى شود . آيا سخن خداوند عز و جل را نشنيده اى كه مى فرمايد : «و پروردگار تو فراموشكار نيست» ؛ امّا خداوند ، كسى را كه او و روز ديدار او را فراموش كند ، چنين سزا مى دهد كه خودشان را از يادشان مى برد ، چنان كه خداوند عز و جل فرموده است : «و مانند آن كسانى مباشيد كه خدا را فراموش كردند و خدا هم خودشان را از يادشان بُرد . اينان ، همان نافرمان اند» ، و فرموده است : «پس امروز ، ما ايشان را از ياد مى بريم ، چنان كه ايشان ، ديدار اين روزشان را از ياد بردند» ؛ يعنى همچنان كه آنان ، آماده شدن براى ديدار با چنين روزى را رها كردند ، ما نيز [ايشان را] امروز ، رها مى كنيم .

.

ص: 282

10 / 2نِسيانُ النَّفسِالكتاب«وَ لَا تَكُونُواْ كَالَّذِينَ نَسُواْ اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ أُوْلَئِكَ هُمُ الْفَ_سِقُونَ» . (1)

الحديث5439.امام على عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :مَن نَسِيَ اللّهَ سُبحانَهُ ، أنساهُ اللّهُ نَفسَهُ وأعمى قَلبَهُ . (2)10 / 3سُلطَةُ الشَّيطانِالكتاب«وَ مَن يَعْشُ عَن ذِكْرِ الرَّحْمَ_نِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَ_نًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ * وَ إِنَّهُمْ لَيَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُم مُّهْتَدُونَ * حَتَّى إِذَا جَاءَنَا قَالَ يَ__لَيْتَ بَيْنِى وَ بَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرِينُ * وَ لَن يَنفَعَكُمُ الْيَوْمَ إِذ ظَّ_لَمْتُمْ أَنَّكُمْ فِى الْعَذَابِ مُشْتَرِكُونَ» (3) . (4)

.


1- .الحشر : 19.
2- .غرر الحكم : ح 8875 وح 7797 نحوه ، عيون الحكم والمواعظ : ص 458 ح 8300.
3- .قال العلّامة الطباطبائي قدس سره : أي من تعامى عن ذكر الرحمن ونظر إليه نظر الأعشى جئنا إليه بشيطان ، وقد عبّر تعالى عنه في موضع آخر بالإرسال فقال : «أَلَمْ تَرَ أَنَّ_ا أَرْسَلْنَا الشَّيَ_طِينَ عَلَى الْكَ_فِرِينَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا» (مريم : 83) ، وإضافة الذكر إلى الرحمن للإشارة إلى أنّه رحمة (الميزان في تفسير القرآن : ج 18 ص 102) .
4- .الزخرف : 36 _ 39 .

ص: 283

10 / 2 خود فراموشى
10 / 3 مسلّط شدن شيطان

10 / 2خود فراموشىقرآن«و چون كسانى مباشيد كه خدا را فراموش كردند و او [ نيز ] آنان را دچار خودفراموشى كرد . آنان ، همان نافرمانان اند» .

حديث5449.الإمام عليّ عليه السلام :امام على عليه السلام :هر كه خداى سبحان را فراموش كند ، خداوند ، خود او را از يادش مى بَرد و دلش را كور مى گردانَد .10 / 3مسلّط شدن شيطانقرآن«و هر كس از ياد [ خداى ] رحمان ، دل بگردانَد، بر او شيطانى مى گماريم تا براى وى دمسازى باشد . و مسلّماً آنها ، ايشان را از راه ، باز مى دارند و [ ايشان ] مى پندارند كه راه يافتگان اند تا آن گاه كه او [ با دمسازش ] به حضور ما آيد، [ خطاب به شيطان ] مى گويد: «اى كاش ميان من و تو، فاصله خاور و باختر بود، كه چه بد دمسازى هستى!» و امروز ، هرگز [ پشيمانى ] براى شما سود نمى بخشد ؛ چون ستم كرديد . در حقيقت، شما در عذاب، مشترك خواهيد بود» . (1)

.


1- .علّامه طباطبايى قدس سره مى گويد : يعنى كسى كه از ياد خداى مهربان ، خود را به كورى زند و به او چونان شخص كم بينا بنگرد ، به سوى او شيطانى بياوريم . در جايى ديگر با عبارت «بفرستيم» ياد كرده و فرموده است : «آيا نديدى كه ما بر كافران ، شياطينى فرستاديم كه به جنباندنى ، مى جنبانندشان» (مريم : آيه 83) . اضافه ذكر به رحمان ، اشاره به آن است كه اين ذكر و ياد ، رحمت است (الميزان فى تفسير القرآن : ج 18 ص 102) .

ص: 284

الحديث5448.امام على عليه السلام :مصباح الشريعة_ فيما نَسَبَهُ إلَى الإِمامِ الصّادِقِ عليه السلام _: لا يَتَمَكَّنُ الشَّيطانُ بِالوَسوَسَةِ مِنَ العَبدِ إلّا وقَد أعرَضَ عَن ذِكرِ اللّهِ ، وَاستَهانَ بِأَمرِهِ ، وأسكَنَ (1) إلى نَهيِهِ ، ونَسِيَ اطِّلاعَهُ عَلى سِرِّهِ . (2)10 / 4قَسوَةُ القَلبِ5451.امام على عليه السلام :الكافي عن عليّ بن عيسى رفعه :إنَّ موسى عليه السلام ناجاهُ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى فَقالَ لَهُ في مُناجاتِهِ : . . . يا موسى ، لا تَنسَني عَلى كُلِّ حالٍ ، ولا تَفرَح بِكَثرَةِ المالِ ؛ فَإِنَّ نِسياني يُقسِي القُلوبَ ، ومَعَ كَثرَةِ المالِ كَثرَةُ الذُّنوبِ . (3)5452.الإمام عليّ عليه السلام :الإمام الصادق عليه السلام :أوحَى اللّهُ عز و جل إلى موسى عليه السلام : يا موسى ، لا تَفرَح بِكَثرَةِ المالِ ، ولا تَدَع ذِكري عَلى كُلِّ حالٍ ؛ فَإِنَّ كَثرَةَ المالِ تُنسِي الذُّنوبَ ، وإنَّ تَركَ ذِكري يُقسِي القُلوبَ . (4) .


1- .في بحار الأنوار : «و سكن».
2- .مصباح الشريعة : ص 225 ، بحار الأنوار : ج 72 ص 124 ح 2.
3- .الكافي : ج 8 ص 42 _ 45 ح 8 ، تحف العقول : ص 493 ، بحار الأنوار : ج 13 ص 334 ح 13.
4- .الكافي : ج 2 ص 497 ح 7 عن السكوني ، علل الشرائع : ص 81 ح 2 عن عليّ بن جعفر عن الإمام الكاظم عنه عليهماالسلام ، الخصال : ص 39 ح 23 عن إسماعيل بن أبي زياد عن الإمام الصادق عن الإمام الباقر عليهماالسلام ، بحار الأنوار : ج 93 ص 150 ح 1.

ص: 285

10 / 4 سنگ دلى

حديث5454.عنه عليه السلام :مصباح الشريعة_ در حديثى كه به امام صادق عليه السلام نسبت داده شده است _: شيطان نمى تواند بنده را وسوسه كند ، مگر آن كه او از ياد خدا روى گردانيده و فرمان او را سبُك شمرده باشد و نهى او را مرتكب شود و آگاه بودن خداوند از نهان و درون وى را فراموش كرده باشد .10 / 4سنگ دلى5457.عنه عليه السلام :الكافى_ به نقل از على بن عيسى ، كه سند حديث را به يكى از اهل بيت عليهم السلام مى رساند _: خداوند _ تبارك و تعالى _ با موسى عليه السلام نجواكنان سخن گفت و در نجواهايش به او فرمود : « ... اى موسى ! مرا در هيچ حالى از ياد مبر و به فراوانى دارايى خود ، شادمان مشو ؛ زيرا از ياد بردن من ، دل ها را سخت مى گرداند . فراوانى ثروت ، فراوانى گناه را به همراه دارد» .5458.عنه عليه السلام :امام صادق عليه السلام :خداوند عز و جل به موسى عليه السلام وحى فرمود كه : «اى موسى ! به دارايى بسيار ، شادمان مشو و ياد مرا در هيچ حال ، فرو مگذار ؛ زيرا دارايى بسيار ، [زشتى] گناهان را از ياد مى برَد ، و فرو نهادن ياد من ، دل ها را سخت مى گردانَد» .

.

ص: 286

5452.امام على عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا تُكثِرُوا الكَلامَ بِغَيرِ ذِكرِ اللّهِ ؛ فَإِنَّ كَثرَةَ الكَلامِ بِغَيرِ ذِكرِ اللّهِ قَسوَةٌ لِلقَلبِ ، وإنَّ أبعَدَ النّاسِ مِنَ اللّهِ القَلبُ القاسي . (1)5453.امام على عليه السلام :الإمام الصادق عليه السلام :كانَ المَسيحُ عليه السلام : يَقولُ : لا تُكثِرُوا الكَلامَ في غَيرِ ذِكرِ اللّهِ ، فَإِنَّ الَّذينَ يُكثِرونَ الكَلامَ في غَيرِ ذِكرِ اللّهِ قاسِيَةٌ قُلوبُهُم ولكِن لا يَعلَمونَ . (2)10 / 5مَوتُ القَلبِ5456.امام على عليه السلام :الإمام الصادق عليه السلام :فيما ناجَى اللّهُ بِهِ موسى عليه السلام ، قالَ : يا موسى ، لا تَنسَني عَلى كُلِّ حالٍ ؛ فَإِنَّ نِسياني يُميتُ القَلبَ . (3)10 / 6ضَنكُ المَعيشَةِالكتاب«وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِى فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَ_مَةِ أَعْمَى * قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِى أَعْمَى وَ قَدْ كُنتُ بَصِيرًا * قَالَ كَذَ لِكَ أَتَتْكَ ءَايَ_تُنَا فَنَسِيتَهَا وَ كَذَ لِكَ الْيَوْمَ تُنسَى * وَ كَذَ لِكَ نَجْزِى مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ يُؤْمِن بِ_ايَ_تِ رَبِّهِ وَ لَعَذَابُ الْاخِرَةِ أَشَدُّ وَ أَبْقَى» . 4

.


1- .سنن الترمذي : ج 4 ص 607 ح 2411 ، شُعب الإيمان : ج 4 ص 245 ح 4951 ، الفردوس : ج 5 ص 65 ح 7475 كلّها عن ابن عمر ، كنز العمّال : ج 1 ص 427 ح 1840 ؛ الأمالي للطوسي : ص 3 ح 1 عن ابن عمر ، بحار الأنوار : ج 71 ص 281 ح 28.
2- .الكافي : ج 2 ص 114 ح 11 عن عمرو بن جميع ، الأمالي للمفيد : ص 209 ح 43 عن ابن سنان ، بحار الأنوار : ج 71 ص 301 ح 75 ؛ الموطّأ : ج 2 ص 986 ح 8 عن عيسى عليه السلام نحوه.
3- .الكافي : ج 2 ص 498 ح 11 ، بحار الأنوار : ج 13 ص 344 ح 24.

ص: 287

10 / 5 مردن دل
10 / 6 زندگى فلاكت بار

5461.الإمام عليّ عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در غير ياد خدا پُرگويى نكنيد ؛ زيرا پُرگويى در غير ياد خدا ، سنگ دلى مى آورد ، و دورترينِ مردم از خدا هم شخص سنگ دل است .5462.عنه عليه السلام :امام صادق عليه السلام :مسيح عليه السلام مى فرمود : «در غير ياد خدا ، سخنِ بسيار مگوييد ؛ زيرا آنان كه در جز ياد خدا سخن بسيار مى گويند ، دل هايشان سخت است ؛ امّا خودشان نمى دانند» .10 / 5مردن دل5459.امام على عليه السلام :امام صادق عليه السلام :از جمله سخنان نجواآميزى كه خدا با موسى عليه السلام گفت ، اين بود كه : «اى موسى ! مرا در هيچ حال ، فراموش مكن ؛ زيرا فراموش كردن من ، دل را مى ميرانَد» .10 / 6زندگى فلاكت بار«و هر كس از ياد من ، دل بگردانَد ، در حقيقت، زندگىِ تنگ [ و سختى ] خواهد داشت، و روز رستاخيز ، او را نابينا محشور مى كنيم . مى گويد: «پروردگارا! چرا مرا نابينا محشور كردى با آن كه بينا بودم؟» . مى فرمايد: «همان طور كه نشانه هاى ما بر تو آمد و آن را به فراموشى سپردى، امروز ، همان گونه فراموش مى شوى» . و اين گونه ، هر كه را به افراط گراييده و به نشانه هاى پروردگارش نگرويده است ، سزا مى دهيم ؛ و قطعاً شكنجه آخرت ، سخت تر و پايدارتر است» . (1)

.


1- .علّامه طباطبايى قدس سره مى گويد : «فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا» ، يعنى زندگى سخت و تنگ ؛ زيرا كسى كه پروردگارش را فراموش كند و از ياد او بِبُرد ، تنها چيزى كه برايش مى ماند ، اين است كه به دنيا بچسبد و آن را تنها مطلوب خود قرار دهد كه براى آن بكوشد و در جهت زندگى اش و توسعه آن و برخوردارى از آن ، اهتمام ورزد و به آن مقدار از معاش كه به او داده شده ، كم باشد يا بسيار ، بسنده نكند ؛ زيرا هر چه به دست آورد و مالك شود ، بدان قانع نمى شود و بيشتر و بيشتر مى خواهد و نقطه پايانى براى خواسته اش نيست . بنا بر اين ، هيچ گاه از آنچه به دست مى آورد ، خرسند نمى شود و به بيشتر از آن دل مى بندد . از طرف ديگر ، نگرانى و غم و اندوه و تشويش و اضطراب و ترس از دچار شدن به بلاها و روى آوردن ناملايمات ، از قبيل مرگ و بيمارى و آفت و حسادت بدخواهان و مكر مكّاران و به نتيجه نرسيدن تلاش و جدا شدن از عزيزان ، بر وى هجوم مى آورند ، در حالى كه اگر مقام پروردگارش را بشناسد و پيوسته به ياد او باشد و فراموشش نكند و يقين كند كه نزد پروردگارش حياتى ناآميخته با مرگ و مُلكى زوال ناپذير و عزّتى دور از ذلّت و شادمانى و سرور و رفعت و كرامتى بى اندازه و بى پايان خواهد داشت . نيز يقين خواهد كرد كه دنيا ، سراى گذر است و زندگى دنيا در برابر با زندگى آخرت ، چند صباحى بيشتر نيست . آرى! اگر اينها را بداند ، آن گاه نفسش به آنچه از دنيا برايش مقدّر شده است ، خرسند و قانع خواهد شد و به همان زندگى و معاشى كه داده شده ، بسنده خواهد كرد ، بدون آن كه در زندگى اش احساس تنگى و سختى كند (الميزان فى تفسير القرآن : ج 14 ص 225) .

ص: 288

10 / 7شَرُّ الدُّنيا وَالآخِرَةِالكتاب«قَالُواْ رَبَّنَا غَلَبَتْ عَلَيْنَا شِقْوَتُنَا وَ كُنَّا قَوْمًا ضَالِّينَ * رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْهَا فَإِنْ عُدْنَا فَإِنَّا ظَ__لِمُونَ* قَالَ اخْسَ_واْ فِيهَا وَ لَا تُكَلِّمُونِ * إِنَّهُ كَانَ فَرِيقٌ مِّنْ عِبَادِى يَقُولُونَ رَبَّنَا ءَامَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا وَ ارْحَمْنَا وَ أَنتَ خَيْرُ الرَّ حِمِينَ * فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِيًّا حَتَّى أَنسَوْكُمْ ذِكْرِى وَ كُنتُم مِّنْهُمْ تَضْحَكُونَ» . (1)

.


1- .المؤمنون : 106 _ 110.

ص: 289

10 / 7 بدى دنيا و آخرت

10 / 7بدى دنيا و آخرتقرآن«مى گويند: «پروردگارا! شقاوت ما بر ما چيره شد و ما مردمى گم راه بوديم . پروردگارا! ما را از اين جا بيرون بَر . پس اگر بازهم [ به بدى ] برگشتيم، در آن صورت ، ستمگر خواهيم بود» . مى فرمايد: «[ برويد ] در آن ، گم شويد و با من ، سخن مگوييد» . در حقيقت، دسته اى از بندگان من بودند كه مى گفتند: «پروردگارا! ايمان آورديم. بر ما ببخشاى و به ما رحم كن [ كه ]تو بهترينِ مهربانانى» . و شما آنان ( مؤمنان ) را به ريشخند گرفتيد، تا [ با اين كار ] ياد مرا از خاطرتان بُردند و شما بر آنان مى خنديديد» .

.

ص: 290

«قَالُواْ سُبْحَ_نَكَ مَا كَانَ يَنبَغِى لَنَا أَن نَّتَّخِذَ مِن دُونِكَ مِنْ أَوْلِيَاءَ وَ لَ_كِن مَّتَّعْتَهُمْ وَ ءَابَاءَهُمْ حَتَّى نَسُواْ الذِّكْرَ وَكَانُواْ قَوْمَاً بُورًا» . (1)

«وَ عَرَضْنَا جَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ لِّلْكَ_فِرِينَ عَرْضًا * الَّذِينَ كَانَتْ أَعْيُنُهُمْ فِى غِطَ_اءٍ عَن ذِكْرِى وَ كَانُواْ لَا يَسْتَطِيعُونَ سَمْعًا» . (2)

«وَ أَمَّا الْقَ_سِطُونَ فَكَانُواْ لِجَهَنَّمَ حَطَبًا * وَ أَلَّوِ اسْتَقَ_مُواْ عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَ_هُم مَّاءً غَدَقًا * لِّنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَ مَن يُعْرِضْ عَن ذِكْرِ رَبِّهِ يَسْلُكْهُ عَذَابًا صَعَدًا» . (3)

«قُلْ مَن يَكْلَؤُكُم بِالَّيْلِ وَ النَّهَارِ مِنَ الرَّحْمَ_نِ بَلْ هُمْ عَن ذِكْرِ رَبِّهِم مُّعْرِضُونَ» . (4)

الحديث5469.امام على عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما مِن ساعَةٍ تَمُرُّ بِابنِ آدَمَ لَم يَذكُرِ اللّهَ فيها ، إلّا تَحَسَّرَ عَلَيها يَومَ القِيامَةِ . (5)5470.امام على عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :نَزَلَ جَبرَئيلُ عليه السلام إلَيَّ ، وقالَ لي : يا مُحَمَّدُ ! رَبُّكَ يُقرِئُكَ السَّلامَ ، ويَقولُ لَكَ : كُلُّ ساعَةٍ تَذكُرُني فيها فَهِيَ لَكَ عِندي مُدَّخَرَةٌ ، وكُلُّ ساعَةٍ لا تَذكُرُني فيها فَهِيَ مِنكَ ضائِعَةٌ . (6)5471.امام على عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :لَيسَ يَتَحَسَّرُ أهلُ الجَنَّةِ كَتَحَسُّرِهِم عَلى ساعَةٍ مِن نَهارٍ مَضَت في دارِ الدُّنيا لَم يَذكُرُوا اللّهَ عز و جل . (7) .


1- .الفرقان : 18.
2- .الكهف : 100 و 101.
3- .الجنّ : 15 _ 17.
4- .الأنبياء : 42 . والكِلاءةُ : حفظ الشيء وتَبقِيَته (مفردات ألفاظ القرآن : ص 725 «كلأ»).
5- .شُعب الإيمان : ج 1 ص 392 ح 511 ، حلية الأولياء : ج 5 ص 362 كلاهما عن عائشة نحوه ، كنزالعمّال : ج 1 ص 424 ح 1819 .
6- .إرشاد القلوب : ص 49.
7- .الفردوس : ج 3 ص 408 ح 5244 عن معاذ بن جبل.

ص: 291

«مى گويند: «منزّهى تو! ما را نسزد كه جز تو ، دوستى براى خود بگيريم ؛ ولى تو ، آنان و پدرانشان را برخوردار كردى تا [ آن جا كه ] ياد [ تو ] را فراموش كردند و گروهى هلاك شده بودند»» .

«و آن روز، جهنّم را آشكارا به كافران بنماييم ؛ [ به ] همان كسانى كه چشمان [ بصيرت ] آنها از ياد من در پرده بود، و توانايى شنيدن [ حق را ] نداشتند» .

«ولى منحرفان، هيزم جهنّم خواهند بود و اگر [ مردم ] در راه درست، پايدارى ورزند، قطعاً آب گوارايى بديشان مى نوشانيم تا در اين باره ، آنان را بيازماييم، و هر كس از ياد پروردگار خود دل بگرداند، وى را در قيد عذابى [ روز ] افزون درآورد» .

«بگو: «چه كسى شما را شب و روز از [ عذاب ] رحمان حفظ مى كند؟» . [ نه ؛ ] بلكه آنان از ياد پروردگارشان روى گردان اند» .

حديث5477.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر لحظه اى كه بر آدمى بگذرد و در آن ياد خدا نكند ، روز قيامت بر آن لحظه افسوس مى خورد .5472.امام على عليه السلام ( _ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :جبرئيل عليه السلام بر من فرود آمد و گفت : اى محمّد! پروردگارت به تو سلام مى رساند و مى فرمايد : «هر لحظه اى كه در آن [مرا] ياد مى كنى ، آن لحظه براى تو در نزد من ذخيره مى شود ، و هر لحظه اى كه در آن ياد من نكنى ، آن لحظه از تو تباه شده است» .5473.امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اهل بهشت ، آن گونه كه براى ساعتى از روز كه در دنيا گذشته و ياد خدا نكرده اند ، افسوس مى خورند ، براى چيز ديگرى افسوس نمى خورند . .

ص: 292

5474.امام على عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :لَيسَ يَتَحَسَّرُ أهلُ الجَنَّةِ إلّا عَلى ساعَةٍ مَرَّت بِهِم لَم يَذكُروا فيها . (1)5475.امام على عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :مَن قَعَدَ مَقعَدا لَم يَذكُرِ اللّهَ فيهِ كانَت عَلَيهِ مِنَ اللّهِ تِرَةً (2) ، ومَنِ اضطَجَعَ مَضجَعا لا يَذكُرُ اللّهَ فيهِ كانَت عَلَيهِ مِنَ اللّهِ تِرَةً . (3)5476.امام على عليه السلام ( _ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ ) عنه صلى الله عليه و آله :مَنِ اضطَجَعَ مَضجَعا لَم يَذكُرِ اللّهَ فيهِ كانَ عَلَيهِ تِرَةً يَومَ القِيامَةِ ، ومَن جَلَسَ مَجلِسا لَم يَذكُرِ اللّهَ فيهِ كانَ عَلَيهِ تِرَةً يَومَ القِيامَةِ ، ومَن مَشى مَمشىً لَم يَذكُرِ اللّهَ فيهِ كانَ عَلَيهِ تِرَةً يَومَ القِيامَةِ . (4)5477.امام على عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن قَومٍ اجتَمَعوا في مَجلِسٍ فَلَم يَذكُرُوا اسمَ اللّهِ عز و جل ، ولَم يُصَلُّوا عَلى نَبِيِّهِم ، إلّا كانَ ذلِكَ المَجلِسُ حَسرَةً ووَبالاً عَلَيهِم . (5)5478.الإمام عليّ عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :ما جَلَسَ قَومٌ مَجلِسا لَم يَذكُرُوا اللّهَ فيهِ ولَم يُصَلُّوا عَلى نَبِيِّهِم إلّا كانَ عَلَيهِم تِرَةً ، فَإِن شاءَ عَذَّبَهُم وإن شاءَ غَفَرَ لَهُم . (6)5479.الإمام عليّ عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن قَومٍ يَقومونَ مِن مَجلِسٍ لا يَذكُرونَ اللّهَ فيهِ ، إلّا قاموا عَن مِثلِ جِيفَةِ حِمارٍ ، وكانَ لَهُم حَسرَةً . (7) .


1- .المعجم الكبير : ج 20 ص 94 ح 182 ، شُعب الإيمان : ج 1 ص 392 ح 512 و 513 ، عمل اليوم والليلة لابن السني : ص 7 ح 3 كلّها عن معاذ بن جبل ، كنز العمّال : ج 1 ص 422 ح 1806.
2- .تِرَةً : أي نقصا ، والهاء فيه عوض من الواو المحذوفة ؛ يقال : وَتَرَه يَتِرُهُ تِرَةً. وقيل : أراد بالتِّرة هاهنا التَّبِعَة (النهاية : ج 5 ص 149 «وتر»).
3- .سنن أبي داوود : ج 4 ص 264 ح 4856 وص 314 ح 5059 مع تقديم وتأخير وكلاهما عن أبي هريرة ، كنزالعمّال : ج 9 ص 142 ح 25422 وراجع مسند ابن حنبل : ج 3 ص 426 ح 9589 وصحيح ابن حبّان : ج 3 ص 133 ح 853 .
4- .شُعب الإيمان : ج 1 ص 403 ح 543 عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 16 ص 61 ح 43944.
5- .الكافي : ج 2 ص 497 ح 5 ، عدّة الداعي : ص 231 وزاد في آخره «يوم القيامة» وكلاهما عن الحسين بن زيد عن الإمام الصادق عليه السلام ، الجعفريّات : ص 215 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 161 ح 42.
6- .سنن الترمذي : ج 5 ص 461 ح 3380 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 533 ح 10281 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 674 ح 1826 كلاهما نحوه وكلّها عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 9 ص 149 ح 25462.
7- .سنن أبي داوود : ج 4 ص 264 ح 4855 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 340 ح 9062 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 668 ح 1808 ، تاريخ بغداد : ج 9 ص 388 كلّها عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 9 ص 135 ح 25372.

ص: 293

5480.الإمام عليّ عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اهل بهشت ، افسوس نمى خورند ، مگر براى لحظاتى كه بر آنان گذشته و در آن لحظات ، خدا را ياد نكرده اند.5481.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس در مجلسى بنشيند و در آن خدا را ياد نكند ، اين ، از جانب خداوند براى او كاستى به حساب مى آيد ، و هر كه در بسترى بخوابد و در آن خدا را ياد نكند ، بر او از جانب خدا ، كاستى به شمار مى آيد .5482.الإمام عليّ عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس در بسترى بخوابد و در آن ، خدا را ياد نكند ، روز قيامت ، آن خفتن ، مايه افسوس او خواهد شد ، و هر كس در مجلسى بنشيند و در آن خدا را ياد نكند ، روز قيامت ، آن مجلس ، مايه افسوس او خواهد شد ، و هر كس در راهى برود و در آن ، خدا را ياد نكند ، روز قيامت ، آن رفتن ، مايه افسوس او خواهد شد .5478.امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه عدّه اى در مجلسى گِرد آيند و نام خداوند عز و جل را نبرند و بر پيامبرشان درود نفرستند ، آن مجلس ، مايه افسوس و گزند آنان خواهد شد .5479.امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه گروهى در مجلسى بنشينند و در آن مجلس ، نام خدا را نبرند و بر پيامبرشان درود نفرستند ، آن مجلس ، مايه افسوس آنان خواهد شد . اگر خدا خواست ، عذابشان مى كند و اگر خواست ، مى بخشدشان .5480.امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه عدّه اى مجلسى را به پايان بَرند كه در آن ، نام خدا برده نشده است ، چنان است كه از سرِ لاشه الاغى برخاسته اند و برايشان مايه افسوس خواهد شد . .

ص: 294

5481.امام على عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :ما جَلَسَ قَومٌ مَجلِسا لا يَذكُرونَ اللّهَ فيهِ ، إلّا كانَ عَلَيهِم حَسرَةً يَومَ القِيامَةِ وإن كانوا مِن أهلِ الجَنَّةِ ، يَرَونَ ثَوابَ كُلِّ مَجلِسٍ ذَكَرُوا اللّهَ فيهِ ولا يَرَونَ ثَوابَ ذلِكَ المَجلِسِ ، فَيَكونُ عَلَيهِم حَسرَةً . (1)5482.امام على عليه السلام :الإمام الصادق عليه السلام :ما مِن مَجلِسٍ يَجتَمِعُ فيهِ أبرارٌ وفُجّارٌ ، فَيَقومونَ عَلى غَيرِ ذِكرِ اللّهِ عز و جل ، إلّا كانَ حَسرَةً عَلَيهِم يَومَ القِيامَةِ . (2)5483.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام :مَا اجتَمَعَ في مَجلِسٍ قَومٌ لَم يَذكُرُوا اللّهَ عز و جل ولَم يَذكُرونا ، إلّا كانَ ذلِكَ المَجلِسُ حَسرَةً عَلَيهِم يَومَ القِيامَةِ .

_ ثُمَّ قالَ : _ قالَ أبو جَعفَرٍ عليه السلام : إنَّ ذِكرَنا مِن ذِكرِ اللّهِ ، وذِكرَ عَدُوِّنا مِن ذِكرِ الشَّيطانِ . (3)5484.الإمام عليّ عليه السلام :داوود عليه السلام_ في مُناجاتِهِ _: إذا رَأَيتَني اُجاوِزُ مَجالِسَ الذّاكِرينَ إلى مَجالِسِ الغافِلينَ فَاكسِر رِجلي ؛ فَإِنَّها نِعمَةٌ تُنعِمُ بِها عَلَيَّ . (4)5485.عنه عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :_ أو اُوحِيَ إلَيَّ _قيل لي : اِعلَم أنَّ السّاعَةَ الَّتي لا تَذكُرُني فيها لَيسَت لَكَ ، ولكِنَّها عَلَيكَ . (5) .


1- .الدرّ المنثور : ج 7 ص 241 نقلاً عن ابن مردويه عن أبي هريرة.
2- .الكافي : ج 2 ص 496 ح 1 عن الفضيل بن يسار ، عدّة الداعي : ص 232 نحوه ، بحار الأنوار : ج 75 ص 468 ح 20 .
3- .الكافي : ج 2 ص 496 ح 2 ، عدّة الداعي : ص 241 كلاهما عن أبي بصير ، بحار الأنوار : ج 75 ص 468 ح 20.
4- .ربيع الأبرار : ج 2 ص 247.
5- .الزهد لابن المبارك : ص 328 ح 936 عن حسّان بن عطيّة.

ص: 295

5486.الإمام عليّ عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه گروهى در مجلسى بنشينند و در آن ، خدا را ياد نكنند ، آن مجلس در روز قيامت ، برايشان مايه افسوس است ، اگر چه اهل بهشت باشند و ثواب هر مجلسى را كه در آن ياد خدا كرده اند ، خواهند ديد ؛ ولى ثواب آن مجلس را نمى بينند و از اين رو ، مايه افسوس آنان مى شود .5487.عنه عليه السلام :امام صادق عليه السلام :هيچ مجلسى نيست كه در آن ، نيكان و بدان ، گِرد هم آيند و بى ياد خداوند عز و جل از آن برخيزند ، مگر آن كه در روز قيامت ، آن مجلس ، مايه افسوس آنان مى شود .5488.عنه عليه السلام :امام صادق عليه السلام :هر گاه گروهى در مجلسى گِرد آيند و از خداوند عز و جل و از ما ياد نكنند ، آن مجلس ، در روز قيامت ، مايه افسوس آنان مى شود ... .

[پدرم] امام باقر عليه السلام فرمود : «ياد كردن از ما ، ياد كردن از خداست ، و ياد كردن از دشمن ما ، ياد كردن از شيطان است» .5489.عنه عليه السلام :داوود عليه السلام_ در مناجاتش _: هر گاه مرا ديدى كه از مجالس ياد كنندگان [خدا ]به مجالس غافلان [از ياد خدا ]رفتم ، پايم را بشكن ؛ زيرا اين كار ، لطفى است كه به من مى كنى .5483.امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به من گفته شد (/ به من وحى شد) كه : بِدان آن ساعتى كه در آن از من ياد نكنى ، آن ساعت به سود تو نيست ؛ بلكه به زيان توست . .

ص: 296

5484.امام على عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :أوحَى اللّهُ تَعالى إلى داوودَ عليه السلام : يا داوودُ ، كُلُّ ساعَةٍ لا تَذكُرُني فيها عَدِمتَها مِن ساعَةٍ . (1)5485.امام على عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :بِئسَ العَبدُ عَبدٌ تَخَيَّلَ وَاختالَ ونَسِيَ الكَبيرَ المُتعالِ ، بِئسَ العَبدُ عَبدٌ تَجَبَّرَ وَاعتَدى ونَسِيَ الجَبّارَ الأَعلى ، بِئسَ العَبدُ عَبدٌ سَها ولَها ونَسِيَ المَقابِرَ والبِلى ، بِئسَ العَبدُ عَبدٌ عَتا وطَغى ونَسِيَ المُبتَدا وَالمُنتَهى ، بِئسَ العَبدُ عَبدٌ يَختِلُ الدُّنيا بِالدِّينِ (2) ، بِئسَ العَبدُ عَبدٌ يَختِلُ الدِّينَ بِالشُّبُهاتِ ، بِئسَ العَبدُ عَبدٌ طَمَعٌ يَقودُهُ ، بِئسَ العَبدُ عَبدٌ هَوىً يُضِلُّهُ ، بِئسَ العَبدُ عَبدٌ رَغَبٌ يُذِلُّهُ . (3)5486.امام على عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :إلهي إنَّهُ مَن لَم يَشغَلهُ الوُلوعُ بِذِكرِكَ ، ولَم يَزوِهِ السَّفَرُ بِقُربِكَ ، كانَت حَياتُهُ عَلَيهِ مِيتَةً ، ومِيتَتُهُ عَلَيهِ حَسرَةً . (4)5487.امام على عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في مَوعِظَتِهِ لِابنِ مَسعودٍ _: يَابنَ مَسعودٍ ، قالَ تَعالى : «وَ مَن يَعْشُ عَن ذِكْرِ الرَّحْمَ_نِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَ_نًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ * وَ إِنَّهُمْ لَيَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُم مُّهْتَدُونَ * حَتَّى إِذَا جَاءَنَا قَالَ يَ__لَيْتَ بَيْنِى وَ بَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرِينُ» . (5)

يَابنَ مَسعودٍ ، إنّهم لَيَعيبونَ عَلى مَن يَقتَدي بِسُنَّتي وفَرائِضِ اللّهِ ، قالَ اللّهُ تَعالى : «فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِيًّا حَتَّى أَنسَوْكُمْ ذِكْرِى وَ كُنتُم مِّنْهُمْ تَضْحَكُونَ* إِنِّى جَزَيْتُهُمُ الْيَوْمَ بِمَا صَبَرُواْ أَنَّهُمْ هُمُ الْفَائِزُونَ» (6) . (7) .


1- .إرشاد القلوب : ص 49 ، سعد السعود : ص 48 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 15 ص 240 ح 58.
2- .يَختِلُ الدّنيا بالدّين : أي يطلب الدنيا بعمل الآخرة ؛ يقال : خَتَلَهُ يَختِله ؛ إذا خَدَعَهُ وراوغَهُ (النهاية : ج 2 ص 9 «ختل») .
3- .سنن الترمذي : ج 4 ص 632 ح 2448 ، المعجم الكبير : ج 24 ص 156 ح 401 ، المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 351 ح 7885 ، شُعب الإيمان : ج 6 ص 287 ح 8181 كلّها عن أسماء بنت عميس الخثعميّة نحوه ، كنز العمّال : ج 16 ص 97 ح 44054 وراجع النوادر للراوندي : ص 145 ح 198.
4- .بحار الأنوار : ج 94 ص 95 ح 12 نقلاً عن الكتاب العتيق الغروي عن نوف البكالي .
5- .الزخرف : 36 _ 38.
6- .المؤمنون : 110 و 111 .
7- .مكارم الأخلاق : ج 2 ص 351 ح 2660 عن عبد اللّه بن مسعود ، بحار الأنوار : ج 77 ص 102 ح 1.

ص: 297

5488.امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند متعال به داوود عليه السلام وحى فرمود كه : «اى داوود! هر ساعتى كه در آن از من ياد نكنى ، آن ساعت را تلف كرده اى» .5489.امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بد بنده اى است بنده اى كه خودبين و متكبّر باشد و خداى بزرگ و بلندمرتبه را فراموش كند . بد بنده اى است آن بنده اى كه گردن فراز و متجاوز باشد و خداى جبّار والا را فراموش كند . بد بنده اى است آن بنده اى كه فراموشكار و غافل باشد و قبرستان و پوسيده شدن [جسم خود] را فراموش كند . بد بنده اى است آن بنده اى كه سركشى و طغيان كند و آغاز و فرجام [خود] را فراموش كند . بد بنده اى است آن بنده اى كه دين را وسيله رسيدن به دنيا قرار دهد . بد بنده اى است آن بنده اى كه با شبههها در كمين دين بنشيند . بد بنده اى است آن بنده اى كه طمع ، جلودار او باشد . بد بنده اى است آن بنده اى كه هوس ، گم راهش كند . بد بنده اى است آن بنده اى كه خواهش ، خوارش كند .5490.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :معبودا ! كسى كه وَلَع ياد تو ، او را به خود مشغول نسازد و به جوار قرب تو رخت سفر برنبندد ، زندگى اش براى او مرگ است ، و مُردنش مايه حسرت او.5491.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در اندرزش به ابن مسعود _: اى پسر مسعود! خداى متعال فرموده است : «و هر كه از ياد [خداى ]مهربان ، روى گردانَد ، بر او شيطانى بر گمارم كه همنشين وى باشد . و آنان ، ايشان را از راه ، باز مى دارند و گمان مى برند كه ره يافته اند ، تا آن كه چون نزد ما آيد ، مى گويد : اى كاش ميان من و تو ، دورىِ خاور و باختر بود . پس چه بد همنشينى است!» .

اى پسر مسعود! آنان بر كسى كه از سنّت من و واجبات خدا پيروى كند ، خُرده مى گيرند . خداوند متعال فرموده است : «پس ايشان را به ريشخند گرفتيد تا آن كه يادم را از خاطر شما بردند و شما بر آنان مى خنديديد . من امروز به سبب شكيبى كه كردند ، به آنان پاداش دادم ، و آنان رستگارند» . .

ص: 298

5492.عنه عليه السلام :علل الشرائع عن المفضّل بن عمر :سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ الصّادِقَ عليه السلام عَنِ العِشقِ ، فَقالَ : قُلوبٌ خَلَت مِن ذِكرِ اللّهِ ، فَأَذاقَهَا اللّهُ حُبَّ غَيرِهِ . (1) .


1- .علل الشرائع : ص 140 ح 1 ، الأمالي للصدوق : ص 765 ح 1029 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 158 ح 1.

ص: 299

5493.عنه عليه السلام :علل الشرائع_ به نقل از مفضّل بن عمر _: از ابو عبد اللّه امام صادق عليه السلام در باره عشق پرسيدم . فرمود : «دل هايى هستند كه از ياد خدا تهى شده اند و خداوند هم محبّت غير خود را به آنها چشانيده است» . .

ص: 300

. .

ص: 301

تحليلى در باره بركات ياد خدا و زيان هاى فراموش كردن او
1 . جامع ترين بركات ياد خدا

تحليلى در باره بركات ياد خدا و زيان هاى فراموش كردن اوچنان كه گفتيم ، ياد خدا ، رمز خودسازى و سازندگى ، و كليد ارتقا به سوى كمالات و مقامات انسانى است . ياد خدا ، بهترين سرمايه تأمين رفاه فردى و اجتماعى ، مادّى و معنوى ، و دنيوى و اخروى است و در يك جمله : ياد خدا ، ياد خويش است و از ياد بُردن او ، از ياد بُردن خود! آنچه را در قرآن و احاديث اسلامى براى تبيين اين حقيقت آمده ، در چند عنوان مى توان خلاصه كرد :

1 . جامع ترين بركات ياد خداخداوند متعال ، وعده قطعى داده است كه هر كس او را ياد كند ، او نيز متقابلاً ياد كننده خود را ياد مى نمايد ، و اين ، جامع ترين بركت ذكر است : «فَاذْكُرُونِى أَذْكُرْكُمْ . (1) مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم» . همه آثارو بركات ذكر ، در جمله «أذكُركُم ؛ تا شما را ياد كنم» خلاصه شده است و بى ترديد ، ياد كردن خداوند متعال از ياد كننده خود ، به معناى توجّه علمى به او نيست ؛ چرا كه توجّه علمى (آگاهى داشتنِ) او به همه چيز و همه كس ،

.


1- .بقره : آيه 152 .

ص: 302

2 . نقش ياد خدا در آفت زدايى از زندگى
3 . نقش ياد خدا در سازندگى جان

يكسان است ؛ بلكه مقصود ، ياد كردن با نعمت و رحمت و احسان و رضوان است (1) و بدين سان ، مراتب نعمت و رحمتِ متقابل الهى نسبت به ياد كننده خود ، متناسب با مراتب ذكر اوست . هر چه ذكر ، عميق تر و گسترده تر باشد ، بركات الهى ، ذاكر را بيشتر فرا خواهد گرفت . بر اين اساس ، همه آثار و بركات ذكر كه در عنوان دوم به بعد از فصل نهم آمده است ، در واقع ، تبيين چگونگى ياد كردن خدا از ياد كننده خود و تشريح نعمت هايى است كه در نتيجه ذكر ، عايد ذاكر مى گردد .

2 . نقش ياد خدا در آفت زدايى از زندگىنخستين اثر ياد كردن متقابل خداوند از ذاكر ، آفت زدايى از زندگى اوست . همه آيات و احاديثى كه مى گويند ذكر ، شيطان را از انسان دور مى كند ، گناهان را پاك مى كند و بلكه به حَسَناتْ تبديل مى نمايد ، بيمارى هاى جان را درمان مى كند و دل را سالم مى سازد ، (2) در واقع ، تبيين كننده نقش ذكر در رفع آسيب هاى زندگى اند .

3 . نقش ياد خدا در سازندگى جاناثر ديگر ذكر ، سازندگىِ جان و پرورش روح است . آدمى در پرتو ياد خدا ، دلش آرام مى گيرد ، سينه اش گشاده مى گردد ، روحش صيقل مى يابد و جانش زنده و قلبش آباد مى شود (3) و بدين سان ، به كمالات والاى معنوى و مقامات بلند انسانى دست مى يابد .

.


1- .ر. ك : فصل نهم ، باب 1 و 26 .
2- .ر. ك : فصل نهم ، باب هاى 2 ، 6 ، 7 ، 18 ، 28 و 30 .
3- .ر. ك : به فصل نهم ، باب هاى 3 ، 4 ، 5 ، 8 ، 9 و 27 .

ص: 303

4 . نقش ياد خدا در پيدايى علم و حكمت و عصمت روانى
5 . نقش ذكر در نيكوكارى و خوش نامى
6 . نقش ذكر در تأمين رفاه مادّى و حلّ مشكلات زندگى

4 . نقش ياد خدا در پيدايى علم و حكمت و عصمت روانىياد خدا ، دل را نورانى مى كند و انسان در پرتو اين نورانيت ، به علم ، نور و حكمت حقيقى دست مى يابد و در نتيجه ، به نيروى بينش و بصيرت الهى مجهّز مى گردد و حقايقى را دريافت مى كند كه از مجارى تعليم و تعلّم ، قابل تحصيل نيستند و در اين هنگام ، ايمان او به حقايق غيبى تقويت مى گردد و به مرتبه يقين مى رسد و يقين ، او را به مرز عصمت ، نزديك مى گردانَد . (1)

5 . نقش ذكر در نيكوكارى و خوش نامىياد خدا ، هنگامى كه در جان نفوذ كند ، خودخواهى را _ كه به گفته امام خمينى قدس سره ، «اصلِ اصول فتنه ها» _ (2) و ريشه رذايل اخلاقى است از بين مى برد و جاى خود را به خدا خواهى مى دهد و بدين سان ، همه كارهاى انسان ، نيكو مى گردد و انسان نيكوكار ، در دنيا و آخرت ، خوش نام خواهد بود . (3)

6 . نقش ذكر در تأمين رفاه مادّى و حلّ مشكلات زندگىياد خدا ، علاوه بر اين كه كليد رسيدن به كمالات معنوى است ، موجب گشايش در كارها و حلّ مشكلات زندگى و تأمين نيازهاى مادّى نيز هست ؛ زيرا ذكر ، تقوا مى آفريند و خداوند متعال ، تأمين نيازها و حلّ مشكلات انسان هاى

.


1- .ر. ك : فصل نهم ، باب هاى 10_12 و 24 .
2- .ر . ك : صحيفه امام : ج 20 ص 154 ، نامه امام خمينى قدس سره به فرزندش حاج سيّد احمد خمينى ، مورّخ پانزدهم ربيع اوّل 1407 : «... فرزندم! از خودخواهى و خودبينى به درآى كه اين ، ارث شيطان است ... و بدان كه تمام گرفتارى هاى بنى آدم ، از اين ارث شيطانى است كه اصلِ اصول فتنه است» . ظاهرا مقصود امام از «اصول فتنه» ، اخلاق رذيله است كه ريشه در خودخواهى و خودبينى و انانيّت انسان دارد .
3- .ر. ك : فصل نهم ، باب هاى 16 و 17 .

ص: 304

7 . نقش ذكر در محبّت
8 . نقش ذكر در تأمين خير دنيا و آخرت

پرهيزگار را تضمين كرده است . (1) به سخن ديگر ، يكى از مصاديق ياد كردن خدا از ياد كننده خود ، تأمين نيازها و حلّ مشكلات اوست . (2)

7 . نقش ذكر در محبّتبزرگ ترين بركت ياد خدا و مهم ترين ثمره آن ، محبّت خداست . ذكر ، در نخستين گام ، ذاكر را از آلودگى هاى اخلاقى و عملى پاك مى كند و زمينه نزديك شدن او به بساط قرب الهى را فراهم مى سازد و در گام دوم ، انسان را به پروردگار خود ، نزديك مى نمايد و به تدريج ، انسان با خدا اُنس مى گيرد و به او عشق مى ورزد و در گام سوم ، محبّت حقيقى ، زمينه كمال معرفت و ديدار قلبى خدا را _ كه مقصد اعلاى عارفان است _ فراهم مى سازد و ذاكرانى كه به اين مقصد رسيده اند ، پيشتاز نيكان در قيامت اند . (3)

8 . نقش ذكر در تأمين خير دنيا و آخرتدر آغاز اين مقال ، توضيح داديم كه جامع ترين بركت ذكر ، ياد كردن متقابل خداوند متعال از ياد كننده خويش است و در ادامه آن ، با الهام گرفتن از قرآن و احاديث اهل بيت عليهم السلام يادكردِ متقابل خداوند را به آفت زدايى از زندگى ، سازندگىِ جان ، رسيدن به علم و حكمت و عصمت روانى ، نيكوكارى و خوش نامى ، تأمين رفاه مادّى و در نهايت ، دستيابى به كيمياى محبّت خدا و مقصد اعلاى انسانيت ، تفسير كرديم . اكنون مى گوييم كه جامع ترين تفسير ياد متقابل خداوند ، تأمين خير دنيا و

.


1- .ر. ك : فصل نهم ، باب هاى 13_15 .
2- .«وَ مَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ ؛ و هر كه از خدا پروا كند ، خدا براى او گشايشى فراهم مى سازد و از جايى كه گمان نمى بَرد ، او را روزى مى بخشد» (طلاق : آيه 2 و 3) .
3- .ر. ك : فصل نهم ، باب هاى 20 _ 23 و 33 و 34 .

ص: 305

9 . زيان هاى فراموش كردن خدا

آخرت ذاكر است . اين تفسير را از كلام دقيق و زيباى امام زين العابدين عليه السلام _ در صحيفه سجاديه _ در مقام نيايش ، اخذ كرديم كه در پايان دعاى «مكارم الأخلاق» ، گويى به عنوان فشرده خواست هاى خود از خداوند متعال ، در اين دعا مى فرمايد : اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ و آلِهِ ، و نَبِّهنى لِذِكرِكَ فى أوقاتِ الغَفلَةِ ، وَ استَعمِلنى بِطاعَتِكَ في أيّام المُهلَةِ ، وَ انهَج لى إلى مَحَبَّتِكَ سَبيلاً سَهلَةً ، أكمِل لى بِها خَيرَ الدُّنيا وَ الآخِرَةِ . (1) بار خدايا! بر محمّد و خاندان او درود فرست و در اوقات غفلت ، مرا به ياد خودت متوجّه گردان و در روزهاى مهلت (زندگى) ، مرا به طاعتت برگمار و مرا در راهى آسان و هموار به سوى محبّتت بِبَر و با آن محبّت ، خير دنيا و آخرت را برايم كامل گردان . از اين سخن نورانى مى توان چنين استنباط كرد كه اگر بيمارى غفلت در انسان درمان شود و ياد خدا در دل او تداوم يابد ، ياد حقيقى خدا ، زمينه ساز فرمانبَرى مطلق از اوست و بدين سان ، انسان مى تواند با يارى پروردگار ، به آسانى به كيمياى محبّت او دست يابد و با اين كيميا ، خيرِ دنيا و آخرت خود را كامل نمايد . (2)

9 . زيان هاى فراموش كردن خداهمان گونه كه جامع ترين بركتِ ياد خدا ، ياد كردن متقابل پروردگار از ذاكر است ، خطرناك ترين زيان فراموشى خداوند متعال ، فراموشىِ متقابل فراموشكار

.


1- .ر . ك : ص 278 ح 499 .
2- .براى توضيح بيشتر در اين زمينه ، ر. ك : دوستى در قرآن و حديث ، ص 431 (تحقيقى در باره بنياد محبّت خدا) .

ص: 306

از جانب خداوند متعال است كه به معناى رها كردنِ فراموشكار و قطع رحمت از او خواهد بود . هنگامى كه انسان به حال خود رها شود ، دچار خودفراموشى مى گردد : «نَسُواْ اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ . (1) [به كلّى] خدا را فراموش كردند ، خدا هم نفوس آنان را از يادشان برد . در اين حال ، شيطان بر آدمى مسلّط مى گردد و او را به كارهاى ناشايست ، وا مى دارد و در اثر گناه ، آينه دلش زنگار مى گيرد و به قساوت قلب ، مبتلا مى شود . زندگى ، بر چنين انسانى ، سخت و تنگ مى گردد و انواع بدى ها ، مصيبت ها و گرفتارى هاى دنيا و آخرت ، او را احاطه مى نمايند . (2)

.


1- .حشر : آيه 19 .
2- .ر. ك : ص 281 (زيان هاى فراموش كردنِ خدا) .

ص: 307

بخش دوم : بسمله (گفتنِ «بسم اللّه »)

اشاره

بخش دوم: بسمله: (گفتنِ «بسم اللّه »)شامل:درآمدفصل يكم: تفسير «بسم اللّه الرحمن الرحيم»فصل دوم: ويژگى هاى «بسم اللّه الرحمن الرحيم»فصل سوم: جايگاه هاى ذكر «بسم اللّه »فصل چهارم: آثار «بسم اللّه »فصل پنجم: آداب «بسم اللّه » گفتن

.

ص: 308

. .

ص: 309

درآمد

واژه شناسى «بَسْمَله»
اشاره

درآمدواژه شناسى «بَسْمَله»واژه «بَسْمَلة» ، مصدرى است كه از جمله «بسم اللّه الرحمن الرحيم» گرفته شده است و به همين جهت ، به آن ، مصدر جعلى يا منحوت گفته مى شود ؛ مانند «حوقلة» كه مصدر جعلى «لا حول و لا قوّة إلّا باللّه » است و «هَيلَلة» كه مصدر جعلى «لا إله إلّا اللّه » است . بنا بر اين ، معناى كلمه «بسملة» ، گفتن يا نوشتنِ ذكر «بسم اللّه الرحمن الرحيم» است . ابن سِكّيت مى گويد : گفته مى شود : من «بسمله» را افزودم ؛ يعنى : «بسم اللّه الرحمن الرحيم» را بسيار گفتم . (1) امّا مقصود ما از «بسمله» در عنوان بخش دوم اين كتاب ، اشاره به متونى است كه در باره تفسير «بسم اللّه الرحمن الرحيم» و ويژگى ها ، فضايل ، كاربردها و آداب گفتن اين ذكر مبارك ، وارد شده است . البته پيش از آن ، توجّه به اين نكات ، سودمند است :

.


1- .ترتيب إصلاح المنطق : ص 78 .

ص: 310

1 . معناى «اسم»
2 . فرق اسم و صفت
3 . اتّحاد اسم و صفت در باره خداوند

1 . معناى «اسم»در باره ريشه واژه «اسم» ، اختلاف نظر وجود دارد . برخى آن را برگرفته از «وَسْم» به معناى علامت مى دانند و برخى آن را مشتق از «سُمُوّ» به معناى علوّ و رفعت گفته اند ؛ ولى با اين وصف ، مى پذيرند كه از لحاظ معناى لغوى به مفهوم نشانه است . (1)

2 . فرق اسم و صفتصفت ، دو معنا دارد . گاه به معناى مصدر «وصف» است و گاه به معناى اسم مصدر ، يعنى علامت و نشانه اى كه يكى از ويژگى هاى موصوف را بيان مى كند . بنا بر معناى دوم ، اسم و صفت ، هر دو به معناى علامت و نشانه مسمّا و موصوف اند و تنها تفاوت آنها اين است كه اسم ، شامل هر گونه علامتى مى شود ؛ امّا صفت ، علامت خاص است و در اصطلاح ، نسبت ميان آنها عموم و خصوصِ مطلق است ؛ يعنى هر صفتى اسم نيز هست و هر اسمى صفت نيست . مثلاً «زيد» اسم است؛ ولى صفت نيست ؛ ليكن «عالم» ، هم اسم است و هم صفت .

3 . اتّحاد اسم و صفت در باره خداونددر احاديث اسلامى ، اسم و صفت ، در مورد خداوند متعال ، يك معنا دارند . مثلاً «سميع» و «بصير» در برخى از احاديث ، به عنوان صفت معرّفى شده اند (2) و در برخى از احاديث به عنوان اسم (3) و برخى از احاديث، تصريح مى كنند كه اسما و

.


1- .ر. ك : الإنصاف فى مسائل الخلاف بين النحويين : ج 6 ص 16 ، المصباح المنير : ص 290 ، لسان العرب : ج 14 ص 401 ، مشكل إعراب القرآن : ج 10 ص 6 .
2- .التوحيد : ص 146 ح 14 .
3- .التوحيد : ص 187 .

ص: 311

4 . معناى اَسما و صفات الهى

صفات خداوند ، تفاوتى ندارند ، چنان كه از امام باقر عليه السلام نقل شده است: إنَّ الأَسماءَ صِفاتٌ وَصَفَ بِها نَفسَهُ . (1) نام هاج ى خدا ج ، صفاتى هستند كه خداوند ، با آنها خود را وصف كرده است . و نيز امام رضا عليه السلام در پاسخ محمّد بن سنان كه از «اسم» پرسيده بود ، فرمود : صِفَةٌ لِمَوصوفٍ (2) . (3) صفتى است براى يك موصوف . بر اين اساس ، از منظر احاديث اسلامى ، همه نام هاى خداوند (اَسماءُ اللّه ) ، صفات اويند و همه صفات خداوند ، نام هاى او . به سخن ديگر ، ظاهرا خداوند متعال ، اسم جامد و غير مشتق كه فقط علامت باشد ، ندارد و در همه اسماى او ، صفتى از صفات الهى لحاظ شده و حتّى نام «اللّه » ، ريشه اشتقاق دارد . (4)

4 . معناى اَسما و صفات الهىنكته بسيار دقيقى كه در احاديث اهل بيت عليهم السلام در تبيين معناى اسما و صفات الهى آمده ، اين است كه آنها هويّتى جدا از ذات مقدّس الهى ندارند ، چنان كه از امام

.


1- .ر . ك : ص 318 ح 530 .
2- .علّامه مجلسى مى گويد : جمله «صفتى است براى يك موصوف» ؛ يعنى نشانه و علامتى است كه بر يك ذات ، دلالت مى كند . پس اسم ، غير از ذات است . يا به اين معناست كه : نام هاى خداوند متعال ، دلالت بر صفاتى دارند كه بر او صدق مى كنند . يا مراد از اسم در اين جا همان است كه پيش تر بدان اشاره كرديم ؛ يعنى مفهوم كلّى اى كه لفظ براى آن وضع مى شود (مرآة العقول : ج2 ص 31) .
3- .ر . ك : ص 318 ح 529 .
4- .ر . ك : ص 318 ح 531 .

ص: 312

5 . معناى ذكر «بسم اللّه »

رضا عليه السلام روايت شده است : أسماؤُهُ تَعبيرٌ ، و أفعالُهُ تَفهيمٌ ، و ذاتُهُ حَقيقَةٌ . (1) نام هاى او تعبيرند و افعالش براى تفهيم و ذاتش حقيقت است . همچنين امام رضا عليه السلام مى فرمايد : الاِسمُ غَيرُ المُسَمّى ، فَمَن عَبَدَ الاِسمَ دونَ المَعنى فَقَد كَفَرَ و لَم يَعبُد شَيئا ، و مَن عَبَدَ الاِسمَ وَ المَعنى فَقَد كَفَر و عَبَدَ اثنَينِ ، و مَن عَبَدَ المَعنى دونَ الاِسمِ فَذاكَ التَّوحيدُ . (2) نام ، غير از ناموَر است . پس هر كه نام را پرستد و نه معنا را ، او كافر است و چيزى را نپرسيده است ، و هر كه نام و معنا را پرستد ، او كافر است و دو چيز را پرستيده است ، و هر كه معنا را پرستد ، نه نام را ، اينْ يكتاپرستى است . بنا بر اين ، استعمال اسماى الهى ، از يك سو نبايد به گونه اى باشد كه فاقد مفهوم و معنا باشد تا موجب تعطيل معرفت خداوند متعال گردد ، چنان كه از سوى ديگر ، نبايد براى آنها مفهومى جدا از ذات بارى تعالى تصوّر كرد تا به تشبيه و شرك منتهى گردد ؛ بلكه اسما و صفات الهى ، چيزى جز تعبير از ذات واجد همه كمالات و فاقد تمام كاستى ها نيستند .

5 . معناى ذكر «بسم اللّه »بر پايه آنچه شيخ صدوق در تفسير «بسم اللّه الرحمن الرحيم» از امام رضا عليه السلام روايت كرده است ، ذكر «بسم اللّه » ، در حقيقت ، به معناى «نشان بندگى خدا را بر خود گذاشتن» است . متن روايت ، چنين است :

.


1- .ر . ك : ص 322 ح 534 .
2- .ر. ك : ص 320 ح 531 .

ص: 313

مَعنى قَولِ القائِلِ : «بِسمِ اللّهِ» ، أى أسِمُ عَلى نَفسي سِمَةً مِن سِماتِ اللّهِ عز و جل و هِيَ العِبادَةُ . (1) وقتى گوينده مى گويد : «به نام خدا» ، يعنى : نشان و داغى از نشان ها و داغ هاى خداوند عز و جلرا بر خود مى نهم كه همان بندگى باشد . اين تفسير زيبا و دقيق ، بدان معناست كه تنها كسى مى تواند در گفتن اين ذكر هنگام انجام دادن كارها صادق باشد كه حقيقتا خود را مستقل نداند ، بلكه بنده خدا بداند ؛ چرا كه اين ذكر ، نشانه بندگى است . به تعبير ديگر ، كسى مى تواند صادقانه «بسم اللّه » بگويد كه باور كرده باشد هيچ توان و نيرويى براى انجام دادن كار ، جز از جانب خداوند متعال نيست : «و لا حول و لا قوّة إلّا باللّه » . چنين كسى به بيان منقول از امير مؤمنان در تفسير «بسم اللّه » ، مى تواند بگويد : بِهذَا الإِسمِ أعمَلُ هذَا العَمَلَ . (2) با اين نام ، اين كار را به انجام مى رسانم . امّا كسى كه براى خداوند متعال در كار خود ، نقشى قائل نيست ، نمى تواند علامت بندگى بر خود بگذارد و ذكر شريف «بسم اللّه » را صادقانه بر زبان جارى سازد . گفتنى است كه در برخى از منابع ، در تفسير «بسم اللّه » از امام على عليه السلام نقل شده كه فرمود : لَو شِئتُ لَأَوقَرتُ سَبعينَ بَعيرا مِن باءِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» . (3)

.


1- .ر . ك : ص 330 ح 538 .
2- .ر. ك : ص 330 ح 539 .
3- .عوالي اللّالي : ج 4 ص 102 ح 150 ، إحقاق الحق : ج 7 ص 595 نقلاً عن الشعرانى فى لطائف المنن ، وفيه «... لكم ثمانين بعيرا من معنى الباء» .

ص: 314

6 . عظمتِ ذكر «بسم اللّه »

اگر مى خواستم ، هفتاد شتر را از تفسير باى «بسم اللّه الرحمن الرحيم» بار مى كردم . امّا در برخى روايات ، به جاى «من باء بسم اللّه الرحمن الرحيم» ، عبارت «فى تفسير فاتحة الكتاب» (1) آمده است كه در اين صورت ، ارتباطى با اين بحث ندارد ؛ ليكن هر دو روايت ، فاقد سند معتبرند و از اين دو روايتْ ضعيف تر ، حديثى است كه به امام على عليه السلام نسبت داده شده كه فرمود : أنَا النُّقطَةُ الَّتى تَحتَ الباءِ المَبسوطَةِ . (2) من ، همان نقطه زير باىِ كشيده هستم .

6 . عظمتِ ذكر «بسم اللّه »در احاديث اسلامى ، شش ويژگى برجسته براى «بسم اللّه الرحمن الرحيم» آمده است . اين ويژگى ها عبارت اند از : 1 . نزديك ترينِ نام خدا به اسم اعظم است ؛ 2 . همه كتاب هاى آسمانى ، با اين نام آغاز شده اند ؛ 3 . نخستين سخنى است كه بر پيامبر خدا نازل شد ؛ 4 . ارجمندترين آيه قرآن است ؛ 5 . تاج سوره هاى قرآن است ؛ (3)

.


1- .المناقب ، ابن شهر آشوب : ج 2 ص 43 .
2- .مشارق أنوار اليقين : ص 21 . در ينابيع المودّة : ج 1 ص 213 ح 15 آمده : «در الدُّرُّ المُنَظَّم آمده است : همه اسرار كتاب هاى آسمانى ، در قرآن آمده و همه آنچه در قرآن هست ، در سوره فاتحه آمده است و همه آنچه در سوره فاتحه هست ، در «بسم اللّه » آمده است و همه آنچه در «بسم اللّه » آمده است ، در نقطه زير باء هست . امام على عليه السلام فرموده است : «و من ، نقطه زير باء [بسم اللّه ] هستم» .
3- .به استثناى سوره توبه .

ص: 315

7 . فضيلت تعليم «بسم اللّه »
8 . بركات ذكر «بسم اللّه »

6 . جزئى از نماز است . هر چند حكمت و حقيقت اين ويژگى ها ، براى ما به طور كامل معلوم نيست ؛ ليكن بى ترديد ، اين ويژگى ها نشان دهنده عظمت اين ذكر و نقش مؤثّر و تعيين كننده آن در خودسازى و سازندگى است . همچنين آداب گفتن (1) و نوشتن و تأكيد در برخوردِ توأم با احترام با نوشته اين ذكر ، دليل ديگرى بر اهمّيت آن است .

7 . فضيلت تعليم «بسم اللّه »عظمت اين ذكر و نقش آن در خودسازى و سازندگى ، ايجاب مى كند كه تعليم آن ، از فضيلت فوق العاده اى برخوردار باشد . از اين رو ، شگفت آور نيست كه پيامبر خدا مى فرمايد : إنَّ المُعَلِّمَ إذا قالَ لِلصَّبِيِّ : قُل : «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» ، فَقالَ الصَّبِىُّ : «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» ، كَتَبَ اللّهُ بَراءَةً لِلصَّبِىِّ ، و بَراءَةً لِلمُعَلِّمِ ، و بَراءَةً لِأَبَوَيهِ مِنَ النّارِ . (2) معلّم ، هر گاه به كودك بگويد : بگو : «بسم اللّه الرحمن الرحيم» و كودك بگويد : «بسم اللّه الرحمن الرحيم» ، خداوند ، يك بَرات آزادى از دوزخ براى كودك ، يكى براى معلّم و يكى براى پدر و مادر او مى نويسد .

8 . بركات ذكر «بسم اللّه »ذكر «بسم اللّه » در آغاز هر كار ، همان طور كه نشانه عبوديت ذاكر است ، صبغه

.


1- .ر . ك : ص 409 (آداب «بسم اللّه گفتن») .
2- .تفسير القرطبى : ج 1 ص 336 ، الكشف و البيان (تفسير الثعلبى) : ج 1 ص 91 ؛ مجمع البيان : ج 1 ص 90 ، جامع الأخبار : ص 119 ح 214 ، بحار الأنوار : ج 92 ص 257 ح 52 .

ص: 316

9 . چه كارى را بايد با «بسم اللّه » آغاز كرد؟

الهى بودنِ كار را نيز مى رساند ، بدين معنا كه اين ذكر ، كار را در جهت اهداف خداپسند قرار مى دهد و از اين رو ، كارى كه با «بسم اللّه » آغاز شود ، رنگ الهى مى گيرد و چون خداوند متعال ، باقى و مبدأ بركات است ، آن كار نيز باقى و پر بركت و سودمند خواهد بود ، چنان كه در حديث قدسى آمده است : إذا قالَ العَبدُ : «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» قالَ اللّهُ _ جَلَّ جَلالُهُ _ : بَدَأَ عَبدي بِاسمي ، وحَقٌّ عَلَيَّ أن اُتَمِّمَ لَهُ اُمورَهُ ، و اُبارِكَ لَهُ في أحوالِهِ ... . (1) هر گاه بنده بگويد : «به نام خداوند مهرگستر مهربان» خداوند _ جلّ جلاله _ مى فرمايد : «بنده ام به نام من آغاز كرد . بر من است كه كارهايش را براى او تمام گردانم و به او در احوالش بركت دهم ...» . بر اين اساس ، آنچه در فصل چهارم در تبيين خواصّ «بسم اللّه » آمده (مانند : پناهجويى ، درمان ، اجابت دعا ، تسبيح گفتن كوه ها همراه با ذاكر ، حقير شدن شيطان ، مصونيت از شرّ اشرار ، مصونيت از غرق شدن ، دفع بلا و وحشت ، سنگين شدن ميزان عمل و رهايى از آتش دوزخ) ، همه اين امور در حقيقت ، تبيين و تفصيل بركات اين ذكر مبارك است . البته بايد توجّه داشت كه اين بركات ، در صورتى تحقّق خواهند يافت كه ذاكر ، صادقانه اين ذكر را بر زبان جارى سازد و هر چه صداقت او در گفتن اين ذكر بيشتر شود ، بركات بيشترى نصيب او خواهد شد .

9 . چه كارى را بايد با «بسم اللّه » آغاز كرد؟با عنايت به آنچه در تبيين بركات «بسم اللّه » بدان اشارت رفت ، گفتن اين ذكر در آغاز هر كارى نيكوست . از امام على عليه السلام روايت شده است :

.


1- .ر . ك : ص 392 ح 643 .

ص: 317

فَكُلُّ أمرٍ يَعمَلُهُ يَبدَأُ فيهِ ب «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» فَإِنَّهُ يُبارَكُ لَهُ فيهِ . (1) هر كارى را كه ج آدمى ج انجام مى دهد ، چنانچه با «بسم اللّه الرحمن الرحيم» آغاز كند ، در آن كار به او بركت داده مى شود . ليكن در موارد خاصّى ، گفتن اين ذكر از اهمّيت و بركت بيشترى برخوردار است و آن ، مواردى است كه در فصل سوم ، به تفصيل خواهد آمد .

.


1- .ر . ك : ص 330 ح 539 .

ص: 318

الفَصلُ الأَوَّلُ : تفسير البسملة1 / 1مَعنَى الاِسمِ5515.امام على عليه السلام :الكافي عن محمّد بن سنان عن الإمام الرضا عليه السلام ، قال :سَأَلتُهُ عَنِ الاِسمِ ما هُوَ؟ قالَ : صِفَةٌ لِمَوصوفٍ (1) . (2)5516.امام على عليه السلام :الكافي عن عبد الرحمن بن أبي نجران :كَتَبتُ إلى أبي جَعفَرٍ عليه السلام _ أو قُلتُ لَهُ _ : جَعَلَنِيَ اللّهُ فِداكَ! نَعبُدُ الرَّحمنَ الرَّحيمَ الواحِدَ الأَحَدَ الصَّمَدَ؟ قالَ : فَقالَ : إِنَّ مَن عَبَدَ الاِسمَ دونَ المُسَمّى بِالأَسماءِ أشرَكَ وكَفَرَ وجَحَدَ ولَم يَعبُد شَيئا ، بَلِ اعبُدِ اللّهَ الواحِدَ الأَحَدَ الصَّمَدَ المُسَمّى بِهذِهِ الأَسماءِ دونَ الأَسماءِ ، إِنَّ الأَسماءَ صِفاتٌ وَصَفَ بِها نَفسَهُ . (3)5517.امام على عليه السلام :الكافي عن هشام بن الحكم عن الإمام الرضا عليه السلام_ عِندَما سَأَلَهُ عَن أسماءِ اللّهِ وَاشتِقاقِها _: يا هِشامُ ، اللّهُ مُشتَقٌّ مِن إلهٍ ، وَالإِلهُ يَقتَضي مَألوها ، وَالاِسمُ غَيرُ المُسَمّى ، فَمَن عَبَدَ الاِسمَ دونَ المَعنى فَقَد كَفَرَ ولَم يَعبُد شَيئا ، ومَن عَبَدَ الاِسمَ وَالمَعنى فَقَد كَفَر (4) وعَبَدَ اثنَينِ ، ومَن عَبَدَ المَعنى دونَ الاِسمِ فَذاكَ التَّوحيدُ ، أفَهِمتَ يا هِشامُ؟ قالَ : فَقُلتُ : زِدني ! قالَ :

إنَّ للّهِِ تِسعَةً وتِسعينَ اسما ، فَلَو كانَ الاِسمُ هُوَ المُسَمّى لَكانَ كُلُّ اسمٍ مِنها إلها ، ولكِنَّ اللّهَ مَعنىً يُدَلُّ عَلَيهِ بِهذِهِ الأَسماءِ ، وكُلُّها غَيرُهُ . يا هِشامُ ، الخُبزُ اسمٌ لِلمَأكولِ ، وَالماءُ اسمٌ لِلمَشروبِ ، وَالثَّوبُ اسمٌ لِلمَلبوسِ ، وَالنّارُ اسمٌ لِلمُحرِقِ ، أفَهِمتَ يا هِشامُ فَهما تَدفَعُ بِهِ وتُناضِلُ (5) بِهِ أعداءَنا وَالمُتَّخِذينَ مَعَ اللّهِ جَلَّ وعَزَّ غَيرَهُ؟ قُلتُ : نَعَم ، قالَ : فَقالَ : نَفَعَكَ اللّهُ بِهِ وثَبَّتَكَ يا هِشامُ .

قالَ هِشامٌ : فَوَاللّهِ ما قَهَرَني أحَدٌ فِي التَّوحيدِ حَتّى قُمتُ مَقامي هذا . (6) .


1- .قال العلّامة المجلسي قدس سره : قوله عليه السلام : «صفة لموصوف» ، أي سمة وعلامة تدلّ على ذات فهو غير الذات ، أو المعنى أنّ أسماء اللّه تعالى تدلّ على صفات تصدق عليه ، أو المراد بالاسم هنا ما أشرنا إليه سابقا ، أي المفهوم الكليّ الذي هو موضوع اللفظ (مرآة العقول : ج2 ص 31) .
2- .الكافي : ج 1 ص 113 ح 3 ، التوحيد : ص 192 ح 5 ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 1 ص 129 ح 25 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 159 ح 3 .
3- .الكافي : ج 1 ص 87 ح 3 .
4- .في التوحيد والموضع الآخر من الكافي : «فقد أشرك» .
5- .اُناضل : أي اُجادل واُخاصم واُدافع. وفلان يناضل عن فلان : إذا رامى عنه وحاجَجَ ، وتكلَّم بعذره ، ودفع عنه (النهاية : ج 5 ص 72 «نضل») .
6- .الكافي : ج 1 ص 87 ح 2 وص 114 ح 2 ، التوحيد : ص 220 ح 13 وفيه «تنافر أعداءنا والملحدين في اللّه والمشركين» بدل «تناضل به أعداءنا والمتّخذين مع اللّه جلّ وعزّ» ، الاحتجاج : ج 2 ص 203 ح 216 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 157 ح 2 .

ص: 319

فصل يكم: تفسير «بسم اللّه الرحمن الرحيم»
1 / 1 معناى «اسم»

فصل يكم: تفسير «بسم اللّه الرحمن الرحيم»1 / 1معناى «اسم»5521.الإمام عليّ عليه السلام :الكافى_ به نقل از محمّد بن سنان _: از امام رضا عليه السلام در باره نام پرسيدم . فرمود : «صفتى است براى يك موصوف» . (1)5522.عنه عليه السلام :الكافى_ به نقل از عبد الرحمان بن ابى نجران _: به امام باقر عليه السلام نوشتم (/به ايشان گفتم) : خداوند ، مرا فدايت كند! ما بخشنده مهربان ، يگانه يكتاى بى نياز را مى پرستيم؟

فرمود : «هر كه نام را به جاى ناميده شده به نام ها بپرستد ، مشرك و كافر و منكر است و چيزى نپرستيده است ؛ بلكه تو خداى يگانه يكتاى بى نيازى را كه ناميده شده به اين نام هاست ، عبادت كن ، نه نام ها را . نام ها ، صفاتى هستند كه او با آنها صفات خود را بيان كرده است» .5523.الإمام عليّ عليه السلام :الكافى_ به نقل از هشام بن حكم _: امام رضا عليه السلام ، آن گاه كه از ايشان ، در باره نام هاى خدا و اشتقاق آنها پرسيد ، فرمود : «اى هشام! اللّه ، برگرفته از إلاه (پرستيدن) است ، و إلاه ، مقتضى مألوه (پرستش شونده) اى است . نام ، غير از ناموَر است . پس هر كه نام ، نه معنا [و ذات] را بپرستد ، كافر است و در حقيقت ، چيزى را نپرستيده است . هر كه نام و معنا (ذات) ، هر دو را بپرستد ، كافر است و دو چيز پرستيده است ، و هر كه معنا را بپرستد ، نه نام را ، اين ، توحيد است . فهميدى اى هشام؟» .

گفتم : بيشتر توضيح بده .

فرمود : «خداوند ، نود و نه نام دارد . بنا بر اين ، اگر نام همان ناموَر باشد ، براى هر نامى از اين نام ها خدايى خواهد بود ؛ امّا خدا معنايى (ذاتى) است كه اين نام ها همگى بر او دلالت دارند ، ولى همه اين نام ها غير از اوست (هيچ كس از اين نام ها او نيست) .

اى هشام! نان ، نامى است براى خوردنى ، و آب ، نامى است براى نوشيدنى ، و پوشاك ، نامى است براى پوشيدنى ، و آتش ، نامى است براى آنچه سوزنده است [ ؛ ولى هيچ يك از اين نام ها مصداق خارجى خود نيستند] . فهميدى _ اى هشام _ ، آن چنان كه بتوانى پاسخ دشمنان ما و كسانى را كه غير خداوند عز و جلرا با او شريك مى گردانند ، بدهى و با آنان ، مبارزه كنى؟» .

گفتم : آرى .

فرمود : «اى هشام ! خداوند ، تو را با اين توضيحات ، سود دهد و استوارت بدارد!» .

به خدا سوگند ، از زمانى كه از آن مجلس برخاستم ، ديگر كسى در بحث توحيد ، مرا شكست نداد .

.


1- .درباره شرح اين حديث ، ر . ك : ص 311 (پانوشت 2) .

ص: 320

5524.عنه عليه السلام :الكافي عن الفتح بن يزيد الجرجاني عن أبي الحسن عليه السلام ، قال :سَمِعتُهُ يَقولُ : وهُوَ اللَّطيفُ الخَبيرُ ، السَّميعُ البَصيرُ ، الواحِدُ الأَحَدُ الصَّمَدُ ، لَم يَلِد ولَم يولَد ولَم يَكُن لَهُ كُفُوا أحَدٌ ، لَو كانَ كَما يَقولُ المُشَبِّهَةُ لَم يُعرَفِ الخالِقُ مِنَ المَخلوقِ ، ولَا المُنشِئُ مِنَ المُنشَإِ ، لكِنَّهُ المُنشِئُ ، فَرَّقَ بَينَ مَن جَسَّمَهُ وصَوَّرَهُ وأنشَأَهُ ، إذ كانَ لا يُشبِهُهُ شَيءٌ ، ولا يُشبِهُ هُوَ شَيئا .

قُلتُ : أجَل جَعَلَنِيَ اللّهُ فِداكَ ، لكِنَّكَ قُلتَ : الأَحَدُ الصَّمَدُ ، وقُلتَ : لا يُشبِهُهُ شَيءٌ ، واللّهُ واحِدٌ وَالإِنسانُ واحِدٌ ، ألَيسَ قَد تَشابَهَتِ الوَحدانِيَّةُ؟ قالَ :

يا فَتحُ ، أحَلتَ ثَبَّتَكَ اللّهُ! إنَّمَا التَّشبيهُ فِي المَعاني ، فَأَمّا فِي الأَسماءِ فَهِيَ واحِدَةٌ وهِيَ دالَّةٌ عَلَى المُسَمّى ، وذلِكَ أنَّ الإِنسانَ وإن قيلَ واحِدٌ فَإِنَّهُ يُخبَرُ أنَّهُ جُثَّةٌ واحِدَةٌ ولَيسَ بِاثنَينِ ، وَالإِنسانُ نَفسُهُ لَيسَ بِواحِدٍ ؛ لِأَنَّ أعضاءَهُ مُختَلِفَةٌ وألوانَهُ مُختَلِفَةٌ ، ومَن ألوانُهُ مُختَلِفَةٌ غَيرُ واحِدٍ ، وهُوَ أجزاءٌ مُجَزَّأَةٌ لَيسَت بِسَواءٍ ؛ دَمُهُ غَيرُ لَحمِهِ ، ولَحمُهُ غَيرُ دَمِهِ ، وعَصَبُهُ غَيرُ عُروقِهِ ، وشَعرُهُ غَيرُ بَشَرِهِ ، وسَوادُهُ غَيرُ بَياضِهِ ، وكَذلِكَ سائِرُ جَميعِ الخَلقِ ، فَالإِنسانُ واحِدٌ فِي الاِسمِ لا (1) واحِدٌ فِي المَعنى ، واللّهُ جَلَّ جَلالُهُ هُوَ واحِدٌ لا واحِدَ غَيرُهُ ، لَا اختِلافَ فيهِ ولا تَفاوُتَ ولا زِيادَةَ ولا نُقصانَ . . . (2) .


1- .في المصدر : «ولا» بدل «لا» ، والتصويب من المصادر الاُخرى.
2- .الكافي : ج 1 ص 118 ح 1 ، التوحيد : ص 185 ح 1 ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 1 ص 127 ح 23 وفيهما «كفوا أحد منشئ الأشياء ومجسّم الأجسام ومصوّر الصور ، لو كان كما يقولون لم يعرف» ، بحار الأنوار : ج 4 ص 173 ح 2 .

ص: 321

5525.الإمام عليّ عليه السلام :الكافى_ به نقل از فتح بن يزيد جرجانى _: از امام رضا عليه السلام شنيدم كه مى فرمايد : «و اوست ريزبينِ آگاه ، شنواى بينا ، يگانه يكتاى بى نياز . نه فرزندى دارد و نه خود ، فرزند كسى است و هيچ كس ، همتاى او نيست . اگر او چنان باشد كه تشبيه كنندگان مى گويند ، آن گاه ، نه آفريننده از آفريده شناخته مى شود ، و نه پديدآورنده از پديدآورده ، در حالى كه او پديدآورنده است . او كسى را كه جسم داده و كسى را كه صورت داده و كسى را كه پديد آورده ، تفاوت گذاشته است ؛ زيرا هيچ چيز به او نمى مانَد و او نيز به چيزى مانند نيست» .

گفتم : همين طور است ، فدايت شوم! امّا فرمودى : «يكتاى بى نياز» و فرمودى : «هيچ چيز به او نمى مانَد» ، در حالى كه مى گوييم : خداى واحد و انسانِ واحد . آيا نه اين است كه در واحد بودن ، همانندند؟

فرمود : «سخن ناشدنى اى گفتى . اى فتح ! خدايت استوار بدارد ! تشبيه ، فقط در حوزه معانى است ؛ امّا در نام ها [و لفظ] همه يكى هستند و نام ها بر ناموَر ، دلالت دارند . توضيح اين كه وقتى گفته شود : انسانِ واحد ، در واقع ، گزارش مى شود كه او يك فرد است و نه دو فرد ؛ امّا خود انسان ، واحد (بسيط) نيست ؛ چرا كه اندام ها و رنگ هايش گونه گون است ، و كسى كه رنگ هايش گونه گون باشد ، واحد نيست و داراى اجزاى جدا از هم و نايكسان است ، خون او غير از گوشت اوست ، و گوشتش غير از خونش ، و عصبش غير از رگ هايش ، و مويش غير از پوستش ، و سياهى اش غير از سفيدى اش . ديگر مخلوقات نيز همين گونه اند . پس انسان در نام [و لفظ] ، واحد است ، در معنا [و حقيقت] ، واحد نيست ، در حالى كه خداوند عز و جل يكتاست و جز او يكتايى نيست . هيچ دوگونگى و تفاوت و فزونى و كاستى اى وجود ندارد ... . .

ص: 322

5526.عنه عليه السلام :الكافي عن ابن رئاب عن الإمام الصادق عليه السلام :مَن عَبَدَ اللّهَ بِالتَّوَهُّمِ فَقَدَ كَفَرَ ، ومَن عَبَدَ الاِسمَ دونَ المَعنى فَقَدَ كَفَرَ ، ومَن عَبَدَ الاِسمَ وَالمَعنى فَقَد أشرَكَ ، ومَن عَبَدَ المَعنى بِإِيقاعِ الأَسماءِ عَلَيهِ بِصِفاتِهِ الَّتي وَصَفَ بِها نَفسَهُ ، فَعَقَدَ عَلَيهِ قَلبَهُ ونَطَقَ بِهِ لِسانُهُ في سَرائِرِهِ وعَلانِيَتِهِ ؛ فَاُولئِكَ أصحابُ أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام حَقّا .

_ وفي حَديثٍ آخَرَ _ : اُولئِكَ هُمُ المُؤمِنونَ حَقّا . (1)5521.امام على عليه السلام :الإمام الرضا عليه السلام_ مِن كَلامِهِ فِي التَّوحيدِ _: أسماؤُهُ تَعبيرٌ ، وأفعالُهُ تَفهيمٌ ، وذاتُهُ حَقيقَةٌ . (2) .


1- .الكافي : ج 1 ص 87 ح 1 ، التوحيد : ص 220 ح 12 ، عدّة الداعي : ص 315 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 166 ح 7 .
2- .التوحيد : ص 36 ح 2 ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 1 ص 151 ح 51 كلاهما عن محمّد بن يحيى والقاسم بن أيّوب العلوي ، الاحتجاج : ج 2 ص 361 ح 283 ، تحف العقول : ص 63 عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 4 ص 228 ح 3 .

ص: 323

5522.امام على عليه السلام :الكافى_ به نقل از ابن رئاب _: امام صادق عليه السلام فرمود : «هر كه خدا را با به وهم در آوردنش بپرستد ، كافر است ، و هر كس نام بدون معنا (ذات) را بپرستد ، كافر است ، و هر كس نام و معنا ، هر دو را بپرستد ، مشرك است ، و هر كس معنا را بپرستد ، با اطلاق كردن نام ها بر او با همان صفاتى كه خود ، خويشتن را بدانها وصف كرده است ، و به اين ، اعتقاد قلبى داشته باشد و در نهان ها و آشكارش آن را به زبان آورد ، چنين كسانى پيروان راستين امير مؤمنان هستند» .

و در حديثى ديگر آمده است كه فرمود : «چنين كسانى ، مؤمن راستين هستند» .5523.امام على عليه السلام :امام رضا عليه السلام_ از گفتار ايشان در باره توحيد _: نام هاى او براى بيان است ، و افعالش براى فهماندن ، و ذاتش حقيقت است . .

ص: 324

1 / 2مَعنَى اللّهِ5526.امام على عليه السلام :الإمام الكاظم عليه السلام_ لَمّا سُئِلَ عَن مَعنَى اللّهِ _: اِستَولى عَلى ما دَقَّ وجَلَّ . (1)5527.الإمام عليّ عليه السلام :الإمام الصادق عليه السلام_ في جَوابِ الزِّنديقِ حينَ سَأَلَهُ : فَما هُوَ؟ _: هُوَ الرَّبُّ ، وهُوَ المَعبودُ ، وهُوَ اللّهُ ، ولَيسَ قَولي : «اللّهُ» إثباتَ هذِهِ الحُروفِ : ألِفٍ ولامٍ وهاءٍ ، ولا راءٍ ولا باءٍ ، ولكِن أرجِعُ (2) إلى مَعنىً وشَيءٍ خالِقِ الأَشياءِ وصانِعِها ، ونَعتِ هذِهِ الحُروفِ ، وهُوَ المَعنى سُمِّيَ بِهِ اللّهُ ، وَالرَّحمنُ ، وَالرَّحيمُ ، وَالعَزيزُ ، وأَشباهُ ذلِكَ مِن أسمائِهِ ، وهُوَ المَعبودُ جَلَّ وعَزَّ . (3)5528.عنه عليه السلام :الإمام العسكريّ عليه السلام_ في تَفسيرِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» _: اللّهُ هُوَ الَّذي يَتَأَلَّهُ إلَيهِ عِندَ الحَوائِجِ وَالشَّدائِدِ كُلُّ مَخلوقٍ عِندَ انقِطاعِ الرَّجاءِ مِن كُلِّ مَن هُوَ دونَهُ ، وتَقَطُّعِ الأَسبابِ مِن جَميعِ ما سِواهُ ، يَقولُ : بِسمِ اللّهِ ؛ أي أستَعينُ عَلى اُموري كُلِّها بِاللّهِ الَّذي لا تَحِقُّ العِبادَةُ إلّا لَهُ ، المُغيثِ إذَا استُغيثَ ، وَالمُجيبِ إذا دُعِيَ .

وهُوَ ما قالَ رَجُلٌ لِلصّادقِ عليه السلام : يَابنَ رَسولِ اللّهِ ، دُلَّني عَلَى اللّهِ ما هُوَ؟ فَقَد أكثَرَ عَلَيَّ المُجادِلونَ وحَيَّروني!

فَقالَ لَهُ : يا عَبدَ اللّهِ ، هَل رَكِبتَ سَفينَةً قَطُّ؟ قالَ : نَعَم .

قالَ : فَهَل كُسِرَ بِكَ حَيثُ لا سَفينَةَ تُنجيكَ ولا سِباحَةَ تُغنيكَ؟ قالَ : نَعَم .

قالَ : فَهَل تَعَلَّقَ قَلبُكَ هُنالِكَ أنَّ شَيئا مِنَ الأَشياءِ قادِرٌ عَلى أن يُخَلِّصَكَ مِن وَرطَتِكَ؟ فَقالَ : نَعَم .

قالَ الصّادِقُ عليه السلام : فَذلِكَ الشَّيءُ هُوَ اللّهُ القادِرُ عَلَى الإِنجاءِ حَيثُ لا مُنجِيَ ، وعَلَى الإِغاثَةِ حَيثُ لا مُغيثَ .

ثُمَّ قالَ الصَادِقُ عليه السلام : ولَرُبَّما تَرَكَ بَعضُ شيعَتِنا فِي افتِتاحِ أمرِهِ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» فَيَمتَحِنُهُ اللّهُ بِمَكروهٍ لِيُنَبِّهَهُ عَلى شُكرِ اللّهِ تبَارَكَ وتَعالى وَالثَّناءِ عَلَيهِ ، ويَمحَقَ عَنهُ وَصمَةَ (4) تَقصيرِهِ عِندَ تَركِهِ قَولَ بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ .

قالَ : وقامَ رَجُلٌ إلى عَليِّ بنِ الحُسَينِ عليه السلام ، فَقالَ : أخبِرني ما مَعنى «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ»؟

فَقالَ عَليُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام : حَدَّثَني أبي عَن أخيهِ الحَسَنِ عَن أبيهِ أميرِ المُؤمِنينَ عليهم السلام أنَّ رَجُلاً قامَ إلَيهِ فَقالَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، أخبِرني عَن «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» ما مَعناهُ؟

فَقالَ : إنَّ قَولَكَ «اللّهُ» أعظَمُ اسمٍ مِن أسماءِ اللّهِ عز و جل ؛ وهُوَ الاِسمُ الَّذي لا يَنبَغي أن يُسَمّى بِهِ غَيرُ اللّهِ ، ولَم يَتَسَمَّ بِهِ مَخلوقٌ .

فَقالَ الرَّجُلُ : فَما تَفسيرُ قَولِهِ : «اللّهُ»؟

قالَ : هُوَ الَّذي يَتَأَلَّهُ إلَيهِ عِندَ الحَوائِجِ وَالشَّدائِدِ كُلُّ مَخلوقٍ عِندَ انقِطاعِ الرَّجاءِ مِن جَميعِ مَن دونَهُ ، وتَقَطُّعِ الأَسبابِ مِن كُلِّ مَن سِواهُ ، وَذلِكَ أنَّ كُلَّ مُتَرَئِّسٍ في هذِهِ الدُّنيا ومُتَعَظِّمٍ فيها ، وإن عَظُمَ غِناؤُهُ وطُغيانُهُ ، وكَثُرَت حَوائِجُ مَن دونَهُ إلَيهِ ، فَإِنَّهُم سَيَحتاجونَ حَوائِجَ لا يَقدِرُ عَلَيها هذَا المُتَعاظِمُ ، وكَذلِكَ هذَا المُتَعاظِمُ يَحتاجُ حَوائِجَ لا يَقدِرُ عَلَيها ، فَيَنقَطِعُ إلَى اللّهِ عِندَ ضَرورَتِهِ وفاقَتِهِ ، حَتّى إذا كُفِيَ هَمَّهُ عادَ إلى شِركِهِ . أما تَسمَعُ اللّهُ عز و جل يَقولُ : «قُلْ أَرَءَيْتَكُمْ إِنْ أَتَ_اكُمْ عَذَابُ اللَّهِ أَوْ أَتَتْكُمُ السَّاعَةُ أَغَيْرَاللَّهِ تَدْعُونَ إِن كُنتُمْ صَ_دِقِينَ * بَلْ إِيَّاهُ تَدْعُونَ فَيَكْشِفُ مَا تَدْعُونَ إِلَيْهِ إِن شَاءَ وَتَنسَوْنَ مَا تُشْرِكُونَ» (5) .

فَقالَ اللّهُ عز و جل لِعِبادِهِ : أيُّهَا الفُقَراءُ إلى رَحمَتي ، إنّي قَد ألزَمتُكُمُ الحاجَةَ إليَّ في كُلِّ حالٍ ، وذِلَّةَ العُبودِيَّةِ في كُلِّ وَقتٍ ، فَإِلَيَّ فَافزَعوا في كُلِّ أمرٍ تَأخُذونَ فيهِ وتَرجونَ تَمامَهُ وبُلوغَ غايَتِهِ ، فَإِنّي إن أرَدتُ أن اُعطِيَكُم لمَ يَقدِر غَيري عَلى مَنعِكُم ، وإن أرَدتُ أن أمنَعَكُم لَم يَقدِر غَيري عَلى إعطائِكُم ، فَأَنَا أحَقُّ مَن سُئِلَ ، وأولى مَن تُضُرِّعَ إلَيهِ .

فَقولوا عِندَ افتِتاحِ كُلِّ أمرٍ صَغيرٍ أو عَظيمٍ : بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ؛ أي أستَعينُ عَلى هذَا الأَمِرِ بِاللّهِ الَّذي لا يَحِقُّ العِبادَةُ لِغَيرِهِ ، المُغيثِ إذَا استُغيثَ ، المُجيبِ إذا دُعِيَ ، الرَّحمنِ الَّذي يَرحَمُ بِبَسطِ الرِّزقِ عَلَينا ، الرَّحيمِ بِنا في أديانِنا ودُنيانا وآخِرَتِنا ، خَفَّفَ عَلَينَا الدِّينَ وجَعَلَهُ سَهلاً خَفيفا ، وهُوَ يَرحَمُنا بِتَمييزِنا مِن أعدائِهِ .

ثُمَّ قالَ : قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : مَن حَزَنَهُ أمرٌ تَعاطاهُ فَقالَ : «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» وهُوَ مُخلِصٌ للّهِِ يُقبِلُ بِقَلبِهِ إلَيهِ ، لم يَنفَكَّ مِن إحدَى اثنَتَينِ : إمّا بُلوغِ حاجَتِهِ فِي الدُّنيا ، وإِمّا يُعَدُّ لَهُ عِندَ رَبِّهِ ويُدَّخَرُ لَدَيهِ ، وما عِندَ اللّهِ خَيرٌ وأبقى لِلمُؤمِنينَ . (6) .


1- .الكافي : ج 1 ص 114 ح 3 ، التوحيد : ص 230 ح 4 وفيه «سألته» ، معاني الأخبار : ص 4 ح 1 ، المحاسن : ج 1 ص 372 ح 812 وفيه «عن معنى قول اللّه : «الرَّحْمَ_نُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى» » ، بحار الأنوار : ج 4 ص 181 ح 6 .
2- .ويمكن ضبطها أيضا بهذا الشكل : ولكِنِ ارجِع . . .
3- .الكافي : ج 1 ص 84 ح 6 ، التوحيد : ص 245 كلاهما عن هشام بن الحكم .
4- .الوَصْمُ : العَيب والعار . يقال : ما في فلان وَصمة (الصحاح : ج 5 ص 2052 «وصم») .
5- .الأنعام : 40 و 41 .
6- .التوحيد : ص 230 ح 5 ، معاني الأخبار : ص 4 ح 2 وفيه إلى «حيث لا مغيث» ، التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه السلام : ص 21 ح 5 و 6 و 7 وص 27 ح 9 كلّها عن محمّد بن زياد ومحمّد بن سيّار ، بحار الأنوار : ج 92 ص 232 ح 14 وص 240 ح 48 .

ص: 325

1 / 2 معناى اللّه

1 / 2معناى اللّه5531.الإمام عليّ عليه السلام :امام كاظم عليه السلام_ در پاسخ به پرسش در باره معناى اللّه _: [يعنى] هر ريز و درشتى در قبضه قدرت اوست .5532.عنه عليه السلام :امام صادق عليه السلام_ در پاسخ به زنديقى كه از ايشان پرسيد : پس او (خداوند) چيست؟ _: او پروردگار است . او معبود است . او اللّه است . مقصودم از «اللّه » ، حروف الف و لام و ها ، و [مقصودم از ربّ] حروف راء و باء نيست ؛ بلكه مقصود ، معنا و آن وجودى است كه آفريننده و سازنده موجودات و مصداق اين حروف [و كلمات ]است . او معنا [و ذاتى] است كه اللّه و رحمان و رحيم و عزيز و مانند اين نام ها بر او نهاده شده است . او معبود عز و جل است .5527.امام على عليه السلام :امام عسكرى عليه السلام_ در تفسير «بسم اللّه الرحمن الرحيم» _: اللّه ، آن موجودى است كه هر آفريده اى به هنگام نيازها و سختى ها ، آن گاه كه اميدش از هر آنچه جز اوست ، قطع و رشته ها از ما سواى او به كلّى بُريده مى شود ، به او پناه مى برد ، مى گويد : «بسم اللّه » ؛ يعنى در همه كارهايم از آن خدايى كمك مى جويم كه پرستش ، جز حقّ او نيست ؛ همو كه هر گاه فريادخواهى شود ، به فرياد مى رسد ، و هر گاه او را بخوانند ، پاسخ مى دهد .

اين ، همان چيزى است كه مردى به امام صادق عليه السلام گفت : اى فرزند پيامبر خدا ! مرا به خدا راه نمايى كن كه چيست؟ زيرا مجادله كنندگان ، بر من هجوم آورده اند و سرگشته ام ساخته اند!

به او فرمود : «اى بنده خدا ! آيا هرگز سوار كشتى شده اى؟» .

گفت : آرى .

فرمود : «آيا شده كه كشتى ات درهم شكند و نه كشتى ديگرى باشد كه نجاتت دهد ، و نه شنا كردن به كارت آيد ؟» .

گفت : آرى .

فرمود : «آيا در آن هنگام ، از دلت گذشته است كه موجودى از موجودات مى تواند تو را از نابودى بِرَهاند؟» .

گفت : آرى .

فرمود : «آن موجود ، همان خداست كه مى تواند آن گاه كه نجات بخشى نيست ، نجاتت دهد و آن گاه كه فريادرسى نيست ، به فريادت برسد» .

سپس فرمود : «گاه يكى از شيعيان ما در آغاز كار خود بسم اللّه الرحمن الرحيم نمى گويد و خداوند ، او را به رنجى گرفتار مى سازد تا او را متوجّه سپاس گزارى و ستايش از خداوند _ تبارك و تعالى _ گرداند و لكّه ننگِ كوتاهى در گفتن بسم اللّه الرحمن الرحيم را از او بزُدايد» .

مردى نيز رو به امام زين العابدين عليه السلام كرد و گفت : مرا از معناى «بسم اللّه الرحمن الرحيم» خبر ده كه چيست؟

فرمود : پدرم از برادرش حسن ، از پدرش اميرمؤمنان برايم نقل كرد كه مردى خطاب به اميرمؤمنان گفت : اى اميرمؤمنان ! به من بگو كه معناى بسم اللّه الرحمن الرحيم چيست؟

[امير مؤمنان] فرمود : «كلمه اللّه بزرگ ترين نام از نام هاى خداوند عز و جل است . اين ، نامى است كه جز بر خدا نسزد و بر كسى ننهاد ، و هيچ مخلوقى بدان ناميده نمى شود» .

مرد گفت : تفسير [و معناى] كلمه «اللّه » چيست؟

فرمود : «يعنى موجودى كه هر مخلوقى در وقت نيازها و سختى ها ، آن گاه كه از هر آنچه جز اوست ، قطع اميد شود و رشته ها از ما سواى او به كلّى بُريده گردد ، به او پناه مى برد ؛ چرا كه هر رئيسى و هر بزرگى در اين دنيا ، هر اندازه هم توانگر و قدرتمند باشد و فرودستانش به او نيازمند باشند ، باز اين فرودستان ، نيازهايى خواهند داشت كه آن بزرگ ، از عهده برآوردن آنها بر نمى آيد . خود آن بزرگ نيز نيازهايى پيدا مى كند كه قادر به تأمين آنها نيست . در اين صورت ، دست نياز و درويشى به سوى خدا بر مى دارد ؛ امّا چون خواسته اش برآورده شد ، به شرك خويش باز مى گردد . نشنيده اى كه خداوند عز و جلمى فرمايد : «بگو : آيا ديده ايد اگر عذاب خدا ، يا رستاخيز آيدتان ، آيا جز خدا را مى خوانيد ، اگر راستگوييد؟ نه ، كه تنها او را مى خوانيد و او _ اگر بخواهد _ اندوهى را كه او را بدان مى خوانيد ، از شما باز گشايد و آنچه را شريك قرار مى دهيد ، از ياد ببريد» .

پس ، خداوند عز و جل به بندگانش مى فرمايد : «اى نيازمندانِ به رحمت من ! شما را در هر حال ، نيازمند خودم ، و در هر زمان ، بنده خوار خودم قرار داده ام . پس در هر كارى كه در پيش مى گيريد و به اتمام آن و رسيدن به نهايتش چشم اميد بسته ايد ، به من متوسّل شويد ؛ زيرا من اگر بخواهم به شما عطا كنم ، هيچ كس نمى تواند مانع شود ، و اگر بخواهم مانع شوم ، هيچ كس نمى تواند به شما عطا كند . پس من ، سزاوارترين كس هستم براى اين كه از او چيزى بخواهند ، و شايسته ترين كس هستم براى اين كه به او التماس شود .

بنا بر اين ، در آغاز هر كارى ، كوچك يا بزرگ ، بسم اللّه الرحمن الرحيم بگوييد ؛ يعنى در اين كار ، از خدايى كمك مى گيريم كه بندگى ، سزاوار غير از او نيست ؛ همو كه هر گاه از وى فريادخواهى شود ، به فرياد مى رسد ، و هر گاه خوانده شود ، پاسخ مى دهد . بخشنده اى كه از سرِ مهر ، سفره روزى را بر ما گسترده است ؛ مهربانى كه در دين ما و دنيا و آخرتمان با ما مهربان است . دين را بر ما سبُك گرفت و آن را آسان قرار داد ، و با جدا ساختن ما از دشمنان خود ، به ما رحم مى آورد» .

سپس فرمود : «پيامبر خدا فرمود : هر كه را پيشامدى اندوهگين گردانَد و از روى اخلاص و توجّه قلبى به خداوند بگويد : بسم اللّه الرحمن الرحيم ، از دو حال خارج نخواهد بود : يا در دنيا به حاجتش مى رسد ، يا اين كه نزد پروردگارش براى او به حساب مى آيد و برايش ذخيره مى شود ؛ و البته آنچه نزد خداست ، براى مؤمنان ، بهتر و ماندگارتر است » .

.

ص: 326

. .

ص: 327

. .

ص: 328

. .

ص: 329

. .

ص: 330

راجع : ص 330 ح 540 و ص 332 ح 541 . موسوعة العقائد الإسلامية : ج 3 (معرفة اللّه / القسم الثالث / الفصل الأوّل : أسماء اللّه / معنى «اللّه ») .

1 / 3مَعنى بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ5531.امام على عليه السلام :التوحيد عن الحسن بن عليّ بن فضّال :سَأَلتُ الرِّضا عَليَّ بنَ موسى عليه السلام عَن «بِسمِ اللّهِ» ، قالَ : مَعنى قَولِ القائِلِ : «بِسمِ اللّهِ» أي أسِمُ عَلى نَفسي سِمَةً مِن سِماتِ اللّهِ عز و جلوهِيَ العِبادَةُ .

قالَ : فَقُلتُ لَهُ : مَا السِّمَةُ؟ فَقالَ : العَلامَةُ . (1)5532.امام على عليه السلام :الإمام الصادق عليه السلام :لَقَد دَخَلَ عَبدُ اللّهِ بنُ يَحيى عَلى أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام فَقالَ : . . . يا أميرَ المُؤمِنينَ ، ما تَفسيرُ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» ؟

قالَ عليه السلام : إنَّ العَبدَ إذا أرادَ أن يَقرَأَ أو يَعمَلَ عَمَلاً ويَقولُ «بِسمِ اللّهِ» : أي بِهذَا الاِسمِ أعمَلُ هذَا العَمَلَ ، فَكُلُّ أمرٍ يَعمَلُهُ يَبدَأُ فيهِ ب «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» فَإِنَّهُ يُبارَكُ لَهُ فيهِ . (2)5533.عنه عليه السلام :معاني الأخبار عن صفوان بن يحيى عمّن حدّثه عن الإمام الصادق عليه السلام :أنَّهُ سُئِلَ عَن «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» ؟ فَقالَ : الباءُ بَهاءُ اللّهِ ، وَالسِّينُ سَناءُ اللّهِ ، وَالميمُ مُلكُ اللّهِ . قالَ :

قُلتُ : اللّهُ؟

قالَ : الأَلِفُ آلاءُ اللّهِ عَلى خَلقِهِ مِنَ النِّعَمِ بِوِلايَتِنا ، وَاللّامُ إلزامُ اللّهِ خَلقَهُ وِلايَتَنا . قُلتُ : فَالهاءُ؟

فَقالَ : هَوانٌ لِمَن خالَفَ مُحَمَّدا وآلَ مُحَمَّدٍ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِم . قُلتُ : الرَّحمنُ؟

قالَ : بِجَميعِ العالَمِ . قُلتُ : الرَّحيمُ؟

قالَ : بِالمُؤمِنينَ خاصَّةً . (3) .


1- .التوحيد : ص 229 ح 1 ، معاني الأخبار : ص 3 ح 1 ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 1 ص 260 ح 19 ، بحار الأنوار : ج 92 ص 230 ح 9 .
2- .التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه السلام : ص 25 ح 7 ، بحار الأنوار : ج 92 ص 242 ح 48 .
3- .معاني الأخبار : ص 3 ح 2 ، التوحيد : ص 230 ح 3 ، بحار الأنوار : ج 92 ص 231 ح 12 .

ص: 331

1 / 3 معناى «بسم اللّه الرحمن الرحيم»

ر . ك : ح 540 و ح 541 . دانش نامه عقايد اسلامى : ج 5 (خداشناسى / بخش سوم / فصل يكم : معناى «اسماء اللّه » / معناى «اللّه ») .

1 / 3معناى «بسم اللّه الرحمن الرحيم»5537.الإمام عليّ عليه السلام :التوحيد_ به نقل از حسن بن على بن فضّال _: از امام رضا عليه السلام در باره «بسم اللّه » پرسيدم . فرمود : «وقتى كسى مى گويد : بسم اللّه ، يعنى سِمه اى از سِمات خداوند برخود مى نهم و آن ، سِمه بندگى است» . (1)

گفتم : «سِمه» چيست؟

فرمود : «نشانه» .5533.امام على عليه السلام :امام صادق عليه السلام :عبد اللّه بن يحيى بر اميرمؤمنان وارد شد و گفت : ... اى امير مؤمنان! تفسير «بسم اللّه الرحمن الرحيم» چيست؟

فرمود : «بنده ، هر گاه بخواهد بخواند (2) يا كارى انجام دهد و بسم اللّه بگويد ، معنايش اين است كه من با اين نام ، اين كار را انجام مى دهم . پس ، هركارى را كه انجام مى دهد ، با بسم اللّه الرحمن الرحيم آغاز كند ، در آن كار به او بركت داده مى شود» .5534.امام على عليه السلام :معانى الأخبار_ به نقل از صفوان بن يحيى ، از كسى كه از امام صادق عليه السلام روايت كرده است _: از امام [صادق عليه السلام ] در باره «بسم اللّه الرحمن الرحيم» سؤال شد . فرمود : «باء ، به معناى بهاى (نورانيّت / زيبايى) خداست ، سين به معناى سناى (رفعت) خدا ، ميم به معناى مُلك (سلطنت و مالكيت) خدا» .

گفتم : «اللّه » چه؟

فرمود : «الف به معناى آلاء (نعمت هاى) خدا كه نعمت ولايت ما را به خلقش ارزانى داشته است ، لام به اين معناست كه خداوند ، خلقش را به ولايت ما ملزم ساخته است» .

گفتم : «هاء» چه؟

فرمود : «اشاره به هوان (خوارى) كسى كه با محمّد و خاندان محمّد _ كه درودهاى خدا بر ايشان باد _ ، مخالف است» .

گفتم : «الرحمن» چه؟

فرمود : «به معناى رحمتش نسبت به همه عالم» .

گفتم : «الرحيم» چه؟

فرمود : «به معناى رحمتش در خصوص مؤمنان» .

.


1- .امام عليه السلام ، كلمه «اسم» را برگرفته از ماده «وَسَم» دانسته است كه مصدر آن «سِمَة» است ، به معناى نشانه و داغ .
2- .مقصود ، خواندن قرآن است و شايد هم اعمّ از آن باشد .

ص: 332

5535.امام على عليه السلام :الكافي عن عبد اللّه بن سنان :سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَن تَفسيرِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» ، قالَ :

الباءُ بَهاءُ اللّهِ ، وَالسِّينُ سَناءُ اللّهِ ، وَالميمُ مَجدُ اللّهِ _ ورَوى بَعضُهُم : الميمُ مُلكُ اللّهِ _ ، وَاللّهُ إلهُ كُلِّ شَيءٍ ، الرَّحمنُ بِجَميعِ خَلقِهِ ، وَالرَّحيمُ بِالمُؤمِنينَ خاصَّةً (1) . 2 .


1- .الكافي : ج 1 ص 114 ح 1 ، التوحيد : ص 230 ح 2 ، معاني الأخبار : ص 3 ح 1 ، تفسير القمّي : ج 1 ص 28 عن أبي بصير ، بحار الأنوار : ج 92 ص 231 ح 11 .

ص: 333

5536.امام على عليه السلام :الكافى_ به نقل از عبد اللّه بن سنان _: از امام صادق عليه السلام در باره تفسير «بسم اللّه الرحمن الرحيم» پرسيدم . فرمود : «باء ، [اشاره به] بهاى خداست ، سين ، به سناى خدا ، ميم ، به مجد (شكوه و بزرگوارى) خدا» .

برخى روايت كرده اند [كه فرمود] : «ميم ، به مُلك خدا [اشاره دارد] و اللّه ، به اين كه او معبود هر چيزى است و رحمان ، به مهربانى او با همه خلقش ، و رحيم ، به مهربانى اش با مؤمنان» . .

ص: 334

5537.امام على عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله : «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» سُنَّةُ اللّهِ ، سَبَقَت رَحمَةُ اللّهِ غَضَبَهُ . (1)راجع : موسوعة العقائد الإسلامية : ج 3 (معرفة اللّه / القسم الثالث : التعرّف على أسماء اللّه ) .

.


1- .الاختصاص : ص 45 ، بحار الأنوار : ج 9 ص 338 ح 20 .

ص: 335

5539.عنه عليه السلام ( _ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :«بسم اللّه الرحمن الرحيم» ، قانون خداست . رحمت خدا بر غضب او پيشى دارد .ر . ك : دانش نامه عقايد اسلامى : ج 5 (خداشناسى / بخش سوم : آشنايى با نام هاى الهى) .

.

ص: 336

الفَصلُ الثّاني : خصائص البسملة2 / 1أقرَبُ شَيءٍ إلَى الاِسمِ الأَعظَمِ5544.عنه عليه السلام ( _ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _ ) المستدرك على الصحيحين عن ابن عبّاس :إنَّ عُثمانَ بنَ عَفّانٍ سَأَلَ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله عَن «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» ، فَقالَ : هُوَ اسمٌ مِن أسماءِ اللّهِ ، وما بَينَهُ وبَينَ اسمِ اللّهِ الأَكبَرِ إلّا كَما بَينَ سَوادِ العَينِ وبَياضِها مِنَ القُربِ . (1)5538.امام على عليه السلام :الإمام الباقر عليه السلام :«بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» أقرَبُ إلَى اسمِ اللّهِ الأَعظَمِ مِن ناظِرِ العَينِ إلى بَياضِها . (2)5539.امام على عليه السلام ( _ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ ) الإمام عليّ عليه السلام_ في مَعنى بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ _: إنَّ قَولَكَ «اللّهُ» أعظَمُ اسمٍ مِن أسماءِ اللّهِ ... (3) .


1- .المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 738 ح 2027 ، الدرّ المنثور : ج 1 ص 23 نقلاً عن البيهقي في شُعب الإيمان والخطيب في تاريخه ، كنزالعمّال : ج 2 ص 296 ح 4047 نقلاً عن ابن النجّار .
2- .تهذيب الأحكام : ج 2 ص 289 ح 1159 عن عبد اللّه بن يحيى الكاهلي عن الإمام الصادق عليه السلام ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 5 ح 11 عن محمّد بن سنان ، تفسير العيّاشي : ج 1 ص 21 ح 13 عن إسماعيل بن مهران وكلاهما عن الإمام الرضا عليه السلام ، تحف العقول : ص 487 عن الإمام العسكري عليه السلام وفيها «سواد» بدل «ناظر» ، بحار الأنوار : ج 92 ص 233 ح 15 .
3- .التوحيد : ص 231 ح 5 ، التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه السلام : ص 27 ح 9 كلاهما عن محمّد بن زياد ومحمّد بن سيّار عن الإمام العسكري عن الإمام زين العابدين عن الإمام الحسين عن الإمام الحسن عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 92 ص 232 ح 14 وص 244 ح 48 . اُنظر تمام الحديث في ص 182 ح 537.

ص: 337

فصل دوم: ويژگى هاى «بسم اللّه الرحمن الرحيم»
2 / 1 نزديك ترين چيز به اسم اعظم است

فصل دوم: ويژگى هاى «بسم اللّه الرحمن الرحيم»2 / 1نزديك ترين چيز به اسم اعظم است5543.امام على عليه السلام ( _ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ ) المستدرك على الصحيحين_ به نقل از ابن عبّاس _: عثمان بن عفّان از پيامبر خدا ، در باره «بسم اللّه الرحمن الرحيم» پرسيد . ايشان فرمود : «نامى از نام هاى خداست و نزديكى آن به نام اعظم خدا ، چونان نزديكى سياهىِ چشم به سفيدى آن است» .5544.امام على عليه السلام ( _ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ ) امام باقر عليه السلام :«بسم اللّه الرحمن الرحيم» ، به اسم اعظم خدا نزديك تر از مردمك چشم به سفيدى آن است .5545.الإمام عليّ عليه السلام ( _ فيما أوصى إلَى ابنِهِ الحَسَنِ عليه السلام _ ) امام على عليه السلام_ در باره معناى «بسم اللّه الرحمن الرحيم» _: كلمه «اللّه » ، بزرگ ترين نام از نام هاى خداست .

.

ص: 338

5546.ربيع الأبرار :الإمام الصادق عليه السلام_ في قَولِ اللّهِ عز و جل : «وَ لَقَدْ ءَاتَيْنَ_كَ سَبْعًا مِّنَ الْمَثَانِى وَ الْقُرْءَانَ الْعَظِيمَ» (1) _: «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» هُوَ اسمُ اللّهِ الأَكبَرُ ، وَالسَّبعُ المَثاني اُمُّ الكِتابِ ، يُثَنّى بِها في كُلِّ صَلاةٍ . (2)5547.الإمام عليّ عليه السلام :مُهج الدعوات عن معاوية بن عمّار عن الإمام الصادق عليه السلام :«بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» اسمُ اللّهِ الأكبَرُ _ أو قالَ _ : الأَعظَمُ . (3)5545.امام على عليه السلام ( _ در سفارش به پسرش حسن عليه السلام _ ) الإمام الرضا عليه السلام :مَن قالَ بَعدَ صَلاةِ الفَجرِ : «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَليِّ العَظيمِ» مِئَةَ مَرَّةٍ ، كانَ أقرَبَ إلَى اسمِ اللّهِ الأَعظَمِ مِن سَوادِ العَينِ إلى بَياضِها ، وإِنَّهُ دَخَلَ فيهَا اسمُ اللّهِ الأَعظَمُ . (4)2 / 2مِفتاحُ كُلِّ كِتابٍ سَماوِيٍّ5548.الإمام الصادق عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله : «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» مِفتاحُ كُلِّ كِتابٍ . (5)5549.الإمام عليّ عليه السلام ( _ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _ ) الإمام الباقر عليه السلام :أوَّلُ كُلِّ كِتابٍ نَزَلَ مِنَ السَّماءِ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» ، فَإِذا قَرَأتَ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» فَلا تُبالي أن لا تَستَعيذَ ، وإذا قَرَأتَ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» سَتَرَتكَ فيما بَينَ السَّماءِ وَالأَرضِ . (6) .


1- .الحِجر : 87 .
2- .مستدرك الوسائل : ج 4 ص 157 ح 4362 نقلاً عن كتاب التنزيل والتحريف للسيّاري ، بحار الأنوار : ج 92 ص 236 .
3- .مُهج الدعوات : ص 379 عن معاوية بن عمّار ، بحار الأنوار : ج 93 ص 223 ح 1 .
4- .مُهج الدعوات : ص 379 عن سليمان بن جعفر الحميري ، بحار الأنوار : ج 86 ص 162 ح 41 .
5- .الجامع لأخلاق الراوي وآداب السامع : ج 1 ص 407 ح 547 عن فرات بن أحنف عن الإمام الباقر عليه السلام ، كنزالعمّال : ج 1 ص 555 ح 2490 .
6- .الكافي : ج 3 ص 313 ح 3 عن فرات بن أحنف .

ص: 339

2 / 2 سرآغاز هر كتاب آسمانى است

5550.عنه عليه السلام :امام صادق عليه السلام_ در باره اين سخن خداوند عز و جل : «ما به تو سبع مثانى و قرآن بزرگ را داديم» _: «بسم اللّه الرحمن الرحيم» ، بزرگ ترين نام خداست و سَبْعِ مَثانى ، همان «امّ الكتاب» (سوره فاتحه) است كه در هر نمازى ، دو بار خوانده مى شود .5551.عنه عليه السلام :مهج الدعوات_ به نقل از معاوية بن عمّار _: امام صادق عليه السلام فرمود : « بسم اللّه الرحمن الرحيم اسم اكبر خداست» يا فرمود : «اسم اعظم خداست» .5552.الإمام عليّ عليه السلام :امام رضا عليه السلام :هر كس بعد از نماز صبح ، صد مرتبه بگويد : «بسم اللّه الرحمن الرحيم ، لا حول ولا قوّة الّا باللّه العلىّ العظيم» ، به نام اعظم خدا نزديك تر از سياهى چشم به سفيدى آن باشد . نام اعظم خدا ، داخل در اين جمله است .2 / 2سرآغاز هر كتاب آسمانى است5550.امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :«بسم اللّه الرحمن الرحيم» ، سرآغاز هر كتاب [آسمانى] است .5551.امام على عليه السلام :امام باقر عليه السلام :آغاز هر كتابى كه از آسمان فرود آمده ، «بسم اللّه الرحمن الرحيم» بوده است . پس هر گاه «بسم اللّه الرحمن الرحيم» گفتى ، ديگر باكى نيست كه استعاذه (أعوذ باللّه من الشيطان الرجيم) نگويى ؛ زيرا هر گاه «بسم اللّه الرحمن الرحيم» بگويى ، تو را از [گزند] آنچه ميان آسمان و زمين است ، مى پوشاند .

.

ص: 340

5552.امام على عليه السلام :الإمام الصادق عليه السلام :ما نَزَلَ كِتابٌ مِنَ السَّماءِ إلّا وأوَّلُهُ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» . (1)5553.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام :ما أنزَلَ اللّهُ مِنَ السَّماءِ كِتابا إلّا وفاتِحَتُهُ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» ، وإنَّما كانَ يُعرَفُ انقِضاءُ السّورَةِ بِنُزولِ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» ابتِداءً لِلاُخرى . (2) .


1- .المحاسن : ج 1 ص 111 ح 103 عن صفوان الجمّال ، بحار الأنوار : ج 92 ص 234 ح 17 .
2- .تفسير العيّاشي : ج 1 ص 19 ح 5 عن صفوان الجمّال ، بحار الأنوار : ج 92 ص 236 ح 29 وراجع السنن الكبرى : ج 2 ص 63 ح 2376 .

ص: 341

5554.عنه عليه السلام ( _ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _ ) امام صادق عليه السلام :هيچ كتابى از آسمان نازل نشده ، مگر آن كه آغازش «بسم اللّه الرحمن الرحيم» است .5555.عنه عليه السلام :امام صادق عليه السلام :خداوند ، هيچ كتابى از آسمان فرو نفرستاد ، مگر اين كه آغازش «بسم اللّه الرحمن الرحيم» بود ، و پايان يافتن هر سوره و آغاز شدن سوره اى ديگر ، با نازل شدنِ «بسم اللّه الرحمن الرحيم» دانسته مى شد . .

ص: 342

سخنى در باره آغاز شدن كتاب هاى آسمانى با «بسم اللّه »

سخنى در باره آغاز شدن كتاب هاى آسمانى با «بسم اللّه »ظاهرا نبايد ترديد كرد كه همه كتاب هاى آسمانى ، با نام خدا آغاز شده اند ؛ ولى آيا جمله «بسم اللّه » در آغاز كتاب هاى آسمانى ، با پسوند «الرحمن الرحيم» بوده يا نه؟ در اين باره ، دو دسته روايت وجود دارد: دسته اوّل ، رواياتى كه تصريح مى كنند همه كتاب هاى آسمانى ، با جمله «بسم اللّه الرحمن الرحيم» شروع شده اند، مانند رواياتى كه ملاحظه شد . دسته دوم ، رواياتى كه تصريح مى كنند آيه «بسم اللّه الرحمن الرحيم» ، قبل از پيامبر خدا بر هيچ پيامبرى جز سليمان عليه السلام نازل نشده است ، (1) مانند اين روايت از امام على عليه السلام : إنَّ اللّهَ خَصَّ مُحَمَّدا صلى الله عليه و آله و شَرَّفَهُ بِها و لَم يُشرِك مَعَهُ فيها أحَدا مِن أنبِيائِهِ ما خَلا سُلَيمانَ عليه السلام ، فَإِنَّهُ أعطاهُ مِنها بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، يَحكى عَن بِلقيسَ حينَ قالَت : «أُلْقِىَ إِلَىَّ كِتَبٌ كَرِيمٌ إِنَّهُ مِنْ سُلَيْمَنَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ

.


1- .الأمالى ، صدوق : ص 241 ح 255 ، التفسير المنسوب إلى الإمام العسكرى عليه السلام : ص 591 ح 353 ، المعجم الأوسط : ج 1 ص 196 ح 625 ، سنن الدار قطنى : ج 1 ص 310 ح 29 ، فضائل القرآن ، ابو عبيد : ص 216 ، الدرّ المنثور : ج 1 ص 20 (به نقل از ابن مردويه و بيهقى در شُعب الإيمان) .

ص: 343

الرَّحِيمِ» (1) . (2) خداوند «بسم اللّه الرحمن الرحيم» را به محمّد صلى الله عليه و آله اختصاص داد و او را به آن ، مفتخر ساخت و هيچ يك از پيامبرانش را در آن ، شريك او نكرد ، بجز سليمان عليه السلام را كه به او نيز «بسم اللّه الرحمن الرحيم» عطا كرد ، آن جا كه به نقل از بلقيس مى فرمايد : «نامه اى از گروهى به من رسيده است . آن نامه از سليمان است و جدر آن آمده است:ج بسم اللّه الرحمن الرحيم» . گفتنى است كه از نظر سند ، هر دو دسته روايات ، ضعيف هستند ؛ امّا از نظر دلالت ، مى توان ميان اين دو دسته روايات ، بدين شكل جمع كرد كه امام عليه السلام فرموده باشد : «أوّل كلّ كتاب نُزِّل من السماء بسم اللّه ؛ آغاز هر كتابى كه از آسمان نازل شده ، بسم اللّه است» ، ولى راوى پنداشته كه مقصود امام ، آيه «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» است ؛ امّا با توجه به تعدّد روايات دسته اوّل ، بعيد به نظر مى رسد كه همه راويان ، مرتكب چنين اشتباهى شده باشند . وجوه ديگرى نيز براى جمع دلالى اين دو دسته روايت ، گفته شده كه از اين وجه ، ضعيف ترند.

.


1- .نمل : آيه 29 و 30 .
2- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 1 ص 301 ح 60 ، الأمالى ، صدوق : ص 240 ح 255 ، مجمع البيان : ج 1 ص 88 ، التفسير المنسوب إلى الإمام العسكرى عليه السلام : ص 29 ح 10 ، بحار الأنوار : ج 92 ص 227 ح 5 .

ص: 344

2 / 3أوَّلُ ما نَزَلَ عَلَى النَّبيِّ صلى الله عليه و آله خصائص البسملة5553.امام على عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :كانَ جَبرَئيلُ عليه السلام إذا جاءَني بِالوَحيِ أوَّلَ ما يُلقي عَلَيَّ : «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» . (1)5554.امام على عليه السلام ( _ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ ) الدرّ المنثور عن ابن عبّاس :أوَّلُ ما نَزَلَ جِبريلُ عليه السلام عَلى مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله قالَ لَهُ جِبريلُ عليه السلام : «بِسْمِ اللَّهِ» يا مُحَمَّدُ ، يَقولُ : اِقرَأ بِذِكرِ اللّهِ ، وَ «اللَّهِ» ذُو الاُلوهِيَّةِ وَالمَعبودِيَّةِ عَلى خَلقِهِ أجمَعينَ ، وَ «الرَّحْمَ_نِ» الفَعلانِ مِنَ الرَّحمَةِ ، وَ «الرَّحِيمِ» الرَّفيقُ الرَّقيقُ بِمَن أحَبَّ أن يَرحَمَهُ ، وَالبَعيدُ الشَّديدُ عَلى مَن أحَبَّ أن يُضعِفَ عَلَيهِ العَذابَ . (2)2 / 4أعظَمُ آيَةٍ في كِتابِ اللّهِ5557.امام على عليه السلام :تفسير العيّاشي عن سليمان الجعفري :سُئِلَ أبُو الحَسَنِ عليه السلام : أيُّ آيَةٍ أعَظَمُ في كِتابِ اللّهِ؟ فَقالَ : «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» . (3)5558.امام على عليه السلام :السنن الكبرى عن ابن عبّاس :إنَّ الشَّيطانَ استَرَقَ مِن أهلِ القُرآنِ أعظَمَ آيَةٍ فِي القُرآنِ : «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» . (4)2 / 5تيجانُ السُّوَرِ5561.عنه عليه السلام :صحيح مسلم عن أنس :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : اُنزِلَت عَلَيَّ آنِفا سُورَةٌ ، فَقَرَأَ : «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ . . . » . (5) .


1- .سنن الدارقطني : ج 1 ص 305 ح 13 عن ابن عمر .
2- .الدرّ المنثور : ج 1 ص 23 نقلاً عن ابن جريج وابن أبي حاتم .
3- .تفسير العيّاشي : ج 1 ص 21 ح 14 ، بحار الأنوار : ج 92 ص 238 ح 37 .
4- .السنن الكبرى : ج 2 ص 73 ح 2413 .
5- .صحيح مسلم : ج 1 ص 300 ح 53 ، سنن النسائي : ج 2 ص 134 ، السنن الكبرى : ج 2 ص 64 ح 2380 ، كنزالعمّال : ج 14 ص 418 ح 39127 ؛ تفسير فرات : ص 610 ح 767 .

ص: 345

2 / 3 نخستين چيزى كه بر پيامبر صلى الله عليه و آله ، نازل شد
2 / 4 با عظمت ترين آيه در كتاب خدا
2 / 5 تاجِ سوره ها

2 / 3نخستين چيزى كه بر پيامبر ، نازل شد5562.الإمام عليّ عليه السلام ( _ مِن وَصِيَّةٍ لَهُ لِابنِهِ الحَسَنِ عليه السلا ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :جبرئيل عليه السلام هر گاه برايم وحى مى آورد ، نخستين چيزى كه بر من مى افكند ، «بسم اللّه الرحمن الرحيم» بود .5562.امام على عليه السلام ( _ در سفارش به پسرش حسن عليه السلام كه به هنگام با ) الدرّ المنثور_ به نقل از ابن عبّاس _: نخستين بار كه جبرئيل عليه السلام بر محمّد صلى الله عليه و آله فرود آمد ، به او گفت : «بسم اللّه » _ اى محمّد _ ، يعنى : با نام خدا بخوان و «اللّه » ، يعنى كسى كه اِلاه و معبود همه خلق است . «الرحمن» ، بر وزن «فَعلان» است از رحمت ، و «الرحيم» ، يعنى نرم خو و مهربان است با كسى كه دوست دارد به او رحم كند، و دور و سختگير است نسبت به كسى كه دوست دارد عذابش را دو چندان سازد .2 / 4با عظمت ترين آيه در كتاب خدا5564.نهج البلاغة :تفسير العيّاشى_ به نقل از سليمان جعفرى _: از ابو الحسن عليه السلام (1) سؤال شد : با عظمت ترين آيه در كتاب خدا ، كدام آيه است ؟

فرمود : «بسم اللّه الرحمن الرحيم» .5564.نهج البلاغة ( _ بخشى از سخنرانى امام على عليه السلام كه حاوى در ) السنن الكبرى_ به نقل از ابن عبّاس _: شيطان ، با عظمت ترين آيه قرآن را از اهل قرآن دزديد : «بسم اللّه الرحمن الرحيم» را .2 / 5تاجِ سوره ها5565.امام على عليه السلام ( _ در سخنى كه به ره سپردن در راه روشن ، پند مى دهد ) صحيح مسلم_ به نقل از اَنَس _: پيامبر خدا فرمود : «لَختى پيش ، سوره اى بر من فرود آمد ، و خواند : «بسم اللّه الرحمن الرحيم ...» .

.


1- .منظور امام كاظم يا امام رضا عليهماالسلام است .

ص: 346

5566.نهج البلاغة :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا قَرَأَ جِبريلُ عليه السلام «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» عَلِمتُ أنَّ السّورَةَ قَد خُتِمَت . (1)5567.الإمام عليّ عليه السلام ( _ مِن خُطبَةٍ لَهُ ، وهِيَ مِنَ الخُطَبِ العَجيبَ ) المعجم الكبير عن ابن عبّاس :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا نَزَلَت عَلَيهِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» عَلِمَ أنَّ السّورَةَ قَد خُتِمَت ، وَاستَقبَلَ الاُخرى . (2)5567.امام على عليه السلام ( _ در خطبه اى كه از سخنرانى هاى شگفت اوست و «غَرّا ) المستدرك على الصحيحين عن ابن عبّاس :كانَ النَّبيُّ صلى الله عليه و آله لا يَعلَمُ خَتمَ السّورَةِ حَتّى تَنزِلَ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» . (3)5568.الإمام عليّ عليه السلام ( _ مِن خُطبَةٍ لَهُ في صِفَةِ الضّالِّ _ ) المستدرك على الصحيحين عن ابن عبّاس :كانَ المُسلِمونَ لا يَعلَمونَ انقِضاءَ السّورَةِ حَتّى تَنزِلَ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» ، فَإِذا نَزَلَت «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» عَلِموا أنَّ السّورَةَ قَدِ انقَضَت . (4)5568.امام على عليه السلام ( _ در سخنرانى اش در توصيف گم راه _ ) أسباب نزول القرآن عن عبد اللّه بن مسعود :كُنّا لا نَعلَمُ فَصلَ ما بَينَ السّورَتَينِ حَتّى تَنزِلَ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» . (5) .


1- .معجم السفر : ص 341 ح 1143 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 355 ح 844 نحوه وكلاهما عن ابن عبّاس .
2- .المعجم الكبير : ج 12 ص 64 ح 12545 ، مجمع الزوائد : ج 2 ص 282 ح 2634 نقلاً عن البزّار نحوه .
3- .المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 356 ح 845 ، سنن أبي داوود : ج 1 ص 209 ح 788 ، السنن الكبرى : ج 2 ص 63 ح 2377 وفيهما «لا يعرف فصل» بدل «لا يعلم ختم» ، المعجم الكبير : ج 12 ص 64 ح 12544 ، أسباب نزول القرآن : ص 21 ح 16 .
4- .المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 356 ح 846 ، السنن الكبرى : ج 2 ص 63 ح 2378 ، فضائل القرآن لأبي عبيد : ص 217 عن سعيد بن جبير نحوه .
5- .أسباب نزول القرآن : ص 21 ح 17 ، الدرّ المنثور : ج 1 ص 20 .

ص: 347

5569.الإمام عليّ عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه جبرئيل عليه السلام «بسم اللّه الرحمن الرحيم» مى گفت ، مى فهميدم كه سوره [ ى قبلى ]پايان يافته است .5569.امام على عليه السلام :المعجم الكبير_ به نقل از ابن عبّاس _: پيامبر خدا ، هر گاه «بسم اللّه الرحمن الرحيم» بر او نازل مى شد ، در مى يافت كه سوره ، پايان يافته و سوره ديگرى آغاز شده است .5570.الإمام عليّ عليه السلام :المستدرك على الصحيحين_ به نقل از ابن عبّاس _: پيامبر صلى الله عليه و آله زمانى به پايان يافتنِ سوره پى مى برد كه «بسم اللّه الرحمن الرحيم» نازل مى شد .5570.امام على عليه السلام :المستدرك على الصحيحين :مسلمانان ، پايان يافتن سوره را نمى دانستند تا آن كه «بسم اللّه الرحمن الرحيم» نازل مى شد ، و چون «بسم اللّه الرحمن الرحيم» نازل مى شد ، مى فهميدند كه سوره به پايان رسيده است .5571.الإمام عليّ عليه السلام :أسباب نزول القرآن_ به نقل از عبد اللّه بن مسعود _: ما جدايىِ ميان دو سوره را نمى دانستيم ، مگر آن گاه كه «بسم اللّه الرحمن الرحيم» نازل مى شد . .

ص: 348

5571.امام على عليه السلام :أسباب نزول القرآن عن عبد اللّه بن عمر :نَزَلَت «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» في كُلِّ سورَةٍ . (1)5572.الإمام الباقر والإمام الصادق عليهماالسلام:الإمام الصادق عليه السلام : «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» تيجانُ السُّوَرِ . (2)2 / 6مُفتَتَحُ الصَّلاةِ5573.امام صادق عليه السلام :سنن الترمذي عن ابن عبّاس :كانَ النَّبيُّ صلى الله عليه و آله يَفتَتِحُ صَلاتَهُ بِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» . (3)5574.عنه عليه السلام :الكشف والبيان عن أبي هريرة :كُنتُ مَعَ النَّبيِّ صلى الله عليه و آله وَالنَّبيُّ صلى الله عليه و آله يُحَدِّثُ أصحابَهُ ، إذ دَخَلَ رَجُلٌ يُصَلّي ، وَافتَتَحَ الصَّلاةَ وتَعَوَّذَ ، ثُمَّ قالَ : «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَ__لَمِينَ» ، فَسَمِعَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله فَقالَ :

يا رَجُلُ! قَطَعتَ عَلى نَفسِكَ الصَّلاةَ ، أما عَلِمتَ أنَّ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» مِنَ الحَمدِ ؛ فَمَن تَرَكَها فَقَد تَرَكَ آيَةً ، ومَن تَرَكَ آيَةً مِنهُ فَقَد قُطِعَت عَلَيهِ صَلاتُهُ؟! (4)5575.المناقب لابن شهر آشوب :الإمام الباقر عليه السلام عن جابر بن عبد اللّه الأنصاري :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله قالَ لي : كَيفَ تَقرَأُ إذا قُمتَ فِي الصَّلاةِ؟

قُلتُ : «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَ__لَمِينَ» ، قالَ : قُل : «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ * الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَ__لَمِينَ» . (5) .


1- .أسباب نزول القرآن : ص 21 ح 18 .
2- .نثر الدرّ : ج 1 ص 352 .
3- .سنن الترمذي : ج 2 ص 14 ح 245 ، سنن الدارقطني : ج 1 ص 304 ح 8 وص 305 ح 11 ، السنن الكبرى : ج 2 ص 70 ح 2403 كلاهما عن ابن عمر .
4- .الكشف والبيان (تفسير الثعلبي) : ج 1 ص 104 ، الدرّ المنثور : ج 1 ص 21 وفيه «أفسد» بدل «قُطِعَت» .
5- .دعائم الإسلام : ج 1 ص 159 عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 85 ص 48 ح 42 ؛ سنن الدارقطني : ج 1 ص 302 ح 3 عن الحسين بن موسى عن الإمام الكاظم عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام وص 308 ح 22 عن الجهم بن عثمان عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام عن جابر .

ص: 349

2 / 6 آغازِ نماز

5576.الخرائج والجرائح عن ابن مسعود :أسباب نزول القرآن_ به نقل از عبد اللّه بن عمر _: «بسم اللّه الرحمن الرحيم» ، با هر سوره اى نازل شده است .5577.عيون أخبار الرضا عليه السلام عن أبي الصَّلت الهروامام صادق عليه السلام :«بسم اللّه الرحمن الرحيم» ، تاج سوره هاست .2 / 6آغازِ نماز5576.الخرائج والجرائح ( _ به نقل از ابن مسعود _ ) سنن الترمذى_ به نقل از ابن عبّاس _: پيامبر صلى الله عليه و آله نمازش را با «بسم اللّه الرحمن الرحيم» آغاز مى كرد .5577.عيون أخبار الرضا عليه السلام ( _ به نقل از ابا صَلْت هَروى _ ) الكشف والبيان_ به نقل از ابو هُرَيره _: با پيامبر صلى الله عليه و آله بودم و ايشان براى يارانش سخن مى گفت كه مردى وارد شد و به نماز ايستاد و نمازش را بست و استعاذه كرد و سپس گفت : «الحمد للّه ربّ العالمين» .

پيامبر صلى الله عليه و آله شنيد و فرمود : «اى مرد! نمازت را قطع كردى . مگر نمى دانى كه «بسم اللّه الرحمن الرحيم» ، جزء حمد است . پس هر كه آن را ترك كند ، در واقع ، آيه اى را ترك كرده است ، و هر كس آيه اى از حمد را ترك كند ، نمازش منقطع شده است؟!» .5578.سِيَر أعلام النُّبَلاء عن أبي الأَسود :امام باقر عليه السلام_ به نقل از جابر بن عبد اللّه انصارى _: پيامبر خدا به من فرمود : «هر گاه به نماز مى ايستى ، قرائتت را چگونه مى خوانى؟» .

گفتم : [مى گويم :] «الحمد للّه ربّ العالمين» .

فرمود : «بگو : «بسم اللّه الرحمن الرحيم . الحمد للّه ربّ العالمين» » .

.

ص: 350

5579.تاريخ الخُلَفاء عن أبي الأسود الدُّؤَليّ :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا قَرَأتُم «الحَمدُ للّهِِ» فَاقرَؤوا : «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» ، إنَّها اُمُّ القُرآنِ ، واُمُّ الكِتابِ ، وَالسَّبعُ المَثاني ، وَ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» إحداها . (1)5578.سير أعلام النبلاء ( _ به نقل از ابو الأسود _ ) عنه صلى الله عليه و آله_ كانَ يَقولُ _: «الحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ» سَبعُ آياتٍ ، إحداهُنَّ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» ، وَهِيَ السَّبعُ المَثاني وَالقُرآنُ العَظيمُ ، وَهِيَ اُمُّ القُرآنِ ، وَهِيَ فاتِحَةُ الكِتابِ . (2)5579.تاريخ الخلفاء ( _ به نقل از ابو الأسود دُئِلى _ ) عنه صلى الله عليه و آله :مَن تَرَكَ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» فَقَد تَرَكَ آيَةً مِن كِتابِ اللّهِ . (3)5580.شعب الإيمان عن صَعصَعَة بن صَوحان :سنن الدارقطني عن أبي هريرة :إنَّ النَّبيَّ صلى الله عليه و آله كانَ إذا قَرَأَ وهُوَ يَؤُمُّ النّاسَ ، اِفتَتَحَ الصَّلاةَ بِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» . (4)5580.شُعَب الإيمان ( _ به نقل از صَعْصَعة بن صَوْحان _ ) المستدرك على الصحيحين عن اُمّ سلمة :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله قَرَأَ فِي الصَّلاةِ : «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» فَعَدَّها آيَةً ، «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَ__لَمِينَ» آيَتَينِ ، «الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» ثَلاثَ آياتٍ ، «مَ__لِكِ يَوْمِ الدِّينِ» أربَعَ آياتٍ ، وقالَ هكَذا : «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» وجَمَعَ خَمسَ أصابِعِهِ . (5)5581.المناقب لابن شهر آشوب :الدر المنثور عن اُمّ سلمة :قَرَأَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ * الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَ__لَمِينَ * الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ * مَ__لِكِ يَوْمِ الدِّينِ * إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ * اهْدِنَا الصِّرَ طَ الْمُسْتَقِيمَ * صِرَ طَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضَّالِّينَ» ، وقالَ : هِيَ سَبعٌ يا اُمَّ سَلَمَةَ . (6) .


1- .سنن الدارقطني : ج 1 ص 312 ح 36 ، السنن الكبرى : ج 2 ص 67 ح 2390 كلاهما عن أبي هريرة ، كنزالعمّال : ج 7 ص 437 ح 19665 .
2- .السنن الكبرى : ج 2 ص 67 ح 2389 ، مجمع الزوائد : ج 2 ص 282 ح 2635 نقلاً عن المعجم الأوسط وكلاهما عن أبي هريرة ، كنزالعمّال : ج 1 ص 560 ح 2519 .
3- .الكشف والبيان (تفسير الثعلبي) : ج 1 ص 104 عن طلحة بن عبيداللّه ، الدرّ المنثور : ج 1 ص 21 .
4- .سنن الدارقطني : ج 1 ص 306 ح 17 ، السنن الكبرى : ج 2 ص 69 ح 2396 عن منصور بن أبي مزاحم عن جدّه .
5- .المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 356 ح 848 ، السنن الكبرى : ج 2 ص 66 ح 2385 ، صحيح ابن خزيمة : ج 1 ص 248 ح 493 نحوه .
6- .الدرّ المنثور : ج 1 ص 12 نقلاً عن ابن الأنباري في المصاحف .

ص: 351

5581.المناقب ، ابن شهر آشوب :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه «الحمد للّه » را [در نماز] مى خوانيد ، «بسم اللّه الرحمن الرحيم» را هم بخوانيد . سوره حمد ، اُمّ القرآن و اُمّ الكتاب (1) و سَبعِ مَثانى (2) است ، و «بسم اللّه الرحمن الرحيم» ، يكى از آن هفت تاست .5582.تاج العروس :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سوره حمد ، هفت آيه دارد ، يكى از آنها «بسم اللّه الرحمن الرحيم» است . اين سوره ، سبع مثانى ، قرآن عظيم ، امّ القرآن و فاتحة الكتاب (3) است .5583.تاج العروس ( _ في بَيانِ الأَقوالِ في وَجهِ تَسمِيَةِ عِلمِ ال ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس «بسم اللّه الرحمن الرحيم» را ترك گويد ، آيه اى از كتاب خدا را ترك گفته است .5584.البداية والنهاية عن ابن خَلّكان وغيرِهِ :سنن الدارقطنى_ به نقل از ابو هريره _: پيامبر صلى الله عليه و آله هر گاه نماز جماعت را براى مردم مى خواند ، قرائت نماز را با «بسم اللّه الرحمن الرحيم» آغاز مى كرد .5585.الإمام عليّ عليه السلام :المستدرك على الصحيحين_ به نقل از اُمّ سلمه _: پيامبر خدا در نماز «بسم اللّه الرحمن الرحيم» را خواند و آن را يك آيه شمرد ، «الحمد للّه رب العالمين» را آيه دوم ، «الرحمن الرحيم» را آيه سوم ، «مالك يوم الدين» را آيه چهارم ، و «ايّاك نعبد وايّاك نستعين» كه گفت ، پنج انگشتش را جمع كرد .5586.المناقب لابن شهر آشوب عن الرضا عن آبائه عليهم السالدرّ المنثور_ به نقل از اُمّ سلمه _: پيامبر خدا خواند : « «به نام خداوند بخشنده مهربان . ستايش ، خداى را كه پروردگار جهانيان است . بخشنده مهربان است . صاحب روز جزاست . تنها تو را مى پرستيم و تنها از تو يارى مى خواهيم . ما را به راه راست . راه نمايى كن ؛ راه آنان كه به ايشان نعمت دادى ، نه آنان كه مورد خشم قرار گرفته اند و نه گم راهان» » ، و فرمود : «اين ، شد هفت آيه ، اى امّ سلمه!» . .


1- .اُمُّ الكتاب ، يعنى : اُمُّ القرآن ؛ مادرِ قرآن ؛ اصل قرآن .
2- .سَبعِ مَثانى ، يعنى : هفت بند ؛ هفت آيه ؛ هفت ثَنا .
3- .فاتحة الكتاب ، يعنى : سَرآغاز قرآن .

ص: 352

5582.تاج العروس :الإمام عليّ عليه السلام :إنَّ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» آيَةٌ مِن فاتِحَةِ الكِتابِ ، وهِيَ سَبعُ آياتٍ تَمامُها «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» . (1)5583.تاج العروس ( _ در بيان ديدگاه ها در مورد علّت نام گذارى علم «ن ) الإمام الحسين عليه السلام :قيلَ لِأَميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، أخبِرنا عَن «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» أهِيَ مِن فاتِحَةِ الكِتابِ؟

فَقالَ : نَعَم ، كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقرَأُها ويَعُدُّها آيَةً مِنها ، ويَقولُ : فاتِحَةُ الكِتابِ هِيَ السَّبعُ المَثاني . (2)5584.البداية والنهاية ( _ به نقل از ابن خَلِّكان و ديگران _ ) سنن الدار قطني عن عبد خير :سُئِلَ عَليٌّ عليه السلام عَنِ السَّبعِ المَثاني ، فَقالَ : «الحَمدُ للّهِِ» ، فَقيلَ لَهُ : إنَّما هِيَ سِتُّ آياتٍ ! فَقالَ : «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» آيَةٌ . (3)5585.امام على عليه السلام :السنن الكبرى عن سعيد بن جبير :عَنِ ابنِ عَبّاسٍ في قَولِهِ : «وَ لَقَدْ ءَاتَيْنَ_كَ سَبْعًا مِّنَ الْمَثَانِى» قالَ : فاتِحَةُ الكِتابِ . قيلَ لِابنِ عَبّاسٍ : فَأَينَ السّابِعَةُ؟ قالَ : «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» . (4) .


1- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 1 ص 302 ح 60 ، الأمالي للصدوق : ص 240 ح 255 كلاهما عن محمّد بن زياد ومحمّد بن سيّار عن الإمام العسكري عن آبائه عليهم السلام ، جامع الأخبار : ص 122 ح 227 عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، مجمع البيان : ج 1 ص 88 ، التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه السلام : ص 29 ح 10 عن الإمام الحسن عن أبيه عليهماالسلام ، بحار الأنوار : ج 85 ص 48 ح 40 وج 92 ص 227 ح 5 .
2- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 1 ص 301 ح 59 عن محمّد بن زياد ومحمّد بن سيّار عن الإمام العسكري عن آبائه عليهم السلام ، الأمالي للصدوق : ص 240 ح 254 ، التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه السلام : ص 59 ح 30 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 60 ح 47 وج 92 ص 227 ح 3 .
3- .سنن الدارقطني : ج 1 ص 313 ح 40 ، السنن الكبرى : ج 2 ص 66 ح 2388 ، كنزالعمّال : ج 2 ص 296 ح 4048 وص 590 ح 4800 .
4- .السنن الكبرى : ج 2 ص 66 ح 2387 وزاد في آخره «وروي ذلك عن علي عليه السلام » ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 737 ح 2024 ، المصنّف لعبد الرزّاق : ج 2 ص 94 ح 2629 عن عطاء نحوه .

ص: 353

5586.المناقب ، ابن شهر آشوب :امام على عليه السلام :«بسم اللّه الرحمن الرحيم» ، آيه اى از فاتحة الكتاب است ، فاتحة الكتاب ، هفت آيه دارد و «بسم اللّه الرحمن الرحيم» ، يكى از آنهاست .5587.تاريخ دمشق :امام حسين عليه السلام :به امير مؤمنان گفته شد : اى امير مؤمنان ! بفرما كه آيا «بسم اللّه الرحمن الرحيم» ، جزء فاتحة الكتاب است ؟

فرمود : «آرى . پيامبر خدا ، آن را [در قرائت نماز] مى خواند و آيه اى از «حمد» به شمار مى آورد و مى فرمود : فاتحة الكتاب ، هفت آيه است » .5587.تاريخ دمشق :سنن الدار قطنى_ به نقل از عبد خير _: از على عليه السلام در باره سبع مثانى سؤال شد . فرمود : «سوره حمد است» .

گفته شد : آن كه شش آيه است!

فرمود : « بسم اللّه الرحمن الرحيم هم آيه است» .5588.الإمامة والسياسة ( _ في ذِكرِ قُدومِ ابنِ أبي مِحجَنٍ عَلى مُعاوِيَة ) السنن الكبرى_ به نقل از سعيد بن جُبَير _: از ابن عبّاس در باره آيه «و هر آينه به تو ، آن هفت آيه را داديم» ، نقل شده كه گفت : مقصود ، فاتحة الكتاب است .

به ابن عبّاس گفته شد : پس كو آيه هفتم؟

گفت : «بسم اللّه الرحمن الرحيم» . .

ص: 354

5589.مُروج الذَّهَب ( _ في ذِكرِ لُمَعٍ مِن كَلامِ عَلِيٍّ عليه السلام ) الكافي عن معاوية بن عمّار :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّه عليه السلام : إذا قُمتُ لِلصَّلاةِ أقرَأُ : «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» في فاتِحَةِ القُرآنِ؟ قالَ : نَعَم .

قُلتُ : فَإِذا قَرَأتُ فاتِحَةَ القُرآنِ أقرَأُ : «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» مَعَ السّورَةِ؟ قالَ : نَعَم . (1) .


1- .الكافي : ج 3 ص 312 ح 1 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 69 ح 251 ، الاستبصار : ج 1 ص 311 ح 1155 .

ص: 355

5590.نَثر الدُّرّ عن محمّد ابن الحنفيّة ( _ في وَصفِ عَلِيٍّ عليه السلام _ ) الكافى_ به نقل از معاوية بن عمّار _: به امام صادق عليه السلام گفتم : هر گاه به نماز مى ايستم ، در سوره فاتحه قرآن ، «بسم اللّه الرحمن الرحيم» را هم بخوانم؟

فرمود : «آرى» .

گفتم : و هر گاه سوره فاتحه را خواندم ، «بسم اللّه الرحمن الرحيم» را نيز با سوره بخوانم ؟

فرمود : «آرى» . .

ص: 356

الفَصلُ الثّالِثُ : مواضع البسملة3 / 1الكِتابَةُالكتاب«إِنَّهُ مِن سُلَيْمَ_نَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» . (1)

الحديث5592.ابن أبى الحديد ( _ در شرح نهج البلاغة _ ) رسول اللّه صلى الله عليه و آله : «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» مِفتاحُ كُلِّ كِتابٍ . (2)5593.البيان والتبيين ( _ في بَيانِ قَولِ عَلِيٍّ عليه السلام «قيمَةُ كُل ) الدرّ المنثور عن الشعبيّ :كانَ أهلُ الجاهِلِيَّةِ يَكتُبونَ «بِاسمِكَ اللّهُمَّ» ، فَكَتَبَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله أوَّلَ ما كَتَبَ «بِاسمِكَ اللّهُمَّ» ، حَتّى نَزَلَت : «بِسْمِ اللَّهِ مَجْراهَا وَ مُرْسَاهَا» (3) فَكَتَبَ «بِسمِ اللّهِ» .

ثُمَّ نَزَلَت : «ادْعُواْ اللَّهَ أَوِ ادْعُواْ الرَّحْمَ_نَ» (4) فَكَتَبَ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ» .

ثُمَّ اُنزِلَتِ الآيَةُ الَّتي في طس : «إِنَّهُ مِن سُلَيْمَ_نَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» فَكَتَبَ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» . (5) .


1- .النمل : 30 .
2- .الجامع لأخلاق الراوي وآداب السامع : ج 1 ص 407 ح 547 عن فرات بن أحنف عن الإمام الباقر عليه السلام ، كنزالعمّال : ج 1 ص 555 ح 2490 .
3- .هود : 41 .
4- .الإسراء : 110 .
5- .الدرّ المنثور : ج 6 ص 354 نقلاً عن عبد الرزّاق وابن سعد وابن أبي شيبة وابن المنذر وابن أبي حاتم .

ص: 357

فصل سوم: جايگاه هاى ذكر «بسم اللّه »
3 / 1 نگارش

فصل سوم: جايگاه هاى ذكر «بسم اللّه »3 / 1نگارشقرآن«آن ، [نامه اى] از طرف سليمان است و [ مضمون آن ] اين است: به نام خداوند مهرْگستر مهربان» .

حديث5598.تذكرة الخَواصّ :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :«بسم اللّه الرحمن الرحيم» ، سرآغاز هر كتابى است .5595.المناقب ، ابن شهر آشوب _ به نقل از جاحظ در كتاب االدرّ المنثور_ به نقل از شَعبى _: مردم جاهليت مى نوشتند : «به نام تو ، اى خداوند!» . پيامبر صلى الله عليه و آله نيز در نخستين نبشته اش ، نوشت : «به نام تو ، اى خداوند!» ، تا آن كه آيه «رفتن و لنگر انداختنش ، به نام خداست» نازل شد . از آن پس پيامبر صلى الله عليه و آله مى نوشت : «بسم اللّه » .

سپس آيه «خدا را بخوانيد يا رحمان را» نازل شد و از آن پس ، پيامبر صلى الله عليه و آله مى نوشت : «بسم اللّه الرحمن» .

سپس آيه اى كه در سوره نمل است ، نازل شد : «اين ، [نامه اى] از طرف سليمان است و آن ، چنين است : به نام خداوند مهرْ گستر مهربان» » . از آن پس ، پيامبر خدا مى نوشت : «بسم اللّه الرحمن الرحيم» .

.

ص: 358

5596.المناقب ، ابن شهر آشوب ( _ در توصيف على عليه السلام _ ) صحيح البخاري عن المسوّر بن مخرمة ومروان_ في ذِكرِ خَبرِ صُلحِ الحُدَيبِيَةِ _: جاءَ سُهَيلُ بنُ عَمرٍو ، فَقالَ [ لِلنَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ] : هاتِ اكتُب بَينَنا وبَينَكُم كِتابا ، فَدَعَا النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله الكاتِبَ ، فَقالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» . قالَ سُهَيلٌ : أمَّا الرَّحمنُ ، فَوَاللّهِ ما أدري ما هُوَ؟! ولكِنِ اكتُب «بِاسمِكَ اللّهُمَّ» كَما كُنتَ تَكتُبُ .

فَقالَ المُسلِمونَ : وَاللّهِ لا نَكتُبُها إلّا «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» .

فَقالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : اُكتُب «بِاسمِكَ اللّهُمَّ» . (1)5597.مطالب السؤول ( _ در شمارش انواع دانش هايى كه پيامبر خدا به وى آم ) المراسيل عن أبي مالك :كانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله يَكتُبُ «بِاسمِكَ اللّهُمَّ» ، فَلَمّا نَزَلَت : «إِنَّهُ مِن سُلَيْمَ_نَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» كَتَبَها . (2)5598.تذكرة الخواصّ :تحف العقول عن داوود الصرمي :أمَرَني سَيِّدي [ الإِمامُ الهادي عليه السلام ] بِحَوائِجَ كَثيرَةٍ ، فَقالَ عليه السلام لي : قُل : كَيفَ تَقولُ؟ فَلَم أحفَظ مِثلَما قالَ لي ، فَمَدَّ الدَّواةَ وكَتَبَ : «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ أذكُرُهُ إن شاءَ اللّهُ ، وَالأَمرُ بِيَدِ اللّهِ» ، فَتَبَسَّمتُ . فَقالَ عليه السلام : ما لَكَ؟ قُلتُ : خَيرٌ . فَقالَ : أخبِرني؟

قُلتُ : جُعِلتُ فِداكَ ، ذَكَرتُ حَديثا حَدَّثَني بِهِ رَجُلٌ مِن أصحابِنا عَن جَدِّكَ الرِّضا عليه السلام ، إذا أمَرَ بِحاجَةٍ كَتَبَ : «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ أذكُرُ إن شاءَ اللّهُ» فَتَبَسَّمتُ . (3) .


1- .صحيح البخاري : ج 2 ص 977 ح 2581 ، السنن الكبرى : ج 9 ص 368 ح 18807 ، المعجم الكبير : ج 20 ص 13 ح 13 ، مسند ابن حنبل : ج 1 ص 187 ح 656 ، المستدرك على الصحيحين : ج 2 ص 166 ح 2657 كلاهما عن عبد اللّه بن شدّاد نحوه .
2- .المراسيل : ص 86 ح 2 .
3- .تحف العقول : ص 483 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 50 ح 6 .

ص: 359

5599.شرح نهج البلاغة :صحيح البخارى_ به نقل از مسوّر بن مخرمه و مروان ، در نقل ماجراى صلح حديبيه _: سهيل بن عمرو آمد و [به پيامبر صلى الله عليه و آله ] گفت : بيا تا ميان خود و شما پيمانى بنويسيم .

پيامبر صلى الله عليه و آله كاتب را فرا خواند و فرمود : «بسم اللّه الرحمن الرحيم» .

سهيل گفت : به خدا سوگند كه من نمى دانم رحمان چيست . بلكه همچنان كه پيش تر مى نوشتى ، بنويس : «به نام تو ، اى خداوند!» .

مسلمانان گفتند : به خدا سوگند ، جز «بسم اللّه الرحمن الرحيم» نمى نويسيم .

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «بنويس : به نام تو ، اى خداوند!» .5599.شرح نهج البلاغة :المراسيل_ به نقل از ابو مالك _: پيامبر صلى الله عليه و آله [در مكتوباتش ]مى نوشت : «به نام تو ، اى خداوند!» ؛ اما چون اين آيه نازل شد : «اين ، [نامه اى ]از طرف سليمان است و آن ، چنين است : «به نام خداوند مهرْ گستر مهربان»» . از آن پس ، پيامبر صلى الله عليه و آله همين (بسم اللّه الرحمن الرحيم) را مى نوشت .5600.الإمام عليّ عليه السلام ( _ في خُطبَةٍ خَطَبَهَا ارتِجالاً خالِيَةً مِنَ ال ) تحف العقول_ به نقل از داوود صرمى _: سَروَرم [امام هادى عليه السلام ] دستورهاى بسيارى به من داد كه انجام بدهم . سپس به من فرمود : «بگو كه چه مى گويى؟» .

ولى من عين آنچه را به من فرموده بود ، به ياد نداشتم . لذا دوات را برداشت و نوشت : «به نام خداوند مهرْ گستر مهربان . به خواست خدا ، به يادم خواهد ماند و كارها در دست خداست» .

من لبخندى زدم . ايشان فرمود : «چه شد؟» .

گفتم : خير است .

فرمود : «به من بگو» .

گفتم : فدايت شوم ! به ياد حديثى افتادم كه مردى از يارانمان ، از جدّ شما امام رضا عليه السلام برايم گفت و آن اين كه هر گاه دستور كارى را مى داد ، مى نوشت : «به نام خداوند مهرْ گستر مهربان . به خواست خدا ، يادم خواهد ماند» . لذا لبخند زدم . .

ص: 360

5600.امام على عليه السلام ( _ در سخنرانى (خطبه)اى كه به بِداهه و بدون نقطه اي ) تحف العقول :كانَ [ الإِمامُ الرِّضا] عليه السلام إذا أرادَ أن يَكتُبَ تَذَكُّراتِ حَوائِجِهِ ، كَتَبَ : «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ أذكُرُ إن شاءَ اللّهُ» ، ثُمَّ يَكتُبُ ما يُريدُ . (1)5601.أنساب الأشراف عن الشَّعبي :كشف الغمّة :رُوِيَ عَن جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ الصّادِقِ عليه السلام أنَّهُ قالَ لِمَولاهُ نافِذٍ : إذا كَتَبتَ رُقعَةً أو كِتابا في حاجَةٍ ، فَأَرَدتَ أن تُنجِحَ حاجَتَكَ الَّتي تُريدُ ، فَاكتُب رَأسَ الرُّقعَةِ بِقَلَمٍ غَيرِ مَديدٍ : «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، إنَّ اللّهَ وَعَدَ الصّابِرينَ المَخرَجَ مِمّا يَكرَهونَ ، وَالرِّزقَ مِن حَيثُ لا يَحتَسِبونَ ، جَعَلَنَا اللّهُ وَإيّاكُم مِنَ الَّذينَ لا خَوفٌ عَلَيهِم ولا هُم يَحزَنونَ» .

قالَ نافِذٌ : فَكُنتُ أفعَلُ ذلِكَ فَتُنجِحُ حَوائِجي . (2)5601.أنساب الأشراف ( _ به نقل از شَعبى _ ) مستدرك الوسائل عن بعض الرواة من أصحابنا :قالَ : مِن حَقِّ القَلَمِ عَلى مَن أخَذَهُ ، إذا كَتَبَ أن يَبدَأَ بِبِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ . (3)راجع : ص 426 (آداب البسملة / تجويد الكتابة) .

3 / 2الصَّباحُ وَالمَساءُ5604.عنه عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله _ مِن وَصاياهُ لِعَلِيٍّ عليه السلام _ :يا عَلِيُّ ، اُغدُ بِاسمِ اللّهِ ؛ فَإِنَّ اللّهَ بارَكَ لِاُمَّتي في بُكورِها . (4) .


1- .تحف العقول : ص 443 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 335 ح 12 .
2- .كشف الغمّة : ج 2 ص 374 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 50 ح 8 .
3- .مستدرك الوسائل : ج 8 ص 434 ح 9918 نقلاً عن التنزيل والتحريف للسيّاري .
4- .تاريخ بغداد : ج 3 ص 54 ح 997 عن عبدالعظيم بن عبد اللّه الحسني عن الإمام الجواد عن آبائه عليهم السلام ، كنزالعمّال : ج 7 ص 815 ح 21537 ؛ الأمالي للطوسي : ص 136 ح 220 وفيه «على اسم اللّه » بدل «باسم اللّه » ، جامع الأحاديث للقمّي : ص 122 كلاهما عن عبدالعظيم بن عبد اللّه الحسني ، كشف الغمّة : ج 3 ص 135 عن أحمد بن عليّ بن ثابت وكلّها عن الإمام الجواد عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : ج 78 ص 78 ح 50 .

ص: 361

3 / 2 بامداد و شامگاه

5605.عنه عليه السلام :تحف العقول :[امام رضا عليه السلام ] هر گاه مى خواست كارهاى خود را يادداشت كند ، مى نوشت : «به نام خداوند مهر گستر مهربان . به خواست خدا ، به يادم خواهد ماند» . سپس مطالب خود را مى نوشت .5603.امام على عليه السلام :كشف الغمّة :روايت شده است كه امام صادق عليه السلام به غلامش نافذ فرمود : «هر گاه كاغذى يا نامه اى براى حاجتى نوشتى و خواستى به حاجت خود برسى ، در بالاى كاغذ ، با قلمى ناآغشته به مركّب بنويس : به نام خداوند مهرْ گستر مهربان . خدا به شكيبايان وعده داده است كه از آنچه ناخوش دارند ، نجات يابند و از جايى كه گمان نمى كنند ، روزى داده شوند . خدا ما و شما را از آن كسانى قرار دهد كه نه بيمى به آنان مى رسد و نه اندوهگين مى شوند » .

نافذ مى گويد : از آن پس ، من به اين دستور ، عمل مى كردم و حاجت هايم برآورده مى شد .5604.امام على عليه السلام :مستدرك الوسائل_ به نقل از يكى از راويان شيعه _: يكى از حقوق قلم بر كسى كه آن را به دست مى گيرد ، اين است كه هر گاه چيزى مى نويسد ، با «بسم اللّه الرحمن الرحيم» آغاز كند .ر . ك : ص 427 (آداب بسم اللّه گفتن / نيكو نوشتن «بسم اللّه ») .

3 / 2بامداد و شامگاه5607.تصنيف نهج البلاغة :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در سفارش به على عليه السلام _: اى على! بامدادان ، با نام خدا در پىِ كار خود بيرون شو ؛ زيرا خداوند براى امّت من ، در بامدادانشان بركت نهاده است .

.

ص: 362

5608.بحار الأنوار ( _ في تَفسيرِ قَولِهِ تَعالى : {Q} «وَ لَبِثُواْ ف ) الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ عَليَّ بنَ الحُسَينِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِما كانَ إذا أصبَحَ قالَ : «أبتَدِئُ يَومي هذا بَينَ يَدَي نِسياني وعَجَلَتي بِاسمِ اللّهِ وما شاءَ اللّهُ» ، فإذا فَعَلَ ذلِكَ العَبدُ أجزَأَهُ مِمّا نَسِيَ في يَومِهِ . (1)5609.تهذيب الأحكام عن عبيدة السلماني عن أمير المؤمنين ( _ حَيثُ سُئِلَ عن رَجُلٍ ماتَ وخَلَّفَ زَوجَةً وأ ) عنه عليه السلام :مَن قالَ إذا أصبَحَ : «أبتَدِئُ في يَومي هذا بَينَ يَدَي نِسياني وعَجَلَتي بِاسمِ اللّهِ» ، أجزَأَهُ عَلى ما نَسِيَ مِن طَعامٍ أو شَرابٍ . (2)5607.تصنيف نهج البلاغة :عنه عليه السلام :لا تَدَع أن تَقولَ : «بِاسمِ اللّهِ وبِاللّهِ» في كُلِّ صَباحٍ ومَساءٍ ، فَإِنَّ في ذلِكَ إصرافا لِكُلِّ سُوءٍ . (3)3 / 3الخُروجُ مِنَ البَيتِ وَالدُّخولُ فيهِ5610.المصنَّف لابن أبي شيبة عن سفيان عن رجل لم يسمِّهرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا خَرَجَ الرَّجُلُ مِن بَيتِهِ فَقالَ : «بِاسمِ اللّهِ» ، قالَتِ المَلائِكَةُ لَهُ : سَلِمتَ . فَإذا قالَ : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» ، قالَت لَهُ المَلائِكَةُ : كُفيتَ . فَإِذا قالَ : «تَوَكَّلتُ عَلَى اللّهِ» ، قالَتِ المَلائِكَةُ لَهُ : وُقيتَ . (4)5611.الاستيعاب عن زِرّ بن حُبَيش :الإمام الباقر عليه السلام :مَن قالَ حينَ يَخرُجُ مِن مَنزِلِهِ : «بِاسمِ اللّهِ ، حَسبِيَ اللّهُ ، تَوَكَّلتُ عَلَى اللّهِ، اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ خَيرَ اُموري كُلِّها ، وأعوذُ بِكَ مِن خِزيِ الدُّنيا وعَذابِ الآخِرَةِ» ، كَفاهُ اللّهُ ما أهَمَّهُ مِن أمرِ دُنياهُ وآخِرَتِهِ . (5) .


1- .الكافي : ج 2 ص 523 ح 5 عن محمّد بن مسلم ، الاُصول الستّة عشر : ص 151 عن محمّد بن مسلم عن الإمام زين العابدين عليه السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 86 ص 288 ح 49 .
2- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 118 ح 394 ، بحار الأنوار : ج 66 ص 384 ح 50 .
3- .المقنع : ص 543 ، الدعوات : ص 85 ح 218 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 283 ح 45 .
4- .قرب الإسناد : ص 66 ح 211 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 76 ص 168 ح 10 .
5- .الكافي : ج 2 ص 541 ح 3 ، المحاسن : ج 2 ص 90 ح 1239 ، الأمان : ص 106 كلّها عن أبي حمزة الثمالي ، بحار الأنوار : ج 76 ص 240 ح 21 .

ص: 363

3 / 3 هنگام خارج شدن از منزل ، يا وارد شدن به آن

5610.المصنَّف ، ابن ابى شيبه ( _ به نقل از سفيان ، از مردى كه نام وى را نياورده ) امام صادق عليه السلام :على بن حسين _ درودهاى خدا بر آن دو _ هر گاه صبح خود را آغاز مى كرد ، مى فرمود : «امروزِ خود را ، پيش از فراموش كردنم و شتاب ورزيدنم ، با نام خدا و به خواست خدا آغاز مى كنم» . پس هر گاه بنده چنين كند ، او را از آنچه در آن روز فراموش كند ، بسنده باشد . (1)5611.الاستيعاب _ به نقل از زَرّ بن حُبَيش _ :امام صادق عليه السلام :هر كس هنگام صبح بگويد : «امروزِ خود را پيش از فراموشى و شتابكارى ام ، به نام خدا آغاز مى كنم» ، همين ذكر ، او را براى آنچه [از ذكر بسم اللّه ] در هنگام خوردن يا نوشيدن فراموش كند ، كفايت مى نمايد .5612.الإمام عليّ عليه السلام :امام صادق عليه السلام :گفتن ذكرِ «به نام خدا و به يارى خدا» را در هر بامداد و شامگاه ، ترك مكن ؛ زيرا اين ذكر ، هرگونه بدى و گزندى را مى گرداند .3 / 3هنگام خارج شدن از منزل ، يا وارد شدن به آن5613.امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه شخص در هنگام خارج شدن از خانه اش بگويد : «به نام خدا» ، فرشتگان به او مى گويند : به سلامت !

هر گاه بگويد : «هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به مدد خداوند» ، فرشتگان به او مى گويند : خدا يارَت باد !

و هر گاه بگويد : «به خدا توكّل كردم» ، فرشتگان مى گويند : خدا نگهدارت باد !5614.عنه عليه السلام ( _ حيثُ كانَ جالِسا عَلى نَهرِ الفُراتِ وبِيَدِهِ ) امام باقر عليه السلام :هر كس در هنگام بيرون رفتن از منزلش بگويد : «به نام خدا . خدا مرا بس است . به خدا توكّل مى كنم . بار خدايا! در همه كارهايم ، از تو خير و خوبى درخواست مى كنم ، و از خوارى در دنيا و عذاب آخرت ، به تو پناه مى آورم» ، خداوند غم ها و نگرانى هاى دنيا و آخرت او را بر طرف مى سازد .

.


1- .يعنى : پيش از آن كه دچار فراموشى شود و بدون بردنِ نام خدا به كار ديگرى بشتابد ، در همان آغاز صبح ، بگويد : «با نام خدا و به خواست خدا» . پس هر گاه اين جمله را بگويد ، چنانچه در طول روز يادش برود قبل از كارى «بسم اللّه » بگويد ، همان كه در آغاز روز گفته است ، برايش كفايت مى كند و جاى گزين مواردى خواهد شد كه فراموش كند .

ص: 364

5614.امام على عليه السلام ( _ هنگامى كه كنار نهر فُراتْ نشسته بود و در دستش چ ) الإمام الصادق عليه السلام :إذا دَخَلتَ مَنزِلَكَ ، فَقُل : «بِاسمِ اللّهِ ، أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ ، وأنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَيهِ وعَلى أهلِ بَيتِهِ» ، وسَلِّم عَلى أهلِكَ . وإن لَم يَكُن فيهِ أحَدٌ فَقُل : «بِاسمِ اللّهِ وسَلامٌ عَلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، السَّلامُ عَلَينا وعَلى عِبادِ اللّهِ الصّالِحينَ» ؛ فَإِذا قالَ ذلِكَ فَرَّ الشَّيطانُ مِن مَنزِلِهِ . (1)5615.الإمام عليّ عليه السلام :الإمام الرضا عليه السلام :كانَ أبي عليه السلام إذا خَرَجَ مِن مَنزِلِهِ قالَ : بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، خَرَجتُ بِحَولِ اللّهِ وقُوَّتِهِ ، لا بِحَولٍ مِنّي ولا قُوَّتي ، بَل بِحَولِكَ وقُوَّتِكَ يا رَبِّ ، مُتَعَرِّضا لِرِزقِكَ ، فَأتِني بِهِ في عافِيَةٍ . (2)راجع : ج 3 ص 148 (أهمّ مواضع الحوقلة / عند الخروج من البيت) .

3 / 4الوُضوءُ5616.امام على عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ مِن وَصاياهُ لِعَلِيٍّ عليه السلام _: يا عَلِيُّ ، إذا تَوَضَّأتَ فَقُل : «بِاسمِ اللّهِ ، اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ تَمامَ الوُضوءِ ، وتَمامَ الصَّلاةِ ، وتَمامَ رِضوانِكَ ، وتَمامَ مَغفِرَتِكَ» ، فَهذا زَكاةُ الوُضوءِ . (3)5617.امام على عليه السلام ( _ در ش_گفتى آف_رينش ه_س_تى _ ) عنه صلى الله عليه و آله :إن قالَ [ العَبدُ] في أوَّلِ وُضوئِهِ : «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» ، طَهُرَت أعضاؤُهُ كُلُّها مِنَ الذُّنوبِ . (4) .


1- .الاُصول الستّة عشر : ص 71 عن جابر ، مشكاة الأنوار : ص 341 ح 1093 ، جامع الأخبار : ص 231 ح 592 كلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 76 ص 11 ح 46 .
2- .الكافي : ج 2 ص 542 ح 7 ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 6 ح 11 ، المحاسن : ج 2 ص 91 ح 1241 كلّها عن محمّد بن سنان ، بحار الأنوار : ج 76 ص 169 ح 13 وص 171 ح 21 .
3- .جامع الأخبار : ص 165 ح 394 ، بحار الأنوار : ج 80 ص 317 ح 9 .
4- .التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه السلام : ص 521 ، بحار الأنوار : ج 80 ص 316 ح 7 .

ص: 365

3 / 4 هنگام وضو گرفتن

5618.عنه عليه السلام :امام صادق عليه السلام :هر گاه وارد خانه خويش شدى ، بگو : «به نام خدا . گواهى دهم كه معبودى جز خداى يگانه نيست ، و محمّد _ كه درود خدا بر او و بر خاندانش باد _ فرستاده خداست» و بر خانواده خود نيز سلام كن و اگر كسى در خانه نبود ، بگو : «به نام خدا ، و درود بر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله . درود بر ما و بر بندگان شايسته خدا» . پس هر گاه كسى چنين بگويد ، شيطان از خانه اش مى گريزد .5619.الإمام عليّ عليه السلام :امام رضا عليه السلام :پدرم [امام كاظم] عليه السلام هر گاه از خانه اش بيرون مى آمد ، مى گفت : «به نام خداوند مهرْ گستر مهربان . با توش و توان خدا بيرون مى آيم . نه با توش و توانى از خويش ، كه با توش و توان تو _ اى پروردگار من _ ، در جستجوى روزىِ تو مى روم . پس آن را با عافيت به من عطا فرما» .ر . ك : ج 3 ص 149 (مهم ترين اوقات گفتن «لا حول ولا قوّة الا باللّه » / هنگام بيرون رفتن از خانه) .

3 / 4هنگام وضو گرفتن5621.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در سفارش به على عليه السلام _: اى على! هر گاه وضو مى گيرى ، بگو : «به نام خدا . بار خدايا! از تو درخواست مى كنم وضوى كامل و نماز كامل و خشنودىِ كاملت و آمرزش كاملت را» ؛ زيرا اين [ذكر] ، زكات وضوست .5620.امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه [بنده] در آغاز وضويش بگويد : «به نام خداوند مهرْ گستر مهربان» ، همه اعضايش از گناهان پاك مى شود .

.

ص: 366

5621.امام على عليه السلام :الإمام الباقر عليه السلام :إذا قُمتَ بِاللَّيلِ مِن مَنامِكَ فَقُل : الحَمدُ للّهِِ الَّذي رَدَّ عَلَيَّ روحي لِأَحمَدَهُ وأعبُدَهُ . . . .

ثُمَّ استَك وتَوَضَّأ ، فَإِذا وَضَعتَ يَدَكَ فِي الماءِ ، فَقُل : بِاسمِ اللّهِ وبِاللّهِ ، اللّهُمَّ اجعَلني مِنَ التَّوّابينَ ، وَاجعَلني مِنَ المُتَطَهِّرينَ .

فَإِذا فَرَغتَ فَقُل : الحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ . (1)5622.الإمام عليّ عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :لا يَتَوَضَّأُ الرَّجُلُ حَتّى يُسَمِّيَ ؛ يَقولُ قَبلَ أن يَمَسَّ الماءَ : بِاسمِ اللّهِ وبِاللّهِ ، اللّهُمَّ اجعَلني مِنَ التَّوّابينَ ، وَاجعَلني مِنَ المُتَطَهِّرينَ . (2)5623.تاريخ دمشق عن عُمَير بن عبد اللّه :الإمام الصادق عليه السلام :إذا تَوَضَّأَ أحَدُكُم ولَم يُسَمِّ ، كانَ لِلشَّيطانِ في وُضوئِهِ شِركٌ ، وإن أكَلَ أو شَرِبَ أو لَبِسَ ، وكُلُّ شَيءٍ صَنَعَهُ يَنبَغي لَهُ أن يُسَمِّيَ عَلَيهِ ، فَإِن لَم يَفعَل كانَ لِلشَّيطانِ فيهِ شِركٌ . (3)3 / 5القِيامُ إلَى الصَّلاةِ5623.تاريخ دمشق ( _ به نقل از عُمَير بن عبد اللّه _ ) الإمام الباقر عليه السلام :إذا قُمتَ (4) إلى صَلاتِكَ فَقُل : «بِاسمِ اللّهِ وبِاللّهِ ، وإلَى اللّهِ ، ومِنَ اللّهِ ، وما شاءَ اللّهُ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ ، اللّهُمَّ اجعَلني مِن زُوّارِ بَيتِكَ ، وعُمّارِ مَساجِدِكَ ، وَافتَح لي بابَ تَوبَتِكَ، وأغلِق عَنّي بابَ مَعصِيَتِكَ وكُلِّ مَعصِيَةٍ، الحَمدُ للّهِِالَّذي جَعَلَني مِمَّن يُناجيهِ ، اللّهُمَّ أقبِل عَلَيَّ بِوَجهِكَ ، جَلَّ ثَناؤُكَ» ، ثُمَّ افتَتِحِ الصَّلاةَ بِالتَّكبيرِ . (5) .


1- .الكافي : ج 3 ص 445 ح 12 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 123 ح 467 و ج 1 ص 76 ح 41 نحوه وكلّها عن زرارة ، بحارالأنوار : ج 87 ص 188 ح 5 .
2- .الخصال : ص 628 ح 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، المحاسن : ج 1 ص 118 ح 120 عن محمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عنه عليهماالسلام وليس فيه «باسم اللّه وباللّه » ، تحف العقول : ص 117 ، بحار الأنوار : ج 80 ص 314 ح 1 .
3- .المحاسن : ج 2 ص 211 ح 1629 عن الفضيل ، بحار الأنوار : ج 63 ص 203 ح 27 .
4- .أي إذا أردتَ القيام (مرآة العقول : ج 15 ص 403) .
5- .الكافي : ج 3 ص 445 ح 12 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 123 ح 467 كلاهما عن زرارة ، دعائم الإسلام : ج 1 ص 167 عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 84 ص 377 ح 30 .

ص: 367

3 / 5 هنگام ايستادن براى نماز

5624.امام على عليه السلام :امام باقر عليه السلام :هر گاه شب [براى نماز] از خواب برخاستى ، بگو : «سپاس خداوند را كه روح مرا به من باز گردانْد تا او را ستايش و عبادت كنم ...» .

سپس مسواك بزن و وضو بگير ، و چون دستت را در آب گذاشتى ، بگو : «به نام خدا و به يارى خدا . بار خدايا ! مرا از توبه كاران و از اهل طهارت و پاكى قرار ده» .

و چون وضويت را تمام كردى ، بگو : «سپاسْ خداى را كه پروردگار جهانيان است» .5625.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :انسان نبايد بدون بردن نام خدا وضو بگيرد ؛ پيش از آن كه دست به آب بزند ، بگويد : «به نام خدا و به يارى خدا . بار خدايا! مرا از توبه كنندگان و از اهل طهارت و پاكى قرار ده» .5626.عنه عليه السلام :امام صادق عليه السلام :هر گاه يكى از شما وضو بگيرد و نام خدا را نبرد ، شيطان در وضوى او شريك مى شود . هنگام خوردن يا آشاميدن يا پوشيدن و هر كارى كه انجام مى دهد ، بايد نام خدا را ببرد ؛ زيرا اگر چنين نكند ، شيطان با او شريك مى شود .3 / 5هنگام ايستادن براى نماز5629.عنه عليه السلام :امام باقر عليه السلام :هر گاه به نماز ايستادى ، بگو : «به نام خدا و به يارى خدا و به سوى خدا و از جانب خدا ، آنچه خدا خواهد . هيچ توش و توانى نيست مگر به مدد خدا . بار خدايا ! مرا از زيارت كنندگان خانه ات و آبادكنندگان مسجدهايت قرار ده ، و دَرِ توبه ات را برايم بگشاى ، و دَرِ نافرمانى ات و هر نوع گناه و نافرمانى را بر من ببند . سپاسْ خداى را كه مرا از مناجات كنندگانش قرار داد . بار خدايا ! با وجه خودت ، به من رو كن . بزرگ است ثناى تو» . سپس نماز را با تكبير آغاز كن .

.

ص: 368

3 / 6دُخولُ المَسجِدِ وَالخُروجُ مِنهُ5626.امام على عليه السلام :فاطمة عليهاالسلام :إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله كانَ إذا دَخَلَ المَسجِدَ يَقولُ : بِاسمِ اللّهِ ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ ، وَاغفِر ذُنوبي ، وَافتَح لي أبوابَ رَحمَتِكَ .

وإذا خَرَجَ يَقولُ : بِاسمِ اللّهِ ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَاغفِر ذُنوبي ، وَافتَح لي أبوابَ فَضلِكَ . (1)5627.امام على عليه السلام :عنها عليهاالسلام :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا دَخَلَ المَسجِدَ يَقولُ : بِاسمِ اللّهِ ، وَالسَّلامُ عَلى رَسولِ اللّهِ ، اللّهُمَّ اغفِر لي ذُنوبي ، وَافتَح لي أبوابَ رَحمَتِكَ .

وإذا خَرَجَ قالَ : بِاسمِ اللّهِ ، وَالسَّلامُ عَلى رَسولِ اللّهِ ، اللّهُمَّ اغفِر لي ذُنوبي ، وَافتَح لي أبوابَ فَضلِكَ . (2)5628.امام على عليه السلام :المصنّف لعبد الرزّاق عن المطَّلب بن عبد اللّه بن حنطب :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا دَخَلَ المَسجِدَ قالَ : بِاسمِ اللّهِ ، اللّهُمَّ افتَح لي أبوابَ رَحمَتِكَ ، وسَهِّل لي أبوابَ رِزقِكَ . (3) .


1- .دلائل الإمامة : ص 75 ح 14 عن فاطمة الصغرى عن الإمام الحسين عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 84 ص 23 ح 14 وفيه «اللهمّ صلّ على محمّد وآل محمّد» في كلا الموضعين .
2- .سنن ابن ماجة : ج 1 ص 253 ح 771 ، مسند ابن حنبل : ج 10 ص 159 ح 26479 ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج 1 ص 373 ح 1 وج 7 ص 123 ح 1 ، مسند أبي يعلى : ج 6 ص 167 ح 6721 كلّها عن عبد اللّه بن الحسن عن اُمّه فاطمة بنت الحسين عليه السلام ، كنزالعمّال : ج 8 ص 321 ح 23109 .
3- .المصنّف لعبد الرزّاق : ج 1 ص 426 ح 1666 ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج 1 ص 373 ح 2 وج 7 ص 123 ح 2 وليس فيهما «باسم اللّه » .

ص: 369

3 / 6 هنگام وارد شدن به مسجد و خارج شدن از آن

3 / 6هنگام وارد شدن به مسجد و خارج شدن از آن5631.المستدرك على الصحيحين عن أبي الطُّفيل :فاطمه عليهاالسلام :پيامبر صلى الله عليه و آله هر گاه وارد مسجد مى شد ، مى گفت : «به نام خدا . بار خدايا! بر محمّد رحمت فرست ، گناهانم را بيامرز و درهاى رحمتت را به رويم بگشاى» .

و هر گاه از مسجد خارج مى شد ، مى گفت : «به نام خدا . بار خدايا! بر محمّد رحمت فرست ، گناهانم را بيامرز و درهاى فضل و بخششت را بر من بگشاى» .5632.الإمام عليّ عليه السلام :فاطمه عليهاالسلام :پيامبر خدا هر گاه وارد مسجد مى شد ، مى گفت : «به نام خدا ، و درود بر پيامبر خدا . بار خدايا! گناهانم را بيامرز و درهاى رحمتت را براى من بگشاى» .

و هر گاه از مسجد بيرون مى آمد ، مى گفت : «به نام خدا ، و درود بر پيامبر خدا . بار خدايا ! گناهانم را بيامرز و درهاى بخششت را برايم بگشاى» .5631.المستدرك على الصحيحين ( _ به نقل از ابو طُفَيل _ ) المصنّف ، عبد الرزّاق_ به نقل از عبد المطّلب بن عبد اللّه بن حنطب _: پيامبر خدا هر گاه وارد مسجد مى شد ، مى گفت : «به نام خدا . بار خدايا ! درهاى رحمتت را بر من بگشاى و راه هاى روزى ات را برايم آسان گردان» .

.

ص: 370

5632.امام على عليه السلام :جامع الأخبار :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : إذا دَخَلَ المَسجِدَ يَضَعُ رِجلَهُ اليُمنى ويَقولُ : بِاسمِ اللّهِ ، وعَلَى اللّهِ تَوَكَّلتُ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ .

و إذا خَرَجَ ، يَضَعُ رِجلَهُ اليُسرى ويَقولُ : بِاسمِ اللّهِ ، أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ . (1)5633.عنه عليه السلام ( _ مِن خُطبَةٍ لَهُ ذَكَرَ فيهَا الفِتنَةَ ، ثُمَّ ) الإمام عليّ عليه السلام_ كانَ إذا دَخَلَ المَسجِدَ قالَ _: بِاسمِ اللّهِ وبِاللّهِ ، السَّلامُ عَلَيكَ أيُّهَا النَّبِيُّ ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَكاتُهُ ، السَّلامُ عَلَينا وعَلى عِبادِ اللّهِ الصّالِحينَ . (2)5634.عنه عليه السلام :تهذيب الأحكام عن سماعة :إذا دَخَلتَ المَسجِدَ فَقُل : بِاسمِ اللّهِ ، وَالسَّلامُ عَلى رَسولِ اللّهِ ، إنَّ اللّهَ ومَلائِكَتَهُ يُصَلّونَ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَالسَّلامُ عَلَيهِم ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَكاتُهُ ، رَبِّ اغفِر لي ذُنوبي ، وَافتَح لي أبوابَ فَضلِكَ .

وإذا خَرَجتَ فَقُل مِثلَ ذلِكَ . (3)3 / 7الذَّبحُالكتاب«فَكُلُواْ مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ إِن كُنتُم بِ_ايَ_تِهِ مُؤْمِنِينَ» . (4)

الحديث5635.الأمالى ، طوسى ( _ به نقل از عَباية بن رِبْعى _ ) الإمام عليّ عليه السلام :إذا ذَبَحَ أحَدُكُم فَليَقُل : بِاسمِ اللّهِ وَاللّهُ أكبرُ . (5) .


1- .جامع الأخبار : ص 175 ح 417 ، بحار الأنوار : ج 84 ص 26 ح 19 .
2- .مسند زيد : ص 154 ، دعائم الإسلام : ج 1 ص 150 ، بحار الأنوار : ج 84 ص 23 ح 12 .
3- .تهذيب الأحكام : ج 3 ص 263 ح 744 ، بحار الأنوار : ج 84 ص 21 ح 8 .
4- .الأنعام : 118 .
5- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 174 ح 627 ، بحار الأنوار : ج 65 ص 328 ح 41 .

ص: 371

3 / 7 هنگام ذبح كردن حيوان

5636.بصائر الدرجات ( _ به نقل از سَلّام _ ) جامع الأخبار :پيامبر خدا هر گاه وارد مسجد مى شد ، ابتدا پاى راستش را مى گذاشت و مى گفت : «به نام خدا . به خدا توكّل كردم ، و نيرو و توانى نيست مگر به مدد خدا» .

و هر گاه از مسجد خارج مى شد ، نخست پاى چپش را بيرون مى گذاشت و مى گفت : «به نام خدا . به خدا پناه مى برم از شيطان رانده شده» .5637.الكافى ( _ به نقل از زُراره _ ) امام على عليه السلام_ در ذكر هنگام ورود به مسجد _: به نام خدا و به يارى خدا . درود و رحمت و بركات خدا ، بر تو اى پيامبر ! درود بر ما و بر بندگان شايسته خدا .5638.الاستيعاب عن سعيد بن المُسَيِّب :تهذيب الأحكام_ به نقل از سماعه _: هر گاه داخل مسجد شدى ، بگو : «به نام خدا ، و درود بر پيامبر خدا . خدا و فرشتگانش بر محمّد و خاندان محمّد درود مى فرستند . درود و رحمت و بركات خدا ، بر ايشان باد . پروردگارا ! گناهان مرا بيامرز و درهاى بخششت را بر من بگشاى» . در هنگام خارج شدن نيز همين را بگو .3 / 7هنگام ذبح كردن حيوانقرآن«پس، اگر به آيات او ايمان داريد ، از آنچه نام خدا [ به هنگام ذبح ]بر آن برده شده است ، بخوريد» .

حديث5641.الصراط المستقيم :امام على عليه السلام :هر گاه يكى از شما [حيوانى را] ذبح مى كند ، بگويد : «به نام خدا ، و خدا بزرگ است» .

.

ص: 372

3 / 8الأَكلُ وَالشُّربُ5643.نهج البلاغة :رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ مِن وَصاياهُ لِعَلِيٍّ عليه السلام _: يا عَلِيُّ ، إذا أكَلتَ فَقُل : «بِاسمِ اللّهِ» ، وإذا فَرَغتَ فَقُل : «الحَمدُ للّهِِ» ؛ فَإِنَّ حافِظَيكَ لا يَبرَحانِ يَكتُبانِ لَكَ الحَسَناتِ حَتّى تُبعِدَهُ عَنكَ . (1)5644.الأمالي للسيّد المرتضى :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن أكَلَ الفاكِهَةَ وبَدَأَ بِبِاسمِ اللّهِ لَم تَضُرَّهُ . (2)5642.نهج البلاغة :عنه صلى الله عليه و آله :زَيِّنوا مَوائِدَكُم بِالبَقلِ ؛ فَإِنَّها مَطرَدَةٌ لِلشَّياطينِ مَعَ التَّسمِيَةِ . (3)5643.نهج البلاغة :الإمام عليّ عليه السلام :مَن أكَلَ طَعاما فَسَمَّى اللّهَ عَلى أوَّلِهِ ، وحَمِدَ اللّهَ عَلى آخِرِهِ ، لَم يُسأَل عَن نَعيمِ ذلِكَ الطَّعامِ كائِنا ما كانَ . (4)5644.الأمالى ، سيّد مرتضى :الكافي عن داوود بن فرقد :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : كَيفَ اُسَمّي عَلَى الطَّعامِ؟

فَقالَ : إذَا اختَلَفَتِ الآنِيَةُ ، فَسَمِّ عَلى كُلِّ إناءٍ .

قُلتُ : فَإِن نَسيتُ أن اُسَمِّيَ؟

قالَ : تَقولُ : بِاسمِ اللّهِ عَلى أوَّلِهِ وآخِرِهِ . (5)5645.نهج البلاغة :مكارم الأخلاق :كانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله إذا شَرِبَ بَدَأَ فَسَمّى وحَسا حَسوَةً وحَسوَتَينِ ، ثُمَّ يَقطَعُ فَيَحمَدُ اللّهَ ، ثُمَّ يَعودُ فَيُسَمّي ، ثُمَّ يَزيدُ فِي الثّالِثَةِ ، ثُمَّ يَقطَعُ فَيَحمَدُ اللّهَ ، فَكانَ لَهُ صلى الله عليه و آله في شُربِهِ ثَلاثُ تَسمِياتٍ وثَلاثُ تَحميداتٍ ، ويَمُصُّ الماءَ مَصّا ولا يَعُبُّهُ عَبّا (6) . (7) .


1- .المحاسن : ج 2 ص 210 ح 1626 عن الإمام الكاظم عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 66 ص 371 ح 12 .
2- .بحار الأنوار : ج 66 ص 119 ح 10 نقلاً عن مكارم الأخلاق : ج 1 ص 368 ح 1213 عن ابن عبّاس وقد سقطت لفظة «باسم اللّه » من النسخة المطبوعة التي عندنا .
3- .طبّ النبيّ صلى الله عليه و آله : ص 11 ، مكارم الأخلاق : ج 1 ص 382 ح 1279 ، بحار الأنوار : ج 92 ص 300 ؛ الفردوس : ج 2 ص 292 ح 3333 عن أبي اُمامة ، كنزالعمّال : ج 15 ص 246 ح 40781 .
4- .قرب الإسناد : ص 90 ح 302 عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام ، الكافي : ج 6 ص 294 ح 14 عن عبد الرحمن العرزمي عن الإمام الصادق عنه عليهماالسلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 66 ص 368 ح 2 .
5- .الكافي : ج 6 ص 295 ح 20 ، تهذيب الأحكام : ج 9 ص 99 ح 431 ، المحاسن : ج 2 ص 220 ح 1662 ، بحار الأنوار : ج 66 ص 379 ح 44 .
6- .العَبُّ : شربُ الماء من غيرِ مَصٍّ ، وقيل : أن يشرب الماء دَغرَقَةً ؛ أي أن يصبّ الماء مرّة واحدة ، وقيل : العبّ الجَرع (لسان العرب : ج 1 ص 572 «عبب»).
7- .مكارم الأخلاق : ج 1 ص 76 ح 113 ، بحار الأنوار : ج 66 ص 472 ح 54 .

ص: 373

3 / 8 هنگام خوردن و آشاميدن

3 / 8هنگام خوردن و آشاميدن5648.عنه عليه السلام ( _ في جَوابِ سائِلٍ _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در سفارش به على عليه السلام _: اى على! هر گاه شروع به خوردن مى كنى ، بگو : «به نام خدا» و چون تمام كردى ، بگو : «سپاسْ خداى را» ؛ زيرا [اگر چنين كنى ،] دو [فرشته] نگهبان تو ، تا آن گاه كه غذا را از خودت دفع كنى ، پيوسته برايت ثواب مى نويسند .5649.خصائص الأئمّة عليهم السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس ميوه اى بخورد و به نام خدا شروع كند ، آن ميوه به او زيان نمى رساند .5645.نهج البلاغة :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سفره هايتان را با سبزى بياراييد ؛ زيرا سبزى ها ، همراه با بردن نام خدا ، شياطين را دور مى كنند .5646.الغارات ( _ به نقل از ابو عمرو كِنْدى ، در بيان پرسش هاى اب ) امام على عليه السلام :هر كس غذايى بخورد و در آغاز آن ، نام خدا را ببرد و در پايانش خدا را سپاس بگويد ، در باره نعمت آن غذا _ هر چه باشد _ ، بازخواست نخواهد شد .5647.امام على عليه السلام _ در هنگامى كه ابن كوّاء گفتالكافى_ به نقل از داوود بن فَرْقَد _: از امام صادق عليه السلام پرسيدم : هنگام غذا ، چگونه بسم اللّه بگويم؟

فرمود : «اگر ظرف ها متعدّد بود ، براى هر ظرف غذايى ، بسم اللّه بگو» .

گفتم : اگر فراموش كردم كه بسم اللّه بگويم ، چه؟

فرمود : «مى گويى : به نام خدا براى آغاز و پايان اين [غذا] » .5648.امام على عليه السلام ( _ در پاسخ پرسش كننده اى _ ) مكارم الأخلاق :پيامبر صلى الله عليه و آله هنگام آشاميدن ، نخست نام خدا را مى گفت و يكى دو جرعه مى نوشيد . سپس قطع مى كرد و خدا را سپاس مى گفت . آن گاه ، دوباره نام خدا را مى برد و در مرتبه سوم بيشتر مى نوشيد . سپس قطع مى كرد و خدا را سپاس مى گفت . ايشان در هنگام آشاميدنش ، سه بار بسم اللّه و سه بار الحمد للّه مى گفت . آب را جرعه جرعه مى آشاميد و يكباره سر نمى كشيد .

.

ص: 374

5649.خصائص الأئمّة عليهم السلامالإمام الصادق عليه السلام :إذا شَرِبَ أحَدُكُمُ الماءَ فَقالَ : «بِاسمِ اللّهِ» ثُمَّ شَرِبَ ، ثُمَّ قَطَعَهُ فَقالَ : «الحَمدُ للّهِِ» ، ثُمَّ شَرِبَ فَقالَ : «بِاسمِ اللّهِ» ، ثُمَّ قَطَعَهُ فَقالَ : «الحَمدُ للّهِِ» ، ثُمَّ شَرِبَ فَقالَ : «بِاسمِ اللّهِ» ، ثُمَّ قَطَعَهُ فَقالَ : «الحَمدُ للّهِِ» ؛ سَبَّحَ ذلِكَ الماءُ لَهُ مادامَ في بَطنِهِ إلى أن يَخرُجَ . (1)5650.تذكرة الخواصّ عن ابن المسيّب :الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ الرَّجُلَ مِنكُم لَيَشرَبُ الشَّربَةَ مِنَ الماءِ فَيوجِبُ اللّهُ لَهُ بِهَا الجَنَّةَ! ... إنَّهُ لَيَأخُذُ الإِناءَ فَيَضَعُهُ عَلى فيهِ فَيُسَمّي ثُمَّ يَشرَبُ ، فَيُنَحّيهِ وهُوَ يَشتَهيهِ ، فَيَحمَدُ اللّهَ ، ثُمَّ يَعودُ فَيَشرَبُ ، ثُمَّ يُنَحّيهِ فَيَحمَدُ اللّهَ ، ثُمَّ يَعودُ فَيَشرَبُ ، ثُمَّ يُنَحّيهِ فَيَحمَدُ اللّهَ ؛ فَيوجِبُ اللّهُ عز و جل بِها لَهُ الجَنَّةَ . (2)راجع : ص 396 ح 653 .

3 / 9النَّومُ5652.الفضائل لابن شاذان :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا قالَ العَبدُ عِندَ مَنامِهِ : «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» ، يَقولُ اللّهُ : مَلائِكَتِي! اُكتُبوا بِالحَسَناتِ نَفَسَهُ إلَى الصَّباحِ . (3) .


1- .الكافي : ج 6 ص 384 ح 3 ، المحاسن : ج 2 ص 406 ح 2422 كلاهما عن عمر (عمرو) بن يزيد ، بحار الأنوار : ج 66 ص 469 ح 38 .
2- .الكافي : ج 2 ص 96 ح 16 عن أبي بصير ، معاني الأخبار : ص 385 ح 17 ، المحاسن : ج 2 ص 406 ح 2421 كلاهما عن عبد اللّه بن سنان نحوه ، بحار الأنوار : ج 66 ص 463 ح 15 .
3- .جامع الأخبار : ص 120 ح 218 ، بحار الأنوار : ج 92 ص 258 ح 52 .

ص: 375

3 / 9 هنگام خوابيدن

5652.الفضائل ، ابن شادان :امام صادق عليه السلام :هر گاه فردى از شما خواست آب بنوشد ، بگويد : «به نام خدا» و سپس بياشامد . آن گاه ، قطع كند و بگويد : «سپاس ، خداى را» . سپس بياشامد و بگويد : «به نام خدا» . آن گاه ، قطع كند و بگويد : «سپاس ، خداى را» . سپس بياشامد و بگويد : «به نام خدا» . آن گاه ، قطع كند و بگويد : «سپاس ، خداى را» . [اگر چنين كند ، ]آن آب از زمانى كه در شكم او جاى مى گيرد ، تا زمانى كه دفع شود ، تسبيح [خدا] مى گويد .5653.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :گاه ، مردى از شما جرعه اى آب مى نوشد و خداوند ، بدان سبب ، بهشت را بر او واجب مى گرداند! ... [بدين سان كه] ظرف را بر مى دارد و بر دهانش مى گذارد و نام خدا را مى برد و آن گاه مى آشامد . سپس آن را از دهانش دور مى كند _ با آن كه هنوز آب ميل دارد _ و خدا را سپاس مى گويد . سپس دوباره شروع به آشاميدن مى كند و باز ظرف را دور مى كند و خدا را سپاس مى گويد ، و سه باره شروع به آشاميدن مى كند و باز دور مى برد و خدا را سپاس مى گويد . پس خداوند عز و جل به سبب اين كارش ، بهشت را بر او واجب مى گرداند .ر . ك : ص 397 ح 653 .

3 / 9هنگام خوابيدن5657.فضائل الصحابة لابن حنبل عن حميد بن عبد اللّه بن يپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه بنده در هنگام خوابيدن بگويد : «به نام خداوند مهرْ گستر مهربان» ، خداوند مى فرمايد : «فرشتگان من! نفَس هاى او را تا صبح ، ثواب بنويسيد» .

.

ص: 376

5653.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله_ كانَ يَقولُ عِندَ مَنامِهِ _: بِاسمِ اللّهِ أموتُ وأحيا وإلَى اللّهِ المَصيرُ ، اللّهُمَّ آمِن رَوعَتي ، وَاستُر عَورَتي ، وأدِّ عَنّي أمانَتي . (1)5654.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الإمام عليّ عليه السلام :إذا أرادَ أحَدُكُمُ النَّومَ فَليَضَع يَدَهُ اليُمنى تَحتَ خَدِّهِ الأَيمَنِ ، وَليَقُل : «بِاسمِ اللّهِ ، وَضَعتُ جَنبي للّهِِ ، عَلى مِلَّةِ إبراهيمَ ودينِ مُحَمَّدٍ ووِلايَةِ مَنِ افتَرَضَ اللّهُ طاعَتَهُ ، ما شاءَ اللّهُ كانَ وما لَم يَشَأ لَم يَكُن» . فَمَن قالَ ذلِكَ عِندَ مَنامِهِ حُفِظَ مِنَ اللِّصِّ ، وَالمُغيرِ ، وَالهَدمِ ، وَاستَغفَرَت لَهُ المَلائِكَةُ . (2)5655.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الإمام الباقر عليه السلام :إذا تَوَسَّدَ الرَّجُلُ يَمينَهُ ، فَليَقُل : «بِاسمِ اللّهِ ، اللّهُمَّ إنّي أسلَمتُ نَفسي إلَيكَ ، ووَجَّهتُ وَجهي إلَيكَ ، وفَوَّضتُ أمري إلَيكَ ، وألجَأتُ ظَهري إلَيكَ ، تَوَكَّلتُ عَلَيكَ رَهبَةً مِنكَ ورغبَةً إلَيكَ ، لا مَلجَأَ ولا مَنجى مِنكَ إلّا إلَيكَ ، آمَنتُ بِكِتابِكَ الَّذي أنزَلتَ ، وبِرَسولِكَ الَّذي أرسَلتَ» . ثُمَّ يُسَبِّحُ تَسبيحَ فاطِمَةَ الزَّهراءِ عليهاالسلام . (3)3 / 10اللُّبسُ5658.المستدرك على الصحيحين عن عبد اللّه [بن مسعود] :الإمام الباقر عليه السلام_ حينَ سُئِلَ عَنِ الرَّجُلِ يَلبَسُ الثَّوبَ الجَديدَ _: يَقولُ : بِاسمِ اللّهِ وبِاللّهِ ، اللّهُمَّ اجعَلهُ ثَوبَ يُمنٍ وتَقوى وبَرَكَةٍ ، اللّهُمَّ ارزُقني فيهِ حُسنَ عِبادَتِكَ ، وعَمَلاً بِطاعَتِكَ ، وأداءَ شُكرِ نِعمَتِكَ ، الحَمدُ للّهِِ الَّذي كَساني ما اُواري بِهِ عَورَتي ، وأتَجَمَّلُ بِهِ فِي النّاسِ . (4) .


1- .مكارم الأخلاق : ج 1 ص 93 ح 175 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 202 ح 19 .
2- .الخصال : ص 631 ح 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، تحف العقول : ص 120 وزاد في ذيله «حتّى ينتبه» ، بحار الأنوار : ج 76 ص 191 ح 1 .
3- .تهذيب الأحكام : ج 2 ص 116 ح 435 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 469 ح 1351 ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 43 ح 2097 كلّها عن محمّد بن مسلم ، بحار الأنوار : ج 76 ص 195 ح 12 .
4- .مكارم الأخلاق : ج 1 ص 222 ح 654 ، الكافي : ج 6 ص 458 ح 1 عن محمّد بن مسلم وليس فيه «باسم اللّه وباللّه » .

ص: 377

3 / 10 هنگام پوشيدن

5659.صحيح البخاري عن عمر :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در ذكر هنگام خوابيدن _: به نام خدا مى ميرم و زندگى مى كنم ، و حركت به سوى خداست. بار خدايا ! ترس مرا به آرامش تبديل فرما و عيبم را بپوشان و امانتم را از طرف من بپرداز .5660.المناقب لابن شهر آشوب عن عمر :امام على عليه السلام :هر گاه يكى از شما خواست بخوابد ، دست راستش را زير گونه راستش بگذارد و بگويد : «به نام خدا ، پهلويم را براى خدا [بر زمين] نهادم ، در حالى كه بر آيين ابراهيم و دين محمّد و پيروى و دوستى كسى هستم كه خداوند ، فرمانبرى از او را واجب گردانيده است . آنچه خدا بخواهد ، همان مى شود و آنچه نخواهد ، نمى شود» .

هر كس اين را در هنگام خوابش بگويد ، از دزد و غارت و رفتن زير آوار ، محفوظ مى ماند و فرشتگان برايش آمرزش مى طلبند .5661.شرح نهج البلاغة :امام باقر عليه السلام :هر گاه كسى گونه راست خود را بر بالين نهاد ، بگويد : «به نام خدا . بار خدايا ! خودم را تسليم تو كردم و رو به سوى تو نمودم . كارم را به تو وا نهادم و تو را پشت و پناهم قرار دادم و از سر بيم و اميد به تو ، بر تو توكّل كردم . هيچ پناهى و گريزى از تو نيست ، مگر به سوى خود تو . به كتابت كه نازل كردى و به پيامبرت كه فرستادى ، ايمان آوردم» . سپس تسبيح فاطمه زهرا عليهاالسلام را بگويد .3 / 10هنگام پوشيدن5659.صحيح البخارى ( _ به نقل از عمر _ ) امام باقر عليه السلام_ در پاسخ به سؤال در باره كسى كه جامه نو مى پوشد _: بگويد : «به نام خدا و به يارى خدا . بار خدايا ! اين جامه را جامه بركت و تقوا و بركت قرار ده . بار خدايا ! در اين جامه ، حُسن عبادتت ، و به كار بستن طاعتت ، و گزاردن شكر نعمتت را روزىِ من فرما . سپاس ، خداى را كه بر من چيزى پوشانْد كه با آن ، برهنگى ام را بپوشانم و در ميان مردم ، آراسته گردم» .

.

ص: 378

3 / 11التَّخَلّي5662.امام باقر عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذَا انكَشَفَ أحَدُكُم لِبَولٍ أو غَيرِ ذلِكَ ، فَليَقُل : «بِاسمِ اللّهِ» ؛ فَإِنَّ الشَّيطانَ يَغُضُّ بَصَرَهُ . (1)5663.المناقب لابن شهر آشوب عن ابن عبّاس :الإمام الصادق عليه السلام :إذا دَخَلتَ المَخرَجَ فَقُل : بِاسمِ اللّهِ ، اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الخَبيثِ المُخبِثِ ، الرِّجسِ النِّجسِ ، الشَّيطانِ الرَّجيمِ . (2)5664.تاريخ الطبري عن المقداد :فلاح السائل عن أبي خديجة :إنَّ عَمرَو بنَ عُبيدٍ ، وواصِلَ بنَ عطاءٍ ، وبَشيرا الرَّحّالَ سَأَلوا أبا عَبدِ اللّه عليه السلام عَن حَدِّ الخَلاءِ إذا دَخَلَهُ الرَّجُلُ ، فَقالَ :

إذا دَخَلَ الخَلاءَ قالَ : «بِاسمِ اللّهِ» ، فَإِذا جَلَسَ يَقضي حاجَتَهُ قالَ : «اللّهُمَّ أذهِب عَنِّي الأَذى ، وهَنِّئني طَعامي» ، فَإِذا قَضى حاجَتَهُ قالَ : «الحَمدُ للّهِِ الَّذي أماطَ عَنِّي الأَذى ، وهَنَّأَني طَعامي» . (3)3 / 12الجِماعُ5663.المناقب ، ابن شهر آشوب ( _ به نقل از ابن عبّاس _ ) رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ مِن وَصاياهُ لِعَلِيٍّ عليه السلام _: يا عَلِيُّ ، إذا جامَعتَ فَقُل : «بِاسمِ اللّهِ ، اللّهُمَّ جَنِّبنَا الشَّيطانَ ، وجَنِّبِ الشَّيطانَ ما رَزَقتَني» ، فَإِن قَضى أن يَكونَ بَينَكُما وَلَدٌ ، لَم يَضُرَّهُ الشَّيطانُ أبَدا . (4) .


1- .تهذيب الأحكام : ج 1 ص 353 ح 1047 عن محمّد بن الحسين عن الحسن بن عليّ عن أبيه عن آبائه عليهم السلام ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 25 ح 43 عن الإمام الباقر عليه السلام ، ثواب الأعمال : ص 30 ح 1 عن السكوني عن الإمام الصادق عن أبيه عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام ، وفيهما بزيادة «عنه حتى يفرغ» ، بحار الأنوار : ج 80 ص 176 ح 22 .
2- .الكافي : ج 3 ص 16 ح 1 ، تهذيب الأحكام : ج 1 ص 25 ح 63 كلاهما عن معاوية بن عمّار ، فلاح السائل : ص 118 ح 54 عن أبي بصير ، بحار الأنوار : ج 80 ص 179 ح 27 .
3- .فلاح السائل : ص 119 ح 56 ، بحار الأنوار : ج 80 ص 179 ح 28 .
4- .تحف العقول : ص 12 ، الكافي : ج 5 ص 503 ح 3 عن أبي القدّاح عن الإمام الصادق عن الإمام عليّ عليهماالسلام ، بحار الأنوار : ج 77 ص 66 ح 5 ؛ صحيح البخاري : ج 3 ص 1193 ح 3098 ، صحيح مسلم : ج 2 ص 1058 ح 116 ، سنن الترمذي : ج 3 ص 401 ح 1092 كلّها عن ابن عبّاس نحوه ، كنزالعمّال : ج 16 ص 345 ح 44847 .

ص: 379

3 / 11 هنگام قضاى حاجت
3 / 12 هنگام هم بستر شدن

3 / 11هنگام قضاى حاجت5666.امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه يكى از شما براى ادرار كردن يا كار ديگرى ، كشف عورت كرد ، بگويد : «به نام خدا» . در اين صورت ، شيطان چشم خود را مى بندد .5667.عنه عليه السلام :امام صادق عليه السلام :هر گاه وارد آبريزگاه شدى ، بگو : «به نام خدا . بار خدايا! از آن ناپاكِ ناپاك كننده ، پليد آلوده ، شيطانِ رانده شده ، به تو پناه مى برم» .5668.الإمام عليّ عليه السلام :فلاح السائل_ به نقل از ابو خديجه _: عمرو بن عبيد و واصل بن عطا و بشير رحّال ، از امام صادق عليه السلام در باره آداب وارد شدن به خلا پرسيدند .

فرمود : «هر گاه شخص وارد خلا شد ، بگويد : به نام خدا ، و چون براى قضاى حاجت نشست ، بگويد : بار خدايا ! ناراحتى را از من ببر و غذايى را كه خورده ام ، گوارايم ساز ، و چون قضاى حاجت كرد ، بگويد : سپاس ، خداى را كه ناراحتى را از من دور ساخت و غذايى را كه خورده ام ، گوارايم ساخت » .3 / 12هنگام هم بستر شدن5669.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در سفارش به على عليه السلام _: اى على! هر گاه هم بستر شدى ، بگو : «به نام خدا . خدايا! ما را از شيطان دور بدار و شيطان را از آنچه روزىِ من كرده اى ، دور بدار» . پس اگر مقدّر شد كه از شما فرزندى به دنيا آيد ، هرگز شيطان به او گزندى نمى زند .

.

ص: 380

5670.الإمام الصادق عليه السلام :الإمام الصادق عليه السلام :إذا أرادَ الرَّجُلُ أن يُجامِعَ أهلَهُ ، فَليُسَمِّ اللّهَ ويَدعوهُ بِما قَدَرَ عَلَيهِ . . . (1)5671.الإمام الباقر عليه السلام :تفسير العيّاشي عن سليمان الجعفري :سَمِعتُ أبَا الحَسَنِ عليه السلام يَقولُ : إذا أتى أحَدُكُم أهلَهُ فَليَكُن قَبلَ ذلِكَ مُلاطَفَةٌ ؛ فَإِنَّهُ أبَرُّ (2) لِقَلبِها ، وأسَلُّ (3) لِسَخيمَتِها (4) ، فَإِذا أفضى إلى حاجَتِهِ قالَ : «بِاسمِ اللّهِ» ثَلاثا ، فَإِن قَدَرَ أن يَقرَأَ أيَّ آيَةٍ حَضَرَتهُ مِنَ القُرآنِ فَعَلَ ، وإلّا قَد كَفَتهُ التَّسمِيَةُ . (5)3 / 13أخذُ الشّارِبِ5669.امام على عليه السلام :الإمام الباقر عليه السلام :مَن أخَذَ مِن أظفارِهِ وشارِبِهِ كُلَّ جُمُعَةٍ وقالَ حينَ يَأخُذُ : «بِاسمِ اللّهِ وبِاللّهِ ، وعَلى سُنَّةِ مُحَمَّدٍ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله » ، لَم يَسقُط مِنهُ قُلامَةٌ ولا جُزازَةٌ (6) إلّا كَتَبَ اللّهُ لَهُ بِها عِتقَ نَسَمَةٍ . (7) .


1- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 211 ح 774 .
2- .في تفسير البرهان : ج 1 ص 99 ح 246 «ألين» .
3- .السَّلّ : انتزاعك الشيء وإخراجه في رِفق (القاموس المحيط : ج 3 ص 396 «سلل») .
4- .السَّخِيْمَةُ : الحِقْد (النهاية : ج 2 ص 351 «سخم») .
5- .تفسير العيّاشي : ج 1 ص 21 ح 14 ، بحار الأنوار : ج 92 ص 238 ح 37 .
6- .جَزَّ الصوفَ والشَّعرَ : قَطَعَهُ . والجُزازَةُ : ما جُزَّ منه (لسان العرب : ج 5 ص 319 و 320 «جزز»).
7- .الكافي : ج 6 ص 491 ح 9 ، تهذيب الأحكام : ج 3 ص 237 ح 627 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 126 ح 303 كلّها عن عبد الرحيم القصير ، الخصال : ص 391 ح 87 عن هشام بن سالم عن الإمام الصادق عليه السلام ، مكارم الأخلاق : ج 1 ص 153 ح 403 وفي الثلاثة الأخيرة «على سنّة محمّد وآل محمّد» .

ص: 381

3 / 13 هنگام گرفتن سبيل

5670.امام صادق عليه السلام :امام صادق عليه السلام :هر گاه مرد خواست با همسرش نزديكى كند ، نام خدا را ببرد و هر دعايى كه توانست ، بخواند .5671.امام باقر عليه السلام :تفسير العيّاشى_ به نقل از سليمان جعفرى _: از ابو الحسن عليه السلام (1) شنيدم كه مى فرمايد : «هر گاه يكى از شما خواست با همسرش هم بستر شود ، نخست نوازش كند ؛ زيرا اين كار ، در به دست آوردنِ دل او و از بين بردن نفرت و تكدّر خاطرش ، بيشترين تأثير را دارد . و چون كارش را انجام داد ، سه بار بگويد : به نام خدا و اگر توانست هر آيه اى از قرآن را كه به ذهنش مى رسد بخواند ، اين كار را بكند و اگر نتوانست ، همان بردنِ نام خدا برايش كافى است» .3 / 13هنگام گرفتن سبيل5674.الإمام الصادق عليه السلام :امام باقر عليه السلام :هر كس هر جمعه ناخن ها و سبيلش را بگيرد و هنگام گرفتن آنها بگويد : «به نام خدا و به يارى خدا و بر سنّت محمّد ، پيامبر خدا صلى الله عليه و آله » ، هيچ چيده ناخن يا مويى از او بر زمين نمى افتد ، مگر آن كه خداوند به ازاى آن ، [ثواب ]آزاد كردن يك برده را برايش مى نويسد .

.


1- .مقصود ، امام كاظم يا امام رضا عليهماالسلام است .

ص: 382

5674.امام صادق عليه السلام :مكارم الأخلاق :إذا أخَذَ الشّارِبَ يَقولُ (1) : بِاسمِ اللّهِ وبِاللّهِ وعَلى مِلَّةِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله . (2)3 / 14الرُّكوبُ5676.الإمام الباقر عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ إذا رَكِبَ الدّابَّةَ : بِاسمِ اللّهِ لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى هَدَانَا لِهَ_ذَاوَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِىَ لَوْلآَ أَنْ هَدَانَا اللَّهُ لَقَدْ جَآءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ وَنُودُواْ أَن تِلْكُمُ الْجَنَّةُ أُورِثْتُمُوهَا بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ» (3) و «سُبْحَ_نَ الَّذِى سَخَّرَ لَنَا هَ_ذَا وَ مَا كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ» (4) ؛ حُفِظَت لَهُ نَفسُهُ ودابَّتُهُ حَتّى يَنزِلَ . (5)5677.الإمام الباقر عليه السلام :الأمالي للطوسي عن عليّ بن ربيعة الأسدي :رَكِبَ عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ عليه السلام ، فَلَمّا وَضَعَ رِجلَهُ فِي الرِّكابِ قالَ : «بِاسمِ اللّهِ» ، فَلَمَّا استَوَى عَلَى الدّابَّةِ قالَ : «الحَمدُ للّهِِ الَّذي أكرَمَنا وحَمَلَنا فِي البَرِّ وَالبَحرِ ، ورَزَقَنا مِنَ الطَّيِّباتِ ، وفَضَّلَنا عَلى كَثيرٍ مِمَّن خَلَقَ تَفضيلاً ، «سُبْحَ_نَ الَّذِى سَخَّرَ لَنَا هَ_ذَا وَ مَا كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ» » . (6)5676.امام باقر عليه السلام :الأمان عن صفوان الجمّال :إنَّهُ [ أيِ الصّادِقَ] عليه السلام لَمّا رَكِبَ الجَمَلَ قالَ : بِاسمِ اللّهِ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ ، «سُبْحَ_نَ الَّذِى سَخَّرَ لَنَا هَ_ذَا وَ مَا كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ * وَ إِنَّ_ا إِلَى رَبِّنَالَمُنقَلِبُونَ» . (7) .


1- .في هامش المصدر : «كذا ورد الحديث ، وهو مبتور...».
2- .مكارم الأخلاق : ج 1 ص 157 ح 423 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 112 ح 14 .
3- .الأعراف : 43 .
4- .الزخرف : 13 . ومقرنين : أي مطيقين ، من أقرن له : إذا أطاقه (مجمع البحرين : ج 3 ص 1472 «قرن») .
5- .الكافي : ج 6 ص 540 ح 17 ، تهذيب الأحكام : ج 6 ص 165 ح 309 ، ثواب الأعمال : ص 228 ح 1 ، المحاسن : ج 2 ص 470 ح 2631 كلّها عن إبراهيم بن عبد الحميد عن الإمام الكاظم عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 76 ص 296 ح 25 .
6- .الأمالي للطوسي : ص 515 ح 1126 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 295 ح 23 .
7- .الأمان : ص 109 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 298 ح 34 .

ص: 383

3 / 14 هنگام نشستن بر مركب

5677.امام باقر عليه السلام :مكارم الأخلاق :در هنگام كوتاه كردن سبيل ، بگويد : «به نام خدا و به يارى خدا و بر آيين پيامبر خدا صلى الله عليه و آله » .3 / 14هنگام نشستن بر مركب5679.الإرشاد :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس هنگام سوار شدن بر مركب ، بگويد : «به نام خدا . هيچ توش و توانى نيست ، مگر به مدد خدا . «خدا را سپاس كه ما را به اين [مسير] ، ره نمون شد ، و اگر خدا ما را راه نمايى نمى كرد ، ما خود ، هدايت نمى يافتيم . در حقيقت ، فرستادگانِ پروردگار ما حق را آوردند . و به آنان ندا داده مى شود كه اين، همان بهشتى است كه آن را به [پاداشِ] آنچه انجام مى داديد ، ميراث يافته ايد» و «منزّه است خدايى كه اين را رامِ ما ساخت و ما بر آن ، توانا نبوديم» » ، خودش و چارپايش ، تا زمانى كه پياده شود ، محفوظ خواهند بود .5679.الإرشاد :الأمالى ، طوسى_ به نقل از على بن ربيعه اسدى _: امام على عليه السلام بر مركب نشست . چون پايش را در ركاب نهاد ، گفت : «به نام خدا» و چون روى مركب قرار گرفت ، گفت : «سپاس ، خداى را كه گرامى مان بداشت و در خشكى و آب ، ما را حمل كرد و از خوراكى هاى پاكيزه روزى مان داد و ما را بر بسيارى از آفريدگانش بسى برترى داد . «منزّه است خدايى كه اين [مَركَب] را رام ما ساخت و ما بر آن توانا نبوديم» » .5680.الإمام الصادق عليه السلام :الأمان_ به نقل از صفوان جمّال _: هنگامى كه امام صادق عليه السلام بر شتر نشست ، گفت : «به نام خدا . هيچ توش و توانى نيست ، جز به مدد خدا . «منزّه است خدايى كه اين را رامِ ما كرد و ما بر آن توانا نبوديم ، و ما به سوى پروردگار خود ، باز مى گرديم» » .

.

ص: 384

5680.امام صادق عليه السلام :الإمام الصادق عليه السلام :إذا خَرَجتَ مِن بَيتِكَ تُريدُ الحَجَّ وَالعُمرَةَ إن شاءَ اللّهُ ، فَادعُ دُعاءَ الفَرَجِ . . . فَإِذا جَعَلتَ رِجلَكَ فِي الرِّكابِ فَقُل : بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، بِاسمِ اللّهِ وَاللّهُ أكبَرُ . . . (1)3 / 15السَّفَرُ5682.الإمام الصادق عليه السلام :المزار الكبير_ في ذِكرِ ما يُقالُ عِندَ الخُروجِ لِلسَّفَرِ _: وتَقولُ أيضا ما رُوِيَ عَن سَيِّدِنا رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله أنَّهُ قالَ :جاءَني جَبرَئيلُ عليه السلام فَقالَ : رَبُّكَ يُقرِئُكَ السَّلامَ ويَقولُ لَكَ : يا مُحَمَّدُ! مَن أرادَ مِن اُمَّتِكَ أن أحفَظَهُ في سَفَرِهِ ، واُؤَدِّيَهُ سالِما ، فَليَقُل : بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، تَوَكَّلتُ عَلَى اللّهِ . . . .

فَإِذا وَضَعتَ رِجلَكَ عَلى بابِكَ لِلخُروجِ فَقُل : بِاسمِ اللّهِ ، آمَنتُ بِاللّهِ ، تَوَكَّلتُ عَلَى اللّهِ ، ما شاءَ اللّهُ ، لا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ . (2)5682.امام صادق عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ كانَ إذا وَضَعَ رِجلَهُ فِي الغَرزِ (3) وهُوَ يُريدُ السَّفَرَ يَقولُ _: بِاسمِ اللّهِ ، اللّهُمَّ أنتَ الصّاحِبُ فِي السَّفَرِ ، وَالخَليفَةُ فِي الأَهلِ ، اللّهُمَّ ازوِ لَنَا الأَرضَ ، وهَوِّن عَلَينَا السَّفَرَ . اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن وَعثاءِ السَّفَرِ (4) ، ومِن كَآبَةِ المُنقَلَبِ ، ومِن سُوءِ المَنظَرِ فِي المالِ وَالأَهلِ . (5) .


1- .الكافي : ج 4 ص 284 ح 2 ، تهذيب الأحكام : ج 5 ص 50 ح 154 كلاهما عن معاوية بن عمّار .
2- .المزار الكبير : ص49 ، المزار للمفيد : ص 62 وفيه من «فإذا وضعت ...» ، بحار الأنوار : ج 76 ص 263 ح 57 .
3- .الغَرْز : ركاب الرحل (لسان العرب : ج 5 ص 386 «غرز») .
4- .وَعثاء السَّفَر : أي شدّته ومشقّته. وأصله من الوَعْث ، وهو الرمل ، والمشي فيه يشتدّ على صاحبه ويشقّ (النهاية : ج 5 ص 206 «وعث») .
5- .الموطّأ : ج 2 ص 977 ح 34 ، سنن أبي داوود : ج 3 ص 33 ح 2598 ، المستدرك على الصحيحين : ج 2 ص 109 ح 2484 كلاهما عن أبي هريرة ، مسند ابن حنبل : ج 1 ص 550 ح 2311 عن ابن عبّاس ، السنن الكبرى : ج 5 ص 410 ح 10303 عن عبد اللّه بن سرجس وكلّها نحوه ، كنزالعمّال : ج 6 ص 714 ح 17536 .

ص: 385

3 / 15 هنگام سفر

5683.المستدرك على الصحيحين عن ابن عبّاس :امام صادق عليه السلام :هر گاه به خواست خدا ، از خانه ات به قصد حج و عمره خارج شدى ، دعاى فَرَج را بخوان ... و چون پايت را در ركاب نهادى ، بگو : «به نام خداوند مهرگستر مهربان . به نام خدا ، و خدا بزرگ است ...» .3 / 15هنگام سفر5684.مسند ابن حنبل ( _ به نقل از ابو ظبيان جنبى _ ) المزار الكبير_ در بيان ذكرهايى كه هنگام رفتن به سفر گفته مى شود _: و نيز همان چيزى را مى گويى كه از سَروَرمان ، پيامبر خدا ، روايت شده است كه فرمود : «جبرئيل عليه السلام نزد من آمد و گفت : پروردگارت به تو سلام مى رساند و مى گويد : اى محمّد! هر كس از امّت تو كه مى خواهد در سفرش از او محافظت كنم و او را به سلامت برسانم ، بگويد : به نام خداوند مهرگستر مهربان . به خدا توكّل كردم ... .

و آن گاه كه براى بيرون رفتن ، پايت را دمِ در گذاشتى ، بگو : به نام خدا . به خدا ايمان دارم . بر خدا توكّل كردم . هر چه خدا خواهد . توش و توانى نيست ، مگر به مدد خدا » .5685.سنن أبي داوود عن ابن عبّاس :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ هر گاه به قصد سفر ، پايش را در ركاب مى گذاشت ، مى فرمود _: به نام خدا . بار خدايا ! تويى همراه در سفر ، و جانشين [هر مسافرى ]در ميان خانواده[اش] . بار خدايا ! زمين را براى ما در هم بپيچان (راهمان را كوتاه ساز) ، و سفر را بر ما آسان گردان . بار خدايا ! از سختىِ سفر و از اندوه بازگشت و از [روبه رو شدن با ]صحنه بد در اموال و خانواده ، به تو پناه مى برم .

.

ص: 386

5686.الإمام الحسين عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله_ لِرَجُلٍ مِنَ الأَنصارِ _: إذا تَوَجَّهتَ إلى سَبيلِ الحَجِّ ، ثُمَّ رَكِبتَ راحِلَتَكَ ، ثُمَّ قُلتَ : «بِاسمِ اللّهِ وَالحَمدُ للّهِِ» ، ثُمَّ مَضَت راحِلَتُكَ ، لَم تَضَع خُفّا ولَم تَرفَع خُفّا إلّا كُتِبَ لَكَ حَسَنَةٌ ، ومُحِيَ عَنكَ سَيِّئَةٌ . (1)5685.سنن أبى داوود ( _ به نقل از ابن عبّاس _ ) الإمام الصادق عليه السلام :إذا خَرَجتَ مِن بَيتِكَ تُريدُ الحَجَّ وَالعُمرَةَ إن شاءَ اللّهُ فَادعُ دُعاءَ الفَرَجِ . . . ثُمَّ قُل : اللّهُمَّ كُن لي جارا مِن كُلِّ جَبّارٍ عَنيدٍ ، ومِن كُلِّ شَيطانٍ مَريدٍ» ، ثُمَّ قُل : «بِاسمِ اللّهِ دَخَلتُ ، وبِاسمِ اللّهِ خَرَجتُ ، وفي سَبيلِ اللّهِ ، اللّهُمَّ إنّي اُقَدِّمُ بَينَ يَدَي نِسياني وعَجَلَتي بِاسمِ اللّهِ وما شاءَ اللّهُ في سَفَري هذا» . (2)3 / 16كُلُّ أمرٍ5687.المناقب ، ابن شهر آشوب :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَنِ ابتَدَأَ بِأَمرٍ وقالَ : «بِاسمِ اللّهِ» ، غَفَرَ اللّهُ لَهُ . (3)5688.المناقب للخوارزمي عن أبي الأسود :عنه صلى الله عليه و آله :كُلُّ أمرٍ ذي بالٍ لا يُبدَأُ فيهِ بِبِاسمِ اللّهِ فَهُو أجذَمُ (4) . (5)5689.كتاب من لا يحضره الفقيه عن محمّد بن عمرو بن سعيدالإمام الصادق عليه السلام :أغلِقوا أبوابَ المَعصِيَةِ بِالاِستِعاذَةِ ، وَافتَحوا أبوابَ الطّاعَةِ بِالتَّسمِيَةِ . (6) .


1- .تهذيب الأحكام : ج 5 ص 20 ح 57 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 203 ح 2138 كلاهما عن محمّد بن قيس عن الإمام الباقر عليه السلام ، روضة الواعظين : ص 394 .
2- .الكافي : ج 4 ص 284 ح 2 ، تهذيب الأحكام : ج 5 ص 50 ح 154 كلاهما عن معاوية بن عمّار .
3- .كنزالعمّال : ج 10 ص 164 ح 28854 نقلاً عن الرافعي عن الإمام عليّ عليه السلام .
4- .الجَذْمُ : القطع (المصباح المنير : ص 94 «جذم»).
5- .تلخيص الحبير : ج 1 ص 76 ح 70 عن أبي هريرة ، تفسير الفخر الرازي : ج 1 ص 213 ، إحياء علوم الدين : ج 1 ص 305 وفيهما «فهو أبتر» ، كنزالعمّال : ج 1 ص 555 ح 2491 نقلاً عن عبدالقادر الرهاوي في الأربعين وفيه «فهو أقطع» .
6- .الدعوات : ص 52 ح 130 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 313 ح 17 .

ص: 387

3 / 16 در هر كارى

5688.المناقب ، خوارزمى ( _ به نقل از ابو اَسود _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ به مردى از انصار _: هر گاه آهنگ سفر حج كردى و بر شترت نشستى و گفتى : «به نام خدا و ستايش ، خداى را» و سپس شترت حركت كرد ، با هر سُمى كه بگذارد و بردارد ، براى تو يك ثواب نوشته مى شود و يك گناه از تو پاك مى گردد .5689.كتاب من لايحضره الفقيه ( _ به نقل از محمّد بن عمرو بن سعيد ، كه سند روايت ) امام صادق عليه السلام :چون به خواست خدا ، از خانه ات به قصد حج و عمره خارج شدى ، دعاى فرج را بخوان ... و سپس بگو : «بار خدايا ! مرا از هر زورگوى سركشى و از هر شيطان متمرّدى ، در پناه خود بگير» . سپس بگو : «به نام خدا داخل شدم ، و به نام خدا خارج شدم ، و در راه خدا [سفر مى كنم] . بار خدايا! در اين سفرم ، پيش از آن كه فراموش كنم يا شتاب ورزم ، مى گويم : به نام خدا و آنچه خدا خواهد» .3 / 16در هر كارى5692.الإمام الصادق عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس كارى را با «بسم اللّه » آغاز كند ، خداوند ، او را مى آمرزد .5690.امام رضا عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كارِ بااهمّيتى كه با نام خدا آغاز نشود ، بى دنباله (ناتمام) است .5691.امام باقر عليه السلام :امام صادق عليه السلام :درهاى گناه را با پناه بردن به خدا [و گفتنِ «اعوذ باللّه »] ببنديد ، و درهاى طاعت را با بردنِ نام خدا باز كنيد .

.

ص: 388

5692.امام صادق عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :قولوا عِندَ افتِتاحِ كُلِّ أمرٍ صَغيرٍ أو عَظيمٍ : بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ . (1)5693.الإمام الصادق عليه السلام :الإمام الصادق عليه السلام :لا تَدَع «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» وإن كانَ بَعدَهُ شِعرٌ . (2)5693.امام صادق عليه السلام :عنه عليه السلام :لَرُبَّما تَرَكَ فِي افتِتاحِ أمرٍ بَعضُ شيعَتِنا «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» ، فَيَمتَحِنُهُ اللّهُ بِمَكروهٍ ؛ لِيُنَبِّهَهُ عَلى شُكرِ اللّهِ تَعالى وَالثَّناءِ عَلَيهِ ، ويَمحُوَ عَنُه وَصمَةَ تَقصيرِهِ عِندَ تَركِهِ قَولَ : «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» .

لَقَد دَخَلَ عَبدُ اللّهِ بنُ يَحيى عَلى أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام وبَينَ يَدَيهِ كُرسِيٌّ ، فَأَمَرَهُ بِالجُلوسِ عَلَيهِ ، فَجَلَسَ ، فَمالَ بِهِ حَتّى سَقَطَ عَلى رَأسِهِ ، فَأَوضَحَ (3) عَن عَظمِ رَأسِهِ وسالَ الدَّمُ ، فَأَمَرَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام بِماءٍ فَغَسَلَ عَنهُ ذلِكَ الدَّمَ .

ثُمَّ قالَ : اُدنُ مِنّي ، فَدَنا مِنهُ ، فَوَضَعَ يَدَهُ عَلى موضِحَتِهِ _ وقَد كانَ يَجِدُ مِن ألَمِها ما لا صَبرَ لَهُ مَعَهُ _ ومَسَحَ يَدَهُ عَلَيها ، وتَفَلَ فيها ، فَما هُوَ إلّا أن فَعَلَ ذلِكَ حَتَّى اندَمَلَ (4) ، وصارَ كَأَنَّهُ لَم يُصِبهُ شَيءٌ قَطُّ .

ثُمَّ قالَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام : يا عَبدَ اللّهِ ، الحَمدُ للّهِِ الَّذي جَعَلَ تَمحيصَ ذُنوبِ (5) شيعَتِنا فِي الدُّنيا بِمِحَنِهِم ، لِتَسلَمَ لَهُم طاعاتُهُم ويَستَحِقّوا عَلَيها ثَوابَها . . . .

فَقالَ عَبدُ اللّهِ بنُ يَحيى : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، قَد أفَدتَني وعَلَّمتَني ، فَإِن رَأَيتَ أن تُعَرِّفَني ذَنبِيَ الَّذِي امتُحِنتُ بِهِ في هذَا المَجلِسِ حَتّى لا أعودَ إلى مِثلِهِ .

قالَ : تَركُكَ حينَ جَلَستَ أن تَقولَ : «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» ، فَجَعَلَ اللّهُ ذلِكَ لِسَهوِكَ عَمّا نُدِبتَ إلَيهِ تَمحيصا بِما أصابَكَ . أما عَلِمتَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله حَدَّثَني عَنِ اللّهِ عز و جل ، أنَّهُ قالَ : كُلُّ أمرٍ ذي بالٍ لَم يُذكَر «بِاسمِ اللّهِ» فيهِ فَهُوَ أبتَرُ؟!

فَقُلتُ : بَلى بِأَبي أنتَ واُمّي ، لا أترُكُها بَعدَها .

قالَ : إذَن تُحصَنَ بِذلِكَ وتَسعَدَ . (6) .


1- .التوحيد : ص 232 ح 5 عن محمّد بن زياد ومحمّد بن سيّار عن الإمام العسكري عن آبائه عليهم السلام ، التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه السلام : ص 28 ح 9 عن الإمام الباقر عن أبيه عن جدّه عن الإمام الحسن عنه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 92 ص 233 ح 14 .
2- .الكافي : ج 2 ص 672 ح 1 عن جميل بن درّاج .
3- .المُوضِحَةُ : الشجَّةُ التي تُبدي وَضَحَ العظام (القاموس المحيط : ج 1 ص 255 «وضح»).
4- .اندمل : بَرِئ (القاموس المحيط : ج 3 ص 377 «دمل»).
5- .تمحيصُ الذنوب : إزالتها (النهاية : ج 4 ص 302 «محص»).
6- .التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه السلام : ص 22 ح 7 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 305 ح 1 .

ص: 389

5694.الكافي عن عاصم بن حمزة السلولي :امام على عليه السلام :در شروع هر كارى ، كوچك يا بزرگ ، بگوييد : «بسم اللّه الرحمن الرحيم» .5694.الكافى ( _ به نقل از عاصم بن حمزه سَلولى _ ) امام صادق عليه السلام :گفتنِ «بسم اللّه الرحمن الرحيم» را وا مگذاريد ، هر چند پيش از خواندن شعرى .5695.الإرشاد :امام صادق عليه السلام :گاه يكى از شيعيان ما ، در آغاز كارى ، گفتنِ «بسم اللّه الرحمن الرحيم» را ترك مى گويد و از اين رو ، خداوند ، او را به امر ناخوشايندى گرفتار مى سازد تا وى را متوجّه سپاس گزارى از خداوند بزرگ و ثناى او گردانَد و لكّه ننگِ تقصير در ترك «بسم اللّه الرحمن الرحيم» را از او بزدايد .

يك بار عبد اللّه بن يحيى نزد امير مؤمنان رفت . جلو ايشان چهارپايه اى بود و به عبد اللّه فرمود كه روى آن چهارپايه بنشيند . تا عبد اللّه نشست ، چهارپايه كج شد و او به سر افتاد و سرش شكست و خون جارى شد . امير مؤمنان دستور داد آب آوردند و خونش را شست . سپس فرمود : «نزديك من بيا» .

عبد اللّه نزديك شد . ايشان دستش را بر شكاف سر او _ كه از شدّت درد آن ، تاب نمى آورد _ نهاد و بر آن ، دست كشيد و در آن ، آب دهان انداخت . بلافاصله ، زخم سر به هم آمد ، به طورى كه انگار اصلاً صدمه اى نديده است .

سپس امير مؤمنان فرمود : «اى عبد اللّه ! ستايش ، خدا را كه زدودنِ گناهان شيعيان ما را در دنيا با ايجاد رنج و گرفتارى براى آنان قرار داد تا همچنان طاعت هايشان برقرار بماند و براى آنها پاداش داده شوند ...» .

عبد اللّه بن يحيى گفت : اى امير مؤمنان! مرا آگاه كردى و آموختى . اكنون اگر صلاح مى دانى، به من بفرما كه چه گناهى مرتكب شده بودم كه به سبب آن ، در اين مجلس تنبيه شدم ، تا ديگر آن را تكرار نكنم .

امير مؤمنان فرمود : «وقتى نشستى ، نگفتى : بسم اللّه الرحمن الرحيم . پس خداوند ، اين تنبيه را براى غفلت تو از كارى قرار داد كه به آن فرا خوانده شده اى ، تا با اين وسيله ، تو را [از اين گناه] پاك گرداند . مگر نمى دانى كه پيامبر خدا برايم گفت كه خداوند عز و جل فرمود : هر كار مهمّى كه در آن ، بسم اللّه گفته نشود ، ناقص است ؟!» .

عبد اللّه بن يحيى گفت : بله ، پدر و مادرم به فدايت ! از اين پس ، آن را ترك نمى كنم .

امير مؤمنان فرمود : «در اين صورت ، محفوظ و خوش بخت خواهى بود» . .

ص: 390

راجع : ص 328 ح 537 .

.

ص: 391

ر . ك : ص 329 ح 537 .

.

ص: 392

الفَصلُ الرّابِعُ : آثار البسملة4 / 1البَرَكَةُ5698.المناقب لابن شهر آشوب عن سلمة بن عبد الرحمن :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :قالَ اللّهُ عز و جل : قَسَمتُ فاتِحَةَ الكِتابِ بَيني وبَينَ عَبدي ، فَنِصفُها لي ونِصفُها لِعَبدي ، ولِعَبدي ما سَأَلَ . إذا قالَ العَبدُ : «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» قالَ اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ : بَدَأَ عَبدي بِاسمي ، وحَقٌّ عَلَيَّ أن اُتَمِّمَ لَهُ اُمورَهُ ، واُبارِكَ لَهُ في أحوالِهِ... . (1)4 / 2الاِعتِصامُ5699.الكافى ( _ به نقل از زادان _ ) الإمام عليّ عليه السلام_ في وَصِيَّتِهِ لِكُمَيلٍ _: يا كُمَيلُ ، سَمِّ كُلَّ يَومٍ بِاسمِ اللّهِ ، وقُل : لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ ، وتَوَكَّل عَلَى اللّهِ . (2) .


1- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 1 ص 300 ح 59 ، الأمالي للصدوق : ص 239 ح 253 كلاهما عن محمّد بن زياد ومحمّد بن سيّار عن الإمام العسكري عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 92 ص 226 ح 3 وج 85 ص 59 وراجع شُعب الإيمان : ج 2 ص 447 ح 2362 و كنزالعمّال : ج 2 ص 299 ح 4055 .
2- .تحف العقول : ص 171 ، بشارة المصطفى : ص 25 عن كميل ، بحار الأنوار : ج 77 ص 268 ح 1 و ص 414 ح 38 .

ص: 393

فصل چهارم: آثار «بسم اللّه »
4 / 1 بركت يافتن
4 / 2 قرار گرفتن در پناه خدا

فصل چهارم: آثار «بسم اللّه »4 / 1بركت يافتن5702.الإمام الرضا عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند عز و جل فرمود : «[سوره] فاتحة الكتاب را ميان خودم و بنده ام قسمت كرده ام ؛ نصفش از آنِ من است و نصفش از آنِ بنده ام ، و آنچه بنده ام بخواهد ، به او مى دهم» .

هر گاه بنده بگويد : «به نام خداوند مهرگسترِ مهربان» ، خداوند عز و جل مى فرمايد : «بنده ام به نام من آغاز كرد و بر من است كه كارهاى او را برايش تمام گردانم و در احوالش به او بركت دهم ...» .4 / 2قرار گرفتن در پناه خدا5702.امام رضا عليه السلام :امام على عليه السلام_ در سفارش هايش به كميل _: اى كميل! هر روز ، نام خدا را ببر و بگو : «هيچ توش و توانى نيست ، مگر به يارى خدا» و به خدا توكّل كن .

.

ص: 394

5703.المُقنع :عنه عليه السلام :إنَّ اسمَ اللّهِ فاتِقٌ لِلرُّتوقِ (1) ، وخائِطٌ لِلخُروقِ (2) ، ومُسَهِّلٌ لِلوُعورِ ، وجُنَّةٌ عَنِ الشُّرورِ ، وحِصنٌ مِن مِحَنِ الدُّهورِ ، وشِفاءٌ لِما فِي الصُّدورِ ، وأمانٌ يَومَ النُّشورِ . (3)5704.الإمام الباقر أو الإمام الصادق عليهماالسلام :الإمام زين العابدين عليه السلام :بِاسمِ اللّهِ كَلِمَةِ المُعتَصِمينَ (4) ، ومَقالَةِ المُتَحَرِّزينَ . . . . (5)5704.امام باقر يا امام صادق عليهماالسلام :عنه عليه السلام :بِاسمِ اللّهِ استَعَنتُ ، وبِبِاسمِ اللّهِ استَجَرتُ ، وبِهِ اعتَصَمتُ ، وما تَوفيقي إلّا بِاللّهِ عَلَيهِ تَوَكَّلتُ . (6)5705.الكافي عن الأصبغ بن نباتة :الإمام العسكري عليه السلام :اِحتَجَبتُ بِحِجابِ اللّهِ . . . وَاحتَطتُ عَلى نَفسي وأهلي ووُلدي ومالي ومَا اشتَمَلَت عَلَيهِ عِنايتي بِبِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ . (7)5706.الإرشاد :الإمام زين العابدين عليه السلام :اُعيذُ نَفسي وأهلي ومالي ووُلدي ، وجَميعَ ما تَلحَقُهُ عِنايتي ، وجَميعَ نِعَمِ اللّهِ عِندي ، بِبِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ . (8)5705.الكافى ( _ به نقل از اصبغ بن نُباته _ ) عنه عليه السلام :بِاسمِ اللّهِ خيرِ الأَسماءِ ، بِاسمِ اللّهِ رَبِّ الأَرضِ وَالسَّماءِ ، أستَدفِعُ كُلَّ مَكروهٍ أوَّلُهُ سَخَطُهُ ، وأستَجلِبُ كُلَّ مَحبوبٍ أوَّلُهُ رِضاهُ ، وَاختِم (9)

لي مِنكَ بِالغُفرانِ يا وليَّ الإِحسانِ . (10) .


1- .الرَّتْق : ضِدّ الفَتق ، وهو الالتئام (مجمع البحرين : ج 2 ص 672 «رتق») .
2- .الخَرق : الشَّقّ (النهاية : ج 2 ص 26 «خرق») .
3- .مستدرك الوسائل : ج 5 ص 304 ح 5927 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب .
4- .قال المجلسي قدس سره : «كلمة المعتصمين» المضبوط في النسخ الرفع ، أي التسمية كلمة المعتصمين باللّه يفتتحون بها في كلّ أمر ، ويحتمل أن يكون خبر «باسم اللّه » من غير تقدير ، وهو بعيد ، ولعلّ الجرّ أظهر صفة للاسم (بحار الأنوار : ج 90 ص 241) .
5- .البلد الأمين : ص 100 ، المصباح للكفعمي : ص 144 ، بحار الأنوار : ج 90 ص 152 ح 11 .
6- .مُهَج الدعوات : ص 356 ، البلد الأمين : ص 549 ، المصباح للكفعمي : ص 291 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 374 ح 1 .
7- .مُهَج الدعوات : ص 63 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 363 ح 1 .
8- .مُهَج الدعوات : ص 26 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 336 ح 5 .
9- .في البلد الأمين و بحار الأنوار : «فَاختِم».
10- .المصباح للكفعمي : ص 164 ، البلد الأمين : ص 123 ، بحار الأنوار : ج 90 ص 188 ح 25 .

ص: 395

5706.الإرشاد :امام على عليه السلام :نام خدا ، رفو كننده پارگى هاست ، و دوزنده چاك ها ، و همواركننده ناهموارى ها ، و سپر بدى ها ، و سنگر در برابر رنج هاى روزگار ، و شفابخش بيمارى هاى سينه ها ، و [مايه] امان در روز رستاخيز .5707.شرح الأخبار عن محمّد بن يحيى :امام زين العابدين عليه السلام :به نام خدا كه سخن پناهجويان است (1) و گفتار حمايت خواهان .5708.الإمام الصادق عليه السلام :امام زين العابدين عليه السلام :از نام خدا كمك گرفتم ، و خود را در پناه نام خدا در آوردم ، و به نام او چنگ زدم ، و جز از خدا توفيق نجويم ، و به او توكّل كردم .5707.شرح الأخبار ( _ به نقل از محمّد بن يحيى _ ) امام عسكرى عليه السلام :خود را در پسِ پرده خدا پوشاندم ... و خودم و همسرم و فرزندانم و اموالم و هر آنچه را مورد توجّه من است ، در پناه «بسم اللّه الرحمن الرحيم» قرار دادم .5708.امام صادق عليه السلام :امام زين العابدين عليه السلام :خودم و همسرم و اموالم و فرزندانم و همه آنچه را مورد توجّه من است ، و همه نعمت هايى را كه از خدا دارم ، در پناه «بسم اللّه الرحمن الرحيم» در مى آورم .5709.الإمام الباقر عليه السلام :امام زين العابدين عليه السلام :به نام خدا كه بهترينِ نام هاست و به نام خدا كه پروردگارِ زمين و آسمان است ، هر ناخوشايندى را _ كه در رأس آنها ناخشنودىِ خود اوست _ از خودم دور مى كنم و هر امر دوست داشتنى اى را _ كه در رأس آنها خشنودى خود اوست _ به سوى خود مى كشانم . عمر مرا به آمرزشت ختم فرما ، اى صاحب احسان ! .


1- .علّامه مجلسى قدس سرهمى گويد : «كلمةُ المعتصمين» ، در نسخه ها به رفع «هاء» ، ضبط شده است ، يعنى : «بُردن نام خدا ، سخن كسانى است كه به خدا پناه مى آورند و در هر كارى ، به آن آغاز مى كنند» . احتمال هم دارد كه خبر «بسم اللّه » باشد ، بدون آن كه چيزى را در تقدير بگيريم . امّا شايد جرّ آن ، ظهور بيشترى داشته باشد كه در اين صورت ، صفت اسم است .

ص: 396

4 / 3الشِّفاءُ5710.الكافى ( _ به نقل از ابن ابى ليلى _ ) رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لَو قَرَأتَ : «بِاسمِ اللّهِ» ؛ تَحفَظُكَ المَلائِكَةُ إلَى الجَنَّةِ ، وهُوَ شِفاءٌ مِن كُلِّ داءٍ . (1)5711.الإمام الصادق عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :«بِاسمِ اللّهِ» شِفاءٌ مِن كُلِّ داءٍ ، وعَونٌ لِكُلِّ دَواءٍ . (2)5711.امام صادق عليه السلام :عنه عليه السلام_ في وَصِيَّتِهِ لِكُمَيلٍ _: يا كُمَيلُ ، إذا أكَلتَ الطَّعامَ فَسَمِّ بِاسمِ اللّهِ الَّذي لا يَضُرُّ مَعَ اسمِهِ شَيءٌ ، وهُوَ الشِّفاءُ مِن جَميعِ الأَسواءِ . (3)5712.الإمام الصادق عليه السلام :الإمام المهديّ عليه السلام_ في دُعاءٍ لَهُ _: بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، بِاسمِ اللّهِ دَواءٌ ، وَالحَمدُ للّهِِ شِفاءٌ . (4)5712.امام صادق عليه السلام :المصنّف لابن أبي شيبة عن أبيهريرة :دَخَلَ عَلَيَّ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله وأَنَا أشتَكي، فَقالَ : ألا أرقيكَ بِرُقيَةٍ (5) عَلَّمَنيها جِبريلُ عليه السلام : بِاسمِ اللّهِ أرقيكَ ، وَاللّهُ يَشفِيكَ مِن كُلِّ إربٍ (6) يُؤذيكَ ، ومِن شَرِّ النَّفّاثاتِ فِي العُقَدِ (7) ، ومِن شَرِّ حاسِدٍ إذا حَسَدَ . (8) .


1- .مستدرك الوسائل : ج 4 ص 389 ح 4995 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب عن عبد اللّه بن مسعود وراجع بحار الأنوار : ج 92 ص 258 ح 52 .
2- .نزهة الناظر : ص 42 ، إرشاد القلوب : ص 366 نحوه ، بحار الأنوار : ج 10 ص 60 ح 4 وج 92 ص 259 ح 53 ؛ تفسير القرطبي : ج 1 ص 107 .
3- .بشارة المصطفى : ص 25 عن كميل ، تحف العقول : ص 171 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 267 ح 1 وص 412 ح 38 .
4- .بحار الأنوار : ج 53 ص 226 نقلاً عن البلد الأمين .
5- .الرُّقْيَة : العوذة التي يُرقى بها صاحب الآفة كالحُمّى والصَّرَع وغير ذلك من الآفات (النهاية : ج 2 ص 254 «رقى») .
6- .الإرْب : الدَّهاء والنُّكر (النهاية : ج 1 ص 36 «أربَ») .
7- .العُقَد : جمع عُقدة ؛ وهي ما تعقِدُه الساحرة ، وأصله من العزيمة (مفردات ألفاظ القرآن : ص 577 «عقد») .
8- .المصنّف لابن أبي شيبة : ج 7 ص 78 ح 6 وص 79 ح 16 عن أبي سعيد الخدري وج 5 ص 443 ح 6 عن عبادة بن الصامت وح 9 عن أبي سعيد الخدري وكلّها نحوه ، كنزالعمّال : ج 10 ص 105 ح 28534 ؛ مكارم الأخلاق : ج 2 ص 246 ح 2595 ، بحار الأنوار : ج 95 ص 17 ح 16 .

ص: 397

4 / 3 شفا بخشى

4 / 3شفا يافتن5715.الكافي عن الحسن بن كثير عن أبيه :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اگر «بسم اللّه » بگويى ، فرشتگان ، تو را تا بهشتْ محافظت مى كنند و آن ، شفاى هر دردى است .5713.امام كاظم عليه السلام ( _ به نقل از پدرانش ، درباره امام على عليه السلام ) امام على عليه السلام :«بسم اللّه » ، شفاى هر دردى و كمك هر دارويى است .5714.امام باقر عليه السلام :امام على عليه السلام_ در سفارش هايش به كميل _: اى كميل! هر گاه خواستى غذا بخورى ، نام خدا را ببر ؛ چرا كه با وجود نام او ، هيچ دردى آسيب نمى رساند و در آن ، شفاى همه بدى ها [و دردها] هست .5715.الكافى ( _ به نقل از حسن بن كثير ، از پدرش _ ) امام مهدى عليه السلام_ در يكى از دعاهايش _: به نام خداوند مهرگسترِ مهربان . «به نام خدا» ، داروست و «ستايش ، خداى را» شفاست .5716.الخرائج والجرائح :المصنّف ، ابن ابى شيبه_ به نقل از ابو هُرَيره _: پيامبر خدا ، نزد من كه بيمار بودم ، آمد و فرمود : «آيا تو را با تعويذى كه جبرئيل عليه السلام آن را به من آموخت ، افسون كنم ؟ تو را با نام خدا افسون مى كنم . خدا ، تو را از هر دردى كه رنجت مى دهد ، و از گزند دمندگان در گِره ها (جادوگران) ، و از گزند هر حسودى ؛ آن گاه كه حسادت ورزد ، (1) شفا مى دهد» .

.


1- .يا : از گزند هر شورْچشمى ، آن گاه كه چشم زخم زند .

ص: 398

5716.الخرائج و الجرائح :الإمام الصادق عليه السلام :حُمَّ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَأتاهُ جَبرَئيلُ عليه السلام فَعَوَّذَهُ ، فَقالَ : بِاسمِ اللّهِ أرقيكَ يا مُحَمَّدُ ، وبِاسمِ اللّهِ أشفيكَ ، وبِاسمِ اللّهِ مِن كُلِّ داءٍ يُعيِيكَ ، بِاسمِ اللّهِ وَاللّهُ شافيكَ ، بِاسمِ اللّهِ خُذها فَلتُهَنّيكَ ، بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ فَلا اُقسِمُ بِمَواقِعِ النُّجومِ ، لَتَبرَأَنَّ بِإِذنِ اللّهِ . (1)4 / 4الإِجابَةُ5717.امام صادق عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا يُرَدُّ دُعاءٌ أوَّلُهُ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» . (2)4 / 5تَسبيحُ الجِبالِ مَعَ مَن يَقرَأُها5720.الإمام الصادق عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن قَرَأَ : «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» موقِنا سَبَّحَت مَعَهُ الجِبالُ ، إلّا أنَّهُ لا يُسمَعُ ذلِكَ مِنها . (3)4 / 6تَصاغُرُ الشَّيطانِ5721.شرح الأخبار عن جابر بن عبد اللّه بن يحيى :مسند ابن حنبل عن أبي تميمة الهجيمي عمّن كان رديف (4) النبيّ صلى الله عليه و آله :مسند ابن حنبل عن أبي تميمة الهجيمي عمّن كان رديف (5) النبيّ صلى الله عليه و آله : كُنتُ رَديفَهُ عَلى حِمارٍ فَعَثَرَ الحِمارُ ، فَقُلتُ : تَعِسَ الشَّيطانُ .

فَقال لِيَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : لا تَقُل : تَعِسَ الشَّيطانُ ؛ فَإِنَّكَ إذا قُلتَ : تَعِسَ الشَّيطانُ تَعاظَمَ الشَّيطانُ في نَفسِهِ ، وقالَ : صَرَعتُهُ بِقُوَّتي ، فَإِذا قُلتَ : «بِاسمِ اللّهِ» ، تَصاغَرَت إلَيهِ نَفسُهُ حَتّى يَكونَ أصغَرَ مِن ذُبابٍ . 6 .


1- .الكافي : ج 8 ص 109 ح 88 عن بكر بن محمّد الأزدي ، قرب الإسناد : ص 42 ح 134 ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 243 ح 2585 وفيهما «يعنيك» بدل «يعييك» ، طبّ الأئمّة لابني بسطام : ص 38 ، بحار الأنوار : ج 95 ص 65 ح 44 وراجع كنزالعمّال : ج 10 ص 71 ح 28407 .
2- .ربيع الأبرار : ج 2 ص 336 ؛ الدعوات : ص 52 ح 131 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 313 ح 17 .
3- .الدرّ المنثور : ج 1 ص 26 نقلاً عن أبي نعيم والديلمي عن عائشة .
4- .الرَّديف : الذي تحمله خلفك على ظهر الدابّة (المصباح المنير : ص 224 «ردف») .
5- .مسند ابن حنبل : ج 7 ص 349 ح 20614 وح 20615 نحوه ، سنن أبي داوود : ج 4 ص 296 ح 4982 نحوه ، المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 324 ح 7792 ، كنزالعمّال : ج 1 ص 247 ح 1244 .

ص: 399

4 / 4 مستجاب شدن دعا
4 / 5 تسبيحگويى كوه ها همراه كسى كه «بسم اللّه » گويد
4 / 6 كوچك شدن شيطان

5722.الإمام الباقر عليه السلام :امام صادق عليه السلام :پيامبر خدا ، تب كرد . جبرئيل عليه السلام نزد ايشان آمد و او را افسون كرد و گفت : «به نام خدا ، تو را افسون مى كنم ، اى محمّد ! و به نام خدا ، شفايت مى دهم . به نام خدا از هر دردى كه تو را رنج مى دهد ، به نام خدا و خدا ، شفادهنده توست . به نام خدا ، اين را بگير كه تو را به سلامت مى دارد . به نام خداوند مهرگسترِ مهربان . سوگندى نخورم به جايگاه هاى ستارگان . به خواست خدا ، حتما بهبود مى يابى» .4 / 4مستجاب شدن دعا5721.شرح الأخبار ( _ به نقل از جابر بن عبد اللّه بن يحيى _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دعايى كه با «بسم اللّه الرحمن الرحيم» آغاز گردد ، رد نمى شود .4 / 5تسبيحگويىِ كوه ها همراه كسى كه «بسم اللّه » مى گويد5724.يكى از معصومان عليهم السلامپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس از سرِ يقين بگويد : «بسم اللّه الرحمن الرحيم» ، كوه ها هم صدا با او تسبيح خدا مى گويند ؛ امّا تسبيحگويىِ آنها شنيده نمى شود .4 / 6كوچك شدن شيطان5726.الكافي عن أحمد بن محمّد بن خالد رفعه إلى الإمام عمسند ابن حنبل_ به نقل از ابو تميمه هجيمى ، از كسى كه در تَرك پيامبر صلى الله عليه و آله نشسته بود _: من پشت سرِ پيامبر صلى الله عليه و آله بر الاغى نشسته بودم كه ناگاه ، الاغ ، سِكَندرى خورد . من گفتم : مرگ بر شيطان!

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «مگو : مرگ بر شيطان ؛ زيرا هر گاه بگويى : مرگ بر شيطان ، شيطان در خودش احساس بزرگى و غرور مى كند و مى گويد : من با قدرت خود ، آن [الاغ] را زمين زدم . امّا اگر بگويى : به نام خدا ، شيطان ، چنان احساس كوچكى مى كند كه اِنگار از مگس هم كوچك تر است» .

.

ص: 400

5726.الكافى ( _ به نقل از احمد بن محمّد بن خالد ، كه سند روايت ) كنزالعمّال عن اُسامة بن زيد :بَينا رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله عَلى بَغلَةٍ شَهباءَ (1) ، وأنَا رِدفُهُ ، إذ عَثَرَتِ البَغلَةُ ، فَقُلتُ : تَعِسَ إبليسُ ، فَضَرَبَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله عَلى مَنكِبي ، فَقالَ :

يا اُسامَةُ ، لا تَقُل هكَذا ؛ فَإِنَّ لِاءِبليسَ عِندَ ذلِكَ نَخرَةً (2) ، يَقولُ : ذَكَرَني ونَسِيَ رَبَّهُ ، ولكِن قُل : بِاسمِ اللّهِ . (3)4 / 7الاِحتِجازُ مِنَ الأَشرارِ5728.الكافي عن الحسن :الإمام الصادق عليه السلام_ لِلمُفَضَّلِ بنِ عُمَرَ _: يا مُفَضَّلُ ، اِحتَجِز مِنَ النّاسِ كُلِّهِم بِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» وبِ «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» ، اِقرَأها عَن يَمينِكَ وعَن شِمالِكَ ومِن بَينِ يَدَيكَ ومِن خَلفِكَ ومِن فَوقِكَ ومِن تَحتِكَ ، فَإِذا دَخَلتَ عَلى سُلطانٍ جائِرٍ فَاقرَأها حينَ تَنظُرُ إلَيهِ ثَلاثَ مَرّاتٍ ، وَاعقِد بِيَدِكَ اليُسرى، ثُمَّ لا تُفارِقها حَتّى تَخرُجَ مِن عِندِهِ. (4)5729.الكافي عن الحارث بن حصيرة :الإمام الحسين عليه السلام_ في المناجاةِ : اِجعَلِني اللّهُمَّ في حِرزِكَ وفي حِزبِكَ . . . بِبِاسمِ اللّهِ استَشفَيتُ ، وبِاسمِ اللّهِ استَكفَيتُ ، وعَلَى اللّهِ تَوَكَّلتُ ، وبِهِ استَعَنتُ ، وإلَيهِ استَعدَيتُ عَلى كُلِّ ظالِمٍ ظَلَمَ ، وغاشِمٍ غَشَمَ ، وطارِقٍ طَرَقَ ، وزاجِرٍ زَجَرَ ، «فَاللَّهُ خَيْرٌ حَ_فِظًا وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّ حِمِينَ» (5) . (6) .


1- .الشُّهبَةُ في الألوان : البياض الذي غلب على السواد (الصحاح : ج 1 ص 159 «شهب»).
2- .نَخَرَ : مدَّ الصوتَ في خياشيمه (القاموس المحيط : ج 2 ص 139 «نخر») .
3- .كنزالعمّال : ج 3 ص 888 ح 9041 نقلاً عن الخطيب في المتّفق والمفترق .
4- .الكافي : ج 2 ص 624 ح 20 ، عدّة الداعي : ص 275 وفيه «احتجب» بدل «احتجز» وكلاهما عن المفضّل بن عمر ، بحار الأنوار : ج 92 ص 351 ح 22 .
5- .يوسف : 64 .
6- .مُهَج الدعوات : ص 356 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 374 ح 1 .

ص: 401

4 / 7 محفوظ ماندن از اشرار

5728.الكافى ( _ به نقل از حسن _ ) كنز العمّال_ به نقل از اُسامة بن زيد _: پيامبر خدا بر استرى خاكسترى سوار بود و من در تَرك وى نشسته بودم كه ناگاه ، استر ، سِكَندرى خورد . من گفتم : مرگ بر ابليس !

پيامبر خدا بر شانه من زد و فرمود : «اى اُسامه ! چنين مگو ؛ زيرا ابليس با شنيدن اين حرف ، خُرناسى مى كشد [و باد به غبغب مى اندازد] و مى گويد : مرا ياد كرد و پروردگارش را از ياد برد ؛ بلكه بگو : به نام خدا» .4 / 7محفوظ ماندن از اشرار5731.الخرائج والجرائح :امام صادق عليه السلام_ به مفضّل بن عمر _: اى مفضّل! با «بسم اللّه الرحمن الرحيم» و [سوره ] « قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ » ، خود را از [گزند] همه مردم ، محفوظ بدار . آن را از سمت راست و سمت چپ و پيش رو و پشت سر و بالاى سر و پايين پايت [در شش جهت خود] بخوان ، و هر گاه بر سلطان ستمگرى وارد شدى ، با ديدن او ، سه بار آن (سوره توحيد) را بخوان و با دست چپت بشمار و سپس انگشتانت را همچنان بسته نگه دار (1) تا زمانى كه از نزد او خارج شوى .5730.أنساب الأشراف ( _ به نقل از مِقدام _ ) امام حسين عليه السلام_ در نيايش _: بار خدايا! مرا در پناه و در دسته خودت قرار ده ... با «به نام خدا» ، شفا مى جويم . با «به نام خدا» بندگى مى جويم و بر خدا توكّل مى كنم و از او كمك مى طلبم ، و از او در برابر هر ستمگرى كه ستم كند و هر بيدادگرى كه بيداد كند و هر كوبنده اى كه بكوبد و هر بازدارنده اى كه باز دارد ، يارى مى جويم «كه خدا بهترين نگهدار است و او مهربان ترينِ مهربانان است» .

.


1- .يا : همچنان ، خواندن سوره را ادامه بده .

ص: 402

4 / 8الأَمانُ مِنَ الغَرَقِالكتاب«وَ قَالَ ارْكَبُواْ فِيهَا بِسْمِ اللَّهِ مَجْراهَا وَ مُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّى لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ» . (1)

الحديث5733.المناقب ، ابن شهر آشوب :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :أمانٌ لِاُمَّتي مِنَ الغَرَقِ إذا رَكِبوا فِي السَّفينَةِ أن يَقولوا : «بِسْمِ اللَّهِ مَجْراهَا وَ مُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّى لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ» ، «وَ مَا قَدَرُواْ اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ» (2) إلى آخِرِ الآيَةِ . (3)5734.امام حسين عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :أمانٌ لِاُمَّتي مِنَ الغَرَقِ إذا هُم رَكِبُوا السُّفُنَ فَقَرَؤوا : بسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ «وَ مَا قَدَرُواْ اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَالْأَرْضُ جَمِيعًا قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيَ_مَةِ وَ السَّمَ_وَ تُ مَطْوِيَّ_تٌ بِيَمِينِهِ سُبْحَ_نَهُ وَ تَعَ__لَى عَمَّا يُشْرِكُونَ» ، «بِسْمِ اللَّهِ مَجْراهَا وَ مُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّى لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ» . (4) .


1- .هود : 41 .
2- .الزمر : 67 .
3- .عمل اليوم والليلة لابن السني : ص 176 ح 500 ، مسند أبي يعلى : ج 6 ص 181 ح 6748 ، الدعاء للطبراني : ص 255 ح 803 كلّها عن طلحة بن عبيداللّه عن الإمام الحسين عليه السلام ، كنزالعمّال : ج 6 ص 709 ح 17513 .
4- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 370 ح 5762 عن حمّاد بن عمرو و أنس بن محمّد عن أبيه عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عن الإمام عليّ عليهم السلام ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 333 ح 2656 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 58 ح 3 ؛ المعجم الكبير : ج 12 ص 97 ح 12661 ، المعجم الأوسط : ج 6 ص 184 ح 6136 كلاهما عن ابن عبّاس وفيهما «أن يقولوا باسم اللّه الملك» بدل «فقرؤوا بسم اللّه الرحمن الرحيم» .

ص: 403

4 / 8 در امان ماندن از غرق شدن

4 / 8در امان ماندن از غرق شدنقرآن«و [ نوح ] گفت: «در آن سوار شويد. به نام خداست روان شدنش و لنگر انداختنش . بى گمان ، پروردگار من ، آمرزنده مهربان است»» .

حديث5737.الفتوح ( _ در يادكرد على عليه السلام ، پس از آن كه چند بار ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه امّت من در كشتى نشينند و بگويند : «رفتن و لنگر افكندنش به نام خداست . بى گمان ، پروردگارم ، آمرزگار و مهربان است» «و خدا را چنان كه سزاى اوست ، ارج ننهادند» تا آخر آيه ، از غرق شدن در امان خواهند بود .5738.الغارات :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه [كسانى از] امّت من ، سوار كشتى شوند و بخوانند : «به نام خداوند مهرگسترِ مهربان . «و خداى را چنان كه سزاى اوست ، ارج ننهادند . در روز رستاخيز ، سراسر زمين در مشت اوست و آسمان ها در هم پيچيده به دست اويند . او منزّه است و برتر از آنچه شريك آورند» . «رفتن و لنگر انداختنش به نام خداست . بى گمان ، پروردگارم ، آمرزگار و مهربان است» » ، از غرق شدن ، در امان خواهند بود .

.

ص: 404

4 / 9صَرفُ البَلاءِ5739.الإرشاد ( _ به نقل از وليد بن حارث و راوى ديگر _ ) الإمام عليّ عليه السلام :قالَ لي رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : يا عَلِيُّ ، اُلا اُعَلِّمُكَ كَلِماتٍ ؛ إذا وَقَعتَ في وَرطَةٍ أو بَلِيَّةٍ فَقُل : «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ» ، فَإِنَّ اللّهَ عز و جل يَصرِفُ بِها عَنكَ ما يَشاءُ مِن أنواعِ البَلاءِ . (1)4 / 10دَفعُ الوَحشَةِ5741.نهج البلاغة :الكافي عن سليمان الجعفري :قُلتُ لَهُ [ أبِي الحَسَنِ عليه السلام ] : إنّي صاحِبُ صَيدِ السَّبُعِ ، (2) وأنَا أبيتُ فِي اللَّيلِ فِي الخَراباتِ وأتَوَحَّشُ ، فَقالَ لي :

قُل إذا دَخَلتَ : «بِاسمِ اللّهِ أدخُلُ» وأدخِل رِجلَكَ اليُمنى ، وإذا خَرَجتَ فَأَخرِج رِجلَكَ اليُسرى ، وسَمِّ اللّهَ ؛ فَإِنَّكَ لا ترى مَكروها . (3)4 / 11ثِقلُ الميزانِ5742.الإرشاد ( _ به نقل از جُميع بن عُمَير _ ) رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ اُمَّتي يَأتونَ يَومَ القِيامَةِ وهُم يَقولونَ : «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» ، فَتَثقُلُ حَسناتُهُم فِي الميزانِ ، فَتَقولُ الاُمَمُ : ما أرجَحَ مَوازينَ اُمَّةِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله ؟!

فَتَقولُ الأَنبِياءُ : إنَّ ابتِداءَ كَلامِهِم ثَلاثَةُ أسماءٍ مِن أسماءِ اللّهِ ؛ لَو وُضِعَت في كَفَّةِ الميزانِ ، ووُضِعَت سَيِّئاتُ الخَلقِ في كَفَّةٍ اُخرى ، لَرَجَحَت حَسَناتُهُم . (4) .


1- .الكافي : ج 2 ص 573 ح 14 عن بكير ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 159 ح 2391 نحوه ، عدّة الداعي : ص 264 عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 95 ص 194 ح 24 ؛ الفردوس : ج 5 ص 324 ح 8323 .
2- .صاحب صَيد السَّبُع : أي أصيد السَّبُع (مرآة العقول : ج 12 ص 438) .
3- .الكافي : ج 2 ص 570 ح 4 ، المحاسن : ج 2 ص 119 ح 1325 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 248 ح 39 وج 95 ص 143 ح 8 .
4- .ربيع الأبرار : ج 2 ص 336 .

ص: 405

4 / 9 گرداندنِ بلا
4 / 10 برطرف شدن وحشت
4 / 11 سنگين شدن ترازوى اعمال

4 / 9گرداندنِ بلا5745.المعجم الأوسط عن زاذان :امام على عليه السلام :پيامبر خدا به من فرمود : «اى على! آيا چند كلمه اى به تو نياموزم ؟ هر گاه در مشكلى سخت يا بلايى افتادى ، بگو : به نام خداوند مهرگسترِ مهربان . هيچ توش و توانى نيست ، مگر به مدد خداى بلندْمرتبه و بزرگ ؛ زيرا خداوند به بركت اين دعا ، آنچه از انواع بلا كه خواهد ، از تو مى گرداند» .4 / 10برطرف شدن وحشت5745.المعجم الأوسط ( _ به نقل از زادان _ ) الكافى_ به نقل از سليمان جعفرى _: به امام [ابو الحسن عليه السلام ] (1) گفتم : من ، شكارچى حيوانات درنده هستم و شب ها در ويرانه ها مى خوابم و دچار وحشت مى شوم .

فرمود : «هر گاه وارد [ويرانه اى] شدى ، بگو : به نام خدا وارد مى شوم و پاى راستت را داخل بگذار و هنگامى كه بيرون مى آيى ، نخست پاى چپت را بيرون بگذار و نام خدا را ببر . در اين صورت ، ناراحتى نخواهى ديد» .4 / 11سنگين شدن ترازوى اعمال5746.فضائل الصحابة ، ابن حنبل ( _ به نقل از زادان ، از مردى كه براى او نقل كرد _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امّتم در روز قيامت ، در حال گفتنِ «بسم اللّه الرحمن الرحيم» وارد مى شوند ، و كارهاى نيكشان ، در ترازو سنگين مى شود . امّت هاى ديگر مى گويند : ترازوهاى [اعمال] امّت محمّد ، چه سنگين است!

پيامبران مى گويند : آغاز سخنشان ، سه نام از نام هاى خدا بود كه اگر آن سه نام در يك كفّه ترازو نهاده شوند و بدى ها و گناهان خلايق در كفّه ديگر ، باز كفّه خوبى هاى آنان مى چربد .

.


1- .مقصود ، امام كاظم يا امام رضا عليهماالسلام است .

ص: 406

4 / 12النَّجاةُ مِنَ النّارِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا مَرَّ المُؤمِنُ عَلَى الصِّراطِ فَيَقولُ : «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» طَفِئَت لَهَبُ النّيرانِ ، وتَقولُ : جُز يا مُؤمِنُ ، فَإِنَّ نورَك قَد أطفَأَ لَهَبي! (1)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن أرادَ أن يُنجِيَهُ اللّهُ مِنَ الزَّبانِيَةِ التِّسعَةَ عَشَرَ ، فَليَقرَأ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» فَإِنَّها تِسعَةَ عَشَرَ حَرفا ، لِيَجعَلَ اللّهُ كُلَّ حَرفٍ مِنها جُنَّةً (2) مِن واحِدٍ مِنهُم . (3)

.


1- .جامع الأخبار : ص 120 ح 219 ، بحار الأنوار : ج 92 ص 258 ح 52 .
2- .الجُنَّة : الوقاية (النهاية : ج 1 ص 308 «جنن») .
3- .جامع الأخبار : ص 119 ح 215 ، مجمع البيان : ج 1 ص 90 كلاهما عن عبد اللّه بن مسعود ، بحار الأنوار : ج 92 ص 257 ح 52 ؛ الدرّ المنثور : ج 1 ص 26 نقلاً عن وكيع والثعلبي وراجع المناقب لابن شهر آشوب : ج 3 ص 401 .

ص: 407

4 / 12 رهيدن از آتش دوزخ

4 / 12رهيدن از آتش دوزخپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه مؤمن بر صراط بگذرد و بگويد : «به نام خداوند مهرگسترِ مهربان» ، زبانه آتش خاموش مى شود و مى گويد : عبور كن اى مؤمن ! زيرا نور تو ، زبانه مرا خاموش كرد!

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس مى خواهد كه خداوند ، او را از نگهبانانِ نوزده گانه دوزخ نجات دهد ، «بسم اللّه الرحمن الرحيم» را بخواند ؛ زيرا اين ذكر ، نوزده حرف است ، تا خداوند ، هر حرفى از آن را سپر او در برابر يكى از آن نگهبانان دوزخ قرار دهد .

.

ص: 408

الفَصلُ الخامِسُ : آداب البسملة5 / 1الإِجهارُأ _ أحَقُّ ما اُجهِرَ بِهِالإمام الصادق عليه السلام : «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» أحَقُّ ما اُجهِرَ بِهِ (1) ، وهِيَ الآيَةُ الَّتي قالَ اللّهُ عز و جل : «وَ إِذَا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِى الْقُرْءَانِ وَحْدَهُ وَ لَّوْاْ عَلَى أَدْبَ_رِهِمْ نُفُورًا» (2) . (3)

ب _ إجهارُ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله بِها فِي القِراءَةِالإمام الباقر عليه السلام :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا تَهَجَّدَ بِالقُرآنِ تَسمَعُ لَهُ قُرَيشٌ بِحُسنِ صَوتِهِ (4) ، وكانَ إذا قَرَأَ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» فَرّوا عَنهُ . (5)

.


1- .جَهَرَ الكلامَ وبالكلامِ : أعلَنَ به ، كَأجهَر (القاموس المحيط : ج 1 ص 394 «جهر») . وجَهَرَ بالقَولِ : رَفَعَ به صوتَه (الصحاح : ج 2 ص 618 «جهر») .
2- .الإسراء : 46 .
3- .تفسير القمّي : ج 1 ص 28 عن ابن اُذينة ، تفسير العيّاشي : ج 2 ص 295 ح 86 عن زرارة عن أحدهما عليهماالسلام ، بحار الأنوار : ج 85 ص 82 ح 25 .
4- .في بحار الأنوار : «لِحُسن قراءته».
5- .تفسير القمّي : ج 2 ص 20 عن أبي حمزة الثمالي ، بحار الأنوار : ج 85 ص 82 ح 25 .

ص: 409

فصل پنجم: آداب «بسم اللّه » گفتن
5 / 1 بلند گفتن
الف _ سزاوارترين آيه به خوانده شدن با صداى بلند
ب _ بلند گفتن «بسم اللّه الرحمن الرحيم» توسّط پيامبر خدا صلى الله عليه و آله

فصل پنجم: آداب «بسم اللّه » گفتن5 / 1بلند گفتنالف _ سزاوارترين آيه به خوانده شدن با صداى بلندامام صادق عليه السلام :«بسم اللّه الرحمن الرحيم» ، سزاوارترين چيز به خوانده شدن با صداى بلند است ، و آن ، همان آيه اى است كه خداوند عز و جل فرموده است : «و هر گاه در قرآن ، پروردگارت را بر يكتايى اش ياد كنى ، از سرِ بيزارى ، پشت مى كنند و مى گريزند» .

ب _ بلند گفتن «بسم اللّه الرحمن الرحيم» ، توسّط پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهامام باقر عليه السلام :هر گاه پيامبر خدا ، نيمه هاى شب [در نماز] قرآن تلاوت مى كرد ، به سبب صوت نيكويش ، قريش به آن گوش مى دادند ، و چون «بسم اللّه الرحمن الرحيم» را مى خواند ، از او مى گريختند .

.

ص: 410

المستدرك على الصحيحين عن أبي هريرة :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَجهَرُ بِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» . (1)

الإمام الباقر عليه السلام :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَجهَرُ بِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» يَرفَعُ بِها صوتَهُ ، فَإِذا سَمِعَهَا المُشرِكونَ وَلَّوا مُدبِرينَ ، فَأَنزَلَ اللّهُ جَلَّ ذِكرُهُ : «وَ إِذَا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِى الْقُرْءَانِ وَحْدَهُ وَ لَّوْاْ عَلَى أَدْبَ_رِهِمْ نُفُورًا» . (2)

تفسير العيّاشي عن زيد بن عليّ :دَخَلتُ عَلى أبي جَعفَرٍ عليه السلام فَذَكَرَ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» فَقالَ : تَدري ما نَزَلَ في «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ»؟ فَقُلتُ : لا! فَقالَ : إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ أحسَنَ النّاسِ صَوتا بِالقُرآنِ ، وكانَ يُصَلّي بِفِناءِ الكَعبَةِ فَرَفَعَ صَوتَهُ ، وكانَ عُتبَةُ بنُ رَبيعَةَ ، وشَيبَةُ بنُ رَبيعَةَ ، وأبو جَهلِ بنُ هِشامٍ ، وجَماعَةٌ مِنهُم يَستَمِعونَ قِراءَتَهُ . قالَ : وكانَ يُكثِرُ قِراءَةَ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» فَيَرفَعُ بِها صَوتَهُ . قالَ : فَيَقولونَ : إنَّ مُحَمَّدا لَيُرَدِّدُ اسمَ رَبِّهِ تَردادا ، إنَّهُ لَيُحِبُّهُ! فَيَأمُرونَ مَن يَقومُ فَيَستَمِعُ عَلَيهِ ، ويَقولونَ : إذا جازَ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» فَأَعلِمنا حَتّى نَقومَ فَنَستَمِعَ قِراءَتَهُ ، فَأَنزَلَ اللّهُ في ذلِكَ : «وَ إِذَا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِى الْقُرْءَانِ وَحْدَهُ» بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ «وَ لَّوْاْ عَلَى أَدْبَ_رِهِمْ نُفُورًا» . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :كَتَموا «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» ، فَنِعمَ _ وَاللّهِ _ الأَسماءُ كَتَموها ، كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا دَخَلَ إلى مَنزِلِهِ وَاجتَمَعَت عَلَيهِ قُرَيشٌ يَجهَرُ بِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» ويَرفَعُ بِها صَوتَهُ ، فَتُوَلّي قُرَيشٌ فِرارا ، فَأَنزَلَ اللّهُ عز و جل في ذلِكَ : «وَ إِذَا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِى الْقُرْءَانِ وَحْدَهُ وَ لَّوْاْ عَلَى أَدْبَ_رِهِمْ نُفُورًا» . (4)

.


1- .المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 357 ح 850 ، سنن الدارقطني : ج 1 ص 310 ح 32 عن عائشة ، السنن الكبرى : ج 2 ص 69 ح 2397 وزاد في آخره «فترك الناس ذلك» ، كنزالعمّال : ج 8 ص 116 ح 22164 .
2- .تفسير العيّاشي : ج 1 ص 20 ح 6 ، مستدرك الوسائل : ج 4 ص 167 ح 4396 نقلاً عن أحمد بن محمّد أبي عبد اللّه السيّاري في كتاب التنزيل والتحريف وكلاهما عن أبي حمزة الثمالي ، بحار الأنوار : ج 85 ص 82 ح 24 .
3- .تفسير العيّاشي : ج 2 ص 295 ح 85 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 73 ح 3 .
4- .الكافي : ج 8 ص 266 ح 387 عن هارون ؛ الدرّ المنثور : ج 5 ص 298 نقلاً عن البخاري في تاريخه عن الإمام الباقر عليه السلام نحوه ، كنزالعمّال : ج 2 ص 454 ح 4486 نقلاً عن ابن النجّار عن الإمام الباقر عليه السلام .

ص: 411

المستدرك على الصحيحين_ به نقل از ابو هُرَيره _: پيامبر خدا ، «بسم اللّه الرحمن الرحيم» را بلند مى گفت .

امام باقر عليه السلام :پيامبر خدا ، «بسم اللّه الرحمن الرحيم» را با صداى بلند مى گفت و قريش با شنيدن آن مى گريختند . پس خداوند عز و جل اين آيه را فرو فرستاد : «و هر گاه در قرآن ، پروردگارت را بر يكتايى اش ياد كنى ، از سرِ بيزارى ، پشت مى كنند و مى گريزند» .

تفسير العيّاشى_ به نقل از زيد بن على _: خدمت امام باقر عليه السلام رسيدم . امام عليه السلام «بسم اللّه الرحمن الرحيم» گفت و سپس فرمود : «مى دانى در باره بسم اللّه الرحمن الرحيم چه نازل شده است؟» . گفتم : خير . فرمود : «پيامبر خدا ، قرآن را خوش تر از هر كس مى خوانْد . ايشان در جلو كعبه نماز مى گزارد و با صداى بلند مى خواند . عتبة بن ربيعه وشيبة بن ربيعه و ابوجهل بن هشام و گروهى از ايشان (كافران) به خواندن او گوش مى دادند . پيامبر صلى الله عليه و آله بسم اللّه الرحمن الرحيم را بسيار مى خواند و آن را با صداى بلند مى گفت . [قريش] مى گفتند : محمّد ، نام خدايش را فراوان تكرار مى كند و عاشق اوست! سپس كسى را مأمور مى كردند كه برخيزد و به نماز خواندن پيامبر صلى الله عليه و آله گوش كند ، و مى گفتند : هر گاه «بسم اللّه الرحمن الرحيم» را رد كرد ، به ما خبر ده تا برخيزيم و به قرائتش گوش دهيم . پس ، خداوند در اين باره نازل كرد : «و هر گاه در قرآن پروردگارت را به يكتايى اش ياد كنى (يعنى : بسم اللّه الرحمن الرحيم بگويى) ، از سرِ بيزارى ، پشت مى كنند و مى گريزند» .

امام صادق عليه السلام :«بسم اللّه الرحمن الرحيم» را پنهان داشتند ، (1) و به خدا سوگند كه بهترين نام ها را پنهان داشتند . پيامبر خدا ، هر گاه وارد خانه اش مى شد و قريش گِرد او جمع مى شدند ، با صداى بلند «بسم اللّه الرحمن الرحيم» مى گفت و قريش مى گريختند . پس خداوند عز و جل اين آيه را فرو فرستاد : «و هر گاه در قرآن ، پروردگارت را به يكتايى اش ياد كنى ، از سرِ بيزارى ، پشت مى كنند و مى گريزند» .

.


1- .مقصود از پنهان داشتن ، ترك كردن آن در سوره و آن را جزء سوره نشمردن است .

ص: 412

تفسير فرات عن عمرو بن شمر :سَأَلتُ جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ عليه السلام : إنّي أؤُمُّ قَومي فَأَجهَرُ بِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» ، قالَ : نَعَم ، فَاجهَر بِها ؛ قد جَهَرَ بِها رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله . ثُمَّ قالَ : إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ مِن أحسَنِ النّاسِ صَوتا بِالقُرآنِ ، فَإِذا قامَ مِنَ اللَّيلِ يُصَلّي جاءَ أبوجَهلٍ وَالمُشرِكونَ يَستَمِعونَ قِراءَتَهُ ، فَإِذا قالَ : «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» وَضَعوا أصابِعَهُم في آذانِهِم وهَرَبوا ، فَإِذا فَرَغَ مِن ذلِكَ جاؤوا فَاستَمَعوا ، وكانَ أبو جَهلٍ يَقولُ : إنَّ ابنَ أبي كَبشَةَ لَيُرَدِّدُ اسمَ رَبِّهِ ، إنَّهُ لَيُحِبُّهُ! فَقالَ جَعفَرٌ عليه السلام : صَدَقَ وإن كانَ كَذوبا . قالَ : فَأَنزَلَ اللّهُ : «وَ إِذَا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِى الْقُرْءَانِ وَحْدَهُ وَ لَّوْاْ عَلَى أَدْبَ_رِهِمْ نُفُورًا» وهُوَ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» . (1)

ج _ إجهارُ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله بِها فِي الصَّلاةِالإمام عليّ عليه السلام :إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله كانَ يَجهَرُ فِي المَكتوباتِ بِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» . (2)

عنه عليه السلام :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَجهَرُ بِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» فِي السّورَتَينِ جَميعا . (3)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :أمَّني جَبرَئيلُ عليه السلام عِندَ الكَعبَةِ ، فَجَهَرَ بِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» . (4)

.


1- .تفسير فرات : ص 241 ح 327 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 84 ح 29 .
2- .المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 439 ح 1111 ، سنن الدارقطني : ج 1 ص 303 ح 4 كلاهما عن أبي الطفيل ، كنزالعمّال : ج 8 ص 116 ح 22166 .
3- .سنن الدارقطني : ج 1 ص 302 ح 2 عن عمر بن عليّ بن أبي طالب .
4- .سنن الدارقطني : ج 1 ص 309 ح 27 عن النعمان بن بشير .

ص: 413

ج _ بلند گفتن آن در نماز، توسّط پيامبر خدا صلى الله عليه و آله

تفسير فرات_ به نقل از عمرو بن شمر _: از امام صادق عليه السلام پرسيدم : من ، پيش نماز قوم خود مى شوم . آيا «بسم اللّه الرحمن الرحيم» را بلند بگويم؟ فرمود : «آرى . آن را بلند بگو . پيامبر خدا ، آن را بلند مى گفت» . سپس فرمود : «پيامبر خدا ، قرآن را خوش تر از هر كسى مى خواند . هر گاه شب براى نماز بر مى خاست ، ابو جهل و مشركان مى آمدند و به قرآن خواندن او ، خوب گوش مى دادند و چون بسم اللّه الرحمن الرحيم مى گفت ، انگشتانشان را در گوش هايشان مى گذاشتند و مى گريختند ، و آن را كه تمام مى كرد ، دوباره مى آمدند و گوش مى دادند . ابوجهل مى گفت : پسر ابو كَبشه (يعنى پيامبر صلى الله عليه و آله ) ، نام خدايش را تكرار مى كند و عاشق اوست!» . امام صادق عليه السلام فرمود : «او راست مى گفت ، هر چند آدم بسيار دروغگويى بود . پس خداوند فرو فرستاد : «و هر گاه در قرآن پروردگارت را به يكتايى اش ياد كنى ، از سرِ بيزارى ، پشت مى كنند و مى گريزند» ؛ و آن يعنى بسم اللّه الرحمن الرحيم بود» .

ج _ بلند گفتن آن در نماز ، توسّط پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهامام على عليه السلام :پيامبر صلى الله عليه و آله در نمازهاى واجب ، «بسم اللّه الرحمن الرحيم» را بلند مى گفت .

امام على عليه السلام :پيامبر خدا ، «بسم اللّه الرحمن الرحيم» را در هر دو سوره [ى نماز] ، با صداى بلند ، قرائت مى كرد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :جبرئيل عليه السلام در كنار كعبه ، پيش نماز من شد و «بسم اللّه الرحمن الرحيم» را با صداى بلند گفت .

.

ص: 414

سنن الدارقطني عن الحكم بن عمير :صَلَّيتُ خَلفَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله فَجَهَر فِي الصَّلاةِ بِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» ؛ في صَلاةِ اللَّيلِ ، وفي صَلاةِ الغَداةِ وصَلاةِ الجُمُعَةِ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا صَلّى بِالنّاسِ جَهَرَ بِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» . (2)

المستدرك على الصحيحين عن أنس :سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَجهَرُ بِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» . (3)

المغني :عَن أنسٍ أنَّهُ صَلّى وجَهَرَ بِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» ، وقالَ : أقتَدي بِصَلاةِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله . (4)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عَلَّمَني جَبرَئيلُ عليه السلام الصَّلاةَ ، فَقامَ فَكَبَّرَ لَنا ، ثُمَّ قَرَأَ : «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» فيما يُجهَرُ بِهِ في كُلِّ رَكعَةٍ . (5)

د _ إجهارُ أهلِ البَيتِ عليهم السلام بِها فِي الصَّلاةِالسنن الكبرى عن الشعبي :رَأَيتُ عَلِيَّ بنَ أبي طالِبٍ عليه السلام وصَلَّيتُ وَراءَهُ ، فَسَمِعتُهُ يَجهَرُ بِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» . (6)

مسند زيد :زَيدُ بنُ عَليٍّ عَن أبيهِ عَن جَدِّهِ عَن عَليِّ بنِ أبي طالِبٍ عليهم السلام أنَّهُ كانَ يَجهَرُ بِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» . (7)

.


1- .سنن الدارقطني : ج 1 ص 310 ح 31 ، كنز العمّال : ج 8 ص 118 ح 22179 نقلاً عن أبي نعيم .
2- .تفسير العيّاشي : ج 2 ص 295 ح 87 عن منصور بن حازم ، بحار الأنوار : ج 85 ص 74 ح 3 .
3- .المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 358 ح 853 ، الدرّ المنثور : ج 1 ص 22 نقلاً عن الطبراني والدارقطني والبيهقي في شُعب الإيمان .
4- .المغني لابن قدامة : ج 1 ص 522 .
5- .سنن الدارقطني : ج 1 ص 307 ح 18 عن أبي هريرة .
6- .السنن الكبرى : ج 2 ص 70 ح 2401 ، كنز العمّال : ج 8 ص 118 ح 22177 .
7- .مسند زيد : ص 104 .

ص: 415

د _ بلند گفتن «بسم اللّه » در نماز، توسّط اهل بيت عليهم السلام

سنن الدارقطنى_ به نقل از حكم بن عمير _: پشت سرِ پيامبر صلى الله عليه و آله به نماز ايستادم . در نماز ، «بسم اللّه الرحمن الرحيم» را بلند گفت ، [همچنين] در نماز شب و در نماز صبح و نماز جمعه .

امام صادق عليه السلام :پيامبر خدا ، هر گاه با مردم نماز مى خواند ، «بسم اللّه الرحمن الرحيم» را بلند مى گفت .

المستدرك على الصحيحين_ به نقل از اَ نَس _: شنيدم كه پيامبر خدا «بسم اللّه الرحمن الرحيم» را با صداى بلند مى گويد .

المغنى :روايت شده است كه اَ نَس ، نماز خواند و «بسم اللّه الرحمن الرحيم» را بلند گفت و اظهار داشت : من به نماز پيامبر خدا اقتدا مى كنم .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :جبرئيل عليه السلام نماز را به من آموخت . او ايستاد و براى ما تكبير [نماز ]گفت . سپس در هر ركعت از نمازهايى كه بلند خوانده مى شوند ، «بسم اللّه الرحمن الرحيم» را بلند گفت .

د _ بلند گفتن «بسم اللّه » در نماز ، توسّط اهل بيت عليهم السلامالسنن الكبرى_ به نقل از شَعبى _: على بن ابى طالب عليه السلام را ديدم و پشت سرِ او به نماز ايستادم . شنيدم كه «بسم اللّه الرحمن الرحيم» را با صداى بلند گفت .

مسند زيد :زيد بن على ، از پدرش [امام زين العابدين عليه السلام ] ، از جدّش [امام حسين عليه السلام ] ، از على بن ابى طالب عليه السلام روايت كرده است كه ايشان (على عليه السلام ) ، «بسم اللّه الرحمن الرحيم» را با صداى بلند مى گفت .

.

ص: 416

الكافي عن صفوان الجمّال :صَلَّيتُ خَلفَ أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام أيّاما ، فَكانَ إذا كانَت صلاةٌ لا يُجهَرُ فيها ، جَهَرَ بِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» ، وكانَ يَجهَرُ فِي السّورَتَينِ جَميعا . (1)

الأمالي للطوسي عن أبي حفص الصائغ :صَلَّيتُ خَلفَ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ عليه السلام ، فَجَهَرَ بِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» . (2)

قرب الإسناد عن حنّان بن سدير :صَلَّيتُ خَلفَ أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام المَغرِبَ ، فَتَعَوَّذَ جِهارا : أعوذُ بِاللّهِ السَّميعِ العَليمِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ ، وأعوذُ بِاللّهِ أن يَحضُرونِ ، ثُمَّ جَهَرَ بِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» . (3)

الإمام الرضا عليه السلام :الإِجهارُ بِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» في جَميعِ الصَّلَواتِ سُنَّةٌ . (4)

عيون أخبار الرضا عليه السلام عن رجاء بن أبي الضحّاك :بَعَثَنِي المَأمونُ في إِشخاصِ عَليِّ بنِ موسى عليه السلام مِنَ المَدينَةِ . . . فَكُنتُ مَعَهُ مِنَ المَدينَةِ إلى مَروٍ ، فَوَاللّهِ ما رَأَيتُ رَجُلاً كانَ أتقى للّهِِ تَعالى مِنهُ . . . وكانَ عليه السلام يَجهَرُ بِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» في جَميعِ صَلَواتِهِ ؛ بِاللَّيلِ وَالنَّهارِ . (5)

الإمام الصادق عليه السلام :اِجتَمَعَ آلُ مُحَمَّدٍ عليهم السلام عَلَى الجَهرِ بِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» . (6)

دعائم الإسلام :رُوّينا عَن رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله وعَن عَليٍّ وَالحَسَنِ وَالحُسَينِ وعَليِّ بنِ الحُسَينِ ومُحَمَّدِ بنِ عَليٍّ وجَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِم أجمَعينَ أنَّهُم كانوا يَجهَرونَ بِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» فيما يُجهَرُ فِيهِ بِالقِراءَةِ مِنَ الصَّلَواتِ في أوَّلِ فاتِحَةِ الكِتابِ وأوَّلِ السّورَةِ في كُلِّ رَكعَةٍ ، ويُخافِتونَ بِها فيما تُخافَتُ فيهِ تِلكَ القِراءَةُ مِنَ السّورَتَينِ جَميعا . وقالَ عَليُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام : اِجتَمَعنا وُلدَ فاطِمَةَ عليهاالسلام عَلى ذلِكَ (7) . (8)

.


1- .الكافي : ج 3 ص 315 ح 20 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 68 ح 246 .
2- .الأمالي للطوسي : ص 273 ح 513 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 79 ح 17 .
3- .قرب الإسناد : ص 124 ح 436 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 289 ح 1158 نحوه ، بحار الأنوار : ج 85 ص 35 ح 25 وص 79 ح 16 .
4- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 123 ح 1 عن الفضل بن شاذان ، بحار الأنوار : ج 85 ص 75 ح 6 .
5- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 180 ح 5 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 79 ح 15 .
6- .تفسير روض الجنان : ج 1 ص 50 عن الإمام الرضا عن أبيه عليهماالسلام .
7- .قال العلّامة الحلّي قدس سره في تذكرة الفقهاء : «يجب الجهر بالبسملة في مواضع الجهر ، ويستحبّ في مواضع الإخفات في أوّل الحمد وأوّل السورة عند علمائنا ... وقال الشافعي : يستحبّ الجهر بها قبل الحمد والسورة في الجهريّة والإخفاتيّة ، وبه قال عمر وابن زبير وابن عبّاس وابن عمر وأبو هريرة وهو مذهب عطاء وطاووس وسعيد بن جبير ومجاهد ... وقال الثوري والأوزاعي وأبو حنيفة وأحمد وأبو عبيد : لا يجهر بها بحال ... وقال النخعي : الجهر بها بدعة. وقال مالك : المستحبّ أن لا يقرأها. وقال ابن أبي ليلى ، والحكم وإسحاق : إن جهرت فحسن ، وإن أخفيت فحسن» (ولمزيد الاطّلاع على هذه الأقوال ومصادرها راجع تذكرة الفقهاء : ج 3 ص 152 و 153) .
8- .دعائم الإسلام : ج 1 ص 160 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 81 ح 22 .

ص: 417

كافى_ به نقل از صفوان جمّال _: چند روز پشت سرِ امام صادق عليه السلام نماز خواندم . ايشان ، در نمازى هم كه بلند خوانده نمى شود ، «بسم اللّه الرحمن الرحيم» را بلند مى گفت ، و در هر دو سوره ، بلند مى گفت .

الأمالى ، طوسى_ به نقل از ابو حفص صائغ _: پشت سرِ امام صادق عليه السلام نماز خواندم ، و او «بسم اللّه الرحمن الرحيم» را با صداى بلند گفت .

قرب الإسناد_ به نقل از حنّان بن سَدير _: نماز مغرب را پشت سرِ امام صادق عليه السلام خواندم . بلند گفت : «به خداى شنواىِ دانا پناه مى برم از شيطانِ رانده شده ؛ و به خدا پناه مى برم از اين كه شياطين ، نزد من بيايند» . سپس «بسم اللّه الرحمن الرحيم» را هم با صداى بلند گفت .

امام رضا عليه السلام :بلند گفتن «بسم اللّه الرحمن الرحيم» در همه نمازها ، سنّت [و مستحّب ]است .

عيون أخبار الرضا عليه السلام_ به نقل از رجاء بن ابى ضحّاك _: مأمون ، مرا فرستاد تا على بن موسى [الرضا عليه السلام ]را از مدينه [به خراسان] بياورم ... من از مدينه تا مرو با ايشان بودم . به خدا سوگند ، مردى خداترس تر از او نديدم ... در همه نمازهايش ، در شب و روز ، «بسم اللّه الرحمن الرحيم» را بلند مى گفت .

امام صادق عليه السلام :خاندان محمّد صلى الله عليه و آله بر بلند گفتن «بسم اللّه الرحمن الرحيم» ، هم داستان اند .

دعائم الإسلام :براى ما روايت شده است كه پيامبر خدا و على و حسن و حسين و على بن الحسين و محمّد بن على و جعفر بن محمّد _ كه درودهاى خدا بر همه ايشان باد _ در نمازهايى كه قرائت در آنها بلند خوانده مى شود ، در آغاز «فاتحة الكتاب» وآغاز سوره ، در هر ركعتى ، «بسم اللّه الرحمن الرحيم» را بلند مى گفتند ، و در نمازهايى كه هر دو سوره در آنها آهسته خوانده مى شود ، آن را آهسته مى گفتند . و امام زين العابدين عليه السلام فرموده است : «ما فرزندان فاطمه عليهاالسلام بر اين ، هم داستانيم» (1) .

.


1- .علّامه حلّى رحمه الله در تذكرة الفقهاء مى گويد : در نمازهايى كه با صداى بلند خوانده مى شوند ، بلند گفتن «بسم اللّه الرحمن الرحيم» ، واجب است ، و در نمازهاى آهسته ، از نظر علماى اماميه ، بلند گفتن آن در اوّل حمد و اوّل سوره مستحب است ... شافعى مى گويد : بلند گفتن «بسم اللّه » قبل از حمد و سوره در نمازهاى بلند و آهسته، هر دو ، مستحب است . عمر و ابن زبير و ابن عبّاس و ابن عمر و ابو هريره و عطا و طاووس و ابن جبير و مجاهد، همين نظر را دارند... ؛ امّا ثورى و اَوزاعى و ابوحنيفه و احمد و ابو عبيد گفته اند : در هيچ حال ، نبايد آن را با صداى بلند گفت ... نخعى گفته است : بلند گفتن آن ، بدعت است . مالك مى گويد : مستحب است كه «بسم اللّه » ، بلند قرائت نشود . ابن ابى ليلى ، حَكَم و اسحاق گفته اند : چه بلند گفته شود و چه آهسته ، در هر دو صورت ، نيكوست (ر . ك : تذكرة الفقهاء : ج 3 ص 152) .

ص: 418

ه _ الإِجهارُ بِها مِن عَلاماتِ الإِيمانِرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في حَديثٍ ذَكَرَ فيهِ أنَّ اللّهَ عز و جل لَمّا خَلَقَ إبراهيمَ عليه السلام كَشَفَ لَهُ عَن بَصَرِهِ فَنَظَرَ إلى أنوارِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله وأهلِ بَيتِهِ عليهم السلام في جانِبِ العَرشِ ، إلى أن قالَ _: قالَ [إبراهيمُ عليه السلام ] : إلهي وسَيِّدي ، وأرى عِدَّةَ أنوارٍ حَولَهُم لا يُحصي عِدَّتَهُم إلّا أنتَ! قالَ : يا إبراهيمُ ، هؤُلاءِ شيعَتُهُم ومُحِبُّوهُم . قالَ : إلهي وسَيِّدي ، بِمَ يُعرَفُ شيعَتُهُم ومُحِبُّوهُم؟ قالَ : يا إبراهيمُ ، بِصَلاةِ الإحدى وَالخَمسينَ ، وَالجَهرِ بِ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» ، وَالقُنوتِ قَبلَ الرُّكوعِ ، وسَجدَتَيِ الشُّكرِ ، وَالتَّخَتُّمِ بِاليَمينِ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :إذا كانَ يَومُ القِيامَةِ يُقبِلُ قَومٌ عَلى نَجائِبَ (2) مِن نورٍ يُنادونَ بِأَعلى أصواتِهِم : الحَمدُ للّهِِ الَّذي صَدَقَنا وَعدَهُ ، وأورَثَنا أرضَهُ نَتَبَوَّأُ (3) مِنَ الجَنَّةِ حَيثُ نَشاءُ ، فَتَقولُ الخَلائِقُ : هذِهِ زُمرَةُ الأَنبِياءِ ، فَإِذَا النِّداءُ مِن قِبَلِ اللّهِ عز و جل : هؤُلاءِ شيعَةُ عَليِّ بنِ أبي طالِبٍ ، فَهُم (4) صَفوَتي مِن عِبادي ، وخِيَرَتي مِن بَرِيَّتي ، فَتَقولُ الخَلائِقُ : إلهَنا وسَيِّدَنا ، بِما نالوا هذِهِ الدَّرَجَةَ؟ فَإِذَا النِّداءُ مِن قِبَلِ اللّهِ : بِتَخَتُّمِهِم بِاليَمينِ ، وصَلاتِهِم إحدى وخَمسينَ ، وإطعامِهِمُ المِسكينَ ، وتَعفيرِهِمُ الجَبينَ ، وجَهرِهِم بِ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» . (5)

.


1- .الفضائل : ص 133 عن عبد اللّه بن أبي وقّاص ، بحار الأنوار : ج 36 ص 151 ح 131 وج 85 ص 80 ح 20 .
2- .النَّجيبُ : الفاضل من كلِّ حيوان ، والجمع : النُّجَباءُ ؛ والاُنثى : النَّجيبَةُ ، والجمع : النجائب (مجمع البحرين : ج 3 ص 1749 «نجب») .
3- .أي ننزل منازلها حيث نهوى (مجمع البحرين : ج 1 ص 200 «بوأ») .
4- .في المصدر : «فهو» ، والتصويب من بحار الأنوار .
5- .تأويل الآيات الظاهرة : ج 2 ص 524 ح 38 نقلاً عن الكراجكي في كنز الفوائد ، بحار الأنوار : ج 36 ص 69 ح 16 وج 85 ص 79 ح 19 .

ص: 419

ه _ بلند گفتن «بسم اللّه » از نشانه هاى ايمان است

ه _ بلند گفتن «بسم اللّه » از نشانه هاى ايمان استپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در حديثى كه در آن فرمود : خداوند عز و جل چون ابراهيم را آفريد ، پرده از ديده اش كنار زد و او انوار محمّد صلى الله عليه و آله و اهل بيت او را در كنار عرش ديد ، ... _: [ابراهيم عليه السلام ] گفت : معبودا و سرورا ! پيرامون ايشان ، نورهايى مى بينم كه شمارِ آنها را كسى جز تو نمى داند . خداوند فرمود : «اى ابراهيم ! آنها پيروان و دوستداران ايشان اند» . ابراهيم عليه السلام گفت : معبودا و سرورا ! پيروان و دوستداران ايشان ، به چه شناخته مى شوند ؟ فرمود : «اى ابراهيم ! به پنجاه و يك [ركعت] نماز ، (1) و بلند گفتن بسم اللّه الرحمن الرحيم و قنوت خواندن پيش از ركوع ، و گزاردن سجده شكر [در پايان نماز] ، و انگشترى را در دست راست كردن» .

امام صادق عليه السلام :چون روز رستاخيز شود ، مردمانى سوار بر ماده شترانى نَژاده از نور مى آيند و بانگ برمى دارند كه : ستايش ، خداى را كه به وعده اش با ما وفا كرد و زمينش را به ما ميراث داد تا در هر جاى از بهشت كه بخواهيم ، ساكن شويم . پس خلايق مى گويند : «اينان ، گروه پيامبران اند» ؛ امّا از جانب خداوند عز و جل بانگ مى آيد كه : «اينان ، پيروان على بن ابى طالب اند . اينان ، بندگان برگزيده من و آفريدگانِ منتخب من هستند» . خلايق مى گويند : اى معبود ما و اى سرور ما ! از چه سبب به اين مقام رسيده اند ؟ از جانب خداوند ، ندا مى آيد كه : «از براى كردن انگشترى در دست راست ، گزاردن پنجاه و يك ركعت نماز ، غذا دادن به مستمندان ، نهادن پيشانى بر خاك [در سجده] ، و بلند گفتن بسم اللّه الرحمن الرحيم » .

.


1- .هفده ركعت واجب و سى و چهار ركعت نافله .

ص: 420

الإمام العسكريّ عليه السلام :إنَّ اللّهَ عز و جل أوحى إلى جَدّي رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله : إنّي خَصَصتُكَ وعَليّا وحُجَجي مِنهُ إلى يَومِ القِيامَةِ وشيعَتَكُم بِعَشرِ خِصالٍ _ إلى أن قالَ _ : وَالجَهرِ بِ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» . (1)

الإمام العسكريّ عليه السلام :عَلاماتُ المُؤمِنِ خَمسٌ : صَلاةُ الخَمسينَ ، وزِيارَةُ الأَربَعينَ ، وَالتَّخَتُّمُ فِي اليَمينِ ، وتَعفيرُ الجَبينِ ، وَالجَهرُ بِ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» . (2)

.


1- .مستدرك الوسائل : ج 4 ص 188 ح 4454 نقلاً عن الهداية للحسين بن حمدان .
2- .تهذيب الأحكام : ج 6 ص 52 ح 122 ، المزار للمفيد : ص 53 ، مصباح المتهجّد : ص 788 ، الإقبال : ج 3 ص 100 ، روضة الواعظين : ص 215 وفيها «صلاة إحدى وخمسين» بدل «صلاة الخمسين» ، بحار الأنوار : ج 101 ص 106 ح 17 .

ص: 421

امام عسكرى عليه السلام :خداوند عز و جل به جدّم پيامبر خدا وحى فرمود كه : «من ، تو و على را و حجّت هايم را از نسل او تا روز قيامت و [نيز] پيروان شما را ، به ده خصلت ، ممتاز گردانيدم» تا آن كه فرمود : «و بلند گفتن بسم اللّه الرحمن الرحيم » .

امام عسكرى عليه السلام :نشانه هاى مؤمن ، پنج چيز است : [گزاردن] پنجاه ركعت نماز [در شبانه روز] ، [خواندن] زيارت اربعين ، انگشترى را در دست راست كردن ، پيشانى بر خاك نهادن [در برابر خدا] ، و بلند گفتن «بسم اللّه الرحمن الرحيم» .

.

ص: 422

پژوهشى در باره جَهر به «بَسملَه»
1 . جهر به «بسمله» در سنّت نبوى صلى الله عليه و آله
2 . سنّت جهر به «بسمله» ، در عمل صحابه

پژوهشى در باره جَهر به «بَسملَه»در مورد جَهْر به «بَسمَله» (بلند گفتن «بسم اللّه الرحمن الرحيم») در نماز ، چند نكته قابل توجّه است :

1 . جهر به «بَسمَله» در سنّت نبوى صلى الله عليه و آلهمستفاد از احاديث مستفيض (1) و غير قابل ترديد اهل سنّت و شيعيان اهل بيت عليهم السلام ، اين است كه پيامبر خدا و اهل بيت او ، «بسم اللّه الرحمن الرحيم» را در همه نمازها حتّى نمازهاى اِخفاتى (2) ، به جهر مى خواندند . (3) از اين رو ، همه فقيهان اماميّه بر وجوب جهر به بسمله در نمازهاى صبح و شب و جمعه و بر مطلوبيت آن در نمازهاى اخفاتى ، اجماع دارند .

2 . سنّت جهر به «بَسمَله» ، در عمل صحابهعلاوه بر امير مؤمنان ، ديگر صحابه و حتّى خلفاى سه گانه نيز اين سنّت را رعايت مى نمودند . در نقل هاى معتبر از جمعى از صحابه و تابعيان آمده است كه پشت سر پيامبر خدا و امير مؤمنان ، ابو بكر و عمر و عثمان، نماز خواندند و آنان ، همگى بسمله را به جهر مى خواندند . از جمله صحابيانى كه جهر به بسمله

.


1- .مستفيض ، به حديثى اطلاق مى شود كه پايين تر از حدّ «تَواتُر» است ؛ امّا راويان متعدّد در هر طبقه دارد .
2- .مقصود ، نمازهايى هستند كه بايد با «اِخفات (آهستگى)» خوانده شوند ، نه با «جَهر (بلند خواندن)» .
3- .كثرت اين احاديث ، در حدّى است كه بعيد نيست به حدّ تَواتُر نيز برسند .

ص: 423

از آنان نقل شده، عمّار، اَن_َس، عبد اللّه بن مسعود، عبد اللّه بن عمر، عبد اللّه بن زبير، عايشه ، ابو بكر، عمر، عثمان، حكم بن عمير، عامر بن واثله ليثى (ابو طفيل)، نعمان بن بشير، عبيد بن رفاعه و ابو هريره هستند . در مقابل ، بايد برخى نقل ها را كه به پيامبر صلى الله عليه و آله ، امير مؤمنان ، اَن_َس ، خلفاى سه گانه و ابن عبّاس نسبت داده اند كه اصلاً نماز را بدون بسمله و يا به اخفات مى خوانده اند، تلاش هايى براى توجيه بدعت بنى اميّه شمرد، چنان كه در ادامه اين تحليل ، روشن خواهد شد . علاوه بر كثرت و قوّت غير قابل قياس احاديث دسته اوّل، از جمله شواهد آن ، رواياتى هستند كه اعتراض عمومى اهل مدينه را در مقابل معاويه در تغيير سنّت جهر و ترك بسمله نقل مى كنند . وقتى معاويه در زمان حكومتش به ترك اين سنّت و سيره اقدام مى كند، با اعتراض فراگير صحابه و تابعيان حاضر در مدينه مواجه مى گردد . شافعى در كتاب الاُمّ و دارقُطنى و بيهقى در كتاب هاى سنن خود ، در باره ترك سنّت و سيره جهر به «بسم اللّه الرحمن الرحيم» توسّط معاويه و اعتراض عمومى به اين كار او ، نقل كرده اند كه : معاويه به مدينه آمد و نماز جماعت را براى مردم خواند و «بسم اللّه الرحمن الرحيم» را نخواند و هر گاه به سجده مى رفت و سر بر مى داشت ، تكبير نمى گفت . چون نمازش را سلام داد ، مهاجران و انصار ، صدايى زدند كه : «اى معاويه! از نمازت دزديدى! بسم اللّه الرحمن الرحيم و تكبير ، كجا رفت»؟ . از آن پس ، چون نماز خواند ، در اُمّ القرآن (سوره حمد) و سوره بعد از آن ، «بسم اللّه الرحمن الرحيم» گفت و هنگامى كه براى رفتن به سجده خم شد ، «اللّه أكبر» گفت . (1) حاكم نيشابورى نيز پس از نقل اين روايت در كتاب مستدرك ، آن را صحيح مى شمارد . (2)

.


1- .ر. ك : الدرّ المنثور : ج 1 ص 20.
2- .المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 233 .

ص: 424

3 . دگرگونى سنّت جهر به «بسمله»

ملاحظه مى كنيد كه با حذف «بسم اللّه الرحمن الرحيم» از سوره هاى نماز ، صحابيان و تابعيان ، فرياد بر مى آورند . اين ، نشانگر آن است كه علاوه بر اين كه جزئيت «بسم اللّه الرحمن الرحيم» براى سوره حمد و ديگر سوره ها از مسلّمات در نزد صحابيان بوده است، جهر به آن نيز از سنّت مستمر شمرده مى شده است؛ زيرا اگر خلفاى پيشين نيز پايبند به جهر به بسمله نبودند ، معاويه با چنان اعتراضى عمومى روبه رو نمى شد و هم بهانه اى براى توجيه عمل خود داشت .

3 . دگرگونى سنّت جهر به «بسمله»مطابق نقل محدّثان شيعه و اهل سنّت، التزام به جهر به بسمله تا اوايل زمان حكومت بنى اميّه ادامه داشت و اين بدعت در زمان حكومت سلاطين اموى پيدا شد . نخستين كسى كه سنّت جهر به بسمله را به اخفات تغيير داد، عمرو بن سعيد بن عاص ، حاكم اموى مدينه بود . بيهقى از زُهْرى نقل مى كند كه : از سنّت نماز ، اين بود كه «بسم اللّه الرحمن الرحيم» قرائت شود و نخستين كسى كه بسم اللّه الرحمن الرحيم را آهسته خواند ، عمرو بن سعيد بن عاص ، حاكم مدينه بود . او فردى خجالتى بود . (1) البتّه چنان كه از روايت شافعى و دارقُطْنى و بيهقى دانستيد، نخستين كسى كه اقدام به ترك «بسم اللّه الرحمن الرحيم» در نماز كرد ، معاويه بود ؛ ولى پس از مواجهه با اعتراض عمومى صحابيان و تابعيان مدينه، عقب نشينى نمود؛ ليكن اين سياست ، توسّط زمامداران و حاكمان اموى ادامه يافت . علّامه امينى ، پس از نقل خبر بالا مى گويد : اين احاديث ، نشان مى دهند كه از زمان نزول قرآن ، بسمله همچنان جزئى

.


1- .الدرّ المنثور : ج 1 ص 20 .

ص: 425

4 . ستيز اهل بيت با اين بدعت

از سوره شمرده مى شده است و امّت ، با آن ، اين گونه رفتار مى كرده اند و بدان ، باور قلبى داشته اند. به همين دليل ، زمانى كه معاويه آن را جدر ذو قارج ترك كرد ، مهاجران و انصار گفتند : «او از نماز ، دزديده است» و معاويه هم دليلى بر اين كه بسمله جزئى از سوره نيست ، نياورد ؛ بلكه نمازش را اعاده كرد و اين بار بسم اللّه گفت ، و يا در بقيّه نمازش به آن ، پايبندى نشان داد . در صورتى كه اگر در آن روز ، قولى در خصوص اين كه بسمله جزئى از سوره نيست ، وجود مى داشت ، قطعا معاويه به آن احتجاج مى كرد ؛ امّا چنين قولى بعدها ساخته شد تا عمل معاويه و ديگر امويان امثال او كه با وجود روشن شدن راه از بيراهه ، همچنان از او پيروى كردند ، توجيه گردد . (1)

4 . ستيز اهل بيت عليهم السلام با اين بدعتاز احاديث اهل بيت عليهم السلام به روشنى برمى آيد كه آنان براى اداى تكليف خود در تبيين احكام الهى و نيز براى حراست از سنّت نبوى صلى الله عليه و آله و ستيز با بدعت حذف بسمله و يا اخفات (آهسته گفتنِ) آن ، بر بيان حكم واقعى آن ، تأكيد و اصرار مضاعفى داشته اند . در اين جهت ، آنان ، جهر به «بسم اللّه الرحمن الرحيم» را به عنوان يكى از شعارهاى اهل بيت عليهم السلام و پيروانشان برشمردند ؛ بلكه وضوح سنّت بودن جهر به بسمله را (در مقابل بدعت حذف يا اخفات آن) ، در حدّ وضوح حرمت خمر و باطل بودن مسح بر كفش (به جاى مسح بر پا) دانستند و تقيّه را در اين موارد ، روا نشمردند . (2)

.


1- .الغدير : ج 10 ص 201 .
2- .امام صادق عليه السلام مى فرمايد : «التقيّة دينى و دين آبائى، إلّا فى ثلاث : فى شرب المسكر ، والمسح على الخفّين ، وترك الجهر ببسم اللّه الرحمن الرحيم ؛ تقيّه كردن ، آيين من و آيين پدرانم است ؛ مگر در سه چيز : در نوشيدن شراب ، مسح كردن [ هنگام وضو ] بر كفش ها ، و تركِ بلند خواندن بسم اللّه الرحمن الرحيم [ در نماز ]» (دعائم الإسلام : ج 1 ص 110) .

ص: 426

5 / 2تَجويدُ الكِتابَةِآداب البسملةرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا كَتَبتَ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» فَبَيِّنِ السّينَ فيهِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله_ في بَيانِ آدابِ كِتابَةِ البَسمَلَةِ _: لا تَمُدَّ الباءَ إلَى الميمِ حَتّى تَرفَعَ السّينَ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :اُكتُب «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» مِن أجَوَدِ كِتابِكَ ، ولا تَمُدَّ الباءَ حَتّى تَرفَعَ السّينَ . (3)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا كَتَبَ أحَدُكُم «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» فَليَمُدَّ الرَّحمنَ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن كَتَبَ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» فَجَوَّدَهُ تَعظيما للّهِِ ، غَفَرَ اللّهُ لَهُ . (5)

الإمام عليّ عليه السلام :تَنَوَّقَ (6) رَجُلٌ في «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» فَغُفِرَ لَهُ . (7)

.


1- .تاريخ بغداد : ج 12 ص 340 ، تاريخ دمشق : ج 16 ص 6 ح 3826 ، البداية والنهاية : ج 10 ص 195 ، الفردوس : ج 1 ص 278 ح 1087 كلّها عن زيد بن ثابت ، كنزالعمّال : ج 10 ص 244 ح 29300 ؛ منية المريد : ص 350 عن زيد بن ثابت ، بحار الأنوار : ج 92 ص 34 ح 4 .
2- .منية المريد : ص 350 عن ابن عبّاس ، بحار الأنوار : ج 92 ص 34 ح 4 ؛ الدرّ المنثور : ج 1 ص 27 نقلاً عن السلفي في جزء له عن ابن عبّاس .
3- .الكافي : ج 2 ص 672 ح 2 عن سيف بن هارون مولى آل جعدة ، مشكاة الأنوار : ص 250 ح 734 عن هارون مولى آل أبي جعدة .
4- .منية المريد : ص 350 عن أنس ، بحار الأنوار : ج 92 ص 34 ح 4 ؛ الفردوس : ج 1 ص 296 ح 1168 عن أنس ، كنزالعمّال : ج 10 ص 244 ح 29299 نقلاً عن الخطيب في الجامع .
5- .منية المريد : ص 351 ، بحار الأنوار : ج 92 ص 34 ح 4 ؛ الدرّ المنثور : ج 1 ص 27 نقلاً عن أبي نعيم في تاريخ أصبهان وابن اشته في المصاحف عن أنس .
6- .تنوّق وتنيّق : تجوّدَ وبالَغَ (مجمع البحرين : ج 3 ص 1850 «نوق») .
7- .شُعب الإيمان : ج 2 ص 546 ح 2667 عن قيس بن أبي حازم ، كنزالعمّال : ج 2 ص 296 ح 4045 ؛ منية المريد : ص 351 ، بحار الأنوار : ج 92 ص 35 ح 4 .

ص: 427

5 / 2 نيكو نوشتن «بسم اللّه »

5 / 2نيكو نوشتن «بسم اللّه »پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه «بسم اللّه الرحمن الرحيم» مى نويسى ، «سين» آن را واضح بنويس .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در بيان شيوه نوشتن «بسم اللّه » _: «باء» را تا «ميم» نكش ؛ بلكه «سين» را بالا ببر (دندانه دار كن) .

امام صادق عليه السلام :«بسم اللّه الرحمن الرحيم» را به نيكوترين شكل بنويس ، و باء را [تا ميم ]نكش ؛ بلكه سين را بالا ببر (دندانه بده) .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه يكى از شما «بسم اللّه الرحمن الرحيم» نوشت ، «الرحمن» را بكشد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس «بسم اللّه الرحمن الرحيم» بنويسد و آن را ، به احترام خداوند ، نيكو بنويسد ، خدا او را مى آمرزد .

امام على عليه السلام :مردى در نوشتن «بسم اللّه الرحمن الرحيم» دقّت به خرج داد و نيكو نوشت و بدين سبب ، آمرزيده شد .

.

ص: 428

منية المريد :رُوِيَ عَنِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله أنَّهُ قالَ لِبَعضِ كُتّابِهِ : ألِقِ (1) الدَّواةَ ، وحَرِّفِ (2) القَلَمَ ، وَانصِبِ الباءَ ، وفَرِّقِ السِّينَ ، ولا تُعَوِّرِ الميمَ ، وحَسِّنِ اللّهَ ، ومُدَّ الرَّحمنَ ، وجَوِّدِ الرَّحيمَ ، وضَع قَلَمَكَ عَلى اُذُنِكَ اليُسرى ؛ فَإِنَّهُ أذكَرُ لَكَ . (3)

5 / 3إكرامُ المَكتوبِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن رَفَعَ قِرطاسا مِنَ الأَرضِ مَكتوبا عَلَيهِ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» إجلالاً للّهِِ ولِاسمِهِ عَن أن يُداسَ ، كانَ عِندَ اللّهِ مِنَ الصِّدّيقينَ ، وخُفِّفَ عَن والِدَيهِ وإن كانا مُشرِكَينِ . (4)

الدرّ المنثور عن عمر بن عبد العزيز :إنَّ النَّبيَّ صلى الله عليه و آله مَرَّ عَلى كِتابٍ فِي الأَرضِ ، فَقالَ لِفَتىً مَعَهُ : ما في هذا؟ قالَ : «بِاسمِ اللّهِ» ، قالَ : لُعِنَ مَن فَعَلَ هذا ، لا تَضَعوا «بِاسمِ اللّهِ» إلّا في مَوضِعِهِ . (5)

.


1- .لاقَ الدواةَ وألاقَها : أصلحَ مِدادها ج والمِدادُ : الحِبرج فَلاقَتِ الدواةُ ؛ لَصِقَ المدادُ بصوفِها (القاموس المحيط : ج 3 ص 281 «لاق») .
2- .تحريفُ القلم : قَطُّهُ مُحَرَّفا (الصحاح : ج 4 ص 1343 «حرف») .
3- .منية المريد : ص 349 ، بحار الأنوار : ج 92 ص 34 ح 4 ؛ الشفا بتعريف حقوق المصطفى : ص 448 ح 1093 ، أدب الإملاء والاستملاء : ج 2 ص 588 ح 507 ، تفسير القرطبي : ج 13 ص 353 ، كنزالعمّال : ج 10 ص 314 ح 29566 نقلاً عن الديلمي وكلّها عن معاوية .
4- .تنبيه الخواطر : ج 1 ص 32 عن أنس ، إرشاد القلوب : ص 185 ؛ ربيع الأبرار : ج 2 ص 335 ، الدرّ المنثور : ج 1 ص 29 نقلاً عن الخطيب في تالي التلخيص وكلاهما عن أنس .
5- .الدرّ المنثور : ج 1 ص 29 نقلاً عن أبي داوود في مراسيله .

ص: 429

5 / 3 احترام نهادن به نوشته «بسم اللّه »

منية المريد :از پيامبر صلى الله عليه و آله روايت شده است كه به يكى از نويسندگانش فرمود : «دوات را ليقه كن وقلم را كج بُرش بزن ، [سَرِ] باء را بالا بكش ، سين را دندانه دار بنويس ، ميم را كور مكن ، اللّه را خوش بنويس ، الرحمن را بكش و الرحيم را نيكو بنويس و قلمت را بر پشت گوشت بگذار ، كه اين كار ، براى به ياد ماندنت بهتر است» .

5 / 3احترام نهادن به نوشته «بسم اللّه »پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس كاغذى را كه بر آن «بسم اللّه الرحمن الرحيم» نوشته شده و روى زمين افتاده است ، به احترام خداوند و جلوگيرى از پاى مال شدن نام او ، از زمين بردارد ، نزد خداوند ، از صدّيقان به شمار مى آيد و [عذاب] براى پدر و مادرش سبُك مى شود ؛ اگر چه مشرك بوده باشند .

الدرّ المنثور_ به نقل از عمر بن عبد العزيز _: پيامبر صلى الله عليه و آله به نوشته اى كه روى زمين افتاده بود ، برخورد . به جوانى كه همراهش بود ، فرمود : «در اين ، چه نوشته است؟» . گفت : بسم اللّه . فرمود : «ملعون است كسى كه اين كار را كرده است . بسم اللّه را جز در جايگاهش قرار ندهيد» .

.

ص: 430

. .

ص: 431

بخش سوم : تسبيح (گفتنِ «سبحان اللّه »)

اشاره

بخش سوم: تسبيح : (گفتن سبحان اللّه )شامل:درآمدفصل يكم: تفسير تسبيحفصل دوم: ويژگى هاى تسبيحفصل سوم: تشويق به تسبيحگويىفصل چهارم: بركات تسبيح گفتنفصل پنجم: اوقات تسبيح گفتنفصل ششم: تسبيحات چهارگانهفصل هفتم : تسبيحاتِ رسيده از پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلامفصل هشتم : تسبيحات فاطمهفصل نهم : تسبيحگوييِ موجوداتفصل دهم : تسبيحفصل يازدهم : چيزهايي كه ثواب تسبيح گويي دارند

.

ص: 432

. .

ص: 433

درآمد

واژه شناسى «تسبيح»

درآمدواژه شناسى «تسبيح»واژه «تسبيح» ، مصدر است از ريشه «سبح» . اين كلمه ، در اصل به معناى حركت سريع در آب است و از آن جا كه لازمه حركت سريع ، دور شدن از مبدأ حركت و نزديك شدن به مقصد است ، اين مادّه در باره دور شدنِ چيزى نيز به كار مى رود . از اين باب ، كاربرد «تسبيح» در مورد خداوند متعال ، به معناى تنزيه و دور شمردن او از انواع كاستى ها و ناشايستگى ها ، و نزديكىِ تسبيحگو به خداوند متعال و سهولت فرمانبرى از اوست . راغب اصفهانى ، در اين باره مى گويد : سَبْح ، به معناى حركت سريع در آب و هواست ، چنان كه گفته مى شود : «سَبَحَ سَبحاً و سِباحةً» . اين معنا ، به عاريت گرفته شده است براى حركت ستارگان در فلك ، مانند : «وكُلٌّ فِى فَلَكٍ يَسْبَحُونَ ؛ (1) و هر ستاره اى در فلكى جو مدارىج مى شتابد» و نيز براى دويدن اسب ، مانند : «وَ السَّ_بِحَ_تِ سَبْحًا ؛ (2) سوگند به اسبان دونده» ، و براى سرعت

.


1- .انبيا : آيه 33 .
2- .نازعات : آيه 3 .

ص: 434

حركت در كار ، مانند : «إِنَّ لَكَ فِى النَّهَارِ سَبْحًا طَوِيلاً ؛ (1) و براى تو در روز ، تلاش بسيار است» . «تسبيح» به معناى وارسته دانستن خداوند متعال است و اصل آن ، به معناى سرعت حركت در عبادت خداوند متعال است . (2) به نظر مى رسد كه كثرت استعمال تسبيح در تنزيه خداوند متعال ، اين واژه را در اين معنا تثبيت نموده است . از اين رو ، ابن فارِس ، معناى اصلى مادّه «سبح» را به دو اصل برگردانده است : مادّه «سبح» دو اصل دارد : يكى از آن دو ، به معناى عبادت است و ديگرى به معناى تلاش و كوشش . اصل اوّل ، سُبحه است به معناى «نماز» و به نماز نافله و نه واجب اختصاص دارد . فقها مى گويند : «مسافر ، دو نماز را جمع مى كند و ميان آن دو ، سبحه نمى گزارد» ؛ يعنى : ميان آن دو ، نماز نافله نمى خواند . از همين باب است «تسبيح» كه به معناى پيراسته دانستن خداوند بزرگ از هر بدى و عيبى است . «تنزيه» به معناى «دور كردن» است . عرب مى گويد : «سبحان من كذا» ؛ يعنى : دور است از او فلان چيز ... . و قومى گفته اند: به معناى اظهار شگفتى از كسى است كه فخر مى كند . اين ، به معناى قبلى هم نزديك است ؛ زيرا در واقع ، دور دانستنِ او از فخرفروشى است . يكى از صفات خداوند عز و جل «سُبّوح (تسبيح شده ) » است كه مُشتق از همان معنايى است كه گفتيم (وارسته دانستن خداوند از هر چيزى كه شايسته او نيست) . «سُبُحات» نيز كه در حديث آمده ، به معناى شكوه و عظمت خداوند است .

.


1- .مزّمّل : آيه 7 .
2- .مفردات ألفاظ القرآن : ص 392 .

ص: 435

تسبيح ، در قرآن و حديث

اصل ديگر ، سَبْح و سِباحه است به معناى شنا كردن در آب . (1) و «سبحان» ، علَم جنس و اسم مصدر است به معناى تسبيح . خليل بن احمد فراهيدى ، در بيان معناى «سبحان اللّه » مى گويد : سبحان اللّه ، يعنى : منزّه و وارسته دانستن خداوند از هر چيزى كه سزاوار نيست به آن چيز وصف شود . منصوب بودن «سبحانَ» ، به اعتبار قرار گرفتن در موضع فعل است ، به معناى «تسبيحاً للّه » ؛ يعنى : خدا را پاك و منزّه مى دارم . (2) فيروزآبادى در القاموس آورده : سبحان اللّه ، يعنى : منزّه دانستن خداوند از اين كه زن و فرزندى داشته باشد . كلمه «سبحان» ، معرفه است و نصب آن ، بنا بر مصدر است . يعنى : خداوند را از هر عيب و بدى اى تبرئه مى كنم . يا به معناى شتافتن به سوى او ، يا چالاكى در عبادت اوست . «سبحان مِن كذا» ، يعنى : تعجّب مى كنم از آن . (3)

تسبيح ، در قرآن و حديثدر قرآن كريم ، مادّه «سبح» و برگرفته هاى آن ، 92 بار به كار رفته است . در اين كتاب آسمانى و نيز در احاديث اسلامى ، كلمه «تسبيح» در معناى تنزيه استعمال شده است . ابن اثير مى گويد : كلمه تسبيح ، به صورت هاى مختلف ، در حديث ، تكرار شده است . تسبيح در اصل ، به معناى منزّه و پاك و مبرّا دانستن از نقايص و

.


1- .معجم مقاييس اللّغة : ج 3 ص 125 .
2- .ترتيب العين : ص 357 .
3- .القاموس المحيط : ج 1 ص 226 .

ص: 436

كاستى هاست و سپس توسّعاً ، در موارد نزديك به اين معنا نيز به كار رفته است . گاه تسبيح ، مجازاً بر ديگر انواع ذكر (مانند : تحميد و تمجيد و غيره) نيز اطلاق مى شود . گاه به نماز نافله نيز «سُبحه» مى گويند و گفته مى شود : «قَضَيتُ سُبحَتى ؛ نافله ام را به جا آوردم» . (1) در احاديث فصل نخست اين بخش ، ضمن تأييد مفهوم لغوى «تسبيح» در تفسير اين ذكر ، به نكاتى قابل توجّه اشاره شده است ، مانند اين كه : 1 . عَلِمَ اللّهُ عز و جل أَنَّ بَنى آدَمَ يَكذِبونَ عَلَى اللّهِ عز و جل ، فَقالَ : «سُبحانَ اللّهِ» ، بَراءَةً مِمّا يَقولونَ . (2) خداوند مى دانست كه آدميان بر او دروغ مى بندند . از اين رو ، براى تبرئه خود از آنچه آنها مى گويند ، فرمود : «سبحان اللّه ». 2 . [سُبحانَ اللّهِ]، أنَفَةٌ للّهِِ، أما تَرَى الرَّجُلَ إذا عَجِبَ مِنَ الشَّى ءِ قالَ : سُبحانَ اللّهِ . (3) سبحان اللّه ، وارسته دانستن خداوند است . مگر نمى بينى كه آدمى هر گاه از چيزى تعجّب كند ، مى گويد : «سبحان اللّه !»؟! 3 . إذا قالَ العَبدُ : «سُبحانَ اللّهِ» فَقَد أنِفَ للّهِِ ، و حَقٌّ عَلَى اللّهِ أن يَنصُرَهُ . (4) هر گاه بنده بگويد : «سبحان اللّه » ، خداوند را تنزيه كرده است و بر خداست كه او را يارى كند . 4 . هُوَ تَعظيمُ جَلالِ اللّهِ عز و جل ، و تَنزيهُهُ عَمّا قالَ فيهِ كُلُّ مُشرِكٍ ، فَإِذا قالَهَا العَبدُ صَلّى عَلَيهِ كُلُّ مَلَكٍ . (5)

.


1- .النهاية فى غريب الحديث : ج 2 ص 331 .
2- .ر . ك : ص 444 ح 709 .
3- .ر . ك : ص 446 ح 712 .
4- .ر . ك : ص 442 ح 708 .
5- .ر . ك : ص 446 ح 713 .

ص: 437

تسبيحگوى حقيقى
راز همراهى «تسبيح» و «تحميد»

سبحان اللّه ، بزرگداشت شكوه خداوند و وارسته دانستن او از هر آن چيزى است كه هر مشركى در باره او مى گويد . پس هر گاه بنده اين جمله را بگويد ، هر فرشته اى بر او درود مى فرستد . 5 . إذا قُلتَ : «سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ» رَفَعتَ اللّهَ _ تَبارَكَ و تَعالى _ عَمّا يَقولُ العادِلونَ بِهِ . (1) هر گاه بگويى : «سبحان اللّه و بحمده» ، در واقع ، خداوند _ تبارك و تعالى _ را از آنچه مشركان در حقّ او مى گويند ، برتر دانسته اى. آنچه در اين احاديث ، در تبيين و تفسير «تسبيح» آمده ، در مجموع ، حاكى از آن است كه مفهوم اين ذكر ، تنزيهِ توأم با تعظيم خداوند متعال است .

تسبيحگوى حقيقىبر پايه آنچه در تفسير «تسبيح» بدان اشاره شد ، هر كسى شايسته آن نيست كه تسبيحگو شمرده شود . تسبيحگوى حقيقى ، كسى است كه باور كرده كه خداوند متعال در ذات و صفات و افعال ، هيچ گونه كاستى اى ندارد و عظمت اين معنا را درك نموده است . بنا بر اين ، كسى كه حتّى در دل ، بر مقدّرات الهى اعتراض دارد ، نمى تواند در گفتن ذكر تسبيح ، صادق باشد .

راز همراهى «تسبيح» و «تحميد»با تأمّل در مفهوم حقيقىِ «تسبيح» ، راز همراهىِ اين ذكر و ذكرِ «تحميد» در قرآن (2) و دعاها روشن مى گردد و اين كه چرا فرشتگان ، همراه تسبيح خداوند منّان ، او را حمد مى كنند :

.


1- .ر . ك : ص 448 ح 715 .
2- .ر . ك : بقره : آيه 30 ، رعد : آيه 13 ، حجر : آيه 98 و اسراء : آيه 44 .

ص: 438

«وَ تَرَى الْمَلَئِكَةَ حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ . (1) و فرشتگان را مى بينى كه حلقه زنان بر گِرد عرش ، پروردگار خود را تسبيح مى گويند و مى ستايند» . و خداوند متعال به پيامبر صلى الله عليه و آله دستور مى دهد : «وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ بِالْعَشِىِّ وَ الْاءِبْكَ_رِ . (2) هر شام و بام ، به سپاس ، خداوندگارت را تسبيحگوى باش» . و نيز مى فرمايد : «وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ حِينَ تَقُومُ . (3) و آن گاه كه بر مى خيزى ، به سپاس ، پروردگارت را تسبيح گوى» . همچنين قرآن ، در مورد ذكر «رعد» آورده است : «وَ يُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ . (4) و رعد ، او را به سپاس ، تسبيح مى گويد» . بلكه همه چيز در جهان آفرينش ، در كنار تسبيح حق تعالى ، او را تحميد نيز مى نمايد : «وَ إِن مِّن شَىْ ءٍ إِلَا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لَ_كِن لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ . (5) هيچ چيزى نيست ، مگر آن كه او را به سپاس ، تسبيح مى گويد ؛ امّا شما تسبيح آنها را نمى فهميد» .

.


1- .زمر : آيه 75 . نيز ، ر. ك : غافر: آيه 70 ، شورا : آيه 5 ، بقره : آيه 30 .
2- .غافر : آيه 55 .
3- .طور : آيه 48 .
4- .رعد : آيه 13 .
5- .اسراء : آيه 44 .

ص: 439

توضيح ، اين كه تسبيح ، تنزيه خداوند متعال در ذات و صفات و افعال ، از همه كاستى ها و ناشايستگى هاست و تحميد ، ستايش خداوند متعال است بر واجد بودن همه كمالات در ذات و صفات و افعال . ترديدى نيست كه وجود همه كمالات در حضرت حق ، به تنزيه او از همه كاستى ها باز مى گردد . بنا بر اين ، تحميد ، در واقع ، نوع خاصّى از تسبيح است ، با اين تفاوت كه تسبيح ، ستودن خداوند به صفات جلال است ؛ ولى تحميد ، ستودن او به صفات جمال است ، و همراه شدن تسبيح و تحميد ، ستودن خداوند متعال به صفات جلال و جمال در كنار هم است . به بيان ديگر ، تحميد ، مُلازم تسبيح است ، همان گونه كه صفات ثبوتيه حضرت حق ، مستلزم صفات سلبيه او هستند و با قرار گرفتن تحميد در كنار تسبيح ، تنزيه خداوند متعال از همه كاستى ها با توصيف او به همه كمالات ، همراه مى گردد . نكته ديگر ، اين كه نه تنها تحميد ، نوع خاصّى از تسبيح است ، بلكه تهليل و تكبير نيز چنين اند ؛ زيرا تهليل ، تنزيه خداوند متعال از شريك است و تكبير ، تنزيه او از توصيف افراد جاهل و از تحديد . لذا هنگامى كه شخصى نزد امام صادق عليه السلام تكبير گفت ، امام عليه السلام از او پرسيد : «اللّهُ أكبَرُ مِن أىِّ شَى ءٍ ؛ خدا بزرگ تر از چه چيز است ؟» . آن شخص پاسخ داد : از همه چيز . امام عليه السلام فرمود : «حَدَّدتَهُ ؛ او را محدود كردى!» . آن مرد گفت : چگونه بگويم؟

.

ص: 440

اهمّيت ذكر «تسبيح»

امام عليه السلام فرمود : «قل : اللّهُ أكبَرُ مِن أن يوصَفَ ؛ (1) بگو : خدا بزرگ تر از آن است كه وصف شود» . بنا بر اين ، تحميد و تهليل و تكبير ، ريشه در تسبيح دارند و اين اذكار ، هر چند از نظر مفهومْ متفاوت اند ، ليكن از وحدت مصداقى برخوردارند و از اين رو ، به اين چهار ذكر در نماز ، «تسبيحات اربعه» اطلاق مى گردد . (2) همچنين در تسبيح فاطمه عليهاالسلام «تكبير» و «تحميد» ، تسبيح ناميده مى شوند . (3)

اهمّيت ذكر «تسبيح»افزون بر آنچه در تبيين حقيقتِ تسبيح گذشت ، آيات و احاديثى كه در باره فضيلت تسبيح (4) و اوقات (5) و ويژگى هاى آن آمده اند ، (6) خصوصا اين ويژگى كه تسبيح ، جوهر و روح نماز، (7) و خود ، نمازِ همه موجودات (8) است ، حكايت از اهمّيت و نقش ويژه اى دارند كه اين ذكر در نظام هستى و سازندگىِ انسان و نزديك كردن او به آفريدگار جهان دارد . آثار و بركات اين ذكر ، به قدرى است كه احاديث اسلامى براى تبيين اهمّيت

.


1- .الكافى : ج 1 ص 117 ح 8 ، التوحيد : ص 313 ح 1 ، معانى الأخبار : ص 12 ح 2 ، بحار الأنوار : ج 84 ص 366 ح 20 .
2- .ر . ك : ص 517 (تسبيحات چهار گانه) .
3- .ر . ك : ج 2 ص 87 (تسبيحات فاطمه) .
4- .ر . ك : ص 463 (فضيلت تسبيحگويى) .
5- .ر . ك : ص 489 (اوقات تسبيح گفتن) .
6- .ر . ك : ص 451 (ويژگى هاى تسبيح) .
7- .ر . ك : ص 453 (گوهر نماز) .
8- .ر . ك : ص 453 (نماز هر چيزى) .

ص: 441

و ارزش امورى مانند : تعليم علم ، فضيلت روزه ، اندوهگين شدن براى مصايب اهل بيت عليهم السلام و ... ، پاداش آنها را به ثواب تسبيح ، تشبيه كرده اند . (1)

.


1- .ر . ك : ج 2 ص 173 (چيزهايى كه ثواب تسبيح گويى دارند) .

ص: 442

الفَصلُ الأَوَّلُ : تفسير التّسبيحالكتاب«سُبْحَ_نَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ * إِلَا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ» . (1)

«سُبْحَ_نَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ» . (2)

الحديثالمستدرك على الصحيحين عن طلحة بن عبيد اللّه :سَأَلتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله عَن تَفسيرِ : «سُبحانَ اللّهِ» ، قالَ : هُوَ تَنزيهُ اللّهِ عَن كُلِّ سوءٍ . (3)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا قالَ العَبدُ : «سُبحانَ اللّهِ» فَقَد أنِفَ (4) للّهِِ ، وحَقٌّ عَلَى اللّهِ أن يَنصُرَهُ . (5)

.


1- .الصافّات : 159 و 160 .
2- .الصافّات : 180 .
3- .المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 680 ح 1848 ، كنز العمّال : ج 1 ص 474 ح 2061 نقلاً عن الديلمي .
4- .أَنِفَ مِن الشيء _ من باب تعِب _ يأنَفُ أَنَفا : إذا كَرِهَهُ وعَزَفت نفسه عنه... قال بعض الشارحين : الأَنَفَة في الأصل : الضرب على الأَنف ليرجع ، ثمّ استعمل لتبعيد الأشياء ، فيكون هنا بمعنى رفع اللّه عن مرتبة المخلوقين بالكلّية ، لأنّه تنزيه عن صفات الرذائل والأجسام (مجمع البحرين : ج 1 ص 89 «أنف») .
5- .المحاسن : ج 1 ص 106 ح 90 عن محمّد بن مروان عن الإمام الباقر عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 93 ص 183 ح 19 .

ص: 443

فصل يكم: تفسير تسبيح

فصل يكم: تفسير تسبيحقرآن«خدا منزّه است از آنچه در وصف مى آورند ، به استثناى بندگان پاك دل خدا» .

«منزّه است پروردگار تو، پروردگار شكوهمند، از آنچه وصف مى كنند» .

حديثالمستدرك على الصحيحين_ به نقل از طلحة بن عبيد اللّه _: از پيامبر خدا ، در باره معناى «سبحان اللّه » پرسيدم . فرمود : «يعنى وارسته دانستن خداوند از هر عيب [و بدى]» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه بنده بگويد : «پاكا خداوند!» ، خدا را [از مرتبه مخلوق ، ]وارسته دانسته است و بر خداست كه او را يارى بخشد .

.

ص: 444

الإمام الحسن عليه السلام :جاءَ نَفَرٌ مِنَ اليَهودِ إلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، فَسَأَلَهُ أعلَمُهُم فَقالَ لَهُ : أخبِرني عَن تَفسيرِ : سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ . فَقالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : عَلِمَ اللّهُ عز و جل أَنَّ بَني آدَمَ يَكذِبونَ عَلَى اللّهِ عز و جل ، فَقالَ : «سُبحانَ اللّهِ» ؛ بَراءَةً مِمّا يَقولونَ . وأمّا قَولُهُ : «الحَمدُ للّهِِ» ؛ فَإِنَّهُ عَلِمَ أَنَّ العِبادَ لا يُؤَدّونَ شُكرَ نِعمَتِهِ فَحَمِدَ نَفسَهُ قَبلَ أن يَحمَدَهُ العِبادُ ، وهُوَ أوَّلُ كَلامٍ ، لَولا ذلِكَ لَما أنعَمَ اللّهُ تَعالى عَلى أحَدٍ بِنِعمَتِهِ . وقَولُهُ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» يَعني وَحدانِيَّتَهُ ، لا يَقبَلُ الأَعمالَ إلّا بِها ، وهِيَ كَلِمَةُ التَّقوى ، يُثقِلُ اللّهُ بِهَا المَوازينَ يَومَ القِيامَةِ . وأمّا قَولُهُ : «اللّهُ أكبَرُ» ، فَهِيَ كَلِمَةٌ أعلَى الكَلِماتِ وأحَبُّها إلَى اللّهِ عز و جل؛ يَعني أنَّهُ لَيسَ شَيءٌ أكبرَ مِنهُ ، ولا تَصِحُّ الصَّلاةُ إلّا بِها لِكَرامَتِها عَلَى اللّهِ عز و جل ، وهُوَ الاِسمُ الأَعَزُّ الأَكرَمُ . قالَ اليَهودِيُّ : صَدَقتَ يا مُحَمَّدُ . فَما جَزاءُ قائِلِها؟ قالَ : إذا قالَ العَبدُ : «سُبحانَ اللّهِ» ، سَبَّحَ مَعَهُ ما دونَ العَرشِ ، فَيُعطى قائِلُها عَشرَ أمثالِها . وإذا قالَ : «الحَمدُ للّهِِ» ، أنعَمَ اللّهُ عَلَيهِ بِنِعَمِ الدُّنيا مَوصولاً بِنِعَمِ الآخِرَةِ ، وهِيَ الكَلِمَةُ الَّتي يَقولُها أهلُ الجَنَّةِ إذا دَخَلوها ، ويَنقَطِعُ الكَلامُ الَّذي يَقولونَهُ فِي الدُّنيا ما خَلَا الحَمدُ للّهِِ ؛ وذلِكَ قَولُهُ تَعالى : «دَعْوَاهُمْ فِيهَا سُبْحَ_نَكَ اللَّهُمَّ وَ تَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلَ_مٌ وَ ءَاخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَ__لَمِينَ» (1) . وأمّا قَولُهُ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» ، فَثَمَنُهَا الجَنَّةُ ؛ وذلِكَ قَولُ اللّهِ تَعالى : «هَلْ جَزَاءُ الْاءِحْسَ_نِ إِلَا الْاءِحْسَ_نُ» (2) قالَ : هَل جَزاءُ مَن قالَ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» إلَا الجَنَّةُ . فَقالَ اليَهودِيُّ : صَدَقتَ يا مُحَمَّدُ . (3)

.


1- .يونس : 10 .
2- .الرحمن : 60 .
3- .علل الشرائع : ص 251 ح 8 عن الحسن بن عبد اللّه عن آبائه ، الأمالي للصدوق : ص 255 ح 279 عن الحسن بن عبد اللّه عن أبيه عن جدّه الحسن عليه السلام ، الاختصاص : ص 34 عن الحسين بن عبد اللّه عن أبيه عن جدّه عن آبائه عن الإمام الحسين عليهم السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 9 ص 294 ح 5 .

ص: 445

امام حسن عليه السلام :گروهى از يهود به نزد پيامبر خدا آمدند . داناترينِ آنان از ايشان سؤال كرد و گفت : مرا از معناى «پاكا خدا ، و ستايشْ خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا بزرگ تر است (سبحانَ اللّهِ والحمدُ للّهِ ولا إله إلّا اللّهُ واللّهُ أكبرُ)» آگاه كن . پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «خداوند عز و جل مى دانست كه آدمى زادگان بر خداوند عز و جل دروغ مى بندند. از اين رو فرمود : پاكا خدا! ، براى تبرئه كردن خود از آنچه [در باره او ]مى گويند . و اين كه فرمود : ستايش ، خداى را به اين خاطر است كه مى دانست بندگان ، نعمت هاى او را سپاس نمى گزارند . از اين رو ، پيش از آن كه بندگان ، او را سپاس گويند ، خود ، خويشتن را سپاس گفت ، و اين ، آغازينْ سخن است . اگر نبود اين سپاس گزارى ، بى گمان ، خداوند متعال ، نعمت خويش را به هيچ كس ارزانى نمى داشت . و عبارت معبودى جز خدا نيست ، به معناى يكتايى اوست . اَعمال را جز با اين عقيده (توحيد) نمى پذيرد ، و اين عبارت ، كلمه پرهيزگارى است . در روز رستاخيز ، خداوند با اين عقيده ، ترازوها[ى اعمال] را سنگين مى كند . و جمله خدا بزرگ تر است ، عالى ترين سخن و محبوب ترين سخن در نزد خداوند عز و جل است ؛ يعنى هيچ چيزى بزرگ تر از او نيست ، و نماز ، جز با آن ، درست نيست ؛ زيرا كه اين سخن ، در نزد خداوند عز و جل سخنى ارجمند است ، و عزيزترين و ارجمندترين نام است» . يهودى گفت : درست گفتى ، اى محمّد ! پاداش گوينده اينها چيست؟ فرمود : «هر گاه بنده بگويد : پاكا خدا! ، همه آفريدگان زير عرش ، هم صدا با او تسبيح مى گويند و ده برابر آن به گوينده اش پاداش داده مى شود ، و هر گاه بگويد : ستايش ، خداى را ، خداوند ، نعمت هاى دنيا را و در پى آن ، نعمت هاى آخرت را به او ارزانى مى دارد . اين ، جمله اى است كه اهل بهشت ، هر گاه وارد آن شوند ، مى گويند ، و همه سخنانى كه در دنيا مى گفتند ، قطع مى شود ، بجز جمله ستايش ، خداى را . خداى متعال ، در اين باره فرموده است : «نيايششان در آن : پاكا تو _ بار خدايا _ ، و درودشان در آن : سلام ، و واپسين نيايششان اين است كه : ستايش ، خداى را كه پروردگار جهانيان است» ، و امّا جمله معبودى جز خدا نيست ، بهايش بهشت است . خداوند متعال مى فرمايد : «آيا سزاى نيكى كردن، جز نيكى كردن است؟» . آيا سزاى كسى كه مى گويد : معبودى جز خدا نيست ، چيزى جز بهشت است؟» . يهودى گفت : درست گفتى ، اى محمّد !

.

ص: 446

الإمام عليّ عليه السلام_ بَعدَ أن بَيَّنَ مَعنَى الرُّكوعِ _: ومَعنى قَولِهِ : «سُبحانَ رَبِّيَ العَظيمِ وبِحَمدِهِ» ؛ فَ «سُبحانَ اللّهِ» : أنَفَةٌ للّهِِ عز و جل ، و«رَبّي» : خالِقي ، وَ«العَظيمِ» : هُوَ العَظيمُ في نَفسِهِ ، غَيرُ مَوصوفٍ بِالصِّغَرِ ، وعَظيمٌ فِي مُلكِهِ وسُلطانِهِ ، وأعظَمُ مِن أن يوصَفَ ، تَعالَى اللّهُ . (1)

عنه عليه السلام_ بَعدَ أن بَيَّنَ مَعنَى السُّجودِ _: ومَعنى قَولِهِ : «سُبحانَ رَبِّيَ الأَعلى» ؛ فَ «سُبحانَ» : أنَفَةٌ للّهِِ ، و«رَبِّي» : خالِقي ، وَ«الأَعلى» : أي عَلا وَارتَفَعَ في سَماواتِهِ حَتّى صارَ العِبادُ كُلُّهُم دونَهُ ، وقَهَرَهُم بِعِزَّتِهِ ، ومِن عِندِهِ التَّدبيرُ ، وإلَيهِ تَعرُجُ المَعارِجُ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام_ لِهِشامِ بنِ الحَكَمِ وقَد سَأَلَهُ عَن تَفسيرِ سُبحانَ اللّهِ _:أنَفَةٌ للّهِِ ، أما تَرَى الرَّجُلَ إذا عَجِبَ مِنَ الشَّيءِ قالَ : سُبحانَ اللّهِ . (3)

التوحيد عن يزيد بن الأصمّ :سَأَلَ رَجُلٌ عُمَرَ بنَ الخَطّابِ ، فَقالَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، ما تَفسيرُ : سُبحانَ اللّهِ؟ قالَ : إنَّ في هذَا الحائِطِ رَجُلاً كانَ إذا سُئِلَ أنبَأَ ، وإِذا سكَتَ ابتَدَأَ . فَدَخَلَ الرَّجُلُ ؛ فَإِذا هُوَ عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ عليه السلام ، فَقالَ : يا أَبَا الحَسَنِ ، ما تَفسيرُ : سُبحانَ اللّهِ؟ قالَ : هُوَ تَعظيمُ جَلالِ اللّهِ عز و جل ، وتَنزيهُهُ عَمّا قالَ فيهِ كُلُّ مُشرِكٍ ، فَإِذا قالَهَا العَبدُ صَلّى عَلَيهِ كُلُّ مَلَكٍ . (4)

.


1- .بحار الأنوار : ج 85 ص 116 ح 25 نقلاً عن العلل لمحمّد بن عليّ بن إبراهيم .
2- .بحار الأنوار : ج 85 ص 139 ح 24 نقلاً عن العلل لمحمّد بن عليّ بن إبراهيم .
3- .الكافي : ج 3 ص 329 ح 5 ، معاني الأخبار : ص 9 ح 1 عن هشام بن عبدالملك وفيه صدره إلى «أنفة للّه » .
4- .التوحيد : ص 312 ح 1 ، معاني الأخبار : ص 9 ح 3 ، بحار الأنوار : ج 40 ص 121 ح 10 .

ص: 447

امام على عليه السلام_ پس از بيان معناى ركوع _: معناى جمله «پاكا پروردگار بزرگ من ، و ستايشْ ، او را!» ، اين است : «پاكا خدا!» ، وارسته دانستن خداست . «پروردگار من» ، يعنى : آفريدگار من . «بزرگ» ، يعنى : ذاتا بزرگ است و به خُردى وصف نمى شود ، و پادشاهى و سلطنتش نيز باعظمت است ، و بزرگ تر از آن است كه به وصف در آيد . خدا ، برتر است .

امام على عليه السلام_ پس از بيان معناى سجود _: معناى جمله «پاكا پروردگار برتر من!» ، اين است : «پاكا» ، وارسته دانستن خداست . «پروردگار من» ، يعنى آفريدگار من . «برتر» ، يعنى در آسمان هايش بلندمرتبه و رفيع است و همه بندگان ، فرودست او و مقهور عزّت اويند ، و تدبير [عالم] از جانب اوست ، و همه صعودها به سوى اوست .

امام صادق عليه السلام_ در پاسخ پرسش هشام بن حكم از معناى «پاكا خدا!» _: وارسته دانستن خداست . نمى بينى كه آدمى هر گاه از چيزى شگفت زده مى شود ، مى گويد : «سبحان اللّه !» ؟!

التوحيد_ به نقل از يزيد بن اَصَم _: مردى از عمر بن خطّاب سؤال كرد و گفت : اى امير مؤمنان ! معناى «پاكا خدا (سبحان اللّه )» چيست؟ عمر گفت : در اين باغ ، مردى است كه هر گاه از او سؤالى شود ، پاسخ مى دهد ، و هر گاه سكوت شود ، او خود آغاز به پاسخگويى مى كند . مرد ، وارد باغ شد . ديد [كه آن مرد ،] على بن ابى طالب عليه السلام است . گفت : اى ابو الحسن ! معناى «پاكا خدا!» چيست؟ فرمود : «بزرگداشت عظمت خداوند عز و جل است ، و وارسته دانستن او از آنچه هر مشركى در باره اش بگويد . پس ، هر گاه بنده اين جمله را بگويد ، هر فرشته اى بر او درود مى فرستد» .

.

ص: 448

الكافي عن هشام الجواليقي :سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَن قَولِ اللّهِ عز و جل : «سُبْحَانَ اللّهِ» (1) ما يَعني بِهِ؟ قالَ : تَنزيهَهُ . (2)

الإمام زين العابدين عليه السلام :إذا قُلتَ : «سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ» رَفَعتَ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى عَمّا يَقولُ العادِلونَ بِهِ . (3)

تفسير القمّي عن إسماعيل الجعفي عن الإمام الباقر عليه السلام_ في وَصفِ مِعراجِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله _: فَلَمَّا انتَهى بِهِ إلى سِدرَةِ المُنتَهى تَخَلَّفَ عَنهُ جَبرَئيلُ عليه السلام ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : «يا جَبرَئيلُ ، في هذَا المَوضِعِ تَخذُلُني»؟! فَقالَ : تَقَدَّم أمامَك ، فَوَاللّهِ لَقَد بَلَغتَ مَبلَغا لَم يَبلُغهُ أحَدٌ مِن خَلقِ اللّهِ قَبلَكَ . «فَرَأَيتُ مِن نورِ رَبّي ، وحالَ بَيني وبَينَهُ السُّبحَةُ» . قُلتُ : ومَا السُّبحَةُ (4) جُعِلتُ فِداكَ؟ فَأَومَأَ بِوَجهِهِ إلَى الأَرضِ وأَومَأَ بِيَدِهِ إلَى السَّماءِ وهُوَ يَقولُ : جَلالُ رَبّي _ ثَلاثَ مَرّاتٍ _ . (5)

.


1- .جاءت كثيرا في القرآن الكريم ، وبعنوان المثال اُنظر : الأنبياء:22 ، المؤمنون:91 ، النمل:8 ، القصص : 68 .
2- .الكافي : ج 1 ص 118 ح 11 ، التوحيد : ص 312 ح 3 ، معاني الأخبار : ص 9 ح 2 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 177 ح 2 .
3- .الخصال : ص 299 ح 72 عن أبي حمزة الثمالي ، بحار الأنوار : ج 93 ص 178 ح 6 .
4- .في المصدر : «السبخة» في كلا الموضعين ، والتصويب من بحار الأنوار وتفسير نور الثقلين وتفسير الصافي . وقال المجلسي قدس سره : لعلّ المراد بالسُّبْحة تنزّهه وتقدّسه تعالى ؛ أي حال بيني وبينه تنزّهه عن المكان والرؤية ، وإلّا فقد حصل غاية ما يمكن من القرب. قال الجزري : سُبُحات اللّه : جلالُه وعظمتُه ، وهي في الأصل جمع سُبْحة (بحار الأنوار : ج 18 ص 374) .
5- .تفسير القمّي : ج 2 ص 243 ، بحار الأنوار : ج 18 ص 373 ح 79 .

ص: 449

الكافى_ به نقل از هشام جواليقى _: از امام صادق عليه السلام در باره معناى اين سخن خداوند عز و جل«پاكا خدا!» پرسيدم . فرمود : «منزّه دانستن اوست» .

امام زين العابدين عليه السلام :هر گاه بگويى : «پاكا خدا ، و ستايش ، او را!» ، خداوند _ تبارك و تعالى _ را از آنچه مشركان مى گويند ، برتر دانسته اى .

تفسير القمّى_ به نقل از اسماعيل جُعفى ، در وصف معراج پيامبر صلى الله عليه و آله _: امام باقر عليه السلام فرمود : «چون جبرئيل عليه السلام پيامبر صلى الله عليه و آله را به سِدرةُ المُنتهى (آخرين درخت سِدر) رساند ، وا پس ايستاد . پيامبر خدا فرمود : «اى جبرئيل ! در چنين جايى مرا تنها مى گذارى؟!» . [جبرئيل عليه السلام ] گفت : تو پيش برو ؛ زيرا به خدا سوگند ، به جايى رسيده اى كه هيچ مخلوقى پيش از تو به آن جا نرسيده است . پس ، از نور پروردگارم ديدم و سُبحه ، ميان من و او حايل گشت» . گفتم : سُبحه (1) چيست ، فدايت شوم؟ [امام عليه السلام ] با صورتش به زمين و با دستش به آسمان اشاره كرد و سه بار فرمود : «شكوهِ پروردگارم» .

.


1- .علّامه مجلسى قدس سره مى گويد : شايد مراد از «سُبحه» ، تنزّه و تقدّس خداوند متعال است ؛ يعنى منزّه بودن او از مكان و ديده شدن ، ميان من و او حايل گشت ، وگرنه حدّ اعلاى قرب ، حاصل شده است . جزرى مى گويد : «سُبُحات اللّه » ، يعنى جلال و عظمت خداوند . سُبحات ، جمع «سُبحه» است .

ص: 450

الفَصلُ الثّاني : خصائص التّسبيح2 / 1اِسمٌ مِن أسماءِ اللّهِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ للّهِِ تَبارَكَ وتَعالى تِسعَةً وتِسعينَ اسما . . . وهِيَ : اللّهُ ، الإِلهُ . . . السُّبّوحُ (1) . (2)

تفسير العيّاشي عن زيد الشحّام عن الإمام الصادق عليه السلام ، قال :سَأَلتُهُ عَنِ التَّسبيحِ ، فَقالَ : هُوَ اسمٌ مِن أسماءِ اللّهِ ، ودَعوى أهلِ الجَنَّةِ . 3

كنزالعمّال عن ابن عبّاس :قالَ عُمَرُ : أمَّا الحَمدُ فَقَد عَرَفناهُ ؛ فَقَد تَحمَدُ الخَلائِقُ بَعضُهُم بَعضا ، وأمّا «لا إلهَ إلَا اللّهُ» قَد عَرَفناها ؛ فَقَد عُبِدَتِ الآلِهَةُ مِن دونِ اللّهِ ، وأمّا «اللّهُ أكبَرُ» فَقَد يُكَبِّرُ المُصَلّي ، وأمّا «سُبحانَ اللّهِ» فَما هُوَ؟ فَقالَ رَجُلٌ مِنَ القَومِ : اللّهُ أعلَمُ ، فَقالَ عُمَرُ : قَد شَقِيَ عُمَرُ إن لَم يَكُن يَعلَم ، إنَّ اللّهَ أعلَمُ . فَقالَ عَلِيٌّ عليه السلام : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، اِسمٌ مَمنوعٌ أن يَنتَحِلَهُ أحَدٌ مِنَ الخَلائِقِ ، وإِلَيهِ مَفزَعُ الخَلقِ ، وأَحَبَّ أن يُقالَ لَهُ . فَقالَ عُمَرُ : هُوَ كَذلِكَ . (3)

.


1- .قال الشيخ الصدوق قدس سره : السُّبّوح : هو اسم مبنيّ على فُعّول ، وليس في كلام العرب فعّول إلّا سبّوح وقدّوس ، ومعناهما واحد ، وسبحان اللّه تنزيها له عن كلّ ما لا ينبغي أن يوصف به ، ونصبه لأنّه في موضع فعل على معنى تسبيحا للّه ؛ يريد : سبّحتُ تسبيحا للّه ، ويجوز أن يكون نصبا على الظرف ، ومعناه : نسبّح للّه وسبّحوا للّه (التوحيد : ص 207) .
2- .التوحيد : ص 194 ح 8 ، الخصال : ص 593 ح 4 كلاهما عن سليمان بن مهران عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 4 ص 186 ح 1 .
3- .كنزالعمّال : ج 2 ص 564 ح 4738 نقلاً عن ابن ماجة في تفسيره وابن أبي حاتم وابن مردويه .

ص: 451

فصل دوم: ويژگى هاى تسبيح

2 / 1 نامى از نام هاى خدا

فصل دوم: ويژگى هاى تسبيح2 / 1نامى از نام هاى خداپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند _ تبارك و تعالى _ نود و نُه نام دارد ... و آنها عبارت اند از : اللّه ، اِله ، ... سُبّوح . (1)

تفسير العيّاشى_ به نقل از زيد شحّام _: از امام صادق عليه السلام در باره تسبيح پرسيدم . فرمود : «[يادكردِ] نامى از نام هاى خدا (سبحان) و [نيز] نيايش اهل بهشت است» . (2)

كنز العمّال_ به نقل از ابن عبّاس _: عُمر گفت : معناى «سپاس (حمد)» را مى دانيم . مردم ، يكديگر را سپاس مى گويند . معناى «معبودى جز خداى يگانه نيست» را هم مى دانيم ؛ چرا كه خدايانى به جاى خداوند يگانه ، پرستيده مى شدند . «خدا بزرگ تر است» هم معلوم است . نمازگزار ، «اللّه أكبر» مى گويد ؛ امّا «پاكا خدا! (سبحان اللّه )» ، به چه معناست؟ مردى از ميان جمعيت گفت : خدا ، داناتر است . عمر گفت : بدبخت عمر ، اگر نداند كه خدا داناتر است! على عليه السلام فرمود : «اى امير مؤمنان! [سبحان اللّه ،] نامى است كه هيچ يك از خلايق ، حق ندارد آن را بر خود نهد . خلق به او پناه مى بَرند ، و [خدا] دوست دارد كه اين نام به او گفته شود» . عمر گفت : همين طور است .

.


1- .شيخ صدوق قدس سره مى گويد : «سُبّوح» ، اسم است به وزن «فُعّول» ، و در كلام عرب ، جز سبّوح و قدّوس بر اين وزن نيامده است ، و اين هر دو به يك معناست . «سبحان اللّه » ، يعنى منزّه و وارسته است خداوند ، از هر آنچه كه شايسته نيست بدان وصف شود .
2- .علّامه طباطبايى قدس سره مى گويد : مراد امام عليه السلام از «تسبيح» ، عبارت «سبحان اللّه » است ، كه معناى اسمى آن ، دلالت بر منزّه بودن خداوند متعال دارد .

ص: 452

2 / 2جَوهَرُ الصَّلاةِالمناقب لابن شهر آشوب عن أبي حازم :قالَ رَجُلٌ لِزَينِ العابِدينَ عليه السلام : تَعرِفُ الصَّلاةَ؟ فَحَمَلتُ عَلَيهِ ، فَقالَ عليه السلام : مَهلاً يا أبا حازِمٍ فَإِنَّ العُلَماءَ هُمُ الحُلَماءُ الرُّحَماءُ . ثُمَّ واجَهَ السّائِلَ فَقالَ : نَعَم أعرِفُها ! فَسَأَلَهُ عَن أفعالِها وتُروكِها وفَرائِضِها ونَوافِلِها ، حَتّى بَلَغَ قَولَهُ : مَا افتِتاحُها؟ قالَ : التَّكبيرُ ، قالَ : ما بُرهانُها؟ قالَ : القِراءَةُ ، قالَ : ما خُشوعُها؟ قالَ : النَّظَرُ إلى مَوضِعِ السُّجودِ ، قالَ : ما تَحريمُها؟ قالَ : التَّكبيرُ ، قالَ : ما تَحليلُها؟ قالَ : التَّسليمُ ، قالَ : ما جَوهَرُها؟ قالَ : التَّسبيحُ . (1)

2 / 3صَلاةُ كُلِّ شَيءٍرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ نَبِيَّ اللّهِ نوحا عليه السلام لَمّا حَضَرَتهُ الوَفاةُ قالَ لِابنِهِ : إنّي قاصٌّ عَلَيكَ الوَصِيَّةَ : آمُرُكَ بِاثنَتَينِ ، وأنهاكَ عَنِ اثنَتَينِ : آمُرُكَ بِ «لا إلهَ إلَا اللّهُ»؛ فَإِنَّ السَّماواتِ السَّبعَ وَالأَرضِينَ السَّبعَ لَو وُضِعَت في كَفَّةٍ ، ووُضِعَت «لا إلهَ إلَا اللّهُ» في كَفَّةٍ ، رَجَحَت بِهِنَّ «لا إلهَ إلَا اللّهُ» . ولَو أنَّ السَّماواتِ السَّبعَ وَالأَرَضِينَ السَّبعَ كُنَّ حَلقَةً مُبهَمَةً ، قَصَمَتهُنَّ «لا إلهَ إلَا اللّهُ» . و «سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ»؛ فَإِنَّها صَلاةُ كُلِّ شَيءٍ ، وبِها يُرزَقُ الخَلقُ . (2) وأنهاكَ عَنِ الشِّركِ ، وَالكِبرِ . (3)

.


1- .المناقب لابن شهر آشوب : ج 4 ص 130 ، بحار الأنوار : ج 84 ص 244 ح 35 .
2- .قال العلّامة الطباطبائي قدس سره : قد ظهر ممّا قدّمناه في معنى تسبيح الأشياء الارتباط المشار إليه في الرواية بين تسبيح كلّ شيء وبين رزقه، فإنّ الرزق يقدّر بالحاجة والسؤال وكلّ شيء إنّما يسبّح اللّه تعالى بالإشارة بإظهار حاجته ونقصه إلى تنزّهه تعالى من ذلك (الميزان في تفسير القرآن : ج 13 ص 120) .
3- .مسند ابن حنبل : ج 2 ص 575 ح 6594 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 113 ح 154 نحوه وكلاهما عن عبد اللّه بن عمرو ، كنزالعمّال : ج 16 ص 107 ح 44078 .

ص: 453

2 / 2 گوهر نماز
2 / 3 نماز هر چيزى

2 / 2گوهر نمازالمناقب ، ابن شهرآشوب_ به نقل از ابو حازم _: مردى به امام زين العابدين عليه السلام گفت : نماز مى دانى؟! من به او حمله كردم . امام عليه السلام فرمود : «آرام باش ، اى ابو حازم ! عالمان ، بردبار و مهربان اند» . سپس ، رو به پرسنده كرد و فرمود : «آرى ؛ مى دانم!» . مرد از اعمال نماز و مبطلات و واجبات و مستحبّات آن پرسيد ، تا به اين جا رسيد كه گفت : شروع نماز چيست؟ فرمود : «تكبير» . گفت : برهانش چيست؟ فرمود : «قرائت» . گفت : خشوعش چيست؟ فرمود : «نگاه كردن به محلّ سجده» . گفت : وارد شدن به حريم نماز ، چگونه است؟ فرمود : «با تكبير[ة الإحرام]» . گفت : خارج شدن از آن به چيست؟ فرمود : «به سلام دادن» . گفت : گوهرش چيست؟ فرمود : «سبحان اللّه » .

2 / 3نماز هر چيزىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :چون زمان رحلت پيامبر خدا نوح عليه السلام رسيد ، به پسرش گفت : به تو وصيّت مى كنم . به دو چيز ، فرمانت مى دهم و از دو چيز ، بازَت مى دارم . فرمانت مى دهم به اين كه : «معبودى جز خداى يكتا نيست» ؛ چرا كه اگر هفت آسمان و هفت زمين را در يك كفّه و «معبودى جز خداى يكتا نيست» را در كفّه ديگر بگذارند ، كفّه «معبودى جز خداى يكتا نيست» ، بر آنها مى چربد . و اگر هفت آسمان و هفت زمين ، حلقه اى در هم پيچيده باشند ، [عقيده] «معبودى جز خداى يكتا نيست» ، آن را در هم مى شكند . و [فرمانت مى دهم به] «پاكا خدا ، و ستايش ، او را!» ؛ زيرا اين [جمله ،] نماز هر موجودى است و خلق ، به واسطه آن ، روزى داده مى شوند . (1) و آن دو چيز كه از آنها بازَت مى دارم : شرك و تكبّر است .

.


1- .علّامه طباطبايى قدس سره مى گويد : روزى ، بر پايه نياز و درخواست ، مقدّر مى شود و هر موجودى با اظهار نيازمندى و نقص خود ، اشاره به اين دارد كه خداوند متعال ، از اين دو ، منزّه و مبرّاست و از اين طريق ، حق تعالى را تسبيح مى گويد .

ص: 454

2 / 4طَعامُ المَلائِكَةِالاختصاص عن ابن عبّاس_ في مَسائِلِ عَبدِ اللّهِ بنِ سَلّامٍ لِلنَّبِيِّ صلى الله عليه و آله _: قالَ : فَأَخبِرني عَن جَبرَئيلَ في زِيِّ الإِناثِ أم في زِيِّ الذُّكورِ؟ قالَ صلى الله عليه و آله : في زِيِّ الذُّكورِ لَيسَ في زِيِّ الإِناثِ . قالَ : فَأَخبِرني ما طَعامُهُ وشَرابُهُ؟ قال : طَعامُهُ التَّسبيحُ ، وشَرابُهُ التَّهليلُ (1) . قالَ : صَدَقتَ يا مُحَمَّدُ . (2)

.


1- .أي يتقوّون بالتسبيح والتهليل كما يتقوّى الإنسان بالطعام والشراب ولا يبقى بدونهما (بحار الأنوار : ج 59 ص 254) .
2- .الاختصاص : ص 45 ، بحار الأنوار : ج 59 ص 253 ح 16 .

ص: 455

2 / 4 خوراك فرشتگان

2 / 4خوراك فرشتگانالاختصاص_ به نقل از ابن عبّاس ، در باره پرسش هاى عبد اللّه بن سلّام از پيامبر صلى الله عليه و آله _: [عبد اللّه پرسيد : ]مرا از جبرئيل ، خبر ده كه آيا در هيئت زنان است يا در هيئت مردان؟ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «در هيئت مردان است ، نه در هيئت زنان» . گفت : مرا از خوراك و نوشاكش خبر ده . فرمود : «خوراكش سبحان اللّه است ، و نوشاكش لا إله إلّا اللّه » . (1) گفت : درست گفتى ، اى محمّد !

.


1- .يعنى فرشتگان با تسبيح و تهليل ، نيرو مى گيرند ، چنان كه انسان با آب و غذا نيرو مى گيرد و بدون اين دو ، زنده نمى ماند .

ص: 456

2 / 5دُعاءُ أهلِ الجَنَّةِالكتاب«دَعْوَاهُمْ فِيهَا سُبْحَ_نَكَ اللَّهُمَّ وَ تَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلَ_مٌ وَ ءَاخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَ__لَمِينَ» (1)2

.


1- .يونس : 10 .

ص: 457

2 / 5 نيايش بهشتيان

2 / 5نيايش بهشتيانقرآن«نيايش آنان در آن جا «خدايا! تو منزّهى » و درودشان در آن جا سلام است، و پايان نيايش آنان ، اين كه: «ستايش ، ويژه پروردگار جهانيان است»» .

.

ص: 458

الحديثالإمام عليّ عليه السلام_ فِي خُطبَةٍ لَهُ _: جَعَلَ اللّهُ العاقِبَةَ لِلتَّقوى ، وَالجَنَّةَ لِأَهلِها مَأوىً ، دُعاؤُهُم فيها أحسَنُ الدُّعاءِ «سُبْحَ_نَكَ اللَّهُمَّ» ، دُعاؤُهُمُ المَولى عَلى ما آتاهُم «وَ ءَاخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَ__لَمِينَ» . (1)

الإمام الباقر عليه السلام :إنَّ المُؤمِنَ لَيَكونُ لَهُ مِنَ الجِنانِ ما أحَبَّ وَاشتَهى ، يَتَنَعَّمُ فيهِنَّ كَيفَ يَشاءُ ، وإِذا أرادَ المُؤمِنُ شَيئا أَوِ اشتَهى إنَّما دَعواهُ فِيها إذا أرادَ أن يَقولَ : «سُبحانَكَ اللّهُمَّ» ، فَإِذا قالَها تَبادَرَت إلَيهِ الخَدَمُ بِمَا اشتَهى مِن غَيرِ أن يَكونَ طَلَبَهُ مِنهُم أو أمَرَ بِهِ ، وذلِكَ قَولُ اللّهِ عز و جل : «دَعْوَاهُمْ فِيهَا سُبْحَ_نَكَ اللَّهُمَّ وَ تَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلَ_مٌ» يَعني الخُدّامَ ، قالَ : «وَ ءَاخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَ__لَمِينَ» . (2)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :أهلُ الجَنَّةِ . . . يُلهَمونَ التَّسبيحَ وَالتَّحميدَ كَما يُلهَمونَ النَّفَسَ . (3)

2 / 6اِلتِذاذُ أهلِ الجَنَّةِ بِتَسبيحِ الحَليِ عَلَيهِمالإمام الصادق عليه السلام :إنَّ المُؤمِنَ لَيَتَنَعَّمُ بِتَسبيحِ الحَليِ عَلَيهِ فِي الجَنَّةِ ، في كُلِّ مَفصَلٍ مِنَ المُؤمِنِ فِي الجَنَّةِ ثَلاثَةُ أساوِرَ مِن ذَهَبٍ وفِضَّةٍ ولُؤلُؤٍ . (4)

.


1- .الكافي : ج 8 ص 173 ح 193 عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 77 ص 350 ح 30 .
2- .الكافي : ج 8 ص 100 ح 69 عن محمّد بن إسحاق المدني ، بحار الأنوار : ج 8 ص 161 ح 98 .
3- .سنن الدارمي : ج 2 ص 792 ح 2723 ، مسند ابن حنبل : ج 5 ص 121 ح 14775 نحوه وكلاهما عن جابر ، كنزالعمّال : ج 14 ص 469 ح 39294 .
4- .ربيع الأبرار : ج 4 ص 26 .

ص: 459

2 / 6 لذّت بردن بهشتيان از تسبيح زيوَرهايشان

حديثامام على عليه السلام_ در يكى از خطبه هايش _: خداوند ، فرجام را براى پرهيزگارى قرار داده است و بهشت را براى پرهيزگاران . نيايش آنان در بهشت ، بهترين نيايش است : «پاكى تو ، اى خداوند!» . نيايششان به درگاه سَروَرشان براى آنچه به ايشان داده نيز اين است : «و واپسين نيايش آنان ، اين است : ستايش ، خداى را كه پروردگار جهانيان است» .

امام باقر عليه السلام :براى مؤمن از باغ هاى بهشت ، هر آنچه دوست بدارد و دلش بخواهد ، خواهد بود و از آنها هر گونه كه بخواهد ، بهره مند خواهد شد . هر گاه مؤمن ، چيزى را اراده كند يا دلش بخواهد ، سخنش در آن جا ، در وقت خواستن آن چيز ، اين است كه بگويد : «پاكى تو ، اى خداوند!» ، و چون اين جمله را بگويد ، خدمتكاران ، آنچه را كه هوس كرده است ، برايش مى آورند ، بدون اين كه آن چيز را از آنان طلبيده يا دستورش را داده باشد . خداوند عز و جل مى فرمايد : «نيايش آنان در آن جا پاكى تو ، اى خداوند! است و درودشان در آن جا سلام است» ؛ يعنى [درود ]خدمتكاران . مى فرمايد : «و واپسين نيايش آنان ، اين است : ستايش ، خداى را كه پروردگار جهانيان است» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بهشتيان ، ... همان گونه كه نَفَس كشيدن به آنان الهام مى شود ، «سبحان اللّه » و «الحمد للّه » به ايشان الهام مى شود .

2 / 6لذّت بردن بهشتيان از تسبيح زيوَرهايشانامام صادق عليه السلام :مؤمن در بهشت ، از زيور تسبيح ، برخوردار است . در بند بندِ مؤمن در بهشت ، سه دستبند زرّين و سيمين و مرواريد است .

.

ص: 460

2 / 7غِناءُ الجَنَّةِالإمام عليّ عليه السلام :قالَ رَجُلٌ : يا رَسولَ اللّهِ ، إنّي يُعجِبُنِي الصَّوتُ الحَسَنُ ، أفِي الجَنَّةِ الصَّوتُ الحَسَنُ؟ قالَ : نَعَم وَالَّذي نَفسي بِيَدِهِ ، إنَّ اللّهُ لَيَأمُرُ لِمَن أحَبَّ ذلِكَ مِنهُم بِشَجَرٍ يُسمِعُهُ صَوتا بِالتَّسبيحِ ، ما سَمِعَتِ الآذانُ بِأَحسَنَ مِنهُ قَطُّ . (1)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :وَالَّذي نَفسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ ، إنَّ فِي الجَنَّةِ لَشَجَرا يَتَصَفَّقُ بِالتَّسبيحِ بِصَوتٍ لَم يَسمَعِ الأَوَّلونَ وَالآخِرونَ بِمِثلِهِ ، يُثمِرُ ثَمرا كَالرُّمّانِ . (2)

2 / 8ثِمارُ الجَنَّةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ إبراهيمَ خَليلَ الرَّحمنِ رَأَى الجَنَّةَ فيما يَرَى النّائِمُ ، فَأَصبَحَ فَقَصَّها عَلى قَومِهِ ، فَقالَ : يا قومُ! إنّي رَأَيتُ البارِحَةَ فيما يَرَى النّائِمُ جَنَّةً عَرضُهَا السَّماواتُ وَالأَرضُ اُعِدَّت لِمُحَمَّدٍ واُمَّتِهِ ، حَدائِقُها شَهادَةُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ ، وأشجارُها مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ ، وثِمارُها سُبحانَ اللّهِ وَالحَمدُ للّهِِ . (3)

.


1- .الغارات : ج 1 ص 242 ، بحار الأنوار : ج 33 ص 547 ح 720 .
2- .المحاسن : ج 1 ص 288 ح 569 عن الحارث بن محمّد الأحول عمّن حدّثه عن الإمام الباقر والإمام الصادق عليهماالسلام ، تأويل الآيات الظاهرة : ج 2 ص 441 ح 1 عن الحارث بن محمّد الأحول عن الإمام الصادق عن الإمام الباقر عليهماالسلامعنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : ج 8 ص 138 ح 50 .
3- .كنزالعمّال : ج 12 ص 177 ح 34549 نقلاً عن مسند البزّار عن أبي اُمامة .

ص: 461

2 / 7 آواز بهشت
2 / 8 ميوه هاى بهشت

2 / 7آواز بهشتامام على عليه السلام :مردى گفت : اى پيامبر خدا ! من ، آواز خوش را دوست مى دارم . آيا در بهشت هم آواز خوش هست؟ فرمود : «آرى . سوگند به آن كه جانم در دست اوست ، خداوند ، براى آن كس از اهل بهشت كه آواز خوش را دوست دارد ، به درختى فرمان مى دهد تا آواز تسبيح بخواند ، با صدايى چنان خوش كه هرگز گوش ها زيباتر از آن را نشنيده اند» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سوگند به آن كه جان محمّد در دست اوست ، در بهشت ، درختى است كه با چنان صوتى آوازِ تسبيح سر مى دهد كه هيچ بشرى ، از آغاز تا پايان عالم ، مانند آن را نشنيده است ، و ميوه هايى چون انار مى دهد .

2 / 8ميوه هاى بهشتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ابراهيم خليل الرحمان ، بهشت را در عالم خواب ديد . صبح كه شد ، آن را براى قوم خود تعريف كرد و گفت : اى قوم! ديشب در عالم خواب ، بهشتى را ديدم كه پهناى آن [به پهناى] آسمان ها و زمين بود و براى محمّد و امّت او آماده شده بود . باغ هايشان ، گواهى دادن به يگانگى خداوند بود و درختانش ، گواهى دادن به پيامبرى محمّد ، و ميوه هايش ، «پاكا خدا ، و ستايش ، خداى را!» .

.

ص: 462

الفَصلُ الثّالِثُ : الحثّ على التّسبيح3 / 1فَضلُ التَّسبيحِرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ مِن كَلامٍ لَهُ يَصِفُ فيهِ إخوانَهُ الَّذينَ يَأتونَ مِن بَعدِهِ _: لَو أنَّ أحَدا مِنهُم يُسَبِّحُ تَسبيحَةً خَيرٌ لَهُ مِن أن يَصيرَ لَهُ جِبالُ الدُّنيا ذَهَبا . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن سَبَّحَ تَسبيحَةً ، ومَنَحَ مِنحَةَ (2) لَبَنٍ ، أو هَدى زُقاقا (3) ، كانَ لَهُ كَعِدلِ نَسَمَةٍ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :إذا قالَ العَبدُ : «سُبحانَ اللّهِ» ، قالَ اللّهُ : صَدَقَ عَبدي ، سُبحاني وبِحَمدي ، لا يَنبَغِي التَّسبيحُ إلّا لي . (5)

.


1- .التحصين لابن فهد : ص 25 ح 40 .
2- .مِنْحَة اللبن : أن يُعطيه ناقة أو شاةً ينتفع بلبنها ويعيدها . وكذلك إذا أعطاه لينتفع بوبرها وصوفها زمانا ثمّ يردّها (النهاية : ج 4 ص 364 «منح») .
3- .في المصدر : «... منحه منحة لبن أو هدى دفافا ...» ، والتصويب من كنز العمّال. قال ابن الأثير : الزُّقاقُ _ بالضمّ _ : الطريق ، يريد من دلّ الضالّ أو الأعمى طريقه (النهاية : ج 2 ص 306 «زقق») .
4- .شُعب الإيمان : ج 2 ص 507 ح 2544 عن أبي أيّوب ، كنزالعمّال : ج 2 ص 231 ح 3890 .
5- .كنزالعمّال : ج 1 ص 466 ح 2029 نقلاً عن الديلمي عن أبي الدرداء .

ص: 463

فصل سوم: تشويق به تسبيحگويى

3 / 1 فضيلت تسبيحگويى

فصل سوم: تشويق به تسبيحگويى3 / 1فضيلت تسبيحگويىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ از گفتار ايشان در وصف برادرانش كه پس از او مى آيند _: اگر يكى از آنان ، يك تسبيح بگويد ، برايش بهتر از آن است كه همه كوه هاى دنيا براى او طلا شود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس يك تسبيح بگويد ، يا دَهِشِ شيرى (1) عطا كند ، يا كوچه اى را نشان دهد ، (2) ثوابش برابر با آزاد كردن برده اى است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه بنده بگويد : «سبحان اللّه » ، خداوند مى فرمايد : راست گفت بنده ام . منزّهم من و ستايش ، مراست . تسبيح ، جز مرا نسِزَد .

.


1- .دَهِش شير ، به اين معناست كه شخصى مادّه شتر يا گوسفندى در اختيار كسى بگذارد تا براى مدّتى از شير و كُرك و پشم آن استفاده كند و سپس آن را به صاحبش برگرداند .
2- .يعنى گم شده اى يا نابينايى را راه نمايى كند .

ص: 464

الإمام الصادق عليه السلام :ما يَعلَمُ عِظَمَ ثَوابِ الدُّعاءِ وتَسبيحِ العَبدِ فيما بَينَهُ وبَينَ نَفسِهِ ، إلَا اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى . (1)

عنه عليه السلام :ما مِن كَلِمَةٍ أخَفُّ عَلَى اللِّسانِ مِنها ولا أبلَغُ مِن «سُبحانَ اللّهِ» . (2)

عنه عليه السلام :مَن سَبَّحَ اللّهَ مِئَةَ مَرَّةٍ كانَ أفضَلَ النّاسِ ذلِكَ اليَومَ ، إلّا مَن قالَ مِثلَ قَولِهِ . (3)

عنه عليه السلام_ لَمّا قيلَ لَهُ : إنَّ مِن سَعادَةِ المَرءِ خِفَّةَ عارِضَيهِ (4) _: وما في هذا مِنَ السَّعادَةِ؟! إنَّمَا السَّعادَةُ خِفَّةُ ماضِغَيهِ (5) بِالتَّسبيحِ . (6)

عدّة الداعي_ فيما يُحكى عَن سُلَيمانَ بنِ داوودَ عليهماالسلام _: إنَّهُ مَرَّ بِحَرّاثٍ فَقالَ : لَقَد اُوتِيَ ابنُ داوودَ مُلكا عَظيما! فَأَلقاهُ الرّيحُ في اُذُنِهِ ، فَنَزَلَ ومَشى إلَى الحَرّاثِ وقالَ : إنَّما مَشَيتُ إلَيكَ لِئَلّا تَتَمَنّى ما لا تَقدِرُ عَلَيهِ . ثُمَّ قالَ : لَتَسبيحَةٌ واحِدَةٌ يَقبَلُهَا اللّهُ تَعالى خَيرٌ مِمّا اُوتِيَ آلُ داوودَ . وفي حَديثٍ آخَرَ : لِأَنَّ ثَوابَ التَّسبيحَةِ يَبقى ، ومُلكَ سُلَيمانَ يَفنى . (7)

الإمام الصادق عليه السلام :كانَ فيما وَعَظَ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى بِهِ عيسَى بنَ مَريَمَ عليه السلام : . . . يا عيسى ، تَيَقَّظ ولا تَيأَس مِن رَوحي ، وسَبِّحني مَعَ مَن يُسَبِّحُني ، وبِطَيِّبِ الكَلامِ فَقَدِّسني . (8)

.


1- .فلاح السائل : ص 92 ح 26 عن ابن أبي عمير عن بعض أصحابنا ، بحار الأنوار : ج 93 ص 319 ح 25 .
2- .الكافي : ج 3 ص 329 ح 5 ، مستطرفات السرائر : ص 96 ح 12 وليس فيه «منها» وكلاهما عن هشام بن الحكم ، بحار الأنوار : ج 93 ص 183 ح 23 .
3- .المحاسن : ج 1 ص 107 ح 91 عن أبي بصير ، بحار الأنوار : ج 93 ص 183 ح 20 .
4- .قال ابن الأثير : العارضُ من اللِّحيَة : ما يَنبتُ على عُرض اللَّحْيِ فوق الذقنُ، وقيل : أراد بخِفَّة العارِضَينِ خِفَّةَ اللحية ، وما أراه مناسبا (النهاية : ج 3 ص 212 «عرض») .
5- .الماضِغان : اُصول اللِّحيَين عند منبت الأضراس (مجمع البحرين : ج 3 ص 1702 «مضغ») .
6- .علل الشرائع : ص 580 ح 11 ، معاني الأخبار : ص 183 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 153 ح 13 .
7- .عدّة الداعي : ص 246 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 184 ح 26 .
8- .الأمالي للصدوق : ص 606 _ 610 ح 842 عن أبي بصير ، الكافي : ج 8 ص 137 ح 103 عن عليّ بن أسباط عنهم عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 14 ص 294 ح 14 .

ص: 465

امام صادق عليه السلام :عظمت ثواب دعا و تسبيحى را كه بنده ميان خود و خودش انجام مى دهد ، جز خداى _ تبارك و تعالى _ كسى نمى داند .

امام صادق عليه السلام :هيچ كلمه اى بر زبان ، سبُك تر و رساتر از «سبحان اللّه » نيست .

امام صادق عليه السلام :هر كس صد مرتبه «سبحان اللّه » بگويد ، در آن روز ، برترينِ مردم است ، مگر آن كه كسى ديگر نيز هم اندازه او [سبحان اللّه ] بگويد .

امام صادق عليه السلام_ چون به ايشان گفته شد : از خوش بختى مرد ، اين است كه گونه هايش سبُك باشد (1) _: در اين ، چه خوش بختى اى است؟! خوش بختى ، در اين است كه دو فكّ او به تسبيح گفتن ، سبُك [و جنبان ]باشد .

عدّة الداعى :مى گويند سليمان بن داوود عليه السلام بر كشتگرى گذشت . كشتگر [با خود ]گفت : چه سلطنت باشكوهى به پسر داوود داده شده است! باد ، سخن او را به گوش سليمان رساند . سليمان ، پياده شد و به نزد كشتگر رفت و گفت : «به نزد تو آمدم تا [بگويم :] چيزى را كه از توان تو بيرون است ، آرزو نكنى» . سپس گفت : «گفتن يك تسبيح كه خداى متعال آن را بپذيرد ، از هر آنچه به خاندان داوود داده شده ، بهتر است» . و در حديثى ديگر آمده است [كه گفت] : «زيرا ثواب تسبيح ، باقى مى ماند و مُلك سليمان از ميان مى رود» .

امام صادق عليه السلام :از جمله اندرزهاى خداوند _ تبارك و تعالى _ به عيسى بن مريم عليهماالسلاماين بود كه : «... اى عيسى! بيدار باش و از رحمت من ، نوميد مشو ، و همراه با تسبيحگويان ، مرا تسبيح گوى و با سخنان پاك ، تقديسم كن» .

.


1- .يعنى «تُنُك ريش» باشد ، نه داراى ريش انبوه .

ص: 466

بحار الأنوار :في صَحيفَةِ إدريسَ النَّبِيِّ عليه السلام : فَسُبحاني سُبحاني وطوبى لِمَن سَبَّحَني ، وقُدُّوسٌ أنَا وطوبى لِمَن قَدَّسَني . (1)

قصص الأنبياء_ في ذِكرِ العَشرِ الآياتِ الَّتي نَزَلَت عَلى موسى عليه السلام _: بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ : هذا كِتابٌ مِنَ اللّهِ المَلِكِ الجَبّارِ العَزيزِ القَهّارِ لِعَبدِهِ ورَسولِهِ موسَى بنِ عِمرانَ ، أن سَبِّحني وقَدِّسني ، لا إلهَ إلّا أنَا فَاعبُدني ، ولا تُشرِك بي شَيئا ، وَاشكُر لي ولِوالِدَيكَ إلَيَّ المَصيرُ . (2)

3 / 2كَثرَةُ التَّسبيحِالكتاب«وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُ_لُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِهَا وَ مِنْ ءَانَاىءِ الَّيْلِ فَسَبِّحْ وَ أَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرْضَى» . (3)

الحديثالإمام عليّ عليه السلام_ في ذِكرِ حَديثِ مِعراجِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله _: قالَ اللّهُ تَعالى : . . . يا أحمَدُ ، لَيسَ كُلُّ مَن قالَ : «اُحِبُّ اللّهَ» أحَبَّني ، حَتّى يَأخُذَ قُوتا . . . ويَشغَلَ بِذِكري اشتِغالاً ، ويُكثِرَ التَّسبيحَ دائِما (4) .

.


1- .بحار الأنوار : ج 95 ص 458 .
2- .قصص الأنبياء (عرائس المجالس) : ص 204 .
3- .طه : 130.
4- .إرشاد القلوب : ص 199 _ 205 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 30 ح 6 .

ص: 467

3 / 2 بسيار تسبيح گفتن

بحار الأنوار :در صحيفه ادريس پيامبر عليه السلام ، آمده است : «منزّهم من ، منزّهم ، و خوشا به حال آن كه مرا تسبيح گويد ! مقدّسم من ، و خوشا به حال آن كه مرا تقديس كند!» .

قصص الأنبياء_ در بيان آيات دهگانه اى كه بر موسى عليه السلام نازل شد _: به نام خداوند مهرگستر مهربان . اين نبشته اى است از سوى خداوند ، آن پادشاه مقتدر شكست ناپذير چيره [بر عالم هستى] ، به بنده اش و فرستاده اش موسى بن عمران : مرا تسبيح گوى و تقديس كن . معبودى جز من نيست . پس مرا بندگى كن و چيزى را انباز من مگردان ، و از من و پدر و مادرت سپاس گزارى نما . حركت به سوى من است .

3 / 2بسيار تسبيح گفتنقرآن«پس بر آنچه مى گويند ، شكيبا باش و پيش از بر آمدن آفتاب و قبل از فرو شدن آن، با ستايش پروردگارت ، [ او را ] تسبيح گو . و برخى از ساعات شب و حوالى روز را به نيايش پرداز . باشد كه خشنود گردى» .

حديثامام على عليه السلام_ در بيان حديث معراج پيامبر صلى الله عليه و آله _: خداى متعال فرمود : «... اى احمد! نه هر كه گفت : خدا را دوست دارم مرا دوست دارد ، مگر آن گاه كه خوراكى برگيرد ... و همواره به ياد من بپردازد و پيوسته تسبيح بسيار گويد» .

.

ص: 468

الإمام زين العابدين عليه السلام :إنَّما شِيعَتُنا . . . خُمصُ (1) البُطونِ ، ذُبُلُ الشِّفاهِ ، قَد هَيَّجَتِ (2) العِبادَةُ وُجوهَهُم ، وأخلَقَ (3) سَهَرُ اللَّيالي وقَطعُ الهَواجِرِ جُثَثَهُم ، المُسَبِّحونَ إذا سَكَتَ النّاسُ ، وَالمُصَلّونَ إذا نامَ النّاسُ ، والمَحزونونَ إذا فَرِحَ النّاسُ . (4)

ثواب الأعمال عن يونس بن يعقوب :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : مَن قالَ : «سُبحانَ اللّهَ» مِئَةَ مَرَّةٍ ، كانَ مِمَّن ذَكَرَ اللّهَ كَثيرا؟ قالَ : نَعَم . (5)

الإمام الصادق عليه السلام_ في أوصافِ المُؤمِنينَ الكامِلينَ _: فَهُمُ الحَفِيُّ عَيشُهُم ، المُنتَقِلَةُ دِيارُهُم مِن أرضٍ إلى أرضٍ ، الخَميصَةُ بُطُونُهُم مِنَ الصِّيامِ ، الذُّبُلَةُ شِفاهُهُم مِنَ التَّسبيحِ ، العُمشُ (6) العُيونِ مِنَ البُكاءِ . (7)

عنه عليه السلام :قالَ لُقمانُ لِابنِهِ : . . . عَلَيكَ بِالتَّسبيحِ ما دُمتَ عامِلاً ، وعَلَيكَ بِالدُّعاءِ ما دُمتَ خالِيا . (8)

.


1- .رجل خُمصان وخميص : إذا كان ضامر البطن (النهاية : ج 2 ص 80 «خمص») . وقال المجلسي قدس سره : خماص البطن كناية عن قلَّة الأكل ، أو كثرة الصوم ، أو العفّة (بحار الأنوار : ج 68 ص 188) .
2- .قال العلّامة المجلسي قدس سره : في القاموس : هاجَ يَهيجُ : ثار ، كاهتاج وتهيَّجَ ، وأثارَ ، وأهاجَهُ : أيبَسَهُ . وكأن تحتمل النسخة الباءَ الموحَّدة جهَبَّجَتج ؛ من قولهم : هبَّجَهُ تبهيجا : ورَّمَهُ (بحار الأنوار : ج 68 ص 169 واُنظر : القاموس المحيط : ج 1 ص 213 «هاج» وص 211 «هبج») .
3- .خَلُق الثوبُ : بَلِيَ ، وأخلَق الثّوبُ مثله ، وأخلَقتُه أنا ؛ يتعدّى ولا يتعدّى (الصحاح : ج 4 ص 1472 «خلق») .
4- .صفات الشيعة : ص 103 ح 40 عن حمران بن أعين عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 68 ص 169 ح 30 .
5- .ثواب الأعمال : ص 27 ح 1 ، عدّة الداعي : ص 246 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 182 ح 15 .
6- .العَمَش : ضعف البصر مع سيلان الدمع في أكثر الأوقات (القاموس المحيط : ج 2 ص 280 «عمش») .
7- .الاُصول الستّة عشر : ص 6 عن زيد الزرّاد ، بحار الأنوار : ج 67 ص 351 ح 54 .
8- .الكافي : ج 8 ص 348 ح 547 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 298 ح 2505 ، المحاسن : ج 2 ص 126 ح 1348 كلّها عن حمّاد (بن عيسى أو ابن عثمان) ، بحار الأنوار : ج 76 ص 272 ح 28 .

ص: 469

امام زين العابدين عليه السلام :پيروان ما ... شكم تهى و پژمرده لب اند. (1) عبادت ، رخساره هاى آنان را خشكانيده ، و شب زنده دارى و روزه دارى در روزهاى داغ ، پيكرهايشان را فرسوده است . آن گاه كه مردم خاموش اند ، آنان تسبيحگويند ، و آن زمان كه مردم غنوده اند ، آنان نمازگزارند ، و آن هنگام كه مردم شادند ، آنان اندوهناك اند .

ثواب الأعمال_ به نقل از يونس بن يعقوب _: به امام صادق عليه السلام گفتم : هر كس صد مرتبه «سبحان اللّه » بگويد ، از آنان است كه خدا را بسيار ياد كرده است؟ فرمود : «آرى» .

امام صادق عليه السلام_ در اوصاف مؤمنان كامل _: آنان ، پابرهنه [و درويشانه ]مى زيَند ، خانه به دوش اند ، شكم هايشان از روزه دارى خشكيده ، لبانشان از تسبيحگويى تَرَك خورده ، و چشمانشان از گريه [به درگاه خدا] كم سو گشته است .

امام صادق عليه السلام :لقمان به پسرش گفت : « ... آن گاه كه مشغول كارى هستى ، همواره تسبيح گوى ، و در خلوت (/ هنگام بيكارى) خويش به دعا مشغول شو» .

.


1- .كنايه از كم خورى يا روزه گرفتن بسيار است .

ص: 470

3 / 3التَّسبيحُ مَعَ التَّحميدِالكتاب«وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِمَا يَقُولُونَ * فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ كُن مِّنَ السَّ_جِدِينَ * وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ» . (1)

«فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُ_لُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ الْغُرُوبِ * وَ مِنَ الَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَ أَدْبَ_رَ السُّجُودِ» . (2)

«وَ اصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ حِينَ تَقُومُ * وَ مِنَ الَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَ إِدْبَ_رَ النُّجُومِ» . (3)

«إِنَّمَا يُؤْمِنُ بِ_ايَ_تِنَا الَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُواْ بِهَا خَرُّواْ سُجَّدًا وَ سَبَّحُواْ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ هُمْ لَا يَسْتَكْبِرُونَ» . (4)

«دَعْوَاهُمْ فِيهَا سُبْحَ_نَكَ اللَّهُمَّ وَ تَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلَ_مٌ وَ ءَاخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَ__لَمِينَ» . (5)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما اُوحِيَ إلَيَّ أن أجمَعَ المالَ وأكونَ مِنَ التّاجِرينَ ، ولكِن اُوحِيَ إلَيَّ أن : «سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ كُن مِّنَ السَّ_جِدِينَ * وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ» . (6)

.


1- .الحِجر : 97 _ 99 .
2- .ق : 39 و 40 .
3- .الطور : 48 و 49 .
4- .السجدة : 15 .
5- .يونس : 10 .
6- .تفسير القرطبي : ج 10 ص 64 ، الدرّ المنثور : ج 5 ص 105 كلاهما عن أبي مسلم الخولاني والأخير عن ابن مسعود أيضا ، كنزالعمّال : ج 3 ص 245 ح 6374 نقلاً عن الحاكم في تاريخه عن أبي ذرّ ؛ الأمالي للطوسي : ص 531 ح1162 ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 369 ح 2661 كلاهما عن أبي ذرّ نحوه ، بحار الأنوار : ج 72 ص 47 ح 57 .

ص: 471

3 / 3 تسبيح همراه با تحميد

3 / 3تسبيح همراه با تحميدقرآن«و قطعاً مى دانيم كه سينه تو از آنچه مى گويند ، تنگ مى شود . پس با ستايش پروردگارت ، [او را] تسبيح گوى و از سجده كنندگان باش ، و پروردگارت را پرستش كن تا اين كه مرگ تو فرا رسد» .

«و بر آنچه مى گويند ، شكيبا باش و پيش از بر آمدن آفتاب و پيش از فرو شدن آن ، به ستايش پروردگارت، [او را ]تسبيح گوى . و پاره اى از شب و به دنبال سجود [ به صورت تعقيب و نافله ] او را تسبيح گوى» .

«و در برابر دستور پروردگارت ، شكيبايى پيشه كن كه تو خود ، در حمايت مايى ؛ و هنگامى كه [ از خواب ] بر مى خيزى ، به نيايش پروردگارت تسبيح گوى و [ نيز ] پاره اى از شب، و در [هنگام] فرو شدن ستارگان ، تسبيحگوىِ او باش» .

«تنها كسانى به آيات ما مى گروند كه چون آن [ آيات ] را به ايشان يادآورى كنند، سجده كنان به روى در مى افتند، و به ستايش پروردگارشان تسبيح مى گويند و آنان ، بزرگى نمى فروشند» .

«نيايش آنان در آن جا ، « خدايا! تو منزّهى » است و درودشان در آن جا سلام است، و واپسين نيايش آنان ، اين است كه: « ستايش ، ويژه پروردگار جهانيان است»» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به من وحى نشد كه دارايى گِرد آورم و از بازرگانان شوم ؛ بلكه به من وحى شد كه : «با ستايش پروردگارت ، [او را] تسبيح گوى و از سجده كنندگان باش، و پروردگارت را پرستش كن تا اين كه مرگ تو فرا رسد» .

.

ص: 472

عنه صلى الله عليه و آله :أكثِر مِن قَولِ القَرينَتَينِ : سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ : «سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ» في يَومٍ مِئَةَ مَرَّةٍ ، حُطَّت خَطاياهُ وإن كانَت مِثلَ زَبَدِ البَحرِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :لا يَدَع رَجُلٌ مِنكُم أن يَفعَلَ للّهِِ عز و جل ألفَ حَسَنَةٍ حينَ يُصبِحُ ؛ يَقُولُ : «سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ» مِئَةَ مَرَّةٍ فَإِنَّهُ ألفُ حَسَنَةٍ ، فَإِنَّهُ لَن يَعمَلَ إن شاءَ اللّهُ مِثلَ ذلِكَ في يَومٍ مِنَ الذُّنوبِ ، ويَكونُ ما عَمِلَ مِن خَيرٍ سِوى ذلِكَ وافِرا . (3)

المستدرك على الصحيحين عن أبي طلحة الأنصاري :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : مَن قالَ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» دَخَلَ الجَنَّةَ ، ووَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ . ومَن قالَ : «سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ» مِئَةً ، كَتَبَ اللّهُ لَهُ ألفَ حَسَنَةٍ وأربَعا وعِشرينَ حَسَنَةً . قالوا : يا رَسولَ اللّهِ ، إذا لا يَهلِكُ مِنّا أحَدٌ ! قالَ : بَلى ، إنَّ أحَدَكُم لَيَجيءُ بِالحَسَناتِ لَو وُضِعَت عَلى جَبَلٍ أثقَلَتهُ ، ثُمَّ تَجيءُ النِّعَمُ فَتَذهَبُ بِتِلكَ ، ثُمَّ يَتَطاوَلُ الرَّبُّ بَعدَ ذلِكَ بِرَحمَتِهِ . (4)

مسند ابن حنبل عن ربيعة بن كعب :كُنتُ أخدِمُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله وأقومُ لَهُ في حَوائِجِهِ نَهاري أجمَعَ ، حَتّى يُصَلِّيَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله العِشاءَ الآخِرَةَ ، فَأَجلِسُ بِبابِهِ إذا دَخَلَ بَيتَهُ ، أقولُ : لَعَلَّها أن تَحدُثَ لِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله حاجَةٌ ، فَما أزالُ أسمَعُهُ يَقولُ صلى الله عليه و آله : سُبحانَ اللّهِ ، سُبحانَ اللّهِ ، سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ ، حَتّى أمَلَّ فَأَرجِعَ أو تَغلِبَني عَيني ، فَأَرقُدَ . (5)

.


1- .كنزالعمّال : ج 1 ص 461 ح 1997 نقلاً عن الحاكم في تاريخه عن الإمام عليّ عليه السلام .
2- .صحيح البخاري : ج 5 ص 2352 ح 6042 ، صحيح مسلم : ج 4 ص 2071 ح 28 ، سنن الترمذي : ج 5 ص 511 ح 3466 وفيه «غفرت له ذنوبه» بدل «حطّت خطاياه» ، الموطّأ : ج 1 ص 209 ح 21 كلّها عن أبي هريرة ، كنزالعمّال : ج 1 ص 460 ح 1991 ؛ مستدرك الوسائل : ج 5 ص 324 ح 5996 نقلاً عن درر اللآلي .
3- .مسند ابن حنبل : ج 8 ص 173 ح 21800 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 696 ح 1897 كلاهما عن أبي الدرداء ، كنزالعمّال : ج 2 ص 236 ح 3908 .
4- .المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 279 ح 7638 ، كنزالعمّال : ج 1 ص 61 ح 210 .
5- .مسند ابن حنبل : ج 5 ص 571 ح 16579 ، المعجم الكبير : ج 5 ص 57 ح 4576 نحوه ، تاريخ دمشق : ج 4 ص 319 .

ص: 473

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اين دو كلمه به هم بسته را بسيار بگوييد : «پاكا خدا ، و ستايش ، او را!» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس در يك روز صد مرتبه بگويد : «پاكا خدا ، و ستايش ، او را!» ، گناهانش فرو مى ريزند ، هر چند به اندازه كف دريا باشند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ يك از شما اين را ترك نكند كه وقتى صبح خود را مى آغازد ، هزار كار نيك براى خداوند عز و جل انجام داده است ؛ [اين كه] يك صد مرتبه بگويد : «پاكا خدا ، و ستايش ، او را!» . اين ، برابر با هزار كار نيك است ؛ زيرا به خواست خدا ، هرگز در يك روز ، اين اندازه گناه نخواهد كرد ، و بجز اين ، كارهاى نيك فراوان ديگرى هم هست كه انجام دهد .

المستدرك على الصحيحين_ به نقل از ابو طلحه انصارى _: پيامبر خدا فرمود : «هر كس بگويد : معبودى جز خداى يكتا نيست (لا إله إلّا اللّه ) ، به بهشت مى رود و بهشت بر او واجب مى گردد ، و هر كس يكصد مرتبه بگويد : پاكا خدا ، و ستايش ، او را! ، خداوند برايش هزار و بيست و چهار ثواب مى نويسد» . گفتند : اى پيامبر خدا ! در اين صورت ، هيچ يك از ما هلاك [و جهنّمى] نخواهد شد! فرمود : «آرى . فردى از شما چندان كار نيك به جاى مى آورد كه اگر بر كوهى نهاده شوند ، آن را گران بار مى كنند ؛ امّا سپس نعمت ها مى آيند و آنها را از بين مى برند ، و سپس بار ديگر ، رحمت خداوند سر بر مى دارد» .

مسند ابن حنبل_ به نقل از ربيعة بن كعب _: من به پيامبر خدا خدمت مى كردم و تمام روزم را به رفع نيازهاى ايشان مى پرداختم تا آن كه پيامبر خدا ، نماز عشا را مى خواند ، و چون به خانه اش مى رفت ، من جلو در مى نشستم ؛ چرا كه مى گفتم : شايد پيامبر خدا كارى داشته باشد . مى شنيدم كه ايشان ، آن قدر «پاكا او ، پاكا او ، پاكا او و ستايش ، او را! (سبحان اللّه ، سبحان اللّه ، سبحان اللّه و بحمده)» مى گفت كه من ، خسته مى شدم و بر مى گشتم ، يا خواب مرا مى گرفت و مى خوابيدم .

.

ص: 474

5748.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :صحيح مسلم عن أبي ذرّ :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : ألا اُخبِرُكَ بِأَحَبِّ الكَلامِ إلَى اللّهِ؟ قُلتُ : يا رَسولَ اللّهِ أخبِرني بِأَحَبِّ الكَلامِ إلَى اللّهِ ! فَقالَ : إنَّ أحَبَّ الكَلامِ إلَى اللّهِ : سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ . (1)5749.عنه صلى الله عليه و آله :سنن الترمذي عن أبي ذرّ_ أنَّهُ قالَ لِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله _: بِأَبي أنتَ يا رَسولَ اللّهِ ، أيُّ الكَلامِ أحَبُّ إلَى اللّهِ عز و جل؟ قالَ : مَا اصطَفَى اللّهُ لِمَلائِكَتِهِ ؛ سُبحانَ رَبّي وبِحَمدِهِ ، سُبحانَ رَبّي وبِحَمدِهِ . (2)5750.الإمام الصادق عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :كَلِمَتانِ خَفيفَتانِ عَلَى اللِّسانِ ، ثَقيلَتانِ فِي الميزانِ ، حَبيبَتانِ إلَى الرَّحمنِ : سُبحانَ اللّهِ العَظيمِ ، سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ . (3)5748.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :قولوا : «سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ» مِئَةَ مَرَّةٍ ؛ مَن قالَها مَرَّةً كُتِبَت لَهُ عَشرا ، ومَن قالَها عَشرا كُتِبَت لَهُ مِئَةً ، ومَن قالَها مِئَةً كُتِبَت لَهُ ألفا ، ومَن زادَ زادَهُ اللّهُ ، ومَنِ استَغفَرَ غَفَرَ اللّهُ لَهُ . (4) .


1- .صحيح مسلم : ج 4 ص 2093 ح 85 ، سنن الترمذي : ج 5 ص 576 ح 3593 ، مسند ابن حنبل : ج 8 ص 126 ح 21585 كلاهما نحوه ، كنزالعمّال : ج 1 ص 466 ح 2026 .
2- .سنن الترمذي : ج 5 ص 576 ح 3593 ، صحيح مسلم : ج 4 ص 2093 ح 84 ، مسند ابن حنبل : ج 8 ص 73 ح 21378 وص 126 ح 21585 ، الدعاء للطبراني : ص 478 ح 1677 و 1678 كلّها نحوه ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 680 ح 1846 ، كنزالعمّال : ج 1 ص 463 ح 2010 .
3- .صحيح البخاري : ج 5 ص 2352 ح 6043 وج 6 ص 2459 ح 6304 ، صحيح مسلم : ج 4 ص 272 ح 31 ، سنن الترمذي : ج 5 ص 512 ح 3467 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1251 ح 3806 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 12 ح 7170 كلّها عن أبي هريرة ، كنزالعمّال : ج 1 ص 462 ح 2007 .
4- .سنن الترمذي : ج 5 ص 513 ح 3470 عن ابن عمر ، كنزالعمّال : ج 1 ص 463 ح 2014 .

ص: 475

5749.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :صحيح مسلم_ به نقل از ابو ذر _: پيامبر خدا فرمود : «آيا تو را از محبوب ترين سخن نزد خداوند آگاه نكنم؟» .

گفتم : اى پيامبر خدا ! مرا از محبوب ترين سخن نزد خداوند ، آگاه ساز .

فرمود : «محبوب ترين سخن نزد خداوند ، پاكا خدا ، و ستايش ، او را! است» .5750.امام صادق عليه السلام :سنن الترمذى_ به نقل از ابو ذر _: به پيامبر خدا گفتم : پدرم به فدايت ، اى پيامبر خدا ! كدام سخن نزد خداوند ، محبوب تر است ؟

فرمود : «همان كه خدا براى فرشتگانش برگزيد : پاكا پروردگار من ، و ستايش ، او را ! پاكا پروردگار من ، و ستايش ، او را! » .5751.فتح الباري عن ابن عبّاس :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دو سخن است كه بر زبان سبُك اند ، در ترازو[ى اعمال] سنگين اند و نزد خداوند مهربان ، محبوب اند : «پاكا خداى بزرگ ! پاكا خدا و ستايش ، او را!» .5752.المناقب لابن شهر آشوب :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :صد بار بگوييد : «پاكا خدا ، و ستايش ، او را!» ، كه هر كس يك بار اين سخن را بگويد ، ده بار برايش نوشته مى شود ، و هر كه ده بار بگويد ، صد بار برايش نوشته مى شود ، و هر كس صد بار بگويد ، هزار بار برايش نوشته مى شود ، و هر كس بيشتر بگويد ، خداوند بيشتر برايش مى نويسد ، و هر كس آمرزش بطلبد ، خداوند او را مى آمرزد . .

ص: 476

5751.فتح البارى ( _ به نقل از ابن عبّاس _ ) عنه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ : «سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ» كَتَبَ اللّهُ لَهُ ألفَ ألفِ حَسَنَةٍ ، ومَحا عَنهُ ألفَ ألفِ سَيِّئَةٍ ، ورَفَعَ لَهُ ألفَ ألفِ دَرَجَةٍ ، ومَن زادَ زادَهُ اللّهُ ، ومَنِ استَغفَرَ غَفَرَاللّهُ لَهُ . (1)5752.المناقب ، ابن شهر آشوب :الإمام زين العابدين عليه السلام :مَن قالَ : «سُبحانَ اللّهِ العَظيمِ وبِحَمدِهِ» مِن غَيرِ تَعَجُّبٍ ، كَتَبَ اللّهُ تَعالى لَهُ مِئَةَ ألفِ حَسَنَةٍ ، ومَحا عَنهُ ثَلاثَةَ آلافِ سَيِّئَةٍ ، ورَفَعَ لَهُ ثَلاثَةَ آلافِ دَرَجَةٍ . (2)5753.الإمام الصادق عليه السلام ( _ في زِيارَةِ الإِمامِ عَلِيٍّ عليه السلام _ ) الإمام الصادق عليه السلام :مَن قالَ : «سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ ، سُبحانَ اللّهِ العَظيمِ وبِحَمدِهِ» كَتَبَ اللّهُ لَهُ ثَلاثَةَ آلافِ حَسَنَةٍ ، ورَفَعَ لَهُ ثَلاثَةَ آلافِ دَرَجَةٍ ، وخَلَقَ مِنها طائِرا فِي الجَنَّةِ يُسَبِّحُ اللّهَ وكانَ أجرُ تَسبيحِهِ لَهُ . (3)5754.فتح الباري عن عروة بن الزبير :عنه عليه السلام :مَن قالَ : «سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ ، سُبحانَ اللّهِ العَظيمِ» مِن غَيرِ عَجَبٍ ، مَحَا اللّهُ عَنهُ ألفَ سَيِّئَةٍ ، وأثبَتَ لَهُ ألفَ حَسَنَةٍ ، وكَتَبَ لَهُ ألفَ شَفاعَةٍ ، ورَفَعَ لَهُ ألفَ دَرَجَةٍ ، وخَلَقَ لَهُ مِن تِلكَ الكَلِمَةِ طائِرا أبيَضَ (يَطيرُ) ويَقولُ : «سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ ، سُبحانَ اللّهِ العَظيمِ» إلى يَومِ القِيامَةِ ، ويُكتَبُ لِقائِلِها . (4)3 / 4الحَثُّ عَلى قِراءَةِ المُسَبِّحاتِ5753.امام صادق عليه السلام ( _ در زيارت امام على عليه السلام _ ) الإمام الباقر عليه السلام :مَن قَرَأَ المُسَبِّحاتِ (5) كُلَّها قَبلَ أن يَنامَ لَم يَمُت حَتّى يُدرِكَ القائِمَ ، وإن ماتَ كانَ في جِوارِ مُحَمَّدٍ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله . (6) .


1- .معاني الأخبار : ص 411 ح 98 عن أنس ، بحار الأنوار : ج 93 ص 178 ح 7 .
2- .كشف الغمّة : ج 2 ص 313 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 183 ح 24 .
3- .ثواب الأعمال : ص 27 ح 1 عن عبد اللّه بن سنان ، بحار الأنوار : ج 93 ص 182 ح 17 .
4- .فلاح السائل : ص 388 ح 264 عن محمّد بن طلحة ، بحار الأنوار : ج 86 ص 270 ح 39 .
5- .هي سورة الحديد والحشر والصفّ والجمعة والتغابن .
6- .الكافي : ج 2 ص 620 ح 3 ، ثواب الأعمال : ص 146 ح 2 كلاهما عن جابر ، بحار الأنوار : ج 76 ص 201 ح 14 .

ص: 477

3 / 4 تشويق به خواندن مسبِّحات

5754.فتح البارى ( _ به نقل از عروة بن زبير _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس بگويد : «پاكا خدا ، و ستايش ، او را!» ، خداوند ، برايش هزار هزار نيكى [و پاداش ]مى نويسد و هزار هزار بدى را از او مى زُدايد و او را هزار هزار درجه بالا مى برد ، و هر كه بيشتر بگويد ، خداوند به او بيشتر مى دهد ، و هر كس آمرزش بطلبد ، خداوند او را مى آمرزد .5755.امام على عليه السلام :امام زين العابدين عليه السلام :هر كس نه از روى تعجّب ، (1) بگويد : «پاكا خداى بزرگ ، و ستايش ، او را!» ، خداى متعال برايش يك صد هزار نيكى مى نويسد و سه هزار بدى از او مى زُدايد و سه هزار درجه بالايش مى برد .5756.المناقب ، خوارزمى ( _ به نقل از مجاهد _ ) امام صادق عليه السلام :هر كس بگويد : «پاكا خدا ، و ستايش ، او را! پاكا خداى بزرگ ، و ستايش ، او را!» ، خداوند برايش سه هزار نيكى مى نويسد و سه هزار درجه بالايش مى بَرد ، و از آن [جمله] پرنده اى در بهشت مى آفريند كه خداى را تسبيح گويد و مزد تسبيحش براى آن كس باشد .5757.الإرشاد :امام صادق عليه السلام :هر كس ، نه از روى تعجّب ، بگويد : «پاكا خدا ، و ستايش ، او را! پاكا خداى بزرگ!» ، خداوند ، هزار گناه را از او پاك مى كند و هزار نيكى برايش ثبت مى كند و هزار شفاعت برايش مى نويسد و هزار درجه او را بالا مى بَرَد ، و از آن جمله پرنده اى سپيد برايش مى آفريند [كه پرواز كند] و تا روز قيامت بگويد : «پاكا خدا ، و ستايش ، او را! پاكا خداى بزرگ!» و اينها براى گوينده اش نوشته مى شود .3 / 4تشويق به خواندن مسبِّحات5757.الإرشاد :امام باقر عليه السلام :هر كس پيش از آن كه بخوابد ، همه مسبّحات (2) را بخواند ، نمى ميرد تا آن كه قائم عليه السلام را درك كند ، و اگر بميرد ، در جوار محمّدِ پيامبر صلى الله عليه و آله خواهد بود .

.


1- .يعنى براى تسبيح و تحميد خدا بگويد ؛ چون اين جمله را در هنگام تعجّب كردن از چيزى هم به زبان مى آورند .
2- .يعنى سوره هايى كه اوّل آنها «سبّح» يا «يُسبّحُ» است كه عبارت اند از سوره هاى : حديد، حشر ، صف ، جمعه و تغابن .

ص: 478

5758.امام صادق عليه السلام :سنن أبي داوود عن العرباض بن سارية :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ يَقرَأُ المُسَبِّحاتِ قَبلَ أن يَرقُدَ . وقالَ : إنَّ فيهِنَّ آيَةً أَفضَلَ مِن ألفِ آيَةٍ . (1) .


1- .سنن أبي داوود : ج 4 ص 313 ح 5057 ، سنن الترمذي : ج 5 ص 181 ح 2921 وص 475 ح 3406 ، السنن الكبرى : ج 5 ص 16 ح 8026 ، مسند ابن حنبل : ج 6 ص 86 ح 17160 ؛ مجمع البيان : ج 9 ص 345 .

ص: 479

5759.البداية و النهاية ( _ به نقل از عمرو بن ثابت _ ) سنن أبى داوود_ به نقل از عرباض بن ساريه _: پيامبر خدا ، پيش از آن كه به رخت خواب برود ، مسبّحات را مى خوانْد و مى فرمود : «در اين سوره ها آيه اى است كه از هزار آيه برتر است» . .

ص: 480

الفَصلُ الرّابِعُ : بركات التّسبيح4 / 1زَوالُ الحُزنِالكتاب«فَلَوْلَا أَنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ * لَلَبِثَ فِى بَطْنِهِ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ» . 1

«وَ ذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَ_ضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَ_ادَى فِى الظُّ_لُمَ_تِ أَن لَا إِلَ_هَ إِلَا أَنتَ سُبْحَ_نَكَ إِنِّى كُنتُ مِنَ الظَّ__لِمِينَ * فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نَجَّيْنَ_هُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذَ لِكَ نُنجِى الْمُؤْمِنِينَ» . (1)

الحديث5764.الإرشاد عن أسماء بنت عميس واُمّ سلمة زوج النبيّ صرسول اللّه صلى الله عليه و آله :لَقَد كانَ دُعاءُ أخي يونُسَ عَجَبا أوَّلُهُ تَهليلٌ ، وأواسِطُهُ تَسبيحٌ ، وآخِرُهُ إقرارٌ بِالذَّنبِ : «لَا إِلَ_هَ إِلَا أَنتَ سُبْحَ_نَكَ إِنِّى كُنتُ مِنَ الظَّ__لِمِينَ» .

ما دَعا بِهِ مَهمومٌ ولا مَغمومٌ ولا مَكروبٌ ولا مَديونٌ في يَومٍ ثَلاثَ مَرّاتٍ إلَا استُجيبَ لَهُ . (2) .


1- .الأنبياء : 87 و 88 .
2- .الفردوس : ج 3 ص 432 ح 5325 عن ابن عبّاس ، كنز العمّال : ج 2 ص 121 ح 3428 .

ص: 481

فصل چهارم: بركات تسبيح گفتن

4 / 1 رفع اندوه

فصل چهارم: بركات تسبيح گفتن4 / 1رفع اندوهقرآن«و اگر او (يونس) از زمره تسبيح كنندگان نبود ، قطعاً تا روزى كه برانگيخته مى شوند، در شكم آن [ ماهى ] مى ماند» .

«و «ذو النون» را [ ياد كن ] آن گاه كه خشمگين رفت و پنداشت كه ما هرگز بر او قدرتى نداريم، تا در [ دل ] تاريكى ها ندا در داد كه: «معبودى جز تو نيست . پاكا تو! راستى كه من از ستمكاران بودم» . پس [ دعاى ] او را برآورده كرديم و او را از اندوه رهانيديم، و مؤمنان را [ نيز ] اين چنين نجات مى دهيم» .

حديث5768.عنه عليه السلام ( _ يَومَ الشّورى _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دعاى برادرم يونس ، [دعايى] شگفت بود : آغازش «لا إله إلّا اللّه » ، ميانش تسبيح خدا ، و پايانش اقرار به گناه بود : «معبودى جز تو نيست . پاكا تو ! راستى كه من از ستمكاران بودم» . هر نگران يا غمناك يا دردمند يا بدهكارى ، سه بار در روز اين دعا را بخواند ، دعايش مستجاب مى شود .

.

ص: 482

5769.كتاب من لا يحضره الفقيه عن جويرية بن مسهر :عنه صلى الله عليه و آله :هذِهِ الآيَةُ مَفزَعٌ لِلأَنبِياءِ «لَا إِلَ_هَ إِلَا أَنتَ سُبْحَ_نَكَ إِنِّى كُنتُ مِنَ الظَّ__لِمِينَ» نادى بِها يونُسُ في ظُلمَةِ بَطنِ الحوتِ . (1)5767.امام على عليه السلام ( _ در احتجاجش بر ابو بكر _ ) الإمام الصادق عليه السلام :أربَعٌ لِأَربَعٍ . . . وَالرّابِعَةُ لِلغَمِّ وَالهَمِّ : «لَا إِلَ_هَ إِلَا أَنتَ سُبْحَ_نَكَ إِنِّى كُنتُ مِنَ الظَّ__لِمِينَ» قالَ اللّهُ سُبحانَهُ : «فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نَجَّيْنَ_هُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذَ لِكَ نُنجِى الْمُؤْمِنِينَ» . (2)5768.امام على عليه السلام ( _ در روز شورا _ ) عنه عليه السلام :عَجِبتُ لِمَنِ اغتَمَّ كَيفَ لا يَفزَعُ إلى قَولِهِ تَعالى : «لَا إِلَ_هَ إِلَا أَنتَ سُبْحَ_نَكَ إِنِّى كُنتُ مِنَ الظَّ__لِمِينَ» فَإِنّي سَمِعتُ اللّهَ يَقولُ : «فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نَجَّيْنَ_هُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذَ لِكَ نُنجِى الْمُؤْمِنِينَ» . (3)4 / 2زَوالُ الفَقرِ5771.وقعة صفّين عن عبد خير :الإمام عليّ عليه السلام :مَن سَبَّحَ اللّهَ كُلَّ يَومٍ ثَلاثينَ مَرَّةً ، دَفَعَ اللّهُ عز و جل عَنهُ سَبعينَ نَوعا مِنَ البَلاءِ؛ أيسَرُهَا الفَقرُ . (4) .


1- .الفردوس : ج 4 ص 331 ح 6959 ، الدرّ المنثور : ج 5 ص 669 نقلاً عن ابن مردويه وكلاهما عن أبي هريرة .
2- .تهذيب الأحكام : ج 6 ص 170 ح 329 عن كرام .
3- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 392 ح 5836 ، الخصال : ص 218 ح 43 ، الأمالي للصدوق : ص 55 ح 19 كلّها عن محمّد بن حمران ، بحار الأنوار : ج 93 ص 784 ح 1 .
4- .الخصال : ص 505 ح 2 عن سعيد بن علاقة ، مشكاة الأنوار : ص 230 ح 645 ، روضة الواعظين : ص 499 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 178 ح 9 .

ص: 483

4 / 2 رفع نادارى

5770.بصائر الدرجات ( _ به نقل از ابو جارود _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اين آيه ، پناهگاه پيامبران بوده است : «معبودى جز تو نيست . پاكا تو ! راستى كه من از ستمكاران بودم» . يونس در تاريكى شكم ماهى ، اين دعا را خواند .5771.وقعة صِفّين ( _ به نقل از عبد خير _ ) امام صادق عليه السلام :چهار آيه براى چهار چيز است ... و آيه چهارم ، براى غم و اندوه است : «معبودى جز تو نيست . پاكا تو ! راستى كه من از ستمكاران بودم» . خداوند سبحان ، فرموده است : «پس [دعاى] او را برآورده كرديم و او را از اندوه رهانيديم ، و مؤمنان را [نيز] اين چنين نجات مى دهيم» .5772.الإرشاد :امام صادق عليه السلام :در شگفتم از كسى كه اندوهگين است ، كه چرا به اين سخن خداى متعال پناه نمى برد : «معبودى جز تو نيست . پاكا تو ! راستى كه من از ستمكاران بودم» ؛ چرا كه شنيدم خداوند عز و جل مى فرمايد : «پس [دعاى] او را برآورده كرديم و او را از اندوه رهانيديم ، و مؤمنان را [نيز] اين چنين نجات مى دهيم» .4 / 2رفع نادارى5773.بشارة المصطفى ( _ به نقل از عبد اللّه بن عبّاس _ ) امام على عليه السلام :هر كس هر روز ، سى مرتبه خدا را تسبيح بگويد ، خداوند ، هفتاد نوع بلا را از او دفع مى كند كه آسان ترينِ آنها نادارى است .

.

ص: 484

5774.الإرشاد عن السيّد الحِمْيري :الإمام الصادق عليه السلام :مَن قالَ : «سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ ، سُبحانَ اللّهِ العَظيمِ» ثَلاثينَ مَرَّةً ، اِستَقبَلَ الغِنى وَاستَدبَرَ الفَقرَ ، وقَرَعَ بابَ الجَنَّةِ . (1)4 / 3غُفرانُ الذُّنوبِ5775.المناقب ، ابن شهر آشوب ( _ به نقل از قُدامه سعدى _ ) الإمام الصادق عليه السلام :مَن صَلّى صَلاةً مَكتوبَةً ، ثُمَّ سَبَّحَ في دُبُرِها ثَلاثينَ مَرَّةً ، لَم يَبقَ عَلى بَدَنِهِ شَيءٌ مِنَ الذُّنوبِ إلّا تَناثَرَ . (2)4 / 4الجَنَّةُ5778.المناقب لابن شهر آشوب عن السروجي :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ : «سُبحانَ اللّهِ العَظيمِ وبِحَمدِهِ» غُرِسَت لَهُ نَخلَةٌ فِي الجَنَّةِ . (3)5776.المناقب ، ابن شهر آشوب ( _ به نقل از عونى _ ) عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن مُؤمِنٍ ولا مُؤمِنَةٍ إلّا ولَهُ وَكيلٌ فِي الجَنَّةِ ، إن قَرَأَ القُرآنَ بَنى لَهُ القُصورَ ، وإن سَبَّحَ غَرَسَ لَهُ الأَشجارَ ، وإن كَفَّ كَفَّ . (4)5777.المناقب ، ابن شهر آشوب ( _ به نقل از ابن حماد _ ) عنه صلى الله عليه و آله :قالَ موسى عليه السلام : . . . إلهي اُريدُ مِن أشجارِ الجَنَّةِ وثِمارِها .

قالَ : ذلِكَ لِمَن سَبَّحَ تَسبيحَةً في لَيلَةِ القَدرِ . (5)5778.المناقب ، ابن شهر آشوب ( _ به نقل از سروجى _ ) عنه صلى الله عليه و آله :لَمّا عُرِجَ بي إلَى السَّماءِ السّابِعَةِ ، مَرَرتُ عَلى قَصرٍ مِن لُؤلُؤَةٍ بَيضاءَ ، فَقُلتُ : لِمَن هذا يا حَبيبي جَبرَئيلُ؟

قالَ : لِمَن يَقرَأُ كُلَّ يَومٍ : «سُبحانَ اللّهِ بِعَدَدِ ما خَلَقَ ، سُبحانَ اللّهِ بِعَدَدِ ما هُوَ خالِقٌ إلى يَومِ القِيامَةِ» خَمسَ عَشرَةَ مَرَّةً ، وَالحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ . (6) .


1- .الأمالي للصدوق : ص 355 ح 436 عن حمّاد بن واقد ، بحار الأنوار : ج 93 ص 177 ح 5 .
2- .الأمالي للصدوق : ص 345 ح 416 عن هشام بن سالم ، بحار الأنوار : ج 86 ص 21 ح 19 .
3- .سنن الترمذي : ج 5 ص 511 ح 3464 ، السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 207 ح 10663 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 680 ح 1847 وليس فيهما «وبحمده» ، صحيح ابن حبّان : ج 3 ص 109 ح 826 كلّها عن جابر ، كنزالعمّال : ج 1 ص 459 ح 1988 .
4- .الفردوس : ج 4 ص 27 ح 6080 عن أنس ، كنزالعمّال : ج 1 ص 549 ح 2458 .
5- .الإقبال : ج 1 ص 345 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 145 ح 3 .
6- .بحار الأنوار : ج 86 ص 53 ح 57 نقلاً عن اختيار ابن الباقي .

ص: 485

4 / 3 آمرزش گناهان
4 / 4 بهشت

5779.البداية والنهاية عن حبيب بن أوس {-1-} :امام صادق عليه السلام :هر كس سى مرتبه بگويد : «پاكا خدا ، و ستايش ، او را ! پاكا خداوند بزرگ!» ، به توانگرى روى مى آورد و به نادارى پشت مى كند و درِ بهشت را مى كوبد .4 / 3آمرزش گناهان5779.البداية و النهاية ( _ به نقل از حبيب بن اوس {-1-} _ ) امام صادق عليه السلام :هر كس نماز واجبى را بخواند و سپس در پى آن ، سى مرتبه «سبحان اللّه » بگويد ، همه گناهان از بدن او فرو مى ريزند .4 / 4بهشت5782.كامل الزيارات عن أبي عبد اللّه الجدلي :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس بگويد : «پاكا خداى بزرگ ، و ستايش ، او را!» ، يك خرمابُن برايش در بهشت كاشته مى شود .5783.الإرشاد عن إسماعيل بن زياد :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ مرد و زن مؤمنى نيست ، مگر آن كه در بهشتْ نماينده اى دارد . هر گاه قرآن بخواند ، آن نماينده برايش كاخ ها مى سازد ، و هر گاه تسبيح بگويد ، برايش درختان مى كارد ، و هر گاه [از خواندن قرآن و تسبيح گويى] باز ايستد ، آن نماينده نيز [از ساختن و كاشتن] باز مى ايستد.5784.الإرشاد عن جويرية بن مسهر العبدي :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :موسى عليه السلام گفت : ... معبودا ! از درختان و ميوه هاى بهشت مى خواهم .

خداوند فرمود : «اينها براى كسى است كه در شب قدر ، تسبيح بگويد» .5782.كامل الزيارات ( _ به نقل از ابو عبد اللّه جَدَلى _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :چون به آسمان چهارم برده شدم ، بر كاخى گذشتم كه از مرواريد سپيد بود . گفتم : جبرئيل عزيزم! اين ، از آنِ كيست؟

گفت : از آن كسى كه هر روز پانزده مرتبه بگويد : «پاكا خداوند ، به شمارِ آنچه آفريد ! پاكا خداوند ، به شمارِ آنچه تا روز رستاخيز مى آفريند!» . و ستايش ، خداى را كه پروردگار جهانيان است .

.

ص: 486

. .

ص: 487

. .

ص: 488

الفَصلُ الخامِسُ : أوقات التّسبيح5 / 1الصَّباحُ وَالمَساءُالكتاب«فَسُبْحَ_نَ اللَّهِ حِينَ تُمْسُونَ وَ حِينَ تُصْبِحُونَ * وَ لَهُ الْحَمْدُ فِى السَّمَ_وَ تِ وَ الْأَرْضِ وَ عَشِيًّا وَ حِينَ تُظْهِرُونَ» . (1)

«فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ أَن سَبِّحُواْ بُكْرَةً وَ عَشِيًّا» . (2)

«فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ بِالْعَشِىِّ وَ الْاءِبْكَ_رِ» (3) . (4)

«فِى بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَ الْاصَالِ * رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَ_رَةٌ وَ لَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقَامِ الصَّلَوةِ وَ إِيتَاءِ الزَّكَوةِ يَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَ_رُ» 5 . (5)

.


1- .الروم : 17 و 18 .
2- .مريم : 11 .
3- .أي نزّهه سبحانه مصاحبا لحمده على جميع آلائه ، مستمرّا متواليا بتوالي الأيّام ، أو في كلّ صباح ومساء ، وكونه بالعشيّ والإبكار على المعنى الأوّل من قبيل الكناية . وقيل : المراد به صلاتا الصبح والعصر (الميزان في تفسير القرآن : ج 17 ص 341) .
4- .غافر : 55 .
5- .النور : 36 و 37 .

ص: 489

فصل پنجم: اوقات تسبيح گفتن

5 / 1 بامداد و شامگاه

فصل پنجم: اوقات تسبيح گفتن5 / 1بامداد و شامگاهقرآن«پاكا خدا ، آن گاه كه شب را آغاز مى كنيد و آن گاه كه صبح مى كنيد! و ستايش ، از آنِ اوست در آسمان ها و زمين و شامگاهان و وقتى كه به نيم روز مى رسيد» .

«پس، از محراب ، بر قوم خويش در آمد و ايشان را آگاه گردانيد كه روز و شب ، به نيايش بپردازيد» .

«پس شكيبايى كن كه وعده خدا حق است ، و براى گناهت آمرزش بخواه و به ستايش پروردگارت، شامگاهان و بامدادان ، ستايشگر باش» .

«در خانه هايى كه خدا رخصت داده كه [ قدر و منزلت آنها ] رفعت يابد و نامش در آنها ياد شود. در آن [ خانه ] ها هر بامداد و شامگاه ، مردانى او را نيايش مى كنند كه نه تجارت و نه داد و ستدى، آنان را از ياد خدا و بر پا داشتن نماز و دادن زكات، به خود مشغول نمى دارد، و از روزى كه دل ها و ديده ها در آن زير و رو مى شود ، مى هراسند» .

.

ص: 490

«يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اذْكُرُواْ اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا * وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِيلاً» (1) . (2)

«إِنَّ_ا أَرْسَلْنَ_كَ شَ_هِدًا وَ مُبَشِّرًا وَ نَذِيرًا * لِّتُؤْمِنُواْ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُعَزِّرُوهُ وَ تُوَقِّرُوهُ وَ تُسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِيلاً» . (3)

«قَالَ رَبِّ اجْعَل لِّى ءَايَةً قَالَ ءَايَتُكَ أَلَا تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلَ_ثَةَ أَيَّامٍ إِلَا رَمْزًا وَاذْكُر رَّبَّكَ كَثِيرًا وَسَبِّحْ بِالْعَشِىِّ وَالْاءِبْكَ_رِ» . (4)

«إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِىِّ وَ الْاءِشْرَاقِ» . (5)

راجع : ص 170 (أهمّ مواطن الذكر / الغداة والعشي) .

.


1- .التسبيح هو التنزيه ، وهو مثل الذكر لايتوقّف على اللفظ وإن كان التلفّظ بمثل «سبحان اللّه » بعض مصاديق التسبيح . والبكرة : أوّل النهار ، والأصيل : آخره بعد العصر ، وتقييد التسبيح بالبكرة والأصيل لما فيهما من تحوّل الأحوال فيناسب تسبيحه وتنزيهه من التغيير والتحوّل ، وكلّ نقص طار ، ويمكن أن يكون البكرة والأصيل معا كناية عن الدوام ؛ كالليل والنهار في قوله : «يُسَبِّحُونَ لَهُ بِالَّيْلِ وَ النَّهَارِ» (فصّلت : 38) (الميزان في تفسير القرآن : ج 16 ص 328) .
2- .الأحزاب : 41 و 42 .
3- .الفتح : 8 و 9 .
4- .آل عمران : 41 .
5- .ص : 18.

ص: 491

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! خدا را ياد كنيد، يادى بسيار . و صبح و شام ، او را به پاكى بستاييد» .

«[ اى پيامبر! ] ما تو را [ به سِمَتِ ] گواه و بشارتگر و هشداردهنده اى فرستاديم تا به خدا و فرستاده اش ايمان آوريد و او را يارى كنيد و ارج نهيد، و خدا را بامدادان و شامگاهان ، به پاكى بستاييد» .

«گفت: پروردگارا ! براى من نشانه اى قرار ده . فرمود: «نشانه ات اين است كه سه روز با مردم، جز به اشاره سخن نگويى؛ و پروردگارت را بسيار ياد كن، و شبانگاه و بامدادان ، [ او را ]تسبيح گوى»» .

«ما كوه ها را با او مسخّر ساختيم [ كه ] شامگاهان و بامدادان ، خداوند را نيايش مى كردند» .

ر . ك : ص 171 (مهم ترين اوقات ياد خدا / بامدادان و شامگاهان) .

.

ص: 492

الحديث5797.امام على عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في مَوعِظَتِهِ لِابنِ مَسعودٍ _: يَابنَ مَسعودٍ ، اصبِر مَعَ الَّذينَ يَذكُرونَ اللّهَ ويُسَبِّحونَهُ ويُهَلِّلونَهُ ويَحمَدونَهُ ويَعمَلونَ بِطاعَتِهِ ويَدعونَهُ بُكرَةً وعَشِيّا ، فَإِنَّ اللّهَ تَعالى يَقولُ : «وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَوةِ وَ الْعَشِىِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَ لَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ» (1) «مَا عَلَيْكَ مِنْ حِسَابِهِم مِّن شَىْ ءٍ وَمَا مِنْ حِسَابِكَ عَلَيْهِم مِّن شَىْ ءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّ__لِمِينَ» (2) . (3)5798.أنساب الأشراف عن جندب بن عبد اللّه الأزدي :عنه صلى الله عليه و آله :مَن سَبَّحَ عِندَ غُروبِ الشَّمسِ سَبعينَ تَسبيحَةً ، غُفِرَ لَهُ سائِرُ عَمَلِهِ . (4)5799.شرح نهج البلاغة عن زياد بن فلان :عنه صلى الله عليه و آله :ألا اُخبِرُكُم لِمَ سَمَّى اللّهُ إبراهيمَ خَليلَهُ الَّذي وَفّى؟ لِأَنَّهُ كانَ يَقولُ كُلَّما أصبَحَ وأَمسى : «فَسُبْحَ_نَ اللَّهِ حِينَ تُمْسُونَ وَ حِينَ تُصْبِحُونَ» حَتّى يُتِمَّ الآيَةَ . (5)5800.الإمام عليّ عليه السلام ( _ مِن خُطبَتِهِ لِأهلِ الكوفَةِ _ ) الإمام عليّ عليه السلام :مَن قالَ حينَ يُمسي ثَلاثَ مَرّاتٍ : « فَسُبْحَ_نَ اللَّهِ حِينَ تُمْسُونَ وَ حِينَ تُصْبِحُونَ * وَ لَهُ الْحَمْدُ فِى السَّمَ_وَ تِ وَ الْأَرْضِ وَ عَشِيًّا وَ حِينَ تُظْهِرُونَ» لَم يَفُتهُ خَيرٌ يَكونُ في تِلكَ اللَّيلَةِ ، وصُرِفَ عَنهُ جَميعُ شَرِّها .

ومَن قالَ مِثلَ ذلِكَ حينَ يُصبِحُ ، لَم يَفُتهُ خَيرٌ يَكونُ في ذلِكَ اليَومِ ، وصُرِفَ عَنهُ جَميعُ شَرِّهِ . (6)5798.أنساب الأشراف ( _ به نقل از جُندَب بن عبد اللّه اَزْدى _ ) رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ : «سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ» مِئَةَ مَرَّةٍ قَبلَ طُلوعِ الشَّمسِ ، ومِئَةً قَبلَ غُروبِها ، كانَ أفضَلَ مِن مِئَةِ بَدَنَةٍ (7) . (8) .


1- .الكهف : 28 .
2- .الأنعام : 52 .
3- .مكارم الأخلاق : ج 2 ص 357 ح 2660 عن عبد اللّه بن مسعود ، بحار الأنوار : ج 77 ص 107 ح 1 .
4- .الفردوس : ج 3 ص 523 ح 5634 عن معاوية بن حيدة ، كنزالعمّال : ج 1 ص 473 ح 2057 .
5- .مستدرك الوسائل : ج 5 ص 394 ح 6171 نقلاً عن درر اللآلي عن سهل .
6- .ثواب الأعمال : ص 199 ح 1 ، الأمالي للصدوق : ص 674 ح 912 كلاهما عن الحارث ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 81 ح 2210 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 253 ح 19 .
7- .البَدَنَة تقع على الجمل والناقة والبقرة ، وهي بالإبل أشبه . وسُمّيت بَدَنَة لعِظَمها وسِمنها (النهاية : ج 1 ص 108 «بدن») .
8- .كنزالعمّال : ج 2 ص 166 ح 3594 نقلاً عن الديلمي عن ابن عمرو .

ص: 493

حديث5800.امام على عليه السلام ( _ در سخنرانى براى كوفيان _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در اندرزش به ابن مسعود _: اى پسر مسعود! همگام با آنان كه خدا را ياد مى كنند و او را به پاكى و يگانگى مى ستايند و ستايشش مى كنند و فرمانش مى برند و هر بام و شام ، او را مى خوانند ، شكيبايى كن ؛ زيرا خداوند متعال مى فرمايد : «و با آنان كه بام و شام پروردگارشان را مى خوانند و خشنودى او را مى جويند ، شكيبايى كن ، و چشمانت از آنان در نگذرد (ناديده شان مگير)» ، «نه از حساب آنان بر عهده تو ، چيزى است ، و نه از حساب تو بر عهده آنان چيزى است تا آنها را برانى و از ستمكاران باشى» .5801.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس هنگام غروب آفتاب ، هفتاد تسبيح بگويد ، همه اعمالش آمرزيده مى شود .5802.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آيا به شما خبر ندهم كه چرا خداوند ، ابراهيم را دوستِ وفادار خود ناميد؟ چون هر بامداد و شامگاه مى گفت : «پاكا خدا ، آن گاه كه شب مى كنيد و آن گاه كه صبح مى كنيد!» تا پايان آيه .5803.معاني الأخبار عن أبي الطفيل عن الإمام عليّ عليه اامام على عليه السلام :هر كس زمانى كه شب را مى آغازد ، سه مرتبه بگويد : «پاكا خدا ، آن گاه كه شب را مى آغازيد و آن گاه كه صبح مى كنيد! و ستايش ، از آنِ اوست در آسمان ها و زمين و در شامگاهان و وقتى كه به نيم روز مى رسيد» ، هيچ خيرى را در آن شب از دست نمى دهد ، و همه بدى هاى (گزندهاى) آن شب ، از او دفع مى شود .

و هر كس زمانى كه صبح خود را مى آغازد ، چنين بگويد ، هيچ خيرى را در آن روز از دست نمى دهد و همه بدى هاى (گزندهاى) آن روز نيز از او دفع مى شود .5804.الإمام عليّ عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس پيش از طلوع و غروب آفتاب ، صد مرتبه بگويد : «پاكا خداوند ، و ستايش ، او را!» ، [پاداشش] از صد شتر قربانى برايش بهتر است . .

ص: 494

5801.امام على عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ حينَ يُصبِحُ وحينَ يُمسي : «سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ» مِئَةَ مَرَّةٍ ، لَم يَأتِ أحَدٌ يَومَ القِيامَةِ بِأَفضَلَ مِمّا جاءَ بِهِ ، إلّا أحَدٌ قالَ مِثلَ ما قالَ أو زادَ عَلَيهِ . (1)5802.امام على عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ إذا أصبَحَ : «سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ» ألفَ مَرَّةٍ ، فَقَدِ اشتَرى نَفسَهُ مِنَ اللّهِ ، وكانَ آخِرَ يَومِهِ عَتيقا مِنَ النّارِ . (2)5803.معانى الأخبار ( _ به نقل از ابو طُفَيل _ ) عنه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ : «سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ ، سُبحانَ اللّهِ العَظِيمِ» مَرَّةً إذا أصبَحَ ومَرَّةً إذا أمسى ، بَعَثَ اللّهُ مَلَكا إلَى الجَنَّةِ مَعَهُ مِكساحٌ (3) مِنَ الفِضَّةِ ، ويَكسَحُ لَهُ مِن طينِ الجَنَّةِ ، وهُوَ مِسكٌ أذفَرُ ، ثُمَّ يَغرِسُ لَهُ غَرسا ، ثُمَّ يُحيطُ عَلَيهِ حائِطا ، ثُمَّ يُبَوِّبُ عَلَيهِ بابا ، ثُمَّ يُغلِقُهُ ، ثُمَّ يَكتُبُ عَلَى البابِ : هذا بُستانُ فُلانِ بنِ فُلانٍ . (4)5804.امام على عليه السلام :الإمام زين العابدين عليه السلام_ فِي المُناجاةِ الإِنجيلِيَّةِ _: وأَودِع نُفوسَنا خَوفَ المُشفِقينَ مِن سوءِ الحِسابِ ، ورَجاءَ الواثِقينَ بِتَوفيرِ الثَّوابِ ، فَلا نَغتَرَّ بِالإِمهالِ ، ولا نُقَصِّرَ في صالِحِ الأَعمالِ ، ولا نَفتُرَ (5) مِنَ التَّسبيحِ بِحَمدِكِ فِي الغُدُوِّ وَالآصالِ . (6)راجع : ج 2 ص 230 (قبل طلوع الشمس وقبل غروبها) وص 232 (الصباح والمساء) .

.


1- .صحيح مسلم : ج 4 ص 2071 ح 29 ، سنن الترمذي : ج 5 ص 513 ح 3469 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 304 ح 8843 كلّها عن أبي هريرة ، كنزالعمّال : ج 2 ص 139 ح 3499 .
2- .بحار الأنوار : ج 86 ص 281 ح 44 نقلاً عن الشهيد رحمه الله ؛ كنزالعمّال : ج 2 ص 158 ح 3568 نقلاً عن الخرائطي في مكارم الأخلاق وليس فيه «وكان آخر يومه عتيقا من النار» وكلاهما عن ابن عبّاس .
3- .كَسَحَ : كَنَسَ . والمِكْسَحة : المكنسة (القاموس المحيط : ج 1 ص 245 «كسح») .
4- .فلاح السائل : ص 387 ح 263 عن أنس ، بحار الأنوار : ج 86 ص 270 ح 39 .
5- .الفَتْرة : الانكسار والضعف. وفتر الشيءُ والحرُّ وفلانٌ : سَكَنَ بعد حدّة ، ولانَ بعد شِدّة (لسان العرب : ج 5 ص 43 «فتر») .
6- .بحار الأنوار : ج 94 ص 157 ح 22 نقلاً عن كتاب أنيس العابدين .

ص: 495

5806.عنه عليه السلام ( _ مِن خُطبَةٍ لَهُ يَصِفُ فيها آخِرَ الزَّمانِ _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس در آغاز روز و در آغاز شب ، صد مرتبه «پاكا خدا ، و ستايش ، او را!» بگويد ، در روز قيامت ، هيچ كس عملى برتر از آنچه او آورده است ، نمى آورد ، مگر كسى كه او نيز صد مرتبه يا بيشتر اين جمله را گفته باشد .5805.امام على عليه السلام ( _ در خطبه اى كه در آن ، زمان آينده را توصيف مى كن ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس ، چون صبح كند ، هزار بار بگويد : «پاكا خدا ، و ستايش ، او را!» ، خويشتن را از خدا خريده است و واپسين روزش ، [روز] آزادى از آتش خواهد بود .5806.امام على عليه السلام ( _ در خطبه اى كه در آن ، آخر زمان را توصيف مى كند ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس در شروع صبح و شب ، يك مرتبه بگويد : «پاكا خدا ، و ستايش ، او را ! پاكا خداى بزرگ!» ، خداوند ، فرشته اى را به بهشت مى فرستد كه جارويى از نقره دارد و [فرشته] از گِل بهشت _ كه مُشكى بسيار خوش بوست _ ، براى او جارو مى كند و سپس نهالى برايش مى كارد و بر گِرد آن ديوارى مى كشد و بر آن ديوار ، درى نصب مى كند و سپس بر آن قفلى مى زند و آن گاه بر آن در مى نويسد : «اين باغِ فلانى ، پسر فلانى است» .5807.عنه عليه السلام :امام زين العابدين عليه السلام_ در «مناجات انجيليه» _: [ترسى چون] ترسِ ترسندگانِ از سختى حساب [قيامت ]و [اميدى چون] اميد آنان كه به فراوانىِ پاداش [اُخروى ]اعتماد دارند ، در جان ما قرار ده تا فريب مهلت [عمرى كه به ما داده اى] را نخوريم ، و در كارهاى نيك ، كوتاهى نورزيم ، و از تسبيح و ستايشت در صبح و شام ، سست نشويم .ر . ك : ج 2 ص 231 (اوقات حمد گويى خدا / پيش از طلوع و غروب آفتاب ، و نيز : بامداد و شامگاه).

.

ص: 496

5 / 2آناءُ اللَّيلِ وأطرافُ النَّهارِالكتاب«فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُ_لُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِهَا وَ مِنْ ءَانَاىءِ الَّيْلِ فَسَبِّحْ وَ أَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرْضَى» 1 . (1)

«فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُ_لُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ الْغُرُوبِ * وَ مِنَ الَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَ أَدْبَ_رَ السُّجُودِ» . (2)

«فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَ لَا تُطِعْ مِنْهُمْ ءَاثِمًا أَوْ كَفُورًا * وَ اذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ بُكْرَةً وَأَصِيلاً * وَ مِنَ الَّيْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَ سَبِّحْهُ لَيْلاً طَوِيلاً» 4 . (3)

.


1- .طه : 130 .
2- .ق : 39 و 40 .
3- .الإنسان : 24 _ 26 .

ص: 497

5 / 2 در اوقات شب و كرانه هاى روز

5 / 2در اوقات شب و كرانه هاى روزقرآن«پس بر آنچه مى گويند ، شكيبا باش، و پيش از بر آمدن آفتاب و پيش از فرو شدن آن، با ستايش پروردگارت ، [ او را ] تسبيح گوى . و پاره اى از ساعات شب و حوالى روز (1) را به نيايش پرداز، باشد كه خشنود گردى» .

«و بر آنچه مى گويند ، شكيبا باش ، و پيش از بر آمدن آفتاب و پيش از فرو شدن آن ، به ستايشِ پروردگارت ، [او را] تسبيح گوى . و پاره اى از شب و به دنبال سجود [ به صورت تعقيب و نافله ] او را تسبيح گوى» .

«پس در برابر فرمان پروردگارت شكيبايى كن، و از آنان ، گناهكار يا ناسپاس گزار را فرمان مَبَر ، و نام پروردگارت را بامدادان و شامگاهان ياد كن ، و بخشى از شب را در برابر او سجده كن و شب[ هاى ] دراز، او را به پاكى بستاى» . 2

.


1- .آيا منظور از دو سوى روز ، قبل از طلوع خورشيد و قبل از غروب آن است ، يا جز اين است؟ سخنان مفسّران درباره آن متفاوت است ، همان گونه كه آنان در باره مراد از «تسبيح» هم اختلاف دارند . تسبيحى كه در آيه آمده ، مطلق است و از جهت لفظى دلالت ندارد كه مراد ، نمازهاى يوميه باشد ، هر چند بسيارى از مفسّران ، اصرار دارند كه مراد از تسبيح ، نماز است . (ر.ك : الميزان فى تفسير القرآن : ج 14 ص 235 و تفسير نمونه : ج 13 ص 337 و ديگر تفاسير .

ص: 498

الحديث5814.امام على عليه السلام ( _ در يادكرد بنى اميّه _ ) رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في قَولِهِ تَعالى : «وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُ_لُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ الْغُرُوبِ» _: قَبلَ طُلوعِ الشَّمسِ : صَلاةُ الصُّبحِ ، وقَبلَ الغُروبِ : صَلاةُ العَصرِ . (1)5815.عنه عليه السلام :الخصال عن إسماعيل بن الفضل :سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَن قَولِ اللّهِ عز و جل : «وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُ_لُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِهَا» ، فَقالَ : فَريضَةٌ عَلى كُلِّ مُسلِمٍ أن يَقولَ قَبلَ طُلوعِ الشَّمسِ عَشرَ مَرّاتٍ وقَبلَ غُروبِها عَشرَ مَرّاتٍ : لا إلهَ إلاَّ اللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ، لَهُ المُلكُ ولَهُ الحَمدُ ، يُحيي ويُميتُ ، وهُوَ حَيٌّ لا يَموتُ ، بِيَدِهِ الخَيرُ وهُوَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ .

قالَ : فَقُلتُ : لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ، لَهُ المُلكُ ولَهُ الحَمدُ ، يُحيي ويُميتُ ، ويُميتُ ويُحيي .

فَقالَ : يا هذا ، لا شَكَّ في أنَّ اللّهَ يُحيي ويُميتُ ، ويُميتُ ويُحيي ، ولكِن قُل كَما أقولُ . (2)5816.عنه عليه السلام :الإمام الصادق عليه السلام_ لَمّا سُئِلَ عَن قَولِهِ تَعالى : «وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُ_لُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ الْغُرُوبِ» _: تَقولُ حينَ تُصبِحُ وحينَ تُمسي عَشرَ (3) مَرّاتٍ : لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ، لَهُ المُلكُ ولَهُ الحَمدُ ، يُحيي ويُميتُ ، وهُوَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ . (4)5817.عنه عليه السلام ( _ في بَني اُمَيَّةَ _ ) عنه عليه السلام_ في قَولِ اللّهِ عز و جل : «وَ مِنَ الَّيْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَ سَبِّحْهُ لَيْلاً طَوِيلاً» _: أمَرَهُ أن يُصَلِّيَ في ساعاتٍ مِنَ اللَّيلِ ، فَفَعَلَ صلى الله عليه و آله . (5) .


1- .المعجم الأوسط : ج 7 ص 114 ح 7014 عن جرير بن عبد اللّه .
2- .الخصال : ص 452 ح 58 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 250 ح 15 .
3- .في المصدر : «عشرات» ، والتصويب من بحار الأنوار .
4- .مجمع البيان : ج 9 ص 225 ، بحار الأنوار : ج 82 ص 328 .
5- .دعائم الإسلام : ج 1 ص 211 ، بحار الأنوار : ج 87 ص 159 ح 47 .

ص: 499

حديث5819.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در باره اين سخن خداوند : «و پيش از بر آمدن آفتاب و پيش از فرو شدن آن ، با ستايشِ پروردگارت ، [او را] تسبيح گوى» _: «پيش از بر آمدن آفتاب» ، نماز صبح ، و «پيش از فرو شدن آن» ، نماز عصر است .5820.عنه عليه السلام :الخصال_ به نقل از اسماعيل بن فضل _: از امام صادق عليه السلام در باره اين سخن خداوند عز و جلپرسيدم : «و پيش از بر آمدن آفتاب و پيش از فرو شدن آن ، با ستايشِ پروردگارت ، [او را] تسبيح گوى» .

فرمود : «بر هر مسلمانى واجب است كه پيش از طلوع آفتاب و نيز پيش از غروب آن ، ده مرتبه بگويد : معبودى جز خدا نيست . يگانه و بى انباز است . پادشاهى و ستايش ، از آنِ اوست . زنده مى كند و مى ميراند ، و خود ، زنده ناميراست . خوبى ، همه در دست اوست و او بر هر چيز ، چيره است » .

من گفتم : معبودى جز خدا نيست . يگانه و بى انباز است . پادشاهى و ستايش ، از آنِ اوست . زنده مى كند و مى ميراند ، و مى ميراند و زنده مى كند . (1)

فرمود : «اى مرد ! شكّى نيست كه خدا ، زنده مى كند و مى ميرانَد ، و مى ميراند و زنده مى كند ؛ امّا چنان بگو كه من مى گويم» .5821.عنه عليه السلام :امام صادق عليه السلام_ در پاسخ سؤال از اين سخن خداوند متعال : «و پيش از بر آمدن آفتاب و پيش از فرو شدن آن ، با ستايشِ پروردگارت ، [او را] تسبيح گوى» _: چون صبح كردى و نيز آن گاه كه وارد شب شدى ، ده مرتبه بگو : معبودى جز خدا نيست . يگانه و بى انباز است . پادشاهى و ستايش ، از آنِ اوست . زنده مى كند و مى ميرانَد ، و او بر هر چيز ، چيره است .5815.امام على عليه السلام :امام صادق عليه السلام_ در باره اين سخن خداوند عز و جل : «و لَختى از شب ، او را سجده كن و شبى دراز ، تسبيحش گوى» _: به پيامبر صلى الله عليه و آله فرمان داد كه در ساعاتى از شب ، نماز بخواند و پيامبر صلى الله عليه و آله انجام داد . .


1- .يعنى «مى ميرانَد و زنده مى كند» را من اضافه كردم .

ص: 500

5816.امام على عليه السلام :مجمع البيان_ في قَولِهِ تَعالى : «وَ سَبِّحْهُ لَيْلاً طَوِيلاً» _: رُوِيَ عَنِ الرِّضا عليه السلام أنَّهُ سَأَلَهُ أحمَدُ بنُ مُحَمَّدٍ عَن هذِهِ الآيَةِ وقالَ : ما ذلِكَ التَّسبيحُ؟ قالَ : صَلاةُ اللَّيلِ . (1)5817.امام على عليه السلام ( _ درباره بنى اميّه _ ) بحار الأنوار :في صُحُفِ إِدريسَ عليه السلام : سَأَلتَ يا اُخنوخُ عَمّا يُقَرِّبُكَ مِنَ اللّهِ ، ذلِكَ أن تُؤمِنَ بِرَبِّكَ مِن كُلِّ قَلبِكَ ، وتَبوءَ (2) بِذَنبِكَ ، وبَعدَ ذلِكَ تَلزَمَ رحمَةَ الخَلقِ ، وحُسنَ الخُلقِ ، وإيثارَ الصِّدقِ ، وأداءَ الحَقِّ ، وَالجودَ مَعَ الرِّضا بِما يَأتيكَ مِنَ الرِّزقِ ، وإكثارَ التَّسبيحِ بِالعَشايا وَالأَسحارِ وأَطرافِ اللَّيلِ وَالنَّهارِ . (3)5 / 3إِدبارُ النُّجومِالكتاب«وَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ حِينَ تَقُومُ * وَ مِنَ الَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَ إِدْبَ_رَ النُّجُومِ» 4 .

.


1- .مجمع البيان : ج 10 ص 626 ، بحار الأنوار : ج 82 ص 329 وج 87 ص 135 .
2- .أبوءُ بذنبي : أي ألتَزِمُ وأرجِعُ وأُقِرُّ ، وأصل البَواء : اللزوم (النهاية : ج 1 ص 159 «بوأ») .
3- .بحار الأنوار : ج 95 ص 459 .

ص: 501

5 / 3 پس از فرو شدن ستارگان

5822.المناقب لابن شهر آشوب ، عن الأعمش بروايته ، عن رجمجمع البيان_ در باره سخن خداوند متعال : «و شبى دراز ، تسبيحش گوى» _: روايت شده است كه احمد بن محمّد ، از امام رضا عليه السلام در باره اين آيه پرسيد و گفت : مراد از اين تسبيح چيست؟

فرمود : «نماز شب» .5823.الإمام الحسن عليه السلام :بحارالأنوار :در صُحُف ادريس عليه السلام آمده است : «اى اُخنوخ! از آنچه تو را به خدا نزديك مى گرداند ، پرسيد . پاسخ اين است كه : با تمام قلبت به پروردگارت ايمان آورده ، به گناهات اعتراف كنى و پس از آن به اين صفات ، آراسته باشى : مهربانى با خلق ، نيك خويى ، ترجيح دادن راستى و راستگويى ، گزاردن حق ، و بخشيدن رضايت مندانه از رزقى كه به تو مى رسد ، و بسيار تسبيح گفتن در شامگاهان و سحرگاهان و كرانه هاى شب و روز (/ در طول شب و روز)» .5 / 3پس از فرو شدن ستارگانقرآن«و در برابر دستور پروردگارت ، شكيبايى پيشه كن كه تو خود در حمايت مايى ، و هنگامى كه [ از خواب ] بر مى خيزى ، به نيايش پروردگارت تسبيح گوى . و [ نيز ] پاره اى از شب در پىِ فروشدن ستارگان ، تسبيحگوىِ او باش» . 1

.

ص: 502

الحديث5824.امام على عليه السلام :الإمام الصادق عليه السلام_ في قَولِهِ تَعالى : « وَ مِنَ الَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَ إِدْبَ_رَ النُّجُومِ» _: هُوَ الوَترُ مِن آخِرِ اللَّيلِ . (1)5825.الإيضاح ( _ به نقل از مِينا (هم پيمان عبد الرحمان بن عوف) _ ) عنه عليه السلام_ في قَولِهِ تَعالى : «وَ مِنَ الَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَ إِدْبَ_رَ النُّجُومِ» _: أَمَرَهُ أن يُصَلِّيَ مِنَ اللَّيلِ . (2)5826.الخرائج و الجرائح ( _ به نقل از عوف بن مروان _ ) رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إدبارُ النُّجومِ : الرَّكعَتانِ قَبلَ الفَجرِ ، وإِدبارُ السُّجودِ : الرَّكعَتانِ بَعدَ المَغرِبِ . (3)5827.مروج الذهب :الإمام عليّ عليه السلام :أوتَرَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله أوَّلَ اللَّيلِ وأوسَطَ اللَّيلِ وآخِرَ اللَّيلِ ، فَثَبَتَ الأَمرُ وَاستَقَرَّ عَلى إِدبارِ النُّجومِ . (4) .


1- .دعائم الإسلام : ج 1 ص 204 ، بحار الأنوار : ج 83 ص 134 ح 105 .
2- .دعائم الإسلام : ج 1 ص 210 ، بحار الأنوار : ج 87 ص 159 ح 47 .
3- .سنن الترمذي : ج 5 ص 393 ح 3275 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 466 ح 1198 كلاهما عن ابن عبّاس ، كنزالعمّال : ج 2 ص 11 ح 2929 ؛ الكافي : ج 3 ص 444 ح 11 عن زرارة عن الإمام الباقر عليه السلام ، تفسير القمّي : ج 2 ص 333 عن أبي نصر عن الإمام الرضا عليه السلام وفيه «أربع ركعات بعد المغرب» بدل «الركعتان بعد المغرب» ، بحار الأنوار : ج 87 ص 88 ح 5 .
4- .كنزالعمّال : ج 8 ص 65 ح 21895 نقلاً عن المصنّف لابن أبي شيبة .

ص: 503

حديث5828.مقاتل الطالبيّين عن السائب :امام صادق عليه السلام_ در باره اين سخن خداى متعال : «و [نيز] پاره اى از شب و در پىِ فرو شدن ستارگان ، تسبيحگوىِ او باش» _: مقصود ، تك ركعتِ آخر شب است .5829.الإرشاد عن سويد بن غفلة :امام صادق عليه السلام_ در باره اين سخن خداى متعال : «و [نيز] پاره اى از شب و در پىِ فرو شدن ستارگان ، تسبيحگوىِ او باش» _: به پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود كه نماز شب بخواند .5828.مقاتل الطالبيّين ( _ به نقل از سائب _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :[مقصود از] «در پىِ فرو شدن ستارگان» ، دو ركعت نمازِ پيش از سپيده دم است و [مقصود از] «و در پىِ سجود» ، دو ركعتِ پس از مغرب است .5829.الإرشاد ( _ به نقل از سُوَيد بن غَفْله _ ) امام على عليه السلام :پيامبر خدا ، در آغاز شب و در ميان شب و در پايان شب ، يك ركعت [نماز] خواند ؛ امّا اين نماز ، در نهايت ، محدود به زمان فرو شدن ستارگان شد . .

ص: 504

5 / 4الرُّكوعُ وَالسُّجودُ5831.الإمام عليّ عليه السلام ( _ في وَصفِ مَروانَ بنِ الحَكَمِ _ ) تهذيب الأحكام عن عقبة بن عامر الجهني :لَمّا نَزَلَت : «فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ» قالَ لَنا رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : اِجعَلوها في رُكوعِكُم ، فَلَمّا نَزَلَت «فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الأعلى» قالَ لَنا رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : اِجعَلوها في سُجودِكُم . (1)5832.عنه عليه السلام ( _ لِمَروانَ بنِ الحَكَمِ يَومَ الجَمَلِ وقَد بايَ ) الدعاء للطبراني عن حذيفة :إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله كانَ يَقولُ في سُجودِهِ : سُبحانَ رَبِّيَ الأَعلى . (2)5831.امام على عليه السلام ( _ در توصيف مروان بن حَكم _ ) صحيح مسلم عن عائشة :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ يَقول في رُكوعِهِ وسُجودِهِ : سُبّوحٌ قُدّوسٌ ، رَبُّ المَلائِكَةِ وَالرّوحِ . (3)5832.امام على عليه السلام ( _ در روز جمل به هنگام بيعت كردن مروان بن حكم با ا ) سنن أبي داوود عن عوف بن مالك الأشجعي :قُمتُ مَعَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله لَيلَةً فَقامَ فَقَرَأَ سورَةَ البَقَرَةِ ؛ لا يَمُرُّ بِآيَةِ رَحمَةٍ إلّا وَقَفَ فَسَأَلَ ، ولا يَمُرُّ بِآيَةِ عَذابٍ إلّا وَقَفَ فَتَعَوَّذَ ، قالَ : ثُمَّ رَكَعَ بِقَدرِ قِيامِهِ ، يَقولُ فِي رُكوعِهِ : «سُبحانَ ذِي الجَبَروتِ وَالمَلَكوتِ وَالكِبرِياءِ وَالعَظَمَةِ» ، ثُمَّ سَجَدَ بِقَدرِ قِيامِهِ ، ثُمَّ قالَ في سُجودِهِ مِثلَ ذلِكَ ، ثُمَّ قامَ فَقَرَأَ بِآلِ عِمرانَ ، ثُمَّ قَرَأَ سورَةً سورَةً . (4) .


1- .تهذيب الأحكام : ج 2 ص 313 ح 1273 ، علل الشرائع : ص 333 ح 6 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 105 ح 12 ؛ سنن ابن ماجة : ج 1 ص 287 ح 887 ، سنن الدارمي : ج 1 ص 318 ح 1280 ، مسند ابن حنبل : ج 6 ص 141 ح 17419 .
2- .الدعاء للطبراني : ص 191 ح 589 وح 586 عن جبير بن مطعم ، سنن أبي داوود : ج 1 ص 230 ح 871 ، سنن الترمذي : ج 2 ص 48 ح 262 ، سنن الدارمي : ج 1 ص 318 ح 1281 ، مسند ابن حنبل : ج 9 ص 73 ح 23300 .
3- .صحيح مسلم : ج 1 ص 353 ح 223 ، مسند ابن حنبل : ج 9 ص 277 ح 24118 ، السنن الكبرى : ج 2 ص 158 ح 2683 ، كنزالعمّال : ج 8 ص 227 ح 22672 نقلاً عن المصنّف لعبد الرزّاق .
4- .سنن أبي داوود : ج 1 ص 231 ح 873 ، سنن النسائي : ج 2 ص 223 ، مسند ابن حنبل : ج 9 ص 256 ح 24035 ، السنن الكبرى : ج 2 ص 439 ح 3689 ، كنزالعمّال : ج 8 ص 160 ح 22384 .

ص: 505

5 / 4 در ركوع و سجود

5 / 4در ركوع و سجود5835.الإمام عليّ عليه السلام :تهذيب الأحكام_ به نقل از عقبة بن عامر جُهَنى _: چون «نام پروردگار بزرگت را به پاكى بستاى» نازل شد ، پيامبر خدا به ما فرمود : «آن را در ركوع خود قرار دهيد . و چون «نام پروردگار برترت را به پاكى بستاى» نازل شد ، پيامبر خدا به ما فرمود : «اين را در سجود خود قرار دهيد» .5833.امام على عليه السلام ( _ درباره مروان بن حكم _ ) الدعاء ، طبرانى_ به نقل از حذيفه _: پيامبر صلى الله عليه و آله در سجده اش مى گفت : «پاكا پروردگار برتر من!» .5834.تاريخ دمشق ( _ از ابو سليمان _ ) صحيح مسلم_ به نقل از عايشه _: پيامبر خدا ، در ركوع و سجده اش مى گفت : «پاك و مقدّس است پروردگار فرشتگان و روح!» .5835.امام على عليه السلام :سنن أبى داوود_ به نقل از عوف بن مالك اشجعى _: شبى با پيامبر خدا [براى نماز ]برخاستم . ايشان ، سوره بقره را خواند و به هر آيه رحمتى كه مى رسيد ، درنگ مى كرد و از خداوند درخواست [رحمت ]مى كرد ، و بر هر آيه عذابى كه مى رسيد ، درنگ مى كرد و [از آن به خدا] پناه مى برد . سپس به اندازه قيامش در ركوع مى ماند و مى گفت : «پاكا پروردگار جبروت و پادشاهى و بزرگى و عظمت!» . سپس به سجده مى رفت و به اندازه قيامش در سجود مى ماند و در آن نيز همين را مى گفت . سپس بر مى خاست و [در قرائت ركعت دوم ، سوره] آل عمران را و آن گاه ، سوره اى را از پىِ سوره اى مى خواند .

.

ص: 506

5836.الإمام عليّ عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :أَمَرَني جَبرَئيلُ عليه السلام عَن رَبّي عز و جل أن أقرَأَ القُرآنَ قائِما ، وأن أحمَدَهُ راكِعا ، وأن اُسَبِّحَهُ ساجِدا ، وأن أدعُوَهُ جالِسا . (1)5837.دلائل النبوة للبيهقي عن حبيب بن أبي ثابت :الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ اللّهَ العَزيزَ الجَبّارَ عَرَجَ بِنَبِيِّهِ صلى الله عليه و آله إلى سَمائِهِ . . . فَقالَ اللّهُ : . . . طَأطِئ يَدَيكَ وَاجعَلها عَلى رُكبَتَيكَ فَانظُر إلى عَرشي .

قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : فَنَظَرتُ إلى عَظَمَةٍ ذَهَبَت لَها نَفسي وغُشِيَ عَلَيَّ ، فَاُلهِمتُ أن قُلتُ : «سُبحانَ رَبِّيَ العَظيمِ وبِحَمدِهِ» لِعِظَمِ ما رَأَيتُ ، فَلَمّا قُلتُ ذلِكَ تَجَلَّى الغَشيُ عَنّي ، حَتّى قُلتُها سَبعا اُلهَمُ ذلِكَ ، فَرَجَعَت إليَّ نَفسي كَما كانَت ، فَمِن أجلِ ذلِكَ صارَ فِي الرُّكوعِ : سُبحانَ رَبِّيَ العَظيمِ وبِحَمدِهِ .

فَقالَ : اِرفَع رَأسَكَ ، فَرَفَعتُ رَأسي فَنَظَرتُ إلى شَيءٍ ذَهَبَ مِنهُ عَقلي ، فَاستَقبَلتُ الأَرضَ بِوَجهي ويَدَيَّ ، فَاُلهِمتُ أن قُلتُ : «سُبحانَ رَبِّيَ الأَعلى وبِحَمدِهِ» لِعُلُوِّ ما رَأَيتُ ، فَقُلتُها سَبعا فَرَجَعَت إليَّ نَفسي ، كُلَّما قُلتُ واحِدَةً مِنها تَجَلّى عَنِّي الغَشيُ فَقَعَدتُ . (2)5836.امام على عليه السلام :الكافي عن أبان بن تغلب :دَخَلتُ عَلى أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام وهُوَ يُصَلّي ، فَعَدَدتُ لَهُ في الرُّكوعِ وَالسُّجودِ سِتّينَ تَسبيحَةً . (3)5837.دلائل النبوّة ، بيهقى ( _ به نقل از حبيب بن ابى ثابت _ ) الكافي عن أبي بكر الحضرمي :قالَ أبو جَعفَرٍ عليه السلام : تَدري أيُّ شَيءٍ حَدُّ الرُّكوعِ وَالسُّجودِ؟ قُلتُ : لا .

قالَ : تُسَبِّحُ فِي الرُّكوعِ ثَلاثَ مَرّاتٍ «سُبحانَ رَبِّيَ العَظيمِ وبِحَمدِهِ» ، وفِي السُّجودِ «سُبحانَ رَبِّيَ الأَعلى وبِحَمدِهِ» ثَلاثَ مَرّاتٍ ، فَمَن نَقَصَ واحِدَةً نَقَصَ ثُلثَ صَلاتِهِ ، ومَن نَقَصَ ثِنتَينِ نَقَصَ ثُلثَي صَلاتِهِ ، ومَن لَم يُسَبِّح فَلا صَلاةَ لَهُ . (4) .


1- .الدعوات : ص 47 ح 115 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 313 ح 17 .
2- .علل الشرائع : ص 312 و 315 ح 1 عن الصباح المزني (السدي) وسدير الصيرفي ومحمّد بن النعمان الأحول وعمر بن اُذينة ، بحار الأنوار : ج 82 ص 241 ح 1 .
3- .الكافي : ج 3 ص 329 ح 2 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 299 ح 1205 ، عوالي اللآلي : ج 3 ص 93 ح 99 ، بحار الأنوار : ج 47 ص 50 ح 80 .
4- .الكافي : ج 3 ص 329 ح 1 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 157 ح 615 ، الاستبصار : ج 1 ص 324 ح 1213 .

ص: 507

5838.مقاتل الطالبيّين عن موسى بن أبي النعمان :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :جبرئيل عليه السلام از جانب پروردگارم به من دستور داد كه قرآن را ايستاده [در قيام نماز ]بخوانم ، و در ركوع ، او را ستايش گويم ، و در سجده ، تسبيحش گويم ، و نشسته [در قعود] ، او را بخوانم .5839.تاريخ دمشق عن مالك بن دينار عن الحسن :امام صادق عليه السلام :خداوند عزيز جبّار ، پيامبرش را به سوى آسمان خود ، بالا برد ... و خدا فرمود : «... دو دست خود را خَم نما و بر زانوانت بگذار و بر عرش من بنگر» .

پيامبر خدا فرمود : «پس ، چنان عظمتى ديدم كه جانم برفت و از هوش رفتم . پس ، به من الهام شد و گفتم : پاكا پروردگار بزرگ من ، و ستايش ، او را! ، از عظمتى كه ديدم . چون اين را گفتم ، به هوش آمدم و باز به من الهام شد و اين جمله را هفت بار گفتم و جانم ، چونان قبل ، به من باز گشت . از همين رو ، در ركوع گفته مى شود : پاكا پروردگار بزرگ من ، و ستايش ، او را! » .

سپس خداوند فرمود : سَرت را بالا بگير . و من ، سرم را بلند كردم و چيزى ديدم كه عقل از سرم برفت . پس با صورت و دستانم به زمين افتادم . به من الهام شد و گفتم : پاكا پروردگار برين من ، و ستايش ، او را! ، از بلنداى مرتبتى كه ديدم . اين جمله را هفت بار گفتم و جانم به من باز گشت . هر بار كه آن را مى گفتم ، بيهوشى ، بيشتر از من برطرف مى شد . پس نشستم» .5840.الكامل للمبرّد ( _ في ذِكرِ وِلادَةِ عَلِيِّ بنِ عَبدِ اللّه ِ بنِ ) الكافى_ به نقل از اَبان بن تَغلِب _: بر امام صادق عليه السلام در آمدم . به نماز ايستاده بود . شمردم . ديدم در ركوع و سجود ، شصت تسبيح گفت .5838.مقاتل الطالبيّين ( _ به نقل از موسى بن ابى نعمان _ ) الكافى_ به نقل از ابو بكر حَضرَمى _: امام باقر عليه السلام فرمود : «مى دانى حدّ ركوع و سجود چيست؟» .

گفتم : خير .

فرمود : «در ركوع ، سه مرتبه مى گويى : پاكا پروردگار بزرگ من ، و ستايش ، او را! و در سجود نيز سه مرتبه مى گويى : پاكا پروردگار برين من ، و ستايش ، او را! . پس هر كه يكى كم بگويد ، يك سومِ نمازش را كم كرده است، و هر كه دو تا را كم بگويد ، دو سومِ نمازش را كم كرده است ، و هر كه اصلاً تسبيح نگويد ، او را نمازى نيست» . .

ص: 508

5 / 5أدبارُ السُّجودِالكتاب«فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُ_لُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ الْغُرُوبِ * وَ مِنَ الَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَ أَدْبَ_رَ السُّجُودِ» (1) . (2)

الحديث5841.امام على عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام_ لَمّا سُئِلَ عَن قَولِ اللّهِ عز و جل : «وَ أَدْبَ_رَ السُّجُودِ» _: هِيَ السُّنَّةُ بَعدَ صَلاةِ المَغرِبِ ، ولا تَدَعها فِي سَفَرٍ ولا حَضَرٍ . (3)5 / 6عِندَ القِيامِ مِنَ المَجلِسِ5844.عنه عليه السلام :سنن أبي داوود عن أبي برزة الأسلمي :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ بِأَخَرَةٍ (4) إذا أرادَ أن يَقومَ مِنَ المَجلِسِ : سُبحانَكَ اللّهُمَّ وبِحَمدِكَ ، أشهَدُ أن لا إلهَ إلّا أنتَ ، أستَغفِرُكَ وأتوبُ إلَيكَ . (5) .


1- .قوله : «وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ ...» أمر بتنزيهه تعالى عمّا يقولون مصاحبا للحمد ، ومحصّله إثبات جميل الفعل له ونفي كلّ نقص وشين عنه تعالى ، والتسبيح قبل طلوع الشمس يقبل الانطباق على صلاة الصبح ، والتسبيح قبل الغروب يقبل الانطباق على صلاة العصر أو عليها وعلى صلاة الظهر ... قوله تعالى : « وَ مِنَ الَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَ أَدْبَ_رَ السُّجُودِ» أي : ومن الليل فسبّحه فيه ، ويقبل الانطباق على صلاتي المغرب والعشاء ، قوله تعالى : «وَ أَدْبَ_رَ السُّجُودِ» الأدبار : جمع دبر ؛ وهو ما ينتهي إليه الشيء وبعده ، وكأنّ المراد بأدبار السجود : بعد الصلوات ، فإنّ السجود آخر الركعة من الصلاة فينطبق على التعقيب بعد الصلوات (الميزان في تفسير القرآن : ج 18 ص 360) .
2- .ق : 39 و 40 .
3- .دعائم الإسلام : ج 1 ص 209 ، بحار الأنوار : ج 87 ص 87 ح 1 .
4- .بأخَرَةٍ : أي في آخر جلوسهِ . ويجوز أن يكون في آخرِ عُمرهِ (النهاية : ج 1 ص 29 «أخر») .
5- .سنن أبي داوود : ج 4 ص 265 ح 4859 ، سنن الدارمي : ج 2 ص 736 ح 2559 ، مسند ابن حنبل : ج 7 ص 190 ح 19833 ، مسند أبي يعلى : ج 6 ص 461 ح 7389 ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج 7 ص 49 ح 1 ، كنزالعمّال : ج 9 ص 225 ح 25760 .

ص: 509

5 / 5 در پىِ سجود
5 / 6 هنگام برخاستن از مجلس

5 / 5در پىِ سجودقرآن«و بر آنچه مى گويند ، شكيبايى كن، و پيش از بر آمدن آفتاب و پيش از فرو شدن آن ، به ستايش پروردگارت ، [او را] تسبيح گوى . و پاره اى از شب و به دنبال سجود [ به صورت تعقيب و نافله ] ، او را تسبيح گوى» . 1

حديث5847.كشف اليقين :امام على عليه السلام_ در پاسخ پرسش از اين سخن خداوند عز و جل : «و در پىِ سجود» _: اين [تسبيح گفتن پس از سجود] ، بعد از نماز مغرب ، سنّت است ، و آن را در سفر و غير سفر ، ترك مكن .5 / 6هنگام برخاستن از مجلس5848.امام على عليه السلام ( _ در خطبه اى كه در آن، اوضاع آينده مردم را بيان م ) سنن أبى داوود_ به نقل از ابو برزه اَسلَمى _: پيامبر خدا ، در پايان ، (1) هر گاه مى خواست از مجلس برخيزد ، مى گفت : «پاكا تو _ اى خداوند _ و ستايش ، تو را ! گواهى مى دهم كه معبودى جز تو نيست . از تو آمرزش مى طلبم و به درگاهت توبه مى كنم» .

.


1- .«در پايان» ، يعنى در پايان نشستنش . احتمال هم دارد كه به معناى «پايان عمرش» باشد .

ص: 510

5849.عنه عليه السلام ( _ في وصَفِ مَدينَةِ البَصرَةِ _ ) المستدرك على الصحيحين عن عائشة :ما كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقومُ مِن مَجلِسٍ إلّا قالَ : سُبحانَكَ اللّهُمَّ رَبّي وبِحَمدِكَ ، لا إلهَ إلّا أنتَ ، أستَغفِرُكَ وأتوبُ إلَيكَ .

فَقُلتُ لَهُ : يا رَسولَ اللّهِ ما أكثَرَ ما تَقولُ هؤُلاءِ الكَلِماتِ إذا قُمتَ!

قالَ : لا يَقولُهُنَّ مِن أحَدٍ حينَ يَقومُ مِن مَجلِسِهِ ، إلّا غُفِرَ لَهُ ما كانَ مِنهُ في ذلِكَ المَجلِسِ . (1)5850.نهج البلاغة ( _ مِن كَلامٍ لَهُ عليه السلام في ذَمِّ أهلِ البَص ) رسول اللّه صلى الله عليه و آله :كَفّارَةُ المَجلِسِ أن يَقولَ العَبدُ : سُبحانَكَ اللّهُمَّ وبِحَمدِكَ ، أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ ، أستَغفِرُكَ وأتوبُ إلَيكَ . (2)5849.امام على عليه السلام ( _ در توصيف شهر بصره _ ) عنه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ : «سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ ، سُبحانَكَ اللّهُمَّ وبِحَمدِكَ ، أشهَدُ أن لا إلهَ إلّا أنتَ ، أستَغفِرُكَ وأتوبُ إلَيكَ» فَقالَها في مَجلِسِ ذِكرٍ كانَت كَالطّابِعِ يُطبَعُ عَلَيهِ ، ومَن قالَها في مَجلِسِ لَغوٍ ، كانَت كَفّارَةً لَهُ . (3)5850.نهج البلاغة ( _ از كلام امام عليه السلام در مذمّت مردم بصره ، پ ) عنه صلى الله عليه و آله :مَن جَلَسَ فِي مَجلِسٍ فَكَثُرَ فِيهِ لَغطُهُ (4) ، فَقالَ قَبلَ أن يَقومَ مِن مَجلِسِهِ ذلِكَ : «سُبحانَكَ اللّهُمَّ وبِحَمدِكَ ، أشهَدُ أن لا إلهَ إلّا أنتَ ، أستَغفِرُكَ وأتوبُ إلَيكَ» ؛ إلّا غُفِرَ لَهُ ما كانَ في مَجلِسِهِ ذلِكَ . (5) .


1- .المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 674 ح 1827 ، كنزالعمّال : ج 7 ص 153 ح 18479 .
2- .المعجم الكبير : ج 10 ص 164 ح 10333 عن عبد اللّه بن مسعود ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 300 ح 8826 عن أبي هريرة وليس فيه «أشهد أن لا إله إلّا اللّه » ، كنزالعمّال : ج 9 ص 141 ح 25417 ؛ عوالي اللآلي : ج 2 ص 26 ح 60 عن سعيد بن جبير نحوه ، بحار الأنوار : ج 75 ص 467 ح 17 نقلاً عن خطّ الشهيد قدس سره .
3- .المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 720 ح 1970 ، المعجم الكبير : ج 2 ص 139 ح 1586 كلاهما عن جبير ، كنزالعمّال : ج 9 ص 142 ح 25419 .
4- .أراد به الهواء من القول وما لا طائل تحته من الكلام ، فأحلّ ذلك محلّ الصوت والجلبة الخالية عن الفائدة (مجمع البحرين : ج 3 ص 1636 «لغط») .
5- .سنن الترمذي : ج 5 ص 494 ح 3433 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 554 ح 10420 كلاهما عن أبي هريرة ، كنزالعمّال : ج 9 ص 142 ح 25418 .

ص: 511

5851.الإمام عليّ عليه السلام ( _ فيما يُخبِرُ بِهِ عَنِ المَلاحِمِ بِالبَصرَةِ _ ) المستدرك على الصحيحين_ به نقل از عايشه _: پيامبر خدا ، از هيچ مجلسى بر نمى خاست ، مگر آن كه مى گفت : «پاكا تو _ اى خداوند و اى پروردگار من _ و ستايش ، تو را! معبودى جز تو نيست . از تو آمرزش مى طلبم و به درگاهت توبه مى آورم» .

من به ايشان گفتم : اى پيامبر خدا ! چه بسيار اين كلمات را هنگام برخاستن از جا مى گويى!

فرمود : «هر كس هنگامى كه از جايش بر مى خيزد ، اين كلمات را بگويد ، هر خطايى كه از او در آن مجلس سر زده است ، آمرزيده مى شود» .5852.نهج البلاغة :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :كفّاره مجلس ، اين است كه بنده بگويد : «پاكا تو _ اى خداوند _ و ستايش ، تو را ! گواهى مى دهم كه معبودى جز خدا نيست . از تو آمرزش مى طلبم و به درگاهت توبه مى كنم» .5851.امام على عليه السلام ( _ در سخنانى كه از فتنه هاى بصره خبر داد _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس جملات «پاكا خدا ، و ستايش ، او را ! پاكا تو _ اى خداوند _ و ستايش ، تو را ! گواهى مى دهم كه معبودى جز تو نيست . از تو آمرزش مى طلبم و به درگاهت توبه مى كنم» را در مجلسى كه در آن ذكر خداست ، بگويد ، همانند مُهرى است كه بر آن مجلس زده مى شود ، و هر كس آن را در مجلسى كه به بيهودگى مى گذرد ، بگويد ، كفّاره آن مجلس خواهد بود .5852.نهج البلاغة :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس در مجلسى بنشيند كه در آن بيهوده گويى بسيار شود ، چنانچه پيش از آن كه از آن مجلس برخيزد ، بگويد : «پاكا تو _ اى خداوند _ و ستايش ، تو را ! گواهى مى دهم كه معبودى جز تو نيست . از تو آمرزش مى طلبم و به درگاهت توبه مى كنم» ، آنچه از او در آن مجلس سر زده است ، آمرزيده مى شود . .

ص: 512

5853.الإمام عليّ عليه السلام :الإمام الباقر عليه السلام :من أرادَ أن يَكتالَ بِالمِكيالِ الأَوفى ، فَليَقُل إذا أرادَ أن يَقومَ مِن مَجلِسِهِ : سُبحانَ رَبِّكَ رَبِّ العِزَّةِ عَمّا يَصِفونَ ، وسَلامٌ عَلَى المُرسَلينَ ، وَالحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ . (1)5 / 7عِندَ الهُبوطِ فِي السَّفَرِ5854.امام على عليه السلام ( _ در خطبه اى كه در آن ، از پيامبر خدا ياد كرده اس ) الإمام الصادق عليه السلام :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله في سَفَرِهِ إذا هَبَطَ سَبَّحَ ، وإذا صَعِدَ كَبَّرَ . (2)5 / 8عِندَ دُخولِ السّوقِ5857.الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :السّوقُ دارُ سَهوٍ وغَفلَةٍ ، فَمَن سَبَّحَ فيها تَسبيحَةً كَتَبَ اللّهُ لَهُ بِها ألفَ ألفِ حَسَنَةٍ ، ومَن قالَ : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» كانَ في جِوارِ اللّهِ حَتّى يُمسِيَ . (3)5855.الغيبة ، نعمانى ( _ به نقل از ابو وائل _ ) الإمام الصادق عليه السلام :إذا دَخَلتَ السّوقَ فَقُل : «لا إلهَ إلَا اللّهُ عَدَدَ ما يَنطِقونَ ، تَبارَكَ اللّهُ أحسَنُ الخالِقينَ» ثَلاثَ مَرّاتٍ ، «سُبحانَ اللّهِ عَدَدَ ما يَلغونَ ، سُبحانَ اللّهِ عَدَدَ ما يَنطِقونَ ، سُبحانَ اللّهِ عَدَدَ ما يَسومونَ ، تَبارَكَ اللّهُ رَبُّ العالَمينَ» . (4) .


1- .الكافي : ج 2 ص 496 ح 3 عن أبي بصير ، عدّة الداعي : ص 241 عن الإمام الصادق عليه السلام ، عوالي اللآلي : ج 2 ص 26 ح 61 عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 75 ص 468 ح 20 .
2- .الكافي : ج 4 ص 287 ح 2 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 273 ح 2420 كلاهما عن معاوية بن عمّار ، مكارم الأخلاق : ج 1 ص 553 ح 1909 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 254 ح 48 .
3- .الفردوس : ج 2 ص 344 ح 3557 عن الإمام عليّ عليه السلام ، كنزالعمّال : ج 4 ص 28 ح 9330 .
4- .مستدرك الوسائل : ج 13 ص 263 ح 15303 نقلاً عن كتاب عبد اللّه بن يحيى الكاهلي .

ص: 513

5 / 7 هنگام بار افكندن در سفر
5 / 8 هنگام درآمدن به بازار

5856.كمال الدين ( _ به نقل از حسين بن خالد ، از امام رضا عليه السلا ) امام باقر عليه السلام :هر كه مى خواهد كه با پيمانه پُر [مزد] بگيرد ، هر گاه خواست از جاى خود بلند شود ، بگويد : «پاكا پروردگار تو ، پروردگار عزّت ، از آنچه در وصف او مى گويند ! و درود بر فرستادگان [الهى] ! و ستايش ، خداى را كه پروردگار جهانيان است» .5 / 7هنگام بار افكندن در سفر5859.الإمام عليّ عليه السلام ( _ مِن خُطبَةٍ لَهُ يومِئُ فيها إلَى المَلاحِمِ _ ) امام صادق عليه السلام :پيامبر خدا ، در سفرش هر گاه بار مى افكند ، تسبيح مى گفت و چون راه مى افتاد ، تكبير مى گفت .5 / 8هنگام در آمدن به بازار5860.الإمام الصادق عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بازار ، سراى فراموشى و غفلت است . پس ، هر كه در آن يك تسبيح بگويد ، خداوند در برابر آن ، برايش هزار هزار ثواب مى نويسد ، و هر كه بگويد : «هيچ توش و توانى نيست ، مگر به يارى خدا» ، تا شب در پناه خداوند خواهد بود .5860.امام صادق عليه السلام :امام صادق عليه السلام :هر گاه به بازار وارد شدى . سه بار بگو : «معبودى جز خدا نيست ، به شمار آنچه مى گويند . آفرين بر خداوند ، كه بهترينِ آفرينندگان است!» ، «پاكا خداوند ، به شمار آنچه به زبان مى آورند ! پاكا خداوند ، به شمار آنچه مى گويند ! پاكا خداوند ، به شمار آنچه نشان مى نهند ! آفرين بر خداوند ، كه پروردگار جهانيان است!» .

.

ص: 514

5 / 9عِندَ سِماعِ الرَّعدِ5862.الإمام عليّ عليه السلام ( _ في خُطبَتِهِ المُسمّاةِ بِالقاصِعَةِ _ ) رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا سَمِعتُمُ الرَّعدَ فَسَبِّحوا ولا تُكَبِّروا . (1)5863.الإمام عليّ عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام_ كانَ إذا سَمِعَ الرَّعدَ قالَ _: سُبحانَ مَن سَبَّحتَ لَهُ . (2)5862.امام على عليه السلام ( _ در خطبه قاصعه _ ) شرح الأخبار عن عيسى بن عبد اللّه بن عمر :كُنتُ جالِسا عِندَ أبي عَبدِ اللّهِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ عليه السلام ، فَسَمِعَ الرَّعدَ ، فَقالَ : سُبحانَ مَن سَبَّحتَ لَهُ . (3)5863.امام على عليه السلام :تفسير العيّاشي عن يونس بن عبد الرحمن عن داوود :كُنّا عِندَهُ[ عليه السلام ] فَارتَعَدَتِ السَّماءُ فَقالَ هُوَ : سُبحانَ مَن يُسَبِّحُ لَهُ الرَّعدُ بِحَمدِهِ ، وَالمَلائِكَةُ مِن خيفَتِهِ (4) . (5)5864.الإمام عليّ عليه السلام :كتاب من لا يحضره الفقيه :رُوِيَ : يَنبَغي لِمَن سَمِعَ صَوتَ الرَّعدِ أن يَقولَ : سُبحانَ مَن يُسَبِّحُ الرَّعدُ بِحَمدِهِ ، وَالمَلائِكَةُ مِن خيفَتِهِ . (6) .


1- .كنزالعمّال : ج 6 ص 156 ح 15208 نقلاً عن أبي داوود في مراسيله عن عبد اللّه بن جعفر .
2- .كنزالعمّال : ج 6 ص 170 ح 15238 نقلاً عن ابن جرير .
3- .شرح الأخبار : ج 1 ص 231 ح 220 ، المناقب للكوفي : ج 1 ص 221 ح 140 وج 2 ص 384 ح 858 كلاهما عن عبد اللّه .
4- .تضمين للآية 13 من سورة الرّعد .
5- .تفسير العيّاشي : ج 2 ص 207 ح 22 ، بحار الأنوار : ج 59 ص 379 ح 19 وج 95 ص 348 ح 4 .
6- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 526 ح 1498 .

ص: 515

5 / 9 هنگام شنيدن رعد

5 / 9هنگام شنيدن رعد5867.الكافي عن حبّة العرني :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه صداى رعد شنيديد ، تسبيح بگوييد و تكبير نگوييد .5864.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام_ هر گاه صداى رعد مى شنيد ، مى گفت _: پاكا آن كه تو [اى رعد ]او را به پاكى ستودى !5865.امام على عليه السلام :شرح الأخبار_ به نقل از عيسى بن عبد اللّه بن عمر _: نزد امام صادق عليه السلام نشسته بودم كه صداى رعد شنيد . گفت : «پاكا آن كه تو او را به پاكى ستودى!» .5866.فضائل الصحابة ، ابن حنبل ( _ به نقل از سعيد بن جُبَير _ ) تفسير العيّاشى_ به نقل از يونس بن عبد الرحمان ، از داوود _: نزد ايشان (امام صادق عليه السلام ) نشسته بوديم كه آسمان ، غُرّش كرد . فرمود : «پاكا آن خدايى كه رعد و فرشتگان ، از ترس او ، تسبيح و ستايشش مى كنند!» . (1)5867.الكافى ( _ به نقل از حَبّه عُرَنى _ ) كتاب من لا يحضره الفقيه :روايت شده است كه : سزاوار است كسى كه صداى رعد را مى شنود ، بگويد : «پاكا آن خدايى كه رعد و فرشتگان ، از ترس او ، تسبيح و ستايشش مى كنند!» .

.


1- .مضمون آيه 13 از سوره رعد است .

ص: 516

الفَصلُ السّادِسُ : التّسبيحات الأربعة6 / 1الحَثُّ عَلَى التَّسبيحاتِ5870.الإمام الباقر عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما سَبَّحتُ ولا سَبَّحَ الأَنبِياءُ قَبلي بِأَفضَلَ مِن : سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ . (1)5869.الاختصاص ( _ به نقل از اصبغ بن نُباته _ ) المعجم الكبير عن عمران بن الحصين :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : أما يَستَطيعُ أحَدُكُم أن يَعمَلَ كُلَّ يَومٍ مِثلَ اُحُدٍ عَمَلاً؟ قالوا : يا رَسولَ اللّهِ ، ومَن يَستَطيعُ أن يَعمَلَ كُلَّ يَومٍ مِثلَ اُحُدٍ عَمَلاً؟!

قالَ : كُلُّكُم يَستَطيعُهُ . قالوا : يا رَسولَ اللّهِ ، ماذا؟

قالَ : «سُبحانَ اللّهِ» أعظَمُ مِن اُحُدٍ ، و«لا إلهَ إلَا اللّهُ» أعظَمُ مِن اُحُدٍ ، و«الحَمدُ للّهِِ» أعظَمُ مِن اُحُدٍ ، و«اللّهُ أكبَرُ» أعظَمُ مِن اُحُدٍ . (2)5870.امام باقر عليه السلام :مكارم الأخلاق عن عبد اللّه بن مسعود عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :يَابنَ مَسعودٍ ، وَالَّذي بَعَثَني بِالحَقِّ نَبِيّا ، إنَّ مَن يَدَعُ الدُّنيا ويُقبِلُ عَلى تِجارَةِ الآخِرَةِ ، فَإِنَّ اللّهَ تَعالى يَتَّجِرُ لَهُ مِن وَراءِ تِجارَتِهِ ، ويُربِحُ اللّهُ تِجارَتَهُ ، يَقولُ اللّهُ تَعالى : «رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَ_رَةٌ وَ لَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقَامِ الصَّلَوةِ وَ إِيتَاءِ الزَّكَوةِ يَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَ_رُ» (3) .

فَقالَ ابنُ مَسعودٍ : بِأَبي أنتَ واُمّي يا رَسولَ اللّهِ ، كَيفَ لي بِتِجارَةِ الآخِرَةِ؟

فَقالَ صلى الله عليه و آله : لا تُريحَنَّ لِسانَكَ عَن ذِكرِ اللّهِ ، وذلِكَ أن تَقولَ : «سُبحانَ (4) اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ» ، فَهذِهِ التِّجارَةُ المُربِحَةُ . وقالَ اللّهُ تَعالى : «يَرْجُونَ تِجَ_رَةً لَّن تَبُورَ * لِيُوَفِّيَهُمْ أُجُورَهُمْ وَ يَزِيدَهُم مِّن فَضْلِهِ» (5) . (6) .


1- .الفردوس : ج 4 ص 70 ح 6219 عن أبي هريرة ، كنزالعمّال : ج 1 ص 464 ح 2015 .
2- .المعجم الكبير : ج 18 ص 175 ح 398 ، كنزالعمّال : ج 1 ص 470 ح 2046 .
3- .النور : 37 .
4- .في المصدر : «سبحانه» ، وهو تصحيف ظاهر .
5- .فاطر : 29 و 30 .
6- .مكارم الأخلاق : ج 2 ص 356 ح 2660 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 106 ح 1 .

ص: 517

فصل ششم: تسبيحات چهارگانه

6 / 1 تشويق به گفتن تسبيحات چهارگانه

فصل ششم: تسبيحات چهارگانه6 / 1تشويق به گفتن تسبيحات چهارگانه5873.الإمام الجواد عن آبائه عليهم السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نه من و نه پيامبرانِ پيش از من ، تسبيحى نگفته ايم كه برتر از : «پاكا خدا ، و ستايشْ خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا بزرگ تر است» باشد .5872.امام على عليه السلام :المعجم الكبير_ به نقل از عمران بن حصين _: پيامبر خدا فرمود : «آيا هر يك از شما نمى تواند هر روز ، عملى به بزرگى [كوه] اُحُد انجام دهد؟» .

گفتند : اى پيامبر خدا ! چه كسى مى تواند هر روز عملى به اندازه اُحُد انجام دهد؟!

فرمود : «همه شما مى توانيد» .

گفتند : چگونه ، اى پيامبر خدا ؟!

فرمود : « پاكا خدا! ، بزرگ تر از اُحُد است . معبودى جز خدا نيست ، بزرگ تر از اُحُد است . ستايش ، خداى را ، بزرگ تر از اُحُد است ، و خدا بزرگ تر است ، بزرگ تر از اُحُد است .5873.امام جواد عليه السلام ( _ به نقل از پدرانش عليهم السلام _ ) مكارم الأخلاق_ به نقل از عبد اللّه بن مسعود _: پيامبر خدا فرمود : «اى پسر مسعود! سوگند به آن كه مرا به حق برانگيخت ، هر كس دنيا را وا نهد و به تجارت آخرت ، روى آورد ، خداوند متعال ، تاجر او خواهد بود و به تجارتش سود مى دهد . خداوند متعال مى فرمايد : «مردانى كه هيچ تجارتى و داد و ستدى ، آنان را از ياد خدا و بر پا داشتن نماز و پرداخت زكات ، باز نمى دارد و از آن روزى مى ترسند كه در آن روز ، دل ها و ديدگان بر مى گردند» » .

گفت[م] : پدر و مادرم به فدايت ، اى پيامبر خدا ! چگونه تجارت آخرت كنم؟

فرمود : «زبانت را از ياد خدا آسوده مدار و پيوسته بگو : پاكا خدا ، و ستايشْ خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا بزرگ تر است . اين است تجارت سودآور . خداى متعال فرموده است : «اميد به تجارتى دارند كه نابود نمى شود . تا مزدشان را درست دهد و از فزونى خويش بر آنها بيفزايد» » .

.

ص: 518

5874.الإمام الرضا عليه السلام :مسند ابن حنبل عن ابن أبي أوفى :جاءَ رَجُلٌ إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، إنّي لا أستَطيعُ أخذَ شَيءٍ مِنَ القُرآنِ ، فَعَلِّمني ما يُجزِئُني .

قالَ : قُل : سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ . (1)5875.التوحيد عن الأصبغ بن نباتة :سنن الترمذي عن أبي هريرة :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : إذا مَرَرتُم بِرِياضِ الجَنَّةِ فَارتَعُوا . (2)

قُلتُ : يا رَسولَ اللّهِ وما رِياضُ الجَنَّةِ؟

قالَ : المَساجِدُ .

قُلتُ : ومَا الرَّتعُ يا رَسولَ اللّهِ؟

قالَ : سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ . (3) .


1- .مسند ابن حنبل : ج 7 ص 47 ح 19132 ، السنن الكبرى : ج 2 ص 532 ح 3978 وح 3977 وفيه «لا أحسن القرآن» بدل «لا أستطيع أخذ شيء من القرآن» ، كنزالعمّال : ج 2 ص 620 ح 4907 نقلاً عن المصنّف لعبد الرزّاق .
2- .الرَّتْع : التنعُّم. أراد برياض الجنّة ذكر اللّه ، وشبّه الخوض فيه بالرتع في الخِصْب (النهاية : ج 2 ص 194 «رتع») .
3- .سنن الترمذي : ج 5 ص 532 ح 3509 ، الفردوس : ج 5 ص 305 ح 8267 نحوه ، كنزالعمّال : ج 7 ص 651 ح 20739 .

ص: 519

5874.امام رضا عليه السلام :مسند ابن حنبل_ به نقل از ابن ابى اَوفى _: مردى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و گفت : اى پيامبر خدا ! من نمى توانم چيزى از قرآن بخوانم . پس مرا چيزى بياموز كه آن را جبران كند .

فرمود : «بگو : پاكا خدا ، و سپاسْ خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا بزرگ تر است ، و هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خدا » .5875.التوحيد ( _ به نقل از اصبغ بن نُباته _ ) سنن الترمذى_ به نقل از ابو هريره _: پيامبر خدا فرمود : «چون بر باغ هاى بهشت گذشتيد ، بچريد» .

گفتم : اى پيامبر خدا ! باغ هاى بهشت كدام اند ؟

فرمود : «مسجدها» .

گفتم : چريدن چيست ، اى پيامبر خدا؟

فرمود : «[گفتنِ] پاكا خدا ، و ستايشْ خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا ، بزرگ تر است» . .

ص: 520

5876.علل الشرائع عن تميم بن جذيم :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :قولوا : «لا إلهَ إلَا اللّهُ وَاللّهُ أكبَرُ» ، وقولوا : «سُبحانَ اللّهِ وَالحَمدُ للّهِِ» ، وقولوا : «تَبارَكَ اللّهُ» ؛ فَإِنَّهُنَّ خَمسٌ لا يَعدِلُهُنَّ شَيءٌ ، عَلَيهِنَّ فَطَرَ اللّهُ مَلائِكَتَهُ ، ومِن أجلِهِنَّ رَفَعَ سَماءَهُ ، ودَحا أرضَهُ ، وبِهِنَّ جَبَلَ (1) إنسَهُ وجِنَّهُ ، وفَرَضَ عَلَيهِم فَرائِضَهُ . (2)5877.الخرائج والجرائح عن أنس :الإمام الصادق عليه السلام :مَن بَخِلَ مِنكُم بِمالٍ أن يُنفِقَهُ ، وبِالجِهادِ أن يَحضُرَهُ ، وبِاللَّيلِ أن يُكابِدَهُ ، فَلا يَبخَل بِسُبحانَ اللّهِ ، [ وَالحَمدُ للّهِِ] (3) ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ . (4)5876.علل الشرائع ( _ به نقل از تميم بن جذيم _ ) عيون أخبار الرضا عليه السلام عن رجاء بن أبي الضحّاك_ في خَبرِ مَسيرِ الإِمامِ الرِّضا عليه السلام إلى خُراسانَ _: كانَ فِي الطَّريقِ يُصلّي فَرائِضَهُ رَكعَتَينِ رَكعَتَينِ إلَا المَغرِبَ . . . وكانَ يَقولُ بَعدَ كُلِّ صَلاةٍ يُقَصِّرُها : «سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ» ثَلاثينَ مَرَّةً ، ويَقولُ : هذا تَمامُ الصَّلاةِ . (5)5877.الخرائج و الجرائح ( _ به نقل از اَنَس _ ) الإمام العسكريّ عليه السلام :يَجِبُ (6) عَلَى المُسافِرِ أن يَقولَ في دُبُرِ كُلِّ صَلاةٍ يُقَصِّرُ فِيها : «سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، واللّهُ أكبَرُ» ثَلاثينَ مَرَّةً ؛ لِتَمامِ الصَّلاةِ . (7) .


1- .جَبَلَ اللّه ُ الخلق : خَلَقهم. وجَبَلهُ على الشيء : طَبَعه (لسان العرب : ج 11 ص 98 «جبل») .
2- .كنزالعمّال : ج 2 ص 243 ح 3931 نقلاً عن ابن صصري في أماليه وص 224 ح 3858 نقلاً عن الديلمي وكلاهما عن معاذ .
3- .ما بين المعقوفين سقط من الطبعة المعتمدة للمصدر ، وأثبتناه من بحار الأنوار .
4- .المحاسن : ج 1 ص 107 ح 93 عن داوود بن الحصين ، بحار الأنوار : ج 93 ص 172 ح 16 .
5- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 182 ح 5 ، بحار الأنوار : ج 89 ص 59 ح 28 .
6- .قوله : «يجب» يريد به شدّة الاستحباب (المعتبر : ج 2 ص 484) .
7- .تهذيب الأحكام : ج 3 ص 230 ح 594 عن سليمان بن حفص المروزي .

ص: 521

5878.إرشاد القلوب عن الحارث الأعور الهمداني :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بگوييد : «معبودى جز خدا نيست و خدا بزرگ تر است» . بگوييد : «پاكا خدا و ستايش ، خداى را!» ، و بگوييد : «بلندمرتبه است خدا» ؛ زيرا اينها پنج كلمه اند كه هيچ چيز با آنها برابرى نمى كند . خداوند ، فرشتگانش را بر اينها سرشته است ، و براى اينها آسمانش را برافراشت و زمينش را گسترانيد ، و آدميان و جنّيان خويش را بر اينها سرشت ، و واجباتش را بر آنان ، واجب گردانيد .5879.الإرشاد عن حكيم بن جبير :امام صادق عليه السلام :هر كس از شما از انفاق كردن مالى ، و شركت كردن در جهاد ، و شب زنده دارى دريغ ورزد ، [لااقل] از گفتن «پاكا خدا ، [و ستايشْ خداى را] ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا بزرگ تر است ، و هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خدا» ، دريغ نورزد .5878.إرشاد القلوب ( _ به نقل از حارث اعور هَمْدانى _ ) عيون أخبار الرضا عليه السلام_ به نقل از رجاء بن ابى ضحّاك ، در خبر عزيمت امام رضا عليه السلام به خراسان _: در راه ، نمازهاى واجبش را دوركعتى (يعنى شكسته و به قصر) مى خواند ، بجز نماز مغرب را ... و بعد از هر نمازى كه شكسته مى خواند ، سى مرتبه مى گفت : «پاكا خدا ، و ستايشْ خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا بزرگ تر است» و مى فرمود : «اين ، كامل كننده نماز است» .5879.الإرشاد ( _ به نقل از حكيم بن جبير _ ) امام عسكرى عليه السلام :بر مسافر است (1) كه در پىِ هر نمازى كه شكسته مى خوانَد ، براى آن كه نماز كامل شود ، سى مرتبه بگويد : «پاكا خدا ، و ستايشْ خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا ، بزرگ تر است» . .


1- .يعنى مستحبّ مؤكّد است .

ص: 522

6 / 2فَضلُ التَّسبيحاتِ5880.شرح نهج البلاغة ( _ به نقل از حكيم بن جُبَير _ ) رسول اللّه صلى الله عليه و آله :أفضَلُ الكَلامِ أربَعٌ : سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، واللّهُ أكبَرُ . (1)5881.الأغانى ( _ به نقل از مدائنى _ ) عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالَى اختارَ مِنَ الكَلامِ أربَعَةً ، ومِنَ المَلائِكَةِ أربَعَةً . . . فَأَمّا خِيَرَتُهُ مِنَ الكَلامِ : فَ«سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ» ، فَمَن قالَها عَقيبَ كُلِّ صَلاةٍ كَتَبَ اللّهُ لَهُ عَشرَ حَسَناتٍ ، ومَحا عَنهُ عَشرَ سَيِّئاتٍ ، ورَفَعَ لَهُ عَشرَ دَرَجاتٍ . (2)5882.شرح نهج البلاغة عن أحمد بن الحسن الميثمي :عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ اصطَفى مِنَ الكَلامِ أربَعا : «سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، واللّهُ أكبَرُ» ، فَمَن قالَ : «سُبحانَ اللّهِ» كَتَبَ اللّهُ لَهُ عِشرينَ حَسَنَةً ، أو حَطَّ عَنهُ عِشرينَ سَيِّئَةً ، ومَن قالَ : «اللّهُ أكبَرُ» فَمِثلُ ذلِكَ ، ومَن قالَ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» فَمِثلُ ذلِكَ ، ومَن قالَ : «الحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ» مِن قِبَلِ نَفسِهِ ، كُتِبَت لَهُ ثَلاثونَ حَسَنَةً ، وحُطَّ عَنهُ ثَلاثونَ سَيِّئَةً . (3)5882.شرح نهج البلاغة ( _ به نقل از احمد بن حسن ميثمى _ ) عنه صلى الله عليه و آله :ما سَبَّحتُ ولا سَبَّحَ الأَنبِياءُ قَبلي بِأَفضَلَ مِن : سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ . (4)5883.المناقب لابن شهر آشوب :عنه صلى الله عليه و آله :لَأَن أقولَ : «سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ» أحَبُّ إلَيَّ مِمّا طَلَعَت عَلَيهِ الشَّمسُ . (5) .


1- .صحيح البخاري : ج 6 ص 2459 ح 6302 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1253 ح 3811 عن سمرة بن جندب وزاد فيه «لا يضرّك بأيهنّ بدأت» قبل «سبحان اللّه » ، مسند ابن حنبل : ج 5 ص 525 ح 16412 عن أبي صالح عن بعض أصحاب رسول اللّه صلى الله عليه و آله ، كنزالعمّال : ج 1 ص 460 ح 1994 .
2- .النوادر للراوندي : ص 260 ح 526 عن ابن عبّاس ، بحار الأنوار : ج 97 ص 47 ح 34 ؛ كنزالعمّال : ج 1 ص 463 ح 2011 نقلاً عن المعجم الكبير عن أبي الدرداء نحوه وفيه صدره فقط .
3- .مسند ابن حنبل : ج 3 ص 166 ح 8018 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 693 ح 1886 كلاهما عن أبي هريرة ، كنزالعمّال : ج 1 ص 461 ح 1999 .
4- .الفردوس : ج 4 ص 70 ح 6219 عن أبي هريرة ، كنزالعمّال : ج 1 ص 464 ح 2015 .
5- .صحيح مسلم : ج 4 ص 2072 ح 32 ، سنن الترمذي : ج 5 ص 578 ح 3597 كلاهما عن أبي هريرة ، كنزالعمّال : ج 1 ص 463 ح 2008 .

ص: 523

6 / 2 فضيلت تسبيحات چهارگانه

6 / 2فضيلت تسبيحات چهارگانه5885.فضائل الصحابة لابن حنبل عن ابن عبّاس :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :برترين سخنان ، اين چهار كلمه است : «پاكا خدا ، و ستايشْ خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا بزرگ تر است» .5884.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند _ تبارك و تعالى _ از ميان سخنان ، چهار سخن را برگزيد ، و از فرشتگان ، چهار فرشته را ... . آن چهار سخن برگزيده اش ، عبارت اند از : «پاكا خدا ، و ستايشْ خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا بزرگ تر است» . پس هر كه اين چهار كلمه را در تعقيبِ هر نمازى بگويد ، خداوند برايش ده ثواب مى نويسد و ده گناه از او پاك مى كند و ده درجه او را بالا مى بَرَد .5885.فضائل الصحابة ، ابن حنبل ( _ ب_ه نقل از اب_ن عبّ_اس _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند ، از ميان سخنان ، چهار سخن را برگزيد : «پاكا خدا ، و ستايشْ خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا بزرگ تر است» . پس ، هر كه بگويد : «پاكا خدا!» ، خداوند ، بيست كار نيك برايش مى نويسد يا بيست گناه از او مى ريزد . به همين سان ، هر كه بگويد : «خدا بزرگ تر است» ، و به همين سان ، هر كه بگويد : «معبودى جز خدا نيست» ، و هر كه از پيش خود بگويد : «ستايش ، خداى را كه پروردگار جهانيان است» ، سى كار نيك برايش نوشته مى شود و سى گناه از او فرو مى ريزد .5886.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نه من و نه پيامبرانِ پيش از من ، خداوند را به تسبيحى برتر از «پاكا خدا ، و ستايشْ خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا بزرگ تر است» ، تسبيح نگفته ايم.5887.عنه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :گفتن «پاكا خدا ، و ستايشْ خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا بزرگ تر است» ، نزد من محبوب تر از تمام آن چيزى است كه خورشيد بر آن طلوع مى كند .

.

ص: 524

5888.الأمالي للطوسي عن سلمان :عنه صلى الله عليه و آله :التَّسبيحُ نِصفُ الميزانِ ، وَالحَمدُ يَملَؤُهُ ، و«لا إلهَ إلَا اللّهُ» لَيسَ لَها دونَ اللّهِ حِجابٌ حَتّى تَخلُصَ إلَيهِ . (1)5889.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :التَّسبيحُ نِصفُ الميزانِ ، وَالحَمدُ يَملَؤُهُ ، وَالتَّكبيرُ يَملَأُ ما بَينَ السَّماءِ وَالأَرضِ . (2)5890.الأمالي للطوسي عن أنس بن مالك :عنه صلى الله عليه و آله :خَمسٌ ما أثقَلَهُنَّ فِي الميزانِ : سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ ، وَالوَلَدُ الصّالِحُ يُتَوَفّى لِمُسلِمٍ فَيَصبِرُ ويَحتَسِبُ . (3)5886.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ مِئَةَ مَرَّةٍ : «سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، وَلا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ» كُتِبَ اسمُهُ في ديوانِ الصِّدّيقينَ ، ولَهُ ثَوابُ الصِّدِّيقينَ ، ولَهُ بِكُلِّ حَرفٍ نورٌ عَلَى الصِّراطِ ، ويَكونُ فِي الجَنَّةِ رَفيقَ الخِضرِ عليه السلام . (4)5887.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ : «سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» قالَ اللّهٌ : أسلَمَ عَبدي وَاستَسلَمَ . (5) .


1- .سنن الترمذي : ج 5 ص 536 ح 3518 عن عبد اللّه بن عمرو ، كنزالعمّال : ج 1 ص 462 ح 2001 .
2- .سنن الترمذي : ج 5 ص 536 ح 3519 ، مسند ابن حنبل : ج 9 ص 37 ح 23135 ، كنزالعمّال : ج 1 ص 464 ح 2019 ؛ الكافي : ج 2 ص 506 ح 3 عن السكوني عن الإمام الصادق عن الإمام عليّ عليهماالسلام ، الجعفريّات : ص 169 عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، الدعوات : ص 54 ح 136 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 175 ح 21 .
3- .الخصال : ص 267 ح 1 عن أبي سالم راعي رسول اللّه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : ج 82 ص 115 ح 4 ؛ مسند ابن حنبل : ج 5 ص 320 ح 15662 عن أبي سلام عن مولى رسول اللّه صلى الله عليه و آله ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 692 ح 1885 عن أبي سلمى وليس فيهما «فيصبر» ، كنزالعمّال : ج 3 ص 285 ح 6579 .
4- .جامع الأخبار : ص 140 ح 293 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 173 ح 19 .
5- .المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 681 ح 1850 عن أبي هريرة ، كنزالعمّال : ج 1 ص 468 ح 2036 .

ص: 525

5888.الأمالى ، طوسى ( _ به نقل از سلمان _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :تسبيح ، نصف ترازو[ى اعمال] است و حمد ، آن را پُر مى كند ، و ميان «معبودى جز خدا نيست» و خداوند ، هيچ حجابى (مانعى) نيست و به خدا مى رسد .5889.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :تسبيح ، نصف ترازو[ى اعمال] است ، و حمد ، آن را پُر كند ، و تكبير ، از زمين تا آسمان را مى آكَنَد .5890.الأمالى ، طوسى ( _ به نقل از اَنَس بن مالك _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پنج چيز است كه در ترازو[ى اعمال] بسى سنگينى مى كند : پاكا خدا ، و ستايشْ خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا بزرگ تر است ، و فرزند شايسته اى كه از مسلمانى بميرد و او شكيب ورزد و در راه خدا حساب كند .5891.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس صد مرتبه بگويد : «پاكا خدا ، و ستايشْ خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا بزرگ تر است» ، نامش در دفتر مؤمنانِ راستين نوشته مى شود ، و پاداش مؤمنان راستين برايش خواهد بود ، و به ازاى هر حرفى [از اين جملات] ، او را در [هنگام گذشتن از] صراط ، نورى خواهد بود ، و در بهشت ، هم نشين خضر عليه السلام است .5892.عنه صلى الله عليه و آله ( _ في عليٍّ عليه السلام _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس بگويد : «پاكا خدا ، و ستايشْ خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا بزرگ تر است ، و هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خدا» ، خداوند مى فرمايد : «بنده ام تسليم شد و گردن نهاد» . .

ص: 526

5893.عنه صلى الله عليه و آله :الإمام الحسن عليه السلام_ في ذِكرِ أسئِلَةِ اليَهودِيِّ لِلنَّبِيِّ صلى الله عليه و آله _: قالَ : أخبِرني _ يا مُحَمَّدُ _ عَنِ الكَلِماتِ الَّتِي اختارَهُنَّ اللّهُ لِاءِبراهيمَ حَيثُ بَنَى البَيتَ؟

قالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : نَعَم ؛ سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ . (1)5894.عنه صلى الله عليه و آله :علل الشرائع :رُوِيَ عَنِ الصّادِقِ عليه السلام أنَّهُ سُئِلَ : لِمَ سُمِّيَتِ الكَعبَةُ كَعبَةً؟ قالَ : لِأَنَّها مُرَبَّعَةٌ .

فَقيلَ لَهُ : وَلِمَ صارَت مُرَبَّعَةً؟ قال : لِأَنَّها بِحِذاءِ البَيتِ المَعمورِ وهُوَ مُرَبَّعٌ .

فَقيلَ لَهُ : وَلِمَ صارَ البَيتُ المَعمورُ مُرَبَّعا؟ قالَ : لِأَنَّهُ بِحِذاءِ العَرشِ وهُوَ مُرَبَّعٌ .

فَقِيلَ لَهُ : وَلِمَ صارَ العَرشُ مُرَبَّعا؟ قالَ : لِأَنَّ الكَلِماتِ الَّتي بُنِيَ عَلَيها الإِسلامُ أربَعٌ ، وهِيَ : سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ . (2)5891.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :ألا اُخبِرُكُم عَن وَصِيَّةِ نوحٍ ابنَهُ حينَ حَضَرَهُ المَوتُ؟

قالَ : إنّي واهِبٌ لَكَ أربَعَ كَلِماتٍ ، هُنَّ قِيامُ السَّماواتِ وَالأَرضِ ، وهُنَّ أوَّلُ كَلِماتِ دُخولٍ عَلَى اللّهِ ، وآخِرُ كَلِماتِ خُروجٍ (3) مِن عِندِهِ ، ولَو وُزِنَ بِهِنَّ أعمالُ بَني آدَمَ لَوَزَنَتهُنَّ ، فَاعمَل بِهِنَّ ، وَاستَمسِك بِهِنَّ حَتّى تَلقاني : سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ .

وَالَّذي يُقسِمُ بِهِ نوحٌ ، لَو أنَّ السَّماواتِ وَالأَرضَ وما فيهِنَّ وما تَحتَهُنَّ يوزَنُ بِهِنَّ هؤُلاءِ الكَلِماتُ لَوَزَنَتهُنَّ . (4)5892.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ درباره على عليه السلام _ ) عنه صلى الله عليه و آله :إذا قُلتَ : «سُبحانَ اللّهِ» فَقَد ذَكَرتَ اللّهَ فَذَكَرَكَ ، وإذا قُلتَ : «الحَمدُ للّهِِ» فَقَد شَكَرتَ اللّهَ فَزادَكَ ، وإذا قُلتَ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» فَهِيَ كَلِمَةُ التَّوحيدِ الَّتي مَن قالَها غَيرَ شاكٍّ ولا مُرتابٍ ولا مُتَكَبِّرٍ ولا جَبّارٍ أعتَقَهُ اللّهُ مِنَ النّارِ . (5) .


1- .الأمالي للصدوق : ص 255 ح 279 عن عبد اللّه ، بحار الأنوار : ج 93 ص 166 ح 1 .
2- .علل الشرائع : ص 398 ح 2 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 190 ح 2110 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 58 ص 5 ح 2 .
3- .في كنزالعمّال : «... أوّلُ كلماتٍ دخولاً على اللّه ، وآخرُ كلماتٍ خروجا ...» .
4- .الفردوس : ج 1 ص 132 ح 466 عن معاذ بن أنس ، كنزالعمّال : ج 1 ص 471 ح 2047 .
5- .كنزالعمّال : ج 1 ص 466 ح 2030 نقلاً عن الحاكم في تاريخه عن الحكم بن عمير الثمالي .

ص: 527

5893.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام حسن عليه السلام_ در بيان پرسش هاى مرد يهودى از پيامبر صلى الله عليه و آله _:گفت : اى محمّد! مرا از آن كلماتى خبر ده كه وقتى ابراهيم عليه السلام كعبه را ساخت ، خداوند ، آنها را براى او برگزيد .

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «آرى . پاكا خدا ، و ستايشْ خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا بزرگ تر است » .5894.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :علل الشرائع :روايت شده است كه از امام صادق عليه السلام سؤال شد : چرا كعبه را كعبه ناميده اند؟

فرمود : «چون چهارگوش است» .

گفته شد : چرا چهارگوش ساخته شده است؟

فرمود : «چون رو به روى بيت المعمور است و بيت المعمور ، چهارگوش است» .

گفته شد : چرا بيت المعمور ، چهارگوش شده است ؟

فرمود : «چون كلماتى كه اسلام بر آنها بنا شده ، چهار تاست و آنها عبارت اند از : پاكا خدا ، و ستايشْ خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا بزرگ تر است » .5895.عنه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آيا شما را از وصيّت نوح عليه السلام به فرزندش در هنگام وفات ، خبر ندهم؟ او گفت : «من ، چهار كلمه به تو مى بخشم كه برپايىِ آسمان ها و زمين به آنهاست ، و نخستين كلمات براى وارد شدن بر خداوند و آخرين كلماتِ خارج شدن از نزد او هستند ، و اگر اعمال [همه] آدميان با آنها وزن شود ، باز ، اينها سنگين ترند . پس ، اين كلمات را به كار ببند و به آنها چنگ دَر زَن تا آن گاه كه مرا ديدار كنى (يعنى تا پايان عمر) : پاكا خدا ، و ستايشْ او را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا بزرگ تر است » .

سوگند به آن كسى كه نوح عليه السلام بدو سوگند مى خورد ، اگر آسمان ها و زمين و هر آنچه در آنها و در زير آنهاست ، با اين كلمات وزن شوند ، اين كلمات از آنها سنگين تر (/ هموزن آنها) خواهند بود .5896.عنه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه بگويى : «پاكا خدا!» ، در واقع ، خدا را ياد كرده اى . پس او هم تو را ياد مى كند . و هر گاه بگويى : «ستايش ، خداى را» ، در واقع از خدا سپاس گزارى كرده اى . پس او هم بر نعمت تو مى افزايد . و هر گاه بگويى : «معبودى جز خدا نيست» ، اين گفتار توحيد است و هر كس آن را بگويد و دچار شك و دودلى و تكبّر و غرور نباشد ، خداوند ، او را از آتش دوزخ مى رهانَد . .

ص: 528

5897.تاريخ دمشق عن جابر :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :كَلِماتٌ إذا قالَهُنَّ العَبدُ وَضَعَهُنَّ المَلَكُ في جَناحِهِ ثُمَّ عَرَجَ بِهِنَّ ، فَلا يَمُرُّ عَلى مَلَأٍ مِنَ المَلائِكَةِ إلّا صَلَّوا عَلَيهِنَّ وعَلى قائِلِهِنَّ ، حَتّى توضَعَ بَينَ يَدَيِ الرَّحمنِ : سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلّا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ . و«سُبحانَ اللّهِ» بَراءَةٌ عَنِ السُّوءِ . (1)5898.الإمام الباقر عن آبائه عليهم السلام :عنه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ : «سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ» صَعِدَ بِها مَلَكٌ إلَى السَّماءِ ، فَلا يَمُرُّ بِها عَلى مَلَأٍ مِنَ المَلائِكَةِ إلَا استَغفَروا لِقائِلِها ، حَتّى يَجيءَ بِها إلى رَبِّ العالَمينَ . (2)5895.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :شعب الإيمان عن أنس :جاءَ أعرابِيٌّ إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ عَلِّمني خَيرا . فَأَخَذَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله بِيَدِهِ فَقالَ : قُل : سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ .

قالَ : فَعَقَدَ الأَعرابِيُّ عَلى يَدِهِ ومَضى ، فَتَفَكَّرَ ، ثُمَّ رَجَعَ فَتَبَسَّمَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله ، قالَ : تَفَكَّرَ البائِسُ فَجاءَ! فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ! «سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ» هذا للّهِِ ، فَما لي؟

فَقالَ لَهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : يا أعرابِيُّ ، إذا قُلتَ : «سُبحانَ اللّهِ» قالَ اللّهُ : صَدَقتَ . وإذا قُلتَ : «الحَمدُ للّهِِ» قالَ اللّهُ : صَدَقتَ . وإذا قُلتَ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» قالَ اللّهُ : صَدَقتَ . وإذا قُلتَ : «اللّهُ أكبَرُ» قالَ اللّهُ : صَدَقتَ . وإذا قُلتَ : «اللّهُمَّ اغفِر لي» قالَ اللّهُ : قَد فَعَلتُ . وإذا قُلتَ : «اللّهُمَّ ارحَمني» قالَ اللّهُ : فَعَلتُ . وإذا قُلتَ : «اللّهُمَّ ارزُقني» قالَ اللّهُ : قَد فَعَلتُ .

قالَ : فَعَقَدَ الأعرابِيُّ عَلى سَبعٍ في يَدِهِ ثُمَّ وَلّى . (3) .


1- .المصنّف لابن أبي شيبة : ج 7 ص 93 ح 1 عن موسى بن طلحة ، كنزالعمّال : ج 1 ص 468 ح 2037 .
2- .مستدرك الوسائل : ج 5 ص 327 ح 6007 نقلاً عن درر اللآلي عن عبد اللّه بن مسعود .
3- .شُعب الإيمان : ج 1 ص 431 ح 619 ، كنزالعمّال : ج 2 ص 236 ح 3911 .

ص: 529

5896.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :چند كلمه است كه هر گاه بنده بگويد ، فرشته آنها را بر بال خويش مى نهد و بالايشان مى بَرَد و بر هر گروهى از فرشتگان كه بگذرد ، بر آن كلمات و بر گوينده شان درود مى فرستند ، تا آن كه در برابر خداى مهربان ، نهاده مى شوند . آن كلمات اينهاست : «پاكا خدا ، و ستايشْ خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا بزرگ تر است ، و هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خدا» . «پاكا خدا!» ، وارسته دانستن [او] از بدى [و نقص ]است .5897.تاريخ دمشق ( _ به نقل از جابر _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس بگويد : «پاكا خدا ، و ستايشْ خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا بزرگ تر است» ، فرشته اى اين كلمات را به آسمان مى بَرَد ، و بر هر گروهى از فرشتگان كه مى گذرد ، براى گوينده آنها آمرزش مى طلبند ، تا آن كه فرشته ، آن كلمات را به نزد پروردگار جهانيان ببَرَد .5898.امام باقر عليه السلام ( _ به نقل از پدرانش _ ) شُعَب الإيمان_ به نقل از اَ نَس _: باديه نشينى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و گفت : اى پيامبر خدا! به من كار نيكى بياموز .

پيامبر صلى الله عليه و آله دست او را گرفت و فرمود : «بگو : پاكا خدا ، و ستايشْ خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا بزرگ تر است » .

باديه نشين [اين چهار جمله را] با انگشتانش شمرد و رفت ؛ امّا به فكر فرو رفت و سپس برگشت . پيامبر صلى الله عليه و آله لبخندى زد و فرمود : «بينوا ، فكر كرد و آمد!» .

[باديه نشين] گفت : اى پيامبر خدا ! «پاكا خدا ، و ستايشْ خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا بزرگ تر است» ، اينها از آنِ خدايند . براى من چيست؟

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «اى باديه نشين ! هر گاه بگويى : پاكا خدا! ، خداوند مى فرمايد : راست گفتى . و هر گاه بگويى : ستايشْ خداى را ، خداوند مى فرمايد : راست گفتى . و هر گاه بگويى : معبودى جز خدا نيست ، خداوند مى فرمايد : راست گفتى . و هر گاه بگويى : خدا بزرگ تر است ، خداوند مى فرمايد : راست گفتى . و هر گاه بگويى : بار خدايا! مرا بيامرز ، خداوند مى فرمايد : آمرزيدم . و هر گاه بگويى : بار خدايا! بر من رحمت آور ، خداوند مى فرمايد : آوردم . و هر گاه بگويى : بار خدايا! به من روزى ده ، خداوند مى فرمايد : دادم » .

باديه نشين ، با انگشتانش هفت تا [جمله را] شمرد و سپس رفت . .

ص: 530

6 / 3بَرَكاتُ التَّسبيحاتِ5901.عنه صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما عَلَى الأَرضِ رَجُلٌ يَقولُ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ ، وسُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» إلّا كُفِّرَت عَنهُ ذُنوبُهُ ، ولَو كانَت أكثَرَ مِن زَبَدِ البَحرِ . (1)5899.المناقب ، خوارزمى ( _ به نقل از ابو بَرزه _ ) سنن ابن ماجة عن أبي الدرداء :قالَ لي رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : عَلَيكَ بِ «سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ» فَإِنَّها _ يَعني _ يَحطُطنَ (2) الخَطايا كَما تَحُطُّ الشَّجَرَةُ وَرَقَها . (3)5900.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :تاريخ دمشق عن أبي سلمة بن عبد الرحمن :جَلَسَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ذاتَ يَومٍ فَأَخَذَ عُودا يابِسا فَحَطَّ وَرَقَهُ ، ثُمَّ قالَ : إنَّ قَولَ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، وسُبحانَ اللّهِ» تَحُطُّ الخَطايا كَما يُحَطُّ وَرَقُ هذِهِ الشَّجَرَةِ . خُذهُنَّ يا أبَا الدَّرداءِ قَبلَ أن يُحالُ بَينَكَ وبَينَهُنَّ ، فَإِنَّهُنَّ الباقِياتُ الصّالِحاتُ ، وهُنَّ مِن كُنُوزِ الجَنَّةِ . (4)5901.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مسند ابن حنبل عن أنس :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله أخَذَ غُصنا فَنَفَضَهُ فَلَم يَنتَفِض ، ثُمَّ نَفَضَهُ فَلَم يَنتَفِض ، ثُمَّ نَفَضَهُ فَانتَفَضَ ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : إنَّ «سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ» تَنفُضُ الخَطايا كَما تَنفُضُ الشَّجَرَةُ وَرَقَها . (5) .


1- .مسند ابن حنبل : ج 2 ص 551 ح 6489 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 682 ح 1853 كلاهما عن عبد اللّه بن عمرو ، كنزالعمّال : ج 2 ص 227 ح 3873 نقلاً عن الفارسي في الأربعين عن أبي هريرة نحوه .
2- .في كنز العمّال : «فإنّهنّ يحططْن» .
3- .سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1253 ح 3813 ، كنزالعمّال : ج 1 ص 462 ح 2004 وفيه «فإنَّهُنَّ» بدل «فإنَّها يعني» .
4- .تاريخ دمشق : ج 47 ص 150 ، كنزالعمّال : ج 16 ص 247 ح 4324 وج 1 ص 467 ح 2033 كلاهما عن أبي الدرداء .
5- .مسند ابن حنبل : ج 4 ص 304 ح 12536 .

ص: 531

6 / 3 بركات تسبيحات چهارگانه

6 / 3بركات تسبيحات چهارگانه5904.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ مردى در روى زمين نيست كه بگويد : «معبودى جز خدا نيست ، و خدا بزرگ تر است ، و پاكا خدا ، و ستايشْ خداى را ، و هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا» ، مگر آن كه گناهانش آمرزيده مى شود ، حتّى اگر از كف دريا بيشتر باشد .5905.المستدرك على الصحيحين عن بريدة :سنن ابن ماجة_ به نقل از ابو درداء _: پيامبر خدا به من فرمود : «بر تو باد گفتنِ پاكا خدا ، و ستايشْ خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا بزرگ تر است ؛ زيرا اينها گناهان را مى ريزند ، آن سان كه برگ هاى درخت مى ريزند» .5902.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :تاريخ دمشق_ به نقل از ابو سلمة بن عبد الرحمان _: روزى پيامبر خدا نشسته بود و شاخه اى خشكيده برداشت و برگ هاى آن را فرو ريخت . سپس فرمود : «گفتارِ معبودى جز خدا نيست ، و خدا بزرگ تر است ، و ستايشْ خداى را ، و پاكا خداوند! ، گناهان را فرو مى ريزد ، همچنان كه برگ هاى اين شاخه فرو مى ريزد .

اى ابو درداء ! پيش از آن كه از گفتن اين كلمات محروم شوى (از دنيا بروى) ، آنها را برگير ؛ زيرا اينها اعمال نيكِ ماندگارند و از گنج هاى بهشت اند» .5903.امام على عليه السلام :مسند ابن حنبل_ به نقل از اَ نَس _: پيامبر خدا ، شاخه اى برداشت و آن را تكان داد ؛ امّا برگ هايش نريخت . دوباره تكان داد . باز برگ هايش نريخت . سه باره تكانش داد و اين بار ، برگ هايش ريخت . پس فرمود : «گفته پاكا خدا ، و ستايشْ خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا بزرگ تر است ، گناهان را فرو مى ريزد ، همچنان كه درخت ، برگ هاى خود را فرو مى ريزانَد» .

.

ص: 532

5904.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :«سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ» في ذَنبِ المُسلِمِ مِثلُ الأَكِلَةِ (1) فِي جَنبِ ابنِ آدَمَ . (2)5905.المستدرك على الصحيحين ( _ به نقل از بُرَيده _ ) عنه صلى الله عليه و آله :لَقِيتُ إبراهيمَ لَيلَةَ اُسرِيَ بي ، فَقالَ : يا مُحَمَّدُ ، أقرِئ اُمَّتَكَ مِنِّي السَّلامَ ، وأخبِرهُم أنَّ الجَنَّةَ طَيِّبَةُ التُّربَةِ عَذبَةُ الماءِ ، وأنَّها قِيعانٌ (3) ، وأنَّ غِراسَها : سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ . (4)5906.سنن الترمذي عن بريدة :سنن ابن ماجة عن عثمان بن أبي سودة عن أبي هريرة :أنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله مَرَّ بِهِ وهُوَ يَغرِسُ غَرسا ، فَقالَ : يا أبا هُرَيرَةَ! مَا الَّذي تَغرِسُ؟ قُلتُ : غِراسا لي ، قالَ : ألا أدُلُّكَ عَلى غِراسٍ خَيرٍ لَكَ مِن هذا؟ قالَ : بَلى يا رَسولَ اللّهِ!

قالَ : قُل : «سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، واللّهُ أكبَرُ» يُغرَس لَكَ بِكُلِّ واحِدَةٍ شَجَرَةٌ فِي الجَنَّةِ . (5)5907.مسند الروياني عن بريدة :الإمام الباقر عليه السلام :مَرَّ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله بِرَجُلٍ يَغرِسُ غَرسا في حائِطٍ لَهُ ، فَوَقَفَ لَهُ وقالَ : ألا أدُلُّكَ عَلى غَرسٍ أثبَتَ أصلاً ، وأسرَعَ إيناعا ، وأطيَبَ ثَمَرا وأبقى؟ قالَ : بَلى ، فَدُلَّني يا رَسولَ اللّهِ !

فَقالَ : إذا أصبَحتَ وأمسيَتَ فَقُل : «سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ» فَإِنَّ لَكَ إن قُلتَهُ بِكُلِّ تَسبيحَةٍ عَشرَ شَجَراتٍ فِي الجَنَّةِ مِن أنواعِ الفاكِهَةِ ، وهُنَّ مِنَ الباقِياتِ الصّالِحاتِ . (6) .


1- .الأكِلَة _ كفَرِحَة _ : داءٌ جيقعج فيالعضو يأتَكِلُ منه (القاموس المحيط : ج 3 ص 329 «أكل») .
2- .الفردوس : ج 2 ص 337 ح 3524 عن ابن عبّاس ، كنزالعمّال : ج 1 ص 464 ح 2020 .
3- .قِيعان : جمع قاع ؛ وهو المكان المستوي الواسع في وطأة من الأرض (النهاية : ج 4 ص 132 «قيع») .
4- .سنن الترمذي : ج 5 ص 510 ح 3462 عن عبد اللّه بن مسعود ، كنزالعمّال : ج 1 ص 460 ح 1989 ؛ الدعوات : ص 46 ح 113 وزاد في آخره «ولا حول ولا قوّة إلّا باللّه ، فأمر اُمّتك فليكثروا من غرسها» ، بحار الأنوار : ج 93 ص 174 ح 21 .
5- .سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1251 ح 3807 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 693 ح 1887 ، تاريخ بغداد : ج 4 ص 400 وليس فيه «ولا إله إلّا اللّه » .
6- .الكافي : ج 2 ص 506 ح 4 ، المحاسن : ج 1 ص 107 ح 92 كلاهما عن ضريس الكناسي ، روضة الواعظين : ص 405 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 257 ح 27 .

ص: 533

5908.تفسير فرات عن سليم بن قيس عن الإمام عليّ عليه السپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :[تأثير جملات] «پاكا خدا ، و ستايشْ خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا بزرگ تر است» در گناهان مسلمان ، همانند خوره در بدن آدميزاد است .5906.سُنن التِّرمَذى ( _ به نقل از بُرَيده _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :شبى كه به معراج بُرده شدم ، ابراهيم عليه السلام را ديدم . به من گفت : «اى محمّد ! از جانب من به امّتت سلام برسان و به آنان بگو كه : بهشت ، خاكى پاك و آبى گوارا دارد و دشتستانى است كه نهال هايش عبارت اند از : پاكا خدا ! و ستايشْ خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا بزرگ تر است » .5907.مُسنَد الرويانى ( _ به نقل از بُرَيده _ ) سنن ابن ماجة_ به نقل از عثمان بن ابى سوده ، از ابو هريره _: من مشغول نهالكارى بودم كه پيامبر خدا بر من گذشت . فرمود : «اى ابو هريره! چه مى كارى؟» .

گفتم : براى خودم نهال مى كارم .

فرمود : «آيا تو را به نهالى راه نمايى نكنم كه برايت از اين نهال ها بهتر باشد؟» .

گفت[م] : چرا ، اى پيامبر خدا!

فرمود : «بگو : پاكا خدا ، و ستايشْ خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا بزرگ تر است . به ازاى هر يك از اينها يك درخت در بهشت برايت كاشته مى شود» .5908.تفسير فرات ( _ به نقل از سُلَيم بن قيس ، از امام على عليه السل ) امام باقر عليه السلام :پيامبر خدا بر مردى كه در بوستانش مشغول نهالكارى بود ، گذشت . ايستاد و فرمود : «آيا تو را به نهالى ره نمون نشوم كه ريشه اش استوارتر است و زودتر به بار مى نشيند و ميوه اش خوش تر و ماندگارتر است؟» .

مرد گفت : چرا ، راه نمايى ام كن ، اى پيامبر خدا!

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «چون صبح و شب خود را آغاز كردى ، بگو : پاكا خدا ، و ستايشْ خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا بزرگ تر است ؛ چرا كه اگر اينها را بگويى ، براى هر تسبيحى ، ده درخت از انواع ميوه ها در بهشت برايت خواهد بود ، و اينها كارهاى نيكِ ماندگارند» . .

ص: 534

5909.الإمام الحسن عليه السلام :عنه عليه السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله مَن قالَ : «سُبحانَ اللّهِ» غَرَسَ اللّهُ لَهُ بِها شَجَرَةً فِي الجَنَّةِ ، ومَن قالَ : «الحَمد للّهِِ» غَرَسَ اللّهُ لَهُ بِها شَجَرَةَ فِي الجَنَّةِ ، ومَن قالَ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» غَرَسَ اللّهُ لَهُ بِها شَجَرَةً فِي الجَنَّةِ ، ومَن قالَ : «اللّهُ أكبَرُ» غَرَسَ اللّهُ لَهُ بِها شَجَرَةً فِي الجَنَّةِ .

فَقالَ رَجُلٌ مِن قُرَيشٍ : يا رَسولَ اللّهِ إنَّ شَجَرَنا فِي الجَنَّةِ لَكَثيرٌ!

قالَ : نَعَمَ ، ولكِن إيّاكُم أن تُرسِلوا عَلَيها نيرانا فَتُحرِقوها ، وذلِكَ أنَّ اللّهَ عز و جل يَقولُ : «يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَ أَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَ لَا تُبْطِ_لُواْ أَعْمَ__لَكُمْ» (1) . (2)5910.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن سَبَّحَ للّهِِ عز و جل (3) تَسبيحَةً ، أو حَمِدَهُ تَحميدَةً ، أو هَلَّلَهُ تَهليلَةً ، أو كَبَّرَهُ تَكبيرا ، غَرَسَ اللّهُ لَهُ بِها شَجَرَةً فِي الجَنَّةِ ، أصلُها ياقُوتٌ أحمَرُ ، مُكَلَّلَةً بِالدُّرِّ ، طَلعُهاكَثَديِ الأَبكارِ ، أحلى مِنَ العَسَلِ وأليَنُ مِنَ الزُّبدِ . (4)5911.عنه صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :لَمّا اُسرِيَ بي إلَى السَّماءِ ، دَخَلَتُ الجَنَّةَ فَرَأَيتُ فيها قِيعانا يَقَقا (5) مِن مِسكٍ ، ورَأَيتُ فيها مَلائِكَةً يَبنونَ لَبِنَةً مِن ذَهَبٍ ولَبِنَةً مِن فِضَّةٍ ورُبَّما أمسَكوا .

فَقُلتُ لَهُم : ما لَكُم رُبَّما بَنَيتُم ورُبَّما أمسَكتُم؟ قالوا : حَتّى تَأتِيَنَا النَّفَقَةُ .

قُلتُ : وما نَفَقَتُكُم؟ قالوا : قَولُ المُؤمِنِ : «سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ» ؛ فَإِذا قالَهُنَّ بَنَينا ، وإذا سَكَتَ وأمسَكَ أمسَكنا . (6) .


1- .محمّد : 33 .
2- .ثواب الأعمال : ص 26 ح 3 عن أبي الجارود ، الأمالي للصدوق : ص 705 ح 968 عن أبي الجارود عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : ج 93 ص 168 ح 3 .
3- .في كنزالعمّال : «اللّه » وهو الأنسب .
4- .المعجم الكبير : ج 6 ص 266 ح 6176 عن سلمان الفارسي ، كنزالعمّال : ج 1 ص 474 ح 2059 .
5- .اليَقَقُ : المتناهي في البياض (النهاية : ج 5 ص 299 «يقق») .
6- .الأمالي للطوسي : ص 474 ح 1035 ، عدّة الداعي : ص 249 كلاهما عن حمّاد بن عثمان عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، تفسير القمّي : ج 2 ص 53 عن جميل وج 1 ص 21 عن حمّاد وفيه «تفق» بدل «يققا» وكلاهما عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : ج 93 ص 83 نقلاً عن تفسير النعماني .

ص: 535

5909.امام حسن عليه السلام :امام باقر عليه السلام :پيامبر خدا فرمود : «هر كس بگويد : پاكا خدا! ، خدا به ازاى آن ، يك درخت در بهشت برايش مى كارد ، و هر كس بگويد : ستايش ، خداى را ، خداوند به ازاى آن ، درختى در بهشت برايش مى كارد ، و هر كس بگويد : معبودى جز خدا نيست ، خداوند به ازاى آن ، درختى در بهشت برايش مى كارد ، و هر كس بگويد : خدا بزرگ تر است ، خداوند به ازاى آن ، درختى در بهشت برايش مى كارد» .

مردى از قريش گفت : اى پيامبر خدا ! پس درختان بسيارى در بهشت خواهيم داشت .

فرمود : «آرى ؛ امّا زنهار كه آتش هايى نفرستيد و آنها را نسوزانيد ؛ چرا كه خداوند عز و جل مى فرمايد : «اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از خدا فرمان ببريد و از پيامبر ، فرمان ببريد و اعمال خود را باطل مگردانيد» » .5910.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس خداوند عز و جل را يك تسبيح يا يك حمد بگويد يا يك «لا إله إلّا اللّه » يا يك «اللّه أكبر» بگويد ، خداوند به ازاى آن ، براى او در بهشت ، درختى مى كارد كه ريشه اش ياقوت سرخ است و خودش مزيّن به مرواريد ، و شكوفه هايش ، چونان پستان دختركان : شيرين تر از عسل و نرم تر از مُشك .5911.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :شبى كه به معراج برده شدم ، به بهشت در آمدم و در آن ، دشت هايى بسيار سپيد از مُشك ديدم ، و در آن دشت ها فرشتگانى را ديدم كه خشتى از زر و خشتى از سيم بر هم مى نهند ، و گاه دست از كار مى كِشند . به آنان گفتم : «از چه رو ، گاه مى سازيد و گاه مى ايستيد؟» . گفتند : تا اين كه هزينه به ما برسد .

گفتم : «هزينه تان چيست؟» .

گفتند : اين سخن مؤمن : «پاكا خدا ، و ستايشْ خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا بزرگ تر است» . هر گاه اينها را بگويد ، ما مشغول ساختن مى شويم ، و چون ساكت شود و از گفتنْ باز ايستد ، ما نيز [از ساختن] باز مى ايستيم . .

ص: 536

5912.عنه صلى الله عليه و آله :الإمام الصادق عليه السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : لَمّا اُسرِيَ بي إلَى السَّماءِ دَخَلتُ الجَنَّةَ ، فَرَأَيتُ قَصرا مِن ياقُوتَةٍ حَمراءَ يُرى داخِلُها مِن خارِجِها ، وخارِجُها مِن داخِلِها ؛ مِن ضِيائِها ، وفيها بَيتانِ مِن دُرٍّ وزَبَرجَدٍ ، فَقُلتُ : يا جَبرَئيلُ ، لِمَن هذَا القَصرُ؟ فَقالَ : هذا لِمَن أطابَ الكَلامَ ، وأدامَ الصِّيامَ ، وأطعَمَ الطَّعامَ ، وتَهَجَّدَ بِاللَّيلِ وَالنّاسُ نِيامٌ .

فَقالَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام : يا رَسولَ اللّهِ ، وفي اُمَّتِكَ مَن يُطيقُ هذا؟ فَقالَ : اُدنُ مِنّي يا عَلِيُّ ، فَدَنا مِنهُ ، فَقالَ : أتَدري ما إطابَةُ الكَلامِ؟ قالَ : اللّهُ ورَسولُهُ أعلَمُ ، قالَ : مَن قالَ : سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ . (1)6 / 4بَقاءُ التَّسبيحاتِ5915.عنه صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :أكثِروا مِن قَولِ : «سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ »؛ فَإِنَّهُنَّ يَأتينَ يَومَ القِيامَةِ لَهُنَّ مُقَدَّماتٌ ومُؤَخَّراتٌ ومُعَقِّباتٌ ، وهُنَّ الباقِياتُ الصّالِحاتُ . (2) .


1- .تفسير القمّي : ج 1 ص 21 عن حمّاد ، بحار الأنوار : ج 93 ص 82 نقلاً عن تفسير النعماني ؛ كنزالعمّال : ج 15 ص 885 ح 43508 نقلاً عن الخطيب عن ابن عبّاس نحوه .
2- .ثواب الأعمال : ص 23 ح 1 وص 26 ح 2 ، تفسير العيّاشي : ج 2 ص 327 ح 32 وليس فيه «أكثروا من قول» وكلّها عن أبي بصير ، جامع الأخبار : ص 141 ح 299 كلّها عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 93 ص 171 ح 12 ؛ شُعب الإيمان : ج 1 ص 426 ح 607 عن عبد اللّه بن مسعود نحوه ، كنزالعمّال : ج 1 ص 467 ح 2032 .

ص: 537

6 / 4 ماندگارىِ تسبيحات چهارگانه

5916.عنه صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :پيامبر خدا فرمود : «شبى كه به آسمان برده شدم ، به بهشت در آمدم . كاخى ديدم از ياقوت سرخ و از بس نورانى بود ، درونش از بيرون ديده مى شد و بيرونش از درونش . در آن ، دو اتاق از مرواريد و زِبَرجد بود . گفتم : اى جبرئيل ! اين كاخ ، از آنِ كيست؟

گفت : اين ، از آنِ كسى است كه سخنِ نيك بگويد و پيوسته روزه بدارد و اِطعام كند و شب ها كه مردم خواب اند ، او به عبادت بپردازد» .

امير مؤمنان گفت : اى پيامبر خدا! در امّت تو كيست كه تاب اين كارها را داشته باشد؟

فرمود : «نزديك من بيا ، اى على!» .

على عليه السلام نزديك پيامبر صلى الله عليه و آله آمد . به او فرمود : «آيا مى دانى سخنِ نيك چيست؟» .

على عليه السلام گفت : خدا و پيامبرش بهتر مى دانند .

فرمود : «گفتنِ پاكا خدا ، و ستايشْ خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا بزرگ تر است » .6 / 4ماندگارىِ تسبيحات چهارگانه5914.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :جمله «پاكا خدا ، و ستايشْ خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا بزرگ تر است» را بسيار بگوييد ؛ زيرا در روز قيامت ، اين كلمات [چونان لشكرى] با مقدّمه و مؤخّره و دنباله مى آيند ؛ و اينها ماندگارهاى نيك اند .

.

ص: 538

5915.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :المستدرك على الصحيحين عن أبي سعيد الخدريّ :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله قالَ : اِستَكثِروا مِنَ الباقِياتِ الصّالِحاتِ .

قيلَ : وما هُنَّ يا رَسولَ اللّهِ؟ قالَ : المِلَّةُ .

قيلَ : وما هِيَ؟ قالَ : التَّكبيرُ ، وَالتَّهليلُ ، وَالتَّسبيحُ ، وَالتَّحميدُ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ . (1)5916.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله قالَ لِأَصحابِهِ ذاتَ يَومٍ : أرَأَيتُم لَو جَمَعتُم ما عِندَكُم مِنَ الثِّيابِ وَالآنِيَةِ ، ثُمَّ وَضَعتُم بَعضَهُ عَلى بَعضٍ أكُنتُم تَرَونَهُ يَبلُغُ (2) السَّماءَ؟ قالوا : لا يا رَسولَ اللّهِ ، قالَ : ألا أدُلُّكُم عَلى شَيءٍ أصلُهُ فِي الأَرضِ وفَرعُهُ فِي السَّماءِ ؟ قالوا : بَلى يا رَسولَ اللّهِ!

قالَ : يَقولُ أحَدُكُم إذا فَرَغَ مِن صَلاتِهِ الفَريضَةِ : «سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ» ثَلاثينَ مَرَّةً ؛ فَإِنَّ أصلَهُنَّ فِي الأَرضِ وفَرعَهُنَّ فِي السَّماءِ ، وهُنَّ يَدفَعنَ الهَدمَ ، وَالحَرقَ ، وَالغَرَقَ ، وَالتَّرَدِّيَ فِي البِئرِ ، وأكلَ السَّبُعِ ، ومِيتَةَ السَّوءِ ، وَالبَلِيَّةَ الَّتي تَنزِلُ مِنَ السَّماءِ عَلَى العَبدِ في ذلِكَ اليَومِ ، وهُنَّ الباقِياتُ . (3)5917.الإمام الصادق عليه السلام :المستدرك على الصحيحين عن أبي هريرة :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : خُذوا جُنَّتَكُم. قُلنا: يا رَسولَ اللّهِ مِن عُدُوٍّ قَد حَضَرَ؟

قالَ : لا ، جُنَّتَكُم مِنَ النّارِ . قولوا : «سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ»؛ فَإِنَّهُنَّ (4) يَأتينَ يَومَ القِيامَةِ مُنجِياتٍ ومُقَدِّماتٍ ، وهُنَّ الباقِياتُ الصّالِحاتِ . (5) .


1- .المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 694 ح 1889 ، مسند ابن حنبل : ج 4 ص 150 ح 11713 نحوه ، مسند أبي يعلى : ج 2 ص 132 ح 1379 ، كنزالعمّال : ج 15 ص 951 ح 43654 .
2- .في المصدر : «تبلغ» ، والتصويب من المصادر الاُخرى .
3- .ثواب الأعمال : ص 26 ح 3 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 107 ح 406 نحوه وكلاهما عن أبي بصير ، معاني الأخبار : ص 324 ح 1 ، عوالي اللآلي : ج 1 ص 350 ح 2 عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله وفيهما زيادة «الصالحات» بعد «الباقيات» ، بحار الأنوار : ج 86 ص 30 ح 35 .
4- .في المصدر : «فإنّها» ، والتصويب من المصادر الاُخرى .
5- .المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 725 ح 1985 ، شُعب الإيمان : ج 1 ص 425 ح 606 وزاد فيه «معقّبات» بعد «مقدّمات» وفيه «محبّبات» بدل «منجيات» ، كنزالعمّال : ج 16 ص 248 ح 44326 ؛ تفسير العيّاشي : ج2 ص327 ح32 عن أبي بصير عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : ج 93 ص 172 ح 18 .

ص: 539

5918.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :المستدرك على الصحيحين_ به نقل از ابو سعيد خُدرى _: پيامبر خدا فرمود : «ماندگارهاى نيكِ خود را بسيار نماييد» .

گفته شد : اينها چيستند ، اى پيامبر خدا؟

فرمود : «ملّت» .

گفته شد : ملّت چيست؟

فرمود : «اللّه أكبر ، ولا إله إلّا اللّه ، و سبحان اللّه ، و الحمد للّه ، و لا حول و لا قوّة إلّا باللّه » .5919.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :پيامبر خدا ، روزى به يارانش فرمود : «به نظر شما ، اگر آنچه از پوشاك و ظروف داريد ، گِرد آوريد و سپس هر يك از آنها را بر روى ديگرى بگذاريد ، آيا فكر مى كنيد به آسمان برسد؟» .

گفتند : خير ، اى پيامبر خدا !

فرمود : «آيا شما را به چيزى ره نمون نشوم كه ريشه اش در زمين و شاخسارش در آسمان است؟» .

گفتند : چرا ، اى پيامبر خدا!

فرمود : «هر يك از شما پس از به جا آوردن نماز واجبش ، سى مرتبه بگويد : پاكا خدا ، و ستايشْ خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا بزرگ تر است . ريشه اينها در زمين و شاخسارشان در آسمان است . اينها از رفتن زيرِ آوار ، و سوخته شدن ، و غرق شدن ، و افتادن در چاه ، و طعمه درنده شدن ، و مرگ دل خراش ، و بلايى كه در آن روز از آسمان بر بنده نازل مى شود ، جلوگيرى مى كنند . اينها همان ماندگارهايند» .5920.عنه صلى الله عليه و آله :المستدرك على الصحيحين_ به نقل از ابو هُرَيره _: پيامبر خدا فرمود : «سپر خود را برگيريد» .

گفتند : اى پيامبر خدا ! دشمنى حمله كرده است؟

فرمود : «نه ، سپر در برابر آتش است . بگوييد : پاكا خدا ، و ستايشْ خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا بزرگ تر است ؛ زيرا اينها روز قيامت ، نجاتبخش و پيش بَرَنده اند . اينها ماندگارهاى نيك اند» . .

جلد 2

اشاره

ص: 1

ص: 2

ص: 3

ص: 4

ص: 5

ص: 6

الفَصلُ السابِعُ : التّسبيحات المأثورة7 / 1التَّسبيحاتُ المَأثورَةُ عَنِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آلهمسند ابن حنبل عن عبد اللّه :إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله كانَ مِمّا يُكثِرُ أن يَقولَ : سُبحانَكَ رَبَّنا وبِحَمدِكَ ، اللّهُمَّ اغفِر لي . فَلَمّا نَزَلَت : «إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ» (1) قالَ : سُبحانَكَ ربَّنا وبِحَمدِكَ ، اللّهُمَّ اغفِر لي ، إنَّكَ أنتَ التَّوّابُ الرَّحيمُ . (2)

سنن الترمذي عن أبي هريرة :إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله كانَ إذا أهَمَّهُ الأَمرُ رَفَعَ رأسَهُ إلَى السَّماءِ ، فَقالَ : سُبحانَ اللّهِ العَظيمِ . (3)

كنزالعمّال عن عائشة عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :يا عائِشَةُ ، ألا اُعَلِّمُكِ كَلِماتٍ تَعدِلُ أو أفضَلَ مِن تَسبيحِ أهلِ السَّماواتِ وَالأَرضِ؟ تَقولينَ : سُبحانَ اللّهِ العَظيمِ وبِحَمدِهِ ، وأضعافَ ما يُسَبِّحُهُ جَميعُ خَلقِهِ ، كَما يُحِبُّ وكَما يَرضى وكَما يَنبَغي لَهُ . (4)

.


1- .النصر : 1 .
2- .مسند ابن حنبل : ج 2 ص 43 ح 3719 وص 176 ح 4356 نحوه وص 79 ح 3891 ، الدعاء للطبراني : ص 192 ح 594 ، مسند الطيالسي : ص 45 ح 339 والثلاثة الأخيرة عن أبي عبيدة عن أبيه .
3- .سنن الترمذي : ج 5 ص 496 ح 3436 ، كنزالعمّال : ج 7 ص 69 ح 17999 .
4- .كنزالعمّال : ج 2 ص 238 ح 3917 نقلاً عن الدارقطني في الإفراد عن عائشة .

ص: 7

ادامه بخش سوم : تسبيح(گفتن«سبحان الله»)

فصل هفتم: تسبيحاتِ رسيده از پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام

7 / 1 تسبيحاتِ رسيده از پيامبر صلى الله عليه و آله

فصل هفتم: تسبيحاتِ رسيده از پيامبر و اهل بيت7 / 1تسبيحاتِ رسيده از پيامبرمسند ابن حنبل_ به نقل از عبد اللّه _: پيامبر صلى الله عليه و آله اين جملات را زياد مى گفت : «پاكى تو _ اى پروردگار ما _ و سپاس ، تو را . بار خدايا! مرا بيامرز» ؛ امّا چون [آيه] «آن گاه كه يارى خدا و پيروزى آيد» نازل شد ، مى گفت : «پاكى تو _ اى پروردگار ما _ و سپاس ، تو را . بار خدايا! مرا بيامرز ، كه به راستى ، تو توبه پذير و مهربانى» .

سنن الترمذى_ به نقل از ابو هريره _: پيامبر صلى الله عليه و آله هر گاه مشكلى برايش پيش مى آمد ، سرش را به سوى آسمان بر مى داشت و مى گفت : «پاكا خداوند بزرگ!» .

كنز العمّال_ به نقل از عايشه _: پيامبر خدا فرمود : «اى عايشه ! آيا تو را كلماتى نياموزم كه با تسبيحگويىِ اهل آسمان ها و زمين ، برابر يا از آن برتر است؟ مى گويى : پاكا خداوند بزرگ و سپاسْ او را ، چندين برابر آنچه همه آفريدگانش او را تسبيح مى گويند ، آن سان كه او خود ، دوست دارد و آن سان كه او مى پسندد و آن سان كه سزاوار اوست! » .

.

ص: 8

السنن الكبرى عن ربيعة بن كعب الأسلمي :كُنتُ أبيتُ مَعَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله وآتيهِ بِوَضوئِهِ وحاجَتِهِ ، فَكانَ يَقومُ مِنَ اللَّيلِ ويَقولُ : «سُبحانَ رَبّي وبِحَمدِهِ ، سُبحانَ رَبّي وبِحَمدِهِ» الهَوِيَّ (1) ، «سُبحانَ رَبِّ العالَمينَ ، سُبحانَ رَبِّ العالَمينَ» الهَوِيَّ . (2)

البلد الأمين عن الإمام الباقر عن الإمام عليّ عليهماالسلام عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لَمّا اُسرِيَ بي إلَى السَّماءِ . . . نوديتُ . . . يا مُحَمَّدُ ، ومَن أرادَ مِن اُمَّتِكَ أن أرفَعَ صَلاتَهُ مُضاعَفَةً ، فَليَقُل خَلفَ كُلِّ صَلاةٍ افتُرِضَت عَلَيهِ : . . . وأنتَ وَلِيُّ التَّسبيحِ كُلِّهِ ، فَلا إلهَ إلّا أنتَ ، فَلَكَ التَّسبيحُ كُلُّهُ بِكُلِّ تَسبيحٍ أنتَ لَهُ وَلِيٌّ . (3)

حلية الأولياء عن عبد الرحمن بن قرط :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله لَيلَةَ اُسرِيَ بِهِ مِن المَسجِدِ الحَرامِ إلَى المَسجِدِ الأقصى ، وكانَ بَينَ زَمزَمَ وَالمَقامِ ، وجِبريلُ عَن يَمينِهِ وميكائيلُ عَن يَسارِهِ ، وطارا بِهِ حَتّى بَلَغَ السَّماواتِ السَّبعَ ، فَلَمّا رَجَعَ قالَ : سَمِعتُ تَسبيحا فِي السَّماواتِ العُلى مِن ذِي المَهابَةِ (4) مُشفِقاتٍ لِذِي العُلى بِما عَلا ، سُبحانَ العَلِيِّ الأَعلى ، سُبحانَهُ وتَعالى . (5)

ثواب الأعمال عن أبي سعيد الخدري عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في ذِكر ما يَستَوجِبُ بِهِ العَبدُ ثَوابَ أعمالِ شَهرِ رَجَبٍ _: يُسَبِّحُ اللّهَ كُلَّ يَومٍ مِن شَهرِ رَجَبٍ إلى تَمامِ ثَلاثينَ يَوما بِهذَا التَّسبيحِ مِئَةَ مَرَّةٍ : سُبحانَ الإِلهِ الجَليلِ ، سُبحانَ مَن لا يَنبَغِي التَّسبيحُ إلّا لَهُ ، سُبحانَ الأَعَزِّ الأَكرَمِ ، سُبحانَ مَن لَبِسَ العِزَّ وهُوَ لَهُ أهلٌ . (6)

.


1- .الهَوِيّ _ بالفتح _ : الحين الطويل من الزمان ، وقيل : هو مختصّ بالليل (النهاية : ج 5 ص 285 «هوا») .
2- .السنن الكبرى : ج 2 ص 684 ح 4568 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1277 ح 3879 ، سنن النسائي : ج 3 ص 209 كلاهما نحوه ، الدعاء للطبراني : ص 245 ح 768 ، كنزالعمّال : ج 8 ص 13 ح 21653 نقلاً عن ابن زنجويه .
3- .البلد الأمين : ص 515 ، بحار الأنوار : ج 95 ص 324 ح 1 .
4- .كذا في المصدر ، وفي كنزالعمّال : «سمعت تسبيحا في السماوات العُلى مع تسبيحٍ كثيرٍ : سبّحت السماوات العُلى من ذي المهابة...» .
5- .حلية الأولياء : ج 2 ص 7 ، كنزالعمّال : ج 10 ص 368 ح 29845 .
6- .ثواب الأعمال : ص 83 ح 4 ، الأمالي للصدوق : ص 632 ح 844 ، مصباح المتهجّد : ص 817 ح 881 ، بحار الأنوار : ج 97 ص 31 ح 1 .

ص: 9

السنن الكبرى_ به نقل از ربيعة بن كعب اسلمى _: من شب ها با پيامبر خدا به سر مى بردم و براى ايشان آب وضو و مايحتاج ايشان را مى آوردم . پاسى از شب بر مى خاست و لختى دراز مى گفت : «پاكا پروردگار من و سپاس ، او را! پاكا پروردگار من و سپاس ، او را!» و لختى دراز مى گفت : «پاكا پروردگار جهانيان ! پاكا پروردگار جهانيان!» .

البلد الأمين_ به نقل از امام باقر ، از امام على عليهماالسلام _: پيامبر خدا فرمود : «شبى كه به آسمان برده شدم ... ، به من ندا آمد كه : ... اى محمّد! هر آن كس از امّت تو كه مى خواهد نمازش را چند برابر بالا برم ، در پَس هر نمازى كه بر او واجب گشته است ، بگويد : ... و تو ، صاحب هر تسبيحى . پس معبودى جز تو نيست . هر آنچه تسبيح است و هر گونه تسبيحى ، مختصّ توست و تو صاحب آنى » .

حلية الأولياء_ به نقل از عبد الرحمان بن قرط _: شبى كه پيامبر خدا از مسجد الحرام به مسجد الأقصى برده شد ، ميان زمزم و مقام بود و جبرئيل عليه السلام در سمت راست او و ميكائيل عليه السلام در سمت چپش بودند و او را پرواز دادند تا آن كه به آسمان هفتم رسيد . چون باز گشت ، فرمود : «در آسمان هاى برين شنيدم كه [آسمان ها] در حالى كه از بلند مرتبگى آن خداوندگارِ والايى بيمناك بودند ، خداوندِ باهيبت را تسبيح مى كردند : پاكا آن بلندمرتبه برتر ! پاكا و برينا او!» .

ثواب الأعمال_ به نقل از ابو سعيد خُدرى ، از پيامبر خدا ، در بيان اعمالى كه با انجام دادن آنها بنده در ماه رجب ، مستوجب پاداش مى شود _: در هر روز از ماه رجب تا پايان سى روز ، صد مرتبه خداوند را با اين تسبيح بستايد : «پاكا معبود بزرگ ! پاكا آن كه تسبيح ، جز او را نسزَد ! پاكا آن عزيزترينِ ارجمندترين ! پاكا آن كه جامه عزّت در پوشيده و همو شايسته آن است!» .

.

ص: 10

سنن أبي داوود عن سعد بن أبي وقّاص عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في بَيانِ أفضَلِ التَّسبيحِ _: سُبحانَ اللّهِ عَدَدَ ما خَلَقَ فِي السَّماءِ ، وسُبحانَ اللّهِ عَدَدَ ما خَلَقَ فِي الأَرضِ ، وسُبحانَ اللّهِ عَدَدَ ما خَلَقَ بَينَ ذلِكَ ، وسُبحانَ اللّهِ عَدَدَ ما هُوَ خالِقٌ ، وَاللّهُ أكبَرُ مِثلَ ذلِكَ ، وَالحَمدُ للّهِِ مِثلَ ذلِكَ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ مِثلَ ذلِكَ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ مِثلَ ذلِكَ . (1)

السنن الكبرى للنسائي عن محمّد بن سعد بن زرارة عن أبي اُمامة الباهلي :أنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله مَرَّ بِهِ وهُوَ يُحَرِّكُ شَفَتَيهِ فَقالَ : ماذا تَقولُ يا أبا اُمامَةَ؟ قالَ : أذكُرُ رَبّي ، قالَ : ألا اُخبِرُكَ بِأَفضَلَ أو أكثَرَ مِن ذِكرِكَ اللَّيلَ مَعَ النَّهارِ وَالنَّهارَ مَعَ اللَّيلِ؟ أن تَقولَ : «سُبحانَ اللّهِ عَدَدَ ما خَلَقَ ، سُبحانَ اللّهِ مِل ءَ ما خَلَقَ ، سُبحانَ اللّهِ عَدَدَ ما فِي الأَرضِ وَالسَّماءِ ، سُبحانَ اللّهِ مِل ءَ ما فِي السَّماءِ وَالأَرضِ ، سُبحانَ اللّهِ مِل ءَ ما خَلَقَ ، سُبحانَ اللّهِ عَدَدَ ما أحصى كِتابُهُ ، وسُبحانَ اللّهِ مِل ءَ كُلِّ شَيءٍ» ، وتَقولَ : الحَمدُ للّهِِ مِثلَ ذلِكَ . (2)

سنن النسائي عن ابن عبّاس عن جويريّة بنت الحارث :أنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله مَرَّ عَلَيها وهِيَ فِي المَسجِدِ تَدعو ، ثُمَّ مَرَّ بِها قَريبا مِن نِصفِ النَّهارِ ، فَقالَ لَها : ما زِلتِ عَلى حالِكِ؟ قالَت : نَعَم ، قالَ : ألا اُعَلِّمُكِ _ يَعني _ كَلِماتٍ تَقولينَهُنَّ : سُبحانَ اللّهِ عَدَدَ خَلقِهِ ، سُبحانَ اللّهِ عَدَدَ خَلقِهِ ، سُبحانَ اللّهِ عَدَدَ خَلقِهِ ، سُبحانَ اللّهِ رِضا نَفسِهِ ، سُبحانَ اللّهِ رِضا نَفسِهِ ، سُبحانَ اللّهِ رِضا نَفسِهِ ، سُبحانَ اللّهِ زِنَةَ عَرشِهِ ، سُبحانَ اللّهِ زِنَةَ عَرشِهِ ، سُبحانَ اللّهِ زِنَةَ عَرشِهِ ، سُبحانَ اللّهِ مِدادَ كَلِماتِهِ ، سُبحانَ اللّهِ مِدادَ كَلِماتِهِ ، سُبحانَ اللّهِ مِدادَ كَلِماتِهِ . (3)

.


1- .سنن أبي داوود : ج 2 ص 81 ح 1500 ، سنن الترمذي : ج 5 ص 563 ح 3568 ، صحيح ابن حبّان : ج 3 ص 118 ح 837 ، الدعاء للطبراني : ص 494 ح 1738 ، كنز العمّال : ج 1 ص 469 ح 2043 .
2- .السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 50 ح 9994 ، صحيح ابن حبّان : ج 3 ص 112 ح 830 ، صحيح ابن خزيمة : ج 1 ص 371 ح 754 ، مسند الرؤياني : ج 2 ص 289 ح 1225 ، كنز العمّال : ج 1 ص 470 ح 2044 .
3- .سنن النسائي : ج 3 ص 77 ، صحيح مسلم : ج 4 ص 2091 ح 79 ،سنن الترمذي : ج 5 ص 556 ح 3555 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1251 ح 3808 ، مسند ابن حنبل : ج 10 ص 231 ح 26820 ، كنزالعمّال : ج 2 ص 193 ح 3709 .

ص: 11

سنن أبى داوود_ به نقل از سعد بن ابى وقّاص ، از پيامبر خدا ، در بيان برترين تسبيحات _: پاكا خدا ، به شمار آنچه در آسمان آفريده است! پاكا خدا ، به شمار آنچه در زمين آفريده است! پاكا خدا ، به شمار آنچه ميان اين دو ، آفريده است! پاكا خدا ، به شمار آنچه مى آفريند ! و خدا بزرگ تر است به همين شمارها ، و سپاسْ خداى را به همين شمارها ، و معبودى جز خدا نيست به همين شمارها ، و هيچ نيرو و توانى نيست جز به يارى خدا به همين شمارها .

السنن الكبرى ، نسائى_ به نقل از محمّد بن سعد بن زراره ، در باره ابو اُمامه باهلى _: پيامبر صلى الله عليه و آله بر او (ابو امامه) گذشت ، در حالى كه لبانش را مى جنبانيد . فرمود : «چه مى گويى ، اى ابو امامه؟» . گفت : ذكر پروردگارم را مى گويم . فرمود : «آيا تو را به چيزى خبر ندهم كه اگر شب و روز و روز و شب ، اين ذكر را بگويى ، بهتر يا بيشتر باشد؟ مى گويى : پاكا خدا ، به شمار آنچه آفريده است ! پاكا خدا ، به مقدار آنچه آفريده است ! پاكا خدا ، به شمار آنچه در آسمان و زمين است ! پاكا خدا ، به مقدار آنچه در آسمان ها و زمين است ! پاكا خدا ، به مقدار آنچه آفريده است ! پاكا خدا ، به شمار آنچه كتابش شماره كرده است ! و پاكا خدا ، به مقدار هر چيزى! و مى گويى : سپاس ، خداى را به همين شمار » .

سنن النسائى_ به نقل از ابن عبّاس ، در باره جويريّه دختر حارث _: پيامبر صلى الله عليه و آله بر او كه در مسجد به دعا مشغول بود ، گذشت . نزديك نيم روز باز بر او [كه همچنان دعا مى كرد ،] گذشت . به او فرمود : «هنوز اين جا هستى؟» . گفت : آرى . فرمود : «آيا تو را كلماتى نياموزم كه آنها را بگويى ؟ [بگو :] پاكا خدا به شمار آفريدگانش ! پاكا خدا به شمار آفريدگانش ! پاكا خدا به شمار آفريدگانش ! پاكا خدا ، چندان كه خشنود شود ! پاكا خدا ، چندان كه خشنود شود ! پاكا خدا ، چندان كه خشنود شود ! پاكا خدا به وزن عرشش ! پاكا خدا به وزن عرشش ! پاكا خدا به وزن عرشش ! پاكا خدا به گستره كلماتش ! پاكا خدا به گستره كلماتش ! پاكا خدا به گستره كلماتش! » .

.

ص: 12

كنز العمّال عن أنس عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ حينَ يُصَلِّي الغَداةَ : «سُبحانَ اللّهِ عَدَدَ خَلقِهِ ، سُبحانَ اللّهِ رِضا نَفسِهِ ، سُبحانَ اللّهِ زِنَةَ عَرشِهِ» ، وَالحَمدُ للّهِِ مِثلَ ذلِكَ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ مِثلَ ذلِكَ ؛ فَذلِكَ خَيرٌ لَهُ مِن أن يُجمَعَ لَهُ ما بَينَ المَشرِقِ وَالمَغرِبِ ، ويَدأَبُ المَلائِكَةُ أيّاما يَكُتبونَ ، ولا يُحصونَ ما قالَ . (1)

مُهج الدعوات عن إبراهيم بن أبي يحيى عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عن الإمام عليّ عليهم السلامعن رسول اللّه صلى الله عليه و آله : سُبحانَ اللّهِ في عِلمِهِ مُنتَهى رِضاهُ ، سُبحانَ اللّهِ بَعدَ عِلمِهِ مُنتَهى رِضاهُ ، سُبحانَ اللّهِ مَعَ عِلمِهِ مُنتَهى رِضاهُ ، وَالحَمدُ للّهِِ بِجَميعِ مَحامِدِهِ عَلى جَميعِ نِعَمِهِ ، وسُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ مُنتَهى رِضاهُ في عِلمِهِ ، وَاللّهُ أكبَرُ وحَقٌّ لَهُ ذلِكَ . . . سُبحانَ اللّهِ تَسبيحا لا يُحصيهِ غَيرُهُ ، قَبلَ كُلِّ أحَدٍ ، ومَعَ كُلِّ أحَدٍ ، وبَعدَ كُلِّ أحَدٍ . (2)

كنز العمّال عن الإمام عليّ عليه السلام عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن سَرَّهُ أن يُنسَأَ (3) في عُمُرِهِ ، ويُنصَرَ عَلى عَدُوِّهِ ، ويُوَسَّعَ عَلَيهِ في رِزقِهِ ، ويُوقى ميتَةَ السَّوءِ ، فَليَقُل حينَ يُمسي وحينَ يُصبِحُ ثَلاثَ مَرّاتٍ : سُبحانَ اللّهِ مِل ءَ الميزانِ ، ومُنتَهَى العِلمِ ، ومَبلَغَ الرِّضا ، وزِنَةَ العَرشِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ مِل ءَ الميزانِ ، ومُنتَهَى العِلمِ ، ومَبلَغَ الرِّضا ، وزِنَةَ العَرشِ ، وَاللّهُ أكبَرُ مِل ءَ الميزانِ ، ومُنتَهَى العِلمِ ، ومَبلَغَ الرِّضا ، وزِنَةَ العَرشِ . (4)

.


1- .كنزالعمّال : ج 2 ص 155 ح 3557 نقلاً عن ابن عساكر .
2- .مُهج الدعوات : ص 170 ، كامل الزيارات : ص 399 ح 639 عن أبي حمزة الثمالي عن الإمام الصادق عليه السلام وذكره في زيارة الإمام الحسين عليه السلام ، المصباح للكفعمي : ص 368 ، بحار الأنوار : ج 95 ص 386 ح 28 .
3- .النَّسْ ءُ : التأخير (النهاية : ج 5 ص 44 «نسأ») .
4- .كنزالعمّال : ج 2 ص 635 ح 4955 نقلاً عن الديلمي ونظام الدين المسعودي في الأربعين .

ص: 13

كنز العمّال_ به نقل از اَ نَس _: پيامبر خدا فرمود : «هر كس چون نماز صبح را خوانْد ، بگويد : پاكا خدا به شمار آفريدگانش ! پاكا خدا ، چندان كه خشنود شود ! پاكا خدا به وزن عرشش! و سپاس ، خداى را به همين اندازه ، و معبودى جز خدا نيست به همين اندازه ، اين براى او بهتر است از اين كه آنچه بين مشرق و مغرب است ، برايش جمع شود ، و فرشتگان ، روزها سرگرم نوشتن خواهند بود و آنچه را گفته است ، شماره نتوانند» .

مُهج الدعوات_ به نقل از ابراهيم بن ابى يحيى ، از امام صادق ، از پدرش ، از جدّش ، از امام على عليهم السلام ، از پيامبر خدا _:پاكا خدا در علم او به منتهاى رضايتش ! پاكا خدا بعد از علم او به منتهاى رضايتش ! پاكا خدا همراه با علم او به منتهاى رضايتش ! و سپاس ، خداى را به همه سپاس هايش بر همه نعمت هايش . پاكا خدا و سپاس ، او را به منتهاى رضايتش در علمش! و خدا بزرگ تر است و حقّ اوست كه چنين باشد ... . پاكا خدا ، چندان كه جز او ، شمار آن را نداند ، پيش از هر كس ، و همراه با هر كس ، و پس از هر كس !

كنز العمّال_ به نقل از امام على عليه السلام _: پيامبر خدا فرمود : «هر آن كس كه خوش دارد بر عمرش افزوده شود و بر دشمنش يارى شود و به روزى اش گشايش داده شود و از مُردنِ بد حفظ شود ، چون شب و صبح خود را مى آغازد ، سه مرتبه بگويد : پاكا خدا به پُرىِ ترازو[ى اعمال] و نهايت علم ، و به مقدار رضايت و به وزن عرش ! معبودى جز خدا نيست به پُرىِ ترازو و نهايت علم ، و به مقدار رضايت و به وزن عرش . و خدا بزرگ تر است به پُرىِ ترازو و نهايت علم ، و به مقدار رضايت و به وزن عرش » .

.

ص: 14

الكافي عن أحمد بن الحسن الميثمي رفعه ، قال :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا وُضِعَتِ المائِدَةُ بَينَ يَدَيهِ قالَ : سُبحانَكَ اللّهُمَّ ما أحسَنَ ما تَبتَلينا ، سُبحانَكَ ما أكثَرَ ما تُعطينا ، سُبحانَكَ ما أكثَرَ ما تُعافينا ، اللّهُمَّ أوسِع عَلَينا وعَلى فُقَراءِ المُؤمنينَ وَالمُؤمِناتِ وَالمُسلِمينَ وَالمُسلِماتِ . (1)

فلاح السائل عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ فيما عَلَّمَهُ أميرَ المُؤمِنينَ عليه السلام لِحِفظِ ما يَسمَعُهُ _: سُبحانَ مَن لا يَعتَدي عَلى أهلِ مَملَكَتِهِ ، سُبحانَ مَن لا يَأخُذُ أهلَ الأَرضِ بِأَلوانِ العَذابِ ، سُبحانَ الرَّؤوفِ الرَّحيمِ . (2)

البلد الأمين عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ مِمّا دَعا بِهِ اللَّيلَةَ التّاسِعَةَ عَشَرَ مِن شَهرِ رَمَضانَ _: سُبحانَ مَن لا يَموتُ ، سُبحانَ مَن لا يَزولُ ، سُبحانَ مَن لا تَخفى عَلَيهِ خافِيَةٌ ، سُبحانَ مَن لا تَسقُطُ وَرَقَةٌ إلّا يَعلَمُها ، ولا حَبَّةٌ في ظُلُماتِ الأَرضِ ولا رَطبٌ ولا يابِسٌ إلّا بِعِلمِهِ وقَدَرِهِ ، سُبحانَهُ _ سَبعا _ ما أعظَمَ شَأنَهُ وأجَلَّ سُلطانَهُ ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، وَاجعَلنا مِن عُتَقائِكَ وسُعَداءِ خَلقِكَ بِمَغفِرَتِكَ ، إنَّكَ أنتَ الغَفورُ الرَّحيمُ . (3)

.


1- .الكافي : ج 6 ص 293 ح 8 ، المحاسن : ج 2 ص 215 ح 1645 وفيه «أثبتّ لنا» بدل «تبتلينا» ، بحار الأنوار : ج 66 ص 375 ح 29 .
2- .فلاح السائل : ص 304 ح 206 ، عدّة الداعي : ص 54 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 9 ح 8 .
3- .البلد الأمين : ص 198 ، الإقبال : ج 1 ص 349 نحوه ، بحار الأنوار : ج 98 ص 78 ح 2 .

ص: 15

الكافى_ به نقل از احمد بن حسن ميثمى ، كه سند حديث را به پيامبر صلى الله عليه و آله رسانده است _: پيامبر خدا هر گاه سفره برايش پهن مى شد ، مى گفت : «پاكى تو _ اى خداوند _ و چه نيكو ما را مى نوازى! پاكى تو و چه بسيار به ما عطا مى كنى! پاكى تو و چه بسيار ما را عافيت مى بخشى! بار خدايا! براى ما و براى مردان و زنان مؤمن و مردان و زنان مسلمان فقير ، گشايش عطا فرما» .

فلاح السائل_ به نقل از پيامبر خدا ، در دعايى كه به امير مؤمنان براى حفظ كردن آنچه مى شنود ، آموخت _: پاكا خدايى كه بر اهل مملكتش تعدّى نمى كند ! پاكا خدايى كه زمينيان را به عذاب هاى گونه گون ، گرفتار نمى كند ! پاكا خداى رئوف مهربان !

البلد الأمين_ به نقل از پيامبر خدا ، از دعايى كه شب نوزدهم ماه رمضان مى خواند _: پاكا خدايى كه نمى ميرد ! پاكا خدايى كه از بين نمى رود ! پاكا خدايى كه هيچ پوشيده اى بر او پوشيده نيست ! پاكا خدايى كه هيچ برگى نمى افتد ، جز اين كه او بِدان علم دارد ، و هيچ دانه اى در تاريكى هاى زمين و هيچ تر و خشكى نيست ، مگر آن كه به علم و تقدير اوست ! پاكا او (هفت مرتبه)! چه بزرگ است مقام او و چه شكوهمند است سلطنتش! بار خدايا ! بر محمّد و خاندان او درود فرست و ما را از آزادشدگانت ، و از برخورداران از آمرزشت قرار ده ، كه به راستى ، تو آمرزگار و مهربانى .

.

ص: 16

سنن الترمذي عن ابن عبّاس عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ فيما كانَ يَدعو بِهِ بَعدَ الصَّلاةِ _: سُبحانَ الَّذي تَعَطَّفَ العِزَّ وقالَ بِهِ ، سُبحانَ الَّذي لَبِسَ المَجدَ وتَكَرَّمَ بِهِ ، سُبحانَ الَّذي لا يَنبَغِي التَّسبيحُ إلّا لَهُ ، سُبحانَ ذِي الفَضلِ وَالنِّعَمِ ، سُبحانَ ذِي المَجدِ وَالكَرَمِ ، سُبحانَ ذِي الجَلالِ وَالإِكرامِ . (1)

المعجم الكبير عن عبد اللّه بن مسعود عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن دَعا بِهذَا الدُّعاءِ عَشِيَّةَ عَرَفَةَ _ ما لَم يَدعُ بِإِثمٍ ، أو قَطيعَةِ رَحِمٍ _ إلَا استُجيبَ لَهُ : سُبحانَ الَّذي فِي السَّماءِ عَرشُهُ ، سُبحانَ الَّذي فِي الأَرضِ مُوطِئُهُ ، سُبحانَ الَّذي فِي البَحرِ سَبيلُهُ ، سُبحانَ الَّذي فِي القُبورِ قَضاؤُهُ ، سُبحانَ الَّذي فِي الجَنَّةِ رَحمَتُهُ ، سُبحانَ الَّذي فِي النّارِ سُلطانُهُ ، سُبحانَ الَّذي فِي الهَواءِ رَوحُهُ ، سُبحانَ الَّذي رَفَعَ السَّماءَ ، سُبحانَ الَّذي وَضَعَ الأَرضَ ، سُبحانَ الَّذي لا مَنجى مِنهُ إلّا إلَيهِ . (2)

المصباح للكفعمي عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في دُعاءٍ مَأثورٍ اُمِرَ صلى الله عليه و آله أن يَدعُوَ بهِ بَعدَ صِيامِ الأَيّامِ البيضِ _: بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، سُبحانَكَ أنتَ رَبُّ العَرشِ العَظيمِ ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ الرَّحمنُ الرَّحيمُ ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ رَبُّ العالَمينَ ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ المَلِكُ القُدّوسُ ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ السَّلامُ المُؤمِنُ ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ العَزيزُ المُهَيمِنُ ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ الجَبّارُ المُتَكَبِّرُ ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ الخالِقُ البارِئُ ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ المُصَوِّرُ الحَكيمُ ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ السَّميعُ العَليمُ ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ البَصيرُ الصّادِقُ . سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ الحَيُّ القَيّومُ ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ الواسِعُ اللَّطيفُ ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ العَلِيُّ الكَبيرُ ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ الغَفورُ الوَدودُ ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ الشَّكورُ الحَكيمُ ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ الحَميدُ المَجيدُ ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ المُبدِئُ المُعيدُ ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ الواحِدُ الأَحَدُ . سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ السَّيِّدُ الصَّمَدُ ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ الأَوَّلُ الآخِرُ ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ الظّاهِرُ الباطِنُ ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ الغَفورُ الغافِرُ ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ الوَكيلُ الكافي ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ الكَريمُ العَظيمُ ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ المُغيثُ الدّائِمُ ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ المُتَعالِي الحَقُّ . سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ الباعِثُ الوارِثُ ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ الباقِي الرَّؤوفُ ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ العَزيزُ الحَميدُ ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ القَريبُ المُجيبُ ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ القابِضُ الباسِطُ ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ الشَّهيدُ المُنعِمُ ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ القاهِرُ الرّازِقُ ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ الحَسيبُ البارِئُ ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ الغَنِيُّ الوَفِيُّ ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ القادِرُ المُقتَدِرُ . سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ التَّوّابُ الوَهّابُ ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ المُحيِي المُميتُ ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ الحَنّانُ المَنّانُ ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ القَديمُ الفَعّالُ ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ القَوِيُّ القائِمُ ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ الرَّؤوفُ الرَّحيمُ . سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ الوَفِيُّ الكَريمُ ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ الفاطِرُ الخالِقُ ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ العَزيزُ الفَتّاحُ ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ الدَّيّانُ الشَّكورُ ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ عَلّامُ الغُيوبِ ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ الصّادِقُ العَدلُ ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ الطّاهِرُ الطُّهرُ ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ الرَّفيعُ الباقي . سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ الوَترُ الهادي ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ الوَلِيُّ النَّصيرُ ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ الكَفيلُ المُستَعانُ ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ الغالِبُ المُعطي ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ العالِمُ المُعظِّمُ ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ المُحسِنُ المُجمِلُ ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ المُنعِمُ المُفضِلُ ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ الفاضِلُ الصّادِقُ . سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ خَيرُ الحاكِمينَ ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ خَيرُ الفاصِلينَ ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ خَيرُ الوارِثينَ ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ خَيرُ النّاصِرينَ ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ خَيرُ الغافِرينَ ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ خَيرُ الفاطِرينَ ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ خَيرُ الرّازِقينَ ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ أسرَعُ الحاسِبينَ . سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ أحسَنُ الخالِقينَ ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ العَزيزُ الحَكيمُ ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ أرحَمُ الرّاحِمينَ ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ رَبُّ العَرشِ العَظيمِ ، سُبحانَكَ أنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ سُبحانَكَ إنّي كُنتُ مِن الظّالِمينَ ، فَاستَجَبنا لَهُ ونَجَّيناهُ مِنَ الغَمِّ وكَذلِكَ نُنجِي المُؤمِنينَ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ ، وصَلَّى اللّهُ عَلى سَيِّدِنا مُحَمَّدٍ وآلِهِ الطّاهِرينَ . (3)

.


1- .سنن الترمذي : ج 5 ص 484 ح 3419 ، تهذيب الكمال : ج 8 ص 425 نحوه ، كنزالعمّال : ج 2 ص 172 ح 3618 ؛ عوالي اللآلي : ج 1 ص 194 ح 283 .
2- .المعجم الكبير : ج 10 ص 227 ح 10554 ، كنزالعمّال : ج 5 ص 75 ح 12111 ؛ الإقبال : ج 2 ص 56 ، المصباح للكفعمي : ص 876 وراجع : الدروع الواقية : ص 112 وص 199 .
3- .المصباح للكفعمي : ص 374 ، البلد الأمين : ص 351 ، بحار الأنوار : ج 97 ص 241 .

ص: 17

سنن الترمذى_ به نقل از ابن عبّاس ، از پيامبر خدا ، در دعايى كه ايشان بعد از نماز مى خواند _: پاكا خدايى كه رداى عزّت بر دوش افكند و آن را ويژه خويش گردانيد ! پاكا خدايى كه جامه مجد و كرامت در پوشيد ! پاكا خدايى كه تسبيح ، جز او را نسزد ! پاكا خداوندگار بخشش و نعمت ها ! پاكا خداوندگار بزرگى و ارجمندى ! پاكا خداوندگار شُكوه و كرامت !

المعجم الكبير_ به نقل از عبد اللّه بن مسعود _: پيامبر خدا فرمود : «هر كس در شامگاه عَرَفه اين دعا را بخواند _ به شرط آن كه براى گناهى يا بريده شدن پيوند خويشاوندى دعا نكند _ دعايش مستجاب مى شود : «پاكا خدايى كه آسمان ، تختگاه اوست ! پاكا خدايى كه زمين ، زير پاى اوست ! پاكا خدايى كه راهش در درياهاست ! پاكا خدايى كه قضايش در گورها جارى است ! پاكا خدايى كه رحمتش در بهشت است ! پاكا خدايى كه سلطنتش در آتش [دوزخ] است! پاكا خدايى كه هوا ، مظهر لطافت اوست ! پاكا خدايى كه آسمان را بر افراشت ! پاكا خدايى كه زمين را فرو نهاد ! پاكا خدايى كه از او نتوان رهيد ، جز با گريختن به سوى خود او!» .

المصباح ، كفعمى_ به نقل از پيامبر خدا ، در دعايى كه به ايشان دستور داده شد آن را بعد از روزه «ايّام البيض» بخواند _: به نام خداوند مهرگستر مهربان . پاكا تو ! تو پروردگار عرش بزرگى . پاكا تو ! تو خداى مهرگستر مهربانى . پاكا تو ! تو خداى پروردگار جهانيانى . پاكا تو ! تو خدا و پادشاه و مقدّسى . پاكا تو ! تو خداى پاك و ايمنى بخشى . پاكا تو ! تو خداى عزّتمند و نگهبانى . پاكا تو ! تو خداى آفريننده و پديد آورنده اى . پاكا تو ! تو خداى صورتگر حكيمى . پاكا تو ! تو خداى شنوا و دانايى . پاكا تو ! تو خداى بينا و راستگويى . پاكا تو ! تو خداى زنده و پاينده اى . پاكا تو ! تو خداى فراگير و ريزبينى . پاكا تو ! تو خداى والا و بزرگى . پاكا تو ! تو خداى آمرزگار و مهربانى . پاكا تو ! تو خداى قدردان و حكيمى . پاكا تو ! تو خداى پسنديده و بزرگوارى . پاكا تو ! تو خداى آغاز كننده و باز گرداننده اى (/ بازآفرينى) . پاكا تو ! تو خداى يكتا و يگانه اى . پاكا تو ! تو خداى آقا و مقصود عالميانى . پاكا تو ! تو خداى آغازين و انجامينى . پاكا تو ! تو خداى آشكار و پنهانى . پاكا تو ! تو خداى آمرزگار و آمرزنده اى . پاكا تو ! تو خداى كارگزار و بسنده اى . پاكا تو ! تو خداى كريم و با عظمتى . پاكا تو ! تو خداى دادرس و پايدارى . پاكا تو ! تو خداى بلندمرتبه و حقّى . پاكا تو ! تو خداى برانگيزنده و وارثى . پاكا تو ! تو خداى مانا و دلسوزى . پاكا تو ! تو خداى عزّتمند و پسنديده اى . پاكا تو ! تو خدايى هستى كه نزديك و اجابت كننده است . پاكا تو ! تو خداى جمع كننده و گستراننده اى . پاكا تو ! تو خداى گواه و نعمت بخشى . پاكا تو ! تو خداى چيره و روزى دهنده اى . پاكا تو ! تو خداى حسابرس و پديد آورنده اى . پاكا تو ! تو خداى بى نياز و وفاكننده اى . پاكا تو ! تو خداى توانا و قدرتمندى . پاكا تو ! تو خداى توبه پذير و بخشنده بى توقّعى . پاكا تو ! تو خداى زنده كننده و ميراننده اى . پاكا تو ! تو خداى پُر مِهر و بنده نوازى . پاكا تو ! تو خداى ديرين و پُركارى (آنچه خواهى ، انجام مى دهى) . پاكا تو ! تو خداى نيرومند و برپايى . پاكا تو ! تو خداى رئوف و مهربانى . پاكا تو ! تو خداى باوفا و كريمى . پاكا تو ! تو خداى شكافنده و آفريننده اى . پاكا تو ! تو خداى عزّتمند و گشاينده اى . پاكا تو ! تو خداى جزا دهنده و سپاسمندى . پاكا تو ! تو خداى دانا به نهان هايى . پاكا تو ! تو خداى راستگو و دادگرى . پاكا تو ! تو خداى پاك و پاكيزه اى . پاكا تو ! تو خداى والا و مانايى . پاكا تو ! تو خداى تك و راه نمايى . پاكا تو ! تو خداى حمايتگر و ياورى . پاكا تو ! تو خدايى هستى كه كفالت مى كنى و از تو يارى مى جويند . پاكا تو ! تو خداى چيره و عطا كننده اى . پاكا تو ! تو خداى دانا و باعظمتى . پاكا تو ! تو خداى نيكوكار و احسان بخشى . پاكا تو ! تو خداى نعمت دهنده و بادَهِشى . پاكا تو ! تو خداى صاحب فضل و راستينى . پاكا تو ! تو خدايى و بهترين داورى . پاكا تو ! تو خدايى و بهترين فيصله دهنده اى . پاكا تو ! تو خدايى و بهترينِ وارثانى . پاكا تو ! تو خدايى و بهترينِ يارى دهندگانى . پاكا تو ! تو خدايى و بهترينِ آمرزندگانى . پاكا تو ! تو خدايى و بهترينِ شكافندگانى . پاكا تو ! تو خدايى و بهترينِ روزى دهندگانى . پاكا تو ! تو خدايى و سريع ترينِ حسابرسانى . پاكا تو ! تو خدايى و بهترينِ آفرينندگانى . پاكا تو ! تو خداى عزّتمند و فرزانه اى . پاكا تو ! تو خدايى و مهربان ترينِ مهربانانى . پاكا تو ! تو خدايى و معبودى جز تو پروردگار عرش بزرگ نيست . پاكا تو ! تو خدايى و معبودى جز تو نيست . «پاكى تو ! من از ستمكاران بودم . پس ، دعاى او را اجابت كرديم و از اندوهش رهانيديم و ما اين گونه ، مؤمنان را مى رهانيم» . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خداوند والا و بزرگ و درود بر سَرورمان محمّد ، و خاندان پاك او .

.

ص: 18

. .

ص: 19

. .

ص: 20

المصباح للكفعمي عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ فِي الدُّعاءِ المُسَمّى بِدُعاءِ المُجيرِ _: بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، سُبحانَكَ يا اللّهُ تَعالَيتَ يا رَحمنُ (1) ، سُبحانَكَ يا رَحيمُ تَعالَيتَ يا كَريمُ ، سُبحانَكَ يا مَلِكُ تَعالَيتَ يا مالِكُ ، سُبحانَكَ يا قُدُّوسُ تَعالَيتَ يا سَلامُ ، سُبحانَكَ يا مُؤمِنُ تَعالَيتَ يا مُهَيمِنُ ، سُبحانَكَ يا عَزيزُ تَعالَيتَ يا جَبّارُ ، سُبحانَكَ يا مُتَكَبِّرُ تَعالَيتَ يا مُتَجَبِّرُ . سُبحانَكَ يا خالِقُ تَعالَيتَ يا بارِئُ ، سُبحانَكَ يا مُصَوِّرُ تَعالَيتَ يا مُقَدِّرُ ، سُبحانَكَ يا هادي تَعالَيتَ يا باقي ، سُبحانَكَ يا وَهّابُ تَعالَيتَ يا تَوّابُ ، سُبحانَكَ يا فَتّاحُ تَعالَيتَ يا مُرتاحُ (2) ، سُبحانَكَ يا سَيِّدي تَعالَيتَ يا مَولايَ ، سبحانَكَ يا قَريبُ تَعالَيتَ يا رَقيبُ ، سُبحانَكَ يا مُبدِئُ تَعالَيتَ يا مُعيدُ ، سُبحانَكَ يا حَميدُ تَعالَيتَ يا مَجيدُ ، سُبحانَكَ يا قَديمُ تَعالَيتَ يا عَظيمُ . سُبحانَكَ يا غَفورُ تَعالَيتَ يا شَكورُ ، سُبحانَكَ يا شاهِدُ تَعالَيتَ يا شَهيدُ ، سُبحانَكَ يا حَنّانُ تَعالَيتَ يا مَنّانُ ، سُبحانَكَ يا باعِثُ تَعالَيتَ يا وارِثُ ، سُبحانَكَ يا مُحيي تَعالَيتَ يا مُميتُ ، سُبحانَكَ يا شَفيقُ تَعالَيتَ يا رَفيقُ ، سُبحانَكَ يا أنيسُ تَعالَيتَ يا مُؤنِسُ ، سُبحانَكَ يا جَليلُ تَعالَيتَ يا جَميلُ ، سُبحانَكَ يا خَبيرُ تَعالَيتَ يا بَصيرُ ، سُبحانَكَ يا خَفِيُّ (3) تَعالَيتَ يا مَلِيُّ . (4) سُبحانَكَ يا مَعبودُ تَعالَيتَ يا مَوجودُ ، سُبحانَكَ يا غَفّارُ تَعالَيتَ يا قَهّارُ ، سُبحانَكَ يا مَذكورُ تَعالَيتَ يا مَشكورُ ، سُبحانَكَ يا جَوادُ تَعالَيتَ يا مَعاذُ ، سُبحانَكَ يا جَمالُ تَعالَيتَ يا جَلالُ ، سُبحانَكَ يا سابِقُ تَعالَيتَ يا رازِقُ ، سُبحانَكَ يا صادِقُ تَعالَيتَ يا خالِقُ . سُبحانَكَ يا سَميعُ تَعالَيتَ يا سَريعُ ، سُبحانَكَ يا رَفيعُ تَعالَيتَ يا بَديعُ ، سُبحانَكَ يا فَعّالُ تَعالَيتَ يا مُتَعالِ ، سُبحانَكَ يا قاضي تَعالَيتَ يا راضي ، سُبحانَكَ يا قاهِرُ تَعالَيتَ يا ظاهِرُ ، سُبحانَكَ يا عالِمُ تَعالَيتَ يا حاكِمُ ، سُبحانَكَ يا دائِمُ تَعالَيتَ يا قائِمُ . سُبحانَكَ يا عاصِمُ تَعالَيتَ يا قاسِمُ ، سُبحانَكَ يا غَنِيُّ تَعالَيتَ يا مُغني ، سُبحانَكَ يا وَفِيُّ تَعالَيتَ يا قَوِيُّ ، سُبحانَكَ يا كافي تَعالَيتَ يا شافي ، سُبحانَكَ يا مُقَدِّمُ تَعالَيتَ يا مُؤَخِّرُ ، سُبحانَكَ يا أوَّلُ تَعالَيتَ يا آخِرُ ، سُبحانَكَ يا ظاهِرُ تَعالَيتَ يا باطِنُ ، سُبحانَكَ يا رَجاءُ تَعالَيتَ يا مُرتَجى ، سُبحانك يا ذَا المَنِّ تَعالَيتَ يا ذَا الطَّولِ ، سُبحانَكَ يا حَيُّ تَعالَيتَ يا قَيّومُ . سُبحانَكَ يا واحِدُ تَعالَيتَ يا أحَدُ ، سُبحانَكَ يا سَيِّدُ تَعالَيتَ يا صَمَدُ ، سُبحانَكَ يا قَديرُ تَعالَيتَ يا كَبيرُ ، سُبحانَكَ يا والي تَعالَيتَ يا مُتَعالي (5) ، سُبحانَكَ يا عَلِيُّ تَعالَيتَ يا أعلى ، سُبحانَكَ يا وَلِيُّ تَعالَيتَ يا مَولى ، سُبحانَكَ يا ذارِئُ (6) تَعالَيتَ يا بارِئُ ، سُبحانَكَ يا خافِضُ تَعالَيتَ يا رافِعُ ، سُبحانَكَ يا مُقسِطُ تَعالَيتَ يا جامِعُ ، سُبحانَكَ يا مُعِزُّ تَعالَيتَ يا مُذِلُّ . سُبحانَكَ يا حافِظُ تَعالَيتَ يا حَفيظُ ، سُبحانَكَ يا قادِرُ تَعالَيتَ يا مُقتَدِرُ ، سُبحانَكَ يا عَليمُ تَعالَيتَ يا حَليمُ ، سُبحانَكَ يا حَكَمُ تَعالَيتَ يا حَكيمُ ، سُبحانَكَ يا مُعطي تَعالَيتَ يا مانِعُ ، سُبحانَكَ يا ضارُّ تَعالَيتَ يا نافِعُ ، سُبحانَكَ يا مُجيبُ تَعالَيتَ يا حَسيبُ . سُبحانَكَ يا عادِلُ تَعالَيتَ يا فاضِلُ ، سُبحانَكَ يا لَطيفُ تَعالَيتَ يا شَريفُ ، سُبحانَكَ يا رَبُّ تَعالَيتَ يا حَقُّ ، سُبحانَكُ يا ماجِدُ تَعالَيتَ يا واحِدُ ، سُبحانَكَ يا عَفُوُّ تَعالَيتَ يا مُنتَقِمُ ، سُبحانَكَ يا واسِعُ تَعالَيتَ يا مُوسِعُ ، سُبحانَكَ يا رَؤوفُ تَعالَيتَ يا عَطوفُ ، سُبحانَكَ يا فَردُ تَعالَيتَ يا وَترُ . سُبحانَكَ يا مُقيتُ تَعالَيتَ يا مُحيطُ ، سُبحانَكَ يا وَكيلُ تَعالَيتَ يا عَدلُ ، سُبحانَكَ يا مُبينُ تَعالَيتَ يا مَتينُ ، سُبحانَكَ يا بَرُّ تَعالَيتَ يا وَدودُ ، سُبحانَكَ يا رَشيدُ تَعالَيتَ يا مُرشِدُ ، سُبحانَكَ يا نورُ تَعالَيتَ يا مُنَوِّرُ ، سُبحانَكَ يا نَصيرُ تَعالَيتَ يا ناصِرُ ، سُبحانَكَ يا صَبورُ تَعالَيتَ يا صابِرُ ، سُبحانَكَ يا مُحصي تَعالَيتَ يا مُنشي ، سُبحانَكَ يا سُبحانُ تَعالَيتَ يا دَيّانُ ، سُبحانَكَ يا مُغيثُ تَعالَيتَ يا غِياثُ ، سُبحانَكَ يا فاطِرُ تَعالَيتَ يا حاضِرُ ، أجِرنا مِنَ النّارِ يا مُجيرُ . سُبحانَكَ يا ذَا العِزِّ وَالجَمالِ تَبارَكتَ يا ذَا الجَبَروتِ وَالجَلالِ ، سُبحانَكَ يا لا إلهَ إلّا أنتَ سُبحانَكَ إنّي كُنتُ مِنَ الظّالِمينَ ، فَاستَجَبنا لَهُ ونَجَّيناهُ مِنَ الغَمِّ وكَذلِكَ نُنجِي المُؤمِنينَ ، وصَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ أجمَعينَ ، وَالحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ ، وحَسبُنَا اللّهُ ونِعمَ الوَكيلُ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ . (7)

.


1- .يقول عند آخر كلّ اسمين من أسمائه اللّذين هما الفاصلة : أجرنا من النار يا مجير .
2- .الارتياح من اللّه : الرحمة (مجمع البحرين : ج 2 ص 751 «روح») . وقال المولى هادي السبزواري قدس سره : الارتياح : الابتهاج، إن جُعل اسمَ المفعول فهو مبتهَج به لأهله ، بل لغيرهم وإن لم يستشعروا، وإن جُعل اسمَ الفاعل فهو مبتهِج بذاته وبآثار ذاته بما هي آثار ذاته (شرح الأسماء الحسنى : ص 616) .
3- .في البلد الأمين : «يا حَفِيُّ» .
4- .المليّ : من لايفتقر إلى الغير لا في ذاته ولا في صفاته (شرح الأسماء الحسنى : ج 1 ص 89) .
5- .في البلد الأمين : «تعاليت يا عالي» .
6- .ذرأ اللّه ُ الخلقَ : إذا خلقَهُم (النهاية : ج 2 ص 156 «ذرأ») .
7- .المصباح للكفعمي : ص 359 ، البلد الأمين : ص 362 .

ص: 21

المصباح ، كفعمى_ به نقل از پيامبر خدا ، در دعاى ناموَر به «دعاى مُجير» _: به نام خداى مهرگستر مهربان . پاكى تو ، اى خدا ؛ برينى تو ، اى مهرگستر (1) ! پاكى تو ، اى مهربان ؛ برينى تو ، اى بزرگوار ! پاكى تو ، اى پادشاه ؛ برينى تو ، اى مالك ! پاكى تو ، اى قدّوس ؛ برينى تو ، اى بى گزند ! پاكى تو ، اى ايمنى بخش ؛ برينى تو ، اى نگهبان [عالم] ! پاكى تو ، اى عزّتمند ؛ برينى تو ، اى جبّار ! پاكى تو ، اى صاحب كبريا ؛ برينى تو ، اى فرازمند! پاكى تو ، اى آفريننده ؛ برينى تو ، اى پديد آورنده ! پاكى تو ، اى صورتگر ؛ برينى تو ، اى تقدير كننده ! پاكى تو ، اى راه نما ؛ برينى تو ، اى مانا ! پاكى تو ، اى بخششگر ؛ برينى تو ، اى توبه پذير ! پاكى تو ، اى گشاينده ؛ برينى تو ، اى آرام ! پاكى تو ، اى آقاى من ؛ برينى تو ، اى سَرور من ! پاكى تو ، اى نزديك ؛ برينى تو ، اى ناظر ! پاكى تو ، اى آغاز كننده ؛ برينى تو ، اى باز گرداننده (بازآفرين) ! پاكى تو ، اى ستوده ؛ برينى تو ، اى صاحب مجد ! پاكى تو ، اى ديرين ؛ برينى تو ، اى بزرگ ! پاكى تو ، اى آمرزگار ؛ برينى تو ، اى قدردان ! پاكى تو ، اى حاضر ؛ برينى تو ، اى گواه ! پاكى تو ، اى مهروَرز ؛ برينى تو ، اى بنده نواز ! پاكى تو ، اى برانگيزنده ؛ برينى تو ، اى ارث برنده ! پاكى تو ، اى زنده كننده ؛ برينى تو ، اى ميراننده ! پاكى تو ، اى دلسوز ؛ برينى تو ، اى بانرمش ! پاكى تو ، اى همدم ؛ برينى تو ، اى مونس ! پاكى تو ، اى شكوهمند ؛ برينى تو ، اى زيبا ! پاكى تو ، اى آگاه ؛ برينى تو ، اى بينا ! پاكى تو ، اى پنهان ؛ برينى تو ، اى مالامال (/ بى نياز)! پاكى تو ، اى معبود ؛ برينى تو ، اى موجود ! پاكى تو ، اى آمرزنده ؛ برينى تو ، اى چيره شونده ! پاكى تو ، اى آن كه يادش مى كنند ؛ برينى تو ، اى آن كه سپاسش مى گويند ! پاكى تو ، اى بخشنده بى چشمداشت ؛ برينى تو ، اى پناهگاه ! پاكى تو ، اى همه زيبايى ؛ برينى تو ، اى همه شُكوه ! پاكى تو ، اى پيشين ؛ برينى تو ، اى روزى دِه ! پاكى تو ، اى راستگو ؛ برينى تو ، اى آفريدگار! پاكى تو ، اى شنوا ؛ برينى تو ، اى پُرسرعت ! پاكى تو ، اى بلندمرتبه ؛ برينى تو ، اى نوآفرين ! پاكى تو ، اى كسى كه هر آنچه بخواهى ، انجام مى دهى ؛ برينى تو ، اى والا ! پاكى تو ، اى داور ؛ برينى تو ، اى خشنود ! پاكى تو ، اى چيره ؛ برينى تو ، اى آشكار ! پاكى تو ، اى دانا ؛ برينى تو ، اى حاكم ! پاكى تو ، اى هميشگى ؛ برينى تو ، اى پابرجا [و قائم به ذات خود] ! پاكى تو ، اى نگهدار ؛ برينى تو ، اى قسمت كننده ! پاكى تو ، اى بى نياز ؛ برينى تو ، اى بى نياز كننده ! پاكى تو ، اى وفا كننده ؛ برينى تو ، اى نيرومند ! پاكى تو ، اى كفايت كننده ؛ برينى تو ، اى شفا دهنده ! پاكى تو ، اى پيش افكننده ؛ برينى تو ، اى به تأخير افكننده ! پاكى تو ، اى نخستين ؛ برينى تو ، اى واپسين ! پاكى تو ، اى پيدا ؛ برينى تو ، اى نهان ! پاكى تو ، اى اميد ؛ برينى تو ، اى آن كه به او اميد مى بندند ! پاكى تو ، اى صاحب نعمت ؛ برينى تو ، اى توانمند ! پاكى تو ، اى زنده ؛ برينى تو ، اى برپا دارنده (/ قائم به ذات خود)! پاكى تو ، اى يكتا ؛ برينى تو ، اى يگانه ! پاكى تو ، اى آقا ؛ برينى تو ، اى مقصد حاجات ! پاكى تو ، اى توانا ؛ برينى تو ، اى بزرگ ! پاكى تو ، اى فرمان روا ؛ برينى تو ، اى والا ! پاكى تو ، اى بلندمرتبه ؛ برينى تو ، اى برتر ! پاكى تو ، اى حمايتگر ؛ برينى تو ، اى سَرور ! پاكى تو ، اى آفريننده نسل ها ؛ برينى تو ، اى آفريننده جانداران ! پاكى تو ، اى پايين آورنده ؛ برينى تو ، اى بالا برنده ! پاكى تو ، اى دادگر ؛ برينى تو ، اى گرد آورنده ! پاكى تو ، اى عزّتبخش ؛ برينى تو ، اى خوار كننده ! پاكى تو ، اى نگهدار ؛ برينى تو ، اى حفظ كننده ! پاكى تو ، اى توانا ؛ برينى تو ، اى قدرتمند ! پاكى تو ، اى هميشه دانا ؛ برينى تو ، اى بردبار ! پاكى تو ، اى حكم كننده ؛ برينى تو ، اى حكيم ! پاكى تو ، اى عطا كننده ؛ برينى تو ، اى منع كننده ! پاكى تو ، اى زيان رسان ؛ برينى تو ، اى سودرسان ! پاكى تو ، اى جواب دهنده ؛ برينى تو ، اى حسابرس ! پاكى تو ، اى دادگر ؛ برينى تو ، اى صاحب فضل ! پاكى تو ، اى لطيف ؛ برينى تو ، اى ارجمند ! پاكى تو ، اى پروردگار ؛ برينى تو ، اى حق ! پاكى تو ، اى صاحب مجد ؛ برينى تو ، اى يكتا ! پاكى تو ، اى باگُذشت ؛ برينى تو ، اى انتقام گيرنده ! پاكى تو ، اى گسترده ؛ برينى تو ، اى گستراننده ! پاكى تو ، اى رئوف ؛ برينى تو ، اى با عطوفت ! پاكى تو ، اى طاق ؛ برينى تو ، اى تك ! پاكى تو ، اى غذا دهنده (/ نگهبان) ؛ برينى تو ، اى در ميان گيرنده ! پاكى تو ، اى كارگزار ؛ برينى تو ، اى داد ! پاكى تو ، اى روشن (/ روشنگر) ؛ برينى تو ، اى استوار ! پاكى تو ، اى نيكوكار ؛ برينى تو ، اى بامحبّت ! پاكى تو ، اى رشيد ؛ برينى تو ، اى ارشاد كننده ! پاكى تو ، اى روشنايى ؛ برينى تو ، اى روشنايى بخش ! پاكى تو ، اى ياور ؛ برينى تو ، اى يارى رسان ! پاكى تو ، اى پُرشكيب ؛ برينى تو ، اى شكيبا ! پاكى تو ، اى آمار گيرنده ؛ برينى تو ، اى ايجاد كننده ! پاكى تو ، اى پاك ؛ برينى تو ، اى جزا دهنده ! پاكى تو ، اى دادرس ؛ برينى تو ، اى كمك ! پاكى تو ، اى شكافنده ؛ برينى تو ، اى حاضر ! ما را از آتش ، پناه ده ، اى پناه دهنده ! پاكى تو ، اى صاحب عزّت و زيبايى ! خجسته اى تو ، اى صاحب قدرت و شُكوه ! پاكى تو ، اى آن كه معبودى جز تو نيست ! «پاكى تو . من از ستمكاران بودم . پس ، دعاى او را اجابت كرديم و از اندوهش رهانيديم و ما اين گونه ، مؤمنان را مى رهانيم» و درود خدا بر محمّد و همه خاندان او باد ، و سپاس ، خداى را كه پروردگار جهانيان است . خدا ما را بس است و او نيكو كارگزارى است . و هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خداى بلندمرتبه و باعظمت .

.


1- .در پايان هر بند دعا _ كه شامل دو نام از نام هاى خداوند است _ ، مى گويى : «ما را از آتش ، در پناه خويش گير ، اى پناه دهنده!» .

ص: 22

. .

ص: 23

. .

ص: 24

. .

ص: 25

. .

ص: 26

البلد الأمين :دُعاءُ التَّهليلِ مَروِيٌّ عَنِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ؛ بَسمِل وقُل : . . . سُبحانَ اللّهِ _ ثَلاثا _ بِعَدَدِ كُلِّ تَسبيحٍ سَبَّحَهُ المُسَبِّحونَ . . . وسُبحانَ مَن لَيسَ كَمِثلِهِ شَيءٌ ، سُبحانَ مَن لا يُقادِرُهُ (1) شَيءٌ ، سُبحانَ اللّهِ الحَكيمِ الكَبيرِ الخالِقِ ، سُبحانَ الحَنّانِ المَنّانِ ، سُبحانَ الحَليمِ الكَريمِ ، سُبحانَ الخالِقِ البارِئِ ، سُبحانَ الصّادِقِ البادي ، سُبحانَ المُصَوِّرِ الكافي ، سُبحانَ الشّافي المُعافي ، سُبحانَ مَن لا يُعادِلُهُ شَيءٌ ، سُبحانَ مَن لا يُحادُّهُ شَيءٌ ، سُبحانَ مَن لا يَعلَمُهُ شَيءٌ ، سُبحانَ مَن لا يُغَيِّرُهُ شَيءٌ ، سُبحانَ مَن لا يَقهَرُهُ شَيءٌ في مُلكِهِ . سُبحانَ مَن لا يَحُدُّهُ الحادُّونَ ، سُبحانَ مَن لا يَصِفُهُ الواصِفونَ ، سُبحانَ مَن لا يُشَبِّهُهُ المُشَبِّهونَ ، سُبحانَ مَن لا أبَ لَهُ ، سُبحانَ مَن لا قَرينَ لَهُ ، سُبحانَ مَن لا شَبيهَ لَهُ ، سُبحانَ القادِرِ المُقتَدِرِ ، سُبحانَ العَلِيِّ المُتَعالِ ، سُبحانَ مَن لا يَفوتُهُ شَيءٌ ، سُبحانَ مَن لا يَخفى عَلَيهِ شَيءٌ ، سُبحانَ مَن لا تُدرِكُهُ العُيونُ ، سُبحانَ مَن لا تُخالِطُهُ الظُّنونُ ، سُبحانَ مُنشِئِ الأَشياءِ بِمَشِيَّتِهِ ، سُبحانَ المُدَبِّرِ بِتَدبيرِهِ ، سُبحانَ مَن جَلَّ عَنِ الأَشياءِ وَالعَرشِ بِإِنشائِهِ ، سُبحانَ مَن أنشَأَ اللَّيلَ وَالنَّهارَ بِقُدرَتِهِ ، سُبحانَ مَن أنشَأَ السَّماواتِ العُلى ، سُبحانَ مَن قَدَّرَ الحُجُبَ مِن غَيرِ أن يَستَعينَ بِأَحَدٍ ، سُبحانَ خالِقِ سورَةِ النّورِ ، سُبحانَ مَن أقامَ السَّماواتِ بِغَيرِ عَمَدٍ ولا مُعينٍ ، سُبحانَ مَن خَلَقَ العَرشَ وَانفَرَدَ بِتَقديرِ الأَشياءِ ، سُبحانَ مَن خَلَقَ عَجائِبَ خَلقِهِ مِن غَيرِ شَريكٍ مَعَهُ ، وجَلَّ عَنِ الأَشياءِ فَلا يُدرِكُهُ شَيءٌ ، سُبحانَ الخالِقِ المُصَوِّرِ ، لَهُ الأَسماءُ الحُسنى ، يُسَبِّحُ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَالأَرضِ وهُوَ العَزيزُ الحَكيمُ . سُبحانَ مَن أثبَتَ الأَرضَ بِقُدرَتِهِ ، سُبحانَ مَن خَلَقَ الخَلقَ بِعَظَمَتِهِ ، سُبحانَ مَن أنشَأَ الرِّياحَ ويُرسِلُها حَيثُ يَشاءُ ، سُبحانَ مَن لَم يَقطَع رِزقَهُ عَن أحَدٍ مِن خَلقِهِ ، سُبحانَ مَن تُسَبِّحُ لَهُ المَلائِكَةُ بِأَنواعِ اللُّغاتِ ، سُبحانَ مَن تُسَبِّحُ لَهُ الجَنَّةُ بِغَرائِبِ التَّسبيحِ ، سُبحانَ مَن تُسَبِّحُ لَهُ النّيرانُ بِأَغلالِها ، سُبحانَ مَن تُسَبِّحُ لَهُ الجِبالُ بِأَكنافِها (2) ، سُبحانَ مَن تُسَبِّحُ لَهُ الأَشجارُ عِندَ تَوريدِ أوراقِها ، سُبحانَهُ وتَعالى عَمّا يُشرِكونَ . يا رَبِّ _ ثَلاثا _ يا رَبَّ الأَربابُ ، ويا مُسَبِّبَ الأَسبابِ ، ويا مُعتِقَ الرِّقابِ مِنَ العَذابِ ، سُبحانَ مَن تُسَبِّحُ لَهُ البِحارُ عِندَ تَلاطُمِ أمواجِها ، سُبحانَ مَن تُسَبِّحُ لَهُ الذَّرُّ في مَساكِنِها ، سُبحانَ مَن تُسَبِّحُ لَهُ الرِّياحُ عِندَ هُبوبِ جَرَيانِها ، سُبحانَ مَن تُسَبِّحُ لَهُ الحيتانُ في قَرارِ بِحارِها ، سُبحانَ مَن تُسَبِّحُ لَهُ الجِنُّ بِلُغاتِها ، سُبحانَ مَن تُسَبِّحُ لَهُ بَنو آدَمَ عَلَى اختِلافِ لُغاتِها ، سُبحانَ القائِمِ الدّائِمِ ، سُبحانَ الجَليلِ الجَميلِ . يا عَلّامَ الغُيوبِ ، يا غَفّارَ الذُّنوبِ ، يا سَتّارَ العُيوبِ ، يا مَن لا يَخفى عَلَيهِ مَكانٌ ، يا مَن هُوَ كُلَّ يَومٍ في شَأنٍ ، يا عَظيمَ الشَّأنِ ، يا مَن لا يَشغَلُهُ شَأنٌ عَن شَأنٍ ، يا ذَا الجَلالِ وَالإِكرامِ . يا دائِمُ ، يا قائِمُ ، يا قَديمُ ، يا مَلِكُ ، يا قُدّوسُ ، يا سَلامُ ، يا مُؤمِنُ ، يا مُهَيمِنُ ، يا عَزيزُ ، يا جَبّارُ ، يا مُتَكَبِّرُ ، يا خالِقُ ، يا بارِئُ ، يا مُصَوِّرُ ، يا مَن لَيسَ كَمِثلِهِ شَيءٌ وهُوَ السَّميعُ البَصيرُ ، لا إلهَ إلّا أنتَ سُبحانَكَ إنّي كُنتُ مِنَ الظّالِمينَ . (3)

.


1- .في مستدرك الوسائل : ج 2 ص 240 ح 1878 : «لا يغادره» .
2- .أكناف الجبل والوادي : نواحيهما حيث تنضمّ إليه (تاج العروس : ج 12 ص 466 «كنف») .
3- .البلد الأمين : ص 374 .

ص: 27

البلد الأمين_ در بيان دعاى تهليلِ روايت شده از پيامبر صلى الله عليه و آله _: به نام خدا بگو و بگو : ... پاكا خدا (سه مرتبه) به شمار هر تسبيحى كه تسبيح كنندگانش مى گويند ... و پاكا آن كه چيزى همانند او نيست ! پاكا آن كه چيزى هم توان او نيست ! پاكا خداى حكيم و بزرگ و آفريننده ! پاكا مهرورز بنده نواز ! پاكا بردبار بزرگوار ! پاكا آفريدگار جان آفرين ! پاكا راستگوى آفريننده[ى خلق] از نيستى ! پاكا صورتگر كفايت كننده ! پاكا شفا دهنده عافيت بخش ! پاكا آن كه چيزى همسنگ او نيست ! پاكا آن كه هيچ چيزى با او ضدّيت نتواند كرد ! پاكا آن كه هيچ چيزى به او علم پيدا نتواند كرد! پاكا آن كه هيچ چيزى تغييرش نتواند داد ! پاكا آن كه هيچ چيزى او را در پادشاهى اش مقهور نتواند كرد ! پاكا آن كه تعريف كنندگان تعريفش نتوانند كرد ! پاكا آن كه وصف كنندگان ، از عهده وصفش بر نخواهند آمد! پاكا آن كه تشبيه كنندگان ، او را تشبيه نتوانند كرد ! پاكا آن كه پدرى ندارد! پاكا آن كه همسرى ندارد! پاكا آن كه هيچ همانندى ندارد! پاكا تواناى قدرتمند ! پاكا والاى برين ! پاكا آن كه هيچ چيزى از او فوت نمى شود ! پاكا آن كه چيزى بر او پوشيده نيست ! پاكا آن كه ديدگان ، او را در نمى يابند ! پاكا آن كه در گمان ها نمى گنجد! پاكا آن كه موجودات را به خواست خويش پديد مى آورد ! پاكا گرداننده[ى كار عالم] به تدبير خويش ! پاكا آن كه از موجودات و عرش ، برتر است ؛ چرا كه خود ، ايجاد كننده آنهاست ! پاكا آن كه شب و روز را با قدرت خويش آفريد ! پاكا آن كه آسمان هاى بالا را آفريد ! پاكا آن كه حجاب ها را آفريد ، بى آن كه از كسى كمك بگيرد ! پاكا آفريننده شدّت نور ! پاكا آن كه آسمان ها را بى هيچ ستونى و كمكى برپا داشت ! پاكا آن كه عرش را آفريد و به تنهايى ، چيزها را اندازه گيرى كرد ! پاكا آن كه مخلوقات شگفتش را آفريد ، بى آن كه [در اين كار] هيچ شريك و دستيارى داشته باشد ، و از همه چيز ، برتر است و هيچ چيز ، او را در نمى يابد ! پاكا آفريننده صورتگر ، كه نام هاى نيكو ، همه از آنِ اوست ! آنچه در آسمان ها و زمين است ، او را به پاكى مى ستايد و او عزّتمند و استواركار است . پاكا آن كه زمين را با قدرت خويش ، استوار داشت ! پاكا آن كه مخلوقات را با عظمت خويش آفريد ! پاكا آن كه بادها را پديد آورد و آنها را هر جا كه بخواهد ، روانه مى سازد ! پاكا آن كه روزىِ خويش را از هيچ آفريده اش نمى برد! پاكا آن كه فرشتگان به زبان هاى گونه گون تسبيحش مى گويند ! پاكا آن كه بهشت ، او را با ستايش هاى شگفت ، تسبيح مى گويد ! پاكا آن كه آتش ها[ى دوزخ ،] او را با كند و زنجيرهايشان تسبيح مى گويند ! پاكا آن كه كوه ها او را با كرانه هايشان تسبيح مى گويند ! پاكا آن كه درختان ، با جوانه زدن و گل دادن برگ هايشان ، او را تسبيح مى گويند ! پاكا و برينا او از آنچه برايش انباز مى آورند ! اى پروردگار (سه مرتبه)! اى خداوند خداوندان ، و اى سبب ساز ، و اى آزاد كننده بندگان از عذاب ! پاكا آن كه درياها با خروش خيزاب هايشان ، او را تسبيح مى گويند ! پاكا آن كه مورچگان در لانه هايشان ، او را تسبيح مى گويند ! پاكا آن كه بادها با وزش جريان هايشان ، او را تسبيح مى گويند ! پاكا آن كه ماهيان در بستر درياها او را تسبيح مى گويند ! پاكا آن كه پريان به زبان هاى خويش ، تسبيحش مى گويند ! پاكا آن كه آدميان به زبان هاى گونه گون تسبيحش مى گويند ! پاكا آن ايستاده پاينده ! پاكا آن شكوهمند زيبا ! اى داناى نهان ها ! اى آمرزنده گناه ها ! اى پوشاننده عيب ها ! اى آن كه هيچ جايى بر او پوشيده نيست ! اى آن كه هر روزى [و آنى] ، در كارى است ! اى بلندمرتبه ! اى آن كه هيچ كارى ، او را از كارى ديگر باز نمى دارد ! اى شكوهمند گرامى ! اى پاينده ! اى ايستاده ! اى ديرين ! اى پادشاه ! اى پاك ! اى بى گزند ! اى ايمنى بخش! اى نگهبان [عالم] ! اى عزّتمند ! اى قدرتمند ! اى بزرگ منش ! اى آفريننده ! اى پديد آورنده[ى جانداران ، بدون الگو] ! اى صورتگر ! اى آن كه هيچ چيزى همانندش نيست و او شنوا و بيناست ! معبودى جز تو نيست . پاكى تو و من ، از ستمكاران بوده ام .

.

ص: 28

. .

ص: 29

. .

ص: 30

مُهَج الدعوات عن الإمام عليّ عليه السلام عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في دُعائِهِ لِلوِقايَةِ مِنَ المَحذوراتِ _: سُبحانَ اللّهِ العَظيمِ وبِحَمدِهِ _ تَقولُ ثَلاثَ مَرّاتٍ _ سُبحانَهُ مِن إلهٍ ما أملَكَهُ ، وسُبحانَهُ مِن مَليكٍ ما أقدَرَهُ ، وسُبحانَهُ مِن قَديرٍ ما أعظَمَهُ ، وسُبحانَهَ مِن عَظيمٍ ما أجَلَّهُ ، وسُبحانَهُ مِن جَليلٍ ما أمجَدَهُ ، وسُبحانَهُ مِن ماجِدٍ ما أرأَفَهُ ، وسُبحانَهُ مِن رَؤوفٍ ما أعَزَّهُ ، وسُبحانَهُ مِن عَزيزٍ ما أكبَرَهُ ، وسُبحانَهُ مِن كَبيرٍ ما أقدَمَهُ ، وسُبحانَهُ مِن قَديمٍ ما أعلاهُ ، وسُبحانَهُ مِن عالٍ ما أسناهُ ، وسُبحانَهُ مِن سَنِيٍّ ما أبهاهُ ، وسُبحانَهُ مِن بَهِيٍّ ما أنوَرَهُ ، وسُبحانَهُ مِن مُنيرٍ ما أظهَرَهُ ، وسُبحانَهُ مِن ظاهِرٍ ما أخفاهُ ، وسُبحانَهُ مِن خَفِيٍّ ما أعلَمَهُ ، وسُبحانَهُ مِن عَليمٍ ما أخبَرَهُ ، وسُبحانَهُ مِن خَبيرٍ ما أكرَمَهُ ، وسُبحانَهُ مِن كَريمٍ ما ألطَفَهُ ، وسُبحانَهُ مِن لَطيفٍ ما أبصَرَهُ ، وسُبحانَهُ مِن بَصيرٍ ما أسمَعَهُ ، وسُبحانَهُ مِن سَميعٍ ما أحفَظَهُ ، وسُبحانَهُ مِن حَفيظٍ ما أملاهُ ، وسُبحانَهُ مِن مَلِيٍّ ما أوفاهُ ، وسُبحانَهُ مِن وَفِيٍّ ما أغناهُ ، وسُبحانَهُ مِن غَنِيٍّ ما أعطاهُ ، وسُبحانَهُ مِن مُعطٍ ما أوسَعَهُ ، وسُبحانَهُ مِن واسِعٍ ما أجوَدَهُ ، وسُبحانَهُ مِن جَوادٍ ما أفضَلَهُ ، وسُبحانَهُ مِن مُفضِلٍ ما أنعَمَهُ ، وسُبحانَهُ مِن مُنعِمٍ ما أسيَدَهُ ، وسُبحانَهُ مِن سَيِّدٍ ما أرحَمَهُ ، وسُبحانَهُ مِن رَحيمٍ ما أشَدَّهُ ، وسُبحانَهُ مِن شَديدٍ ما أقواهُ ، وسُبحانَهُ مِن قَوِيٍّ ما أحكَمَهُ ، وسُبحانَهُ مِن حَكيمٍ ما أبطَشَهُ ، وسُبحانَهُ مِن باطِشٍ ما أقوَمَهُ ، وسُبحانَهَ مِن قَيّومٍ ما أحمَدَهُ ، وسُبحانَهُ مِن حَميدٍ ما أدوَمَهُ ، وسُبحانَهُ مِن دائِمٍ ما أبقاهُ ، وسُبحانَهُ مِن باقٍ ما أفرَدَهُ ، وسُبحانَهُ مِن فَردٍ ما أوحَدَهُ ، وسُبحانَهُ مِن واحِدٍ ما أصمَدَهُ ، وسُبحانَهُ مِن صَمَدٍ ما أملَكَهُ ، وسُبحانَهُ مِن مالِكٍ ما أولاهُ ، وسُبحانَهُ مِن وَلِيٍّ ما أعظَمَهُ ، وسُبحانَهُ مِن عَظيمٍ ما أكمَلَهُ ، وسُبحانَهُ مِن كامِلٍ ما أتَمَّهُ ، وسُبحانَهُ مِن تامٍّ ما أعجَبَهُ ، وسُبحانَهُ مِن عَجيبٍ ما أفخَرَهُ ، وسُبحانَهُ مِن فاخِرٍ ما أبعَدَهُ ، وسُبحانَهُ مِن بَعيدٍ ما أقرَبَهُ ، وسُبحانَهُ مِن قَريبٍ ما أمنَعَهُ ، وسُبحانَهُ مِن مانِعٍ ما أغلَبَهُ ، وسُبحانَهُ مِن غالِبٍ ما أعفاهُ ، وسُبحانَهُ مِن عَفُوٍّ ما أحسَنَهُ ، وسُبحانَهُ مِن مُحسِنٍ ما أجمَلَهُ ، وسُبحانَهُ مِن جَميلٍ ما أقبَلَهُ ، وسُبحانَهُ مِن قابِلٍ ما أشكَرَهُ ، وسُبحانَهُ مِن شَكورٍ ما أغفَرَهُ ، وسُبحانَهُ مِن غَفورٍ ما أكبَرَهُ ، وسُبحانَهُ مِن كَبيرٍ ما أجبَرَهُ ، وسُبحانَهُ مِن جَبّارٍ ما أديَنَهُ ، وسُبحانَهُ مِن دَيّانٍ ما أقضاهُ ، وسُبحانَهُ مِن قاضٍ ما أمضاهُ ، وسُبحانَهُ مِن ماضٍ ما أنفَذَهُ ، وسُبحانَهُ مِن نافِذٍ ما أرحَمَهُ ، وسُبحانَهُ مِن رَحيمٍ ما أخلَقَهُ ، وسُبحانَهُ مِن خالِقٍ ما أقهَرَهُ ، وسُبحانَهُ مِن قاهِرٍ ما أملَكَهُ ، وسُبحانَهُ مِن مَليكٍ ما أقدَرَهُ ، وسُبحانَهُ مِن قادِرٍ ما أرفَعَهُ ، وسُبحانَهُ مِن رَفيعٍ ما أشرَفَهُ ، وسُبحانَهُ مِن شَريفٍ ما أرزَقَهُ ، وسُبحانَهُ مِن رازِقٍ ما أقبَضَهُ ، وسُبحانَهُ من قابِضٍ ما أبسَطَهُ ، وسُبحانَهُ مِن باسِطٍ ما أهداهُ ، وسُبحانَهُ مِن هادٍ ما أصدَقَهُ ، وسُبحانَهُ من صادِقٍ ما أبدَأَهُ ، وسُبحانَهُ مِن بادِئٍ ما أقدَسَهُ ، وسُبحانَهُ مِن قُدّوسٍ ما أظهَرَهُ (ما أطهَرَهُ) ، وسُبحانَهُ من ظاهِرٍ (طاهِرٍ) ما أزكاهُ ، وسُبحانَهُ مِن زَكِيٍّ ما أبقاهُ ، وسُبحانَهُ مِن باقٍ ما أعوَدَهُ ، وسُبحانَهُ مِن عَوّادٍ ما أفطَرَهُ ، وسُبحانَهُ من فاطِرٍ ما أرعاهُ ، وسُبحانَهُ مِن راعٍ ما أعوَنَهُ ، وسُبحانَهُ مِن مُعِينٍ ما أوهَبَهُ ، وسُبحانَهُ مِن وَهّابٍ ما أتوَبَهُ ، وسُبحانَهُ مِن تَوّابٍ ما أسخاهُ ، وسُبحانَهُ مِن سَخِيٍّ ما أبصَرَهُ ، وسُبحانَهُ مِن بَصيرٍ ما أسلَمَهُ ، وسُبحانَهُ مِن سَليمٍ ما أشفاهُ ، وسُبحانَهُ مِن شافٍ ما أنجاهُ ، وسُبحانَهُ مِن مُنجٍ ما أبَرَّهُ ، وسُبحانَهُ مِن بارٍّ ما أطلَبَهُ ، وسُبحانَهُ مِن طالِبٍ ما أدرَكَهُ ، وسُبحانَهُ مِن مُدرِكٍ ما أشَدَّهُ ، وسُبحانَهُ مِن شَديدٍ ما أعطَفَهُ ، وسُبحانَهُ مِن مُتَعَطِّفٍ ما أعدَلَهُ ، وسُبحانَهُ مِن عادِلٍ ما أتقَنَهُ ، وسُبحانَهُ مِن مُتقِنٍ ما أحكَمَهُ ، وسُبحانَهُ مِن حَكيمٍ ما أكفَلَهُ ، وسُبحانَهُ مِن كَفيلٍ ما أشهَدَهُ ، وسُبحانَهُ مِن شَهيدٍ ما أحمَدَهُ ، وسُبحانَهُ هُوَ اللّهُ العَظيمُ وبِحَمدِهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ولا إلهَ إلَا اللّهُ وَاللّهُ أكبَرُ وَللّهِِ الحَمدُ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ ، دافِعِ كُلِّ بَلِيَّةٍ ، وهُوَ حَسبي ونِعمَ الوَكيلُ . (1)

.


1- .مُهَج الدعوات : ص 109 ، المصباح للكفعمي : ص 361 ، بحار الأنوار : ج 95 ص 367 ح 22 .

ص: 31

مهج الدعوات_ به نقل از امام على عليه السلام ، از پيامبر خدا ، در دعاى ايشان براى محفوظ ماندن از خطرات _: پاكا و سپاسا خداى بزرگ را (اين را سه مرتبه مى گويى)! پاكا معبودى چنين فرمان روا! پاكا فرمان روايى چنين توانا! پاكا توانايى چنين بزرگ! پاكا بزرگى چنين شكوهمند! پاكا شكوهمندى چنين بزرگوار! پاكا بزرگوارى چنين مهربان! پاكا مهربانى چنين ارجمند ! پاكا ارجمندى چنين بزرگ ! پاكا بزرگى چنين ديرين! پاكا ديرينى چنين والا ! پاكا والايى چنين بلندمرتبه! پاكا بلندمرتبه اى چنين زيبا! پاكا زيبايى چنين تابناك! پاكا تابناكى چنين هويدا! پاكا هويدايى چنين پنهان! پاكا پنهانى چنين دانا! پاكا دانايى چنين آگاه! پاكا آگاهى چنين گرامى! پاكا گرامى اى چنين لطيف! پاكا لطيفى چنين بينا! پاكا بينايى چنين شنوا! پاكا شنوايى چنين يادسِپار! پاكا ياد سپارنده اى چنين وفادار! پاكا وفادارى چنين توانگر! پاكا توانگرى چنين دهنده! پاكا دهنده اى چنين گشاده دست! پاكا گشاده دستى چنين بخشنده! پاكا بخشنده اى چنين افزون ده! پاكا افزون دهى چنين بنده نواز! پاكا بنده نوازى چنين آقا! پاكا آقايى چنين مهربان! پاكا مهربانى چنين پُرتوان! پاكا پُرتوانى چنين نيرومند! پاكا نيرومندى چنين استوار! پاكا استوارى چنين حمله ور! پاكا حمله ورى چنين پابرجا! پاكا پابرجايى چنين ستوده! پاكا ستوده اى چنين پاينده! پاكا پاينده اى چنين مانا! پاكا مانايى چنين يكتا! پاكا يكتايى چنين يگانه! پاكا يگانه اى چنين بى نياز! پاكا بى نيازى چنين مالك! پاكا مالكى چنين حمايتگر! پاكا حمايتگرى چنين بزرگ! پاكا بزرگى چنين كامل! پاكا كاملى چنين تمام! پاكا تمامى چنين شگفت انگيز! پاكا شگفت انگيزى چنين نازنده! پاكا نازنده اى چنين دور! پاكا دورى چنين نزديك! پاكا نزديكى چنين دست نيافتنى! پاكا دست نيافتنى اى چنين چيره! پاكا چيره اى چنين باگذشت! پاكا باگذشتى چنين نيكوكار! پاكا نيكوكارى چنين احسانگر! پاكا احسانگرى چنين پذيرنده! پاكا پذيرنده اى چنين سپاسدار! پاكا سپاسدارى چنين آمرزگار! پاكا آمرزگارى چنين بزرگ! پاكا بزرگى چنين باجبروت! پاكا باجبروتى چنين سزا دهنده! پاكا سزا دهنده اى چنين حكم كننده! پاكا حكم كننده اى چنين امضا كننده! پاكا امضا كننده اى چنين اجرا كننده! پاكا اجرا كننده اى چنين مهربان! پاكا مهربانى چنين آفريننده! پاكا آفريننده اى چنين قهّار! پاكا قهّارى چنين پادشاه! پاكا پادشاهى چنين قدرتمند! پاكا قدرتمندى چنين بلندپايه! پاكا بلندپايه اى چنين ارجمند! پاكا ارجمندى چنين روزى ده! پاكا روزى دهى چنين گيرنده! پاكا گيرنده اى چنين گستراننده! پاكا گستراننده اى چنين هدايتگر! پاكا هدايتگرى چنين راستگو! پاكا راستگويى چنين آغازگر! پاكا آغازگرى چنين مقدّس! پاكا مقدّسى چنين آشكار (/ پاك)! پاكا آشكارى (/ پاكى) چنين وارسته! پاكا وارسته اى چنين مانا! پاكا مانايى چنين باز گرداننده! پاكا باز گرداننده اى چنين آفريننده! پاكا آفريننده اى چنين سرپرست! پاكا سرپرستى چنين كمك كننده! پاكا كمك كننده اى چنين دَهِشگر! پاكا دَهِشگرى چنين توبه پذير! پاكا توبه پذيرى چنين سخاوتمند! پاكا سخاوتمندى چنين بينا! پاكا بينايى چنين سالم! پاكا سالمى چنين شفابخش! پاكا شفابخشى چنين نجاتبخش! پاكا نجاتبخشى چنين نيكى كننده! پاكا نيكى كننده اى چنين جوينده! پاكا جوينده اى چنين رسنده! پاكا رسنده اى چنين زورمند! پاكا زورمندى چنين مهرورز! پاكا مهرورزى چنين دادگر! پاكا دادگرى چنين استوارساز! پاكا استوارسازى چنين مُحكم كار! پاكا محكمكارى چنين ضمانت كننده! پاكا ضمانت كننده اى چنين گواه! پاكا گواهى چنين پسنديده! پاكا و پاكا خداى بزرگ ! و سپاس ، خداى را . معبودى جز خدا نيست و خدا بزرگ ترين است و سپاس ، از آنِ خداست . هيچ توش و توانى نيست ، جز به يارى خداوند والا و بزرگ كه دور كننده هر بلايى است ، و او مرا بس است و نيكو كارگزارى است او .

.

ص: 32

. .

ص: 33

. .

ص: 34

رجال الكشّي عن سعيد بن المسيّب :كانَ القَومُ لا يَخرُجونَ مِن مَكَّةَ ، حَتّى يَخرُجَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ سَيِّدُ العابِدينَ عليه السلام ، فَخَرَجَ وخَرَجتُ مَعَهُ ، فَنَزَلَ في بَعضِ المَنازِلِ فَصَلّى رَكعَتَينِ ، فَسَبَّحَ في سُجودِهِ ، فَلَم يَبقَ شَجَرٌ ولا مَدَرٌ إلّا سَبَّحوا مَعَهُ ، فَفَزِعنا ، فَرَفَعَ رَأسَهُ ، فَقالَ : يا سَعيدُ ، أفَزِعتَ؟ قُلتُ : نَعَم يَابنَ رَسولِ اللّهِ! فَقالَ : هذَا التَّسبيحُ الأَعظَمُ ، حَدَّثَني أبي ، عَن جَدّي ، عَن رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله أَنَّهُ قالَ : لا يَبقَى الذُّنوبُ مَعَ هذَا التَّسبيحِ ، فَقُلتُ : عَلِّمنا . وفي رِوايَةِ عَلِيِّ بنِ زَيدٍ ، عَن سَعيدِ بنِ المُسَيَّبِ ، أنَّهُ الإِمامَ زَينَ العابِدينَ عليه السلام [ سَبَّحَ في سُجودِهِ ، فَلَم يَبقَ حَولَهُ شَجَرَةٌ ولا مَدَرَةٌ إلّا سَبَّحَت بِتَسبيحِهِ ، فَفَزِعتُ مِن ذلِكَ وأصحابي ، ثُمَّ قالَ : يا سَعيدُ ، إنَّ اللّهَ جَلَّ جَلالُهُ لَمّا خَلَقَ جَبرَئيلَ ، ألهَمَهُ هذَا التَّسبيحَ ، فَسَبَّحَتِ السَّماواتُ ومَن فيهِنَّ لِتَسبيحِهِ الأَعظَمِ ، وهُوَ اسمُ اللّهِ عز و جل الأَكبَرُ . . . وَالتَّسبيحُ هُوَ هذا : سُبحانَكَ اللّهُمَّ وحَنانَيكَ ، سُبحانَكَ اللّهُمَّ وتَعالَيتَ ، سُبحانَكَ اللّهُمَّ وَالعِزُّ إزارُكَ ، سُبحانَكَ اللّهُمَّ وَالعَظَمَةُ رِداؤُكَ _ ويُقالُ سِربالُكَ _ ، سُبحانَكَ اللّهُمَّ وَالكِبرِياءُ سُلطانُكَ ، سُبحانَكَ مِن عَظيمٍ ما أعظَمَكَ ! سُبحانَكَ سُبِّحتَ فِي الأَعلى ، سُبحانَكَ تَسمَعُ وتَرى ما تَحتَ الثَّرى ، سُبحانَكَ أنتَ شاهِدُ كُلِّ نَجوى ، سُبحانَكَ مَوضِعُ كُلِّ نَجوى (1) ، سُبحانَكَ حاضِرُ كُلِّ مَلَأٍ ، سُبحانُكَ عَظيمُ الرَّجاءِ ، سُبحانَكَ تَرى ما في قَعرِ الماءِ ، سُبحانَكَ تَسمَعُ أنفاسَ الحيتانِ في قُعورِ البِحارِ ، سُبحانَكَ تَعلَمُ وَزنَ السَّماواتِ ، سُبحانَكَ تَعلَمُ وَزنَ الأَرَضينَ ، سُبحانَكَ تَعلَمُ وَزنَ الشَّمسِ وَالقَمَرِ ، سُبحانَكَ تَعلَمُ وَزنَ الظُّلمَةِ وَالنّورِ ، سُبحانَكَ تَعلَمُ وَزنَ الفَيءِ وَالهَواءِ ، سُبحانَكَ تَعلَمُ وَزنَ الرّيحِ كَم هِيَ مِن مِثقالِ ذَرَّةٍ ، سُبحانَكَ قُدّوسٌ قُدّوسٌ قُدّوسٌ ، سُبحانَكَ عَجَبا لِمَن عَرَفَكَ كَيفَ لا يَخافُكَ ، سُبحانَكَ اللّهُمَّ وبِحَمدِكَ ، سُبحانَ اللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ . (2)

.


1- .في بحار الأنوار : «شكوى» .
2- .رجال الكشّي : ج 1 ص 333 ح 187 و 188 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 226 ح 46 .

ص: 35

رجال الكشّى :سعيد بن مسيّب ، روايت كرد كه : مردم از مكّه خارج نمى شدند تا على بن الحسين ، مهترِ عبادت پيشگان عليه السلام ، خارج شود . ايشان بيرون رفت و من هم با ايشان بيرون رفتم . ايشان در يكى از منزلگاه ها فرود آمد و دو ركعت نماز خواند و در سجودش تسبيح گفت و هيچ بوته و كلوخى نبود ، مگر آن كه هم صدا با او تسبيح گفتند . ما به وحشت افتاديم . ايشان سرش را [از سجده] برداشت و فرمود : «وحشت كردى ، اى سعيد؟» . من گفتم : آرى ، اى فرزند پيامبر خدا! فرمود : «اين ، تسبيح اعظم است . پدرم ، از جدّم ، از پيامبر خدا برايم نقل كرد كه فرمود : با اين تسبيح ، گناهان ، باقى نمى مانند » . گفتم : به ما بياموزيد . در روايت على بن زيد از سعيد بن مسيّب آمده است كه امام زين العابدين عليه السلام در سجود خود تسبيح گفت و هيچ بوته و كلوخى پيرامون ايشان نبود ، مگر اين كه با تسبيح ايشان ، تسبيح گفت . من و همراهانم از اين حادثه وحشت زده شديم . ايشان سپس فرمود : «اى سعيد! خداوند عز و جل چون جبرئيل را آفريد ، اين تسبيح را به او الهام فرمود و با اين تسبيحِ اعظم او ، آسمان ها و آسمانيان ، تسبيح گفتند . اين ، بزرگ ترين نام خداوند عز و جل است ...» . تسبيح ، اين است : پاكى تو _ اى خداوند _ و مهربانى تو . پاكى تو _ اى خداوند _ و برينى تو . پاكى تو _ اى خداوند _ كه عزّت ، جامه توست . پاكى تو _ اى خداوند _ كه بزرگى ، رداى توست (و به قولى : تن پوش توست) . پاكى تو _ اى خداوند _ كه كبريا سلطنت توست . پاكى تو _ اى بزرگ _ و چه بزرگى تو! پاكى تو كه در [عالم] بالا تسبيحت مى گويند . پاكى تو كه آنچه را زير زمين است ، مى شنوى و مى بينى . پاكى تو كه گواه بر هر نجوايى . پاكى تو كه جايگاه هر نجوايى . پاكى تو كه در هر جمعى حاضرى . پاكى تو كه اميد بزرگى . پاكى تو كه آنچه را در قعر آب است ، مى بينى . پاكى تو كه نفَس هاى ماهيان در اعماق درياها را مى شنوى . پاكى تو كه وزن آسمان ها را مى دانى . پاكى تو كه وزن زمين ها را مى دانى . پاكى تو كه وزن خورشيد و ماه را مى دانى . پاكى تو كه وزن تاريكى و روشنى را مى دانى . پاكى تو كه وزن سايه و هوا را مى دانى . پاكى تو كه وزن باد را مى دانى كه به وزن چه ذرّه اى است . پاكى تو . مقدّسى ، مقدّسى ، مقدّسى . پاكى تو . شگفتا از كسى كه تو را بشناسد و از تو نهراسد ! پاكى تو _ اى خداوند _ و سپاس ، تو را . پاكا خداى والا و بزرگ !

.

ص: 36

مستدرك الوسائل عن النوفلي بإسناده عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في خَبَرِ المَلَكِ الَّذي يُسَبِّحُ اللّهَ كَثيرا ، إذ قالَ _: أي رَبِّ ، هَل مِمَّن خَلَقتَ يُسبِّحُكَ تَسبيحي؟ قالَ : نَعَم _ يونُسُ . قالَ : فَسُئِلَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله هَل هُو يونُسُ بنُ مَتّى؟ قالَ : لا ، ولكِن عَبدٌ يُقالُ لَهُ يونُسُ _ قالَ المَلَكُ : أي رَبِّ ائذَن لي في زِيارَتِهِ ولِقائِهِ . قالَ : نَعَم ، فَقَصَدَهُ المَلَكُ ، فَقالَ : إنّي مَعَ ما تَرى مِن كَثرَةِ خَلقي ، سَأَلتُ رَبّي هَل شَيءٌ يُسَبِّحُهُ تَسبيحي؟ قال : نَعَم ، يونُسُ ، فَما تَسبيحُكَ؟! قالَ : أقولُ إذا أصبَحتُ وإذا أمسَيتُ عَشرَ مَرّاتٍ : الحَمدُ للّهِِ ، وسُبحانَ اللّهِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ ، أضعافَ ما حَمَّدَهُ وسَبَّحَهُ وهَلَّلَهُ وكَبَّرَهُ جَميعُ خَلقِهِ ، كَما يُحِبُّ ويَرضى ، وكَما يَنبَغي لِكَرَمِ وَجهِهِ ، وعِزِّ جَلالِهِ ، ومِدادِ كَلِماتِهِ . (1)

7 / 2التَّسبيحاتُ المَأثورَةُ عَنِ الإِمامِ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليه السلاموقعة صفّين عن عبد الرحمن بن عبيد بن أبي الكنود عن الإمام عليّ عليه السلام :سُبحانَ (2) ذِي الطَّولِ وَالنِّعَمِ ، سُبحانَ ذِي القُدرَةِ وَالإِفضالِ . (3)

نهج البلاغة عن الإمام عليّ عليه السلام :سُبحانَكَ خالِقا ومَعبودا بِحُسنِ بَلائِكَ عِندَ خَلقِكَ! (4)

إثبات الوصيّة عن الإمام عليّ عليه السلام :سُبحانَكَ مَلَأتَ كُلَّ شَيءٍ ، وبايَنتَ كُلَّ شَيءٍ ، فَأَنتَ الَّذي لا يَفقِدُكُ شَيءٌ ، وأنتَ الفَعّالُ لِما تَشاءُ . (5)

.


1- .مستدرك الوسائل : ج 5 ص 394 ح 6172 نقلاً عن درر اللآلي .
2- .في شرح نهج البلاغة و بحار الأنوار : «سبحان اللّه ...» .
3- .وقعة صفّين : ص 134 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 93 ح 14 ؛ شرح نهج البلاغة : ج 3 ص 167 .
4- .نهج البلاغة : الخطبة 109 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 318 ح 43 ؛ العقد الفريد : ج 3 ص 129 نحوه .
5- .إثبات الوصيّة : ص 137 ، بحار الأنوار : ج 25 ص 28 ح 46 .

ص: 37

7 / 2 تسبيحاتِ رسيده از امام على بن ابى طالب عليه السلام

مستدرك الوسائل_ به نقل از نوفلى ، در باره فرشته اى كه خدا را بسيار تسبيح مى گويد _: پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «فرشته گفت : اى پروردگار من! آيا از ميان آفريدگانت ، كسى هست كه تو را چون من تسبيح گويد ؟ [خدا] فرمود : آرى ؛ يونس» . از پيامبر صلى الله عليه و آله سؤال شد : آيا او همان يونس بن متّى است ؟ فرمود : «نه ؛ بلكه بنده اى است كه به او يونس مى گويند . فرشته گفت : اى پروردگار من! مرا اجازت فرما تا او را زيارت و ديدار كنم . [خدا] فرمود : باشد . پس فرشته به نزد او رفت و گفت : من با وجود اين همه خلقم كه مى بينى ، از پروردگارم پرسيدم : آيا موجودى هست كه چونان من ، او را تسبيح گويد ؟ و او فرمود : آرى ؛ يونس . مگر تو چه تسبيحى مى گويى؟! يونس گفت : من در آغاز بامداد و شامگاه ، ده مرتبه مى گويم : سپاس ، خداى را ، و پاكا خدا ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا بزرگ تر است ، چندْ چندانِ آنچه همه آفريدگانش او را سپاس مى گويند و به پاكى و يگانگى و بزرگى اش مى ستايند ، آن سان كه او دوست دارد و مى پسندد و آن سان كه سزامند ذات پاك او و شُكوه بى مانند او و گستردگى كلمات اوست » .

7 / 2تسبيحاتِ رسيده از امام على بن ابى طالبوقعة صفّين_ به نقل از عبد الرحمان بن عبيد بن ابى كنود ، از امام على عليه السلام _: پاكا خداوندِ بخشندگى (/ قدرت) و نعمت ها ! پاكا خداوند توانايى و دَهِش !

نهج البلاغة_ به نقل از امام على عليه السلام _: پاكا تو آفريدگار و معبودى كه آفريدگانت را خوش مى نوازى!

إثبات الوصيّة_ به نقل از امام على عليه السلام _: پاكا تو كه هر چيزى را [از خود] آكنده اى و [در عين حال] از هر چيزى جدايى ! تويى آن كه هيچ چيزى تهى از تو نيست ، و تو آنى كه آنچه بخواهى ، انجام مى دهى .

.

ص: 38

الأمالي للطوسي عن زيد بن عليّ عن الإمام زين العابدين عليه السلام عن الإمام عليّ عليه السلام :سُبحانَهُ مِن لَطيفٍ خَبيرٍ ، لَيسَ كَمِثلِهِ شَيءٌ وهُوَ السَّميعُ البَصيرُ . (1)

كنز الفوائد عن الإمام عليّ عليه السلام :سُبحانَهُ مَن إذا تَناهَتِ العُقولُ في وَصفِهِ كانَت حائِرَةً عَن دَركِ السَّبيلِ إلَيهِ ، وتَبارَكَ مَن إذا غَرِقَتِ الفِطَنُ في تَكييفِهِ لَم يَكُن لَها طَريقٌ إلَيهِ غَيرَ الدَّلالَةِ عَلَيهِ . (2)

نهج البلاغة عن الإمام عليّ عليه السلام :سُبحانَ الَّذي بَهَرَ العُقولَ عَن وَصفِ خَلقٍ جَلّاهُ لِلعُيونِ ، فَأَدرَكَتهُ مُحدودا مُكَوَّنا ، ومُؤَلَّفا مُلَوَّنا ، وأعجَزَ الأَلسُنَ عَن تَلخيصِ صِفَتِهِ ، وقَعَدَ بِها عَن تَأدِيَةِ نَعتِهِ . وسُبحانَ مَن أدمَجَ قَوائِمَ الذَّرَّةِ (3) وَالهَمَجَةِ (4) إلى ما فَوقَهُما مِن خَلقِ الحيتانِ وَالفِيَلَةِ ، ووَأى (5) عَلى نَفسِهِ أن لا يَضطَرِبَ شَبَحٌ مِمّا أولَجَ فيهِ الرُّوحَ ، إلّا وجَعَلَ الحِمامَ مَوعِدَهُ ، وَالفَناءَ غايَتَهُ . (6)

العقد الفريد عن الإمام عليّ عليه السلام :سُبحانَهُ ما أجَلَّ شَأنَهُ وأعظَمَ سُلطانَهُ! تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ العُلى ومَن فِي الأَرضِ السُّفلى ، لَهُ التَّسبيحُ وَالعَظَمَةُ ، وَالمُلكُ وَالقُدرَةُ ، وَالحَولُ وَالقُوَّةُ ، يَقضي بِعِلمٍ ، ويَعفو بِحِلمٍ ، قُوَّةُ كُلِّ ضَعيفٍ ، ومَفزَعُ كُلِّ مَلهوفٍ ، وعِزُّ كُلِّ ذَليلٍ ، وَوَلِيُّ كُلِّ نِعمَةٍ ، وصاحِبُ كُلِّ حَسَنَةٍ ، وكاشِفُ كُلِّ كُربَةٍ ، المُطَّلِعُ عَلى كُلِّ خَفِيَّةٍ ، المُحصي لِكُلِّ سَريرَةٍ ، يَعلَمُ ما تُكِنُّ الصُّدورُ ، وما تُرخى عَلَيهِ السُّتورُ . (7)

.


1- .الأمالي للطوسي : ص 705 ح 1509 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 88 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 319 ح 44 وج 78 ص 35 ح 116 .
2- .كنز الفوائد : ج 2 ص 107 ، إرشاد القلوب : ص 169 وزاد فيه «وكفى قوله تعالى : «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىْ ءٌ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ» » .
3- .الذَّرُّ : النمل الأحمر الصغير ، واحدتها ذرّة (النهاية : ج 2 ص 157 «ذرر») .
4- .الهَمَجَة : واحدة الهَمَج ؛ وهو ذباب صغير يسقط على وجوه الغنم والحمير ، وقيل : هو البَعوض (النهاية : ج 5 ص 273 «همج») .
5- .الوأْي : الوعد ، وعدّاه بِعَلى ؛ لأنّه أعطاه معنى : جعل على نفسه (النهاية : ج 5 ص 144 «وأى») .
6- .نهج البلاغة : الخطبة 165 ، بحار الأنوار : ج 65 ص 32 ح 1 .
7- .العقد الفريد : ج 3 ص 127 ، جواهر المطالب : ج 1 ص 332 نحوه .

ص: 39

الأمالى ، طوسى_ به نقل از زيد بن على ، از امام زين العابدين عليه السلام ، از امام على عليه السلام _: پاكا خدايى چنين لطيف و آگاه ، كه هيچ چيزى همانند او نيست و شنوا و بيناست !

كنز الفوائد_ به نقل از امام على عليه السلام _: پاكا آن كه هر گاه خِردها در وصفش به اوج رسند ، از درك راه رسيدن به او سرگشته مى مانند ! بزرگا آن كه هر گاه انديشه ها در چونى اش غرقه شوند ، راهى به او نمى يابند جز نشانى از او .

نهج البلاغة_ به نقل از امام على عليه السلام _: پاكا خدايى كه خِردها را از وصفِ آفريده اى [چون طاووس] كه براى ديدگان ، آشكارش نموده است ، درمانده ساخته است ، چندان كه آن را [صرفا] آفريده اى محدود و فراهم آمده [از اجزا] و رنگارنگ در يابند ، و زبان ها را از بيان وصفش ناتوان ، و از به جا آوردن نعتش ، فلج كرده است ! پاكا خدايى كه اندام هاى موران و ريزه مگسان تا موجودات بزرگى چون نهنگ ها و فيلان را تركيب كرده و با خويش عهد كرده است كه هيچ كالبدى كه در آن روح دميده است ، از هم نجنبد [و نپاشد] ، مگر آن كه مرگ را وعده گاه آن و نيستى را فرجامش قرار دهد !

العقد الفريد_ به نقل از امام على عليه السلام _: پاكا او ! وه كه چه پُرشكوه است جايگاه او ، و چه بزرگ است پادشاهى اش! آسمان هاى زبرين و هر آن كه در زمين زيرين است ، او را به پاكى مى ستايند . پاكى و بزرگى ، پادشاهى و توانايى ، نيرو و زورمندى ، او را سزد . به دانايى ، حكم مى كند و به بردبارى مى بخشايد . نيروى هر ناتوانى است و پناه هر غمناكى و عزّتبخش هر خوارى و صاحب هر نعمتى و دارنده هر خوبى اى و زداينده هر اندوهى . آگاه از هر پوشيده اى است و شمارنده هر [عمل] نهانى . آنچه را سينه ها پنهان مى دارند و آنچه در پس پرده ها نهان اند ، مى داند .

.

ص: 40

نهج البلاغة عن الإمام عليّ عليه السلام :سُبحانَكَ ما أعظَمَ شَأنَكَ! سُبحانَكَ ما أعظَمَ ما نَرى مِن خَلقِكَ! وما أصغَرَ كُلَّ عَظيمَةٍ فِي جَنبِ قُدرَتِكَ! وما أهوَلَ ما نَرى مِن مَلَكوتِكَ! وما أحقَرَ ذلِكَ فيما غابَ عَنّا مِن سُلطانِكَ! وما أسبَغَ نِعَمَكَ فِي الدُّنيا! وما أصغَرَها فِي نِعَمِ الآخِرَةِ . (1)

مُهج الدعوات عن الإمام عليّ عليه السلام :سُبحانَكَ وبِحَمدِكَ ما أعظَمَكَ وأحلَمَكَ وأكرَمَكَ! وَسِعَ _ بِفَضلِكَ _ حِلمُكَ تَمَرُّدَ المُستَكبِرينَ ، وَاستَغرَقَت نِعمَتُكَ شُكرَ الشّاكِرينَ ، وعَظُمَ حِلمُكَ عَن إحصاءِ المُحصينَ ، وجَلَّ طَولُكَ عَن وَصفِ الواصِفينَ . . . سُبحانَكَ! فَبِكَ أتَقَرَّبُ إلَيكَ ، وبِحَقِّكَ اُقسِمُ ، ومِنكَ أهرُبُ إلَيكَ ، بِنَفسِي استَخفَفتُ عِندَ مَعصِيَتي لا بِنَفسِكَ ، وبِجَهلِي اغتَرَرتُ لا بِحِلمِكَ ، وحَقّي أضَعتُ لا عَظيمَ حَقِّكَ ، ونَفسي ظَلَمتُ ، ولِرَحمَتِكَ الآنَ رَجَوتُ ، وبِكَ آمَنتُ وعَلَيكَ تَوَكَّلتُ ، وإلَيكَ أنَبتُ وتَضَرَّعتُ ، فَارحَم إلَيكَ فَقري وفاقَتي ، وكَبوَتي لِحُرِّ (2) وَجهي ، وحَيرَتي في سَوأَةِ ذُنوبي ، إنَّكَ أرحَمُ الرّاحِمينَ . (3)

التوحيد عن الحصين بن عبد الرحمن عن أبيه عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلامعن الإمام عليّ عليه السلام : سُبحانَ الَّذي لا يَؤودُهُ خَلقُ مَا ابتَدَأَ ، ولا تَدبيرُ ما بَرَأَ ، ولا مِن عَجزٍ ولا فَترَةٍ بِما خَلَقَ اكتَفى . (4)

.


1- .نهج البلاغة : الخطبة 109 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 318 ح 43 ؛ العقد الفريد : ج 3 ص 128 نحوه .
2- .حُرّ الوجه : ما أقبل عليك منه. وقيل : الخَدّ (لسان العرب : ج 4 ص 183 «حرر») .
3- .مُهج الدعوات : ص 145 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 232 ح 8 .
4- .التوحيد : ص 43 ح 3 ، الكافي : ج 1 ص 135 ح 1 ، الغارات : ج 1 ص 174 وفيه «فتور» بدل «فترة» ، بحار الأنوار : ج 4 ص 270 ح 15 ؛ العقد الفريد : ج 3 ص 125 نحوه .

ص: 41

نهج البلاغة_ به نقل از امام على عليه السلام _: پاكا تو و چه بزرگ است مقام تو! پاكا تو و چه بزرگ است آنچه از آفريدگانت مى بينيم! و چه خُرد است هر بزرگى در كنار توانايى تو! و چه سهمگين است آنچه از ملكوت تو مى بينيم! و چه خُرد است اينها در برابر آنچه از پادشاهى ات بر ما ناپيداست! و چه سرشار است نعمت هايت در دنيا! و چه خُرد است اين نعمت ها در برابر نعمت هاى آخرت!

مهج الدعوات_ به نقل از امام على عليه السلام _: پاكا و سپاست باد ! وه كه چه بزرگ و بردبار و بزرگوارى تو! بردبارى ات از سر بخشايندگى ات ، سركشى گردن فرازان را فرا گرفته است و نعمتت ، سپاس سپاس گزاران را غرقه ساخته است . و بردبارى ات ، بيش از آن است كه آمارگيران ، آمارش كنند و توانايى ات (/ بخشندگى ات) ، برتر از آن است كه وصف كنندگان ، وصفش كنند ... . پاكا تو! به وسيله تو ، خويشتن را به تو نزديك مى گردانم و به حقّ تو سوگند مى خورم و از تو ، به خودِ تو مى گريزم . آن گاه كه نافرمانى تو مى كنم ، در حقيقت ، خويشتن را خوار داشته ام ، نه تو را ، و به نادانى خويش غرّه گشته ام ، نه به بردبارى تو ، و حقّ خود را تباه ساخته ام ، نه حقّ بزرگ تو را ، و به خود ستم كرده ام . اكنون به رحمت تو اميد بسته ام و به تو ايمان دارم و بر تو توكّل مى كنم و به درگاه تو ، توبه و لابه مى نمايم . پس به فقر و نيازم به تو ، رحم آور و به روسياهى ام ، و به سرگردانى ام در شرمسارى گناهانم ، كه تو مهربان ترينِ مهربانانى .

التوحيد_ به نقل از حصين بن عبد الرحمان ، از پدرش ، از امام صادق عليه السلام ، از پدرانش عليهم السلام ، از امام على عليه السلام _: پاكا خدايى كه آفريدن آنچه از هيچ آفريد و تدبير آنچه بى الگو خلق كرد ، به رنجش نيفكند و بسنده كردنش به آنچه آفريد ، از سر ناتوانى و سستى نبود !

.

ص: 42

نهج البلاغة عن الإمام عليّ عليه السلام_ مِن خُطبَةٍ لَهُ في صِفَةِ الأَرضِ _: سُبحانَ مَن أمسَكَها بَعدَ مَوَجانِ مِياهِها ، وأجمَدَها بَعدَ رُطوبَةِ أكنافِها ؛ فَجَعَلَها لِخَلقِهِ مِهادا ، وبَسَطَها لَهُم فِراشا ، فَوقَ بَحرٍ لُجِّيٍّ (1) راكِدٍ لا يَجري ، وقائِمٍ لا يَسري ، تُكَركِرُهُ (2) الرِّياحُ العَواصِفُ ، وتَمخَضُهُ (3) الغَمامُ الذَّوارِفُ (4) . (5)

شرح نهج البلاغة عن الإمام عليّ عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _:سُبحانَ مَن نَدعوهُ لِحَظِّنا فَيُسرِعُ ، ويَدعونا لِحَظِّنا فنُبطِئُ . خَيرُهُ إلَينا نازِلٌ ، وشَرُّنا إلَيهِ صاعِدٌ ، وهُوَ مالِكٌ قادِرٌ . (6)

شرح نهج البلاغة عن الإمام عليّ عليه السلام_ أيضا _: سُبحانَ الواحِدِ الَّذي لَيسَ غَيرُهُ ، سُبحانَ الدّائِمِ الَّذي لا نَفادَ لَهُ ، سُبحانَ القَديمِ الَّذي لَا ابتِداءَ لَهُ ، سُبحانَ الغَنِيِّ عَن كُلِّ شَيءٍ ، ولا شَيءَ مِنَ الأَشياءِ يُغني عَنهُ! (7)

نهج البلاغة عن الإمام عليّ عليه السلام :سُبحانَ مَن لا يَخفى عَلَيهِ سَوادُ غَسَقٍ (8) داجٍ (9) ، ولا لَيلٍ ساجٍ (10) ، فِي بِقاعِ الأَرَضينَ المُتَطَأطِئاتِ ، ولا في يَفاعِ السُّفعِ (11) المُتَجاوِراتِ ، وما يَتَجَلجَلُ (12) بِهِ الرَّعدُ في اُفُقِ السَّماءِ ، وما تَلاشَت عَنهُ بُروقُ الغَمامِ . (13)

.


1- .لُجِيّ : أي عظيم ، منسوب إلى اللُّجّة ؛ وهي معظم البحر (مجمع البحرين : ج 3 ص 1622 «لجج») .
2- .الكَرْكَرَة : تصريفُ الريحِ السحابَ إذا جمَعَته بعد تفرُّق (لسان العرب : ج 5 ص 137 «كرر») .
3- .تَمْخَضُه : مِن مَخَضْت اللبن؛ إذا حرّكته لتأخذ زبده (شرح نهج البلاغة : ج 11 ص 59) .
4- .الغَمام الذَّوارِف : أي السُّحب المواطر (شرح نهج البلاغة : ج 11 ص 60) .
5- .نهج البلاغة : الخطبة 211 ، بحار الأنوار : ج 57 ص 39 ح 15 .
6- .شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 348 ح 990 .
7- .شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 348 ح 997 .
8- .الغَسَق : ظُلمة الليل (النهاية : ج 3 ص 366 «غسق») .
9- .دَجا الليلُ : إذا تمّت ظُلمته وأَلبسَ كلَّ شيء (النهاية : ج 2 ص 102 «دجا») .
10- .ساجٍ : اسم فاعل من سجا بمعنى رَكَدَ واستقرّ ، والمراد : ليل راكد ظلامه ، مستقرّ قد بلغ غايته (مجمع البحرين : ج 2 ص 822 «سجا») .
11- .اليَفاع : المشرف من الأرض والجبل ، وكلّ شيء مرتفع فهو يَفاع. والسُّفْع : جمع السَفَع : السواد (لسان العرب : ج 8 ص 157 «سفع» وص 414 «يفع») .
12- .الجَلْجَلة : صوت الرعد (القاموس المحيط : ج 3 ص 350 «جلّ») .
13- .نهج البلاغة : الخطبة 182 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 314 ح 40 وج 77 ص 309 ح 13 .

ص: 43

نهج البلاغة_ به نقل از امام على عليه السلام ، از خطبه ايشان در وصف زمين _: پاكا خدايى كه زمينِ دست خوش آب هاى خروشان را محكم نگه داشت ، و آن را كه كرانه هايش نمناك بود ، خشكانيد . پس براى آفريدگان خود ، گهواره اى قرارش داد و برايشان فرشى هموار گسترانيدش ، بر روى دريايى سهمگين و آرام كه روان نمى شود ، و ايستاده كه حركت نمى كند ؛ دريايى كه بادهاى توفنده به خروشش مى آورند و ابرهاى بارنده به جنبشش مى اندازند .

شرح نهج البلاغة_ به نقل از امام على عليه السلام ، در حكمت هاى منسوب به ايشان _: پاكا خدايى كه او را به سود خويش مى خوانيم و شتابان پاسخمان مى دهد ، و او ما را به سودمان فرا مى خواند و ما در اجابت او ، كندى مى كنيم ! خوبى هاى او به سوى ما فرو مى آيند و بدى هاى ما به درگاهش بالا مى روند ، و او مالكى تواناست .

شرح نهج البلاغة_ به نقل از امام على عليه السلام _: پاكا يگانه اى كه جز او [خدايى ]نيست ! پاكا پاينده اى كه او را پايانى نيست! پاكا ديرينى كه او را آغازى نيست! پاكا بى نياز از هر چيز ! و هيچ چيز ، از او بى نياز نمى كند [و جاى او را نمى گيرد] .

نهج البلاغة_ به نقل از امام على عليه السلام _: پاكا خدايى كه هيچ سياهىِ شب تارى ، و هيچ شبِ سيه فام آرامى ، در هيچ نقطه پستى از زمين ، و در هيچ يك از رشته كوه هاى تيره گون ، و نه غرّش تندر در كرانه آسمان ، و نه جهش آذرخش ابرها ، بر او پوشيده نيست .

.

ص: 44

مصباح المتهجّد عن الإمام الصادق عليه السلام_ في ذِكرِ تَسبيحِ أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام بَعدَ صَلاتِهِ _: سُبحانَ مَن لا تَبيدُ مَعالِمُهُ ، سُبحانَ مَن لا تَنقُصُ خَزائِنُهُ ، سُبحانَ مَن لَا اضمِحلالَ لِفَخرِهِ ، سُبحانَ مَن لا يَنفَدُ ما عِندَهُ ، سُبحانَ مَن لَا انقِطاعَ لِمُدَّتِهِ ، سُبحانَ مَن لا يُشارِكُ أحَدا في أمرِهِ ، سُبحانَ مَن لا إلهَ غَيرُهُ . (1)

كامل الزيارات عن أبي سعيد المدائني :دَخَلتُ عَلى أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام فَقُلتُ : . . . جُعِلتُ فِداكَ ، عَلِّمني تَسبيحَ عَلِيٍّ وفاطِمَةَ عليهماالسلام . قالَ : نَعَم يا أبا سَعيدٍ ، تَسبيحُ عَلِيٍّ عليه السلام : سُبحانَ الَّذي لا تَنفَدُ خَزائِنُهُ ، سُبحانَ الَّذي لا تَبيدُ مَعالِمُهُ ، سُبحانَ الَّذي لا يَفنى ما عِندَهُ ، سُبحانَ الَّذي لا يُشرِكُ أحَدا في حُكمِهِ ، سُبحانَ الَّذي لَا اضمِحلالَ لِفَخرِهِ ، سُبحانَ الَّذي لَا انقِطاعَ لِمُدَّتِهِ ، سُبحانَ الَّذي لا إلهَ غَيرُهُ . (2)

فلاح السائل عن الإمام عليّ عليه السلام_ مِن دُعائِهِ بَعدَ صَلاةِ العَصرِ _: سُبحانَ اللّهِ وَالحَمدُ للّهِِ ولا إلهَ إلَا اللّهُ وَاللّهُ أكبَرُ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ ، سُبحانَ اللّهِ بِالغُدُوِّ وَالآصالِ ، سُبحانَ اللّهِ بِالعَشِيِّ وَالإِبكارِ «فَسُبْحَ_نَ اللَّهِ حِينَ تُمْسُونَ وَ حِينَ تُصْبِحُونَ * وَ لَهُ الْحَمْدُ فِى السَّمَ_وَ تِ وَ الْأَرْضِ وَ عَشِيًّا وَ حِينَ تُظْهِرُونَ» (3) سُبحانَ رَبِّكَ رَبِّ العِزَّةِ عَمّا يَصِفُونَ ، وسَلامٌ عَلَى المُرسَلينَ ، وَالحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ . سُبحانَ ذِي المُلكِ وَالمَلَكوتِ ، سُبحانَ ذِي العِزَّةِ وَالجَبَروتِ ، سُبحانَ الحَيِّ الَّذي لا يَموتُ ، سُبحانَ اللّهِ القائِمِ الدّائِمِ ، سُبحانَ الحَيِّ القَيّومِ ، سُبحانَ العَلِيِّ الأَعلى ، سُبحانَهُ وتَعالى ، سُبّوحٌ قُدّوسٌ رَبُّ المَلائِكَةِ وَالرُّوحِ . (4)

.


1- .مصباح المتهجّد : ص 292 ح 403 ، جمال الاُسبوع : ص 163 ، المصباح للكفعمي : ص 539 ، كامل الزيارات : ص 413 ح 639 وفيه «يشاور» بدل «يشارك» ، بحار الأنوار : ج 91 ص 172 ح 5 .
2- .كامل الزيارات : ص 384 ح 631 ، بحار الأنوار : ج 101 ص 167 ح 17 .
3- .الروم : 17 و 18.
4- .فلاح السائل : ص 356 ح 240 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 84 ح 10 .

ص: 45

مصباح المتهجّد_ به نقل از امام صادق عليه السلام ، در بيان تسبيح امير مؤمنان عليه السلام بعد از نمازش _: پاكا خدايى كه نشانه هايش نابود نمى شوند ! پاكا خدايى كه گنجينه هايش كاستى نمى گيرند ! پاكا خدايى كه سربلندى اش از ميان نمى رود ! پاكا خدايى كه آنچه نزد اوست ، پايان نمى پذيرد ! پاكا خدايى كه عمرش به سر نمى آيد ! پاكا خدايى كه هيچ كس را در كار خود ، انباز نمى سازد ! پاكا خدايى كه جز او معبودى نيست !

كامل الزيارات_ به نقل از ابو سعيد مدائنى _: بر امام صادق عليه السلام در آمدم و گفتم : ... قربانت گردم ! تسبيح على و فاطمه عليهماالسلام را به من بياموز . فرمود : «باشد ، اى ابو سعيد ! تسبيح على عليه السلام ، اين است : پاكا خدايى كه گنجينه هايش پايان نمى گيرند ! پاكا خدايى كه نشانه هايش از ميان نمى روند ! پاكا خدايى كه آنچه نزد اوست ، نابود نمى شود ! پاكا خدايى كه هيچ كس را در فرمان روايى خود ، انباز نمى گرداند ! پاكا خدايى كه سربلندى اش از بين نمى رود ! پاكا خدايى كه عمرش به سر نمى آيد ! پاكا خدايى كه جز او معبودى نيست!» .

فلاح السائل_ به نقل از امام على عليه السلام ، از دعاى ايشان پس از نماز عصر _: پاكا خدا و سپاس ، خداى را و معبودى جز خدا نيست و خدا بزرگ است ، و هيچ توش و توانى نيست ، جز به يارى خداى بلندمرتبه و بزرگ ! پاكا خداوند در هر بام و شام ! پاكا خداوند در هر شامگاه و پگاه! «پس پاكا خدا ، آن گاه كه شام مى كنيد و آن گاه كه بام مى كنيد ! ستايش ، او راست در آسمان ها و زمين ، و در شامگاه و آن گاه كه به نيم روز در مى آييد» . پاكا پروردگار تو ، پروردگار عزّت ، از آنچه در وصف او مى گويند ! و درود بر فرستادگان [الهى] ، و سپاس ، خداى را كه پروردگار جهانيان است . پاكا خداوندگار مُلك و ملكوت ! پاكا خداوندگار عزّت و قدرت ! پاكا زنده اى كه هرگز نمى ميرد ! پاكا خداوند پابرجا و پايدار ! پاكا زنده پاينده ! پاكا والاى برين ! پاكا و برينا او ! پاكا و مقدّسا پروردگار فرشتگان و روح !

.

ص: 46

البلد الأمين عن الإمام عليّ عليه السلام :سُبحانَ اللّهِ الَّذي خَلَقَ الدُّنيا لِلفَناءِ وَالبُيودِ ، وَالآخِرَةَ لِلبَقاءِ وَالخُلودِ ، وسُبحانَ اللّهِ الَّذي لا يَنقُصُهُ ما أعطى فَأَسنى وإن جازَ المَدى فِي المُنى وبَلَغَ الغايَةَ القُصوى ، ولا يَجورُ في حُكمِهِ إذا قَضى ، وسُبحانَ اللّهِ الَّذي لا يَرُدُّ ما قَضى ، ولا يَصرِفُ ما أمضى ، ولا يَمنَعُ ما أعطى ، ولا يَهفو ولا يَنسى ولا يَعجَلُ ، بل يُمهِلُ ويَعفو ويَغفِرُ ويَرحَمُ ويَصبِرُ ، ولا يُسأَلُ عَمّا يَفعَلُ وهُم يُسأَلونَ . (1)

جمال الاُسبوع عن عبد اللّه بن عطاء عن الإمام الباقر عن آبائه عليهم السلامعن الإمام عليّ عليه السلام : بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، بِاسمِ اللّهِ وبِاللّهِ ، وسُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ وَاللّهُ أكبَرُ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ ، سُبحانَ اللّهِ آناءَ اللَّيلِ وأطرافَ النَّهارِ ، سُبحانَ اللّهِ بِالغُدُوِّ وَالآصالِ ، سُبحانَ اللّهِ بِالعَشِيِّ وَالإِبكارِ ، سُبحانَ اللّهِ حينَ تُمسونَ وحينَ تُصبِحونَ ، ولَهُ الحَمدُ فِي السَّماواتِ وَالأَرضِ وعَشِيّا وحينَ تُظهِرونَ ، يُخرِجُ الحَيَّ مِنَ المَيِّتِ ويُخرِجُ المَيِّتَ مِنَ الحَيِّ ، ويُحيِي الأَرضَ بَعدَ مَوتِها وكَذلِكَ تَخرُجونَ ، سُبحانَ رَبِّكَ رَبِّ العِزَّةِ عَمّا يَصِفونَ ، وسَلامٌ عَلَى المُرسَلينَ ، وَالحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ . سُبحانَ رَبِّكَ رَبِّ العَرشِ العَظيمِ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ ، سُبحانَ الَّذي لَهُ العِزَّةُ وَالكَرَمُ ، سُبحانَ الَّذي لا يَنبَغِي التَّسبيحُ إلّا لَهُ ، سُبحانَ مَن أحصى كُلَّ يَومٍ عِلمُهُ ، سُبحانَ ذِي الطَّولِ وَالفَضلِ ، سُبحانَ ذِي المَنِّ وَالنِّعَمِ ، سُبحانَ ذِي القُدرَةِ وَالكَرَمِ ، سُبحانَ ذِي المُلكِ وَالمَلَكوتِ ، سُبحانَ ذِي الكِبرِياءِ وَالعَظَمَةِ وَالجَبَروتِ ، سُبحانَ المَلِكِ الحَيِّ الَّذي لا يَموتُ ، سُبحانَ المَلِكِ الحَيِّ المُهَيمِنِ القُدّوسِ ، سُبحانَ القائِمِ الدّائِمِ ، سُبحانَ اللّهِ الحَيِّ القَيّومِ ، سُبحانَ رَبِّيَ العَظيمِ ، سُبحانَ رَبِّيَ الأَعلى ، سُبحانَهُ وتَعالى ، سُبّوحٌ وقُدّوسٌ رَبُّنا ورَبُّ المَلائِكَةِ وَالرُّوحِ . سُبحانَ الدّائِمِ غَيرِ الغافِلِ ، سُبحانَ العالِمِ بِغَيرِ تَعليمٍ ، سُبحانَ خالِقِ ما يُرى وما لا يُرى ، سُبحانَ الَّذي يُدرِكُ الأَبصارَ ولا تُدرِكُهُ الأَبصارُ وهُوَ اللَّطيفُ الخَبيرُ . (2)

.


1- .البلد الأمين : ص 92 ، بحار الأنوار : ج 90 ص 139 ح 7 .
2- .جمال الاُسبوع : ص 280 ، مُهج الدعوات : ص 185 عن معاوية بن وهب عن الإمام الصادق عن آبائه عنه عليهم السلام وص 188 ، البلد الأمين : ص 24 ، مصباح المتهجّد : ص 84 ح 141 ، فلاح السائل : ص 188 ح 265 كلاهما من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام وكلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 90 ص 75 ح 1 .

ص: 47

البلد الأمين_ به نقل از امام على عليه السلام _: پاكا خدايى كه دنيا را از بهر نيستى و نابودى آفريد ، و آخرت را از براى ماندن و جاودانگى ! پاكا خدايى كه هر چه دهد و بسيار هم مى دهد ، اگرچه از اندازه آرزو فراتر دهد و دهش را به اوج رساند ، باز چيزى از او كم نمى شود ، و آن گاه كه داورى كند ، در حكم خويش ستم روا نمى دارد ! پاكا خدايى كه آنچه را حكم كند ، برنمى گرداند ، و آنچه را امضا كند ، لغو نمى گرداند ، و آنچه را بدهد ، جلو نمى گيرد ، و دچار لغزش و فراموشى و شتاب نمى شود ؛ بلكه مهلت مى دهد و مى بخشايد و مى آمرزد و مهر مى آوَرَد و شكيب مى ورزد ، و از آنچه انجام مى دهد ، بازخواست نمى شود ، در حالى كه مردمان ، بازخواست مى شوند !

جمال الاُسبوع_ به نقل از عبد اللّه بن عطا ، از امام باقر ، از پدرانش عليهم السلام ، از امام على عليه السلام _: به نام خداوند مهرگستر مهربان . به نام خدا و به يارى خدا . پاكا خدا و سپاس ، خداى را و معبودى جز خدا نيست و خدا بزرگ است و هيچ توش و توانى نيست ، مگر به يارى خداوند والا و بزرگ . پاكا خدا در طول شب و روز ! پاكا خدا در بامدادان و عصرگاهان ! پاكا خدا در شبانگاه و صبحگاه ! پاكا خدا ، آن گاه كه شام مى كنيد و آن گه كه صبح مى كنيد ! و ستايش ، او راست در آسمان ها و زمين ، و در شبانگاه و آن گاه كه به نيم روز در مى آييد . زنده را از مرده بيرون مى آورد و مرده را از زنده بر مى كشد ، و زمين را پس از مردنش زنده مى گرداند و شما نيز اين گونه بيرون مى آييد . پاكا پروردگارت ، پروردگار عزّت ، از آنچه در وصفش مى گويند ! و درود بر فرستادگان [الهى] ، و سپاس ، خداى را كه پروردگار جهانيان است . پاكا پروردگارِ تو ، پروردگارِ عرش (اورنگ) بزرگ ! هيچ نيرو و توانى نيست ، جزبه يارى خداوند والا و بزرگ . پاكا خدايى كه عزّت و بزرگوارى ، از آنِ اوست ! پاكا خدايى كه تسبيح ، جز او را نسزد ! پاكا خدايى كه علم او ، آمار هر روزى را دارد ! پاكا خداوند مُلك و ملكوت ! پاكا خداوند بزرگى و عظمت و قدرت ! پاكا پادشاه زنده اى كه هرگز نمى ميرد ! پاكا پادشاه زنده نگه دارنده مقدّس ! پاكا ايستاده هميشگى ! پاكا زنده پاينده ! پاكا پروردگار بزرگ من ! پاكا پروردگار برين من ! پاكا و برينا او ! پاك و مقدّس است پروردگار ما و پروردگار فرشتگان و روح . پاكا خداوندى كه هميشگى است و هيچ گاه ، غافل نيست ! پاكا خداوندى كه داناست ، بى آن كه تعليم گرفته باشد ! پاكا آفريننده ديدنى ها و ناديدنى ها ! پاكا خدايى كه ديدگان را در مى يابد و ديدگان ، او را در نمى يابند ! و البتّه او ريزبين و آگاه است .

.

ص: 48

7 / 3التَّسبيحاتُ المَأثورَةُ عَن فاطِمَةَ بِنتِ رَسولِ اللّهِفلاح السائل عن فاطمة عليهاالسلام_ مِن دُعائِها بَعدَ صَلاةِ العَصرِ _: سُبحانَ مَن يَعلَمُ جَوارِحَ القُلوبِ ، سُبحانَ مَن يُحصي عَدَدَ الذُّنوبِ ، سُبحانَ مَن لا تَخفى عَلَيهِ خافِيَةٌ فِي الأَرضِ ولا فِي السَّماءِ . (1)

فلاح السائل عن فاطمة عليهاالسلام_ مِن دُعائِها بَعدَ صَلاةِ العِشاءِ _: سُبحانَ مَن تَواضَعَ كُلُّ شَيءٍ لِعَظَمَتِهِ ، سُبحانَ مَن ذَلَّ كُلُّ شَيءٍ لِعِزَّتِهِ ، سُبحانَ مَن خَضَعَ كُلُّ شَيءٍ لِأَمرِهِ ومُلكِهِ ، سُبحانَ مَنِ انقادَت لَهُ الاُمورُ بِأَزِمَّتِها (2) . (3)

.


1- .فلاح السائل : ص 357 ح 241 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 85 ح 11 .
2- .زمَمتُ الناقةَ أزمّها ، والزِّمام الخيط الذي في أنفها ، والجمع أزمّة (العين : ص 351 «زمم»). أزمّتها : لفظةٌ مستعارةٌ من انقياد الإبل بأزمّتها مع قائدها (شرح نهج البلاغة : ج 8 ص 272) .
3- .فلاح السائل : ص 440 ح 303 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 115 ح 2 .

ص: 49

7 / 3 تسبيحاتِ رسيده از فاطمه دخت پيامبر خدا

7 / 3تسبيحاتِ رسيده از فاطمه ، دختر پيامبر خدافلاح السائل_ به نقل از فاطمه عليهاالسلام ، از دعاى ايشان پس از نماز عصر _:پاكا خدايى كه دستاوردهاى دل ها را مى داند ! پاكا خدايى كه تعداد گناهان را شماره مى كند ! پاكا خدايى كه هيچ پنهانى در زمين و در آسمان بر او پوشيده نيست !

فلاح السائل_ به نقل از فاطمه عليهاالسلام ، از دعاى ايشان بعد از نماز عشا _: پاكا خدايى كه هر موجودى در برابر عظمت او ، پست است ! پاكا خدايى كه هر موجودى در برابر عزّت او ، خوار است ! پاكا خدايى كه هر موجودى در برابر فرمان او و پادشاهى اش ، فرمان بردار است ! پاكا خدايى كه زمام همه كارها در دست اوست !

.

ص: 50

كامل الزيارات عن أبي سعيد المدائني :دَخَلتُ عَلى أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام فَقُلتُ : . . . جُعِلتُ فِداكَ ، عَلِّمني تَسبيحَ عَلِيٍّ وفاطِمَةَ عليهماالسلام . قالَ : نَعَم يا أبا سَعيدٍ . . . تَسبيحُ فاطِمَةَ عليهاالسلام : سُبحانَ ذِي الجَلالِ الباذِخِ (1) العَظيمِ ، سُبحانَ ذِي العِزِّ الشّامِخِ المُنيفِ (2) ، سُبحانَ ذِي المُلكِ الفاخِرِ القَديمِ ، سُبحانَ ذِي البَهجَةِ وَالجَمالِ ، سُبحانَ مَن تَرَدّى بِالنّورِ وَالوَقارِ ، سُبحانَ مَن يَرى أثَرَ النَّملِ فِي الصَّفا (3) ، ووَقعَ الطَّيرِ فِي الهَواءِ . (4)

راجع : ص 86 (تسبيحات فاطمة عليهاالسلام) .

7 / 4التَّسبيحاتُ المَأثورَةُ عَنِ الإِمامِ الحُسَينِالإقبال عن الإمام الحسين عليه السلام_ مِن دُعائِهِ يَومَ عَرَفَةَ _: سُبحانَكَ سُبحانَكَ مِن مُبدِئٍ مُعيدٍ حَميدٍ مَجيدٍ ، وتَقَدَّسَت أسماؤُكَ وعَظُمَت آلاؤُكَ ، فَأَيُّ أنعُمِكَ يا إلهي اُحصي عَدَدا أو ذِكرا . . . سُبحانَهُ سُبحانَهُ سُبحانَهُ لَو كانَ فيهِما آلِهَةٌ إلَا اللّهُ لَفَسَدَتا وتَفَطَّرَتا ، فَسُبحانَ اللّهِ الواحِدِ الحَقِّ الأَحَدِ الصَّمَدِ الَّذي لَم يَلِد ولَم يولَد ولَم يَكُن لَهُ كُفُوا أحَدٌ . . . . تُسَبِّحُ لَكَ السَّماواتُ وَالأَرضُ ومَن فيهِنَّ وإن مِن شَيءٍ إلّا يُسَبِّحُ بِحَمدِكَ . (5)

.


1- .الباذخ : العالي (النهاية : ج 1 ص 110 «بذخ») .
2- .نافَ الشيء : إذا طال وارتفع (النهاية : ج 5 ص 141 «نيف») .
3- .الصَّفا : جمع صفاة ؛ وهي الصخرة والحجر الأملس (النهاية : ج 3 ص 41 «صفا») .
4- .كامل الزيارات : ص 384 ح 631 ، جمال الاُسبوع : ص 171 عن المفضّل بن عمر وزاد في آخره «سبحان من هو هكذا ولا هكذا غيره» ، بحار الأنوار : ج 101 ص 167 ح 17 وج 91 ص 181 ح 8 وراجع : مصباح المتهجّد : ص 301 وص 671 والإقبال : ج 2 ص 44 والمصباح للكفعمي : ص 539 .
5- .الإقبال : ج 2 ص 76 ، البلد الأمين : ص 252 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 217 ح 3 .

ص: 51

7 / 4 تسبيحاتِ رسيده از امام حسين عليه السلام

كامل الزيارات_ به نقل از ابو سعيد مدائنى _: خدمت امام صادق عليه السلام رسيدم و گفتم : ... قربانت گردم ! تسبيح على و فاطمه عليهماالسلام را به من بياموز . فرمود : «باشد ، اى ابو سعيد! ... . تسبيح فاطمه عليهاالسلام اين است : پاكا خداوندگارِ شُكوه و بلندمرتبه و باعظمت ! پاكا خداوندگار عزّت و والامقام و بارفعت ! پاكا پادشاه سرفراز ديرين ! پاكا خداوندگار بهجت و زيبايى ! پاكا آن كه رداى روشنايى و وقار در پوشيده است ! پاكا آن كه ردّ پاى موران بر تخته سنگ و جايگاه فرود آمدن پرندگان هوا را مى بيند!» .

ر . ك : ص 87 (تسبيحات فاطمه عليهاالسلام) .

7 / 4تسبيحاتِ رسيده از امام حسينالإقبال_ به نقل از امام حسين عليه السلام ، از دعاى ايشان در روز عرفه _: پاكا تو ، پاكا تو كه آغازگر [خلق] و باز گرداننده اى ، ستوده و بزرگوارى ، و نام هايت مقدّس و نعمت هايت بزرگ است! پس ، كدامين نعمت تو را _ اى معبود من _ بر شمارم ، يا نام برم ... ؟ پاكا او ، پاكا او ، پاكا او كه اگر در آسمان ها و زمين ، جز خداى يگانه ، خدايانى ديگر بودند ، بى گمان ، آسمان ها و زمين ، تباه مى شدند و از هم مى پاشيدند ! پس ، پاكا خداى يگانه راستينِ يكتاى بى نيازى كه نه زاده اى دارد و نه زاده كسى است و هيچ كس همتا و همسرش نيست ... ! آسمان ها و زمين و هر آن كس كه در آنهاست ، تو را به پاكى مى ستايند ، و هيچ موجودى نيست ، مگر آن كه تو را تسبيح و سپاس مى گويد .

.

ص: 52

7 / 5التَّسبيحاتُ المَأثورَةُ عَنِ الإِمامِ زَينِ العابِدينَتحف العقول عن الإمام زين العابدين عليه السلام :سُبحانَ مَن جَعَلَ الاِعتِرافَ بِالنِّعمَةِ لَهُ حَمدا ، سُبحانَ مَن جَعَلَ الاِعتِرافَ بِالعَجزِ عَنِ الشُّكرِ شُكرا . (1)

الصحيفة السجّاديّة عن الإمام زين العابدين عليه السلام :سُبحانَكَ!أخشى خَلقِكَ لَكَ أعلَمُهُم بِكَ، وأخضَعُهُم لَكَ أعمَلُهُم بِطاعَتِكَ ، وأهوَنُهُم عَلَيكَ مَن أنتَ تَرزُقُهُ وهُوَ يَعبُدُ غَيرَكَ . سُبحانَكَ! لا يَنقُصُ سُلطانَكَ مَن أشرَكَ بِكَ وكَذَّبَ رُسُلَكَ ، ولَيسَ يَستَطيعُ مَن كَرِهَ قَضاءَكَ أن يَرُدَّ أمرَكَ ، ولا يَمتَنِعُ مِنكَ مَن كَذَّبَ بِقُدرَتِكَ ، ولا يَفوتُكَ مَن عَبَدَ غَيرَكَ ، ولا يُعَمَّرُ فِي الدُّنيا مَن كَرِهَ لِقاءَكَ . سُبحانَكَ! ما أعظَمَ شَأنَكَ ، وأقهَرَ سُلطانَكَ ، وأشَدَّ قُوَّتَكَ ، وأنفَذَ أمرَكَ . سُبحانَكَ! قَضَيتَ عَلى جَميعِ خَلقِكَ المَوتَ ؛ مَن وَحَّدَكَ ومَن كَفَرَ بِكَ ، وكُلٌّ ذائِقُ المَوتِ ، وكُلٌّ صائِرٌ إلَيكَ . (2)

الصحيفة السجّاديّة عن الإمام زين العابدين عليه السلام :سُبحانَكَ! ما أجَلَّ شَأنَكَ ، وأسنى فِي الأَماكِنِ مَكانَكَ ، وأصدَعَ بِالحَقِّ فُرقانَكَ . (3) سُبحانَكَ مِن لَطيفٍ ما ألطَفَكَ ، ورَؤوفٍ ما أرأَفَكَ ، وحَكيمٍ ما أعرَفَكَ . سُبحانَكَ مِن مَليكٍ ما أمنَعَكَ ، وجَوادٍ ما أوسَعَكَ ، ورَفيعٍ ما أرفَعَكَ ، ذُو البَهاءِ وَالمَجدِ ، وَالكبرِياءِ وَالحَمدِ . سُبحانَكَ! بَسَطتَ بِالخَيراتِ يَدَكَ ، وعُرِفَتِ الهِدايَةُ مِن عِندِكَ ، فَمَنِ التَمَسَكَ لِدينٍ أو دُنيا وَجَدَكَ . سُبحانَكَ! خَضَعَ لَكَ مَن جَرى في عِلمِكَ ، وخَشَعَ لِعَظَمَتِكَ ما دونَ عَرشِكَ ، وَانقادَ لِلتَّسليمِ لَكَ كُلُّ خَلقِكَ . سُبحانَكَ! لا تُحَسُّ ولا تُجَسُّ ولا تُمَسُّ ، ولا تُكادُ ولا تُماطُ (4) ، ولا تُنازَعُ ولا تُجارى ولا تُمارى (5) ، ولا تُخادَعُ ولا تُماكَرُ . سُبحانَكَ! سَبيلُكَ جَدَدٌ (6) ، وأمرُكَ رَشَدٌ ، وأنتَ حَيٌّ صَمَدٌ . سُبحانَكَ! قَولُكَ حُكمٌ ، وقَضاؤُكَ حَتمٌ ، وإرادَتُكَ عَزمٌ . سُبحانَكَ! لا رادَّ لِمَشِيَّتِكَ ، ولا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِكَ . سُبحانَكَ! باهِرَ الآياتِ ، فاطِرَ السَّماواتِ ، بارِئَ النَّسَماتِ . (7)

.


1- .تحف العقول : ص 283 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 142 ح 37 .
2- .الصحيفة السجّاديّة : ص 221 الدعاء 52 .
3- .الفُرقان : القرآن ، وكلّما فُرّق به بين الحقّ والباطل (مجمع البحرين : ج 3 ص 1387 «فرق») .
4- .ماطَ في حكمه : أي جارَ (الصحاح : ج 3 ص 1162 «ميط») .
5- .التماري والمماراة : المجادلة على مذهب الشكّ والريبة (النهاية : ج 4 ص 322 «مرا») .
6- .الطريق الجَدَد : أي الواضح (العين : ص 129 «جدد») .
7- .الصحيفة السجّاديّة : ص 187 الدعاء 47 ، الإقبال : ج 2 ص 89 نحوه ، المصباح للكفعمي : ص 888 .

ص: 53

7 / 5 تسبيحاتِ رسيده از امام زين العابدين عليه السلام

7 / 5تسبيحاتِ رسيده از امام زين العابدينتحف العقول_ به نقل از امام زين العابدين عليه السلام _: پاكا خدايى كه اعتراف به نعمتش را ، سپاس گزارى از خويش قرار داد ! پاكا خدايى كه اعتراف به ناتوانى از سپاس گزارى[اش] را ، سپاس قرار داد !

الصحيفة السجّاديّة_ به نقل از امام زين العابدين عليه السلام _: پاكا تو كه از آفريدگانت ، آن كه تو را بيشتر شناسد ، از تو بيشتر مى ترسد ، و آن كه تو را بيشتر فرمان برد ، خضوعش در برابر تو بيشتر است ، و آن كسى نزد تو خوارتر است كه تو روزى اش دهى و او غير تو را بندگى كند ! پاكا تو ، كه آن كه براى تو انباز آورَد و فرستادگانت را تكذيب كند ، از سلطنت تو هيچ نتواند كاست ، و آن كه قضاى تو را خوش ندارد ، نتواند فرمانت را رد كند ، و آن كه منكر قدرت تو شود ، خويشتن را از تو در امان نتواند داشت ، و آن كه غير تو را بندگى كند ، از چنگ تو نتواند گريخت ، و آن كه ديدار تو را ناخوش دارد ، نتواند تا ابد در دنيا زندگى كند ! پاكا تو! وه كه چه بزرگ است مقام تو ، و چه كوبنده است قدرت تو ، و چه بسيار است نيروى تو ، و چه روان است فرمان تو! پاكا تو كه مرگ را بر همه آفريدگانت رقم زدى : چه آن كه به يگانگى تو بار آورده باشد يا به تو كفر ورزد ! همگان طعم مرگ را مى چشند ، و همگان ره سپار كوى تو اند .

الصحيفة السجّاديّة_ به نقل از امام زين العابدين عليه السلام _: پاكا تو! وه كه چه بزرگ است مقام تو ، و چه بلند است جايگاه تو در ميان جاى ها ، و چه آشكار كننده حق است قرآن تو! پاكا تو ، اى لطيف ! وه كه چه لطيفى تو! پاكا تو ، اى رئوف ! وه كه چه رئوفى تو! پاكا تو ، اى حكيم ! وه كه چه دانايى تو! پاكا تو ، اى پادشاه ! وه كه چه دست نايافتنى هستى تو! پاكا تو ، اى بخشنده ! وه كه چه گشاده دستى تو! پاكا تو ، اى بلندمرتبه ! وه كه چه بلندمرتبه اى تو! خداوندگار شُكوه و بزرگى و كبريايى تو ، و سزامند سپاسى تو. پاكا تو كه دستت به نيكى ها گشاده است و راه راست، از نزد تو شناخته شده است ! پس هر آن كس كه دين يا دنيا را از تو بخواهد ، مى يابد . پاكا تو كه هر آن كه در قلمرو دانشِ تو جاى دارد ، فرمان بردار توست ، و هر آنچه فروتر از اورنگ توست ، در برابر عظمت تو خاشع است ، و همه آفريدگانت در برابر تو سر تسليم فرو دارند ! پاكا تو كه نه در حواسّ درونى و نه بيرونى نمى گُنجى و نه به لمس در مى آيى ! با تو حيله نتوانند كرد و مورد ستم قرار نمى گيرى . ياراى ستيز با تو نيست و مغلوب ناشدنى هستى و جدال ، در تو راه ندارد . نه فريب داده مى شوى و نه كسى را ياراى مكر با توست . پاكا تو كه راهت روشن است ، و فرمانت خردمندانه و هدايتگر ، و تو زنده اى و بى نياز ! پاكا تو كه سُخنت حكم است ، و قضايت حتمى ، و خواستنت تصميم استوار . پاكا تو كه هيچ كس نمى تواند جلو خواست تو را بگيرد ، و كلماتت را دگرگون سازد ! پاكا تو ، اى نشانه هايت روشن ، اى آفريننده آسمان ها ، اى پديدآورنده جانداران !

.

ص: 54

7 / 6التَّسبيحاتُ المَأثورَةُ عَنِ الإِمامِ الباقِرِ عليه السلامالكافي عن أبي حمزة الثمالي عن الإمام الباقر عليه السلام :سُبحانَ اللّهِ كُلَّما سَبَّحَ اللّهَ شَيءٌ ، وكَما يُحِبُّ اللّهُ أن يُسَبَّحَ . (1)

فلاح السائل عن الإمام الباقر عليه السلام_ مِمّا عَلَّمَهُ لِلإِمامِ الصّادِقِ عليه السلام أن يَقولَ عَقيبَ الفَرائِضِ _: سُبحانَ ذِي المُلكِ وَالمَلَكوتِ ، سُبحانَ ذِي العِزَّةِ وَالجَبَروتِ ، سُبحانَ ذِي الكِبرِياءِ وَالعَظَمَةِ ، سُبحانَ الحَيِّ الَّذي لا يَموتُ ، سُبحانَ رَبِّيَ الأَعلى ، سُبحانَ رَبِّيَ العَظيمِ ، سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ . (2)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 588 ح 26 ، تهذيب الأحكام : ج 3 ص 76 ح 234 ، مُهج الدعوات : ص 216 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 268 ح 3 .
2- .فلاح السائل : ص 306 ح 208 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 11 ح 9 .

ص: 55

7 / 6 تسبيحاتِ رسيده از امام باقر عليه السلام

7 / 6تسبيحاتِ رسيده از امام باقرالكافى_ به نقل از ابو حمزه ثُمالى ، از امام باقر عليه السلام _: پاكا خدا ، هر اندازه كه چيزى او را به پاكى مى ستايد ، و آن سان كه خدا خود ، دوست دارد به پاكى ستوده شود !

فلاح السائل_ به نقل از امام باقر عليه السلام ، در دعايى كه به امام صادق عليه السلام آموخت تا در تعقيبات نمازهاى واجب بگويد _: پاكا خداوندگار مُلك و ملكوت ! پاكا خداوندگار عزّت و قدرت ! پاكا خداوندگار كبريا و عظمت ! پاكا زنده اى كه هرگز نمى ميرد ! پاكا پروردگار برين من ! پاكا پروردگار بزرگ من ! پاكا خدا و سپاس ، او را !

.

ص: 56

تفسير العيّاشي عن داوود :كُنّا عِندَهُ ] أيِ الإِمامِ الباقِرِ أوِ الإِمامِ الصّادِقِ عليهماالسلام[ فَارتَعَدَتِ السَّماءُ فَقالَ هُوَ : سُبحانَ مَن يُسَبِّحُ لَهُ الرَّعدُ بِحَمدِهِ ، وَالمَلائِكَةُ مِن خيفَتِهِ . (1)

7 / 7التَّسبيحاتُ المَأثورَةُ عَنِ الإِمامِ الصّادِقِالدعوات عن الإمام الصادق عليه السلام :سُبحانَ مَن لا يَستَأنِسُ بِشَيءٍ أبقاهُ ، ولا يَستَوحِشُ مِن شَيءٍ أفناهُ . (2)

فلاح السائل عن معاوية بن وهب عن الإمام الصادق عليه السلام_ فيما يُقالُ بَينَ الأَذانِ وَالإِقامَةِ _: سُبحانَ مَن لا تَبيدُ مَعالِمُهُ ، سُبحانَ مَن لا يَنسى مَن ذَكَرَهُ ، سُبحانَ مَن لا يُخَيِّبُ سائِلَهُ ، سُبحانَ مَن لَيسَ لَهُ حاجِبُ يُغشى ، ولا بَوّابٌ (3) يُرشى ، ولا تَرجُمانٌ (4) يُناجى ، سُبحانَ مَنِ اختارَ لِنَفسِهِ أحسَنَ الأَسماءِ ، سُبحانَ مَن فَلَقَ (5) البَحرَ لِموسى ، سُبحانَ مَن لا يَزدادُ عَلى كَثرَةِ العَطاءِ إلّا كَرَما وجودا ، سُبحانَ مَن هُوَ هكَذا ولا هكَذا غَيرُهُ . (6)

.


1- .تفسير العيّاشي : ج 2 ص 207 ح 22 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 218 ح 38 وج 59 ص 379 ح 19 .
2- .الدعوات : ص 240 ح 672 ، بحار الأنوار : ج 82 ص 172 ح 6 وج 95 ص 362 ح 20 .
3- .رجل بوّاب : لازمٌ لِلباب وحرفته البوابة (لسان العرب : ج 1 ص 223 «بوب») .
4- .التَّرجُمان : هو الذي يترجم الكلام ؛ أي ينقله من لغة إلى اُخرى (النهاية : ج 1 ص 186 «ترجم») .
5- .الفَلْقُ : الشقُّ (النهاية : ج 3 ص 471 «فلق») .
6- .فلاح السائل : ص 273 ح 165 ، مصباح المتهجّد : ص 29 ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 64 ، المصباح للكفعمي : ص 22 والثلاثة الأخيرة من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 84 ص 178 ح 9 .

ص: 57

7 / 7 تسبيحاتِ رسيده از امام صادق عليه السلام

تفسير العيّاشى_ به نقل از داوود _: نزد ايشان (امام باقر يا امام صادق عليهماالسلام) بوديم كه آسمان غرّيد . فرمود : «پاكا آن كه رعد و فرشتگان ، از بيمش ، او را تسبيح و سپاس مى گويند!» .

7 / 7تسبيحاتِ رسيده از امام صادقالدعوات_ به نقل از امام صادق عليه السلام _: پاكا خدايى كه با چيزى كه نگه داشته ، انس نمى گيرد ، و از چيزى كه نابودش ساخته ، نمى هراسد!

فلاح السائل_ به نقل از معاوية بن وهب ، از امام صادق عليه السلام ، در نيايش ميان اذان و اقامه _: پاكا آن كه نشانه هايش از بين نمى روند ! پاكا آن كه از ياد نمى برد هر آن كه را يادش كند ! پاكا آن كه گداى درگاهش را نوميد نمى گرداند ! پاكا آن كه او را پرده دارى نيست تا [حاجتمندان درگاهش ، نخست] بر او در آيند ، و او را دربانى نيست كه رشوه اش دهند ، و او را ترجمانى نيست كه با او راز گويند [و از طريق او با خداوند ، سخن بگويند] ! پاكا آن كه نيكوترين نام ها را براى خويش برگزيد ! پاكا آن كه دريا را براى موسى شكافت ! پاكا آن كه هر چه بيشتر دَهِش كند ، بر بزرگوارى و بخشندگى اش افزون تر مى شود ! پاكا آن كه چنين است و جز او كسى چنين نيست!

.

ص: 58

الكافي عن أبي سعيد المدائنيّ :قالَ لي أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : ألا اُعَلِّمُكَ شَيئا تَقولُهُ في صَلاةِ جَعفَرٍ؟ فَقُلتُ : بَلى ، فَقالَ : إذا كُنتَ في آخِرِ سَجدَةٍ مِنَ الأَربَعِ رَكَعاتٍ ، فَقُل إذا فَرَغتَ مِن تَسبيحِكَ : سُبحانَ مَن لَبِسَ العِزَّ وَالوَقارَ ، سُبحانَ مَن تَعَطَّفَ بِالمَجدِ وتَكَرَّمَ بِهِ ، سُبحانَ مَن لا يَنبَغِي التَّسبيحُ إلّا لَهُ ، سُبحانَ مَن أحصى كُلَّ شَيءٍ عِلمُهُ ، سُبحانَ ذِي المَنِّ وَالنِّعَمِ ، سُبحانَ ذِي القُدرَةِ وَالكَرَمِ ، اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ بِمَعاقِدِ العِزِّ مِن عَرشِكَ ، ومُنتَهَى الرَّحمَةِ مِن كِتابِكَ ، وَاسمِكَ الأَعظَمِ وكَلِماتِكَ التّامَّةِ الّتي تَمَّت صِدقا وعَدلاً ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وأهلِ بَيتِهِ وَافعَل بي كَذا وكَذا . (1)

جمال الاُسبوع عن أبان عن الإمام الصادق عليه السلام :يَقولُ ] أيِ المُصَلِّي] في آخِرِ رَكعَةٍ مِن صَلاةِ جَعفَرِ بنِ أبي طالِبٍ : سُبحانَ اللّهِ الواحِدِ الأَحَدِ ، سُبحانَ اللّهِ الأَحَدِ الصَّمَدِ ، سُبحانَ اللّهِ الَّذي لَم يَلِد ولَم يولَد ولَم يَكُن لَهُ كُفُوا أحَدٌ ، سُبحانَ اللّهِ الَّذي لَم يَتَّخِذ صاحِبَةً ولا وَلَدا ، سُبحانَ مَن لَبِسَ العِزَّ وَالوَقارَ ، سُبحانَ مَن تَعَظَّمَ بِالمَجدِ وتَكَرَّمَ بِهِ ، سُبحانَ مَن أحصى كُلَّ شَيءٍ عِلمُهُ ، سُبحانَ ذِي الفَضلِ وَالطَّولِ ، سُبحانَ ذِي المَنِّ وَالنِّعَمِ ، سُبحانَ ذِي القُدرَةِ والأَمرِ ، سُبحانَ ذِي المُلكِ وَالمَلَكوتِ ، سُبحانَ ذِي العِزَّةِ وَالجَبَروتِ ، سُبحانَ الحَيِّ الَّذي لا يَموتُ . سُبحانَ مَن سَبَّحَت لَهُ السَّماءُ بِأَكنافِها ، سُبحانَ مَن سَبَّحَت لَهُ الأَرَضونَ ومَن عَلَيها ، سُبحانَ مَن سَبَّحَت لَهُ الطَّيرُ في أوكارِها ، سُبحانَ مَن سَبَّحَت لَهُ السِّباعُ فِي آجامِها ، سُبحانَ مَن سَبَّحَت لَهُ حيتانُ البَحرِ وهَوامُّهُ ، سُبحانَ مَن لا يَنبَغِي التَّسبيحُ إلّا لَهُ ، سُبحانَ مَن أحصى كُلَّ شيءٍ عِلمُهُ . يا ذَا النِّعمَةِ وَالطَّولِ ، يا ذَا المَنِّ وَالفَضلِ ، يا ذَا القُوَّةِ والكَرَمِ ، أسأَ لُكَ بِمَعاقِدِ العِزِّ مِن عَرشِكَ ، ومُنتَهَى الرَّحمَةِ مِن كِتابِكَ ، وبِاسمِكَ الأَعظَمِ الأَعلى وكَلِماتِكَ التّامّاتِ كُلِّها ، أن تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وأن تَفعَلَ بي كَذا وكَذا . (2)

.


1- .الكافي : ج 3 ص 467 ح 6 ، تهذيب الأحكام : ج 3 ص 187 ح 425 وفيه «الأمر» بدل «الكرم» ، بحار الأنوار : ج 91 ص 205 ح 9 .
2- .جمال الاُسبوع : ص 183 ، بحار الأنوار : ج 91 ص 194 ح 2 .

ص: 59

الكافى_ به نقل از ابو سعيد مدائنى _: امام صادق عليه السلام به من فرمود : «آيا تو را چيزى نياموزم كه آن را در نماز جعفر [طيّار] بگويى؟» . گفتم : چرا . فرمود : «هر گاه در سجده آخر ركعت چهارم قرار گرفتى ، چون تسبيحت را تمام كردى ، بگو : پاكا خدايى كه جامه عزّت و وقار ، در پوشيده است ! پاكا خدايى كه رداى شُكوه و بزرگى بر تن كرده و بِدان آراسته است ! پاكا خدايى كه تسبيح ، جز او را نسزد ! پاكا خدايى كه دانش او ، هر چيزى را شماره كرده است [و بر همه چيز ، احاطه علمى دارد] ! پاكا خداوندگار نواخت و نعمت ها ! پاكا خداوندگار توانايى و بزرگوارى ! بار خدايا ! از تو درخواست مى كنم . به حقّ عرشت كه مظهر عزّت و قدرت توست ، و به حقّ كتابت كه پايانه رحمت توست ، و به حقّ بزرگ ترين نامت و به حقّ كلمات تامّه ات كه از سرِ راستى و داد و برابرى كامل گشته اند ، بر محمّد و خاندان او درود فرست و فلان و بهمان حاجت مرا برآورده ساز » .

جمال الاُسبوع_ به نقل از ابان ، از امام صادق عليه السلام _: [نمازگزار] در آخرين ركعت نمازِ جعفر بن ابى طالب مى گويد : «پاكا خداى يگانه يكتا ! پاكا خداى يكتاى بى نياز ! پاكا خدايى كه نه زاده اى دارد و نه خود ، زاده كسى است ، و هيچ كس همتاى او نيست ! پاكا خدايى كه نه همسرى دارد و نه فرزندى ! پاكا آن كه جامه عزّت و وقار ، در پوشيده است ! پاكا آن كه رداى شُكوه بر تن دارد و بِدان آراسته است ! پاكا آن كه علمش هر چيزى را شماره [و احاطه ]كرده است ! پاكا خداوندگار فزون دهى و بخشندگى ! پاكا خداوندگار نواخت و نعمت ! پاكا خداوندگار توانايى و فرمان ! پاكا خداوندگار مُلك و ملكوت ! پاكا خداوندگار عزّت و قدرت ! پاكا آن كه زنده است و هرگز نمى ميرد ! پاكا آن كه آسمان ، كران تا كران ، تسبيحش مى گويد ! پاكا آن كه زمين ها و زمينيان ، تسبيحش مى گويند ! پاكا آن كه پرندگان ، در آشيانه هايشان تسبيحش مى گويند ! پاكا آن كه درندگان ، در بيشه هايشان تسبيحش مى گويند ! پاكا آن كه ماهيان و كرم ها و خزندگان دريا تسبيحش مى گويند ! پاكا آن كه تسبيحگويى ، جز او را نسزد ! پاكا آن كه دانش او ، هر چيزى را شماره [و احاطه] كرده است ! اى خداوندگار نعمت و دَهِش ! اى خداوندگار نواخت و بخشش ! اى خداوندگار توانايى و بزرگوارى ! از تو درخواست مى كنم به حقّ عرشت كه مظهر عزّت و قدرت توست ، و به حقّ كتابت كه پايانه رحمت توست ، و به حقّ بزرگ ترين نامت و به حقّ همگى كلمات تامّت ، كه بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستى و فلان و بهمان حاجت مرا برآورى» .

.

ص: 60

الدروع الواقية عن الإمام الصادق عليه السلام_ في دُعاءِ اليَومِ الثّاني عَشَرَ مِن كُلِّ شَهرٍ _: سُبحانَ الَّذي فِي السَّماواتِ عَرشُهُ ، سُبحانَ مَن فِي الأَرضِ بَطشُهُ ، سُبحانَ الَّذي فِي البَرِّ وَالبَحرِ سَبيلُهُ ، سُبحانَ الَّذي فِي السَّماءِ سَطَواتُهُ ، سُبحانَ الَّذي فِي الأَرضِ شَأنُهُ ، سُبحانَ الَّذي فِي القُبور قَضاؤُهُ ، سُبحانَ الَّذي فِي النّارِ نِقمَتُهُ وعَذابُهُ ، سُبحانَ الَّذي فِي الجَنَّةِ رَحمَتُهُ . سُبحانَ الَّذي لا يَفوتُهُ هارِبٌ ، سُبحانَ الَّذي لا مَلجَأَ مِنهُ إلّا إلَيهِ ، سُبحانَ الحَيِّ الَّذي لا يَموتُ «فَسُبْحَ_نَ اللَّهِ حِينَ تُمْسُونَ وَ حِينَ تُصْبِحُونَ * وَ لَهُ الْحَمْدُ فِى السَّمَ_وَ تِ وَ الْأَرْضِ وَ عَشِيًّا وَ حِينَ تُظْهِرُونَ * يُخْرِجُ الْحَىَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ يُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَىِّ وَ يُحْىِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَ كَذَ لِكَ تُخْرَجُونَ» (1) ، «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى لَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا وَ لَمْ يَكُن لَّهُ شَرِيكٌ فِى الْمُلْكِ وَ لَمْ يَكُن لَّهُ وَلِىٌّ مِّنَ الذُّلِّ وَ كَبِّرْهُ تَكْبِيرَا» (2) ، سُبحانَهُ عَدَدَ كُلِّ شَيءٍ أضعافا مُضاعَفَةً سَرمَدا أبَدا كَما يَنبَغي لِعَظَمَتِهِ ومَنِّهِ ، سُبحانَكَ لا إلهَ إلّا أنتَ وبِحَمدِكَ . سُبحانَ اللّهِ الحَليمِ الكَريمِ ، سُبحانَ اللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ ، سُبحانَ مَن هُوَ الحَقُّ ، سُبحانَ القابِضِ الباسِطِ ، سُبحانَ الضّارِّ النّافِعِ ، سُبحانَ العَظيمِ الأَعظَمِ ، سُبحانَ القاضي بِالحَقِّ ، سُبحانَ الرَّفيعِ الأَعلى ، سُبحانَ اللّهِ العَظيمِ ، الأَوَّلِ الآخِرِ ، الظّاهِرِ الباطِنِ ، الَّذي هُوَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ وبِكُلِّ شَيءٍ عَليمٌ ، سُبحانَ الَّذي هُوَ هكَذا ولا هكَذا غَيرُهُ . سُبحانَ مَن هُوَ دائِمٌ لا يَسهو ، سُبحانَ مَن هُوَ شَديدٌ لا يَضعُفُ ، سُبحانَ مَن هُوَ رَقيبٌ لا يَغفُلُ ، سُبحانَ مَن هُوَ حَيٌّ لا يَموتُ ، سُبحانَ الدّائِمِ القائِمِ ، سُبحانَ الحَيِّ القَيّومِ ، سُبحانَ الَّذي لا تَأخُذُه سِنَةٌ ولا نَومٌ ، سُبحانَكَ لا إلهَ إلّا أنتَ وَحدَكَ لا شَريكَ لَكَ ، سُبحانَ مَن تُسَبِّحُ لَهُ الجِبالُ الرَّواسي بِأَصواتِها تَقولُ : سُبحانَ رَبِّيَ العَظيمِ ، سُبحانَ مَن تُسَبِّحُ لَهُ الأَشجارُ بِأُصولِها تَقولُ : سُبحانَ المَلِكِ الحَقِّ ، سُبحانَ مَن تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ وَالأَرضُ يَقولونَ : سُبحانَ اللّهِ العَظيمِ الحَيِّ الحَليمِ وبِحَمدِهِ . سُبحانَ مَنِ اعتَزَّ بِالعَظَمَةِ ، وَاحتَجَبَ بِالقُدرَةِ ، وَامتَنَّ بِالرَّحمَةِ ، وعَلا فِي الرِّفعَةِ ، ودَنا فِي الحَياةِ ، ولَم تَخفَ عَلَيهِ خافِياتُ السَّرائِرِ ، ولَم يُوارِ عَنهُ لَيلٌ داجٍ ، ولا بَحرٌ عَجّاجٌ ، ولا حُجُبٌ ولا أزواجٌ ، أحاطَ بِكُلِّ الكُلِّ عِلما ، ووَسِعَ المُذنِبينَ رَأفَةً وحِلما ، وأبدَعَ ما بَرَأَ إتقانا وصُنعا ، نَطَقَتِ الأَشياءُ المُبهَمَةُ عَن قُدرَتِهِ ، وشَهِدَت مُبدِعَةً بِوَحدانِيَّتِهِ . (3)

.


1- .الروم : 17 _ 19 .
2- .الإسراء : 111 .
3- .الدروع الواقية : ص 112 وص 199 عن الإمام عليّ عليه السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 97 ص 153 .

ص: 61

الدُّروع الواقية_ به نقل از امام صادق عليه السلام ، در دعاى روز دوازدهم هر ماه _: پاكا آن كه در آسمان هاست تخت [جهاندارىِ] او ! پاكا آن كه در زمين است قدرت او ! پاكا آن كه در خشكى و درياست راه او ! پاكا آن كه بر آسمان ، سيطره دارد ! پاكا آن كه در زمين ، منزلت دارد ! پاكا آن كه در گورهاست قضاى او ! پاكا آن كه آتش ، مظهر خشم و عذاب اوست ! پاكا آن كه بهشت ، جايگاه رحمت اوست ! پاكا كسى كه هيچ گريزنده اى از چنگ او نتواند گريخت ! پاكا كسى كه از او جز به خود او ، پناه نتوان برد ! پاكا آن زنده اى كه هرگز نمى ميرد! «پس ، پاكا خدا ، آن گاه كه به شب در مى آييد و آن گاه كه صبح را مى آغازيد ! و ستايش ، او راست در آسمان ها و زمين و عصرگاه و آن گاه كه به نيم روز در مى آييد . زنده را از مرده بيرون مى آورد و مرده را از زنده بيرون مى آورد و زمين را بعد از مردنش زنده مى گرداند و شما نيز اين سان بيرون آورده مى شويد» . «ستايش ، خدايى را كه نه فرزندى بر گرفته است و نه در جهاندارى ، شريكى دارد و نه ناتوان بوده كه حامى اى برگيرد . پس ، او را بسى بزرگ دار» . پاكا او ، چندين و چند برابرِ شمار هر چيزى ، پاك بودنى هميشگى و بى پايان ، آن سان كه سزاوار بزرگى و بنده نوازى اوست ! پاكا تو كه معبودى جز تو نيست و سپاس ، تو را ! پاكا خداى بردبار بزرگوار ! پاكا خداى والا و بزرگ ! پاكا آن كه اوست حق ! پاكا آن كه جمع كننده و پهن كننده است ! پاكا آن كه زيان رسان و سودرسان است ! پاكا آن بزرگ و بزرگ تر ! پاكا آن داور به حق ! پاكا آن بلندمرتبه برتر ! پاكا خداى بزرگ ، آغاز و انجام ، پيدا و نهان ؛ او كه بر هر چيزى تواناست و به هر چيزى داناست ! پاكا آن كه تنها او چنين است و جز او كسى چنين نيست ! پاكا آن كه هميشگى است و هرگز سهو نمى كند ! پاكا آن كه نيرومند است و سستى نمى گيرد ! پاكا آن كه مراقبى است كه هرگز غفلت نمى كند ! پاكا آن كه زنده اى است كه هرگز نمى ميرد ! پاكا پاينده پابرجا ! پاكا زنده جاويدان ! پاكا آن كه خواب و چرت ، او را فرا نمى گيرد ! پاكا تو كه معبودى جز تو نيست و يگانه اى و بى انبازى ! پاكا آن كه كوه هاى استوار ، با صداهايشان ، به پاكى اش مى ستايند و مى گويند : «پاكا پروردگار بزرگ من!»! پاكا آن كه درختان ، با ريشه هايشان ، به پاكى اش مى ستايند و مى گويند : «پاكا پادشاه راستين !»! پاكا آن كه آسمان ها و زمين ، به پاكى اش مى ستايند و مى گويند : «پاكا خداى بزرگ و زنده و بردبار و سپاس ، او را!»! پاكا آن كه به بزرگى ، مى نازد ، و در حجاب توانايى ، نهان است ، و از سر مهر ، بنده نواز است ، و در اوج بلندى است ، و در زندگى ، نزديك است ، و نهانى هاى درون ها بر او پوشيده نيست و نه شب تار ، چيزى را از او پنهان مى دارد ، نه درياى خروشان و نه پرده ها و نه جفت ها ! به همه چيزِ همه داناست ، و رأفت و بردبارى اش ، گنهكاران را فرا گرفته است ، و آفريده هايش را استوار و به سامان آفريده است . موجودات بى زبان ، از توانايى او سخن مى گويند و دمادم به يگانگى اش گواهى مى دهند .

.

ص: 62

بحار الأنوار عن الإمام الصادق عليه السلام :سُبحانَ اللّهِ بِما سَبَّحَهُ بِهِ خَلقُهُ . . . وسُبحانَ اللّهِ بِما سَبَّحَهُ بِهِ عَرشُهُ ومَن تَحتَهُ . . . وسُبحانَ اللّهِ بِما سَبَّحَهُ بِهِ مَلائِكَتُهُ . . . وسُبحانَ اللّهِ بِما سَبَّحَهُ بِهِ أهلُ الآخِرَةِ وَالدُّنيا وما فيها . . . وسُبحانَ اللّهِ وَاللّهُ أكبَرُ جُملَةً لا تُحصى بِعَدَدٍ ولا بِقُوَّةٍ ولا بِحِسابٍ . . . سُبحانَ اللّهِ عَدَدَ الحَصى وَالنَّوى وَالتُّرابِ وَالجِنِّ والإِنسِ . . . وسُبحانَ اللّهِ تَسبيحا لا يَكونُ بَعدَهُ في عِلمِهِ تَسبيحٌ . . . سُبحانَ اللّهِ أبَدَ الأَبَدِ ، وبَعدَ الأَبَدِ ، وقَبلَ الأَبَدِ . (1)

الإقبال عن أبي بصير عن الإمام الصادق عليه السلام :تُسَبِّحُ في كُلِّ يَومٍ مِن شَهرِ رَمَضانَ (2) : الأَوَّلُ : سُبحانَ اللّهِ بارِئِ النَّسَمِ (3) ، سُبحانَ اللّهِ المُصَوِّرِ ، سُبحانَ اللّهِ خالِقِ الأَزواجِ كُلِّها ، سُبحانَ اللّهِ جاعِلِ الظُّلُماتِ وَالنّورِ ، سُبحانَ اللّهِ فالِقِ الحَبِّ وَالنَّوى ، سُبحانَ اللّهِ خالِقِ كُلِّ شَيءٍ ، سُبحانَ اللّهِ خالِقِ ما يُرى وما لا يُرى ، سُبحانَ اللّهِ مِدادَ كَلِماتِهِ ، سُبحانَ اللّهِ رَبِّ العالَمينَ ، سُبحانَ اللّهِ السَّميعِ الَّذي لَيسَ شَيءٌ أسمَعَ مِنهُ ، يَسمَعُ مِن فَوقِ عَرشِهِ ما تَحتَ سَبعِ أرَضينَ ، ويَسمَعُ ما في ظُلُماتِ البَرِّ وَالبَحرِ ، ويَسمَعُ الأَنينَ وَالشَّكوى ، ويَسمَعُ السِّرَّ وأخفى ، ويَسمَعُ وَساوِسَ الصُّدورِ ، ولا يُصِمُّ سَمعَهُ صَوتٌ . الثّاني : سُبحانَ اللّهِ بارِئِ النَّسَمِ ، سُبحانَ اللّهِ المُصَوِّرِ ، سُبحانَ اللّهِ خالِقِ الأَزواجِ كُلِّها ، سُبحانَ اللّهِ جاعِلِ الظُّلُماتِ وَالنّورِ ، سُبحانَ اللّهِ فالِقِ الحَبِّ وَالنَّوى ، سُبحانَ اللّهِ خالِقِ كُلِّ شَيءٍ ، سُبحانَ اللّهِ خالِقِ ما يُرى وما لا يُرى ، سُبحانَ اللّهِ مِدادَ كَلِماتِهِ ، سُبحانَ اللّهِ رَبِّ العالَمينَ ، سُبحانَ اللّهِ البَصيرِ الَّذي لَيسَ شَيءٌ أبصَرَ مِنهُ ، يُبصِرُ مِن فَوقِ عَرشِهِ ما تَحتَ سَبعِ أرَضينَ ، ويُبصِرُ ما في ظُلُماتِ البَرِّ وَالبَحرِ ، لا تُدرِكُهُ الأَبصارُ وهُوَ يُدرِكُ الأَبصارَ وهُوَ اللَّطيفُ الخَبيرُ، ولا تَغشى بَصَرَهُ الظُّلمَةُ،ولا يُستَتَرُ مِنهُ بِستِرٍ ، ولا يُواري مِنهُ جِدارٌ ، ولا يَغيبُ عَنهُ بَرٌّ ولا بَحرٌ ، ولا يَكُنُّ (4) مِنهُ جَبَلٌ ما في أصلِهِ ، ولا قَلبٌ ما فيهِ ، ولا جَنبٌ ما في قَلبِهِ ، ولا يَستَتِرُ مِنهُ صَغيرٌ ولا كَبيرٌ ، ولا يَستَخفي مِنهُ صَغيرٌ لِصِغَرِهِ ، ولا يَخفى عَلَيهِ شَيءٌ فِي الأَرضِ ولا فِي السَّماءِ ، هُوَ الَّذي يُصَوِّرُكُم فِي الأَرحامِ كَيفَ يَشاءُ ، لا إلهَ إلّا هُوَ العَزيزُ الحَكيمُ . الثّالِثُ : سُبحانَ اللّهِ بارِئِ النَّسَمِ ، سُبحانَ اللّهِ المُصَوِّرِ ، سُبحانَ اللّهِ خالِقِ الأَزواجِ كُلِّها ، سُبحانَ اللّهِ جاعِلِ الظُّلُماتِ وَالنّورِ ، سُبحانَ اللّهِ فالِقِ الحَبِّ وَالنَّوى ، سُبحانَ اللّهِ خالِقِ كُلِّ شَيءٍ ، سُبحانَ اللّهِ خالِقِ ما يُرى وما لا يُرى ، سُبحانَ اللّهِ مِدادَ كَلِماتِهِ ، سُبحانَ اللّهِ رَبِّ العالَمينَ ، سُبحانَ اللّهِ الَّذي يُنشِئُ السَّحابَ الثِّقالَ ، ويُسَبِّحُ الرَّعدُ بِحَمدِهِ وَالمَلائِكَةُ مِن خيفَتِهِ ، ويُرسِلُ الصَّواعِقَ فَيُصيبُ بِها مَن يَشاءُ ، ويُرسِلُ الرِّياحَ بُشرى بَينَ يَدَي رَحمَتِهِ ، ويُنَزِّلُ الماءَ مِنَ السَّماءِ بِكَلِماتِهِ ، ويُنبِتُ النَّباتَ بِقُدرَتِهِ ، ويَبسُطُ الرِّزقَ بِعِلمِهِ ، سُبحانَ اللّهِ الَّذي لا يَعزُبُ (5) عَنهُ مِثقالُ ذَرَّةٍ فِي الأَرضِ ولا فِي السَّماءِ ولا أصغَرُ مِن ذلِكَ ولا أكبَرُ إلّا فِي كِتابٍ مُبينٍ . الرابع : سُبحانَ اللّهِ بارِئِ النَّسَمِ ، سُبحانَ اللّهِ المُصَوِّرِ ، سُبحانَ اللّهِ خالِقِ الأزواجِ كُلِّها ، سُبحانَ اللّهِ جاعِلِ الظُّلُماتِ وَالنّورِ ، سُبحانَ اللّهِ فالِقِ الحَبِّ وَالنَّوى ، سُبحانَ اللّهِ خالِقِ كُلِّ شَيءٍ ، سُبحانَ اللّهِ خالِقِ ما يُرى وما لا يُرى ، سُبحانَ اللّهِ مِدادَ كَلِماتِهِ ، سُبحانَ اللّهِ رَبِّ العالَمينَ ، سُبحانَ اللّهِ الَّذي يَعلَمُ ما تَحمِلُ كُلُّ اُنثى وما تَغيضُ الأَرحامُ وما تَزدادُ ، وكُلُّ شَيءٍ عِندَهُ بِمِقدارٍ ، عالِمِ الغَيبِ وَالشَّهادَةِ الكَبيرِ المُتعالِ ، سَواءٌ مِنكُم مَن أسَرَّ القَولَ ومَن جَهَرَ بِهِ ، ومَن هُوَ مُستَخفٍ بِاللَّيلِ وسارِبٌ (6) بِالنَّهارِ ، لَهُ مُعَقِّباتٌ مِن بَينِ يَدَيهِ ومِن خَلفِهِ يَحفَظونَهُ مِن أمرِ اللّهِ ، سُبحانَ اللّهِ الَّذي يُميتُ الأَحياءَ ويُحيِي المَوتى ويَعلَمُ ما تَنقُصُ الأَرضُ مِنهُم ، ويُقِرُّ (7) فِي الأَرحامِ ما يَشاءُ إلى أجَلٍ مُسَمّىً . الخامس : سُبحانَ اللّهِ بارِئِ النَّسَمِ ، سُبحانَ اللّهِ المُصَوِّرِ ، سُبحانَ اللّهِ خالِقِ الأَزواجِ كُلِّها ، سُبحانَ اللّهِ جاعِلِ الظُّلُماتِ وَالنّورِ ، سُبحانَ اللّهِ فالِقِ الحَبِّ وَالنَّوى ، سُبحانَ اللّهِ خالِقِ كُلِّ شَيءٍ ، سُبحانَ اللّهِ خالِقِ ما يُرى وما لا يُرى ، سُبحانَ اللّهِ مِدادَ كَلِماتِهِ ، سُبحانَ اللّهِ رَبِّ العالَمينَ ، سُبحانَ اللّهِ مالِكِ المُلكِ ، تُؤتِي المُلكَ مَن تَشاءُ وتَنزِعُ المُلكَ مِمَّن تَشاءُ ، وتُعِزُّ مَن تَشاءُ وتُذِلُّ مَن تَشاءُ ، بِيَدِكَ الخَيرُ إنَّكَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ ، تُولِجُ اللَّيلَ فِي النَّهارِ وتُولِجُ النَّهارَ فِي اللَّيلِ ، وتُخرِجُ الحَيَّ مِنَ المَيِّتِ وتُخرِجُ المَيِّتَ مِنَ الحَيِّ ، وتَرزُقُ مَن تَشاءُ بِغَيرِ حِسابٍ . السّادِسُ : سُبحانَ اللّهِ بارِئِ النَّسَمِ ، سُبحانَ اللّهِ المُصَوِّرِ ، سُبحانَ اللّهِ خالِقِ الأَزواجِ كُلِّها ، سُبحانَ اللّهِ جاعِلِ الظُّلُماتِ وَالنّورِ ، سُبحانَ اللّهِ فالِقِ الحَبِّ وَالنَّوى ، سُبحانَ اللّهِ خالِقِ كُلِّ شَيءٍ ، سُبحانَ اللّهِ خالِقِ ما يُرى وما لا يُرى ، سُبحانَ اللّهِ مِدادَ كَلِماتِهِ ، سُبحانَ اللّهِ رَبِّ العالَمينَ ، سُبحانَ اللّهِ الَّذي عِندَهُ مَفاتِحُ الغَيبِ لا يَعلَمُها إلّا هُوَ ، ويَعلَمُ ما فِي البَرِّ وَالبَحرِ ، وما تَسقُطُ مِن وَرَقَةٍ إلّا يَعلَمُها ، ولا حَبَّةٍ فِي ظُلُماتِ الأَرضِ ولا رَطبٍ ولا يابِسٍ إلّا في كِتابٍ مُبينٍ . السابِعُ : سُبحانَ اللّهِ بارِئِ النَّسَمِ ، سُبحانَ اللّهِ المُصَوِّرِ ، سُبحانَ اللّهِ خالِقِ الأَزواجِ كُلِّها ، سُبحانَ اللّهِ جاعِلِ الظُّلُماتِ وَالنّورِ ، سُبحانَ اللّهِ فالِقِ الحَبِّ وَالنَّوى ، سُبحانَ اللّهِ خالِقِ كُلِّ شَيءٍ ، سُبحانَ اللّهِ خالِقِ ما يُرى وما لا يُرى ، سُبحانَ اللّهِ مِدادَ كَلِماتِهِ ، سُبحانَ اللّهِ رَبِّ العالَمينَ ، سُبحانَ اللّهِ الَّذي لا يُحصي مِدحَتَهُ القائِلونَ ، ولا يَجزي بِآلائِهِ الشّاكِرونَ العابِدونَ ، وهُوَ كَما قالَ وفَوقَ ما نَقولُ ، وَاللّهُ سُبحانَهُ كَما أثنى عَلى نَفسِهِ ولا يُحيطونَ بِشَيءٍ مِن عِلمِهِ إلّا بِما شاءَ وَسِعَ كُرسِيُّهُ السَّماواتِ وَالأَرضَ ولا يَؤودُهُ حِفظُهُما وهُوَ العَلِيُّ العَظيمُ . الثّامِنُ : سُبحانَ اللّهِ بارِئِ النَّسَمِ ، سُبحانَ اللّهِ المُصَوِّرِ ، سُبحانَ اللّهِ خالِقِ الأَزواجِ كُلِّها ، سُبحانَ اللّهِ جاعِلِ الظُّلُماتِ وَالنّورِ ، سُبحانَ اللّهِ فالِقِ الحَبِّ وَالنَّوى ، سُبحانَ اللّهِ خالِقِ كُلِّ شَيءٍ ، سُبحانَ اللّهِ خالِقِ ما يُرى وما لا يُرى ، سُبحانَ اللّهِ مِدادَ كَلِماتِهِ ، سُبحانَ اللّهِ رَبِّ العالَمينَ ، سُبحانَ اللّهِ الَّذي يَعلَمُ ما يَلِجُ فِي الأَرضِ وما يَخرُجُ مِنها وما يَنزِلُ مِنَ السَّماءِ وما يَعرُجُ فيها ، ولا يَشغَلُهُ ما يَنزِلُ مِنَ السَّماءِ وما يَعرُجُ فيها عَمّا يَلِجُ فِي الأَرضِ وما يَخرُجُ مِنها ، ولا يَشغَلُهُ ما يَلِجُ فِي الأَرضِ وما يَخرُجُ مِنها عَمّا يَنزِلُ مِنَ السَّماءِ وما يَعرُجُ فيها ، ولا يَشغَلُهُ عِلمُ شَيءٍ عَن عِلمِ شَيءٍ ، ولا يَشغَلُهُ خَلقُ شَيءٍ عَن خَلقِ شَيءٍ ، ولا حِفظُ شَيءٍ عَن حِفظِ شَيءٍ ، ولا يُساويهِ شَيءٌ ولا يَعدِلُهُ شَيءٌ ، لَيسَ كَمِثلِهِ شَيءٌ وهُوَ السَّميعُ البَصيرُ . التّاسِعُ : سُبحانَ اللّهِ بارِئِ النَّسَمِ ، سُبحانَ اللّهِ المُصَوِّرِ ، سُبحانَ اللّهِ خالِقِ الأَزواجِ كُلِّها ، سُبحانَ اللّهِ جاعِلِ الظُّلُماتِ وَالنّورِ ، سُبحانَ اللّهِ فالِقِ الحَبِّ وَالنَّوى ، سُبحانَ اللّهِ خالِقِ كُلِّ شَيءٍ ، سُبحانَ اللّهِ خالِقِ ما يُرى وما لا يُرى ، سُبحانَ اللّهِ مِدادَ كَلِماتِهِ ، سُبحانَ اللّهِ رَبِّ العالَمينَ ، سُبحانَ اللّهِ «فَاطِرِ السَّمَ_وَ تِ وَ الْأَرْضِ جَاعِلِ الْمَلَ_ئِكَةِ رُسُلاً أُوْلِى أَجْنِحَةٍ مَّثْنَى وَ ثُلَ_ثَ وَ رُبَ_عَ يَزِيدُ فِى الْخَلْقِ مَا يَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَىْ ءٍ قَدِيرٌ * مَّا يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحْمَةٍ فَلَا مُمْسِكَ لَهَا وَ مَا يُمْسِكْ فَلَا مُرْسِلَ لَهُ مِن بَعْدِهِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ» (8) . العاشِرُ : سُبحانَ اللّهِ بارِئِ النَّسَمِ ، سُبحانَ اللّهِ المُصَوِّرِ ، سُبحانَ اللّهِ خالِقِ الأَزواجِ كُلِّها ، سُبحانَ اللّهِ جاعِلِ الظُّلُماتِ وَالنُّورِ ، سُبحانَ اللّهِ فالِقِ الحَبِّ وَالنَّوى ، سُبحانَ اللّهِ خالِقِ كُلِّ شَيءٍ ، سُبحانَ اللّهِ خالِقِ ما يُرى وما لا يُرى ، سُبحانَ اللّهِ مِدادَ كَلِماتِهِ ، سُبحانَ اللّهِ رَبِّ العالَمينَ ، سُبحانَ اللّهِ الَّذي «يَعْلَمُ مَا فِى السَّمَ_وَ تِ وَ مَا فِى الْأَرْضِ مَا يَكُونُ مِن نَّجْوَى ثَلَ_ثَةٍ إِلَا هُوَ رَابِعُهُمْ وَ لَا خَمْسَةٍ إِلَا هُوَ سَادِسُهُمْ وَ لَا أَدْنَى مِن ذَ لِكَ وَ لَا أَكْثَرَ إِلَا هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ مَا كَانُواْ ثُمَّ يُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُواْ يَوْمَ الْقِيَ_مَةِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَىْ ءٍ عَلِيمٌ» (9) ، سُبحانَ الَّذي بِنِعمَتِهِ تَتِمُّ الصّالِحاتُ . (10)

.


1- .بحار الأنوار : ج 95 ص 442 ح 44 نقلاً عن أصل قديم من مؤلَّفات قدماء الأصحاب رضي اللّه عنهم .
2- .وزاد المؤلّف (السيّد ابن طاووس قدس سره) هنا : ونذكر فيه زيادة من رواية جدّي أبي جعفر الطوسي .
3- .بَرَأ النَّسَمة : أي خَلَق ذات الروح (النهاية : ج 5 ص 49 «نسم») .
4- .الكِنّ : السُّترَة ، والجمع : أكنان. قال اللّه تعالى : «وَ جَعَلَ لَكُم مِّنَ الْجِبَالِ أَكْنَ_نًا» . وكَنَنتُ الشيء : سترته (الصحاح : ج 6 ص 2188 «كنن») .
5- .أي لايغيب عن علمه ولا يخفى . يقال : عَزَبَ الشيء عنّي : بَعُد عنّي وغاب (مجمع البحرين : ج 2 ص 1206 «عزب») .
6- .ساربٌ بالنهار : أي بارز بالنهار يراه كلّ أحد ؛ من : سَرَبَ في الأرض سُروبا : إذا برز وذهب على وجه الأرض (مجمع البحرين : ج 2 ص 832 «سرب») .
7- .في الطبعة المعتمدة : «وتقرّ» ، والتصويب من طبعة دار الكتب الإسلاميّة .
8- .فاطر : 1 و 2 .
9- .المجادلة : 7 .
10- .الإقبال : ج 1 ص 208 ، مصباح المتهجّد : ص 616 ح 698 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 105 .

ص: 63

بحار الأنوار_ به نقل از امام صادق عليه السلام _: تسبيح مى گويم خدا را به آنچه آفريدگانش او را بِدان تسبيح مى گويند ... و تسبيح مى گويم خدا را به آنچه عرش او و همه موجوداتى كه فُرودستِ عرش اويند ، او را بِدان تسبيح مى گويند ... و تسبيح مى گويم خدا را به آنچه فرشتگانش او را بِدان تسبيح مى گويند ... و تسبيح مى گويم خدا را به آنچه اهل آخرت و دنيا و هر آنچه در آخرت و دنياست ، او را بِدان تسبيح مى گويند ... و تسبيح مى گويم خدا را و خدا بزرگ تر است ، آن سان كه به شمار و توان و حساب نمى آيد ... و تسبيح مى گويم خدا را به شمار ريگ ها و هسته ها و خاك و پرى و آدمى ... و تسبيح مى گويم خدا را ، تسبيحى كه از آن بالاتر در علم او تسبيحى نباشد ... و تسبيح مى گويم خدا را براى هميشه هميشه و پس از هميشه و پيش از هميشه .

الإقبال_ به نقل از ابو بصير ، از امام صادق عليه السلام _: در هر روز از ماه رمضان ، اين تسبيحات [دهگانه] را مى گويى : اوّل . پاكا خداى جان آفرين ! پاكا خداى صورتگر ! پاكا خدايى كه آفريننده همه جفت هاست ! پاكا خداى آفريننده تاريكى ها و روشنايى ! پاكا خداى شكافنده دانه و هسته ! پاكا خدايى كه آفريننده هر چيز است ! پاكا خدايى كه آفريننده ديدنى ها و ناديدنى هاست ! پاكا خدا ، به گستره كلماتش ! پاكا خدايى كه پروردگار جهانيان است ! پاكا خدايى كه شنواست و شنواتر از او چيزى نيست ، كه از زَبَر عرشش آنچه را در زير هفت زمين است ، مى شنود ، و آنچه را در اعماق تاريك خشكى و درياست ، مى شنود ، و ناله و شِكوه را مى شنود ، و نهان و نهان تر را مى شنود ، و وسوسه هاى سينه ها را مى شنود ، و هيچ صدايى ، گوش او را [از شنيدن] كر نمى سازد ! دوم . پاكا خداى جان آفرين ! پاكا خداى صورتگر ! پاكا خدايى كه آفريننده همه جفت هاست ! پاكا خداى پديد آورنده تاريكى ها و روشنايى ! پاكا خداى شكافنده دانه و هسته ! پاكا خدايى كه آفريننده همه چيز است ! پاكا خدايى كه آفريننده ديدنى ها و ناديدنى هاست ! پاكا خدا ، به گستره كلماتش ! پاكا خدايى كه پروردگار جهانيان است ! پاكا خدايى كه بيناست و چيزى بيناتر از او نيست ؛ او كه از فراز عرش خويش آنچه را در زير هفت زمين است ، مى بيند ، و آنچه را در تاريكى هاى خشكى و درياست ، مى بيند ، و ديدگان ، او را در نمى يابند و او ديدگان را در مى يابد و ريزبين و آگاه است ، و تاريكى ، جلو ديد او را نمى گيرد ، و هيچ پرده اى ، چيزى را از او نمى پوشاند ، و هيچ ديوارى مانع ديدن او نمى شود ، و هيچ بيابانى و دريايى ، از او پنهان نمى ماند ، و هيچ كوهى آنچه را در بُن خويش دارد ، از او نهفته نمى تواند بدارد ، و نه هيچ دلى آنچه را كه در درون خويش دارد ، و نه هيچ سينه اى آنچه را كه در قلبش دارد ! هيچ ريز و درشتى از او در پرده نيست ، و هيچ موجود ريزى به خاطر ريزى اش بر او پوشيده نيست ، و هيچ چيزى در زمين و در آسمان از او پنهان نيست ! اوست كه شما را در زهدان ها ، آن گونه كه خود بخواهد ، صورت مى بخشد . معبودى جز او نيست كه توانمند است و فرزانه . سوم . پاكا خداى جان آفرين ! پاكا خداى صورتگر ! پاكا خدايى كه آفريننده همه جفت هاست ! پاكا خداى پديدآورنده تاريكى ها و روشنايى ! پاكا خدايى كه شكافنده دانه ها و هسته هاست ! پاكا خدايى كه آفريننده همه چيز است ! پاكا خدايى كه آفريننده ديدنى ها و ناديدنى هاست ! پاكا خدا ، به گستره كلماتش ! پاكا خدايى كه پروردگار جهانيان است ! پاكا خدايى كه ايجاد كننده ابرهاى گرانبار است و تُندر و فرشتگان ، از بيم او تسبيح و سپاسش مى گويند ، و آذرخش ها را مى فرستد و آنها را بر هر كه بخواهد ، فرو مى زَند ، و بادها را مژده رسانْ پيشاپيش رحمت خود روانه مى سازد ، و با كلمات خويش از آسمان ، آب فرو مى باراند ، و به نيروى خويش ، گياهان را مى روياند ، و به دانش خويش ، روزى را مى گستراند ! پاكا خدايى كه به اندازه ذرّه اى و كوچك تر و بزرگ تر از آن ، در زمين و آسمان ، بر او پوشيده نيست و همه در كتابى روشن نگاشته است ! چهارم . پاكا خداى جان آفرين ! پاكا خداى صورتگر ! پاكا خدايى كه آفريننده همه جفت هاست ! پاكا خدايى كه پديد آورنده تاريكى ها و روشنايى است ! پاكا خدايى كه شكافنده دانه ها و هسته هاست ! پاكا خدايى كه آفريننده همه چيز است ! پاكا خدايى كه آفريننده ديدنى ها و ناديدنى هاست ! پاكا خدا ، به گستره كلماتش ! پاكا خدا كه پروردگار جهانيان است ! پاكا خدايى كه آنچه را هر ماده اى باردار است و آنچه را زهدان ها مى كاهند و يا مى افزايند ، مى داند و هر چيزى در نزد او به اندازه است ، و داناى نهان و آشكار است ، و بزرگ و برين است ، و فرقى نمى كند كه كسى از شما آهسته سخن بگويد يا بلند ، در پناه تاريكى شب باشد ، يا در روشنايى روز ! او راست پيگيران (فرشتگان مراقب اعمال) از پيش آن بنده و از پس او كه به فرمان خدا نگهبانى اش مى كنند! پاكا خدايى كه زندگان را مى ميراند و مردگان را زنده مى گرداند و آنچه را زمين از آنان مى كاهد [و مى پوساند] ، مى داند و در زهدان ها ، آنچه را بخواهد ، تا سررسيدى معلوم بر جاى مى دارد ! پنجم . پاكا خداى جان آفرين ! پاكا خداى صورتگر ! پاكا خدايى كه آفريننده همه جفت هاست ! پاكا خدايى كه پديد آورنده تاريكى ها و روشنايى است ! پاكا خدايى كه شكافنده دانه ها و هسته هاست ! پاكا خدايى كه آفريننده هر چيزى است ! پاكا خدايى كه آفريننده ديدنى ها و ناديدنى هاست ! پاكا خدا ، به گستره كلماتش ! پاكا خدايى كه پروردگار جهانيان است ! پاكا خدايى كه دارنده مُلك و پادشاهى است ! به هر كه بخواهى ، مُلك مى دهى و از هر كه بخواهى ، مُلك مى گيرى ، و هر كه را بخواهى ، عزيز مى كنى و هر كه را بخواهى ، خوار مى سازى . خوبى ، همه در دست توست و تو بر هر چيز ، توانايى . شب را در دل روز مى بَرى و روز را در دل شب مى بَرى ، و زنده را از مرده بيرون مى آورى و مرده را از زنده بيرون مى كشى ، و هر كه را بخواهى ، بى حساب ، روزى مى دهى . ششم . پاكا خداى جان آفرين ! پاكا خداى صورتگر ! پاكا خدايى كه آفريننده همه جفت هاست ! پاكا خدايى كه پديد آورنده تاريكى ها و روشنايى است ! پاكا خدايى كه شكافنده دانه ها و هسته هاست ! پاكا خدايى كه آفريننده هر چيزى است ! پاكا خدايى كه آفريننده ديدنى ها و ناديدنى هاست ! پاكا خدا ، به گستره كلماتش ! پاكا خدايى كه پروردگار جهانيان است ! پاكا خدايى كه خزانه هاى (/ كليدهاى) غيب ، در نزد اوست و از آنها كسى جز او آگاه نيست ، و آنچه را در خشكى و آب است ، مى داند ، و هيچ برگى نمى افتد ، جز اين كه او آن را مى داند ، و هيچ دانه اى در تاريكى هاى دل زمين نيست ، مگر اين كه آن را مى داند و هيچ ترى و خشكى نيست ، مگر آن كه همگى در كتابى روشن ، ثبت است ! هفتم . پاكا خداى جان آفرين ! پاكا خداى صورتگر ! پاكا خدايى كه آفريننده همه جفت هاست ! پاكا خدايى كه پديد آورنده تاريكى ها و روشنايى است ! پاكا خدايى كه شكافنده دانه ها و هسته هاست ! پاكا خدايى كه آفريننده هر چيزى است ! پاكا خدايى كه آفريننده ديدنى ها و ناديدنى هاست ! پاكا خدا ، به گستره كلماتش ! پاكا خدايى كه پروردگار جهانيان است ! پاكا خدايى كه گويندگان ، از عهده ستايش او بر نمى آيند ، و سپاس گزارانِ عبادت پيشه از تلافى نعمت هاى او ناتوان اند ، و او چنان است كه خود ، گفته است و برتر از آن است كه ما [در وصفش ]مى گوييم ! خداوند پاك ، آن گونه است كه خود ، خويشتن را ستوده است و [بندگان] به چيزى از علم او دست نمى يابند ، مگر آن اندازه كه او خود بخواهد . اورنگِ [جهاندارىِ] او آسمان ها و زمين را در بر گرفته است و نگهدارى آنها بر او گران نمى آيد ، و او بلندمرتبه و بزرگ است . هشتم . پاكا خداى جان آفرين ! پاكا خداى صورتگر ! پاكا خدايى كه آفريننده همه جفت هاست ! پاكا خدايى كه پديد آورنده تاريكى ها و روشنايى است ! پاكا خدايى كه شكافنده دانه ها و هسته هاست ! پاكا خدايى كه آفريننده هر موجودى است ! پاكا خدايى كه آفريننده هر ديدنى و ناديدنى است ! پاكا خدا ، به گستره كلماتش ! پاكا خدايى كه پروردگار جهانيان است ! پاكا خدايى كه آنچه را در زمين ، اندر مى شود و آنچه را كه از آن به در مى آيد و آنچه را از آسمان فرود مى آيد و آنچه را در آن بَر مى شود ، مى داند ، و آنچه از آسمان فرود مى آيد و آنچه در آسمان بر مى شود ، او را از آنچه در زمين اندر مى شود و آنچه از آن به در مى آيد ، باز نمى دارد ، و آنچه در زمين اندر مى شود و آنچه از آن به در مى آيد ، او را از آنچه از آسمان فرود مى آيد و آنچه به آسمان بر مى شود ، باز نمى دارد ، و دانستن چيزى ، او را از دانستن چيزى ديگر باز نمى دارد و آفريدن چيزى ، او را از آفريدن چيزى ديگر باز نمى دارد و نگهدارى از چيزى ، او را از نگهدارى از چيزى ديگر باز نمى دارد ، و هيچ چيزى همتاى او نيست ، و هيچ چيزى همانندش نيست ، و شنوا و بيناست ! نهم . پاكا خداى جان آفرين ! پاكا خداى صورتگر ! پاكا خدايى كه آفريننده همه جفت هاست ! پاكا خدايى كه پديد آورنده تاريكى ها و روشنايى است ! پاكا خدايى كه شكافنده دانه ها و هسته هاست ! پاكا خدايى كه آفريننده هر موجودى است ! پاكا خدايى كه آفريننده هر ديدنى و ناديدنى است ! پاكا خداوند ، به گستره كلماتش ! پاكا خدايى كه پروردگار جهانيان است ! پاكا خدايى كه «شكافنده آسمان ها و زمين است ، پيك كننده فرشتگان بالدار ، دو دو ، سه سه ، و چهار چهار است . در آفرينش ، هر چه بخواهد ، مى افزايد . همانا خدا بر هر چيزى تواناست . هر رحمتى كه خدا بر مردم بگشايد ، آن را بازدارنده اى نيست و آنچه باز دارد ، ديگر آن را فرستنده اى نيست ، و اوست عزيز و حكيم» . دهم . پاكا خداى جان آفرين ! پاكا خداى صورتگر ! پاكا خدايى كه آفريننده همه جفت هاست ! پاكا خدايى كه پديد آورنده تاريكى ها و روشنايى است ! پاكا خدايى كه شكافنده دانه ها و هسته هاست ! پاكا خدايى كه آفريننده هر موجودى است ! پاكا خدايى كه آفريننده هر ديدنى و ناديدنى است ! پاكا خدا ، به گستره كلماتش ! پاكا خدايى كه پروردگار جهانيان است ! پاكا خدايى كه «آنچه را در آسمان ها و زمين است ، مى داند . هيچ سه كس با هم نجوا نمى كنند ، مگر اين كه او چهارمينشان است ، و نه پنج نفر ، مگر اين كه او ششمينشان است ، و نه كمتر از اين و نه بيشتر ، مگر اين كه هر جا باشند ، او با ايشان است . سپس در روز رستاخيز ، آنها را از آنچه به جا آورده اند ، آگاه مى سازد ، كه خدا به هر چيزى داناست» ! پاكا خدايى كه به لطف او ، كارهاى نيك ، انجام مى پذيرند !

.

ص: 64

. .

ص: 65

. .

ص: 66

. .

ص: 67

. .

ص: 68

. .

ص: 69

. .

ص: 70

. .

ص: 71

. .

ص: 72

7 / 8التَّسبيحاتُ المَأثورَةُ عَنِ الإِمامِ الكاظِمِالكافي عن هلقام بن أبي هلقام :أتَيتُ أبا إبراهيمَ عليه السلام فَقُلتُ لَهُ : جُعِلتُ فِداكَ عَلِّمني دُعاءً جامِعا لِلدُّنيا وَالآخِرَةِ وأوجِز ، فَقالَ : قُل في دُبُرِ الفَجرِ إلى أن تَطلُعَ الشَّمسُ : سُبحانَ اللّهِ العَظيمِ وبِحَمدِهِ ، أستَغفِرُ اللّهَ وأسأَ لُهُ مِن فَضلِهِ . (1)

7 / 9التَّسبيحاتُ المَأثورَةُ عَنِ الإِمامِ الرِّضاالتوحيد عن الفضل بن شاذان عن الإمام الرضا عليه السلام :سُبحانَ مَن خَلَقَ الخَلقَ بِقُدرَتِهِ ، وأتقَنَ ما خَلَقَ بِحِكمَتِهِ ، ووَضَعَ كُلَّ شَيءٍ مِنهُ مَوضِعَهُ بِعِلمِهِ ، سُبحانَ مَن يَعلَمُ خائِنَةَ الأَعيُنِ (2) وما تُخفِي الصُّدورُ ، ولَيسَ كَمِثلِهِ شَيءٌ وهُوَ السَّميعُ البَصيرُ . (3)

7 / 10التَّسبيحاتُ المَأثورَةُ عَنِ الإِمامِ الهاديالتوحيد عن عن بشر بن بشّار الأسدي عن الإمام الهادي عليه السلام :سُبحانَ مَن لا يُحَدُّ ولا يوصَفُ ، ولا يُشبِهُهُ شَيءٌ ، ولَيسَ كَمِثلِهِ شَيءٌ ، وهُوَ السَّميعُ البَصيرُ . (4)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 550 ح 12 .
2- .خائنة الأعين : أي ما يخونون فيه من مسارقة النظر إلى ما لا يحلّ ، والخائنة بمعنى الخيانة (النهاية : ج 2 ص 89 «خون») .
3- .التوحيد : ص 137 ح 10 ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 1 ص 118 ح 9 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 180 ح 4 وج 4 ص 85 ح 20 .
4- .التوحيد : ص 101 ح 13 وح 12 عن محمّد بن علي القاساني وص 100 ح 9 ، الكافي : ج 1 ص 102 ح 5 كلاهما عن إبراهيم بن محمّد الهمداني .

ص: 73

7 / 8 تسبيحاتِ رسيده از امام كاظم عليه السلام
7 / 9 تسبيحاتِ رسيده از امام رضا عليه السلام
7 / 10 تسبيحاتِ رسيده از امام هادى عليه السلام

7 / 8تسبيحاتِ رسيده از امام كاظمالكافى_ به نقل از هلقام بن ابى هلقام _: خدمت ابو ابراهيم (امام كاظم عليه السلام ) رسيدم و گفتم : قربانت گردم ! مرا دعايى جامع دنيا و آخرت بياموز كه مختصر باشد . فرمود : «در پى نماز صبح تا طلوع خورشيد بگو : پاكا خداى بزرگ و سپاس ، او را ! از خدا آمرزش مى طلبم و از فضل او درخواست مى كنم » .

7 / 9تسبيحاتِ رسيده از امام رضاالتوحيد_ به نقل از فضل بن شادان ، از امام رضا عليه السلام _: پاكا خدايى كه آفرينش را با توانايى خويش آفريد ، و آنچه را آفريد ، با حكمت خويش استوار آفريد ، و هر چيزى از آن را با دانش خويش در جايگاه خود نهاد ! پاكا خدايى كه نگاه هاى خيانت آميزِ چشم ها را و هم آنچه را سينه ها در خود نهان مى دارند ، مى داند ، و هيچ چيزى همانندش نيست و او شنوا و بيناست !

7 / 10تسبيحاتِ رسيده از امام هادىالتوحيد_ به نقل از بشر بن بشّار اسدى ، از امام هادى عليه السلام _: پاكا خدايى كه نه به حد [و تعريف] در مى آيد و نه به وصف ، و چيزى همانند او نيست ، و هيچ چيزى همتايش نيست ، و شنوا و بيناست!

.

ص: 74

الكافي عن حمزة بن محمّد :كَتَبتُ إلى أبِي الحَسَنِ عليه السلام أسأَلُهُ عَنِ الجِسمِ وَالصّورَةِ فَكَتَبَ : سُبحانَ مَن لَيسَ كَمِثلِهِ شَيءٌ ؛ لا جِسمٌ ولا صورَةٌ . (1)

7 / 11النَّوادِرُالكافي عن كثير بن كلثمة عن أحدهما عليهماالسلام_ في قَولِ اللّهِ عز و جل : «فَتَلَقَّى ءَادَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَ_تٍ» (2) _: قالَ : لا إلهَ إلّا أنتَ سُبحانَكَ اللّهُمَّ وبِحَمدِكَ عَمِلتُ سوءا وظَلَمتُ نَفسي فَاغفِر لي وأنتَ خَيرُ الغافِرينَ ، لا إلهَ إلّا أنتَ سُبحانَكَ اللّهُمَّ وبِحَمدِكَ عَمِلتُ سوءا وظَلَمتُ نَفسي فَاغفِر لي وَارحَمني وأنتَ أرحَمُ الرّاحِمينَ ، لا إلهَ إلّا أنتَ سُبحانَكَ اللّهُمَّ وبِحَمدِكَ عَمِلتُ سوءا وظَلَمتُ نَفسي فَتُب عَلَيَّ إنَّكَ أنتَ التَّوّابُ الرَّحيمُ . (3)

الأمالي عن ابن عبّاس_ في حَديثٍ ذَكَرَ فِيهِ أنَّ اللّهَ عز و جل لَمّا بَعَثَ عيسى عليه السلام تَعَرَّضَ لَهُ الشَّيطانُ فَوَسوَسَ لَهُ ، إلى أن قالَ _: فَأَعظَمَ عيسى عليه السلام ذلِكَ مِن قَولِ إبليسَ الكافِرِ اللَّعينِ ، فَقالَ عيسى عليه السلام : سُبحانَ اللّهِ مِل ءَ سَماواتِهِ وأَرَضيهِ ، ومِدادَ كَلِماتِهِ ، وزِنَةَ عَرشِهِ ، ورِضا نَفسِهِ . قالَ : فَلَمّا سَمِعَ إبليسُ لَعَنَهُ اللّهُ ذلِكَ ذَهَبَ عَلى وَجهِهِ لا يَملِكُ مِن نَفسِهِ شَيئا ، حَتّى وَقَعَ فِي اللُّجَّةِ الخَضراءِ . (4)

.


1- .الكافي : ج 1 ص 104 ح 2 ، التوحيد : ص 97 ح 3 كلاهما عن حمزة بن محمّد وص 102 ح 16 عن سهل بن زياد عن بعض أصحابنا .
2- .البقرة : 37 .
3- .الكافي : ج 8 ص 304 ح 472 ، تفسير القمّي : ج 1 ص 44 عن أبان بن عثمان عن الإمام الصادق عليه السلام ، قصص الأنبياء : ص 53 ح 29 عن محمّد بن مسلم عن الإمام الباقر عليه السلام وفيه «الكلمات التي تلقّى بهنّ آدم عليه السلام ربّه وتاب عليه قال : ...» وكلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 11 ص 178 ح 25 .
4- .الأمالي للصدوق : ص 273 ح 300 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 181 ح 14 وج 95 ص 136 ح 2 .

ص: 75

7 / 11 گوناگون

الكافى_ به نقل از حمزة بن محمّد _: به ابو الحسن (امام هادى عليه السلام ) نوشتم و در باره جسم و صورت [داشتن خداوند] ، از ايشان پرسيدم . ايشان نوشت : «پاكا آن كه چيزى همانندش نيست ، كه نه جسم است و نه صورت!» .

7 / 11گوناگونالكافى_ به نقل از كثير بن كُلثُمه ، از امام باقر يا امام صادق عليهماالسلام ، در باره اين سخن خداوند عز و جل : «پس ، آدم از پروردگارش كلماتى را فرا گرفت» _: [آن كلماتى كه آدم از خداوند فرا گرفت ، اينهاست كه] گفت : معبودى جز تو نيست . پاكى تو _ اى خداوند _ و سپاس ، تو را . من بد كردم و به خويش ستم نمودم . پس مرا بيامرز كه تو بهترينِ آمرزندگانى . معبودى جز تو نيست . پاكى تو _ اى خداوند _ و سپاس ، تو را . من بد كردم و به خويش ستم نمودم . پس مرا بيامرز و بر من مِهر آور كه تو مهربان ترينِ مهربانانى . معبودى جز تو نيست . پاكى تو _ اى خداوند _ و سپاس ، تو را . من بد كردم و به خويش ستم نمودم . پس توبه ام را بپذير كه تو توبه پذيرى مهربانى .

الأمالى ، صدوق_ به نقل از ابن عبّاس ، در حديثى كه در آن گفت : چون خداوند ، عيسى عليه السلام را به پيامبرى فرستاد ، شيطان بر او ظاهر شد و به وسوسه كردن او پرداخت ... ، تا آن كه گفت _: اين سخن ابليس كافر ملعون ، بر عيسى عليه السلام گران آمد . پس عيسى عليه السلام گفت : «پاكا خدا به گنجايش آسمان ها و زمين هايش ، و به گستره كلماتش ، و به وزن عرشش ، و چندان كه خشنود شود!» . ابليس _ كه خدايش لعنت كناد _ چون اين سخن را شنيد ، راه خويش گرفت و بى خود از خود برفت تا در ژرفناى دريا (/ بحر اخضر) فرو افتاد .

.

ص: 76

الدعوات :تَسابيحُ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله وَالأَئِمَّةِ عَلَيهِمُ الصَّلاةُ وَالسَّلامُ : تَسبيحُ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله في أوَّلِ يَومٍ مِنَ الشَّهرِ : سُبحانَ اللّهِ عَدَدَ رِضاهُ ، سُبحانَ اللّهِ عَدَدَ كَلِماتِهِ ، سُبحانَ اللّهِ عَدَدَ خَلقِهِ ، سُبحانَ اللّهِ زِنَةَ عَرشِهِ ، سُبحانَ اللّهِ مِل ءَ سَماواتِهِ ، سُبحانَ اللّهِ مِل ءَ أرضِهِ ، سُبحانَ اللّهِ مِثلَ ذلِكَ ، وَالحَمدُ للّهِِ مِثلَ ذلِكَ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ مِثلَ ذلِكَ ، وَاللّهُ أكبَرُ مِثلَ ذلِكَ . تَسبيحُ عَلِيٍّ عليه السلام فِي اليَومِ الثّاني : سُبحانَ مَن تَعالى جَدُّهُ وتَقَدَّسَت أسماؤُهُ ، سُبحانَ مَن هُوَ إلى غَيرِ غايَةٍ يَدومُ بَقاؤُهُ ، سُبحانَ مَنِ استَنارَ بِنورِ حِجابِهِ دونَ سَمائِهِ ، سُبحانَ مَن قامَت لَهُ السَّماواتُ بِلا عَمَدٍ ، سُبحانَ مَن تَعَظَّمَ بِالكِبرِياءِ وَالنّورِ سَناؤُهُ ، سُبحانَ مَن تَوَحَّدَ بِالوَحدانِيَّةِ فَلا إلهَ سِواهُ ، سُبحانَ مَن لَبِسَ (1) البَهاءَ وَالفَخرُ رِداؤُهُ ، سُبحانَ مَنِ استَوى عَلى عَرشِهِ بِوَحدانِيَّتِهِ . تَسبيحُ فاطِمَةَ عليهاالسلام فِي اليَومِ الثّالِثِ : سُبحانَ مَنِ استَنارَ بِالحَولِ وَالقُوَّةِ ، سُبحانَ مَنِ احتَجَبَ في سَبعِ سَماواتٍ فَلا عَينٌ تَراهُ ، سُبحانَ مَن أَذَلَّ الخَلائِقَ بِالمَوتِ وأَعَزَّ نَفسَهُ بِالحَياةِ ، سُبحانَ مَن يَبقى ويَفنى كُلُّ شَيءٍ سِواهُ ، سُبحانَ مَنِ استَخلَصَ الحَمدَ لِنَفسِهِ وَارتَضاهُ ، سُبحانَ الحَيِّ العَليمِ ، سُبحانَ الحَليمِ الكَريمِ ، سُبحانَ المَلِكِ القُدّوسِ ، سُبحانَ العَلِيِّ العَظيمِ ، سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ . تَسبيحُ الحَسَنِ بنِ عَلِيٍّ عليه السلام فِي اليَومِ الرّابِعِ : سُبحانَ مَن هُوَ مُطَّلِعٌ عَلى خَوازِنِ القُلوبِ ، سُبحانَ مَن هُوَ مُحصي عَدَدِ الذُّنوبِ ، سُبحانَ مَن لا يَخفى عَلَيهِ خافِيَةٌ فِي السَّماواتِ وَالأَرضِ ، سُبحانَ المُطَّلِعِ عَلَى السَّرائِرِ عالِمِ الخَفِيّاتِ ، سُبحانَ مَن لا يَعزُبُ عَنهُ مِثقالُ ذَرَّةٍ فِي الأَرضِ ولا فِي السَّماءِ ، سُبحانَ مَنِ السَّرائِرُ عِندَهُ عَلانِيَةٌ ، وَالبَواطِنُ عِندَهُ ظَواهِرٌ ، سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ . تَسبيحُ الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ عليه السلام فِي اليَومِ الخامِسِ : سُبحانَ الرَّفيعِ الأَعلى ، سُبحانَ العَظيمِ الأَعظَمِ ، سُبحانَ مَن هُوَ هكَذا ولا يَكونُ هكَذا غَيرُهُ ، ولا يَقدِرُ أحَدٌ قُدرَتَهُ ، سُبحانَ مَن أَوَّلُهُ عِلمٌ لا يوصَفُ ، وآخِرُهُ عِلمٌ لا يَبيدُ ، سُبحانَ مَن عَلا فَوقَ البَرِيّاتِ بِالإِلهِيَّةِ فَلا عَينٌ تُدرِكُهُ ، ولا عَقلٌ يُمَثِّلُهُ ، ولا وَهمٌ يُصَوِّرُهُ ، ولا لِسانٌ يَصِفُهُ بِغايَةِ ما لَهُ مِنَ الوَصفِ ، سُبحانَ مَن عَلا فِي الهَواءِ ، سُبحانَ مَن قَضَى المَوتَ عَلَى العِبادِ ، سُبحانَ المَلِكِ المُقتَدِرِ ، سُبحانَ المَلِكِ القُدُّوسِ ، سُبحانَ الباقي الدّائِمِ . تَسبيحُ عَلِيِّ بنِ الحُسَينِ عليه السلام فِي اليَومِ السّادِسِ : سُبحانَ مَن أشرَقَ نورُهُ كُلَّ ظُلمَةٍ ، سُبحانَ مَن قَدَّرَ بِقُدرَتِهِ كُلَّ قُدرَةٍ ، سُبحانَ مَنِ احتَجَبَ عَنِ العِبادِ بِطَرائِقِ نُفوسِهِم فَلا شَيءٌ يَحجُبُهُ ، سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ . تَسبيحُ مُحَمَّدِ بنِ عَلِيٍّ عليه السلام فِي اليَومِ السّابِعِ : سُبحانَ الخالِقِ البارِىِء، سُبحانَ القادِرِ المُقتَدِرِ ، سُبحانَ (2) الباعِثِ الوارِثِ ، سُبحانَ مَن خَضَعَت لَهُ الأَشياءُ ، سُبحانَ مَن يُسَبِّحُ (3) الرَّعدُ بِحَمدِهِ وَالمَلائِكَةُ مِن خيفَتِهِ ، سُبحانَ اللّهِ العَظيمِ وبِحَمدِهِ . تَسبيحُ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ عليه السلام فِي اليَومِ الثّامِنِ : سُبحانَ مَن هُوَ عَظيمٌ لا يُرامُ ، سُبحانَ مَن هُوَ قائِمٌ لا يَلهو ، سُبحانَ مَن هُوَ حافِظٌ لا يَنسى ، سُبحانَ مَن هُوَ عالِمٌ لا يَسهو ، سُبحانَ مَن هُوَ مُحيطٌ بِخَلقِهِ لا يَغيبُ ، سُبحانَ مَن هُوَ مُحتَجِبٌ لا يُرى ، سُبحانَ مَن استَتَرَ بِالضِّياءِ فَلا شَيءَ يُدرِكُهُ ، سُبحانَ مَنِ النّورُ مَنارُهُ ، وَالضِّياءُ بَهاؤُهُ ، وَالبَهجَةُ جَمالُهُ ، وَالجَلالُ عِزُّهُ ، وَالعِزَّةُ قُدرَتُهُ ، وَالقُدرَةُ صِفَتُهُ ، سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ . تَسبيحُ مُوسَى بنِ جَعفَرٍ عليه السلام فِي اليَومِ التّاسِعِ : سُبحانَ مَن مَلَأَ الدَّهرَ قُدسُهُ ، سُبحانَ مَن لا يَغشَى الأَمَدَ نُورُهُ ، سُبحانَ مَن أَشرَقَ كُلَّ ظُلمَةٍ بِضَوئِهِ ، سُبحانَ مَن يَدينُ لِدينِهِ كُلُّ دينٍ ولا يُدانُ لِغَيرِ دينِهِ دينٌ ، سُبحانَ مَن قَدَّرَ كُلَّ شَيءٍ بِقُدرَتِهِ ، سُبحانَ مَن لَيسَ لِخالِقِيَّتِهِ حَدٌّ ، ولا لِقادِرِيَّتِهِ نَفادٌ ، سُبحانَ اللّهِ العَظيمِ وبِحَمدِهِ . تَسبيحُ عَلِيِّ بنِ مُوسى عليه السلام فِي اليَومِ العاشِرِ وَالحادِيَ عَشَرَ : سُبحانَ خالِقِ النّورِ ، سُبحانَ خالِقِ الظُّلمَةِ ، سُبحانَ خالِقِ المِياهِ ، سُبحانَ خالِقِ السَّماواتِ ، سُبحانَ خالِقِ الأَرَضينَ ، سُبحانَ خالِقِ الرِّياحِ وَالنَّباتِ ، سُبحانَ خالِقِ الحَياةِ وَالمَوتِ ، سُبحانَ خالِقِ الثَّرى وَالفَلَواتِ ، سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ . تَسبيحُ مُحَمَّدِ بنِ عَلِيٍّ عليه السلام فِي اليَومِ الثّانِيَ عَشَرَ وَالثّالِثَ عَشَرَ : سُبحانَ مَن لا يَعتَدي عَلى أهلِ مَملَكَتِهِ ، سُبحانَ مَن لا يُؤاخِذُ أهلَ الأَرضِ بِأَلوانِ العَذابِ ، سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ . تَسبيحُ عَلِيِّ بنِ مُحَمَّدٍ النَّقِيِّ عليه السلام فِي اليَومِ الرّابِعَ عَشَرَ وَالخامِسَ عَشَرَ : سُبحانَ مَن هُوَ دائِمٌ لا يَسهو ، سُبحانَ مَن هُوَ قائِمٌ لا يَلهو ، سُبحانَ مَن هُوَ غَنِيٌّ لا يَفتَقِرُ ، سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ . تَسبيحُ الحَسَنِ بنِ عَلِيٍّ عليه السلام فِي اليَومِ السّادِسَ عَشَرَ وَالسّابِعَ عَشَرَ : سُبحانَ مَن هُو في عُلُوِّهِ دانٍ ، وفي دُنُوِّهِ عالٍ ، وفي إِشراقِهِ مُنيرٌ ، وفي سُلطانِهِ قَوِيٌّ ، سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ . تَسبيحُ صاحِبِ الزَّمانِ عليه السلام فِي اليَومِ الثّامِنَ عَشَرَ إلى آخِرِ الشَّهرِ : سُبحانَ اللّهِ عَدَدَ خَلقِهِ ، سُبحانَ اللّهِ رِضا نَفسِهِ ، سُبحانَ اللّهِ مِدادَ كَلِماتِهِ ، سُبحانَ اللّهِ زِنَةَ عَرشِهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ مِثلَ ذلِكَ . (4)

.


1- .في المصدر : «ليس» ، والتصويب من بحار الأنوار .
2- .في المصدر : «سبحانه» ، والتصويب من بحار الأنوار .
3- .في المصدر : «تُسَبِّحُ» ، والتصويب من بحار الأنوار .
4- .الدعوات : ص 90 ح 228 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 205 ح 3 .

ص: 77

الدعوات :تسبيحات پيامبر و امامان _ كه درود و سلام بر ايشان باد _ [چنين اند] : تسبيح پيامبر صلى الله عليه و آله در آغازين روز هر ماه : پاكا خدا ، بِدان شمار كه خشنود شود ! پاكا خدا ، به شمار كلماتش ! پاكا خدا ، به شمار آفريدگانش ! پاكا خدا ، به وزن اورنگش ! پاكا خدا ، به گنجايى آسمان هايش ! پاكا خدا ، به گنجايى زمينش ! پاكا خدا ، به همه اين اندازه ها ! سپاس ، خداى را به همه اين اندازه ها ، و معبودى جز خدا نيست به همه اين اندازه ها ، و خدا بزرگ تر است به همه اين اندازه ها . تسبيح امام على عليه السلام در روز دوم [هر ماه] : پاكا خدايى كه والاست عظمت او و مقدّس است نام هاى او ! پاكا خدايى كه مانايى اش را پايانى نيست ! پاكا خدايى كه فرودستِ آسمانش ، از روشنايى حجاب او ، روشنايى گرفته است ! پاكا خدايى كه آسمان ها بى هيچ ستونى برايش افراشته شدند ! پاكا خدايى كه به بزرگى خويش ، مى نازد و روشنايى اش خيره كننده است ! پاكا خدايى كه در يگانگى ، يكتاست و معبودى جز او نيست ! پاكا خدايى كه جامه فرّهى در پوشيده و نازِش و غرور ، رداى اوست ! پاكا خدايى كه به يگانگى ، بر اورنگ خويش قرار گرفته است ! تسبيح فاطمه عليهاالسلام در روز سوم : پاكا خدايى كه به نور نيرو و توان ، روشن است ! پاكا خدايى كه در پس پرده هفت آسمان ، نهان است و هيچ چشمى او را نمى بيند ! پاكا خدايى كه آفريدگان را مقهور مرگ ساخت و خويشتن را به زندگى سرفراز داشت ! پاكا خدايى كه مى ماند و هر چيزى غير از او نيست مى شود ! پاكا خدايى كه ستايش را ويژه خويش گردانيد و آن را براى خود برگزيد ! پاكا آن زنده دانا ! پاكا آن بردبار بزرگوار ! پاكا آن پادشاه پاك ! پاكا آن بلندمرتبه بزرگ ! پاكا و سپاسا خداى را ! تسبيح امام حسن عليه السلام در روز چهارم : پاكا خدايى كه از خزانه هاى دل ها آگاه است ! پاكا خدايى كه عدد گناهان را بر مى شمارد ! پاكا خدايى كه هيچ پنهانى در آسمان ها و زمين بر او پوشيده نيست ! پاكا آگاه از درون ها و داناى نهان ها ! پاكا خدايى كه هموزن ذرّه اى ، چه در زمين و چه در آسمان ، از او پنهان نيست ! پاكا خدايى كه نهان ها برايش آشكارند و ناپيداها برايش پيدا! پاكا خدا و سپاس ، او را ! تسبيح امام حسين عليه السلام در روز پنجم : پاكا فرازمند برين ! پاكا بزرگ و بزرگ تر ! پاكا خدايى كه تنها او چنين است و جز او كسى چنين نيست ، و هيچ كس ، توانايى او را ندارد ! پاكا خدايى كه آغازش علمى است وصف ناشدنى و انجامش نيز علمى است نيستى ناپذير ! پاكا خدايى كه با خداوندگارى اش فراتر از همه آفريدگان است ، پس نه هيچ چشمى او را مى بيند ، و نه خِردى ، مانندى برايش مى يابد ، و نه هيچ وهمى ، تصوّرش مى نمايد ، و نه هيچ زبانى مى تواند او را تا نهايتِ وصفى كه دارد ، وصفش كند ! پاكا خدايى كه در هوا بلند است ! پاكا خدايى كه مرگ را بر بندگان ، رقم زده است! پاكا پادشاه قدرتمند ! پاكا پادشاه مقدّس ! پاكا ماناى پايا ! تسبيح امام زين العابدين عليه السلام در روز ششم : پاكا آن كه نورش هر تاريكى اى را روشن ساخته است ! پاكا آن كه به قدرت خويش ، هر قدرتى را مقدّر ساخت ! پاكا آن كه از جان هاى بندگان ، در پرده است و هيچ چيز ، حجاب او نمى شود ! پاكا خدا و سپاس ، او را ! تسبيح امام باقر عليه السلام در روز هفتم : پاكا آفريننده پديد آورنده ! پاكا تواناى قدرتمند ! پاكا خدايى كه برانگيزنده و وارث است ! پاكا آن كه موجودات در برابرش خاضع اند ! پاكا آن كه تندر و فرشتگان ، از بيمش تسبيح او مى گويند ! پاكا خداى بزرگ و سپاس ، او را ! تسبيح امام صادق عليه السلام در روز هشتم : پاكا آن كه بزرگ است و دست كسى به آستانش نمى رسد ! پاكا آن كه نگهبان است و هرگز غفلت نمى كند ! پاكا آن كه نگهدار است و هرگز فراموش نمى كند ! پاكا آن كه دانايى است كه هرگز اشتباه نمى كند ! پاكا آن كه بر آفريدگان خويش احاطه دارد و هرگز غايب نيست ! پاكا آن كه در پرده است و ديده نمى شود ! پاكا آن كه در پس پرده روشنايى ، نهان است و هيچ چيزى او را در نمى يابد ! پاكا آن كه مناره اش ، از نور است ، و روشنايى ، قرّه اوست ، و خرّمى ، جمال اوست ، و شكوهمندى ، عزّت اوست ، و عزّت ، قدرت اوست ، و قدرت ، صفت اوست ! پاكا خدا و سپاس ، او را ! تسبيح امام كاظم عليه السلام در روز نهم : پاكا آن كه پاكى اش روزگار را آكنده است ! پاكا آن كه زمان ، روشنايى او را فرو نمى پوشاند ! پاكا آن كه هر تاريكى اى را به نور خويش ، روشن ساخته است ! پاكا آن كه هر دينى ، پيرو دين اوست ، و هيچ دينى ، پيرو غير دين او نيست ! پاكا آن كه هر چيزى را با قدرت خويش آفريد ! پاكا آن كه آفرينندگى اش را مرزى نيست ، و نيرويش را پايانى نَه ! پاكا خداى بزرگ و سپاس ، او را ! تسبيح امام رضا عليه السلام در روز دهم و يازدهم : پاكا آفريننده روشنايى ! پاكا آفريننده تاريكى ! پاكا آفريننده آب ها ! پاكا آفريننده آسمان ها ! پاكا آفريننده زمين ها ! پاكا آفريننده بادها و گياهان ! پاكا آفريننده زندگى و مرگ ! پاكا آفريننده خاك و بيابان ها ! پاكا خدا و سپاس ، او را ! تسبيح امام جواد عليه السلام در روز دوازدهم و سيزدهم : پاكا آن كه بر اهل مملكت خود ، ستم نمى كند ! پاكا آن كه زمينيان را به عذاب هاى رنگارنگ ، عذاب نمى كند ! پاكا خدا و سپاس ، او را ! تسبيح امام هادى عليه السلام در روز چهاردهم و پانزدهم : پاكا آن كه هميشگى است و هرگز دست خوش سهو (اشتباه) نمى شود ! پاكا آن كه نگهبان است و هرگز غافل نمى شود ! پاكا آن كه بى نياز است و هرگز نيازمند نمى شود ! پاكا خدا و سپاس ، او را ! تسبيح امام عسكرى عليه السلام در روز شانزدهم و هفدهم : پاكا آن كه در عين بلندى ، پايين (/ نزديك) است ، و در عين پايينى ، بلند است ، و در نورانيتش تابان است ، و در سلطنتش نيرومند است ! پاكا خدا و سپاس ، او را ! تسبيح صاحب الزمان عليه السلام در روز هجدهم تا آخر ماه : پاكا خدا به شمار آفريدگانش ! پاكا خدا ، چندان كه خرسند شود ! پاكا خدا ، به گستره كلماتش ! پاكا خدا به وزن عرشش ! و سپاس ، خداى را به همين اندازه ها .

.

ص: 78

. .

ص: 79

. .

ص: 80

. .

ص: 81

. .

ص: 82

المصباح للكفعمي عن ابن عبّاس يرفعه :مَن قالَ هذِهِ الكَلِماتِ كُلَّ يَومٍ مَرَّةً واحِدَةً ، كَتَبَ اللّهُ لَهُ ألفَ ألفِ حَسَنَةٍ ، ومَحا عَنهُ مِنَ السَّيِّئاتِ ورَفَعَ لَهُ مِنَ الدَّرَجاتِ ، وأَثبَتَ لَهُ مِنَ الشَّفاعاتِ كَذلِكَ ، وهُوَ : سُبحانَ مَن هُوَ باقٍ لا يَفنى ، سُبحانَ مَن هُوَ عالِمٌ لا يَنسى ، سُبحانَ مَن هُوَ حافِظٌ لا يَغفُلُ ، سُبحانَ مَن هُوَ قَيّومٌ لا يَنامُ ، سُبحانَ مَن هُوَ قائِمٌ لا يَسهو ، سُبحانَ مَن هُوَ حَليمٌ لا يَلهو ، سُبحانَ مَن هُوَ مَلِكٌ لا يُرامُ ، سُبحانَ مَن هُوَ عَزيزٌ لا يُضامُ ، سُبحانَ مَن هُوَ بَصيرٌ لا يَرتابُ ، سُبحانَ مَن هُوَ واسِعٌ لا يُكَلِّفٌ ، سُبحانَ مَن هُوَ مُحتَجِبٌ لا يُرى ، وصَلَّى اللّهُ عَلى خِيَرَتِهِ مِن خَلقِهِ مُحَمَّدٍ وآلِهِ الطَّيِّبينَ الطّاهِرينَ وسَلَّمَ تَسليما . (1)

المصباح للكفعمي :قُل كُلَّ يَومٍ مَرَّةً (2) : سُبحانَ الدّائِمِ القائِمِ ، سُبحانَ القائِمِ الدّائِمِ ، سُبحانَ الواحِدِ الأَحَدِ ، سُبحانَ الفَردِ الصَّمَدِ ، سُبحانَ الحَيِّ القَيّومِ ، سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ ، سُبحانَ الحَيِّ الَّذي لا يَموتُ ، سُبحانَ المَلِكِ القُدّوسِ ، سُبحانَ رَبِّ المَلائِكَةِ وَالرّوحِ ، سُبحانَ العَلِيِّ الأَعلى ، سُبحانَهُ وتَعالى . (3)

كنز العمّال عن أنس عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ كُلَّ يَومٍ مَرَّةً : «سُبحانَ القائِمِ الدّائِمِ ، سُبحانَ الحَيِّ القَيّومِ ، سُبحانَ الحَيِّ الَّذي لا يَموتُ ، سُبحانَ اللّهِ العَظيمِ وبِحَمدِهِ ، سُبّوحٌ قُدّوسٌ ، رَبُّ المَلائِكَةِ وَالرُّوحِ ، سُبحانَ العَلِيِّ الأَعلى ، سُبحانَهُ وتَعالى» لَم يَمُت حَتّى يَرى مَكانَهُ مِنَ الجَنَّةِ أو يُرى لَهُ . (4)

.


1- .المصباح للكفعمي : ص 125 ذكره في الحاشية ، بحار الأنوار : ج 87 ص 6 ح 9 وراجع قصص الأنبياء : ص 122 ح 124 .
2- .زاد في بحار الأنوار نقلاً عن المصدر : «تسبيح جبرئيل عليه السلام ، من قاله كلّ يومٍ مرّة في سنة كاملة لم يمت حتّى يرى مقعده من الجنّة» .
3- .المصباح للكفعمي : ص 120 ، بحار الأنوار : ج 87 ص 6 ح 9 .
4- .كنزالعمّال : ج 2 ص 230 ح 3886 نقلاً عن ابن شاهين في الترغيب وابن عساكر .

ص: 83

المصباح ، كفعمى_ به نقل از ابن عبّاس ، كه سند حديث را به پيامبر صلى الله عليه و آله رسانده است _: هر كس در هر روز ، يك مرتبه اين جملات را بگويد ، خداوند برايش هزار هزار ثواب مى نويسد و به همين اندازه از او گناه مى زدايد و درجاتش را بالا مى برد و برايش شفاعت مى نگارد . آن جملات ، اينها هستند : «پاكا آن كه ماناست و هرگز نيست نمى شود ! پاكا آن كه داناست و هرگز فراموش نمى كند ! پاكا آن كه نگهدار است و هرگز غافل نمى شود ! پاكا آن كه همواره برپاست و هرگز نمى خوابد ! پاكا آن كه نگهبان است و هرگز اشتباه نمى كند ! پاكا آن كه بردبار است و هرگز سرگرم نمى شود ! پاكا آن كه پادشاهى است كه هرگز آهنگ او نمى شود ! پاكا آن كه نيرومند است و هرگز مقهور نمى شود ! پاكا آن كه بيناست و هرگز ترديد نمى كند ! پاكا آن كه گشايشگر است و هرگز به زحمت نمى افكند ! پاكا آن كه در پرده است و ديده نمى شود ! و درود و سلام خدا بر گزيده او از ميان خلقش ، محمّد ، و خاندان پاك و پاكيزه او» .

المصباح ، كفعمى :هر روز ، يك مرتبه بگو (1) : «پاكا آن پاينده پابرجا ! پاكا آن پابرجاى پاينده ! پاكا آن يگانه يكتا ! پاكا آن تكِ بى نياز ! پاكا آن زنده هميشه بيدار ! پاكا خدا و سپاس ، او را ! پاكا آن زنده اى كه هرگز نمى ميرد ! پاكا آن پادشاه مقدّس ! پاكا پروردگار فرشتگان و روح ! پاكا آن والاى برين ! پاكا و برينا او!» .

كنز العمّال_ به نقل از اَ نَس ، از پيامبر خدا _: هر كس روزى يك مرتبه بگويد : «پاكا آن پابرجاى پاينده ! پاكا آن زنده هميشه بيدار ! پاكا آن زنده اى كه هرگز نمى ميرد ! پاكا خداى بزرگ و سپاس ، او را ! پاكا و مقدّسا پروردگار فرشتگان و روح ! پاكا آن والاى برين ! پاكا و برينا او!» ، نمى ميرد تا آن كه جايگاه خود در بهشت را ببيند ، يا به او نمايانده شود .

.


1- .در بحار الأنوار به نقل از مأخذ ، افزوده است : «تسبيح جبرئيل عليه السلام . هر كس اين تسبيح را روزى يك مرتبه ، به مدّت يك سال كامل بگويد ، نمى ميرد تا آن كه جايگاه خود را در بهشت ببيند» .

ص: 84

المصباح للكفعمي :يُستَحَبُّ أن يُصَلِّيَ في كُلِّ لَيلَةٍ مِن شَهرِ رَمَضانَ رَكعَتَينِ ، بِالحَمدِ فيها وَالتَّوحيدِ ثَلاثا ، فَإِذا سَلَّمَ قالَ : «سُبحانَ مَن هُوَ حَفيظٌ لا يَغفُلُ ، سُبحانَ مَن هُوَ رَحيمٌ لا يَعجَلُ ، سُبحانَ مَن هُو قائِمٌ لا يَسهو ، سُبحانَ مَن هُوَ دائِمٌ لا يَلهو» ثُمَّ يَقولُ التَّسبيحاتِ الأَربَعَ سَبعا ، ثُمَّ يَقولُ : «سُبحانَكَ سُبحانَكَ ، يا عَظيمُ اغفِر لِيَ الذَّنبَ العَظيمَ» ثُمَّ يُصَلِّي عَلَى النَّبِيَّ وآلِهِ عليهم السلام عَشرا . مَن صَلّاها غَفَرَ اللّهُ لَهُ سَبعينَ ألفَ ذَنبٍ . (1)

الكافي عن محمّد بن عيسى بإسناده عن الصالحين عليهم السلام_ في ذِكرِ أعمالِ العَشرِ الأَواخِرِ مِن شَهرِ رَمَضانَ _:تَقولُ فِي اللَّيلَةِ العاشِرَةِ : الحَمدُ للّهِِ لا شَريكَ لَهُ ، الحَمدُ للّهِِ كَما يَنبَغي لِكَرَمِ وَجهِهِ وعِزِّ جَلالِهِ وكَما هُوَ أهلُهُ ، يا قُدّوسُ يا نورَ القُدسِ ، يا سُبّوحُ يا مُنتَهَى التَّسبيحِ . (2)

.


1- .المصباح للكفعمي : ص 746 أورده في الهامش .
2- .الكافي : ج 4 ص 164 ح 4 ، تهذيب الأحكام : ج 3 ص 105 ح 265 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 164 ح 2032 عن محمّد بن أبي عمير عن الإمام الصادق عليه السلام وفيه «يا نور يا قدّوس ، يا نور يا قدّوس» بدل «يا قدّوس يا نور القدس» ، بحار الأنوار : ج 98 ص 70 .

ص: 85

المصباح ، كفعمى :مستحب است كه شخص در هر شب ماه رمضان ، دو ركعت نماز بخواند و در هر ركعت ، يك حمد و سه بار سوره توحيد بخواند و چون سلام داد ، بگويد : «پاكا آن كه نگهدار است و هرگز غفلت نمى كند ! پاكا آن كه مهربان است و شتاب نمى كند ! پاكا آن كه نگهبان است و هرگز اشتباه نمى كند ! پاكا آن كه پاينده است و هرگز سرگرم نمى شود!» ، سپس هفت مرتبه تسبيحات چهارگانه را بگويد و آن گاه بگويد : «پاكى تو ، پاكى تو . اى بزرگ! گناه بزرگ مرا بيامرز» ، سپس ده مرتبه بر پيامبر صلى الله عليه و آله و خاندان او صلوات بفرستد . هر كس اين نماز را بخواند ، خداوند ، هفتاد هزار گناه او را مى آمرزد .

الكافى_ به نقل از محمّد بن عيسى ، از امامان عليهم السلام ، در بيان اعمال دهه آخر ماه رمضان _: در شب دهم مى گويى : «سپاس ، خدايى را كه انبازى ندارد ! سپاس ، خداى را ، چنان كه زيبنده ذات بزرگوار و عزّت شُكوه اوست و چنان كه او اهل آن است ! اى مقدّس ، اى نور قدس ، اى منزّه ، اى نهايت تسبيح!» .

.

ص: 86

الفَصلُ الثّامِنُ : تسبيح فاطمة8 / 1فَضلُ تَسبيحِ فاطِمَةَ عليهاالسلامالإمام الباقر عليه السلام :ما عُبِدَ اللّهُ بِشَيءٍ مِنَ التَّحميدِ أفضَلَ مِن تَسبيحِ فاطِمَةَ عليهاالسلام ، ولَو كانَ شَيءٌ أفضَلَ مِنهُ لَنَحَلَهُ (1) رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله فاطِمَةَ عليهاالسلام . (2)

الإمام الصادق عليه السلام_ لِأَبي هارونَ المَكفوفِ _: يا أبا هارونَ ، إنّا نَأمُرُ صِبيانَنا بِتَسبيحِ فاطِمَةَ عليهاالسلامكَما نَأمُرُهُم بِالصَّلاةِ ، فَالزَمهُ ؛ فَإِنَّهُ لَم يَلزَمهُ عَبدٌ فَشَقِيَ . (3)

عنه عليه السلام :مَن باتَ عَلى تَسبيحِ فاطِمَ_ةَ عليهاالسلام ، كانَ مِنَ الذّاكِري_نَ اللّهَ كَثي_را وَالذّاكِراتِ (4) . (5)

.


1- .نَحَلْته : أعطيته شيئا من غير عِوَض بِطِيب نَفْس (المصباح المنير : ص 595 «نحل») .
2- .الكافي : ج 3 ص 343 ح 14 عن عقبة ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 105 ح 398 عن صالح بن عقبة ، عوالي اللآلي : ج 1 ص 333 ح 91 ، بحار الأنوار : ج 43 ص 64 ح 56 .
3- .الكافي : ج 3 ص 343 ح 13 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 105 ح 397 ، ثواب الأعمال : ص 196 ح 1 ، الأمالي للصدوق : ص 675 ح 914 كلّها عن أبي هارون المكفوف ، بحار الأنوار : ج 85 ص 328 ح 3 .
4- .إشارة إلى الآية 35 من سورة الأحزاب .
5- .مجمع البيان : ج 8 ص 561 ، بحار الأنوار : ج 87 ص 174 .

ص: 87

فصل هشتم: تسبيحات فاطمه عليهاالسلام

8 / 1 فضيلت تسبيحات فاطمه عليهاالسلام

فصل هشتم: تسبيحات فاطمه8 / 1فضيلت تسبيحات فاطمه عليهاالسلامامام باقر عليه السلام :خداوند به ستايشى برتر از تسبيح فاطمه عليهاالسلام عبادت نشده است ، و اگر چيزى برتر از آن وجود داشت ، بى گمان ، پيامبر خدا آن را به فاطمه عليهاالسلامپيشكش مى كرد .

امام صادق عليه السلام_ به ابو هارون مكفوف _: اى ابو هارون ! ما كودكان خود را ، همچنان كه به خواندن نماز فرمان مى دهيم ، به خواندن تسبيحات فاطمه عليهاالسلامفرمان مى دهيم . پس به آن ، چنگ در زن ؛ زيرا هر بنده اى به آن چنگ زند ، بدبخت نمى شود .

امام صادق عليه السلام :هر كس شب را با گفتن تسبيحات فاطمه عليهاالسلام بخوابد ، از شمار مردان و زنانى است كه بسيار ياد خدا مى كنند . (1)

.


1- .اشاره است به آيه 35 از سوره احزاب .

ص: 88

عنه عليه السلام :تَسبيحُ فاطِمَةَ الزَّهراءِ عليهاالسلام مِنَ الذِّكرِ الكَثيرِ الَّذي قالَ اللّهُ عز و جل : «اذْكُرُواْ اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا» (1) . (2)

تأويل الآيات الظاهرة عن إسماعيل بن عمّار :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : قَولُهُ عز و جل : «اذْكُرُواْ اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا» ما حَدُّهُ؟ قالَ : إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله عَلَّمَ فاطِمَةَ عليهاالسلام أن تُكَبِّرَ أربَعا وثَلاثينَ تَكبيرَةً ، وتُسَبِّحَ ثَلاثا وثَلاثينَ تَسبيحَةً ، وتُحَمِّدَ ثَلاثا وثَلاثينَ تَحميدَةً ، فَإِذا فَعَلَت ذلِكَ بِاللَّيلِ مَرَّةً وبِالنَّهارِ مَرَّةً ، فَقَد ذَكَرَتِ اللّهَ كَثيرا . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :مَن سَبَّحَ تَسبيحَ فاطِمَةَ عليهاالسلام في دُبُرِ المَكتوبَةِ مِن قَبلِ أن يَبسُطَ رِجلَيهِ ، أوجَبَ اللّهُ لَهُ الجَنَّةَ . (4)

عنه عليه السلام :مَن سَبَّحَ اللّهَ في دُبُرِ الفَريضَةِ تَسبيحَ فاطِمَةَ الزَّهراءِ عليهاالسلام المِئَةَ مَرَّةٍ ، وأتبَعَها بِ «لا إلهَ إلَا اللّهُ» غَفَرَ اللّهُ لَهُ . (5)

عنه عليه السلام :مَن سَبَّحَ تَسبيحَ فاطِمَةَ الزَّهراءِ عليهاالسلام قَبلَ أن يَثنِيَ (6) رِجلَيهِ مِن صَلاةِ الفَريضَةِ غَفَرَ اللّهُ لَهُ ، وَليَبدَأ بِالتَّكبيرِ . (7)

.


1- .الأحزاب : 41 .
2- .الكافي : ج 2 ص 500 ح 4 عن زرارة ، معاني الأخبار : ص 193 ح 5 نحوه ، بحار الأنوار : ج 85 ص 331 ح 8 .
3- .تأويل الآيات الظاهرة : ج 2 ص 454 ح 16 .
4- .فلاح السائل : ص 297 ح 194 عن عبد اللّه بن سنان ، بحار الأنوار : ج 85 ص 332 ح 13 .
5- .الكافي : ج 3 ص 342 ح 7 ، المحاسن : ج 1 ص 106 ح 87 وزاد فيه «قبل أن يثني رجليه» بعد «الفريضة» ، بحار الأنوار : ج 85 ص 335 ح 23 .
6- .قال العلّامة المجلسي قدس سره : «أن يثني» أي عن القبلة ، أو مطلق التغيّر عن هيئة الصلاة كما قيل ، وقال في النهاية : أراد قبل أن يصرف رجله عن حالته التي عليها في التشهّد (مرآة العقول : ج 15 ص 173) .
7- .الكافي : ج 3 ص 342 ح 6 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 105 ح 395 ، ثواب الأعمال : ص 196 ح 4 كلّها عن عبد اللّه بن سنان ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 29 ح 2063 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 332 ح 11 .

ص: 89

امام صادق عليه السلام :تسبيحات فاطمه زهرا عليهاالسلام ، از مصاديق آن يادِ بسيار است كه خداوند عز و جلفرموده است : «خدا را بسيار ياد كنيد» .

تأويل الآيات الظاهرة_ به نقل از اسماعيل بن عمّار _: به امام صادق عليه السلام گفتم : اين كه خداوند عز و جل فرموده : «خدا را بسيار ياد كنيد» ، اندازه اين يادِ بسيار چيست؟ فرمود : «پيامبر خدا به فاطمه آموخت كه سى و چهار مرتبه اللّه أكبر ، سى و سه مرتبه سبحان اللّه و سى و سه مرتبه الحمد للّه بگويد . پس ، هر گاه در شب ، يك مرتبه و در روز نيز يك مرتبه اين تسبيحات را بگويى ، خدا را بسيار ياد كرده اى» .

امام صادق عليه السلام :هر كس پس از اتمام نماز واجب ، پيش از آن كه پاهايش را بگشايد [و از حالت دو زانو خارج شود] ، تسبيحات فاطمه عليهاالسلام را بگويد ، خداوند ، بهشت را بر او واجب مى گرداند .

امام صادق عليه السلام :هر كس در تعقيبات نماز واجب ، صد مرتبه تسبيحات فاطمه زهرا عليهاالسلام را بخواند و در پى آن ، «لا إله إلّا اللّه » بگويد ، خداوندْ او را مى آمرزد .

امام صادق عليه السلام :هر كس پس از نماز واجب ، پيش از آن كه پاهايش را [از حالت تشهّد ]خارج سازد ، تسبيحات فاطمه زهرا عليهاالسلام را بگويد ، خداوندْ او را مى آمرزد ، و بايد از تكبيرات آغاز كند .

.

ص: 90

عنه عليه السلام :تَسبيحُ فاطِمَةَ عليهاالسلام في كُلِّ يَومٍ في دُبُرِ كُلِّ صَلاةٍ ، أحَبُّ إلَيَّ مِن صَلاةِ ألفِ رَكعَةٍ في كُلِّ يَومٍ . (1)

مشكاة الأنوار :دَخَلَ رَجُلٌ عَلى أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام وكَلَّمَهُ فَلَم يَسمَع كَلامَ أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام ، وشَكا إلَيهِ ثِقلاً في اُذُنَيهِ ، فَقالَ لَهُ : ما يَمنَعُكَ _ أو أينَ أنتَ _ مِن تَسبيحِ فاطِمَةَ عليهاالسلام؟ فَقالَ لَهُ : جُعلِتُ فِداكَ ، وما تَسبيحُ فاطِمَةَ؟ فَقالَ : تُكَبِّرُ اللّهَ أربَعا وثَلاثينَ ، وتُحَمِّدُ اللّهَ ثَلاثا وثَلاثينَ ، وتُسَبِّحُ اللّهَ ثَلاثا وثَلاثينَ ، تَمامَ المِئَةِ . قالَ : فَما فَعَلتُ ذلِكَ إلّا يَسيرا ، حَتّى ذَهَبَ عَنّي ما كُنتُ أجِدُهُ . (2)

8 / 2بَدءُ تَشريعِهِالإمام عليّ عليه السلام_ لِرَجُلٍ مِن بَني سَعدٍ _: ألا اُحَدِّثُكَ عَنِّي وعَن فاطِمَةَ الزَّهراءِ عليهاالسلام؟ إنَّها كانَت عِندي فَاستَقَت بِالقِربَةِ حَتّى أثَّرَ في صَدرِها ، وطَحَنَت بِالرَّحى حَتّى مَجَلَت يَداها ، وكَسَحَتِ البَيتَ حَتَّى اغبَرَّت ثِيابُها ، وأوقَدَت تَحتَ القِدرِ حَتّى دَكِنَت (3) ثِيابُها ، فَأَصابَها مِن ذلِكَ ضُرٌّ شَديدٌ . فَقُلتُ لَها : لَو أتَيتِ أباكِ فَسَأَلتِهِ خادِما يَكفيكِ حَرَّ (4) ما أنتِ فيهِ مِن هذَا العَمَلِ . فَأَتَتِ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله فَوَجَدَت عِندَهُ حُدّاثا (5) فَاستَحيَت فَانصَرَفَت ، فَعَلِمَ صلى الله عليه و آله أنَّها قَد جاءَت لِحاجَةٍ ، فَغَدا عَلَينا . . . ثُمَّ قالَ : يا فاطِمَةُ ما كانَت حاجَتُكِ أمسِ عِندَ مُحَمَّدٍ؟... فَقُلتُ : أنَا وَاللّهِ اُخبِرُك يا رَسولَ اللّهِ ، إنَّهَا استَقَت بِالقِرَبةِ حَتّى أَثَّرَ في صَدرِها ، وجَرَّت بِالرَّحى حَتّى مَجَلَت يَداها ، وكَسَحَتِ البَيتَ حَتَّى اغبَرَّت ثِيابُها ، وأوقَدَت تَحتَ القِدرِ حَتّى دَكِنَت ثِيابُها ، فَقُلتُ لَها : لَو أتَيتِ أباكِ فَسَأَلتِهِ خادِما يَكفيكِ حَرَّ ما أنتَ فِيهِ مِن هذَا العَمَلِ! قالَ : أفَلا اُعَلِّمُكُما ما هُوَ خَيرٌ لَكُما مِنَ الخادِمِ؟ إذا أخَذتُما مَنامَكُما فَكَبِّرا أربَعا وثَلاثينَ تَكبِيرَةً ، وسَبِّحا ثَلاثا وثَلاثينَ تَسبيحَةً ، وَاحمَدا ثَلاثا وثَلاثينَ تَحميدَةً . (6)

.


1- .الكافي : ج 3 ص 343 ح 15 ، ثواب الأعمال : ص 196 ح 3 ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 29 ح 2062 كلّها عن أبي خالد القمّاط ، بحار الأنوار : ج 85 ص 331 ح 9 .
2- .مشكاة الأنوار : ص 483 ح 1609 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 334 ح 21 .
3- .دَكِنَ الثوبُ : إذا اتّسخ واغبرّ لَونُه (النهاية : ج 2 ص 128 «دكن») .
4- .الحارّ مِن العَمَل : شاقُّه وشديده (القاموس المحيط : ج 2 ص 8 «حرر») .
5- .حدّاثا : أي جماعة يتحدّثون ، وهو جمع على غير قياس (النهاية : ج 1 ص 350 «حدث») .
6- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 320 ح 947 ، علل الشرايع : ص 366 ح 1 عن أبي الورد بن ثمامة ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 28 ح 2061 ، بحار الأنوار : ج 43 ص 82 ح 5 ؛ سنن أبي داوود : ج 3 ص 150 ح 2988 ، مسند ابن حنبل : ج 1 ص 322 ح 1312 كلاهما عن ابن أعبد نحوه ، كنزالعمّال : ج 15 ص 508 ح 41985 .

ص: 91

8 / 2 آغاز تشريع تسبيحات فاطمه عليهاالسلام

امام صادق عليه السلام :گفتن تسبيحات فاطمه عليهاالسلام در هر روز پس از هر نمازى ، نزد من محبوب تر از خواندن هزار ركعت نماز در هر روز است .

مشكاة الأنوار :مردى بر امام صادق عليه السلام در آمد و ايشان با او سخن گفت ؛ امّا او سخن امام صادق عليه السلام را نشنيد و از سنگينى گوش هايش به امام عليه السلام شكايت كرد . [امام عليه السلام ]فرمود: «چرا تسبيحات فاطمه عليهاالسلام را نمى خوانى؟» . مرد گفت : فدايت شوم ! تسبيحات فاطمه چيست؟ فرمود : «سى و چهار مرتبه اللّه أكبر مى گويى ، سى و سه مرتبه الحمد للّه و سى و سه مرتبه سبحان اللّه ، كه مجموعا مى شود صد تا» . آن مرد گفت : مدّت كوتاهى كه اين كار را انجام دادم ، سنگينى گوشم از بين رفت .

8 / 2آغاز تشريع تسبيحات فاطمه عليهاالسلامامام على عليه السلام_ به مردى از بنى سعد _: آيا از خودم و از فاطمه زهرا برايت نگويم؟ زمانى كه فاطمه عليهاالسلام در خانه من بود ، آن قدر با مشكْ آب كشيد كه بر سينه اش رد انداخت ، و چندان دستاس كرد كه دستانش تاول زد ، و از بس خانه را جارو كرد ، جامه هايش گردآلود شده بود ، و چندان ديگدان برافروخت كه لباس هايش سياه شده بود . و از اين كارها رنج و گزند شديدى به او رسيد . من به او گفتم : كاش نزد پدر خويش شوى و از او خدمتكارى بخواهى تا از رنج اين همه كار بياسايى ! او نزد پيامبر صلى الله عليه و آله رفت . ديد عدّه اى خدمت ايشان نشسته اند و گفتگو مى كنند . شرم كرد و برگشت . پيامبر صلى الله عليه و آله دانست كه او براى كارى آمده است . صبح روز بعد ، نزد ما آمد ... . سپس فرمود : «اى فاطمه ! ديروز تو را با محمّد چه كار بود؟» . من گفتم : اى پيامبر خدا ! من به شما مى گويم . او از بس با مشكْ آب كشيده ، بر سينه اش رد انداخته است و از بس دستاسْ چرخانده ، دستانش تاول زده است و از بس خانه جارو كرده ، جامه هايش گردآلود گشته و از بس زير ديگْ آتش افروخته ، جامه هايش سياه شده است . من به او گفتم : كاش نزد پدر خويش شَوى و از او خدمتكارى بخواهى تا از رنج اين همه كار ، بياسايى! پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «مى خواهيد چيزى به شما بياموزم كه از خدمتكار برايتان بهتر است؟ هر گاه به بستر خواب رفتيد ، سى و چهار اللّه أكبر بگوييد و سى و سه سبحان اللّه و سى و سه الحمد للّه » .

.

ص: 92

عنه عليه السلام :إنَّ فاطِمَةَ عليهاالسلام شَكَت ما تَلقى مِن أثَرِ الرَّحى ، فَأَتَى النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله سَبيٌ ، فَانطَلَقَت فَلَم تَجِدهُ ، فَوَجَدَت عائِشَةَ فَأَخبَرَتها ، فَلَمّا جاءَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله أخبَرَتهُ عائِشَةُ بِمَجيءِ فاطِمَةَ عليهاالسلام ، فَجاءَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله إلَينا وقَد أخَذنا مَضاجِعَنا ، فَذَهَبتُ لِأَقومَ فَقالَ : عَلى مَكانِكُما ، فَقَعَدَ بَينَنا حَتّى وَجَدتُ بَردَ قَدَمَيهِ عَلى صَدري ، وقالَ : ألا اُعَلِّمُكُما خَيرا مِمّا سَأَلتُماني؟ إذا أخَذتُما مَضاجِعَكُما تُكَبِّرانِ أربَعا وثَلاثينَ ، وتُسَبِّحانِ ثَلاثا وثَلاثينَ ، وتُحَمِّدانِ ثَلاثا وثَلاثينَ ، فَهُوَ خَيرٌ لَكُما مِن خادِمٍ . (1)

.


1- .صحيح البخاري : ج 3 ص 1358 ح 3502 ، صحيح مسلم : ج 4 ص 2091 ح 80 ، مسند ابن حنبل : ج 1 ص 287 ح 1141 كلّها عن ابن أبي ليلى ، كنزالعمّال : ج 15 ص 504 ح 41980 وراجع المعجم الكبير : ج 23 ص 339 ح 787 .

ص: 93

امام على عليه السلام :فاطمه عليهاالسلام از رنجى كه بر اثر دستاس كردن به او رسيده بود ، شِكوه كرد . در اين ميان ، شمارى اسير نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آوردند . فاطمه نزد ايشان رفت ؛ امّا ايشان را نيافت . عايشه را ديد و داستان را به او گفت . پيامبر صلى الله عليه و آله كه آمد ، عايشه آمدن فاطمه عليهاالسلام را به اطّلاع ايشان رساند . ما در بسترِ خواب بوديم كه پيامبر صلى الله عليه و آله نزد ما آمد . خواستم از جا بلند شوم كه فرمود : «بلند نشويد» . ايشان در ميان ما نشست ، به طورى كه خنكى پاهايش را بر سينه خود حس كردم ، و فرمود : «آيا شما دو تن را چيزى نياموزم كه از آنچه از من خواستيد ، بهتر است؟ هر گاه به بستر خود رفتيد ، سى و چهار مرتبه اللّه أكبر بگوييد و سى و سه مرتبه سبحان اللّه و سى و سه مرتبه الحمد للّه . اين براى شما بهتر از هر خدمتكارى است» .

.

ص: 94

8 / 3كَيفِيَّتُهُالكافي عن محمّد بن عذافر :دَخَلتُ مَعَ أبي عَلى أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام ، فَسَأَلَهُ أبي عَن تَسبيحِ فاطِمَةَ عليهاالسلام . فَقالَ : «اللّهُ أكبَرُ» حَتّى أحصاها أربَعا وثَلاثينَ مَرَّةً ، ثُمَّ قالَ : «الحَمدُ للّهِِ» حَتّى بَلَغَ سَبعا وسِتِّينَ ، ثُمَّ قالَ : «سُبحانَ اللّهِ» حَتّى بَلَغَ مِئَةً ، يُحصيها بِيَدِهِ جُملَةً واحِدَةً . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :في تَسبيحِ فاطِمَةَ صَلَّى اللّهُ عَلَيها ، يُبدَأُ بِالتَّكبيرِ أربَعا وثَلاثينَ ، ثُمَّ التَّحميدِ ثَلاثا وثَلاثينَ ، ثُمَّ التَّسبيحِ ثَلاثا وثَلاثينَ . (2)

الكافي عن داوود بن فرقد عن أخيه :أنَّ شِهابَ بنَ عَبدِ رَبِّهِ سَأَلَهُ أن يَسأَلَ أبَا عَبدِ اللّهِ عليه السلام وقالَ : قُل لَهُ : إِنَّ امرَأَةً تُفزِعُني فِي المَنامِ بِاللَّيلِ . فَقالَ : قُل لَهُ : اجعَل مِسباحا (3) ، وكَبِّرِ اللّهَ أربَعا وثَلاثينَ تَكبيرَةً ، وسَبِّحِ اللّهَ ثَلاثا وثَلاثينَ تَسبيحَةً ، وَاحمَدِ اللّهَ ثَلاثا وثَلاثينَ ، وقُل : لا إِلهَ إِلَا اللّهُ ، وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ، لَهُ المُلكُ ولَهُ الحَمدُ ، يُحيي ويُميتُ ويُميتُ ويُحيي ، بِيَدِهِ الخَيرُ ، ولَهُ اختِلافُ اللَّيلِ وَالنَّهارِ ، وهُوَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ _ عَشرَ مَرّاتٍ _ . (4)

الكافي :عَن مُحَمَّدِ بنِ جَعفَرٍ عَمَّن ذَكَرَهُ عَن أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام أنَّهُ كانَ يُسَبِّحُ تَسبيحَ فاطِمَةَ صَلَّى اللّهُ عَلَيها ، فَيَصِلُهُ ولا يَقطَعُهُ . (5)

.


1- .الكافي : ج 3 ص 342 ح 8 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 105 ح 400 ، المحاسن : ج 1 ص 106 ح 88 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 333 ح 14 .
2- .الكافي : ج 3 ص 342 ح 9 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 106 ح 401 وليس فيه «في تسبيح فاطمة عليهاالسلام» وكلاهما عن أبي بصير ، بحار الأنوار : ج 85 ص 339 .
3- .المسباحُ: ما يُسبَّح به ويُعَدُّ به الأذكار (هامش المصدر) .
4- .الكافي : ج 2 ص 536 ح 7 .
5- .الكافي : ج 3 ص 342 ح 12 .

ص: 95

8 / 3 چگونگى تسبيحات فاطمه عليهاالسلام

8 / 3چگونگى تسبيحات فاطمه عليهاالسلامالكافى_ به نقل از محمّد بن عذافر _: با پدرم خدمت امام صادق عليه السلام رسيديم . پدرم از ايشان در باره تسبيحات فاطمه عليهاالسلام پرسيد . فرمود : «اللّه أكبر» و سى و چهار مرتبه آن را گفت . سپس فرمود : «الحمد للّه » تا رسيد به شصت و هفت مرتبه . سپس فرمود : «سبحان اللّه » تا به صد رسيد ، و اينها را با دستش يكى يكى مى شمرد .

امام صادق عليه السلام_ در باره تسبيحات فاطمه عليهاالسلام _: با سى و چهار «اللّه أكبر» آغاز مى شود ، سپس سى و سه «الحمد للّه » گفته مى شود ، و بعد ، سى و سه «سبحان اللّه » .

الكافى_ به نقل از داوود بن فَرقَد ، در باره برادرش _: شهاب بن عبد ربّه ، از او خواست كه از امام صادق عليه السلام بپرسد و گفت : [از طرف من] به ايشان بگو : شب ها كه مى خوابم ، زنى به خوابم مى آيد و مرا مى ترساند . [امام عليه السلام ] فرمود : «به او بگو : تسبيحى بساز و [با آن ،] سى و چهار مرتبه اللّه أكبر بگو و سى و سه مرتبه سبحان اللّه و سى و سه مرتبه الحمد للّه و ده مرتبه بگو : معبودى جز خدا نيست . يگانه است و بى انباز . پادشاهى و ستايش ، از آنِ اوست . زنده مى كند و مى ميراند ، و مى ميراند و زنده مى گرداند . خوبى ، همه ، در دست اوست و گردش شب و روز ، براى اوست و او بر هر چيزى تواناست» .

الكافى_ به نقل از محمّد بن جعفر ، از كسى ديگر كه نامش را برد _: امام صادق عليه السلام تسبيحات فاطمه را _ كه درود خدا بر او باد _ پيوسته مى گفت و گفتن آن را قطع نمى كرد .

.

ص: 96

مسند ابن حنبل عن أبي الدرداء :أتَيتُ رَسولَ اللّهَ صلى الله عليه و آله فَقُلتُ : يا رَسولَ اللّهِ ، ذَهَبَ الأَغنِياءُ بِالدُّنيا وَالآخِرَةِ ؛ نُصَلّي ويُصَلّونَ ، ونَصومُ ويَصومونَ ، ويَتَصَدَّقونَ ولا نَتَصَدَّقُ! قالَ : ألا أدُلُّكَ عَلى شَيءٍ إن أنتَ فَعَلتَهُ لَم يَسبِقكَ أحَدٌ كانَ قَبلَكَ ولَم يُدرِككَ أحَدٌ بَعدَكَ ، إلّا مَن فَعَلَ الَّذي تَفعَلُ دُبُرَ كُلِّ صَلاةٍ ؟! ثَلاثا وثَلاثينَ تَسبيحَةً ، وثَلاثا وثَلاثينَ تَحميدَةً ، وأربَعا وثَلاثينَ تَكبيرَةً (1) .

مسند ابن حنبل عن زيد بن ثابت :أمَرَنا [ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ] أن نُسَبِّحَ في دُبُرِ كُلِّ صَلاةٍ ثَلاثا وثَلاثينَ تَسبيحَةً ، ونُحَمِّدَ ثَلاثا وثَلاثينَ تَحميدَةً ، ونُكَبِّرَ أربَعا وثَلاثينَ تَكبيرَةً . (2)

راجع : ص 88 ح 933 و ص 90 ح 938 .

.


1- .مسند ابن حنبل : ج 8 ص 166 ح 21768 ، كنزالعمّال : ج 2 ص 643 ح 4975 نقلاً عن المصنّف لعبد الرزّاق .
2- .مسند ابن حنبل : ج 8 ص 154 ح 21716 ، سنن الدارمي : ج 1 ص 332 ح 1328 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 383 ح 928 كلاهما نحوه .

ص: 97

مسند ابن حنبل_ به نقل از ابو دردا _: خدمت پيامبر خدا رسيدم و گفتم : اى پيامبر خدا ! توانگران ، دنيا و آخرت را از آنِ خود كردند . ما نماز مى خوانيم ، آنها هم نماز مى خوانند . ما روزه مى گيريم و آنها هم روزه مى گيرند . آنها صدقه (/ زكات) مى دهند ؛ ولى ما [چون ناداريم ،] صدقه نمى دهيم! [پيامبر صلى الله عليه و آله ] فرمود : «آيا تو را به چيزى راهنمايى نكنم كه اگر آن را انجام دهى ، نه از گذشتگان ، كسى بر تو پيشى مى گيرد و نه پس از تو ، كسى به پايَت مى رسد ، مگر آن كسى كه همان كارى را انجام دهد كه تو بعد از هر نمازى انجام مى دهى كه سى و سه مرتبه سبحان اللّه ، سى و سه مرتبه الحمد للّه و سى و چهار مرتبه اللّه أكبر مى گويى؟!» .

مسند ابن حنبل_ به نقل از زيد بن ثابت _: پيامبر خدا به ما دستور داد كه بعد از هر نمازى ، سى و سه «سبحان اللّه » بگوييم ، سى و سه «الحمد للّه » ، و سى و چهار «اللّه أكبر» .

ر . ك : ص 89 ح 933 و ص 91 ح 938 .

.

ص: 98

كيفيّت تسبيح فاطمه زهرا عليهاالسلام
اشاره

كيفيّت تسبيح فاطمه زهرااحاديث فراوانى بر استحباب ذكر تسبيحات فاطمه زهرا عليهاالسلام تأكيد كرده اند . اين احاديث ، ميان شيعه و اهل سنّت ، مستفيض است و در كتب اربعه شيعه و برخى از صحاح و مسانيد مشهور اهل سنّت به طريق هاى مختلف ، نقل شده است . آنچه از اين احاديث فهميده مى شود ، آن است كه استحباب اين تسبيح كه از مصاديق ذكرِ كثير دانسته شده ، (1) منحصر به تعقيب نمازهاى واجب و يا هر نمازى نيست ؛ بلكه هنگام خواب و يا براى رفع پاره اى مشكلات نيز مفيد است . (2) همه اين احاديث ، اتّفاق دارند كه تسبيحات فاطمه زهرا عليهاالسلام از تركيب سه ذكر «اللّه اكبر» ، «الحمد للّه » و «سبحان اللّه » به وجود آمده و عطاى پُر ارزش پيامبر خدا به دختر بزرگوارش فاطمه عليهاالسلام است . همچنين در تعداد مجموعى و اختصاصى هر يك از اين اذكار ، اتّفاق نظر است و همه روايات ، تعداد ذكر «اللّه اكبر» را 34 بار ، «الحمد للّه » را 33 بار و «سبحان اللّه » را نيز 33 بار دانسته اند كه مجموع آنها يكصد مى شود .

.


1- .ر . ك : ص 87 ح 931 _ 933 و نيز ج 1 ص 115 ح 176 _ 179 .
2- .الكافى : ج 2 ص 536 ح 7 .

ص: 99

نظريه مشهور : تقديم تحميد بر تسبيح

تنها اختلاف جزئى ، در ترتيب اين سه جزء است . احاديث شيعى به اتّفاق ، «اللّه اكبر» را ذكر آغازين مى دانند (1) و برخى احاديث اهل سنّت ، آن را ذكر پايانى مى شمرند (2) و برخى ديگر كه در منابع معتبرترى هستند ، در اين بخش با احاديث شيعى همسو و همگون هستند . (3) از اين رو ، اين اختلاف به آسانى قابل حل است . اختلاف ديگر ، در حوزه احاديث شيعى و در ترتيب «الحمد للّه » و «سبحان اللّه » است . مشهور احاديث شيعى ، «الحمد للّه » را بر «سبحان اللّه » مقدّم مى دارند (4) و تنها چند حديث معدود ، عكس آن را ابراز مى دارند و بر همين اساس ، بيشتر فقها ، ترتيب معمولى و رايج كنونى ، يعنى «اللّه اكبر» ، «الحمد للّه » و «سبحان اللّه » را ذكر كرده اند ، هر چند برخى از آنان ، قائل به تخيير شده و هر دو ترتيب را مجاز و مطابق با سنّت دانسته اند .

نظريه مشهور : تقديم تحميد بر تسبيحعلّامه حلّى در كتاب المختلف _ كه اختلاف فتاواى فقيهان شيعه را بررسى مى كند _ ، مى گويد : مشهور در تسبيح زهرا عليهاالسلام اين است كه نخست «اللّه أكبر» گفته مى شود ، سپس «الحمد للّه » و بعد ، «سبحان اللّه » . اين را شيخ جطوسىج در النهاية و المبسوطو

.


1- .ر. ك : وسائل الشيعة : ج 6 ص 444 (باب 10) ، و الحدائق الناضرة : ج 8 ص 515 _ 519 .
2- .ر. ك : مسند ابن حنبل : ج 1 ص 227 ح 838 و ص 305 ح 1228 و ج 8 ص 166 ح 21768 ، تاريخ بغداد : ج 3 ص 24 ، المستدرك على الصحيحين : ج 3 ص 165 ح 4724 و . . . .
3- .ر . ك : صحيح البخارى : ج 3 ص 1358 ح 3502 ، صحيح مسلم : ج 4 ص 2091 ح 80 ، سنن أبى داوود : ج 3 ص 150 ح 2987 ، مسند ابن حنبل : ج 1 ص 287 ح 1141 .
4- .ر . ك : ص 95 (چگونگى تسبيحات فاطمه عليهاالسلام) .

ص: 100

دليل نظريه مشهور

[شيخ] مفيد در المُقنعة و سَلّار و ابن بَرّاج و ابن ادريس ، ذكر كرده اند. (1) مراجعه مستقيم به كتاب هاى فقهى نيز همين گفته را نتيجه مى دهد . (2) همچنين شيخ بهايى ، در مفتاح الفلاح ، آن را مشهور دانسته و گفته است : آنچه در تعقيبات مشهور است و به آن عمل مى شود ، مقدّم داشتن «الحمد للّه » بر «سبحان اللّه » است . (3) محدّث بحرانى نيز در الحدائق الناضرة ، پس از ذكر همه احاديث و در پايان جمع بندى دلالى و سندى خود ، قول مشهور و معتضد به اخبار را تقديم تحميد بر تسبيح دانسته است . (4) شيخ محمّد حسن نجفى نيز در كتاب گران سنگ جواهر الكلام ، چنين نوشته است : آنچه در ميان اصحاب ، شهرت بسيار دارد و بلكه در وسايل الشيعة آمده است كه شيعه به آن عمل مى كرده اند ، اين است كه نخست ، سى و چهار «اللّه أكبر» گويند . سپس سى و سه «الحمد للّه » و بعد ، سى و سه «سبحان اللّه » . در فتاوا و احاديث ، در اين باره اختلافى نمى يابم ، بجز خبر علل الشرائع كه به زودى آن را ذكر خواهم كرد . (5)

دليل نظريه مشهوراستدلال قول مشهور ، ساده و روشن است . احاديث بسيارى بر مدّعاى آن دلالت

.


1- .المختلف : ج 2 ص 182 .
2- .ر. ك : النهاية : ص 85 ، المبسوط : ج 1 ص 117 ، المقنعة : ص 110 ، المراسم العلويّة : ص 73 ، المهذّب : ج 1 ص 96 ، السرائر : ج 1 ص 233 ، إصباح الشيعة بمصباح الشريعة : ص 78 .
3- .مفتاح الفلاح : ص 213 .
4- .الحدائق الناضرة : ج 8 ص 523 .
5- .جواهر الكلام : ج 10 ص 399 . گفتنى است حديث علل الشرائع ، مطابق با احاديث اهل سنّت است و در اسناد آن نيز راويان اهل سنّت موجودند .

ص: 101

نظريه دوم : تقديم تسبيح بر تحميد

دارند كه با يك شمارش ساده ، مى توان فزونىِ آنها را بر احاديث قول ديگر ، نشان داد . افزون بر اين ، اسناد احاديث دالّ بر قول مشهور ، در مقايسه با احاديث ديگر ، از قوّت بيشترى برخوردار است و از اين رو ، حتّى اگر اين دو دسته احاديث مختلف را با هم متعارض بدانيم _ كه خواهيم گفت چنين نيست _ ، باز هم بنا به شهرت روايى و قوّت سندى ، ترجيح با قول مشهور خواهد بود . (1)

نظريه دوم : تقديم تسبيح بر تحميددليل اين قول ، آن است كه برخى فقيهان متقدّم ، مانند شيخ صدوق و پدرش ، ابن جُنَيد وشيخ طوسى (در برخى از كتاب هايش) ، به گاه بيان كيفيت تسبيحات فاطمه زهرا عليهاالسلام تسبيح را بر تحميد ، مقدّم كرده اند (2) و چون اين فقيهان به روزگار ائمّه عليهم السلام نزديك بوده و خودْ محدّث نيز بوده اند ، مى توان قول آنان را ردّى بر قول مشهور دانست . در پاسخ به اين گفته ، مى توانيم تصريح شيخ صدوق و شيخ طوسى را بياوريم كه آنان ، هر دو شكل ترتيب مشهور و غير مشهور را جايز دانسته اند و مقصودشان از ذكر ترتيب غير مشهور ، آن بوده است كه بگويند ترتيب مشهور ، لازم الرعايه و انحصارى نيست و هر دو كيفيت ، مشروع و مطابق با سنّت است . برخى فقيهان متأخّر ، مانند صاحب جواهر نيز اين نظر را دارند و حتّى آن را به علّامه حلّى و فيض كاشانى نيز نسبت داده اند . (3)

.


1- .شيخ يوسف محدّث بحرانى براى تقويت نظريه مشهور ، به دليل ديگرى نيز تمسّك كرده كه خالى از ضعف نيست (ر. ك : جواهر الكلام : ج 10 ص 402 ) .
2- .الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام : ص 115 ، الهداية : ص 141 ، الاقتصاد : ص 264 . نيز ، ر.ك : المختلف : ج 2 ص 182 ، المبسوط : ج 1 ص 117 .
3- .جواهر الكلام : ج 10 ص 404 .

ص: 102

نظريه سوم : تفصيل

دليل صاحب جواهر ، آن است كه در مسائل مستحب ، اختلاف در ميان احاديث ، به تعارض نمى انجامد تا نياز به ترجيح يا تخيير پيش آيد ؛ بلكه در اين گونه موارد ، تأكيد بر يك سو ، به منظور معرّفى فرد احسن و اَكمل است ، نه ردّ جواز و مشروعيت طرف ديگر . صاحب جواهر مى افزايد : اى بسا گفته امام صادق عليه السلام اشاره به اين دارد ، آن جا كه فرمود : «وتُبدأُ بالتكبير ؛ با اللّه اكبر شروع شود» و در باره بقيه سكوت كرد . (1) يعنى آنچه مهم است ، آغاز با تكبير است و چون امام عليه السلام از بيان ترتيب ميان حمد و تسبيح خوددارى ورزيده ، پس ترتيب آن دو ، مهم نيست و آنچه محمّد بن عذافر از فعل امام صادق عليه السلام گزارش داده كه امام عليه السلام تحميد را بر تسبيح مقدّم داشته است ، (2) جز جواز و حدّاكثر ، استحباب آن را اثبات نمى كند و دلالتى بر حتميت آن و طرد كيفيت ديگر ندارد .

نظريه سوم : تفصيلگفتنى است نظريه ديگرى نيز در اين ميان مطرح است و آن ، تفصيل است ؛ يعنى اختصاص كيفيت مشهور «تقديم تحميد بر تسبيح» به تعقيب نماز و اختصاص كيفيت غير مشهور «تقديم تسبيح بر تحميد» به هنگام خواب است . شيخ بهايى ، اين تفصيل را با استفاده از اجماع مركّب ، رد كرده است ؛ (3) امّا فقيهان ديگر مانند محدّث بحرانى و صاحب جواهر ، اين رد را نپسنديده و مسئله

.


1- .جواهر الكلام : ج10 ص 404 .
2- .الكافى : ج 3 ص 342 ح 8 .
3- .مفتاح الفلاح : ص 218 .

ص: 103

نظريه مختار

را محلّ تمسّك به اين گونه دليل ها ندانسته اند . (1) دليل بهتر در ردّ اين تفصيل ، مراجعه به احاديث است ؛ زيرا در ميان احاديث مشهور ، حديثى داريم كه همان كيفيت مشهور را براى گفتن اين ذكر قبل از خواب ، اثبات مى كند و در ميان احاديث غير مشهور نيز حديث مختص به تعقيب نماز داريم . به عبارت ديگر ، اين جمع بندى در احاديث ، قابل اجرا نيست و احاديث مشهور ، مطلق هستند و هر دو حالت را در بر مى گيرند .

نظريه مختاربر اساس آنچه گذشت ، مى توان گفت نظر اتّفاقى عالمان شيعه در شروع كردن با تكبير _ كه موافق قول محدّثان مشهوراهل سنّت (مانند : بخارى ، مسلم نيشابورى و ابو داوود) است _ بر نظر ديگر محدّثان اهل سنّت _ كه قائل به عكس آن و اختتام به تكبير هستند _ ترجيح دارد ؛ امّا در باره اختلاف ديگر (يعنى تقديم تحميد بر تسبيح) ، لزومى به انحصار در شكل و كيفيتِ مشهور نيست و هر دو شكل ، مشروع است ، هر چند با توجّه به كثرت احاديث و فتاواى فقيهان ، مى توان ترتيب مشهور را بهتر دانست .

.


1- .جواهر الكلام : ج 10 ص 403 ، الحدائق الناضرة : ج 8 ص 521 .

ص: 104

الفَصلُ التّاسِعُ : تسبيح الموجودات9 / 1ما يَدُلُّ عَلى تَسبيحِ المَلائِكَةِالكتاب«وَ تَرَى الْمَلَئِكَةَ حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ» . (1)

«تَكَادُ السَّمَ_وَ تُ يَتَفَطَّرْنَ مِن فَوْقِهِنَّ وَالْمَلَئِكَةُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِمَن فِى الْأَرْضِ أَلَا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» . (2)

«فَإِنِ اسْتَكْبَرُواْ فَالَّذِينَ عِندَ رَبِّكَ يُسَبِّحُونَ لَهُ بِالَّيْلِ وَ النَّهَارِ وَ هُمْ لَا يَسْ_ئمُونَ» . (3)

«إِنَّ الَّذِينَ عِندَ رَبِّكَ لَا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَيُسَبِّحُونَهُ وَلَهُ يَسْجُدُونَ» . 4

.


1- .الزمر : 75 .
2- .الشورى : 5 .
3- .فصّلت : 38 .

ص: 105

فصل نهم: تسبيحگويى موجودات
9 / 1 تسبيحگويى فرشتگان

فصل نهم: تسبيحگويى موجودات9 / 1تسبيحگويى فرشتگانقرآن«و فرشتگان را مى بينى كه پيرامون عرش به ستايش پروردگارِ خود تسبيح مى گويند و ميانشان به حق داورى مى گردد و گفته مى شود: «سپاس، ويژه پروردگار جهانيان است»».

«چيزى نمانده كه آسمان ها از فرازشان بشكافند و [ حال آن كه ] فرشتگان به سپاس پروردگارشان تسبيح مى گويند و براى كسانى كه در زمين هستند آمرزش مى طلبند. آگاه باش، در حقيقت خداست كه آمرزنده مهربان است» .

«پس اگر كبر ورزيدند، كسانى كه در پيشگاه پروردگارِ تواَند شبانه روز او را نيايش مى كنند و خسته نمى شوند» .

«به يقين، كسانى كه نزد پروردگار تو هستند، از پرستش او تكبّر نمى ورزند و او را به پاكى مى ستايند و براى او سجده مى كنند» . (1)

.


1- .پروردگار تو هستند و از زمره آنان خارج نشوى . بدين سان روشن مى شود كه مراد از «كسانى كه نزد پروردگار تو هستند» _ آن گونه كه بسيارى از مفسران گفته اند _ تنها فرشتگان نيستند ، زيرا معنا ندارد بگوييم پروردگارت را چنين ياد كن ؛ زيرا فرشتگان اين گونه يادش مى كنند ؛ بلكه مراد همه مقرّبان در پيشگاه خداى تعالى هستند ؛ چرا كه لفظ و عبارت «نزد پروردگار تو» مفيد حضور و عدم غيبت است . از آيه چنين پيداست كه قرب و نزديكى به خداوند به سبب ياد كردن از اوست ؛ زيرا با ذكر خدا حجب ميان او و بنده كنار مى رود ، وگرنه همه موجودات در نسبت به او يكسانند و هيچ گونه اختلافى از نظر قرب يا بعد و يا مانند اينها ، بين آنها نيست (الميزان فى تفسير القرآن : ج 8 ص 383) .

ص: 106

«وَ لَهُ مَن فِى السَّمَ_وَ تِ وَ الْأَرْضِ وَ مَنْ عِندَهُ لَا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَلَا يَسْتَحْسِرُونَ * يُسَبِّحُونَ الَّيْلَ وَ النَّهَارَ لَا يَفْتُرُونَ» (1) . (2)

«وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ * وَ إِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ» . (3)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :خَلَقَ اللّهُ تَعالى مَلَكا تَحتَ العَرشِ يُسَبِّحُهُ بِجَميعِ اللُّغاتِ المُختَلِفَةِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :رَبُّنا تَبارَكَ وتَعالَى اسمُهُ إذا قَضى أمرا سَبَّحَ حَمَلَةُ العَرشِ ، ثُمَّ سَبَّحَ أهلُ السَّماءِ الَّذينَ يَلونَهُم ، حَتّى يَبلُغَ التَّسبيحُ أهلَ هذِهِ السَّماءِ الدُّنيا . (5)

الإمام عليّ عليه السلام_ لِنَوفٍ البِكالِيِّ _: اِنقَطِع إلَى اللّهِ سُبحانَهُ ؛ فَإِنَّهُ يَقولُ : . . . جَعَلتُ آمالَ عِبادي مُتَّصِلَةً بي ، وجَعَلتُ رَجاءَهُم مَذخورا لَهُم عِندي ، ومَلَأتُ سَماواتي مِمَّن لا يَمَلُّ تَسبيحي . (6)

.


1- .والمراد بقوله : «وَ مَنْ عِندَهُ» المخصوصون بموهبة القرب والحضور ، وربّما انطبق على الملائكة المقرّبين ، وقوله : «يُسَبِّحُونَ الَّيْلَ وَ النَّهَارَ لَا يَفْتُرُونَ» بمنزلة التفسير لقوله : «وَلَا يَسْتَحْسِرُونَ» ؛ أي لا يأخذهم عيّ وكلال ، بل يسبّحون الليل والنهار من غير فتور ، والتسبيح بالليل والنهار كناية عن دوام التسبيح من غير انقطاع . يصف تعالى حال المقرّبين من عباده والمكرمين من ملائكته ، أنّهم مستغرقون في عبوديّته ، مكبّون على عبادته ، لا يشغلهم عن ذلك شاغل ولا يصرفهم صارف (الميزان في تفسير القرآن : ج 14 ص 264) .
2- .الأنبياء : 19 و 20 .
3- .الصافّات : 165 و 166 .
4- .إرشاد القلوب : ص 193 ، مستدرك الوسائل : ج 6 ص 75 ح 6474 .
5- .صحيح مسلم : ج 4 ص 1751 ح 124 ، سنن الترمذي : ج 5 ص 362 ح 3224 ، مسند ابن حنبل : ج 1 ص 468 ح 1883 ، السنن الكبرى : ج 8 ص 238 ح 16512 ، كنزالعمّال : ج 6 ص 748 ح 17674 .
6- .بحار الأنوار : ج 94 ص 95 ح 12 نقلاً عن الكتاب العتيق الغروي عن نوف البكالي .

ص: 107

«و از آن [و مملوك] اوست هر آن كه در آسمانها و زمين است و كسانى كه در نزد اويند از بندگى اش گردنكشى نكنند و درمانده نمى شوند . شب و روز تسبيح مى گويند و سست نمى شوند» . (1)

«و ما آن صف كشندگانيم . ما آن تسبيح گويانيم» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند متعال ، فرشته اى را در زير عرش آفريده است كه به همه زبان هاى گونه گون ، او را تسبيح مى گويد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پروردگار ما _ كه نامش خجسته و بلند است _ ، هر گاه به كارى فرمان دهد ، حاملان عرش ، تسبيح مى گويند . سپس آسمانيان فرودستِ آنان ، تسبيح مى گويند ، تا برسد به تسبيحگويى ساكنان اين آسمان زيرين .

امام على عليه السلام_ به نوف بِكالى _: سراسر ، به خداى پاك ، رو كن ؛ زيرا او مى فرمايد : « ... آرزوهاى بندگانم را پيوسته به خودم قرار داده ام ، و اميدشان را نزد خود ، براى آنانْ اندوخته ام و آسمان هايم را از كسانى كه از تسبيحگويى من خسته نمى شوند ، آكَنْده ام» .

.


1- .مراد از «نزد اويند» كسانى است كه از موهبت قرب و حضور برخوردار گشته اند ، و ممكن است بر فرشتگان مقرّب منطبق باشد . جمله «شب و روز تسبيح مى گويند و سست نمى شوند» به منزله تفسير جمله «و درمانده نمى شوند» است ، يعنى آنان را ضعف و خستگى نمى گيرد ، بلكه شب و روز ، بدون سستى ، تسبيح مى گويند . شب و روز تسبيح گفتن كنايه از دوام و بى وقفه بودن تسبيح است . خداوند متعال حال بندگان مقرّب و فرشتگان ارجمندش را چنين وصف مى كند كه آنان غرق در عبوديت او هستند و سرگرم عبادتش مى باشند و هيچ عاملى آنها را از اين كار باز نمى دارد (الميزان فى تفسير القرآن : ج 14 ص 264) .

ص: 108

عنه عليه السلام_ في خُطبَةٍ يَذكُرُ فيها خَلقَ المَلائِكَةِ _: ثُمَّ فَتَقَ ما بَينَ السَّماواتِ العُلى ، فَمَلَأَهُنَّ أطوارا مِن مَلائِكَتِهِ ، مِنهُم سُجودٌ لا يَركَعونَ ، ورُكوعٌ لا يَنتَصِبونَ ، وصافّونَ لا يَتَزايَلونَ ، ومُسَبِّحونَ لا يَسأَمونَ . (1)

الإمام زين العابدين عليه السلام :إنَّ اللّهَ عز و جل خَلَقَ العَرشَ أرباعا لَم يَخلُق قَبلَهُ إلّا ثَلاثَةَ أشياءَ : الهَواءَ وَالقَلَمَ وَالنّورَ ، ثُمَّ خَلَقَهُ مِن أنوارٍ مُختَلِفَةٍ ، فَمِن ذلِكَ النّورِ نورٌ أخضَرُ اخضَرَّت مِنهُ الخُضرَةُ ، ونورٌ أصفَرُ اصفَرَّت مِنهُ الصُّفرَةُ ، ونورٌ أحمَرُ احمَرَّت مِنهُ الحُمرَةُ ، ونورٌ أبيَضُ وهُوَ نورُ الأَنوارِ ، ومِنهُ ضَوءُ النَّهارِ . ثُمَّ جَعَلَهُ سَبعينَ ألفَ طَبَقٍ ، غِلَظُ كُلِّ طَبَقٍ كَأَوَّلِ العَرشِ إلى أسفَلِ السّافِلينَ ، لَيسَ مِن ذلِكَ طَبَقٌ إلّا يُسَبِّحُ بِحَمدِ رَبِّهِ ويُقَدِّسُهُ بِأَصواتٍ مُختَلِفَةٍ ، وألسِنَةٍ غَيرِ مُشتَبِهَةٍ ، ولَو اُذِنَ لِلِسانٍ مِنها فَأَسمَعَ شَيئا مِمّا تَحتَهُ لَهَدَمَ الجِبالَ وَالمَدائِنَ وَالحُصونَ ، ولَخَسَفَ البِحارَ ولَأَهلَكَ ما دونَهُ . لَهُ ثَمانِيةُ أركانٍ ، عَلى كُلِّ رُكنٍ مِنها مِنَ المَلائِكَةِ ما لا يُحصي عَدَدَهُم إلَا اللّهُ عز و جل ، يُسَبِّحونَ اللَّيلَ وَالنَّهارَ لا يَفتُرونَ ، ولَو حَسَّ (2) شَيءٌ مِمّا فَوقَهُ ، ما قامَ لِذلِكَ طَرفَةَ عَينٍ بَينَهُ وبَينَ الإِحساسِ الجَبَروتُ وَالكِبرِياءُ وَالعَظَمَةُ وَالقُدسُ وَالرَّحمَةُ ثُمَّ العِلمُ ، ولَيسَ وَراءَ هذا مَقالٌ . (3)

عنه عليه السلام_ مِن دُعائِهِ فِي الصَّلاةِ عَلى حَمَلَةِ العَرشِ _: فَصَلِّ عَلَيهِم ، وعَلَى المَلائِكَةِ الَّذينَ مِن دونِهِم ؛ مِن سُكّانِ سَماواتِكَ ، وأَهلِ الأَمانَةِ عَلى رِسالاتِكَ ، وَالَّذينَ لا تَدخُلُهُم سَأَمَةٌ مِن دُؤوبٍ ، ولا إعياءٌ مِن لُغوبٍ ، ولا فُتورٌ ، ولا تَشغَلُهُم عَن تَسبيحِكَ الشَّهَواتُ . (4)

.


1- .نهج البلاغة : الخطبة 1 ، بحار الأنوار : ج 57 ص 177 ح 136 .
2- .في تفسير القمّي : «ولو أحسّ حسّ شيء» .
3- .التوحيد : ص 325 ح 1 ، تفسير القمّي : ج 2 ص 23 كلاهما عن أبي الطفيل ، الاختصاص : ص 72 عن الفضيل بن يسار وكلّها عن الإمام الباقر عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 58 ص 24 ح 41 و 42 .
4- .الصحيفة السجّاديّة : ص 27 الدعاء 3 ، بحار الأنوار : ج 59 ص 217 ح 85 .

ص: 109

امام على عليه السلام_ در سخنرانى اى كه در آن از آفرينش فرشتگان ياد مى كند _: سپس ميان آسمان هاى بلند ، فاصله انداخت و آن فاصله ها را از فرشتگانِ گونه گون ، آكَنْده ساخت : گروهى همواره در سجده اند و ركوع نمى كنند ، گروهى پيوسته در ركوع اند و راست نمى شوند ، گروهى همواره صف كشيده اند و از جاى خود ، تكان نمى خورند ، و گروهى پيوسته تسبيح مى گويند و خسته نمى شوند .

امام زين العابدين عليه السلام :خداوند عز و جل عرش را در مرتبه چهارم آفريد و پيش از آن ، تنها سه چيز آفريده بود : هوا و قلم و نور . آن گاه ، آن (عرش) را از نورهاى گونه گون ، خلق كرد . يكى از آن نورها ، نورِ سبز است كه رنگ سبز ، از آنْ سبز شد ، و ديگرى نور زرد كه زردى از آن زرد گشت ، و ديگرى نور سرخ ، كه سرخى از آن سرخ گشت ، و ديگرى نور سفيد ، كه نورِ نورهاست و روشنايى روز ، از آن است . سپس آن (عرش) را هفتاد هزار طبقه قرار داد كه سِتَبرى هر طبقه به اندازه از فراز عرش تا پايين ترين طبقات زمين است و هيچ طبقه اى از آن نيست ، مگر اين كه با صداهاى گوناگون و زبان هاى گويا ، پروردگار خويش را تسبيح و سپاس و تقدير مى گويد . و اگر به هر زبانى از آنها اجازه داده شود تا چيزى از آنچه در زير آن است [به گوش جهانيان] بشنوانَد ، كوه ها و شهرها و قلعه ها را ويران مى كند و درياها را فروكش كند و هر آنچه را در فرود اوست ، نابود مى گردانَد . عرش را هشت رُكن است و در هر رُكنى از آن ، فرشتگانى است كه شمارِ آنها را جز خداوند عز و جل كسى نمى داند و شب و روز ، تسبيح مى گويند و سستى نمى ورزند ، و اگر چيزى (طبقه اى از آن طبقات يا فرشته اى از آن فرشتگان) آنچه را بالادستِ اوست ، حس كند ، چشم بر هم زدنى دوام نمى آورد . ميان او (فرشته يا طبقه) و احساس ، [سراسر] قدرت است و بزرگى و عظمت و پاكى و مِهر و سپس ، علم . و فراتر از اين ، هيچ نمى توان گفت .

امام زين العابدين عليه السلام_ از دعاى ايشان در باره درود فرستادن بر حاملان عرش _: پس [خدايا !] بر آنها درود فرست ، و هم بر فرشتگانى كه فروتر از آنهايند : آنان كه ساكنان آسمان هاى تو و امين بر پيام هاى تو اَند ؛ همانان كه بى وقفه [در ستايش تو] مى كوشند و هيچ گونه خستگى و ماندگى و سستى به آنان راه نمى يابد ، و شهوات ، آنان را از تسبيحگويى تو باز نمى دارد .

.

ص: 110

الإمام الصادق عليه السلام :ما مِن ثَمَرَةٍ ولا شَجَرَةٍ ولا غَرسَةٍ ، إلّا ومَعَها مَلَكٌ يُسَبِّحُ اللّهَ ويُقَدِّسُهُ ويُهَلِّلُهُ . (1)

9 / 2الأَسماءُ الَّتي تُسَبِّحُ بِهَا المَلائِكَةُرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في دُعاءِ الأَسماءِ الحُسنى _: أسأَ لُكَ بِاسمِكَ الَّذي تُسَبِّحُ لَكَ بِهِ المَلائِكَةُ الَّذينَ حَولَ العَرشِ وَالأَرَضينَ يا اللّهُ ، وأَسأَ لُكَ بِاسمِكَ الَّذي تُسَبِّحُ لَكَ بِهِ المَلائِكَةُ الَّذينَ خَلَقتَهُم مِن ضِياءِ ذلِكَ الاِسمِ يا اللّهُ ، وأسأَ لُكَ بِاسمِكَ الَّذي تُسَبِّحُ لَكَ بِهِ المَلائِكَةُ الَّذينَ خَلَقتَهُم مِنَ الرَّحمَةِ يا اللّهُ ، وأسأَ لُكَ بِاسمِكَ الَّذي يُسَبِّحُ لَكَ بِهِ المَلائِكَةُ الَّذينَ خَلَقتَهُم مِنَ الظُّلمَةِ يا اللّهُ ، وأسأَ لُكَ بِاسمِكَ الَّذي يُسَبِّحُ لَكَ بِهِ المَلائِكَةُ الَّذينَ خَلَقتَهُم مِنَ العَذابِ يا اللّهُ ، وأسأَ لُكَ بِاسمِكَ الَّذي يُسَبِّحُ لَكَ بِهِ المَلائِكَةُ الَّذينَ خَلَقتَهُم مِنَ البَردِ يا اللّهُ ، وأسأَ لُكَ بِاسمِكَ الَّذي يُسَبِّحُ لَكَ بِهِ المَلائِكَةُ الَّذين خَلَقتَهُم مِنَ الثَّلجِ وَالنّارِ ، وألَّفتَ بَينَهُم بِعَظَمَةِ ذلِكَ الاِسمِ ، لا تُذيبُ النّارُ الثَّلجَ ، ولا يُطفِئُ الثَّلجُ النّارَ يا اللّهُ ، وأسأَ لُكَ بِاسمِكَ الَّذي يُسَبِّحُ بِهِ المَلائِكَةُ الَّذينَ خَلَقتَهُم مِنَ النّورِ فَيَخرُجُ مِن أفواهِهِمُ النّورُ بِذلِكَ الاِسمِ يا اللّهُ ، وأسأَ لُكَ بِاسمِكَ الَّذي خَلَقتَهُ مِن تَسبيحِ ذلِكَ الاِسمِ وبِهِ يَخرُجُ مِن أفواهِهِم تَسبيحا تَخلُقُ مِنهُ مَلائِكَةً يُسَبِّحونَكَ ويُقَدِّسونَكَ ويُهَلِّلونَكَ ويُكَبِّرونَكَ ويُمَجِّدونَكَ بِذلِكَ الاِسمِ إلى يَومِ القِيامَةِ يا اللّهُ . (2)

.


1- .بحار الأنوار : ج 80 ص 195 ح 53 نقلاً عن العلل لمحمّد بن عليّ بن إبراهيم بن هاشم .
2- .البلد الأمين : ص 414 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 257 ح 1 .

ص: 111

9 / 2 نام هايى كه فرشتگان ، با آنها تسبيح مى گويند

امام صادق عليه السلام :هيچ ميوه اى و درختى و نهالى نيست ، مگر اين كه با آن ، فرشته اى است كه خداوند را تسبيح و تقديس مى گويد و به يگانگى اش مى ستايد .

9 / 2نام هايى كه فرشتگان ، با آنها تسبيح مى گويندپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در دعاى «أسماء الحُسنى» _: بار خدايا ! از تو درخواست مى كنم به آن نامت كه فرشتگانِ پيرامون عرش و زمينيان ، با آن نام ، تو را تسبيح مى گويند . بار خدايا ! از تو درخواست مى كنم به آن نامت كه فرشتگانى كه آنها را از نور آن نام آفريده اى ، با آنْ تو را تسبيح مى گويند . بار خدايا ! از تو درخواست مى كنم به آن نامت كه فرشتگانى كه آنها را از رحمت آفريده اى ، با آن نام ، تو را تسبيح مى گويند . بار خدايا ! از تو درخواست مى كنم به آن نامت كه فرشتگانى كه آنها را از تاريكى آفريده اى ، با آن نام ، تو را تسبيح مى گويند . بار خدايا ! از تو درخواست مى كنم به آن نامت كه فرشتگانى كه آنها را از عذب آفريده اى ، با آن نام ، تو را تسبيح مى گويند . بار خدايا ! از تو درخواست مى كنم به آن نامت كه فرشتگانى كه آنها را از سرما آفريده اى ، با آن نام ، تو را تسبيح مى گويند . بار خدايا ! از تو درخواست مى كنم به آن نامت كه فرشتگانى كه آنها را از برف و آتش آفريده اى و با عظمت آن نام ، ميانشان اُلفت افكنده اى ، آن سان كه نه آتش ، برف را آب مى كند و نه برف ، آتش را خاموش مى كند ، با آن نام ، تو را تسبيح مى گويند . بار خدايا ! از تو درخواست مى كنم به آن نامت كه فرشتگانى كه آنها را از نور آفريده اى و به سبب آن نام ، از دهان هايشان نور خارج مى شود ، با آن نام ، تو را تسبيح مى گويند . بار خدايا ! از تو درخواست مى كنم به آن نامت كه آن را از تسبيح آن نام آفريده اى و به سبب آن از دهان هاى آنان (فرشتگان) تسبيحى خارج مى شود كه از آن تسبيح ، فرشتگانى مى آفرينى كه آن فرشتگان با آن نام ، تو را تا روز قيامت ، تسبيح و تقديس مى كنند و به يگانگى و بزرگى و شكوهمندى مى ستايند .

.

ص: 112

عنه صلى الله عليه و آله_ أيضا _: أسأَ لُكَ بِاسمِكَ الَّذي خَلَقتَ بِهِ إسرافيلَ وعَظَّمتَ خِلقَتَهُ بِذلِكَ الاِسمِ فَهُوَ يُسَبِّحُكَ بِهِ إلى يَومِ القِيامَةِ يا اللّهُ . . . وأسأَ لُكَ بِاسمِكَ الَّذي يُسَبِّحُ لَكَ بِهِ إسرافيلُ فَيَقطَعُ تَسبيحُهُ عَلى جَميعِ المَلائِكَةِ عِبادَتَهُم لِاستِماعِهِم إلى طيبِ صَوتِهِ وتَسبيحِهِ بِذلِكَ الاِسمِ يا اللّهُ ، وأسأَ لُكَ بِاسمِكَ الَّذي يُسَبِّحُ لَكَ بِهِ عَزرائيلُ في مَقامِهِ بَينَ يَدَيكَ بِذلِكَ الاِسمِ يا اللّهُ ، وأسأَ لُكَ بِاسمِكَ الَّذي يُسَبِّحُ لَكَ بِهِ جَبرَئيلُ في مَقامِهِ بَينَ يَدَيكَ بِذلِكَ الاِسمِ يا اللّهُ ، وأسأَ لُكَ بِاسمِكَ الَّذي يُسَبِّحُ لَكَ بِهِ إسرافيلُ فَتَخلُقُ مِن كُلِّ لَفظَةٍ مِن تَسبيحِهِ مَلَكا يُسَبِّحُكَ بِذلِكَ الاِسمِ إلى يَومِ القِيامَةِ يا اللّهُ . (1)

9 / 3ذِكرُ المَلائِكَةِ فِي التَّسبيحِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ للّهِِ في سَماءِ الدُّنيا مَلائِكَةً خُشوعا لا يَرفَعونَ رُؤوسَهُم حَتّى تَقومَ السّاعَةُ . . . . أمّا أهلُ السَّماءِ الدُّنيا فَيَقولونَ : سُبحانَ ذِي المُلكِ وَالمَلَكوتِ . وأمّا أهلُ السَّماءِ الثّانِيَةِ فَيَقولونَ : سُبحانَ الحَيِّ الَّذي لا يَموتُ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ فِي السَّماءِ الرّابِعَةِ مَلَكٌ يَقولُ في تَسبيحِهِ : سُبحانَ مَن دَلَّ هذَا الخَلقَ القَليلَ [ أي أصحابَ اليَمينِ] مِن هذَا العالَمِ الكَثيرِ ، عَلى هذَا الفَضلِ الجَليلِ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام_ لَمّا سُئِلَ عَنِ المَلَكَينِ هاروتَ وماروتَ ، وما يَقولُ النّاسُ بِأَنَّهُما يُعَلِّمانِ النّاسَ السِّحرَ _: إنَّهُما مَوضِعُ ابتِلاءٍ ومَوقِفُ فِتنَةٍ ، تَسبيحُهُمَا اليَومَ : لَو فَعَلَ الإِنسانُ كَذا وكَذا لَكانَ كَذا ، ولَو يُعالِجُ بِكَذا وكَذا لَصارَ كَذا . (4)

.


1- .البلد الأمين : ص 417 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 261 ح 1 .
2- .المستدرك على الصحيحين : ج 3 ص 94 ح 4502 عن عبد اللّه بن عمر ، كنزالعمّال : ج 10 ص 365 ح 29834 .
3- .بحار الأنوار : ج 26 ص 295 ح 57 نقلاً عن مشارق الأنوار عن جابر عن الإمام الصادق عليه السلام وراجع بشارة المصطفى : ص 85 .
4- .الاحتجاج : ج 2 ص 221 ح 223 ، بحار الأنوار : ج 59 ص 326 ح 12 .

ص: 113

9 / 3 ذكر فرشتگان در تسبيح

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در دعاى «أسماء الحُسنى» _: بار خدايا ! از تو درخواست مى كنم به آن نامت كه با آن ، اسرافيل عليه السلام را آفريدى و با آن نام ، او را باعظمت آفريدى و او با آن نام ، تا روز قيامت ، تو را تسبيح مى گويد ... . بار خدايا ! از تو درخواست مى كنم به آن نامت كه اسرافيل عليه السلام با آن نام ، تو را تسبيح مى گويد ، چنان تسبيحى كه همه فرشتگان ، عبادت خود را قطع مى كنند تا به صداى خوشِ او و تسبيحگويى اش با آن نام ، گوش دهند . بار خدايا ! از تو درخواست مى كنم ، به آن نامت كه عزرائيل عليه السلام در پيشگاه تو با آن نام ، تو را تسبيح مى گويد . بار خدايا ! از تو درخواست مى كنم به آن نامت كه جبرئيل عليه السلام در پيشگاه تو با آن نام ، تو را تسبيح مى گويد . بار خدايا ! از تو درخواست مى كنم به آن نامت كه اسرافيل عليه السلام با آن نام ، تو را تسبيح مى گويد و از هر لفظى از تسبيح او فرشته اى مى آفرينى كه تا روز قيامت . با آن نام ، تو را تسبيح مى گويد .

9 / 3ذكر فرشتگان در تسبيحپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند ، در آسمانِ دنيا فرشتگانى دارد كه پيوسته در خشوع اند و تا روز قيامت ، سرهايشان را بلند نمى كنند ... . و اهل آسمان دنيا (پايين) مى گويند : «پاكا پروردگار مُلك و ملكوت !» و اهل آسمان دوم مى گويند : «پاكا زنده اى كه هرگز نمى ميرد !» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در آسمان چهارم ، فرشته اى است كه در تسبيحش مى گويد : پاكا آن كه از ميان اين انبوه خلايق ، اين خلقِ اندك (يعنى : اصحاب يمين) را به اين بخششِ بزرگ ، ره نمون شد .

امام صادق عليه السلام_ در پاسخ به پرسش از دو فرشته هارون و ماروت ، و اين كه مردم مى گويند : اين دو به مردم ، جادوگرى مى آموختند _: آن دو براى امتحان و آزمايش بودند و در آن روز ، تسبيحشان اين بود كه : اگر انسان ، چنين و چنان كند ، چنين مى شود و اگر دست به فلان و بهمان كار بزند ، چنان مى شود .

.

ص: 114

كمال الدين عن داوود بن فرقد :قالَ لي بَعضُ أصحابِنا : أخبِرني عَنِ المَلائِكَةِ أيَنامونَ؟ قُلتُ : لا أدري ، فَقالَ : يَقولُ اللّهُ عز و جل : «يُسَبِّحُونَ الَّيْلَ وَ النَّهَارَ لَا يَفْتُرُونَ» (1) . ثُمَّ قالَ : ألا اُطرِفُكَ عَن أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام فيهِ بِشَيءٍ؟ فَقُلتُ : بَلى! فَقالَ : سُئِلَ عَن ذلِكَ فَقالَ : ما مِن حَيٍّ إلّا وهُوَ يَنامُ ما خَلَا اللّهَ وَحدَهُ عز و جل ، وَالمَلائِكَةُ يَنامونَ . فَقُلتُ : يَقولُ اللّهُ عز و جل « يُسَبِّحُونَ الَّيْلَ وَ النَّهَارَ لَا يَفْتُرُونَ» ؟ فَقالَ : أنفاسُهُم تَسبيحٌ . (2)

9 / 4ما يَدُلُّ عَلى تَسبيحِ كُلِّ حَيٍّالكتاب«أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَن فِى السَّمَ_وَ تِ وَ الْأَرْضِ وَ الطَّيْرُ صَ_فَّ_تٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَ تَسْبِيحَهُ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ» . (3)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :حَصِّنوا أموالَكُم بِالزَّكاةِ ، فَإِنَّهُ ما يُصادُ ما صيدَ مِنَ الطَّيرِ إلّا بِتَضييعِهِمُ التَّسبيحَ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :ما صيدَ صَيدٌ ولا قُطِعَت شَجَرَةٌ إلّا بِتَضييعٍ مِنَ التَّسبيحِ ، وكُلُّ شَيءٍ مِنَ الخَلقِ يُسَبِّحُ حَتّى يَتَغَيَّرَ عَن أعلى خِلقَةٍ الَّتي خَلَقَهَا اللّهُ (5) ، وإن كُنتُم تَسمَعونَ نَقضَ جُدُرِكُم وسَقفِكُم فَإِنَّما هُوَ تَسبيحٌ . (6)

.


1- .الأنبياء : 20 .
2- .كمال الدين : ص 666 ح 8 ، بحار الأنوار : ج 59 ص 185 ح 28 .
3- .النور : 41 .
4- .قرب الإسناد : ص 117 ح 410 عن الحسين بن علوان عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام ، بحار الأنوار : ج 96 ص 11 ح 13 .
5- .في كنزالعمّال : «عن الخلقة التي خلقه اللّه » .
6- .الفردوس : ج 4 ص 121 ح 6375 عن عمر بن الخطّاب ، كنزالعمّال : ج 1 ص 445 ح 1919 نقلاً عن أبي نعيم عن أبي هريرة .

ص: 115

9 / 4 تسبيحگويى هر موجود زنده اى

كمال الدين_ به نقل از داوود بن فَرقَد _: يكى از شيعيان به من گفت : به من بگو كه آيا فرشتگان مى خوابند؟ گفتم : نمى دانم . گفت : خداوند عز و جل فرمايد : «شب و روز ، بى وقفه ، تسبيح مى گويند» . سپس گفت : مى خواهى در اين باره ، طرفه سخنى از امام صادق عليه السلام به تو هديه كنم؟ گفتم : آرى . گفت : همين سؤال از ايشان پرسيده شد . فرمود : «هيچ موجود زنده اى نيست ، مگر اين كه مى خوابد ، بجز خداى يكتا . فرشتگان هم مى خوابند» . من گفتم : خداوند عز و جل مى فرمايد : «شب و روز ، بى وقفه ، تسبيح مى گويند» . فرمود : «نَفَس هايشان ، تسبيح است» .

9 / 4تسبيحگويى هر موجود زنده اىقرآن«آيا ندانسته اى كه هر كه [ و هر چه ] در آسمان ها و زمين است ، براى خدا تسبيح مى گويند، و پرندگان [ نيز ] در حالى كه در آسمان ، پر گشوده اند [ تسبيح او مى گويند] ؟ همه ستايش و نيايش خود را مى دانند ؛ و خدا به آنچه مى كنند ، داناست» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از دارايى هايتان ، با پرداخت زكات ، محافظت كنيد ؛ زيرا هيچ پرنده شكار شده اى شكار نشد ، مگر اين كه تسبيحگويى خود را وانهاد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ صيدى شكار نمى شود و هيچ درختى قطع نمى شود ، مگر به سبب تركِ تسبيح ، و هر چيزى در آفرينش ، تسبيح مى گويد تا آن گاه كه از بالاترين خلقتش _ كه خداوند آن را آفريده است _ ، تغيير كند [و از بين برود] . اگر صداى فرو شكستن ديوارها و سقف خانه هايتان را مى شنيديد ، مى فهميديد كه تسبيح مى گويند .

.

ص: 116

عنه صلى الله عليه و آله :ما صيدَ مَصيدٌ إلّا بِنَقصٍ مِن تَسبيحٍ . . . ولا عُضِدَ مِن شَجَرَةٍ وَشيجَةٌ _ يَعني شَجَرَةً تُقطَعُ _ إلّا بِنَقصٍ في تَسبيحٍ ، ولا دَخَلَ عَلَى امرِئٍ مَكروهٌ إلّا بِذَنبٍ ، وما عَفَا اللّهُ عَنهُ أكثَرُ . (1)

الدرّ المنثور عن عائشة عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :صَوتُ الدّيكِ صَلاتُهُ ، وضَربُهُ بِجَناحَيهِ سُجودُهُ ورُكوعُهُ . ثُمَّ تَلا هذِهِ الآيَةَ : «وَ إِن مِّن شَىْ ءٍ إِلَا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لَ_كِن لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ» (2) . (3)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :آجالُ البَهائِمِ كُلِّها ، وخَشاشِ (4) الأَرضِ وَالدَّوابِّ كُلِّها فِي التَّسبيحِ ، فَإِذَا انقَضى تَسبيحُها قَبَضَ اللّهُ أرواحَها ، ولَيسَ إلى مَلَكِ المَوتِ في ذلِكَ شَيءٌ (5) . (6)

الإمام الصادق عليه السلام :لا يُصادُ مِنَ الطَّيرِ إلّا ما ضَيَّعَ تَسبيحَهُ . (7)

.


1- .تاريخ دمشق : ج18 ص239 ح4237 عن روح بن حبيب، كنزالعمّال : ج1 ص444 ح1918 وج2 ص254 ح3955 .
2- .الإسراء : 44 .
3- .الدرّ المنثور : ج 5 ص 289 نقلاً عن ابن مردويه وأبي نعيم .
4- .خَشاش الأرض : أي هوامّها وحشراتها ، الواحدة خَشاشة (النهاية : ج 2 ص 33 «خشش») .
5- .قال العلّامة الطباطبائي قدس سره : لعلّ المراد من قوله : «وليس إلى ملك الموت منها شيء» ، أنّه لا يتصدّى بنفسه قبض أرواحها وإنّما يباشرها بعض الملائكة والأعوان ، والملائكة أسباب متوسّطة على أيّ حال (الميزان في تفسير القرآن : ج 13 ص 122) .
6- .الفردوس : ج 1 ص 418 ح 1695 عن أنس ، كنزالعمّال : ج 1 ص 445 ح 1921 نقلاً عن الضعفاء الكبير وأبي الشيخ .
7- .الكافي : ج 3 ص 505 ح 15 ، المحاسن : ج 1 ص 459 ح 1062 كلاهما عن إسحاق عمّن سمعه ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 12 ح 1595 ، بحار الأنوار : ج 69 ص 393 ح 73 .

ص: 117

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ صيدى شكار نمى شود ، مگر به سبب كاستن از تسبيحش ... و هيچ شاخه اى از درختى با تبر جدا نمى شود ، مگر به سبب كاستن از تسبيحش ، و به هيچ انسانى گزندى نمى رسد ، مگر به سبب گناهى [كه انجام مى دهد] ، و البته آنچه خدا از او بخشيده ، بيشتر است .

الدرّ المنثور_ به نقل از عايشه _: پيامبر خدا فرمود : «بانگ خروس ، نماز اوست و بال زدنش ، سجود و ركوع او» . سپس اين آيه را قرائت كرد : «و هيچ چيز نيست ، مگر آن كه او را تسبيح و ستايش مى گويد ، امّا شما تسبيح آنان را نمى فهميد» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عمر همه چارپايان و همه خزندگان و جنبندگان زمينى ، در گرو تسبيحگويى آنهاست . پس هرگاه تسبيحگويى شان به سر آيد ، خداوند ، جان آنها را مى گيرد و فرشته مرگ را در اين كار ، دستى نيست . (1)

امام صادق عليه السلام :از پرندگانْ شكار نمى شود ، مگر آن پرنده اى كه تسبيحگويى اش را فرو نهاده باشد .

.


1- .علّامه طباطبايى قدس سرهمى گويد : شايد مراد از جمله «و فرشته مرگ را در اين كار ، دستى نيست» ، اين باشد كه او شخصا آنها را قبضِ روح نمى كند ، بلكه برخى فرشتگان و دستْ ياران ، اين كار را انجام مى دهند . در هر حال ، فرشتگان ، اسباب واسطه اند .

ص: 118

عنه عليه السلام :اُقسِمُ بِالَّذي خَلَقَ الخَلقَ وبَسَطَ الرِّزقَ ، إنَّهُ ما ضاعَ مالٌ في بَرٍّ ولا بَحرٍ إلّا بِتَركِ الزَّكاةِ ، وما صيدَ صَيدٌ في بَرٍّ ولا بَحرٍ إلّا بِتَركِهِ التَّسبيحَ في ذلِكَ اليَومِ . (1)

عنه عليه السلام :ما مِن طَيرٍ يُصادُ فِي البَرِّ ولا فِي البَحرِ ، ولا يُصادُ شَيءٌ مِنَ الوَحشِ إلّا بِتَضييعِهِ التَّسبيحَ . (2)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لَو فَهَّمَهُمُ اللّهُ عز و جل تَسبيحَ الوُحوشِ وَالطُّيورِ وَالسِّباعِ وَالجِبالِ لَطارَتِ الأَفئِدَةُ ، ولكِن أكَنَّ (3) ذلِكَ عَنكُم . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ النَّملَ يُسَبِّحنَ . (5)

فاطمة عليهاالسلام_ في الدُّعاءِ _: الحَمدُ للّهِِ . . . الَّذي بِنِعمَتِهِ تَتِمُّ الصّالِحاتُ ، وبِشُكرِهِ تُستَوجَبُ الزِّياداتُ ، وبِأَمرِهِ قامَتِ السَّماواتُ ، وبِعِزَّتِهِ استَقَرَّتِ الرّاسِياتُ ، وسَبَّحَتِ الوُحوشُ فِي الفَلَواتِ ، وَالطَّيرُ فِي الوُكُناتِ (6) . (7)

الإمام عليّ عليه السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : لَمّا أرادَ اللّهُ أن يَخلُقَ الخَيلَ قالَ : . . . إنّي سَأَجعَلُ عَلى ظَهرِكِ رِجالاً يُسَبِّحوني ويُحَمِّدوني ويُهَلِّلوني ويُكَبِّروني . ثُمَّ قالَ صلى الله عليه و آله : ما مِن تَسبيحَةٍ وتَهليلَةٍ وتَكبيرَةٍ يُكَبِّرُها صاحِبُها فَتَسمَعُهُ ، إلّا تُجيبُهُ بِمِثلِها . (8)

.


1- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 7 ح 1579 عن معتّب مولى الإمام الصادق عليه السلام ، عوالي اللآلي : ج 1 ص 370 ح 74 .
2- .تفسير القمّي : ج 2 ص 107 ، تفسير العيّاشي : ج 2 ص 294 ح 83 كلاهما عن إسحاق بن عمّار ، بحار الأنوار : ج 64 ص 24 ح 1 .
3- .كَنَّ الشيءَ وأكنّه: سَتَرهُ وأخفاه (لسان العرب : ج 13 ص 360 «كنن») .
4- .الفردوس : ج 3 ص 369 ح 5120 عن معاذ بن جبل .
5- .الدرّ المنثور : ج 5 ص 290 نقلاً عن ابن مردويه عن أبي هريرة .
6- .الوُكنات _ بضمّ الكاف وفتحها وسكونها _ : جمع وُكنة _ بالسكون _ وهي عُشّ الطائر وَوَكْرُه . وقيل : الوُكنات : مواقع الطير حيثما وقعت (النهاية : ج 5 ص 222 «وكن») .
7- .فلاح السائل : ص 440 ح 303 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 115 ح 2 .
8- .بحار الأنوار : ج 64 ص 156 ح 7 نقلاً عن حياة الحيوان عن تاريخ نيسابور للحاكم ؛ كنز العمّال : ج 4 ص 465 ح 11382 نقلاً عن الحاكم في تاريخه والثعلبي في تفسيره والديلمي وليس فيه من «ثمّ قال...» .

ص: 119

امام صادق عليه السلام :سوگند مى خورم به آن كه آفرينش را آفريد و روزى را گسترانيد كه هيچ مالى در خشكى و دريا ، تلف نمى شود ، مگر به سبب نپرداختن زكات ، و هيچ صيدى در خشكى و دريا شكار نمى شود ، مگر بدان سبب كه در آن روز ، تسبيح را ترك گفت .

امام صادق عليه السلام :هيچ پرنده اى در خشكى و دريا شكار نمى شود و هيچ حيوانى صيد نمى گردد ، مگر به سبب ترك تسبيحگويى اش .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اگر خداوند عز و جل تسبيحگويىِ وحوش و پرندگان و درندگان و كوه ها را به آنان مى فهمانْد ، بى گمان ، دل ها از جاكَنْده مى شدند ؛ ليكن خداوند ، تسبيحگويى آنها را از شما پوشيده داشته است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مورچگان هم تسبيح [خدا را] مى گويند .

فاطمه عليهاالسلام_ در دعا _: ستايش ، خداوند را ... كه با لطف و نعمت او كارهاى نيك ، انجام مى پذيرد و سپاس گزارى اش ، موجب افزونى نعمت ها مى شود و به فرمان او ، آسمان ها بر پايند و به قدرت او ، كوه ها پابرجاست و ددان در بيابان ها و مرغان در كاشانه هايشان ، او را تسبيح مى گويند .

امام على عليه السلام :پيامبر خدا فرمود : «چون خداوند خواست اسب را بيافريند ، فرمود : ... به زودى بر پشت تو مردانى را سوار مى كنم كه مرا تسبيح و ستايش مى گويند و مرا به يگانگى و بزرگى ياد مى كنند » . سپس فرمود : «و هر تسبيح و لا إله إلّا اللّه و اللّه اكبر ى كه صاحب آن اسب بگويد و اسب بشنود ، او نيز همانند آن را در پاسخش مى گويد» .

.

ص: 120

الإمام الصادق عليه السلام_ فِي الدَّوابِّ _: لاتُغَنُّوا عَلى ظُهورِها ، أما يَستَحيي أحَدُكُم أن يُغَنِّيَ عَلى ظَهرِ دابَّةٍ وهِيَ تُسَبِّحُ؟! (1)

عنه عليه السلام :لِلدّابَّةِ عَلى صاحِبِها سِتَّةُ حُقوقٍ : . . . ولا يَضرِبُها فِي وَجهِها فَإِنَّها تُسَبِّحُ . (2)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا تَضرِبُوا الدَّوابَّ عَلى وُجوهِها؛ فَإِنَّها تُسَبِّحُ بِحَمدِ اللّهِ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :مَنِ اتَّخَذَ في بَيتِهِ طَيرا فَليَتَّخِذ وَرَشانا (4) ؛ فَإِنَّهُ أكثَرُ شيءٍ ذِكرا للّهِِ عز و جل (5) وأكثَرُ تَسبيحا ، وهُوَ طَيرٌ يُحِبُّنا أهلَ البَيتِ . (6)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا تَسُبُّوا الضُّفدَعَ ؛ فَإِنَّ صَوتَهُ تَسبيحٌ وتَقديسٌ وتَكبيرٌ . (7)

.


1- .المحاسن : ج 2 ص 469 ح 2625 ، بحار الأنوار : ج 64 ص 206 ح 9 .
2- .الكافي : ج 6 ص 537 ح 1 ، تهذيب الأحكام : ج 6 ص 164 ح 303 ، المحاسن : ج 2 ص 468 ح 2624 كلّها عن السكوني ، بحار الأنوار : ج 64 ص 205 ح 8 .
3- .الكافي : ج 6 ص 538 ح 4 عن محمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عليه السلام ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 286 ح 2465 عن إسماعيل بن أبي زياد بإسناده ، الخصال : ص 330 ح 28 عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : ج 64 ص 201 ح 1 .
4- .الوَرَشان : الحمام الأبيض (مجمع البحرين : ج 3 ص 1926 «ورش») ، الوَرَشان : نوع من الحمام البرّي ، أكدر اللون فيه بياض فوق ذنبه (المنجد : ص 896 «ورش») .
5- .في المصدر : «...شيئا لذكر اللّه » ، والتصويب من بحار الأنوار .
6- .الكافي : ج 6 ص 550 ح 1 عن أبي بكر الحضرمي ، بحار الأنوار : ج 65 ص 21 ح 30 .
7- .الدرّ المنثور : ج 5 ص 639 نقلاً عن ابن المنذر عن أنس ؛ بحار الأنوار : ج 64 ص 48 ح 25 .

ص: 121

امام صادق عليه السلام_ در باره چارپايان _: سوار بر آنها آواز نخوانيد . آيا هر يك از شما شرم نمى كند كه بر پشتِ چارپايى آواز بخواند ، در حالى كه او [خدا را] تسبيح مى گويد؟!

امام صادق عليه السلام :چارپا را بر صاحبش شش حق است : ... و ديگر آن كه به صورت او نزند ؛ زيرا آن حيوان ، [خدا را] تسبيح مى گويد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به صورت چارپايان نزنيد ؛ چرا كه آنها خدا را تسبيح و ستايش مى گويند .

امام صادق عليه السلام :هركس خواست در خانه اش پرنده اى نگه دارد ، كبوتر سفيد نگهدارى كند ؛ زيرا اين پرنده ، بيش از هر پرنده اى ذكر خدا و تسبيح او را مى گويد و پرنده اى است كه ما اهل بيت را دوست مى دارد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به قورباغه ناسزا نگوييد ؛ زيرا كه آواز او ، تسبيح و تقديس و تكبير [خدا] است .

.

ص: 122

9 / 5ذِكرُ تَسبيحِ بَعضِ الحَيواناتِالمناقب لابن شهرآشوب عن محمّد بن وهبان والفتّاك :مَضَينا بِغابَةٍ فَإِذا بِأَسَدٍ بارِكٍ فِي الطَّريقِ وأشبالُهُ خَلفَهُ ، فَلَوَيتُ بِدابَّتي لِأَرجِعَ ، فَقالَ [ الإِمامُ عَلِيٌّ] عليه السلام : إلى أينَ؟ . . . فَإِذا بِالأَسَدِ قَد أقبَلَ نَحوَهُ فَتَبَصبَصَ (1) بِذَنَبِهِ وهُوَ يَقُولُ : السَّلامُ عَلَيكَ يا أميرَ المُؤمِنينَ ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَكاتُهُ ، يَابنَ عَمِّ رَسولِ اللّهِ . فَقالَ : وعَلَيكَ السَّلامُ يا أبَا الحارِثِ ، ما تَسبيحُكَ؟ فَقالَ : أقولُ : سُبحانَ مَن ألبَسَنِي المَهابَةَ ، وقَذَفَ في قُلوبِ عِبادِهِ مِنِّي المَخافَةَ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :إذَا التَقَى الجَمعانِ ، ومَشَى الرِّجالُ إلَى الرِّجالِ بِالسُّيوفِ ، يَرفَعُ الفَرَسُ رَأسَهُ فَيَقولُ : سُبحانَ المَلِكِ القُدّوسِ . ويَقولُ الحِمارُ في نَهيقِهِ : اللّهُمَّ العَنِ العَشّارينَ ، ويَقولُ الدِّيكُ في نَعيقِهِ بِالأَسحارِ : اُذكُرُوا اللّهَ يا غافِلينَ . ويَقولُ الضُّفدَعُ في نَقيقِهِ : سُبحانَ المَعبودِ في لُجَجِ البِحارِ . ويَقولُ الدُّرّاجُ في صِياحِهِ : الرَّحمنُ عَلَى العَرشِ استَوى . وتَقولُ القُنبُرَةُ (3) في صَفيرِها : اللّهُمَّ العَن مُبغِضي آلِ مُحَمَّدٍ . (4)

الخرائج والجرائح عن محمّد بن إبراهيم التيمي عن الإمام الحسين عليه السلام :إذا صاحَ النَّسرُ فَإِنَّهُ يَقولُ : يَابنَ آدَمَ ، عِش ما شِئتَ فَآخِرُهُ المَوتُ . وإذا صاحَ البازي يَقولُ : يا عالِمَ الخَفِيّاتِ ويا كاشِفَ البَلِيّاتِ . وإذا صاحَ الطّاووسُ يَقولُ : مَولايَ ، ظَلَمتُ نَفسي وَاغتَرَرتُ بِزينَتي فَاغفِر لي . وإذا صاحَ الدُّرّاجُ يَقولُ : الرَّحمنُ عَلَى العَرشِ استَوى . وإذا صاحَ الدّيكُ يَقولُ : مَن عَرَفَ اللّهَ لَم يَنسَ ذِكرَهُ . وإذا قَرقَرَتِ الدَّجاجَةُ تَقولُ : يا إلهَ الحَقِّ أنتَ الحَقُّ ، وقَولُكَ الحَقُّ يا اللّهُ يا حَقُّ . وإذا صاحَ الباشِقُ (5) يَقولُ : آمَنتُ بِاللّهِ وَاليَومِ الآخِرِ . وإذا صاحَتِ الحِدَأَةُ (6) تَقولُ : تَوَكَّل عَلَى اللّهِ تُرزَق . وإذا صاحَ العُقابُ يَقولُ : مَن أطاعَ اللّهَ لَم يَشقَ . وإذا صاحَ الشّاهينُ (7) يَقولُ : سُبحانَ اللّهِ حَقّا حَقّا . وإذا صاحَتِ البومَةُ تَقولُ : البُعدُ مِنَ النّاسِ اُنسٌ . وإذا صاحَ الغُرابُ يَقولُ : يا رازِقُ ابعَث بِالرِّزقِ الحَلالِ . وإذا صاحَ الكُركِيُّ (8) يَقولُ : اللّهُمَّ احفَظني مِن عَدُوِّي . وإذا صاحَ اللَّقلَقُ يَقولُ : مَن تَخَلّى مِنَ النّاسِ نَجَا مِن أذاهُم . وإذا صاحَتِ البَطَّةُ تَقولُ : غُفرانَكَ يا اللّهُ غُفرانَكَ . وإذا صاحَ الهُدهُدُ يَقولُ : ما أشقى مَن عَصَى اللّهَ . وإذا صاحَ القُمرِيُّ (9) يَقولُ : يا عالِمَ السِّرِّ وَالنَّجوى يا اللّهُ . وإذا صاحَ الدُّبسِيُّ (10) يَقولُ : أنتَ اللّهُ لا إلهَ سِواكَ يا اللّهُ . وإذا صاحَ العَقعَقُ (11) يَقُولُ : سُبحانَ مَن لا يَخفى عَلَيهِ خافِيَةٌ . وإذا صاحَ البَبغاءُ يَقولُ : مَن ذَكَرَ رَبَّهَ غَفَرَ ذَنبَهُ . وإذا صاحَ العُصفورُ : يَقولُ : أستَغفِرُ اللّهَ مِمّا يُسخِطُ اللّهَ . وإذا صاحَ البُلبُلُ يَقولُ : لا إلهَ إلَا اللّهُ حَقّا حَقّا . وإذا صاحَتِ القَبَجَةُ (12) تَقولُ : قَرُبَ الحَقُّ قَرُبَ . وإذا صاحَتِ السُّماناةُ (13) تَقولُ : يَابنَ آدَمَ ما أغفَلَكَ عَنِ المَوتِ . وإذا صاحَ السَّوذَنيقُ (14) يَقولُ : لا إلهَ إلَا اللّهُ، مُحَمَّدٌ وآلُهُ خِيَرَةُ اللّهِ . وإذا صاحَتِ الفاخِتَةُ تَقولُ : يا واحِدُ يا أحَدُ ، يا فَردُ يا صَمَدُ . وإذا صاحَ الشِّقِرّاقُ (15) يَقولُ : مَولايَ أعتِقني مِنَ النّارِ . وإذا صاحَتِ القُنبُرَةُ تَقولُ : مَولايَ تُب عَلى كُلِّ مُذنِبٍ مِنَ المُؤمِنينَ . وإذا صاحَ الوَرَشانُ يَقولُ : إن لَم تَغفِر ذَنبي شَقيتُ . وإذا صاحَ الشِّفنينُ (16) يَقولُ : لا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ . وإذا صاحَتِ النَّعامَةُ تَقولُ : لا مَعبودَ سِوَى اللّهِ . وإذا صاحَتِ الخُطّافَةُ (17) فَإِنَّها تَقرَأُ سورَةَ الحَمدِ وتَقُولُ : يا قابِلَ تَوبَةِ التَّوّابينَ يا اللّهُ لَكَ الحَمدُ . وإذا صاحَتِ الزَّرّافَةُ تَقولُ : لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ . وإذا صاحَ (18) الحَمَلُ يَقولُ : كَفى بِالمَوتِ واعِظا . وإذا صاحَ الجَديُ يَقولُ : عاجَلَنِي المَوتُ فَقَلَّ ذَنبي . وإذا زَأَرَ الأَسَدُ يَقولُ : أمرُ اللّهِ مُهِمٌّ مُهِمٌّ . وإذا صاحَ الثَّورُ يَقولُ : مَهلاً مَهلاً يَابنَ آدَمَ ، أنتَ بَينَ يَدَي مَن يَرى ولا يُرى وهُوَ اللّهُ . وإذا صاحَ الفيلُ يَقولُ : لا يُغني عَنِ المَوتِ قُوَّةٌ ولا حيلَةٌ . وإذا صاحَ الفَهدُ يَقولُ : يا عَزيزُ يا جَبّارُ يا مُتَكَبِّرُ يا اللّهُ . وإذا صاحَ الجَمَلُ يَقولُ : سُبحانَ مُذِلِّ الجَبّارينَ سُبحانَهُ . وإذا صَهَلَ الفَرَسُ يَقولُ : سُبحانَ رَبِّنا سُبحانَهُ . وإذا صاحَ الذِّئبُ يَقولُ : ما حَفِظَ اللّهُ فَلَن يَضيعَ أبَدا . وإذا صاحَ ابنُ آوى يَقولُ : الوَيلُ الوَيلُ لِلمُذنِبِ المُصِرِّ . وإذا صاحَ الكَلبُ يَقولُ : كَفى بِالمَعاصي ذُلّاً . وإذا صاحَ الأَرنَبُ يَقولُ : لا تُهلِكني يا اللّهُ لَكَ الحَمدُ . وإذا صاحَ الثَّعلَبُ يَقولُ : الدُّنيا دارُ غُرورٍ . وإذا صاحَ الغَزالُ يَقولُ : نَجِّني مِنَ الأَذى . وإذا صاحَ الكَركَدَّنُ يَقولُ : أغِثني وإلّا هَلَكتُ يا مَولايَ . وإذا صاحَ الإِيَّلُ يَقولُ : حَسبِيَ اللّهُ ونِعمَ الوَكيلُ حَسبِي . وإذا صاحَ النَّمِرُ يَقولُ : سُبحانَ مَن تَعَزَّزَ بِالقُدرَةِ سُبحانَهُ . وإذا سَبَّحَتِ الحَيَّةُ تَقولُ : ما أشقى مَن عَصاكَ يا رَحمنُ . وإذا سَبَّحَتِ العَقرَبُ تَقولُ : الشَّرُّ شَيءٌ وَحشٌ . ثُمَّ قالَ عليه السلام : ما خَلَقَ اللّهُ مِن شَيءٍ إلّا ولَهُ تَسبيحٌ يَحمَدُ بِهِ رَبَّهُ . ثُمَّ تَلا هذِهِ الآيَةَ : «وَ إِن مِّن شَىْ ءٍ إِلَا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لَ_كِن لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ» (19) . (20)

.


1- .يقال : بصبصَ الكلب بذَنَبه : إذا حرّكه ، وإنّما يفعل ذلك من طمع أوخوف (النهاية : ج 1 ص 131 «بصبص») .
2- .المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 303 ، بحار الأنوار : ج 41 ص 242 ح 12 .
3- .القُنْبَرة والقُنبُرة والقبَّرة : عصفورة دائمة التغريد (المنجد : ص 605 «قبر») .
4- .الاختصاص : ص 136 عن ابن عبّاس ، بحار الأنوار : ج 64 ص 35 ح 12 .
5- .الباشِق : طائر من أصغر الجوارح (المنجد : ص 40 «بشق») .
6- .الحِدَأَة : طائر من الجوارح ينقضّ على الجُرذان والدواجن و الأطعمة ونحوها (المعجم الوسيط : ج 1 ص 159 «حدأ») .
7- .الشاهين : طائر من جنس الصقر طويل الجناحين (المنجد : ص 407 «شهن») .
8- .الكُرْكي : طائر كبير ، أغبر اللون ، طويل العنق والرجلين ، أبتر الذنب ، قليل اللحم ، يأوي إلى الماء أحيانا (المعجم الوسيط : ج 2 ص 784 «كرك») .
9- .القُمْريّ : ضرب من الحَمام حسن الصوت (المنجد : ص 653 «قمر») .
10- .الدُّبسي : طائر صغير ، والدُّبسة : لون بين السواد والحُمرة (النهاية : ج 2 ص 99 «دبس») .
11- .العقعق : طائر على شكل الغراب ، أو هو الغراب ، وكانت العرب تتشاءم به (المنجد : ص 517 «عقق») .
12- .القَبَجة: واحد القَبَج ؛ وهو طائر يشبه الحجل (المنجد : ص 604 «قبج») .
13- .السُّمانى : الواحدة سُماناة ، نوع من الطيور القواطع ، من رتبة الدجاجيّات ، ويسمّى : السَّلْوى (المنجد : ص352 «سمن») .
14- .السَّوذنيق _ ويُضمّ أوّله _ والسَّيذَنوق والسُّوذانق، والسَّذانق، والسَّوذِينَق والسَّوذَق : الصقر أو الشاهين (القاموس المحيط : ج 3 ص 244 «سذق») .
15- .الشِّقِرّاق : طائر يكون في أرض الحرم في منابت النخيل كقدر الهدهد ، مرقّط بحمرة وخضرة وبياض وسواد (لسان العرب : ج 10 ص 186 «شقرق») .
16- .الشِّفنِين _ بكسر الشين _ : وهو متولّد بين نوعين مأكولين ، وعدّه الجاحظ في أنواع الحمام ، وبعضهم يقول : الشِّفنين هو الذي تسمّيه العامّة : اليمام (حياة الحيوان : ج 2 ص 53) .
17- .الخُطّاف : طائر يُشبه السنونو ، طويل الجناحين ، قصير الرجلين ، أسود اللون (المنجد : ص 187 «خطف») .
18- .في المصدر : «صاحت» ، والتصويب من بحار الأنوار .
19- .الإسراء : 44 .
20- .الخرائج والجرائح : ج 1 ص 248 ح 5 ، بحار الأنوار : ج 64 ص 27 ح 8 .

ص: 123

9 / 5 ذكر تسبيح برخى جانوران

9 / 5ذكر تسبيح برخى جانورانالمناقب ، ابن شهرآشوب_ به نقل از محمّد بن وهبان و فتّاك _: به جنگلى رفتيم . ناگاه به شيرى برخورديم كه در راه ، خوابيده بود و بچّه هايش پشت سرِ او بودند . سرِ اسبم را كج كردم كه برگردم . [امام على عليه السلام ] فرمود : «كجا؟ ... » . ناگهان ، شير از جا برخاست و به سوى ايشان آمد و شروع به جنبانيدنِ دُم خود كرد و گفت : سلام و رحمت و بركات خدا بر تو ، اى امير مؤمنان ، اى پسر عموى پيامبر خدا ! فرمود : «و بر تو سلام ، اى ابا حارث ! تسبيح تو چيست؟» . شير گفت : مى گويم : پاكا آن كه جامه هيبت بر من پوشاند و ترس از مرا در دل بندگانش افكند !

امام على عليه السلام :هر گاه دو سپاه ، روياروى شوند و سپاهيان با شمشيرهايشان به سوى يكديگر بيايند ، اسب ، سرش را بلند مى كند و مى گويد : پاكا پادشاه پاك ! الاغ ، با عَرعَر خويش مى گويد : خدايا ! باجگيران را لعنت كن . خروس ، با بانگ خويش در سحرگاهان مى گويد : خدا را ياد كنيد ، اى بى خبران ! قورباغه ، با قورْ قورِ خويش مى گويد : پاكا معبود در اعماق درياها ! دُرّاج ، با آواز خويش مى گويد : آن مهر گستر ، بر اورنگْ قرار گرفته است ؛ و چكاوك ، با جيكاجيك خويش مى گويد : خدايا ! دشمنان خاندان محمّد را لعنت فرما .

الخرائج والجرائح_ به نقل از محمّد بن ابراهيم تَيْمى ، از امام حسين عليه السلام _: آن گاه كه كَركَسْ بانگ مى زند ، مى گويد : «اى پسر آدم! هر اندازه مى خواهى ، زندگى كن كه فرجامش مرگ است . و آن گاه كه بازْ بانگ مى زند ، مى گويد : اى داناىِ نهان ها و اى زُداينده گرفتارى ها ! و آن گاه كه طاووسْ بانگ مى زند ، مى گويد : سَرورا ! به خويشتن ، ستم كردم و به زيبايى خويش ، غرّه گشتم . پس مرا بيامرز ! و آن گاه كه دُرّاجْ بانگ مى زند ، مى گويد : آن مهرگستر ، بر اورنگ خويش قرار گرفته است . و آن گاه كه خروسْ بانگ مى دهد ، مى گويد : هر كه خدا را شناخت ، ياد او را فراموش نكرد . و آن گاه كه مرغ ، قُدقُد مى كند ، مى گويد : اى معبود حق ! تو حقّى و سخن تو حق است ، اى خدا ، اى حق ! و آن گاه كه قِرقى بانگ مى زند ، مى گويد : به خدا و روز واپسين ، ايمان دارم . و آن گاه كه زَغَن بانگ مى زند ، مى گويد : به خدا توكّل كن تا روزى داده شوى . و آن گاه كه عُقابْ بانگ مى زند ، مى گويد : هر كه از خدا فرمان بَرَد ، به رنج و بدبختى نمى افتد . و آن گاه كه شاهين بانگ مى زند ، مى گويد : پاكا خدا كه حقّ است ، حقّ است ! و آن گاه كه بوم بانگ مى زند ، مى گويد : دورى از مردم ، مايه آرامش است . و آن گاه كه كلاغ ، قارْ قار مى كند ، مى گويد : اى روزى ده ! روزىِ حلال بفرست . و آن گاه كه دُرنا بانگ مى زند ، مى گويد : بار خدايا ! مرا از دشمنم نگه دار . و آن گاه كه لَك لَكْ بانگ مى زند ، مى گويد : هر كه از مردم كناره گيرد ، از آزار آنان بِرَهَد . و آن گاه كه مرغابى بانگ مى زند ، مى گويد : مرا ببخشاى ، اى خدا ، ببخشاى ! و آن گاه كه هُدهُد بانگ مى زند ، مى گويد : چه در رنج و بدبختى است آن كه خدا را نافرمانى كند ! و آن گاه كه قُمْرى بانگ مى زند ، مى گويد : اى داناى راز و نجوا ، اى خدا ! و آن گاه كه يا كريم بانگ مى زند ، مى گويد : تويى خدا و معبودى جز تو نيست ، اى خدا ! و آن گاه كه زاغ بانگ مى زند ، مى گويد : پاكا آن كه هيچ پوشيده اى بر او پوشيده نيست ! و آن گاه كه طوطى بانگ مى زند ، مى گويد : هر كه پروردگار خويش را ياد كند ، خداوند ، گناهش را مى آمرزد . و آن گاه كه گنجشك ، جيكْ جيك مى كند ، مى گويد : از خدا آمرزش مى خواهم از آنچه خدا را به خشم مى آورد ! و آن گاه كه بلبل مى خواند ، مى گويد : معبودى جز خدا نيست . بر حق است ، بر حق و آن گاه كه كبك ، بانگ مى دهد ، مى گويد : حق ، نزديك است ، نزديك ! و آن گاه كه بِلدرچين مى خواند ، مى گويد : اى پسر آدم ! چه قدر تو از مرگ ، غافلى ! و آن گاه كه چرخ شكارى بانگ مى زند ، مى گويد : معبودى جز خدا نيست . محمّد و خاندان او برگزيدگانِ خدايند . و آن گاه كه فاخته بانگ مى زند ، مى گويد : اى يگانه ، اى يكتا ، اى تَك ، اى بى نياز ! و آن گاه كه سبزِه قبا آواز مى دهد ، مى گويد : سَروَرم ! مرا از آتش ، آزاد گردان . و آن گاه كه چكاوك ، آواز مى دهد ، مى گويد : سَروَرم ! توبه هر گنهكار مؤمنى را بيامرز ! و آن گاه كه قُمْرى آواز مى دهد ، مى گويد : اگر گناهم را نيامرزى ، بدبخت مى شوم . و آن گاه كه بوتيمار مى خوانَد ، مى گويد : هيچ توانى نيست ، مگر به مدد خداى بلند مرتبه و بزرگ . و آن گاه كه شترمرغ ، بانگ مى دهد ، مى گويد : معبودى جز خدا نيست . و آن گاه كه پرستو مى خوانَد ، سوره حمد را مى خوانَد و مى گويد : اى پذيرنده توبه توبه كاران ، اى خدا ! ستايش ، تو راست ! و آن گاه كه زرّافه بانگ سر مى دهد ، مى گويد : معبودى جز خداى يگانه نيست . و آن گاه كه برّه آواز مى دهد ، مى گويد : بهترين پند دهنده ، مرگ است . و آن گاه كه بزغاله آواز مى دهد ، مى گويد : هر چه مرگ زودتر به سراغم بيايد ، گناهانم كمتر خواهد بود . و آن گاه كه شير نعره مى زند ، مى گويد : فرمان خدا ، مهم است ، مهم . و آن گاه كه گاو نر ، بانگ سر مى دهد ، مى گويد : آرام باش ، آرام ، اى پسر آدم ، كه تو در پيشگاه كسى هستى كه مى بيند و خود ، ديده نمى شود و او همان خداست ! و آن گاه كه فيل بانگ مى زند ، مى گويد : هيچ قدرت و چاره اى جلو مرگ را نمى تواند بگيرد . و آن گاه كه يوز پلنگ بانگ مى زند ، مى گويد : اى عزيز ، اى جبّار ، اى متكبّر ، اى خدا ! و آن گاه كه شتر بانگ مى زند ، مى گويد : پاكا خوار كننده گردن فرازان ، پاكا او ! و آن گاه كه اسب ، شيهه مى كشد ، مى گويد : پاكا پروردگار ما ، پاكا او ! و آن گاه كه گرگ ، زوزه مى كشد ، مى گويد : آنچه را كه خدا نگه دارد ، هرگز تباه نمى شود . و آن گاه كه شغال بانگ مى زند ، مى گويد : واى و واى بر گنهكارى كه به گناه خويش ، ادامه دهد ! و آن گاه كه سگ بانگ مى زند ، مى گويد : براى خوارى آدمى همين بس كه گناه كند ! و آن گاه كه خرگوش ، بانگ مى زند ، مى گويد : مرا هلاك مگردان ، اى خدا ! ستايش تو راست ! و آن گاه كه روباه بانگ مى زند ، مى گويد : دنيا ، سراى فريب است . و آن گاه كه آهو بانگ مى زند ، مى گويد : مرا از آزار بِرَهان ! و آن گاه كه كَرگَدن بانگ مى زند ، مى گويد : كمكم كن ؛ وگرنه ، نابود مى شوم ، سَروَرا ! و آن گاه كه گوزن بانگ مى زند ، مى گويد : خدا مرا بس است و نيكوْ پشتيبانى است ! او ، مرا بس است ! و آن گاه كه پلنگ بانگ مى زند ، مى گويد : پاكا آن كه به قدرت ، توانمند است ، پاكا او ! و آن گاه كه مار تسبيح مى گويد ، مى گويد : چه بدبخت است آن كه نافرمانى ات كند ، اى مهرگستر ! و آن گاه كه عقربْ تسبيح مى گويد ، مى گويد : بدى ، چيز وحشتناكى است . سپس فرمود : «هر چيزى كه خداوند آفريده است ، ذكر تسبيحى دارد كه با آن ، پروردگارش را سپاس و ستايش مى گويد . آن گاه ، اين آيه را تلاوت كرد : «و هيچ چيز نيست ، مگر آن كه او را تسبيح و سپاس مى گويد ؛ امّا شما تسبيح آنها را نمى فهميد» .

.

ص: 124

. .

ص: 125

. .

ص: 126

. .

ص: 127

. .

ص: 128

حلية الأولياء عن أبي حمزة الثمالي :قالَ لي مُحَمَّدُ بنُ عَلِيِّ بنِ الحُسَينِ عليه السلام _ وسَمِعَ عَصافيرَ يَصِحنَ فَقالَ _ : تَدري يا أبا حَمزَةَ ما يَقُلنَ؟ قُلتُ : لا! قالَ : يُسَبِّحنَ (1) رَبّي عز و جل ، ويَطلُبنَ قوتَ يَومِهِنَّ . (2)

تاريخ بغداد عن ثابت بن أبي صفيّة :كُنّا مَعَ عَلِيِّ بنِ الحُسَينِ عليه السلام جُلوسا في مَسجِدِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، ثُمَّ مَرَّ بِنا عَصافيرُ يَصِحنَ ، فَقالَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام : أتَدرونَ ما تَقولُ هذِهِ العَصافيرُ؟ قُلنا : لا ! قالَ : أما إنّي ما أقولُ إنّي أعلَمُ الغَيبَ ، ولكِن سَمِعتُ أبي يَقولُ : سَمِعتُ أميرَ المُؤمِنينَ عَلِيَّ بنَ أبي طالِبٍ عليه السلام يَقولُ : سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ : «إنَّ الطَّيرَ إذا أصبَحَت سَبَّحَت رَبَّها ، وسَأَلَتهُ قُوتَ يَومِها»؛ وإنَّ هذِهِ تُسَبِّحُ رَبَّها ، وتَسأَ لُهُ قُوتَ يَومِها . (3)

.


1- .في المصدر : «تُسَبِّحنَ» ، والصواب ما أثبتناه .
2- .حلية الأولياء : ج 3 ص 187 ؛ بصائر الدرجات : ص 341 ح 1 وح 2 كلاهما عن أبي حمزة الثمالي عن الإمام زين العابدين عليه السلام نحوه ، المناقب لابن شهر آشوب : ج 4 ص 185 ، بحار الأنوار : ج 46 ص 261 .
3- .تاريخ بغداد : ج 11 ص 98 ، كنزالعمّال : ج 3 ص 391 ح 7092 .

ص: 129

حلية الأولياء_ به نقل از ابو حمزه ثمالى _: امام باقر عليه السلام صداى جيكْ جيكِ گنجشكانى را شنيد . به من فرمود : «اى ابو حمزه ! مى دانى اينها چه مى گويند؟» . گفتم : خير . فرمود : «[مى گويند :] پروردگارِ عز و جل مرا تسبيح مى گويند و روزىِ روزانه خود را مى طلبند» .

تاريخ بغداد_ به نقل از ثابت بن ابى صفيّه _: با امام زين العابدين عليه السلام در مسجد پيامبر خدا نشسته بوديم كه تعدادى گنجشك ، جيك جيك كُنان ، بر ما گذشتند .امام زين العابدين عليه السلام فرمود : «آيا مى دانيد اين گنجشكان ، چه مى گويند ؟» . گفتيم : خير . فرمود : «من نمى گويم كه غيب مى دانم ؛ امّا از پدرم شنيدم كه فرمود : از امير مؤمنان على بن ابى طالب عليه السلام شنيدم كه فرمود : از پيامبر خدا شنيدم كه مى فرمايد : پرندگان چون صبح شود ، پروردگار خويش را تسبيح مى گويند و خوراك آن روزِ خود را از او درخواست كنند . اينها نيز پروردگار خود را تسبيح مى گويند و روزىِ روز خود را از او مى طلبند» .

.

ص: 130

9 / 6ما يَدُلُّ عَلى تَسبيحِ كُلِّ شَيءٍالكتاب«تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَ_وَ تُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَن فِيهِنَّ وَ إِن مِّن شَىْ ءٍ إِلَا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لَ_كِن لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا» . (1)

«سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِى السَّمَ_وَ تِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ» . (2)

«وَ يُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَ الْمَلَئِكَةُ مِنْ خِيفَتِهِ وَ يُرْسِلُ الصَّوَ عِقَ فَيُصِيبُ بِهَا مَن يَشَاءُ وَ هُمْ يُجَ_دِلُونَ فِى اللَّهِ وَ هُوَ شَدِيدُ الْمِحَالِ» . (3)

الحديثالكافي عن عليّ بن عيسى رفعه :إنَّ موسى عليه السلام ناجاهُ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى فَقالَ لَهُ في مُناجاتِهِ : . . . يا مُوسى ، مَتى ما دَعَوتَني ورَجَوتَني فَإِنّي سَأَغفِرُ لَكَ عَلى ما كانَ مِنكَ ، السَّماءُ تُسَبِّحُ لي وَجَلاً ، وَالمَلائِكَةُ مِن مَخافَتي مُشفِقونَ ، وَالأَرضُ تُسَبِّحُ لي طَمَعا ، وكُلُّ الخَلقِ يُسَبِّحونَ لي داخِرونَ (4) . (5)

حلية الأولياء عن عبد الرحمن بن قرط :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله لَيلَةَ اُسرِيَ بِهِ مِنَ المَسجِدِ الحَرامِ إلَى المَسجِدِ الأَقصى وكانَ بَينَ زَمزَمَ وَالمَقامِ ، وجِبريلُ عَن يَمينِهِ وميكائيلُ عَن يَسارِهِ ، وطارا بِهِ حَتّى بَلَغَ السَّماواتِ السَّبعَ ، فَلَمّا رَجَعَ قالَ : سَمِعتُ تَسبيحا فِي السَّماواتِ العُلى ، مِن ذِي المَهابَةِ مُشفِقاتٍ لِذِي العُلى بِما عَلا ، سُبحانَ العَلِيِّ الأَعلى سُبحانَهُ وتَعالى . (6)

.


1- .الإسراء : 44 .
2- .الحديد : 1 . وراجع الحشر : 1 ، الصفّ : 1 ، الجمعة : 1 ، التغابن : 1 .
3- .الرعد : 13 .
4- .دَخَرَ الرجل : ذلّ وصَغُر ؛ وهو الذي يفعل ما يؤمر به شاء أو أبى صاغرا قميئا (لسان العرب : ج 4 ص 278 «دخر») .
5- .الكافي : ج 8 ص 42 ح 8 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 31 ح 7 .
6- .حلية الأولياء : ج 2 ص 7 ، كنزالعمّال : ج 10 ص 368 ح 29845 وج 12 ص 416 ح 35455 .

ص: 131

9 / 6 تسبيحگويى هر موجودى

9 / 6تسبيحگويى هر موجودىقرآن«آسمان هاى هفتگانه و زمين و هر كس كه در آنهاست ، او را تسبيح مى گويند . و هيچ چيز نيست ، مگر اين كه در حال ستايش، تسبيح او مى گويد ؛ ولى شما تسبيح آنها را درنمى يابيد. به راستى كه او همواره بردبار [ و ] آمرزنده است !» .

«فرمان روايىِ آسمان ها و زمين ، از آنِ اوست: زنده مى كند و مى ميرانَد، و او بر هر چيزى تواناست» .

«رعد، به ستايش او، و فرشتگان [ جملگى ] از بيمش تسبيح مى گويند، و صاعقه ها را فرو مى فرستند و با آنها هر كه را بخواهد، مورد اصابت قرار مى دهد، در حالى كه آنان ، در باره خدا مجادله مى كنند ؛ و او سختْ كيفر است» .

حديثالكافى_ به نقل از على بن عيسى ، در حديثى كه سند آن را به اهل بيت عليهم السلام رسانده است _: خداوند _ تبارك و تعالى _ با موسى عليه السلام نجوا كرد و در نجوايش به او فرمود : « ... اى موسى! هر گاه مرا بخوانى و به من اميدوار باشى ، آنچه را هم پيش تر از تو سر زده است ، خواهم آمرزيد . آسمان ، از بيم من ، مرا تسبيح مى گويد و فرشتگان ، از من در ترس و هراس به سر مى برند و زمين ، از سرِ طمع ، مرا تسبيح مى گويد و همه آفرينش ، زبونانه مرا تسبيح مى گويند» .

حلية الأولياء_ به نقل از عبد الرحمان بن قرط _: شبى كه پيامبر خدا از مسجد الحرام به مسجد الأقصى بُرده شد ، ميان زمزم و مقام بود . جبرئيل عليه السلام در سمت راست و ميكائيل عليه السلام در سمت چپ ، ايشان را پرواز دادند تا آن كه هفت آسمان را پيمود ، و چون بازگشت» فرمود : «در آسمان هاى بالا تسبيحى شنيدم نسبت به آن پروردگار شُكوه و هيبت . آسمان هايى كه از بلندْمرتبگى خداوند بلندى ، بيمناك بودند [، تسبيحشان اين بود :] پاكا والاى برين ! پاكا و بَرينا او !

.

ص: 132

بحار الأنوار عن ابن متّويه :وَجَدَتُ هذِهِ الصُّحُفَ بِالسّورِيَّةِ (1) مِمّا اُنزِلَت عَلى إدريسَ النَّبِيِّ أخنوخَ عليه السلام : . . . لَهُ سَبَّحَتِ السَّماواتُ العُلى ، وَالأَرَضُونَ السُّفلى ، وما بَينَهُما وما تَحتَ الثَّرى ، بِأَلسُنٍ فُصُحٍ وعُجمٍ ، وآثارٍ ناطِقَةٍ وبُكمٍ ، تَلوحُ لِلعارِفينَ مَواقِعُ تَسبيحِها ، ولا يَخفى عَلَى المُؤمِنينَ سَواطِعُ تَقديسِها . (2)

الإمام زين العابدين عليه السلام_ فِي المُناجاةِ الإِنجيلِيَّةِ _: أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ، الَّذي عَمَّ الخَلائِقَ جَدواهُ ، وتَمَّ حُكمُهُ فيمَن أضَلَّ مِنهُم وهَداهُ ، وأحاطَ عِلما بِمَن أطاعَهُ وعَصاهُ ، وَاستَولى عَلَى المُلكِ بِعِزٍّ أبَدٍ فَحَواهُ ، فَسَبَّحَت لَهُ السَّماواتُ وأكنافُها ، وَالأَرضُ وأطرافُها ، وَالجِبالُ وأعراقُها ، وَالشَّجَرُ وأغصانُها ، وَالبِحارُ وحيتانُها ، وَالنُّجومُ في مَطالِعِها ، وَالأَمطارُ في مَواقِعِها ، ووُحوشُ الأَرضِ وسِباعُها ، ومَدَدُ الأَنهارِ وأمواجُها ، وعَذبُ المِياهِ واُجاجُها ، وهُبوبُ الرِّيحِ وعَجاجُها ، وكُلُّ ما وَقَعَ عَلَيهِ وَصفٌ وتَسمِيَةٌ ، أو يُدرِكُهُ حَدٌّ يَحويهِ ، مِمّا يُتَصَوَّرُ فِي الفِكرِ ، أو يُتَمَثَّلُ بِجِسمٍ أو قَدَرٍ ، أو يُنسَبُ إلى عَرَضٍ أو جَوهَرٍ ، مِن صَغيرٍ حَقيرٍ أو خَطيرٍ كَبيرٍ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام_ فِي الدُّعاءِ _: يا مَن سَبَّحَ لَهُ ظُلمَةُ اللَّيلِ وضَوءُ النَّهارِ ، وما عَلَى الأَرضِ وقَعرِ البَحرِ . (4)

.


1- .المراد بها السريانيّة التي كانت لغة السوريّين (اُنظر بحار الأنوار : ج 16 ص 144) .
2- .بحار الأنوار : ج 95 ص 453 .
3- .بحار الأنوار : ج 94 ص 159 ح 22 نقلاً عن كتاب أنيس العابدين .
4- .الدعوات : ص 119 ح 276 ، بحار الأنوار : ج 95 ص 280 ح 1 .

ص: 133

بحار الأنوار_ به نقل از ابن مَتّويه _: اين نبشته ها را به زبان سُريانى يافتم كه از جمله چيزهايى بود كه بر اَخنوخِ پيامبر (ادريس عليه السلام ) فرود آمده بود : «... آسمان هاى زِبَرين و زمين هاى زيرين و آنچه در ميان آنهاست و آنچه زيرِ زمين است ، با زبان هايى روشن و ناروشن ، و نشانه هايى گويا و گنگ ، او را تسبيح مى گويند ، جايگاه هاى تسبيحشان براى خداشناسان ، روشن است و فروغ هاى تقديسشان ، بر خداباوران ، پوشيده نيست» .

امام زين العابدين عليه السلام_ در «مناجات انجيليه» _: گواهى مى دهم كه معبودى جز خداى يگانه و بى انباز نيست ؛ همو كه عطايش ، همه خلايق را ، فرا گرفته است و فرمان او در باره هر آن كس از آنان كه گم راهشان كرد يا هدايتشان نمود ، جارى است ، و مى دانَد كه چه كس فرمانش مى بَرَد و كدامين كس ، نافرمانى اش مى كند ، و با قدرتى جاويدان بر عالم هستى پادشاهى مى كند . پس آسمان ها و كران تا كرانِ آنها و زمين و سوياسويش ، و كوه ها و ريشه هايشان ، و درختان و شاخسارشان ، و درياها و ماهى هايشان ، و ستارگان در طلوع گاه هايشان ، و باران ها در جايگاه هايشان ، و دَدان و درندگان زمين ، و رودها و خيزابه هايشان ، و آب هاى شيرين و شور و وَزش بادها و گَرد و غبارهايشان ، و هر آنچه كه وصفى و نامى گيرد ، يا در مرز و اندازه اى گنجد ، از آنچه در ذهن به تصوّر آيد ، يا در قالب جسم يا اندازه درآيد ، يا به عَرَض يا جوهرى نسبت داده شود ، خُرد و ناچيز باشد يا مهم و سِتُرگ ، همگى او را تسبيح مى گويند .

امام صادق عليه السلام_ در دعا _: اى آن كه تاريكىِ شب و روشنايىِ روز ، و هر آنچه بر روى زمين و در قعر درياست ، تسبيحش مى گويند !

.

ص: 134

الإمام الباقر عليه السلام :إذا أخرَجَ أحَدُكُمُ الحَصاةَ مِنَ المَسجِدِ ، فَليَرُدَّها مَكانَها أو في مَسجِدٍ آخَرَ؛ فَإِنَّها تُسَبِّحُ . (1)

تاريخ بغداد عن عائشة :دَخَلَ عَليَّ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَقالَ لي : يا عائِشَةُ اغسِلي هذَينِ البُردَينِ . (2) فَقُلتُ : بِأَبي واُمّي يا رَسولَ اللّهِ ، بِالأَمسِ غَسَلتُهُما! فَقالَ لي : أما عَلِمتِ أنَّ الثَّوبَ يُسَبِّحُ ، فَإِذَا اتَّسَخَ انقَطَعَ تَسبيحُهُ . (3)

الخرائج والجرائح عن عبد اللّه :لَقَد كُنّا نَأكُلُ الطَّعامَ مَعَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ونَحنُ نَسمَعُ التَّسبيحَ مِنَ الطَّعامِ . (4)

المناقب لابن شهرآشوب عن ابن عبّاس :قَدِمَ مُلوكُ حَضرَموتَ عَلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله فَقالوا : كَيفَ نَعلَمُ أنَّكَ رَسولُ اللّهِ؟ فَأَخَذَ كَفّا مِن حَصىً فَقالَ : هذا يَشهَدُ أنّي رَسولُ اللّهِ ، فَسَبَّحَ الحَصى في يَدِهِ ، وشَهِدَ أنَّهُ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله . (5)

المناقب لابن شهرآشوب عن علقمة وابن مسعود :كُنّا نَجلِسُ مَعَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ونَسمَعُ الطَّعامَ يُسَبِّحُ ورَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَأكُلُ . وأتاهُ مِكرَزٌ العامِرِيُّ وسَأَلَهُ آيَةً ، فَدَعا تِسعَ حَصَياتٍ (6) فَسَبَّحنَ في يَدِهِ . (7)

.


1- .تهذيب الأحكام : ج 3 ص 256 ح 711 ، علل الشرايع : ص 320 ح 1 كلاهما عن وهب بن وهب عن الإمام الصادق عليه السلام ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 237 ح 717 ، بحار الأنوار : ج 84 ص 7 ح 81 .
2- .البُردَين : مثنّى بُرْد ؛ وهو ثوب مخطّط (القاموس المحيط : ج 1 ص 276 «برد») .
3- .تاريخ بغداد : ج 9 ص 245 عن الأصبغ بن نباتة عن الإمام الحسن عليه السلام ، كنزالعمّال : ج 9 ص 278 ح 26009 .
4- .الخرائج والجرائح : ج 1 ص 47 ح 62 ، بحار الأنوار : ج 17 ص 389 ح 58 .
5- .المناقب لابن شهر آشوب : ج 1 ص 90 ، بحار الأنوار : ج 17 ص 379 ح 49 .
6- .في المصدر : «حصات» والتصويب من بحار الأنوار .
7- .المناقب لابن شهر آشوب : ج 1 ص 90 ، بحار الأنوار : ج 17 ص 379 ح 49 .

ص: 135

امام باقر عليه السلام :هر گاه يكى از شما ريگى از مسجد بيرون بُرد ، آن را به جايش يا به مسجدى ديگر باز گردانَد ؛ زيرا آن ريگ ، [خدا را] تسبيح مى گويد .

تاريخ بغداد_ به نقل از عايشه _: پيامبر خدا ، نزد من آمد و فرمود : «اى عايشه ! اين دو بُرد را بشوى» . من گفتم : پدر و مادرم به فدايت ، اى پيامبر خدا ! ديروز ، آنها را شسته ام! فرمود : «مگر نمى دانى كه لباس ، تسبيح مى گويد و هر گاه كثيف شود ، تسبيحش قطع مى گردد ؟» .

الخرائج والجرائح_ به نقل از عبد اللّه _: ما با پيامبر صلى الله عليه و آله غذا مى خورديم و از غذا ، صداى تسبيح مى شنيديم .

المناقب ، ابن شهرآشوب_ به نقل از ابن عبّاس _: شاهان حَضرَموت ، خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند و گفتند : ما از كجا بدانيم كه تو فرستاده خدا هستى؟ مشتى ريگ برداشت و فرمود : «اينها گواهى مى دهند كه من ، فرستاده خدا هستم» . پس ريگ ها در دست ايشان ، تسبيح گفتند و گواهى دادند كه او فرستاده خداست .

المناقب ، ابن شهرآشوب_ به نقل از علقمه و ابن مسعود _: ما با پيامبر صلى الله عليه و آله مى نشستيم و پيامبر خدا ، غذا تناول مى كرد و ما از آن غذا ، صداى تسبيح مى شنيديم . مِكرَز عامرى ، نزد ايشان آمد و نشانه اى [بر صدق دعوى نبوّت] خواست . پيامبر صلى الله عليه و آله نُه عدد ريگ را صدا زد و آنها در دست ايشان ، تسبيح گفتند .

.

ص: 136

دلائل النبوّة عن أبي ذرّ :كُنّا جُلوسا مَعَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ، فَأَخَذَ حَصَياتٍ في كَفِّهِ فَسَبَّحنَ ، ثُمَّ وَضَعَهُنَّ فِي الأَرضِ فَسَكَتنَ ، ثُمَّ أخَذَهُنَّ فَسَبَّحنَ . (1)

الخرائج والجرائح عن أنس :إنَّهُ صلى الله عليه و آله أخَذَ كَفّا مِنَ الحَصى فَسَبَّحنَ في يَدِهِ ، ثُمَّ صَبَّهُنَّ في يَدِ عَلِيٍّ عليه السلام فَسَبَّحنَ في يَدِهِ حَتّى سَمِعنَا التَّسبيحَ في أيديهِما ، ثُمَّ صَبَّهُنَّ في أيدينا فَما سَبَّحَت في أيدينا . (2)

طبّ الأئمّة عن الحارث بن المغيرة :شَكَوتُ إلى أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام ثِقلاً أجِدُهُ في فُؤادي ، وكَثرَةَ التُّخَمَةِ مِن طَعامي . فَقالَ : تَناوَل مِن هذَا الرُّمّانِ الحُلوِ ، وكُلهُ بِشَحمِهِ فَإِنَّهُ يَدبَغُ المَعِدَةَ دَبغا ، ويَشفِي التُّخَمَةَ ، ويَهضِمُ الطَّعامَ ، ويُسَبِّحُ (3) فِي الجَوفِ . (4)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في فَضلِ التَّمرِ البَرنِيِّ (5) _: مَن باتَ وفي جَوفِهِ مِنهُ واحِدَةٌ ، سَبَّحَت سَبعَ مَرّاتٍ . (6)

الإمام زين العابدين عليه السلام_ في مُناجاتِهِ _: أنتَ المُسَبَّحُ في كُلِّ مَكانٍ ، وَالمَعبودُ في كُلِّ زَمانٍ . (7)

9 / 7الأَسماءُ الَّتي تُسَبِّحُ الأَشياءُ بِهارسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في دُعاءِ الأَسماءِ الحُسنى _: أسأَ لُكَ بِاسمِكَ الَّذي يُسَبِّحُ لَكَ بِهِ كُلُّ شَيءٍ بِلُغاتٍ مُختَلِفَةٍ يا اللّهُ . . . أسأَ لُكَ بِاسمِكَ الَّذي يُسَبِّحُ لَكَ بِهِ البَرقُ الخاطِفُ وَالصَّواعِقُ القاصِفَةُ يا اللّهُ ، وأسأَ لُكَ بِاسمِكَ الَّذي تُسَبِّحُ لَكَ بهِ الرِّياحُ العاصِفاتُ في مَجاريها يا اللّهُ ، وأسأَ لُكَ بِاسمِكَ الَّذي يَنزِلُ بِهِ مَعَ كُلِّ قَطرَةٍ مَلَكٌ مِنَ السَّماءِ يُسَبِّحُكَ بِهِ ولا يَرجِعُ إلى يَومِ القِيامَةِ يا اللّهُ . . . أسأَ لُكَ بِاسمِكَ الَّذي تُسَبِّحُ لَكَ بِهِ الضَّفادِعُ فِي البِحارِ وَالأَنهارِ وَالغُدرانِ بِأَلوانِ صِفاتِها وَاختِلافِ لُغاتِها يا اللّهُ . . . أسأَ لُكَ بِاسمِكَ يا لا إلهَ إلّا أنتَ ، المَخزونِ المَكنونِ الَّذي لا يَعرِفُهُ أحَدٌ إلّا بِالآياتِ الواضِحاتِ ، وَالدَّلالاتِ البَيِّناتِ ، وَالعَلاماتِ الظّاهِراتِ ، مِن عَجائِبِ الخَلقِ مِنَ النَّارِ وَالنّورِ وَالظُّلُماتِ ، وَالسَّحابِ المُتَطابِقاتِ ، وَالرِّياحِ الذّارِياتِ ، وَالأَعيُنِ الجارِياتِ ، وَالنُّجومِ المُسَخَّراتِ ، وجَلاميدِ (8) الأَهوِيَةِ المُتَراكِماتِ بَينَ الأَرَضينَ وَالسَّماواتِ ، وَالعُيونِ المُنفَجِراتِ ، وَالأَنهارِ الجارِياتِ ، وَالبِحارِ وما فيهِنَّ مِنَ الاُمَمِ المُختَلِفاتِ ، كُلٌّ يُسَبِّحُ لَكَ بِذلِكَ الاِسمِ العَظيمِ ، الَّذي لا تُفنى عَجائِبُهُ لِما عَظَّمتَهُ وشَرَّفتَهُ وكَرَّمتَهُ وكَبَّرتَهُ . وأسأَ لُكَ بِاسمِكَ يا اللّهُ الَّذي يُسَبِّحُ لَكَ بِهِ الجِبالُ الرّاسِياتُ بِأَمرِكَ يا اللّهُ ، وأسأَ لُكَ بِاسمِكَ الَّذي يُسَبِّحُ لَكَ بِهِ الأَنهارُ الجارِياتُ بِأَمرِكَ يا اللّهُ ، وأسأَ لُكَ بِاسمِكَ الَّذي يُسَبِّحُ لَكَ بِهِ البِحارُ الزّاخِراتُ الَّتي هِيَ بِالأَرضِ مُحيطاتٌ يا اللّهُ ، وأسأَ لُكَ بِاسمِكَ الَّذي يُسَبِّحُ لَكَ بِهِ الأَشجارُ المُخضَرّاتُ النَّضِراتُ ، وَالأَوراقُ الزّاهِراتُ وَالأَغصانُ المُثمِراتُ وَالثَّمَراتُ الطَّيِّباتُ ، كُلٌّ يُسَبِّحُ لَكَ بِذلِكَ الاِسمِ يا اللّهُ ، وأسأَ لُكَ بِاسمِكَ الَّذي يُسَبِّحُ لَكَ بِهِ العُيونُ الواقِفاتُ بِقُدرَتِكَ يا اللّهُ ، وأسأَ لُكَ بِاسمِكَ الَّذي يُسَبِّحُ لَكَ بِهِ النَّخلُ الباسِقاتُ يا اللّهُ . . . وأسأَ لُكَ بِاسمِكَ الَّذي يُسَبِّحُ لَكَ بِهِ النُّجومُ بِعَظَمَتِكَ يا اللّهُ . (9)

.


1- .دلائل النبوّة لأبي نعيم : ص 432 ح 339 .
2- .الخرائج والجرائح : ج 1 ص 47 ح 61 ، بحار الأنوار : ج 17 ص 377 ح 42 .
3- .في المصدر : «تسبّح» ، والتصويب من بحار الأنوار .
4- .طبّ الأئمّة لابني بسطام : ص 134 ، بحار الأنوار : ج 66 ص 164 ح 49 .
5- .البَرنِيُّ : نوع جيّدٌ من التمر مُدَوَّر أحمرُ مُشرَبٌ بصفرةٍ (المعجم الوسيط : ج 1 ص 52 «برن») .
6- .المحاسن : ج 2 ص 344 ح 2186 ، بحار الأنوار : ج 66 ص 134 ح 35 .
7- .بحار الأنوار : ج 94 ص 151 نقلاً عن بعض الكتب .
8- .يقال : ألقى عليه جلاميده : أي ثقله. والجلمود _ في الأصل _ الصخر (القاموس المحيط : ج 1 ص 284 «جلمد») .
9- .البلد الأمين : ص 413 وص 415 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 256 ح 1 وص 259 . اُنظر تمام الدعاء من المصدر .

ص: 137

9 / 7 نام هايى كه موجودات با آنها تسبيح مى گويند

دلائل النبوّة_ به نقل از ابو ذر _: با پيامبر صلى الله عليه و آله نشسته بوديم كه ايشان ، چند عدد ريگ در دستش گرفت و ريگ ها تسبيح گفتند . سپس آنها را به زمين گذاشت و ريگ ها ساكت شدند و دوباره آنها را برداشت و باز ، تسبيح گفتند .

الخرائج و الجرائح_ به نقل از اَ نَس _: پيامبر صلى الله عليه و آله مُشتى ريگ برداشت و ريگ ها در دست ايشان ، تسبيح گفتند . سپس آنها را در دست على عليه السلام ريخت . در دست او نيز تسبيح گفتند و ما تسبيحگويى آنها را در دست هر دوى ايشان شنيديم . سپس آنها را در دست هاى ما ريخت ، امّا در دستان ما تسبيح نگفتند .

طبّ الأئمة عليهم السلام_ به نقل از حارث بن مغيره _: به امام صادق عليه السلام از احساس سنگينى در دلم (معده ام) و ثقل كردنِ زياد از غذايم شكايت كردم . فرمود : «از اين انار شيرين ، برگير و آن را با همان پيه آن ، تناول كن ؛ زيرا معده را كاملاً پاك مى كند و سنگينى [معده] و سوء هاضمه را از بين مى بَرد و غذا را هضم مى كند و در شكم ، تسبيح مى گويد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در ارزش خرماى بَرنى (1) _: هر كس شب بخوابد و يك دانه از اين خرما در اندرونش باشد ، آن يك دانه ، هفت مرتبه تسبيح مى گويد .

امام زين العابدين عليه السلام_ در مناجاتش _: تو آنى كه همه جا تو را به پاكى مى ستايند و هميشه بندگى ات مى كنند .

9 / 7نام هايى كه موجودات با آنها تسبيح مى گويندپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در دعاى «أسماء الحُسنى» _: از تو درخواست مى كنم به آن نامت كه با آن ، هر موجودى با زبان هاى گوناگون ، تو را تسبيح مى گويد ، اى خدا !... . از تو درخواست مى كنم به آن نامت كه با آن ، برق جَهنده و آذرخش هاى غُرّان ، تو را تسبيح مى گويند ، اى خدا ! از تو درخواست مى كنم به آن نامت كه با آن ، بادهاى توفنده با وزيدن هاى خود ، تو را تسبيح مى گويند ، اى خدا ! از تو درخواست مى كنم به آن نامت كه به سبب آن ، همراه هر قطره اى از آسمان ، فرشته اى فرود مى آيد كه با آن نام ، تو را تسبيح مى گويد و تا روز قيامت ، باز نمى گردد ، اى خدا !... . از تو درخواست مى كنم به آن نامت كه با آن ، غوك ها در درياها ورودها و بركه ها ، با صفات گوناگون و زبان هاى مختلف ، تو را تسبيح مى گويند ، اى خدا !... . از تو درخواست مى كنم به آن نامت ، اى آن كه معبودى جز تو نيست ؛ همان نامِ در گنجينه و پنهانى كه هيچ كس آن را نمى داند ، مگر با معجزات روشن و دلايل آشكار ، و نشانه هاى پيدا : از شگفتى هاى آفرينش ، چون آتش و روشنايى و تاريكى ها و ابرهاى لايه لايه ، و بادهاى گردافشان و چشمه هاى روان و اختران مِهار شده ، و سنگينىِ هواهاىِ فشرده شده ميان زمين ها و آسمان ها ، و چشمه هاى جوشان ، و رودهاى روان ، و درياها و جانداران گونه گون آنها ، همگى با آن نام بزرگ ، تو را تسبيح مى گويند ؛ همان نامى كه چون عظمت و ارجمندى و كرامت و بزرگى اش بخشيده اى ، شگفتى هايش را پايانى نيست . و از تو درخواست مى كنم _ اى خدا _ به آن نامت كه كوه هاى افراشته به فرمان تو با آن نام ، تسبيحت مى گويند ، اى خدا ! از تو درخواست مى كنم به آن نامت كه رودهاى روان به فرمان تو ، با آن نام ، تو را تسبيح مى گويند ، اى خدا ! از تو درخواست مى كنم به آن نامت كه درياهايى مالامال كه گرداگرد زمين را گرفته اند ، با آن نام ، تو را تسبيح مى گويند ، اى خدا ! از تو درخواست مى كنم با آن نامت كه درختان سرسبز خرّم ، و برگ هاى شاداب و شاخساران ميوه دِه و ميوه هاى لذيذ ، همگى با آن نام ، تو را تسبيح مى گويند ، اى خدا ! از تو درخواست مى كنم به آن نامت كه چشمه هاى راكد به قدرت تو با آن نام ، تو را تسبيح مى گويند ، اى خدا ! از تو درخواست مى كنم به آن نامت كه خرما بُن هاى قامتْ افراشته با آن نام ، تو را تسبيح مى گويند ، اى خدا !... و از تو درخواست مى كنم به آن نامت كه ستارگان ، با آن نام ، تو را به پاكى و بزرگى مى ستايند ، اى خدا !

.


1- .برنى، نوعى از خرماى مرغوب است كه به شكل دايره و به رنگ سرخ مايل به زرد است .

ص: 138

. .

ص: 139

. .

ص: 140

9 / 8تَسبيحُ الأَشياءِ مَعَ الإِنسانِالكتاب«وَ اذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُدَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ * إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِىِّ وَ الْاءِشْرَاقِ * وَ الطَّيْرَ مَحْشُورَةً كُلٌّ لَّهُ أَوَّابٌ» . (1)

«فَفَهَّمْنَ_هَا سُلَيْمَ_نَ وَ كُلاًّ ءَاتَيْنَا حُكْمًا وَ عِلْمًا وَ سَخَّرْنَا مَعَ دَاوُدَ الْجِبَالَ يُسَبِّحْنَ وَ الطَّيْرَ وَ كُنَّا فَ_عِلِينَ» . (2)

«وَ لَقَدْ ءَاتَيْنَا دَاوُدَ مِنَّا فَضْلاً يَ_جِبَالُ أَوِّبِى مَعَهُ وَ الطَّيْرَ وَ أَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ» . (3)

الحديثتفسير القمّي : «وَ لَقَدْ ءَاتَيْنَا دَاوُدَ مِنَّا فَضْلاً يَ_جِبَالُ أَوِّبِى مَعَهُ» أي سَبِّحي للّهِِ «وَ الطَّيْرَ . . .» قالَ : كانَ داوودُ إذا مَرَّ فِي البَراري يَقرَأُ الزَّبورَ تُسَبِّحُ الجِبالُ وَالطَّيرُ وَالوُحوشُ مَعَهُ . (4)

الإمام الصادق عليه السلام_ فِي ذِكرِ داوودَ عليه السلام _: أنزَلَ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى عَلَيهِ الزَّبورَ ، وعَلَّمَهُ صَنعَةَ الحَديدِ فَلَيَّنَهُ لَهُ ، وأمَرَ الجِبالَ وَالطَّيرَّ أن تُسَبِّحَ مَعَهُ ، وأعطاهُ صَوتا لَم يُسمَع بِمِثلِهِ حُسنا . (5)

.


1- .ص : 17 _ 19 . والأيدِ _ بغير ياء _ : القوّة (مجمع البحرين : ج 3 ص 1990 «يدى») .
2- .الأنبياء : 79 .
3- .سبأ : 10 .
4- .تفسير القمّي : ج 2 ص 199 ، بحار الأنوار : ج 14 ص 3 ح 7 .
5- .كمال الدين : ص 155 ح 17 عن محمّد بن عمارة ، تفسير العيّاشي : ج 1 ص 135 ح 445 عن محمّد الحلبي ، بحار الأنوار : ج 13 ص 446 ح 10 .

ص: 141

9 / 8 تسبيحگويى موجودات ، هم نوا با انسان

9 / 8تسبيحگويى موجودات ، هم نوا با انسانقرآن«بر آنچه مى گويند ، شكيبايى كن، و داوود، بنده ما را _ كه داراى امكانات [ متعدّد ] بود _ ، به ياد آور . آرى. او بسيارْ بازگشت كننده [ به سوى خدا ] بود . ما كوه ها را با او مسخّر ساختيم [ كه ]شامگاهان و بامدادان ، خداوند را نيايش مى كردند . و پرندگان را از هر سو [ بر او ] گِرد [ آورديم ] . همگى [ به نواى دل نوازش ] به سوى او بازگشت كننده [ و خدا را ستايشگر ] بودند» .

«پس آن [ داورى ] را به سليمان فهمانديم و به هر يك [ از آن دو ] حكمت و دانش ، عطا كرديم . و كوه ها را با داوود و پرندگان ، به نيايش وا داشتيم، و ما كننده[ى اين كار ] بوديم» .

«و به راستى ، داوود را از جانب خويش ، مزيّتى عطا كرديم. [ و گفتيم: ] «اى كوه ها! با او [ در تسبيح خدا ] هم صدا شويد، و اى پرندگان ! [ هماهنگى كنيد ]» و آهن را براى او نرم گردانيديم» .

حديثتفسير القمّى : «وبه راستى ، داوود را از جانب خويش ، مزيّتى عطا كرديم . [وگفتيم : ]«اى كوه ها! با او [در تسبيح خدا ]هم صدا شويد»» ، يعنى خدا را تسبيح گوييد «و اى پرندگان ! [هماهنگى كنيد] » ، فرمود : «داوود ، هر گاه در بيابان ها مى رفت و زبور مى خواند ، كوه ها و پرندگان و جانوران نيز هم صدا با او تسبيح مى گفتند» .

امام صادق عليه السلام_ در ياد كرد از داوود عليه السلام _: خداوند _ تبارك و تعالى _ زبور را بر او فرو فرستاد و صنعت آهن را به او آموخت و آن را برايش نرم ساخت و به كوه ها و پرندگان فرمود تا هم نوا با او تسبيح گويند و وى را صدايى بخشيد كه به زيبايى آن ، شنيده نشده بود .

.

ص: 142

الإمام عليّ عليه السلام :إنَّ الإِنسانَ إذا كانَ فِي الصَّلاةِ فَإِنَّ جَسَدَهُ وثِيابَهُ وكُلَّ شَيءٍ حَولَهُ يُسَبِّحُ . (1)

الإمام الباقر عليه السلام :إنَّ كُلَّ شَيءٍ عَلَيكَ تُصَلِّي فيهِ يُسَبِّحُ مَعَكَ ، وكانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا اُقيمَتِ الصَّلاةُ لَبِسَ نَعلَيهِ وصَلّى فيهِما . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :مَن مَشى إلَى المَسجِدِ ، لَم يَضَع رِجلاً عَلى رَطبٍ ولا يابِسٍ إلّا سَبَّحَت لَهُ الأَرضُ إلَى الأَرضِ السّابِعَةِ . (3)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ لِبِلالٍ _: يا بِلالُ! إنَّ الصّائِمَ تُسَبِّحُ عِظامُهُ وتَستَغفِرُ لَهُ المَلائِكَةُ ما اُكِلَ عِندَهُ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن شَرِبَ شَربَةً مِن ماءٍ فَتَجَرَّعَهُ في ثَلاثِ جُرَعٍ ؛ يُسَمِّي اللّهَ تَعالى في أوَّلِهِ ويَحمَدُهُ في آخرِهِ ، لَم يَزَلِ الماءُ يُسَبِّحُ في بَطنِهِ حَتّى يَخرُجَ . (5)

الإمام زين العابدين عليه السلام :إنَّ طالِبَ العِلمِ إذا خَرَجَ مِن مَنزِلِهِ ، لَم يَضَع رِجلَهُ عَلى رَطبٍ ولا يابِسٍ مِنَ الأَرضِ ، إلّا سَبَّحَت لَهُ إلَى الأَرَضينَ السّابِعَةِ . (6)

راجع : ج 1 ص 398 (تسبيح الجبال مع من يقرؤها) .

.


1- .علل الشرايع : ص 336 ح 2 عن طلحة بن زيد عن الإمام الصادق عن الإمام الباقر عليهماالسلام ، المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 377 ، بحار الأنوار : ج 82 ص 213 ح 25 .
2- .علل الشرايع : ص 336 ح 1 عن عبد اللّه بن ميمون القدّاح عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 83 ص 274 ح 2 .
3- .تهذيب الأحكام : ج 3 ص 255 ح 706 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 233 ح 701 ، ثواب الأعمال : ص 46 ح 1 عن محمّد بن مروان ، بحار الأنوار : ج 84 ص 13 ح 91 .
4- .سنن ابن ماجة : ج 1 ص 556 ح 1749 عن بريدة ، كنزالعمّال : ج 9 ص 248 ح 25870 .
5- .كنزالعمّال : ج 15 ص 291 ح 41052 نقلاً عن الرافعي في تاريخه ويحيى بن مندة في الطبقات عن الحسن .
6- .الخصال : ص 518 ح 4 عن حمران بن أعين عن الإمام الباقر عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 1 ص 168 ح 16 وج 46 ص 62 ح 19 .

ص: 143

امام على عليه السلام :انسان ، هر گاه به نماز بِايستد ، بدن او و جامه هايش و هر آنچه پيرامون او هستند ، تسبيح مى گويند .

امام باقر عليه السلام :هر چيزى كه بر تن توست و در آن ، نماز مى خوانى ، هم صدا با تو تسبيح مى گويد . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هر گاه نماز برپا مى شد ، نعلين (1) خود را مى پوشيد و با آنها نماز مى خوانْد .

امام صادق عليه السلام :هر كس به سوى مسجد برود ، بر هيچ تَر و خشكى پاى ننهد ، مگر آن كه زمين تا زمين هفتم ، برايش تسبيح مى گويند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ به بلال _: اى بلال! شخص روزه دار ، زمانى كه در حضور او غذايى خورده مى شود ، استخوان هايش تسبيح مى گويند و فرشتگان ، برايش آمرزش مى طلبند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس آبى بنوشد و آن را با سه جرعه بياشامد و در آغازش نام خدا را ببَرَد و در پايانش خدا را ستايش كند ، آن آب در شكم او ، تا زمانى كه خارج شود ، تسبيح مى گويد .

امام زين العابدين عليه السلام :جوينده دانش ، هر گاه از خانه اش خارج شود ، پايش را بر هيچ تَر و خشكى در روى زمين نمى گذارد ، مگر اين كه آن زمين تا زمين هفتم ، برايش تسبيح گويند .

ر . ك : ج 1 ص 399 (تسبيحگويى كوه ها همراه كسى كه «بسم اللّه » گويد) .

.


1- .نعلين ، به پا پوش هاى مخصوص مى گفتند كه همانند جوراب بود .

ص: 144

9 / 9أوقاتُ تَسبيحِ الأَشياءِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أربَعٌ قَبلَ الظُّهرِ بَعدَ الزَّوالِ تُحسَبُ بِمِثلِهِنَّ في صَلاةِ السَّحَرِ ، ولَيسَ مِن شَيءٍ إلّا ويُسَبِّحُ اللّهَ تِلكَ السّاعَةَ . (1)

الإمام الحسن عليه السلام :جاءَ نَفَرٌ مِنَ اليَهودِ إِلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله فَسَأَلَهُ أعلَمُهُم عَن مَسائِلَ ، فَكانَ مِمّا سَأَلَهُ أَنّهُ قالَ : أخبِرني عَنِ اللّهِ عز و جل لِأَيِّ شَيءٍ فَرَضَ اللّهُ عز و جل هذِهِ الخَمسَ الصَّلواتِ في خَمسِ مَواقيتَ عَلى اُمَّتِكَ في ساعاتِ اللَّيلِ وَالنَّهارِ؟ فَقالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : إنَّ الشَّمسَ عِندَ الزَّوالِ لَها حَلقَةٌ تَدخُلُ فيها ، فَإِذا دَخَلَت فيها زالَتِ الشَّمسُ ، فَيُسَبِّحُ كُلُّ شَيءٍ دونَ العَرشِ بِحَمدِ رَبّي جَلَّ جَلالُهُ ، وهِيَ السَّاعَةُ الَّتي يُصَلّي عَلَيَّ فيها رَبّي جَلَّ جَلالُهُ ، فَفَرَضَ اللّهُ عَلَيَّ وعَلى اُمَّتي فيهَا الصَّلاةَ . . . . (2)

حلية الأولياء عن عمرو بن عبسة عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما تَستَقِلُّ (3) الشَّمسُ فَيَبقى شَيءٌ مِن خَلقِ اللّهِ إلّا سَبَّحَ اللّهَ بِحَمدِهِ ، إلّا ما كانَ مِنَ الشَّيطانِ وأغبِياءِ بَني آدَمَ . قالَ : فَسَأَلتُهُ عَن أغبِياءِ بَني آدَمَ . قالَ : الكُفّارُ شِرارُ الخَلقِ ، أو شِرارُ خَلقِ اللّهِ . (4)

9 / 10مَعنى تَسبيحِ الأَشياءِتفسير العيّاشي عن زرارة :سَأَلتُ أبا جَعفَرٍ عليه السلام عَن قَولِ اللّهِ عز و جل : «وَ إِن مِّن شَىْ ءٍ إِلَا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ» فَقالَ : إنّا نَرى (5) أنَّ تَنَقُّضَ الحيطانِ تَسبيحُها . (6)

.


1- .سنن الترمذي : ج 5 ص 299 ح 3128 عن عمر ، كنزالعمّال : ج 7 ص 375 ح 19358 .
2- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 211 ح 643 ، علل الشرايع : ص 337 ح 1 عن الحسن بن عبد اللّه عن آبائه ، الأمالي للصدوق : ص 256 ح 279 عن الحسن بن عبد اللّه عن أبيه ، بحار الأنوار : ج 7 ص 127 ح 7 .
3- .استَقَلَّت الشمس : ارتفعت وتَعالَت (النهاية : ج 4 ص 104 «قلل») .
4- .حلية الأولياء : ج 6 ص 111 .
5- .في المصدر : «ماترى أنّ تنقّض...» ، والتصويب من بحار الأنوار .
6- .تفسير العيّاشي : ج 2 ص 294 ح 81 ، بحار الأنوار : ج 60 ص 177 ح 5 .

ص: 145

9 / 9 اوقات تسبيحگويى موجودات
9 / 10 معناى تسبيحگويى موجودات

9 / 9اوقات تسبيحگويى موجوداتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :چهار [ركعت نافله] پيش از نماز ظهر كه پس از زوال [خورشيد] خوانده شود ، با همين تعداد ركعت در نمازِ سحر ، برابرى مى كند . هيچ موجودى نيست ، مگر آن كه در اين ساعت ، خداوند را تسبيح مى گويد .

امام حسن عليه السلام :جمعى از يهود ، نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند و عالم ترينِ آنها ، پرسش هايى از پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيد . از جمله پرسش هايى كه كرد ، اين بود كه گفت : مرا خبر ده كه به چه دليل ، خداوند عز و جل اين نمازهاى پنجگانه را در پنج وقت از اوقات شبانه روز ، بر امّتت واجب ساخت؟ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «خورشيد ، در هنگام زوالش ، حلقه اى (1) دارد كه به آن در مى آيد ، و چون به آن در آمد ، خورشيد ، زوال مى يابد ، و همه موجودات زير عرش پروردگارم عز و جل را تسبيح و ستايش مى گويند . اين لحظه (زوال) ، ساعتى است كه پروردگارم عز و جل در آن ساعت ، بر من درود مى فرستد . از اين رو ، در اين ساعت ، نماز را بر من و امّتم واجب ساخت ... .

حلية الأولياء_ به نقل از عمرو بن عَبَسه _: از پيامبر خدا فرمود : «چون خورشيد بالا آيد ( / به اوج و قلّه خود برسد) ، هيچ چيزى از مخلوقات خدا نباشد ، مگر آن كه خداى را تسبيح و ستايش گويد ، بجز موجودات شيطانى و آدميانِ كودن . از ايشان ، در باره آدميانِ كودن پرسيدم . فرمود : «كافران ، كه بدترينِ خلق (يا : بدترينْ خلق) خدايند .

9 / 10معناى تسبيحگويى موجوداتتفسير العيّاشى_ به نقل از زُراره _: از امام باقر عليه السلام در باره اين سخن خداوند عز و جل پرسيدم : «و هيچ چيز نيست ، مگر آن كه خدا را تسبيح و ستايش مى گويد» . فرمود : «ما فرو ريختن ديوارها را تسبيحگويى آنها مى دانيم» .

.


1- .احتمالاً مراد ، دايره نصف النهار است . م .

ص: 146

الكافي عن داوود الرقّي عن الإمام الصادق عليه السلام ، قال :سَأَلتُهُ عَن قَولِ اللّهِ عز و جل : «وَ إِن مِّن شَىْ ءٍ إِلَا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لَ_كِن لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ» قالَ : تَنَقُّضُ الجُدُرِ تَسبيحُها . (1)

الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام :أنَّهُ دَخَلَ عَلَيهِ رَجُلٌ فَقالَ لَهُ : فِداكَ أبي واُمّي ، إنّي أجِدُ اللّهَ يَقولُ فِي كِتابِهِ : «وَ إِن مِّن شَىْ ءٍ إِلَا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لَ_كِن لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ» ! فَقالَ لَهُ : هُوَ كَما قالَ (2) ، فَقالَ لَهُ : أتُسَبِّحُ الشَّجَرَةُ اليابِسَةُ؟ فَقالَ : نَعَم ، أما سَمِعَت خَشَبَ البَيتِ كَيفَ يُنقِضُ (3) ؟ وذلِكَ تَسبيحُهُ ، فَسُبحانَ اللّهِ عَلى كُلِّ حالٍ . (4)

تفسير القمّي :وقَولُهُ : «وَ إِن مِّن شَىْ ءٍ إِلَا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ» ؛ فَحَرَكَةُ كُلِّ شَيءٍ تَسبيحُ اللّهِ عز و جل . (5)

بحار الأنوار عن محمّد بن عليّ بن إبراهيم في كتاب العلل :بُكاءُ السَّماءِ احمِرارُها مِن غَيرِ غَيمٍ ، وبُكاءُ الأَرضِ زَلازِلُها ، وتَسبيحُ الشَّجَرِ حَرَكَتُها مِن غَيرِ ريحٍ ، وتَسبيحُ البِحارِ زِيادَتُها ونُقصانُها ، وتَسبيحُ الشَّجَرِ نُمُوُّهُ ونُشوؤُهُ . وقالَ أيضا : ظِلُّهُ يُسَبِّحُ اللّهَ . (6)

.


1- .الكافي : ج 6 ص 531 ح 4 ، المحاسن : ج 2 ص 462 ح 2598 عن أبي بصير ، تفسير العيّاشي : ج 2 ص 293 ح 79 عن أبي الصباح وكلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 60 ص 177 ح 2 .
2- .في المصدر : «كمال» بدل «كما قال» ، والتصويب من بحار الأنوار .
3- .النَّقيض : الصَّوت. ونقيضُ السقف : تحريك خَشبهِ (النهاية : ج 5 ص 107 «نقض») .
4- .تفسير العيّاشي : ج 2 ص 294 ح 84 عن مسعدة بن صدقة ، بحار الأنوار : ج 60 ص 177 ح 6 .
5- .تفسير القمّي : ج 2 ص 20 ، بحار الأنوار : ج 60 ص 179 ح 10 .
6- .بحار الأنوار : ج 60 ص 178 ح 7 .

ص: 147

الكافى_ به نقل از داوود رَقّى _: از امام صادق عليه السلام در باره اين سخن خداوند عز و جلپرسيدم : «هيچ چيز نيست ، مگر آن كه او را تسبيح و ستايش مى گويد ؛ امّا شما تسبيح آنها را نمى فهميد» . فرمود : «فرو ريختن ديوارها ، تسبيحگويى آنهاست» .

امام صادق_ در باره پدرش عليه السلام _: مردى خدمت ايشان رسيد و گفت : پدر و مادرم به فدايت ! خداوند ، در كتابش مى فرمايد : «هيچ چيز نيست ، مگر آن كه او را تسبيح و ستايش مى گويد ؛ امّا شما تسبيح آنها را نمى فهميد» . امام عليه السلام به او فرمود : «همين طور است كه فرموده است» . مرد گفت : آيا درخت خشكيده هم تسبيح مى گويد؟ فرمود : «آرى . نمى شنوى كه چوب هاى خانه چگونه صدا مى دهد؟ همين ، تسبيح اوست . پس پاكا خدا در همه حال !» .

تفسير القمّى : «و هيچ چيز نيست ، مگر آن كه او را تسبيح و ستايش مى گويد» . جنبيدن هر چيزى ، تسبيحگويى خداوند عز و جل است .

بحار الأنوار_ به نقل از محمّد بن على بن ابراهيم در كتاب العلل _: گريه كردن آسمان ، عبارت است از شرح شدن آن بدون آن كه امرى در آن باشد ، و گريه كردن زمين ، عبارت از لرزيدن آن است . تسبيحگويى درخت ، عبارت است از جنبيدن آن ، بدون آن كه بادى بوزد . تسبيحگويى درياها ، عبارت است از افزايش و كاهش (/ جزر و مدّ ) آنها . و تسبيحگويى درخت ، عبارت است از نشو و نماى آن» . و نيز فرمود : «سايه آن [درخت] هم خدا را تسبيح مى گويد» .

.

ص: 148

پژوهشى در باره تسبيح عمومى آفريده ها
دسته اوّل : آيات و احاديثى كه بر تسبيح فرشتگان دلالت دارند
دسته دوم : احاديثى كه بر تسبيح موجودات زنده دلالت دارند

پژوهشى در باره تسبيح عمومى آفريده هاتسبيح آفريده هاى جهان ، به تكرار، مورد تأكيد قرآن و احاديث اسلامى است . بر پايه آنچه در فصل نهم گذشت ، آيات و احاديثى را كه در اين زمينه وارد شده اند ، مى توان به پنج دسته تقسيم كرد :

دسته اوّل : آيات و احاديثى كه بر تسبيح فرشتگان دلالت دارندگفتنى است كه در قرآن ، تنها توضيحى كه در باره تسبيح فرشتگان آمده ، اين است كه آنها دائما مشغول تسبيح خداوند و هيچ گاه دچار سُستى و خستگى نمى شوند ؛ امّا در احاديث، توضيحات بيشترى به چشم مى خورد ، مانند اين كه برخى از آنها با همه لغات مختلف ، تسبيح خدا مى گويند و يا اين كه شمارى از آنها با صداهاى گوناگون و زبان هاى مختلف خدا را تسبيح مى كنند . همچنين به اسمايى كه فرشتگان به وسيله آنها خدا را تسبيح مى كنند ، اشاره شده و نيز اذكار خاصّ برخى از فرشتگان ، مشخّص گرديده است . (1)

دسته دوم : احاديثى كه بر تسبيح موجودات زنده دلالت دارنداحاديثى كه در اين زمينه وارد شده اند ، دلالت دارند كه انواع حيوانات و همه

.


1- .ر . ك : ص 105 _ 115 .

ص: 149

دسته سوم : آيات و احاديثى كه دلالت دارند كه همه آفريده ها ، اعم از . . .

جنبندگان و انواع درختان ، تسبيحى دارند كه با ترك و تضييع آن ، در ادامه دادن به حيات خود ، با مشكل مواجه مى شوند ، تا جايى كه هر صيدى كه در دام صيّاد گرفتار مى شود و هر درختى كه قطع مى گردد ، تسبيح خود را تضييع كرده است . همچنين حيات انواع بهايم و همه جنبندگان زمين ، در گرو تسبيح آنهاست و هنگامى كه تسبيح آنها پايان يابد ، خداوند آنها را قبض روح مى كند و ملك الموت در قبض روح آنها نقشى ندارد . البتّه اين ، بدان معنا نيست كه اراده انسان در پايان دادنِ حيات موجودات زنده بى تأثير است ؛ بلكه در صورت صحّت اين احاديث ، ظاهرا مقصود ، آن است كه تداوم و يا تضييع تسبيح ، يكى از عوامل مؤثّر در سرنوشت آنهاست .

دسته سوم : آيات و احاديثى كه دلالت دارند كه همه آفريده ها ، اعم از موجودات زنده و جمادات ، تسبيحگوى خدايندروشن ترين آيه اى كه با صراحت دلالت دارد كه همه آفريده ها اعم از موجودات زنده و جمادات ، تسبيحگوى خدايند ، اين آيه شريف است : « تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَ_وَ تُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَن فِيهِنَّ وَ إِن مِّن شَىْ ءٍ إِلَا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لَ_كِن لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا . (1) آسمان هاى هفتگانه و زمين و هر كس كه در آنهاست ، او را تسبيح مى گويند و هيچ چيز نيست ، مگر اين كه در حال ستايش ، تسبيح او مى گويد ؛ ولى شما تسبيح آنها را در نمى يابيد . به راستى كه او همواره بردبار [ و ] آمرزنده است » . احاديث اهل بيت عليهم السلام ، ضمن تبيين و تأكيد بر آنچه در اين آيه آمده ،

.


1- .اسراء : آيه 44 .

ص: 150

دسته چهارم : آيات و احاديثى كه دلالت دارند كه جمادات و برخى . . .
دسته پنجم : احاديثى كه در آنها تسبيحِ شمارى از موجودات ، تفسير شده است

توضيحاتى در باره تسبيح شمارى از جمادات و نيز اسمايى كه به وسيله آنها تسبيح مى گويند ، ارائه كرده اند . همچنين در شمارى از احاديث ، براى تسبيح عمومى موجودات ، اوقات خاصّى ذكر شده است .

دسته چهارم : آيات و احاديثى كه دلالت دارند كه جمادات و برخى حيوانات ، همراه شمارى از انسان ها ، خدا را تسبيح مى كننداز نمونه هاى اين دسته مى توان به تسبيح كوه ها و پرندگان با داوود عليه السلام ، و تسبيح بدن و لباس نمازگزار با وى اشاره كرد .

دسته پنجم : احاديثى كه در آنها تسبيحِ شمارى از موجودات ، تفسير شده استاحاديثى كه تسبيح شمارى از حيوانات را تفسير كرده اند ، (1) احاديثى كه از ذكرگويى سنگ ريزه ها در دست پيامبر صلى الله عليه و آله خبر داده اند (2) و يا احاديثى كه در باره تسبيح ديوار و چوب و تسبيح درخت وارد شده اند ، (3) از اين دسته اند . بر پايه اين آيات و احاديث ، سراسر جهان آفرينش را شور و شعور ذكر الهى فرا گرفته است و همه آفريده ها اعم از فرشتگان ، آسمان ها ، كهكشان ها ، ستارگان ، زمين و آنچه در زمين و آسمان هاست ، هر يك به گونه اى مشغول حمد و تسبيح آفريدگار خود هستند .

.


1- .ر . ك : ص 123 (ذكر تسبيح برخى جانوران) .
2- .ر . ك : ص 135 ح 990 _ 993 .
3- .ر . ك : ص 145 ح 1009 _ 1013 .

ص: 151

ديدگاه ها در باره تسبيح و تحميد عمومى موجودات
1 . زبان حال بودنِ آيات و احاديث تسبيح

ديدگاه ها در باره تسبيح و تحميد عمومى موجوداتمسئله اصلى ، اين است كه مقصود از تسبيح و تحميد همه موجودات ، چيست . آيا حيوانات ، گياهان و جمادات ، شعور دارند و آفريدگار خود را مى شناسند كه او را تسبيح بگويند ؟ آيا مقصود از تسبيح عمومى موجودات ، چيزى غير از مفهوم ظاهرى آن است ؟ و به تعبير ديگر ، آيا نسبت دادنِ تسبيح و تحميد به همه موجودات ، حقيقت است يا مجاز ؟ در پاسخ اين سؤال ، دو نظر وجود دارد :

1 . زبان حال بودنِ آيات و احاديث تسبيحجمعى با بعيد شمردنِ وجودِ شعور و معرفت در همه موجودات ، ظواهر آيات و احاديثى را كه بر تسبيح و تحميد همه موجودات دلالت دارند ، تأويل كرده اند و گفته اند كه مقصود ، زبان «حال» آنهاست ، نه زبان «قال» آنها . امين الدين طَبْرِسى در تفسير آيه 44 از سوره اِسراء مى گويد : معناى تسبيح در اين جا ، دلالت كردن بر يكتايى و دادگرى خداست و اين كه او در الوهيت و خدايى ، شريك ندارد ، و اين به منزله تسبيح لفظى است ، و چه بسا كه تسبيح از طريق دلالت ، قوّت بيشترى داشته باشد ؛ چون منجر به علم مى شود «و هيچ چيزى نيست ، مگر آن كه او را با ستايش ، تسبيح مى گويد» ، يعنى هيچ موجودى از موجودات نيست ، مگر اين كه با آفرينش خود ، خداوند متعال را تسبيح و ستايش مى گويد ؛ چرا كه هر موجودى ، جز خداى قديم ، حادث است و به بزرگداشت خدا فرا مى خواند ؛ زيرا نيازمند به سازنده اى دارد كه خود ، مصنوع صنع خويش نباشد . بنا بر اين، موجود حادث ، دليل بر موجودى قديم است كه از ماسواى خويش بى نياز است و آنچه بر موجودات حادث مى گذرد ، بر او نمى گذرد . (1)

.


1- .مجمع البيان : ج 6 ص 645 .

ص: 152

2 . حقيقى بودن آيات و احاديث تسبيح

2 . حقيقى بودن آيات و احاديث تسبيح جمعى از محقّقان ، ضمن ردّ استبعاد اهل تأويل ، ظاهر مفاد آيات و احاديث مورد بحث را پذيرفته اند (1) و معتقدند كه همه موجودات ، داراى مرتبه اى از شعور و معرفت اند و همه آنها حقيقتا آفريدگار خود را تسبيح و تحميد مى گويند . علّامه طباطبايى در تفسير آيه مورد اشاره مى گويد : تسبيح به معناى تنزيه با گفتار كلامى است و حقيقت كلام هم عبارت است از كشف ما فى الضمير با نوعى اشاره و دلالت به آن . منتها انسان چون نتوانست تمام آنچه را كه مى خواهد و در ضمير خويش دارد ، از طريق تكوين بيان كند ، لاجرم به استفاده از الفاظ يعنى اصواتى كه براى دلالت بر معانى وضع شده اند، پناه برد و با آنها ما فى الضمير خود را بيان كرد و بدين ترتيب ، اين شيوه براى تفهيم و تفهّم ، مرسوم شد . البتّه گاه براى بيان برخى مقاصد خود ، از اشاره دست و سر و غيره و همچنين نوشتن يا نصب علامت كمك گرفت. به طور كلّى ، هر چيزى كه معناى مورد نظرى را بيان كند ، گفتار و كلام است ، و اگر موجودى با وجود خويش اين معنا را برساند ، اين خود ، گفتار و سخن گفتنى از جانب اوست ، هر چند با صوت شنيدنى و لفظ وضع شدنى نباشد . دليل بر اين سخن ، آن است كه قرآن كريم ، كلام و گفتار و امر و نهى و امثال اينها را كه معناى كشف [و بيان] مقاصد دارند ، به خداى متعال نسبت مى دهد ، در صورتى كه اينها از نوع گفتار و كلامى نيستند كه ما انسان ها _ كه با زبان هاى گوناگون سخن مى گوييم _ ، با آن آشنا هستيم ؛ امّا خداوند سبحان آنها را گفتار و كلام ناميده است.

.


1- .يكى از اصول مسلّم تفسير قرآن ، اين است كه نمى توان از ظاهر الفاظ آيات آن عدول كرد ، مگر در صورت وجود حكم قطعى بر خلاف آن معناى ظاهر ، يا وجود دليل نقلى معتبر بر عدم اراده آن . بنا بر اين ، تنها با بعيد به نظر رسيدنِ مفاد ظاهرى آيات قرآن ، نمى توان آنها را تأويل كرد .

ص: 153

در اين موجودات كه ما مشاهده مى كنيم ، يعنى آسمان و زمين و هر آنچه در آسمان و زمين است ، خصوصيتى وجود دارد كه آشكارا از يكتايى خداوندگارشان و وارستگى او از هر عيب و نقصى پرده برمى دارد . بنا بر اين ، خداوندِ پاك را تسبيح مى گويند . آن خصوصيت ، اين است كه اين موجودات ، فى نفسه ، در ذات و صفات و احوال خود ، نيازمند محض و محتاج صِرف به خداوند متعال هستند و همين نيازمندى ، قوى ترين دليل بر وجود كسى است كه اين موجودات به او نياز دارند و بدون او از خود هيچ ندارند و هرگز از او جدا نمى شوند . پس ، هر يك از اين موجودات ، با نياز وجودى خويش و نقصى كه در ذات خود دارد ، از ايجادكننده خود كه وجودش كامل و ذاتش كاستى ندارد ، خبر مى دهد . همچنين با ارتباطى كه با ديگر موجودات دارد و از آنها براى كامل ساختن وجود خويش و رفع نقايص ذاتش كمك مى گيرد ، بيان مى دارد كه او به وجود آورنده اى دارد كه خداوندگار اوست و در هر چيزى تصرّف مى كند و گرداننده كار ، اوست ... . شايد بگويى : صِرف پرده برداشتن از منزّه بودن ، تسبيح ناميده نمى شود ؛ بلكه زمانى به آن تسبيح مى گويند كه توأم با قصد باشد و قصد كردن هم از توابع حيات است ، در حالى كه اغلب اين موجودات ، فاقد حيات اند ، مانند زمين و آسمان و انواع جمادات . پس چاره اى نيست ، جز آنكه تسبيحگويى آنها را حمل بر مجاز كنيم ؛ يعنى تسبيح آنها عبارت است از : دلالت كردن اين موجودات بر حسب وجودشان ، بر منزّه بودن پروردگارشان. در پاسخ مى گويم : سخن خداوند متعال ، اين معنا را مى فهماند كه علم در همه موجودات ، با جريان خلقت ، جريان دارد . پس هر موجودى به مقدار بهره اش از وجود ، بهره اى از علم دارد . البتّه لازمه اين مطلب ، آن نيست كه همه موجودات ، از نظر علم ، يكسان باشند يا علم همه آنها از يك جنس و يك نوع باشد يا همه آنچه را كه انسان مى داند ، هر يك از آنها نيز بداند و يا انسان به علمى

.

ص: 154

كه نزد آن موجودات است ، پى ببرد . [در اين باره كه علم در همه موجودات عالم ، سارى و جارى است] خداوند متعال ، به نقل از اعضاى انسان مى فرمايد : «قَالُواْ أَنطَقَنَا اللَّهُ الَّذِى أَنطَقَ كُلَّ شَىْ ءٍ (1) ؛ گفتند ما را همان خدايى گويا كرد كه هر چيزى را گويا كرده است» و مى فرمايد : «فَقَالَ لَهَا وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَآ أَتَيْنَا طَ_ال_ءِعِينَ (2) ؛ پس به آسمان ها و زمين فرمود : دلخواه يا ناخواه بياييد . آن دو گفتند : به دلخواه آمديم» . آياتى كه اين معنا را مى رسانند ، بسيارند . و چون چنين است ، هيچ آفريده اى در عالم هستى نيست ، مگر آن كه وجود خود را به نوعى ، ادراك مى كند و مى خواهد با وجود خود ، خويشتنِ نيازمند و ناقص خود را كه در بى نيازى و كمال پروردگارش قرار دارد ، اظهار نمايد . بنا بر اين، او خداوندگار خود را تسبيح مى گويد و او را از داشتن شريك و از هر گونه نقص و كاستى كه به وى نسبت داده مى شود ، منزّه و مبرّا مى دارد. بدين سان ، روشن مى شود كه بر حمل تسبيح [آسمان ها و زمين] در آيه مورد بحث بر دلالت مجازى ، دليلى وجود ندارد ؛ زيرا مجاز ، در صورتى جايز است كه حمل بر حقيقت ، ناممكن باشد. نظير اين سخن ، سخن بعضى ديگر است كه گفته اند: تسبيح بعضى از اين موجودات ، همچون فرشتگان و انسان هاى مؤمن ، تسبيح زبانى و حقيقى است و تسبيح بعضى ديگر از آنها تسبيح به زبان حال و مجازى است ، مانند موجودات بى جان كه با وجود خود ، بر هستى خداوند ، دلالت دارند . لفظ تسبيح در اين آيه بر سبيل عموم مجاز به كار رفته است . ضعيف بودن اين سخن ، پيش تر روشن شد . حقيقت ، آن است كه تسبيح همه موجودات ، تسبيحى حقيقى و گفتارى

.


1- .فصّلت : آيه 21 .
2- .فصّلت : آيه 11 .

ص: 155

است ، منتها گفتارى بودن آن ، چنان كه پيش تر اشاره شد ، مستلزم اين نيست كه حتماً با الفاظ قراردادى و اصوات شنيدنى باشد . در آخر جلد دوم اين كتاب ، سخنى در باره «كلام» گذشت كه در اين جا سودمند است. پس ، اين فرموده خداوند متعال كه : «تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَ_وَ تُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَن فِيهِنَّ ؛ آسمانهاى هفتگانه و زمين و هر كه در آنهاست ، او را تسبيح مى گويند» ، تسبيح حقيقى را براى آنها اثبات مى كند ؛ يعنى اين كه آسمان هاى هفتگانه و زمين و هر كه در آنهاست ، با وجود خود و با ارتباطشان با ديگر موجودات هستى سخن مى گويند و بيان مى دارند كه پروردگارشان از آنچه مشركان به او نسبت مى دهند ، يعنى داشتن شريك و جهات نقص ، منزّه است. و اين سخن او كه : «وَ إِن مِّن شَىْ ءٍ إِلَا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ ؛ هيچ چيزى نيست مگر آن كه او را با ستايش ، تسبيح مى گويد» تسبيحگويى را به هر موجودى تعميم مى دهد . جمله قبلى هم با برشمردن آسمان هاى هفتگانه و زمين و هر موجودى كه در آنهاست ، همين معنا را بيان كرد ؛ امّا در اين آيه ستايش خداوند را بر تسبيح اضافه فرمود . پس مى فهماند كه هر موجودى ، همچنان كه خداوند متعال را تسبيح مى گويد ، او را ستايش هم مى كند و او را بر صفات و افعال زيبايش ثنا مى گويد. همان طور كه در هر يك از اين موجودات ، چيزى از نياز و نقص وجود دارد كه به خود او باز مى گردد و چيزى از صنع زيباى خداوند و نعمت او در آنها وجود دارد كه منشأ آن ، خداست و از جانب او عطا شده است و همان گونه كه ظاهر ساختن اين موجودات در عرصه وجود ، خود ، به معناى اظهار نيازمندى و نقص آنها و نيز پرده برداشتن از منزّه بودن پروردگارشان از نياز و نقص است _ كه اين ، همان تسبيح است _ ، ظاهر ساختن اين موجودات نيز اظهار فعل زيباى خداوندگار آنهاست كه خود ، حكايت از اوصاف زيباى او دارد و اين ، همان حمد موجودات است ؛ زيرا حمد ، چيزى نيست ، جز ستايش براى فعل زيباى اختيارى . بنا بر اين، موجودات ، خداوند را هم تسبيح مى گويند و هم

.

ص: 156

حمد مى كنند . اين است معناى اين سخن خداوند كه : «وَ إِن مِّن شَىْ ءٍ إِلَا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ ؛ هيچ چيزى نيست ، مگر آن كه او را تسبيح و حمد مى گويد» ... . و اين خود ، بهترين گواه است بر اين كه مراد از تسبيح در آيه ، صِرف دلالت كردن موجودات به نفى شريك و جهات نقص از خداوند متعال نيست ؛ زيرا اين خطاب كه : «وَ لَ_كِن لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ ؛ ليكن شما تسبيح آنها را نمى فهميد» ، يا خطاب به مشركان است و يا به همه مردم ، اعم از مؤمن و مشرك ، در حالى كه مشركان هم ، به هر حال ، دلالت اشيا بر سازنده شان را مى فهمند ، در صورتى كه اين آيه مى گويد نمى فهمند و فهميدن را از آنها نفى مى كند. نبايد به اين سخن بعضى ها گوش داد كه مى گويند : خطاب به مشركان است ؛ چون به خاطر تدبّر نكردن آنها در آيات و كمتر بهره مند شدنشان از آنها فهمشان به منزله عدم فرض شده است . همچنين نبايد به اين ادّعا اعتنا كرد كه مى گويد : چون مشركان برخى از مقصودهاى تسبيح را نمى فهميدند ، از باب غلبه ، به منزله كسانى تلقّى شده اند كه تمام آن را نمى فهمند. به اين ادّعا نبايد توجّه كرد ؛ زيرا وجود فهم را عدمْ فرض كردن يا بعض را همه قرار دادن ، با مقام احتجاج سازگار نيست ، در حالى كه خداوند سبحان در آيه قبلى ، مشركان را مخاطب قرار داده كه به حجّتش در باره تنزيه توجّه كنند و انگهى ، كلام خداوند متعال ، اين نوع مسامحه از باب تغليب و مانند آن را بر نمى تابد ... . پس ، حقيقت آن است كه تسبيحى كه آيه شريف ، آن را براى هر موجودى ثابت مى داند ، تسبيح به معناى حقيقى آن است . در كلام خداوند متعال به تكرار ، اين معنا براى آسمان ها و زمين و هر موجودى كه در آسمان ها و زمين است ، اثبات شده است و در اين ميان ، مواردى وجود دارد كه جز تسبيح حقيقى را بر

.

ص: 157

نمى تابد ، مانند اين آيه شريف : «وَ سَخَّرْنَا مَعَ دَاوُودَ الْجِبَالَ يُسَبِّحْنَ وَ الطَّيْرَ (1) ؛ و كوه ها و پرندگان را همراه با داوود به نيايش وا داشتيم» و اين سخن او كه : «إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِىِّ وَ الْاءِشْرَاقِ (2) ؛ ما كوه ها را با او مسخّر ساختيم كه شامگاهان و بامدادان ، خدا را نيايش مى كردند» و نزديك به اين آيه است اين سخن خداوند كه : «يَ_جِبَالُ أَوِّبِى مَعَهُ وَ الطَّيْرَ (3) ؛ اى كوه ها! با او [در تسبيح خدا ]همصدا شويد و اى پرندگان! [شما نيز همنوا شويد]» . معنا ندارد كه اينها را حمل بر تسبيح آنها به زبان حال كرد. و سخن خدا كه : «إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا ؛ همانا او بردبار و آمرزگار است» ، يعنى : خداوند ، مهلت مى دهد و در كيفر دادن ، شتاب نمى ورزد و كسى را كه به درگاه او توبه كند و باز گردد ، مى آمرزد . اين دو صفت بر منزّه بودن خداوند متعال از هر گونه نقصى دلالت دارند ؛ زيرا لازمه بردبارى ، اين است كه بيم از دست دادن چيزى را نداشته باشد و لازمه آمرزش ، اين است كه از آمرزيدن و افاضه رحمت ، متضرّر نشود . پس ، پادشاهى و خداوندگارى او ، هيچ نقص و زوالى نمى پذيرد . بعضى در توجيه اين كه آيه شريف به اين دو صفت ختم شده است ، گفته اند كه : اشاره است به اين كه انسان در ناتوانى اش از فهم اين تسبيحى كه همه موجودات و حتّى خودش (با تمام اركان وجودش) با رساترين بيان ، دائماً به آن مشغول اند ، خطاكار است و سزاوار است كه به سبب اين خطاكارى ، مؤاخذه شود ؛ ليكن خداوند سبحان به واسطه بردبارى و آمرزگار بودنش ، در مجازات كردن او شتاب نمى كند و اگر بخواهد ، عفو مى كند. اين توجيه ، البتّه توجيه خوبى است و لازمه اش اين است كه انسان ، توانايى آن

.


1- .انبياء : آيه 79 .
2- .ص : آيه 18 .
3- .سبأ : آيه 10 .

ص: 158

دوام يا انقطاع تسبيح موجودات

را داشته باشد كه اين تسبيح را از خودش و از ديگر موجودات بفهمد ... . (1) همچنين ايشان در تبيين احاديثى كه در باره متن تسبيح اشيا آمده ، مى گويد : روايات در باره تسبيحگويى موجودات ، متنوّع و فراوان است . و شايد فهم اين روايات براى بعضى مشتبه شده باشد و پنداشته باشند كه اين تسبيح عمومى ، از قبيل لفظ و صوت است و همه اشيا براى خود زبان يا زبان هايى دارند كه همانند زبان ما آدميان ، داراى كلماتى وضع شده براى معانى اى هستند و براى نشان دادن و بيان ما فِي الضمير به كار مى روند ، منتها حواسّ ما اين زبان يا زبان ها را درك نمى كنند . اين پندار ، نادرست است . (2) چكيده مطالبى كه در تبيين تسبيح حقيقى اشيا گذشت ، به صورت زيبايى در اين اشعار به زبان فارسى آمده است : گر تو را از غيب ، چشمى باز شدبا تو ذرّات جهان ، همراز شد نطق آب و نطق خاك و نطق گِلهست محسوسِ حواس اهل دل جمله ذرّات ، در عالم ، نهانبا تو مى گويند روزان و شبان ما سميعيم و بصير و باهُشيمبا شما نامحرمان ، ما خامُشيم از جَمادى ، سوى جانِ جان شويدغُلغُل اجزاى عالم بشنويد فاش ، تسبيح جمادات آيدتوسوسه تأويل ها بزدايدت . (3)

دوام يا انقطاع تسبيح موجوداتو آخرين نكته ، اين كه مقتضاى برخى از آيات قرآن و احاديث اهل بيت عليهم السلام ، اين

.


1- .الميزان فى تفسير القرآن : ج 13 ص 108 _ 112 .
2- .الميزان فى تفسير القرآن : ج 13 ص 123 .
3- .مثنوى معنوى مولوى ، دفتر سوم .

ص: 159

است كه تسبيح برخى از اشيا وقت خاصّى دارد ، چنان كه كوه ها همراه با داوود عليه السلام شبانگاه و هنگام طلوع آفتاب ، خداوند متعال را تسبيح مى كردند : «إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِىِّ وَ الْاءِشْرَاقِ . (1) ما كوه ها را با او مسخّر ساختيم كه شامگاهان و بامدادان ، خداوند را تسبيح گويند» . همچنين احاديثى دلالت دارند كه هنگام ظهر ، لحظه اى است كه همه اشيا ، خداوند متعال را تسبيح مى كنند . (2) نيز در حديثى آمده است : هنگامى كه لباسْ چرك مى شود ، تسبيحش قطع مى گردد . اين احاديث و احاديث مشابه آنها ، ممكن است اشاره به اين باشد كه تسبيح اشيا ، دائمى نيست . البتّه اين احتمال هم وجود دارد كه موجودات ، چند نوع تسبيح داشته باشند كه برخى از آنها دائم و برخى غير دائم باشد .

.


1- .ص : آيه 18 . ر. ك : ص 141 (تسبيحگويى موجودات هم نوا با انسان) .
2- .ر . ك : ص 145 (اوقات تسبيحگويى موجودات) .

ص: 160

الفَصلُ العاشِرُ : السّبحة10 / 1اِستِعمالُ السُّبحَةِ فِي التَّسبيحِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :نِعمَ المُذَكِّرُ السُّبحَةُ ، وإنَّ أفضَلَ ما يُسجَدُ عَلَيهِ الأَرضُ وما أنبَتَتهُ الأَرضُ . (1)

الأمالي للطوسي عن أنس :رَكِبَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ذاتَ يَومٍ بَغلَتَهُ ، فَانطَلَقَ إلى جَبَلِ آلِ فُلانٍ ، وقالَ : يا أنَسُ خُذِ البَغلَةَ وَانطَلِق إلى مَوضِعِ كَذا وكَذا ، تَجِدْ عَلِيّا جالِسا يُسَبِّحُ بِالحَصى ، فَأَقرِئهُ مِنِّي السَّلامَ ، وَاحمِلهُ عَلَى البَغلَةِ وأتِ بِهِ إلَيَّ . فَذَهَبتُ فَوَجَدتُ عَلِيّا عليه السلام كَما قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، فَحَمَلتُهُ عَلَى البَغلَةِ فَأَتَيتُ بِهِ إلَيهِ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ فاطِمَةَ بِنتَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَت سُبحَتُها مِن خَيطِ صُوفٍ مُفَتَّلٍ مَعقودٍ ، عَلَيهِ عَدَدُ التَّكبيراتِ ، وكانَت عليهاالسلام تُديرُها بِيَدِها تُكَبِّرُ وتُسَبِّحُ ، حَتّى قُتِلَ حَمزَةُ بنُ عَبدِالمُطَّلِبِ رضى الله عنه ، فَاستَعمَلَت تُربَتَهُ ، وعَمِلَتِ التَّسابيحَ فَاستَعمَلَهَا النّاسُ . فَلَمّا قُتِلَ الحُسَينُ _ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِ ، وجَدَّدَ عَلى قاتِلِهِ العَذابَ _ عُدِلَ بِالأَمرِ إلَيهِ فَاستَعمَلوا تُربَتَهُ ؛ لِما فيها مِنَ الفَضلِ وَالمَزِيَّةِ . (3)

.


1- .الفردوس : ج 4 ص 259 ح 6765 عن الإمام عليّ عليه السلام ، كنزالعمّال : ج 7 ص 531 ح 20109 .
2- .الأمالي للطوسي : ص 313 ح 637 ، تأويل الآيات الظاهرة : ج 1 ص 378 ح 15 ، بحار الأنوار : ج 35 ص 32 ح 29 .
3- .المزار الكبير : ص 366 ح 11 عن محمّد الثقفي ، المزار للمفيد : ص 150 ح 1 ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 30 ح 2065 كلاهما عن إبراهيم بن محمّد الثقفي ومن دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 85 ص 333 ح 16 .

ص: 161

فصل دهم: تسبيح
10 / 1 استفاده از تسبيح در گفتن تسبيحات

فصل دهم: تسبيح10 / 1استفاده از تسبيح در گفتن تسبيحاتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :تسبيح ، نيكو يادآورنده اى است ! زمين و آنچه از زمين مى رويد ، بهترين چيزهايى هستند كه بر آنها سجده مى شود .

الأمالى ، طوسى_ به نقل از اَ نَس _: روزى پيامبر خدا ، بر شتر خود نشست و به سوى خاندان فلان ، ره سپار شد و [به من] فرمود : «اى اَ نَس ! شتر را بردار و به فلان و بهمان جا برو . على را مى بينى كه نشسته است و با دانه هاى ريگ ، تسبيح مى گويد . سلام مرا به او برسان و سوار بر شترش كن و به نزد من بياور» . من ، رفتم و على را همان گونه كه پيامبر خدا فرموده بود ، يافتم . پس او را بر شتر سوار كردم و نزد ايشان بردم .

امام صادق عليه السلام :تسبيح فاطمه ، دختر پيامبر خدا ، عبارت بود از يك نخ پشمى تاخته شده كه به تعداد تكبيرات ، در آن ، گِره خورده بود و با دست خود ، آن را مى چرخانْد و تكبير و تسبيح مى گفت ، تا آن كه حمزة بن عبد المطلّب ، كشته شد و فاطمه عليهاالسلام از خاك [مزار] او برداشت و تسبيح هايى ساخت و مردم ، آنها را مورد استفاده قرار دادند ؛ امّا پس از كشته شدن حسين _ كه درودهاى خدا بر او باد و دمادم بر قاتلانش عذاب باد _ ، تربت او جايگزين شد و مردم از خاك [مزار ]او تسبيح ساختند ؛ زيرا تربت حسين عليه السلام را فضيلت و امتياز است .

.

ص: 162

الإمام الكاظم عليه السلام :لا تَستَغني شيعَتُنا عَن أربَعٍ : خُمرَةٍ (1) يُصَلّي عَلَيها ، وخاتَمٍ يَتَخَتَّمُ بِهِ ، وسِواكٍ يَستاكُ بِهِ ، وسُبحَةٍ مِن طينِ قَبرِ أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام فيها ثَلاثٌ وثَلاثونَ حَبَّةً ؛ مَتى قَلَّبَها ذاكِرا للّهِِ ، كُتِبَ لَهُ بِكُلِّ حَبَّةٍ أربَعونَ حَسَنَةً ، وإذا قَلَّبَها ساهِيا يَعبَثُ بِها ، كُتِبَ لَهُ عِشرونَ حَسَنَةً . (2)

عنه عليه السلام :لا يَخلُو المُؤمِنُ مِن خَمسَةٍ : سِواكٍ ، ومِشطٍ ، وسَجّادَةٍ (3) ، وسُبحَةٍ فيها أربَعٌ وثَلاثُونَ حَبَّةً ، وخاتَمِ عَقيقٍ . (4)

الإمام الصادق عليه السلام :تَكونُ السُّبحَةُ بِخُيوطٍ زُرقٍ ، أربَعا وثَلاثينَ خَرَزَةً (5) ، وهِيَ سُبحَةُ! مَولاتِنا فاطِمَةَ الزَّهراءِ عليهاالسلام ، لَمّا قُتِلَ حَمزَةُ عليه السلام عَمِلَت مِن طينِ قَبرِهِ سُبحَةً تُسَبِّحُ بِها بَعدَ كُلِّ صَلاةٍ . (6)

.


1- .الخُمرَة : حَصيرٌ صغيرةٌ قَدْر ما يُسجَد عليه (المصباح المنير : ص 182 «خمر») .
2- .تهذيب الأحكام : ج 6 ص 75 ح 147 ، روضة الواعظين : ص 451 ، بحار الأنوار : ج 101 ص 132 ح 61 .
3- .السَّجّادة : الخُمرة التي يُسجَد عليها (مجمع البحرين : ج 2 ص 818 «سجد») .
4- .مصباح المتهجّد : ص 735 ، المزار للمفيد : ص 152 ح 7 كلاهما عن عبيداللّه بن عليّ الحلبي ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 29 ح 2064 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 334 ح 17 .
5- .الخَرَز : فصوص من حجارة واحدتها خَرَزة ، والخَرَز _ بالتحريك _ : الذي ينظم (لسان العرب : ج 5 ص 344 «خرز») .
6- .بحار الأنوار : ج 85 ص 341 ح 32 نقلاً عن المزار بخطّ محمّد بن محمّد بن الحسين بن معيّة .

ص: 163

امام كاظم عليه السلام :شيعه ما ، از چهار چيز ، بى نياز نيست : بورياچه اى كه بر آن ، نماز مى گزارد ، انگشترى كه در انگشت مى كند ، مسواكى كه با آن مسواك مى زند ، و تسبيحى از گِل قبر ابا عبد اللّه عليه السلام كه سى و سه دانه داشته باشد و هر گاه آن را بچرخاند و ذكر خدا بگويد ، به تعداد هر دانه آن ، چهل ثواب برايش نوشته مى شود ، و هر گاه بى هدف و بدون گفتن ذكرى آن را بچرخانَد ، بيست ثواب برايش نوشته مى شود .

امام كاظم عليه السلام :مؤمن ، هميشه پنج چيز با خود دارد : مسواك ، شانه ، سجّاده ، تسبيحى با سى و چهار دانه ، و انگشترى عقيق .

امام صادق عليه السلام :تسبيح بايد داراى رشته كبود و سى و چهار مُهره باشد . اين ، همان تسبيح بى بى مان فاطمه زهرا عليهاالسلام است كه چون حمزه عليه السلام كشته شد ، از گِل قبر او تسبيحى ساخت و بعد از هر نماز ، با آنْ تسبيح مى گفت .

.

ص: 164

عنه عليه السلام :السُّبَحُ الزُّرقُ (1) في أيدي شيعَتِنا مِثلُ الخُيوطِ الزُّرقِ في أكسِيَةِ بَني إسرائيلَ ، إنَّ اللّهَ عز و جل أوحى إلى موسى عليه السلام أن مُر بَني إسرائيلَ أن يَجعَلوا في أربَعَةِ جَوانِبِ أكسِيَتِهِمُ الخُيوطَ الزُّرقَ ، ويَذكُرونَ بِها إلهَ السَّماءِ . (2)

الحاوي :عَن جابِرٍ ، عَنِ امرَأَةٍ حَدَّثَتهُ عَن فاطِمَةَ بِنتِ الحُسَينِ عليه السلام أنَّها كانَت تُسَبِّحُ بِخَيطٍ مَعقودٍ فيها . (3)

البداية والنهاية :عَن أبي صَفِيَّةَ مَولَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله أنَّهُ كانَ يوضَعُ لَهُ نَطعٌ (4) ويُجاءُ بِزَبيلٍ فيهِ حَصىً فَيُسَبِّحُ بِهِ إلى نِصفِ النَّهارِ ثُمَّ يُرفَعُ ، فَإِذا صَلَّى الاُولى سَبَّحَ حَتّى يُمسِيَ . (5)

الزهد لابن حنبل عن القاسم بن عبد الرحمن :كانَ لِأَبِي الدَّرداءِ نَوىً مِن نَوَى العَجوَةِ (6) . . . في كيسٍ ، وكانَ إذا صَلَّى الغَداةَ أقعى عَلى فِراشِهِ ، فَأَخَذَ الكيسَ فَأَخرَجَهُنَّ واحِدَةً واحِدَةً يُسَبِّحُ بِهِنَّ ، فَإِذا نَفِدنَ أعادَهُنَّ واحِدَةً واحِدَةً كُلُّ ذلِكَ يُسَبِّحُ بِهِنَّ . (7)

الدعوات :رُوِيَ أنَّهُ لَمّا حُمِلَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام إلى يَزيدَ عَلَيهِ اللَّعنَةُ هَمَّ بِضَربِ عُنُقِهِ ، فَوَقَّفَهُ بَينَ يَدَيهِ وهُوَ يُكَلِّمُهُ لِيَستَنطِقَهُ بِكَلِمَةٍ يوجِبُ بِها قَتلَهُ ، وعَلِيٌّ عليه السلام يُجيبُهُ حَسَبَ ما يُكَلِّمُهُ ، وفي يَدِهِ سُبحَةٌ صَغيرَةٌ يُديرُها بِأَصابِعِهِ وهُوَ يَتَكَلَّمُ ، فَقالَ لَهُ يَزيدُ _ عَلَيهِ ما يَستَحِقُّهُ _ : أنَا اُكَلِّمُكَ وأنتَ تُجيبُني وتُديرُ أصابِعَكَ بِسُبحَةٍ في يَدِكَ ، فَكَيفَ يَجوزُ ذلِكَ؟! فَقالَ عليه السلام : حَدَّثَني أبي عَن جَدّي صلى الله عليه و آله أنَّهُ كانَ إذا صَلَّى الغَداةَ وَانفَتَلَ (8) لا يَتَكَلَّمُ حَتّى يَأخُذَ سُبحَةً بَينَ يَدَيهِ ، فَيَقولُ : «اللّهُمَّ إنّي أصبَحتُ اُسَبِّحُكَ ، وأُحَمِّدُكَ ، واُهَلِّلُكَ ، واُكَبِّرُكَ ، واُمَجِّدُكَ بِعَدَدِ ما اُديرُ بِهِ سُبحَتي» ويَأخُذُ السُّبحَةَ في يَدِهِ ويُديرُها وهُوَ يَتَكَلَّمُ بِما يُريدُ مِن غَيرِ أن يَتَكَلَّمَ بِالتَّسبيحِ ، وذَكَرَ أنَّ ذلِكَ مُحتَسَبٌ لَهُ وهُوَ حِرزٌ إلى أن يَأوِيَ إلى فِراشِهِ ، فَإِذا أوى إلى فِراشِهِ قالَ مِثلَ ذلِكَ القَولِ ، ووَضَعَ سُبحَتَهُ تَحتَ رَأسِهِ ، فَهِيَ مَحسوبَةٌ لَهُ مِنَ الوَقتِ إلَى الوَقتِ ، فَفَعَلتُ هذَا اقتِداءً بِجَدِّي صلى الله عليه و آله . فَقالَ لَهُ يَزيدُ عَلَيهِ اللَّعنَةُ مَرَّةً بَعدَ اُخرى : لَستُ اُكَلِّمُ أحَدا مِنكُم إلّا ويُجيبُني بِما يَفوزُ بِهِ! وعَفا عَنهُ ووَصَلَهُ وأمَرَ بِإِطلاقِهِ . (9)

.


1- .قال العلّامة المجلسي رحمه الله : الظاهر كون حبّات السبح زرقا ، ويحتمل أن يكون المراد كون خيطها كذلك كما قيل (بحار الأنوار : ج 101 ص 134) .
2- .المزار الكبير : ص 368 ح 17 ، المزار للمفيد : ص 152 ح 6 وفيه «التسبيح» بدل «السبح» ، بحار الأنوار : ج 101 ص 134 ح 68 .
3- .الحاوي للسيوطي : ج 2 ص 140 نقلاً عن الطبقات الكبرى .
4- .النّطْع _ بالكسر وبالفتح وبالتحريك _ : بساط من الأديم [ أي الجِلْد] (القاموس المحيط : ج 3 ص 89 «نطع») .
5- .البداية والنهاية : ج 5 ص 322 ، الحاوي للسيوطي : ج 2 ص 140 .
6- .العَجْوة : نَوعٌ من تمر المدينة؛ أكبر من الصَّيحاني ، يضرب إلى السواد ، من غَرْس النبيّ صلى الله عليه و آله (النهاية : ج 3 ص 188 «عجا») .
7- .الزهد لابن حنبل : ص 175 .
8- .انْفَتَل فلانٌ عن صلاتِه : أي انصَرَف (لسان العرب : ج 11 ص 514 «فتل») .
9- .الدعوات : ص 61 ح 152 ، بحار الأنوار : ج 101 ص 136 ح 78 .

ص: 165

امام صادق عليه السلام :تسبيح هاى كبود رنگ ، (1) در دستان شيعيان ما ، همچون نخ هاى كبود رنگ در كيسه هاى بنى اسرائيل است . خداوند عز و جل به موسى عليه السلام وحى فرمود كه : «بنى اسرائيل را بفرما تا در چهار جانب كيسه هايشان نخ هاى كبودى قرار دهند كه با آنها ، خداى آسمان را ياد كنند» .

الحاوى_ به نقل از جابر _: زنى از فاطمه دختر حسين عليه السلام برايش گفت كه او (فاطمه) با رشته نخى گِره دار ، تسبيح مى گفت .

البداية والنهاية :از ابو صفيّه ، غلام پيامبر ، نقل شده است كه براى ايشان ، سفره چرمينى نهاده مى شد و زنبيلى كه در آن مقدارى ريگ بود ، مى آوردند و تا نيم روز با آن ريگ ها تسبيح مى گفت . سپس آن را بر مى داشتند ، و چون نمازِ اوّل را مى خوانْد ، باز مشغول تسبيح گفتن مى شد تا عصر مى شد .

الزهد ، ابن حنبل_ به نقل از قاسم بن عبد الرحمان _: ابو درداء ، مقدارى هسته خرماى عَجوَه (2) ... در كيسه اى داشت و چون نماز صبح را مى خوانْد ، روى تشك خود ، چمباتمه مى زد و كيسه را بر مى داشت و ريگ ها را يكى يكى بيرون مى آورد و با آنها تسبيح مى گفت و تمام كه مى شدند ، يكى يكى ، آنها را داخل كيسه مى انداخت و تسبيح مى گفت .

الدعوات :روايت شده است كه چون امام زين العابدين عليه السلام را نزد يزيد لعين بردند ، بر آن شد تا ايشان را گردن زند . از اين رو ، ايشان را در برابر خود ، ايستاده نگه داشت و شروع به سخن گفتن با ايشان كرد و قصدش آن بود كه امام عليه السلام را وادار به گفتن سخنى كند تا به بهانه آن ، كُشتن وى را واجب شمارد . امام زين العابدين عليه السلام به مقتضاى سخنان يزيد ، پاسخ او را مى داد و در همان حال ، تسبيح كوچكى در دست داشت و آن را با انگشتانش مى چرخانْد . يزيد _ كه بر او باد آنچه سزاوار آن است _ ، به ايشان گفت : من با تو سخن مى گويم و تو در حالى كه تسبيح مى چرخانى ، پاسخم را مى دهى ؟ چگونه اين رواست؟! فرمود : «پدرم برايم نقل كرد كه جدّم _ كه درود خدا بر او و خاندانش باد _ چون نماز صبح را مى خوانْد و آن را به پايان مى بُرد ، سخن نمى گفت و تسبيحى به دست مى گرفت و مى گفت : بار خدايا ! من ، صبح كردم ، در حالى كه تو را تسبيح و ستايش مى گويم و تو را به يگانگى و بزرگى ، مى ستايم و تو را تمجيد مى گويم ، به تعداد آنچه از اين تسبيحم مى چرخانم . آن گاه ، تسبيح به دست مى گرفت و آن را مى چرخانْد و بدون آن كه ذكرِ تسبيح بگويد ، هر صحبتى كه مى خواست ، مى كرد و فرمود كه اين براى او [ثواب و ذكر ]حساب مى شود و مايه امان اوست تا آن كه به بستر خواب برود ، و چون به بستر مى رفت ، همانند آن تسبيح [بالا] را مى گفت و سپس تسبيحش را زير سرش مى گذاشت و اين برايش از اين وقت تا آن وقت به حساب مى آمد . من هم با اقتدا به جدّم اين كار را مى كنم . يزيد _ كه دمادم بر او لعنت باد _ ، گفت : نشد با يكى از شما سخن بگويم و او پاسخى كه با آن خود را بِرَهاند ، به من ندهد! و از [ريختن خون] ايشان ، گذشت و به او پاداش داد و امر كرد تا آزادش كنند .

.


1- .علّامه مجلسى مى گويد : ظاهرا مراد ، كبود بودن مُهره هاى تسبيح است . احتمال هم دارد كه مراد ، كبود بودن نخ آن باشد ، چنان كه بعضى چنين گفته اند .
2- .عَجوَه : گونه اى از خرماى مدينه است كه از خرماى صيحانى ، درشت تر است و رنگش به سياهى مى زند . درخت اين نوع خرما ، از كِشته هاى پيامبر صلى الله عليه و آله است .

ص: 166

10 / 2فَضلُ السُّبحَةِ مِن طينِ قَبرِ الحُسَينِالإمام الصادق عليه السلام :مَن سَبَّحَ بِسُبحَةٍ مِن طينِ قَبرِ الحُسَينِ عليه السلام تَسبيحَةً ، كَتَبَ اللّهُ لَهُ أربَعَمِئَةِ حَسَنَةٍ ، ومَحا عَنهُ أربَعَمِئَةِ سَيِّئَةٍ ، وقُضِيَت لَهُ أربَعُمِئَةِ حاجَةٍ ، ورُفِعَ لَهُ أربَعُمِئَةِ دَرَجَةٍ . (1)

عنه عليه السلام :مَن أدارَ الحُجَيرَ (2) مِن تُربَةِ الحُسَينِ عليه السلام فَاستَغفَرَ بِهِ مَرَّةً واحِدَةً ، كُتِبَ لَهُ بِالواحِدَةِ سَبعونَ مَرَّةً ، وإن أمسَكَ السُّبحَةَ في يَدِهِ ولَم يُسَبِّح بِها فَفي كُلِّ حَبَّةٍ سَبعُ مَرّاتٍ . (3)

.


1- .بحار الأنوار : ج 85 ص 341 ح 32 نقلاً عن المزار بخطّ محمّد بن محمّد بن الحسين بن معيّة .
2- .في مصباح المتهجّد : «الحجر» .
3- .المزار للمفيد : ص 150 ح 2 ، مصباح المتهجّد : ص 735 ، المزار الكبير : ص 367 ح 12 ، بحار الأنوار : ج 101 ص 136 ح 77 .

ص: 167

10 / 2 فضيلت تسبيحِ ساخته شده از تربت امام حسين

10 / 2فضيلت تسبيحِ ساخته شده از تربت امام حسينامام صادق عليه السلام :هر كس با تسبيحى كه از گِل قبر حسين عليه السلام ساخته شده است ، يك تسبيح بگويد ، خداوندْ برايش چهارصد ثواب مى نويسد و چهار صد گناه را از او پاك كند و چهار صد حاجتش را برآورده مى سازد و چهارصد درجه بر او مى افزايد .

امام صادق عليه السلام :هر كس تسبيح ساخته شده از تربت حسين عليه السلام را بچرخاند و با آن يك مرتبه استغفار بگويد ، براى هر بار آن ، هفتاد بار نوشته شود ، و اگر تسبيح رادر دستش بگيرد و با آن ذكر نگويد ، براى هر دانه آن ، هفت بار نوشته مى شود .

.

ص: 168

عنه عليه السلام :مَنِ اتَّخَذَ سُبحَةً مِن تُربَةِ الحُسَينِ عليه السلام ، إن سَبَّحَ بِها وإلّا سَبَّحَت في كَفِّهِ ، وإذا حَرَّكَها وهُوَ ساهٍ كُتِبَ لَهُ تَسبيحَةٌ ، وإذا حَرَّكَها وهُوَ ذاكِرُ اللّهِ تَعالى كَتَبَ لَهُ أربَعينَ تَسبيحَةً . (1)

عنه عليه السلام_ وقَد سُئِلَ عَنِ استِعمالِ التُّربَتَينِ مِن طينِ قَبرِ حَمزَةَ وقَبرِ الحُسَينِ عليه السلام وَالتَّفاضُلِ بَينَهُما _: السُّبحَةُ الَّتي هِيَ مِن طينِ قَبرِ الحُسَينِ عليه السلام تُسَبِّحُ بِيَدِ الرَّجُلِ مِن غَيرِ أن يُسَبِّحَ . (2)

تهذيب الأحكام عن محمّد بن عبد اللّه بن جعفر الحميري :كَتَبتُ إلَى الفَقيهِ عليه السلام أسأَ لُهُ : هَل يَجوزُ أن يُسَبِّحَ الرَّجُلُ بِطينِ قَبرِ الحُسَينِ عليه السلام وهَل فيهِ فَضلٌ؟ فَأَجابَ وقَرَأتُ التَّوقيعَ ، ومِنهُ نَسَختُ : يُسَبِّحُ بِهِ ، فَما في شَيءٍ مِنَ التَّسبيحِ أفضَلُ مِنهُ ، ومِن فَضلِهِ أنَّ المُسَبِّحَ يَنسَى التَّسبيحَ ويُديرُ السُّبحَةَ فَيُكتَبُ لَهُ ذلِكَ التَّسبيحُ . (3)

مكارم الأخلاق :رُوِيَ أنَّ الحورَ العينَ إذا أبصَرنَ بِواحِدٍ مِنَ الأَملاكِ يَهبِطُ إلَى الأَرضِ لِأَمرٍ ما ، يَستَهدينَ مِنهُ السُّبَحَ وَالتُّرَبَ مِن طينِ قَبرِ الحُسَينِ عليه السلام . (4)

.


1- .بحار الأنوار : ج 85 ص 340 ح 32 نقلاً عن المزار بخطّ محمّد بن محمّد بن الحسين بن معيّة .
2- .المزار الكبير : ص 367 ح 14 ، المزار للمفيد : ص 151 ح 4 كلاهما نقلاً عن كتاب الحسن بن محبوب ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 30 ح 2066 ، بحار الأنوار : ج 101 ص 133 ح 66 .
3- .تهذيب الأحكام : ج 6 ص 75 ح 148 ، الاحتجاج : ج 2 ص 583 ح 357 وفيه «القبر» بدل «قبر الحسين عليه السلام » ، بحار الأنوار : ج 101 ص 132 ح 62 .
4- .مكارم الأخلاق : ج 2 ص 30 ح 2067 ، المزار للمفيد : ص 151 ح 5 ، المزار الكبير : ص 368 ح 16 ، بحار الأنوار : ج 101 ص 134 ح 67 .

ص: 169

امام صادق عليه السلام :هر كس تسبيحى از تربيت حسين عليه السلام در دست گيرد ، اگر با آن تسبيح گفت [كه گفته] ؛ وگرنه ، آن تسبيح ، خود ، در دست او تسبيح مى گويد ، و اگر آن را بچرخاند و ذكرى نگويد ، برايش يك تسبيح نوشته شود ، و چنانچه آن را بچرخاند و ذكر خداى متعال را گويد ، خداونْد برايش چهل تسبيح مى نويسد .

امام صادق عليه السلام_ در پاسخ به پرسش از به كار بردن تسبيح ساخته شده از تربت حمزه و تربت حسين عليه السلام و فرق ميان آن دو _: تسبيحى كه از گِل قبر حسين عليه السلام باشد ، خود ، در دست انسان ، تسبيح مى گويد ، بدون آن كه شخص ، تسبيح بگويد .

تهذيب الأحكام_ به نقل از محمّد بن عبد اللّه بن جعفر حِميَرى _: به فقيه (امام زمان عليه السلام ) نوشتم و پرسيدم : آيا جايز است كه انسان ، با گِل قبر حسين عليه السلام تسبيح بگويد و آيا در آن ، فضيلتى است ؟ ايشان نوشت و من ، آن توقيع را خواندم و از روى آن ، نسخه برداشتم كه : «[آرى ،] تسبيح بگويد ؛ زيرا هيچ تسبيحى برتر از آن نيست و در فضيلت آن ، همين بس كه شخص اگر آن را بچرخاند و فراموش كند كه تسبيح بگويد ، برايش تسبيح نوشته مى شود» .

مكارم الأخلاق :روايت شده است كه حور العين ، هر گاه فرشته اى را ببينند كه براى كارى به زمين فرود مى رود ، از او تقاضا مى كنند كه تسبيح و خاك قبر حسين عليه السلام را برايشان هديه بياورد .

.

ص: 170

الإمام الرضا عليه السلام :مَن أدارَ الطّينَ مِنَ التُّربَةِ فَقالَ : «سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ» مَعَ كُلِّ حَبَّةٍ مِنها ، كَتَبَ اللّهُ لَهُ بِها سِتَّةَ آلافِ حَسَنَةٍ ، ومَحا عَنهُ سِتَّةَ آلافِ سَيِّئَةٍ ، ورَفَعَ لَهُ سِتَّةَ آلافِ دَرَجَةٍ ، وأثبَتَ لَهُ مِنَ الشَّفاعَةِ مِثلَها . (1)

الاحتجاج_ في ذِكرِ مَسائِلِ الحِمَيرِيِّ لِلإِمامِ المَهدِيِّ عليه السلام: وسَأَلَ : هَل يَجوزُ أن يُديرَ السُّبحَةَ بِيَدِهِ اليَسارِ إذا سَبَّحَ ، أو لا يَجوزُ؟ فَأَجابَ عليه السلام : يَجوزُ ذلِكَ ، وَالحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ . (2)

.


1- .المزار الكبير : ص 367 ح 13 ، المزار للمفيد : ص 151 ح 3 كلاهما عن محمّد بن عليّ ، بحار الأنوار : ج 101 ص 133 ح 65 .
2- .الاحتجاج : ج 2 ص 584 ح 357 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 327 ح 1 .

ص: 171

امام رضا عليه السلام :هر كس تسبيح تربت [حسين عليه السلام ] را بچرخاند و بگويد : «سبحان اللّه ، والحمد للّه ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، واللّهُ أكْبَر ؛ پاكا خدا ، و ستايش ، خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا ، بزرگ تر است !» ، با [گفتن] هر دانه اى از آن ، خداوند ، شش هزار نيكى برايش مى نويسد و شش هزار بدى را از او پاك كند و شش هزار درجه او را بالا مى بَرد ، و همين اندازه برايش شفاعت ثبت مى كند .

الاحتجاج_ در يادكرد پرسش هاى حِميَرى از امام مهدى عليه السلام _: و پرسيد : آيا جايز است كه شخص ، وقتى تسبيح مى گويد ، تسبيح را با دست چپش بچرخاند يا جايز نيست؟ ايشان در پاسخ نوشت : «جايز است ، و ستايش خداى را كه پروردگارِ جهانيان است» .

.

ص: 172

الفَصلُ الحادي عَشَرَ : ما فيه ثواب التّسبيح11 / 1مُدارَسَةُ العِلمِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :تَعَلَّمُوا العِلمَ ؛ فَإِنَّ تَعَلُّمَهُ حَسَنَةٌ ، ومُدارَسَتَهُ تَسبيحٌ ، وَالبَحثَ عَنهُ جِهادٌ . (1)

11 / 2نَفَسُ الصّائِمِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :الصِّيامُ جُنَّةٌ مِنَ النّارِ ، ونَومُ الصّائِمِ عِبادَةٌ ، ونَفَسُهُ تَسبيحٌ ، ومَن أصبَحَ صائِما سَبَّحَت لَهُ أعضاؤُهُ ، وأضاءَت لَهُ السَّماواتُ نورا ، وَاستَغفَرَ لَهُ كُلُّ مَلَكٍ فِي السَّماءِ ، فَإِن سَبَّحَ أو هَلَّلَ تَلَقّاها سَبعونَ ألفَ مَلَكٍ يَكتُبونَها إلى أن تَوارَت بِالحِجابِ (2) . (3)

.


1- .تحف العقول : ص 28 ، الأمالي للصدوق : ص 713 ح 982 ، روضة الواعظين : ص 13 كلاهما عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 1 ص 166 ح 7 ؛ الفردوس : ج 2 ص 41 ح 2237 عن معاذ بن جبل نحوه ، كنزالعمّال : ج 10 ص 167 ح 28867 .
2- .توارى : استتر . قال تعالى : «حَتَّى تَوَارَتْ بِالْحِجَابِ» (ص : 32) (مفردات ألفاظ القرآن : ص 866 «ورى») .
3- .كنزالعمّال : ج 15 ص 911 ح 43574 نقلاً عن أبي نصر عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عليهم السلام .

ص: 173

فصل يازدهم: چيزهايى كه ثواب تسبيحگويى دارند
11 / 1 گفتگوى علمى
11 / 2 نفس كشيدن روزه دار

فصل يازدهم: چيزهايى كه ثواب تسبيحگويى دارند11 / 1گفتگوى علمىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :علم بياموزيد ؛ زيرا كه آموختن علم ، كار نيك است و مباحثه آن (گفتگو در باره آن) ، تسبيح است و جستجوى آن ، جهاد .

11 / 2نفس كشيدن روزه دارپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :روزه ، سپرى در برابر آتش است و خواب روزه دار ، عبادت است و نفس كشيدن او ، تسبيح است . هر كس روز خود را با روزه دارى آغاز كند ، اندام هايش براى او تسبيح مى گويند و آسمان ها برايش نورانى مى شوند و هر فرشته اى در آسمان ، برايش آمرزش مى طلبد ؛ و اگر «سبحان اللّه » يا «لا إله إلّا اللّه » بگويد ، هفتاد هزار فرشته آنها را مى گيرند و برايش مى نويسند تا آن گاه كه غروب شود .

.

ص: 174

عنه صلى الله عليه و آله :صَمتُ الصّائِمِ تَسبيحٌ ، ونَومُهُ عِبادَةٌ ، ودُعاؤُهُ مُستَجابٌ ، وعَمَلُهُ مُضاعَفٌ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن عَبدٍ أصبَحَ صائِما ، إلّا فُتِحَت لَهُ أبوابُ السَّماءِ ، وسَبَّحَت أعضاؤُهُ ، وَاستَغفَرَ لَهُ أهلُ السَّماءِ الدُّنيا ، إلى أن يُوارى بِالحِجابِ . (2)

11 / 3نَفَسُ المَهمومِ لِأَهلِ البَيتِالإمام الصادق عليه السلام :نَفَسُ المَهمومِ لَنَا المُغتَمِّ لِظُلمِنا تَسبيحٌ ، وهَمُّهُ لِأَمرِنا عِبادَةٌ ، وكتِمانُهُ لِسِرِّنا جِهادٌ في سَبيلِ اللّهِ . (3)

11 / 4نَفَسُ النّائِمِ النّاوي لِصَلاةِ اللَّيلِالإمام الصادق عليه السلام :إنَّ العَبدَ لَيَنوي مِن نَهارِهِ أن يُصَلِّيَ بِاللَّيلِ فَتَغلِبُهُ عَينُهُ فَيَنامُ ، فَيُثبِتُ اللّهُ لَهُ صَلاتَهُ ، ويَكتُبُ نَفَسَهُ تَسبيحا ، ويَجعَلُ نَومَهُ عَلَيهِ صَدَقَةً . (4)

.


1- .الفردوس : ج 2 ص 397 ح 3761 عن ابن عمر ، كنزالعمّال : ج 8 ص 449 ح 23602 ؛ كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 76 ح 1783 ، ثواب الأعمال : ص 75 ح 3 عن أحمد وكلاهما عن الإمام الصادق عليه السلام مع تقديم وتأخير وفيهما «متقبّل» بدل «مضاعف» ، بحار الأنوار : ج 96 ص 253 ح 21 .
2- .شُعب الإيمان : ج 3 ص 299 ح 3591 عن عائشة ، كنزالعمّال : ج 8 ص 455 ح 23630 .
3- .الكافي : ج 2 ص 226 ح 16 عن عيسى بن أبي منصور ، الأمالي للمفيد : ص 338 ح 3 ، بشارة المصطفى : ص 105 كلاهما عن أبان بن تغلب وليس فيهما «لنا المغتمّ» ، بحار الأنوار : ج 75 ص 83 ح 33 .
4- .علل الشرائع : ص 524 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 70 ص 206 ح 18 .

ص: 175

11 / 3 نَفس كشيدن شخص اندوهگين براى اهل بيت
11 / 4 نَفس كشيدن كسى كه نيّت خواندن نماز شب داشته ، امّا خوابش برده است

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سكوت روزه دار ، تسبيح است و خوابش ، عبادت است و دعايش ، مستجاب است و عملش ، دو چندان به شمار مى آيد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ بنده اى نيست كه روز خود را با روزه آغاز كند ، مگر آن كه درهاى آسمان ، به رويش باز مى شوند و اعضاى بدنش ، تسبيح مى گويند و اهل آسمان پايين ، برايش آمرزش مى طلبند تا آن گاه كه آفتاب ، غروب كند .

11 / 3نَفس كشيدن شخص اندوهگين براى اهل بيتامام صادق عليه السلام :كسى كه براى ما اندوهگين و از ستمى كه بر ما رفته ، غمگين باشد ، نَفس كشيدنش ، تسبيح است و دغدغه اش براى كار ما ، عبادت است و پوشيدن راز ما توسّط او ، جهاد در راه خداست .

11 / 4نَفس كشيدن كسى كه نيّت خواندن نماز شب داشته ، امّا خوابش برده استامام صادق عليه السلام :بنده ، در روز نيّت مى كند كه شب ، نماز[_ِ شب] بخواند ، امّا خوابش مى بَرد . خداوند ، نمازش را براى او ثبت مى كند و نفس كشيدنش را تسبيح مى نويسد و خوابش را براى او ، صدقه قرار مى دهد .

.

ص: 176

11 / 5هَمُّ مَن كانَ هَواهُ في رِضَا اللّهِالإمام الصادق عليه السلام :إنَّ اللّهَ عز و جل يَقولُ : إنّي لَستُ كُلَّ كَلامِ الحَكيمِ أتَقَبَّلُ ، إنَّما أتَقَبَّلُ هَواهُ وهَمَّهُ ؛ فَإِن كانَ هَواهُ وهَمُّهُ في رِضايَ ، جَعَلتُ هَمَّهُ تَقديسا وتَسبيحا . (1)

11 / 6أنينُ المُؤمِنِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أنينُ المُؤمِنِ تَسبيحٌ ، وصِياحُهُ تَهليلٌ ، ونَومُهُ عَلَى الفِراشِ عِبادَةٌ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ المُؤمِنَ إذا حُمَّ حُمّى واحِدَةً تَناثَرَتِ الذُّنوبُ مِنهُ كَوَرَقِ الشَّجَرِ فَإِن أنَّ عَلى فِراشِهِ فَأَنينُهُ تَسبيحٌ وصِياحُهُ تَهليلٌ وتَقَلُّبُهُ عَلى فِراشِهِ كَمَن يَضرِبُ بِسَيفِهِ في سَبيلِ اللّهِ . (3)

.


1- .الكافي : ج 8 ص 166 ح 180 عن إسماعيل بن محمّد .
2- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 364 ح 5762 عن حمّاد بن عمرو وأنس بن محمّد عن أبيه جميعا ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 327 ح 2656 كلاهما عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 77 ص 54 ح 3 ؛ تاريخ بغداد : ج 2 ص 191 عن أبي هريرة وفيه «المريض» بدل «المؤمن» ، كنزالعمّال : ج 3 ص 311 ح 6705 .
3- .عدّة الداعي : ص 116 ، إرشاد القلوب : ص 43 كلاهما عن الإمام الصادق عليه السلام ، ثواب الأعمال : ص 228 ح 3 ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 170 ح 2418 كلاهما عن يوسف بن إسماعيل بإسنادٍ له ومن دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 81 ص 205 ح 10 .

ص: 177

11 / 5 دغدغه كسى كه خواستش خشنودى خداست
11 / 6 ناله مؤمن

11 / 5دغدغه كسى كه خواستش خشنودى خداستامام صادق عليه السلام :خداوند عز و جل مى فرمايد : «چنين نيست كه من ، همه سخنان شخص حكيم را بپذيرم ؛ بلكه تنها خواست و دغدغه او را مى پذيرم . پس اگر خواست و دغدغه اش خشنودى من باشد ، دغدغه او را تقديس و تسبيح ، به شمار مى آورم .

11 / 6ناله مؤمنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ناله مؤمن ، تسبيح است و فريادش ، «لا إله إلّا اللّه » است و خوابيدن او در بسترش ، عبادت .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مؤمن ، هر گاه تب كند ، گناهانش ، همانند برگ درخت ، فرو مى ريزد و اگر در بسترش [از درد و تب] ناله كند ، ناله او تسبيح است و فرياد زدنش [از درد] ، «لا إله إلّا اللّه » است و غلت خوردنش (/ به خود پيچيدنش) در بستر ، همانند كسى است كه در راه خدا ، شمشير زند .

.

ص: 178

. .

ص: 179

بخش چهارم : تحميد (گفتن «الحمد للّه »)

اشاره

بخش چهارم : تحميد (گفتنِ «الحمد للّه »)شامل:درآمدفصل يكم: تفسير حمدفصل دوم: تشويق به حمدگويىفصل سوم: بركت هاى حمد گفتنفصل چهارم: اوقات حمدگويى خدافصل پنجم: حمدهاى رسيده از پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام

.

ص: 180

. .

ص: 181

درآمد

واژه شناسى «حمد» و «تحميد»

درآمدواژه شناسى «حمد» و «تحميد»واژه «تحميد» ، از ريشه «حمد» به معناى ستايش (در مقابل «ذم» به معناى نكوهش) است . اين مادّه (حمد) ، هنگامى كه به باب تفعيل برود ، معمولاً بر مبالغه دلالت مى كند و از اين رو ، «محمّد» به معناى «بسيار ستوده» است . گاهى نيز باب تفعيل ، ناظر به معناى نسبت است و در اين كاربرد ، تحميد به معناى نسبت دادن حمد و ستودگى به خداوند است . خليل بن احمد فراهيدى ، «حمد» و «تحميد» را چنين معنا مى كند : حمد ، نقيض ذمّ (نكوهش) است . گفته مى شود : «بلوته فأحمدته» ، يعنى : او را آزمودم و او را ستودنى و پسنديده كردار يافتم و او را بر آنها ستودم ... «تحميد» ، يعنى ستودن بسيار خداوند با ستايش هاى نيكو ... . «حمد» ، يعنى : ثنا گفتن . (1) ابن فارس نيز در تبيين معناى «حمد» مى گويد : واژه «حمد» ، يك كلمه و داراى يك اصل معنايى است و بر معناى خلاف ذمّ

.


1- .ترتيب العين : ص 196 .

ص: 182

(نكوهش) دلالت دارد . گفته مى شود : «حَمَدتُ فلاناً أحمَدُه» ، و «رَجلٌ محمود و محمّد» ، يعنى كسى كه صفات و خصلت هاى پسنديده فراوان دارد ... و به همين دليلى كه ذكر كرديم ، پيامبر ما «محمّد» ناميده شده است . (1) برخى از لغت شناسان در مقام فرق ميان «حمد» و «مدح» گفته اند كه حمد ، اخصّ از مدح است ؛ زيرا مدح ، مربوط به صفت جميل اختيارى و غير اختيارى مى شود ؛ ولى حمد ، تنها مربوط به صفت جميل اختيارى است . (2) راغب اصفهانى ، در تبيين تفاوت ميان حمد و مدح و شكر مى گويد : حمد كردن خداوند متعال به معناى ثنا گفتن و ستودن او به فضيلت است . حمد ، اخصّ از مدح و اعم از شكر است ؛ چون در باره اعمال و رفتار نيكى كه به اختيار از انسان سر مى زند و براى صفات و خصالى كه در او نهاده شده است ، كلمه مدح به كار مى رود . براى مثال ، انسان به خاطر قامت بلند و زيبايى چهره اش مدح مى شود ، چنان كه براى بخشندگى و سخاوت و دانش ، مدح مى گردد ، در صورتى كه حمد ، مربوط به دومى مى شود ، نه اوّلى ، و شكر هم جز در برابر نعمت ، گفته نمى شود . پس هر شكرى حمد است ؛ ولى هر حمدى شكر نيست . نيز هر حمدى مدح است ، امّا هر مدحى حمد نيست . (3) گفتنى است كه در باره وجود فرق ميان معناى حمد و مدح ، اتّفاق نظر وجود ندارد . علاقه مندان به پژوهش در اين زمينه ، مى توانند به منابع لغت و تفسير ، مراجعه نمايند . (4)

.


1- .معجم مقاييس اللغة : ج 2 ص 100 .
2- .ر. ك : الصحاح : ج 2 ص 466 .
3- .مفردات ألفاظ القرآن : ص 256 .
4- .ر. ك : معجم الفروق اللغويّة : ص 201 _ 203 ، تفسير الكشّاف : ج 1 ص 5 ، تفسير الفخر الرازى : ج 12 ص 150 .

ص: 183

حمد و تحميد ، در قرآن و حديث
نكاتى در باره معناى حمد

حمد و تحميد ، در قرآن و حديثدر قرآن كريم ، ستايش خداوند متعال در 43 آيه به صورت هاى مختلف ، مورد توجّه و تأكيد قرار گرفته است . خداوند متعال ، در چهارده آيه ، خود را ستوده ، (1) در سيزده آيه به حمد و ثناى خود امر فرموده است (2) (شش بار بدون تسبيح و هفت بار همراه با تسبيح) . در شانزده آيه نيز از زبان انبياء (3) مؤمنان (4) ، فرشتگان ، (5) اهل بهشت ، (6) اهل قيامت ، (7) رعد (8) و همه اشيا ، (9) ستايش خداوند آمده است . افزون بر اين ، در هفده (10) آيه از خداوند متعال با صفت «حميد» ياد شده است . گفتنى است كه واژه «تحميد» در قرآن به كار نرفته است ؛ ولى در احاديث اسلامى اين واژه نيز كاربرد دارد ، هر چند به فراوانىِ كاربرد «حمد» نيست .

نكاتى در باره معناى حمددر باره معناى «حمد» در قرآن و حديث ، چند نكته قابل توجّه است : 1 . در قرآن و حديث ، اين واژه در فضيلت ذاتى خداوند به كار رفته است ،

.


1- .ر . ك : فاتحه: آيه 1 ، انعام : آيه 1 و 45 ، نحل : آيه 75 ، اسراء : آيه 111 ، كهف : آيه 1 ، قصص : آيه 70 ، روم : آيه 18 ، سبأ : آيه 1 ، فاطر : آيه 1 ، صافّات : آيه 182 ، زمر : آيه 29 ، غافر : آيه 65 ، جاثيه : آيه 36 .
2- .ر . ك : اسراء : آيه 111 ، مؤمنون : آيه 28 ، نمل : آيه 59 و 93 ، عنكبوت : آيه 63 ، لقمان : آيه 25 ، حجر : آيه 98 ، طه : آيه 130 ، فرقان : آيه 58 ، غافر : آيه 55 ، ق : آيه 39 ، طور : آيه 48 ، نصر : آيه 3 .
3- .ر . ك : إبراهيم : آيه 39 ، نمل : آيه 15 .
4- .ر . ك : توبه : آيه 112 ، سجده : آيه 15 .
5- .ر . ك : بقره : آيه 30 ، زمر : آيه 75 ، غافر : آيه 7 ، شورى : آيه 5 .
6- .ر . ك : اعراف : آيه 43 ، يونس : آيه 10 ، فاطر : آيه 34 ، زمر : آيه 74 .
7- .ر . ك : اسراء : آيه 52 .
8- .ر . ك : رعد : آيه 13 .
9- .ر . ك : اسراء : آيه 44 ، تغابن : آيه 1 .
10- .ر . ك : بقره : آيه 267 ، نساء : آيه 131 ، هود : آيه 73 ، إبراهيم : آيه 1 و 8 ، حجّ : آيه 24 و 64 ، لقمان : آيه 12 و 26 ، سبأ : آيه 6 ، فاطر : آيه 15 ، فصّلت : آيه 42 ، شورى : آيه 28 ، حديد : آيه 24 ، ممتحنه : آيه 6 ، تغابن : آيه 6 ، بروج : آيه 8 .

ص: 184

مانند : «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى لَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا وَ لَمْ يَكُن لَّهُ شَرِيكٌ» . (1) 2 . ستايش خداوند متعال ، برآيند شناخت و معرفت اوست . از اين رو ، حقيقت حمد الهى و كمال آن ، ارتباط مستقيم با ميزان معرفت دارد . هر چه معرفت نسبت به جمال و كمال حق تعالى بيشتر شود ، ستايشِ ستايشگر ، كامل تر مى گردد . بنا بر اين ، كامل ترين و بهترين ستايشگرِ خداوند متعال ، خودِ اوست ؛ زيرا هيچ كس مانند او ، ذات اقدسش را نمى شناسد . از اين رو ، خداوند متعال ، نه تنها سزاوارترين ستايش شده است ، بلكه سزاوارترين ستايشگرِ خويش نيز هست ، چنان كه در دعا مى خوانيم : «يا خيرَ حامِدٍ و مَحمودٍ ؛ اى بهترين ستاينده و ستوده شده!» . (2) 3 . تفسير حمد به شكر و مفاهيمى مشابه آن در احاديث ، تفسير به اعم است . اين تفسير ، بى ترديد به اين معنا نيست كه خداوند را بدون در نظر گرفتن نعمت هايش نمى توان ستود . 4 . مقصود احاديثى كه «حمد» را به «حقّ شكر» يا «تمام شكر» يا «وفاى شكر» تفسير كرده اند ، شكر زبانى است ، بدين معنا كه اگر كلمه «حمد» با معرفت بر زبان جارى گردد ، وظيفه زبان در شكرگزارى حقيقتا انجام شده است . بنا بر اين ، تفسيرِ ذكر شده ، ضرورت شكر عملى بر نعمت هاى الهى را كه در احاديث ديگر مورد تأكيد قرار گرفته است ، نفى نمى كند ؛ بلكه حمد صادقانه ، ايجاب مى نمايد كه حمد كننده ، عملاً نيز سپاس گزار نعمت هاى الهى باشد .

.


1- .اسراء ، آيه 111 .
2- .ر . ك : ص 199 (بهترين ستاينده و بهترين ستوده) .

ص: 185

مرز ميان انسان و حيوان

مرز ميان انسان و حيواندر قرآن و احاديث اسلامى ، نكات بسيار مهمّى در باره حمد و ستايش خداوند متعال و آثار و بركات آن آمده كه همه ، حاكى از اهمّيت اين ذكر و نقش سازنده آن در سازندگى انسان است . اين نكات در پنج فصل ارائه خواهد شد . در اين جا تنها به نكته بسيار لطيفى كه در بيان امام زين العابدين عليه السلام آمده است ، اشاره مى كنيم و آن ، اين كه «حمد» ، مرز ميان انسان و حيوان است و اگر اين فاصله برداشته شود ، انسان ها از مرز انسانيت ، خارج و وارد حريم چارپايان مى گردند . متن فرمايش ايشان كه در نخستين نيايش صحيفه سجاديه آمده ، چنين است : ستايش ، از آنِ خداوندى است كه اگر بندگانش را از شناخت حمدش در برابر نعمت هاى پى در پى كه به آنان داده و نعمت هاى آشكارى كه به آنان روا داشته ، بازمى داشت ، از نعمت هايش بهره مى گرفتند ، بى آن كه ستايشش كنند و از روزى اش به فراوانى استفاده مى كردند ، بدون آن كه شكر آن را به جا آورند . و هر گاه چنين مى شد ، آنان از مرز انسانيت ، خارج و به حيوانيت وارد مى شدند و مصداق كلامى مى شدند كه خداوند در سخن محكمش فرموده است : «آنان چارپايانى بيش نيستند ؛ بلكه گم راه ترند» (1) . (2) به بيان ديگر ، سپاس گزارى ، از سپاهيان عقل است و ناسپاسى ، از سپاهيان جهل ، چنان كه امام صادق عليه السلام در تبيين سپاهيان عقل و جهل مى فرمايد : وَ الشُّكرُ و ضِدُّهُ الكُفرانُ . (3) شكر كه ضدّ آن ، كفران است .

.


1- .فرقان ، آيه 44 .
2- .ر . ك : ص 397 ح 1395 .
3- .ر . ك : دانش نامه عقايد اسلامى ، ج 1 ص 331 ح 311 .

ص: 186

راز محبوبيت حمد در نزد خدا

چارپايان ، چون عقل ندارند ، سپاس گزارى را نمى فهمند . به درازگوش هر چه خدمت كنى و نعمت دهى ، تشكّر نخواهد كرد ؛ امّا عقل ، انسان را به سپاس گزارى از ولىّ نعمت خود ، دعوت مى كند . بى ترديد ، هر نعمتى كه به انسان برسد ، از جانب خداست : «وَ مَا بِكُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ . (1) و هر نعمتى كه داريد ، از خداست» . بر اين اساس ، از منظر عقل ، هيچ كس شايسته تر از خداوند متعال براى حمد و شكر نيست . از اين رو ، امام على عليه السلام مى فرمايد : لَو لَم يَتَوَعَّدِ اللّهُ عَلى مَعصِيَتِهِ لَكانَ يَجِبُ ألّا يُعصى شُكرا لِنِعَمِهِ . (2) حتّى اگر خداوند بر نافرمانى اش بيم نمى داد ، باز واجب بود كه به خاطر سپاس گزارى از نعمت هايش ، نافرمانى نشود . بنا بر اين ، هر چه انسان از عقل بيشترى برخوردار باشد و از حيواناتْ بيشتر فاصله بگيرد ، حمد و شكر زبانى و عملىِ او نسبت خداوند متعال ، افزون تر مى گردد و هر چه به مرز حيوانيت نزديك تر شود ، از حمد و شكر او كاسته مى شود .

راز محبوبيت حمد در نزد خدابا تأمّل در نكته اى كه گذشت ، راز محبوبيت حمد در نزد خداوند متعال ، روشن

.


1- .نحل ، آيه 53 .
2- .نهج البلاغة : حكمت 290 . نيز ، ر. ك : ميزان الحكمه با ترجمه فارسى : شكر / وجوب شكر مُنعِم .

ص: 187

مى شود ؛ چرا كه در چند حديث تأكيد شده كه خداوند ، ستايش خود را دوست دارد ؛ بلكه ستايش او محبوب ترين چيز نزد خداست . (1) همچنين به اين سؤال پاسخ داده مى شود كه : چرا خداوند ، ستايش خود را دوست دارد ، با اين كه غنىّ بالذّات است و نيازى به ستايش ديگران ندارد . راز محبوبيت حمد در نزد خداوند متعال ، اين است كه او مى خواهد انسان ها هر چه بيشتر از عقل خود استفاده كنند و از چارپايان ، فاصله بگيرند و بدين ترتيب به فلسفه آفرينش خود نزديك تر شوند ، و بى ترديد ، رسيدن انسان به اين مقصد ، جز از طريق سپاس گزارى زبانى و عملى از آفريدگار و مُنعم حقيقى خود ، امكان پذير نيست .

.


1- .ر . ك : ص 205 (محبوب ترين چيزها نزد خدا) .

ص: 188

الفَصلُ الأَوَّلُ : تفسير الحمد1 / 1شُكرُ النِّعَمِ5945.عنه صلى الله عليه و آله ( _ في عليٍّ عليه السلام _ ) الإمام عليّ عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: الحَمدُ شُكرٌ . (1)5946.عنه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام_ في كِتابِهِ إلى مَلِكِ الرّومِ حينَ سَأَلَهُ عَن تَفسيرِ فاتِحَةِ الكِتابِ _: أمّا قَولُهُ : «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَ__لَمِينَ » فَذلِكَ ثَناءٌ مِنّا عَلى رَبِّنا تَبارَكَ وتَعالى بِما أنعَمَ عَلَينا . . . . (2)5947.عنه صلى الله عليه و آله :الإمام الرضا عليه السلام :إنَّ قَولَهُ عز و جل : «الْحَمْدُ لِلَّهِ» إنَّما هُوَ أداءٌ لِما أوجَبَ اللّهُ عز و جلعَلى خَلقِهِ مِنَ الشُّكرِ ، وشُكرٌ لِما وَفَّقَ عَبدَهُ مِنَ الخَيرِ . (3)5948.عنه صلى الله عليه و آله :الإمام الجواد عليه السلام :جاءَ رَجُلٌ إلَى الرِّضا عليه السلام فَقالَ لَهُ : يَابنَ رَسولِ اللّهِ ، أخبِرني عَن قَولِ اللّهِ عز و جل : «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَ__لَمِينَ» ما تَفسيرُهُ؟

فَقالَ : لَقَد حَدَّثَني أبي عَن جَدّي عَنِ الباقِرِ عَن زَينِ العابِدينَ عَن أبيهِ عليهم السلام : إنَّ رَجُلاً جاءَ إلى أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام فَقالَ : أخبِرني عَن قَولِ اللّهِ عز و جل : «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَ__لَمِينَ » ما تَفسيرُهُ؟

فَقالَ : «الحَمدُ للّهِِ» هُوَ أن عَرَّفَ عِبادَهُ بَعضَ نِعَمِهِ عَلَيهِم جُمَلاً؛ إذ لا يَقدِرونَ عَلى مَعرِفَةِ جَميعِها بِالتَّفصيلِ ؛ لِأَنَّها أكثَرُ مِن أن تُحصى أو تُعرَفَ ، فَقالَ لَهُم : قولوا : الحَمدُ للّهِِ عَلى ما أنعَمَ بِهِ عَلَينا رَبُّ العالَمينَ ، وهُمُ الجَماعاتُ مِن كُلِّ مَخلوقٍ مِنَ الجَماداتِ وَالحَيَواناتِ؛ وأمَّا الحَيَواناتُ فَهُوَ يُقَلِّبُها (4) في قُدرَتِهِ ، ويَغذوها مِن رِزقِهِ ، ويَحوطُها بِكَنَفِهِ ، ويُدَبِّرُ كُلّاً مِنها بِمَصلَحَتِهِ .

وأمَّا الجَماداتُ فَهُوَ يُمسِكُها بِقُدرَتِهِ؛ ويُمسِكُ المُتَّصِلَ مِنها أن يَتَهافَتَ ، ويُمسِكُ المُتَهافِتَ مِنها أن يَتَلاصَقَ ، ويُمسِكُ السَّماءَ أن تَقَعَ عَلَى الأَرضِ إلّا بِإِذنِهِ ، ويُمسِكُ الأَرضَ أن تَنخَسِفَ إلّا بِأَمرِهِ ، إنَّهُ بِعِبادِهِ رَؤوفٌ رَحيمٌ . (5) .


1- .شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 261 ح 51 وراجع الدرّ المنثور : ج 1 ص 30 .
2- .إرشاد القلوب : ص 366 ، التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه السلام : ص 31 ح 11 عن الإمام العسكري عن الإمام الرضا عن آبائه عن الإمام زين العابدين عنه عليهم السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 92 ص 259 ح 53 وج10 ص 61 ح 4 .
3- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 310 ح 926 ، علل الشرايع : ص 260 ح 9 كلاهما عن الفضل بن شاذان ، بحار الأنوار : ج 85 ص 54 ح 46 .
4- .في المصدر : «يقبلها» ، والتصويب من المصدرين الآخرين .
5- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 1 ص 282 ح 30 ، بشارة المصطفى : ص 212 كلاهما عن محمّد بن زياد ومحمّد بن سيّار عن الإمام العسكري عن الإمام الهادي عليهماالسلام ، علل الشرايع : ص 416 ح 3 عن محمّد بن زياد ومحمّد بن سيّار ، التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه السلام : ص 30 ح 11 كلاهما عن الإمام العسكري عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 26 ص 274 ح 17 و ج 92 ص 224 ح 2 .

ص: 189

فصل يكم: تفسير حمد

1 / 1 سپاس گفتنِ نعمت ها

فصل يكم: تفسير حمد1 / 1سپاس گفتنِ نعمت ها5952.المناقب للخوارزمي عن أبي برزة :امام على عليه السلام_ در حكمت هاى منسوب به ايشان _: حمد ، نوعى سپاس گزارى است .5953.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام_ در نامه اش به پادشاه روم كه از ايشان ، در باره تفسير «فاتحة الكتاب» پرسيده بود _: امّا سخن خداوند «ستايش ، خداى را كه پروردگار جهانيان است» ، سپاس گزارى ماست از پروردگارمان _ تبارك و تعالى _ براى نعمت هايى كه به ما ارزانى داشته است .5954.عنه صلى الله عليه و آله :امام رضا عليه السلام :سخن خداوند : «ستايش خداى را» ، در واقع ، به جا آوردن وظيفه سپاس گزارى است كه خداوند عز و جل بر عهده خلقش نهاده است و شكرگزارى براى كار نيكى است كه خداوند ، توفيق انجام دادن آن را به بنده اش داده است .5955.عنه صلى الله عليه و آله :امام جواد :مردى نزد امام رضا عليه السلام آمد و گفت : اى فرزند پيامبر خدا ! مرا از تفسير سخن خداوند عز و جل كه : «ستايش ، خداى را كه پروردگار جهانيان است» ، آگاه فرما كه تفسيرش چيست ؟

فرمود : «پدرم ، از جدّم ، از باقر ، از زين العابدين ، از پدرش عليهم السلام برايم حديث كرد كه : مردى نزد امير مؤمنان آمد و گفت : مرا از تفسير سخن خداوند كه : «ستايش ، خداى را كه پروردگار جهانيان است» ، آگاه فرما .

فرمود : «ستايش ، خداى را» ، يعنى اين كه خداوند ، به بندگانش برخى از نعمت هايى را كه به آنها داده است ، مختصرا شناسانده است ؛ زيرا بندگان نمى توانند تمام نعمت هاى او را به تفصيل بشناسند ؛ چه ، اين نعمت ها بيشتر از آن است كه شماره شوند يا شناخته گردند . از اين رو ، به آنان فرمود : بگوييد : ستايش ، خداوند را به سبب نعمت هايى كه پروردگار جهانيان ، به ما ارزانى داشته است .

جهانيان ، عبارت اند از : جماعاتى از هر مخلوقى ، از بى جان و جاندار . جانداران را با قدرت خويش ، جا به جا مى كند و از روزى خويش ، آنها را تغذيه مى كند و آنها را در پناه خود ، نگهدارى مى كند و هر يك را بنا بر مصلحتش ، اداره مى نمايد .

و موجودات بى جان را با قدرت خويش ، نگه مى دارد و آنهايى را كه به يكديگر پيوسته اند ، از فرو پاشيدن ، حفظ مى كند و آنها را كه از هم جدايند ، از به هم پيوستن ، نگه مى دارد . آسمان را از اين كه بر زمين افتد (مگر با اجازه خود او) ، حفظ مى كند و زمين را از اين كه فرو ريزد (مگر به اجازه خود او) نگه مى دارد ، چرا كه او نسبت به بندگانش ، رئوف و مهربان است .

.

ص: 190

1 / 2رَأسُ الشُّكرِ5958.المستدرك على الصحيحين عن بريدة :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :«الحَمدُ للّهِِ» رَأسُ الشُّكرِ ، ما شَكَرَ اللّهَ عَبدٌ لا يَحمَدُهُ . (1) .


1- .نوادر الاُصول : ج 1 ص 412 ، الآداب للبيهقي : ص 459 ح 1029 ، الفردوس : ج 2 ص 155 ح 2784 كلاهما عن عبد اللّه بن عمرو ، كنزالعمّال : ج 3 ص 255 ح 6419 .

ص: 191

1 / 2 اصل سپاس گزارى

1 / 2اصل سپاس گزارى5961.تفسير فرات عن سليم بن قيس عن الإمام عليّ عليه السپيامبر خدا صلى الله عليه و آله : «ستايش ، خداى را» ، اصل سپاس گزارى است و بنده اى كه خدا را سپاس نگويد ، او را ستايش نكرده است .

.

ص: 192

1 / 3حَقُّ الشُّكرِ5964.عنه صلى الله عليه و آله :الإمام عليّ عليه السلام :بَعَثَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله سَرِيَّةً (1) فَقالَ : اللّهُمَّ إنَّ لَكَ عَلَيَّ إن رَدَدتَهُم سالِمينَ غانِمينَ أن أشكُرَكَ أحَقَّ الشُّكرِ .

قالَ : فَما لَبِثوا أن جاؤوا كَذلِكَ ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : الحَمدُ للّهِِ عَلى سابِغِ نِعَمِ اللّهِ . (2)5965.عنه صلى الله عليه و آله :كتاب الشكر عن كعب بن عجرة :بَعَثَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله بَعثا مِنَ الأَنصارِ وقالَ : إن سَلَّمَهُمُ اللّهُ جَلَّ وعَزَّ وغَنَّمَهُم فَإِنَّ للّهِِ عَلَيَّ في ذلِكَ شُكرا .

قالَ : فَلَم يَلبَثوا أَن غَنِموا وسَلِموا ، فَقالَ بَعضُ أَصحابِهِ : سَمِعناكَ تَقولُ : إن سَلَّمَهُمُ اللّهُ وغَنَّمَهُم فَإِنَّ عَلَيَّ في ذلِكَ شُكرا للّهِِ جَلَّ وعَزَّ!

قالَ : قَد فَعَلتُ؛ قَد قُلتُ : اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ شُكرا ، ولَكَ المَنُّ فَضلاً . (3)5966.تاريخ دمشق عن أبي ذرّ :مكارم الأخلاق :نَفَرَت بَغلَةٌ لِأَبي جَعفَرٍ عليه السلام فيما بَينَ مَكّةَ وَالمَدينَةِ ، فَقالَ : لَئِن رَدَّهَا اللّهُ عَلَيَّ لَأَشكُرَنَّهُ حَقَّ شُكرِهِ .

فَلَّما أخَذَها قالَ : «الحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ» ثَلاثَ مَرّاتٍ ، ثُمَّ قالَ ثَلاثَ مَرّاتٍ : «شُكرا للّهِِ» . (4)5967.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الكافي عن حمّاد بن عثمان :خَرَجَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام مِنَ المَسجِدِ وقَد ضاعَت دابَّتُهُ ، فَقالَ : لَئِن رَدَّهَا اللّهُ عَلَيَّ لَأَشكُرَنَّ اللّهَ حَقَّ شُكرِهِ . قالَ : فَما لَبِثَ أن اُتِيَ بِها ، فَقالَ : الحَمدُ للّهِِ .

فَقالَ لَهُ قائِلٌ : جُعِلتُ فِداكَ ، ألَيسَ قُلتَ : لَأَشكُرَنَّ اللّهَ حقَّ شُكرِهِ؟!

فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : ألَم تَسمَعني قُلتُ : الحَمدُ للّهِِ؟ (5) .


1- .السَّريّة : طائفة من الجيش يبلغ أقصاها أربعمئة تُبعَث إلى العدوّ ، وجمعها السرايا ، سمّوا بذلك لأنّهم يكونون خلاصة العسكر وخيارهم ؛ من الشيء السريّ : النفيس (النهاية : ج 2 ص 363 «سرى») .
2- .مشكاة الأنوار : ص 70 ح 118 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 214 ح 17 .
3- .الشكر لابن أبي الدنيا : ص 53 ح 105 ، المعجم الكبير : ج 19 ص 144 ح 316 ، كنزالعمّال : ج 3 ص 262 ح 6460 .
4- .مكارم الأخلاق : ج 2 ص 78 ح 2197 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 215 ح 18 .
5- .الكافي : ج 2 ص 97 ح 18 ، بحار الأنوار : ج 71 ص 33 ح 13 ، الشكر لابن أبي الدنيا : ص 54 ح 106 ، صفة الصفوة : ج 2 ص 65 ، حلية الأولياء : ج 3 ص 186 كلّها عن محمّد بن مسعر نحوه .

ص: 193

1 / 3 حقّ سپاس گزارى

1 / 3حقّ سپاس گزارى5970.الإمام الصادق عليه السلام :امام على عليه السلام :پيامبر خدا ، گُردانى را اعزام كرد و گفت : «بار خدايا ! با تو پيمان مى بندم كه اگر اينان را به سلامت و با غنيمت باز گردانى ، تو را به سزامندترين سپاس گزارى ، سپاس گويم» .

ديرى نگذشت كه سپاهيان ، آن چنان كه پيامبر صلى الله عليه و آله خواسته بود ، باز گشتند . پس پيامبر خدا گفت : «ستايش ، خداى را بر نعمت هاى سرشار او» .5971.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :كتاب الشكر_ به نقل از كعب بن عجره _: پيامبر خدا ، سپاهى از انصار را روانه ساخت و فرمود : «اگر خداوند عز و جل ايشان را سالم و با دست پُر باز گردانَد ، براى آن ، خداوند را بر عهده من ، سپاسى خواهد بود» .

ديرى نگذشت كه سپاهيان ، با غنيمت و سالم ، باز آمدند . يكى از اصحاب ايشان گفت : از شما شنيدم كه گفتى : «اگر خداوند ، ايشان را سالم و با دست پُر ، باز گردانَد ؛ براى آن خداوند عز و جل را بر عهده من ، سپاسى خواهد بود» .

فرمود : «اين كار را كردم . گفتم : بار خدايا ! به شكرانه آن ، تو را سپاس مى گويم و تو را بر ما ، منّت و لطفى است » .5972.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مكارم الأخلاق :قاطر امام باقر عليه السلام ، در راه مكّه و مدينه ، رم كرد و گريخت . ايشان فرمود : «اگر خداوند ، آن را به من بازگردانَد ، او را چنان كه سزاوار سپاس گزارى از اوست ، سپاس خواهم گفت» .

پس چون آن را گرفت ، سه بار گفت : «ستايش ، خداى را كه پروردگار جهانيان است» .

سپس سه بار گفت : «ستايش ، خداى را» .5973.عنه صلى الله عليه و آله :الكافى_ به نقل از حمّاد بن عثمان _: امام صادق عليه السلام از مسجد بيرون آمد . ديد كه مركَبش گم شده است . فرمود : «اگر خدا آن را به من بازگردانَد ، خداى را چنان كه حقّ سپاس گزارى اوست ، سپاس خواهم گفت» .

طولى نكشيد كه آن را آوردند . امام عليه السلام فرمود : «ستايش ، خداى را» .

گوينده اى گفت : فدايت شوم ! مگر نفرمودى : «خداى را چنان كه حقّ سپاس گزارى اوست ، سپاس خواهم گفت»؟!

امام صادق عليه السلام فرمود : «مگر نشنيدى كه گفتم : ستايش ، خداى را؟» .

.

ص: 194

5974.المناقب للخوارزمي عن أبي علقمة ( _ مَولى بَني هاشِمٍ _ ) الكافي عن أبي بصير :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : هَل لِلشُّكرِ حَدٌّ إذا فَعَلَهُ العَبدُ كانَ شاكِرا؟ قالَ : نَعَم ، قُلتُ : ما هُوَ؟ قالَ : يَحمَدُ اللّهَ عَلى كُلِّ نِعمَةٍ عَلَيهِ في أهلٍ ومالٍ ، وإن كانَ فيما أنعَمَ عَلَيهِ في مالِهِ حَقٌّ أدّاهُ . (1)1 / 4وَفاءُ الشُّكرِ وتَمامُهُ5977.الفضائل عن أنس بن مالك :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :التَّوحيدُ ثَمَنُ الجَنَّةِ ، وَالحَمدُ للّهِِ وَفاءُ شُكرِ كُلِّ نِعمَةٍ . (2)5978.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الإمام الصادق عليه السلام :شُكرُ النِّعمَةِ اجتِنابُ المَحارِمِ ، وتَمامُ الشُّكرِ قَولُ الرَّجُلِ : الحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ . (3)5979.عنه صلى الله عليه و آله :الإمام زين العابدين عليه السلام :مَن قالَ : «الحَمدُ للّهِِ» فَقَد أدّى شُكرَ كُلِّ نِعمَةٍ للّهِِ عز و جلعَلَيهِ . (4) .


1- .الكافي : ج 2 ص 96 ح 12 ، تفسير العيّاشي : ج 1 ص 67 ح 120 عن سماعة بن مهران نحوه ، بحار الأنوار : ج 71 ص 29 ح 7 .
2- .الأمالي للطوسي : ص 570 ح 1178 عن محمّد بن عليّ بن الحسين عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 70 ، أعلام الدين : ص 208 ؛ الدرّ المنثور : ج 1 ص 32 نقلاً عن الخطيب في تالي التلخيص من طريق ثابت عن أنس مرفوعا .
3- .الكافي : ج 2 ص 95 ح 10 عن ميسّر ، مشكاة الأنوار : ص 71 ح 121 ، بحار الأنوار : ج 71 ص 40 ح 29 .
4- .الخصال : ص 299 ح 72 عن أبي حمزة الثمالي ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 114 ح 2316 ، روضة الواعظين : ص 518 وفيهما «الحمد للّه الذي هداني» ، بحار الأنوار : ج 71 ص 44 ح 45 وج93 ص 193 ح 5 .

ص: 195

1 / 4 به جا آوردن سپاس گزارى كامل

5980.المعجم الكبير عن ابن عمر :الكافى_ به نقل از ابو بصير _: به امام صادق عليه السلام گفتم : آيا براى سپاس گزارى از خدا ، حدّى هست كه هر گاه بنده آن را به جا آورَد ، سپاس گزار باشد؟

فرمود : «آرى» .

گفتم : آن حد چيست؟

فرمود : «خداى را بر هر نعمتى كه با خانواده و اموالش به او داده است ، ستايش گويد و اگر در اموالى كه به او ارزانى داشته ، حقّى داشته باشد ، آن را بپردازد» .1 / 4به جا آوردن سپاس گزارى كامل5983.الأمالي للطوسي عن أبي ذرّ :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :توحيد ، بهاى بهشت است و ستايش خدا گفتن ، سپاس گزارى كامل از هر نعمتى است .5984.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :شكرانه نعمت ، دورى كردن از حرام هاست و شكرِ تمام ، گفتن مرد كه : «ستايش ، خداى را كه پروردگار جهانيان است» .5985.عنه صلى الله عليه و آله ( _ لِعَلِيٍّ عليه السلام _ ) امام زين العابدين عليه السلام :هر كس بگويد : «ستايش ، خداى را» ، شكر هر نعمتى را كه خداوند عز و جل به او داده ، به جا آورده است .

.

ص: 196

5986.عنه صلى الله عليه و آله :الإمام الصادق عليه السلام :شُكرُ كُلِّ نِعمَةٍ وإن عَظُمَت أن تَحمَدَ اللّهَ عز و جل عَلَيها . (1)5987.عنه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :ما أنعَمَ اللّهُ عَلى عَبدٍ بِنِعمَةٍ _ صَغُرَت أو كَبُرَت _ فَقالَ : «الحَمدُ للّهِِ» إلّا أدّى شُكرَها . (2)5988.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :مَن قالَ أربَعَ مَرّاتٍ إذا أصبَحَ : «الحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ» فَقَد أدّى شُكرَ يَومِهِ ، ومَن قالَها إذا أمسى فَقَد أدّى شُكرَ لَيلَتِهِ . (3)5989.عنه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :مَن قالَ في كُلِّ يَومٍ سَبعَ مَرّاتٍ : «الحَمدُ للّهِِ عَلى كُلِّ نِعمَةٍ كانَت أو هِيَ كائِنَةٌ» ، فَقَد أدّى شُكرَ ما مَضى وشُكرَ ما بَقِيَ . (4)1 / 5مِفتاحُ الشُّكرِ وخاتَمُهُ5992.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ إبراهيمَ عليه السلام سَأَلَ رَبَّهُ عز و جل قالَ : يا رَبِّ ما جَزاءُ مَن حَمِدَكَ؟ قالَ : الحَمدُ مِفتاحُ الشُّكرِ وخاتَمُ الشُّكرِ ، وَالحَمدُ يُعرَجُ بِهِ إلى عَرشِ رَبِّ العالَمينَ . (5) .


1- .الكافي : ج 2 ص 95 ح 11 ، الخصال : ص 21 ح 73 كلاهما عن عمر بن يزيد ، بحار الأنوار : ج 93 ص 210 ح 3 .
2- .الكافي : ج 2 ص 96 ح 14 عن صفوان الجمّال ، بحار الأنوار : ج 71 ص 32 ح 9 .
3- .الكافي : ج 2 ص 503 ح 5 ، عدّة الداعي : ص 245 كلاهما عن أبي مسعود ، ثواب الأعمال : ص 13 ح 1 عن أبي مسعر ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 79 ح 2199 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 162 ح 40 وص254 ح 24 ؛ كنزالعمّال : ج 2 ص 136 ح 3486 .
4- .ثواب الأعمال : ص 24 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 87 ص 2 ح 3 وج 93 ص 211 ح 10 .
5- .الفردوس : ج 1 ص 223 ح 857 ، تاريخ دمشق : ج 6 ص 242 ح 1516 نحوه وكلاهما عن أنس ، كنزالعمّال : ج 1 ص 469 ح 2042 .

ص: 197

1 / 5 آغاز و فرجام سپاس گزارى

5993.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :سپاس هر نعمتى ، هر چند آن نعمت بزرگ باشد ، اين است كه خداوند عز و جل را بر آن ، ستايش گويى .5994.عنه صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :هر نعمتى ، كوچك يا بزرگ ، كه خداوند به بنده اى ارزانى مى دارد ، اگر بنده بگويد : «ستايش ، خداى را» ، بى گمان ، شكر آن نعمت را به جا آورده است .5995.كنز الفوائد عن سهل بن سعيد :امام صادق عليه السلام :هر كس چون صبح كند ، چهار مرتبه بگويد : «ستايش ، خداى را كه پروردگارِ جهانيان است» ، شكر آن روزش را به جا آورده است ، و هر كس چون شب كند ، همين گونه بگويد ، شكر آن شبِ خود را نيز به جا آورده است .5996.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :هر كس در هر روز ، هفت مرتبه بگويد : «ستايش ، خداى را بر هر نعمتى كه به من داده يا خواهد داد» ، (1) بى گمان ، شكر نعمت هاى گذشته و آينده را به جا آورده است .1 / 5آغاز و فرجام سپاس گزارى5999.الإمام الباقر عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ابراهيم عليه السلام از پروردگارش عز و جل پرسيد : پروردگارا ! پاداش كسى كه تو را ستايش گويد ، چيست؟

فرمود : «ستايش ، آغازِ سپاس گزارى و فرجامِ سپاس گزارى است . ستايش ، به سوى عرش پروردگار جهانيان ، بالا برده مى شود» .

.


1- .يا : «هر نعمتى كه در گذشته داشته ام و يا اكنون دارم» .

ص: 198

الفَصلُ الثّاني : الحثّ على التّحميد2 / 1خَيرُ حامِدٍ ومَحمودٍالكتاب«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى خَلَقَ السَّمَ_وَ تِ وَالْأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّ_لُمَ_تِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ» . (1)

«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى لَهُ مَا فِى السَّمَ_وَ تِ وَ مَا فِى الْأَرْضِ وَ لَهُ الْحَمْدُ فِى الْاخِرَةِ وَ هُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ» . (2)

«وَ هُوَ اللَّهُ لَا إِلَ_هَ إِلَا هُوَ لَهُ الْحَمْدُ فِى الْأُولَى وَ الْاخِرَةِ وَ لَهُ الْحُكْمُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» . (3)

راجع :الفاتحة:1،النحل:75،الكهف:1،فاطر:1،الصافّات: 182،الزمر:21،غافر:65،الروم:18،التغابن:1،الجاثية:36.

الحديث6009.عنه صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في دُعاءِ الجَوشَنِ الكَبيرِ _: يا خَيرَ حامِدٍ ومَحمودٍ ، يا خَيرَ شاهِدٍ ومَشهودٍ . (4) .


1- .الأنعام : 1 .
2- .سبأ : 1 .
3- .القصص : 70 .
4- .البلد الأمين : ص 410 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 396 .

ص: 199

فصل دوم: تشويق به حمدگويى

2 / 1 بهترين ستاينده و بهترين ستوده

فصل دوم: تشويق به حمدگويى2 / 1بهترين ستاينده و بهترين ستودهقرآن«ستايش ، خدايى را كه آسمان ها و زمين را آفريد و تاريكى ها و روشنايى را پديد آورد. با اين همه ، كسانى كه كفر ورزيده اند، [ غير او را ] با پروردگار خود ، برابر مى كنند» .

«ستايش ، خدايى را كه آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است ، از آنِ اوست، و در آخرت [ نيز ] ستايش ، از آنِ اوست، و هم اوست سنجيده كارِ آگاه» .

«و اوست خدا[ يى كه ] جز او معبودى نيست. در اين [ سراىِ ] نخستين و در آخرت، ستايش ، از آن اوست، و فرمان، او راست و به سوى او بازگردانيده مى شويد» .

ر . ك : فاتحه : آيه 1 ، نحل : آيه 75 ، كهف : آيه 1 ، فاطر : آيه 1 ، صافّات : آيه 182 ، زمر : آيه 21 ، غافر : آيه 65 ، روم : آيه 18 ، تغابن : آيه 1 ، جاثيه : آيه 36 .

حديث6019.المناقب لابن المغازلي عن أبي هريرة :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در دعاى «جوشن كبير» _: اى بهترين ستاينده و ستوده شده ! اى بهترين گواهى دهنده و گواهى شده !

.

ص: 200

6020.المناقب لابن شهر آشوب عن عبد اللّه بن موسى :عنه صلى الله عليه و آله_ في دُعاءِ الجَوشَنِ الكَبيرِ _: اللّهُمَّ إنّي أسأَلُكَ بِاسمِكَ يا أحَدُ يا واحِدُ ، يا شاهِدُ يا ماجِدُ يا حامِدُ . (1)6021.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الإمام عليّ عليه السلام :إنّ اللّهَ ولَهُ الحَمدُ افتَتَحَ الحَمدَ لِنَفسِهِ ، وخَتَمَ أمرَ الدُّنيا ومَحَلَّ الآخِرَةِ بِالحَمدِ لِنَفسِهِ ، فَقالَ : «وَقُضِىَ بَيْنَهُم بِالْحَقِّ وَ قِيلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَ__لَمِينَ» (2) . (3)6022.عنه صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ تَعالى يُمهِلُ الظّالِمَ حَتّى يَقولَ : أهمَلَني ، ثُمَّ إذا أخَذَهُ أخَذَهُ أخذَةً رابِيَةً ... إنَّ اللّهَ تَعالى حَمِدَ نَفسَهُ عِندَ هَلاكِ الظّالِمينَ ، فَقالَ : «فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَ_لَمُواْ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَ__لَمِينَ» (4) . (5)6023.عنه صلى الله عليه و آله :الإمام الصادق عليه السلام :مَن أحَبَّ بَقاءَ الظّالِمينَ فَقَد أحَبَّ أن يُعصَى اللّهُ ، إنَّ اللّهَ تَعالى حَمِدَ نَفسَهُ على هَلاكِ الظّالِمينَ ، فَقالَ : «فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَ_لَمُواْ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَ__لَمِينَ» . (6)6024.عنه صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في جَوابِ اليَهودِيِّ الَّذي سَأَلَهُ عَن تَفسيرِ «سُبحانَ اللّهِ وَالحَمدُ للّهِِ ...» _: أمّا قَولُهُ «الحَمدُ للّهِِ» فَإِنَّهُ عَلِمَ أنَّ العِبادَ لا يُؤَدّونَ شُكرَ نِعمَتِهِ فَحَمِدَ نَفسَهُ قَبلَ أن يَحمَدوهُ وهُوَ أوَّلُ الكَلامِ ، لَولا ذلِكَ لَما أنعَمَ اللّهُ عَلى أحَدٍ بِنِعمَتِهِ . (7) .


1- .البلد الأمين : ص 405 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 388 .
2- .الزمر : 75 .
3- .الكافي : ج 1 ص 141 ح 7 ، التوحيد : ص 32 ح 1 وفيه «افتتح الكتاب بالحمد لنفسه» وكلاهما عن الحارث الأعور ، بحار الأنوار : ج 4 ص 266 ح 14 .
4- .الأنعام : 45 .
5- .كنز الفوائد : ج 1 ص 135 ، أعلام الدين : ص 315 عن الإمام العسكري عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 75 ص 321 ح 50 وص 322 ح 51 .
6- .الكافي : ج 5 ص 108 ح 11 ، معاني الأخبار : ص 253 كلاهما عن فضيل بن عياض ، تفسير القمّي : ج 1 ص 200 ، بحار الأنوار : ج 70 ص 304 ح 15 .
7- .الأمالي للصدوق : ص 255 ح 279 عن الحسن بن عبد اللّه عن أبيه عن الإمام الحسن عليه السلام ، الاختصاص : ص 34 ، بحار الأنوار : ج 9 ص 294 ح 5 و ج 93 ص 167 ح 1 .

ص: 201

6025.عنه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در دعاى «جوشن كبير» _: بار خدايا ! از تو درخواست مى كنم به حقّ نامت ، اى يگانه ، اى يكتا ، اى گواه ، اى بزرگوار ، اى ستاينده !6026.عنه صلى الله عليه و آله ( _ لِعَلِيٍّ عليه السلام _ ) امام على عليه السلام : خداوند_ كه ستايشش باد _، ستايش را براى خويش ، آغاز كرد و كارِ دنيا و سراى آخرت را با ستايش خويش ، پايان بخشيد و فرمود : «و ميان ايشان ، به درستى داورى گرديد و گفته شد : ستايش ، خداى را كه پروردگار جهانيان است» .6027.عنه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداى متعال ، ستمكار را چندان مهلت مى دهد كه مى گويد : «با من ، كارى ندارد» ، سپس چون او را كيفر دهد ، كيفرى سخت مى دهد ... . خداى متعال ، آن گاه كه ستمكاران را نابود گردانَد ، خويشتن را ستايش مى گويد . فرموده است : «پس ريشه آن گروهى كه ستم كردند ، بركَنْده شد . و ستايش ، خداى را كه پروردگار جهانيان است» .6028.أعلام الدين عن أبي ذرّ :امام صادق عليه السلام :هر كه بقاى ستمگران را دوست بدارد ، در واقع ، دوست داشته كه خداوند ، نافرمانى شود ؛ [چرا كه ]خداى متعال ، خويشتن را بر نابود كردن ستمگران ، ستايش گفته و فرموده است : «پس ريشه آن گروهى كه ستم كردند ، بركَنْده شد . و ستايش ، خداى را كه پروردگار جهانيان است» .6029.الإمام عليّ عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در پاسخ مردى يهودى كه از ايشان ، در باره تفسير «پاكا خدا ، و ستايش ، خداى را ! ...» پرسيد _: سخن خداوند : «ستايش ، خداى را» ، چون مى دانست كه بندگان ، شكر نعمت هاى او را به جا نمى آورند ، لذا پيش از آن كه آنان او را ستايش گويند ، خود خويشتن را ستايش گفت ، و اين ، آغازِ گفتار است . اگر اين ستايش نبود ، خداوند به هيچ كس نعمتش را ارزانى نمى داشت . .

ص: 202

2 / 2أحَقُّ مَن حُمِدَالكتاب«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَ__لَمِينَ» . (1)

«فَلِلَّهِ الْحَمْدُ رَبِّ السَّمَ_وَ تِ وَ رَبِّ الْأَرْضِ رَبِّ الْعَ__لَمِينَ» . (2)

«وَ لَئِن سَأَلْتَهُم مَّن نَّزَّلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ مِن بَعْدِ مَوْتِهَا لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ» . (3)

«وَ لَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَ_وَ تِ وَ الْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ» . (4)

«وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى لَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا وَ لَمْ يَكُن لَّهُ شَرِيكٌ فِى الْمُلْكِ وَ لَمْ يَكُن لَّهُ وَلِىٌّ مِّنَ الذُّلِّ وَ كَبِّرْهُ تَكْبِيرَا» . (5)

«وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ سَيُرِيكُمْ ءَايَ_تِهِ فَتَعْرِفُونَهَا وَ مَا رَبُّكَ بِغَ_فِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ» . (6)

«دَعْوَاهُمْ فِيهَا سُبْحَ_نَكَ اللَّهُمَّ وَ تَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلَ_مٌ وَ ءَاخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَ__لَمِينَ» . (7)

.


1- .الفاتحة : 2 ، الصافّات : 182 ، الزمر : 75 ، غافر : 65 .
2- .الجاثية : 36 .
3- .العنكبوت : 63 .
4- .لقمان : 25 .
5- .الإسراء : 111 .
6- .النمل : 93 .
7- .يونس : 10 .

ص: 203

2 / 2 سزاوارترين كس به ستايش

2 / 2سزاوارترين كس به ستايشقرآن«ستايش ، خداى را كه پروردگار جهانيان است» .

«پس سپاس ، از آنِ خداست ، پروردگارِ آسمان ها و پروردگار زمين، پروردگار جهانيان» .

«و اگر از آنان بپرسى: «چه كسى از آسمان، آبى فرو فرستاده و زمين را پس از مرگش به وسيله آن ، زنده گردانيده است؟» ، حتماً خواهند گفت: «خدا» . بگو: «ستايش ، از آنِ خداست ، با اين همه، بيشترشان نمى انديشند»» .

«و اگر از آنها بپرسى: «چه كسى آسمان ها و زمين را آفريده است؟» ، مسلّماً خواهند گفت: «خدا» . بگو: «ستايش از آنِ خداست» ؛ ولى بيشترشان نمى دانند» .

«و بگو: «ستايش ، خدايى را كه نه فرزندى گرفته ، و نه در جهاندارى شريكى دارد ، و نه خوار بوده كه [ نياز به ]دوستى داشته باشد» . و او را بسيار بزرگ شمار» .

«و بگو: «ستايش ، از آنِ خداست. به زودى ، آياتش را به شما نشان خواهد داد و آن را خواهيد شناخت» . و پروردگار تو ، از آنچه مى كنيد ، غافل نيست» .

«نيايش آنان در آن جا «سبحانك اللّهم ؛ خدايا! تو منزّهى !» و درودشان در آن جا ، سلام است، و پايان نيايش آنان ، اين است كه: «الحمد لله رب العالمين ؛ ستايش ، خداى را كه پروردگار جهانيان است»» .

.

ص: 204

«وَ قَالُواْ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَ أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشَاءُ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعَ_مِلِينَ» . (1)

«وَقَالُواْ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى هَدَانَا لِهَ_ذَا وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِىَ لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ لَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ وَنُودُواْ أَن تِلْكُمُ الْجَنَّةُ أُورِثْتُمُوهَا بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ» . (2)

الحديث6053.عنه صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الحَمدُ رِداءُ الرَّحمنِ . (3)6054.عنه صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :يا مَن شُكرُهُ فَوزٌ لِلشّاكِرينَ ، يا مَن حَمدُهُ عِزٌّ لِلحامِدينَ . . . يا أجَلَّ مَشكورٍ شُكِرَ ، يا أعَزَّ مَذكورٍ ذُكِرَ ، يا أعلى مَحمودٍ حُمِدَ . (4)6055.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الإمام عليّ عليه السلام :لا يَحمَد حامِدٌ إلّا رَبَّهُ ، ولا يَلُم لائِمٌ إلّا نَفسَهُ . (5)6056.المعجم الكبير عن فاطمة عليهاالسلام بنت رسول اللّهالإمام الحسن عليه السلام_ في وَصِيَّتِهِ _: لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ . . . وإِنَّهُ أولى مَن عُبِدَ وأَحَقُّ مَن حُمِدَ . (6)2 / 3أحَبُّ الأَشياءِ إلَى اللّهِ6059.شرح الأخبار عن أبي أيّوب الأنصاري :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما مِن شَيءٍ أحَبَّ إلَى اللّهِ مِنَ الحَمدِ . (7) .


1- .الزمر : 74 .
2- .الأعراف : 43 .
3- .إحياء علوم الدين : ج 4 ص 120 ، المغني عن حمل الأسفار : ج 2 ص 1020 ح 3710 وزاد فيه «لم أجد له أصلاً . وفي الصحيح من حديث أبي هريرة : الكبرياء رداؤه» ، تفسير ابن كثير : ج 1 ص 38 ، الدرّ المنثور : ج 1 ص 31 كلاهما عن الضحّاك من دون إسنادٍ إليه صلى الله عليه و آله ؛ المحجّة البيضاء : ج 7 ص 143 .
4- .البلد الأمين : ص 409 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 394 .
5- .نهج البلاغة : الخطبة 16 ، الغارات : ج 2 ص 596 عن الكلبي ، غرر الحكم : ح 10150 وح 10152 ، بحار الأنوار : ج 32 ص 11 ح 4 .
6- .الأمالي للطوسي : ص 159 ح 267 عن ابن عبّاس ، بحار الأنوار : ج 44 ص 151 ح 22 .
7- .مسند أبي يعلى : ج 4 ص 206 ح 4240 ، تفسير الثعالبي : ج 2 ص 442 وزاد فيه «وأبلغ الحمد الحمد للّه على كلّ حال» ، كنزالعمّال : ج 3 ص 132 ح 5833 نقلاً عن شُعب الإيمان وكلّها عن أنس .

ص: 205

2 / 3 محبوب ترين چيزها نزد خدا

«و مى گويند: «ستايش ، خدايى را كه وعده اش را بر ما راست گردانيد و سرزمين [ بهشت ]را به ما ميراث داد» . از هر جاى آن باغ [ پهناور ] كه بخواهيم ، جاى مى گزينيم . چه نيك است پاداش عمل كنندگان !» .

«و هر گونه كينه اى را از سينه هايشان مى زداييم. از زير [ قصرهاى ] شان ، نهرها جارى است و مى گويند: «ستايش ، خدايى را كه ما را بدين [ راه ] ، هدايت نمود، و اگر خدا ما را هدايت نمى كرد ، ما خود هدايت نمى يافتيم. در حقيقت، فرستادگانِ پروردگارِ ما حق را آوردند» . و به آنان ندا داده مى شود كه : «اين ، همان بهشتى است كه آن را به [ پاداش ] آنچه انجام مى داديد ، ميراث يافته ايد»» .

حديث6063.عنه صلى الله عليه و آله ( _ حينَ قَدِمَ عَلَيهِ وَفدُ أهلِ الطّائِفِ _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ستايش ، رداى [خداى] مهربان است .6064.تاريخ بغداد عن عبد اللّه بن العبّاس :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى آن كه سپاسش مايه رستگارى سپاس گزاران است ! اى آن كه ستايشش مايه ارجمندى ستايندگان است ! ... اى شكوهمندترين سپاس داشته اى كه سپاس گفته اند ! اى ارجمندترين ياد شده اى كه از او ياد شده است ! اى برترين ستوده اى كه ستايش شده است !6065.المحاسن والمساوئ عن ابن عبّاس :امام على عليه السلام :هيچ ستاينده اى ستايش نمى كند ، مگر خداوند خويش را ، و هيچ نكوهنده اى نكوهش نمى كند ، مگر خويشتن را .6066.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام حسن عليه السلام_ در وصيّتش _: معبودى جز خدا نيست كه يگانه است و بى شريك ... و سزاوارترين كس به پرستش است و شايسته ترين كس به ستايش .2 / 3محبوب ترين چيزها نزد خدا6069.اُسد الغابة عن أبي الضحّاك الأنصاري :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ چيزى نزد خدا ، محبوب تر از ستايش [او] نيست .

.

ص: 206

6070.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :لَيسَ شَيءٌ أحَبَّ إلَيهِ الحَمدُ مِنَ اللّهِ تَعالى ، ولِذلِكَ أثنى عَلى نِفسِهِ فَقالَ : «الْحَمْدُ لِلَّهِ» . (1)6071.سنن الترمذي عن أنس بن مالك :عنه صلى الله عليه و آله :ما أحَدٌ أحَبُّ إلَيهِ الحَمدُ مِنَ اللّهِ عز و جل . (2)6072.خصائص أمير المؤمنين عن أنس بن مالك :عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ عز و جل يُحِبُّ أن يُحمَدَ . (3)6073.تاريخ دمشق عن أنس بن مالك :مسند ابن حنبل عن الأسود بن سريع :قُلتُ : يا رَسولَ اللّهِ ، ألا اُنشِدُكَ مَحامِدَ حَمِدتُ بِها رَبّي تَبارَكَ وتَعالى؟

قالَ : أما إنَّ ربَّكَ عز و جل يُحِبُّ الحَمدَ . (4)6074.شرح الأخبار عن أبي أيّوب الأنصاري :تفسير ابن كثير عن ابن عبّاس :قالَ عُمَرُ : قَد عَلِمنا سُبحانَ اللّهِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، فَمَا الحَمدُ للّهِِ؟

فَقالَ عَلِيٌّ عليه السلام : كَلِمَةٌ رَضِيَهَا اللّهُ لِنَفسِهِ . (5)2 / 4أحَقُّ مَا ابتُدِئَ بِهِ6077.المستدرك على الصحيحين عن أسماء بنت عميس :الإمام عليّ عليه السلام :إنَّ أحَقَّ مَا ابتَدَأَ بِهِ المُبتَدِئونَ ، ونَطَقَ بِهِ النّاطِقونَ ، وتَفَوَّهَ بِهِ القائِلونَ : حَمدُ اللّهِ وثَناءٌ عَلَيهِ بِما هُوَ أهلُهُ ، وَالصَّلاةُ عَلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله . (6) .


1- .تفسير الطبري : ج 1 الجزء 1 ص 60 عن الأسود بن سريع .
2- .تفسير التبيان : ج 7 ص 305 ، مجمع البيان : ج 7 ص 125 ، بحار الأنوار : ج 68 ص 92 ؛ المعجم الكبير : ج 10 ص 178 ح 10378 عن عبد اللّه بن مسعود ، كنز العمال : ج 3 ص 387 ح 7078 .
3- .المعجم الكبير : ج 1 ص 283 ح 825 عن الأسود بن سريع ، كنز العمّال : ج 3 ص 253 ح 6409 وص 261 ح 6452 .
4- .مسند ابن حنبل : ج 5 ص 303 ح 15586 ، الأدب المفرد : ص 255 ح 861 نحوه ، المستدرك على الصحيحين : ج 3 ص 712 ح 6575 ، المعجم الكبير : ج 1 ص 282 ح 820 _ 824 ، الطبقات الكبرى : ج 7 ص 42 وزاد فيه «أو قال : ما من شيء أحبّ إليه الحمد من اللّه » ، كنزالعمّال : ج 3 ص 855 ح 8947 .
5- .تفسير ابن كثير : ج 1 ص 38 ، كنزالعمّال : ج 2 ص 254 ح 3956 نقلاً عن ابن أبي حاتم .
6- .تاريخ دمشق : ج 39 ص 198 ، المناقب للخوارزمي : ص 299 ح 296 وفيه «أحسن» بدل «أحقّ» وكلاهما عن أبي ذرّ ، كنزالعمّال : ج 5 ص 717 ح 14242 .

ص: 207

2 / 4 سزاوارترين چيز به آغاز كردن با آن

6078.الإصابة عن معاذة الغفاريّة :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ چيز نزد خداوند متعال ، دوست داشتنى تر از ستايش نيست . از همين رو ، خود ، خويشتن را ستوده و فرموده است : «ستايش ، خداى را» .6079.المناقب لابن شهر آشوب عن بريدة :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ كس به اندازه خداوند عز و جل دوستدارِ ستايش نيست .6080.مسند ابن حنبل عن النعمان بن بشير :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند عز و جل دوست دارد كه ستايش شود .6081.المستدرك على الصحيحين عن جميع بن عمير :مسند ابن حنبل_ به نقل از اسود بن سريع _: گفتم : اى پيامبر خدا ! آيا شعرى كه در ستايش پروردگار _ تبارك و تعالى _ سروده ام ، برايت نخوانم ؟

فرمود : «بدان كه پروردگار تو عز و جل ، ستايش را دوست دارد .6082.سنن الترمذي عن جميع بن عمير التيمي :تفسير ابن كثير_ به نقل از ابن عبّاس _: عمر گفت : معناى «پاكا خدا ، و معبودى جز خدا نيست !» را مى دانيم ، «ستايش ، خداى را» به چه معناست؟

على عليه السلام فرمود : «اين ، سخنى است كه خداوند ، آن را براى خود پسنديده [و ويژه گردانيده] است» .2 / 4سزاوارترين چيز به آغاز كردن با آن6085.سنن الترمذي عن بريدة :امام على عليه السلام :سزاوارترين چيزى كه آغاز كنندگان ، با آن آغاز مى كنند و نطق كنندگان ، به آن نطق مى كنند و گويندگان ، آن را به زبان مى آورند ، ستايش و ثناى خداست به اوصافى كه او شايسته آنهاست ، و صلوات فرستادن بر پيامبر صلى الله عليه و آله است .

.

ص: 208

6086.خصائص أمير المؤمنين عن ابن بريدة :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :كُلُّ كَلامٍ لا يُبدَأُ فيِهِ بِالحَمدِ للّهِِ فَهُوَ أجذَمُ . (1)6087.مسند الروياني عن بريدة :عنه صلى الله عليه و آله :كُلُّ أمرٍ ذي بالٍ لا يُبدَأُ فيه بِحَمدِ اللّهِ وَالصَّلاةِ عَلَيَّ فَهُوَ أقطَعُ أبتَرُ ، مَمحوقٌ (2) مِن كُلِّ بَرَكَةٍ . (3)2 / 5مِفتاحُ القُرآنِ6090.عنه صلى الله عليه و آله ( _ لِعَلِيٍّ عليه السلام _ ) الإمام الرضا عليه السلام_ في خُطبَةٍ لَهُ _: الحَمدُ للّهِِ الَّذي حَمِدَ فِي الكِتابِ نَفسَهُ ، وَافتَتَحَ بِالحَمدِ كِتابَهُ ، وجَعَلَ الحَمدَ أوَّلَ جَزاءِ مَحَلِّ نِعمَتِهِ ، وآخِرَ دَعوى أهلِ جَنَّتِهِ . (4)2 / 6مِفتاحُ الذِّكرِ6093.عنه صلى الله عليه و آله :الإمام عليّ عليه السلام_ في خُطبَةٍ لَهُ _: الحَمدُ للّهِِ الَّذي جَعَلَ الحَمدَ مِفتاحا لِذِكرِهِ ، وسَبَبا لِلمَزيدِ مِن فَضلِهِ ، ودَليلاً عَلى آلائِهِ وعَظَمَتِهِ . (5) .


1- .سنن أبي داوود : ج 4 ص 261 ح 4840 عن أبي هريرة ، المعجم الكبير : ج 19 ص 72 ح 141 عن كعب نحوه ، كنزالعمّال : ج 1 ص 559 ح 2511 .
2- .المَحْق : النقص والمحو والإبطال (النهاية : ج 4 ص 303 «محق») .
3- .كنزالعمّال : ج 1 ص 558 ح 2510 نقلاً عن الرهاوي عن أبي هريرة .
4- .الكافي : ج 5 ص 273 ح 7 عن معاوية بن حكيم ، مكارم الأخلاق : ج 1 ص 449 ح 1541 وفيه «جزاء أهل طاعته» بدل «آخر دعوى أهل جنّته» ، بحار الأنوار : ج 103 ص 264 ح 4 .
5- .نهج البلاغة : الخطبة 157 .

ص: 209

2 / 5 آغاز قرآن
2 / 6 آغازِ ياد خدا

6094.الإمام عليّ عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر سخنى كه با ستايش خدا آغاز نشود ، آن سخن ، ناقص است .6095.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كار مهمّى كه با ستايش خدا و صلوات فرستادن بر من آغاز نشود ، آن كار ، بُريده [و بى دنباله] و از هر بركتى ، تُهى است .2 / 5آغاز قرآن6098.عنه عليه السلام :امام رضا عليه السلام_ در يكى از سخنرانى هايش _: ستايش ، خداى را كه در قرآن ، خويشتن را ستوده است ، و كتاب خود را با ستايش ، گشوده است و ستايش را نخستين پاداشِ سراى نعمتش [بهشت] و واپسين نيايش اهل بهشتش قرار داده است .2 / 6آغازِ ياد خدا6101.الإمام عليّ عليه السلام :امام على عليه السلام_ در يكى از خطبه هايش _: ستايش ، خداى را كه ستايش را آغاز ياد خويش قرار داد ، و وسيله افزونى احسانش ، و راه نما بر نعمت ها و بزرگى اش .

.

ص: 210

2 / 7يَملَأُ الميزانَ6104.الإمام الصادق عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :«لا إلهَ إلَا اللّهُ» نِصفُ الميزانِ ، وَ«الحَمدُ للّهِِ» تَملَؤُهُ . (1)6105.تاريخ دمشق عن ابن طاووس عن أبيه :عنه صلى الله عليه و آله :التَّسبيحُ نِصفُ الميزانِ ، وَالحَمدُ يَملَؤُهُ ، وَالتَّكبيرُ يَملَأُ ما بَينَ السَّماءِ وَالأَرضِ . (2)6106.عيون أخبار الرضا عن الحسن بن عليّ بن فضّال عن الإتفسير القمّي عن سليمان بن داوود رفعه قال :جاءَ رَجُلٌ إلى عَلِيِّ بنِ الحُسَينِ عليه السلام فَسَأَلَهُ عَن مَسائِلَ . . . فَقالَ الرَّجُلُ : لا إلهَ إلَا اللّهُ .

فَقالَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام : وأنَا أقولُ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» ، فَإِذا قالَ أحَدُكُم : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» ، فَليَقُل : «الحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ»؛ فَإِنَّ اللّهَ يَقولُ : «هُوَ الْحَىُّ لَا إِلَ_هَ إِلَا هُوَ فَ_ادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَ__لَمِينَ» (3) . (4)2 / 8دَعوى أهلِ الجَنَّةِالكتاب«إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّ__لِحَ_تِ يَهْدِيهِمْ رَبُّهُم بِإِيمَ_نِهِمْ تَجْرِى مِن تَحْتِهِمُ الْأَنْهَ_رُ فِى جَنَّ_تِ النَّعِيمِ * دَعْوَاهُمْ فِيهَا سُبْحَ_نَكَ اللَّهُمَّ وَ تَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلَ_مٌ وَ ءَاخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَ__لَمِينَ» . (5)

.


1- .الأمالي للمفيد : ص 246 ح 1 ، الأمالي للطوسي : ص 19 ح 21 كلاهما عن شدّاد بن أوس ، بحار الأنوار : ج 93 ص 194 ح 9 ؛ الفردوس : ج 5 ص 9 ح 7282 عن شدّاد بن أوس ، كنزالعمّال : ج 1 ص 64 ح 228 .
2- .الدعوات : ص 54 ح 136 ، الكافي : ج 2 ص 506 ح 3 عن السكوني عن الإمام الصادق عن الإمام عليّ عليهماالسلام ، بحار الأنوار : ج 93 ص 175 ح 21 ؛ سنن الترمذي : ج 5 ص 536 ح 3519 ، سنن الدارمي : ج 1 ص 177 ح 659 ، كنزالعمّال : ج 1 ص 464 ح 2019 .
3- .غافر : 65 .
4- .تفسير القمّي : ج 2 ص 260 ، الدعوات : ص 164 ح 454 نحوه ، بحار الأنوار : ج 93 ص 208 ح 13 .
5- .يونس : 9 و 10 .

ص: 211

2 / 7 پُركننده ترازوى اعمال
2 / 8 نيايش بهشتيان

2 / 7پُركننده ترازوى اعمال6113.شرح نهج البلاغة عن ابن عبّاس ( _ مِن كَلامِهِ لِعُثمانَ _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :«معبودى جز خدا نيست» ، نيمى از ترازو [ى اعمال] است ، و «ستايش ، خداى را» آن را پر مى كند .6114.الإمام عليّ عليه السلام ( _ مِن كَلامِهِ في شَأنِ الحَكَمَينِ وذَمِّ أهلِ ا ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :تسبيح ، نيمى از ترازو[ى اعمال] است ، و حمد آن را پر مى كند ، و تكبير از آسمان تا زمين را آكنده مى سازد .6115.عنه عليه السلام ( _ مِن كِتابٍ لَهُ إلى عَقيلٍ _ ) تفسير القمى_ به نقل از سليمان بن داوود ، در حديثى كه سند آن را به امام زين العابدين عليه السلام رسانده است _: مردى خدمت امام زين العابدين عليه السلام آمد و از ايشان سؤالاتى پرسيد ... . مرد گفت : معبودى جز خدا نيست .

امام زين العابدين عليه السلام فرمود : من نيز مى گويم : «معبودى جز خدا نيست» . هر گاه يكى از شما گفت : «معبودى جز خدا نيست» ، بگويد : «ستايش ، خداى را كه پروردگار جهانيان است» ؛ چرا كه خداوند مى فرمايد : «اوست زنده ، معبودى جز او نيست ، پس او را بخوانيد در حالى كه دين [خود] را براى وى ناب گردانيده ايد . ستايش ، از آنِ خداست كه پروردگار جهانيان است» .2 / 8نيايش بهشتيانقرآن«كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند، پروردگارشان به پاس ايمانشان آنان را هدايت مى كند ، [و] در باغ هاى [ پُر ناز و ] نعمت، از زير [ پاى ] آنان نهرها روان خواهد بود . نيايش آنان در آن جا «سبحانك اللّهم ؛ خدايا! تو پاك و منزّهى » و درودشان در آن جا سلام است، و پايان نيايش آنان اين است كه: «الحمد لله ربّ العالمين ؛ ستايش ، ويژه پروردگار جهانيان است»» .

.

ص: 212

الحديث6121.تاريخ دمشق عن ابن عبّاس :رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ لَمّا سُئِلَ عَن جَزاءِ مَن قالَ : سُبحانَ اللّهِ وَالحَمدُ للّهِِ . . . _: إذا قالَ العَبدُ : «سُبحانَ اللّهِ» سَبَّحَ مَعَهُ ما دونَ العَرشِ ، فَيُعطى قائِلُها عَشرَ أمثالِها ، وإذا قالَ : «الحَمدُ للّهِِ» أنعَمَ اللّهُ عَلَيهِ بِنِعَمِ الدُّنيا مَوصولاً بِنِعَمِ الآخِرَةِ ، وهِيَ الكَلِمَةُ الَّتي يَقولُها أهلُ الجَنَّةِ إذا دَخَلوها ، ويَنقَطِعُ الكَلامُ الَّذي يَقولونَهُ فِي الدُّنيا ما خَلَا الحَمدُ للّهِِ؛ وذلِكَ قَولُهُ تَعالى : « دَعْوَاهُمْ فِيهَا سُبْحَ_نَكَ اللَّهُمَّ وَ تَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلَ_مٌ وَ ءَاخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَ__لَمِينَ » . (1)6122.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الإمام عليّ عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: مِن شَرَفِ هذِهِ الكَلِمَةِ _ وهِيَ الحَمدُ للّهِِ _ أنَّ اللّهَ تَعالى جَعَلَها فاتِحَةَ كِتابِهِ ، وجَعَلَها خاتِمَةَ دَعوى أهلِ جَنَّتِهِ؛ فَقالَ : «وَ ءَاخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَ__لَمِينَ» . (2)2 / 9أفضَلُ الدُّعاءِ6125.عنه صلى الله عليه و آله ( _ في عَلِيٍّ عليه السلام _ ) رسول اللّه صلى الله عليه و آله :أفضَلُ الدُّعاءِ الحَمدُ للّهِِ . (3) .


1- .علل الشرايع : ص 251 ح 8 ، الأمالي للصدوق : ص 255 ح 279 كلاهما عن الحسن بن عبد اللّه عن آبائه عن جدّه الإمام الحسن عليه السلام ، الاختصاص : ص 34 عن الحسين بن عبد اللّه عن أبيه عن جدّه عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه الإمام الحسين عليهم السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 9 ص 295 ح 5 وج 93 ص 167 ح 1 .
2- .شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 347 ح 982 .
3- .سنن الترمذي : ج 5 ص 462 ح 3383 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1249 ح 3800 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 676 ح 1834 وص 682 ح 1852 ، صحيح ابن حبّان : ج 3 ص 126 ح 846 ، عمل اليوم والليلة للنسائي : ص 481 ح 831 كلّها عن جابر بن عبد اللّه ، كنزالعمّال : ج 1 ص 414 ح 1748 ؛ جامع الأحاديث للقمّي : ص 258 عن ابن عبّاس .

ص: 213

2 / 9 برترين دعا

حديث6127.عنه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در پاسخ به سؤال از پاداش كسى كه بگويد : پاكا خدا و ستايش خداى را ... _: هر گاه بنده بگويد : «پاكا خدا» ، هر آنچه زير عرش است ، با او تسبيح مى گويد و به گوينده آن ، ده برابرش عطا مى شود ، و هر گاه بگويد : «ستايش خداى را» ، خداوند نعمت هاى دنيا را به او ارزانى مى دارد و به نعمت هاى آخرت وصل مى كند . اين [ذكر] ، جمله اى است كه اهل بهشت هر گاه وارد آن شوند ، مى گويند . هر سخنى كه در دنيا مى گويند ، قطع خواهد شد ، بجز گفته «ستايش خداى را» . خداى تعالى مى فرمايد : «نيايششان در آن جا «پاكى تو اى خداوند!» است ، و درودشان در آن جا «سلام» است ، و آخر نيايش آنان اين است كه : «ستايش ، خداى را كه پروردگار جهانيان است»» .6128.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام_ در حكمت هاى منسوب به ايشان _: از ارجمندى اين سخن _ يعنى «ستايش ، خداى را» _ است كه خداوند متعالى آن را آغاز كتابش ، و پايان نيايش بهشتيانش قرار داده است ، و مى فرمايد : «و پايان نيايش آنان ، اين است كه : «ستايش ، خداى را كه پروردگار جهانيان است»» .2 / 9برترين دعا6131.كنز الفوائد عن أبي هريرة :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :برترين دعا ، گفتنِ «ستايش خداى را» است .

.

ص: 214

6132.خصائص أمير المؤمنين عن سعد بن أبي وقّاص :الكافي عن المفضّل :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : جُعِلتُ فِداكَ ، عَلِّمني دُعاءً جامِعا ، فَقالَ لي : اِحمَدِ اللّهَ فَإِنَّهُ لايَبقى أحَدٌ يُصَلّي إلّا دَعا لَكَ ، يَقولُ : سَمِعَ اللّهُ لِمَن حَمِدَهُ . (1)2 / 10ثَمَنُ كُلِّ نِعمَةٍ6135.عنه صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الحَمدُ للّهِِ ثَمَنُ كُلِّ نِعمَةٍ . (2)2 / 11أفضَلُ مِنَ النِّعمَةِ6138.مسند ابن حنبل عن عبد اللّه بن بريدة :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما مِن عَبدٍ يُنعِمُ [ اللّهُ] عَلَيهِ نِعمَةً إلّا كانَ الحَمدُ أفضَلَ مِنها . (3)6139.الإرشاد ( _ في خَبَرِ سَبيِ عَلِيٍّ عليه السلام نِساءً مِن ) عنه صلى الله عليه و آله :ما أنعَمَ اللّهُ عَلى عَبدٍ فَحَمِدَ اللّهَ عَلَيها ، إلّا كانَ ذلِكَ الحَمدُ أفضَلَ مِن تِلكَ النِّعمَةِ وإن عَظُمَت . (4)6140.رسول اللّه صلى الله عليه و آله ( _ في عَلِيٍّ عليه السلام _ ) عنه صلى الله عليه و آله :ما أنعَمَ اللّهُ عَلى عَبدٍ نِعمَةً فَقالَ : «الحَمدُ للّهِِ» إلّا كانَ الَّذي أعطاهُ أفضَلَ مِمّا أخَذَ . (5) .


1- .الكافي : ج 2 ص 503 ح 1 ، عدّة الداعي : ص 245 عن الفضل ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 79 ح 2202 ، بحار الأنوار : ج 84 ص 192 .
2- .الدرّ المنثور : ج 1 ص 32 نقلاً عن ابن شاهين في السنّة ، الفردوس : ج 2 ص 74 ح 2415 وفيه «الحمد» بدل «الحمد للّه » وكلاهما عن أنس ، كنزالعمّال : ج 1 ص 52 ح 157 وص 77 ح 307 .
3- .شُعب الإيمان : ج 4 ص 98 ح 4404 عن جابر ، كنزالعمّال : ج 3 ص 264 ح 6470 نقلاً عن المعجم الكبيروفيه «... نعمة فيحمد اللّه إلّا كان ...»
4- .المعجم الكبير : ج 8 ص 193 ح 7794 عن أبي اُمامة ، شُعب الإيمان : ج 4 ص 98 ح 4405 عن الحسن وفيه «كان حمد اللّه تعالى أعظم منها كائنة ما كانت» ، الدرّ المنثور : ج 6 ص 344 نقلاً عن ابن أبي حاتم عن عمر بن عبدالعزيز نحوه ، كنزالعمّال : ج 3 ص 253 ح 6405 وص 263 ح 6467 .
5- .سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1250 ح 3805 ، شُعب الإيمان : ج 4 ص 98 ح 4403 نحوه وكلاهما عن أنس ، الزهد لهنّاد : ج2 ص399 ح776 عن الحسن، نوادر الاُصول : ج2 ص137 وفيهما «من نعمة صغيرة ولا كبيرة فحمد اللّه عليها» بدل «نعمة فقال : الحمد للّه » ، كنز العمّال : ج 3 ص 253 ح 6404 وص264 ح 6469 .

ص: 215

2 / 10 بهاى هر نعمتى
2 / 11 برتر از نعمت

6141.عنه صلى الله عليه و آله ( _ في عَلِيٍّ عليه السلام _ ) الكافى_ به نقل از مُفَضَّل _: به امام صادق عليه السلام گفتم : فدايت شوم ! دعايى جامع به من بياموز . فرمود : «خدا را ستايش گوى ؛ زيرا [در اين صورت ]هر كسى كه نماز مى خواند ، براى تو دعا مى كند ؛ [چون در نمازش] مى گويد : خدا بشنود [و بپذيرد] سخن كسى را كه ستايشِ او گويد .2 / 10بهاى هر نعمتى6144.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ستايش خدا ، بهاى هر نعمتى است .2 / 11برتر از نعمت6147.عنه صلى الله عليه و آله ( _ لِعَلِيٍّ عليه السلام _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ بنده اى نيست كه خداوند به او نعمتى دهد ، مگر اين كه سپاس [آن نعمت] ، برتر از خود آن نعمت است .6148.الإصابة عن ابن الزبير :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند به هر بنده اى نعمتى دهد و او خدا را بر آن نعمتْ سپاس گويد ، آن سپاس ، برتر از خود آن نعمت است ؛ هر چند آن نعمت ، بزرگ باشد .6149.كشف الغمّة عن مقاتل بن سليمان ( _ في قَولِهِ تَعالى : {Q} «وَ الَّذِينَ يُؤْذُونَ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند به هر بنده اى نعمتى دهد و او بگويد : «ستايش ، خداى را» ، آنچه [بنده] به خدا داده ، برتر از چيزى است كه گرفته است .

.

ص: 216

6150.تفسير القرطبيالإمام الصادق عليه السلام :ما أنعَمَ اللّهُ عَلى عَبدٍ بِنِعمَةٍ بالِغَةً ما بَلَغَت فَحَمِدَ اللّهَ عَلَيها ، إلّا كانَ حَمدُهُ للّهِِ أفضَلَ مِن تِلكَ النِّعمَةِ وأعظَمَ وأوزَنَ . (1)6151.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الإمام الرضا عليه السلام :مَن حَمِدَ اللّهَ عَلى النِّعمَةِ فَقَد شَكَرَهُ ، وكانَ الحَمدُ أفضَلَ مِن تِلكَ النِّعمَةِ . (2)6152.عنه صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لَو أنَّ الدُّنيا كُلَّها لُقمَةٌ واحِدَةٌ ، فَأَكَلَهَا العَبدُ المُسلِمُ ثُمَّ قالَ : «الحَمدُ للّهِِ» ، لَكانَ قَولُهُ ذلِكَ خَيرا لَهٌ مِنَ الدُّنيا وما فيها . (3)6153.الأمالي للطوسي عن أنس بن مالك :عنه صلى الله عليه و آله :لو أنَّ الدُّنيا كُلَّها بِحَذافيرِها (4) في يَدِ رَجُلٍ مِن اُمَّتي ، ثُمَّ قالَ : «الحَمدُ للّهِِ» ، لَكانَ الحَمدُ للّهِِ أفضَلَ مِن ذلِكَ . (5)2 / 12كَثرَةُ الحَمدِ6156.عنه صلى الله عليه و آله ( _ لِعَلِيٍّ عليه السلام _ ) رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ أفضَلَ عِبادِ اللّهِ يَومَ القِيامَةِ الحَمّادونَ . (6)6157.مسند أبي يعلى عن سعد بن أبي وقّاص :عنه صلى الله عليه و آله :يُحشَرُ النّاسُ يَومَ القِيامَةِ في صَعيدٍ واحِدٍ فَيُسمِعُهُمُ الدّاعي وتُبعِدُهُمُ (7) البَصَرُ ، ثُمَّ يَقومُ مُنادٍ فَيُنادي يَقولُ : سَيَعلَمُ أهلُ الجَمعِ اليَومَ مَن أولى بِالكَرَمِ . فَيَقولُ : أينَ الَّذينَ يَحمَدونَ اللّهَ فِي السَّرّاءِ وَالضَّرّاءِ؟ فَيَقومونَ وهُم قَليلونَ فَيَدخُلونَ الجَنَّةَ بِغَيرِ حِسابٍ . (8) .


1- .ثواب الأعمال : ص 216 ح 1 عن الهيثم بن واقد ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 78 ح 2196 ، بحار الأنوار : ج 71 ص 51 ح 72 وراجع مشكاة الأنوار : ص 66 ح 96 .
2- .الكافي : ج 2 ص 96 ح 13 عن معمّر بن خلّاد ، مشكاة الأنوار : ص 71 ح 122 ، بحار الأنوار : ج 71 ص 31 ح 8 وج 93 ص 214 ح 17 .
3- .الأمالي للطوسي : ص 610 ح 1260 عن جابر بن عبد اللّه ، بحار الأنوار : ج 93 ص 216 ح 20 .
4- .الحذافير : الجوانب. وقيل : الأعالي ، واحدها حِذفار (النهاية : ج 1 ص 356 «حذفر») .
5- .نوادر الاُصول : ج 2 ص 10 ، تاريخ دمشق : ج 54 ص 16 ح 11322 ، تفسير القرطبي : ج 1 ص 131 كلّها عن أنس ، كنزالعمّال : ج 3 ص 253 ح 6406 .
6- .المعجم الكبير : ج 18 ص 124 ح 254 ، مسند ابن حنبل : ج 7 ص 208 ح 19916 كلاهما عن عمران بن حصين ، كنزالعمّال : ج 3 ص 254 ح 6414 .
7- .في المصادر الاُخرى : «وينفذهم البصر» .
8- .مسند إسحاق بن راهويه : ج 5 ص 180 ح 2305 ، المنتخب من مسند عبد بن حميد : ص 457 ح 1581 كلاهما عن أسماء بنت يزيد ، حلية الأولياء : ج 2 ص 9 عن عقبة بن عامر نحوه ، كنزالعمّال : ج 15 ص 852 ح 43391 و 43392 .

ص: 217

2 / 12 ستايشِ بسيار گفتن

6158.الأمالي للطوسي عن زرّ بن حبيش :امام صادق عليه السلام :خداوند به هر بنده اى نعمتى دهد _ هر چه و هر اندازه كه باشد _ و او خدا را بر آن ، سپاس گويد ، اين سپاسگويىِ او براى خدا ، برتر و بزرگ تر و سنگين تر از خود آن نعمت است .6159.مسند ابن حنبل عن عمرو بن شاس الأسلمي :امام رضا عليه السلام :هر كس خدا را بر نعمت حمد گويد ، هر آينه از او سپاس گزارى كرده است ، و اين حمد ، برتر از خود آن نعمت است .6160.التاريخ الكبير عن عمرو بن شاس :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اگر همه دنيا يك لقمه شود و بنده مسلمان آن را بخورد وسپس بگويد : «ستايش ، خداى را» ، اين گفته او برايش از دنيا و هر آنچه در دنياست ، بهتر باشد .6161.المناقب للخوارزمي عن عمرو بن خالد :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اگر همه دنيا ، سراسر ، در دست مردى از امّت من باشد ، و او [بر اين نعمت] بگويد : «ستايش ، خداى را» ، هر آينه اين ستايش خدا ، برتر از آن [همه نعمت] است .2 / 12ستايشِ بسيار گفتن6164.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :برترين بندگان خدا در روز رستاخيز ، ستايشگران اند .6165.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :روز رستاخيز ، مردمان در بيابانى صاف و پهناور گردآورده مى شوند ، به طورى كه صدا و نگاه به همه آنها مى رسد . سپس بانگ دهنده اى بر مى خيزد و بانگ مى زند : «امروز اين جمعيت خواهند دانست كه چه كسى به گراميداشت ، سزاوارتر است» . آن گاه گويد : كجايند آنان كه خوشى و ناخوشى خداوند را سپاس و ستايش مى گفتند ؟» . پس اين كسان كه اندك شمارند ، برمى خيزند و بدون حسابرسى به بهشت مى روند .

.

ص: 218

6166.عنه صلى الله عليه و آله :الإمام عليّ عليه السلام :اُوصيكُم أيُّهَا النّاسُ بِتَقوَى اللّهِ ، وكَثرَةِ حَمدِهِ عَلى آلائِهِ إلَيكُم ، ونَعمائِهِ عَلَيكُم ، وبَلائِهِ لَدَيكُم . (1)6167.عنه صلى الله عليه و آله :تهذيب الكمال عن معاوية بن قرّة :ما سَمِعَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله حامِدا للّهِِ إلّا مادَّهُ (2) الحَمدَ . (3)2 / 13صِفَةُ اُمَّةِ مُحَمَّدٍالكتاب«التَّئِبُونَ الْعَ_بِدُونَ الْحَ_مِدُونَ السَّئِحُونَ الرَّ كِعُونَ السَّ_جِدُونَ الْامِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنكَرِ وَ الْحَ_فِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ» . (4)

الحديث6173.الإمام عليّ عليه السلام :الإمام الصادق عليه السلام_ بَعدَ أن ذَكَرَ أنَّ اللّهَ عز و جل أنزَلَ عَلى رَسولِهِ قَولَهُ : «التَّئِبُونَ الْعَ_بِدُونَ الْحَ_مِدُونَ . . .» _: فَبَشَّرَ (5) النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله المُجاهِدينَ مِنَ المُؤمِنينَ الَّذينَ هذِهِ صِفَتُهُم وحِليَتُهُم بِالشَّهادَةِ وَالجَنَّةِ ، وقالَ : «التَّئِبُونَ» مِنَ الذُّنوبِ ، «الْعَ_بِدُونَ» الَّذينَ لا يَعبُدونَ إلَا اللّهَ ولا يُشرِكونَ بِهِ شَيئا ، «الْحَ_مِدُونَ» الَّذينَ يَحمَدونَ اللّهَ عَلى كُلِّ حالٍ فِي الشِّدَّةِ وَالرَّخاءِ . (6) .


1- .نهج البلاغة : الخطبة 188 .
2- .فلان يمادّ فلانا : أي يُماطله ويُجاذِبه (لسان العرب : ج 3 ص 396 «مدد»).
3- .تهذيب الكمال : ج 14 ص 323 ح 3173 ، المراسيل : ص 101 ح 2 .
4- .التوبة : 112 .
5- .في الطبعة المعتمدة : «ففسّر» ، والتصويب من بعض نسخ المصدر .
6- .الكافي : ج 5 ص 15 ح 1 ، تهذيب الأحكام : ج 6 ص 130 ح 224 كلاهما عن أبي عمرو الزبيري ، بحار الأنوار : ج 69 ص 355 .

ص: 219

2 / 13 ويژگىِ امّت محمّد صلى الله عليه و آله

6174.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :اى مردم! سفارش مى كنم شما را به پروا دارى از خدا ، و او را ستايشِ بسيار گفتن براى نواخت ها و نعمت ها و نيكى هايش به شما .6175.الإمام عليّ عليه السلام :تهذيب الكمال_ به نقل از معاوية بن قرّة _: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هر گاه مى شنيد كسى خدا را مى ستايد ، با او در ستايش گفتن ، هم صدا مى شد .2 / 13ويژگى امّت محمّد صلى الله عليه و آلهقرآن«[آن مؤمنان،] همان توبه كنندگان، پرستندگان، ستايشگران، روزه داران، ركوع كنندگان، سجده كنندگان، وادارندگان به كارهاى پسنديده، بازدارندگان از كارهاى ناپسند و پاسداران مقرّرات خدايند. و مؤمنان را بشارت ده.»

حديث6181.عنه صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام_ پس از آن كه فرمود : خداوند عز و جل اين آيه را بر پيامبرش فرو فرستاد : «توبه كنندگان ، پرستندگان ، ستايشگران ...» _: پس پيامبر صلى الله عليه و آله مؤمنان مجاهد را كه به اين صفات آراسته بودند ، به شهادت و بهشت بشارت داد و فرمود : «توبه گنندگان» از گناهان ، «پرستندگان» يعنى كسانى كه تنها خدا را مى پرستند و چيزى را شريك او [در پرستش] قرار نمى دهند ، «ستايشگران» يعنى كسانى كه در هر حالى ، در سختى و آسايش ، خدا را سپاس و ستايش مى گويند .

.

ص: 220

6182.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الإمام عليّ عليه السلام_ في جَوابِ حِبرٍ (1) مِن أحبارِ اليَهودِ لَمّا سَأَلَهُ : أخبِرني عَمّا فَضَّلَ اللّهُ بِهِ اُمَّةَ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله عَلى سائِرِ الاُمَمِ _ :لَقَد فَضَّلَ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى اُمَّتَهُ عَلى سائِرِ الاُمَمِ بِأَشياءَ كَثيرَةٍ . . . مِنها أنَّهُ يُقالُ يَومَ القِيامَةِ : لِيَتَقَدَّمِ (2) الحامِدونَ ، فَتُقَدَّمُ اُمَّةُ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله قَبلَ الاُمَمِ ، وهُوَ مَكتوبٌ : اُمَّةُ مُحَمَّدٍ هُمُ الحامِدونَ ؛ يَحمَدونَ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى عَلى كُلِّ مَنزِلَةٍ ، [ و] (3) يُكَبِّرونَهُ عَلى كُلِّ حالٍ ، مُناديهِم في جَوفِ السَّماءِ ، لَهُم دَوِيٌّ كَدَوِيِّ النَّحلِ . (4)6183.عنه صلى الله عليه و آله :بحار الأنوار عن كعب :نَجِدُ مَكتوبا [ أي فِي التَّوراةِ] : مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ ، لا فَظٌّ ولا غَليظٌ ، ولا صَخّابٌ (5) بِالأَسواقِ ، ولا يَجزي بِالسَّيِّئَةِ السَّيِّئَةَ ، ولكِن يَعفو ويَغفِرُ ، اُمَّتُهُ الحامِدونَ ، يُكَبِّرونَ اللّهَ عَلى كُلِّ نَجدٍ (6) ، ويَحمَدونَهُ فِي كُلِّ مَنزِلٍ . (7)6184.عنه صلى الله عليه و آله :وقعة صفّين عن حبّة العرني_ عَن كِتابٍ كَتَبَهُ أصحابُ عيسى عليه السلام ، عَرَضَهُ راهِبُ بَليخٍ عَلى أميرِ المُؤمِنينَ في صِفَةِ اُمَّةِ مُحَمَّدٍ _: اُمَّتُهُ الحَمّادونَ الَّذينَ يَحمَدونَ اللّهَ عَلى كُلِّ نَشزٍ (8) ، وفي كُلِّ صَعودٍ وهَبوطٍ ، تَذِلُّ ألسِنَتُهُم بِالتَّهليلِ وَالتَّكبيرِ وَالتَّسبيحِ ، ويَنصُرُهُ اللّهُ عَلى مَن ناواهُ . (9) .


1- .الحِبْر : العالِم. والحَبْر _ بالفتح _ لغةٌ فيه (المصباح المنير : ص 117 «حبر») .
2- .قوله : «ليتقدّم» سقط من الطبعة المعتمدة ، وأثبتناه من طبعة دار الاُسوة وبحار الأنوار .
3- .الزيادة من بحار الأنوار .
4- .إرشاد القلوب : ص 412 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 16 ص 350 ح 33 .
5- .الصَّخَب والسَّخَب : الضجّة ، واضطرابُ الأصوات للخِصام (النهاية : ج 3 ص 14 «صخب») .
6- .النَّجْد : ما ارتفع من الأرض (النهاية : ج 5 ص 19 «نجد») .
7- .بحار الأنوار : ج 15 ص 240 ح 59 نقلاً عن المنتقى في مولود المصطفى ، وص213 وج 64 ص 239 كلاهما نحوه .
8- .النَّشْز : المكان المرتفع من الأرض (القاموس المحيط : ج 2 ص 194 «نشز») .
9- .وقعة صفّين : ص 147 ، بحار الأنوار : ج 32 ص 426 ؛ البداية والنهاية : ج 7 ص 255 .

ص: 221

6185.عنه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام_ در پاسخ به يكى از عالمان يهود كه از وى در باره چيزى پرسيد كه خداوند به سبب آن ، امّت محمّد صلى الله عليه و آله را بر ديگر امّت ها برترى داده است _: خداوند _ تبارك و تعالى _ به سبب چيزهاى بسيارى ، امّت او را بر ديگر امّت ها برترى و امتياز داده است ... از جمله ، آن كه در روز رستاخيز گفته مى شود : «ستايشگران پيش آيند» ، پس امّت محمّد صلى الله عليه و آله جلوتر از ديگر امّتها قرار مى گيرند ، در حالى كه نوشته شده است : «امّت محمّد ، همان ستايشگران اند . خداوند _ تبارك و تعالى _ را براى هر وضعى ، سپاس و ستايش مى گويند و در هر حالى ، او را به بزرگى ياد مى كنند . بانگ زننده آنها ، در دل آسمان است . همهمه اى چونان همهمه زنبوران عسل دارند» .6186.عنه صلى الله عليه و آله :بحارالأنوار_ به نقل از كعب _: [در تورات] نوشته شده است : «محمّد پيامبر خداست . نه خشن است و نه درشت خوى ، و نه در كوچه و بازار هياهو به راه مى اندازد . بدى را به بدى پاسخ نمى دهد ؛ بلكه مى بخشد و گذشت مى كند . امّت او ستايشگران اند كه خداوند را در هر بلندايى به بزرگى ياد مى كنند ، و در هر منزلگاهى او را مى ستايند» .6187.عنه صلى الله عليه و آله :وقعة صفّين_ به نقل از حَبّه عَرَنى ، از نوشته اى كه ياران (حواريّون) عيسى عليه السلام آن را نوشته بودند و در وصف امّت محمّد صلى الله عليه و آله بود و راهب بَليخ ، آن را بر امير مؤمنان عرضه داشت _: امّت او ، بس ستايشگرند و خدا را بر هر بلندى اى و در هر فراز و نشيبى مى ستايند ، زبان هايشان به «لا إله الا اللّه » و «اللّه اكبر» و «سبحان اللّه » گوياست و خداوند ، او (پيامبر صلى الله عليه و آله ) را بر هر كسى كه با او دشمنى كند ، يارى مى بخشد . .

ص: 222

6188.ينابيع المودّة عن جابر رفعه :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :أخَذَ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى بِالنُّبُوَّةِ ميثاقي . . . وشَقَّ لِي اسما مِن أسمائِهِ ، فَذُو العَرشِ مَحمودٌ وأنَا مُحَمَّدٌ ، ووَعَدَني يَحبوني بِالحَوضِ وَالكَوثَرِ ، وأن يَجعَلَني أوَّلَ شافِعٍ وأوَّلَ مُشَفَّعٍ ، ثُمَّ أخرَجَني مِن خَيرِ قَرنٍ لِاُمَّتي وهُمُ الحَمّادونَ ، يَأمُرونَ بِالمَعروفِ ويَنهَونَ عَنِ المُنكَرِ . (1) .


1- .تاريخ دمشق : ج 3 ص 408 ، الدرّ المنثور : ج 6 ص 332 نقلاً عن ابن مردويه وكلاهما عن ابن عبّاس ، كنزالعمّال : ج 11 ص 428 ح 32010 وج 12 ص 428 ح 35489 .

ص: 223

6189.طبقات الحنابلة عن محمّد بن منصور :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند _ تبارك و تعالى _ از من پيمان نبوّت گرفت ... و از نام هاى خود ، نامى را براى من برگرفت ؛ پروردگار عرش ، محمود (سپاس و ستايش شده) است و من محمّد (ستوده) . وعده ام داد كه حوض كوثر را بر من ببخشد ، و مرا نخستين شفاعت كننده قرار دهد و نخستين كسى كه شفاعتش پذيرفته مى شود . سپس مرا از ميان بهترين نسل امّتم پديد آورد ؛ نسلى كه ستايشگرند ؛ به نيكى ها فرمان مى دهند و از زشتى ها باز مى دارند . .

ص: 224

الفَصلُ الثّالِثُ : بركات الحمد3 / 1دَوامُ النِّعمَةِ6193.تاريخ دمشق عن ثابت عن أنس :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الحَمدُ عَلَى النِّعمَةِ أمانٌ لِزَوالِها . (1)6194.علل الشرائع عن أبي أيّوب الأنصاري :الإمام الصادق عليه السلام_ لِسُفيانَ الثَّورِيِّ _: يا سُفيانُ ، إذا أنعَمَ اللّهُ عَلَيكَ بِنِعمَةٍ فَأَحبَبتَ بَقاءَها ودَوامَها فَأَكثِر مِنَ الحَمدِ وَالشُّكرِ عَلَيها؛ فَإِنَّ اللّهَ عز و جل قالَ في كِتابِهِ : «لَئِن شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ» (2) . (3)3 / 2كَمالُ النِّعمَةِ6197.عنه صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا قالَ العَبدُ : ... «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَ__لَمِينَ» قالَ اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ : حَمِدَني عَبدي وعَلِمَ أنَّ النِّعَمَ الَّتي لَهُ مِن عِندي ، وأنَّ البَلايَا الَّتي دَفَعتُ عَنهُ فَبِطَولي (4) ، اُشهِدُكُم أنّي اُضيفُ لَهُ إلى نِعَمِ الدُّنيا نِعَمَ الآخِرَةِ ، وأدفَعُ عَنهُ بَلايَا الآخِرَةِ كما دَفَعتُ عَنهُ بَلايَا الدُّنيا . (5) .


1- .الفردوس : ج 2 ص 155 ح 2783 ، كنزالعمّال : ج 3 ص 255 ح 6421 نقلاً عن شُعب الإيمان وكلاهما عن عمر .
2- .إبراهيم : 7 .
3- .حلية الأولياء : ج 3 ص 193 ، تهذيب الكمال : ج 5 ص 85 ، سير أعلام النبلاء : ج 6 ص 261 ؛ كشف الغمّة : ج 2 ص 368 كلّها عن مالك بن أنس ، العُدد القويّة : ص 149 ح 69 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 200 ح 29 وص 226 ح 96 وراجع الأمالي للطوسي : ص 480 ح 1048 .
4- .الطَّول : الفضل والقدرة. وتطوّل عليه : امتنّ (القاموس المحيط : ج 4 ص 9 «طول») . وفي الأمالي : «فبتطوّلي» .
5- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 1 ص 300 ح 59 ، الأمالي للصدوق : ص 239 ح 253 كلاهما عن محمّد بن زياد ومحمّد بن سيّار عن الإمام العسكري عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 92 ص 226 ح 3 .

ص: 225

فصل سوم: بركت هاى حمد گفتن

3 / 1 پايدارى نعمت
3 / 2 كامل شدن نعمت

فصل سوم: بركت هاى حمد گفتن3 / 1پايدارى نعمت6201.تاريخ دمشق عن عبادة بن الصامت :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سپاس گزارى براى نعمت ، مايه حفظ آن از نابودى است .6202.كتاب من لا يحضره الفقيه :امام صادق عليه السلام_ به سفيان ثورى _: اى سفيان! هر گاه خداوند عز و جل نعمتى به تو ارزانى داشت و دوست داشتى كه آن نعمت ، باقى و پايدار بماند ، خداوند را بر آن نعمت ، بسيار ستايش و سپاس بگو ؛ زيرا خداوند عز و جل در كتابش فرموده است : «اگر سپاس گزارى كنيد ، بر نعمت شما بيفزايم» .3 / 2كامل شدن نعمت6205.عنه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه بنده بگويد : ... «سپاس و ستايش ، خداى را كه پروردگار جهانيان است» ، خداوند عز و جل مى فرمايد : «بنده ام مرا ستود و دانست كه نعمت هايى كه نزد اوست ، از جانب من است و بلاهايى كه از او دور كرده ام ، به لطف من است . شما را گواه مى گيرم كه نعمت هاى آخرت را نيز بر نعمت هاى دنياى او بيفزايم ، و همچنان كه بلاهاى دنيا را از او دور كرده ام ، بلاهاى آخرت را نيز از او دور گردانم» .

.

ص: 226

6206.سنن الترمذي عن اُمّ سلمة :الإمام الصادق عليه السلام :ما أنعَمَ اللّهُ عَلى عَبدٍ مِن نِعمَةٍ فَعَرَفَها بِقَلبِهِ ، وحَمِدَ اللّهَ ظاهِرا بِلِسانِهِ ، فَتَمَّ كَلامُهُ؛ حَتّى يُؤمَرَ لَهُ بِالمَزيدِ . (1)6207.الإمام عليّ عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :مَن جَعَل الحَمدَ خِتامَ النِّعمَةِ ، جَعَلَهُ اللّهُ سُبحانَهُ مِفتاحَ المَزيدِ . (2)6208.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام_ في خُطبَةٍ لَهُ _: أحمَدُهُ استِتماما لِنِعمَتِهِ ، وَاستِسلاما لِعِزَّتِهِ ، وَاستِعصاما مِن مَعصِيَتِهِ . . . فَإِنَّهُ أرجَحُ ما وُزِنَ ، وأفضَلُ ما خُزِنَ . (3)3 / 3إجابَةُ الدُّعاءِ6211.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا دَعا أحَدُكُم فَليَبدَأ بِتَحميدِ اللّهِ وَالثَّناءِ عَلَيهِ ، ثُمَّ يُصَلّي عَلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ، ثُمَّ لِيَدعُ بِما شاءَ . (4) .


1- .الكافي : ج 2 ص 95 ح 9 عن إسحاق بن عمّار عن رجلين من أصحابنا ، تفسير القمّي : ج 1 ص 368 ، تفسير العيّاشي : ج 2 ص 222 ح 3 عن أبي عمر المدايني ، مشكاة الأنوار : ص 68 ح 108 وص 71 ح 126 كلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 71 ص 40 ح 28 وص 42 ح 36 .
2- .غررالحكم : ح 8898 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 463 ح 8417 .
3- .نهج البلاغة : الخطبة 2 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 331 ح 19 ؛ مطالب السؤول : ص 58 .
4- .عمل اليوم والليلة لابن السني : ص 45 ح 113 ، سنن أبي داوود : ج 2 ص 77 ح 1481 ، مسند ابن حنبل : ج 9 ص 245 ح 23992 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 354 ح 840 وص 401 ح 989 ، صحيح ابن حبّان : ج 5 ص 290 ح 1960 ، السنن الكبرى : ج 2 ص 211 ح 2854 وفيها «إذا صلّى» بدل «إذا دعا» وكلّها عن فضالة بن عبيد ، كنزالعمّال : ج 2 ص 73 ح 3187 .

ص: 227

3 / 3 پذيرفته شدن دعا

6212.عنه صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :هر بنده اى كه خداوند نعمتى به او عطا كند و او در دل خويش آن نعمت را [از او] بشناسد و به زبانش آشكارا خدا را سپاس و ستايش بگويد ، به محض آن كه سخنش به پايان رسد ، دستور داده مى شود كه بر نعمتش افزوده گردد .6213.سنن الترمذي عن أبي سعيد الخدري :امام على عليه السلام :هر كس پايانِ نعمت را سپاس[_ِ خدا] قرار دهد ، خداوند _ كه منزّه است _ ، آن [سپاس] را آغاز افزايش [_ِ نعمت] قرار مى دهد .6214.تاريخ دمشق عن أبي سعيد الخدري ( _ في قَولِهِ تَعالى : {Q} «وَلَتَعْرِفَنَّهُم في ) امام على عليه السلام_ در يكى از خطبه هايش _: او را مى ستايم كه خواهان كامل شدنِ نعمت او هستم ، و گردن نهادن در برابر قدرتش ، و مصون ماندن از نافرمانى اش ... ؛ زيرا ستايش خدا ، سنگين ترين عمل در ترازوى اعمال و بهترين اندوخته است .3 / 3پذيرفته شدن دعا6217.المستدرك على الصحيحين عن أبي ذرّ :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه يكى از شما دعا كرد ، با حمد و ثناى الهى آغاز كند ، سپس بر پيامبر صلى الله عليه و آله صلوات فرستد و آن گاه ، هر دعايى خواست ، به جا آورد .

.

ص: 228

6218.تاريخ دمشق عن جابر :الإمام عليّ عليه السلام :السُّؤالُ بَعدَ المَدحِ ، فَامدَحُوا اللّهَ عز و جل ثُمَّ اسأَ لُوا الحَوائِجَ ، أَثنوا عَلَى اللّهِ عز و جلوَامدَحوه قَبلَ طَلَبِ الحَوائِجِ . (1)6219.الدرّ المنثور عن ابن مسعود :الدعاء المأثور :رُوِيَ أَنَّ رَجُلاً قالَ لِجَعفَرٍ الصّادِقِ عليه السلام : عَلِّمني دُعاءً أرجو إجابَتَهُ .

قال : أكثِر مِن حَمدِ اللّهِ سُبحانَهُ ، وَادعُهُ بِما شِئتَ .

فَقالَ الرَّجُلُ : ومَا الحَمدُ مِنَ الدُّعاءِ؟

فَقالَ : إنَّ جَميعَ مَن فِي الأَرضِ مِنَ المُسلِمينَ يَدعونَ لَيلَهُم ونَهارَهُم أن يَستَجيبَ لِلحامِدينَ ، فَما ظَنُّكَ بِمَن يَشفَعُ لَهُ عِندَ اللّهِ جَميعُ المُسلِمينَ؟

قالَ : وكَيفَ ذلِكَ؟

قال : ألَيسَ يَقولونَ في كُلِّ رَكعَةٍ يَركَعونَها : سَمِعَ اللّهُ لِمَن حَمِدَهُ؟ فَعَلَيكَ بِحَمدِ اللّهِ عز و جليَستَجِبِ اللّهُ دُعاءَكَ . (2)3 / 4غَرسُ الجَنَّةِ6222.الإمام الحسين عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ : «الحَمدُ للّهِِ» غَرَسَ اللّهُ لَهُ بِها شَجَرَةً فِي الجَنَّةِ . (3) .


1- .الخصال : ص 635 ح 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، تحف العقول : ص 123 وليس فيه «وامدحوه» ، بحار الأنوار : ج 10 ص 113 ح 1 وج 93 ص 308 ح 7 .
2- .الدعاء المأثور وآدابه : ص 48 .
3- .ثواب الأعمال : ص 26 ح 3 عن أبي الجارود عن الإمام الباقر عليه السلام ، الأمالي للصدوق : ص 705 ح 968 عن أبي الجارود ، عدّة الداعي : ص 248 عن محمّد بن خالد البرقي وكلاهما عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : ج 93 ص 168 ح 3 وراجع المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 693 ح 1887 .

ص: 229

3 / 4 درختكارى در بهشت

6223.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :درخواستْ بعد از ستايش است ؛ پس نخست خداوند عز و جل را بستاييد و سپس حاجت هايتان را بخواهيد . پيش از درخواست حاجت ها ، خداوند عز و جل را ثنا و مدح گوييد .6224.تاريخ دمشق عن ميثم :الدعاء المأثور :روايت شده است كه مردى به امام صادق عليه السلام گفت : دعايى به من بياموزيد كه به اجابت آن اميدوار باشم .

فرمود : «نخست ، خداوند را _ كه منزّه است _ ستايشِ بسيار بگو و [سپس] آنچه مى خواهى ، دعا كن» .

مرد گفت : ستايش ، چه ربطى به دعا دارد؟

فرمود : «همه مسلمانان روى زمين ، شب و روز دعا مى كنند كه دعاى ستايشگران ، پذيرفته شود . حال ، چه خيال مى كنى در باره كسى كه همه مسلمانان ، نزد خداوند براى او شفاعت مى كنند؟» .

مرد گفت : اين [دعا و شفاعت] ، چگونه است ؟

فرمود : «مگر نه اين است كه در هر ركعتى كه ركوع به جا مى آورند [و بلند مى شوند] ، مى گويند : خدا دعاى هر كسى را كه ستايش او مى كند ، بپذيرد ؟ پس خداوند عز و جل را بستاى تا [مشمول اين دعا شوى و] خدا دعاى تو را مستجاب كند» .3 / 4درختكارى در بهشت6227.عنه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس بگويد : «ستايش ، خداى را» ، خداوند به سبب آن ، يك درخت در بهشت براى او مى كارد .

.

ص: 230

الفَصلُ الرّابِعُ : مواضع الحمد4 / 1قَبلَ طُلوعِ الشَّمسِ وقَبلَ غُروبِهاالكتاب«فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُ_لُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِهَا وَ مِنْ ءَانَاىءِ الَّيْلِ فَسَبِّحْ وَ أَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرْضَى» . (1)

«فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُ_لُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ الْغُرُوبِ» . (2)

الحديث6235.اُسد الغابة ( _ في بُسرِ بنِ أرطاةَ _ ) الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام: كانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله يَقِفُ عِندَ طُلوعِ كُلِّ فَجرٍ عَلى بابِ عَلِيٍّوفاطِمَةَ عليهماالسلامفَيَقولُ : الحَمدُ للّهِِ المُحسِنِ المُجمِلِ المُنعِمِ المُفضِلِ ، الَّذي بِنِعمَتِهِ تَتِمُّ الصّالِحاتُ ، سَمِعَ سامِعٌ بِحَمدِ اللّهِ ونعِمَتِهِ وحُسنِ بَلائِهِ عِندَنا . (3)6236.اُسد الغابة عن أبي عمر ( _ في بسر بن أرطاة _ ) الإمام الباقر عليه السلام :مَن قالَ حينَ يَطلُعُ الفَجرُ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ، لَهُ المُلكُ ولَهُ الحَمدُ ، يُحيي ويُميتُ ويُميتُ ويُحيي وهُوَ حَيٌّ لا يَموتُ ، بِيَدِهِ الخَيرُ وهُوَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ» عَشرَ مَرّاتٍ ، و«صَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ» عَشرَ مَرّاتٍ ، وسَبَّحَ خَمسا وثَلاثينَ مَرَّةً ، وهلَّلَ خَمسا وثَلاثينَ مَرَّةً ، وحَمِدَ اللّهَ خَمسا وثَلاثينَ مَرَّةً؛ لَم يُكتَب في ذلِكَ الصَّباحِ مِنَ الغافِلينَ ، وإذا قالَها فِي المَساءِ لَم يُكتَب في تِلكَ اللَّيلَةِ مِنَ الغافِلينَ . (4) .


1- .طه : 130 .
2- .ق : 39 .
3- .الأمالي للصدوق : ص 208 ح 230 عن السكوني ، بحار الأنوار : ج 86 ص 246 ح 6 .
4- .الكافي : ج 2 ص 534 ح 35 عن أبي عبيدة الحذّاء ، بحار الأنوار : ج 86 ص 295 ح 56 .

ص: 231

فصل چهارم: اوقات حمدگويى خدا

4 / 1 پيش از طلوع و غروب خورشيد

فصل چهارم: اوقات حمدگويى خدا4 / 1پيش از طلوع و غروب خورشيدقرآن«پس بر آنچه مى گويند ، شكيبا باش و پيش از بر آمدن آفتاب و قبل از فرو شدن آن، با ستايش پروردگارت ، [ او را ] تسبيح بگو ، و برخى از ساعات شب و حوالى روز را به نيايش بپرداز ؛ باشد كه خشنود گردى» .

«و بر آنچه مى گويند ، صبر كن و پيش از برآمدن آفتاب و پيش از غروب، به ستايش پروردگارت تسبيح بگو» .

حديث6244.شرح نهج البلاغة عن عبد الرحمن بن السائب :امام صادق عليه السلام_ به نقل از پدرانش عليهم السلام _:پيامبر صلى الله عليه و آله هنگام هر سپيده دم ، بر درِ خانه على و فاطمه عليهماالسلام مى ايستاد و مى فرمود : «سپاس و ستايش ، خداى نيكوكارِ نيك كردارِ نعمت بخشِ افزون ده را ؛ خدايى كه با نعمت هاى او ، كارهاى نيك انجام مى پذيرد . شنونده بشنود ستايش خدا را و لطف او و احسانش را بر ما [اهل بيت]» .6245.الأغاني عن زياد بن أبيه ( _ لِحُجرِ بنِ عَدِيٍّ _ ) امام باقر عليه السلام :هر كس هنگامى كه سپيده مى دمد ، ده مرتبه بگويد : «معبودى جز خدا نيست . يگانه است و بى انباز . پادشاهى و ستايشْ از آنِ اوست . زنده مى كند و مى ميراند ، مى ميراند و زنده مى كند و خود ، زنده ناميراست . [همه ]خوبى ، در دست اوست و او بر هر چيزى تواناست » و ده مرتبه بگويد : «درود خدا بر محمّد و آل محمّد باد» و سى و پنج مرتبه «سبحان اللّه » و سى و پنج مرتبه «لا إله إلّا اللّه » و سى و پنج مرتبه «الحمد للّه » بگويد ، در آن صبحگاه از غافلان نوشته نخواهد شد ، و هر گاه اينها را شب هنگام بگويد ، در آن شب ، در شمار غافلان نوشته نمى شود .

.

ص: 232

6246.سير أعلام النبلاء ( _ في زِيادِ ابنِ أبيهِ _ ) الإمام الصادق عليه السلام :تَقولُ إذا طَلَعَ الفَجرُ : الحَمدُ للّهِِ فالِقِ الإِصباحِ ، سُبحانَ اللّهِ رَبِّ المَساءِ وَالصَّباحِ ، اللّهُمَّ صَبِّح آلَ مُحَمَّدٍ بِبَرَكَةٍ وعافِيَةٍ وسُرورٍ وقُرَّةِ عَينٍ ، اللّهُمَّ إنَّكَ تُنزِلُ بِاللَّيلِ وَالنَّهارِ ما تَشاءُ ، فَأَنزِل عَلَيَّ وعَلى أهلِ بَيتي مِن بَرَكَةِ السَّماواتِ وَالأَرضِ رِزقا حَلالاً طَيِّبا واسِعا تُغنيني بِهِ عَن جَميعِ خَلقِكَ . (1)4 / 2الصَّباحُ وَالمَساءُالكتاب«فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ بِالْعَشِىِّ وَ الْاءِبْكَ_رِ» . (2)

الحديث6252.شرح نهج البلاغة عن أبي غسّان البصري :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ حينَ يُصبِحُ : «الحَمدُ للّهِِ الَّذي تَواضَعَ كُلُّ شَيءٍ لِعَظَمَتِهِ» ، كُتِبَت لَهُ عَشرُ حَسَناتٍ . (3) .


1- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 501 ح 1438 عن عمّار الساباطي ، مصباح المتهجّد : ص 199 ح 282 ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 63 ح 2154 كلاهما نحوه من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 87 ص 356 ح 23 .
2- .غافر : 55 .
3- .المعجم الكبير : ج 23 ص 370 ح 875 عن اُمّ سلمة ، كنز العمّال : ج 2 ص 158 ح 3570 .

ص: 233

4 / 2 بامداد و شامگاه

6253.تاريخ الطبري عن حميد بن مسلم ( _ في بَيانِ ما جَرى بَعدَ قَتلِ الحُسَينِ عليه ال ) امام صادق عليه السلام :چون سپيده دميد ، مى گويى : «سپاس و ستايش ، خدايى را كه شكافنده صبح است . پاكا خدايى كه پروردگار شام و بام است . بار خدايا ! صبحگاهانِ خاندان محمّد را با بركت و عافيت و شادمانى و خوشى ، همراه ساز . بار خدايا ! تو در شب و روز ، آنچه بخواهى ، فرو مى فرستى ؛ پس ، از بركات آسمان ها و زمين ، براى من و خانواده ام روزى حلال و پاك و گسترده اى فرو فرست ، آن سان كه با آن مرا از همه خَلقت بى نياز گردانى» .4 / 2بامداد و شامگاهقرآن«پس صبر كن ، كه وعده خدا حقّ است و براى گناهت آمرزش بخواه و به سپاس پروردگارت، شامگاهان و بامدادان ، ستايشگر باش» .

حديث6259.المعجم الكبير عن عليّ بن أبي طلحة مولى بني اُميّةپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس هنگامى كه صبح خود را مى آغازد ، بگويد : «سپاس و ستايش ، خدايى را كه همه چيز در برابر عظمت او فروتنى مى كند» ، برايش [ثواب] ده كار نيك نوشته مى شود .

.

ص: 234

6260.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن عَبدٍ يَقولُ إذا أصبَحَ : «الحَمدُ للّهِِ رَبّي لا اُشرِكُ بِهِ شَيئا ، وأشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ» إلّا ظَلَّ يُغفَرُ لَهُ ذُنوبُهُ حَتّى يُمسِيَ ، وإن قالَها إذا أمسى باتَ يُغفَرُ لَهُ ذُنوبُهُ حَتّى يُصبِحَ . (1)6261.الإمام عليّ عليه السلام ( _ لِعَمّارِ بنِ ياسِرٍ وقَد سَمِعَهُ يُراجِعُ الم ) الإمام عليّ عليه السلام :كانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله في كُلِّ يَومٍ إذا أصبَحَ وطَلَعَتِ الشَّمسُ يَقولُ : «الحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ كَثيرا طَيِّبا عَلى كُلِّ حالٍ» يَقولُ (2) ثَلاثَمِئَةٍ وسِتّينَ مَرَّةً شُكرا . (3)6262.الغارات عن جندب بن عبد اللّه :عنه عليه السلام :مَن قالَ حينَ يُصبِحُ : «الحَمدُ للّهِِ عَلى حُسنِ المَساءِ ، وَالحَمدُ للّهِِ عَلى حُسنِ المَبيتِ ، وَالحَمدُ للّهِِ عَلى حُسنِ الصَّباحِ» ، فَقَد أدّى شُكرَ لَيلَتِهِ ويَومِهِ . (4)4 / 3عِندَ النِّعمَةِ6265.شرح نهج البلاغة :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن أنعَمَ اللّهُ تَعالى عَلَيهِ نِعمَةً فَليَحمَدِ اللّهَ تَعالى ، ومَنِ استَبطَأَ عَلَيهِ الرِّزقَ فَليَستَغفِرِ اللّهَ ، ومَن حَزَنَهُ أمرٌ فَليَقُل : لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ . (5)6266.الإصابة عن المغيرة بن شعبة :عنه صلى الله عليه و آله :ما أنعَمَ اللّهُ عَلى عَبدٍ مِن نِعمَةٍ فَقالَ : «الحَمدُ للّهِِ» إلّا وقَد أدّى شُكرَها ، فَإِن قالَها الثّانِيَةَ جَدَّدَ اللّهُ لَهُ ثَوابَها ، فَإِن قالَها الثّالِثَةَ غَفَرَ اللّهُ لَهُ ذُنوبَهُ . (6) .


1- .المعجم الكبير : ج 1 ص 232 ح 635 ، الطبقات الكبرى : ج 7 ص 88 وفيه «ما من عبدٍ مسلم» وكلاهما عن أبان المحاربي ، كنز العمّال : ج 2 ص 163 ح 3584 .
2- .كذا في الأمالي ، وفي المصادر الاُخرى : «يقولها» .
3- .الأمالي للطوسي : ص 597 ح 1240 عن يعقوب بن شعيب عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، أعلام الدين : ص 216 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 76 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 216 ح 19 . وراجع : ص 441 ح 1284 .
4- .شعب الإيمان : ج 4 ص 95 ح 4388 عن الحسين بن عبد اللّه بن ضميرة عن أبيه عن جدّه ، كنز العمّال : ج 2 ص 635 ح 4953 .
5- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 46 ح 171 عن الإمام زين العابدين عن أبيه عن الإمام عليّ عليهم السلام ، كفاية الأثر : ص 295 عن زيد بن عليّ عن أبيه عن جدّه عليهم السلام ؛ كنزالعمّال : ج 3 ص 259 ح 6442 نقلاً عن شُعب الإيمان وج 15 ص 848 ح 43372 .
6- .المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 688 ح 1871 ، شُعب الإيمان : ج 4 ص 98 ح 4402 وفيه «حدّد» بدل «جدّد» وكلاهما عن جابر .

ص: 235

4 / 3 هنگام برخوردار شدن از نعمتى

6267.شرح نهج البلاغة :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر بنده اى كه چون صبح كند ، بگويد : «سپاس و ستايش ، خداى را كه پروردگار من است و هيچ چيز را انباز او نمى گردانم ، و گواهى مى دهم كه معبودى جز خدا نيست» ، گناهان او تا شب هنگام ، همچنان آمرزيده مى شود و اگر اين جمله را شب هنگام بگويد ، گناهانش همچنان آمرزيده مى شود ، تا آن كه صبح شود .6268.الغارات عن الكلبي :امام على عليه السلام :پيامبر صلى الله عليه و آله هر روز ، چون صبح مى شد و خورشيد طلوع مى كرد ، مى فرمود : «سپاس و ستايش ، خدايى را كه پروردگار جهانيان است ؛ ستايشى بسيار و پاك و در همه حال» . [اين را] سيصد و شصت مرتبه ، از سرِ شكرگزارى مى گفت .6269.الكامل في التاريخ ( _ في ذِكرِ البَيعَةِ لِيَزيدَ بِوِلايَةِ العَهدِ ) امام على عليه السلام :هر كس چون صبح كند ، بگويد : «خدا را سپاس و ستايش ، كه شب به خوبى گذشت . خدا را سپاس و ستايش ، كه شب را به خوبى سپرى كرديم . خدا را سپاس و ستايش ، كه روزى خوب آغاز شد» ، شكر آن شب و روزِ خود را به جا آورده است .4 / 3هنگام برخوردار شدن از نعمتى6272.تاريخ دمشق ( _ في وَصفِ الوَليدِ بنِ عُقبَةَ _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس خداوند متعال به او نعمتى ارزانى داشت ، بايد خداى متعال را سپاس بگويد . هر كس احساس كرد در رسيدنِ روزى به او ، كندى شده است ، از خداوند آمرزش بطلبد . هر كس اندوهى به او رسيد ، بگويد : «هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به مدد خدا» .6273.الإمام عليّ عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه خداوند به بنده اى نعمتى دهد و او بگويد : «ستايش ، خداى را» ، هر آينه شكر آن نعمت را به جا آورده است ، و اگر آن را دوباره بگويد ، خداوند ثواب آن را دوباره به او مى دهد ، و اگر سه باره آن را بگويد ، خداوند گناهانش را مى آمرزد .

.

ص: 236

6274.الغارات ( _ في وَصفِ الوَليدِ بنِ عُقبَةَ _ ) عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن نِعمَةٍ _ وإن تَقادَمَ عَهدُها _ تَذَكَّرَها العَبدُ فَقالَ : «الحَمدُ للّهِِ» ، إلّا جَدَّدَ اللّهُ لَهُ ثَوابَهُ كَيَومَ وَجَدَها . (1)6275.شرح نهج البلاغة :عنه صلى الله عليه و آله :مَن ظَهَرَت عَلَيهِ النِّعمَةُ ، فَليُكثِر ذِكرَ : الحَمدُ للّهِِ . (2)6276.تاريخ دمشق عن عبد اللّه بن مسعود عن رسول اللّه صلعنه صلى الله عليه و آله :مَن تَظاهَرَت عَلَيهِ النِّعَمُ فَليَقُل : الحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ . (3)6277.تاريخ دمشق عن علقمة :عنه صلى الله عليه و آله :أربَعٌ مَن كُنَّ فيهِ كانَ في نورِ اللّهِ عز و جل الأَعظَمِ : . . . ومَن إذا أصابَ خَيرا قالَ : الحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ . (4)6278.مروج الذهب :عنه صلى الله عليه و آله :عَجِبتُ لِلمُسلِمِ إذا أصابَهُ خَيرٌ حَمِدَ اللّهَ وشَكَرَ ، وإذا أصابَتهُ مُصيبَةٌ احتَسَبَ وصَبَرَ ، المُسلِمُ يُؤجَرُ في كُلِّ شَيءٍ ، حَتّى فِي اللُّقمَةِ يَرفَعُها إلى فيهِ . (5)6279.الغارات عن مغيرة الضبّي :عنه صلى الله عليه و آله :مَن أصبَحَ ولا يَذكُرُ أربَعَةَ أشياءَ أخافُ عَلَيهِ زَوالَ النِّعمَةِ ، أوَّلُها أن يَقولَ: الحَمدُ للّهِِ الَّذي عَرَّفَني نَفسَهُ ولَم يَترُكني عُميانَ القَلبِ . وَالثّاني يَقولُ : الحَمدُ للّهِِ الَّذي جَعَلَني مِن اُمَّةِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله . وَالثّالِثُ يَقولُ : الحَمدُ للّهِِ الَّذي جَعَلَ رِزقي في يَدَيهِ ، ولَم يَجعَل رِزقي في أيدِي النّاسِ . وَالرّابِعُ يَقولُ : الحَمدُ للّهِِ الَّذي سَتَرَ ذُنوبي وعُيوبي ولَم يَفضَحني بَينَ النّاسِ . (6) .


1- .الدعوات : ص 286 ح 13 ، بحار الأنوار : ج 82 ص 132 ح 16 .
2- .الكافي : ج 8 ص 93 ح 65 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 136 كلاهما عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام ، المحاسن : ج 1 ص 114 ح 113 عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : ج 93 ص 190 ح 27 وص 212 ح 12 .
3- .الأمالي للصدوق : ص 651 ح 885 عن محمّد بن جعفر عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، روضة الواعظين : ص 519 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 186 ح 6 .
4- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 175 ح 514 ، الخصال : ص 222 ح 49 عن عمرو بن أبي المقدام عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلامعنه صلى الله عليه و آله ، ثواب الأعمال : ص 198 عن عليّ بن أبي عليّ اللهبي عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، تحف العقول : ص 40 وليس فيهما «ربّ العالمين» ، بحار الأنوار : ج 6 ص 21 ح 13 .
5- .مسند ابن حنبل : ج 1 ص 375 ح 1531 ، مسند الطيالسي : ص 29 ح 311 ، المنتخب من مسند عبد بن حميد : ص 78 ح 143 ، تاريخ دمشق : ج 45 ص 39 ح 9846 كلّها عن سعد بن أبي وقّاص ، كنز العمّال : ج 3 ص 297 ح 6637 .
6- .الدعوات : ص 81 ح 204 عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 86 ص 282 ح 45 .

ص: 237

6280.شرح نهج البلاغة ( _ في بَيانِ عِلَّةِ شِدَّةِ بُغضِ الوَليدِ عَلِيّ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ نعمتى _ هر چند ديرى بر آن گذشته باشد _ نيست كه بنده آن را به ياد آورَد و بگويد : «سپاس خداى را» ، مگر آن كه خداوند ثواب آن [سپاس گزارى] را ، همانند روزى كه آن نعمت را به دست آورده است ، مجدّدا به او عطا مى فرمايد .6281.رسول اللّه صلى الله عليه و آله ( _ في وَصِيَّتِهِ لِأَميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به هر كس نعمتى داده شد ، ذكر «الحمد للّه » را زياد بگويد .6282.الإمام عليّ عليه السلام ( _ في كَلامٍ لَهُ في التَّظَلُّمِ وَالتَّشَكّي مِن ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به هر كس پياپى نعمت داده شد ، بگويد : «سپاس و ستايش ، خداى را كه پروردگار جهانيان است» .6283.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :چهار خصلت است كه در هر كس وجود داشته باشند ، در نور اعظم خداوند عز و جل غوطه ور است : ... و كسى كه هر گاه به خوبى و نعمتى مى رسد ، بگويد : «سپاس ، خداى را كه پروردگار جهانيان است» .6284.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :درشگفتم از مسلمان كه هر گاه خوبى و نعمتى به او مى رسد ، خدا را ستايش و سپاس مى گويد ، و هر گاه مصيبتى به او مى رسد ، در راه خدا حساب مى كند و شكيبايى مى ورزد . به مسلمان براى هر چيزى ، حتى براى لقمه اى كه به طرف دهانش مى برد ، اجر و پاداش داده مى شود .6285.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس صبح كند و چهار چيز را ياد نكند ، برايش از آن مى ترسم كه نعمتش زوال آيد : نخست آن كه بگويد : «سپاس و ستايش ، خدايى را كه خودش را به من شناساند و مرا كور دل رها نكرد» . دوم اين كه بگويد : «سپاس و ستايش ، خدايى را كه مرا از امّت محمّد صلى الله عليه و آله قرار داد» . سوم اين كه بگويد : «سپاس و ستايش ، خدايى را كه روزى ام را در دست خودش قرار داد و روزىِ مرا در دست مردم قرار نداد» . و چهارم اين كه بگويد : «سپاس و ستايش ، خدايى را كه گناهان و عيب هاى مرا پوشاند و در نزد مردم ، رسوايم نساخت» . .

ص: 238

6286.عنه عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :يا كُمَيلُ ، قُل عِندَ كُلِّ شِدَّةٍ : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» تُكفَها ، وقُل عِندَ كُلِّ نِعمَةٍ : «الحَمدُ للّهِِ» تَزدَد مِنها . (1)6287.عنه عليه السلام :الإمام زين العابدين عليه السلام :أحسِن صُحبَةَ نِعمَةِ اللّهِ بِحَمدِ اللّهِ عَلَيها عَلى كُلِّ حالٍ . (2)6288.عنه عليه السلام ( _ مِن كِتابٍ لَهُ إلى أخيهِ عَقيلٍ _ ) الإمام الصادق عليه السلام :إذا أنعَمَ اللّهُ عَلى أَحَدٍ بِنِعمَةٍ فَليَحمَدِ اللّهَ عز و جل . (3)6289.الإمام عليّ عليه السلام :عنه عليه السلام_ لِسُفيانَ الثَّورِيِّ _: يا سُفيانُ ، إذا جاءَكَ ما تُحِبُّ فأَكثِر مِنَ «الحَمدُ للّهِِ» ، وإذا جاءَكَ ما تَكرَهُ فأَكثِر مِن «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بَاللّهِ» ، وإذَا استَبطَأتَ الرِّزقَ فَأَكثِر مِنَ الاِستِغفارِ . (4)6290.عنه عليه السلام ( _ لَمّا بَلَغَهُ اتِّهامُ بَني اُمَيَّةَ لَهُ بِا ) مكارم الأخلاق عن إسحاق بن عمّار :خَرَجتُ مَعَ أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام وهُوَ يُحَدِّثُ نَفسَهُ ، ثُمَّ استَقبَلَ القِبلَةَ فَسَجَدَ طَويلاً ، ثُمَّ ألزَقَ خَدَّهُ الأَيمَنَ بِالتُّرابِ طَويلاً ، قالَ : ثُمَّ مَسَحَ وَجهَهُ ثُمَّ رَكِبَ ، فَقُلتُ لَهُ : بَأَبي أنتَ واُمّي لَقَد صَنَعتَ شَيئا ما رَأَيتُهُ قَطُّ .

قالَ : يا إسحاقُ إنّي ذَكَرتُ نِعمَةً مِن نِعَمِ اللّهِ عز و جل عَلَيَّ فَأَحبَبتُ أن اُذَلِّلَ نَفسي .

ثُمَّ قالَ : يا إسحاقُ ما أنعَمَ اللّهُ عَلى عَبدٍ بِنِعمَةٍ فَشَكَرَها بِسَجدَةٍ يَحمَدُ اللّهَ فيها فَفَرَغَ مِنها (5) ، حَتّى يُؤمَرَ (6) لَهُ بِالمَزيدِ مِنَ الدّارَينِ . (7) .


1- .تحف العقول : ص 174 ، بشارة المصطفى : ص 27 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 9 ح 65 ؛ مطالب السؤول : ص 55 .
2- .تحف العقول : ص 265 ح 28 ، بحار الأنوار : ج 74 ص 16 ح 2 .
3- .الأمالي للطوسي : ص 480 ح 1048 عن عبدالعزيز بن محمّد الدراوردي ، بحار الأنوار : ج 93 ص 210 ح 6 .
4- .حلية الأولياء : ج 3 ص 196 ، تاريخ دمشق : ج 52 ص 199 كلاهما عن نصر بن كثير ، تهذيب الكمال : ج 5 ص 19 عن نصير بن كثير ؛ كشف الغمّة : ج 2 ص 397 عن نضر بن كثير ، بحار الأنوار : ج 99 ص 198 ح 14 نقلاً عن خطّ الشهيد قدس سره .
5- .في بحار الأنوار : «ما أنعم اللّه على عبدٍ بنعمة فعرفها بقلبه وجهر بحمد اللّه عليها ففرغ عنها» .
6- .في المصدر : «يؤمن» ، والتصويب من بحار الأنوار .
7- .مكارم الأخلاق : ج 1 ص 565 ح 1957 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 207 ح 20 .

ص: 239

6291.الأغاني عن الحارث بن حبيش :امام على عليه السلام_ به كميل بن زياد _: اى كميل! در هنگام هر سختى و گرفتارى اى بگو : «هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به مدد خدا» تا آن سختى ، از تو برطرف شود ، و هنگام به دست آوردن هر نعمتى بگو : «سپاس ، خداى را» تا آن نعمت بر تو افزون شود .6292.الكامل في التاريخ عن أبي الزناد :امام زين العابدين عليه السلام :با ستايش هميشگىِ خداوند بر نعمتش ، همنشين خوبى براى نعمت هايش باش .6293.فرحة الغري عن هشام بن السائب الكلبي عن أبيه :امام صادق عليه السلام :هر گاه خداوند به كسى نعمتى داد ، خداى عز و جل را سپاس گويد .6294.الإمام عليّ عليه السلام :امام صادق عليه السلام_ به سفيان ثورى _: اى سفيان! هر گاه چيزى به تو رسيد كه دوست دارى ، بسيار بگو : «خداى را سپاس» ، و هر گاه چيزى به تو رسيد كه ناخوش مى دارى ، بسيار بگو : «هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به مدد خدا» ، و هر گاه در رسيدنِ روزى كندى ديدى ، زياد استغفار كن .6295.وقعة صفّين عن ليث بن سليم :مكارم الأخلاق_ به نقل از اسحاق بن عمّار _: با امام صادق عليه السلام بيرون شدم ، ديدم با خويش سخن مى گويد . سپس رو به قبله كرد و سجده اى طولانى به جا آورد و سپس گونه راست خود را زمانى دراز ، بر خاك چسبانيد . آن گاه ، دست بر صورتش كشيد و بر مركب سوار شد . من به ايشان گفتم : پدر و مادرم فدايت باد ! شما كارى انجام داديد كه هرگز نديده بودم .

فرمود : «اى اسحاق! به ياد نعمتى از نعمت هاى خداوند عز و جل به خود ، افتادم و خواستم [در برابرش] اظهار خوارى كنم» .

سپس فرمود : «اى اسحاق! هر گاه خداوند به بنده اى نعمتى بدهد و او به شكرانه آن ، سجده اى به جا آورد و در آن سجده خداوند را سپاس و ستايش بگويد ، به محض تمام كردن سجده اش ، دستور داده مى شود كه در هر دو سرا بر نعمت او بيفزايند» . .

ص: 240

6296.الغارات عن سعيد الأشعري :الكافي عن عليّ بن الحكم عن دعبل بن عليّ :أنَّهُ دَخَلَ عَلى أبِي الحَسَنِ الرِّضا عليه السلام ، وأمَرَ لَهُ بِشَيءٍ فَأَخَذَهُ ولَم يَحمَدِ اللّهَ ، قالَ : فَقالَ لَهُ : لِمَ لَم تَحمَدِ اللّهَ؟!

قالَ : ثُمَّ دَخَلتُ بَعدُ عَلى أبي جَعفَرٍ عليه السلام ، وأمَرَ لي بِشَيءٍ فَقُلتُ : «الحَمدُ للّهِِ» ، فَقالَ لي : تَأَدَّبتَ . (1)راجع : ص 194 ح 1051 .

4 / 4عَلى مَحاسِنِ الأَخلاقِ وَالأَفعالِالكتاب«وَ لَقَدْ ءَاتَيْنَا دَاوُدَ وَ سُلَيْمَ_نَ عِلْمًا وَ قَالَا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى فَضَّلَنَا عَلَى كَثِيرٍ مِّنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ» . (2)

الحديث6303.المناقب لابن شهر آشوب :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن لَم يَحمَدِ اللّهَ عَلى ما عَمِلَ مِن عَمَلٍ صالِحٍ وحَمِدَ نَفسَهُ ، قَلَّ شُكرُهُ وحَبَطَ عَمَلُهُ . (3) .


1- .الكافي : ج 1 ص 496 ح 8 ، كشف الغمّة : ج 3 ص 153 ، بحار الأنوار : ج 50 ص 93 ح 6 .
2- .النمل : 15 .
3- .تفسير الطبري : ج 5 الجزء 8 ص 206 ، تفسير ابن كثير : ج 3 ص 423 وفيه «فقد كفر» بدل «قَلّ شكره» ، الإصابة : ج 7 ص 221 كلّها عن عبدالعزيز الشامي عن أبيه ، كنز العمّال : ج 3 ص 265 ح 6478 .

ص: 241

4 / 4 بر خوى ها و كردارهاى نيك

6304.أنساب الأشراف عن عبد اللّه بن فائد وسحيم بن حفص :الكافى_ به نقل از على بن حَكَم _: دعبل بن على ، به نزد امام رضا عليه السلام رفت و ايشان فرمود تا چيزى [به عنوان صله و پاداش] به او بدهند . دعبل آن را گرفت ، ولى خدا را سپاس نگفت . امام رضا عليه السلام به او فرمود : «چرا خدا را سپاس نگفتى؟!» .

دعبل مى گويد : پس از آن ، خدمت امام جواد عليه السلام رسيدم . او نيز دستور داد به من چيزى عطا شود و من گفتم : سپاس ، خداى را .

امام جواد عليه السلام فرمود : ادب آموخته اى .ر . ك : ص 195 ح 1051 .

4 / 4بر خوى ها و كردارهاى نيكقرآن«و به راستى ، به داوود و سليمان دانشى عطا كرديم و آن دو گفتند: «ستايش ، خدايى را كه ما را بر بسيارى از بندگانِ باايمانش برترى داده است»» .

حديث6311.الإرشاد ( _ في بَيانِ مَظلومِيَّةِ أميرِ المُؤمِنينَ عليه ا ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس بر هر كار نيكى كه مى كند ، خداى را حمد و سپاس نگويد و خويشتن را بستايد ، ناسپاسى كرده است و آن كارش بر باد مى رود .

.

ص: 242

6312.الأغاني عن ابن شهاب بن عبد اللّه :عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ لِلشَّيطانِ لَمَّةً بِابنِ آدَمَ ولِلمَلَكِ لَمَّةً ، فَأَمّا لَمَّةُ الشَّيطانِ فَايعادٌ بِالشَّرِّ وتَكذيبٌ بِالحَقِّ ، وأمّا لَمَّةُ المَلَكِ فَإِيعادٌ بِالخَيرِ وتَصديقٌ بِالحَقِّ ، فَمَن وَجَدَ ذلِكَ فَليَعلَم أنَّهُ مِنَ اللّهِ فَليَحمَدِ اللّهَ ، ومَن وَجَدَ الاُخرى فَليَتَعَوَّذ بِاللّهِ مِنَ الشَّيطانِ . (1)6313.الكامل للمبرّد عن أبي العبّاس :الإمام الصادق عليه السلام :إذا أحسَنتُم فَاحمَدُوا اللّهَ ، وإذا أسَأتُم فَاستَغفِرُوا اللّهَ . (2)6314.لسان الميزان :الكافي عن عبد اللّه بن بكير عن الإمام الصادق عليه السلام :إنّا لَنُحِبُّ مَن كانَ عاقِلاً فَهِما فَقيها حَليما مُدارِيا صَبورا صَدوقا وَفِيّا ، إنَّ اللّهَ عز و جل خَصَّ الأَنبِياءَ عليهم السلام بِمَكارِمِ الأَخلاقِ ، فَمَن كانَت فيهِ فَليَحمَدِ اللّهَ عَلى ذلِكَ ، ومَن لَم تَكُن فيهِ فَليَتَضَرَّع إلَى اللّهِ عز و جلوَليَسأَلهُ إيّاها .

قالَ : قُلتُ : جُعِلتُ فِداكَ وما هُنَّ؟ قالَ : هُنَّ الوَرَعُ ، وَالقَناعَةُ، وَالصَّبرُ ، وَالشُّكرُ ، وَالحِلمُ ، وَالحَياءُ ، وَالسَّخاءُ ، وَالشَّجاعَةُ ، وَالغَيرَةُ ، وَالبِرُّ ، وصِدقُ الحَديثِ ، وأداءُ الأَمانَةِ . (3)4 / 5عَلى حُبِّ أهلِ البَيتِ6317.عنه عليه السلام :الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : مَن أحَبَّنا أهلَ البَيتِ فَليَحمَدِ اللّهَ تَعالى عَلى أوَّلِ النِّعَمِ . قيلَ : وما أوَّلُ النِّعَمِ ؟ قالَ : طيبُ الوِلادَةِ ؛ ولا يُحِبُّنا إلّا مَن طابَت وِلادَتُهُ . (4) .


1- .سنن الترمذي : ج 5 ص 219 ح 2988 ، صحيح ابن حبّان : ج 3 ص 278 ح 997 ، مسند أبي يعلى : ج 5 ص 19 ح 4978 وليس فيهما «بابن آدم» و «فليعلم أنّه من اللّه » وكلّها عن عبد اللّه بن مسعود ، كنز العمّال : 1 ص 246 ح 1240 .
2- .مشكاة الأنوار : ص 66 ح 95 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 213 ح 17 .
3- .الكافي : ج 2 ص 56 ح 3 ، الأمالي للمفيد : ص 192 ح 22 ، تحف العقول : ص 362 ، التمحيص : ص 68 ح 162 ، بحار الأنوار : ج 69 ص 397 ح 86 .
4- .معاني الأخبار : ص 161 ح 1 ، علل الشرايع : ص 141 ح 1 ، الأمالي للطوسي : ص 456 ح 1018 ، الأمالي للصدوق : ص 562 ح 754 كلّها عن الحسين بن زيد ، بحارالأنوار : ج 27 ص 146 ح 3 .

ص: 243

4 / 5 بر دوست داشتن اهل بيت

6318.المستدرك على الصحيحين عن أبي صادق : قالَ عَلِيٌّپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هم شيطان به آدمى القا مى كند و هم فرشته ؛ القاى شيطان ، وعده بد دادن است و تكذيب حق ، ولى القاى فرشته ، وعده نيك دادن است و تصديق حقّ . پس هر كس اين [القاى فرشتگانى] را در خود يافت ، بداند كه از جانب خداست و خدا را سپاس بگويد ، و هر كس آن [القاى شيطانى] را احساس كرد ، از شيطان به خدا پناه ببَرَد .6319.خصائص الأئمة عليهم السلام عن ميثم التمّار :امام صادق عليه السلام :هر گاه كار نيك كرديد ، خدا را سپاس بگوييد ، و هر گاه بدى [و گناه ]كرديد ، از خدا آمرزش بخواهيد .6320.الإمام الباقر عليه السلام :الكافى_ به نقل از عبد اللّه بن بكير _: امام صادق عليه السلام فرمود : «ما كسى را كه خردمند و فهميده و دانا و بردبار و بامدارا و شكيبا و راستگو و وفادار باشد ، دوست مى داريم . خداوند عز و جل خوى هاى والا را به پيامبران عليهم السلام ارزانى داشته است ؛ پس هر كس اين خوى ها در او هست ، خداوند را بر آنها سپاس بگويد و هر كس اين خوى ها را ندارد ، آنها را از خداوند عز و جل ملتمسانه بخواهد» .

گفتم : فدايت شوم ! اين خوى ها چيستند ؟

فرمود : «پارسايى ، قناعت ، شكيبايى ، سپاس گزارى ، بردبارى ، حيا ، بخشندگى ، شجاعت ، غيرت ، نيكوكارى ، راستگويى و امانتدارى» .4 / 5بر دوست داشتن اهل بيت6323.الإمام عليّ عليه السلام :امام صادق عليه السلام_ از پدرانش عليهم السلام _: پيامبر خدا فرمود : «هر كه ما خاندان را دوست دارد ، خداى تعالى را بر نخستين نعمت ، سپاس بگويد .

گفته شد : نخستين نعمت چيست؟

فرمود : «پاك زادگى . ما را دوست ندارد ، مگر كسى كه پاك زاده باشد» .

.

ص: 244

6324.المناقب لابن شهر آشوب :الإمام عليّ عليه السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : يا عَلِيُّ ، مَن أحَبَّني وأحَبَّكَ وأحَبَّ الأَئِمَّةَ مِن وُلدِكَ فَليَحمَدِ اللّهَ عَلى طيبِ مَولِدِهِ ، فَإِنَّهُ لا يُحِبُّنا إلّا مُؤمِنٌ طابَت وِلادَتُهُ ، ولا يُبغِضُنا إلّا مَن خَبُثَت وِلادَتُهُ . (1)6325.الكامل في التاريخ :معاني الأخبار عن أبي محمّد الأنصاري عن الإمام الباقر عليه السلام :مَن أصبَحَ يَجِدُ بَردَ حُبِّنا عَلى قَلبِهِ ، فَليَحمَدِ اللّهَ عَلى بادِئِ النِّعَمِ ، قيلَ : وما بادِئُ النِّعَمِ؟ قالَ : طيبُ المَولِدِ . (2)6326.المستدرك على الصحيحين عن عبد اللّه بن ظالم :المحاسن عن أبي عبد اللّه المدائني :قالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : إذا بَرُدَ عَلى قَلبِ أحَدِكُم حُبُّنا فَليَحمَدِ اللّهَ عَلى اُولى النِّعَمِ ، قُلتُ : عَلى فِطرَةِ الإِسلامِ؟ قال : لا ، ولكِن عَلى طيبِ المَولِدِ ؛ إنَّهُ لا يُحِبُّنا إلّا مَن طابَت وِلادَتُهُ . (3)4 / 6عَلى سَلامَةِ المَولودِ6329.المناقب لابن المغازلي عن أبي معاوية هشيم بن بشيرالكافي عن محمّد بن سنان عمّن حدّثه ، قال :كانَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام إذا بُشِّرَ بِالوَلَدِ لَم يَسأَل أذَكَرٌ هُوَ أم اُنثى حَتّى يَقولَ : أسَوِيٌّ؟ فَإِن كانَ سَوِيّا قالَ : الحَمدُ للّهِِ الَّذي لَم يَخلُق مِنّي شَيئا مُشَوَّها . (4) .


1- .علل الشرايع : ص 141 ح 3 ، الأمالي للصدوق : ص 562 ح 756 ، بشارة المصطفى : ص 177 وفيهما «مَن» بدل «مؤمن» وكلّها عن زيد بن عليّ عن الإمام زين العابدين عن أبيه عليهماالسلام ، بحارالأنوار : ج 27 ص 146 ح 5 .
2- .معاني الأخبار : ص 161 ح 2 ، علل الشرايع : ص 141 ح 2 ، الأمالي للصدوق : ص 562 ح 755 ، بشارة المصطفى : ص 177 ، بحارالأنوار : ج 27 ص 146 ح 4 .
3- .المحاسن : ج 1 ص 232 ح 420 ، بحار الأنوار : ج 27 ص 152 ح 22 .
4- .الكافي : ج 6 ص 21 ح 1 ، تهذيب الأحكام : ج 7 ص 439 ح 1754 ، بحار الأنوار : ج 104 ص 123 ح 68 .

ص: 245

4 / 6 بر سلامت نوزاد

6330.مروج الذهب :امام على عليه السلام :پيامبر خدا فرمود : «اى على! هر كس مرا و تو را و امامانِ از نسل تو را دوست داشته باشد ، بايد خداى را بر پاك زادگى خويش سپاس بگويد ؛ زيرا تنها كسى ما را دوست دارد كه مؤمن و پاك زاده باشد ، و تنها كسى ما را دشمنان مى دارد كه ناپاك زاده باشد» .6331.الغارات عن الواقدي :معانى الأخبار_ به نقل از ابو محمّد انصارى _: امام باقر عليه السلام فرمود : «هر كس خنكاى مِهر ما را در دل خويش مى يابد ، خداى را بر نخستين نعمت سپاس گويد» .

گفته شد : نخستين نعمت چيست؟

فرمود : «پاك زادگى» .6332.الإمام الباقر عليه السلام :المحاسن_ به نقل از ابو عبد اللّه مدائنى _: امام صادق عليه السلام فرمود : «هر گاه خُنكاى مِهر ما بر دل يكى از شما نشست ، پس خداى را بر نخستين نعمت سپاس گويد» .

گفتم : بر [داشتن نعمت] آيين اسلام ؟

فرمود : «خير ، بر حلال زادگى ؛ [چرا كه] ما را دوست نمى دارد مگر آن كس كه حلال زاده باشد» .4 / 6بر سلامت نوزاد6335.أنساب الأشراف عن عمر بن عليّ :الكافى_ به نقل از محمّد بن سنان ، از كسى كه برايش نقل كرده بود _: هر گاه به امام زين العابدين عليه السلام مژده [به دنيا آمدن ]فرزند مى دادند ، نمى پرسيد كه پسر است يا دختر ؛ بلكه نخست مى پرسيد : «آيا سالم است؟» و اگر سالم بود ، مى فرمود : «سپاس ، خداى را كه از من ، فرزندى معيوب نيافريد» .

.

ص: 246

4 / 7عِندَ البَلاءِ6338.مروج الذهب :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا مَرِضَ العَبدُ بَعَثَ اللّهُ تَعالى إلَيهِ مَلَكَينِ فَقالَ : اُنظُرا ماذا يَقولُ لِعُوّادِهِ ، فَإِن هُوَ إذا جاؤوهُ حَمِدَ اللّهَ وأثنى عَلَيهِ رَفَعا ذلِكَ إلَى اللّهِ عز و جل ، وهُوَ أعلَمُ .

فَيَقولُ : لِعَبدي عَلَيَّ ، إن تَوَفَّيتُهُ أن اُدخِلَهُ الجَنَّةَ ، وإن أنَا شَفَيتُهُ أن اُبدِلَ لَهُ لَحما خَيرا مِن لَحمِهِ ، ودَما خَيرا مِن دَمِهِ ، وأن اُكَفِّرَ عَنهُ سَيِّئاتِهِ . (1)6339.المناقب لابن المغازلي عن سليمان بن عليّ عن أبيه :الكافي عن العزرمي عن أبيه عن الإمام الصادق عليه السلام :مَنِ اشتَكى لَيلَةً فَقَبِلَها بِقَبولِها ، وأدّى إلَى اللّهِ شُكرَها ، كانَت كَعِبادَةِ سِتّينَ سَنَةً .

قالَ أبي : فَقُلتُ لَهُ : ما قَبولُها؟

قالَ : يَصبِرُ عَلَيها ولا يُخبِرُ بِما كانَ فيها ، فَإِذا أصبَحَ حَمِدَ اللّهَ عَلى ما كانَ . (2)6340.تاريخ الطبري عن عليّ بن محمّد :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ عز و جل يَقولُ لِلمَلائِكَةِ : اِنطَلِقوا إلى عَبدي فَصُبّوا عَلَيهِ البَلاءَ صَبّا ، فَيَأتونَهُ فَيَصُبّونَ عَلَيهِ البَلاءَ ، فَيَحمَدُ اللّهَ فَيَرجِعونَ ، فَيَقولونَ : يا رَبَّنا صَبَبنا عَلَيهِ البَلاءَ صَبّا كَما أمَرتَنا ، فَيَقولُ : اِرجِعوا فَإِنّي اُحِبُّ أن أسمَعَ صَوتَهُ . (3)6341.المستدرك على الصحيحين عن أبي عبد اللّه الجدلي :عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ عز و جل يَقولُ : إنَّ عَبدِيَ المُؤمِنَ عِندي بِمَنزِلَةِ كُلِّ خَيرٍ؛ يَحمَدُني وأنَا أنزِعُ نَفسَهُ مِن بَينِ جَنبَيهِ . (4) .


1- .الموطّأ : ج 2 ص 940 ح 5 عن عطاء بن يسار ، كنز العمّال : ج 3 ص 310 ح 6704 نقلاً عن الدارقطني في الغرائب وابن صخر في عوالي مالك عن أبي هريرة .
2- .الكافى¨ : ج 3 ص 116 ح 5 ، مشكاة الأنوار : ص 488 ح 1630 عن الإمام الصادق عن الإمام الباقر عليهماالسلام .
3- .المعجم الكبير : ج 8 ص 166 ح 7697 ، شعب الإيمان : ج 7 ص 149 ح 9801 وليس فيه «فيصبّون عليه البلاء» وكلاهما عن أبي اُمامة ، كنزالعمّال : ج 3 ص 335 ح 6821 .
4- .مسند ابن حنبل : ج 3 ص 245 ح 8500 ، الشكر لابن أبي الدنيا : ص 46 ح 84 ، شُعب الإيمان : ج 4 ص 118 ح 4494 كلّها عن أبي هريرة ، كنزالعمّال : ج 15 ص 561 ح 42173 .

ص: 247

4 / 7 هنگام بلا و بيمارى

4 / 7هنگام بلا و بيمارى6344.العقد الفريد :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه بنده بيمار شود ، خداوند بزرگ دو فرشته به سوى او مى فرستد و مى فرمايد : «بنگريد كه به عيادت كنندگانش چه مى گويد» .

پس اگر او هنگامى كه عيادت كنندگان نزد او مى آيند ، خدا را سپاس گفت و ستود ، آن سپاس و ستايشِ او را به درگاه خداوند عز و جل بالا مى برند ، و البته او خود داناتر است [كه آن بنده چه گفته است] .

پس خداوند مى فرمايد : «بنده ام بر من اين حقّ را دارد كه اگر جانش را ستاندم ، او را به بهشت ببرم و اگر شفايش دادم ، گوشت و خونى بهتر از گوشت و خون او [كه از او كم شده است ،] عوضش بدهم و گناهانش را بزدايم» .6345.اُسد الغابة عن شهر بن حوشب :الكافى_ به نقل از عزرمى ، از پدرش _: امام صادق عليه السلام فرمود : «هر كس شبى دردمند شود و آن شب را به جان بپذيريد ، و شكر آن شب را به درگاه خدا بگزارد ، [پاداشش ]همانند شصت سال عبادت است» .

گفتم : پذيرفتن آن چگونه است ؟

فرمود : «بر آن [درد] ، شكيب ورزد و آنچه را بر او گذشته است ، به كسى نگويد و چون صبح شد ، خداى را بر هر آنچه بوده است ، سپاس گويد» .6346.مسند الروياني عن ابن بريدة عن أبيه :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :[گاه] خداوند عز و جل به فرشتگان مى فرمايد : «به سوى بنده ام برويد و باران بلا و گرفتارى را بر او فرو بريزيد» .

فرشتگان نيز نزد وى مى روند و بر او بلا فرو مى ريزند ؛ اما او خدا را سپاس مى گويد . پس فرشتگان باز مى گردند و مى گويند : اى پروردگارا ! ما همچنان كه فرمودى ، او را بلا باران كرديم .

خداوند مى فرمايد : «برگرديد [و ادامه دهيد] ؛ زيرا من دوست دارم صداى [سپاس گفتنِ] او را بشنوم» .6347.شرح نهج البلاغة عن أشعث بن سوّار :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند عز و جل مى فرمايد : «بنده مؤمنم ، در نزد من به منزله همه خوبى هاست ؛ در آن حال كه من جان او را از بدنش مى كَنَم ، او مرا سپاس و ستايش مى گويد» .

.

ص: 248

6348.مسند ابن حنبل عن قطبة بن مالك :الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ المُؤمِنَ مِنَ اللّهِ عز و جل لَبِأَفضَلِ مَكانٍ _ ثَلاثا _ إِنَّهُ لَيَبتَليهِ بِالبَلاءِ ثُمَّ يَنزِعُ نَفسَهُ عُضوا عُضوا مِن جَسَدِهِ ، وهُوَ يَحمَدُ اللّهَ عَلى ذلِكَ . (1)6349.صحيح مسلم عن عامر بن سعد بن أبي وقّاص عن أبيه :الإمام الصادق أو الإمام الكاظم عليهماالسلام :إنَّ اللّهَ عز و جل لَيَعجَبُ مِنَ الرَّجُلِ يَموتُ وَلَدُهُ وهُوَ يَحمَدُ اللّهَ ، فَيَقولُ : يا مَلائِكَتي ، عَبدي أخَذتُ نَفسَهُ وهُوَ يَحمَدُني . (2)6350.الأمالي للطوسي عن ابن عبّاس :الإمام الصادق عليه السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : إذا قُبِضَ وَلَدُ المُؤمِنُ _ وَاللّهُ أعلَمُ (3) بِما قالَ العَبدُ _ قالَ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى لِمَلائِكَتِهِ : قَبَضتُم وَلَدَ فُلانٍ؟ فَيَقولونَ : نَعَم رَبَّنا ، قالَ : فَيَقولُ : فَما قالَ عَبدي؟ قالوا : حَمِدَكَ وَاستَرجَعَ ، فَيَقولُ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى : أخَذتُم ثَمَرَةَ قَلبِهِ وقُرَّةَ عَينِهِ فَحَمِدَني وَاستَرجَعَ! اِبنوا لَهُ بَيتا فِي الجَنَّةِ وسَمّوهُ بَيتَ الحَمدِ . (4)6351.المصنّف لابن أبي شيبة عن أبي بكر بن خالد بن عرفطةالإمام زين العابدين عليه السلام_ مِن دُعائِهِ عِندَ المَرَضِ _: اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ عَلى ما لَم أَزَل أَتَصَرَّفُ فيهِ مِن سَلامَةِ بَدَني ، ولَكَ الحَمدُ عَلى ما أحدَثتَ بي مِن عِلَّةٍ في جَسَدي ، فَما أدري يا إلهي أيُّ الحالَينِ أحَقُّ بِالشُّكرِ لَكَ ، وأيُّ الوَقتَينِ أولى بِالحَمدِ لَكَ . (5) .


1- .الكافي : ج 2 ص 254 ح 13 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 204 عن الإمام الباقر عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 67 ص 211 ح 15 .
2- .الكافي : ج 3 ص 220 ح 9 عن عبد الرحمن بن الحجّاج ، المحجّة البيضاء : ج 8 ص 287 عن الإمام الصادق عليه السلام .
3- .قوله «واللّه أعلم» : هذا لرفع توهّم أنّ سؤاله تعالى لعدم علمه بل هو أعلم من ملائكته بما قاله ، ولكن يسأل ذلك لكثير من المصالح ، منها إظهار جوده وفضله على ملائكته وعلى غيرهم بإخبار الأنبياء والحجج عليهم السلام ، والأمر بإعطاء الثواب واستعمال الملائكة فيما يستحقّون به القرب ، وغير ذلك ممّا لا يحيط به عقولنا (مرآة العقول : ج 14 ص 171) .
4- .الكافي : ج 3 ص 218 ح 4 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 177 ح 523 نحوه ، بحار الأنوار : ج 82 ص 119 ح 11 ؛ سنن الترمذي : ج 3 ص 341 ح 1021 ، السنن الكبرى : ج 4 ص 114 ح 7146 كلاهما عن أبي موسى الأشعري ، مسند ابن حنبل : ج 7 ص 171 ح 19746 عن الضحّاك بن عبد الرحمن بن أبي موسى الأشعري والثلاثة الأخيرة نحوه ، كنزالعمّال : ج 3 ص 281 ح 6552 .
5- .الصحيفة السجّاديّة : ص 65 الدعاء 15 .

ص: 249

6352.مروج الذهب عن ابن أبي نجيح :امام صادق عليه السلام :مؤمن در نزد خداوند عز و جل ، برترين جايگاه را دارد (سه بار اين جمله را فرمود) . خدا او را به بلا[ى بيمارى ]گرفتار مى كند و سپس جانش را از اندام هاى بدنش يكايك مى ستاند ؛ ولى او خداى را بر اين كار سپاس مى گويد و مى ستايد .6353.تاريخ دمشق عن عائشة بنت سعد :امام صادق عليه السلام يا امام كاظم عليه السلام :خداوند عز و جل در شگفت مى شود از مردى كه فرزندش مى ميرد و او خدا را سپاس مى گويد . از اين رو ، به فرشتگان مى فرمايد : «اى فرشتگان من! من جان اين بنده ام را گرفتم ؛ ولى او مرا سپاس و ستايش مى گويد» .6354.جواهر المطالب :امام صادق عليه السلام :پيامبر خدا فرمود : «هر گاه جانِ فرزند مؤمن گرفته شود ، خداوند _ تبارك و تعالى _ با اين كه خود بهتر مى داند آن بنده اش چه گفته (1) ، به فرشتگانش مى فرمايد : «جان فرزند فلانى را گرفتيد ؟» .

فرشتگان مى گويند : آرى ، اى پروردگار ما !

خداوند مى فرمايد : «بنده ام چه گفت؟» .

مى گويند : تو را ستود و گفت : إنّا للّه و إنّا إليه راجعون .

خداوند _ تبارك و تعالى _ مى فرمايد : «شما ميوه دل و نور ديده او را گرفتيد ، ولى او مرا ستود و گفت : انّا للّه وإنّا إليه راجعون ! [پس] برايش در بهشت ، خانه اى بسازيد و آن را خانه ستايش بناميد» .6355.السنّة عن عبد الرحمن بن البيلماني :امام زين العابدين عليه السلام_ در دعا به هنگام بيمارى _: بار خدايا ! تو را سپاس بر تن درستى اى كه همواره از آن برخوردار بوده ام ، و تو را سپاس بر اين بيمارى اى كه در تن من پديد آورده اى .

معبود من! نمى دانم كه كدام يك از اين دو حالت ، به سپاس گزارى براى تو سزاوارتر ، و كدام يك از اين دو وقت ، بر ستايش تو شايسته تر است . .


1- .عبارتِ «خود بهتر مى داند» ، براى رفع توهّم است . يعنى سؤال خداوند متعال ، براى اين نيست كه نمى داند ؛ نه ، او خود بهتر از فرشتگان مى داند كه بنده چه گفته است ، بلكه اين سؤال را بنا بر مصالح فراوانى مى پرسد ؛ از جمله ، نشان دادن جود و فضل خود به فرشتگان و غير فرشتگان ، از طريق خبر دادن پيامبران و حجّت هاى الهى ، و يا دادن دستور پاداش و به كار گرفتن فرشتگان در كارى كه به سبب آن ، سزاوار قرب مى شوند ، و ديگر مصالحى كه ما از آنها آگاهى نداريم (مرآة العقول : ج 14 ص 171) .

ص: 250

6356.مسند ابن حنبل عن عبد اللّه بن ظالم المازني :الإمام الصادق عليه السلام :مَن ذَكَرَ مُصيبَتَهُ ولَو بَعدَ حينٍ ، فَقالَ : «إنّا للّهِِ وإنّا إلَيهِ راجِعونَ ، وَالحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ ، اللّهُمَّ آجِرني عَلى مُصيبَتي ، وأخلِف عَلَيَّ أفضَلَ مِنها» ، كانَ لَهُ مِنَ الأَجرِ مِثلُ ما كانَ عِندَ أوَّلِ صَدمَةٍ . (1)6357.مسند ابن حنبل عن رياح بن الحارث :عنه عليه السلام_ مِمّا كانَ يَقولُهُ عِندَ المُصيبَةِ _: الحَمدُ للّهِِ الَّذي لَم يَجعَل مُصيبَتي في ديني ، وَالحَمدُ للّهِِ الَّذي لَو شاءَ أن يَجعَلَ مُصيبَتي أعظَمَ مِمّا كانَت ، وَالحَمدُ للّهِِ عَلَى الأَمرِ الَّذي شاءَ أن يَكونَ فَكانَ . (2)4 / 8عِندَ رُؤيَةِ المُبتَلى6360.شرح نهج البلاغة عن سعيد بن جبير :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا رَأَيتُم أهلَ البَلاءِ فَاحمَدُوا اللّهَ ، ولا تُسمِعوهُم فَإِنَّ ذلِكَ يَحزُنُهُم . (3)6361.تاريخ اليعقوبي ( _ في حَوادِثِ سَنَةِ (44 ه ) _ ) عنه صلى الله عليه و آله :مَن رَأى صاحِبَ بَلاءٍ فَقالَ : «الحَمدُ للّهِِ الَّذي عافاني مِمَّا ابتَلاكَ بِهِ وفَضَّلَني عَلى كَثيرٍ مِمَّن خَلَقَ تَفضيلاً» إلّا عوفِيَ مِن ذلِكَ البَلاءِ كائِنا ما كانَ ما عاشَ . (4) .


1- .الكافي : ج 3 ص 224 ح 6 عن داوود بن رزين ، مسكّن الفؤاد : ص 102 عن داوود بن زربي ، بحارالأنوار : ج 82 ص 143 ح 26 .
2- .الكافي : ج 3 ص 262 ح 42 ، تحف العقول : ص 381 ، الدعوات : ص 286 ح 14 وليس فيه من «والحمد للّه على الأمر...» ، بحار الأنوار : ج 78 ص 268 ح 183 وج82 ص 133 ح 16 .
3- .الكافي : ج 2 ص 98 ح 23 عن حفص بن عمر عن الإمام الصادق عليه السلام ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 156 ح 2384 ، بحار الأنوار : ج 71 ص 34 ح 18 وج 93 ص 218 ح 5 ؛ كنزالعمّال : ج 2 ص 142 ح 3510 نقلاً عن ابن النجّار عن جابر نحوه .
4- .سنن الترمذي : ج 5 ص 493 ح 3431 عن عمر وح3432 وفيه «لم يصبه ذلك البلاء» بدل «إلّا عوفي...» ، الشكر لابن أبي الدنيا : ص 85 ح 187 وفيه «فقد أدّى شكر تلك النعمة» بدل «إلّا عوفي من...» كلاهما عن أبي هريرة ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1281 ح 3892 ، المعجم الأوسط : ج 5 ص 283 ح 5324 كلاهما عن ابن عمر ، كنزالعمّال : ج 2 ص 142 ح 3512 وح 3511 ؛ طبّ الأئمّة لابني بسطام : ص 112 عن الإمام الباقر عليه السلام وليس فيه ذيله .

ص: 251

4 / 8 هنگام مشاهده آسيب ديده

6362.رجال الكشّي عن عاصم بن أبي النجود عمّن شهد ذلِكَامام صادق عليه السلام :هر كس ، حتى پس از مدّتى ، به ياد مصيبتش بيفتد و بگويد : «ما از خداييم و به سوى او باز مى گرديم ، و سپاس ، خداى را كه پروردگار جهانيان است . بار خدايا ! مرا بر اين مصيبتم پاداش ده ، و بهتر از آن را برايم جاى گزين فرما» ، مزدى همانند آنچه در آغاز مصيبت به او داده شده ، عطايش مى شود .6363.الأذكياء :امام صادق عليه السلام_ در دعايى كه هنگام مصيبت ديدن مى گفت _: سپاس ، خدايى را كه مصيبت مرا در دينم قرار نداد . سپاس ، خدايى را كه اگر مى خواست ، مصيبتم را بزرگ تر از آنچه پيش آمد ، قرار مى داد . سپاس ، خداى را بر اين كار (مصيبت) كه او خواست بشود و شد .4 / 8هنگام مشاهده آسيب ديده6366.أنساب الأشراف عن الأعمش :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه آسيب ديدگان را ديديد ، خدا را [بر سلامت خود] سپاس بگوييد ، اما طورى كه آنها نشنوند ؛ زيرا اين كار ، آنها را اندوهگين مى سازد .6367.الأذكياء :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس چون گزند ديده اى را ببيند ، بگويد : «سپاس ، خداى را كه مرا از آنچه تو را بدان مبتلا ساخت ، به سلامت داشت و مرا بر بسيارى از آفريدگانش برترى بخشيد» ، قطعا تا زنده است ، از آن گزند به سلامت خواهد ماند ؛ هر گزندى كه خواهد ، باشد .

.

ص: 252

6368.الطبقات الكبرى عن سعد بن محمّد بن الحسن بن عطيّةالإمام الباقر عليه السلام :تَقولُ ثَلاثَ مَرّاتٍ إذا نَظَرتَ إلَى المُبتَلى مِن غَيرِ أن تُسمِعَهُ : الحَمدُ للّهِِ الَّذي عافاني مِمَّا ابتَلاكَ بِهِ ولَو شاءَ فَعَلَ . (1)4 / 9عِندَ رُؤيَةِ الجَنازَةِ6371.شرح نهج البلاغة :الكافي عن أبي حمزة :كانَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام إذا رَأى جِنازَةً قَد أقبَلَت ، قالَ : الحَمدُ للّهِِ الَّذي لَم يَجعَلني مِنَ السَّوادِ المُختَرَمِ (2) . (3)راجع : ج 3 ص 60 (مواضع التكبير / رؤية الجنازة) .

4 / 10عِندَ الهَمِّ وَالحُزنِ6375.بحر المعارف :الإمام عليّ عليه السلام :عَلَّمَني رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا نَزَلَ بي كَربٌ أن أقولَ : لا إلهَ إلَا اللّهُ الحَليمُ الكَريمُ ، سُبحانَ اللّهِ وتَبارَكَ اللّهُ رَبُّ العَرشِ العَظيمِ ، وَالحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ . (4) .


1- .الكافي : ج 2 ص 97 ح 20 عن أبي بصير ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 156 ح 2383 ، الأمالي للصدوق : ص 339 ح 402 عن العيص بن القاسم ، طبّ الأئمّة لابني بسطام : ص 112 عن حنان بن إبراهيم وفي ذيله «ولو شاء أن يفعل فعل ، والحمد للّه الذي لم يفعل ، ولا يُسمعه فيعاقَب» ، روضة الواعظين : ص 519 والثلاثة الأخيرة عن الإمام الصادق عليه السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 71 ص 34 ح 15 وج 93 ص 217 ح 2 .
2- .يقال : اخترمهم الدهر : أي اقتَطَعَهم واستأصلَهم . والسواد : جملة الناس (النهاية : ج 2 ص 27 «خرم» وص 419 «سود») .
3- .الكافي : ج 3 ص 167 ح 1 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 177 ح 525 ، تهذيب الأحكام : ج 1 ص 452 ح 1472 ، الدعوات : ص 260 ح 740 ، بحار الأنوار : ج 81 ص 266 ح 24 .
4- .مسند ابن حنبل : ج 1 ص 196 ح 701 عن عبد اللّه بن جعفر ، كنز العمّال : ج 7 ص 69 ح 18000 .

ص: 253

4 / 9 هنگام ديدن جنازه
4 / 10 هنگام گرفتارى و اندوه

6376.ربيع الأبرار :امام باقر عليه السلام :هر گاه چشمت به آسيب ديده اى افتاد ، به طورى كه او نشنود ، سه مرتبه بگو : «سپاس ، خداى را كه مرا از آنچه تو را بدان مبتلا ساخت ، به سلامت داشت ، در حالى كه اگر او مى خواست ، [با من نيز] چنين مى كرد» .4 / 9هنگام ديدن جنازه6379.سير أعلام النّبلاء عن أبي الأسود :الكافى_ به نقل از ابو حمزه _: امام زين العابدين عليه السلام هر گاه مى ديد كه جنازه اى را مى آورند ، مى فرمود : «سپاس ، خداى را كه مرا از زمره نابود شدگان قرار نداد» .ر . ك : ج 3 ص 61 (جايگاه هاى گفتن «اللّه اكبر» / هنگام ديدن جنازه) .

4 / 10هنگام گرفتارى و اندوه6383.وقعة صفّين :امام على عليه السلام :پيامبر خدا به من آموخت كه هر گاه مرا اندوهى مى رسد ، بگويم : «معبودى جز خداى بردبار بزرگوار نيست . پاكا خدا و خجسته باد خدايى كه پروردگار عرش بزرگ است ، و ستايش ، خدايى را كه پروردگار جهانيان است» .

.

ص: 254

4 / 11فِي السَّرّاءِ وَالضَّرّاءِ6386.سنن الترمذي عن أبي ذرّ :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :أوَّلُ مَن يُدعى إلَى الجَنَّةِ الحَمّادونَ؛ الَّذينَ يَحمَدونَ اللّهَ عَلَى السَّرّاءِ وَالضَّرّاءِ . (1)6387.مسند ابن حنبل عن بريدة :الإمام عليّ عليه السلام :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا أتاهُ أمرٌ يَسُرُّهُ قالَ : «الحَمدُ للّهِِ الَّذي بِنِعمَتِهِ تَتِمُّ الصّالِحاتُ» ، وإذا أتاهُ أمرٌ يَكرَهُهُ قالَ : «الحَمدُ للّهِِ عَلى كُلِّ حالٍ» . (2)6388.أنساب الأشراف :الإمام الصادق عليه السلام :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا أتاهُ ما يُحِبُّ قالَ : «الحَمدُ للّهِِ المُحسِنِ المُجمِلِ» ، وإذا أتاهُ ما يَكرَهُهُ قالَ : «الحَمدُ للّهِِ عَلى كُلِّ حالٍ ، وَالحَمدُ للّهِِ عَلى هذِهِ الحالِ» . (3)6389.أنساب الأشراف عن كميل بن زياد :عنه عليه السلام :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا وَرَدَ عَلَيهِ أمرٌ يَسُرُّهُ قالَ : «الحَمدُ للّهِِ عَلى هذِهِ النِّعمَةِ» ، وإذا وَرَدَ عَلَيهِ أمرٌ يَغتَمُّ بِهِ قالَ : «الحَمدُ للّهِِ عَلى كُلِّ حالٍ» . (4)6390.تاريخ اليعقوبي :الإمام الحسين عليه السلام_ مِن خُطبَةٍ لَهُ يَومَ تاسوعاءَ _: اُثني عَلَى اللّهِ أحسَنَ الثَّناءِ ، وأَحمَدُهُ عَلَى السَّرّاءِ وَالضَّرّاءِ. . . . (5) .


1- .المعجم الكبير : ج 12 ص 15 ح 12345 ، المعجم الصغير : ج 1 ص 103 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 681 ح 1851 ، شُعب الإيمان : ج 4 ص 91 ح 4373 ، حلية الأولياء : ج 5 ص 69 كلّها عن ابن عبّاس ، كنزالعمّال : ج 3 ص 254 ح 6410 ؛ مكارم الأخلاق : ج 2 ص 77 ح 2193 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 215 ح 18 .
2- .الأمالي للطوسي : ص 50 ح 64 عن داوود بن سليمان الغازي عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام ، جامع الأخبار : ص 512 ح 1436 مع تقديم وتأخير ، بحار الأنوار : ج 71 ص 46 ح 56 ؛ المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 678 ح 1840 عن عائشة ، تاريخ بغداد : ج 3 ص 131 عن ابن عبّاس ، حلية الأولياء : ج 3 ص 157 عن أبي هريرة وكلاهما نحوه ، كنزالعمّال : ج 2 ص 671 ح 5027 .
3- .مشكاة الأنوار : ص 70 ح 119 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 214 ح 17 .
4- .الكافي : ج 2 ص 97 ح 19 عن المثنّى الحنّاط ، مشكاة الأنوار : ص 70 ح 120 ، بحار الأنوار : ج 71 ص 33 ح 14 وج 93 ص 214 ح 17 .
5- .الإرشاد : ج 2 ص 91 ، إعلام الورى : ج 1 ص 455 ، روضة الواعظين : ص 202 كلّها عن الإمام زين العابدين عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 44 ص 392 ؛ تاريخ الطبري : ج 5 ص 418 عن شريك العامري عن الإمام زين العابدين عليه السلام .

ص: 255

4 / 11 در خوشى و ناخوشى

4 / 11در خوشى و ناخوشى6393.أنساب الأشراف عن قتادة :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نخستين كسانى كه به بهشت فراخوانده مى شوند ، ستايش گران اند ؛ همانان كه در خوشى و ناخوشى ، خدا را سپاس و ستايش مى گويند .6394.أنساب الأشراف عن إبراهيم التيمي عن أبيه :امام على عليه السلام :پيامبر خدا هر گاه حادثه خوشايندى برايش پيش مى آمد ، مى فرمود : «سپاس ، خدايى را كه به لطف و نعمت او ، كارهاى نيك صورت مى پذيرد» و هر گاه حادثه ناخوشايندى برايش پيش مى آمد ، مى فرمود : «سپاس ، خداى را بر هر حالى» .6395.الأمالي للطوسي عن عبد الرحمن بن أبي عمرة الأنصاريامام صادق عليه السلام :پيامبر خدا هر گاه برايش چيزى پيش مى آمد كه دوست داشت ، مى فرمود : «سپاس ، خداى نيكوكار احسانگر را» و هر گاه برايش چيزى پيش مى آمد كه دوست نمى داشت ، مى فرمود : «سپاس ، خداى را بر هر حالى ، و سپاس خداى را بر اين حال» .6396.الكافي عن أبي جعفر الخثعمي :امام صادق عليه السلام :هر گاه براى پيامبر خدا حادثه اى پيش مى آمد كه خوش حالش مى كرد ، مى فرمود : «سپاس ، خداى را بر اين نعمت» و هر گاه حادثه اى برايش پيش مى آمد كه او را اندوهگين مى ساخت ، مى فرمود : «سپاس ، خداى را بر هر حالى» .6397.الإمام الصادق عليه السلام :امام حسين عليه السلام_ در خطبه روز تاسوعا _: خداى را به نيكوترين ثنا مى ستايم ، و در خوشى و ناخوشى ، او را سپاس مى گويم ... .

.

ص: 256

4 / 12عِندَ دُخولِ المَسجِدِ6400.رجال النّجاشي عن أبي رافع :الإمام الصادق عليه السلام :إذا دَخَلتَ المَسجِدَ فَاحمَدِ اللّهَ وأَثنِ عَلَيهِ ، وصَلِّ عَلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله . (1)4 / 13عَقيبَ الصَّلَواتِ6403.تاريخ الطبري عن أبي قتادة ( _ لِعَلِيٍّ عليه السلام في حَربِ الجَمَلِ _ ) وقعة صفّين عن عمر بن سعد_ في ذِكرِ خُروجِ الإِمامِ عَلِيٍّ عليه السلام إلى صِفّينَ _: ثُمَّ خَرَجَ حَتّى نَزَلَ عَلى شاطِئِ نَرسٍ بَينَ مَوضِعِ حَمّامِ أبي بَردَةَ وحَمّامِ عُمَرَ ، فَصَلّى بِالنّاسِ المَغرِبَ ، فَلَمَّا انصَرَفَ قالَ : الحَمدُ للّهِِ الَّذي يُولِجُ اللَّيلَ فِي النَّهارِ ، ويولِجُ النَّهارَ فِي اللَّيلِ ، وَالحَمدُ للّهِِ كُلَّما وَقَبَ لَيلٌ وغَسَقَ ، وَالحَمدُ للّهِِ كُلَّما لاحَ نَجمٌ وخَفَقَ . (2)6404.الإمام عليّ عليه السلام ( _ في وَصفِ أبي موسَى الأَشعَريِّ _ ) الإمام الصادق عليه السلام :مَن قالَ إذا صَلَّى المَغرِبَ ثَلاثَ مَرّاتٍ : «الحَمدُ للّهِِ الَّذي يَفعَلُ ما يَشاءُ ولا يَفعَلُ ما يَشاءُ غَيرُهُ» اُعطِيَ خَيرا كَثيرا . (3)6405.مروج الذهب ( _ في ذِكرِ حَربِ الجَمَلِ _ ) مصباح المتهجّد عن معاوية بن عمّار (4) :مصباح المتهجّد عن معاوية بن عمّار (5) : تَقولُ بَعدَ الفَجرِ : ... الحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ كَثيرا كَما هُوَ أهلُهُ ومُستَحِقُّهُ ، وكَما يَنبَغي لِكَرَمِ وَجهِهِ وعِزِّ جَلالِهِ ، عَلى إدبارِ اللَّيلِ وإقبالِ النَّهارِ ، الحَمدُ للّهِِ الَّذي ذَهَبَ بِاللَّيلِ مُظلِما بَقُدرَتِهِ وجاءَ بِالنَّهار مُبصِرا بِرَحمَتِهِ . 6 .


1- .تهذيب الأحكام : ج 2 ص 65 ح 233 عن أبي بصير .
2- .وقعة صفّين : ص 134 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 112 ح 10 .
3- .الكافي : ج 2 ص 545 ح 2 عن الصباح بن سيابة ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 326 ح 957 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 115 ح 430 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 112 ح 12 .
4- .كذا ورد في المصدر مضمرا ، والمرويّ عنه هو الإمام الصادق عليه السلام كما في مكارم الأخلاق وفلاح السائل .
5- .مصباح المتهجّد : ص 218 ح 331 ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 69 ح 2172 ، بحارالأنوار : ج 83 ص 113 ح 21 .

ص: 257

4 / 12 هنگام وارد شدن به مسجد
4 / 13 در پى نمازها

4 / 12هنگام وارد شدن به مسجد6408.تاريخ دمشق عن أبي تِحيَى حُكَيّم :امام صادق عليه السلام :هر گاه وارد مسجد شدى ، خداى را سپاس و ستايش بگو و بر پيامبر صلى الله عليه و آله درود فرست .4 / 13در پى نمازها6411.الطبقات الكبرى عن أبي بُردة [ بن أبي موسى ] :وقعة صفّين_ به نقل از عمر بن سعد _در بيان حركت امام على عليه السلام به سوى صفّين _ : سپس ره سپار شد تا آن كه در كرانه نَرس ، (1) بين حمّام ابو برده و حمّام عمر ، فرود آمد و نماز مغرب را به جماعت خواند . پس چون نمازش را تمام كرد ، فرمود : «سپاس ، خدايى را كه شب را در كام روز فرو مى برد و روز را در كام شب . سپاس ، خداى را تا هر آن گاه كه [در عالم] شبى تيره شود و به سپيده گرايد . سپاس ، خداى را تا هر آن گاه كه ستاره اى بدرخشد و غروب كند» .6412.تاريخ دمشق عن عبد اللّه بن المبارك :امام صادق عليه السلام :هر كس كه چون نماز مغرب را خواند ، سه مرتبه بگويد : «سپاس ، خدايى را كه آنچه بخواهد ، انجام مى دهد و جز او هيچ كس نيست كه آنچه بخواهد ، انجام دهد» ، خير بسيار به او داده شده است .6413.الجمل ( _ في ذكر حرب _ ) مصباح المتهجّد_ به نقل از معاوية بن عمّار _: پس از نماز صبح ، مى گويى : «... سپاس فراوان ، خداى را كه پروردگار جهانيان است ؛ چنان سپاسى كه او اهل و سزاوار آن است ، و آن سان كه سزامند ذات بزرگوار و عزّت بِشكوه اوست ؛ [سپاس] بر سپرى شدن شب و روى آوردن روز . سپاس ، خدايى را كه با قدرت خويش ، شب تار را بُرد و به رحمت خويش ، روز روشن را آورد» .

.


1- .كانالى كه نرسى پسر بهرام ، در بيرون كوفه حفر كرده و از فرات منشعب مى شود .

ص: 258

4 / 14فِي السُّجُودِ6416.وقعة صفّين ( _ بَعدَ ذِكرِ دَعوَةِ الإِمامِ عليه السلام أهلَ ا ) فلاح السائل :إنَّ مَولانا عَلِيَّ بنَ الحُسَينِ كانَ يَقولُ _ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِما _ إذا سَجَدَ ، يَقولُ مِئَةَ مَرَّةٍ : «الحَمدُ للّهِِ شُكرا» ، وكُلَّما قالَ عَشرَ مَرّاتٍ قالَ : «شُكرا لِلمُجيبِ» ، ثُمَّ يَقولُ : «يا ذَا المَنِّ الدّائِمِ الَّذي لا يَنقَطِعُ أبَدا ، ولا يُحصيه غَيرُهُ ، ويا ذَا المَعروفِ الَّذي لا يَنَفدُ أبَدا ، يا كَريمُ يا كَريمُ يا كَريمُ» . (1)4 / 15بَعدَ قِراءَةِ الفاتِحَةِ فِي الصَّلاةِ6419.عيون الأخبار عن السكن :الإمام الصادق عليه السلام :إذا قَرَأتَ الفاتِحَةَ فَفَرَغتَ مِن قِراءَتِها فَقُل : الحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ . (2)4 / 16بَعدَ قِراءَةِ الحَواميمِ6422.تاريخ دمشق عن إبراهيم :الإمام الصادق عليه السلام :الحَواميمُ رَياحينُ القُرآنِ ، فَإِذا قَرَأتُموها فَاحمَدُوا اللّهَ وَاشكُروهُ كَثيرا لِحِفظِها وتِلاوَتِها ، إنَّ العَبدَ لَيَقومُ ويَقرَأُ الحَواميمَ ، فَيَخرُجُ مِن فيهِ أطيَبُ مِنَ المِسكِ الأَذفَرِ وَالعَنبَرِ ، وإنَّ اللّهَ عز و جل لَيَرحَمُ تالِيَها وقارِئَها . (3) .


1- .فلاح السائل : ص 365 ح 243 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 214 ح 27 .
2- .مجمع البيان : ج 1 ص 109 عن فضيل بن يسار ، بحار الأنوار : ج 85 ص 60 ح 48 .
3- .ثواب الأعمال : ص 141 ح 1 عن أبي بصير ، بحار الأنوار : ج 92 ص 301 ح 1 .

ص: 259

4 / 14 در سجده
4 / 15 پس از خواندن سوره فاتحه در نماز
4 / 16 پس از خواندن «حاء ميم»ها

4 / 14در سجده6425.وقعة صفّين عن الأشعث بن قيس ( _ مِن خُطبَتِهِ في أذربيجانَ بَعدَ بَيعَةِ النّاس ) فلاح السائل :سَروَرمان امام زين العابدين _ كه درودهاى خدا بر آن دو باد _ هر گاه به سجده مى رفت ، صد مرتبه مى گفت : «ستايش ، خداى را» و پس از هر ده مرتبه ، يك مرتبه مى گفت : «ستايش اجابت كننده را» . سپس مى فرمود : «اى صاحب نعمت هميشگى كه هرگز قطع نمى شود و جز او هيچ كس شمارش آن را نتواند ! و اى صاحب احسانى كه هرگز پايان نمى پذيرد ، اى بزرگوار ، اى بزرگوار ، اى بزرگوار !» .4 / 15پس از خواندن سوره فاتحه در نماز6428.الإمام الصادق عليه السلام :امام صادق عليه السلام :هر گاه سوره فاتحه را خواندى ، در پايان آن بگو : «ستايش ، خداى را كه پروردگار جهانيان است» .4 / 16پس از خواندن «حاء ميم»ها6431.شرح نهج البلاغة :امام صادق عليه السلام :«حاء ميم»ها گلْ پونه هاى قرآن اند ؛ پس هر گاه آنها را خوانديد ، خداوند را براى حفظ كردن و خواندن آنها ، ستايش و سپاس بسيار بگوييد . بنده بر مى خيزد و «حاء ميم»ها را مى خواند ، پس بويى خوش تر از مشك تُند و عنبر از دهان او خارج مى شود ، و خداوند عز و جل به تلاوت كننده و قرائت كننده آنها رحم مى آورد .

.

ص: 260

4 / 17عِندَ خَتمِ القُرآنِ6434.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الإمام زين العابدين عليه السلام :كانَ [ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ] إذا خَتَمَ القُرآنَ حَمِدَ اللّهَ بِمَحامِدَ وهُوَ قائِمٌ ، ثُمَّ يَقولُ : الحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ ، وَ «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى خَلَقَ السَّمَ_وَ تِ وَالْأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّ_لُمَ_تِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ» (1) ، لا إلهَ إلَا اللّهُ ، وكَذَبَ العادِلونَ باللّهِ ، وضَلّوا ضَلالاً بَعيدا ، لا إلهَ إلَا اللّهُ وكَذَبَ المُشرِكونَ بِاللّهِ مِنَ العَرَب وَالمَجوسِ وَاليَهودِ وَالنَّصارى وَالصّابِئينَ ، ومَنِ ادَّعى للّهِِ وَلَدا أو صاحِبَةً أو نِدّا أو شَبيها أو مِثلاً أو سَمِيّا أو عِدلاً ، فَأَنتَ رَبُّنا أعظَمُ مِن أن تَتَّخِذَ شَريكا فيما خَلَقتَ ، وَالحَمدُ للّهِِ الَّذي لَم يَتَّخِذ صاحِبَةً ولا وَلَدا ، ولَم يَكُن لَهُ شَريكٌ فِي المُلكِ ، ولَم يَكُن لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِ وكَبِّرهُ تَكبيرا ، اللّهُ أكبَرُ كَبيرا وَالحَمدُ للّهِِ كَثيرا وسُبحانَ اللّهِ بُكرَةً وأصيلاً ، وَ «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى أَنزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْكِتَ_بَ وَ لَمْ يَجْعَل لَّهُ عِوَجَا * قَيِّمًا» قَرَأَها إلى قَولِهِ «إِن يَقُولُونَ إِلَا كَذِبًا» (2) ، «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى لَهُ مَا فِى السَّمَ_وَ تِ وَ مَا فِى الْأَرْضِ وَ لَهُ الْحَمْدُ فِى الْاخِرَةِ وَ هُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ * يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فِى الْأَرْضِ» (3) الآيَةَ ، وَ «الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّمَ_وَ تِ وَ الْأَرْضِ» (4) الآيَتَينِ ، وَ «الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ سَلَ_مٌ عَلَى عِبَادِهِ الَّذِينَ اصْطَفَى ءَاللَّهُ خَيْرٌ أَمَّا يُشْرِكُونَ» (5) ، بَلِ اللّهُ خَيرٌ وأَبقى وأَحكَمُ وأكبَرُ وأجَلُّ وأعظَمُ مِمّا يُشرِكُونَ ، وَ «الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ» (6) ، صَدَقَ اللّهُ وبَلَّغَت رُسُلُهُ وأنَا عَلى ذلِكُم مِنَ الشّاهِدينَ ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلى جَميعِ المَلائِكَةِ وَالمُرسَلينَ ، وَارحَم عِبادَكَ المُؤمِنين ، مِن أهلِ السَّماواتِ وَالأَرضِ ، وَاختِم لَنا بِخَيرٍ وَافتَح لَنا بِخَيرٍ وبارِك لَنا فِي القُرآنِ العَظيمِ ، وَانفَعنا بِالآياتِ وَالذِّكرِ الحَكيمِ ، رَبَّنا تَقَبَّل مِنّا إنَّكَ أنتَ السَّميعُ العَليمُ . (7) .


1- .الأنعام : 1 .
2- .الكهف : 1 _ 5 .
3- .سبأ : 1 و 2 .
4- .فاطر : 1 .
5- .النمل : 59 .
6- .لقمان : 25 .
7- .كنز العمّال : ج 2 ص 349 ح 4220 نقلاً عن شعب الإيمان .

ص: 261

4 / 17 هنگام ختم قرآن

4 / 17هنگام ختم قرآن6437.حلية الأولياء عن أصبغ بن زيد :امام زين العابدين عليه السلام :[پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ] هر گاه قرآن را به پايان مى رساند ، بر مى خاست و خدا را به انواع ستايش ها مى ستود . سپس مى فرمود : «سپاس و ستايش ، خداى را كه پروردگار جهانيان است و «ستايش ، خدايى را كه آسمان و زمين را آفريد و تاريكى ها و روشنايى را پديد آورد ، ولى با اين حال ، كافران براى پروردگار خويش همتا مى آورند» . معبودى جز خدا نيست . همتا آوران براى خدا ، دروغ مى گويند و در گم راهى شديد به سر مى برند . معبودى جز خدا نيست . دروغ است سخن آنان كه براى خدا انباز مى آورند ؛ از عرب و مجوس و يهود و نصارا و صائبين و هر كس كه براى خدا فرزندى يا همسرى يا همتايى يا همانندى يا همسانى يا همنامى يا لنگه اى قايل شود . زيرا تو _ اى پروردگار ما ! _ بزرگ تر از آنى كه در آنچه آفريده اى ، شريكى برگيرى . ستايش ، خدايى را كه همسر و فرزندى نگرفته است و در جهاندارى ، شريكى ندارد . خوار و ناتوان نبوده كه پشتيبانى داشته باشد ، و او را بسى بزرگ دار . خدا بسى بزرگ است ، و سپاس و ستايش فراوان ، او راست . پاكا خدا در هر بام و شام ، و «سپاس و ستايش ، خدايى را كه اين كتاب را بر بنده اش فرو فرستاد و در آن هيچ كژى ننهاد . كتابى راست است . . .» (اين آيات را خواند ، تا) «جز دروغ نگويند» . «ستايش ، خدايى را كه آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است ، از آنِ اوست و سپاسْ او راست در سراى پسين ، و او حكيم و آگاه است . آنچه را در زمين فرو رود ، مى داند ...» (تا آخر آيه خواند) و «ستايش ، خدايى را كه شكافنده آسمان ها و زمين است...» (تا دو آيه خواند) و «ستايش ، خداى را و درود بر آن بندگانش كه خود برگزيده است . آيا خدا بهتر است يا آنچه شريكش مى كنند !؟» . البته كه خدا بهتر و ماندگارتر و حكيم تر و بزرگ تر و شكوهمندتر است و برتر از آن چيزى است كه شريك او مى دارند، و «ستايش ، از آنِ خداست ، اما بيشترشان نمى دانند» . راست فرمود خدا ، و فرستادگانش پيام او را رساندند ، و من نيز از شمار گواهان بر آنان هستم .

بار خدايا ! بر همه فرشتگان و فرستادگان درود فرست . بر بندگان مؤمنت در آسمان ها و زمين ، رحم فرما . پايان و آغاز كار ما را نيك گردان . در قرآن بزرگ ، براى ما بركت قرار ده و ما را از آيات و اين پند حكيمانه[ى قرآن] ، بهره مند گردان . خداوندا ! از ما بپذير ، كه تو شنوا و دانايى» .

.

ص: 262

4 / 18بَدءُ الكَلامِ6440.الأمالي للطوسي :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :كُلُّ كَلامٍ ذي بالٍ لا يُبدَأُ فيهِ بِالحَمدِ للّهِِ فَهُوَ أقطَعُ . (1)6441.حلية الأولياء عن أصبغ بن زيد :عنه صلى الله عليه و آله :كُلُّ كَلامٍ لا يُبدَأُ فيِهِ بِالحَمدِ للّهِِ فَهُوَ أجذَمُ . (2)4 / 19بَعدَ الأَكلِ وَالشُّربِ6444.تاريخ بغداد عن عبد اللّه بن عمارة بن القدّاح :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ المُؤمِنَ لَيَشبَعُ مِنَ الطَّعامِ وَالشَّرابِ فَيَحمَدُ اللّهَ؛ فَيُعطيهِ اللّهُ مِنَ الأَجرِ ما لا يُعطِي الصّائِمَ ، إنَّ اللّهَ شاكِرٌ عَليمٌ يُحِبُّ أن يُحمَدَ . (3)6445.علل الشرائع عن أبي الزبير المكّي :عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ لَيَرضى عَنِ العَبدِ أن يَأكُلَ الأَكلَةَ فَيَحمَدَهُ عَلَيها ، أو يَشرَبَ الشَّربَةَ فَيَحمَدَهُ عَلَيها . (4) .


1- .المصنّف لابن أبي شيبة : ج 6 ص 263 ح 3 عن أبي هريرة ؛ عدّة الداعي : ص 245 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 31 وليس فيهما «ذي بال» ، بحار الأنوار : ج 93 ص 216 ح21 .
2- .سنن أبي داوود : ج 4 ص 261 ح 4840 عن أبي هريرة ، المعجم الكبير : ج 19 ص 72 ح 141 عن كعب نحوه ، كنزالعمّال : ج 1 ص 559 ح 2511 .
3- .المحاسن : ج 2 ص 214 ح 1641 عن جابر بن يزيد الجعفي عن الإمام الباقر عليه السلام ، مشكاة الأنوار : ص 66 ح 99 وفيه «ما يعطي الصائم» بدل «مالا يعطي الصائم» ، بحار الأنوار : ج 66 ص 375 ح 26 وج 93 ص 214 ح 17 .
4- .صحيح مسلم : ج 4 ص 2095 ح 89 ، سنن الترمذي : ج 4 ص 265 ح 1816 ، مسند ابن حنبل : ج 4 ص 235 ح 12169 ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج 5 ص 563 ح 1 كلّها عن أنس ، كنز العمّال : ج 15 ص 245 ح 40778 .

ص: 263

4 / 18 آغاز سخن
4 / 19 پس از خوردن و آشاميدن

4 / 18آغاز سخن6448.رجال الكشّي :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر سخن جدّى اى كه با ستايش خدا آغاز نشود ، آن سخن بريده و ناتمام است .6449.وقعة صفّين :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گفتارى كه با ستايش خدا آغاز نشود ، آن گفتار بى دنباله است .4 / 19پس از خوردن و آشاميدن6452.الإرشاد عن جندب بن عبد اللّه :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مؤمن مى خورد و مى آشامد و سپس حمد خدا مى گويد و در نتيجه ، خداوند به او مزدى مى دهد كه به روزه دار نمى دهد . خداوند ، قدر دانى داناست و دوست دارد كه حمد شود .6453.الإرشاد :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند از بنده مى پسندد كه غذايى بخورد و او را بر آن سپاس گويد ، يا نوشيدنى اى بياشامد و او را بر آن سپاس گويد .

.

ص: 264

6454.شرح نهج البلاغة عن حبّة العرني :عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ لَيُدخِلُ العَبدَ الجنَّةَ بِالأَكلَةِ أوِ الشَّربَةِ يَحمَدُهُ عَلَيها . (1)6455.الطبقات الكبرى عن علباء بن أحمر :عنه صلى الله عليه و آله :مَن أكَلَ طَعاما ثُمَّ قالَ : «الحَمدُ للّهِِ الَّذي أطعَمَني هذا مِن رِزقِهِ مِن غَيرِ حَولٍ مِنّي وقُوَّةٍ» ، غُفِرَ لَهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِهِ . (2)6456.شرح الأخبار عن أبي الحجاف :عنه صلى الله عليه و آله :إذا رُفِعَتِ المائِدَةُ فَقُل : الحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ ، اللّهُمَّ اجعَلها نِعمَةً مَشكورَةً . (3)6457.الأمالي للمفيد عن جميل بن صالح :الإقبال :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَحمَدُ اللّهَ بَينَ كُلِّ لُقمَتَينِ . (4)6458.الأمالي للطوسي عن ربيعة بن ناجذ ( _ بَعدَ غارَةِ سُفيانَ بنِ عَوفٍ الغامِدِيِّ وَاس ) سنن الترمذي عن أبي اُمامة :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا رُفِعَتِ المائِدَةُ مِن بَينِ يَدَيهِ ، يَقولُ : الحَمدُ للّهِِ . (5)6459.تاريخ اليعقوبيسنن أبي داوود عن أبي سعيد الخدري :أنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله كانَ إذا فَرَغَ مِن طَعامِهِ قالَ : الحَمدُ للّهِِ الَّذي أطعَمَنا وسَقانا وجَعَلَنا مُسلِمينَ . (6)6460.وقعة صفّين عن عبد اللّه بن شريك :صحيح البخاري عن أبي اُمامة :أنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله كانَ إذا رُفِعَت مائِدَتُهُ قالَ : الحَمدُ للّهِِ كَثيرا طَيِّبا مُبارَكا فيهِ ، غَيرَ مَكفِيٍّ ولا مُوَدَّعٍ ولا مُستَغنىً عَنهُ ، رَبُّنا . (7) .


1- .سير أعلام النبلاء : ج 19 ص 259 ، تاريخ دمشق : ج 55 ص 399 كلاهما عن أنس ، كنز العمّال : ج 3 ص 258 ح 6437 .
2- .الإقبال : ج 1 ص 244 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 14 ح 2 ؛ سنن أبي داوود : ج 4 ص 42 ح 4023 وفيه «... ما تقدّم من ذنبه وما تأخّر» ، سنن الترمذي : ج 5 ص 508 ح 3458 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1093 ح 3285 ، كنزالعمّال : ج 15 ص 239 ح 40744 .
3- .مكارم الأخلاق : ج 1 ص 310 ح 991 ، بحار الأنوار : ج 66 ص 381 ح 47 .
4- .الإقبال : ج 1 ص 245 نقلاً عن تاريخ نيسابور في ترجمة حسن بن بشير بإسناده ، بحار الأنوار : ج 98 ص 14 ح 2 .
5- .سنن الترمذي : ج 5 ص 507 ح 3456 ، المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 151 ح 7192 ؛ الجعفريّات : ص 160 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام .
6- .سنن أبي داوود : ج 3 ص 366 ح 3850 ، سنن الترمذي : ج 5 ص 508 ح 3457 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1092 ح 3283 ، السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 80 ح 10121 ، مسند ابن حنبل : ج 4 ص 65 ح 11276 وص 194 ح 11934 ، كنزالعمّال : ج 7 ص 104 ح 18179 .
7- .صحيح البخاري : ج 5 ص 2078 ح 5142 ، سنن أبي داوود : ج 3 ص 366 ح 3849 ، مسند ابن حنبل : ج 8 ص 283 ح 22262 ، السنن الكبرى للنسائي : ج 4 ص 201 ح 6897 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 710 ح 1935 ، كنزالعمّال : ج 7 ص 104 ح 18178 .

ص: 265

6461.الإمام عليّ عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند بنده را به سبب خوردن يا آشاميدنى كه بر آن او را سپاس گويد ، به بهشت مى برد .6462.الأغاني عن المجالد بن سعيد الهمداني ، والصقعب بنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس غذايى بخورد و سپس بگويد : «ستايش ، خداى را كه اين را از روزى خود ، بدون آن كه مرا در آن توش و توانى باشد ، خورانيد» ، گناهان گذشته او آمرزيده مى شود .6463.الطبقات الكبرى ( _ في ذِكرِ أحوالِ حُجرِ بنِ عَدِيٍّ _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه سفره جمع شد ، بگو : «سپاس و ستايش ، خدايى را كه پروردگار جهانيان است .

بار خدايا ! اين را نعمتى سپاسْ داشته قرار ده» .6464.تاريخ الطبري عن أبي إسحاق :الاقبال :پيامبر خدا ميان هر دو لقمه ، خدا را سپاس مى گفت .6465.الأغاني :سنن الترمذى_ به نقل از ابو اُمامه _: پيامبر خدا هر گاه سفره را از برابرش برمى داشتند ، مى گفت : «سپاس ، خداى را» .6466.الأغاني :سنن ابى داوود_ به نقل از ابو سعيد خُدرى _: پيامبر صلى الله عليه و آله هر گاه از خوردنْ فراغت مى يافت ، مى فرمود : «سپاس ، خدايى را كه به ما غذا و آب داد و ما را مسلمان قرار داد» .6467.الأغاني :صحيح البخارى_ به نقل از ابو اُمامه _: پيامبر صلى الله عليه و آله هر گاه سفره اش برچيده مى شد ، مى فرمود : «سپاس ، خداى را ؛ سپاسى فراوان و پاك و با بركت ، كه او را خود ، نيازى نيست ، و طاعتش را كنار نتوان نهاد ، و از او بى نيازى نباشد . تو پروردگار ما هستى» . .

ص: 266

6468.الأغاني عن أبي مخنف عن رجاله :مسند ابن حنبل عن نعيم بن سلامة عن رجل من بني سليم_ وكانَت لَهُ صُحبَةٌ _: أنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله كانَ إذا فَرَغَ مِن طَعامِهِ قالَ : اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ ، أطعَمتَ وسَقَيتَ وأشبَعتَ وأروَيتَ ، فَلَكَ الحَمدُ غَيرَ مَكفورِ ولا مُوَدَّعٍ ولا مُستَغنىً عَنكَ . (1)6469.تاريخ اليعقوبي :مكارم الأخلاق :كانَ صلى الله عليه و آله إذا وُضِعَتِ المائِدَةُ بَينَ يَدَيهِ ، قالَ : بِاسمِ اللّهِ ، اللّهُمَّ اجعَلها نِعمَةً مَشكورَةً نَصِلُ بِها نِعمَةَ الجَنَّةِ . (2)6470.الأغاني عن عبد الملك بن نوفل :سنن أبي داوود عن أبي أيّوب الأنصاري :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا أكَلَ أو شَرِبَ قالَ : الحَمدُ للّهِِ الَّذي أطعَمَ وسَقى وسَوَّغَهُ ، وجَعَلَ لَهُ مَخرَجا . (3)6471.تاريخ اليعقوبي :الشكر عن أنس :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا أكَلَ قالَ : الحَمدُ للّهِِ الَّذي أطعَمَني وسَقاني وهَداني ، وكُلُّ بَلاءٍ حَسَنٍ أبلاني ، الحَمدُ للّهِِ الرَّزّاقِ ذِي القُوَّةِ المَتينِ ، اللّهُمَّ لا تَنزِع مِنّا صالِحا أعطَيتَنا ، ولا صالِحا رَزَقتَنا ، وَاجعَلنا لَكَ مِنَ الشّاكِرينَ . (4)6472.تاريخ الطبري عن ابن سيرين ( _ في مُعاوِيَةَ _ ) الإمام الباقر عليه السلام :كانَ رَسولُ اِللّه صلى الله عليه و آله إذا شَرِبَ الماءَ قالَ : الحَمدُ للّهِِ الَّذي سَقانا عَذبا زُلالاً بِرَحمَتِهِ ، ولَم يسقِنا مِلحا اُجاجا (5) بِذُنوبِنا . (6) .


1- .مسند ابن حنبل : ج 6 ص 310 ح 18093 ، اُسد الغابة : ج 6 ص 388 ، تاريخ دمشق : ج 62 ص 172 ح 12759 ، المعجم الكبير : ج 3 ص 268 ح 3372 عن الحارث بن الحارث ، كنزالعمّال : ج 7 ص 104 ح 18180 وج 15 ص 432 ح 41711 ؛ الإقبال : ج 1 ص 245 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 15 ح 2 .
2- .مكارم الأخلاق : ج 1 ص 68 ح 79 وص 309 ح 987 وليس فيه «باسم اللّه » ، بحار الأنوار : ج 66 ص 380 ح 47 .
3- .سنن أبي داوود : ج 3 ص 366 ح 3851 ، صحيح ابن حبّان : ج 12 ص 24 ح 5220 ، عمل اليوم والليلة للنسائي : ص 264 ح 285 ، المعجم الكبير : ج 4 ص 182 ح 4082 ، الشكر لابن أبي الدنيا : ص 79 ح 171 ، كنزالعمّال : ج 7 ص 103 ح 18176 .
4- .الشكر لابن أبي الدنيا : ص 79 ح 170 .
5- .الاُجاج : الماء المِلْح الشديد الملوحة (النهاية : ج 1 ص 25 «أجج») .
6- .المحاسن : ج 2 ص 406 ح 2420 ، قرب الإسناد : ص 21 ح 71 كلاهما عن ابن القدّاح عن الإمام الصادق عليه السلام ، الكافي : ج 6 ص 384 ح 2 عن ابن القدّاح عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله نحوه ، بحار الأنوار : ج 66 ص 459 ح 6 ؛ الدعاء للطبراني : ص 280 ح 899 عن فضيل بن عياض عن الإمام الصادق عليه السلام ، الشكر لابن أبي الدنيا : ص 41 ح 70 ، حلية الأولياء : ج 8 ص 137 كلاهما عن جابر والثلاثة الأخيرة عن الإمام الباقر عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، كنزالعمّال : ج 7 ص 111 ح 18226 .

ص: 267

6473.الإمام عليّ عليه السلام ( _ في كِتابِهِ إلى حُذَيفَةَ بنِ اليَمانِ _ ) مسند ابن حنبل_ به نقل از نعيم بن سلامه ، از مردى از بنى سليم كه صحابى بود _: پيامبر صلى الله عليه و آله هر گاه از خوردنْ دست مى كشيد ، مى فرمود : «بار خدايا ! تو را سپاس كه غذا و آب دادى و سير و سيرابمان نمودى . پس تو را سپاس ، كه تو را ناسپاسى نشايد ، طاعتت را كنار نتوان نهاد ، و از تو بى نيازى اى نخواهد بود .6474.الأمالي للطوسي عن حذيفة :مكارم الاخلاق :هر گاه براى پيامبر صلى الله عليه و آله سفره نهاده مى شد ، مى فرمود : «به نام خدا . بار خدايا ! اين را نعمتى سپاس داشته قرار ده كه با آن به نعمت بهشت برسيم» .6475.مروج الذهب :سنن أبى داوود_ به نقل از ابو ايّوب انصارى _: پيامبر خدا هر گاه مى خورد يا مى آشاميد ، مى فرمود : «سپاس ، خدايى را كه غذا و آب داد و آن را گوارا ساخت ، و برايش برون رفتى قرار داد» .6476.الأمالي للطوسي عن أبي راشد :الشكر_ به نقل از انس _: پيامبر خدا هر گاه چيزى مى خورد ، مى فرمود : «سپاس و ستايش ، خدايى را كه به من غذا و آب داد و هدايتم فرمود ، و هر نعمتى نيكى را به من ارزانى داشت . سپاس و ستايش ، خداى روزى دهِ نيرومند استوار را . بار خدايا ! هر خوبى اى را كه به ما عطا كردى و هر خوبى اى را كه به ما روزى نمودى ، از ما مگير و ما را از سپاس گزارانت قرار ده» .6477.مجمع الزوائد عن سيّار أبي الحكم :امام باقر عليه السلام :پيامبر خدا هر گاه آب مى نوشيد ، مى فرمود : «سپاس و ستايش ، خدايى را كه به مهر خويش ، ما را آبى گوارا و زلال نوشانيد ، و به كيفر گناهانمان ، به ما آب شور و تلخ ننوشانْد» . .

ص: 268

6478.تاريخ الطبري عن الجارود بن أبي سبرة :مكارم الأخلاق :كانَ صلى الله عليه و آله إذا شَرِبَ بَدأَ فَسَمّى ، وحَسا حَسوَةً وحَسوَتَينِ ، ثُمَّ يَقطَعُ فَيَحمَدُ اللّهَ ، ثُمَّ يَعودُ فَيُسَمّي ، ثُمَّ يَزيدُ فِي الثّالِثَةِ ، ثُمَّ يَقطَعُ فَيَحمَدُ اللّهَ ، فَكانَ لَهُ صلى الله عليه و آله في شُربِهِ ثَلاثُ تَسمِياتٍ ، وثَلاثُ تَحميداتٍ . (1)6479.سير أعلام النّبلاء :كتاب من لا يحضره الفقيه :عَن أبي حَمزَةَ عَن عَلِيِّ بنِ الحُسَينِ عليه السلام أنَّهُ كانَ إذا طَعِمَ قالَ : الحَمدُ للّهِِ الَّذي أطعَمَنا وسَقانا وكَفانا وأيَّدَنا وآوانا وأنعَمَ عَلَينا وأفضَلَ ، الحَمدُ للّهِِ الَّذي يُطعِمُ ولا يُطعَمُ . (2)6480.الإمام عليّ عليه السلام ( _ مِن كَلامِهِ حينَ دَخَلَ البَصرَةَ _ ) المحاسن عن أبي بصير :تَغَدَّيتُ مَعَ أبي جَعفَرٍ عليه السلام ، فَلَمّا وُضِعَتِ المائِدَةُ قالَ : بِاسمِ اللّهِ . فَلَمَّا فَرَغَ قالَ : الحَمدُ للّهِِ الَّذي أطعَمَنا وسَقانا ، ورَزَقَنا وعافانا ، ومَنَّ عَلَينا بِمُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله ، وجَعَلَنا مُسلِمينَ . (3)6481.تاريخ اليعقوبي :الإمام الصادق عليه السلام :كانَ أبي عليه السلام جالِسا ، إذا أتاهُ أخوهُ عَبدُ اللّهِ بنُ عَلِيٍّ يَستَأذِنُ لِعَمرِو بنِ عُبَيدٍ وبَشيرٍ الرَّحّالِ وواصِلٍ ، فَدَخَلوا عَلَيهِ فَجَلَسوا ، فَقالوا : يا أبا جَعفَرٍ ، لِكُلِّ شَيءٍ حَدٌّ يَنتَهي إلَيهِ ؟ فَقالَ : نَعَم ، ما مِن شَيءٍ إلّا ولَهُ حَدٌّ يَنتَهي إلَيهِ .

قالَ : فَدَعا بِالماءِ فَاُتِيَ بِكوزٍ ، فَقالوا : يا أبا جَعفَرٍ هذا الكوزُ مِن شَيءٍ ؟ فَقالَ : نَعَم ، فَقالوا : ما حَدُّهُ؟ قالَ : إذا شَرِبَهُ الرَّجُلُ تَنَفَّسَ عَلَيهِ ثَلاثَةَ أنفاسٍ ، كُلَّما تَنَفَّسَ حَمِدَ اللّهَ ... ثُمَّ يَقولُ : الحَمدُ للّهِِ الَّذي سَقاني ماءً عَذبا فُراتا بِرَحمَتِهِ ، ولَم يَجعَلهُ مِلحا اُجاجا بِذُنوبي . (4) .


1- .مكارم الأخلاق : ج 1 ص 76 ح 113 ، بحار الأنوار : ج 16 ص 246 .
2- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 3 ص 358 ح 4266 ، المحاسن : ج 2 ص 216 ح 1646 ، مكارم الأخلاق : ج 1 ص 310 ح 988 ، بحار الأنوار : ج 66 ص 376 ح 30 .
3- .المحاسن : ج 2 ص 217 ح 1649 ، بحار الأنوار : ج 66 ص 377 ح 33 .
4- .المحاسن : ج 2 ص 405 ح 2418 عن سالم بن مكرم وص 235 ح 1721 عن أبي سلمة ، مكارم الأخلاق : ج 1 ص 324 ح 1038 كلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 66 ص 468 ح 36 .

ص: 269

6482.رجال الكشّي عن أبي إسحاق :مكارم الأخلاق :پيامبر صلى الله عليه و آله هر گاه مى آشاميد ، نخست «بسم اللّه » مى گفت و يك يا دو جرعه مى نوشيد . سپس قطع مى كرد و خدا را سپاس مى گفت و دوباره «بسم اللّه » مى گفت [و مى نوشيد] . آن گاه در نوبت سوم ، همين كار را مى كرد و باز ، نوشيدن را قطع مى كرد و خدا را سپاس مى گفت .

بدين ترتيب ، ايشان هنگام نوشيدن ، سه مرتبه «بسم اللّه » و سه مرتبه حمد خدا مى گفت .6483.أصحاب الإمام أمير المؤمنين عليه السلام عن عبد الركتاب من لا يحضره الفقيه_ به نقل از ابو حمزه _: امام زين العابدين عليه السلام هر گاه غذا مى خورد ، مى فرمود : «سپاس و ستايش ، خدايى را كه به ما غذا و آب داد و نيازمان را برآورد ، و ما را يارى و سرپناه داد و از نعمت و فضل خويش ، به ما ارزانى داشت . سپاس و ستايش ، خدايى را كه خوراك مى دهد و خود خوراك نمى خورد» .6484.تاريخ الطبري :المحاسن_ به نقل از ابو بصير _: با امام باقر عليه السلام ناهار خوردم . چون سفره انداختند ، فرمود : «به نام خدا» و چون دست كشيد ، فرمود : «سپاس و ستايش ، خدايى را كه به ما غذا و آب داد ، ما را روزى و عافيت بخشيد ، نعمت وجود محمّد صلى الله عليه و آله را به ما ارزانى داشت ، و ما را مسلمان قرار داد» .6485.وقعة صفّين :امام صادق عليه السلام :پدرم عليه السلام نشسته بود كه برادرش عبد اللّه بن على بر ايشان وارد شد و براى عمرو بن عُبيد و بشير رحّال و واصل ، اجازه شرفيابى خواست . آن سه آمدند و نشستند و سپس گفتند : اى ابا جعفر! آيا براى هر چيزى حدّ و مرزى است كه به آن ، پايان بپذيرد؟

فرمود : «آرى . هيچ چيزى نيست ، مگر آن كه حدّ و مرزى دارد كه به آن منتهى مى شود» .

در اين هنگام ، پدرم آب خواست و كوزه اى آب برايش آوردند . آنها گفتند : اى ابا جعفر! آيا اين كوزه هم چيز است؟

فرمود : «آرى» .

گفتند : حدّ و مرز آن چيست؟

فرمود : «حدّش اين است كه هر گاه شخص از آن مى نوشد ، با سه نفس بياشامد و در هر نفس ، خدا را سپاس بگويد ... سپس بگويد : سپاس و ستايش ، خدايى را كه به مِهر خويش ، ما را آبى گوارا و شيرين نوشاند ، و به سبب گناهانمان ، اين آب را شور و تلخ نگردانيد » . .

ص: 270

6486.وقعة صفّين :الإمام الصادق عليه السلام :يا سِنانُ ، مَن قُدِّمَ إلَيهِ طَعامٌ فَأَكَلَهُ فَقالَ : «الحَمدُ للّهِِ الَّذي رَزَقَنيهِ بِلا حَولٍ ولا قُوَّةٍ مِنّي» غُفِرَ لَهُ قَبلَ أن يَقومَ ، أو قالَ : قَبلَ أن يُرفَعَ طَعامُهُ . (1)6487.الكامل في التاريخ :الكافي عن داوود بن كثير :تَعَشَّيتُ عِندَ أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَتَمَةً ، فَلَمّا فَرَغَ مِن عَشائِهِ حَمِدَ اللّهَ . (2)6488.الأخبار الطوال ( _ في ذِكرِ مَجيءِ الإِمامِ عَلِيٍّ عليه السلام إل ) الكافي عن عبيد بن زرارة :أكَلتُ مَعَ أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام طَعاما فَما اُحصي كَم مَرَّةً قالَ : الحَمدُ للّهِِ الَّذي جَعَلَني أشتَهيهِ . (3)6489.حلية الأولياء عن بلال بن المنذر ( _ بَعدَ شَهادَةِ الإِمامِ الحُسَينِ عليه السلام _ ) كنز الفوائد :ذَكَروا أنَّ أبا حَنيفَةَ أكَلَ طَعاما مَعَ الإِمامِ الصّادِقِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ عليه السلام فَلَمّا رَفَعَ الصّادِقُ عليه السلام يَدَهُ مِن أكلِهِ ، قالَ : الحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ ، اللّهُمَّ هذا مِنكَ ومِن رَسولِكَ صلى الله عليه و آله .

فَقالَ أبو حَنيفَةَ : يا أبا عَبدِ اللّهِ أجَعَلتَ مَعَ اللّهِ شَريكا؟ فَقالَ لَهُ : وَيلَكَ فَإِنَّ اللّهَ تَعالى يَقولُ في كِتابِهِ : «وَمَا نَقَمُواْ إِلَا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ مِن فَضْلِهِ» (4) ، ويَقولُ في مَوضِعٍ آخَرَ : «وَلَوْ أَنَّهُمْ رَضُواْ مَا ءَاتَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَقَالُواْ حَسْبُنَا اللَّهُ سَيُؤْتِينَا اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَرَسُولُهُ» (5) .

فَقالَ أبو حَنيفَةَ : وَاللّهِ لَكَأَنّي ما قَرَأتُهُما قَطُّ . (6) .


1- .المحاسن : ج 2 ص 212 ح 1633 عن عبد اللّه بن سنان عن أبيه ، بحار الأنوار : ج 66 ص 373 ح 19 .
2- .الكافي : ج 6 ص 300 ح 2 ، المحاسن : ج 2 ص 227 ح 1689 ، بحار الأنوار : ج 66 ص 347 ح 27 .
3- .الكافي : ج 6 ص 295 ح 17 ، المحاسن : ج 2 ص 218 ح 1653 ، بحار الأنوار : ج 66 ص 378 ح 37 .
4- .التوبة : 74 .
5- .التوبة : 59 .
6- .كنزالفوائد : ج 2 ص 36 ، بحارالأنوار : ج 10 ص 216 ح 17 .

ص: 271

6490.الأمالي للطوسي عن بنت رُشيد الهَجَري عن رُشيد الهامام صادق عليه السلام_ به پدر عبد اللّه بن سنان _: اى سِنان! هر كس كه چون برايش غذايى آوردند ، آن را بخورد و سپس بگويد! «سپاس و ستايش ، خدايى را كه اين را ، بدون توش و توانى از جانب من ، روزى ام كرد» ، پيش از آن كه از جا برخيزد _ يا فرمود : پيش از آن كه غذايش را جمع كنند _ ، گناهانش آمرزيده مى شود .6491.الإرشاد عن زياد بن النّضر الحارثي :الكافى_ به نقل از داوود بن كثير _: شبى نزد امام صادق عليه السلام شام خوردم . چون شام خود را تمام كرد ، خدا را حمد گفت .6492.ميزان الاعتدال عن زرّ بن حُبيش :الكافى_ به نقل از عبيد بن زراره _: يك بار با امام صادق عليه السلام غذا خوردم . نشمردم كه چند مرتبه فرمود : «سپاس ، خدايى را كه مرا نسبت به اين غذا ، با اشتها قرار داد» .6493.سير أعلام النّبلاء ( _ في ذِكرِ زِيادِ بنِ أبيهِ _ ) كنزالفوائد :گفته اند كه ابو حنيفه يك بار با امام صادق عليه السلام غذا خورد . چون امام ، دست از غذا كشيد ، فرمود : «ستايش ، خدايى را كه پروردگار جهانيان است . بار خدايا ! اين از [نعمت] ، تو و از پيامبر توست» .

ابوحنيفه گفت : اى ابو عبد اللّه ! آيا براى خدا شريك قرار مى دهى؟

امام صادق عليه السلام به او فرمود : «واى بر تو! خداوند متعال در كتاب خود مى فرمايد : «و به عيبجويى برنخاستند ، مگر [بعد از ]آن كه خدا و پيامبرش از فضل خود ، آنان را بى نياز گرداندند» ، و در جاى ديگر مى فرمايد : «و [قطعا برايشان بهتر بود] اگر آنان بدانچه خدا و پيامبرش به ايشان داده اند ، خشنود مى گشتند و مى گفتند : خدا ما را بس است . به زودى ، خدا و پيامبرش از كَرَم خود به ما مى دهند» .

ابو حنيفه گفت : به خدا قسم ، گويا هرگز اين دو آيه را نخوانده ام . .

ص: 272

راجع : ص 304 ح 1258.

4 / 20عِندَ النَّومِ6497.الاستيعاب :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ إذا أوى إلى فِراشِهِ : «الحَمدُ للّهِِ الَّذي كَفاني وآواني ، الحَمدُ للّهِِ الَّذي أطعَمَني وسَقاني ، الحَمدُ للّهِِ الَّذي مَنَّ عَلَيَّ فَأَفضَلَ ، اللّهُمَّ! إنّي أسأَلُكَ بِعِزَّتِكَ أن تُنجِيَني مِنَ النّارِ» فَقَد حَمِدَ اللّهَ بِجَميعِ مَحامِدِ الخَلقِ كُلِّهِم . (1)6498.تاريخ دمشق عن الشعبي :صحيح مسلم عن أنس :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ إذا أوى إلى فِراشِهِ قالَ : الحَمدُ للّهِِ الَّذي أطعَمَنا وسَقانا وكَفانا وآوانا ، فَكَم مِمَّن لا كافِيَ لَهُ ولا مُؤوِيَ . (2)6499.شرح نهج البلاغة :الإمام الصادق عليه السلام :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا أوى إلى فِراشِهِ ، قالَ : «اللّهُمَّ بِاسمِكَ أحيا وبِاسمِكِ أموتُ» ، فَإِذا قامَ مِن نَومِهِ قالَ : «الحَمدُ للّهِِ الَّذي أحياني بَعدَما أماتَني ، و إلَيهِ النُّشورُ». (3) .


1- .المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 730 ح 2001 ، عمل اليوم والليلة لابن السني : ص 252 ح 720 ، شعب الإيمان : ج 4 ص 93 ح 4382 وليس فيه من «اللهم إنّي أسألك بعزّتك أن تنجيني من النار» وكلّها عن أنس ، كنز العمّال : ج 15 ص 347 ح 41322 .
2- .صحيح مسلم : ج 4 ص 2085 ح 64 ، سنن أبي داوود : ج 4 ص 312 ح 5053 ، سنن الترمذي : ج 5 ص 470 ح 3396 ، مسند ابن حنبل : ج 4 ص 307 ح 12553 ، كنز العمّال : ج 7 ص 114 ح 18241 .
3- .الكافي : ج2 ص539 ح16 عن ابن القدّاح ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 480 ح 1387 ، بحار الأنوار: ج 87 ص 173 ح 4 ؛ صحيح البخاري: ج5 ص2327 ح5955 نحوه، مسند ابن حنبل : ج9 ص 102 ح 23429 كلاهما عن حذيفة ، صحيح مسلم : ج 4 ص 2083 ح 59 عن البراء ، كنزالعمّال : ج 7 ص 113 ح 18235 .

ص: 273

4 / 20 هنگام خوابيدن

ر . ك : ص 305 ح 1258 .

4 / 20هنگام خوابيدن6503.شرح نهج البلاغة عن عليّ بن محمّد المدائني :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس هنگامى كه به بسترش مى رود ، بگويد : «ستايش ، خدايى را كه مرا كفايت كرد و سرپناهم داد . سپاس ، خدايى را كه مرا خوراك و آب داد . سپاس ، خدايى را كه بر من منّت نهاد و مورد عنايت قرارم داد . بار خدايا! به حقّ عزّتت ، از تو مى خواهم كه مرا از آتش نجات بخشى» ، خداوند را با همه سپاس و ستايش هاى تمامى خلق ، ستوده است .6504.أنساب الأشراف :صحيح مسلم_ به نقل از اَنَس _: پيامبر خدا هر گاه به بسترش مى رفت ، مى فرمود : «ستايش ، خدايى را كه به ما خوراك و آب داد و ما را كفايت نمود و سرپناهمان داد ؛ زيرا بسا كسى كه نه كفايت كننده اى دارد و نه پناه دهنده اى» .6505.اُسد الغابة :امام صادق عليه السلام :پيامبر خدا هر گاه به بسترش مى رفت ، مى گفت : «بار خدايا ! به نام تو زنده ام و به نام تو مى ميرم» ، و چون از خواب بر مى خاست ، مى گفت : «ستايش ، خدايى را كه مرا ، پس از آن كه ميرانْد ، زنده گردانيد ، و رستاخيز به سوى اوست» .

.

ص: 274

6506.نهج البلاغة :الإمام الباقر عليه السلام :إذا قُمتَ بِاللَّيلِ مِن مَنامِكَ فَقُل : الحَمدُ للّهِِ الَّذي رَدَّ عَلَيَّ روحي لِأَحمَدَهَ وأعبُدَهُ . (1)6507.تاريخ الخلفاء :كتاب من لا يحضره الفقيه عن أبي عبيدة الحذّاء عن الإمام الباقر عليه السلام ، قال :قُلتُ : جُعِلتُ فِداكَ إن أنَا قُمتُ في آخِرِ اللَّيلِ أيَّ شَيءٍ أقولُ إذا قُمتُ؟

فَقالَ : قُل : «الحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ وإلهِ المُرسَلينَ ، وَالحَمدُ للّهِِ الَّذي يُحيِي المَوتى ويَبعَثُ مَن فِي القُبورِ» ؛ فَإِنَّكَ إذا قُلتَها ذَهَبَ عَنكَ رِجزُ الشَّيطانِ ووَسواسُهُ إن شاءَ اللّهُ تَعالى . (2)4 / 21عِندَ الاِستيقاظِ6510.تاريخ دمشق عن عمرو بن نعجة :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذَا استَيقَظَ أحَدُكُم فَليَقُل : الحَمدُ للّهِِ الَّذي رَدَّ عَلَيَّ روحي ، وعافاني في جَسَدي ، وأذِنَ لي بِذِكرِهِ . (3)6511.مروج الذهب :مكارم الأخلاق :كانَ مِمّا يَقولُ صلى الله عليه و آله إذَا استَيقَظَ : الحَمدُ للّهِِ الَّذي أحياني بَعدَ مَوتي ، إنَّ رَبّي لَغَفورٌ شَكورٌ . (4)راجع : ص 302 ح 1255 .

.


1- .الكافي : ج 2 ص 538 ح 12 و ج 3 ص 445 ح 12 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 123 ح 467 كلّها عن زرارة ، بحارالأنوار : ج 87 ص 173 ح 3 .
2- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 482 ح 1391 ، علل الشرايع : ص 365 ح 4 ، بحار الأنوار : ج 87 ص 193 ح 8 .
3- .عمل اليوم والليلة لابن السني : ص 8 ح 9 ، الأذكار للنووي : ص 26 كلاهما عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 7 ص 789 ح 21418 .
4- .مكارم الأخلاق : ج 1 ص 94 ح 180 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 202 ح 19 .

ص: 275

4 / 21 هنگام بيدار شدن

6513.تاريخ دمشق عن هشام بن محمّد عن أبيه :امام باقر عليه السلام :هر گاه شب از خواب برخاستى ، بگو : «ستايش ، خداى را كه روحم را به من بازگردانيد تا او را ستايش و پرستش كنم» .6514.تاريخ الطبري عن مسلمة والهذلي وغيرهما :كتاب من لا يحضره الفقيه_ به نقل از ابو عبيده حذّاء _: به امام باقر عليه السلام گفتم : قربانت گردم ! اگر آخر شب از خواب برخاستم ، وقتى بر مى خيزم ، چه بگويم ؟

فرمود : بگو : «ستايش ، خداى را كه پروردگار جهانيان و معبود پيامبران است . سپاس و ستايش ، خداى را كه مردگان را زنده مى گرداند و هر كسى را كه در گورهاست ، بر مى انگيزد» ؛ زيرا هر گاه اين جملات را بگويى ، به خواست خداوند متعال ، پليدى و وسوسه هاى شيطان از تو دور مى شوند .4 / 21هنگام بيدار شدن6517.مروج الذهب :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه يكى از شما از خواب بيدار شد ، بگويد : «سپاس ، خداى را كه رحم را به من برگرداند ، و بدنم را سالم بداشت ، و به من اجازه [و توفيق ]داد كه ياد او كنم» .6518.المعجم الكبير عن الحسن :مكارم الاخلاق :از جمله دعاهايى كه پيامبر صلى الله عليه و آله هنگام برخاستن از خواب مى گفت ، اين بود : «سپاس ، خداى را كه مرا ، پس از مردنم ، زنده گردانيد . راستى كه پروردگار من ، آمرزنده و سپاس گزار است» .ر . ك : ص 303 ح 1255 .

.

ص: 276

4 / 22عِندَ رُؤيَةِ الرُّؤيَا الحَسَنَةِ6522.الطبقات الكبرى عن مِلْحان بن ثروان :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا رَأى أحَدُكُمُ الرُّؤيا يُحِبُّها ، فَإِنَّها مِنَ اللّهِ ، فَليَحمَدِ اللّهَ عَلَيها وَليُحَدِّث بِها ، وإذا رَأى غَيرَ ذلِكَ مِمّا يَكرَهُ ، فَإِنَّما هِيَ مِنَ الشَّيطانِ، فَليَستَعِذ مِن شَرِّها ، ولا يَذكُرها لِأَحَدٍ فَإِنَّها لَن تَضُرَّهُ . (1)6523.تاريخ بغداد عن حميد بن هلال :عنه صلى الله عليه و آله :مَن رَأى في مَنامِهِ خَيرا فَليَحمَدِ اللّهَ وَليَشكُرهُ ، ومَن رَأى غَيرَ ذلِكَ فَليَستَعِذ بِاللّهِ فَلا يَذكُرها فَإِنَّها لا تَضُرُّهُ . (2)4 / 23بَعدَ العَطسَةِ6526.الطبقات الكبرى عن إبراهيم :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لَمّا خَلَقَ اللّهُ آدَمَ عليه السلام ونَفَخَ فيهِ الرُّوحَ ، عَطَسَ آدَمُ عليه السلام فَأُلهِمَ أن قالَ : الحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ . (3)6527.البرصان والعرجان :عنه صلى الله عليه و آله :إذا عَطَسَ أحَدُكُم فَحَمِدَ اللّهَ فَشَمِّتوهُ (4) ، وإن لَم يَحمَدِ اللّهَ عز و جل فَلا تُشَمِّتوهُ . (5)6528.الإمام الصادق عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :إذا عَطَسَ أَحدُكُم فَليَقُل : «الحَمدُ للّهِِ عَلى كُلِّ حالٍ»، وَليَقُلِ الَّذي يَرُدُّ عَلَيهِ : «يَرحَمُكَ اللّهُ»، وَليَقُل هُوَ : «يَهديكُمُ اللّهُ ويُصلِحُ بالَكُم» . (6) .


1- .صحيح البخاري : ج 6 ص 2582 ح 6638 ، سنن الترمذي : ج 5 ص 505 ح 3453 ، مسند ابن حنبل : ج 4 ص 19 ح 11054 ، المستدرك عى الصحيحين : ج 4 ص 434 ح 8181 كلّها عن أبي سعيد الخدري ، كنز العمّال : ج 15 ص 365 ح 41396 .
2- .كنز العمّال : ج 15 ص 373 ح 41437 نقلاً عن الدارقطني في الإفراد عن أبي هريرة .
3- .بشارة المصطفى : ص 68 عن عبد اللّه بن مسعود ، بحار الأنوار : ج 68 ص 130 ح 61 وراجع الاختصاص : ص 45 .
4- .التَّشميت _ بالشين والسين _ : الدعاء بالخير والبركة (النهاية : ج 2 ص 499 «شمت») .
5- .مسند ابن حنبل : ج 7 ص 165 ح 19716 ، الأدب المفرد : ص 277 ح 941 ، المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 295 ح 7690 كلّها عن أبي موسى ، كنز العمّال : ج 9 ص 160 ح 25519 .
6- .سنن الترمذي : ج 5 ص 83 ح 2741 عن أبي أيّوب ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1224 ح 3715 وليس فيه «على كلّ حال» ، مسند ابن حنبل : ج 1 ص 255 ح 973 كلاهما عن عبد الرحمن بن أبي ليلى عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، كنزالعمّال : ج 9 ص 159 ح 25515 وراجع شعب الإيمان : ج 7 ص 28 ح 9341 .

ص: 277

4 / 22 هنگام ديدن خواب خوش
4 / 23 پس از عطسه زدن

4 / 22هنگام ديدن خواب خوش6531.الإمام عليّ عليه السلام ( _ في كِتابِهِ إلى سَعدِ بنِ مَسعودٍ الثَّقَفِيِّ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه كسى از شما خواب خوشايندى ديد ، آن خواب از جانب خداست ، پس خدا را بر آن بستايد و آن را بازگو نمايد ؛ ولى هر گاه خواب ناخوشايندى ديد ، آن خواب از جانب شيطان است ، پس ، از شرّ آن خواب به خدا پناه برد و آن را براى كسى بازگو نكند ؛ در اين صورت ، هرگز به او گزندى نخواهد زد .6532.الغارات ( _ في ذِكرِ غارَةِ سُفيانَ بنِ عَوفٍ عَلَى الأَنبا ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هركس خواب خوشى ديد ، خدا را بر آن بستايد و او سپاس بگويد ، و هر كس غير آن ديد ، به خدا پناه بَرد و آن را براى كسى نگويد ؛ در اين صورت ، به او گزندى نخواهد زد .4 / 23پس از عطسه زدن6535.الغارات عن أبي عبد الرحمن السلمي ( _ أيضا _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :چون خداوند آدم عليه السلام را آفريد و در او جان دميد ، آدم عليه السلام عطسه زد . در اين هنگام ، به او الهام شد كه بگويد : «ستايش ، خداى را كه پروردگار جهانيان است» .6536.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه يكى از شما عطسه كرد و خدا را حمد گفت ، برايش دعاى خير كنيد ؛ (1) ولى اگر خداوند عز و جل را حمد نگفت ، برايش دعا نكنيد .6537.حلية الأولياء عن أبي الأسود وزاذان الكندي :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه يكى از شما عطسه كرد ، بگويد : «ستايش ، خداى را بر هر حالى» ، و ديگرى در جوابش بگويد : «خدا تو را رحمت كند» ، و او بگويد : «خدا هدايتتان كند و خاطرتان را شاد گرداند» .

.


1- .مثلاً بگوييد : «عافيت باشد» ، يا : «يرحَمُكَ اللّه » .

ص: 278

6538.الأمالي للطوسي عن منصور بن بزرج :مسند ابن حنبل عن عبد اللّه بن جعفر :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ إذا عَطَسَ حَمِدَ اللّهَ ، فَيُقالُ لَهُ : «يَرحَمُكَ اللّهُ» ، فَيقولُ : «يَهديكُمُ اللّهُ ويُصلِحُ بالَكُم». (1)6539.المستدرك على الصحيحين عن عوف بن أبي عثمان النّهديرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا عَطَسَ أحَدُكُم فَقالَ : «الحَمدُ للّهِِ» ، قالَتِ المَلائِكَةُ : «رَبِّ العالَمينَ» ، فَإِذا قالَ : «رَبِّ العالَمينَ» ، قالَتِ المَلائِكَةُ : «رَحِمَكَ اللّهُ». (2)6540.الطبقات الكبرى عن النّعمان بن حميد :عنه صلى الله عليه و آله :إذا عَطَسَ المَرءُ المُسلِمُ ثُمَّ سَكَتَ لِعِلَّةٍ تَكونُ بِهِ ، قالَتِ المَلائِكَةُ عَنهُ : «الحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ» ، فَإِن قالَ : «الحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ» ، قالَتِ المَلائِكَةُ : «يَغفِرُ اللّهُ لَكَ». (3)6541.مروج الذهب ( _ في ذِكرِ سَلمانَ الفارِسِيِّ _ ) مسند ابن حنبل عن أبي هريرة :عَطَسَ رَجُلانِ عِندَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله أحَدُهُما أشرَفُ مِنَ الآخَرِ ، فَعَطَس الشَّريفُ فَلَم يَحمَدِ اللّهَ ، فَلَم يُشَمِّتهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله ، وعَطَسَ الآخَرُ فَحَمِدَ اللّهَ فَشَمَّتَهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله .

قالَ : فَقالَ الشَّريفُ : عَطَستُ عِندَكَ فَلَم تُشَمِّتني ، وعَطَسَ هذا عِندَكَ فَشَمَّتَّهُ ! قالَ : فَقالَ صلى الله عليه و آله : إنَّ هذا ذَكَرَ اللّهَ فَذَكَرتُهُ ، وإنَّكَ نَسيتَ اللّهَ فَنَسيتُكُ. (4) .


1- .مسند ابن حنبل : ج 1 ص 437 ح 1748 ، الدعاء للطبراني : ص 551 ح 1980 ، كنز العمّال : ج 9 ص 229 ح 25779 .
2- .المعجم الكبير : ج 11 ص 358 ح 12284 ، المعجم الأوسط : ج 3 ص 349 ح 3371 كلاهما عن ابن عبّاس ، كنزالعمّال : ج 9 ص 160 ح 25521 .
3- .الكافي : ج 2 ص 656 ح 19 ، الأمالي للصدوق : ص 377 ح 476 كلاهما عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 162 ح 2399 ، روضة الواعظين : ص 519 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 53 ح 4 .
4- .مسند ابن حنبل : ج 3 ص 219 ح 8354 ، الأدب المفرد : ص 274 ح 932 ، المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 294 ح 7689 وفيهما «جلس» بدل «عطس» ، كنز العمّال : ج 9 ص 230 ح 25784 .

ص: 279

6542.الطبقات الكبرى عن أبي سفيان عن أشياخه :مسند ابن حنبل_ به نقل از عبد اللّه بن جعفر _: پيامبر خدا هرگاه عطسه مى كرد ، خدا را حمد مى گفت ، پس به او گفته مى شد : «خداوند تو را بيامرزد» و او مى گفت : «خداوند هدايتتان كند و خاطرتان را شاد گردانَد» .6543.المعجم الكبير عن بقيرة ( _ امرَأَةِ سَلمانَ _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه يكى از شما عطسه كند و بگويد : «سپاس ، خداى را» ، فرشتگان مى گويند : «كه پروردگار جهانيان است» ، و هر گاه بگويد : «[سپاس ، خداى را] كه پروردگار جهانيان است» ، فرشتگان مى گويند : «خدا تو را رحمت كند» .6544.الطبقات الكبرى عن عطاء بن السائب :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه مسلمانى عطسه كند و به هر علّتى سكوت نمايد [و الحمد للّه نگويد] ، فرشتگان از طرف او مى گويند : «سپاس ، خداى را كه پروردگار جهانيان است» ، و اگر بگويد : «سپاس ، خداى را كه پروردگار جهانيان است» ، فرشتگان مى گويند : «خدا تو را بيامرزد» .6545.الإمام عليّ عليه السلام ( _ في كِتابِهِ إلى سُليمانَ بنِ صُرَدٍ وهُوَ بِالج ) مسند ابن حنبل_ به نقل از ابو هريره _: دو مرد در حضور پيامبر صلى الله عليه و آله عطسه كردند كه يكى از آن دو ، شريف تر از ديگرى بود . آن شريف چون عطسه كرد ، حمد خدا نگفت و پيامبر صلى الله عليه و آله هم در جوابش دعا نكرد ، و ديگرى چون عطسه كرد ، حمد خدا گفت و پيامبر صلى الله عليه و آله هم برايش دعا كرد .

آن شريف گفت : من در حضور شما عطسه كردم و دعايم نكرديد ؛ ولى اين مرد عطسه كرد و دعايش كرديد!

پيامبر خدا فرمود : «اين ، خدا را ياد كرد و من هم از او ياد كردم ؛ ولى تو خدا را فراموش كردى و من هم تو را فراموش كردم» . .

ص: 280

6546.وقعة صفّين عن عون بن أبي جحيفة :الإمام الصادق عليه السلام :مَن قالَ إذا سَمِعَ عاطِسا : «الحَمدُ للّهِِ عَلى كُلِّ حالٍ ، ما كانَ مِن أمرِ الدُّنيا وَالآخِرَةِ ، وصَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ» ، لَم يَرَ في فَمِهِ سُوءا . (1)6547.وقعة صفّين عن عبد الرحمن بن عبيد بن أبي الكنود :عنه عليه السلام :كانَ أبي عليه السلام يَقولُ : إذا عَطَسَ أحَدُكُم وهُوَ عَلى خَلاءٍ فَليَحمَدِ اللّهَ في نَفسِهِ . (2)4 / 24عِندَ لُبسِ الثَّوبِ الجَديدِ6550.الإمام عليّ عليه السلام ( _ وقَد تُوُفِّيَ سَهلُ بنُ حُنَيفٍ الأَنصارِيُّ ب ) رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن لَبِسَ ثَوبا جَديدا فَقالَ : «الحَمدُ للّهِِ الَّذي كَساني ما اُواري بِهِ عَورَتي ، وأَتَجَمَّلُ بِهِ في حَياتي» ... كانَ في كَنَفِ اللّهِ (3)6551.الطبقات الكبرى ( _ في ذِكرِ صَعصَعَةَ بنِ صوحانَ _ ) عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ مِن اُمَّتي مَن يَأتِي السُّوقَ فَيَبتاعُ القَميصَ بِنِصفِ دينارٍ أو ثُلُثِ دينارٍ فَيَحمَدُ اللّهَ إذا لَبِسَهُ ، فَلا يَبلُغُ رُكبَتَيهِ حَتّى يُغفَرَ لَهُ . (4)6552.الأمالي للطوسي عن صعصعة بن صوحان :تاريخ بغداد عن ابن عبّاس :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله . . . إذا لَبِسَ ثَوبا جَديدا حَمِدَ اللّهَ وصَلّى رَكعَتَينِ ، وكَسَا الخَلِقَ . (5)6553.تاريخ اليعقوبي عن صعصعة بن صوحان ( _ بَعدَ خِلافَةِ الإِمامِ عَلِيٍّ عليه السلام _ ) مكارم الأخلاق :كانَ [ رَسولُ اللّهِ] صلى الله عليه و آله إذا لَبِسَ ثَوبا جَديدا قالَ : «الحَمدُ للّهِِ الَّذي كَساني ما يُواري عَورَتي ، وأتَجَمَّلُ بِهِ فِي النّاسِ» ، وكانَ إذا نَزَعَهُ نَزَعَ مِن مَياسِرِهِ أوَّلاً ، وكانَ مِن فِعلِهِ صلى الله عليه و آله إذا لَبِسَ الثَّوبَ الجَديدَ حَمدَ اللّهِ . (6) .


1- .مكارم الأخلاق : ج 2 ص 163 ح 2402 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 51 ح 1 .
2- .قرب الإسناد : ص 74 ح 239 عن مسعدة بن صدقة ، بحارالأنوار : ج 76 ص 53 ح 6 .
3- .سنن الترمذي : ج 5 ص 558 ح 3560 ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج 6 ص 59 ح 2 و ج 7 ص 122 ح 1 ، المنتخب من مسند عبد بن حميد : ص 36 ح 18 كلّها عن عمر ، كنز العمّال : ج 15 ص 297 ح 41089 .
4- .المعجم الكبير : ج 8 ص 246 ح 7965 عن أبي اُمامة ، كنز العمّال : ج 15 ص 298 ح 41091 ؛ مشكاة الأنوار : ص 66 ح 98 وفيه «ركبته» بدل «ركبتيه» ، بحارالأنوار : ج 93 ص 213 ح 17 .
5- .تاريخ بغداد : ج8 ص414، تاريخ دمشق : ج18 ص86 الرقم 4193، كنز العمّال : ج7 ص117 الرقم 18261.
6- .مكارم الأخلاق : ج 1 ص 88 ح 156 و 157 ، بحار الأنوار : ج 16 ص 251 .

ص: 281

4 / 24 هنگام پوشيدن جامه نو

6554.الغارات عن الأسود بن قيس :امام صادق عليه السلام :هر كس وقتى عطسه كسى را شنيد ، بگويد : «سپاس ، خداى را بر هر حالى ، از كار دنيا و آخرت ، و درود خدا بر محمّد و خاندان او» ، در دهانش بدى و گزندى نبيند .6555.تاريخ اليعقوبي :امام صادق عليه السلام :پدرم عليه السلام مى فرمود : «هر گاه كسى از شما در مستراح بود و عطسه كرد ، در دلش خدا را حمد بگويد» .4 / 24هنگام پوشيدن جامه نو6558.مروج الذهب عن الحارث بن مسمار البهراني :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس كه هنگام پوشيدن جامه اى نو ، بگويد : «سپاس ، خداى را كه به من جامه اى پوشاند تا با آن ، برهنگى خويش را بپوشانم و در زندگى ام بدان آراسته باشم» ، ... در پناه خدا باشد .6559.ديوان المعاني عن محمّد بن عبّاد :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آن كس از امّت من كه به بازار رود و پيراهنى به نيم دينار يا يك سوم دينار بخرد و چون آن را پوشيد ، حمد خدا بگويد ، هنوز آن پيراهن به زانوانش نرسيده ، آمرزيده مى شود .6560.تاريخ الطبري عن الشعبي ( _ في ذِكرِ قِيامِ الكوفِيّينَ عَلى سَعيدِ بنِ الع ) تاريخ بغداد_ به نقل از ابن عبّاس _: پيامبر خدا ... هر گاه جامه جديدى مى پوشيد ، خدا را حمد مى گفت و دو ركعت نماز مى خواند ، و جامه كهنه را [به فقرا] مى پوشاند .6561.رجال الكشّي عن عاصم بن أبي النّجود عمّن شهد ذلك :مكارم الاخلاق :پيامبر خدا هر گاه جامه جديدى مى پوشيد ، مى گفت : «ستايش ، خداى را كه جامه اى به من پوشاند تا برهنگى مرا بپوشاند و با آن در ميان مردم ، آراسته باشم» .

و هر گاه آن را از تن مى كَند ، نخست از سمت چپ خود در مى آورد . شيوه ايشان چنين بود كه هر گاه لباس نوى مى پوشيد ، خدا را حمد مى گفت .

.

ص: 282

6562.العقد الفريد :الأمالي للطوسي عن أبي مطر :كُنتُ بِالكوفَةِ ، فَمَرَّ عَلَيَّ رَجُلٌ فَقالوا : هذا أميرُ المُؤمِنينَ عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِ ، فَتَبِعتُهُ فَوَقَفَ عَلى خَيّاطٍ فَاشتَرى مِنهُ قَميصا بِثَلاثَةِ دَراهِمَ فَلَبِسَهُ ، فَقالَ : الحَمدُ للّهِِ الَّذي سَتَرَ عَورَتي ، وكَسانِي الرِّياشَ ، ثُمَّ قالَ : هكَذا كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ إذا لَبِسَ قَميصا . (1)4 / 25عِندَ النَّظَرِ فِي المِرآةِ6565.الكامل في التاريخ :الشكر عن أنس :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا نَظَرَ وَجهَهُ فِي المِرآةِ قالَ : الحَمدُ للّهِِ الَّذي سَوّى خَلقي فَعَدَّلَهُ ، وكَرَّمَ صورَةَ وَجهي وحَسَّنَها ، وجَعَلَني مِنَ المُسلِمينَ . (2)6566.خصائص الأئمّة عليهم السلام :الإمام عليّ عليه السلام :إذا نَظَرَ أحَدُكُم فِي المِرآةِ فَليَقُل : الحَمدُ للّهِِ الَّذي خَلَقَني فَأَحسَنَ خَلقي ، وصَوَّرَني فَأَحسَنَ صورَتي ، وزانَ مِنّي ما شان مِن غَيري ، وأكرَمَني بِالإِسلامِ . (3)4 / 26عِندَ التَّخَلِّي6569.الاستيعاب :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا خَرَجَ أحَدُكُم مِنَ الخَلاءِ فَليَقُل : الحَمدُ للّهِِ الَّذي أذهَبَ عَنّي ما يُؤذيني ، وأمسَكَ عَلَيَّ ما يَنفَعُني . (4) .


1- .الأمالي للطوسي : ص 387 ح 849 ، بحار الأنوار : ج 79 ص 319 ح 1 .
2- .الشكر لابن أبي الدنيا : ص 59 ح 119 ، المعجم الأوسط : ج 1 ص 240 ح 787 وفيه «صوّر» بدل «كرّم» ، كنزالعمّال : ج 6 ص 693 ح 17442 .
3- .الخصال : ص 612 ح 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، تحف العقول : ص 102 ، بحار الأنوار : ج 10 ص 91 ح 1 .
4- .المصنّف لابن أبي شيبة : ج 1 ص 12 ح 6 و ج 7 ص 149 ح 5 كلاهما عن طاووس ، كنز العمّال : ج 9 ص 350 ح 26390 .

ص: 283

4 / 25 هنگام نگاه كردن در آينه
4 / 26 هنگام قضاى حاجت

6570.تاريخ اليعقوبي :الأمالى ، طوسى_ به نقل از ابو مطر _: در كوفه بودم كه مردى بر من گذشت . گفتند : اين ، امير مؤمنان على بن ابى طالب است _ كه درود خدا بر او باد _ .

من دنبال وى به راه افتادم . نزد خيّاطى ايستاد و پيراهنى به سه درهم از او خريد و آن را پوشيد و گفت : «ستايش ، خداى را كه برهنگى مرا پوشاند و جامه زيبا بر تن من كرد» . سپس فرمود : «پيامبر خدا هر گاه پيراهنى مى پوشيد ، اين گونه مى فرمود» .4 / 25هنگام نگاه كردن در آينه6573.الإمام عليّ عليه السلام ( _ في كِتابِهِ إلى قَيسِ بنِ سَعدٍ عامِلِهِ عَلى أ ) الشكر_ به نقل از اَ نَس _: پيامبر خدا هر گاه چهره خود را در آينه مى ديد ، مى فرمود : «سپاس ، خداى را كه مرا درست و به اندام آفريد ، و چهره ام را خوش و نيكو گردانيد ، و از مسلمانان قرارم داد» .6574.تاريخ اليعقوبي عن غياث :امام على عليه السلام :هر گاه كسى از شما در آينه نگريست ، بگويد : «سپاس ، خداى را كه مرا آفريد و خوش آفريد ، و مرا صورت بخشيد و نيكو صورتم بخشيد ، و آنچه را در غير من زشت داشت ، در من زيبا داشت ، و مرا به اسلام مفتخر كرد» .4 / 26هنگام قضاى حاجت6577.مختصر تاريخ دمشق عن المدائني :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه يكى از شما از مستراح بيرون آمد ، بگويد : «سپاس و ستايش ، خداى را كه آنچه را مايه آزار و زيان من است ، از من خارج ساخت ، و آنچه را به سود من است ، در بدنم نگه داشت» .

.

ص: 284

6578.الجمل عن أبي مخنف لوط بن يحيى :سنن ابن ماجة عن أنس :كانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله إذا خَرَجَ مِنَ الخَلاءِ قالَ : الحَمدُ للّهِِ الَّذي أذهَبَ عَنِّي الأَذى وعافاني . (1)6579.وقعة صفّين :عمل اليوم والليلة عن أنس :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا خَرَجَ مِنَ الغائِطِ قالَ : الحَمدُ للّهِِ الَّذي أحسَنَ إلَيَّ في أوَّلِهِ وآخِرِهِ . (2)6580.الإمام عليّ عليه السلام ( _ مِن كِتابٍ لَهُ إلى عَبدِ اللّه ِ بنِ عَبّاسٍ و ) عمل اليوم والليلة عن ابن عمر :إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله كانَ إذا دَخَلَ الخَلاءَ قالَ : «اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الرِّجسِ النَّجِسِ الخَّبيثِ المُخبِثِ الشَّيطانِ الرَّجيمِ» ، وإذا خَرَجَ قالَ : «الحَمدُ للّهِِ [ الَّذي] (3) أذاقَني لَذَّتَهُ ، وأبقى فِيَّ قُوَّتَهُ ، وأذهَبَ عَنّي أذاهُ» . (4)6581.مختصر تاريخ دمشق عن سفيان بن عيينة :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ نوحا عليه السلام لَم يَقُم مِن خَلاءٍ قَطُّ إلّا قالَ : الحَمدُ للّهِِ الَّذي أذاقَني لَذَّتَهُ، وأبقى مَنفَعَتَهُ في جَسَدي ، وأخرَجَ عَنّي أذاهُ . (5)6582.رجال الكشّي عن الحارث :دعائم الإسلام :رُوِّينا عَن عَلِيٍّ عليه السلام أنَّهُ كانَ إذا دَخَلَ المَخرَجَ لِقَضاءِ الحاجَةِ ، قالَ : «بِاسمِ اللّهِ ، اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الرِّجسِ النَّجِسِ الخَبيثِ الشَّيطانِ الرَّجيمِ»، فَإِذا خَرَجَ قالَ : «الحَمدُ للّهِِ الَّذي عافاني في جَسَدي ، وَالحَمدُ للّهِِ الَّذي أماطَ عَنِّي الأَذى» . (6)6583.رجال الكشّي عن الشعبي :الإمام الصادق عليه السلام :إذا دَخَلتَ المَخرَجَ : فَقُل : «بِاسمِ اللّهِ وبِاللّهِ ، أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الرِّجسِ النَّجِسِ الخَبيثِ المُخبِثِ الشَّيطانِ الرَّجيمِ ، اللّهُمَّ كَما أطعَمتَنيهِ في عافِيَةٍ فَأَخرِجهُ مِنّي في عافِيَةٍ» فَإِذا فَرَغتَ فَقُل : «الحَمدُ للّهِِ الَّذي أماطَ عَنِّي الأَذى ، وهَنَّأَني مَساغَ طَعامي وشَرابي» . (7) .


1- .سنن ابن ماجة : ج 1 ص 110 ح 301 ، كنز العمّال : ج 7 ص 44 ح 17870 .
2- .عمل اليوم والليلة لابن السني : ص 13 ح 24 ، كنز العمّال : ج 7 ص 44 ح 17871 .
3- .ما بين المعقوفين سقط من المصدر ، وأثبتناه من كنز العمّال .
4- .عمل اليوم والليلة لابن السني : ص 13 ح 25 ، كنز العمّال : ج 7 ص 45 ح 17877 .
5- .الشكر لابن أبي الدنيا : ص 62 ح 127 ، تاريخ دمشق : ج 62 ص 272 ح 12810 كلاهما عن عائشة ، كنزالعمّال : ج 9 ص 359 ح 26452 نقلاً عن شعب الإيمان والديلمي ؛ بحارالأنوار : ج 80 ص 189 ح 45 نقلاً عن خطّ الشهيد قدس سره نحوه .
6- .دعائم الإسلام : ج 1 ص 104 ، بحارالأنوار : ج 80 ص 193 ح 51 .
7- .دعائم الإسلام : ج 1 ص 104 ، فلاح السائل : ص 118 ح 54 و ص 120 ح 58 كلاهما عن أبي بصير نحوه ، بحار الأنوار : ج 80 ص 193 ح 51 .

ص: 285

6584.الإمام عليّ عليه السلام ( _ مِن كِتابٍ لَهُ إلى بَعضِ عُمّالِهِ _ ) سنن ابن ماجه_ به نقل از اَ نَس _: پيامبر صلى الله عليه و آله هر گاه از مستراح خارج مى شد ، مى گفت : «سپاس و ستايش ، خداى را كه رنج را از من دور كرد و مرا عافيت بخشيد» .6585.عيون الأخبار :عمل اليوم والليلة_ به نقل از اَ نَس _: پيامبر خدا هر گاه از مستراح خارج مى شد ، و مى گفت : «ستايش ، خدا را كه در آغاز و پايان آن [خوراكى ها] ، به من نيكى فرمود» .6586.تاريخ الطبري :عمل اليوم والليلة_ به نقل از ابن عمر _: پيامبر صلى الله عليه و آله هر گاه وارد مستراح مى شد ، مى گفت : «بار خدايا ! از پليد نجِسِ ناپاكِ ناپاك كننده ، شيطان رانده شده ، به تو پناه مى برم» ، و هر گاه خارج مى شد ، مى گفت : «ستايش ، خداى را كه لذّتش را به من چشاند و نيرويش را در من باقى گذاشت ، و رنج و گزندش را از من دور ساخت» .6587.تاريخ اليعقوبي :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نوح عليه السلام هميشه پس از قضاى حاجت ، مى گفت : «ستايش ، خداى را كه لذّت آن [غذا] را به من چشاند ، و سودش را در بدنم نگه داشت ، و رنج و گزندش را از من بيرون برد» .6588.وقعة صفّين عن عبد الرحمن بن عبد اللّه :دعائم الإسلام :از على عليه السلام برايمان روايت شده است كه ايشان هر گاه براى قضاى حاجت وارد آبريزگاه مى شد ، مى گفت : «به نام خدا . بار خدايا ! من از پليدِ نجسِ ناپاك ، شيطان رانده شده ، به تو پناه مى برم» ، و چون بيرون مى آمد ، مى گفت : «سپاس و ستايش ، خدا را كه تنم را سالم بداشت ، و ستايش ، خدا را كه رنج و گزند را از من دور ساخت» .6589.وقعة صفّين عن عمرو بن شمر :امام صادق عليه السلام :هر گاه وارد آبريزگاه شدى ، بگو : «به نام خدا و به يارى خدا . به خدا پناه مى برم از پليدِ نجسِ ناپاكِ ناپاك كننده ، شيطانِ رانده شده . بار خدايا ! همان گونه كه آن [غذا] را به سلامت خوراكم ساختى ، به سلامت هم از بدنم خارج ساز» . و چون فراغت يافتى ، بگو : «ستايش ، خداى را كه رنج و گزند را از من بِبُرد ، و غذا و آب را براى من گوارا ساخت» . .

ص: 286

4 / 27عِندَ السَّفَرِ وعِندَ الرُّكوبِ6592.الغارات عن أبي روق :كنزالعمّال عن عائشة :كانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله إذا أرادَ سَفَرا تَوَضَّأَ فَأَسبَغَ الوُضوءَ ، ثُمَّ صَلّى رَكعَتَينِ ، ويَقولُ في مَجلِسِهِ مُستَقبِلَ القِبلَةِ : الحَمدُ للّهِِ الَّذي خَلَقَني ولَم أكُ شَيئا ، رَبِّ أعِنّي عَلى أهوالِ الدَّهرِ وبَوائِقِ الدَّهرِ وكُرُباتِ الآخِرَةِ ومُصيباتِ اللَّيالِي وَالأَيّامِ. رَبِّ ، في سَفَري فَاحفَظني ، [ و]في أهلي فَاخلُفني ، وفيما رَزَقتَني فَبارِك في ذلِكَ . (1)6593.الغارات عن أبي الودّاك :الأمالي للطوسي عن علي بن ربيعة الأسدي :رَكِبَ عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ عليه السلام ، فَلَمّا وَضَعَ رِجلَهُ فِي الرِّكابِ قالَ : «بِاسمِ اللّهِ» فَلَمَّا استَوى عَلَى الدّابَّةِ قالَ : «الحَمدُ للّهِِ الَّذي أكرَمَنا وحَمَلَنا فِي البَرِّ وَالبَحرِ ، ورَزَقَنا مِنَ الطَّيِّباتِ ، وفَضَّلَنا عَلى كَثيرٍ مِمَّن خَلَقَ تَفضيلاً ، «سُبْحَ_نَ الَّذِى سَخَّرَ لَنَا هَ_ذَا وَ مَا كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ» (2) » ثُمَّ سَبَّحَ اللّهَ ثَلاثا ، وحَمِدَ اللّهَ ثَلاثا، وكَبَّرَ اللّهَ ثَلاثا ، ثُمَّ قالَ : «رَبِّ اغفِر لي فَإِنَّهُ لا يَغفِرُ الذُّنوبَ إلّا أنتَ»، ثُمَّ قالَ : فَعَلَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله هذا وأنَا رَديفُهُ . (3)6594.رجال الكشّي :كنزالعمّال عن هلال بن خبّاب :إنَّ عَلِيّا اُتِيَ بِدابَّةٍ فَلَمّا وَضَعَ رِجلَهُ فِي الرِّكابِ قالَ : «بِاسمِ اللّهِ»، فَلَمَّا استَوى عَلى ظَهرِها قالَ : «الحَمدُ للّهِِ الَّذي هَدانا لِلإِسلامِ وعَلَّمَنَا القُرآنَ ، ومَنَّ عَلَينا بِمُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله ، وجَعَلَنا في خَيرِ اُمَّةٍ اُخرِجَت لِلنّاسِ. اللّهُمَّ لاطَيرَ إلّا طَيرُكَ ، ولا خَيرَ إلّا خَيرُكَ ، ولا إلهَ إلّا أنتَ». (4) .


1- .كنز العمّال : ج 6 ص 732 ح 17615 نقلاً عن الديلمي .
2- .الزخرف : 13 .
3- .الأمالي للطوسي : ص 515 ح 1126 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 295 ح 23 ؛ صحيح ابن حبّان : ج 6 ص 414 ح 2697 نحوه .
4- .كنز العمّال : ج 9 ص 196 ح 25644 .

ص: 287

4 / 27 هنگام سفر و هنگام سوار شدن

4 / 27هنگام سفر و هنگام سوار شدن6597.الإمامة والسياسة ( _ في ذِكرِ حَربِ صِفّينَ وَاختِلافِ أصحابِ الإِما ) كنز العمّال_ به نقل از عايشه _: پيامبر صلى الله عليه و آله هر گاه مى خواست سفر كند ، وضويى شاداب مى ساخت . سپس دو ركعت نماز مى خواند و همان طور كه رو به قبله نشسته بود ، مى گفت : «ستايش ، خدايى را كه من نبودم و او مرا آفريد . پروردگارا ! مرا در برابر هراس ها و فجايع روزگار ، و رنج و اندوه هاى آخرت و صدمات شب ها و روزها ، يارى رسان . پروردگارا ! در سفرم مرا نگه دار و جانشين من در ميان خانواده ام باش ، و به آنچه روزى ام كرده اى ، بركت ده» .6598.وقعة صفّين :الأمالى ، طوسى_ به نقل از على بن ربيعه اسدى _: امام على عليه السلام سوار بر مركب شد و چون پاى خود را در ركاب نهاد ، فرمود : «به نام خدا» و چون بر مركب نشست ، فرمود : «ستايش ، خدايى را كه ما را گرامى داشت و در خشكى و دريا حمل و نقل كرد و از روزى هاى پاكيزه و حلال ، روزى مان داد و ما را بر بسيارى از آنچه آفريده است ، بسى برترى بخشيد . «منزّه است آن كسى كه اين [مركوب ]را رام ما ساخت ، در حالى كه ما بر آن توانا نبوديم» . سپس سه بار خداوند را تسبيح و سه بار حمد و سه بار تكبير گفت و آن گاه فرمود : «پروردگارا ! مرا بيامرز كه گناهان را كسى جز تو نمى آمرزد» .

سپس فرمود : «من در ترك پيامبر خدا نشسته بودم كه ايشان اين گونه عمل كرد» .6599.الجمل ( _ في ذِكرِ أحداثِ ما قَبلَ حَربِ الجَمَلِ _ ) كنز العمّال_ به نقل از هلال بن خبّاب _: مركبى را براى على عليه السلام آوردند [كه سوار شود] . چون پا در ركاب نهاد ، گفت : «به نام خدا» ، و چون برپشت آن نشست ، گفت : «ستايش و سپاس ، خدايى را كه ما را به اسلام هدايت كرد و قرآن را به ما آموخت ، و نعمت وجود محمّد صلى الله عليه و آله را به ما ارزانى داشت ، و ما را در بهترين امّتى كه براى مردم پديدار شده است ، قرار داد . بار خدايا ! فالى جز فال تو نيست ، (1) و خيرى جز خير تو نيست ، و معبودى جز تو نيست» .

.


1- .يا : سرنوشتى نيست جز سرنوشتى كه تو رقم بزنى .

ص: 288

6600.تاريخ الطبري عن جعفر بن حُذيفة :الإمام الباقر عليه السلام :كانَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام إذا أرادَ الخُروجَ إلى بَعضِ أموالِهِ ، اِشتَرَى السَّلامَةَ مِنَ اللّهِ عز و جل بِما تَيَسَّرَ لَهُ ، ويَكونُ ذلِكَ إذا وَضَعَ رِجلَهُ فِي الرِّكابِ ، فَإِذا سَلَّمَهُ اللّهُ عز و جل وَانصَرَفَ ، حَمِدَ اللّهَ تَعالى وشَكَرَهُ ، وتَصَدَّقَ بِما تَيَسَّرَ لَهُ . (1)6601.وقعة صفّين عن المحلّ بن خليفة :عنه عليه السلام_ عِندَ الرُّكوبِ _: الحَمدُ للّهِِ الَّذي هَدانا لِلإِسلامِ ، وعَلَّمَنَا القُرآنَ ، ومَنَّ عَلَينا بِمُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله ، وَالحَمدُ للّهِِ الَّذي سَخَّرَ لَنا هذا وما كُنّا لَهُ مُقرِنينَ ، وإنّا إلى رَبِّنا لَمُنقَلِبونَ ، وَالحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ . (2)4 / 28عِندَ رُؤيَةِ الهِلالِ6604.وقعة صفّين :عمل اليوم والليلة عن عبد اللّه بن مطرف :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله . . . إذا رَأَى الهِلالَ قالَ : هِلالُ خَيرٍ ، الحَمدُ للّهِِ الَّذي ذَهَبَ بِشَهرِ كَذا وكَذا ، وجاءَ بِشَهرِ كَذا وكَذا . (3) .


1- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 270 ح 2408 ، مكارم الأخلاق : ج 1 ص 521 ح 1815 ، المحاسن : ج 2 ص 86 ح 1226 كلّها عن محمّد بن مسلم ، بحار الأنوار : ج 76 ص 231 ح 9 .
2- .المحاسن : ج 2 ص 92 ح 1243 عن عبد اللّه بن عطاء ، المزار للمفيد : ص 63 ، مكارم الأخلاق : ج 1 ص 529 ح 1840 كلاهما من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام وفيهما «سبحان الذي سخّر» بدل «والحمد للّه الذي سخّر» ، بحار الأنوار : ج 76 ص 296 ح 26 .
3- .عمل اليوم والليلة لابن السني : ص 229 ح 647 ، سنن أبي داوود : ج 4 ص 324 ح 5092 ، المصنّف لعبد الرزّاق : ج 4 ص 169 ح 7353 ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج 2 ص 510 ح 11 وج 7 ص 121 ح 6 كلّها عن قتادة نحوه ، الدعاء للطبراني : ص 282 ح 905 عن أبي سعيد الخدري ، كنزالعمّال : ج 7 ص 79 ح 18047 وص 77 ح 18040 ؛ الدروع الواقية : ص 37 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 376 ح 1 .

ص: 289

4 / 28 هنگام ديدن هلال ماه

6605.وقعة صفّين عن زيد بن وهب ( _ في ذِكرِ وَقعَةِ صِفّينَ _ ) امام باقر عليه السلام :امام زين العابدين عليه السلام هر گاه مى خواست به يكى از املاك خود برود ، چون پايش را در ركاب مى گذاشت ، با [دادن] هر مقدار [صدقه] كه برايش ميسّر بود ، سلامت خود را از خداوند عز و جل مى خريد و وقتى خداوند عز و جل او را به سلامت باز مى گرداند ، خداى تعالى را ستايش و سپاس مى گفت و باز هر اندازه كه برايش ميسّر بود ، صدقه مى داد .6606.وقعة صفّين :امام باقر عليه السلام_ هنگام سوار شدن بر مركب _: سپاس و ستايش ، خدايى را كه به اسلام هدايتمان كرد و قرآن را به ما آموخت ، و نعمت وجود محمّد صلى الله عليه و آله را به ما ارزانى داشت . ستايش ، خدايى را كه اين [مركب] را رام ما ساخت ، در حالى كه ما بر آن توانا نبوديم ، و ما به سوى پروردگارمان باز مى گرديم . (1) و ستايش ، خداى را كه پروردگار جهانيان است .4 / 28هنگام ديدن هلال ماه6609.عنه عليه السلام :عمل اليوم والليلة_ به نقل از عبد اللّه بن مطرف _: پيامبر خدا ... هر گاه هلال ماه را مى ديد ، مى فرمود : «هلال خوبى است . ستايش ، خدايى را كه ماه فلان و بهمان را برد و ماه فلان و بهمان را آورد» .

.


1- .اين جملات ، اقتباسى است از آيه 13 سوره زخرف .

ص: 290

4 / 29عِندَ الإِفطارِ6612.عنه صلى الله عليه و آله :عمل اليوم والليلة عن معاذ :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا أفطَرَ قالَ : الحَمدُ للّهِِ الَّذي أعانَني فَصُمتُ ، ورَزَقَني فَأَفطَرتُ . (1)6613.الإمام عليّ عليه السلام ( _ في وَصفِ عَمّارٍ _ ) الإمام الصادق عليه السلام :تَقولُ في كُلِّ لَيلَةٍ مِن شَهرِ رَمَضانَ عِندَ الإِفطارِ إلى آخِرِهِ : الحَمدُ للّهِِ الَّذي أعانَنا فَصُمنا ، ورَزَقَنا فَأَفطَرنا ، اللّهُمَّ تَقَبَّل مِنّا ، وأَعِنّا عَلَيهِ ، وسَلِّمنا فيهِ ، وتَسَلَّمهُ مِنّا في يُسرٍ مِنكَ وعافِيَةٍ ، الحَمدُ للّهِِ الَّذي قَضى عَنّا يَوما مِن شَهرِ رَمَضانَ . (2)4 / 30عِندَ المَوقِفِ (عرفاتٍ)6616.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الإمام الصادق عليه السلام :إذا أتَيتَ المَوقِفَ (3) فَاستَقبِلِ البَيتَ . . . ثُمَّ تَحمَدُ اللّهَ عز و جلعَلى كُلِّ نِعمَةٍ أنعَمَ عَلَيكَ ، وتَذكُرُ أنعُمَهُ واحِدَةً واحِدَةً ما أحصَيتَ مِنها ، وتَحمَدُهُ عَلى ما أنعَمَ عَلَيكَ مِن أهلٍ أو مالٍ ، وتَحمَدُ اللّهَ عز و جل عَلى ما أبلاكَ ، وتَقولُ : اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ عَلى نَعمائِكَ الَّتي لا تُحصى بِعَدَدٍ ولا تُكافى بِعَمَلٍ . (4)4 / 31عِندَ الإِجابَةِ6619.عنه صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما يَمنَعُ أحَدَكُم إذا عَرَفَ الإِجابَةَ مِن نَفسِهِ ، فَشُفِيَ مِن مَرَضٍ أو قَدِمَ مِن سَفَرٍ يَقولُ : الحَمدُ للّهِِ الَّذي بِعِزَّتِهِ وجَلالِهِ تَتِمُّ الصّالِحاتُ . (5) .


1- .عمل اليوم والليلة لابن السني : ص 169 ح 479 ، تاريخ بغداد : ج 12 ص 75 ، الأذكار للنووي : ص 172 ، كنزالعمّال : ج 7 ص 81 ح 18058 .
2- .الكافي : ج 4 ص 95 ح 2 ، تهذيب الأحكام : ج 4 ص 200 ح 577 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 106 ح 1851 ، المقنعة : ص 319 كلّها عن أبي بصير ، الهداية : ص 187 ، بحار الأنوار : ج 96 ص 311 ح 5 .
3- .يعني عرفات .
4- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 541 ح 3134 عن أبي بصير .
5- .المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 730 ح 1999 عن عائشة ، كنزالعمّال : ج 6 ص 719 ح 17560 .

ص: 291

4 / 29 هنگام افطار كردن
4 / 30 در موقف (عرفات)
4 / 31 هنگام اجابت شدن دعا

4 / 29هنگام افطار كردن6622.الأمالي للطوسي عن عمّار :عمل اليوم والليلة_ به نقل از معاذ _: پيامبر خدا هر گاه افطار مى كرد ، مى گفت : «ستايش ، خداى را كه كمكم كرد تا روزه گرفتم ، و روزى ام داد و افطار كردم» .6623.أنساب الأشراف عن أبي مخنف :امام صادق عليه السلام :در هر شب ماه رمضان تا پايان آن ، هنگام افطار كردن مى گويى : «ستايش ، خداى را كه به ما كمك كرد تا روزه گرفتيم ، و روزى مان داد و افطار كرديم . بار خدايا ! از ما بپذير و ما را بر [گرفتن روزه] اين ماه كمك فرما ، و ما را در آن به سلامت دار و به خوشى و عافيت ، آن را از ما تحويل بگير . ستايش ، خداى را كه يك روز از ماه رمضان را بر ما سپرى كرد» .4 / 30در عرفات (عرفات)6626.الكامل في التاريخ ( _ فى ذِكرِ حَربِ صِفّينَ _ ) امام صادق عليه السلام :چون به موقف (عرفات) آمدى ، رو به خانه[ى خدا] كن ... سپس خداوند عز و جل را براى هر نعمتى كه به تو عطا كرده است ، حمد مى گويى و نعمت هاى او را يكايك ، تا جايى كه مى توانى برشمارى ، ياد مى كنى ، و او را بر هر نعمتى _ از زن و فرزند يا مال كه به تو ارزانى داشته است _ حمد مى گويى و بر لطف و احسان هايى كه به تو كرده است ، او را مى ستايى و مى گويى : «بار خدايا ! ستايش ، تو را بر نعمت هايى كه به شمار نمى آيند و با عمل جبران نمى شوند» .4 / 31هنگام اجابت شدن دعا6629.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :چرا هر يك از شما هر گاه اجابت دعايى را احساس مى كند و از مرضى شفا مى يابد يا از سفرى مى آيد ، نمى گويد : «سپاس و ستايش ، خداى را كه با قدرت و شكوه او ، كارهاى نيك انجام مى پذيرد» .

.

ص: 292

راجع : ص 296 ح 1246 .

4 / 32عِندَ الخَطابَةِ6633.الكامل في التاريخ :الإمام زين العابدين عليه السلام :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا خَطَبَ حَمِدَ اللّهَ وأثنى عَلَيهِ. (1)4 / 33عِندَ خُطبَةِ التَّزويجِ6636.الإمام الكاظم عليه السلام :الكافي عن ابن العزرميّ عن أبيه :كانَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام إذا أرادَ أن يُزَوِّجَ قالَ : الحَمدُ للّهِِ ، أحمَدُهُ وأستَعينُهُ واُؤمِنُ بِهِ وأَتَوَكَّلُ عَلَيهِ ، وأشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ، وأَشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا عَبدُهُ ورَسولُهُ . . . فَإِنَّ اللّهَ لَهُ الحَمدُ عَلى غابِرِ ما يَكونُ وماضيهِ ، ولَهُ الحَمدُ مُفرَدا وَالثَّناءُ مُخلَصا بِما مِنهُ كانَت لَنا نِعمَةً مونِقَةً وعَلَينا مُجَلِّلَةً وإلَينا مُتَزَيِّنَةً . (2)4 / 34عِندَ التَّبَخُّرِ وَالتَّعَطُّرِ6639.تاريخ الطبري بن أبيهِ ( _ في ذِكرِ طَلَبِ زِياد بن أبيهِ ومُتابَعَتِهِ أص ) الأمان :رُوِيَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ يَقولُ عِندَ بُخورِهِ : الحَمدُ للّهِِ الَّذي بِنِعمَتِهِ تَتِمُّ الصّالِحاتُ ، اللّهُمَّ طَيِّب عَرفَنا ، وذَكِّ رَوائِحَنا ، وأحسِن مُنقَلَبَنا ، وَاجعَلِ التَّقوى زادَنا، وَالجَنَّةَ مَعادَنا ، ولا تُفَرِّق بَينَنا وبَينَ عافِيَتِكَ إيّانا وكَرامَتِكَ لَنا، إنَّكَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ . (3) .


1- .الأمالي للمفيد : ص 211 ح 1 عن غياث بن إبراهيم عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام ، بحارالأنوار : ج 16 ص 256 ح 36 .
2- .الكافي : ج 5 ص 371 ح 4 وح2 و 3 كلاهما عن جابر عن الإمام الباقر عنه عليهماالسلام وراجع المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 22 .
3- .الأمان : ص 36 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 143 ح 2 .

ص: 293

4 / 32 هنگام سخنرانى
4 / 33 هنگام خطبه ازدواج
4 / 34 هنگام استفاده از بُخور و عطر

ر . ك : ص 297 ح 1246 .

4 / 32هنگام سخنرانى6643.رجال الطوسي :امام زين العابدين عليه السلام :پيامبر خدا هر گاه خطبه مى خواند ، [نخست ،] حمد و ثناى خدا مى گفت .4 / 33هنگام خطبه ازدواج6646.الاستيعاب :الكافى_ به نقل از ابن عذرمى از پدرش _: امير مؤمنان عليه السلام هر گاه مى خواست خطبه عقد بخواند ، مى فرمود : «ستايش ، خداى را . او را مى ستايم و از او يارى مى طلبم و به او ايمان دارم و بر او توكّل مى كنم . گواهى مى دهم كه معبودى جز خداى يگانه و بى انباز نيست ، و گواهى مى دهم كه محمّد بنده و فرستاده اوست ... . خداى را سپاس ، بر آنچه آيد و بر آنچه گذشته است . ستايش بى مانند و ثناى ناب و خالص ، او را بر نعمت هاى دل پذيرى كه به ما داده و ما را در آنها غوطه ور ساخته و بدان آراسته مان گردانيده است» .4 / 34هنگام استفاده از بُخور و عطر6649.الطبقات الكبرى :الأمان :روايت شده است كه پيامبر خدا هنگام استعمال بخور ، مى گفت : «ستايش ، خداى را كه با لطف و نعمت او كارهاى نيك به انجام مى رسد . بار خدايا ! ما را خوش بو گردان ، رايحه هاى ما را معطّر ساز ، بازگشت ما را نيكو بدار ، تقوا را ره توشه ما ساز و بهشت را بازگشتگاه ما ، و ميان ما و عافيت بخشى و كرامتت نسبت به ما ، جدايى مينداز ، كه تو بر هر چيز توانايى» .

.

ص: 294

4 / 35كُلُّ أمرٍ ذي بالٍ6652.الاستيعاب :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :كُلُّ أمرٍ ذي بالٍ لا يُبدَأُ فيهِ بِحَمدِ اللّهِ فَهُوَ أقطَعُ (1) . (2)6653.الاستيعاب :عنه صلى الله عليه و آله :كُلُّ أمرٍ ذي بالٍ لا يُبدَأُ فيه بِحَمدِ اللّهِ وَالصَّلاةِ عَلَيَّ فَهُوَ أقطَعُ أبتَرُ ، مَمحوقٌ (3) مِن كُلِّ بَرَكَةٍ . (4) .


1- .عمل اليوم والليلة للنسائي : ص 345 ح 494 ، سنن ابن ماجة : ج 1 ص 610 ح 1894 ، صحيح ابن حبّان : ج 1 ص 173 ح 1 وص 175 ح 2 ، سنن الدارقطني : ج 1 ص 229 ح 1 ، السنن الكبرى : ج 3 ص 296 ح 5768 كلّها عن أبي هريرة ، كنزالعمّال : ج 1 ص 558 ح 2509 وج3 ص 263 ح 6462 وح 6464 ؛ المجازات النبويّة : ص 244 ح 197 .
2- .قال الشريف الرضيّ قدس سره في ذيل الحديث : هذا القول مجاز ، وإنّما شبّه عليه الصلاة والسلام الأمر الذي تهمّ الإفاضة فيه ، وتمسّ الحاجة إلى الكلام عليه ، إذا لم ينظر فيه حمد اللّه سبحانه وتعالى ، بالأقطع اليد من حيث كان قالصا عن السبوغ ، وناقصا عن البلوغ. وممّا يقوّي ذلك ما رواه أبوهريرة أيضا قال : قال عليه الصلاة والسلام : «الخطبة الّتي ليس فيها شهادة كاليد الجذماء» ، فأقام عليه الصلاة والسلام نقصان الخطبة ، مقام نقصان الخلقة ، وممّا يشبه هذا الخبر الحديث الآخر الذي ذكره أبوعبيد القاسم بن سلّام في كتابه غريب الحديث وهو قوله عليه الصلاة والسلام : «من تعلّم القرآن ثمّ نسيه لقي اللّه سبحانه وهو أجذم» ، قال : والأجذم : المقطوع اليد (المجازات النبويّة : ص 244) .
3- .المَحْق : النقص والمحو والإبطال (النهاية : ج 4 ص 303 «محق») .
4- .كنزالعمّال : ج 1 ص 558 ح 2510 نقلاً عن الرهاوي عن أبي هريرة .

ص: 295

4 / 35 در هر كار مهم

4 / 35در هر كار مهم6656.الإرشاد :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هركار مهمّى كه با حمد خدا آغاز نشود ، كارى بريده [و ناتمام] خواهد بود . 16657.الإمام الهادي عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كار مهمّى كه با حمد خدا و صلوات فرستادن بر من آغاز نشود ، كارى بى دنباله و ناقص خواهد بود و از هر بركتى تُهى است .

.

ص: 296

4 / 36عَلى كُلِّ حالٍ6660.تاريخ بغداد عن عروة :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :يُحشَرُ النّاسُ يَومَ القِيامَةِ في صَعيدٍ واحِدٍ فَيُسمِعُهُمُ الدّاعي وتُبعِدُهُمُ (1) البَصَرُ ، ثُمَّ يَقومُ مُنادٍ فَيُنادي يَقولُ : سَيَعلَمُ أهلُ الجَمعِ اليَومَ مَن أولى بِالكَرَمِ . فَيَقولُ : أينَ الَّذينَ يَحمَدونَ اللّهَ فِي السَّرّاءِ وَالضَّرّاءِ؟ فَيَقومونَ وهُم قَليلونَ فَيَدخُلونَ الجَنَّةَ بِغَيرِ حِسابٍ . (2)6661.الاستيعاب :الاحتجاج عن ابن عبّاس_ في خَبرِ احتِجاجِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله مَعَ أربَعينَ رَجُلاً مِنَ اليَهودِ _:قالوا [ اليَهودُ] : إبراهيمُ عليه السلام خَيرٌ مِنكَ!

قالَ : ولِمَ ذاكَ؟

قالوا : لِأَنَّ اللّهَ اتَّخَذَهُ خَليلاً!

قالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : إن كانَ إبراهيمُ عليه السلام خَليلَهُ ، فَأَنَا مُحَمَّدٌ حَبيبُهُ .

قالوا : وَلِمَ سُمّيتَ مُحَمَّدا؟

قالَ : سَمّانِي اللّهُ مُحَمَّدا وشَقَّ اسمي مِنِ اسمِهِ؛ هُوَ المَحمودُ وأنَا مُحَمَّدٌ ، واُمَّتِي الحامِدونَ عَلى كُلِّ حالٍ . (3)6662.تاريخ الإسلام عن موسى بن عقبة :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا سَأَلَ أحَدُكُم رَبَّهُ مَسأَلَةً فَتَعَرَّفَ الاِستِجابَةَ فَليَقُل : «الحَمدُ للّهِِ الَّذي بِعِزَّتِهِ وجَلالِهِ تَتِمُّ الصّالِحاتُ»، ومَن أبطَأَ عَنهُ مِن ذلِكَ شَيءٌ فَليَقُل : «الحَمدُ للّهِِ عَلى كُلِّ حالٍ» . (4) .


1- .في المصادر الاُخرى : «وينفذهم البصر» .
2- .مسند إسحاق بن راهويه : ج 5 ص 180 ح 2305 ، المنتخب من مسند عبد بن حميد : ص 457 ح 1581 كلاهما عن أسماء بنت يزيد ، حلية الأولياء : ج 2 ص 9 عن عقبة بن عامر نحوه ، كنزالعمّال : ج 15 ص 852 ح 43391 و 43392 .
3- .الاحتجاج : ج 1 ص 110 ح 29 ، بحار الأنوار : ج 9 ص 290 ح 3 وج 16 ص 328 ح 25 .
4- .الأسماء والصفات للبيهقي : ج 1 ص 342 ح 274 ، الدعوات الكبير : ج 2 ص 86 ح 324 وفيه «الإجابة» بدل «الاستجابة» وكلاهما عن أبي هريرة ، إحياء علوم الدين : ج 1 ص 461 عن ابن مسعود وفيه «بنعمته» بدل «بعزّته وجلاله» ، كنزالعمّال : ج 2 ص 72 ح 3182 .

ص: 297

4 / 36 بر هر حال و وضعى

4 / 36بر هر حال و وضعى6665.سير أعلام النّبلاء عن أحمد بن البرقي :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در روز رستاخيز ، مردمان در بيابانى يكدست گردآورده مى شوند ، آن سان كه صدا و نگاه به همه آنها مى رسد . آن گاه ، بانگ دهنده اى بر مى خيزد و بانگ مى زند و مى گويد : «به زودى ، امروز اهل محشر پى خواهند برد كه چه كسى به گراميداشت سزاوارتر است» . سپس مى گويد : «كجايند آنان كه در خوشى و ناخوشى ، خداوند را سپاس و ستايش مى گفتند ؟» .

پس ستايشگران كه شمارشان اندك است ، برمى خيزند و بى حسابرسى ، به بهشت مى روند .6666.تاريخ الطبري عن الزهري :الاحتجاج_ به نقل از ابن عبّاس _در خبر احتجاج پيامبر صلى الله عليه و آله با چهل مرد از يهود _ : يهوديان گفتند : ابراهيم عليه السلام از تو بهتر است!

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «چرا؟» .

گفتند : چون خداوند ، او را دوست صميمى خويش گرفت .

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «اگر ابراهيم عليه السلام دوست او بود ، من ، محمّد ، حبيب او هستم» .

گفتند : چرا محمّد ناميده شده اى؟

فرمود : «خداوند ، مرا محمّد ناميد و نام مرا از نام خودش برگرفت : او محمود (ستايش شده) است و من محمّد (ستوده) . امّت من در همه حال ، خداى را مى ستايند» .6667.تاريخ الطبري عن سهل بن سعد :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه كسى از شما از پروردگارش درخواستى كرد و اجابت ديد ، بگويد : «ستايش ، خدايى را كه با قدرت و شكوه او كارهاى نيك به انجام مى رسد» ، و هر كس در اجابتِ در خواستش كندى ديد ، بگويد : «سپاس ، خداى را در هر حال» .

.

ص: 298

6668.الإمام عليّ عليه السلام ( _ في كِتابٍ كَتَبَهُ لِأَهلِ مِصرَ مَعَ قَيسِ بنِ ) رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ فِي الدُّعاءِ _: اللّهُمَّ انفَعني بِما عَلَّمتَني ، وعَلِّمني ما يَنفَعُني ، وزِدني عِلما . الحَمدُ للّهِِ عَلى كُلِّ حالٍ ، وأعوذُ بِاللّهِ مِن حالِ أهلِ النّارِ . (1)6669.الكامل في التاريخ :الدعاء للطبراني عن حبيب بن أبي ثابت :كانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله إذا جاءَ الأَمرُ يُعجِبُهُ وَيَسُرُّهُ قالَ : «الحَمدُ للّهِِ المُنعِمِ المُفضِلِ الَّذي بِنِعمَتِهِ تَتِمُّ الصّالِحاتُ»، وكانَ يَقولُ فيما يَكرَهُهُ : «الحَمدُ للّهِِ عَلى كُلِّ حالٍ» . (2)راجع : ص 254 (في السرّاء والضرّاء) . ص 262 (بدء الكلام) .

.


1- .سنن الترمذي : ج 5 ص 578 ح 3599 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1260 ح 3833 كلاهما عن أبي هريرة ، كنزالعمّال : ج 2 ص 181 ح 3638 ؛ منية المريد : ص 210 وفيه «اللّهمّ إنّي أعوذ بك من علمٍ لا ينفع...» بدل «وأعوذ باللّه من حال أهل النار» .
2- .الدعاء للطبراني : ص 501 ح 1770 ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج 7 ص 90 ح 1 عن حبيب عن بعض أشياخه من دون إسنادٍ إليه صلى الله عليه و آله ، كنزالعمّال : ج 2 ص 671 ح 5028 .

ص: 299

6671.تاريخ الطبري عن أبي مخنف :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در دعا _: بار خدايا ! مرا از آنچه به من آموخته اى ، بهره مند گردان و چيزى را به من بياموز كه سودم بخشد ، و بر دانش من بيفزاى . ستايش ، خدا را بر هر حالى ، و پناه مى برم به خدا از حال و روز اهل آتش .6672.تاريخ الطبري عن أبي مخنف :الدعاء ، طبرانى_ به نقل از حبيب بن ابى ثابت _: پيامبر صلى الله عليه و آله هر گاه برايش حادثه اى دلخواه و خوشايند پيش مى آمد ، مى فرمود : «ستايش ، خداوندِ نعمت دهِ احسان بخش را كه با لطف و نعمت او كارهاى نيك ، انجام مى پذيرد» ، و در پيشامدهاى ناخوشايند ، مى فرمود : «ستايش ، خداى را بر هر حالى» .ر . ك : ص 255 (در خوشى و ناخوشى) ، ص 263 (آغاز سخن) .

.

ص: 300

الفَصلُ الخامِسُ : المحامد المأثورة5 / 1المَحامِدُ المَأثورَةُ عَن مُحَمَّدٍ رَسولِ اللّهِ6677.تاريخ اليعقوبي عن غياث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ : «الحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ» أربَعَ مَرّاتٍ ، قالَ اللّهُ عز و جل : سَل تُعطَهُ . (1)6678.تاريخ الطبري عن الزهري :الإمام الصادق عليه السلام :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَحمَدُ اللّهَ في كُلِّ يَومٍ ثَلاثَمِئَةِ مَرَّةٍ وسِتّينَ مَرَّةً ، عَدَدَ عُروقِ الجَسَدِ ، يَقولُ : الحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ كَثيرا عَلى كُلِّ حالٍ . (2)6679.وقعة صفّين عن قيس بن سعد ( _ قَبلَ حَربِ صِفّينَ _ ) عمل اليوم والليلة عن أنس :كُنتُ جالِسا مَعَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله فِي الحَلقَةِ ، إذ جاءَ رَجُلٌ فَسَلَّمَ عَلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله وعَلَى القَومِ ، فَقالَ : السَّلامُ عَلَيكُم ، فَرَدَّ عَلَيهِ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : وعَلَيكُمُ السَّلامُ ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَكاتُهُ .

فَلَمّا جَلَسَ الرَّجُلُ قالَ : الحَمدُ للّهِِ حَمدا كَثيرا طَيِّبا مُبارَكا فيهِ ، كَما يُحِبُّ رَبُّنا ويَرضى .

فَقالَ لَهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : كَيفَ قُلتَ؟ فَرَدَّ عَلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله كَما قالَ .

فَقالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : وَالَّذي نَفسي بِيَدِهِ ، لَقَدِ ابتَدَرَها (3) عَشَرَةُ أملاكٍ كُلُّهُم حَريصٌ عَلى أن يَكتُبوها ، فَبادَروا كَيفَ يَكتُبونَها حَتّى رَفَعوهُ إلى ذِي العِزَّةِ ، فَقالَ : اُكتُبوها كَما قالَ عَبدي . (4) .


1- .الدعاء للطبراني : ص 491 ح 1726 عن أبي اُمامة .
2- .الكافي : ج 2 ص 503 ح 3 عن أبي الحسن الأنباري ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 77 ح 2191 وليس فيه «في كلّ يوم» ، بحار الأنوار : ج 16 ص 257 ح 39 وج 87 ص 10 ح 19 .
3- .ابتدرَ القومُ أمرا : أي بادَرَ بعضهم بعضا إليه أيُّهم يسبق إليه فيغلِب عليه (لسان العرب : ج 4 ص 48 «بدر») .
4- .عمل اليوم والليلة للنسائي : ص 289 ح 341 ، السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 92 ح 10173 ، مسند ابن حنبل : ج 4 ص 317 ح 12612 ، عمل اليوم والليلة لابن السني : ص 157 ح 444 .

ص: 301

فصل پنجم: حمدهاى رسيده از پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام

5 / 1 حمدهاى رسيده از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله

فصل پنجم: حمدهاى رسيده از پيامبر و اهل بيت5 / 1حمدهاى رسيده از پيامبر خدا6683.الإرشاد عن المغيرة :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس چهار مرتبه بگويد : «ستايش ، خداى را كه خداوند جهانيان است» ، خداوند عز و جل مى فرمايد : درخواست كن تا خواسته ات به تو داده شود.6684.تنبيه الخواطر :امام صادق عليه السلام :پيامبر خدا در هر روز ، سيصد و شصت مرتبه به شمار رگ هاى بدن ، خدا را مى ستود و مى گفت : «ستايشِ فراوان و در همه حال ، خداى را كه پروردگار جهانيان است» .6685.المناقب للخوارزمي عن أبي هاني بن معمر السدوسي ( _ في ذِكرِ غَلَبَةِ جُندِ مُعاوِيَةَ عَلَى الماءِ ) عمل اليوم و الليلة_ به نقل از اَ نَس _: با پيامبر خدا در جمعى نشسته بودم كه مردى آمد و بر پيامبر صلى الله عليه و آله و جماعت سلام كرد و گفت : سلام بر شما .

پيامبر صلى الله عليه و آله در جوابش گفت : «سلام و رحمت و بركات خدا بر شما باد» .

آن مرد چون نشست ، گفت : سپاس ، خداى را ؛ سپاسى فراوان و پاكيزه و با بركت ؛ آن سان كه پروردگار ما دوست دارد و مى پسندد .

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «چه گفتى؟» .

مرد آنچه را گفته بود ، براى پيامبر صلى الله عليه و آله تكرار كرد. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «سوگند به آن كه جانم در دست اوست ، ده فرشته براى نوشتن اين جمله ، همگى ، سراسيمه به سوى آن شتافتند . ماندند كه چگونه آن را بنويسند ، تا اين كه آن را نزد خداوند عزيز بردند . خداوند فرمود : آن را همان گونه كه بنده ام گفت ، بنويسيد » .

.

ص: 302

6686.تاريخ دمشق عن أبي حذيفة إسحاق بن بشر ( _ في ذِكرِ وَقعَةِ اليَرموكِ _ ) رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ : «الحَمدُ للّهِِ كَما هُوَ أهلُهُ» فَقَد شَغَلَ كُتّابَ السَّماواتِ ، فَيَقولونَ : اللّهُمَّ لا نَعلَمُ الغَيبَ!

فَيَقولُ اللّهُ : اُكتُبوها كَما قالَها عَبدي ، وعَلَيَّ ثَوابُها . (1)6687.وقعة صفّين عن سنان بن مالك ( _ في مُواجَهَةِ مُقَدِّمَةِ الجَيشِ قَبلَ حَربِ ص ) البلد الأمين :دُعاءُ التَّهليلِ مَروِيُّ عَنِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله : بَسمِل وقُل : لا إلهَ إلَا اللّهُ _ ثَلاثا _ . . . وَالحَمدُ للّهِِ _ ثَلاثا _ بِعَدَدِ كُلِّ تَحميدٍ حَمِدَهُ الحامِدونَ . . . وَالحَمدُ للّهِِ عَلى كُلِّ حالٍ ، وَالحَمدُ للّهِِ عِندَ انقِطاعِ الأَحوالِ ، وَالحَمدُ للّهِِ بِعَدَدِ كُلِّ مَن حَمِدَهُ ، وَالحَمدُ للّهِِ بِعَدَدِ مَن لَم يَحمَدهُ . (2)6688.شرح نهج البلاغة ( _ في وَصفِ الأَشتَرِ _ ) رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ : «الحَمدُ للّهِِ بِمَحامِدِهِ كُلِّها ما عَلِمنا مِنها وما لَم نَعلَم ، عَلى كُلِّ حالٍ ، حَمدا يُوازي نِعَمَهُ ويُكافِئُ مَزيدَهُ ، عَلَيَّ وعَلى جَميعِ خَلقِهِ» ، قالَ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى : بالَغَ عَبدي في رِضايَ ، وأنَا مُبَلِّغُ عَبدي رِضاهُ مِنَ الجَنَّةِ . (3)6689.سير أعلام النّبلاء :الإمام عليّ عليه السلام :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ حينَ يَستَيقِظُ مِن مَنامِهِ : الحَمدُ للّهِِ الَّذي بَعَثَني مِن مَرقَدي هذا ، ولَو شاءَ لَجَعَلَهُ إِلى يَومِ القِيامَةِ ، الحَمدُ للّهِِ الَّذي جَعَلَ اللَّيلَ وَالنَّهارَ خِلفَةً لِمَن أرادَ أن يَذَّكَّرَ أو أرادَ شُكورا ، الحَمدُ للّهِِ الَّذي جَعَلَ اللَّيلَ لِباسا وَالنَّومَ سُباتا وجَعَلَ النَّهارَ نُشورا ، لا إلهَ إلّا أنتَ سُبحانَكَ إنّي كُنتُ مِنَ الظّالِمينَ ، الحَمدُ للّهِِ الَّذي لا تُجِنُّ (4) مِنهُ البُحورُ ، ولا تَكُنُّ (5) مِنهُ السُّتورُ ، ولا يَخفى عَلَيهِ ما فِي الصُّدورِ . (6) .


1- .عدّة الداعي : ص 245 عن الإمام الصادق عليه السلام ، ثواب الأعمال : ص 28 ح 1 عن زيد الشحّام عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 93 ص 212 ح 11 وص 216 ح 21 .
2- .البلد الأمين : ص 374 .
3- .مكارم الأخلاق : ج 2 ص 79 ح 2201 عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 93 ص 915 ح 18 .
4- .أجَنَّهُ : ستره ، وكلّ ما سُتر عنك فقد جُنّ عنك (القاموس المحيط : ج 4 ص 210 «جنن») .
5- .الكِنُّ : وقاء كلّ شيء وستره (القاموس المحيط : ج 4 ص 264 «كنن») .
6- .مكارم الأخلاق : ج 2 ص 51 ح 2126 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 203 ح 20 .

ص: 303

6690.شرح نهج البلاغة :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس بگويد : «ستايش ، خداى را چنان كه او شايسته آن است» ، نويسندگانِ آسمان ها را به تكاپو مى اندازد و آنها مى گويند : بارخدايا ! ما كه غيب نمى دانيم!

و خداوند مى فرمايد : «آن را همان گونه كه بنده ام گفت ، بنويسيد . ثوابش با من» .6691.وقعة صفّين :البلد الأمين :دعاى «لا اله الا اللّه » كه از پيامبر صلى الله عليه و آله روايت شده ، چنين است كه پس از بسم اللّه ، بگو : «معبودى جز خدا نيست (سه مرتبه) ... و سپاس خداى را (سه مرتبه) ؛ به شمار هر سپاسى كه سپاسگويان در سپاس از او گويند .. . و سپاس خداى را بر هر حالى [و وضعى] ، و سپاس خداى را در هنگام برطرف شدن حالات ، و سپاس خداى را به شمار همه كسانى كه سپاسش گويند ، و سپاس خداى را به شمار همه كسانى كه سپاسش نمى گويند» .6692.الإمام عليّ عليه السلام ( _ مِن كِتابِهِ إلى مالِكِ بنِ كَعبٍ الأَرحَبِيِّ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس بگويد : «ستايش ، خداى را به همه ستايش هايش ؛ چه آن ستايش ها كه مى دانيم و چه آنها كه نمى دانيم ، بر هر حالى [و وضعى] ، ستايشى به موازات نعمت هايش و برابر با افزون دهى هايش به من و به همه خلقتش» ، خداوند _ تبارك و تعالى _ مى فرمايد : بنده ام در خشنودسازى من كوشيد من نيز بنده ام را به جايى از بهشت مى رسانم كه خشنودش سازد.6693.الإمام عليّ عليه السلام ( _ في كِتابِهِ إلى كَعبِ بنِ مالِكٍ {-1-} _ ) امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ، هر گاه از خواب بيدار مى شد ، مى گفت : «ستايش ، خدايى را كه مرا از اين خوابم بيدار ساخت ؛ در حالى كه اگر مى خواست ، آن را تا روز رستاخيز قرار مى داد . ستايش ، خداى را كه شب و روز را از پى يكديگر قرار داد ، براى هر آن كس كه بخواهد پند گيرد يا بخواهد سپاس گزارى كند . ستايش ، خدايى را كه شب را پوشش قرار داد و خواب را مايه آرامش و روز را هنگام تكاپو . «معبودى جز تو نيست . پاكى تو ، من از ستمكاران بودم» . سپاس ، خداى را كه درياها چيزى را از [چشم] او نمى پوشانند (از اعماق درياها خبر دارد) و پرده ها چيزى را از او پنهان ندارد و آنچه در سينه هاست ، بر او پوشيده نيست» . .

ص: 304

6694.الإمام عليّ عليه السلام ( _ في كِتابِهِ إلى كعبِ بنِ مالِكٍ _ ) رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن رَأى يَهودِيّا أو نَصرانِيّا أو مَجوسِيّا أو أحَدا عَلى غَيرِ مِلَّةِ الإِسلامِ فَقالَ : «الحَمدُ للّهِِ الَّذي فَضَّلَني عَلَيكَ بِالإِسلامِ دينا ، وبِالقُرآنِ كِتابا ، وبِمُحَمَّدٍنَبِيّا ، وبِعَلِيٍّ إماما ، وبِالمُؤمِنينَ إخوانا ، وبِالكَعبَةِ قِبلَةً» ، لَم يَجمَعِ اللّهُ بَينَهُ وبَينَهُ فِي النّار أبَدا . (1)6695.الغارات عن عبد اللّه بن حوزة الأزدي :عنه صلى الله عليه و آله :الحَمدُ للّهِِ الَّذي كانَ في أوَّلِيَّتِهِ وَحدانِيّا ، وفي أزَلِيَّتِهِ مُتَعَظِّما بِالإِلهِيَّةِ ، مُتَكَبِّرا بِكِبرِيائِهِ وجَبَروتِهِ ، اِبتَدَأَ مَا ابتَدَعَ ، وأنشَأَ ما خَلَقَ عَلى غَيرِ مِثالٍ كانَ سَبَقَ بِشَيءٍ مِمّا خَلَقَ . (2)6696.أنساب الأشراف :المستدرك على الصحيحين عن أبي هريرة :دَعا رَجُلٌ مِنَ الأَنصارِ مِن أهلِ قُباءَ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله فَانطَلَقنا مَعَهُ ، فَلَمّا طَعِمَ وغَسَلَ يَدَيهِ _ أو قالَ يَدَهُ _ قالَ : الحَمدُ للّهِِ الَّذي يُطعِمُ ولا يُطعَمُ ، مَنَّ عَلَينا فَهَدانا ، وأطعَمَنا وسَقانا ، وكُلَّ بَلاءٍ حَسَنٍ أبلانا ، الحَمدُ للّهِِ غَيرَ مُوَدَّعٍ ولا مُكافَأٍ ، ولا مَكفورٍ ولا مُستَغنىً عَنهُ ، الحَمدُ للّهِِ الَّذي أطعَمَ مِنَ الطَّعامِ ، وسَقى مِنَ الشَّرابِ ، وكَسا مِنَ العُريِ ، وهَدى مِنَ الضَّلالَةِ ، وبَصَّرَ مِنَ العَمايَةِ ، وفَضَّلَ عَلى كَثيرٍ مِمَّن خَلَقَ تَفضيلاً ، الحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ . (3) .


1- .الأمالي للصدوق : ص 339 ح 401 ، ثواب الأعمال : ص 44 ح 1 كلاهما عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، قرب الإسناد : ص 70 ح 227 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلامعنه صلى الله عليه و آله ، وليس فيه «وبعليّ إماما» ، روضة الواعظين : ص 518 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 217 ح 1 .
2- .التوحيد : ص44 ح4 عن إسحاق بن غالب عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام ، بحار الأنوار : ج4 ص287 ح19 .
3- .المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 731 ح 2003 ، صحيح ابن حبّان : ج 12 ص 23 ح 5219 وليس فيه «الحمد للّه غير مودّع ... ولا مستغنى عنه» ، السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 82 ح 10133 ، الدعاء للطبراني : ص 280 ح 896 ، الشكر لابن أبي الدنيا : ص 20 ح 15 .

ص: 305

6697.تاريخ الطبري ( _ بَعدَ أن ذَكَرَ خُطبَةَ الإِمامِ عليه السلام يَ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس يهودى يا نصرانى يا مجوسى و يا كسى را كه بر غير آيين اسلام است ، ببيند و بگويد : «سپاس ، خداى را كه مرا به سبب داشتن دين اسلام و كتاب قرآن و پيامبرىِ محمّد و امامت على و برادران مؤمن و قبله اى چون كعبه ، بر تو برترى داد» ، خداوند هرگز او را با آن شخص در آتش دوزخ گرد نمى آورد.6698.صحيح مسلم عن جابر بن عبد اللّه الأنصاري ( _ في ذِكرِ حَجَّةِ الوَداعِ _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سپاس ، خداى را كه از همان آغاز ، يكتا بود ، و از ازل به خدايى اش نازان ، و به بزرگى و عظمتش بالان . آنچه را ابداع كرد ، بى مقدّمه آفريد و آنچه را خلق كرد ، بى هيچ نمونه پيشينى آفريد.6699.اُسد الغابة ( _ في ذِكرِ مُحَمَّدِ بنِ أبي بَكرٍ _ ) المستدرك على الصحيحين_ به نقل از ابو هُريره _: مردى از انصار ، از اهالى قُبا ، پيامبر صلى الله عليه و آله را دعوت كرد و ما هم با ايشان رفتيم . چون غذايش را خورد و دستانش _ يا : دستش _ را شست ، گفت : «سپاس ، خدايى را كه خوراك مى دهد و خود خوراك نمى خورد . بر ما منّت نهاد و هدايتمان فرمود و غذا و آبمان داد و به هر نعمت و نوازشى ، ما را نواخت . سپاس ، خداى را كه نه با او بدرود گفته شود و نه پاداش خواهد و نه ناسپاسى شود و نه مى توان از او بى نيازى جُست . ستايش ، از آنِ خداوند است كه [بندگانِ خود را] از غذا خورانْد و از آشاميدنى نوشانْد و از برهنگى پوشانْد و از گم راهى [رهانيد و] هدايت نمود و از كورْ دلى ، بصيرت عطا فرمود و بر بسيارى از آفريده هاى خويش ، برترىِ چشمگير داد. ستايش ، خداوند را كه پروردگار جهانيان است» . .

ص: 306

6700.اُسد الغابة ( _ في ذِكرِ مُحَمَّدِ بنِ أبي بَكرٍ _ ) مسند الروياني عن أبي اُمامة الباهلي :رَآنِي النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله وأنَا اُحَرِّكُ شَفَتَيَّ ، فَقالَ : لِمَ تُحَرِّكُ شَفَتَيكَ؟ فَقُلتُ : أذكُرُ اللّهَ .

قالَ : أفَلا أدُلُّكَ عَلى شَيءٍ هُوَ أكثَرُ مِن ذِكرِكَ اللَّيلَ مَعَ النَّهارِ وَالنَّهارَ مَعَ اللَّيلِ؟ قالَ : قُلتُ : بَلى ، يا نَبِيَّ اللّهِ .

قالَ : قُل : الحَمدُ للّهِِ عَدَدَ ما خَلَقَ ، وَالحَمدُ للّهِِ مِل ءَ ما خَلَقَ ، وَالحَمدُ للّهِِ عَدَدَ ما فِي السَّماواتِ وَالأَرضِ ، وَالحَمدُ للّهِِ عَدَدَ ما أحصى كِتابُهُ ، وَالحَمدُ للّهِِ عَدَدَ كُلِّ شَيءٍ ، وَالحَمدُ للّهِِ مِل ءَ كُلِّ شَيءٍ ، وسُبحانَ اللّهِ عَدَدَ ما خَلَقَ ، وسُبحانَ اللّهِ مِل ءَ ما خَلَقَ ، وسُبحانَ اللّهِ عَدَدَ ما فِي السَّماواتِ وَالأَرضِ ، وسُبحانَ اللّهِ عَدَدَ ما أحصى كِتابُهُ ، وسُبحانَ اللّهِ عَدَدَ كُلِّ شَيءٍ ، وسُبحانَ اللّهِ مِل ءَ كُلِّ شَيءٍ . (1)6701.شرح نهج البلاغة :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الحَمدُ للّهِِ عَلى آلائِهِ ، وأحمَدُهُ عَلى نَعمائِهِ ، وأشكُرُهُ عَلى بَلائِهِ ، واُؤمِنُ بِقَضائِهِ ، الَّذي لا هادِيَ لِمَن أضَلَّ ، ولا خاذِلَ لِمَن نَصَرَ ، وأشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ، وأنَّ مُحَمَّدا عَبدُهُ ورَسولُهُ المُصطَفى وأمينُهُ المُرتَضى ، اِنتَجَبَهُ وحَباهُ ، وَاختارَهُ وَارتَضاهُ صَلَّى اللّهُ عَلَيهِ وآلِهِ وسَلَّمَ ، اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ إيمانا صادِقا لَيسَ بَعدَهُ كُفرٌ ، ورَحمَةً أنالُ بِها شَرَفَ كَرامَتِكَ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ ، تَبارَكتَ رَبَّنا وتَعالَيتَ ، تَمَّ نورُكَ رَبّي فَهَدَيتَ ، وعَظُمَ حِلمُكَ رَبّي فَعَفَوتَ فَلَكَ الحَمدُ ، وَجهُكَ أكرَمُ الوُجوهِ وجاهُكَ أفضَلُ الجاهِ ، وعَطِيَّتُكَ أرفَعُ العَطايا (2) وأهنَؤُها ، تُطاعُ رَبَّنا فَتَشكُرُ ، وتُعصى رَبَّنا فَتَغفِرُ لِمَن تَشاءُ ، تُجيبُ دَعوَةَ المُضطَرِّ إذا دَعاكَ ، وتَكشِفُ الضُّرَّ ، وتَشفِي السَّقيمَ ، وتَغفِرُ الذَّنبَ العَظيمَ ، لا يُحصي نَعماءَكَ أحَدٌ ، رَبَّنا فَلَكَ الحَمدُ حَمدا أبَدا لا يُحصى عَدَدُهُ ، ولا يَضمَحِلُّ سَرمَدُهُ ، حَمدا كَما حَمِدَ الحامِدونَ مِن عِبادِكَ الأَوَّلينَ وَالآخِرينَ . (3) .


1- .مسند الروياني : ج 2 ص 291 ح 1233 ، مسند ابن حنبل : ج 8 ص 270 ح 22206 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 694 ح 1891 ، المعجم الكبير : ج 8 ص 239 ح 7930 وص 292 ح 8122 كلّها نحوه ، كنزالعمّال : ج 2 ص 256 ح 3962 .
2- .في المصدر : «العطاء» ، والتصويب من بحار الأنوار .
3- .مُهج الدعوات : ص 214 عن وهب بن إسماعيل عن الإمام الباقر عن أبيه عن جدّه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 86 ص 325 ح 69 .

ص: 307

6702.الإمام عليّ عليه السلام ( _ في ذِكرِ مُحَمَّدِ بنِ أبي بَكرٍ وَالتَّفَجُّعِ ) مسند رويانى_ به نقل از ابو اُمامه باهلى _: پيامبر صلى الله عليه و آله كه ديد من لبانم را مى جنبانم ، فرمود : «چرا لبانت را مى جنبانى؟» .

گفتم : ذكر خدا مى گويم.

فرمود : «آيا تو را به چيزى ره نمون نشوم كه اگر شب تا روز و روز تا شب ذكر بگويى ، باز هم آن بيشتر است؟» .

گفتم : چرا ، اى پيامبر خدا!

فرمود : «بگو : سپاس ، خداى را به شمار آنچه آفريده . سپاس ، خداى را به اندازه همه آنچه آفريده . سپاس ، خداى را به شمار آنچه در آسمان ها و زمين است . سپاس ، خداى را به شمار آنچه كتاب او شماره كرده است . سپاس ، خداى را به شمار همه موجودات . سپاس ، خداى را به اندازه همه موجودات . منزّه باد خداى ، به شمار آنچه آفريده . منزّه باد خداى ، به اندازه آنچه آفريده . منزّه باد خداى ، به شمار آنچه در آسمان ها و زمين است . منزّه باد خداى ، به شمار آنچه كتاب او شماره كرده است . منزّه باد خداى ، به شمار همه موجودات . منزّه باد خداى ، به اندازه همه موجودات» .6703.رجال الكشّي عن أمير بن عليّ عن الإمام الرضا عليهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سپاس ، خداى را بر دهش هايش . او را بر نعمت هايش مى ستايم و بر نواخت هايش سپاس مى گويم و به فرمانش گردن مى نهم ؛ خدايى كه هر كه را او گم راه كند ، كس نتواند هدايت نمايد و هر كه را او يارى دهد ، بى ياور نباشد . گواهى مى دهم كه معبودى جز خداى يگانه و بى انباز نيست و اين كه محمّد ، بنده او و فرستاده برگزيده او و امانتدار پسنديده اوست ؛ او را دستچين كرد و به او عطا نمود ، او را برگزيد و پسنديد . درود و سلام خدا بر او و خاندانش باد .

بار خدايا ! من از تو درخواست مى كنم : ايمانى راستين كه پس از آن ، هرگز به كفر نگرايم ؛ و رحمتى كه با آن به افتخار كرامت تو در دنيا و آخرت نايل آيم . خجسته اى تو _ اى پروردگار ما! _ و برينى تو . روشنايىِ تو _ اى پروردگار من! _ پُر درخشيد ، پس هدايت نمودى . بردبارىِ تو _ اى پروردگار من! _ بس عظيم است و از اين روست كه مى بخشايى ، پس تو را سپاس . روىِ تو ، گرامى ترينِ روى هاست ، پايگاه تو برترين پايگاه است و آنچه تو عطا كنى ، بهترين و گواراترينِ عطاهاست . از تو _ اى پروردگار ما! _ اطاعت مى شود ، پس تو قدردانى مى كنى و از تو _ اى پروردگار ما! _ نافرمانى مى شود ؛ اما تو آن كسى را كه بخواهى ، مى بخشى . دعاى درمانده را _ آن گاه كه بخواندت _ اجابت مى كنى ، رنج و گزند را مى زدايى ، بيمار را شفا مى بخشى ، و گناه بزرگ را مى آمرزى . هيچ كس نمى تواند نعمت هاى تو را بشمارد .

پس اى پروردگار ما ! تو را سپاس ؛ سپاسى ابدى كه تعدادش شمردنى نباشد و زمان آن به سر نيايد ؛ سپاسى به سانِ سپاس بندگان سپاس گزارت ، از اوّلين تا آخرينِ آنها . .

ص: 308

6704.تاريخ الطبري عن الزهري :عنه صلى الله عليه و آله :الحَمدُ للّهِِ عَلى سابِغِ (1) نِعَمِ اللّهِ . (2)6705.الغارات عن عليّ بن محمّد بن أبي سيف :عنه صلى الله عليه و آله :الحَمدُ للّهِِ عَلى ما أولى وأبلى ، ولَهُ الحَمدُ فِي الآخِرَةِ وَالاُولى ، وَاللّهِ لَو تَقَطَّعَت أعضائي ، وسالَت مُقلَتايَ عَلى صَدري ، لَن أقومَ للّهِِ عز و جل بِشُكرِ عُشرِ العَشيرِ مِن نِعمَةٍ واحِدَةٍ مِن جَميع نِعَمِهِ الَّتي لا يُحصيهَا العادّونَ ، ولا يَبلُغُ حَدَّ نِعمَةٍ مِنها عَلَيَّ جَميعُ حَمدِ الحامِدينَ . (3)6706.رجال الكشّي :عنه صلى الله عليه و آله :الحَمدُ للّهِِ في عِلمِهِ مُنتَهى رِضاهُ ، الحَمدُ للّهِِ بَعدَ عِلمِهِ مُنتَهى رِضاهُ ، الحَمدُ للّهِِ مَعَ عِلمِهِ مُنتَهى رِضاهُ . . . الحَمدُ للّهِِ بِجَميعِ مَحامِدِهِ عَلى جَميعِ نِعَمِهِ ، وسُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ مُنتَهى رِضاهُ في عِلمِهِ ، وَاللّهُ أكبَرُ وحَقٌّ لَهُ ذلِكَ . . . الحَمدُ للّهِِ تَحميدا لا يُحصيهِ غَيرُهُ قَبلَ كُلِّ أحَدٍ ومَعَ كُلِّ أحَدٍ وبَعدَ كُلِّ أحَدٍ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ تَمجيدا لا يُحصيهِ غَيرُهُ ، قَبلَ كُلِّ أحَدٍ ومَعَ كُلِّ أحَدٍ وبَعدَ كُلِّ أحَدٍ . (4)6707.اُسد الغابة :الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله دَعَا اللّهَ عز و جل يَومَ الأَحزابِ فَقالَ : الحَمدُ للّهِِ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ، الحَمدُ للّهِِ الَّذي أدعوهُ فَيُجيبُني وإن كُنتُ بَطيئا حينَ يَدعوني ، الحَمدُ للّهِِ الَّذي أسأَ لُهُ فَيُعطيني وإن كُنتُ بَخيلاً حينَ يَستَقرِضُني ، وَالحَمدُ للّهِِ الَّذي أستَعفيهِ فَيُعافيني وإن كُنتُ مُتَعَرِّضا لِلَّذي نَهاني عَنهُ ، وَالحَمدُ للّهِِ الَّذي أخلو بِهِ كُلَّما شِئتُ في سِرِّي ، وأضَعُ عِندَهُ ما شِئتُ مِن أمري مِن غَيرِ شَفيعٍ ، فَيَقضي لي رَبّي حاجَتي . (5) .


1- .أسبغ اللّه ُ النِّعمةَ : أتمَّها (القاموس المحيط : ج 3 ص 107 «سبغ») .
2- .مشكاة الأنوار : ص 70 ح 118 عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 93 ص 214 ح 17 ؛ كنزالعمّال : ج 3 ص 736 ح 8615 نقلاً عن شُعب الإيمان عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله .
3- .فتح الأبواب : ص 171 عن الزهري عن الإمام زين العابدين عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 46 ص 57 ح 10 .
4- .مُهج الدعوات : ص 170 عن إبراهيم بن أبي يحيى عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عن الإمام عليّ عليهم السلام وبأسانيد اُخرى ، المصباح للكفعمي : ص 368 عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، كامل الزيارات : ص 399 ح 639 عن أبي حمزة الثمالي عن الإمام الصادق عليه السلام وذكره في زيارة الإمام الحسين عليه السلام وكلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 95 ص 387 ح 28 .
5- .مُهج الدعوات : ص 96 عن ابن سنان وص 234 وص 236 كلاهما نحوه عن الإمام الصادق عليه السلام لمّا استدعاه المنصور إلى الكوفة ، بحار الأنوار : ج 94 ص 213 ح 9 وص 283 وص 286 .

ص: 309

6708.المناقب للخوارزمي عن مجزأة السدوسي ( _ في ذِكرِ أحداثِ حَربِ الجَمَلِ _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سپاس ، خداى را بر نعمت هاى سرشارش .6709.الجمل :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سپاس و ستايش ، خداى را بر لطف و احسانش ، و ستايشْ او را در آخرت و دنيا . سوگند به خدا كه اگر [از شدّت عبادت] اعضاى بدنم از هم بريده شوند و تخم چشم هايم آب شوند و بر سينه ام فرو ريزند ، هرگز نخواهم توانست شكرِ يك هزارم يك نعمت از نعمت هاى بى شمار خداوند عز و جل را به جا آورم ، و همه ستايشِ ستايشگران ، به حدّ يكى از نعمت هايى كه او به من داده ، نمى رسد .6710.مروج الذهب :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ستايش ، خداى را در علم او ؛ تا نهايت رضايتش . ستايش ، خداى را بعد از علم او ؛ تا نهايت رضايتش . ستايش ، خداى را همراه با علم او ؛ تا نهايت رضايتش ... . ستايش ، خداى را با همه ستايش هايش بر همه نعمت هايش . منزّه است خدا و ستايشْ او را ؛ تا نهايت رضايتش در علم او . خدا بزرگ تر است و اين ، حقّ اوست . .. . ستايش ، خداى را ستايشى كه هيچ كسى جز او ، آن را شماره نتواند ؛ پيش از هر كس و با هر كس و پس از هر كس . هيچ توش و توانى نيست مگر به مدد خداى والا و بزرگ ، [و سزاوار اوست آن] بزرگداشتى كه كسى جز او ، آن را شماره نتواند ؛ پيش از هر كس و با هر كس و پس از هر كس .6711.الغارات عن عبد اللّه بن قعين ( _ بَعدَمَا اشتَرى مَصقَلَةُ اُسارى بَني ناجِيَةَ ) امام صادق عليه السلام :پيامبر خدا در روز جنگ احزاب ، به درگاه خداوند عز و جل دعا كرد و گفت : «سپاس و ستايش ، خداى يگانه و بى انباز را . سپاس و ستايش ، خدايى را كه مى خوانمش و او پاسخم مى دهد ؛ اگرچه آن گاه كه او مرا مى خواند ، من در پاسخش كندى مى ورزم . سپاس و ستايش ، خدايى را كه از او درخواست مى كنم و او به من عطا مى كند ؛ اگرچه آن گاه كه او از من قرض مى طلبد ، من دريغ مى ورزم . سپاس و ستايش ، خدايى را كه از او عافيت مى طلبم و او عافيتم مى بخشد ؛ گرچه من به چيزى مى پردازم كه او مرا از آن نهى كرده است . سپاس و ستايش ، خدايى را كه هر گاه بخواهم ، در نهانم با او خلوت مى كنم و هر كارى كه داشته باشم ، بى هيچ واسطه اى ، با او در ميان مى گذارم ، و پروردگار من حاجتم را برآورده مى سازد» . .

ص: 310

6712.تاريخ اليعقوبي :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ رَبَّنا لَكَ الحَمدُ مِل ءَ السَّماواتِ ومِل ءَ الأَرضِ ، ومِل ءَ ما شِئتَ مِن شَيءٍ بَعدُ . (1)6713.الإمام عليّ عليه السلام ( _ مِن كِتابِهِ إلى مَصقَلَةَ بنِ هُبَيرَةَ الشَّي ) الإمام عليّ عليه السلام :قامَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله فَصَلّى رَكعَتَينِ ، فَلَمّا قالَ : سَمِعَ اللّهُ لِمَن حَمِدَهُ ، قالَ : اللّهُمَّ رَبَّنا لَكَ الحَمدُ _ ورَفَعَ صَوتَهُ يُسمِعُهُم _ مِل ءَ السَّماواتِ ومِل ءَ الأَرضِ ، ومِل ءَ ما بَينَهُما ، أهلَ المَجدِ وَالثَّناءِ ، اللّهُمَّ لا مانِعَ لِما أعطَيتَ ، ولا مُعطِيَ لِما مَنَعتَ ، ولا يَنفَعُ ذَا الجَدِّ (2) مِنكَ الجَدُّ . (3)6714.الغارات عن ذهل بن الحارث :صحيح البخاري عن رفاعة بن رافع الزرقي :كُنّا يَوما نُصَلّي وَراءَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ، فَلَمّا رَفَعَ رَأسَهُ مِنَ الرَّكعَةِ ، قالَ : «سَمِعَ اللّهُ لِمَن حَمِدَهُ» ، قالَ رَجُلٌ وَراءَهُ : رَبَّنا ولَكَ الحَمدُ حَمدا طَيِّبا مُبارَكا فيهِ .

فَلَمَّا انصَرَفَ قالَ : مَنِ المُتَكَلِّمُ؟ قالَ : أنَا ، قالَ : رَأَيتُ بِضعَةً وثَلاثينَ مَلَكا يَبتَدِرونَها ، أيُّهُم يَكتُبُها أوَّلُ . (4) .


1- .صحيح مسلم : ج 1 ص 346 ح 203 ، مسند ابن حنبل : ج 7 ص 52 ح 19160 كلاهما عن ابن أبي أوفى ، سنن الترمذي : ج 5 ص 485 ح 3421 عن عبيداللّه بن أبي رافع عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله وفيه «والأرضين ومل ء ما بينهما» بدل «ومل ء الأرض» ، سنن النسائي : ج 2 ص 198 عن ابن عبّاس ، كنزالعمّال : ج 8 ص 126 ح 22220 .
2- .الجَدُّ : الحظّ والسعادة والغنى ، أي لاينفع ذا الغنى منك غناه ، وإنّما ينفعه الإيمان والطاعة (النهاية : ج 1 ص 244 «جدد») .
3- .الجعفريّات : ص 221 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام .
4- .صحيح البخاري : ج 1 ص 275 ح 766 ، سنن أبي داوود : ج 1 ص 204 ح 770 ، سنن النسائي : ج 2 ص 196 ، مسند ابن حنبل : ج 7 ص 19 ح 19018 ، السنن الكبرى : ج 2 ص 136 ح 2610 ، كنزالعمّال : ج 7 ص 453 ح 19748 .

ص: 311

6715.شرح نهج البلاغة :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا ، اى پروردگار ما ! سپاس و ستايش ، تو را به اندازه گستره آسمان ها و گستره زمين ، و به گستره هر چيزى جز اينها كه تو خواهى.6716.الغارات عن عبد اللّه بن قعين ( _ في ذِكرِ حَربِ بَني ناجِيَةَ _ ) امام على عليه السلام :پيامبر صلى الله عليه و آله برخاست و دو ركعت نماز خواند و چون گفت : «سمع اللّه لمن حمده» ، با صداى بلند _ كه ديگران بشنوند _ گفت : «خدايا ، اى پروردگار ما! ستايش ، تو را به اندازه گستره آسمان ها و گستره زمين و گستره ميان اين دو . اى سزامند بزرگى و ثنا ، بار خدايا! آنچه تو دهى ، هيچ چيز نتواند مانع آن شود ، و آنچه را تو منع كنى [و ندهى] ، كسى نتواند دهد ، و دارايىِ هيچ ثروتمندى ، او را از تو بى نياز نكند.6717.الغارات عن كعب بن قعين :صحيح البخارى_ به نقل از رفاعة بن رافع زرقى _: روزى پشت سر پيامبر صلى الله عليه و آله نماز مى خوانديم . چون سرش را از ركوع برداشت ، فرمود : «سَمِعَ اللّهُ لِمَن حَمِدَه (خداوند ، ستايش ستايشگر خويش را شنيد)».

يك نفر از مأمومان گفت : ربّنا ولك الحمد حَمْدا طيّبا مُبارَكا فيه (خداوندا ! تو را ستايش ، ستايشى پاك و بابركت).

پيامبر صلى الله عليه و آله چون نمازش را تمام كرد ، فرمود : «گوينده ، كه بود؟» .

مرد گفت : من .

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «سى و اندى فرشته را ديدم كه به طرف آن دويدند و هر يك سعى داشت زودتر از ديگرى آن را بنويسد». .

ص: 312

6718.الغارات عن أبي عبد الرحمن السلمي ( _ في ذِكرِ عَزمِ الإِمامِ عليه السلام عَلى حَربِ ) جمال الاُسبوع :عَن مُحَمَّدِ بنِ الحُسَينِ العَلَوِيِّ العَريضِيِّ عَن أبيهِ عَن جَدِّهِ عَنِ الإِمامِ الصّادِقِ عَنِ الإِمامِ الباقِرِ عليهماالسلام : كانَ لِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله سِرٌّ قَلَّ ما عُثِرَ عَلَيهِ _ وذَكَرَ تَمامَ الحَديثِ وفيهِ _ : يا مُحَمَّدُ! ومَن أحَبَّ مِن اُمَّتِكَ رَحمَتي وبَرَكاتي ورِضواني وتَعَطُّفي وقَبولي ووِلايَتي وإجابَتي ، فَليَقُل حينَ تَزولُ الشَّمسُ أو يَزولُ اللَّيلُ :

«اللّهُمَّ رَبَّنا لَكَ الحَمدُ كُلُّهُ ، جُملَتُهُ وتَفسيرُهُ ، كَمَا استَحمَدتَ فيهِ إِلى أهلِهِ الَّذينَ خَلَقتَهُم لَهُ وألهَمتَهُم ذلِكَ الحَمدَ كُلَّهُ ، اللّهُمَّ رَبَّنا لَكَ الحَمدُ كُلُّه كَما جَعَلتَ الحَمدَ رِضاكَ عَمَّن بِالحَمدِ رَضيتَ عَنهُ لِيَشكُرَ ما بِهِ مِن نِعمَتِكَ ، اللّهُمَّ رَبَّنا لَكَ الحَمدُ كُلُّه كَما رَضيتَ بِهِ لِنَفسِكَ وقَضَيتَ بِهِ عَلى عِبادِكَ ، حَمدا مَرعوبا (1) عِندَ أهلِ الخَوفِ مِنكَ لِمَهابَتِكَ ، ومَرهوبا عِندَ أهلِ العِزَّةِ بِكَ لِسَطَواتِكَ ، ومَشكورا عِندَ أهلِ الإِنعامِ مِنكَ لِاءِنعامِكَ ، سُبحانَكَ رَبَّنا مُتَكَبِّرا في مَنزِلَةٍ قَد تَدَهدَهَت (2) أبصارُ النّاظِرينَ ، وتَحَيَّرَت عُقُولُهُم عَن بُلُوغِ عِلمِ جَلالِها ، تَبارَكتَ في مَنازِلِكَ العُلى كُلِّها ، وتَقَدَّستَ فِي الآلاءِ الَّتي أنتَ فيها ، يا أهلَ الكِبرِياءِ يا لا إلهَ إلّا أنتَ الكَبيرُ ، لِلفَناءِ خَلَقتَنا وأنتَ الكائِنُ لِلبَقاءِ ، فَلا تُفنى ونَحنُ لا نَبقى ، وأنتَ العالِمُ بِنا ونَحنُ أهلُ الغِرَّةِ بِكَ وَالغَفلَةِ عَن شَأنِكَ ، فَأَنتَ الَّذي لا تَغفَلُ ولا تَأخُذُكَ سِنَةٌ ولا نَومٌ ، بِحَقِّكَ يا سَيِّدي ، أجِرني مِن تَحويلِ ما أنعَمتَ بِهِ عَلَيَّ فِي الدّينِ وَالدُّنيا يا كَريمُ» ، فَإِنَّهُ إذا قالَ ذلِكَ كَفَيتُهُ كُلَّ الَّذي أكفي عِبادِيَ الصّالِحينَ . (3) .


1- .في مصباح المتهجّد وفلاح السائل والبلد الأمين : «مرغوبا فيه» بدل «مرعوبا» .
2- .دَهْدَهَ الشَّيءَ : قلَبَ بعضَه على بعض (القاموس المحيط : ج 4 ص 284 «دهده») .
3- .جمال الاُسبوع : ص 253 ، مصباح المتهجّد : ص 31 ح 34 ، فلاح السائل : ص 194 ح 110 كلاهما من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، البلد الأمين : ص 511 ، بحار الأنوار : ج 95 ص 318 ح 1 .

ص: 313

6719.الأمالي للطوسي عن عبد الرحمن بن جندب عن أبيه :جمال الاُسبوع_ به نقل از محمّد بن حسين علوى عُرَيضى ، از پدرش ، از جدّش: امام صادق عليه السلام از امام باقر عليه السلام روايت كرد كه فرمود : «پيامبر خدا را سرّى بود كه كمتر كسى به آن ، دست يافت» و آن حضرت تمام حديث را ذكر كرد و از جمله در آن آمده بود : «اى محمّد! هر كس از امّت تو كه رحمت و بركات و خشنودى و عنايت مرا و پذيرش و ولايت و اجابت مرا دوست دارد [و آنها را مى خواهد ] ، هنگام زوال خورشيد يا زوال شب بگويد:

خدايا ! پروردگارا ! ستايش ، همه از آنِ توست ، خلاصه اش و تفصيلش ، كه تو خود ، از اهل ستايش خواسته اى تا تو را بستايند ؛ همانان كه براى ستايشگرى ، خلقشان كردى و همه ستايشگرى ها را به آنان الهام فرمودى . خدايا ! پروردگارا ! ستايش ، همه از آنِ توست كه تو ستايش را مايه خشنودى ات از آن كسى قرار دادى كه از او پسنديدى كه تو را بستايد و بدان وسيله نعمت هاى تو را سپاس گويد . خدايا ! پروردگارا ! ستايش ، همه از آنِ توست كه تو خود آن را براى خويشتن پسنديده اى و بندگانت را نيز بدان فرمان داده اى ؛ ستايشى كه خائفان از تو ، از هيبت تو آن را بيمناكانه مى گويند ، و عزّتمندان به واسطه تو ، از خشم و قهر تو آن را با هراس مى گويند ، و برخورداران از نعمت تو ، براى سپاس از نعمت هايت بر زبانش مى آورند . پاكى تو ، اى پروردگار ما ! تو در چنان پايگاهى از كبريايى كه ديده بينندگان فرو مى غلتد [و تاب ديدن آن را نمى آورد] و خِردهايشان از درك شُكوه آن ، سرگشته مى ماند . آفرينت باد با اين همه جايگاه هاى والايى كه دارى ، و تقديست باد در الطاف و نعمت هايى كه در آنى ! اى سزامند كبريا و بزرگى ! اى كه معبودى جز تو خداوند بزرگ نيست ! تو ما را براى فنا شدن آفريدى و تو خود ، وجودى جاويدانى . پس نه تو فانى مى شوى و نه ما باقى مى مانيم . تو به ما دانايى و ما بر تو گستاخيم و از مقام تو غافل . پس ، تو آنى كه دست خوش غفلت نمى گردى و چرت و خواب ، هرگز تو را فرا نمى گيرد . به حقانيتت [سوگندت مى دهم] _ سَرورا _ كه هر آن نعمت كه در دين و دنيا به من ارزانى داشته اى ، از من نگيرى ، اى بزرگوار!» .

پس هرگاه اين جملات را گفت ، همه حاجت هايى را كه براى بندگان شايسته ام برآورده مى سازم ، از بهر او برآورده مى نمايم. .

ص: 314

6720.تاريخ اليعقوبي ( _ في ذِكرِ أحداثِ ما بَعدَ استِخلافِ عُثمانَ _ ) رسول اللّه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ . . . لا اُحصي ثَناءً عَلَيكَ ، أنتَ كَما أثنَيتَ عَلى نَفسِكَ . (1)6721.الغارات عن الأعمش :عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ لا أستَطيعُ ثَناءً عَلَيكَ ولَو حَرَصتُ ، ولكِن أنتَ كَما أثنَيتَ عَلى نَفسِكَ . (2)6722.تاريخ اليعقوبي عن غياث :الكافي عن أحمد بن محمّد بن خالد رفعه :أتى جَبرَئيلُ عليه السلام إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله فَقالَ لَهُ : إنَّ رَبَّكَ يَقولُ لَكَ : إذا أرَدتَ أن تَعبُدَني يَوما ولَيلَةً حَقَّ عِبادَتي فَارفَع يَدَيكَ إلَيَّ وقُل :

اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ حَمدا خالِدا مَعَ خُلودِكَ ، ولَكَ الحَمدُ حَمدا لا مُنتَهى لَهُ دونَ عِلمِكَ ، ولَكَ الحَمدُ حَمدا لا أمَدَ لَهُ دُونَ مَشيئَتِكَ ، ولَكَ الحَمدُ حَمدا لا جَزاءَ لِقائِلِهِ إلّا رِضاكَ .

اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ كُلُّهُ ، ولَكَ المَنُّ كُلُّهُ ، ولَكَ الفَخرُ كُلُّهُ ، ولَكَ البَهاءُ كُلُّهُ ، ولَكَ النّورُ كُلُّهُ ، ولَكَ العِزَّةُ كُلُّها ، ولَكَ الجَبَروتُ كُلُّها ، ولَكَ العَظَمَةُ كُلُّها ، ولَكَ الدُّنيا كُلُّها ، ولَكَ الآخِرَةُ كُلُّها ، ولَكَ اللَّيلُ وَالنَّهارُ كُلُّهُ ، ولَكَ الخَلقُ كُلُّهُ ، وبِيَدِكَ الخَيرُ كُلُّهُ ، وإلَيكَ يَرجِعُ الأَمرُ كُلُّهُ ، عَلانِيَتُهُ وسِرُّهُ .

اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ حَمدا أبَدا ، أنتَ حَسَنُ البَلاءِ ، جَليلُ الثَّناءِ ، سابِغُ النَّعماءِ ، عَدلُ القَضاءِ ، جَزيلُ العَطاءِ ، حَسَنُ الآلاءِ ، إلهُ مَن فِي الأَرضِ وإلهُ مَن فِي السَّماءِ .

اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ فِي السَّبعِ الشِّدادِ ، ولَكَ الحَمدُ فِي الأَرضِ المِهادِ ، ولَكَ الحَمدُ طاقَةَ العِبادِ ، ولَكَ الحَمدُ سَعَةَ البِلادِ ، ولَكَ الحَمدُ فِي الجِبالِ الأَوتادِ ، ولَكَ الحَمدُ فِي اللَّيلِ إذا يَغشى ، ولَكَ الحَمدُ فِي النَّهارِ إذا تَجلّى ، ولَكَ الحَمدُ فِي الآخِرَةِ وَالاُولى ، ولَكَ الحَمدُ فِي المَثاني وَالقُرآنِ العَظيمِ ، وسُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ ، «وَالْأَرْضُ جَمِيعًا قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيَ_مَةِ وَ السَّمَ_وَ تُ مَطْوِيَّ_تٌ بِيَمِينِهِ سُبْحَ_نَهُ وَ تَعَ__لَى عَمَّا يُشْرِكُونَ» (3) .

سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ ، كُلُّ شَيءٍ هالِكٌ إلّا وَجهَهُ ، سُبحانَكَ رَبَّنا وتَعالَيتَ ، وتَبارَكتَ وتَقَدَّستَ ، خَلَقتَ كُلَّ شَيءٍ بِقُدرَتِكَ ، وقَهَرتَ كُلَّ شَيءٍ بِعِزَّتِكَ ، وعَلَوتَ فَوقَ كُلِّ شَيءٍ بِارتِفاعِكَ ، وغَلَبتَ كُلَّ شَيءٍ بِقُوَّتِكَ ، وَابتَدَعتَ كُلَّ شَيءٍ بِحِكمَتِكَ وعِلمِكَ ، وبَعَثتَ الرُّسُلَ بِكُتُبِكَ ، وهَدَيتَ الصّالِحينَ بِإِذنِكَ ، وأيَّدتَ المُؤمِنينَ بِنَصرِكَ ، وقَهَرتَ الخَلقَ بِسُلطانِكَ .

لا إلهَ إلّا أنتَ ، وَحدَكَ لا شَريكَ لَكَ ، لا نَعبُدُ غَيرَكَ ، ولا نَسأَلُ إلّا إيّاكَ ، ولا نَرغَبُ إلّا إلَيكَ ، أنتَ مَوضِعُ شَكوانا ، ومُنتَهى رَغبَتِنا ، وإلهُنا ومَليكُنا . (4) .


1- .صحيح مسلم : ج 1 ص 352 ح 222 عن عائشة ، سنن الترمذي : ج 5 ص 561 ح 3566 ، سنن ابن ماجة : ج 1 ص 373 ح 1179 ، مسند ابن حنبل : ج 1 ص 208 ح 751 وص 251 ح 957 كلّها عن عبد الرحمن بن الحارث بن هشام عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، كنزالعمّال : ج 8 ص 226 ح 22668 ؛ الكافي : ج 3 ص 324 ح 12 عن أبي بصير عن الإمام الباقر عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله وفيه «لا أبلغ مدحك» بدل «لا اُحصي» ، بحار الأنوار : ج 93 ص 159 ح 33 نقلاً عن مصباح الشريعة عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله .
2- .السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 222 ح 10727 ، المعجم الأوسط : ج 2 ص 283 ح 1992 كلاهما عن إبراهيم بن عبد اللّه بن عبدالقاري عن الإمام عليّ عليه السلام ، كنزالعمّال : ج 2 ص 677 ح 5049 ؛ مكارم الأخلاق : ج 1 ص 93 ح 174 ، بحار الأنوار : ج 16 ص 253 ح 35 وج 76 ص 202 ح 19 .
3- .الزمر : 67 .
4- .الكافي : ج 2 ص 581 ح 16 .

ص: 315

6723.الأخبار الطوال :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا !... من از عهده ثناى تو برنمى آيم . تو چنانى كه خود ، خويشتن را ستوده اى.6724.الإرشاد :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا ! من هر چه بكوشم ، باز ثناى تو گفتن نتوانم كرد ؛ بلكه تو چنانى كه خود ، خويشتن را ستوده اى.6725.رجال الكشّي عن حمزة بن ميثم :الكافى_ به نقل از احمد بن محمّد بن خالد ، در حديثى كه سند آن را به پيامبر صلى الله عليه و آله رسانده است _: جبرئيل عليه السلام نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و به او گفت : پروردگارت به تو مى فرمايد : «هر گاه خواستى روزى و شبى ، مرا چنان كه در خور عبادت من است ، عبادت كنى ، دستانت را به سوى من بردار و بگو:

بار خدايا ! ستايشت باد ، ستايشى جاودان به جاودانگى خودت ، و ستايشت باد ، ستايشى بى پايان به بى پايانى علمت ، و ستايشت باد ، ستايشى كه آن را سرآمدى جز مشيّت تو نباشد ، و ستايشت باد ، ستايشى كه براى گوينده اش پاداشى جز خشنودى تو نباشد !

بار خدايا ! ستايش ، همه از آنِ توست ، و نعمت ، همه از آنِ تو ، و نازِش ، همه از آنِ تو ، و شُكوه و درخشندگى ، همه از آنِ تو ، و روشنايى ، همه از آنِ تو ، و عزّت ، سراسر از آنِ تو ، و اقتدار ، همه از آنِ تو ، و بزرگى ، همه از آنِ تو ، و دنيا همه از آنِ تو ، و آخرت ، همه از آنِ تو ، و شب و روز ، همه از آنِ تو ، و آفرينش ، همه از آنِ تو ، و خوبى ها همه در دست تو ، و همه كارها ، آشكار و نهانش ، سراسر به تو باز مى گردد.

بار خدايا ! ستايشت باد ، ستايشى ابدى . خوش است نواخت تو ، بزرگ است ثناى تو ، سرشار است نعمت هاى تو ، به داد است حكم تو ، فراوان است دهش تو ، نيكوست نعمت هاى تو . تويى معبود آن كه در زمين است و معبود آن كه در آسمان است.

بار خدايا ! ستايشت باد در هفت آسمان استوار ، و ستايشت باد در زمين گهوارسان ، و ستايشت باد به فراخور توان بندگان ، و ستايشت باد به گستره شهرها و آبادى ها ، و ستايشت باد در كوه هاى ميخ آسا ، و ستايشت باد در شب ، آن گاه كه همه جا را فرو مى پوشاند ، و ستايشت باد در روز ، آن گاه كه آشكار مى شود ، و ستايشت باد در آخرت و دنيا ، و ستايشت باد در دوگانه ها (سوره حمد) و قرآن بزرگ ، و پاكا خدا و ستايش ، او راست ! «و به روز رستاخيز ، زمين ، سراسر در مشت اوست ، و آسمان ها در دست او [طوماروار] در هم پيچيده اند . منزّه و برتر است او ، از آنچه برايش انباز مى آورند» .

پاكا خدا و ستايش ، او راست ! هر چيزى نابود مى شود ، جز روى [و ذات] او . پاكى تو _ اى پروردگار ما _ و والايى و خجسته و مقدّسى تو . همه چيز را به قدرتت آفريدى ، و همه چيز را به اقتدارت مقهور ساختى ، و با رفعتت بر فراز هر چيزى جاى دارى ، و به نيرويت بر هر چيزى چيره گشته اى، و با حكمت و دانشت هر چيزى را ابداع كردى ، و پيامبرانت را با كتاب هايت فرستادى ، و نيكان را به اذن خودت هدايت فرمودى ، و مؤمنان را با نصرتت يارى دادى ، و مخلوقات را مقهور سلطنت خويش كردى .

معبودى جز تو نيست . يگانه اى و بى انباز . جز تو را بندگى نمى كنيم ، و جز از تو ، درخواست نمى نماييم ، و جز از تو خواهش نمى كنيم . تو مرجع شكايت ما هستى ، و منتهاى خواست ما ، و معبود ما و پادشاه ما». .

ص: 316

6726.خصائص الأئمّة عليهم السلام عن ابن ميثم التمّار :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ عَلى حُسنِ بَلائِكَ وصُنعِكَ ، ولَكَ الحَمدُ عَلَى الإِسلامِ وَالسُّنَّةِ ، يا رَبِّ كَما هَدَيتَهُم لِدينِكَ وعَلَّمتَهُم كِتابَكَ فَاهدِنا وعَلِّمنا ، ولَكَ الحَمدُ عَلى حُسنِ بَلائِكَ وصُنعِكَ عِندي خاصَّةً ، كَما خَلَقتَني فَأَحسَنتَ خَلقي ، وعَلَّمتَني فَأَحسَنتَ تَعليمي ، وهَدَيتَني فَأَحسَنتَ هِدايَتي ، فَلَكَ الحَمدُ عَلى إنعامِكَ عَلَيَّ قَديما وحَديثا . (1)6727.رجال الكشّي عن سدير عن أبيه أبي حكيم :عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ عَلى مَرَدِّ نَوازِلِ البَلاءِ ، وتَوالي سُبوغِ النَّعماءِ ، ومُلِمّاتِ (2) الضَّرّاءِ وكَشفِ نَوائِبِ اللَأواءِ (3) ، ولَكَ الحَمدُ عَلى هَنيءِ عَطائِكَ ومَحمودِ بَلائِكَ وجَليلِ آلائِكَ ، ولَكَ الحَمدُ عَلى إحسانِكَ الكَثيرِ وخَيرِكَ العَزيزِ وتَكليفِكَ اليَسيرِ ودَفعِ العَسيرِ ، ولَكَ الحَمدُ يا رَبِّ عَلى تَثميرِكَ قَليلَ الشُّكرِ ، وإِعطائِكَ وافِرَ الأَجرِ ، وحَطِّكَ مُثقِلَ الوِزرِ ، وقَبولِكَ ضيقَ العُذرِ ، ووَضعِكَ باهِظَ (4) الإِصرِ (5) ، وتَسهيلِكَ مَوضِعَ الوَعرِ ، ومَنعِكَ مُفظِعَ الأَمرِ ، ولَكَ الحَمدُ عَلَى البَلاءِ المَصروفِ ، ووافِرِ المَعروفِ ، ودَفعِ المَخوفِ ، وإِذلالِ العَسوفِ (6) ، ولَكَ الحَمدُ عَلَى قِلَّةِ التَّكليفِ ، وكَثرَةِ التَّخفيفِ ، وتَقوِيَةِ الضَّعيفِ ، وإغاثَةِ اللَّهيفِ ، ولَكَ الحَمدُ عَلى سَعَةِ إمهالِكَ ، ودَوامِ إفضالِكَ ، وصَرفِ إمحالِكَ (7) ، وحَميدِ أفعالِكَ ، وتَوالي نَوالِكَ ، ولَكَ الحَمدُ عَلى تَأخيرِ مُعاجَلَةِ العِقابِ ، وتَركِ مُغافَصَةِ (8) العَذابِ ، وتَسهيلِ طَريقِ المَآبِ ، وإنزالِ غَيثِ السَّحابِ . (9) .


1- .الإقبال : ج 2 ص 55 عن الإمام الصادق عليه السلام .
2- .المُلِمّةُ : النازلةُ الشديدةُ من شدائد الدهر ونوازل الدنيا (لسان العرب : ج 12 ص 550 «لمم») .
3- .اللَأواءُ : الشدّة وضيق المعيشة (النهاية : ج 4 ص 221 «لأى») .
4- .بَهَظَهُ الأمرُ : غلبه وثَقُل عليه وبلغ به مشقّةً (القاموس المحيط : ج 2 ص 393 «بهظ») .
5- .الإصر : الإثم والعقوبة (النهاية : ج 1 ص 52 «أصر») .
6- .العَسوفُ : الظَّلوم (القاموس المحيط : ج 3 ص 175 «عسف») .
7- .المَحْل : الشِّدّةُ والجَدْبُ وانقطاعُ المطر (القاموس المحيط : ج 4 ص 49 «محل») .
8- .غافَصهُ : فاجأه وأخذه على غِرّة (القاموس المحيط : ج 2 ص 310 «غفص») .
9- .مُهج الدعوات : ص 316 ، البلد الأمين : ص 520 كلاهما عن محمّد بن الحارث النوفلي عن الإمام الجواد عن آبائه عليهم السلام ، المصباح للكفعمي : ص 546 ، الدعوات : ص 71 ح 170 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 119 ح 17 وص 174 ح 1 .

ص: 317

6728.الإصابة عن المبرّد :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا ! تو را ستايش به خاطر لطف و احسانت ، و تو را ستايش به خاطر اسلام و آيين آن . اى پروردگار من! همان گونه كه آنان را به دينت هدايت فرمودى و كتابت را به ايشان آموختى ، ما را نيز هدايت فرما و به ما نيز تعليم ده .

و تو را ستايش به خاطر لطف و احسان خاصّى كه به من نموده اى ، كه مرا آفريدى و نيكو آفريدى ، و به من علم آموختى و نيكو آموختى ، و هدايتم كردى و خوش هدايتم كردى . پس تو را ستايش به خاطر نعمت هاى ديرين و جديدى كه به من ارزانى داشته اى .6729.الإمام الصادق عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا ! تو را ستايش به خاطر جلوگيرى از فرود بلاها ، و بارش پياپى نعمت ها ، و [جلوگيرى از] مصيبت هاى فلاكتبار ، و برطرف كردن رنج سختى هاى روزگار . تو را ستايش به خاطر دهش گوارايت و نواختِ نيكويت و نعمت هاى بزرگت . تو را ستايش به خاطر احسان فراوانت و خير سرشارت و تكليف آسان دادن و برداشتن تكليف دشوار . تو را ستايش _ اى پروردگار _ به بار نشانيدن سپاس گزارىِ اندك ، و دادن مزد بسيار ، و فرو افكندن بار گران [گناه از دوش ما ] و پذيرفتن اندكِ پوزش ، و برداشتن بندهاى سنگين ، و هموار كردن راه هاى دشوار [و ناهموار] ، و جلوگيرى از امور وحشتناك . تو را ستايش به خاطر بلاهاى دفع شده ، و نيكى هاى فراوان ، و دفع امور خوفناك و خوار كردن ستمگر . تو را ستايش به خاطر اندك بودن تكليف ، و بسيارى تخفيف (سبك كردن تكاليف) ، و تقويت كردن ناتوان ، و يارى دادن به گرفتار . تو را ستايش به خاطر مهلت دهىِ گسترده ات ، و لطف پايدارت ، و برطرف كردن سختى ها و خشك سالى هايت ، و كارهاى ستودنى ات و دَهِش هاى پياپى ات . تو را ستايش به خاطر تأخير در مجازات ، و ترك غافلگيرى در عذاب ، و آسان ساختن راه بازگشت ، و فرو ريزاندن بارانِ ابرها. .

ص: 318

6730.الاستيعاب عن أبي عمر :عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ في بَلائِكَ وصَنيعِكَ إلى خَلقِكَ . اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ في بَلائِكَ وصَنيعِكَ إلى أهلِ بُيوتِنا . اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ في بَلائِكَ وصَنيعِكَ إلى أنفُسِنا خاصَّةً . اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ بِما هَدَيتَنا ، ولَكَ الحَمدُ بِما أكرَمتَنا ، ولَكَ الحَمدُ بِما سَتَرتَنا ، ولَكَ الحَمدُ بِالقُرآنِ ، ولَكَ الحَمدُ بِالأَهلِ وَالمالِ ، ولَكَ الحَمدُ بِالمُعافاةِ ، ولَكَ الحَمدُ حَتّى تَرضى ، ولَكَ الحَمدُ إذا رَضيتَ يا أهلَ التَّقوى ويا أهلَ المَغفِرَةِ .

اللّهُمَّ رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنيا حَسَنَةً وفِي الآخِرَةِ حَسَنَةً وقِنا عَذابَ النّارِ _ ثَلاثَ مَرّاتٍ _ اللّهُمَّ وَاجعَل صَلَواتِكَ وبَرَكاتِكَ ومَغفِرَتَكَ ورِضوانَكَ عَلى مُحَمَّدٍ وعَلى آلِ مُحَمَّدٍ . (1) .


1- .الدعاء للطبراني : ص 490 ح 1725 عن أنس ، كنزالعمّال : ج 2 ص 692 ح 5100 .

ص: 319

6731.المستدرك على الصحيحين عن محمّد بن عمر :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوندا ! تو را ستايش به خاطر لطف و احسانت به آفريدگانت . خداوندا ! تو را ستايش به خاطر لطف و احسانت به خانواده هاى ما . خداوندا ! تو را ستايش به خاطر لطف و احسانت به خود ما . خداوندا ! تو را ستايش كه ما را هدايت فرمودى ، و تو را ستايش كه ما را گرامى داشتى ، و تو را ستايش كه [عيب هاى] ما را پوشاندى ، و تو را ستايش به خاطر [نعمت] قرآن ، و تو را ستايش به خاطر خانواده و اموال [كه به ما ارزانى داشتى] ، و تو را ستايش به خاطر عافيت [كه به ما بخشيدى] ، و تو را ستايش ، چندان كه خشنود شوى ، و تو را ستايش ، آن گاه كه خشنود شوى ، اى سزامند تقوا و اى اهل آمرزش !

خدايا ! «پروردگارا ! در دنيا به ما نيكى و در آخرت نيز به ما نيكى عطا فرما و از عذاب آتش ، نگاهمان بدار» (سه مرتبه) . خداوندا ! درودها و بركت ها و آمرزش و خشنودى ات را بر محمّد و خاندان محمّد ، قرار ده. .

ص: 320

6732.الإصابة عن المرزباني :عنه صلى الله عليه و آله :رَبَّنا فَلَكَ الحَمدُ حَمدا أبَدا لا يُحصى عَدَدُهُ ، ولا يَضمَحِلُّ (1) سَرمَدُهُ (2) ، حَمدا كَما حَمِدَ الحامِدونَ مِن عِبادِكَ الأَوّلينَ وَالآخِرينَ . (3)5 / 2المَحامِدُ المَأثورَةُ عَنِ الإِمامِ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ6735.وقعة صفّين عن عبد الرحمن بن عبيد بن أبي الكنود :الإمام عليّ عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الأَوَّلِ قَبلَ كُلِّ أوَّلٍ ، وَالآخِرِ بَعدَ كُلِّ آخِرٍ ، وبِأَوَّلِيَّتِهِ وَجَبَ أن لا أوَّلَ لَهُ ، وبِآخِرِيَّتِهِ وَجَبَ أن لا آخِرَ لَهُ . (4)6736.وقعة صفّين عن هاشم بن عتبة ( _ في جَوابِ استِنفارِ عَلِيٍّ عليه السلام قَبلَ ح ) عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الأَوَّلِ فَلا شَيءَ قَبلَهُ ، وَالآخِرِ فَلا شَيءَ بَعدَهُ ، وَالظّاهِرِ فَلا شَيءَ فَوقَهُ ، وَالباطِنِ فَلا شَيءَ دونَهُ . (5)6737.تاريخ خليفة بن خيّاط :عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ أوَّلَ مَحمودٍ ، وآخِرَ مَعبودٍ ، وأقرَبَ مَوجودٍ ، البَديءِ (6) بِلا مَعلومٍ لاِزَلِيَّتِهِ ولا آخِرٍ لِأَوَّلِيَّتِهِ ، وَالكائِنِ قَبلَ الكَونِ بِغَيرِ كِيانٍ ، وَالمَوجودِ في كُلِّ مَكانٍ بِغَيرِ عَيانٍ ، وَالقَريبِ مِن كُلِّ نَجوى بِغَيرِ تَدانٍ. (7) .


1- .اضمحلّ : ذهب وانحلَّ (القاموس المحيط : ج 4 ص 5 «ضمحل») .
2- .السَّرْمَدُ : الدائم الذي لا ينقطع (النهاية : ج 2 ص 363 «سرمد») .
3- .مُهج الدعوات : ص 215 عن وهب بن إسماعيل عن الإمام الباقر عن أبيه عن جدّه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 86 ص 326 ح 69 .
4- .نهج البلاغة : الخطبة 101 ، بحار الأنوار : ج 57 ص 26 ح 2 .
5- .نهج البلاغة : الخطبة 96 ، الإقبال : ج 2 ص 294 نحوه ، بحار الأنوار : ج 98 ص 311 ح 3 .
6- .البديءُ : الأوّل (الصحاح : ج 1 ص 35 «بدأ») .
7- .مُهج الدعوات : ص 144 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 231 ح 8 .

ص: 321

5 / 2 حمدهاى رسيده از امام على بن ابى طالب عليه السلام

6738.وقعة صفّين عن يوسف وأبي روق :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى پروردگار ما ! ستايشت باد ، ستايشى جاويدان كه شمارش به حساب نمى آيد و عمرش به سر نمى آيد ؛ ستايشى آن سان كه همه بندگان ستاينده ات ، از آغاز تا انجام ، ستوده اند !5 / 2حمدهاى رسيده از امام على بن ابى طالبامام على عليه السلام :ستايش ، خدايى را كه آغازين است و پيش از هر آغازين ، و پسين است و پس از هر پسينى . از آن روى كه آغازين است ، بايد كه او را آغازى نباشد و از آن روى كه پسين است ، بايد كه وى را پسى (بعدى) نباشد .

امام على عليه السلام :ستايش ، خدايى را كه آغازين است ، پس چيزى پيش از او نبوده و نيست ، و واپسين است ، پس چيزى پس از او نيست ، و آشكار است ، پس چيزى فراتر [و آشكارتر] از او نيست ، و نهان است و چيزى نهان تر از او نيست.

امام على عليه السلام :ستايش ، خداى را كه نخستين ستايش شده و واپسين معبود و نزديك ترين موجود است . آغازين است ، بى آن كه ازليتش معلوم باشد ، و نه براى اوّل بودنش ، پايانى . پيش از عالَم بوده است ، بى آن كه حادث شده باشد ، و در هر مكانى هست ، بى آن كه به چشم آيد ، و به هر نجوايى نزديك است ، بى آن كه نزديكى [ِ مكانى] داشته باشد.

.

ص: 322

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ أحَقَّ مَحمودٍ بِالحَمدِ وأولاهُ بِالمَجدِ ، إلها واحِدا صَمَدا ، أقامَ أركانَ العَرشِ فَأَشرَقَ بِضَوئِهِ شُعاعُ الشَّمسِ ، خَلَقَ فَأَتقَنَ ، وأقامَ فَذَلَّت لَهُ وَطأَةُ المُستَمكِنِ . (1)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ أحَقَّ مَن خُشِيَ وحُمِدَ ، وأفضَلَ مَنِ اتُّقِيَ وعُبِدَ ، وأولى مَن عُظِّمَ ومُجِّدَ ، نَحمَدُهُ لِعَظيمِ غَنائِهِ ، وجَزيلِ عَطائِهِ ، وتَظاهُرِ نَعمائِهِ ، وحُسنِ بَلائِهِ . (2)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ أهلِ الحَمدِ ووَليِّهِ ، وَمُنتَهَى الحَمدِ ومَحَلِّهِ ، البَديءِ البَديعِ (3) ، الأَجَلِّ الأَعظَمِ ، الأَعَزِّ الأَكرَمِ ، المُتَوَحِّدِ بِالكِبرِياءِ ، وَالمُتَفَرِّدِ بِالآلاءِ ، القاهِرِ بِعِزِّهِ ، وَالمُسَلِّطِ بِقَهرِهِ ، المُمتَنِعِ بِقُوَّتِهِ ، المُهَيمِنِ (4) بِقُدرَتِهِ ، وَالمُتَعالي فَوقَ كُلِّ شَيءٍ بِجَبَروتِهِ ، المَحمودِ بِامتِنانِهِ وبِإِحسانِهِ ، المُتَفَضِّلِ بِعَطائِهِ وجَزيلِ فَوائِدِهِ ، المُوَسِّعِ بِرِزقِهِ ، المُسبِغِ بِنِعَمِهِ . نَحمَدُهُ عَلى آلائِهِ وتَظاهُرِ (5) نَعمائِهِ ، حَمدا يَزِنُ عَظَمَةَ جَلالِهِ ، ويَملَأُ قَدرَ آلائِهِ وكِبرِيائِهِ . (6)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ حَقَّ قَدرِهِ ، مُتَّبِعينَ أمرَهُ ، وأحمَدُهُ كَما أحَبَّ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ الواحِدُ الأَحَدُ الصَّمَدُ كَمَا انتَسَبَ . (7)

.


1- .بحار الأنوار : ج 32 ص 14 ح 6 نقلاً عن ابن ميثم .
2- .الكافي : ج 8 ص 175 ح 194 عن محمّد بن النعمان أو غيره عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 77 ص 353 ح 31 .
3- .البديع : هو الخالق المخترع لا عن مِثال سابق ، فعيل بمعنى مُفعِل ، يقال : أبدع فهو مُبدِع (النهاية : ج 1 ص 106 «بدع») .
4- .المُهيمِن : هو الرقيب . وقيل : الشاهد . وقيل : المؤتمَن . وقيل : القائم باُمور الخلق (النهاية : ج 5 ص 275 «هيمن») .
5- .تَظاهُر نعمائه : أي تتابُعها (مرآة العقول : ج 26 ص 56) .
6- .الكافي : ج 8 ص 173 ح 194 عن محمّد بن النعمان أو غيره عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 77 ص 350 ح 31 .
7- .الكافي : ج 1 ص 299 ح 6 ، بحار الأنوار : ج 42 ص 206 ح 11 .

ص: 323

امام على عليه السلام :ستايش ، خدايى را كه سزوارترين ستايش شده به ستايش است و شايسته ترين موجود به تمجيد ؛ همان معبود يگانه و بى نياز . پايه هاى عرش را برافراشت و با نور آن ، پرتو خورشيد ، تابان گشت . آفريد و استوار آفريد ، و برافراشت و گامِ نيرومند ، در برابرش خوار گشت.

امام على عليه السلام :ستايش ، خدايى را كه سزاوارترين كسى است كه ترسيده و ستايش شود ، و برترين كسى است كه از او پروا دارند و بندگى اش كنند ، و شايسته ترين كسى است كه به بزرگى و عظمت ، يادش كنند. او را مى ستاييم كه بس بى نياز است و دَهِشش فراوان است و نعمت هايش پياپى است و خوش بنده پرور است.

امام على عليه السلام :ستايش ، خداى را كه سزامند ستايش و صاحب آن است ، و منتهاى ستايش و جايگاه آن است . آغازگر است و ابداع كننده ، شكوهمندترين است و بزرگ ترين ، و ارجمندترين و گرامى ترين . كبريا منحصر به اوست و نعمت ها مختصّ اوست . با عزّتش مقهور مى سازد و با قهرش تسلُّط دارد و به نيرويش توانمند است و به قدرتش استيلا دارد و به جبروتش بر هر چيزى برترى دارد . به نواخت و نيكى اش ستوده مى شود و با دَهِش و سود رسانى هاى بسيارش ، مورد لطف قرار مى دهد و روزى اش را مى گستراند و نعمت هايش را سرشار مى گرداند. او را بر موهبت هايش و نعمت هاى پياپى اش مى ستاييم ؛ ستايشى كه با عظمتِ شُكوه او هموزنى كند و با اندازه نعمت هاى او و كبريايش برابرى نمايد.

امام على عليه السلام :ستايش ، خداى را ، چنان كه در خور اوست ، در حالى كه پيرو فرمان او هستيم ، و او را چنان كه دوست دارد ، مى ستايم ، و معبودى جز خداى يكتاى يگانه بى نياز نيست ، چنان كه او [خود ، اين اوصاف را در سوره توحيد] به خويشتن نسبت داده است.

.

ص: 324

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الخافِضِ الرّافِعِ ، الضّارِّ النّافِعِ ، الجَوادِ الواسِعِ ، الجَليلِ ثَناؤُهُ ، الصّادِقَةِ أسماؤُهُ ، المُحيطِ بِالغُيوبِ وما يَخطُرُ عَلَى القُلوبِ . (1)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ خالِقِ العِبادِ ، وساطِحِ المِهادِ (2) ، ومُسيلِ الوِهادِ (3) ، ومُخصِبِ النِّجادِ (4) ؛ لَيسَ لِأَوَّلِيَّتِهِ ابتِداءٌ ، ولا لِأَزَلِيَّتِهِ انقِضاءٌ . (5)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ ذِي القُدرَةِ وَالسُّلطانِ ، وَالرَّأفَةِ وَالاِمتِنانِ ، أحمَدُهُ عَلى تَتابُعِ النِّعَمِ ، وأعوذُ بِهِ مِنَ العَذابِ وَالنِّقَمِ . (6)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذي أحمَدُهُ وأستَعينُهُ وأستَهديهِ ، وأعوذُ بِاللّهِ مِنَ الضَّلالَةِ ، مَن يَهدِ اللّهُ فَلا مُضِلَّ لَهُ ، ومَن يُضلِل فَلا هادِيَ لَهُ . (7)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذي أظهَرَ مِن آثارِ سُلطانِهِ وجَلالِ كِبرِيائِهِ ما حَيَّرَ مُقَلَ (8) العُقولِ مِن عَجائِبِ قُدرَتِهِ ، ورَدَعَ خَطَراتِ هَماهِمِ (9) النُّفوسِ عَن عِرفانِ كُنهِ (10) صِفَتِهِ . (11)

.


1- .الكافي : ج 8 ص 170 ح 193 عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 77 ص 347 ح 30 .
2- .سطحه : بسطَه . والمهاد : الأرض (القاموس المحيط : ج 1 ص 228 «سطح» وص 339 «مهد») .
3- .الوَهْدَة : الأرض المنخفضة . الجمع وِهاد (القاموس المحيط : ج 1 ص 347 «وهد») .
4- .النِّجاد : جمع نَجْد : ما أشرَفَ من الأرض وارتَفَع واستَوَى وصَلُب وغَلُظَ (تاج العروس : ج 5 ص 268 «نجد») .
5- .نهج البلاغة : الخطبة 163 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 306 ح 35 وج 57 ص 27 ح 3 .
6- .مصباح المتهجّد : ص 384 ح 510 عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 89 ص 234 ح 67 .
7- .الغارات : ج 2 ص 728 ، وقعة صفّين : ص 10 كلاهما عن سليمان بن المغيرة عن الإمام زين العابدين عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 32 ص 356 ح 337 ؛ شرح نهج البلاغة : ج 3 ص 108 .
8- .المُقلَة : شحمة العَين التي تجمع البياض والسواد. والمَقْل : النَّظَر (الصحاح : ج 5 ص 1820 «مقل») .
9- .الهَمْهَمةُ : الكلام الخفيّ (لسان العرب : ج 12 ص 622 «همم») .
10- .الكُنْهُ : جوهر الشيء وغايته وقدره ووقته ووجهه (القاموس المحيط : ج 4 ص 292 «كنه») .
11- .نهج البلاغة : الخطبة 195 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 314 ح 15 .

ص: 325

امام على عليه السلام :ستايش ، خدايى را كه پست كننده و بالا برنده است ، زيان بخش و سودرسان است ، بخشنده و گشاينده است ، ثنايش بزرگ است ، نام هايش راست اند ، و به غيب ها و به آنچه بر دل ها مى گذرد ، احاطه دارد.

امام على عليه السلام :ستايش ، خدايى را كه آفريننده بندگان است ، و گستراننده زمين ، و جارى كننده سيلاب در زمين هاى پست و روياننده گياهان در زمين هاى بلند . آغازين بودنش را سرآغازى نيست و پسين بودنش را پايانى نَه.

امام على عليه السلام :ستايش ، خداى را كه صاحب قدرت و سلطنت ، و مِهرورز و بنده نواز است . او را بر پياپى بودن نعمت هايش مى ستايم ، و از عذاب و كيفرها به او پناه مى برم.

امام على عليه السلام :ستايش ، خداى را كه او را مى ستايم و از او كمك مى جويم و از او راهنمايى مى خواهم ، و پناه مى برم به خدا از گم راهى ، كه هر كس خدا هدايتش كند ، كس گم راهش نتواند كرد ، و هر كه [خدا ]گم راهش كند ، كس هدايتش نتواند نمود.

امام على عليه السلام :ستايش ، خداى را كه از نشانه هاى سلطنتش و شُكوه عظمتش ، آن آشكار نمود كه ديدگانِ خِردها را از شگفتى هاى قدرتش حيرت زده ساخت ، و انديشه ها را از شناختِ كُنه حقيقتِ او باز داشت.

.

ص: 326

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذي أنعَمَ عَلَيَّ بِالإِسلامِ ، وعَلَّمَنِي القُرآنَ ، وحَبَّبني إلى خَيرِ البَرِيَّةِ خاتَمِ النَّبِيِّينَ وسَيِّدِ المُرسَلينَ؛ إحسانا مِنهُ [ إلَيَّ] (1) ، وفَضلاً مِنهُ عَلَيَّ . (2)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذِي استَخلَصَ (3) الحَمدَ لِنَفسِهِ ، وَاستَوجَبَهُ عَلى جَميعِ خَلقِهِ ، الَّذي ناصِيَةُ كُلِّ شَيءٍ بِيَدِهِ ، ومَصيرُ كُلِّ شَيءٍ إلَيهِ . (4)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذي إلَيهِ مَصائِرُ الخَلقِ ، وعَواقِبُ الأَمرِ ، نَحمَدُهُ عَلى عَظيمِ إحسانِهِ ، ونَيِّرِ بُرهانِهِ ، ونَوامي (5) فَضلِهِ وَامتِنانِهِ ؛ حَمدا يَكونُ لِحَقِّهِ قَضاءً ، ولِشُكرِهِ أداءً ، وإلى ثَوابِهِ مُقَرِّبا ، ولِحُسنِ مَزيدِهِ مُوجِبا . ونَستَعينُ بِهِ استِعانَةَ راجٍ لِفَضلِهِ ، مُؤَمِّلٍ لِنَفعِهِ ، واثقٍ بِدَفعِهِ . (6)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذِي انحَسَرَتِ الأَوصافُ عَن كُنهِ مَعرِفَتِهِ ، ورَدَعَت عَظَمَتُهُ العُقولَ فَلَم تَجِد مَساغا إلى بُلوغِ غايَةِ مَلَكوتِهِ . (7)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذي بَطَنَ خَفِيّاتِ الاُمورِ ، ودَلَّت عَلَيهِ أعلامُ الظُّهورِ ، وَامتَنَعَ عَلى عَينِ البَصيرِ ، فَلا عَينُ مَن لَم يَرَهُ تُنكِرُهُ ، ولا قَلبُ مَن أثبَتَهُ يُبصِرُهُ . (8)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذي تَوَحَّدَ بِصُنعِ الأَشياءِ ، وفَطَرَ أجناسَ البَرايا عَلى غَيرِ مِثالٍ سَبَقَهُ في إنشائِها ، ولا إعانَةِ مُعينٍ عَلَى ابتِداعِها . (9)

.


1- .ما بين المعقوفين أثبتناه من إعلام الورى .
2- .الأمالي للصدوق : ص 157 ح 150 ، بشارة المصطفى : ص 155 وليس فيه «وعلّمني القرآن» ، كنز الفوائد : ج 2 ص 179 ، إعلام الورى : ج 1 ص 366 وفيهما «منّ» بدل «أنعم» وكلّها عن جابر بن عبد اللّه الأنصاري ، بحار الأنوار : ج 68 ص 137 ح 75 .
3- .في جواهر المطالب : «اختصّ» بدل «استخلص» .
4- .العقد الفريد : ج 3 ص 120 ، جواهر المطالب : ج 1 ص 344 .
5- .نَمَى الشيءُ ينمي ويَنمُو : إذا زاد وارتفع (النهاية : ج 5 ص 121 «نما») .
6- .نهج البلاغة : الخطبة 182 عن نوف البكالي ، بحار الأنوار : ج 4 ص 313 ح 40 .
7- .نهج البلاغة : الخطبة 155 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 317 ح 42 وج 64 ص 323 ح 2 .
8- .نهج البلاغة : الخطبة 49 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 308 ح 36 .
9- .إثبات الوصيّة : ص 135 ، بحار الأنوار : ج 25 ص 26 ح 46 وج 57 ص 171 ح 118 .

ص: 327

امام على عليه السلام :ستايش ، خداى را كه نعمت اسلام را به من ارزانى داشت و قرآن را به من آموخت و مرا نزد بهترين انسان ها ، خاتم پيامبران و سَرور رسولان ، محبوب ساخت ، و اين ، احسانى بود از جانب او (خداوند) به من ، و لطفى از سوى او بر من.

امام على عليه السلام :ستايش ، خداى را كه ستايش را به خويش ويژه گردانيد و آن را بر همه آفريدگانش واجب گردانيد ؛ خدايى كه كاكل هر چيزى ، در دست اوست و حركت هر چيزى به سوى اوست.

امام على عليه السلام :ستايش ، خداى را كه بازگشت خَلق و فرجام كارها به سوى اوست . او را بر بزرگى احسانش ، و روشن بودن برهانش ، و فزونى هاى بخشش و دَهِشش مى ستاييم ، ستايشى كه حقّ او را بگزارد ، و سپاسِ او را به جا آورد ، و به پاداش او نزديك گرداند ، و موجب افزايش بخشش او گردد . و از او كمك مى جوييم ، چونان كمك جستن كسى كه به فضل او اميدوار است ، و به سودرسانى اش آرزومند ، و به پرداختنش مطمئن.

امام على عليه السلام :ستايش ، خداى را كه وصف ها از كُنه شناخت او فرو مانده اند و عظمت او ، خِردها را [از دركش ]باز داشته است و [خِردها] راهى براى رسيدن به نهايت سلطنت او نيافتند.

امام على عليه السلام :ستايش ، خداى را كه دانا به امور نهان است ، و نشانه هاى آشكار ، بر [هستى] او دلالت دارند ، و مشاهده اش با چشم سر ، محال است . پس نه چشم كسى كه او را نديده است ، انكارش تواند كرد ، و نه دل كسى كه [وجود] او را اثبات كرده است ، تواندش ديد.

امام على عليه السلام :ستايش ، خداى را كه به تنهايى ، موجودات را ساخت و انواع آدميان را بدون نمونه اى كه پيش تر آفريده شده باشد ، آفريد و در ايجاد آنها از هيچ كمك كننده اى كمك نگرفت .

.

ص: 328

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذي جَعَلَ الأَرضَ كِفاتا (1) ، أحياءً وَأمواتا ، الحَمدُ للّهِِ الَّذي جَعَلَ مِنها خَلقَنا ، وفيها يُعيدُنا ، وعَلَيها يَحشُرُنا . (2)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذي جَعَلَ الحَمدَ مِفتاحا لِذِكرِهِ ، وسَبَبا لِلمَزيدِ مِن فَضلِهِ ، ودَليلاً عَلى آلائِهِ وعَظَمَتِهِ . (3)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذي جَعَلَ الحَمدَ _ مِن غَيرِ حاجَةٍ مِنهُ إلى حامِديهِ _ طَريقا مِن طُرُقِ الاِعتِرافِ بِلاهوتِيَّتِهِ وصَمَدانِيَّتِهِ ورَبّانِيَّتِهِ وفَردانِيَّتِهِ ، وسَبَبا إلَى المَزيدِ مِن رَحمَتِهِ ، ومَحَجَّةً لِلطّالِبِ مِن فَضلِهِ ، وكَمَّنَ في إبطانِ اللَّفظِ حَقيقَةَ الاِعتِرافِ لَهُ بِأَنَّهُ المُنعِمُ عَلى كُلِّ حَمدٍ بِاللَّفظِ وإن عَظُمَ . (4)

عنه عليه السلام : «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى خَلَقَ السَّمَ_وَ تِ وَالْأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّ_لُمَ_تِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ» (5) ، لا نُشرِكُ بِاللّهِ شَيئا ، ولا نَتَّخِذُ مِن دونِهِ وَلِيّا . «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى لَهُ مَا فِى السَّمَ_وَ تِ وَ مَا فِى الْأَرْضِ وَ لَهُ الْحَمْدُ فِى الْاخِرَةِ وَ هُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ * يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فِى الْأَرْضِ وَ مَا يَخْرُجُ مِنْهَا وَ مَا يَنزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَ مَا يَعْرُجُ فِيهَا وَ هُوَ الرَّحِيمُ الْغَفُورُ» (6) . كَذلِكَ اللّهُ لا إلهَ إلّا هُوَ إلَيهِ المَصيرُ . وَالحَمدُ للّهِِ الَّذي يُمسِكُ السَّماءَ أن تَقَعَ عَلَى الأَرضِ إلّا بِإذنِهِ إنَّ اللّهَ بِالنّاسِ لَرَؤوفٌ رَحيمٌ (7) . . . نَحمَدُهُ كَما حَمِدَ نَفسَهُ وكَما هُوَ أهلُهُ ، ونَستَعينُهُ ونَستَغفِرُهُ ونَستَهديهِ . (8)

.


1- .الكِفات : الموضعُ الذي يُكفَت فيه شيءٌ ؛ أي يُضمُّ (الصحاح : ج 1 ص 263 «كفت») .
2- .وقعة صفّين : ص 531 عن عبد الرحمن بن جندب ، بحار الأنوار : ج 82 ص 179 ح 24 ؛ شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 257 ح 14 وفيه «وعليها ممشانا وفيها معاشنا وإليها يعيدنا» بدل «وفيها يُعيدنا وعليها يحشرنا» .
3- .نهج البلاغة : الخطبة 157 .
4- .مصباح المتهجّد : ص 752 ح 843 ، الإقبال : ج 2 ص 255 كلاهما عن الفيّاض بن محمّد بن عمر ، المصباح للكفعمي : ص 919 كلّها عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 97 ص 112 ح 8 نقلاً عن مصباح الزائر .
5- .الأنعام : 1 . ويعدلون : أي يجعلون له عديلاً ، فصار كقوله : «هُم بِهِ مُشْرِكُونَ » . وقيل : يعدلون بأفعاله عنه وينسبونها إلى غيره ، وقيل : يعدلون بعبادتهم عنه تعالى (مفردات ألفاظ القرآن : ص 553 «عدل») .
6- .سبأ : 1 و 2 .
7- .إشارة للآية 65 من سورة الحجّ .
8- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 514 ح 1482 ، مصباح المتهجّد : ص 659 ح 728 عن جندب بن عبد اللّه الأزدي عن أبيه ، بحار الأنوار : ج 91 ص 29 ح 5 .

ص: 329

امام على عليه السلام :ستايش ، خداى را كه زمين را جايگاه قرار داد ، هم براى مردگان و هم براى زندگان . ستايش ، خداى را كه ما را از زمين آفريد و به آن بازمان مى گرداند و بر آن ، محشورمان مى كند.

امام على عليه السلام :ستايش ، خداى را كه ستايش را سرآغاز يادش قرار داد ، و سبب افزونى بخششش ، و دليل بر نعمت ها و بزرگى اش.

امام على عليه السلام :ستايش ، خداى را كه ستايش را _ بى آن كه نيازى به ستايندگانش داشته باشد _ راهى از راه هاى اعتراف به خدايى و بى نيازى و پروردگارى و يكتايى اش قرار داد و سببى براى افزونى رحمتش و جاده اى براى جوينده فضلش ، و در دل لفظ [ستايش] ، اعتراف به اين حقيقت را نهاد كه هر حمد ستايشِ زبانى ، هر چند بزرگ باشد ، خود ، نعمتى از جانب اوست.

امام على عليه السلام : «ستايش ، خداى را كه آسمان ها و زمين را آفريد و تاريكى ها و روشنايى را پديد آورد . با اين حال ، كافران براى پروردگار خويش ، همتا مى آورند» . چيزى را شريك او نمى گردانيم و جز او ، سَرورى را بر نمى گزينيم . «ستايش ، خداى را كه آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است ، از آنِ اوست ، و در آخرت [نيز ] ستايش ، از آنِ اوست ، و اوست استواركار آگاه . آنچه را كه در زمين فرو مى رود و آنچه را از آن برون مى آيد و آنچه را از آسمان ، فرود مى آيد و آنچه را در آن بالا مى رود ، مى داند ، و او مهربان و آمرزگار است» . چنين است خدا . معبودى جز او نيست و بازگشت ، به سوى اوست . ستايش ، خداى را كه آسمان را نگه مى دارد از اين كه بر زمين افتد ، مگر به اذن خود او . خدا به مردم ، رئوف و مهربان است (1) ... . او را مى ستاييم و چنان كه خودش را ستوده و آن سان كه شايسته آن است ، و از او كمك و آمرزش و راهنمايى مى جوييم.

.


1- .اشاره است به آيه 65 از سوره حج .

ص: 330

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذي دَنا في عُلُوِّهِ ، وعَلا في دُنُوِّهِ ، وتَواضَعَ كُلُّ شَيءٍ لِجَلالِهِ ، وَاستَسلَمَ كُلُّ شَيءٍ لِعِزَّتِهِ ، وخَضَعَ كُلُّ شَيءٍ لِقُدرَتِهِ . وأحمَدُهُ مُقَصِّرا عَن كُنهِ شُكرِهِ ، واُؤمِنُ بِهِ إذعانا لِرُبوبِيَّتِهِ . وأستَعينُهُ طالِبا لِعِصمَتِهِ. وأتَوَكَّلُ عَلَيهِ مُفَوِّضا إلَيهِ . (1)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذي شَرَعَ الإِسلامَ فَسَهَّلَ شَرائِعَهُ لِمَن وَرَدَهُ ، وأعَزَّ أركانَهُ عَلى مَن غالَبَهُ ، فَجَعَلَهُ أمنا لِمَن عَلِقَهُ . (2)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذي عَلا بِحَولِهِ ، ودَنا بِطَولِهِ ، مانِحِ كُلِّ غَنيمَةٍ وفَضلٍ ، وكاشِفِ كُلِّ عَظيمَةٍ وأَزلٍ (3) ، أحمَدُهُ عَلى عَواطِفِ كَرَمِهِ ، وسَوابِغِ نِعَمِهِ ، واُؤمِنُ بِهِ أوَّلاً بادِيا ، وأستَهديهِ قَريبا هادِيا ، وأستَعينُهُ قاهِرا قادِرا ، وأتَوَكَّلُ عَلَيهِ كافِيا ناصِرا . (4)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذي لا إلهَ إلّا هُوَ ، كانَ حَيّا بِلا كَيفٍ ، ولَم يَكُن لَهُ كانَ ، ولا كانَ لِكانِهِ كَيفٌ ، ولا كانَ لَهُ أينٌ ، ولا كانَ في شَيءٍ، ولا كانَ عَلى شَيءٍ ، ولَا ابتَدَعَ لِكانِهِ مَكانا . (5)

.


1- .مصباح المتهجّد : ص 385 ح 512 عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 89 ص 234 ح 67 .
2- .نهج البلاغة : الخطبة 106 ، الأمالي للمفيد : ص 275 ح 3 ، الأمالي للطوسي : ص 37 ح 40 كلاهما عن قبيصة بن جابر الأسدي وفيهما «من حاربه وجعله عزّا لمن والاه» بدل «من غالبه فجعله أمنا لمن علقه» ، بحار الأنوار : ج 68 ص 347 ح 17 .
3- .الأزْل : الشدّة والضيق (النهاية : ج 1 ص 46 «أزل») .
4- .نهج البلاغة : الخطبة 83 .
5- .الكافي : ج 8 ص 31 ح 5 عن أبي الهيثم بن التيّهان ، بحار الأنوار : ج 28 ص 240 ح 27 .

ص: 331

امام على عليه السلام :ستايش ، خداى را كه در عين بلندمرتبگى ، نزديك است و در عين نزديكى ، بلندمرتبه ، و هر چيزى در برابر شُكوه او پست است ، و هر چيزى در برابر عزّت او سر تسليم دارد ، و هر چيزى در برابر قدرت او خاضع است . او را مى ستاييم ، در حالى كه از گزاردن حقيقت ستايش او ناتوانيم ، و به او ايمان داريم و به پروردگارى اش معترفيم ، و از او كمك مى جوييم و خواهان نگهدارى او هستيم ، و بر او توكّل مى كنيم و كارهايمان را به او وا مى گذاريم.

امام على عليه السلام :ستايش ، خداى را كه اسلام را مقرّر داشت و آبشخورهاى آن را براى كسى كه بِدان وارد شود ، [هموار و] آسان ساخت و پايه هاى آن را در برابر كسى كه در شكست آن بكوشد ، استوار داشت ، و آن را براى كسى كه بِدان بياويزد ، جايگاه امن قرار داد.

امام على عليه السلام :ستايش ، خداى را كه به سبب نيرويش در اوج است و به سبب بخشش و احسانش [به خلق ]نزديك است ، و بخشنده هر سود و دَهِشى است و زداينده هر سختى و رنجى . او را مى ستايم به خاطر احسان هاى پياپى اش ، و نعمت هاى سرشارش ، و به او ايمان دارم كه اوّل است و آشكار ، و از او راهنمايى مى طلبم كه نزديك است و راهنما ، و از او كمك مى خواهم كه چيره است و توانا ، و بر او توكّل مى كنم كه كفايت كننده است و يارى ده.

امام على عليه السلام :ستايش ، خداى را كه معبودى جز او نيست . زنده اى بى چون بود ، و بود و هستى اش را حدوثى ( / وجودى زايد بر ذاتش) نبود ، و هستى اش چگونگى نداشت ، و او را مكانى نبود ، و در چيزى جاى نداشت ، و بر روى چيزى نبود ، و براى وجود خويش ، مكانى ايجاد نكرد.

.

ص: 332

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذي لا تُدرِكُهُ الشَّواهِدُ ، ولا تَحويهِ المَشاهِدُ ، ولا تَراهُ النَّواظِرُ ، ولا تَحجُبُهُ السَّواتِرُ ، الدّالِّ عَلى قِدَمِهِ بِحُدوثِ خَلقِهِ ، وبِحُدوثِ خَلقِهِ عَلى وُجودِهِ ، وبِاشتِباهِهِم عَلى أن لا شَبَهَ لَهُ . (1)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذي لا تُواري عَنهُ سَماءٌ سَماءً ، ولا أرضٌ أرضا . (2)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذي لا مِن شَيءٍ كانَ ، ولا مِن شَيءٍ كَوَّنَ ما قَد كانَ ، المُستَشهَدِ بِحُدوثِ الأَشياءِ عَلى أزَلِيَّتِهِ ، وبِما وَسَمَها بِهِ مِنَ العَجزِ عَلى قُدرَتِهِ ، وبِمَا اضطَرَّها إلَيهِ مِنَ الفَناءِ عَلى دَوامِهِ . (3)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذي لا يُبرَمُ (4) ما نَقَضَ ، ولا يُنقَضُ ما أبرَمَ ، ولَو شاءَ مَا اختَلَفَ اثنانِ مِن هذِهِ الاُمَّةِ . (5)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذي لا يَبلُغُ مِدحَتَهُ القائِلونَ ، ولا يُحصي نَعماءَهُ العادّونَ ، ولا يُؤَدّي حَقَّهُ المُجتَهِدونَ ، الَّذي لا يُدرِكُهُ بُعدُ الهِمَمِ ، ولا يَنالُهُ غَوصُ الفِطَنِ ، الَّذي لَيسَ لِصِفَتِهِ حَدٌّ مَحدودٌ ، ولا نَعتٌ مَوجودٌ ، ولا وَقتٌ مَعدودٌ ، ولا أجَلٌ مَمدودٌ ، فَطَرَ الخَلائِقَ بِقُدرَتِهِ ، ونَشَرَ الرِّياحَ بِرَحمَتِهِ ، ووَتَّدَ بِالصُّخورِ مَيَدانَ (6) أرضِهِ . (7)

.


1- .نهج البلاغة : الخطبة 185 ، الاحتجاج : ج 1 ص 480 ح 117 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 261 ح 9 .
2- .نهج البلاغة : الخطبة 172 .
3- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 1 ص 121 ح 15 ، التوحيد : ص 69 ح 26 كلاهما عن الهيثم بن عبد اللّه الرمّاني عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام ، نهج البلاغة : الخطبة 185 ، الاحتجاج : ج 1 ص 480 ح 117 كلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 4 ص 221 ح 2 .
4- .أبْرَمَ الأمر : أحكمه (القاموس المحيط : ج 4 ص 78 «برم») .
5- .وقعة صفّين : ص 225 عن يزيد بن وهب ، بحار الأنوار : ج 32 ص 464 ح 403 ؛ تاريخ الطبري : ج 5 ص 13 ، الكامل في التاريخ : ج 2 ص 372 كلاهما نحوه ، شرح نهج البلاغة : ج 5 ص 182 كلاهما عن زيد بن وهب .
6- .مَيَدان : مصدر ماد يميد : إذا مالَ وتحرّك (النهاية : ج 4 ص 379 «ميد») .
7- .نهج البلاغة : الخطبة 1 ، الاحتجاج : ج 1 ص 473 ح 113 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 247 ح 5 وج 77 ص 300 ح 7 .

ص: 333

امام على عليه السلام :ستايش ، خداى را كه حواس ، او را در نمى يابند ، و جاى ها فرايش نمى گيرند ، و ديدگان ، او را نمى بينند ، و پرده ها او را نمى پوشانند . حادث بودن آفريدگانش را دليل قديم بودن خود قرار داد ، و پيدايش خلقش را دليل بر وجود خويش ، و همانندى آنها را دليل بر اين كه او را همانندى نيست.

امام على عليه السلام :ستايش ، خداى را كه هيچ آسمان و زمينى ، آسمان و زمين ديگرى را از او پوشيده نمى دارد.

امام على عليه السلام :ستايش ، خداى را كه نه خود از چيزى پديد آمده است و نه موجودات را از چيزى آفريد ؛ او كه حدوث موجودات را گواه بر ازلى بودن خويش ، و داغ ناتوانى را كه بر آنها نهاد ، شاهد قدرت خود ، و نيستىِ گريزناپذير آنها را دليل بر پايندگى خود قرار داد .

امام على عليه السلام :ستايش ، خداى را كه آنچه را او شكسته ، كس نتواند بست و آنچه را او بسته ، كس نتواند شكست ، و اگر او مى خواست ، هرگز دو تن از اين امّت ، با يكديگر ناساز نمى شدند.

امام على عليه السلام :ستايش ، خداى را كه گويندگان از پسِ ستايش او برنمى آيند ، و شمارندگان ، از شمارش نعمت هاى او ناتوان اند ، و كوشندگان ، حقّ او را نمى گزارند ؛ او كه انديشه هاى بلند ، به او نمى رسند ، و هوش هاى ژرف ، به او دست نمى يابند ؛ او كه او را مرز و اندازه اى نيست ، و در وصف نمى گنجد ، و در زمان نمى آيد ، و او را عمرى و سرآمدى معيّن نيست . آفريدگان را با قدرتش آفريد ، و بادها را به رحمتش پراكند ، و جنبش زمينش را به وسيله كوه ها مهار كرد.

.

ص: 334

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذي لا يَحويهِ مَكانٌ ولا يَحُدُّهُ زَمانٌ ، عَلا بِطَولِهِ ودَنا بِحَولِهِ ، سابِقِ كُلِّ غَنيمَةٍ وفَضلٍ ، وكاشِفِ كُلِّ عَظيمَةٍ وأزلٍ . أحمَدُهُ عَلى جودِ كَرَمِهِ وسُبوغِ نِعَمِهِ ، وأستَعينُهُ عَلى بُلوغِ رِضاهُ وَالرِّضا بِما قَضاهُ ، واُؤمِنُ بِهِ إيمانا ، وأتَوَكَّلُ عَلَيهِ إيقانا . (1)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذي لا يَفِرُهُ (2) المَنعُ وَالجُمودُ ، ولا يُكديهِ (3) الإِعطاءُ وَالجودُ ، إذ كُلُّ مُعطٍ مُنتَقِصٌ سِواهُ ، وكُلُّ مانِعٍ مَذمومٌ ما خَلاهُ ، وهُوَ المَنّانُ بِفَوائِدِ النِّعَمِ . (4)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذي لا يَموتُ ولا تَنقَضي عَجائِبُهُ ، لِأَنَّهُ كُلَّ يَومٍ في شَأنٍ مِن إحداثِ بَديعٍ لَم يَكُن . (5)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذي لَبِسَ العِزَّ وَالكِبرِياءَ واختارَهُما لِنَفسِهِ دونَ خَلقِهِ ، وجَعَلَهُما حِمىً (6) وحَرَما عَلى غَيرِهِ ، وَاصطَفاهُما لِجَلالِهِ ، وجَعَلَ اللَّعنَةَ عَلى مَن نازَعَهُ فيهِما مِن عِبادِهِ . (7)

.


1- .الأمالي للطوسي : ص 684 ح 1456 عن ابن عبّاس ، بحار الأنوار : ج 77 ص 373 ح 36 .
2- .لا يَفِرُه : أي لا يُكثِرُه ؛ مِن الوافر : الكثير (النهاية : ج 5 ص 210 «وفر») .
3- .أكدى : بخِلَ أو قلّ خيره أو قلّل عطاءه (القاموس المحيط : ج 4 ص 382 «كدى») .
4- .نهج البلاغة : الخطبة 91 ، التوحيد : ص 49 ح 13 نحوه وكلاهما عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 4 ص 274 ح 16 .
5- .الكافي : ج 1 ص 141 ح 7 ، التوحيد : ص 31 ح 1 كلاهما عن الحارث الأعور ، بحار الأنوار : ج 4 ص 265 ح 14 .
6- .الحِمَى : المكان الذي لا يُقْرَبُ ولا يُجْتَرأ عليه (المصباح المنير : ص 153 «حمى») .
7- .نهج البلاغة : الخطبة 192 ، بحار الأنوار : ج 14 ص 465 ح 37 وج 63 ص 214 ح 49 .

ص: 335

امام على عليه السلام :ستايش ، خداى را كه هيچ مكانى ، در برگيرنده او نيست و زمان محدودش نمى كند . با توان خود ، برترى يافت و با نيرويش [به خلق] نزديك شد . منشأ هر سود و بخششى است و برطرف كننده هر سختى و رنجى. او را بر بخشش هاى بى چشمداشتش و فراوانىِ نعمت هايش مى ستايم ، و براى رسيدن به خشنودى او و خرسندى به حكمش ، از او كمك مى جويم ، و به او ايمان كامل دارم و با يقين ، به او توكّل مى كنم.

امام على عليه السلام :ستايش ، خداى را كه دريغ ورزيدن و نبخشيدن چيزى ، بر دارايى او نمى افزايد ، و دَهِش و بخشش نيز از او نمى كاهد؛ زيرا هر دهنده اى از آنچه دارد ، كاسته مى شود جز او ، و هر دريغ كننده اى در خور نكوهش است مگر او ، و اوست عطا كننده نعمت هاى سودمند.

امام على عليه السلام :ستايش ، خداى را كه هرگز نمى ميرد و شگفتى هايش پايان نمى پذيرد؛ زيرا او هر روز [و هر لحظه] در كار پديد آوردن چيزى بديع است كه پيش تر نبوده است.

امام على عليه السلام :ستايش ، خداى را كه رداى عزّت و كبريا در پوشيد و اين دو را ويژه خويش گردانيد و نه آفريدگانش ، و آنها را بر غير خود ، قدغن و حرام گردانيد ، و آنها را براى شُكوه خويش برگزيد ، و بر آن كس از بندگانش كه برابر اين دو با او بستيزند ، لعنت فرستاد.

.

ص: 336

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذي لَم أكُن عِندَهُ مَنسِيّا . الحَمدُ للّهِِ الَّذي أثبَتَني عِندَهُ في صَحيفَةِ الأَبرارِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ذِي الجَلالِ وَالإِكرامِ . (1)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذي لَم تَسبِق لَهُ حالٌ حالاً ، فَيَكونَ أوَّلاً قَبلَ أن يَكونَ آخِرا ، ويَكونَ ظاهِرا قَبلَ أن يَكونَ باطِنا . (2)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذي لَم يَخلُ مِن فَضلِهِ المُقيمونَ عَلى مَعصِيَتِهِ ، ولَم يُجازِهِ لِأَصغَرِ نِعَمِهِ المُجتَهِدونَ في طاعَتِهِ ، الغَنِيِّ الَّذي لا يَضَنُّ بِرِزقِهِ عَلى جاحِدِهِ ، ولا يَنقُصُ عَطاياهُ أرزاقَ خَلقِهِ. (3)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذي مَنَعَ الأَوهامَ أن تَنالَ إلّا وُجودَهُ ، وحَجَبَ العُقولَ أن تَتَخَيَّلَ ذاتَهُ؛ لِامتِناعِها مِنَ الشَّبَهِ وَالتَّشاكُلِ ، بَل هُوَ الَّذي لا يَتَفاوَتُ في ذاتِهِ ، ولا يَتَبَعَّضُ بِتَجزِئَةِ العَدَدِ في كَمالِهِ . . . نَحمَدُهُ بِالحَمدِ الَّذِي ارتَضاهُ مِن خَلقِهِ ، وأوجَبَ قَبولَهُ عَلى نَفسِهِ . (4)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذي نَصَرَ وَلِيَّهُ ، وخَذَلَ عَدُوَّهُ ، وأعَزَّ الصّادِقَ المُحِقَّ ، وأذَلَّ الكاذِبَ المُبطِلَ . (5)

.


1- .الكافي : ج 4 ص 183 ح 7 عن محمّد بن عمران عن الإمام الصادق عليه السلام ، الإرشاد : ج 1 ص 336 وفيه «الحمد للّه الذي كنت في كتبه مذكورا» بدل «الحمد للّه الذي أثبتَني ...» ، وقعة صفّين : ص 148 عن حبّة العرني ، شرح الأخبار : ج 2 ص 368 ح 730 عن أبي الزبير وكلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 38 ص 62 ح 13 وج 40 ص 290 ح 64 .
2- .نهج البلاغة : الخطبة 65 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 308 ح 37 .
3- .مُهج الدعوات : ص 144 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 232 ح 8 .
4- .الكافي : ج 8 ص 18 ح 4 عن جابر بن يزيد عن الإمام الباقر عليه السلام ، التوحيد : ص 73 ح 27 ، الأمالي للصدوق : ص 399 ح 515 كلاهما عن جابر بن يزيد عن الإمام الباقر عن أبيه عن جدّه عنه عليهم السلام وفيهما «أعجز» بدل «منع» ، تحف العقول : ص 92 وفيه «أعدم» بدل «منع» ، بحار الأنوار : ج 4 ص 221 ح 1 .
5- .الإرشاد : ج 1 ص 259 ، الأمالي للمفيد : ص 127 ح 5 عن عبد الرحمن بن عبيد بن الكنود ، وقعة صفّين : ص 4 عن عبد الرحمن بن عبيد بن أبي الكنود وغيره وفيه «الناكث» بدل «الكاذب» ، بحار الأنوار : ج 32 ص 351 ح 334 وح 335 ؛ شرح نهج البلاغة : ج 3 ص 103 وفيه «الناكث» بدل «الكاذب» .

ص: 337

امام على عليه السلام :ستايش ، خداى را كه در نزد او فراموش ناشده نبوده ام. ستايش ، خداى را كه نام مرا نزد خود ، در دفتر نيكان نگاشت ، و ستايش ، خداى شكوهمند ارجمند را.

امام على عليه السلام :ستايش ، خداى را كه هيچ حالتى از او ، بر حالت ديگرش پيشى نداشته است ، آن سان كه مثلاً آغاز بودنش بر وا پس بودنش پيشى داشته باشد و آشكار بودنش بر نهان بودنش.

امام على عليه السلام :ستايش ، خداى را كه مرتكبان نافرمانى او نيز از لطفش بى بهره نيستند ، و كوشندگان در طاعتش كوچك ترين نعمت او را جبران نتوانند كرد ؛ توانگرى كه روزى اش را [حتّى] از مُنكِرانش دريغ نمى ورزد ، و دَهِش هاى او ، از روزى هاى خلقش چيزى نمى كاهد .

امام على عليه السلام :ستايش ، خداى را كه وهم ها را از رسيدن جز به هستى اش (1) باز داشته ، و خِردها را از تخيّل كردن در ذاتش در پرده داشته است ؛ زيرا خردها نتوانند براى او همانند و همشكلى بيابند ؛ بلكه او كسى است كه در ذاتش تفاوتى نيست ، و كمالاتش تجزيه عددى نمى پذيرند ... . او را مى ستاييم با آن ستايشى كه از خَلق خويش پسنديده ، و پذيرش آن را بر خود ، واجب ساخته است .

امام على عليه السلام :ستايش ، خداى را كه دوست خود را يارى داد و دشمنش را وا نهاد ، و راستگوى بر حق را عزّت بخشيد و دروغگوى باطل گرا را خوار ساخت.

.


1- .همين قدر مى دانند كه او هست ؛ امّا ذات او و چند و چونش را هرگز درنمى يابند.

ص: 338

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذي وَقَّتَ الآجالَ ، وقَدَّرَ أرزاقَ العِبادِ ، وجَعَلَ لِكُلِّ شَيءٍ قَدرا . (1)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذي هَدانا مِنَ الضَّلالَةِ ، وبَصَّرَنا مِنَ العَمى ، ومَنَّ عَلَينا بِالإِسلامِ ، وجَعَلَ فينَا النُّبُوَّةَ ، وجَعَلَنَا النُّجَباءَ (2) . (3)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذي هُوَ أوَّلُ كُلِّ شَيءٍ وبَدِيُّهُ ، ومُنتَهى كُلِّ شَيءٍ ووَلِيُّهُ ، وكُلُّ شَيءٍ خاشِعٌ لَهُ ، وكُلُّ شَيءٍ قائِمٌ بِهِ ، وكُلُّ شَيءٍ ضارِعٌ إلَيهِ ، وكُلُّ شَيءٍ مُستَكينٌ لَهُ . خَشَعَت لَهُ الأَصواتُ ، وكَلَّت دونَهُ الصِّفاتُ ، وضَلَّت دونَهُ الأَوهامُ ، وحارَت دونَهُ الأَحلامُ ، وَانحَسَرَت دونَهُ الأَبصارُ ، لا يَقضي فِي الاُمورِ غَيرُهُ ، ولا يَتِمُّ شَيءٌ مِنها دونَهُ . (4)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذي هُوَ أوَّلٌ بِلا بَديءٍ مِمّا (5) ، ولا باطِنٍ فيما ، ولا يَزالُ مَهما (6) ، ولا مُمازِجٍ مَعَ ما ، ولا خَيالٍ وَهما ، لَيسَ بِشَبَحٍ فَيُرى ، ولا بِجِسمٍ فَيَتَجَزَّأَ ، ولا بِذي غايَةٍ فَيَتَناهى ، ولا بِمُحدَثٍ فَيُبصَرَ ، ولا بِمُستَتِرٍ فَيُكشَفَ ، ولا بِذي حُجُبٍ فَيُحوى ، كانَ ولا أماكِنَ تَحمِلُهُ أكنافُها (7) ، ولا حَمَلَةَ تَرفَعُهُ بِقُوَّتِها ، ولا كانَ بَعدَ أن لَم يَكُن . (8)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذي يولِجُ اللَّيلَ فِي النَّهارِ ، ويولِجُ النَّهارَ فِي اللَّيلِ ، وَالحَمدُ للّهِِ كُلَّما وَقَبَ (9) لَيلٌ وغَسَقَ (10) ، وَالحَمدُ للّهِِ كُلَّما لاحَ نَجمٌ وخَفَقَ . (11)

.


1- .دستور معالم الحكم : ص 72 .
2- .النجيب : الكريم الحسيب ، الجمع نُجباء (القاموس المحيط : ج 1 ص 130 «نجب») .
3- .الإرشاد : ج 1 ص 229 ، أعلام الدين : ص 94 ، بحار الأنوار : ج 2 ص 31 ح 19 .
4- .العقد الفريد : ج 3 ص 127 ، جواهر المطالب : ج 1 ص 332 نحوه .
5- .بديء : على فعيل ، أي لا يقال : بدأ الأشياء ممّا؟ (بحار الأنوار : ج 4 ص 295) .
6- .مهما _ هنا _ : ظرف زمان جيء به لتعميم الأزمان ؛ أي لا يزول أبدا (بحار الأنوار : ج 4 ص 295) .
7- .الكَنَفُ : الجانب والناحية (القاموس المحيط : ج 3 ص 192 «كنف») .
8- .التوحيد : ص 78 ح 34 عن مسلم بن أوس ، بحار الأنوار : ج 4 ص 294 ح 22 .
9- .وَقَبَ الشيءُ : دخل (الصحاح : ج 1 ص 234 «وقب») .
10- .غَسَقُ الليل : شِدّة ظلمته (مفردات ألفاظ القرآن : ص 606 «غسق») .
11- .وقعة صفّين : ص 134 عن عبد الرحمن بن عبيد بن أبي الكنود ، بحار الأنوار : ج 86 ص 112 ح 10 وج 32 ص 418 ح 375 ؛ شرح نهج البلاغة : ج 3 ص 167 .

ص: 339

امام على عليه السلام :ستايش ، خداى را كه عمرها را مشخّص ساخت و روزى هاى بندگان را تعيين كرد و براى هر چيزى ، اندازه اى قرار داد.

امام على عليه السلام :ستايش ، خداى را كه از گم راهى ، به راهمان آورد و از كورى ، بينايمان ساخت و نعمت اسلام را به ما ارزانى داشت و پيامبرى را در ميان ما نهاد و ما را از بزرگ زادگان قرار داد.

امام على عليه السلام :ستايش ، خداى را كه اوّل و آغاز هر چيز است ، و پايان و فرجام هر چيز . هر چيزى در برابر او خاشع است ، و هر چيزى به او قائم است ، و هر چيزى در برابر او خاضع است ، و هر چيزى در پيشگاه او خوار است . صداها در برابر او به خاموشى مى گرايند ، اوصاف در توصيف او در مى مانند ، اوهام در او سرگشته مى شوند ، خِردها در باره او حيران مى مانند ، و نگاه ها از مشاهده او ناتوان اند . در كارها جز او كسى حكم نمى راند ، و هيچ كارى بدون اذن او انجام نمى گيرد.

امام على عليه السلام :ستايش ، خداى را كه اوّلين است ، بدون آن كه از چيزى آغاز شده باشد ، و نه در چيزى نهان باشد ، و نه هيچ گاه به سر آيد ، و نه با چيزى آميخته باشد ، و نه در خيال و وهم بگنجد . نه كالبد است تا كه ديده شود ، نه جسم است تا كه تجزيه شود ، نه داراى نقطه پايانى است تا كه به آن منتهى شود ، نه پديدار است تا كه ديده شود ، نه پوشيده است تا كه آشكار گردانيده شود ، و نه داراى پرده هاست تا كه در پرده داشته شود . بود ، بى آن كه در مكانى باشد ، يا حاملانى باشند كه با نيروى خود ، او را بردارند ، و چنين نبود كه نبوده و بود شده باشد .

امام على عليه السلام :ستايش ، خداى را كه شب را در دل روز فرو برد و روز را در دل شب . ستايش ، خداى را تا آن گاه كه شبى در آيد و عالم را در تاريكى فرو برد . و ستايش ، خداى را تا هر آن گاه كه ستاره اى طلوع و غروب كند.

.

ص: 340

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ ، الَّذي لَم يَضُرَّهُ بِالمَعصِيَةِ المُتَكَبِّرونَ ، ولَم يَنفَعهُ بِالطّاعَةِ المُتَعَبِّدونَ . (1)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ سابِغِ النِّعَمِ ومُفَرِّجِ الهَمِّ وبارِئِ النَّسَمِ ، الَّذي جَعَلَ السَّماواتِ لِكُرسِيِّهِ عِمادا ، وَالجِبالَ لِلأَرضِ أوتادا ، وَالأَرضَ لِلعِبادِ مِهادا . (2)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ عَلى نِعَمِهِ الفاضِلَةِ عَلى جَميعِ خَلقِهِ؛ البَرِّ وَالفاجِرِ ، وعَلى حُجَجِهِ البالِغَةِ عَلى خَلقِهِ؛ مَن عَصاهُ وأطاعَهُ ، وإن يَعفُ فَبِفَضلٍ مِنهُ ، وإن يُعَذِّب فَبِما قَدَّمَت أيديهِم ، ومَا اللّهُ بِظَلّامٍ لِلعَبيدِ . أحمَدُهُ عَلى حُسنِ البَلاءِ ، وتَظاهُرِ النَّعماءِ ، وأستَعينُهُ عَلى ما نابَنا (3) مِن أمرِ دينِنا ، واُؤمِنُ بِهِ وأتَوَكَّلُ عَلَيهِ ، وكَفى بِاللّهِ وَكيلاً . (4)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ العَلِيِّ عَن شَبَهِ المَخلوقينَ ، الغالِبِ لِمَقالِ الواصِفينَ ، الظّاهِرِ بِعَجائِبِ تَدبيرِهِ لِلنّاظِرِينَ ، الباطِنِ بِجَلالِ عِزَّتِهِ عَن فِكرِ المُتَوَهِّمينَ . (5)

.


1- .مُهج الدعوات : ص 144 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 231 ح 8 .
2- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 527 ح 1501 ، تهذيب الأحكام : ج 3 ص 151 ح 328 ، مصباح المتهجّد : ص 527 ح 611 وفيه «المرساة» بدل «لكرسيّه» وليس فيهما «للأرض» ، بحار الأنوار : ج 58 ص 6 ح 3 وج 91 ص 293 ح 2 .
3- .نابَهُ ينوبه : إذا قصده مرّة بعد مرّة . والنائبة : ماينوبُ الإنسان ؛ أي ينزل به من المهمّات والحوادث (النهاية : ج 5 ص 123 «نوب») .
4- .الأمالي للصدوق : ص 490 ح 668 ، وقعة صفّين : ص 313 نحوه وكلاهما عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 32 ص 616 ح 482 .
5- .نهج البلاغة : الخطبة 213 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 319 ح 45 .

ص: 341

امام على عليه السلام :ستايش ، خداى را كه پروردگار جهانيان است ؛ خدايى كه گردن فرازان با نافرمانى خود ، زيانى به او نمى رسانند ، و عبادت پيشگان با فرمانبرى خود ، سودى به او نمى رسانند.

امام على عليه السلام :ستايش ، خداى نعمتْ ده غم زداى جان آفرين را ؛ آن كه آسمان ها را تكيه گاه تخت (سلطنت) خويش ، و كوه ها را ميخ براى زمين ، و زمين را بسترى براى بندگان قرار داد .

امام على عليه السلام :ستايش ، خداى را به خاطر نعمت هاى افزون او بر همه آفريدگانش از نيك و بد ، و به خاطر حجّت هاى رساى او بر [همه] خلقش از نافرمان و فرمان بردار ، و اگر ببخشايد ، از فضل اوست و اگر عذاب كند ، به سبب كردار خود آنان است ، و خدا هرگز به بندگان ، ستم نمى كند . او را مى ستايم به خاطر احسان ها و نعمت هاى پياپى اش ، و از او بر اين پيشامد كه در كار دين ما رخ داده است ، يارى مى جويم ، و به او ايمان دارم و بر او توكّل مى نمايم ، و كافى است كه خدا وكيل باشد.

امام على عليه السلام :ستايش ، خداى را كه از همانندى با مخلوقات ، برتر ، و از گفتار وصف كنندگان ، بالاتر است و به سبب شگفتى هاى تدبيرش ، براى بينندگان ، آشكار است ، و به سبب شُكوه عزّتش ، از انديشه انديشه گران ، نهان .

.

ص: 342

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ غَيرَ مَقنوطٍ مِن رَحمَتِهِ ، ولا مَخلُوٍّ مِن نِعمَتِهِ ، ولا مَأيوسٍ مِن مَغفِرَتِهِ ، ولا مُستَنكَفِ عَن عِبادَتِهِ ، الَّذي لا تَبرَحُ مِنهُ رَحمَةٌ ، ولا تُفقَدُ لَهُ نِعمَةٌ . (1)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الفاشي فِي الخَلقِ حَمدُهُ ، وَالغالِبِ جُندُهُ ، وَالمُتَعالي جَدُّهُ . (2) أحمَدُهُ عَلى نِعَمِهِ التُّؤامِ (3) وآلائِهِ العِظامِ . الَّذي عَظُمَ حِلمُهُ فَعَفا ، وعَدَلَ في كُلِّ ما قَضى ، وعَلِمَ ما يَمضي وما مَضى ، مُبتَدِعِ الخَلائِقِ بِعِلمِهِ ، ومُنشِئِهِم بِحُكمِهِ ، بِلَا اقتِداءٍ ولا تَعليمٍ . (4)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ فاطِرِ الخَلقِ ، وخالِقِ (5) الإِصباحِ ، ومُنشِرِ (6) المَوتى ، وباعِثِ مَن فِي القُبورِ . (7)

عنه عليه السلام_ لَمّا بَلَغَهُ عَن أهلِ الشّامِ ما يُؤذيهِ مِنَ الكَلامِ _: الحَمدُ للّهِِ ، قَديما وحَديثا ما عادانِي الفاسِقونَ فَعاداهُمُ اللّهُ . (8)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الكائِنِ قَبلَ أن يَكونَ كُرسِيٌّ أو عَرشٌ أو سَماءٌ أو أرضٌ أو جانٌّ أو إنسٌ ، لا يُدرَكُ بِوَهمٍ ، ولا يُقَدَّرُ بِفَهمٍ ، ولا يَشغَلُهُ سائِلٌ ، ولا يَنقُصُهُ نائِلٌ ، ولا يُنظَرُ بِعَينٍ ، ولا يُحَدُّ بِأَينٍ ، ولا يوصَفُ بِالأَزواجِ ، ولا يُخلَقُ بِعِلاجٍ ، ولا يُدرَكُ بِالحَواسِّ ، ولا يُقاسُ بِالنّاسِ . (9)

.


1- .نهج البلاغة : الخطبة 45 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 81 ح 42 وص 134 ح 139 .
2- .تعالى جَدُّك : أي علا جلالُك وعظمتُك. والجَدُّ : الحَظُّ والسعادةُ والغِنى (النهاية : ج 1 ص 244 «جدد») .
3- .تُؤام : جمع تَوْأَم ؛ وهو المولود مع غيره في بطن (القاموس المحيط : ج 4 ص 82 «توأم») . وهو مجاز عن الكثير أو المتواصل .
4- .نهج البلاغة : الخطبة 191 .
5- .في البداية والنهاية : «وفالق» بدل «وخالق» .
6- .نَشَرَ الميّتُ : إذا عاش بعد الموت . وأنشَرَه اللّه : أي أحياه (النهاية : ج 5 ص 54 «نشر») .
7- .تحف العقول : ص 149 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 289 ح 2 ؛ البداية والنهاية : ج 7 ص 308 .
8- .الإرشاد : ج 1 ص 264 ، وقعة صفّين : ص 391 عن زيد بن وهب نحوه ، بحار الأنوار : ج 32 ص 391 ح 361 ؛ تاريخ الطبري : ج 5 ص 45 ، شرح نهج البلاغة : ج 8 ص 54 كلاهما عن زيد بن وهب نحوه .
9- .نهج البلاغة : الخطبة 182 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 310 ح 13 .

ص: 343

امام على عليه السلام :ستايش ، خداى را كه از رحمتش نوميدى نيست ، و از نعمتش بى بهرگى نيست ، و از آمرزشش يأسى نيست ، و از عبادتش سر باز زدنى نيست ؛ آن كه رحمتش همواره برجاست و نعمتش را زوال نيست .

امام على عليه السلام :ستايش ، خداى را كه آفريدگان هم ستايش او مى گويند ، و لشكرش پيروز است ، و عظمتش بس پُرشُكوه است . او را بر نعمت هاى پى در پى و الطاف بزرگش مى ستايم ؛ آن كه بسى بردبار است و از اين رو گذشت مى كند ، و در هر آن حكمى كه داده ، دادگرى كرده است ، و به آنچه مى گذرد و گذشته است ، داناست . با دانش خود ، آفريدگان را ابداع كرد و به فرمان خويش ، پديدشان آورد ، بى آن كه از كسى پيروى كند يا آموزش ببيند.

امام على عليه السلام :ستايش ، خداى را كه آفريننده خلايق است ، و پديد آورنده صبحگاهان ، و زنده كننده مردگان ، و برانگيزنده در گورْ خفتگان.

امام على عليه السلام_ آن گاه كه خبر سخنان آزار دهنده شاميان در باره او به وى رسيد _: ستايش ، خداى را ! در گذشته و اكنون ، همواره نابه كاران با من دشمنى كرده اند و خدا هم آنان را دشمن داشته است .

امام على عليه السلام :ستايش ، خداى را كه پيش از آن كه كرسى و عرش و آسمان و زمين و پرى و آدمى وجود داشته باشند ، او بوده است . او هرگز به وهم نمى آيد و در فهم نمى گنجد ، و هيچ درخواست كننده اى مشغولش نمى دارد [به طورى كه از ديگرى غفلت كند ،] و هر چه ببخشد ، چيزى از او كم نمى شود ، و با هيچ چشمى ديده نمى شود و در مكانى ، محدود نمى گردد ، و به جفت داشتن وصف نمى شود و با ابزار نمى آفريند ، و با حواس ، درك نمى شود و با مردم ، قياس نمى گردد .

.

ص: 344

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ كُلَّما وَقَبَ لَيلٌ وغَسَقَ ، وَالحَمدُ للّهِِ كُلَّما لاحَ نَجمٌ وخَفَقَ ، وَالحَمدُ للّهِِ غَيرَ مَفقودِ الإِنعامِ ، ولا مُكافَإِ الإِفضالِ . (1)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ اللّابِسِ الكِبرِياءِ بِلا تَجَسُّدٍ . . . نَحمَدُهُ بِجَميعِ مَحامِدِهِ كُلِّها عَلى جَميعِ نَعمائِهِ كُلِّها ، ونَستَهديهِ لِمَراشِدِ اُمورِنا ، ونَعوذُ بِهِ مِن سَيِّئاتِ أعمالِنا ، ونَستَغفِرُهُ لِلذُّنوبِ الَّتي سَلَفَت مِنّا . (2)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ المُتَجَلّي لِخَلقِهِ بِخَلقِهِ ، وَالظّاهِرِ لِقُلوبِهِم بِحُجَّتِهِ ، خَلَقَ الخَلقَ مِن غَيرِ رَوِيَّةٍ (3) ، إذ كانَتِ الرَّوِيّاتُ لا تَليقُ إلّا بِذَوِي الضَّمائِرِ ، ولَيسَ بِذي ضَميرٍ في نَفسِهِ . (4)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ المُتَوَحِّدِ بِالقِدَمِ وَالأَزَلِيَّةِ ، الَّذي لَيسَ لَهُ غايَةٌ في دَوامِهِ ولا لَهُ أوَّلِيَّةٌ ، أنشَأَ ضُروبَ البَرِيَّةِ لا مِن اُصولٍ كانَت بَدِيَّةً (5) ، وَارتَفَعَ عَن مُشارَكَةِ الأَندادِ ، وتَعالى عَنِ اتِّخاذِ صاحِبَةٍ وأولادٍ ، هُوَ الباقي مِن غَيرِ مُدَّةٍ ، وَالمُنشِئُ لا بِأَعوانٍ . (6)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ المُختَصِّ بِالتَّوحيدِ ، المُتَقَدِّمِ بِالوَعيدِ ، الفَعّالِ لِما يُريدُ ، المُحتَجِبِ بِالنّورِ دونَ خَلقِهِ ، ذِي الاُفُقِ الطّامِحِ (7) ، وَالعِزِّ الشّامِخِ ، وَالمُلكِ الباذِخِ (8) ، المَعبودِ بِالآلاءِ ، رَبِّ الأَرضِ وَالسَّماءِ . أحمَدُهُ عَلى حُسنِ البَلاءِ ، وفَضلِ العَطاءِ ، وسَوابِغِ النَّعماءِ ، وعَلى ما يَدفَعُ رَبُّنا مِنَ البَلاءِ ، حَمدا يَستَهِلُّ لَهُ العِبادُ ، ويَنمو بِهِ البِلادُ . (9)

.


1- .نهج البلاغة : الخطبة 48 ، بحار الأنوار : ج 32 ص 420 ح 386 .
2- .التوحيد : ص 33 ح 1 ، الكافي : ج 1 ص 142 ح 7 كلاهما عن الحارث الأعور ، بحار الأنوار : ج 4 ص 266 ح 14 .
3- .الرَّوِيَّة : التفَكُّر في الأمر (الصحاح : ج 6 ص 2364 «روى») .
4- .نهج البلاغة : الخطبة 108 .
5- .أي خلق ما خلق ابتداءً من غير أصل ، مع غاية الإتقان والإحكام وصوّر ما صوّر بعلمه من غير مثال على نهاية الحُسن (بحار الأنوار : ج 4 ص 296) .
6- .الأمالي للطوسي : ص 704 ح 1509 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 88 كلاهما عن زيد بن عليّ عن الإمام زين العابدين عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 4 ص 319 ح 44 وج 78 ص 34 ح 116 .
7- .طَمَح بصره إليه : ارتفع ، وكلّ مرتفع طامح (القاموس المحيط : ج 1 ص 238 «طمح») .
8- .الباذِخ : العالي (النهاية : ج 1 ص 110 «بذخ») .
9- .الكافي : ج 5 ص 369 ح 1 عن عليّ بن رئاب عن الإمام الصادق عليه السلام ، علل الشرائع : ص 119 ح 1 عن إسحاق بن غالب عن الإمام الصادق عليه السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 31 ص 464 ح 4 .

ص: 345

امام على عليه السلام :ستايش ، خداى را تا هر آن گاه كه شبى فرا رسد و به تاريكى فرو شود ، و ستايش ، خداى را تا هر آن گاه كه ستاره اى بر آيد و غروب كند ، و ستايش ، خداى را كه نعمتش تمامى ندارد و احسانش را جبران نتوان كرد.

امام على عليه السلام :ستايش ، خداى را كه جامه بزرگى در پوشيد ، بى آن كه جسم باشد ... . او را با همه ستايش هايش ، به خاطر تمامى نعمت هايش مى ستاييم ، و در كارهاى خود ، از او راهنمايى مى جوييم ، و از كردارهاى بد خويش ، به او پناه مى بريم ، و از گناهان گذشته مان از او آمرزش مى جوييم .

امام على عليه السلام :ستايش ، خداى را كه با آفرينش خود ، بر آفريدگانش آشكار گشت ، و با حجّت [و آثار قدرت ]خويش بر دل هاى آنان هويدا شد . آفريدگان را ، بدون هيچ انديشه اى آفريد ؛ چرا كه انديشه كردن ، جز كارِ دارندگان انديشه نيست ، و او در درون خود ، انديشه ندارد (از داشتن انديشه ، مُبَرّاست) .

امام على عليه السلام :ستايش ، خداى را كه در ديرينگى و بى آغازى ، يگانه است ؛ آن كه نه پايندگى اش را پايانى است و نه او را آغازى است . انواع آفريدگان را ايجاد كرد نه از اصولى نخستين ، و از داشتن انبازْ برتر است ، و از داشتن زن و فرزند ، مبرّاست . اوست ماناى بى مدّت و پديد آورنده بدون يارى.

امام على عليه السلام :ستايش ، خداى را كه يگانگى ويژه اوست ؛ آن كه پيشاپيش بيم داده است ، و آنچه بخواهد ، انجام مى دهد ، و با نور خويش از خلقش در پرده است ، و داراى افق بلند است و عزّت در اوج و پادشاهى فرازمند ، و به نعمت هايش پرستيده مى شود ، پروردگار زمين و آسمان است . او را به خاطر احسانش ، و دَهِش فزاينده اش ، و نعمت هاى سرشارش ، و براى آنچه از [رنج و ]بلا كه پروردگار ما دور مى گرداند ، مى ستايم ، ستايشى كه بندگان براى او سر مى دهند ، و آبادى ها به سبب آن رشد مى نمايند.

.

ص: 346

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ المَعروفِ مِن غَيرِ رُؤيَةٍ ، وَالخالِقِ مِن غَيرِ مَنصَبَةٍ . (1) خَلَقَ الخَلائِقَ بِقُدرَتِهِ ، وَاستَعبَدَ الأَربابَ بِعِزَّتِهِ ، وسادَ العُظَماءَ بِجودِهِ . (2)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ المُلهِمِ عِبادَهُ حَمدَهُ ، وفاطِرِهِم عَلى مَعرِفَةِ رُبوبِيَّتِهِ ، الدّالِّ عَلى وُجودِهِ بِخَلقِهِ ، وبِحُدوثِ خَلقِهِ عَلى أزَلِهِ ، وبِاشتِباهِهِم عَلى أن لا شِبهَ لَهُ . (3)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ النّاشِرِ فِي الخَلقِ فَضلَهُ ، وَالباسِطِ فيهِم بِالجودِ يَدَهُ ، نَحمَدُهُ في جَميعِ اُمورِهِ ، ونَستَعينُهُ عَلى رِعايَةِ حُقوقِهِ . (4)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ ، نَحمَدُهُ تَسبيحا ونُمَجِّدُهُ تَمجيدا ، نُكَبِّرُ عَظَمَتَهُ لِعِزِّ جَلالِ وَجهِهِ ، ونُهَلِّلُهُ تَهليلاً مُوَحِّدا مُخلِصا ، ونَشكُرُهُ في مُصانَعَةِ (5) الحُسنى ، أهلِ الحَمدِ وَالثَّناءِ الأَعلى . (6)

.


1- .النَّصبُ : الإعياء من العَناء ، نَصِبَ الرجلُ نَصَبا : أعيا وتعبَ ، وعَيشٌ ناصِب : فيه كَدٌّ وجَهْدٌ (لسان العرب : ج 1 ص 758 «نصب») .
2- .نهج البلاغة : الخطبة 183 .
3- .الكافي : ج 1 ص 139 ح 5 عن إسماعيل بن قتيبة عن الإمام الصادق عليه السلام ، التوحيد : ص 56 ح 14 عن فتح بن يزيد الجرجاني عن الإمام الرضا عليه السلام ، نهج البلاغة : الخطبة 152 وليس فيه «الملهم عباده حمده وفاطرهم على معرفة ربوبيّته» ، بحار الأنوار : ج 4 ص 284 ح 17 وج 57 ص 166 ح 105 .
4- .نهج البلاغة : الخطبة 100 .
5- .كذا في المصدر ، وفي بحار الأنوار : «مصانعه» ، والظاهر أنّها جمع مصنع ؛ مصدر ميمي من الصُّنع. قال ابن منظور : الصُّنعُ : مصدر قولك صنع إليه معروفا (لسان العرب : ج 8 ص 212 «صنع») .
6- .الغارات : ج 1 ص 156 عن أبي زكريّا ، بحار الأنوار : ج 78 ص 2 ح 50 .

ص: 347

امام على عليه السلام :ستايش ، خداى را كه بى آن كه ديده آيد ، شناخته مى شود ، و بدون رنج و زحمت مى آفريند . آفريدگان را به قدرت خويش آفريد ، و خدا يگانان را به عزّت خود به بندگى كشيد ، و با جود خويش ، بر بزرگان ، آقايى ورزيد.

امام على عليه السلام :ستايش ، خداى را كه ستايش خود را به بندگانش الهام فرمود ، و شناخت ربوبيتش را در نهادِ آنان نهاد ، و آفريدگانش را دليل بر هستىِ خود داشت ، و حدوث خَلقش را دليل بر ازلى بودن خود ، و همانندى آنها را دليل بر اين كه او را همانندى نيست.

امام على عليه السلام :ستايش ، خداى را كه فضل خود را در ميان خلق گستراند ، و دست خود را به دَهِش در ميان آنان گشود . او را به خاطر همه كارهايش مى ستاييم ، و در پاسداشت حقوقش ، از او كمك مى جوييم .

امام على عليه السلام :ستايش خداى را . او را به پاكى مى ستاييم و به بزرگى يادش مى كنيم ، و عظمت او را بزرگ مى داريم كه ذاتى پُر ارج و شُكوه دارد ، و از سر اخلاص و يكتاپرستى ، او را به يگانگى وصف مى كنيم و نيكوكارى اش را سپاس مى گزاريم ، كه او سزامند ستايش و برترين ثناست.

.

ص: 348

عنه عليه السلام_ بَعدَ التَّحكيمِ وما بَلَغَهُ مِن أمرِ الحَكَمَينِ _: الحَمدُ للّهِِ وإن أتَى الدَّهرُ بِالخَطبِ الفادِحِ ، وَالحَدَثِ الجَليلِ . (1)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الواحِدِ الأَحَدِ الصَّمَدِ الفَردِ المُتَفَرِّدِ الَّذي لا مِن شَيءٍ كانَ ، ولا مِن شَيءٍ خَلَقَ ما كانَ . (2)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الواصِلِ الحَمدَ بِالنِّعَمِ ، وَالنِّعَمَ بِالشُّكرِ . نَحمَدُهُ عَلى آلائِهِ ، كَما نَحمَدُهُ عَلى بَلائِهِ ، ونَستَعينُهُ عَلى هذِهِ النُّفوسِ البِطاءِ عَمّا اُمِرَت بِهِ ، السِّراعِ إلى ما نُهِيَت عَنهُ . ونَستَغفِرُهُ مِمّا أحاطَ بِهِ عِلمُهُ ، وأحصاهُ كِتابُهُ . (3)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ وَلِيِّ الحَمدِ ومُنتَهَى الكَرَمِ ، لا تُدرِكُهُ الصِّفاتُ ، ولا يُحَدُّ بِاللُّغاتِ ، ولا يُعرَفُ بِالغاياتِ . (4)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الوَلِيِّ الحَميدِ الحَكيمِ المَجيدِ ، الفَعّالِ لِما يُريدُ ، عَلّامِ الغُيوبِ ، وسَتّارِ العُيوبِ ، خالِقِ الخَلقِ ، ومُنزِلِ القَطرِ ، ومُدَبِّرِ الأَمرِ ، رَبِّ السَّماءِ وَالأَرضِ وَالدُّنيا وَالآخِرَةِ . (5)

.


1- .نهج البلاغة : الخطبة 35 ، بحار الأنوار : ج 33 ص 302 ح 553 وص 321 ح 568 ؛ تاريخ الطبري : ج 5 ص 77 عن عبدالملك بن أبي حُرّة .
2- .الكافي : ج 1 ص 134 ح 1 عن الإمام الصادق عليه السلام ، التوحيد : ص 41 ح 3 عن الحصين بن عبد الرحمن عن أبيه عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عليهم السلام ، الغارات : ج 1 ص 170 عن إبراهيم بن إسماعيل اليشكري ، بحار الأنوار : ج 4 ص 269 ح 15 وج 57 ص 164 ح 103 ؛ العقد الفريد : ج 3 ص 125 .
3- .نهج البلاغة : الخطبة 114 .
4- .الكافي : ج 8 ص 360 ح 551 عن الأصبغ بن نباتة ، بحار الأنوار : ج 77 ص 363 ح 33 .
5- .مصباح المتهجّد : ص 380 ح 508 عن زيد بن وهب ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 427 ح 1263 ، بحار الأنوار : ج 89 ص 237 ح 68 .

ص: 349

امام على عليه السلام_ بعد از جريان حَكَميت و شنيدن عملكرد آن دو حَكَم _: ستايش ، خداى را ، هر چند روزگار ، رويداد جانكاه و پيشامدِ سخت پيش آورد.

امام على عليه السلام :ستايش ، خداى يگانه يكتاى بى نيازِ تكِ منحصر به فرد را كه نه خود از چيزى پديد آمده است ، و نه آنچه را هست ، از چيزى آفريد.

امام على عليه السلام :ستايش ، خداى را كه ستايش را به نعمت ها ، و نعمت ها را به سپاس گزارى پيوند داده است . او را بر نعمت هايش مى ستاييم ، چنان كه بر بلايش مى ستاييم ، و در برابر اين نفْسهايى كه در انجام دادن آنچه بِدان فرمان يافته اند ، كندى مى ورزند و به انجام دادن آنچه از آن نهى شده اند ، مى شتابند ، از او يارى مى جوييم ، و براى گناهانى كه او مى داند و كتابش (لوح محفوظ) آنها را ثبت كرده است ، از او آمرزش مى طلبيم.

امام على عليه السلام :ستايش ، خداى را كه صاحب ستايش و منتهاى بزرگوارى است . اوصاف ، از عهده توصيف او برنمى آيند ، و با زبان و كلمات ، تعريف نمى شود ، و به غايت ها شناخته نمى گردد.

امام على عليه السلام :ستايش ، خداى را كه حمايتگر و ستوده و استواركار و بزرگوار است و آنچه بخواهد ، انجام مى دهد . داناى نهان ها ، و پوشاننده عيب هاست . آفريننده خلق و فرو فرستنده باران و تدبير كننده كارهاست و پروردگار آسمان و زمين و دنيا و آخرت است.

.

ص: 350

عنه عليه السلام_ في ذَمِّ العاصينَ مِن أصحابِهِ _: أحمَدُ اللّهَ عَلى ما قَضى مِن أمرٍ ، وقَدَّرَ مِن فِعلٍ ، وعَلَى ابتِلائي بِكُم . (1)

عنه عليه السلام_ بَعدَ انصِرافِهِ مِن صِفّينَ _: أحمَدُهُ استِتماما لِنِعمَتِهِ ، وَاستِسلاما لِعِزَّتِهِ ، وَاستِعصاما مِن مَعصِيَتِهِ ، وَأستَعينُهُ فاقَةً إلى كِفايَتِهِ ، إنَّهُ لا يَضِلُّ مَن هَداهُ . (2)

عنه عليه السلام :أحمَدُهُ بِخالِصِ حَمدِهِ المَخزونِ ، بِما حَمِدَهُ بِهِ المَلائِكَةُ وَالنَّبِيّونَ ، حَمدا لا يُحصى لَهُ عَدَدٌ ، ولا يَتَقَدَّمُهُ أمَدٌ ، ولا يَأتي بِمِثلِهِ أحَدٌ . اُؤمِنُ بِهِ ، وأتَوَكَّلُ عَلَيهِ وأستَهديهِ وأستَكفيهِ . (3)

عنه عليه السلام :أحمَدُهُ حَمدا أستَزيدُهُ في نِعمَتِهِ ، وأستَجيرُ بِهِ مِن نِقمَتِهِ ، وأتَقَرَّبُ إلَيهِ بِالتَّصديقِ لِنَبِيِّهِ المُصطَفى لِوَحيِهِ ، المُتَخَيَّرِ لِرِسالَتِهِ ، المُختَصِّ بِشَفاعَتِهِ ، القائِمِ بِحَقِّهِ ، مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلَيهِ وآلِهِ وعَلى أصحابِهِ ، وعَلَى النَّبِيِّينَ وَالمُرسَلينَ وَالمَلائِكَةِ أجمَعينَ ، وسَلَّمَ تَسليما . (4)

عنه عليه السلام :أحمَدُهُ شُكرا لِاءِنعامِهِ ، وأستَعينُهُ عَلى وَظائِفِ حُقوقِهِ ، عَزيزَ الجُندِ ، عَظيمَ المَجدِ . (5)

عنه عليه السلام :أحمَدُهُ مُقَصِّرا عَن كُنهِ شُكرِهِ ، واُؤمِنُ بِهِ إذعانا لِرُبوبِيَّتِهِ ، وأستَعينُهُ طالِبا لِعِصمَتِهِ ، وأتَوَكَّلُ عَلَيهِ مُفَوِّضا (6) إلَيهِ . (7)

.


1- .نهج البلاغة : الخطبة 180 ، الغارات : ج 1 ص 291 عن جندب بن عبد اللّه ، بحار الأنوار : ج 33 ص 564 ح 722 ؛ تاريخ الطبري : ج 5 ص 107 عن عبد اللّه بن فقيم .
2- .نهج البلاغة : الخطبة 2 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 331 ح 19 ؛ مطالب السؤول : ص 58 .
3- .الكافي : ج 8 ص 171 ح 193 عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 77 ص 347 ح 30 .
4- .مُهج الدعوات : ص 145 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 232 ح 8 .
5- .نهج البلاغة : الخطبة 190 .
6- .فوّض إليه الأمر : أي ردّه إليه وجعله الحاكم فيه (النهاية : ج 3 ص 479 «فوض») .
7- .مصباح المتهجّد : ص 385 ح 512 عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 89 ص 234 ح 67 .

ص: 351

امام على عليه السلام_ در نكوهش ياران نافرمانش _: خداى را مى ستايم به خاطر هر امرى كه واجب فرمود ، و به خاطر هر كارى كه مقدّر نمود ، و به خاطر گرفتار ساختن من به شما.

امام على عليه السلام_ در پى بازگشت از صفّين _: او را مى ستايم از بهر كامل گردانيدن نعمتش ، و گردن نهادن در برابر قدرتش ، و نگه داشتن از نافرمانى اش ، و از او كمك مى جويم كه نيازمند حمايت و كارسازى او هستم؛ زيرا كسى را كه او هدايت كند ، گم راه نمى شود.

امام على عليه السلام :او را مى ستايم با ستايش ناب و اندوخته اش ، با ستايشى كه فرشتگان و پيامبران ، او را بدان ستودند ؛ ستايشى كه به شماره نمى آيد ، و زمان بر آن پيشى نمى گيرد ، و هيچ كس چنان ستايشى نخواهد آورد . به او ايمان دارم ، و بر او توكّل مى نمايم ، و از او راهنمايى و كفايت مى جويم.

امام على عليه السلام :او را مى ستايم ستايشى كه بر نعمتش به من بيفزايد ، و با آن از خشم و كيفرش به او پناه برم . و به او تقرّب مى جويم با تصديق كردن پيامبرش ، كه او را براى وحى خويش برگزيد ، و از بهر رساندن پيامش انتخابش كرد ، و شفاعتش را به او ويژه گردانيد ، و بر پا دارنده حقّ اوست ، [يعنى] محمّد _ كه درود و سلام خدا بر او و بر خاندانش و بر يارانش ، و بر پيامبران و رسولان و فرشتگان ، همگى باد _ .

امام على عليه السلام :او را مى ستايم به شكرانه نعمت هايش ، و از او كمك مى جويم براى اداى حقوقش ؛ او كه لشكرش شكست ناپذير است ، و خود ، بسى بزرگ و پُرشكوه است.

امام على عليه السلام :او را مى ستايم ، در حالى كه از رسيدن به عمق سپاس گزارى اش ناتوانم ، و به او ايمان دارم و به پروردگارى اش معترفم ، و از او كمك مى جويم و خواهان نگهدارى اويم ، و بر او توكّل مى كنم و كارم را به او وا مى گذارم.

.

ص: 352

عنه عليه السلام :أحمَدُهُ وأستَعينُهُ عَلى ما أنعَمَ بِهِ مِمّا لا يَعرِفُ كُنهَهُ غَيرُهُ ، وأتَوَكَّلُ عَلَيهِ تَوَكُّلَ المُستَسلِمِ لِقُدرَتِهِ ، المُتَبَرّي مِنَ الحَولِ وَالقُوَّةِ إلّا إلَيهِ . (1)

عنه عليه السلام :حَمِدتُ مَن عَظُمَت مِنَّتُهُ ، وسَبَغَت نِعمَتُهُ ، وسَبَقَت رَحمَتُهُ ، وتَمَّت كَلِمَتُهُ ، ونَفَذَت مَشِيَّتُهُ ، وبَلَغَت حُجَّتُهُ ، وعَدَلَت قَضِيَّتُهُ . حَمِدتُ حَمدَ مُقِرٍّ بِرُبوبِيَّتِهِ ، مُتَخَضِّعٍ لِعُبودِيَّتِهِ ، مُتَنَصِّلٍ مِن خَطيئَتِهِ ، مُعتَرِفٍ بِتَوحِيدِهِ مُستَعِيذٍ مِن وعيدِهِ مُؤَمِّلٍ مِن رَبِّهِ مَغفِرَةً تُنجيهِ يَومَ يُشغَلُ عَن فَصيلَتِهِ (2) وبَنِيهِ . ونَستَعينُهُ ونَستَرشِدُهُ (3) ونُؤمِنُ بِهِ ونَتَوَكَّلُ عَلَيهِ ، وشَهِدتُ لَهُ بِضَميرٍ مُخلِصٍ مُوقِنٍ ، وفَرَّدتُهُ تَفريدَ مُؤمِنٍ مُتقِنٍ ، ووَحَّدتُهُ تَوحيدَ عَبدٍ مُذعِنٍ ، لَيسَ لَهُ شَريكٌ في مُلكِهِ ، ولَم يَكُن لَهُ وَلِيٌّ في صُنعِهِ ، جَلَّ عَن مُشيرٍ ووَزيرٍ ، وتَنَزَّهَ عَن مِثلٍ ونَظيرٍ . عَلِمَ فَسَتَرَ ، وبَطَنَ فَخَبَرَ ، ومَلَكَ فَقَهَرَ ، وعُصِيَ فَغَفَرَ ، وعُبِدَ فَشَكَرَ ، وحَكَمَ فَعَدَلَ ، وتَكَرَّمَ وتَفَضَّلَ ، لَم يَزَل ولا يَزولُ ، ولَيسَ كَمِثلِهِ شَيءٌ ، وهُوَ قَبلَ كُلِّ شَيءٍ وبَعدَ كُلِّ شَيءٍ ، رَبٌّ مُتَفَرِّدٌ بِعِزَّتِهِ ، مُتَمَلِّكٌ (4) بِقُوَّتِهِ ، مُتَقَدِّسٌ بِعُلُوِّهِ ، مُتَكَبِّرٌ بِسُمُوِّهِ ، لَيسَ يُدرِكُهُ بَصَرٌ ، ولَم يُحِط بِهِ نَظَرٌ ، قَوِيٌّ مَنيعٌ ، بَصيرٌ سَميعٌ ، عَلِيٌّ حَكيمٌ ، رَؤُوفٌ رَحيمٌ ، عَزيزٌ عَليمٌ . عَجَزَ في وَصفِهِ مَن يَصِفُهُ ، وضَلَّ في نَعتِهِ مَن يَعرِفُهُ ، قَرُبَ فَبَعُد ، وبَعُدَ فَقَرُبَ ، يُجيبُ دَعوَةَ مَن يَدعوهُ ، ويَرزُقُ عَبدَهُ ويَحبوهُ . ذو لُطفٍ خَفِيٍّ ، وبَطشٍ قَوِيٍّ ، ورَحمَةٍ موسَعَةٍ ، وعُقوبَةٍ موجِعَةٍ ، رَحمَتُهُ جَنَّةٌ عَريضَةٌ مونِقَةٌ ، وعُقوبَتُهُ جَحيمٌ مُؤصَدَةٌ موبِقَةٌ (5) . (6)

.


1- .العقد الفريد : ج 3 ص 120 ، جواهر المطالب : ج 1 ص 344 .
2- .فَصِيلَتُه : عَشيرَتُه ورهطه الأدنون (مجمع البحرين : ج 3 ص 1397 «فصل») .
3- .في شرح نهج البلاغة : «ونستهديه» بعد «ونسترشده» .
4- .في شرح نهج البلاغة وبحار الأنوار : «متمكّن» بدل «متملّك» .
5- .مُوبقة : مُهلكة ، والمُوبِقُ : وادٍ في جهنّم (مجمع البحرين : ج 3 ص 1900 «وبق») .
6- .المصباح للكفعمي : ص 968 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 340 ح 28 ؛ شرح نهج البلاغة : ج 19 ص 140 نحوه ، كنزالعمّال : ج 16 ص 209 ح 44234 .

ص: 353

امام على عليه السلام :او را به خاطر نعمت هايى كه ارزانى داشته است و جز خود او ، كسى از كُنه آنها آگاه نيست ، مى ستايم و از او كمك مى طلبم ، و به او توكّل مى كنم ، چونان توكّل كردن كسى كه در برابر قدرت او ، سر تسليم فرود آورده است ، و براى خويشتن هيچ نيرو و توانى نمى شناسد جز به مدد او .

امام على عليه السلام :مى ستايم كسى را كه منّتش بزرگ و نعمتش سرشار است ، و رحمتش [بر خشم و عذابش ]پيشى دارد ، و سخنش تمام و خواستش نافذ است ، و حجّتش رسا و حُكمش دادگرانه است. [او را] مى ستايم ، چونان ستايش كسى كه به پروردگارى او معترف است ، به بندگى اش گردن نهاده است ، از گناهش دست شسته است ، به يگانگى او معترف است ، از تهديد او به او پناه مى برد ، از پروردگارش به آمرزش ، اميد بسته است كه در آن روزى كه [از شدّت هول و هراس] از دودمان و فرزندانش باز مى ماند ، او را نجات بخشد. و از او كمك و راهنمايى مى طلبيم ، و به او ايمان داريم و بر او توكّل مى كنيم ، و با ضميرى مخلص و يقين مند به وجود او گواهى مى دهم ، و او را تك مى دانم چونان تك دانستن مؤمن استوارْ ايمان ، و او را يگانه مى دانم چونان يگانه دانستن بنده معترف . در جهاندارى شريكى ندارد ، و در ساخت عالم ، ياورى نداشته است . والاتر از آن است كه مشاور و دستيارى داشته باشد ، و برتر از آن است كه او را مانند و همتايى باشد. مى داند و مى پوشاند ، و از نهان است و خبردار است ، و پادشاهى چيره گر است ، و نافرمانى مى شود و مى آمرزد ، و عبادت مى شود و قدردانى مى كند ، و حُكمش دادگرانه است ، و بزرگوار و با فضل است ، و همواره بوده و هرگز نابود نمى شود ، و هيچ چيزى همانند او نيست ، و پيش از هر چيز و پس از هر چيز است . پروردگارى است كه در عزّتمندى يگانه است ، با نيرويش پادشاهى مى كند ، در بلنداى قُدسيّت است ، در اوج كبرياست . هيچ ديده اى او را درنمى يابد ، و هيچ نگاهى او را در ميان نمى گيرد . نيرومند و دست نايافتنى است . بينا و شنواست . بلندمرتبه و استواركاراست . دلسوز و مهربان است . عزّتمند و داناست. وصف كننده اش در وصف او درمى ماند ، و شناسنده اش در شناساندن او سرگشته مى ماند . نزديك است و دور ، و دور است و نزديك . صداى هر كه را كه بخواندش ، پاسخ مى دهد ، و بنده اش را روزى مى دهد و بخشش مى كند. داراى لطف نهان است ، و قهرى شديد ، و مهرى فراگير ، و كيفرى دردآور . مهرش ، بهشتى پهناور و زيباست ، و كيفرش ، دوزخى فرو بسته و هلاكتبار.

.

ص: 354

عنه عليه السلام :نَحمَدُهُ عَلى ما أخَذَ وأعطى ، وعَلى ما أبلى وابتَلى ، الباطِنُ لِكُلِّ خَفِيَّةٍ ، وَالحاضِرُ لِكُلِّ سَريرَةٍ ، العالِمُ بِما تُكِنُّ الصُّدورُ ، وما تَخونُ العُيونُ . (1)

عنه عليه السلام :نَحمَدُهُ عَلى ما وَفَّقَ لَهُ مِنَ الطّاعَةِ ، وذادَ (2) عَنهُ مِنَ المَعصِيَةِ ، ونَسأَ لُهُ لِمِنَّتِهِ تَماما ، وبِحَبلِهِ اعتِصاما . (3)

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ إنّي أحمَدُكَ وأنتَ لِلحَمدِ أهلٌ، عَلى حُسنِ صُنعِكَ إلَيَّ وتَعَطُّفِكَ عَلَيَّ ، وعَلى ما وَصَلتَني بِهِ مِن نورِكَ ، وتَدارَكتَني بِهِ مِن رَحمَتِكَ ، وأسبَغتَ عَلَيَّ مِن نِعمَتِكَ . (4)

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ إنّي أحمَدُكَ وأنتَ لِلحَمدِ أهلٌ، عَلى ما خَصَصتَني بِهِ مِن مَواهِبِ الرَّغائِبِ ، وما وَصَلَ إلَيَّ مِن فَضلِكَ السّابِغِ ، وما أولَيتَني بِهِ مِن إحسانِكَ إلَيَّ ، وبَوَّأتَني بِهِ مِن مَظَنَّةِ العَدلِ ، وأنَلتَني مِن مَنِّكَ الواصِلِ إلَيَّ ، ومِنَ الدِّفاعِ عَنّي ، وَالتَّوفيقِ لي ، وَالإِجابَةِ لِدُعائي حينَ اُناجيكَ داعِيا . (5)

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ حَمدي لَكَ مُتَواصِلٌ ، وثَنائي عَلَيكَ دائِمٌ مِنَ الدَّهرِ إلَى الدَّهرِ ، بِأَلوانِ التَّسبيحِ وفُنونِ التَّقديسِ خالِصا لِذِكرِكَ ، ومَرضِيّا لَكَ ، بِناصِعِ التَّوحيدِ ومَحضِ التَّحميدِ . . .. اللّهُمَّ فَلَكَ الحَمدُ حَمدا مُتَواتِرا مُتَوالِيا مُتَّسِقا مُستَوثِقا ، يَدومُ ولا يَبيدُ ، غَيرَ مَفقودٍ فِي المَلَكُوتِ ، ولا مَطموسٍ فِي العالَمِ ، ولا مُنتَقِصٍ فِي العِرفانِ ، فَلَكَ الحَمدُ حَمدا لا تُحصى مَكارِمُهُ ، فِي الَّليلِ إذا أدبَرَ ، وفِي الصُّبحِ إذا أسفَرَ (6) ، وفِي البَرِّ وفِي البَحرِ ، بِالغُدُوِّ وَالآصالِ ، وَالعَشِيِّ وَالإِبكارِ ، وَالظَّهيرَةِ وَالأَسحارِ . (7)

.


1- .نهج البلاغة : الخطبة 132 .
2- .الذَّوْد : السَّوق والطَّرد والدَّفع (القاموس المحيط : ج 1 ص 293 «ذود») .
3- .نهج البلاغة : الخطبة 194 ، بحار الأنوار : ج 72 ص 176 ح 6 .
4- .مُهج الدعوات : ص 125 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 234 ح 9 .
5- .مُهج الدعوات : ص 139 عن ابن عبّاس وعبد اللّه بن جعفر وص 148 عن ابن عبّاس وص 161 ، بحار الأنوار : ج 95 ص 242 ح 31 وص 248 ح 32 .
6- .أسفَرَ الصبحُ : إذا انكشف وأضاء (النهاية : ج 2 ص 372 «سفر») .
7- .مُهج الدعوات : ص 163 وص 139 عن ابن عبّاس وعبد اللّه بن جعفر وص 149 عن ابن عبّاس ، بحار الأنوار : ج 95 ص 242 ح 31 وص 248 ح 32 .

ص: 355

امام على عليه السلام :او را به خاطر گرفتن ها و دادن هايش ، و به خاطر نوازش ها و سختى هايش مى ستايم ؛ او كه داناى هر نهانى است ، و حاضر در هر نهادى ، و آگاه به رازهاى سينه ها و نگاه هاى دزدانه (خيانتكارانه) ديدگان .

امام على عليه السلام :او را مى ستاييم كه توفيق فرمانبرى داد ، و از نافرمانى دورمان داشت ، و از او مى خواهيم كه نعمتش را [بر ما] تمام گرداند ، و به ريسمانش چنگ در زنيم.

امام على عليه السلام :بار خدايا! تو را مى ستايم ، و تو سزاوار ستايشى براى نيكى كردنت به من ، و مهرورزى ات بر من ، و براى آن كه مرا به نور خودت وصل كردى ( / از نور خودت به من بخشيدى) ، و با مهرِ خويش مرا دريافتى ، و مرا در نعمتت غوطه ور ساختى.

امام على عليه السلام :بار خدايا ! تو را مى ستايم ، و تو سزاوار ستايشى ، براى مواهب خوشايندى كه به من ارزانى داشتى ، و فضل فراوانت كه به من رساندى ، و نيكى اى كه به من نمودى ، و جايگاه عدلى كه مرا در آن جاى دادى ، و نعمت مستمرّى كه به من بخشيدى ، و دفاعى كه از من كردى ، و توفيقى كه به من دادى ، و پذيرفتن دعايم آن گاه كه نجواكنان ، تو را خواندم.

امام على عليه السلام :بار خدايا! پيوسته تو را مى ستايم ، و هماره و در سرتاسر عمر ، تو را ثنا مى گويم ، به انواع تسبيح و همه گونه تقديس ، آن سان كه خالص براى ياد تو و پسندِ درگاه تو باشد ، با توحيد ناب و ستايش گويى خالص ... . بار خدايا! ستايشت باد ، ستايشى پياپى و به هم پيوسته و رشته وار و استوار ؛ ستايشى كه بپايد و نابود نشود ، و در ملكوت گم نگردد ، و در عالم از ميان نرود ، و در شناخت [تو] كم نيايد . ستايشت باد ، ستايشى كه خوبى هايش به شماره نيايد ، در شب ، آن گاه كه پشت مى كند ، و در روز ، آن گاه كه برمى دمد ، و در خشكى و در دريا ، و در بامدادان و عصرگاهان ، و شب هنگام و صبح زود ، و نيم روز و سحرگاهان.

.

ص: 356

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ حَمدا كَما أنتَ أهلُهُ ، حَمدا تَضَعُ لَهُ السَّماءُ كَنَفَيها ، وتُسَبِّحُ لَكَ الأَرضُ ومَن عَلَيها. (1) اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ حَمدا يَزيدُ ولا يَبيدُ . اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ حَمدا سَرمَدا (2) دائِما أبَدا ، لَا انقِطاعَ لَهُ ولا نَفادَ ، ولَكَ يَنبَغي وإلَيكَ يَنتَهي ، حَمدا يَصعَدُ أوَّلُهُ ولا يَنفَدُ آخِرُهُ . اللّهُمَّ ولَكَ الحَمدُ عَلَيَّ وَمَعِيَ وفِيَّ وقَبلي وبَعدي وأمامي وفَوقي وتَحتي ولَدَيَّ ، وإذا مِتُّ وقُبِرتُ وبَقيتُ فَردا وَحيدا ثُمَّ فَنيتُ ، ولَكَ الحَمدُ إذا نُشِرتُ وبُعِثتُ يا مَولايَ . اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ ولَكَ الشُّكرُ بِجَميعِ مَحامِدِك كُلِّها عَلى جَميعِ نَعمائِكَ كُلِّها ، حَتّى يَنتَهِيَ الحَمدُ إلى ما تُحِبُّ وتَرضى . اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ عَلى كُلِّ عِرقٍ ساكِنٍ [ ولَكَ الحَمدُ عَلى كُلِّ عِرقٍ مُتَحَرِّكٍ] (3) ، ولَكَ الحَمدُ عَلى كُلِّ نَومَةٍ ويَقظَةٍ ، ولَكَ الحَمدُ عَلى كُلِّ أكلَةٍ وشَربَةٍ ، ونَفَسٍ وبَطشَةٍ ، وقَبضَةٍ وبَسطَةٍ ، ولَحظَةٍ وطَرفَةٍ ، وعَلى كُلِّ مَوضِعِ شَعرَةٍ وعَلى كُلِّ حالٍ . اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ كُلُّهُ ، ولَكَ الشُّكرُ كُلُّهُ ، ولَكَ المَجدُ كُلُّهُ ، ولَكَ المُلكُ كُلُّهُ ، ولَكَ الجودُ كُلُّهُ ، وبِيَدِكَ الخَيرُ كُلُّهُ ، وإلَيكَ يَرجِعُ الأَمرُ كُلُّهُ ، عَلانِيَتُهُ وسِرُّهُ ، وأنتَ مُنتَهَى الشَّأنِ كُلِّهِ . اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ حَمدا خالِدا مَعَ خُلودِكَ ، ولَكَ الحَمدُ حَمدا لا مُنتَهى لَهُ دونَ عِلمِكَ ، ولَكَ الحَمدُ حَمدا لا أمَدَ لَهُ دونَ مَشِيَّتِكَ ، ولَكَ الحَمدُ حَمدا لا أجرَ لِقائِلِهِ إلّا رِضاكَ . اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ عَلى حِلمِكَ بَعدَ عِلمِكَ ، ولَكَ الحَمدُ عَلى عَفوِكَ بَعدَ قُدرَتِكَ . اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ باعِثَ الحَمدِ ، ولَكَ الحَمدُ وارِثَ الحَمدِ ، ولَكَ الحَمدُ بَديعَ الحَمدِ ، ولَكَ الحَمدُ مُبتَدِعَ الحَمدِ ، ولَكَ الحَمدُ مُنتَهَى الحَمدِ ، ولَكَ الحَمدُ مُبتَدِئَ الحَمدِ ، ولَكَ الحَمدُ مُشتَرِيَ الحَمدِ ، ولَكَ الحَمدُ وَلِيَّ الحَمدِ ، ولَكَ الحَمدُ مالِكَ الحَمدِ ، ولَكَ الحَمدُ قَديمَ الحَمدِ (4) ، ولَكَ الحَمدُ صادِقَ الوَعدِ ، وَفِيَّ العَهدِ ، عَزيزَ الجُندِ ، قائِمَ المَجدِ (5) ، ولَكَ الحَمدُ رَفيعَ الدَّرَجاتِ ، مُجيبَ الدَّعَواتِ ، مُنزِلَ الآياتِ مِن فَوقِ سَبعِ سَماواتٍ ، عَظيمَ البَرَكاتِ ، مُخرِجَ النّورِ مِنَ الظُّلُماتِ ، ومُخرِجَ مَن فِي الظُّلُماتِ إلَى النِّورِ ، مُبَدِّلَ السَّيِّئاتِ حَسَناتٍ ، وجاعِلَ الحَسَناتِ دَرَجاتٍ . اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ غافِرَ الذَّنبِ ، وقابِلَ التَّوبِ ، شَديدَ العِقابِ ، ذَا الطَّولِ لا إلهَ إلّا أنتَ إلَيكَ المَصيرُ . اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ فِي اللَّيلِ إذا يَغشى ، ولَكَ الحَمدُ فِي النَّهارِ إذا تَجَلّى ، ولَكَ الحَمدُ فِي الآخِرَةِ وَالاُولى . اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ عَدَدَ كُلِّ نَجمٍ فِي السَّماءِ ، ولَكَ الحَمدُ عَدَدَ كُلِّ مَلَكٍ فِي السَّماءِ ، ولَكَ الحَمدُ عَدَدَ كُلِّ قَطرَةٍ نَزَلَت مِنَ السَّماءِ ، ولَكَ الحَمدُ عَدَدَ كُلِّ قَطرَةٍ فِي البِحارِ ، ولَكَ الحَمدُ عَدَدَ ما في جَوفِ الأَرَضينَ وأوزانِ مِياهِ البِحارِ ، ولَكَ الحَمدُ عَلى عَدَدِ ما عَلى وَجهِ الأَرضِ ، ولَكَ الحَمدُ عَدَدَ ما أحصى كِتابُكَ ، ولَكَ الحَمدُ عَدَدَ ما أحاطَ بِهِ عِلمُكَ ، ولَكَ الحَمدُ عَدَدَ الوَرَقِ وَالشَّجَرِ وَالحَصى وَالنَّوى وَالثَّرى ، ولَكَ الحَمدُ عَدَدَ الإِنسِ وَالجِنِّ وَالبَهائِمِ وَالسِّباعِ وَالهَوامِّ ، حَمدا كَثيرا طَيِّبا مُبارَكا فيهِ ، كَما تُحِبُّ رَبَّنا وتَرضى ، وكَما يَنبَغي لِكَرَمِ وَجهِكَ وَعِزِّ جَلالِكَ مِنَ الحَمدِ مُبارَكا فيهِ أبَدا . (6)

.


1- .زاد في بحار الأنوار هنا : «اللّهمّ لك الحمد حمدا يصعد أوّله ولا ينفد آخره» .
2- .السَّرمَد : الدائم الذي لا ينقطع (النهاية : ج 2 ص 363 «سرمد») .
3- .ما بين المعقوفين أثبتناه من بحار الأنوار .
4- .في بحار الأنوار : «ولك الحمد وليّ الحمد ، ولك الحمد مبتدئ الحمد» بدل «ولك الحمد مبتدئ الحمد ... قديم الحمد» .
5- .في بحار الأنوار : «قديم المجد» .
6- .جمال الاُسبوع : ص 282 عن عبد اللّه بن عطاء عن الإمام الباقر عن أبيه عن جدّه الإمام الحسين عليهم السلام ، مُهج الدعوات : ص 187 عن معاوية بن وهب عن الإمام الصادق عن آبائه عنه عليهم السلام وص 189 ، البلد الأمين : ص 25 كلاهما عن الإمام الحسين عنه عليهماالسلام ، مصباح المتهجّد : ص 86 ح 141 ، فلاح السائل : ص 389 ح 265 كلاهما من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام وكلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 90 ص 76 ح 1 .

ص: 357

امام على عليه السلام :بار خدايا! تو را ستايش ؛ ستايشى چونان كه تو سزامند آنى ؛ ستايشى كه آسمان ، كرانه هايش را براى آن فرود آورَد ، و زمين و زمينيان برايت تسبيح گويند. بار خدايا! تو را ستايش ؛ ستايشى كه افزون شود و نابود نشود . بار خدايا! تو را ستايش ، ستايشى پيوسته و هميشگى و ابدى كه آن را قطع شدن و پايان پذيرفتنى نباشد ، و شايسته تو باشد و به تو منتهى شود ؛ ستايشى كه آغازش [به سوى تو ]فراز آيد و آخرش تمام نشود. بار خدايا! تو را ستايش [ ؛ ستايشى] بر دوش من و با من و در من و پيش از من و پس از من و پيش روى من و بالاى من و پايين من و نزد من ، و آن گاه كه مى ميرم و در گور مى شوم و تك و تنها مى مانم و سپس نابود مى شوم ، و تو را ستايش ، آن گاه كه زنده و برانگيخته مى شوم ، اى آقاى من ! بار خدايا! تو را ستايش و تو را سپاس ، به خاطر همه ستايش هايت بر همه نعمت هايت ، چندان كه ستايش ، به آنچه تو دوست دارى و مى پسندى ، منتهى شود. بار خدايا! تو را ستايش به خاطر هر رگ آرامى ، و تو را ستايش به خاطر هر رگ جنبانى ، و تو را ستايش به خاطر هر خفتنى و بيدار شدنى ، و تو را ستايش به خاطر هر خوردنى و نوشيدنى ، و دم زدنى و جنبشى ، و بستنى و گشادنى ، و نيم نگاهى و پلك زدنى ، و به خاطر هر جايگاه مويى و به خاطر هر حالى . بار خدايا! ستايش ، سراسر از آنِ توست و سپاس ، سراسر از آنِ توست ، و بزرگى ، سراسر از آنِ توست ، و پادشاهى ، سراسر از آنِ توست ، و بخشندگى ، سراسر از آنِ توست ، و خوبى ، همه در دست توست ، و كارها ، از آشكار و نهان ، سراسر به تو باز مى گردند ، و تو پايانه همه كارهايى. بار خدايا! تو را ستايش ، ستايشى جاويدان به جاودانگى خودت؛ و تو را ستايش ، ستايشى كه نهايت آن را تنها تو بدانى؛ و تو را ستايش ، ستايشى كه آن را سرآمدى نباشد ، مگر آن كه تو بخواهى؛ و تو را ستايش ، ستايشى كه گوينده اش را مزدى جز خشنودى تو نباشد. بار خدايا! تو را ستايش به خاطر بردبارى ات ، با آن كه [گناهان ما را] مى دانى ، و تو را ستايش به خاطر بخشودنت ، با آن كه قدرت [ بر انتقام ] دارى. بار خدايا! تو را ستايش كه ايجاد كننده ستايشى ، و تو را ستايش كه وارث ستايشى ، و تو را ستايش كه پديد آورنده ستايشى ، و تو را ستايش كه ابداع كننده ستايشى ، و تو را ستايش كه منتهاى ستايشى ، و تو را ستايش كه آغاز ( / آغازگر) ستايشى ، و تو را ستايش كه خريدار ستايشى ، و تو را ستايش كه صاحب ستايشى ، و تو را ستايش كه مالك ستايشى ، و تو را ستايش كه ديرين ستايشى ، و تو را ستايش كه راست وعده اى، وفا كننده به عهد و پيمانى ، لشكرت نيرومند است ، [و] همواره شكوهمندى . و تو را ستايش كه بالا برنده درجاتى ، اجابت كننده دعاهايى ، فرو فرستنده آيات از فراز هفت آسمانى ، پُربركتى ، بيرون آورنده روشنايى از دل تاريكى هايى ، بيرون برنده مردمان از تاريكى ها به سوى نورى ، تبديل كننده بدى ها به نيكى هايى، و قرار دهنده درجات براى نيكى هايى . بار خدايا! تو را ستايش كه آمرزنده گناهى ، پذيرنده توبه اى، سخت كيفرى ، نيرومندى و معبودى جز تو نيست و بازگشت ، به سوى توست. بار خدايا! تو را ستايش ، در شب ، آن گاه كه همه جا را فرو مى پوشاند ؛ و تو را ستايش ، در روز ، آن گاه كه آشكار مى شود ؛ و تو را ستايش ، در آخرت و دنيا. بار خدايا! تو را ستايش به شمار هر ستاره اى در آسمان ، و تو را ستايش به شمار هر فرشته اى در آسمان ، و تو را ستايش به شمار هر قطره اى كه از آسمانْ فرو مى بارد ، و تو را ستايش به شمار هر قطره اى كه در درياست ، و تو را ستايش به شمار آنچه در دل زمين هاست و به وزن آب هاى درياها ، و تو را ستايش به شمار هر آنچه در روى زمين است ، و تو را ستايش به شمار آنچه كتاب تو ثبت كرده است ، و تو را ستايش به شمار هر آنچه در حيطه علم توست ، و تو را ستايش به شمار برگ ها و درختان و ريگ ها و هسته ها و خاك ، و تو را ستايش به شمار آدميان و پريان و چارپايان و درندگان و خزندگان ؛ ستايشى فراوان و پاك و خجسته ، آن سان كه تو _ اى پروردگار ما _ دوست مى دارى و مى پسندى ، و آن سان كه در خورِ روى بزرگوار و شُكوه عزّتمند توست ؛ ستايشى خجسته و ابدى.

.

ص: 358

. .

ص: 359

. .

ص: 360

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ عَلى ما تَأخُذُ وتُعطي ، وعَلى ما تُعافي وتَبتَلي ؛ حَمدا يَكونُ أرضَى الحَمدِ لَكَ ، وأحَبَّ الحَمدِ إلَيكَ ، وأفضَلَ الحَمدِ عِندَكَ ؛ حَمدا يَملَأُ ما خَلَقتَ ، ويَبلُغُ ما أرَدتَ ؛ حَمدا لا يُحجَبُ عَنكَ ، ولا يُقصَرُ دُونَكَ ؛ حَمدا لا يَنقَطِعُ عَدَدُهُ ، ولا يَفنى مَدَدُهُ . فَلَسنا نَعلَمُ كُنهَ عَظَمَتِكَ ، إلّا أنّا نَعلَمُ أنَّكَ حَيٌّ قَيّومٌ ، لا تَأخُذُكَ سِنَةٌ ولا نَومٌ . لَم يَنتَهِ إلَيكَ نَظَرٌ ، ولم يُدرِككَ بَصَرٌ . أدرَكتَ الأَبصارَ ، وأحصَيتَ الأعمالَ (1) ، وأخَذتَ بِالنَّواصي وَالأَقدامِ . ومَا الَّذي نَرى مِن خَلقِكَ ، ونَعجَبُ لَهُ مِن قُدرَتِكَ ، ونَصِفُهُ مِن عَظيمِ سُلطانِكَ ! وما تَغَيَّبَ عَنّا مِنهُ ، وقَصُرَت أبصارُنا عَنهُ ، وَانتَهَت عُقولُنا دونَهُ ، وحالَت سُتورُ الغُيوبِ بَينَنا وبَينَهُ أعظَمُ . فَمَن فَرَّغَ قَلبَهُ وأعمَلَ فِكرَهُ ؛ لِيَعلَمَ كَيفَ أقَمتَ عَرشَكَ ، وكَيفَ ذَرَأتَ خَلقَكَ ، وكَيفَ عَلَّقتَ فِي الهَواءِ سَماواتِكَ ، وكَيفَ مَدَدتَ عَلى مَورِ (2) الماءِ أرضَكَ ، رَجَعَ طَرفُهُ حَسيرا (3) ، وعَقلُه مَبهورا ، وسَمعُهُ والِها ، وفِكرُهُ حائِرا . (4)

.


1- .في نسخة : «الأعمار» .
2- .المَوْر : المَوْج ، والاضطراب ، والتحرُّك (تاج العروس : ج 7 ص 496 «مور») .
3- .حَسَر بصرُه : أي كَلَّ وانقطع نظرُه من طول مدىً وما أشبه ذلك ، فهو حسير (لسان العرب : ج 4 ص 188 «حسر») .
4- .نهج البلاغة : الخطبة 160 .

ص: 361

امام على عليه السلام :بار خدايا! تو را ستايش به خاطر آنچه مى ستانى و مى دهى ، و عافيت مى بخشى و مبتلا مى كنى ؛ ستايشى كه پسنديده ترين ستايش براى تو باشد ، و محبوب ترين ستايش در پيشگاه تو ، و برترين ستايش در نزد تو؛ ستايشى كه آنچه را تو آفريده اى [جهان خلقت را] مالامال سازد ، و به آن اندازه كه تو مى خواهى ، برسد ؛ ستايشى كه از تو محجوب نماند ، و از پيشگاه تو منع نشود ؛ ستايشى كه شمار آن قطع نشود ، و مدّت آن به سر نيايد. ما عمق عظمت تو را نمى دانيم ؛ بلكه همين قدر مى دانيم كه تو زنده اى بيدار ( / جاويدان) هستى كه هيچ گاه چرت و خوابت نمى گيرد ، هيچ نگاهى به تو نمى رسد، وهيچ ديده اى تو را نمى بيند، [ولى تو] ديدگان را در مى يابى، وكردارها را شماره وثبت مى كنى، وكاكُل ها وپاها[ى مجرمان وگنهكاران ]را مى گيرى . (1) چه بزرگ است آنچه از آفرينش تو مى بينيم ، و از قدرتى كه در آن به كار برده اى ، به شگفت مى آييم ، و آن را از بزرگى سلطنت تو مى شماريم! در حالى كه آنچه از آفرينش تو از ما پنهان است ، و ديدگان ما آن را نمى بيند ، و خردهايمان به آستان آن نمى رسد ، و ميان ما و آن ، پرده هاى غيبْ حايل گشته اند، بيشتر است. پس ، هر كس دل خويش را فارغ گرداند و انديشه اش را به كار اندازد تا كه بداند چگونه عرش خود را برپا داشتى ، و چگونه آفريدگانت را آفريدى ، و چگونه آسمان هايت را در هوا معلّق داشتى ، و چگونه زمينت را بر روى موج آب گسترانيدى ، نگاهش خسته [و درمانده] ، و خِردش خيره ، و گوشش گيج ، و انديشه اش سرگشته مى شود .

.


1- .اشاره است به آيه شريف 41 از سوره الرحمن : «يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيمَ_هُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّوَ صِى وَ الْأَقْدَامِ» .

ص: 362

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ كُلُّهُ ، ولَكَ المُلكُ كُلُّهُ ، وبِيَدِكَ الخَيرُ كُلُّهُ ، وإلَيكَ يَرجِعُ الأَمرُ كُلُّهُ ، عَلانِيَتُهُ وسِرُّهُ ، وأنتَ مُنتَهَى الشَّأنِ كُلِّهُ . اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ عَلى عَفوِكَ بَعدَ قُدرَتِكَ ، ولَكَ الحَمدُ عَلى غُفرانِكَ بَعدَ غَضَبِكَ . اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ رَفيعَ الدَّرَجاتِ ، مُجيبَ الدَّعَواتِ ، مُنزِلَ البَرَكاتِ مِن فَوقِ سَبعِ سَماواتٍ ، مُعطِيَ السُّؤلاتِ (1) ، ومُبَدِّلَ السَّيِّئاتِ بِالحَسناتِ ، وجاعِلَ الحَسَناتِ دَرَجاتٍ ، وَالمُخرِجَ إلَى النُّورِ مِنَ الظُّلُماتِ . اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ ، غافِرَ الذَّنبِ ، وقابِلَ التَّوبِ ، شَديدَ العِقابِ ، ذَا الطَّولِ ، لا إلهَ إلّا أنتَ وإلَيكَ المَصيرُ . اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ فِي اللَّيلِ إذا يَغشى ، ولَكَ الحَمدُ فِي النَّهارِ إذا تَجَلّى ، ولَكَ الحَمدُ فِي الآخِرَةِ وَالاُولى . اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ فِي اللَّيلِ إذا عَسعَسَ ، ولَكَ الحَمدُ فِي الصُّبحِ إذا تَنَفَّسَ ، ولَكَ الحَمدُ عِندَ طُلوعِ الشَّمسِ وغُروبِها ، ولَكَ الحَمدُ عَلى نِعَمِكَ الَّتي لا تُحصى عَدَدا ، ولا تَنقَضي مَدَدا سَرمَدا . اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ فيما مَضى ، ولَكَ الحَمدُ فيما بَقِيَ . (2)

.


1- .في المصدر : «السؤالات» ، والتصويب من بحار الأنوار .
2- .فلاح السائل : ص 310 ح 211 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 64 ح 3 .

ص: 363

امام على عليه السلام :بار خدايا ! ستايش ، سراسر تو را ، و پادشاهى ، سراسر تو را ، و خوبى ، سراسر در دست توست ، و كارها سراسر ، از آشكار و نهان ، به تو باز مى گردند ، و تو منتهاى همه چيزى. بار خدايا ! تو را ستايش به خاطر بخشودنت پس از قدرتت [و مسلّط شدنت] ، و تو را ستايش به خاطر آمرزيدنت پس از خشم گرفتنت. بار خدايا ! تو را ستايش كه بالا برنده درجاتى ، اجابت كننده دعاهايى ، فرو فرستنده بركت ها از فراز هفت آسمانى ، دهنده درخواست هايى ، تبديل كننده بدى ها به خوبى هايى ، قرار دهنده درجات براى نيكى هايى ، و برون برنده از تاريكى ها به سوى روشنايى هستى. بار خدايا ! تو را ستايش كه آمرزنده گناهى ، پذيرنده توبه اى، سخت كيفرى ، توانمندى ( / بخشنده اى) ، معبودى جز تو نيست و بازگشت ، به سوى توست. بار خدايا ! تو را ستايش ، در شب ، آن گاه كه [عالم را] فرو مى پوشاند ؛ و تو را ستايش ، در روز ، آن گاه كه روشن مى شود ؛ و تو را ستايش ، در آخرت و دنيا. بار خدايا ! تو را ستايش ، در شب ، آن گاه كه تاريك مى شود ؛ و تو را ستايش ، در روز ، آن گاه كه بر مى دَمَد ؛ و تو را ستايش ، به گاهِ بر آمدن خورشيد و فرو شدن آن ؛ و تو را ستايش به خاطر نعمت هايت كه به شماره نمى آيند ، و زمان و مدّتشان به سر نمى آيد. بار خدايا ! تو را ستايش ، در آنچه گذشت ، و تو را ستايش ، در آنچه باقى مانده است .

.

ص: 364

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ مِثلَ ما حَمِدتَ بِهِ نَفسَكَ ، وحَمِدَكَ بِهِ الحامِدونَ ، ومَجَّدَكَ بِهِ المُمَجِّدونَ ، وكَبَّرَكَ بِهِ المُكَبِّرونَ ، وعَظَّمَكَ بِهِ المُعَظِّمونَ ، حَتّى يَكونَ لَكَ مِنّي وَحدي في كُلِّ طَرفَةِ عَينٍ وأقَلَّ مِن ذلِكَ مِثلُ حَمدِ جَميعِ الحامِدينَ ، وتَوحيدِ أصنافِ المُوَحِّدينَ المُخلِصينَ ، وتَقديسِ أحِبّائِكَ العارِفينَ ، وثَناءِ جَميعِ المُهَلِّلينَ ، ومِثلُ ما أنتَ عارِفٌ بِهِ ومَحمودٌ بِهِ مِن جَميعِ خَلقِكَ مِنَ الحَيَوانِ وَالجَمادِ . (1)

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ . . . وتَقاصَرَ وُسعُ قَدرِ العُقولِ عَنِ الثَّناءِ عَلَيكَ ، وَانقَطَعَتِ الأَلفاظُ عَن مِقدارِ مَحاسِنِكَ ، وكَلَّتِ الأَلسُنُ عَن إحصاءِ نِعَمِكَ ، فَإِذا وَلَجَت بِطُرُقِ البَحثِ عَن نَعتِكَ بَهَرَتها (2) حَيرَةُ العَجزِ عَن إدراكِ وَصفِكَ ، فَهِيَ تَرَدَّدُ فِي التَّقصيرِ عَن مُجاوَزَةِ ما حَدَّدتَ لَها ؛ إذ لَيسَ لَها أن تَتَجاوَزَ ما أمَرتَها ، فَهِيَ بِالاِقتِدارِ عَلى ما مَكَّنتَها تَحمَدُكَ بِما أنهَيتَ إلَيها ، وَالأَلسُنُ مُنبَسِطَةٌ بِما تُملي عَلَيها ، ولَكَ عَلى كُلِّ مَنِ استَعبَدتَ مِن خَلقِكَ ألّا يَمَلُّوا مِن حَمدِكَ وإن قَصُرَتِ المَحامِدُ عَن شُكرِكَ عَلى ما أسدَيتَ (3) إلَيها مِن نِعَمِكَ ، فَحَمِدَكَ بِمَبلَغِ طاقَةِ جُهدِهِمُ الحامِدونَ ، وَاعتَصَمَ بِرَجاءِ عَفوِكَ المُقَصِّرُونَ ، وأوجَسَ (4) بِالرُّبوبِيَّةِ لَكَ الخائِفونَ ، وقَصَدَ بِالرَّغبَةِ إلَيكَ الطّالِبونَ ، وَانتَسَبَ إلى فَضلِكَ المُحسِنونَ ، وكُلٌّ يَتَفَيَّأُ في ظِلالِ تَأميلِ عَفوِكَ ، ويَتَضاءَلُ بِالذُّلِّ لِخَوفِكَ ، ويَعتَرِفُ بِالتَّقصيرِ فِي شُكرِكِ. فَلَم يَمنَعكَ صُدوفُ مَن صَدَفَ (5) عَن طاعَتِكَ ، ولا عُكوفُ مَن عَكَفَ عَلى مَعصِيَتِكَ ، أن أسبَغتَ عَلَيهِمُ النِّعَمَ ، وأجزَلتَ لَهُمُ القِسَمَ ، وصَرَفتَ عَنهُمُ النِّقَمَ ، وخَوَّفتَهُم عَواقِبَ النَّدَمِ ، وضاعَفتَ لِمَن أحسَنَ ، وأوجَبتَ عَلَى المُحسِنينَ شُكرَ تَوفيقِكَ لِلإِحسانِ ، وعَلَى المُسيءِ شُكرَ تَعَطُّفِكَ بِالاِمتِنانِ ، ووَعَدتَ مُحسِنَهُم بِالزِّيادَةِ فِي الإِحسانِ مِنكَ . فَسُبحانَكَ تُثيبُ عَلى ما بَدؤُهُ مِنكَ ، وَانتِسابُهُ إلَيكَ ، وَالقُوَّةُ عَلَيهِ بِكَ ، وَالإِحسانُ فِيهِ مِنكَ ، وَالتَّوَكُّلُ فِي التَّوفيقِ لَهُ عَلَيكَ . فَلَكَ الحَمدُ حَمدَ مَن عَلِمَ أنَّ الحَمدَ لَكَ ، وأَنَّ بَدأَهُ مِنكَ ومَعادَهُ إلَيكَ ، حَمدا لا يَقصُرُ عَن بُلوغِ الرِّضا مِنكَ ، حَمدَ مَن قَصَدَكَ بِحَمدِهِ ، وَاستَحَقَّ المَزيدَ لَهُ مِنكَ في نِعَمِهِ ، ولَكَ مُؤَيِّداتٌ مِن عَونِكَ ، ورَحمَةٌ تَخُصُّ بِها مَن أحبَبتَ مِن خَلقِكَ . (6)

.


1- .مُهج الدعوات : ص 165 وص 140 عن ابن عبّاس وعبد اللّه بن جعفر وص 150 عن ابن عبّاس ، بحار الأنوار : ج 95 ص 244 ح 31 وص 250 ح 32 .
2- .بَهَرَهُ : قَهَرَه وعلاهُ وغلبه (لسان العرب : ج 4 ص 81 «بهر») .
3- .أسدى إليه : أحسنَ (القاموس المحيط : ج 4 ص 341 «سدى») .
4- .أوجسَ القلب فزعا : أحسّ به (لسان العرب : ج 6 ص 253 «وجس») .
5- .صَدَفَ عنّي : أعْرَضَ (الصحاح : ج 4 ص 1384 «صدف») .
6- .مُهج الدعوات : ص 154 وقال المؤلّف قدس سره في صدره : «وكان يدعو به أمير المؤمنين والباقر والصادق عليهم السلام » ، بحار الأنوار : ج 95 ص 403 ح 34 .

ص: 365

امام على عليه السلام :بار خدايا ! تو را ستايش ، به مانند ستايشى كه تو خود ، خويشتن را با آن ستوده اى و ستايندگان ، تو را با آن ستوده اند و تمجيد كنندگان ، تو را با آن ، تمجيد كرده اند و بزرگْ شمارندگان ، تو را با آن ، بزرگ شمرده اند و تعظيم كنندگان ، تو را با آن ، به عظمتْ ياد كرده اند، تا آن كه تو را از جانب من ، به تنهايى ، در هر نگاهى و در كمتر از آن ، [ستايشى] به اندازه ستايش همه ستايندگان باشد ، و [نيز] به اندازه توحيدگويىِ همه توحيدگويانِ مُخلص ، و تقديسِ دوستانِ عارفت ، و ثناى تمام «لا إله إلّا اللّه »گويان ، و به آن اندازه كه تو خود ، آن را مى دانى و توسّط همه آفريدگانت ، از جاندار و بى جان ، با آن ، ستايش مى شوى.

امام على عليه السلام :بار خدايا ! ... خردها از ثناى تو عاجزند ، و كلمات از بيان اندازه خوبى هاى تو ناتوان اند ، و زبان ها از بر شمردن نعمت هاى تو الكن اند . هر گاه خردها در راه هاى جستجو از نعمت هاى تو درآيند ، در حيرتِ ناتوانى از رسيدن به وصف تو فرو مى مانند ، و از حدّ و مرزى كه تو براى آنها نهاده اى ، فراتر نمى روند؛ زيرا خردها را نشايد كه از آنچه تو فرمانشان داده اى ، تجاوز كنند . پس با همان قدرتى كه تو به آنها داده اى ، بِدان اندازه كه تو تعيين فرموده اى ، ستايشت مى گويند ، و زبان ها به آنچه تو برايشان ديكته مى كنى ، گشاده اند، و تمام آفريدگانت كه از آنها خواسته اى تو را بندگى كنند ، در برابر تو وظيفه دارند كه از ستايشت خسته نشوند ، هر چند ستايش ها از گزاردن شكر تو براى نعمت هايى كه داده اى ، قاصرند . پس ، ستايشگران ، به اندازه توان خويش ، تو را ستايش مى كنند و تقصيرمندان ، به بخشش تو اميد مى بندند و بيمناكان ، از خداوندگارىِ تو هراسان اند و طلب كنندگان ، به زارى و التماس از تو روى مى آورند و نيكوكاران ، [نيكوكارىِ] خود را به فضل تو نسبت مى دهند و هر كس در سايه سار اميد به بخشايش تو بيارمد ، و از ترس تو خوارى نمايد ، و به تقصير در سپاس گزارى از تو انحراف كند ، پس ، روى گردانىِ آن كه از طاعت تو روى گردانيده و پافشارىِ آن كه در معصيت تو پافشارى مى كند ، مانع تو از آن نشود كه نعمت ها[يت] را بر آنان سرشار سازى و بهره ها[يشان] را فراوان گردانى و خشم و عذاب ها[يت] را از آنان بگردانى و ايشان را از عواقب پشيمانى بترسانى ، و به آن كه نيكى كرد ، دو چندان [پاداش] دهى ، و بر نيكوكاران واجب گردانى كه در برابر توفيق نيكوكارى ات سپاس گزارى كنند ، و بر بدكار واجب سازى كه مهربانى و بنده نوازى ات را سپاس گويند ، و به نيكوكارشان وعده داده اى كه بر نيكى خويش [به ايشان ]بيفزايى. پس پاكى تو ، كه براى چيزى پاداش مى دهى كه آغاز آن ، از خود توست و به تو منتسب است و نيروى انجام دادن آن را نيز خودت داده اى و نيكى كردن در آن ، از جانب توست و براى توفيق در انجام دادن آن ، به تو توكّل شده است. پس تو را ستايش ؛ ستايشِ كسى كه مى داند ستايش ، از آنِ توست و آغازش از تو و بازگشتش به توست ؛ ستايشى كه تو را پسند افتد و خشنود سازد ؛ ستايشِ كسى كه با ستايش خود ، تو را مى جويد و سزاوار است كه از جانب تو ، نعمتش افزون گردد ، و تو به هر يك از خلق خويش كه دوستش مى دارى ، كمك ها مى رسانى و مهر مى ورزى.

.

ص: 366

راجع : الدروع الواقية : ص 171 _ 258 (أدعية الأيّام من اليوم الأوّل إلى اليوم الثلاثين للإمام عليّ عليه السلام ) .

5 / 3المَحامِدُ المَأثورَةُ عَن فاطِمَةَ الزَّهراءِفاطمة عليهاالسلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذي بِنِعمَتِهِ بَلَغتُ ما بَلَغتُ مِنَ العِلمِ بِهِ وَالعَمَلِ لَهُ وَالرَّغبَةِ إلَيهِ وَالطّاعَةِ لِأَمرِهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ الَّذي لَم يَجعَلني جاحِدا لِشَيءٍ مِن كِتابِهِ ، ولا مُتَحَيِّرا في شَيءٍ مِن أمرِهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ الَّذي هَداني إلى دينِهِ ولَم يَجعَلني أعبُدُ شَيئا غَيرَهُ . (1)

عنها عليهاالسلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذي لا يُحصي مِدحَتَهُ القائِلونَ ، وَالحَمدُ للّهِِ الَّذي لا يُحصي نَعماءَهُ العادّونَ ، وَالحَمدُ للّهِِ الَّذي لا يُؤَدِّي حَقَّهُ المُجتَهِدونَ . . . . وَالحَمدُ للّهِِ الَّذي لا يُدرِكُ العالِمونَ عِلمَهُ ، ولا يَستَخِفُّ الجاهِلونَ حِلمَهُ ، ولا يَبلُغُ المادِحونَ مِدحَتَهُ ، ولا يَصِفُ الواصِفونَ صِفَتَهُ ، ولا يُحسِنُ الخَلقُ نَعتَهُ . وَالحَمدُ للّهِِ ذِي المُلكِ وَالمَلَكوتِ ، وَالعَظَمَةِ وَالجَبَروتِ ، وَالعِزِّ وَالكِبرِياءِ ، وَالجَلالِ وَالبَهاءِ ، وَالمَهابَةِ وَالجَمالِ ، وَالعِزَّةِ وَالقُدرَةِ ، وَالحَولِ وَالقُوَّةِ ، وَالمِنَّةِ وَالغَلَبَةِ ، وَالفَضلِ وَالطَّولِ ، وَالعَدلِ وَالحَقِّ ، وَالعُلى وَالرِّفعَةِ وَالمَجدِ ، وَالفَضيلَةِ وَالحِكمَةِ ، وَالغَناءِ وَالسَّعَةِ ، وَالبَسطِ وَالقَبضِ ، وَالحِلمِ وَالعِلمِ ، وَالحُجَّةِ البالِغَةِ وَالنِّعمَةِ السّابِغَةِ ، وَالثَّناءِ الحَسَنِ الجَميلِ وَالآلاءِ الكَريمَةِ ، مَلِكِ الدُّنيا وَالآخِرَةِ وَالجَنَّةِ وَالنّارِ وما فيهِنَّ تَبارَكَ وتَعالى . الحَمدُ للّهِِ الَّذي عَلِمَ أسرارَ الغُيوبِ ، وَاطَّلَعَ على ما تُجِنُّ (2) القُلوبُ ، فَلَيسَ عَنهُ مَذهَبٌ ولا مَهرَبٌ . الحَمدُ للّهِِ المُتَكَبِّرِ في سُلطانِهِ ، العَزيزِ في مَكانِهِ ، المُتَجَبِّرِ في مُلكِهِ ، القَوِيِّ في بَطشِهِ ، الرَّفيعِ فَوقَ عَرشِهِ ، المُطَّلِعِ عَلى خَلقِهِ ، وَالبالِغِ لِما أرادَ مِن عِلمِهِ . الحَمدُ للّهِِ الَّذي بِكَلِماتِهِ قامَتِ السَّماواتُ الشِّدادُ ، وثَبَتَتِ الأَرَضونَ المِهادُ ، وَانتَصَبَتِ الجِبالُ الرَّواسِي الأَوتادُ ، وجَرَتِ الرِّياحُ اللَّواقِحُ ، وسارَ في جَوِّ السَّماءِ السَّحابُ ، ووَقَفَت عَلى حُدودِهَا البِحارُ ، ووَجِلَتِ القُلوبُ مِن مَخافَتِهِ ، وَانقَمَعَتِ الأَربابُ لِرُبوبِيَّتِهِ . تَبارَكتَ يا مُحصِيَ قَطرِ المَطَرِ ووَرَقِ الشَّجَرِ ، ومُحيِيَ أجسادِ المَوتى لِلحَشرِ . (3)

.


1- .فلاح السائل : ص 312 ح 212 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 66 ح 4 .
2- .أجَنَّهُ : سَتَرَه (القاموس المحيط : ج 4 ص 210 «جنن») .
3- .فلاح السائل : ص 420 ح 290 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 102 ح 8 .

ص: 367

5 / 3 ستايش هاى رسيده از فاطمه زهرا عليهاالسلام

ر . ك : الدُّروع الواقية : ص 171 _ 258 (أدعية الأيام من اليوم الأوّل إلى اليوم الثلاثين ، للإمام على عليه السلام ) .

5 / 3ستايش هاى رسيده از فاطمه زهرا عليهاالسلامفاطمه عليهاالسلام :ستايش ، خدايى را كه با نعمت [و لطفِ] خود او بود كه اين شناخت او و عمل براى او و شوق به او و اطاعت فرمان او رسيدم. ستايش ، خدايى را كه مرا منكر چيزى از كتابش ، و سرگشته و دو دل در چيزى از فرمانش قرار نداد . ستايش ، خدايى را كه مرا به دينش هدايت فرمود و كارى نكرد كه چيزى جز او را بپرستم.

فاطمه عليهاالسلام :ستايش ، خدايى را كه گويندگان ، از پسِ ستايش او بر نيايند . ستايش ، خدايى را كه شمارندگان ، توانِ شمردن نعمت هاى او را ندارند . ستايش ، خدايى را كه كوشندگان [در طاعت و عبادت] ، حقّ او را ادا نتوانند كرد ... . ستايش ، خدايى را كه دانايانْ دانش او را درنيابند ، نادانانْ بردبارى [و حوصله ]او را به سر نيارند ، ستايشگران به ستايش او نرسند ، وصف كنندگانْ ويژگى اش را توصيف نكنند ، و خلايق از عهده نعت او ، به خوبى بر نيايند. ستايش ، خدايى را كه صاحب مُلك و ملكوت است و صاحب عظمت و قدرت ، ارجمندى و كبريا ، شكوه و تابندگى ، هيبت و زيبايى ، عزّت و قدرت ، نيرو و توان ، نعمت و چيرگى ، بخشش و دهش ، داد و حق ، والايى و بلندى و بزرگى ، فضيلت و حكمت ، بى نيازى و وسعت ، گستراندن و جمع كردن ، بردبارى و دانايى ، حجّت رسا و نعمت سرشار ، ثناى زيبا و نيكو ، و احسان هاى كريمانه ؛ همو كه بر دنيا و آخرت و بهشت و دوزخ و هر چه در آنها باشد ، فرمان رواست ؛ همو كه خجسته و والاست. ستايش ، خدايى را كه اسرار غيب ها را مى داند و از هر آنچه در دل ها نهان باشد ، آگاه است . پس ، راهى و گريزگاهى [براى فرار] از او نيست. ستايش ، خدايى را كه در سلطنتش بزرگ است ، در جايگاهش عزّتمند ، در پادشاهى اش قدرتمند و در حمله اش نيرومند؛ بر فراز عرشش جاى دارد ، بر آفريدگانش مُشرِف و آگاه است و به آنچه از علم خود كه بخواهد ، مى رسد. ستايش ، خدايى را كه با كلمات او ، آسمان هاى سخت بر پا شدند ، زمين هاى صاف بر جا گشتند ، كوه هاى استوار و ميخكوب شده [در زمين ،] برافراشته شدند ، بادهاى بارورسازنده [ى گياهان ،] روان شدند ، ابرها در فضاى آسمان به حركت درآمدند و درياها در كرانه هايشان ايستادند ؛ او كه دل ها از ترسش تپان و هراسان شد و خداوندان در برابر پروردگارى اش مقهور شدند. خجسته اى تو ، اى شمارنده قطرات باران و برگ هاى درختان ! و اى زنده كننده بدن هاى مردگان در رستاخيز!

.

ص: 368

عنها عليهاالسلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذي لا يَنسى مَن ذَكَرَهُ ، الحَمدُ للّهِِ الَّذي لا يُخَيِّبُ من دَعاهُ ، الحَمدُ للّهِِ الَّذي مَن تَوَكَّلَ عَلَيهِ كَفاهُ ، الحَمدُ للّهِِ سامِكِ (1) السَّماءِ ، وساطِحِ الأَرضِ ، وحاصِرِ البِحارِ ، وناضِدِ الجِبالِ ، وبارِئِ الحَيَوانِ ، وخالِقِ الشَّجَرِ ، وفاتِحِ يَنابيعِ الأَرضِ ، ومُدَبِّرِ الاُمورِ ، ومُسَيِّرِ السَّحابِ ، ومُجرِي الرِّيحِ وَالماءِ وَالنّارِ مِن أغوارِ (2) الأَرضِ مُتَصاعِداتٍ فِي الهَواءِ ، ومُهبِطِ الحَرِّ وَالبَردِ ، الَّذي بِنِعمَتِهِ تَتِمُّ الصّالِحاتُ ، وبِشُكرِهِ نَستَوجِبُ الزِّياداتِ ، وبِأَمرِهِ قامَتِ السَّماواتُ ، وبِعِزَّتِهِ استَقَرَّتِ الرّاسِياتُ (3) ، وسَبَّحَتِ الوُحوشُ فِي الفَلَواتِ (4) ، وَالطَّيرُ فِي الوُكُناتِ . (5) الحَمدُ للّهِِ رَفيعِ الدَّرَجاتِ ، مُنزِلِ الآياتِ ، واسِعِ البَرَكاتِ ، ساتِرِ العَوراتِ ، قابِلِ الحَسَناتِ ، مُقيلِ العَثَراتِ ، مُنَفِّسِ الكُرُباتِ ، مُنزِلِ البَرَكاتِ ، مُجيبِ الدَّعَواتِ ، مُحيِي الأَمواتِ ، إلهِ مَن فِي الأَرضِ وَالسَّماواتِ . الحَمدُ للّهِِ عَلى كُلِّ حَمدٍ وذِكرٍ وشُكرٍ وصَبرٍ ، وصَلاةٍ وزَكاةٍ وقِيامٍ وعِبادَةٍ ، وسَعادَةٍ وبَرَكَةٍ وزِيادَةٍ ، ورَحمَةٍ ونِعمَةٍ وكَرامَةٍ وفَريضَةٍ ، وسَرّاءٍ وضَرّاءٍ وشِدَّةٍ ورَخاءٍ ، ومُصيبَةٍ وبَلاءٍ ، وعُسرٍ ويُسرٍ وغَناءٍ وفَقرٍ ، وعَلى كُلِّ حالٍ وفي كُلِّ أوانٍ وزَمانٍ ، وكُلِّ مَثوىً ومُنقَلَبٍ ومُقامٍ . (6)

.


1- .سَمَكَ الشيء يسمُكه : إذا رفعه. والسامك : العالي المرتفع (النهاية : ج 2 ص 403 «سمك») .
2- .الغَوْر : القَعْر من كلّ شيء (القاموس المحيط : ج 2 ص 105 «غور») .
3- .رسا الجبلُ يرسو : إذا ثبت أصله في الأرض. وجبال رواسٍ وراسيات (تاج العروس : ج 19 ص 461 «رسا») .
4- .الفلاة : القفرُ من الأرض ، وقيل : هي التي لا ماءَ فيها (لسان العرب : ج 15 ص 164 «فلا») .
5- .الوُكنات : جمع وُكْنة ؛ وهي عشّ الطائر (النهاية : ج 5 ص 222 «وكن») .
6- .فلاح السائل : ص 440 ح 303 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 115 ح 2 .

ص: 369

فاطمه عليهاالسلام :ستايش ، خدايى را كه فراموش نمى كند آن كس را كه ياد او كند . ستايش ، خدايى را كه ناكام نمى گرداند آن كس را كه بخواندش . ستايش ، خدايى را كه هر كس به او توكّل كرد ، او كفايتش نمود . ستايش ، از آنِ خداست ؛ برافرازنده آسمان و گستراننده زمين ، محاصره كننده درياها و در كنار هم چيننده كوه ها ، پديد آورنده جانداران و آفريننده درختان ، گشاينده چشمه هاى زمين و گرداننده كارها ، حركت دهنده ابرها و جارى كننده باد و آب و آتش از اعماق زمين كه در هوا بالا روند ، و فرود آورنده گرما و سرما ؛ همان خدايى كه با نعمت [و لطف ]اوست كه كارهاى نيك انجام مى پذيرد و با سپاس گزارى از اوست كه سزاوار افزايش نعمتش مى شويم ، به فرمان او آسمان ها برپاست و با عزّت اوست كه كوه هاى استوار پابرجايند ، و جانوران وحشى در بيابان ها و پرندگان در آشيانه هايشان ، تسبيح مى گويند . ستايش ، خداى را كه بالا برنده درجات است ، فرو فرستنده آيات است ، گستراننده بركات است ، پوشاننده عيب هاست ، پذيرنده خوبى هاست ، گذشت كننده از لغزش هاست ، زداينده اندوه هاست ، فرو فرستنده بركت هاست ، اجابت كننده دعاهاست ، زنده كننده مردگان است ، معبود همه زمينيان و آسمانيان است. سپاس و ستايش ، خداى را بابتِ هر ستايشى و يادى و سپاسى و شكيبى ، و هر نمازى و زكاتى و برخاستنى و عبادتى ، و هر سعادتى و بركتى و افزايشى ، و هر رحمتى و نعمتى و كرامتى و وظيفه اى ، و هر خوشى و ناخوشى و سختى و آسايشى ، و هر مصيبت و بلا و دشوار و آسانى اى ، و هر بى نيازى و نيازى ، و بر هر حالى و در هر لحظه اى و زمانى ، و در هر جايى و هر بازگشتگاهى و ماندگاهى .

.

ص: 370

عنها عليهاالسلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذي لَم يَجعَلني كافِرا لِأَنعُمِهِ ولا جاحِدا لِفَضلِهِ ، فَالخَيرُ مِنهُ وهُوَ أهلُهُ ، وَالحَمدُ للّهِِ عَلى حُجَّتِهِ البالِغَةِ عَلى جَميعِ مَن خَلَقَ مِمَّن أطاعَهُ ومِمَّن عَصاهُ ، فَإِن رَحِمَ فَمِن مَنِّهِ ، وإن عاقَبَ فَبِما قَدَّمَت أيديهِم ، ومَا اللّهُ بِظَلّامٍ لِلعَبيدِ . وَالحَمدُ للّهِِ العَلِيِّ المَكانِ ، الرَّفيعِ البُنيانِ ، الشَّديدِ الأَركانِ ، العَزيزِ السُّلطانِ ، العَظيمِ الشَّأنِ ، الواضِحِ البُرهانِ ، الرَّحيمِ الرَّحمنِ ، المُنعِمِ المَنّانِ . الحَمدُ للّهِِ الَّذِي احتَجَبَ عَن كُلِّ مَخلوقٍ يَراهُ بِحَقيقَةِ الرُّبوبِيَّةِ وقُدرَةِ الوَحدانِيَّةِ ، فَلَم تُدرِكهُ الأبصارُ ، ولَم تُحِط بِهِ الأَخبارُ ، ولَم يَقِسهُ مِقدارٌ ، ولَم يَتَوَهَّمهُ اعتِبارٌ؛ لِأَنَّهُ المَلِكُ الجَبّارُ . . . . اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ مِل ءَ السَّماواتِ السَّبعِ ومِل ءَ طِباقِهِنَّ ، ومِل ءَ الأَرَضينَ (1) السَّبعِ ، ومِل ءَ ما بَينَهُما ، ومِل ءَ عَرشِ رَبِّنَا الكَريمِ ، وميزانَ رَبِّنَا الغَفّارِ ، ومِدادَ كَلِماتِ رَبِّنَا القَهّارِ ، ومِل ءَ الجَنَّةِ ومِل ءَ النّارِ ، وعَدَدَ الثَّرى وَالماءِ ، وعَدَدَ ما يُرى وما لا يُرى . (2)

.


1- .في المصدر : «الأرض» ، والتصويب من بحار الأنوار .
2- .فلاح السائل : ص 358 ح 241 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 85 ح 11 .

ص: 371

فاطمه عليهاالسلام :ستايش ، خداى را كه مرا ناسپاس در برابر نعمت هايش و منكر لطف و احسانش قرار نداد . پس خوبى ، از اوست و او اهل [و صاحب] آن است . ستايش ، خداى را از بهر حجّت رسايش بر همه آفريدگانش ؛ از فرمان بردار و نافرمان . پس اگر رحم آورَد ، از لطف اوست و اگر كيفر دهد ، بر اثر كردار خود آنان است ، و خداوند هرگز به بندگان ستم روا ندارد. ستايش ، خداى را كه جايگاهش بلند است و بنيانش افراشته ، اركانش استوار ، سلطنتش چيره ناشدنى ، مقامش بزرگ ، و برهانش روشن . مهربان است و مهرگستر ، نعمت ده است و بنده پرور . ستايش ، خدايى را كه خود را از [ديد] هر مخلوقى ، در پرده داشته است كه او را [تنها] به حقيقتِ پروردگارى و قدرت يگانگى ببيند . پس آفريدگان ، او را در نمى يابند و خبرها بر او احاطه ندارند [و چنانى كه بايد و شايد ، معرّفى اش نتوانند كرد] ، و به اندازه نيايد و در وهم نگنجد ؛ زيرا اوست پادشاه قدرتمند ... . بار خدايا! تو را ستايش ، به گُنجايىِ آسمان هاى هفتگانه و به گنجايى طبقات آنها ، و به گنجايى زمين هاى هفتگانه و ما بين آنها ، و به گنجايى عرش پروردگار بزرگوار ما و ترازوى پروردگار آمرزنده ما و گستره كلمات پروردگار هميشه چيره ما ، و به گنجايى بهشت و به گنجايى دوزخ ، و به عدد خاك و آب ، و به شمار هر آنچه ديده مى شود و هر آنچه ديده نمى شود.

.

ص: 372

5 / 4المَحامِدُ المَأثورَةُ عَنِ الإِمامِ الحَسَنِ بنِ عَلِيٍّ المُجتَبىالإمام الحسن عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ بِكُلِّ ما حَمِدَهُ حامِدٌ ، وأشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ كُلَّما شَهِدَ لَهُ شاهِدٌ . (1)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذي مَن تَكَلَّمَ سَمِعَ كَلامَهُ ، ومَن سَكَتَ عَلِمَ ما في نَفسِهِ ، ومَن عاشَ فَعَلَيهِ رِزقُهُ ، ومَن ماتَ فَإِلَيهِ مَعادُهُ . (2)

عنه عليه السلام_ مِن كَلامٍ لَهُ في مَجلِسِ مُعاوِيَةَ _: الحَمدُ للّهِِ الَّذي هَدى أوَّلَكُم بِأَوَّلِنا ، وآخِرَكُم بِآخِرِنا ، وصَلَّى اللّهُ عَلى جَدّي مُحَمَّدٍ النَّبِيِّ وآلِهِ وسَلَّمَ . (3)

.


1- .الإرشاد : ج 2 ص 11 ، كشف الغمّة : ج 2 ص 165 كلاهما عن أبي إسحاق السبيعي وغيره ، بحار الأنوار : ج 44 ص 46 ح 5 ؛ شرح نهج البلاغة : ج 16 ص 40 .
2- .العُدد القويّة : ص 38 ح 48 ، الإقبال : ج 2 ص 164 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، نزهة الناظر : ص 73 ح 17 ، كشف الغمّة : ج 2 ص 198 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 114 ح 8 .
3- .الاحتجاج : ج 2 ص 23 عن الشعبي وأبي مخنف ويزيد بن أبي حبيب المصري ، بحار الأنوار : ج 44 ص 73 ح 1 .

ص: 373

5 / 4 ستايش هاى رسيده از امام حسن مجتبى عليه السلام

5 / 4ستايش هاى رسيده از امام حسن مجتبى عليه السلامامام حسن عليه السلام :ستايش ، خداى را با همه آنچه هر ستايشگرىْ او را ستوده باشد ، و گواهى مى دهم كه معبودى جز خدا نيست ؛ تا هر آن گاه كه هر گواهى دهنده اى گواهى دهد.

امام حسن عليه السلام :ستايش ، خدايى را كه هر كس سخن بگويد ، او سخنش را مى شنود و هر كس خاموش بماند ، او مى داند كه در درون او چه مى گذرد و هر كس زندگى كند ، روزى اش بر عهده اوست و هر كس بميرد ، بازگشتش به سوى اوست.

امام حسن عليه السلام_ در سخنانى نزد معاويه _: ستايش ، خداى را كه اوّلين كسانِ شما (بنى اميّه) را به وسيله اوّلين كسانِ ما هدايت فرمود و آخرين كسانتان را به وسيله آخرين كسان ما . و درود خدا و سلام او ، بر جدّم محمّد و خاندانش باد.

.

ص: 374

عنه عليه السلام_ أيضا _: الحَمدُ للّهِِ الَّذي هَدى بِنا أوَّلَكُم ، وحَقَنَ (1) بِنا دِماءَكُم . (2)

عنه عليه السلام_ من خُطبَةٍ لَهُ بَعدَ الصُّلحِ _: الحَمدُ للّهِِ الَّذي تَوَحَّدَ في مُلكِهِ ، وتَفَرَّدَ في رُبوبِيَّتِهِ ، يُؤتِي المُلكَ مَن يَشاءُ ويَنزِعُهُ عَمَّن يَشاءُ ، وَالحَمدُ للّهِِ الَّذي أكرَمَ بِنا مُؤمِنَكُم ، وأخرَجَ مِنَ الشِّركِ أوَّلَكُم ، وحَقَنَ دِماءَ آخِرِكُم . (3)

عنه عليه السلام_ مِن خُطبَةٍ لَهُ عِندَ مَلِكِ الرُّومِ _: الحَمدُ للّهِِ الَّذي لَم يَجعَلني يَهودِيّا ولا نَصرانِيّا ولا مَجوسِيّا ، ولا عابِدا لِلشَّمسِ وَالقَمَرِ ، ولَا الصَّنَمِ وَالبَقَرِ ، وجَعَلَني حَنيفا (4) مُسلِما ولَم يَجعَلني مِنَ المُشرِكينَ ، تَبارَكَ اللّهُ رَبُّ العَرشِ العَظيمِ ، وَالحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ . (5)

عنه عليه السلام_ في خُطبَتِهِ بَعدَ وَفاةِ أبيهِ عليه السلام _: الحَمدُ للّهِِ الَّذي كانَ في أوَّلِيَّتِهِ وَحدانِيّا ، وفي أزَلِيَّتِهِ مُتَعَظِّما بِالإِلهِيَّةِ ، مُتَكَبِّرا بِكِبرِيائِهِ وجَبَروتِهِ ، خَلَقَ جَميعَ ما خَلَقَ عَلى غَيرِ مِثالٍ كانَ سَبَقَ مِمّا خَلَقَ ، رَبُّنَا اللَّطيفُ بِلُطفِ رُبوبِيَّتِهِ ، وبِعِلمِ خَبَرِهِ (6) فَتَقَ ، وبِإِحكامِ قُدرَتِهِ خَلَقَ جَميعَ ما خَلَقَ ، ولا زَوالَ لِمُلكِهِ ولَا انقِطاعَ لِمُدَّتِهِ ، فَوقَ كُلِّ شَيءٍ عَلا، ومِن كُلِّ شَيءٍ دَنا ، فَتَجَلّى لِخَلقِهِ مِن غَيرِ أن يَكونَ يُرى ، وهُوَ بِالمَنظَرِ الأَعلى . اِحتَجَبَ بِنورِهِ ، وسَما في عُلُوِّهِ ، وَاستَتَرَ عَن خَلقِهِ ، وبَعَثَ إلَيهِم شَهيدا عَلَيهِم ، وأبعَثَ (ابتَعَثَ) فيهِمُ النَّبِيّينَ مُبَشِّرينَ ومُنذِرينَ ، لِيَهلِكَ مَن هَلَكَ عَن بَيِّنَةٍ ويَحيا مَن حَيَّ عَن بَيِّنَةٍ ، ولِيَعقِلَ العِبادُ عَن رَبِّهِم ما جَهِلوهُ فَيَعرِفوهُ بِرُبوبِيَّتِهِ بَعدَما أنكَروهُ . وَالحَمدُ للّهِِ الَّذي أحسَنَ الخِلافَةَ عَلَينا أهلَ البَيتِ ، وعِندَ اللّهِ نَحتَسِبُ عَزاءَنا في خَيرِ الآباءِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، وعِندَ اللّهِ نَحتَسِبُ عَزاءَنا في أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام . (7)

.


1- .حَقَنَ : مَنَعه أن يُسفك (الصحاح : ج 5 ص 2103 «حقن») .
2- .ذخائر العقبى : ص 241 .
3- .شرح نهج البلاغة : ج 16 ص 28 عن أبي الحسن المدائني ؛ بحار الأنوار : ج 44 ص 42 .
4- .حنفَ عن الشيء وتحنّفَ : مالَ . والحنيف : المسلم الذي يتحنّفُ عن الأديان ؛ أي يميل إلى الحقّ (لسان العرب : ج 9 ص 57 «حنف») .
5- .تفسير القمّي : ج 2 ص 269 ، بحار الأنوار : ج 10 ص 132 ح 2 وج 33 ص 234 ح 517 .
6- .في المصدر : «يعلم خيره» ، وما في المتن أثبتناه من بحار الأنوار .
7- .كفاية الأثر : ص 160 عن هشام بن محمّد عن أبيه ، بحار الأنوار : ج 43 ص 363 ح 6 .

ص: 375

امام حسن عليه السلام_ درسخنانى نزد معاويه _: ستايش ، خداى را كه پيشينيانِ شما را به وسيله ما هدايت كرد ، و به واسطه ما ، خون هاى شما را [از ريخته شدن] حفظ كرد .

امام حسن عليه السلام_ در خطبه اى كه بعد از قرارداد صلح ايراد فرمود _:ستايش ، خدايى را كه در فرمان روايى اش يگانه است و در پروردگارى اش تك و يكتاست . فرمان روايى را به هر كه خواهد ، دهد و آن را از هر كه خواهد ، ستاند . ستايش ، خدايى را كه به واسطه ما [اهل بيت] ، مؤمن شما را گرامى داشت و پيشينيانتان را از شرك بيرون آورد و خونِ آخرين كسانِ شما را حفظ كرد.

امام حسن عليه السلام_ در خطبه اى نزد پادشاه روم _: ستايش ، خدايى را كه مرا يهودى و نصرانى و مجوس و يا پرستنده مهر و ماه و يا بت و گاو قرار نداد ؛ بلكه يكتاپرستى مسلمان قرارم داد و در زمره مشركانم ننهاد ؛ خجسته خدايى كه پروردگارِ اورنگ بزرگ است . ستايش ، خدايى را كه پروردگار جهانيان است.

امام حسن عليه السلام_ در خطبه پس از وفات پدرش عليه السلام _: ستايش ، خدايى را كه در همان آغازش يگانه بود و در همان ازل ، به الوهيت نازان و به بزرگى و اقتدارش بالان . همه آنچه را آفريد ، بدون داشتن نمونه اى پيشين آفريد . پروردگار مهربان ما ، از سرِ مهر پروردگارى اش و با دانش بسيارش [موجودات را] پديد آورد ، و با توانايى استوارش همه مخلوقات را خلق كرد . پادشاهى اش هرگز زوال نگيرد و عمرش به سر نيايد . بالاتر از هر چيزى است و به هر چيزى نزديك است . پس بر آفريدگان خويش آشكار است ؛ بى آن كه ديده شود ، و در تماشاگهِ برين است. به واسطه نور خود ، در حجاب است و در بلندْ مرتبگى ، در اوج است . از آفريدگانش در پرده است و به سوى ايشان [رسول] فرستاد تا گواه بر آنان باشد و در ميانشان پيامبران را بر انگيخت كه ايشان را نويد و بيم دهند تا هر كه نابود شد ، به حجّت نابود شود و هر كه زنده مانْد ، به حجّت زنده مانَد ، و براى اين كه بندگان آنچه را در باره پروردگارشان نمى دانند ، بفهمند و او را به پروردگارى اش _ كه پيش تر مُنكِرش بودند _ بشناسند. ستايش ، خدايى را كه خلافت را زيبنده ما خاندان قرار داد . به سوگْ نشينىِ خود را در مرگ بهترينِ پدران ، پيامبر خدا ، و سوگوارىِ خويش را در از دست دادن امير مؤمنان ، در راه خدا به شمار مى آوريم.

.

ص: 376

التوحيد عن محمّد بن أحمد بن يحيى عن بعض أصحابنا رفعه ، قال :جاءَ رَجُلٌ إلَى الحَسَنِ بنِ عَلِيٍّ عليه السلام فَقالَ لَهُ : يَابنَ رَسولِ اللّهِ صِف لي رَبَّكَ حَتّى كَأَنّي أنظُرُ إلَيهِ ! فَأَطرَقَ الحَسَنُ بنُ عَلِيٍّ عليه السلام مَلِيّا ، ثُمَّ رَفَعَ رَأسَهُ فَقالَ : الحَمدُ للّهِِ الَّذي لَم يَكُن لَهُ أوَّلٌ مَعلومٌ ، ولا آخِرٌ مُتَناهٍ ، ولا قَبلٌ مُدرَكٌ ، ولا بَعدٌ مَحدودٌ ، ولا أمَدٌ بِحَتّى ، ولا شَخصٌ فَيَتَجَزَّأَ ، ولَا اختِلافُ صِفَةٍ فَيَتَناهى ، فَلا تُدرِكُ العُقولُ وأوهامُها ولَا الفِكَرُ وخَطَراتُها ولَا الأَلبابُ وأذهانُها صِفَتَهُ فَتَقولَ : مَتى ، ولا بُدِئَ مِمّا ، ولا ظاهِرٌ عَلى ما ، ولا باطِنٌ فيما ، ولا تارِكٌ فَهَلّا (1) ، خَلَقَ الخَلقَ فَكانَ بَديئا بَديعا ، اِبتَدَأَ مَا ابتَدَعَ وَابتَدَعَ مَا ابتَدَأَ ، وفَعَلَ ما أرادَ وأرادَ مَا استَزادَ ، ذلِكُمُ اللّهُ رَبُّ العالَمينَ . (2)

الإمام الحسن عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ العَزيزِ الجَبّارِ ، الواحِدِ القَهّارِ ، الكَبيرِ المُتَعالِ «سَوَاءٌ مِّنكُم مَّنْ أَسَرَّ الْقَوْلَ وَ مَن جَهَرَ بِهِ وَ مَنْ هُوَ مُسْتَخْفِ ¨بِالَّيْلِ وَ سَارِبٌ بِالنَّهَارِ» (3) ، أحمَدُهُ عَلى حُسنِ البَلاءِ ، وتَظاهُرِ النَّعماءِ ، وعَلى ما أحبَبنا وكَرِهنا مِن شِدَّةٍ ورَخاءٍ . وأشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ، وأنَّ مُحَمَّدا عَبدُهُ ورَسولُهُ ، اِمتَنَّ عَلَينا بِنُبُوَّتِهِ ، وَاختَصَّهُ بِرِسالَتِهِ ، وأنزَلَ عَلَيهِ وَحيَهُ ، وَاصطَفاهُ عَلى جَميعِ خَلقِهِ ، وأرسَلَهُ إلَى الإِنسِ وَالجِنِّ ، حينَ عُبِدَتِ الأَوثانُ واُطيعَ الشَّيطانُ وجُحِدَ الرَّحمنُ ، فَصَلَّى اللّهُ عَلَيهِ وآلِهِ وجَزاهُ أفضَلَ ما جَزَى المُرسَلينَ . (4)

.


1- .أي لو كانت العقول تبلغ صفته لكان كسائر الممكنات ؛ فكان يصحّ أن يقال ... لشيءٍ تركَ : هلّا فعلَ! تحضيضا وتحريضا على الفعل ، أو توبيخا على تركه (بحار الأنوار : ج 4 ص 289 و 290) .
2- .التوحيد : ص 45 ح 5 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 289 ح 20 .
3- .الرعد : 10 .
4- .شرح نهج البلاغة : ج 14 ص 12 عن تميم بن حذيم الناجي ؛ بحار الأنوار : ج 32 ص 88 ح 58 .

ص: 377

التوحيد_ به نقل از محمّد بن احمد بن يحيى ، از يكى از يارانمان كه سند خود را نگفته _: مردى نزد امام حسن عليه السلام آمد و گفت : اى فرزند پيامبر خدا ! پروردگارت را آن گونه برايم وصف كن كه گويى او را مى بينم! امام حسن عليه السلام مدّتى دراز ، سرش را پايين انداخت و سپس سربلند كرد و گفت : «ستايش ، خدايى را كه آغاز شناخته شده اى ندارد و انجامش را پايانى نباشد . نه قبلى برايش ادراك مى شود ، و نه بعدى تعيين مى گردد ، و نه عمرى كه گفته شود تا كى هست؟ و نه جسمى كه داراى اجزا باشد ، و نه صفات گوناگون كه در نتيجه ، متناهى باشد . پس نه خردها و گمانه هاى خرد و نه انديشه ها و خطورات انديشه و نه مغزها و ادراكات آنها ، چگونگىِ او را در نيابند تا بگويند : از كى بوده ، از چه پديده آمده ، در چه آشكار است ، در درون چه نهان است ، و چرا چنين و چنان نكرد. (1) مخلوقات را آفريد و در اين آفريدن ، آغازگر و ابداع كننده بود . آنچه را ابداع كرد ، از هيچ آغازيد و آنچه را از هيچ آغازيد ، ابداع كرد [و بدون الگو و نمونه قبلى آفريد] . هر چه را اراده كرد ، انجام داد و هر چه را بر آفرينش افزود،به محض اراده پديد آورد. اين است خداوند، پروردگار جهانيان».

امام حسن عليه السلام :ستايش ، خداى را كه با عزّت است و قدرتمند ، يگانه است و چيره ، بزرگ است و والا . «[نزد او ]يكسان است كسى از شما كه سخن به راز گويد و كسى كه آشكارش كند ، و كسى كه به شب نهان باشد يا در روز ، روان» . او را بر خوش نواختنش و پياپى بودنِ نعمت هايش و بر هر سخنى و آسايشى كه دوست داريم و نا خوش مى داريم ، مى ستايم. و گواهى مى دهم به اين كه معبودى جز خداى يگانه و بى انباز نيست ، و به اين كه محمّد ، بنده و فرستاده اوست . با پيامبر نمودنِ او ، بر ما منّت نهاد و پيام رسانىِ خود را به او اختصاص داد . وحى خويش را بر او فرو فرستاد و او را بر همه آفريدگانش برگزيد . او را هنگامى به سوى انس و جن فرستاد ، كه بت ها پرستش مى شدند و شيطان اطاعت مى شد و خداى مهربان انكار مى شد . پس درود خدا ، بر او و خاندانش باد و برترين پاداشى را كه به پيامبران داده است ، عطايش كناد!

.


1- .يعنى : اگر خردها به وصف و چگونگى او مى رسيدند ، آن گاه ، خداوند نيز همانند ديگر ممكنات بود و در نتيجه ، درست بود كه اگر كارى را ترك كرده باشد ، براى تشويق به انجام دادن كار و يا سرزنش به جهت ترك كارى ، گفته شود : چرا ترك كرد؟

ص: 378

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الغالِبِ عَلى أمرِهِ ، لَو أجمَعَ الخَلقُ جَميعا عَلى ألّا يَكونَ ما هُوَ كائِنٌ مَا استَطاعوا . (1)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ المُستَحمِدِ بِالآلاءِ وتَتابُعِ النَّعماءِ ، وصارِفِ الشَّدائِدِ وَالبَلاءِ عِندَ الفُهَماءِ وغَيرِ الفُهَماءِ ، المُذعِنينَ مِن عِبادِهِ لِامتِناعِهِ بِجَلالِهِ وكِبرِيائِهِ وعُلُوِّهِ عَن لُحوقِ الأَوهامِ بِبَقائِهِ ، المُرتَفِعِ عَن كُنهِ (2) ظِنانَةِ (3) المَخلوقينَ مِن أن تُحيطَ بِمَكنونِ غَيبِهِ رَوِيّاتُ (4) عُقولِ الرّائينَ . (5)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الواحِدِ بِغَيرِ تَشبيهٍ ، الدّائِمِ بِغَيرِ تَكوينٍ ، القائِمِ بِغَيرِ كُلفَةٍ (6) ، الخالِقِ بِغَيرِ مَنصَبَةٍ ، المَوصوفِ بِغَيرِ غايَةٍ ، المَعروفِ بِغَيرِ مَحدودِيَّةٍ ، العَزيزِ لَم يَزَل قَديما فِي القِدَمِ ، رُدِعَتِ القُلوبُ لِهَيبَتِهِ ، وذَهَلَتِ (7) العُقولُ لِعِزَّتِهِ ، وخَضَعَتِ الرِّقابُ لِقُدرَتِهِ ، فَلَيسَ يَخطُرُ عَلى قَلبِ بَشَرٍ مَبلَغُ جَبَروتِهِ ، ولا يَبلُغُ النّاسُ كُنهَ جَلالِهِ ، ولا يُفصِحُ الواصِفونَ مِنهُم لِكُنهِ عَظَمَتِهِ . . . ولا تَبلُغُهُ العُلَماءُ بِأَلبابِها ، ولا أهلُ التَّفَكُّرِ بِتَدبيرِ اُمورِها ، أعلَمُ خَلقِهِ بِهِ الَّذي بِالحَدِّ لا يَصِفُهُ ، يُدرِكُ الأَبصارَ ولا تُدرِكُهُ الأَبصارُ ، وهُوَ اللَّطيفُ الخَبيرُ . (8)

.


1- .شرح نهج البلاغة : ج 16 ص 16 عن المدائني .
2- .كُنه الشيء : نهايته (الصحاح : ج 6 ص 2247 «كنه») .
3- .في بحار الأنوار : «طيّات» بدل «ظنانة» .
4- .الرَّوِيّة : التفكّر في الأمر . وروّيت في الأمر ترويةً : نظرت وفكّرت بتأنٍّ (تاج العروس : ج 19 ص 481 «روى») .
5- .الأمالي للطوسي : ص 561 ح 1174 عن عبد الرحمن بن كثير عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 10 ص 139 ح 5 .
6- .الكُلفة : المشقّة (مجمع البحرين : ج 3 ص 1587 «كلف») .
7- .ذهلتُ عن الشيء : نسيتُه وغفلت عنه ، وأذهلني عنه كذا (الصحاح : ج 4 ص 1702 «ذهل») .
8- .تفسير فرات : ص 79 ح 55 عن أبي جعفر الحسني والحسن بن حباش معنعنا عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 43 ص 351 ح 24 .

ص: 379

امام حسن عليه السلام :ستايش ، خداى را كه بر كار خويش چيره است [و آنچه او خواهد ، همان شود] . اگر همه خلق همداستان شوند بر اين كه آنچه شدنى است نشود ، نمى توانند [كارى از پيش برند] .

امام حسن عليه السلام :ستايش ، خدايى را كه خواستارِ ستايش شدن در برابر نيكى ها و نعمت هاى پياپى است . برطرف كننده سختى ها و بلا در نزد فهميدگان و غير فهميدگان است . بندگانش اذعان مى كنند كه به او دست نتوان يافت ، به سبب شكوهناكى و سترگى اش و برتر بودنش از اين كه وهم ها به وجود او برسند . بالاتر از آن است كه مخلوقات با عمق گمان و انديشه هايشان ، به او دست يابند و يا انديشه ورزى هاى خردهاى خردمندان ، بر غيب ناپيداى او احاطه يابد .

امام حسن عليه السلام :ستايش ، خداى را كه يگانه است و بى مانند ، پاينده است و ناآفريده ، برپاست بى سختى ، آفريننده است بى زحمت ، به بى پايانىْ موصوف است ، و به نامحدودىْ شناخته ؛ عزّتمندى كه در ديرينگى ، ديرين بوده است . دل ها از هيبتش رنگ ببازند ، خردها از عزّتش پريشان شوند ، و گردن ها در برابر قدرتش فرود آيند . اندازه اقتدار او ، به دل هيچ بشرى خطور نكند ، و مردمان به ژرفاى شكوه او نرسند ، و وصفْ كنندگانشان كنه عظمت او را بيان نتوانند كرد ... . نه دانشمندان با مغزهاى خود به او مى رسند و نه انديشمندان ، به تدبير امورش . داناترينِ خلق او به او ، كسى است كه به محدوديت وصفش نكند (همين اندازه مى داند كه او نامحدود است) . او ديدگان را درمى يابد ؛ ولى ديدگان ، او را در نمى يابند و او لطيف و آگاه است.

.

ص: 380

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ لا إلهَ غَيرُهُ ، وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ، واُثني عَلَيهِ بِما هُوَ أهلُهُ . . . إنَّ مِمّا عَظَّمَ اللّهُ عَلَيكُم مِن حَقِّهِ ، وأسبَغَ عَلَيكُم مِن نِعَمِهِ ما لا يُحصى ذِكرُهُ ، ولا يُؤَدّى شُكرُهُ ، ولا يَبلُغُهُ صِفَةٌ ولا قَولٌ . (1)

5 / 5المَحامِدُ المَأثورَةُ عَنِ الإِمامِ الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ سَيِّدِ الشُّهَداءِالإرشاد عن حميد بن مسلم :جَمَعَ الحُسَينُ عليه السلام أصحابَهُ عِندَ قُربِ المَساءِ . قالَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ زَينُ العابِدينَ عليه السلام : فَدَنَوتُ مِنهُ لِأَسمَعَ ما يَقولُ لَهُم وأنَا إذ ذاكَ مَريضٌ ، فَسَمِعتُ أبي يَقولُ لِأَصحابِهِ : اُثني عَلَى اللّهِ أحسَنَ الثَّناءِ ، وأحمَدُهُ عَلَى السَّرّاءِ وَالضَّرّاءِ ، اللّهُمّ إنّي أحمَدُكَ عَلى أن أكرَمتَنا بِالنُّبُوَّةِ ، وعَلَّمتَنَا القُرآنَ ، وفَقَّهتَنا فِي الدّينِ ، وجَعَلتَ لَنا أسماعا وأبصارا وأفئِدَةً ، فَاجعَلنا مِنَ الشّاكِرينَ . (2)

.


1- .وقعة صفّين : ص 113 ، بحار الأنوار : ج 32 ص 405 ح 369 ؛ شرح نهج البلاغة : ج 3 ص 185 وليس فيه «واُثني عليه بما هو أهله» .
2- .الإرشاد : ج 2 ص 91 ، إعلام الورى : ج 1 ص 455 وليس فيه «وجعلت لنا أسماعا ...» ، روضة الواعظين : ص 202 ، بحار الأنوار : ج 44 ص 392 ؛ تاريخ الطبري : ج 5 ص 418 عن عبد اللّه بن شريك العامري عن الإمام زين العابدين عليه السلام وفيه «ولم تجعلنا من المشركين» بدل «فاجعلنا من الشاكرين» .

ص: 381

5 / 5 ستايش هاى رسيده از امام حسين عليه السلام

امام حسن عليه السلام :ستايش ، خدايى را كه معبودى جز او نيست ؛ يگانه است و بى انباز ، و او را چنان كه سزاى اوست ، ثنا گويم .. . حقّ خداوند بر شما كه بزرگش داشته ، و نعمت هاى بى شمارى كه به شما داده ، چنان اند كه ذكر آنها به شماره نيايد و سپاسش گزارده نشود و به هيچ وصفى و گفتارى درنگنجد.

5 / 5ستايش هاى رسيده از امام حسين عليه السلامالارشاد_ به نقل از حميد بن مسلم _: امام حسين عليه السلام نزديك غروب ، يارانش را جمع كرد . امام زين العابدين عليه السلام فرمود : من نزديك وى شدم تا بشنوم كه به ايشان چه مى گويد . من در آن هنگام بيمار بودم . شنيدم كه پدرم به يارانش مى فرمايد : «خداى را به زيباترين ثنا مى ستايم و او را بر خوشى و ناخوشى ، سپاس و ستايش مى گويم . بارخدايا ! تو را مى ستايم كه ما [خاندان] را به نبوّت گرامى داشتى ، قرآن را به ما آموختى و در دين ، دانايمان ساختى و برايمان گوش و چشم و دل قرار دادى [تا حقيقت را بشنويم و ببينيم و بپذيريم] . پس ما را از سپاس گزاران قرار بده...» .

.

ص: 382

الإمام الحسين عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذي لَيسَ لِقَضائِهِ دافِعٌ ، ولا لِعَطائِهِ مانِعٌ ، ولا كَصُنعِهِ صُنعُ صانِعٍ ، وهُوَ الجَوادُ الواسِعُ ، فَطَرَ أجناسَ البَدائِعِ ، وأتقَنَ بِحِكمَتِهِ الصَّنائِعَ ، لا يَخفى عَلَيهِ الطَّلائِعُ ، ولا تَضيعُ عِندَهُ الوَدائِعُ . . . . اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ كَما خَلَقتَني فَجَعَلتَني سَميعا بَصيرا ، ولَكَ الحَمدُ كَما خَلَقتَني فَجَعَلتَني حَيّا سَوِيّا رَحمَةً بي وكُنتَ عَن خَلقي غَنِيّا . . . تَبارَكتَ رَبّي وتَعالَيتَ ، فَلَكَ الحَمدُ دائِما ، ولَكَ الشُّكرُ واصِبا . . . (1) . اللّهُمَّ هذا ثَنائي عَلَيكَ مُمَجِّدا ، وإخلاصي لَكَ مُوَحِّدا ، وإقراري بِآلائِكَ مُعَدِّدا ، وإن كُنتُ مُقِرّا أنّي لا اُحصيها لِكَثرَتِها وسُبوغِها ، وتَظاهُرِها وتَقادُمِها ، إلى حادِثٍ ما لَم تَزَل تَتَغَمَّدُني بِهِ مَعَها مُذ خَلَقتَني وبَرَأتَني مِن أوَّلِ العُمُرِ؛ مِنَ الإِغناءِ بَعدَ الفَقرِ ، وكَشفِ الضُّرِّ ، وتَسبيبِ اليُسرِ ، ودَفعِ العُسرِ ، وتَفريجِ الكَربِ ، وَالعافِيَةِ فِي البَدَنِ ، وَالسَّلامَةِ فِي الدّينِ . ولَو رَفَدَني (2) عَلى قَدرِ ذكِرِ نِعَمِكَ عَلَيَّ جَميعُ العالَمينَ مِنَ الأَوَّلينَ وَالآخِرينَ ، لَما قَدَرتُ ولا هُم عَلى ذلِكَ ، تَقَدَّستَ وتَعالَيتَ مِن رَبٍّ عَظيمٍ كَريمٍ رَحيمٍ ، لا تُحصى آلاؤُكَ ، ولا يُبلَغُ ثَناؤُكَ ، ولا تُكافى نَعماؤُكَ ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وأتمِم عَلَينا نِعمَتَكَ ، وأسعِدنا بِطاعَتِكَ ، سُبحانَكَ لا إلهَ إلّا أنتَ . . . تُسَبِّحُ لَكَ السَّماواتُ وَالأَرضُ ومَن فيهِنَّ ، وإن مِن شيَءٍ إلّا يُسَبِّحُ بِحَمدِكَ ، فَلَكَ الحَمدُ وَالمَجدُ وعُلُوُّ الجَدِّ ، يا ذَا الجَلالِ وَالإِكرامِ . (3)

.


1- .وَصَبَ : دامَ وثَبَتَ (القاموس المحيط : ج 1 ص 137 «وصب») .
2- .الرِّفْدُ : الإعانة (النهاية : ج 2 ص 241 «رفد») .
3- .الإقبال : ج 2 ص 74 ، البلد الأمين : ص 251 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 216 ح 3 ، واُنظر تمام الدعاء فإنّه من أعظم الأدعية في الثناء على اللّه تعالى وذكر آلائه ونعمائه .

ص: 383

امام حسين عليه السلام :ستايش ، خدايى را كه هيچ چيز قضاى او را بر نگرداند و چيزى مانع عطاى او نشود و ساختنِ هيچ سازنده اى ، چونان ساختن او نباشد . اوست بخشنده گشاده دست كه انواع پديده ها را آفريد و با حكمت خويش ، ساخته ها [و مخلوقات] را استوار و محكم قرار داد . طلايه ها (1) بر او پوشيده نيست ، و سپرده ها در نزد او از بين نرود ... . بار خدايا ! تو را ستايش كه مرا آفريدى و شنوا و بينايم گردانيدى . تو را ستايش كه مرا آفريدى و از سر مهر به من ، مرا زنده و بى عيب قرار دادى ؛ در حالى كه از آفريدن من ، بى نياز بودى ... . خجسته و والايى تو ، اى پروردگار من ! پس همواره تو را ستايش ، و هميشه تو را سپاس ... . بار خدايا ! اين است ثناى من بر تو در حالى كه بزرگت مى شمارم ، و اخلاص من نسبت به تو در حالى كه به يكتايى ات مى ستايم ، و اقرارم به نعمت هايت در حالى كه آنها را بر مى شمارم ؛ هر چند معترفم كه از بسيارى و سرشارىِ اين نعمت ها ، از عهده شمارش آنها بر نمى آيم ؛ همان نعمت هايى كه از ديرباز تا كنون ، پياپى به من رسيده اند و همواره _ از آن گاه كه مرا آفريدى و پديدم آوردى ، از آغاز عمر _ ، مرا در آنها غوطه ور ساخته اى : نيازمند بودم و بى نيازم ساختى ، گزند از من زدودى ، اسباب آسايش فراهم آوردى ، دشوارى ها را برطرف ساختى ، اندوه را از بين بردى ، تنم را عافيت بخشيدى و دينم را سالم نگه داشتى . اگر همه جهانيان ، از آغاز تا انجام ، مرا در شمردن نعمت هايى كه به من ارزانى داشته اى ، يارى رسانند ، نه من و نه آنان از عهده اين كار بر نياييم . پاك و بلندمرتبه اى تو ، اى پروردگار بزرگ و كريم و مهربان ! نيكى هايت به شمار نيايد ، ثناى تو به جا آورده نشود ، و نعمت هايت جبران نگردد . بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست . نعمتت را بر ما تمام گردان و ما را از طاعتت بهره مند بدار . پاكى تو ، كه معبودى جز تو نيست .. . آسمان ها و زمين و هر آن كه در آنهاست ، تو را به پاكى مى ستايند ، و هيچ موجودى نيست مگر آن كه تسبيح و ستايشِ تو مى گويد . پس ستايش و بزرگى و بلندىِ مرتبت از آنِ توست ، اى صاحبِ شكوه و ارج .

.


1- .طلائع : جمع طليعه ، يعنى : پيشقراولان ؛ گروهى كه در شب از شهر و سپاهيان پاسدارى كنند ؛ جاسوس . شايد مراد ، چشم ها و نگاه ها باشد _ چنان كه گفته شده : «العيون طلائع القلوب ؛ چشم ها پيشقراولان قلب اند» _ و يا مراد ، رازها و نشانه ها باشد.

ص: 384

5 / 6المَحامِدُ المَأثورَةُ عَنِ الإِمامِ عَلِيِّ بنِ الحُسَينِ زَينِ العابِدينَالإمام زين العابدين عليه السلام_ فِي الدُّعاءِ _: أُثني عَلَيكَ يا سَيِّدي ، وما عَسى أن يَبلُغَ في مِدحَتِكَ ثَنائي مَعَ قِلَّةِ عَمَلي وقِصَرِ رَأيي ، وأنتَ يا رَبِّ ، الخالِقُ وأنَا المَخلوقُ . . . يا حِرزَ (1) العارِفينَ وأمانَ الخائِفينَ . (2)

عنه عليه السلام :إلهي أحمَدُكَ _ وأنتَ لِلحَمدِ أهلٌ _ عَلى حُسنِ صَنيعِكَ إلَيَّ ، وسُبوغِ نَعمائِكَ عَلَيَّ ، وجَزيلِ عَطائِكَ عِندي ، وعَلى ما فَضَّلتَني بِهِ مِن رَحمَتِكَ ، وأسبَغتَ عَلَيَّ مِن نِعمَتِكَ ، فَقَدِ اصطنَعتَ عِندي ما يَعجِزُ عَنهُ شُكري . . . . فَأَنتَ عِندي مَحمودٌ ، وصَنيعُكَ لَدَيَّ مَبرورٌ (3) ، تَحمَدُكَ نَفسي ولِساني وعَقلي حَمدا يَبلُغُ الوَفاءَ وحَقيقَةَ الشُّكرِ ، حَمدا يَكونُ مَبلَغَ رِضاكَ عَنّي ، فَنَجِّني مِن سُخطِكَ . (4)

عنه عليه السلام :إلهي قَصُرَتِ الأَلسُنُ عَن بُلوغِ ثَنائِكَ كَما يَليقُ بِجَلالِكَ . (5)

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، وَاجعَل ثَنائي عَلَيكَ ومَدحي إيّاكَ وحَمدي لَكَ في كُلِّ حالاتي ، حَتّى لا أفرَحَ بِما آتَيتَني مِنَ الدُّنيا ، ولا أحزَنَ عَلى ما مَنَعتَني فيها . (6)

.


1- .الحِرْزُ : المَوضِعُ الحصين (القاموس المحيط : ج 2 ص 172 «حرز») .
2- .المزار للمفيد : ص 154 ، مصباح المتهجّد : ص 690 ح 771 ، البلد الأمين : ص 246 ، الإقبال : ج 2 ص 103 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 228 ح 4 .
3- .مبرورٌ : مقبول (تاج العروس : ج 6 ص 69 «برر») .
4- .الصحيفة السجّاديّة : ص 217 الدعاء 51 ، بحار الأنوار : ج 95 ص 422 ح 43 نقلاً عن أصلٍ قديم من مؤلّفات قدماء الأصحاب من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام .
5- .بحار الأنوار : ج 94 ص 150 نقلاً عن بعض كتب الأصحاب .
6- .الصحيفة السجّاديّة : ص 91 الدعاء 21 .

ص: 385

5 / 6 ستايش هاى رسيده از امام زين العابدين عليه السلام

5 / 6ستايش هاى رسيده از امام زين العابدين عليه السلامامام زين العابدين عليه السلام_ در دعا _: تو را ثنا گويم _ اى آقاى من ! _ ؛ اما با اين كردار اندكم و انديشه كوتاهم ، كجا تواند كه ثناى من ، از پسِ ستايش تو برآيد ؟! تو _ اى پروردگار من ! آفريننده اى و من آفريده .. . اى پناهگاه عارفان و اى مأمن بيمناكان!

امام زين العابدين عليه السلام :معبودا! تو را مى ستايم _ و تو سزاوار ستايشى _ ؛ براى خوش رفتارى ات با من و فراوانىِ نعمت هايت بر من و بسيارىِ عطايت به من ، و براى رحمتت كه به من فزون بخشيده اى ، و نعمت هايت كه بر من سرازير كرده اى . همانا تو به من چندان نيكى كرده اى كه از گزاردنِ شكر آن ناتوانم ... . پس تو در نزد من ستوده اى و احسانت ، نزد من پذيرفته است . جان من و زبان و عقل من ، تو را مى ستايند ؛ ستايشى كه حقيقتِ شكر را به جا آورد ؛ ستايشى كه به سر حدّ خشنودى تو از من برسد . پس مرا از خشم و ناخشنودى ات ، در امان بدار .

امام زين العابدين عليه السلام :معبودا ! زبان ها از گزاردن ثناى تو _ آن سان كه درخورِ شكوه و بزرگى تو باشد _ قاصرند.

امام زين العابدين عليه السلام :بار خدايا ! بر محمّد و خاندان او درود فرست ، و مرا چنان قرار ده كه در همه احوالم ، ثناى تو گويم و به مدح تو پردازم و ستايش تو بر زبان رانم ، تا بر آنچه از دنيا به من بدهى ، شادمان نگردم و براى آنچه از دنيا به من ندهى ، اندوه نخورم.

.

ص: 386

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ ... فَلَكَ الحَمدُ عَلى ما وَقَيتَنا مِنَ البَلاءِ ، ولَكَ الشُّكرُ عَلى ما خَوَّلتَنا مِنَ النَّعماءِ حَمدا يُخَلِّفُ حَمدَ الحامِدينَ وَراءَهُ ، حَمدا يَملَأُ أرضَهُ وسَماءَهُ ، إنَّكَ المَنّانُ بِجَسيمِ المِنَنِ ، الوَهّابُ لِعَظيمِ النِّعَمِ ، القابِلُ يَسيرَ الحَمدِ ، الشّاكِرُ قَليلَ الشُّكرِ ، المُحسِنُ المُجمِلُ ذُوالطَّولِ ، لا إلهَ إلّا أنتَ إلَيكَ المَصيرُ . (1)

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ اجعَل ما يُلقِي الشَّيطانُ في رُوعي (2) مِنَ التَّمَنِّي وَالتَّظَنِّي وَالحَسَدِ ذِكرا لِعَظَمَتِكَ ، وتَفَكُّرا في قُدرَتِكَ ، وتَدبيرا عَلى عَدُوِّكَ ، وما أجرى عَلى لِساني مِن لَفظَةِ فُحشٍ أو هُجرٍ (3) ، أو شَتمِ عِرضٍ أو شَهادَةِ باطِلٍ ، أوِ اغتِيابِ مُؤمِنٍ غائِبٍ أو سَبِّ حاضِرٍ وما أشبَهَ ذلِكَ ، نُطقا بِالحَمدِ لَكَ وإغراقا فِي الثَّناءِ عَلَيكَ ، وذَهابا في تَمجيدِكَ وشُكرا لِنِعمَتِكَ ، وَاعتِرافا بِإِحسانِكَ وإحصاءً لِمِنَنِكَ . (4)

عنه عليه السلام_ فِي الدُّعاءِ _: أنطِق بِحَمدِكَ وشُكرِكَ وذِكرِكَ وحُسنِ الثَّناءِ عَلَيكَ لِساني . (5)

عنه عليه السلام_ أيضا _: تَشكُرُ مَن شَكَرَكَ وأنت ألهَمتَهُ شُكرَكَ! وتُكافِئُ مَن حَمِدَكَ وأنتَ عَلَّمتَهُ حَمدَكَ! . . . فَلَكَ الحَمدُ ما وُجِدَ في حَمدِكَ مَذهَبٌ ، وما بَقِيَ لِلحَمدِ لَفظٌ تُحمَدُ بِهِ ومَعنىً يَنصَرِفُ إلَيهِ . يا مَن تَحَمَّدَ إلى عِبادِهِ بِالإِحسانِ وَالفَضلِ ، وغَمَرَهُم بِالمَنِّ وَالطَّولِ (6) . (7)

.


1- .الصحيفة السجّاديّة : ص 142 الدعاء 36 .
2- .الرُّوْعُ : القلب والعقل . يقال : وقع ذلك في رُوعي ؛ أي في خلدِي وبالي (الصحاح : ج 3 ص 1223 «روع») .
3- .«لا تقولوا هُجرا» أي فُحشا ، يقال : أهجر في منطقه يُهجر : إذا أفحش . وكذلك إذا أكثر الكلام في ما لا ينبغي (النهاية : ج 5 ص 245 «هجر») .
4- .الصحيفة السجّاديّة : ص 84 الدعاء 20 .
5- .الصحيفة السجّاديّة : ص 98 الدعاء 23 .
6- .الطَّوْلُ : الفَضْل والعلوّ على الأعداء (النهاية : ج 3 ص 145 «طول») .
7- .الصحيفة السجّاديّة : ص 171 الدعاء 45 ، المزار الكبير : ص 620 ، الإقبال : ج 1 ص 422 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 173 ح 1 .

ص: 387

امام زين العابدين عليه السلام :بار خدايا! .. . تو را ستايش كه ما را از بلا نگه داشتى ، و تو را سپاس براى نعمت هايى كه به ما دادى ؛ ستايشى كه ستايش ديگر ستايشگران را پشت سر نهد ؛ ستايشى كه زمين و آسمانش را آكنده سازد . تو بخشنده بخشش هاى سترگى ، بخشنده نعمت هاى بزرگى ، پذيرنده اندك ستايشى ، سپاسگوى كمترين سپاسى ، نكوكار و احسان كننده و صاحب دهشى . معبودى جز تو نيست . بازگشت ، به سوى توست.

امام زين العابدين عليه السلام :بار خدايا ! هر آرزو و گمان و حسدى كه شيطان در دل من مى افكنَد ، تو آن را به يادكرد از بزرگى ات و انديشيدن در توانايى ات و تدبير بر ضدّ دشمنت بدل نماى . هر ناسزا يا زشتگويى يا دشنام به آبرو يا شهادت نادرست يا غيبت كردن از مؤمن يا ناسزا گفتن به او پيش رويش و مانند اينها _ كه شيطان بر زبان من جارى مى گرداند _ ، تو آن را به ستايشى از خودت و غرق شدن در ثنايت و بيان مجد و عظمتت و سپاس گزارى از نعمتت و اعتراف به احسانت و شمارش نعمت هايت مبدّل گردان .

امام زين العابدين عليه السلام_ در دعا _: [خدايا!] زبانِ مرا به ستايش و سپاس و ياد و ثنا گويى از خودت ، گويا گردان .

امام زين العابدين عليه السلام :تو از كسى كه سپاست گويد ، سپاس گزارى [و قدردانى] مى كنى ؛ با آن كه تو ، خود ، او را به سپاس گفتن الهام فرموده اى . و به كسى كه تو را بستايد ، پاداش مى دهى ؛ با آن كه تو خود ، ستايش كردنت را به او آموخته اى! .. . پس تو را ستايش ؛ تا هر زمان كه براى ستودن تو ، راهى يافت شود و تا آن گاه كه براى ستايش ، لفظى باقى مانده باشد كه با آن ستوده شوى ، و معنايى كه ستايش تو را باز گويد. اى آن كه با نيكى و بخشش به بندگان ، آنها را به ستايش خويش بر انگيخته اى و ايشان را در نواخت و عطايت غرقه ساخته اى!

.

ص: 388

عنه عليه السلام :حُجَّتُكَ أجَلُّ مِن أن توصَفَ بِكُلِّها ، ومَجدُكَ أرفَعُ مِن أن يُحَدَّ بِكُنهِهِ ، ونِعمَتُكَ أكثَرُ مِن أن تُحصى بِأَسرِها ، وإحسانُكَ أكثَرُ مِن أن تُشكَرَ عَلى أقَلِّهِ . وقَد قَصَّرَ بِيَ السُّكوتُ عَن تَحميدِكَ ، وفَهَّهَنِي (1) الإِمساكُ عَن تَمجيدِكَ ، وقُصارايَ الإِقرارُ بِالحُسورِ (2) لا رَغبَةً _ يا إلهي _ بَل عَجزا ، فَها أنَا ذا أؤُمُّكَ بِالوِفادَةِ (3) ، وأسأَ لُكَ حُسنَ الرِّفادَةِ (4) . (5)

عنه عليه السلام :الحَمدُ لَكَ عَلى بَلائِكَ ، وَالشُّكرُ لَكَ عَلى نَعمائِكَ ، وذلِكَ ما تَكِلُّ الأَلسُنُ عَن صِفَتِهِ ، وتَعجِزُ الأَبدانُ عَن أداءِ شُكرِهِ . (6)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذي أدعوهُ فَيُجيبُني وإن كُنتُ بَطيئا حينَ يَدعُوني ، وَالحَمدُ للّهِِ الَّذي أسأَ لُهُ فَيُعطيني وإن كُنتُ بَخيلاً حينَ يَستَقرِضُني ، وَالحَمدُ للّهِِ الَّذي اُناديهِ كُلَّما شِئتُ لِحاجَتي ، وأخلو بِهِ حَيثُ شِئتُ لِسِرّي بِغَيرِ شَفيعٍ فَيَقضي لي حاجَتي . الحَمدُ للّهِِ الَّذي لا أدعو (7) غَيرَهُ ، ولَو دَعَوتُ غَيرَهُ لَم يَستَجِب لي دُعائي ، وَالحَمدُ للّهِِ الَّذي لا أرجو (8) غَيرَهُ ، ولَو رَجَوتُ غَيرَهُ لَأَخلَفَ رَجائي ، وَالحَمدُ للّهِِ الَّذي وَكَلَني إلَيهِ فَأَكرَمنَي وَلَم يَكِلني إلَى النّاسِ فَيُهينوني ، وَالحَمدُ للّهِِ الَّذي تَحَبَّبَ إِلَيَّ وهُوَ غَنيٌّ عَنّي ، وَالحَمدُ للّهِِ الَّذي يَحلُمُ عَنّي حَتّى كَأَنّي لا ذَنبَ لي ، فَرَبّي أحمَدُ شَيءٍ عِندي وأحَقُّ بِحَمدي . (9)

.


1- .فَهَّهَني : أنساني (الصحاح : ج 6 ص 2245 «فهه») .
2- .حسَرَ يحسِرُ حُسورا : كلَّ وانقطعَ (القاموس المحيط : ج 2 ص 8 «حسر») .
3- .وَفَدَ : ورد فهو وافد ، والاسم : الوِفادة (الصحاح : ج 2 ص 553 «وفد») .
4- .الرِّفد : العطاء والصِّلة (القاموس المحيط : ج 1 ص 295 «رفد») .
5- .الصحيفة السجّاديّة : ص 184 الدعاء 46 ، مصباح المتهجّد : ص 370 ح 500 ، جمال الاُسبوع : ص 263 عن المتوكّل بن هارون عن الإمام الصادق عنه عليهماالسلاموكلاهما نحوه ، المزار الكبير : ص 460 ؛ شرح نهج البلاغة : ج 6 ص 180 عن الإمام عليّ عليه السلام نحوه .
6- .جمال الاُسبوع : ص 287 ، مصباح المتهجّد : ص 397 ح 519 وفيه «أدنى» بدل «أداء» وكلاهما عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام ، البلد الأمين : ص 78 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 90 ص 80 ح 2 .
7- .في الإقبال و المصباح للكفعمي : «أدعوه ولا أدعو غيره» .
8- .في الإقبال و المصباح للكفعمي : «أرجوه ولا أرجو غيره» .
9- .مصباح المتهجّد : ص 582 ح 691 ، الإقبال : ج 1 ص 157 ، المصباح للكفعمي : ص 781 كلّها عن أبي حمزة الثمالي ، بحار الأنوار : ج 98 ص 82 ح 2 .

ص: 389

امام زين العابدين عليه السلام :حجّت تو ، بزرگ تر از آن است كه همه اش به وصف درآيد . عظمتت برتر از آن است كه گوهرش [شناخته و] تعريف شود . نعمتت بسيارتر از آن است كه سراسر شماره شود . نيكى هايت فزون تر از آن است كه حتى بر كمترينش ، سپاست توان گفت. خاموشى مى گزينم ؛ چرا كه از ستايش تو ناتوانم ، و زبان بر مى بندم ؛ از آن روى كه از تمجيد تو عاجزم . معبود من! نهايت كوشش من ، اعتراف به درماندگى است ؛ نه آن كه نخواهم ، بلكه چون نمى توانم . اينك آهنگ درگاه تو كرده ام و از تو هديه اى خوب مى خواهم .

امام زين العابدين عليه السلام :«تو را بر بلايت ستايش ، و بر نعمت هايت سپاس!» ؛ چرا كه زبان ها در وصف او الكن اند ، و بدن ها از گزاردنِ شكر او ناتوان اند .

امام زين العابدين عليه السلام :ستايش ، خدايى را كه مى خوانمش و او پاسخم مى دهد ؛ با آن كه هر گاه او مرا مى خواند ، دير پاسخش مى دهم . ستايش ، خدايى را كه از او درخواست مى كنم و او به من عطا مى كند ؛ با آن كه چون او از من قرض مى خواهد ، من بخل مى ورزم . ستايش ، خدايى را كه هر گاه بخواهم ، او را براى حاجتم مى خوانم و هر گاه بخواهم ، براى راز خويش ، بدون واسطه با او خلوت مى كنم و او حاجتم را بر مى آورد. ستايش ، خدايى را كه غير او را نمى خوانم ، كه اگر غير او را بخوانم ، پاسخم نمى دهد . ستايش ، خدايى را كه به غير او اميد نمى بندم ، كه اگر به غير او اميد ببندم ، اميدم را نااميد مى كند . ستايش ، خدايى را كه مرا به خودش واگذار كرد و گرامى ام داشت ، و به مردم واگذارم نكرد كه آنها خوارم دارند . ستايش ، خدايى را كه با من دوستى ورزيد ، با آن كه از من بى نياز است . ستايش ، خدايى را كه چندان از من گذشت مى كند كه گويى مرا هيچ گناهى نيست . پس پروردگار من ، ستوده ترين موجود در نزد من و سزاوارترين كس به ستايش من است.

.

ص: 390

عنه عليه السلام_ في دُعائِهِ إذا دَخَلَ شَهرُ رَمَضانَ _: الحَمدُ للّهِِ الَّذي هَدانا لِحَمدِهِ ، وجَعَلَنا مِن أَهلِهِ ، لِنَكونَ لِاءِحسانِهِ مِنَ الشّاكِرينَ ، وَلِيَجزِيَنا عَلى ذلِكَ جَزاءَ المُحسِنينَ . وَالحَمدُ للّهِِ الَّذي حَبانا (1) بِدينِهِ ، وَاختَصَّنا بِمِلَّتِهِ ، وسَبَّلَنا (2) في سُبُلِ إحسانِهِ لِنَسلُكَها بِمَنِّهِ إلى رِضوانِهِ ، حَمدا يَتَقَبَّلُهُ مِنّا ، ويَرضى بِهِ عَنّا . وَالحَمدُ للّهِِ الَّذي جَعَلَ مِن تِلكَ السُّبُلِ شَهرَهُ رَمَضانَ ، شَهرَ الصِّيامِ ، وشَهرَ الإِسلامِ ، وشَهرَ الطَّهورِ ، وَشَهرَ التَّمحيصِ (3) ، وشَهرَ القِيامِ . (4)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ ، اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ بَديعَ السَّماواتِ وَالأَرضِ ، ذَا الجَلالِ وَالإِكرامِ ، رَبَّ الأَربابِ . . . . لَكَ الحَمدُ حَمدا يَدومُ بِدَوامِكَ ، ولَكَ الحَمدُ حَمدا خالِدا بِنِعمَتِكَ ، ولَكَ الحَمدُ حَمدا يُوازي صُنعَكَ ، ولَكَ الحَمدُ حَمدا يَزيدُ عَلى رِضاكَ ، ولَكَ الحَمدُ حَمدا مَعَ حَمدِ كُلِّ حامِدٍ ، وشُكرا يَقصُرُ عَنهُ شُكرُ كُلِّ شاكِرٍ . حَمدا لا يَنبَغي إلّا لَكَ ، ولا يُتَقَرَّبُ بِهِ إلّا إلَيكِ . حَمدا يُستَدامُ بِهِ الأَوَّلُ ، ويُستَدعى بِهِ دَوامُ الآخِرِ . حَمدا يَتَضاعَفُ عَلى كُرورِ الأَزمِنَةِ ويَتَزايَدُ أضعافا مُتَرادِفَةً . حَمدا يَعجِزُ عَن إحصائِهِ الحَفَظَةُ ، ويَزيدُ عَلى ما أحصَتهُ في كِتابِكَ الكَتَبَةُ . حَمدا يُوازِنُ عَرشَكَ المَجيدَ ، ويُعادِلُ كُرسِيَّكَ الرَّفِيعَ . حَمدا يَكمُلُ لَدَيكَ ثَوابُهُ ، ويَستَغرِقُ كُلَّ جَزاءٍ جَزاؤُهُ . حَمدا ظاهِرُهُ وَفقٌ لِباطِنِهِ ، وباطِنُهُ وَفقٌ لِصِدقِ النِّيَّةِ . حَمدا لَم يَحمَدكَ خَلقٌ مِثلَهُ ، ولا يَعرِفُ أحَدٌ سِواكَ فَضلَهُ . حَمدا يُعانُ مَنِ اجتَهَدَ في تَعديدِهِ ، ويُؤَيَّدُ مَن أغرَقَ نَزعا (5) في تَوفِيَتِهِ . حَمدا يَجمَعُ ما خَلَقتَ مِنَ الحَمدِ ، ويَنتَظِمُ ما أنتَ خالِقُهُ مِن بَعدُ . حَمدا لا حَمدَ أقرَبُ إلى قَولِكَ مِنهُ ، ولا أحمَدَ مِمَّن يَحمَدُكَ بِهِ . حَمدا يوجِبُ بِكَرَمِكَ المَزيدَ بِوُفورِهِ ، وتَصِلُهُ بِمَزيدٍ بَعدَ مَزيدٍ طَولاً مِنكَ . حَمدا يَجِبُ لِكَرَمِ وَجهِكَ ، ويُقابِلُ عِزَّ جَلالِكَ . اللّهُمَّ . . . وأوزِعني (6) أن اُثنِيَ بِما أولَيتَنيهِ ، وأعتَرِفَ بِما أسدَيتَهُ (7) إلَيَّ ، وَاجعَل رَغبَتي إلَيكَ فَوقَ رَغبَةِ الرّاغِبينَ ، وحَمدي إيّاكَ فَوقَ حَمدِ الحامِدينَ . (8)

.


1- .حبا فلانا : أعطاه بلا جزاء ولا منّ ، وحاباه : اختصّه (القاموس المحيط : ج 4 ص 315 «حبا») .
2- .السبيل : الطريق ، وسبيل اللّه عامّ يقع على كلّ عمل خالص سلك به طريق التقرّب إلى اللّه تعالى بأداء الفرائض والنوافل وأنواع التطوّعات (النهاية : ج 2 ص 338 «سبل») .
3- .التمحيص : الابتلاء والاختبار . وتمحيص الذنوب : تطهيرها (تاج العروس : ج 9 ص 359 و 360 «محص») .
4- .الصحيفة السجّاديّة : ص 165 الدعاء 44 ، مصباح المتهجّد : ص 607 ح 695 ، الإقبال : ج 1 ص 111 كلاهما نحوه .
5- .أغرقَ في النزع : أي بالغ في الأمر وانتهى فيه . وأصله من نزع القوس ومدّها ، ثمّ استُعير لمن بالغ في كلّ شيء (النهاية : ج 5 ص 361 «غرق») .
6- .أوزِعني : أي ألهِمْني . اُوزِعَ بالشيء يوزَعُ : إذا اعتاده ، وأكثرَ منه ، واُلهم (النهاية : ج 5 ص 181 «وزع») .
7- .أسْدى : أوْلى وأعطى (النهاية : ج 2 ص 356 «سدا») .
8- .الصحيفة السجّاديّة : ص 185 الدعاء 47 ، الإقبال : ج 2 ص 87 وفيه «ويزيد على من ادّعى في توفيته» بدل «يؤيّد من أغرق نزعا في توفيته» ، ينابيع المودّة : ج 3 ص 421 مختصرا .

ص: 391

امام زين العابدين عليه السلام_ در دعاى هنگام حلول ماه رمضان _: ستايش ، خدايى را كه به ستايش خويش هدايتمان فرمود و ما را از اهل آن قرار داد تا از سپاس گزارانِ احسان او باشيم و براى اين كار ، به ما پاداش نيكوكاران را دهد . ستايش ، خدايى را كه دينش را به ما ارمغان داد ، ما را به آيينش مفتخر ساخت ، و ما را در راه هاى احسانش درآورد تا به لطف خود او ، در راه خشنودى اش گام برداريم ؛ ستايشى كه از ما بپذيردش و بدان از ما خشنود گردد. ستايش ، خدايى را كه يكى از اين راه ها را ماه رمضانش قرار داد ؛ همان ماه روزه ، ماه اسلام ، ماه پاكى ، ماه تزكيه و پالايش ، و ماه نماز.

امام زين العابدين عليه السلام :ستايش ، خداى را كه پروردگار جهانيان است . بار خدايا ! تو را ستايش ، كه پديد آورنده آسمان ها و زمينى ، شكوهمند و ورجامندى ، خداوندِ خداوندانى ... . تو را ستايش ؛ ستايشى پايدار به پايندگىِ تو . تو را ستايش ؛ ستايشى جاويدان به جاودانگى نعمت هايت . تو را ستايش ؛ ستايشى به موازات نيكىِ تو . تو را ستايش ؛ ستايشى كه بر خشنودى تو بيفزايد . تو را ستايش ؛ ستايشى همراه با ستايشِ هر ستايشگرى و [تو را سپاس ؛] سپاسى كه سپاس هيچ سپاس گزارى به آن نرسد. [تو را ستايش ؛] ستايشى كه جز تو را نسزد و با آن ، جز به تو تقرّب نتوان جست ؛ ستايشى كه [نعمتِ ]پيشين ، بدان پايدار گردد و پايدارىِ [نعمت هاى تازه و ]پسين ، بدان خواسته شود ؛ ستايشى كه با گذشت زمان ها چند برابر شود و پياپى افزون و افزون تر گردد؛ ستايشى كه فرشتگانِ نگاه دارنده [ى اعمال] ، از شمارش آن فرو مانند و بر آنچه فرشتگانِ نويسنده در كتاب تو ثبت كرده اند ، فزونى گيرد؛ ستايشى كه هموزن عرش بزرگ تو و همسنگ كرسى بلندْ پايه ات باشد؛ ستايشى كه ثوابش در نزد تو كامل باشد و جزاى آن هر جزايى را در خود غرقه سازد؛ ستايشى كه آشكارِ آن ، مطابق با نهانش باشد و نهانش همراه با درستىِ نيت؛ ستايشى كه هيچ آفريده اى ، تو را چنان نستوده باشد و هيچ كس جز تو ، ارزش آن را نداند؛ ستايشى كه هر كس در شمارش آن كوشيد ، بايد [ از جانب تو ]يارى داده شود و هر كس كه خواست براى به جا آوردنِ كامل آن ، نهايت نيروى خويش را به كار برَد ، به پشتيبانى تو نيازمند باشد؛ ستايشى كه هر آنچه را از ستايش آفريده اى ، در بر بگيرد و هر ستايشى را كه زين پس بيافرينى ، در رشته خود كشد؛ ستايشى كه هيچ ستايش ديگرى ، به سخن تو نزديك تر از آن نباشد و هيچ كس به چنان ستايشى تو را نستوده باشد؛ ستايشى كه موجب افزون تر شدن كَرَم تو شود و تو به بخشش خود ، پى در پى بر آن بيفزايى؛ ستايشى كه شايانِ بزرگوارى روى تو باشد و با شكوه عزّتمندى ات برابرى كند. بار خدايا ! .. . به من الهام فرما كه براى آنچه عطايم كرده اى ، ثنايت گويم و به هر نيكى اى كه به من كرده اى ، اعتراف كنم . رغبت مرا به خودت ، فراتر از رغبت هر راغبى قرار ده و ستايشم را از تو ، فراتر از ستايش هر ستايشگرى.

.

ص: 392

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ المَذكورِ بِكُلِّ لِسانٍ ، المَشكورِ عَلى كُلِّ إحسانٍ ، المَعبودِ في كُلِّ مَكانٍ ، مُدَبِّرِ الاُمورِ ، ومُقَدِّرِ الدُّهورِ ، وَالعالِمِ بِما تُجِنُّهُ البُحورُ ، وتُكِنُّهُ الصُّدورُ، ويُخفيهِ (1) الظَّلامُ ، ويُبديهِ النّورُ. الَّذي حارَ في عِلمِهِ العُلَماءُ ، وسَلَّمَ لِحُكمِهِ الحُكَماءُ ، وتَواضَعَ لِعِزَّتِهِ العُظَماءُ ، وفاقَ بِسَعَةِ فَضلِهِ الكُرَماءُ ، وسادَ بِعَظيمِ حِلمِهِ الحُلَماءُ. وَالحَمدُ للّهِِ الَّذي لا يُخفَرُ (2) مَنِ انتَصَرَ بِذِمَّتِهِ ، ولا يُقهَرُ مَنِ استَتَرَ بِعَظَمَتِهِ ، ولا يُكدى (3) مَن أذاعَ شُكرَ نِعمَتِهِ ، ولا يَهلِكُ مَن تَغَمَّدَهُ بِرَحمَتِهِ ، ذِي المِنَنِ الَّتي لا يُحصيهَا العادّونَ ، وَالنِّعَمِ الَّتي لا يُجازيهَا المُجتَهِدونَ ، وَالصَّنائِعِ الَّتي لا يَستَطيعُ دَفعَهَا الجاحِدونَ ، وَالدَّلائِلِ الَّتي يَستَبصِرُ بِنورِهَا المَوجودونَ . أحمَدُهُ جاهِرا بِحَمدِهِ ، شاكِرا لِرِفدِهِ ، حَمدَ مُوَفَّقٍ لِرُشدِهِ ، واثِقٍ بِعَدلِهِ ، لَهُ الشُّكرُ الدّائِمُ ، وَالأَمرُ اللّازِمُ .... الحَمدُ للّهِِ خالِقِ أمشاجِ (4) النَّسَمِ ، ومولِجِ الأَنوارِ فِي الظُّلَمِ ، ومُخرِجِ المَوجودِ مِنَ العَدَمِ ، وَالسّابِقِ الأَزَلِيَّةِ بِالقِدَمِ ، وَالجَوادِ عَلَى الخَلقِ بِسَوابِقِ النِّعَمِ ، وَالعَوّادِ عَلَيهِم بِالفَضلِ وَالكَرَمِ ، الَّذي لا يُعجِزُهُ كَثرَةُ الإِنفاقِ ، ولا يُمسِكُ خَشيَةَ الإِملاقِ ، ولا يَنقُصُهُ إدرارُ الأَرزاقِ ، ولا يُدرَكُ بِأناسِيِّ (5) الأَحداقِ ، ولا يوصَفُ بِمُضامَّةٍ ولَا افتِراقٍ. أحمَدُهُ عَلى جَزيلِ إحسانِهِ ، وأعوذُ بِهِ مِن حُلولِ خِذلانِهِ ، وأستَهديهِ بِنورِ بُرهانِهِ ، واُؤمِنُ بِهِ حَقَّ إيمانِهِ . (6)

.


1- .في المصدر : «وتخفيه» ، والصواب ما أثبتناه .
2- .خفرت بالرجل : غدرت به . وأخفرته : نقضت عهده (المصباح المنير : ص 175 «خفر») .
3- .أكدى : خاب . وأكدى : افتقر بعد غنىً (تاج العروس : ج 20 ص 117 «كدي») .
4- .أمشاج : أخلاط (لسان العرب : ج 2 ص 367 «مشج») .
5- .إنسان العين : حَدَقَ_تُها ، والجمع أناسيّ (المصباح المنير : ص 26 «أنس») .
6- .بحار الأنوار : ج 94 ص 153 ح 22 نقلاً عن كتاب أنيس العابدين .

ص: 393

امام زين العابدين عليه السلام :ستايش ، خداى را كه به هر زبانى يادش كنند ، بر هر احسانى سپاسش گويند و در هر مكانى او را پرستند . گرداننده امور است و مقدّر كننده روزگاران است . به آنچه درياها [در خود] پوشيده دارند و سينه ها نهانش كنند و تاريكى ها پنهانش سازند و روشنايىْ آشكارش گرداند ، داناست . خدايى كه دانشمندان در دانش او حيران اند و حاكمان در برابر حكم و فرمان او ، گردن نهاده اند و بزرگان در برابر قدرت او ، سر فرود آورده اند . و با بخشندگىِ بى كران خود ، بر ديگر بخشندگان برتر آمده و با بردبارىِ بى اندازه خود ، بر ديگر بردباران آقايى كرده است. ستايش ، خدايى را كه هر كس به زنهار او درآيد ، زنهارش شكسته نشود ، و هر كس به عظمت او پناه جويد ، مقهور نگردد ، و هر كس پيوسته شكر نعمتش را به جاى آورد ، نيازمند نشود ، و هر كس مشمول رحمت او شود ، به هلاكت نيفتد ؛ صاحب احسان هايى كه شمارندگان ، آنها را شماره نتوانند كرد ، و صاحب نعمت هايى كه كوشندگان [در عمل و عبادت] ، از عهده جبران آنها بر نيايند ، و صاحب نيكى هايى كه منكران نتوانند آنها را نفى كنند ، و صاحب نشانه هايى كه موجودات با نور آنها بينا شوند [و به وجود او پى برند]. او را مى ستايم و فاش مى ستايم و دهش هايش را سپاس مى گويم ، چونان ستايش كردن كسى كه توفيق هدايت او را يافته و به دادگرى اش اعتماد دارد . سپاس هميشگى و فرمان بايسته ، تنها از آنِ اوست ... . ستايش ، خداى را ؛ آفريننده موجود زنده از نطفه آميخته ، فرو برنده روشنايى ها در تاريكى ها ، بيرون آورنده هستى از نيستى ، پيشى گيرنده بر ازل ، بخشنده نعمت هاى پيشين به خلق و سود رساننده به آنان با فضل و كرم ؛ خدايى كه بسيارىِ انفاق و دهش ، او را ناتوان نسازد و از ترس نادارى ، بخشش خود را دريغ ندارد و سرازير كردن روزى ها ، چيزى از [خزانه] او نكاهد ؛ با مردمك ديدگان ، ديده نشود و به پيوستن و جدايى ، وصف نگردد . او را بر احسان فراوانش مى ستايم و از اين كه مرا به خود واگذارَد و يارى ام نرسانَد ، به خود او پناه مى برم . از پرتو برهانش هدايت مى جويم و به او چنان كه سزد ، ايمان دارم.

.

ص: 394

الإمام زين العابدين عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الأَوَّلِ بِلا أوَّلٍ كانَ قَبلَهُ ، وَالآخِرِ بِلا آخِرٍ يَكونُ بَعدَهُ ، الَّذي قَصُرَت عَن رُؤيَتِهِ أبصارُ النّاظِرينَ ، وعَجَزَت عَن نَعتِهِ أوهامُ الواصِفينَ . اِبتَدَعَ بِقُدرَتِهِ الخَلقَ ابتِداعا ، وَاختَرَعَهُم عَلى مَشيَّتِهِ اختِراعا ، ثُمَّ سَلَكَ بِهِم طَرِيقَ إرادَتِهِ ، وبَعَثَهُم في سَبيلِ مَحَبَّتِهِ ، لا يَملِكونَ تَأخيرا عَمّا قَدَّمَهُم إلَيهِ ، ولا يَستَطيعونَ تَقَدُّما إلى ما أخَّرَهُم عَنهُ . وجَعَلَ لِكُلِّ روحٍ مِنهُم قوتا مَعلوما مَقسوما مِن رِزقِهِ ، لا يَنقُصُ مَن زادَهُ ناقِصٌ ، ولا يَزيدُ مَن نَقَصَ مِنهُم زائِدُ . ثُمَّ ضَرَبَ لَهُ فِي الحَياةِ أجَلاً مَوقوتا ، ونَصَبَ لَهُ أمَدا مَحدودا يَتَخَطَّأُ (1) إلَيهِ بِأَيّامِ عُمُرِهِ ، ويَرهَقُهُ بِأَعوامِ دَهرِهِ ، حَتّى إذا بَلَغَ أقصى أَثَرِهِ وَاستَوعَبَ حِسابَ عُمُرِهِ ، قَبَضَهُ إلى ما نَدَبَهُ إلَيهِ مِن مَوفورِ ثَوابِهِ أو مَحذورِ عِقابِهِ «لِيَجْزِىَ الَّذِينَ أَسَ__ئواْ بِمَا عَمِلُواْ وَ يَجْزِىَ الَّذِينَ أَحْسَنُواْ بِالْحُسْنَى» (2) عَدلاً مِنهُ تَقَدَّسَت أسماؤُهُ وتَظاهَرَت آلاؤُهُ «لَا يُسْ_ئلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْ_ئلُونَ » (3) . وَالحَمدُ للّهِِ الَّذي لَو حَبَسَ عَن عِبادِهِ مَعرِفَةَ حَمدِهِ عَلى ما أبلاهُم مِن مِنَنِهِ المُتَتابِعَةِ ، وأسبَغَ عَليهِم مِن نِعَمِهِ المُتَظاهِرَةِ ؛ لَتَصَرَّفوا في مِنَنِهِ فَلَم يَحمَدوهُ ، وتَوَسَّعوا في رِزقِهِ فَلَم يَشكُروهُ ، ولَو كَانوا كَذلِكَ لَخَرَجوا مِن حُدودِ الإِنسانِيَّةِ إلى حَدِّ البَهيمِيَّةِ (4) ، فَكانوا كَما وَصَفَ في مُحكَمِ كِتابِهِ : «إِنْ هُمْ إِلَا كَالْأَنْعَ_مِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلاً» (5) . وَالحَمدُ للّهِِ عَلى ما عَرَّفَنا مِن نَفسِهِ ، وألهَمَنا مِن شُكرِهِ ، وفَتَحَ لَنا مِن أبوابِ العِلمِ بِرُبوبِيَّتِهِ ، ودَلَّنا عَلَيهِ مِنَ الإِخلاصِ لَهُ في تَوحيدِهِ ، وجَنَّبَنا مِنَ الإِلحادِ وَالشَّكِّ في أمرِهِ ، حَمدا نُعَمَّرُ بِهِ فيمَن حَمِدَهُ مِن خَلقِهِ ، ونَسبِقُ بِهِ مَن سَبَقَ إلى رِضاهُ وعَفوِهِ ، حَمدا يُضيءُ لَنا بِهِ ظُلُماتِ البَرزَخِ (6) ، ويُسَهِّلُ عَلَينا بِهِ سَبيلَ المَبعَثِ ، ويُشَرِّفُ بِهِ مَنازِلَنا عِندَ مَواقِفِ الأَشهادِ ، يَومَ تُجزى كُلُّ نَفسٍ بِما كَسَبَت وهُم لا يُظلَمون (7) ، «يَوْمَ لَا يُغْنِى مَوْلًى عَن مَّوْلًى شَيْ_ئا وَ لَا هُمْ يُنصَرُونَ» (8) . حَمدا يَرتَفِعُ مِنّا إلى أعلى عِلِّيّينَ ، في كِتابٍ مَرقومٍ يَشهَدُهُ المُقَرَّبونَ . حَمدا تَقَرُّ بِهِ عُيونُنا إذا بَرِقَتِ الأَبصارُ ، وتَبيَضُّ بِهِ وُجوهُنا إذَا اسوَدَّتِ الأَبشارُ . حَمدا نُعتَقُ بِهِ مِن أليمِ نارِ اللّهِ إلى كَريمِ جِوارِ اللّهِ . حَمدا نُزاحِمُ بِهِ مَلائِكَتَهُ المُقَرَّبينَ ، ونُضامُّ (9) بِهِ أنبِياءَهُ المُرسَلينَ في دارِ المُقامَةِ الَّتي لا تَزولُ ، ومَحَلِّ كَرامَتِهِ الَّتي لا تَحولُ . (10) وَالحَمدُ للّهِِ الَّذِي اختارَ لَنا مَحاسِنَ الخَلقِ ، وأجرى عَلَينا طَيِّباتِ الرِّزقِ ، وجَعَلَ لَنَا الفَضيلَةَ بِالمَلَكَةِ عَلى جَميعِ الخَلقِ ، فَكُلُّ خَليقَتِهِ مُنقادَةٌ لَنا بِقُدرَتِهِ ، وصائِرَةٌ إلى طاعَتِنا بِعِزَّتِهِ . وَالحَمدُ للّهِِ الَّذي أغلَقَ عَنّا بابَ الحاجَةِ إلّا إلَيهِ ، فَكَيفَ نُطيقُ حَمدَهُ؟ أم مَتى نُؤَدّي شُكرَهُ؟ لا ، مَتى؟ وَالحَمدُ للّهِِ الَّذي رَكَّبَ فينا آلاتِ البَسطِ ، وجَعَلَ لَنا أدَواتِ القَبضِ ، ومَتَّعَنا بِأَرواحِ الحَياةِ ، وأثبَتَ فينا جَوارِحَ الأَعمالِ ، وغَذّانا بِطَيِّباتِ الرِّزقِ ، وأَغنانا بِفَضلِهِ ، وأَقنانا (11) بِمَنِّهِ ، ثُمَّ أمَرَنا لِيَختَبِرَ طاعَتَنا ، ونَهانا لِيَبتَلِيَ شُكرَنا ، فَخالَفنا عَن طَريقِ أمرِهِ ، ورَكِبنا مُتونَ زَجرِهِ ، فَلَم يَبتَدِرنا (12) بِعُقوبَتِهِ ، ولَم يُعاجِلنا بِنِقمَتِهِ ، بَل تَأَنّانا (13) بِرَحمَتِهِ تَكَرُّما ، وَانتَظَرَ مُراجَعَتَنا بِرَأفَتِهِ حِلما . وَالحَمدُ للّهِِ الَّذي دَلَّنا عَلَى التَّوبَةِ الَّتي لَم نُفِدها إلّا مِن فَضلِهِ ، فَلَو لَم نَعتَدِد مِن فَضلِهِ إلّا بِها ، لَقَد حَسُنَ بَلاؤُهُ عِندَنا ، وجَلَّ إحسانُهُ إلَينا ، وجَسُمَ فَضلُهُ عَلَينا ، فَما هكَذا كانَت سُنَّتُهُ فِي التَّوبَةِ لِمَن كانَ قَبلَنا ، لَقَد وَضَعَ عَنّا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ ، ولَم يُكَلِّفنا إلّا وُسعا ، ولَم يُجَشِّمنا (14) إلّا يُسرا ، ولَم يَدَع لِأَحَدٍ مِنّا حُجَّةً ولا عُذرا ، فَالهالِكُ مِنّا مَن هَلَكَ عَلَيهِ ، وَالسَّعيدُ مِنّا مَن رَغِبَ إلَيهِ . وَالحَمدُ للّهِِ بكُلِّ ما حَمِدَهُ بِهِ أدنى مَلائِكَتِهِ إلَيهِ ، وأكرَمُ خَليقَتِهِ عَلَيهِ ، وأرضى حامِديهِ لَدَيهِ ، حَمدا يَفضُلُ سائِرَ الحَمدِ ، كَفَضلِ رَبِّنا عَلى جَميعِ خَلقِهِ . ثُمَّ لَهُ الحَمدُ مَكانَ كُلِّ نِعمَةٍ لَهُ عَلَينا وعَلى جَميعِ عِبادِهِ الماضينَ وَالباقينَ ، عَدَدَ ما أحاطَ بِهِ عِلمُهُ مِن جَميعِ الأَشياءِ ، ومَكانَ كُلِّ واحِدَةٍ مِنها عَدَدُها أضعافا مُضاعَفَةً أبَدا سَرمَدا إلى يَومِ القِيامَةِ . حَمدا لا مُنتَهى لِحَدِّهِ ، ولا حِسابَ لِعَدَدِهِ ، ولا مَبلَغَ لِغايَتِهِ ، ولَا انقِطاعَ لِأَمَدِهِ. حَمدا يَكونُ وُصلَةً إلى طاعَتِهِ وعَفوِهِ ، وسَبَبا إلى رِضوانِهِ ، وذَريعَةً إلى مَغفِرَتِهِ ، وطَريقا إلى جَنَّتِهِ ، وخَفيرا (15) مِن نِقمَتِهِ ، وأمنا مِن غَضَبِهِ ، وظَهيرا عَلى طاعَتِهِ ، وحاجِزا عَن مَعصِيَتِهِ ، وعَونا عَلى تَأدِيَةِ حَقَّهِ ووَظائِفِهِ . حَمدا نَسعَدُ بِهِ فِي السُّعَداءِ مِن أولِيائِهِ ، ونَصيرُ بِهِ في نَظمِ الشُّهَداءِ بِسُيوفِ أعدائِهِ ، إنَّهُ وَلِيٌّ حَميدٌ . (16)

.


1- .كذا ، والقياس : «يتخطّى» . قال ابن منظور : تخطّيت إلى كذا ، ولا يقال : تخطّأت _ بالهمز _ (لسان العرب : ج 14 ص 232 «خطا») .
2- .النجم : 31 .
3- .الأنبياء : 23 .
4- .في نسخة قديمة : «ولدخلوا في حريم البهيميّة» ، وهو قريب من معنى الحدّ ، فإنّ حريم الدار ما حولها من حقوقها ومرافقها ، سمّي بذلك لأنّه يحرم غير مالكها أن يستبدّ بالارتفاق به (رياض السالكين في شرح صحيفة سيّد الساجدين : ج 1 ص 308) .
5- .الفرقان : 44 .
6- .البَرْزَخُ : ما بين الموت إلى القيامة (مفردات ألفاظ القرآن : ص 118 «برزخ») .
7- .إشارة إلى الآية 22 من سورة الجاثية .
8- .الدخان : 41 .
9- .تَضامَّ القومُ : إذا انضمّ بعضهم إلى بعض (الصحاح : ج 5 ص 1972 «ضمم») .
10- .حالَ إلى مكان آخر : أي تحوّل (تاج العروس : ج 14 ص 186 «حول») .
11- .أقناه اللّه : أعطاه (مجمع البحرين : ج 3 ص 1518 «قنا») .
12- .ابتدرهُ : عاجَلَهُ (القاموس المحيط : ج 1 ص 369 «بدر») .
13- .تأنّى في الأمر : أي ترفّق وتنظّر (الصحاح : ج 6 ص 2273 «أنا») .
14- .لم يجشّمنا إلّا يُسرا : أي لم يكلّفنا إلّا يسرا ، من التجشّم ؛ وهو التكلّف على مشقّة (مجمع البحرين : ج 1 ص 295 «جشم») .
15- .الخفير : المجير (الصحاح : ج 2 ص 648 «خفر») .
16- .الصحيفة السجّاديّة : ص 19 الدعاء 1 ، البلد الأمين : ص 438 عن عمير بن متوكّل بن هارون عن الإمام الصادق عنه عليهماالسلام ؛ شرح نهج البلاغة : ج 6 ص 185 عن الإمام عليّ عليه السلام وفيه من «والحمد للّه بكلّ ما حمده به أدنى ...» ، ينابيع المودّة : ج 3 ص 411 مختصرا .

ص: 395

امام زين العابدين عليه السلام :ستايش ، خداى را كه نخستينِ بى پيشين است و آخرينِ بى پسين؛ خدايى كه ديده بينندگان ، از ديدن او قاصر است و انديشه وصف كنندگان ، از وصفش ناتوان. آفريدگان را به قدرت خويش پديد آورد و به خواست خويش ، آنها را اختراع كرد . سپس آنها را در مسيرى كه اراده خودش بود ، روان ساخت و در راه محبّت خويش ، ره سپارشان كرد ، به طورى كه نتوانند از آنچه او آنها را به سويش پيش رانده ، واپس گرايند و به سوى چيزى پيش بروند كه او آنان را از آن واپس داشته است . براى هر جاندارى از ايشان ، قوت معيّن و قسمت شده اى از روزى خويش قرار داد ؛ آن سان كه هيچ كس نتواند از [روزىِ ]كسى كه او افزونش داده ، بكاهد و يا بر كسى كه او كم داده ، چيزى بيفزايد. سپس براى زندگى هر جاندارى ، زمانى معيّن قرار داد و مدّتى محدود مقرّر داشت ، كه با [سپرى كردنِ ]روزهاى عمرش ، به سوى آن [سر رسيد] گام بر مى دارد و با [گذراندن] سال هاى زندگى اش ، به آن مى رسد ، و چون به پايان كارش رسيد و پيمانه عمرش لبريز شد ، او را به سوى همان چيزى خواهد برد كه بدان فرايش خوانده بود _ چه پاداش فراوانش و يا كيفرش كه از آن بر حذر داشته شده _ ؛ «تا بدكاران را به كيفر كردارشان برساند ، و نيكوكاران را پاداش نيك دهد» و اين خود ، از عدالت اوست ، كه نام هايش مقدّس اند و نعمت هايش پياپى . «او از آنچه كند ، بازخواست نمى شود ؛ ولى آنان بازخواست مى شوند» . ستايش ، خدايى را كه اگر معرفت حمد خود را براى احسان هاى پياپى اى كه به بندگان خود كرده و نعمت هاى سرشارى كه ارزانى شان داشته است ، از آنان باز مى داشت ، بى گمان ، نعمت هاى او را به كار مى گرفتند و ستايشش نمى كردند ، از خوان گسترده روزىِ او مى خوردند و سپاسش نمى گفتند ، و اگر چنين مى بودند ، هر آينه از دايره انسانيت خارج مى شدند و به مرز حيوانيت در مى آمدند و چنان مى شدند كه خداوند در كتاب استوارش فرموده است : «آنان همانند چارپايان اند؛ نه ، كه از آنها هم گم راه ترند» . ستايش ، خداوند را كه خود را به ما شناساند ، سپاس گزارى اش را به ما آموخت ، درهاى شناخت پروردگارى اش را بر ما گشود ، راه اخلاص در توحيدش را به ما نمود و از الحاد و شك در كارش ، به دورمان داشت؛ ستايشى كه با آن ، در ميان ديگر مخلوقات ستاينده او زندگى كنيم و به وسيله آن ، از كسانى كه به سوى خشنودى و بخشايش او مى شتابند ، گوى سبقت برباييم؛ ستايشى كه به سبب آن ، تاريكى هاى عالم برزخ را بر ما روشن گردانَد ، راه رستاخيز را براى ما آسان و هموار سازد و در ايستگاه هاى گواهان ؛ (1) مقام و منزلت ما را بالا برد ؛ در آن روزى كه هر كس سزاى كردار خويش را خواهد ديد و به هيچ كس ستمى نخواهد شد ؛ «همان روزى كه هيچ دوستى ، به كار دوست نيايد و كس يارى شان نكند» . ستايشى كه در نامه عمل ما نبشته شود و فرشتگان مقرّب ، بر آن گواهى دهند و تا اعلى عليين بالا رود. ستايشى كه آن گاه كه چشم ها خيره مى گردند ، ديدگان ما بدان روشن شود ، و آن گاه كه چهره ها سياه مى گردند ، ما بدان ، رو سفيد شويم. ستايشى كه به واسطه آن ، از آتش دردناك خداوند آزاد شويم و در جوار كَرَم او بياساييم . ستايشى كه به واسطه آن ، با فرشتگان مقرّب او همنشين شويم و در سراى ماندگارى كه هرگز زوال نپذيرد ، و در جايگاه كرامت او كه هيچ گاه تغيّر نگيرد ، با پيامبران مرسل او همدوش شويم. ستايش ، خدايى را كه نيكويى هاى خلقت را براى ما برگزيد (ما را خوش صورت و سيرت آفريد) ، و روزى هاى پاك و حلال را براى ما مقرّر داشت ، و امتياز پادشاهى بر همه مردم را به ما ارزانى داد ؛ چنان كه به قدرت او ، همه آفريدگانش فرمان بردار ما هستند و به عزّت او ، همگان سر در طاعت ما دارند. ستايش ، خدايى را كه ما را از هر كس ، جز خودش ، بى نياز گردانيد . پس چگونه ستايش او توانيم ؟ يا كِى از عهده شكر او برآييم؟ نه ، كجا توانيم؟ ستايش ، خدايى را كه در [بدن] ما ابزارهاى گشادن نهاد ، وسايل بستن و گرفتن برايمان قرار داد و از روح هاى زندگى بخش ، برخوردارمان ساخت و اندام هاى كاركردن را در ما پديد آورد ، و با روزى هاى پاكيزه تغذيه مان كرد و به فضل خود ، توانگرمان ساخت و به لطفش دارايى مان بخشيد . سپس ما را به كارهايى فرمان داد تا از اين طريق ، فرمان بردارىِ ما را بيازمايد ، و از چيزهايى نهى مان كرد تا سپاس گزارىِ ما را در بوته آزمايش نهد ؛ ولى ما از فرمان او سر تافتيم و نهى هايش را مرتكب شديم . با اين حال ، او در كيفر دادن ما شتاب نورزيد و زود از ما انتقام نگرفت ؛ بلكه به رحمت و بزرگوارى اش ، با ما مدارا كرد و از سرِ رأفت و بردبارى اش ، منتظر بازگشت ما ماند. ستايش ، خدايى را كه درِ توبه را به روى ما گشود و به لطف و فضل او ، از آن بهره مند شديم؛ و اگر از الطاف او ، تنها از همين يك لطف برخوردار شده بوديم ، باز هم در حقّ ما نيكى بسيار و احسان بزرگ و لطف عظيم كرده بود؛ چرا كه روش او در پذيرفتن توبه از امّت هاى پيشين ، چنين نبود . او آنچه ما توانش را نداشتيم ، از عهده ما برداشت و جز به اندازه قدرتمان ، به ما تكليف نداد و جز كارهاى آسان ، وظيفه اى بر دوش ما ننهاد و براى هيچ يك از ما ، جاى عذر و بهانه اى باقى نگذاشت . پس هر يك از ما كه به هلاكت در افتد ، مقصّر خود اوست . در ميان ما ، خوش بخت كسى است كه به او رو كند. ستايش ، خداى را به همه آنچه نزديك ترين فرشتگانش و گرامى ترين آفريدگانش و پسنديده ترين ستايشگرانش در نزد او ، با آن ستايشش مى كنند ؛ ستايشى كه بر ديگر ستايش ها برتر آيد ، همچون برترىِ خود پروردگار ما بر همه آفريدگانش . و باز ، ستايش باد او را به جاى هر نعمتى كه به ما و به همه بندگانِ رفته و مانده اش داده است ؛ [ستايشى] به شمار همه چيزهايى كه او مى داندشان ، و به جاى هر يك از آنها ، و چند برابر شمار آن ؛ ستايشى ابدى و هميشگى تا روز رستاخيز. ستايشى كه حدّ آن را پايانى نباشد ، عددش به شمار نايد ، نهايتش سر رسيدى نداشته باشد و مدّتش تمام نشود . ستايشى كه رشته پيوندى [براى ما] به طاعت و بخشايش او باشد ، و ريسمانى به سوى خشنودى اش ، و وسيله اى به سوى آمرزشش ، و راهى به سوى بهشتش ، و پناهى از كيفر او ، و ايمنى بخش از خشم او ، و پشتيبانى براى فرمان بردارى از او ، و مانعى از نافرمانى او ، و كمك بر اداى حقّ او و گزاردن تكاليفش. ستايشى كه به واسطه آن ، در زمره دوستان سعادتمند او قرار گيريم و بدان وسيله ، در صف كسانى جاى بگيريم كه با شمشيرهاى دشمنان او به شهادت رسيده اند . همانا او سرپرستى ستوده است.

.


1- .مقصود از گواهان ، فرشتگان مقرّب و رسولان ارجمند و شهيدان و صالحان است.

ص: 396

. .

ص: 397

. .

ص: 398

. .

ص: 399

. .

ص: 400

. .

ص: 401

. .

ص: 402

5 / 7المَحامِدُ المَأثورَةُ عَنِ الإِمامِ مُحَمَّدِ بنِ عَلِيٍّ الباقِرِ عليه السلامالإمام الباقر عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ كُلَّما حَمِدَ اللّهَ شَيءٌ ، وكَما يُحِبُّ اللّهُ أن يُحمَدَ . (1)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ عَدَدَ ما خَلَقَ ، وَالحَمدُ للّهِِ مِثلَ ما خَلَقَ ، وَالحَمدُ للّهِِ مِل ءَ ما خَلَقَ ، وَالحَمدُ للّهِِ مِدادَ كَلِماتِهِ (2) ، وَالحَمدُ للّهِِ زِنَةَ عَرشِهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ رِضا نَفسِهِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ الحَليمُ الكَريمُ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ العَلِيُّ العَظيمُ ، سُبحانَ اللّهِ رَبِّ السَّماواتِ وَالأَرَضينَ وما بَينَهُما ورَبِّ العَرشِ العَظيمِ . (3)

عنه عليه السلام_ في بَيانِ الحَمدِ الَّذي يَكفي عَن كُلِّ حَمدٍ _: اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ بِمَحامِدِكَ كُلِّها عَلى جَميعِ نِعَمِكَ كُلّها ، حَتّى يَنتَهِيَ الحَمدُ إلى ما تُحِبُّ رَبَّنا وتَرضى . (4)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 588 ح 26 ، تهذيب الأحكام : ج 3 ص 76 ح 234 كلاهما عن أبي حمزة الثمالي ، مصباح المتهجّد : ص 548 ح 640 ، الإقبال : ج 1 ص 107 عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 86 ص 136 ح 20 .
2- .مِداد كلماته : أي مثل عددها . وقيل : قدر ما يوازيها في الكثرة، عِيارَ كيل، أو وزن، أو عدد، أو ما أشبهه من وجوه الحصر والتقدير . وهذا تمثيل يراد به التقريب ؛ لأنّ الكلام لا يدخل في الكيل والوزن، وإنمّا يدخل في العدد . والمداد : ما يُكثَّر به ويُزاد (النهاية : ج 4 ص 307 «مدد») .
3- .الكافي : ج 2 ص 526 ح 13 عن أبي بصير عن الإمام الصادق عليه السلام ، مصباح المتهجّد : ص 95 ح 153 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 27 ح 2059 عن الإمام الصادق عليه السلام .
4- .مكارم الأخلاق : ج 2 ص 78 ح 2198 ، تهذيب الأحكام : ج 3 ص 92 ح 252 عن محمّد بن مسلم ، الإقبال : ج 1 ص 330 كلاهما عن أحدهما عليهماالسلام ، مصباح المتهجّد : ص 567 ح 672 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام وفيها من «اللهم لك الحمد ...» ، بحار الأنوار : ج 93 ص 215 ح 18 .

ص: 403

5 / 7 ستايش هاى نقل شده از امام باقر عليه السلام

5 / 7ستايش هاى نقل شده از امام باقر عليه السلامامام باقر عليه السلام :ستايش ، خداى را ؛ تا هر آن گاه كه موجودى خدا را مى ستايد ، و آن سان كه خدا ، خود دوست دارد ستايش شود.

امام باقر عليه السلام :ستايش ، خداى را به شمار آنچه آفريده است . ستايش ، خداى را به مانند آنچه آفريده است . ستايش ، خداى را به اندازه همه آنچه آفريده است . ستايش ، خداى را به گستره كلماتش . ستايش ، خداى را به وزن عرشش . ستايش ، خداى را چندان كه او را خشنود گرداند . معبودى جز خداى بردبار و بزرگوار نيست . معبودى جز خداى والا و با عظمت نيست . ستايش ، خداى را كه پروردگار آسمان ها و زمين ها و ما بين آنهاست و پروردگار عرش بزرگ است.

امام باقر عليه السلام_ در بيان ستايشى كه از هر ستايش ديگرى ، بى نياز مى گرداند _: بار خدايا ! تو را ستايش ، به همه ستايش هايت ، بر همه نعمت هايت ؛ تا ستايش به آن جا رسد كه تو _ اى پروردگار ما ! _ دوست مى دارى و مى پسندى.

.

ص: 404

الإمام الباقر عليه السلام :إنَّ نَبِيّا مِنَ الأَنبِياءِ عليهم السلام حَمِدَ اللّهَ بِهذِهِ المَحامِدِ ، فَأَوحَى اللّهُ جَلَّت عَظَمَتُهُ إلَيهِ : لَقَد شَغَلتَ الكاتبينَ . قالَ : اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ كَثيرا طَيِّبا مُبارَكا فيهِ ، كَما يَنبَغي لَكَ أن تُحمَدَ ، وكَما يَنبَغي لِكَرَمِ وَجهِكَ وعِزِّ جَلالِكَ . (1)

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ وَالثَّناءُ وَالشُّكرُ . . . ولَكَ ما زَكا وطابَ وطَهُرَ مِنَ الثَّناءِ الطَّيِّبِ وَالمَديحِ الفاخِرِ وَالقَولِ الحَسَنِ الجَميلِ ، الَّذي تَرضى بِهِ عَن قائِلِهِ ويَرضى بِهِ قائِلُهُ وهُوَ رِضىً لَكَ . يَتَّصِلُ حَمدي بِحَمدِ أوَّلِ الحامِدينَ وثَنائي بِثَناءِ أوَّلِ المُثنينَ . (2)

عنه عليه السلام :لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ، لَهُ المُلكُ ولَهُ الحَمدُ ، يُحيي ويُميتُ ويُميتُ ويُحيي وهُوَ حَيٌّ لا يَموتُ ، بِيَدِهِ الخَيرُ وهُوَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ . اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ يا رَبِّ ، أنتَ نورُ السَّماواتِ وَالأَرضِ فَلَكَ الحَمدُ ، وأنتَ قِوامُ السَّماواتِ وَالأَرضِ فَلَكَ الحَمدُ ، وأنتَ جَمالُ السَّماواتِ والأَرضِ فَلَكَ الحَمدُ ، وأنتَ زَينُ السَّماواتِ وَالأَرضِ فَلَكَ الحَمدُ ، وأنتَ صَريخُ المُستَصرِخينَ فَلَكَ الحَمدُ ، وأنتَ غِياثُ المُستَغيثينَ فَلَكَ الحَمدُ ، وأنتَ مُجيبُ دَعوَةِ المُضطَرّينَ فَلَكَ الحَمدُ ، وأنتَ أرحَمُ الرّاحِمينَ الرّحمنُ الرَّحيمُ فَلَكَ الحَمدُ . (3)

.


1- .قصص الأنبياء : ص 278 ح 340 عن محمّد بن مروان ، قرب الإسناد : ص 5 ح 14 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عنه عليهماالسلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 93 ص 212 ح 13 وص 209 ح 1 .
2- .المصباح للكفعمي : ص 108 عن الإمام الصادق عليه السلام ، مصباح المتهجّد : ص 223 ح 335 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 86 ص 167 ح 44 وج 95 ص 207 ح 38 نقلاً عن الكتاب العتيق الغروي .
3- .مصباح المتهجّد : ص 164 ح 254 ، بحار الأنوار : ج 87 ص 258 ح 63 .

ص: 405

امام باقر عليه السلام :پيامبرى از پيامبران عليهم السلام ، خداوند را با اين ستايش ها ستود ، پس خداوند عز و جلبه او وحى فرمود كه : «نويسندگان [_ِ اعمال ] را مشغول ساختى» . آن پيامبر چنين ستايش كرده بود: بار خدايا ! ستايشت باد ؛ ستايشى فراوان و پاك و خجسته ، آن سان كه شايسته توست كه ستايش شوى ، و آن چنان كه سزاوار روىِ گرامى تو و عظمتِ شكوه توست.

امام باقر عليه السلام :بار خدايا ! تو را ستايش و ثنا و سپاس .. . و تو راست هر آنچه پاك و خوش و پاكيزه است از ثناى پاكيزه و ستايش شكوهمند و سخن نيكو و زيبا ؛ آن سان كه هم تو آن را از گوينده اش بپسندى و هم گوينده اش آن را بپسندد و خود او نيز مورد رضايت تو باشد ، و آن سان كه ستايشِ مرا به ستايش نخستين ستايشگران پيوند دهد و ثناى مرا به ثناى اوّلين ثناگويان .

امام باقر عليه السلام :معبودى جز خداوند نيست كه يگانه است و بى انباز . او راست فرمان روايى و او راست ستايش . زنده مى كند و مى ميراند و مى ميراند و زنده مى گرداند و او ، خود ، زنده ناميراست . خوبى ، سراسر ، در دست اوست و او بر هر چيزى تواناست. بار خدايا ! تو را ستايش ، اى پروردگار من ! تو نور آسمان ها و زمينى ، پس تو را ستايش باد . تو سبب برپايىِ آسمان ها و زمينى ، پس تو را ستايش باد . تو زيبايىِ آسمان ها و زمينى ، پس ستايشت باد . تو زيور آسمان ها و زمينى ، پس ستايشت باد . تو فريادرس فريادخواهانى ، پس ستايشت باد . تو دادرس دادخواهانى ، پس ستايشت باد . تو اجابت كننده دعاى بيچارگانى ، پس ستايشت باد . و تو مهربان ترينِ مهربانان و مهرگسترِ مهربانى ، پس ستايشت باد .

.

ص: 406

5 / 8المَحامِدُ المَأثورَةُ عَنِ الإِمامِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ الصّادِقِالإمام الصادق عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ بِمَحامِدِهِ كُلِّها عَلى نِعَمِهِ كُلِّها ، حَتّى يَنتَهِيَ الحَمدُ إلى ما يُحِبُّ رَبّي ويَرضى . (1)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ كَما يُحِبُّ رَبُّنا وكَما يَرضى كَثيرا طَيّبا . . . وَالحَمدُ للّهِِ كُلَّما حَمِدَ اللّهَ شَيءٌ وكَما يُحِبُّ اللّهُ أن يُحمَدَ . (2)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ عَلى عِلمِهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ عَلى فَضلِهِ عَلَينا وعَلى جَميعِ خَلقِهِ ، وكانَ بِهِ كَرَمُ الفَضلِ في ذلِكَ مَا اللّهُ بِهِ عَليمٌ . (3)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ وَلِيِّ الحَمدِ وأهلِهِ ومُنتَهاهُ ومَحَلِّهِ ، أخلَصَ مَن وَحَّدَهُ ، وَاهتَدى مَن عَبَدَهُ ، وفازَ مَن أطاعَهُ ، وأمِنَ المُعتَصِمُ بِهِ ، اللّهُمَّ يا ذَا الجودِ وَالمَجدِ وَالثَّناءِ الجَميلِ وَالحَمدِ . (4)

الكافي عن عليّ بن حسّان عن بعض أصحابه :سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّه عليه السلام : ما أدنى ما يُجزي مِنَ التَّحميدِ؟ قالَ : تَقولُ : الحَمدُ للّهِِ الَّذي عَلا فَقَهَرَ ، وَالحَمدُ للّهِِ الَّذي مَلَكَ فَقَدَرَ ، وَالحَمدُ للّهِِ الَّذي بَطَنَ فَخَبَرَ ، وَالحَمدُ للّهِِ الَّذي يُميتُ الأَحياءَ ويُحيِي المَوتى وهُوَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ . (5)

.


1- .قرب الإسناد : ص 4 ح 12 عن مسعدة بن صدقة ، الكافي : ج 2 ص 547 ح 5 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 534 ، مصباح المتهجّد : ص 202 ح 292 كلاهما من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 93 ص 209 ح 1 .
2- .الإقبال : ج 2 ص 124 عن سلمة بن الأكوع ، بحار الأنوار : ج 98 ص 243 .
3- .قرب الإسناد : ص 7 ح 21 عن مسعدة بن صدقة ، بحار الأنوار : ج 93 ص 210 ح 1 .
4- .الكافي : ج 2 ص 590 ح 31 عن عبد الرحمن بن سيّابة .
5- .الكافي : ج 2 ص 504 ح 7 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 470 ح 1354 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 117 ح 438 كلاهما عن بكر بن محمّد عن الإمام الصادق عليه السلام ، عدّة الداعي : ص 246 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 221 ح 4 .

ص: 407

5 / 8 ستايش هاى نقل شده از امام صادق عليه السلام

5 / 8ستايش هاى نقل شده از امام صادق عليه السلامامام صادق عليه السلام :ستايش ، خداى را با همه ستايش هايش ، بر همه نعمت هايش ، تا آن كه ستايش بدان جا رسد كه پروردگارم دوست مى دارد و خشنود مى شود .

امام صادق عليه السلام :ستايش ، خداى را آن سان كه پروردگار ما دوست دارد و آن سان كه او مى پسندد ؛ ستايشى بسيار و پاك .. . ستايش ، خداى را تا هر آن گاه كه چيزى خداى را مى ستايد ، و آن سان كه خدا خود ، دوست دارد ستايش شود.

امام صادق عليه السلام :ستايش ، خداى را بر دانش او . ستايش ، خداى را بر لطف و دِهِش او به ما و به همه آفريدگانش ؛ لطف و دهشى چنان كريمانه كه [فقط] خدا خود آن را مى داند.

امام صادق عليه السلام :ستايش ، خداى را كه صاحب ستايش و اهل آن و پايان آن و جايگاه آن است . اخلاص ورزيد هر آن كه او را يگانه داشت ، ره يافت هر آن كه او را پرستيد ، درست كار شد هر آن كه از او فرمان برد ، و در امان ماند هر آن كه به او پناه برد . بار خدايا ، اى صاحب جود و بزرگى و ثناى نيكو و ستايش!

الكافى_ به نقل از على بن حَسّان ، از يكى از يارانش _: از امام صادق عليه السلام پرسيدم : كمترين چيزى كه در ستايشگويى خداوند بسنده مى كند ، چيست؟ فرمود : «مى گويى : ستايش ، خدايى را كه برتر و چيره است . ستايش ، خدايى را كه فرمان روايى مقتدر است . ستايش ، خدايى را كه از نهان ها آگاه و باخبر است . ستايش ، خدايى را كه زندگان را مى ميراند و مردگان را زنده مى گرداند ، و او بر هر كارى تواناست» .

.

ص: 408

الإمام الصادق عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذي عَلا فَقَهَرَ ، وَالحَمدُ للّهِِ الَّذي مَلَكَ فَقَدَرَ ، وَالحَمدُ للّهِِ الَّذي بَطَنَ فَخَبَرَ ، وَالحَمدُ للّهِِ الَّذي يُحيِي المَوتى ويُميتُ الأَحياءَ وهُوَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ . وَالحَمدُ للّهِِ الَّذي تَواضَعَ كُلُّ شَيءٍ لِعَظَمَتِهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ الَّذي ذَلَّ كُلُّ شَيءٍ لِعِزَّتِهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ الَّذِي استَسلَمَ كُلُّ شَيءٍ لِقُدرَتِهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ الَّذي خَضَعَ كُلُّ شَيءٍ لِمَلَكَتِهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ الَّذي يَفعَلُ ما يَشاءُ ولا يَفعَلُ ما يَشاءُ غَيرُهُ . (1)

عنه عليه السلام_ مِن مَحامِدِهِ عِندَ تَجَدُّدِ الرِّزقِ _: الحَمدُ للّهِِ الَّذي نِعَمُهُ تَغدو عَلَينا وتَروحُ ، ونَظَلُّ بِها نَهارا ونَبيتُ فيها لَيلاً ، فَنُصبِحُ فيها بِرَحمَتِهِ مُسلِمينَ ، ونُمسي فيها بِمِنَّتِهِ مُؤمِنينَ ، مِنَ البَلوى مُعافَينَ . الحَمدُ للّهِِ المُنعِمِ المُفضِلِ ، المُحسِنِ المُجمِلِ ، ذِي الجَلالِ وَالإِكرامِ ، ذِي الفَواضِلِ وَالنِّعَمِ . الحَمدُ للّهِِ الَّذي لَم يَخذُلنا عِندَ شِدَّةٍ ، ولَم يَفضَحنا عِندَ سَريرَةٍ ، ولَم يُسلِمنا عِندَ جَريرَةٍ (2) . (3)

الكافي عن صفوان عمّن ذكره عن الإمام الصادق عليه السلام ، قال :قُلتُ لَهُ : عَلِّمني شَيئا أقولُهُ إذا أصبَحتُ وإذا أمسَيتُ . فَقالَ : قُل : الحَمدُ للّهِِ الَّذي يَفعَلُ ما يَشاءُ ولا يَفعَلُ ما يَشاءُ غَيرُهُ ، الحَمدُ للّهِِ كَما يُحِبُّ اللّهُ أن يُحمَدَ ، الحَمدُ للّهِِ كَما هُوَ أهلُهُ ، اللّهُمَّ أدخِلني في كُلِّ خَيرٍ أدخَلتَ فيهِ مُحَمَّدا وآلَ مُحَمَّدٍ ، وأخرِجني مِن كُلِّ سوءٍ أخرَجتَ مِنهُ مُحَمَّدا وآلَ مُحَمَّدٍ ، وصَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ . (4)

.


1- .تهذيب الأحكام : ج 3 ص 72 ح 230 ، الإقبال : ج 1 ص 85 ، مصباح المتهجّد : ص 543 ح 630 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 97 ص 362 ح 1 .
2- .الجَرِيرَةُ : الجناية والذنب (النهاية : ج 1 ص 258 «جرر») .
3- .قرب الإسناد : ص 7 ح 20 عن مسعدة بن صدقة ، بحار الأنوار : ج 93 ص 209 ح 1 .
4- .الكافي : ج 2 ص 529 ح 22 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 295 ح 56 .

ص: 409

امام صادق عليه السلام :ستايش ، خدايى را كه برتر و چيره است . ستايش ، خدايى را كه فرمان روايى مقتدر است . ستايش ، خدايى را كه از نهان ها آگاه و با خبر است . ستايش ، خدايى را كه مردگان را زنده مى كند و زندگان را مى ميراند ، و او بر هر چيز تواناست. ستايش ، خدايى را كه همه چيز در برابر عظمت او كوچكى مى كند . ستايش ، خدايى را كه همه چيز در برابر عزّت او خوار است . ستايش ، خدايى را كه همه چيز در برابر قدرت او تسليم است . ستايش ، خدايى را كه هر چيزى در برابر پادشاهى او مطيع است . ستايش ، خدايى را كه آنچه بخواهد ، انجام مى دهد و جز او كسى چنين نيست كه هر چه بخواهد ، انجام دهد.

امام صادق عليه السلام_ در ستايش هنگام رسيدن روزىِ نو _: ستايش ، خدايى را كه نعمت هايش شب و روز به ما مى رسد و روز را با آن سر مى كنيم و شب را با آن به سر مى آوريم ، و به مهر او ، با آن نعمت ها روزِ خود را با مسلمانى مى آغازيم و به لطف او ، با آن نعمت ها روز خود را با ايمان و عافيت از گزند و بلا ، به شب مى رسانيم. ستايش ، خداى را كه نعمت مى دهد و دهش مى كند و احسان مى نمايد و نيكى مى ورزد ، صاحب شكوه و كرم ورزى است ، پروردگار عطايا و نعمت هاست . ستايش ، خدايى را كه در سختى ها ما را وا نمى گذارد و نهان ما را فاش نمى سازد ، و در هنگام گناه ، رهايمان نمى كند [بلكه دستمان را مى گيرد و نجاتمان مى دهد] .

الكافى_ به نقل از صفوان ، از كسى كه نامش را برد _: به امام صادق عليه السلام گفتم : چيزى به من بياموزيد كه هر بام و شام ، آن را بگويم . فرمود : «بگو: ستايش ، خدايى را كه آنچه بخواهد ، انجام مى دهد و جز او هيچ كس چنين نيست كه آنچه بخواهد ، انجام دهد . ستايش ، خداى را آن گونه كه خدا ، خود ، دوست دارد ستوده شود . ستايش ، خداى را آن سان كه او شايسته آن است . بار خدايا ! مرا در هر خوبى اى كه محمّد و خاندان محمّد را وارد آن فرمودى ، وارد كن ، و از هر بدى اى كه محمّد و خاندان محمّد را از آن به در آوردى ، مرا نيز به درآور . درود خدا بر محمّد و خاندان محمّد باد» .

.

ص: 410

الكافي عن علي بن حسّان عن بعض أصحابه عن الإمام الصادق عليه السلام :كُلُّ دُعاءٍ لا يَكونُ قَبلَهُ تَحميدٌ فَهُوَ أبتَرُ ، إنَّمَا التَّحميدُ ثُمَّ الثَّناءُ. قُلتُ : ما أدري ما يُجزي مِنَ التَّحميدِ وَالتَّمجيدِ؟ قالَ : يَقولُ : اللّهُمَّ أنتَ الأَوَّلُ فَلَيسَ قَبلَكَ شَيءٌ ، وأنتَ الآخِرُ فَلَيسَ بَعدَكَ شَيءٌ ، وأنتَ الظّاهِرُ فَلَيسَ فَوقَكَ شَيءٌ ، وأنتَ الباطِنُ فَلَيسَ دونَكَ شَيءٌ ، وأنتَ العَزيزُ الحَكيمُ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :اللّهُمَّ أنتَ ثِقَتي في كُلِّ كُربَةٍ ، وأنتَ رَجائي في كُلِّ شِدَّةٍ ، وأنتَ لي في كُلِّ أمرٍ نَزَلَ بي ثِقَةٌ وعُدَّةٌ ، كَم مِن كَربٍ يَضعُفُ عَنهُ الفُؤادُ ، وتَقِلُّ فيهِ الحيلَةُ ، ويَخذُلُ عَنهُ القَريبُ وَالبَعيدُ ، ويَشمَتُ بِهِ العَدُوُّ ، وتُعنيني (2) فيهِ الاُمورُ ، أنزَلتُهُ بِكَ وشَكَوتُهُ إلَيكَ راغِبا فيهِ عَمَّن سِواكَ ، فَفَرَّجتَهُ وكَشَفتَهُ وكَفَيتَنيهِ ، فَأَنتَ وَلِيُّ كُلِّ نِعمَةٍ ، وصاحِبُ كُلِّ حاجَةٍ ، ومُنتَهى كُلِّ رَغبَةٍ ، فَلَكَ الحَمدُ كَثيرا ولَكَ المَنُّ فاضِلاً . (3)

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ إنّي اُثني عَلَيكَ بِأَحسَنِ ما أقدِرُ عَلَيهِ ، وأشكُرُكَ بِما مَنَنتَ بِهِ عَلَيَّ وعَلَّمتَني مِن شُكرِكَ ، اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ بِمَحامِدِكَ كُلِّها عَلى نَعمائِكَ كُلِّها ، وعَلى جَميعِ خَلقِكَ حَتّى يَنتَهِيَ الحَمدُ إلى ما تُحِبُّ ربَّنا وتَرضى . اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ عَدَدَ ما خَلَقتَ وعَدَدَ ما ذَرَأتَ (4) ، ولَكَ الحَمدُ عَدَدَ ما بَرَأتَ ، ولَكَ الحَمدُ عَدَدَ ما أحصَيتَ ، ولَكَ الحَمدُ عَدَدَ ما فِي السَّماواتِ وَالأَرَضينَ ، ولَكَ الحَمدُ مِل ءَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ . (5)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 504 ح 6 ، عدّة الداعي : ص 245 وفيه «التمجيد» بدل «التحميد» في جميع المواضع ، بحار الأنوار : ج 93 ص 221 ح 4 .
2- .في تهذيب الأحكام وبحار الأنوار : «وتعييني» .
3- .الكافي : ج 2 ص 578 ح 5 ، تهذيب الأحكام : ج 3 ص 94 ح 255 كلاهما عن بكر بن محمّد ، الأمالي للمفيد : ص 273 ح 4 ، الأمالي للطوسي : ص 35 ح 36 كلاهما عن الريّان بن الصلت عن الإمام الرضا عليه السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 98 ص 136 .
4- .ذَرأ اللّه ُ الخلقَ : إذا خَلَقَهم (النهاية : ج 2 ص 156 «ذرأ») .
5- .الإقبال : ج 2 ص 122 عن سلمة بن الأكوع ، بحار الأنوار : ج 98 ص 242 .

ص: 411

الكافى_ به نقل از على بن حسّان ، از يكى از يارانش _: امام صادق عليه السلام فرمود : «هر دعايى كه پيش از آن ستايشى نباشد ، آن دعا نافرجام است . نخست ، ستايش بايد و سپس ثناى او» . گفتم : من نمى دانم كه چه اندازه از ستايش و تمجيد كفايت مى كند . فرمود : «[كسى كه مى خواهد دعا كند ،] بگويد : بار خدايا ! تو نخستينى و پيش از تو هيچ نبود ، و تو آخرينى و پس از تو هيچ نبوَد . تو آشكارا برونى و چيزى آشكارتر و برون تر از تو نيست ، و تو نهان و درونى و چيزى نهان تر و درون تر از تو نيست ، و تو ارجمند و سنجيده كارى» .

امام صادق عليه السلام :بار خدايا ! تو در هر غم و اندوهى ، تكيه گاه منى . تو در هر سختى اى ، اميد منى . تو در هر گرفتارى اى كه به من رسد ، تكيه گاه و ساز و برگ منى . چه بسيار غم و اندوه ها _ كه دل از تحمل آنها ناتوان است ، و چاره اى براى آنها يافت نمى شود ، و خويش و بيگانه خود را از آنها كنار مى كشند [و به يارى ام نمى آيند و غم گسارى نمى كنند] ، و دشمن از آنها شاد مى شود ، و با وجود آنها كارها مرا رنج مى دهند _ كه به پيشگاه تو آوردم و از آنها به تو شكايت كردم و از غير تو روى گرداندم ، و تو آنها را از من زدودى و برطرف ساختى و نجاتم دادى . پس تويى صاحب هر نعمتى ، و برآورنده هر حاجتى ، و نهايت هر خواستى . پس ستايشِ بسيار ، تو را ، و تويى كه لطف فراوان دارى .

امام صادق عليه السلام :بار خدايا ! تو را به نيكوترين ثنايى كه در توان من است ، ثنا مى گويم ، و به آن سپاسى كه تو بر من منّت نهادى و آن را به من آموختى ، سپاست مى گويم . بار خدايا ! تو را ستايش ، با همه ستايش هايت ، بر همه نعمت هايت كه به همه آفريدگانت داده اى ، تا بدان حد از ستايشِ كه تو _ اى پروردگار ما ! _ كه خودت دوست مى دارى و بدان خرسند مى شوى . بار خدايا ! تو را ستايش ، به شمار آنچه آفريده اى و به تعداد آنچه پديد آورده اى . تو را ستايش ، به شمار آنچه ايجاد كرده اى . تو را ستايش ، به شمار آنچه شماره كرده اى . تو را ستايش ، به شمار آنچه در آسمان ها و زمين هاست . تو را ستايش ، به اندازه همه دنيا و آخرت.

.

ص: 412

مصباح المتهجّد عن المفضّل بن عمر :رَأَيتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام صَلّى صَلاةَ جَعفَرٍ ، ورَفَعَ يَدَيهِ ودَعا بِهذَا الدُّعاءِ : . . . اللّهُمَّ إنّي أفتَتِحُ القَولَ بِحَمدِكَ ، وأنطِقُ بِالثَّناءِ عَلَيكَ واُمَجِّدُكَ ولا غايةَ لِمَدحِكَ ، واُثني عَلَيكَ ، ومَن يَبلُغُ غايَةَ ثَنائِكَ! واُمَجِّدُكَ ، وأنّى لِخَليقَتِكَ كُنهُ مَعرِفَةِ مَجدِكَ! وأيُّ زَمَنٍ لم تَكُن مَمدوحا بِفَضلِكَ ، مَوصوفا بِمَجدِكَ ، عَوّادا عَلَى المُذنِبينَ بِحِلمِكَ ! تَخَلَّفَ سُكّانُ أرضِكَ عَن طاعَتِكَ فَكُنتَ عَلَيهِم عَطوفا بِجودِكَ ، جَوادا بِفَضلِكَ ، عَوّادا بِكَرَمِكَ ، يا لا إلهَ إلّا أنتَ ، المَنّانُ ذُوالجَلالِ وَالإِكرامِ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام_ في دُعاءِ وَداعِ شَهرِ رَمضانَ _: اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ بِمَحامِدِكَ كُلِّها أوَّلِها وآخِرِها ، ما قُلتَ لِنَفسِكَ مِنها وما قالَ الخَلائِقُ؛ الحامِدونَ المُجتَهِدونَ ، المَعدودونَ (2) المُوَقِّرونَ (3) ذِكرَكَ وَالشُّكرَ لَكَ ، الَّذينَ أعَنتَهُم عَلى أداءِ حَقِّكَ مِن أصنافِ خَلقِكَ؛ مِنَ المَلائِكَةِ المُقَرَّبينَ ، وَالنَّبِيّينَ وَالمُرسَلينَ ، وأصنافِ النّاطِقينَ وَالمُسَبِّحينَ لَكَ مِن جَميعِ العالَمينَ ، عَلى أنَّكَ بَلَّغتَنا شَهرَ رَمَضانَ وعَلَينا مِن نِعَمِكَ ، وعِندَنا مِن قِسَمِكَ وإحسانِكَ وتَظاهُرِ امتِنانِكَ ، فَبِذلِكَ لَكَ مُنتَهَى الحَمدِ الخالِدِ الدّائِمِ الرّاكِدِ المُخَلَّدِ السَّرمَدِ الَّذي لا يَنفَدُ طُولَ الأَبَدِ ، جَلَّ ثَناؤُكَ أعَنتَنا عَلَيهِ حَتّى قَضَينا صِيامَهُ وقِيامَهُ مِن صَلاةٍ ، وما كانَ مِنّا فيهِ مِن بِرٍّ أو شُكرٍ أو ذِكرٍ . (4)

.


1- .مصباح المتهجّد : ص 311 ح 419 ، جمال الاُسبوع : ص 188 ، فتح الأبواب : ص 276 ، البلد الأمين : ص 150 ، بحار الأنوار : ج 91 ص 200 ح 4 .
2- .المعدودون : أي الذين عددتهم من أوليائك ، أو أحصيتَ أسماءهم في شيعة الأئمّة عليهم السلام (مرآة العقول : ج 16 ص 402) .
3- .الموقِّرون : أي المعظّمون لذكرك . وفي تهذيب الأحكام : المؤثرون ؛ أي الذين يختارون ذكرك وشكرك على كلّ شيء (مرآة العقول : ج 16 ص 402) .
4- .الكافي : ج 4 ص 165 ح 6 ، تهذيب الأحكام : ج 3 ص 123 ح 267 و 268 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 165 ح 2033 ، الإقبال : ج 1 ص 430 كلّها عن أبي بصير ، بحار الأنوار : ج 98 ص 176 ح 2 .

ص: 413

مصباح المتهجّد_ به نقل از مُفَضّل بن عُمَر _: امام صادق عليه السلام را ديدم كه نماز جعفر [طيّار ]خواند ، سپس دستانش را بلند كرد و اين دعا را خواند : «... بار خدايا ! سخن را با ستايش تو مى آغازم ، ثناى تو را بر زبان مى آورم و تو را تمجيد مى كنم ، در حالى كه ستايشِ تو را نهايتى نيست . تو را ثنا مى گويم ، و كيست كه به منتهاى ثناى تو رسد! تو را تمجيد مى كنم ، و كجا مخلوق تو مى تواند به عمق شناخت مجد و عظمت تو نايل آيد! كِى بوده است كه تو به فضلت ستوده نشده باشى ، و به مجد و بزرگى موصوف نباشى ، و از سر بردبارى ات به جانب گنهكاران باز نگشته باشى! ساكنان زمينت از اطاعت تو سر باز زدند ؛ ولى تو به جود خود ، آنان را نواختى و به فضلت برايشان جود نمودى و به كرمت سودشان رساندى . اى آن كه معبودى جز تو نيست ، و بنده پرور و شكوهمند و ارجمندى!» .

امام صادق عليه السلام_ در دعاى وداع با ماه رمضان _: بار خدايا ! تو را ستايش به همه ستايش هايت ، از اوّل تا آخر آنها ؛ چه آن ستايش ها كه تو خود براى خويش گفته اى ويا آنچه آفريدگان گفته اند ؛ همان ستايشگرانِ كوشا [در طاعت وعبادت] كه شمارندگان (1) و گرامى دارندگانِ ياد تو و سپاس تو هستند ؛ همانان كه بر اداى حقّت يارى شان دادى ، از انواع آفريدگانت : از فرشتگان مقرّب تا پيامبران و رسولان ، و انواع گويندگان و تسبيح كنندگان تو ، از همه جهانيان ؛ [تو را ستايش] براى اين كه ما را به ماه رمضان رساندى و از نعمت هايت بر خورداريم. و بهره هايت و احسانت و الطاف پياپى ات شامل حال ماست؛ پس ، از بهر اين همه ، تو را نهايت ستايش باد ؛ ستايشى جاويدان و هميشگى و ماندگار و مانا و بى پايان كه هرگز تمام نشود . بزرگى تو! ما را در اين ماه كمك كردى تا روزه و نمازهاى آن را به جا آورديم . هر كار نيكى يا سپاسى يا ذكرى كه در اين ماه از ما سر زد ، به يارىِ تو انجام داديم .

.


1- .در اصل عربى حديث ، «المَعدودونَ (شمردگان)» آمده است ؛ يعنى : كسانى كه آنها را از اوليايت شمرده اى ، يا نام آنها را در زمره شيعيان ائمه عليهم السلام به شمار آورده اى (مرآة العقول : ج 16 ص 42) . در مستدرك الوسائل : ج 7 ص 478 ح 8700 «المُعَدِّدونَ (شمارندگان)» آمده است ، كه مترجم ، بنا به قرائن ، اين ضبط را ترجيح مى دهد. در اين صورت ، به معناى فرشتگانى است كه مأمور شمارش آفريدگان يا نعمت هاى خدايند .

ص: 414

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ عَلى ما رَزَقتَني ، ولَكَ الحَمدُ عَلى ما مَنَحتَني ، ولَكَ الحَمدُ عَلى ما ألهَمتَني ، ولَكَ الحَمدُ عَلى ما وَفَّقتَني ، ولَكَ الحَمدُ عَلى ما شَفَيتَني ، ولَكَ الحَمدُ عَلى ما عافَيتَني ، ولَكَ الحَمدُ عَلى ما هَدَيتَني ، ولَكَ الحَمدُ عَلىَ السَّرّاءِ وَالضَّرّاءِ ، ولَكَ الحَمدُ عَلى ذلِكَ كُلِّهِ ، ولَكَ الحَمدُ عَلى كُلِّ نِعمَةٍ أنعَمتَ عَلَيَّ ظاهِرَةً وباطِنَةً ، حَمدا كَثيرا دائِما سَرمَدا أبَدا لا يَنقَطِعُ ولا يَفنى أبَدا ، حَمدا تَرضى بِحَمدِكَ عَنّا ، حَمدا يَصعَدُ أوَّلُهُ ولا يَفنى آخِرُهُ ، يَزيدُ ولا يَبيدُ . (1)

عنه عليه السلام :لا اُحصِي الثَّناءَ عَلَيكَ ولَو حَرَصتُ ، وأنتَ كَما أثنَيتَ عَلى نَفسِكَ ، سُبحانَكَ وبِحَمدِكَ . (2)

عنه عليه السلام :لا إلهَ إلّا أنتَ جَلَّ ثَناؤُكَ ، ولا اُحصي مِدحَتَكَ ولَا الثَّناءَ عَلَيكَ ، أنتَ كَما أثنَيتَ عَلى نَفسِكَ ، وفَوقَ ما يَقولُ القائِلونَ . (3)

عنه عليه السلام :لا يَبلُغُ مِدحَتَكَ قَولُ قائِلٍ ، أنتَ كَما تَقولُ وفَوقَ ما نَقولُ . (4)

الكافي عن محمَّد بن مسلم :قالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : إنَّ في كِتابِ أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام : إنَّ المِدحَةَ قَبلَ المَسأَلَةِ ، فَإِذا دَعَوتَ اللّهَ عز و جل فَمَجِّدهُ . قالَ : قُلتُ : كَيفَ اُمَجِّدُهُ؟ قالَ : تَقولُ : يا مَن هُوَ أقرَبُ إلَيَّ مِن حَبلِ الوَريدِ ، يا فَعّالاً لِما يُريدُ ، يا مَن يَحولُ بَينَ المَرءِ وقَلبِهِ (5) ، يا مَن هُوَ بِالمَنظَرِ الأَعلى ، يا مَن لَيسَ كَمِثلِهِ شَيءٌ . (6)

.


1- .الإقبال : ج 2 ص 142 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 257 .
2- .الإقبال : ج 1 ص 121 عن أبي محمّد هارون بن موسى التلعكبري بإسناده ، بحار الأنوار : ج 97 ص 328 ح 1 .
3- .مصباح المتهجّد : ص 838 ح 899 ، المزار الكبير : ص 409 ح 4 كلاهما عن محمّد بن صدقة العنبري عن الإمام الكاظم عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 98 ص 412 ح 1 نقلاً عن الإقبال .
4- .الكافي : ج 2 ص 594 ح 33 عن أبي بصير ، مصباح المتهجّد : ص 278 ح 383 ، جمال الاُسبوع : ص 144 كلاهما من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 89 ص 303 ح 10 .
5- .يحول بين المرء وقلبه : أي يملك على قلبه ، فيصرفه كيف شاء ؛ فيغيّر نيّاته ، ويفسخ عزائمه ، ويبدله بالذكر نسيانا وبالنسيان ذكرا ، وبالخوف أمنا وبالأمن خوفا (مجمع البحرين : ج 1 ص 475 «حول») .
6- .الكافي : ج 2 ص 484 ح 2 ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 16 ح 2029 ، فلاح السائل : ص 90 ح 22 ، عدّة الداعي : ص 148 وليس فيهما «يا فعّالاً لما يريد» ، بحار الأنوار : ج 93 ص 315 ح 20 .

ص: 415

امام صادق عليه السلام :بار خدايا ! تو را ستايش بر آنچه روزىِ من كردى . تو را ستايش بر آنچه به من بخشيدى . تو را ستايش بر آنچه به من الهام فرمودى . تو را ستايش بر توفيقاتى كه به من دادى . تو را ستايش بر اين كه مرا شفا دادى . تو را ستايش بر اين كه عافيت و تن درستى عطايم كردى . تو را ستايش بر اين كه مرا هدايت نمودى . تو را ستايش بر خوشى و ناخوشى . تو را ستايش براى همه اينها . تو را ستايش بر هر نعمت پيدا و ناپيدايى كه به من دادى ؛ ستايش بسيار و هميشگى و بى پايان و ابدى كه هرگز قطع نشود و از بين نرود ؛ ستايشى كه به سبب آن ستايشت ، از ما خشنود شوى ؛ ستايشى كه اوّل آن [به درگاه تو] فراز آيد و آخر آن پايان نيابد ، افزون شود و نابود نگردد .

امام صادق عليه السلام :ثناى تو را شماره نتوانم ؛ هر چند در اين كار بكوشم . تو چنانى كه خود ثناى خويش گفته اى . پاكا تو و ستايش باد تو را.

امام صادق عليه السلام :معبودى جز تو نيست . بزرگ است ثناى تو . من ، نه ستايش تو را شماره توانم كرد و نه ثناى تو را . تو چنانى كه خود در ثناى خويش گفته اى ، و برتر از آنى كه گويندگان [در وصف و ثناى تو ]گويند.

امام صادق عليه السلام :سخن هيچ گوينده اى ، از پسِ ستايش تو برنيايد . تو چنانى كه خود مى گويى و برتر از آنى كه ما مى گوييم.

الكافى_ به نقل از محمّد بن مسلم _: امام صادق عليه السلام فرمود : «در كتاب امير مؤمنان عليه السلام آمده است : ستايش ، پيش از درخواست است . پس هر گاه به درگاه خداوند عز و جلدعا كردى ، [نخست] او را بستاى» . من گفتم : چگونه او را بستايم؟ فرمود : «مى گويى: اى آن كه از رگ گردن ؛ به من نزديك تر است ، اى آن كه هر چه اراده كند ، انجامش دهد ، اى آن كه ميان انسان و دلش حايل گردد ، اى آن كه در تماشاگه برين است ، اى آن كه چيزى همانند او نيست!» .

.

ص: 416

الإمام الصادق عليه السلام :اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ وَلِيَّ الحَمدِ ، ومُنتَهَى الحَمدِ ، وَفِيَّ الحَمدِ ، عَزيزَ الجُندِ ، قَديمَ المَجدِ ، الحَمدُ للّهِِ الَّذي كانَ عَرشُهُ عَلَى الماءِ حينَ لا شَمسٌ تُضيءُ ، ولا قَمَرٌ يَسري ، ولا بَحرٌ يَجري ، ولا رِياحٌ تَذري (1) ، ولا سَماءٌ مَبنِيَّةٌ ، ولا أرضٌ مَدحِيَّةٌ ، ولا لَيلٌ تَجُنُّ (2) ، ولا نَهارٌ يُكِنُّ ، ولا عَينٌ تَنبَعُ ، ولا صَوتٌ يُسمَعُ ، ولا جَبَلٌ مَرسِيٌّ ، ولا سَحابٌ مُنشَأٌ ، ولا إنسٌ مَبرُوٌّ ، ولا جِنٌّ مَذرُوٌّ ، ولا مَلَكٌ كَريمٌ ، ولا شَيطانٌ رَجيمٌ ، ولا ظِلٌّ مَمدودٌ ، ولا شَيءٌ مَعدودٌ . الحَمدُ للّهِِ الَّذي استَحمَدَ إلى مَنِ استَحمَدَهُ مِن أهلِ مَحامِدِهِ ، لِيَحمَدوهُ عَلى ما بَذَلَ مِن نَوافِلِهِ الَّتي فاقَ مَدحَ المادِحينَ مآثِرُ مَحامِدِهِ ، وعَدا وَصفَ الواصِفينَ هَيبَةُ جَلالِهِ ، هُوَ أهلٌ لِكُلِّ حَمدٍ ومُنتَهى كُلِّ رَغبَةٍ ، الواحِدُ الَّذي لا بَدءَ لَهُ ، المَلِكُ الَّذي لا زَوالَ لَهُ ، الرَّفيعٌ الَّذي لَيسَ فَوقَهُ ناظِرٌ ، ذو (3) المَغفِرَةِ وَالرَّحمَةِ ، المَحمودُ لِبَذلِ نَوائِلِهِ ، المَعبودُ بِهَيبَةِ جَلالِهِ ، المَذكورُ بِحُسنِ آلائِهِ ، المَنّانُ بِسَعَةِ فَواضِلِهِ ، المَرغوبُ إلَيهِ في تَمامِ المَواهِبِ مِن خَزائِنِهِ ، العَظيمُ الشَّأنِ ، الكَريمُ في سُلطانِهِ ، العَلِيُّ في مَكانِهِ ، المُحسِنُ فِي امتِنانِهِ ، الجَوادُ في فَواضِلِهِ . الحَمدُ للّهِِ بارِئِ خَلقِ المَخلوقِينَ بِعِلمِهِ ، ومُصَوِّرِ أجسادِ العِبادِ بِقُدرَتِهِ ، ومُخالِفِ صُوَرِ مَن خَلَقَ مِن خَلقِهِ ، ونافِخِ الأَرواحِ في خَلقِهِ بِعِلمِهِ ، ومُعَلِّمِ مَن خَلَقَ مِن عِبادِهِ اسمَهُ ، وُمدَبِّرِ خَلقِ السَّماواتِ وَالأَرضِ بِعَظَمَتِهِ . الَّذي وَسِعَ كُلَّ شَيءٍ خَلقُ كُرسِيِّهِ ، وعَلا بِعَظَمَتِهِ فَوقَ الأَعلَينَ ، وقَهَرَ المُلوكَ بِجَبَروتِهِ ، الجَبّارِ الأَعلى المَعبودِ في سُلطانِهِ ، المُتَسَلِّطِ بِقُوَّتِهِ ، المُتَعالي في دُنُوِّهِ ، المُتَداني كُلَّ شَيءٍ فِي ارتِفاعِهِ ، الَّذي نَفَذَ بَصَرُهُ في خَلقِهِ ، وحارَتِ الأَبصارُ بِشُعاعِ نورِهِ . الحَمدُ للّهِِ الحَليمِ الرَّشيدِ ، القَوِيِّ الشَّديدِ ، المُبدِئِ المُعيدِ ، الفَعّالِ لِما يُريدُ . الحَمدُ للّهِِ مُنزِلِ الآياتِ ، وكاشِفِ الكُرُباتِ ، ومُؤتِي السَّماواتِ . الحَمدُ للّهِِ في كُلِّ مَكانٍ ، وفي كُلِّ زَمانٍ ، وفي كُلِّ أوانٍ . الحَمدُ للّهِِ الَّذي لا يَنسى مَن ذَكَرَهُ ، ولا يُخَيِّبُ مَن دَعاهُ ، ولا يُذِلُّ مَن والاهُ ، الَّذي يَجزي بالإِحسانِ إحسانا ، وبِالصَّبرِ نَجاةً . «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى لَهُ مَا فِى السَّمَ_وَ تِ وَ مَا فِى الْأَرْضِ وَ لَهُ الْحَمْدُ فِى الْاخِرَةِ وَ هُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ» (4) . «الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّمَ_وَ تِ وَ الْأَرْضِ جَاعِلِ الْمَلَئِكَةِ رُسُلاً أُوْلِى أَجْنِحَةٍ مَّثْنَى وَ ثُلَ_ثَ وَ رُبَ_عَ يَزِيدُ فِى الْخَلْقِ مَا يَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَىْ ءٍ قَدِيرٌ» (5) . (6)

.


1- .ذَرَتْهُ الريح وأذرته وتُذريه : إذا أطارته (النهاية : ج 2 ص 159 «ذرا») .
2- .جَنَّهُ الليل ، وجَنّ عليه يَجُنّ : ستره (لسان العرب : ج 13 ص 92 «جنن») .
3- .في الطبعة المعتمدة : «ذي» ، والتصويب من طبعة دار الكتب الإسلاميّة .
4- .سبأ : 1 .
5- .فاطر : 1 .
6- .الإقبال : ج 2 ص 122 عن سلمة بن الأكوع ، بحار الأنوار : ج 98 ص 242 .

ص: 417

امام صادق عليه السلام :بار خدايا ! تو را ستايش اى صاحب ستايش و منتهاى ستايش و در اوج ستايش ، اى كه سپاهش نيرومند است و شكوهش ديرينه ! ستايش ، خدايى را كه عرش او بر آب بود ؛ آن گاه كه نه خورشيدى مى درخشيد و نه ماهى در شب مى تابيد ، نه دريايى [و رودى] روان بود و نه بادى مى ورزيد ، نه آسمانى افراشته وجود داشت و نه زمينى گسترده ، نه شبى كه [همه جا را] در تاريكى خود فرو بَرد و نه روزى كه پديدار سازد ، نه چشمه اى مى جوشيد و نه صدايى شنيده مى شد ، نه كوهى استوار و سر به فلك كشيده بود و نه ابرى پديد آمده ، نه انسانى آفريده شده بود و نه جنّى خلق گشته بود ، نه فرشته اى گرامى وجود داشت و نه شيطانى رانده شده ، نه سايه اى گسترده پديد آمده بود و نه چيزى شمردنى . ستايش ، خدايى را كه اهل ستايش هايش را به ستايش خويش خواند تا او را بر نيكى ها و بخشش هايى كه كرده است ، بستايند ؛ بخشش هايى كه برتر از ستايشِ ستايندگانِ اوصاف برجسته اوست و فراتر از توصيف وصف كنندگانِ هيبت شكوه او . او سزاوار هر ستايشى و منتهاى هر خواستى است . يگانه اى است كه آغازى برايش نباشد ، پادشاهى است كه او را زوال نباشد ، و بلندْ مرتبه اى است كه هيچ نگاهى به او نرسد . پروردگار آمرزش و مهر است . به سبب بخشش هايش ، ستوده شود و به واسطه هيبت شكوهش ، پرستيده شود . به سبب احسان هايش ، از او ياد شود و به واسطه وسعت عطايايش ، بر همگان منّت دارد . از او خواهند كه بخشش هايش را از خزانه هايش ، به كمال دهد . عظيم الشأن است . در عين اقتدار و تسلّط ، بزرگوار است و در جايگاه خود ، بلند مرتبه است . سخاوتمندانه نيكى مى كند و عطاهايش را بى چشمداشت ، ارزانى مى دارد. ستايش ، خداى را كه به علم خويش ، آفريدگان را آفريد و به قدرت خويش ، بدن هاى بندگان را شكل بخشيد و مخلوقاتش را شكل هاى گونه گون داد . به علم خويش ، در آفريدگانش جان دميد و به آن كس از بندگانش كه آفريد ، نام خود را آموخت . با عظمت خويش ، آفرينش آسمان ها و زمين را اداره مى كند . خدايى كه كرسى او ، بر هر چيزى احاطه دارد و با عظمتش ، بر همه برترين ها برترى جسته و با قدرتش پادشاهان را مقهور ساخته . آن قدرتمندِ برين كه در قلمرو سلطنتش پرستيده شود و با نيرويش چيره است . در عين نزديك بودن ، بالاست و در عين بالا بودن ، به هر چيزى نزديك است . خدايى كه نگاهش در خلق او نافذ است و ديدگان [ _ِ خلق] به واسطه پرتو نور او خيره اند. ستايش ، خداى را كه بردبار و داناست ، نيرومند و محكم است ، آغاز كننده و بازگرداننده است ، و كننده هر كارى است كه اراده كند. ستايش ، خداى را كه فرو فرستنده آيه ها و برطرف كننده اندوه ها و آفريننده آسمان هاست . ستايش ، خداى را در هر مكانى و در هر زمانى و در هر آنى. ستايش ، خداى را كه هر كس را ياد او كند ، از ياد نبرد و هر كه را بخواندش ، ناكام نگرداند و هر كه را با او دوستى كند ، خوار نسازد ؛ خدايى كه نيكى را به نيكى پاداش مى دهد و شكيبايى را به رهايى. «ستايش ، خدايى را كه آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين باشد ، از آنِ اوست ، و ستايشْ او راست در آخرت . و اوست حكيم كار آگاه» . «ستايش ، خداى را كه آفريننده آسمان ها و زمين است ؛ خدايى كه فرشتگان را پيام رسانانى قرار داد داراى دو بال و سه بال و چهار بال ؛ هر چه خواهد ، در آفرينش مى افزايد . خدا بر هر چيزى تواناست» .

.

ص: 418

. .

ص: 419

. .

ص: 420

5 / 9المَحامِدُ المَأثورَةُ عَنِ الإِمامِ مُوسَى بنِ جَعفَرٍ الكاظِمِقرب الإسناد عن عليّ بن جعفر عليه السلام :كانَ أخي عليه السلام يَقولُ كَثيرا : الحَمدُ للّهِِ الَّذي بِنِعمَتِهِ تَتِمُّ الصّالِحاتُ . (1)

الإمام الكاظم عليه السلام :بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، الحَمدُ للّهِِ الَّذي لَم يَتَّخِذ وَلَدا ، ولَم يَكُن لَهُ شَريكٌ فِي المُلكِ ، الحَمدُ للّهِِ الَّذي يَصِفُ ولا يوصَفُ ، ويَعلَمُ ولا يُعلَمُ ، يَعلَمُ خائِنَةَ الأَعيُنِ وما تُخفِي الصُّدورُ . (2)

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ ما أصبَحتُ فيهِ مِن عافِيَةٍ في ديني ودُنيايَ ، فَأَنتَ الَّذي أعطَيتَني ورَزَقتَني ووَفَّقتَني لَهُ وسَتَرتَني ، فَلا حَمدَ لي يا إلهي فيما كانَ مِنّي مِن خَيرٍ ، ولا عُذرَ لي فيما كانَ مِنّي مِن شَرٍّ ، اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ أن أتَّكِلَ إلى ما لا حَمدَ لي فيهِ أو ما لا عُذرَ لي فيهِ . (3)

5 / 10المَحامِدُ المَأثورَةُ عَنِ الإِمامِ عَلِيِّ بنِ موُسَى الرِّضاالإمام الرضا عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذي حَمِدَ فِي الكِتابِ نَفسَهُ ، وَافتَتَحَ بِالحَمدِ كِتابَهُ ، وجَعَلَ الحَمدَ أوَّلَ جَزاءِ مَحَلِّ نِعمَتِهِ ، وآخِرَ دَعوى أهلِ جَنَّتِهِ . (4)

.


1- .قرب الإسناد : ص 300 ح 1179 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 210 ح 2 .
2- .الكافي : ج 2 ص 532 ح 30 عن عبد اللّه بن إبراهيم الجعفري وص 569 ح 4 ، المحاسن : ج 2 ص 118 ح 1324 ، عدّة الداعي : ص 254 كلّها عن سليمان الجعفري ، بحار الأنوار : ج 86 ص 259 ح 28 .
3- .البلد الأمين : ص 117 .
4- .الكافي : ج 5 ص 373 ح 7 عن معاوية بن حكيم ، مكارم الأخلاق : ج 1 ص 449 ح 1541 وفيه «جزاء أهل طاعته» بدل «آخر دعوى أهل جنّته» ، بحار الأنوار : ج 103 ص 264 ح 4 .

ص: 421

5 / 9 ستايش هاى نقل شده از امام كاظم عليه السلام
5 / 10 ستايش هاى نقل شده از امام رضا عليه السلام

5 / 9ستايش هاى نقل شده از امام كاظم عليه السلامقرب الاسناد_ به نقل از على بن جعفر _: برادرم [امام كاظم عليه السلام ] بسيار مى گفت : «ستايش ، خدايى را كه با نعمت او ، كارهاى نيك انجام مى پذيرد» .

امام كاظم عليه السلام :به نام خداى بخشايشگر مهربان . ستايش ، خدايى را كه فرزندى نگرفته و در جهاندارى شريك ندارد . ستايش ، خدايى را كه وصف مى كند ولى خود ، به وصف نمى آيد ؛ مى داند ولى خود ، دانسته نمى شود ؛ خيانت چشم ها را و آنچه را سينه ها نهان مى دارند ، مى داند.

امام كاظم عليه السلام :بار خدايا ! هر عافيتى كه در دين و دنيايم دارم ، تو آن را به من داده اى و روزى ام كرده اى و به آن موفّقم داشته اى و تو [عيب هاى] من را پوشانده اى . پس اى معبود من ! هر كار خوبى كه از من سر زند ، ستايشى متوجّه من نيست ، و هر بدى اى كه از من سر زند ، مرا در آن عذرى نباشد . بار خدايا ! به تو پناه مى برم از اين كه به چيزى تكيه كنم كه براى آن ، ستايشى از من سر نزند ، و يا در آن ، عذرى نداشته باشم .

5 / 10ستايش هاى نقل شده از امام رضا عليه السلامامام رضا عليه السلام :ستايش ، خدايى را كه در كتاب [قرآن] ، خودش را ستوده و كتابش را با ستايش [ _ِ خويش ]آغاز كرده ، و ستايش را نخستين پاداش در سراى نعمتش (بهشت) ، و آخرين دعاهاى اهل بهشتش قرار داده است.

.

ص: 422

الكافي عن محمّد بن أحمد عن بعض أصحابنا :كانَ الرِّضا عليه السلام يَخطُبُ فِي النِّكاحِ : الحَمدُ للّهِِ إجلالاً لِقُدرَتِهِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ خُضوعا لِعِزَّتِهِ ، وصَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ عِندَ ذِكرِهِ ، إنَّ اللّهَ «خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَ صِهْرًا» إلى آخِرِ الآيَةِ (1) . (2)

5 / 11المَحامِدُ المَأثورَةُ عَنِ الإِمامِ مُحَمَّدِ بنِ عَلِيٍّ الجَوادِالإمام الجواد عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ مُتِمِّ النِّعَمِ بِرَحمَتِهِ ، وَالهادي إلى شُكرِهِ بِمَنِّهِ . (3)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ إقرارا بِنِعمَتِهِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ إخلاصا لِوَحدانِيَّتِهِ ، وصَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ سَيِّدِ بَرِيَّتِهِ ، وَالأَصفِياءِ مِن عِترَتِهِ . (4)

عنه عليه السلام :يُستَحَبُّ أن تُكثِرَ مِن أن تَقولَ في كُلِّ وَقتٍ مِن لَيلٍ أو نَهارٍ مِن أوَّلِ الشَّهرِ [ أي شَهرِ رَمَضانَ] إلى آخِرِهِ : يا ذَا الَّذي كانَ قَبلَ كُلِّ شَيءٍ ، ثُمَّ خَلَقَ كُلَّ شَيءٍ ، ثُمَّ يَبقى ويَفنى كُلُّ شَيءٍ ، يا ذَا الَّذي لَيسَ كَمِثلِهِ شَيءٌ ، ويا ذَا الَّذي لَيسَ فِي السَّماواتِ العُلى ولا فِي الأَرَضينَ السُّفلى ولا فَوقَهُنَّ ولا تَحتَهُنَّ ولا بَينَهُنَّ إلهٌ يُعبَدُ غَيرُهُ . لَكَ الحَمدُ حَمدا لا يَقوى عَلى إحصائِهِ إلّا أنتَ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ صَلاةً لا يَقوى عَلى إحصائِها إلّا أنتَ . (5)

.


1- .الفرقان : 54 .
2- .الكافي : ج 5 ص 374 ح 8 .
3- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 3 ص 398 ح 4399 ، مكارم الأخلاق : ج 1 ص 448 ح 1540 ، بحار الأنوار : ج 103 ص 264 ح 3 وفيه «لمّا تزوّج الرضا عليه السلام ابنة المأمون خطب لنفسه فقال ...» .
4- .الإرشاد : ج 2 ص 284 ، تحف العقول : ص 452 وفيه «إجلالاً لعظمته» بدل «إخلاصا لوحدانيّته» ، مكارم الأخلاق : ج 1 ص 450 ح 1542 ، الاحتجاج : ج 2 ص 472 ح 322 ، إعلام الورى : ج 2 ص 103 كلاهما عن الريّان بن شبيب ، بحار الأنوار : ج 103 ص 265 ح 5 وص 272 ح 22 .
5- .المقنعة : ص 320 ، التوحيد : ص 47 ح 11 نحوه وكلاهما عن عليّ بن مهزيار ، الإقبال : ج 1 ص 348 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 3 ص 285 ح 5 وج 94 ص 179 ح 2 .

ص: 423

5 / 11 ستايش هاى نقل شده از امام جواد عليه السلام

الكافى_ به نقل از محمّد بن احمد ، از يكى از يارانمان _: امام رضا عليه السلام در خطبه نكاح مى فرمود : «ستايش ، خداى را سزد ؛ از سرِ بزرگداشت قدرت او . معبودى جز خدا نيست ؛ از بهر تسليم در برابر عزّت او . و درود خدا بر محمّد و خاندان او ؛ به هنگام ياد كردن از او . خداوند «از آب ، بشرى آفريد و او را خويشى و پيوند نهاد . و پروردگار تو همواره تواناست» » .

5 / 11ستايش هاى نقل شده از امام جواد عليه السلامامام جواد عليه السلام :ستايش ، خداى را كه به مهرش ، نعمت ها را كامل كرده و با لطفش ، به سپاس گزارى از خود راه نما شده است.

امام جواد عليه السلام :ستايش ، خداى راست ؛ از سرِ اقرار به نعمتش . معبودى جز خدا نيست ؛ از بهر خالص گردانيدنِ يگانگى . و درود خدا بر محمّد ، سَروَر آفريدگانش ، و برگزيدگانِ از خاندان او.

امام جواد عليه السلام :مستحب است كه از آغاز ماه [رمضان] تا پايان آن ، در هر وقتى از شب يا روز ، اين دعا را زياد بگويى: اى آن كه پيش از هر چيز بود ، سپس هر چيز را آفريد ، آن گاه او مى ماند و همه چيز از ميان مى رود ! اى آن كه چيزى همانندش نيست ! اى آن كه نه در آسمان هاى بالا و نه در زمين هاى پايين و نه بالاى آنها و نه زير آنها و نه ميان آنها ، جز او خدايى نيست كه پرستيده شود ! تو را ستايش ؛ ستايشى كه جز تو هيچ كس بر شمارش آن توانا نباشد . پس بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست ؛ درودى كه جز تو هيچ كس بر شمارش آن توانا نباشد .

.

ص: 424

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ أنتَ الأَوَّلُ بِلا أوَّلِيَّةٍ مَعدودَةٍ ، وَالآخِرُ بِلا آخِرِيَّةٍ مَحدودَةٍ ، أنشَأتَنا لا لِعِلَّةٍ اقتِسارا ، وَاختَرَعتَنا لا لِحاجَةٍ اقتِدارا ، وَابتَدَعتَنا بِحِكمَتِكَ اختِيارا ، وبَلَوتَنا بِأمرِكَ ونَهيِكَ اختِبارا ، وأيَّدتَنا بِالآلاتِ ومَنَحتَنا بِالأَدَواتِ ، وكَلَّفتَنَا الطّاقَةَ وجَشَمتَنَا (1) الطّاعَةَ ، فَأَمَرتَ تَخييرا ونَهَيتَ تَحذيرا ، وخَوَّلتَ كَثيرا وسَأَلتَ يَسيرا ، فَعُصِيَ أمرُكَ فَحَلُمتَ ، وجُهِلَ قَدرُكَ فَتَكَرَّمتَ . فَأَنتَ رَبُّ العِزَّةِ وَالبَهاءِ ، وَالعَظَمَةِ وَالكِبرِياءِ ، وَالإِحسانِ وَالنَّعماءِ ، وَالمَنِّ وَالآلاءِ ، وَالمَنحِ وَالعَطاءِ ، وَالإِنجازِ وَالوَفاءِ ، ولا تُحيطُ القُلوبُ لَكَ بِكُنهٍ ، ولا تُدرِكُ الأَوهامُ لَكَ صِفَةً ، ولا يُشبِهُكَ شَيءٌ مِن خَلقِكَ ، ولا يُمَثَّلُ بِكَ شَيءٌ مِن صَنعَتِكَ ، تَبارَكتَ أن تُحَسَّ أو تُمَسَّ أو تُدرِكَكَ الحَواسُّ الخَمسُ ، وأنّى يُدرِكُ مَخلوقٌ خالِقَهُ؟! وتَعالَيتَ يا إلهي عَمّا يَقولُ الظّالِمونَ عُلُوّا كَبيرا ! (2)

5 / 12المَحامِدُ المَأثورَةُ عَنِ الإِمامِ عَلِيِّ بنِ مُحَمَّدٍ الهاديالإمام الهادي عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذي جَعَلَنا مِن أهلِ طاعَتِهِ ، ووَفَّقَنا لِلعَونِ عَلى عِبادَتِهِ . (3)

.


1- .جَشَمتُهُ الأمرَ : إذا كَلَّفتَهُ إيّاه (الصحاح : ج 5 ص 1888 «جشم»).
2- .مُهج الدعوات : ص 80 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 225 ح 1 .
3- .الأمالي للطوسي : ص 299 ح 587 ، المناقب لابن شهر آشوب : ج 4 ص 414 كلاهما عن كافور الخادم ، بحار الأنوار : ج 50 ص 126 ح 4 .

ص: 425

5 / 12 ستايش هاى نقل شده از امام هادى عليه السلام

امام جواد عليه السلام :بار خدايا ! تو نخستينى بى آن كه برايت آغازى توان شمرد ، و واپسينى بى آن كه برايت فرجامى تعيين توان كرد . ما را پديد آوردى ، نه براى علّتى ؛ بلكه به جبر . ما را اختراع كردى ، نه براى نيازى ؛ بلكه از سر قدرت [و قدرت نمايى] . ما را از سرِ حكمتت ابداع كردى به اختيار ، و امر و نهى مان كردى تا ما را بيازمايى ، و به ابزارها مجهّزمان كردى و ادوات در اختيارمان نهادى ، و نيرويمان بخشيدى و به فرمانبرى مكلّفان نمودى . پس فرمان دادى و مخيَّر گذاشتى ، و نهى كردى و [با آن] بر حذر داشتى. (1) بسيار عطا كردى و اندك خواستى . اما [با اين همه ، ]فرمان تو برده نشد و تو بردبارى ورزيدى ، و قدر تو شناخته نشد و تو بزرگوارى نمودى . پس تويى پروردگار عزّت و شوكت ، و بزرگى و كبريا ، و نيكى و نعمت ، و لطف و احسان ها ، و دهش و بخشش ، و به جا آوردن و وفا كردن . دل ها به گوهر تو احاطه نيابند و اوهام به صفتى از تو نرسند . هيچ چيز از آفريدگانت ، مانند تو نيست و هيچ چيز از ساخته هايت ، مثل تو نباشد . تو برتر از آنى كه به حس در آيى ، يا لمس شوى و يا حواسّ پنجگانه به تو رسند . كجا آفريده اى تواند كه آفريدگارش را دريابد؟! تو _ اى معبود من ! _ بسيار بالاتر از آنى هستى كه ستمكاران [و مشركان] در حقّ تو مى گويند.

5 / 12ستايش هاى نقل شده از امام هادى عليه السلامامام هادى عليه السلام :ستايش ، خدايى را كه ما را از اهل طاعتش قرار داد و با كمك براى عبادتش ، توفيقمان بخشيد.

.


1- .يعنى : امر تو ، با تخيير همراه است و نهى تو ، جنبه تحذيرى دارد ، نه اين كه در اطاعت از امر تو و باز ايستادن از نهى تو ، مجبور و بى اختيار باشيم.

ص: 426

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ العالِمِ بِما هُوَ كائِنٌ مِن قَبلِ أن يَدينَ لَهُ مِن خَلقِه دائِنٌ ، فاطِرِ السَّماواتِ وَالأَرضِ ، مُؤَلِّفِ الأَسبابِ بِما جَرَت بِهِ الأَقلامُ ومَضَت بِهِ الأَحتامُ (1) مِن سابِقِ عِلمِهِ ومُقَدَّرِ حُكمِهِ ، أحمَدُهُ عَلى نِعَمِهِ وأعوذُ بِهِ مِن نِقَمِهِ ، وأَستَهدِي اللّهَ الهُدى وأعوذُ بِهِ مِنَ الضَّلالَةِ وَالرَّدى ، مَن يَهدِهِ اللّهُ فَقَدِ اهتَدى ، وسَلَكَ الطَّريقَةَ المُثلى ، وغَنِمَ الغَنيمَةَ العُظمى ؛ ومَن يُضلِلِ اللّهُ فَقَد حارَ (2) عَنِ الهُدى ، وهَوى إلَى الرَّدى . (3)

عنه عليه السلام :إلهي تاهَت أوهامُ المُتَوَهِّمينَ ، وقَصُرَ طَرفُ الطّارِفينَ ، وتَلاشَت أوصافُ الواصِفينَ ، وَاضمَحَلَّت أقاويلُ المُبطِلينَ عَنِ الدَّركِ لِعَجيبِ شَأنِكَ ، أوِ الوُقوعِ بِالبُلوغِ إلى عُلُوِّكَ ، فَأَنتَ فِي المَكانِ الَّذي لا يَتَناهى ، ولَم تَقَع عَلَيكَ عُيونٌ بِإِشارَةٍ ولا عِبارَةٍ ، هَيهاتَ ثُمَّ هَيهاتَ! يا أوَّلِيُّ يا وَحدانِيُّ يا فَردانِيُّ ، شَمَختَ (4) فِي العُلُوِّ بِعِزِّ الكِبرِ ، وَارتَفَعتَ مِن وَراءِ كُلِّ غَورَةٍ ونِهايَةٍ بِجَبَروتِ الفَخرِ (5) . (6)

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ إذ جَعَلتَنا مِمَّن يَحمَدُكَ حَقّا . (7)

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ حَمدا يَكونُ أحَقَّ الحَمدِ بِكَ ، وأرضَى الحَمدِ لَكَ ، وأوجَبَ الحَمدِ لَكَ ، وأحَبَّ الحَمدِ إلَيكَ . ولَكَ الحَمدُ كَما أنتَ أهلُهُ ، وكَما رَضيتَ لِنَفسِكَ ، وكَما حَمِدَكَ مَن رَضيتَ حَمدَهُ مِن جَميعِ خَلقِكَ . ولَكَ الحَمدُ كَما حَمِدَكَ بِهِ جَميعُ أنبِيائِكَ ورُسُلِكَ ومَلائِكَتِكَ ، وكَما يَنبَغي لِعِزِّكَ وكِبرِيائِكَ وعَظَمَتِكَ . ولَكَ الحَمدُ حَمدا تَكِلُّ الأَلسُنُ عَن صِفَتِهِ ، ويَقِفُ القَولُ عَن مُنتَهاهُ . ولَكَ الحَمدُ حَمدا لا يَقصُرُ عَن رِضاكَ ، ولا يَفضُلُهُ شَيءٌ مِن مَحامِدِكَ . اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ فِي السَّرّاءِ وَالضَّرّاءِ ، وَالشِّدَّةِ وَالرَّخاءِ ، وَالعافِيَةِ وَالبَلاءِ ، وَالسِّنينَ وَالدُّهورِ . ولَكَ الحَمدُ عَلى آلائِكَ وَنَعمائِكَ عَلَيَّ وعِندي ، وعَلى ما أولَيتَني وأبلَيتَني وعافَيتَني ورَزَقتَني وأعطَيتَني وفَضَّلتَني وشَرَّفتَني وكَرَّمتَني وهَدَيتَني لِدينِكَ ، حَمدا لا يَبلُغُهُ وَصفُ واصِفٍ ، ولا يُدرِكُهُ قَولُ قائِلٍ . اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ حَمدا فيما أتَيتَ إلى أحَدٍ مِن إحسانِكَ عِندي ، وإفضالِكَ عَلَيَّ ، وتَفضيلِكَ إيّايَ عَلى غَيري . ولَكَ الحَمدُ عَلى ما سَوَّيتَ مِن خَلقي وأدَّبتَني فَأَحسَنتَ أدَبي ، مَنّا مِنكَ عَلَيَّ لا لِسابِقَةٍ كانَت مِنّي . فَأَيُّ النِّعَمِ يا رَبِّ لَم تَتَّخِذ عِندي! وأيُّ شُكرٍ لَم تَستَوجِب مِنّي! رَضيتُ بِلُطفِكَ لُطفا ، وبِكِفايَتِكَ مِن جَميعِ الخَلقِ خَلَفا . (8) يا رَبِّ ، أنتَ المُنعِمُ عَلَيَّ ، المُحسِنُ المُتَفَضِّلُ المُجمِلُ ، ذُو الجَلالِ وَالإِكرامِ ، وَالفَواضِلِ وَالنِّعَمِ العِظامِ ، فَلَكَ الحَمدُ عَلى ذلِكَ . (9)

.


1- .الحَتْم : القضاء وإيجابُه (القاموس المحيط : ج 4 ص 93 «حتم») .
2- .حارَ : رجَعَ (الصحاح : ج 2 ص 638 «حور») .
3- .الكافي : ج 5 ص 372 ح 6 عن عبدالعظيم بن عبد اللّه الحسني .
4- .شَمَخَ : ارتفع وتكبّر (النهاية : ج 2 ص 500 «شمخ») .
5- .الغَور : القَعْر من كلّ شيء (القاموس المحيط : ج 2 ص 105 «غور») . أي ارتفعتَ عن أن يدرك كنه ذاتك وصفاتك بالوصول إلى غور الأفكار ونهايتها بسبب جبروت وعظمة ذاتيّة توجب الفخر (بحار الأنوار : ج 3 ص 299) .
6- .التوحيد : ص 66 ح 19 عن سهل بن زياد ، الاحتجاج : ج 2 ص 485 ح 325 نحوه ، بحار الأنوار : ج 94 ص 179 ح 3 .
7- .الأمالي للطوسي : ص 289 ح 559 ، المناقب لابن شهر آشوب : ج 4 ص 427 عن الإمام العسكري عليه السلام وكلاهما عن كافور الخادم ، بحار الأنوار : ج 50 ص 126 ح 3 .
8- .في المصدر : «خلقا» ، والتصويب من بحار الأنوار وبعض نسخ المصدر . والخَلَف : ما استخلَفتَهُ من شيء ؛ تقول : أعطاك اللّه ُ خَلَفا ممّا ذهب لك (لسان العرب : ج 9 ص 84 «خلف») .
9- .مصباح المتهجّد : ص 343 ح 453 ، جمال الاُسبوع : ص 210 كلاهما عن يعقوب بن يزيد الكاتب الأنباري ، بحار الأنوار : ج 90 ص 49 ح 12 .

ص: 427

امام هادى عليه السلام :ستايش ، خدايى را كه به كائناتْ دانا بود ، پيش از آن كه از آفريدگانش كسى باشد كه او را طاعت و ديندارى كند . آفريننده آسمان ها و زمين است و فراهم آورنده سبب هاست براى [اجراى] آنچه قلم ها آن را رقم زدند و از قضاى حتمى او گذشتند و او از پيش ، به آنها علم داشت و حكم آن را مقرّر كرده بود . او را بر نعمت هايش مى ستايم و از خشم و كيفرهايش ، به خود او پناه مى برم . از خدا هدايت مى طلبم و از گم راهى و نابودى ، به او پناه مى برم . هر كس خدا هدايتش كند ، بى گمان ، هدايت شده است و راست ترين راه را پيموده و بزرگ ترين سود را برده است ، و هر كه خدا گم راهش كند ، بى گمان ، از راه راست بر گشته و به هلاكت در افتاده است.

امام هادى عليه السلام :معبودا ! انديشه هاى انديشمندان ، از درك مقام شگفت آور تو و رسيدن به جايگاه بلند تو ، سرگشته اند و نگاه هاى نگرندگان ، كوتاه و وصف هاى وصف كنندگان ، بر باد رفته و گفته هاى باطل گرايان ، فرو پاشيده؛ زيرا تو در جايگاهى نامتناهى هستى و چشم ها به اشارت و عبارت ، بر تو نيفتند . هيهات و هيهات! اى آغازين ، اى يگانه ، اى يكتا ! تو به واسطه عزّت كبريايت ، در اوج بلندى هستى و به سبب جبروت فخرآفرينت ، برتر از آنى كه با فرو رفتن در ژرفاى انديشه و نهايت آن ، به تو توان رسيد.

امام هادى عليه السلام :بار خدايا ! تو را ستايش كه ما را از كسانى قرار دادى كه به راستى ، تو را مى ستايند .

امام هادى عليه السلام :بار خدايا ! تو را ستايش ؛ ستايشى كه سزامندترين ستايش به تو ، و پسنديده ترين ستايش به نزد تو ، و واجب ترين ستايش براى تو ، و محبوب ترين ستايش در نزد تو باشد . تو را ستايش ، آن سان كه تو اهل آنى ، و آن سان كه تو براى خود پسندى ، و آن سان كه ديگر آفريدگانت _ كه ستايش آنها را پسنديده اى _ ستايشت كرده اند . تو را ستايش ، آن سان كه همه پيامبران و فرستادگان و فرشتگانت ، با آن تو را ستوده اند ، و آن سان كه شايسته عزّت و كبريا و عظمت توست . تو را ستايش ؛ ستايشى كه زبان ها از وصف آن فرو مانند و گفتار از رسيدن به نهايت آن باز ماند . تو را ستايش ؛ ستايشى كه از خشنود كردن تو فرو نمانَد و هيچ يك از ستايش هايت ، بر آن برتر نيايد. بار خدايا ! تو را ستايش در خوشى و ناخوشى ، در سختى و آسايش ، در عافيت و بلا ، و در ساليان و روزگاران . تو را ستايش بر لطف ها و نعمت هايت كه بر من كرده اى و نزد من دارى و بر احسان و نيكى و عافيت و روزى و دهش و فضيلت و شرافت و كرامتى كه به من ارزانى داشته اى ، و براى آن كه مرا به دينت هدايت كرده اى ؛ ستايشى كه وصف هيچ وصف كننده اى به آن نرسد ، و سخن هيچ گوينده اى آن را درنيابد. بار خدايا ! ستايشت باد ؛ ستايش براى هر احسانى كه بر من كرده اى، و لطفى كه به من نموده اى ، و برترى اى كه مرا بر غير خودم داده اى . تو را ستايش كه مرا بى عيب و نقص آفريدى و مرا پروردى و خوش پروردى ، و اين از سر لطف تو به من بود و نه اين كه من ، خود ، به واسطه پيشينه اى سزامند آنها شده باشم . پس كدامين نعمت است _ اى پروردگار من ! _ كه نزد من نداشته باشى ، و كدام سپاس است كه مستوجب آن از من نباشى؟! لطف تو را بر هر لطفى پسنديدم ، و بسندگىِ تو را به جاى همه خلق برگزيدم. اى پروردگار من ! تو به من نعمت داده اى ، احسان كرده اى ، لطف نموده اى ، نيكى فرموده اى . تو خداوند شوكت و ارج و دهش ها و نعمت هاى بزرگى . پس تو را بر اين همه ، ستايش باد.

.

ص: 428

. .

ص: 429

. .

ص: 430

5 / 13المَحامِدُ المَأثورَةُ عَنِ الإِمامِ الحَسَنِ بنِ عَلِيٍّ العَسكَرِيِّالإمام العسكري عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ شُكرا لِنَعمائِهِ ، وَاستِدعاءً لِمَزيدِهِ ، وَاستِخلاصا لَهُ وبِهِ (1) دونَ غَيرِهِ ، وعِياذا بِهِ مِن كُفرانِهِ وَالإِلحادِ في عَظَمَتِهِ وكِبرِيائِهِ ، حَمدَ مَن يَعلَمُ أنَّ ما بِهِ مِن نَعمائِهِ فَمِن عِندِ رَبِّهِ ، وما مَسَّهُ مِن عُقوبَةٍ فَبِسوءِ جِنايَةِ يَدِهِ . (2)

عنه عليه السلام_ في كِتابِهِ إلى إسحاقِ بنِ إسماعِيلَ النَّيسابورِيِّ _: فَهِمتُ كِتابَكَ _ يَرحَمُكَ اللّهُ _ ونَحنُ بِحَمدِ اللّهِ ونِعمَتِهِ أهلُ بَيتٍ نَرِقُّ عَلى أولِيائِنا ، ونُسَرُّ بِتَتابُعِ إحسانِ اللّهِ إلَيهِم وفَضلِهِ لَدَيهِم . . . ولَيسَ مِن نِعمَةٍ _ وإن جَلَّ أمرُها وعَظُمَ خَطَرُها _ إلّا وَالحَمدُ للّهِِ _ تَقَدَّسَت أسماؤُهُ _ عَلَيها مُؤَدٍّ شُكرَها ، وأنَا أقولُ : الحَمدُ للّهِِ أفضَلَ ما حَمِدَهُ حامِدُهُ إلى أبَدِ الأَبَدِ ، بما مَنَّ اللّهُ عَلَيكَ مِن رَحمَتِهِ ، ونَجّاكَ مِنَ الهَلَكَةِ ، وسَهَّلَ سَبيلَكَ عَلَى العَقَبَةِ . (3)

5 / 14المَحامِدُ المَأثورَةُ عَنِ الإِمامِ المَهدِيِّالإمام المهدي عليه السلام :اللّهُمَّ يا ذَا المِنَنِ السّابِغَةِ ، وَالآلاءِ (4) الوازِعَةِ ، وَالرَّحمَةِ الواسِعَةِ ، وَالقُدرَةِ الجامِعَةِ ، وَالنِّعَمِ الجَسيمَةِ ، وَالمَواهِبِ العَظيمَةِ ، وَالأَيادِي الجَميلَةِ ، وَالعَطايَا الجَزيلَةِ . يا مَن لا يُنعَتُ بِتَمثيلٍ ، ولا يُمَثَّلُ بِنَظيرٍ ، ولا يُغلَبُ بِظَهيرٍ . يا مَن خَلَقَ فَرَزَقَ ، وألهَمَ فَأَنطَقَ ، وَابتَدَعَ فَشَرَعَ ، وعَلا فَارتَفَعَ ، وقَدَّرَ فَأَحسَنَ ، وصَوَّرَ فَأَتقَنَ ، وَاحتَجَّ فَأَبلَغَ ، وأنعَمَ فَأَسبَغَ ، وأعطى فَأَجزَلَ ، ومَنَحَ فَأَفضَلَ . يا مَن سَما فِي العِزِّ فَفاتَ خَواطِرَ الأَبصارِ ودَنا فِي اللُّطفِ فَجازَ هَواجِسَ الأَفكارِ . يا مَن تَوَحَّدَ بِالمُلكِ (فِي المُلكِ) فَلا نِدَّ لَهُ في مَلَكوتِ سُلطانِهِ ، وتَفَرَّدَ بِالكِبرِياءِ وَالآلاءِ فَلا ضِدَّ لَهُ في جَبَروتِ شَأنِهِ . يا مَن حارَت في كِبرِياءِ هَيبَتِهِ دَقائِقُ لَطائِفِ الأَوهامِ ، وَانحَسَرَت دونَ إدراكِ عَظَمَتِهِ خَطائِفُ أبصارِ الأَنامِ . يا مَن عَنَتِ الوُجوهُ لِهَيبَتِهِ ، وخَضَعَتِ الرِّقابُ لِعَظَمَتِهِ ، ووَجِلَتِ القُلوبُ مِن خيفَتِهِ ، أسأَ لُكَ بِهذِهِ المِدحَةِ الَّتي لا تَنبَغي إلّا لَكَ . . . . (5)

.


1- .أي أحمَدُهُ طلبا لخلاص نفسي من العقوبات خالصا له مستعينا به ، أو طلبا لإخلاص الدعاء والعبادة له بعونه (بحار الأنوار : ج 85 ص 249) .
2- .مُهج الدعوات : ص 85 ، البلد الأمين : ص 564 وفيه «واستجلابا لرزقه» بعد «... لمزيده» ، بحار الأنوار : ج 85 ص 229 .
3- .تحف العقول : ص 484 ، رجال الكشّي : ج 2 ص 844 ح 1088 وفيه «... الحمد للّه مثل ما حمد اللّه به حامد إلى ...» ، بحار الأنوار : ج 50 ص 319 ح 16 وج 78 ص 375 ح 2 .
4- .الآلاء : النِّعَم (النهاية : ج 1 ص 63 «ألى») .
5- .الإقبال : ج 3 ص 212 عن محمّد بن أبي الرواد الرّواسي ، المزار الكبير : ص 144 عن عليّ بن محمّد بن عبد الرحمن التستري ، المزار للشهيد الأوّل : ص 264 عن محمّد بن عبد الرحمن التستري ، مصباح المتهجّد : ص 802 ح 865 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 98 ص 391 ح 1 .

ص: 431

5 / 13 ستايش هاى نقل شده از امام حسن عسكرى عليه السلام
5 / 14 ستايش هاى نقل شده از امام مهدى عليه السلام

5 / 13ستايش هاى نقل شده از امام حسن عسكرى عليه السلامامام حسن عسكرى عليه السلام :ستايش ، خداى را به شكرانه نعمت هايش ، و براى درخواست افزون دهى اش و خالص گردانيدن [ _ِ دعا و عبادت] براى او و به كمك او ، و براى پناه بردن به او از ناسپاسى اش و از ناديده گرفتن بزرگى و كبريايش ؛ چونان ستايش كسى كه مى داند هر نعمتى كه دارد ، از جانب پروردگارش آمده و هر كيفرى كه بر او رسد ، از روى كردار خود اوست.

امام حسن عسكرى عليه السلام_ در نامه اش به اسحاق بن اسماعيل نيشابورى _:نامه ات را دريافتم ، خدايت رحمت كناد! ما _ بحمد اللّه و به لطف او _ خاندانى هستيم كه بر دوستان خود دلسوزيم ، و از نيكى هاى پياپىِ خداوند و بخشش او به آنها ، مسروريم .. . و هيچ نعمتى نيست _ هر چند بزرگ و پرارزش _ ، مگر آن كه ستايش گفتن خداوند عز و جل بر آن ، به جا آورنده شكر آن نعمت است ، و [لذا] من مى گويم : ستايش ، خداى را به برترين ستايشى كه هر ستاينده اى او را ستوده است ، تا هميشه هميشه ، براى مهرى كه خداوند به تو ورزيد و تو را از نابودى رهانيد . او راه تو را در گردنه [ى قيامت] ، هموار گردانيد.

5 / 14ستايش هاى نقل شده از امام مهدى عليه السلامامام مهدى عليه السلام :بار خدايا ، اى صاحب نواخت هاى بسيار ، و نيكى هاى پخش شده ، و رحمتِ گسترده ، و قدرت فراگير ، و نعمت هاى سترگ ، و مواهب بزرگ ، و احسان هاى زيبا ، و دهش هاى فراوان ! اى آن كه به مانندْ داشتن ، وصف نشود ، و همتا برايش نتوان آورد و به هيچ قدرتى مغلوب نشود! اى آن كه آفريد و روزى داد ، الهام كرد و گويا ساخت ، ابداع كرد و آغاز نمود ، بلندى گرفت و رفعت يافت ، مقرّر ساخت و خوش مقدّر ساخت ، صورت بخشيد و استوار قرارداد ، حجّت آورد و رسا بيان كرد ، نعمت داد و سرشار داد ، عطا كرد و بسيار عطا كرد ، بخشيد و فزون بخشيد! اى آن كه در عزّت ، اوج گرفته است ، چنان كه نگاه و خطورات انديشه ها به او نرسد ، و در نهايتِ لطافت است ، آن سان كه از خيالات انديشه ها برگذرد! اى آن كه در جهاندارى ، يگانه است و او را در قلمرو و پادشاهى اش شريكى نباشد ، و در بزرگى و نعمت ها يكتاست و در مقام پرشكوهش بلامنازع است! اى آن كه وهم هاى باريك و ظريف ، در بزرگىِ هيبت او حيران اند و نگاه هاى برق آساى مردمان ، از رسيدن به عظمت او فرو مانده اند! اى آن كه روى ها در برابر هيبتش خوارند ، گردن ها در برابر عظمتش تسليم اند ، و دل ها از ترسش هراسان اند ! از تو درخواست مى كنم به حقّ اين ستايشى كه شايسته كسى جز تو نيست ... .

.

ص: 432

عنه عليه السلام :لَكَ الحَمدُ يا إلهي إذ خَلَقتَني بَشَرا سَوِيّا ، وجَعَلتَني غَنِيّا مَكفِيّا بَعدَما كُنتُ طِفلاً صَبِيّا ، تَقوتُني مِنَ الثَّديِ لَبَنا مَرِيئا ، وغَذَّيتَني غِذاءً طَيِّبا هَنيئا ، وجَعَلتَني ذَكَرا مِثالاً سَوِيّا . فَلَكَ الحَمدُ حَمدا إن عُدَّ لَم يُحصَ ، وإن وُضِعَ لَم يَتَّسِع لَهُ شَيءٌ ، حَمدا يَفوقُ عَلى جَميعِ حَمدِ الحامِدينَ ، ويَعلو عَلى حَمدِ كُلِّ شَيءٍ ، ويَفخَمُ ويعظُمُ عَلى ذلِكَ كُلِّهِ ، وكُلَّما حَمِدَ اللّهَ شَيءٌ . وَالحَمدُ للّهِِ كَما يُحِبُّ اللّهُ أن يُحمَدَ ، وَالحَمدُ للّهِِ عَدَدَ ما خَلَقَ ، وزِنَةَ ما خَلَقَ ، وزِنَةَ أجَلِّ ما خَلَقَ ، وزِنَةَ أخَفِّ ما خَلَقَ ، وبِعَدَدِ أكبَرِ ما خَلَقَ ، وبِعَدَدِ أصغَرِ ما خَلَقَ ، وَالحَمدُ للّهِِ حَتّى يَرضى رَبُّنا وبَعدَ الرِّضا ، وأسأَ لُهُ أن يُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وأن يَغفِرَ لي ذَنبي ، وأن يَحمَدَ لي أمري ، ويَتوبَ عَلَيَّ ، إنَّهُ هُوَ التَّوّابُ الرَّحيمُ . (1)

.


1- .مُهج الدعوات : ص 338 عن محمّد بن عليّ العلوي الحسيني المصري ، البلد الأمين : ص 393 ، بحار الأنوار : ج 95 ص 268 ح 34 .

ص: 433

امام مهدى عليه السلام :_ اى معبود من ! _تو را ستايش كه انسانى به اندامم آفريدى ، و مرا كه پسركى خردسال بودم ، بى نياز و خودكفا گردانيدى ؛ از پستان ، شيرى نوشين به من نوشاندى و با غذايى پاك و سالم و گوارا تغذيه ام كردى ، و به مردى سالم و بى كاست تبديلم نمودى. پس تو را ستايش ؛ ستايشى كه اگر شمارش شود ، به شمار نايد و اگر [در ظرفى ]نهاده شود ، هيچ چيز گنجايش آن را نداشته باشد ؛ ستايشى كه بر همه ستايشِ ستايشگران فايق آيد و بر ستايش هر موجودى برترى گيرد ، و از همه اينها بيشتر و بزرگ تر باشد ؛ ستايشى تا آن گاه كه هر چيزى خدا را ستايش كند. ستايش ، خداى را آن گونه كه خداوند ، خود ، دوست دارد ستايش شود . ستايش ، خداى را به شمار آنچه آفريده ، و به وزن آنچه آفريده ، و به وزن سترگ ترين چيزى كه آفريده ، و به وزن سبك ترين چيزى كه آفريده ، و به شمار بزرگ ترين چيزهايى كه آفريده ، و به شمار كوچك ترين چيزهايى كه آفريده است . ستايش ، خداى را تا آن گاه كه پروردگارمان خشنود شود و حتى از آن هم برتر رود . از او مى خواهم كه بر محمّد و آل محمّد درود فرستد ، و گناه مرا بيامرزد ، كار مرا بپسندد و توبه ام را بپذيرد ، كه اوست توبه پذير مهربان .

.

ص: 434

الإقبال عن أبي عمرو محمّد بن محمّد بن نصر السكوني :سَأَلتُ أبا بَكرٍ أحمَدَ بنَ مُحَمَّدِ بنِ عُثمانَ البَغدادِيَّ ، أن يُخرِجَ إلَيَّ أدعِيَةَ شَهرِ رَمَضانَ الَّتي كانَ عَمُّهُ أبو جَعفَرٍ مُحَمَّدُ بنُ عُثمانَ بنِ السَّعيدِ العَمرِيُّ يَدعو بِها ، فَأَخرَجَ إلَيَّ دَفتَرا مُجَلَّدا بِأَحمَرَ ، فَنَسَختُ مِنهُ أدعِيَةً كَثيرَةً ، وكانَ مِن جُملَتِها : وتَدعو بِهذَا الدُّعاءِ في كُلِّ لَيلَةٍ مِن شَهرِ رَمَضانَ ؛ فَإِنَّ الدُّعاءَ في هذَا الشَّهرِ تَسمَعُهُ المَلائِكَةُ وتَستَغفِرُ لِصاحِبِهِ ، وهُوَ : اللّهُمَّ إنّي أفتَتِحُ الثَّناءَ بِحَمدِكَ ، وأنتَ مُسَدِّدٌ لِلصَّوابِ بِمَنِّكَ ، وأيقَنتُ أنَّكَ أرحَمُ الرّاحِمينَ في مَوضِعِ العَفوِ وَالرَّحمَةِ ، وأشَدُّ المُعاقِبينَ في مَوضِعِ النَّكالِ وَالنَّقِمَةِ ، وَأعظَمُ المُتَجَبِّرينَ في مَوضِعِ الكِبرِياءِ وَالعَظَمَةِ . . . . الحَمدُ للّهِِ الَّذي لَم يَتَّخِذ صاحِبَةً ولا وَلَدا ، ولَم يَكُن لَهُ شَريكٌ فِي المُلكِ ، ولَم يَكُن لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ وكَبِّرهُ تَكبيرا . الحَمدُ للّهِِ بِجَميعِ مَحامِدِهِ كُلِّها عَلى جَميعِ نِعَمِهِ كُلِّها . الحَمدُ للّهِِ الَّذي لا مُضادَّ لَهُ في مُلكِهِ ، ولا مُنازِعَ لَهُ في أمرِهِ . الحَمدُ للّهِِ الَّذي لا شَريكَ لَهُ في خَلقِهِ ولا شَبيهَ لَهُ في عَظَمَتِهِ . الحَمدُ للّهِِ الفاشي فِي الخَلقِ أمرُهُ وحَمدُهُ ، الظّاهِرِ بِالكَرَمِ مَجدُهُ ، الباسِطِ بِالجودِ يَدَهُ ، الَّذي لا تَنقُصُ خَزائِنُهُ ، ولا تَزيدُهُ كَثرَةُ العَطاءِ إلّا جودا وكَرَما إنَّهُ هُوَ العَزيزُ الوَهّابُ . . . . الحَمدُ للّهِِ مالِكِ المُلكِ ، مُجرِي الفُلكِ ، مُسَخِّرِ الرِّياحِ ، فالِقِ الإِصباحِ ، دَيّانِ الدّينِ ، رَبِّ العالَمينَ . الحَمدُ للّهِِ عَلى حِلمِهِ بَعدَ عِلمِهِ ، الحَمدُ للّهِِ عَلى عَفوِهِ بَعدَ قُدرَتِهِ ، الحَمدُ للّهِِ عَلى طولِ أناتِهِ (1) في غَضَبِهِ وهُوَ القادِرُ عَلى ما يُريدُ . الحَمدُ للّهِِ خالِقِ الخَلقِ ، باسِطِ الرِّزقِ ، ذِي الجَلالِ وَالإِكرامِ ، وَالفَضلِ وَالإِنعامِ ، الَّذي بَعُدَ فَلا يُرى ، وقَرُبَ فَشَهِدَ النَّجوى ، تَبارَكَ وتَعالى . الحَمدُ للّهِِ الَّذي لَيسَ لَهُ مُنازِعٌ يُعادِلُهُ ، ولا شَبيهٌ يُشاكِلُهُ ، ولا ظَهيرٌ يُعاضِدُهُ ، قَهَرَ بِعِزَّتِهِ الأَعِزّاءَ ، وتَواضَعَ لِعَظَمَتِهِ العُظَماءُ ، فَبَلَغَ بِقُدرَتِهِ ما يَشاءُ . الحَمدُ للّهِِ الَّذي يُجيبُني حينَ اُناديهِ ، ويَستُرُ عَلَيَّ كُلَّ عَورَةٍ وأنَا أعصيهِ ، ويُعَظِّمُ النِّعمَةَ عَلَيَّ فَلا اُجازيهِ ، فَكَم مِن مَوهِبَةٍ هَنيئَةٍ قَد أعطاني ، وعَظيمَةٍ مَخوفَةٍ قَد كَفاني ، وبَهجَةٍ مونِقَةٍ (2) قَد أراني ، فَاُثني عَلَيهِ حامِدا وأذكُرُه مُسَبِّحا . الحَمدُ للّهِِ الَّذي لا يُهتَكُ حِجابُهُ ، ولا يُغلَقُ بابُهُ ، ولا يُرَدُّ سائِلُهُ ، ولا يُخَيَّبُ آمِلُهُ . الحَمدُ للّهِِ الَّذي يُؤمِنُ الخائِفينَ ، ويُنَجِّي الصّالِحينَ ، ويَرفَعُ المُستَضعَفينَ ، ويَضَعُ المُستَكبِرينَ ، ويُهلِكُ مُلوكا ويَستَخلِفُ آخَرِينَ . وَالحَمدُ للّهِِ قاصِمِ الجَبّارينَ ، مُبيرِ الظّالِمينَ ، مُدرِكِ الهارِبينَ ، نَكالِ الظّالِمينَ ، صَريخِ المُستَصرِخينَ ، مَوضِعِ حاجاتِ الطّالِبينَ ، مُعتَمَدِ المُؤمِنينَ . الحَمدُ للّهِِ الَّذي مِن خَشيَتِهِ تَرعَدُ السَّماءُ وسُكّانُها ، وتَرجُفُ الأَرضُ وعُمّارُها ، وتَموجُ البِحارُ ومَن يَسبَحُ في غَمَراتِها. (الحَمدُ للّهِِ الَّذي هَدانا لِهذا وما كُنّا لِنَهتَدِيَ لَولا أن هَدانَا اللّهُ). (3) الحَمدُ للّهِِ الَّذي يَخلُقُ ، ولَم يُخلَق ، ويَرزُقُ ولا يُرزَقُ (4) ، ويُطعِمُ ولا يُطعَمُ ، ويُميتُ الأَحياءَ ويُحيِي المَوتى وهُوَ حَيٌّ لا يَموتُ ، بِيَدِهِ الخَيرُ وهُوَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ . (5)

.


1- .تأنّى في الأمر : أي ترفّق وتنظّر . والاسم : الأناة (الصحاح : ج 6 ص 2273 «أنا») .
2- .الأنَق : الفرح والسرور ، والشيء الأنيق المُعجِب (النهاية : ج 1 ص 76 «أنق») .
3- .ما بين القوسين لايوجد في الطبعة المعتمدة ، وأثبتناه من طبعة دار الكتب الإسلاميّة والبلد الأمين والمصباح للكفعمي .
4- .في الطبعة المعتمدة : «ولم يرزق» ، والتصويب من طبعة دار الكتب الإسلاميّة والمصادر الاُخرى .
5- .الإقبال : ج 1 ص 138 ، مصباح المتهجّد : ص 578 ح 690 ، تهذيب الأحكام : ج 3 ص 108 كلاهما من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 24 ص 166 ح 14 .

ص: 435

الإقبال_ به نقل از ابوعمرو محمّد بن محمّد بن نصر سَكونى _: از ابو بكر احمد بن محمّد بن عثمان بغدادى خواستم دعاهاى ماه رمضان را _ كه عمويش ابو جعفر محمّد بن عثمان بن سعيد عَمرى آنها را مى خوانده است _ به من نشان دهد . او دفترى را كه جلدى قرمز داشت ، در اختيار من نهاد و من دعاهاى فراوانى را از روى آن نوشتم ، كه يكى از آنها اين است : «اين دعا را در هر شب ماه رمضان مى خوانى ؛ زيرا در اين ماه ، فرشتگان دعا را مى شنوند و براى دعا كننده آمرزش مى طلبند . آن دعا اين است : بار الها ! ثنا را با ستايش تو آغاز مى كنم ، كه تو به لطف خويش ، به راه درست راه نمايى مى كنى . من يقين دارم كه تو در هنگام بخشش و مهرورزى ، مهربان ترينِ مهربانانى و در وقت كيفر و انتقام ، بى رحم ترينِ كيفر دهندگانى و در جايگاه كبريا و عظمت ، بزرگ ترينِ متكبّرانى ... . ستايش ، خدايى را كه زن و فرزندى نگرفته است ، و در جاندارى شريك ندارد ، و ناتوان نبوده تا او را حامى و پشتيبانى باشد . و او را به بزرگى ياد كن. ستايش ، خداى را با همه ستايش هايش ، بر همه نعمت هايش . ستايش ، خدايى را كه در سلطنتش بى رقيب ، و در فرمان روايى اش بلامنازع است . ستايش ، خدايى را كه در كار آفرينش ، شريكى ندارد و در عظمتش بى همتاست . ستايش ، خداى را كه آفرينش ، همه فرمان بردار و ستاينده اويند ، كَرَم او نشان از بزرگى او دارد ، و دستش به بخشش گشاده است ؛ خدايى كه خزانه هايش كاستى نگيرد ، و فراوانىِ عطا ، جز بر بخشندگى و كَرَم او نيفزايد ، كه او توانگر و پر بخشش است ... . ستايش ، خداى را كه صاحب ملك [ _ِ جهان] است ، روان كننده كشتى هاست و رام كننده بادها ، شكافنده صبحگاهان است و جزا دهنده ، پروردگار جهانيان است . ستايش ، خداى را بر بردبارى اش با آن كه مى داند . ستايش ، خداى را بر بخشودنش با آن كه توانايى [بر گرفتن انتقام] دارد . ستايش ، خداى را بر درنگ بسيارش در خشم گرفتن ، در حالى كه او آنچه اراده كند ، مى تواند انجام دهد. ستايش ، خداى را كه آفريننده آفرينش است و گستراننده روزى ، پروردگار شكوه و ارج و دهش و نعمت است ؛ خدايى كه چون دور است ، ديده ديده نمى شود و چون نزديك است ، گواه نجواست ؛ خجسته و والاست. ستايش ، خدايى را كه نه ستيزنده اى دارد كه با او برابرى كند ، و نه همانندى كه با او همشكل باشد ، و نه پشتيبانى كه حمايتش نمايد . با عزّتش ، عزّتمندان را مقهور ساخته است و بزرگان ، در برابر بزرگى او كوچكى كنند ، و با قدرت خود به آنچه خواهد ، دست يابد. ستايش ، خدايى را كه هر گاه صدايش زنم ، پاسخم مى دهد و هر عيبى را بر من مى پوشاند ؛ با آن كه من نافرمانى او مى كنم . به من نعمت هاى بزرگ مى دهد ، حال آن كه من پاداشش نمى دهم . چه بسيار موهبت هاى گوارايى كه به من عطا فرموده ، و چه بسيار بلاهاى ترسناكى كه از من برطرف نموده ، و چه بسيار زيبايى ها و شادى هاى دل پذيرى كه به من نشان داده است . پس ستايشْ كنان ثنايش مى گويم ، و تسبيحگويان يادش مى كنم. ستايش ، خدايى را كه حجابش كنار نرود ، و درِ خانه اش بسته نشود . درخواست كننده از او ، دست خالى باز گردانده نشود و آن كه به او اميد بسته ، نوميد باز نگردد. ستايش ، خدايى را كه بيمناكان را امان مى دهد و درست كاران را نجات مى بخشد ، مستضعفان را بالا مى برد و مستكبران را پست مى گرداند ، فرمان روايانى را نابود مى كند و ديگرانى را جانشين آنها مى سازد . ستايش ، خداى را كه در هم كوبنده گردن كشان ، نابود كننده ستمگران ، رسنده به گريختگان ، كيفر دهنده ستمكاران ، فرياد رس فرياد خواهان ، كانون نيازهاى جويندگان ، و تكيه گاه مؤمنان است . ستايش ، خدايى را كه از ترس او ، آسمان ها و ساكنان آنها مى لرزند ، زمين و جمعيت آن تكان مى خورند ، و درياها و موجوداتى كه در اعماق آنها شنا مى كنند ، موج بر مى دارند. (ستايش ، خدايى را كه ما را به اين [دين] ، هدايت فرمود و اگر نبود كه خدا هدايتمان فرموده ، ما خود ، هدايت نمى شديم) . ستايش ، خدايى را كه مى آفريند و خود ، آفريده نشده است ؛ روزى مى دهد و خود ، روزى داده نمى شود ؛ مى خورانَد و خود ، خوراك نمى خورد ؛ زندگانى را مى ميراند و مردگان را زنده مى كند و خود ، زنده ناميراست ؛ خوبى ها، همه در دست اوست و او بر هر چيزى تواناست.

.

ص: 436

. .

ص: 437

. .

ص: 438

. .

ص: 439

. .

ص: 440

. .

ص: 441

بخش پنجم: تهليل (گفتن «لا إله إلّا اللّه »)

اشاره

بخش پنجم: تهليل: (گفتن «لا إله إلّا اللّه ») (1)شامل:درآمدفصل يكم: ترغيب به گفتن «لا إله إلّا اللّه »فصل دوم: شرط هاى گفتن «لا إله إلّا اللّه »فصل سوم: بركت هاى «لا إله إلّا اللّه »فصل چهارم: تهليل هاى پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام

.


1- .توحيد گوى او نه بنى آدم اند و بس هر بلبلى كه زمزمه بر شاخسار كرد(م)

ص: 442

درآمد

واژه شناسى «تهليل»

درآمدواژه شناسى «تهليل»واژه تهليل ، مصدر است از ريشه «هلل» و به معناى بلند كردن صداست ، سپس اين معنا توسّع يافته و بر هر لفظ مشتمل بر حروف «هاء» و «لام» كه با صداى بلد ادا گردد ، اطلاق شده است و در توسّعى ديگر ، بر كاربردى مشابه نيز «تهليل» اطلاق شده است ، آن جا كه حتّى بالا بردن صدا هم در كار نباشد ، و از اين باب است كه كلمه توحيد (يعنى «لا إله إلّا اللّه ) «تهليل» ناميده مى شود . خليل بن احمد فراهيدى ، تهليل را اين گونه تفسير كرده است : تهليل يعنى گفتن «لا اله إلّا اللّه » و «استهلال» به معناى صداست . هر «لا اله إلّا اللّه » گويى ، خواه با صداى بلند بگويد يا آهسته ، مُهِلّ يا مُستهِلّ است . (1) و ابن فارِس ، در ريشه يابى معناى «تهليل» آورده است : مادّه «هلل» يك اصل معنايى صحيح دارد كه دلالت بر بلند كردن صدا مى كند . سپس دامنه آن توسعه داده شده و به چيزى كه از آن صدايى يا پاره اى حروف هاء و لام درآيد ، اطلاق گرديده است و آن گاه ، غير آن را به آن ، تشبيه مى كنند و

.


1- .ترتيب العين : ص 887 .

ص: 443

تهليل ، در قرآن و حديث
اهمّيت ذكر «تهليل»

به آن مى نامند . (1) همچنين ، گاه با مصدر جعلى «هَيلَلَة» ، به كلمه توحيد اشاره مى شود . جوهرى در اين باره مى نويسد : هلّل الرجل ، يعنى : آن مرد «لا اله إلّا اللّه » گفت . گفته مى شود : «قد أكثرت من الهيلله» ، يعنى بسيار «لا اله إلّا اللّه » گفتم . (2)

تهليل ، در قرآن و حديثواژه «تهليل» در احاديث اسلامى ، فراوان به كار رفته است ؛ ليكن در قرآن به كار نرفته است ؛ امّا جمله «لا إلهَ إلَا اللّهُ» ، دو بار (3) ، جمله «لا إلهَ إلّا هو» سى بار ، (4) جمله «لا إلهَ إلّا أنا» ، سه بار (5) و «لا إلهَ إلّا أنت» ، يك بار (6) در اين كتاب آسمانى آمده است .

اهمّيت ذكر «تهليل»با عنايت به اين كه ذكر «تهليل» ، اعتراف به يگانگى خداوند متعال است و ايمانْ با آن ، آغاز (7) و تجديد (8) مى شود ، مهم تر از تسبيح و تحميد است (9) ؛ بلكه

.


1- .معجم مقاييس اللغة : ج 6 ص 11 .
2- .الصحاح : ج 5 ص 1852 .
3- .صافّات ، آيه 35 ، محمّد ، آيه 19 .
4- .بقرة : آيه 163 و 255 ، آل عمران : آيه 2 ، 6 و 18 (2 بار) ، نساء : آيه 87 ، انعام : آيه 102 و 106 ، اعراف : آيه 158 ، توبه : آيه 31 و 129 ، هود : آيه 14 ، رعد : آيه 30 ، طه : آيه 8 و 98 ، مؤمنون : آيه 116 ، نمل : آيه 26 ، قصص : آيه 70 و 88 ، فاطر : آيه 3 ، زمر : آيه 6 ، غافر : آيه 3 ، 62 و 65 ، دخان : آيه 8 ، حشر : آيه 22 و 23 ، تغابن : آيه 13 و مزمّل : آيه 29 .
5- .نحل : آيه 2 ، طه : آيه 14 و انبياء : آيه 25 .
6- .انبياء : آيه 87 .
7- .ر . ك : ص 447 (آغاز ايمان) .
8- .ر . ك : ص 447 (نو كردن ايمان) .
9- .ر . ك : ص 447 ح 1440.

ص: 444

سَرور همه اذكار (1) و برتر از همه اعمال (2) و بهترين سخن (3) شمرده مى شود . عناوينى مانند : كلمه تقوا (4) ، بهترين عبادت (5) ، برترين دانش (6) ، كليد آسمان ها (7) ، كه در توصيف ذكر تهليل و تشويق به بهره گيرى از آن آمده است ، حاكى از اهمّيت فوق العاده اين ذكر و نقش بى بديل آن در پرورش جان و صعود به قلّه انسانيت است . اين ذكر ، اگر صادقانه بر زبان جارى گردد ، آثار و بركات فراوانى براى ذاكر به همراه دارد : گناهان را از جان مى زدايد (8) ، روان را از آفات شيطانى مصونيت مى بخشد (9) ، بلاها را از انسان دور مى كند ، (10) او را از آتش دوزخ ، رها مى سازد (11) و شايسته ورود به بهشت مى نمايد ، (12) و در يك جمله : ذكر «تهليل» مى تواند عزّت ، (13) كاميابى (14) و خير دنيا و آخرت (15) را نه تنها براى شخص ذاكر ، بلكه براى جامعه اسلامى فراهم سازد .

.


1- .ر . ك : ص 451 (سرور اذكار) .
2- .ر . ك : ص 453 (برترين اعمال) .
3- .ر . ك : 455 (برترين سخن) .
4- .ر . ك : ص 449 (گفتار پرهيزكارى) .
5- .ر . ك : ص 455 (بهترين عبادت) .
6- .ر . ك : ص 453 (برترين علم) .
7- .ر . ك : ص 459 (كليد آسمان ها) .
8- .ر . ك : ص 481 (نابودن كردن گناهان) .
9- .ر . ك : ص 487 (مصون ماندن از شيطان) .
10- .ر . ك : ص 487 (دفع بلا) .
11- .راجع : ص 489 (رهيدن از آتش) .
12- .ر . ك : ص 489 (رفتن به بهشت) .
13- .ر . ك : ص 493 (عزّت) .
14- .ر . ك : ص 493 (رستگارى) .
15- .ر . ك : ص 495 (خير دنيا و آخرت) .

ص: 445

شرط بهره گيرى از بركات تهليل

شرط بهره گيرى از بركات تهليلنكته مهم و قابل توجّه ، اين است كه احاديث فصل دوم ، بهره گيرى از بركات «تهليل» را به : اخلاص ، (1) اطاعت خدا و رسول ، (2) محبّت و ولايت اهل بيت ، (3) عمل صالح (4) و اجتناب از محرّمات ، (5) مشروط كرده اند . با تأمّل در اين شروط ، مشخّص مى شود كه همه آنها در واقع به شرط اوّل ، يعنى اخلاص در گفتن تهليل باز مى گردد و لذا غالب احاديث ، اخلاص را به شروطِ ياد شده ، تفسير كرده اند . به بيان روشن تر ، معناى اخلاص در تهليل ، اجتناب از شرك اعتقادى و عملى است و لازمه آن ، اطاعت از خدا و رسول و لازمه آن ، ولايت و محبّت اهل بيت عليهم السلام و انجام دادن كارهاى شايسته و اجتناب از كارهاى ناشايست است .

.


1- .ر . ك : ص 471 (اخلاص) .
2- .ر . ك : ص 475 ح 1493 .
3- .ر . ك : ص 473 (ولايت) .
4- .ر . ك : ص 477 (كردار نيك) .
5- .ر . ك : ص 479 (دورى كردن از حرام ها) .

ص: 446

الفَصلُ الأَوَّلُ : الحثّ على التّهليل1 / 1أوَّلُ الإِيمانِالكتاب«وَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ إِلَا نُوحِى إِلَيْهِ أَنَّهُ لَا إِلَ_هَ إِلَا أَنَا فَاعْبُدُونِ» . (1)

الحديثالإمام الرضا عليه السلام :إنَّ التَّهليلَ هُوَ إقرارٌ للّهِِ تَعالى بِالتَّوحيدِ ، وخَلعُ الأَندادِ مِن دونِ اللّهِ ، وهُوَ أوَّلُ الإِيمانِ ، وأعظَمُ مِنَ التَّسبيحِ وَالتَّحميدِ . (2)

1 / 2تَجديدُ الإِيمانِمسند ابن حنبل عن أبي هريرة :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : جَدِّدوا إيمانَكُم . قيلَ : يا رَسولَ اللّهِ وكَيفَ نُجَدِّدُ إيمانَنا؟ قالَ : أكثِروا مِن قَولِ : لا إلهَ إلَا اللّهُ . (3)

.


1- .الأنبياء : 25 .
2- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 106 ح 1 ، علل الشرائع : ص 259 ح 9 كلاهما عن الفضل بن شاذان ، بحار الأنوار : ج 6 ص 67 ح 1 وج 84 ص 144 ح 39 .
3- .مسند ابن حنبل : ج 3 ص 281 ح 8718 ، المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 285 ح 7657 ، المنتخب من مسند عبد بن حميد : ص 417 ح 1424 ، حلية الأولياء : ج 2 ص 357 ، كنزالعمّال : ج 1 ص 416 ح 1768 .

ص: 447

فصل يكم: ترغيب به گفتن «لا إله إلّا اللّه »

1 / 1 آغاز ايمان
1 / 2 نو كردن ايمان

فصل يكم: ترغيب به گفتن «لا إله إلّا اللّه »1 / 1آغاز ايمانقرآن«و پيش از تو ، هيچ پيامبرى را نفرستاديم مگر اين كه به او وحى كرديم كه: «خدايى جز من نيست، پس مرا بپرستيد»» .

حديثامام رضا عليه السلام :گفتنِ لا اله الا اللّه ، در واقع ، اقرار به يگانگىِ خداوند متعال است و نفى انبازان و همتايان از او . آن ، آغاز ايمان است و از تسبيح و حمد گفتن ، بزرگ تر است .

1 / 2نو كردن ايمانمسند ابن حنبل_ به نقل از ابو هريره _: پيامبر خدا فرمود : «ايمان هاى خود را نو گردانيد» . گفته شد : اى پيامبر خدا ! چگونه ايمانمان را نو گردانيم؟ فرمود : «لا اله الا اللّه زياد بگوييد» .

.

ص: 448

1 / 3اِسمٌ مِن أسماءِ اللّهِ عز و جلالإمام الرضا عليه السلام_ في بَيانِ حِكمَةِ جُمَلِ الأَذانِ _: فَإِن قالَ قائِلٌ : فَلِمَ جُعِلَ آخِرُهَا التَّهليلَ ولَم يُجعَل آخِرُهَا التَّكبيرَ كَما جُعِلَ في أوَّلِهَا التَّكبيرُ ؟ قيلَ : لِأَنَّ التَّهليلَ اسمُ اللّهِ في آخِرِهِ فَأَحَبَّ اللّهُ تَعالى أن يَختِمَ الكَلامَ بِاسمِهِ كَما فَتَحَهُ بِاسمِهِ . (1)

1 / 4كَلِمَةُ التَّقوىالكتاب«وَ أَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوَى وَ كَانُواْ أَحَقَّ بِهَا وَ أَهْلَهَا» . (2)

الحديثسنن الترمذي عن كعب عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في بَيانِ المُرادِ مِن قَولِهِ تَعالى : «وَ أَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوَى» ، قالَ _: لا إلهَ إلَا اللّهُ . (3)

.


1- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 106 ح 1 ، علل الشرائع : ص 259 ح 9 وفيه «في آخر الحرف منه» بدل «في آخره» وكلاهما عن الفضل بن شاذان ، بحار الأنوار : ج 6 ص 67 ح 1 .
2- .الفتح : 26 .
3- .سنن الترمذي : ج 5 ص 386 ح 3265 ، مسند ابن حنبل : ج 8 ص 53 ح 21312 عن الطفيل عن أبيه ، المستدرك على الصحيحين : ج 2 ص 500 ح 3717 عن عباية بن ربعي عن الإمام عليّ عليه السلام وزاد في آخره «واللّه أكبر» ، كنزالعمّال : ج 2 ص 506 ح 4606 ؛ بحار الأنوار : ج 100 ص 37 ح 35 نقلاً عن وقعة صفّين عن سلام بن سويد عن الإمام عليّ عليه السلام .

ص: 449

1 / 3 نامى از نام هاى خدا
1 / 4 گفتار پرهيزگارى

1 / 3نامى از نام هاى خداامام رضا عليه السلام_ در بيان حكمت جملات اذان _: اگر گوينده اى بگويد : چرا پايان آن ، لا اله الا اللّه قرار داده شد و در آخر آن همانند آغازش ، تكبير نهاده نشد؟ گفته مى شود : چون در آخر لا اله الا اللّه ، نام خداست و خداى متعال دوست داشته كه سخن را به نام خودش پايان بخشد ، چنان كه به نام خود آغازش كرد.

1 / 4گفتار پرهيزگارىقرآن«و گفتار تقوا را ملازم آنان ساخت، و [ در واقع ، ] آنان به [ رعايت ] آن [ آرمان ] سزاوارتر و شايسته [ ى اتّصاف به ] آن بودند» .

حديثسنن الترمذى_ به نقل از كعب _: پيامبر صلى الله عليه و آله در بيان مقصود از اين فرموده خداوند : «و گفتار پرهيزگارى را ملازم آنان ساخت» ، فرمود : «[همان جمله] لا إله إلّا اللّه است» .

.

ص: 450

رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ لَمّا سُئِلَ عَن تَفسيرِ : سُبحانَ اللّهِ وَالحَمدُ للّهِِ ولا إلهَ إلَا اللّهُ وَاللّهُ أكبَرُ _: . . . وقَولُهُ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» يَعني وَحدانِيَّتَهُ ، لا يَقبَلُ الأَعمالَ إلّا بِها ، وهِيَ كَلِمَةُ التَّقوى ، يُثقِلُ اللّهُ بِهَا المَوازينَ يَومَ القِيامَةِ . (1)

1 / 5سَيِّدُ الأَذكارِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :سَيِّدُ القَولِ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» ، وخَيرُ العِبادَةِ الاِستِغفارُ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :أفضَلُ الذِّكرِ : لا إلهَ إلَا اللّهُ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :أفضَلُ الدُّعاءِ : لا إلهَ إلَا اللّهُ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :ما مِنَ الذِّكرِ شَيءٌ أفضَلُ مِن قَولِ : لا إلهَ إلَا اللّهُ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :ما قُلتُ ولا قالَ القائِلونَ قَبلي مِثلَ : لا إلهَ إلَا اللّهُ . (6)

.


1- .علل الشرائع : ص 251 ح 8 عن الحسن بن عبد اللّه عن آبائه عن جدّه الإمام الحسن عليه السلام ، الأمالي للصدوق : ص 255 ح 279 عن الحسن بن عبد اللّه عن أبيه عن جدّه الإمام الحسن عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : ج 93 ص 167 ح 1 .
2- .الجعفريّات : ص 228 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام ، جامع الأحاديث للقمّي : ص 87 عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام وليس فيه «وخير العبادة الاستغفار» ، بحار الأنوار : ج 93 ص 204 ح 43 نقلاً عن الإمامة والتبصرة .
3- .سنن الترمذي : ج 5 ص 462 ح 3383 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1249 ح 3800 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 676 ح 1834 ، صحيح ابن حبّان : ج 3 ص 126 ح 846 كلّها عن جابر ، كنزالعمّال : ج 1 ص 414 ح 1748 .
4- .الشكر لابن أبي الدنيا : ص 53 ح 103 ، شُعب الإيمان : ج 4 ص 90 ح 4371 كلاهما عن جابر .
5- .الدعوات : ص 20 ح 17 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 204 ح 42 ؛ كنزالعمّال : ج 1 ص 423 ح 1816 نقلاً عن الطبراني عن ابن عمر .
6- .التوحيد : ص 18 ح 1 ، ثواب الأعمال : ص 17 ح 9 ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 83 ح 2219 ، جامع الأحاديث للقمّي : ص 197 كلّها عن أبي سعيد الخدري ، بحار الأنوار : ج 93 ص 195 ح 11 .

ص: 451

1 / 5 سرور اذكار

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در پاسخ به سؤال از تفسير «پاكا خدا ، و ستايش خداى را و معبودى جز خدا نيست و خدا بزرگ تر است» _: ...و جمله «معبودى جز خدا نيست» ، به معناى يگانگى اوست . اعمال ، جز با اين عقيده ، پذيرفته [ى درگاه الهى ]نمى شود و آن ، گفتار تقواست . در روز رستاخيز ، خداوند با آن ، كفّه اعمال را سنگين مى گرداند.

1 / 5سرور اذكارپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سرور سخن ، جمله «معبودى جز خدا نيست» و بهترين عبادت ، استغفار كردن است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :برترين ذكر ، لا إله إلّا اللّه است.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بهترين دعا ، لا إله إلّا اللّه است.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ ذكرى ، برتر از گفتنِ لا إله إلّا اللّه نيست.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نه من و نه گويندگان پيش از من ، سخنى چون لا إله إلّا اللّه نگفته ايم.

.

ص: 452

الإمام الصادق عليه السلام :سَيِّدُ كَلامِ الأَوَّلينَ وَالآخِرينَ : لا إلهَ إلَا اللّهُ . (1)

عنه عليه السلام :قَولُ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» سَيِّدُ الكَلامِ . (2)

1 / 6أفضَلُ الأَعمالِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :«لا إِلهَ إِلَا اللّهُ» ، لا يَسبِقُها عَمَلٌ ، ولا تَترُكُ ذَنبا . (3)

1 / 7أفضَلُ العِلمِالكتاب«فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَ_هَ إِلَا اللَّهُ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَ_تِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَمَثْوَاكُمْ» . (4)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أفضَلُ العِلمِ : لا إلهَ إلَا اللّهُ ، وأفضَلُ الدُّعاءِ الاِستِغفارُ . (5)

.


1- .الدعوات : ص 49 ح 119 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 204 ح 42 .
2- .الدعوات : ص 22 ح 25 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 312 ح 17 .
3- .سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1248 ح 3797 عن اُمّ هانئ ، كنز العمّال : ج 1 ص 418 ح 1781 وراجع المعجم الكبير : ج 8 ص 115 ح 7533 .
4- .محمّد : 19 .
5- .جامع الأخبار : ص 134 ح 273 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 282 ح 23 ؛ الفردوس : ج 1 ص 352 ح 1412 عن ابن عمر ، كنزالعمّال : ج 1 ص 415 ح 1760 .

ص: 453

1 / 6 برترين اعمال
1 / 7 برترين علم

امام صادق عليه السلام :سرور سخنانِ اوّلين و آخرين آدميان ، جمله لا إله إلّا اللّه است .

امام صادق عليه السلام :جمله «معبودى جز خدا نيست» ، سَرور گفتارهاست.

1 / 6برترين اعمالپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ عملى ، بر «لا اله الا اللّه » پيشى ندارد و [گفتن آن] هيچ گناهى بر جاى نمى گذارد .

1 / 7برترين علمقرآن«پس بدان كه هيچ معبودى جز خدا نيست ، و براى گناه خويش ، آمرزش جوى و نيز براى مردان و زنان با ايمان [ طلب مغفرت كن] . و خداست كه فرجام و مآلِ [ هر يك از ] شما را مى داند» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :برترين علم ، اين است كه بدانى معبودى جز خدا نيست ، وبرترين دعا آمرزش طلبيدن است.

.

ص: 454

1 / 8أفضَلُ الكَلامِالإمام عليّ عليه السلام :سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ : أفضَلُ الكَلامِ قَولُ : لا إلهَ إلَا اللّهُ ، وأفضَلُ الخَلقِ أوَّلُ مَن قالَ : لا إلهَ إلَا اللّهُ . فَقيلَ : يا رَسولَ اللّهِ ، ومَن أوَّلُ مَن قالَ : لا إلهَ إلَا اللّهُ؟ قالَ : أنَا ، وأنَا نورٌ بَينَ يَدَيِ اللّهِ جَلَّ جَلالُهُ ، اُوَحِّدُهُ واُسَبِّحُهُ واُكَبِّرُهُ واُقدِّسُهُ واُمَجِّدُهُ ، ويَتلوني نورٌ شاهِدٌ مِنّي . فَقيلَ : يا رَسولَ اللّهِ ، ومَنِ الشّاهِدُ مِنكَ؟ فَقالَ : عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ . (1)

1 / 9أصدَقُ الأَقوالِالإمام عليّ عليه السلام_ حينَ سُئِلَ : أيُّ القَولِ أصدَقُ؟ _: شَهادَةُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ . (2)

1 / 10خَيرُ العِبادَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :خَيرُ العِبادَةِ قَولُ : لا إلهَ إلَا اللّهُ . (3)

.


1- .كمال الدين : ص 669 ح 14 عن الأصبغ بن نباتة ، بحار الأنوار : ج 36 ص 263 ح 83 .
2- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 383 ح 5833 ، معاني الأخبار : ص 199 ح 4 ، الأمالي للصدوق : ص 479 ح 644 كلّها عن عبد اللّه بن بكر المرادي عن الإمام الكاظم عن آبائه عن الإمام الحسين عليهم السلام ، والأخير لم ينسبه إلى الإمام الحسين عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 93 ص 156 ح 21 .
3- .الكافي : ج 2 ص 506 ح 5 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام ، التوحيد : ص 18 ح 2 ، ثواب الأعمال : ص 17 ح 10 ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 82 ح 2212 كلّها عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، الجعفريّات : ص 228 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، عدّة الداعي : ص 246 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 195 ح 13 وص 208 ح 14 .

ص: 455

1 / 8 برترين سخن
1 / 9 راست ترين سخن
1 / 10 بهترين عبادت

1 / 8برترين سخنامام على عليه السلام :از پيامبر خدا شنيدم كه مى فرمايد : «برترين سخن ، گفته لا اله الا اللّه است و برترين مخلوق ، نخستين كسى است كه گفت : لا إله إلّا اللّه » . گفته شد : اى پيامبر خدا ! نخستين كسى كه گفت : لا إله إلّا اللّه ، كه بود؟ فرمود : «من . من نورى در پيشگاه خداوند عز و جل بودم كه او را به يكتايى و پاكى و بزرگى مى ستودم و تقديس و تمجيد مى كردم ، و پس از من نيز نورى بود كه گواهى از خود من بود» . گفته شد : اى پيامبر خدا ! آن گواه از خود شما ، كه بود؟ فرمود : «على بن ابى طالب» .

1 / 9راست ترين سخنامام على عليه السلام_ در پاسخ به اين پرسش كه : راست ترين سخن ها كدام است؟ _: گواهى دادن به اين كه معبودى جز خداى يگانه نيست.

1 / 10بهترين عبادتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بهترين عبادت ، گفتنِ «لا اله الا اللّه » است.

.

ص: 456

الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : أفضَلُ العِبادَةِ قَولُ : لا إلهَ إلَا اللّهُ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ ، وخَيرُ الدُّعاءِ الاِستِغفارُ . ثُمَّ تَلَا النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : «فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَ_هَ إِلَا اللَّهُ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ» (1) . (2)

مسند ابن حنبل عن أبي ذرّ :قُلتُ : يا رَسولَ اللّهِ! أوصِني . قالَ : إذا عَمِلتَ سَيِّئَةً ، فَأَتبِعها حَسَنَةً تَمحُها . قالَ : قُلتُ : يا رَسولَ اللّهِ ، أمِنَ الحَسَناتِ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ»؟ قالَ : هِيَ أفضَلُ الحَسَناتِ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :جاءَ الفُقَراءُ إلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَقالوا : يا رَسولَ اللّهِ ، إنَّ الأَغنِياءَ لَهُم ما يُعتِقونَ ولَيسَ لَنا ، ولَهُم ما يَحُجّونَ ولَيسَ لَنا ، ولَهُم ما يَتَصَدَّقونَ ولَيسَ لَنا ، ولَهُم ما يُجاهِدونَ ولَيسَ لَنا . فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : مَن كَبَّرَ اللّهَ عز و جل مِئَةَ مَرَّةٍ كانَ أفضَلَ مِن عِتقِ مِئَةِ رَقَبَةٍ ، ومَن سَبَّحَ اللّهَ مِئَةَ مَرَّةٍ كانَ أفضَلَ مِن سِياقِ مِئَةِ بَدَنَةٍ ، ومَن حَمِدَ اللّهَ مِئَةَ مَرَّةٍ كانَ أفضَلَ مِن حُملانِ مِئَةِ فَرَسٍ في سَبيلِ اللّهِ بسُرُجِها ولُجُمِها ورُكُبِها ، ومَن قالَ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» مِئَةَ مَرَّةٍ كانَ أفضَلَ النّاسِ عَمَلاً ذلِكَ اليَومِ إلّا مَن زادَ . قالَ : فَبَلَغَ ذلِكَ الأَغنِياءَ فَصَنَعوهُ . قالَ : فَعادَ الفُقَراءُ إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله فَقالوا : يا رَسولَ اللّهِ قَد بَلَغَ الأَغنِياءَ ما قُلتَ ، فَصَنَعوهُ! فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : ذلِكَ فَضلُ اللّهِ يُؤتيهِ مَن يَشاءُ . (4)

.


1- .محمّد : 19 .
2- .المحاسن : ج 1 ص 453 ح 1045 عن السكوني ، بحار الأنوار : ج 93 ص 190 ح 28 .
3- .مسند ابن حنبل : ج 8 ص 113 ح 21543 .
4- .الكافي : ج 2 ص 505 ح 1 عن هشام بن سالم وأبي أيّوب الخزّاز ، ثواب الأعمال : ص 25 ح 1 ، الأمالي للصدوق : ص 128 ح 116 كلاهما عن مالك بن أنس عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 93 ص 170 ح 11 .

ص: 457

امام صادق عليه السلام_ به نقل از پدرانش عليهم السلام _:پيامبر خدا فرمود : «برترين عبادت ، عبارت است از گفتنِ : معبودى جز خدا نيست ، و هيچ نيرو و توانى نيست مگر به واسطه خدا . بهترين دعا نيز طلب آمرزش است» . سپس پيامبر صلى الله عليه و آله اين آيه را تلاوت فرمود : «پس بدان كه معبودى جز خدا نيست و براى گناهت ، طلب آمرزش كن» .

مسند ابن حنبل_ به نقل از ابو ذر _: گفتم : اى پيامبر خدا! مرا سفارشى فرما . فرمود : «هر گاه بدى و گناهى كردى ، در پىِ آن ، كار نيكى انجام بده تا آن بدى را پاك گردانَد» . گفتم : اى پيامبر خدا ! آيا گفتنِ لا اله الّا اللّه ، از كارهاى نيك است؟ فرمود : «اين ، بهترين كار نيك است» .

امام صادق عليه السلام :تهى دستان ، نزد پيامبر خدا آمدند و گفتند : اى پيامبر خدا ! ثروتمندان ، مالى دارند كه [بنده ]آزاد كنند ؛ ولى ما نداريم . آنها دارند كه حج بگزارند ؛ ولى ما نداريم . آنها دارند كه صدقه دهند ؛ ولى ما نداريم . آنها دارند كه با آن جهاد كنند ؛ ولى ما نداريم [پس ما از ثواب همه اينها محروميم]. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «هر كس صد مرتبه اللّه اكبر بگويد ، بهتر از آزاد كردن صد بنده است . هر كس صد مرتبه تسبيح خدا بگويد ، بهتر از قربانى كردن صد شتر [در حج] است . هر كس صد مرتبه حمد خدا بگويد ، بهتر از تقديم كردن صد اسب با زين و لگام و سوار آنها در راه خدا [براى جهاد] است . و هر كس صد مرتبه لا اله الا اللّه بگويد ، در آن روز (قيامت) ، برترينِ مردم از نظر كردار خواهد بود ، از كسى كه بيشتر بگويد» . اين خبر به گوش ثروتمندان رسيد و آنها هم آن را به كار بستند . پس تهى دستان ، نزد پيامبر صلى الله عليه و آله باز آمدند و گفتند : اى پيامبر خدا ! آنچه فرمودى ، به گوش ثروتمندان نيز رسيد و آنها هم به كارش بستند. پيامبر خدا فرمود : «اين ، فضل خداست كه به هر كه خود بخواهد ، مى دهد» .

.

ص: 458

1 / 11اُنسُ المُؤمِنِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ «لا إلهَ إلَا اللّهُ» اُنسُ المُؤمِنِ في حَياتِهِ ، وعِندَ مَوتِهِ ، وحينَ يُبعَثُ . (1)

1 / 12مِفتاحُ السَّماواتِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :لِكُلِّ شَيءٍ مِفتاحٌ ، ومِفتاحُ السَّماواتِ قَولُ : لا إلهَ إلَا اللّهُ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :ما قالَ عَبدٌ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» قَطُّ مُخلِصا ، إلّا فُتِحَت لَهُ أبوابُ السَّماءِ حَتّى تُفضِيَ (3) إلَى العَرشِ ، مَا اجتَنَبَ الكَبائِرَ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» فُتِحَت لَهُ أبوابُ السَّماءِ ، ومَن تَلاها بِ «مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله » تَهَلَّلَ وَجهُ الحَقِّ سُبحانَهُ وتَعالى فَاستَبشَرَ بِذلِكَ ، ومَن تَلاها بِ «عَلِي¨ٌّ وَلِيُّ اللّهِ» غَفَرَ اللّهُ لَهُ ذُنوبَهُ ولَو كانَت بِعَدَدِ قَطرِ المَطَرِ . (5)

1 / 13شِعارُ المُسلِمينَ عَلَى الصِّراطِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :شِعارُ المُسلِمينَ عَلَى الصِّراطِ يَومَ القِيامَةِ : لا إلهَ إلَا اللّهُ ، وعَلَى اللّهِ فَليَتَوَكَّلِ المُتَوَكِّلونَ . (6)

.


1- .ثواب الأعمال : ص 16 ح 3 عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 93 ص 201 ح 32 .
2- .المعجم الكبير : ج 20 ص 215 ح 497 عن معقل بن يسار ، كنزالعمّال : ج 1 ص 55 ح 173 .
3- .أفضى فلانٌ إلى فلانٍ : أي وصل إليه . والإفضاء في الحقيقة : الانتهاء (لسان العرب : ج 15 ص 157 «فضا») .
4- .سنن الترمذي : ج 5 ص 575 ح 3590 عن أبي هريرة ، كنزالعمّال : ج 1 ص 423 ح 1815 .
5- .الفضائل : ص 80 عن ابن عبّاس ، بحار الأنوار : ج 38 ص 318 ح 27 .
6- .جامع الأحاديث للقمّي : ص 89 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 204 ح 43 نقلاً عن الإمامة والتبصرة .

ص: 459

1 / 11 همدم مؤمن
1 / 12 كليد آسمان ها
1 / 13 شعار مسلمانان در هنگام گذشتن از صراط

1 / 11همدم مؤمنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ذكر «لا اله الا اللّه » ، همدم مؤمن در زندگىِ او و در هنگام مرگش و در وقت برانگيخته شدن اوست.

1 / 12كليد آسمان هاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر چيزى كليدى دارد و كليد آسمان ها ذكر «لا اله الا اللّه » است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ گاه بنده اى از سرِ اخلاص ، «لا اله الا اللّه » نمى گويد ، مگر آن كه درهاى آسمان به رويش باز مى شود تا آن كه [آن ذكر] به عرش برسد ، به شرط آن كه از گناهان بزرگ دورى كرده باشد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس بگويد : «معبودى جز خدا نيست» ، درهاى آسمان برايش باز مى شود ، و هر كس در پىِ آن بگويد : «محمّد پيامبر خداست» ، چهره خداوند عز و جلاز شادى مى درخشد ، و هر كس به دنبال آن بگويد : «على ولىّ خداست» ، خداوند گناهانش را مى آمرزد ؛ اگرچه به شمار قطرات باران باشد.

1 / 13شعار مسلمانان در هنگام گذشتن از صراطپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :شعار مسلمانان ، هنگام گذر از صراط در روز قيامت ، اين است : معبودى جز خدا نيست ، و توكّل كنندگان بايد بر خدا توكّل كنند.

.

ص: 460

1 / 14لا يَعدِلُهُ شَيءٌرسول اللّه صلى الله عليه و آله :لَيسَ شَيءٌ إلّا ولَهُ شَيءٌ يَعدِلُهُ ، إلَا اللّهَ عز و جل فَإِنَّهُ لا يَعدِلُهُ شَيءٌ ، و«لا إلهَ إلَا اللّهُ» فَإِنَّهُ لا يَعدِلُها شَيءٌ . (1)

الإمام الباقر عليه السلام :ما مِن شَيءٍ أعظَمُ ثَوابا مِن شَهادَةِ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ ، إنَّ اللّهَ عز و جل لا يَعدِلُهُ شَيءٌ ، ولا يَشرَكُهُ فِي الاُمُورِ أحَدٌ . (2)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الأَعمالُ كُلُّها توزَنُ ، إلّا قَولَ : لا إلهَ إلَا اللّهُ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :ما قالَ القائِلونَ _ أنَا ومَن سِوايَ؛ المَلائِكَةُ المُقَرَّبونَ ، وَالأنبِياءُ المُرسَلونَ ، وَالعِبادُ الصّالحِونَ _ كَلِمَةً أحَبَّ إلَى اللّهِ ولا أثقَلَ فِي الميزانِ مِن : لا إلهَ إلَا اللّهُ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :قالَ موسى عليه السلام : يا رَبِّ عَلِّمني شَيئا أذكُرُكَ بِهِ وأدعوكَ بِهِ . قالَ : يا موسى ، قُل : لا إلهَ إلَا اللّهُ . قالَ موسى : يا رَبِّ كُلُّ عِبادِكَ يَقولُ هذا! قالَ : قُل : لا إلهَ إلَا اللّهُ . قالَ : لا إلهَ إلّا أنتَ ، إنَّما اُريدُ شَيئا تَخُصُّني بِهِ ! قالَ : يا موسى ، لَو أنَّ السَّماواتِ السَّبعَ وعامِرَهُنَّ _ غَيري _ وَالأَرَضينَ السَّبعَ في كَفَّةٍ ، و«لا إلهَ إلَا اللّهُ» في كَفَّةٍ ، مالَت بِهِنَّ : لا إلهَ إلَا اللّهُ . (5)

.


1- .ثواب الأعمال : ص 17 ح 6 عن جابر بن يزيد الجعفي عن الإمام الباقر عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 93 ص 331 ح 13 .
2- .الكافي : ج 2 ص 516 ح 1 ، التوحيد : ص 19 ح 3 ، ثواب الأعمال : ص 17 ح 8 ، المحاسن : ج 1 ص 98 ح 66 كلّها عن أبي حمزة ، بحار الأنوار : ج 93 ص 194 ح 8 .
3- .مستدرك الوسائل : ج 5 ص 365 ح 6098 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب .
4- .جامع الأحاديث للقمّي : ص 196 عن الإمام الباقر عليه السلام .
5- .السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 209 ح 10670 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 710 ح 1936 ، حلية الأولياء : ج 8 ص 328 ، مسند أبي يعلى : ج 2 ص 135 ح 1389 كلّها عن أبي سعيد الخدري ، كنزالعمّال : ج 1 ص 441 ح 1907 ؛ ثواب الأعمال : ص 15 ح 1 عن أبي سعيد الخدري وفيه ذيله فقط وفيه «وعامريهنّ عندي» بدل «وعامرهنّ غيري» .

ص: 461

1 / 14 همتا ندارد

1 / 14همتا نداردپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ چيزى نيست مگر اين كه چيز ديگرى با آن برابرى مى كند ، بجز خداوند عز و جل كه هيچ چيز با آن برابرى نمى كند ، و نيز «لا اله الا اللّه » كه چيزى با آن برابرى نكند.

امام باقر عليه السلام :هيچ چيز ثوابش بزرگ تر از اين نيست كه شهادت بدهى هيچ معبودى جز خدا نيست . هيچ چيزى با خداوند عز و جل برابرى نمى كند و هيچ كس در كارها شريك او نيست .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همه كردارها وزن مى شوند ، بجز گفتنِ «لا اله الّا اللّه » .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :گويندگان _ من و غير من ؛ يعنى فرشتگان مقرّب و پيامبران مرسل و بندگان شايسته _ سخنى نگفته اند كه نزد خدا محبوب تر و در ترازو [ى اعمال ، ]سنگين تر از «لا اله الا اللّه » باشد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :موسى عليه السلام گفت : خداوندا ! به من چيزى بياموز كه با آن ، تو را ياد كنم و تو را با آن بخوانم. خداوند فرمود : «اى موسى ! بگو : معبودى جز خدا نيست» . موسى گفت : خداوندا ! همه بندگان تو اين را مى گويند. فرمود : «بگو : معبودى جز خدا نيست» . موسى گفت : معبوى جز تو نيست . [ولى] من فقط چيزى را مى خواهم كه به من اختصاصش دهى . فرمود : «اى موسى ! اگر هفت آسمان و آباد گران آنها _ بجز من _ و هفت زمين ، در يك كفّه قرار گيرند و [ذكرِ ]«معبودى جز خدا نيست» در كفّه ديگر ، «معبودى جز خدا نيست» بر آنها مى چربد» .

.

ص: 462

مستدرك الوسائل :قالَ موسى عليه السلام : يا رَبِّ ، دُلَّنِي عَلى عَمَلٍ أدخُلُ بِهِ الجَنَّةَ . فَقالَ : قُل : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» فَإِنَّهُ لَو وُضِعَت عَلَى السَّماواتِ لَقَمَصَتهُنَّ (1) . (2)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ موسى عليه السلام كانَ فيما يُناجي رَبَّهُ قالَ : رَبِّ كَيفَ المَعرِفَةُ بِكَ فَعَلِّمني؟ قالَ : تَشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ . قالَ : يا رَبِّ كَيفَ الصَّلاةُ؟ قالَ لِموسى عليه السلام : قُل : لا إلهَ إلَا اللّهُ . قالَ : يا رَبِّ فَأَينَ الصَّلاةُ؟ قالَ : قُل : لا إلهَ إلَا اللّهُ ، وكَذلِكَ يَقولُها عِبادي إلى يَومِ القِيامَةِ ، مَن قالَها : فَلَو وُضِعَتِ السَّماواتُ وَالأَرَضونَ السَّبعُ في كَفَّةٍ ، ووُضِعَ «لا إلهَ إلَا اللّهُ» في كَفَّةٍ اُخرى لَرَجَحَت بِهِنَّ ، ولَو وُضِعَت عَلَيهِنَّ أمثالُها . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ نَبِيَّ اللّهِ نوحا عليه السلام لَمّا حَضَرَتهُ الوَفاةُ قالَ لِابنِهِ : إنّي قاصٌّ عَلَيكَ الوَصِيَّةَ : آمُرُكَ بِاثنَتَينِ وأنهاكَ عَنِ اثنَتَينِ : آمُرُكَ بِ «لا إلهَ إلَا اللّهُ» ؛ فَإِنَّ السَّماواتِ السَّبعَ وَالأَرَضينَ السَّبعَ لَو وُضِعَت في كَفَّةٍ ووُضِعَت «لا إلهَ إلَا اللّهُ» في كَفَّةٍ ، رَجَحَت بِهِنَّ «لا إلهَ إلَا اللّهُ» ، ولَو أنَّ السَّماواتِ السَّبعَ وَالأَرَضينَ السَّبعَ كُنَّ حَلقَةً مُبهَمَةً ، قَصَمَتهُنَّ «لا إلهَ إلَا اللّهُ». و«سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ» ؛ فَإِنَّها صَلاةُ كُلِّ شَيءٍ ، وبِها يُرزَقُ الخَلقُ . (4)

.


1- .كذا ، والظاهر «لقصمتهنّ» . والقصم : كسر الشيء وإبانته (النهاية : ج 4 ص 74 «قصم») .
2- .مستدرك الوسائل : ج 5 ص 364 ح 6095 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب .
3- .جامع الأخبار : ص 133 ح 269 عن أنس ، بحار الأنوار : ج 93 ص 202 ح 41 .
4- .مسند ابن حنبل : ج 2 ص 575 ح 6594 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 112 ح 154 كلاهما عن عبد اللّه بن عمرو ، كنزالعمّال : ج 16 ص 107 ح 44078 .

ص: 463

مستدرك الوسائل :موسى عليه السلام گفت : خداوندا ! كارى نشانم بده كه با آن به بهشت روم. فرمود : «بگو : معبودى جز خدا نيست ؛ زيرا اگر اين جمله بر آسمان ها نهاده شود ، آنها را در هم مى شكند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :موسى عليه السلام در مناجات خود با پروردگارش گفت : خداوندا ! شناخت تو چگونه است ؟ به من بياموز . فرمود : «گواهى مى دهى كه : معبودى جز خدا نيست» . گفت : خداوندا ! نماز چگونه است؟ به موسى عليه السلام فرمود : «بگو : معبودى جز خدا نيست» . و همين طور بندگان آن را تا قيامت بگويند. گفت : خداوندا ! پس نماز چه؟ فرمود : «بگو : معبوى جز خدا نيست . و همين طور ، بندگانم نيز تا روز قيامت ، آن را بگويند . [زيرا] هر كس اين را بگويد ، اگر آسمان ها و زمين هاى هفتگانه در يك كفَّه نهاده شوند و جمله معبودى جز خدا نيست را در كفّه اى ديگر ، اين جمله بر آنها سنگينى مى كند ؛ هر چند به همان اندازه [ى هفت آسمان و زمين] ، بر آن كفّه افزوده شود» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيام آور خدا نوح عليه السلام ، چون زمان مرگش فرا رسيد ، به فرزندش فرمود : من تو را وصيت مى كنم . تو را به دو چيز فرمان مى دهم و از دو چيز نهى مى كنم . به گفتنِ «معبودى جز خدا نيست» فرمانت مى دهم؛ زيرا اگر هفت آسمان و هفت زمين در يك كفّه و «معبودى جز خدا نيست» در كفّه اى ديگر نهاده شود ، كفّه «معبودى جز خدا نيست» بر كفّه آنها سنگينى مى كند و اگر هفت آسمان و هفت زمين ، حلقه اى به هم پيوسته باشند ، «معبودى جز خدا نيست» آنها را درهم مى شكند . و به گفتنِ «منزّه است خدا و ستايش باد او را» [نيز فرمانت مى دهم]؛ زيرا آن ، نماز هر موجودى است و به واسطه آن است كه به خلق ، روزى داده مى شود.

.

ص: 464

1 / 15النَّوادِرُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :التَّسبيحُ نِصفُ الميزانِ ، وَالحَمدُ يَملَؤُهُ ، و«لا إلهَ إلَا اللّهُ» لَيسَ لَها دونَ اللّهِ حِجابٌ حَتّى تَخلُصَ إلَيهِ (1) . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :«لا إلهَ إلَا اللّهُ» نِصفُ الميزانِ ، وَالحَمدُ للّهِِ تَملَؤُهُ . (3)

الإمام الكاظم عليه السلام :إنّ نوحا عليه السلام لَمّا رَكِبَ السَّفينَةَ أوحَى اللّهُ عز و جل إلَيهِ : يا نوحُ ، إن خِفتَ الغَرَقَ فَهَلِّلني ألفا ثُمَّ سَلنِي النَّجاةَ ، اُنجِكَ مِنَ الغَرَقِ ومَن آمَنَ مَعَكَ . قالَ : فَلَمَّا استَوى نوحٌ ومَن مَعَهُ فِي السَّفينَةِ ، وعَصَفَت عَلَيهِمُ الرّيحُ ، فَلَم يَأمَن نوحٌ مِنَ الغَرَقِ ، فَأَعجَلَتهُ الرّيحُ فَلَم يُدرِك أن يُهَلِّلَ ألفا ، فَقالَ بِالسُّريانِيَّةِ : «هَلولِيا ألفا ألفا ، يا ماريا أتقِن» ، قالَ : فَاستَوَى القَلسُ ، وَاستَمَرَّتِ السَّفينَةُ . فَقالَ نوحٌ عليه السلام : إنَّ كَلاما نَجّانِيَ اللّهُ بِهِ مِنَ الغَرَقِ لَحَقيقٌ ألّا يُفارِقَني ، فَنَقَشَ في خاتَمِهِ : لا إلهَ إلَا اللّهُ _ ألفَ مَرَّةٍ _ يا رَبِّ أصلِحني . (4)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا قالَ العَبدُ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» ، خَرَقَت سُقوفَ السَّماءِ ، حَتّى تَصيرَ مِثلَ القَمَرِ ، وأعمالُهُ حَولَها مِثلُ الكَواكِبِ . (5)

.


1- .يقال : خَلَص فلانٌ إلى فلانٍ : أي وصل إليه (النهاية : ج 2 ص 61 «خلص») .
2- .سنن الترمذي : ج 5 ص 536 ح 3518 عن عبد اللّه بن يزيد بن عبد اللّه بن عمرو ، كنزالعمّال : ج 1 ص 462 ح 2001 .
3- .الأمالي للمفيد : ص 246 ح 1 عن شدّاد بن أوس ، بحار الأنوار : ج 93 ص 194 ح 9 ؛ الفردوس : ج 5 ص 9 ح 7282 عن شدّاد بن أوس ، كنزالعمّال : ج 1 ص 64 ح 228 .
4- .الخصال : ص 335 ح 36 ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 55 ح 206 ، الأمالي للصدوق : ص 542 ح 726 كلّها عن الحسين بن خالد الصيرفي عن الإمام الرضا عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 11 ص 285 ح 1 .
5- .مستدرك الوسائل : ج 5 ص 364 ح 6098 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب .

ص: 465

1 / 15 گوناگون

1 / 15گوناگونپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :تسبيح [_ِ خدا] ، نيمه ترازو [ى اعمال] است ، و حمد [_ِ او] آن را پر مى كند ، و ميان «لا اله الا اللّه » و خداوند ، هيچ حجابى نباشد تا به درگاه او رسد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :«لا إله إلّا اللّه » ، نيمى از ميزان [عمل] است ، و «الحمد للّه » آن را پر مى كند.

امام كاظم عليه السلام :نوح عليه السلام چون بر كشتى نشست ، خداوند عز و جل به او وحى فرمود كه : «اى نوح! اگر از غرق شدن ترسيدى ، هزار مرتبه مرا به يگانگى ياد نما و آن گاه ، از من درخواست نجات كن ، تا تو و مؤمنانِ همراه تو را از غرق شدن برهانم» . چون نوح عليه السلام و همراهانش بر كشتى نشستند و طوفان بر آنان وزيدن گرفت ، نوح عليه السلام از غرق شدن بيمناك شد ؛ ولى باد به او فرصت نداد كه هزار مرتبه «لا إله إلّا اللّه » بگويد . پس به زبان سُريانى گفت : «هلوليا الفا الفا يا ماريا اَتقِن» . پس طناب ها[ى بادبان كشتى] راست شدند و كشتى به راه خود ادامه داد. نوح عليه السلام گفت : سخنى كه خداوند به واسطه آن مرا از غرق شدن رهانيد ، سزاست كه از من جدا نشود . پس بر انگشترىِ خود ، چنين نقش كرد : معبودى جز خدا نيست ؛ هزار مرتبه . اى خداوند! مرا به سلامت دار. (1)

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه بنده بگويد : «لا إله إلّا اللّه » ، [اين سخن] سقف هاى آسمان را مى شكافد ، تا جايى كه همانند قرص ماه شود و ديگر اعمال او ، چونان ستارگان ، پيرامون آن خواهند بود .

.


1- .اين نقش انگشترى ، ترجمه همان جمله سريانى است.

ص: 466

عنه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» نَفَعَتهُ يَوما مِن دَهرِهِ ، أصابَهُ قَبلَ ذلِكَ ما أصابَهُ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن عَبدٍ يَقولُ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» مِئَةَ مَرَّةٍ ، إلّا بَعَثَهُ اللّهُ عز و جل يَومَ القِيامَةِ ووَجهُهُ كَالقَمَرِ لَيلَةَ البَدرِ ، ولَم يُرفَع لِأَحَدٍ يَومَئِذٍ عَمَلٌ أفضَلُ مِن عَمَلِهِ ، إلّا مَن قالَ مِثلَ قَولِهِ أو زادَ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :كانَ أبي عليه السلام كَثيرَ الذِّكرِ ، لَقَد كُنتُ أمشي مَعَهُ وإِنَّهُ لَيَذكُرُ اللّهَ ، وآكُلُ مَعَهُ الطَّعامَ وإِنَّهُ لَيَذكُرُ اللّهَ ، ولَقَد كانَ يُحَدِّثُ القَومَ وما يَشغَلُهُ ذلِكَ عَن ذِكرِ اللّهِ ، وكُنتُ أرى لِسانَهُ لازِقا بِحَنَكِهِ يَقولُ : لا إلهَ إلَا اللّهُ . (3)

عنه عليه السلام :مَن قالَ مِئَةَ مَرَّةٍ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ المَلِكُ الحَقُّ المُبينُ» ، أعاذَهُ اللّهُ العَزيزُ الجَبّارُ مِنَ الفَقرِ ، وآنَسَ وَحشَةَ قَبرِهِ ، وَاستَجلَبَ الغِنى ، وَاستَقرَعَ بابَ الجَنَّةِ . (4)

عنه عليه السلام :قالَ جَبرَئيلُ عليه السلام لِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله : طُوبى لِمَن قالَ مِن اُمَّتِكَ : لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ وَحدَهُ وَحدَهُ . (5)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا أفصَحَ أولادُكُم فَعَلِّموهُم لا إلهَ إلَا اللّهُ . (6)

.


1- .شُعب الإيمان : ج 1 ص 109 ح 97 ، المعجم الأوسط : ج 4 ص 12 ح 3486 وفيه «ولو بعد ما يصيبه العذاب» بدل «أصابه قبل ذلك ما أصابه» وكلاهما عن أبي هريرة ، كنزالعمّال : ج 1 ص 418 ح 1778 .
2- .الفردوس : ج 4 ص 8 ح 6021 عن أبي الدرداء ، كنزالعمّال : ج 1 ص 57 ح 184 عن أبي ذرّ .
3- .الكافي : ج 2 ص 499 ح 1 عن ابن القدّاح ، عدّة الداعي : ص 233 ، بحار الأنوار : ج 46 ص 297 ح 29 .
4- .ثواب الأعمال : ص 22 ح 1 عن مالك بن أعين ، بحار الأنوار : ج 93 ص 207 ح 7 .
5- .الكافي : ج 2 ص 517 ح 1 ، المحاسن : ج 1 ص 99 ح 68 ، التوحيد : ص 21 ح 10 ، ثواب الأعمال : ص 19 ح 1 كلاهما عن جابر بن يزيد الجعفي عن الإمام الباقر عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 93 ص 205 ح 3 .
6- .عمل اليوم والليلة لابن السني : ص 150 ح 423 عن عمرو بن شعيب ، كنزالعمّال : ج 16 ص 440 ح 45328 .

ص: 467

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس بگويد : «لا إله إلّا اللّه » ، [اين سخن] روزى به دادش مى رسد؛ هر چند پيش از آن ، هر بلايى به او رسيده باشد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ بنده اى نيست كه صد مرتبه بگويد : «لا إله إلّا اللّه » ، مگر آن كه خداوند عز و جل در روز رستاخيز ، او را با چهره اى چونان ماه شب چهارده بر مى انگيزد . در آن روز ، براى هيچ كس عملى برتر از عمل او بالا برده نخواهد شد ، بجز براى كسى كه همانند سخن او يا بيشتر گفته باشد.

امام صادق عليه السلام :پدرم عليه السلام بسيار ذكر مى گفت . با او راه مى رفتم و او ذكر خدا مى گفت . با او غذا مى خوردم و او ذكر خدا مى گفت . با مردم سخن مى گفت ؛ ولى اين كار ، او را از ذكر خدا باز نمى داشت . من مى ديدم كه زبانش به كام او چسبيده است و «لا إله إلّا اللّه » مى گويد.

امام صادق عليه السلام :هر كس صد مرتبه بگويد : «معبودى جز خدا نيست ؛ همان پادشاه راستين و آشكار» ، خداوند عز و جل او را از فقر پناه مى دهد و از وحشت قبر مى رهاند ، و او [با اين ذكر] توانگرى جُسته ، و در بهشت را كوبيده است .

امام صادق عليه السلام :جبرئيل عليه السلام به پيامبر خدا گفت : «خوشا به حال كسى از امّت تو كه بگويد : معبودى جز خدا نيست ؛ يگانه معبود است ، يگانه معبود است ، يگانه معبود است» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه كودكانتان زبان باز كردند ، به آنها «لا إله إلّا اللّه » گفتن را بياموزيد.

.

ص: 468

عنه صلى الله عليه و آله :مَن ربّى صَغيرا حَتّى يَقولَ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» لَم يُحاسِبهُ اللّهُ عز و جل . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :اِفتَحوا عَلى صِبيانِكُم أوَّلَ كَلِمَةٍ بِ «لا إلهَ إلَا اللّهُ» ، ولَقِّنوهُم عِندَ المَوتِ «لا إلهَ إلَا اللّهُ» ؛ فَإِنَّهُ مَن كانَ أوَّلُ كَلامِهِ «لا إلهَ إلَا اللّهُ» وآخِرُ كَلامِهِ «لا إلهَ إلَا اللّهُ» ، ثُمَّ عاشَ ألفَ سَنَةٍ ، ما سُئِلَ عَن ذَنبٍ واحِدٍ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :أكثِروا فِي الجِنازَةِ قَولَ : لا إلهَ إلَا اللّهُ . (3)

الإمام الباقر عليه السلام :أَوَّلُ مَنِ اتَّخَذَ الرّاياتِ إبراهيمُ عليه السلام [ عَلَيها] (4) : لا إلهَ إلَا اللّهُ . (5)

الإمام زين العابدين عليه السلام_ لِرَجُلٍ قالَ : لا إلهَ إلَا اللّهُ _: وأنَا أقولُ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ وَالحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ» ، فَإِذا قالَ أحَدُكُم : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» فَليَقُل : «وَالحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ» ؛ لِأَنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى يَقولُ : «فَ_ادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَ__لَمِينَ» (6) . (7)

.


1- .المعجم الأوسط : ج 5 ص 130 ح 4865 عن عائشة ، كنزالعمّال : ج 16 ص 456 ح 45408 .
2- .شُعب الإيمان : ج 6 ص 398 ح 8649 عن ابن عبّاس ، كنزالعمّال : ج 16 ص 441 ح 45332 .
3- .كنزالعمّال : ج 15 ص 650 ح 42578 نقلاً عن الديلمي عن أنس .
4- .ما بين القوسين أثبتناه من وسائل الشيعة : ج 15 ص 144 ح 20176 .
5- .تهذيب الأحكام : ج 6 ص 170 ح 328 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام .
6- .غافر : 65 .
7- .الدعوات : ص 164 ح 454 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 208 ح 13 .

ص: 469

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس كودكى را تربيت كند كه «لا إله إلّا اللّه » بگويد ، خداوند عز و جلاز او حسابرسى نخواهد كرد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نخستين جمله اى كه به كودكانتان مى آموزيد ، كلمه «لا إله إلّا اللّه » باشد ، و هنگام مرگ نيز به آنها «لا اله الا اللّه » تلقين كنيد ، زيرا كسى كه نخستين سخنش «لا إله إلّا اللّه » و آخرين سخنش نيز «لا إله إلّا اللّه » باشد ، حتى اگر هزار سال زندگى كرده باشد ، از يك گناه هم بازخواست نمى شود.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در تشييع جنازه ، جمله «لا إله إلّا اللّه » را زياد بگوييد.

امام باقر عليه السلام :نخستين كسى كه پرچم ساخت ، ابراهيم عليه السلام بود و بر آن نوشته شده بود : «لا إله إلّا اللّه » .

امام زين العابدين عليه السلام_ خطاب به مردى كه گفت : «معبودى جز خدا نيست» _: من هم مى گويم : «معبودى جز خدا نيست و ستايش ، خداى را كه پروردگار جهانيان است» . پس هر گاه يكى از شما گفت : «معبودى جز خدا نيست» ، [به دنبال آن ]بگويد : «و ستايش ، خداى را كه پروردگار جهانيان است» ؛ زيرا خداوند _ تبارك و تعالى _ مى فرمايد : «پس او را بخوانيد ، در حالى كه دين را برايش خالص گردانده باشيد . ستايش ، خداى را كه پروردگار جهانيان است» .

.

ص: 470

الفَصلُ الثّاني : شروط التّهليل2 / 1الإِخلاصُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أسعَدُ النّاسِ بِشَفاعَتي يَومَ القِيامَةِ مَن قالَ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» خالِصا مِن قَلبِهِ أو نَفسِهِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :«لا إلهَ إلَا اللّهُ» لَيسَ لَها دونَ اللّهِ حِجابٌ حَتّى تَخلُصَ إلَيهِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ «لا إلهَ إلَا اللّهُ» كَلِمَةٌ عَظيمَةٌ كَريمَةٌ عَلَى اللّهِ عز و جل ، مَن قالَها مُخلِصا استَوجَبَ الجَنَّةَ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :«لا إلهَ إلَا اللّهُ» كَلِمَةٌ طَيِّبَةٌ مُبارَكَةٌ ، مَن قالَها مُخلِصا نَجا مِنّي ودَخَلَ الجَنَّةَ . (4)

.


1- .صحيح البخاري : ج 1 ص 49 ح 99 عن أبي هريرة ، كنزالعمّال : ج 1 ص 415 ح 1758 .
2- .سنن الترمذي : ج 5 ص 536 ح 3518 عن عبد اللّه بن يزيد بن عبد اللّه بن عمرو ، تاريخ دمشق : ج 34 ص 345 ح 7023 عن أبي هريرة ، كنزالعمّال : ج 1 ص 462 ح 2001 .
3- .التوحيد : ص 23 ح 18 عن أحمد بن عبد اللّه الجويباري عن الإمام الرضا عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 3 ص 5 ح 13 ؛ كنزالعمّال : ج 1 ص 62 ح 220 نقلاً عن ابن النجّار عن أنس .
4- .مستدرك الوسائل : ج 5 ص 364 ح 6094 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب .

ص: 471

فصل دوم: شرط هاى گفتن «لا إله إلّا اللّه »

2 / 1 اخلاص

فصل دوم: شرط هاى گفتن «لا إله إلّا اللّه »2 / 1اخلاصپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :كامياب ترينِ مردم از شفاعت من در روز رستاخيز ، كسى است كه با خلوص نيّت بگويد : «معبودى جز خدا نيست» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ميان ذكر «معبودى جز خدا نيست» و خدا ، هيچ حجابى نباشد و به پيشگاه او رسد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :«معبودى جز خدا نيست» ، كلامى بزرگ و ارجمند به نزد خداوند عز و جلاست كه هر كس از سرِ صدق ، آن را بگويد ، مستوجب بهشت مى شود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :«معبودى جز خدا نيست» ، سخن پاك و خجسته اى است كه هر كس با صدق و اخلاص ، آن را بگويد ، از [مؤاخذه در باره] من بِرَهَد و به بهشت رود .

.

ص: 472

2 / 2الوِلايَةُالتوحيد عن إسحاق بن راهويه :لَمّا وافى أبُو الحَسَنِ الرِّضا عليه السلام بِنيسابورَ ، وأرادَ أن يَخرُجَ مِنها إلَى المَأمونِ ، اِجتَمَعَ إلَيهِ أصحابُ الحَديثِ ، فَقالوا لَهُ : يَابنَ رَسولِ اللّهِ تَرحَلُ عَنّا ولا تُحَدِّثُنا بِحَديثٍ فَنَستَفيدَهُ مِنكَ؟ وكانَ قَد قَعَدَ فِي العَمّارِيَّةِ (1) ، فَأَطلَعَ رَأسَهُ وقالَ : سَمِعتُ أبي موسَى بنَ جَعفَرٍ عليه السلام يَقولُ : سَمِعتُ أبي جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ عليه السلام يَقولُ : سَمِعتُ أبي مُحَمَّدَ بنَ عَلِيٍّ عليه السلام يَقولُ : سَمِعتُ أبي عَلِيَّ بنَ الحُسَينِ عليه السلام يَقولُ : سَمِعتُ أبِيَ الحُسَينَ بنَ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليه السلام يَقولُ : سَمِعتُ أبي أميرَ المُؤمِنينَ عَلِيَّ بنَ أبي طالِبٍ عليه السلام يَقولُ : سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ : سَمِعتُ جَبرَئيلَ عليه السلام يَقولُ : سَمِعتُ اللّهَ جَلَّ جَلالُهُ يَقولُ : لا إلهَ إلَا اللّهُ حِصني ؛ فَمَن دَخَلَ حِصني أمِنَ مِن عَذابي . قالَ : فَلَمّا مَرَّتِ الرّاحِلَةُ نادانا : بِشُروطِها وأنَا مِن شُروطِها . (2)

الأمالي للطوسي عن أبي الصلت الهروي :كُنتُ مَعَ الرِّضا عليه السلام لَمّا دَخَلَ نَيسابورَ وهُوَ راكِبٌ بَغلَةً شَهباءَ (3) ، وقَد خَرَجَ عُلَماءُ نَيسابورَ فِي استِقبالِهِ ، فَلَمّا سارَ (4) إلَى المرتعة 5 تَعَلَّقوا بِلِجامِ بَغلَتِهِ وقالوا : يَابنَ رَسولِ اللّهِ ، حَدِّثنا بِحَقِّ آبائِكَ الطّاهِرينَ ، حَدِّثنا (5) عَن آبائِكَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِم أجمَعينَ . فَأَخرَجَ رَأسَهُ مِنَ الهَودَجِ وعَلَيهِ مِطرَفُ (6) خَزٍّ ، فَقالَ : حَدَّثَني أبي موسَى بنُ جَعفَرٍ ، عَن أبيهِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ ، عن أبيهِ مُحَمَّدِ بنِ عَلِيٍّ ، عَن أبيهِ عَلِيِّ بنِ الحُسَينِ ، عَن أبيهِ الحُسَينِ سَيِّدِ شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ ، عَن أبيهِ أميرِ المُؤمِنينَ عليهم السلام عَن رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله قالَ : أخبَرَني جَبرَئيلُ الرُّوحُ الأَمينُ ، عَنِ اللّهِ تَقَدَّسَت أسماؤُهُ وجَلَّ وَجهُهُ قالَ : إنّي أنَا اللّهُ لا إلهَ إلّا أنَا وَحدي ، عِبادي فَاعبُدوني ، وَليَعلَم مَن لَقِيَني مِنكُم بِشَهادَةِ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ مُخلِصا بِها أنَّهُ قَد دَخَلَ حِصني ، ومَن دَخَلَ حِصني أمِنَ عَذابي . قالوا : يَابنَ رَسولِ اللّهِ ، وما إخلاصُ الشَّهادَةِ للّهِِ؟ قالَ : طاعَةُ اللّهِ ورَسولِهِ ووِلايَةُ أهلِ بَيتِهِ عليهم السلام . (7)

.


1- .العَمّارِيَّة : شيء يشبه الهودج تُربط بالفرس والبغل والبعير والفيل ، يُجلس عليها في السَّفَر (فرهنگ معين _ فارسي _ : ج 2 ص 2350 «عمارى») .
2- .التوحيد : ص 25 ح 23 ، ثواب الأعمال : ص 21 ح 1 ، معاني الأخبار : ص 371 ح 1 ، صحيفة الإمام الرضا عليه السلام : ص 79 ح 1 ، الأمالي للطوسي : ص 279 ح 536 كلاهما عن أحمد بن عامر الطائي عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله وفيه «لا إله إلّا اللّه ... من عذابي» ، بحار الأنوار : ج 3 ص 7 ح 16 ؛ تاريخ دمشق : ج 5 ص 462 عن أحمد بن عامر الكناني البصري عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، ربيع الأبرار : ج 2 ص 249 عن الإمام عليّ عليه السلام وفيهما «لا إله إلّا اللّه ... من عذابي» ، كنزالعمّال : ج 1 ص 5 ح 158 وراجع عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 137 ح 2 وعوالي اللآلي : ج 4 ص 94 ح 134 .
3- .الشُّهبَةُ في الألوان : البياض الذي غلب على السواد (الصحاح : ج 1 ص 159 «شهب») .
4- .في موضعين من بحار الأنوار : «صار» بدل «سار» .
5- .في بحار الأنوار : «حديثا» بدل «حدّثنا» .
6- .المُطرَف والمِطرَف : واحد المطارف ، وهي أردية من خزّ مربّعة لها أعلام (الصحاح : ج 4 ص 1394 «طرف») .
7- .الأمالي للطوسي : ص 589 ح 1220 ، بحار الأنوار : ج 3 ص 14 ح 39 وج 27 ص 134 ح 130 وج 49 ص 120 ح 1 .

ص: 473

2 / 2 ولايت

2 / 2ولايتالتوحيد_ به نقل از اسحاق بن راهويه _: چون امام رضا عليه السلام به نيشابور رسيد و خواست از آن جا به سوى مأمون [در مرو] خارج شود ، اصحاب حديث نزد او گرد آمدند و گفتند : اى پسر پيامبر خدا ! از نزد ما مى روى و برايمان حديثى نمى گويى تا از شما بهره مند شويم!؟ امام رضا عليه السلام كه در كجاوه نشسته بود ، سرش را بيرون آورد و فرمود: «از پدرم موسى بن جعفر عليه السلام شنيدم كه مى فرمود : از پدرم جعفر بن محمّد عليه السلام شنيدم كه مى فرمود : از پدرم محمّد بن على عليه السلام شنيدم كه مى فرمود : از پدرم على بن الحسين عليه السلام شنيدم كه مى فرمود : از پدرم حسين بن على بن ابى طالب عليه السلام شنيدم كه مى فرمود : از پدرم امير مؤمنان على بن ابى طالب عليه السلام شنيدم كه مى فرمود : از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى فرمود : از جبرئيل عليه السلام شنيدم كه مى فرمود : از خداوند _ جلّ جلاله _ شنيدم كه مى فرمود : [كلمه] معبودى جز خدا نيست ، دژ من است و هر كس وارد دژ من شود ، از عذاب من در امان است» . چون مركب به راه افتاد ، خطاب به ما بانگ زد : «اين ، شرط هايى دارد ، و من يكى از شرط هاى آن هستم» .

الأمالى ، طوسى_ به نقل از ابوصلت هروى _: هنگامى كه امام رضا عليه السلام وارد نيشابور شد ، من همراه ايشان بودم . امام بر استرى خاكسترى رنگ سوار بود . علماى نيشابور به استقبال او آمدند . چون به سوى مرتع حركت كرد ، آنان لگام استرش را گرفتند و گفتند : اى فرزند پيامبر خدا ! تو را به حقّ پدران پاكت سوگند ، براى ما حديثى بگو . از پدرانت _ كه درودهاى خدا بر همگى ايشان باد _ برايمان حديث بگو . امام رضا عليه السلام در حالى كه ردايى از خز (1) با حاشيه نگارين بر تن داشت ، سرش را از كجاوه بيرون آورد و فرمود: پدرم موسى بن جعفر ، از پدرش جعفربن محمّد ، از پدرش محمّد بن على ، از پدرش على بن حسين ، از پدرش حسين سرور جوانان اهل بهشت ، از پدرش امير مؤمنان برايم حديث كرد كه پيامبر خدا فرمود : جبرئيل روح الأمين از جانب خداوند _ كه نام هايش مقدّس و رويش بشكوه است _ به من خبر داد كه فرمود : «منم خداوند . معبودى جز من نيست كه يگانه ام . پس اى بندگان من! مرا بپرستيد . آن كه با گواهى دادن از سر صدق و اخلاص به اين كه معبودى جز من نيست ، ديدارم كند ، هر آينه به دژ من درآمده است ، و آن كه به دژ من درآيد ، از عذابم در امان است» . گفتند : اى فرزند پيامبر خدا ! گواهىِ خالص دادن براى خدا چيست؟ فرمود : اطاعت كردن از خدا و پيامبر او و ولايت اهل بيتش عليهم السلام .

.


1- .. خزّ ، حيوانى شبيه سمور است كه پوست آن لطيف و نرم و از اين رو براى لباس مناسب است . به لباس حاصل از آن نيز خزّ مى گويند (ر . ك : المصباح المنير : ص 168 و مجمع البحرين : ج 1 ص 508) .

ص: 474

. .

ص: 475

. .

ص: 476

الإمام الباقر عليه السلام عن جابر بن عبد اللّه الأنصاري :جاءَ أعرابِيٌّ إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ، فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، هَل لِلجَنَّةِ مِن ثَمَنٍ؟ قالَ : نَعَم . قالَ : ما ثَمَنُها؟ قالَ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» ، يَقولُهَا العَبدُ الصّالِحُ مُخلِصا بِها . قالَ : وما إخلاصُها؟ قالَ : العَمَلُ بِما بُعِثتُ بِهِ في حَقِّهِ ، وحُبُّ أهلِ بَيتي . قالَ : وحُبُّ أهلِ بَيتِكِ لَمِن حَقِّها؟ قالَ : أجَل ، إنَّ حُبَّهُم لَأَعظَمُ حَقِّها . (1)

2 / 3العَمَلُ الصّالِحُرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في مَوعِظَتِهِ لِابنِ مَسعودٍ _: يَابنَ مَسعودٍ ، إذا تَكَلَّمتَ بِ «لا إلهَ إلَا اللّهُ» ولَم تَعرِف حَقَّها فَإِنَّهُ مَردودٌ عَلَيكَ ، ولا يَزالُ «لا إلهَ إلَا اللّهُ» يَرُدُّ غَضَبَ اللّهِ عَنِ العِبادِ ، حَتّى إذا لَم يُبالوا ما يَنقُصُ مِن دينِهِم بَعدَ إذ سَلِمَت دُنياهُم ، يَقولُ اللّهُ تَعالى : كَذَبتُم كَذَبتُم لَستُم بِها بِصادِقينَ فَإِنَّهُ يَقولُ اللّهُ تَعالى : «إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّ__لِحُ يَرْفَعُهُ» (2) . (3)

.


1- .الأمالي للطوسي : ص 583 ح 1207 عن معتب عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 3 ص 13 ح 30 وراجع تنبيه الغافلين : ص 415 ح 634 .
2- .فاطر : 10 .
3- .بحار الأنوار : ج 77 ص 106 ح 1 نقلاً عن مكارم الأخلاق : ج 2 ص 357 ح 2660 عن عبد اللّه بن مسعود واللفظ فيه مضطرب .

ص: 477

2 / 3 كردار نيك

امام باقر عليه السلام_ به نقل از جابر بن عبد اللّه انصارى _: عرب باديه نشينى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و گفت : اى پيامبر خدا ! آيا بهشت ، بهايى دارد؟ فرمود : «آرى» . گفت : بهايش چيست؟ فرمود : «[كلمه] لا إله إلّا اللّه ، كه بنده شايسته ، از سر اخلاص آن را بگويد» . گفت : اخلاص آن چگونه است؟ فرمود : «گزاردن حقّ آنچه من برايش بر انگيخته شده ام ، و دوست داشتن اهل بيت من» . گفت : آيا دوست داشتن اهل بيت شما هم ، جزئى از حقّ آن است؟ فرمود : «آرى ، دوست داشتن آنها بزرگ ترين حقّ آن است» .

2 / 3كردار نيكپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در اندرز به ابن مسعود _: اى پسر مسعود! هر گاه «لا إله إلّا اللّه » بگويى و حقّ آن را نشناسى ، آن به خودت باز گردانيده مى شود . كلمه «لا إله إلّا اللّه » ، همواره خشم خدا را از بندگان بر مى گرداند ، تا آن زمان كه اگر دنيايشان سالم بماند ، برايشان مهم نباشد كه به دينشان كاستى اى وارد آيد . [در اين صورت ، ]خداى تعالى مى فرمايد : «دروغ مى گوييد ، دروغ مى گوييد ، شما صادق نيستيد» ؛ زيرا خداى متعال مى فرمايد : «سخن پاك ، به سوى او بالا مى رود و كردار نيك آن را بالا مى برد» .

.

ص: 478

الإمام الباقر أو الإمام الصادق عليهماالسلام :مَن قالَ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» فَلَن يَلِجَ مَلَكوتَ السَّماءِ حَتّى يُتِمَّ قَولَهُ بِعَمَلٍ صالِحٍ . (1)

2 / 4اِجتِنابُ المَحارِمُالمعجم الأوسط عن زيد بن أرقم :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : مَن قالَ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» مُخلِصا دَخَلَ الجَنَّةَ . قيلَ : وما إخلاصُها؟ قالَ : أن تَحجُزَهُ عَن مَحارِمِ اللّهِ عز و جل . (2)

.


1- .الأمالي للمفيد : ص 184 ح 7 عن أبي سعيد الزهري ، الزهد للحسين بن سعيد : ص 19 ح 41 عن أبي شيبة الزهري ، بحار الأنوار : ج 69 ص 402 ح 102 .
2- .المعجم الأوسط : ج 2 ص 56 ح 1235 ، حلية الأولياء : ج 9 ص 254 نحوه وكلاهما عن زيد بن أرقم ، تاريخ بغداد : ج 12 ص 64 عن أنس ، كنزالعمّال : ج 1 ص 61 ح 205 .

ص: 479

2 / 4 دورى كردن از حرام ها

امام باقر يا امام صادق عليهماالسلام :هر كس بگويد : «معبودى جز خدا نيست» ، اين سخن هرگز به ملكوت آسمان وارد نشود ، تا اين كه سخن خود را با كردارى نيك كامل سازد.

2 / 4دورى كردن از حرام هاالمعجم الأوسط_ به نقل از زيد بن ارقم _: پيامبر خدا فرمود : هر كس از سر اخلاص بگويد : «معبودى جز خدا نيست» ، به بهشت مى رود. گفته شد : اخلاص آن چيست؟ فرمود : اين كه [اين گفته ، ] او را از حرام هاى خداوند عز و جل باز دارد .

.

ص: 480

الفَصلُ الثّالِثُ : بركات التّهليل3 / 1هَدمُ الذُّنوبِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا قالَ العَبدُ : «أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ» ، قالَ اللّهُ تَعالى : يا مَلائِكَتي ، عَلِمَ عَبدي أنَّهُ لَيسَ لَهُ رَبٌّ غَيري ، اُشهِدُكُم أنّي غَفَرتُ لَهُ . (1)

الإمام الباقر عليه السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : لَقِّنوا مَوتاكُم : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» فَإِنَّها تَهدِمُ الذُّنوبَ . فَقالوا : يا رَسولَ اللّهِ ، فَمَن قالَ في صِحَّتِهِ؟ فَقالَ : ذاكَ أهدَمُ وأهدَمُ وأهدَمُ ، إنَّ «لا إلهَ إلَا اللّهُ» اُنسُ المُؤمِنِ في حَياتِهِ ، وعِندَ مَوتِهِ ، وحينَ يُبعَثُ . وقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : قالَ جَبرَئيلُ : يا مُحَمَّدُ ، لَو تَراهُم حينَ يُبعَثونَ ؛ هذا مُبيَضٌّ وَجهُهُ يُنادي : «لا إلهَ إلَا اللّهُ وَاللّهُ أكبَرُ» ، وهذا مُسوَدٌّ وَجهُهُ يُنادي : يا وَيلاهُ يا ثَبوراهُ . (2)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :«لا إلهَ إلَا اللّهُ» لا يَسبِقُها عَمَلٌ ، ولا تَترُكُ ذَنبا . (3)

.


1- .تاريخ دمشق : ج 7 ص 61 ح 1617 عن أنس .
2- .ثواب الأعمال : ص 16 ح 3 عن جابر ، بحار الأنوار : ج 81 ص 235 ح 13 .
3- .سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1248 ح 3797 عن اُمّ هانئ ، كنزالعمّال : ج 1 ص 418 ح 1781 .

ص: 481

فصل سوم: بركت هاى «لا إله إلّا اللّه »

3 / 1 نابود كردن گناهان

فصل سوم: بركت هاى «لا إله إلّا اللّه »3 / 1نابود كردن گناهانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه بنده بگويد : «گواهى مى دهم كه معبودى جز خدا نيست» ، خداى تعالى مى فرمايد : «اى فرشتگان من! بنده ام دانست كه پروردگارى جز من ندارد . گواه باشيد كه او را آمرزيدم» .

امام باقر عليه السلام :پيامبر خدا فرمود : «به مردگان خود ، لا إله إلّا اللّه را تلقين كنيد ؛ زيرا آن ، گناهان [ _ِ ميّت] را نابود مى كند» . گفتند : اى پيامبر خدا ! پس كسى كه در هنگام سلامتش [و حياتش] آن را بگويد ، چه؟ فرمود : «اين كه بيشتر و بيشتر و بيشتر نابود مى كند . لا إله إلّا اللّه ، همدم مؤمن است در زندگى او و هنگام مرگش و در زمان برانگيخته شدنش» . پيامبر صلى الله عليه و آله همچنين فرمود : «جبرئيل عليه السلام گفت : اى محمّد! كاش آنان را مى ديدى آن گاه كه برانگيخته مى شوند ؛ اين يكى چهره اش سپيد است و بانگ مى زند : معبودى جز خدا نيست و خدا بزرگ ترين است ، و آن يكى چهره اش سياه است و فرياد مى زند : واى بر من! نابود شدم! » .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :[ذكر] «لا اله الا اللّه » ، بر هر عمل پيشى [و فضيلت ] دارد و هيچ گناهى را بر جاى نمى گذارد .

.

ص: 482

عنه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» في ساعَةٍ مِن لَيلٍ أو نَهارٍ ، طَلَسَت (1) ما في صَحيفَتِهِ مِنَ السَّيِّئاتِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إذا قالَ العَبدُ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» طَمَسَت ما قَبلَها مِنَ السَّيِّئاتِ ، يَقولُ [ اللّهُ] (3) : لا إلهَ إلَا اللّهُ حِصني ، مَن دَخَلَ حِصني أمِنَ عَذابي . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ غُدوَةً وعَشيّا : «لا إلهَ إلّا أنتَ» ، ضَمِنَت (5) إحداهُما إلَى الاُخرى ، ويُمحى ما بَينَهُما مِنَ الذُّنوبِ . (6)

عنه صلى الله عليه و آله :ما مِنَ الكَلامِ كَلِمَةٌ أحَبُّ إلَى اللّهِ عز و جل مِن قَولِ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» ، وما مِن عَبدٍ يَقولُ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» يَمُدُّ بِها صَوتَهُ فَيَفرَغُ ، إلّا تَناثَرَت ذُنوبُهُ تَحتَ قَدَمَيهِ كَما يَتَناثَرُ وَرَقُ الشَّجَرِ تَحتَها . (7)

عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن مُؤمِنٍ يَقولُ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» إلّا مُحِيَت ما في صَحيفَتِهِ مِن سَيِّئاتٍ حَتّى تَنتَهِيَ إلى مِثلِها مِن حَسَناتٍ . (8)

الاحتجاج عن الأصبغ بن نباتة :خَطَبَنا أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام عَلى مِنبَرِ الكوفَةِ ، فَحَمِدَ اللّهَ وأثنى عَلَيهِ ، ثُمَّ قالَ : أيُّهَا النّاسُ ، سَلوني فَإنَّ بَينَ جَوانِحي عِلما جَمّا . فَقامَ إلَيهِ ابنُ الكَوّاءِ فَقالَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ . . . كَم بَينَ مَوضِعِ قَدَمِك إلى عَرشِ رَبِّكَ؟ قالَ : ثَكِلَتكَ اُمُّكَ يَابنَ الكَوّاءِ! سَل مُتَعَلِّما ولا تَسأَل مُتَعَنِّتا ، مِن مَوضِعِ قَدَمي إلى عَرشِ رَبّي أن يَقولَ قائِلٌ مُخلِصا : لا إلهَ إلَا اللّهُ . قالَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، فَما ثَوابُ مَن قالَ : لا إلهَ إلَا اللّهُ؟ قالَ : مَن قالَ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» مُخلِصا طُمِسَت ذُنوبُهُ ، كَما يُطمَسُ الحَرفُ الأَسوَدُ مِنَ الرَّقِّ الأَبيَضِ . فَإِن قالَ ثانِيَةً : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» مُخلِصا خَرَقَت أبوابَ السَّماواتِ وصُفوفَ المَلائِكَةِ ، حَتّى يَقولَ المَلائِكَةُ بَعضُها لِبَعضٍ : اِخشَعوا لِعَظَمَةِ اللّهِ . فَإِذا قالَ ثالِثَةً : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» مُخلِصا [ لَم] (9) تَنَهنَه دونَ العَرشِ ، فَيَقولُ الجَليلُ : اُسكُني ، فَوَعِزَّتي وجَلالي لَأَغفِرَنَّ لِقائِلِكَ بِما كانَ فِيهِ . ثُمَّ تَلا هذِهِ الآيَةَ : «إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّ__لِحُ يَرْفَعُهُ» (10) يَعني إذا كانَ عَمَلُهُ صالِحا ارتَفَعَ قَولُهُ وكَلامُهُ . (11)

.


1- .الطَّلْس : المحو (الصحاح : ج 3 ص 944 «طلس») .
2- .التوحيد : ص 23 ح 19 عن أحمد بن عبد اللّه الجويباري عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 93 ص 194 ح 7 ؛ مسند أبي يعلى : ج 3 ص 445 ح 3599 نحوه ، تاريخ بغداد : ج 2 ص 213 وليس فيه «في ساعة من ليل أو نهار» وزاد في آخره «حتّى يعود إلى مثلها» وكلاهما عن أنس ، كنزالعمّال : ج 1 ص 60 ح 201 .
3- .في هامش المصدر : «أثبتنا ما بين المعقوفين ليستقيم المعنى» .
4- .مستدرك الوسائل : ج 5 ص 363 ح 6093 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب .
5- .كذا في المصدر ، ولعلّ الصواب : «ضُمّت» .
6- .مستدرك الوسائل : ج 5 ص 365 ح 6098 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب .
7- .التوحيد : ص 21 ح 14 ، ثواب الأعمال : ص 21 ح 2 ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 82 ح 2211 ، جامع الأحاديث للقمّي : ص 196 نحوه وكلّها عن ابن عبّاس ، بحار الأنوار : ج 93 ص 196 ح 16 .
8- .ثواب الأعمال : ص 18 ح 11 ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 84 ح 2220 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 202 ح 37 .
9- .الزيادة من بحار الأنوار . قال ابن منصور : النَّهنَهة : الكَفّ . وما نَهْنَهَها شيءٌ دونَ العرش : ما منعها وكفّها عن الوصول إليه (لسان العرب : ج 13 ص 550 «نهنه») .
10- .فاطر : 10 .
11- .الاحتجاج : ج 1 ص 612 ح 139 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 198 ح 25 .

ص: 483

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس در هر ساعتى از شب يا روز بگويد : «معبودى جز خدا نيست» ، [اين سخن] هر گناهى را كه در نامه اعمال اوست ، پاك مى كند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه بنده «لا إله إلّا اللّه » بگويد ، گناهانِ پيش از آن از بين مى روند . خداوند مى فرمايد : «[ذكرِ ]لا إله إلّا اللّه ، دژ من است . هر كس وارد دژ من شود ، از عذابم در امان مى ماند» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس صبح و عصر بگويد : «معبودى جز تو نيست» ، هر يك از آن دو [صبح و عصر] به ديگرى مى پيوندد و گناهان ما بين آنها محو گردانيده مى شود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از ميان سخنان ، هيچ سخنى نزد خداوند عز و جل محبوب تر از جمله «لا إله إلّا اللّه » نيست . هيچ بنده اى نيست كه بگويد : «لا إله إلّا اللّه » و صدايش را به آن بكشد ، مگر آن كه به محض قطع شدن صدايش ، گناهان او زير پايش فرو مى ريزد ، همان گونه كه برگ هاى درختان در پاى آنها مى ريزند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ مؤمنى نيست كه بگويد : «معبودى جز خدا نيست» ، مگر آن كه هر چه بدى و گناه در كارنامه اوست ، محو مى شود و به همان اندازه ، برايش كار نيك [و ثواب] نوشته آيد.

الاحتجاج_ به نقل از اصبغ بن نباته _: امير مؤمنان عليه السلام بر منبر كوفه براى ما سخنرانى كرد . نخست خداى را ستايش و ثنا گفت ، سپس فرمود : «اى مردم! از من بپرسيد ، كه در سينه من دانشِ بسيار است» . ابن كوّاء برخاست و گفت : اى امير مؤمنان ! ... از جاى پاى تو تا عرش پروردگارت ، چه قدر فاصله است؟ فرمود : «مادرت به عزايت بنشيند ، اى پسر كوّاء! براى يادگيرى بپرس ، نه براى مچ گيرى . فاصله جاى پاى من تا عرش پروردگارم ، به اين اندازه است كه گوينده اى با اخلاص بگويد : معبودى جز خدا نيست» . ابن كوّاء گفت : اى امير مؤمنان ! اگر كسى بگويد : «معبودى جز خدا نيست» ، پاداشش چيست؟ فرمود : «هر كس از سرِ اخلاص بگويد : معبودى جز خدا نيست ، گناهانش زدوده مى شود ، همان گونه كه حرف سياه از پوست سفيد زدوده مى شود . اگر دو باره از سر اخلاص بگويد : معبودى جز خدا نيست ، [سخنش ]درهاى آسمان ها و صفوف فرشتگان را مى شكافد ، تا جايى كه فرشتگان به يكديگر مى گويند : براى عظمت خدا خشوع كنيد . و اگر سه باره از سر اخلاص بگويد : معبودى جز خدا نيست ، [اين كلمه تا عرش خدا بالا مى رود و] در برابر عرش بى تابى مى كند ، (1) پس خداوند بزرگ مى فرمايد : آرام باش ! به عزّت و جلالم سوگند ، گوينده تو را با وجود همه گناهانش ، مى آمرزم » . سپس اين آيه را تلاوت كرد : «گفتار پاك ، به سوى او بالا مى رود و كردار نيك آن را بالا مى برد» ؛ يعنى اگر كردارش نيك و شايسته باشد ، گفته و سخن او بالا مى رود.

.


1- .تنهنه : هق هق گريه كرد.

ص: 484

الإمام عليّ عليه السلام :ما مِن عَبدٍ مُسلِمٍ يَقولُ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» إلّا صَعِدَت تَخرُقُ كُلَّ سَقفٍ ، لا تَمُرُّ بِشَيءٍ مِن سَيِّئاتِهِ إلّا طَلَسَتها ، حَتّى تَنتَهِيَ إلى مِثلِها مِنَ الحَسَناتِ فَتَقِفُ . (1)

.


1- .التوحيد : ص 21 ح 12 ، ثواب الأعمال : ص 17 ح 7 كلاهما عن أبي الطفيل ، بحار الأنوار : ج 93 ص 195 ح 14 .

ص: 485

امام على عليه السلام :هيچ بنده مسلمانى نيست كه بگويد : «معبودى جز خدا نيست» ، مگر آن كه [اين گفته] هر سقفى را مى شكافد و بر هر گناهى از گناهان او كه بگذرد ، نابودش مى كند ، تا آن كه به همان اندازه از كارهاى نيك برسد . آن گاه ، متوقّف مى شود .

.

ص: 486

3 / 2العِصمَةُ مِنَ الشَّيطانِالإمام عليّ عليه السلام :أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ، شَهادةً مُمتَحَنا إخلاصُها ، مُعتَقَدا مُصاصُها (1) ، نَتَمَسَّكُ بِها أبَدا ما أبقانا ، ونَدَّخِرُها لِأَهاويلِ ما يَلقانا ، فَإِنَّها عَزيمَةُ الإِيمانِ ، وفاتِحَةُ الإِحسانِ ، ومَرضاةُ الرَّحمنِ ، ومَدحَرَةُ الشَّيطانِ . (2)

عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: لَيسَ شَيءٌ أقطَعَ لِظَهرِ إبليسَ مِن قَولِ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» ، كَلِمَةِ التَّقوى . (3)

3 / 3دَفعُ البَلاءِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :«لا إلهَ إلَا اللّهُ» تَدفَعُ عَن قائِلِها تِسعَةً وتِسعينَ بابا مِنَ البَلاءِ أدناهَا الهَمُّ . (4)

3 / 4الأمانُ مِنَ الذُّلِّرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أكثِروا مِن قَولِ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» وَالاِستِغفارِ ؛ فَإِنَّهُما أمانٌ فِي الدُّنيا مِنَ الذُّلِّ ، وفِي الآخِرَةِ جُنَّةٌ مِنَ النّارِ . (5)

.


1- .المُصاص : خالص كلّ شيء (النهاية : ج 4 ص 337 «مصص») .
2- .نهج البلاغة : الخطبة 2 ، غررالحكم : ح 10859 وفيه ذيله «لا إله إلّا اللّه عزيمة الإيمان ...» ، بحار الأنوار : ج 77 ص 331 ح 19 ؛ مطالب السؤول : ص 58 وليس فيه «ومدحرة الشيطان» .
3- .شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 316 ح 630 .
4- .تاريخ دمشق : ج 17 ص 172 ح 4087 ، الفردوس : ج 5 ص 8 ح 7280 كلاهما عن ابن عبّاس ، كنز العمّال : ج 1 ص 63 ح 226 وراجع المقنع : ص 297 .
5- .كنزالعمّال : ج 10 ص 17 ح 28152 نقلاً عن الديلمي عن أنس .

ص: 487

3 / 2 مصون ماندن از شيطان
3 / 3 دفع بلا
3 / 4 در امان ماندن از خوارى

3 / 2مصون ماندن از شيطانامام على عليه السلام :گواهى مى دهم كه معبودى جز خدا نيست ، يگانه است و بى انباز ؛ گواهى اى كه خلوص آن آزموده شده و ناب آن ، باور ماست . همواره و تا آن گاه كه ما را زنده بدارد ، به اين گواهى چنگ مى زنيم و براى صحنه هولناكى كه در پيش داريم ، اندوخته اش مى كنيم؛ زيرا اين گواهى ، عقيده ايمان است و سرآغاز احسان ، و مايه خشنودى خداى مهربان و سبب راندن شيطان.

امام على عليه السلام_ در حكمت هاى منسوب به ايشان _: هيچ چيز براى ابليس ، كمرشكن تر از گفتن كلمه تقوا ؛ يعنى «لا اله الا اللّه » نيست.

3 / 3دفع بلاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :«لا إله إلّا اللّه » نود و هفت نوع بلا را از گوينده اش دفع مى كند كه كمترينِ آنها ، اندوه و نگرانى است.

3 / 4در امان ماندن از خوارىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :«لا إله إلّا اللّه » و «استغفر اللّه » را زياد بگوييد؛ زيرا اين دو ، در دنيا مايه امان از خوارى هستند ، و در آخرت سپر آتش .

.

ص: 488

3 / 5النَّجاةُ مِنَ النّارِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنّي لَأَعلَمُ كَلِمَةً لا يَقولُها عَبدٌ حَقّا مِن قَلبِهِ فَيَموتُ عَلى ذلِكَ ، إلّا حَرَّمَهُ اللّهُ عَلَى النّار : لا إلهَ إلَا اللّهُ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ قَد حَرَّمَ عَلَى النّارِ مَن قالَ : «لا إلهَ إلاَّ اللّهُ» يَبتَغي بِذلِكَ وَجهَ اللّهِ . (2)

الإمام زين العابدين عليه السلام :إذا قُلتَ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ وحدَهُ لا شَريكَ لَهُ» فَهِيَ كَلِمَةُ الإِخلاصِ الَّتي لا يَقولُها عَبدٌ إلّا أعتَقَهُ اللّهُ مِنَ النّارِ ، إلَا المُستَكبِرينَ وَالجَبّارينَ . (3)

3 / 6دُخولُ الجَنَّةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن كانَ آخِرُ كَلامِهِ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» دَخَلَ الجَنَّةَ . (4)

الإمام الصادق عليه السلام :مَن شَهِدَ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ عِندَ مَوتِهِ ، دَخَلَ الجَنَّةَ . (5)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :ثَمَنُ الجَنَّةِ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» ، مِفتاحُ الجَنَّةِ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» ، نَجا صاحِبُ هذِهِ الشَّهادَةِ ، فَيَقولُ اللّهُ : عَبدي عَهِدَ إلَيَّ فَأَنَا أحَقُّ مَن وَفى بِالعَهدِ ، أدخِلوا عَبدِيَ الجَنَّةَ . (6)

.


1- .المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 144 ح 242 ، حلية الأولياء : ج 2 ص 296 وليس فيه «من قلبه فيموت على ذلك» وكلاهما عن عمر بن الخطّاب ، كنزالعمّال : ج 1 ص 51 ح 149 .
2- .صحيح البخاري : ج 1 ص 164 ح 415 ، صحيح مسلم : ج 1 ص 456 ح 33 ، السنن الكبرى : ج 10 ص 211 ح 20392 كلّها عن عتبان بن مالك ، كنزالعمّال : ج 1 ص 50 ح 143 .
3- .الخصال : ص 299 ح 72 عن أبي حمزة الثمالي ، بحار الأنوار : ج 93 ص 193 ح 5 .
4- .سنن أبي داوود : ج 3 ص 190 ح 3116 ، مسند ابن حنبل : ج 8 ص 240 ح 22095 وفيه «وجبت له الجنّة» بدل «دخل الجنّة» ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 503 ح 1299 كلّها عن معاذ بن جبل ، كنزالعمّال : ج 1 ص 418 ح 1780 ؛ مستدرك الوسائل : ج 5 ص 365 ح 6098 وزاد في آخره «قيل : فإن قالها في حياته؟ قال : تلك أوجب وأوجب» .
5- .المحاسن : ج 1 ص 103 ح 79 ، بحار الأنوار : ج 81 ص 236 ح 14 .
6- .مستدرك الوسائل : ج 5 ص 364 ح 6097 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب ؛ المعجم الكبير : ج 10 ص 199 ح 10453 عن عبد اللّه وليس فيه صدره وفيه «يجاء بصاحبها يوم القيامة» بدل «نجا صاحب هذه الشهادة» .

ص: 489

3 / 5 رهيدن از آتش
3 / 6 رفتن به بهشت

3 / 5رهيدن از آتشپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :من كلمه اى مى شناسم كه هر بنده اى از صميم دلش آن را بگويد و بر آن از دنيا برود ، خداوند او را بر آتش حرام مى گرداند . آن كلمه ، «لا إله إلّا اللّه » است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند كسى را كه «لا إله إلّا اللّه » بگويد و نيّتش از آن ، خدا باشد ، بر آتش حرام كرده است.

امام زين العابدين عليه السلام :هر گاه بگويى : «معبودى جز خدا نيست ، يگانه است و بى انباز» ، اين ، كلمه اخلاص [و توحيد] است كه هر بنده اى آن را بگويد ، خداوند او را از آتش مى رهاند ، مگر خودْ برتربينان و گردن كشان را .

3 / 6رفتن به بهشتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس واپسين گفته اش [در دم مرگ] «لا إله إلّا اللّه » باشد ، به بهشت مى رود .

امام صادق عليه السلام :هر كس هنگام مرگش گواهى دهد كه معبودى جز خداى يگانه نيست ، به بهشت مى رود.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بهاى بهشت ، «لا إله إلّا اللّه » است . كليد بهشت ، «لا إله إلّا اللّه » است . گوينده اين شهادت ، نجات يافته است . خداوند مى فرمايد : «بنده ام با من عهد بست ، و من سزاوارترين كس به وفا كردن به عهد هستم ؛ بنده ام را به بهشت ببريد» .

.

ص: 490

عنه صلى الله عليه و آله_ لَمّا سَأَلَهُ يَهودِيٌّ عَن جَزاءِ مَن قالَ : سُبحانَ اللّهِ وَالحَمدُ للّهِِ ولا إلهَ إلَا اللّهُ وَاللّهُ أكبَرُ _: أمّا قَولُهُ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» فَثَمَنُهَا الجَنَّةُ ، وذلِكَ قَولُ اللّهِ تَعالى : «هَلْ جَزَاءُ الْاءِحْسَ_نِ إِلَا الْاءِحْسَ_نُ» (1) قالَ : هَل جَزاءُ مَن قالَ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» إلَا الجَنَّةُ . فَقالَ اليَهودِيُّ : صَدَقتَ يا مُحَمَّدُ . (2)

الإمام الكاظم عليه السلام_ في جَوابِ راهِبٍ قالَ لَهُ : مَفاتيحُ الجَنَّةِ مِن ذَهَبٍ أو فِضَّةٍ؟ _: مِفتاحُ الجَنَّةِ لِسانُ العَبدِ : لا إلهَ إلَا اللّهُ . (3)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :رَأَيتُ البارِحَةَ عَجَبا ، رَأَيتُ رَجُلاً مِن اُمَّتِي انتَهى إلى أبوابِ الجَنَّةِ ، فَغُلِّقَتِ الأَبوابُ دونَهُ ، فَجاءَتهُ شَهادَةُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ ، فَفُتِحَت لَهُ الأَبوابُ واُدخِلَ الجَنَّةَ . (4)

التوحيد عن زيد بن خالد :أرسَلَني رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَقالَ لي : بَشِّرِ النّاسَ أَنَّهُ مَن قالَ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ» فَلَهُ الجَنَّةُ . (5)

.


1- .الرحمن : 60 .
2- .علل الشرايع : ص 251 ح 8 عن الحسن بن عبد اللّه عن آبائه ، الأمالي للصدوق : ص 255 ح 279 عن الحسن بن عبد اللّه عن أبيه وكلاهما عن الإمام الحسن عليه السلام ، الاختصاص : ص 34 عن الحسن بن عبد اللّه عن آبائه عن الإمام الحسين عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله نحوه ، بحار الأنوار : ج 93 ص 167 ح 1 .
3- .المناقب لابن شهر آشوب : ج 4 ص 312 ، بحار الأنوار : ج 48 ص 105 ح 8 .
4- .مستدرك الوسائل : ج 5 ص 365 ح 6098 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب .
5- .التوحيد : ص 22 ح 15 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 196 ح 17 .

ص: 491

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در پاسخ پرسش مردى يهودى در باره پاداش كسى كه بگويد : «سبحان اللّه والحمد للّه و لا إله إلّا اللّه و اللّه أكبر» _: «اين كه بگويد : لا إله إلّا اللّه ، بهايش بهشت است؛ بدان دليل كه خداى تعالى مى فرمايد : «آيا پاداش نيكى ، جز نيكى است؟!» . آيا پاداش كسى كه بگويد : لا إله إلّا اللّه ، چيزى جز بهشت است؟» . يهودى گفت : درست گفتى ، اى محمّد!

امام كاظم عليه السلام_ در پاسخ راهبى كه از وى پرسيد : كليدهاى بهشت ، از طلاست يا نقره؟ _: كليد بهشت ، زبان بنده است : لا إله إلّا اللّه .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ديشب خواب عجيبى ديدم . ديدم مردى از امّتم به سوى درهاى بهشت رفت ؛ اما درها به رويش بسته شد . شهادت «لا إله إلّا اللّه » نزدش آمد . پس درها برايش گشوده شد و به بهشت بُرده شد .

التوحيد_ به نقل از زيد بن خالد _: پيامبر خدا مرا فرستاد و به من فرمود : «به مردم بشارت بده كه هركس بگويد : معبودى جز خدا نيست ، يگانه است و بى انباز ، به بهشت مى رود» .

.

ص: 492

المستدرك على الصحيحين عن أبي طلحة الأنصاري :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : منَ قالَ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» دَخَلَ الجَنَّةَ ووَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ ، ومَن قالَ : «سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ» مِئَةً كَتَبَ اللّهُ لَهُ ألفَ حَسَنَةٍ وأربَعا وعِشرينَ حَسَنَةً . قالُوا : يا رَسولَ اللّهِ إذا لا يَهلِكُ مِنّا أحَدٌ! قالَ : بَلى ، إنَّ أحَدَكُم لَيَجيءُ بِالحَسَناتِ لَو وُضِعَت عَلى جَبَلٍ أثقَلَتهُ ، ثُمَّ تَجيءُ النِّعَمُ فَتَذهَبُ بِتِلكَ ، ثُمَّ يَتَطاوَلُ الرَّبُّ بَعدَ ذلِكَ بِرَحمَتِهِ . (1)

3 / 7العِزَّةُالإمام الباقر عليه السلام :«لا إله إلَا اللّهُ» إعزازٌ لِأَهلِ دَعوَتِهِ ، الصَّلاةُ تَثبيتٌ لِلإِخلاصِ وتَنزيهٌ عَنِ الكِبرِ . (2)

3 / 8الفَلاحُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :قولوا: «لا إِلهَ إِلَا اللّهُ» تُفلِحوا . (3)

.


1- .المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 279 ح 7638 ، كنزالعمّال : ج 1 ص 61 ح 210 .
2- .الأمالي للطوسي : ص 296 ح 582 ، بشارة المصطفى : ص 189 وفيه «أعوان» بدل «إعزاز» و«تبرية» بدل «تنزيه» ، الفضائل : ص 7 وفيه «إعذار» بدل «إعزاز» وكلّها عن جابر بن يزيد الجعفي ، بحار الأنوار : ج 78 ص 183 ح 8 .
3- .مسند ابن حنبل : ج 5 ح 423 ح 16023 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 61 ح 39 كلاهما عن ربيعة بن عباد ، صحيح ابن حبّان : ج 14 ص 518 ح 6562 ، السنن الكبرى : ج 1 ص 123 ح 358 كلّها عن طارق بن عبداللّه المحاربي ، كنز العّمال : ج 12 ص 449 ح 35538 ؛ المناقب لابن شهرآشوب : ج 1 ص 56 ، بحار الأنوار : ج 18 ص 202 .

ص: 493

3 / 7 عزّت
3 / 8 رستگارى

المستدرك على الصحيحين_ به نقل از ابو طلحه انصارى _: پيامبر خدا فرمود : «هر كس بگويد : لا إله إلّا اللّه ، به بهشت مى رود و بهشت حقّ او مى شود ، و هر كس صد مرتبه بگويد : سبحانَ اللّهِ وبِحمدِهِ ، خداوند برايش هزار و بيست و چهار ثواب مى نويسد» . اصحاب گفتند : بنا بر اين ، كسى از ما هلاك نخواهد شد ، اى پيامبر خدا! فرمود : «آرى ، كسى از شما چندان كار نيك مى آورد كه اگر بر كوهى نهاده شوند ، بر آن فشار مى آورد ؛ اما نعمت ها مى آيند و همه آن كارهاى نيك را از بين مى برند ؛ ليكن پس از آن ، خداوند رحمت خود را شامل حال او مى كند» .

3 / 7عزّتامام باقر عليه السلام :«لا إله إلّا اللّه » ، مايه عزّت گوينده آن است . نماز ، موجب استوارىِ اخلاص و دور شدن از تكبّر است.

3 / 8رستگارىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بگوييد : «معبودى جز خدا نيست» تا رستگار شويد.

.

ص: 494

3 / 9خَيرُ الدُّنيا وَالآخِرَةِالمحاسن عن سعيد بن المسيّب عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :ألا اُخبِرُكُم بِما يَكونُ بِهِ خَيرُ الدُّنيا وَالآخِرَةِ ، وإذا كَرِبتُم وَاغتَمَمتُم (1) دَعَوتُمُ اللّهَ بِهِ فَفَرَّجَ عَنكُم؟ قالوا : بَلى يا رَسولَ اللّهِ . قالَ : قولوا : «لا إلهَ إلَا اللّهُ رَبُّنا لا نُشرِكُ بِهِ شَيئا» ثُمَّ ادعوا بِما بَدا لَكُم . (2)

راجع : موسوعة العقائد الإسلامية : ج 3 ص 359 (قيمة التوحيد) .

.


1- .في المصدر : «أغممتم» ، والتصويب من بحار الأنوار .
2- .المحاسن : ج 1 ص 100 ح 71 ، الدعوات : ص 56 ح 143 كلاهما عن الإمام زين العابدين عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 93 ص 311 ح 14 وص 208 ح 11 .

ص: 495

3 / 9 خير دنيا و آخرت

3 / 9خير دنيا و آخرتالمحاسن_ به نقل از سعيد بن مسيّب _: پيامبر خدا فرمود : «آيا خبر ندهم شما را از چيزى كه خير دنيا و آخرت در آن است ، و هر گاه افسرده و غمگين شديد ، خدا را با آن بخوانيد تا غم و اندوه شما را برطرف سازد؟» . اصحاب گفتند : چرا ، اى پيامبر خدا! فرمود : «بگوييد : معبودى جز خدا نيست . او پروردگار ماست و چيزى را شريكش قرار نمى دهيم . سپس هر دعايى به نظرتان رسيد ، بكنيد» .

ر . ك : دانش نامه عقايد اسلامى : ج 5 ص 11 (ارزش توحيد) .

.

ص: 496

الفَصلُ الرّابِعُ : التّهليلات المأثورة4 / 1التَّهليلاتُ المَأثورَةُ عَن مُحَمَّدٍ رَسولِ اللّهِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» مِئَةَ مَرَّةٍ ، كانَ أفضَلَ النّاسِ عَمَلاً ذلِكَ اليَومَ ، إلّا مَن زادَ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ في كُلِّ يَومٍ مِئَةَ مَرَّةٍ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ المَلِكُ الحَقُّ المُبينُ» استَجلَبَ بِهِ الغِنى ، وَاستَدفَعَ بِهِ الفَقرَ ، وسَدَّ عَنهُ بابَ النّارِ ، وَاستَفتَحَ بِهِ بابَ الجَنَّةِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ : «حَسبِيَ اللّهُ لا إلهَ إلَا هُوَ ، عَلَيهِ تَوَكَّلتُ وهُوَ رَبُّ العَرشِ العَظيمِ» قالَ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ : لَأَكفِيَنَّ عَبدي صادِقا كانَ أو كاذِبا . (3)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 505 ح 1 ، الخصال : ص 594 ح 5 ، التوحيد : ص 30 ح 33 ، ثواب الأعمال : ص 18 ح 1 كلّها عن هشام بن سالم وأبي أيّوب عن الإمام الصادق عليه السلام والثلاثة الأخيرة من دون إسناد إليه صلى الله عليه و آله ، الأمالي للصدوق : ص 128 ح 116 عن مالك بن أنس عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : ج 93 ص 203 ح 41 .
2- .الأمالي للطوسي : ص 279 ح 534 عن أحمد بن عامر الطائي ، صحيفة الإمام الرضا عليه السلام : ص 288 ح 37 كلاهما عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام ، الدعوات : ص 117 ح 271 عن الإمام الصادق عليه السلام وكلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 87 ص 8 ح 13 ؛ تاريخ بغداد : ج 12 ص 358 عن مالك بن أنس عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام نحوه .
3- .الدعاء للطبراني : ص 316 ح 1038 عن يونس بن ميسرة بن حلبس .

ص: 497

فصل چهارم: تهليل هاى پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام

4 / 1 توحيدگويى هاى رسيده از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله

فصل چهارم: تهليل هاى پيامبر و اهل بيت4 / 1توحيدگويى هاى رسيده از پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس صد مرتبه بگويد : «معبودى جز خدا نيست» ، در آن روز (قيامت) از نظر عمل ، بهترينِ مردم است ، مگر از كسى كه زيادتر گفته باشد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس در هر روز صد مرتبه بگويد : «معبودى جز خدا نيست ؛ همان پادشاه راستين و آشكار» ، به بركت آن ، توانگرى جُسته ، فقر را دفع كرده ، دَرِ آتش را برخود بسته ، و دَرِ بهشت را با آن گشوده است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس بگويد : «خدا مرا بس است . معبودى جز او نيست . بر او توكّل كردم كه او پروردگار عرش بزرگ است» ، خداوند عز و جل مى فرمايد : هر آينه بنده ام را كفايت مى كنم ؛ چه راست گفته باشد ، چه دروغ.

.

ص: 498

عنه صلى الله عليه و آله :لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ ، أَعَزَّ جُندَهُ ، ونَصَرَ عَبدَهُ ، وغَلَبَ الأَحزابَ وَحدَهُ ، فَلا شَيءَ بَعدَهُ . (1)

البلد الأمين :دُعاءُ الَّتهليلِ مَروِيٌّ عَنِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله : بَسمِل وقُل : لا إلهَ إلَا اللّهُ _ ثَلاثا _ بِعَدَدِ كُلِّ تَهليلٍ هَلَّلَهُ المُهَلِّلونَ . (2)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :أفضَلُ الدُّعاءِ دُعاءُ يَومِ عَرَفَةَ ، وأفضَلُ قَولي وقَولِ الأَنبِياءِ قَبلي : لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ، لَهُ المُلكُ ولَهُ الحَمدُ ، يُحيي ويُميتُ ، بِيَدهِ الخَيرُ وهُوَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام :قالَ لي رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : ألا اُعَلِّمُكَ كَلِماتٍ إذا قُلتَهُنَّ غَفَرَ اللّهُ لَكَ ، وإن كُنتَ مَغفورا لَكَ؟ قالَ : قُل : لا إلهَ إلَا اللّهُ العَليُّ العَظيمُ ، لا إلهَ إلَا اللّهُ الحَليمُ الكَريمُ ، لا إلهَ إلَا اللّهُ ، سُبحانَ اللّهِ رَبِّ العَرشِ العَظيمِ . (4)

السنن الكبرى للنسائي عن ابن عبّاس :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ إذا حَزَبَهُ أمرٌ (5) قالَ: «لا إلهَ إلَااللّهُ الحَليمُ العَظيمُ ، لا إلهَ إلَا اللّهُ رَبُّ العَرشِ العَظيمِ ، لا إلهَ إلَا اللّهُ رَبُّ العرشِ الكَريمِ ، لا إلهَ إلَا اللّهُ رَبُّ السَّماواتِ ورَبُّ الأَرضِ رَبُّ العَرشِ العَظيمِ» . ثُمَّ يَدعو . (6)

.


1- .صحيح البخاري : ج 4 ص 1509 ح 3888 ، صحيح مسلم : ج 4 ص 2089 ح 77 ، السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 430 ح 11400 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 553 ح 10411 وص 176 ح 8073 ؛ مجمع البيان : ج 8 ص 541 كلّها عن أبي هريرة .
2- .البلد الأمين : ص 374 .
3- .شُعب الإيمان : ج 3 ص 462 ح 4072 عن أبي هريرة ، سنن الترمذي : ج 5 ص 572 ح 3585 ، الأذكار : ص 158 كلاهما عن عمرو بن شعيب عن أبيه عن جدّه نحوه ، كنزالعمّال : ج 5 ص 66 ح 12078 وص 67 ح 12080 وراجع فلاح السائل : ص 85 ح 18 وبحار الأنوار : ج 86 ص 256 ح 26 .
4- .سنن الترمذي : ج 5 ص 529 ح 3504 عن الحارث ، مسند ابن حنبل : ج 1 ص 200 ح 712 عن عبد اللّه بن سلمة ، المستدرك على الصحيحين : ج 3 ص 149 ح 4670 عن عبد الرحمن بن أبي ليلى وكلاهما نحوه ، كنزالعمّال : ج 2 ص 237 ح 3914 ؛ شرح الأخبار : ج 2 ص 301 ح 619 نحوه .
5- .حَزَبَه أمر : أي إذا نزل به مُهمّ أو أصابه غَمّ (النهاية : ج 1 ص 377 «حزب») .
6- .السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 167 ح 10488 ، صحيح مسلم : ج 4 ص 2092 ح 83 ، المعجم الأوسط : ج 1 ص 302 ح 1010 كلاهما نحوه ، الدعاء للطبراني : ص 312 ح 1023 .

ص: 499

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :معبودى جز خداى يگانه نيست كه سپاهش را قدرت بخشيد ، بنده اش را يارى داد و يك تنه ؛ بر احزاب چيره آمد ؛ پس هيچ چيزى پس از او نيست.

البلد الأمين :دعاى «لا إله إلّا اللّه » كه از پيامبر صلى الله عليه و آله روايت شده ، چنين است : بسم اللّه بگو و سه مرتبه بگو : «لا اله الا اللّه » ؛ به شمار هر «لا إله إلّا اللّه »ى كه «لا إله إلّا اللّه » گويان گفته اند.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :برترين دعا ، دعاى روز عرفه است و برترين سخن من و سخن پيامبرانِ پيش از من ، اين است كه : «معبودى جز خدا نيست . يگانه است و بى انباز . فرمان روايى و ستايش ، حقّ اوست . زنده مى كند و مى ميراند . خوبى ، همه ، در دست اوست و او بر هر چيزى تواناست» .

امام على عليه السلام :پيامبر خدا به من فرمود : «آيا كلماتى به تو نياموزم كه هر گاه آنها را بگويى ، خداوند تو را بيامرزد _ هر چند تو آمرزيده اى؟ _ » . فرمود : «بگو : معبودى جز خداى والا و بزرگ نيست . معبودى جز خداى بردبار و بزرگوار نيست . معبودى جز خدا نيست . پاكا خدايى كه پروردگار عرش بزرگ است» .

السنن الكبرى ، نسائى_ به نقل از ابن عبّاس _: هر گاه مشكلى براى پيامبر خدا پيش مى آمد ، مى گفت : «معبودى جز خداى بردبار و بزرگ نيست . معبودى جز خدا نيست ؛ همان پروردگار عرش بزرگ . معبودى جز خدا نيست ؛ همان پروردگار عرش گرامى . معبودى جز خدا نيست ؛ همان پروردگار آسمان ها و زمين ، و پروردگار عرش بزرگ» . سپس دعا مى كرد.

.

ص: 500

الدعاء للطبراني عن جابر :عَلَّمَني رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله أن أقولَ خَلفَ كُلِّ صَلاةٍ : لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ، لَهُ المُلكُ ولَهُ الحَمدُ وهُوَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ ، اللّهُمَّ اغفِر لي ما قَدَّمتُ وما أخَّرتُ ، وما أسرَرتُ وما أعلَنتُ ، وما أبدَيتُ وما أخفَيتُ ، أنتَ إلهي لا إلهَ إلّا أنتَ . (1)

مسند الشافعي عن عبد اللّه بن الزبير :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا سَلَّمَ مِن صَلاتِهِ ، يَقولُ بِصَوتِهِ الأَعلى : لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ، لَهُ المُلكُ ولَهُ الحَمدُ وهُوَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ ، [ لا إلهَ إلَا اللّهُ] (2) ولا نَعبُدُ إلّا إيّاهُ ، لَهُ النِّعمَةُ ولَهُ الفَضلُ ولَهُ الثَّناءُ الحَسَنُ ، لا إلهَ إلَا اللّهُ مُخلِصينَ لَهُ الدِّينَ ولَو كَرِهَ الكافِرونَ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله دَخَلَ عَلى رَجُلٍ مِن بَني هاشِمٍ وهُوَ يَقضي (4) ، فَقالَ لَهُ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : قُل : «لا إلهَ إلَا اللّهُ العَلِيُّ العَظيمُ ، لا إلهَ إلَا اللّهُ الحَليمُ الكَريمُ ، سُبحانَ اللّهِ رَبِّ السَّماواتِ السَّبعِ ورَبِّ الأَرَضينَ السَّبعِ وما بَينَهُنَّ ورَبِّ العَرشِ العَظيمِ ، وَالحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ» ، فَقالَها . فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : الحَمدُ للّهِِ الَّذِي استَنقَذَهُ مِنَ النّارِ . (5)

.


1- .الدعاء للطبراني : ص 215 ح 678 .
2- .مابين المعقوفين أثبتناه من المصادر الاُخرى .
3- .مسند الشافعي : ص 44 ، الدعاء للطبراني : ص 216 ح 681 ، صحيح مسلم : ج 1 ص 415 ح 139 ، سنن النسائي : ج 3 ص 70 ، مسند ابن حنبل : ج 5 ص 450 ح 16105 ، السنن الكبرى : ج 2 ص 263 ح 3015 وفي الأربعة الأخيرة «ثمّ يقول ابن الزبير : كان رسول اللّه صلى الله عليه و آله يهلّل بهنّ دبر كلّ صلاة» .
4- .في كتاب من لا يحضره الفقيه : «وهو في النزع» .
5- .الكافي : ج 3 ص 124 ح 9 عن الحلبي ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 131 ح 343 وزاد فيه «وهذه الكلمات هي كلمات الفرج» .

ص: 501

الدعاء ، طبرانى_ به نقل از جابر _: پيامبر خدا به من آموخت كه در پى هر نمازى بگويم : «معبودى جز خدا نيست . يگانه است و بى انباز . فرمان روايى و ستايش ، حقّ اوست و او بر هر چيزى تواناست . بار خدايا ! گناهانى را كه تا كنون مرتكب شده ام ، و هر گناهى را كه در دل يا آشكار انجام داده ام ، و آنچه را پيدا يا پنهان مرتكب شده ام ، بر من بيامرز . تويى معبود من ، و معبودى جز تو نيست» .

مُسنَد الشافعى_ به نقل از عبد اللّه بن زبير _: پيامبر صلى الله عليه و آله هر گاه نمازش را سلام مى داد ، با بلندترين صدايش مى گفت : «معبودى جز خدا نيست . يگانه است و بى انباز . او راست پادشاهى و ستايش ، و او بر هر چيز تواناست . هيچ نيرو و توانى نيست مگر به يارىِ خدا . [معبودى جز خدا نيست] و جز او را بندگى نكنيم . او راست نعمت و او راست دِهِش ، و او راست ثناى نيك . معبودى جز خدا نيست . دين را پاك از آنِ او دانيم ؛ هر چند كافران ناخوش دارند» .

امام صادق عليه السلام :پيامبر خدا نزد مردى از بنى هاشم رفت كه در حال جان كندن بود . پس به او فرمود : «بگو : معبودى جز خداى والا و بزرگ نيست . معبودى جز خداى بردبار و بزرگوار نيست . پاكا خدايى كه پروردگار هفت آسمان و هفت زمين و ما بين آنهاست و پروردگار عرش بزرگ است . ستايش ، خداى را كه پروردگار جهانيان است» . آن مرد اين جملات را گفت. سپس پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «ستايش و سپاس ، خدايى را كه از آتش رهانيدش» .

.

ص: 502

الإمام الباقر عليه السلام_ مِمّا نَقَلَهُ عَن جابِرٍ الأَنصارِيِّ في صِفَةِ حَجِّ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله _: . . . فَبَدَأَ بِالصَّفا فَرَقِيَ عَلَيهِ حَتّى رَأَى البَيتَ ، فَاستَقبَلَ القِبلَةَ فَوَحَّدَ اللّهَ وكَبَّرَهُ ، وقالَ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ، لَهُ المُلكُ ولَهُ الحَمدُ وهُوَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ ، لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ ، أنجَزَ وَعدَهُ ونَصَرَ عَبدَهُ وهَزَمَ الأَحزابَ وَحدَهُ» ، ثُمَّ دَعا بَينَ ذلِكَ . (1)

الدعاء للطبراني عن أبي شبل عن جدّه :إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله قالَ لِمَعاذِ بنِ جَبَلٍ : كَم تَذكُرُ رَبَّكَ عزَّ وجلَّ كُلَّ يَومٍ؟ تَذكُرُهُ عَشَرَةَ آلافِ مَرَّةٍ؟ قالَ : كُلَّ ذلِكَ أفعَلُ . قالَ : أفَلا أدُلُّكَ عَلى كَلِماتٍ هُنَّ أهوَنُ عَلَيكَ ، هُنَّ أكثَرُ مِن عَشَرَةِ آلافٍ وعَشَرَةِ آلافٍ وعَشَرَةِ آلافٍ؟ أن تَقولَ : لا إلهَ إلَا اللّهُ عَدَدَ حَصاهُ ، لا إلهَ إلَا اللّهُ عَدَدَ كَلِماتِهِ ، لا إلهَ إلَا اللّهُ عَدَدَ خَلقِهِ ، لا إلهَ إلَا اللّهُ مِثلَ ذلِكَ مَعَهُ ، لا يُحصيهِ مُحصي مَلَكٌ ولا غَيرُهُ . (2)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا إلهَ إلَا اللّهُ في عِلمِهِ مُنتَهى رِضاهُ ، لا إلهَ إلَا اللّهُ بَعدَ عِلمِهِ مُنتَهى رِضاهُ ، لا إلهَ إلَا اللّهُ مَعَ عِلمِهِ مُنتَهى رِضاهُ . . . . لا إلهَ إلَا اللّهُ الحَليمُ الكَريمُ ، لا إلهَ إلَا اللّهُ العَلِيُّ العَظيمُ ، لا إلهَ إلَا اللّهُ نورُ السَّماواتِ السَّبعِ ونورُ الأَرَضينَ السَّبعِ ونورُ العَرشِ العَظيمِ . لا إلهَ إلَا اللّهُ تَهليلاً لا يُحصيهِ غَيرُهُ قَبلَ كُلِّ أحَدٍ وبَعدَ كُلِّ أحَدٍ ومَعَ كُلِّ أحَدٍ . (3)

.


1- .صحيح مسلم : ج 2 ص 888 ح 147 ، سنن أبي داوود : ج 2 ص 184 ح 1905 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1023 ح 3074 ، سنن الدارمي : ج 1 ص 475 ح 1793 ، السنن الكبرى : ج 5 ص 151 ح 9337 وفي الأربعة الأخيرة بزيادة «يحيي ويميت» بعد «وله الحمد» وكلّها عن حاتم بن إسماعيل عن الإمام الصادق عليه السلام .
2- .الدعاء للطبراني : ص 466 ح 1630 ، اُسد الغابة : ج 6 ص 352 وزاد فيه «لا إله إلّا اللّه زنة عرشه ، لا إله إلّا اللّه مل ء سماواته ، لا إله إلّا اللّه مل ء أرضه» بعد «لا إله إلّا اللّه عدد خلقه» وكلاهما عن أبي شبل عن جدّه .
3- .مُهج الدعوات : ص 170 عن إبراهيم بن أبي يحيى عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عن الإمام عليّ عليهم السلام وبأسانيد اُخرى ، المصباح للكفعمي : ص 368 ، بحار الأنوار : ج 95 ص 387 ح 28 .

ص: 503

امام باقر عليه السلام_ به نقل از جابر انصارى ، در باره چگونگى حج گزاردن پيامبر صلى الله عليه و آله _: .. . از صفا آغاز كرد و بر آن بالا رفت ، تا خانه [ى كعبه] را ديد . پس رو به قبله نمود و خدا را به يگانگى و بزرگى ياد كرد و گفت : «معبودى جز خداى يگانه و بى انباز نيست . او راست پادشاهى و او راست ستايش ، و او بر هر چيزى تواناست . معبودى جز خداى يگانه نيست . وعده اش را تحقّق بخشيد و بنده اش را يارى داد و به تنهايى ، گروه ها[ى مشرك] را درهم شكست» . سپس در بين آن ، دعا كرد.

الدعاء ، طبرانى_ به نقل از ابو شبل ، از جدّش _: پيامبر صلى الله عليه و آله به معاذ بن جبل فرمود : «روزى چند بار پروردگار عزيز و ارجمندت را ياد مى كنى؟ ده هزار بار يادش مى كنى؟» . گفت : اين همه يادش مى كنم. فرمود : «آيا به تو كلماتى را نشان ندهم كه هم برايت آسان تر باشد و هم از ده هزار و ده هزار و ده هزار بار ، بيشتر؟ مى گويى : معبودى جز خدا نيست ؛ به شمار ريگ هايش . معبودى جز خدا نيست ؛ به شمار كلماتش . معبودى جز خدا نيست ؛ به شمار آفريدگانش . معبودى جز خدا نيست ؛ به همه اين اندازه ها ، آن سان كه هيچ شمارنده اى ، از فرشته و غير فرشته ، نتواند آن را برشمارد » .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :معبودى جز خدا نيست در علم او ، تا نهايت خشنودى اش . معبودى جز خدا نيست بعد از علم او ، تا نهايت خشنودى اش . معبودى جز خدا نيست با علم او ، تا نهايت خشنودى اش ... . معبودى جز خداى بردبار و بزرگوار نيست . معبودى جز خداى والا و بزرگ نيست . معبودى جز خدا نيست كه نور آسمان هاى هفتگانه و نور زمين هاى هفتگانه و نور عرش بزرگ است . معبودى جز خدا نيست؛ بدان اندازه كه جز خود او ، كسى از عهده شمارش آن برنيايد ؛ پيش از هر كس و پس از هر كس و همراه با هر كس.

.

ص: 504

عنه صلى الله عليه و آله :بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، الحَمدُ للّهِِ الَّذي لا إلهَ إلّا هُوَ المَلِكُ المُبينُ ، المُدَبِّرُ بِلا وَزيرٍ ، ولا خَلقٍ مِن عِبادِهِ يَستَشيرُ ، الأَوَّلُ غَيرُ مَصروفٍ ، وَالباقي بَعدَ فَناءِ الخَلقِ . . . فَأَنَا أشهَدُ بِأَنَّكَ أنتَ اللّهُ لا رافِعَ لِما وَضَعتَ ، ولا مانِعَ لِما أعطَيتَ ، ولا مُعطِيَ لِما مَنَعتَ ، وأنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ ، كُنتَ إذ لَم تَكُن سَماءٌ مَبنِيَّةٌ ، ولا أرضٌ مَدحِيَّةٌ . . . كُنتَ قَبلَ كُلِّ شَيءٍ ، وكَوَّنتَ كُلَّ شَيءٍ ، وقَدَرتَ عَلى كُلِّ شَيءٍ ، وَابتَدَعتَ كُلَّ شَيءٍ ، وأغنَيتَ وأفقَرتَ ، وأمَتَّ وأحيَيتَ ، وأضحَكتَ وأبكَيتَ ، وعَلَى العَرشِ استَوَيتَ ، فَتَبارَكتَ يا اللّهُ وتَعالَيتَ . أنتَ اللّهُ الَّذي لا إلهَ إلّا أنتَ ، الخَلّاقُ المُعينُ ، أمرُكَ غالِبٌ ، وعِلمُكَ نافِذٌ . . . أنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ رَبُّ العالَمينَ ، أنتَ الخالِقُ وأنَا المَخلوقُ ، وأنتَ المالِكُ وأنَا المَملوكُ ، وأنتَ الرَّبُّ وأنَا العَبدُ ، وأنتَ الرّازِقُ وأنَا المَرزوقُ . . . . وأنَا أشهَدُ بِأَنَّكَ أنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ ، المُعطي عِبادَكَ بِلا سُؤالٍ ، وأشهَدُ بِأَنَّكَ أنتَ اللّهُ الواحِدُ الأَحَدُ ، المُتَفَرِّدُ الصَّمَدُ الفَردُ ، وإلَيكَ المَصيرُ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن كانَت لَهُ حاجَةٌ فَليَصُم ثَلاثَةً آخِرُهَا الجُمُعَةُ ، فَإِذا كانَ يَومُ الجُمُعَةِ تَطَهَّرَ وراحَ (2) ، وتَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ قَلَّت أو كَثُرَت ؛ بِالرَّغيفِ إلى ما دونَ ذلِكَ ، فَإِذا صَلَّى الجُمُعَةَ قالَ : اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ بِاسمِكَ بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، الَّذي لا إلهَ إلّا هُوَ عالِمُ الغَيبِ وَالشَّهادَةِ هُوَ الرَّحمنُ الرَّحيمُ ، الَّذي لا إلهَ إلّا هُوَ الحَيُّ القَيُّومُ لا تَأخُذُهُ سِنَةٌ ولا نَومٌ ، الَّذي مَلَأَت عَظَمَتُهُ السَّماواتِ وَالأَرضَ ، وأسأَ لُكَ بِاسمِكَ بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، الَّذي لا إلهَ إلّا هُوَ ، الَّذي عَنَت لَهُ الوُجوهُ وخَشَعَت لَهُ الأَبصارُ ، ووَجِلَتِ القُلوبُ مِن خَشيَتِهِ ، أن تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، وأن تَقضِيَ حاجَتي في كَذا وكَذا . (3)

.


1- .مُهج الدعوات : ص 158 عن الحرث بن عمير عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عليهم السلام ، المصباح للكفعمي : ص 381 ، البلد الأمين : ص 380 كلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 86 ص 332 ح 71 .
2- .قال الكفعمي : لم يُرِد بقوله : «راح» الرَّواح الذي هو آخر النهار ، بل المراد : خَفَّ وسار إلى المكان الذي يصلّى فيه الجمعة . قاله الهرويّ (بحار الأنوار : ج 90 ص 72) .
3- .المصباح للكفعمي : ص 523 ، بحار الأنوار : ج 90 ص 71 ح 15 .

ص: 505

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به نام خداى مهر گستر مهربان . ستايش ، خدايى را كه معبودى جز او نيست . فرمان رواى آشكار است . گرداننده [ى عالم] است ، بى هيچ دستيارى و بى آن كه با بنده اى از بندگانش رايزنى كند . آغازين است ، بى هيچ دگرگونى اى ، و بعد از نابود شدن همه خلق ، او باقى است .. . پس من گواهى مى دهم كه تو آن خدايى هستى كه آنچه را تو پايين آورى ، كسى نمى تواند آن را بالا ببرد و آنچه تو بدهى ، كسى نمى تواند مانع آن شود و آنچه تو ندهى ، كسى نمى تواند بدهد . تويى خدا و معبودى جز تو نيست . تو بودى ، آن گاه كه نه آسمانِ افراشته اى بود و نه زمينى گسترده ... . پيش از هر چيز بوده اى ، و هر چيزى را تو پديد آورده اى ، و بر هر چيزى توانا گشتى ، و هر چيزى را ابداع كردى . تويى كه توانگر كنى و نيازمند گردانى . تويى كه مى ميرانى و زنده مى سازى ، و مى خندانى و مى گريانى ، و بر عرش [ _ِ فرمان روايى عالم] قرار گرفته اى . پس خجسته و والايى تو ، اى خدا! تو آن خدايى كه معبودى جز تو نيست . آفريدگار و كمك رسانى ، فرمانت چيره است و علمت نافذ ... . تويى خدا و معبودى جز تو نيست . پروردگار جهانيانى . تو آفريننده اى و من آفريده . تو مالكى و من مملوك . تو پروردگارى و من بنده . تو روزى دهنده اى و من روزى خوار ... . گواهى مى دهم كه تويى ، تو ، خدا كه معبودى جز تو نيست و به بندگانت بى هيچ درخواستى ، عطا مى كنى . گواهى مى دهم كه تويى ، تو ، خداى يگانه يكتاى تَكِ بى نيازِ منحصر به فرد . و بازگشت ، به سوى توست.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس حاجتى داشت ، سه روز روزه بگيرد ، به طورى كه آخرين روز آن جمعه باشد . روز جمعه كه شد ، وضو بگيرد و [به طرف نمازگاه جمعه] حركت كند و صدقه اى ، كم يا زياد ، بدهد ؛ از گرده نانى تا پايين تر از آن . و چون نماز جمعه را خواند ، بگويد: «بار خدايا ! از تو درخواست مى كنم به نام تو ، به نام خداى مهرگستر مهربان ؛ همو كه معبودى جز او نيست ، داناى نهان و آشكار است ، مهرگستر و مهربان است ؛ همو كه معبودى جز او نيست ، زنده پابرجاست و هرگز چرت و خوابش نگيرد ؛ همو كه بزرگى اش آسمان ها و زمين را آكنده است . از تو درخواست مى كنم به نام تو ، به نام خداى مهرگستر مهربان ؛ همو كه معبودى جز او نيست ؛ همو كه چهره ها [و جان ها] در برابرش خوار و فرمان بردارند ، و ديدگانْ فرو افكنده ، و دل ها از ترسش هراسان . [از تو درخواست مى كنم كه] بر محمّد و خاندان او درود فرستى ، و فلان و بهمان حاجت مرا برآورى» .

.

ص: 506

عنه صلى الله عليه و آله_ مِن دُعائِهِ يَومَ المُباهَلَةِ _: اللّهُمَّ وإنّي أسأَ لُكَ بِما تُجيبُني بِهِ حينَ أسأَ لُكَ ، يا اللّهُ يا لا إلهَ إلّا أنتَ ، أسأَ لُكَ بِبَهاءِ لا إلهَ إلّا أنتَ ، يا لا إلهَ إلّا أنتَ ، أسأَ لُكَ بِجَلالِ لا إلهَ إلّا أنتَ ، يا لا إلهَ إلّا أنتَ ، أسأَ لُكَ بِجَمالِ لا إلهَ إلّا أنتَ ، يا لا إلهَ إلّا أنتَ ، أسأَ لُكَ بِعَظَمَةِ لا إلهَ إلّا أنتَ ، يا لا إلهَ إلّا أنتَ ، أسأَ لُكَ بِكَمالِ لا إلهَ إلّا أنتَ ، يا لا إلهَ إلّا أنتَ ، أسأَ لُكَ بِقَولِ لا إلهَ إلّا أنتَ ، يا لا إلهَ إلّا أنتَ ، أسأَ لُكَ بِشَرَفِ لا إلهَ إلّا أنتَ ، يا لا إلهَ إلّا أنتَ ، أسأَ لُكَ بِعَلاءِ لا إلهَ إلّا أنتَ ، يا لا إلهَ إلّا أنتَ ، أسأَ لُكَ بِكَلِماتِ لا إلهَ إلّا أنتَ ، يا لا إلهَ إلّا أنتَ ، أسأَ لُكَ بِعِزَّةِ لا إلهَ إلّا أنتَ ، يا لا إلهَ إلّا أنتَ ، أسأَ لُكَ بِلا إلهَ إلّا أنتَ ، يا لا إلهَ إلّا أنتَ ، يا اللّهُ يا رَبّاهُ _ حَتّى يَنقَطِعَ النَّفَسُ _ . (1)

.


1- .الإقبال : ج 2 ص 358 عن الحسين بن خالد عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام ، بحار الأنوار : ج 98 ص 115 .

ص: 507

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از دعاى ايشان در روز مُباهله _ : بار خدايا! از تو درخواست مى كنم به حقّ آن چيزى كه هر گاه با آن تو را بخوانم ، پاسخم مى دهى . اى خدا ، اى آن كه معبودى جز تو نيست ! از تو درخواست مى كنم به درخشندگىِ «معبودى جز تو نيست» . اى آن كه معبودى جز تو نيست ! از تو درخواست مى كنم به شكوهِ «معبودى جز تو نيست» . اى آن كه معبودى جز تو نيست ! از تو درخواست مى كنم به زيبايىِ «معبودى جز تو نيست» . اى آن كه معبودى جز تو نيست ! از تو درخواست مى كنم به بزرگىِ «معبودى جز تو نيست» . اى آن كه معبودى جز تو نيست ! از تو درخواست مى كنم به كمال «معبودى جز تو نيست» . اى آن كه معبودى جز تو نيست ! از تو درخواست مى كنم به سخنِ «معبودى جز تو نيست» . اى آن كه معبودى جز تو نيست ! از تو درخواست مى كنم به شرافت «معبودى جز تو نيست» . اى آن كه معبودى جز تو نيست ! از تو درخواست مى كنم به بلندْ مرتبگىِ «معبودى جز تو نيست» . اى آن كه معبودى جز تو نيست ! از تو درخواست مى كنم به كلماتِ «معبودى جز تو نيست» . اى آن كه معبودى جز تو نيست ! از تو درخواست مى كنم به ارجمندىِ «معبودى جز تو نيست» . اى آن كه معبودى جز تو نيست ! از تو درخواست مى كنم به حقّ «معبودى جز تو نيست» . اى آن كه معبودى جز تو نيست ، اى خدا ، اى پروردگار! _ تا آن كه نفس تمام شود.

.

ص: 508

4 / 2التَّهليلاتُ المَأثورَةُ عَنِ الإِمامِ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍالإمام عليّ عليه السلام :لا إلهَ إلَا اللّهُ الشّاكِرُ لِلمُطيعِ لَهُ ، المُملي (1) لِلمُشرِكِ بِهِ ، القَريبُ مِمَّن دَعاهُ عَلى حالِ بُعدِهِ ، وَالبَرُّ الرَّحيمُ بِمَن لَجَأَ إلى ظِلِّهِ وَاعتَصَمَ بِحَبلِهِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ المُجيبُ لِمَن ناداهُ بِأَخفَضِ صَوتِهِ ، السَّميعُ لِمَن ناجاهُ لِأَغمَضِ سِرِّهِ ، الرَّؤوفُ بِمَن رَجاهُ لِتَفريجِ هَمِّهِ ، القَريبُ مِمَّن دَعاهُ لِتَنفيسِ كَربِهِ وغَمِّهِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ الحَليمُ عَمَّن أَلحَدَ في آياتِهِ ، وَانحَرَفَ عَن بَيِّناتِهِ ، ودانَ بِالجُحودِ في كُلِّ حالاتِهِ . (2)

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ أنتَ الأَوَّلُ فَلا شَيءَ قَبلَكَ ، وأنتَ الآخِرُ الَّذي لا يَهلِكُ ، وأنتَ الحَيُّ الَّذي لا يَموتُ ، وَالخالِقُ الَّذي لا يَعجِزُ . . . لا إلهَ إلّا أنتَ الحَقُّ الَّذي لا يُغَيِّرُكَ الأَزمِنَةُ ، ولا يُحيطُ بِكَ الأَمكِنَةُ ، ولا يَأخُذُكَ نَومٌ ولا سِنَةٌ (3) ، ولا يُشبِهُكَ شَيءٌ ، وكَيفَ لا يَكونُ كَذلِكَ وأنتَ خالِقُ كُلِّ شَيءٍ ، لا إلهَ إلّا أنتَ كُلُّ شَيءٍ هالِكٌ إلّا وَجهَكَ الكَريمَ . . . أسأَ لُكَ بِأَنَّكَ أنتَ اللّهُ الحَنّانُ المَنّانُ لا إلهَ إلّا أنتَ ، بَديعُ السَّماواتِ وَالأَرضِ ذُو الجَلالِ وَالإِكرامِ ، عالِمُ الغَيبِ وَالشَّهادَةِ الرَّحمنُ الرَّحيمُ ، أنتَ الرَّبُّ وأنَا العَبدُ ، وأنتَ المالِكُ وأنَا المَملوكُ . . . لا إلهَ إلّا أنتَ سُبحانَكَ إنّي كُنتُ مِنَ الظّالِمينَ . (4)

عنه عليه السلام :نَشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ، يَعلَمُ ما تُخفِي النُّفوسُ ، وما تُجِنُّ (5) البِحارُ ، وما تُواري مِنهُ ظُلمَةٌ ، ولا تَغيبُ عَنهُ غائِبَةٌ ، وما تَسقُطُ مِن وَرَقَةٍ مِن شَجَرَةٍ ولا حَبَّةٍ في ظُلُماتٍ إلّا يَعلَمُها ، لا إلهَ إلّا هُوَ ، ولا رَطبٍ ولا يابِسٍ إلّا في كِتابٍ مُبينٍ ، ويَعلَمُ ما يَعمَلُ العامِلونَ ، وأيَّ مَجرىً يَجرونَ ، وإلى أيِّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبونَ ، ونَستَهدِي اللّهَ بِالهُدى . (6)

.


1- .الإملاء : الإمهال والتأخير وإطالة العمر (النهاية : ج 4 ص 363 «ملا») .
2- .البلد الأمين : ص 93 ، بحار الأنوار : ج 90 ص 139 ح 7 .
3- .السِّنة : الغَفلة والغَفوة (مفردات ألفاظ القرآن : ص 872 «وسن») .
4- .المصباح للكفعمي : ص 133 ، مصباح المتهجّد : ص 265 ح 377 وفيه «وأنت الآخر فلا شيء بعدك» بدل «وأنت الآخر الذي لا يهلك» ، البلد الأمين : ص 66 ، جمال الاُسبوع : ص 129 كلّها من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 89 ص 289 ح 4 .
5- .تُجِنُّه : أي تغطّيه وتستره (النهاية : ج 1 ص 308 «جنن») .
6- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 514 ح 1482 ، مصباح المتهجّد : ص 659 ح 728 عن جندب بن عبد اللّه الأزدي عن أبيه ، بحار الأنوار : ج 91 ص 30 ح 5 .

ص: 509

4 / 2 توحيدگويى هاى رسيده از امام على عليه السلام

4 / 2توحيدگويى هاى رسيده از امام على عليه السلامامام على عليه السلام :معبودى جز خدا نيست ؛ همو كه از فرمان بردارِ خود ، سپاس گزارى مى كند ، به انبازْ آورنده اش مهلت مى دهد و به هر كه او را بخواند ، در عين دور بودنش ، نزديك است ، و به آن كه به سايه او پناه برد و به رشته اش چنگ زند ، نيكوكار و مهربان است . معبودى جز خدا نيست ؛ همو كه به هر كس با آهسته ترين صدايش او را بخواند ، پاسخ مى دهد ؛ نجواى هر كس را كه از نهان ترين نهانش با او رازگويى كند ، مى شنود و به هر كس براى زدودن تشويشش بدو اميد نبرد ، دلسوز است ، و به هر كس براى گساردن غم و اندوهش او را بخواند ، نزديك است . معبودى جز خدا نيست ؛ همو كه در برابر آن كه آياتش را انكار كند و از دلايل انكارناپذيرش سر باز زند و نفى گرايى را شيوه خود كند ، بردبارى مى ورزد.

امام على عليه السلام :بار خدايا ! تو نخستينى و پيش از تو چيزى نبوده و نيست ، و تو واپسينى و هرگز نابود نمى شوى . تو زنده اى هستى كه هرگز نميرد ، و آفريننده اى هستى كه هيچ گاه ناتوانى نگيرد ... . معبودى جز تو نيست . تو حقيقتى هستى كه زمان ها دگرگونت نسازد ، مكان ها در ميانت نگيرد و هرگز خواب و چرت ، به سراغت نيايد ، و هيچ چيز همانند تو نيست . چگونه چنين نباشد ، حالْ آن كه تو آفريننده هر چيزى ؟! معبودى جز تو نيست . هر چيزى نابود شدنى است ، جز وجه گرامى تو ... . از تو درخواست مى كنم كه تويى ، تو ، خداى مهرورز بنده نواز ، كه معبودى جز تو نيست ، پديدآورنده آسمان ها و زمينى ، خداوند شكوه و ارجى ، داناى نهان و آشكارى ، مهرگستر و مهربانى ، تويى پروردگار و منم بنده ، تويى مالك و منم مملوك ... معبودى جز تو نيست . منزّهى تو ! من از ستمكاران بودم.

امام على عليه السلام :گواهى مى دهيم كه معبودى جز خدا نيست ، يگانه است و بى انباز . آنچه را سينه ها نهان كنند و درياها در خود بپوشانند ، مى داند . هيچ تاريكى اى چيزى را از او نمى پوشاند ، و هيچ ناپيدايى بر او ناپيدا نيست . هيچ برگى از درختى فرو نمى افتد و هيچ دانه اى در دل تاريكى ها[ى خاك] نيست ، مگر اين كه او از آن گاه است ، معبودى جز او نيست . هيچ تر و خشكى نيست ، مگر آن كه در نبشته اى روشن (ديوان علم الهى) ثبت است و او مى داند كه عمل كنندگان ، چه كارى انجام خواهند داد ودر چه بسترى گام برخواهند داشت و به چه فرجامى باز خواهند گشت . از خداوند مى خواهيم كه ما را به راه راست هدايت فرمايد.

.

ص: 510

عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: اللّهُمَّ إن كُنّا قَد قَصَّرنا عَن بُلوغِ طاعَتِكَ ، فَقَد تَمَسَّكنا مِن طاعَتِكَ بِأَحَبِّها إلَيكَ : لا إلهَ إلّا أنتَ ، جاءَت بِالحَقِّ مِن عِندِكَ . (1)

كتاب من لا يحضره الفقيه :رُوِيَ أنَّهُ [ عَلِيّا عليه السلام ] يَقولُ في سَجدَةِ العَزائِمِ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ حَقّا حَقّا ، لا إلهَ إلَا اللّهُ إيمانا وتَصديقا ، لا إلهَ إلَا اللّهُ عُبودِيَّةً ورِقّا ، سَجدتُ لَكَ يا رَبِّ تَعَبُّدا ورِقّا ، لا مُستَنكِفا ولا مُستَكبِرا ، بَل أنَا عَبدٌ ذَليلٌ خائِفٌ مُستَجيرٌ» ، ثُمَّ يَرفَعُ رَأسَهُ ثُمَّ يُكَبِّرُ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام_ مِن قَولِهِ في كُلِّ يَومٍ مِن أيّامِ العَشرِ مِن ذِي الحِجَّةِ _: لا إلهَ إلَا اللّهُ عَدَدَ اللَّيالي وَالدُّهورِ ، لا إلهَ إلَا اللّهُ عَدَدَ أمواجِ البُحورِ ، لا إلهَ إلَا اللّهُ ورَحمَتُهُ خَيرٌ مِمّا يَجمَعونَ ، لا إلهَ إلَا اللّهُ عَدَدَ الشَّوكِ وَالشَّجَرِ ، لا إلهَ إلَا اللّهُ عَدَدَ الشَّعرِ وَالوَبَرِ ، لا إلهَ إلَا اللّهُ عَدَدَ الحَجَرِ وَالمَدَرِ ، لا إلهَ إلَا اللّهُ عَدَدَ لَمحِ العُيونِ ، لا إلهَ إلَا اللّهُ فِي اللَّيلِ إذا عَسعَسَ وفِي الصُّبحِ إذا تَنَفَّسَ ، لا إلهَ إلَا اللّهُ عَدَدَ الرِّياحِ فِي البَراري وَالصُّخورِ ، لا إلهَ إلَا اللّهُ مِنَ اليَومِ إلى يَومِ يُنفَخُ فِي الصّورِ (3) . (4)

.


1- .شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 275 ح 174 .
2- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 306 ح 922 .
3- .قال السيّد ابن طاووس قدس سره في ذيل الرواية : وفي روايتنا هذا التهليل بإسنادنا إلى ابن بابويه بإسناده إلى مولانا عليّ عليه السلام ، أنّه كان يهلّل اللّه تعالى في كلّ يوم من عشر ذي الحجّة بهذا التهليل عشر مرّات (الإقبال : ج 2 ص 48) .
4- .ثواب الأعمال : ص 97 ح 1 ، عدّة الداعي : ص 254 ، المزار الكبير : ص 441 ، الإقبال : ج 2 ص 47 ، أعلام الدين : ص 367 ، بحار الأنوار : ج 97 ص 120 ح 1 .

ص: 511

امام على عليه السلام_ در حكمت هاى منسوب به ايشان _: بار خدايا! اگر چه از رسيدن به طاعت تو ناتوان مانده ايم، (1) به چيزى از طاعتت چنگ زده ايم كه در نزد تو محبوب ترين است ؛ يعنى [كلمه] «معبودى جز تو نيست» ، كه به درستى از جانب تو آمده است.

كتابُ مَن لايَحضُرُهُ الفقيه :روايت شده است كه امام على عليه السلام (2) در سجده آيات سجده مى گويد : «به راستى ، به راستى كه معبودى جز خدا نيست . از سرِ باور و تصديق ، [مى گويم كه] معبودى جز خدا نيست ، بنده وار و سر سپرده ، [مى گويم كه ]معبودى جز خدا نيست . خداوندا ! براى تو پيشانى بر خاك ساييدم ، از سرِ بندگى و بردگى ، و [از عبوديت در برابر تو ،] خوددارى و گردن كشى نكنم ، كه من بنده اى خوار و ترسان و پناهجو هستم» . سپس سرش را از سجده بر مى دارد و «اللّه أكبر» مى گويد .

امام على عليه السلام_ در نيايش هر روز خود ، در دهه ذى حجّه _: معبودى جز خدا نيست ؛ به شمار شب ها و روزگاران . معبودى جز خدا نيست ؛ به شمار خيزابه هاى درياها . معبودى جز خدا نيست و مِهر او بهتر از هر آن چيزى است كه گردآورند . معبودى جز خدا نيست ؛ به شمار هر آنچه خار و درخت است . معبودى جز خدا نيست ؛ به شمار هر آنچه موى و كرك است . معبودى جز خدا نيست ؛ به شمار هر آنچه سنگ وكلوخ است. معبودى جز خدا نيست؛ به شمار نگاه هاى ديدگان. معبودى جز خدا نيست ؛ هم آن گاه كه شب شود و هم صبحگاهان ، آن گاه كه بردَمَد. معبودى جز خدا نيست؛ به شمار بادهاى بيابان ها وكوهساران. ومعبودى جز خدا نيست ؛ از امروز تا آن روز كه در شيپور [ _ِ رستاخيز] دميده شود.

.


1- .يا : آن را ترك كرده ايم.
2- .يا : «روايت شده است كه قرائت كننده آيه سجده و يا استماع كننده آن بگويد : ...» . به عبارت ديگر ، فاعل «يقول» شخص قارى يا مستمع باشد ، نه امام على عليه السلام .

ص: 512

مستدرك الوسائل عن لبّ اللباب :رُوِيَ أنَّ عَليّا عليه السلام مَرَّ بِمَقبَرَةٍ ، فَقالَ : السَّلامُ عَلى أهلِ لا إلهَ إلَا اللّهُ ، مِن أهلِ لا إلهَ إلَا اللّهُ ، يا أهلَ لا إلهَ إلَا اللّهُ ، كَيفَ وَجدَتُم كَلِمَةَ لا إلهَ إلَا اللّهُ؟ فَهَتَفَ هاتِفٌ : وَجَدناهَا المُنجِيَةَ مِن كُلِّ هَلَكَةٍ . (1)

جامع الأخبار عن أصبغ بن نباتة :كُنتُ مَعَ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليه السلام فَمَرَّ بِالمَقابِرِ ، فَقالَ عَلِيٌّ عليه السلام : السَّلامُ عَلى أهلِ لا إلهَ إلَا اللّهُ ، مِن أهلِ لا إلهَ إلَا اللّهُ ، يا أهلَ لا إلهَ إلَا اللّهُ ، كَيفَ وَجَدتُم كَلِمَةَ لا إلهَ إلَا اللّهُ؟ يا لا إلهَ إلَا اللّهُ ، بِحَقِّ لا إلهَ إلَا اللّهُ ، اِغفِر لِمَن قالَ : لا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاحشُرنا في زُمرَةِ مَن قالَ : لا إلهَ إلَا اللّهُ . وقالَ عَلِيٌّ عليه السلام : سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ : مَن قالَها إذا مَرَّ بِالمَقابِرِ غُفِرَ لَهُ ذُنوبُ خَمسينَ سَنَةً . فَقالوا : يا رَسولَ اللّهِ ، مَن لَم يَكُن لَهُ ذُنوبُ خَمسينَ سَنَةً؟ قالَ : لِوالِدَيهِ وإخوانِهِ ولِعامَّةِ المُسلِمين . (2)

الإمام عليّ عليه السلام_ لِعَبدِ اللّهِ بنِ جَعفَرٍ _: ألا أحبوكَ (3) كَلِماتٍ وَاللّهِ ما حَدَّثتُ بِها حَسَنا ولا حُسَينا؟ إذا كانَت لَكَ إلَى اللّهِ حاجَةٌ تُحِبُّ قَضاها فَقُل : لا إلهَ إلَا اللّهُ الحَليمُ الكَريمُ ، لا إلهَ إلَا اللّهُ العَلِيُّ العَظيمُ ، سُبحانَ اللّهِ رَبِّ السَّماواتِ السَّبعِ وما فيهِنَّ وما بَينَهُنَّ ورَبِّ العَرشِ العَظيمِ ، وَالحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ . اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ بِأَنَّكَ مَلِكٌ مُقتَدِرٌ ، وأنتَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ ، ما تَشاءُ مِن كُلِّ شَيءٍ يَكونُ» ، ثُمَّ تَسأَلُ حاجَتَكَ . (4)

.


1- .مستدرك الوسائل : ج 2 ص 369 ح 2214 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب .
2- .جامع الأخبار : ص 133 ح 270 ، بحار الأنوار : ج 102 ص 301 نقلاً عن بعض مؤلّفات أصحابنا نقلاً عن المفيد وفيه «دعاء عليّ عليه السلام لأهل القبور» وج 93 ص 203 ح 41 .
3- .حَباهُ كذا : إذا أعطاه (النهاية : ج 1 ص 336 «حبا») .
4- .المحاسن : ج 1 ص 103 ح 80 عن عبد اللّه بن ميمون القدّاح عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام عن عبد اللّه بن جعفر ، بحار الأنوار : ج 95 ص 157 ح 6 .

ص: 513

مستدرك الوسائل_ به نقل از لُبُّ اللُّباب _: روايت شده است كه امام على عليه السلام بر گورستانى گذشت و فرمود : «درود بر پيروان توحيد ، از پيروان توحيد . اى پيروان توحيد! سخن توحيد را چگونه يافتيد؟» . پس ، سروشى بانگ زد : آن را رهاننده از هر مهلكه اى يافتيم.

جامع الاخبار_ به نقل از اصبغ بن نباته _: با امام على عليه السلام بودم كه چون بر گورستان گذشت ، فرمود : درود بر اهل لا إله إلّا اللّه ، از اهل لا إله إلّا اللّه . اى اهل لا إله إلّا اللّه ! گفتار لا إله إلّا اللّه را چگونه يافتيد؟ اى لا إله إلّا اللّه ! به حقّ لا إله إلّا اللّه ، بيامرز آن را كه گفت : لا إله إلّا اللّه ، و ما را در گروه آنان محشور فرما كه گفتند : لا إله إلّا اللّه . امام على عليه السلام همچنين فرمود : از پيامبر خدا شنيدم كه فرمود : «هر كس هنگام گذر از گورستان ، اين جملات را بگويد ، گناهان پنجاه سال او آمرزيده مى شود» . گفتند : اى پيامبر خدا ! كسى كه گناه پنجاه سال نداشته باشد ، چه؟ فرمود : «از گناهان پدر و مادرش و برادرانش و عموم مسلمانان آمرزيده مى شود» .

امام على عليه السلام_ به عبد اللّه بن جعفر _: آيا كلماتى را به تو ارمغان ندهم كه _ به خدا سوگند _ آنها را به حسن و حسين نداده ام؟ هر گاه به خدا حاجتى داشتى و خواستى برآورده اش سازد ، بگو: «معبودى جز خداىِ بردبارِ بزرگوار نيست . معبودى جز خداى والا و بزرگ نيست . پاكا خدايى كه پروردگار هفت آسمان است و آنچه در آسمان ها و آنچه ميان آنها هست و پروردگار عرش بزرگ است ، و ستايش ، خداى را كه پروردگار جهانيان است . بار خدايا ! از تو درخواست مى كنم ؛ چرا كه تو پادشاهى با اقتدارى ، و تو بر هر چيز توانايى ؛ آنچه بخواهى ، از هر چيزى ، مى شود» . سپس حاجتت را از او تقاضا مى كنى.

.

ص: 514

4 / 3التَّهليلاتُ المَأثورَةُ عَن فاطِمَةَ الزَّهراءِفاطمة عليهاالسلام :لا إلهَ إلَا اللّهُ الأَوَّلُ وَالآخِرُ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ الظّاهِرُ وَالباطِنُ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ المُحيِي المُميتُ ، وَاللّهُ أكبَرُ ذُو الطَّولِ ، وَاللّهُ أكبَرُ ذُو البَقاءِ الدّائِمِ . (1)

عنها عليهاالسلام :اللّهُمَّ إنّي اُشهِدُكَ واُشهِدُ مَلائِكَتَكَ وحَمَلَةَ عَرشِكَ ، واُشهِدُ مَن فِي السَّماواتِ ومَن فِي الأَرضِ أنَّكَ أنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ وَحدَكَ لا شَريكَ لَكَ ، وأنَّ مُحَمَّدا عَبدُكَ ورَسولُكُ صلى الله عليه و آله ، وأسأَ لُكَ بِأَنَّ لَكَ الحَمدَ لا إلهَ إلّا أنتَ بَديعُ السَّماواتِ وَالأَرضِ ، يا كائِنُ قَبلَ أن يَكُونَ شَيءٌ ، وَالمُكَوِّنُ لِكُلِّ شَيءٍ ، وَالكائِنُ بَعدَما لا يَكونُ شَيءٌ . (2)

4 / 4التَّهليلُ المَأثورُ عَنِ الإِمامِ الحَسَنِالإمام الحسن عليه السلام :أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ في رُبوبِيَّتِهِ ووُجودِهِ ووَحدانِيَّتِهِ ، صَمَدا لا شَريكَ لَهُ ، فَردا لا ظَهيرَ (3) لَهُ . (4)

.


1- .فلاح السائل : ص 420 ح 290 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 102 ح 8 .
2- .فلاح السائل : ص 360 ح 241 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 87 ح 11 .
3- .الظَّهير : المُعين (القاموس المحيط : ج 2 ص 82 «ظهر») .
4- .الأمالي للطوسي : ص 562 ح 1174 عن عبد الرحمن بن كثير عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 10 ص 139 ح 5 .

ص: 515

4 / 3 توحيدگويى هاى رسيده از فاطمه زهرا عليهاالسلام
4 / 4 توحيدگويى هاى رسيده از امام حسن عليه السلام

4 / 3توحيدگويى هاى رسيده از فاطمه زهرا عليهاالسلامفاطمه عليهاالسلام :معبودى جز خدا نيست كه نخستين و واپسين است . معبودى جز خدا نيست كه پيدا و پنهان است . معبودى جز خدا نيست كه زنده كننده و ميراننده است . خدا بزرگ ترين است و صاحب بخشش ، و خدا بزرگ ترين است و ماندگار و هميشگى .

فاطمه عليهاالسلام :بار خدايا! تو را گواه مى گيرم ، فرشتگانت و بر دوش كشندگانِ عرشت را گواه مى گيرم ، و هر كسى را كه در آسمان هاست و هر كسى را كه در زمين است ، گواه مى گيرم كه : تويى ، تو ، خدا كه معبودى جز تو نيست ، يگانه اى و انبازى ندارى . و محمّد ، بنده تو و فرستاده توست . از تو درخواست مى كنم ؛ چرا كه توراست ستايش ، معبودى جز تو نيست ، پديد آورنده آسمان ها و زمينى . اى كه بودى پيش از آن كه چيزى باشد ، و اى هستى بخش هر چيز ، و اى كه خواهى بود پس از آن كه هيچ چيز نباشد [و همه نابود شوند] !

4 / 4توحيدگويى هاى رسيده از امام حسن عليه السلامامام حسن عليه السلام :گواهى مى دهم كه معبودى جز خدا نيست . در پروردگارى اش و هستى اش و يگانگى اش يكتاست ، بى نياز است و شريكى ندارد ، تنهاست و او را [نياز به ] پشتيبانى نباشد.

.

ص: 516

4 / 5التَّهليلاتُ المَأثورةُ عَنِ الإِمامِ الحُسَينِالإمام الحسين عليه السلام :اللّهُمَّ مِنكَ البَدءُ ولَكَ المَشِيَّةُ ، ولَكَ الحَولُ ولَكَ القُوَّةُ ، وأنتَ اللّهُ الَّذي لا إلهَ إلّا أنتَ ، جَعَلتَ قُلوبَ أولِيائِكَ مَسكَنا لِمَشِيَّتِكَ ومَكمَنا لِاءِرادَتِكَ ، وجَعَلتَ عُقولَهُم مَناصِبَ أوامِرِكَ ونَواهِيكَ . (1)

عنه عليه السلام :لا إلهَ إلّا أنتَ سُبحانَكَ إنّي كُنتُ مِنَ الظّالِمينَ ، لا إلهَ إلّا أنتَ سُبحانَكَ إنّي كُنتُ مِنَ المُستَغفِرينَ ، لا إلهَ إلّا أنتَ سُبحانَكَ إنّي كُنتُ مِنَ المُوَحِّدينَ ، لا إلهَ إلّا أنتَ سُبحانَكَ إنّي كُنتُ مِنَ الوَجِلينَ (2) ، لا إلهَ إلّا أنتَ سُبحانَكَ إنّي كُنتُ مِنَ الرّاجينَ الرّاغِبينَ ، لا إلهَ إلّا أنتَ سُبحانَكَ إنّي كُنتُ مِنَ السّائِلينَ ، لا إلهَ إلّا أنتَ سُبحانَكَ إنّي كُنتُ مِنَ المُهَلِّلينَ المُسَبِّحينَ ، لا إلهَ إلّا أنتَ رَبّي ورَبُّ آبائِيَ الأَوَّلينَ . (3)

4 / 6التَّهليلاتُ المَأثورَةُ عَنِ الإِمامِ عَلِيِّ بنِ الحُسَينِالإمام زين العابدين عليه السلام :تَبارَكتَ وتَعالَيتَ ، لا إلهَ إلّا أنتَ وَحدَكَ لا شَريكَ لَكَ ، آمَنتُ بِكَ، وصَدَّقتُ رُسُلَكَ ، وقَبِلتُ كِتابَكَ ، وكَفَرتُ بِكُلِّ مَعبودٍ غَيرِكَ ، وبَرِئتُ مِمَّن عَبَدَ سِواكَ . (4)

.


1- .مُهج الدعوات : ص 68 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 214 ح 1 .
2- .الوَجَل : الخوف (الصحاح : ج 5 ص 1840 «وجل») .
3- .الإقبال : ج 2 ص 84 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 222 ح 3 .
4- .الصحيفة السجّاديّة : ص 222 الدعاء 52 .

ص: 517

4 / 5 توحيدگويى هاى رسيده از امام حسين عليه السلام
4 / 6 توحيدگويى هاى رسيده از امام زين العابدين عليه السلام

4 / 5توحيدگويى هاى رسيده از امام حسين عليه السلامامام حسين عليه السلام :بار خدايا ! تويى سرآغاز ، تو راست خواست ، تو راست توش و تو راست توان . تويى خداوندى كه معبودى جز تو نيست . دل هاى دوستانت را جايگاه خواستت و نهانگاه اراده ات قرار دادى ، و خردهاى آنان را جايگاه امر و نهى هايت گردانيدى .

امام حسين عليه السلام :معبودى جز تو نيست ، پاكى تو ، من از ستمكارانم . معبودى جز تو نيست ، پاكى تو ، من از آمرزش خواهانم . معبودى جز تو نيست ، پاكى تو ، من از يكتا پرستانم. معبودى جز تو نيست ، پاكى تو ، من از بيمناكان [از تو] هستم . معبودى جز تو نيست ، پاكى تو ، من از اميدواران و راغبان [به تو] هستم . معبودى جز تو نيست ، پاكى تو ، من از درخواست كنندگان [از تو] هستم . معبودى جز تو نيست ، پاكى تو ، من از توحيدگويان و تسبيحگويان [ _ِ تو] هستم . معبودى جز تو نيست كه پروردگار من و پروردگار نياكان من هستى.

4 / 6توحيدگويى هاى رسيده از امام زين العابدين عليه السلامامام زين العابدين عليه السلام :خجسته اى و برينى تو . معبودى جز تو نيست كه يگانه اى و بى انباز . به تو ايمان آوردم ، فرستادگانت را تصديق كردم ، كتابت را پذيرفتم ، به هر معبودى غير تو كفر ورزيدم و از هر كس كه غير تو را بپرستد ، بيزارم .

.

ص: 518

عنه عليه السلام :أنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ ، الأَحَدُ المُتَوَحِّدُ ، الفَردُ المُتَفَرِّدُ، وأنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ الكَريمُ المُتَكَرِّمُ ، العَظيمُ المُتَعَظِّمُ ، الكَبيرُ المُتَكَبِّرُ، وأنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ ، العَلِيُّ المُتعالِ ، الشَّديدُ المِحالِ، وأنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ ، الرَّحمنُ الرَّحيمُ ، العَليمُ الحَكيمُ، وأنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ ، السَّميعُ البَصيرُ ، القَديمُ الخَبيرُ ، وأنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ ، الكَريمُ الأَكرَمُ ، الدّائِمُ الأَدوَمُ، وأنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ ، الأَوَّلُ قَبلَ كُلِّ أحَدٍ ، وَالآخِرُ بَعدَ كُلِّ عَدَدٍ، وأنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ ، الدّاني في عُلُوِّهِ ، وَالعالي في دُنُوِّهِ، وأنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ ، ذُو البَهاءِ وَالمَجدِ ، وَالكِبرِياءِ وَالحَمدِ، وأنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ ، الَّذي أنشَأتَ الأَشياءَ مِن غَيرِ سِنخٍ (1) ، وصَوَّرتَ ما صَوَّرتَ مِن غَيرِ مِثالٍ ، وَابتَدَعتَ المُبتَدَعاتِ بِلَا احتِذاءٍ (2) . (3)

عنه عليه السلام :لا إله إلّا أنتَ ، تَعالَيتَ عَمّا يَقولُ الظّالِمونَ عُلُوّا كَبيرا . اللّهُمَّ إنّي اُشهِدُكَ وأنتَ أقرَبُ الشّاهِدينَ ، واُشهِدُ مَن حَضَرَني مِن مَلائِكَتِكَ المُقَرَّبينَ ، وعِبادِكَ الصّالِحينَ ، مِنَ الجِنَّةِ وَالنّاسِ أجمَعينَ ، أنّي أشهَدُ بِسَريرَةٍ زَكِيَّةٍ ، وبَصيرَةٍ مِنَ الشَّكِّ بَريئَةٍ ، شَهادَةً أعتَقِدُها بِإِخلاصٍ وإيقانٍ ، واُعِدُّها طَمَعا فِي الخَلاصِ وَالأَمانِ ، اُسِرُّها تَصديقا بِرُبوبِيَّتِكَ ، واُظهِرُها تَحقيقا لِوَحدانِيَّتِكَ ، ولا أصُدُّ عَن سَبيلِها ، ولا اُلحِدُ في تَأويلِها ، أنَّكَ أنتَ اللّهُ رَبّي لا اُشرِكُ بِكَ أحَدا ، ولا أجِدُ مِن دونِكَ مُلتَحَدا . (4) لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ، الواحِدُ الَّذي لا يَدخُلُ في عَدَدٍ ، وَالفَردُ الَّذي لا يُقاسُ بِأَحَدٍ ، عَلا عَنِ المُشاكَلَةِ وَالمُناسَبَةِ ، وخَلا مِن الأَولادِ وَالصّاحِبَةِ . (5)

.


1- .السِّنْخُ : الأصل (الصحاح : ج 1 ص 423 «سنخ») .
2- .يحتذي على مثال فلان : إذا اقتدى به في أمره (لسان العرب : ج 14 ص 170 «حذا») .
3- .الصحيفة السجّاديّة : ص 185 الدعاء 47 ، الإقبال : ج 2 ص 87 ، المصباح للكفعمي : ص 886 .
4- .مُلْتَحدا : أي التجاءً ، أو موضع التجاء (مفردات ألفاظ القرآن : ص 737 «لحد») .
5- .بحار الأنوار : ج 94 ص 154 ح 22 نقلاً عن بعض مرويّات أصحابنا في كتاب أنيس العابدين من مؤلّفات بعض قدمائنا .

ص: 519

امام زين العابدين عليه السلام :تويى خدا ، معبودى جز تو نيست ، يگانه اى و تنها ، تكى و بى همتا . تويى خدا ، معبودى جز تو نيست ، بزرگوارى و با گذشت ، بزرگى و مقام كبريايى دارى ، كبيرى و متكبّر . تويى خدا ، معبودى جز تو نيست ، والايى و برين ، سخت پُرتوان . تويى خدا ، معبودى جز تو نيست ، مهرگستر و مهربانى ، دانا و سنجيده كارى . تويى خدا ، معبودى جز تو نيست ، شنوا و بينايى ، ديرين و آگاهى . تويى خدا ، معبودى جز تو نيست ، بزرگوار و بزرگوارترينى . پايدار و پايدارترينى ، تويى خدا ، معبودى جز تو نيست ، نخستينى و پيش از هر كس ، واپسينى و پس از هر عدد . تويى خدا ، معبودى جز تو نيست ؛ همانى كه در عين بلندى ، نزديك و در عين نزديكى ، بلند است . تويى خدا ، معبودى جز تو نيست ، صاحب درخشندگى و شكوه و بزرگى و ستايش . تويى خدا ، معبودى جز تو نيست ، تويى كه موجودات را از هيچ ريشه و مايه اى ايجاد كردى ، و صورت ها را بى هيچ نمونه اى صورت بخشيدى ، و نوپديدها را بى هيچ تقليدى [ از كسى] ، پديد آوردى.

امام زين العابدين عليه السلام :معبودى جز تو نيست . تو بسى برترى از آنچه ستمكاران (مشركان و .. .) مى گويند . بار خدايا ! تو را _ كه نزديك ترينِ گواهانى _ گواه مى گيرم و نيز آنان را كه نزد من حاضرند _ از فرشتگان مقرّبت و بندگان درست كارت ؛ از جنّ و آدمى _ ، همگى را گواه مى گيرم كه با نهادى پاك و بينشى پيراسته از شك ، گواهى مى دهم ؛ گواهى اى كه با اخلاص و يقين ، بدان معتقدم و آن را به طمع رهايى و امان [از آتش و عذاب] آماده مى كنم و از سرِ تصديق به پروردگارىِ تو ، در دل مى پرورانم و از روى حقيقتْ دانستنِ يگانگى تو ، به زبانش مى آورم و راه را بر آن نمى بندم و در تأويل آن كجروى نمى كنم ، [گواهى مى دهم] كه تو خدايى ، پروردگار منى ، احدى را شريك تو نمى دانم ، و جز تو پناهى نمى شناسم. معبودى جز خدا نيست كه يگانه است و بى انباز . يكى است كه در عدد نيايد و فردى است كه با هيچ كس سنجيده نشود . از همانندى و مناسبت ، بالاتر است و از داشتن زن و فرزند ، مبرّاست.

.

ص: 520

الملهوف_ في ذِكرِ أحوالِ الإِمامِ زَينِ العابِدينَ عليه السلام _: حَدَّثَ مَولًى لَهُ عليه السلام أَنَّهُ بَرَزَ إلَى الصَّحراءِ يَوما ، قالَ : فَتَبِعتُهُ ، فَوَجَدتُهُ قَد سَجَدَ عَلى حِجارَةٍ خَشِنَةٍ ، فَوَقَفتُ وأنَا أسمَعُ شَهيقَهُ وبُكاءَهُ ، وأحصَيتُ عَلَيهِ ألفَ مَرَّةٍ يَقولُ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ حَقّا حَقّا ، لا إلهَ إلَا اللّهُ تَعَبُّدا ورِقّا ، لا إلهَ إلَا اللّهُ إيمانا وصِدقا» . ثُمَّ رَفَعَ رأسَهُ مِن سُجودِهِ ، وإنَّ لِحيَتَهُ ووَجهَهُ قَد غُمِرا مِنَ الدُّموعِ . (1)

4 / 7التَّهليلاتُ المَأثورَةُ عَنِ الإِمامِ الباقِرِالإمام الباقر عليه السلام :لا إلهَ إلَا اللّهُ كُلَّما هَلَّلَ اللّهَ شَيءٌ ، وكَما يُحِبُّ اللّهُ أن يُهَلَّلَ . (2)

عنه عليه السلام :إنَّ اللّهَ تَعالى أهدى إلى عيسَى بنِ مَريَمَ عليه السلام خَمسَ دَعَواتٍ جاءَ بِها جَبرَئيلُ عليه السلام في أيّامِ العَشرِ فَقالَ : يا عيسى ، اُدعُ بِهذِهِ الخَمسِ الدَّعَواتِ ؛ فَإِنَّهُ لَيسَت عِبادَةٌ أحَبَّ إلَى اللّهِ مِن عِبادَتِهِ في أيّامِ العَشرِ _ يَعني عَشرَ ذِي الحِجَّةِ _ : أوَّلُهُنَّ : أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ، لَهُ المُلكُ ولَهُ الحَمدُ ، بِيَدِهِ الخَيرُ وهُوَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ . وَالثّانِيَةُ : أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ، أحَدا صَمَدا لَم يَتَّخِذ صاحِبَةً ولا وَلَدا . وَالثّالِثَةُ : أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ، أحَدا صَمَدا لَم يَلِد ولَم يولَد ولَم يَكُن لَهُ كُفُوا أحَدٌ . وَالرّابِعَةُ : أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ، لَهُ المُلكُ ولَهُ الحَمدُ ، يُحيي ويُميتُ وهُوَ حَيٌّ لا يَموتُ ، بِيَدِهِ الخَيرُ وهُوَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ . وَالخامِسَةُ : حَسبِيَ اللّهُ وكَفى ، سَمِعَ اللّهُ لِمَن دَعا ، لَيسَ وَراءَ اللّهِ مُنتَهىً ، أشهَدُ للّهِِ بِما دَعا ، وأَنَّهُ بَريءٌ مِمَّن تَبَرّى ، وأنَّ للّهِِ الآخِرَةَ وَالاُولى . (3)

.


1- .الملهوف على قتلى الطفوف : ص 234 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 166 ح 17 .
2- .الكافي : ج 2 ص 588 ح 26 ، تهذيب الأحكام : ج 3 ص 76 ح 234 ، مُهج الدعوات : ص 216 كلّها عن أبي حمزة الثمالي ، الإقبال : ج 2 ص 124 عن سلمة بن الأكوع عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 94 ص 269 ح 3 .
3- .الإقبال : ج 2 ص 46 عن عبد اللّه بن عبد بن عمير ؛ الدعاء للطبراني : ص 272 ح 872 عن عبد اللّه بن عبيد بن عمير عن أبيه من دون إسنادٍ إلى الإمام الباقر عليه السلام نحوه وفيه «موسى عليه السلام » بدل «عيسى عليه السلام » .

ص: 521

4 / 7 توحيدگويى هاى رسيده از امام باقر عليه السلام

الملهوف_ در بيان احوال امام زين العابدين عليه السلام _: يكى از غلامان امام زين العابدين عليه السلام نقل كرد كه روزى آن حضرت به صحرا رفت . من نيز در پى او رفتم و ديدم كه بر سنگى درشت ، سجده كرده است . من ايستادم ، طورى كه صداى ناله و گريه او را مى شنيدم . شمردم ؛ هزار مرتبه گفت : «به درستى ، به درستى كه معبودى جز خدا نيست . از سرِ بندگى و بردگى مى گويم كه معبودى جز خدا نيست . از روى ايمان و راستى مى گويم كه معبودى جز خدا نيست» . سپس سر از سجده برداشت ، در حالى كه ريش و رخسارش غرق در اشك شده بودند.

4 / 7توحيدگويى هاى رسيده از امام باقر عليه السلامامام باقر عليه السلام :معبودى جز خدا نيست ؛ تا هر آن گاه كه چيزى توحيد خدا بگويد ، و آن سان كه خدا ، خود ، دوست دارد توحيدش گويند.

امام باقر عليه السلام :خداى تعالى به عيسى بن مريم عليه السلام پنج دعا هديه كرد كه جبرئيل عليه السلام آنها را در دهه [ى ذى حجّه ]آورد ، و گفت : «اى عيسى! با اين دعاهاى پنجگانه دعا كن ؛ زيرا هيچ عبادتى ، نزد خداوند محبوب تر از عبادت او در دهه _ يعنى دهه ذى حجّه _ نيست: اوّل: گواهى مى دهم كه معبودى جز خدا نيست ، يگانه است و بى انباز ، او راست فرمان روايى و او راست ستايش . خوبى ها در دست اوست ، و او بر هر چيزى تواناست. دوم : گواهى مى دهم كه معبودى جز خدا نيست ، يگانه است و بى انباز . يكتاست و بى نياز ، و زن و فرزندى ندارد. سوم : گواهى مى دهم كه معبودى جز خدا نيست ، يگانه است و بى انباز ، يكتاست و بى نياز . نه فرزندى دارد و نه خود ، فرزند كسى است ، و هيچ كس همتاى او نيست. چهارم : گواهى مى دهم كه معبودى جز خدا نيست ، يگانه است و بى انباز ، او راست فرمان روايى و او راست ستايش . زنده مى كند و مى ميراند و او خود ، زنده ناميراست . خوبى ، همه ، در اوست ، و او بر هر چيزى تواناست. پنجم : خدا مرا بس است و كفايت مى كند . خدا بشنود [صداى] كسى را كه بخواندش . فراسوى خدا پايانى نيست . گواهى مى دهم براى خدا به آنچه فرا خوانَد ، و به اين كه او مبرّاست از هر كس كه خود تبرّى جست ، و اين كه آخرت و دنيا از آنِ اوست.

.

ص: 522

4 / 8التَّهليلاتُ المَأثورَةُ عَنِ الإِمامِ الصّادِقِالإمام الصادق عليه السلام :لا إلهَ إلَا اللّهُ المَلِكُ الرَّحمنُ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ المُفضِلُ المَنّانُ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ الأَوَّلُ وَالآخِرُ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ذُو الطَّولِ وإلَيهِ المَصيرُ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ الظّاهِرُ الباطِنُ . (1)

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ إنّي أشهَدُ أَنَّكَ كَما تَقولُ وفَوقَ ما يَقولُ القائِلونَ ، وأشهَدُ أنَّكَ كَما شَهِدتَ لِنَفسِكَ وشَهِدَت لَكَ مَلائِكَتُكَ واُولُو العِلمِ ، بِأَنَّكَ قائِمٌ بِالقِسطِ لا إلهَ إلّا أنتَ ، وكَما أثنَيتَ عَلى نَفسِكَ ، سُبحانَكَ وبِحَمدِكَ . (2)

عنه عليه السلام :مَن قالَ في كُلِّ يَومٍ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ حَقّا حَقّا ، لا إلهَ إلَا اللّهُ عُبودِيَّةً ورِقّا ، لا إلهَ إلَا اللّهُ إيمانا وصِدقا» أقبَلَ اللّهُ عَلَيهِ بِوَجهِهِ ، ولَم يَصرِف وَجهَهُ عَنهُ حَتّى يَدخُلَ الجَنَّةَ . (3)

.


1- .الإقبال : ج 2 ص 145 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 259 .
2- .قرب الإسناد : ص 5 ح 13 عن مسعدة بن صدقة ، بحار الأنوار : ج 94 ص 179 ح 1 .
3- .الكافي : ج 2 ص 519 ح 1 عن الأوزاعي ، ثواب الأعمال : ص 24 ح 1 ، المحاسن : ج 1 ص 100 ح 72 كلاهما عن الأوزاعي عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 87 ص 9 ح 15 .

ص: 523

4 / 8 توحيدگويى هاى رسيده از امام صادق عليه السلام

4 / 8توحيدگويى هاى رسيده از امام صادق عليه السلامامام صادق عليه السلام :معبودى جز خدا نيست ، آن فرمان رواى مهرگستر . معبودى جز خدا نيست ، آن دهشگر بنده نواز . معبودى جز خدا نيست ، آن آغازين و فرجامين. معبودى جز خدا نيست ، آن پروردگار بخشش . و بازگشت ، به سوى اوست . معبودى جز خدا نيست ، آن پيداى نهان.

امام صادق عليه السلام :بار خدايا ! من گواهى مى دهم كه تو چنانى كه خود مى گويى و برتر از آنى كه ديگران مى گويند . گواهى مى دهم كه تو چنانى كه خود در حقّ خويش گواهى داده اى و فرشتگانت و صاحبان دانش ، در حقّ تو گواهى داده اند [و گفته اند] كه تو دادارى و معبودى جز تو نيست ، و چنانى كه خود در ثناى خويش گفته اى . پاكى تو و ستايش تو را.

امام صادق عليه السلام :هر كس در هر روز بگويد : «معبودى جز خدا نيست ؛ به درستى ، بدرستى . معبودى جز خدا نيست ؛ از سرِ بندگى و بردگى . معبودى جز خدا نيست ؛ از روى ايمان و راستى» ، خداوند به او رو مى نمايد و روى خويش از او نمى گرداند ، تا آن گاه كه او به بهشت رود .

.

ص: 524

عنه عليه السلام :ما مِن أحَدٍ يَحضُرُهُ المَوتُ إلّا وُكِّلَ بِهِ شَيطانٌ مِن شَياطينِهِ يَأمُرُهُ بِالكُفرِ ويُشَكِّكُهُ في أمرِهِ ودينِهِ ، حَتّى تَخرُجَ نَفسُهُ ، فَمَن كانَ مُؤمِنا مُوَحِّدا مُستَبصِرا لَم يَقدِر عَلَيهِ ، ومَن كانَ ضَعيفا في دينِهِ شَكَّكَهُ في أمرِهِ ودينِهِ . فَإِذا حَضَرتُم مَوتاكُم فَلَقِّنوهُم كَلِمَةَ الإِخلاصِ ، وهِيَ : لا إلهَ إلَا اللّهُ العَلِيُّ العَظيمِ ، لا إلهَ إلَا اللّهُ الحَليمُ الكَريمُ ، سُبحانَ اللّهِ رَبِّ السَّماواتِ السَّبعِ ورَبِّ الأَرَضينَ السَّبعِ وما فيهِنَّ وما بَينَهُنَّ وما تَحتَهُنَّ ورَبِّ العَرشِ العَظيمِ ، وَالحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ . (1)

عنه عليه السلام :إنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى يُمَجِّدُ نَفسَهُ في كُلِّ يَومٍ ولَيلَةٍ ثَلاثَ مَرّاتٍ ، فَمَن مَجَّدَ اللّهَ بِما مَجَّدَ بِهِ نَفسَهُ ثُمَّ كانَ في حالِ شِقوَةٍ حَوَّلَهُ اللّهُ عز و جل إلى سَعادَةٍ ، يَقولُ : أنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ رَبُّ العالَمينَ ، أنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ الرَّحمنُ الرَّحيمُ ، أنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ العَزيزُ (العَلِيُّ) الكَبيرُ ، أنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ مالِكُ يَومِ الدِّينِ ، أنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ الغَفورُ الرَّحيمُ ، أنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ العَزيزُ الحَكيمُ ، أنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ مِنكَ بَدءُ الخَلقِ وإلَيكَ يَعودُ ، أنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ لَم تَزَل ولا تَزالُ ، أنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ خالِقُ الخَيرِ وَالشَّرِّ ، أنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ خالِقُ الجَنَّةِ وَالنّارِ ، أنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ أحَدٌ صَمَدٌ لَم يَلِد ولَم يُولَد ولَم يَكُن لَهُ كُفُوا أحَدٌ ، أنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ «الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَ_مُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَ_نَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ * هُوَ اللَّهُ الْخَ__لِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِى السَّمَ_وَ تِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ» (2) ، أنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ الكَبيرُ وَالكِبرِياءُ رِداؤُكَ . (3)

.


1- .طبّ الأئمّة لابني بسطام : ص 80 ، الكافي : ج 3 ص 123 ح 6 عن أبي خديجة ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 133 ح 350 كلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 6 ص 195 ح 47 .
2- .الحشر : 23 و 24 .
3- .الكافي : ج2 ص516 ح2 ، المحاسن : ج 1 ص 108 ح 95 كلاهما عن عبد اللّه بن أعين ، ثواب الأعمال : ص 29 ح 1 عن زرارة بن أعين ، بحار الأنوار : ج 93 ص 220 ح 2 وج 86 ص 370 ح 3 .

ص: 525

امام صادق عليه السلام :در هنگام مردنِ هر كسى ، يكى از شيطان هايش بر او گماشته مى شود و به كفرش وا مى دارد و او را در عقيده اش و دينش به شك مى كشاند ، تا آن كه جانش كنده شود . پس آن كه مؤمنى يكتاپرست و اهل بينش باشد ، شيطان بر او چيره نمى شود ؛ ولى آن كه در دينش سست و ناتوان باشد ، شيطان او را در عقيده اش و دينش دستخوش شك و ترديد مى كند . پس هر گاه بر بالين مردگانتان حاضر شديد ، كلمه توحيد را به آنها تلقين كنيد و آن ، چنين است : «معبودى جز خداى والا و بزرگ نيست . معبودى جز خداى بردبار بزرگوار نيست . پاكا خدا ، كه پروردگار آسمان هاى هفتگانه است و پروردگار زمين هاى هفتگانه و آنچه در آنها و ما بين آنها و در زير آنهاست ، و پروردگار عرش بزرگ . و ستايش ، خداى را كه پروردگار جهانيان است » .

امام صادق عليه السلام :خداوند _ تبارك و تعالى _ در هر روز و شبى ، سه مرتبه خود را مى ستايد. پس هركس خدا را به همان گونه كه او خويشتن را ستوده است،بستايد، اگر در حال بدبختى باشد ، خداوند عز و جل او را به خوش بختى درمى آورد . مى گويد: «تويى خدا ، معبودى نيست جز تو پروردگار جهانيان . تويى خدا ، معبودى نيست جز تو مهرگستر مهربان . تويى خدا ، معبودى نيست جز تو عزّتمند (1) [والا ]و بزرگ . تويى خدا ، معبودى نيست جز تو صاحب روز جزا . تويى خدا ، معبودى نيست جز تو آموزگار مهربان . تويى خدا ، معبودى نيست جز تو عزّتمند سنجيده كار . تويى خدا ، معبودى نيست جز تو كه آغاز آفرينش ، از توست و به سوى تو باز مى گردد . تويى خدا ، معبودى نيست جز تو كه ازلى و ابدى هستى . تويى خدا ، معبودى نيست جز تو آفريننده نيك و بد . تويى خدا ، معبودى نيست جز تو آفريننده بهشت و دوزخ . تويى خدا ، معبودى نيست جز تو يگانه بى نياز ، كه نه فرزندى دارى و نه فرزند كسى هستى و هيچ كس همتاى تو نيست . تويى خدا ، معبودى نيست جز تو «پادشاه پاك بى عيب ايمنى بخش نگهبان چيره ناپذير جبّار متكبّر . منزّه است خدا از آنچه با او شريك مى گردانند . او خداى آفريننده نوساز صورتگر است . او راست نكوترين نام ها . آنچه در آسمان ها و زمين است ، تسبيح او مى گويند و اوست چيره ناپذير سنجيده كار» . تويى خدا ، معبودى نيست جز تو بزرگ كه بزرگى ، رداى توست » .

.


1- .عزيز : نيرومند شكست ناپذير، چيره ناشدنى ، محكم و استوار ، دردانه و بى مانند.

ص: 526

الكافي عن عمرو بن أبي المقدام :أملى عَلَيَّ هذَا الدُّعاءَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام وهُوَ جامِعٌ لِلدُّنيا وَالآخِرَةِ : تَقولُ بَعدَ حَمدِ اللّهِ وَالثَّناءِ عَلَيهِ : اللّهُمَّ أنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ الحَليمُ الكَريمُ ، وأنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ العَزيزُ الحَكيمُ ، وأنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ الواحِدُ القَهّارُ ، وأنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ المَلِكُ الجَبّارُ ، وأنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ الرَّحيمُ الغَفّارُ ، وأنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ شَديدُ المِحالِ (1) ، وأنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ الكَبيرُ المُتعالُ ، وأنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ السَّميعُ البَصيرُ ، وأنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ المَنيعُ القَديرُ ، وأنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ الغَفورُ الشَّكورُ ، وأنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ الحَميدُ المَجيدُ ، وأنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ الغَفورُ الوَدودُ ، وأنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ الحَنّانُ المَنّانُ ، وأنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ الحَليمُ الدَّيّانُ (2) ، وأنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ الجَوادُ الماجِدُ ، وأنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ الواحِدُ الأَحَدُ ، وأنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ الغائِبُ الشّاهِدُ ، وأنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ الظّاهِرُ الباطِنُ ، وأنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ بِكُلِّ شَيءٍ عَليمٌ . تَمَّ نورُكَ فَهَدَيتَ ، وبَسَطتَ يَدَكَ فَأَعطَيتَ ، رَبَّنا وَجهُكَ أكرَمُ الوُجوهِ ، وجَهَتُكَ خَيرُ الجِهاتِ ، وعَطِيَّتُكَ أفضَلُ العَطايا وأهنَؤُها ، تُطاعُ رَبَّنا فَتَشكُرُ ، وتُعصى رَبَّنا فَتَغفِرُ لِمَن شِئتَ ، تُجيبُ المُضطَرَّ ، وتَكشِفُ السّوءَ ، وتَقبَلُ التَّوبَةَ ، وتَعفو عَنِ الذُّنوبِ ، لا تُجازى أياديكَ ، ولا تُحصى نِعَمُكَ ، ولا يَبلُغُ مِدحَتَكَ قَولُ قائِلٍ . اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وعَجِّل فَرَجَهُم وروحَهُم وراحَتَهُم وسُرورَهُم ، وأذِقني طَعمَ فَرَجِهِم ، وأهلِك أعداءَهُم مِنَ الجِنِّ وَالإِنسِ ، وآتِنا فِي الدُّنيا حَسَنَةً وفِي الآخِرَةِ حَسَنَةً ، وقِنا عَذابَ النّارِ ، وَاجعَلنا مِنَ الَّذينَ لا خَوفٌ عَلَيهِم ولا هُم يَحزَنونَ ، وَاجعَلني مِنَ الَّذين صَبَروا وعَلى رَبِّهِم يَتَوَكَّلونَ ، وثَبِّتني بِالقَولِ الثّابِتِ فِي الحَياةِ الدُّنيا وفِي الآخِرَةِ ، وبارِك لي فِي المَحيا وَالمَماتِ ، وَالمَوقِفِ وَالنُّشورِ ، وَالحِسابِ وَالميزانِ ، وأهوالِ يَومِ القِيامَةِ ، وسَلِّمني عَلَى الصِّراطِ ، وأجِزني عَلَيهِ ، وَارزُقني عِلما نافِعا ، ويَقينا صادِقا ، وتُقىً وبِرّا ووَرَعا وخَوفا مِنكَ ، وفَرَقا يُبَلِّغُني مِنكَ زُلفى (3) ، ولا يُباعِدُني عَنكَ ، وأحبِبني ولا تُبغِضني ، وتَوَلَّني ولا تَخذُلني ، وأعطِني من جَميعِ خَيرِ الدُّنيا وَالآخِرَةِ ما عَلِمتُ مِنهُ وما لَم أعلَم ، وأجِرني مِنَ السُّوءِ كُلِّهِ بِحَذافيرِهِ (4) ، ما عَلِمتُ مِنهُ وما لَم أعلَم . (5)

.


1- .المِحَال : القوّة والشِدّة ، وقيل : الكيد والمكر (النهاية : ج 4 ص 303 «محل») .
2- .الدَّيّان : قيل : هو القهّار . وقيل : هو الحاكم والقاضي ، وهو فعّال ، من دان الناسَ : أي قهرهم على الطاعة (النهاية : ج 2 ص 148 «دين») .
3- .الزُلْفى : القُربى ، أزلفه : قرّبه (المصباح المنير : ص 254 «زلف») .
4- .بحذافيره : بأسْرِهِ ، أو بجوانبه (القاموس المحيط : ج 2 ص 7 «حذفر») .
5- .الكافي : ج 2 ص 583 ح 18 .

ص: 527

الكافى_ به نقل از عمروبن ابى مقدام _: اين دعا را كه دربر گيرنده [خير و حاجات ]دنيا و آخرت است ، امام صادق عليه السلام به من ديكته فرمود: «پس از ستايش خدا و ثناى او ، مى گويى : بار خدايا! تويى خدا ، معبودى نيست جز تو بردبارِ بزرگوار . تويى خدا ، معبودى نيست جز تو عزّتمند استوارْ كار . تويى خدا ، معبودى نيست جز تو يكتاى چيره گر . تويى خدا ، معبودى نيست جز تو پادشاه جبّار . تويى خدا ، معبودى نيست جز تو مهربانِ آمرزنده . تويى خدا ، معبودى نيست جز تو سختْ پرتوان . تويى خدا ، معبودى نيست جز تو بزرگِ برتر . تويى خدا ، معبودى نيست جز تو شنواى بينا . تويى خدا ، معبودى نيست جز تو دست نايافتنىِ توانا . تويى خدا ، معبودى نيست جز تو آمرزگار سپاس گزار . تويى خدا ، معبودى نيست جز تو ستودنىِ تحسين برانگيز . تويى خدا ، معبودى نيست جز تو آمرزگارِ دوستدار . تويى خدا ، معبودى نيست جز تو مهرورز بنده نواز . تويى خدا ، معبودى نيست جز تو بردبارِ داور . تويى خدا ، معبودى نيست جز تو بخشنده بى چشمداشت و شريف . تويى خدا ، معبودى نيست جز تو يگانه يكتا . تويى خدا ، معبودى نيست جز تو غايب حاضر . تويى خدا ، معبودى نيست جز تو پيداى پنهان . تويى خدا ، معبودى نيست جز تو كه به همه چيز دانا و آگاهى . با نور كامل خود ، هدايت مى فرمايى و گشاده دستانه ، دهش مى كنى . اى پروردگار ما ! روى تو ، گرامى ترينِ روى هاست و سوى تو ، بهترين سوى هاست و دهش تو ، برترين و گواراترينِ دهش هاست . اى پروردگار ما ! از تو فرمان بردارى مى شود و تو سپاس گزارى مى كنى . اى پروردگار ما ! نافرمانى مى شوى و تو آن كه را بخواهى ، مى آمرزى . درمانده را پاسخ مى دهى ، بدى و گزند را برطرف مى سازى ، توبه را مى پذيرى و گناهان را مى بخشى . نيكى هايت را تلافى نتوان كرد و نعمت هايت را نمى توان شمرد و سخن هيچ گوينده اى ، به ستايش تو نرسد. بار خدايا ! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست ، و در گشايش [وحكومت] و خوشى و آسايش و شادمانىِ آنان شتاب فرما ، و طعم گشايش آنان را به من بچشان . دشمنانشان را ، از جن و انس ، نابود كن و ما را در دنيا نيكى و در آخرت نيز نيكى عطا فرما و از عذاب آتش ، نگاهمان بدار . ما را از آنانى قرار ده كه بيمى بر ايشان نيست و اندوهگين نمى شوند ، و مرا از كسانى قرار ده كه شكيبايى ورزيدند و بر پروردگارشان توكّل مى كنند . در زندگى دنيا و در آخرت ، مرا در گفتار [و عقيده] ، استوار و پابرجا بدار . در زندگى و مرگ ، در صحراى محشر ، در وقت حسابرسى و وزن كردن اعمال و در ديگر صحنه هاى هرسناك روز رستاخيز ، مرا نيرو ده و در صراط ، نگهدارم باش و مرا از آن عبور بده . دانشى سودمند ، يقينى درست ، پرهيزگارى و نيكوكارى [يا : طاعت ]و پارسايى و ترس از خودت را روزى ام كن و نيز هراسى كه مرا به تو نزديك گرداند و از تو دورم نكند . مرا دوست بدار و دشمنم مدار ، حمايتم كن و تنهايم مگذار ، و همه خير دنيا و آخرت را _ چه آنها كه مى دانم و چه آنها كه نمى دانم _ به من عطا فرما ، و مرا از همه بدى ها _ يكسره ؛ چه آنها كه مى دانم و چه آنها كه نمى دانم _ در پناه خود بگير» .

.

ص: 528

4 / 9التّهليلاتُ المَأثورَةُ عَنِ الإِمامِ الكاظِمِفلاح السائل عن يحيى بن الفضل النوفلي :دَخَلتُ عَلى أبِي الحَسَنِ موسَى بنِ جَعفَرٍ عليه السلام بِبَغدادَ حينَ فَرَغَ مِن صَلاةِ العَصرِ ، فَرَفَعَ يَدَيهِ إلَى السَّماءِ وسَمِعتُهُ يَقولُ : أنتَ اللّهُ لا إلهَ إلَا أنتَ الأَوَّلُ وَالآخِرُ وَالظّاهِرُ وَالباطِنُ ، وأنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ إلَيكَ زيادَةُ الأَشياءِ ونُقصانُها ، وأنتَ اللّهُ لا إله إلّا أنتَ خَلَقتَ الخَلقَ بِغَيرِ مَعونَةٍ مِن غَيرِكَ ولا حاجَةٍ إلَيهِم ، أنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ مِنكَ المَشيئَةُ وإلَيكَ البَدءُ . أنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ قَبلَ القَبلِ وخالِقُ القَبلِ ، أنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ بَعدَ البَعدِ وخالِقُ البَعدِ ، أنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ تَمحو ما تَشاءُ وتُثبِتُ وعنِدَكَ اُمُّ الكِتابِ ، أنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ غايَةُ كُلِّ شَيءٍ ووارِثُهُ ، أنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ لا يَعزُبُ (1) عَنكَ الدَّقيقُ ولَا الجَليلُ . أنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ لا تَخفى عَلَيكَ اللُّغاتُ ولا تَتَشابَهُ عَلَيكَ الأَصواتُ ، كُلَّ يَومٍ أنتَ في شَأنٍ ، لا يَشغَلُكَ شَأنٌ عَن شَأنٍ ، عالِمُ الغَيبِ وأخفى ، دَيّانُ يَومِ الدّينِ ، مُدَبِّرُ الاُمورِ ، باعِثُ مَن فِي القُبورِ ، مُحيِي العِظامَ وهِيَ رَميمٌ ، أسأَ لُكَ بِاسمِكَ المَكنونِ المَخزونِ الحَيِّ القَيّومِ الَّذي لا يَخيبُ مَن سَأَلَكَ بِهِ ، أسأَ لُكَ أن تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، وأن تُعَجِّلَ فَرَجَ المُنتَقِمِ لَكَ مِن أعدائِكَ ، وأنجِز لَهُ ما وَعَدتَهُ يا ذَا الجَلالِ وَالإِكرامِ . (2)

.


1- .عَزَبَ الشيء _ من باب قَعَدَ _ : بَعُدَ . وعَزَبَ _ من بابَي قَتَل وضَرَبَ _ : غابَ وخفي (المصباح المنير : ص 407 «عزب») .
2- .فلاح السائل : ص 353 ح 238 ، مصباح المتهجّد : ص 75 ح 124 ، المصباح للكفعمي : ص 33 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 80 ح 8 .

ص: 529

4 / 9 توحيدگويى هاى رسيده از امام كاظم عليه السلام

4 / 9توحيدگويى هاى رسيده از امام كاظم عليه السلامفلاح السائل_ به نقل از يحيى بن فضل نوفلى _: در بغداد ، هنگامى نزد امام كاظم عليه السلام رفتم كه نماز عصرش را تمام كرده بود . دست هايش را به آسمان برداشت و شنيدم كه مى گفت : «تويى خدا ، معبودى نيست جز تو آغازين و انجامين و آشكار و پنهان . تويى خدا ، معبودى نيست جز تو كه افزايش و كاهش چيزها به تو باز مى گردد . تويى خدا ، معبودى نيست جز تو كه آفريدگان را ، بى هيچ كمكى از ديگرى و هيچ نيازى به آنان ، آفريدى . تويى خدا ، معبودى نيست جز تو كه مشيّت ، از توست و آغاز نيز از تو . تويى خدا ، معبودى نيست جز تو كه پيش از پيش و آفريننده پيش هستى . تويى خدا ، معبودى نيست جز تو كه پس از پس و آفريننده پس هستى . تويى خدا ، معبودى نيست جز تو كه آنچه بخواهى ، پاك مى كنى و آنچه بخواهى ، بر جا مى گذارى و اساس كتاب ، در نزد توست . تويى خدا ، معبودى نيست جز تو كه غايت هر چيز و وارث آنى . تويى خدا ، معبودى نيست جز تو كه هيچ ريز و درشتى از تو پنهان نيست. تويى خدا ، معبودى نيست جز تو كه زبان ها بر تو پوشيده نيست و صداها بر تو مبهم و مشتبه نشود . هر روزى [و دمى] ، تو در كارى هستى ، و هيچ كارى تو را از كارى ديگر باز نمى دارد . داناى نهان و نهان تر هستى . جزا دهنده روز جزا هستى ، گرداننده كارهايى ، برانگيزنده كسان از گورهايى ، زنده كننده استخوان هاى پوسيده اى . از تو درخواست مى كنم ، به حقّ آن نامِ نهان شده اندوخته و زنده و پاينده ، كه هر كس تو را به آن نام بخواند ، محروم نمى شود . از تو درخواست مى كنم كه بر محمّد و آل محمّد درود فرستى ، و در فرجِ آن گيرنده انتقام تو از دشمنانت ، تعجيل فرمايى و آنچه را به او وعده داده اى ، برايش تحقّق بخشى ، اى پروردگار شكوه و ارج.

.

ص: 530

الإمام الكاظم عليه السلام_ في كِتابٍ كَتَبَهُ لِلحُسَينِ بنِ خالِدٍ لَمّا شَكا إلَيهِ دَينا عَلَيهِ _: قُل في دُبُرِ كُلِّ صَلاةٍ : اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ يا لا إلهَ إلّا أنتَ ، بِحَقِّ لا إلهَ إلّا أنتَ ، أن تَرحَمَني بِلا إلهَ إلّا أنتَ ، اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ يا لا إلهَ إلّا أنتَ ، بِحَقِّ لا إلهَ إلّا أنتَ ، أن تَرضى عَنّي بِلا إلهَ إلّا أنتَ ، اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ يا لا إلهَ إلّا أنتَ ، بِحَقِّ لا إلهَ إلّا أنتَ ، أن تَغفِرَ لي بِلا إلهَ إلّا أنتَ . (1)

4 / 10التَّهليلاتُ المَأثورَةُ عَنِ الإِمامِ الرِّضاالإمام الرضا عليه السلام_ بَعدَ أن عَلَّمَ هِشاما صَلاةَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ، قالَ _: وَالدُّعاءُ بَعدَها : لا إلهَ إلَا اللّهُ رَبُّنا ورَبُّ آبائِنَا الأَوَّلينَ ، لا إلهَ إلَا اللّهُ إلها واحِدا ونَحنُ لَهُ مُسلِمونَ ، لا إلهَ إلَا اللّهُ لا نَعبُدُ إلّا إيّاهُ مُخلِصينَ لَهُ الدِّينَ ولَو كَرِهَ المُشرِكونَ ، لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ وَحدَهُ وَحدَهُ ، أنجَزَ وَعدَهُ ، ونَصَرَ عَبدَهُ ، وأعَزَّ جُندَهُ ، وهَزَمَ الأَحزابَ وَحدَهُ ، فَلَهُ المُلكُ ولَهُ الحَمدُ وهُوَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ . اللّهُمَّ أنت نورُ السَّماواتِ وَالأَرضِ ومَن فيهِنَّ ، فَلَكَ الحَمدُ ، وأنتَ قِيامُ السَّماواتِ وَالأَرضِ ومَن فيهِنَّ ، فَلَكَ الحَمدُ . . . أنتَ إلهي لا إلهَ إلّا أنتَ ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمِّدٍ ، وَاغفِر لي وَارحَمني وتُب عَلَيَّ إنَّكَ أنتَ التَّوّابُ الرَّحيمُ . (2)

.


1- .مكارم الأخلاق : ج 2 ص 147 ح 2363 عن الحسين بن خالد ، بحار الأنوار : ج 95 ص 302 ح 5 .
2- .جمال الاُسبوع : ص 162 عن هشام ، البلد الأمين : ص 149 ، المصباح للكفعمي : ص 538 وليس فيهما «وأعزّ جُنده» ، بحار الأنوار : ج 91 ص 170 ح 1 .

ص: 531

4 / 10 توحيدگويى هاى رسيده از امام رضا عليه السلام

امام كاظم عليه السلام_ در پاسخ به شكايت حسين بن خالد از بدهكارى خود ، نزد ايشان _: در پى هر نمازى بگو : بار خدايا ! من از تو درخواست مى كنم _ اى آن كه معبودى جز تو نيست ! _ به حقّ «معبودى جز تو نيست» ، كه بر من به حرمت «معبودى جز تو نيست» ، رحم آورى . بار خدايا ! من از تو درخواست مى كنم _ اى آن كه معبودى جز تو نيست ! _ به حقّ «معبودى جز تو نيست» ، كه از من خشنود شوى ، به حرمت «معبودى جز تو نيست» . بار خدايا! من از تو درخواست مى كنم _ اى آن كه معبودى جز تو نيست ! _ به حقّ «معبودى جز تو نيست» ، كه مرا بيامرزى به حرمت «معبودى جز تو نيست».

4 / 10توحيدگويى هاى رسيده از امام رضا عليه السلامامام رضا عليه السلام_ پس از آموختن نمازِ پيامبر صلى الله عليه و آله به هشام _: و دعاى پس از آن ، اين است: «معبودى نيست جز خدايى كه پروردگار ما و پروردگار نياكان ماست . معبودى نيست جز خدايى كه معبود است و يگانه ، و ما تسليم اوييم . معبودى نيست جز خدا . تنها او را بندگى مى كنيم و دين را يكسره از او مى دانيم ؛ هر چند مشركان خوش نداشته باشند . معبودى نيست جز خدا كه يگانه است ، يگانه است ، يگانه . وعده اش را تحقّق بخشيد ، بنده اش را يارى داد ، سپاهش را نيرومند ساخت و يك تنه ، گروه ها[ى مشرك] را درهم شكست . پس او راست پادشاهى و او راست ستايش ، و او بر هر چيزى تواناست. بار خدايا ! تو نور آسمان ها و زمين و همه آسمانيان و زمينيانى ، پس تو راست ستايش . تو برپادارنده آسمان ها و زمين و همه آسمانيان و زمينيانى ، پس تو راست ستايش ... . تويى معبود من ، معبودى جز تو نيست . بر محمّد و آل محمّد درود فرست و مرا بيامرز و به من رحم آور ، و توبه ام را بپذير كه تو توبه پذير و مهربانى.

.

ص: 532

4 / 11التَّهليلاتُ المَأثورَةُ عَنِ الإِمامِ العَسكَرِيِّالإمام العسكري عليه السلام :اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ بِأَنَّ لَكَ الحَمدَ لا إلهَ إلّا أنتَ البَديءُ قَبلَ كُلِّ شَيءٍ ، وأنتَ الحَيُّ القَيّومُ ، ولا إلهَ إلّا أنتَ الَّذي لا يُذِلُّكَ شَيءٌ وأنتَ كُلَّ يَومٍ في شَأنٍ ، لا إلهَ إلّا أنتَ خالِقُ ما يُرى وما لا يُرى ، العالِمُ بِكُلِّ شَيءٍ بِغَيرِ تَعليمٍ ، أسأَ لُكَ بِآلائِكَ ونَعمائِكَ بِأَنَّكَ اللّهُ الرَّبُّ الواحِدُ ، لا إلهَ إلّا أنتَ الرَّحمنُ الرَّحيمُ ، وأسأَ لُكَ بِأَنَّكَ أنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ الوِترُ الفَردُ الأَحَدُ الصَّمَدُ الَّذي لَم يَلِد ولَم يولَد ولَم يَكُن لَهُ كُفُوا أحَدٌ ، وأسأَ لُكَ بِأَنَّكَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ اللَّطيفُ الخَبيرُ ، القائِمُ عَلى كُلِّ نَفسٍ بِما كَسَبَت ، الرَّقيبُ الحَفيظُ ، وأسأَ لُكَ بِأَنَّكَ اللّهُ الأَوَّلُ قَبلَ كُلِّ شَيءٍ ، وَالآخِرُ بَعدَ كُلِّ شَيءٍ ، وَالباطِنُ دونَ كُلِّ شَيءٍ ، الضّارُّ النّافِعُ ، الحَكيمُ العَليمُ ، وأسأَ لُكَ بِأَنَّكَ أنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ الحَيُّ القَيّومُ ، الباعِثُ الوارِثُ ، الحَنّانُ المَنّانُ ، بَديعُ السَّماواتِ وَالأَرضِ ، ذُو الجَلالِ وَالإِكرامِ ، وذُو الطَّولِ وذوُ العِزَّةِ وذُو السُّلطانِ ، لا إلهَ إلّا أنتَ ، أحَطتَ بِكُلِّ شَيءٍ عِلما وأحصَيتَ كُلَّ شَيءٍ عَدَدا ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ . (1)

.


1- .جمال الاُسبوع : ص 180 ، بحار الأنوار : ج 91 ص 190 ح 10 .

ص: 533

4 / 11 توحيدگويى هاى رسيده از امام عسكرى عليه السلام

4 / 11توحيدگويى هاى رسيده از امام عسكرى عليه السلامامام عسكرى عليه السلام :بار خدايا ! از تو درخواست مى كنم ، كه تو راست ستايش و معبودى نيست جز تويى كه آغازين و پيش از هر چيزى ، و تو زنده پايدارى[يا : بيدارى] . معبودى نيست جز تويى كه هيچ چيز خوارت نسازد و تو هر روزى [و دمى] ، در كارى هستى . معبودى نيست جز تويى كه آفريننده ديدنى ها و ناديدنى هايى . به هر چيز دانايى ، بى آن كه تعليم گرفته باشى . از تو درخواست مى كنم به حقّ نواخت ها و نعمت هايت ، كه تو خدايى ، پروردگار يكتايى . معبودى نيست جز تويى كه مهرگستر و مهربانى . از تو درخواست مى كنم ، كه تويى ، تو خدا . معبودى نيست جز تو تكِ تنهاى يكتاى بى نياز كه نه زاده اى دارى و نه زاده كسى هستى و نه هيچ كس همتاى توست . از تو درخواست مى كنم ، كه تو خدايى ، معبودى نيست جز تو خُردبين آگاه كه مراقب هر شخص و كردارهاى او هستى و ناظر و نگهبانى . از تو درخواست مى كنم ، كه تو خدايى ، پيش از هر چيز بوده اى و پس از هر چيز خواهى بود . از هر چيز نهانى ، زيان زننده و سودرسانى ، حكيم و دانايى . از تو درخواست مى كنم ، كه تويى ، تو خدا ، معبودى نيست جز تو زنده پاينده بر انگيزاننده [ى مردگان] و تويى ارث بر ، مهرورز بنده پرور ، پديد آوردنده آسمان ها و زمين ، پروردگار شكوه و ارج ، و خداوند دهش و خداوند عزّت و خداوند سلطه . معبودى نيست جز تو كه به هر چيزى علم دارى و شمار هر چيز را مى دانى . بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست.

.

ص: 534

4 / 12التَّهليلاتُ المَأثورَةُ عَنِ الإِمامِ المَهدِيِّالإمام عليّ عليه السلام_ في صِفَةِ القائِمِ عليه السلام _: كَأَنَّني بِهِ قَد عَبَرَ مِن وادِي السَّلامِ إلى مَسيلِ السَّهلَةِ عَلى فَرَسٍ مُحَجَّلٍ لَهُ شِمراخٌ (1) يَزهَرُ ، يَدعو ويَقولُ في دُعائِهِ : لا إلهَ إلَا اللّهُ حَقّا حَقّا ، لا إلهَ إلَا اللّهُ إيمانا وصِدقا ، لا إلهَ إلَا اللّهُ تَعَبُّدا ورِقّا ، اللّهُمَّ مُعِزَّ كُلِّ مُؤمِنٍ وَحيدٍ ، ومُذِلَّ كُلِّ جَبّارٍ عَنيدٍ ، أنتَ كَنَفي حينَ تُعيينِي المَذاهِبُ ، وتَضيقُ عَلَيَّ الأَرضُ بِما رَحُبَت . اللّهُمَّ خَلَقتَني وكُنتَ غَنِيّا عَن خَلقي ، ولَولا نَصرُكَ إيّايَ لَكُنتُ مِنَ المَغلوبينَ؛ يا مُنشِرَ الرَّحمَةِ مِن مَواضِعِها ، ومُخرِجَ البَرَكاتِ مِن مَعادِنِها ، ويا مَن خَصَّ نَفسَهُ بِشُموخِ الرِّفعَةِ فَأَولِياؤُهُ بِعِزِّهِ يَتَعَزَّزونَ ، يا مَن وَضَعَت لَهُ المُلوكُ نيرَ (2) المَذَلَّةِ عَلى أعناقِهِم فَهُم مِن سَطوَتِهِ خائِفونَ ، أسأَ لُكَ بِاسمِكَ الَّذي فَطَرتَ بِهِ خَلقَكَ فَكُلٌّ لَكَ مُذعِنونَ ، أسأَ لُكَ أن تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وأن تُنجِزَ لي أمري ، وتُعَجِّلَهُ لي فِي الفَرَجِ ، وتَكفِيَني ، وتُعافِيَني ، وتَقضِيَ حَوائِجي ، السّاعَةَ السّاعَةَ ، اللَّيلَةَ اللَّيلَةَ ، إنَّكَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ . (3)

.


1- .الشِّمراخُ : غُرّة الفرس إذا دقّت وطالت أي حتّى جلّلت الخيشوم (تاج العروس : ج 4 ص 284 «شمرخ») .
2- .النِّيْرُ : الخشبة المعترضة فوق عنق الثور أو عنقي الثورين المقرونين لجرّ المحراث أو غيره (المعجم الوسيط : ج 2 ص 966 «نار») .
3- .العُدد القويّة : ص 75 ح 125 ، دلائل الإمامة : ص 458 ح 438 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 365 ح 2 وج 52 ص 391 ح 214 .

ص: 535

4 / 12 توحيدگويى هاى رسيده از امام مهدى عليه السلام

4 / 12توحيدگويى هاى رسيده از امام مهدى عليه السلامامام على عليه السلام_ در وصف حضرت قائم عليه السلام _: گويا مى بينمش كه سوار بر اسب پاسفيدى كه از پيشانى تا بينى اش خط سپيدى مى درخشد ، از وادى السلام به مسيل سهله گذشته است و دعا مى كند و در دعايش مى گويد: «حق كه معبودى جز خدا نيست ، حقّ . ايمان دارم و از سر صدق مى گويم كه معبودى جز خدا نيست ، معبودى جز خدا نيست و من بنده و برده اويم . بار خدايا ! اى عزّتبخش هر مؤمن تنها ، و اى خوار كننده هر گردن كش خيره سر . تويى پناه من ، آن گاه كه همه راه ها به رويم بسته شود و زمين با همه پهناورى اش ، بر من تنگ گردد. بار خدايا ! تو مرا آفريدى ، در حالى كه از آفريدن من بى نياز بودى ، و اگر تو مرا يارى نكرده بودى ، بى گمان ، من شكست خورده بودم . اى پراكننده رحمت از جايگاه هاى آن ، و بيرون آورنده بركت ها از كان هايشان ! اى كسى كه اوج بلندى را ويژه خويش گردانيد ، پس دوستانش از عزّت او عزّت مى يابند . اى كسى كه شاهان در برابرش طوع خوارى برگردن خويش افكنده اند و از هيبت او ترسانند ! از تو درخواست مى كنم به حقّ آن نامت كه با آن ، آفريدگانت را آفريدى و همگى فرمان بردار تو هستند . از تو درخواست مى كنم كه بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستى ، و وعده ات را به من تحقّق بخشى ، و در فرج من تعجيل فرمايى ، و مرا كفايت كنى و در عافيت و سلامتم بدارى ، و حاجت هايم را برآورى ؛ هم اينك هم اينك ، همين امشب همين امشب ، كه تو بر هر چيز توانايى» .

.

جلد 3

اشاره

ص: 1

ص: 2

ص: 3

ص: 4

ص: 5

ص: 6

ص: 7

بخش ششم : تكبير (گفتنِ «اللّه أكبر»)

اشاره

بخش ششم : تكبير (گفتنِ «اللّه أكبر»)شامل:درآمدفصل يكم: تفسير «اللّه أكبر»فصل دوم: فضيلت «اللّه أكبر» گفتن و تشويق به آنفصل سوم: جايگاه هاى گفتن «اللّه أكبر»فصل چهارم: آداب تكبير گفتن در نمازفصل پنجم: تكبيرهاى رسيده از اهل بيت عليهم السلام

.

ص: 8

. .

ص: 9

درآمد

واژه شناسى «تكبير»

درآمدواژه شناسى «تكبير»كلمه «تكبير» ، مصدر است از ريشه «كبر» . اين مادّه به معناى بزرگى ، اعم از مادّى و معنوى است (1) و هنگامى كه به باب اِفعال ، تفعيل و يا استفعال برود ، به معناى بزرگ شمردن ، بزرگ يافتن ، بزرگ ديدن و به بزرگى ياد كردن مى آيد . ابن فارس ، در اين باره مى گويد : مادّه «كبر» ، يك اصل صحيح معنايى دارد به معناى خلاف «صِغَر (كوچكى)» ... و از همين باب است «كِبَر» به معناى سال خوردگى . «كِبر» يعنى عظمت... و گفته مى شود: «أكبرتُ الشى ء (آن چيز را بزرگ يافتم)». (2) ابن منظور ، گفته است : «استكبر الشى ءَ» ، يعنى : آن چيز را بزرگ ديد و در نظرش عظيم آمد ... و «كبّر الأمرَ» ، يعنى : آن كار را بزرگ قرار داد ، يا آن را بزرگ گردانيد . تكبير

.


1- .به نظر مى رسد كه مادّه «كبر» ، در اصل به معناى بزرگىِ مادّى وضع شده ؛ ليكن از باب توسّع ، در معانى متناسب با آن ، از جمله پيرى و بزرگى معنوى نيز به كار رفته است .
2- .معجم مقاييس اللغة : ج 5 ص 153 .

ص: 10

تكبير ، در قرآن و حديث

به معناى بزرگداشت است . (1) راغب نيز گفته است : و «أكبرتُ الشى ءَ» يعنى : آن چيز را بزرگ ديدم . خداى متعال مى فرمايد : «فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ؛ (2) وچون او را ديدند، بزرگش يافتند» . تكبير ، به همين معنا گفته مى شود و براى بزرگداشت خداوند متعال مى گويند : «اللّه أكبر» و همچنين براى عبادت خدا و حال تعظيم به خود گرفتن در برابر او . (3)

تكبير ، در قرآن و حديثدر قرآن ، واژه «تكبير» ، فقط يك بار به كار رفته است : «وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى لَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا وَ لَمْ يَكُن لَّهُ شَرِيكٌ فِى الْمُلْكِ وَ لَمْ يَكُن لَّهُ وَلِىٌّ مِّنَ الذُّلِّ وَ كَبِّرْهُ تَكْبِيرا . (4) و بگو : «ستايش ، خدايى را كه نه فرزندى گرفته و نه در جهاندارى ، شريكى دارد و نه خوار بوده كه [ نياز به ]دوستى داشته باشد» و او را بسيار بزرگ بشمار» . اين واژه در قرآن و حديث نيز مانند لغت ، به معناى ياد كردن خداوند متعال به بزرگى و عظمت و نيز گفتن «اللّه أكبر» است .

.


1- .لسان العرب : ج 5 ص 126 .
2- .يوسف : آيه 31 .
3- .مفردات ألفاظ القرآن : ص 698 .
4- .اسراء : آيه 111 . نيز ، ر. ك : بقره : آيه 185 ، حج : آيه 37 و مدّثّر : آيه 3 .

ص: 11

تفسير «تكبير»

تفسير «تكبير»احاديثى كه «تكبير» را تفسير كرده اند ، به چهار دسته تقسيم مى شوند : 1 . احاديثى كه در تفسير اين ذكر ، تنها به يكتايى و بى نظير بودن حضرت حق در عظمت اشاره كرده اند ، مانند آنچه از پيامبر خدا روايت شده كه در معناى تكبير مى فرمايد : يَعني أنَّهُ لَيسَ شَيءٌ أكبَرَ مِنهُ . (1) يعنى چيزى بزرگ تر از او نيست. 2 . احاديثى كه بزرگ تر بودن خداوند را به معناى والاتر بودن او از توصيف مى دانند . اين احاديث ، در واقع ، تأكيدى هستند بر اين كه خداوند متعال ، قابل مقايسه با هيچ چيز ديگر (مادّى باشد يا معنوى) نيست ؛ زيرا هر چيزى جز خداوند متعال ، محدود است ، چنان كه امام صادق عليه السلام به شخصى كه در حضور ايشان ، «أكبر» را به «بزرگ تر از هر چيز» معنا كرد ، فرمود : «[ با اين معنا ] خداوند را محدود كردى» و هنگامى كه آن شخص از تفسير صحيح «اللّه أكبر» پرسيد ، فرمود : قُل : اللّهُ أكبَرُ مِن أن يوصَفَ . (2) بگو : خدا بزرگ تر از آن است كه وصف شود. 3 . احاديثى كه «تكبير» را به تنزيه خداوند متعال از صفات سلبى تفسير كرده اند ، مانند حديثى كه از امام على عليه السلام نقل شده كه در تفسير «تكبير» فرمود :

.


1- .ر . ك : ص 16 ح 1574 .
2- .ر . ك : دانش نامه عقايد اسلامى : ج 5 ص 165 (معناى اللّه اكبر) .

ص: 12

خدا بزرگ تر از آن است كه به ايستادن يا نشستن وصف شود ، به حركت يا سكون وصف شود ، به جسم بودن وصف شود يا به چيزى مانند شود يا با اندازه اى سنجيده شود ، محلّ اَعراض واقع شود و يا دست خوش بيمارى ها گردد ، به جوهر يا عرض بودنْ وصف شود يا در چيزى حلول كند يا چيزى در او حلول كند ، [و بزرگ تر از آن است كه] آنچه بر موجوداتِ حادثْ رواست (مثل زايل گشتن ، جا به جايى و دگرگونى از حالى به حالى) ، بر او روا باشد ، و يا آن كه به حواس پنجگانه درآيد . (1) 4 . احاديثى كه «تكبير» را به توصيف كردن خداوند متعال به صفات ثبوتى تفسير نموده اند ، مانند اين كه امام على عليه السلام در تفسيرى ديگر از اين ذكر مى فرمايد : «اللّه أكبر» ، يعنى : دانا و آگاه است . آنچه را بوده است و آنچه را خواهد بود ، پيش از آن كه پديد آيد ، مى داند. «اللّه أكبر» ، يعنى بر هر چيزى تواناست . آنچه بخواهد ، مى تواند ، به قدرتش نيرومند است . بر آفريدگانش تواناست . به ذات خويش تواناست . توانايى او بر همه موجودات ، حاكم است . هر گاه چيزى را بخواهد ، به او مى گويد : «هست شو» و آن ، هست مى شود . (2) تأمّل در اين احاديث ، نشان مى دهد كه «تكبير» ، در واقع ، تجلّى جلال و جمال حضرت حق در دل ذاكر است . از اين رو ، هر چه جلال و جمال خداوند متعال ، جلوه بيشترى در دل داشته باشد ، ذكر زبانى كامل تر خواهد بود .

.


1- .ر. ك : ص 19 ح 1576 .
2- .ر. ك : ص 21 ح 1578 .

ص: 13

اهمّيت ذكر «تكبير»

اهمّيت ذكر «تكبير»در اهمّيت اين ذكر ، همين بس كه بزرگ ترين مصداق ذكر يعنى «نماز» ، با تكبير آغاز و با تكبير ، پايان مى يابد . افزون بر اين ، از پيامبر خدا روايت شده كه مى فرمود : لِكُلِّ شَيءٍ صَفوَةٌ ، وَصَفوَةُ الصَّلاةِ التَّكبيرَةُ الاُولى . (1) هر چيزى گُزيده اى دارد و گزيده نماز ، تكبير آغازين [آن] است . اين سخن ، بدان معناست كه توجّه به عظمت جلال و جمال الهى در آغاز نماز ، عصاره و شهد نماز است كه اگر همراه با جارى شدن ذكر تكبير بر زبان نمازگزار تحقّق يابد ، وى را در برابر خداوند متعال ، خاضع و خاشع مى سازد و زمينه حضور قلب در نماز را فراهم مى سازد . همچنين ، معادل شمردن ارزش «تهليل» و «تكبير» در شمارى از احاديث ، نشانه ديگرى از اهمّيت بالاى ذكر «اللّه أكبر» است ، چنان كه از امام على عليه السلام در تفسير «كَلِمَةَ التَّقْوَى» (2) روايت شده است كه : مقصود ، «لا إلهَ إلَا اللّهُ» و «اللّهُ أكبَرُ» است . (3) نيز از امام صادق عليه السلام روايت شده : ثَمَنُ الجَنَّةِ : لا إلهَ إلَا اللّهُ و اللّهُ أكبَرُ . (4)

.


1- .ر . ك : ص 32 ح 1597 .
2- .فتح : آيه 26 .
3- .ر . ك : ص 30 ح 1593 .
4- .ر . ك : ص 30 ح 1595 .

ص: 14

جايگاه تكبير

بهاى بهشت ، «لا إله إلّا اللّهُ» و «اللّهُ أكبر» . و از امام صادق عليه السلام يا امام باقر عليه السلام روايت شده : أكثِروا مِنَ التَّهليلِ وَالتَّكبيرِ ، فَإِنَّهُ لَيسَ شَيءٌ أحَبَّ إلَى اللّهِ عز و جل مِنَ التَّهليلِ وَالتَّكبيرِ . (1) «لا إله إلّا اللّه » و «اللّه أكبر» بسيار بگوييد ؛ زيرا هيچ چيزى نزد خداوند ، محبوب تر از «لا إله إلّا اللّه » و «اللّه أكبر» نيست .

جايگاه تكبيرهر چند «تكبير» و ياد كردن خداوند متعال به عظمت و بزرگى ، در هر حال و در همه جا نيكوست ، ليكن تأمّل در نصوص اسلامى نشان مى دهد كه گفتنِ اين ذكر ، هنگامى كه انسان با امورى برخورد مى كند كه يادآور عظمت خدا هستند و يا توجّه به عظمت الهى نقش خاصّى در آنها ايفا مى نمايد ، از اهمّيت بيشترى برخوردار است . مثلاً : توجّه به عظمت الهى هنگام اذان و نماز ، موجب حضور قلب و خضوع و خشوع در نماز است . يا توجّه به عظمت الهى در جهاد ، به رزمنده روحيه مقاومت مى دهد و به هنگام پيروزى ، از آفات غرور ، پيشگيرى مى كند . يا توجّه به عظمت الهى هنگام زفاف و اعياد ، سبب مى شود كه خوشى ها موجب غفلت نگردند . توجّه به عظمت الهى هنگام ديدن هلال نيز از اين باب است كه نظام حكيمانه

.


1- .ر . ك : ص 30 ح 1594 .

ص: 15

حاكم بر گردش ماه و زمين ، يكى از نشانه هاى بزرگ عظمت آفريدگار حكيم جهان است . همچنين ساير مواردى كه ذكر «تكبير» در آنها توصيه شده نيز حكمت خاصّ خود را دارند ، كه با تأمّل ، قابل فهم است .

.

ص: 16

الفَصلُ الأَوَّلُ : تفسير التّكبيررسول اللّه صلى الله عليه و آله_ لَمّا سُئِلَ عَن تَفسيرِ : سُبحانَ اللّهِ وَالحَمدُ للّهِِ ولا إلهَ إلَا اللّهُ وَاللّهُ أكبَرُ _: . . . وأمّا قَولُهُ : «اللّهُ أكبَرُ» ، فَهِيَ كَلِمَةٌ أعلَى الكَلِماتِ وأحَبُّها إلَى اللّهِ عز و جل ، يَعني أنَّهُ لَيسَ شَيءٌ أكبَرَ مِنهُ ، ولا تَصِحُّ الصَّلاةُ إلّا بِها لِكَرامَتِها عَلَى اللّهِ عز و جل ، وهُوَ الاِسمُ الأَعَزُّ الأَكرَمُ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام_ في بَيانِ مَعنى «اللّهُ أكبَرُ» فِي الأَذانِ _: فَمَعنى «اللّهُ» : أنَّهُ يُخرِجُ الشَّيءَ مِن حَدِّ العَدَمِ إلى حَدِّ الوُجودِ ، ويَختَرِعُ الأَشياءَ لا مِن شَيءٍ ، وكُلُّ مَخلوقٍ دونَهُ يَختَرِعُ الأَشياءَ مِن شَيءٍ إلَا اللّهَ ، فَهذا مَعنى «اللّهُ» ، وذلِكَ فَرقٌ بَينَهُ وبَينَ المُحدَثِ. ومَعنى «أكبَرُ» : أي أكبَرُ من أن يوصَفَ فِي الأَوَّلِ ، وأكبَرُ مِن كُلِّ شَيءٍ لَمّا خَلَقَ الشَّيءَ . (2)

بحار الأنوار عن جابر بن عبد اللّه الأنصاريّ :كُنتُ مَعَ مَولانا أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام فَرَأى رَجُلاً قائِما يُصَلّي ، فَقالَ لَهُ : يا هذا أتَعرِفُ تَأويلَ الصَّلاةِ؟ فَقالَ : يا مَولايَ؟ وهَل لِلصَّلاةِ تَأويلٌ غَيرُ العِبادَةِ؟ فَقالَ : إي وَالَّذي بَعَثَ مُحَمَّدا بِالنُّبُوَّةِ ، وما بَعَثَ اللّهُ نَبِيَّهُ بِأَمرٍ مِنَ الاُمورِ إلّا ولَهُ تَشابُهٌ وتَأويلٌ وتَنزيلٌ ، وكُلُّ ذلِكَ يَدُلُّ عَلَى التَّعَبُّدِ . فَقالَ لَهُ : عَلِّمني ما هُوَ يا مَولايَ؟ فَقالَ عليه السلام : تَأويلُ تَكبيرَتِكَ الاُولى إلى إحرامِكَ أن تُخطِرَ في نَفسِكَ إذا قُلتَ : اللّهُ أكبَرُ مِن أن يوصَفَ بِقِيامٍ أو قُعودٍ ، وفِي الثّانِيَةِ : أن يوصَفَ بِحَرَكَةٍ أو جُمودٍ ، وفِي الثّالِثَةِ : أن يوصَفَ بِجِسمٍ أو يُشَبَّهَ بِشِبهٍ أو يُقاسَ بِقِياسٍ ، وتُخطِرَ فِي الرّابِعَةِ : أن تَحُلَّهُ الأَعراضُ أو تُؤلِمَهُ الأَمراضُ ، وتُخطِرَ فِي الخامِسَةِ : أن يوصَفَ بِجَوهَرٍ أو بِعَرَضٍ أو يَحُلَّ شَيئا أو يُحَلَّ فيهِ شَيءٌ ، وتُخطِرَ فِي السّادِسَةِ : أن يَجوزَ عَلَيهِ ما يَجوزُ عَلَى المُحدَثينَ مِنَ الزَّوالِ وَالاِنتِقالِ وَالتَّغَيُّرِ مِنَ حالٍ إلى حالٍ ، وتُخطِرَ فِي السّابِعَةِ : أن تَحُلَّهُ الحَواسُّ الخَمسُ . (3)

.


1- .علل الشرايع : ص 251 ح 8 ، الأمالي للصدوق : ص 255 ح 279 كلاهما عن الحسن بن عبد اللّه عن آبائه عن جدّه الإمام الحسن عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 9 ص 294 ح 5 .
2- .بحار الأنوار : ج 84 ص 170 ح 73 نقلاً عن العلل لمحمّد بن عليّ بن إبراهيم .
3- .بحار الأنوار : ج 84 ص 253 ح 52 نقلاً عن خطّ الشيخ محمّد بن عليّ الجبعي نقلاً من خطّ الشيخ الشهيد قدس سره .

ص: 17

فصل يكم: تفسير «اللّه أكبر»

فصل يكم: تفسير «اللّه أكبر»پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در پاسخ به سؤال از تفسير : «پاكا خدا ، و ستايش ، خداى را! معبودى جز خدا نيست . خدا ، بزرگ تر است» _:... و سخن او «خدا بزرگ تر است» ، عالى ترين سخنان و محبوب ترين آنها نزد خداوند عز و جل است ؛ يعنى هيچ چيز ، بزرگ تر از خدا نيست . اين سخن نزد خداوند عز و جل چندان گرامى است كه نماز ، جز با آن ، درست نيست . آن ، ارجمندترين و گرامى ترين نام است .

امام على عليه السلام_ در بيان معناى «خدا ، بزرگ تر است» در اذان _: «خدا» ، يعنى آن كه چيز را از مرز نيستى به مرز هستى مى آورد و چيزها را از ناچيز ، مى آفريند . امّا غير او ، هر مخلوقى چيزها را از چيز مى سازد . اين است معناى «خدا» ، و اين است فرق ميان او و موجود حادث . معناى «بزرگ تر است» هم ، يعنى بزرگ تر از آن است كه گفته شود در آغاز ، چون بوده است ، و نيز پس از آن كه عالم را آفريد ، بزرگ تر از هر چيزى است .

بحار الأنوار_ به نقل از جابر بن عبد اللّه انصارى _:با سَروَرمان امير مؤمنان بودم كه ديد مردى به نماز ايستاده است . به او فرمود : «اى مرد! آيا تأويل نماز را مى دانى؟» . مرد گفت : سَرورَم! آيا نماز ، تأويلى جز عبادت دارد؟ فرمود : «آرى ؛ سوگند به آن كه محمّد را به پيامبرى برانگيخت! خداوند ، پيامبر خود را به هيچ كارى از كارها نفرستاد ، مگر اين كه براى آن كار ، تشابه و تأويل و تنزيلى است ، و همه اينها ، نشان از تعبّد دارد» . مرد گفت : سَروَرم! تأويل آن را به من بياموز . فرمود: «تأويل نخستين تكبيرت ، اين است كه هرگاه گفتى: اللّه أكبر ، در دلت بگذرانى كه او بزرگ تر از آن است كه به ايستادن يا نشستن ، وصف شود . و در تكبير دوم ، [يعنى] بزرگ تر از آن است كه به پويايى يا ايستايى وصف شود . و در تكبير سوم ، [يعنى] بزرگ تر از آن است كه به جسم بودن ، وصف شود يا به مانندى همانند شود ، يا با ميزانى سنجيده شود . و در تكبير چهارم ، [يعنى] از دلت بگذرانى كه : او بزرگ تر از آن است كه اعراض ، در او جاى گيرند يا بيمارى ها دردمندش كند . و در تكبير پنجم ، [يعنى] از ذهنت بگذرانى كه : او ، بزرگ تر از آن است كه به جوهر يا عَرَض بودن ، وصف گردد يا در چيزى حلول كند يا چيزى در او ، حلول نمايد . و در تكبير ششم ، [يعنى] از دلت بگذرانى كه : او بزرگ تر از آن است كه زوال و جا به جايى و دگرگونى (از حالى به حالى ديگر كه بر موجودات حادث رواست) . بر او روا باشد . و در تكبير هفتم ، [يعنى] از دلت بگذرانى كه : او بزرگ تر از آن است كه حواس پنجگانه ، ادراكش كند» .

.

ص: 18

الإمام عليّ عليه السلام_ في بَيانِ مَعنى «اللّهُ أكبَرُ» في تَكبيرَةِ الاِفتِتاحِ _: هُوَ أكبَرُ مِن أن يُلمَسَ بِالأَخماسِ ، ويُدرَكَ بِالحَواسِّ . ومَعنَى «اللّهُ» : هُوَ الَّذي ذَكَرناهُ أَنَّهُ يُخرِجُ الشَّيءَ مِن حَدِّ العَدَمِ إلَى الوُجودِ . و«أكبَرُ» : أكبَرُ مِن أن يوصَفَ . (1)

الإمام الحسين عليه السلام :كُنّا جُلوسا فِي المَسجِدِ ، إذ (2) صَعِدَ المُؤَذِّنُ المَنارَةَ ، فَقالَ : اللّهُ أكبَرُ ، اللّهُ أكبَرُ ، فَبَكى أميرُ المُؤمِنينَ عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ عليه السلام ، وبَكَينا بِبُكائِهِ ، فَلَمّا فَرَغَ المُؤَذِّنُ قالَ : أتَدرونَ ما يَقولُ المُؤَذِّنُ؟ قُلنا : اللّهُ ورَسولُهُ ووَصِيُّهُ أعلَمُ! فَقالَ : لَو تَعلَمونَ ما يَقولُ لَضَحِكتُم قَليلاً ولَبَكَيتُم كَثيرا ، فَلِقَولِهِ : «اللّهُ أكبَرُ» مَعانٍ كَثيرةٌ ، مِنها : إنَّ قَولَ المُؤَذِّنِ : «اللّهُ أكبَرُ» يَقَعُ عَلى قِدَمِهِ ، وأزَلِيَّتِهِ ، وأبَدِيَّتِهِ ، وعِلمِهِ ، وقُوَّتِهِ ، وقُدرَتِهِ ، وحِلمِهِ ، وكَرَمِهِ ، وجودِهِ ، وعَطائِهِ ، وكِبرِيائِهِ . فَإِذا قالَ المُؤَذِّنُ : «اللّهُ أكبَرُ» فَإِنَّهُ يَقولُ : اللّهُ الَّذي لَهُ الخَلقُ وَالأَمرُ ، وبِمَشِيَّتِهِ كانَ الخَلقُ ، ومِنهُ كانَ كُلُّ شَيءٍ لِلخَلقِ ، وإلَيهِ يَرجِعُ الخَلقُ ، وهُوَ الأَوَّلُ قَبلَ كُلِّ شَيءٍ لَم يَزَل ، وَالآخِرُ بَعدَ كُلِّ شَيءٍ لا يَزالُ ، وَالظّاهِرُ فَوقَ كُلِّ شَيءٍ لا يُدرَكُ ، وَالباطِنُ دونَ كُلِّ شَيءٍ لا يُحَدُّ ، فَهُوَ الباقي وكُلُّ شَيءٍ دونَهُ فانٍ . وَالمَعنَى الثّاني «اللّهُ أكبَرُ» : أي العَليمُ الخَبيرُ ، عَلِمَ ما كانَ وما يَكونُ قَبلَ أن يَكونَ . وَالثّالِثُ : «اللّهُ أكبَرُ» أي القادِرُ عَلى كُلِّ شَيءٍ ، يَقدِرُ عَلى ما يَشاءُ ، القَوِيُّ لِقُدرَتِهِ ، المُقتَدِرُ عَلى خَلقِهِ ، القَوِيُّ لِذاتِهِ ، قُدرَتُهُ قائِمَةٌ عَلَى الأَشياءِ كُلِّها ، إذا قَضى أمرا فَإِنَّما يَقولُ لَهُ : كُن ، فَيَكونُ . وَالرّابِعُ : «اللّهُ أكبَرُ» عَلى مَعنى حِلمِهِ ، وكَرَمِهِ ، يَحلُمُ كَأَنَّهُ لا يَعلَمُ ، ويَصفَحُ كَأَنَّهُ لا يَرى ، ويَستُرُ كَأَنَّهُ لا يُعصى ، لا يَعجَلُ بِالعُقوبَةِ كَرَما وصَفحا وحِلما . وَالوَجهُ الآخَرُ في مَعنى «اللّهُ أكبَرُ» : أيِ الجَوادُ ، جَزيلُ العَطاءِ ، كَريمُ الفَعالِ . وَالوَجهُ الآخَرُ : «اللّهُ أكبَرُ» فيهِ نَفيُ كَيفِيَّتِهِ (3) ، كَأَنَّهُ يَقولُ : اللّهُ أجَلُّ مِن أن يُدرِكَ الواصِفونَ قَدرَ صِفَتِهِ الَّتي هُوَ مَوصوفٌ بِها ، وإنَّما يَصِفُهُ الواصِفونَ عَلى قَدرِهِم لا عَلى قَدرِ عَظَمَتِهِ وجَلالِهِ ، تَعالَى اللّهُ عَن أن يُدرِكَ الواصِفونَ صِفَتَهُ عُلُوّا كَبيرا . وَالوَجهُ الآخَرُ : «اللّهُ أكبَرُ» كَأَنَّهُ يَقولُ : اللّهُ أعلى وأجَلُّ ، وهُوَ الغَنِيُّ عَن عِبادِهِ ، لا حاجَةَ بِهِ إلى أعمالِ خَلقِهِ . . . وأمّا قَولُهُ : «اللّهُ أكبَرُ» (4) ، فَإِنَّهُ يَقولُ : اللّهُ أعلى وأجَلُّ مِن أن يَعلَمَ أحَدٌ مِن خَلقِهِ ما عِندَهُ مِنَ الكَرامَةِ لِعَبدٍ أجابَهُ وأطاعَهُ وأطاعَ وُلاةَ أمرِهِ ، وعَرَفَهُ وعَبَدَهُ وَاشتَغَلَ بِهِ وبِذِكرِهِ ، وأحَبَّهُ وأنِسَ بِهِ ، وَاطمَأَنَّ إلَيهِ ووَثِقَ بِهِ ، وخافَهُ ورَجاهُ وَاشتاقَ إلَيهِ ، ووافَقَهُ في حُكمِهِ وقَضائِهِ ورَضِيَ بِهِ . وفِي المَرَّةِ الثّانِيَةِ : «اللّهُ أكبَرُ» ، فَإِنَّهُ يَقولُ : اللّهُ أكبَرُ وأعلى وأجَلُّ مِن أن يَعلَمَ أحَدٌ مَبلَغَ كَرامَتِهِ لِأَولِيائِهِ ، وعُقوبَتِهِ لِأَعدائِهِ ، ومَبلَغَ عَفوِهِ وغُفرانِهِ ونِعمَتِهِ لِمَن أجابَهُ وأجابَ رَسولَهُ ، ومَبلَغَ عَذابِهِ ونَكالِهِ وهَوانِهِ لِمَن أنكَرَهُ وجَحَدَهُ . (5)

.


1- .بحار الأنوار : ج 84 ص 380 ح 35 نقلاً عن العلل لمحمّد بن عليّ بن إبراهيم .
2- .في المصدر : «إذا» ، والتصويب من معاني الأخبار .
3- .في معاني الأخبار : «نفي صفته وكيفيّته» .
4- .أي التي في أواخر الأذان .
5- .التوحيد : ص 238 ح 1 ، معاني الأخبار : ص 38 ح 1 كلاهما عن يزيد بن الحسن عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام .

ص: 19

امام على عليه السلام_ در بيان معناى «خدا ، بزرگ تر است» در «تكبيرة الإحرام» (1) _:يعنى او بزرگ تر از آن است كه با پنجه ها (2) (انگشتان) لمس گردد و با حواس ، ادراك شود . معناى «خدا» هم همان است كه گفتيم ، يعنى كسى كه چيزها را از مرز نيستى به هستى مى آورد . و «بزرگ تر است» ، يعنى بزرگ تر از آن است كه در وصف آيد .

امام حسين عليه السلام :در مسجد نشسته بوديم كه مؤذّن ، بالاى مناره رفت و گفت : «خدا ، بزرگ تر است . خدا ، بزرگ تر است» . امير مؤمنان على بن ابى طالب عليه السلام گريست و ما هم با گريه او گريستيم . چون مؤذّن ، اذانش را تمام كرد ، امام عليه السلام فرمود : «آيا مى دانيد مؤذّن چه مى گويد؟». گفتيم : خدا و پيامبرش و وصىّ او بهتر مى دانند . فرمود : «اگر بدانيد كه او چه مى گويد ، هر آينه ، كم مى خنديد و بسيار مى گِرييد . جمله خدا ، بزرگ تر است ، معانى بسيار دارد ، از جمله : گفته «خدا ، بزرگ تر است» مؤذّن ، نشان از ديرينگى و اَزَلى بودن و ابدى بودن و دانش و نيرو و توانايى و بردبارى و بزرگوارى و بخشندگى و دَهِش و كبريايى خداوند دارد . پس وقتى مؤذّن مى گويد : «خدا ، بزرگ تر است» ، در واقع مى گويد : خدا ، همان كسى است كه آفرينش و فرمايش ، ويژه اوست و با خواست او ، آفرينش ، صورت مى پذيرد و هر چيزى ، از آفرينش از او سر مى زند و آفرينش ، به او باز مى گردد و او ، نخستين است و پيش از هر چيزى ، پيوسته بوده است و واپسين است و پس از هر چيزى ، همواره خواهد بود و آشكار است و برتر (/ آشكارتر) از هر چيزى است و ادراك نمى شود ، و نهان است و نهان تر از هر چيزى است و محدود نمى گردد . پس او ماناست و هر چيزى جز او ، نابود شدنى است . معناى دوم «خدا ، بزرگ تر است» ، يعنى دانا و آگاه است ، آنچه را بوده و آنچه را كه بود شود ، پيش از آن كه بود گردد ، مى داند . معناى سوم «خدا ، بزرگ تر است» ؛ يعنى او بر هر چيزى تواناست . در آنچه بخواهد ، توانايى دارد ، به توان خويش ، نيرومند است . بر آفريدگانش اقتدار دارد . نيرومندى اش ، ذاتىِ اوست . قدرتش بر همه موجودات ، سايه افكنده است و چون چيزى را اراده كند ، فقط مى فرمايد : «هست شو!» و آن ، [بى درنگ ،] هست مى شود . معناى چهارم «خدا ، بزرگ تر است» ، يعنى بردبار و بزرگوار است ، چنان بردبارى مى ورزد كه گويا نمى داند [گناه و معصيتى شده است] ، و چنان گذشت مى كند كه گويا نمى بيند ، و چنان مى پوشانَد كه گويا اصلاً نافرمانى نمى شود ، از سرِ بزرگوارى و گذشت و بردبارى، در كيفر دادن ، شتاب نمى ورزد . معناى ديگر «خدا ، بزرگ تر است» ، يعنى بخشنده بى چشمداشت است ، پُرداد و دَهِش است ، رفتارش بزرگوارانه است . معناى ديگر «خدا ، بزرگ تر است» ، نفى چگونگى از اوست . گويا [مؤذّن] مى گويد : خدا ، بزرگ تر از آن است كه وصف كنندگان ، به اندازه اوصاف او _ كه بدانها موصوف است _ ، دست يابند . وصف كنندگان ، در حقيقت ، به فراخور [درك و گنجايش] خودشان ، او را وصف مى كنند ، نه به فراخور بزرگى و شكوه او . خداوند ، بسى برتر و بزرگ تر از آن است كه وصف كنندگان ، به اوصاف او برسند . معناى ديگر «خدا ، بزرگ تر است» ، اين است كه گويا [مؤذّن] مى گويد : خدا ، برترين و شكوهمندترين است ، از بندگانش بى نياز است ، به كردارهاى بندگانش نيازى ندارد ... . گفته «خدا ، بزرگ تر استِ» (3) مؤذّن ، يعنى اين كه مى گويد : خدا ، برتر و بزرگ تر از آن است كه احدى از آفريدگانش بداند چه ارج و پاداشى دارد نزد او ، آن بنده اى كه پاسخش دهد و از او و اولياى امرِ او فرمان ببرد و او را بشناسد و بندگى اش كند و به او و به ياد او سرگرم شود ، و دوستش بدارد و با او همدم شود ، و به او اطمينان و اعتماد كند ، و از او بترسد و به او اميد بندد و مشتاق او باشد ، و فرمان و قضاى او را بپذيرد و بدان ، راضى باشد . در «خدا ، بزرگ تر استِ» دوم ، مى گويد : خدا ، بزرگ تر و برتر و بِشكوه تر از آن است كه كسى بداند چه اندازه كرامت براى دوستانش و كيفر براى دشمنانش فراهم آورده است ، و براى كسى كه او را و پيامبرش را اجابت كند ، چه مقدار بخشش و آمرزش و نعمت ، و براى آن كه او را انكار و نفى كند ، چه اندازه عذاب و كيفر و خوارى در نظر گرفته است .

.


1- .منظور از «تكبيرة الاحرام» يا «تكبيرة الافتتاح» ، تكبيرى است كه نمازگزار با آن ، وارد نماز مى گردد . چون با اين تكبير ، نماز آغاز مى شود .
2- .شايد مراد از «اخماس» ، حواسّ پنجگانه ظاهرى باشد و مراد از «حواس» ، «حواس باطنى» .
3- .يعنى «اللّه اكبر»هاى آخر اذان .

ص: 20

. .

ص: 21

. .

ص: 22

الكافي عن ابن محبوب عمّن ذكره عن الإمام الصادق عليه السلام ، قال :قالَ رَجُلٌ عِندَهُ : «اللّهُ أكبَرُ» ، فَقالَ : اللّهُ أكبَرُ مِن أيِّ شَيءٍ؟ فَقالَ : مِن كُلِّ شَيءٍ . فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : حَدَّدتَهُ! فَقالَ الرُّجُلُ : كَيفَ أقولُ؟ قالَ : قُل : اللّهُ أكبَرُ مِن أن يوصَفَ . (1)

.


1- .الكافي : ج 1 ص 117 ح 8 ، التوحيد : ص 313 ح 1 ، معاني الأخبار : ص 11 ح 2 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 219 ح 2 .

ص: 23

الكافى_ به نقل از ابن محبوب ، از كسى كه نامش را برد _: مردى در حضور امام صادق عليه السلام گفت : «خدا ، بزرگ تر است» . امام فرمود : «خدا ، بزرگ تر از چيست؟». مرد گفت : از هر چيزى . امام صادق عليه السلام فرمود : «او را محدود كردى!». مرد گفت : پس ، چه بگويم؟ فرمود : «بگو : خدا ، بزرگ تر از آن است كه به وصف درآيد » .

.

ص: 24

الكافي عن جميع بن عمير :قالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : أيُّ شَيءٍ «اللّهُ أكبَرُ»؟ فَقُلتُ : اللّهُ أكبَرُ مِن كُلِّ شَيءٍ . فَقالَ : وكانَ ثَمَّ شَيءٌ فَيَكونُ أكبَرَ مِنهُ؟ فَقُلتُ : وما هُوَ؟ قالَ : اللّهُ أكبَرُ مِن أن يوصَفَ . (1)

.


1- .الكافي : ج 1 ص 118 ح 9 ، التوحيد : ص 313 ح 2 عن جميع بن عمرو ، معاني الأخبار : ص 11 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 218 ح 1 .

ص: 25

الكافى_ به نقل از جميع بن عمير _: امام صادق عليه السلام فرمود : « خدا ، بزرگ تر است ، يعنى چه»؟ گفتم : يعنى خدا ، بزرگ تر از همه چيز است . فرمود : «مگر اساسا چيزى وجود دارد كه خدا ، بزرگ تر از آن باشد؟». گفتم : پس به چه معناست؟ فرمود : «[يعنى] خدا ، بزرگ تر از آن است كه وصف شود» .

.

ص: 26

الفَصلُ الثّاني : فضل التّكبير والحثّ عليهرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَنَّ عَلَيَّ رَبّي وقالَ : يا مُحَمَّدُ . . . جَعَلتُ لَكَ ولِاُمَّتِكَ الأَرضَ كُلَّها مَسجِدا ، وتُرابَها طَهورا ، وأعطَيتُ لَكَ ولِاُمَّتِكَ التَّكبيرَ ، وقَرَنتُ ذِكرَكَ بِذِكري ، حَتّى لا يَذكُرَني أحَدٌ مِن اُمَّتِكَ إلّا ذَكَرَكَ مَعَ ذِكري ، طوبى لَكَ يا مُحَمَّدُ ولِاُمَّتِكَ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن كَبَّرَ تَكبيرَةً عِندَ غُروبِ الشَّمسِ عَلى ساحِلِ البَحرِ رافِعا صَوتَهُ ، أعطاهُ اللّهُ مِن الأَجرِ بِعَدَدِ كُلِّ قَطرَةٍ فِي البَحرِ عَشرَ حَسَناتٍ ، ومَحا عَنهُ عَشرَ سَيِّئاتٍ ، ورَفَعَ لَهُ عَشرَ دَرَجاتٍ ، ما بَينَ الدَّرَجَتَينِ مَسيرَةُ مِئَةِ عامٍ بِالفَرَسِ المُسرِعِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن هَبَطَ وادِيا فَقالَ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ وَاللّهُ أكبَرُ» مَلَأَ اللّهُ الوادِيَ حَسَناتٍ ، فَليَعظُمِ الوادي بُعدا أو لِيَصغُر . (3)

المستدرك على الصحيحين عن أبي سعيد الخدريّ :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله قالَ : اِستَكثِروا مِنَ الباقِياتِ الصّالِحاتِ . قيلَ : وما هُنَّ يا رَسولَ اللّهِ؟ قالَ : المِلَّةُ . قيلَ : وما هِيَ؟ قالَ : التَّكبيرُ ، وَالتَّهليلُ ، وَالتَّسبيحُ ، وَالتَّحميدُ ، و«لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» . (4)

.


1- .الخصال : ص 425 ح 1 ، علل الشرايع : ص 128 ح 3 ، معاني الأخبار : ص 51 ح 1 كلّها عن جابر بن عبد اللّه ، بحار الأنوار : ج 16 ص 93 ح 27 .
2- .المعجم الكبير : ج 19 ص 29 ح 62 ، حلية الأولياء : ج 3 ص 125 كلاهما عن إياس بن معاوية بن قرّة عن أبيه عن جدّه ، كنز العمّال : ج 4 ص 335 ح 10771 .
3- .المحاسن : ج 1 ص 101 ح 75 عن إسماعيل بن مسلم عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 93 ص 219 ح 4 .
4- .المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 694 ح 1889 ، مسند ابن حنبل : ج 4 ص 150 ح 11713 نحوه ، مسند أبي يعلى : ج 2 ص 132 ح 1379 ، كنز العمّال : ج 15 ص 951 ح 43654 .

ص: 27

فصل دوم: فضيلت «اللّه أكبر» گفتن و تشويق به آن

فصل دوم: فضيلت «اللّه أكبر» گفتن و تشويق به آنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پروردگارم بر من منّت نهاد و فرمود : «اى محمّد! ... همه زمين را براى تو و امّتت ، سجده گاه و خاك آن را پاك كننده ، قرار دادم و به تو و امّتت اللّه أكبر را عطا كردم و نام تو را در كنار نام خودم نهادم ، تا اين كه هيچ يك از امّت تو نام مرا نبرد ، مگر آن كه نام تو را با نام من ، ياد كند . اى محمّد! خوشا به حال تو و امّتت!» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس هنگام غروب آفتاب ، در كنار دريا ، يك بار با صداى بلند «اللّه أكبر» بگويد ، خداوند به تعداد هر قطره دريا ، ده ثواب به او مزد مى دهد و ده گناه از او پاك مى كند و او را ده درجه بالا مى برد كه فاصله هر درجه تا درجه ديگر ، صد سال راه است كه با اسب تيزتگ ، پيموده مى شود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس وارد وادى اى شود و بگويد : «معبودى جز خدا نيست و خدا ، بزرگ تر است» ، خداوند ، آن وادى را پُر از نيكى و ثواب مى كند ، خواه آن وادى بزرگ و دراز باشد يا كوچك .

المستدرك على الصحيحين_ به نقل از ابوسعيد خُدْرى _: پيامبر خدا فرمود : «ماندگارهاى نيك خود را زياد كنيد» . گفته شد : ماندگارهاى نيك ، چيستند اى پيامبر خدا؟ فرمود : «آيين» . گفته شد : آيين چيست؟ فرمود : «[گفتن] اللّه أكبر ، و لا إله إلّا اللّه ، و سبحان اللّه ، و الحمد للّه ، و لا حول و لا قوّةَ إلّا باللّه » .

.

ص: 28

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما كَبَّرَ مُكَبِّرٌ في بَرٍّ ولا بَحرٍ ، إلّامَلَأَ تَكبيرُهُ ما بَينَ السَّماءِ وَالأَرضِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :إذا كَبَّرَ العَبدُ سَتَرَت تَكبيرَتُهُ ما بَينَ السَّماءِ وَالأَرضِ مِن شَيءٍ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :كَلِمَتانِ إحداهُما لَيسَ لَها نِهايَةٌ دونَ العَرشِ ، وَالاُخرى تَملَأُ ما بَينَ السَّماءِ وَالأَرضِ : لا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :التَّسبيحُ نِصفُ الميزانِ ، وَالحَمدُ يَملَؤُهُ ، وَالتَّكبيرُ يَملَأُ ما بَينَ السَّماءِ وَالأَرضِ ، وَالصَّومُ نِصفُ الصَّبرِ ، وَالطَّهورُ نِصفُ الإِيمانِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :إذا قالَ العَبدُ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ واللّهُ أكبَرُ» ، يَقولُ اللّهُ عز و جل : صَدَقَ عَبدي ، لا إلهَ إلّا أنَا وأنَا أكبَرُ . (5)

.


1- .كنز العمّال : ج 5 ص 19 ح 11866 نقلاً عن أبي الشيخ عن أبي الدرداء .
2- .تاريخ بغداد : ج 11 ص 86 عن أبي الدرداء ، كنز العمّال : ج 7 ص 430 ح 19637 .
3- .المعجم الكبير : ج 20 ص 160 ح 334 عن معاذ بن جبل ، كنز العمّال : ج 1 ص 421 ح 1798 .
4- .سنن الترمذي : ج 5 ص 536 ح 3519 ، مسند ابن حنبل : ج 9 ص 37 ح 23135 وص 42 ح 23160 ؛ الجعفريّات : ص 169 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، الكافي : ج 2 ص 506 ح 3 عن السكوني عن الإمام الصادق عن الإمام عليّ عليهماالسلام ، الدعوات : ص 54 ح 136 وفيهما إلى «والأرض» ، بحار الأنوار : ج 93 ص 175 ح 22 .
5- .سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1246 ح 3794 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 46 ح 8 كلاهما عن أبي هريرة وأبي سعيد الخدري ، كنز العمّال : ج 15 ص 558 ح 42168 .

ص: 29

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ تكبيرگويى در خشكى و دريا تكبير نگفت ، مگر آن كه تكبير او ميان آسمان و زمين را پُر كرد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هرگاه بنده ، تكبير بگويد ، تكبير او هر چيزى را ميان آسمان و زمين ، فرو مى پوشانَد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دو جمله اند كه يكى از آنها را پايانى جز عرش نيست ، و ديگرى ، بين آسمان و زمين را پُر مى كند : «معبودى جز خدا نيست» و «خدا ، بزرگ تر است» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :«سبحان اللّه » ، نيمى از ترازو[ى اعمال] را مى گيرد ، و «الحمد للّه » ، آن را پُر مى كند ، و «اللّه أكبر» ، از زمين تا آسمان را آكنده مى سازد . روزه ، نيمى از شكيبايى است و وضو ، نيمى از ايمان است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هرگاه بنده بگويد : «معبودى جز خدا نيست ، و خدا ، بزرگ تر است» ، خداوند عز و جل مى فرمايد : «بنده ام راست گفت . معبودى جز من نيست . من ، بزرگ ترم [از آن كه وصف شوم]» .

.

ص: 30

المعجم الأوسط عن أبي هريرة عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما أهَلَّ مُهِلٌّ قَطُّ إلّا بُشِّرَ ، ولا كَبَّرَ مُكَبِّرٌ قَطٌّ إلّا بُشِّرَ . قيلَ : يا رَسولَ اللّهِ ، بِالجَنَّةِ؟ قالَ : نَعَم . (1)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما كَبَّرَ الحاجُّ مِن تَكبيرَةٍ ولا هَلَّلَ مِن تَهليلَةٍ ، إلّا بُشِّرَ بِها تَبشِرَةً . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن عَبدٍ يَقولُ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ وَاللّهُ أكبَرُ» إلّا أعتَقَ اللّهُ رُبعَهُ مِنَ النّارِ ، فَإِن قالَها مَرَّتَينِ أعتَقَ اللّهُ شَطرَهُ مِنَ النّارِ ، فَإِن قالَها ثَلاثا أعتَقَ اللّهُ ثَلاثَةَ أرباعِهِ مِنَ النّارِ ، فَإِن قالَها أربَعا أعتَقَهُ اللّهُ مِنَ النّارِ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام_ في قَولِهِ عز و جل : « وَ أَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوَى » (4) ، قالَ _: لا إلهَ إلَا اللّهُ وَاللّهُ أكبَرُ . (5)

الإمام الباقر أو الإمام الصادق عليهماالسلام :أكثِروا مِنَ التَّهليلِ وَالتَّكبيرِ ، فَإِنَّهُ لَيسَ شَيءٌ أحَبَّ إلَى اللّهِ عز و جلمِنَ التَّهليلِ وَالتَّكبيرِ . (6)

الإمام الصادق عليه السلام :ثَمَنُ الجَنَّةِ : لا إلهَ إلَا اللّهُ وَاللّهُ أكبَرُ . (7)

.


1- .المعجم الأوسط : ج 7 ص 379 ح 7779 ، كنز العمّال : ج 5 ص 7 ح 11806 .
2- .تاريخ دمشق : ج 52 ص 47 ح 10934 عن ابن عمر ، كنز العمّال : ج 5 ص 19 ح 11865 .
3- .المعجم الأوسط : ج 8 ص 382 ح 8941 ، مجمع الزوائد : ج 10 ص 97 ح 16833 ، كنز العمّال : ج 1 ص 442 ح 1909 كلاهما نقلاً عن المعجم الكبير نحوه وكلّها عن أبي الدرداء .
4- .الفتح : 26 .
5- .المستدرك على الصحيحين : ج 2 ص 500 ح 3717 عن عباية بن ربعي ، كنز العمّال : ج 2 ص 505 ح 4604 .
6- .الكافي : ج 2 ص 506 ح 2 عن فضيل ، بحار الأنوار : ج 93 ص 219 ح 3 .
7- .الكافي : ج 2 ص 517 ح 1 عن يعقوب القمّي .

ص: 31

المعجم الأوسط_ به نقل از ابوهُرَيره _: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «هيچ لا إله إلّا اللّه گويى لا إله إلّا اللّه نگفت ، مگر آن كه به او نويد داده شد ، و هيچ تكبيرگويى ، تكبير نگفت ، مگر آن كه به او نويد داده شد» . گفته شد : اى پيامبر خدا! نويد بهشت؟ فرمود : «آرى» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :براى هر تكبير و «لا إله إلّا اللّه » كه حاجى بگويد ، يك نويد به او داده مى شود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ بنده اى نيست كه بگويد : «معبودى جز خدا نيست و خدا ، بزرگ تر است» ، مگر آن كه خداوند ، يكْ چهارم او را از آتش مى رَهانَد ، و اگر بار دوم آن را بگويد ، خداوند ، نيمى از او را از آتش مى رَهاند ، و اگر بار سوم بگويد ، خداوند ، سه چهارمش را از آتش مى رهانَد ، و اگر بار چهارم بگويد ، خداوند ، او را [به طور كامل] از آتش مى رهاند .

امام على عليه السلام_ در باره اين سخن خداوند عز و جل : «و گفتار پرهيزگارى را ملازم آنان ساخت» _: يعنى اين گفته را كه «معبودى جز خدا نيست و خدا ، بزرگ تر است» .

امام باقر يا امام صادق عليهماالسلام :«لا إله إلّا اللّه » و «اللّه أكبر» را بسيار بگوييد ؛ زيرا هيچ چيز نزد خداوند عز و جل دوست داشتنى تر از «لا إله إلّا اللّه » و «اللّه أكبر» نيست .

امام صادق عليه السلام :بهاى بهشت ، «لا إله إلّا اللّه » و «اللّه أكبر» است .

.

ص: 32

الفَصلُ الثّالِثُ : مواضع التّكبير3 / 1الأَذانُرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ لَمّا سَأَلَهُ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام عَن تَفسيرِ الأَذانِ _: يا عَلِيُّ ، الأَذانُ حُجَّةٌ عَلى اُمَّتي ، وتَفسيرُهُ : إذا قالَ المُؤَذِّنُ : «اللّهُ أكبَرُ اللّهُ أكبَرُ» فَإِنَّهُ يَقولُ : اللّهُمَّ أنتَ الشّاهِدُ عَلى ما أقولُ ، يا اُمَّةَ مُحَمَّدٍ قَد حَضَرَتِ الصَّلاةُ فَتَهَيَّؤُوا ، ودَعوا عَنكُم شُغُلَ الدُّنيا . (1)

راجع : موسوعة ميزان الحكمة : ج 2 (الأذان) .

3 / 2الصَّلاةُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :لِكُلِّ شَيءٍ صَفوَةٌ ، وَصَفوَةُ الصَّلاةِ التَّكبيرَةُ الاُولى . (2)

.


1- .جامع الأخبار : ص 171 ح 405 ، بحار الأنوار : ج 84 ص 153 ح 49 .
2- .مسند أبي يعلى : ج 5 ص 422 ح 6117 عن أبي هريرة ، حلية الأولياء : ج 5 ص 67 عن عبد اللّه بن أبي أوفى ، كنز العمّال : ج 7 ص 292 ح 18937 نقلاً عن شُعب الإيمان .

ص: 33

فصل سوم: جايگاه هاى گفتن «اللّه أكبر»

3 / 1 اذان
3 / 2 نماز

فصل سوم: جايگاه هاى گفتن «اللّه أكبر»3 / 1اذانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در پاسخ پرسش امير مؤمنان در باره تفسير اذان _: اى على! اذان ، حجّت [خدا] بر امّت من است و تفسير آن ، اين است كه : هرگاه مؤذّن گفت : «خدا ، بزرگ تر است ؛ خدا ، بزرگ تر است» ، بدان وسيله مى گويد : بار خدايا! تو خود بر آنچه مى گويم ، گواهى . اى امّت محمّد! وقت نماز ، رسيده است . پس آماده شويد و كار دنيا را رها كنيد .

ر . ك : دانش نامه ميزان الحكمه : ج 2 (اذان) .

3 / 2نمازپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر چيزى ، خلاصه و گزيده اى دارد و خلاصه نماز ، نخستين تكبير است .

.

ص: 34

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ لِكُلِّ شَيءٍ أنفَةً (1) ، وإنَّ أنفَةَ الصَّلاةِ التَّكبيرَةُ الاُولى ، فَحافِظوا عَلَيها . (2)

علل الشرائع عن هشام بن الحكم عن الإمام الكاظم عليه السلام ، قال :قُلتُ لَهُ : لِأَيِّ عِلَّةٍ صارَ التَّكبيرُ فِي الاِفتِتاحِ سَبعَ تَكبيراتٍ أفضَلَ؟ ولِأَيِّ عِلَّةٍ يُقالُ فِي الرُّكوعِ : «سُبحانَ رَبِّيَ العَظيمِ وبِحَمدِهِ» ، ويُقالُ فِي السُّجودِ : «سُبحانَ رَبِّيَ الأَعلى وَبِحَمدِهِ»؟ قال : يا هِشامُ ، إنَّ اللّهَ تَباركَ وتَعالى خَلَقَ السَّماواتِ سَبعا ، وَالأَرَضينَ سَبعا ، وَالحُجُبَ سَبعا ، فَلَمّا أُسرِيَ بِالنَّبيِّ صلى الله عليه و آله وكانَ مِن رَبِّهِ كَقابِ قَوسَينِ أو أدنى ، رُفِعَ لَهُ حِجابٌ مِن حُجُبِهِ ، فَكَبَّرَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله وجَعَلَ يَقولُ الكَلِماتِ الَّتي تُقالُ فِي الاِفتِتاحِ ، فَلَمّا رُفِعَ لَهُ الثّاني كَبَّرَ ، فَلَم يَزَل كَذلِكَ حَتّى بَلَغَ سَبعَ (3) حُجُبٍ ، وكَبَّرَ سَبعَ تَكبيراتٍ ، لِتِلكَ العِلَّةِ يُكَبَّرُ فِي الاِفتِتاِح فِي الصَّلاةِ سَبعَ تَكبيراتٍ . فَلَمّا ذَكَرَ ما رَأى مِن عَظَمَةِ اللّهِ ارتَعَدَت فَرائِصُهُ ، فَابتَرَكَ عَلى رُكبَتَيهِ وأخَذَ يَقولُ : «سُبحانَ رَبِّيَ العَظيمِ وبِحَمدِهِ» ، فَلَمَّا اعتَدَلَ مِن رُكوعِهِ قائِما نَظَرَ إلَيهِ في مَوضِعٍ أعلى مِن ذلِكَ المَوضِعِ ، خَرَّ عَلى وَجهِهِ وجَعَلَ يَقولُ : «سُبحانَ رَبِّيَ الأَعلى وبِحَمدِهِ» ، فَلَمّا قالَ سَبعَ مَرّاتٍ سَكَنَ ذلِكَ الرُّعبُ ، فَلِذلِكَ جَرَت بِهِ السُّنَّةُ . (4)

الإمام الرضا عليه السلام_ فيما رَواهُ عَنهُ الفَضلُ بنُ شاذانَ مِن عِلَلِ الفَرائِضِ _: إن قالَ [ قائِلٌ] : فَلِمَ جُعِلَتِ التَّكبيرُ فِي الاِستِفتاحِ سَبعَ تَكبيراتٍ؟ قيلَ : إنَّما جُعِلَ ذلِكَ لِأَنَّ التَّكبيرَ فِي الرَّكعَةِ الاُولَى الَّتي هِيَ الأَصلُ سَبعُ تَكبيراتٍ : تَكبيرَةُ الاِستِفتاحِ ، وتَكبيرَةُ الرُّكوعِ ، وتَكبيرَتانِ لِلسُّجودِ ، وتَكبيرَةٌ أيضا لِلرُّكوعِ ، وتَكبيرَتانِ لِلسُّجودِ ؛ فَإِذا كَبَّرَ الإِنسانُ أوَّلَ الصَّلاةِ سَبعَ تَكبيراتٍ فَقدَ أحرَزَ التَّكبيرَ كُلَّهُ ، فَإِن سَها في شَيءٍ مِنها أو تَرَكَها لَم يَدخُل عَلَيهِ نَقصٌ في صَلاتِهِ . . . فَإِن قالَ : فَلِمَ يَرفَعُ اليَدَينِ فِي التَّكبيرِ؟ قيلَ : لِأَنَّ رَفَعَ اليَدَينِ هُوَ ضَربٌ مِنَ الاِبتِهالِ وَالتَّبَتُّلِ وَالتَّضَرُّعِ ، فَأَحَبَّ اللّهُ عز و جل أن يَكونَ العَبدُ في وَقتِ ذِكرِهِ لَهُ مُتَبَتِّلاً مُتَضَرِّعا مُبتَهِلاً ، ولِأَنَّ في رَفعِ اليَدَينِ إحضارَ النِّيَّةِ ، وإقبالَ القَلبِ عَلى ما قالَ وقَصَدَهُ . (5)

.


1- .اُنْفةُ الشيء : ابتداؤه ، هكذا رُوي بضمّ الهمزة ، قال الهروي : والصحيح بالفتح (النهاية : ج 1 ص 75 «أنف») .
2- .المصنّف لابن أبي شيبة : ج 1 ص 340 ح 3 عن أبي الدرداء ، كنز العمّال : ج 7 ص 430 ح 19635 .
3- .كذا في جميع المصادر ، والقياس : «سبعة» .
4- .علل الشرائع : ص 332 ح 4 ، المناقب لابن شهرآشوب : ج 4 ص 314 ، بحار الأنوار : ج 84 ص 355 ح 4 .
5- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 108 ح 1 ، علل الشرايع : ص 261 ح 9 نحوه ، بحار الأنوار : ج 84 ص 362 ح 15 .

ص: 35

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر چيزى ، آغازى دارد و آغاز نماز ، نخستين تكبير است . پس آن را پاس بداريد .

علل الشرائع_ به نقل از هشام بن حكم _: به امام كاظم عليه السلام گفتم : به چه علّت ، گفتن هفت تكبير در آغاز نماز ، فضيلت بيشترى دارد؟ و به چه علّت ، در ركوع گفته مى شود : «پاكا پروردگار بزرگ من و ستايش ، او را!» ، و در ركوع ، گفته مى شود : «پاكا پروردگار برين من و ستايش ، او را!» ؟ فرمود : اى هشام! خداوند _ تبارك و تعالى _ آسمان را هفت تا آفريد و زمين را هفت تا و حجاب ها را هفت تا . شبى كه پيامبر صلى الله عليه و آله به معراج رفت و تا يك قدمى و بلكه كمتر از آن به پروردگارش نزديك شد ، يكى از حجاب ها برايش كنار زده شد . پيامبر خدا ، تكبير گفت و شروع به گفتن كلماتى كرد كه در آغاز [نماز ]گفته مى شود . چون حجاب دوم برايش كنار زده شد ، باز تكبير گفت و همين طور تا كنار زده شدن هفت حجاب ، هفت تكبير گفت . به همين علّت ، در آغاز نماز ، هفت تكبير گفته مى شود . چون آنچه را كه از عظمت خدا ديد ، يادآور شد ، لرزه بر اندامش افتاد و به زانو درآمد و شروع به گفتن «پاكا پروردگار بزرگ من و ستايش ، او را!» كرد و چون از ركوعش راست شد و ايستاد ، خداوند را در جايگاهى برتر و بالاتر از آن جايگاه [قبل] ديد . پس به رو ، در افتاد و شروع كرد به گفتن «پاكا پروردگار برين من و ستايش ، او را!» . چون هفت مرتبه گفت ، آن وحشت ، فرو نشست . و اين ، سنّت [و قاعده] شد .

امام رضا عليه السلام_ در بيان علل واجبات ، به نقل از فضل بن شاذان _: اگر گوينده اى گفت : «چرا تكبيرهاى هفتگانه ، در آغاز [نماز] مقرّر گشته است؟». پاسخ داده مى شود كه : اين هفت تكبير ، مقرّر شده است ، چون در ركعت اوّل نماز _ كه اصل است _ ، هفت تكبير گفته مى شود : تكبير آغازين (تكبيرة الإحرام) ، تكبير [قبل از] ركوع ، دو تكبير سجده[ى اوّل ، يكى قبل از آن و يكى بعد از آن] ، تكبير ديگرى براى ركوع [پس از برخاستن از ركوع] ، دو تكبير ديگر براى سجده[ى دوم ، يكى قبل و يكى بعد از آن] . پس هرگاه انسان در آغاز نماز ، هفت تكبير بگويد ، همه تكبيرات [نماز] را به جا آورده است . از اين رو ، اگر يكى از آنها را فراموش كرد يا ترك نمود ، نقصى در نمازش وارد نمى شود ... . اگر [گوينده اى] گفت : «چرا در هنگام گفتن تكبير ، نمازگزار دست ها را بلند مى كند؟»، پاسخ داده مى شود كه : چون بلند كردن دست ها ، نوعى التماس و درخواست و زارى كردن است ، پس خداوند عز و جل دوست دارد كه بنده ، در هنگام نيايش و يادكرد او به حال زارى و التماس و درخواست باشد ، علّت ديگر آن است كه در بالا بردن دست ها ، حضور ذهن و روى كردن دل است به آنچه مى گويد و آهنگ آن كرده است .

.

ص: 36

سنن الدارمي عن عبد اللّه بن مسعود :رَأَيتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يُكَبِّرُ في كُلِّ رَفعٍ ووَضعٍ ، وقِيامٍ وقُعودٍ . (1)

3 / 3الجِهادُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ثَلاثَةُ أصواتٍ يُباهِي اللّهُ بِهِنَّ المَلائِكَةَ : الأَذانُ ، وَالتَّكبيرُ في سَبيلِ اللّهِ ، ورَفعُ الصَّوتِ بِالتَّلبِيَةِ . (2)

المناقب لابن شهرآشوب عن ابن عبّاس :كانَ جَبرَئيلُ عليه السلام جالِسا عِندَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله عَن يَمينِهِ إذ أقبَلَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام ، فَضَحِكَ جَبرَئيلُ عليه السلام فَقالَ : يا مُحَمَّدُ ، هذا عَليُّ بنُ أبي طالِبٍ قَد أقبَلَ . قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : يا جَبرَئيلُ ، وأهلُ السَّماواتِ يَعرِفونَهُ؟ قالَ : يا مُحَمَّدُ ، وَالَّذي بَعَثَكَ بِالحَقِّ نَبِيّا ، إنَّ أهلَ السَّماواتِ لَأَشَدُّ مَعرِفَةً لَهُ مِن أهلِ الأَرضِ ، ما كَبَّرَ تَكبيرَةً في غَزوَةٍ إلّا كَبَّرنا مَعَهُ ، ولا حَمَلَ حَملَةً إلّا حَمَلنا مَعَهُ ، ولا ضَرَبَ بِسَيفٍ إلّا ضَرَبنا مَعَهُ . (3)

.


1- .سنن الدارمي : ج 1 ص 302 ح 1229 ، سنن النسائي : ج 2 ص 233 ، مسند ابن حنبل : ج 2 ص 47 ح 3736 ، كنز العمّال : ج 8 ص 222 ح 22658 .
2- .الجامع الصغير : ج 1 ص 538 ح 3492 ، كنز العمّال : ج 15 ص 814 ح 43237 كلاهما نقلاً عن ابن النجّار والفردوس عن جابر .
3- .المناقب لابن شهرآشوب : ج 2 ص 235 ، بحار الأنوار : ج 39 ص 98 ح 10 .

ص: 37

3 / 3 جهاد

سنن الدارمى_ به نقل از عبد اللّه بن مسعود _:پيامبر خدا را ديدم كه در هر برداشتن و نهادنى ، و هر برخاست و نشستى ، تكبير مى گفت .

3 / 3جهادپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سه بانگ است كه خداوند ، به آنها بر فرشتگان ، مباهات مى كند : اذان ، تكبير گفتن در راه خدا [جهاد] ، و بلند كردن صدا به لبّيك گويى [در حج] .

المناقب ، ابن شهرآشوب_ به نقل از ابن عبّاس _:جبرئيل عليه السلام در سمت راست پيامبر صلى الله عليه و آله نشسته بود كه امير مؤمنان ، نمايان شد . جبرئيل عليه السلام خنديد و گفت : اى محمّد! اين ، على بن ابى طالب است كه مى آيد . پيامبر خدا فرمود : «اى جبرئيل ! اهل آسمان ها هم او را مى شناسند؟» . جبرئيل عليه السلام گفت : اى محمّد سوگند به آن كه تو را به حق پيامبر كرد ، اهل آسمان ها بيشتر از اهل زمين ، او را مى شناسند . در هيچ نبردى تكبيرى نگفت ، مگر آن كه ما نيز هم صدا با او تكبير گفتيم ، و هيچ يورشى نبرد ، مگر آن كه ما نيز همراه با او يورش برديم ، و هيچ شمشيرى نزد ، مگر آن كه ما نيز با او ضربت زديم .

.

ص: 38

المناقب لابن شهرآشوب عن ابن عبّاس_ في نَقلِ ما رَأى رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله لَيلَةَ المِعراجِ _:ثُمَّ دَخَلَ الجَنَّةَ ورَأى ما فيها ، وسَمِعَ صَوتا : آمَنّا بِرَبِّ العالَمينَ ، قالَ : هؤُلاءِ سَحَرَةُ فِرعَونَ . وسَمِعَ : لَبَّيكَ اللّهُمَّ لَبَّيكَ ، قالَ : هؤُلاءِ الحُجّاجُ . وسَمِعَ التَّكبيرَ ، فَقالَ : هؤُلاءِ الغُزاةُ . وسَمِعَ التَّسبيحَ ، قالَ : هؤُلاءِ الأَنبِياءُ . (1)

3 / 4الظَّفَرُالمغازي_ في أخبارِ غَزوَةِ اُحُدٍ _: وصاحَ طَلحَةُ بنُ أبي طَلحَةَ : مَن يُبارِزُ؟ فَقالَ عَليٌّ عليه السلام : هَل لَكَ فِي البِرازِ؟ قالَ طَلحَةُ : نَعَم . فَبَرَزا بَينَ الصَّفَّينِ ورَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله جالِسٌ تَحتَ الرّايَةِ ؛ عَليَهِ دِرعانِ ومِغفَرٌ وبَيضَةٌ ، فَالتَقَيا ، فَبَدرَهُ عَليٌّ عليه السلام فَضَرَبَهُ عَلى رَأسِهِ ، فَمَضَى السَّيفُ حَتّى فَلَقَ هامَتَهُ حَتَّى انتَهى إلى لِحيَتِهِ ، فَوَقَعَ طَلحَةُ وَانصَرَفَ عَلِيٌّ عليه السلام . فَقيلَ لِعَلِيٍّ عليه السلام : ألا ذَفَّفتَ (2) عَلَيهِ؟ قالَ : إنَّهُ لَمّا صُرِعَ استَقبَلَتني عَورَتُهُ ، فَعَطَفَني عَلَيهِ الرَّحمُ ، وقَد عَلِمتُ أنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى سَيَقتُلُهُ ؛ هُوَ كَبشُ الكَتيبَةِ . . . فَلَمّا قُتِلَ طَلحَةُ سُرَّ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله وأظهَرَ التَّكبيرَ ، وكَبَّرَ المُسلِمونَ . (3)

.


1- .المناقب لابن شهرآشوب : ج 1 ص 178 ، بحار الأنوار : ج 18 ص 382 ح 86 .
2- .تَذفِيف الجَريح : الإجهاز عليه وتحرير قتله (النهاية : ج 2 ص 162 «ذفف») .
3- .المغازي : ج 1 ص 225 ؛ بحار الأنوار : ج 20 ص 127 ح 50 .

ص: 39

3 / 4 كسب پيروزى

المناقب ، ابن شهرآشوب از ابن عباس_ در نقل آنچه پيامبر خدا در شب معراج ديد _: سپس وارد بهشت شد و آنچه را در آن بود ، ديد و آوازى شنيد كه مى گويد : «به پروردگار جهانيان ، ايمان آورديم» . [خداوند] فرمود : «اينها جادوگرانِ فرعون اند» و آوازى شنيد كه مى گويد : «لبّيك! بار خدايا ، لبّيك!» . فرمود : «اينان ، حج گزاران اند» و تكبيرى شنيد . [خداوند] فرمود : «اينان ، رزمندگان اند» و آواز تسبيح شنيد . [خداوند ]فرمود : «اينان ، پيامبران اند» .

3 / 4كسب پيروزىالمغازى_ در اخبار نبرد اُحد _: طلحة بن ابى طلحه ، فرياد زد و مبارز طلبيد . على عليه السلام فرمود : «مبارز مى خواهى؟» . طلحه گفت : آرى . آن دو به ميدان آمدند . پيامبر خدا ، در زير پرچم ، نشسته بود . على عليه السلام دو زره و كلاه خودى بر تن داشت . على عليه السلام و طلحه ، رو يا روى شدند . على عليه السلام پيش دستى كرد و ضربتى بر سرِ طلحه فرود آورد كه شمشير ، فرق سر او را تا چانه اش شكافت . طلحه بر زمين افتاد و على عليه السلام باز گشت . به على عليه السلام گفته شد : چرا كار او را تمام نكردى؟ فرمود : «چون بر زمين افتاد ، عورتش را به من نمود . دلم بر او رحم آمد و دانستم كه خداوند _ تبارك و تعالى _ به زودى او را مى كشد . او ، قوچِ سپاه بود ...» . چون طلحه كشته شد ، پيامبر خدا ، شادمان شد و تكبير گفت و مسلمانان ، تكبير گفتند .

.

ص: 40

مجمع البيان :قالَ الزُّهرِيُّ : قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله حينَ سَأَلوهُ [ بَنو قُرَيظَةَ ] أن يُحَكِّمَ فيهِم رَجُلاً : اِختاروا مَن شِئتُم مِن أصحابي ، فَاختاروا سَعدَ بنَ مَعاذٍ ، فَرَضِيَ بِذلِكَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ؛ فَنَزَلوا عَلى حُكمِ سَعدِ بنِ مَعاذٍ . فَأَمَرَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله بِسِلاحِهِم فَجُعِلَ في قُبَّةٍ ، وأمَرَ بِهِم فَكُتِّفوا واُوثِقوا وجُعِلوا في دارِ اُسامَةَ ، وبَعَثَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إلى سَعدِ بنِ مَعاذٍ فَجِيءَ بِهِ ، فَحَكَمَ فيهِم بِأن يَقتُلَ مُقاتِليهِم ، وتُسبى ذَرارِيُّهُم ونِساؤُهُم ، وتُغنَمَ أموالُهُم ، وأنَّ عِقارَهُم لِلمُهاجِرينَ دونَ الأَنصارِ ، وقالَ لِلأَنصارِ : إِنَّكُم ذَوو عِقارٍ ولَيسَ لِلمُهاجِرينَ عِقارٌ . فَكَبَّرَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله وقالَ لِسَعدٍ : لَقَد حَكَمتَ فيهِم بِحُكمِ اللّهِ عز و جل . (1)

3 / 5لَيلَةُ الزِّفافِكتاب من لا يحضره الفقيه عن جابر بن عبد اللّه الأنصاري :لَمّا زَوَّجَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله فاطِمَةَ مِن عَلِيٍّ عليهماالسلام . . . فَلَمّا كانَت لَيلَةُ الزِّفافِ أتَي النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله بِبَغلَتِهِ الشَّهباءِ ، وثَنى عَلَيها قَطيفَةً (2) ، وقالَ لِفاطِمَةَ عليهاالسلام : اِركَبي ، وأمَرَ سَلمانَ أن يَقودَها ، وَالنَّبِيُّ صلى الله عليه و آله يَسوقُها ، فَبَينا هُوَ في بَعضِ الطَّريقِ ، إذ سَمِعَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله وَجبَةً (3) ؛ فَإِذا هُوَ بِجَبرَئيلَ عليه السلام في سَبعينَ ألفا ، وميكائيلَ في سَبعينَ ألفا . فَقالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : ما أهبَطَكُم إلَى الأَرضِ؟ قالوا : جِئنا نَزُفُّ فاطِمَةَ عليهاالسلامإلى زَوجِها ، وكَبَّرَ جَبرَئيلُ عليه السلام ، وكَبَّرَ ميكائيلُ عليه السلام ، وكَبَّرَتِ المَلائِكَةُ ، وكَبَّرَ مُحَمَّدٌ صلى الله عليه و آله ، فَوُضِعَ التَّكبيرُ عَلَى العَرائِسِ مِن تِلكَ اللَّيلَةِ . (4)

.


1- .مجمع البيان : ج 8 ص 552 ، بحار الأنوار : ج 20 ص 211 .
2- .القَطيفة : كِساءٌ له خَمْل (النهاية : ج 4 ص 84 «قطف») .
3- .الوَجْبَة : السَّقْطَة مع الهَدَّة (الصحاح : ج 1 ص 232 «وجب») .
4- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 3 ص 401 ح 4402 ، الأمالي للطوسي : ص 255 ح 464 عن موسى بن إبراهيم المروزي عن الإمام الكاظم عن أبيه عن جدّه عليهم السلام عن جابر بن عبد اللّه ، مكارم الأخلاق : ج 1 ص 452 ح 1547 ، بحار الأنوار : ج 43 ص 104 ح 15 .

ص: 41

3 / 5 شب عروسى

مجمع البيان :زُهرى مى گويد : هنگامى كه بنى قريظه از پيامبر خدا خواستند كه يك نفر را در باره آنان ، حَكَم قرار دهد . فرمود : «هر يك از ياران مرا كه خود مى خواهيد ، انتخاب كنيد» . آنها سعد بن مُعاذ را انتخاب كردند . پيامبر خدا هم قبول كرد . بنى قريظه به داورى سعد بن مُعاذ ، تن دادند . پيامبر خدا ، دستور داد سلاح هاى آنها را گرفتند و در سرا پرده اى نهادند و فرمود تا دست هاى آنها را از پشت ، بستند و به خانه اُسامه بردند . آن گاه ، پيامبر خدا ، در پى سعد بن مُعاذ فرستاد و او را آوردند . سعد حكم كرد كه جنگجويانشان ، كشته و زنان و فرزندانشان ، اسير شوند و اموالشان ، به غنيمت گرفته شود و املاكشان ، به مهاجران داده شود و به انصار ، چيزى داده نشود . به انصار گفت : شما زمين داريد و مهاجران ، زمينى ندارند . پيامبر خدا ، تكبير گفت و به سعد فرمود : «تو در باره آنها به حكم خداوند عز و جل حكم كردى» .

3 / 5شب عروسىكتاب من لا يحضره الفقيه_ به نقل از جابر بن عبد اللّه انصارى _: هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله فاطمه عليهاالسلامرا به همسرى على عليه السلام درآورد ... ، شب زفاف كه شد ، استر خاكسترى اش را آورد و روانداز مخملى خويش را برپشت آن انداخت و به فاطمه عليهاالسلام فرمود : «سوار شو» و به سلمان ، دستور داد كه افسار آن را بكشد و خود پيامبر صلى الله عليه و آله آن را مى راند . در بين راه ، صداى فرو افتادن چيزى را شنيد . جبرئيل و ميكائيل عليهماالسلام بودند كه هر يك با هفتاد هزار [فرشته] فرود آمدند . پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «چه باعث شد كه به زمين فرود بياييد ؟». گفتند : آمده ايم كه فاطمه عليهاالسلام را به خانه شوهرش ببريم . جبرئيل و ميكائيل عليهماالسلامو فرشتگان ، تكبير گفتند و محمّد صلى الله عليه و آله تكبير گفت . از آن شب ، تكبير گفتن در عروسى ها رسم شد .

.

ص: 42

الإمام الباقر عليه السلام :حَدَّثَني جابِرُ بنُ عَبدِ اللّهِ الأَنصارِيُّ ، قالَ : لَمّا كانَتِ اللَّيلَةُ الَّتي أهدى فيها رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله فاطِمَةَ عليهاالسلام إلى عَلِيٍّ عليه السلام ، دَعا بِعَلِيٍّ عليه السلام فَأَجلَسَهُ عَن يَمينِهِ ، ودَعا بِها عليهاالسلام فَأَجلَسَها عَن شِمالِهِ ، ثُمَّ جَمَعَ رَأسَيهِما ، ثُمَّ قامَ وقاما وهُوَ بَينَهُما يُريدُ مَنزِلَ عَلِيٍّ عليه السلام ، فَكَبَّرَ جَبرَئيلُ فِي المَلائِكَةِ ، فَسَمِعَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله التَّكبيرَ فَكَبَّرَ ، وكَبَّرَ المُسلِمونَ ، وهُوَ أوَّلُ تَكبيرٍ كانَ في زِفافٍ ، فَصارَت سُنَّةً . (1)

3 / 6الأَعيادُالكتاب«وَلِتُكْمِلُواْ الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُواْ اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ» . (2)

الحديثالكافي عن سعيد النقّاش :قالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام لي : أما إنَّ فِي الفِطرِ تَكبيرا ولكِنَّهُ مَستورٌ ، قالَ : قُلتُ : وأينَ هُوَ؟ قالَ : في لَيلَةِ الفِطرِ فِي المَغرِبِ وَالعِشاءِ الآخِرَةِ ، وفي صَلاةِ الفَجرِ ، وفي صَلاةِ العيدِ ، ثُمَّ يُقطَعُ . قالَ : قُلتُ : كَيفَ أقولُ؟ قالَ : تَقولُ : «اللّهُ أكبَرُ اللّهُ أكبَرُ ، لا إلهَ إلَا اللّهُ وَاللّهُ أكبَرُ ، اللّهُ أكبَرُ وللّهِِ الحَمدُ ، اللّهُ أكبَرُ عَلى ما هَدانا» ، وهُوَ قَولُ اللّهِ عز و جل : « وَلِتُكْمِلُواْ الْعِدَّةَ » يَعنِي الصِّيامَ « وَلِتُكَبِّرُواْ اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ » . (3)

.


1- .دلائل الإمامة : ص 102 ح 31 عن عليّ بن مهدي عن الإمام الرضا عن أبيه عن جدّه عليهم السلام .
2- .البقرة : 185 .
3- .الكافي : ج 4 ص 166 ح 1 ، تهذيب الأحكام : ج 3 ص 138 ح 311 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 167 ح 2034 وفيهما «مسنون» بدل «مستور» ، بحار الأنوار : ج 91 ص 116 ح 2 .

ص: 43

3 / 6 اعياد

امام باقر عليه السلام :جابر بن عبد اللّه انصارى برايم چنين نقل كرد : شبى كه پيامبر صلى الله عليه و آله فاطمه عليهاالسلامرا به خانه على عليه السلام برد ، على عليه السلام را صدا زد و او را در سمت راست خود ، نشانيد و فاطمه عليهاالسلام را نيز صدا زد و در سمت چپ خود نشاند . سپس سرهاى آن دو را به هم چسبانيد . آن گاه ، هر سه برخاستند و در حالى كه پيامبر صلى الله عليه و آله در بين آن دو بود ، ره سپار خانه على عليه السلام شدند . جبرئيل عليه السلام در ميان فرشتگان ، آواز تكبير سر داد پيامبر صلى الله عليه و آله صداى تكبير را شنيد و تكبير گفت و مسلمانان هم تكبير گفتند . اين ، نخستين تكبيرى بود كه در يكِ شب زفاف گفته شد و از آن پس ، رسم شد .

3 / 6اعيادقرآن«و تا شماره[ى مقرّر ] را تكميل كنيد و خدا را به پاس آن كه هدايتتان كرد ، به بزرگى بستاييد ، و باشد كه سپاس گزارى كنيد» .

حديثالكافى_ به نقل از سعيد نقّاش _: امام صادق عليه السلام به من فرمود : «[عيد ]فطر ، تكبير دارد ؛ امّا پوشيده (/ مستحب) است» . گفتم : وقتش كِى است؟ فرمود : «پس از نماز مغرب و عشاى شب [عيد] فطر و پس از نماز صبح و در نماز عيد . سپس قطع مى شود» . گفتم : چگونه بگويم؟ فرمود : «مى گويى : بزرگا خدا ، بزرگا خدا! معبودى جز خدا نيست . بزرگا خدا ، بزرگا خدا ، و ستايش ، خداى را! بزرگا خدا كه ما را هدايت فرمود! ، و اين [تكبير] ، سخن خداوند عز و جل است كه : «و تا مدّت را كامل گردانيد» ، يعنى روزه را «و خدا را براى آن كه شما را هدايت فرمود ، به بزرگى ياد كنيد» » .

.

ص: 44

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :زَيِّنوا أعيادَكُم بِالتَّكبيرِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :زَيِّنُوا العيدَينِ بِالتَّهليلِ وَالتَّقديسِ وَالتَّحميدِ وَالتَّكبيرِ . (2)

سنن ابن ماجة عن سعد المؤذّن :كانَ النَّبيُّ صلى الله عليه و آله يُكَبِّرُ بَينَ أضعافِ (3) الخُطبَةِ ، يُكثِرُ التَّكبيرَ في خُطبَةِ العيدَينِ . (4)

شعب الإيمان عن عبد اللّه :إنّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ يَخرُجُ مِنَ العيدَينِ رافِعا صَوتَهُ بِالتَّهليلِ وَالتَّكبيرِ . (5)

المستدرك على الصحيحين عن عبد اللّه بن عمر :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ يُكَبِّرُ يَومَ الفِطرِ مِن حينَ يَخرُجُ مِن بَيتِهِ حَتّى يَأتِيَ المُصَلّى . (6)

الإمام الباقر عليه السلام :كانَ عَليٌّ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِ يُكَبِّرُ لَيلَةَ الفِطرِ إلى أن يَرِدَ المُصَلّى . (7)

.


1- .المعجم الأوسط : ج 4 ص 339 ح 4373 ، المعجم الصغير : ج 1 ص 215 كلاهما عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 8 ص 546 ح 24094 .
2- .حلية الأولياء : ج 2 ص 288 عن أنس ، كنز العمّال : ج 8 ص 546 ح 24095 .
3- .أضعاف : أثناء (القاموس المحيط : ج 3 ص 165 «ضعف») .
4- .سنن ابن ماجة : ج 1 ص 409 ح 1287 ، المستدرك على الصحيحين : ج 3 ص 703 ح 6554 ، كنز العمّال : ج 7 ص 89 ح 18103 .
5- .شُعب الإيمان : ج 3 ص 342 ح 3714 ، كنز العمّال : ج 7 ص 88 ح 18101 عن عبد اللّه بن عمر .
6- .المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 438 ح 1105 ، السنن الكبرى : ج 3 ص 395 ح 6131 ، كنز العمّال : ج 7 ص 89 ح 18104 .
7- .النوادر للراوندي : ص 197 ح 367 عن الإمام الصادق عليه السلام ، الجعفريّات : ص 46 عن الإمام الكاظم عن أبيه عنه عليهم السلام وفيه «حتّى يغدو» بدل «إلى أن يرد» وليس فيه «عليّ صلوات اللّه عليه» .

ص: 45

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عيدهايتان را با تكبير ، زينت ببخشيد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دو عيد [فطر و قربان] را با ذكرهاى «لا إله إلّا اللّه » و «سبحان اللّه » و «الحمد للّه » و «اللّه أكبر» بياراييد .

سنن ابن ماجة_ به نقل از سعد مؤذّن _: پيامبر صلى الله عليه و آله به طور كلّى در اثناى خطبه ، تكبير مى گفت ؛ ولى در خطبه دو عيد ، بسيار تكبير مى گفت .

شعب الإيمان_ به نقل از عبد اللّه _: پيامبر خدا ، دو عيد را با سردادن بانگ «لا إله إلّا اللّه » و «اللّه أكبر» ، پشتِ سر مى نهاد .

المستدرك على الصحيحين_ به نقل از عبد اللّه بن عمر _: پيامبر خدا ، در روز [عيد ]فطر ، از زمانى كه از خانه اش بيرون مى آمد تا به نمازگاه مى رسيد ، پيوسته تكبير مى گفت .

امام باقر عليه السلام :على _ كه درودهاى خدا بر او باد _ ، در شب [عيد] فطر ، تا زمانى كه وارد نمازگاه مى شد ، تكبير مى گفت .

.

ص: 46

كتاب من لا يحضره الفقيه :خَطَبَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام في عيدِ الأَضحى ، فَقالَ : اللّهُ أكبَرُ اللّهُ أكبَرُ ، لا إلهَ إلَا اللّهُ واللّهُ أكبَرُ ، اللّهُ أكبَرُ وللّهِِ الحَمدُ ، اللّهُ أكبَرُ عَلى ما هَدانا ، ولَهُ الشُّكرُ فيما أولانا ، وَالحَمدُ للّهِِ عَلى ما رَزَقَنا مِن بَهيمَةِ الأَنعامِ . وكانَ عَليٌّ عليه السلام يَبدَأُ بِالتَّكبيرِ إذا صَلَّى الظُّهرَ مِن يَومِ النَّحرِ ، وكانَ يَقطَعُ التَّكبيرَ آخِرَ أيّامِ التَّشريقِ عِندَ الغَداةِ ، وكانَ يُكَبِّرُ في دُبُرِ كُلِّ صَلاةٍ فَيَقولُ : اللّهُ أكبَرُ ، اللّهُ أكبَرُ ، لا إلهَ إلَا اللّهُ واللّهُ أكبَرُ ، اللّهُ أكبَرُ وللّهِِ الحَمدُ . فَإِذَا انتَهى إلَى المُصَلّى تَقَدَّمَ فَصَلّى بِالنّاسِ بِغَيرِ أذانٍ ولا إقامَةٍ ، فَإِذا فَرَغَ مِنَ الصَّلاةِ صَعِدَ المِنبَرَ ، ثُمَّ بَدَأَ فَقالَ : اللّهُ أكبَرُ ، اللّهُ أكبَرُ ، اللّهُ أكبَرُ زِنَةَ عَرشِهِ ورِضى نَفسِهِ ، وعَدَدَ قَطرِ سَمائِهِ وبِحارِهِ ، لَهُ الأَسماءُ الحُسنى ، وَالحَمدُ للّهِِ حَتّى يَرضى ، وهُوَ العَزيزُ الغَفورُ ، اللّهُ أكبَرُ كَبيرا مُتَكَبِّرا ، وإلها مُتَعَزِّزا ، ورَحيما مُتَحَنِّنا ، يَعفو بَعدَ القُدرَةِ ، ولا يَقنَطُ مِن رَحمَتِهِ إلَا الضّالّونَ ، اللّهُ أكبَرُ كَبيرا ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ كثَيرا ، وسُبحانَ اللّهِ حَنّانا قَديرا . (1)

الكافي عن زرارة :قُلتُ لِأَبي جَعفَرٍ عليه السلام : التَّكبيرُ في أيّامِ التَّشريقِ في دُبُرِ الصَّلَواتِ؟ فَقالَ : التَّكبيرُ بِمِنى في دُبُرِ خَمسَ عَشرَةَ (2) صَلاةً ، وفي سائِرِ الأَمصارِ في دُبُرِ عَشرِ صَلَواتٍ ، وأوَّلُ التَّكبيرِ في دُبُرِ صَلاةِ الظُّهرِ يَومَ النَّحرِ ؛ يَقولُ فيهِ : اللّهُ أكبَرُ ، اللّهُ أكبَرُ ، لا إلهَ إلَا اللّهُ وَاللّهُ أكبَرُ ، اللّهُ أكبَرُ وللّهِِ الحَمدُ ، اللّهُ أكبَرُ عَلى ما هَدانا ، اللّهُ أكبَرُ عَلى ما رَزَقَنا من بَهيمَةِ الأَنعامِ . (3)

.


1- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 517 ح 1483 وح1484 ، مصباح المتهجّد : ص 662 ح 730 عن عبد الرحمن بن جندب عن أبيه نحوه ، بحار الأنوار : ج 91 ص 99 ح 4 .
2- .في المصدر : «خمسة عشر» ، وما أثبتناه هو الصحيح كما في بحار الأنوار .
3- .الكافي : ج 4 ص 516 ح 2 ، تهذيب الأحكام : ج 3 ص 139 ح 313 وج 5 ص 269 ح 921 ، الخصال : ص 502 ح 4 ، علل الشرايع : ص 447 ح 1 نحوه ، بحار الأنوار : ج 99 ص 307 ح 13 وح 15 .

ص: 47

كتاب من لا يحضره الفقيه :امير مؤمنان ، در عيد قربان ، خطبه خواند و گفت : «بزرگا خدا ، بزرگا خدا! معبودى جز خدا نيست . بزرگا خدا ، بزرگا خدا و ستايش ، خداى را! بزرگا خدا كه ما را هدايت فرمود! ستايش ، او را كه به ما نيكى نمود! ستايش ، خداى را براى روزى كردن دام هاى زبان بسته به ما» . على عليه السلام هر گاه نماز ظهر عيد قربان را مى خواند ، تكبير را آغاز مى كرد و هنگام نماز صبح آخرين روز ايّام تشريق ، تكبير گفتن را قطع مى كرد . پس از هر نمازى ، تكبير مى گفت و مى گفت : «بزرگا خدا ، بزرگا خدا! معبودى جز خدا نيست . بزرگا خدا ، بزرگا خدا و ستايش ، خداى را!» . و چون به نمازگاه مى رسيد ، جلو مى ايستاد و بدون گفتن اذان و اقامه ، نماز جماعت را بر پا مى داشت . پس از نماز بر منبر مى رفت و سخن خود را چنين آغاز مى كرد : «بزرگا خدا ، بزرگا خدا ، بزرگا خدا به وزن عرشش و چندان كه خشنود شود! و به شمارِ قطرات باران و درياهايش ، براى او نيكوترين نام هاست . ستايش ، خداى را چندان كه خشنود شود . او ارجمند و آمرزگار است . بزرگا خدا كه بزرگ و با كبرياست! معبودى سربلند است ، مهربانى مهرورز است ، با آن كه [بر كيفر دادن و انتقام] تواناست ، مى بخشد و از رحمت او ، جز گم راهان ، كسى نوميد نمى شود!» . بزرگا خداى بزرگ! فراوان مى گويم كه معبودى جز او نيست . پاكا خدا كه مهرورز و تواناست!» .

الكافى_ به نقل از زُراره _: از امام باقر عليه السلام در باره تكبير گفتن پس از نمازها در ايّام تشريق (1) پرسيدم . فرمود : «در مِنا ، پس از پانزده نماز ، تكبير گفته مى شود و در ساير جاها پس از ده نماز . نخستين تكبير ، پس از نماز ظهر روز قربان است كه در آن مى گويد : بزرگا خدا ، بزرگا خدا! معبودى جز خدا نيست . بزرگا خدا ، بزرگا خدا و ستايش ، خداى را! بزرگا خدا كه ما را هدايت فرمود! بزرگا خدا براى روزى كردن دام هاى زبان بسته به ما!» .

.


1- .روزهاى مِنا ، شامل روزهاى يازدهم و دوازدهم و سيزدهم ذيحجّه .

ص: 48

تهذيب الأحكام عن أبي الصباح :سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّه عليه السلام عَنِ التَّكبيرِ فِي العيدَينِ ، فَقالَ : اِثنَتا عَشرَةَ؛ سَبعٌ فِي الاُولى وخَمسٌ فِي الأَخيرَةِ ، فَإِذا قُمتَ فِي الصَّلاةِ فَكَبِّر واحِدَةً ، تَقولُ : أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ، وأشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا عَبدُهُ ورَسولُهُ ، اللّهُمَّ أنتَ أهلُ الكِبرِياءِ وَالعَظَمَةِ ، وأهلُ الجودِ وَالجَبَروتِ ، وَالقُدرَةِ وَالسُّلطانِ وَالعِزَّةِ ، أسأَ لُكَ في هذَا اليَومِ الَّذي جَعَلتَهُ لِلمُسلِمينَ عيدا ، وَلِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلَيهِ وآلِهِ ذُخرا ومَزيدا ، أسأَ لُكَ أن تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وأن تُصَلِّيَ عَلى مَلائِكَتِكَ المُقَرَّبينَ وأنبِيائِكَ المُرسَلينَ ، وأن تَغفِرَ لَنا ولِجَميعِ المُؤمِنينَ وَالمُؤمِناتِ وَالمُسلِمينَ وَالمُسلِماتِ الأَحياءِ مِنهُم وَالأَمواتِ ، اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ مِن خَيرِ ما سَأَلَكَ عِبادُكَ المُرسَلونَ ، وأعوذُ بِكَ مِن شَرِّ ما عاذَ مِنهُ (1) عِبادُكَ المُخلِصونَ . اللّهُ أكبَرُ ، أوَّلُ كُلِّ شَيءٍ وآخِرُهُ ، وبَديعُ كُلِّ شَيءٍ ومُنتَهاهُ ، وعالِمُ كُلِّ شَيءٍ ومَعادُهُ ، ومَصيرُ كُلِّ شَيءٍ إلَيهِ ومَرَدُّهُ ، ومُدَبِّرُ الاُمورِ ، وباعِثُ مَن فِي القُبورِ ، قابِلُ الأَعمالِ ، مُبدِي الخَفِيّاتِ ، مُعلِنُ السَّرائِرِ . اللّهُ أكبَرُ ، عَظيمُ المَلَكوتِ ، شَديدُ الجَبَروتِ ، حَيٌّ لا يَموتُ ، دائِمٌ لا يَزولُ ، إذا قَضى أمرا فَإِنَّما يَقولُ لَهُ كُن فَيَكونُ . اللّهُ أكبَرُ ، خَشَعَت لَكَ الأَصواتُ ، وعَنَت (2) لَكَ الوُجوهُ ، وحارَت دونَكَ الأَبصارُ ، وكَلَّتِ الأَلسُنُ عَن عَظَمَتِكَ ، وَالنَّواصي كُلُّها بِيَدِكَ ، ومَقاديرُ الاُمورِ كُلُّها إلَيكَ ، لا يَقضي فيها غَيرُكَ ، ولا يَتِمُّ مِنها شَيءٌ دونَكَ . اللّهُ أكبَرُ ، أحاطَ بِكُلِّ شَيءٍ حِفظُكَ ، وقَهَرَ كُلَّ شَيءٍ عِزُّكَ ، ونَفَذَ كُلَّ شَيءٍ أمرُكَ ، وقامَ كُلُّ شَيءِ بِكَ ، وتَواضَعَ كُلُّ شَيءٍ لِعَظَمَتِكَ ، وذَلَّ كُلُّ شَيءٍ لِعِزَّتِكَ ، وَاستَسلَمَ كُلُّ شَيءٍ لِقُدرَتِكَ ، وخَضَعَ كُلُّ شَيءٍ لِمُلكِكَ . اللّهُ أكبَرُ . ويَقرَأُ الحَمدَ و«سَبِّحِ اسمَ رَبِّكَ الأَعلى» ، ويُكَبِّرُ السّابِعَةَ ويَركَعُ ويَسجُدُ ، ويَقومُ ويَقرَأُ الحَمدَ و«الشَّمسِ وضُحاها» ، ويَقولُ : اللّهُ أكبَرُ ، أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ، وأنَّ مُحَمَّدا عَبدُهُ ورَسولُهُ ، اللّهُمَّ أنتَ أهلُ الكِبرِياءِ _ تُتِمُّهُ كُلَّهُ كَما قُلتَ أوَّلَ التَّكبيرِ _ يَكونُ هذا القَولُ في كُلِّ تَكبيرَةٍ حَتّى يَتِمَّ خَمسُ تَكبيراتٍ . (3)

.


1- .في المصدر : «به» ، والصواب ما أثبتناه كما في «كتاب من لايحضره الفقيه» .
2- .عَنا : خَضَع وذَلّ (الصحاح : ج 6 ص 2440 «عنا») .
3- .تهذيب الأحكام : ج 3 ص 132 ح 290 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 512 ح 1481 وص 523 ح 1487 نحوه وراجع الإقبال : ج 2 ص 202 .

ص: 49

تهذيب الأحكام_ به نقل از ابوالصباح _: از امام صادق عليه السلام در باره تكبير گفتن در عيدهاى فطر و قربان پرسيدم . فرمود : «دوازده تكبير است ، هفت تا در ركعت اوّل و پنج تا در ركعت دوم ، بدين ترتيب كه چون به نماز ايستادى ، يك تكبير گوى و بگو : «گواهى مى دهم كه معبودى جز خدا نيست ، يگانه است و بى انباز . گواهى مى دهم كه محمّد ، بنده و فرستاده اوست. بار خدايا! تو اهل كبريا و عظمت ، و اهل بخشندگى و جَبَروت ، و اهل قدرت و سلطنت و عزّتى . در اين روز كه آن را براى مسلمانان ، عيد قراردادى و براى محمّد _ كه درود خدا بر او و خاندانش باد _ اندوخته و مايه فزونى [بر مقام و منزلتش] ، از تو درخواست مى كنم كه بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرستى و بر فرشتگان مُقرَّبت و پيامبران مُرسَلت نيز درود فرستى ، و ما و همه مردان و زنان مؤمن و مردان و زنان مسلمان را ، از زنده و مُرده شان ، بيامرزى . بار خدايا! از تو درخواست مى كنم هر آن خوبى اى را كه بندگان فرستاده ات (پيامبران) از تو درخواست كردند ، و پناه مى برم به تو از هر آن بدى كه بندگان بااخلاصت از آن ، به تو پناه بردند . بزرگا خدا كه آغاز و انجامِ هر چيزى است و آغازگرو پايان هر چيز و داناى هر چيز و بازگشتگاه آن است و همه چيز به سوى او مى رود و رجوع مى كند . گرداننده كارهاست و برانگيزاننده هر آن كه در گورهاست، پذيرنده كردار ، آشكار كننده پوشيده ها و هويدا كننده نهان ها [و باطن ها] است . بزرگا خدا كه پادشاهى اش باعظمت است ، پُرشوكت و توان است ، زنده اى است كه هرگز نمى ميرد ، پاينده اى كه زوال نمى پذيرد ، هر گاه خواهد كه چيزى تحقّق يابد ، فقط به آن مى گويد : «هست شو!» و آن ، هست مى شود . بزرگا خدا كه صداها در برابرت به خاموشى گرايند و چهره ها در پيشگاهت ، خوارند و نگاه ها در تو حيران اند و زبان ها از بيان عظمتت ، فرو مانده اند و پيشانى ها ، همه در دست توست (1) و مقدّرات امور ، تمام در چنگ توست . جز تو ، هيچ كس در آنها حكم نمى كند و بدون [خواست] تو ، چيزى از آنها انجام نمى پذيرد . بزرگا خدا كه نگهدارى تو ، همه چيز را در ميان گرفته است و همه چيز ، مقهور عزّت توست و فرمان تو ، در هر چيزى نافذ است و هر چيزى قائم به توست و همه چيز در برابر عظمت تو ، كوچكى مى كند و همه چيز ، در برابر عزّت تو ، خوار است و همه چيز ، تسليم قدرت توست و همه چيز ، در برابر پادشاهى تو ، سر به فرمان است . بزرگا خدا!» . آن گاه ، سوره حمد و «سبّح اسم ربّك الاعلى» را مى خواند و تكبير هفتم را مى گويد و ركوع و سجود ، به جا مى آورد و بر مى خيزد و سوره حمد و «والشمس وضحاها» را مى خواند و مى گويد : بزرگا خدا! گواهى مى دهم كه معبودى جز خدا نيست . يگانه و بى انباز است . [گواهى مى دهم كه] محمّد ، بنده و فرستاده اوست . بار خدايا! تويى اهل كبريا » و آن را همچنان كه در تكبير اوّل گفتى مى خوانى . اين جملات را در هر تكبيرى مى گويى تا پنج تكبير ، تمام شود .

.


1- .كنايه از «پيشانى نوشت» يا «زمام اختيار» است .

ص: 50

3 / 7رُؤيَةُ الهِلالِرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ مِن وَصِيَّتِهِ لِأَميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام _: يا عَليُّ ، إذا رَأَيتَ الهِلالَ فَكَبِّر ثَلاثا وقُل : الحَمدُ للّهِِ الَّذي خَلَقَني وخَلَقَكَ ، وقَدَّرَكَ مَنازِلَ ، وجَعَلَكَ آيَةً لِلعالَمينَ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله_ كانَ إذا رَأَى الهِلالَ قالَ _: اللّهُ أكبَرُ ، الحَمدُ للّهِِ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ ، اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ خَيرَ هذَا الشَّهرِ ، وأعوذُ بِكَ مِن شَرِّ القَدَرِ ومِن سُوءِ الحَشرِ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام_ أيضا _: اللّهُ أكبَرُ ، اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ خَيرَ هذَا الشَّهرِ وفَتحَهُ ونَصرَهُ ونورَهُ ورِزقَهُ ، وأعوذُ بِكَ مِن شَرِّهِ وشَرِّ ما بَعدَهُ . (3)

.


1- .تحف العقول : ص 10 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 64 ح 5 .
2- .مسند ابن حنبل : ج 8 ص 424 ح 22855 ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج 7 ص 120 ح 1 كلا هما عن عبادة بن الصّامت ، كنز العمّال : ج 7 ص 78 ح 18043 .
3- .دعائم الإسلام : ج 1 ص 271 ، بحار الأنوار : ج 96 ص 382 ح 8 ؛ كنز العمّال : ج 8 ص 596 ح 24310 نقلاً عن ابن النجّار .

ص: 51

3 / 7 ديدن ماه نو

3 / 7ديدن ماه نوپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ از سفارش ايشان به امير مؤمنان عليه السلام _: اى على! هرگاه ماه نو را ديدى ، سه تكبير بگو و بگو : «ستايش ، خدايى را كه هم من و هم تو را آفريد و برايت ، منزلگاه هايى معيّن كرد و تو را نشانه اى براى مردمان ، قرارت داد» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ هرگاه ماه نو را مى ديد ، مى فرمود _:بزرگا خدا ، ستايش ، خداى را! هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خدا . بار خدايا! خوبى اين ماه را از تو درخواست مى كنم و از بدىِ تقدير و از گزند محشر ، به تو پناه مى برم .

امام على عليه السلام_ نيز _: بزرگا خدا! بار خدايا! خوبى اين ماه را و گشايش و پيروزى و نورانيت و روزى در اين ماه را از تو درخواست مى كنم و از بدى آن و بدى پس از آن ، به تو پناه مى برم .

.

ص: 52

3 / 8الرُّكوبُصحيح مسلم عن ابن عمر :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ إذَا استَوى عَلى بَعيرِهِ خارِجا إلى سَفَرٍ كَبَّرَ ثَلاثا ، ثُمَّ قالَ : « سُبْحَ_نَ الَّذِى سَخَّرَ لَنَا هَ_ذَا وَ مَا كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ * وَ إِنَّ_ا إِلَى رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ » . . . (1) . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :إذا جَعَلتَ رِجلَكَ فِي الرِّكابِ فَقُل : بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، بِاسمِ اللّهِ وَاللّهُ أكبَرُ . (3)

3 / 9الصُّعودُالإمام الصادق عليه السلام :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله في سَفَرِهِ إذا هَبَطَ سَبَّحَ ، وإذا صَعِدَ كَبَّرَ . (4)

المعجم الكبير عن سعيد بن العاص :إنَّ عُثمانَ بنَ مَظعونٍ قالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، اِئذَن لي فِي الاِختِصاءِ ، فَقالَ لَهُ : يا عُثمانُ ، إنَّ اللّهَ قَد أبدَلَنا بِالرَّهبانِيَّةِ الحَنيفِيَّةَ (5) السَّمحَةَ وَالتَّكبيرَ عَلى كُلِّ شَرَفٍ (6) ، فَإِن كُنتَ مِنّا فَاصنَع كَما نَصنَعُ . (7)

.


1- .الزخرف : 13 و 14 .
2- .صحيح مسلم : ج 2 ص 978 ح 425 ، سنن أبي داوود : ج 3 ص 33 ح 2599 ، سنن الترمذي : ج 5 ف ص 501 ح 3447 ، كنز العمّال : ج 6 ص 734 ح 17623 ؛ بحار الأنوار : ج 76 ص 293 ح 19 نقلاً عن عوالي اللآلي .
3- .الكافي : ج 4 ص 285 ح 2 ، تهذيب الأحكام : ج 5 ص 51 ح 154 كلاهما عن معاوية بن عمّار .
4- .الكافي : ج 4 ص 287 ح 2 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 273 ح 2420 كلاهما عن معاوية بن عمّار ، مكارم الأخلاق : ج 1 ص 553 ح 1909 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 254 ح 48 .
5- .في المصدر : «الحنفيّة» ، وما أثبتناه من كنز العمّال .
6- .الشَّرَف : المكان العالي (الصحاح : ج 4 ص 1379 «شرف») .
7- .المعجم الكبير : ج 6 ص 62 ح 5519 ، كنز العمّال : ج 3 ص 47 ح 5419 .

ص: 53

3 / 8 هنگام سوار شدن
3 / 9 هنگام بالا رفتن بر بلندى

3 / 8هنگام سوار شدنصحيح مسلم_ به نقل از ابن عمر _: پيامبر خدا ، هرگاه بر شتر خويش مى نشست و براى سفرى بيرون مى رفت ، سه بار تكبير مى گفت و سپس مى فرمود : « «پاكا آن خدايى كه اين را براى ما رام ساخت ، در حالى كه ما بر اين كار ، توانا نبوديم . و ما به سوى پروردگار خويش ، باز مى گرديم» ... » .

امام صادق عليه السلام :هرگاه پايت را در ركاب نهادى ، بگو : «به نام خداى مهرگسترِ مهربان . به نام خدا . خدا ، بزرگ تر است» .

3 / 9هنگام بالا رفتن بر بلندىامام صادق عليه السلام :پيامبر خدا ، در سفرش هرگاه از سرازيرى پايين مى رفت ، تسبيح مى گفت و هر گاه بر بلندى بالا مى رفت ، تكبير مى گفت .

المعجم الكبير_ به نقل از سعيد بن عاص _: عثمان بن مظعون گفت : اى پيامبر خدا! اجازه بده خودم را خواجه سازم . پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود : «خداوند ، به ما به جاى رهبانيّت ، آيين يكتاپرستىِ آسان و تكبير گفتن بر هر فرازى را عطا كرده است . پس ، اگر از ما هستى ، چنان رفتار كن كه ما مى كنيم» .

.

ص: 54

سنن الترمذي عن أبي هريرة :إنَّ رَجُلاً قالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، إنّي اُريدُ أن اُسافِرَ فَأَوصِني ، قالَ : عَلَيكَ بِتَقوَى اللّهِ ، وَالتكبيرِ عَلى كُلِّ شَرَفٍ . (1)

صحيح البخاري عن عبد اللّه بن عمر :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ إذا قَفَلَ (2) مِن غَزوٍ أو حَجٍّ أو عُمرَةٍ يُكَبِّرُ عَلى كُلِّ شَرَفٍ مِنَ الأَرضِ ثَلاثَ تَكبيراتٍ ، ثُمَّ يَقولُ : لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ، لَهُ المُلكُ ولَهُ الحَمدُ ، وهُوَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ ، آيِبونَ تائِبونَ عابِدونَ ساجِدونَ لِرَبِّنا حامِدونَ ، صَدَقَ اللّهُ وَعدَهُ ، ونَصَرَ عَبدَهُ ، وهَزَمَ الأَحزابَ وَحدَهُ . (3)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :وَالَّذي نَفسُ أبِي القاسِمِ بِيَدِهِ ، ما هَلَّلَ اللّهَ مُهَلِّلٌ ، ولا كَبَّرَ اللّهَ مُكَبِّرٌ عَلى شَرَفٍ مِنَ الأَشرافِ ، إلّا هَلَّلَ ما خَلفَهُ وكَبَّرَ ما بَينَ يَدَيهِ بِتَهليلِهِ وتَكبيرِهِ حَتّى يَبلُغَ مَقطَعَ التُّرابِ (4) . (5)

.


1- .سنن الترمذي : ج 5 ص 500 ح 3445 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 214 ح 8317 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 614 ح 1633 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 926 ح 2771 ، كنز العمّال : ج 3 ص 90 ح 5633 .
2- .قَفَل من سَفَرِه : رَجَعَ (المصباح المنير : ص 511 «قفل») .
3- .صحيح البخاري : ج 2 ص 637 ح 1703 ، سنن أبي داوود : ج 3 ص 88 ح 2770 ، الموطّأ : ج 1 ص 421 ح 243 ، كنز العمّال : ج 7 ص 99 ح 18154 .
4- .مقطع التراب : أي منتهى الأرض (اُنظر روضة المتّقين : ج 4 ص 214) .
5- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 273 ح 2422 ، المحاسن : ج 2 ص 94 ح 1246 عن الإمام الصادق عليه السلام ، مكارم الأخلاق : ج 1 ص 554 ح 1910 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 254 ح 48 ؛ كنز العمّال : ج 5 ص 19 ح 11867 نقلاً عن أبي الشيخ عن ابن عمر .

ص: 55

سنن الترمذى_ به نقل از ابو هُرَيره _: مردى به پيامبر صلى الله عليه و آله گفت : اى پيامبر خدا! مى خواهم به سفر بروم . مرا سفارشى فرما . فرمود : «بر تو باد پرواى الهى و تكبير گفتن بر هر بلندى اى» .

صحيح البخارى_ به نقل از عبد اللّه بن عمر _:پيامبر خدا ، هر گاه از جنگ يا حج و يا عمره باز مى گشت ، به هر بلندى اى كه مى رسيد ، سه بار تكبير مى گفت . سپس مى فرمود : «معبودى جز خداى يگانه و بى انباز نيست . او راست ، پادشاهى و او راست ، ستايش ، و او بر هر چيزى تواناست . باز مى گرديم ، در حالى كه توبه كنانيم و پرستنده و سجده كننده و ستاينده پروردگارمان . خداوند ، وعده اش را تحقّق بخشيد و بنده اش را يارى داد و به تنهايى ، گروه ها[ى مشرك] را درهم شكست» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سوگند به آن كه جان ابوالقاسم در دست اوست ، هيچ كس بر فراز هيچ بلندى اى ، خدا را به يگانگى و بزرگى ياد نمى كند ، مگر اين كه با «لا إله إلّا اللّه » و «اللّه أكبر» گفتنِ او ، هر آنچه پشت سرِ اوست ، تا آن جا كه خاك تمام مى شود ، (1) «لا إله إلّا اللّه » مى گويد ، و هر آنچه پيش روى اوست ، تا آن جا كه خاك تمام مى شود ، «اللّه أكبر» مى گويد .

.


1- .مراد از خاك ، خشكى و يا كره زمين است . يعنى موجودات سرتاسر كره زمين با او هم نوا مى شوند .

ص: 56

عنه صلى الله عليه و آله :الحُجّاجُ وَالعُمّارُ وَفدُ اللّهِ ، إن سَأَلوا اُعطوا ، وإن دَعَوا اُجيبوا ، وإن أنفَقوا اُخلِفَ لَهُم ، وَالَّذي نَفسُ أبِي القاسِمِ بِيَدِهِ ، ما كَبَّرَ مُكَبِّرٌ عَلى نَشَزٍ (1) ولا أهَلَّ مُهِلٌّ عَلى شَرَفٍ مِنَ الأَشرافِ ، إلّا أهَلَّ ما بَينَ يَدَيهِ وكَبَّرَ حَتّى يَنقَطِعَ بِهِ مُنقَطَعُ التُّرابِ . (2)

3 / 10رَميُ الجِمارِالكافي عن يعقوب بن شعيب :سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَنِ الجِمارِ (3) ، فَقالَ : قُم عِندَ الجَمرَتَينِ ولا تَقُم عِندَ جَمرَةِ العَقَبَةِ ، قُلتُ : هذا مِنَ السُّنَّةِ؟ قالَ : نَعَم ، قُلتُ : ما أقولُ إذا رَمَيتُ؟ فَقالَ : كَبِّر مَعَ كُلِّ حَصاةٍ . (4)

الإمام الصادق عليه السلام :كَبِّر مَعَ كُلِّ حَصاةٍ تَكبيرَةً إذا رَمَيتَها ، ولا تُقَدِّم جَمرَةً عَلى جَمرَةٍ ، وقِف بَعدَ الفَراغِ مِنَ الرَّميِ وَادعُ بِما قُسِمَ لَكَ . (5)

3 / 11أيّامُ التَّشريقِالإمام الصادق عليه السلام_ في قَولِ اللّهِ عز و جل : « وَاذْكُرُواْ اللَّهَ فِى أَيَّامٍ مَّعْدُودَ تٍ » (6) _: هِيَ أيّامُ التَّشريقِ (7) ، كانوا إذا أقاموا بِمنى بَعدَ النَّحرِ تَفاخَروا ، فَقالَ الرَّجُلُ مِنهُم : كانَ أبي يَفعَلُ كَذا وكَذا ، فَقالَ اللّهُ جَلَّ ثَناؤُهُ : « فَإِذَآ أَفَضْتُم مِّنْ عَرَفَ_تٍ ... فَاذْكُرُواْ اللَّهَ كَذِكْرِكُمْ ءَابَاءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْرًا » (8) ، قالَ : وَالتَّكبيرُ : اللّهُ أكبَرُ ، اللّهُ أكبَرُ ، لا إلهَ إلَا اللّهُ وَاللّهُ أكبَرُ ، اللّهُ أكبَرُ وللّهِِ الحَمدُ ، اللّهُ أكبَرُ عَلى ما هَدانا ، اللّهُ أكبَرُ عَلى ما رَزَقَنا مِن بَهيمَةِ الأَنعامِ . (9)

.


1- .النَّشَزُ من الأرض : هو ما ارتفع وظهر (لسان العرب : ج 5 ص 417 «نشز») .
2- .شُعب الإيمان : ج 3 ص 475 ح 4104 عن عمرو بن شعيب عن أبيه عن جدّه ، كنز العمّال : ج 5 ص 9 ح 11817 .
3- .الجِمار : جمع جَمْرة من الحصى ، ومنه جِمار المناسك للحجّ. والجَمَرات : مجتمع الحصى بمنىً ، ف فكلّ كُومة من الحصى جمرةٌ (مجمع البحرين : ج 1 ص 309 «جمر») .
4- .الكافي : ج 4 ص 481 ح 2 ، تهذيب الأحكام : ج 5 ص 261 ح 889 .
5- .دعائم الإسلام : ج 1 ص 323 ، بحار الأنوار : ج 99 ص 276 ح 23 .
6- .البقرة : 203 .
7- .هي ثلاثة أيّام تلي عيد النحر ، سُمّيت بذلك من تشريق اللحم ؛ وهو تقديده [ أي تقطيعه] وبسطه في الشمس ليجفّ ؛ لأنّ لحوم الأضاحي كان تُشرَّق فيها بمنى. وقيل : سُمّيت به لأنّ الهدي والضحايا لا تُنحَر حتّى تشرق الشمس ؛ أي تطلُع (النهاية : ج 2 ص 464 «شرق») .
8- .البقرة : 198 _ 200 .
9- .الكافي : ج 4 ص 516 ح 3 عن منصور بن حازم .

ص: 57

3 / 10 هنگام رَمْى جَمَرات
3 / 11 روزهاى تشريق

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :حاجيان و عمره گزاران ، ميهمانان خداى اند . اگر [از او ]بخواهند ، به آنها عطا مى شود و اگر بخوانند ، پاسخ مى شنوند و اگر انفاق (/خرج) كنند ، برايشان جايگزين مى شود . سوگند به آن كه جان ابوالقاسم در دست اوست ، هيچ تكبيرگويى بر بلندايى تكبير نگفت و هيچ «لا إله إلّا اللّه » گويى ، بر ارتفاعى از ارتفاعات ، خدا را به يگانگى ياد نمى كند ، مگر اين كه هر آنچه فرا پيش اوست ، تا انتهاى خاك (/زمين) ، «لا إله إلّا اللّه » و «اللّه أكبر» مى گويد .

3 / 10هنگام رَمْى جَمَراتالكافى_ به نقل از يعقوب بن شعيب _: از امام صادق عليه السلام در باره رَمْى جَمَرات پرسيدم . فرمود : «نزد دو جَمَره[ى اوّلى و وسطى] توقّف كن و نزد جَمَره عَقَبه ، توقّف نكن» . گفتم : اين ، از سنّت است؟ فرمود : «آرى» . گفتم : وقتى سنگ مى اندازم ، چه بگويم ؟ فرمود: «با هر ريگى [كه مى اندازى] ، تكبير بگو» .

امام صادق عليه السلام :با هر ريگى كه مى اندازى ، يك تكبير بگو ، و جَمَره اى را بر جَمَره اى ، مقدّم مدار [و در رَمْى آنها ، ترتيب را رعايت كن] و پس از پايان رَمْى ، توقّف كن و آن مقدار كه قسمتت شده است ، دعا كن .

3 / 11روزهاى تشريقامام صادق عليه السلام_ در باره اين سخن خداى عز و جل : «و در روزهايى تعيين شده ، خدا را ياد كنيد» _: مقصود ، روزهاى تشريق (1) است . [در جاهليت] وقتى پس از قربانى كردن در مِنا توقّف مى كردند ، به فخرفروشى بر يكديگر مى پرداختند و هر يك مى گفت : «پدر من ، چنين و چنان مى كرد» . خداوند ، كه ثناى او بزرگ است ، فرمود : «پس چون از عرفات كوچيديد ... همان گونه كه از پدران خود ياد مى كنيد و بلكه با يادكردنى بيشتر ، خدا را ياد كنيد» . نحوه تكبير گفتن هم چنين است : «بزرگا خدا ، بزرگا خدا! معبودى جز خدا نيست و بزرگا خدا! بزرگا خدا و ستايش ، خداى راست! بزرگا خدا كه ما را هدايت فرمود! بزرگا خدا براى آن كه از دام هاى زبان بسته روزى مان نمود!» .

.


1- .روزهاى تشريق يا روزهاى گوشت خشكانى ، عبارت اند از : سه روزِ پس از عيد قربان ، وجه تسميه ايّام التشريق ، از «تشريق اللّحم» گرفته شده است ؛ چون در اين روزها گوشت هاى قربانى را در مِنا ، قطعه قطعه مى كردند و در آفتاب ، پهن مى نمودند تا خشك شود . بعضى گفته اند كه وجه تسميه اش اين است كه قربانى ها را زمانى ذبح مى كردند كه آفتاب از شرق برآيد و طلوع كند .

ص: 58

الإمام عليّ عليه السلام :كانَ [ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله ] يُكَبِّرُ مِن يَومِ عَرَفَةَ صَلاةَ الغَداةِ ، ويَقطَعُها صَلاةَ العَصرِ آخِرَ أيّامِ التَّشريقِ . (1)

صحيح البخاري عن مالك عن محمّد بن أبي بكر الثقفي :أنَّهُ سَأَلَ أنَسَ بنَ مالِكٍ وهُما غادِيانِ مِن مِنى إلى عَرَفَةَ : كَيفَ كُنتُم تَصنَعونَ في هذَا اليَومِ مَعَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ؟ فَقالَ : كانَ يُهِلُّ مِنَّا المُهِلُّ فَلا يُنكِرُ عَلَيهِ ، ويُكَبِّرُ مِنَّا المُكَبِّرُ فَلا يُنكِرُ عَلَيهِ . (2)

كنز العمّال عن عبيدة :قَدِمَ عَلَينا عَليُّ بنُ أبي طالِبٍ عليه السلام فَكَبَّرَ يَومَ عَرَفَةَ مِن صَلاةِ الغَداةِ إلى صَلاةِ العَصرِ مِن آخِرِ أيّامِ التَّشريقِ ، يَقولُ : اللّهُ أكبَرُ اللّهُ أكبَرُ ، لا إلهَ إلَا اللّهُ وَاللّهُ أكبَرُ ، اللّهُ أكبَرُ وَللّهِِ الحَمدُ . (3)

مستطرفات السرائر عن محمّد بن مسلم عن الإمام الباقر عليه السلام :كَبِّر أيّامَ التَّشريقِ عِندَ كُلِّ صَلاةٍ . قُلتُ لَهُ : كَم؟ قالَ : كَم شِئتَ ، إنَّهُ لَيسَ بِمَفروضٍ . (4)

.


1- .المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 439 ح 1111 عن أبي الطفيل ، السنن الكبرى : ج 3 ص 440 ح 6278 عن جابر ، كنز العمّال : ج 7 ص 93 ح 18121 .
2- .صحيح البخاري : ج 2 ص 597 ح 1576 ، صحيح مسلم : ج 2 ص 933 ح 274 ، سنن الدارمي : ج 1 ص 485 ح 1818 ، سنن النسائي : ج 5 ص 251 ، الموطّأ : ج 1 ص 337 ح 43 .
3- .كنز العمّال : ج 5 ص 240 ح 12754 نقلاً عن ابن أبي الدنيا .
4- .مستطرفات السرائر : ص 30 ح 27 ، بحار الأنوار : ج 91 ص 126 ح 21 .

ص: 59

امام على عليه السلام :پيامبر صلى الله عليه و آله از هنگام نماز صبح روز عرفه ، تكبير مى گفت و در نماز عصر آخرين روز از روزهاى تشريق ، آن را پايان مى داد .

صحيح البخارى_ به نقل از مالك ، از محمّد بن ابى بكر ثقفى _: او (محمّد بن ابى بكر) صبحگاهان ، با اَنَس بن مالك از منا به عرفه مى رفت . از اَنَس پرسيد : در اين روز ، با پيامبر خدا كه بوديد ، چه مى كرديد؟ گفت : اگر يكى از ما «لا إله إلّا اللّه » مى گفت ، ايشان به او اعتراضى نمى كرد و اگر كسى «اللّه أكبر» مى گفت ، به او ايراد نمى گرفت .

كنزالعمّال_ به نقل از عبيده _: على بن ابى طالب عليه السلام بر ما وارد شد . او از نماز صبح روز عرفه تا نماز عصر آخرين روز تشريق ، تكبير گفت . مى گفت : «بزرگا خدا ، بزرگا خدا! معبودى جز خدا نيست . بزرگا خدا ، بزرگا خدا ، و ستايش ، خداى راست!»

مستطرفات السرائر_ به نقل از محمّد بن مسلم _امام باقر عليه السلام فرمود : «روزهاى تشريق ، هنگام هر نمازى ، تكبير بگو» . گفتم : چند تا؟ فرمود : «هر تعداد كه خواستى . تعيين شده نيست» .

.

ص: 60

3 / 12رُؤيَةُ الجِنازَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَنِ استَقبَلَ جِنازَةً أو رَآها فَقالَ : «اللّهُ أكبَرُ ، هذا ما وَعَدَنَا اللّهُ ورَسولُهُ ، وصَدَقَ اللّهُ ورَسولُهُ ، اللّهُمَّ زِدنا إيمانا وتَسليما ، الحَمدُ للّهِِ الَّذي تَعَزَّزَ بِالقُدرَةِ ، وقَهَرَ العِبادَ بِالمَوتِ» ، لَم يَبقَ فِي السَّماءِ مَلَكٌ إلّا بَكى رَحمَةً لِصَوتِهِ . (1)

الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام :إذا رَأَيتَ الجِنازَةَ فَقُل : اللّهُ أكبَرُ ، اللّهُ أكبَرُ ، هذا ما وَعَدَنَا اللّهُ ورَسولُهُ ، وصَدَقَ اللّهُ ورَسولُهُ ، كُلُّ نَفسٍ ذائِقَةُ المَوتِ ، هذا سَبيلٌ لابُدَّ مِنهُ ، إنّا للّهِِ وإنّا إلَيهِ راجِعونَ ، تَسليما لِأَمرِهِ ، ورِضاءً بِقَضائِهِ ، وَاحتِسابا لِحُكمِهِ ، وصَبرا لِما قَد جَرى عَلَينا مِن حُكمِهِ ، اللّهُمَّ اجعَلهُ لَنا خَيرَ غائِبٍ نَنتَظِرُهُ . (2)

3 / 13الخَوفُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا وَقَعَت كَبيرَةٌ (3) أو هاجَت ريحٌ مُظلِمَةٌ فَعَلَيكُم بِالتَّكبيرِ ؛ فَإِنَّهُ يُجلي العَجاجَ الأَسوَدَ . (4)

.


1- .الكافي : ج 3 ص 167 ح 3 ، تهذيب الأحكام : ج 1 ص 452 ح 1471 كلاهما عن عنبسة بن مصعب ، الدعوات : ص 259 ح 739 كلّها عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 81 ص 266 ح 24 .
2- .الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام : ص 176 ، بحار الأنوار : ج 81 ص 262 ح 14 .
3- .هي صفة لموصوف محذوف ، تقديره : حادثة _ مثلاً _ .
4- .مسند أبي يعلى : ج 2 ص 369 ح 1943 ، كنز العمّال : ج 7 ص 830 ح 21581 نقلاً عن ابن السني وكلاهما عن جابر .

ص: 61

3 / 12 هنگام ديدن جنازه
3 / 13 هنگام ترس

3 / 12هنگام ديدن جنازهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس با جنازه اى رو به رو شود يا آن را ببيند و بگويد : «بزرگا خدا! اين ، همان است كه خدا و پيامبرش به ما وعده دادند ، و خدا و پيامبر او ، راست گفته اند . بار خدايا! بر ايمان و تسليم ما بيفزاى . ستايش ، خدايى را كه پُرتوان و نيرومند است و بندگان را با مرگ ، درهم شكست» ، هر فرشته اى كه در آسمان است ، از مِهر به صداى او گريه مى كند .

الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام :هرگاه جنازه اى را ديدى ، بگو : «بزرگا خدا! بزرگا خدا! اين ، چيزى است كه خدا و پيامبرش به ما وعده دادند ، و خدا و پيامبر او ، راست گفته اند . هر جانى ، چشنده مرگ است . اين ، راهى است كه گريزى از آن نيست . ما از خداييم و به سوى او باز گرديم . به فرمان او تسليم هستيم و به قضايش ، راضى و به حكمش ، خشنود و بر هر حكمى كه بر ما رانده است ، شكيبا . بار خدايا! او را براى ما ، بهترين سفر كرده اى كه منتظرش هستيم ، قرار ده» .

3 / 13هنگام ترسپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هرگاه حادثه بزرگى اتّفاق افتاد يا باد سياهى برخاست ، تكبير بگوييد ؛ زيرا تكبير گفتن ، غبار سياه را برطرف مى سازد .

.

ص: 62

كتاب من لا يحضره الفقيه عن كامل بن العلاء :كُنتُ مَعَ أبي جَعفَرٍ عليه السلام بِالعُرَيضِ (1) فَهَبَّت ريحٌ شَديدَةٌ ، فَجَعَلَ أبو جَعفَرٍ عليه السلام يُكَبِّرُ ، ثُمَّ قالَ : إنَّ التَّكبيرَ يَرُدُّ الرّيحَ . (2)

الإمام الباقر عليه السلام :ما بَعَثَ اللّهُ عز و جل ريحا إلّا رَحمَةً أو عَذابا ، فَإِذا رَأَيتُموها فَقولوا : «اللّهُمَّ إنّا نَسأَ لُكَ خَيرَها وخَيرَ ما اُرسِلَت لَهُ ، ونَعوذُ بِكَ مِن شَرِّها وشَرِّ ما اُرسِلَت لَهُ» ، وكَبِّروا وَارفَعوا أصواتَكُم بِالتَّكبيرِ فَإِنَّهُ يَكسِرُها . (3)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ لِعَليٍّ عليه السلام _: يا علَيُّ ، إذا رَأَيتَ أسَدا وَاشتَدَّ بِكَ الأَمرُ فَكَبِّر ثَلاثا ، وقُل : «اللّهُ أكبَرُ وأجَلُّ وأعظَمُ مِن كُلِّ شَيءٍ ، وأكبَرُ وأعَزُّ مِن خَلقِهِ وأقدَرُ ، أعوذُ بِاللّهِ مِن شَرِّ ما أخافُ وأحذَرُ» ، تُكفَ شَرَّهُ إن شاءَ اللّهُ تَعالى . (4)

الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام :إذا رَأَيتَ الأَسَدَ فَكَبِّر في وَجهِهِ ثَلاثَ تَكبيراتٍ ، وقُل : «اللّهُ أعَزُّ وأكبَرُ وأجَلُّ مِن كُلِّ شَيءٍ أعوذُ بِاللّهِ مِمّا أخافُ وأحذَرُ» . (5)

3 / 14زِيارَةُ مَراقِدِ أهلِ البَيتِتهذيب الأحكام عن موسى بن عبد اللّه النخعي :قُلتُ لِعَليِّ بنِ مُحَمَّدِ بنِ عَليِّ بنِ موسَى بنِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدِ بنِ عَليِّ بنِ الحُسَينِ بنِ عَليِّ بنِ أبي طالِبٍ عليهم السلام : عَلِّمني يَابنَ رَسولِ اللّهِ قَولاً أقولُهُ بَليغا كامِلاً إذا زُرتُ واحِدا مِنكُم . فَقالَ : إذا صِرتَ إلَى البابِ فَقِف وَاشهَدِ الشَّهادَتيَنِ وأنتَ عَلى غُسلٍ ، فَإِذا دَخَلتَ فَقِف وقُل : اللّهُ أكبَرُ ، اللّهُ أكبَرُ ثَلاثينَ مَرَّةً ، ثُمَّ امشِ قَليلاً ، وعَلَيكَ السَّكينَةُ وَالوَقارُ ، وقارِب بَينَ خُطاكَ ، ثُمَّ قِف وكَبِّرِ اللّهَ عز و جلثَلاثينَ مَرَّةً ، ثُمَّ ادنُ مِنَ القَبرِ وكَبِّرِ اللّهَ أربَعينَ تَكبيرَةً ؛ تَمامَ المِئَةِ تَكبيرَةٍ ، ثُمَّ قُل : السَّلامُ عَلَيكُم يا أهلَ بَيتِ النُّبُوَّةِ... . (6)

.


1- .العُرَيض : وادٍ بالمدينة (معجم البلدان : ج 4 ص 114).
2- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 544 ح 1518 ، بحار الأنوار : ج 60 ص 6 ح 2 .
3- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 544 ح 1519 ، بحار الأنوار : ج 60 ص 6 ح 2 .
4- .مكارم الأخلاق : ج 2 ص 152 ح 2373 ، بحار الأنوار : ج 95 ص 145 ح 16 .
5- .الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام : ص 400 ، بحار الأنوار : ج 95 ص 143 ح 9 .
6- .تهذيب الأحكام : ج 6 ص 95 ح 177 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 609 ح 3213 ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 272 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 102 ص 127 ح 4 .

ص: 63

3 / 14 هنگام زيارت آرامگاه هاى اهل بيت عليهم السلام

كتاب من لا يحضره الفقيه_ به نقل از كامل بن علاء _: با امام باقر عليه السلام در عُرَيض (1) بودم كه باد سختى وزيدن گرفت . ايشان ، شروع به تكبير گفتن كرد . سپس فرمود : «تكبير ، باد را دفع مى كند» .

امام باقر عليه السلام :خداوند عز و جل هيچ بادى بر نينگيخت ، مگر از سر مِهر يا عذاب . پس هر گاه آن را ديديد ، بگوييد : «بار خدايا! ما خير اين باد را و خير آنچه را اين باد برايش فرستاده شده است ، از تو درخواست مى كنيم و از شرّ اين باد و از شرّ آنچه براى آن فرستاده شده است ، به تو پناه مى بريم» و صدايتان را به تكبير ، بلند كنيد ؛ زيرا كه آن ، باد را درهم مى شكند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ به على عليه السلام _: اى على! هرگاه با شيرى مواجه شدى و كار بر تو سخت شد ، سه بار تكبير گوى و بگو : «خدا ، بزرگ تر و با شكوه تر و با عظمت تر از هر چيزى است ، و بزرگ تر و نيرومندتر و تواناتر از آفريدگان خويش است . به خدا پناه مى برم از شرّ آنچه از آن مى ترسم و حذر مى كنم» . به خواست خدا ، از گزند آن ، محفوظ خواهى ماند .

الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام :هرگاه شيرى را ديدى ، سه مرتبه در روى او تكبير گوى و بگو : «خداوند ، نيرومندتر و بزرگ تر و شكوهمندتر از هر چيز است ، و به خدا پناه مى برم از آنچه مى ترسم و حذر مى كنم» .

3 / 14هنگام زيارت آرامگاه هاى اهل بيتتهذيب الأحكام_ به نقل از موسى بن عبد اللّه نخعى _: به على بن محمّد بن على بن موسى بن جعفر بن محمّد بن على بن الحسين بن على بن ابى طالب عليهم السلام (امام هادى عليه السلام ) گفتم : اى پسر پيامبر خدا! گفتارى رسا و كامل به من بياموز كه در هنگام زيارت يكى از شما ، آن را بگويم . فرمود : «قبلاً غسل كن و چون به درگاه رسيدى ، بِايست و شهادتين بگو . چون داخل شدى ، باز بِايست و سى مرتبه تكبير بگو . سپس با آرامش و وقار و با برداشتن گام هاى كوچك ، اندكى پيش برو . آن گاه ، توقّف كن و سى مرتبه تكبير بگو . سپس به قبر نزديك شو و چهل مرتبه تكبير بگو تا مجموعا صد تكبير شود . آن گاه بگو : «درود بر شما ، اى خاندان نبوّت ...!» .

.


1- .العريض : واديى است در مدينه .

ص: 64

3 / 15الإِعجابُالإمام الصادق عليه السلام :مَن أعجَبَهُ شَيءٌ مِن أخيهِ المُؤمِنِ فَليُكَبِّر عَلَيهِ ، فَإِنَّ العَينَ حَقٌّ . (1)

راجع : ص 126 (بركات الحوقلة / دفع العين) .

3 / 16النَّظَرُ فِي المِرآةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ مِن وَصِيَّةٍ أوصى بِها عَلِيّا عليه السلام _: يا عَليُّ ، إذا نَظَرتَ فِي مِرآةٍ فَكَبِّر ثَلاثا وقُل : اللّهُمَّ كَما حَسَّنتَ خَلقي فَحَسِّن خُلقي . (2)

3 / 17شِراءُ المَتاعِالإمام الباقر أو الإمام الصادق عليهماالسلام :إذَا اشتَرَيتَ مَتاعا فَكَبِّرِ اللّهَ ثَلاثا ، ثُمَّ قُل : «اللّهُمَّ إنِّي اشتَرَيتُهُ ألتَمِسُ فيهِ مِن خَيرِكَ فَاجعَل لي فيهِ خَيرا ، اللّهُمَّ إنِّي اشتَرَيتُهُ ألتَمِسُ فيهِ مِن فَضلِكَ فَاجعَل لي فيهِ فَضلاً ، اللّهُمَّ إنِّي اشتَرَيتُهُ ألتَمِسُ فيهِ مِن رِزقِكَ فَاجعَل لي فيهِ رِزقا» ، ثُمَّ أعِد كُلَّ واحِدَةٍ مِنها ثَلاثَ مَرّاتٍ . (3)

.


1- .طبّ الأئمّة لابني بسطام : ص 121 عن الحلبي ، بحار الأنوار : ج 95 ص 127 ح 6 .
2- .تحف العقول : ص 11 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 65 ح 5 .
3- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 3 ص 200 ح 3757 عن محمّد بن مسلم .

ص: 65

3 / 15 هنگام به چشم آمدن چيزى
3 / 16 هنگام نگريستن در آينه
3 / 17 هنگام خريد كالا

3 / 15هنگام به چشم آمدن چيزىامام صادق عليه السلام :هر كس چيزى از برادر مؤمنش نظر او را گرفت ، براى آن ، تكبير بگويد ؛ چرا كه چشم زدن ، حقيقت دارد .

ر . ك : ص 127 (بركت هاى لا حول و لا قوّة إلّا باللّه / دفع چشم زخم) .

3 / 16هنگام نگريستن در آينهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ از سفارش ايشان به على عليه السلام _: اى على! هرگاه در آينه نگريستى ، سه مرتبه تكبير گو و بگو : «بار خدايا! همان گونه كه خلقتم را نيكو قرار دادى ، اخلاقم را نيز نيك گردان» .

3 / 17هنگام خريد كالاامام باقر يا امام صادق عليهماالسلام :هرگاه كالايى خريدى ، سه مرتبه خدا را به بزرگى يادكن . سپس بگو : «بار خدايا! من ، اين كالا را خريدم و در آن ، جوياى خير [و بركت] تو هستم . پس برايم در آن ، خير قرار ده . بار خدايا! من ، اين كالا را خريدم و در آن ، جوياى فضل تو هستم . پس برايم در آن فضل [و فزونى ]قرار ده . بار خدايا! من ، اين كالا را خريدم و در آن ، جوياى روزى تو هستم . پس برايم در آن ، روزى قرار ده» و هر يك از اين جملات را سه بار تكرار كن .

.

ص: 66

3 / 18الخُروجُ مِنَ المَنزِلِالكافي عن أبي حمزة :رَأَيتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام يُحَرِّكُ شَفَتَيهِ حينَ أرادَ أن يَخرُجَ وهُوَ قائِمٌ عَلَى البابِ ، فَقُلتُ : إنّي رَأَيتُكَ تُحَرِّكُ شَفَتَيكَ حينَ خَرَجتَ ، فَهَل قُلتَ شَيئا؟ قالَ : نَعَم ، إنَّ الإِنسانَ إذا خَرَجَ مِن مَنزِلِهِ قالَ حينَ يُريدُ أن يَخرُجَ : «اللّهُ أكبَرُ ، اللّهُ أكبَرُ _ ثَلاثا _ بِاللّهِ أخرُجُ وبِاللّهِ أدخُلُ وعَلَى اللّهِ أتَوَكَّلُ _ ثَلاثَ مَرّاتٍ _ اللّهُمَّ افتَح لي في وَجهي هذا بِخَيرٍ وَاختِم لي بِخَيرٍ ، وقِني شَرَّ كُلِّ دابَّةٍ أنتَ آخِذٌ بِناصِيَتِها إنَّ رَبّي عَلى صِراطٍ مُستَقيمٍ» لَم يَزَل في ضَمانِ اللّهِ عز و جل حَتّى يَرُدَّهُ اللّهُ إلَى المَكانِ الَّذي كانَ فيهِ . (1)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 540 ح 1 .

ص: 67

3 / 18 هنگام خارج شدن از خانه

3 / 18هنگام خارج شدن از خانهالكافى_ به نقل از ابو حمزه _: امام صادق عليه السلام را ديدم كه چون خواست از خانه خارج شود ، بر درِ خانه ايستاد و لبانش را مى جنبانْد. گفتم : شما را ديدم كه چون بيرون آمدى ، لبت را مى جنبانيدى . آيا چيزى گفتى ؟ فرمود : «آرى . هرگاه انسان ، وقتى مى خواهد از خانه اش خارج شود ، سه مرتبه بگويد : خدا ، بزرگ تر است . خدا ، بزرگ تر است . خدا بزرگ تر است و سه مرتبه بگويد : به يارىِ خدا ، خارج مى شوم و به يارى خدا ، داخل مى شوم و بر خدا ، توكّل مى كنم [سپس بگويد] بار خدايا! اين [در] را به خوبى بر من ، بگشاى و به خوبى بر من ، ببند و مرا از گزند هر جنبنده اى كه كاكُل [و مهار ]آن در دست توست ، نگه دار . همانا پروردگار من بر راه راست است خداوند عز و جل ضامن حفظ او باشد تا آن گاه كه وى را به جايى كه بوده است ، برگردانَد .

.

ص: 68

الفَصلُ الرّابِعُ : أدب التّكبير في الصّلاةالإمام عليّ عليه السلام :لَمّا نَزَلَت هذِهِ الآيَةُ عَلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله : « إِنَّ_ا أَعْطَيْنَ_كَ الْكَوْثَرَ * فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ » (1) قالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : يا جَبرَئيلُ ما هذِهِ النَّحيرَةُ الَّتي أمَرَني بِها رَبّي؟ قالَ : إنَّها لَيسَت بِنَحيرَةٍ ، ولكِنَّهُ يَأمُرُكَ إذا تَحَرَّمتَ لِلصَّلاةِ أن تَرفَعَ يَدَيكَ إذا كَبَّرتَ وإذا رَكَعتَ وإذا رَفَعتَ رَأسَكَ مِنَ الرُّكوعِ؛ فَإِنَّها صَلاتُنا وصَلاةُ المَلائِكَهِ الَّذينِ فِي السَّماواتِ السَّبعِ . قالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : رَفعُ الأَيدي مِنَ الاِستِكانَةِ الَّتي قالَ اللّهُ عز و جل : « فَمَا اسْتَكَانُواْ لِرَبِّهِمْ وَ مَا يَتَضَرَّعُونَ » (2) . (3)

سنن ابن ماجة عن أبي حُمَيد الساعدي :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا قامَ إلَى الصَّلاةِ استَقبَلَ القِبلَةَ ، ورَفَعَ يَدَيهِ وقالَ : اللّهُ أكبَرُ . (4)

.


1- .الكوثر : 1 و 2 .
2- .المؤمنون : 76 .
3- .المستدرك على الصحيحين : ج 2 ص 586 ح 3981 عن الأصبغ بن نباتة ، كنز العمّال : ج 2 ص 557 ح 4721 ؛ مجمع البيان : ج 10 ص 837 عن الأصبغ بن نباتة .
4- .سنن ابن ماجة : ج 1 ص 264 ح 803 ، سنن أبي داوود : ج 1 ص 198 ح 744 عن عبيد اللّه بن أبي رافع عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، سنن النسائي : ج 3 ص 3 كلاهما نحوه ، كنزالعمّال : ج 8 ص 96 ح 22067 .

ص: 69

فصل چهارم: آداب تكبير گفتن در نماز

فصل چهارم: آداب تكبير گفتن در نمازامام على عليه السلام :چون اين آيه بر پيامبر خدا فرود آمد : «ما به تو كوثر داديم . پس براى پروردگارت ، نماز گزار و قربانى كن» ، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «اى جبرئيل! اين قربانى كه پروردگارم مرا به آن فرمان داده است ، چيست؟». جبرئيل عليه السلام گفت : آن قربانى نيست ؛ بلكه به تو مى فرمايد كه هرگاه تكبيرة الإحرام نماز را گفتى ، هنگامى كه تكبير مى گويى و هنگامى كه به ركوع مى روى و هنگامى كه سر از ركوع بر مى دارى ، دستانت را بالا ببر ؛ زيرا اين [نحوه ]نماز ما و نماز فرشتگانِ آسمان هاى هفتگانه است . پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «بالا بردن دست ها ، نشانه همان فروتنى اى است كه خداوند عز و جل فرموده است : «نسبت به پروردگارشان فروتنى نكردند و به زارى در نيامدند» » .

سنن ابن ماجة_ به نقل از ابو حُمَيد ساعدى _: پيامبر خدا ، هرگاه به نماز مى ايستاد ، رو به قبله مى كرد و دستانش را بالا مى برد و مى گفت : «اللّه أكبر» .

.

ص: 70

الاُصول الستّة عشر :عَن زَيدٍ عَن أبِي الحَسَنِ الأَوَّلِ عليه السلام أنَّهُ رآهُ يُصَلّي ، فَكانَ إذا كَبَّرَ فِي الصَّلاةِ ألزَقَ أصابِعَ يَدَيهِ : الإِبهامَ وَالسَّبّابَة وَالوُسطى وَالَّتي تَليها ، وفَرَّجَ بَينَها وبَينَ الخِنصَرِ ، ثُمَّ رَفَعَ يَدَيهِ بِالتَّكبيرِ قُبالَةَ وَجهِهِ ، ثُمَّ يَلقُمُ رُكبَتَيهِ كَفَّيهِ ، ويُفَرِّجُ بَينَ الأَصابِعِ . . . . (1)

سنن الترمذي عن أبي هريرة :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا كَبَّرَ لِلصَّلاةِ نَشَرَ أصابِعَهُ . (2)

علل الشرائع عن المفضّل بن عمر :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : لِأَيِّ عِلَّةٍ يُكَبِّرُ المُصَلّي بَعدَ التَّسليمِ ثَلاثا يَرفَعُ بِها يَدَيهِ؟ فَقالَ : لِأَنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله لَمّا فَتَحَ مَكَّةَ صَلّى بِأَصحابِهِ الظُّهرَ عِندَ الحَجَرِ الأَسوَدِ ، فَلَمّا سَلَّمَ رَفَعَ يَدَيهِ وكَبَّرَ ثَلاثا وقالَ : لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ وَحدَهُ ، أنجَزَ وَعدَهُ ، ونَصَرَ عَبدَهُ ، وأَعزَّ جُندَهُ ، وغَلَبَ الأَحزابَ وَحدَهُ ، فَلَهُ المُلكُ ولَهُ الحَمدُ ، يُحيي ويُميتُ ويُميتُ ويُحيي ، وهُوَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ . ثُمَّ أقبَلَ عَلى أصحابِهِ فَقالَ : لا تَدَعوا هذَا التَّكبيرَ وهذَا القَولَ في دُبُرِ كُلِّ صَلاةٍ مَكتوبَةٍ ، فَإِنَّ مَن فَعَلَ ذلِكَ بَعدَ التَّسليمِ ، وقالَ هذَا القَولَ ، كانَ قَد أدّى ما يَجِبُ عَلَيهِ مِن شُكرِ اللّهِ تَعالى ذِكرُهُ عَلى تَقوِيَةِ الإِسلامِ وجُندِهِ . (3)

تهذيب الأحكام عن صفوان الجمّال :رَأَيتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام إذا كَبَّرَ فِي الصَّلاةِ يَرفَعُ يَدِيهِ حَتّى تَكادَ تَبلُغُ اُذُنَيهِ . (4)

.


1- .الاُصول الستّة عشر : ص 53 ، بحار الأنوار : ج 84 ص 225 ح 12 .
2- .سنن الترمذي : ج 2 ص 5 ح 239 ، السنن الكبرى : ج 2 ص 42 ح 2318 ، كنزالعمّال : ج 7 ص 55 ح 17927 .
3- .علل الشرائع : ص 360 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 22 ح 21 .
4- .تهذيب الأحكام : ج 2 ص 66 ح 235 .

ص: 71

الاُصول الستّة عشر :از زيد روايت شده است كه ديد امام كاظم عليه السلام نماز مى خواند و هرگاه در نماز تكبير مى گويد ، انگشتان دست هايش ، يعنى شصت و نشانه و ميانى و كنارى آن را به هم مى چسباند و انگشت كوچك را از آنها جدا مى ساخت . سپس دست هايش را تا برابر صورتش بالا مى برد و تكبير مى گفت . آن گاه [به ركوع مى رفت و] كف دستانش را بر زانوهايش مى گذاشت و انگشتانش را از هم باز مى كرد ... .

سنن ترمذى_ به نقل از ابو هُرَيره _: پيامبر صلى الله عليه و آله هرگاه براى نماز ، تكبير مى گفت ، انگشتانش را از هم باز مى كرد .

علل الشرائع_ به نقل از مفضّل بن عمر _: به امام صادق عليه السلام گفتم : به چه علّت ، نماز گزار ، پس از سلام دادن ، سه مرتبه دست هايش را بالا مى برد و تكبير مى گويد؟ فرمود : «چون پيامبر صلى الله عليه و آله هنگامى كه مكّه را فتح كرد ، نماز ظهر را با يارانش در كنار حجرالأسود برگزار كرد و سلام كه داد ، دست هايش را سه مرتبه بلند كرد و تكبير گفت و گفت : معبودى جز خدا نيست ، يگانه است يگانه ، وعده اش را تحقّق بخشيد و بنده اش را يارى داد و سپاهش را قدرت داد و يك تنه ، گروه ها[ى مشرك] را درهم شكست . پس او راست ، فرمان روايى و او راست ، ستايش . زنده مى كند و مى ميرانَد ، و مى ميراند و زنده مى گردانَد ، و او بر هر چيزى تواناست » . سپس به يارانش رو كرد و فرمود : گفتنِ اين تكبير و اين جملات را پس از هر نماز واجبى ، ترك مگوييد ؛ زيرا هر كس پس از سلام دادن نماز ، چنين كند و اين جملات را بگويد ، وظيفه خود را در سپاس گزارى از خداوند عز و جل براى تقويت اسلام و سپاهيانش ، به جا آورده است » .

تهذيب الأحكام_ به نقل از صفوان جمّال _: امام صادق عليه السلام را ديدم كه هرگاه در نماز ، تكبير مى گفت، دستانش را تا نزديك گوش هايش بالا مى برد .

.

ص: 72

الإمام الصادق عليه السلام :إذَا افتَتَحتَ الصَّلاةَ فَارفَع كَفَّيكَ ، ولا تُجاوِز بِهِما اُذُنَيكَ ، وَابسُطهُما بَسطا ثُمَّ كَبِّر . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ يَرفَعُ يَدَيهِ حينَ يُكَبِّرُ تَكبيرَةَ الإِحرامِ حِذاءَ اُذُنَيهِ ، وحينَ يُكَبِّرُ لِلرُّكوعِ ، وحينَ يَرفَعُ رَأسَهُ مِنَ الرُّكُوعِ . (2)

الاُصول الستّة عشر عن أبي بصير :رَأَيتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام يُصَلّي ، فَإِذا رَفَعَ يَدَيهِ بِالتَّكبيرِ لِلاِفتِتاحِ وَالرُّكوعِ وَالسُّجودِ يَرفَعُها قُبالَةَ وَجهِهِ أو دونَ ذلِكَ بِقَليلٍ . (3)

الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام :إذا كُنتَ إماما فَكَبِّر واحِدَةً تَجهَرُ فيها ، وتُسِرُّ السِّتَّةَ . (4)

.


1- .دعائم الإسلام : ج 1 ص 157 ، الكافي : ج 3 ص 310 ح 7 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 67 ح 244 كلاهما عن الحلبي عنه عليه السلام وليس فيهما «ولا تجاوز بهما اُذنيك» ، بحار الأنوار : ج 84 ص 376 ح 30 .
2- .دعائم الإسلام : ج 1 ص 162 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 84 ص 377 ح 30 .
3- .الاُصول الستّة عشر : ص 53 ، بحار الأنوار : ج 84 ص 382 ح 39 .
4- .الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام : ص 112 ، بحار الأنوار : ج 88 ص 68 ح 20 .

ص: 73

امام صادق عليه السلام :هرگاه نماز را آغاز كردى ، دو دستت را بالا ببر ؛ امّا آنها را از گوش هايت فراتر مبر ، و انگشتانت را از هم بگشا . سپس تكبير بگو .

امام على عليه السلام :پيامبر خدا ، هنگامى كه تكبيرة الأحرام مى گفت ، دست هايش را تا برابر گوش هايش بالا مى برد ؛ همچنين هنگامى كه براى رفتن به ركوع تكبير مى گفت ، يا هنگامى كه از ركوع بر مى خاست .

الاُصول الستّة عشر_ به نقل از ابو بصير _: امام صادق عليه السلام را ديدم كه نماز مى خواند و هرگاه دست هايش را براى آغاز نماز و ركوع و سجود به تكبير بلند مى كرد ، آنها را تا برابر صورتش يا اندكى پايين تر ، بالا مى برد .

الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام :هرگاه امام [جماعت] بودى ، يك تكبير را بلند بگو و شش تاى ديگر را آهسته .

.

ص: 74

الفَصلُ الخامِسُ : التّكبيرات المأثورةالبلد الأمين :دُعاءُ التَّهليلِ مَروِيٌّ عَنِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله : بَسمِل وقُل : لا إلهَ إلَا اللّهُ _ ثَلاثا _ . . . وَاللّهُ أكبَرُ _ ثَلاثا _ بِعَدَدِ كُلِّ تَكبيرٍ كَبَّرَهُ المُكَبِّرونَ . (1)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :اللّهُ أكبَرُ في عِلمِهِ مُنتَهى رِضاهُ ، اللّهُ أكبَرُ بَعدَ عِلمِهِ مُنتَهى رِضاهُ ، اللّهُ أكبَرُ مَعَ عِلمِهِ مُنتَهى رِضاهُ . . . وَاللّهُ أكبَرُ تَكبيرا لا يُحصيهِ غَيرُهُ قَبلَ كُلِّ أحَدٍ ، ومَعَ كُلِّ أحَدٍ ، وبَعدَ كُلِّ أحَدٍ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :اللّهُ أكبَرُ القاهِرُ لِلأَضدادِ ، المُتعالي عَنِ الأَندادِ ، المُتَفَرِّدُ بِالمِنَّةِ عَلى جَميعِ العِبادِ ، وَاللّهُ أكبَرُ المُحتَجِبُ بِالمَلَكوتِ وَالعِزَّةِ ، المُتَوَحِّدُ بِالجَبَروتِ وَالقُدرَةِ ، المُتَرَدّي بِالكِبرِياءِ وَالعَظَمَةِ ، وَاللّهُ أكبَرُ المُتَقَدِّسُ بِدَوامِ السُّلطانِ ، وَالغالِبُ بِالحُجَّةِ وَالبُرهانِ ، ونَفاذِ المَشِيَّةِ في كُلِّ حينٍ وأوانٍ . (3)

كنزالعمّال عن عبد اللّه بن يسار :كانَ عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ عليه السلام إذا قامَ مِنَ اللَّيلِ قالَ : اللّهُ أكبَرُ أهلٌ أن يُكَبَّرَ ، وأهلٌ أن يُذكَرَ ، وأهلٌ أن يُشكَرَ ، مَن نَفعُهُ نَفعٌ وضَرُّهُ ضَرٌّ . (4)

.


1- .البلد الأمين : ص 374 .
2- .مُهَج الدعوات : ص 170 عن إبراهيم بن أبي يحيى عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عن الإمام عليّ عليهم السلام بأسانيد اُخرى ، بحار الأنوار : ج 95 ص 386 ح 28 .
3- .البلدالأمين : ص 93 ، بحار الأنوار : ج 90 ص 139 ح 7 .
4- .كنزالعمّال : ج 15 ص 511 ح 41993 نقلاً عن الخرائطي .

ص: 75

فصل پنجم: تكبيرهاى رسيده از اهل بيت عليهم السلام

فصل پنجم: تكبيرهاى رسيده از اهل بيتالبلد الأمين :دعاى «لا إله إلّا اللّه » از پيامبر صلى الله عليه و آله روايت شده [و در آن آمده است] : بسم اللّه گوى و بگو : معبودى جز خدا نيست (سه مرتبه) و خدا ، بزرگ تر است (سه مرتبه) ، به تعداد هر تكبيرى كه تكبيرگويان گفته اند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خدا بزرگ تر است ، در علم او ، تا نهايت خشنودى اش . خدا ، بزرگ تر است پس از علم او تا نهايت خشنودى اش . خدا بزرگ تر است ، با علم او ، تا نهايت خشنودى اش ... و خدا ، بزرگ تر است ، چندان كه جز او ، كسى آن را شماره نمى تواند بكند ، پيش از هر كس و با هر كس و پس از هر كس .

امام على عليه السلام :بزرگا خدايى كه بر حريفان ، چيره است ، از داشتن همتايان ، برتر است ، بندگان ، همه تنها رهينِ منّت اويند! بزرگا خدايى كه در حجاب پادشاهى و عزّت (1) است ، در شكوهناكى و قدرت ، يگانه است ، رداى كبريا و عظمت ، در پوشيده است! بزرگا خدايى كه به پايندگى سلطنت ، مقدّس است ، دليل و برهانش چيره است و مشيّتش ، هميشه و هر دم جارى است !

كنزّالعمال_ به نقل از عبد اللّه بن يسار _: على بن ابى طالب عليه السلام هرگاه شب بر مى خاست ، مى گفت : بزرگا خدايى كه شايسته است بزرگ دانسته شود و شايسته است كه ياد شود و شايسته است كه سپاس گزارى شود! كسى كه سودش ، سود است و زيانش ، زيان .

.


1- .دائما او پادشاه مطلق است در حجاب عزّ خود مستغرق است

ص: 76

الإمام الباقر عليه السلام :اللّهُ أكبَرُ كُلَّما كَبَّرَ اللّهَ شَيءٌ ، وكَما يُحِبُّ اللّهُ أن يُكَبَّرَ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :اللّهُ أكبَرُ مِدادَ كَلِماتِهِ ، وَاللّهُ أكبَرُ مِل ءَ عَرشِهِ ، وَاللّهُ أكبَرُ عَدَدَ ما أحصى كِتابُهُ . (2)

الكافي عن محمّد بن خالد البرقي عن بعض أصحابه رفعه ، قال :تَقولُ بَعدَ الفَجرِ قَبلَ أن تَتَكَلَّمَ : الحَمدُ للّهِِ مِل ءَ الميزانِ ومُنتَهَى الرِّضا وزِنَةَ العَرشِ ، وسُبحانَ اللّهِ مِل ءَ الميزانِ ومُنتَهَى الرِّضا وزِنَةَ العَرشِ ، وَاللّهُ أكبَرُ مِل ءَ الميزانِ ومُنتَهَى الرِّضا وزِنَةَ العَرشِ . . . . (3)

بحار الأنوار_ مِن دُعاءِ الإِخلاصِ _: اللّهُ أكبَرُ ، اللّهُ أكبَرُ ، لا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ أهلُ الجَبَروتِ وَالعِزَّةِ ، اللّهُ أكبَرُ وَلِيُّ الغَيثِ وَالرَّحمَةِ ، اللّهُ أكبَرُ مَلِكُ الدُّنيا وَالآخِرَةِ ، اللّهُ أكبَرُ عَظيمُ المَلَكوتِ ، اللّهُ أكبَرُ شَديدُ الجَبَروتِ ، اللّهُ أكبَرُ عَزيزُ القُدرَةِ لَطيفٌ لِما يَشاءُ ، اللّهُ أكبَرُ مُدَبِّرُ الاُمورِ ، اللّهُ أكبَرُ يُحيِي العِظامَ وهِيَ رَميمٌ ، اللّهُ أكبَرُ مُبدِئُ الخَفِيّاتِ ، اللّهُ أكبَرُ مُعلِنُ السَّرائِرِ . اللّهُ أكبَرُ أوَّلُ كُلِّ شيَءٍ وآخِرُهُ ، اللّهُ أكبَرُ بَديعُ كُلِّ شَيءٍ ومُنتَهاهُ ، اللّهُ أكبَرُ مُدرِكُ كُلِّ شَيءٍ ومَصيرُهُ إلَيهِ ، اللّهُ أكبَرُ خالِقُ كُلِّ شَيءٍ ومَولاهُ ، اللّهُ أكبَرُ أمامَ كُلِّ شَيءٍ وخَلفَ كُلِّ شَيءٍ ، اللّهُ أكبَرُ مُبتَدِئُ كُلِّ شَيءٍ ووارِثُهُ ، اللّهُ أكبَرُ بَدءُ كُلِّ شَيءٍ ومُعيدُهُ ، اللّهُ أكبَرُ رازِقُ كُلِّ شَيءٍ ومُغيثُهُ ، اللّهُ أكبَرُ رَبُّ كُلِّ شَيءٍ ومُحصيهِ ، اللّهُ أكبَرُ رَبُّ كُلِّ شَيءٍ ومُنجيهِ ، اللّهُ أكبَرُ لَم يَكُ قَبلَهُ شَيءٌ ، اللّهُ أكبَرُ كُلُّ شَيءٍ بِيَدِهِ ، اللّهُ أكبَرُ كُلُّ شَيءٍ هالِكٌ إلّا وَجهَهُ ، اللّهُ أكبَرُ لا يَفعَلُ ما يَشاءُ غَيرُهُ ، اللّهُ أكبَرُ لَم يَتَّخِذ صاحِبَةً ولا وَلَدا ، ولَم يَكُن لَهُ شَريكٌ فِي المُلكِ ولَم يَكُن لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ وكَبِّرهُ تَكبيرا . اللّهُ أكبَرُ لَم يَلِد ولَم يولَد ولَم يَكُن لَهُ كُفُوا أحَدٌ ، اللّهُ أكبَرُ مُكَبَّرا مُعَظَّما مُقَدَّسا كَبيرا ، اللّهُ أكبَرُ ولا شَريكَ لَهُ في تَكبيري إيّاهُ ، بَل أقولُ مُخلِصا : وَجَّهتُ وَجهِيَ لِلَّذي فَطَرَ السَّماواتِ وَالأَرضَ حَنيفا مُسلِما وما أنَا مِنَ المُشرِكينَ ، اللّهُ أكبَرُ لا نِدَّ لَهُ ولا ضِدَّ ، ولا شَبيهَ لَهُ ولا شَريكَ ، ذُو الجَلالِ وَالإِكرامِ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلَا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ . (4)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 588 ح 26 ، تهذيب الأحكام : ج 3 ص 76 ح 234 ، مُهج الدعوات : ص 216 كلّها عن أبي حمزة الثمالي ، الإقبال : ج 2 ص 124 عن سلمة بن الأكوع عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 94 ص 269 ح 3 .
2- .الإقبال : ج 2 ص 145 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 259 .
3- .الكافي : ج 2 ص 547 ح 5 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 191 ح 52 .
4- .بحار الأنوار : ج 95 ص 419 ح 43 نقلاً عن أصل قديم من مؤلّفات قدماء الأصحاب .

ص: 77

امام باقر عليه السلام :خدا بزرگ تر است ، هر زمان كه چيزى خدا را به بزرگ ترى ياد كند ، و آن سان كه خدا ، خود ، دوست دارد كه به بزرگ ترى ياد شود .

امام صادق عليه السلام :خدا بزرگ تر است ، به گستره كلماتش . خدا بزرگ تر است ، به گنجايى عرشش . خدا بزرگ تر است ، به شمارِ آنچه كتاب او شماره كرده است .

الكافى_ به نقل از محمّد بن خالد برقى ، از يكى از يارانش كه سند حديث را به اهل بيت عليهم السلام رسانده است _: بعد از نماز صبح ، پيش از آن كه سخنى بگويى ، مى گويى : «ستايش ، خداى را به پُرىِ ترازو و تا نهايت خشنودى [خدا ]و به وزنِ عرش . پاكا خدا به پُرى ترازو تا نهايت خشنودى [خدا ]و به وزن عرش! خدا ، بزرگ تر است به پُرى ترازو و تا نهايت خشنودى [خدا] و به وزن عرش ...» .

بحارالأنوار_ بخشى از «دعاى اخلاص» _: خدا ، بزرگ تر است ، خدا ، بزرگ تر است . معبودى جز خدا نيست . بزرگا خدايى كه اهل جبروت و عزّت است! بزرگا خدايى كه صاحب باران پُرخير و بركت و صاحب رحمت است! بزرگا خدايى كه پروردگار دنيا و آخرت است! بزرگا خدايى كه پادشاهى اش باعظمت است! بزرگا خدايى كه پُرجبروت است! بزرگا خدايى كه قدرتش شكست ناپذير است و به آنچه خواهد ، صاحب لطف است! بزرگا خدايى كه گرداننده امور است! بزرگا خدايى كه استخوان هاى پوسيده را زنده مى گرداند! بزرگا خدايى كه آشكار كننده پوشيده هاست! بزرگا خدايى كه هويدا كننده نهان هاست ! بزرگا خدايى كه آغاز و فرجامِ هر چيزى است! بزرگا خدايى كه ابداع كننده هر چيز و مُنتهاى آن است! بزرگا خدايى كه دريابنده هر چيز است و حركت هر چيز به سوى اوست! بزرگا خدايى كه آفريننده هر چيز و سرپرست آن است! بزرگا خدايى كه پيش هر چيز و پس از هر چيز است! بزرگا خدايى كه پديدآورنده هر چيز و وارث آن است! بزرگا خدايى كه آغاز كننده هر چيز و اعاده كننده آن است! بزرگا خدايى كه روزى دهنده هر چيز و كمك كننده آن است! بزرگا خدايى كه پروردگار هر چيز و شمارنده آن است! بزرگا خدايى كه پروردگار هر چيز و نجات دهنده آن است! بزرگا خدايى كه پيش از او چيزى نبوده است! بزرگا خدايى كه همه چيز ، در دست [قدرت و اختيار] اوست! بزرگا خدايى كه هر چيز ، نابود مى شود ، جز روى او! بزرگا خدايى كه غير او ، آنچه مى خواهد انجام دهد ، نمى تواند! بزرگا خدايى كه همسر و فرزندى نگرفته است و در جهاندارى ، شريكى ندارد و خوار و ضعيف نبوده كه حمايتگرى داشته باشد! او را بزرگ و بزرگ بشمار . بزرگا خدايى كه نه زاده است و نه زاده كسى است و هيچ كس همتاى او نيست! بزرگا خدايى كه بسى بزرگ و باعظمت و مقدّس و كبير است! بزرگا خدا! و در اين بزرگداشتم ، كسى شريك او نيست ؛ بلكه از سر اخلاص مى گويم : روى خود را به سوى كسى كردم كه آفريننده آسمان ها و زمين است ، در حالى كه يكتاپرست و مسلمانم و از مشركان نيستم . بزرگا خدايى كه او را همتا و رقيبى و مانند و شريكى نيست! پروردگار باشكوه و پُر ارج است . هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خداى والا مرتبه و باعظمت .

.

ص: 78

راجع : ص 42 (مواضع التكبير / الأعياد) .

.

ص: 79

ر . ك : ص 43 (جايگاه هاى گفتن اللّه اكبر / اعياد) .

.

ص: 80

. .

ص: 81

بخش هفتم: حوقله و استثناء (گفتن «لا حول و لا قوة إلّا باللّه » و «إن شاء اللّه »)

اشاره

بخش هفتم: حوقله و استثناء (گفتنِ «لا حول و لا قوة إلّا باللّه » و «إن شاء اللّه »)شامل:درآمدفصل يكم: تفسير «لا حول ولا قوّة الّا باللّه »فصل دوم: ويژگى هاى «لا حول ولا قوّة إلاّ باللّه »فصل سوم: بركت هاى «لا حول ولا قوّة إلّا باللّه »فصل چهارم: خطر برائت جستن از نيرو و توان خدافصل پنجم: مهم ترين اوقات گفتن «لا حول ولا قوّة إلّا باللّه »فصل ششم: «لا حول ولا قوّة إلّا باللّه »هاى رسيده از اهل بيت عليهم السلامفصل هفتم: تشويق به گفتن : «ان شاء اللّه = اگر خدا بخواهد»فصل هشتم: فراموش كردن «اگر خدا بخواهد» و با تأخير گفتن آنفصل نهم: گوناگون

.

ص: 82

. .

ص: 83

درآمد

واژه شناسى «حَوقَله»
حوقله ، در قرآن و حديث
اشاره

درآمدواژه شناسى «حَوقَله»واژه «حَوقَلَة» ، به معناى گفتن يا نوشتنِ «لا حولَ و لا قُوّةَ إلّا بِاللّه » است و گاه به معناى خود اين ذكر شريف (با ساخت اسم مصدرى) به كار مى رود كه در اصطلاح علوم عربى ، به اين ساختار و نظاير آن (مانند : «بَسمَله» و «حَمدَله» ) ، مصدر جعلى يا منحوت مى گويند . گفتنى است كه بيشتر لغت شناسان ، مصدر جعلى «لا حَولَ و لا قوّةَ إلّا باللّه » را تنها «حوقله» مى دانند ؛ ولى شمارى از آنها «حولقه» را نيز مصدر جعلى اين ذكر دانسته اند . (1)

حوقله ، در قرآن و حديثدر قرآن كريم ، ذكر «حوقله» نيامده و آنچه آمده ، «مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَا بِاللَّهِ» (2) است ؛ ليكن در احاديث اسلامى ، غالبا كلمه «لا حول» به جمله «لا قوّة إلّا باللّه »

.


1- .ر . ك : ترتيب اصلاح المنطق : ص 78 ، الصحاح : ج 4 ص 1464 و ج 5 ص 1854 ، النهاية : ج 1 ص 446 ، لسان العرب : ج 1 ص 67 .
2- .كهف : آيه 39 .

ص: 84

1 . معانى «حوقله»

افزوده شده است كه در حقيقت تأكيدى است بر «لا قوّة»اى كه در قرآن آمده است . در ارتباط با احاديثى كه در اين بخش مى آيند ، چند نكته قابل توجّه است :

1 . معانى «حوقله»در احاديث ، ذكر «لا حَولَ ولا قُوّةَ إلّا بِاللّه » ، به سه گونه تفسير شده است : تفسير اوّل ، اين كه : مبدأ توان و قدرت انسان ، خداست و او بدون كمك خداوند ، نه مى تواند از معصيت پروردگار ، خوددارى كند و نه مى تواند اوامر او را اطاعت نمايد . متن حديث نبوى در اين باره چنين است : لا حَولَ (1) عَن مَعصِيَةِ اللّهِ إلّا بِقُوَّةِ اللّهِ ، ولا قُوَّةَ عَلى طاعَةِ اللّهِ إلّا بِعَونِ اللّهِ . (2) هيچ بازدارنده اى از معصيت خدا نيست مگر به نيروى خدا ، و هيچ توانى بر طاعت خدا نيست مگر به كمك خدا . تفسير دوم ، سلب مالكيت عرْضى از انسان در همه امور اعم از افعال و املاك است ؛ بدين معنا كه مالكيت انسان ، در طول مالكيت خداوند متعال است ، نه در عرض او ، و در مالكيت طولى نيز خدا به مالكيت ، اولى است تا انسان ؛ زيرا مالكيت انسان ، حدوثا و بقائا ، وابسته به مشيّت الهى است . از امام على عليه السلام در تبيين معناى «حوقله» روايت شده است كه : إنّا لا نَملِكُ مَعَ اللّهِ شَيئا ، ولا نَملِكُ إلّا ما مَلَّكَنا ، فَمَتى مَلَّكَنا ما هُوَ أملَكُ بِهِ مِنّا

.


1- .فرق بين حول و قُوّه ، طبق قولى ، در اين است كه حول ، توان تصرّف (تغيير) است ، در حالى كه قوّه ، منشأ افعال دشوار است و از مولايمان امير مؤمنان در تفسير «لا حولَ و لا قوّة إلّا باللّه » روايت شده است كه يعنى : «هيچ مانعى از معاصى و هيچ توانى بر عبادت نيست ، مگر به خدا» يعنى : به يارى خدا و توفيق او (معجم الفروق اللغويّة : ص 204) .
2- .ر . ك : ص 88 ح 1667 .

ص: 85

كَلَّفَنا ، ومَتى أخَذَهُ مِنّا وَضَعَ تَكليفَهُ عَنّا . (1) ما در كنار خدا مالك چيزى نيستيم ، و تنها مالك آن چيزى هستيم كه او به مالكيت ما درآورده است . پس تا آن گاه كه او چيزى را كه به مالكيت آن اولى از ماست در اختيار ما نهاده است ، ما را مكلّف نموده و آن گاه كه آن را از ما بگيرد ، تكليف خود را نيز از عهده ما بر مى دارد . تفسير سوم ، تفسير به لازم است ، بدين معنا كه وقتى انسان باور كند كه توان و مالكيت او در طول قدرت و مالكيت خداست و بدون اراده تكوينى خداوند متعال ، هيچ كارى از هيچ كس ساخته نيست و او تواناترين و بهترين كارگزار است ، همه كارهاى خود را به او واگذار مى نمايد . پيامبر خدا مى فرمايد : إذا قالَ العَبدُ : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» فَقَد فَوَّضَ أمرَهُ إلَى اللّهِ ، وحَقٌّ عَلَى اللّهِ أن يَكفِيَهُ . (2) هر گاه بنده بگويد : «هيچ نيرو و توانى نيست مگر به مدد خداوند» ، در واقع ، كار خود را به خدا واگذاشته است و بر خداست كه برايش كارسازى كند . بنا بر اين ، تنها كسى مى تواند اين ذكر نورانى را حقيقتا بر زبان ، جارى نمايد كه همه توان خود را در مسيرى كه خدا مى خواهد ، به كار گيرد و البتّه تكيه گاه اصلى او براى رسيدن به مقصد ، خدا باشد ؛ چرا كه او كارساز حقيقى و مسبّب الأسباب است . به سخن ديگر ، كسى حقيقتا شايستگى گفتن «لا حول و لا قوّة إلّا باللّه » را دارد كه به مرتبه توحيد اَفعالى رسيده باشد ؛ زيرا تا به اين پايه از توحيد نرسد ،

.


1- .ر . ك : ص 92 ح 1673 .
2- .ر . ك : ص 92 ح 1674 .

ص: 86

2 . استثنا به مشيّت الهى

نمى تواند به طور مطلق ، توان را از خود ، سلب و به خداوند متعال منسوب نمايد .

2 . استثنا به مشيّت الهى (1)كسى كه به مرتبه توحيد اَفعالى رسيد ، انجام شدن هر كارى را منوط به خواست الهى مى داند . از اين رو ، ادب عبوديّت ، اقتضا مى كند كه موحّد ، وقتى مى خواهد بگويد : «فلان كار را انجام مى دهم» ، آن را منوط به مشيّت الهى نمايد ، چنان كه قرآن كريم در اشاره به اين ادب مى فرمايد : «وَ لَا تَقُولَنَّ لِشَىْ ءٍ إِنِّى فَاعِلٌ ذَ لِكَ غَدًا * إِلَا أَن يَشَاءَ اللَّهُ . (2) و زنهار! در مورد چيزى مگو كه : «من آن را انجام خواهم داد» ، مگر آن كه خدا بخواهد» . همچنين پيامبر خدا ضميمه كردن ذكر «استثنا» (يعنى گفتنِ إن شاء اللّه ) به هر گونه سخن را نشانه كمال ايمان _ كه همان توحيد افعالى است _ مى شمارد : إنَّ مِن إتمامِ إيمانِ العَبدِ أن يَستَثنِيَ في كُلِّ حَديثٍ . (3) از كمال ايمان بنده است كه در هر سخنى ، «إن شاء اللّه » بگويد . در احاديث اهل بيت ، ضميمه كردن استثنا به نوشته ها نيز مورد تأكيد قرار گرفته است . (4)

.


1- .استثنا گفتن يا مشروط كردن اِجراى هر قصدى به مشيّت خدا ، در عرف شرع و متشرّعه ، عبارت است از : گفتن جمله «إن شاء اللّه » . اين اصطلاح ، از آيه هاى 23 و 24 سوره كهف اخذ شده است .
2- .كهف : آيه 23 و 24 .
3- .ر . ك : ص 164 ح 1786 .
4- .ر . ك : ص 171 (نوشتن «اگر خدا بخواهد» در نوشتار) .

ص: 87

3 . نقش ذكر «حوقله» در زندگى
4 . خطر برائت از حول و قوّه الهى

3 . نقش ذكر «حوقله» در زندگىذكر مبارك «لا حول و لا قوّة إلّا باللّه » ، بركات فراوانى براى زندگى مادّى و معنوى انسان دارد . مهم ترينْ بركات اين ذكر _ كه در احاديث فصل سوم بدانها تصريح شده _ عبارت اند از : دوام يافتن نعمت هاى الهى ، زوال فقر ، پاك شدن از گناهان ، دفع وسوسه ، فرو خُفتن خشم ، پيشگيرى از اندوه ، دفع چشم زخم و انواع بلاها . بديهى است كه گفتن اين ذكر ، هر چه با حقيقت آن (توحيد اَفعالى) بيشتر همراه باشد ، بركات بيشترى براى زندگى خواهد داشت . به دليل اهمّيت اين ذكر و نقش مؤثّر و سازنده آن ، احاديث اسلامى ، از آن با تعبيرهاى بلندى (مانند : گنج سخن ، گنج بهشت ، گنج عرش ، تسبيح حاملان عرش و كلام اهل آسمان ها) ياد نموده ، مسلمانان را به بهره بردارى از بركات آن ، تشويق كرده اند . همچنين بر گفتن اين ذكر به هنگام شنيدن حَيَّعَلات («حَىَّ عَلى»ها) در اذان و نيز بعد از نماز صبح و هنگام خروج از منزل و هنگام وارد شدن به مسجد و بازار ، تأكيد نموده اند .

4 . خطر برائت از حول و قوّه الهىنقطه مقابل «حوقله» _ كه نشان دهنده توحيد افعالى است و بركات فراوانى براى زندگى مادّى و معنوى انسان دارد _ ، ابراز برائت از حول و قوّه الهى است كه فوق العاده خطرناك است . از اين رو ، در واقعه اى ، كسى كه امام صادق عليه السلام را متّهم كرده بود ، هنگامى كه به دروغ گفت : «از نيرو و توان خدا برائت مى جويم و به نيرو و توان خودم تكيه مى كنم كه در آنچه مى گويم ، راست و درستم» هنوز سخنش تمام نشده ، هلاك شد . (1)

.


1- .ر . ك : ص 141 ح 1764 .

ص: 88

الفَصلُ الأَوَّلُ : تفسير الحوقلة1 / 1لا حَولَ عَنِ المَعصِيَةِ ولا قُوَّةَ عَلَى الطّاعَةِ إلّا بِاللّهِرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ لِمَعاذٍ _: يا مَعاذُ ، أتَدري ما تَفسيرُ : لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ؟ لا حَولَ عَن مَعصِيَةِ اللّهِ إلّا بِقُوَّةِ اللّهِ ، ولا قُوَّةَ عَلى طاعَةِ اللّهِ إلّا بِعَونِ اللّهِ . (1)

مجمع الزوائد عن عبد اللّه بن مسعود :كُنتُ عِندَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله فَقُلتُ : لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : تَدري ما تَفسيرُها؟ قُلتُ : اللّهُ ورَسولُهُ أعلَمُ! قالَ : لا حَولَ عَن مَعصِيَةِ اللّهِ إلّا بِعِصمَةِ اللّهِ ، ولا قُوَّةَ عَلى طاعَةِ اللّهِ إلّا بِعَونِ اللّهِ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام_ حينَ سُئِلَ عَن تَأويلِ : لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ _: لا حَولَ لَنا عَن مَعاصِي اللّهِ إلّا بِعِصمَةِ اللّهِ ، ولا قُوَّةَ لَنا عَلى طاعَةِ اللّهِ إلّا بِعَونِ اللّهِ . (3)

.


1- .الفردوس : ج 5 ص 375 ح 8478 عن ابن مسعود ، كنزالعمّال : ج 1 ص 459 ح 1984 وج 2 ص 251 ح 3946 .
2- .مجمع الزوائد : ج 10 ص 121 ح 16907 نقلاً عن البزّار ، كنزالعمّال : ج 2 ص 251 ح 3947 نقلاً عن ابن النجّار نحوه .
3- .الاحتجاج : ج 2 ص 494 ح 328 عن الإمام العسكري عليه السلام في رسالته إلى أهل الأهواز حين سألوه عن الجبر والتفويض ، تحف العقول : ص 468 ، بحار الأنوار : ج 5 ص 24 ح 30 .

ص: 89

فصل يكم: تفسير «لا حول ولا قوّة الّا باللّه »
1 / 1 خوددارى از معصيت و توانايى برطاعت ، جز با يارى خودِ خدا نيست

فصل يكم: تفسير «لا حول ولا قوّة الّا باللّه »1 / 1خوددارى از معصيت و توانايى برطاعت ، جز با يارى خودِ خدا نيستپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ به مُعاذ _: اى مُعاذ! آيا مى دانى تفسير «هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا» چيست؟ [اين است كه : ]خوددارى از معصيت خدا ، جز با يارى خدا نيست و توانايى برطاعت خدا نيز ، جز با يارى خدا نيست .

مجمع الزوائد_ به نقل از عبد اللّه بن مسعود _: در محضر پيامبر صلى الله عليه و آله بودم و جمله «لا حول ولا قوّة إلّا باللّه » را بر زبان آوردم . پيامبر خدا فرمود : «مى دانى تفسير آن چيست؟» گفتم : خدا و پيامبرش داناترند . فرمود : «يعنى تنها با نگهداشتِ خداست كه از معصيت خدا ، مى توان خوددارى كرد و فقط با يارى خداست كه بر طاعت خدا ، تواناييم .

امام على عليه السلام_ در پاسخ به سؤال از تأويل «هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا» _: يعنى از نافرمانى خدا ، خوددارى نمى توانيم كرد ، مگر با نگهداشتِ خدا ، و بر فرمان بُردارى از خدا ، توانا نخواهيم بود ، مگر با يارى خدا .

.

ص: 90

تاريخ دمشق عن الحارث :جاءَ رَجُلٌ إلى عَليِّ بنِ أبي طالِبٍ عليه السلام فَقالَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، أخبِرني عَنِ القَدَرِ ، قالَ : . . . أيُّهَا السّائِلُ ، ألَستَ تَسأَلُ رَبَّكَ العافِيَةَ؟ قالَ : نَعَم ، قالَ : فَمِن أيِّ شَيءٍ تَسأَ لُهُ العافِيَةَ؟ أمِنَ البَلاءِ الَّذِي ابتَلاكَ بِهِ غَيرُهُ؟ قالَ : مِنَ البَلاءِ الَّذِي ابتَلاني بِهِ . قالَ : أيُّهَا السّائِلُ ، تَقولُ : لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِمَن؟ قالَ : إلّا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ . قالَ : فَتَعلَمُ ما تَفسيرُها؟ قالَ : تُعَلِّمُني مِمّا عَلَّمَكَ اللّهُ يا أميرَ المُؤمِنينَ . قالَ : إنَّ تَفسيرَها : لا يَقدِرُ (1) عَلى طاعَةِ اللّهِ ، ولا تَكونُ لَهُ قُوَّةٌ في مَعصِيَةٍ فِي الأَمرَينِ جَميعا إلّا بِاللّهِ . (2)

التوحيد عن جابر الجعفي عن الإمام الباقر عليه السلام ، قال :سَأَلتُهُ عَن مَعنى : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» فَقالَ : مَعناهُ لا حَولَ لَنا عَن مَعصِيَةِ اللّهِ إلّا بِعَونِ اللّهِ ، ولا قُوَّةَ لَنا عَلى طاعَةِ اللّهِ إلّا بِتَوفيقِ اللّهِ عز و جل . (3)

المحاسن عن الحسين بن علوان الكلبي عن الإمام الصادق عليه السلام ، قال :سَألَتُهُ عَن تَفسيرِ : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» ، قالَ : لا يَحولُ بَينَنا وبَينَ المعاصي إلَا اللّهُ ، ولا يُقَوّينا عَلى أداءِ الطّاعَةِ وَالفَرائِضِ إلَا اللّهُ . (4)

.


1- .في المصدر : «ولا تقدر» ، والتصويب من كنز العمّال. وفي دستور معالم الحكم : «إنّ العبد لا يقدر...» .
2- .تاريخ دمشق : ج 42 ص 512 ، دستور معالم الحكم : ص 88 ، كنزالعمّال : ج 1 ص 346 ح 1561 .
3- .التوحيد : ص 242 ح 3 ، معاني الأخبار : ص 21 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 187 ح 11 .
4- .المحاسن : ج 1 ص 113 ح 110 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 189 ح 24 .

ص: 91

تاريخ دمشق_ به نقل از حارث _: مردى نزد على بن ابى طالب عليه السلام آمد و گفت : اى امير مؤمنان! مرا از قَدَر ، آگاه فرما . فرمود : « ... اى پرسنده! آيا نه اين است كه تو از پروردگارت عافيت مى طلبى؟». گفت : چرا . فرمود : «عافيت از چه چيز ، از او مى طلبى؟ آيا از بلايى كه غير او ، تو را به آن گرفتار كرده است؟». مرد گفت : از بلايى كه او خود ، مرا بدان گرفتار كرده است . فرمود : «اى پرسنده! مى گويى : هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى چه كسى؟». گفت : مگر به يارى خداوند بلندمرتبه و باعظمت . فرمود : «مى دانى تفسير آن چيست؟». گفت : اى امير مؤمنان! از آنچه خدايت به تو آموخته است ، به من مى آموزى ؟ فرمود : «تفسيرش اين است كه : [بنده،] جز با يارى خدا ، نه بر طاعت خداوندْ قادر است و نه بر [تركِ ]معصيتى تواناست» .

التوحيد_ به نقل از جابر جُعْفى _: از امام باقر عليه السلام در باره معناى «هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا» پرسيدم . فرمود : «معنايش اين است كه ما از معصيت خدا ، باز نتوانيم ايستاد ، مگر به يارى خود خداوند ، و بر انجام دادن طاعت خدا ، توانايى نداريم ، جز با توفيق دهى خود خداوند عز و جل» .

المحاسن_ به نقل از حسين بن علوان كلبى _: از امام صادق عليه السلام در باره تفسير «هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا» ، پرسيدم . فرمود : «يعنى ميان ما و معاصى حايل نمى گردد ، مگر خداوند ، و ما را بر انجام دادن طاعت و وظايف ، نيرومند نمى گرداند ، مگر خداوند» .

.

ص: 92

1 / 2لا نَملِكُ مَعَ اللّهِ إلّا ما مَلَّكَناالإمام عليّ عليه السلام _ وقَد سُئِلَ عَن مَعنى :لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ _ : إنّا لا نَملِكُ مَعَ اللّهِ شَيئا ، ولا نَملِكُ إلّا ما مَلَّكَنا ، فَمَتى مَلَّكَنا ما هُوَ أملَكُ بِهِ مِنّا كَلَّفَنا ، ومَتى أخَذَهُ مِنّا وَضَعَ تَكليفَهُ عَنّا . (1)

1 / 3تَفويضُ الأَمرِ إلَى اللّهِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا قالَ العَبدُ : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» فَقَد فَوَّضَ أمرَهُ إلَى اللّهِ ، وحَقٌّ عَلَى اللّهِ أن يَكفِيَهُ . (2)

الإمام زين العابدين عليه السلام :مَن قالَ : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» فَوَّضَ الأَمرَ إلَى اللّهِ عز و جل . (3)

.


1- .نهج البلاغة : الحكمة 404 ، بحار الأنوار : ج 5 ص 209 ح 49 .
2- .المحاسن : ج 1 ص 112 ح 108 عن محمّد بن عمران عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 93 ص 189 ح 22 .
3- .الخصال : ص 299 ح 72 عن أبي حمزة الثمالي ، بحار الأنوار : ج 93 ص 187 ح 9 وص 193 ح 5 .

ص: 93

1 / 2 تنها مالك چيزى هستى كه خداوند ، ما را مالك آن كرده است
1 / 3 وا گذاشتن كار به خدا

1 / 2تنها مالك چيزى هستيم كه خداوند ، ما را مالك آن كرده استامام على عليه السلام_ در پاسخ به سؤال از معناى «هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به كمك خدا» _: يعنى ما در كنار خداوند ، مالك چيزى نيستيم (1) و تنها مالك آن چيزى هستيم كه او ، به مالكيت ما درآورده است . پس هرگاه او ما را مالك چيزى گردانيد كه خود به مالكيت آن ، اُولى از ماست . در باره آن به ما تكليف مى دهد ، و هرگاه آن را از ما بگيرد ، تكليف آن را نيز از دوش ما برمى دارد .

1 / 3وا گذاشتن كار به خداپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هرگاه بنده بگويد : «هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا» ، در واقع ، كار خود را به خدا وا نهاده است و بر خداست كه برايش كارسازى كند .

امام زين العابدين عليه السلام :هر كس بگويد : «هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا» ، كار را به خداوند عز و جل سپرده است .

.


1- .يعنى مالكيت ما نسبت به اشيا ، در عرضِ مالكيت خداوند نيست ؛ بلكه در طول آن و حاصل تمليك او به ماست .

ص: 94

الفَصلُ الثّاني : خصائص الحوقلة2 / 1كَنزُ الحَديثِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن أرادَ كَنزَ الحديثِ فَعَلَيهِ بِ «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :أحَبُّ الكَلامِ إلَى اللّهِ : سُبحانَ اللّهِ لا شَريكَ لَهُ ، لَهُ المُلكُ ولَهُ الحَمدُ وهُوَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ وبِحَمدِهِ . (2)

2 / 2كَلامُ أهلِ السَّماواتِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :كَلامُ أهلِ السَّماواتِ : لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ . (3)

.


1- .معاني الأخبار : ص 139 ح 1 عن فضالة بن عبيد ، بحار الأنوار : ج 93 ص 187 ح 12 ؛ التاريخ الكبير : ج 3 ص 283 ح 970 ، المعجم الكبير : ج 18 ص 301 ح773 كلاهما عن فضالة بن عبيد ، مجمع الزوائد : ج 10 ص 122 ح 16908 ، كنزالعمّال : ج 1 ص 459 ح 1982 كلاهما نقلاً عن المعجم الكبير وفيهما «الجنّة» بدل «الحديث» .
2- .الأدب المفرد : ص 191 ح 638 عن أبي ذرّ ، كنز العمّال : ج 1 ص 465 ح 2022 .
3- .تاريخ بغداد : ج 8 ص 333 عن أنس ، كنز العمّال : ج 1 ص 454 ح 1954 .

ص: 95

فصل دوم: ويژگى هاى «لا حول ولا قوّة إلاّ باللّه »
2 / 1 گنج سخن
2 / 2 سخن اهل آسمان ها

فصل دوم: ويژگى هاى «لا حول ولا قوّة إلاّ باللّه »2 / 1گنج سخنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس گنج سخن (1) را مى خواهد ، بر او باد [گفتن ]«هيج نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا»!

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :محبوب ترين سخن در نزد خداوند ، اين است : «پاكا خدايى كه بى انباز است! پادشاهى و ستايش ، از آنِ اوست . او بر هر چيزى تواناست . هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خدا و با ستايش او» .

2 / 2سخن اهل آسمان هاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سخن اهل آسمان ها اين است : «هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خدا» .

.


1- .شايد هم مراد ، همان حديث ، به معناى مصطلح آن ، باشد .

ص: 96

عنه صلى الله عليه و آله :ما نَزَلَ مِنَ السَّماءِ مَلَكٌ ولا صَعِدَ إلَى السَّماءِ مَلَكٌ حَتّى يَقولَ : لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ . (1)

2 / 3بابٌ مِن أبوابِ الجَنَّةِسنن الترمذي عن قيس بن سعد بن عبادة :مَرَّ بِيَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله . . . وقالَ : ألا أدُلُّكَ عَلى بابٍ مِن أبوابِ الجَنَّةِ؟ قُلتُ : بَلى ، قالَ : لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ . (2)

2 / 4غَرسٌ مِن غِراسِ الجَنَّةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ عز و جل لَمّا خَلَقَ الجَنَّةَ جَعَلَ غَرسَها : سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :لَمّا اُسرِيَ بي مَرَرتُ بِإِبراهيمَ عليه السلام ، فَقالَ لِجَبرَئيلَ عليه السلام : مَن هذا؟ قالَ : مُحَمَّدٌ صلى الله عليه و آله ، فَرَحَّبَ بي وسَلَّمَ عَلَيَّ ، وقالَ : مُر اُمَّتَكَ يُكثِروا مِن غِراسِ الجَنَّةِ ، فَإِنَّ تُربَتَها طَيِّبَةٌ ، وأرضَها واسِعَةٌ _ قالَ : _ قُلتُ : وما غِراسُ الجَنَّةِ؟ قالَ : لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ . (4)

.


1- .الفردوس : ج 4 ص 77 ح 6237 عن أبي هريرة ، كنزالعمّال : ج 1 ص 459 ح 1983 .
2- .سنن الترمذي : ج 5 ص 571 ح 3581 ، مسند ابن حنبل : ج 8 ص 256 ح 22160 عن معاذ بن جبل ، المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 323 ح 7787 ، المعجم الكبير : ج 18 ص 351 ح 893 و 894 ، كنزالعمّال : ج 1 ص 457 ح 1973 .
3- .كنزالعمّال : ج 1 ص 469 ح 2041 نقلاً عن الشيرازي في الألقاب عن أنس .
4- .شُعب الإيمان : ج 1 ص 444 ح 658 عن أبي أيّوب الأنصاري ، كنزالعمّال : ج 1 ص 457 ح 1974 ؛ الدعوات : ص 46 ح 113 ، روضة الواعظين : ص 69 كلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 93 ص 174 ح 21 .

ص: 97

2 / 3 درى از درهاى بهشت
2 / 4 نهالى از نهال هاى بهشت

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ فرشته اى از آسمان ، فرود نيامد و هيچ فرشته اى به آسمان بالا نرفت ، مگر آن كه گفت : «هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خدا» .

2 / 3درى از درهاى بهشتسنن الترمذى_ به نقل از قيس بن سعد بن عباده _:پيامبر صلى الله عليه و آله به من برخورد ... فرمود : «آيا تو را به درى از درهاى بهشت ، راهنمايى نكنم؟ گفتم : چرا . فرمود : [گفتن] «هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خدا!».

2 / 4نهالى از نهال هاى بهشتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند عز و جل چون بهشت را آفريد ، نهال هاى آن را : «پاكا خدا!» ، و «ستايش ، خداى را!» و «معبودى جز خدا نيست» ، و «خدا ، بزرگ تر است» ، و «هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خدا» قرار داد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :شبى كه به آسمان برده شدم ، بر ابراهيم عليه السلام گذشتم . به جبرئيل عليه السلام گفت : اين كيست؟ گفت : محمّد . ابراهيم عليه السلام به من خوشامد گفت و سلام كرد و گفت : به امّتت بفرما كه بر نهال هاى بهشت ، بيفزايند ؛ زيرا كه خاك بهشت ، پاك [و حاصلخيز] است و زمينش ، پهناور . من گفتم : نهال هاى بهشت ، چيست؟ گفت : «[ذكر] هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا» .

.

ص: 98

2 / 5كَنزٌ مِن كُنوزِ الجَنَّةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أربَعَةٌ مِن كَنزِ الجَنَّةِ : إخفاءُ الصَّدَقَةِ ، وكِتمانُ المُصيبَةِ ، وصِلَةُ الرَّحِمِ ، وقَولُ : لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :أكثِر مِن قَولِ : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» فَإِنَّها كَنزٌ مِن كُنوزِ الجَنَّةِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :أكثِروا مِن ذِكرِ : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» فَإِنَّها مِن كَنزِ الجَنَّةِ ، ومَن أكثَرَ مِنهُ نَظَرَ اللّهُ إلَيهِ ، ومَن نَظَرَ اللّهُ إلَيهِ فَقَد أصابَ خَيرَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام :قالَ لي رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : يا عَلِيُّ ، ألا أدُلُّكَ عَلى كَنزٍ مِن كُنوزِ الجَنَّةِ؟ قُلتُ : بَلى يا رَسولَ اللّهِ . قالَ : لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ . (4)

مستطرفات السرائر عن سلمان الفارسيّ :أوصاني خَليلي رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله بِسَبعٍ لا أدَعُهُنَّ عَلى كُلِّ حالٍ . . . أوصاني أن اُكثِرَ مِن قَولِ : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ» فَإِنَّها كَنزٌ مِن كُنوزِ الجَنَّةِ . (5)

.


1- .تاريخ بغداد : ج 3 ص 186 عن الحارث بن عليّ ، كنزالعمّال : ج 15 ص 859 ح 43420 .
2- .سنن الترمذي : ج 5 ص 580 ح 3601 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 231 ح 8414 كلاهما عن أبي هريرة ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1257 ح 3826 عن حازم بن حرملة ، المعجم الكبير : ج 4 ص 133 ح 3900 عن أبي أيّوب وليس فيهما «كنز» ، السنن الكبرى : ج 10 ص 155 ح 20186 عن أبي ذرّ وليس فيه «من كنوز» ، كنزالعمّال : ج 1 ص 454 ح 1957 و 1958 .
3- .تاريخ دمشق : ج 18 ص 125 ح 4206 ، معجم السفر : ص 184 ح 587 نحوه وكلاهما عن أبي بكر ، كنزالعمّال : ج 1 ص 455 ح 1962 ؛ بحار الأنوار : ج 86 ص 161 ح 40 نقلاً عن البلد الأمين .
4- .طبّ الأئمّة لابني بسطام : ص 39 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 190 ح 30 .
5- .مستطرفات السرائر : ص 164 ح 9 ، المحاسن : ج 1 ص 75 ح 34 ، بشارة المصطفى : ص 222 ، مشكاة الأنوار : ص 154 ح 378 ، روضة الواعظين : ص 407 وفيهما «أن أقول» بدل «أن اُكثر» ، بحار الأنوار : ج 69 ص 399 ح 90 .

ص: 99

2 / 5 گنجى از گنج هاى بهشت

2 / 5گنجى از گنج هاى بهشتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :چهار چيز از گنج هاى بهشت است : پنهانى دادن صدقه ، پنهان داشتن مصيبت ، صِله رحِم ، و ذكر «هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خدا» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :جمله «هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خدا» را بسيار بگو ؛ زيرا كه آن ، گنجى از گنج هاى بهشت است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ذكر «هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خدا» را بسيار بگوييد ؛ زيرا آن ، يكى از گنج هاى بهشت است . هر كس اين ذكر را بسيار بگويد ، خداوند به او نظر مى كند ، و هر كس كه خدا به او نظر كند ، به خير دنيا و آخرت رسيده است .

امام على عليه السلام :پيامبر خدا به من فرمود : «اى على! آيا تو را به گنجى از گنج هاى بهشت ، راه نمايى نكنم؟» . گفتم : چرا ، اى پيامبر خدا . فرمود : «هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خدا» .

مستطرفات السرائر_ به نقل از سلمان فارسى _:عزيزم پيامبر خدا ، مرا به هفت چيز سفارش كرد كه در هيچ حال ، آنها را ترك نمى گويم ... به من سفارش فرمود كه ذكر «هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خدا» را بسيار بگويم ؛ زيرا گنجى از گنج هاى بهشت است .

.

ص: 100

الخصال عن أبي ذرّ :أوصاني رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله بِسَبعٍ : . . . أوصاني أن أستَكثِرَ مِن قَولِ : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ» فَإِنَّها مِن كُنوزِ الجَنَّةِ . (1)

مسند ابن حنبل عن أبي هريرة :كُنتُ أمشي مَعَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله في نَخلٍ لِبَعضِ أهلِ المَدينَةِ . . . فَقالَ : يا أبا هُرَيرَةَ ، ألا أدُلُّكَ عَلى كَنزٍ مِن كُنوزِ الجَنَّةِ؟ فَقُلتُ : بَلى يا رَسولَ اللّهِ ، قالَ : قُل : لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ ، ولا مَلجَأَ مِنَ اللّهِ إلّا إلَيهِ . (2)

المستدرك على الصحيحين عن أبي هريرة :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله قالَ : ألا اُعَلِّمُكَ _ أو قالَ : ألا أدُلُّكَ _ عَلى كَلِمَةٍ مِن تَحتِ العَرشِ مِن كَنزِ الجَنَّةِ؟ تَقولُ : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» ، فَيَقولُ اللّهُ عز و جل : أسلَمَ عَبدي وَاستَسلَمَ . (3)

عدّة الداعي :قالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : ألا أُعَلِّمُكُم خَمسَ كَلِماتٍ ، خَفيفاتٍ عَلَى اللِّسانِ ثَقيلاتٍ فِي الميزانِ ، يُرضينَ الرَّحمنَ ويَطرُدنَ الشَّيطانَ ، وهُنَّ مِن كُنوزِ الجَنَّةِ مِن تَحتِ العَرشِ ، وهُنَّ الباقِياتُ الصّالِحاتُ؟ قالوا : بَلى يا رَسولَ اللّهِ . فَقالَ : قولوا : سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ . وقالَ صلى الله عليه و آله : خَمسٌ بَخٍ بَخٍ لَهُنَّ ، ما أثقَلَهُنَّ فِي الميزانِ . (4)

المحاسن عن الحسن البصري عن الإمام الباقر عليه السلام :ألا اُخبِرُكُم بِخَمسِ خِصالٍ هِيَ مِنَ البِرِّ ، وَالبِرُّ يَدعو إلَى الجَنَّةِ؟ قُلتُ : بَلى! قالَ : . . . وَالإِكثارُ مِن قَولِ : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَليِّ العَظيمِ» فَإِنَّهُ مِن كُنوزِ الجَنَّةِ . (5)

.


1- .الخصال : ص 345 ح 12 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 187 ح 9 .
2- .مسند ابن حنبل : ج 3 ص 180 ح 8091 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 698 ح 1901 ، كنزالعمّال : ج 3 ص 730 ح 8596 .
3- .المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 71 ح 54 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 234 ح 8434 نحوه ، كنزالعمّال : ج 1 ص 453 ح 1951 ؛ مستدرك الوسائل : ج 5 ص 374 ح 6127 نقلاً عن ابن أبي الجمهور في درر اللآلي نحوه .
4- .عدّة الداعي : ص 247 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 175 ح 22 .
5- .المحاسن : ج 1 ص 72 ح 27 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 188 ح 17 .

ص: 101

الخصال_ به نقل از ابو ذر _: پيامبر خدا ، مرا به هفت چيز سفارش فرمود : ... به من سفارش فرمود كه ذكر : «هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خداى بلند مرتبه و بزرگ» را فراوان بگويم ؛ زيرا كه آن ، از گنج هاى بهشت است .

مسند ابن حنبل_ به نقل از ابو هُرَيره _: در نخلستان يكى از اهالى مدينه با پيامبر خدا راه مى رفتم ... . به من فرمود : «اى ابو هُرَيره! آيا تو را به گنجى از گنج هاى بهشت راهنمايى نكنم؟». گفتم : چرا ، اى پيامبر خدا . فرمود : «بگو : هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خدا ، و از خدا جز به خود او ، پناه نمى توان بُرد » .

المستدرك على الصحيحين_ به نقل از ابوهُرَيره _: پيامبر خدا فرمود : «آيا به تو نياموزم» يا فرمود : «آيا تو را راه نمايى نكنم» به كلمه اى از زير عرش كه از گنج هاى بهشت است؟ مى گويى : هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خدا . پس [چون اين را بگويى ]خداوند عز و جل مى فرمايد : بنده ام تسليم شد و سر [در قدرت من ]سپرد » .

عدّة الداعى :پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «آيا پنج جمله به شما نياموزم كه بر زبان ، سبُك هستند و در ترازو[ى اعمال ]سنگين اند ، خداى مهربان را خشنود مى سازند و شيطان را مى رانند و از گنج هاى بهشت ، در زير عرش هستند و ماندگارهاى نيك اند؟». گفتند : چرا ، اى پيامبر خدا! فرمود : «بگوييد : پاكا خدا! ستايش ، خداى را! معبودى جز خدا نيست . خدا ، بزرگ تر است . هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خداوند والا و بزرگ » . و فرمود : «بَه بَه از اين پنج سخن! چه سنگين اند در ترازو[ى اعمال]!» .

المحاسن_ به نقل از حسن بصرى _: امام باقر عليه السلام فرمود : «آيا شما را از پنج چيز ، آگاه نگردانم كه از نيكى (يا : طاعت) اند و نيكى و طاعت هم به بهشت مى رساند؟». گفتم : بفرما . فرمود : « ... و بسيار گفتنِ جمله هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خداى والا و بزرگ ؛ زيرا كه اين جمله از گنج هاى بهشت است» .

.

ص: 102

2 / 6كَنزٌ مِن كُنوزِ العَرشِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :لَمّا فَرَغتُ مِمّا أمَرَنِيَ اللّهُ بِهِ مِن أمرِ السَّماواتِ وَالأَرضِ ، قُلتُ : يا رَبِّ ، إنَّهُ لَم يَكُن نَبِيٌّ قَبلي إلّا وقَد كَرَّمتَهُ ؛ جَعَلتَ إبراهيمَ خَليلاً ، وموسى كَليما ، وسَخَّرتَ لِداوُدَ الجِبالَ ، ولِسُلَيمانَ الرّيحَ وَالشَّياطينَ ، وأحيَيتَ لِعيسَى المَوتى ، فَما جَعَلتَ لي؟ قاَل : أوَلَيسَ قَد أعطَيتُكَ أفضَلَ مِن ذلِكَ كُلِّهِ؟ أنّي لا اُذكَرُ إلّا ذُكِرتَ مَعِيَ ، وجَعَلتُ صُدورَ اُمَّتِكَ أناجيلَ (1) يَقرَؤونَ القُرآنَ ظاهِرا ، ولَم اُعطِها اُمَّةً ، وأعطَيتُكَ كَنزا مِن كُنوزِ عَرشي : لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ . (2)

الدرّ المنثور عن أبي هريرة :سُئِلَ عُثمانُ بنُ عَفّانٍ عَن مَقاليدِ السَّماواتِ وَالأَرضِ ، فَقالَ : قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : «سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ» مِن كُنوزِ العَرشِ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام_ في ذِكرِ حَديثِ مِعراجِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله _: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : يا رَبِّ ، أعطَيتَ أنبِياءَكَ فَضائِلَ فَأَعطِني . فَقالَ اللّهُ : قَد أعطَيتُكَ فيما أعطَيتُكَ كَلِمَتَينِ مِن تَحتِ عَرشي : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» و«لا مَنجى مِنكَ إلّا إلَيكَ» . (4)

.


1- .إنجيل إفععيل من النجل ... وعين نجلاء أي واسعة وجمع الإنجيل: أناجيل (معاني القرآن للنحّاس : ج 1 ص 343). فالمراد أنّ قلوبهم واسعة مشروحة تسع القرآن فيحفظونه .
2- .تفسير ابن كثير : ج 8 ص 452 ، البداية والنهاية : ج 6 ص 283 كلاهما نقلاً عن أبي نعيم في دلائل النبوّة عن أنس .
3- .الدرّ المنثور : ج 7 ص 244 نقلاً عن الحارث بن أبي اُسامة وابن مردويه ، كنزالعمّال : ج 2 ص 497 ح 4589 .
4- .تفسير القمّي : ج 2 ص 11 عن هشام بن سالم ، بحار الأنوار : ج 93 ص 186 ح 7 .

ص: 103

2 / 6 گنجى از گنج هاى عرش

2 / 6گنجى از گنج هاى عرشپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :چون از مأموريتى كه خداوند در باره آسمان ها و زمين به من داده بود ، فراغت يافتم ، گفتم : خداوندا! هيچ پيامبرى پيش از من نبود ، مگر آن كه او را كرامتى بخشيدى : ابراهيم عليه السلام را دوست خود قرار دادى و موسى عليه السلام را همسخن خود ، براى داوود عليه السلام كوه ها را مسخّر ساختى و براى سليمان عليه السلام باد و ديوان را ، و براى عيسى عليه السلام مُردگان را زنده ساختى . براى من ، چه قرار دادى؟ خداوند فرمود : «آيا نه اين است كه بهتر از همه اينها را به تو داده ام؟ از من ياد نمى شود ، مگر آن كه در كنار من ، از تو نيز ياد شود ، سينه هاى امّتت را اناجيل (1) قرار داده ام كه قرآن را از بَر مى خوانند ، در حالى كه چنين چيزى را به هيچ امّتى نداده ام ، و گنجى از گنج هاى عرشم را به تو داده ام [و آن عبارت است از] : هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خداى والا و بزرگ » .

الدرّ المنثور_ به نقل از ابو هُرَيره _: از عثمان بن عفّان ، در باره كليدهاى آسمان ها و زمين ، سؤال شد . گفت : پيامبر خدا فرمود : « پاكا خدا! ستايش خداى را! معبودى جز خدا نيست ؛ خدا ، بزرگ تر است ؛ و هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خداى والا و بزرگ از گنج هاى عرش اند» .

امام صادق عليه السلام_ در بيان حديث معراج پيامبر صلى الله عليه و آله _: پيامبر خدا گفت : خداوندا! به پيامبرانت ، مزايايى دادى . پس به من نيز عطا فرما . خداوند فرمود : «در ميان آنچه به تو داده ام ، دو كلمه از [كلمات] زير عرشم را هم دادم : هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خدا و و از تو نتوان رهيد ، مگر با گريختن به سوى خود تو » .

.


1- .اناجيل جمع انجيل است و مقصود آن است كه سينه هاى امت تو را وسيع و گشاده قرار داديم تا قرآن را بتوانند حفظ كنند .

ص: 104

راجع : ص 120 (بركات الحوقلة / أمان من الهمّ) .

2 / 7تَسبيحُ حَمَلَةِ العَرشِرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ وقَد تَلا هذِهِ الآيَةَ : «الرَّحْمَ_نُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى» (1) _: ما تَحمِلُهُ الأَملاكُ إلّا بِقَولِ : لا إلهَ إلَا اللّهُ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ حَمَلَةَ العَرشِ لَمّا ذَهَبوا يَنهَضونَ بِالعَرشِ لَم يَستَقِلّوهُ (3) ، فَأَلهَمَهُمُ اللّهُ : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» فَنَهَضوا بِهِ . (4)

2 / 8النَّوادِرُالإمام الصادق عليه السلام :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله في مَلَأٍ مِن أصحابِهِ فَقالَ : خُذوا جُنَّتَكُم . (5) فَقالوا : يا رَسولَ اللّهِ حَضَرَ عَدُوٌّ؟ قالَ : لا ، جُنَّتَكُم مِنَ النّارِ . قالَ : قولوا : «سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ» فَإِنَّهُنَّ يَومَ القِيامَةِ مُقَدِّماتٌ مُنجِياتٌ ومُعَقِّباتٌ ، وهُنَّ عِندَ اللّهِ الصّالِحاتُ الباقِياتُ . (6)

.


1- .طه : 5 .
2- .التوحيد : ص 277 ح 1 عن الحسين بن زيد الهاشمي عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 93 ص 185 ح 2 .
3- .استقلّه : حَمَلَه ورَفَعَه (القاموس المحيط : ج 4 ص 40 «قلل») .
4- .المحاسن : ج 1 ص 112 ح 107 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 189 ح 21 .
5- .الجُنّة : الدِّرع. وكلُّ ما وقاك جُنّةٌ (لسان العرب : ج 13 ص 94 «جنن») .
6- .الأمالي للطوسي : ص 677 ح 1435 عن بشير الدهّان ، بحار الأنوار : ج 93 ص 174 ح 20 .

ص: 105

2 / 7 تسبيح حاملان عرش
2 / 8 گوناگون

ر . ك : ص 121 (بركت هاى «لا حول ولا قوّة إلّا باللّه / ايمن ماندن از غم و اندوه).

2 / 7تسبيح حاملان عرشپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ پس از تلاوت اين آيه «[خداى] رحمان كه بر عرش قرار گرفته است» _: فرشتگان ، آن [عرش] را حمل نمى كنند ، مگر با گفته : «معبودى جز خدا نيست ، و هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارىِ خدا» .

امام صادق عليه السلام :حاملان عرش ، چون رفتند كه عرش را بردارند ، نتوانستند آن را بلند كنند . پس خداوند به ايشان «هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خدا» را الهام فرمود . پس آن را برداشتند .

2 / 8گوناگونامام صادق عليه السلام :پيامبر خدا ، در جمعى از يارانش فرمود : «سپرهايتان را برگيريد» . گفتند : مگر دشمنى آمده است ، اى پيامبر خدا؟ فرمود : «نه . سپرهايتان در برابر آتش را . بگوييد : پاكا خدا و ستايش ، خداى را! معبودى جز خدا نيست خدا ، بزرگ تر است . هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خداى والا و بزرگ ؛ زيرا كه اين جملات ، در روز قيامت ، از پيش و از پس [آدمى ]مى روند و او را نجات مى دهند ، و در نزد خداوند ، ماندگارهاى نيك اند» .

.

ص: 106

عنه عليه السلام :مَن بَخِلَ مِنكُم بِمالٍ أن يُنفِقَهُ ، وبِالجِهادِ أن يَحضُرَهُ ، وبِاللَّيلِ أن يُكابِدَهُ ، فلا يَبخَل بِ : سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ . (1)

تفسير فرات عن جعفر بن محمّد الفزاري معنعنا عن الحسين بن عبد اللّه بن جندب ، قال :أخرَجَ إلَينا صَحيفَةً ، فَذَكَرَ أنَّ أباهُ كَتَبَ إلى أبِي الحَسَنِ عليه السلام : جُعِلتُ فِداكَ إنّي قَد كَبِرتُ وضَعُفتُ وعَجَزتُ عَن كَثيرٍ مِمّا كُنتُ أقوى عَلَيهِ ، فَاُحِبُّ _ جُعِلتُ فِداكَ _ أن تُعَلِّمَني كَلاما يُقَرِّبُني مِن رَبّي ، ويَزيدُني فَهما وعِلما . فَكَتَبَ إلَيهِ : قَد بَعَثتُ إلَيكَ بِكِتابٍ فَاقرَأهُ وتَفَهَّمهُ ، فَإِنَّ فيهِ شِفاءً لِمَن أرادَ اللّهُ شِفاهُ ، وهُدىً لِمَن أرادَ اللّهُ هُداهُ ، فَأَكثِر مِن ذِكرِ : بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ . (2)

.


1- .المحاسن : ج 1 ص 107 ح 93 عن داوود بن الحصين ، بحار الأنوار : ج 93 ص 172 ح 16 .
2- .تفسير فرات : ص 283 ح 384 ، بحار الأنوار : ج 23 ص 313 ح 20 .

ص: 107

امام صادق عليه السلام :هر يك از شما از انفاق كردن مالى ، يا حاضر شدن در صحنه جهاد ، و يا تحمّل شب زنده دارى ، دريغ ورزد ، [لااقل] از گفتن اين جملات ، دريغ نورزد : پاكا خدا و ستايش ، خداى را! و معبودى جز خدا نيست . خدا ، بزرگ تر است . هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خدا » .

تفسير فرات_ به نقل از جعفر بن محمّد فزارى ، با ذكر نام يكايك راويان ، از حسين بن عبد اللّه بن جندب _: گفت: حسين بن عبد اللّه بن جندب نوشته اى به ما نشان داد و گفت كه پدرش به ابوالحسن عليه السلام نوشت : قربانت گردم! من ، سالخورده و ناتوان گشته ام و ديگر نمى توانم بسيارى از اعمالى را كه در گذشته توانايى انجام دادنشان را داشتم ، به جا آوردم . از اين رو _ فدايت شوم _ دوست دارم سخنى به من بياموزى كه مرا به پروردگارم نزديك گردانَد و بر فهم و دانش من ، بيفزايد . امام عليه السلام به او نوشت : «نامه اى برايت مى فرستم . آن را بخوان و نيك ، آن را درياب ؛ زيرا كه در آن ، براى كسى كه خداوند شفايش را بخواهد ، شفاست ، و براى كسى كه خداوند ، هدايتش را بخواهد ، هدايت است . پس ، اين ذكر را بسيار بگو : به نام خداوند مهرگسترِ مهربان . هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خداى والا و بزرگ » .

.

ص: 108

الفَصلُ الثّالِثُ : بركات الحوقلة3 / 1بَقاءُ النِّعَمِالكتاب«وَ لَوْلَا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَا بِاللَّهِ إِن تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنكَ مَالًا وَ وَلَدًا» . (1)

الحديثالمعجم الكبير عن عقبة بن عامر :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : مَن أنعَمَ اللّهُ عَلَيهِ بِنِعمَةٍ فَأَرادَ بَقاءَها ، فَليُكثِر مِن قَولِ : لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ . ثُمَّ قَرَأَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : «وَ لَوْلَا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَا بِاللَّهِ» . (2)

المعجم الصغير عن أنس عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما أنعَمَ اللّهُ عَلى عَبدٍ نِعمَةً في مالٍ أو أهلٍ أو وَلَدٍ ، فَقالَ : «ما شاءَ اللّهُ لا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» فَيَرى فيها آفَةً دونَ المَوتِ . وقَرَأَ : «لَوْلَا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَا بِاللَّهِ» . (3)

.


1- .الكهف : 39 .
2- .المعجم الكبير : ج 17 ص 311 ح 859 ، الدرّ المنثور : ج 5 ص 392 نقلاً عن ابن مردويه ، كنزالعمّال : ج 3 ص 265 ح 6476 .
3- .المعجم الصغير : ج 1 ص 212 ، شُعب الإيمان : ج 4 ص 124 ح 4525 وليس فيه ذيله ، كنزالعمّال : ج 3 ص 253 ح 6408 نقلاً عن مسند أبي يعلى .

ص: 109

فصل سوم: بركت هاى «لا حول ولا قوّة إلّا باللّه »
3 / 1 پايندگى نعمت ها

فصل سوم: بركت هاى «لا حول ولا قوّة إلّا باللّه »3 / 1پايندگى نعمت هاقرآن«و چرا آن گاه كه به باغت درآمدى ، نگفتى : «هر چه خدا بخواهد! نيرويى جز به يارى خدا نيست» ، اگر مرا از نظر مال و فرزند ، كمتر از خود مى بينى؟» .

حديثالمعجم الكبير_ به نقل از عقبة بن عامر _: پيامبر خدا فرمود : «هر كس كه خداوند به او نعمتى ارزانى داشته است و مى خواهد آن نعمت ، پايدار بمانَد ، بسيار بگويد : هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خدا » . پيامبر خدا ، سپس اين آيه را برخواند : « «و چرا آن گاه كه به باغت درآمدى ، نگفتى : هر چه خدا خواهد! نيرويى جز به يارى خدا نيست؟» » .

المعجم الصغير_ به نقل از اَنَس _: پيامبر خدا فرمود : «خداوند ، به هر بنده اى ، نعمتى ، از مال يا زن و يا فرزند ، ارزانى دارد و او بگويد : «هر چه خدا خواهد! نيرويى نيست ، جز به قدرت خدا»، در آن نعمت ، آسيبى نمى آيد ، بجز مرگ» . (1) آن گاه پيامبر صلى الله عليه و آله اين آيه را خواند : «چرا آن گاه كه به باغت درآمدى ، نگفتى : هر چه خدا خواهد! هيچ نيرويى نيست ، مگر به يارى خدا؟» .

.


1- .يا : تا زنده است ، به آن نعمت ، آسيبى و آفتى نمى رسد .

ص: 110

الإمام الصادق عليه السلام :عَجِبتُ لِمَن أرادَ الدُّنيا وزينَتَها كَيفَ لا يَفزَعُ إلى قَولِهِ تَعالى : «مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَا بِاللَّهِ» ؟ فَإِنّي سَمِعتُ اللّهَ عز و جل يَقولُ بِعَقِبِها : «إِن تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنكَ مَالًا وَ وَلَدًا * فَعَسَى رَبِّى أَن يُؤْتِيَنِ خَيْرًا مِّن جَنَّتِكَ» الآيَةَ ، و«عَسى» مُوجِبَةٌ . (1)

تفسير القمّي :قَولُهُ : «وَ اضْرِبْ لَهُم مَّثَلاً رَّجُلَيْنِ جَعَلْنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَيْنِ مِنْ أَعْنَ_بٍ وَ حَفَفْنَ_هُمَا بِنَخْلٍ وَ جَعَلْنَا بَيْنَهُمَا زَرْعًا» (2) ، قالَ : نَزَلَت في رَجُلٍ كانَ لَهُ بُستانانِ كَبيرانِ عَظيمانِ كَثيرَا الثِّمارِ _ كَما حَكَى اللّهُ عز و جل _ وفيهِما نَخلٌ وزَرعٌ ، وكانَ لَهُ جارٌ فَقيرٌ ، فَافتَخَرَ الغَنِيُّ عَلى ذلِكَ الفَقيرِ ، وقالَ لَهُ : «أَنَا أَكْثَرُ مِنكَ مَالًا وَ أَعَزُّ نَفَرًا * وَ دَخَلَ جَنَّتَهُ» أي بُستانَهُ وقالَ : «مَا أَظُنُّ أَن تَبِيدَ هَ_ذِهِ أَبَدًا * وَ مَا أَظُنُّ السَّ_اعَةَ قَائِمَةً وَ لَئِن رُّدِدتُّ إِلَى رَبِّى لَأَجِدَنَّ خَيْرًامِّنْهَا مُنقَلَبًا» ، فَقالَ لَهُ الفَقيرُ : «أَكَفَرْتَ بِالَّذِى خَلَقَكَ مِن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلاً * لَّ_كِنَّاْ هُوَ اللَّهُ رَبِّى وَ لَا أُشْرِكُ بِرَبِّى أَحَدًا» . ثُمَّ قالَ الفَقيرُ لِلغَنِيِّ : «وَ لَوْلَا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَا بِاللَّهِ إِن تَرَنِ أَنَاأَقَلَّ مِنكَ مَالًا وَ وَلَدًا» ، ثُمَّ قالَ الفَقيرُ : «فَعَسَى رَبِّى أَن يُؤْتِيَنِ خَيْرًا مِّن جَنَّتِكَ وَ يُرْسِلَ عَلَيْهَا حُسْبَانًا مِّنَ السَّمَاءِ فَتُصْبِحَ صَعِيدًا زَلَقًا» أي مُحتَرِقا «أَوْ يُصْبِحَ مَاؤُهَا غَوْرًا فَلَن تَسْتَطِيعَ لَهُ طَ_لَبًا» ، فَوَقَعَ فيها ما قالَ الفَقيرُ في تِلكَ اللَّيلَةِ ، وأصبَحَ الغَنِيُّ «يُقَلِّبُ كَفَّيْهِ عَلَى مَا أَنفَقَ فِيهَا وَهِىَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَ يَقُولُ يَ__لَيْتَنِى لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّى أَحَدًا * وَ لَمْ تَكُن لَّهُ فِئَةٌ يَنصُرُونَهُ مِن دُونِ اللَّهِ وَ مَا كَانَ مُنتَصِرًا» (3) ، فَهذِهِ عُقوبَةُ البَغيِ (4) . (5)

.


1- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 393 ح 5835 ، الخصال : ص 218 ح 43 كلاهما عن أبان بن عثمان وهشام بن سالم ومحمّد بن حمران ، بحار الأنوار : ج 93 ص 185 ح 1 .
2- .الكهف : 32 .
3- .الآيات من سورة الكهف : 34 _ 43 .
4- .في بحار الأنوار : «الغني» بدل «البغي» .
5- .تفسير القمّي : ج 2 ص 35 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 185 ح 3 .

ص: 111

امام صادق عليه السلام :درشگفتم از كسى كه دنيا و زيور آن را مى خواهد ، چگونه به اين سخن خداوند متعال پناه نمى برَد : «هر چه خدا بخواهد! نيرويى جز به يارى خدا نيست» ؟ چرا كه مى شنوم خداوند عز و جل در دنباله آن مى فرمايد : «اگر مرا از نظر مال و فرزند ، كمتر از خود مى بينى . باشد كه پروردگارم بهتر از باغ تو به من دهد» تا آخر آيه ، تعبير «باشد» ، دلالت بر قطعيّت دارد .

تفسير القمى :اين سخن خداوند متعال : «و براى ايشان ، آن دو مرد را نمونه بياور كه به يكى از آنها ، دو باغ انگور داديم و پيرامون آن دو باغ را با درختان خرما پوشانديم و ميان آن دو را كشتزارى قرار داديم» . فرمود : «در باره مردى فرود آمد كه به فرموده خداوند عز و جل ، داراى دو باغ بزرگ پهناور و پُر ميوه بود كه در آنها ، نخلستان و كشتزارى وجود داشت . آن مرد را همسايه نيازمندى بود. صاحب آن باغ ها بر آن مرد نيازمند ، فخر فروخت . گفت : «مال من ، از تو بيشتر است و از حيث افراد ، از تو نيرومندترم . و داخل باغ خود شد» و گفت : «گمان نمى كنم كه اين نعمت ، هرگز زوال پذيرد و گمان نمى كنم كه رستاخيز ، بر پا شود ، و اگر هم به سوى پروردگارم باز گردانده شوم، قطعا بهتر ازاين را در بازگشت، خواهم يافت» . مرد نيازمند به او گفت : آيا به آن كسى كه تو را از خاك ، سپس از نطفه آفريد ، آن گاه ، تو را به صورت مردى درآورد ، كافر شدى؟ امّا من [مى گويم :] اوست خدا ، پروردگار من ، و هيچ كس را با پروردگارم شريك نمى گردانم» . سپس ، مرد نيازمند به آن مرد توانگر گفت : «چرا آن گاه كه به باغت درآمدى ، نگفتى : آنچه خدا بخواهد! نيرويى جز به يارى خدا نيست ، اگر مرا از حيث مال و فرزند ، كمتر از خود مى بينى؟» . مرد نيازمند ادامه داد : «اميد است كه پروردگارم بهتر از باغ تو به من دهد و بر آن [باغ تو] آفتى از آسمان بفرستد تا به زمين هموار و لغزنده، تبديل شود» ، يعنى بسوزد، «يا آب آن [در زمين] فروكش كند تا هرگز نتوانى آن را به دست آورى» . پس آنچه نيازمند ، آن شب در باره باغ او گفته بود ، به وقوع پيوست . صبحگاهان ، مرد توانگر «براى [از كف دادن ]آنچه در آن باغ ، هزينه كرده بود دست هايش را بر هم مى زد ، در حالى كه داربست هاى آن ، فرو ريخته بود ، و مى گفت : اى كاش ، هيچ كس را شريك پروردگارم نمى ساختم! و او را در برابر خدا ، گروهى نبود تا يارى اش كنند و توانى نداشت كه خود را يارى كند ؟» . اين است كيفر سركشى .

.

ص: 112

3 / 2غُفرانُ الذُّنوبِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أكثِروا مِن قَولِ : «سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ»؛ فَإِنَّهُنَّ الباقِياتُ الصّالِحاتُ ، وهُنَّ يَحطُطنَ الخَطايا كَما تَحُطُّ الشَّجَرَةُ وَرَقَها ، وهُنَّ مِن كُنوزِ الجَنَّةِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ» خَرَجَ مِن ذُنوبِهِ كَيَومَ وَلَدَتهُ اُمُّهُ ، ووُقِيَ سَبعينَ بابا مِنَ الفَقرِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ كُلَّ يَومٍ مِئَةَ مَرَّةٍ : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» غَفَرَ اللّهُ لَهُ ذُنوبَهُ ، وقَضى لَهُ مِئَةَ حاجَةٍ ، وبَنى لَهُ فِي الجَنَّةِ مِئَةَ قَصرٍ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :ما عَلَى الأَرضِ أحَدٌ يَقولُ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ وَاللّهُ أكبَرُ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» إلّا كُفِّرَت عَنهُ خَطاياهُ ، ولَو كانَت مِثلَ زَبَدِ البَحرِ (4) . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ حينَ يَنصَرِفُ مِن صَلاتِهِ : «سُبحانَ اللّهِ العَظيمِ وبِحَمدِهِ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ» ثَلاثَ مَرّاتٍ ، قامَ مَغفورا لَهُ . (6)

.


1- .كنزالعمّال : ج 1 ص 466 ح 2031 نقلاً عن الرامهرمزي في الأمثال عن أبي الدرداء .
2- .مستدرك الوسائل : ج 5 ص 373 ح 6123 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب .
3- .مستدرك الوسائل : ج 5 ص 375 ح 6132 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب .
4- .الزَّبدَ من البحر وغيره : كالرغْوة (المصباح المنير : ص 250 «زبد») .
5- .سنن الترمذي : ج 5 ص 509 ح 3460 ، مسند ابن حنبل : ج 2 ص 551 ح 6489 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 682 ح 1853 كلاهما بزيادة «وسبحان اللّه والحمد للّه » بعد «واللّه أكبر» وكلّها عن عبد اللّه بن عمرو ، كنزالعمّال : ج 1 ص 455 ح 1963 ؛ بحار الأنوار : ج 93 ص 275 ح 4 نقلاً عن خطّ الشهيد .
6- .عمل اليوم والليلة لابن السني : ص 50 ح 129 عن أنس ، كنزالعمّال : ج 2 ص 135 ح 3483 .

ص: 113

3 / 2 آمرزش گناهان

3 / 2آمرزش گناهانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :گفتار : «پاكا خدا و ستايش ، خداى را! معبودى جز خدا نيست . خدا ، بزرگ تر است ؛ و هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خدا» را بسيار بگوييد ؛ زيرا اينها ماندگارهاى نيك اند و گناهان را همچون برگ هاى درخت ، فرو مى ريزند و از گنج هاى بهشت اند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس بگويد : «هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به مدد خداى والا و بزرگ» ، همانند روزى كه از مادر ، متولّد شده است از گناهانش پاك گردد و از هفتاد نوع فقر محفوظ مانَد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس روزى صدمرتبه بگويد : «هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خدا» ، خداوند ، گناهانش را بيامرزد و صد حاجت از او برآوَرَد و صد قصر در بهشت ، برايش بنا كند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ كس در روى زمين نيست كه بگويد : «معبودى جز خدا نيست . خدا ، بزرگ تر است . هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خدا» ، جز آن كه گناهانش بخشوده مى شود ، اگر چه به اندازه كف دريا باشد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس پس از پايان نمازش سه مرتبه بگويد : «پاكا خداى بزرگ و ستايش ، او را! هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خدا» ، در حالى كه آمرزيده شده است ، از جاى خود برمى خيزد .

.

ص: 114

سنن الترمذي عن أبي سعيد وأبي هريرة عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ وَاللّهُ أكبَرُ» صَدَّقَهُ رَبُّهُ . . . وإذا قالَ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» قالَ عز و جل : لا إلهَ إلّا أنَا ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بي . وكانَ يَقولُ : مَن قالَها في مَرَضِهِ ثُمَّ ماتَ ، لَم تَطعَمهُ النّارُ . (1)

3 / 3قَضاءُ الحَوائِجِالإمام الصادق عليه السلام :إذا قالَ العَبدُ : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» قالَ اللّهُ عز و جل لِلمَلائِكَةِ : اِستَسلَمَ عَبدي ، اِقضوا حاجَتَهُ . (2)

عنه عليه السلام :إذا دَعَا الرَّجُلُ فَقالَ بَعدَما دَعا : «ما شاءَ اللّهُ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» قالَ اللّهُ عز و جل : اِستَبسَلَ (3) عَبدي وَاستَسلَمَ لِأَمري ، اِقضوا حاجَتَهُ . (4)

عنه عليه السلام :ما مِن رَجُلٍ دَعا فَخَتَمَ بِقَولِ : «ما شاءَ اللّهُ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» إلّا اُجيبَت حاجَتُهُ . (5)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن دَعا بِهؤُلاءِ الكَلِماتِ الخَمسِ لَم يَسأَلِ اللّهَ شَيئا إلّا أعطاهُ : لا إلهَ إلَا اللّهُ وَاللّهُ أكبَرُ ، لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ، لَهُ المُلكُ ولَهُ الحَمدُ ، وهُوَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ ، لا إلهَ إلَا اللّهُ ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ . (6)

.


1- .سنن الترمذي : ج 5 ص 492 ح 3430 ، كنزالعمّال : ج 2 ص 232 ح 3895 .
2- .المحاسن : ج 1 ص 113 ح 109 عن هشام بن سالم وح 111 عن يحيى بن أبي بكر عن بعض أصحابه نحوه ، بحار الأنوار : ج 93 ص 189 ح 23 .
3- .في القاموس : استبسل : طرح نفسه في الحرب يريد أن يَقتل أو يُقتَل . وهو كناية عن غاية التسليم والانقياد وإظهار العجز في كلّ ما أراد بدون تقدير ربّ العباد (مرآة العقول : ج 12 ص 214) .
4- .الكافي : ج 2 ص 521 ح 1 عن هشام بن سالم .
5- .ثواب الأعمال : ص 24 ح 1 ، الأمالي للصدوق : ص 266 ح 287 نحوه وكلاهما عن عمران الزعفراني ، روضة الواعظين : ص 357 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 308 ح 6 .
6- .المعجم الكبير : ج 19 ص 361 ح 849 ، المعجم الأوسط : ج 8 ص 279 ح 8634 كلاهما عن معاوية بن أبي سفيان ، كنزالعمّال : ج 2 ص 225 ح 3866 .

ص: 115

3 / 3 برآوردن حوايج

سنن الترمذى_ به نقل از ابو سعيد و ابو هُرَيره _پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «هر كس بگويد : معبودى جز خدا نيست . خدا ، بزرگ تر است ، پروردگارش او را تصديق مى كند ... و هر گاه بگويد : معبودى جز خدا نيست . هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خدا ، خداوند عز و جل مى فرمايد : [آرى!] معبودى جز من نيست و هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى من » . و مى فرمود : «هر كس در بيمارى خود ، اين جملات را بگويد و سپس بميرد ، خوراك آتش نمى شود» .

3 / 3برآوردن حوايجامام صادق عليه السلام :هرگاه بنده بگويد : «هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خدا» ، خداوند عز و جل به فرشتگان مى فرمايد : «بنده ام سرِ تسليم فرود آورد . حاجتش را بر آوريد» .

امام صادق عليه السلام :هرگاه بنده دعا كند و پس از دعايش بگويد : «هر چه خدا خواهد! هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خدا» ، خداوند عز و جل مى فرمايد : «بنده ام از خود ، گذشت و تسليم امر من شد . حاجتش را بر آوريد» .

امام صادق عليه السلام :هيچ مردى نيست كه دعا كند و در پايان بگويد : «هر چه خدا خواهد! هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خدا» ، جز آن كه حاجتش برآورده مى شود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس با اين پنج جمله دعا كند ، آنچه از خدا خواهد ، به او عطا مى كند : «معبودى جز خدا نيست و خدا ، بزرگ تر است . معبودى جز خدا نيست ؛ يگانه است و بى انباز . او راست پادشاهى و او راست ستايش . او بر هر چيزى تواناست . معبودى جز خدا نيست و هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خدا» .

.

ص: 116

راجع : ص 112 ح 1707 .

3 / 4دَفعُ الوَسوَسَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ آدَمَ شَكا إلَى اللّهِ عز و جل ما يَلقى مِن حَديثِ النَّفسِ وَالحُزنِ ، فَنَزَلَ عَلَيهِ جَبرَئيلُ عليه السلام فَقالَ لَهُ : يا آدَمُ قُل : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» ، فَقالَها فَذَهَبَ عَنهُ الوَسوَسَةُ وَالحُزنُ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :ألا فَاذكُروا يا اُمَّةَ مُحَمَّدٍ مُحَمَّدا وآلَهُ عِندَ نَوائِبِكُم وشَدائِدِكُم ، لِيَنصُرَ اللّهُ بِهِ مَلائِكَتَكُم عَلَى الشَّياطينِ الَّذينَ يَصُدُّونَكُم ؛ فَإِنَّ كُلَّ واحِدٍ مِنكُم مَعَهُ مَلَكٌ عَن يَمينِهِ يَكتُبُ حَسَناتِهِ ، ومَلَكٌ عَن يَسارِهِ يَكتُبُ سَيِّئاتِهِ ، ومَعَهُ شَيطانانِ من عِندِ إبليسَ يُغوِيانِهِ ، فَإِذا وَسوَسا في قَلبِهِ ، ذَكَرَ اللّهَ وقالَ : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ ، وصَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ الطَّيِّبينَ» خَنَسَ الشَّيطانانِ ، ثُمَّ صارا إلى إبليسَ فَشَكَواهُ وقالا لَهُ : قَد أعيانا أمرُهُ ، فَأَمدِدنا بِالمَرَدَةِ! فَلا يَزالُ يُمِدُّهُما ، حَتّى يُمِدَّهُما بِأَلفِ ماردٍ فَيَأتونَهُ ، فَكُلَّما راموهُ (2) ذَكَرَ اللّهَ وصَلّى عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ الطَّيِّبينَ ، لَم يَجِدوا عَلَيهِ طَريقا ولا مَنفَذا . (3)

.


1- .الأمالي للصدوق : ص 637 ح 855 ، مُهج الدعوات : ص 363 كلاهما عن هشام بن سالم عن الإمام الصادق عليه السلام والأخير نحوه ومن دون إسنادٍ إليه صلى الله عليه و آله ، روضة الواعظين : ص 360 ، بحار الأنوار : ج 95 ص 167 ح 22 وراجع قصص الأنبياء : ص 49 ح 18 .
2- .رامَ الشيءَ : طَلَبُه (لسان العرب : ج 12 ص 258 «روم») .
3- .التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه السلام : ص 396 ح 270 ، بحار الأنوار : ج 63 ص 271 ح 158 .

ص: 117

3 / 4 از بين بردن وسوسه و خيالات

ر . ك : ص 113 ح 1707 .

3 / 4از بين بردن وسوسه و خيالاتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آدم عليه السلام به خداوند عز و جل از دچار شدن به خيالات و اندوه ، شِكوه كرد . پس جبرئيل عليه السلام بر او فرود آمد و به او گفت : اى آدم ، بگو : «هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خدا» . آدم عليه السلام اين را گفت و وسوسه و اندوهش برطرف شد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هان! اى امّت محمّد ، در هنگام رنج ها و سختى هايتان ، محمّد و خاندان او را ياد كنيد تا خداوند ، به واسطه او ، فرشتگانتان را بر شياطينى كه شما را باز مى دارند ، يارى بخشد ؛ زيرا هر يك از شما ، فرشته اى در سمت راستش دارد كه كارهاى نيك او را مى نويسد ، و فرشته اى در سمت چپش كه كارهاى بدش را مى نويسد . نيز با او دو شيطان از جانب ابليس ، همراه است كه در گم راه كردنش مى كوشند . پس هرگاه آن دو ، در دلش وسوسه كردند و او بگويد : «هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خداى والا و بزرگ . درود خدا بر محمّد و خاندان پاكش باد!» ، آن دو شيطان ، دور مى شوند و نزد ابليس مى روند و به او شكايت مى كنند و به او گويند : ما از پسِ او بر نمى آييم . [ شيطان هاى ]عصيانگر را به يارى ما بفرست! و ابليس ، پيوسته ، نيروى كمكى مى فرستد تا شمارشان به هزار شيطان برسد و همگى نزد آن كس بيايند . وهر بار كه آهنگ او كنند ، او خداى را ياد مى كند و بر محمّد و خاندان پاكش ، درود مى فرستد . پس هيچ راه و روزنه اى به سوى او نمى يابند .

.

ص: 118

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ الشَّيطانَ اثنانِ : شَيطانُ الجِنِّ ؛ ويُبعَدُ بِ «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ» ، وشَيطانُ الإِنسِ ؛ ويُبعَدُ بِالصَّلاةِ عَلَى النَّبِيِّ وآلِهِ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ آدَمَ عليه السلام شَكا إلى رَبِّهِ حَديثَ النَّفسِ ، فَقالَ : أكثِر مِن قَولِ : لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ . (2)

الكافي عن حمّاد بن عثمان :كُنتُ عِندَ أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام فَكَلَّمَهُ شَيخٌ مِن أهلِ العِراقِ ، فَقالَ لَهُ : مالي أرى كَلامَكَ مُتَغَيِّرا؟ فَقالَ لَهُ : سَقَطَت مَقاديمُ فَمي فَنَقَصَ كَلامي . فَقالَ لَهُ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : وأنَا أيضا قَد سَقَطَ بَعضُ أسناني ، حَتّى أنَّهُ لَيُوَسوِسُ إلَيَّ الشَّيطانُ فَيَقولُ لي : إذا ذَهَبَتِ البَقِيَّةُ فَبِأَيِّ شَيءٍ تَأكُلُ؟ فَأَقولُ : لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ . (3)

الكافي عن عليّ بن مهزيار :كَتَبَ رَجُلٌ إلى أبي جَعفَرٍ عليه السلام يَشكو إلَيهِ لَمَما يَخطِرُ عَلى بالِهِ ، فَأَجابَهُ في بَعضِ كَلامِهِ : إنَّ اللّهَ عز و جل إن شاءَ ثَبَّتَكَ فَلا يَجعَلُ لِاءِبليسَ عَلَيكَ طَريقا ، قَد شَكا قَومٌ إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله لَمَما يَعرِضُ لَهُم ؛ لَأَن تَهوِيَ بِهِمُ الرّيحُ أو يُقَطَّعوا أحَبُّ إلَيهِم مِن أن يَتَكَلَّموا بِهِ ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : أتَجِدونَ ذلِكَ؟ قالوا : نَعَم . فَقالَ : وَالَّذي نَفسي بِيَدِهِ إِنَّ ذلِكَ لَصَريحُ الإِيمانِ (4) ، فَإِذا وَجَدتُموهُ فَقولوا : آمَنّا بِاللّهِ ورَسولِهِ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ . (5)

.


1- .بحار الأنوار : ج 95 ص 136 ح 4 نقلاً عن خطّ الشهيد .
2- .المحاسن : ج 1 ص 112 ح 106 عن أبان بن تغلب ، بحار الأنوار : ج 93 ص 189 ح 20 .
3- .الكافي : ج 6 ص 335 ح 5 ، المحاسن : ج 2 ص 298 ح 1986 ، بحار الأنوار : ج 66 ص 88 ح 3 .
4- .أي : استعظامهم الكلام به هو صريح الإيمان . فإنّ استعظام هذا وشدّة الخوف منه ، ومن النطق به فضلاً عن الاعتقاد به إنّما يكون لمن استكمل الإيمان استكمالاً محقّقا ، وانتفت عنه الريبة والشكوك .
5- .الكافي : ج 2 ص 425 ح 4 .

ص: 119

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :شيطان ، دو گونه است : يكى شيطان جنّى كه با گفتنِ «هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خداى والا و بزرگ» ، دور گردانيده مى شود ، و ديگرى ، شيطان انسى ، كه با درود فرستادن بر پيامبر صلى الله عليه و آله و خاندان او دور مى گردد .

امام صادق عليه السلام :آدم عليه السلام از وسوسه [و خيالات] به پروردگارش شِكوه كرد . خدا فرمود : جمله : هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خدا را فراوان بگو» .

الكافى_ به نقل از حمّاد بن عثمان _: در محضر امام صادق عليه السلام بودم . پيرمردى از مردم عراق ، شروع به سخن گفتن با ايشان كرد . امام عليه السلام فرمود : «چرا سخن گفتنت تغيير كرده است؟». گفت : دندان هاى جلو دهانم افتاده است . از اين رو ، نمى توانم خوب صحبت كنم . امام صادق عليه السلام به او فرمود : «من نيز بعضى از دندان هايم افتاده است ، به طورى كه شيطان ، مرا وسوسه مى كند و مى گويد : بقيه دندان هايت كه از بين رفت ، چگونه غذا خواهى خورد؟ و من مى گويم : هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خدا » .

الكافى_ به نقل از على بن مهزيار _: مردى به امام جواد عليه السلام نامه اى نوشت و از وسوسه هايى كه بر خاطرش مى گذشت ، شِكوه كرد . امام عليه السلام در ضمن پاسخى كه به او نوشت ، چنين مرقوم فرمود : «خداوند عز و جل _ ان شاء اللّه _ استوارت بدارد و براى شيطان ، بر تو راهى قرار ندهد . عدّه اى به پيامبر صلى الله عليه و آله شكايت بردند كه وسوسه هايى در دل آنها مى گذرد كه اگر توفان ، آنان را در هم پيچد يا پاره پاره شوند ، نزدشان خوش تر است تا اين وسوسه ها را بر زبان آورند . پيامبر خدا فرمود : به راستى چنين احساسى داريد [كه نابود شويد و اين خطورات و وسوسه ها را به زبان نياوريد]؟ گفتند : آرى . فرمود : سوگند به آن كه جانم در دست اوست ، اين ، عينِ ايمان است . پس هرگاه اين وسوسه ها را در خود يافتيد ، بگوييد : به خدا و پيامبر او ايمان آورديم . هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خدا » .

.

ص: 120

3 / 5تَسكينُ الغَضَبِمستدرك الوسائل :في حَديثٍ أنَّ إبليسَ قالَ لِموسى عليه السلام : وإيّاكَ وَالغَضَبَ ، وإذا غَضِبتَ فَقُل : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ» يَسكُنُ غَضَبُكَ . (1)

3 / 6أمانٌ مِنَ الهَمِّرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن حَزَنَهُ أمرٌ فَليَقُل : لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام_ لِسُفيانَ الثَّورِيِّ _: يا سُفيانُ ، إذا حَزَنَكَ أمرٌ مِن سُلطانٍ أو غَيرِهِ ، فَأَكثِر مِن قَولِ : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» فَإِنَّها مِفتاحُ الفَرَجِ ، وكَنزٌ مِن كُنوزِ الجَنَّةِ . (3)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ مِن وَصِيَّةٍ لَهُ أوصى بِها عَلِيّا عليه السلام _: يا عَلِيُّ : أمانٌ لِاُمَّتي مِنَ الهَمِّ : لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ ، لا مَلجَأَ ولا مَنجى مِنَ اللّهِ إلّا إلَيهِ . (4)

.


1- .مستدرك الوسائل : ج 12 ص 15 ح 13383 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب .
2- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 46 ح 171 عن أحمد بن عامر الطائي وأحمد بن عبد اللّه الهروي وداوود بن سليمان الفرّاء ، صحيفة الإمام الرضا عليه السلام : ص 258 ح 192 كلاهما عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام ، كفاية الأثر : ص 295 عن زيد بن عليّ عن الإمام زين العابدين عن أبيه عن جدّه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : ج 93 ص 187 ح 10 ؛ تاريخ بغداد : ج 3 ص 180 عن ابن أبي حازم ، شُعب الإيمان : ج 1 ص 441 ح 651 وج 4 ص 108 ح 4446 كلاهما عن عبد العزيز بن أبي حازم وعبد العزيز بن محمّد الداوردي وكلّها عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، كنزالعمّال : ج 3 ص 259 ح 6442 .
3- .كشف الغمّة : ج 2 ص 368 عن مالك بن أنس ، بحار الأنوار : ج 78 ص 201 ح 29 ؛ الدرّ المنثور : ج 5 ص 8 نقلاً عن أبي نعيم في الحلية .
4- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 371 ح 5762 عن حمّاد بن عمرو وأنس بن محمّد عن أبيه جميعا ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 334 ح 2656 كلاهما عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عن الإمام عليّ عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 77 ص 58 ح 3 .

ص: 121

3 / 5 فرو نشاندن خشم
3 / 6 ايمن ماندن از اندوه و نگرانى

3 / 5فرو نشاندن خشممستدرك الوسائل :در حديثى آمده است كه ابليس به موسى عليه السلام گفت : از خشم ، دورى كن و هرگاه خشمگين شدى ، بگو : «هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خداى والا و بزرگ» ، خشمت آرام مى گيرد .

3 / 6ايمن ماندن از اندوه و نگرانىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس ، چيزى او را اندوهگين سازد ، بگويد : «هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا» .

امام صادق عليه السلام_ به سفيان ثورى _: اى سفيان! هرگاه ناراحتى اى از جانب حكومت يا جز آن به سراغت آمد ، بسيار بگو : «هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا» ؛ چرا كه اين جمله ، كليد گشايش و گنجى از گنج هاى بهشت است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ از سفارش هاى ايشان به على عليه السلام _: اى على! جمله «هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خداى والا و بزرگ . از خدا ، جز به خود او پناه نمى توان برد و جز به او نجات نمى توان يافت» ، مايه ايمنى امّت من از غم و اندوه است .

.

ص: 122

عنه صلى الله عليه و آله :أكثِروا مِن قَولِ : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» فَإِنَّها تَدفَعُ تِسعَةً وتِسعينَ بابا مِنَ الضُّرِّ ؛ أدناهَا الهَمُّ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :قَولُ : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ» كَنزٌ مِن كُنوزِ الجَنَّةِ ، وهِيَ شِفاءٌ مِن تِسعَةٍ وتِسعينَ داءً أدناهُ الهَمُّ . (2)

تيسير المطالب عن أبي ذرّ :أوصاني رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله أن اُكثِرَ مِن قَولِ : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» فَإِنَّها كَنزٌ مِن كُنوزِ الجَنَّةِ ، ويَدفَعُ اللّهُ بِها تِسعا وتِسعينَ بابا مِن أبوابِ البَلاءِ ، أدناها وأيسَرُهَا الهَمُّ وَالحُزنُ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :مَن قالَ في كُلِّ يَومٍ مِئَةَ مَرَّةٍ : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» دَفَعَ اللّهُ بِها عَنهُ سَبعينَ نَوعا مِنَ البَلاءِ ؛ أيسَرُهَا الهَمُّ . (4)

عنه عليه السلام :إذا تَوالَت عَلَيكَ الهُمومُ فَقُل : لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ . (5)

عنه عليه السلام_ في أحوالِ آدَمَ عليه السلام _: كانَ إذا لَم يَأتِهِ جَبرَئيلُ اغتَمَّ وحَزَنَ ، فَشَكا ذلِكَ إلى جَبرَئيلَ ، فَقالَ : إذا وَجَدتَ شَيئا مِنَ الحُزنِ فَقُل : لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ . (6)

الدعوات عن ابن عبّاس :جاءَ عَونُ بنُ مالِكٍ الأَشجَعِيُّ إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، إنَّ ابني قَد أسَرَهُ العَدُوُّ ، وقَدِ اشتَدَّ غَمّي وعيلَ صَبري ، فَما تَأمُرُني؟ قالَ : آمُرُكَ أن تُكثِرَ مِن قَولِ : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ في كُلِّ حالٍ» . فَانصَرَفَ وهُوَ يَقولُ : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ عَلى كُلِّ حالٍ» ، فَبَينا هُوَ كَذلِكَ إذ أتاهُ ابنُهُ ، مَعَهُ مِئَةٌ مِنَ الإِبِلِ غَفَلَ عَنهَا المُشرِكونَ فَاستاقَها . فَأَتَى الأَشجَعِيُّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، فَذَكَرَ لَهُ ذلِكَ ، فَنَزَلَت هذِهِ الآيَةُ : «وَ مَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا * وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ» (7) . (8)

.


1- .المعجم الأوسط : ج 4 ص 33 ح 3541 ، المعجم الصغير : ج 1 ص 157 وزاد في آخره «والفقر» وكلاهما عن جابر بن عبد اللّه ، كنزالعمّال : ج 1 ص 455 ح 1961 .
2- .الجعفريّات : ص 188 ، النوادر للراوندي : ص 94 ح 38 كلاهما عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام ، قرب الإسناد : ص 76 ح 244 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : ج 93 ص 187 ح 8 .
3- .تيسير المطالب : ص 318 عن عبد اللّه بن ميمون عن الإمام الصادق عن الإمام الباقر عليهماالسلام .
4- .ثواب الأعمال : ص 195 ح 1 عن عمر بن يزيد ، بحار الأنوار : ج 93 ص 188 ح 16 .
5- .الدعوات : ص 83 ح 210 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 274 ح 2 .
6- .قصص الأنبياء : ص 49 ح 18 عن أبان بن عيسى ، بحار الأنوار : ج 93 ص 188 ح 14 .
7- .الطلاق : 2 و 3 .
8- .الدعوات : ص 296 ح 63 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 274 ح 2 .

ص: 123

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :جمله «هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا» را بسيار بگوييد ؛ زيرا اين جمله ، نود و نه نوع گزند را دور مى كند كه كمترين آنها ، اندوه و نگرانى است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :جمله «هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خداى والا و بزرگ» ، گنجى از گنج هاى بهشت ، و شفا دهنده نود و نُه بيمارى است كه كمترين آنها ، اندوه [و نگرانى] است .

تيسير المطالب_ به نقل از ابو ذر _: پيامبر خدا به من توصيه فرمود كه جمله «هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا» را فراوان بگويم ؛ زيرا كه آن ، گنجى از گنج هاى بهشت است و به سبب آن ، خداوند ، نود و نه نوع از انواع رنج و گرفتارى را دفع مى كند كه كمترين و آسان ترين آنها ، نگرانى و اندوه است .

امام صادق عليه السلام :هر كس در هر روز ، صد مرتبه بگويد : «هيچ نيرو توانى نيست ، جز به يارى خدا»، خداوند ، به واسطه آن ، هفتاد نوع بلا را از او دور مى گردانَد كه آسان ترين آنها اندوه [و نگرانى] است .

امام صادق عليه السلام :هرگاه اندوه ها [و نگرانى ها] پياپى به تو رسيد ، بگو : «هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا» .

امام صادق عليه السلام_ در احوال آدم عليه السلام _: هرگاه جبرئيل عليه السلام نزدش نمى آمد ، غمگين و اندوهناك مى شد . از اين حالت ، به جبرئيل عليه السلام شِكوه كرد . جبرئيل عليه السلام گفت : هرگاه دچار اندوهى شدى بگو : «هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا» .

الدعوات_ به نقل از ابن عبّاس _: عون بن مالك اشجعى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و گفت : اى پيامبر خدا! پسرم را دشمن ، اسير كرده است و از اين بابت ، بسيار ناراحتم و شكيبايى ام به سرآمده است . چه به من دستور مى دهى؟ فرمود : «به تو دستور مى دهم كه جمله : در هر حال ، هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا را بسيار بگويى» . عون رفت و با خود مى گفت : «در همه حال ، هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا» . در همين حال كه اين جمله را مى گفت ، به ناگاه ، پسرش با يكصد شتر كه دور از چشم مشركان ، آنها را با خود آورده بود ، نزد او آمد . اشجعى ، نزد پيامبر خدا آمد و ماجرا را براى ايشان گفت . اين آيه فرود آمد : «و هر كه از خدا پروا كند ، خداوند ، برايش راه خروجى قرار دهد و به او از جايى كه گمان نمى كند ، روزى دهد» .

.

ص: 124

الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام :إذا حَزَنَكَ أمرٌ فَقُل سَبعَ مَرّاتٍ : «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ» ، فَإِن كُفيتَ وإلّا أتمَمتَ سَبعينَ مَرَّةً . (1)

3 / 7نَفيُ الفَقرِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن ظَهَرَت عَلَيهِ النِّعمَةُ فَليُكثِر ذِكرَ : «الحَمدُ للّهِِ» ، ومَن كَثُرَت هُمومُهُ فَعَلَيهِ بِالاِستِغفارِ ، ومَن ألَحَّ عَليَهِ الفَقرُ فَليُكثِر مِن قَولِ : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ»؛ يَنفِي اللّهُ عَنهُ الفَقرَ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :قَولُ : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» يَذهَبُ بِالفَقرِ . (3)

.


1- .الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام : ص 393 ح 112 ، بحار الأنوار : ج 95 ص 190 ح 19 .
2- .الكافي : ج 8 ص 93 ح 65 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام ، المحاسن : ج 1 ص 114 ح 113 عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، الجعفريّات : ص 231 ، النوادر للراوندي : ص 124 ح 140 كلاهما عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام نحوه وكلّها عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : ج 95 ص 296 ح 10 ؛ تاريخ بغداد : ج 2 ص 52 عن أنس نحوه ، كنزالعمّال : ج 15 ص 847 ح 43368 .
3- .مستدرك الوسائل : ج 5 ص 374 ح 6125 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب .

ص: 125

3 / 7 از بين بردن فقر

الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام :هرگاه دست خوش اندوهى شدى ، هفت مرتبه بگو : «به نام خداى مهرگسترِ مهربان . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خداى والا و بزرگ» . پس اگر رفع گرفتارى نشد ، هفتاد مرتبه بگو .

3 / 7از بين بردن فقرپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه نعمت ، او را فرا گيرد ، بايد اين ذكر را بسيار بگويد كه : «ستايش ، خدا را» . هر كه اندوه ها [و نگرانى هايش] فزونى گيرد ، بايد به آمرزش خواهى روى آورد ، و هر كه فقر دامنگيرش شود و ذكر «هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خداى والا و بزرگ» را بسيار بگويد ، خداوند ، فقر را از او برطرف مى سازد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :جمله : «هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خدا» فقر را مى بَرد .

.

ص: 126

الإمام الصادق عليه السلام :فَقَدَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله رَجُلاً مِنَ الأَنصارِ فَقالَ : ما غَيَّبَكَ عَنّا؟ فَقالَ : الفَقرُ يا رَسولَ اللّهِ ، وطولُ السُّقمِ . فَقالَ لَهُ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : ألا أُعَلِّمُكَ كَلاما إذا قُلتَهُ ذَهَبَ عَنكَ الفَقرُ وَالسُّقمُ؟ فَقالَ : بَلى يا رَسولَ اللّهِ . فَقالَ : إذا أصبَحتَ وأمسَيتَ فَقُل : لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ ، تَوَكَّلتُ عَلَى الحَيِّ الَّذي لا يَموتُ ، وَالحَمدُ للّهِِ الَّذي لَم يَتَّخِذ وَلَدا ، ولَم يَكُن لَهُ شَريكٌ فِي المُلكِ ، ولَم يَكُن لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ وكَبِّرهُ تَكبيرا . فَقالَ الرَّجُلُ : فَوَاللّهِ ما قُلتُهُ إلّا ثَلاثَةَ أيّامٍ ، حَتّى ذَهَبَ عَنِّي الفَقرُ وَالسُّقمُ . (1)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ كُلَّ يَومٍ: «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» مِئَةَ مَرَّةٍ ، لَم يُصِبهُ فَقرٌ أبَدا . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :مَن قالَ ألفَ مَرَّةٍ : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ» رَزَقَهُ اللّهُ الحَجَّ ، فَإِن كانَ قَدِ اقتَرَبَ أجَلُهُ أخَّرَ اللّهُ في أجَلِهِ حَتّى رَزَقَهُ الحَجَّ . (3)

3 / 8دَفعُ العَينِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن رَأى شَيئا يُعجِبُهُ فَقالَ : «اللّهُ ، اللّهُ ، ما شاءَ اللّهُ ، لا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» لَم يَضُرَّ شَيئا . (4)

.


1- .الكافي : ج 8 ص 93 ح 65 ، المحاسن : ج 1 ص 114 ح 113 كلاهما عن السكوني ، الأمالي للمفيد : ص 229 ح 2 عن محمّد بن جعفر ، الجعفريّات : ص 220 عن الإمام الكاظم عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام وكلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 95 ص 296 ح 10 .
2- .بحار الأنوار : ج 86 ص 161 ح 40 نقلاً عن البلد الأمين ، جامع الأخبار : ص 144 ح 310 عن الإمام الصادق عليه السلام .
3- .جامع الأخبار : ص 143 ح 309 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 191 ح 33 .
4- .مجمع البيان : ج 10 ص 866 عن أنس ، بحار الأنوار : ج 63 ص 14 ؛ عمل اليوم والليلة لابن السني : ص 78 ح 207 عن أنس ، كنزالعمّال : ج 6 ص 746 ح 17670 .

ص: 127

3 / 8 دفع چشم زخم

امام صادق عليه السلام :پيامبر صلى الله عليه و آله مردى از انصار را مدّتى نديد [و چون او را ديد] ، فرمود : «سبب چيست كه تو را نمى بينيم؟». گفت : نيازمندى و به درازا كشيدن بيمارى ، اى پيامبر خدا! پيامبر خدا به او فرمود : «آيا سخنى به تو نياموزم كه هرگاه آن را بگويى ، نيازخواهى و بيمارى از تو مى رود؟». گفت : چرا اى پيامبر خدا . فرمود : «هر بام و شام بگو : هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خداى والا و بزرگ . توكّل كردم بر آن زنده ناميرا . ستايش ، خدايى را كه فرزندى نگرفته است و در جهاندارى ، شريكى ندارد ، و خوار و ناتوان نبود كه حمايتگرى داشته باشد و او را بسى بزرگ دار» . مرد گفت : به خدا سوگند ، اين جمله را سه روز بيشتر نگفتم كه نيازخواهى و بيمارى ، از من ، برطرف شد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس روزى صد مرتبه بگويد : «هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خدا» ، هرگز دچار فقر نمى شود .

امام صادق عليه السلام :هر كس هزار بار بگويد : «هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خداى والا و بزرگ» . خداوند ، حج را روزى او مى كند ، و اگر اجلش نزديك شده باشد ، خداوند ، آن را به تأخير مى افكند تا حج را روزى اش نمايد .

3 / 8دفع چشم زخمپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس چيزى را ببيند كه نظرش را بگيرد ، امّا بگويد : «خدا ، خدا! آنچه خدا خواهد! هيچ نيرويى نيست ، مگر به يارى خدا» ، گزندى نمى زند .

.

ص: 128

عمل اليوم والليلة لابن السني عن أنس عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن رَأى شَيئا فَأَعجَبَهُ فَقالَ : «ما شاءَ اللّهُ ، لا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» لَم يَضُرَّهُ العَينُ _ يَعني لا يُصيبُهُ العَينُ _ . (1)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما أنعَمَ اللّهُ تَعالى عَلى عَبدٍ نِعمَةً في أهلٍ ومالٍ ووَلَدٍ فَأَعجَبَهُ ، فَقالَ إذا رَأى ذلِكَ : «ما شاءَ اللّهُ ، لا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» إلّا رَفَعَ اللّهُ تَعالى عَنهُ كُلَّ آفَةٍ حَتّى تَأتِيَهُ مَنِيَّتُهُ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :العَينُ حَقٌّ ، ولَيسَ تَأمَنُها مِنكَ عَلى نَفسِكَ ولا مِنكَ عَلى غَيرِكَ ، فَإِذا خِفتَ شَيئا مِن ذلِكَ فَقُل : ما شاءَ اللّهُ ، لا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ _ ثَلاثا _ . (3)

3 / 9صَرفُ أنواعِ البَلاءِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ : «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ» ثَلاثَ مَرّاتٍ ، كَفاهُ اللّهُ عز و جل تِسعَةً وتِسعينَ نَوعا مِن أنواعِ البَلاءِ ؛ أيسَرُهُنَّ الخَنقُ . (4)

الإمام عليّ عليه السلام_ في وَصِيَّتِهِ لِكُمَيلِ بنِ زِيادٍ _: يا كُمَيلُ ، قُل عِندَ كُلِّ شِدَّةٍ : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ»؛ تُكفَها . وقُل عِندَ كُلِّ نِعمَةٍ : «الحَمدُ للّهِِ» ؛ تَزدَد مِنها . وإذا أبطَأَتِ الأَرزاقُ عَلَيكَ ، فَاستَغفِرِ اللّهَ؛ يُوَسَّع عَلَيكَ فيها . (5)

الإمام الصادق عليه السلام :مَن قالَ : «ما شاءَ اللّهُ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» سَبعينَ مَرَّةً ، صَرَفَ عَنهُ سَبعينَ نَوعا مِن أنواعِ البَلاءِ ؛ أيسَرُ ذلِكَ الخَنقُ . (6)

.


1- .عمل اليوم والليلة لابن السني : ص 78 ح 207 ، كنزالعمّال : ج 6 ص 746 ح 17670 .
2- .كنزالعمّال : ج 10 ص 65 ح 28385 نقلاً عن ابن صصري في أماليه عن أنس .
3- .مكارم الأخلاق : ج 2 ص 231 ح 2553 ، بحار الأنوار : ج 95 ص 128 ح 9 .
4- .الكافي : ج 8 ص 109 ح 89 ، المحاسن : ج 1 ص 111 ح 104 كلاهما عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام .
5- .تحف العقول : ص 174 ، بشارة المصطفى : ص 27 عن كميل ، بحار الأنوار : ج 77 ص 270 ح 1 .
6- .الكافي : ج 2 ص 521 ح 2 عن جميل ، ثواب الأعمال : ص 194 ح 1 عن هشام بن أحمر نحوه وليس فيه «سبعين مرّة» .

ص: 129

3 / 9 گرداندن انواع بلا

عمل اليوم والليلة ، ابن سنى_ به نقل از اَنَس _: پيامبر خدا فرمود : «هر كس چيزى را ببيند كه نظرش را بگيرد ؛ امّا بگويد : «هر چه خدا خواهد! هيچ نيرويى نيست ، جز به يارى خدا» ، چشم ، به آن گزند نمى زند» ، يعنى چشمش نمى زند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هرگاه خداوند متعال به زن و فرزند و مال بنده اى نعمتى دهد و آن چيز نظرش را بگيرد ، چنانچه با ديدن آن بگويد : «آنچه خدا خواهد! هيچ نيرويى نيست ، جز به يارى خدا» ، خداوند متعال ، هر گونه گزندى را از آن دور مى كند تا آن گاه كه از دنيا برود .

امام صادق عليه السلام :چشم زدن ، حقيقت دارد و از آن ، نه بر خودت و نه بر ديگرى ، ايمن نيستى . (1) پس هرگاه از چشم زخمى ترسيدى ، سه مرتبه بگو : «آنچه خدا خواهد! هيچ نيرويى نيست ، مگر به يارى خداى والا و بزرگ» .

3 / 9گرداندن انواع بلاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس سه بار بگويد : «به نام خداى مهر گسترِ مهربان . هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خداى والا و بزرگ» ، خداوند عز و جل نود و نُه گونه بلا را از او مى گرداند كه آسان ترين آنها خفه شدن (2) است .

امام على عليه السلام_ در سفارشش به كميل بن زياد _: اى كميل! در هر سختى اى بگو : «هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خدا» ، آن سختى از تو برطرف مى شود ، و براى هر نعمتى بگو : «ستايش ، خداى را» ، آن نعمت ، افزون مى شود ، و هرگاه روزى ات دير رسيد ، از خداوند آمرزش بخواه ، آن روزى بر تو فراخ مى گردد .

امام صادق عليه السلام :هر كس هفتاد بار بگويد : «هر چه خدا خواهد! هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خدا» ، خداوند ، هفتاد نوع از انواع بلا را از او مى گرداند كه آسان ترين آنها ، خفه شدن است .

.


1- .يعنى هم خودت در معرض خطرِ چشم زخم از جانب خودت هستى و هم غير خودت .
2- .ممكن است به معناى خُناق يا خنّاك باشد ؛ يعنى بيمارى عدم نفوذ نفس به سوى شش ، يا به معناى ديفترى» .

ص: 130

رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ لعليّ عليه السلام _: يا عَلِيُّ ، ألا اُعَلِّمُكَ كَلِماتٍ إذا وَقَعتَ في وَرطَةٍ أو بَلِيَّةٍ فَقُل : «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ» ؛ فَإِنَّ اللّهَ عز و جليَصرِفُ بِها عَنكَ ما يَشاءُ مِن أنواعِ البَلاءِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :يَقولُ اللّهُ عز و جل : قُل لِاُمَّتِكَ يَقولوا : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» عَشرا عِندَ الصُّبحِ ، وعَشرا عِندَ المَساءِ ، وعَشرا عِندَ النَّومِ ؛ يَدفَعُ عَنهُم عِندَ النَّومِ بَلوَى الدُّنيا ، وعِندَ المَساءِ مُكايَدَةَ الشَّيطانِ ، وعِندَ الصُّبحِ مِن غَضَبي . (2)

عنه صلى الله عليه و آله_ لِشَيبَةَ الهُذَيلِ (3) _: إذا صَلَّيتَ الصُّبحَ فَقُل عَشرَ مَرّاتٍ : «سُبحانَ اللّهِ العَظيمِ وبِحَمدِهِ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَليِّ العَظيمِ» ؛ فَإِنَّ اللّهَ يُعافيكَ بِذلِكَ مِنَ العَمى وَالجُنونِ وَالجُذامِ وَالفَقرِ وَالهَرَمِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله_ لِقَبيصَةَ بنِ مُخارِقٍ الهِلالِيِّ _: قُل ثَلاثَ مَرّاتٍ إذا صَلَّيتَ الغَداةَ : «سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ ، سُبحانَ اللّهِ العَظيمِ وبِحَمدِهِ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» ؛ فَإِنَّكَ إذا قُلتَهُنَّ أمِنتَ مِن عَمىً وجُذامٍ وبَرَصٍ وفالِجٍ . (5)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 573 ح 14 عن بكير عن الإمام عليّ عليه السلام ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 159 ح 2391 وزاد بعد ذكر الحوقلة «اللهمّ إيّاك نعبد وإيّاك نستعين» ، الدعوات : ص 52 ح 129 عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله وليس فيهما «ألا اُعلّمك كلمات» ، بحار الأنوار : ج 95 ص 195 ح 29 ؛ عمل اليوم والليلة لابن السني : ص 121 ح 336 عن سويد بن غفلة ، الفردوس : ج 5 ص 324 ح 8323 كلاهما عن الإمام عليّ عليه السلام ، كنزالعمّال : ج 2 ص 124 ح 3442 .
2- .الفردوس : ج 5 ص 248 ح 8093 عن أبي بكر ، كنزالعمّال : ج 2 ص 170 ح 3607 ؛ بحار الأنوار : ج 86 ص 161 ح 40 نقلاً عن البلد الأمين .
3- .كذا في تهذيب الأحكام ، وفي المصادر الاُخرى : «الهذلي» .
4- .تهذيب الأحكام : ج 2 ص 107 ح 404 ، الأمالي للصدوق : ص 110 ح 85 كلاهما عن سلّام المكّي ، ثواب الأعمال : ص 191 ح 1 عن سالم المكّي وفيه «الهدم» بدل «الهرم» ، روضة الواعظين : ص 521 كلّها عن الإمام الباقر عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : ج 86 ص 19 ح 18 وص 160 ح 39 .
5- .الخصال : ص 220 ح 45 عن ابن عبّاس ، الدعوات : ص 83 ح 208 نحوه ، بحار الأنوار : ج 86 ص 21 ح 20 ؛ عمل اليوم والليلة لابن السني : ص 52 ح 134 عن ابن عبّاس نحوه ، كنزالعمّال : ج 2 ص 145 ح 3521 .

ص: 131

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ به على عليه السلام _: اى على! آيا به تو جملاتى نياموزم؟ هرگاه به مشكلى سخت يا گرفتارى اى افتادى ، بگو : «به نام خداى مهرِگستر مهربان . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خداوند والا و بزرگ» . پس خداوند عز و جل به سبب آن ، از انواع بلا ، آنچه بخواهد ، از تو مى گردانَد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند عز و جل مى فرمايد : «به امّتت بگو كه صبحگاهان و شامگاهان و هنگام خوابيدن ، هر بار ده مرتبه بگويند : «هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا» ، در هنگام خوابيدن ، بلاهاى دنيا را از آنان ، دور مى كند ، در شامگاهان ، نيرنگ شيطان را ، و در صبحگاهان ، از خشم من ، آنها را نگه مى دارد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ به شيبه هُذَيل _: نماز صبح را كه خواندى ، ده بار بگو : «پاكا خداى بزرگ و ستايش ، او را! هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خداوند والا و بزرگ» ؛ زيرا به واسطه اين ذكر ، خداوند ، تو را از كورى و ديوانگى و جذام و نادارى و فرتوتى به سلامت مى دارد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ به قبيصة بن مُخارق هلالى _:هرگاه نماز صبح را خواندى سه مرتبه بگو : «پاكا خدا و ستايش او را! پاكا خداى بزرگ و ستايش او را! و هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا» ؛ زيرا هر گاه اينها را بگويى ، از كورى و جذام و پيسى و فلج شدن ، در امان خواهى ماند .

.

ص: 132

عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن عَبدٍ يُصَلِّي الفَجرَ ثُمَّ يَقولُ حينَ يَنصَرِفُ : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ ، ولا حَياةَ ولَا احتِيالَ ولا مَنجى ولا مَلجَأَ مِنَ اللّهِ ، إلّا إلَيهِ» سَبعَ مَرّاتٍ ، إلّا رُفِعَ عَنهُ سَبعونَ نَوعا مِنَ البَلاءِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ حينَ يُصبِحُ : «ما شاءَ اللّهُ ، لا قُوَّةَ (2) إلّا بِاللّهِ ، أشهَدُ أنَّ اللّهَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ» ، رُزِقَ خَيرَ ذلِكَ اليَومِ وصُرِفَ عَنهُ شَرُّهُ . ومَن قالَها مِنَ اللَّيلِ رُزِقَ خَيرَ تِلكَ اللَّيلَةِ ، وصُرِفَ عَنهُ شَرُّها . (3)

الإمام عليّ عليه السلام :مَن قالَ : «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَليِّ العَظيمِ» سَبعَ مَرّاتٍ وهُوَ ثاني رِجلِهِ بَعدَ المَغرِبِ قَبلَ أن يَتَكَلَّمَ ، وبَعدَ الصُّبحِ قَبلَ أن يَتَكَلَّمَ ، صَرَفَ اللّهُ تَعالى عَنهُ سَبعينَ نَوعا مِن أنواعِ البَلاءِ ؛ أدناهَا الجُذامُ والبَرَصُ وَالسُّلطانُ وَالشَّيطانُ . (4)

عنه عليه السلام_ في وَصِيَّتِهِ لِكُمَيلِ بنِ زِيادٍ _: يا كُمَيلُ ، سَمِّ كُلَّ يَومٍ بِاسمِ اللّهِ ، وقُل : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» . . . تُكفَ شَرَّ ذلِكَ اليَومِ إن شاءَ اللّهُ . (5)

الإمام الصادق عليه السلام :مَن قالَ كُلَّ يَومٍ ثَلاثينَ مَرَّةً : «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، الحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ ، تَبارَكَ اللّهُ أحسَنُ الخالِقينَ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَليِّ العَظيمِ» دَفَعَ اللّهُ عَنهُ تِسعَةً وتِسعينَ نَوعا مِنَ البَلاءِ ؛ أهوَنُهَا الجُذامُ . (6)

.


1- .الفردوس : ج 4 ص 9 ح 6025 عن أنس ، كنزالعمّال : ج 2 ص 144 ح 3519 .
2- .في كنز العمّال : «لا حول ولا قوّة» .
3- .عمل اليوم والليلة لابن السني : ص 24 ح 53 عن أبي هريرة ، كنزالعمّال : ج 2 ص 168 ح 3601 .
4- .فلاح السائل : ص 409 ح 279 عن سعيد بن إسماعيل بن همّام عن الإمام الرضا عليه السلام .
5- .تحف العقول : ص 171 ، بشارة المصطفى : ص 25 عن كميل ، بحار الأنوار : ج 77 ص 412 .
6- .السرائر : ج 3 ص 143 ، دعائم الإسلام : ج 2 ص 137 ح 483 وفيه «الجنون» بدل «الجذام» ، بحار الأنوار : ج 62 ص 276 .

ص: 133

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ بنده اى نيست كه نماز صبح را بخواند و پس از آن ، هفت بار بگويد : «هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا . زندگى و چاره و نجات و گريزى از خدا نيست ، مگر به سوى خود او» ، جز آن كه هفتاد نوع بلا ، از او برطرف شود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس چون صبح كند ، بگويد : «هر چه خدا خواهد! هيچ نيرويى نيست ، جز به يارى خدا . گواهى مى دهم كه خدا بر هر چيزى تواناست» ، خير آن روز ، روزىِ او مى شود و شرّش از او دور مى گردد ، و هر كس ، شبْ هنگام ، اين جملات را بگويد ، خير آن شب ، روزى اش مى شود و شرّ آن ، از او دور مى گردد .

امام على عليه السلام :هر كس پس از نماز مغرب ، در حالى كه همچنان دو زانو نشسته است ، پيش از آن كه سخنى بگويد ، و نيز پس از نماز صبح ، پيش ازآن كه سخنى بگويد ، هفت بار بگويد : «به نام خداى مهرگسترِ مهربان . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خداى والا و بزرگ» ، خداوند متعال ، هفتاد نوع از انواع بلا را از او مى گردانَد كه كمترين آنها جذام و پيسى و [گزند] سلطان و شيطان است .

امام على عليه السلام_ در سفارشش به كميل بن زياد _: اى كميل! هر روز نام خدا را ببر و بگو : «هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا» ... به خواست خدا ، از گزند آن روز ، مصون خواهى ماند .

امام صادق عليه السلام :هر كس هر روز ، سى بار بگويد : «به نام خداى مهرگسترِ مهربان . ستايش ، خداى را كه پروردگار جهانيان است . زهى خدايى كه بهترينِ آفرينندگان است . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خداى والا و بزرگ» ، خداوند ، نود و نه نوع بلا را از او دور كند كه آسان ترين آنها جذام است .

.

ص: 134

عنه عليه السلام :مَن قالَ بَعدَ صَلاةِ الصُّبحِ قَبلَ أن يَتَكَلَّمَ : «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ» يُعيدُها سَبعَ مَرّاتٍ ، دَفَعَ اللّهُ عَنهُ سَبعينَ نَوعا مِن أنواعِ البَلاءِ ؛ أهوَنُهَا الجُذامُ وَالبَرَصُ . (1)

عنه عليه السلام :مَن قالَ في دُبُرِ صَلاةِ الفَجرِ ودُبُرِ صَلاةِ المَغرِبِ سَبعَ مَرّاتٍ : «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَليِّ العَظيمِ» دَفَعَ اللّهُ عز و جل عَنهُ سَبعينَ نَوعا مِن أنواعِ البَلاءِ ؛ أهوَنُهَا الرّيحُ وَالبَرَصُ وَالجُنونُ ، وإن كانَ شَقِيّا مُحِيَ مِنَ الشَّقاءِ وكُتِبَ فِي السُّعَداءِ . (2)

عنه عليه السلام :إذا صَلَّيتَ المَغرِبَ وَالغَداةَ فَقُل : «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ» سَبعَ مَرّاتٍ ؛ فَإِنَّهُ مَن قالَها لَم يُصِبهُ جُذامٌ ولا بَرَصٌ ولا جُنونٌ ، ولا سَبعونَ نَوعا مِن أنواعِ البَلاءِ . (3)

الإمام الكاظم عليه السلام :قَولُ : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» يَدفَعُ أنواعَ البَلاءِ . (4)

عنه عليه السلام :مَن قالَ : «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَليِّ العَظيمِ» ثَلاثَ مَرّاتٍ حينَ يُصبِحُ ، وثَلاثَ مَرّاتٍ حينَ يُمسي ، لَم يَخَف شَيطانا ولا سُلطانا ولا جُذاما ولا بَرَصا . وأنَا أقولُها مِئَةَ مَرَّةٍ . (5)

.


1- .الأمالي للطوسي : ص 415 ح 935 عن محمّد بن مسلم ، جامع الأخبار : ص 144 ح 312 ، مشكاة الأنوار : ص 518 ح 1743 كلاهما بزيادة «ومن قالها إذا صلّى المغرب قبل أن يتكلّم دفع اللّه عنه سبعين نوعا من أنواع البلاء» بعد «أنواع البلاء» ، بحار الأنوار : ج 86 ص 95 ح 1 .
2- .الكافي : ج 2 ص 531 ح 25 وح 26 نحوه وكلاهما عن أبي بصير ، بحار الأنوار : ج 86 ص 132 ح 9 .
3- .الكافي : ج 2 ص 528 ح 20 عن أبي بصير وص 531 ح 28 عن سماعة .
4- .الدعوات : ص 83 ح 209 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 274 ح 2 .
5- .المحاسن : ج 1 ص 112 ح 105 ، الكافي : ج 2 ص 531 ح 27 كلاهما عن الحسن بن الجهم ، بحار الأنوار : ج 86 ص 257 ح 27 .

ص: 135

امام صادق عليه السلام :هر كس پس از نماز صبح ، پيش از آن كه سخنى بگويد ، بگويد : «به نام خداى مهرگسترِ مهربان . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خداى والا و بزرگ» و هفت مرتبه آن را تكرار كند ، خداوند ، هفتاد نوع بلا را از او دفع مى كند كه آسان ترينِ آنها جذام و پيسى است .

امام صادق عليه السلام :هر كس در پى نماز صبح و در پى نماز مغرب ، هفت بار بگويد : «به نام خداى مهرگسترِ مهربان . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خداى والا و بزرگ» ، خداوند عز و جل هفتاد نوع از انواع بلا را از او دور مى كند كه كمترين آنها باد و پيسى و ديوانگى است ، و اگر از تيره بختان است ، نامش از دفتر تيره بختان پاك و در شمارِ نيك بختان ، نوشته شود .

امام صادق عليه السلام :چون نماز مغرب و صبح را خواندى ، هفت بار بگو : «به نام خداى مهرگسترِ مهربان . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خداوند والا و بزرگ» ؛ زيرا هر كس اين را بگويد ، به جذام و پيسى و ديوانگى و هفتاد نوع از انواع بلا ، دچار نمى شود .

امام كاظم عليه السلام :ذكر «هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا» ، انواع بلا را دور مى كند .

امام كاظم عليه السلام :هر كس در صبحگاهان و در شامگاهان ، سه مرتبه بگويد : «به نام خداى مهرگسترِ مهربان . هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خداى والا و بزرگ» ، از [گزند] شيطان و سلطان و [دچار شدن به ]جذام و پيسى نترسد . من ، خود ، صد مرتبه آن را مى گويم .

.

ص: 136

الكافي عن سعد بن زيد عن أبي الحسن عليه السلام :إذا صَلَّيتَ المَغرِبَ فَلا تَبسُط رِجلَكَ ولا تُكَلِّم أحَدا حَتّى تَقولَ مِئَةَ مَرَّةٍ : «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَليِّ العَظيمِ» ، ومِئَةَ مَرَّةٍ فِي الغَداةِ ، فَمَن قالَها دَفَعَ اللّهُ عَنهُ مِئَةَ نَوعٍ مِن أنواعِ البَلاءِ ؛ أدنى نَوعٍ مِنهَا البَرَصُ وَالجُذامُ وَالشَّيطانُ وَالسُّلطانُ . (1)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في حِرزٍ استَخرَجَهُ مِن كِتابِ اللّهِ العَزيزِ _: تَحَصَّنتُ بِاللّهِ العَظيمِ ، وَاستَعصَمتُ بِالحَيِّ الَّذي لا يَموتُ ، ورَمَيتُ كُلَّ عَدُوٍّ لَنا بِلا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ . (2)

الإمام زين العابدين عليه السلام_ مِن حِرزِهِ في كُلِّ صَباحٍ ومَساءٍ _: بِاسمِ اللّهِ ، تَحَصَّنتُ بِالحَيِّ الَّذي لا يَموتُ ، مِن شَرِّ ما أخافُ وأحذَرُ ، ورَمَيتُ مَن يُريدُ بي سُوءا أو مَكروها مِن بَينِ يَدَيَّ بِلا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَليِّ العَظيمِ . (3)

الكافي عن جميل عن الإمام الصادق عليه السلام ، قال :سَمِعتُهُ يَقولُ : مَن قالَ : «ما شاءَ اللّهُ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» سَبعينَ مَرَّةً ، صَرَفَ عَنهُ سَبعينَ نَوعا مِن أنواعِ البَلاءِ ؛ أيسَرُ ذلِكَ الخَنقُ . قُلتُ : جُعِلتُ فِداكَ ومَا الخَنقُ؟ قالَ : لا يَعتَلُّ بِالجُنونِ فَيُخنَقَ . (4)

الإمام الصادق عليه السلام_ في دُعاءِ الاِستِخارَةِ _: اللّهُمَّ . . . وأبرِم مِن قُدرَتِكَ كُلَّ نَحسٍ يَعرِضُ بِحاجِزٍ حَتمٍ مِن قَضائِكَ يَحولُ بَيني وبَينَهُ ، ويُباعِدُهُ مِنّي ويُباعِدُني مِنهُ ، في ديني ونَفسي ومالي ووُلدي وإخواني ، وأعِذني مِنَ الأَولادِ وَالأَموالِ وَالبَهائِمِ وَالأَعراضِ (5) ، وما أحضُرُهُ وما أغيبُ عَنهُ ، وما أستَصحِبُهُ وما اُخَلِّفُهُ ، وحَصِّنّي مِن كُلِّ ذلِكَ بِعِياذِكَ مِنَ الآفاتِ وَالعاهاتِ وَالبَلِيّاتِ ، ومِنَ التَّغييرِ وَالتَّبديلِ ، وَالنَّقِماتِ وَالمَثُلاتِ (6) ، ومِن كَلِمَتِكَ الحالِقَةِ (7) ، ومِن جَميعِ المَخوفاتِ ، ومِن سوءِ القَضاءِ ، ومِن دَركِ الشَّقاءِ ، ومِن شَماتَةِ الأَعداءِ ، ومِنَ الخَطَأِ وَالزَّلَلِ في قَولي وفِعلي ، ومَلِّكنِي الصَّوابَ فيهِما ؛ بِلا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَليِّ العَظيمِ ، بِلا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ حِرزي وعَسكَري ، بِلا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ سُلطاني ومَقدُرَتي ، بِلا حَولَ ولا قُوَّة إلّا بِاللّهِ عِزّي ومَنَعَتي . (8)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 531 ح 29 عن سعد بن زيد ، بحار الأنوار : ج 86 ص 101 ح 6 .
2- .مُهَج الدعوات : ص 38 عن محمّد بن عبيد اللّه الإسكندري عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 86 ص 304 ح 62 .
3- .مُهَج الدعوات : ص 27 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 311 ح 63 .
4- .الكافي : ج 2 ص 521 ح 2 .
5- .الأعراض : جمع عَرَض ؛ وهو الحال والمَتاع والغنيمة (بحار الأنوار : ج 91 ص 274) .
6- .المَثُلَة : العقوبة ، والجمع المَثُلات (الصحاح : ج 5 ص 1816 «مثل») .
7- .من كلمتك الحالقة : أي حكمك بالعقوبة المستأصلة ، قال في النهاية : ... الحالقة : الخصلة التي من شأنها أن تحلق ؛ أي تهلك وتستأصل (بحار الأنوار : ج 91 ص 274) .
8- .فتح الأبواب : ص 199 ، بحار الأنوار : ج 91 ص 271 ح 23 .

ص: 137

الكافى_ به نقل از سعد بن زيد از ابو الحسن عليه السلام (1) _:چون نماز مغرب را خواندى ، پيش از آن كه پايت را دراز كنى [و از حالت تشهّد خارج شوى] و با كسى سخنى بگويى ، صد مرتبه مى گويى : «به نام خداى مهرگسترِ مهربان . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خداى والا و بزرگ» و صد بار نيز پس از نماز صبح مى گويى ؛ زيرا هر كس آن را بگويد ، خداوند ، صد نوع از انواع بلا را از او دور مى كند كه كمترين نوع آنها پيسى و جذام و [گزند ]شيطان و سلطان است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در حِرزى كه آن را از كتاب خداوند عزيز ، استخراج كرده است _: خود را در حمايت خداى بزرگ در آوردم و به آن زنده اى كه هرگز نمى ميرد ، پناهنده شدم ، و هر دشمنى خود را با [تير] «هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خداى والا و بزرگ» ، هدف قرار دادم .

امام زين العابدين عليه السلام_ از حرز ايشان در هر بامداد و شامگاه _: به نام خدا . خود را در حمايت زنده اى كه هرگز نمى ميرد ، در آوردم از گزند آنچه مى ترسم و بيمناكم ، و هر كه را از پيشِ رويم بخواهد به من بدى يا گزندى برساند با [تير ]«هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا» هدف قرار دادم .

الكافى_ به نقل از جميل _: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مى فرمايد : «هر كس هفتاد بار بگويد : هر چه خدا خواهد! هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا» ، خداوند ، هفتاد نوع بلا را از او مى گردانَد كه آسان ترين آنها خَنق است» . گفتم : قربانت كردم! خنق چيست؟ فرمود : «به ديوانگى مبتلا نشود كه در نتيجه ، خفه مى گردد» .

امام صادق عليه السلام_ در دعاى طلب خير از خدا _: بار خدايا !... به قدرت خود ، هر گونه پيشامد شومى را كه براى دينم و جانم و مالم و فرزندانم و برادرانم رُخ دهد ، و به واسطه مانع حتمى از قضايت كه ميان من و آن پيشامد ، سد شود و آن را از من ، و مرا از آن دور گردانَد ، دفع كن ، و فرزندان و اموال و حيوانات و كالاهاى مرا ، و آنچه را حاضر دارم و آنچه را حاضر ندارم ، و آنچه را همراه من است و آنچه را از خود بر جاى نهاده ام ، در پناه خويش دار ، و با پناه دهى خويش ، مرا در همه اينها از آفت ها و بيمارى ها و فاجعه ها و از دگرگونى و جايگزينى و خشم ها و كيفرها ، و از فرمان ريشه كن كننده ات و از كلّيه حوادث وحشتناك، و از قضاى بد ، و از رنج و بدبختى دامنگير ، و از دشمن شادى و از خطا و لغزش در گفتار و كردار ، مرا مصون بدار و مرا در گفتار و كردارم به طريق صواب بدار ، به حقّ «هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خداى والا و بزرگ» . به حقّ «هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا» كه سنگر و لشكر من است . به حقّ «هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا» كه قدرت و توان من است . به حقّ «هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا» ، كه مايه نيرو و اقتدار من است .

.


1- .مقصود امام كاظم يا امام رضا عليهماالسلام مى باشد .

ص: 138

. .

ص: 139

. .

ص: 140

الفَصلُ الرّابِعُ : خطر البراءة من حول اللّه وقوّتهمهج الدعوات عن صفوان بن مهران الجمّال :رَفَعَ رَجُلٌ مِن قُرَيشِ المَدينَةِ مِن بَني مَخزومٍ إلى أبي جَعفَرٍ المَنصورِ _ وذلِكَ بَعدَ قَتلِهِ لِمُحَمَّدٍ وإبراهيمَ ابنَي عَبدِ اللّهِ بنِ الحَسَنِ _ : أنَّ جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ عليه السلام بَعَثَ مَولاهُ المُعَلَّى بنَ خُنَيسٍ لِجِبايَةِ الأَموالِ مِن شيعَتِهِ ، وأنَّهُ كانَ يُمِدُّ بِها مُحَمَّدَ بنَ عَبدِ اللّهِ ، فَكادَ المَنصورُ أن يَأكُلَ كَفَّهُ عَلى جَعفَرٍ عليه السلام غَيظا ، وكَتَبَ إلى عَمِّهِ داوودَ بنِ عَلِيٍّ _ وداوودُ إذ ذاكَ أميرُ المَدينَةِ _ أن يُسَيِّرَ إلَيهِ جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ عليه السلام ولا يُرَخِّصَ لَهُ فِي التَّلَوُّمِ (1) وَالمُقامِ ، فَبَعَثَ إلَيهِ داوودُبِكِتابِ المَنصورِ وقالَ لَهُ : اِعمِد عَلَى المَسيرِ إلى أميرِ المُؤمِنينَ في غَدٍ ولا تَتَأَخَّر . قالَ صَفوانُ : وكُنتُ بِالمَدينَةِ يَومَئِذٍ فَأَنفَذَ إلَيَّ جَعفَرٌ عليه السلام فَصِرتُ إلَيهِ ، فَقالَ لي : تَعَهَّد راحِلَتَنا فَإِنّا غادونَ في غَدٍ إن شاءَ اللّهُ إلَى العِراقِ ، ونَهَضَ عَن وَقتِهِ وأنَا مَعَهُ إلى مَسجِدِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ، وكانَ ذلِكَ بَينَ الاُولى وَالعَصرِ ، فَرَكَعَ فيهِ رَكَعاتٍ ثُمَّ رَفَعَ يَدَيهِ فَحَفِظتُ يَومَئِذٍ مِن دُعائِهِ (2) : يا مَن لَيسَ لَهُ ابتِداءٌ ولَا انقِضاءٌ ، يا مَن. . . (3) قالَ صَفوانُ : سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ الصّادِقَ عليه السلام بِأَن يُعيدَ الدُّعاءَ عَلَيَّ فَأَعادَهُ وكَتَبتُهُ ، فَلَمّا أصبَحَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام رَحَلتُ لَهُ النّاقَةَ ، وسارَ مُتَوَجِّها إلَى العِراقِ حَتّى قَدِمَ مَدينَهَ أبي جَعفَرٍ ، وأقبَلَ حَتَّى استَأذَنَ فَأَذِنَ لَهُ . قالَ صَفوانُ : فَأَخبَرَني بَعضُ مَن شَهِدَهُ عِندَ أبي جَعفَرٍ ، قالَ : فَلَمّا رَآهُ أبو جَعفَرٍ قَرَّبَهُ وأدناهُ ، ثُمَّ استَدعى (4) قِصَّةَ الرّافِعِ عَلى أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام _ يَقولُ في قِصَّتِهِ : إنَّ مُعَلَّى بَنَ خُنَيسٍ مَولى جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ يَجبي لَهُ الأَموالَ مِن جَميعِ الآفاقِ ، وإنَّهُ مَدَّ بِها مُحَمَّدَ بنَ عَبدِ اللّهِ _ فَدَفَعَ إلَيهِ القِصَّةَ فَقَرَأَها أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام ، فَأَقبَلَ عَلَيهِ المَنصورُ فَقالَ : يا جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ ، ما هذِهِ الأَموالُ الَّتي يَجبيها لَكَ مُعَلَّى بنُ خُنَيسٍ ؟ فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : مَعاذَ اللّهِ مِن ذلِكَ يا أميرَ المُؤمِنينَ! قالَ لَهُ : تَحلِفُ عَلى بَراءَتِكَ مِن ذلِكَ ؟ قالَ عليه السلام : نَعَم ، أحلِفُ بِاللّهِ أنَّهُ ما كانَ مِن ذلِكَ شَيءٌ. قالَ أبو جَعفَرٍ : لا ، بَل تَحلِفُ بِالطَّلاقِ وَالعَتاقِ. فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : أما تَرضى يَميني بِاللّهِ الَّذي لا إلهَ إلا هُوَ ؟ قالَ أبو جَعفَرٍ : فَلا تَتَفَقَّه عَلَيَّ. فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : فَأَينَ تَذهَبُ بِالفِقهِ مِنّي يا أميرَ المُؤمِنينَ ؟ قالَ لَهُ : دَع عَنكَ هذا ، فَإِنّي أجمَعُ السّاعَةَ بَينَكَ وبَينَ الرَّجُلِ الَّذي رَفَعَ عَنكَ حَتّى يُواجِهَكَ . فَأَتَوا بِالرَّجُلِ وسَأَلوهُ بِحَضرَةِ جَعفَرٍ عليه السلام ، فَقالَ : نَعَم هذا صَحيحٌ ، هذا جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ وَالَّذي قُلتُ فيهِ كَما قُلتُ . فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : تَحلِفُ أيُّها الرَّجُلُ إنَّ هذَا الَّذي رَفَعتَهُ صَحيحٌ ؟ قالَ : نَعَم ؛ ثُمَّ ابتَدَأَ الرَّجُلُ بِاليَمينِ فَقالَ : وَاللّهِ الَّذي لا إلهَ إلّا هُوَ الطّالِبُ الغالِبُ الحَيُّ القَيُّومُ . فَقالَ لَهُ جَعفَرٌ عليه السلام : لا تَعجَل في يَمينِكَ فَإِنّي أنَا أستَحلِفُ . قالَ المَنصورُ : وما أنكَرتَ مِن هذِهِ اليَمينِ ؟ قالَ عليه السلام : إنَّ اللّهَ تَعالى حَيِيٌّ (5) كَريمٌ ، يَستَحيي مِن عَبدِهِ إذا أثنى عَلَيهِ أن يُعاجِلَهُ بِالعُقوبَةِ لِمَدحِهِ لَهُ ، ولكِن قُل يا أيُّها الرَّجُلُ : أبرَأُ إلَى اللّهِ مِن حَولِهِ وقُوَّتِهِ ، وألجَأُ إلى حَولي وقُوَّتي أنّي لَصادِقٌ بَرٌّ في ما أقولُ . فَقالَ المَنصورُ لِلقُرَشِيِّ : اِحلِف بِمَا استَحلَفَكَ بِهِ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام . فَحَلَفَ الرَّجُلُ بِهذِهِ اليَمينِ ، فَلَم يَستَتِمَّ الكَلامَ حَتّى أجذَمَ وخَرَّ مَيِّتا. فَراعَ أبا جَعفَرٍ (6) ذلِكَ وَارتَعَدَت فَرائِصُهُ ، فَقالَ : يا أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام ، سِر مِن غَدٍ إلى حَرَمِ جَدِّكَ إنِ اختَرتَ ذلِكَ ، وإنِ اختَرتَ المُقامَ عِندَنا لَم نَألُ في إكرامِكَ وبِرِّكَ ، فَوَ اللّهِ لا قَبِلتُ عَلَيكَ قَولَ أحَدٍ بَعدَها أبَدا . (7)

.


1- .التَّلَوُّم : الانتظار والتَّمَكُّث (الصحاح : ج 5 ص 2034 «لوم») .
2- .في المصدر : «ومن دعائه» ، والتصويب من بحار الأنوار .
3- .اُنظر تتمّة الدعاء في المصدر : ص 246 .
4- .في بحار الأنوار : «ثمّ أسند قصّة ...» .
5- .في المصدر : «حيّ» ، والتصويب من بحار الأنوار .
6- .في المصدر : «أبو جعفر» ، والتصويب من بحار الأنوار .
7- .مُهَج الدعوات : ص 245 ، بحار الأنوار : ج 47 ص 200 ح 41 وج 94 ص 296 .

ص: 141

فصل چهارم: خطر برائت جستن از نيرو و توان خدا

فصل چهارم: خطر برائت جستن از نيرو و توان خدامُهَج الدعوات_ به نقل از صفوان بن مهران جمّال _:مردى از قريش مدينه ، از بنى مخزوم ، به ابو جعفر منصور گزارش داد _ و اين پس از آنى بود كه وى ، محمّد و ابراهيم ، پسران عبد اللّه بن حسن را به قتل رساند _ كه : جعفر بن محمّد عليه السلام وابسته خود ، معلّى بن خُنَيس را براى جمع آورى وجوهات از شيعيانش فرستاده است و با اين وجوهات به محمّد بن عبد اللّه ، كمك مى كرده است . منصور ، از شدّت خشم بر امام صادق عليه السلام چيزى نمانده بود كه دست خود را بخورد . به عمويش داوود بن على (داوود در آن زمان امير مدينه بود)، نوشت كه جعفر بن محمّد عليهماالسلامرا نزد او روانه سازد و اجازه درنگ كردن و تعلّل به او ندهد . داوود ، نامه منصور را نزد امام عليه السلام فرستاد و گفت : فردا بى درنگ ، آماده حركت به سوى امير مؤمنان شو . صفوان گفت : من در آن روز ، در مدينه بودم . امام صادق عليه السلام مرا احضار كرد . من نزد ايشان رفتم . به من فرمود : «شترمان را آماده كن ؛ زيرا فردا ، به خواست خدا ، عازم عراق هستيم» و در دم ، برخاست و با هم به مسجد النبى صلى الله عليه و آله رفتيم . بين نماز ظهر و عصر بود . امام عليه السلام چند ركعت نماز در مسجد خواند ، سپس دستانش را به سوى آسمان برداشت و دعايى كرد كه من (يعنى صفوان) آن روز ، قسمتى از دعايش را حفظ كردم : «اى كسى كه او را آغاز و پايانى نيست! اى كسى كه .. .!» . (1) از امام صادق عليه السلام خواهش كردم كه دعايش را برايم تكرار كند و ايشان ، تكرار كرد و من ، آن را نوشتم . صبح روز بعد ، ناقه را نزد امام عليه السلام بردم . ايشان به سوى عراق حركت كرد و به شهر ابوجعفر درآمد و اجازه خواست . ابو جعفر به امام عليه السلام اجازه ورود داد . صفوان گفت : يكى از كسانى كه شاهد وارد شدن امام صادق بر ابو جعفر بود ، به من خبر داد و گفت : چون چشم ابو جعفر به امام عليه السلام افتاد ، به ايشان احترام گذاشت و نزديك خود نشانْد . سپس گزارشى را كه در باره امام صادق عليه السلام به او نوشته بودند ، خواست . در آن گزارش آمده بود كه : معلّى بن خُنَيس ، وابسته جعفر بن محمّد عليهماالسلام ، وجوهات را از اطراف واكناف ، برايش گِرد مى آورد و او با آن وجوهات ، به محمّد بن عبد اللّه كمك مى كرده است . گزارش را به دست امام صادق عليه السلام داد . امام عليه السلام آن را خواند . منصور ، رو به ايشان كرد و گفت : اى جعفر بن محمّد! اين اموالى كه مُعلَّى بن خُنَيس براى تو گِرد مى آورَد ، چيست؟ امام صادق عليه السلام فرمود : «پناه به خدا از اين گزارش ، اى امير مؤمنان!». منصور گفت : سوگند مى خورى كه اين گزارش ، صحّت ندارد؟ فرمود : «آرى . به خدا سوگند مى خورم كه چنين چيزى نبوده است» . ابو جعفر گفت : نه . به طلاق و عَتاق (2) ، سوگند بخور . امام صادق عليه السلام فرمود : «آيا سوگندم به خداى يگانه را نمى پذيرى؟». ابوجعفر [منصور] گفت : دين شناسى (فقه) خود را به رُخ من مكش . امام صادق عليه السلام فرمود : «پس براى دين شناسى من ، چه شأنى قائلى ، اى اميرمؤمنان؟». گفت : دست بردار . هم اكنون ، تو را با آن مردى كه گزارش داده است ، رو به رو مى كنم . آن گاه ، آن مرد را آوردند و در حضور امام صادق عليه السلام از او پرسيدند . مرد گفت : آرى . صحّت دارد . اين، جعفر بن محمّد است و آنچه در باره اش گفته ام ، حقيقت دارد . امام صادق عليه السلام فرمود : «اى مرد! سوگند مى خورى كه آنچه گزارش داده اى ، صحّت دارد؟». گفت : آرى . سپس ، شروع به سوگند خوردن كرد و گفت : سوگند مى خورم به خدايى كه معبودى نيست ، جز او كه جوينده است و چيره و زنده و جاويدان . امام صادق عليه السلام به او فرمود : «در سوگندت شتاب مكن ؛ زيرا من مى گويم كه چگونه سوگند بخورى» . منصور گفت : كجاى اين سوگند ، ايراد دارد؟ فرمود : «خداوند متعال ، باحيا و بزرگوار است . هرگاه بنده اش او را ثنا گويد ، به خاطر ستايشى كه از او كرده است ، شرم مى كند او را زود كيفر دهد ؛ بلكه اى مرد ، بگو : «از نيرو و قدرت خدا ، برائت مى جويم ، و به نيرو و قدرت خودم پناه مى برم كه در آنچه مى گويم ، راستگو و صادق هستم» . منصور به آن مرد قُرَشى گفت : همان گونه كه ابو عبد اللّه [صادق] خواست ، سوگند بخور . مرد با اين سوگند ، سوگند ياد كرد ؛ امّا هنوز سخنش تمام نشده بود كه كلامش قطع شد و جنازه اش بر زمين افتاد . اين صحنه ، ابو جعفر [منصو] را وحشت زده كرد و بدنش به لرزه افتاد . گفت : اى ابا عبد اللّه ! همين فردا اگر خواستى ، به سوى حرم جدّت [مدينه ]برو ، و اگر هم خواستى نزد ما بمانى ، در گراميداشت و نيكى به تو ، كوتاهى نخواهيم كرد . به خدا سوگند كه از اين پس ، هرگز سخن هيچ كس را بر ضدّ تو نمى پذيرم .

.


1- .ادامه اين دعا را در مأخذ (مهج الدعوات: ص 246) ببينيد .
2- .سوگند طلاق و عَتاق ، به اين صورت است كه بگويد : «زنم مطلّقه يا برده ام آزاد باشد ، اگر چنين و چنان نباشد يا باشد» .

ص: 142

. .

ص: 143

. .

ص: 144

. .

ص: 145

. .

ص: 146

الفَصلُ الخامِسُ : أهمّ مواضع الحوقلة5 / 1عِندَ الأَذانِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ إذا أذَّنَ المُؤَذِّنُ مِثلَ ما يَقولُ ، فَقالَ : حَيَّ عَلَى الصَّلاةِ ، حَيَّ عَلَى الفَلاحِ ، قالَ : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» مُخلِصا ، دَخَلَ الجَنَّةَ . (1)

الإمام زين العابدين عليه السلام :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ إذا سَمِعَ المُؤَذِّنَ قالَ كَما يَقولُ ، فَإِذا قالَ : حَيَّ عَلَى الصَّلاةِ ، حَيَّ عَلَى الفَلاحِ ، حَيَّ عَلى خَيرِ العَمَلِ ، قالَ : لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ . (2)

5 / 2بَعدَ صَلاةِ الفَجرِالإمام الرضا عليه السلام :مَن قالَ بَعدَ صَلاةِ الفَجرِ : «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ» مِئَةَ مَرَّةٍ ، كانَ أقرَبَ إلَى اسمِ اللّهِ الأَعظَمِ مِن سَوادِ العَينِ إلى بَياضِها ، وإنَّهُ دَخَلَ فيهَا اسمُ اللّهِ الأَعظَمُ . (3)

.


1- .كنزالعمّال : ج 7 ص 703 ح 21013 نقلاً عن سنن سعيد بن منصور عن حفص بن عاصم مرسلاً .
2- .دعائم الإسلام : ج 1 ص 145 ، بحار الأنوار : ج 84 ص 179 ح 11 ؛ مسند ابن حنبل : ج 9 ص 230 ح 23927 عن أبي رافع عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله ، كنزالعمّال : ج 8 ص 362 ح 23276 نقلاً عن مسند أنس عن أبي الشيخ .
3- .بحار الأنوار : ج 93 ص 223 عن سليمان بن جعفر الجعفري .

ص: 147

فصل پنجم: مهم ترين اوقات گفتن «لا حول ولا قوّة إلّا باللّه »
5 / 1 هنگام اذان
5 / 2 پس از نماز صبح

فصل پنجم: مهم ترين اوقات گفتن «لا حول ولا قوّة إلّا باللّه »5 / 1هنگام اذانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس هنگامى كه مؤذّن اذان گفت ، گفته هاى او را بازگو كند ، و چون گفت : «به نماز بشتاب! به سوى رستگارى بشتاب!» ، او از سرِ اخلاص بگويد : «هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا» ، به بهشت مى رود .

امام زين العابدين عليه السلام :پيامبر خدا هر گاه صداى مؤذّن را مى شنيد ، گفته هاى او را بازگو مى كرد ، و چون مى گفت : «به نماز بشتاب ؛ به سوى رستگارى بشتاب ؛ به سوى بهترين كار ، بشتاب!» ، امام عليه السلام مى گفت : «هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا» .

5 / 2پس از نماز صبحامام رضا عليه السلام :هر كس بعد از نماز صبح ، صد مرتبه بگويد : «به نام خداى مهرگسترِ مهربان . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خداى والا و بزرگ» . به نام اعظم خدا ، نزديك تر از سياهىِ چشم به سفيدى آن باشد . نام اعظم خدا ، در اين جمله جاى دارد .

.

ص: 148

الإمام الصادق عليه السلام :مَن قالَ : «ما شاءَ اللّهُ كانَ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَليِّ العَظيمِ» مِئَةَ مَرَّةٍ حينَ يُصَلِّي الفَجرَ ، لَم يَرَ يَومَهُ ذلِكَ شَيئا يَكرَهُهُ . (1)

5 / 3عِندَ الخُروجِ مِنَ البَيتِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ إذا خَرَجَ مِن بَيتِهِ : «بِاسمِ اللّهِ» قالَ المَلَكانِ : هُديتَ . فَإِن قالَ : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» قالا : وُقيتَ . فَإِن قالَ : «تَوَكَّلتُ عَلَى اللّهِ» قالا : كُفيتَ . فَيَقولُ الشَّيطانُ : كَيفَ لي بِعَبدٍ هُدِيَ ووُقِيَ وكُفِيَ؟! (2)

سنن ابن ماجة عن أبي هريرة :إنَّ النَّبيَّ صلى الله عليه و آله كانَ إذا خَرَجَ مِن بَيتِهِ قالَ : بِاسمِ اللّهِ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ ، التُّكلانُ عَلَى اللّهِ . (3)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا خَرَجَ أحَدُكُم مِن بَيتِهِ فَليَقُل : بِاسمِ اللّهِ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ ، ماشاءَ اللّهُ ، تَوَكَّلتُ عَلَى اللّهِ ، حَسبِيَ اللّهُ ونِعمَ الوَكيلُ . (4)

الكافي عن أبي حمزة عن الإمام الباقر عليه السلام :أنَّهُ كانَ إذا خَرَجَ مِنَ البَيتِ قالَ : بِاسمِ اللّهِ خَرَجتُ ، وعَلَى اللّهِ تَوَكَّلتُ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ . (5)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 530 ح 24 عن حمّاد بن عثمان ، بحار الأنوار : ج 86 ص 162 ح 42 .
2- .ثواب الأعمال : ص 195 ح 1 عن أبي سعيد الخدري ، الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام : ص 398 نحوه ، بحار الأنوار : ج 76 ص 167 ح 6 ؛ سنن أبي داوود : ج 4 ص 325 ح 5095 عن أنس ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1278 ح 3886 عن أبي هريرة وكلاهما نحوه ، كنزالعمّال : ج 15 ص 397 ح 41537 .
3- .سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1278 ح 3885 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 700 ح 1908 ، عمل اليوم والليلة لابن السني : ص 67 ح 177 مع تقديم وتأخير ، كنزالعمّال : ج 7 ص 143 ح 18417 .
4- .المعجم الكبير : ج 22 ص 396 ح 984 عن يزيد بن خصيفة عن أبيه عن جدّه ، كنزالعمّال : ج 15 ص 398 ح 41539 .
5- .الكافي : ج 2 ص 543 ح 10 ، المحاسن : ج 2 ص 90 ح 1238 عن الحلبي عن الإمام الصادق عليه السلام وزاد في آخره «قال محمّد بن سنان : فكان أبوالحسن الرضا عليه السلام يقول ذلك إذا خرج من منزله» .

ص: 149

5 / 3 هنگام بيرون رفتن از خانه

امام صادق عليه السلام :هر كس هنگامى كه نماز صبح را مى خواند ، [پس از نماز ]صد بار بگويد : «هر چه خدا خواهد ، همان مى شود . هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خداى والا و بزرگ» ، در آن روز ، ناراحتى نمى بيند .

5 / 3هنگام بيرون رفتن از خانهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس هنگامى كه از خانه اش خارج شد ، بگويد : «به نام خدا» ، دو فرشته مى گويند : «هدايت شدى» ، و چون بگويد : «هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا» ، مى گويند : «نگهدارى شدى» ، و چون بگويد : «بر خدا توكّل كردم» ، مى گويند : «كفايت شدى». پس شيطان مى گويد : «من با بنده اى كه هدايت و نگهدارى و كفايت شده است ، چه كنم؟!».

سنن ابن ماجة_ به نقل از ابو هُرَيره _: پيامبر صلى الله عليه و آله هرگاه از خانه اش خارج مى شد ، مى گفت : «به نام خدا . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا . توكّل بر خدا» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هرگاه يكى از شما از خانه اش خارج شد ، بگويد : «به نام خدا . هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خدا . هر چه خدا خواهد! بر خدا توكّل كردم . خدا ، مرا بس است و او نيكو كارگزارى است» .

الكافى_ به نقل از ابو حمزه ، در باره امام باقر عليه السلام _:هرگاه از خانه خارج مى شد ، مى گفت : به نام خدا . خارج شدم و بر خدا ، توكّل كردم . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا » .

.

ص: 150

الإمام الصادق عليه السلام :مَن يَخرُجُ في سَفَرٍ وَحدَهُ فَليَقُل : ما شاءَ اللّهُ ، لا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ ، اللّهُمَّ آنِس وَحشَتي ، وأعِنّي عَلى وَحدَتي ، وأدِّ غَيبَتي (1) . (2)

الإمام الرضا عليه السلام :كانَ أبي عليه السلام إذا خَرَجَ مِن مَنزِلِهِ قالَ : بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، خَرَجتُ بِحَولِ اللّهِ وقُوَّتِهِ لا بِحَولٍ مِنّي (3) ولا قُوَّتي ، بَل بِحَولِكَ وقُوَّتِكَ يا رَبِّ ، مُتَعَرِّضا لِرِزقِكَ ، فَأتِني بِهِ في عافِيَةٍ . (4)

عنه عليه السلام :إذا خَرَجتَ مِن مَنزِلِكَ في سَفَرٍ أو حَضَرٍ ، فَقُل : «بِاسمِ اللّهِ ، آمَنتُ بِاللّهِ ، تَوَكَّلتُ عَلَى اللّهِ ، ما شاءَ اللّهُ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» ، فَتَلَقّاهُ (5) الشَّياطينُ فَتَنصَرِفُ ، وتَضرِبُ المَلائِكَةُ وُجوهَها ، وتَقولُ : ما سَبيلُكُم عَلَيهِ وقَد سَمَّى اللّهَ ، وآمَنَ بِهِ ، وتَوَكَّلَ عَلَيهِ ، وقالَ : ما شاءَ اللّهُ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ ؟ (6)

.


1- .قال العلّامة المجلسي قدس سره : «وأدِّ غَيبَتي» : الإسناد مجازي ؛ أي أدِّني [ بمعنى أرجعني وأوصلني] عن غَيبَتي (مرآة العقول : ج 17 ص 182 ، وانظر لسان العرب : ج 14 ص 26 «أدا») .
2- .الكافي : ج 4 ص 288 ح 4 عن عيسى بن عبد اللّه القمّي ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 276 ح 2431 ، المحاسن : ج 2 ص 98 ح 1256 كلاهما عن سليمان بن جعفر عن الإمام الكاظم عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 76 ص 228 ح 4 .
3- .في بعض النسخ : «بلا حول منّي» كما في هامش المصدر .
4- .الكافي : ج 2 ص 542 ح 7 ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 6 ح 11 ، المحاسن : ج 2 ص 91 ح 1241 كلّها عن محمّد بن سنان ، بحار الأنوار : ج 76 ص 169 ح13 .
5- .«فتلقّاه» قيل : في الكلام حذف ؛ يعني : فإنّ من قال ذلك تلقّاه ، ويحتمل سقوطه . وقيل : الفاء للبيان ، والضمير الغائب منصوب عائد إلى قائل هذا الكلام ، وفيه التفات من الخطاب إلى الغيبة ، إشارة إلى أنّ الحكم غير مخصوص بالمخاطب (مرآة العقول : ج 12 ص 330) .
6- .الكافي : ج 2 ص 543 ح 12 عن الحسن بن الجهم ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 272 ح 2416 ، المحاسن : ج 2 ص 88 ح 1235 كلاهما عن عليّ بن أسباط ، مكارم الأخلاق : ج 1 ص 525 ح 1830 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 250 ح 46 .

ص: 151

امام صادق عليه السلام :هر كس به تنهايى سفر كرد ، بگويد : هر چه خدا خواهد! هيچ نيرويى نيست ، جز به يارى خدا . بار خدايا! انيسِ بى كسى من باش و بر تنهايى ام كمك فرما و مرا به سلامت ، باز گردان » .

امام رضا عليه السلام :پدرم [امام كاظم عليه السلام ] هرگاه از خانه اش خارج مى شد ، مى گفت : «به نام خداى مهرگسترِ مهربان . به نيرو و توان خدا ، خارج شدم ، نه به نيرو و توان خود ، كه به نيرو و توان تو _ اى پروردگار من _ ، در جستجوى روزى تو . پس آن را به سلامت ، به من برسان» .

امام رضا عليه السلام :هرگاه از خانه ات خارج شدى ، در سفر باشد يا غير سفر ، بگو : «به نام خدا . به خدا ايمان دارم و به خدا توكّل مى كنم . هر چه خدا خواهد! هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا» ، پس [هر كس چنين گويد و] شياطين به او برخورند ، بر مى گردند و فرشتگان ، بر چهره آنها مى زنند و مى گويند : چه راه تسلّطى است شما را بر او ، در صورتى كه نام خدا را برده و به او ايمان آورده و بر او توكّل كرده و گفته است : «هر چه خدا خواهد! هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا»؟

.

ص: 152

5 / 4عِندَ دُخولِ المَسجِدِجامع الأخبار :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا دَخَلَ المَسجِدَ يَضَعُ رِجلَهُ اليُمنى ويَقولُ : بِاسمِ اللّهِ ، وعَلَى اللّهِ تَوَكَّلتُ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ . . . . (1)

5 / 5السّوقُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :السّوقُ دارُ سَهوٍ وغَفلَةٍ ، فَمَن سَبَّحَ فيها تَسبيحَةً كَتَبَ اللّهُ لَهُ بِها ألفَ ألفِ حَسَنَةٍ ، ومَن قالَ : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» كانَ في جِوارِ اللّهِ تَعالى عز و جل حَتّى يُمسِيَ . (2)

.


1- .جامع الأخبار : ص 175 ح 417 ، بحار الأنوار : ج 84 ص 26 ح 19 .
2- .الفردوس : ج 2 ص 344 ح 3557 عن الإمام عليّ عليه السلام ، كنزالعمّال : ج 4 ص 126 ح 9868 وراجع صحيفة الإمام الرضا عليه السلام : ص 150 ح 87 ومسند زيد : ص 398 .

ص: 153

5 / 4 هنگام وارد شدن به مسجد
5 / 5 در بازار

5 / 4هنگام وارد شدن به مسجدجامع الأخبار :پيامبر خدا ، هرگاه وارد مسجد مى شد ، نخست ، پاى راستش را مى گذاشت و مى گفت : «به نام خدا . بر خدا توكّل كردم . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا ...» .

5 / 5در بازارپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بازار ، سراى فراموشى و غفلت است . پس هر كه در آن ، يك «سبحان اللّه » بگويد ، خداوند به ازاى آن ، برايش هزار هزار نيكى [و ثواب ]مى نويسد ، و هر كه بگويد : «هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا» ، تا شب در پناه خداى متعال باشد .

.

ص: 154

الفَصلُ السّادِسُ : الحوقلات المأثورةرسول اللّه صلى الله عليه و آله :بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ عَن يَميني ، بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ عَن شِمالي ، بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ بَينَ يَدَيَّ ، بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ مِن خَلفي ، بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ قابِضٌ عَلى ناصِيَتي ، أعوذُ بِاللّهِ وبِعَظَمَتِهِ ، وبِعِزَّةِ اللّهِ وقُدرَتِهِ ، وبِعِزِّ اللّهِ وسُلطانِهِ ، وبِعِزِّ جَلالِ اللّهِ ، وبِعِزِّ عِزِّ اللّهِ ، مِن شَرِّ ما خَلَقَ وذَرَأَ وَبَرأَ ، ومِن شَرِّ ما تَحتَ الثَّرى ، ومِن شَرِّ كُلِّ دابَّةٍ رَبّي آخِذٌ بِناصِيَتِها ، إنَّ رَبّي عَلى صِراطٍ مُستَقيمِ . لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ ، قُوَّةُ كُلِّ ضَعيفٍ وعَونُ كُلِّ فَقيرٍ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَليِّ العَظيمِ ، مَلجَأُ كُلِّ هارِبٍ ومَأوى كُلِّ خائِفٍ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَليِّ العَظيمِ ، غِياثُ كُلِّ مَلهوفٍ ورَجاءُ كُلِّ مُضطَرٍّ . لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ ، أقي بِها نَفسي وديني وأهلي ومالي وجَميعَ نِعَمِ إلهي ومَولايَ وسَيِّدي عِندي ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ ، أنجو بِها مِن إبليسَ وخَيلِهِ ورَجِلِهِ (1) وشَياطينِهِ ومَرَدَتِهِ وأعوانِهِ وجَميعِ الإِنسِ وَالجِنِّ وشُرورِهِم ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ ، أمتَنِعُ بِها مِن ظُلمِ مَن أرادَ ظُلمي مِن جَميعِ خَلقِ اللّهِ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ ، اُتعِسُ (2) بِها جَدَّ مَن بَغى عَلَيَّ مِن جَميعِ خَلقِ اللّهِ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ ، أكُفُّ بِها عُدوانَ مَنِ اعتَدى عَلَيَّ مِن جَميعِ خَلقِ اللّهِ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ اُضعِفُ بِها كَيدَ مَن كادَني مِن جَميعِ خَلقِ اللّهِ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ ، اُزيلُ بِها مَكرَ مَن مَكَرَني مِن جَميعِ خَلقِ اللّهِ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ ، اُبطِلُ بِها سَعيَ مَن سَعى عَلَيَّ مِن جَميعِ خَلقِ اللّهِ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ ، اُذِلُّ بِها جَميعَ مَن تَعَزَّزَ عَلَيَّ مِن جَميعِ خَلقِ اللّهِ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ ، اُوهِنُ بِها مُستَوهِني مِن جَميعِ خَلقِ اللّهِ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ ، أقصِمُ بِها ظالِمي مِن جَميعِ خَلقِ اللّهِ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ ، أقدِرُ بِها عَلى ذَوِي القُدرَةِ عَلَيَّ مِن جَميعِ خَلقِ اللّهِ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ ، أدفَعُ بِها شَرَّ مَن أرادَني مِن جَميعِ خَلقِ اللّه ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ ، استِعانَةً بِعِزَّةِ اللّهِ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ ، استِجارَةً بِقُدرَةِ اللّهِ . لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ ، أستَعينُ بِها عَلى مَحيايَ ومَماتي وعِندَ نُزولِ المَوتِ ومُعالَجَةِ سَكَراتِهِ وغَمَراتِهِ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ ، اُحَصِّنُ بِها روحي وأعضائي وشَعري وبَشَري إذا دَخَلتُ قَبري فَريدا وَحيدا خالِيا بِعَمَلي ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ ، أستَعينُ بِها عَلى مَحشَري إذا نُشِرَت لي صَحيفَتي ورَأَيتُ ذُنوبي وخَطايايَ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ ، إذا طالَ فِي القِيامَةِ وُقوفي وَاشتَدَّ عَطَشي ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ ، اُثقِلُ بِهَا الميزانَ عِندَ الجَزاءِ إذَا اشتَدَّ خَوفي ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ ، أجوزُ بِهَا الصِّراطَ مَعَ الأَولِياءِ واُثَبِّتَ بِها قَدَمي . لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ ، أستَقِرُّ بِها في دارِ القَرارِ مَعَ الأَبرارِ ، عَدَدَ ما قالَها وما يَقولُهَا القائِلونَ مُنذُ أوَّلِ الدَّهرِ إلى آخِرِهِ ، وعَدَدَ ما أحصاهُ كِتابُهُ وأحاطَ بِهِ عِلمُهُ ، وأضعافَ ذلِكَ أضعافا مُضاعَفَةً ، وكُلُّ ضِعفٍ يَتَضاعَفُ أضعافَ ذلِكَ أضعافا مُضاعَفَةً أبَدَ الآبِدينَ ، ومُنتَهَى العَدَدِ بِلا أمَدٍ ، عَدَدا لا يُحصيهِ إلّا هُوَ ، ولا يُحيطُ بِهِ إلّا عِلمُهُ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَليِّ العَظيمِ . (3)

.


1- .خَيله ورَجِلِه : أي فُرسانه ورجّالَته ، فالرَّجِل اسم جمع للراجل (اُنظر مجمع البحرين : ج 2 ص 681 «رجل») .
2- .التَّعْس : الهلاك والعثار والسقوط والانحطاط (القاموس المحيط : ج 2 ص 202 «تعس») .
3- .البلد الأمين : ص 373 ، المصباح للكفعمي : ص 364 .

ص: 155

فصل ششم: «لا حول ولا قوّة إلّا باللّه »هاى رسيده از اهل بيت عليهم السلام

فصل ششم: «لا حول ولا قوّة إلّا باللّه »هاى رسيده از اهل بيتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :«به نام خداى مهرگسترِ مهربان» از سمت راستم . «به نام خداى مهرگسترِ مهربان» از سمت چپم . «به نام خداى مهرگسترِ مهربان» از پيشِ رويم . «به نام خداى مهرگسترِ مهربان» از پشتِ سرم . «به نام خداى مهرگسترِ مهربان» كه مهار من ، در كف اوست . پناه مى برم به خدا و بزرگى او ، و به عزّت خدا و نيروى او ، و به عزّت خدا و سلطنت او ، و به عزّتِ شكوه خدا ، و به عزّت عزّت خدا از گزند آنچه آفريد و هستى بخشيد و پديدآورد ، و از گزند آنچه زير زمين است ، و از گزند هر جنبنده اى كه پروردگار من ، زمام او را گرفته است . به راستى كه پروردگار من ، در راه راست است . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خداى والاى بزرگ كه نيروى هر ناتوانى و كمك هر نيازمندى است . هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خداى والا و بزرگ كه پناهگاه هر گريزنده اى و آسودگاه هر ترسانى است . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خداى والا و بزرگ كه ياريگر هر غم زده اى و اميد هر بى چاره اى است . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا . به واسطه آن (ذكر «لا حول و .. .») خودم را و دينم را و خانواده ام را و دارايى ام را و همه نعمت هايى را كه معبودم و سَروَرم و آقايم به من داده است ، نگه مى دارم . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا . به واسطه آن ، از ابليس و لشكر سواره و پياده او و اهريمنان و ديوهاى او (دار و دسته اش) و يارانش و همه آدميان و جنّيان و گزندهاى آنها مى رَهَم . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا . به واسطه آن ، خود را از ستم هر كه بخواهد به من ستم كند ، از همه آفريدگان خدا ، حفظ مى كنم . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا . به واسطه آن ، هر يك از آفريدگان خدا را كه بخواهد بر من ستم كند ، ناكام و نگون بخت مى سازم . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا . به واسطه آن ، تجاوز هر يك از آفريدگان خدا را كه بر من تعدّى كند ، باز مى دارم . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا . به واسطه آن ، نيرنگ هر يك از آفريدگان خدا را كه با من نيرنگ كند ، ناكارآمد مى گردانم . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا . به واسطه آن ، فريبكارى هر يك از آفريدگان خدا را كه بخواهد فريبم دهد ، از بين مى برم . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا . به واسطه آن ، مكر هر يك از آفريدگان خدا را كه عليه من بكوشد ، خنثا مى كنم . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا . به واسطه آن ، هر يك از آفريدگان خدا را كه بر من بزرگى بفروشد ، خوار مى گردانم . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا . به واسطه آن ، هر يك از آفريدگان خدا را كه بخواهد مرا سست كند ، سست مى گردانم . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا . به واسطه آن ، هر يك از آفريدگان خدا را كه بر من ستم كند ، در هم مى شكنم . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا . به واسطه آن ، بر هر يك از آفريدگان خدا كه بر من توانا باشد ، فائق مى آيم . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا . به واسطه آن ، گزند هر يك از آفريدگان خدا را كه بخواهد به من گزند برساند ، دفع مى كنم . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا . به واسطه آن ، از عزّت خدا كمك مى جويم . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا . با آن ، خود را در پناه قدرت خدا در مى آورم . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا . از آن ، در زيستنم و مُردنم و هنگام فرا رسيدن مرگ و فرو رفتن در بيهوشى ها و دهشت زايى هاى مرگ ، كمك مى گيرم . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا . به واسطه آن ، روحم و اندام هايم و مويم و پوستم را ، آن گاه كه يكّه و تنها و تهى دست از عمل به گورم در آيم ، حفظ مى كنم . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا . از آن ، در رستاخيزم ، آن گاه كه كارنامه ام برايم گشوده شود و گناهان و خطاهايم را ببينم ، كمك مى گيرم . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا ، آن گاه كه در قيامت ، درنگم [در محشر و رسيدگى به اعمال] به درازا كشد و تشنگى ام شدّت گيرد . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا . با آن ، ترازوى [اعمال] خود را در آن هنگام كه بخواهند پاداش دهند و ترسم بالا مى گيرد ، سنگين مى كنم . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا . با آن ، همراه با اوليا (/دوستان) از صراط بگذرم و به واسطه آن ، گامَم را استوار گردانم . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا . به واسطه آن ، همراه با نيكان ، در سراى ماندگارى جاى مى گيرم ، به شمارِ آنچه گويندگان ، از آغاز روزگار تا پايان آن [ذكر «لا حول و ...»] گفته اند و خواهند گفت ، و به شمارِ آنچه كتاب او بر شمرده و علم او ، آنها را در ميان گرفته است و [بلكه] چند برابر آنها ، و هر چند برابر آنها ، چندين و چند برابر تا هميشه هميشه ، و تا بى شمارانِ بى زمان، شمارى كه جز او ، كسى از عهده شمارش آنها برنمى آيد و جز او ، كسى بدان علم نداشته باشد . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خداى والا و بزرگ .

.

ص: 156

. .

ص: 157

. .

ص: 158

البلد الأمين :دُعاءُ التَّهليلِ ، مَروِيٌّ عَنِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله : بَسمِل وقُل : لا إلهَ إلَا اللّهُ _ ثَلاثا _ . . . ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَليِّ العَظيمِ _ ثَلاثا _ بِعَدَدِ ما قالَهُ القائِلونَ . . . (1)

سنن أبي داوود عن عائشة بنت سعد بن أبي وقّاص عن أبيها :أنَّهُ دَخَلَ مَعَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله عَلَى امرَأَةٍ وبَينَ يَدَيها نَوىً أو حَصىً تُسَبِّحُ بِهِ ، فَقالَ : اُخبِرُكِ بِما هُوَ أيسَرُ عَليكِ مِن هذا أو أفضَلُ . فَقالَ : سُبحانَ اللّهِ عَدَدَ ما خَلَقَ فِي السَّماءِ ، وسُبحانَ اللّهِ عَدَدَ ما خَلَقَ فِي الأَرضِ ، وسُبحانَ اللّهِ عَدَدَ ما خَلَقَ بَينَ ذلِكَ ، وسُبحانَ اللّهِ عَدَدَ ما هُوَ خالِقٌ ، وَاللّهُ أكبَرُ مِثلَ ذلِكَ ، وَالحَمدُ للّهِِ مِثلَ ذلِكَ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ مِثلَ ذلِكَ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ مِثلَ ذلِكَ . (2)

الكافي عن ابن الطيّار :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : إنَّهُ كانَ في يَدي شَيءٌ تَفَرَّقَ وضِقتُ ضيقا شَديدا . فَقالَ لي ألَكَ حانوتٌ فِي السُّوقِ؟ قُلتُ : نَعَم ، وقَد تَرَكتُهُ . فَقالَ : إذا رَجَعتَ إلَى الكوفَةِ فَاقعُد في حانوتِكَ وَاكنُسهُ ، فَإِذا أرَدتَ أن تَخرُجَ إلى سوقِكَ فَصَلِّ رَكعَتَينِ أو أربَعَ رَكَعاتٍ ، ثُمَّ قُل في دُبُرِ صَلاتِكَ : تَوَجَّهتُ بِلا حَولٍ مِنّي ولا قُوَّةٍ ولكِن بِحَولِكَ وقُوَّتِكَ ، أبرَأُ إلَيكَ مِنَ الحَولِ وَالقُوَّةِ إلّا بِكَ ، فَأَنتَ حَولي ومِنكَ قُوَّتي . (3)

.


1- .البلد الأمين : ص 374 ، بحار الأنوار : ج 90 ص 202 ح 33 .
2- .سنن أبي داوود : ج 2 ص 81 ح 1500 ، سنن الترمذي : ج 5 ص 562 ح 3568 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 732 ح 2009 نحوه ، كنزالعمّال : ج 2 ص 992 ح 3707 .
3- .الكافي : ج 3 ص 474 ح 3 ، تهذيب الأحكام : ج 3 ص 312 ح 967 عن أبي الطيّار ، بحار الأنوار : ج 47 ص 367 ح 84 .

ص: 159

البلد الأمين :دعاى «معبودى جز خدا نيست» از پيامبر صلى الله عليه و آله روايت شده [و در آن آمده است] : «بگو به نام خدا و بگو: معبودى جز خدا نيست (سه مرتبه) و هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خداى والا و بزرگ (سه مرتبه) به شمارِ آنچه گويندگان ، گفته اند ...» .

سنن أبى داوود_ به نقل از عايشه دختر سعد بن ابى وقّاص _پدر او (عايشه) با پيامبر صلى الله عليه و آله بر زنى وارد شد كه در برابرش مقدارى هسته يا ريگ بود و با آنها تسبيح مى گفت . پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود : «تو را چيزى بياموزم كه برايت آسان تر يا بهتر از اين باشد؟» . آن گاه فرمود : «پاكا خدا ، به شمارِ آنچه در آسمان ، آفريده است! پاكا خدا ، به شمارِ آنچه در زمين ، آفريده است! پاكا خدا ، به شمارِ آنچه ميان آن دو آفريده است! پاكا خدا ، به شمارِ آفرينندگى او! بزرگا خدا ، به همين اندازه ها . ستايش ، خداى را ، به همين اندازه ها . معبودى جز خدا نيست ، به همين اندازه ها . هيچ نيرو و توانى نيست ، به همين اندازه ها .

الكافى_ به نقل از ابن طيّار _: به امام صادق عليه السلام گفتم : سرمايه اى داشتم كه بر باد رفت و در مضيقه شديدى به سر مى برم . امام عليه السلام به من فرمود : «آيا دكانى در بازار دارى؟». گفتم : آرى ؛ امّا رهايش كرده ام . فرمود : «چون به كوفه برگشتى ، دكانت را بگشا و آن را جارو كن . هرگاه خواستى براى رفتن به دكانت در بازار ، از خانه خارج شوى ، دو يا چهار ركعت نماز بخوان و سپس در پىِ نمازت بگو : بيرون مى روم ، نه با تكيه بر نيرو و توان خودم ؛ بلكه با نيرو و توان تو . از هر نيرو و توانى برائت مى جويم ، جز نيرو و توان تو ، كه تو نيروى منى و توان من ، از توست » .

.

ص: 160

الإمام الرضا عليه السلام :اللّهُمَّ إنّي أبرَأُ إلَيكَ مِنَ الحَولِ وَالقُوَّةِ ، فَلا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِكَ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :إذا أرَدتَ التَّوَجُّهَ في يَومٍ قَد حُذِّرتَ فيهِ 2 ، فَقَدِّم أمامَ تَوَجُّهِكَ «الحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ» وَالمُعَوِّذَتَينِ و . . . قُل : اللّهُمَّ بِكَ يَصولُ الصّائِلُ ، وبِقُدرَتِكَ يَطولُ الطائِلُ ، ولا حَولَ لِكُلِّ ذي حَولٍ إلّا بِكَ ، ولا قُوَّةَ يَمتازُها (2) ذو قُوَّةٍ إلّا مِنكَ . (3)

الإقبال_ في دُعاءِ يَومِ عَرَفَةَ _: لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ قُوَّةِ كُلِّ ضَعيفٍ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ عِزِّ كُلِّ ذَليلٍ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ غِنى كُلِّ فَقيرٍ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ عَونِ كُلِّ مَظلومٍ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ مونِسِ كُلِّ وَحيدٍ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ فَكاكِ كُلِّ أسيرٍ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ مَلجَأِ كُلِّ مَهمومٍ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ دافِعِ كُلِّ سَيِّئَةٍ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ كاشِفِ كُلِّ كُربَةٍ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ صاحِبِ كُلِّ سَريرَةٍ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ مَوضِعِ كُلِّ رَزِيَّةٍ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ الفَعّالِ لِما يُريدُ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ رازِقِ العِبادِ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ عَدَدَ ما خَلَقَ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ غَايَةِ كُلِّ طالِبٍ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ سَرمَدا أبَدا لا يَنقَطِعُ أبَدا ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ عَدَدَ الشَّفعِ وَالوَترِ . (4)

.


1- .الاعتقادات للصدوق : ص 99 ، بحار الأنوار : ج 25 ص 343 ح 25 .
2- .يمتازها : أي يمتاز بها. وفي الدروع الواقية والبحار في ثلاثة مواضع : «يمتارها» . قال المجلسي قدس سره : الامتيار : جلب الطعام ، واستعير هنا لطلب المعونة والقوّة (بحار الأنوار : ج 86 ص 150) .
3- .الأمالي للطوسي : ص 277 ح 529 عن سليمان الديلمي ، مصباح المتهجّد : ص 212 ، الدروع الواقية : ص 49 ، بحار الأنوار : ج 59 ص 25 ح 7 .
4- .الإقبال : ج 2 ص 161 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 270 .

ص: 161

امام رضا عليه السلام :بار خدايا! من از [هر] نيرو و توانى[ ، جز نيرو و توان تو] به درگاه تو برائت مى جويم ؛ زيرا هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى تو .

امام صادق عليه السلام :هرگاه خواستى در روزى كه در آن [از كار خاصّى] برحذر داشته شده اى ، 1 بيرون بروى ، پيش از خارج شدن ، بگو : «ستايش ، خداى را كه پروردگار جهانيان است» و معوّذتين (سوره فلق و ناس) را بخوان و... بگو : «بار خدايا! به [نيرودهى] توست كه حمله گر ، حمله مى كند ، و با توان توست كه توانمند ، غلبه مى كند ، و هيچ نيرومندى را ، جز به واسطه تو نيرويى نيست ، و هيچ توانمندى را توانى متمايز نباشد ، مگر از جانب تو .

الاقبال_ در دعاى «روز عرفه» _: هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا كه توانِ هر ناتوانى است . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا كه عزّتبخش هر خوارى است . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا كه مايه توانگرى هر درويشى است . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا كه ياور هر ستم ديده اى است . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا كه مونس هر تنهايى است . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا كه آزاد كننده هر در بندى است . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا كه پناهگاه هر خسته دلى است . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا كه دور كننده هر بدى اى است . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا كه زداينده هر رنجى [و اندوهى ]است . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا كه با هر رازى [و نهانى] است . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا كه جايگاه هر بلايى است . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا كه آنچه اراده كند ، انجام مى دهد . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا كه روزى ده بندگان است . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا ، به شمار آنچه آفريد . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا كه مقصد نهايىِ هر جوينده اى است . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا براى هميشه و تا ابد و هرگز قطع نمى شود . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا ، به شمارِ جفت و تك .

.

ص: 162

بحار الأنوار_ في دُعاءِ الإِخلاصِ _: لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ قُوَّةِ كُلِّ ضَعيفٍ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ عِزِّ كُلِّ ذَليلٍ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ غِنى كُلِّ فَقيرٍ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ فَرَجِ كُلِّ مَكروبٍ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ وَلِيِّ كُلِّ نِعمَةٍ وصاحِبِ كُلِّ حَسَنَةٍ ، لا حَول ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ كاشِفِ كُلِّ كُربَةٍ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ المُطَّلِعِ عَلى كُلِّ خَفِيَّةٍ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ المُحيطِ بِكُلِّ سَريرَةٍ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ الشّاهِدِ لِكُلِّ نَجوى ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ اللَّطيفِ بِعِبادِهِ عَلى فَقرِهِم وغِناهُ عَنهُم ومَلَكَتِهِ إيّاهُم ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ تَفويضا إلَى اللّهِ ولَجأً إلَيهِ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ اعتِزازا وتُوَكُّلاً عَلَيهِ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ استِغاثَةً بِاللّهِ وغِناءً عَن كُلِّ أحَدٍ سِواهُ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ تَمَسُّكا بِاللّهِ وَاعتِصاما بِحَبلِهِ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَليِّ العَظيمِ ، الحَليمِ الكَريمِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، الَّذي لَيسَ كَمِثلِهِ شَيءٌ وهُوَ السَّميعُ البَصيرُ . (1)

.


1- .بحار الأنوار : ج 95 ص 419 ح 43 نقلاً عن أصل قديم من مؤلّفات قدماء الأصحاب .

ص: 163

بحار الأنوار_ در «دعاى اخلاص» _: هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خداى والا و بزرگ . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا كه نيرو دهنده هر ناتوانى است . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا كه عزّتبخش هرخوارى است . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا كه بى نياز كننده هر نيازخواهى است . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا كه شاد كننده هر غم زده اى است . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا كه صاحب هر نعمت و دارنده هر نيكى اى است . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا كه برطرف كننده هر رنجى [و اندوهى] است . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا كه از هر پوشيده اى آگاه است . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا كه بر هر رازى (نهانى) احاطه دارد . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا كه گواه هر نجوايى است . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا كه با بندگانش با آن كه نيازمندند و او از آنها بى نياز است و مالك آنهاست ، مهرورز است . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا ، براى وا گذاردن [كارهايم] به خدا و پناه بردن به او . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا ، براى نازيدن به او و توكّل كردن بر او . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا ، براى كمك جستن از خدا و بى نيازى از هر كس جز او . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا ، براى دست يازيدن به دامن خدا و چنگ زدن به ريسمان او . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خداى والاى بزرگ بردبار بزرگوار مهر گسترِ مهربانى كه هيچ چيز همانندش نيست و شنوا و بيناست .

.

ص: 164

الفَصلُ السّابِعُ : الحثّ على الاستثناء بمشيّة اللّه7 / 1الاِستِثناءُ فِي الكَلامِالكتاب«وَ لَا تَقُولَنَّ لِشَىْ ءٍ إِنِّى فَاعِلٌ ذَ لِكَ غَدًا * إِلَا أَن يَشَاءَ اللَّهُ وَاذْكُر رَّبَّكَ إِذَا نَسِيتَ وَ قُلْ عَسَى أَن يَهْدِيَنِ رَبِّى لِأَقْرَبَ مِنْ هَ_ذَا رَشَدًا» . (1)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ مِن إتمامِ إيمانِ العَبدِ أن يَستَثنِيَ (2) في كُلِّ حَديثٍ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :لا يَتِمُّ إيمانُ عَبدٍ حَتّى يَستَثنِيَ في كُلِّ حَديثِهِ أو كَلامِهِ . (4)

الدرّ المنثور عن ابن عبّاس :إنَّ قُرَيشا بَعَثوا خَمسَةَ رَهطٍ _ مِنهُم عُقبَةُ بنُ أبي مُعَيطٍ وَالنَّضرُ بنُ الحارِثِ _ إلَى المَدينَةِ ، يَسأَلونُ اليَهودَ عَن رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، ووَصَفوا لَهُم صِفَتَهُ ، فَقالوا لَهُم : نَجِدُ نَعتَهُ وصِفَتَهُ ومَبعَثَهُ فِي التَّوراةِ ، فَإِن كانَ كَما وَصَفتُم لَنا فَهُوَ نَبِيٌّ مُرسَلٌ وأمرُهُ حَقٌّ فَاتَّبِعوهُ ، ولكِن سَلوهُ عَن ثَلاثِ خِصالٍ ، فَإِنَّهُ يُخبِرُكُم بِخَصلَتَينِ ولا يُخبِرُكُم بِالثّالِثَةِ إن كانَ نَبِيّا ، فَإِنّا قَد سَأَلنا مُسَيلَمَةَ الكَذّابَ عَن هؤُلاءِ الثَّلاثِ فَلَم يَدرِ ما هِيَ . فَرَجَعَتِ الرُّسُلُ إلى قُرَيشٍ بِهذَا الخَبَرِ مِنَ اليَهودِ ، فَأَتَوا رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، فَقالوا : يا مُحَمَّدُ ، أخبِرنا عَن ذِي القَرنَينِ الَّذي كانَ بَلَغَ المَشرِقَ وَالمَغرِبَ ، وأخبِرنا عَنِ الرُّوحِ ، وأخبِرنا عَن أصحابِ الكَهفِ . فَقالَ : اُخبِرُكُم بِذلِكَ غَدا . ولَم يَقُل : إن شاءَ اللّهُ . فَأَبطَأَ عَلَيهِ جِبريلُ عليه السلام خَمسَةَ عَشَرَ يَوما فَلَم يَأتِهِ لِتَركِ الاِستِثناءِ ، فَشَقَّ ذلِكَ عَلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، ثُمَّ أتاهُ جَبرَئيلُ عليه السلام بِما سَأَلوهُ ، فَقالَ : يا جِبريلُ ، أبطَأتَ عَلَيَّ ! فَقالَ : بِتَركِكَ الاِستِثناءَ ، ألا تَقولُ : إن شاءَ اللّهُ ، قالَ : «وَ لَا تَقُولَنَّ لِشَىْ ءٍ إِنِّى فَاعِلٌ ذَ لِكَ غَدًا * إِلَا أَن يَشَاءَ اللَّهُ» ثُمَّ أخبَرَهُ بِخَبَرِ ذِي القَرنَينِ وخَبَرِ الرّوحِ وأصحابِ الكَهفِ . ثُمَّ أرسَلَ إلى قُرَيشٍ فَأَتَوهُ فَأَخبَرَهُم عَن حَديثِ ذِي القَرنَينِ ، وقالَ لَهُم : الرّوحُ مِن أمرِ رَبّي ، يَقُولُ : مِن عِلمِ رَبّي لا عِلمَ لي بِهِ . فَلَمّا وافَقَ قَولَ اليَهودِ أَنَّهُ لا يُخبِرُكُم بِالثّالِثِ «قَالُواْ سِحْرَانِ تَظَ_هَرَا» تَعاوَنا _ يَعنونَ التَّوراةَ وَالفُرقانَ _ «وَ قَالُواْ إِنَّا بِكُلٍّ كَ_فِرُونَ» (5) . وحَدَّثَهُم بِحَديثِ أصحابِ الكَهفِ . (6)

.


1- .الكهف : 23 و 24 .
2- .أي يعقب كلّ حديث يمكن تعليقه بقوله : إن شاء اللّه (فيض القدير : ج 2 ص 681) .
3- .المعجم الأوسط : ج 7 ص 371 ح 7756 عن أبي هريرة ، كنزالعمّال : ج 3 ص 55 ح 5468 .
4- .الفردوس : ج 5 ص 157 ح 7806 عن أبي هريرة .
5- .القصص : 48 .
6- .الدرّ المنثور : ج 5 ص 357 نقلاً عن أبي نعيم في الدلائل .

ص: 165

فصل هفتم: تشويق به گفتن : «ان شاء اللّه = اگر خدا بخواهد»
7 / 1 گفتن «اگر خدا بخواهد» در گفتار

فصل هفتم: تشويق به گفتن : (ان شاء اللّه «اگر خدا بخواهد»)7 / 1گفتن «اگر خدا بخواهد» در گفتارقرآن«و زنهار! در مورد چيزى مگوى كه : «من ، آن را فردا انجام خواهم داد» ، مگر با «اگر خدا بخواهد» . و چون فراموش كردى ، پروردگارت را ياد كن و بگو : «اميد كه پروردگارم مرا به راهى كه نزديك تر از اين به صواب است ، هدايت كند»» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نشانه كامل بودن ايمان بنده ، آن است كه در هر سخنى بگويد : «اگر خدا خواهد (إن شاء اللّه )» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ايمان هيچ بنده اى كامل نيست ، مگر آن كه در هر سخنش يا گفتارش ، جمله «اگر خدا خواهد» را بگويد .

الدرّ المنثور_ به نقل از ابن عبّاس _: قريش ، يك گروه پنج نفره ، از جمله عقبة بن ابى معيط و نضر بن حارث را به مدينه فرستادند تا از يهود ، در باره پيامبر خدا بپرسند . آنان ، اوصاف و خصوصيات پيامبر صلى الله عليه و آله را برايشان ، بازگو كردند . يهوديان به آن گروه گفتند : خصوصيت و اوصاف و معبوث شدن او در تورات ، آمده است . اگر به راستى او چنان است كه شما برايمان وصف كرديد . پس او پيامبر و فرستاده الهى است و بر حقّ است . پس ، از او پيروى كنيد ؛ امّا در باره سه موضوع از او سؤال كنيد . اگر پيامبر باشد ، در باره دو موضوع آن به شما خبر مى دهد و از سومى خبر نمى دهد ؛ زيرا ما از مسيلمه كذّاب ، در باره اين سه موضوع پرسيدم و او از آنها چيزى نمى دانست . فرستادگان ، با اين پاسخ يهود ، نزد قريش باز گشتند و نزد پيامبر خدا آمدند و گفتند : اى محمّد! ما را از ذوالقرنين _ كه به مشرق و مغرب رسيده بود _ و از روح و از اصحاب كهف ، خبر ده . حضرت فرمود : «فردا از اينها به شما خبر مى دهم» و نگفت : اگر خدا خواهد! به سبب ترك همين جمله «اگر خدا خواهد» ، جبرئيل عليه السلام پانزده روز پيامبر صلى الله عليه و آله را منتظر گذاشت و بر او فرود نيامد . اين امر ، پيامبر خدا را اندوهگين ساخت . پس از پانزده روز ، جبرئيل عليه السلام پاسخ پرسش هاى آنها را براى ايشان آورد . پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «ديركردى ، جبرئيل!». جبرئيل گفت : چون «اگر خدا خواهد» نگفتى . چرا نگفتى : «اگر خدا خواهد!» . [سپس] گفت : «و زنهار! در مورد چيزى مگوى كه : «من ، آن را فردا انجام خواهم داد» ، مگر با «اگر خدا بخواهد»» . سپس داستان ذوالقرنين و روح و اصحاب كهف را به او گزارش داد . آن گاه پيامبر صلى الله عليه و آله ، در پىِ قريش فرستاد . قريش آمدند و ايشان ، داستان ذوالقرنين را به آنان ، خبر داد و فرمود : «روح ، از امرِ پروردگار من است» ؛ يعنى از علمِ پروردگار من است و من ، از آن آگاهى ندارم» . قريش ، چون ديدند پاسخ پيامبر صلى الله عليه و آله با اين سخن يهود كه گفته بودند او شما را از پرسش سوم خبر نمى دهد ، سازگار درآمد ، «گفتند : دو جادو با هم ساخته اند» (مقصودشان تورات و قرآن بود) «و گفتند : ما همه را منكريم» . سپس پيامبر صلى الله عليه و آله داستان اصحاب كهف را هم برايشان گفت .

.

ص: 166

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لَولا أنَّ بَني إسرائيلَ قالوا : « وَ إِنَّ_ا إِن شَاءَ اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ» (1) ما اُعطوا أبَدا . (2)

.


1- .البقرة : 70 .
2- .الدرّ المنثور : ج 1 ص 189 عن ابن أبي حاتم وابن مردويه عن أبي هريرة .

ص: 167

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اگر بنى اسرائيل نگفته بودند : «وما ، اگر خدا خواهد ، حتما هدايت خواهيم شد» ، هرگز به خواسته شان (دست يافتن به گاو مورد نظر) نمى رسيدند .

.

ص: 168

سنن ابن ماجة عن اُسامة بن زيد :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ذاتَ يَومٍ لِأَصحابِهِ : ألا مُشَمِّرٌ لِلجَنَّةِ؟ فَإِنَّ الجَنَّةَ لا خَطَرَ لَها (1) ، هِيَ ورَبِّ الكَعبَةِ نورٌ يَتَلَألَأُ ، ورَيحانَةٌ تَهتَزُّ ، وقَصرٌ مَشيدٌ ، ونَهرٌ مُطَّرِدٌ ، وفاكِهَةٌ كَثيرَةٌ نَضيجَةٌ ، وزَوجَةٌ حَسناءُ جَميلَةٌ ، وحُلَلٌ كَثيرةٌ في مَقامٍ أبَدا ، في حَبرَةٍ ونَظرَةٍ ، في دورٍ عالِيَةٍ سَليمَةٍ بَهِيَّةٍ . قالوا : نَحنُ المُشَمِّرونَ لَها يا رَسولَ اللّهِ . قالَ : قولوا : إن شاءَ اللّهُ . (2)

الإمام الباقر عليه السلام :جاءَ إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله سائِلٌ يَسأَ لُهُ ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : هَل مِن أحَدٍ عِندَهُ سَلَفٌ؟ فَقامَ رَجُلٌ مِنَ الأَنصارِ مِن بَنِي الحُبلى (3) فَقالَ : عِندي يا رَسولَ اللّهِ . قالَ : فَأَعطِ هذَا السّائِلَ أربَعَةَ أوساقِ (4) تَمرٍ ، قالَ : فَأَعطاهُ . قالَ : ثُمَّ جاءَ الأَنصارِيُّ بَعدُ إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله يَتَقاضاهُ ، فَقالَ لَهُ : يَكونُ إن شاءَ اللّهُ . ثُمَّ عادَ إلَيهِ الثّانِيةَ ، فَقالَ لَهُ : يَكونُ إن شاءَ اللّهُ . ثُمَّ عادَ إلَيهِ الثّالِثَةَ ، فَقالَ : يَكونُ إن شاءَ اللّهُ . فَقالَ : قَد أكثَرتَ يا رَسولَ اللّهِ مِن قَولِ : يَكونُ إن شاءَ اللّهُ! قالَ : فَضَحِكَ رَسولُ اللّهِ ، وقالَ : هَل مِن رَجُلٍ عِندَهُ سَلَفٌ؟ قالَ : فَقامَ رَجُلٌ فَقالَ لَهُ : عِندي يا رَسولَ اللّهِ ، قالَ : وكَم عِندَكَ! قالَ : ما شِئتَ . قالَ : فَأَعطِ هذا ثَمانِيَةَ أوسُقٍ مِن تَمرٍ ، فَقالَ الأَنصارِيُّ : إنَّما لي أربَعَةٌ يا رَسولَ اللّهِ ، قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : وأربَعَةٌ أيضا . (5)

.


1- .لا خَطَرَ لها : أي لا عِوَض لها ولا مِثل (النهاية : ج 2 ص 46 «خطر») .
2- .سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1448 ح 4332 ، كنزالعمّال : ج 4 ص 447 ح 11336 وج 14 ص 452 ح 39227 .
3- .بنو الحبلى : بطن من الخزرج من الأنصار ، والحبلى : لقب أبيهم سالم بن غنم بن عوف بن الخزرج ، لقّب به لعظم بطنه (تاج العروس : ج 14 ص 137 «حبل») .
4- .الوَسَق : مكيال قدره ستّون صاعا ؛ حوالي 180 كغم (معجم ألفاظ الفقه الجعفري : ص 444) . والأصل في الوسق : الحِمْل (النهاية : ج 5 ص 185 «وسق») .
5- .قرب الإسناد : ص 90 ح 303 عن الإمام الصادق عليه السلام ، الاُصول الستّة عشر : ص 83 عن ذريح عن الإمام الصادق عليه السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 16 ص 218 ح 7 وج 103 ص 157 ح 4 .

ص: 169

سنن ابن ماجة_ به نقل از اُسامة بن زيد _: روزى پيامبر خدا به يارانش فرمود : «آيا كسى نيست كه براى بهشت ، دامن همّت به كمرزند؟ زيرا كه هيچ چيز ، جاى بهشت را نمى گيرد . به خداوند كعبه سوگند كه بهشت ، نورى است كه مى درخشد ، وگلزارى است كه پيچ و تاب مى خورد ، و كاخى است افراشته ، و رودى است روان ، و ميوه زارى است انبوه ، با ميوه هاى رسيده ، و همسرانى زيبا و خوش سيما ، و جامه هايى فراوان در جايباشى جاويدان ، با شادمانى و خرّمى ، در خانه هايى بلند و بى نقص و باشكوه! ياران گفتند : ما براى آن ، دامن همّت به كمر مى زنيم ، اى پيامبر خدا . حضرت فرمود : «بگوييد ، اگر خدا خواهد!» .

امام باقر عليه السلام :مردى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و از او ، چيزى خواست . پيامبر خدا فرمود : «آيا كسى هست كه قرض دهد؟». مردى از انصار ، از تيره بنى حُبلى (1) ، برخاست و گفت : من ، اى پيامبر خدا . فرمود : «پس چهار بارِ شتر ، خرما به اين مرد بده» . او داد . پس از مدّتى ، آن مرد انصارى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و طلبش را خواست . پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود : «باشد ، اگر خدا خواهد!» . براى بار دوم آمد و طلبش را خواست ، پيامبر صلى الله عليه و آله دوباره فرمود : باشد ، اگر خدا بخواهد! بار سوم آمد و طلبيد . باز فرمود : «باشد ، اگر خدا خواهد! مرد گفت : اى پيامبر خدا! چه قدر فرمودى : باشد ، اگر خدا خواهد؟! پيامبر خدا ، خنديد و فرمود : «آيا مردى هست كه قرض بدهد؟». مردى برخاست و گفت : من ، اى پيامبر خدا . فرمود : «چه قدر دارى؟». گفت : هر قدر بخواهى . فرمود : «پس ، هشت بارِ شتر ، خرما به او بده» . مرد انصارى گفت : من فقط چهار بار طلب داشتم ، اى پيامبر خدا . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «آن چهار بار اضافى هم مال تو» .

.


1- .بنو حبلى ، تيره اى از خزرج از انصار بوده است . حُبلى ، لقب پدرشان سالم بن غنم بن عوف بن خزرج است كه چون شكم بزرگى داشت ، به اين لقب ، ناميده شد .

ص: 170

الإمام الصادق عليه السلام :ما سُئِلَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله شَيئا قَطُّ فَقالَ : لا ؛ إن كانَ عِندَهُ أعطاهُ ، وإن لَم يَكُن عِندَهُ قالَ : يَكونُ إن شاءَ اللّهُ . (1)

رجال الكشّي عن داوود الرقّي :قُلتُ لِأَبِي الحَسَنِ الرِّضا عليه السلام : جُعِلتُ فِداكَ ، إنَّهُ وَاللّهِ ما يَلِجُ في صَدري مِن أمرِكَ شَيءٌ ، إلّا حَديثا سَمِعتُهُ مِن ذَريحٍ يَرويهِ عَن أبي جَعفَرٍ عليه السلام . قالَ لي : وما هُوَ؟ قالَ : سَمِعتُهُ يَقُولُ : سابِعُنا قائِمُنا إن شاءَ اللّهُ! قالَ : صَدَقتَ ، وصَدَقَ ذَريحٌ ، وصَدَقَ أبو جَعفَرٍ عليه السلام . فَازدَدتُ وَاللّهِ شَكّا . ثُمَّ قالَ : يا داوودَ بنَ أبي خالِدٍ ، أما وَاللّهِ لَولا أنَّ موسى عليه السلام قالَ لِلعالِمِ : «سَتَجِدُنِى إِن شَاءَ اللَّهُ صَابِرًا» (2) ما سَأَلَهُ عَن شَيءٍ ، وكَذلِكَ أبو جَعفَرٍ عليه السلام ، لَولا أن قالَ : «إن شاءَ اللّهُ» لكَانَ كَما قالَ . قالَ : فَقَطَعتُ عَلَيهِ . (3)

7 / 2الاِستِثناءُ فِي الكِتابِالكافي عن مرازم بن حكيم :أمَرَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام بِكِتابٍ في حاجَةٍ ، فَكُتِبَ ثُمَّ عُرِضَ عَلَيهِ ولَم يَكُن فيهِ استِثناءٌ ، فَقالَ : كَيفَ رَجَوتُم أن يَتِمَّ هذا ولَيسَ فيهِ استِثناءٌ؟ اُنظُروا كُلَّ مَوضِعٍ لا يَكونُ فيهِ استِثناءٌ فَاستَثنوا فيهِ . (4)

.


1- .تفسير العيّاشي : ج 1 ص 261 ح 212 عن زيد الشحّام ، بحار الأنوار : ج 16 ص 340 ح 30 .
2- .الكهف : 69 .
3- .رجال الكشّي : ج 2 ص 671 ح 700 ، بحار الأنوار : ج 48 ص 260 ح 13 .
4- .الكافي : ج 2 ص 673 ح 7 ، مشكاة الأنوار : ص 251 ح 738 ، بحار الأنوار : ج 47 ص 48 ح 73 .

ص: 171

7 / 2 نوشتن «اگر خدا بخواهد» ، در نوشتار

امام صادق عليه السلام :هرگز چيزى از پيامبر خدا درخواست نشد كه بگويد : «نه (ندارم يا نمى دهم)» ؛ بلكه اگر خودش داشت ، آن را مى داد و اگر نداشت ، مى فرمود : «باشد ، اگر خدا خواهد!».

رجال الكشّى_ به نقل از داوود رقّى _: به ابوالحسن الرضا عليه السلام گفتم : فدايت شوم! به خدا سوگند كه هرگز در هيچ امرى از امور شما ، دو دل نگشته ام ، جز در باره حديثى كه از ذَريح شنيده ام كه از امام باقر عليه السلام روايت مى كند . فرمود : «چه حديثى؟». گفت[م] : از او شنيدم كه مى گويد : «هفتمين ما ، قائم ماست ، اگر خدا بخواهد!». فرمود : «راست مى گويى . ذريح هم راست گفته است . امام باقر عليه السلام هم راست فرموده است». [داود رقّى گفت :] به خدا سوگند ترديدم بيشتر شد ! سپس فرمود : «اى داوود بن ابى خالد! به خدا سوگند كه اگر موسى عليه السلام به آن مرد دانا (خضر عليه السلام ) نگفته بود : «به خواست خدا ، مرا از شكيبايان خواهى يافت» ، ديگر هرگز از او سؤالى نمى كرد . امام باقر عليه السلام نيز اگر نمى گفت : اگر خدا خواهد ، همان مى شد كه فرموده بود» . (1) پس به امامت ايشان (امام رضا عليه السلام ) يقين حاصل كردم . (2)

7 / 2نوشتن «اگر خدا بخواهد» ، در نوشتارالكافى_ به نقل از مَرازم بن حكيم _: امام صادق عليه السلام فرمود تا براى كارى نامه اى بنويسند . نامه را نوشتند و آن را به رؤيت ايشان رساندند . در نامه «اگر خدا خواهد» نوشته نشده بود . فرمود : «چگونه اميد داريد كه اين كار ، انجام پذيرد ، در حالى كه در آن ، «اگر خدا خواهد» نيامده است؟ ببينيد هر كجا كه در آن «اگر خدا خواهد» نيامده است ، «اگر خدا خواهد» بنويسيد .

.


1- .يعنى امام هفتم عليه السلام قائم مى شد .
2- .منظور وى اين است كه : دانستم كه امام هفتم ، قائم عليه السلام نيست و نبايد در او توقّف كرد ، چنان كه واقفيه كردند .

ص: 172

تهذيب الأحكام عن مرازم :دَخَلَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام يَوما إلى مَنزِلِ مُعَتِّبٍ وهُوَ يُريدُ العُمرَةَ ، فَتَناوَلَ لَوحا فيهِ كِتابٌ ، فيهِ تَسمِيَةُ أرزاقِ العِيالِ وما يُخرِجُ لَهُم ، فَإِذا فيهِ : لِفُلانٍ وفُلانٍ وفُلانٍ ، ولَيسَ فيهِ استِثناءٌ . فَقالَ : مَن كَتَبَ هذَا الكِتابَ ولَم يَستَثنِ فيهِ؟ كَيفَ ظَنَّ أنَّهُ يَتِمُّ؟! ثُمَّ دَعا بِالدَّواةِ ، فَقالَ : ألحِق فيهِ «إن شاءَ اللّهُ» ، فَاُلحِقَ فيهِ في كُلِّ اسمٍ «إن شاءَ اللّهُ» . (1)

7 / 3ذَمُّ تَركِ الاِستِثناءِالإمام الباقر عليه السلام :إنَّ آدَمَ عليه السلام لَمّا أسكَنَهُ اللّهُ الجَنَّةَ ، فَقالَ لَهُ : يا آدَمُ ، لا تَقرَب هذِهِ الشَّجَرَةَ ، فَقالَ : نَعَم يا رَبِّ ، ولَم يَستَثنِ ، فَأَمَرَ اللّهُ نَبِيَّهُ صلى الله عليه و آله فَقالَ : «وَ لَا تَقُولَنَّ لِشَاْىْ ءٍ إِنِّى فَاعِلٌ ذَ لِكَ غَدًا * إِلَا أَن يَشَاءَ اللَّهُ وَاذْكُر رَّبَّكَ إِذَا نَسِيتَ» (2) ولَو بَعدَ سَنَةٍ . (3)

عنه عليه السلام_ في قَولِ اللّهِ عز و جل : «وَ لَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى ءَادَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِىَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا» (4) _: إنَّ اللّهَ عز و جل لَمّا قالَ لِادَمَ عليه السلام : اُدخُلِ الجَنَّةَ ، قالَ لَهُ : يا آدَمُ ، لا تَقرَب هذِهِ الشَّجَرَةَ . قالَ : وأراهُ إيّاها ، فَقالَ آدَمُ عليه السلام لِرَبِّهِ : كَيفَ أقرَبُها وقَد نَهَيتَني عَنها أنَا وزَوجَتي؟! فَقالَ لَهُما : لا تَقرَباها يَعني لا تَأكُلا مِنها . فَقالَ آدَمُ وزَوجَتُهُ : نَعَم يا رَبَّنا لا نَقرَبُها ولا نَأكُلُ مِنها ، ولَم يَستَثنِيا في قَولِهِما : نَعَم . فَوَكَلَهُمَا اللّهُ في ذلِكَ إلى أنفُسِهِما وإلى ذِكرِهِما . وقَد قالَ اللّهُ عز و جل لِنَبِيِّهِ صلى الله عليه و آله فِي الكِتابِ : «وَ لَا تَقُولَنَّ لِشَىْ ءٍ إِنِّى فَاعِلٌ ذَ لِكَ غَدًا * إِلَا أَن يَشَاءَ اللَّهُ» ألّا أفعَلَهُ ، فَتَسبِقَ مَشِيئَةُ اللّهِ في ألّا أفعَلَهُ فَلا أقدِرَ عَلى أن أفعَلَهُ . فَلِذلِكَ قالَ اللّهُ عز و جل : أيِ استَثنِ مَشِيئَةَ اللّهِ في فِعلِكَ . (5)

.


1- .تهذيب الأحكام : ج 8 ص 281 ح 1030 ، مستطرفات السرائر : ص 133 ح 7 ، النوادر للأشعري : ص 57 ح 109 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 307 ح 8 .
2- .الكهف : 23 و 24 .
3- .تفسير العيّاشي : ج 2 ص 324 ح 15 عن أبي حمزة ، بحار الأنوار : ج 73 ص 305 ح 3 وراجع المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 336 ح 7833 والدرّ المنثور : ج 5 ص 377 .
4- .طه : 115 .
5- .الكافي : ج 7 ص 448 ح 2 ، النوادر للأشعري : ص 55 ح 107 كلاهما عن سلام بن المستنير ، بحار الأنوار : ج 76 ص 306 ح 4 وج 104 ص 231 ح 73 .

ص: 173

7 / 3 نكوهش ترك «اگر خدا بخواهد»

تهذيب الأحكام_ به نقل از مَرازم _: روزى امام صادق عليه السلام به خانه مُعتِّب _ كه آهنگ عمره داشت _ در آمد . لوحى را برداشت كه در آن ، مواجب عائله و خرجى آنها نوشته شده و در آن آمده بود : «براى فلانى و فلانى و فلانى [فلان مقدار]» و در آن ، «اگر خدا خواهد» ، نيامده بود . فرمود : چه كسى اين نوشته را نوشته كه در آن ، «اگر خدا خواهد» نگفته است؟ چگونه گمان برده كه آنچه نوشته ، تحقّق مى يابد؟!». سپس دوات خواست و فرمود : «اگر خدا خواهد» را اضافه كن . پس ، براى هر نامى ، «اگر خدا خواهد» افزوده مى شد .

7 / 3نكوهش ترك «اگر خدا بخواهد»امام باقر عليه السلام :چون خداوند ، آدم عليه السلام را در بهشت جاى داد ، به او فرمود : «اى آدم! به اين درخت ، نزديك مشو» . آدم عليه السلام گفت : «اطاعت ، اى پروردگار» ، و «اگر خدا خواهد!» ، نگفت . از اين رو ، خداوند به پيامبرش [محمّد صلى الله عليه و آله ]فرمان داده ، فرمود : «و زنهار! در باره چيزى مگو : «من ، فردا آن كار را خواهم كرد» ، مگر با «اگر خدا خواهد» و هر گاه فراموش كردى ، پروردگارت را ياد كن» ، حتّى اگر پس از يك سال باشد .

امام باقر عليه السلام_ در باره اين سخن خداوند عز و جل : «و پيش تر ، به آدم سفارش كردم ، ولى او فراموش كرد و براى او عزمى [استوار ]نيافتيم» _: چون به آدم عليه السلام فرمود : «به بهشت ، در آى» به او فرمود : اى آدم! به اين درخت ، نزديك مشو» و آن را به او نشان داد . آدم عليه السلام به پروردگارش گفت : چگونه نزديكش شوم ، در حالى كه تو ، مرا و همسرم را از آن ، نهى كرده اى؟! پس به آن دو فرمود : «به آن نزديك مشويد» ؛ يعنى از آن ، مخوريد . آدم و همسرش گفتند : باشد _ اى پروردگار ما _ . به آن ، نزديك نمى شويم و از آن ، نمى خوريم ؛ ولى چون گفتند : باشد و «اگر خدا خواهد» نگفتند ، خداوند ، آن دو را در اين كار ، به خودشان و به ياد خودشان ، وا گذاشت . خداوند عز و جل در قرآن به پيامبرش فرمود : «و زنهار! در باره چيزى مگو : «من ، فردا آن كار را خواهم كرد» . مگر با «اگر خدا خواهد»» كه آن را انجام ندهم . پس اگر خواست خدا ، اين بود كه آن كار را انجام ندهم ، نخواهم توانست كه انجامش دهم . از اين رو ، خداوند عز و جل فرمود : «در كارى كه مى خواهى انجام دهى ، اگر خدا خواهد بگو».

.

ص: 174

. .

ص: 175

. .

ص: 176

الفَصلُ الثّامِنُ : التّراخي في الاستثناء مع النّسيانالسنن الكبرى عن ابن عبّاس :إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله قالَ : وَاللّهِ لَأَغزُوَنَّ قُرَيشا ، وَاللّهِ لَأَغزُوَنَّ قُرَيشا ، ثُمَّ سَكَتَ ساعَةً ، ثُمَّ قالَ : إن شاءَ اللّهُ . (1)

تفسير العيّاشي عن حمزة بن حمران :سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَن قَولِ اللّهِ : «وَاذْكُر رَّبَّكَ إِذَا نَسِيتَ» فَقالَ : أن تَستَثنِيَ (2) ، ثُمَّ ذَكَرتَ بَعدُ ، فَاستَثنِ حينَ تَذكُرُ . (3)

الإمام الباقر والإمام الصادق عليهماالسلام_ في قَولِ اللّهِ عز و جل : «وَاذْكُر رَّبَّكَ إِذَا نَسِيتَ» _: إذا حَلَفَ الرَّجُلُ فَنَسِيَ أن يَستَثنِيَ ، فَليَستَثنِ إذا ذَكَرَ . (4)

الكافي عن حمزة بن حمران :سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَن قَولِ اللّهِ عز و جل : «وَاذْكُر رَّبَّكَ إِذَا نَسِيتَ» ، قالَ : ذلِكَ فِي اليَمينِ ؛ إذا قُلتَ : وَاللّهِ لا أفعَلُ كَذا وكَذا ، فَإِذا ذَكَرتَ أَنَّكَ لَم تَستَثنِ فَقُل : إن شاءَ اللّهُ . (5)

.


1- .السنن الكبرى : ج 10 ص 82 ح 19927 وح 19928 عن شريك وفيه «سكتة» بدل «ساعة» وح 19929 وح 19930 كلاهما عن عكرمة ، كنزالعمّال : ج 4 ص 438 ح 11304 ؛ عوالي اللآلي : ج 3 ص 443 ح 1 .
2- .أي : إذا نسيت أن تستثني .
3- .تفسير العيّاشي : ج 2 ص 325 ح 19 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 306 ح 5 وج 104 ص 229 ح 65 .
4- .الكافي : ج 7 ص 447 ح 1 ، تهذيب الأحكام : ج 8 ص 281 ح 1027 كلاهما عن محمّد الحلبي وزرارة ومحمّد بن مسلم ، تفسير العيّاشي : ج 2 ص 325 ح 18 عن زرارة ومحمّد بن مسلم ، النوادر للأشعري : ص 56 ح 108 عن محمّد بن مسلم ، بحار الأنوار : ج 16 ص 289 ح 148 .
5- .الكافي : ج 7 ص 448 ح 3 ، تهذيب الأحكام : ج 8 ص 281 ح 1026 .

ص: 177

فصل هشتم: فراموش كردن «اگر خدا بخواهد» و با تأخير گفتن آن

فصل هشتم: فراموش كردن «اگر خدا بخواهد» و با تأخير گفتن آنالسنن الكبرى_ به نقل از ابن عبّاس _: پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «به خدا سوگند ، به قريش حمله مى كنم! به خدا سوگند ، به قريش حمله مى كنم!» . سپس لَختى سكوت كرد . آن گاه فرمود : «اگر خدا خواهد!» .

تفسير العيّاشى_ به نقل از حمزة بن حمران _: از امام صادق عليه السلام در باره اين سخن خداوند پرسيدم كه : «و پروردگارت را ياد كن ، هرگاه فراموش كردى» . فرمود : «يعنى [او را ياد كن ، هرگاه فراموش كردى ]كه اگر خدا خواهد بگويى . پس هرگاه يادت آمد ، همان وقت ، «اگر خدا خواهد» بگو .

امام باقر و امام صادق عليهماالسلام_ در باره اين سخن خداوند : «پروردگارت را ياد كن ، هر گاه فراموش كردى» _: هرگاه مرد ، سوگند بخورد و فراموش كند كه «اگر خدا خواهد!» گويد ، هر زمان كه يادش آمد ، بايد «اگر خدا خواهد!» بگويد .

الكافى_ به نقل از حمزة بن حمران _: از امام صادق عليه السلام در باره اين سخن خداوند عز و جل پرسيدم : «و پروردگارت را ياد كن ، هرگاه فراموش كردى» . فرمود : «اين ، در سوگند است . هرگاه گفتى : به خدا سوگند كه چنين و چنان مى كنم ، هر زمان كه يادت آمد ، اگر خدا خواهد نگفته اى ، بگو : اگر خدا خواهد! » .

.

ص: 178

الكافي عن الحسين بن زرارة :سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَن قَولِ اللّهِ عز و جل : «وَاذْكُر رَّبَّكَ إِذَا نَسِيتَ» فَقالَ : إذا حَلَفتَ عَلى يَمينٍ ونَسيتَ أن تَستَثنِيَ ، فَاستَثنِ إذا ذَكَرتَ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :إذا حَلَفَ الرَّجُلُ بِاللّهِ فَلَهُ ثُنياها إلى أربَعينَ يَوما ، وذلِكَ أنَّ قَوما مِنَ اليَهودِ سَأَ لُوا النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله عَن شَيءٍ ، فَقالَ : اِيتوني غَدا _ ولَم يَستَثنِ _ حَتّى اُخبِرَكُم ، فَاحتَبَسَ عَنهُ جَبرَئيلُ عليه السلام أربَعينَ يَوما ، ثُمَّ أتاهُ ، وقالَ : «وَ لَا تَقُولَنَّ لِشَاْىْ ءٍ إِنِّى فَاعِلٌ ذَ لِكَ غَدًا * إِلَا أَن يَشَاءَ اللَّهُ وَاذْكُر رَّبَّكَ إِذَا نَسِيتَ» . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :لِلعَبدِ أن يَستَثنِيَ ما بَينَهُ وبَينَ أربَعينَ يَوما إذا نَسِيَ ، إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله أتاهُ ناسٌ مِنَ اليَهودِ فَسَأَلوهُ عَن أشياءَ ، فَقالَ لَهُم : تَعالَوا غَدا اُحَدِّثكُم ، ولَم يَستَثنِ ، فَاحتَبَسَ جَبرَئيلُ عليه السلام عَنهُ أربَعينَ يَوما ، ثُمَّ أتاهُ فَقالَ : «وَ لَا تَقُولَنَّ لِشَىْ ءٍ إِنِّى فَاعِلٌ ذَ لِكَ غَدًا * إِلَا أَن يَشَاءَ اللَّهُ وَاذْكُر رَّبَّكَ إِذَا نَسِيتَ» . (3)

الدرّ المنثور عن ابن عبّاس :إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله حَلَفَ عَلى يَمينٍ فَمَضى لَهُ أربَعونَ لَيلَةً ، فَأَنزَلَ اللّهُ : «وَ لَا تَقُولَنَّ لِشَىْ ءٍ إِنِّى فَاعِلٌ ذَ لِكَ غَدًا * إِلَا أَن يَشَاءَ اللَّهُ» ، وَاستَثنَى النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله بَعدَ أربَعينَ لَيلَةً . (4)

.


1- .الكافي : ج 7 ص 449 ح 8 ، تفسير العيّاشي : ج 2 ص 325 ح 22 عن حمزة بن حمران وفيه «إذا حلفت ناسيا ثمّ ذكرت بعدُ ، فاستثنه حين تذكر» بدل «إذا حلفت ...» ، بحار الأنوار : ج 104 ص 229 ح 68 .
2- .تفسير العيّاشي : ج 2 ص 324 ح 14 عن عبد اللّه بن ميمون عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام ، دعائم الإسلام : ج 2 ص 97 ح 306 عن الإمام الصادق عليه السلام ، النوادر للأشعري : ص 55 ح 105 عن عبد اللّه بن ميمون عن الإمام الصادق عليه السلام وكلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 76 ص 305 ح 2 .
3- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 3 ص 362 ح 4284 ، تهذيب الأحكام : ج 8 ص 281 ح 1029 وفيه صدره إلى «إذا نسي» ، النوادر للأشعري : ص 55 ح 105 كلّها عن عبد اللّه بن ميمون ، بحار الأنوار : ج 104 ص 230 ح 71 .
4- .الدرّ المنثور : ج 5 ص 377 نقلاً عن ابن مردويه .

ص: 179

الكافى_ به نقل از حسين بن زراره _: از امام صادق عليه السلام در باره اين سخن خداوند عز و جل : «و پروردگارت را ياد كن ، هرگاه فراموش كردى» ، پرسيدم . فرمود : «هرگاه سوگندى خوردى و فراموش كردى اگر خدا خواهد بگويى ، هر زمان كه يادت آمد ، بگو : اگر خدا خواهد! » .

امام على عليه السلام :هرگاه شخص به خدا سوگند خورد ، تا چهل روز ، مهلت دارد كه «اگر خدا خواهد» آن را بگويد . علّتش آن است كه گروهى از يهود ، از پيامبر صلى الله عليه و آله پرسش هايى كردند . ايشان فرمود : «فردا بياييد تا پاسخ آنها را به شما بگويم» ؛ و «اگر خدا خواهد» نگفت . بدين سبب ، جبرئيل عليه السلام چهل روز بر وى فرود نيامد و پس از چهل روز آمد و گفت : «و زنهار! در باره چيزى مگو : «من ، فردا آن را انجام خواهم داد» ، مگر با «اگر خدا خواهد» و هرگاه فراموش كردى ، پروردگارت را ياد كن» .

امام صادق عليه السلام :بر بنده فرض است كه اگر چهل روز هم بين او و جايى كه گفتن «اگر خدا خواهد» را فراموش كرده ، فاصله افتاد ، [باز هم] آن را بگويد . گروهى از يهود ، به نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند و درباره چند چيز از ايشان پرسيدند . به آنان فرمود : «فردا بياييد كه با شما سخن خواهم گفت» و نفرمود : «اگر خدا خواهد» . پس چهل روز ، جبرئيل عليه السلام به سراغ ايشان نيامد و سپس آمد و [اين آيه را] آورد : «و در هيچ كارى ، مگو كه : «من اين را انجام خواهم داد» ، مگر [آن كه بيفزايى :] «اگر خدا خواهد» و چون پروردگار خويش را از ياد بُردى ، او را [ديگر بارْ] ياد كن» .

الدرّ المنثور_ به نقل از ابن عبّاس _: پيامبر صلى الله عليه و آله [براى موضوعى ]سوگندى ياد كرد و چهل شب بر او گذشت [و وحى اى نازل نشد] . سپس خداوند ، اين آيه را نازل فرمود : «و زنهار! در باره چيزى مگو : «فردا ، آن را انجام خواهم داد» ، مگر با «اگر خدا خواهد» و پيامبر صلى الله عليه و آله بعد از چهل شب ، «اگر خدا خواهد» گفت .

.

ص: 180

الإمام الصادق عليه السلام :قالَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام : الاِستِثناءُ فِي اليَمينِ مَتى ما ذَكَرَ وإن كانَ بَعدَ أربَعينَ صَباحا ، ثُمَّ تَلا هذِهِ الآيَةَ : «وَاذْكُر رَّبَّكَ إِذَا نَسِيتَ» . (1)

عنه عليه السلام_ في قَولِهِ تَعالى : «وَ لَا تَقُولَنَّ لِشَىْ ءٍ إِنِّى فَاعِلٌ ذَ لِكَ غَدًا * إِلَا أَن يَشَاءَ اللَّهُ وَاذْكُر رَّبَّكَ إِذَا نَسِيتَ» _: أن تَقُولَ : «إلّا» مِن بَعدِ الأَربَعينَ ، فَلِلعَبدِ الاِستِثناءُ فِي اليَمينِ ما بَينَهُ وبَينَ الأَربَعينَ يَوما إذا نَسِيَ . (2)

عنه عليه السلام :الاِستِثناءُ جائِزٌ بَعدَ أربَعينَ يَوما ، أو بَعدَ السَّنَةِ . (3)

.


1- .الكافي : ج 7 ص 448 ح 6 عن ابن القدّاح ، تفسير العيّاشي : ج 2 ص 325 ح 23 عن القدّاح عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام ، بحار الأنوار : ج 104 ص 230 ح 69 .
2- .تفسير العيّاشي : ج 2 ص 324 ح 16 عن عبد اللّه بن ميمون ، بحار الأنوار : ج 104 ص 229 ح 62 .
3- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 98 ح 311 .

ص: 181

امام صادق عليه السلام :امير مؤمنان عليه السلام فرمود : اگر خدا خواهد را در سوگند ، بايد گفت ، هر زمان كه شخص يادش بيايد ؛ اگر چه پس از چهل روز باشد» . سپس اين آيه را تلاوت فرمود : «و پروردگارت را ياد كن ، هرگاه فراموش كردى» » .

امام صادق عليه السلام_ در باره اين سخن خداى متعال : «و زنهار! در باره چيزى مگو كه : «فردا ، آن را انجام خواهم داد» مگر با «اگر خدا خواهد» و پروردگارت را ياد كن ، هرگاه فراموش كردى» _: [مقصود ، اين است] كه بگويى «اگر» ، هر چند بعد از چهل روز . پس هرگاه بنده فراموش كند كه در سوگندش اگر خدا خواهد بگويد ، حتّى اگر چهل روز از سوگندش بگذرد ، بايد آن را بگويد .

امام صادق عليه السلام :«اگر خدا خواهد» را ، بعد از چهل روز و حتّى يك سال مى توان گفت .

.

ص: 182

الفَصلُ التّاسِعُ : النّوادرالكافي عن يونس بن عبد الرحمن :سَأَلتُ أبَا الحَسَنِ الرِّضا عليه السلام عَن نَقشِ خاتَمِهِ وخاتَمِ أبيهِ عليهماالسلام ، قالَ : نَقشُ خاتَمي : «ما شاءَ اللّهُ ، لا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» ، ونَقشُ خاتَمِ أبي «حَسبِيَ اللّهُ» . (1)

الخصال عن عبد خير :كانَ لِعَليٍّ عليه السلام أربَعَةُ خَواتيمَ يَتَخَتَّمُ بِها : ياقوتٌ لِنُبلِهِ ، وفيروزَجٌ لِنُصرَتِهِ ، وَالحَديدُ الصّينِيُّ لِقُوَّتِهِ ، وعَقيقٌ لِحِرزِهِ . وكانَ نَقشُ الياقوتِ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ المَلِكُ الحَقُّ المُبينُ» ، ونَقشُ الفيروزَج : «اللّهُ المَلِكُ الحَقُّ» ، ونَقشُ الحَديدِ الصّينِيِّ : «العِزَّةُ للّهِِ جَميعا» ، ونَقشُ العَقيقِ ثَلاثَةُ أسطُرٍ : «ما شاءَ اللّهُ ، لا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ ، أستَغفِرُ اللّهَ» . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :مَن أرادَ أن يَكثُرَ مالُهُ ووَلَدُهُ ويُوَسَّعَ رِزقُهُ عَلَيهِ ، فَليَتَّخِذ فَصّا مِن عَقيقٍ ، وَليَنقُش عَلَيهِ : «مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَا بِاللَّهِ إِن تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنكَ مَالًا وَ وَلَدًا» (3) ، ويَقرَأُ : و «اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا» (4) . (5)

.


1- .الكافي : ج 6 ص 473 ح 5 .
2- .الخصال : ص 199 ح 9 ، علل الشرايع : ص 157 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 42 ص 68 ح 17 ؛ كنزالعمّال : ج 6 ص 686 ح 17407 نقلاً عن الحاكم في المستدرك وعن الصابوني في المأتين وعن أبي عبد الرحمن السلمي في أماليه وفيها «لنيله» بدل «لنبله» .
3- .الكهف : 39 .
4- .نوح : 10 .
5- .جامع الأخبار : ص 371 ح 1029 .

ص: 183

فصل نهم: گوناگون

فصل نهم: گوناگونالكافى_ به نقل از يونس بن عبد الرحمان _: از امام رضا عليه السلام در باره نقش انگشترى خود ايشان و انگشترى پدرش پرسيدم . فرمود : «نقش انگشترى من ، «ما شاء اللّه ، لا قوّة إلّا باللّه » است و نقش انگشترى پدرم «حَسْبِىَ اللّه » بود .

الخصال_ به نقل از عبد خير _: على عليه السلام چهار انگشترى داشت كه آنها را در انگشت مى كرد : يكى [نگينش از] ياقوت بود ، براى ارزش داشتنش ؛ يكى از فيروزه بود ، براى يارى رساندنش ؛ يكى از آهن چينى ، براى نيرو بخشيدنش ؛ و يكى از عقيق ، براى محافظتش . نقش ياقوت : «لا إله إلّا اللّه المَلِك الحق المبين» بود ، نقش فيروزه : «اللّه المَلِكُ الحق» ، نقش آهن چينى ، «العزّةُ للّه جميعا» و نقش عقيق ، در سه سطر : «ما شاء اللّه ، لا قوّة إلّا باللّه ، اَستغفِرُ اللّه » .

امام صادق عليه السلام :هر كه مى خواهد دارايى و فرزندانش بسيار شوند و روزى اش فراخ گردد ، نگينى از عقيق انتخاب كند و آيه «ما شاء اللّه ، لا قوّة إلّا باللّه ، ان ترن انا اقلّ منك مالاً وولدا» را بر آن ، نقش كند و بخواند : «استغفروا ربّكم انّه كان غفارا» .

.

ص: 184

عنه عليه السلام :مَن كَتَبَ عَلى خاتَمِهِ : «ماشاءَ اللّهُ ، لا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ ، أستَغفِرُ اللّهَ» ، أمِنَ مِنَ الفَقرِ المُدقِعِ (1) . (2)

عنه عليه السلام :بَعَثَ اللّهُ نَبِيّا إلى قَومٍ وأمَرَهُ أن يُقاتِلَهُم ، فَشَكا إلَى اللّهِ الضَّعفَ . . . فَأَوحَى اللّهُ عز و جل : إنَّ النَّصرَ يَأتيكَ بَعدَ خَمسَ عَشرَةَ (3) سَنَةً . فَقالَ لِأَصحابِهِ : إنَّ اللّهَ عز و جل أمَرَني بِقِتالِ بَني فُلانٍ فَشَكَوتُ إلَيهِ الضَّعفَ! فَقالوا : لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ . فَقالَ لَهُم : إنَّ اللّهَ قَد أوحى إلَيَّ أنَّ النَّصرَ يَأتيني بَعدَ خَمسَ عَشَرةَ سَنَةً! فَقالوا : ما شاءَ اللّهُ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ . قالَ : فَأَتاهُمُ اللّهُ بِالنَّصرِ في سَنَتِهِم تِلكَ ، لِتَفويضِهِم إلَى اللّهِ ، وقَولِهِم : ما شاءَ اللّهُ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ . (4)

عنه عليه السلام :أربَعٌ لِأَربَعٍ ، فَواحِدَةٌ لِلقَتلِ وَالهَزيمَةِ : حَسبُنَا اللّهُ ونِعمَ الوَكيلُ ؛ إنَّ اللّهَ يَقولُ : «الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَ_نًا وَقَالُواْ حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ * فَانقَلَبُواْ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ لَّمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ» (5) . وَالاُخرى لِلمَكرِ وَالسّوءِ : «وَ أُفَوِّضُ أَمْرِى إِلَى اللَّهِ» (6) ، وفَوَّضتُ أمري إلَى اللّهِ ؛ قالَ اللّهُ عز و جل : «فَوَقَاهُ اللَّهُ سَيِّ_ئاتِ مَا مَكَرُواْ وَ حَاقَ بِ_ئالِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذَابِ» (7) . وَالثّالِثَةُ لِلحَرَقِ وَالغَرَقِ : ما شاءَ اللّهُ ، لا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ ؛ وذلِكَ أنَّهُ يَقولُ : «وَ لَوْلَا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَا بِاللَّهِ» (8) . وَالرّابِعَةُ لِلغَمِّ وَالهَمِّ : لا إلهَ إلّا أنتَ سُبحانَكَ إنّي كُنتُ مِنَ الظّالِمينَ ؛ قالَ اللّه سُبحانَهُ : «فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نَجَّيْنَ_هُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذَ لِكَ نُنجِى الْمُؤْمِنِينَ» (9) . (10)

.


1- .فَقْر مُدْقِعٌ : أي شديد يُفضي بصاحبه إلى الدَّقْعاء ؛ وهو التراب (النهاية : ج 2 ص 127 «دقع») .
2- .ثواب الأعمال : ص 214 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 95 ص 294 ح 4 .
3- .في المصدر : «خمسة عشر» ، وما أثبتناه هو الصحيح .
4- .مشكاة الأنوار : ص 55 ح 55 ، تنبيه الخواطر : ج 1 ص 16 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 191 ح 34 .
5- .آل عمران : 173 و 174 .
6- .غافر : 44 .
7- .غافر : 45 .
8- .الكهف : 39 .
9- .الأنبياء : 88 .
10- .تهذيب الأحكام : ج 6 ص 170 ح 329 عن كرام .

ص: 185

امام صادق عليه السلام :هر كس بر انگشترى اش بنويسد : «ما شاء اللّه ، لا قوّة إلّا باللّه ، أستَغفِرُ اللّه » ، از فقر شديد ، در امان است.

امام صادق عليه السلام :خداوند ، پيامبرى را سوى قومى فرستاد و به او فرمود كه با آنان بجنگد . او از ناتوانى ، به خدا شكايت كرد ... خداوند عز و جل به او وحى فرمود كه : «پانزده سال ديگر ، پيروزى به سراغت خواهد آمد» . آن پيامبر به يارانش فرمود : «خداوند عز و جل به من دستور داد كه با بنى فلان بجنگم و من ، از ناتوانى [خود در برابر آنها] به او شكايت كردم» . يارانش گفتند : «هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا» . به آنان فرمود : «خدا به من وحى فرمود كه پانزده سال ديگر ، پيروزى نصيبم خواهد شد» . يارانش گفتند : «هر چه خدا خواهد! هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا» . پس خداوند ، در همان سال ، به آنان پيروزى داد ؛ چرا كه كار را به خدا سپردند و گفتند : «هر چه خدا خواهد! هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا».

امام صادق عليه السلام :چهار چيز ، براى چهار چيز است : يكى براى [دفع] كشته شدن و شكست خوردن ، و آن جمله اين است : «خدا ، ما را بس است و او نيكو كارسازى است». خداوند مى فرمايد : «همان كسانى كه [برخى از ]مردم به ايشان گفتند : مردمان ، براى [جنگ با] شما گِردآمده اند . پس از آنان بترسيد ؛ ولى [اين سخن ]بر ايمانشان افزود و گفتند : خدا ، ما را بس است و او نيكو كارسازى است . پس با نعمت و بخششى از جانب خدا [از ميدان نبرد ]باز گشتند ، در حالى كه هيچ آسيبى به آنها نرسيده بود» . دومى ، براى [دفع] نيرنگ و گزند [و آن ، گفتن] : «و كار خويش را به خدا ، وا مى گذارم» و كار خويش را به خدا وا گذاردم . خداى عز و جل مى فرمايد : «پس ، خدا ، او را از عواقب سوء آنچه نيرنگ مى كردند ، نگه داشت و فرعونيان را عذاب سخت ، فرو گرفت» . و سومى ، براى [مصون ماندن از] سوخته شدن و غرق گشتن است [و آن ، گفتن] : «هر چه خدا خواهد! هيچ نيرويى نيست جز به يارى خدا» ؛ زيرا [خداوند ]مى فرمايد : «چرا آن گاه كه به باغ خود در آمدى ، نگفتى : «آنچه خدا خواهد! هيچ نيرويى نيست ، جز به يارى خدا»؟» . و چهارمى براى [رفع] نگرانى و اندوه است [و آن ، اين است] : «خدايى جز تو نيست . مُنزّهى تو! همانا من از ستم پيشگان بودم» . خداوند _ كه منزّه است _ مى فرمايد : «پس [دعاى] او را اجابت كرديم و او را از اندوه ، رهايى بخشيديم و بدين گونه ، مؤمنان را نجات مى دهيم» .

.

ص: 186

. .

ص: 187

. .

ص: 188

. .

ص: 189

بخش هشتم: استعاذه (گفتنِ «أعوذ باللّه »)

اشاره

بخش هشتم: استعاذه (پناه بردن به خدا)شامل:درآمدفصل يكم: تشويق به پناه بردن به خدا و متوسّل شدن به اوفصل دوم: آداب پناه بردنفصل سوم: بركت هاى پناه بردن به خدافصل چهارم: چيزهايى كه بايد از آنها به خدا پناه بردفصل پنجم: اوقات پناه بردن به خدافصل ششم: پناه خواهى هاى نقل شده از اهل بيت عليهم السلام

.

ص: 190

. .

ص: 191

درآمد

واژه شناسى «استعاذه»

درآمدواژه شناسى «استعاذه»كلمه «استعاذه» از مادّه «عوذ» به معناى التجا و پناه بردن است . اين مادّه وقتى به باب استفعال برده شود ، به معناى پناه جستن و پناهجويى و نيز به معناى گفتن «أعوذ باللّه من الشيطان الرجيم» است . ابن فارس در اين باره مى گويد : مادّه «عوذ» ، يك اصل صحيح است و بر يك معنا دلالت دارد و آن پناه بردن به چيزى است . سپس بر هر چيزى كه به چيزى بچسبد يا همراه آن باشد ، اطلاق مى شود . خليل مى گويد : مى گويى : «أعوذ باللّه جلّ ثناؤه» ، يعنى : به او _ تبارك و تعالى _ ملتجى شدم . مصدر آن ، عَوذ و عِياذ است . (1) ابن منظور ، در تبيين معناى «عوذ» و «استعاذه» مى گويد : عوذ _ كه عاذ بِهِ ، يعوذ ، عوذاً ، عياذاً و معاذاً از آن است _ يعنى : به او پناه برد و مُلتجى شد و متمسّك گرديد ... و «استعذتُ به» ، يعنى : به او پناه بردم . جمله «معاذ اللّه » ، يعنى : به خدا پناه مى برم ... در قرآن آمده است : «فَإِذَا قَرَأْتَ

.


1- .معجم مقاييس اللغة : ج 4 ص 183 .

ص: 192

استعاذه ، در قرآن و حديث
اشاره

الْقُرْءَانَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَ_نِ الرَّجِيمِ ؛ (1) پس هر گاه قرآن خواندى ، از شيطانِ رانده شده به خدا پناه بر» ؛ يعنى هر گاه خواستى قرآن بخوانى ، بگو : از شيطانِ رانده شده و وسوسه هاى او به خدا پناه مى برم . (2)

استعاذه ، در قرآن و حديثدر قرآن كريم ، مادّه «عوذ» هفده بار به صورت هاى گوناگون به كار رفته است . اين كتاب آسمانى در چهار آيه با جمله «قُل أَعُوذُ» (3) و در چهار آيه با جمله «فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ» (4) بر بهره گيرى از بركات ذكر «استعاذه» تأكيد دارد . استعاذه در قرآن و حديث ، در واقع ، نوعى استعانت انسان از آفريدگار جهان براى مقابله با آفات ، خطرها و دشمنان درونى و بيرونى است . گاه نيز استعاذه ، استعانت از برخى از صفات خداوند متعال براى مصونيت از آثار برخى از صفات ديگر اوست ، مانند آنچه پيامبر خدا به خداوند متعال مى گويد : أعوذُ بِرِضاكَ مِن سَخَطِكَ ، وأعوذُ بِرَحمَتِكَ مِن نَقِمَتِكَ ، وأعوذُ بِكَ مِنكَ . (5) از ناخشنودى تو به خشنودى ات پناه مى برم ، از خشم و كينِ تو به مِهرَت پناه مى برم ، و از تو به خودِ تو پناه مى برم . پيش از ملاحظه آنچه در باره استعاذه در اين بخش آمده است ، توجّه به سه نكته ضرورى است :

.


1- .نحل ، آيه 98 .
2- .لسان العرب : ج 3 ص 498 .
3- .مؤمنون : آيه 97 _ 98 ، فلق : آيه 1 ، ناس : آيه 1 .
4- .اعراف : آيه 200 ، نحل : آيه 98 ، غافر : آيه 56 ، فصّلت : آيه 36 .
5- .ر . ك : ص 498 ح 2389 .

ص: 193

1 . حقيقت استعاذه

1 . حقيقت استعاذهحقيقت استعاذه ، اين است كه كسى خود را در پناه مستعاذ قرار دهد و اين ، گاه مادّى و گاه معنوى است . هنگامى كه انسان براى حفاظت خود در ميدان نبرد ، لباس ضدّ گلوله مى پوشد يا وارد سنگر مى شود ، خود را در پناه لباس ضدّ گلوله و سنگر قرار مى دهد ، كه اين ، استعاذه مادّى است ؛ امّا استعاذه معنوى ، حالت روانىِ ويژه اى است كه انسان را در پناه خداوند متعال قرار مى دهد و از آفاتى كه او را تهديد مى كنند ، مصونيت مى بخشد و جمله «أعوذ باللّه » ، در واقع ، بيانگر آن حالت درونى است . بر اين اساس ، براى پيدايش اين حالت درونى ، در گام نخست بايد موانع آن برطرف شوند . موانع پيدايش اين حالت در موارد مختلف ، متفاوت اند . مثلاً كسى كه از شرّ آفريده هاى موذى به خدا پناه مى برد ، نمى تواند دست در سوراخ مار كند و «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ * مِن شَرِّ مَا خَلَقَ» (1) بخواند! بنا بر اين ، شرط اوّل تحقّق حقيقت استعاذه ، اجتناب از موانع پناهجويى است ، و چه زيبا گفته شده است كه : تا زبان ، چون جوارح و اركان استعاذت كند به وفق جَنان نه كه گويى «اَعوذ» و تازى تيز سوى شيطان و نفس شورانگيز نه كه گويى «اَعوذ» و آرى روى سوى بَدْسيرتان ناخوش خوى تا ز هر بد ، عنانْت كوته نيست يك اَعوذَت ، «أعوذُ باللّه » نيست بلكه آن ، پيش صاحب عرفان نيست الّا «أعوذُ بالشيطان» گاه گويى «أعوذ» و گه «لا حَول» ليك فعلت بود مكذِّب قول بر دهان ، جام زهرِ مرگ آميز بر زبان ، آن كه مى كنم پرهيز چند باشى به حيله و تلبيس منزل ديو و سُخره ابليس سوى خويشت دو اسبه مى راند بر زبانَت «اَعوذُ» مى خواند طُرفه حالى كه دزد بيگانه گشته همراه صاحبِ خانه مى كند همچو او فغان و نفير در به در ، كو به كو ، كه : دزد بگير! (2) پس از اجتناب از موانع استعاذه ، هر قدر كه انسانْ خدا را بهتر بشناسد و از آفاتى كه او را تهديد مى كند ، بيشتر احساس خطر نمايد ، حقيقت پناهجويى در او بيشتر تحقّق مى يابد .

.


1- .سوره فلق ، آيه 1 و 2 .
2- .هفت اورنگ ، عبد الرحمان جامى .

ص: 194

2 . نقش استعاذه در زندگى

2 . نقش استعاذه در زندگىنقش استعاذه در زندگى ، نقش سنگر در ميدان نبرد است . اين ذكر ، اگر توأم با حقيقت باشد ، انسان را در دژ محكم خداوند قرار مى دهد ، شيطان را از او دور مى سازد ، درهاى نافرمانى خدا را مى بندد ، توطئه دشمنان را خنثى مى كند ، عصبانيت را فرو مى نشاند ، بلا ، بيمارى و غم را زايل مى نمايد و سرانجام ، آدمى را از انواع آفات و شُرور و مهم تر از همه از آتش دوزخ ، حفظ مى كند و از رحمت الهى بهره مند مى سازد . (1) البتّه بايد توجّه داشت كه استعاذه ، دعاست و دعا در فرهنگ اسلام ، در كنار مسئوليت است ، نه در برابر آن . از اين رو نمى توان به بهانه استعاذه ، مسئوليت هاى عملى براى مبارزه با خطرها و آفات را رها كرد . استمداد از خداوند متعال در كنار مسئوليت شناسى ، علاوه بر تقويت روان در

.


1- .ر . ك : فصل سوم .

ص: 195

3 . مهم ترين ادب استعاذه

مبارزه با آفات ، انسان را از امدادهاى غيبى در مواردى كه ابزارها و علل طبيعى كاربرد ندارند ، بهره مند مى سازد .

3 . مهم ترين ادب استعاذهمهم ترين ادب استعاذه ، شناخت است ؛ شناختِ اين حقيقت كه تنها دژ استوارى كه مى تواند انسان را از انواع آسيب ها و خطرها در دنيا و آخرت حفظ كند ، خداوند متعال است ، و اين كه اساسا پناهگاهى جز او وجود ندارد و هر كس به غير او پناه بَرد ، زيان خواهد ديد . اين شناخت ، به طور طبيعى ، زمينه رغبت به بهره گيرى از پناه خداوند را _ كه ادب دوم است _ و تلاش براى بهره مندى از پناه او را _ كه ادب سوم است _ فراهم مى سازد . لازمه رعايت اين آداب ، ترك تمايلاتى است كه مانع پيدايش حقيقت استعاذه اند و اين ، ادب چهارم محسوب مى گردد . پس از پيدايش حال و حقيقت استعاذه ، توسّل به آن دسته از اسما و صفات الهى كه مناسب با پناهجويى اند (مانند : رب ، عزّت ، نور قدس خداوند و...) ، ادب ديگرى است كه در قرآن و احاديث ، به آن ، اشاره شده است . در استعاذه به قصد پناهجويى از خطرهايى كه جامعه را تهديد مى كنند ، تجمّع مؤمنان نيز مفيد و مؤثّر است . (1)

.


1- .ر . ك : ص 211 (فصل دوم : آداب پناه بردن) .

ص: 196

الفَصلُ الأَوَّلُ : الحثّ على الاستعاذة باللّه والالتجاء إليه1 / 1الاِستِعاذَةُ لِلنَّفسِالكتاب«قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ * مِن شَرِّ مَا خَلَقَ * وَ مِن شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ * وَ مِن شَرِّ النَّفَّ_ثَ_تِ فِى الْعُقَدِ* وَ مِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ» . (1)

«قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ * مَلِكِ النَّاسِ * إِلَ_هِ النَّاسِ * مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ * الَّذِى يُوَسْوِسُ فِى صُدُورِ النَّاسِ * مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ» . (2)

«وَ قُل رَّبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَ تِ الشَّيَ_طِينِ * وَأَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَن يَحْضُرُونِ» . (3)

«وَإِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَ_نِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ» . (4)

«وَ إِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَ_نِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ» . (5)

.


1- .الفلق : 1 _ 5 .
2- .الناس : 1 _ 6 .
3- .المؤمنون : 97 و 98 .
4- .الأعراف : 200 .
5- .فصّلت : 36 .

ص: 197

فصل يكم: تشويق به پناه بردن به خدا و متوسّل شدن به او
1 / 1 پناه خواستن براى خود

فصل يكم: تشويق به پناه بردن به خدا و متوسّل شدن به او1 / 1پناه خواستن براى خودقرآن«بگو : «پناه مى برم به پروردگار سپيده دم ، از گزند آنچه آفريد ، و از گزند تاريكى ، چون فرا گيرد ، و از گزند دَمَندگان افسون در گره ها ، و از گزند هر حسود ، آن گاه كه حسد ورزد»» .

«بگو : «پناه مى برم به پروردگار مردم ، پادشاه مردم ، معبود مردم ، از گزند وسوسه گرِ پسْ رونده . همو كه در سينه هاى مردم ، وسوسه مى كند ؛ چه از جنّ و [چه از] اِنس»» .

«و بگو : «اى پروردگار من! به تو پناه مى آورم از وسوسه هاى شيطان ها . و به تو پناه مى برم _ اى پروردگار من _ ، از اين كه به نزد من بيايند»» .

«و اگر از جانب شيطان ، وسوسه اى تو را برانگيخت ، از خدا پناه بخواه كه او شنواىِ داناست» .

«و اگر از سوى شيطان ، وسوسه اى تو را برانگيخت ، از خدا پناه بخواه كه او شنوا و داناست» .

.

ص: 198

«فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْءَانَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَ_نِ الرَّجِيمِ» . (1)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :اِفزَعوا إلَى اللّهِ في حَوائِجِكُم ، وَالجَؤوا إلَيهِ في مُلِمّاتِكُم (2) ، وتَضَرَّعوا إلَيهِ وَادعوهُ ؛ فَإِنَّ الدُّعاءَ مُخُّ العِبادَةِ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام :مَن آمَنَ بِاللّهِ لَجَأَ إلَيهِ . (4)

عنه عليه السلام :ألجِئ نَفسَكَ فِي الاُمورِ كُلِّها إلَى اللّهِ الواحِدِ القَهّارِ ، فَإِنَّكَ تُلجِئُها إلى كَهفٍ حَصينٍ ، وحِرزٍ حَريزٍ ، ومانِعٍ عَزيزٍ . (5)

عنه عليه السلام :تَوَقَّ سَخَطَ مَن لا يُنجيكَ إلّا طَاعَتُهُ ، ولا يُرديكَ (6) إلّا مَعصِيَتُهُ ، ولا يَسَعُكَ إلّا رَحمَتُهُ ، وَالتَجِئ إلَيهِ وتَوَكَّل عَلَيهِ . (7)

الإمام الحسين عليه السلام_ في قُنوتِهِ _: اللّهُمَّ مَن أوى إلى مَأوىً فَأَنتَ مَأوايَ ، ومَن لَجَأَ إلى مَلجَأٍ فَأَنتَ مَلجَئي . (8)

عنه عليه السلام_ فيما نُسِبَ إلَيهِ مِن دُعاءِ عَرَفَةَ _: إلهي ... وأنتَ الَّذي أزَلتَ الأَغيارَ عَن قُلوبِ أحِبّائِكَ حَتّى لَم يُحِبّوا سِواكَ ، ولَم يَلجَؤوا إلى غَيرِكَ . (9)

.


1- .النحل : 98 .
2- .المُلِمَّةُ : النازلة من نوازل الدنيا (الصحاح : ج 5 ص 2032 «لمم») .
3- .عدّة الداعي : ص 34 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 302 ح 39 .
4- .غرر الحكم : ح 8068 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 432 ح 7444 .
5- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 386 ح 5834 ، نهج البلاغة : الكتاب 31 ، تحف العقول : ص 69 ، كشف المحجّة : ص 222 وليس فيها «حصين ، وحرز» ، بحار الأنوار : ج 77 ص 218 ح 2 ؛ دستور معالم الحكم : ص 61 وليس فيه «حصين ، وحرز» ، كنز العمّال : ج 16 ص 169 ح 44215 نقلاً عن وكيع والعسكري في المواعظ .
6- .تُرديه : أي تُوقِعُه في مهلكة (النهاية : ج 2 ص 216 «ردا») .
7- .غرر الحكم : ح 4554 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 204 ح 4131 .
8- .مُهَج الدعوات : ص 69 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 214 ح 1 .
9- .الإقبال (طبعة دار الكتب الإسلاميّة) : ص 349 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 226 ح 3 .

ص: 199

«و هرگاه قرآن مى خوانى ، از شيطان رانده شده ، به خدا پناه ببر» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در نيازهايتان ، به خدا پناه ببريد و در مشكلاتتان ، به او متوسّل شويد و به او التماس كنيد و او را بخوانيد ؛ زيرا دعا ، مغز عبادت است .

امام على عليه السلام :هر كه به خدا ايمان آورد ، به او پناه برده است .

امام على عليه السلام :در همه كارها ، خويشتن را در پناه خداى يگانه هماره چيره در آور ؛ كه در اين صورت ، خود را در پناه غارى استوار و دژى نفوذناپذير و مانعى محكم ، درآورده اى .

امام على عليه السلام :بپرهيز از خشم و ناخشنودى آن كسى (خدايى) كه جز فرمان بُردارى از او ، چيزى تو را نمى رهانَد و جز نافرمانى از او ، چيزى به نابودى ات نمى كشانَد و جز مهر او ، چيزى به داد تو نمى رسد . به او متوسّل شو و بر او توكّل كن .

امام حسين عليه السلام_ در قنوتش _: بار خدايا! هر كس به پناهگاهى پناه بُرد ، تو پناهگاه منى ، و هر كس به تكيه گاهى روى آورد ، تو تكيه گاه منى .

امام حسين عليه السلام_ در دعاى عرفه منسوب به ايشان _: معبود من! ... تويى كه اغيار را از دل هاى دوستارانت ، بيرون كردى ، چندان كه جز تو ، كسى را دوست نداشته اند و به جز تو ، پناه نبرده اند .

.

ص: 200

الإمام زين العابدين عليه السلام_ في مُناجاةِ التَّوّابينَ _: إلهي ... فَإِن طَرَدتَني مِن بابِكَ فَبِمَن ألوذُ ؟ ! وإن رَدَدتَني عَن جَنابِكَ فَبِمَن أعوذُ ؟! (1)

عنه عليه السلام_ مِن دُعائِهِ في عَرَفَةَ _:ها أنَا ذا بَينَ يَدَيكَ ، صاغِرا ذَليلاً خاضِعا خاشِعا خائِفا ، مُعتَرِفا بِعَظيمٍ مِنَ الذُّنوبِ تَحَمَّلتُهُ ، وجَليلٍ مِنَ الخَطايَا اجتَرَمتُهُ ، مُستَجيرا بِصَفحِكَ (2) ، لائِذا بِرَحمَتِكَ ، موقِنا أنَّهُ لا يُجيرُني مِنكَ مُجيرٌ ، ولا يَمنَعُني مِنكَ مانِعٌ . (3)

عنه عليه السلام_ مِن دُعائِهِ لِوُلدِهِ عليهم السلام _: وَاجعَلني في جَميعِ ذلِكَ مِنَ المُصلِحينَ بِسُؤالي إيّاكَ ، المُنجِحينَ بِالطَّلَبِ إلَيكَ ، غَيرِ المَمنوعينَ بِالتَّوَكُّلِ عَلَيكَ ، المُعَوَّدينَ (4) بِالتَّعَوُّذِ بِكَ . (5)

الإمام الباقر عليه السلام :إلهي ... أنتَ رَبّي وسَيِّدي ، ومَفزَعي ومَلجَئي ، وَالحافِظُ لي ، وَالذّابُّ (6) عَنّي ، وَالرَّحيمُ بي ، وَالمُتَكَفِّلُ بِرِزقي . (7)

الإمام الصادق عليه السلام_ مِن دُعاءٍ لَهُ _: ألوذُ بِعِزَّتِكَ ، وأستَظِلُّ بِفِنائِكَ ، وأستَجيرُ بِقُدرَتِكَ ، وأستَغيثُ بِرَحمَتِكَ ، وأعتَصِمُ بِحَبلِكَ ، ولا أثِقُ إلّا بِكَ ، ولا ألجَأُ إلّا إلَيكَ ، يا عَظيمَ الرَّجاءِ ، يا كاشِفَ البَلاءِ ، ويا أحَقَّ مَن تَجاوَزَ وعَفا . اللّهُمَّ إنَّ ظُلمي مُستَجيرٌ بِعَفوِكَ ، وخَوفي مُستَجيرٌ بِأَمانِكَ ، وفَقري مُستَجيرٌ بِغِناكَ ، ووَجهِيَ البالِي الفاني مُستَجيرٌ بِوَجهِكَ الدّائِمِ الباقِي الَّذي لا يَفنى ولا يَزولُ ، يا مَن لا يَشغَلُهُ شَأنٌ عَن شَأنٍ . (8)

.


1- .بحار الأنوار : ج 94 ص 142 ح 21 نقلاً عن بعض كتب الأصحاب .
2- .صَفَحتَ عن فلانٍ : إذا أعرضتَ عن ذنبه (الصحاح : ج 1 ص 383 «صفح») .
3- .الصحيفة السجّاديّة : ص 193 الدعاء 47 ، الإقبال : ج 2 ص 94 ، المصباح للكفعمي : ص 893 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 264 عن الإمام الصادق عليه السلام .
4- .قال السيّد علي خان الحسيني : أكثر النسخ بإهمال الدال من «المعوّدين» ، وهو اسم مفعول من عوّدته كذا ، أي صيّرته له عادة . ونسخة ابن إدريس بالذال المعجمة (رياض السالكين : ج 4 ص 129) .
5- .الصحيفة السجّاديّة : ص 107 الدعاء 25 ، المصباح للكفعمي : ص 220 نحوه .
6- .الذَبُّ : المَنعُ والدَّفعُ (الصحاح : ج 1 ص 126 «ذبب») .
7- .الكافي : ج 2 ص 558 ح 8 ، عدّة الداعي : ص 260 كلاهما عن الإمام الصادق عليه السلام .
8- .الإقبال : ج 2 ص 139 عن سلمة بن الأكوع ، بحار الأنوار : ج 98 ص 254 .

ص: 201

امام زين العابدين عليه السلام_ در «مناجات توبه گران» _:معبود من! ... اگر تو مرا از درگاهت برانى ، به كه پناه برم؟! و اگر تو مرا از پيشگاهت باز گردانى ، به چه كسى متوسّل شوم؟!

امام زين العابدين عليه السلام_ از دعاى ايشان در عرفه _: آنك ، من در پيشگاه تو ايستاده ام ، خوار و زبون و فروتن و خاكسار و ترسان ، و به گناهان بزرگى كه بر دوش دارم و خطاهاى بزرگى كه مرتكب گشته ام، اعتراف دارم و به گذشتِ تو ، پناه آورده ام و دست به دامن مهرِ تو شده ام و يقين دارم كه هيچ كس ، نمى تواند مرا [از خشم و عذاب تو] در پناه خويش گيرد . هيچ مانعى نمى تواند تو را از من ، باز دارد .

امام زين العابدين عليه السلام_ از دعاى ايشان براى فرزندانش _: و چنان كن كه در همه اينها (تقاضاهايم) به خواهشم از تو ، دست يابم و به درخواستم از تو ، كامياب شوم و از توكّل كردن بر تو ، محروم نگردم و به پناه بردن به تو ، خو گيرم .

امام باقر عليه السلام :معبود من! ... تويى پروردگار و آقاى من ، و پناه و ملجأ من ، و نگهبان من ، و حامى من ، و مهربان به من ، و متكفّل روزى من .

امام صادق عليه السلام_ در يكى از دعاهايش _: به عزّت تو پناه مى برم و در آستان تو بست مى نشينم و به قدرت تو پناهنده مى شوم و از رحمت تو يارى مى طلبم و به ريسمان تو چنگ مى زنم و جز به تو اعتماد نمى كنم و جز به تو پناه نمى آورم ، اى بزرگ ترين اميد ، اى زداينده بلا ، و اى سزاوارترين كس به گذشت و بخشايش! بار خدايا! از ستم خود به بخشايش تو پناه مى برم ، از ترس خود ، به امنيّت تو پناه مى برم ، از فقر خود ، به توانگرى تو پناه مى برم و وجود پوسنده و فناپذير خويش را در پناه وجود پاينده و جاويدان تو _ كه نيستى و زوال نمى پذيرد _ ، در مى آورم ، اى كسى كه [توجّه به] چيزى ، او را از چيزى ديگر ، باز نمى دارد !

.

ص: 202

الإمام الكاظم عليه السلام_ في حِجابِهِ _: مَولايَ استَسلَمتُ إلَيكَ فَلا تُسلِمني ، وتَوَكَّلتُ عَلَيكَ فَلا تَخذُلني ، ولَجَأتُ إلى ظِلِّكَ البَسيطِ (1) فَلا تَطرَحني ، أنتَ المَطلَبُ ، وإلَيكَ المَهرَبُ . (2)

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ أنتَ مَلاذي فَبِكَ ألوذُ ، وأنتَ مَعاذي فَبِكَ أعوذُ . (3)

عنه عليه السلام_ في دُعاءِ الجَوشَنِ _: فَبِمَن أعوذُ يا رَبِّ وبِمَن ألوذُ ؟! لا أحَدَ لي إلّا أنتَ ، أفَتَرُدُّني وأنتَ مُعَوَّلي (4) ، وعَلَيكَ مُعتَمَدي ؟! (5)

الإمام الرضا عليه السلام_ مِن دُعاءٍ يُدعى بِهِ لَيلَةَ السَّبتِ ، لِدَفعِ العَدُوِّ الحاسِدِ ، وكَيدِ السُّلطانِ _: . . . فَإِنّي بِكَ اللّهُمَّ أعوذُ وألوذُ ، وبِكَ أثِقُ وعَلَيكَ أعتَمِدُ وأتَوَكَّلُ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاصرِفهُ عَنّي ، فَإِنَّكَ غِياثُ المُستَغيثينَ ، وجارُ المُستَجيرينَ ، ولَجَأُ اللّاجِئينَ ، وأرحَمُ الرّاحِمينَ . (6)

عنه عليه السلام_ في دُعاءٍ كانَ يَدعو بِهِ بَعدَ الثَّماني رَكَعاتٍ مِن صَلاةِ اللَّيلِ _: اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ بِحُرمَةِ مَن عاذَ بِكَ مِنكَ ، ولَجَأَ إلى عِزِّكَ ، وَاستَظَلَّ بِفَيئِكَ ، وَاعتَصَمَ بِحَبلِكَ ، ولَم يَثِق إلّا بِكَ ، يا جَزيلَ العَطايا ، يا مُطلِقَ الاُسارى ، يا مَن سَمّى نَفسَهُ مِن جودِهِ وَهّابا ، أدعوكَ رَغَبا ورَهَبا ، وخَوفا وطَمَعا ، وإلحاحا وإلحافا (7) ، وتَضَرُّعا وتَمَلُّقا ، وقائِما وقاعِدا، وراكِعا وساجِدا، وراكِبا وماشِيا، وذاهِبا وجائِيا، وفي كُلِّ حالاتي، وأسأَ لُكَ أن تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وأن تَفعَلَ بي كَذا وكَذا . (8)

.


1- .بَسَطَ الشيء : نَشَرَهُ (الصحاح : ج 3 ص 1116 «بسط») .
2- .مُهَج الدعوات : ص 358 ، المصباح للكفعمي : ص 293 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 376 ح 1 .
3- .مُهَج الدعوات : ص 294 و ص 303 عن الإمام الرضا عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 94 ص 330 ح 3 .
4- .عَوّلَ عليه معوَّلاً : اتّكلَ واعتمد (القاموس المحيط : ج 4 ص 22 «عال») .
5- .مُهَج الدعوات : ص 275 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 326 وراجع الإقبال : ج 1 ص 130 والدروع الواقية : ص 245 .
6- .مصباح المتهجّد : ص 424 ح 544 ، جمال الاُسبوع : ص 112 كلاهما عن الحسن بن محبوب ، البلد الأمين : ص 155 عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 90 ص 331 ح 45 .
7- .ألحف السائلُ : ألحّ (الصحاح : ج 4 ص 1426 «لحف») .
8- .مصباح المتهجّد : ص 150 ح 239 و ص 566 ح 669 ، تهذيب الأحكام : ج 3 ص 91 ح 250 ، الإقبال : ج 1 ص 329 كلّها من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 87 ص 257 ح 61 .

ص: 203

امام كاظم عليه السلام_ در «دعاى حجاب (محافظت) (1) _:سَروَر من! خودم را به تو سپردم . پس مرا وا مگذار . بر تو توكّل كردم . پس مرا تنها مگذار . به سايه گسترده تو پناه آورم . پس مرا دور مينداز . تويى مطلوب ، و به سوى تو بايد گريخت .

امام كاظم عليه السلام :بار خدايا! تويى گريزگاه من . پس به سوى تو مى گريزم . تويى پناهگاه من . پس به تو پناه مى آورم .

امام كاظم عليه السلام_ در دعاى «جوشن» _: به كِه پناه برم ، اى پروردگار من! و به چه كسى متوسّل شوم؟! جز تو كسى را ندارم . آيا تو كه تكيه گاه منى و اعتمادم به توست ، دست رد به سينه ام مى زنى؟!

امام رضا عليه السلام_ از دعايى كه در شب شنبه ، براى دفع دشمن حسود و دسيسه سلطان ، خوانده مى شود _: ... خداوندا! من به تو پناهنده و متوسّل مى شوم ، و به تو تكيه و اعتماد و توكّل مى كنم . پس بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و آن [دشمن حسود و دسيسه سلطان] را از من ، دور كن ، كه تو فريادرسِ فريادخواهان ، و حامى حمايت خواهان ، و پناه پناهجويان و مهربان ترينِ مهربانانى .

امام رضا عليه السلام_ در دعايى كه بعد از هشت ركعت نماز شب مى خواند _: بار خدايا! از تو مى خواهم به حرمت كسى كه از تو به تو ، پناه آورده است و به عزّت تو ، پناهنده شده و در سايه تو ، جاى گرفته و به ريسمان تو ، چنگ آويخته و جز به تو ، اعتماد نكرده است ، اى پُردَهِش ، اى رهاننده بنديان ، اى كسى كه از شدّت بخشندگى اش خويشتن را دَهِشگر ناميده است! تو را مى خوانم با اميد و بيم ، و ترس و طمع ، و سماجت و پافشارى ، و زارى و چاپلوسى ، و ايستاده و نشسته ، و در ركوع و سجود ، و سواره و پياده ، و آينده و رونده ، و در همه حالاتم ، و از تو درخواست مى كنم كه بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرستى و به من ، چنين و چنان كنى .

.


1- .واژه «حجاب» كه در متن عربى حديث آمده ، به معناى حِرز و دعايى است كه براى دفعِ چشم زخم يا تأثير سلاح و مانند آن ، بر خود مى آويزند .

ص: 204

الإمام الهادي عليه السلام_ في دُعاءٍ لَهُ _: أنتَ ثِقَتي ورَجائي ، وإلَيكَ مَهرَبي ومَلجَئي ، وعَلَيكَ تَوَكُّلي ، وبِكَ اعتِصامي وعِياذي . (1)

1 / 2الاِستِعاذَةُ لِلآخَرينَالأمالي للمحاملي عن عبد اللّه بن الحارث :قُلتُ لِعَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليه السلام : أخبِرني بِأَفضَلِ مَنزِلَتِكَ مِن رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ؟ قالَ : نَعَم . قالَ : بَينا أنَا نائِمٌ عِندَهُ وهُوَ يُصَلّي ، فَلَمّا فَرَغَ مِن صَلاتِهِ قالَ : يا عَلِيُّ ! ما سَأَلتُ اللّهَ مِنَ الخَيرِ إلّا سَأَلتُ لَكَ مِثلَهُ ، ومَا استَعَذتُ اللّهَ مِنَ الشَّرِّ إلَا استَعَذتُ لَكَ مِثلَهُ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :حَصِّنوا أموالَكُم وأهليكُم وأحرِزوهُم بِهذِهِ ، وقولوها بَعدَ صَلاةِ العِشاءِ الآخِرَةِ : «اُعيذُ نَفسي وذُرِّيَّتي وأهلَ بَيتي ومالي بِكَلِماتِ اللّهِ التّامَّةِ ، مِن كُلِّ شَيطانٍ وهامَّةٍ ، ومِن كُلِّ عَينٍ لامَّةٍ» ، وهِيَ العوذَةُ الَّتي عَوَّذَ بِها (3) جَبرَئيلُ عليه السلام الحَسَنَ وَ الحُسَينَ عليهماالسلام . (4)

.


1- .المصباح للكفعمي : ص 531 ، بحار الأنوار : ج 102 ص 253 ح 11 نقلاً عن البلد الأمين عن الإمام العسكري عليه السلام .
2- .الأمالي للمحاملي : ص 368 ح 418 ، تاريخ دمشق : ج 42 ص 309 ، ذخائر العقبى : ص 115 ، كنز العمّال : ج 13 ص 151 ح 36474 .
3- .في المصدر : «بهما» ، والتصويب من بحار الأنوار .
4- .طبّ الأئمّة لابني بسطام : ص 119 عن محمّد بن مسلم ، بحار الأنوار : ج 86 ص 127 ح 9 .

ص: 205

1 / 2 پناه خواستن براى ديگران

امام هادى عليه السلام_ در يكى از دعاهايش _: تو ، مورد اعتماد من و اميد منى ، و گريزگاه و پناهگاهم ، تويى . توكّلم به توست و به تو چنگ زنم و به تو پناه مى آورم .

1 / 2پناه خواستن براى ديگرانالأمالى ، محاملى_ به نقل از عبد اللّه بن حارث _:به على بن ابى طالب عليه السلام گفتم : از بالاترين منزلتت در نزد پيامبر خدا به من خبرده . فرمود : «باشد . من ، نزد ايشان خوابيده بودم و ايشان ، نماز مى خواند . چون نمازش را تمام كرد ، فرمود : اى على! هر خوبى اى كه از خدا خواستم ، همانند آن را براى تو نيز درخواست كردم ، و از هر بدى اى كه به خدا پناه بردم ، براى تو نيز [از خداوند] پناه خواستم » .

امام صادق عليه السلام :دارايى هايتان و خانواده تان را با اين [دعا] نگهدارى و محافظت كنيد ، و بعد از نماز عشا ، آن را بگوييد : «خودم و فرزندانم و خانواده ام و اموالم را از گزند هر شيطانى و هر جانور گزنده اى ، و از هر چشمِ بدى ، در پناه كلمات تامّ خداوند در مى آورم» . اين ، همان دعايى است كه جبرئيل عليه السلام با آن ، حسن و حسين عليهماالسلام را تعويذ كرد .

.

ص: 206

سنن أبي داوود عن ابن عبّاس :كانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله يُعَوِّذُ الحَسَنَ وَالحُسَينَ عليهماالسلام : «اُعيذُكُما بِكَلِماتِ اللّهِ التّامَّةِ ، مِن كُلِّ شَيطانٍ وهامَّةٍ ، ومِن كُلِّ عَينٍ لامَّةٍ» ، ثُمَّ يَقولُ : كانَ أبوكُم (1) يُعَوِّذُ بِهِما إسماعيلَ وإسحاقَ عليهم السلام . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :كانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله يُعَوِّذُ الحَسَنَ وَالحُسَينَ عليهماالسلام بِهذِهِ العوذَةِ ، وكانَ يَأمُرُ بِذلِكَ أصحابَهُ ، وهُوَ هذا : بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، اُعيذُ نَفسي وديني وأهلي ومالي ووُلدي وخَواتيمَ عَمَلي وما رَزَقَني رَبّي وخَوَّلَني ، بِعِزَّةِ اللّهِ ، وعَظَمَةِ اللّهِ ، وجَبَروتِ اللّهِ ، وسُلطانِ اللّهِ ، ورَحمَةِ اللّهِ ، ورَأفَةِ اللّهِ ، وغُفرانِ اللّهِ ، وقُوَّةِ اللّهِ ، وقُدرَةِ اللّهِ ، وبِآلاءِ اللّهِ ، وبِصُنعِ اللّهِ ، وبِأَركانِ اللّهِ ، وبِجَمعِ اللّهِ عز و جل ، وبِرَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، وقُدرَةِ اللّهِ عَلى ما يَشاءُ ، مِن شَرِّ السّامَّةِ وَالهامَّةِ ، ومِن شَرِّ الجِنِّ وَالإِنسِ ، ومِن شَرِّ ما دَبَّ فِي الأَرضِ ، ومِن شَرِّ ما يَخرُجُ مِنها ، ومِن شَرِّ ما يَنزِلُ مِنَ السَّماءِ وما يَعرُجُ فيها ، ومِن شَرِّ كُلِّ دابَّةٍ رَبّي آخِذٌ بِناصِيَتِها ، إنَّ رَبّي عَلى صِراطٍ مُستَقيمٍ ، وهُوَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ ، وصَلَّى اللّهُ عَلى سَيِّدِنا مُحَمَّدٍ وآلِهِ أجمَعينَ . (3)

.


1- .أي إبراهيم عليه السلام .
2- .سنن أبي داوود : ج 4 ص 235 ح 4737 ، صحيح البخاري : ج 3 ص 1233 ح 3191 نحوه ، سنن الترمذي : ج 4 ص 396 ح 2060 ، مسند ابن حنبل : ج 1 ص 580 ح 2434 ؛ العمدة : ص 396 ح 795 ، المناقب لابن شهر آشوب : ج 3 ص 383 عن علقمة بن عبد اللّه وابن عمر نحوه ، دعائم الإسلام : ج 2 ص 139 ح 488 عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : ج 43 ص 282 ح 49 .
3- .مُهَج الدعوات : ص 22 ، الخصال : ص 631 ح 10 نحوه وكلاهما عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 94 ص 264 ح 1 .

ص: 207

سنن أبى داوود_ به نقل از ابن عبّاس _: پيامبر صلى الله عليه و آله حسن و حسين عليهماالسلامرا با اين دعا تعويذ مى كرد : «شما دو تن را از گزند هر شيطانى و جانور گزنده اى ، و از هر چشمِ بدى در پناه كلمات تامّ خدا در مى آورم» . سپس مى فرمود : «پدرتان (1) با اين دعا ، اسماعيل و اسحاق عليهماالسلام را تعويذ مى كرد» .

امام على عليه السلام :پيامبر صلى الله عليه و آله حسن و حسين عليهماالسلام را با اين دعا تعويذ مى كرد و اصحابش را نيز به آن ، توصيه مى فرمود . آن تعويذ ، اين است : «به نام خداى مهرگسترِ مهربان . خودم و دينم و همسرم و اموالم و فرزندانم و فرجام هاى كارم و آنچه را كه پروردگارم به من روزى كرده و عطايم فرموده است ، در پناه عزّت خدا و بزرگى خدا و شُكوه خدا و سلطنت خدا و مهر خدا و رأفت خدا و آمرزش خدا و توانايى خدا و نيروى خدا و الطاف خدا و احسان خدا و اركان خدا و همه [ذات و صفات] خداوند عز و جل ، و پيامبر خدا و قدرت خدا ، بر آنچه خواهد ، در آوردم ، از گزند خزندگان زهردار و حشرات موزى ، و از گزند جنّ و انس ، و از گزند هر جنبنده اى در زمين ، و از گزند آنچه از زمين بيرون مى آيد ، و از گزند آنچه از آسمانْ فرود مى آيد يا به آسمان بالا مى رود ، و از گزند هر جنبنده اى كه كاكُل (زمام) آن در دست پروردگار من است ، كه پروردگار من ، بر راهى راست است، و او بر هر چيزى تواناست ، و هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خداى والا و بزرگ . درود خدا بر سَروَرمان محمّد و همه خاندانش باد!» .

.


1- .يعنى ابراهيم عليه السلام .

ص: 208

المعجم الكبير عن بلال بن سعد عن أبيه :قالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : أينَ بَنوكَ ؟ قُلتُ : ها هُم اُولاءِ ، قالَ : فَائتِني بِهِم . فَأَمَرتُ أهلي فَأَلبَستَهُم قُمُصا بَيضاءَ ، ثُمَّ أتَيتُهُ بِهِم ، فَقالَ : اللّهُمَّ إنّي اُعيذُهُم بِكَ مِنَ الكُفرِ وَالضَّلالَةِ ، ومِنَ الفَقرِ الَّذي يُصيبُ بَني آدَمَ . (1)

.


1- .المعجم الكبير : ج 6 ص 45 ح 5462 ، تاريخ دمشق : ج 20 ص 228 ، كنز العمّال : ج 2 ص 205 ح 3770 .

ص: 209

المعجم الكبير_ به نقل از بلال بن سعد ، از پدرش _:پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «فرزندانت كجايند؟». گفتم : همين جا . فرمود : «آنها را نزد من بياور» . من به همسرم گفتم كه جامه هاى سفيد بر آنها پوشاند . پس آنها را نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آوردم . فرمود : «بار خدايا! اينان را از كفر و گم راهى ، و از فقر _ كه به فرزندان آدم مى رسد _ ، در پناه تو در آوردم» .

.

ص: 210

الفَصلُ الثّاني : آداب الاستعاذة2 / 1مَعرِفَةُ المُستَعاذِ وَالمُلتَجَإِأ _ اللّهُ حِصنُ اللّاجينَرسول اللّه صلى الله عليه و آله :يا اللّهُ ، يا مَن هُوَ حِصنٌ لِأَهلِ السَّماواتِ وَالأَرضِ . (1)

الإمام زين العابدين عليه السلام_ في مُناجاةِ المُعتَصِمينَ _: اللّهُمَّ يا مَلاذَ اللّائِذينَ ، ويا مَعاذَ العائِذينَ . . . ويا حِصنَ اللّاجينَ ، إن لَم أعُذ بِعِزَّتِكَ فَبِمَن أعوذُ ؟ وإن لَم ألُذ بِقُدرَتِكَ فَبِمَن ألوذُ ؟! (2)

الإمام الصادق عليه السلام_ في دُعاءِ اليَومِ العِشرينَ مِنَ الشَّهرِ _: أنتَ جارُ المُستَجيرينَ ، ولَجَأُ اللّاجِئينَ . (3)

عنه عليه السلام_ في عَمَلِ لَيلَةِ النِّصفِ مِن شَعبانَ _: يا مَن إلَيهِ مَلجَأُ العِبادِ فِي المُهِمّاتِ . (4)

.


1- .البلد الأمين : ص 420 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 265 ح 1 وفيه «ملجأ» بدل «حصن» .
2- .بحار الأنوار : ج 94 ص 152 نقلاً عن بعض كتب الأصحاب .
3- .الدُّروع الواقية : ص 132 و ص 98 و ص 188 كلاهما نحوه و ص 221 ، العُدد القويّة : ص 217 كلّها من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 97 ص 165 .
4- .مصباح المتهجّد : ص 831 ح 891 ، الأمالي للطوسي : ص 297 ح 583 ، المزار الكبير : ص 406 ، الإقبال : ج 3 ص 315 كلّها عن أبي يحيى و ص 317 عن محمّد بن عليّ الطرازي ، بحار الأنوار : ج 97 ص 86 ح 5 .

ص: 211

فصل دوم: آداب پناه بردن
2 / 1 شناخت كسى كه به او پناه بُرده مى شود
الف _ خدا ، دژ پناهندگان

فصل دوم: آداب پناه بردن2 / 1شناخت كسى كه به او پناه بُرده مى شودالف _ خدا ، دژ پناهندگانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى خدا ، اى آن كه دژِ آسمانيان و زمينيان است !

امام زين العابدين عليه السلام_ در «مناجات متوسّل شوندگان» _: بار خدايا ، اى پناهگاه پناهجويان ، و اى حامى حمايت خواهان ... واى دژ پناهندگان! اگر به عزّت تو پناه نياورم ، پس به چه كسى پناه برم؟! و اگر به قدرت تو پناهنده نشوم ، پس به چه كسى پناهنده شوم؟!

امام صادق عليه السلام_ در دعاى روز بيستم ماه _: تو حامى حمايت خواهان ، و پناه پناه جويانى .

امام صادق عليه السلام_ در اعمال شب نيمه شعبان _: اى كسى كه بندگان ، در سختى ها به او پناه مى برند!

.

ص: 212

عنه عليه السلام_ فِي الدُّعاءِ عِندَ شَهرِ رَمَضانَ _: يا مَن لَم يَلُذِ اللّائِذوَنَ بِمِثلِهِ . (1)

الإمام الهادي عليه السلام :إنَّ اللّهَ تَعالى عَلِمَ مِنّا أنّا لا نَلجَأُ فِي المُهِمّاتِ إلّا إلَيهِ ... وَعوَّدَنا إذا سَأَلنَا الإِجابَةَ . (2)

ب _ مَلجَأُ المُضطَرّينَرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في دُعاءِ الجَوشَنِ الكَبيرِ _: يا مَلجَئي عِندَ اضطِراري ، يا مُعيني عِندَ مَفزَعي ... يا مَن إلَيهِ يَلجَأُ المُتَحَيِّرونَ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام_ مِن دُعاءٍ عَلَّمَهُ إيّاهُ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله _: يا مَلجَأَ كُلِّ طَريدٍ ، يا مَأوى كُلِّ شَريدٍ . (4)

عنه عليه السلام :اُوصيكُم بِتَقوَى اللّهِ ؛ فَإِنَّها غِبطَةٌ لِلطّالِبِ الرّاجي ، وثِقَةٌ لِلهارِبِ اللّاجي . (5)

عنه عليه السلام :إلهي إن كُنتَ لا تَرحَمُ إلَا المُجِدّينَ في طاعَتِكَ ، فَإِلى مَن يَفزَعُ المُقَصِّرونَ ؟ وإن كُنتَ لا تَقبَلُ إلّا مِنَ المُجتَهِدينَ ، فَإِلى مَن يَلتَجِئُ المُفَرِّطونَ (6) ؟! (7)

.


1- .الإقبال : ج 1 ص 129 عن هارون بن موسى التلعكبري ، بحار الأنوار : ج 97 ص 334 ح 1 .
2- .الأمالي للطوسي : ص 286 ح 555 ، بشارة المصطفى : ص 135 ، المناقب لابن شهر آشوب : ج 4 ص 411 كلّها عن عيسى بن أحمد بن عيسى ، عدّة الداعي : ص 57 وفيه «عوّدنا أن» بدل «علم منّا أنّا» ، بحار الأنوار : ج 50 ص 127 ح 5 .
3- .البلد الأمين : ص 403 _ 406 ، المصباح للكفعمي : ص 335 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 385 .
4- .مُهَج الدعوات : ص 196 ، المصباح للكفعمي : ص 351 كلاهما عن الإمام الحسين عليه السلام ، البلد الأمين : ص 338 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام و ص 361 وليس فيه ذيله ، بحار الأنوار : ج 95 ص 400 ح 33 .
5- .تحف العقول : ص 202 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 39 ح 16 .
6- .المُفرِّطُ _ بالتشديد _ : المقصِّر في العمل (النهاية : ج 3 ص 434 «فرط») .
7- .البلد الأمين : ص 314 ، المصباح للكفعمي : ص 489 كلاهما عن الإمام العسكري عن آبائه عليهم السلام ، ف بحار الأنوار : ج 94 ص 103 ح 14 .

ص: 213

ب _ پناه درماندگان

امام صادق عليه السلام_ در دعاى ماه رمضان _: اى كسى كه پناهندگان ، به كسى همچون او پناه نبرده اند !

امام هادى عليه السلام :خداى متعال مى داند كه ما در سختى ها ، جز به او پناه نمى بريم ... و ما را عادت داده است كه هرگاه [از او] بخواهيم ، اجابت كند .

ب _ پناه درماندگانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در دعاى «جوشن كبير» _: اى پناه من در هنگام درماندگى ام ، اى كمك كننده به من در هنگام وحشتم! ... اى كسى كه سرگشتگان ، به او پناه مى برند !

امام على عليه السلام_ از دعايى كه پيامبر خدا به او آموخت _: اى پناهگاه هر رانده شده اى! اى سرپناه هر آواره اى !

امام على عليه السلام :شما را به پرواى از خدا سفارش مى كنم ؛ زيرا كه پرواى از خدا ، مايه شادمانى هر جوينده اميدوار ، و تكيه گاه فرارىِ پناه خواه است .

امام على عليه السلام :معبود من! اگر تو ، جز به كوشندگانِ در طاعتت رحم نكنى ، پس تقصيركاران به چه كسى پناه برند؟ و اگر جز از تلاشگران نپذيرى ، پس سستى ورزان به چه كسى پناهنده شوند؟

.

ص: 214

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ ... أنتَ مَلجَأُ الخائِفِ الغَريقِ ، وأرأَفُ مِن كُلِّ شَفيقٍ ، إلَيكَ قَصَدتُ سَيِّدي ، وأنتَ مُنتَهَى القَصدِ لِلقاصِدينَ . (1)

الإمام الحسن عليه السلام_ في قُنوتِهِ _: يا حاضِرَ كُلِّ غَيبٍ ، وعالِمَ كُلِّ سِرٍّ ، ومَلجَأَ كُلِّ مُضطَرٍّ ، ضَلَّت فيكَ الفُهومُ ، وتَقَطَّعَت دونَكَ العُلومُ . (2)

الإمام زين العابدين عليه السلام :اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ سُؤالَ الخاضِعِ الذَّليلِ ، وأسأَ لُكَ سُؤالَ العائِذِ المُستَقيلِ (3) . (4)

عنه عليه السلام_ في دُعاءٍ لَهُ _: يا مَن كُلُّ هارِبٍ إلَيهِ يَلتَجِئُ ، وكُلُّ طالِبٍ إيّاهُ يَرتَجي . (5)

عنه عليه السلام_ أيضا _: بارِك لي فيما رَزَقتَني ، وفيما خَوَّلتَني ، وفيما أنعَمتَ بِهِ عَلَيَّ ، وَاجعَلني في كُلِّ حالاتي مَحفوظا ، مَكلوءا (6) ، مَستورا ، مَمنوعا (7) ، مُعاذا ، مُجارا . (8)

.


1- .البلد الأمين : ص 96 ، العدد القويّة : ص 303 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 90 ص 146 ح 9 .
2- .مُهَج الدعوات : ص 66 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 212 .
3- .استقاله : طلب إليه أن يُقيله ، وأقال اللّه عثرتك ، أي : صفح عنك (تاج العروس : ج 15 ص 644 «قيل») .
4- .بحار الأنوار : ج 94 ص 138 ح 20 نقلاً عن الكتاب العتيق الغروي ، مصباح المتهجّد : ص 148 ح 238 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام .
5- .بحار الأنوار : ج 94 ص 144 نقلاً عن بعض كتب الأصحاب .
6- .كَلَأَهُ اللّه ُ : أي حفظه وحرسه (الصحاح : ج 1 ص 69 «كلأ») .
7- .المانع : من صفات اللّه تعالى ، أنّه تبارك وتعالى يحفظ أهل دينه ، أي يحوطهم وينصرهم (لسان العرب : ج 8 ص 343 «منع») .
8- .الصحيفة السجّاديّة : ص 94 الدعاء 22 .

ص: 215

امام على عليه السلام :بار خدايا! ... تو پناهگاه ترسانِ غرق گشته اى ، و از هر دلسوزى ، مهرورزترى . من ، آهنگِ كوى تو كرده ام _ اى آقاى من _ كه تو فرجامين مقصد رهپويانى .

امام حسن عليه السلام_ در دعاى قنوت _: اى حاضرِ در هر نهان ، و اى داناى هر راز ، و اى پناه هر بى چاره و درمانده! فهم ها در تو سرگردان اند و دانش ها در باره تو درمانده اند .

امام زين العابدين عليه السلام :بار خدايا! از تو درخواست مى كنم ، چونان درخواست كرنشگر زبون! از تو درخواست مى كنم ، به سان درخواستِ پناهجوى پوزشخواه .

امام زين العابدين عليه السلام_ در يكى از دعاهايش _: اى آن كه هر گريزنده اى به او پناه مى برد و هر جوينده اى اميدش به اوست !

امام زين العابدين عليه السلام_ در يكى از دعاهايش _: در آنچه روزىِ من كرده اى و در آنچه به من داده اى و در هر نعمتى كه ارزانى ام داشته اى ، بركت ده و در همه اوضاع و احوال ، از من نگهدارى و پاسدارى و مراقبت و دفاع كن ، و مرا در پناه و حمايت خويش ، در آور .

.

ص: 216

الإمام الصادق عليه السلام_ فِي الدُّعاءِ _: أستَخيرُكَ اللّهُمَّ بِعِلمِكَ ، وأستَقدِرُكَ بِقُدرَتِكَ ، وأسأَ لُكَ مِن فَضلِكَ ، وألجَأُ إلَيكَ في كُلِّ اُموري ، وأبرَأُ مِنَ الحَولِ وَالقُوَّةِ إلّا بِكَ ، وأتَوَكَّلُ عَلَيكَ ، وأنتَ حَسبي ونِعمَ الوَكيلُ . (1)

عنه عليه السلام_ أيضا _: سَيِّدي إلَيكَ يَلجَأُ الهارِبُ ، ومِنكَ يَلتَمِسُ الطّالِبُ ، وعَلى كَرَمِكَ يُعَوِّلُ المُستَقيلُ التّائِبُ . (2)

عنه عليه السلام_ مِن حِرزٍ لَهُ _: اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ يا مُدرِكَ الهارِبينَ ، ويا مَلجَأَ الخائِفينَ ... . (3)

الإمام الكاظم عليه السلام_ في قُنوتِهِ _: فَمَعاذُ المَظلومِ مِنّا بِكَ ، وتَوَكُّلُ المَقهورِ مِنّا عَلَيكَ ، ورُجوعُهُ إلَيكَ ، ويَستَغيثُ بِكَ إذا خَذَلَهُ المُغيثُ ، ويَستَصرِخُكَ إذا قَعَدَ عَنهُ النَّصيرُ ، ويَلوذُ بِكَ إذا نَفَتهُ الأَفنِيَةُ ، ويَطرُقُ بابَكَ (4) إذا اُغلِقَت عَنهُ الأَبوابُ المُرتَجَةُ (5) ، ويَصِلُ إلَيكَ إذَا احتَجَبَت (6) عَنهُ المُلوكُ الغافِلَةُ . (7)

عنه عليه السلام_ في قُنوتِهِ _: يا مَفزَعَ الفازِعِ ، ومَأمَنَ الهالِعِ (8) ، ومَطمَعَ الطّامِعِ ، ومَلجَأَ الضّارِعِ (9) . (10)

.


1- .فتح الأبواب : ص 161 ، بحار الأنوار : ج 91 ص 236 ح 1 .
2- .الإقبال : ج 3 ص 316 عن أبي يحيى ، بحار الأنوار : ج 98 ص 410 ح 1 .
3- .مُهَج الدعوات : ص 223 و ص 243 كلاهما عن الربيع ، البلد الأمين : ص 382 و ص 361 عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 94 ص 273 ح 1 .
4- .في المصدر : «بكَ» ، والتصويب من بحار الأنوار .
5- .ارتجتُ البابَ : أغلقتُه (الصحاح : ج 1 ص 317 «رتج») .
6- .في المصدر : «احتَجب» ، والتصويب من بحار الأنوار .
7- .مُهَج الدعوات : ص 75 و ص 320 عن زرافة عن الإمام الهادي عليه السلام ، البلد الأمين : ص 341 ، المصباح للكفعمي : ص 282 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 220 .
8- .الهَلَعُ : أشدّ الجزع (النهاية : ج 5 ص 269 «هلع») .
9- .ضرَعَ إليه ضَرَاعَةً : خضَعَ وذلَّ ، فهو ضارِعٌ ، وتضرَّع إلى اللّه ، أي : ابتهلَ (لسان العرب : ج 8 ص 222 «ضرع») .
10- .مُهَج الدعوات : ص 74 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 219 .

ص: 217

امام صادق عليه السلام_ در دعا _: بار خدايا! از تو خير مى طلبم كه تو مى دانى ، و از تو قدرت مى طلبم كه تو قدرت دارى ، و از فضل تو درخواستت مى كنم ، و در همه كارهايم به تو پناه مى آورم ، و از هر نيرو و توانى برائت مى جويم ، جز به يارى تو ، و به تو توكّل مى كنم ، كه تو مرا بسنده اى و نيكو كارسازى هستى .

امام صادق عليه السلام_ در دعا _: سَروَر من! گريزنده ، به سوى تو مى گريزد و خواهنده ، از تو درخواست مى كند و بخشايش طلب توبه گر ، به بزرگوارى تو تكيه مى كند .

امام صادق عليه السلام_ در يكى از حِرزهايش _: بار خدايا! از تو درخواست مى كنم ، اى رسنده به گريزندگان و اى پناه بيمناكان! ... .

امام كاظم عليه السلام_ در دعاى قنوت _: ستم ديده ما ، به تو پناه مى آورد و شكست خورده ما ، بر تو توكّل مى كند و به سوى تو باز مى آيد ، وهرگاه كمك كننده تنهايش گذارد ، از تو كمك مى طلبد و هرگاه ياريگر ، از يارى او باز ايستد ، از تو يارى مى جويد و هر گاه از درگاه ها رانده شود ، به درگاه تو پناهنده مى شود و هرگاه درهاى اميد به روى او بسته گردد ، درِ خانه تو را مى كوبد و هرگاه شاهان بى خبر [از تو] به او بار ندهند ، خود را به تو مى رساند .

امام كاظم عليه السلام_ در دعاى قنوت _: اى پناهگاه ترسايان ، و مأمن وحشت زدگانِ بى قرار ، و اميد اميدواران ، و پناهگاه لابه كنندگان !

.

ص: 218

عنه عليه السلام_ مِن دُعاءٍ لَهُ فِي السّاعَةِ السّابِعَةِ مِنَ النَّهارِ _: يا مَن دَعاهُ المُضطَرّونَ ، ولَجَأَ إلَيهِ الخائِفونَ ، وسَأَلَهُ المُؤمِنونَ ، وَعَبَدَهُ الشّاكِرونَ ، وحَمِدَهُ المُخلِصونَ . (1)

ج _ لا مَلجَأَ إلَا اللّهُالكتاب«وَ عَلَى الثَّلَ_ثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُواْ حَتَّى إِذَا ضَاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَ ضَاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنفُسُهُمْ وَ ظَنُّواْ أَن لَا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَا إِلَيْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُواْ إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ» . (2)

«اسْتَجِيبُواْ لِرَبِّكُم مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِىَ يَوْمٌ لَا مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ مَا لَكُم مِّن مَّلْجَإٍ يَوْمَئِذٍ وَ مَا لَكُم مِّن نَّكِيرٍ» . (3)

الحديثالإمام الصادق عليه السلام :كانَ فيما وَعَظَ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى بِهِ عيسَى بنَ مَريَمَ عليه السلام أن قالَ لَهُ : ... يا عيسى أنتَ المَسيحُ (4) بِأَمري ، وأنتَ تَخلُقُ مِنَ الطّينِ كَهَيئَةِ الطَّيرِ بِإِذني ، وأنتَ تُحيِي المَوتى بِكَلامي ، فَكُن إلَيَّ راغِبا ، ومِنّي راهِبا ؛ فَإِنَّكَ لَن تَجِدَ مِنّي مَلجَأً إلّا إلَيَّ . (5)

.


1- .مصباح المتهجّد : ص 515 ح 596 و ص 516 ح 598 ، البلد الأمين : ص 144 ، المصباح للكفعمي : ص 188 كلّها عن الإمام الجواد عليه السلام نحوه و ص 186 ، مُهَج الدعوات : ص 83 عن الإمام الهادي عليه السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 86 ص 348 .
2- .التوبة : 118 .
3- .الشورى : 47 .
4- .المَسيحُ : سُمّي بذلك لأنّه كان يمسح بيده على العليل والأكمه والأبرص فيبرئه بإذن اللّه (لسان العرب : ج 2 ص 594 «مسح») .
5- .الأمالي للصدوق : ص 606 ح 841 عن أبي بصير ، الكافي : ج 8 ص 131 ح 103 عن عليّ بن أسباط عنهم عليهم السلام ، تحف العقول : ص 496 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 14 ص 289 ح 14 .

ص: 219

ج _ پناهى جز خدا نيست

امام كاظم عليه السلام_ از دعاى ايشان در ساعت هفتم روز _: اى كسى كه درماندگان ، او را مى خوانند و بيمناكان ، به او پناه برند و مؤمنان ، از او درخواست كنند و سپاس گزاران ، او را بندگى كنند و اهل اخلاص ، او را مى ستايند .

ج _ پناهى جز خدا نيستقرآن«و بر آن سه تن كه بر جاى مانده بودند [و قبول توبه شان به تعويق افتاد ] تا آن جا كه زمين با همه فراخى اش بر آنان تنگ گرديد و از خود به تنگ آمدند و دانستند كه پناهى از خدا ، جز به خود او نيست . پس خدا به آنان [توفيق] توبه داد تا توبه كنند . بى ترديد ، خداوند توبه پذير مهربان است» .

«پيش از آن كه روزى فرا رسد كه آن را از جانب خدا برگشتى نباشد ، پروردگارتان را اجابت كنيد . آن روز ، نه براى شما پناهى ، و نه برايتان [مجال] انكارى هست» .

حديثامام صادق عليه السلام :از اندرزهاى خداوند _ تبارك و تعالى _ به عيسى بن مريم عليه السلام اين بود كه به او فرمود : « ... اى عيسى! تو با فرمان [و اجازه من] مسيح (1) هستى و با اجازه من ، از گِل به صورت پرنده مى آفرينى و با سخن من است كه مُردگان را زنده مى سازى . پس به من اميدوار باش و از من بترس ؛ زيرا كه تو هرگز گريزى از من ، جز به سوى خود من نمى يايى» .

.


1- .ايشان را مسيح ناميدند ، چون معلول و كور مادرزاد و پيسى گرفته را مَسح مى كرد و به اذن خدا ، او را شفا مى بخشيد .

ص: 220

مسند ابن حنبل عن أبي هريرة :كُنتُ أمشي مَعَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله في نَخلٍ لِبَعضِ أهلِ المَدينَةِ ... فَقالَ صلى الله عليه و آله : يا أبا هُرَيرَةَ ، ألا أدُلُّكَ عَلى كَنزٍ مِن كُنوزِ الجَنَّةِ ؟ فَقُلتُ : بَلى يا رَسولَ اللّهِ . قالَ : قُل : لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ ، ولا مَلجَأَ مِنَ اللّهِ إلّا إلَيهِ . (1)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ ... لَكَ الحَمدُ في كُلِّ ما قَضَيتَ ، ولا مَلجَأَ مِنكَ إلّا إلَيكَ ، يا واسِعَ النَّعماءِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :أنَا سَيِّدُ النّاسِ يَومَ القِيامَةِ ، يَدعوني رَبّي فَأَقولُ : لَبَّيكَ وسَعدَيكَ ، تَبارَكتَ لَبَّيكَ وحَنانَيكَ ، وَالمَهدِيُّ مَن هَدَيتَ ، وعَبدُكَ بَينَ يَدَيكَ ، لا مَلجَأَ ولا مَنجى مِنكَ إلّا إلَيكَ ، تَبارَكتَ رَبَّ البَيتِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن عَبدٍ يُصَلِّي الفَجرَ ، ثُمَّ يَقولُ حينَ يَنصَرِفُ : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا باِللّهِ ، لا حيلَةَ ولَا احتِيالَ ولا مَلجَأَ ولا مَنجى مِنَ اللّهِ إلّا إلَيهِ» سَبعَ مَرّاتٍ ، إلّا دَفَعَ اللّهُ تَعالى عَنهُ سَبعينَ نَوعا مِنَ البَلاءِ . (4)

الإمام عليّ عليه السلام :تَحَرَّ (5) رِضَى اللّهِ وَتجَنَّب سَخَطَهُ ؛ فَإِنَّهُ لا يَدَ لَكَ بِنَقِمَتِهِ ، ولا غِنى بِكَ عَن مَغفِرَتِهِ ، ولا مَلجَأَ لَكَ مِنهُ إلّا إلَيهِ . (6)

.


1- .مسند ابن حنبل : ج 3 ص 180 ح 8091 و ص 617 ح 10799 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 698 ح 1901 ، المصنّف لعبد الرزّاق : ج 11 ص 283 ح 20547 ، مسند الطيالسي : ص 322 ح 2456 نحوه ، كنز العمّال : ج 1 ص 458 ح 1977 .
2- .البلد الأمين : ص 350 ، المصباح للكفعمي : ص 356 ، مستدرك الوسائل : ج 2 ص 236 .
3- .المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 618 ح 8712 ، المعجم الأوسط : ج 2 ص 9 ح 1058 ، حلية الأولياء : ج 4 ص 349 كلاهما نحوه وكلّها عن حذيفة ، كنز العمّال : ج 11 ص 434 ح 32042 .
4- .الدعاء للطبراني : ص 212 ح 666 عن أنس ، كنز العمّال : ج 2 ص 144 ح 3519 .
5- .التَّحرِّي : القصد والاجتهاد في الطلب (النهاية : ج 1 ص 376 «حرا») .
6- .غرر الحكم : ح 4553 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 204 ح 4130 .

ص: 221

مسند ابن حنبل_ به نقل از ابو هُرَيره _: با پيامبر خدا ، در نخلستان يكى از اهالى مدينه قدم مى زدم ... كه به من فرمود : «اى ابو هُرَيره! آيا تو را به گنجى از گنج هاى بهشت ، ره نمون نشوم؟» . گفتم : چرا ، اى پيامبر خدا ! فرمود : «بگو : هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا ، و هيچ گريزى از خدا ، جز به سوى خود او نيست » .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! ... تو را ستايش ، براى هر آنچه حكم فرمودى ، و گريزى از تو ، جز به خود تو نيست ، اى كه نعمتت گسترده است !

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :من [با آن كه] سَروَر همه مردمان تا روز رستاخيز هستم؛ [ليكن چون ]پروردگارم مرا مى خواند ، مى گويم : «آرى . در خدمتم . فرهمندا! گوش به فرمانم ، مهرورزا! ره يافته ، آن كسى است كه تو راه نمايى اش كرده اى . بنده ات در اختيار توست . پناه و گريزى از تو ، جز به خود تو نيست . خجسته اى ، اى پروردگار كعبه!» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ بنده اى نيست كه نماز صبح را بخواند و پس از پايان آن ، هفت مرتبه بگويد : «هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا . هيچ چاره و انديشه گرى و پناه و گريزى از خدا نيست ، جز به خود او» ، مگر آن كه خداوند متعال ، هفتاد نوع بلا را از او بگردانَد .

امام على عليه السلام :خشنودى خدا را بجوى و از خشمش دورى كن ؛ زيرا در برابر كيفر او ، از تو هيچ كارى ساخته نيست و از آمرزش او ، بى نياز نيستى و تو را گريزى از او ، جز به خود او نباشد .

.

ص: 222

عنه عليه السلام_ في تَفسيرِ «أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ» _: أشهَدُ أنَّهُ لا مَلجَأَ مِنَ اللّهِ إلّا إلَيهِ ، ولا مَنجى مِن شَرِّ كُلِّ ذي شَرٍّ ، وفِتنَةِ كُلِّ ذي فِتنَةٍ ، إلّا بِاللّهِ . (1)

عنه عليه السلام :هَل مِن مَناصٍ أو خَلاصٍ ، أو مَعاذٍ أو مَلاذٍ ، أو فِرارٍ أو مَحارٍ (2) . (3)

الإمام زين العابدين عليه السلام :اللّهُمَّ فَلَو كانَ لي مَهرَبٌ لَهَرَبتُ ، ولَو كانَ لي مَصعَدٌ فِي السَّماءِ أو مَسلَكٌ فِي الأَرضِ لَسَلَكتُ ، ولكِنَّهُ لا مَهرَبَ لي ولا مَلجَأَ ولا مَنجى ولا مَأوى مِنكَ إلّا إلَيكَ . (4)

د _ خُسرُ مَنِ استَعاذَ بِغَيرِ اللّهِالكتاب«وَ أَنَّهُ كَانَ رِجَالٌ مِّنَ الْاءِنسِ يَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِّنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقًا» . (5)

الحديثالإمام الصادق عليه السلام_ في قُنوتِهِ _: يا مَأمَنَ الخائِفِ ، وكَهفَ اللّاهِفِ (6) ، وجُنَّةَ العائِذِ ، وغَوثَ اللّائِذِ ، خابَ مَنِ اعتَمَدَ سِواكَ ، وخَسِرَ مَن لَجَأَ إلى دونِكَ . (7)

.


1- .التوحيد : ص 239 ح 1 ، معاني الأخبار : ص 39 ح 1 ، فلاح السائل : ص 264 ح 156 كلّها عن أبي يزيد بن الحسن عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 84 ص 132 ح 24 .
2- .المحار : الرجوع (القاموس المحيط : ج 2 ص 15 «حور») .
3- .نهج البلاغة : الخطبة 83 ، تحف العقول : ص 202 ، نزهة الناظر : ص 49 ح 18 عن جابر بن عبد اللّه نحوه ، غرر الحكم : ح 10038 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 512 ح 9319 وفيه «قرار» بدل «فرار» ، بحار الأنوار : ج 78 ص 39 ح 15 .
4- .الإقبال : ج 2 ص 114 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 237 .
5- .الجنّ : 6 .
6- .اللّاهِفُ : المظلوم المضطرّ يستغيث ويتحسّر . ويقال : هو لَهيف القلب ولاهفه ؛ أي محترقُهُ (القاموس المحيط : ج 3 ص 197 «لهف») .
7- .مُهَج الدعوات : ص 74 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 219 .

ص: 223

د _ زيانكار شدن آن كه از غير خدا پناه جويد

امام على عليه السلام_ در تفسير «گواهى مى دهم كه معبودى جز خدا نيست» _:[يعنى] گواهى مى دهم كه از خداوند ، گريزى ، جز به خود او نيست ، و جز به يارى خدا ، از گزند هر گزندرسانى و فتنه هر فتنه گرى نمى توان رَهيد .

امام على عليه السلام :آيا هيچ گريزى يا نجاتى يا پناهگاهى يا ملجأى يا فرارى يا بازگشتى [از عذاب الهى ]هست؟!

امام زين العابدين عليه السلام :بار خدايا! اگر مرا گريزگاهى (/گريزى) بود ، مى گريختم ، و اگر مى توانستم به آسمان بروم يا در زمين ، راهى مى يافتم ، آن راه را مى پيمودم ؛ امّا مرا گريزى و پناهى و نجاتى و مأوايى از [عذاب] تو ، جز به درگاه خود تو نيست .

د _ زيانكار شدن آن كه از غير خدا پناه جويدقرآن«و مردانى از آدميان ، به مردانى از جن پناه مى بردند و بر سركشى آنها مى افزودند» .

حديثامام صادق عليه السلام_ در دعاى قنوتش _: اى مأمن ترسان ، و پناه ستم ديده غمناك ، و سپرِ پناهنده ، و ياور حمايت خواه! نوميد شد آن كه به غير تو تكيه كرد ، و زيان كرد آن كه به كسى جز تو پناه بُرد .

.

ص: 224

عنه عليه السلام_ مِن دُعاءٍ يُدعى بِهِ بَعدَ زِيارَةِ عاشوراءَ _: وَاكفِني يا كافِيَ ما لا يَكفي سِواكَ ، فَإِنَّكَ الكافي لا كافِيَ سِواكَ ، ومُفَرِّجٌ لا مُفَرِّجَ سِواكَ ، ومُغيثٌ لا مُغيثَ سِواكَ ، وجارٌ لا جارَ سِواكَ ، خابَ مَن كانَ جارُهُ سِواكَ ، ومُغيثُهُ سِواكَ ، ومَفزَعُهُ إلى سِواكَ ، وَمهرَبُهُ إلى سِواكَ ، ومَلجَؤُهُ إلى غَيرِكَ ، ومَنجاهُ مِن مَخلوقٍ غَيرِكَ ، فَأَنتَ ثِقَتي ورَجائي ، وَمفزَعي ، وَمهرَبي ، وَملجَئي ومَنجايَ . (1)

عنه عليه السلام_ مِمّا كانَ يَدعو بِهِ بَعدَ الفَراغِ مِنَ الاِستِخارَةِ _: اللّهُمَّ إنَّكَ خَلَقتَ أقواما يَلجَؤونَ إلى مَطالِعِ النُّجومِ لِأَوقاتِ حَرَكاتِهِم وسُكونِهِم وتَصَرُّفِهِم وعَقدِهِم وحَلِّهِم ، وخَلَقتَني أبرَأُ إلَيكَ مِنَ اللَّجَأِ إلَيها ، ومِن طَلَبِ الاِختِياراتِ بِها ، وأتَيَقَّنُ (2) أَنّكَ لَم تُطلِع أحَدا عَلى غَيبِكَ في مَواقِعِها ، ولَم تُسَهِّل لَهُ السَّبيلَ إلى تَحصيلِ أفاعيلِها ، وأنَّكَ قادِرٌ عَلى نَقلِها في مَداراتِها في مَسيرِها عَنِ السُّعودِ العامَّةِ وَالخاصَّةِ إلَى النُّحوسِ ، ومِنَ النُّحوسِ الشّامِلَةِ وَالمُفرَدَةِ إلَى السُّعودِ ، لِأَنَّكَ تَمحو ما تَشاءُ وتُثبِتُ ، وعِندَكَ اُمُّ الكِتابِ (3) . (4)

2 / 2الرَّغبَةُ وَالاِجتِهادُالإمام عليّ عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذي إلَيهِ مَصائِرُ الخَلقِ ، وعَواقِبُ الأَمرِ ، نَحمَدُهُ عَلى عَظيمِ إحسانِهِ ... ونُؤمِنُ بِهِ إيمانَ مَن رَجاهُ موقِنا ... ولاذَ بِهِ راغِبا مُجتَهِدا . (5)

.


1- .مصباح المتهجّد : ص 779 ح 852 عن صفوان بن مهران الجمّال ، البلد الأمين : ص 272 ، المصباح للكفعمي : ص 646 ، بحار الأنوار : ج 101 ص 298 ح 3 .
2- .في المصدر : «أيقن» ، والتصويب من بحار الأنوار .
3- .اُمُّ الكتاب : اللَّوحُ المحفوظ (المصباح المنير : ص 23 «أمم») .
4- .فتح الأبواب : ص 198 عن الشيخ محمّد بن عليّ بن محمّد في كتابٍ له ، بحار الأنوار : ج 91 ص 270 ح 23 .
5- .نهج البلاغة : الخطبة 182 عن نوف البكالي ، بحار الأنوار : ج 4 ص 313 ح 40 .

ص: 225

2 / 2 خواستن و كوشيدن

امام صادق عليه السلام_ از دعايى كه بعد از «زيارت عاشورا» خوانده مى شود _: مرا كفايت كن ، اى كفايت كننده چيزى كه جز تو ، كسى آن را كفايت نمى كند ؛ زيرا كه تويى كفايت كننده و كفايت كننده اى جز تو نيست! تويى گره گشا و گره گشايى جز تو نيست . تويى كمك كننده و كمك كننده اى جز تو نيست . تويى حمايتگر و حمايتگرى جز تو نيست . ناكام ماند آن كه حامى اش و كمك كننده اش جز تو باشد ، و به غير تو پناه برد ، و به درگاه غير تو بگريزد ، و به غير تو ملتجى شود ، و از مخلوقات و نه تو رهايى جويد ؛ تويى تكيه گاه و اميد من و پناهجاى و گريزگاه و ملجأ و مايه نجات من .

امام صادق عليه السلام_ از دعايى كه پس از استخاره (/ طلب خير كردن از خدا) مى خواند _: بار خدايا! تو مردمانى را آفريده اى كه براى حركات و سَكَنات خود و اقدامات و تصميم گيرى هايشان ، به طالع اختران پناه مى برند ؛ ليكن مرا چنان آفريده اى كه از پناه بردن به آنها و تعيين نيك و بد از طريق آنها ، به پيشگاه تو برائت مى جويم و يقين دارم كه تو ، هيچ كس را از طريق جايگاه هاى اختران ، بر غيب خويش آگاه نساخته اى و راه رسيدن به تأثيرات آنها را بر كسى هموار نكرده اى . تو قادرى كه اختران را در مدارهايشان ، از سعد بودن عام و خاص به نحوست ، و از نحوست همگانى و موردى ، به سعد بودن منتقل كنى ؛ زيرا كه تو آنچه را بخواهى ، پاك مى كنى و آنچه را بخواهى ، نگه مى دارى ، و لوح محفوظ (مامنامه) در نزد توست .

2 / 2خواستن و كوشيدنامام على عليه السلام :ستايش ، خدايى را كه بازگشت آفريدگان و فرجام كارها به سوى اوست . او را بر احسان شگرفش مى ستاييم ... و به او چونان ايمان كسى كه از سرِ يقين بدو اميدوار است ... و خواهان و كوشان به او پناه برده است ، ايمان داريم .

.

ص: 226

مصباح الزائر_ فيما يُدعى بِهِ بَعدَ زِيارَةِ الإِمامِ الكاظِمِ عليه السلام _: اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ بِحُرمَةِ مَن عاذَ بِكَ مِنكَ ، ولَجَأَ إلى عِزِّكَ ... أن تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، ولا تَرُدَّني مِن هذَا المَقامِ خائِبا ، فَإِنَّ هذا مَقامٌ تُغفَرُ فيهِ الذُّنوبُ العِظامُ ، وتُرجى فيهِ الرَّحمَةُ مِنَ الكَريمِ العَلّامِ ، مَقامٌ لا يَخيبُ فيهِ السّائِلونَ ، ولا يُجبَهُ بِالرَّدِّ الرّاغِبونَ ، مَقامُ مَن لاذَ بِمَولاهُ رَغبَةً ، وَتَبَتَّلَ إلَيهِ رَهبَةً . (1)

2 / 3تَركُ الشَّهوَةِالإمام الرضا عليه السلام :مَن تَعَوَّذَ بِاللّهِ مِنَ النّارِ ولَم يَترُكِ الشَّهَواتِ ، فَقَدِ استَهزَأَ بِنَفسِهِ . (2)

2 / 4التَّوَسُّلُ بِتِلكَ الأَسماءِالكتاب«وَ إِنِّى عُذْتُ بِرَبِّى وَ رَبِّكُمْ أَن تَرْجُمُونِ» . (3)

«قَالَتْ إِنِّى أَعُوذُ بِالرَّحْمَ_نِ مِنكَ إِن كُنتَ تَقِيًّا» . (4)

«قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ * مَلِكِ النَّاسِ * إِلَ_هِ النَّاسِ» . (5)

.


1- .مصباح الزائر : ص 383 ، بحار الأنوار : ج 102 ص 18 ح 10 .
2- .كنز الفوائد : ج 1 ص 330 عن أيّوب بن نوح ، معدن الجواهر : ص 59 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 110 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 356 ح 11 .
3- .الدخان : 20 .
4- .مريم : 18 .
5- .الناس : 1 _ 3 .

ص: 227

2 / 3 ترك شهوت
2 / 4 متوسّل شدن به اين نام ها

مصباح الزائر_ در دعايى كه پس از زيارت امام كاظم عليه السلام خوانده مى شود _: بار خدايا! به حرمت كسى كه از تو به تو پناه آورده و دست به دامن عزّت تو گشته است ... از تو درخواست مى كنم كه بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرستى و مرا از اين مكان [شريف] ، ناكام باز مگردانى ؛ زيرا اين جا مكانى است كه گناهان بزرگ ، در آن آمرزيده مى شود و از بزرگوار دانا ، اميد رحمت مى رود . [اين جا ]مكانى است كه در آن، درخواست كنندگان ، نوميد بر نمى گردند . و خواهندگان ، پاسخ رد نمى شوند ؛ مكان كسى است كه اميدوارانه ، به سَروَرش پناه آورد و بيمناكانه ، به درگاه او زارى كرد .

2 / 3ترك شهوتامام رضا عليه السلام :هر كه از آتش دوزخ به خدا پناه ببرد ، امّا ترك شهوات نكند ، در واقع ، خود را ريشخند كرده است .

2 / 4متوسّل شدن به اين نام هاقرآن :«و من به پروردگار خود و پروردگار شما پناه مى برم از اين كه مرا ، سنگباران كنيد» .

«[مريم] گفت : «اگر پرهيزگارى ، من از تو به خداى مهرگستر ، پناه مى برم»» .

«بگو : «پناه مى برم به پروردگار مردم ، پادشاه مردم ، معبود مردم»» .

.

ص: 228

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ أنَّهُ كانَ يَقولُ _: أعوذُ بِعِزَّتِكَ الَّذي لا إلهَ إلّا أنتَ ، الَّذي لا يَموتُ ، وَالجِنُّ وَالإِنسُ يَموتونَ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِنورِ قُدسِكَ ، وعَظَمَةِ طَهارَتِكَ ، وبَرَكَةِ جَلالِكَ ، مِن كُلِّ آفَةٍ وعاهَةٍ ، ومِن طَوارِقِ اللَّيلِ وَالنَّهارِ ، إلّا طارِقا يَطرُقُ بِخَيرٍ ... . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ . . . أعوذُ بِنورِ وَجهِكَ الَّذي أشرَقَت لَهُ الظُّلُماتُ وصَلَحَ عَلَيهِ أمرُ الدُّنيا وَالآخِرَةِ أن تُنزِلَ بي غَضَبَكَ ، أو تُحِلَّ عَلَيَّ سَخَطَكَ ، لَكَ العُتبى (3) حَتّى تَرضى ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِكَ . (4)

صحيح البخاري عن جابر بن عبد اللّه :لَمّا نَزَلَت هذِهِ الآيَةُ : «قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَى أَن يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذَابًا مِّن فَوْقِكُمْ» قالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : أعوذُ بِوَجهِكَ ، فَقالَ : «أَوْمِن تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ» فَقالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : أعوذُ بِوَجهِكَ ، قالَ : «أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعًا» 5 فَقالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : هذا أيسَرُ . (5)

.


1- .صحيح البخاري : ج 6 ص 2688 ح 6948 عن ابن عبّاس ، كنز العمّال : ج 1 ص 485 ح 2123 .
2- .مُهَج الدعوات : ص 95 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 212 ح 8 ؛ تاريخ دمشق : ج 51 ص 319 ح 10898 نحوه .
3- .«لك العتبى» : بمعنى المؤاخذة . المعنى : أنت حقيقٌ بأن تؤاخذني بسوء عملي (مجمع البحرين : ج 2 ص 1159 «عتب») .
4- .الدعاء للطبراني : ص 315 ح 1036 ، تاريخ دمشق : ج 49 ص 152 ح 10514 كلّها عن عبد اللّه بن جعفر ، كنز العمّال : ج 2 ص 202 ح 3756 .
5- .صحيح البخاري : ج 6 ص 2694 ح 6971 و ص 2667 ح 6883 ، سنن الترمذي : ج 5 ص 261 ح 3065 ، السنن الكبرى للنسائي : ج 4 ص 412 ح 7731 ، مسند ابن حنبل : ج 5 ص 40 ح 14320 ، صحيح ابن حبّان : ج 16 ص 203 ح 7220 .

ص: 229

حديث :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ پيوسته مى گفت _: پناه مى برم به عزّت تويى كه معبودى جز تو نيست ؛ همو كه هرگز نمى ميرد ، در حالى كه جِن و انس مى ميرند!

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! پناه مى برم به روشنايى قُدسَت ، و شگرفى پاكى ات ، و افزونى شكوهت ، از هر بيمارى و معلوليّتى ، و از در آمدن بلاهاى شب و روز بر من ، مگر آنچه براى خير درآيد ... .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! ... من ، به روشنايى رويت كه تاريكى ها از آن ، روشن شد و كار دنيا و آخرت ، با آن ساز آمد ، پناه مى برم از اين كه خشمت را بر من ، فرود آورى يا مورد ناخشنودى ات قرارم دهى . از تو پوزش مى طلبم ، چندان كه خشنود شوى . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى تو .

صحيح البخارى_ به نقل از جابر بن عبد اللّه _: چون اين آيه فرود آمد : «بگو : او تواناست كه از بالاى سرتان ، عذابى را بر شما فرستد» ، پيامبر صلى الله عليه و آله گفت : پناه مى برم به سوى تو» و چون خداوند فرمود : «يا از زير پاهايتان» ، پيامبر صلى الله عليه و آله گفت : «پناه مى برم به روى تو» و [چون ]خداوند فرمود : «يا شما را ، گروه گروه ، به هم اندازد» ، (1) پيامبر صلى الله عليه و آله گفت : «اين يكى ، آسان تر است» .

.


1- .شيخ طبرسى قدس سره مى گويد : «يا شما را ، گروه گروه ، به هم اندازد» ، يعنى شما را به گروه ها و فرقه هايى با گرايش ها و عقايد گوناگون ، تقسيم كند ، به طورى كه گروه واحد و يك پارچه اى نباشيد و اتّحاد نداشته باشيد . به قولى ، منظور اين است كه شما را به خودتان ، وا مى گذارد و الطافش را كه به آن ايمان داريد ، از شما دريغ مى دارد و اين محروميت از الطاف به سبب گناهان پيشين شماست . به قولى ، مقصود اين است كه با افكندن عداوت و تعصّب ميان شما ، شما را به جانِ يكديگر مى اندازد . اين قول از امام صادق عليه السلام روايت شده است .

ص: 230

الإمام عليّ عليه السلام :رَقَى النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله حَسَنا وحُسَينا فَقالَ : اُعيذُكُما بِكَلِماتِ اللّهِ التّامّاتِ، وأسمائِهِ الحُسنى كُلِّها عامَّةً ، مِن شَرِّ السّامَّةِ (1) وَالهامَّةِ ، ومِن شَرِّ كُلِّ عَينٍ لامَّةٍ ، ومِن شَرِّ حاسِدٍ إذا حَسَدَ . ثُمَّ التَفَتَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله إلَينا فَقالَ : هكَذا كانَ يُعَوِّذُ إبراهيمُ إسماعيلَ وإسحاقَ عليهم السلام . (2)

عنه عليه السلام_ في خُطبَةٍ لَهُ _: نَعوذُ بِرَبٍّ قَديرٍ مِن شَرِّ كُلِّ مَصيرٍ ... عُذتُ بِرَبٍّ رَحيمٍ مِن شَرِّ كُلِّ رَجيمٍ . (3)

الإمام زين العابدين عليه السلام_ مِن دُعاءٍ لَهُ _: . . . فَإِن يَكُ ذلِكَ يا إلهي مِن سَخَطِكَ عَلَيَّ ، فَأَعوذُ بِحِلمِكَ مِن سَخَطِكَ . (4)

الإمام الصادق عليه السلام :اللّهُمَّ هذا مَقامُ العائِذِ بِكَ ، اللّائِذِ بِعَفوِكَ ، المُستَجيرِ بِعِزِّ جَلالِكَ ، قَد رَأى أعلامَ قُدرَتِكَ ، فَأَرِهِ آثارَ رَحمَتِكَ . (5)

عنه عليه السلام_ لِأَبي بَصيرٍ _: قُل أعوذُ بِعِزَّةِ اللّهِ ، وأعوذُ بِقُدرَةِ اللّهِ ، وأعوذُ بِجَلالِ اللّهِ ، وأعوذُ بِعَظَمَةِ اللّهِ ، وأعوذُ بِعَفوِ اللّهِ ، وأعوذُ بِمَغفِرَةِ اللّهِ ، وأعوذُ بِرَحمَةِ اللّهِ ، وأعوذُ بِسُلطانِ اللّهِ الَّذي هُوَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ ، وأعوذُ بِكَرَمِ اللّهِ ، وأعوذُ بِجَمعِ اللّهِ ، مِن شَرِّ كُلِّ جَبّارٍ عَنيدٍ ، وكُلِّ شَيطانٍ مَريدٍ ، وشَرِّ كُلِّ قَريبٍ أو بَعيدٍ أو ضَعيفٍ أو شَديدٍ ، ومِن شَرِّ السّامَّةِ وَالهامَّةِ وَالعامَّةِ ، ومِن شَرِّ كُلِّ دابَّةٍ صَغيرَةٍ أو كَبيرَةٍ ، بِلَيلٍ أو نَهارٍ ، ومِن شَرِّ فُسّاقِ العَرَبِ وَالعَجَمِ ، ومِن شَرِّ فَسَقَةِ الجِنِّ وَالإِنسِ . (6)

.


1- .السّامَّةُ : ما يسُمُّ ولا يقتلُ ، مثل العقرب والزّنبور ونحوهما . والجمع سوامّ (النهاية : ج 2 ص 404 «سمم») .
2- .الكافي : ج 2 ص 569 ح 3 عن القدّاح عن الإمام الصادق عليه السلام ، عدّة الداعي : ص 265 ح 6 ، بحار الأنوار : ج 43 ص 306 ح 67 .
3- .المصباح للكفعمي : ص 970 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 342 ؛ شرح نهج البلاغة : ج 19 ص 142 نحوه ، كنز العمّال : ج 16 ص 212 ح 44234 .
4- .الدعوات : ص 176 ح 491 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 137 ح 19 نقلاً عن الكتاب العتيق الغروي .
5- .مُهَج الدعوات : ص 228 عن الربيع ، بحار الأنوار : ج 94 ص 278 ح 1 .
6- .الكافي : ج 2 ص 569 ح 2 عن أبي بصير و ص 537 ح 8 عن معاوية بن وهب ، طبّ الأئمّة عليهم السلام : ص 120 عن يونس بن يعقوب عن الإمام الباقر [ أو] الإمام الصادق عليهماالسلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 86 ص 127 ح 9 .

ص: 231

امام على عليه السلام :پيامبر صلى الله عليه و آله حسن و حسين عليهماالسلام را با اين جملات ، تعويذ كرد : «شما دو تن را در پناه كلمات تامّ خدا و همه نام هاى نيكوى او درآوردم ، از گزند هر گزنده و خزنده زهردارى ، و از گزند هر چشمِ بدى ، و از گزند هر حسودى ، آن گاه كه حسادت ورزد . پيامبر صلى الله عليه و آله سپس رو به ما كرد و فرمود : «ابراهيم عليه السلام اين چنين اسماعيل و اسحاق عليهماالسلام را تعويذ مى كرد» .

امام على عليه السلام_ در يكى از سخنرانى هايش _: پناه مى بريم به پروردگار توانا ، از شرّ هر فرجامى! ... پناه بردم به پروردگار مهربان ، از شرّ هر رانده شده اى [از درگاه الهى] !

امام زين العابدين عليه السلام_ دريكى از دعاهايش _: ... معبود من! اگر اين ، از خشم و ناخشنودى تو بر من باشد ، پس من از خشم تو به بردبارى ات پناه مى برم .

امام صادق عليه السلام :بار خدايا! اين ، جايگاه كسى است كه به تو پناهنده گشته و به بخشايش تو ، پناه آورده است و از عزّت جلال تو ، حمايت مى طلبد . نشانه هاى قدرت تو را ديده است . پس تو نيز نشانه هاى مهربانى ات را به او بنمايان .

امام صادق عليه السلام_ به ابو بصير _: بگو : «پناه مى برم به عزّت خدا! پناه مى برم به توانايى خدا! پناه مى برم به شكوه خدا! پناه مى برم به بزرگى خدا! پناه مى برم به گذشت خدا! پناه مى برم به آمرزش خدا! پناه مى برم به مِهر خدا! پناه مى برم به سلطنت خدايى كه بر هر چيزى چيره و تواناست! پناه مى برم به بزرگوارى خدا! پناه مى برم به تمامى خدا ، از شرّ هر گردنكشِ خودكامه ، و هر شيطان متمرّد ، و از شرّ هر نزديك [و خويشى] يا دور [و بيگانه اى] يا ناتوانى يا نيرومندى ، و از گزند گزندگان و خزندگان و همگان ، و از گزند هر جنبنده اى كوچك يا بزرگ ، در شب يا روز ، و از گزند نابه كاران عرب و غير عرب ، و از گزند نابه كاران جنّ و اِنس!» .

.

ص: 232

موسى عليه السلام_ لَمّا وَقَفَ عَلى فِرعَونَ _: اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِخَيرِكَ مِن شَرِّهِ ، وأسأَ لُكَ بِخَيرِكَ مِن خَيرِهِ . (1)

المصنّف لابن أبي شيبة عن زيد العمي :لَمّا رَأى يوسُفُ عليه السلام عَزيزَ (2) مِصرَ ، قالَ : اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ بِخَيرِكَ مِن خَيرِهِ ، وأعوذُ بِقُوَّتِكَ مِن شَرِّهِ . (3)

2 / 5الاِجتِماعُالإمام الصادق عليه السلام :مَا اجتَمَعَ ثَلاثَةٌ مِنَ المُؤمِنينَ فَصاعِدا ، إلّا حَضَرَ مِنَ المَلائِكَةِ مِثلُهُم ؛ فَإِن دَعَوا بِخَيرٍ أمَّنوا ، وإنِ استَعاذوا مِن شَرٍّ دَعَوُا اللّهَ لِيَصرِفَهُ عَنهُم ، وإن سَأَلوا حاجَةً تَشَفَّعوا إلَى اللّهِ وسَأَلوهُ قَضاها . (4)

2 / 6صيغَةُ الاِستِعاذَةِعوالي اللآلي عن عبد اللّه بن مسعود :قَرَأتُ عَلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَقُلتُ : أعوذُ بِاللّهِ السَّميعِ العَليمِ ، فَقالَ لي : يَابنَ اُمِّ عَبدٍ ، قُل : «أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ» ، هكَذا أقرَأَنيهِ جَبرَئيلُ . (5)

.


1- .مُهَج الدعوات : ص 370 .
2- .عَزِيز _ كأمير _ : المَلِكُ ؛ مأخوذ من العِزّ وهو الشدَّةُ والقهر (تاج العروس : ج 8 ص 105 «عزز») .
3- .المصنّف لابن أبي شيبة : ج 7 ص 145 ح 1 ، الدعاء للطبراني : ص 324 ح 1062 ، تفسير القرطبي : ج 9 ص 211 ؛ مجمع البيان : ج 5 ص 370 ، بحار الأنوار : ج 12 ص 294 نقلاً عن العرائس وفيها «بك» بدل «بقوّتك» .
4- .الكافي : ج 2 ص 187 ح 6 عن غياث بن إبراهيم .
5- .عوالي اللآلي : ج 2 ص 47 ح 124 ، مستدرك الوسائل : ج 4 ص 265 ح 4658 ؛ تفسير القرطبي : ج 1 ص 87 نحوه .

ص: 233

2 / 5 گرد هم آمدن
2 / 6 عبارت پناه خواهى

موسى عليه السلام_ آن گاه كه در برابر فرعون قرار گرفت _: بار خدايا! از بدى او به خوبى تو پناه مى برم و به خوبى خودت ، خوبى او را از تو مى طلبم .

المصنف ، ابن ابى شيبه_ به نقل از زيد عمّى _:چون يوسف عليه السلام چشمش به عزيز (1) مصر افتاد ، گفت : «بار خدايا! به خوبى خودت ، خوبى او را از تو مى طلبم و از شرّ او ، به نيروى تو پناه مى برم» .

2 / 5گرد هم آمدنامام صادق عليه السلام :هيچ گاه سه مؤمن يا بيشتر ، گِرد هم نمى آيند ، مگر اين كه به همان اندازه ، از فرشتگان [در جمعشان] حاضر مى شوند ، و چون آن مؤمنان ، دعاى خيرى كنند ، فرشتگان ، «آمين» مى گويند ، و اگر از شرّى [به خدا ]پناه جويند ، فرشتگان ، دعا مى كنند تا خدا ، آن شر را از آنان بگردانَد ، و اگر حاجتى درخواست كنند ، فرشتگان ، نزد خداوند شفاعت مى نمايند و برآورده شدن آن را از او مى خواهند .

2 / 6عبارت پناه خواهىعوالى الّلآلى_ به نقل از عبد اللّه بن مسعود _: نزد پيامبر خدا به قرائت پرداختم و گفتم : پناه مى برم به خداى شنواى دانا! به من فرمود : «اى پسر امّ عبد! بگو : پناه مى برم به خدا ، از شيطان رانده شده! . جبرئيل عليه السلام اين گونه به من خواندن آموخت .

.


1- .عزيز ، يعنى پادشاه ، و مأخوذ از «عزّ» است ، به معناى نيرو و چيرگى .

ص: 234

تفسير العيّاشي عن سماعة عن الإمام الصادق عليه السلام_ في قَولِ اللّهِ : «فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْءَانَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَ_نِ الرَّجِيمِ» (1) _: قُلتُ : كَيفَ أقولُ ؟ قالَ : تَقولُ : «أستَعيذُ بِاللّهِ السَّميعِ العَليمِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ» . (2)

2 / 7هَيئَةُ الاِستِعاذَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا سَأَلتُمُ اللّهَ عز و جل ، فَاسأَلوهُ بِباطِنِ الكَفَّينِ ، وإذَا استَعَذتُموهُ ، فَاستَعيذوهُ بِظاهِرِهِما . (3)

مسند ابن حنبل عن خلّاد بن السائب الأنصاري :أنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله كانَ إذا سَأَلَ جَعَلَ باطِنَ كَفَّيهِ إلَيهِ ، وإذَا استَعاذَ جَعَلَ ظاهِرَهُما إلَيهِ . (4)

الإمام عليّ عليه السلام :إذا سَأَلتَ اللّهَ فَاسأَلهُ بِبَطنِ كَفَّيكَ ، وإذا تَعَوَّذتَ فَبِظَهرِ كَفَّيكَ ، وإذا دَعوَتَ فَبِإِصبَعَيكَ . (5)

الكافي عن أبي بصير عن الإمام الصادق عليه السلام ، قال :سَأَلتُهُ عَنِ الدُّعاءِ ورَفعِ اليَدَينِ ، فَقالَ : عَلى أربَعَةِ أوجُهٍ : أمَّا التَّعَوُّذُ فَتَستَقبِلُ القِبلَةَ بِباطِنِ كَفَّيكَ ، وأمَّا الدُّعاءُ فِي الرِّزقِ فَتَبسُطُ كَفَّيكَ وتُفضي بِباطِنِهِما إلَى السَّماءِ ، وأمَّا التَّبَتُّلُ (6) فَإِيماءٌ بِإِصبَعِكَ السَّبّابَةِ ، وأمَّا الاِبتِهالُ (7) فَرَفعُ يَدَيكَ تُجاوِزُ بِهِما رَأسَكَ ، ودُعاءُ التَّضَرُّعِ أن تُحَرِّكَ إصبَعَكَ السَّبّابَةَ مِمّا يَلي وَجهَكَ ، وهُوَ دُعاءُ الخيفَةِ . (8)

.


1- .النحل : 98 .
2- .تفسير العيّاشي : ج 2 ص 270 ح 67 ، بحار الأنوار : ج 63 ص 255 ح 122 .
3- .الجعفريّات : ص 226 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام ، مستدرك الوسائل : ج 5 ص 187 ح 2 .
4- .مسند ابن حنبل : ج 5 ص 565 ح 16564 ، كنز العمّال : ج 7 ص 72 ح 18018 .
5- .قرب الإسناد : ص 145 ح 521 عن أبي البختري عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام ، بحار الأنوار : ج 93 ص 337 ح 2 .
6- .تَبَتّلَ إلى العبادة : تفرّغ لها وانقطع (المصباح المنير : ص 35 «بتل») .
7- .الابتهالُ : التضرَّعُ والمبالغة في السؤال (النهاية : ج 1 ص 167 «بهل») .
8- .الكافي : ج 2 ص 481 ح 5 ، عدّة الداعي : ص 183 وفيه «على خمسة أوجه» بدل «على أربعة أوجه» ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 15 ح 2027 عن هارون بن خارجة ، بحار الأنوار : ج 93 ص 339 ح 8 .

ص: 235

2 / 7 چگونگى پناه بردن

تفسير العيّاشى_ به نقل از سماعه _امام صادق عليه السلام ، در باره اين سخن خداوند : «پس هر گاه قرآن قرائت كردى ، از شيطان رانده شده به خدا پناه ببر» _ : [سماعه گويد : ]گفتم : چگونه بگويم؟ فرمود : «مى گويى : پناه مى برم به خداى شنواى دانا ، از شيطان رانده شده! » .

2 / 7چگونگى پناه بردنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هرگاه از خدا درخواست كرديد ، با كف دست هايتان از او بخواهيد و هرگاه از او پناه خواستيد ، با پشتِ دست هايتان از او پناه بخواهيد .

مسند ابن حنبل_ به نقل از خلّاد بن سائب انصارى _: پيامبر صلى الله عليه و آله هرگاه [از خداوند ]درخواست مى كرد ، كفِ دو دستش را به سوى او (به سَمت آسمان) مى كرد و هرگاه پناه مى خواست ، پشت دست هايش را به جانب او (به جانب آسمان) قرار مى داد .

امام على عليه السلام :هرگاه از خدا درخواست كردى ، با كف دستانت از او درخواست كن و هرگاه پناه خواستى ، با پشت دستانت پناه ببر و هرگاه دعا كردى ، با [بلند كردن ]دو انگشتت ، دعا كن .

الكافى_ به نقل از ابو بصير _: از امام صادق عليه السلام در باره دعا كردن و بالا بردن دست ها پرسيدم . فرمود : بر چهار گونه است : براى پناه بردن به خدا ، كف دست هايت را به سوى قبله مى كنى ، براى دعا كردن جهت روزى ، دستانت را مى گشايى و كفِ آنها را به سوى آسمان مى برى ، براى تبتّل، (1) با انگشت نشانه ، اشاره مى شود و براى ابتهال، (2) دست هايت را بلند مى كنى ، به طورى كه از سرت بگذرانى . دعاى تضرّع هم اين است كه انگشت نشانه ات را در برابر صورتت حركت مى دهى ، و اين ، دعاى ترس است .

.


1- .عبارت «تبتّل إلى العبادة» كه در روايت آمده ، يعنى با تمام وجود ، به عبادت روى آورد و خود را وقف عبادت كرد .
2- .ابتهال ، يعنى التماس و درخواست كردن و پافشارى بر آن ، نيز چيزى را با زارى خواستن .

ص: 236

الكافي عن محمّد بن مسلم وزرارة :قُلنا لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : كَيفَ المَسأَلَةُ إلَى اللّهِ تَبارَكَ وتَعالى ؟ قالَ : تَبسُطُ كَفَّيكَ . قُلنا : كَيفَ الاِستِعاذَةُ ؟ قالَ : تُفضي بِكَفَّيكَ . وَالتَّبَتُّلُ الإِيماءُ بِالإِصبَعِ ، وَالتَّضَرُّعُ تَحريكُ الإِصبَعِ ، وَالاِبتِهالُ أن تَمُدَّ يَدَيكَ جَميعا . (1)

راجع : نهج الدعاء : ص 218 (توضيح حول الأحوال المتناسبة للدعاء) .

.


1- .الكافي : ج 2 ص 481 ح 7 .

ص: 237

الكافى_ به نقل از محمّد بن مسلم و زراره _: به امام صادق عليه السلام گفتيم : درخواست كردن از خداوند _ تبارك و تعالى _ به چه نحو است؟ فرمود : «كفِ دستانت را مى گشايى» . گفتيم : پناه خواستن ، به چه نحو است؟ فرمود : «كف دستانت را به سوى آسمان مى كنى . در تبتّل ، با انگشت ، اشاره مى كنى ، در تضرّع ، انگشت[هاى دست هايت] را تكان مى دهى و در ابتهال ، هر دو دستت را با هم مى كشى» .

ر . ك : نهج الدعاء : ج 1 ص 407 (توضيحى در باره حالت هاى متناسب با نيايش) .

.

ص: 238

الفَصلُ الثّالِثُ : بركات الاستعاذة3 / 1التَّحَصُّنُ في حِصنِ اللّهِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ عز و جل قالَ : مَن عادى لي وَلِيّا فَقَد آذَنتُهُ بِالحَربِ ، وما تَقَرَّبَ إلَيَّ عَبدي بِشَيءٍ أحَبَّ إلَيَّ مِمَّا افتَرَضتُ عَلَيهِ ، ولا يَزالُ عَبدي يَتَقَرَّبُ إلَيَّ بِالنَّوافِلِ حَتّى اُحِبَّهُ ، فَإِذا أحبَبتُهُ كُنتُ سَمعَهُ الَّذي يَسمَعُ بِهِ ، وبَصَرَهُ الَّذي يُبصِرُ بِهِ ، ويَدَهُ الَّتي يَبطِشُ بِها ، ورِجلَهُ الَّتي يَمشي بِها ، وإن سَأَلَني لَاُعطِيَنَّهُ ، ولَئِنِ استَعاذَني لَاُعيذَنَّهُ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :إلهي ، مَن ذَا الَّذِي استَصرَخَكَ فَلَم تُصرِخهُ ! إلهي ، مَنِ الَّذِي استَغفَرَكَ فَلَم تَغفِر لَهُ ! إلهي ، مَنِ الَّذِي استَعاذَ بِكَ فَلَم تُعِذهُ ! (2)

عنه صلى الله عليه و آله_ مِن دُعاءٍ عَلَّمَهُ لِلإِمامِ عَلِيٍّ عليه السلام _: . . . وأنتَ جارُ مَن لاذَ بِكَ وتَضَرَّعَ إلَيكَ ، عِصمَةُ مَنِ اعتَصَمَ بِكَ . (3)

.


1- .صحيح البخاري : ج 5 ص 2385 ح 6137 ، السنن الكبرى : ج 3 ص 482 ح 6395 و ج 10 ص 370 ح 20980 ، تفسير ابن كثير : ج 4 ص 508 ، تفسير القرطبي : ج 6 ص 135 كلّها عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 7 ص 770 ح 21327 .
2- .بحار الأنوار : ج 90 ص 342 ح 54 نقلاً عن اختيار ابن الباقي .
3- .مُهَج الدعوات : ص159 عن الحرث بن عمير عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عن الإمام عليّ عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 86 ص 333 ح 71 .

ص: 239

فصل سوم: بركت هاى پناه بردن به خدا
3 / 1 جاى گرفتن در دژ خداوند

فصل سوم: بركت هاى پناه بردن به خدا3 / 1جاى گرفتن در دژ خداوندپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند عز و جل فرمود : «هر كه با دوست من ، دشمنى كند ، به او اعلان جنگ مى دهم . بهترين وسيله تقرّب بنده ام به من ، چيزى است كه بر او واجب ساخته ام . بنده ام از طريق نافله ها ، پيوسته به من نزديك مى شود تا آن جا كه دوستدار او مى شوم ، و چون دوستدار [و عاشقش] شدم ، گوش او مى شوم كه با آن مى شنود ، و چشم او كه با آن مى بيند ، و دست او كه با آن كار مى كند و پايش كه با آن راه مى رود . (1) اگر از من بخواهد ، حتما به او مى دهم و اگر از من پناه بخواهد ، بى گمان ، پناهش مى دهم» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در مناجات _: معبود من! كيست كه از تو فرياد خواسته باشد و تو به فريادش نرسيده باشى؟! معبود من! كيست كه از تو آمرزش خواسته باشد و تو او را نيامرزيده باشى؟! معبود من! كيست كه از تو پناه خواسته باشد و تو پناهش نداده باشى؟!

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در دعايى كه آن را به امام على عليه السلام آموخت _: ... آن كه به تو پناه آورَد و به درگاه تو زارى كند ، تو از او حمايت مى كنى ، و آن كه دست به دامن تو شود ، تو نگهدار اويى.

.


1- .يعنى : من ، همه چيز او مى شوم و عشق به من ، تمام وجود او را فرا مى گيرد و همه حركات و سكناتش خدايى مى شود . م .

ص: 240

عنه صلى الله عليه و آله :قَضَى اللّهُ عَلى نَفسِهِ أنَّهُ مَن آمَنَ بِهِ هَداهُ ... ومَنِ التَجَأَ إلَيهِ آواهُ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله_ في دُعاءِ الجَوشَنِ الكَبيرِ _: يا غايَةَ الطّالِبينَ ، يا ظَهرَ اللّاجِئينَ ، يا مُدرِكَ الهارِبينَ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله_ مِمَّا استَعاذَ بِهِ في يَومِ وادِي القُرى _: لا يَذِلُّ مَنِ اعتَمَدَ عَلَيكَ ، ولا يُضامُ (3) مَن لَجَأَ إلَيكَ ، ولا يَفتَقِرُ سائِلُكَ . (4)

الإمام عليّ عليه السلام_ مِن دُعاءٍ كانَ يَدعو بِهِ بَعدَ الفَجرِ وفِي المُهِمّاتِ _: يا يَدَ الواثِقينَ ، يا ظَهرَ اللّاجينَ ، يا غِياثَ المُستَغيثينَ ، ويا جارَ المُستَجيرينَ . (5)

عنه عليه السلام :إنَّ لُقمانَ الحَكيمَ قالَ لِابنِهِ وهُوَ يَعِظُهُ : يا بُنَيَّ مَنِ الَّذِي ابتَغَى اللّهَ عز و جل فَلَم يَجِدهُ ؟! ومَن ذَا الَّذي لَجَأَ إلَى اللّهِ فَلَم يُدافِع عَنهُ ؟! (6)

عنه عليه السلام_ في حِرزٍ لَهُ _:رَبِّ وأعِذني بِعِياذِكَ ، بِكَ امتَنَعَ (7) عائِذُكَ . (8)

عنه عليه السلام_ في حِجابِهِ عليه السلام _: أمِنَ مَنِ استَجارَ بِاللّهِ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ . (9)

.


1- .مستدرك الوسائل : ج 11 ص 218 ح 12792 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللُّباب .
2- .المصباح للكفعمي : ص 344 ، البلد الأمين : ص 408 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 393 .
3- .الضَّيمُ : الظُّلم ، وضامَهُ حقَّه ضَيما : نقصه إيّاه (لسان العرب : ج 12 ص 7359 «ضيم») .
4- .مُهَج الدعوات : ص 100 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 218 ح 17 .
5- .البلد الأمين : ص 361 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 335 ح 72 وراجع مصباح المتهجّد : ص 544 ح 632 والإقبال : ج 1 ص 92 والمصنّف لابن أبي شيبة : ج 7 ص 85 ح 8 وتاريخ دمشق : ج 34 ص 385 .
6- .كنز الفوائد : ج 2 ص 68 ، بحار الأنوار : ج 13 ص 433 ح 25 وفيه عن أبي ذرّ عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله .
7- .المانع : من صفات اللّه تعالى ، والمعنى أنّه تبارك وتعالى يمنعُ أهلَ دينه وينصرهُم ؛ إذ لا مَنَعَةَ لمن لم يمنعه اللّه ُ ، ولا يمتنع من لم يكن اللّه له مانعا (لسان العرب : ج 8 ص 343 «منع») .
8- .مكارم الأخلاق : ج 2 ص 294 ح 2652 ، مُهَج الدعوات : ص 40 عن الفضل بن الربيع عن الإمام الكاظم عليه السلام وفيه «فبعياذك» بدل «بك» ، بحار الأنوار : ج 94 ص 195 .
9- .مُهَج الدعوات : ص 355 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 373 ح 1 .

ص: 241

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند ، وظيفه خود قرار داده است كه هر كس را به او ايمان آورَد ، هدايت كند ... و هر كس را به او پناه ببرد ، پناه دهد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در دعاى جوشن كبير _: اى مقصد نهايىِ جويندگان ، اى پشتيبان پناهندگان ، اى گيرنده گريختگان !

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در دعايى كه در حادثه وادى القُرى ، با آن ، خود را در پناه خدا درآورد _: آن كه به تو تكيه كند ، خوار نگردد ، و آن كه به تو پناه آورَد ، ستم نبيند ، و درخواست كننده از تو ، فقير نشود .

امام على عليه السلام_ در دعايى كه بعد از نماز صبح [يا : بعد از سپيده] و در گرفتارى ها ، آن را مى خواند _: اى دست اعتماد كنندگان ، اى پشتِ پناهندگان ، اى كمكِ كمك خواهان ، و اى پناهِ پناهجويان!

امام على عليه السلام: لقمان حكيم در اندرز به فرزندش گفت : «پسرم! كيست كه خداى را جست و نيافت؟! و كيست كه به خدا پناه بُرد و خدا از او دفاع نكرد؟!».

امام على عليه السلام_ در يكى از حِرزهايش _: پروردگارا! مرا در پناهگاهت پناه ده ، كه پناهنده تو ، در حمايت توست .

امام على عليه السلام_ در تعويذش _: كسى كه از خدا پناه جويد ، در امان است . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارىِ خدا .

.

ص: 242

عنه عليه السلام_ مِن دُعاءٍ لَهُ عليه السلام عِندَ الشَّدائِدِ ونُزولِ الحَوادِثِ _: لا تَقرَعُ (1) القَوارِعُ (2) مَن لَجَأَ إلى مَعقِلِ (3) الاِنتِصارِ بِكَ . (4)

الإمام زين العابدين عليه السلام_ مِن دُعائِهِ عليه السلام فِي المَوقِفِ _: يا ... ظَهرَ اللّاجِئينَ ، وجارَ المُستَجيرينَ ، وطالِبَ الغادِرينَ . (5)

عنه عليه السلام_ في دُعاءٍ لَهُ _: يا مَن قَصَدَهُ الضّالّونَ فَأَصابوهُ مُرِشدا ، وأمَّهُ الخائِفونَ فَوَجَدوهُ مَعقِلاً ، ولَجَأَ إلَيهِ العائِدونَ (6) فَوَجَدوهُ مَوئِلاً (7) . (8)

عنه عليه السلام_ مِن دُعاءٍ لَهُ في دَفعِ كَيدِ الأَعداءِ _: نادَيتُكَ _ يا إلهي _ مُستَغيثا بِكَ ، واثِقا بِسُرعَةِ إجابَتِكَ ، عالِما أنَّهُ لا يُضطَهَدُ مَن أوى إلى ظِلِّ كَنَفِكَ (9) ، ولا يَفزَعُ مَن لَجَأَ إلى مَعقِلِ انتِصارِكَ ، فَحَصَّنتَني مِن بَأسِهِ بِقُدرَتِكَ . (10)

عنه عليه السلام_ في مُناجاةٍ لَهُ _: سَيِّدي ... أعلَمُ أنَّكَ لا تَكِلُ اللّاجينَ إلَيكَ إلى غَيرِكَ ، ولا تُخلِي الرّاجينَ لِحُسنِ تَطَوُّلِكَ مِن نَوافِلِ بِرِّكَ . (11)

.


1- .في المصدر : «يقرع» ، والتصويب من بحار الأنوار .
2- .قَرَعَهُ أمر : إذا أتاه فجأةً ، وجمعها : قوارع (النهاية : ج 4 ص 45 «قرع») .
3- .المَعاقِلُ : الحُصون ، واحدها مَعقِل (النهاية : ج 3 ص 281 «عقل») .
4- .مُهَج الدعوات : ص 162 ، بحار الأنوار : ج 95 ص 260 ح 33 .
5- .مصباح المتهجّد : ص 691 ح 771 ، المزار للمفيد : ص 155 ، الإقبال : ج 2 ص 104 ، المصباح للكفعمي : ص 879 ، المزار الكبير : ص 447 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 98 ص 229 .
6- .في بعض نسخ المصدر الخطّية : «العائذون» كما أشار إليه في هامش المصدر ، وفي فتح الأبواب وبحار الأنوار : «العابدون» .
7- .الموْئِلُ : الملجأُ (الصحاح : ج 5 ص 1838 «وأل») .
8- .الخرائج والجرائح : ج 1 ص 266 ح 9 ، المناقب لابن شهر آشوب : ج 4 ص 142 ، فتح الأبواب : ص 247 نحوه وكلّها عن حمّاد بن حبيب الكوفي ، بحار الأنوار : ج 46 ص 40 .
9- .كَنَفُ اللّه : حِرزُهُ وسِتْرُهُ (تاج العروس : ج 12 ص 466 «كنف») .
10- .الصحيفة السجّاديّة : ص 213 الدعاء 49 ، الأمالي للمفيد : ص 241 ح 3 ، الأمالي للطوسي : ص 16 ح 19 كلاهما عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عليه السلام ، مُهَج الدعوات : ص 202 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 321 .
11- .بحار الأنوار : ج 94 ص 171 ح 22 نقلاً عن كتاب أنيس العابدين .

ص: 243

امام على عليه السلام_ در دعايى براى هنگام سختى ها و هجوم حوادث _: كسى كه به دژِ يارى خواهى از تو پناه آورَد ، بلاهاى ناگهانى ، او را در هم نمى كوبند .

امام زين العابدين عليه السلام_ در دعايى در موقوف (عرفات) _:اى ... پشتيبان پناهندگان ، و حامى حمايت خواهان ، و تعقيب كننده پيمان شكنان !

امام زين العابدين عليه السلام_ در دعا _: اى آن كه گم راهانْ سوى او شدند و او را راه نما يافتند ، بيمناكانْ آهنگ كوى او كردند و او را قلعه استوار يافتند و بازگشتگان ، به او پناه بردند و او را پناهگاه يافتند!

امام زين العابدين عليه السلام_ در دعا براى دفع نيرنگ دشمنان _:تو را خواندم _ اى معبود من! _ و از تو يارى خواستم ، و اطمينان داشتم كه زود اجابت مى كنى و دانستم كه هر كس به سايه حمايت تو پناه آورَد ، به او ستم نخواهد شد و آن كه به دژِ يارى خواهى از تو پناه برَد ، هراسى به او راه نخواهد يافت ، پس به قدرت خود ، مرا از آسيب او (دشمن) مصون داشتى .

امام زين العابدين عليه السلام_ در مناجات _: آقاى من! ... مى دانم كه تو پناهندگان به درگاهت را به غير خود وا نمى گذارى ، و اميدواران به حسن بخششت را از فزونى هاى احسانت بى بهره نمى دارى .

.

ص: 244

عنه عليه السلام :إلهي ومَولايَ وغايَةَ رَجائي ، أشرَقتَ مِن عَرشِكَ عَلى أرَضيكَ ومَلائِكَتِكَ وسُكّانِ سَماواتِكَ ، وقَدِ انقَطَعَتِ الأَصواتُ وسَكَنَتِ الحَرَكاتُ ، وَالأَحياءُ فِي المَضاجِعِ كَالأَمواتِ ، فَوَجَدتَ عِبادَكَ في شَتَّى الحالاتِ : فَمِنهُ (1) خائِفٌ لَجَأَ إلَيكَ فَآمَنتَهُ ، ومُذنِبٌ دَعاكَ لِلمَغفِرَةِ فَأَجَبتَهُ ، وراقِدٌ استَودَعَكَ نَفسَهُ فَحَفِظتَهُ ، وضالٌّ استَرشَدَكَ فَأَرشَدتَهُ ، ومُسافِرٌ لاذَ بِكَنَفِكَ فَآوَيتَهُ ، وذو (2) حاجَةٍ ناداكَ لَها فَلَبَّيتَهُ، وناسِكٌ (3) أفنى بِذِكرِكَ لَيلَهُ فَأَحظَيتَهُ (4) وبِالفَوزِ جازَيتَهُ ، وجاهِلٌ ضَلَّ عَنِ الرُّشدِ وعَوَّلَ عَلَى الجَلَدِ (5) مِن نَفسِهِ فَخَلَّيتَهُ . (6)

الإمام الصادق عليه السلام_ مِن دُعاءٍ لَهُ فِي القُنوتِ _: يا مَأمَنَ الخائِفِ ، وكَهفَ اللّاهِفِ ، وجُنَّةَ العائِذِ ، وغَوثَ اللّائِذِ ، خابَ مَنِ اعتَمَدَ سوِاكَ ، وخَسِرَ مَن لَجَأَ إلى دونِكَ . (7)

الكافي عن عبد اللّه بن أبان :دَخَلنا عَلى أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام فَسَأَلَنا : أفيكُم أحَدٌ عِندَهُ عِلمُ عَمّي زَيدِ بنِ عَلِيٍّ ؟ فَقالَ رَجُلٌ مِنَ القَومِ : أنَا عِندي عِلمٌ مِن عِلمِ عَمِّكَ ؛ كُنّا عِندَهُ ذاتَ لَيلَةٍ في دارِ مُعاوِيَةَ بنِ إسحاقَ الأَنصارِيِّ إذ قالَ : اِنطَلِقوا بِنا نُصَلّي في مَسجِدِ السَّهلَةِ . فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : وفَعَلَ ؟ فَقالَ : لا ، جاءَهُ أمرٌ فَشَغَلَهُ عَنِ الذَّهابِ . فَقالَ عليه السلام : أما وَاللّهِ لَو أعاذَ (8) اللّهَ بِهِ حَولاً لَأَعاذَهُ . (9)

.


1- .كذا في المصدر ، والصواب : «فمنهم» .
2- .في المصدر : «وذي حاجة» ، والصواب ما أثبتناه .
3- .النُّسْك والنُّسُك : الطاعة والعبادة (النهاية : ج 5 ص 48 «نسك») .
4- .الحَظْوَةُ : بلوغ المرام (مجمع البحرين : ج 1 ص 425 «حظا») .
5- .الجَلَدُ : الصَّلابَةُ والجَلادةُ (لسان العرب : ج 3 ص 125 «جلد») .
6- .بحار الأنوار : ج 94 ص 130 ح 19 نقلاً عن الكتاب العتيق الغروي .
7- .مُهَج الدعوات : ص 74 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 219 .
8- .الإعاذةُ بمعنى الاستعاذة ، كما تقول : أعوذُ باللّه ِ (مرآة العقول : ج 15 ص 491) .
9- .الكافي : ج 3 ص 494 ح 1 ، المزار الكبير : ص 133 ح 3 نحوه وفيه «لو استعاذ اللّه حولاً لأعاذه سنين» بدل «لو أعاذ اللّه به حولاً لأعاذه» ، بحار الأنوار : ج 11 ص 57 ح 58 وراجع قصص الأنبياء : ص 79 ح 62 .

ص: 245

امام زين العابدين عليه السلام :معبودا و سَرورا و اى فرجامين اميد من! از فراز اورنگ خويش ، بر زمين هايت و فرشتگانت و ساكنان آسمانت تابيدى ، و آواها خاموش شد و جنبش ها آرام گرفت و زندگان در بسترها چونان مردگان شدند ، و تو بندگانت را در حالات گونه گون يافتى : يكى را ترسانى كه به تو پناه آورده ، پس او را ايمن داشتى ، ديگرى را گنهكارى كه براى آمرزش ، تو را خوانده ، پس اجابتش كردى ، ديگرى را خفته اى كه جان خويش را به تو سپرده ، پس او را نگهدارى كردى ، ديگرى را گم راهى كه از تو راه نمايى خواسته ، پس راه نمايى اش كردى ، ديگرى را مسافرى كه به سايه تو پناه آورد ، پس پناهش دادى ، ديگرى را نيازمندى كه از تو نياز خواسته ، پس نيازش را برآوردى ، ديگرى را عبادتْ پيشه اى كه شب خود را به ياد تو سپرى كرده ، پس او را كام روا ساختى و رستگارى را به او پاداش دادى ، و ديگرى را نادانى كه از راه به در رفته و بر قدرت خويش تكيه كرده ، پس او را به خود وانهادى .

امام صادق عليه السلام_ در دعا هنگام قنوت _: اى مأمن ترسان ، و پناه غمناك، و سپرِ پناهنده ، و كمك كننده حمايت خواه! ناكام شد آن كه به غير تو تكيه كرد ، و زيان كرد آن كه به جز تو پناه برد .

الكافى_ به نقل از عبداللّه بن ابان _: خدمت امام صادق عليه السلام رسيديم . از ما پرسيد : «آيا در ميان شما كسى هست كه در باره عمويم زيد بن على ، مطلبى بداند؟» . مردى از ميان جمع گفت : من از عموى شما مطلبى مى دانم . شبى در خانه معاوية بن اسحاق انصارى ، نزد زيد بوديم كه گفت : برويم در مسجد سهله نماز بگزاريم . امام صادق عليه السلام فرمود : «اين كار را كرد؟». مرد گفت : خير ، كارى برايش پيش آمد كه او را از رفتن بازداشت . فرمود : «به خدا سوگند كه اگر با آن [عمل] ، يك سال هم از خدا پناه خواسته بود ، به او پناه مى داد». (1)

.


1- .يعنى : اگر به آن مسجد رفته بود و نماز مى خواند و در آن جا از خداوند به مدّت يك سال پناه مى خواست ، خداوند ، او را پناه مى داد و به شهادت نمى رسيد . م .

ص: 246

الإمام الهادي عليه السلام_ في قُنوتِهِ _: أنتَ اللّهُمَّ بِالمَرصَدِ مِنَ المَكّارِ (1) ، اللّهُمَّ وغَيرُ مُهمِلٍ مَعَ الإِمهالِ ، وَاللاّئِذُ بِكَ آمِنٌ ، وَالرّاغِبُ إلَيكَ غانِمٌ ، وَالقاصِدُ اللّهُمَّ لِبابِكَ سالِمٌ . (2)

عنه عليه السلام_ في قُنوتِهِ _: يا مَن دَعاهُ المُضطَرّونَ فَأَجابَهُم ، ولَجَأَ إلَيهِ الخائِفونَ فَآمَنَهُم . (3)

3 / 2التَّنَعُّمُ بِرَحمَةِ اللّهِالإمام عليّ عليه السلام :لا إلهَ إلَا اللّهُ الشّاكِرُ لِلمُطيعِ لَهُ ، المُملي لِلمُشرِكِ بِهِ ، القَريبُ مِمَّن دَعاهُ عَلى حالِ بُعدِهِ ، وَالبَرُّ الرَّحيمُ بِمَن لَجَأَ إلى ظِلِّهِ ، وَاعتَصَمَ بِحَبلِهِ . (4)

عنه عليه السلام :إلهي ، إنَّ مَن تَعَرَّفَ بِكَ غَيرُ مَجهولٍ ، ومَن لاذَ بِكَ غَيرُ مَخذولٍ ، ومَن أقبَلتَ عَلَيهِ غَيرُ مَملولٍ . (5) إلهي إنَّ مَنِ انتَهَجَ بِكَ لَمُستَنيرٌ ، وإنَّ مَنِ اعتَصَمَ بِكَ لَمُستَجيرٌ ، وقَد لُذتُ بِكَ يا إلهي فَلا تُخَيِّب ظَنّي مِن رَحمَتِكَ ، ولا تَحجُبني عَن رَأفَتِكَ . (6)

.


1- .المكر : احتيال في خفية ، والمكرُ : الخديعة والاحتيال ، ورجلٌ مكّارٌ : ماكِرٌ (لسان العرب : ج 5 ص 183 «مكر») .
2- .مُهَج الدعوات : ص 82 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 226 .
3- .مُهَج الدعوات : ص 83 ، المصباح للكفعمي : ص 188 عن الإمام الجواد عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 85 ص 227 .
4- .البلد الأمين : ص 93 ، بحار الأنوار : ج 90 ص 139 ح 7 .
5- .في المصدر : «مملوك» ، والتصويب من بحار الأنوار .
6- .الإقبال : ج 3 ص 298 عن الحسين بن خالويه ، بحار الأنوار : ج 94 ص 98 ح 12 .

ص: 247

3 / 2 بهره مند شدن از رحمت خدا

امام هادى عليه السلام_ در قنوتش _: تو _ خداوندا _ در كمين نيرنگبازانى ، و خدايا! با آن كه مهلت مى دهى ، [آنان را ]رها نمى كنى . آن كه به تو پناه آورَد ، در امان است . آن كه به تو علاقه داشته باشد ، سود مى بَرد و آن كه _ خدايا _ آهنگ درگاه تو كند ، در سلامت است.

امام هادى عليه السلام_ در قنوتش _: اى كسى كه درماندگان ، او را خواندند و پاسخشان داد و بيمناكان ، به او پناه بردند و در امانشان داشت .

3 / 2بهره مند شدن از رحمت خداامام على عليه السلام :معبودى نيست جز خدايى كه سپاس گزارِ فرمان بردار خويش است و به آن كه بدو شرك ورزد ، فرصت مى دهد و به آن كه او را در حال دورى اش بخواند ، نزديك است ، و به آن كه به سايه او پناه برد و به ريسمان او چنگ زند ، دلسوز و مهربان است .

امام على عليه السلام :معبود من! آن كه به تو شناخته شود ، ناشناخته نيست و آن كه به تو پناه برد ، بى يارى نمى ماند و آن كه تو به او روى آورى ، ملال آور نباشد . معبود من! آن كه به واسطه تو ، ره پويد ، در روشنايى حركت مى كند و آن كه به تو پناه آورَد ، در پناه است ، و من به تو پناه آوردم _ اى معبود من! _ ، پس اميد مرا به رحمتت ، نوميد مگردان و مرا از مهرورزى ات محروم مساز .

.

ص: 248

الإمام زين العابدين عليه السلام_ فِي الدُّعاءِ _: يا راحِمَ رَنَّةِ (1) العَليلِ ... أنتَ مُجيبُ مَن دَعا وراحِمُ مَن لاذَ بِكَ وشَكا ، أستَعطِفُكَ عَلَيَّ ، وأطلُبُ رَحمَتَكَ لِفاقَتي ، فَقَد غَلَبَتِ الاُمورُ قِلَّةَ حيلَتي . (2)

عنه عليه السلام_ فِي الدُّعاءِ _: يا خَيرَ مَن رَجاهُ الرّاجونَ ، وأرأَفَ مَن لَجَأَ إلَيهِ اللّاجونَ ، وأكرَمَ مَن قَصَدَهُ المُحتاجونَ ، ارحَمني إذَا انقَطَعَ مَعلومُ عُمُري . (3)

مصباح الشريعة_ فيما نَسَبَهُ إلَى الإِمامِ الصّادِقِ عليه السلام _: إذا عَلِمَ اللّهُ عز و جل مِن قَلبِكَ صِدقَ الاِلتِجاءِ إلَيهِ ، نَظَرَ إلَيكَ بِعَينِ الرَّأفَةِ وَالرَّحمَةِ وَاللُّطفِ ، ووَفَّقَكَ لِما يُحِبُّ ويَرضى . (4)

الكافي عن عليّ بن عيسى رفعه ، قال :إنَّ موسى عليه السلام ناجاهُ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى فَقالَ لَهُ في مُناجاتِهِ : يا موسى ، مُر عِبادي يَدعوني عَلى ما كانَ ، بَعدَ أن يُقِرّوا لي أنَّي أرحَمُ الرّاحِمينَ ... . فَمَن لَجَأَ إلَيكَ وَانضَوى إلَيكَ مِنَ الخاطِئينَ فَقُل : أهلاً وسَهلاً ، يا رَحبَ الفِناءِ (5) بِفِناءِ رَبِّ العالَمينَ ، وَاستَغفِر لَهُم ، وكُن لَهُم كَأَحَدِهِم ، وَلا تَستَطِل عَلَيهِم بِما أنَا أعطَيتُكَ فَضلَهُ . (6)

3 / 3السَّلامَةُ مِنَ الشَّيطانِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :تَعَوَّذوا بِاللّهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ ، فَإِنَّ مَن تَعَوَّذَ بِاللّهِ مِنهُ أعاذَهُ اللّهُ ، وتَعَوَّذوا مِن هَمَزاتِهِ (7) ونَفَخاتِهِ ونَفَثاتِهِ (8) . (9)

.


1- .الرَّنَّةُ : الصَّوتُ (الصحاح : ج 5 ص 2127 «رنن») .
2- .بحار الأنوار : ج 94 ص 121 ح 19 نقلاً عن الكتاب العتيق الغروي .
3- .بحار الأنوار : ج 94 ص 161 ح 22 نقلاً عن كتاب أنيس العابدين .
4- .مصباح الشريعة : ص 89 ، بحار الأنوار : ج 83 ص 374 ح 40 .
5- .قد يُقرأ في بعض نسخ الحديث : «بأرحب الفناء» والظاهر هو الأصحّ (هامش المصدر) . هذا وفي تحف العقول : «بأرحب الفناء نزلت بفناء ربّ العالمين» .
6- .الكافي : ج 8 ص 48 ح 8 ، تحف العقول : ص 495 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 38 ح 7 .
7- .الهمزُ : الغمز والضغط والدفع والضرب ، وفسَّر النبيّ صلى الله عليه و آله همز الشيطان بالمُوتةِ ، أي : الجنون ؛ لأنّه يحصلُ من نخسه وغمزه (القاموس المحيط : ج 2 ص 196 «همز») .
8- .النَّفثُ : شبه النفخ في الرُّقية ولا ريق معه ، فإن كان معه ريق فهو التّفل (تاج العروس : ج 3 ص 272 «نفث») .
9- .التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه السلام : ص 584 ح 347 ، بحار الأنوار : ج 63 ص 204 ح 29 .

ص: 249

3 / 3 ايمن ماندن از شيطان

امام زين العابدين عليه السلام_ در دعا _: اى رحم كننده بر ناله بيمار! ... تو آن را كه بخوانَدَت ، پاسخ مى دهى و بر آن كه به تو پناه آورَد و شِكوه كند ، رحم مى كنى . از تو مى خواهم كه بر من مهر بورزى ، و تقاضا دارم كه بر بينوايى ام رحم آورى ؛ چرا كه مشكلات ، بر ناچيزىِ چاره گرىِ من چيره گشته اند .

امام زين العابدين عليه السلام_ در دعا _: اى بهترين كسى كه اميدواران ، به او اميد بسته اند و [اى ]دلسوزترين كسى كه پناهجويان ، به او پناه برده اند و [اى ]آقاترين كسى كه نيازمندان ، آهنگ درگاه او كرده اند! در آن هنگام كه رشته عمر من بگسلد ، بر من رحم فرما .

مصباح الشريعة_ در حديثى كه به امام صادق عليه السلام نسبت داده است _: هرگاه خداوند عز و جل بداند كه از سويداى دل ، به او پناهنده گشته اى ، به ديده رأفت و مهربانى و لطف ، به تو مى نگرد و تو را به آنچه دوست دارد و مى پسندد ، توفيق مى دهد .

الكافى_ به نقل از على بن عيسى ، در حديثى كه سند آن را به يكى از اهل بيت عليهم السلام رسانده است _: خداوند _ تبارك و تعالى _ با موسى عليه السلام به نجوا سخن گفت و در نجوايش به او فرمود : «اى موسى! به بندگانم دستور بده ، پس از اين كه اقرار كردند كه من مهربان ترينِ مهربانانم ، در هر حال [حتى با همه گناهان و خطاهايى كه كرده اند] ، مرا بخوانند ... . پس هر كس از گنهكاران كه به تو پناه آورْد و دست به دامن تو شد ، بگو : به فراخ ترين درگاه ، درگاه پروردگار جهانيان ، خوش آمدى ، و برايشان آمرزش بخواه و با آنان ، چونان يكى از خودشان باش و با آنچه برترى اش را من عطايت كرده ام ، بر آنان برترى مفروش» .

3 / 3ايمن ماندن از شيطانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از اهريمن رانده شده ، به خدا پناه ببريد ؛ زيرا هر كه از او به خدا پناه ببرد ، خداوند او را در پناه مى دارد . از فشارها و دميدن ها و وسوسه هاى او ، [به خدا] پناه ببريد .

.

ص: 250

عنه صلى الله عليه و آله :إذا لُعِنَ الشَّيطانُ قالَ : لَعَنتَ مَلعونا ، وإذَا استَعَذتَ اللّهَ مِنهُ قالَ : كَسَرتَ ظَهري . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن تَعَوَّذَ بِاللّهِ مِنَ الشَّيطانِ ثَلاثَ مَرّاتٍ ، ثُمَّ قَرَأَ آخِرَ سورَةِ الحَشرِ ، بَعَثَ اللّهُ إلَيهِ سَبعينَ ألفَ مَلَكٍ يَطرُدونَ عَنهُ شَياطينَ الإِنسِ وَالجِنِّ ، إن كانَ لَيلاً حَتّى يُصبِحَ ، وإن كانَ نَهارا حَتّى يُمسِيَ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :مَنِ استَعاذَ بِاللّهِ في كُلِّ يَومٍ عَشرَ مَرّاتٍ ، وَكَّلَ اللّهُ تَبارَكَ وتعالى بِهِ مَلَكا يَذُبُّ (3) عَنهُ الشَّيطانَ ، كَما يَذُبُّ أحَدُكُمُ الغَريبَ مِنَ الإِ بِلِ عَنِ الحَوضِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن رَجُلٍ يَدعو بِهذَا الدُّعاءِ في أوَّلِ لَيلِهِ وأوَّلِ نَهارِهِ ، إلّا عَصَمَهُ اللّهُ مِن إبليسَ وجُنودِهِ : بِاسمِ اللّهِ ذِي الشَّأنِ ، عَظيمِ البُرهانِ ، شَديدِ السُّلطانِ ، ما شاءَ اللّهُ كانَ ، أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّيطانِ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ حينَ يُصبِحُ : «أعوذُ بِاللّهِ السَّميعِ العَليمِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ» اُجيرَ مِنَ الشَّيطانِ حَتّى يُمسِيَ . (6)

.


1- .كنز العمّال : ج 1 ص 486 ح 2127 نقلاً عن الديلمي عن أبي هريرة .
2- .الدرّ المنثور : ج 8 ص 122 نقلاً عن ابن مردويه عن أبي اُمامة ؛ بحار الأنوار : ج 92 ص 309 ح 3 .
3- .الذَّبُّ : المَنعُ والدَّفعُ (الصحاح : ج 1 ص 126 «ذبب») .
4- .الفردوس : ج 3 ص 603 ح 5890 عن أنس ؛ مستدرك الوسائل : ج 5 ص 376 ح 6135 نقلاً عن الشيخ أبي الفتوح الرازي في تفسيره نحوه .
5- .تاريخ دمشق : ج 40 ص 268 ح 8109 عن أبي الزبير بن العوّام ، كنز العمّال : ج 2 ص 225 ح 3862 .
6- .كنز العمّال : ج 2 ص 161 ح 3578 نقلاً عن ابن السني عن أنس .

ص: 251

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه شيطان لعنت شود ، مى گويد : لعنت شده اى را لعنت كردى . هرگاه از او به خدا پناه ببرى ، مى گويد : كمرم را شكستى .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس سه مرتبه از شيطان به خدا پناه ببرد و سپس پايان سوره حشر را بخواند ، خداوند هفتاد هزار فرشته به سوى او مى فرستد كه اهريمنانِ انس و جنّ را از او مى رانند ؛ اگر شب باشد ، تا صبح ، و اگر روز باشد ، تا شب [شياطين را از او دور مى كنند] .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس در هر روز ، ده بار به خدا پناه برد ، خداوند _ تبارك و تعالى _ فرشته اى را بر او مى گمارد كه شيطان را از وى براند ، همان گونه كه هر يك از شما شتر بيگانه را از آبگير دور مى سازد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ مردى نيست كه در آغاز شب و آغاز روزش اين دعا را بخواند ، مگر آن كه خداوند او را از اهريمن و لشكريانش مصون مى دارد : «به نام خدايى كه مقامش بلند ، برهانش بزرگ و سلطنتش نيرومند است . آنچه خدا بخواهد ، همان مى شود . از شيطان به خدا پناه مى برم» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس كه چون صبح كند ، بگويد : «به خداىِ شنواى دانا پناه مى برم از اهريمن رانده شده» ، تا شب ، از گزند شيطان در پناه خدا خواهد بود .

.

ص: 252

الإمام عليّ عليه السلام :مَن تَعَوَّذَ مِنَ الشَّيطانِ عَشرَ مَرّاتٍ في دُبُرِ صَلاةِ الغَداةِ ، بَعَثَ اللّهُ إلَيهِ مَلَكَينِ يَحرُسانِ بَيتَهُ حَتّى يُمسِيَ ، ومَن قالَها بَعدَ المَغرِبِ ، فَمِثلُها حَتّى يُصبِحَ . (1)

تفسير الطبري عن يزيد بن قسيط :كانَتِ الأَنبِياءُ لَهُم مَساجِدُ خارِجَةٌ مِن قُراهُم ، فَإِذا أرادَ النَّبِيُّ أن يَستَنبِئَ رَبَّهُ عَن شَيءٍ ، خَرَجَ إلى مَسجِدِهِ فَصَلّى ما كَتَبَ اللّهُ لَهُ ، ثُمَّ سَأَلَ ما بَدا لَهُ ، فَبَينَما نَبِيٌّ في مَسجِدِهِ ، إذ جاءَ عَدُوُّ اللّهِ حَتّى جَلَسَ بَينَهُ وبَينَ القِبلَةِ ، فَقالَ النَّبِيٌّ عليه السلام : «أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ» . فَقالَ عَدُوُّ اللّهِ : أرَأَيتَ الَّذي تَعوذُ مِنهُ ، فَهُوَ هُوَ . فَقالَ النَّبِيُّ عليه السلام : «أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ» ، فَرَدَّدَ ذلِكَ ثَلاثَ مَرّاتٍ . فَقالَ عَدُوُّ اللّهِ : أخبِرني بِأَيِّ شَيءٍ تَنجو مِنّي ؟ فَقالَ النَّبِيُّ عليه السلام : بَل أخبِرني بِأَيِّ شَيءٍ تَغلِبُ ابنَ آدَمَ ؟ مَرَّتَينِ ، فَأَخَذَ كُلُّ واحِدٍ مِنهُما عَلى صاحِبِهِ . فَقالَ النَّبِيُّ عليه السلام : إنَّ اللّهَ تَعالى ذِكرُهُ يَقولُ : «إِنَّ عِبَادِى لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَ_نٌ إِلَا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ» (2) . قالَ عَدُوُّ اللّهِ : قَد سَمِعتُ هذا قَبلَ أن تولَدَ ! قالَ النَّبِيُّ عليه السلام : ويَقولُ اللّهُ تَعالى ذِكرُهُ : «وَإِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَ_نِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ» (3) ، وإنّي وَاللّهِ ما أحسَستُ بِكَ قَطُّ إلَا استَعَذتُ بِاللّهِ مِنكَ . فَقالَ عَدُوُّ اللّهِ : صَدَقتَ ، بِهذا تَنجو مِنّي . فَقالَ النَّبِيُّ عليه السلام : فَأَخبِرني بِأَيِّ شَيءٍ تَغلِبُ ابنَ آدَمَ ؟ قالَ : آخُذُهُ عِندَ الغَضَبِ ، وعِندَ الهَوى . (4)

.


1- .كنز العمّال : ج 2 ص 261 ح 3973 نقلاً عن أبي عمرو الزاهد محمّد بن عبد الواحد في فوائده .
2- .الحِجر : 42 .
3- .الأعراف : 200 .
4- .تفسير الطبري : ج 8 الجزء 14 ص 34 ، تفسير ابن كثير : ج 4 ص 454 ، الدرّ المنثور : ج 5 ص 80 .

ص: 253

امام على عليه السلام :هر كس در پى نماز صبح ، ده بار از شيطان [به خدا] پناه برد ، خداوند دو فرشته به سوى او مى فرستد كه تا شب ، خانه او را پاسدارى كنند ، و هر كس بعد از نماز مغرب آن را بگويد ، تا صبح اين چنين است.

تفسير الطبرى_ به نقل از يزيد بن قسيط _:پيامبران در بيرون از آبادى هاى خود ، مسجدهايى داشتند . هر گاه پيامبرى مى خواست از پروردگارش در باره چيزى خبر بگيرد ، به مسجدش مى رفت و نمازى را كه خدا بر او نوشته [و واجب كرده ]بود ، به جاى مى آورد و سپس آنچه مى خواست ، درخواست مى كرد . روزى پيامبرى در مسجدش نشسته بود كه دشمن خدا (شيطان) آمد و ميان او و قبله نشست . آن پيامبر عليه السلام گفت : «پناه مى برم به خدا از شيطان رانده شده!» . دشمن خدا گفت : آيا كسى را كه از او [به خدا ]پناه مى برى ، ديده اى؟ خود اوست . (خود من هستم) . پيامبر عليه السلام گفت : «پناه مى برم به خدا از شيطانِ لعين!» و سه بار آن را باز گفت . دشمن خدا گفت : به من بگو كه با چه چيز ، از من مى رهى؟ پيامبر صلى الله عليه و آله دو بار گفت : «نه ، تو به من بگو كه با چه چيزى ، بر آدميزاد چيره شوى؟» . سپس هر يك از آن دو ، با ديگرى گلاويز شد . پيامبر عليه السلام گفت : «خداى بلند آوازه مى فرمايد : «تو را بر بندگان من ، تسلّطى نيست ، مگر [بر] كسانى از گم راهان كه تو را پيروى كنند» » . دشمن خدا گفت : اين را پيش از آن كه تو به دنيا بيايى ، شنيده ام! پيامبر عليه السلام گفت : «خداى بلند آوازه مى فرمايد : «و اگر از شيطان وسوسه اى به تو مى رسد ، به خدا پناه ببر؛ زيرا او شنواى داناست» . به خدا سوگند كه من هرگز وجود تو را احساس نكردم ، مگر آن كه از تو به خدا پناه جستم» . دشمن خدا گفت : راست گفتى ، با همين [كارت] ، از من مى رهى . پيامبر عليه السلام گفت : «حال ، تو به من بگو كه چگونه بر آدميزاد چيره مى شود؟». گفت : در هنگام خشم و در هنگام هوس ، او را فرو مى گيرم .

.

ص: 254

مصباح الشريعة_ فيما نَسَبَهُ إلَى الإِمامِ الصّادِقِ عليه السلام _: إذا أتاكَ الشَّيطانُ مُوَسوِسا لِيُضِلَّكَ عَن سَبيلِ الحَقِّ ، ويُنسِيَكَ ذِكرَ اللّهِ ، فَاستَعِذ مِنهُ بِرَبِّكَ ورَبِّهِ ، فَإِنَّهُ يُؤَيِّدُ الحَقَّ عَلَى الباطِلِ ، ويَنصُرُ المَظلومَ بِقَولِهِ عز و جل : «إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَ_نٌ عَلَى الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ» (1) ، ولَن تَقدِرَ عَلى هذا ومَعرِفَةِ إتيانِهِ ومَذاهِبِ وَسوَسَتِهِ إلّا بِدَوامِ المُراقَبَةِ وَالاِستِقامَةِ عَلى بِساطِ الخِدمَةِ ، وهَيبَةِ المُطَّلَعِ ، وكَثرَةِ الذِّكرِ . وأمَّا المُهمِلُ لِأَوقاتِهِ فَهُوَ صَيدُ الشَّيطانِ ، وَاعتَبِر بِما فَعَلَ بِنَفسِهِ مِنَ الإِغواءِ وَالاِستِكبارِ ، حَيثُ غَرَّهُ وأعجَبَهُ عَمَلُهُ وعِبادَتُهُ وبَصيرَتُهُ وجُرأَتُهُ عَلَيهِ ، قَد أورَثَهُ عَمَلُهُ ومَعرِفَتُهُ وَاستِدلالُهُ بِمَعقولِهِ اللَّعنَةَ عَلَيهِ إلَى الأَبَدِ ، فَما ظَنُّكَ بِنَصيحَتِهِ ودَعوَتِهِ غَيرَهُ . فَاعتَصِم بِحَبلِ اللّهِ الأَوثَقِ ، وهُوَ الاِلتِجاءُ وَالاِضطِرارُ بِصِحَّةِ الاِفتِقارِ إلَى اللّهِ في كُلِّ نَفَسٍ ، ولا يَغُرَّنَّكَ تَزيينُهُ الطّاعاتِ عَلَيكَ ، فَإِنَّهُ يَفتَحُ لَكَ تِسعَةً وتِسعينَ بابا مِنَ الخَيرِ ، لِيَظفَرَ بِكَ عِندَ تَمامِ المِئَةِ ، فَقابِلهُ بِالخِلافِ وَالصَّدِّ عَن سَبيلِهِ ، وَالمُضادَّةِ بِأَهوائِهِ . (2)

راجع : ص 282 (ما ينبغي الاستعاذة منه / الشيطان) .

3 / 4إغلاقُ أبوابِ المَعصِيَةِالإمام الصادق عليه السلام :أغلِقوا أبوابَ المَعصِيَةِ بِالاِستِعاذَةِ ، وَافتَحوا أبوابَ الطّاعَةِ بِالتَّسمِيَةِ . (3)

.


1- .النحل : 99 .
2- .مصباح الشريعة : ص 227 ، بحار الأنوار : ج 72 ص 125 ح 2 .
3- .الدعوات : ص 52 ح 130 ، بحار الأنوار : ج 92 ص 216 ح 24 .

ص: 255

3 / 4 بستن درهاى گناه و نافرمانى خدا

مصباح الشريعة_ در حديثى كه به امام صادق عليه السلام نسبت داده است _: هر گاه شيطان وسوسه كنان به نزدت آمد تا تو را از راه حق به دَر بَرَد و ياد خدا را فراموشت سازد ، از او به پروردگار خودت و پروردگار او پناه ببر ؛ زيرا او حق را در برابر باطل حمايت مى كند و ستم ديده را يارى مى رساند ، كه فرمود : «او را بر كسانى كه ايمان آورده اند و بر پروردگارشان توكّل مى كنند ، تسلّطى نيست» و تو هرگز توان اين كار (پناه بردن از شيطان به خدا) را ندارى و نحوه آمدن او و راه هاى وسوسه اش را نمى شناسى ، مگر با مراقبت هميشگى و ايستادگى بر بساط چاكرى[_ِ خدا] و ترس از صحراى محشر ، و بسيارىِ ياد[_ِ خدا] . اما آن كه مراقب اوقاتش نباشد ، شكار شيطان است . از آنچه شيطان بر اثر اغواگرى و گردن فرازى با خود كرد ، عبرت بگير . آن جا كه عمل او و عبادتش و بينشش و گستاخى اش او را فريفت و خودبينش كرد ، عملش و معرفتش و استدلالات عقلى اش ، او را تا ابد گرفتار لعنت كرد . حال [كه او با خود چنين كرد، ]در باره نصيحت و دعوت او نسبت به ديگران ، چه خيال مى كنى؟! پس به استوارترين ريسمان خدا چنگ بزن كه همان پناه بردن به خداست و اين كه [بدانى] در هر دمى ، به او نيازمندى و تو را از او گزيرى نيست . زنهار كه شيطان با زيبا جلوه دادن طاعاتت در نظر تو ، فريبت ندهد ؛ چرا كه شيطان نود و نه در از خوبى را بر تو مى گشايد تا در صدمين در ، برتو چيره گردد . پس با ناسازگارى و بستن راه بر شيطان و مخالفت با خواهش هايش ، با او مقابله كن .

ر . ك : ص 283 (چيزهايى كه بايد از آنها به خدا پناه برد / شيطان) .

3 / 4بستن درهاى گناه و نافرمانى خداامام صادق عليه السلام :با پناه جستن [از خداوند] ، درهاى نافرمانى را ببنديد و با بردن نام او ، درهاى فرمانبرى را بگشاييد .

.

ص: 256

3 / 5الصِّيانَةُ مِن كَيدِ الأَعداءِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن أرادَهُ إنسانٌ بِسوءٍ ، فَأَرادَ أن يَحجُزَ اللّهُ بَينَهُ وبَينَهُ ، فَليَقُل حينَ يَراهُ : «أعوذُ بِحَولِ (1) اللّهِ وقُوَّتِهِ ، مِن حَولِ خَلقِهِ وقُوَّتِهِم ، وأعوذُ بِرَبِّ الفَلَقِ مِن شَرِّ ما خَلَقَ» ، ثُمَّ يَقولُ ما قالَ اللّهُ عز و جل لِنَبِيِّهِ صلى الله عليه و آله : «فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقُلْ حَسْبِىَ اللَّهُ لَا إِلَ_هَ إِلَا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ» (2) ؛ صَرَفَ اللّهُ عَنهُ كَيدَ كُلِّ كائِدٍ ، ومَكرَ كُلِّ ماكِرٍ ، وحَسَدَ كُلِّ حاسِدٍ ، ولا يَقولَنَّ هذِهِ الكَلِماتِ إلّا في وَجهِهِ ، فَإِنَّ اللّهَ يَكفيهِ بِحَولِهِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله_ لِزَيدِ بنِ أرقَمَ ، فِي الاِستِعاذَةِ مِنَ الأَعداءِ _: إن أرَدتَ ألّا يُصيبَكَ شَرُّهُم ، ولا يَنالَكَ مَكرُهُم ، فَقُل إذا أصبَحتَ : «أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ» ؛ فَإِنَّ اللّهَ يُعيذُكَ مِن شَرِّهِم . (4)

الأمان عن ابن عبّاس :قُلتُ لِأَميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام لَيلَةَ صِفّينَ : أما تَرَى الأَعداءَ قَد أحدَقوا بِنا ؟ فَقالَ : وقَد راعَكَ هذا ؟ قُلتُ : نَعَم . فَقالَ : اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ أن اُضامَ في سُلطانِكَ ، اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ أن أضِلَّ في هُداكَ ، اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ أن أفتَقِرَ في غِناكَ ، اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ أن أضيعَ في سَلامَتِكَ ، اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ أن اُغلَبَ وَالأَمرُ لَكَ . أقولُ أنَا : فَكَفاهُ اللّهُ _ جَلَّ جَلالُهُ _ أمرَهُم . (5)

.


1- .الحَوْلُ : الحيلَةُ والقُوَّةُ (الصحاح : ج 4 ص 1679 «حول») .
2- .التوبة : 129 .
3- .طبّ الأئمّة لابني بسطام : ص 122 عن الشعيري عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 95 ص 220 ح 18 .
4- .التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه السلام : ص 19 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 260 ح 29 .
5- .الأمان : ص 126 ، المصباح للكفعمي : ص 402 ، مُهَج الدعوات : ص 134 وليس فيهما ذيله من «أقول ...» ، بحار الأنوار : ج 76 ص 259 ح 52 .

ص: 257

3 / 5 مصون ماندن از توطئه دشمنان

3 / 5مصون ماندن از توطئه دشمنانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس كه شخصى نسبت به او قصد بدى داشته باشد و او بخواهد كه خداوند مانع [گزند رسانى] او شود ، هر گاه چشمش به او افتاد ، بگويد : «به نيرو و توان خدا پناه مى برم از نيرو و توان مخلوق او ، و به پروردگار سپيده دم پناه مى برم از شرّ آنچه آفريده است» . سپس همان چيزى را بگويد كه خداوند عز و جل به پيامبرش صلى الله عليه و آله فرموده است : «پس اگر روى برتافتند ، بگو : خداوند مرا بس است كه هيچ معبودى جز او نيست . بر او توكّل كردم و او پروردگار عرش بزرگ است» . [با گفتن اين كلمات،] خداوند توطئه هر توطئه گر و نيرنگ هر نيرنگباز و بدخواهىِ هر بدخواهى را از او دور مى سازد . اين جملات را فقط بايد در روى او بگويد ؛ چرا كه خداوند با نيروى خود ، او را نگه مى دارد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ به زيد بن ارقم ، در باره پناه بردن به خدا از دشمنان _: اگر خواستى گزند آنان به تو نرسد و نيرنگشان در تو اثر نكند ، هر گاه صبح كردى ، بگو : «به خدا پناه مى برم از شيطان رجيم» . [در اين صورت ، ]خداوند تو را از گزندشان در پناه خود مى دارد .

الأمان_ به نقل از ابن عبّاس _: در شب صفّين ، به امير مؤمنان گفتم : نمى بينى كه دشمنان ، ما را در ميان گرفته اند؟! فرمود : «اين ، تو را ترسانده است؟». گفتم : آرى . گفت : «بار خدايا! به تو پناه مى برم از اين كه با وجود قدرت تو ، به من ستم شود . بار خدايا! به تو پناه مى برم از اين كه با وجود راه نمايى تو ، گم راه شوم . بار خدايا! به تو پناه مى برم از اين كه با وجود توانگرىِ تو ، نيازمند شوم . بار خدايا! به تو پناه مى برم از اين كه با وجود سلامت تو ، تباه شوم . بار خدايا! به تو پناه مى برم از اين كه اختيار و فرمان روايى با تو باشد و با اين حال ، من مغلوب شوم» . من (راوى) مى گويم : پس خداوند عز و جل او را در كار آنان كفايت فرمود [و شرّشان را دفع كرد] .

.

ص: 258

راجع : ص 334 (ما ينبغي الاستعاذة منه / شرّ كلّ ذي شرّ / شرّ الأعداء) .

3 / 6دَفعُ البَلاءِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :لَم يَبقَ مِنَ الدُّنيا إلّا بَلاءٌ وفِتنَةٌ ، وما نَجا مَن نَجا إلّا بِصِدقِ الاِلتِجاءِ . (1)

الإمام زين العابدين عليه السلام_ مِن دُعائِهِ في يَومِ عَرَفَةَ _: وإذا أرَدتَ بِقَومٍ فِتنَةً أو سوءا فَنَجِّني مِنها لِواذا (2) بِكَ ، وإذ لَم تُقِمني مَقامَ فَضيحَةٍ في دُنياكَ فَلا تُقِمني مِثلَهُ في آخِرَتِكَ . (3)

3 / 7كَظمُ الغَيظِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :لَو يَقولُ أحَدُكُم إذا غَضِبَ «أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ» ذَهَبَ عَنهُ غَضَبُهُ . (4)

سنن الترمذي عن معاذ بن جبل :اِستَبَّ رَجُلانِ عِندَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله حَتّى عُرِفَ الغَضَبُ في وَجهِ أحَدِهِما . فَقالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : إنّي لَأَعلَمُ كَلِمَةً لَو قالَها لَذَهَبَ غَضَبُهُ : أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ . (5)

.


1- .مصباح الشريعة : ص 168 ، بحار الأنوار : ج 71 ص 326 ح 20 .
2- .اللِّواذ : الالتجاء (المصباح المنير : ص 560 «لوذ») .
3- .الصحيفة السجّاديّة : ص 199 الدعاء 47 ، الإقبال : ج 2 ص 99 ، المصباح للكفعمي : ص 899 .
4- .المعجم الصغير : ج 2 ص 91 ، تاريخ بغداد : ج 3 ص 399 كلاهما عن ابن مسعود ، كنز العمّال : ج 3 ص 523 ح 7720 وص 519 ح 7692 نقلاً عن الكامل في ضعفاء الرجال عن أبي هريرة نحوه ؛ الدعوات : ص 52 ح 132 ، بحار الأنوار : ج 95 ص 339 ح 2 .
5- .سنن الترمذي : ج 5 ص 504 ح 3452 ، سنن أبي داوود : ج 4 ص 248 ح 4780 ، السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 104 ح 10221 ، مسند ابن حنبل : ج 8 ص 259 ح 22172 كلّها نحوه ، كنز العمّال : ج 3 ص 827 ح 8869 .

ص: 259

3 / 6 دفع بلا
3 / 7 فرو نشاندن خشم

ر . ك : ص 335 (چيزهايى كه بايد از آنها به خدا پناه برد / گزند دشمنان) .

3 / 6دفع بلاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از دنيا جز بلا و فتنه ، چيزى باقى نماند ، و هر كه رهيد ، تنها با پناهنده شدنِ صادقانه [به خدا ]رهيد .

امام زين العابدين عليه السلام_ در دعاى خود در روز عرفه _: [خدايا!] هر گاه خواستى بر مردمى فتنه اى يا آسيبى برسانى ، مرا در حالى كه به تو پناه آورده ام ، از آن رهايى ده ، و همچنان كه در دنيايت مرا در جايگاه رسوايى بر پا نداشتى ، در آخرتت نيز در چنان جايگاهى برپايم مدار .

3 / 7فرو نشاندن خشمپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر يك از شما آن گاه كه به خشم مى آيد ، اگر بگويد : «به خدا پناه مى برم از شيطانِ رانده شده» ، خشمش از بين خواهد رفت .

سنن الترمذى_ به نقل از معاذ بن جبل _: دو مرد در محضر پيامبر صلى الله عليه و آله چندان به يكديگر ناسزا گفتند كه خشم در چهره يكى از آن دو نمايان شد . پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «من عبارتى را مى شناسم كه اگر گفته بود ، خشمش فرو مى نشست : پناه مى برم به خدا از شيطانِ رانده شده» .

.

ص: 260

صحيح البخاري عن سليمان بن صرد :كُنتُ جالِسا مَعَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ورَجُلانِ يَستَبّانِ ، فَأَحَدُهُمَا احمَرَّ وَجهُهُ وَانتَفَخَت أوداجُهُ (1) ، فَقالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : إنّي لَأَعلَمُ كَلِمَةً لَو قالَها ذَهَبَ عَنهُ ما يَجِدُ ، لَو قالَ : «أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّيطانِ» ذَهَبَ عَنهُ ما يَجِدُ . (2)

3 / 8ذَهابُ الحُزنِالإمام الصادق عليه السلام :دَعا أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام يَومَ الهَريرِ (3) _ حينَ اشتَدَّ عَلى أولِيائِهِ الأَمرُ _ دُعاءَ الكَربِ ، مَن دَعا بِهِ وهُوَ في أمرٍ قَد كَرَبَهُ وغَمَّهُ نَجّاهُ اللّهُ مِنهُ ، وهُوَ : اللّهُمَّ لا تُحَبِّب إلَيَّ ما أبغَضتَ ، ولا تُبَغِّض إلَيَّ ما أحبَبتَ ، اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ أن أرضى سَخَطَكَ ، أو أسخَطَ رِضاكَ ، أو أرُدَّ قَضاءَكَ ، أو أعدُوَ قَولَكَ ، أو اُناصِحَ أعداءَكَ ، أو أعدُوَ أمرَكَ فيهِم ، اللّهُمَّ ما كانَ مِن عَمَلٍ أو قَولٍ يُقَرِّبُني مِن رِضوانِكَ ، ويُباعِدُني مِن سَخَطِكَ ، فَصَبِّرني لَهُ وَاحمِلني عَلَيهِ ، يا أرحَمَ الرّاحِمينَ . (4)

.


1- .الأوداج : هي ما أحاط بالعُنق من العروق التي يقطعها الذّابح ، واحدها : وَدَجٌ (النهاية : ج 5 ص 165 «ودج») .
2- .صحيح البخاري : ج 3 ص 1195 ح 3108 و ج 5 ص 2267 ح 5764 ، صحيح مسلم : ج 4 ص 2015 ح 110 ، السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 104 ح 10225 ، الأدب المفرد : ص 381 ح 1319 كلّها نحوه ، كنز العمّال : ج 3 ص 523 ح 7721 .
3- .يومُ الهَرير : يوم من أيّام وقعة صفّين بين عليّ عليه السلام ومعاوية (اُنظر : موسوعة الإمام عليّ بن أبي طالب عليه السلام : ج 6 ص 173 _ 181 «أشدّ الأيّام») .
4- .مُهَج الدعوات : ص 128 عن محمّد بن النعمان الأحول ، بحار الأنوار : ج 94 ص 237 ح 9 .

ص: 261

3 / 8 رفع غم و اندوه

صحيح البخارى_ به نقل از سليمان بن صُرَد _: با پيامبر صلى الله عليه و آله نشسته بودم كه دو مرد به يكديگر ناسزا مى گفتند . چون يكى از آنها رخسارش سرخ شد و رگ هاى گردنش برآمد ، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «من گفته اى را مى شناسم كه اگر گفته بود ، عصبانيتش از بين مى رفت . اگر گفته بود : از شيطان به خدا پناه مى برم ، عصبانيتش از بين مى رفت» .

3 / 8رفع غم و اندوهامام صادق عليه السلام :_ آن گاه كه كار بر ياران على عليه السلام زار شد _در روز هرير (1) امير مؤمنان دعاى اندوه را خواند . هر كس وقتى مشكل برايش پيش آيد كه سبب غم و اندوهش شود ، اين دعا را بخواند ، خداوند او را از آن مى رهانَد . آن دعا اين است : «بار خدايا! آنچه را كه تو ناپسند مى دارى ، محبوب من مگردان و آنچه را كه تو مى پسندى ، منفور من مساز . بار خدايا! به تو پناه مى برم از اين كه ناخشنودىِ تو را بپسندم ، يا خشنودىِ تو را ناخوش بدارم ، يا قضاى تو را نپذيرم ، يا گفته تو را فرو نهم ، (2) يا با دشمنان تو دوستى ورزم ، يا از فرمان تو در باره آنان چشم بپوشم . بار خدايا! هر كردارى يا گفتارى كه مرا به خشنودىِ تو نزديك سازد و از خشم و ناخشنودى ات دور گردانَد ، مرا بر آن شكيبا ساز و به آن وا دار ، اى مهربان ترينِ مهربانان!» .

.


1- .از سخت ترين روزهاى جنگ صفّين كه ميان امام على عليه السلام و معاويه در گرفت .
2- .يا : از گفته تو فراتر روم .

ص: 262

الإمام زين العابدين عليه السلام_ مِن دُعائِهِ فِي التَّضَرُّعِ وَالاِستِكانَةِ _: لَبَّيكَ لَبَّيكَ ، تَسمَعُ مَن شَكا إلَيكَ ، وتَلقى مَن تَوَكَّلَ عَلَيكَ ، وتُخَلِّصُ مَنِ اعتَصَمَ بِكَ ، وتُفَرِّجُ عَمَّن لاذَ بِكَ . (1)

عنه عليه السلام_ مِمّا كانَ يَدعو بِهِ في أسحارِ شَهرِ رَمَضانَ _: سَيِّدي فَبِمَن أستَغيثُ إن لَم تُقِلني عَثرَتي ! وإلى (2) مَن أفزَعُ إن فَقَدتُ عِنايَتَكَ في ضَجعَتي ! وإلى مَن ألتَجِئُ إن لَم تُنَفِّس كُربَتي ! (3)

3 / 9دَفعُ الأَمراضِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما مِن مَريضٍ لَم يَحضُر أجَلُهُ ، تَعَوَّذَ بِهذِهِ الكَلِماتِ ، إلّا خَفَّ عَنهُ : «بِاسمِ اللّهِ العَظيمِ ، أسأَلُ اللّهَ العَظيمَ ، رَبَّ العَرشِ العَظيمِ ، أن يَشفِيَهُ» سَبعَ مَرّاتٍ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :هؤُلاءِ الكَلِماتُ دَواءٌ مِن كُلِّ داءٍ : أعوذُ بِكَلِماتِ اللّهِ التّامّاتِ ، وأسمائِهِ كُلِّها عامَّةً ، مِن شَرِّ السّامَّةِ وَالهامَّةِ ، ومِن شَرِّ العَينِ اللّامَّةِ (5) ، ومِن شَرِّ حاسِدٍ إذا حَسَدَ ، ومِن شَرِّ أبي قِترَةَ (6) وما وَلَدَ . (7)

.


1- .الصحيفة السجّاديّة : ص 219 الدعاء 51 .
2- .في المصدر : «فإلى» ، والتصويب من بحار الأنوار .
3- .مصباح المتهجّد : ص 593 ح 691 ، الإقبال : ج 1 ص 170 كلاهما عن أبي حمزة الثمالي ، بحار الأنوار : ج 98 ص 90 .
4- .كنز العمّال : ج 9 ص 209 ح 25695 نقلاً عن ابن النجّار عن الإمام عليّ عليه السلام وراجع السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 259 ح 10883 والمستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 237 ح 7489 والمصنّف لابن أبي شيبة : ج 5 ص 443 ح 5 ومكارم الأخلاق : ج 2 ص 245 ح 2594 والدعوات : ص 223 ح 613 .
5- .العينُ اللّامّة : المصيبة بسوءٍ ، أو هي كلّ ما يُخاف من فزعٍ وشرٍّ (القاموس المحيط : ج 4 ص 177 «لمم») .
6- .في الخبر : «نعوذُ باللّه من قِترَةَ وما وَلَدَ» هو اسم إبليس لعنه اللّه (مجمع البحرين : ج 3 ص 1438 «قتر») .
7- .المعجم الأوسط : ج 6 ص 166 ح 6093 ، مسند أبي يعلى : ج 3 ص 35 ح 2412 ، الفردوس : ج 4 ص 330 ح 6958 كلّها عن ابن عبّاس .

ص: 263

3 / 9 درمان بيمارى ها

امام زين العابدين عليه السلام_ در دعا به قصد زارى و اظهار خوارى در درگاه خدا _گوش به فرمانم ، گوش به فرمانم! تو [صداى] هر كه را به تو شكايت آورده ، مى شنوى و هر كه را به تو توكّل كرده ، مى پذيرى و هر كه را دست به دامن تو شده، رهايى مى بخشى و اندوه را از هر كه به تو پناه آورده ، مى زدايى .

امام زين العابدين عليه السلام_ در يكى از دعاهاى خود در سحرهاى ماه رمضان _: آقاى من! اگر تو از لغزش من نگذرى ، پس ، از كه يارى بخواهم!؟ و اگر در هنگام افتادگى ام عنايت تو را از دست دهم ، پس به كه پناه ببرم!؟ و اگر تو غم و اندوهِ مرا نزدايى ، پس به چه كسى متوسّل شوم!؟

3 / 9درمان بيمارى هاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر بيمارى كه اجلش نرسيده باشد ، اگر هفت مرتبه با اين جملات خود را تعويذ كند ، از بيمارى اش كاسته مى شود : «به نام خداى بزرگ ، از خداى بزرگ ، پروردگار عرش بزرگ ، درخواست مى كنم كه شفايش بخشد» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اين كلمات ، داروى هر دردى است : «به كلمات تامّ خدا و همه نام هاى او جملگى ، پناه مى برم از گزند خزندگان زهردار و بى زهر ، و از گزند چشمِ بد ، و از گزند هر حسودى آن گاه كه حسد ورزد ، و از گزند ابو قِتره (1) و زاده هايش» .

.


1- .ابو قِتره : نام ابليس ملعون است (مجمع البحرين : ج 3 ص 1438 «قتر») .

ص: 264

سنن ابن ماجة عن عثمان بن أبي العاص :قَدِمتُ عَلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله وبي وَجَعٌ قَد كادَ يُبطِلُني ، فَقالَ لِيَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : اِجعَل يَدَكَ اليُمنى عَلَيهِ وقُل : «بِاسمِ اللّهِ ، أعوذُ بِعِزَّةِ اللّهِ وقُدرَتِهِ ، مِن شَرِّ ما أجِدُ واُحاذِرُ» سَبعَ مَرّاتٍ . فَقُلتُ ذلِكَ ، فَشَفانِيَ اللّهُ . (1)

تاريخ بغداد عن عثمان بن عفّان :مَرِضتُ مَرَضا وكانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَعودُني ، فَعَوَّذَني يَوما فَقالَ : «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، اُعَوِّذُكَ بِالأَحَدِ الصَّمَدِ (2) ، الَّذي لَم يَلدِ ولَم يولَد ، ولَم يَكُن لَهُ كُفُوا أحَدٌ ، مِن شَرِّ ما تَجِدُ» ، فَبَرِئتُ فَشَفانِيَ اللّهُ . فَلَمّا شَفاني ، قالَ لي : يا عُثمانُ تَعَوَّذ بِهِنَّ ، فَما تَعَوَّذتُم بِمِثلِهِنَّ . (3)

المعجم الأوسط عن عثمان :بَعَثَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله وَفدا إلَى اليَمَنِ ، فَأَمَّرَ عَلَيهِم أميرا مِنهُم وهُوَ أصغَرُهُم ، فَمَكَثَ أيّاما لَم يَسِر . فَلَقِيَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله رَجُلاً مِنهُم فَقالَ : يا فُلانُ ما لَكَ ، أمَا انطَلَقتَ ؟ قالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، أميرُنا يَشتَكي رِجلَهُ . فَأَتاهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله إذ نَفَثَ عَلَيهِ : «بِاسمِ اللّهِ وبِاللّهِ ، أعوذُ بِعِزَّةِ اللّهِ وقُدرَتِهِ ، مِن شَرِّ ما فيها» سَبعَ مَرّاتٍ ، فَبَرَأَ الرَّجُلُ . (4)

سنن ابن ماجة عن عائشة :كانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله يَتَعَوَّذُ بِهؤُلاءِ الكَلِماتِ : أذهِبِ البَأسَ رَبَّ النّاسِ ، وَاشفِ أنتَ الشّافي لا شِفاءَ إلّا شِفاؤُكَ ، شِفاءً لا يُغادِرُ سَقَما . فَلَمّا ثَقُلَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله في مَرَضِهِ الَّذي ماتَ فيهِ ، أخَذتُ بِيَدِهِ فَجَعَلتُ أمسَحُهُ وأقولُها ، فَنَزَعَ يَدَهُ مِن يَدي ثُمَّ قالَ : اللّهُمَّ اغفِر لي وألحِقني بِالرَّفيقِ الأَعلى . قالَت : فَكانَ هذا آخِرَ ما سَمِعتُ مِن كَلامِهِ صلى الله عليه و آله . (5)

.


1- .سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1164 ح 3522 ، المعجم الكبير : ج 9 ص 45 ح 8341 ، الدعاء للطبراني : ص 345 ح 1132 كلاهما نحوه ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج 5 ص 444 ح 16 ، المنتخب من مسند عبد بن حميد : ص 148 ح 382 ، كنز العمّال : ج 10 ص 83 ح 28464 ؛ مكارم الأخلاق : ج 2 ص 245 ح 2591 نحوه ، بحار الأنوار : ج 95 ص 16 ح 16 .
2- .الصَّمَدُ : الدائمُ الباقي ، وقيل : الذي يُصمد في الحوائج إليه ؛ أي يُقصد (النهاية : ج 3 ص 52 «صمد») .
3- .تاريخ بغداد : ج 13 ص 286 ، الدعاء للطبراني : ص 340 ح 1121 و 1122 ، نوادر الاُصول : ج 1 ص 284 كلّها نحوه ، كنز العمّال : ج 10 ص 100 ح 28517 .
4- .المعجم الأوسط : ج 7 ص 150 ح 7126 ، نوادر الاُصول : ج 2 ص 239 ، كنز العمّال : ج2 ص286 ح402.
5- .سنن ابن ماجة : ج 1 ص 517 ح 1619 ، مسند ابن حنبل : ج 9 ص 296 ح 24237 ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج 5 ص 442 ح 3 و ج 7 ص 77 ح 1 ، الطبقات الكبرى : ج 2 ص 210 ، كنز العمّال : ج 7 ص 266 ح 18835 .

ص: 265

سنن ابن ماجة_ به نقل از عثمان بن ابى العاص _: خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله رسيدم و چنان دردى داشتم كه تقريبا مرا از كار انداخته بود . پيامبر صلى الله عليه و آله به من فرمود : دست راستت را روى آن [موضع درد] بگذار و هفت مرتبه بگو : «به نام خدا ، به عزّت و قدرت خدا پناه مى برم از شرّ آنچه احساس مى كنم و از آن حذر دارم» . من اين را گفتم و خداوند شفايم داد .

تاريخ بغداد_ به نقل از عثمان بن عفّان _: به مرضى دچار شدم و پيامبر خدا به عيادتم مى آمد . روزى مرا تعويذ كرد و فرمود : «به نام خداى مهر گستر مهربان! تو را از شرّ آنچه احساس مى كنى ، در پناه يكتاى بى نياز در مى آورم كه نه زاده است و نه زاده كسى است و نه كسى همانند اوست» . پس بهبود يافتم و خداوند شفايم بخشيد . پس از شفا يافتن ، به من فرمود : «اى عثمان! با اين [دعا] خود را تعويذ كن كه به چيزى مانند آن ، تعويذ نكرده ايد» .

المعجم الاوسط_ به نقل از عثمان _: پيامبر صلى الله عليه و آله هيأتى را مأمور رفتن به يمن كرد و يكى از آنها را كه از همه كوچك تر بود ، سالارشان قرار داد . چند روزى گذشت و آن هيأت ره سپار نشدند . پيامبر صلى الله عليه و آله مردى از آنان را ديد و فرمود : «فلانى! چه شده است ، چرا نرفتيد؟». گفت : اى پيامبر خدا! سالارمان دچار پا درد گشته است . پيامبر صلى الله عليه و آله نزد او رفت و هفت مرتبه اين كلمات را خواند و بر او دميد : «به نام خدا و به يارى خدا ، به عزّت و قدرت خدا پناه مى برم از شرّ آنچه در پاى اوست» . پس آن مرد بهبود يافت .

سنن ابن ماجة_ به نقل از عايشه _: پيامبر صلى الله عليه و آله با اين جملات ، خود را تعويذ مى كرد : «آسيب را برطرف فرما _ اى پروردگار مردم! _ و شفا ده كه شفا دهنده تويى و هيچ شفايى جز شفاى تو نيست ؛ شفايى كه هيچ مرضى را بر جاى نمى گذارد» . زمانى كه حال پيامبر صلى الله عليه و آله در بيمارى منتهى به مرگش وخيم شد ، من دست او را گرفتم و بر آن دست مى كشيدم و اين كلمات را مى گفتم . ايشان دستش را از دست من كشيد و فرمود : «بار خدايا! مرا بيامرز و به جمع بَرين (پيامبران) ملحقم فرما» . عايشه گفت : اين ، آخرين سخنى بود كه از ايشان شنيدم .

.

ص: 266

الإمام عليّ عليه السلام :مَن أصابَهُ ألَمٌ في جَسَدِهِ فَليُعَوِّذ نَفسَهُ ، وَليَقُل : «أعوذُ بِعِزَّةِ اللّهِ وقُدرَتِهِ عَلَى الأَشياءِ ، اُعيذُ نَفسي بِجَبّارِ السَّماءِ، اُعيذُ نَفسي بِمَن لا يَضُرُّ مَعَ اسمِهِ داءٌ ، اُعيذُ نَفسي بِالَّذِي اسمُهُ بَرَكَةٌ وشِفاءٌ» ؛ فَإِنَّهُ إذا قالَ ذلِكَ لَم يَضُرَّهُ ألَمٌ ولا داءٌ . (1)

طبّ الأئمّة لابني بسطام عن الحارث الأعور :شَكَوتُ إلى أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام ألَما ووَجَعا في جَسَدي ، فَقالَ : إذَا اشتَكى أحَدُكُم فَليَقُل : «بِاسمِ اللّهِ وبِاللّهِ ، وصَلَّى اللّهُ عَلى رَسولِ اللّهِ وآلِهِ ، أعوذُ بِعِزَّةِ اللّهِ وقُدرَتِهِ عَلى ما يَشاءُ مِن شَرِّ ما أجِدُ» ؛ فَإِنَّهُ إذا قالَ ذلِكَ ، صَرَفَ اللّهُ عَنهُ الأَذى إن شاءَ اللّهُ تَعالى . (2)

الإمام الباقر عليه السلام :مَنِ اشتَكى رَأسَهُ فَليَمسَحهُ بِيَدِهِ ، وَليَقُل : «أعوذُ بِاللّهِ الَّذي سَكَنَ لَهُ ما فِي البَرِّ وَالبَحرِ ، وما فِي السَّماواتِ وَالأَرضِ ، وهُوَ السَّميعُ العَليمُ» سَبعَ مَرّاتٍ ؛ فَإِنَّهُ يُرفَعُ عَنهُ الوَجَعُ . (3)

طبّ الأئمّة لابني بسطام عن يونس بن ظبيان عن الإمام الصادق عليه السلام ، قال :شَكَوتُ إلَيهِ وَجَعا في اُذُني ، فَقالَ : ضَع يَدَكَ عَلَيهِ وقُل : «أعوذُ بِاللّهِ الَّذي سَكَنَ لَهُ ما فِي البَرِّ وَالبَحرِ وَالسَّماواتِ وَالأَرضِ ، وهُوَ السَّميعُ العَليمُ» سَبعَ مَرّاتٍ ؛ فَإِنَّهُ يَبرَأُ بِإِذنِ اللّهِ تَعالى . (4)

.


1- .طبّ الأئمّة لابني بسطام : ص 17 عن أبي حمزة الثمالي عن الإمام الباقر عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 95 ص 53 ح 12 .
2- .طبّ الأئمّة لابني بسطام : ص 17 ، بحار الأنوار : ج 95 ص 53 ح 13 .
3- .طبّ الأئمّة لابني بسطام : ص 18 عن عبد الرحمن القصير ، بحار الأنوار : ج 95 ص 54 ح 14 .
4- .طبّ الأئمّة لابني بسطام : ص 22 ، بحار الأنوار : ج 95 ص 60 ح 31 .

ص: 267

امام على عليه السلام :هر كس به دردى در بدنش دچار شد ، خود را تعويذ كند و بگويد : «به عزّت خدا و توانايىِ او بر موجودات ، پناه مى برم . خودم را در پناه پادشاه آسمان در مى آورم . خودم را در پناه كسى در مى آورم كه با وجود نام او ، هيچ دردى زيان نمى زند . خودم را در پناه كسى در مى آورم كه نامش بركت و بهبود است » . هر گاه اين را بگويد ، هيچ درد و مرضى به او آسيب نمى زند .

طبّ الائمّة عليهم السلام_ به نقل از حارث اعور _، ابنا بسطام : از ناراحتى و دردى كه در بدنم داشتم ، به امير مؤمنان شكايت كردم . فرمود : هر گاه يكى از شما دردى داشت ، بگويد : «به نام خدا و به يارى خدا ، و صلوات خدا بر پيامبر خدا و آل او باد . به عزّت خدا و توانايىِ او بر آنچه بخواهد ، پناه مى برم از گزند آنچه احساس مى كنم» . چون اين را گفت ، خداوند رنج و گزند را از او دور مى كند ، ان شاء اللّه تعالى .

امام باقر عليه السلام :هر كس سرش درد كرد ، دستش را بر سر خود بگذارد و هفت بار بگويد : «پناه مى برم به خدايى كه آنچه در خشكى و دريا است و آنچه در آسمان ها و زمين است ، براى او آرام مى گيرد ، و او شنواى داناست» . دردش برطرف مى شود .

طبّ الائمة عليهم السلام، ابنا بسطام _ به نقل از يونس بن ظبيان _ : از دردى در گوش خود ، به امام صادق عليه السلام شكايت كردم . فرمود : دستت را بر آن بگذار و هفت بار بگو : «پناه مى برم به خدايى كه آنچه در خشكى و دريا و آسمان ها و زمين است ، براى او آرام مى گيرد ، و او شنواى داناست» . پس به اذن خداوند بزرگ ، بهبود مى يابد .

.

ص: 268

طبّ الأئمّة لابني بسطام عن حريز عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام: ما مِن مُؤمِنٍ عادَ أخاهُ المُؤمِنَ _ وهُوَ شاكٍ _ فَقالَ لَهُ : «اُعيذُكَ بِاللّهِ العَظيمِ ، رَبِّ العَرشِ الكَريمِ، مِن شَرِّ كُلِّ عِرقٍ نَفّارٍ ، ومِن شَرِّ حَرِّ النّارِ» فَكانَ في أجَلِهِ تَأخيرٌ ، إلّا خَفَّفَ اللّهُ عَنهُ . (1)

الكافي عن إبراهيم بن عبد الحميد عن رجل :دَخَلتُ عَلى أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام فَشَكَوتُ إلَيهِ وَجَعا بي ، فَقالَ : قُل : «بِاسمِ اللّهِ» ثُمَّ امسَح يَدَكَ عَلَيهِ وقُل : «أعوذُ بِعِزَّةِ اللّهِ ، وأعوذُ بِقُدرَةِ اللّهِ ، وأعوذُ بِجَلالِ اللّهِ ، وأعوذُ بِعَظَمَةِ اللّهِ ، وأعوذُ بِجَمعِ اللّهِ ، وأعوذُ بِرَسولِ اللّهِ ، وأعوذُ بِأَسماءِ اللّهِ ، مِن شَرِّ ما أحذَرُ ، ومِن شَرِّ ما أخافُ عَلى نَفسي» تَقولُها سَبعَ مَرّاتٍ . قالَ : فَفَعَلتُ فَأَذهَبَ اللّهُ عز و جل بِهَا الوَجَعَ عَنّي . (2)

طبّ الأئمّة لابني بسطام عن داوود الرقّي عن الإمام الكاظم عليه السلام ، قال :قُلتُ لَهُ : يَابنَ رَسولِ اللّهِ ، لا أزالُ أجِدُ في رَأسي شَكاةً ، ورُبَّما أسهَرَتني وشَغَلَتني عَنِ الصَّلاةِ بِاللَّيلِ . قالَ : يا داوود ، إذا أحسَستَ بِشَيءٍ مِن ذلِكَ فَامسَح يَدَكَ عَلَيهِ ، وقُل : «أعوذُ بِاللّهِ ، واُعيذُ نَفسي مِن جَميعِ مَا اعتَراني بِاسمِ اللّهِ العَظيمِ ، وكَلِماتِهِ التّامّاتِ ، الَّتي لا يُجاوِزُهُنَّ بَرٌّ ولا فاجِرٌ ، اُعيذُ نَفسي بِاللّهِ عَزَّ وجَلَّ ، وبِرَسولِ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَيهِ وآلِهِ الطّاهِرينَ الأَخيارِ ، اللّهُمَّ بِحَقِّهِم عَلَيكَ ، إلّا أجَرتَني مِن شَكاتي هذِهِ» ؛ فَإِنَّها لا تَضُرُّكَ بَعدُ . (3)

طبّ الأئمّة لابني بسطام عن خالد العبسي :عَلَّمَني عَلِيُّ بنُ موسى عليه السلام هذِهِ العوذَةَ ، وقالَ : عَلِّمها إخوانَكَ مِنَ المُؤمِنينَ ؛ فَإِنَّها لِكُلِّ ألَمٍ ، وهِيَ : اُعيذُ نَفسي بِرَبِّ الأَرضِ ورَبِّ السَّماءِ، اُعيذُ نَفسي بِالَّذي لا يَضُرُّ مَعَ اسمِهِ داءٌ، اُعيذُ نَفسي بِالَّذِياسمُهُ بَرَكَةٌ وشِفاءٌ. (4)

.


1- .طبّ الأئمّة لابني بسطام : ص 120 ، بحار الأنوار : ج 95 ص 23 ح 10 .
2- .الكافي : ج 2 ص 566 ح 8 ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 241 ح 2582 ، بحار الأنوار : ج 95 ص 50 ح 2 .
3- .طبّ الأئمّة لابني بسطام : ص 18 ، بحار الأنوار : ج 95 ص 54 ح 17 .
4- .طبّ الأئمّة لابني بسطام : ص 41 ، بحار الأنوار : ج 95 ص 8 ح 5 .

ص: 269

طبّ الائمة عليهم السلام ، ابنا بسطام_ به نقل از حريز از امام صادق از پدران بزرگوارش عليهم السلام _: هر مؤمنى كه به ديدار برادر مؤمن بيمار و دردمندش برود و به او بگويد : «تو را در پناه خداى بزرگ ، پروردگار عرش بزرگ ، در مى آورم از گزند هر رگِ برآمده اى ، و از گزند گرماى آتش» ، اگر اجل او هنوز نرسيده باشد ، خداوند بهبودش مى بخشد .

الكافى_ به نقل از ابراهيم بن عبد الحميد ، از مردى _:خدمت امام صادق عليه السلام رسيدم و از دردى كه داشتم ، به ايشان شِكوه كردم . فرمود : بگو : «به نام خدا» ، سپس دستت را بر آن [موضع درد] بگذار و بگو : «به عزّت خدا پناه مى برم ، به قدرت خدا پناه مى برم ، به شكوه خدا پناه مى برم ، به بزرگى خدا پناه مى برم ، به فراهم آوردن خدا پناه مى برم ، به پيامبر خدا پناه مى برم و به نام هاى خدا پناه مى برم ، از گزند آنچه بيمناكم و از گزند آنچه بر جان خويش مى هراسم» . اين جملات را هفت بار مى گويى . آن مرد گفت : من چنين كردم و خداوند عز و جل به واسطه اين كلمات ، درد را از من برد .

طبّ الأئمّة عليهم السلام ، ابنا بسطام_ به نقل از داود رقّى _:به امام كاظم عليه السلام گفتم : اى فرزند پيامبر خدا! پيوسته سرم درد مى كند و گاه شب ها [از درد ]نمى خوابم و مرا از نماز شب باز مى دارد . فرمود : اى داوود! هر گاه احساس دردى كردى ، دستت را بر آن بگذار و بگو : «به خدا پناه مى برم . خودم را از هر آنچه به سراغم مى آيد ، در پناه نام بزرگ خدا و كلمات تامّ او در مى آورم ؛ كلماتى كه هر نيكوكار و بدكارى را در ميان گرفته اند . خودم را در پناه خداى عز و جل و پيامبر خدا _ كه درود خدا بر او و بر خاندان پاك و نيكش باد _ در مى آورم . بار خدايا! به حقّ ايشان بر خودت ، مرا از اين دردم در پناه خويش بگير» . ديگر آن درد ، تو را آزار نخواهد داد .

طبّ الأئمّة عليهم السلام ، ابنا بسطام_ به نقل از خالد عبسى _: امام رضا عليه السلام اين تعويذ را به من آموخت و فرمود : آن را به برادران مؤمنت هم بياموز ؛ زيرا شفاى هر دردى است . آن تعويذ ، اين است : «خويشتن را در پناه پروردگار زمين و پروردگار آسمان در مى آورم . خويشتن را در پناه كسى در مى آورم كه با وجود نام او ، هيچ دردى زيان نمى زند . خويشتن را در پناه كسى در مى آورم كه نامش بركت و شفاست» .

.

ص: 270

راجع : ص 454 (مواطن الاستعاذة / تلك الحالات / المرض) .

3 / 10دَفعُ شَرِّ الهَوامِّ وَالدَّوابِّ وَالسِّباعِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ حينَ يُصبِحُ : «أعوذُ بِكَلِماتِ اللّهِ التّامّاتِ ، مِن شَرِّ ما خَلَقَ» (1) لَم يَضُرَّهُ عَقرَبٌ حَتّى يُمسِيَ . ومَن قالَها حينَ يُمسي لَم يَضُرَّهُ حَتّى يُصبِحَ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ حينَ يُصبِحُ : «أعوذُ بِكَلِماتِ اللّهِ التّامّاتِ الَّتي لا يُجاوِزُهُنَّ بَرٌّ ولا فاجِرٌ ، مِن شَرِّ ما خَلَقَ وبَرَأَ وذَرَأَ» إلّا عُصِمَ مِن شَرِّ الثَّقَلَينِ الجِنِّ وَالإِنسِ ، وإن لُدِغَ لَم يَضُرَّهُ شَيءٌ حَتّى يُمسِيَ ، وإن قالَها حينَ يُمسِيَ كانَ كَذلِكَ حَتّى يُصبِحَ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله_ لِعَلِيٍّ عليه السلام _: يا عَلِيُّ ، إذا رَأَيتَ أسَدا وَاشتَدَّ بِكَ الأَمرُ ، فَكَبِّر ثَلاثا وقُل : اللّهُ أكبَرُ وأجَلُّ وأعظَمُ مِن كُلِّ شَيءٍ ، وأكبَرُ وأعَزُّ مِن خَلقِهِ وأقدَرُ ، أعوذُ بِاللّهِ مِن شَرِّ ما أخافُ وأحذَرُ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن نَزَلَ مَنزِلاً يَتَخَوَّفُ فيهِ السَّبُعَ ، فَقالَ : «أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ، لَهُ المُلكُ ولَهُ الحَمدُ ، بِيَدِهِ الخَيرُ وهُوَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ ، اللّهُمَّ إنّي عوذُ بِكَ مِن شَرِّ كُلِّ سَبُعٍ» إلّا أمِنَ مِن شَرِّ ذلِكَ السَّبُعِ حَتّى يَرحَلَ مِن ذلِكَ المَنزِلِ ، إن شاءَ اللّهُ تَعالى . (5)

.


1- .زاد في كنز العمّال وبعض نسخ المصدر : «ثلاث مرّات» .
2- .مسند أبي حنيفة لأبي نعيم الأصبهاني : ص 257 ، كنز العمّال : ج 2 ص 167 ح 3600 نقلاً عن الكامل لابن عدي والإبانة لأبي نصر السجزي وكلاهما عن أبي هريرة .
3- .كنز العمّال : ج 2 ص 165 ح 3593 نقلاً عن أبي الشيخ عن عبد الرحمن بن عوف .
4- .مكارم الأخلاق : ج 2 ص 152 ح 2373 عن الإمام عليّ عليه السلام ، الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام : ص 400 نحوه ، بحار الأنوار : ج 95 ص 143 ح 9 ؛ الفردوس : ج 5 ص 326 ح 8329 عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله .
5- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 294 ح 2500 ، المحاسن : ج 2 ص 116 ح 1320 عن عمر بن زيد عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام : ص 400 نحوه ، بحار الأنوار : ج 76 ص 247 ح 38 .

ص: 271

3 / 10 دفع گزند گزندگان و جنبندگان و درندگان

ر . ك : ص 455 (اوقات پناه بردن به خدا / بيمارى) .

3 / 10دفع گزند گزندگان و جنبندگان و درندگانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس كه صبحْ هنگام بگويد : «به كلمات تامّ خدا پناه مى برم از شرّ آنچه آفريده است» ، تا شب ، كژدم او را نيش نمى زند ، و هر كس كه شبانگاه اين جمله را بگويد ، تا صبح كژدم به او گزندى نمى رساند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس كه صبحْ هنگام بگويد : «به كلمات تامّ خدا _ كه هيچ نيكوكار و بدكارى ، از آنها خارج نيست _ پناه مى برم از شرّ آنچه آفريد و ساخت و پديد آورد» ، تا شب از شرّ دو جماعت جنّ و انس مصون مى ماند و اگر نيش زده شود ، آسيبى به او نمى رسد . چنانچه هنگام شب اين جملات را بگويد ، تا صبح به همين سان [در امان] خواهد بود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ به على عليه السلام _: اى على! هر گاه به شيرى برخوردى و كار بر تو دشوار آمد ، سه تكبير بگو و بگو : «خدا بزرگ تر و بشكوه تر و با عظمت تر از هر چيز است ، و بزرگ تر و نيرومندتر و تواناتر از آفريدگان خويش است . به خدا پناه مى برم از شرّ آنچه مى ترسم و حذر مى كنم» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس در منزلگاهى فرود آيد كه در آن جا بيم درنده داشته باشد و بگويد : «گواهى مى دهم كه معبودى جز خدا نيست . يگانه است و بى انباز . پادشاهى از آنِ اوست و ستايش اوراست . خوبى ، همه در دست اوست و او بر هر چيز تواناست . بار خدايا! من از گزند هر درنده اى به تو پناه مى آورم» ، به خواست خداى بزرگ ، از گزند آن درنده در امان مى ماند تا وقتى از آن منزلگاه كوچ كند .

.

ص: 272

صحيح مسلم عن أبي هريرة :جاءَ رَجُلٌ إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، ما لَقيتُ مِن عَقرَبٍ لَدَغَتنِي البارِحَةَ ! قالَ صلى الله عليه و آله : أما لَو قُلتَ حينَ أمسَيتَ : «أعوذُ بِكَلِماتِ اللّهِ التّامّاتِ مِن شَرِّ ما خَلَقَ» لَم تَضُرَّكَ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :إذا لَقيتَ السَّبُعَ فَقُل : أعوذُ بِرَبِّ دانيالَ (2) وَالجُبِّ ، مِن شَرِّ كُلِّ أسَدٍ مُستَأسِدٍ (3) . (4)

الإمام الصادق عليه السلام :أتى رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله قَومٌ يَشكونَ العَقارِبَ وما يَلقَونَ مِنها ، فَقالَ : قولوا إذا أصبَحتُم وإذا أمسَيتُم : «أعوذُ بِكَلِماتِ اللّهِ التّامّاتِ كُلِّهَا ، الَّتي لا يُجاوِزُهُنَّ بَرٌّ ولا فاجِرٌ ، الَّذي لا يُخفَرُ (5) جارُهُ ، مِن شَرِّ ما ذَرَأَ ، ومِن شَرِّ ما بَرَأَ ، ومِن شَرِّ الشَّيطانِ وشَرَكِهِ ، ومِن شَرِّ كُلِّ دابَّةٍ هُوَ آخِذٌ بِناصِيَتِها ، إنَّ رَبّي عَلى صِراطٍ مُستَقيمٍ» سَبعَ مَرّاتٍ . (6)

.


1- .صحيح مسلم : ج 4 ص 2081 ح 55 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1162 ح 3518 نحوه ، السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 152 ح 10423 ، صحيح ابن حبّان : ج 3 ص 298 ح 1020 ، كنز العمّال : ج 2 ص 157 ح 3561 و 3562 .
2- .كان دانيال محبوسا في الجُبّ في زمن بُخت نُصَّر ، وطرحت معه السِّباع فلم تدنُ منه (مرآة العقول : ج 12 ص 440) .
3- .يُقال : أسِدَ واستأسَدَ إذا اجترأ (النهاية : ج 1 ص 48 «أسد») .
4- .الكافي : ج 2 ص 571 ح 9 ، عدّة الداعي : ص 263 كلاهما عن عبد اللّه بن سنان عن الإمام الصادق عليه السلام ، المحاسن ج 2 ص 117 ح 1322 عن ثوير بن أبي فاختة عن أبيه ، الأمان : ص 130 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام وكلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 14 ص 378 ح 21 ؛ كنز العمّال : ج 2 ص 656 ح 4997 نقلاً عن الخرائطي نحوه .
5- .خَفَرتُ الرجُلَ : إذا كنت له خفيرا ؛ أي حاميا وكفيلاً . والخُفارَة : الذّمام . وأخفَرتُ الرجُلَ : إذا نقضت عهده وذمامه ؛ والهمزة فيه للإزالة ، أي أزلت خفارتَه (النهاية : ج 2 ص 52 «خفر») .
6- .مكارم الأخلاق : ج 2 ص 283 ح 2640 ، بحار الأنوار : ج 95 ص 146 ح 16 ؛ تاريخ دمشق : ج 50 ص 166 نحوه من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام .

ص: 273

صحيح مسلم_ به نقل از ابو هُرَيره _: مردى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و گفت : اى پيامبر خدا! ديشب كژدمى مرا نيش زد و بيچاره ام كرد! پيامبر خدا فرمود : اگر زمانى كه شب را آغاز كردى ، گفته بودى : «به كلمات تامّ خدا پناه مى برم از گزند آنچه آفريده است» ، به تو گزندى نمى زد .

امام على عليه السلام :هر گاه به درنده اى برخوردى ، بگو : «به خداوند دانيال و چاه، (1) پناه مى برم از گزند هر شير ژيانى» .

امام صادق عليه السلام :عدّه اى نزد پيامبر خدا آمدند و از گزند رسانىِ كژدم ها به خود ، شكايت كردند . ايشان فرمود : هر صبح و شام ، هفت مرتبه بگوييد : «به همه كلمات تامّ خدا كه هيچ نيكوكار و بدكارى از حيطه آنها برون نيست ، خدايى كه هر كس به او پناه ببرد ، امانش باطل شدنى نيست ، پناه مى برم از گزند آنچه آفريد ، و از شرّ آنچه پديد آورد ، و از شرّ شيطان و دام هاى او ، و از شرّ هر جنبنده اى كه مهار آن در دست خداست . راستى كه پروردگار من ، بر راهى راست است» .

.


1- .بُختُ نصَّر براى از بين بردن جناب دانيال ، دستور داد كه او را در چاه شيران افكندند ؛ امّا شيرها به او نزديك نشدند .

ص: 274

الإمام الباقر عليه السلام :عَوِّذ نَفسَكَ مِنَ الهَوامِّ بِهذِهِ الكَلِماتِ : بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، بِاسمِ اللّهِ وبِاللّهِ ، مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، أعوذُ بِعِزَّةِ اللّهِ ، أعوذُ بِقُدرَةِ اللّهِ عَلى ما يَشاءُ ، مِن شَرِّ كُلِّ هامَّةٍ تَدُبُّ بِاللَّيلِ وَالنَّهارِ ، إنَّ رَبّي عَلى صِراطٍ مُستَقيمٍ . (1)

عنه عليه السلام :مَن قالَ هذِهِ الكَلِماتِ ، فَأَنَا ضامِنٌ ألّا يُصيبَهُ عَقرَبٌ ولا هامَّةٌ حَتّى يُصبِحَ : أعوذُ بِكَلِماتِ اللّهِ التّامّاتِ ، الَّتي لا يُجاوِزُهُنَّ بَرٌّ ولا فاجِرٌ ، مِن شَرِّ ما ذَرَأَ ، ومِن شَرِّ ما بَرَأَ ، ومِن شَرِّ كُلِّ دابَّةٍ هُوَ آخِذٌ بِناصِيَتِها ، إنَّ رَبّي عَلى صِراطٍ مُستَقيمٍ . (2)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لَمّا اُسرِيَ بي إلَى السَّماءِ فَانتَهَيتُ إلَى السَّماءِ السّابِعَةِ . . . نوديتُ : يا مُحَمَّدُ . . . ومَن خافَ شَيئا مِمّا فِي الأَرضِ مِن سَبُعٍ أو هامَّةٍ ، فَليَقُل فِي المَكانِ الَّذي يَخافُ ذلِكَ فيهِ : «يا ذارِئَ ما فِي الأَرضِ كُلِّها بِعِلمِهِ ، بِعِلمِكَ يَكونُ ما يَكونُ مِمّا ذَرَأتَ ، لَكَ السُّلطانُ عَلى ما ذَرَأتَ ، ولَكَ السُّلطانُ القاهِرُ عِلى كُلِّ شَيءٍ دونَكَ ، يا عَزيزُ يا مَنيعُ ، إنّي أعوذُ بِكَ وبِقُدرَتِكَ عَلى كُلِّ شَيءٍ ، مِن كُلِّ شِيءٍ يَضُرُّ ، مِن سَبُعٍ أو هامَّةٍ أو عارِضٍ مِن سائِرِ الدَّوابِّ ، يا خالِقَها بِفِطرَتِهِ ادرَأها عَنّي ، وَاحجُزها ولا تُسَلِّطها عَلَيَّ ، وعافِني مِن شَرِّها وبَأسِها ، يا اللّهُ ذَا العِلمِ العَظيمِ ، حُطني بِحِفظِكَ مِن مَخاوِفي يا رَحيمُ» ، فَإِنَّهُ إذا قالَ ذلِكَ ، لَم تَضُرَّهُ دَوابُّ الأَرضِ الَّتي تُرى وَالَّتي لا تُرى . (3)

.


1- .طبّ الأئمّة لابني بسطام : ص 119 عن أبي حمزة الثمالي ، بحار الأنوار : ج 95 ص 143 ح 11 .
2- .تهذيب الأحكام : ج 2 ص 117 ح 439 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 471 ح 1357 كلاهما عن سعد الإسكاف ، الكافي : ج 2 ص 570 ح 7 عن سعد الإسكاف مضمرا ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 47 ح 2111 ، بحار الأنوار : ج 95 ص 144 ح 15 .
3- .البلد الأمين : ص 504 _ 507 عن الإمام الباقر عن الإمام عليّ عليهماالسلام ، المصباح للكفعمي : ص 255 ، الأمان : ص 137 نحوه وكلاهما من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 95 ص 311 ح 1 .

ص: 275

امام باقر عليه السلام :خودت را از گزندگان ، در پناه اين كلمات درآور : «به نام خداى مهر گستر مهربان . به نام خدا و به يارى خدا . محمّد فرستاده خداست . به عزّت خدا پناه مى برم ، به توانايىِ خدا بر هر چيز كه بخواهد ، پناه مى برم از گزند هر گزنده اى كه در شب و روز مى خزد . راستى كه پروردگار من ، بر راهى راست است» .

امام باقر عليه السلام :هر كس اين جملات را بگويد ، من تضمين مى دهم كه ديگر هيچ كژدم و گزنده اى تا صبح ، به او آسيبى نرساند : «به كلمات تامّ خدا كه هيچ نيكوكار و بدكارى از حيطه آنها بيرون نيست ، پناه مى برم از گزند آنچه آفريد و از گزند آنچه پديد آورد ، و از گزند هر جنبنده اى كه مهار آن در دست خداست . راستى كه پروردگار من ، بر راهى راست است» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :شبى كه به آسمان برده شدم ، چون به آسمان هفتم رسيدم ... ندا آمد كه : اى محمّد! ... هر كس كه از آنچه در روى زمين است ، از درنده و خزنده ، مى ترسد ، در آن مكانى كه بيمِ بودنِ آن چيز را دارد ، بگويد : «اى آن كه آنچه را در سرتاسر زمين است ، به علم خويش پديد آورد! همه موجوداتى كه آفريده اى ، به علم تو پديد آمده اند . تو بر آنچه پديد آورده اى ، تسلّط دارى . تو را بر هر آنچه غير توست ، تسلّطى قهرآميز است . اى چيرگى ناپذير ، اى مغلوب ناشدنى ! به تو و به توانايىِ تو بر هر چيز ، پناه مى برم از هر چيزى كه آسيب مى رساند ، از درنده و گزنده و ديگر جانوران مهاجم . اى خدايى كه با آفرينندگىِ خويش ، اين موجودات را آفريده اى! آنها را از من دور بدار و مانعشان شو و بر من مسلّطشان مگردان ، و مرا از گزند و آسيب آنها به سلامت دار . اى خدا ، اى صاحب علم شگرف! به نگهدارىِ خود ، مرا از آنچه مى ترسم ، محافظت فرما ، اى مهربان!» . هر گاه اين جملات را بگويد ، جانوران مرئى و نامرئىِ زمين به او گزندى نخواهند رساند .

.

ص: 276

3 / 11دَفعُ الفَزَعِ وَالأَرَقِالمعجم الأوسط عن خالد بن الوليد :كُنتُ أفزَعُ بِاللَّيلِ ، فَأَتَيتُ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله فَقُلتُ : إنّي أفزَعُ بِاللَّيلِ ، فَآخُذُ سَيفي فَلا ألقى شَيئا إلّا ضَرَبتُهُ بِسَيفي . فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : ألا اُعَلِّمُكَ كَلِماتٍ عَلَّمَنِي الرّوحُ الأَمينُ . فَقُلتُ : بَلى . فَقالَ : قُل : أعوذُ بِكَلِماتِ اللّهِ التّامّاتِ ، الَّتي لا يُجاوِزُهُنَّ بَرٌّ ولا فاجِرٌ ، مِن شَرِّ ما يَنزِلُ مِنَ السَّماءِ وما يَعرُجُ فيها ، ومِن شَرِّ فِتَنِ اللَّيلِ وَالنَّهارِ ، ومِن كُلِّ طارِقٍ ، إلّا طارِقا يَطرُقُ بِخَيرٍ ، يا رَحمنُ . (1)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا فَزِعَ أحَدُكُم فِي النَّومِ فَليَقُل : «أعوذُ بِكَلِماتِ اللّهِ التّامّاتِ ، مِن غَضَبِهِ وعِقابِهِ وشَرِّ عِبادِهِ ، ومِن هَمَزاتِ الشَّياطينِ وأن يَحضُرونِ» فَإِنَّها لَن تَضُرَّهُ . (2)

طبُّ الأئمّة لابني بسطام عن الحلبي :قالَ رَجُلٌ لِأَبي عَبدِ اللّهِ الصّادِقِ عليه السلام : إنّي إذا خَلَوتُ بِنَفسي تَداخَلَني وَحشَةٌ وهَمٌّ ، وإذا خالَطتُ النّاسَ لا اُحِسُّ بِشَيءٍ مِن ذلِكَ . فَقالَ : ضَع يَدَكَ عَلى فُؤادِكَ وقُل : «بِاسمِ اللّهِ ، بِاسمِ اللّهِ ، بِاسمِ اللّهِ» ثُمَّ امسَح يَدَكَ عَلى فُؤادِكَ وقُل : «أعوذُ بِعِزَّةِ اللّهِ ، وأعوذُ بِقُدرَةِ اللّهِ ، وأعوذُ بِجَلالِ اللّهِ ، وأعوذُ بِعَظَمَةِ اللّهِ ، وأعوذُ بِجَمعِ اللّهِ ، وأعوذُ بِرَسولِ اللّهِ ، وأعوذُ بِأَسماءِ اللّهِ ، مِن شَرِّ ما أحذَرُ ، ومِن شَرِّ ما أخافُ عَلى نَفسي» تَقولُ ذلِكَ سَبعَ مَرّاتٍ . قالَ : فَفَعَلتُ ذلِكَ ، فَأَذهَبَ اللّهُ عَنِّي الوَحشَةَ ، وأبدَلَنِي الاُنسَ وَالأَمنَ . (3)

.


1- .المعجم الأوسط : ج 5 ص 315 ح 5415 ، المعجم الكبير : ج 4 ص 115 ح 3838 ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج 5 ص 449 ح 2 ، المصنّف لعبد الرزّاق : ج 11 ص 35 ح 19831 كلّها نحوه .
2- .سنن الترمذي : ج 5 ص 541 ح 3528 ، سنن أبي داوود : ج 4 ص 12 ح 3893 وليس فيه ذيله ، السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 191 ح 10601 ، مسند ابن حنبل : ج 2 ص 600 ح 6708 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 733 ح 2010 والثلاثة الأخيرة نحوه وكلّها عن شعيب عن أبيه ، كنز العمّال : ج 15 ص 365 ح 41397 ؛ مكارم الأخلاق : ج 2 ص 45 ح 2104 نحوه ، بحار الأنوار : ج 76 ص 196 ح 12 .
3- .طبّ الأئمّة لابني بسطام : ص 117 ، بحار الأنوار : ج 95 ص 138 ح 2 .

ص: 277

3 / 11 رفع ترس و بى خوابى

3 / 11رفع ترس و بى خوابىالمعجم الاوسط_ به نقل از خالد بن وليد _: من شب ها مى ترسيدم . خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله رفتم و گفتم : من شب ها مى ترسم . لذا شمشيرم را بر مى دارم و به هر چه بر مى خورم ، آن را با شمشيرم مى زنم . پيامبر خدا فرمود : «آيا كلماتى را كه جبرئيل عليه السلام به من آموخت ، به تو نياموزم؟». گفتم : چرا . فرمود : «بگو : به كلمات تامّ خدا كه هيچ نيكوكار و بدكارى از حيطه آن برون نيست ، پناه مى برم از شرّ آنچه از آسمان فرود مى آيد و آنچه در آسمان بالا مى رود ، و از شرّ بلاهاى شب و روز و از هر وارد شونده اى در شب ، مگر وارد شونده اى كه به خير و خوبى وارد شود ، اى مهر گستر!» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه كسى از شما در خواب ترسيد ، بگويد : «به كلمات تامّ خدا پناه مى برم از خشم و كيفر او و از شرّ بندگانش ، و از وسوسه هاى شياطين و از اين كه نزد من آيند» . با گفتن اين جملات ، هرگز به او گزندى نخواهند زد .

طبّ الائمّة عليهم السلام_ به نقل از حلبى _، ابنا بسطام : مردى به امام صادق عليه السلام گفت : وقتى تنها مى شوم ، وحشت و اندوه مرا فرا مى گيرد ، ولى هر گاه در ميان مردم هستم ، چنين حالاتى به من دست نمى دهد. امام صادق عليه السلام فرمود : دستت را روى قلبت بگذار و بگو : «به نام خدا ، به نام خدا ، به نام خدا» . سپس دستت را بر سينه ات بكش و بگو : «پناه مى برم به عزّت خدا ، پناه مى برم به قدرت خدا ، پناه مى برم به شكوه خدا ، پناه مى برم به بزرگىِ خدا ، پناه مى برم به تمامى خدا ، پناه مى برم به پيامبر خدا ، پناه مى برم به نام هاى خدا از شرّ آنچه بيمناكم ، و از شرّ آنچه بر خويش مى هراسم» . هفت مرتبه اين جملات را مى گويى . آن مرد گفت : من چنين كردم . پس خداوند ، وحشت را از من برد و به جاى آن ، احساس آرامش و امنيت به من بخشيد .

.

ص: 278

3 / 12دَفعُ شَرِّ كُلِّ ذي شَرٍّالمعجم الأوسط عن عمرو بن شعيب عن أبيه عن جدّه :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : أمسَينا وأمسَى المُلكُ للّهِِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، أعوذُ بِاللّهِ الَّذي يُمسِكُ السَّماءَ أن تَقَعَ عَلَى الأَرضِ إلّا بِإِذنِهِ ، مِن شَرِّ ما خَلَقَ وذَرَأَ وبَرَأَ» مَن قالَهُنَّ عُصِمَ مِن كُلِّ ساحِرٍ ، وكاهِنٍ ، وشَيطانٍ ، وحاسِدٍ . (1)

عدّة الداعي :رُوِيَ عَنِ ابنِ الدَّرداءِ أنَّهُ قيلَ لَهُ ذاتَ يَومٍ : احتَرَقَت دارُكَ ، فَقالَ : لَم تُحرَق . فَجاءَهُ مُخبِرٌ آخَرُ فَقالَ : اِحتَرَقَت دارُكَ ، فَقالَ : لَم تُحرَق . فَجاءَهُ ثالِثٌ فَأَجابَهُ بِذلِكَ ، ثُمَّ انكَشَفَ الأَمرُ عَنِ احتِراقِ جَميعِ ما حَولَها سِواها ! فَقيلَ لَهُ : بِما عَلِمتَ بِذلِكَ ؟ قالَ : سَمِعتُ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله يَقولُ : مَن قالَ هذِهِ الكَلِماتِ صَبيحَةَ يَومِهِ لَم يُصِبهُ سوءٌ فيهِ ، ومَن قالَها في مَساءِ لَيلَتِهِ لَم يُصِبهُ سوءٌ فيها ، وقَد قُلتُها ، وهِيَ هذِهِ : اللّهُمَّ أنتَ رَبّي لا إلهَ إلّا أنتَ ، عَلَيكَ تَوَكَّلتُ وأنتَ رَبُّ العَرشِ العَظيمِ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ ، ما شاءَ اللّهُ كانَ وما لَم يَشَأ لَم يَكُن ، أعلَمُ أنَّ اللّهَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ ، وأنَّ اللّهَ قَد أحاطَ بِكُلِّ شَيءٍ عِلما ، اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن شَرِّ نَفسي ، ومِن شَرِّ قَضاءِ السّوءِ ، ومِن شَرِّ كُلِّ ذي شَرٍّ ، ومِن شَرِّ الجِنِّ وَالإِنسِ ، ومِن شَرِّ كُلِّ دابَّةٍ أنتَ آخِذٌ بِناصِيَتِها ، إنَّ رَبّي عَلى صِراطٍ مُستَقيمٍ . (2)

.


1- .المعجم الأوسط : ج 4 ص 310 ح 4291 ، الدعاء للطبراني : ص 129 ح 344 ، كنز العمّال : ج 2 ص 161 ح 3580 .
2- .عدّة الداعي : ص 255 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 297 ح 58 ؛ تاريخ دمشق : ج 37 ص 4 ح 7413 و ج 64 ص 119 ح 13070 كلاهما نحوه ، كنز العمّال : ج 2 ص 638 ح 4960 .

ص: 279

3 / 12 دفع گزند هر گزندرسانى

3 / 12دفع گزند هر گزندرسانىالمعجم الاوسط_ به نقل از عمرو بن شعيب ، از پدرش از جدّش _: پيامبر خدا فرمود : «شب خود را در حالى آغاز كرديم كه پادشاهى ، از آنِ خداست و ستايش ، از آنِ خدا به خدايى كه آسمان را باز مى دارد از اين كه بر زمين فرو افتد مگر به اذن خود او ، پناه مى برم از گزند آنچه آفريده و پديد آورده و ايجاد كرده است» . هر كس اين را بگويد ، از هر جادوگر و پيشگو و اهريمن و حسودى ، ايمن نگه داشته مى شود .

عدّة الداعى:از ابن دردا روايت شده است كه روزى به او گفته شد: خانه ات سوخت. او گفت : نسوخت . كسى ديگر خبر آورد و گفت : خانه ات سوخت . او گفت : نسوخت . سومى آمد و او همين پاسخ را به او داد . بعد معلوم شد كه هر چه پيرامون خانه او بوده ، سوخته است بجز خانه او! از او پرسيدند : از كجا اين را دانستى؟ گفت : از پيامبر خدا شنيدم كه مى فرمايد : «هر كس صبح هر روزى اين كلمات را بگويد ، در آن روز به او گزندى نمى رسد و هر كس شامگاه هر روزى آنها را بگويد ، در آن شب گزندى به او نمى رسد» و من آنها را [آن روز] گفته بودم . آن كلمات اينهاست : «بار خدايا! تويى پروردگار من . معبودى جز تو نيست . بر تو توكّل كردم و تو پروردگار عرش بزرگى . هيچ نيرو و توانى نيست جز به مدد خداى والا و بزرگ . آنچه خدا خواست ، همان مى شود و آنچه نخواست ، نمى شود . مى دانم كه خدا بر هر چيزى تواناست و خدا به هر چيزى علم دارد . بار خدايا! به تو پناه مى برم از شرّ خودم ، و از شرّ قضاى بد ، و از شرّ هر اهل شرّى ، و از شرّ جنّ و اِنس ، و از شرّ هر جنبنده اى كه مهار آن در دست توست . راستى كه پروردگار من ، بر راهى راست است» .

.

ص: 280

الإمام الباقر عليه السلام :مَن قالَ إذا أصبَحَ : «اللّهُمَّ إنّي أصبَحتُ في ذِمَّتِكَ وجِوارِكَ ، اللّهُمَّ إنّي أستَودِعُكَ ديني ونَفسي ودُنيايَ وآخِرَتي وأهلي ومالي ، وأعوذُ بِكَ يا عَظيمُ مِن شَرِّ خَلقِكَ جَميعا ، وأعوذُ بِكَ مِن شَرِّ ما يُبلِسُ (1) بِهِ إِبليسُ وجُنودُهُ» ، إذا قالَ هذَا الكَلامَ ، لَم يَضُرَّهُ يَومَهُ ذلِكَ شَيءٌ ، وإذا أمسى فَقالَهُ ، لَم يَضُرَّهُ تِلكَ اللَّيلَةَ شَيءٌ إن شاءَ اللّهُ تَعالى . (2)

3 / 13النَّجاةُ مِنَ النّارِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :يَقولُ اللّهُ تَعالى : اُنظُروا في ديوانِ عَبدي ، فَمَن رَأَيتُموهُ سَأَلَنِي الجَنَّةَ أعطَيتُهُ ، ومَنِ استَعاذَني مِنَ النّار أعَذتُهُ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن عَبدٍ يَقولُ كُلَّ يَومٍ سَبعَ مَرّاتٍ : «أسأَلُ اللّهَ الجَنَّةَ وأعوذُ بِهِ مِنَ النّارِ» إلّا قالَتِ النّارُ : يا رَبِّ أعِذهُ مِنّي . (4)

راجع : ص 384 (ما ينبغي الاستعاذة منه / عذاب النار) .

.


1- .الإبلاس : الحَيرَة ، يقال : أبلَسَ يُبلِسُ : إذا تحيَّرَ (مجمع البحرين : ج 1 ص 184 «بلس») .
2- .الكافي : ج 2 ص 528 ح 19 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 294 ح 55 .
3- .حلية الأولياء : ج 6 ص 175 و ص 226 كلاهما عن أنس ، كنز العمّال : ج 2 ص 69 ح 3164 .
4- .الدعوات : ص 39 ح 96 عن ربيعة بن كعب ، الأمالي للصدوق : ص 158 ح 153 عن زيد الشحّام عن الإمام الصادق عليه السلام ، روضة الواعظين : ص 357 عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 94 ص 197 ح 5 .

ص: 281

3 / 13 رهيدن از آتش

امام باقر عليه السلام :هر كس كه صبحْ هنگام بگويد : «بار خدايا! در زنهار و پناه تو ، صبح خويش را مى آغازم . بار خدايا! دينم و خودم و دنيايم و آخرتم و خانواده ام و اموالم را به تو سپردم . به تو پناه مى آورم _ اى بزرگ! _ از گزند همه آفريدگانت ، و به تو پناه مى آورم از گزند هر آنچه ابليس و لشكريانش وسوسه مى كنند» ، هر گاه اين كلمات را بگويد ، در آن روز ، هيچ چيز به او گزندى نمى رساند و چنانچه در آغاز شب اين كلمات را بگويد ، در آن شب ، هيچ چيز به او آسيبى نخواهد رساند ، إن شاء اللّه .

3 / 13رهيدن از آتشپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداى تعالى مى فرمايد : «در دفتر بنده ام بنگريد . پس هر كس را ديديد كه بهشت را از من تقاضا كرده است ، آن را به او مى دهم و هر كس كه از آتش به من پناه آورده باشد ، او را پناه مى دهم» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ بنده اى نيست كه روزى هفت بار بگويد : «بهشت را از خدا مى خواهم و از آتش به او پناه مى برم» ، مگر آن كه آتش مى گويد : اى پروردگار من! او را از من در پناه خويش در آور .

ر . ك : ص 385 (چيزهايى كه بايد از آنها به خدا پناه برد / عذاب آتش) .

.

ص: 282

الفَصلُ الرّابِعُ : ما ينبغي الاستعاذة منه4 / 1الشَّيطانُالكتاب«وَ إِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَ_نِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ» . (1)

«وَ قُل رَّبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَ تِ الشَّيَ_طِينِ * وَأَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَن يَحْضُرُونِ» . (2)

«وَإِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَ_نِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ * إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْاْ إِذَا مَسَّهُمْ طَئِفٌ مِّنَ الشَّيْطَ_نِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ» . (3)

«فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْءَانَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَ_نِ الرَّجِيمِ * إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَ_نٌ عَلَى الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ» . (4)

«إِذْ قَالَتِ امْرَأَتُ عِمْرَ نَ رَبِّ إِنِّى نَذَرْتُ لَكَ مَا فِى بَطْنِى مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنِّى إِنَّكَ أَنتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ * فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّى وَضَعْتُهَا أُنثَى وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ وَلَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنثَى وَإِنِّى سَمَّيْتُهَا مَرْيَمَ وَإِنِّى أُعِيذُهَا بِكَ وَذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشَّيْطَ_نِ الرَّجِيمِ» . (5)

.


1- .فصّلت : 36 .
2- .المؤمنون : 97 و 98 .
3- .الأعراف : 200 و 201 .
4- .النحل : 98 و 99 .
5- .آل عمران : 35 و 36 .

ص: 283

فصل چهارم: چيزهايى كه بايد از آنها به خدا پناه برد
4 / 1 شيطان

فصل چهارم: چيزهايى كه بايد از آنها به خدا پناه برد4 / 1شيطانقرآن«و اگر وسوسه اى از جانب شيطان تو را جنباند ، پس به خدا پناه ببر كه اوست شنواى دانا» .

«و بگو : اى پروردگار من! از وسوسه هاى شيطان ، به تو پناه مى برم . و به تو پناه مى برم _ اى پروردگار من! _ از اين كه به نزد من حاضر شوند» .

«و اگر وسوسه اى از جانب شيطان تو را جنباند پس به خدا پناه ببر كه او شنواى داناست . آنان كه پرهيزگارند ، هر گاه وسوسه اى از سوى شيطان به ايشان رسد ، متذكّر [_ِ خدا ]مى شوند و ناگاه ، بينا مى گردند» .

«پس هر گاه قرآن خواندى ، از شيطانِ رانده شده ، به خدا پناه ببر . [زيرا] او را بر كسانى كه ايمان آورده اند و بر پروردگارشان توكّل مى كنند ، تسلّطى نيست» .

«آن گاه كه زن عمران گفت : «اى پروردگارم! من آنچه را در شكم خود دارم ، نذر تو كردم تا آزاد شده باشد . پس ، از من بپذير كه تو شنواى دانايى» . پس كه فرزندش را بزاد ، گفت : «اى پروردگارم! من دختر زاده ام _ و خدا به آنچه او زاييد ، داناتر بود _ و پسر چون دختر نيست ، و من او را مريم ناميدم و او و فرزندانش را از شيطانِ رانده شده ، به تو پناه مى دهم»» .

.

ص: 284

الحديثتفسير القمّي_ في قَولِهِ تَعالى : «وَ قُل رَّبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَ تِ الشَّيَ_طِينِ» _: قالَ : ما يَقَعُ في قَلبِكَ مِن وَسوَسَةِ الشَّياطينِ . (1)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا تَسُبُّوا الشَّيطانَ ، وتَعَوَّذوا بِاللّهِ مِن شَرِّهِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ أزهَدَ النّاسِ فِي العالِمِ أهلُهُ حَتّى يُفارِقَهُم ، وإنَّهُ يَشفَعُ في أهلِهِ وجيرانِهِ ، فَإِذا ماتَ خَلا عَنهُم مِن مَرَدَةِ (3) الشَّياطينِ أكثَرُ مِن عَدَدِ رَبيعَةَ ومُضَرَ ، قَد كانوا مُشتَغِلينَ بِهِ ، فَأَكثِرُوا التَّعَوُّذَ بِاللّهِ مِنهُم . (4)

سنن أبي داوود عن أبي سعيد الخدري :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا قامَ مِنَ اللَّيلِ كَبَّرَ ثُمَّ يَقولُ : . . . أعوذُ بِاللّهِ السَّميعِ العَليمِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ ، مِن هَمزِهِ ونَفخِهِ ونَفثِهِ . (5)

مسند ابن حنبل عن أبي اُمامة الباهلي :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا دَخَلَ فِي الصَّلاةِ مِنَ اللَّيلِ كَبَّرَ ثَلاثا ، وسَبَّحَ ثَلاثا ، وهَلَّلَ ثَلاثا ، ثُمَّ يَقولُ : اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ ، مِن هَمزِهِ ونَفخِهِ وشِركِهِ . (6)

.


1- .تفسير القمّي : ج 2 ص 93 ، بحار الأنوار : ج 9 ص 227 ح 113 .
2- .الفردوس : ج 5 ص 11 ح 7290 عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 1 ص 484 ح 2120 .
3- .المارد من شياطين الجنّ والإنس : المتعرِّي من الخيرات ، من قولهم : شجر أمرد : إذا تعرّى من الورق (مفردات ألفاظ القرآن : ص 764 «مرد») .
4- .الدرّ المنثور : ج 6 ص 329 نقلاً عن ابن مردويه وابن عساكر والديلمي عن عبد الواحد الدمشقي عن أبي الدرداء .
5- .سنن أبي داوود : ج 1 ص 206 ح 775 ، سنن الترمذي : ج 2 ص 9 ح 242 ، سنن الدارمي : ج 1 ص 299 ح 1219 ، صحيح ابن خزيمة : ج 1 ص 238 ح 467 ، كنز العمّال : ج 2 ص 204 ح 3766 .
6- .مسند ابن حنبل : ج 8 ص 277 ح 22239 ، تاريخ دمشق : ج 68 ص 121 ح 13676 ، كنز العمّال : ج 8 ص 401 ح 23439 .

ص: 285

حديثتفسير القمّى_ در باره اين سخن خداى تعالى : «و بگو : اى پروردگار من! از هَمَزات شياطين ، به تو پناه مى برم» _: امام عليه السلا (1) فرمود : يعنى وسوسه هاى شيطان كه در دل تو مى افتد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :شيطان را دشنام ندهيد ؛ بلكه از شرّ او به خدا پناه ببريد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بى اعتناترينِ مردم به دانشمند (دين شناس) ، خانواده او هستند ، تا آن گاه كه از ميان آنها برود . او براى خانواده و همسايگانش شفاعت مى كند . پس هرگاه بميرد ، شياطين سركش _ كه شمارشان بيش از شمار [دو قبيله] مُضَر و ربيعه است و سرگرم [تلاش براى گم راهى] او بودند _ به سراغ خانواده و همسايگانش مى روند . پس تا مى توانيد ، از آنها به خدا پناه ببريد .

سنن أبى داوود_ به نقل از ابو سعيد خُدرى _: پيامبر خدا هر گاه شب [براى عبادت ]بر مى خاست ، تكبير مى گفت . سپس مى گفت : «پناه مى برم به خداوند شنواى دانا ، از وسوسه و دميدن و اغواگرىِ شيطانِ رانده شده» .

مسند ابن حنبل_ به نقل از ابو اُمامه باهلى _: پيامبر خدا هر گاه به نماز شب مى ايستاد ، سه تكبير و سه سبحان اللّه و سه لا إله إلّا اللّه مى گفت ، سپس مى گفت : «بار خدايا! به تو پناه مى برم از شيطانِ رانده شده ، از وسوسه او و دميدنش و شريك شدنش» .

.


1- .م در مصدر ، به نام امام ، تصريح نشده است .

ص: 286

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :يَأتِي الشَّيطانُ أحَدَكُم فَيَقولُ : مَن خَلَقَ كَذا ؟ مَن خَلَقَ كَذا ؟ حَتّى يَقولَ : مَن خَلَقَ رَبَّكَ ؟ فَإِذا بَلَغَهُ ، فَليَستَعِذ بِاللّهِ وَليَنتَهِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :يوشِكُ النّاسُ أن يَتَساءَلوا بَينَهُم ، حَتّى يَقولَ قائِلُهُم : هذَا اللّهُ خَلَقَ الخَلقَ ، فَمَن خَلَقَ اللّهَ ؟ فَإِذا قالوا ذلِكَ فَقولوا : «اللَّهُ أَحَدٌ * اللَّهُ الصَّمَدُ * لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ * وَ لَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ» (2) ، ثُمَّ لِيَتفُل عَن يَسارِهِ ثَلاثا ، وَليَستَعِذ بِاللّهِ مِنَ الشَّيطانِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ لِلشَّيطانِ لَمَّةً (4) بِابنِ آدَمَ ، ولِلمَلَكِ لَمَّةً ؛ فَأَمّا لَمَّةُ الشَّيطانِ فَإِيعادٌ بِالشَّرِّ وتَكذيبٌ بِالحَقِّ ، وأمّا لَمَّةُ المَلَكِ فَإِيعادٌ بِالخَيرِ وتَصديقٌ بِالحَقِّ ، فَمَن وَجَدَ ذلِكَ فَليَعلَم أنَّهُ مِنَ اللّهِ ، فَليَحمَدِ اللّهَ ، ومَن وَجَدَ الاُخرى ، فَليَتَعَوَّذ بِاللّهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ . (5)

الإمام عليّ عليه السلام :قُلنا : يا رَسولَ اللّهِ ، الرَّجُلُ مِنّا يَصومُ ويُصَلّي فَيَأتيهِ الشَّيطانُ ، فَيَقولُ : إنَّكَ مُراءٍ ! فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : فَليَقُل أحَدُكُم عِندَ ذلِكَ : أعوذُ بِكَ أن اُشرِكَ بِكَ شَيئا وأنَا أعلَمُ ، وأستَغفِرُكَ لِما لا أعلَمُ . (6)

.


1- .صحيح البخاري : ج 3 ص 1194 ح 3102 ، صحيح مسلم : ج 1 ص 120 ح 214 ، الدعاء للطبراني : ص 379 ح 1265 ، السنّة لابن أبي عاصم : ص 294 ح 651 كلّها عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 1 ص 245 ح 1235 ؛ بحار الأنوار : ج 58 ص 325 .
2- .الإخلاص : 1 _ 4 .
3- .السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 170 ح 10497 ، سنن أبي داوود : ج 4 ص 231 ح 4722 نحوه وكلاهما عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 1 ص 245 ح 1236 وراجع صحيح مسلم : ج 1 ص 119 ح 212 .
4- .اللَّمَّةُ : الهمّةُ والخطرةُ تقعُ في القلب (النهاية : ج 4 ص 273 «لمم») .
5- .سنن الترمذي : ج 5 ص 219 ح 2988 ، السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 305 ح 11051 ، صحيح ابن حبّان : ج 3 ص 278 ح 997 ، المعجم الكبير : ج 9 ص 101 ح 8532 نحوه ، مسند أبي يعلى : ج 5 ص 19 ح 4978 كلّها عن عبد اللّه بن مسعود ، كنز العمّال : ج 1 ص 246 ح 1240 .
6- .النوادر للراوندي : ص 238 ح 488 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام ، الجعفريّات : ص 52 عن الإمام الكاظم عن أبيه عن جدِّه عنهم عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 72 ص 303 ح 48 .

ص: 287

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :شيطان نزد يكى از شما مى آيد و [وسوسه كنان] مى گويد : «فلان چيز را كه آفريد؟ همان چيز را كه آفريد؟». تا اين كه مى گويد : «پروردگارت را چه كسى آفريد؟». هر گاه به اين جا رسيد ، [آن شخص ]به خدا پناه ببرد و ديگر ادامه ندهد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به زودى ، مردم از يكديگر پرسش مى كنند ، تا آن كه گوينده اى از ايشان مى گويد : «جهان آفرينش را خدا آفريد ، خدا را چه كسى آفريد؟». هر گاه اين را گفتند ، شما بگوييد : «خدا يكى است ؛ خدايى كه بى نياز است ؛ نه زاده است و نه زاده شده است و هيچ كس همتاى او نيست» . سپس سه بار از سمت چپ خود ، آب دهان بيندازيد و از شيطان به خدا پناه ببريد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :شيطان به آدمى القا مى كند و فرشته نيز القا مى كند . القاى شيطان ، وعده دادن [و وسوسه كردن] به بدى و تكذيب حق است و القاى فرشته ، وعده دادن [و راه نمايى كردن] به خوبى و تصديق حق است . پس هر كس اين [دومى ]را احساس كرد ، بداند كه آن از جانب خداست و خداوند را سپاس و ستايش بگويد ، و هر كس آن ديگرى را احساس كرد ، از شيطانِ رانده شده به خدا پناه ببرد .

امام على عليه السلام :گفتيم : اى پيامبر خدا! شخصى از ما روزه مى گيرد و نماز مى خواند ، و شيطان نزد او مى آيد و مى گويد : تو ريا كارى! پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : هر يك از شما در اين حالت بگويد : «[خدايا!] پناه مى برم به تو از اين كه دانسته ، چيزى را شريكت گردانم ، و براى آنچه ندانسته شريكت ساخته ام نيز ، از تو آمرزش مى خواهم» .

.

ص: 288

عنه عليه السلام :إذا وَسوَسَ الشَّيطانُ إلى أحَدِكُم فَليَتَعَوَّذ بِاللّهِ ، وَليَقُل : آمَنتُ بِاللّهِ وبِرَسولِهِ مُخلِصا لَهُ الدّينَ . (1)

عنه عليه السلام_ في وَصِيَّتِهِ لِكُمَيلٍ _: يا كُمَيلُ ، إذا وَسوَسَ الشَّيطانُ في صَدرِكَ ، فَقُل : «أعوذُ بِاللّهِ القَوِيِّ ، مِنَ الشَّيطانِ الغَوِيِّ (2) ، وأعوذُ بِمُحَمَّدٍ الرَّضِيِّ ، مِن شَرِّ ما قُدِّرَ وقُضِيَ ، وأعوذُ بِإِلهِ النّاسِ ، مِن شَرِّ الجِنَّةِ وَالنّاسِ أجمَعينَ» ؛ وسَلِّم ، تُكفَ مَؤونَةَ (3) إبليسَ وَالشَّياطينِ مَعَهُ ، ولَو أنَّهُم كُلَّهُم أبالِسَةٌ مِثلُهُ . (4)

عنه عليه السلام :عَلَّمَني رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا دَخَلتُ الكَنيفَ أن أقولَ : اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الخَبيثِ المُخبِثِ ، النِّجسِ الرِّجسِ ، الشَّيطانِ الرَّجيمِ . (5)

عنه عليه السلام_ في وَصفِ المُؤمِنينَ _: مِن عَلامَةِ أحَدِهِم (6) أن يَكونَ لَهُ حَزمٌ في لينٍ ، وإيمانٌ في يَقينٍ ، وحِرصٌ في تَقوى ... وَاعتِصامٌ بِاللّهِ مِن مُتابَعَةِ الشَّهَواتِ ، وَاستِعاذَةٌ بِهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ . (7)

الإمام زين العابدين عليه السلام_ مِن دُعائِهِ بِالعافِيَةِ _: وأعِذني وذُرِّيَّتي مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ . (8)

.


1- .الخصال : ص 624 ح 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 211 ح 2534 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 138 ح 3137 ، بحار الأنوار : ج 10 ص 102 ح 1 .
2- .الغيُّ : الضلال والانهماك في الباطل (النهاية : ج 3 ص 397«غوا») .
3- .المَؤونَةُ : التّعبُ والشدّة ، والمؤونة : الثِّقْلُ (الصحاح : ج 6 ص 2198 «مأن») .
4- .بشارة المصطفى : ص 27 عن كميل بن زياد ، بحار الأنوار : ج 77 ص 271 ح 1 .
5- .الجعفريّات : ص 13 ، النوادر للراوندي : ص 227 ح 463 كلاهما عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام ، الكافي : ج 3 ص 16 ح 1 ، تهذيب الأحكام : ج 1 ص 25 ح 63 كلاهما عن معاوية بن عمّار عن الإمام الصادق عليه السلام ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 23 ح 37 عن الإمام الصادق عليه السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 80 ص 188 ح 44 .
6- .في المصدر : «من علاماتهم» ، والتصويب من بحار الأنوار .
7- .مطالب السؤول : ص 53 ؛ بحار الأنوار : ج 78 ص 25 ح 89 .
8- .الصحيفة السجّاديّة : ص 98 الدعاء 23 و ص 106 الدعاء 25 ، المصباح للكفعمي : ص 219 .

ص: 289

امام على عليه السلام :هر گاه شيطانْ يكى از شما را وسوسه كرد ، به خدا پناه ببرد و بگويد : «به خدا و پيامبرش ايمان دارم ، و دين [_ِ خود] را براى او خالص كرده ام» .

امام على عليه السلام_ در سفارشش به كميل _: اى كميل! هر گاه شيطان در سينه ات وسوسه كرد ، بگو : «پناه مى برم به خداوند نيرومند ، از شيطان گم راه . پناه مى برم به محمّد پسنديده [ى خداوند] ، از شرّ آنچه قلم قضا و قدر رقم زده است . پناه مى برم به خداى مردم ، از شرّ همه جن و انس» و تسليم [خدا ]بشو ، كه [با اين كار ،] رنج و زحمت ابليس و شياطين او ، از تو دور مى شود ؛ اگر چه همه آنها ابليس هايى همانند او باشند .

امام على عليه السلام :پيامبر صلى الله عليه و آله به من آموخت كه هر گاه به آبريزگاه مى روم ، بگويم : «بارخدايا! به تو پناه مى برم از آن پليدِ پليدگر ، نجسِ ناپاك ، شيطانِ رانده شده» .

امام على عليه السلام_ در وصف مؤمنان _: از نشانه هاى هر يك از آنان اين است كه در عين نرمى ، قاطع اند ، ايمانى توأم با يقين دارند ، در پرهيزگارى حريص اند، ... از پيروى كردن خواهش هاى نفسانى ، دست به دامن خدا مى شوند و از شيطان رانده شده ، به خدا پناه مى برند .

امام زين العابدين عليه السلام_ در دعاى هنگام عافيت _: مرا و نسل مرا ، از شيطان رانده شده ، در پناه خويش بگير .

.

ص: 290

عنه عليه السلام_ مِن دُعائِهِ في شَهرِ رَمَضانَ _: اللّهُمَّ أعِذني فيهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ ، وهَمزِهِ ولَمزِهِ ، ونَفثِهِ ونَفخِهِ ، ووَسواسِهِ وكَيدِهِ ، ومَكرِهِ وحِيَلِهِ ، وأمانِيِّهِ وخُدَعِهِ ، وغُرورِهِ وفِتنَتِهِ ، ورَجِلِهِ (1) وشَرَكِهِ ، وأعوانِهِ وأتباعِهِ ، وأخدانِهِ (2) وأشياعِهِ ، وأولِيائِهِ وشُرَكائِهِ ، وجَميعِ كَيدِهِم . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :لَيسَ مِن مُؤمِنٍ يَمُرُّ عَلَيهِ أربَعونَ صَباحا ، إلّا حَدَّثَ (4) نَفسَهُ ، فَليُصَلِّ رَكعَتَينِ ، وَليَستَعِذ بِاللّهِ مِن ذلِكَ . (5)

4 / 2شَياطينُ الإِنسِ وَالجِنِّالكتاب«وَكَذَ لِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِىٍّ عَدُوًّا شَيَ_طِينَ الْاءِنسِ وَالْجِنِّ يُوحِى بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ» . (6)

«قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ * مَلِكِ النَّاسِ * إِلَ_هِ النَّاسِ * مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ * الَّذِى يُوَسْوِسُ فِى صُدُورِ النَّاسِ * مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ» . (7)

.


1- .رَجِله : أي رَجّالَتُه ، فالرَّجِل : اسم جمع للرّاجِل (مجمع البحرين : ج 2 ص 681 «رجل») .
2- .الخِدْنُ والخَدِينُ : الصديق (النهاية : ج 2 ص 15 «خدن») .
3- .الكافي : ج 4 ص 75 ح 7 ، تهذيب الأحكام : ج 3 ص 112 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 105 ح 1849 ، الإقبال : ج 1 ص 203 كلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 97 ص 360 ح 1 .
4- .قال العلّامة المجلسي قدس سره : المراد بحديث النفس : الوساوس الشيطانيّة في العقائد والقضاء والقدر ، والخطورات التي يوجب التكلُّم بها الكفر (بحار الأنوار : ج 91 ص 354) .
5- .مكارم الأخلاق : ج 2 ص 114 ح 2317 ، بحار الأنوار : ج 91 ص 354 ح 17 .
6- .الأنعام : 112 .
7- .الناس : 1 _ 6 .

ص: 291

4 / 2 شيطان هاى اِنس و جِن

امام زين العابدين عليه السلام_ در دعاى خود در ماه رمضان _: بار خدايا! در اين ماه ، مرا از شيطانِ رانده شده و از تحريكات و انگيزش ها و اغواگرى ها و دميدن هايش ، و از وسوسه ها و نيرنگ و دسيسه و حيله هايش ، و از آرزوها و فريب ها و گم راه سازى و فتنه گرى اش ، و از پيادگانش و دام هايش ، و از ياران و دنباله روها و دوستان و پيروانش ، و از حاميان و شريكانش و از همه نيرنگ هايشان ، در پناه خويش بگير .

امام صادق عليه السلام :بر هيچ مؤمنى چهل بامداد نمى گذرد مگر آن كه انديشه هاى شيطانى (1) به سراغش مى آيند . پس [در اين حالت ،] دو ركعت نماز بخواند و از آنها به خدا پناه ببرد .

4 / 2شيطان هاى اِنس و جِنقرآن«و اين چنين ، براى هر پيامبرى دشمنى از [ميانِ] شياطين انس و جنّ قرار داديم كه براى فريب ، به يكديگر سخنان آراسته القا مى كنند ، و اگر پروردگار تو مى خواست ، چنين نمى كردند . پس ، آنان را با آنچه به دروغ مى سازند ، واگذار» .

«بگو : پناه مى برم به پروردگار مردم . پادشاه مردم . معبود مردم . از شرّ وسوسه گرِ نهانى . همان كس كه در سينه هاى مردم وسوسه مى كند . چه از جن و [چه از] انس» .

.


1- .يعنى : حديث نفس . علّامه مجلسى مى گويد : مراد از انديشه هاى شيطانى ، وسوسه هاى شيطان است در عقايد و قضا و قدر و نيز خطورات ذهنى اى كه به زبان آوردنِ آنها موجب كفر مى گردد .

ص: 292

الحديثمسند ابن حنبل عن أبي اُمامة_ في ذِكرِ حَديثِ أبي ذَرٍّ مَعَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله _: . . . فَقالَ[ صلى الله عليه و آله ]يا أبا ذَرٍّ ، تَعَوَّذ مِن شَرِّ شَياطينِ الجِنِّ وَالإِنسِ . قالَ : يا نَبِيَّ اللّهِ وهَل لِلإِنسِ شَياطينُ ؟! قالَ : نَعَم ، شَياطينُ الإِنسِ وَالجِنِّ يوحي بَعضُهُم إلى بَعضٍ زُخرُفَ القَولِ غُرورا . (1)

تنبيه الغافلين عن أبي ذرّ عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :يا أبا ذَرٍّ ، استَعِذ بِاللّهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ ، ومِن شَرِّ شَياطينِ الإِنسِ وَالجِنِّ . فَقُلتُ : يا رَسولَ اللّهِ ، أوَ مِنَ الإِنسِ شَياطينُ ؟ قالَ : أما تَسمَعُ قَولَهُ تَعالى : «شَيَ_طِينَ الْاءِنسِ وَالْجِنِّ» ثُمَّ سَكَتَ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام_ مِن دُعائِهِ بَعدَ نافِلَةِ الفَجرِ _: اِستَمسَكتُ بِعُروَةِ اللّهِ الوُثقَى الَّتي لَا انفِصامَ لَها ، وَاعتَصَمتُ بِحَبلِ اللّهِ المَتينِ ، وأعوذُ بِاللّهِ مِن شَرِّ شياطينِ الإِنسِ وَالجِنِّ ، أعوذُ بِاللّهِ مِن شَرِّ فَسَقَةِ العَرَبِ وَالعَجَمِ . (3)

.


1- .مسند ابن حنبل : ج 8 ص 301 ح 22351 ، المعجم الكبير : ج 8 ص 217 ح 7871 كلاهما عن أبي اُمامة ، سنن النسائي : ج 8 ص 275 عن أبي ذرّ ، تفسير الطبري : ج 5 الجزء 8 ص 5 عن أبي ذرّ وقتادة وليس فيهما ذيله من «شياطين الإنس والجنّ يوحي» .
2- .تنبيه الغافلين : ص 585 ح 940 .
3- .مسند زيد : ص 160 ، دعائم الإسلام : ج 1 ص 166 عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 87 ص 355 ح 22 .

ص: 293

حديثمسند ابن حنبل_ به نقل از ابو اُمامه _: در بيان گفتگوى ابوذر با پيامبر صلى الله عليه و آله _ : ... ايشان فرمود : «اى ابوذر! از شرّ شيطان هاى جنّ و انس ، [به خدا ]پناه ببر» . ابوذر گفت : اى پيامبر خدا! آيا انسان ها هم شياطين دارند؟! فرمود : «آرى ، شيطان هاى انس و جنّ ، براى فريب ، به يكديگر سخنان آراسته القا مى كند» .

تنبيه الغافلين_ به نقل از ابو ذر _: پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «اى ابوذر! از شيطانِ رانده شده و از شرّ شيطان هاى انس و جنّ ، به خدا پناه ببر» . گفتم : اى پيامبر خدا! آيا در انسان ها هم شياطين وجود دارد؟ فرمود : «مگر نشنيده اى اين فرموده خداى تعالى را : «شيطان هاى اِنس و جنّ» ؟» . آن گاه ساكت شد .

امام على عليه السلام_ در دعاى پس از نافله صبح _:محكم ترين دستگيره خدا را _ كه هرگز گسسته نخواهد شد _ ، گرفتم و به ريسمان استوار خدا چنگ زدم ، و از شرّ شيطان هاى انس و جن ، به خدا پناه مى برم . از شرّ تبهكاران عرب و غير عرب ، به خدا پناه مى آورم .

.

ص: 294

4 / 3النَّفسُ الأَمّارَةُ بِالسّوءِالكتاب«إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَا مَا رَحِمَ رَبِّى» . (1)

«وَ رَ وَدَتْهُ الَّتِى هُوَ فِى بَيْتِهَا عَن نَّفْسِهِ وَ غَلَّقَتِ الْأَبْوَ بَ وَ قَالَتْ هَيْتَ لَكَ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّى أَحْسَنَ مَثْوَاىَ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّ__لِمُونَ» . (2)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ لِحُصَينٍ لَمّا أسلَمَ وقالَ لَهُ : عَلِّمنِي الكَلِمَتَينِ اللَّتَينِ وَعَدتَني ! _: قُل : اللّهُمَّ ألهِمني رُشدي ، وأعِذني مِن شَرِّ نَفسي . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ اغفِر لي ذَنبي وخَطَئي وعَمدي . . . اللّهُمَّ أستَهديكَ لِأَرشَدِ أمري ، وأعوذُ بِكَ مِن شَرِّ نَفسي . (4)

السنن الكبرى عن عمران بن حصين :جاءَ حُصَينٌ إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله قَبلَ أن يُسلِمَ ... ثُمَّ إنَّ حُصَينا قالَ : يا مُحَمَّدُ ، ماذا تَأمُرُني أن أقولَ ؟ قالَ : تَقولُ : اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن شَرِّ نَفسي ، وأسأَ لُكَ أن تَعزِمَ (5) لي عَلى رُشدِ (6) أمري . (7)

.


1- .يوسف : 53 .
2- .يوسف : 23 .
3- .سنن الترمذي : ج 5 ص 520 ح 3483 ، التاريخ الكبير : ج 3 ص 1 ، المعجم الكبير : ج 18 ص 174 ح 396 وفيه «أعدني رشد» بدل «أعذني من شرّ» ، المعجم الأوسط : ج 2 ص 280 ح 1985 كلّها عن عمران بن حصين ، كنز العمّال : ج 2 ص 194 ح 3713 .
4- .مسند ابن حنبل : ج 5 ص 489 ح 16269 و ج 6 ص 269 ح 17925 ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج 7 ص 62 ح 5 ، صحيح ابن حبّان : ج 3 ص 183 ح 901 ، المعجم الكبير : ج 9 ص 53 ح 8369 كلّها عن عثمان بن أبي العاص ، كنز العمّال : ج 2 ص 205 ح 3772 .
5- .عزم اللّه لي : أي خلق لي قوّةً وصبرا. وفيه «خير الاُمور عزائمها» وهي ما وكّدتَ رأيكَ وعزمكَ عليه، ووفيت بعهد اللّه فيه (النهاية : ج 3 ص 231 _ 232 «عزم»).
6- .في أكثر المصادر : «أرشدِ» بدل «رُشدِ».
7- .السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 247 ح 10832 ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج 7 ص 55 ح 3 ، المعجم الصغير : ج 1 ص 243 نحوه ، مسند الشهاب : ج 2 ص 337 ح 1480 ، كنز العمّال : ج 2 ص 687 ح 5083 و ح 5085 .

ص: 295

4 / 3 نفس بد فرما

4 / 3نفس بد فرماقرآن«راستى كه نفس ، فرمان دهنده به بدى است ، مگر آن كه پروردگارم رحم كند» .

«و آن [بانو] كه وى در خانه اش بود ، خواست از او كام گيرد و درها را چفت كرد و گفت : «اينك بيا!». [يوسف] گفت : «پناه بر خدا! او ارباب من است ، به من جاى نيكو داده است . قطعا ستمكاران رستگار نمى شوند»» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ به حُصَين ، آن گاه كه اسلام آورد و به ايشان گفت : آن دو كلمه اى را كه وعده ام داده بودى ، به من بياموز! _: بگو : «بار خدايا! راه درست را به من الهام فرما ، و مرا از شرّ نفسم در پناه خود بگير» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! گناهم را و هر بدى اى را كه به خطا يا عمد از من سر زد ، بيامرز ... بار خدايا! از تو مى خواهم كه مرا به درست ترين كارم راه نمايى فرمايى و از گزند نفسم ، به تو پناه مى آورم» .

السنن الكبرى_ به نقل از عمران بن حُصَين _: [پدرم] حُصين پيش از آن كه اسلام آورَد ، نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد ... سپس گفت : اى محمّد! دستور مى دهى چه بگويم؟ فرمود : «مى گويى : بار خدايا! از شرّ نفسم ، به تو پناه مى آورم و از تو درخواست مى كنم كه مرا در راه دُرستم مصمّم و استوار بدارى» .

.

ص: 296

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن شَرِّ نَفسي ، ومِن شَرِّ كُلِّ دابَّةٍ أنتَ آخِذٌ بِناصِيَتِها ، إنَّ رَبّي عَلى صِراطٍ مُستَقيمٍ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :«اللّهُمَّ . . . أعوذُ بِكَ مِن شَرِّ نَفسي ، وشَرِّ الشَّيطانِ وشِركِهِ» ، قُلها إذا أصبَحتَ ، وإذا أمسَيتَ ، وإذا أخَذتَ مَضجَعَكَ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله_ في خُطبَةِ حَجَّةَ الوَداعِ _: الحَمدُ للّهِِ ، نَحمَدُهُ ونَستَعينُهُ ونَستَغفِرُهُ ونَتوبُ إلَيهِ ، ونَعوذُ بِاللّهِ مِن شُرورِ أنفُسِنا ، ومِن سَيِّئاتِ أعمالِنا ، مَن يَهدِ اللّهُ فَلا مُضِلَّ لَهُ ، ومَن يُضلِل فَلا هادِيَ لَهُ . (3)

.


1- .الدعاء للطبراني : ص 129 ح 343 ، تاريخ دمشق : ج 37 ص 4 ح 7413 ، كنز العمّال : ج 2 ص 163 ح 3583 ؛ عدّة الداعي : ص 256 كلّها عن أبي الدرداء ، مصباح المتهجّد : ص 57 ح 87 و ص 90 ح 149 كلاهما من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، مُهَج الدعوات : ص 17 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 214 ح 10 .
2- .سنن أبي داوود : ج 4 ص 317 ح 5067 ، السنن الكبرى للنسائي : ج 4 ص 408 ح 7715 و ج 6 ص 6 ح 9839 ، مسند ابن حنبل : ج 1 ص 31 ح 51 و ص 34 ح 63 ، سنن الدارمي : ج 2 ص 746 ح 2589 كلّها عن أبي هريرة ، سنن الترمذي : ج 5 ص 542 ح 3529 عن عبد اللّه بن عمرو بن العاص نحوه ، كنز العمّال : ج 2 ص 198 ح 3734 .
3- .تحف العقول : ص 30 ، الكافي : ج 3 ص 422 ح 6 عن محمّد بن مسلم عن الإمام الباقر عليه السلام ، ثواب الأعمال : ص 330 عن أبي هريرة وعبد اللّه بن عبّاس ، الغارات : ج 1 ص 155 عن الإمام عليّ عليه السلام وكلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 76 ص 348 ح 13 ؛ سنن ابن ماجة : ج 1 ص 609 ح 1892 عن عبد اللّه بن مسعود ، كنز العمّال : ج 15 ص 941 ح 43619 .

ص: 297

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! از شرّ نفسم و از شرّ هر جنبنده اى كه مهار آن در دست توست ، به تو پناه مى برم . راستى كه پروردگار من بر راهى راست است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :«بار خدايا! ... از شرّ نفسم و از شرّ شيطان و دام هاى او ، به تو پناه مى برم» . اين جملات را هر صبحگاه و شامگاه و آن گاه كه به رخت خوابت مى روى ، بگو .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در خطبه حجّة الوداع _: سپاس و ستايش ، خداى را . او را مى ستاييم و از او كمك مى جوييم و از او آمرزش مى طلبيم و به درگاه او توبه مى كنيم ، و از گزندهاى نفس و بدى هاى كردار خويش ، به خدا پناه مى بريم . هر كه را خدا هدايت كند ، هيچ كس نمى تواند گمراهش كند و هر كه او گمراهش كند ، هيچ كس هدايتگرش نخواهد بود.

.

ص: 298

الإمام زين العابدين عليه السلام_ مِن دُعائِهِ يَومَ الثُّلاثاءِ _: الحَمدُ للّهِِ ، وَالحَمدُ حَقُّهُ كَما يَستَحِقُّهُ حَمدا كَثيرا ، وأعوذُ بِهِ مِن شَرِّ نَفسي ، إنَّ النَّفسَ لَأَمّارَةٌ بِالسّوءِ إلّا ما رَحِمَ رَبّي ، وأعوذُ بِهِ مِن شَرِّ الشَّيطانِ الَّذي يَزيدُني ذَنبا إلى ذَنبي ، وأحتَرِزُ بِهِ مِن كُلِّ جَبّارٍ فاجِرٍ ، وسُلطانٍ جائِرٍ ، وعَدُوٍّ قاهِرٍ . (1)

4 / 4أئِمَّةُ الجَورِالكتاب«وَ قَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِى أَقْتُلْ مُوسَى وَ لْيَدْعُ رَبَّهُ إِنِّى أَخَافُ أَن يُبَدِّلَ دِينَكُمْ أَوْ أَن يُظْهِرَ فِى الْأَرْضِ الْفَسَادَ * وَ قَالَ مُوسَى إِنِّى عُذْتُ بِرَبِّى وَ رَبِّكُم مِّن كُلِّ مُتَكَبِّرٍ لَا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسَابِ» . (2)

«إِنَّ الَّذِينَ يُجَ_دِلُونَ فِى ءَايَ_تِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطَ_نٍ أَتَاهُمْ إِن فِى صُدُورِهِمْ إِلَا كِبْرٌ مَّا هُم بِبَ__لِغِيهِ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ» . (3)

الحديثالإمام الحسين عليه السلام_ يَومَ الطَّفِّ _: . . . إنّي عُذتُ بِرَبِّي ورَبِّكُم أن تَرجُمونِ ، أعوذُ بِرَبّي ورَبِّكُم مِن كُلِّ مُتَكَبِّرٍ لا يُؤمِنُ بِيَومِ الحِسابِ . (4)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن أئِمَّةِ الحَرَجِ (5) ، الَّذينَ يُحرِجونَ اُمَّتي إلَى الظُّلمِ . (6)

.


1- .البلد الأمين : ص 123 ، المصباح للكفعمي : ص 163 ، بحار الأنوار : ج 90 ص 187 ح 25 .
2- .غافر : 26 و 27 .
3- .غافر : 56 .
4- .الإرشاد : ج 2 ص 98 ، مثير الأحزان : ص 51 ، المناقب لابن شهر آشوب : ج 4 ص 68 ، إعلام الورى : ج 1 ص 459 ، بحار الأنوار : ج 45 ص 7 .
5- .الحَرَجُ في الأصل : الضيق ، ويقع على الإثم والحرام (النهاية : ج 1 ص 361 «حرج») .
6- .المعجم الأوسط : ج 5 ص 96 ح 4777 عن عمر بن الخطّاب ، مجمع الزوائد : ج 5 ص 427 ح 9204 .

ص: 299

4 / 4 پيشوايان ستم و كجروى

امام زين العابدين عليه السلام_ در دعاى روز سه شنبه _: سپاس و ستايش فراوان ، خداى را _ كه ستايش ، سزاوار اوست _ آن سان كه او سزاوار آن است . از شرّ نفسم به او پناه مى برم كه نفس ، پيوسته به بدى فرمان مى دهد ، مگر آن كه پروردگارم رحم كند . و از شرّ شيطان _ كه گناهى بر گناهم مى افزايد _ به او پناه مى برم ، و از هر قدرتمند نابكارى و پادشاه ستمكارى و دشمن زورگويى ، خود را در پناه او در مى آورم .

4 / 4پيشوايان ستم و كجروىقرآن«و فرعون گفت : «بگذاريد موسى را بكشم و او پروردگارش را بخواند ، [زيرا] من مى ترسم كه آيين شما را ديگرگون سازد يا در اين سرزمين ، تباهى افكند» . و موسى گفت : «من از هر گردن فرازى كه به روز حساب باور ندارد ، به پروردگار خود و پروردگار شما پناه برده ام»» .

«آنان كه در باره نشانه هاى خدا _ بى آن كه حجّتى برايشان آمده باشد _ مجادله مى كنند ، در دل هايشان جز تكبّر نيست . آنان به آن نخواهند رسيد . پس به خدا پناه جوى ، كه او شنوا و بيناست» .

حديثامام حسين عليه السلام_ در روز عاشورا _: ... من به پروردگار خود و پروردگار شما پناه مى برم از اين كه مرا سنگباران كنيد . به پروردگار خود و پروردگار شما پناه مى برم از هر گردن فرازى كه به روز حساب باور ندارد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! از پيشوايان زور _ كه امّت مرا به ستم وا مى دارند _ ، به تو پناه مى برم .

.

ص: 300

الإمام عليّ عليه السلام_ مِن وَصِيَّتِهِ لِكُمَيلِ بنِ زِيادٍ _: يا كُمَيلُ ، إيّاكَ وَالتَّطَرُّقَ إلى أبوابِ الظّالِمينَ ، وَالاِختِلاطَ بِهِم ، وَالاِكتِسابَ مِنهُم ... . يا كُمَيلُ ، إنِ اضطُرِرتَ إلى حُضورِها ، فَداوِم ذِكرَ اللّهِ تَعالى وَالتَّوَكُّلَ عَلَيهِ ، وَاستَعِذ بِاللّهِ مِن شَرِّهِم ، وأطرِق (1) عَنهُم ، وأنكِر بِقَلبِكَ فِعلَهُم ... . يا كُمَيلُ سَخَطُ اللّهِ تَعالى مُحيطٌ بِمَن لَم يَحتَرِز مِنهُم بِاسمِهِ ونَبِيِّهِ ، وجَميعِ عَزائِمِهِ (2) وعَوذِهِ جَلَّ وعَزَّ ، وصَلَّى اللّهُ عَلى نَبِيِّهِ وآلِهِ وَسَلَّمَ . (3)

الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام :إذا دَخَلتَ عَلى سُلطانٍ تَخافُ شَرَّهُ ، فَقُل : اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ خَيرَ فُلانٍ ، وأعوذُ بِكَ مِن شَرِّهِ ، وأسأَ لُكَ بَرَكَتَهُ ، وأعوذُ بِكَ مِن فِتنَتِهِ ، اللّهُمَّ اجعَل حاجَتي أوَّلَها صَلاحا ، وأوسَطَها فَلاحا ، وآخِرَها نَجاحا . (4)

الأدب المفرد عن ابن عبّاس :إذا أتَيتَ سُلطانا مَهيبا تَخافُ أن يَسطُوَ بِكَ ، فَقُل : اللّهُ أكبَرُ ، اللّهُ أعَزُّ مِن خَلقِهِ جَميعا ، اللّهُ أعَزُّ مِمّا أخافُ وأحذَرُ ، وأعوذُ بِاللّهِ الَّذي لا إلهَ إلّا هُوَ ، المُمسِكُ السَّماواتِ السَّبعَ أن يَقَعنَ عَلَى الأَرضِ إلّا بِإِذنِهِ ، مِن شَرِّ عَبدِكَ فُلانٍ ، وجُنودِهِ وأتباعِهِ وأشياعِهِ مِنَ الجِنِّ وَالإِنسِ ، اللّهُمَّ كُن لي جارا مِن شَرِّهِم ، جَلَّ ثَناؤُكَ ، وعَزَّ جارُكَ ، وتبارَكَ اسمُكَ ، ولا إلهَ غَيرُكَ _ ثَلاثَ مَرّاتٍ _ . (5)

.


1- .أطرق الرَّجلُ : إذا سكتَ فلم يتكلّم ، وأطرق ، أي أرخى عينيه ينظرُ إلى الأرض (الصحاح : ج 4 ص 1515 «طرق») .
2- .عزائمُ الاُمور : أي فرائضها التي عزم اللّه ُ عليك بفعلها (النهاية : ج 3 ص 231 «عزم») .
3- .بشارة المصطفى : ص 26 عن كميل بن زياد ، تحف العقول : ص 173 نحوه .
4- .الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام : ص 400 ، بحار الأنوار : ج 95 ص 219 ح 15 .
5- .الأدب المفرد : ص 212 ح 708 ، المعجم الكبير : ج 10 ص 258 ح 10599 ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج 7 ص 25 ح 2 ، حلية الأولياء : ج 1 ص 322 ، كنز العمّال : ج 2 ص 660 ح 5006 .

ص: 301

امام على عليه السلام_ در سفارش به كميل بن زياد _: اى كميل! از نزديك شدن به درگاه ستمگران و آميختن با آنان و كسب درآمد از آنان ، بپرهيز ... . اى كميل! اگر از حاضر شدن در درگاه آنان ناگزير شدى ، پيوسته خداى تعالى را ياد كن و بر او توكّل نماى و از شرّشان به خدا پناه ببر ، و در برابرشان خاموش بمان [و در مدح و تأييدشان سخنى مگوى] و در دلت با كردار آنان مخالفت كن ... . اى كميل! كسى كه با نام خدا و پيامبر او و [با به كار بستنِ] همه واجبات الهى و تعويذهاى او _ كه پرشكوه و شكست ناپذير است _ ، از آنان (ستمگران) پرهيز نكند ، خشم خداى تعالى او را در ميان گرفته است . درود خدا و سلام او ، بر پيامبر او و خاندانش باد .

الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام :هر گاه نزد فرمان روايى رفتى كه از گزند او بيم دارى ، بگو : «بار خدايا! من خوبىِ فلانى را از تو درخواست مى كنم و از بدى و گزندش ، به تو پناه مى برم . بركتش را از تو درخواست مى كنم و از بد رفتارى و آزارش ، به تو پناه مى برم . بار خدايا! آغاز حاجت مرا درستى ، ميانش را رستگارى ، و پايانش را كاميابى قرار ده» .

الأدب المفرد_ به نقل از ابن عبّاس _: هرگاه بر فرمان روايى ترسناك وارد شدى و بيم آن داشتى كه بر تو خشم بگيرد ، سه بار بگو : «خدا بزرگ تر است . خدا از همه آفريدگانش نيرومندتر است . خدا از آنچه مى ترسم و بيمناكم ، نيرومندتر است . به [تو] خدايى كه معبودى جز او نيست و آسمان هاى هفتگانه را نگه داشته است كه مبادا جز به اذن او ، بر زمين فرو افتند ، پناه مى برم از شرّ فلان بنده ات و از شرّ سپاهيانش و پيروان و رهروانش ، چه جنّ [باشند] و چه انس . بار خدايا! مرا از شرّ آنان در پناه خويش بگير ، كه ثناى تو بزرگ است و پناه تو استوار و نامت خجسته ، و معبودى جز تو نيست» .

.

ص: 302

4 / 5الجَهلُالكتاب«قَالَ يَ_نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَ__لِحٍ فَلَا تَسْ_ئلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّى أَعِظُكَ أَن تَكُونَ مِنَ الْجَ_هِلِينَ * قَالَ رَبِّ إِنِّى أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْ_ئلَكَ مَا لَيْسَ لِى بِهِ عِلْمٌ وَ إِلَا تَغْفِرْ لِى وَ تَرْحَمْنِى أَكُن مِّنَ الْخَ_سِرِينَ» . (1)

«وَ إِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تَذْبَحُواْ بَقَرَةً قَالُواْ أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا قَالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجَ_هِلِينَ» . (2)

الحديثسنن النسائي عن اُمِّ سلمة :إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله كانَ إذا خَرَجَ مِن بَيتِهِ قالَ : بِاسمِ اللّهِ ، رَبِّ أعوذُ بِكَ مِن أن أزِلَّ ، أو أضِلَّ ، أو أظلِمَ أو اُظلَمَ ، أو أجهَلَ أو يُجهَلَ عَلَيَّ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام_ مِن دُعائِهِ يَومَ الهَريرِ بِصِفّينَ _: اللّهُمَّ إنّي ... أعوذُ بِكَ مِنَ الجَهلِ وَالهَزلِ ، ومِن شَرِّ القَولِ وَالفِعلِ . (4)

عنه عليه السلام :إلهي ... أعوذُ بِكَ مِن قُوَّتي ، وألوذُ بِكَ مِن جُرأَتي ، وأستَجيرُ بِكَ مِن جَهلي ، وأتَعَلَّقُ بِعُرى أسبابِكَ مِن ذَنبي . (5)

.


1- .هود : 46 و 47 .
2- .البقرة : 67 .
3- .سنن النسائي : ج 8 ص 268 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1278 ح 3884 ، مسند ابن حنبل : ج 10 ص 220 ح 26766 .
4- .مُهَج الدعوات : ص 132 عن محمّد بن النعمان الأحول عن الإمام الصادق عليه السلام .
5- .بحار الأنوار : ج 87 ص 246 ح 56 نقلاً عن كتاب اختيار ابن الباقي .

ص: 303

4 / 5 نادانى

4 / 5نادانىقرآن«[خداوند] گفت : اى نوح! او (پسرت) از كسان تو نيست . او [داراى] كردارى ناشايسته است . پس چيزى را كه بدان علم ندارى ، از من مخواه . من به تو اندرز مى دهم كه مبادا از نادانان باشى» . نوح گفت : «اى پروردگار من! به تو پناه مى برم [از اين] كه از تو چيزى بخواهم كه بدان علم ندارم . و اگر مرا نيامرزى و به من رحم نكنى ، از زيانكاران خواهم بود» .

«و آن گاه كه موسى به قومش گفت : «خدا به شما دستور مى دهد كه ماده گاوى را سر ببريد» . آنان گفتند : «آيا ما را به ريشخند مى گيرى؟». گفت : «به خدا پناه مى برم [از اين] كه از نادانان باشم»» .

حديثسنن النسائى_ به نقل از اُمّ سَلَمه _: پيامبر صلى الله عليه و آله هر گاه از خانه اش خارج مى شد ، مى گفت : «به نام خدا . خداوندا! به تو پناه مى برم از اين كه بلغزم يا گم راه شوم يا ستم كنم يا به من ستم شود ، يا نادانى كنم يا با من به نادانى رفتار شود» .

امام على عليه السلام_ در دعايى كه روز هرير در جنگ صفّين خواند _: بار خدايا! من ... به تو پناه مى برم از نادانى كردن و شوخى [_ِ بيجا] نمودن ، و از گفتار و كردار بد .

امام على عليه السلام :معبود من! ... از نيروى خود ، به تو پناه مى برم و از گستاخى ام ، به تو پناهنده مى شوم و از نادانىِ خود ، از تو امان مى جويم و از گناه خويش ، به دستگيره هاى ريسمان هاى تو چنگ مى زنم .

.

ص: 304

عنه عليه السلام :أعوذُ بِكَ رَبّي أن أشتَرِيَ الجَهلَ بِالعِلمِ كَمَا اشتَرى غَيري ، أوِ السَّفَهَ بِالحِلمِ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام_ فيما يُدعى بِهِ فِي الصَّباحِ وَالمَساءِ _: اللّهُمَّ بِكَ نُمسي وبِكَ نُصبِحُ ، وبِكَ نَحيا ، وبِكَ نَموتُ ، وإلَيكَ نَصيرُ ، وأعوذُ بِكَ مِن أن أذِلَّ أو اُذِلَّ ، أو أضِلَّ أو اُضِلَّ ، أو أظلِمَ أو اُظلَمَ ، أو أجهَلَ أو يُجهَلَ عَلَيَّ . (2)

الكافي عن عبد الرّحمن بن سيابة :أعطاني أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام هذَا الدُّعاءَ : الحَمدُ للّهِِ وَلِيِّ الحَمدِ وأهلِهِ ومُنتَهاهُ ومَحَلِّهِ ... وأعوذُ بِكَ مِن أن أشتَرِيَ الجَهلَ بِالعِلمِ ، وَالجَفاءَ بِالحِلمِ ، وَالجَورَ بِالعَدلِ ، وَالقَطيعَةَ بِالبِرِّ ، وَالجَزَعَ بِالصَّبرِ . (3)

4 / 6عِلمٌ لا يَنفَعُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ عِلما نافِعا ، وأعوذُ بِكَ مِن عِلمٍ لا يَنفَعُ . (4)

مسند ابن حنبل عن أنس :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ يَقولُ : اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن عِلمٍ لا يَنفَعُ ، وعَمَلٍ لا يُرفَعُ ، وقَلبٍ لا يَخشَعُ ، وقَولٍ لا يُسمَعُ . (5)

مصباح الشريعة_ فيما نَسَبَهُ إلَى الإِمامِ الصّادِقِ عليه السلام _: قالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : «نَعوذُ بِاللّهِ مِن عِلمٍ لا يَنفَعُ» ، وهُوَ العِلمُ الَّذي يُضادُّ العَمَلَ بِالإِخلاصِ ، وَاعلَم أنَّ قَليلَ العِلمِ يَحتاجُ إلى كَثيرِ العَمَلِ ، لِأَنَّ عِلمَ ساعَةٍ يُلزِمُ صاحِبَهُ استِعمالَهُ طولَ عُمُرِهِ (6) . (7)

.


1- .مُهَج الدعوات : ص 126 ، مستدرك الوسائل : ج 11 ص 111 ح 12556 .
2- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 337 ح 982 عن عمّار بن موسى .
3- .الكافي : ج 2 ص 590 و ص 592 ح 31 وراجع مصباح المتهجّد : ص 277 .
4- .السنن الكبرى للنسائي : ج 4 ص 444 ح 7867 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1263 ح 3843 نحوه ، صحيح ابن حبّان : ج 1 ص 283 ح 82 ، المعجم الأوسط : ج 9 ص 32 ح 9050 كلّها عن جابر بن عبد اللّه و ج 7 ص 154 ح 7139 عن عائشة ، كنز العمّال : ج 2 ص 210 ح 3804 .
5- .مسند ابن حنبل : ج 4 ص 507 ح 13675 ، صحيح ابن حبّان : ج 1 ص 284 ح 83 ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج 7 ص 18 ح 8 ، مسند أبي يعلى : ج 3 ص 207 ح 2837 ، كنز العمّال : ج 2 ص 693 ح 5105 .
6- .في المصدر : «استعمال طول العمر» ، والتصويب من بحار الأنوار .
7- .مصباح الشريعة : ص 344 ، بحار الأنوار : ج 2 ص 32 ح 23 .

ص: 305

4 / 6 دانش بى سود

امام على عليه السلام :اى پروردگار من! به تو پناه مى برم از اين كه نادانى را به جاى دانايى بخرم _ چنان كه ديگران خريدند _ ، يا سبكسرى را به جاى خردمندى .

امام صادق عليه السلام_ در دعاى صبح و شام _: بار خدايا! به يارى تو ، روز را به شب و شب را به روز مى رسانيم ، و به كمك تو زنده ايم ، و به قدرت تو مى ميريم ، و به سوى تو حركت مى كنيم . به تو پناه مى برم از اين كه خوار شوم يا [كسى را] خوار گردانم ، يا گم راه شوم يا گم راه گردانم ، يا ستم كنم يا به من ستم شود ، يا نادانى كنم يا با من به نادانى رفتارشود .

الكافى_ به نقل از عبد الرحمان بن سيابه _: امام صادق عليه السلام اين دعا را به من داد : «ستايش ، خدايى را كه صاحب ستايش و سزامند آن و پايانه و جايگاه آن است ... و [خدايا!] به تو پناه مى برم از اين كه نادانى را به جاى دانايى بخرم ، و تندى را به جاى بردبارى ، و ستم را به جاى دادگرى ، و بريدن از خويشان را به جاى نيكى به آنان ، و ناشكيبى را به جاى شكيبايى .

4 / 6دانش بى سودپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! دانشى سودمند از تو درخواست مى كنم و از دانشى كه سود نبخشد ، به تو پناه مى برم .

مسند ابن حنبل_ به نقل از اَنَس _: پيامبر خدا مى گفت : «بار خدايا! من از دانشى كه سود نبخشد و كردارى كه [به درگاه تو] بالا نرود و دلى كه خشوع نداشته باشد و سخنى كه شنيده نشود ، به تو پناه مى برم» .

مصباح الشريعة_ در حديثى كه به امام صادق عليه السلام نسبت داده است _: پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «به خدا پناه مى بريم از دانشى كه سود نبخشد» و آن ، دانشى است كه با عملِ خالصانه ، در تضاد باشد . بدان كه : اندكِ دانش ، نياز به عملِ بسيار دارد ؛ زيرا دانشِ [آموخته شده در] يك ساعت ، صاحب خود را وا مى دارد كه در تمام عمرش آن را به كار بندد .

.

ص: 306

4 / 7الشِّركُمسند ابن حنبل عن أبي موسى الأشعري :خَطَبَنا رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ذاتَ يَومٍ فَقالَ : أيُّهَا النّاسُ ، اتَّقوا هذَا الشِّركَ ، فَإِنَّهُ أخفى مِن دَبيبِ النَّملِ . فَقالَ لَهُ مَن شاءَ اللّهُ أن يَقولَ : وكَيفَ نَتَّقيهِ وهُوَ أخفى مِن دَبيبِ النَّملِ ، يا رَسولَ اللّهِ ؟ قالَ : قولوا : اللّهُمَّ إنّا نَعوذُ بِكَ مِن أن نُشرِكَ بِكَ شَيئا نَعلَمُهُ ، ونَستَغفِرُكَ لِما لا نَعلَمُ . (1)

4 / 8مُضِلّاتُ الفِتَنِرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ مِن دُعاءٍ كانَ يَدعو بِهِ _: أعوذُ بِكَ مِنَ ضَرّاءَ مُضِرَّةٍ ، وفِتنَةٍ مُضِلَّةٍ ، اللّهُمَّ زَيِّنّا بِزينَةِ الإِيمانِ ، وَاجعَلنا هُداةً مُهتَدينَ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن عَذابِ القَبرِ ، وأعوذُ بِكَ مِن فِتنَةِ المَسيحِ الدَّجّالِ (3) ، وأعوذُ بِكَ مِن فِتنَةِ المَحيا وفِتنَةِ المَماتِ ، اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ المَأثَمِ وَالمَغرَمِ (4) . (5)

.


1- .مسند ابن حنبل : ج 7 ص 146 ح 19625 ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج 7 ص 88 ح 1 ، تفسير ابن كثير : ج 4 ص 334 ، كنز العمّال : ج 3 ص 481 ح 7521 .
2- .سنن النسائي : ج 3 ص 55 ، مسند ابن حنبل : ج 6 ص 366 ح 18353 فيه «مهديّين» بدل «مهتدين» وكلاهما عن عمّار بن ياسر ، كنز العمّال : ج 2 ص 688 ح 5086 .
3- .دَجَّلَ : إذا لَبّس وموّه ، والدجَّال : من أبنية المبالغة : أي يكثر منه الكذب والتلبيس ، والدجّال هو الذي يظهر في آخر الزمان يدّعي الاُلوهيّة (النهاية : ج 2 ص 102 «دجل») .
4- .المَغرَمُ كالغُرم ، وهو الدَّين ، ويريد به ما استُدين فيما يكرهه اللّه ، أو فيما يجوز ثمّ عجز عن أدائه ، فأمّا دين احتاج إليه ، وهو قادر على أدائه ، فلا يستعاذ منه (النهاية : ج 3 ص 363 «غرم») .
5- .صحيح البخاري : ج 1 ص 286 ح 798 ، صحيح مسلم : ج 1 ص 412 ح 129 ، سنن أبي داوود : ج 1 ص 233 ح 880 ، سنن النسائي : ج 3 ص 56 كلّها عن عائشة و ج 4 ص 104 ، سنن الترمذي : ج 5 ص 525 ح 3494 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1262 ح 3840 والثلاثة الأخيرة عن ابن عبّاس وليس فيها ذيله ، كنز العمّال : ج 1 ص 487 ح 2133 .

ص: 307

4 / 7 شِرك
4 / 8 فتنه هاى گم راه كننده

4 / 7شِركمسند ابن حنبل_ به نقل از ابو موسى اشعرى _:روزى پيامبر خدا براى ما سخنرانى كرد و فرمود : «اى مردم! از اين شرك بپرهيزيد ؛ چرا كه آن از خزيدن مورچه هم ناپيداتر است» . كسى _ كه خدا خواست بگويد _ گفت : اى پيامبر خدا! حال كه از خزيدن مورچه هم ناپيداتر است ، چگونه از آن بپرهيزيم ؟ فرمود : «بگوييد : بار خدايا! به تو پناه مى بريم از اين كه چيزى را دانسته ، شريك تو گردانيم ، و براى آنچه ندانسته چنين مى كنيم ، از تو آمرزش مى طلبيم» .

4 / 8فتنه هاى گم راه كنندهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در دعايى كه همواره مى خواند _:از سختى هاى گزند رساننده و از فتنه هاى گم راه كننده ، به تو پناه مى برم . بار خدايا! ما را به زيور ايمان بياراى ، و راه نمايانى ره يافته قرارمان ده .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! از عذاب قبر به تو پناه مى برم ، از فتنه مسيح دروغين به تو پناه مى برم، از فتنه زندگى و فتنه مردن به تو پناه مى برم . بار خدايا! از گنهكارى و بدهكارى [_ِ بيش] (1) به تو پناه مى برم .

.


1- .منظور ، بدهكار بودن بابت چيزى است كه خداوند از آن ، ناخشنود باشد و يا بدهىِ فراوانى كه ديگر نتوان آن را پس داد ، هر چند گرفتن آن ، جايز بوده باشد . م .

ص: 308

الإمام عليّ عليه السلام :إلهي أسأَ لُكَ مَسأَلَةَ مَن يَعرِفُكَ كُنهَ مَعرِفَتِكَ ، مِن كُلِّ خَيرٍ يَنبَغي لِلمُؤمِنِ أن يَسلُكَهُ ، وأعوذُ بِكَ مِن كُلِّ شَرٍّ وفِتنَةٍ أعَذتَ بِها أحِبّاءَكَ مِن خَلقِكَ ، إنَّكَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ . (1)

عنه عليه السلام :نَعوذُ بِاللّهِ مِن سوءِ كُلِّ الرَّيبِ (2) ، وظُلَمِ الفِتَنِ ، ونَستَغفِرُهُ مِن مَكاسِبِ الذُّنوبِ ، ونَستَعصِمُهُ مِن مَساوِي الأَعمالِ ، ومَكارِهِ الآمالِ . (3)

عنه عليه السلام :نَعوذُ بِاللّهِ مِن مُضيقِ مَضايِقِ السُّبُلِ عَلى أهلِها بَعدَ اتِّساعِ مَناهِجِ الحَقِّ ، لِطَمسِ آياتِ مُنيرِ الهُدى ، بِلُبسِ ثِيابِ مُضِلّاتِ الفِتَنِ (4) . (5)

عنه عليه السلام :لا يَقولَنَّ أحَدُكُم : «اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الفِتنَةِ» ؛ لِأَنَّهُ لَيسَ أحَدٌ إلّا وهُوَ مُشتَمِلٌ عَلى فِتنَةٍ ، ولكِن مَنِ استَعاذَ فَليَستَعِذ مِن مُضِلّاتِ الفِتَنِ ، فَإِنَّ اللّهَ سُبحانَهُ يَقولُ : «وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا أَمْوَ لُكُمْ وَأَوْلَ_دُكُمْ فِتْنَةٌ» (6) . (7)

.


1- .بحار الأنوار : ج 94 ص 96 ح 12 نقلاً عن الكتاب العتيق الغروي .
2- .الرَّيبُ : الشّكُّ (النهاية : ج 2 ص 286 «ريب») .
3- .الكافي : ج 8 ص 175 ح 194 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 353 ح 31 .
4- .في المصدر : «تلبسُ ثيابه مُضلّات العمل» ، وما أثبتناه من بحار الأنوار .
5- .الغارات : ج 1 ص 157 عن أبي زكريّا ، بحار الأنوار : ج 78 ص 2 ح 50 .
6- .الأنفال : 28 .
7- .نهج البلاغة : الحكمة 93، مجمع البيان : ج 4 ص 824 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 197 ح 6 .

ص: 309

امام على عليه السلام :معبودا! از تو _ به سان درخواست كردنِ كسى كه تو را عميقا شناخته است _ درخواست مى كنم هر خيرى را كه سزاوار است مؤمن آن را بپويد ، و به تو پناه مى برم از هر شرّ و فتنه اى كه آفريدگان محبوبت را از آنها در پناه خود گرفتى . به راستى كه تو بر هر چيزى توانايى .

امام على عليه السلام :از بدىِ هر شكّى و از تاريكى هاى فتنه ها ، به خدا پناه مى بريم و براى گناهانى كه كرده ايم ، از او آمرزش مى طلبيم ، و از او مى خواهيم كه ما را از كردارهاى بد و آرزوهاى ناخوشايند ، مصون بدارد .

امام على عليه السلام :پناه مى بريم به خدا از اين كه پس از فراخ شدنِ شاه راه هاى حق ، بر اثر محو سايه افكندنِ فتنه هاى گم راه كننده بر همه جا ، نشانه هاى راه راست و روشن ، محو شوند و بدين سبب ، راه ها [ى حق ]بر رهروانشان تنگ گردند .

امام على عليه السلام :هيچ يك از شما نگويد : «بار خدايا! از فتنه به تو پناه مى برم» ؛ زيرا هيچ كس نيست مگر آن كه فتنه اى در بردارد . پس اگر كسى خواست [به خدا ]پناه ببرد ، از فتنه هاى گم راه كننده [به او ]پناه بَرَد ؛ چرا كه خداوند سبحان مى فرمايد : «بدانيد كه دارايى ها و فرزندان شما فتنه اند» .

.

ص: 310

الإمام الصادق عليه السلام :سَمِعَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام رَجُلاً يَقولُ : اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الفِتنَةِ . قالَ : أراكَ تَتَعَوَّذُ مِن مالِكَ ووَلَدِكَ ؛ يَقولُ اللّهُ تَعالى : «إَنَّمَا أَمْوَ لُكُمْ وَأَوْلَ_دُكُمْ فِتْنَةٌ» (1) ! ولكِن قُل : اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن مُضِلّاتِ الفِتَنِ . (2)

عنه عليه السلام_ مِن دُعائِهِ بَعدَ صَلاةِ العَصرِ _: اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن مُضِلّاتِ الفِتَنِ ، ما ظَهَرَ مِنها وما بَطَنَ ، وَالإِثمِ وَالبَغيِ بِغَيرِ الحَقِّ ، وأن اُشرِكَ بِكَ ما لَم تُنَزِّل بِهِ سُلطانا ، وأن أقولَ عَلَيكَ ما لا أعلَمُ... وأعوذُ بِدِرعِكَ الحَصينَةِ الَّتي لا تُرامُ (3) . (4)

الإمام الكاظم عليه السلام :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن مالٍ يَكونُ عَلَيَّ فِتنَةً ، ومِن وَلَدٍ يَكونُ لي عَدُوّا . (5)

4 / 9الضَّلالَةُ بَعدَ الهِدايَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِعِزَّتِكَ لا إلهَ إلّا أنتَ أن تُضِلَّني ، أنتَ الحَيُّ الَّذي لا يَموتُ ، وَالجِنُّ وَالإِنسُ يَموتونَ . (6)

.


1- .التغابن : 15 .
2- .الأمالي للطوسي : ص 580 ح 1201 عن عبد اللّه بن محمّد بن عبيد ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 72 ، أعلام الدين : ص 210 كلاهما عن محمّد بن عجلان وكلّها عن الإمام الهادي عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 93 ص 325 ح 7 .
3- .رمتُ الشيء : طلبته (المصباح المنير : ص 246 «روم») .
4- .مصباح المتهجّد : ص 76 ح 124 ، فلاح السائل : ص 362 ح 242 ، البلد الأمين : ص 20 كلّها عن معاوية بن عمّار ، بحار الأنوار : ج 86 ص 89 ح 12 .
5- .مصباح المتهجّد : ص 503 ح 584 ، البلد الأمين : ص 101 ، المصباح للكفعمي : ص 146 ، بحار الأنوار : ج 90 ص 153 .
6- .صحيح مسلم : ج 4 ص 2086 ح 67 ، مسند ابن حنبل : ج 1 ص 646 ح 2748 ، صحيح ابن حبّان : ج 3 ص 181 ح 898 ، السنن الكبرى للنسائي : ج 4 ص 399 ح 7684 نحوه وكلّها عن ابن عبّاس ، كنز العمّال : ج 2 ص 180 ح 3636 .

ص: 311

4 / 9 گم راهى پس از ره يافتن

امام صادق عليه السلام :امير مؤمنان شنيد كه مردى مى گويد : بار خدايا! من از فتنه به تو پناه مى برم . فرمود : «مى بينم كه از مال و فرزندت پناه مى برى! [چرا كه] خداى تعالى مى فرمايد : «دارايى ها و فرزندان شما فتنه اند» . پس [به جاى آن] بگو : بار خدايا ، من از فتنه هاى گم راه كننده به تو پناه مى برم» .

امام صادق عليه السلام_ در دعاى بعد از نماز عصر _: بار خدايا! من از فتنه هاى گم راه كننده ، چه آشكار و چه پنهانش ، و از گناه و تجاوزِ به ناحق ، به تو پناه مى برم ، و [به تو پناه مى برم] از اين كه چيزى را شريك تو گردانم كه بر درستىِ آن ، حجّتى قرار نداده اى ، و از اين كه چيزى را به تو نسبت دهم كه نمى دانم ... و پناه مى برم به جوشن استوار و نفوذناپذير تو .

امام كاظم عليه السلام :بار خدايا! از مالى كه براى من فتنه ، و از فرزندى كه دشمن من باشد ، به تو پناه مى برم .

4 / 9گم راهى پس از ره يافتنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا ، اى آن كه معبودى جز تو نيست! به عزّت تو پناه مى برم از اين كه مرا گم راه سازى . تو آن زنده اى هستى كه هرگز نمى ميرد ، در حالى كه جن و انس مى ميرند .

.

ص: 312

الإمام الصادق عليه السلام :اللّهُمَّ . . . وأعِذنا أن نَرجِعَ بَعدَ إذ هَدَيتَنا ضالّينَ مُضِلّينَ ، وأجِرنا مِنَ الحَيرَةِ فِي الدّينِ ، وتَوَفَّنا مُسلِمينَ ، وألحِقنا بِالصّالِحينَ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام_ في خُطبَةِ يَومِ الفِطرِ _: نَستَهدِي اللّهَ بِالهُدى ، ونَعوذُ بِهِ مِنَ الضَّلالَةِ وَالرَّدى . (2)

الإمام الصادق عليه السلام_ في جَوابِ خُطبَةِ النِّكاحِ _: ونَعوذُ بِاللّهِ مِنَ العَمى بَعدَ الهُدى ، وَالعَمَلِ في مَضَلّاتِ الهَوى . (3)

4 / 10مَساوِئُ الأَخلاقِأ _ الكِبرُرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في بَيانِ آفَةِ الكِبرِ _: أعوذُ بِكَ مِن نَفخَةِ الكِبرِياءِ . (4)

الإمام عليّ عليه السلام_ مِن خُطبَتِهِ فِي التَّحذيرِ مِن إبليسَ لَعَنَهُ اللّهُ _: اِستَعيذوا بِاللّهِ مِن لَواقِحِ الكِبرِ ، كَما تَستَعيذونَهُ مِن طَوارِقِ الدَّهرِ . (5)

ب _ الرِّياءُشعب الإيمان عن أبي بكر :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : تَعَوَّذوا بِاللّهِ مِن خُشوعِ النِّفاقِ . قالوا : يا رَسولَ اللّهِ ، وما خُشوعُ النِّفاقِ ؟ قالَ : خُشوعُ البَدَنِ ونِفاقُ القَلبِ . (6)

.


1- .الدروع الواقية : ص 114 ، بحار الأنوار : ج 97 ص 154 .
2- .مصباح المتهجّد : ص 660 ح 728 عن عبد اللّه الأزدي ، بحار الأنوار : ج 91 ص 30 ح 5 .
3- .الكافي : ج 5 ص 372 ح 5 .
4- .إحياء علوم الدِّين : ج 3 ص 500 ؛ بحار الأنوار : ج 73 ص 193 .
5- .نهج البلاغة : الخطبة 192 ، غرر الحكم : ح 2556 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 88 ح 2101 ، بحار الأنوار : ج 14 ص 468 ح 37 .
6- .شعب الإيمان : ج 5 ص 364 ح 6967 ، نوادر الاُصول : ج 1 ص 389 و ج 2 ص 208 ، الفردوس : ج 2 ص 49 ح 2280 نحوه ، كنز العمّال : ج 8 ص 196 ح 22525 .

ص: 313

4 / 10 خوى هاى زشت
الف _ تكبّر
ب _ ريا

امام صادق عليه السلام :بار خدايا! ... ما را در پناه خويش بگير تا مبادا بعد از آن كه هدايتمان فرموده اى ، دوباره گم راه و گم راه كننده شويم ، و از سرگشتگى در دين ، پناهمان ده . ما را مسلمان بميران و به نيكان ملحق فرما .

امام على عليه السلام_ در خطبه روز فطر _: از خداوند مى خواهيم كه ما را به راه راست ، راه نمايى كند ، و از گم راهى و هلاكت به او پناه مى بريم .

امام صادق عليه السلام_ در جواب خطبه ازدواج _: از كورىِ پس از هدايت و از عمل در گم راهى هاى هواى نفس ، به خدا پناه مى بريم .

4 / 10خوى هاى زشتالف _ تكبّرپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در بيان آفت تكبّر _: از باد تكبّر ، به تو پناه مى برم .

امام على عليه السلام_ در خطبه خود براى برحذر داشتن از ابليس لعين _: از بارور كننده هاى تكبّر ، به خدا پناه ببريد ؛ همان سان كه از بلاهاى روزگار ، به او پناه مى بريد .

ب _ رياشعب الإيمان_ به نقل از ابو بكر _: پيامبر خدا فرمود : «از خشوع منافقانه ، به خدا پناه ببريد» . [اصحاب] گفتند : اى پيامبر خدا! خشوع منافقانه چيست؟ فرمود : «اين كه تن خاشع باشد و دل منافق» .

.

ص: 314

منية المريد :قالَ صلى الله عليه و آله : اِستَعيذوا بِاللّهِ مِن جُبِّ (1) الخِزيِ ، قيلَ : وما هُوَ يا رَسولَ اللّهِ ؟ قالَ : وادٍ في جَهَنَّمَ اُعِدَّ لِلمُرائينَ . (2)

سنن الترمذي عن أبي هريرة :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : تَعَوَّذوا بِاللّهِ مِن جُبِّ الحُزنِ . قالوا : يا رَسولَ اللّهِ وما جُبُّ الحُزنِ ؟ قالَ : وادٍ في جَهَنَّمَ ، تَتَعَوَّذُ مِنهُ جَهَنَّمُ كُلَّ يَومٍ مِئَةَ مَرَّةٍ . قُلنا : يا رَسولَ اللّهِ ، ومَن يَدخُلُهُ ؟ قالَ : القُرّاءُ المُراؤونَ بِأَعمالِهِم . (3)

الإمام عليّ عليه السلام :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن أن تَحسُنَ في لامِعَةِ العُيونِ عَلانِيَتي ، وتَقبُحَ فيما اُبطِنُ لَكَ سَريرَتي ، مُحافِظا عَلى رِئاءِ (4) النّاسِ مِن نَفسي بِجَميعِ ما أنتَ مُطَّلِعٌ عَلَيهِ مِنّي ، فَاُبدِيَ لِلنّاسِ حُسنَ ظاهِري ، واُفضِيَ إلَيكَ بِسوءِ عَمَلي ، تَقَرُّبا إلى عِبادِكَ ، وتَباعُدا مِن مَرضاتِكَ . (5)

الإمام زين العابدين عليه السلام_ في دُعاءِ يَومِ عَرَفَةَ _: اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ أن تَحسُنَ في رامِقَةِ العُيونِ عَلانِيَتي، وتَفتَحَ (6) فيما أخلو لَكَ سَريرَتي، مُحافِظا عَلى رِئاءِ النّاسِ مِن نَفسي، مُضَيِّعا ما أنتَ مُطَّلِعٌ عَلَيهِ مِنّي ، فَاُبدِيَ لَكَ بِأَحسَنِ أمري ، وأخلُوَ لَكَ بِشَرِّ فِعلي ، تَقَرُّبا إلَى المَخلوقينَ بِحَسَناتي ، وفِرارا مِنهُم إلَيكَ بِسَيِّئاتي ، حَتّى كَأَنَّ الثَّوابَ لَيسَ مِنكَ ، وكَأَنَّ العِقابَ لَيسَ إلَيكَ ، قَسوَةً مِن مَخافَتِكَ مِن قَلبي ، وزَلَلاً عَن قُدرَتِكَ مِن جَهلي ، فَيَحُلَّ بي غَضَبُكَ ، ويَنالَني مَقتُكَ (7) ، فَأَعِذني مِن ذلِكَ كُلِّهِ ، وقِني بِوِقايَتِكَ الَّتي وَقَيتَ بِها عِبادَكَ الصّالِحينَ . (8)

.


1- .الجُبُّ : البئر ، وقيل : هي البئر الكثيرة الماء ، البعيدة القعر (لسان العرب : ج 1 ص 250 «جبب») .
2- .منية المريد : ص 318 ، بحار الأنوار : ج 72 ص 303 ح 50 .
3- .سنن الترمذي : ج 4 ص 593 ح 2383 ، سنن ابن ماجة : ج 1 ص 94 ح 256 ، المعجم الأوسط : ج 3 ص 261 ح 3090 و ج 6 ص 202 ح 6189 ، تهذيب الكمال : ج 34 ص 302 والثلاثة الأخيرة نحوه ، كنز العمّال : ج 3 ص 479 ح 7515 ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 61 ح 242 عن التميمي عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام وفيه صدره فقط ، بحار الأنوار : ج 73 ص 158 ح 2 .
4- .في المصدر : «رثاء» ، والتصويب من بحار الأنوار .
5- .نهج البلاغة : الحكمة 276 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 231 ح 7 .
6- .كذا في المصدر والظاهر أنّه تصحيف ، والصواب : «تَقبُحَ» كما في الرواية السابقة .
7- .المَقْتُ : أشدّ البغض (النهاية : ج 4 ص 346 «مقت») .
8- .الإقبال : ج 2 ص 116 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 238 وراجع كشف الغمّة : ج 2 ص 287 وتاريخ دمشق : ج 41 ص 409 وسير أعلام النبلاء : ج 4 ص 396 وتاريخ دمشق : ج 41 ص 409 .

ص: 315

منية المريد :پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «از چاه رسوايى ، به خدا پناه ببريد» . گفته شد : آن چيست ، اى پيامبر خدا؟ فرمود : «دره اى در دوزخ كه براى رياكاران آماده شده است» .

سنن الترمذى_ به نقل از ابو هريره _: پيامبر خدا فرمود : «از چاه اندوه ، به خدا پناه ببريد» . [اصحاب] گفتند : چاه اندوه چيست ، اى پيامبر خدا؟ فرمود : «دره اى است در دوزخ كه خود دوزخ نيز روزى صد مرتبه ، از آن به خدا پناه مى برد» . گفتيم : اى پيامبر خدا! چه كسى وارد آن مى شود ؟ فرمود : «قاريانى كه در كارهاى خود ، ريا كنند».

امام على عليه السلام :خداوندا! پناه مى برم به تو از اين كه بيرونم را در نگاه چشم ها [ى مردم ]نيكو بنمايى ، ولى درونم را كه براى تو آشكار است ، زشت گردانى . و اين در حالى خواهد بود كه خود را رياكارانه ، در نزد مردم به چيزهايى وادار كنم كه تو خود از نسبت من با آنها آگاهى ، پس ظاهر نيكويم را براى مردم آشكار دارم و بدىِ كردارم را نزد تو آورم تا بدين سان ، به بندگانت نزديك شوم و از خشنودى تو به دور مانم .

امام زين العابدين عليه السلام_ در دعاى روز عرفه _:خداوندا! به تو پناه مى برم از اين كه بيرونم را در نگاه چشم ها نيكو بنمايى ، ولى درونم را كه با تو خلوت دارم ، زشت گردانى . آن در حالى خواهد بود كه خويشتن را در چشم مردم نگه دارم و آن [نيّت و اعمال نهانى ام] را كه تو از آن آگاهى ، تباه كنم ، پس نيكوترين كارم را برايت آشكار سازم و بدترين كردارم را براى خلوت تو بگذارم تا بدين ترتيب ، با خوبى هايم خود را به مخلوقين نزديك سازم و با بدى هايم از آنان به سوى تو بگريزم _ چندان كه گويى پاداش و كيفر دادن ، در دست تو نيست _ ؛ از آن رو كه نسبت به ترس از تو ، سنگ دل گشته باشم و از سر جهل و نادانى ، قدرت تو را ناديده گرفته باشم و در نتيجه ، خشم تو بر من فرود آيد ، و كين تو مرا در رسد . پس مرا از همه اينها ، در پناه خويش درآور و با نگهدارى خود _ كه بندگان شايسته ات را با آن نگه داشته اى _ مرا نگه دار .

.

ص: 316

الإمام الصادق عليه السلام :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ أن أعمَلَ مِن طاعَتِكَ قَليلاً أو كَثيرا اُريدُ بِهِ أحَدا غَيرَكَ ، أو أعمَلَ عَمَلاً يُخالِطُهُ رِياءٌ . (1)

ج _ الحِرصُ وَالطَّمَعُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :اِستَعيذوا بِاللّهِ مِنَ الرُّغبِ (2) . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :اِستَعيذوا بِاللّهِ مِن طَمَعٍ يَهدي إلى طَبَعٍ (4) ، ومِن طَمَعٍ يَهدي إلى غَيرِ مَطمَعٍ ، ومِن طَمَعٍ حَيثُ لا طَمَعَ . (5)

.


1- .الإقبال : ج 1 ص 120 ، بحار الأنوار : ج 97 ص 327 ح 1 .
2- .الرُّغبُ شؤمٌ : أي الشّره والحرصُ على الدُّنيا ، وقيل : سَعَةُ الأمل وطلب الكثير (النهاية : ج 2 ص 238 «رغب») .
3- .الدعاء للطبراني : ص 413 ح 1396 ، نوادر الاُصول : ج 2 ص 142 وفيه «تعوّذوا» بدل «استعيذوا» ، الفردوس : ج 1 ص 86 ح 273 وفيه «الزغب» بدل «الرغب» وكلّها عن أبي سعيد الخدري ، كنز العمّال : ج 3 ص 199 ح 6160 .
4- .أي يؤدّي إلى شينٍ وعيبٍ ، والطَّبَعُ _ بالتحريك _ : الدّنَسُ ، وأصله من الوسخ والدَّنس يغشيان السَّيف ، ثمّ استعمل فيما يشبه ذلك من الأوزار والآثام وغيرها من المقابح (النهاية : ج 3 ص 112 «طبع») .
5- .مسند ابن حنبل : ج 8 ص 237 ح 22082 و ص 266 ح 22189 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 716 ح 1956 كلاهما نحوه ، المنتخب من مسند عبد بن حميد : ص 70 ح 115 كلّها عن معاذ بن جبل ، كنز العمّال : ج 3 ص 495 ح 7577 وراجع المعجم الكبير : ج 18 ص 53 ح 94 والتاريخ الكبير : ج 8 ص 266 ومسند الشاميّين : ج 3 ص 98 ح 1872 .

ص: 317

ج _ آزمندى و فزون خواهى

امام صادق عليه السلام :بار خدايا! به تو پناه مى برم از اين كه طاعت تو را ، اندك يا بسيار ، به كار بندم ، ولى نيّتم از آنِ كسى جز تو باشد ، يا عملى انجام دهم كه آميخته با ريا باشد .

ج _ آزمندى و فزون خواهىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از آزمندى به خدا پناه ببريد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به خدا پناه ببريد از طمعى كه به ننگ و پستى كشانَد ، و از طمعى كه به چيز ناخواسته اى بيانجامد ، و از طمع به چيزى كه هرگز تحقّق نيابد .

.

ص: 318

الإمام عليّ عليه السلام :نَعوذُ بِاللّهِ مِنَ المَطامِعِ الدَّنِيَّةِ ، وَالهِمَمِ الغَيرِ المَرضِيَّةِ . (1)

الإمام زين العابدين عليه السلام_ مِن دُعائِهِ فِي الظُّلاماتِ _: صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، وأيِّدني مِنكَ بِنِيَّةٍ صادِقَةٍ ، وصَبرٍ دائِمٍ ، وأعِذني مِن سوءِ الرَّغبَةِ ، وهَلَعِ (2) أهلِ الحِرصِ . (3)

د _ البُخلُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ البُخلِ . (4)

علل الشرائع عن أبي بصير :قُلتُ لِأَبي جَعفَرٍ عليه السلام : كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَتَعَوَّذُ مِنَ البُخلِ ؟ فَقالَ : نَعَم يا أبا مُحَمَّدٍ ، في كُلِّ صَباحٍ ومَساءٍ ، ونَحنُ نَتَعَوَّذُ بِاللّهِ مِنَ البُخلِ ، يَقولُ اللّهُ عز و جل : «وَ مَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (5) . (6)

المصنّف لابن أبي شيبة عن أنس :إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله كانَ يَتَعَوَّذُ مِنَ الجُبنِ وَالبُخلِ ، ومِن فِتنَةِ المَحيا وَالمَماتِ ، ومِن عَذابِ القَبرِ . (7)

ه _ سَكرَةُ الغِنىالإمام عليّ عليه السلام :اِستَعيذوا بِاللّهِ مِن سَكرَةِ الغِنى ؛ فَإِنَّ لَهُ سَكرَةً بَعيدَةَ الإِفاقَةِ . (8)

.


1- .غرر الحكم : ح 9974 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 498 ح 9173 .
2- .الهَلَعُ : أشدّ الجزع والضّجر (النهاية : ج 5 ص 269 «هلع») .
3- .الصحيفة السجّاديّة : ص 63 الدعاء 14 ، المصباح للكفعمي : ص 280 .
4- .تنبيه الخواطر : ج 1 ص 172 .
5- .التغابن : 16 .
6- .علل الشرايع : ص 548 ح 4 ، تفسير العيّاشي : ج 2 ص 244 ح 26 ، قصص الأنبياء : ص 118 ح 118 نحوه ، بحار الأنوار : ج 12 ص 147 ح 1 .
7- .المصنّف لابن أبي شيبة : ج 7 ص 19 ح 17 و ج 3 ص 251 ح 12 ، كنز العمّال : ج 2 ص 264 ح 3979 .
8- .غرر الحكم : ح 2555 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 88 ح 2101 .

ص: 319

د _ بُخل
ه _ سرمستى توانگرى

امام على عليه السلام :از طمع هاى پست و خواست ها و آرزوهاى ناپسند ، به خدا پناه مى بريم .

امام زين العابدين عليه السلام_ در دعاى خود در باره ستم ها و حق كشى ها _: [خدايا!] بر محمّد و خاندان او درود فرست و مرا از جانب خودت ، با نيّتى راستين و شكيبى هميشگى ، يارى ده و از خواهش هاى بد و بى قرارىِ آزمندان ، در پناه خود بگير .

د _ بُخلپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوندا! از بخل ، به تو پناه مى برم .

علل الشرائع_ به نقل از ابو بصير _: به امام باقر عليه السلام گفتم : آيا پيامبر خدا نيز از بخل ، به خدا پناه مى برد؟ فرمود : «آرى _ اى ابو محمّد _ در هر بام و شام . ما نيز از بخل ، به خدا پناه مى بريم . خداوند عز و جل مى فرمايد : «و كسانى كه از بخل نفس خويش مصون مانند ، آنان اند كه رستگارند» » .

المصنَّف ، ابن ابى شيبة_ به نقل از اَنَس _: پيامبر صلى الله عليه و آله از ترسويى و بخل و از فتنه زندگى و مرگ و از عذاب قبر ، به خدا پناه مى برد .

ه _ سرمستى توانگرىامام على عليه السلام :از سرمستىِ [ناشى از] توانگرى ، به خدا پناه ببريد ؛ زيرا مستىِ آن ، دير زايل مى شود .

.

ص: 320

و _ عَداوَةُ أولِياءِ اللّهِ ووِلايَةُ أعدائِهِالإمام عليّ عليه السلام :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ أن اُعادِيَ لَكَ وَلِيّا ، أو اُوالِيَ لَكَ عَدُوّا ، أو أرضى لَكَ سَخَطا أبَدا . (1)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :اِستَعيذوا بِاللّهِ مِن مَحَبَّةِ أعدائِنا ، وعَداوَةِ أولِيائِنا ، فَتُعاذوا مِن بُغضِنا وعَداوَتِنا ؛ فَإِنَّهُ مَن أحَبَّ أعداءَنا فَقَد عادانا ، ونَحنُ مِنهُ بُراءٌ ، وَاللّهُ عز و جلمِنهُ بَريءٌ . (2)

مصباح المتهجّد عن الشيخ أبي عمرو العمري_ فيما يُدعى بِهِ في غَيبَةِ القائِمِ عليه السلام _: اللّهُمَّ ولا تَجعَلني مِن خُصَماءِ آلِ مُحَمَّدٍ عليهم السلام ، ولا تَجعَلني مِن أعداءِ آلِ مُحَمَّدٍ عليهم السلام ، ولا تَجعَلني مِن أهلِ الحَنَقِ وَالغَيظِ عَلى آلِ مُحَمَّدٍ عليهم السلام ، فَإِنّي أعوذُ بِكَ مِن ذلِكَ فَأَعِذني ، وأستَجيرُ بِكَ فَأَجِرني . (3)

ز _ تِلكَ الخِصالُالإمام الصادق عليه السلام :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَتَعَوَّذُ في كُلِّ يَومٍ مِن سِتِّ خِصالٍ : مِنَ الشَّكِّ وَالشِّركِ ، وَالحَمِيَّةِ 4 وَالغَضَبِ ، وَالبَغيِ وَالحَسَدِ . (4)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن مُنكَراتِ الأَخلاقِ وَالأَعمالِ وَالأَهواءِ . (5)

.


1- .الأمالي للمفيد : ص 166 ح 6 عن إسحاق بن الفضل الهاشمي ، المجتنى : ص 58 ، البلد الأمين : ص 99 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 95 ص 355 ح 10 .
2- .التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه السلام : ص 584 ح 347 ، بحار الأنوار : ج 27 ص 59 ح 20 .
3- .مصباح المتهجّد : ص 416 ح 536 ، كمال الدين : ص 515 ح 43 ، جمال الاُسبوع : ص 319 ، بحار ف الأنوار : ج 95 ص 330 ح 3 .
4- .الخصال : ص 329 ح 24 عن عبد اللّه بن سنان ، بحار الأنوار : ج 72 ص 126 ح 7 .
5- .سنن الترمذي : ج 5 ص 575 ح 3591 ، صحيح ابن حبّان : ج 3 ص 240 ح 960 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 714 ح 1949 ، المعجم الكبير : ج 19 ص 19 ح 36 ، تاريخ دمشق : ج 36 ص 390 ح 7375 كلّها عن قطبة بن مالك نحوه ، كنز العمّال : ج 2 ص 186 ح 3671 .

ص: 321

و _ دشمنى با دوستان خدا و دوستى با دشمنان او
ز _ چند خصلت ديگر

و _ دشمنى با دوستان خدا و دوستى با دشمنان اوامام على عليه السلام :بار خدايا! پناه مى برم به تو از اين كه با دوست تو دشمنى كنم ، يا با دشمن تو دوستى ورزم ، يا به ناخوشنودى تو رضايت دهم [و آنچه را تو نمى پسندى ، بپسندم] .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از دوست داشتن دشمنان ما و دشمن داشتن دوستان ما ، به خدا پناه جوييد تا از بغض به ما و دشمنى با ما ، در پناه خدا قرار بگيريد ؛ زيرا كسى كه دشمنان ما را دوست بدارد ، با ما دشمنى ورزيده است و ما از او بيزاريم و خداى عز و جل نيز از او بيزار است .

مصباح المتهجّد_ به نقل از شيخ ابو عمرو عمرى ، در دعايى كه در غيبت امام مهدى عليه السلام خوانده مى شود _: بار خدايا! مرا از خصومت ورزان با خاندان محمّد صلى الله عليه و آله قرار مده . مرا از دشمنان خاندان محمّد صلى الله عليه و آله قرار مده . مرا از كينه توزان و خشم آوران بر خاندان محمّد صلى الله عليه و آله قرار مده . من از اينها به تو پناه مى آورم . پس مرا پناه بده ، و خود را در سايه حمايت تو در مى آورم . پس مرا در حمايت خود بگير .

ز _ چند خصلت ديگرامام صادق عليه السلام :پيامبر خدا هر روز ، از شش خصلت به خدا پناه مى برد : از شك و شرك و تعصّب و خشم و ستم و حسادت .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! از خوى ها و كردارها و خواهش هاى ناپسند ، به تو پناه مى برم .

.

ص: 322

عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن الشِّقاقِ وَالنِّفاقِ وسوءِ الأَخلاقِ . (1)

مجمع الزوائد عن قطبة :أنَّهُ سَمِعَ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله يَتَعَوَّذُ مِنَ الأَسواءِ وَالأَهواءِ . (2)

4 / 11مَساوِئُ الأَعمالِأ _ الظُّلمُالكتاب«قَالُواْ يَ_أَيُّهَا الْعَزِيزُ إِنَّ لَهُ أَبًا شَيْخًا كَبِيرًا فَخُذْ أَحَدَنَا مَكَانَهُ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ * قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ أَن نَّأْخُذَ إِلَا مَن وَجَدْنَا مَتَ_عَنَا عِندَهُ إِنَّ_ا إِذًا لَّظَ__لِمُونَ» . (3)

الحديثالإمام الباقر عليه السلام_ مِمّا كانَ يَقولُ في سُجودِهِ _: يا كَريمُ يا جَبّارُ ، أعوذُ بِكَ مِن أن أخيبَ أو أحمِلَ ظُلما . (4)

ب _ أنواعُ الذُّنوبِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الذُّنوبِ الَّتي تَمنَعُ إجابَتَكَ ، اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الذُّنوبِ الَّتي تَمنَعُ رِزقَكَ ، اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الذُّنوبِ الَّتي تُحِلُّ النِّقَمَ . (5)

.


1- .سنن أبي داوود : ج 2 ص 91 ح 1546 ، سنن النسائي : ج 8 ص 264 كلاهما عن أبي هريرة ، المصنّف لعبد الرزّاق : ج 10 ص 440 ح 19639 عن زيد بن أسلم ، كنز العمّال : ج 2 ص 189 ح 3690 .
2- .مجمع الزوائد : ج 10 ص 303 ح 17453 نقلاً عن البزّار .
3- .يوسف : 78 و 79 .
4- .الكافي : ج 3 ص 327 ح 21 ، قرب الإسناد : ص 5 ح 15 ، مصباح المتهجّد : ص 174 ح 261 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، دعائم الإسلام : ج 1 ص 212 كلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 86 ص 235 ح 58 .
5- .الدعاء للطبراني : ص 410 ح 1385 عن أنس .

ص: 323

4 / 11 كردارهاى زشت
الف _ ستم و حق كشى
ب _ انواع گناهان

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! از ناسازى و دورويى و خوى هاى بد ، به تو پناه مى برم .

مجمع الزوائد :قطبه شنيد كه پيامبر صلى الله عليه و آله از بدى ها و هوس ها ، به خدا پناه مى بَرد .

4 / 11كردارهاى زشتالف _ ستم و حق كشىقرآن«[برادران يوسف] گفتند : اى عزيز! او پدرى پير و سال خورده دارد . بنا بر اين ، يكى از ما را به جاى او بگير ، كه تو را از نيكوكاران مى بينيم» . [يوسف] گفت : «پناه به خدا كه جز آن كس را كه كالاى خود را نزد او يافته ايم ، بازداشت كنيم ؛ [زيرا] در آن صورت ، قطعا ستمكار خواهيم بود»» .

حديثامام باقر عليه السلام_ از دعاهايى كه در سجودش مى گفت _: بزرگوارا! پُر توانا! به تو پناه مى برم از اين كه نوميد و ناكام شوم ، يا ستمى را بر دوش كشم .

ب _ انواع گناهانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! از گناهانى كه مانع اجابت تو مى شوند ، به تو پناه مى برم . بار خدايا! از گناهانى كه مانع روزىِ تو مى شوند ، به تو پناه مى برم . بار خدايا! از گناهانى كه كيفر و عذاب ها را مى آورند ، به تو پناه مى برم .

.

ص: 324

مسند ابن حنبل عن عائشة_ وقَد سُئِلَت عَن دُعاءِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله _: كانَ يَقولُ : اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن شَرِّ ما عَمِلَتهُ نَفسي . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :اللّهُمَّ ... وأعوذُ بِكَ عِندَ ذلِكَ مِنَ الذَّنبِ المُحبِطِ لِلأَعمالِ . (2)

الكافي عن أبي حمزة الثمالي :قالَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام في خُطبَتِهِ : أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الذُّنوبِ الَّتي تُعَجِّلُ الفَناءَ ، فَقامَ إلَيهِ عَبدُ اللّهِ بِنُ الكَوّاءِ اليَشكُرِيُّ ، فَقالَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ : أوَ تَكونُ ذُنوبٌ تُعَجِّلُ الفَناءَ ؟ فَقالَ : نَعَم وَيلَكَ ؛ قَطيعَةُ الرَّحِمِ ، إنَّ أهلَ البَيتِ لَيَجتَمِعونَ ويَتَواسَونَ وهُم فَجَرَةٌ فَيَرزُقُهُمُ اللّهُ عز و جل ، وإنَّ أهلَ البَيتِ لَيَتَفَرَّقونَ ويَقطَعُ بَعضُهُم بَعضا فَيَحرِمُهُمُ اللّهُ وهُم أتقِياءُ . (3)

الدعوات :كانَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام إذا أعطى ما في بَيتِ المالِ أمَرَ بِهِ فَكُنِسَ ، ثُمَّ صَلّى فيهِ ، ثُمَّ يَدعو فَيَقولُ في دُعائِهِ : اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن ذَنبٍ يُحبِطُ العَمَلَ ، وأعوذُ بِكَ مِن ذَنبٍ يُعَجِّلُ النِّقَمَ ، وأعوذُ بِكَ مِن ذَنبٍ يُغَيِّرُ النِّعَمَ ، وأعوذُ بِكَ مِن ذَنبٍ يَمنَعُ الرِّزقَ ، وأعوذُ بِكَ مِن ذَنبٍ يَمنَعُ الدُّعاءَ ، وأعوذُ بِكَ مِن ذَنبٍ يَمنَعُ التَّوبَةَ ، وأعوذُ بِكَ مِن ذَنبٍ يَهتِكُ العِصمَةَ (4) ، وأعوذُ بِكَ مِن ذَنبٍ يورِثُ النَّدَمَ ، وأعوذُ بِكَ مِن ذَنبٍ يَحبِسُ القِسَمَ . (5)

.


1- .مسند ابن حنبل : ج 9 ص 272 ح 24088 .
2- .تهذيب الأحكام : ج 3 ص 82 ح 237 عن عبد اللّه بن ميمون عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عليهم السلام ، الكافي : ج 5 ص 46 ح 1 عن ميمون عن الإمام الصادق عنه عليهماالسلام ، مصباح المتهجّد : ص 556 ح 649 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، الإقبال : ج 1 ص 319 عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عنه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 33 ص 453 ح 664 .
3- .الكافي : ج 2 ص 347 ح 7 ، الدعوات : ص 61 ح 151 عن ابن الكوّاء نحوه ، بحار الأنوار : ج 74 ص 137 ح 107 .
4- .العِصمَةُ : المَنَعةُ ، أي ما يعصمه من المهالك يوم القيامة (النهاية : ج 3 ص 249 «عصم») .
5- .الدعوات : ص 60 ح 150 ، بحار الأنوار : ج 91 ص 382 ح 8 .

ص: 325

مسند ابن حنبل_ به نقل از عايشه _در پاسخ به پرسش در باره دعاى پيامبر صلى الله عليه و آله _ : مى فرمود : «خدايا! من از شرّ كارهايى كه نفْسم كرده است ، به تو پناه مى برم» .

امام على عليه السلام :بار خدايا! ... در اين هنگام ، از گناهِ بر باد دهنده اعمال ، به تو پناه مى برم .

الكافى_ به نقل از ابو حمزه ثمالى _: امير مؤمنان در خطبه اش فرمود : «پناه مى برم به خدا از گناهانى كه مرگ را پيش مى افكنند» . عبداللّه بن كوّاء يَشكُرى برخاست و گفت : اى امير مؤمنان! مگر گناهانى هم هست كه مرگ را پيش افكنند؟ فرمود : «واى بر تو! آرى ؛ بريدن از خويشان . خانواده اى هستند كه گرد هم مى آيند و به يكديگر كمك و يارى مى كنند و با اين كه اهل تقوا نيستند ، خداوند عز و جل آنها را روزى مى دهد و [در مقابل،] خانواده اى پراكنده اند و از يكديگر مى بُرند ، چنين خانواده اى را با آن كه پرهيزگارند ، خداوند [از روزىِ خود] محروم مى سازد» .

الدعوات :امير مؤمنان هر گاه دارايىِ بيت المال را به مردم مى داد ، مى فرمود كه آن را جارو كنند ، سپس در بيت المال نماز مى خواند . آن گاه ، به دعا مى پرداخت و در دعايش مى گفت : «بار خدايا! به تو پناه مى برم از گناهى كه عمل را بر باد مى دهد . به تو پناه مى برم از گناهى كه كيفرها و عذاب ها را شتاب مى بخشد . به تو پناه مى برم از گناهى كه نعمت ها را ديگرگونه مى سازد . به تو پناه مى برم از گناهى كه مانع روزى مى شود . به تو پناه مى برم از گناهى كه مانع دعا مى شود . (1) به تو پناه مى برم از گناهى كه مانع توبه مى شود . به تو پناه مى برم از گناهى كه پرده عصمت را مى درد . به تو پناه مى برم از گناهى كه پشيمانى مى آورد . و به تو پناه مى برم از گناهى كه بهره ها[ى الهى ]را [از رسيدن به شخص ]باز مى دارد» .

.


1- .ممكن است گناه ، توفيق دعا كردن را سلب كند و يا مانع اجابت آن گردد . م .

ص: 326

الإمام زين العابدين عليه السلام_ مِن دُعائِهِ فِي التَّضَرُّعِ وَالاِستِكانَةِ _: أتَنَصَّلُ إلَيكَ مِن ذُنوبِيَ الَّتي قَد أوبَقَتني (1) ، وأحاطَت بي فَأَهلَكَتني ، مِنها فَرَرتُ إلَيكَ رَبِّ تائِبا فَتُب عَلَيَّ ، مُتَعَوِّذا فَأَعِذني ، مُستَجيرا فَلا تَخذُلني . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :كانَ أبي عليه السلام يَقولُ : نَعوذُ بِاللّهِ مِنَ الذُّنوبِ الَّتي تُعَجِّلُ الفَناءَ ، وتُقَرِّبُ الآجالَ ، وتُخلِي الدِّيارَ ؛ وهِيَ قَطيعَةُ الرَّحِمِ ، وَالعُقوقُ ، وتَركُ البِرِّ . (3)

تهذيب الأحكام_ فيما يُقالُ بَعدَ نَوافِلِ شَهرِ رَمَضانَ _: أعوذُ بِكَ مِنَ الذُّنوبِ الَّتي تُحدِثُ النِّقَمَ ، وأعوذُ بِكَ مِنَ الذُّنوبِ الَّتي تورِثُ النَّدَمَ ، وأعوذُ بِكَ مِنَ الذُّنوبِ الَّتي تَحبِسُ القِسَمَ ، وأعوذُ بِكَ مِنَ الذُّنوبِ الَّتي تَهتِكُ العِصَمَ ، وأعوذُ بِكَ مِنَ الذُّنوبِ الَّتي تَمنَعُ القَضاءَ ، وأعوذُ بِكَ مِنَ الذُّنوبِ الَّتي تُنزِلُ البَلاءَ ، وأعوذُ بِكَ مِنَ الذُّنوبِ الَّتي تُديلُ (4) الأَعداءَ ، وأعوذُ بِكَ مِنَ الذُّنوبِ الَّتي تَحبِسُ الدُّعاءَ ، وأعوذُ بِكَ مِنَ الذُّنوبِ الَّتي تُعَجِّلُ الفَناءَ ، وأعوذُ بِكَ مِنَ الذُّنوبِ الَّتي تَقطَعُ الرَّجاءَ ، وأعوذُ بِكَ مِنَ الذُّنوبِ الَّتي تورِثُ الشَّقاءَ ، وأعوذُ بِكَ مِنَ الذُّنوبِ الَّتي تُظلِمُ الهَواءَ ، وأعوذُ بِكَ مِنَ الذُّنوبِ الَّتي تَكشِفُ الغِطاءَ ، وأعوذُ بِكَ مِنَ الذُّنوبِ الَّتي تَحبِسُ غَيثَ السَّماءِ . (5)

ج : الإِصرارُ عَلَى الذَّنبِالإمام زين العابدين عليه السلام_ مِن دُعائِهِ فِي الاِعتِرافِ _: إنَّ أحَبَّ عِبادِكَ إلَيكَ ، مَن تَرَكَ الاِستِكبارَ عَلَيكَ ، وجانَبَ الإِصرارَ ، ولَزِمَ الاِستِغفارَ ، وأنَا أبرَأُ إلَيكَ مِن أن أستَكبِرَ ، وأعوذُ بِكَ مِن أن اُصِرَّ ، وأستَغفِرُكَ لِما قَصَّرتُ فيهِ . (6)

.


1- .المُوبقات ، أي الذُّنوب المُهلكات ، يقال : وَبَقَ ، إذا هلك (النهاية : ج 5 ص 146 «وبق») .
2- .الصحيفة السجّاديّة : ص 218 الدعاء 51 .
3- .الكافي : ج 2 ص 448 ح 2 عن إسحاق بن عمّار .
4- .الإدالةُ : الغلبة (النهاية : ج 2 ص 141 «دول») .
5- .تهذيب الأحكام : ج 3 ص 95 ح 257 ، مصباح المتهجّد : ص 572 ح 681 ، الإقبال : ج 1 ص 334 ، ف المصباح للكفعمي : ص 766 كلّها من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 98 ص 137 .
6- .الصحيفة السجّاديّة : ص 55 الدعاء 12 ، المصباح للكفعمي : ص 507 .

ص: 327

ج _ پافشارى در گناه

امام زين العابدين عليه السلام_ در دعا به قصد زارى و اظهار خوارى در درگاه خدا _: از آن گناهانم كه خوار و تباهم ساخته اند و مرا در ميان گرفته اند و به نابودى ام كشانده اند ، به سوى تو مى آيم . از آنها _ اى پروردگار من _ توبه كنان به سوى تو مى گريزم . پس توبه ام را بپذير! و به تو پناه مى آورم . پس پناهم ده! و از تو حمايت مى جويم . پس مرا وا مگذار!

امام صادق عليه السلام :پدرم [امام باقر] عليه السلام مى فرمود : «پناه مى بريم به خدا از گناهانى كه نابودى را شتاب مى بخشند ، و اجل ها را نزديك مى سازند ، و خانه ها را [از صاحبانشان ]خالى مى كنند» . آن گناهان ، عبارت اند از : بريدن از خويشان ، بدرفتارى با پدر و مادر ، و ترك نيكى (/ طاعت) .

تهذيب الأحكام_ در دعاى پس از نافله هاى ماه رمضان _: [خدايا!] به تو پناه مى برم از گناهانى كه كيفرها را پديد مى آورند . به تو پناه مى برم از گناهانى كه پشيمانى به بار مى آورند . به تو پناه مى برم از گناهانى كه قسمت ها را باز مى دارند . به تو پناه مى برم از گناهانى كه پرده هاى عصمت را مى درند . به تو پناه مى برم از گناهانى كه جلوِ قضا [ى الهى ]را مى گيرند . به تو پناه مى برم از گناهانى كه بلا را نازل مى كنند . به تو پناه مى برم از گناهانى كه دشمنان را چيره مى گردانند . به تو پناه مى برم از گناهانى كه مانع [استجابت] دعا مى شوند . به تو پناه مى برم از گناهانى كه نابودى را شتاب مى بخشند . به تو پناه مى برم از گناهانى كه اميد را قطع مى كنند . به تو پناه مى برم از گناهانى كه رنج و بدبختى مى آورند . به تو پناه مى برم از گناهانى كه فضا را تيره و تار مى سازند . به تو پناه مى برم از گناهانى كه پرده را كنار مى زنند [و آدمى را رسوا مى كنند] . به تو پناه مى برم از گناهانى كه باران آسمان را [از ريزش] باز مى دارند.

ج _ پافشارى در گناهامام زين العابدين عليه السلام_ در دعاى به قصد اعتراف [به گناه] _: محبوب ترين بندگانت در نزد تو ، كسى است كه بزرگى نمودن بر تو را فرو هِلَد ، از پاى فشردن [بر گناه ]دورى كند و به آمرزش خواهى [از تو ]چنگ درزند . و من از بزرگى نمودن به درگاه تو ، اعلام برائت مى كنم و از پاى فشردن [در گناه] ، به تو پناه مى برم و براى تقصيرات خود ، از تو آمرزش مى طلبم .

.

ص: 328

4 / 12عَدَمُ الاِنتِفاعِ بِصالِحِ الأَعمالِسنن أبي داوود عن أنس :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ يَقولُ : اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن صَلاةٍ لا تَنفَعُ. (1)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن قَلبٍ لا يَخشَعُ ، ودُعاءٍ لا يُسمَعُ ، ومِن نَفسٍ لا تَشبَعُ ، ومِن عِلمٍ لا يَنفَعُ ، أعوذُ بِكَ مِن هؤُلاءِ الأَربَعِ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن نَفسٍ لا تَقنَعُ ... وصَلاةٍ لا تُرفَعُ ، وعَمَلٍ لا يَنفَعُ ، ودُعاءٍ لا يُسمَعُ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام_ مِن كِتابِهِ لِأَحَدِ أصحابِهِ _: نَعوذُ بِاللّهِ مِمّا نَعِظُ بِهِ ثُمَّ نُقَصِّرُ عَنهُ . (4)

.


1- .سنن أبي داوود : ج 2 ص 92 ح 1549 ، موارد الظّمآن : ص 605 ح 2441 ، كنز العمّال : ج 2 ص 200 ح 3749 ؛ الكافي : ج 2 ص 586 ح 24 عن ابن أبي يعفور عن الإمام الصادق عليه السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 87 ص 272 ح 68 .
2- .سنن الترمذي : ج 5 ص 519 ح 3482 عن عبد اللّه بن عمر ، سنن النسائي : ج 8 ص 264 ، مسند ابن حنبل : ج 4 ص 565 ح 14025 كلاهما عن أنس ، سنن ابن ماجة : ج 1 ص 92 ح 250 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 717 ح 1958 كلاهما عن أبي هريرة وكلّها نحوه ، كنز العمّال : ج 2 ص 179 ح 3631 .
3- .فلاح السائل : ص 426 ح 291 ، مصباح المتهجّد : ص 105 كلاهما عن معاوية بن عمّار ، بحار الأنوار : ج 86 ص 109 ح 9 .
4- .مستطرفات السرائر : ص 142 ح 4 عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 6 ص 134 ح 34 ؛ كنز العمّال : ج 16 ص 200 ح 44221 نقلاً عن العسكري في المواعظ .

ص: 329

4 / 12 بهره مند نشدن از كارهاى نيك

4 / 12بهره مند نشدن از كارهاى نيكسنن أبى داوود_ به نقل از اَنَس _: پيامبر خدا مى گفت : «خدايا! پناه مى برم به تو از نمازى كه سود نبخشد» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خدايا! پناه مى برم به تو ، از دلى كه خشوع نداشته باشد ، از دعايى كه به اجابت نرسد ، از نفْسى كه سير نشود ، و از دانشى كه سود نبخشد . از اين چهار چيز ، به تو پناه مى برم .

امام صادق عليه السلام :خدايا! به تو پناه مى برم از نفسى كه قانع نباشد ... و نمازى كه [به درگاه تو] فراز نيايد ، و كردارى كه سود نبخشد ، و دعايى كه پذيرفته نگردد .

امام على عليه السلام_ در نامه خود به يكى از يارانش _: پناه مى بريم به خدا از اندرزى كه [به ديگران] بدهيم و سپس خود ، آن را فرو گذاريم .

.

ص: 330

4 / 13شَرُّ كُلِّ ذي شَرٍّأ _ خَليلُ السَّوءِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ ... مِن خَليلٍ (1) ماكِرٍ ، عَيناهُ تَراني ، وقَلبُهُ يَرعاني ، إن رَأى خَيرا دَفَنَهُ ، وإن رَأى شَرّا أذاعَهُ . (2)

الزهد لابن المبارك عن يحيى بن أبي كثير :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ يَقولُ : اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن صاحِبِ غَفلَةٍ ، وقَرينِ سَوءٍ ، وزَوجٍ آذى (3) . (4)

ب _ جارُ السَّوءِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أعوذُ بِاللّهِ مِن جارِ السَّوءِ في دارِ إقامَةٍ ، تَراكَ عَيناهُ ويَرعاكَ قَلبُهُ ، إن رَآكَ بِخَيرٍ ساءَهُ ، وإن رَآكَ بِشَرٍّ سَرَّهُ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن جارِ السَّوءِ في دارِ المُقامَةِ ، فَإِنَّ جارَ البادِيَةِ يَتَحَوَّلُ . (6)

.


1- .الخَلِيلُ : الصديق (النهاية : ج 2 ص 72 «خلل») .
2- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 3 ص 558 ح 4917 ؛ الدعاء للطبراني : ص 399 ح 1339 عن أبي هريرة ، تاريخ دمشق : ج 17 ص 107 عن سعيد بن أبي سعيد وفيه «كان من دعاء داوود عليه السلام » وكلاهما نحوه ، كنز العمّال : ج 2 ص 185 ح 3666 .
3- .في المصدر : «أذى» ، والصواب ما أثبتناه كما أشار إليه في هامش المصدر .
4- .الزهد لابن المبارك : ص 303 ح 875 .
5- .الكافي : ج 2 ص 669 ح 16 ، الزهد للحسين بن سعيد : ص 43 ح 114 كلاهما عن إسحاق بن عمّار عن الإمام الصادق عليه السلام ، مشكاة الأنوار: ص375 ح 1233 عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار: ج74 ص152 ح13.
6- .المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 714 ح 1951 ، سنن النسائي : ج 8 ص 274 نحوه ، الدعاء للطبراني : ص 399 ح 1340 ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج 6 ص 101 ح 6 ، مسند أبي يعلى : ج 6 ص 83 ح 6505 كلّها عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 9 ص 187 ح 25617 .

ص: 331

4 / 13 گزند هر گزند رسانى
الف _ دوست بد
ب _ همسايه بد

4 / 13گزند هر گزند رسانىالف _ دوست بدپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خدايا! به تو پناه مى برم ... از دوست نيرنگباز كه چشمانش مرا مى بيند و دلش مرا مى پايد ؛ اگر خوبى ببيند ، آن را مى پوشاند و اگر بديى ببيند ، آن را پخش مى كند .

الزهد ، ابن مبارك_ به نقل از يحيى بن ابى كثير _: پيامبر خدا مى گفت : «خدايا! از يار غافل و همنشين بد و همسر آزار رسان ، به تو پناه مى برم» .

ب _ همسايه بدپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به خدا پناه مى برم از همسايه بد در خانه اى كه جاى ماندن باشد . چشمانش تو را مى بينند و دلش تو را مى پايد ؛ اگر تو را در خوبى و خوشى ببيند ، ناراحت مى شود و اگر تو را در بدى و ناخوشى ببيند ، خوش حال مى گردد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خدايا! از همسايه بد در خانه اى كه جاى ماندن باشد ، به تو پناه مى برم ؛ اما همسايه باديه ، منتقل مى شود .

.

ص: 332

عنه صلى الله عليه و آله :تَعَوَّذوا بِاللّهِ مِن شَرِّ جارِ المُقامِ ، فَإِنَّ جارَ المُسافِرِ إذا شاءَ أن يُزالَ زالَ . (1)

الدرّ المنثور عن سعيد بن أبي سعيد :كانَ مِن دُعاءِ داوودَ عليه السلام : اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الجارِ السَّوءِ . (2)

ج _ زَوجَةُ السَّوءِالإمام الصادق عليه السلام :كانَ مِن دُعاءِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله : أعوذُ بِكَ مِنِ امرَأَةٍ تُشَيِّبُني قَبلَ مَشيبي . (3)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن فِتنَةِ النِّساءِ ، وأعوذُ بِكَ مِن عَذابِ القَبرِ . (4)

الإمام الصادق عليه السلام :تَعَوَّذوا بِاللّهِ مِن طالِحاتِ (5) نِسائِكُم . (6)

د _ جَورُ كُلِّ جائِرٍالإمام عليّ عليه السلام :اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ الثَّباتَ فِي الأَمرِ ، وَالعَزيمَةَ عَلَى الرُّشدِ ، وَالشُّكرَ عَلى نِعمَتِكَ ، وأعوذُ بِكَ مِن جَورِ كُلِّ جائِرٍ ، وبَغيِ كُلِّ باغٍ ، وحَسَدِ كُلِّ حاسِدٍ ، بِكَ أصولُ عَلَى الأَعداءِ ، وبِكَ أرجو وِلايَةَ الأَحِبّاءِ (7) . (8)

.


1- .مسند ابن حنبل : ج 3 ص 254 ح 8561 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 715 ح 1952 كلاهما عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 9 ص 60 ح 24939 .
2- .الدرّ المنثور : ج 7 ص 173 نقلاً عن ابن أبي شيبة .
3- .الكافي : ج 5 ص 326 ح 3 عن السكوني ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 335 ح 981 و ج 3 ص 558 ح 4917 ، مكارم الأخلاق : ج 1 ص 443 ح 1524 وفي الثلاثة الأخيرة بزيادة «أوان» قبل «مشيبي» ، بحار الأنوار : ج 86 ص 187 ح 49 .
4- .كنز العمّال : ج 2 ص 189 ح 3687 نقلاً عن الخرائطي في اعتلال القلوب عن سعد .
5- .طَلَحَ : فَسَدَ وهو طالِح ، والطَّلاحُ : ضدّ الصلاح (تاج العروس : ج 4 ص 142 «طلح») .
6- .الكافي : ج 5 ص 517 ح 7 و ص 518 ح 12 وفيه «استعيذوا باللّه من شرار نسائكم» .
7- .في المصدر : «الأحياء» ، والتصويب من بحار الأنوار .
8- .مُهَج الدعوات : ص 141 عن ابن عبّاس وعبد اللّه بن جعفر و ص 151 عن ابن عبّاس ، بحار الأنوار : ج 95 ص 245 ح 31 .

ص: 333

ج _ همسر بد
د _ ستم هر ستمگرى

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از بدىِ همسايه خانه ، به خدا پناه ببريد ؛ اما همسايه مسافر ، هر گاه شخص بخواهد از او جدا شود ، جدا مى شود .

الدرّ المنثور_ به نقل از سعيد بن ابى سعيد _: يكى از دعاهاى داوود عليه السلام ، اين بود : «بار خدايا! از همسايه بد ، به تو پناه مى برم» .

ج _ همسر بدامام صادق عليه السلام :يكى از دعاهاى پيامبر صلى الله عليه و آله اين بود : «به تو پناه مى برم از همسرى كه پيش از پير شدنم ، مرا پير كند» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! به تو پناه مى برم از فتنه زنان ، و به تو پناه مى برم از عذاب قبر .

امام صادق عليه السلام :از زنان تباهكار خود ، به خدا پناه ببريد .

د _ ستم هر ستمگرىامام على عليه السلام :بار خدايا ! پايدارى در كارها ، استوارى در راه راست ، و سپاس گزارى از نعمت هايت را از تو درخواست مى كنم ، و از ستمِ هر ستمكارى و زورگويىِ هر زورگويى و حسادتِ هر حسودى ، به تو پناه مى برم . به يارى توست كه بر دشمنان مى تازم و به واسطه توست كه به دوستىِ دوستان اميد دارم .

.

ص: 334

الإمام زين العابدين عليه السلام :بِاسمِ اللّهِ كَلِمَةِ المُعتَصِمينَ ، ومَقالَةِ المُتَحَرِّزينَ ، وأعوذُ بِاللّهِ مِن جَورِ الجائِرينَ ، وكَيدِ الحاسِدينَ ، وبَغيِ الطّاغينَ ، وأحمَدُهُ فَوقَ حَمدِ الحامِدينَ . (1)

ه _ شَرُّ الأَعداءِسنن أبي داوود عن عبد اللّه بن قيس :إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله كانَ إذا خافَ قَوما قالَ : اللّهُمَّ إنّا نَجعَلُكَ في نُحورِهِم ، ونَعوذُ بِكَ مِن شُرورِهِم . (2)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ فيما عَلَّمَهُ عَلِيّا عِندَ النّائِبَةِ _: اللّهُمَّ إنّي أدرَأُ (3) بِكَ في نَحرِهِ ، وأستَعيذُ بِكَ مِن شَرِّهِ ، وأستَعينُ بِكَ عَلَيهِ ، يا كافي يا شافي يا مُعافِي ، اكفِني كُلَّ شَيءٍ ، حَتّى لا أخافَ مَعَكَ شَيئا . (4)

عنه صلى الله عليه و آله_ مِن دُعاءٍ طَويلٍ لِجَميعِ الحَوائِجِ _: اللّهُمَّ اطمِس عَلى أبصارِ أعدائِنا كُلِّهِم مِنَ الجِنِّ وَالإِنسِ ، وَاجعَل عَلى بَصَرِهِ غِشاوَةً ... . اللّهُمَّ إنّي أدرَأُ بِكَ في نَحرِهِ ، وأستَعيذُ بِكَ مِن شَرِّهِ ، وأستَعينُ بِكَ عَلَيهِ ، فَاكفِنيهِ كَيفَ شِئتَ ، وأنّى (5) شِئتَ . (6)

الإمام الحسن عليه السلام_ فِي الدُّعاءِ عَلى مُعاوِيَةَ وأصحابِهِ _: اللّهُمَّ إنّي أدرَأُ بِكَ في نُحورِهِم ، وأعوذُ بِكَ مِن شُرورِهِم ، وأستَعينُ بِكَ عَلَيهِم ، فَاكفِنيهِم بِما شِئتَ ، وأنّى شِئتَ ، مِن حَولِكَ وقُوَّتِكَ يا أرحَمَ الرّاحِمينَ . (7)

.


1- .البلد الأمين : ص 100 ، المصباح للكفعمي : ص 144 ، بحار الأنوار : ج 9 ص 152 ح 11 .
2- .سنن أبي داوود : ج 2 ص 89 ح 1537 ، السنن الكبرى للنسائي : ج 5 ص 188 ح 8631 عن أبي موسى و ج 6 ص 154 ح 10437 ، مسند ابن حنبل : ج 7 ص 169 ح 19741 ، المستدرك على الصحيحين : ج 2 ص 154 ح 2629 ، صحيح ابن حبّان : ج 11 ص 83 ح 4765 ، كنز العمّال : ج 7 ص 69 ح 18002 .
3- .درأ : إذا دَفَعَ ، أدرأ بك في نحورهم : أي أدفع بك في نحورهم لتكفيني أمرهم (النهاية : ج 2 ص 109 «درأ») .
4- .بحار الأنوار : ج 94 ص 312 نقلاً من خطّ الشهيد الأوّل عن الإمام الصادق عليه السلام .
5- .أنّى : أي من أيّ وجه وطريق (المصباح المنير : ص 28 «أنا») .
6- .مُهَج الدعوات : ص 214 عن وهب بن إسماعيل عن الإمام الباقر عن أبيه عن جدّه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 86 ص 325 ح 69 .
7- .الاحتجاج : ج 2 ص 19 ح 15 ، بحار الأنوار : ج 44 ص 71 ح 1 ؛ شرح نهج البلاغة : ج 6 ص 286 نحوه .

ص: 335

ه _ گزند دشمنان

امام زين العابدين عليه السلام :به «نام خدا» كه سخنِ پناهجويان است و گفتار كسانى است كه مى خواهند خود را در سايه حمايت [خدا] درآورند . از ستم ستمگران و نيرنگ بدخواهان و تجاوز سركشان ، به خدا پناه مى برم و او را فراتر از ستايش ستايندگان ، مى ستايم .

ه _ گزند دشمنانسنن أبى داوود_ به نقل از عبداللّه بن قيس _:پيامبر صلى الله عليه و آله هرگاه از مردمى مى ترسيد ، مى گفت : «بار خدايا! ما تو را سپر خود در برابر آنها قرار مى دهيم و از گزندهاى آنان ، به تو پناه مى بريم» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در دعايى كه براى روبه رو شدن با پيشامد تلخ ، به على عليه السلام آموخت _: بار خدايا! به واسطه تو ، آن [پيشامد] را پس مى زنم ، و از شرِّ آن به تو پناه مى آورم ، و در برابر آن از تو كمك مى جويم . اى بسنده ، اى شفادهنده ، اى عافيت بخش! مرا از هر چيزى نگه دار تا با وجود تو ، از هيچ چيز نترسم .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در دعايى طولانى براى همه حاجت ها _:بار خدايا! چشم هاى همه دشمنان ما را ، از جن و انس ، كور بگردان و بر ديده اش پرده اى بيفكن ... . بار خدايا! به واسطه تو ، آن [دشمن] را واپس مى زنم ، و از گزندش به تو پناه مى آورم ، و در برابرش از تو يارى مى طلبم . پس مرا _ هرگونه كه خود خواهى و به هر طريق كه خواهى _ از [گزند] او نگه بدار .

امام حسن عليه السلام_ در نفرين بر معاويه و يارانش _: بار خدايا! به واسطه تو ، آنان را دفع مى كنم ، و از گزندهاشان به تو پناه مى آورم ، و در برابرشان از تو كمك مى جويم . پس با نيرو و توان خودت _ هر گونه و از هر راه كه خود مى خواهى _ ، مرا از آنان نگه دار ، اى مهربان ترينِ مهربانان !

.

ص: 336

الإمام زين العابدين عليه السلام :اللّهُمَّ . . . أدرَأُ بِكَ في نُحورِ أعدائي ، وأستَعينُ بِكَ عَلَيهِم ، وأعوذُ بِكَ مِن شُرورِهِم ، وألجَأُ إلَيكَ فيما أشفَقتُ عَلَيهِ مِنهُم ، وصَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، وأجِرني مِنهُم يا أرحَمَ الرّاحِمينَ . (1)

عنه عليه السلام_ فيما دَعا بِهِ حينَ بَلَغَهُ تَوَجُّهُ مُسرِفِ بنِ عُقبَةَ إلَى المَدينَةِ _: يا ذَا النَّعماءِ الَّتي لا تُحصى عَدَدا ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَادفَع عَنّي شَرَّهُ ، فَإِنّي أدرَأُ بِكَ في نَحرِهِ ، وأستَعيذُ بِكَ مِن شَرِّهِ . (2)

الكافي عن معاوية بن عمّار والعلاء بن سيّابة وظريف بن ناصح :لَمّا بَعَثَ أبُو الدَّوانيقِ (3) إلى أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام ، رَفَعَ يَدَهُ إلَى السَّماءِ ، ثُمَّ قالَ : اللّهُمَّ إنَّكَ حَفِظتَ الغُلامَينِ بِصَلاحِ أبَوَيهِما ، فَاحفَظني بِصَلاحِ آبائي مُحَمَّدٍ وعَلِيٍّ وَالحَسَنِ وَالحُسَينِ وعَلِيِّ بنِ الحُسَينِ ومُحَمَّدِ بنِ عَلِيٍّ . اللّهُمَّ إنّي أدرَأُ بِكَ في نَحرِهِ ، وأعوذُ بِكَ مِن شَرِّهِ . (4)

الإمام الصادق عليه السلام_ مِن دُعائِهِ عِندَ دُخولِهِ عَلَى المَنصورِ _: اللّهُمَّ أنتَ أكبَرُ وأجَلُّ مِمّا أخافُ وأحذَرُ ، اللّهُمَّ بِكَ أدفَعُ في نَحرِهِ ، وأستَعيذُ بِكَ مِن شَرِّهِ . (5)

.


1- .مُهَج الدعوات : ص 25 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 309 ح 63 .
2- .الإرشاد : ج 2 ص 152 عن عمر بن عليّ بن الحسين عليهماالسلام ، شرح الأخبار : ج 3 ص 274 ح 1184 ، بحار الأنوار : ج 46 ص 122 ح 14 ؛ كنز العمّال : ج 2 ص 662 ح 5014 نقلاً عن ابن النجّار نحوه .
3- .الدوانيقي : لقب لأبي جعفر المنصور ، وهو الثاني من خلفاء بني العبّاس ، ويقال له : أبو الدوانيق (مجمع البحرين : ج 1 ص 613 «دنق») .
4- .الكافي : ج 2 ص 563 ح 22 ، بحار الأنوار : ج 47 ص 208 ح 51 .
5- .كشف الغمّة : ج 2 ص 371 عن الربيع ، مُهَج الدعوات : ص 231 ، المصباح للكفعمي : ص 316 كلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 47 ص 182 ح 28 .

ص: 337

امام زين العابدين عليه السلام :بار خدايا! ... به يارى تو ، دشمنانم را پس مى زنم ، و در برابر آنان از تو كمك مى جويم ، و از گزندهايشان به تو پناه مى آورم ، و در آنچه از آنها بيمناكم ، به تو پناهنده مى شوم . و درود خدا بر محمّد و خاندان او باد . مرا از آنان (دشمنانم) پناه ده ، اى مهربان ترينِ مهربانان !

امام زين العابدين عليه السلام_ در دعايى كه وقتى به او خبر رسيد مُسرف بن عُقبه به سوى مدينه حركت كرده است ، آن را خواند _: اى صاحب نعمت هاى بى شمار! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست ، و شرّ او (مُسرف) را از من دور بگردان ؛ كه من به واسطه تو ، او را دفع مى كنم و از گزندش به تو پناه مى آورم .

الكافى_ به نقل از معاوية بن عمّار و علاء بن سَيابه و ظريف بن ناصح _: چون منصور دوانيقى (دومين خليفه عبّاسى) در پىِ امام صادق عليه السلام فرستاد ......... ، ايشان دست خود را به سوى آسمان برداشت و گفت : «بار خدايا! تو آن دو پسرك را به خاطر خوب بودن پدر و مادرشان نگه داشتى . پس مرا نيز به خاطر خوبىِ پدرانم _ محمّد و على و حسن و حسين و على بن حسين و محمّد بن على _ نگه بدار . بار خدايا! به واسطه تو ، او را دفع مى كنم و از شرّش به تو پناه مى آورم» .

امام صادق عليه السلام_ در دعايى كه هنگام رفتن نزد منصور دوانيقى خواند _:بار خدايا! تو بزرگ تر و بِشكوه تر از آن چيزى هستى كه من از آن مى ترسم و حذر مى كنم . بار خدايا! به واسطه تو ، او را دفع مى كنم و از گزندش به تو پناه مى آورم .

.

ص: 338

عنه عليه السلام_ حينَ دَخَلَ عَلَى المَهدِيِّ العَبّاسِيِّ _: اِمتَنَعتُ بِحَولِ اللّهِ وقُوَّتِهِ مِن حَولِكَ وقُوَّتِكَ ، وأعوذُ بِرَبِّ الفَلَقِ مِن شَرِّ ما خَلَقَ ، وأقولُ ما شاءَ اللّهُ كانَ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ . (1)

عنه عليه السلام :اِتَّخِذ مَسجِدا في بَيتِكَ ، فَإذا خِفتَ شَيئا ، فَالبَس ثَوبَينِ غَليظَينِ مِن أغلَظِ ثِيابِكَ ، وصَلِّ فيهِما ، ثُمَّ اجثُ عَلى رُكبَتَيكَ فَاصرُخ إلَى اللّهِ ، وسَلهُ الجَنَّةَ ، وتَعَوَّذ بِاللّهِ مِن شَرِّ الَّذي تَخافُهُ . وإيّاكَ أن يَسمَعَ اللّهُ مِنكَ كَلِمَةَ بَغيٍ (2) ، وإن أعجَبَتكَ نَفسَكَ (3) وعَشيرَتَكَ . (4)

الإمام الكاظم عليه السلام_ مِن دُعائِهِ لِلنَّجاةِ مِن كَيدِ هارونَ _: يا ذَا النِّعَمِ الَّتي لا تُحصى عَدَدا ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، اللّهُمَّ بِكَ أدفَعُ وأدرَأُ في نَحرِهِ ، وأستَعيذُ بِكَ مِن شَرِّهِ ... . وأسأَ لُكَ أن تَجعَلَني في كَنَفِكَ (5) وفي جِوارِكَ ، وفي حِفظِكَ وحِرزِكَ (6) وعِياذِكَ ، عَزَّ جارُكَ ، وجَلَّ ثَناؤُكَ ، ولا إلهَ غَيرُكَ ... . رَبِّ فَأَعِذني بِعِياذِكَ ، فَبِعِياذِكَ امتَنَعَ عائِذُكَ ، وأدخِلني في جِوارِكَ ، عَزَّ جارُكَ ، وجَلَّ ثَناؤُكَ ... . اُعيذُ نَفسي وديني وأهلي ومالي ووُلدي ، ومَن يَلحَقُهُ عِنايَتي ، وجَميعَ نِعَمِ اللّهِ عِندي ، بِبِاسمِ اللّهِ الَّذي خَضَعَت لَهُ الرِّقابُ ، وبِاسمِ اللّهِ الَّذي خافَتهُ الصُّدورُ ، ووَجِلَت مِنهُ النُّفوسُ ، وبِالاِسمِ الَّذي نَفَّسَ عَن داوود كُربَتَهُ ، وبِاسمِ اللّهِ الَّذي قالَ لِلنّارِ كوني بَردا وسَلاما عَلى إبراهيمَ ، وأرادوا بِهِ كَيدا فَجَعَلناهُمُ الأَخسَرينَ ، وبِعَزيمَةِ اللّهِ الَّتي لا تُحصى ، وبِقُدرَةِ اللّهِ المُستَطيلَةِ عَلى جَميعِ خَلقِهِ ، مِن شَرِّ فُلانٍ ، ومِن شَرِّ ما خَلَقَهُ الرَّحمنُ ، ومِن شَرِّ مَكرِهِم وكَيدِهِم ، وحَولِهِم وقُوَّتِهِم وحيلَتِهِم ، إنَّكَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ . (7)

.


1- .بحار الأنوار : ج 94 ص 314 نقلاً من خطّ الشهيد الأوّل .
2- .البغيُ : التّعدّي ، وبغى الرجلُ : عدل عن الحقِّ واستطال . والبغي : الظلمُ والفسادُ (لسان العرب : ج 14 ص 78 _ 79 «بغا») .
3- .الظاهر أنّ فاعل أعجبتك الضمير الراجع إلى الكلمة ونفسك بالنصب تأكيد للضمير وعشيرتك عطف عليه. وقيل : نفسك فاعل أعجبت والأوّل أظهر (بحار الأنوار : ج 75 ص 279).
4- .الكافي : ج 3 ص 480 ح 2 ، تهذيب الأحكام : ج 3 ص 314 ح 973 كلاهما عن حريز .
5- .الكنف _ بالتحريك _ : الجانب والنّاحية (النهاية : ج 4 ص 205 «كنف») .
6- .أحرَزتُ الشيء : إذا حَفَظْتهُ وضممته إليك وصُنْتَهُ عن الأخذ (النهاية : ج 1 ص 366 «حرز») .
7- .مُهَج الدعوات : ص 39 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 333 ح 5 .

ص: 339

امام صادق عليه السلام_ خطاب به مهدى عبّاسى ، هنگامى كه نزد او رفت _: خويشتن را از نيرو و توان تو ، در پناه نيرو و توان خدا در آوردم و به پروردگار سپيده دمان پناه مى برم از شرّ آنچه آفريد ، و مى گويم : آنچه خدا بخواهد ، همان مى شود و هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به مدد خداى والا و بزرگ .

امام صادق عليه السلام :در خانه ات جايى مخصوص نماز در نظر بگير . پس هر گاه از چيزى بيمناك شدى ، دو جامه زبر از زبرترين جامه هايت بپوش و با آنها نماز بخوان . سپس زانو بزن و به درگاه خدا زارى كن . از او درخواست بهشت كن و از گزند آنچه مى ترسى ، به خدا پناه ببر . مبادا كه خداوند از تو سخنِ زورى بشنود ؛ هر چند خوشايند تو و عشيره ات باشد .

امام كاظم عليه السلام_ در دعا براى رَستن از توطئه هارون _: اى صاحب نعمت هاى بى شمار! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست . بار خدايا! به يارى تو ، او را دفع مى كنم و به سينه اش مى زنم و از گزندش ، به تو پناه مى آورم ... . و از تو درخواست مى كنم كه مرا در كنار حوضش و در حمايت خويش ، در حفاظت و پاسدارى و پناه خودت قرار بدهى ، [اى كسى] كه پناهنده تو سرافراز است ، ثناى تو بزرگ است ، و معبودى جز تو نيست ... . اى پروردگار من! مرا با پناهندگى ات پناه ده ؛ چرا كه پناهنده تو ، در پناه تو بى گزند است . مرا در حمايت خودت در آور ، [اى كسى] كه تحت الحمايه تو نيرومند است ، و ثناى تو بزرگ است ... . خودم را و دينم را و زن و فرزندان و اموالم را و هر كه را مورد عنايت من است و همه نعمت هايى را كه از خداوند دارم ، در پناه نامِ خدايى درآوردم كه گردن ها تسليم اويند ، در پناه نام خدايى كه سينه ها از او بيمناك و جان ها از او هراسان اند ، در پناه نامى كه اندوه داوود عليه السلام را از او زدود ، در پناه نام خدايى كه به آتش فرمود : بر ابراهيم ، سرد و بى گزند شو . در حالى كه آنها (نمروديان) خواستند به او نيرنگى بزنند ، ولى ما آنها را زيانكارترين قرار داديم ، در پناه افسونِ بى شمار خدا ، در پناه قدرت خدا كه همه آفريدگانش را در ميان گرفته است ؛ از شرّ فلان كس و از شرّ هر آنچه آن مهرْ گستر آفريده است ، و از شرّ نيرنگ و ترفند آنها ، و از نيرو و قدرت و حيله آنان . به راستى كه تو بر هر چيز توانايى .

.

ص: 340

الإمام الرضا عليه السلام_ مِن حِجابِهِ _: اِخبَأْنِي اللّهُمَّ في سِترِكَ عَن شِرارِ خَلقِكَ ، وَاعصِمني مِن كُلِّ أذىً وسوءٍ بِمَنِّكَ ، وَاكفِني شَرَّ كُلِّ ذي شَرٍّ بِقُدرَتِكَ ، اللّهُمَّ مَن كادَني أو أرادَني فَإِنّي أدرَأُ بِكَ في نَحرِهِ ، وأستَعينُ بِكَ مِنهُ ، وأستَعيذُ مِنهُ بِحَولِكَ وقُوَّتِكَ . (1)

و _ شَرُّ العِبادِرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في دُعاءٍ عَلَّمَهُ عَلِيّا عليه السلام _: اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن شَرِّ عِبادِكَ . (2)

.


1- .مُهَج الدعوات : ص 358 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 376 ح 1 .
2- .الدعاء للطبراني : ص 311 ح 1018 عن عبد اللّه بن جعفر عن الإمام عليّ عليه السلام ، كنز العمّال : ج 2 ص 655 ح 4996 نقلاً عن الخرائطي في مكارم الأخلاق ؛ الإقبال : ج 3 ص 37 نحوه من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام .

ص: 341

و _ شرّ بندگان

امام رضا عليه السلام_ در دعاى حِرز خود _: بار خدايا! مرا از [شرّ ]آفريدگان بدكردارت ، در پس پرده [حفاظت ]خويش پنهان گردان . به لطف خود ، مرا از هر آزار و گزندى مصون بدار و به قدرت خود ، مرا از شرّ هر شرورى نگه دار . بار خدايا! هر كس با من نيرنگ بزند يا قصد جان مرا كند ، من به واسطه تو ، او را دفع مى كنم و در برابرش از تو يارى مى خواهم و از دست او ، به نيرو و توان تو پناه مى آورم .

و _ شرّ بندگانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در دعايى كه به على عليه السلام آموخت _: بار خدايا! من از شرّ بندگانت ، به تو پناه مى برم .

.

ص: 342

ز _ شَرُّ العَينِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :اِستَعيذوا بِاللّهِ تَعالى مِنَ العَينِ (1) ، فَإِنَّ العَينَ حَقٌّ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :العَينُ وَالنَّفسُ (3) كادا يَسبِقانِ القَدَرَ ، فَتَعَوَّذوا بِاللّهِ مِنَ العَينِ وَالنَّفسِ . (4)

الإمام عليّ عليه السلام :إنَّ جِبريلَ أتَى النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله فَوافَقَهُ مُغتَمّا ، فَقالَ : يا مُحَمَّدُ ، ما هذَا الغَمُّ الَّذي أراهُ في وَجهِكَ ؟ قالَ : الحَسَنُ وَالحُسَينُ أصابَتهُما عَينٌ . قالَ : صَدِّق بِالعَينِ ؛ فَإِنَّ العَينَ حَقٌّ ، أفَلا عَوَّذتَهُما بِهؤُلاءِ الكَلِماتِ ؟ قالَ : وما هُنَّ يا جِبريلُ ؟ قالَ : قُل : اللّهُمَّ يا ذَا السُّلطانِ العَظيمِ ، ذَا المَنِّ القَديمِ ، ذَا الوَجهِ الكَريمِ ، وَلِيَّ الكَلِماتِ التّامّاتِ وَالدَّعَواتِ المُستَجاباتِ ، عافِ الحَسَنَ وَالحُسَينَ مِن أنفُسِ الجِنِّ وأعيُنِ الإِنسِ . فَقالَهَا النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله ، فَقاما يَلعَبانِ بَينَ يَدَيهِ . فَقالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : عَوِّذوا أنفُسَكُم ونِساءَكُم وأولادَكُم بِهذَا التَّعويذِ ، فَإِنَّهُ لَم يَتَعَوَّذِ المُتَعَوِّذونَ بِمِثلِهِ . (5)

مجمع البيان :رُوِيَ أنَّ بَني جَعفَرِ بنِ أبي طالِبٍ كانوا غِلمانا بيضا ، فَقالَت أسماءُ بِنتُ عُمَيسٍ : يا رَسولَ اللّهِ ، إنَّ العَينَ إلَيهِم سَريعَةٌ ، أفَأَستَرقي لَهُم مِنَ العَينِ ؟ فَقالَ صلى الله عليه و آله : نَعَم . ورُوِيَ أنَّ جَبرائيلَ عليه السلام رَقى رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله وعَلَّمَهُ الرُّقيَةَ ، وهِيَ : بِاسمِ اللّهِ أرقيكَ ، مِن كُلِّ عَينٍ حاسِدٍ ، اللّهُ يَشفيكَ . ورُوِيَ عَنِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله أنَّهُ قالَ : لَو كانَ [ شَيءٌ] (6) يَسبِقُ القَدَرَ لَسَبَقَتهُ العَينُ . (7)

.


1- .أصابت فلانا عينٌ ، إذا نظر إليه عدوٌّ أو حسودٌ ، فأثّرت فيه ومرض بسببها (النهاية : ج 3 ص 332 «عين») .
2- .المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 239 ح 7497 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1159 ح 3508 وليس فيه «من العين» ، المعجم الأوسط : ج 6 ص 107 ح 5945 كلّها عن عائشة ، كنز العمّال : ج 6 ص 745 ح 17661 .
3- .النَّفس : العَين . يقال : أصابت فلانٌ نفسٌ ؛ أي عين (النهاية : ج 5 ص 96 «نفس») .
4- .الفردوس : ج 3 ص 78 ح 4219 عن عبد اللّه بن جراد ، كنز العمّال : ج 10 ص 66 ح 28389 .
5- .تفسير ابن كثير : ج 8 ص 234 ، تاريخ دمشق : ج 24 ص 461 ح 5322 ، كنز العمّال : ج 10 ص 108 ح 28546 ؛ المجتنى : ص 93 كلّها عن الحارث ، بحار الأنوار : ج 95 ص 132 ح 12 نقلاً عن جنّة الأمان للكفعمي وليس فيه ذيله من «فقالها النبيّ صلى الله عليه و آله . . .» .
6- .ما بين المعقوفين أثبتناه من بحار الأنوار ، وقد سقط من المصدر .
7- .مجمع البيان : ج 5 ص 380 ، بحار الأنوار : ج 63 ص 6 .

ص: 343

ز _ گزند چشم

ز _ گزند چشمپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از [گزند] چشم ، به خداى بزرگ پناه ببريد ؛ چرا كه چشمْ زخم ، حقيقت دارد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :چشمْ زخم و نُفوس بد زدن ، نزديك است كه از تقدير ، پيشى بگيرند . پس ، از چشم[_ِ بد ]و نفوس بد ، به خدا پناه ببريد .

امام على عليه السلام :جبرئيل عليه السلام نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد . چون او را اندوهگين يافت ، گفت : اى محمّد! اين اندوه چيست كه در چهره ات مى بينم؟ فرمود : «حسن و حسين را چشم زده اند» . جبرئيل عليه السلام گفت : چشمْ زخم را باور كن ؛ زيرا چشم زدن ، حقيقت دارد . آيا آن دو را با اين جملات ، تعويذ نكردى؟ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «كدام جملات ، اى جبرائيل؟» . گفت : بگو : «بار خدايا ، اى پروردگار سلطنت بزرگ ، اى خداوند نعمت ديرين ، اى خداوند روىِ گرامى ، اى صاحب كلمات كامل و دعاهاى پذيرفته شده! حسن و حسين را از نُفوس بدِ جنّيان و چشمْ زخم هاى آدميان ، بهبود بخش» . پيامبر صلى الله عليه و آله اين جملات را گفت و بى درنگ ، حسن و حسين برخاستند و در برابر ايشان به بازى پرداختند . پيامبر صلى الله عليه و آله [به اصحاب خود] فرمود : خودتان و زنان و فرزندانتان را با اين جملات ، تعويذ كنيد ؛ زيرا تعويذ كنندگان ، به چيزى همانند اين دعا خود را تعويذ نكرده اند» .

مجمع البيان :نقل شده است كه فرزندان جعفر بن ابى طالب ، پسركانى سفيد روى بودند . اسماء دختر عُمَيس گفت : اى پيامبر خدا! اينان زود چشم مى خورند . آيا بر آنان دعاى چشمْ زخم ببندم؟ فرمود : «آرى» . همچنين نقل شده است كه جبرئيل عليه السلام پيامبر صلى الله عليه و آله را افسون كرد و آن افسون را به او آموخت . افسون ، اين بود : «به نام خدا ، افسونت مى كنم از هر چشمِ حسودى . خدايت شفا دهاد!» . نيز نقل شده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «اگر بنا بود چيزى از تقدير پيشى بگيرد ، چشمْ زخم ، از آن پيشى مى گرفت» .

.

ص: 344

ح _ شَرُّ الأَعضاءِ وَالجَوارِحِسنن الترمذي عن ابن حميد :أتَيتُ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله فَقُلتُ : يا رَسولَ اللّهِ عَلِّمني تَعَوُّذا أتَعَوَّذُ بِهِ . قالَ : فَأَخَذَ بِكَتِفي فَقالَ : قُل : اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن شَرِّ سَمعي ، ومِن شَرِّ بَصَري ، ومِن شَرِّ لِساني ، ومِن شَرِّ قَلبي ، ومِن شَرِّ مَنِيّي _ يَعني فَرجَهُ _ . (1)

ط _ شَرُّ دَوابِّ الأَرضِ وهَوامِّهارسول اللّه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن شَرِّ مَن يَمشي عَلى بَطنِهِ ، ومِن شَرِّ مَن يَمشي عَلى رِجلَينِ ، ومِن شَرِّ مَن يَمشي عَلى أربَعٍ . (2)

مسند ابن حنبل عن عبد اللّه بن عمر :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا غَزا أو سافَرَ فَأَدرَكَهُ اللَّيلُ ، قالَ : يا أرضُ ، رَبّي ورَبُّكِ اللّهُ ، أعوذُ بِاللّهِ مِن شَرِّكِ ، وشَرِّ ما خَلَقَ فيكِ ، وشَرِّ ما فيكِ ، وشَرِّ ما دَبَّ عَلَيكِ ، أعوذُ بِاللّهِ مِن شَرِّ ساكِنِ البَلَدِ ، ومِن شَرِّ والِدٍ وما وَلَدَ ، ومِن شَرِّ أسَدٍ وأسوَدَ ، وحَيَّةٍ وعَقرَبٍ . (3)

.


1- .سنن الترمذي : ج 5 ص 523 ح 3492 ، سنن أبي داوود : ج 2 ص 92 ح 1551 ، سنن النسائي : ج 8 ص 255 و 259 ، مسند ابن حنبل : ج 5 ص 291 ح 15541 نحوه ، المعجم الكبير : ج 7 ص 310 ح 7225 ، كنز العمّال : ج 2 ص 181 ح 3641 .
2- .المعجم الأوسط : ج 9 ص 121 ح 9304 عن ابن عبّاس ، كنز العمّال : ج 2 ص 208 ح 3790 ؛ المناقب لابن شهر آشوب : ج 1 ص 136 وليس فيه ذيله ، بحار الأنوار : ج 17 ص 391 ح 1 .
3- .مسند ابن حنبل : ج 4 ص 249 ح 12251 و ج 2 ص 491 ح 6169 ، سنن أبي داوود : ج 3 ص 35 ح 2603 كلاهما نحوه ، السنن الكبرى للنسائي : ج 4 ص 443 ح 7862 ، المستدرك على الصحيحين : ج 2 ص 110 ح 2487 ، كنز العمّال : ج 6 ص 735 ح 17624 ؛ الأمان : ص 140 عن حمزة بن عليّ بن عثمان القرشي المخزومي ، عوالي اللآلي : ج 1 ص 156 ح 133 ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 161 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 76 ص 260 ح 55 .

ص: 345

ح _ شرّ اعضا و اندام ها
ط _ گزند چارپايان زمين و گزندگان سمّى آن

ح _ شرّ اعضا و اندام هاسنن الترمذى_ به نقل از ابن حميد _: خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله رفتم و گفتم : اى پيامبر خدا! مرا تعويذى بياموز كه خود را با آن ، حفظ كنم (در امان بدارم) . ايشان شانه ام را گرفت و فرمود : «بگو : بار خدايا! به تو پناه مى برم از شرّ گوشم ، و از شرّ چشمم ، و از شرّ زبانم ، و از شرّ دلم ، و از شرّ آبم»، يعنى آلتش .

ط _ گزند چارپايان زمين و گزندگان سمّى آنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! به تو پناه مى برم از گزند موجوداتى كه به شكم راه مى روند ، و از گزند موجوداتى كه بر دو پا راه مى روند ، و از گزند موجوداتى كه بر چهار پا راه مى روند .

مسند ابن حنبل_ به نقل از عبد اللّه بن عمر _: پيامبر خدا هر گاه به جنگ يا سفرى مى رفت ، شب كه فرا مى رسيد ، مى فرمود : «اى زمين! پروردگار من و تو ، خداست . از شرّ تو و شرّ آنچه در تو آفريد و شرّ آنچه در توست و شرّ آنچه بر روى تو مى جنبد ، به خدا پناه مى برم . از شرّ ساكن بيابان (1) ، و از شرّ زاينده و آنچه زاده است (2) ، و از شرّ شير و اژدها و مار و كژدم ، به خدا پناه مى برم».

.


1- .مراد از «بيابان» ، مأواى جانوران است ، خواه در آن منزلگاه و بنايى باشد يا نباشد ، و مراد از ساكن بيابان ، جن است .
2- .احتمال دارد مراد از «زاينده» ، ابليس باشد و از «آنچه زاده است» شياطين باشند (المجموع ، نووى : ج 4 ص 398) .

ص: 346

راجع : ص 270 (بركات الاستعاذة / دفع شرّ الهوامّ والدوابّ والسباع) .

ي _ شَرُّ الدُّنيارسول اللّه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الدُّنيا ، فَإِنَّ الدُّنيا تَمنَعُ الآخِرَةَ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن دُنيا تَمنَعُ خَيرَ الآخِرَةَ ، ومِن حَياةٍ تَمنَعُ خَيرَ المَماتِ ، وأعوذُ بِكَ مِن أمَلٍ يَمنَعُ خَيرَ العَمَلِ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: اللّهُمَّ لا تَجعَلِ الدُّنيا لي سِجنا ، ولا فِراقَها عَلَيَّ حُزنا ؛ أعوذُ بِكَ مِن دُنيا تَحرِمُنِي الآخِرَةَ ، ومِن أمَلٍ يَحرِمُنِي العَمَلَ ، ومِن حَياةٍ تَحرِمُني خَيرَ المَماتِ . (3)

الإمام زين العابدين عليه السلام_ مِن دُعاءٍ لَهُ _: أعوذُ بِكَ يا إلهي مِن شَرِّ الدُّنيا وشَرِّ ما فيها ، لا تَجعَلِ الدُّنيا عَلَيَّ سِجنا ، ولا فِراقَها عَلَيَّ حُزنا ، أخرِجني مِن فِتنَتِها مَرضِيّا عَنّي ، مَقبولاً فيها عَمَلي ، إلى دارِ الحَيَوانِ ومَساكِنِ الأَخيارِ ، وأبدِلني بِالدُّنيا الفانِيَةِ نَعيمَ الدّارِ الباقِيَةِ ، اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن أزلِها (4) وزِلزالِها ، وسَطَواتِ شَياطينِها وسَلاطينِها ونَكالِها (5) ، ومِن بَغيِ مَن بَغى عَلَيَّ فيها . (6)

.


1- .مشكاة الأنوار : ص 471 ح 1578 ، بحار الأنوار : ج 95 ص 292 ح 6 .
2- .تنبيه الخواطر : ج 1 ص 273 ؛ ذمّ الدنيا لابن أبي الدنيا : ص 94 ح 252 ، الإصابة : ج 2 ص 185 وفيهما صدره فقط ، الزهد لابن حنبل : ص 472 وفيه «العمل» بدل «الآخرة» وليس فيه ذيله .
3- .شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 281 ح 224 .
4- .الأَزْلُ : الشِّدَّةُ والضيق (النهاية : ج 1 ص 46 «أزل») .
5- .النَّكالُ : العقوبةُ التي تنكل الناس عن فعل ما جُعِلَت له جزاءً ، ونكَّل به : إذا جعله عبرةً لغيره (النهاية : ج 5 ص 117 «نكل») .
6- .الكافي : ج 2 ص 554 ح 13 عن أبي بصير عن الإمام الصادق عليه السلام ، مصباح المتهجّد : ص 351 ح 466 ، الإقبال : ج 1 ص 134 كلاهما من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، جمال الاُسبوع : ص 241 عن أبي يحيى الصنعاني عن الإمام الباقر عليه السلام و ص 295 عن عبد اللّه بن مهران عن أبيه عن الإمام الصادق عليه السلام من دون إسنادٍ إلى الإمام زين العابدين عليه السلام وكلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 90 ص 4 ح 1 .

ص: 347

ى _ گزند دنيا

ر . ك : ص 271 (بركت هاى پناه بردن به خدا/دفع گزند گزندگان و جنبندگان و درندگان) .

ى _ گزند دنياپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! من از دنيا به تو پناه مى برم ؛ زيرا دنيا مانع آخرت مى شود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! به تو پناه مى برم از دنيايى كه مانع خير آخرت شود و از زندگى اى كه مانع خير مرگ گردد ، و به تو پناه مى برم از آرزويى كه مانع كار نيك شود .

امام على عليه السلام_ در حكمت هاى منسوب به ايشان _:بار خدايا! دنيا را زندان من ، و جدايى از آن را مايه اندوهم قرار مده . به تو پناه مى برم از دنيايى كه مرا از آخرت ، محروم سازد و از آرزويى كه مرا از عمل ، محروم دارد و از زندگى اى كه مرا از خير مردن ، محروم نمايد .

امام زين العابدين عليه السلام_ از دعاى ايشان _: معبودا ، از شرّ دنيا و شرّ آنچه در دنياست ، به تو پناه مى برم . دنيا را بر من ، زندان مگردان و جدا شدن از آن را مايه اندوهم مساز . مرا از اين فتنه سرا ، در حالى كه از من خشنودى و كردارم در آن ، پذيرفته توست ، به زندگى سرا و محلّ سكونت خوبان ببر ، و به جاى دنياى نيست شونده ، نعمت سراى جاويدان را ارزانى ام بدار . بار خدايا! به تو پناه مى برم از رنج و سختى دنيا ، و يورش هاى اهريمنان و زورمندان و كيفرهاى دنيا ، و از ستم كسى كه در دنيا [بخواهد] به من ستم كند .

.

ص: 348

عنه عليه السلام_ في مُناجاةِ الزّاهِدينَ _: إلهي أسكَنتَنا دارا حَفَرَت لَنا حُفَرَ مَكرِها ، وعَلَّقتَنا بِأَيدِي المَنايا في حَبائِلِ غَدرِها ، فَإِلَيكَ نَلتَجِئُ مِن مَكائِدِ خُدَعِها ، وبِكَ نَعتَصِمُ مِنَ الاِغتِرارِ بِزَخارِفِ زينَتِها . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن دُنيا تَمنَعُ خَيرَ الآخِرَةِ ، ومِن عاجِلٍ يَمنَعُ خَيرَ الآجِلِ ، وحَياةٍ تَمنَعُ خَيرَ المَماتِ ، وأمَلٍ يَمنَعُ خَيرَ العَمَلِ . (2)

ك _ مَساوِئُ الأَسقامِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ البَرَصِ (3) وَالجُنونِ وَالجُذامِ (4) ، ومِن سَيِّئِ الأَسقامِ . (5)

الكافي عن عليّ بن مهزيار :كَتَبَ مُحَمَّدُ بنُ إبراهيمَ إلى أبِي الحَسَنِ عليه السلام : إن رَأَيتَ يا سَيِّدي أن تُعَلِّمَني دُعاءً أدعو بِهِ في دُبُرِ صَلَواتي ، يَجمَعُ اللّهُ لي بِهِ خَيرَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ فَكَتَبَ عليه السلام : تَقولُ : أعوذُ بِوَجهِكَ الكَريمِ ، وعِزَّتِكَ الَّتي لا تُرامُ ، وقُدرَتِكَ الَّتي لا يَمتَنِعُ مِنها شَيءٌ ، مِن شَرِّ الدُّنيا وَالآخِرَةِ ، ومِن شَرِّ الأَوجاعِ كُلِّها . (6)

.


1- .بحار الأنوار : ج 94 ص 152 نقلاً عن بعض كتب الأصحاب .
2- .مصباح المتهجِّد : ص 64 ح 101 ، فلاح السائل : ص 320 ح 215 كلاهما عن معاوية بن عمّار ، الإقبال : ج 2 ص 146 .
3- .البَرَصُ : بَياضٌ يظهر في ظاهر البدن لفسادِ مزاجٍ(القاموس المحيط : ج 2 ص 295 «برص») .
4- .الجُذامُ : علّة تحدث من انتشار السوداء في البدن كلّه فيفسد مزاج الأعضاء وهيأتها ، وربّما انتهى إلى تأكّل الأعضاء وسقوطها (القاموس المحيط : ج 4 ص 88 «جذم») .
5- .سنن أبي داوود : ج 2 ص 93 ح 1554 ، مسند ابن حنبل : ج 4 ص 384 ح 13003 ، صحيح ابن حبّان : ج 3 ص 295 ح 1017 ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج 7 ص 18 ح 9 ، مسند أبي يعلى : ج 3 ص 220 ح 2890 كلّها عن أنس ، كنز العمّال : ج 2 ص 189 ح 3691 .
6- .الكافي : ج 3 ص 346 ح 28 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 48 .

ص: 349

ك _ بيمارى هاى بد

امام زين العابدين عليه السلام_ در مناجات زُهدوَرزان _:معبود من! ما را در سرايى جاى دادى كه چاله هاى نيرنگش را براى ما حفر كرده و با ريسمان هاى بى وفايى اش ، ما را بر دستان مرگ ، آويخته است . پس ، از ترفندهاى فريبنده آن به تو پناه مى بريم و از اين كه فريفته زرق و برق زيورهاى آن گرديم ، به تو متوسّل مى شويم.

امام صادق عليه السلام :بار خدايا! پناه مى برم به تو از دنيايى كه مانع خير آخرت شود ، و از اكنونى كه مانع خير آينده شود ، و از زندگى اى كه مانع خير مردن شود ، و از آرزويى كه مانع عمل نيك گردد .

ك _ بيمارى هاى بدپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! من از پيسى و ديوانگى و خوره ، و از بيمارى هاى بد به تو پناه مى برم .

الكافى_ به نقل از على بن مهزيار _: محمّد بن ابراهيم به ابو الحسن عليه السلام (1) نوشت : سَرورم! اگر صلاح مى دانيد ، به من دعايى بياموزيد كه آن را در تعقيبات نمازهايم بخوانم تا خداوند به سبب آن ، خير دنيا و آخرت را به من عطا فرمايد . امام عليه السلام نوشت : «مى گويى : به روى گرامى تو و به نيروى احاطه ناپذير تو و به قدرت تو كه هيچ چيز از آن سر بر نمى تابد ، پناه مى برم از شرّ دنيا و آخرت و از شرّ همه دردها» .

.


1- .مقصود از ابو الحسن در اين جا، امام كاظم يا امام رضا عليهماالسلام مى باشد .

ص: 350

راجع : ص 454 (مواطن الاستعاذة / تلك الحالات / المرض) . ص 262 (بركات الاستعاذة / دفع الأمراض) .

ل _ جَهدُ البَلاءِمجمع البيان عن الحسن :كانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله إذا ذُكِرَ أمامَهُ أصحابُ الاُخدودِ (1) ، تَعَوَّذَ بِاللّهِ مِن جَهدِ البَلاءِ . (2)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :تَعَوَّذوا بِاللّهِ مِن جَهدِ البَلاءِ (3) ، ودَركِ الشَّقاءِ ، وسوءِ القَضاءِ ، وشَماتَةِ الأَعداءِ . (4)

م _ الحَرَبُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :يُصبِحُ المُؤمِنُ أو يُمسي عَلى ثُكلٍ (5) ، خَيرٌ لَهُ مِن أن يُصبِحَ أو يُمسِيَ عَلى حَرَبٍ (6) ، فَنَعوذُ بِاللّهِ مِنَ الحَرَبِ . (7)

.


1- .كانوا قوما يعبدون صنما ، وكان معهم قوم يعبدون اللّه عزّ وجلّ ويوحّدونه ويكتمون إيمانهم ، فعلموا بهم فخدُّوا لهم اُخدُودا ، وملؤوه نارا وقذفوا بهم في تلك النّار ، فتَقحّموها ولم يرتدّوا عن دينهم ، ثبوتا على الإسلام ، والاُخدود : الحفرة المستطيلة في الأرض (تاج العروس : ج 4 ص 433 «خدد») .
2- .مجمع البيان : ج 10 ص 706 ، بحار الأنوار : ج 14 ص 443 ؛ المصنّف لابن أبي شيبة : ج 8 ص 129 ح 32 .
3- .الجَهد : المَشَقَّة . وجَهد البلاء : الحالة الشاقّة (النهاية : ج 1 ص 320 «جهد») .
4- .صحيح البخاري : ج 6 ص 2440 ح 6242 و ج 5 ص 2336 ح 5987 ، صحيح مسلم : ج 4 ص 2080 ح 53 ، سنن النسائي : ج 8 ص 270 ، الأدب المفرد : ص 201 ح 669 كلّها عن أبي هريرة نحوه ، كنز العمّال : ج 6 ص 493 ح 16685 ؛ الإقبال : ج 2 ص 54 عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، مصباح المتهجّد : ص 154 ح 242 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 87 ص 273 ح 69 .
5- .الثُكل : الموت ، والهلاك ، وفقدان الحبيب أو الولد (القاموس المحيط : ج 3 ص 343 «ثكل») .
6- .الحَرَبُ _ بالتحريك _ : نهبُ مال الإنسان ، وتركه لا شيء له (النهاية : ج 1 ص 358 «حرب») .
7- .الكافي : ج 5 ص 72 ح 12 عن الإمام الصادق عليه السلام .

ص: 351

ل _ بلاى طاقت فرسا
م _ تاراج شدن

ر . ك : ص 455 (اوقات پناه بردن به خدا / بيمارى) ، ص 263 (بركت هاى پناه بردن به خدا / درمان بيمارى ها) .

ل _ بلاى طاقت فرسامجمع البيان_ به نقل از حسن _: هر گاه در حضور پيامبر صلى الله عليه و آله از اصحاب اُخدود (1) سخن به ميان مى آمد ، ايشان از بلاى طاقت فرسا به خدا پناه مى برد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از بلاى طاقت فرسا و بدبختى دامنگير و قضاى بد و شماتت دشمن ، به خدا پناه ببريد .

م _ تاراج شدنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مؤمن ، روز و شب خود را در سوگ عزيزش به سر برد ، برايش بهتر است تا اين كه روز و شب در معرض تاراج قرار گيرد . پس ، از تاراج شدن ، به خدا پناه مى بريم .

.


1- .در زمان هاى گذشته ، مردمى بت پرست زندگى مى كردند كه در ميان آنها عده اى يكتاپرست بودند ؛ امّا ايمانشان را پوشيده مى داشتند . چون ايمانشان بر ديگران معلوم گشت ، آن قوم گودال هايى كندند و آنها را از آتش آكندند و آن مؤمنان را درون آتش افكندند ؛ ليك آن يكتاپرستان بر آيين خويش پايدارى كردند و از دينشان بر نگشتند . اُخدود ، به معناى گودال هاى مستطيل شكل است (تاج العروس : ج 4 ص 433) .

ص: 352

ن _ الفَقرُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِوَجهِكَ الكَريمِ ، وَاسمِكَ العَظيمِ ، مِنَ الكُفرِ وَالفَقرِ . (1)

سنن النسائي عن أبي سعيد الخدري عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :أنَّهُ كانَ يَقولُ : اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الكُفرِ وَالفَقرِ . فَقالَ رَجُلٌ : ويَعدِلانِ ؟ قالَ : نَعَم . (2)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :تَعَوَّذوا بِاللّهِ مِنَ الفَقرِ وَالقِلَّةِ وَالذِّلَّةِ ، وأن تَظلِمَ أو تُظلَمَ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ أن أفتَقِرَ في غِناكَ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الفَقرِ إلّا إلَيكَ ، ومِنَ الذُّلِّ إلّا لَكَ . (5)

كنز الفوائد :قالَ صلى الله عليه و آله : ألا اُخبِرُكُم بِأَشقَى الأَشقِياءِ ؟ قالوا : بَلى يا رَسولَ اللّهِ . قالَ : مَنِ اجتَمَعَ عَلَيهِ فَقرُ الدُّنيا ، وعَذابُ الآخِرَةِ ، نَعوذُ بِاللّهِ مِن ذلِكَ . (6)

.


1- .كنز العمّال : ج 2 ص 188 ح 3685 و ص 205 ح 3773 نقلاً عن الطبراني في السنّة عن عبد الرحمن بن أبي بكر .
2- .سنن النسائي : ج 8 ص 267 ، موارد الضمآن : ص 604 ح 2438 ، تهذيب الكمال : ج 10 ص 172 كلّها عن أبي سعيد الخدري ، كنز العمّال : ج 6 ص 493 ح 16687 .
3- .سنن النسائي : ج 8 ص 261 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1263 ح 3842 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 648 ح 10973 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 713 ح 1947 ، موارد الضمآن : ص 605 ح 2442 كلّها عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 6 ص 493 ح 16688 .
4- .مُهَج الدعوات : ص 134 ، نهج البلاغة : الخطبة 215 ، الأمان : ص 126 ، المصباح للكفعمي : ص 402 والثلاثة الأخيرة عن ابن عبّاس عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 94 ص 242 ح 9 .
5- .شرح نهج البلاغة : ج 6 ص 191 ؛ العدد القويّة : ص 94 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 97 ص 233 .
6- .كنز الفوائد : ج 2 ص 193 ، معدن الجواهر : ص 25 ، إرشاد القلوب : ج 1 ص 19 عن الإمام عليّ عليه السلام وكلاهما نحوه ، أعلام الدين : ص 159 ، بحار الأنوار : ج 103 ص 20 ح 3 .

ص: 353

ن _ نادارى

ن _ نادارىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! از كفر و نادارى ، به روى گرامى و نام بزرگ تو پناه مى برم .

سنن النسائى_ به نقل از ابو سعيد خُدرى _: پيامبر خدا مى فرمود : «بار خدايا! من از كفر و نادارى ، به تو پناه مى برم» . مردى گفت : اين دو ، همسنگ اند؟ فرمود : «آرى» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از نادارى و كمبود و خوارى و اين كه ستم كنيد يا به شما ستم شود ، به خدا پناه ببريد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! از اين كه با وجود توانگرىِ تو ، درويش شوم ، به تو پناه مى برم .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! به تو پناه مى برم از اين كه به غير تو ، نيازمند شوم و در برابر جز تو ، خوار گردم .

كنز الفوائد :[پيامبر صلى الله عليه و آله ] فرمود : «آيا شما را از شور بخت ترينِ شوربختان خبر ندهم؟». گفتند : چرا ، اى پيامبر خدا! فرمود : «كسى كه فقر دنيا و عذاب آخرت در او جمع شوند . از اين امر ، به خدا پناه مى بريم» .

.

ص: 354

كنز العمّال عن أبي هريرة :جاءَت فاطِمَةُ عليهاالسلام إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله تَسأَ لُهُ خادِما ، فَقالَ : ألا أدُلُّكِ عَلى ما هُوَ خَيرٌ لَكِ مِن خادِمٍ ؟ تُسَبِّحينَ اللّهَ ثَلاثا وثَلاثينَ تَسبيحَةً ، وتُكَبِّرينَ أربَعا وثَلاثينَ تَكبيرَةً ، وتُحَمِّدينَ ثَلاثا وثَلاثينَ تَحميدَةً ، وتَقولينَ : اللّهُمَّ رَبَّ السَّماواتِ السَّبعِ ، ورَبَّ العَرشِ العَظيمِ ، رَبَّنا ورَبَّ كُلِّ شَيءٍ ، مُنزِلَ التَّوراةِ وَالإِنجيلِ وَالقُرآنِ أعوذُ بِكَ مِن شَرِّ كُلِّ شَيءٍ أنتَ آخِذٌ بِناصِيَتِهِ ، اللّهُمَّ أنتَ الأَوَّلُ فَلَيسَ قَبلَكَ شَيءٌ ، وأنتَ الآخِرُ فَلَيسَ بَعدَكَ شَيءٌ ، وأنتَ الظّاهِرُ فَلَيسَ فَوقَكَ شَيءٌ ، وأنتَ الباطِنُ فَلَيسَ دونَكَ شَيءٌ ، اقضِ عَنِّي الدَّينَ ، وأعِذني مِنَ الفَقرِ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وقَنِّعني بِحَلالِكَ عَن حَرامِكَ ، وأعِذني مِنَ الفَقرِ . (2)

عنه عليه السلام_ لِابنِهِ مُحَمَّدِ بنِ الحَنَفِيَّةِ _: يا بُنَيَّ ، إنّي أخافُ عَلَيكَ الفَقرَ ، فَاستَعِذ بِاللّهِ مِنهُ ؛ فَإِنَّ الفَقرَ مَنقَصَةٌ لِلدِّينِ ، مَدهَشَةٌ (3) لِلعَقلِ ، داعِيَةٌ لِلمَقتِ (4) . (5)

عنه عليه السلام :مَنِ ابتُلِيَ بِالفَقرِ فَقَدِ ابتُلِيَ بِأَربَعِ خِصالٍ : بِالضَّعفِ في يَقينِهِ، وَالنُّقصانِ في عَقلِهِ ، وَالرِّقَّةِ في دينِهِ ، وقِلَّةِ الحَياءِ في وَجهِهِ ، فَنَعوذُ بِاللّهِ مِنَ الفَقرِ . (6)

الإمام الصادق عليه السلام :تَعَوَّذوا بِاللّهِ مِنَ الفَقرِ . (7)

.


1- .كنز العمّال : ج 15 ص 509 ح 41986 نقلاً عن ابن جرير .
2- .البلد الأمين : ص 552 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 261 ح 5 .
3- .دهش الرجل _ بالكسر _ دهشا : تحيَّر ، والدَّهش : ذهاب العقل (لسان العرب : ج 6 ص 303 «دهش») .
4- .المَقْتُ : أشدّ البُغض (النهاية : ج 4 ص 346 «مقت») .
5- .نهج البلاغة : الحكمة 319 ، بحار الأنوار : ج 72 ص 53 ح 83 .
6- .جامع الأخبار : ص 300 ح 818 ، بحار الأنوار : ج 72 ص 48 ح 58 .
7- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 3 ص 269 ح 3971 ، الكافي : ج 5 ص 167 ح 3 وفيه «نعوذ باللّه ...» ، تهذيب الأحكام : ج 7 ص 163 ح 720 وفيه «أعوذ باللّه ...» وكلّها عن أبي الصباح الكناني .

ص: 355

كنزالعمّال_ به نقل از ابو هريره _: فاطمه عليهاالسلام نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و از ايشان خدمتكارى خواست . [پيامبر صلى الله عليه و آله ]فرمود : «آيا تو را به چيزى كه برايت از خدمتكار ، بهتر است ، راه نمايى نكنم؟ سى و سه بار خدا را سبحان اللّه مى گويى و سى و چهار بار اللّه اكبر و سى و سه بار الحمد للّه . آن گاه مى گويى : خدايا! اى پروردگار هفت آسمان و اى پروردگار عرش بزرگ! اى پروردگار ما و پروردگار همه موجودات! اى فرو فرستنده تورات و انجيل و قرآن! به تو پناه مى برم از گزند هر چيزى كه زمام اختيار آن ، در دست توست . خدايا! تو آغازينى و چيزى پيش از تو نبوده است ، و تو فرجامينى و چيزى پس از تو نيست ، و تو آشكارى و چيزى آشكارتر از تو نيست ، و تو نهانى و چيزى نهان تر از تو نيست . قرض مرا ادا كن و مرا از نادارى ، در پناه خويش گير» .

امام على عليه السلام :بار خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و مرا به حلال خود ، قانع گردان تا به حرامت روى نياورم ، و مرا از نادارى ، پناه ده .

امام على عليه السلام_ به فرزندش محمّد بن حنفيّه _:پسرم! من از فقر بر تو مى ترسم . پس ، از آن به خدا پناه ببر ؛ چرا كه فقر ، كاهنده دين و برنده خِرد و برانگيزنده كين است .

امام على عليه السلام :هر كه به نادارى گرفتار آيد ، به چهار چيز دچار مى گردد : به سستى در يقينش ، كاستى در خِردش ، نازكى در دينش ، و بى آزرمى در رويش . پس ، از نادارى ، به خدا پناه مى بريم .

امام صادق عليه السلام :از نادارى ، به خدا پناه بريد .

.

ص: 356

س _ غَلَبَةُ الدَّينِالخصال عن أبي سعيد الخدري :سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ : «أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الكُفرِ وَالدَّينِ» ، قيلَ : يا رَسولَ اللّهِ ، أيَعدِلُ الدَّينُ بِالكُفرِ ؟ فَقالَ صلى الله عليه و آله : نَعَم . (1)

صحيح البخاري عن عائشة :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ يَدعو فِي الصَّلاةِ ويَقولُ : «اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ المَأثَمِ وَالمَغرَمِ (2) » ، فَقالَ لَهُ قائِلٌ : ما أكثَرَ ما تَستَعيذُ _ يا رَسولَ اللّهِ _ مِنَ المَغرَمِ ؟ قالَ : إنَّ الرَّجُلَ إذا غَرِمَ ، حَدَّثَ فَكَذَبَ ، ووَعَدَ فَأَخلَفَ . (3)

سنن النسائي عن عبد اللّه بن عمرو :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ يَدعو بِهؤُلاءِ الكَلِماتِ : اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن غَلَبَةِ الدَّينِ ، وغَلَبَةِ العَدُوِّ ، وشَماتَةِ (4) الأَعداءِ . (5)

الإمام عليّ عليه السلام :اِستَعيذوا بِاللّهِ عز و جل مِن غَلَبَةِ الدَّينِ . (6)

عنه عليه السلام :اِستَعيذوا بِاللّهِ مِن ضَلَعِ (7) الدَّينِ ، وغَلَبَةِ الرِّجالِ . (8)

.


1- .الخصال : ص 44 ح 39 ، علل الشرايع : ص 528 ح 3 ، بحار الأنوار : ج 103 ص 141 ح 2 ؛ سنن النسائي : ج 8 ص 264 ، مسند ابن حنبل : ج 4 ص 77 ح 11333 ، صحيح ابن حبّان : ج 3 ص 302 ح 1025 ، كنز العمّال : ج 1 ص 487 ح 2137 .
2- .المَغْرَمُ : الدَّينُ (النهاية : ج 3 ص 363 «غرم») .
3- .صحيح البخاري : ج 2 ص 844 ح 2267 و ج 1 ص 286 ح 798 ، سنن النسائي : ج 8 ص 258 و 264 ، مسند ابن حنبل : ج 10 ص 90 ح 26134 ، المصنّف لعبد الرزّاق : ج 10 ص 438 ح 19630 ، شعب الإيمان : ج 4 ص 406 ح 5565 كلّها نحوه .
4- .الشّماتةُ : فرح العدوِّ ببليّةٍ تنزل بمن يعاديه (النهاية : ج 2 ص 499 «شمت») .
5- .سنن النسائي : ج 8 ص 265 و 268 ، مسند ابن حنبل : ج 2 ص 584 ح 6629 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 713 ح 1945 ، الدعاء للطبراني : ص 398 ح 1336 ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج 7 ص 21 ح 31 عن مجاهد وفيه «بوار الأيّم» بدل «شماتة الأعداء» ، كنز العمّال : ج 2 ص 683 ح 5066 .
6- .تحف العقول : ص 113 .
7- .ضَلَعُ الدَّين : أي ثِقلُهُ (النهاية : ج 3 ص 96 «ضلع») .
8- .الخصال : ص 622 ح 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 95 ص 134 ح 2 .

ص: 357

س _ چيره شدن بدهكارى

س _ چيره شدن بدهكارىالخصال_ به نقل از ابو سعيد خُدرى _: از پيامبر خدا شنيدم كه مى فرمايد : «به خدا پناه مى برم از كفر و قرض» . گفته شد : اى پيامبر خدا! آيا قرض ، با كفر ، همسنگ است؟ فرمود : «آرى» .

صحيح البخارى_ به نقل از عايشه _: پيامبر خدا در نماز ، دعا مى كرد و مى گفت : «بار خدايا! از گنهكارى و بدهكارى ، به تو پناه مى برم» . گوينده اى گفت : اى پيامبر خدا! شما چه قدر از بدهكارى ، به خدا پناه مى بريد؟ فرمود : «مرد ، هر گاه بدهكار باشد ، هم دروغ مى گويد و هم بدقولى مى كند» .

سنن النسائى_ به نقل از عبد اللّه بن عمرو _: پيامبر خدا با اين كلمات ، دعا مى كرد : «بار خدايا! از چيره شدن قرض و چيره شدن دشمن و شماتت دشمنان ، به تو پناه مى برم» .

امام على عليه السلام :از قرضْ بالا آوردن ، به خدا پناه ببريد .

امام على عليه السلام :از فشار قرض و چيره آمدن مردان (اوباش) ، به خدا پناه بريد .

.

ص: 358

الإمام زين العابدين عليه السلام_ مِن دُعائِهِ فِي المَعونَةِ عَلى قَضاءِ الدَّينِ _: اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، وهَب لِيَ العافِيَةَ مِن دَينٍ تُخلِقُ (1) بِهِ وَجهي ، ويَحارُ فيهِ ذِهني ، ويَتَشَعَّبُ لَهُ فِكري ، ويَطولُ بِمُمارَسَتِهِ شُغلي . وأعوذُ بِكَ يا رَبِّ مِن هَمِّ الدَّينِ وفِكرِهِ ، وشُغلِ الدَّينِ وسَهَرِهِ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، وأعِذني مِنهُ ، وأستَجيرُ بِكَ يا رَبِّ مِن ذِلَّتِهِ فِي الحَياةِ ، ومِن تَبِعَتِهِ بَعدَ الوَفاةِ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام_ مِمّا عَلَّمَهُ عَبدَ اللّهِ بنَ سِنانٍ لِقَضاءِ دَينِهِ _: اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ البُؤسِ وَالفَقرِ ، ومِن غَلَبَةِ الدَّينِ وَالسُّقمِ ، وأسأَ لُكَ أن تُعينَني عَلى أداءِ حَقِّكَ إلَيكَ وإلَى النّاسِ . (3)

عنه عليه السلام :تَعَوَّذوا بِاللّهِ مِن غَلَبَةِ الدَّينِ ، وغَلَبَةِ الرِّجالِ ، وبَوارِ الأَيِّمِ (4) . (5)

ع _ الذِّلَّةُ وَالخِزيُرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ مِمّا عَلَّمَهُ إيّاهُ جَبرَئيلُ _: رَبِّ أعوذُ بِكَ أن أذِلَّ أو أخزى . (6)

الإمام الحسين عليه السلام_ مِمّا كانَ يَقولُهُ في قُنوتِ الوَترِ _: اللّهُمَّ إنَّكَ تَرى ولا تُرى ، وأنتَ بِالمَنظَرِ الأَعلى ، وإنَّ إلَيكَ الرُّجعى ، وإنَّ لَكَ الآخِرَةَ وَالاُولى ، اللّهُمَّ إنّا نَعوذُ بِكَ مِن أن نَذِلَّ ونَخزى . (7)

.


1- .خَلُقَ الثّوبُ : إذا بَليَ ، فهو خَلَقٌ (المصباح المنير : ص 180 «خلق») .
2- .الصحيفة السجّاديّة : ص 121 الدعاء 30 ، المصباح للكفعمي : ص 230 ، مستدرك الوسائل : ج 13 ص 388 ح 15684 .
3- .تفسير العيّاشي : ج 2 ص 320 ح 182 عن عبد اللّه بن سنان ، مصباح المتهجّد : ص 215 ح 324 نحوه من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 86 ص 132 ح 8 .
4- .بَوارُ الأيِّم : أي كسادُها ، والأيِّمُ : التي لا زوجَ لها ، وهي مع ذلك لا يرغب فيها أحد (النهاية : ج 1 ص 161 «بور») .
5- .الكافي : ج 5 ص 92 ح 1 ، تهذيب الأحكام : ج 6 ص 183 ح 377 وفيه «نعوذ» بدل «تعوَّذوا» ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 3 ص 181 ح 3679 كلّها عن عبد الرحمن بن الحجّاج .
6- .مُهَج الدعوات : ص 216 عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام ؛ الفردوس : ج 1 ص 442 ح 1802 عن ابن عبّاس نحوه ، كنز العمّال : ج 2 ص 207 ح 3782 .
7- .المصنّف لابن أبي شيبة : ج 2 ص 200 ح 3 و ج 7 ص 113 ح 2 ، كنز العمّال : ج 8 ص 82 ح 21992 ؛ مصباح المتهجّد : ص 135 ح 220 عن الإمام زين العابدين عليه السلام وص 99 ح 166 ، فلاح السائل : ص 416 كلاهما من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام والثلاثة الأخيرة نحوه ، بحار الأنوار : ج 87 ص 92 ح 11 .

ص: 359

ع _ خوارى و رسوايى

امام زين العابدين عليه السلام_ از دعاى ايشان در يارى خواستن براى اداى قرض _: بار خدايا! بر محمّد و خاندان او درود فرست و مرا از قرضى كه به واسطه آن ، چهره ام دُژم ، خاطرم پريشان ، و انديشه ام پراكنده گردد و پيوسته بِدان سرگرم باشم ، رهايى بخش . پروردگارا! به تو پناه مى برم از اندوه و اضطراب قرض ، و دل مشغولى به قرض و بى خوابى كشيدن به خاطر آن . پس بر محمّد و خاندانش درود فرست و مرا از قرض ، در پناه خويش بدار . اى پروردگار من! به تو پناه مى برم از خوارى بدهكارى در زندگى و از عواقب آن پس از مرگ .

امام صادق عليه السلام_ از دعايى كه به عبد اللّه بن سنان براى ادا شدن قرضش آموخت _: بار خدايا! از بينوايى و نادارى ، و از دامنگير شدن قرض و بيمارى ، به تو پناه مى برم و از تو مى خواهم كه در اداى حقّ خودت و حقّ مردم ، به من كمك كنى .

امام صادق عليه السلام :از چيره شدن قرض و چيره شدن مردان (اوباش) و بى مشترى ماندن زنان بى شوهر ، به خدا پناه بريد .

ع _ خوارى و رسوايىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ از دعايى كه جبرئيل به ايشان آموخت _:بار خدايا! به تو پناه مى برم از اين كه خوار يا رسوا شوم .

امام حسين عليه السلام_ از دعاى ايشان در قنوت نماز وتر _: بار خدايا! تو مى بينى و خود ، ديده نمى شوى . تو ، در چشم انداز برينى و بازگشت [همگان] ، به سوى توست و آخرت و دنيا از آنِ تواند . بار خدايا! به تو پناه مى بريم از اين كه خوار و رسوا شويم .

.

ص: 360

الإمام الصادق عليه السلام_ فيما يُقالُ عِندَ الحَجَرِ الأَسوَدِ _: اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الكُفرِ وَالفَقرِ ، ومَواقِفِ الخِزيِ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ . (1)

ف _ تِلكَ الاُمورُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :اِستَعيذوا بِاللّهِ مِنَ المَفاقِرِ : الإِمامِ الجائِرِ ؛ الَّذي إذا أحسَنتَ لَم يَقبَل ، وإذا أسَأتَ لَم يَتَجاوَز . ومِن جارِ السَّوءِ ؛ الَّذي عَينُهُ تَراكَ وقَلبُهُ يَرعاكَ ، إن رَأى خَيرا أذَمَّهُ (2) ، وإن رَأى شَرّا أذاعَهُ . ومِنَ المَشيبِ ؛ زَوجَةِ السَّوءِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :تَعَوَّذوا بِاللّهِ مِن ثَلاثِ فَواقِرَ : تَعَوَّذوا بِاللّهِ مِن مُجاوَرَةِ جارِ سَوءٍ ؛ إن رَأى خَيرا كَتَمَهُ وإن رَأى شَرّا أذاعَهُ . وتَعَوَّذوا بِاللّهِ مِن زَوجَةِ سَوءٍ ؛ إن دَخَلتَ عَلَيها لَسَنَتكَ (4) _ كَذا قالَ _ وإن غِبتَ عَنها خانَتكَ . وتَعَوّذوا بِاللّهِ مِن إمامِ سَوءٍ ؛ إن أحسَنتَ (5) لَم يَقبَل ، وإن أسَأتَ لَم يَغفِر . (6)

عنه صلى الله عليه و آله_ لِرَجُلٍ مِنَ الأَنصارِ _: أفَلا اُعَلِّمُكَ كَلاما إذا أنتَ قُلتَهُ أذهَبَ اللّهُ عز و جلهَمَّكَ ، وقَضى عَنكَ دَينَكَ ؟... قُل إذا أصبَحتَ وإذا أمسَيتَ : اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الهَمِّ وَالحُزنِ ، وأعوذُ بِكَ مِنَ العَجزِ وَالكَسَلِ ، وأعوذُ بِكَ مِنَ الجُبنِ وَالبُخلِ ، وأعوذُ بِكَ مِن غَلَبَةِ الدَّينِ وقَهرِ الرِّجالِ . (7)

.


1- .الكافي : ج 4 ص 403 ح 1 عن معاوية بن عمّار ، تهذيب الأحكام : ج 5 ص 102 ح 329 ، مصباح المتهجّد : ص 681 ح 750 ، المقنعة : ص 401 كلاهما من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ؛ كنز العمّال : ج 5 ص 172 ح 12503 نقلاً عن الأزرقي .
2- .أذمَّهُ : وجده ذميما مذموما (لسان العرب : ج 12 ص 220 «ذمم») .
3- .كنز العمّال : ج 16 ص 47 ح 43875 نقلاً عن الديلمي عن أبي هريرة .
4- .في المصدر : «السنتك» ، والتصحيح من كنز العمّال . و«لَسَنَتْكَ» أي أخَذَتْكَ بِلِسانِها يَصِفُها بِالسَّلاطَةِ وكثرة الكلامَ والبَذاءِ (النهاية : ج 4 ص 249 «لسن») .
5- .في المصدر : «أحسنته» ، والتصحيح من كنز العمّال .
6- .شعب الإيمان : ج 7 ص 82 ح 9554 عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 9 ص 44 ح 24851 .
7- .سنن أبي داوود : ج 2 ص 93 ح 1555 عن أبي سعيد الخدري ، تهذيب الكمال : ج 23 ص 106 ، الأذكار للنووي : ص 79 ، كنز العمّال : ج 6 ص 239 ح 15519 .

ص: 361

ف _ اين چند چيز

امام صادق عليه السلام_ از دعايى كه در نزد حجر الأسود گفته مى شود _: بار خدايا! از كفر و فقر ، و جايگاه هاى رسوايى در دنيا و آخرت ، به تو پناه مى برم .

ف _ اين چند چيزپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از بلاهاى كمرشكن ، به خدا پناه ببريد : از پيشواى ستمگرى كه اگر خوبى كنى ، نمى پذيرد و اگر بدى كنى ، گذشت نمى كند ؛ از همسايه بد ، كه چشمش تو را مى بيند و دلش تو را مى پايد و اگر كار خوبى ببيند ، آن را بد مى بيند و اگر كار بدى ببيند ، آن را جار مى زند ؛ و از پير شدن [با آزارهاى ]همسر بد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از سه بلاى كمرشكن ، به خدا پناه بريد : از همسايگى با همسايه بد ، به خدا پناه بريد ، كه اگر خوبى ببيند ، مى پوشاند و اگر بدى ببيند ، فاش مى گرداند ؛ از همسر بد ، به خدا پناه بريد ، كه در حضورت با تو بدزبانى مى كند و در غياب تو ، به تو خيانت مى ورزد ؛ و از پيشواى بد ، به خدا پناه بريد، كه اگر خوبى كنى ، نمى پذيرد و اگر بدى كنى ، نمى بخشايد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ به مردى از انصار _: آيا گفتارى به تو نياموزم كه هر گاه آن را بگويى ، خداوند عز و جل غم تو را بزدايد و قرض تو را ادا كند؟ ... هر صبح و شام بگو : «بار خدايا! از غم و اندوه ، به تو پناه مى برم ، و از ناتوانى و سستى به تو پناه مى برم ، و از ترسويى و بخل ، به تو پناه مى برم ، و از چيره شدن قرض و غلبه يافتن مردان (اوباش) به تو پناه مى برم» .

.

ص: 362

تيسير المطالب عن عبد اللّه بن مسعود :عَلَّمَنا رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله سِتَّ دَعَواتٍ ، قالَ : عَلِّموهُنَّ أنفُسَكُم وأزواجَكُم وأولادَكُم : أعوذُ بِاللّهِ مِن صاحِبٍ يُغوي (1) ، وهَوىً يُردي ، وعَمَلٍ يُخزي ، وفَقرٍ يُنسي ، وغِنىً يُطغي ، وجارٍ يُؤذي . (2)

المصنّف لابن أبي شيبة عن زيد بن ثابت عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :«تَعَوَّذوا بِاللّهِ مِن عَذابِ النّارِ» _ ثَلاثا _ ، قُلنا : نَعوذُ بِاللّهِ مِن عَذابِ النّارِ . «وتَعَوَّذوا بِاللّهِ مِن عَذابِ القَبرِ ، تَعَوَّذوا بِاللّهِ مِنَ الفِتَنِ ، ما ظَهَرَ مِنها وما بَطَنَ ، تَعَوَّذوا بِاللّهِ مِن فِتنَةِ الدَّجّالِ» . قُلنا : نَعوذُ بِاللّهِ مِن فِتنَةِ الدَّجّالِ . (3)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :خَمسٌ إن أدرَكتُموهُنَّ فَتَعَوَّذوا بِاللّهِ مِنهُنَّ : لَم تَظهَرِ الفاحِشَةُ في قَومٍ قَطُّ حَتّى يُعلِنوها ، إلّا ظَهَرَ فيهِمُ الطّاعونُ وَالأَوجاعُ الَّتي لَم تَكُن في أسلافِهِمُ الَّذين مَضَوا . ولَم يَنقُصُوا المِكيالَ وَالميزانَ إلّا اُخِذوا بِالسِّنينَ (4) ، وشِدَّةِ المَؤونَةِ ، وجَورِ السُّلطانِ . ولَم يَمنَعُوا الزَّكاةَ إلّا مُنِعُوا القَطرَ مِنَ السَّماءِ ، ولَولَا البَهائِمُ لَم يُمطَروا . ولَم يَنقُضوا عَهدَ اللّهِ وعَهدَ رَسولِهِ إلّا سَلَّطَ اللّهُ عَلَيهِم عَدُوَّهُم ، وأخَذوا بَعضَ ما في أيديهِم . ولَم يَحكُموا بِغَيرِ ما أنزَلَ اللّهُ عز و جل إلّا جَعَلَ اللّهُ عز و جلبَأسَهُم بَينَهُم . (5)

.


1- .غوى : أي ضلَّ . والغيُّ : الضلالُ والانهماك في الباطل (النهاية : ج 3 ص 397 «غوا») .
2- .تيسير المطالب : ص 234 .
3- .المصنّف لابن أبي شيبة : ج 7 ص 17 ح 1 ، كنز العمّال : ج 2 ص 263 ح 3975 .
4- .السَّنَةُ : الجدبُ (النهاية : ج 2 ص 413 «سنه») .
5- .الكافي : ج 2 ص 373 ح 1 عن الإمام الباقر عليه السلام ، ثواب الأعمال : ص 301 ح 2 عن أبان الأحمر عن الإمام الباقر عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : ج 73 ص 376 ح 13 ؛ سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1333 ح 4019 ، المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 583 ح 8623 كلاهما عن عبد اللّه بن عمر نحوه ، كنز العمّال : ج 16 ص 80 ح 44010 .

ص: 363

تيسير المطالب_ به نقل از عبد اللّه بن مسعود _: پيامبر خدا ، [اين ]شش دعا را به ما آموخت و فرمود : «آنها را به خودتان و همسرانتان و فرزندانتان بياموزيد» : از دوستى كه گم راه مى كند ، و از هوسى كه نابود مى گرداند ، و از كارى كه رسوا مى سازد ، و از فقرى كه [خدا را] از ياد مى برد ، و از توانگرى و ثروتى كه سركشى مى آورد ، و از همسايه اى كه آزار مى دهد ، به خدا پناه مى برم .

المصنّف ، ابن ابى شيبة_ به نقل از زيد بن ثابت _: پيامبر خدا سه بار فرمود : «از عذاب آتش ، به خدا پناه ببريد» . گفتيم : از عذاب آتش ، به خدا پناه مى بريم . [پيامبر صلى الله عليه و آله ادامه داد :] «و از عذاب قبر ، به خدا پناه ببريد . از فتنه هاى آشكار و نهان ، به خدا پناه ببريد . از فتنه دَجّال ، به خدا پناه ببريد» . ما گفتيم : از فتنه دجّال ، به خدا پناه مى بريم .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پنج چيز است كه اگر به آنها برخورديد ، از آنها به خدا پناه ببريد : هيچ گاه در ميان مردمى زنا پيدا نشد و آن را شايع نكردند ، مگر آن كه طاعون و دردهايى كه در گذشتگانشان نبوده است ، در ميان آنان پديدار گرديد . [هيچ گاه] از پيمانه و ترازو نكاستند [و كم فروشى نكردند] ، مگر آن كه به قحطى و سختى در معيشت و ستم حاكم دچار شدند . [هيچ گاه] از دادن زكات خوددارى نكردند ، مگر آن كه از باران آسمان ، محروم گشتند و اگر به خاطر چارپايان نبود ، هرگز باران بر آنها نمى باريد . [هيچ گاه] پيمان با خدا و پيمان با پيامبر او را نشكستند ، مگر آن كه خداوند ، دشمنانشان را بر ايشان مسلّط گردانيد و آنها قسمتى از اموالشان را گرفتند . و [هيچ گاه] بر خلاف آنچه خداوند عز و جل فرو فرستاده است ، حكم نكردند ، مگر آن كه خداوند عز و جل آنها را به جان يكديگر افكند .

.

ص: 364

معاني الأخبار عن سليمان بن خالد عن الإمام الصادق عليه السلام :أنَّهُ سُئِلَ عَن قَولِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله : «أعوذُ بِكَ مِن شَرِّ السّامَّةِ وَالهامَّةِ وَالعامَّةِ وَاللّامَّةِ» ، فَقالَ : السّامَّةُ القَرابَةُ ، وَالهامَّةُ هَوامُّ الأَرضِ ، وَاللّامَّةُ لَمَمُ الشَّياطينِ ، وَالعامَّةُ عامَّةُ النّاسِ . (1)

الإقبال_ مِن دُعاءِ إدريسَ عليه السلام _: أعوذُ بِكَ مِن سُقمٍ مُصرِعٍ ، وفَقرٍ مُدقِعٍ (2) ، ومِنَ الذُّلِّ . (3)

ص _ شَرُّ عاقِبَةِ الاُمورِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أسأَلُ اللّهَ الإِيمانَ وَالتَّقوى ، وأعوذُ بِاللّهِ مِن شَرِّ عاقِبَةِ الاُمورِ . (4)

الإمام عليّ عليه السلام_ مِن كِتابِهِ لِمالِكٍ الأَشتَرِ _: تَعَوَّذ بِاللّهِ مِن دَركِ (5) الشَّقاءِ . (6)

عنه عليه السلام_ عِندَ طَوافِهِ عَلَى القَتلى في وَقعَةِ الجَمَلِ _: أعوذُ بِاللّهِ مِن سوءِ المَصرَعِ . (7)

.


1- .معاني الأخبار : ص 173 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 95 ص 141 ح 2 .
2- .في المصدر : «مقرع» ، وما في المتن أثبتناه من بحار الأنوار . وفقر مدقع : أي شديد يفضي بصاحبه إلى الدقعاء _ أي التراب _ (النهاية : ج 2 ص 127 «دقع») .
3- .الإقبال : ج 1 ص 182 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 99 .
4- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 402 ح 5868 ، الأمالي للصدوق : ص 576 ح 788 كلاهما عن أبي الصباح الكناني عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 77 ص 114 ح 8 .
5- .الدَّرْك : اللِّحاق والوصولُ إلى الشيء ، أدركتُه إدراكا (النهاية : ج 2 ص 114 «درك») .
6- .تحف العقول : ص 127 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 241 ح 1 .
7- .الإرشاد : ج 1 ص 254 ، الجمل : ص 392 ، بحار الأنوار : ج 32 ص 207 ح 163 .

ص: 365

ص _ بدفرجامى كارها

معانى الأخبار_ به نقل از سليمان بن خالد _: از امام صادق عليه السلام در باره اين سخن پيامبر خدا سؤال شد : «به تو پناه مى برم از گزند سامّه و هامّه و عامّه ولامّه» . فرمود : «سامّه ، خويشاوندان اند . هامّه ، خزندگان اند . لامّه ، وسوسه هاى شياطين اند و عامّه ، توده (عوام) مردم» .

الإقبال_ از دعاى ادريس عليه السلام _: از بيمارىِ زمينگير كننده و فقر شديد و از خوارى ، به تو پناه مى برم .

ص _ بدفرجامى كارهاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ايمان و پرهيزگارى از خدا مى طلبم و از بدفرجامى كارها ، به خدا پناه مى برم .

امام على عليه السلام_ از نامه ايشان به مالك اشتر _: از دامنگير شدن بدبختى ، به خدا پناه ببر .

امام على عليه السلام_ هنگام گشت زدن در ميان كشتگان جنگ جمل _: از بر خاك افتادن [چنين] بد ، به خدا پناه مى برم .

.

ص: 366

عنه عليه السلام_ مِن كِتابٍ لَهُ _: مَتى كُنتُم _ يا مُعاوِيَةُ _ ساسَةَ الرَّعِيَّةِ ، ووُلاةَ أمرِ الاُمَّةِ ؟! بِغَيرِ قَدَمٍ سابِقٍ ، ولا شَرَفٍ باسِقٍ (1) ، ونَعوذُ بِاللّهِ مِن لُزومِ سَوابِقِ الشَّقاءِ ، واُحَذِّرُكَ أن تَكونَ مُتَمادِيا في غِرَّةِ (2) الاُمنِيَّةِ ، مُختَلِفَ العَلانِيَةِ وَالسَّريرَةِ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وأعِذنا أن تَخيبَ آمالُنا ، وتَحبَطَ أعمالُنا . (4)

الإمام الهادي عليه السلام_ في قُنوتِهِ _: اللّهُمَّ أسعِدنا بِالشُّكرِ ، وَامنَحنَا النَّصرَ ، وأعِذنا مِن سوءِ البِدارِ (5) وَالعاقِبَةِ وَالخَترِ (6) . (7)

ق _ الشَّرُّ كُلُّهُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :نَزَلَ جَبرَئيلُ عليه السلام فَقالَ : إنَّ خَيرَ الدُّعاءِ أن تَقولَ فِي الصَّلاةِ : اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ كُلُّهُ ، ولَكَ المُلكُ كُلُّهُ ، ولَكَ الخَلقُ كُلُّهُ ، وإلَيكَ يَرجِعُ الأَمرُ كُلُّهُ ، وأعوذُ بِكَ مِن الشَّرِّ كُلِّهِ . (8)

عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ مِنَ الخَيرِ كُلِّهِ ، ما عَلِمتُ مِنهُ وما لَم أعلَم ، وأعوذُ بِكَ مِنَ الشَّرِّ كُلِّهِ ، ما عَلِمتُ مِنهُ وما لَم أعلَم . (9)

.


1- .الباسِقُ : المُرتفع في علوّه ، والبسوق : علوّ ذكر الرجل في الفضل (النهاية : ج 1 ص 128 «بسق») .
2- .الغِرَّةُ : الغَفْلَةُ (النهاية : ج 3 ص 354 «غرر») .
3- .نهج البلاغة : الكتاب 10 ، بحار الأنوار : ج 33 ص 101 ح 406 .
4- .الدروع الواقية : ص 96 ، بحار الأنوار : ج 97 ص 144 .
5- .بادَرَ مبادرةً وبِدارا : أي عَجِلَ إلى فعلِ ما يَرغَبُ فيه (تاج العروس : ج 6 ص 63 «بدر») . وفي بحار الأنوار : «البداء» .
6- .الخَتْرُ : الغَدْرُ (النهاية : ج 2 ص 9 «ختر») .
7- .مُهَج الدعوات : ص 82 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 227 .
8- .شعب الإيمان : ج 4 ص 97 ح 4400 عن أبي سعيد الخدري ، كنز العمّال : ج 7 ص 531 ح 20112 .
9- .المعجم الكبير : ج 2 ص 252 ح 2058 ، الدعاء للطبراني : ص 208 ح 655 كلاهما عن جابر بن سمرة و ص 422 ح 1428 عن أنس ، مسند الطيالسي : ص 28 ح 200 عن سعد ، كنز العمّال : ج 2 ص 178 ح 3623 .

ص: 367

ق _ همه بدى ها

امام على عليه السلام_ از نامه ايشان به معاويه _: معاويه! از كِى ، شما سياستمدار مردم و زمامدار امّت شده ايد، در حالى كه نه پيشينيه اى درخشان و نه امتيازى والا داريد؟! پناه مى بريم به خدا از شقاوتى دامنگير! تو را از اين كه در فريبِ آرزو غرقه گردى و آشكارت با نهانت ناهمساز باشد ، بر حذر مى دارم .

امام صادق عليه السلام :بار خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و ما را از اين كه اميدها و آرزوهايمان بر باد رود و اعمالمان بى حاصل شود ، در پناه خويش بدار .

امام هادى عليه السلام_ در دعاى قنوتش _: بار خدايا! ما را از [نعمت ]سپاس گزارى ، بهره مند گردان و فيروزى خويش را ارزانى مان دار و ما را از بدى شتابكارى و فرجام خيانت ، در پناه خويش نگه دار .

ق _ همه بدى هاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :جبرئيل عليه السلام فرود آمد و گفت : بهترين دعا ، اين است كه در نماز بگويى : «بار خدايا! ستايش ، همه از آنِ توست و فرمان روايى همه ، از آنِ توست و آفرينش ، همه از آنِ توست و كارها همه به تو باز مى گردند . از همه بدى ها به تو پناه مى برم» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! همه خوبى ها _ چه آنها كه من مى دانم و چه آنها كه نمى دانم _ را از تو درخواست مى كنم و از همه بدى ها _ چه آنها كه مى دانم و چه آنها كه نمى دانم _ ، به تو پناه مى برم .

.

ص: 368

صحيح مسلم عن عائشة :كانَ [ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ] يَقولُ : اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن شَرِّ ما عَمِلتُ ، ومِن شَرِّ ما لَم أعمَل . (1)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ مِمّا كانَ يَقولُهُ إذا فَرَغَ مِن صَلاتِهِ _: أسأَ لُكَ خَيرَ ما تَعلَمُ ، وأعوذُ بِكَ مِن شَرِّ ما تَعلَمُ ، فَإِنَّكَ تَعلَمُ ولا نَعلَمُ ، وأنتَ عَلّامُ الغُيوبِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله_ مِن دُعائِهِ بَعدَ التَّشَهُّدِ فِي الفَريضَةِ _: اللّهُمَّ إنّا نَسأَ لُكَ مِنَ الخَيرِ كُلِّهِ عاجِلِهِ وآجِلِهِ ، ما عَلِمنا مِنهُ وما لَم نَعلَم ، ونَعوذُ بِكَ مِنَ الشَّرِّ كُلِّهِ ، عاجِلِهِ وآجِلِهِ ، ما عَلِمنا مِنهُ وما لَم نَعلَم ، اللّهُمَّ إنّا نَسأَ لُكَ ما سَأَلَكَ مِنهُ عِبادُكَ الصّالِحونَ ، ونَستَعيذُ بِكَ مِمَّا استَعاذَ مِنهُ عِبادُكَ الصّالِحونَ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ مِن كُلِّ خَيرٍ خَزائِنُهُ بِيَدِكَ ، وأعوذُ بِكَ مِن كُلِّ شَرٍّ خَزائِنُهُ بِيَدِكَ . (4)

.


1- .صحيح مسلم : ج 4 ص 2085 ح 65 ، سنن أبي داوود : ج 2 ص 92 ح 1550 ، سنن النسائي : ج 3 ص 56 و ج 8 ص 281 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1262 ح 3839 ، مسند ابن حنبل : ج 9 ص 396 ح 24738 و ص 468 ح 25138 ، كنز العمّال : ج 2 ص 179 ح 3628 .
2- .الكافي : ج 2 ص 549 ح 6 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 328 ح 960 كلاهما عن محمّد بن الفرج عن الإمام الجواد عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 86 ص 2 ح 2 ؛ سنن الترمذي : ج 5 ص 476 ح 3407 ، سنن النسائي : ج 3 ص 54 ، مسند ابن حنبل : ج 6 ص 76 ح 17113 و ص 80 ح 17133 والأربعة الأخيرة عن شدّاد بن أوس نحوه ، كنز العمّال : ج 2 ص 237 ح 3913 .
3- .المعجم الأوسط : ج 7 ص 306 ح 7571 عن عبد اللّه بن مسعود ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1264 ح 3846 ، مسند ابن حنبل : ج 9 ص 482 ح 25191 ، صحيح ابن حبّان : ج 3 ص 150 ح 869 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 703 ح 1914 كلّها عن عائشة نحوه ، كنز العمّال : ج 2 ص 685 ح 5073 .
4- .المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 706 ح 1924 ، الدعاء للطبراني : ص 426 ح 1445 كلاهما عن ف ابن مسعود ، كنز العمّال : ج 2 ص 187 ح 3679 .

ص: 369

صحيح مسلم_ به نقل از عايشه _: [پيامبر خدا] مى گفت : «بار خدايا! از بدىِ آنچه به جا آورده ام و از بدىِ آنچه به جا نياورده ام ، به تو پناه مى برم» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ از دعايى كه پس از پايان نماز مى خواند _: خوب ترين چيزى را كه مى دانى ، از تو درخواست مى كنم و از بدترين چيزى كه مى دانى ، به تو پناه مى برم ؛ چرا كه تو مى دانى و ما نمى دانيم ، و تو داناى نهان هايى .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ از دعاى ايشان پس از تشهّد نمازهاى واجب _: بار خدايا! همه خوبى ها در حال و آينده (/دنيا و آخرت) _ چه آنها كه مى دانيم و چه آنها كه نمى دانيم _ ، از تو درخواست مى كنيم و از همه بدى ها در حال و آينده _ چه آنها كه مى شناسيم و چه آنها كه نمى دانيم _ ، به تو پناه مى بريم . بار خدايا! آنچه را بندگان درستكارت از تو خواستند ، ما نيز از تو درخواست مى كنيم و از آنچه بندگان درستكارت از آن به تو پناه آوردند ، ما نيز به تو پناه مى آوريم .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! از هر خوبى كه خزانه هاى آن در دست توست ، از تو درخواست مى كنم و از هر بدى كه خزانه هايش در دست توست ، به تو پناه مى برم .

.

ص: 370

عنه صلى الله عليه و آله :أعوذُ بِكَ مِن شَرِّ كُلِّ ذي شَرٍّ أنتَ آخِذٌ بِناصِيَتِهِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن شَرِّ مَن يَمشي عَلى بَطنِهِ ، ومِن شَرِّ مَن يَمشي عَلى رِجلَينِ ، ومِن شَرِّ مَن يَمشي عَلى أربَعٍ ، ومِن شَرِّ كُلِّ ذي شَرٍّ ، ومِن شَرِّ كُلِّ دابَّةٍ أنتَ آخِذٌ بِناصِيَتِها ، إنَّ رَبّي عَلى صِراطٍ مُستَقيمٍ . (2)

بحار الأنوار :رُوِيَ عَن أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام أنَّهُ رَأى رَجُلاً يَدعو مِن دَفتَرٍ دُعاءً طَويلاً ، فَقالَ لَهُ : يا هذَا الرَّجُلُ ، إنَّ الَّذي يَسمَعُ الكَثيرَ هُوَ يُجيبُ عَنِ القَليلِ . فَقالَ الرَّجُلُ : يا مَولايَ ، فَما أصنَعُ ؟ قالَ : قُل : الحَمدُ للّهِِ عَلى كُلِّ نِعمَةٍ ، وأسأَلُ اللّهَ مِن كُلِّ خَيرٍ ، وأعوذُ بِاللّهِ مِن كُلِّ شَرٍّ ، وأستَغفِرُ اللّهَ مِن كُلِّ ذَنبٍ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام_ مِن دُعائِهِ في نَوافِلِ شَهرِ رَمَضانَ _: اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ مِنَ الخَيرِ كُلِّهِ ، وأعوذُ بِكَ مِنَ الشَّرِّ كُلِّهِ . (4)

عنه عليه السلام_ فيما يُقالُ في زِيارَةِ الحُسَينِ عليه السلام _: اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ ... مِن شَرِّ شَياطينِ الجِنِّ وَالإِنسِ ، ومِن شَرِّ مَن يَنصِبُ لِأَولِياءِ اللّهِ العَداوَةَ ، ومِن أن يَفرُطوا (5) عَلَيَّ أو أن يَطغَوا وأعوذُ بِكَ مِن شَرِّ عُيونِ الظَّلَمَةِ ، ومِن شَرِّ كُلِّ ذي شَرٍّ . (6)

.


1- .سنن أبي داوود : ج 4 ص 312 ح 5051 ، صحيح مسلم : ج 4 ص 2084 ح 61 وفيه «شيء» بدل «ذي شرّ» ، سنن الترمذي : ج 5 ص 472 ح 3400 ، السنن الكبرى للنسائي : ج 4 ص 395 ح 7668 و 7669 كلّها عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 2 ص 194 ح 3715 .
2- .قصص الأنبياء : ص 314 ح 392 عن ابن عبّاس ، الخرائج والجرائح : ج 2 ص 506 ح 19 ، بحار الأنوار : ج 17 ص 405 ح 24 .
3- .بحار الأنوار : ج 94 ص 242 ح 10 نقلاً عن الكتاب العتيق الغروي .
4- .تهذيب الأحكام : ج 3 ص 75 ح 233 ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 154 ح 2377 نحوه ، الإقبال : ج 1 ص 105 ، بحار الأنوار : ج 97 ص 376 .
5- .فَرَطَ عليه : أي عَجِلَ وعدا (الصحاح : ج 3 ص 1148 «فرط») .
6- .كامل الزيارات : ص 395 ح 639 عن أبي حمزة الثمالي ، بحار الأنوار : ج 101 ص 174 ح 30 .

ص: 371

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از گزند هر گزندرسانى كه پيشانى (سرنوشتِ) آن در دست توست ، به تو پناه مى برم .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! به تو پناه مى برم از گزند هر آن موجودى كه بر شكم خويش راه مى رود ، و از گزند هر آن موجودى كه بر دو پا راه مى رود ، و از گزند هر آن موجودى كه بر چهار پا راه مى رود ، و از گزند هر گزندرسانى ، و از گزند هر جنبنده اى كه پيشانى اش (سرنوشتش) در دست توست . راستى كه پروردگار من ، بر راهى راست است .

بحار الأنوار :روايت شده است كه امير مؤمنان عليه السلام ، مردى را ديد كه از روى نوشته اى ، دعايى طولانى مى خواند . به او فرمود : «اى مرد! آن كه زياد را مى شنود ، اندك را هم پاسخ مى دهد» . مرد گفت : سَرورم! پس چه كنم ؟ فرمود : «بگو : ستايش ، خداى را بر هر نعمتى ، و هر خوبى را از خدا مى خواهم و از هر بدى ، به خدا پناه مى برم و از هر گناهى ، از خدا آمرزش مى طلبم » .

امام صادق عليه السلام_ از دعاى ايشان در نمازهاى نافله ماه رمضان _: بار خدايا! همه خوبى ها را از تو درخواست مى كنم و از همه بدى ها، به تو پناه مى برم .

امام صادق عليه السلام_ در زيارت امام حسين عليه السلام _: بار خدايا! به تو پناه مى برم ... از گزند اهريمنانِ جن و انس ، و از گزند هر آن كه با دوستان خدا به دشمنى برمى خيزد ، و از اين كه بر من آسيبى رسانند يا آن كه سركشى كنند ، و به تو پناه مى برم از گزند جاسوسان ستمگران ، و از گزند هر گزندرسانى .

.

ص: 372

عنه عليه السلام_ لِزَيدٍ الزَّرّادِ _: إذا نَظَرتَ إلَى السَّماءِ فَقُل : . . . وأعوذُ بِاللّهِ مِن شَرِّ ما يَنزِلُ مِنَ السَّماءِ ، ومِن شَرِّ ما يَعرُجُ فيها ، ومِن شَرِّ ما ذَرَأَ (1) فِي الأَرضِ ، ومِن شَرِّ ما خَرَجَ مِنها ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ . (2)

عنه عليه السلام_ مِن دُعائِهِ فِي اليَومِ السّادِسِ وَالعِشرينَ مِنَ الشَّهرِ _: أسأَ لُكَ اللّهُمَّ مِنَ الخَيرِ كُلِّهِ ؛ ما أدعو وما لَم أدعُ ، وأعوذُ بِكَ مِن شَرِّ ما أحذَرُ . (3)

تهذيب الأحكام عن محمّد بن مسلم عن أحدهما عليهماالسلام :اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ خَيرَكَ وخَيرَ ما أرجو ، وأعوذُ بِكَ مِن شَرِّ ما أحذَرُ ومِن شَرِّ ما لا أحذَرُ . (4)

الإمام الجواد عليه السلام_ مِن حِرزٍ لَهُ _: أسأَ لُكَ مِن خَيرِكَ خَيرا مِمّا أرجو ، وأعوذُ بِعِزَّتِكَ وقُدرَتِكَ مِن شَرِّ ما أخافُ وأحذَرُ وما لا أحذَرُ . (5)

4 / 14سَخَطُ اللّهِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ أعوذُ بِرِضاكَ مِن سَخَطِكَ ، وبِمُعافاتِكَ مِن عُقوبَتِكَ ، وأعوذُ بِكَ مِنكَ ، لا اُحصي ثَناءً عَلَيكَ ، أنتَ كَما أثنَيتَ عَلى نَفسِكَ . (6)

.


1- .ذرأ اللّه الخلق : إذا خلقهم (النهاية : ج 2 ص 156 «ذرأ») .
2- .الاُصول الستّة عشر : ص 57 عن زيد الزرّاد ، بحار الأنوار : ج 87 ص 186 ، آداب القيام إلى صلاة الليل والدعاء عند ذلك .
3- .الدروع الواقية : ص 154 ، العدد القويّة : ص 325 نحوه ، بحار الأنوار : ج 97 ص 177 .
4- .تهذيب الأحكام : ج 3 ص 92 ح 252 ، مصباح المتهجّد : ص 567 ح 672 ، المصباح للكفعمي : ص 764 كلاهما من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، الإقبال : ج 1 ص 330 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 134 .
5- .الأمان : ص 78 ، مُهَج الدعوات : ص 56 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 358 ح 1 .
6- .صحيح مسلم : ج 1 ص 352 ح 222 ، سنن أبي داوود : ج 1 ص 232 ح 879 ، سنن الترمذي : ج 5 ص 524 ح 3493 ، سنن النسائي : ج 1 ص 102 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1263 ح 3841 كلّها عن عائشة ، كنز العمّال : ج 2 ص 183 ح 3652 .

ص: 373

4 / 14 ناخشنودى خدا

امام صادق عليه السلام_ به زيد زرّاد _: هر گاه به آسمان نگريستى ، بگو : « ... و به خدا پناه مى برم از گزند آنچه از آسمان فرود مى آيد ، و از گزند آنچه به آسمان بَر مى شود ، و از گزند آنچه در زمين آفريد ، و از گزند آنچه از زمين بيرون مى آيد ، و هيچ نيرو و توانى نيست مگر به يارى خدا .

امام صادق عليه السلام_ از دعاى ايشان در روز بيست و ششم ماه _: بار خدايا! همه خوبى ها _ خواه آنچه از بهر آن دعا كنم يا دعا نكنم _ را از تو مى خواهم و از گزند آنچه [از آن] مى ترسم ، به تو پناه مى برم .

تهذيب الأحكام_ به نقل از محمّد بن مسلم از امام باقر يا امام صادق عليهماالسلام _: بار خدايا! خوبى تو را و خوبى آنچه را [بِدان ]اميد دارم ، از تو درخواست مى كنم و از بدى آنچه مى ترسم و از بدى آنچه نمى ترسم ، به تو پناه مى برم .

امام جواد عليه السلام_ از حِرز ايشان _: از خوبى تو ، آن خوبى را كه بِدان اميد دارم ، از تو درخواست مى كنم و از بدىِ آنچه مى ترسم و حذر دارم و آنچه حذر ندارم ، به عزّت و قدرت تو پناه مى برم .

4 / 14ناخشنودى خداپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! از ناخشنودى تو به خشنودى ات و از كيفرت به بخشايشت پناه مى برم و از تو به خود تو ، پناه مى برم . ثناى تو را شماره نتوانم . تو چنانى كه خود در ثناى خويش گفته اى .

.

ص: 374

عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِنورِ وَجهِكَ الَّذي أشرَقَت لَهُ السَّماواتُ وَالأَرضُ ، وتَشَعَّبَت بِهِ الظُّلُماتُ ، وَصَلَحَ بِهِ أمرُ الأَوَّلينَ وَالآخِرينَ ، أن تُحلِلَ عَلَيَّ غَضَبَكَ ، أو تُنزِلَ عَلَيَّ سَخَطَكَ ، أعوذُ بِكَ مِن زَوالِ نِعمَتِكَ ، وفُجاءَةِ نَقِمَتِكَ ، وتَحويلِ عافِيَتِكَ ، وجَميعِ سَخَطِكَ ، لَكَ العُتبى (1) فيمَا استَطَعتُ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِكَ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :إلهي ، أعوذُ بِكَ مِن غَضَبِكَ ، وحُلولِ سَخَطِكَ . (3)

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ خَيرَ الخَيرِ ؛ رِضوانَكَ وَالجَنَّةَ ، وأعوذُ مِنكَ مِن شَرِّ الشَّرِّ ؛ سَخَطِكَ وَالنّارِ . (4)

الإمام زين العابدين عليه السلام :أعوذُ بِكَ اللّهُمَّ اليَومَ مِن غَضَبِكَ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ وأعِذني ، وأستَجيرُ بِكَ اليَومَ مِن سَخَطِكَ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ وأجِرني . (5)

الإمام الصادق عليه السلام :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن سَطَواتِكَ (6) ، وأعوذُ بِكَ مِن جَميعِ غَضَبِكَ وسَخَطِكَ ، سُبحانَكَ لا إلهَ إلّا أنتَ رَبُّ العالَمينَ . (7)

.


1- .العتبى : الاسم من أعتبني فلان : إذا عاد إلى مسرّتي راجعا عن الإساءة . واستعتبتُه فأعتبني : أي استرضيتُه فأرضاني (مجمع البحرين : ج 2 ص 1159 «عتب») .
2- .مصباح المتهجّد : ص 840 ح 904 عن عائشة ، فضائل الأشهر الثلاثة : ص 62 ح 44 عن حمزة بن حمران عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله نحوه ، الإقبال : ج 3 ص 326 ، بحار الأنوار : ج 97 ص 89 ح 16 .
3- .الإقبال : ج 3 ص 296 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 97 ح 12 .
4- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 492 ح 1412 ، مصباح المتهجّد : ص 762 ح 844 عن الحسين بن خالد عن الإمام الصادق عليه السلام وص 54 ح 77 ، الإقبال : ج 1 ص 221 كلاهما من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام وكلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 86 ص 45 ح 54 .
5- .الصحيفة السجّاديّة : ص 208 الدعاء 48 ، مصباح المتهجّد : ص 374 ح 501 ، المزار الكبير : ص 471 ، جمال الاُسبوع : ص 266 ، الإقبال : ج 1 ص 501 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 89 ص 218 ح 65 .
6- .السَّطو : القهرُ والبطشُ (النهاية : ج 2 ص 366 «سطا») .
7- .الكافي : ج 3 ص 327 ح 21 ، تهذيب الأحكام : ج 3 ص 100 ح 259 و 260 ، مصباح المتهجّد : ف ص 577 ح 689 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، الإقبال : ج 1 ص 339 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 234 ح 58 .

ص: 375

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! به نور روى تو كه آسمان ها و زمين از آن روشن شد [و هستى يافت] و به سبب آن ، تاريكى ها از هم پاشيد و به واسطه آن ، كار اوّلين و آخرين سامان يافت ، پناه مى برم از اين كه خشمت را بر من در آورى ، يا ناخشنودى ات را بر من فرو فرستى . به تو پناه مى برم از زوال يافتن نعمتت ، و فرود آمدن ناگهانى خشمت ، و برگشتن عافيتت [از من] ، و همه ناخشنودى ات . با همه [وجود و] توانم ، از تو پوزش مى خواهم ، و هيچ نيرو و توانى نيست جز به يارى تو .

امام على عليه السلام :معبود من! از خشم تو و دامنگير شدن ناخشنودى ات ، به تو پناه مى برم .

امام على عليه السلام :بار خدايا! خوب ترين خوب ها ، [يعنى] خشنودى ات و بهشت را از تو درخواست مى كنم و از بدترين بدها ، [يعنى ]ناخشنودى ات و آتش ، به تو پناه مى برم .

امام زين العابدين عليه السلام :بار خدايا! امروز از خشم تو ، به تو پناه مى آورم . پس بر محمّد و خاندان او درود فرست و مرا پناه ده . امروز از ناخشنودى ات ، از تو پناهندگى مى جويم . پس بر محمّد و خاندان او درود فرست و مرا در پناه خويش بدار .

امام صادق عليه السلام :بار خدايا! از يورش هاى تو ، به تو پناه مى برم و از همه خشم و ناخشنودى ات، به تو پناه مى آورم . پاكى تو . معبودى جز تو پروردگار جهانيان نيست .

.

ص: 376

الكافي عن أبي اُسامة عن الإمام الصادق عليه السلام ، قال :سَمِعتُهُ يَقولُ : تَعَوَّذوا بِاللّهِ مِن سَطَواتِ اللّهِ بِاللَّيلِ وَالنَّهارِ . قالَ : قُلتُ لَهُ : وما سَطَواتُ اللّهِ ؟ قالَ : الأَخذُ عَلَى المَعاصي . (1)

الإمام الكاظم عليه السلام :اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ رِضوانَكَ وَالجَنَّةَ ، وأعوذُ بِكَ مِن سَخَطِكَ وَالنّارِ . (2)

4 / 15ميتَةُ السَّوءِالمعجم الكبير عن أبي اُمامة :كانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله يَتَعَوَّذُ مِن مَوتِ الفَجأَةِ ، وكانَ يُعجِبُهُ أن يَمرَضَ قَبلَ أن يَموتَ . (3)

مسند ابن حنبل عن عبد اللّه بن عمرو :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله استَعاذَ مِن سَبعِ مَوتاتٍ : مَوتِ الفَجأَةِ ، ومِن لَدغِ الحَيَّةِ ، ومِنَ السَّبُعِ ، ومِنَ الحَرَقِ ، ومِنَ الغَرَقِ ، ومِن أن يَخِرَّ عَلى شَيءٍ أو يَخِرَّ عَلَيهِ شَيءٌ ، ومِنَ القَتلِ عِندَ فِرارِ الزَّحفِ . (4)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ أن أموتَ غَمّا أو هَمّا ، أو أن أموتَ غَرَقا ، أو أن يَتَخَبَّطَنِي (5) الشَّيطانُ عِندَ المَوتِ ، أو أن أموتَ لَديغا . (6)

عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الهَدمِ ، وأعوذُ بِكَ مِنَ التَّرَدّي (7) ، وأعوذُ بِكَ مِنَ الغَرَقِ وَالحَرَقِ وَالهَرَمِ ، وأعوذُ بِكَ أن يَتَخَبَّطَنِي الشَّيطانُ عِندَ المَوتِ ، وأعوذُ بِكَ أن أموتَ في سَبيلِكَ مُدبِرا ، وأعوذُ بِكَ أن أموتَ لَديغا . (8)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 269 ح 6 ، الأمالي للمفيد : ص 184 ح 8 ، الزهد للحسين بن سعيد : ص 18 ح 39 كلاهما عن زيد الشحّام وفيهما «احذروا» بدل «تعوّذوا» ، بحار الأنوار : ج 73 ص 360 ح 84 .
2- .مصباح المتهجّد : ص 502 ح 583 ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 154 ح 2377 عن الإمام الصادق عليه السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 90 ص 135 ح 3 وراجع المصباح للكفعمي : ص 139 .
3- .المعجم الكبير : ج 8 ص 132 ح 7603 ، مسند الشاميّين : ج 4 ص 322 ح 3437 ، كنز العمّال : ج 7 ص 77 ح 18039 .
4- .مسند ابن حنبل : ج 2 ص 579 ح 6605 و ج 6 ص 244 ح 17835 ، المعجم الأوسط : ج 1 ص 62 ح 173 ، كنز العمّال : ج 2 ص 207 ح 3786 .
5- .يَتَخَبَّطني الشيطانُ : أي يصرعني ويلعب بي (النهاية : ج 2 ص 8 «خبط») .
6- .مسند ابن حنبل : ج 3 ص 274 ح 8675 عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 2 ص 208 ح 3792 .
7- .تردّى : أي سقط ، من الرَّدى : الهلاك (النهاية : ج 2 ص 216 «ردا») .
8- .سنن أبي داوود : ج 2 ص 92 ح 1552 ، مسند ابن حنبل : ج 5 ص 286 ح 15523 وزاد فيه «الغم» قبل «والغرق» ، و ح 15524 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 713 ح 1948 كلاهما نحوه ، المعجم الكبير : ج 19 ص 170 ح 381 كلّها عن أبي اليسر السّلمي ، سنن النسائي : ج 8 ص 283 عن أبي الأسود السلمي ، كنز العمّال : ج 2 ص 206 ح 3780 .

ص: 377

4 / 15 مرگ بد

الكافى_ به نقل از ابو اُسامه _: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مى فرمايد : «از غافلگير كردن خدا در شب و روز ، به خدا پناه ببريد» . من گفتم : غافلگير كردن خدا چيست؟ فرمود : «ناگهانى گرفتن بر گناهان» .

امام كاظم عليه السلام :بار خدايا! خشنودى ات و بهشت را از تو درخواست مى كنم و از ناخشنودى ات و آتش ، به تو پناه مى برم .

4 / 15مرگ بدالمعجم الكبير_ به نقل از ابو امامه _: پيامبر از مرگ ناگهانى ، به خدا پناه مى بُرد و خوش داشت كه پيش از آن كه بميرد ، بيمار شود .

مسند ابن حنبل_ به نقل از عبد اللّه بن عمرو _: پيامبر خدا از هفت نوع مردن به خدا پناه مى برد : مرگ ناگهانى ، مارگزيدگى ، حمله درنده ، سوختن ، غرق شدن ، سقوط كردن يا افتادن چيزى روى او ، و كشته شدن به هنگام گريختن از ميدان جهاد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! به تو پناه مى برم از اين كه از غم و اندوه بميرم . يا با غرق شدن بميرم ، يا هنگام مردن ، شيطان مرا بازى دهد (/ آشفته سر سازد) ، يا از مارگزيدگى بميرم .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! از رفتن به زير آوار ، به تو پناه مى برم . از سقوط كردن [از بلندى] ، به تو پناه مى برم . از غرق شدن و سوخته شدن و فرتوتى ، به تو پناه مى برم . از اين كه در هنگام مردن ، بازيچه شيطان شوم ، به تو پناه مى برم . از اين كه در حال فرار از راه تو [در ميدان جهاد] بميرم ، به تو پناه مى برم . و از اين كه بر اثر گَزيده شدن بميرم ، به تو پناه مى برم .

.

ص: 378

الإمام الباقر عليه السلام :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِدِرعِكَ الحَصينَةِ ، وأعوذُ بِجَمعِكَ ، أن تُميتَني غَرَقا ، أو حَرَقا ، أو شَرَقا (1) ، أو قَوَدا (2) ، أو صَبرا ، أو مَسَمّا ، أو تَرَدِّيا في بِئرٍ ، أو أكيلَ السَّبُعِ ، أو مَوتَ الفَجأَةِ ، أو بِشَيءٍ مِن ميتاتِ السَّوءِ ، ولكِن أمِتني عَلى فِراشي في طاعَتِكَ وطاعَةِ رَسولِكَ صلى الله عليه و آله ، مُصيبا لِلحَقِّ غَيرَ مُخطِئٍ ، أو فِي الصَّفِّ الَّذي نَعَتَّهُم في كِتابِكَ : «كَأَنَّهُم بُنْيَ_نٌ مَّرْصُوصٌ» (3) . (4)

4 / 16عَذابُ القَبرِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أيُّهَا النّاسُ ! أظَلَّتكُمُ الفِتَنُ كَقِطَعِ اللَّيلِ المُظلِمِ . أيُّهَا النّاسُ ! لَو تَعلَمونَ ما أعلَمُ لَبَكَيتُم كَثيرا وضَحِكتُم قَليلاً . أيُّهَا النّاسُ ! اِستَعيذوا بِاللّهِ مِن عَذابِ القَبرِ ، فَإِنَّ عَذابَ القَبرِ حَقٌّ . (5)

.


1- .شَرِقَ بريقِهِ : إذا غصّ به (النهاية : ج 2 ص 465 «شرق») .
2- .القَودُ : القِصاص (النهاية : ج 4 ص 119 «قود») .
3- .الصفّ : 4 .
4- .الكافي : ج 2 ص 526 ح 13 عن أبي بصير عن الإمام الصادق عليه السلام ، مصباح المتهجّد : ص 94 ح 152 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام و ص 77 ح 124 ، فلاح السائل : ص 364 ح 242 كلاهما عن معاوية بن عمّار عن الإمام الصادق عليه السلام ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 26 ح 2059 ، الدعوات : ص 133 ح 331 كلاهما عن الإمام الصادق عليه السلام والأربعة الأخيرة نحوه ، بحار الأنوار : ج 86 ص 90 ح 12 .
5- .مسند ابن حنبل : ج 9 ص 363 ح 24574 عن عائشة ، كنز العمّال : ج 11 ص 156 ح 31013 .

ص: 379

4 / 16 عذاب قبر

امام باقر عليه السلام :بار خدايا! به زره استوار تو پناه مى برم و به جامعيّت تو پناه مى برم از اين كه مرا با غرق شدن ، يا سوختن ، يا خفه شدن ، يا قصاص ، يا كشته شدن در اسارت ، يا مسموم شدن (گزيده شدن)، يا افتادن در چاه ، يا طعمه درندگان شدن ، يا مرگ ناگهانى و يا به هر يك از مردن هاى بد و دل خراش بميرانى . مرا در بسترم ، در حالى كه فرمان بردار تو و فرمان بردار پيامبر تو هستم و در راه درست هستم و نه بر خطا ، يا در صف آنان كه در كتاب خود در وصف آنان فرموده اى : «گويا ساختمانى استوارند» ، بميران .

4 / 16عذاب قبرپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى مردم! فتنه ها چونان پاره هاى شب تار بر شما سايه افكنده اند. اى مردم! اگر آنچه را من مى دانم ، شما مى دانستيد ، بى گمان ، بسيار مويه مى كرديد و اندك مى خنديديد . اى مردم! از عذاب قبر ، به خدا پناه ببريد ؛ چرا كه عذاب قبر ، راست است .

.

ص: 380

شعب الإيمان عن ميمونة_ مَولاةِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله _: قالَ لي رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : يا مَيمونَةُ ، تَعَوَّذي بِاللّهِ مِن عَذابِ القَبرِ . قُلتُ : يا رَسولَ اللّهِ ، وإنَّهُ لَحَقٌّ ؟ قالَ : نَعَم يا مَيمونَةُ ، وإنَّ مِن أشَدِّ عَذابِ القَبرِ يا مَيمونَةُ ، الغيبَةَ وَالبَولَ . (1)

مسند ابن حنبل عن اُمّ مبشّر :دَخَلَ عَلَيَّ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله وأنَا في حائِطٍ مِن حَوائِطِ بَنِي النَّجّارِ ، فيه قُبورٌ مِنهُم قَد ماتوا فِي الجاهِلِيَّةِ ، فَسَمِعَهُم وهُم يُعَذَّبونَ ، فَخَرَجَ وهُوَ يَقولُ : اِستَعيذوا بِاللّهِ مِن عَذابِ القَبرِ . قُلتُ : يا رَسولَ اللّهِ ، وإنَّهُم لَيُعَذَّبونَ في قُبورِهِم ؟ قالَ : نَعَم ، عَذابا تَسمَعُهُ البَهائِمُ . (2)

بحار الأنوار :كانَ صلى الله عليه و آله يَقولُ في آخِرِ صَلاتِهِ : وأعوذُ بِكَ مِن عَذابِ القَبرِ (3) . (4)

صحيح البخاري عن اُمِّ خالد بنت خالد :سَمِعتُ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله يَتَعَوَّذُ مِن عَذابِ القَبرِ . (5)

.


1- .شعب الإيمان : ج 5 ص 303 ح 6731 ، الطبقات الكبرى : ج 8 ص 305 ، الفردوس : ج 5 ص 436 ح 8662 ، كنز العمّال : ج 3 ص 593 ح 8060 .
2- .مسند ابن حنبل: ج10 ص296 ح 27112 و ج 9 ص 296 ح 24233، المصنّف لابن أبي شيبة: ج 3 ص250 ح 1 كلاهما عن عائشة نحوه و ص 251 ح 10 ، المعجم الكبير : ج 25 ص 103 ح 268 ، مسند إسحاق بن راهويه: ج 5 ص96 ح 2201، السنّة لابن أبي عاصم: ص 410 ح 875 ، كنز العمّال: ج 15 ص 738 ح 42937.
3- .قال صاحب المحجّة البيضاء في مذهب آل العباء : ما روي عنه صلى الله عليه و آله من الاستعاذة عن عذاب القبر ، فذلك للمبالغة في إظهار الافتقار إلى اللّه تعالى ، وقيل : هو تحكُّم محض لجواز أن يقال : آمن الرسول بما اُنزل إليه من ربّه ، فكما جاز أن يسأل المؤمن عمّا آمن به فيقال : من ربّك وما دينك ؟ فكذا الرسول يسأل عمّا آمن به ، فعلم أنّ حمل الاستعاذة على المبالغة تحكُّم بغير دليل ، ولأنَّ النبيّ صلى الله عليه و آله صاحب عهدة عظيمة ؛ لأنّه إنما بعث لبيان الشرائع وصرف القلوب إلى اللّه تعالى ، فلم لا يجوز أن يسأل عمّا كان في عهدته ؟ حتّى قيل : وسؤالهما الأنبياء بهذه العبارة : على ماذا تركتم اُمّتكم ؟ والحقّ أن الأئمّة كالأنبياء صلوات اللّه عليهم أجمعين في هذه الاُمور كلِّها ، ولم أر في كتب الإماميّة هذه المسألة لا نفيا ولا إثباتا ، والذي يطمئن إليه قلبي أنّهم مع الأئمّة سلام اللّه عليهم مستثنون من هذه الأحكام . انتهى (بحار الأنوار : ج 6 ص 278) .
4- .بحار الأنوار : ج 6 ص 205 .
5- .صحيح البخاري : ج 5 ص 2341 ح 6003 و ج 1 ص 463 ح 1310 ، السنن الكبرى للنسائي : ج 4 ص 410 ح 7720 وزاد فيه «باللّه » بعد «يتعوّذ» ، مسند ابن حنبل : ج 10 ص 300 ح 27126 ، المستدرك على الصحيحين : ج 3 ص 280 ح 509 ، مسند إسحاق بن راهويه : ج 5 ص 110 ح 2215 ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج 7 ص 20 ح 26 ، كنز العمّال : ج 15 ص 738 ح 42936 .

ص: 381

شعب الإيمان_ به نقل از ميمونه ، كنيز آزادشده پيامبر صلى الله عليه و آله _: پيامبر خدا به من فرمود : «ميمونه! از عذاب قبر ، به خدا پناه ببر» . گفتم : اى پيامبر خدا! آن ، حقيقت دارد؟ فرمود : «آرى ، اى ميمونه! از سخت ترين [عوامل] عذاب قبر _ اى ميمونه _ غيبت كردن و [پرهيز نكردن از ترشحات] ادرار است» .

مسند ابن حنبل_ به نقل از اُمّ مبشّر _: من در بوستانى از بوستان هاى بنى نجّار بودم كه پيامبر خدا در آمد . در اين بوستان ، قبرهايى از بنى نجّار بود كه در زمان جاهليت مرده بودند . پيامبر صلى الله عليه و آله فرياد آنها را كه عذاب مى شدند ، شنيد . پس بيرون رفت ، در حالى كه مى فرمود : «از عذاب قبر ، به خدا پناه بريد» . من گفتم : اى پيامبر خدا! اينها در گورهايشان عذاب مى شوند؟ فرمود : «آرى ؛ عذابى كه چارپايان ، آن را مى شنوند» .

بحارالأنوار :پيامبر صلى الله عليه و آله در پايان نمازش مى گفت : «از عذاب قبر ، به تو پناه مى برم» . 1

صحيح البخارى_ به نقل از اُمّ خالد ، دختر خالد _: شنيدم كه پيامبر صلى الله عليه و آله از عذاب قبر ، به خدا پناه مى برد .

.

ص: 382

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عوذوا بِاللّهِ مِن عَذابِ اللّهِ ، عوذوا بِاللّهِ مِن عَذابِ القَبرِ ، عوذوا بِاللّهِ مِن فِتنَةِ المَسيحِ الدَّجّالِ ، عوذوا بِاللّهِ مِن فِتنَةِ المَحيا وَالمَماتِ . (1)

صحيح مسلم عن زيد بن ثابت :بَينَمَا النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله في حائِطٍ لِبَنِي النَّجّارِ . . . وإذا أقبُرٌ سِتَّةٌ . . . فَقالَ : إنَّ هذِهِ الاُمَّةَ تُبتَلى في قُبورِها ، فَلَولا ألّا تَدافَنوا (2) لَدَعَوتُ اللّهَ أن يُسمِعَكُم مِن عَذابِ القَبرِ الَّذي أسمَعُ مِنهُ . ثُمَّ أقَبَل عَلَينا بِوَجهِهِ ، فَقالَ : تَعَوَّذوا بِاللّهِ مِن عَذابِ النّارِ ، قالوا : نَعوذُ بِاللّهِ مِن عَذابِ النّارِ ، فَقالَ : تَعَوَّذوا بِاللّهِ مِن عَذابِ القَبرِ ، قالوا : نَعوذُ بِاللّهِ مِن عَذابِ القَبرِ ، قالَ : تَعَوَّذوا بِاللّهِ مِنَ الفِتَنِ ما ظَهَرَ مِنها وما بَطَنَ ، قالوا : نَعوذُ بِاللّهِ مِنَ الفِتَنِ ما ظَهَرَ مِنها وما بَطَنَ ، قالَ : تَعَوَّذوا بِاللّهِ مِن فِتنَةِ الدَّجّالِ ، قالوا : نَعوذُ بِاللّهِ مِن فِتنَةِ الدَّجّالِ . (3)

الكافي عن أبي بصير :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : أيُفلِتُ مِن ضَغطَةِ القَبرِ أحَدٌ ؟ فَقالَ : نَعوذُ بِاللّهِ مِنها ، ما أقَلَّ مَن يُفلِتُ مِن ضَغطَةِ القَبرِ . (4)

الإمام الصادق عليه السلام_ فيما يُقالُ عَلَى الصَّفا _: اللّهُمَّ بارِك لي فِي المَوتِ ، وفي ما بَعدَ المَوتِ ، اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن ظُلمَةِ القَبرِ ووَحشَتِهِ ، اللّهُمَّ أظِلَّني في ظِلِّ عَرشِكَ يَومَ لا ظِلَّ إلّا ظِلُّكَ . (5)

.


1- .صحيح مسلم : ج 1 ص 413 ح 132 ، سنن النسائي : ج 8 ص 278 و ص 277 ، مسند الحميدي : ج 2 ص 432 ح 980 ، مسند أبي يعلى : ج 5 ص 471 ح 6250 كلّها عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 1 ص 484 ح 2119 .
2- .في الكلام حذف ؛ يعني : لولا مخافة ألّا تتدافنوا . . . .
3- .صحيح مسلم : ج 4 ص 2200 ح 2867 ، مسند ابن حنبل : ج 8 ص 154 ح 21715 نحوه ، المنتخب من مسند عبد بن حميد : ص 111 ح 254 ، صحيح ابن حبّان : ج 3 ص 282 ح 1000 عن أبي سعيد الخدري نحوه ، كنز العمّال : ج 15 ص 638 ح 42513 ؛ بحار الأنوار : ج 64 ص 191 .
4- .الكافي : ج 3 ص 236 ح 6 ، بحار الأنوار : ج 6 ص 261 ح 102 .
5- .الكافي : ج 4 ص 431 ح 1 ، تهذيب الأحكام : ج 5 ص 146 ح 481 كلاهما عن معاوية بن عمّار ، مصباح المتهجّد : ص 684 ح 760 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام .

ص: 383

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از عذاب خدا به خدا پناه ببريد . از عذاب قبر ، به خدا پناه ببريد . از فتنه مسيح دجّال (دروغين) ، به خدا پناه ببريد . از فتنه زندگى و مرگ ، به خدا پناه ببريد .

صحيح مسلم_ به نقل از زيد بن ثابت _: روزى پيامبر صلى الله عليه و آله در باغى از بنى نجّار بود ... و در آن باغ ، شش قبر وجود داشت ... . فرمود : «اين امّت در گورهايشان دچار بلا [و عذاب] مى شوند و اگر نبود [بيم] آن كه يكديگر را دفن نكنيد ، از خدا مى خواستم تا از عذاب قبرى كه من مى شنوم ، به شما بشنواند» . سپس رو به ما كرد و فرمود : «از عذاب آتش ، به خدا پناه بريد» . حاضران گفتند : از عذاب آتش ، به خدا پناه مى بريم . آن گاه فرمود : «از عذاب قبر ، به خدا پناه ببريد» . حاضران گفتند : از عذاب قبر ، به خدا پناه مى بريم . فرمود : «از فتنه ها ، آشكار و نهانش ، به خدا پناه ببريد» . حاضران گفتند : از فتنه ها ، آشكار و نهانش ، به خدا پناه مى بريم . فرمود : «از فتنه دَجّال ، به خدا پناه ببريد» . حاضران گفتند : از فتنه دجّال ، به خدا پناه مى بريم .

الكافى_ به نقل از ابو بصير _: به امام صادق عليه السلام گفتم : آيا كسى از فشار قبر مى رهد ؟ فرمود : «پناه مى بريم به خدا از آن! بسيار اندك اند كسانى كه از فشار قبر مى رهند» .

امام صادق عليه السلام_ در دعايى كه بر كوه صفا خوانده مى شود _: بار خدايا! مرگ و پس از مرگ را بر من خجسته گردان . بار خدايا! از تاريكى و تنهايى گور ، به تو پناه مى برم . بار خدايا! در آن روز كه سايه اى جز سايه تو نيست ، مرا در سايه عرش خويش در آور .

.

ص: 384

4 / 17عَذابُ النّارِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أعوذُ بِاللّهِ مِن حالِ أهلِ النّارِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله_ مِمّا كانَ يَقولُهُ عِندَ كُلِّ فَجرٍ على بابِ عَلِيٍّ وفاطِمَةَ عليهماالسلام _: نَعوذُ بِاللّهِ مِنَ النّارِ ، نَعوذُ بِاللّهِ مِن صَباحِ النّارِ ، نَعوذُ بِاللّهِ مِن مَساءِ النّارِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ رَبَّ جَبرائيلَ وميكائيلَ ، ورَبَّ إسرافيلَ ، أعوذُ بِكَ مِن حَرِّ النّارِ ، ومِن عَذابِ القَبرِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ يَعجَبُ مِن سائِلٍ يَسأَلُ غَيرَ الجَنَّةِ ، ومِن مُعطٍ يُعطي لِغَيرِ اللّهِ ، ومِن مُتَعَوِّذٍ يَتَعَوَّذُ مِن غَيرِ النّارِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :إذا صَلَّى العَبدُ ، ولَم يَسأَلِ اللّهَ تَعالَى الجَنَّةَ ، ولَم يَستَعِذهُ مِنَ النّارِ ، قالَتِ المَلائِكَةُ : أغفَلَ العَظيمَتَينِ : الجَنَّةَ ، وَالنّارَ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :إذا صَلَّى العَبدُ فَلَم يَسأَلِ اللّهَ الجَنَّةَ ، قالَتِ الجَنَّةُ : يا وَيحَ (6) هذا ، أما كانَ يَنبَغي لَهُ أن يَسأَلَ رَبَّهُ الجَنَّةَ ؟! فَإِذا لَم يَتَعَوَّذ بِاللّهِ مِنَ النّارِ ، قالَتِ النّارُ : يا وَيحَ هذا ، أما كانَ يَنبَغي لَهُ أن يَتَعَوَّذَ بِاللّهِ مِنّي ؟! (7)

.


1- .سنن الترمذي : ج 5 ص 578 ح 3599 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1260 ح 3833 وفيه «عذاب النار» بدل «حال أهل النار» و ص 1250 ح 3804 ، المنتخب من مسند عبد بن حميد : ص 415 ح 1419 ، الدعاء للطبراني : ص 415 ح 1404 كلّها عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 2 ص 181 ح 3638 .
2- .الأمالي للصدوق : ص 208 ح 230 عن إسماعيل بن أبي زياد السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 86 ص 246 ح 6 .
3- .سنن النسائي : ج 8 ص 278 ، مسند ابن حنبل : ج 9 ص 326 ح 24378 ، المعجم الأوسط : ج 4 ص 156 ح 3858 ، تفسير القرطبي : ج 2 ص 39 كلّها عن عائشة ، كنز العمّال : ج 2 ص 186 ح 3668 .
4- .تاريخ بغداد : ج 9 ص 267 عن عمرو بن شعيب عن أبيه عن جدّه ، كنز العمّال : ج 2 ص 85 ح 3260 .
5- .الجعفريّات : ص 42 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام ، مستدرك الوسائل : ج 5 ص 65 ح 5370 .
6- .وَيْحَ : كلمة ترحّم وتوجّع (النهاية : ج 5 ص 235 «ويح») .
7- .الفردوس : ج 1 ص 290 ح 1141 عن أبي اُمامة ، كنز العمّال : ج 2 ص 136 ح 3484 .

ص: 385

4 / 17 عذاب آتش

4 / 17عذاب آتشپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از حال و روز دوزخيان ، به خدا پناه مى برم !

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ از سخنى كه هر سپيده دم بر در خانه على و فاطمه عليهماالسلاممى گفت _: به خدا پناه مى بريم از آتش . به خدا پناه مى بريم از بامداد آتش . به خدا پناه مى بريم از شامگاه آتش .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار الها! اى پروردگار جبرائيل و ميكائيل ، و اى پروردگار اسرافيل! از تَفِ آتش و از شكنجه گور ، به تو پناه مى برم .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند از خواهشگرى كه جز بهشت را مى خواهد ، و از دهنده اى كه براى جز خدا دَهِش مى كند ، و از پناهجويى كه از جز آتش [به خدا ]پناه مى جويد ، به شگفت مى آيد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه بنده نماز بگزارد و از خداوند بزرگ بهشت را درخواست نكند و از آتش به او پناه نبرد ، فرشتگان مى گويند : «دو بزرگ ، [يعنى ]بهشت و آتش را از ياد برد!» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه بنده نماز بخواند و بهشت را از خدا نخواهد ، بهشت مى گويد : «افسوس! آيا سزاوار نبود كه از پروردگارش بهشت را تقاضا كند؟!» و هر گاه از آتش به خدا پناه نبرد ، آتش مى گويد : «افسوس! آيا سزاوار نبود كه از من به خدا پناه ببرد؟!».

.

ص: 386

الإمام عليّ عليه السلام :أعاذَنَا اللّهُ وإيّاكُم مِنَ النّارِ ، ورَزَقَنا وإيّاكُم مُرافَقَةَ الأَبرارِ ، وغَفَرَلَنا ولَكُم جَميعا ، إنَّهُ هُوَ الغَفورُ الرَّحيمُ . (1)

فاطمة عليهاالسلام_ مِن دُعائِها بَعدَ صَلاةِ العَصرِ _: رَبِّ أستَجيرُكَ مِنَ النّارِ فَأَجِرني ، رَبِّ أعوذُ بِكَ مِنَ النّارِ فَأَعِذني ، رَبِّ أفزَعُ إلَيكَ مِنَ النّارِ فَأَبعِدني . (2)

الإمام زين العابدين عليه السلام :إنَّ الحَسَنَ بنَ عَلِيٍّ عليه السلام ... كانَ إذا قامَ في صَلاتِهِ تَرتَعِدُ فرائِصُهُ (3) بَينَ يَدَي رَبِّهِ عز و جل ، وكانَ إذا ذَكَرَ الجَنَّةَ وَالنّارَ اضطَرَبَ اضطِرابَ السَّليمِ (4) ، وسَأَلَ اللّهَ تَعالَى الجَنَّةَ ، وتَعَوَّذَ بِهِ مِنَ النّارِ . (5)

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ ... وأعِذنا مِن عَذابِ السَّعيرِ . (6)

الكافي عن زرارة عن الإمام الباقر عليه السلام :لا تَنسَوُا الموجِبَتَينِ _ أو قالَ : عَلَيكُم بِالموجِبَتَينِ _ في دُبُرِ كُلِّ صَلاةٍ . قُلتُ : ومَا الموجِبَتانِ ؟ قالَ : تَسأَلُ اللّهَ الجَنَّةَ ، وتَعوذُ بِاللّهِ مِنَ النّارِ . (7)

.


1- .مصباح المتهجّد : ص 385 ح 510 عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 89 ص 234 ح 67 .
2- .فلاح السائل : ص 422 ح 290 ، تهذيب الأحكام : ج 3 ص 88 ح 247 عن الإمام الكاظم عليه السلام ، مصباح المتهجّد : ص 563 ح 662 ، الإقبال : ج 1 ص 326 كلاهما من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام وكلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 86 ص 104 ح 8 .
3- .الفريصة : لحمة في وسط الجنب عند منبض القلب ، وهما فريصتان ترتعدان عند الفزع (لسان العرب : ج 7 ص 64 «فرص») .
4- .السليم : اللّديغ (النهاية : ج 2 ص 396 «سلم») .
5- .الأمالي للصدوق : ص 244 ح 262 ، فلاح السائل : ص 469 ح 318 ، عدّة الداعي : ص 139 كلّها عن المفضّل بن عمر عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام ، بحار الأنوار : ج 43 ص 331 ح 1 .
6- .الصحيفة السجّاديّة : ص 107 الدعاء 25 .
7- .الكافي : ج 3 ص 343 ح 19 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 108 ح 176 ، معاني الأخبار : ص 183 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 26 ح 28 .

ص: 387

امام على عليه السلام :خداوند ، ما و شما را از آتش پناه دهد و همراهى با نيكان را روزىِ ما و شما كناد و ما و شما را سراسر ، بيامرزاد ، كه او آمرزگارى مهربان است !

فاطمه عليهاالسلام_ از دعاى ايشان پس از نماز عصر _:پروردگارا! در برابر آتش [دوزخ] ، از تو حمايت مى جويم . پس حمايتم كن . پروردگارا! از آتش به تو پناه مى آورم . پس پناهم ده . پروردگارا! از آتش به سوى تو مى گريزم . پس مرا [از آن ]دور بدار .

امام زين العابدين عليه السلام :حسن بن على عليهماالسلام ... هرگاه به نماز مى ايستاد ، بدنش در پيشگاه پروردگارش عز و جل به لرزه مى افتاد و هر گاه از بهشت و دوزخ ياد مى كرد ، چون مارگزيده بى قرارى مى كرد و از خداوند بزرگ ، بهشت را مى طلبيد و از آتش به او پناه مى برد .

امام زين العابدين عليه السلام :بار خدايا! ... ما را از عذاب دوزخ ، در پناه خويش دار .

الكافى_ به نقل از زراره _: امام باقر عليه السلام فرمود : «در تعقيبات هر نماز ، دو واجب كننده (1) را از ياد مبريد» و يا فرمود : «[در تعقيبات نماز] بر شما باد دو واجب كننده». گفتم : دو واجب كننده چيست؟ فرمود : «اين كه بهشت را از خدا بخواهى و از آتش ، به خدا پناه ببرى» .

.


1- .مراد از وجوب ، استحباب مؤكّد است كه از آن ، تعبير به وجوب كرده است (ر.ك : پاورقى الكافى : ج 3 ص 349) .

ص: 388

الإمام الصادق عليه السلام_ وقَد سُئِلَ عَن صَومِ يَومِ عاشوراءَ _: ... النّارُ ، أعاذَنَا اللّهُ مِنَ النّارِ ، ومِن عَمَلٍ يُقَرِّبُ مِنَ النّارِ . (1)

الكافي عن سليمان بن خالد :حَضَرتُ عَشاءَ أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام فِي الصَّيفِ ، فَاُتِيَ بِخِوانٍ (2) عَلَيهِ خُبزٌ ، واُتِيَ بِقَصعَةِ ثَريدٍ ولَحمٍ ، فَقالَ : هَلُمَّ إلى هذَا الطَّعامِ ، فَدَنَوتُ ، فَوَضَعَ يَدَهُ فيهِ ورَفَعَها وهُوَ يَقولُ : أستَجيرُ بِاللّهِ مِنَ النّارِ ، أعوذُ بِاللّهِ مِنَ النّارِ ، أعوذُ بِاللّهِ مِنَ النّارِ ، هذا ما لا نَصبِرُ عَلَيهِ فَكَيفَ النّارُ ؟ هذا ما لا (3) نَقوى عَلَيهِ فَكَيفَ النّارُ ؟ هذا ما لا نُطيقُهُ فَكَيفَ النّارُ ؟ قالَ : وكانَ عليه السلام يُكَرِّرُ ذلِكَ حَتّى أمكَنَ الطَّعامُ ، فَأَكَلَ وأكَلنا مَعَهُ . (4)

الكافي عن زياد بن مروان :كانَ أبُو الحَسَنِ عليه السلام يَقولُ في سُجودِهِ : أعوذُ بِكَ مِن نارٍ حَرُّها لا يُطفَأُ ، وأعوذُ بِكَ مِن نارٍ جَديدُها لا يَبلى ، وأعوذُ بِكَ مِن نارٍ عَطشانُها لا يَروى ، وأعوذُ بِكَ مِن نارٍ مَسلوبُها لا يُكسى . (5)

الإمام الكاظم عليه السلام_ مِمّا عَلَّمَهُ مُحَمَّدَ بنَ سِنانٍ لِيَومِ الجُمُعَةِ _: اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ وبِنورِ وَجهِكَ الكَريمِ أن تُشَوِّهَ خَلقي ، وأن تُرَدِّدَ روحي فِي العَذابِ . (6)

.


1- .الكافي : ج 4 ص 147 ح 6 عن عبيد بن زرارة .
2- .الخِوانُ : وهو ما يوضع عليه الطعام عند الأكل (النهاية : ج 2 ص 89 «خون») .
3- .في المصدر : «لم نقوى» ، والتصويب من بحار الأنوار .
4- .الكافي : ج 6 ص 322 ح 5 و ج 8 ص 164 ح 174 ، المحاسن : ج 2 ص 174 ح 1489 كلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 66 ص 403 ح 14 .
5- .الكافي : ج 3 ص 328 ح 22 ، المزار الكبير : ص 148 ، المزار للشهيد الأوّل : ص 268 كلاهما عن طاووس اليماني عن الإمام زين العابدين عليه السلام ، مصباح الزائر : ص 111 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام وليس فيها ذيله ونحوه ، بحار الأنوار : ج 86 ص 238 ح 60 .
6- .جمال الاُسبوع : ص 152 عن محمّد بن سنان ، بحار الأنوار : ج 89 ص 332 ح 5 .

ص: 389

امام صادق عليه السلام_ در پاسخ به سؤال از روزه روز عاشورا _: ... [مجازاتش ]آتش [است] ؛ خداوند ، ما را از آتش و از هر كارى كه به آتش نزديك مى گرداند ، در پناه خويش قرار دهد!

الكافى_ به نقل از سليمان بن خالد _: در تابستانى ، شام بر امام صادق عليه السلام در آمدم . سفره اى نان با كاسه اى آب گوشت آوردند . فرمود : «پيش آى و تناول كن» . پس جلو رفتم . امام عليه السلام دستش را در كاسه برد و بيرون آورد و فرمود : «پناه مى برم به خدا از آتش . پناه مى برم به خدا از آتش . پناه مى برم به خدا از آتش . ما تحمّل اين داغى را نداريم ، چه رسد به آتش دوزخ! ما تاب اين را نداريم ، چه رسد به آتش! ما طاقت اين را نداريم ، چه رسد به آتش!» و پيوسته اين جملات را گفت تا آن كه غذا قابل خوردن شد و تناول كرديم .

الكافى_ به نقل از زياد بن مروان _: امام كاظم عليه السلام در سجده اش مى گفت : «پناه مى برم به تو از آتشى كه گرماى آن نمى فسرد . پناه مى برم به تو از آتشى كه تازه آن ، كهنه نمى شود . پناه مى برم به تو از آتشى كه تشنه آن ، سيراب نمى شود و پناه مى برم به تو از آتشى كه برهنه آن ، پوشانده نمى شود» .

امام كاظم عليه السلام_ از دعايى كه به محمّد بن سنان براى روز جمعه آموخت _:بار خدايا! به تو و به نور روى تو پناه مى برم از اين كه قيافه ام را بدريخت گردانى و از اين كه روحم را در عذاب بگردانى .

.

ص: 390

الفَصلُ الخامِسُ : مواطن الاستعاذة5 / 1قِراءَةُ القُرآنِالكتاب«فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْءَانَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَ_نِ الرَّجِيمِ» . (1)

الحديثتفسير العيّاشي عن الحلبي عن الإمام الصادق عليه السلام ، قال :سَأَلتُهُ عَنِ التَّعَوُّذِ مِنَ الشَّيطانِ عِندَ كُلِّ سورَةٍ نَفتَحُها ؟ قالَ : نَعَم ، فَتَعَوَّذ بِاللّهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام_ مِن دُعائِهِ عِندَ قِراءَةِ القُرآنِ _: اللّهُمَّ إنّا نَعوذُ بِكَ مِنَ الشِّقوَةِ في حَملِهِ ، وَالعَمى عَن عَمَلِهِ ، وَالجَورِ عَن حُكمِهِ ، وَالعُلُوِّ عَن قَصدِهِ ، وَالتَّقصيرِ دونَ حَقِّهِ ... . اللّهُمَّ إنّا نَعوذُ بِكَ مِن تَخَلُّفِهِ في قُلوبِنا ، وتَوَسُّدِهِ عِندَ رُقادِنا ، ونَبذِهِ وَراءَ ظُهورِنا ، ونَعوذُ بِكَ مِن قَساوَةِ قُلوبِنا لِما بِهِ وَعَظتَنا . (3)

.


1- .النحل : 98 .
2- .تفسير العيّاشي : ج 2 ص 270 ح 68 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 215 ح 16 .
3- .الكافي : ج 2 ص 574 ح 1 .

ص: 391

فصل پنجم: اوقات پناه بردن به خدا
5 / 1 هنگام خواندن قرآن

فصل پنجم: اوقات پناه بردن به خدا5 / 1هنگام خواندن قرآنقرآن«و هر گاه قرآن خواندى ، از شيطانِ رانده شده به خدا پناه ببر» .

حديثتفسير العيّاشى_ به نقل از حلبى _: از امام صادق عليه السلام پرسيدم : آيا هر وقت تلاوت سوره اى را آغاز مى كنيم ، از شيطان به خدا پناه ببريم؟ فرمود : «آرى ، از شيطانِ رانده شده به خدا پناه ببر» .

امام صادق عليه السلام_ از دعاى ايشان در هنگام خواندن قرآن _: بار خدايا! پناه مى بريم به تو از شقاوت در حمل آن (قرآن) ، (1) و چشم پوشيدن از عمل به آن ، و انحراف از حكم آن ، و دور شدن از راه آن ، و كوتاهى كردن در [گزاردن ]حقّ آن ... . بار خدايا! پناه مى بريم به تو از غايب بودن آن (قرآن) در دل هايمان ، و بالش سرمان قرار دادن آن ، و افكندن آن در پشت سرمان ، و پناه مى بريم به تو از سخت دلى [و متأثر نشدن] در برابر اندرزهايى كه به ما داده اى .

.


1- .ظاهرا مقصود ، اين است كه حامل قرآن به دليل عمل نكردن به آن ، شقى مى گردد . بنا بر اين ، بقيه عبارت ، توضيح اين جمله محسوب مى شود .

ص: 392

تفسير الفخر الرازي :قالَ جَعفَرٌ الصّادِقُ عليه السلام : «إنَّهُ لا بُدَّ قَبلَ القِراءَةِ مِنَ التَّعَوُّذِ ، وأمّا سائِرُ الطّاعاتِ فَإِنَّهُ لا يَتَعَوَّذُ فيها» ، وَالحِكمَةُ فيهِ : أنَّ العَبدَ قَد يَنجَسُ لِسانُهُ بِالكَذِبِ وَالغيبَةِ وَالنَّميمَةِ ، فَأَمَرَ اللّهُ تَعالَى العَبدَ بِالتَّعَوُّذِ لِيَصيرَ لِسانُهُ طاهِرا ، فَيَقرَأَ بِلِسانٍ طاهِرٍ كَلاما اُنزِلَ مِن رَبٍّ طَيِّبٍ طاهِرٍ . (1)

5 / 2قِراءَةُ آياتِ العَذابِالمصنّف لابن أبي شيبة عن عبد اللّه :إذا مَرَّ أحَدُكُم فِي الصَّلاةِ بِذِكرِ النّارِ ، فَليَستَعِذ بِاللّهِ مِنَ النّارِ ، وإذا مَرَّ بِذِكرِ الجَنَّةِ ، فَليَسأَلِ اللّهَ الجَنَّةَ . (2)

السنن الكبرى عن عائشة :كُنتُ أقومُ مَعَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله فِي اللَّيلِ ، فَيَقرَأُ بِالبَقَرَةِ وآلِ عِمرانَ وَالنِّساءِ ، فَإِذا مَرَّ بِآيَةٍ فيهَا استِبشارٌ دَعا ورَغِبَ ، وإذا مَرَّ بِآيَةٍ فيها تَخويفٌ دَعا وَاستَعاذَ . (3)

سنن أبي داوود عن عوف بن مالك الأشجعي :قُمتُ مَعَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله لَيلَةً ، فَقامَ فَقَرَأَ سورَةَ البَقَرَةِ ، لا يَمُرُّ بِآيَةِ رَحمَةٍ إلّا وَقَفَ فَسَأَلَ ، ولا يَمُرُّ بِآيَةِ عَذابٍ إلّا وَقَفَ فَتَعَوَّذَ . (4)

.


1- .تفسير الفخر الرازي : ج 1 ص 102 .
2- .المصنّف لابن أبي شيبة : ج 2 ص 115 ح 4 .
3- .السنن الكبرى : ج 2 ص 439 ح 3688 ، مسند ابن حنبل : ج 9 ص 381 ح 24663 و ص 431 ح 24929 ، الزهد لابن المبارك : ص 421 ح 1196 ، تاريخ دمشق : ج 4 ص 146 والأربعة الأخيرة نحوه ، شعب الإيمان : ج 2 ص 376 ح 2094 .
4- .سنن أبي داوود : ج 1 ص 231 ح 873 ، مسند ابن حنبل : ج 9 ص 73 ح 23300 ، سنن الدارمي : ج 1 ص 318 ح 1281 ، صحيح ابن خزيمة : ج 1 ص 273 ح 543 ، صحيح ابن حبّان : ج 6 ص 340 ح 2605 كلّها عن حذيفة نحوه ، كنز العمّال : ج 8ص 160 ح 22384 .

ص: 393

5 / 2 هنگام خواندن آيات عذاب

تفسير الفخر الرازى :امام جعفر صادق عليه السلام فرموده است : «پيش از قرائت [قرآن] ، بايد به خدا پناه برد ؛ ولى در ديگر عبادات ، پناه بردن به خدا لازم نيست » . دليلش هم اين است كه : بنده با دروغ گفتن و غيبت كردن و سخن چينى ، زبانش نجس (آلوده) مى شود . از اين رو ، خداى متعال بنده را به پناه بردن به او فرمان داده است تا زبانش پاك گردد و گفتارى را كه از سوى خداوندى پاك و پاكيزه فرود آمده است ، با زبانى پاك قرائت كند .

5 / 2هنگام خواندن آيات عذابالمصنّف ، ابن ابى شيبة_ به نقل از عبد اللّه _: هر گاه يكى از شما در نماز به نام آتش [و دوزخ ]بر خورد ، از آتش به خدا پناه ببرد و هر گاه به نام بهشت بر خورد ، از خداوندْ بهشت درخواست كند .

السنن الكبرى_ به نقل از عايشه _: من نيز با پيامبر خدا شب [به عبادت] بر مى خاستم . او سوره بقره و آل عمران و نساء را مى خواند و هر گاه در آنها به نويدى مى رسيد ، دعا مى كرد و آن را از خدا مى طلبيد و هر گاه در آن به تهديدى بر مى خورد ، دعا مى كرد و به خدا پناه مى برد .

سنن أبى داوود_ به نقل از عوف بن مالك اشجعى _: شبى با پيامبر خدا [براى عبادت ]برخاستم . ايشان شروع به خواندن سوره بقره [در قرائت نماز ]كرد . به هر آيه رحمتى كه مى رسيد ، درنگ مى كرد و [آن را از خدا ]درخواست مى نمود و به هر آيه عذابى كه مى رسيد ، درنگ مى كرد و به خدا پناه مى برد .

.

ص: 394

مسند ابن حنبل عن حذيفة :صَلَّيتُ مَعَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ... وكانَ إذا مَرَّ بِآيَةِ رَحمَةٍ سَأَلَ ، وإذا مَرَّ بِآيَةٍ فيها عَذابٌ تَعَوَّذَ ، وإذا مَرَّ بِآيَةٍ فيها تَنزيهٌ للّهِِ عز و جلسَبَّحَ . (1)

سنن ابن ماجة عن أبي ليلى :صَلَّيتُ إلى جَنبِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله _ وهُوَ يُصَلّي مِنَ اللَّيلِ تَطَوُّعا _ فَمَرَّ بِآيَةِ عَذابٍ فَقالَ : أعوذُ بِاللّهِ مِنَ النّارِ ، ووَيلٌ لِأَهلِ النّارِ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :إذا مَرَرتَ بِآيَةٍ فيها ذِكرُ الجَنَّةِ فَاسأَلِ اللّهَ الجَنَّةَ ، وإذا مَرَرتَ بِآيَةٍ فيها ذِكرُ النّارِ فَتَعَوَّذ بِاللّهِ مِنَ النّارِ . (3)

عنه عليه السلام :يَنبَغي لِلعَبدِ إذا صَلّى أن يُرَتِّلَ (4) في قِراءَتِهِ ، فَإِذا مَرَّ بِآيَةٍ فيها ذِكرُ الجَنَّةِ وذِكرُ النّارِ ، سَأَلَ اللّهَ الجَنَّةَ ، وتَعَوَّذَ بِاللّهِ مِنَ النّارِ . (5)

عنه عليه السلام :إنَّ القُرآنَ لا يُقرَأُ هَذرَمَةً (6) ولكِن يُرَتَّلُ تَرتيلاً ، فَإِذا مَرَرتَ بِآيَةٍ فيها ذِكرُ الجَنَّةِ فَقِف عِندَها ، وسَلِ اللّهَ عز و جل الجَنَّةَ ، وإذا مَرَرتَ بِآيَةٍ فيها ذِكرُ النّارِ فَقِف عِندَها ، وتَعَوَّذ بِاللّهِ مِنَ النّارِ . (7)

الكافي عن الحلبي عن الإمام الصادق عليه السلام ، قال :سَأَلتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَكونُ مَعَ الإِمامِ ، فَيَمُرُّ بِالمَسأَلَةِ ، أو بِآيَةٍ فيها ذِكرُ جَنَّةٍ أو نارٍ . قالَ : لا بَأسَ بِأَن يَسأَلَ عِندَ ذلِكَ ، ويَتَعَوَّذَ فِي الصَّلاةِ مِنَ النّارِ ، ويَسأَلَ اللّهَ الجَنَّةَ . (8)

.


1- .مسند ابن حنبل : ج 9 ص 77 ح 23321 ، صحيح مسلم : ج 1 ص 537 ح 203 ، سنن النسائي : ج 3 ص 226 ، سنن ابن ماجة : ج 1 ص 429 ح 1351 كلّها نحوه ، صحيح ابن خزيمة : ج 1 ص 272 ح 542 ، كنز العمّال : ج 7 ص 51 ح 17906 .
2- .سنن ابن ماجة : ج 1 ص 430 ح 1352 ، سنن أبي داوود : ج 1 ص 233 ح 881 ، مسند ابن حنبل : ج 7 ص 35 ح 19077 ، السنن الكبرى : ج 2 ص 440 ح 3690 ، المعجم الكبير : ج 7 ص 79 ح 6427 و ص 80 ح 6430 كلّها نحوه ، كنز العمّال : ج 7 ص 51 ح 17907 .
3- .مجمع البيان : ج 10 ص 569 ، بحار الأنوار : ج 92 ص 216 ح 20 .
4- .تَرتيلُ القِراءة : التأنّي فيها والتمهُّل وتبيين الحروف (النهاية : ج 2 ص 194 «رتل») .
5- .تهذيب الأحكام : ج 2 ص 124 ح 471 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 34 .
6- .الهَذْرَمَة : السُّرعةُ في القراءة (الصحاح : ج 5 ص 2057 «هذرم») .
7- .الكافي : ج 2 ص 617 ح 2 و ص 618 ح 5 كلاهما عن عليّ بن أبي حمزة ، أعلام الدين : ص 101 عن الإمام الباقر عليه السلام وكلاهما نحوه .
8- .الكافي : ج 3 ص 302 ح 3 .

ص: 395

مسند ابن حنبل_ به نقل از حذيفه _: با پيامبر صلى الله عليه و آله نماز گزاردم ... . ايشان هر گاه به آيه مهرآميزى مى رسيد، [آن را] درخواست مى كرد و هر گاه به آيه اى برمى خورد كه در آن از عذابْ ياد شده بود ، به خدا پناه مى برد و هرگاه از آيه اى مى گذشت كه در آن خداوند عز و جل تنزيه شده بود ، تسبيح مى گفت .

سنن ابن ماجة_ به نقل از ابو ليلى _: در كنار پيامبر صلى الله عليه و آله _ كه مشغول خواندن نماز شب بود _ به نماز ايستادم . ايشان به آيه عذابى رسيد و گفت : «از آتش ، به خدا پناه مى برم . بدا به حال اهل آتش!» .

امام صادق عليه السلام :هر گاه بر آيه اى گذشتى كه در آن از بهشت ياد شده است ، از خداوندْ بهشت بخواه و هر گاه بر آيه اى گذشتى كه در آن از دوزخ ياد شده است ، از دوزخ به خدا پناه ببر .

امام صادق عليه السلام :شايسته است كه بنده هر گاه نماز مى خواند ، قرائتش را شمرده بخواند ، و چون به آيه اى رسيد كه در آن از بهشت و دوزخ سخن به ميان آمده است ، از خداوندْ بهشت را بخواهد و از دوزخ به خدا پناه ببرد .

امام صادق عليه السلام :قرآن را نبايد با شتاب خواند ؛ بلكه بايد شمرده قرائت كرد . هر گاه به آيه اى رسيدى كه در آن از بهشت ياد شده است ، [از خواندنْ] درنگ كن و از خداوند عز و جل بهشت بخواه ، و هر گاه به آيه اى رسيدى كه در آن از آتش ياد شده است ، درنگ كن و از آتش ، به خدا پناه ببر .

الكافى_ به نقل از حلبى _: از امام صادق عليه السلام در باره مردى پرسيدم كه پشت سر امام [جماعت] به نماز ايستاده است و امام به درخواستى يا به آيه اى كه در آن از بهشت يا دوزخ ياد شده است ، مى رسد . فرمود : «اشكالى ندارد كه در آن هنگام ، [مأموم از خدا ]درخواست كند و در نماز ، از آتش به خدا پناه برد و از خداوند ، بهشت را درخواست نمايد» .

.

ص: 396

الإمام الصادق عليه السلام_ في قَولِهِ تَعالى : «يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلَاوَتِهِ» (1) _: إنَّ حَقَّ تِلاوَتِهِ هُوَ الوُقوفُ عِندَ ذِكرِ الجَنَّةِ وَالنّارِ ، يَسأَلُ فِي الاُولى ، ويَستَعيذُ مِنَ الاُخرى . (2)

عيون أخبار الرضا عليه السلام عن رجاء بن أبي الضحّاك :كانَ الرِّضا عليه السلام في طَريقِ خُراسانَ ، يُكثِرُ بِاللَّيلِ في فِراشِهِ مِن تِلاوَةِ القُرآنِ ، فَإِذا مَرَّ بِآيَةٍ فيها ذِكرُ جَنَّةٍ أو نارٍ بَكى ، وسَأَلَ اللّهَ الجَنَّةَ وتَعَوَّذَ بِهِ مِنَ النّارِ . (3)

5 / 3اِفتِتاحُ الصَّلاةِالمصنّف لعبد الرزّاق عن أبي سعيد الخدري :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا قامَ مِنَ اللَّيلِ فَاستَفتَحَ صَلاتَهُ كَبَّرَ ، ... ثُمَّ يُهَلِّلُ ثَلاثا ، ويُكَبِّرُ ثَلاثا ، ثُمَّ يَقولُ : أعوذُ بِاللّهِ السَّميعِ العَليمِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ . (4)

مسند ابن حنبل عن أبي اُمامة الباهلي :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا دَخَلَ فِي الصَّلاةِ مِنَ اللَّيلِ كَبَّرَ ثَلاثا ، وسَبَّحَ ثَلاثا ، وهَلَّلَ ثَلاثا ، ثُمَّ يَقولُ : اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ ، مِن هَمزِهِ ونَفخِهِ وشِركِهِ . (5)

.


1- .البقرة : 121 .
2- .مجمع البيان : ج 1 ص 375 ، تفسير العيّاشي : ج 1 ص 57 ح 84 عن أبي بصير وفيه صدره ، بحار الأنوار : ج 92 ص 214 ح 12 .
3- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 182 ح 5 ، بحار الأنوار : ج 92 ص 210 ح 3 و ص 218 ح 2 .
4- .المصنّف لعبد الرزّاق : ج 2 ص 75 ح 2554 ، السنن الكبرى : ج 2 ص 52 ح 2349 ، تفسير ابن كثير : ج 1 ص 28 كلاهما نحوه ، كنز العمّال : ج 8 ص 101 ح 22085 .
5- .مسند ابن حنبل : ج 8 ص 277 ح 22239 ، تاريخ دمشق : ج 68 ص 121 ح 13676 ، كنز العمّال : ج 8 ص 401 ح 23439 .

ص: 397

5 / 3 آغاز نماز

امام صادق عليه السلام_ در باره اين سخن خداى متعال : «آن را چنان كه حقّ تلاوت آن است تلاوت مى كنند» _: حقّ تلاوت آن (قرآن) ، درنگ كردن در هنگام ياد شدن از بهشت و آتش است . در اوّلى (ياد شدن از بهشت) ، [آن را ]از خدا بخواهد و از دومى (آتش) به او پناه برد .

عيون اخبار الرضا عليه السلام_ به نقل از رجاء بن ابى ضحّاك _: امام رضا عليه السلام در راه خراسان ، شب هنگام در بسترش قرآن زياد تلاوت مى كرد و هر گاه به آيه اى مى گذشت كه در آن از بهشت يا دوزخ ياد شده بود ، مى گريست و بهشت را از خدا مسئلت مى كرد و از آتش به او پناه مى برد .

5 / 3آغاز نمازالمصنّف ، عبد الرزّاق_ به نقل از ابو سعيد خُدرى _: پيامبر خدا هر گاه شب بر مى خاست و نمازش را آغاز مى كرد ، تكبير مى گفت ... ، سپس سه مرتبه «لا إله إلّا اللّه » و سه مرتبه «اللّه أكبر» مى گفت و آن گاه مى فرمود : «از شيطان لعين به خداى شنواى دانا پناه مى برم» .

مسند ابن حنبل_ به نقل از ابو اُمامه باهلى _: پيامبر خدا هر گاه داخل در نماز شب مى شد ، سه «اللّه أكبر»، سه «سبحان اللّه » و سه «لا إله إلّا اللّه » مى گفت و سپس مى فرمود : «بار خدايا! از شيطان لعين ، از وسوسه اش و دميدنش و شريك شدنش ، به تو پناه مى برم» .

.

ص: 398

المستدرك على الصحيحين عن جبير بن مُطعِم :إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله كانَ إذَا افتَتَحَ الصَّلاةَ قالَ : اللّهُ أكبَرُ كَبيرا ، وَالحَمدُ للّهِِ كَثيرا ، وسُبحانَ اللّهِ بُكرَةً وأصيلاً (1) _ ثَلاثَ مَرّاتٍ _ ، اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ ، مِن هَمزِهِ ونَفثِهِ ونَفخِهِ . (2)

مسند ابن حنبل عن ربيعة الجرشي :سَأَ لتُ عائِشَةَ فَقُلتُ : ما كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ إذا قامَ مِنَ اللَّيلِ ؟ وبِمَ كانَ يَستَفتِحُ ؟ قالَت : كانَ يُكَبِّرُ عَشرا ، ويُسَبِّحُ عَشرا ، ويُهَلِّلُ عَشرا ، ويَستَغفِرُ عَشرا ، ويَقولُ : «اللّهُمَّ اغفِر لي ، وَاهدِني ، وَارزُقني» عَشرا ، ويَقولُ : «اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الضّيقِ يَومَ الحِسابِ» عَشرا . (3)

الإمام الصادق عليه السلام_ لِرَجُلٍ _: تَعَوَّذ _ بَعدَ التَّوَجُّهِ _ مِنَ الشَّيطانِ ، تَقولُ : أعوذُ بِاللّهِ السَّميعِ العَليمِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ . (4)

عنه عليه السلام :إذَا افتَتَحتَ الصَّلاةَ فَارفَع كَفَّيكَ ، ثُمَّ ابسُطهُما بَسطا ، ثُمَّ كَبِّر ثَلاثَ تَكبيراتٍ ، ثُمَّ قُل : اللّهُمَّ أنتَ المَلِكُ ... ثُمَّ تُكَبِّرُ تَكبيرَتَينِ ، ثُمَّ قُل : لَبَّيكَ وسَعدَيكَ ... ثُمَّ تُكَبِّرُ تَكبيرَتَينِ ، ثُمَّ تَقولُ : وَجَّهتُ وَجهي ... ثُمَّ تَعَوَّذ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ ، ثُمَّ اقرَأ فاتِحَةَ الكِتابِ . (5)

.


1- .بُكرَةً وأصيلاً : أي غداءً [ صباحا] ومساءً (مجمع البحرين : ج 1 ص 177 «بكر») .
2- .المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 360 ح 858 ، سنن أبي داوود : ج 1 ص 203 ح 764 ، سنن ابن ماجة : ج 1 ص 265 ح 807 ، صحيح ابن حبّان : ج 5 ص 80 ح 1780 كلّها نحوه ، كنز العمّال : ج 7 ص 431 ح 19642 .
3- .مسند ابن حنبل : ج 9 ص 475 ح 25156 ، السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 218 ح 10706 ، المعجم الأوسط : ج 8 ص 211 ح 8427 وفيهما بزيادة «ويحمد عشرا» بعد «يكبّر عشرا» .
4- .دعائم الإسلام : ج 1 ص 157 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 48 ح 42 .
5- .الكافي : ج 3 ص 310 ح 7 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 67 ح 244 كلاهما عن الحلبي .

ص: 399

المستدرك على الصحيحين_ به نقل از جبير بن مُطعِم _: پيامبر صلى الله عليه و آله هر گاه نماز را شروع مى كرد ، مى گفت : «خدا بسى بزرگ است و ستايش بسيار ، خداى راست و پاكا خدا هر بام و شام! (سه بار) . بار خدايا! من از شيطان لعين ، از وسوسه اش و افسونش و القائاتش ، به تو پناه مى برم» .

مسند ابن حنبل_ به نقل از ربيعه جرشى _: از عايشه پرسيدم : پيامبر خدا شب ها كه [براى نماز] بر مى خاست ، چه مى گفت و با چه چيزى [نمازش را ]آغاز مى كرد؟ عايشه گفت : ده مرتبه «اللّه أكبر» ، ده مرتبه «سبحان اللّه » ، ده مرتبه «لا إله إلّا اللّه » مى گفت و ده مرتبه استغفار مى كرد و ده مرتبه مى فرمود : «بار خدايا! مرا بيامرز و هدايتم كن و روزى ام ده» و ده مرتبه مى فرمود : «بار خدايا! از سختى و تنگناى روز حسابرسى ، به تو پناه مى برم» .

امام صادق عليه السلام_ به مردى _: پس از توجّه (گفتنِ «وجّهت وجهى للذى فطر ...») ، از شيطان ، به خدا پناه مى برى و مى گويى : «از شيطانِ رانده شده ، به خداى شنواى دانا پناه مى برم» .

امام صادق عليه السلام :چون نماز را آغاز كردى ، دو دستت را بلند كن و آنها را نيك بگشاى . سپس سه تكبير بگو و آن گاه بگو : «بار خدايا! تويى پادشاه ...». باز دو تكبير بگو و آن گاه بگو : «در خدمتم . گوش به فرمانم ...». دگربار دو تكبير بگو و آن گاه بگو : «روى خويش نمودم به سوى ...». سپس از شيطان لعين ، به خدا پناه ببر و آن گاه فاتحة الكتاب را بخوان .

.

ص: 400

تهذيب الأحكام عن حنّان بن سدير :صَلَّيتُ خَلفَ أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام فَتَعَوَّذَ بِإِجهارٍ ، ثُمَّ جَهَرَ بِبِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ . (1)

تهذيب الأحكام عن عثمان بن عيسى عن سماعة :سَأَلتُهُ (2) عَنِ الرَّجُلِ يَقومُ فِي الصَّلاةِ فَيَنسى فاتِحَةَ الكِتابِ ، قالَ : فَليَقُل : أستَعيذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ ، إنَّ اللّهَ هُوَ السَّميعُ العَليمُ ، ثُمَّ لِيَقرَأها . (3)

الإمام المهدي عليه السلام_ في جَوابِ الحِميَرِيِّ وقَد كَتَبَ يَسأَ لُهُ عَنِ التَّوَجُّهِ فِي الصَّلاةِ _: التَّوَجُّهُ كُلُّهُ لَيسَ بِفَريضَةٍ ، وَالسُّنَّةُ المُؤَكَّدَةُ فيهِ الَّتي هِيَ كَالإِجماعِ الَّذي لا خِلافَ فيهِ : وَجَّهتُ وَجهِيَ لِلَّذي فَطَرَ السَّماواتِ وَالأَرضَ حَنيفا مُسلِما ... أعوذُ بِاللّهِ السَّميعِ العَليمِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ ، بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ . ثُمَّ تَقرَأُ الحَمدَ . (4)

5 / 4بَعدَ كُلِّ صَلاةٍمسند ابن حنبل عن أبي بكرة :إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله كانَ يَقولُ في دُبُرِ كُلِّ صَلاةٍ : اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الكُفرِ ، وَالفَقرِ ، وعَذابِ القَبرِ . (5)

.


1- .تهذيب الأحكام : ج 2 ص 289 ح 1158 ، قرب الإسناد : ص 124 ح 436 نحوه ، بحار الأنوار : ج 85 ص 79 ح 16 .
2- .هكذا جاء مضمرا .
3- .تهذيب الأحكام : ج 2 ص 147 ح 574 .
4- .الاحتجاج : ج 2 ص 575 ح 356 ، بحار الأنوار : ج 84 ص 359 ح 7 .
5- .مسند ابن حنبل : ج 7 ص 312 ح 20431 ، صحيح ابن خزيمة : ج 1 ص 367 ح 747 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 383 ح 927 ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج 3 ص 251 ح 6 و ج 7 ص 19 ح 18 ، كنز العمّال : ج 2 ص 643 ح 4973 .

ص: 401

5 / 4 پس از هر نماز

تهذيب الأحكام_ به نقل از حنّان بن سدير _: پشت سر امام صادق عليه السلام به نماز ايستادم . ايشان نخست با صداى بلند استعاذه گفت و سپس بلند گفت : «بسم اللّه الرحمن الرحيم» .

تهذيب الأحكام_ به نقل از عثمان بن عيسى ، از سماعه _: از ايشان (1) در باره مردى پرسيدم كه به نماز مى ايستد و فاتحة الكتاب را فراموش مى كند . فرمود : «بگويد : از شيطانِ رانده شده به خدا پناه مى برم ، كه خداوند ، شنواى داناست و سپس آن (فاتحة الكتاب) را بخواند» .

امام مهدى عليه السلام_ در پاسخ حِميَرى كه در نامه اى از ايشان در باره خواندن «وجّهت وجهى للذى فطر السماوات ...» در نماز پرسيده بود _: همه آن ، واجب نيست ؛ بلكه سنّت مؤكّد در آن _ كه به منزله اجماع است _ و اختلافى در آن نيست ، اين است : «روى خويش نمودم به سوى آن كه آسمان ها و زمين را آفريد ، از سر يكتاپرستى و مسلمانى و تسليم ... . به خداى شنواى دانا پناه مى برم از شيطانِ رانده شده . به نام خداى مهرگستر مهربان» . سپس حمد را مى خوانى .

5 / 4پس از هر نمازمسند ابن حنبل_ به نقل از ابو بكره _: پيامبر صلى الله عليه و آله در پايان هر نماز مى گفت : «بار خدايا! از كفر و فقر و عذاب قبر ، به تو پناه مى برم» .

.


1- .در منبع به همين صورت ، ضميرِ اشاره آمده است .

ص: 402

مسند ابن حنبل عن ابن عبّاس :إنَّ نَبِيَّ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ يَتَعَوَّذُ في دُبُرِ صَلاتِهِ مِن أربَعٍ ، يَقولُ : أعوذُ بِاللّهِ مِن عَذابِ القَبرِ ، وأعوذُ بِاللّهِ مِن عَذابِ النّارِ ، وأعوذُ بِاللّهِ مِنَ الفِتَنِ ما ظَهَرَ مِنها وما بَطَنَ ، وأعوذُ بِاللّهِ مِن فِتنَةِ الأَعوَرِ الكَذّابِ . (1)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في دُبُرِ الصَّلَواتِ _: اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن عِلمٍ لا يَنفَعُ ، وقَلبٍ لا يَخشَعُ ، ونَفسٍ لا تَشبَعُ ، ودُعاءٍ لا يُسمَعُ ، اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن اُولئِكَ الأَربَعِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إذا صَلّى أحَدُكُم فَليَقُل : اللّهُمَّ باعِد بَيني وبَينَ خَطيئَتي كَما باعَدتَ بَينَ المَشرِقِ وَالمَغرِبِ ، اللّهُمَّ أعوذُ بِكَ أن تَصُدَّ عَنّي وَجهَكَ يَومَ القِيامَةِ ، اللّهُمَّ نَقِّني مِن خَطيئَتي كَما نَقَّيتَ الثَّوبَ الأَبيَضَ مِنَ الدَّنَسِ ، اللّهُمَّ أحيِني مُسلِما وأمِتني مُسلِما . (3)

الإمام الباقر عليه السلام :أقَلُّ ما يُجزِئُكَ مِنَ الدُّعاءِ بَعدَ الفَريضَةِ أن تَقولَ : اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ مِن كُلِّ خَيرٍ أحاطَ بِهِ عِلمُكَ ، وأعوذُ بِكَ مِن كُلِّ شَرٍّ أحاطَ بِهِ عِلمُكَ ، اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ عافِيَتَكَ في اُموري كُلِّها ، وأعوذُ بِكَ مِن خِزيِ الدُّنيا وعَذابِ الآخِرَةِ . (4)

الإمام الصادق عليه السلام :لا تَدَع في دُبُرِ كُلِّ صَلاةٍ : اُعيذُ نَفسي وما رَزَقَني رَبّي بِاللّهِ الواحِدِ الصَّمَدِ _ حَتّى تَختِمَها _ واُعيذُ نَفسي وما رَزَقَني رَبّي بِرَبِّ الفَلَقِ _ حَتّى تَختِمَها _ واُعيذُ نَفسي وما رَزَقَني رَبّي بِرَبِّ النّاسِ _ حَتّى تَختِمَها _ . (5)

.


1- .مسند ابن حنبل : ج 1 ص 627 ح 2667 و ص 653 ح 2779 ، التاريخ الكبير : ج 2 ص 119 ح 1896 ، المعجم الكبير : ج 12 ص 129 ح 12779 ، المنتخب من مسند عبد بن حميد : ص 234 ح 707 ، كنز العمّال : ج 2 ص 264 ح 3977 .
2- .الدعاء للطبراني : ص 407 ح 1369 ، السنن الكبرى للنسائي : ج 4 ص 445 ح 7870 و ص 452 ح 7905 ، مسند ابن حنبل : ج 4 ص 565 ح 14025 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 186 ح 356 كلّها عن أنس وليس فيها «في دبر الصلوات» ، كنز العمّال : ج 2 ص 179 ح 3631 ؛ كنز الفوائد : ج 1 ص 385 عن أنس ، بحار الأنوار : ج 86 ص 18 ح 15 .
3- .المعجم الكبير : ج 7 ص 258 ح 7048 عن سمرة ، كنز العمّال : ج 7 ص 432 ح 19643 .
4- .الكافي : ج 3 ص 343 ح 16 و ج 2 ص 578 ح 3 وليس فيه «أقلّ ما يجزئك من الدعاء بعد الفريضة أن تقول» ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 107 ح 407 كلّها عن زرارة ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 323 ح 948 ، معاني الأخبار : ص 394 ح 46 ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 32 ح 2072 والثلاثة الأخيرة عن الإمام الصادق عليه السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 86 ص 33 ح 37 .
5- .الكافي : ج 3 ص 343 ح 18 و ص 346 ح 27 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 108 ح 409 كلّها عن محمّد الواسطي ، بحار الأنوار : ج 86 ص 51 .

ص: 403

مسند ابن حنبل_ به نقل از ابن عبّاس _: پيامبر خدا در پايان نمازش از چهار چيز به خدا پناه مى برد . مى فرمود : «به خدا پناه مى برم از عذاب قبر . به خدا پناه مى برم از عذاب آتش . به خدا پناه مى برم از فتنه هاى آشكار و پنهان . و به خدا پناه مى برم از فتنه آن يك چشمِ دروغگو (دَجّال)» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ بعد از نمازها _: بار خدايا! به تو پناه مى برم از دانشى كه سود نبخشد ، و دلى كه خاشع نباشد ، و نفْسى كه سير نشود و دعايى كه شنيده [و اجابت] نگردد . بار خدايا! از اين چهار چيز به تو پناه مى برم .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه يكى از شما نماز خواند ، بگويد : «بار خدايا! ميان من و گناهم ، چنان دورى افكن كه ميان مشرق و مغرب افكنده اى . بار خدايا! پناه مى برم به تو از اين كه در روز رستاخيز از من روى بگردانى . بار خدايا! مرا از گناهانم پاكيزه گردان ، آن سان كه جامه سپيد را از چرك ، پاك گردانيده اى . بار خدايا! مرا مسلمان ، زنده بدار و مرا مسلمان بميران» .

امام باقر عليه السلام :كمترين دعايى كه تو را بعد از نماز واجب كفايت كند ، اين است كه بگويى : «بار خدايا! از تو مى خواهم هر خيرى را كه تو كاملاً به آن آگاهى ، و به تو پناه مى برم از هر شرّى كه تو از آن كاملاً آگاهى . بار خدايا! از تو مى خواهم كه به همه كارهايم عافيت [و سلامت از عيب و نقص] ببخشى و از خوارى در دنيا و عذاب آخرت ، به تو پناه مى برم» .

امام صادق عليه السلام :در پى هر نمازى ، اين دعا را فرو مگذار : «خودم را و آنچه را كه پروردگارم روزىِ من كرده است ، در پناه خداى يكتاى بى نياز» تا پايان آن (سوره توحيد) را بگو «در مى آورم . خودم را و آنچه را كه پروردگارم روزىِ من كرده است ، در پناه پروردگار سپيده دم» تا پايان آن (سوره فلق) بگو «در مى آورم . و خودم را و آنچه پروردگارم روزىِ من كرده است ، در پناه پروردگار مردم» تا پايان آن (سوره ناس) بگو «در مى آورم» .

.

ص: 404

عنه عليه السلام :إنَّ مِنَ الدُّعاءِ ما يَنبغي لِصاحِبِهِ إذا نَسِيَهُ أن يَقضِيَهُ ؛ يَقولُ بَعدَ الغَداةِ : لا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ... . ويَقولُ : «أعوذُ بِاللّهِ السَّميعِ العَليمِ» عَشرَ مَرّاتٍ ، فَإِذا نَسِيَ مِن ذلِكَ شَيئا كانَ عَلَيهِ قَضاؤُهُ . (1)

عنه عليه السلام :تَمسَحُ بِيَدِكَ اليُمنى عَلى جَبهَتِكَ ووَجهِكَ في دُبُرِ المَغرِبِ وَالصَّلَواتِ ، وتَقولُ : بِاسمِ اللّهِ الَّذي لا إلهَ إلّا هُوَ ، عالِمُ الغَيبِ وَالشَّهادَةِ ، الرَّحمنُ الرَّحيمُ ، اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الهَمِّ وَالحَزَنِ ، وَالسُّقمِ وَالعُدمِ ، وَالصَّغارِ وَالذُّلِّ ، وَالفَواحِشِ ما ظَهَرَ مِنها وما بَطَنَ . (2)

عنه عليه السلام :إذا أمسَيتَ وأصبَحتَ ، فَقُل في دُبُرِ الفَريضَةِ فِي صَلاةِ المَغرِبِ وصَلاةِ الفَجرِ : «أستَعيذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ» عَشرَ مَرّاتٍ ... . أستَعيذُ بِاللّهِ في لَيلَتي هذِهِ ويَومي هذا ، مِمَّا استَعاذَ مِنهُ مُحَمَّدٌ وعَلِيٌّ وفاطِمَةُ وَالأَوصِياءُ صَلَّى اللّهُ عَلَيهِم ، وأرغَبُ إلَى اللّهِ فيما رَغِبوا فيهِ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ . (3)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 533 ح 33 عن العلاء بن كامل ، بحار الأنوار : ج 86 ص 284 ح 46 .
2- .الكافي : ج 3 ص 345 ح 24 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 115 ح 429 كلاهما عن محمّد بن مروان ، البلد الأمين : ص 18 نحوه ، بحار الأنوار : ج 86 ص 232 ح 57 .
3- .فلاح السائل : ص 407 ح 277 عن محمّد بن عجلان ، الكافي : ج 2 ص 522 ح 4 عن يزيد بن كلثمة عن الإمام الصادق أو عن الإمام الباقر عليهماالسلام ، مصباح المتهجّد : ص 206 ح 299 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام وكلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 86 ص 96 ح 5 .

ص: 405

امام صادق عليه السلام :برخى از دعاهاست كه سزاوار است اگر انسان آن را فراموش كرد ، قضايش را به جا آورد ، اين كه بعد از [نماز] صبح ، ده مرتبه بگويد : «معبودى جز خدا نيست ، يگانه است و بى انباز ...» و ده مرتبه بگويد : «به خداى شنواى دانا پناه مى برم» . اگر چيزى از اينها را فراموش كرد ، بايد قضايش را به جا آورد .

امام صادق عليه السلام :بعد از نماز مغرب و [ساير] نمازها (/دعاها) ، دست راستت را بر پيشانى و صورتت مى كشى و مى گويى : «به نام خدايى كه معبودى جز او نيست و داناى نهان و پيداست و مهرگستر و مهربان است . بار خدايا! به تو پناه مى برم از نگرانى و اندوه ، و بيمارى و نادارى ، و خوارى و ناتوانى ، و گناهان آشكار و پنهان .

امام صادق عليه السلام :هر بام و شام ، پس از نماز مغرب و نماز صبح ، ده بار بگو : «از شيطانِ رانده شده ، به خدا پناه مى برم» ... . «در اين شب و اين روزم ، به خدا پناه مى برم از آنچه محمّد و على و فاطمه و اوصيا (امامان) _ كه درود خدا بر ايشان باد _ از آن به خدا پناه جستند ، و از خدا آن چيزى را مى خواهم كه آنان از او خواستند ، و هيچ نيرو و توانى نيست مگر به يارى خدا» .

.

ص: 406

عنه عليه السلام_ بَعدَ صَلاةِ الفَجرِ _: ... أعوذُ بِاللّهِ السَّميعِ العَليمِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ ، ومِن هَمَزاتِ الشَّياطينِ ، وأعوذُ بِكَ رَبِّ أن يَحضُرونِ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ ... . وأعوذُ بِكَ مِن يَومٍ أوَّلُهُ فَزَعٌ ، وأوسَطُهُ جَزَعٌ ، وآخِرُهُ وَجَعٌ ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، وَارزُقني خَيرَ يَومي هذا وخَيرَ ما فيهِ ، وخَيرَ ما قَبلَهُ وخَيرَ ما بَعدَهُ ، وأعوذُ بِكَ مِن شَرِّهِ وشَرِّ ما فيهِ ، وشَرِّ ما قَبلَهُ وشَرِّ ما بَعدَهُ . (1)

راجع : ص 348 ح 2100 .

5 / 5قُنوتُ صَلاةِ الوَترِالإمام الصادق عليه السلام :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَستَغفِرُ اللّهَ فِي الوَترِ سَبعينَ مَرَّةً ، ويَقولُ : «هذا مَقامُ العائِذِ بِكَ مِنَ النّارِ» سَبعَ مَرّاتٍ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله كانَ يَقولُ في وَترِهِ : اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِرِضاكَ مِن سَخَطِكَ ، وأعوذُ بِمُعافاتِكَ مِن عُقوبَتِكَ ، وأعوذُ بِكَ مِنكَ ، لا اُحصي ثَناءً عَلَيكَ ، أنتَ كَما أثنَيتَ عَلى نَفسِكَ . (3)

الإمام الباقر عليه السلام_ بَعدَ دُعاءٍ ذَكَرَهُ لِقُنوتِ الوَترِ _: ثُمَّ تَقولُ في قُنوتِ الوَترِ بَعدَ هذا : «أستَغفِرُ اللّهَ وأتوبُ إلَيهِ» سَبعينَ مَرَّةً ، وتَعَوَّذُ بِاللّهِ مِنَ النّارِ كَثيرا . (4)

.


1- .مصباح المتهجّد : ص 218 ح 331 ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 69 ح 2172 ، المصباح للكفعمي : ص 99 ، البلد الأمين : ص 53 كلّها عن معاوية بن عمّار ، بحار الأنوار : ج 86 ص 163 ح 43 .
2- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 489 ح 1406 عن عبد اللّه بن أبي يعفور ، بحار الأنوار : ج 87 ص 287 ح 79 .
3- .سنن الترمذي : ج 5 ص 561 ح 3566 ، السنن الكبرى للنسائي : ج 4 ص 417 ح 7752 و 7753 ، مسند ابن حنبل : ج 1 ص 208 ح 751 ، التاريخ الكبير : ج 8 ص 195 ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج 7 ص 114 ح 1 كلّها عن عبد الرحمن بن الحارث ، كنز العمّال : ج 8 ص 63 ح 21885 .
4- .الأمالي للطوسي : ص 433 ح 971 ، الأمالي للصدوق : ص 475 ح 639 عن زرارة ، بحار الأنوار : ج 87 ص 198 ح 6 .

ص: 407

5 / 5 دعاى قنوتِ نماز وَتر

امام صادق عليه السلام_ بعد از نماز صبح _: ... به خداى شنواى دانا پناه مى برم از شيطانِ رانده شده ، و از وسوسه هاى شيطان ها ، و به تو پناه مى برم _ اى خداوند _ از اين كه آنان در نزد من آيند ، و هيچ نيرو و توانى نيست جز به يارى خداى والا و بزرگ _ ... و به تو پناه مى برم از روزى كه آغازش ترس باشد و ميانش پريشان خاطرى و پايانش درد . بار خدايا! بر محمّد و خاندان او درود فرست و خير اين روز و خير آنچه در اين روز است ، و خير پيش از آن و خير پس از آن را روزىِ من فرما و از شرّ اين روز و شرّ آنچه در اين روز است و شرّ پيش از آن و شرّ پس از آن ، به تو پناه مى برم .

ر . ك : ص 349 ح 2100 .

5 / 5دعاى قنوتِ نماز وَترامام صادق عليه السلام :پيامبر خدا در نماز وَتر ، هفتاد مرتبه از خدا آمرزش مى طلبيد و هفت مرتبه مى فرمود : «اين ، جايگاه كسى است كه از آتش به تو پناه آورده است» .

امام على عليه السلام :پيامبر صلى الله عليه و آله در نماز وترش مى گفت : «بار خدايا! از ناخشنودى تو ، به خشنودى ات پناه مى برم و از كيفرت ، به بخشايشت پناه مى برم و از تو ، به خودت پناه مى آورم . ثناى تو را شماره نتوانم . تو چنانى كه خود در ثناى خويش گفته اى .

امام باقر عليه السلام_ بعد از دعايى كه براى قنوت نماز وتر فرمود _: پس از اين ، در قنوت نماز وتر هفت بار مى گويى : «از خدا آمرزش مى خواهم و به درگاهش توبه مى كنم» و بسيار از آتش ، به خدا پناه مى برى .

.

ص: 408

5 / 6قُنوتُ صَلاةِ العيدَينِالإمام الصادق عليه السلام_ في قُنوتِ صَلاةِ العيدِ _: اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ مِن خَيرِ ما سَأَلَكَ عِبادُكَ الصّالِحونَ ، وأعوذُ بِكَ مِن شَرِّ ما عاذَ مِنهُ عِبادُكَ المُخلِصونَ . (1)

5 / 7الفَراغُ مِنَ التَّلبِيَةِالسنن الكبرى عن خزيمة بن ثابت :إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله كانَ إذا فَرَغَ مِن تَلبِيَتِهِ ، سَأَلَ اللّهَ رِضوانَهُ ومَغفِرَتَهُ ، وَاستَعاذَ بِرَحمَتِهِ مِنَ النّارِ . (2)

5 / 8زِيارَةُ أهلِ البَيتِالإمام الباقر عليه السلام :كانَ أبي عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام يَقِفُ عَلَى قَبرِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله فَيُسَلِّمُ عَلَيهِ ، ويَشهَدُ لَهُ بِالبَلاغِ ، ويَدعو بِما حَضَرَهُ ... ويُسنِدُ ظَهرَهُ إلَى القَبرِ ويَستَقبِلُ القِبلَةَ فَيَقولُ : اللّهُمَّ إلَيكَ ألجَأتُ ظَهري ، وإلى قَبرِ مُحَمَّدٍ عَبدِكَ ورَسولِكَ أسنَدتُ ظَهري . . . اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن أن تُبَدِّلَ اسمي ، أو تُغَيِّرَ جِسمي ، أو تُزيلَ نِعمَتَكَ عَنّي ، اللّهُمَّ كَرِّمني بِالتَّقوى ، وجَمِّلني بِالنِّعَمِ ، وَاغمُرني بِالعافِيَةِ . (3)

.


1- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 513 ح 1481 و ص 523 ح 1487 ، تهذيب الأحكام : ج 3 ص 133 ح 290 كلّها عن أبي الصباح الكناني وفيه «المرسلون» بدل «الصالحون» ، بحار الأنوار : ج 90 ص 379 ح 29 .
2- .السنن الكبرى : ج 5 ص 72 ح 9038 ، كنز العمّال : ج 7 ص 91 ح 18110 .
3- .الكافي : ج 4 ص 551 ح 2 ، كامل الزيارات : ص 52 ح 29 و ص 56 ح 34 كلّها عن عليّ بن جعفر عن الإمام الكاظم عن أبيه عليهماالسلام ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 567 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام وفيهما : «ألجأتُ أمري» بدل «ألجأتُ ظهري» ، بحار الأنوار : ج 100 ص 153 ح 20 .

ص: 409

5 / 6 دعاى قنوتِ نماز عيد فطر و قربان
5 / 7 پس از لبّيك گويى [در حج]
5 / 8 پس از زيارت اهل بيت

5 / 6دعاى قنوتِ نماز عيد فطر و قربانامام صادق عليه السلام_ در دعاى نماز عيد _: بار خدايا! از تو مى خواهم هر آن خوبى را كه بندگان شايسته ات از تو خواستند و به تو پناه مى برم از هر آن بدى كه بندگان شايسته ات از آن به تو پناه بردند .

5 / 7پس از لبّيك گويى [در حج]السنن الكبرى_ به نقل از خزيمة بن ثابت _:پيامبر صلى الله عليه و آله چون لبيك گويى اش را به پايان مى برد ، از خداوند خشنودى و آمرزش مى طلبيد و از آتش ، به رحمت او پناه مى جست .

5 / 8پس از زيارت اهل بيتامام باقر عليه السلام :پدرم على بن الحسين عليهماالسلام كنار قبر پيامبر صلى الله عليه و آله مى ايستاد و به ايشان سلام مى كرد و به ابلاغ مأموريتش گواهى مى داد و هر دعايى كه به ذهنش مى رسيد ، مى كرد ... و پشت به قبر و رو به قبله مى كرد و مى گفت : «بار خدايا! پشتم را در پناه تو در آوردم و به قبر محمّد ، بنده و فرستاده ات تكيه كردم ... . بار خدايا! به تو پناه مى برم از اين كه نامم را بگردانى ، يا جسمم را دگرگونه سازى ، يا نعمتت را از من بگيرى . بار خدايا! مرا به پرهيزگارى ، گرامى بدار و به نعمت ها برازنده ام ساز و در عافيت و بهبود ، غوطه ورم كن» .

.

ص: 410

الإمام الصادق عليه السلام_ فيما يُقالُ فِي السَّفَرِ إلى زِيارَةِ الحُسَينِ عليه السلام _: إذا كُنتَ راكِبا أو ماشِيا فَقُل : اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن سَطَواتِ (1) النَّكالِ (2) ، وعَواقِبِ الوَبالِ (3) ، وفِتنَةِ الضَّلالِ ، ومِن أن نَلقى بِمَكروهٍ . وأعوذُ بِكَ مِنَ الحَبسِ وَاللَّبسِ ، ومِن وَسوَسَةِ الشَّيطانِ ، وطَوارِقِ السَّوءِ ، وشَرِّ كُلِّ ذي شَرٍّ ، ومِن شَرِّ شَياطينِ الجِنِّ وَالإِنسِ ، ومِن شَرِّ مَن يَنصِبُ لِأَولِياءِ اللّهِ العَداوَةَ ، ومِن أن يَفرُطوا عَلَيَّ أو أن يَطغَوا . وأعوذُ بِكَ مِن شَرِّ عُيونِ الظَّلَمَةِ ، ومِن شَرِّ كُلِّ ذي شَرٍّ ، وشَرَكِ إبليسَ ، ومِن أن يَرُدَّ عَنِ الخَيرِ بِاللِّسانِ وَاليَدِ . (4)

5 / 9تِلكَ الأَفعالُأ _ الخُطبَةُالأمالي للمفيد عن جابر الجعفي عن الإمام الباقر عليه السلام عن جابر بن عبد اللّه الأنصاري :أمَرَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله مُنادِيا فَنادَى الصَّلاةَ جامِعَةً ، فَاجتَمَعَ النّاسُ وخَرَجَ حَتّى عَلَا المِنبَرَ ، وكانَ أوَّلُ ما تَكَلَّمَ بِهِ : أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ ، بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ . (5)

.


1- .السَّطْوُ : القهر والبطش (النهاية : ج 2 ص 366 «سطا») .
2- .النَّكالُ : العُقوبة (النهاية : ج 5 ص 117 «نكل») .
3- .الوَبالُ : العذابُ في الآخرة (النهاية : ج 5 ص 146 «وبل») .
4- .كامل الزيارات : ص 395 ح 639 عن أبي حمزة الثمالي ، بحار الأنوار : ج 101 ص 174 ح 30 .
5- .الأمالي للمفيد : ص 77 ح 2 و ص 346 ح 2 ، الأمالي للطوسي : ص 118 ح 185 ، كشف الغمّة : ج 2 ف ص 9 ، بحار الأنوار : ج 38 ص 113 ح 51 .

ص: 411

5 / 9 و هنگام اين چند كار
الف _ سخنرانى

امام صادق عليه السلام_ در دعا به هنگام سفر براى زيارت امام حسين عليه السلام _: سواره بودى يا پياده ، بگو : «بار خدايا! از يورش هاى كيفرها و پيامدهاى عذاب و بلاى گم راهى و از اين كه با ناملايمات برخورد كنيم ، به تو پناه مى برم . به تو پناه مى برم از در هم آميختگى [حق و باطل] و شبهه ، و از وسوسه شيطان و پيشامدهاى بد و گزند هر گزندرسانى ، و از گزند شياطين جن و انس ، و از گزند كسى كه با دوستان خدا به دشمنى برمى خيزد ، و از اين كه به من آسيبى رسانند يا آن كه سركشى كنند . و پناه مى برم به تو از گزند جاسوسان ستمگران ، و از گزند هر گزندرسانى ، و [از ]دام ابليس و از اين كه با دست و زبان ، مانع خير شود» .

5 / 9و هنگام اين چند كارالف _ سخنرانىالأمالى ، مفيد_ به نقل از جابر جعفى ، از امام باقر عليه السلام ، از جابر بن عبد اللّه انصارى _: پيامبر صلى الله عليه و آله به جار زنى فرمود و او در ميان مردم صدا در داد . مردم ، گرد آمدند و پيامبر صلى الله عليه و آله بيرون آمد و بر منبر رفت . نخستين چيزى كه فرمود ، اين بود : «از شيطانِ رانده شده ، به خدا پناه مى برم . به نام خداى مهرگستر مهربان» .

.

ص: 412

الإمام عليّ عليه السلام_ في خُطبَةٍ طَويلَةٍ _: أستَعيذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ ، بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ . (1)

عنه عليه السلام_ مِن خُطبَتِهِ فِي الجُمُعَةِ بِالكوفَةِ وَالمَدينَةِ _: الحَمدُ للّهِِ ، أحمَدُهُ وأستَعينُهُ وأستَهديهِ ، وأعوذُ بِاللّهِ مِنَ الضَّلالَةِ ، مَن يَهدِ اللّهُ فَلا مُضِلَّ لَهُ ، ومَن يُضلِل فَلا هادِيَ لَهُ . (2)

عنه عليه السلام_ في خُطبَةِ الجُمُعَةِ _: الحَمدُ للّهِِ ذِي القُدرَةِ وَالسُّلطانِ ، وَالرَّأفَةِ وَالاِمتِنانِ ، أحمَدُهُ عَلى تَتابُعِ النِّعَمِ ، وأعوذُ بِهِ مِنَ العَذابِ وَالنِّقَمِ . (3)

عنه عليه السلام_ في خُطبَةِ الجُمُعَةِ _: إنَّ أحسَنَ الحَديثِ ، وأبلَغَ المَوعِظَةِ ، كِتابُ اللّهِ عز و جل ، أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ ، إنَّ اللّهَ هُوَ الفَتّاحُ العَليمُ ، بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، ثُمَّ يَبدَأُ بَعدَ الحَمدِ بِ «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» أو بِ «قُلْ يَ_أَيُّهَا الْكَ_فِرُونَ» أو ... . (4)

الكافي عن عبد العظيم بن عبد اللّه :سَمِعتُ أبَا الحَسَنِ عليه السلام يَخطُبُ بِهذِهِ الخُطبَةِ : ... أحمَدُهُ عَلى نِعَمِهِ ، وأعوذُ بِهِ مِن نِقَمِهِ ، وأستَهدِي اللّهَ الهُدى ، وأعوذُ بِهِ مِنَ الضَّلالَةِ وَالرَّدى (5) . (6)

.


1- .الكافي : ج 8 ص 175 ح 194 عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 77 ص 352 ح 31 .
2- .الغارات : ج 2 ص 728 ، وقعة صفّين : ص 10 كلاهما عن سليمان بن المغيرة عن الإمام زين العابدين عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 32 ص 356 ح 337 ؛ الأخبار الطوال : ص 152 ، شرح نهج البلاغة : ج 3 ص 108 عن نصر .
3- .مصباح المتهجّد : ص 384 ح 510 عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 89 ص 234 ح 67 .
4- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 431 ح 1263 ، مصباح المتهجّد : ص 382 ح 508 عن زيد بن وهب نحوه ، بحار الأنوار : ج 89 ص 234 ح 67 .
5- .الرَّدى : الهلاك (النهاية : ج 2 ص 216 «ردا») .
6- .الكافي : ج 5 ص 372 ح 6 وراجع الإقبال : ج 2 ص 224 وبحار الأنوار : ج 91 ص 80 والأخبار الطوال : ص 153 .

ص: 413

امام على عليه السلام_ در خطبه اى بلند _: از شيطانِ رانده شده ، به خدا پناه مى برم . به نام خداى مهرگستر مهربان .

امام على عليه السلام_ از خطبه نماز جمعه ايشان در كوفه و مدينه _: ستايش ، خداى را . او را مى ستايم و از او كمك مى خواهم و راه نمايى مى جويم و از گم راهى به خدا پناه مى برم ، كه هر كه را خدا راه نمايى كند ، كس نتواند گم راهش كند و هر كه را خدا گم راه گرداند ، كس نتواند به راهش آورد .

امام على عليه السلام_ در خطبه نماز جمعه _: ستايش ، خداى را كه داراى توان و چيرگى ، و مهرورزى و بنده نوازى است . او را بر نعمت هاى پياپى اش ستايش مى گويم و از عذاب و كيفرها به او پناه مى برم .

امام على عليه السلام_ در خطبه نماز جمعه _: راستى كه خوش ترين سخن و رساترين پند ، كتاب خداست . از شيطانِ رانده شده ، به خدا پناه مى برم ، كه خدا گشايشگر و داناست . به نام خداى مهرگستر مهربان . سپس بعد از [خواندنِ ]سوره حمد ، سوره «قل هو اللّه احد» يا «قل يا ايها الكافرون» يا ... را قرائت مى كرد .

الكافى_ به نقل از عبد العظيم بن عبد اللّه _: از امام هادى عليه السلام شنيدم كه اين خطبه را مى خواند : « ... او را بر نعمت هايش مى ستايم ، و از كيفرهايش به او پناه مى برم ، و از خدا هدايت و راه نمايى مى جويم ، و از گم راهى و تباهى ، به او پناه مى برم» .

.

ص: 414

ب _ شِراءُ الدّابَّةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَنِ اشتَرى . . . دابَّةً فَليَضَع يَدَهُ عَلى ناصِيَتِها ، ثُمَّ يَقولُ : اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ مِن خَيرِها وخَيرِ ما جَبَلتَها (1) عَلَيهِ ، وأعوذُ بِكَ مِن شَرِّها وشَرِّ ما جَبَلتَها عَلَيهِ . وإذَا اشتَرى بَعيرا فَليَضَع يَدَهُ عَلى ذِروَةِ سَنامِهِ ، ثُمَّ يَقولُ : اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ مِن خَيرِهِ وخَيرِ ما جَبَلتَهُ عَلَيهِ ، وأعوذُ بِكَ مِن شَرِّهِ وشَرِّ ما جَبَلتَهُ عَلَيهِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إذَا اشتَرى أحَدُكُم بَعيرا فَليَأخُذ بِذِروَةِ سَنامِهِ ، وَليَتَعَوَّذ بِاللّهِ مِنَ الشَّيطانِ . (3)

ج _ دُخولُ السّوقِالإمام عليّ عليه السلام :إذَا اشتَرَيتُم ما تَحتاجونَ (4) إلَيهِ مِنَ السّوقِ ، فَقولوا حينَ تَدخُلونَ الأَسواقَ : أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ، وأشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا عَبدُهُ ورَسولُهُ صلى الله عليه و آله ، اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن صَفقَةٍ خاسِرَةٍ ، ويَمينٍ فاجِرَةٍ ، وأعوذُ بِكَ مِن بَوارِ الأَيِّمِ (5) . (6)

.


1- .جُبِلَتْ عليه : أي خُلِقَت وطُبِعَت عليه (النهاية : ج 1 ص 236 «جبل») .
2- .تاريخ دمشق : ج 21 ص 479 ح 4863 ، الدعاء للطبراني : ص 390 ح 1308 ، تاريخ أصبهان : ج 1 ص 331 كلاهما نحوه وكلّها عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 9 ص 87 ح 25096 .
3- .كنز العمّال : ج 9 ص 63 ح 24955 نقلاً عن سنن أبي داوود عن ابن عمر وراجع سنن أبي داوود : ج 2 ص 248 ح 2160 .
4- .في المصدر : «يحتاجون» ، والتصويب من بحار الأنوار .
5- .بَوار الأيِّم : أي كسادها ، والأيِّم التي لا زوجَ لها وهي مع ذلك لا يرغب فيها أحدٍ (النهاية : ج 1 ص 61 «بور») .
6- .الخصال : ص 634 ح 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، تحف العقول : ص 122 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 172 ح 1 .

ص: 415

ب _ خريد دام
ج _ وارد شدن به بازار

ب _ خريد دامپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هركس ... چارپايى خريد ، دستش را بر پيشانى آن بگذارد و بگويد : «بار خدايا ! خير اين را و خير آنچه را كه در وجود اين چارپا نهاده اى ، از تو مى خواهم و از شرّ آن و شرّ آنچه در وجودش سرشته اى ، به تو پناه مى برم» . و هر گاه شترى خريد ، دستش را روى نوك كوهانش بگذارد و بگويد : «بار خدايا ! خير اين و خير آنچه را در وجود اين شتر نهاده اى ، از تو مى خواهم و از شرّ اين و شرّ آنچه در وجودش سرشته اى ، به تو پناه مى برم» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه يكى از شما شترى خريد ، نوك كوهان آن را بگيرد و از شيطان به خدا پناه ببرد .

ج _ وارد شدن به بازارامام على عليه السلام :هر گاه مايحتاج خود را از بازار خريديد ، هنگام وارد شدن به بازارها بگوييد : «گواهى مى دهم كه معبودى جز خداى يگانه و بى انباز نيست ، و گواهى مى دهم كه محمّد ، بنده و فرستاده اوست . بار خدايا! از معامله زيانبار و سوگند دروغ ، به تو پناه مى برم و از بى مشترى ماندنِ زنان بى شوى به تو پناه مى برم» .

.

ص: 416

د _ غَسلُ اليَدِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا غَسَلتَ يَدَكَ بَعدَ الطَّعامِ فَامسَح وَجهَكَ وعَينَيكَ قَبلَ أن تَمسَحَ بِالمِنديلِ ، وتَقولُ : اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ الزّينَةَ وَالمَحَبَّةَ ، وأعوذُ بِكَ مِنَ المَقتِ (1) وَالبِغضَةِ . (2)

ه _ التَّدهينُالإمام الصادق عليه السلام :إذا أخَذتَ الدُّهنَ عَلى راحَتِكَ فَقُل : اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ الزَّينَ وَالزّينَةَ وَالمَحَبَّةَ ، وأعوذُ بِكَ مِنَ الشَّينِ (3) وَالشَّنَآنِ (4) وَالمَقتِ . (5)

و _ الزَّواجُرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في عَلِيٍّ وفاطِمَةَ عليهماالسلام عِندَ زَواجِهِما _: اللّهُمَّ إنّي اُعيذُها بِكَ وذُرِّيَّتَها مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ ... . اللّهُمَّ ! إنّي اُعيذُهُ بِكَ وذُرِّيَّتَهُ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ ... . (6)

الإمام عليّ عليه السلام_ في حَديثِ تَزويجِ فاطِمَةَ عليهاالسلام _: ثُمَّ أتاني فَأَخَذَ بِيَدي فَقالَ : قُم بِاسمِ اللّهِ ، وقُل : عَلى بَرَكَةِ اللّهِ ، وما شاءَ اللّهُ ، لا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ ، تَوَكَّلتُ عَلَى اللّهِ . ثُمَّ جاءَني حينَ أقعَدَني عِندَها عليهاالسلام ، ثُمَّ قالَ : اللّهُمَّ إنَّهُما أحَبُّ خَلقِكَ إلَيَّ ، فَأَحِبَّهُما وبارِك في ذُرِّيَّتِهِما ، وَاجعَل عَلَيهِما مِنكَ حافِظا ، وإنّي اُعيذُهُما وذُرِّيَّتَهُما بِكَ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ . (7)

.


1- .المَقْتُ : أشدّ البغض (النهاية : ج 4 ص 346 «مقت») .
2- .المحاسن : ج 2 ص 204 ح 1603 ، الدعوات : ص 143 ح 369 عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 66 ص 359 ح 27 .
3- .الشَّيْنُ : العَيبُ (النهاية : ج 2 ص 521 «شين») .
4- .الشَناءة : البُغض وقد شنأته شنأً وشَنآنا (الصحاح : ج 1 ص 57 «شنأ») .
5- .الكافي : ج 6 ص 519 ح 6 عن مهزم الأسدي ، مكارم الأخلاق : ج 1 ص 111 ح 247 نحوه ، بحار الأنوار : ج 76 ص 145 ح 3 .
6- .صحيح ابن حبّان : ج 15 ص 394 ح 6944 ، المعجم الكبير : ج 22 ص 410 ح 1021 كلاهما عن أنس ، كنز العمّال : ج 13 ص 684 ح 37755 .
7- .الأمالي للطوسي : ص 40 ح 44 ، بشارة المصطفى : ص 262 كلاهما عن الضحّاك بن مزاحم ، المناقب لابن شهر آشوب : ج 3 ص 355 وفيه ذيله من «اللّهمّ إنّهما أحبُّ ...» ، بحار الأنوار : ج 43 ص 93 ح 4 .

ص: 417

د _ شستن دست ها
ه _ روغن زدن
و _ ازدواج

د _ شستن دست هاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پس از غذا چون دستت را شستى ، آن را پيش از خشك كردن با حوله ، به صورت و چشمانت بكش و بگو : «بار خدايا! آراستگى و دوستى را از تو مى خواهم و از نفرت و دشمنى ، به تو پناه مى برم» .

ه _ روغن زدنامام صادق عليه السلام :چون روغن (1) را در كف دستت نهادى ، بگو : «بار خدايا! آراستگى و زيور و دوستى را از تو درخواست مى كنم و از زشتى و دشمنى و كينه ، به تو پناه مى برم» .

و _ ازدواجپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در حقّ على و فاطمه عليهماالسلام هنگام ازدواج آن دو _: بار خدايا! اين [فاطمه ]را و فرزندانش را از شيطانِ رانده شده در پناه تو در مى آورم ... . بار خدايا! اين [على] را و فرزندانش را از شيطانِ رانده شده ، در پناه تو در مى آورم ... .

امام على عليه السلام_ در حديثِ در آوردن فاطمه عليهاالسلام به همسرى وى _: سپس [پيامبر صلى الله عليه و آله ]نزد من آمد و دستم را گرفت و فرمود : «به نام خدا برخيز و بگو : به بركت خدا و هر چه خدا خواهد . هيچ نيرويى نيست جز به يارى خدا . به خدا توكّل كردم » . و چون مرا كنار او (فاطمه عليهاالسلام) نشاند ، نزديكم آمد و فرمود : «بار خدايا! اين دو ، محبوب ترين خلق تو نزد من اند . پس تو نيز آنان را دوست بدار و به فرزندانشان بركت ده ، و از جانب خود بر اين دو ، نگهبانى بگمار ، كه من اين دو و فرزندانشان را از شيطانِ رانده شده ، در پناه تو در آوردم» .

.


1- .امروزه ، شايد كِرِم زدن به دست و صورت ، مصداق روغن زدن باشد .

ص: 418

الإمام الصادق عليه السلام :كُنتُ أرى أبي إذا زَوَّجَ أو تَزَوَّجَ يَقولُ : الحَمدُ للّهِِ ، نَحمَدُهُ ونَستَعينُهُ ونَستَغفِرُهُ ، ونَعوذُ بِهِ مِن شُرورِ أنفُسِنا ، مَن يَهدِهِ اللّهُ فَلا مُضِلَّ لَهُ ، ومَن يُضلِلِ اللّهُ فَما لَهُ مِن هادٍ . (1)

ز _ الجِماعُالكافي عن الحلبي ، قال :قالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام فِي الرَّجُلِ إذا أتى أهلَهُ فَخَشِيَ أن يُشارِكَهُ الشَّيطانُ ، قالَ : يَقولُ : «بِاسمِ اللّهِ» ، ويَتَعَوَّذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّيطانِ . (2)

تفسير العيّاشي عن سليمان بن خالد :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : ما قَولُ اللّهِ عز و جل : «وَ شَارِكْهُمْ فِى الْأَمْوَ لِ وَ الْأَوْلَ_دِ» (3) ؟ قالَ : فَقالَ : قُل في ذلِكَ قَولاً : أعوذُ بِاللّهِ السَّميعِ العَليمِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ . (4)

ح _ الوِلادَةُالكتاب«إِذْ قَالَتِ امْرَأَتُ عِمْرَ نَ رَبِّ إِنِّى نَذَرْتُ لَكَ مَا فِى بَطْنِى مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنِّى إِنَّكَ أَنتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ * فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّى وَضَعْتُهَا أُنثَى وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ وَلَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنثَى وَإِنِّى سَمَّيْتُهَا مَرْيَمَ وَإِنِّى أُعِيذُهَا بِكَ وَذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشَّيْطَ_نِ الرَّجِيمِ» . (5)

.


1- .الجعفريّات : ص 93 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام ، مستدرك الوسائل : ج 14 ص 202 ح 16508 وراجع الكافي : ج 3 ص 422 ح 6 ومصباح المتهجّد : ص 662 ح 729 وتحف العقول : ص 30 .
2- .الكافي : ج 5 ص 502 ح 1 .
3- .الإسراء : 64 .
4- .تفسير العيّاشي : ج 2 ص 300 ح 107 ، بحار الأنوار : ج 103 ص 294 ح 47 .
5- .آل عمران : 35 و 36 .

ص: 419

ز _ آميزش
ح _ زادن فرزند

امام صادق عليه السلام :من شاهد بودم كه پدرم هر گاه كسى را همسر مى داد يا خود ، همسر اختيار مى كرد ، مى گفت : «ستايش ، خدا را . او را مى ستاييم و از او كمك مى جوييم و آمرزش مى طلبيم ، و از بدى هاى خودمان به او پناه مى بريم . كسى كه خدا هدايتش كند ، هيچ كس نمى تواند گم راهش سازد ، و كسى كه خدا گم راهش گرداند ، هيچ كس نمى تواند به راهش آورد» .

ز _ آميزشالكافى_ به نقل از حلبى _: امام صادق عليه السلام فرمود : «هر گاه مرد با همسرش نزديكى كند و بيم آن داشته باشد كه شيطانْ شريك او شود ، بگويد : به نام خدا ، و از شيطان به خدا پناه ببرد» .

تفسير العيّاشى_ به نقل از سليمان بن خالد _: به امام صادق عليه السلام گفتم : اين سخن خداى عز و جل : «و در دارايى ها و فرزندان ، شريك آنان بشو» به چه معناست؟ فرمود : «در آن هنگام بگو : پناه مى برم به خداى شنواى دانا از شيطانِ رانده شده » .

ح _ زادن فرزندقرآن«و هنگامى را [ياد كن] كه زن عمران گفت : «پروردگارا! آنچه در شكم خود دارم ، نذر تو كردم تا آزادشده [از مشاغل دنيا و پرستشگر تو] باشد . پس ، از من بپذير ، كه تو شنواى دانايى» . پس چون فرزندش را بزاد ، گفت : «پروردگارا! من دختر زاده ام» و خدا به آنچه او زاييد ، داناتر بود «و پسر ، چون دختر نيست ، و نامش را مريم نهادم ، و او و فرزندانش را از شيطانِ رانده شده ، به تو پناه مى دهم»» .

.

ص: 420

الحديثتفسير الطبري :قالَ رَسولُ اللّه صلى الله عليه و آله : ما مِن مَولودٍ يولَدُ إلّا وقَد عَصَرَهُ الشَّيطانُ عَصرَةً أو عَصرَتَينِ ، إلّا عيسَى بنَ مَريَمَ ومَريَمَ ، ثُمَّ قَرَأَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله «إِنِّى أُعِيذُهَا بِكَ وَذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشَّيْطَ_نِ الرَّجِيمِ» . (1)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :كُلُّ مَولودٍ مِن وُلدِ آدَمَ لَهُ طَعنَةٌ مِنَ الشَّيطانِ ، وبِها يَستَهِلُّ الصَّبِيُّ ، إلّا ما كانَ مِن مَريَمَ ابنَةِ عِمرانَ ووَلَدِها ، فَإِنَّ اُمَّها قالَت حينَ وَضَعَتها : «إِنِّى أُعِيذُهَا بِكَ وَذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشَّيْطَ_نِ الرَّجِيمِ» فَضُرِبَ دونَهُما حِجابٌ ، فَطَعَنَ فِي الحِجابِ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام_ في ذِكرِ وِلادَةِ فاطِمَةَ عليهاالسلام الحَسَنَ عليه السلام _: فَأَتاهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله ... وقالَ : اللّهُمَّ إنّي اُعيذُهُ بِكَ ووُلدَهُ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ . (3)

ط _ العَقيقَةُالإمام الصادق عليه السلام :يُقالُ عِندَ العَقيقَةِ : «اللّهُمَّ مِنكَ ولَكَ ما وَهَبتَ وأنتَ أعطَيتَ ، اللّهُمَّ فَتَقَبَّل مِنّا عَلى سُنَّةِ نَبِيِّكَ صلى الله عليه و آله ، ونَستَعيذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ» ، وتُسَمّي وتَذبَحُ وتَقولُ : «لَكَ سُفِكَتِ الدِّماءُ لا شَريكَ لَكَ ، وَالحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ ، اللّهُمَّ اخسَأِ (4) الشَّيطانَ الرَّجيمَ» . (5)

.


1- .تفسير الطبري : ج 3 الجزء 3 ص 239 ، تفسير ابن كثير : ج 2 ص 27 ، مسند أبي يعلى : ج 5 ص 364 ح 5945 ، تاريخ دمشق : ج 47 ص 355 ح 10253 كلاهما نحوه وكلّها عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 11 ص 504 ح 32356 وراجع صحيح البخاري : ج 3 ص 1265 ح 3248 وصحيح مسلم : ج 4 ص 1838 ح 146 .
2- .تفسير الطبري : ج 3 الجزء 3 ص 239 عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 11 ص 503 ح 32354 و 32355 .
3- .كشف الغمّة : ج 2 ص 151 و ص 177 ، بحار الأنوار : ج 43 ص 256 ح 33 .
4- .خسَأْتُ الكلبَ : أي طردتُه وأبعدتُه (النهاية : ج 2 ص 31 «خسأ») .
5- .الكافي : ج 6 ص 31 ح 5 عن محمّد بن مارد ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 3 ص 487 ح 4723 .

ص: 421

ط _ عقيقه كردن

حديثتفسير الطبرى :پيامبر خدا فرمود: «هر كودكى كه به دنيا مى آيد ، شيطان يك يا دو بار او را مى فشارد ، جز عيسى بن مريم و خود مريم [كه چنين نبودند]» . پيامبر خدا سپس اين آيه را خواند : «من او و فرزندانش را از شيطانِ رانده شده ، به تو پناه مى دهم» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر نوزادى از فرزندان آدم [در هنگام ولادت] ، ضربتى از شيطان مى خورد و گريه كودك در هنگام تولّد ، به همين سبب است ، جز مريم دختر عمران و فرزندش [كه در باره آنها چنين نشد] ؛ زيرا مادر مريم ، زمانى كه او را زاييد ، گفت : «من او را و فرزندانش را از شيطانِ رانده شده ، به تو پناه مى دهم» . پس ميان آن دو ، پرده اى زده شد و شيطان به آن پرده ضربه زد .

امام على عليه السلام_ در بيان متولّد شدن حسن عليه السلام از فاطمه عليهاالسلام _: پس ، پيامبر صلى الله عليه و آله نزد او (حسن عليه السلام ) آمد ... و گفت : «بار خدايا! من او و فرزندانش را از شيطانِ رانده شده ، در پناه تو در مى آورم» .

ط _ عقيقه كردنامام صادق عليه السلام :در هنگام عقيقه كردن گفته مى شود : «آنچه بخشيدم ، از توست و براى توست و تو خود ، آن را داده اى . بار خدايا! از ما بپذير ، كه اين سنّت (روشِ) پيامبر توست . و از شيطانِ رانده شده ، به تو پناه مى آوريم» . [سپس] نام خدا را مى برى و ذبح مى كنى و مى گويى : «اين خون ها تنها براى تو ريخته شد. تو را شريكى نيست و ستايش ، خداى را كه پروردگار جهانيان است . بار خدايا! شيطانِ رانده شده را دور ران» .

.

ص: 422

ي _ لُبسُ الثَّوبِ الجَديدِسنن أبي داوود عن أبي سعيد الخدري :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذَا استَجَدَّ ثَوبا سَمّاهُ بِاسمِهِ ، إمّا قَميصا أو عِمامَةً ، ثُمَّ يَقولُ : اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ أنتَ كَسَوتَنيهِ ، أسأَ لُكَ مِن خَيرِهِ وخَيرِ ما صُنِعَ لَهُ ، وأعوذُ بِكَ مِن شَرِّهِ وشَرِّ ما صُنِعَ لَهُ . (1)

ك _ الخُروجُ مِنَ البَيتِسنن الترمذي عن اُمّ سلمة :أنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله كانَ إذا خَرَجَ مِن بَيتِهِ قالَ : بِاسمِ اللّهِ ، تَوَكَّلتُ عَلَى اللّهِ ، اللّهُمَّ إنّا نَعوذُ بِكَ مِن أن نَزِلَّ أو نَضِلَّ ، أو نَظلِمَ أو نُظلَمَ ، أو نَجهَلَ أو يُجهَلَ عَلَينا . (2)

سنن أبي داوود عن اُمَّ سلمة :ما خَرَجَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله مِن بَيتي قَطُّ إلّا رَفَعَ طَرفَهُ إلَى السَّماءِ فَقالَ : اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ أن أضِلَّ أو اُضَلَّ ، أو أزِلَّ أو اُزَلَّ ، أو أظلِمَ أو اُظلَمَ ، أو أجهَلَ أو يُجهَلَ عَلَيَّ . (3)

الإمام الباقر عليه السلام :مَن قالَ حينَ يَخرُجُ مِن مَنزِلِهِ : «بِاسمِ اللّهِ ، حَسبِيَ اللّهُ ، تَوَكَّلتُ عَلَى اللّهِ ، اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ خَيرَ اُموري كُلِّها ، وأعوذُ بِكَ مِن خِزيِ الدُّنيا وعَذابِ الآخِرَةِ» كَفاهُ اللّهُ ما أهَمَّهُ مِن أمرِ دُنياهُ وآخِرَتِهِ . (4)

.


1- .سنن أبي داوود : ج 4 ص 41 ح 4020 ، سنن الترمذي : ج 4 ص 239 ح 1767 ، مسند ابن حنبل : ج 4 ص 100 ح 11469 ، المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 213 ح 7408 كلّها بزيادة «أو رداء» بعد «عمامة» ، كنز العمّال : ج 7 ص 118 ح 18267 .
2- .سنن الترمذي : ج 5 ص 490 ح 3427 ، مسند ابن حنبل : ج 10 ص 201 ح 26678 ، كنز العمّال : ج 7 ص 143 ح 18418 .
3- .سنن أبي داوود : ج 4 ص 325 ح 5094 ، المعجم الكبير : ج 24 ص 9 ح 11 ، المعجم الأوسط : ج 3 ص 34 ح 2383 ، الدعاء للطبراني : ص 148 ح 419 كلّها عن ميمونة .
4- .الكافي : ج 2 ص 541 ح 3 ، المحاسن : ج 2 ص 90 ح 1239 ، الأمان : ص 106 ، مُهَج الدعوات : ص 218 وليس فيه ذيله من «كفاه اللّه ...» ، عدّة الدّاعي : ص 266 كلّها عن أبي حمزة الثمالي ، بحار الأنوار : ج 76 ص 171 ح 20 .

ص: 423

ى _ پوشيدن جامه نو
ك _ بيرون رفتن از خانه

ى _ پوشيدن جامه نوسنن أبى داوود_ به نقل از ابو سعيد خُدرى _: پيامبر خدا هر گاه جامه اى نو ، پيراهن يا دستار ، مى پوشيد ، نام آن را مى برد و سپس مى گفت : «بار خدايا! ستايش ، تو راست . تو اين را بر من پوشاندى . خير اين و خير آنچه را برايش ساخته شده است ، از تو مى خواهم و از شرّ اين و شرّ آنچه برايش ساخته شده است ، به تو پناه مى برم» .

ك _ بيرون رفتن از خانهسنن الترمذى_ به نقل از اُمّ سلمه _: پيامبر صلى الله عليه و آله هر گاه از اتاقش خارج مى شد ، مى گفت : «به نام خدا . بر خدا توكّل كردم . بار خدايا! به تو پناه مى بريم از اين كه بلغزيم يا گم راه شويم ، ستم كنيم يا بر ما ستم شود ، و نادانى كنيم يا در باره ما نادانى شود .

سنن أبى داوود_ به نقل از اُمّ سلمه _: هيچ گاه پيامبر صلى الله عليه و آله از اتاق من خارج نشد ، مگر اين كه نگاهش را به آسمان برداشت و گفت : «بار خدايا! به تو پناه مى برم از اين كه گم راه شوم يا گم راهم كنند ، بلغزم يا لغزانده شوم ، ستم كنم يا به من ستم شود ، و نادانى كنم يا بر من نادانى شود» .

امام باقر عليه السلام :هر كس هنگامى كه از منزلش خارج مى شود ، بگويد : «به نام خدا . خدا مرا بس است . بر خدا توكّل كردم . بار خدايا! خير همه كارهايم را از تو مى خواهم و از خوارى در دنيا و عذاب آخرت ، به تو پناه مى برم» ، خداوند خواست هاى دنيا و آخرت او را برمى آورد .

.

ص: 424

عنه عليه السلام :مَن قالَ حينَ يَخرُجُ مِن بابِ دارِهِ : «أعوذُ بِما عاذَت بِهِ مَلائِكَةُ اللّهِ (1) مِن شَرِّ هذَا اليَومِ الجَديدِ الَّذي إذا غابَت شَمسُهُ لَم تَعُد ، ومِن شَرِّ نَفسي ومِن شَرِّ غَيري ، ومِن شَرِّ الشَّياطينِ ، ومِن شَرِّ مَن نَصَبَ لِأَولِياءِ اللّهِ ، ومِن شَرِّ الجِنِّ وَالإِنسِ ، ومِن شَرِّ السِّباعِ وَالهَوامِّ ، ومِن شَرِّ رُكوبِ المَحارِمِ كُلِّها ، اُجيرُ نَفسي بِاللّهِ مِن كُلِّ شَرٍّ» ، غَفَرَ اللّهُ لَهُ وتابَ عَلَيهِ ، وكَفاهُ الهَمَّ ، وحَجَزَهُ عَنِ السّوءِ ، وعَصَمَهُ مِنَ الشَّرِّ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :إذا خَرَجتَ مِن مَنزِلِكَ فَقُل : بِاسمِ اللّهِ ، تَوَكَّلتُ عَلَى اللّهِ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ ، اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ خَيرَ ما خَرَجتُ لَهُ ، وأعوذُ بِكَ مِن شَرِّ ما خَرَجتُ لَهُ ، اللّهُمَّ أوسِع عَلَيَّ مِن فَضلِكَ ، وأتمِم عَلَيَّ نِعمَتَكَ ، وَاستَعمِلني في طاعَتِكَ ، وَاجعَل رَغبَتي فيما عِندَكَ ، وَتوَفَّني عَلى مِلَّتِكَ ومِلَّةِ رَسولِكَ صلى الله عليه و آله . (3)

عنه عليه السلام :مَن قالَ حينَ يَخرُجُ مِن مَنزِلِهِ : «اللّهُ أكبَرُ اللّهُ أكبَرُ اللّهُ أكبَرُ ، بِاسمِ اللّهِ دَخَلتُ وبِاسمِ اللّهِ خَرَجتُ ، وعَلَى اللّهِ تَوَكَّلتُ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ ، وصَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، اللّهُمَّ افتَح لي في وَجهي هذا بِخَيرٍ ، اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن شَرِّ نَفسي ومِن شَرِّ غَيري ، ومِن شَرِّ كُلِّ دابَّةٍ أنتَ آخِذٌ بِناصِيَتِها ، إنَّ رَبّي عَلى صِراطٍ مُستَقيمٍ» ، كانَ في ضَمانِ اللّهِ حَتّى يَرجِعَ إلى مَنزِلِهِ . (4)

.


1- .في كتاب من لا يحضره الفقيه : «أعوذ باللّه ممّا عاذت منه ملائكة اللّه » .
2- .الكافي : ج 2 ص 541 ح 4 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 272 ح 2417 نحوه ، المحاسن : ج 2 ص 89 ح 1236 ، الأمان : ص 105 ، عدّة الداعي : ص 266 كلّها عن أبي بصير ، مكارم الأخلاق : ج 1 ص 526 ح 1831 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 170 ح 17 .
3- .الكافي : ج 2 ص 542 ح 5 ، المحاسن : ج 2 ص 91 ح 1240 ، الأمان : ص 105 كلّها عن معاوية بن عمّار ، الأمالي للطوسي : ص 371 ح 799 عن عليّ بن رزين عن الإمام الكاظم عن أبيه عليهماالسلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 76 ص 170 ح 16 .
4- .مكارم الأخلاق : ج 1 ص 527 ح 1834 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 251 ح 46 .

ص: 425

امام باقر عليه السلام :هر كس هنگامى كه از سرايش خارج مى شود ، بگويد : «پناه مى برم به كسى كه فرشتگان خدا بر او پناه بردند ، از شرّ اين روز جديدى كه چون خورشيدش غروب كند ، باز نمى گردد ، و از شرّ خودم و از شرّ جز خودم ، و از شرّ شياطين ، و از شرّ كسى كه با دوستان خدا به دشمنى برخاسته ، و از شرّ جن و انس ، و از شرّ درندگان و گزندگان ، و از شرّ دست يازيدن به سراسر حرام ها . خود را از هر شرّى ، در پناه خدا در مى آورم» ، خداوند او را مى آمرزد و توبه اش را مى پذيرد ، و نگرانى هايش را مى زدايد ، و از بدى دورش مى دارد و از گزند ، مصونش مى دارد .

امام صادق عليه السلام :هر گاه از منزلت بيرون مى روى ، بگو : «به نام خدا . به خدا توكّل كردم . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا . بار خدايا! خير آنچه (كار و روزى ام) را كه برايش بيرون مى روم ، از تو مى خواهم و از شرّ آنچه برايش بيرون مى روم ، به تو پناه مى برم . بار خدايا! از فضل خود ، به زندگى من گشايش ده ، و نعمتت را بر من كامل گردان ، و مرا در طاعتت به كار گير ، و خواست مرا در چيزى كه نزد توست ، قرار ده ، و مرا بر دين خودت و دين پيامبرت صلى الله عليه و آله بميران» .

امام صادق عليه السلام :هركس زمانى كه از منزلش خارج مى شود ، بگويد : «اللّه أكبر ، اللّه أكبر ، اللّه أكبر . به نام خدا وارد شدم و به نام خدا خارج مى شوم و بر خدا توكّل مى كنم . هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خداى والا و بزرگ . درود خدا بر محمّد و خاندان او باد . بار خدايا! اين [در ]را برايم به خير بگشاى . بار خدايا! از شرّ خودم و از شرّ جز خودم و از شرّ هر حيوانى كه زمام آن در دست توست ، به تو پناه مى برم . راستى كه پروردگار من ، بر راهى راست است» ، در پناه خدا خواهد بود تا آن گاه كه به منزلش باز گردد .

.

ص: 426

ل _ الخُروجُ إلَى السَّفَرِرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ مِن دُعائِهِ إذا أرادَ سَفَرا _: اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن وَعثاءِ (1) السَّفَرِ ، وكَآبَةِ المُنقَلَبِ ، وسوءِ المَنظَرِ فِي الأَهلِ وَالمالِ ، اللّهُمَّ اطوِ لَنَا الأَرضَ ، وهَوِّن عَلَينَا السَّفَرَ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله_ إذا أرادَ أن يَخرُجَ في سَفَرٍ _: اللّهُمَّ أنتَ الصّاحِبُ فِي السَّفَرِ ، وَالخَليفَةُ فِي الأَهلِ ، اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الضُّبنَةِ (3) فِي السَّفَرِ ، وَالكَآبَةِ فِي المُنقَلَبِ . (4)

الإمام عليّ عليه السلام_ مِن كَلامٍ لَهُ عِندَ عَزمِهِ عَلَى المَسيرِ إلَى الشّامِ _: اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن وَعثاءِ السَّفَرِ ، وكَآبَةِ المُنقَلَبِ ، وسوءِ المَنظَرِ (5) فِي الأَهلِ وَالمالِ وَالوَلَدِ . اللّهُمَّ أنتَ الصّاحِبُ فِي السَّفَرِ ، وأنتَ الخَليفَةُ فِي الأَهلِ ، ولا يَجمَعُهُما غَيرُكَ ، لِأَنَّ المُستَخلَفَ لا يَكونُ مُستَصحَبا وَالمُستَصحَبُ لا يَكونُ مُستَخلَفا . (6)

.


1- .وَعْثاء السفر : أي شدَّته ومشقّته (النهاية : ج 5 ص 206 «وعث») .
2- .سنن أبي داوود : ج 3 ص 33 ح 2598 ، السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 128 ح 10334 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 428 ح 9605 ، الدعاء للطبراني : ص 256 ح 808 وفيه «البعيد» بدل «الأرض» وكلّها عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 6 ص 732 ح 17616 .
3- .الضُّبْنَةُ : ما تحت يدك من مال وعيال ومن تلزمك نفقتهم ، أي تعوّذ باللّه من كثرة العيال في مظنّة الحاجة وهو السَّفر (النهاية : ج 3 ص 73 «ضبن») .
4- .مسند ابن حنبل : ج 1 ص 550 ح 2311 ، صحيح ابن حبّان : ج 6ص 431 ح 2716 ، السنن الكبرى : ج 5 ص 410 ح 10304 ، المعجم الكبير : ج 11 ص 223 ح 11735 ، مسند أبي يعلى : ج 3 ص 15 ح 2349 كلّها عن ابن عبّاس ، كنز العمّال : ج 6 ص 735 ح 17626 .
5- .قوله : «وسوء المنظر» ، المنظر مصدر ميمي أو اسم مكان ، وحاصله الاستعاذة من أن ينظرفي سفره _ أو بعد رجوعه _ في أهله وماله وولده إلى شيء يسوؤه (بحار الأنوار : ج 100 ص 114) .
6- .نهج البلاغة : الخطبة 46 ، بحار الأنوار : ج 32 ص 391 ح 362 .

ص: 427

ل _ رفتن به سفر

ل _ رفتن به سفرپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ از دعاى ايشان در هنگامى كه آهنگ سفر داشت _: بار خدايا! از دشوارى هاى سفر ، و اندوه بازگشت (/ دل تنگى بازگشت) و روبه رو شدن با منظره ناخوش در خانواده و اموال ، به تو پناه مى برم . بار خدايا! زمين را برايمان در هم پيچ (راه را كوتاه نما) . و سفر را برايمان آسان گردان» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ هر گاه مى خواست به سفرى برود _: بار خدايا! تو ، هم يار سفر هستى و هم جانشين [مسافر] در خانواده[اش] . بار خدايا! از [بدرفتارى با ]همسفران (1) در سفر ، و افسردگى در بازگشت ، به تو پناه مى برم .

امام على عليه السلام_ از گفتار ايشان در هنگامى كه آهنگ حركت به سوى شام كرد _: بار خدايا! از سختى سفر ، و ناراحتى در بازگشت ، و مواجه شدن با منظره ناخوشايند در زن و دارايى و فرزند ، به تو پناه مى برم . بار خدايا! تو ، هم رفيق سفر هستى و هم جانشين در خانواده ، و جز تو ، كسى اين دو حالت را هم زمان ندارد ؛ زيرا آن كه جانشين است ، همراه نيست و آن كه همراه است ، جانشين نيست .

.


1- .واژه «ضُبنة» در متن عربى ، به معناى دوستانى است كه مخارج راه ندارند . بنا بر اين ، منظور ، اين است : خدايا! به تو پناه مى برم كه به آنان ناسزا بگويم . نيز در معناى عائله تحت تكفّل به كار مى رود . در اين صورت ، مراد اين است كه : پناه مى برم به تو از اين كه در سفر ، مخارج عائله زياد باشد .

ص: 428

عنه عليه السلام_ في دُعائِهِ إذا بَرَزَ لِلسَّفَرِ _: أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ ، وأشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا عَبدُهُ ورَسولُهُ ، الحَمدُ للّهِِ الَّذي هَدانا لِلإِسلامِ ، وجَعَلَنا مِن خَيرِ اُمَّةٍ اُخرِجَت لِلنّاسِ ، «سُبْحَ_نَ الَّذِى سَخَّرَ لَنَا هَ_ذَا وَ مَا كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ» (1) . اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن وَعثاءِ السَّفَرِ ، وكَآبَةِ المُنقَلَبِ ، وسوءِ المَنظَرِ فِي الأَهلِ وَالمالِ وَالوَلَدِ . اللّهُمَّ أنتَ الصّاحِبُ فِي السَّفَرِ ، وَالخَليفَةُ فِي الأَهلِ ، وَالمُستَعانُ عَلَى الأَمرِ ، اطوِ لَنَا البَعيدَ ، وسَهِّل لَنا الحُزونَةَ (2) وَاكفِنَا المُهِمَّ ، إنَّكَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :إذا خَرَجتَ مِن بَيتِكَ تُريدُ الحَجَّ وَالعُمرَةَ إن شاءَ اللّهُ ، فَادعُ دُعاءَ الفَرَجِ وهُوَ : ... اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن وَعثاءِ السَّفَرِ ، وكَآبَةِ المُنقَلَبِ ، وسوءِ المَنظَرِ فِي الأَهلِ وَالمالِ وَالوَلَدِ ، اللّهُمَّ أنتَ عَضُدي وناصِري ، بِكَ أحُلُّ وبِكَ أسيرُ . (4)

م _ نُزولُ المُسافِرِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا نَزَلَ أحَدُكُم مَنزِلاً فَليَقُل : «أعوذُ بِكَلِماتِ اللّهِ التّامّاتِ مِن شَرِّ ما خَلَقَ» ، فَإِنَّهُ لا يَضُرُّهُ شَيءٌ حَتّى يَرتَحِلَ مِنهُ . (5)

الأمان :رَوَينا في كِتابِ مِصباحِ الزّائِرِ وجَناحِ المُسافِرِ وغَيرِهِ مِنَ النَّقلِ الظّاهِرِ أنَّ المُسافِرَ إذا نَزَلَ بِبَعضِ المَنازِلِ يَقولُ : «اللّهُمَّ أنزِلني مُنزَلاً مُبارَكا وأنتَ خَيرُ المُنزِلينَ» ، ويُصَلّي رَكعَتَينِ بِالحَمدِ وما يَشاءُ مِنَ السُّوَرِ القِصارِ ، ويَقولُ : «اللّهُمَّ ارزُقنا خَيرَ هذِهِ البُقعَةِ وأعِذنا مِن شَرِّها ، اللّهُمَّ أطعِمنا مِن جَناها ، وأعِذنا مِن وَباها (6) ، وحَبِّبنا إلى أهلِها ، وحَبِّب صالِحي أهلِها إلَينا» ، ويَقولُ : «أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ، وأنَّ مُحَمَّدا عَبدُهُ ورَسولُهُ ، وأنَّ عَلِيّا أميرَ المُؤمِنينَ وَالأَئِمَّةَ مِن وُلدِهِ أئِمَّةٌ ، أتَوَلّاهُم وأبرَأُ مِن أعدائِهِم . اللّهُمَّ إنِّي أسأَ لُكَ خَيرَ هذِهِ البُقعَةِ وأعوذُ بِكَ مِن شَرِّها ، اللّهُمَّ اجعَل أوَّلَ دُخولِنا هذا صَلاحا ، وأوسَطَهُ فَلاحا ، وآخِرَهُ نَجاحا» . (7)

.


1- .الزخرف : 13 .
2- .الحَزنُ : المكانُ الغليظ الخشن ، والحزونة : الخشونة (النهاية : ج 1 ص 380 «حزن») .
3- .دعائم الإسلام : ج 1 ص 347 ، مستدرك الوسائل : ج 8 ص 140 ح 9246 .
4- .الكافي : ج 4 ص 284 ح 2 ، تهذيب الأحكام : ج 5 ص 50 ح 154 كلاهما عن معاوية بن عمّار ، مصباح المتهجّد : ص 717 ح 779 عن صفوان نحوه وليس فيه ذيله ، بحار الأنوار : ج 100 ص 108 ح 13 .
5- .صحيح مسلم : ج 4 ص 2081 ح 55 و ص 2080 ح 54 ، سنن الترمذي : ج 5 ص 496 ح 3437 نحوه ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1174 ح 3547 ، مسند ابن حنبل : ج 10 ص 320 ح 27192 و ص 369 ح 27379 ، سنن الدارمي : ج 2 ص 743 ح 2580 كلّها عن خولة بنت حكيم السلميّة ، كنز العمّال : ج 6 ص 709 ح 17512 .
6- .الوَبا : بالقصر والمدّ والهمز ، الطاعون والمرض العام (النهاية : ج 5 ص 144 «وبا») .
7- .الأمان : ص 136 ، مصباح الزائر : ص 37 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 261 ح 56 .

ص: 429

م _ فرود آمدن مسافر

امام على عليه السلام_ در دعاى ايشان ، هر گاه براى سفر ، خارج مى شد _: گواهى مى دهم كه معبودى جز خداى يگانه نيست ، و گواهى مى دهم كه محمّد ، بنده و فرستاده اوست . ستايش ، خدايى را كه به اسلام ، هدايتمان فرمود و ما را از بهترين امّت هايى قرار داد كه براى مردم ، پديد آورده شدند «پاكا خدايى كه اين را رام ما ساخت ، در حالى كه ما بر آن توانا نبوديم» . بار خدايا! از دشوارى سفر ، و اندوه در بازگشت ، و صحنه ناخوشايند در باره زن و خواسته و فرزند ، به تو پناه مى برم . بار خدايا! تويى يار سفر و جانشين در خانواده و آن كه در كارها از او كمك گرفته مى شود . دور را برايمان نزديك نماى ، و ناهموارى ها را برايمان هموار گردان ، و نيازهايمان را برآورده ساز ، كه تو بر هر چيز ، توانايى .

امام صادق عليه السلام :هر گاه به خواست خدا از خانه ات براى حج و عمره خارج شدى ، دعاى فرج را بخوان ، و آن ، اين است : « ... بار خدايا! از دشوارى سفر ، و اندوه در بازگشت ، و مواجه شدن با صحنه ناخوشايند در باره زن و خواسته و فرزند ، به تو پناه مى برم . بار خدايا! تويى بازو و ياور من . به يارى تو ، بار مى افكنم و به مدد تو ، حركت مى كنم» .

م _ فرود آمدن مسافرپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه يكى از شما در منزلگاهى فرود آمد ، بگويد : «به كلمات تامّ خدا پناه مى برم از گزند آنچه آفريده است» . در اين صورت ، تا زمانى كه از آن جا بكوچد ، هيچ چيز به او گزندى نمى رساند .

الأمان :در كتاب مصباح الزائر و جناح المسافر و جز آن ، از نقل ظاهر ، روايت كرده ايم كه مسافر ، هر گاه در منزلگاهى فرود آمد ، بگويد : «بار خدايا! مرا در جايى پُربركت فرود آور ، كه تو بهترين فرودآورندگانى» و دو ركعت نماز با حمد و هر سوره كوتاهى كه مى خواهد ، بخواند و بگويد : «بار خدايا! خير اين سرزمين را روزىِ ما فرما و ما را از شرّ آن در پناه خود بدار . بار خدايا! ما را از ميوه [و حاصل] آن ، خوراك ده و از بيمارى وباى آن ، در پناه خود بدار و نزد اهل اين سرزمين ، محبوبمان گردان و اهالى نيك آن را محبوب ما بدار» و بگويد : «گواهى مى دهم كه معبودى جز خداى يكتا و بى انباز نيست و محمّد ، بنده و فرستاده اوست و على ، امير مؤمنان ، و امامان از نسل او پيشوا هستند . آنان را دوست مى دارم و از دشمنانشان بيزارم . بار خدايا! خير اين سرزمين را از تو درخواست مى كنم و از شرّ آن به تو پناه مى برم . بار خدايا! آغاز در آمدنمان به اين مكان را دوستى قرار ده و ميانش را رستگارى و پايانش را كاميابى» .

.

ص: 430

ن _ دُخولُ المُسافِرِ المَدينَةَ أوِ القَريَةَرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ لِعَلِيٍّ عليه السلام _: يا عَلِيُّ ، إذا أرَدتَ مَدينَةً أو قَريَةً فَقُل حينَ تُعايِنُها : اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ خَيرَها ، وأعوذُ بِكَ مِن شَرِّها ، اللّهُمَّ حَبِّبنا إلى أهلِها وحَبِّب صالِحي أهلِها إلَينا . (1)

السنن الكبرى عن صهيب :إنَّ مُحَمَّدا رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله لَم يَرَ قَريَةً يُريدُ دُخولَها إلّا قالَ حينَ يَراها : اللّهُمَّ رَبَّ السَّماواتِ السَّبعِ وما أظلَلنَ ، ورَبَّ الأَرَضينَ السَّبعِ وما أقلَلنَ ، ورَبَّ الشَّياطينِ وما أضلَلنَ ، ورَبَّ الرِّياحِ وما ذَرَينَ (2) ، فَإِنّا نَسأَ لُكَ خَيرَ هذِهِ القَريَةِ وخَيرَ أهلِها ، ونَعوذُ بِكَ مِن شَرِّها وشَرِّ أهلِها وشَرِّ ما فيها . (3)

.


1- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 298 ح 2509 ، المحاسن : ج 2 ص 123 ح 1344 عن الإمام الكاظم عن أبيه عن جدّه عليهم السلام وزاد فيه «اللّهمّ أطعمنا من جناها ، وأعذنا من وبائها» بعد «من شرّها» ، مكارم الأخلاق : ج 1 ص 553 ح 1908 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 248 ح 41 .
2- .ذَرَتْهُ الريح : أي أطارته (النهاية : ج 2 ص 159 «ذرا») .
3- .السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 139 ح 10377 و ص 140 ح 10378 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 110 ح 2488 و ج 2 ص 614 ح 1634 ، صحيح ابن حبّان : ج 6 ص 426 ح 2709 ؛ المحاسن : ج 2 ص 124 ح 1346 عن عليّ بن المغيرة عن الإمام الصادق عليه السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 76 ص 248 ح 43 .

ص: 431

ن _ وارد شدن مسافر به شهر يا روستا

ن _ وارد شدن مسافر به شهر يا روستاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ به على عليه السلام _: اى على! هر گاه آهنگ شهر يا روستايى كردى ، زمانى كه چشمت به آن افتاد ، بگو : «بار خدايا! خير آن را از تو درخواست مى كنم و از بدى هايش ، به تو پناه مى برم . بار خدايا! ما را در نزد اهالى آن ، محبوب گردان و اهالى نيك آن را محبوب ما بدار» .

السنن الكبرى_ به نقل از صهيب _: پيامبر خدا ، محمّد صلى الله عليه و آله ، هر گاه روستايى را كه مى خواست وارد آن شود ، مى ديد ، با ديدن آن مى گفت : «بار خدايا! اى پروردگار هفت آسمان و آنچه در زير آنهاست ، و اى پروردگار هفت زمين و آنچه بر روى آنهاست ، و اى پروردگار شياطين و هر آن كس كه گم راهش كردند ، و اى پروردگار بادها و آنچه بادها افشاندند! خوبىِ اين روستا و خوبىِ اهالى آن را از تو درخواست مى كنيم و از بدى آن و بدى اهالى اش و بدى آنچه در آن است ، به تو پناه مى بريم» .

.

ص: 432

المعجم الكبير عن أبي معتب بن عمرو :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله لَمّا أشرَفَ عَلى خَيبَرَ قالَ لِأَصحابِهِ _ وأنَا فيهِم _ : قِفوا ، ثُمَّ قالَ : «اللّهُمَّ رَبَّ السَّماواتِ وما أظلَلنَ ، ورَبَّ الأَرَضينَ وما أقلَلنَ ، ورَبَّ الشَّياطينِ وما أضلَلنَ ، ورَبَّ الرِّياحِ وما ذَرَينَ ، أسأَ لُكَ خَيرَ هذِهِ القَريَةِ وخَيرَ أهلِها ، وأعوذُ بِكَ مِن شَرِّها وشَرِّ أهلِها وشَرِّ ما فيهَا ، اقدَموا (1) بِاسمِ اللّهِ» ، وكانَ يَقولُها لِكُلِّ قَريَةٍ يَدخُلُها . (2)

مروج الذهب عن المنذر بن الجارود :لَمّا قَدِمَ عَلِيٌّ عليه السلام البَصرَةَ ... فَساروا حَتّى نَزَلُوا المَوضِعَ المَعروفَ بِالزّاوِيَةِ ، فَصَلّى أربَعَ رَكَعاتٍ ، وعَفَّرَ خَدَّيهِ عَلَى التُّرابِ وقَد خالَطَ ذلِكَ دُموعَهُ ، ثُمَّ رَفَعَ يَدَيهِ يَدعو : اللّهُمَّ رَبَّ السَّماواتِ وما أظَلَّت ، وَالأَرَضينَ وما أقَلَّت ، ورَبَّ العَرشِ العَظيمِ ، هذِهِ البَصرَةُ ، أسأَ لُكَ مِن خَيرِها ، وأعوذُ بِكَ مِن شَرِّها ، اللّهُمَّ أنزِلنا فيها خَيرَ مُنزَلٍ وأنتَ خَيرُ المُنزِلينَ . (3)

س _ رُجوعُ المُسافِرِالمعجم الأوسط عن جابر بن عبد اللّه :قَفَلَ (4) النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله ، فَلَمّا دَنا مِنَ المَدينَةِ قالَ : آئِبونَ تائِبونَ عابِدونَ لِرَبِّنا حامِدونَ ، اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن وَعثاءِ السَّفَرِ ، وكَآبَةِ المُنقَلَبِ ، وسوءِ المَنظَرِ فِي الأَهلِ وَالمالِ . (5)

.


1- .في المصدر : «قدموا» ، والتصويب من السيرة النبويّة .
2- .المعجم الكبير : ج 22 ص 359 ح 902 ، السيرة النبويّة لابن هشام : ج 3 ص 343 ، اُسد الغابة : ج 6 ص 287 .
3- .مروج الذهب : ج 2 ص 368 _ 370 ؛ مستدرك الوسائل : ج 8 ص 231 ح 9325 .
4- .قَفَلَ من سَفَرِهِ : رَجَعَ (المصباح المنير : ص 511 «قفل») .
5- .المعجم الأوسط : ج 6 ص 147 ح 6044 ، الطبقات الكبرى : ج 2 ص 79 نحوه ؛ وقعة صفّين : ص 528 عن عبد الرحمن بن جندب عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 32 ص 550 ح 462 وراجع مكارم الأخلاق : ج 1 ص 553 ح 1907 .

ص: 433

س _ بازگشت مسافر

المعجم الكبير_ به نقل از ابو معتب بن عمرو _: پيامبر خدا چون نزديك خيبر رسيد ، به يارانش _ كه من نيز در ميان آنان بودم _ فرمود : «بايستيد» و سپس گفت : «بار خدايا! اى پروردگار آسمان ها و آنچه در زير آنهاست ، و اى پروردگار زمين ها و آنچه بر روى آنهاست ، و اى پروردگار شياطين و كسانى كه گم راهشان كردند ، و اى پروردگار بادها و آنچه بادها افشاندند! خوبىِ اين آبادى و خوبىِ اهالى آن را از تو مى خواهم و از بدى آن و بدى اهالى اش و بدى آنچه در اين آبادى است ، به تو پناه مى برم . به نام خدا ، حركت كنيد» . ايشان به هر آبادى اى كه وارد مى شد ، اين دعا را مى خواند .

مروج الذهب_ به نقل از منذر بن جارود _: چون على عليه السلام به بصره در آمد ... ، حركت كردند تا در محلّ معروف به «زاويه» فرود آمدند . [امام عليه السلام ] چهار ركعت نماز گزارد و گونه هايش را بر خاك نهاد و اشك هايش با خاك در آميخت . سپس دستانش را برداشت و دعا كرد : «بار خدايا! اى پروردگار آسمان ها و آنچه در زير آنهاست ، و اى پروردگار زمين ها و آنچه در روى آنهاست ، و اى پروردگار عرش بزرگ! اين ، بصره است . خوبىِ آن را از تو مى خواهم و از بدى آن به تو پناه مى برم . بار خدايا! ما را در آن ، فرودى فرخنده آر ، كه تو بهترين فرودآورندگانى» .

س _ بازگشت مسافرالمعجم الأوسط_ به نقل از جابر بن عبد اللّه _: پيامبر صلى الله عليه و آله باز گشت و چون نزديك مدينه رسيد ، فرمود : «بازآينده ، توبه كننده ، پرستنده و ستاينده پروردگار خويشيم . بار خدايا! از رنج سفر ، و اندوه بازگشت و روبه رو شدن با صحنه ناخوشايند در خانواده و اموال ، به تو پناه مى برم» .

.

ص: 434

ع _ رُؤيَةُ الهِلالِمسند ابن حنبل عن عبادة بن الصامت :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا رَأَى الهِلالَ قالَ : اللّهُ أكبَرُ ، الحَمدُ للّهِِ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ ، اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ خَيرَ هذَا الشَّهرِ ، وأعوذُ بِكَ مِن شَرِّ القَدَرِ ، ومِن سوءِ الحَشرِ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :إذا رَأَيتَ الهِلالَ فَلا تَبرَح (2) وقُل : اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ خَيرَ هذَا الشَّهرِ وفَتحَهُ ونورَهُ ونَصرَهُ وبَرَكَتَهُ وطَهورَهُ ورِزقَهُ ، وأسأَ لُكَ خَيرَ ما فيهِ وخَيرَ ما بَعدَهُ ، وأعوذُ بِكَ مِن شَرِّ ما فيهِ وشَرِّ ما بَعدَهُ ، اللّهُمَّ أدخِلهُ عَلَينا بِالأَمنِ وَالإِيمانِ وَالسَّلامَةِ وَالإِسلامِ وَالبَرَكَةِ وَالتَّوفيقِ لِما تُحِبُّ وتَرضى . (3)

عنه عليه السلام_ أنَّهُ كانَ يَقولُ إذا رَأَى الهِلالَ _: اللّهُمَّ ارزُقنا خَيرَهُ ونَصرَهُ ، وبَرَكَتَهُ ، وفَتحَهُ ، ونَعوذُ بِكَ مِن شَرِّهِ وشَرِّ ما بَعدَهُ . (4)

.


1- .مسند ابن حنبل : ج 8 ص 424 ح 22855 ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج 2 ص 509 ح 1 و ج 7 ص 120 ح 1 ، السنّة لابن أبي عاصم : ص 169 ح 387 ، كنز العمّال : ج 7 ص 78 ح 18043 .
2- .أي لا تزل على مكانك حتى تدعو بهذا الدُّعاء (مرآة العقول : ج 16 ص 228) . وقال الجوهري : برح : أي زالَ ، ولا أبرحُ أفعلُ ذلك : أي لا أزال أفعلهُ ، وبرحَ مكانه : أي زالَ عنه (الصحاح : ج 1 ص 355 «برح») .
3- .الكافي : ج 4 ص 76 ح 8 ، تهذيب الأحكام : ج 4 ص 197 ح 564 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 100 ح 1845 ، الإقبال : ج 1 ص 65 ، دعائم الإسلام : ج 1 ص 271 نحوه ، بحار الأنوار : ج 96 ص 382 ح 8 .
4- .الأمالي للطوسي : ص 647 ح 1341 عن عبّاد بن صهيب عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 95 ص 346 ح 7 ؛ المصنّف لابن أبي شيبة : ج 7 ص 121 ح 4 عن أبي عبيدة ، كنز العمّال : ج 8 ص 596 ح 24310 نقلاً عن ابن النجّار عن الحارث .

ص: 435

ع _ ديدن ماه نو

ع _ ديدن ماه نومسند ابن حنبل_ به نقل از عبادة بن صامت _: پيامبر خدا هرگاه ماه نو را مى ديد ، مى فرمود : «خدا بزرگ تر از هر توصيفى است . ستايش خداى را . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا . بار خدايا! خير اين ماه را از تو مى خواهم و از بدى تقدير ، و از بد محشور شدن [در قيامت] به تو پناه مى برم» .

امام على عليه السلام :هرگاه ماه نو را ديدى ، از جاى خود تكان نخور و بگو : «بار خدايا! خوبىِ اين ماه و گشايش و روشنايى و فيروزى و خجستگى و پاكى و روزىِ آن را از تو مى خواهم و خوبىِ آنچه در اين ماه است و خوبىِ ماه هاى پس از آن را از تو درخواست مى كنم و از بدى اين ماه و بدى ماه هاى پس از آن ، به تو پناه مى برم . بار خدايا! اين ماه را با امنيت و ايمان و سلامت و اسلام و بركت و توفيق براى آنچه تو دوست دارى و مى پسندى ، بر ما در آور» .

امام على عليه السلام_ آن گاه كه ماه نو را مى ديد _: بار خدايا! خوبى و فيروزى و خجستگى و گشايشِ اين ماه را روزىِ ما فرما و از بدى اين ماه و بدى ماه هاى پس از آن ، به تو پناه مى بريم .

.

ص: 436

ف _ رُؤيَةُ المُبتَلىالفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام :إذا نَظَرتَ إلى أهلِ البَلاءِ فَقُل ثَلاثَ مَرّاتٍ : الحَمدُ للّهِِ الَّذي عافاني مِمَّا ابتَلاكَ بِهِ ولَو شاءَ لَفَعَلَ ، وأنَا أعوذُ بِاللّهِ مِنها ومِمَّا ابتَلاكَ بِهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ الَّذي فَضَّلَني عَلى كَثيرٍ مِن خَلقِهِ . (1)

مشكاة الأنوار :عَنِ الباقِرِ عليه السلام أنَّهُ كانَ يَكرَهُ أن يُسمِعَ مِنَ المُبتَلَى التَّعَوُّذَ مِنَ البَلاءِ (2) . (3)

ص _ دَفنُ المَيِّتِسنن أبي داوود عن البراء بن عازب :خَرَجنا مَعَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله في جِنازَةِ رَجُلٍ مِنَ الأَنصارِ فَانتَهَينا إلَى القَبرِ ولَمّا يُلحَد ، فَجَلَسَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله وجَلَسنا حَولَهُ كَأَنَّما عَلى رُؤوسِنَا الطَّيرُ ، وفي يَدِهِ عودٌ يَنكُتُ (4) بِهِ فِي الأَرضِ ، فَرَفَعَ رَأسَهُ فَقالَ : اِستَعيذوا بِاللّهِ مِن عَذابِ القَبرِ _ مَرَّتَينِ أو ثَلاثا _ . (5)

الإمام الصادق عليه السلام :إذا وَضَعتَهُ [ المَيِّتَ] في لَحدِهِ فَليَكُن أولَى النّاسِ بِهِ مِمّا يَلي رَأسَهُ ، لِيَذكُرَ اسمَ اللّهِ ويُصَلِّيَ عَلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ، ويَتَعَوَّذَ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ ، وَليَقرَأ فاتِحَةَ الكِتابِ ، وَالمُعَوِّذَتَينِ ، وقُل هُوَ اللّهُ أحَدٌ ، وآيَةَ الكُرسِيِّ . (6)

الكافي عن عليّ بن يقطين :سَمِعتُ أبَا الحَسَنِ عليه السلام يَقولُ : لا تَنزِل فِي القَبرِ وعَلَيكَ العِمامَةُ وَالقَلَنسُوَةُ ، ولَا الحِذاءُ ولَا الطَّيلَسانُ ، وحُلَّ أزرارَكَ ، وبِذلِكَ سُنَّةُ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله جَرَت ، وَليَتَعَوَّذ بِاللّهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ ، وَليَقرَأ فاتِحَةَ الكِتابِ ، وَالمُعَوِّذَتَينِ وقُل هُوَ اللّهُ أحَدٌ ، وآيَةَ الكُرسِيِّ . (7)

.


1- .الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام : ص 399 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 217 ح 3 .
2- .المراد بهذه الرواية _ مع الأخذ بنظر الاعتبار الرواية السابقة _ هو أن تكون الاستعاذة عند رؤية المبتلى بنحوٍ بحيث لا يلتفت إليها نفس المبتلى .
3- .مشكاة الأنوار : ص 67 ح 103 ، بحار الأنوار : ج 75 ص 16 ح 11 .
4- .النَّكتُ : أن تضرب في الأرض بقضيبٍ فيُؤثّرَ فيها (القاموس المحيط : ج 1 ص 159 «نكت») .
5- .سنن أبي داوود : ج 4 ص 239 ح 4753 ، مسند ابن حنبل : ج 6 ص 413 ح 18559 و ص 430 ح 18637 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 93 ح 107 كلاهما نحوه ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج 3 ص 256 ح 1 .
6- .تهذيب الأحكام : ج 1 ص 317 ح 922 و ص 313 ح 909 ، علل الشرايع : ص 306 ح 1 كلاهما نحوه وكلّها عن محمّد بن عجلان ، بحار الأنوار : ج 82 ص 28 ح 15 .
7- .الكافي : ج 3 ص 192 ح 2 وراجع علل الشرايع : ص 305 ح 1 وبحار الأنوار : ج 82 ص 30 ح 16 .

ص: 437

ف _ ديدن گرفتاران و آسيب ديدگان
ص _ خاكسپارى مرده

ف _ ديدن گرفتاران و آسيب ديدگانالفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام :هر گاه آسيب ديده اى را ديدى ، [پيش خود ، آهسته ]سه مرتبه بگو : «ستايش ، خداى را كه مرا از آنچه تو را بِدان دچار ساخت ، به سلامت داشت ، كه اگر مى خواست ، چنان مى كرد . پناه مى برم به خدا از اين [آسيب] و از آنچه تو را بِدان دچار ساخت . و ستايش ، خداى را كه مرا بر بسيارى از آفريدگانش برترى بخشيد» .

مشكاة الأنوار :در باره امام باقر عليه السلام روايت شده است كه ايشان دوست نداشت كه آسيب ديده ، پناه بردن [او ]به خدا از آسيب را بشنود . (1)

ص _ خاكسپارى مردهسنن أبى داوود_ به نقل از براء بن عازب _: با پيامبر خدا در پى جنازه مردى از انصار خارج شديم و به محلّ گور رسيديم . چون او را در لحد نهادند ، پيامبر خدا نشست و ما نيز گرد ايشان آرام نشستيم و تكان نمى خورديم . در دست پيامبر صلى الله عليه و آله چوبى بود و با نوك آن به زمين مى زد [و در حال تفكّر بود] . پس ، سرش را بلند كرد و دو يا سه بار فرمود : «از عذاب قبر ، به خدا پناه ببريد» .

امام صادق عليه السلام :چون او (مرده) را در گورش نهادى ، نزديك ترين كس به او (ولىّ او) در طرف سرش قرار گيرد و نام خدا را ببرد و بر پيامبر صلى الله عليه و آله صلوات بفرستد و از شيطانِ رانده شده ، به خدا پناه ببرد و فاتحة الكتاب و معوّذتين و «قل هو اللّه أحد» و آية الكرسى بخواند .

الكافى_ به نقل از على بن يقطين _: از امام كاظم عليه السلام شنيدم كه مى فرمايد : «با دستار و كلاه و كفش و طيلسان ، داخل قبر مشو و دكمه هايت را باز كن ، كه پيامبر خدا چنين عمل مى كرد . و [شخصى كه براى نهادن مرده در لحد ، وارد قبر مى شود] از شيطانِ رانده شده به خدا پناه ببرد و بايد فاتحة الكتاب و معوذّتين و «قل هو اللّه أحد» و آية الكرسى بخواند .

.


1- .يعنى امام عليه السلام هنگام ديدن شخص آسيب ديده ، با صداى بلند ، استعاذه نمى كرد كه او بشنود .

ص: 438

5 / 10تِلكَ الحالاتُأ _ الغَضَبُالإمام الصادق عليه السلام :قُل عِندَ الغَضَبِ : اللّهُمَّ أذهِب عَنّي غَيظَ قَلبي ، وَاغفِر لي ذَنبي ، وأجِرني مِن مُضِلّاتِ الفِتَنِ ، أسأَ لُكَ رِضاكَ وأعوذُ بِكَ مِن سَخَطِكَ ، أسأَ لُكَ جَنَّتَكَ وأعوذُ بِكَ مِن نارِكَ ، أسأَ لُكَ الخَيرَ كُلَّهُ وأعوذُ بِكَ مِنَ الشَرِّ كُلِّهِ ، اللّهُمَّ ثَبِّتني عَلَى الهُدى وَالصَّوابِ ، وَاجعَلني راضِيا مَرضِيّا ، غَيرَ ضالٍّ ولا مُضِلٍّ . (1)

راجع : ص 258 (بركات الاستعاذة / كظم الغيظ) .

ب _ النَّومُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا أوَيتَ إلى فِراشِكَ، فَتَعَوَّذ بِاللّهِ مِن شَرِّ يَومِ القِيامَةِ ، ومِن شَرِّ الحِسابِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إذا أنتَ أوَيتَ إلى فِراشِكَ ، فَتَعَوَّذ بِاللّهِ مِن كُرَبِ يَومِ القِيامَةِ وسوءِ الحِسابِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :إذا أوَيتَ إلى فِراشِكَ فَقُل : الحَمدُ للّهِِ الَّذي مَنَّ عَلَيَّ فَأَفضَلَ ، وَالحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ ، رَبِّ كُلِّ شَيءٍ وإلهِ كُلِّ شَيءٍ ، أعوذُ بِكَ مِنَ النّارِ . (4)

.


1- .مكارم الأخلاق : ج 2 ص 154 ح 2377 ، بحار الأنوار : ج 95 ص 338 ح 1 .
2- .الدرّ المنثور : ج 8 ص 443 نقلاً عن ابن مردويه عن أبي هريرة .
3- .تفسير الطبري : ج 15 الجزء 30 ص 93 ، تفسير ابن كثير : ج 8 ص 370 كلاهما عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 4 ص 151 ح 9953 .
4- .كنز العمّال : ج 15 ص 330 ح 41260 نقلاً عن البزّار عن بريدة .

ص: 439

5 / 10 و هنگام اين چند حالت
الف _ حالت خشم
ب _ حالت خفتن

5 / 10و هنگام اين چند حالتالف _ حالت خشمامام صادق عليه السلام :در هنگام خشم بگو : «بار خدايا! خشم دلم را از من بِبَر ، و گناهم را بيامرز ، و مرا از فتنه هاى گم راه كننده ، در پناه خود بدار . خشنودى تو را از تو مى خواهم و از ناخشنودى ات ، به تو پناه مى آورم . بهشتت را از تو مى خواهم و از آتشت به تو پناه مى آورم . همه خوبى را از تو مى خواهم و از همه بدى ، به تو پناه مى آورم . بار خدايا! مرا بر راستى و درستى ، پايدار بدار و چنانم گردان كه از تو خشنود باشم و تو از من خشنود باشى ، و گم راه و گم راهگر نباشم» .

ر . ك : ص 259 (بركت هاى پناه بردن به خدا / فرو نشاندن خشم) .

ب _ حالت خفتنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :چون به بستر خود رفتى ، از گزند [و سختىِ] روز رستاخيز و از سختىِ حسابرسى ، به خدا پناه ببر .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه به رختخوابت رفتى، از اندوه هاى روز رستاخيز و سختى حسابرسى ، به خدا پناه ببر .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه به بسترت رفتى ، بگو : «ستايش خداى را كه به من نعمت داد و لطف نمود ، و ستايش ، خداى را كه پروردگار جهانيان است ؛ پروردگار همه چيز و معبود همگان . از آتش ، به خدا پناه مى برم» .

.

ص: 440

عنه صلى الله عليه و آله :لِيَقُل أحَدُكُم حينَ يُريدُ أن يَنامَ : آمَنتُ بِاللّهِ وكَفَرتُ بِالطّاغوتِ (1) ، وَعدُ اللّهِ حَقٌّ وصَدَقَ المُرسَلونَ ، اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن طَوارِقِ هذَا اللَّيلِ ، إلّا طارِقا يَطرُقُ بِخَيرٍ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :كانَ [ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله ] يَقولُ عِندَ مَضجَعِهِ : اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِوَجهِكَ الكَريمِ ، وكَلِماتِكَ التّامَّةِ ، مِن شَرِّ ما أنتَ آخِذٌ بِناصِيَتِهِ... . (3)

المعجم الصغير عن عائشة :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا أوى إلى فِراشِهِ قالَ : اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الشَّرِّ وَلوعا (4) ، ومِنَ الجوعِ ضَجيعا . (5)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ إذا أوى إلى فِراشِهِ _: اللّهُمَّ رَبَّ السَّماواتِ ورَبَّ الأَرضِ ، ورَبَّ كُلِّ شَيءٍ ، فالِقَ (6) الحَبِّ وَالنَّوى ، مُنَزِّلَ التَّوراةِ وَالإِنجيلِ وَالقُرآنِ ، أعوذُ بِكَ مِن شَرِّ كُلِّ ذي شَرٍّ أنتَ آخِذٌ بِناصِيَتِهِ . (7)

.


1- .الطاغوت : هو الشيطان أو ما يزيّن لهم أن يعبدوه من الأصنام وغيرها (النهاية : ج 3 ص 128 «طغا») .
2- .المعجم الكبير : ج 3 ص 297 ح 3454 ، مسند الشاميّين : ج 2 ص 448 ح 1676 كلاهما عن أبي مالك الأشعري ، كنز العمّال : ج 15 ص 336 ح 41287 .
3- .سنن أبي داوود : ج 4 ص 312 ح 5052 عن الحرث وأبي ميسرة ، السنن الكبرى للنسائي : ج 4 ص 412 ح 7732 ، المعجم الصغير : ج 2 ص 84 ، الدعاء للطبراني : ص 97 ح 237 كلّها عن الحارث وأبي ميسرة ، كنز العمّال : ج 15 ص 510 ح 41988 .
4- .وَلِعتُ بالشيء وَلوعا : أي مُغرىً به ومنه الحديث «كان مُولعا بالسّواك» (النهاية : ج 5 ص 226 «ولع») .
5- .المعجم الصغير : ج 2 ص 47 ، المعجم الأوسط : ج 7 ص 173 ح 7196 وراجع الإقبال : ج 2 ص 218 و بحار الأنوار : ج 91 ص 75 ح 3 .
6- .فالِقُ الحبِّ والنّوى : أي الذي يشقّ حبّة الطعام ونوى التّمر للإنبات (النهاية : ج 3 ص 471 «فلق») .
7- .سنن أبي داوود : ج 4 ص 312 ح 5051 ، سنن الترمذي : ج 5 ص 472 ح 3400 ، الأدب المفرد : ص 354 ح 1212 ، السنن الكبرى للنسائي : ج 4 ص 395 ح 7668 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 325 ح 8969 كلّها عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 2 ص 194 ح 3715 .

ص: 441

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر يك از شما هنگامى كه خواست بخوابد ، بگويد : «به خداوند يكتا ايمان دارم و به شيطان كافرم . وعده خدا راست است و پيامبران ، راست گفته اند . بار خدايا! از پيشامدهاى اين شب ، به تو پناه مى برم ، مگر پيشامد خوب» .

امام على عليه السلام :پيامبر صلى الله عليه و آله هنگام خفتن مى گفت : «بار خدايا! پناه مى برم به روى گرامى تو و به كلمات تامّت ، از گزند هر آنچه كاكل آن در دست توست ... » .

المعجم الصغير_ به نقل از عايشه _: پيامبر خدا هرگاه به بستر مى رفت ، مى گفت : «بار خدايا! به تو پناه مى برم از شرّ اغوا كننده و از خفتن با گرسنگى (1) » .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ آن گاه كه به بسترش مى رفت _: بار خدايا! اى پروردگار آسمان ها و اى پروردگار زمين ، و اى پروردگار همه چيز! اى شكافنده دانه و هسته! اى فرو فرستنده تورات و انجيل و قرآن! از گزند هر گزندرسانى كه مهارش در دست توست ، به تو پناه مى برم .

.


1- .احتمال دارد منظور ، خوابيدن از شدّت گرسنگى باشد . احتمال هم دارد كنايه از نادارى و تهى دستى باشد و ممكن است كنايه از چنان ناتوانى اى باشد كه شخص ، رمق بر آوردن هيچ حاجتى را ندارد .

ص: 442

المعجم الكبير عن جندب بن عبد اللّه :سافَرنا مَعَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله سَفَرا فَأَتاهُ قَومٌ فَقالوا : يا رَسولَ اللّهِ ، سَهَونا عَنِ الصَّلاةِ فَلَم نُصَلِّ حَتّى طَلَعَتِ الشَّمسُ . فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : تَوَضَّؤوا وصَلُّوا ، ثُمَّ قالَ : إنَّ هذا لَيسَ بِالسَّهوِ إنَّ هذا مِنَ الشَّيطانِ ، إذا أخَذَ أحَدُكُم مَضجَعَهُ مِنَ اللَّيلِ فَليَقُل : بِاسمِ اللّهِ ، أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :إذا أرادَ أحَدُكُمُ النَّومَ فَلا يَضَعَنَّ جَنبَهُ عَلَى الأَرضِ حَتّى يَقولَ : اُعيذُ نَفسي وديني ، وأهلي ووُلدي ومالي ، وخَواتيمَ عَمَلي ، وما رَزَقَني رَبّي وخَوَّلَني ، بِعِزَّةِ اللّهِ ، وعَظَمَةِ اللّهِ ، وجَبَروتِ اللّهِ ، وسُلطانِ اللّهِ ، ورَحمَةِ اللّهِ ، ورَأفَةِ اللّهِ ، وغُفرانِ اللّهِ ، وقُوَّةِ اللّهِ ، وقُدرَةِ اللّهِ ، وجَلالِ اللّهِ ، وبِصُنعِ اللّهِ ، وأركانِ اللّهِ ، وبِجَمعِ اللّهِ ، وبِرَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، وبِقُدرَةِ اللّهِ عَلى ما يَشاءُ ، مِن شَرِّ السّامَّةِ وَالهامَّةِ (2) ، ومِن شَرِّ الجِنِّ وَالإِنسِ ، ومِن شَرِّ ما يَدِبُّ فِي الأَرضِ وما يَخرُجُ مِنها ، ومِن شَرِّ ما يَنزِلُ مِن السَّماءِ وما يَعرُجُ فيها ، ومِن شَرِّ كُلِّ دابَّةٍ أنتَ آخِذٌ بِناصِيَتِها ، إنَّ رَبّي عَلى صِراطٍ مُستَقيمٍ وهُوَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ . (3)

كنز العمّال عن أبي عبيد اللّه الجدلي :كانَ عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ عليه السلام إذا أوى إلى فِراشِهِ قالَ : «عُذتُ بِالَّذي يُمسِكُ السَّماءَ أن تَقَعَ عَلَى الأَرضِ إلّا بِإِذنِهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ» سَبعَ مَرّاتٍ . (4)

.


1- .المعجم الكبير : ج 2 ص 176 ح 1722 ، كنز العمّال : ج 8 ص 229 ح 22681 و ج 7 ص 540 ح 20156 .
2- .الهامّةُ : كلّ ذات سمّ يقتل ، وأمّا ما يسمّ ولا يقتل فهو السامّة ، كالعقرب والزنبور (النهاية : ج 5 ص 275 «همم») .
3- .الخصال : ص 631 ح 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، عدّة الداعي : ص 266 ح 9 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 191 ح 1 .
4- .كنز العمّال : ج 15 ص 511 ح 41992 نقلاً عن الخرائطي في مكارم الأخلاق .

ص: 443

المعجم الكبير_ به نقل از جندب بن عبد اللّه _: با پيامبر خدا به سفرى رفتيم . عدّه اى نزد ايشان آمدند و گفتند : اى پيامبر خدا! از نماز غافل گشتيم و نماز نخوانديم ، تا آن كه خورشيد طلوع كرد . پيامبر خدا فرمود : «وضو سازيد و نماز بگزاريد» و سپس فرمود : «اين ، از غفلت نيست . اين ، كار شيطان است . هرگاه يكى از شما شب به بسترش رفت ، بگويد : به نام خدا . از شيطانِ رانده شده ، به خدا پناه مى برم » .

امام على عليه السلام :هر گاه يكى از شما خواست بخوابد ، پيش از آن كه پهلويش را بر زمين نهد ، بگويد : «خودم و دينم را و زن و فرزندان و دارايى ام را و آخرين اعمالم را و آنچه را كه پروردگارم روزى ام كرده و به من داده است ، در پناه عزّت خدا و بزرگى خدا و اقتدار خدا و سلطنت خدا و مِهر خدا و رأفت خدا و آمرزش خدا و نيروى خدا و توانايى خدا و شُكوه خدا و سازندگى خدا و اركان خدا و جمع [كردن ]خدا ، و در پناه پيامبر خدا و در پناه توانا بودن خدا بر آنچه مى خواهد ، در مى آورم ، از گزند زهرداران ناكُشنده و كُشنده ، و از گزند جن و انس ، و از گزند هر آنچه بر روى زمين مى جنبد و آنچه از زمين بيرون مى آيد ، و از گزند هر آنچه از آسمانْ فرود مى آيد و آنچه به آسمانْ بالا مى رود ، و از گزند هر جانورى كه پيشانى (سرنوشت) آن ، در دست توست . به راستى كه پروردگار من ، بر راه راست است و او بر هر چيزى تواناست ، و هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خداى والا و بزرگ» .

كنز العمّال_ به نقل از عبيد اللّه جدلى _: على بن ابى طالب عليه السلام هر گاه به بسترش مى رفت ، هفت بار مى گفت : «به آن خدايى كه آسمان را از افتادن بر زمين نگه داشته است (مگر او خود اجازه اش دهد) ، پناه مى برم از شيطانِ رانده شده» .

.

ص: 444

الإمام زين العابدين عليه السلام :مَن قالَ إذا أوى إلى فِراشِهِ : «اللّهُمَّ أنتَ الأَوَّلُ فَلا شَيءَ قَبلَكَ ... أعوذُ بِكَ مِن شَرِّ كُلِّ دابَّةٍ أنتَ آخِذٌ بِناصِيَتِها ، إنَّكَ عَلى صِراطٍ مُستَقيمٍ» نَفَى اللّهُ عَنهُ الفَقرَ ، وصَرَفَ عَنهُ شَرَّ كُلِّ دابَّةٍ . (1)

الكافي عن مفضّل بن عمر :قالَ لي أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : إنِ استَطَعتَ ألّا تَبيتَ لَيلَةً حَتّى تَعَوَّذَ بِأَحَدَ عَشَرَ حَرفا . قُلتُ : أخبِرني بِها ؟ قالَ : قُل : «أعوذُ بِعِزَّةِ اللّهِ ، وأعوذُ بِقُدرَةِ اللّهِ ، وأعوذُ بِجَلالِ اللّهِ ، وأعوذُ بِسُلطانِ اللّهِ ، وأعوذُ بِجَمالِ اللّهِ ، وأعوذُ بِدَفعِ اللّهِ ، وأعوذُ بِمَنعِ اللّهِ ، وأعوذُ بِجَمعِ اللّهِ ، وأعوذُ بِمُلكِ اللّهِ ، وأعوذُ بِوَجهِ اللّهِ ، وأعوذُ بِرَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، مِن شَرِّ ما خَلَقَ وبَرَأَ وذَرَأَ» ، وتَعَوَّذ بِهِ كُلَّما شِئتَ . (2)

كتاب من لا يحضره الفقيه عن محمّد بن مسلم عن أحدهما عليهماالسلام :لا يَدَعِ الرَّجُلُ أن يَقولَ عِندَ مَنامِهِ : «اُعيذُ نَفسي وذُرِّيَّتي ، وأهلَ بَيتي ومالي ، بِكَلِماتِ اللّهِ التّامّاتِ ، مِن كُلِ شَيطانٍ وهامَّةٍ ، ومِن كُلِّ عَينٍ لامَّةٍ» فَذلِكَ الَّذي عَوَّذَ بِهِ جَبرَئيلُ عليه السلام الحَسَنَ وَالحُسَينَ عليهماالسلام . (3)

ج _ الاِستيقاظُرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ إذا قامَ مِنَ اللَّيلِ _: أعوذُ بِاللّهِ السَّميعِ العَليمِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ ، مِن هَمزِهِ (4) ونَفخِهِ ونَفثِهِ (5) . (6)

.


1- .فلاح السائل : ص 494 ح 345 عن أبي حمزة الثمالي ، بحار الأنوار : ج 76 ص 214 ح 23 .
2- .الكافي : ج 2 ص 537 ح 9 ، فلاح السائل : ص 477 ح 323 ، طبّ الأئمّة لابني بسطام : ص 119 ، مصباح المتهجّد : ص 120 ، البلد الأمين : ص 33 ، المصباح للكفعمي : ص 66 والثلاثة الأخيرة من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام وكلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 76 ص 205 ح 23 .
3- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 470 ح 1352 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 116 ح 436 وليس فيه «الحسن و» ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 44 ح 2101 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 196 ح 12 .
4- .هَمَزات الشياطين : خطراته التي يخطرها بقلب الإنسان (الصحاح : ج 3 ص 902 «همز») .
5- .النَّفْثُ : قذف الريق القليل ، وهو أقلّ من التفل (مفردات ألفاظ القرآن : ص 816 «نفث») .
6- .سنن أبي داوود : ج 1 ص 206 ح 775 ، سنن الترمذي : ج 2 ص 10 ح 242 ، سنن الدارمي : ج 1 ص 300 ح 1219 ، صحيح ابن خزيمة : ج 1 ص 238 ح 467 كلّها عن أبي سعيد الخدري ، كنز العمّال : ج 2 ص 204 ح 3766 .

ص: 445

ج _ بيدار شدن از خواب

امام زين العابدين عليه السلام :هر كس هنگامى كه به رخت خوابش مى رود ، بگويد : «بار خدايا! تو نخستينى و چيزى پيش از تو نيست ... . از گزند هر جنبنده اى كه پيشانى (سرنوشت) آن ، در دست توست ، به تو پناه مى برم ، كه تو به راه راستى» ، خداوندْ فقر را از او مى برد ، و خطر هر جنبنده اى را از او مى گرداند .

الكافى_ به نقل از مفضّل بن عمر _: امام صادق عليه السلام به من فرمود : «تا مى توانى ، هيچ شبى سر بر بالين مگذار ، مگر آن كه با يازده كلمه به خدا پناه برى» . گفتم : مرا از آنها آگاه كنيد . فرمود : «بگو : به عزّت خدا پناه مى برم ، به توانايى خدا پناه مى برم ، به شُكوه خدا پناه مى برم ، به سلطنت خدا پناه مى برم ، به زيبايى خدا پناه مى برم ، به دفع خدا [از بدى و عذاب] پناه مى برم ، به بازدارندگى خدا پناه مى برم ، به جمع كردن خدا پناه مى برم ، به دارايى خدا پناه مى برم ، به روى خدا پناه مى برم و به پيامبر خدا پناه مى برم از گزند آنچه خدا آفريده و پديد آورده و ايجاد كرده است . هر زمان كه خواستى ، به اينها پناه ببر و اينها به اوقات معيّنى اختصاص ندارند» .

كتاب من لا يحضره الفقيه_ به نقل از محمّد بن مسلم ، از امام باقر يا امام صادق عليهماالسلام _: شخص در هنگام خوابيدن ، اين دعا را فرو نگذارد : «خودم و فرزندانم را و خانواده ام و دارايى ام را در پناه كلمات كامل خدا در آوردم از هر شيطانى و هر گزنده كُشنده اى ، و از هر چشم زخم زننده اى» ؛ زيرا اين ، دعايى است كه جبرئيل عليه السلام حسن و حسين عليهماالسلام را با آن تعويذ كرد .

ج _ بيدار شدن از خوابپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ هر گاه شب بر مى خاست _: به خداى شنواى دانا پناه مى برم از شيطانِ رانده شده ، از وسوسه ها و القائات و زهرافكنى او .

.

ص: 446

عنه صلى الله عليه و آله_ أنَّهُ كانَ يَقولُ إذَا استَيقَظَ _: اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ خَيرَ هذَا اليَومِ ونورَهُ ، وهُداهُ وبَرَكَتَهُ ، وطَهورَهُ ومُعافاتِهِ ، اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ خَيرَهُ وخَيرَ ما فيهِ ، وأعوذُ بِكَ مِن شَرِّهِ وشَرِّ ما بَعدَهُ . (1)

د _ الرُّؤيَا المَكروهَةُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن رَأى في مَنامِهِ خَيرا فَليَحمَدِ اللّهَ وَليَشكُرهُ ، ومَن رَأى غَيرَ ذلِكَ فَليَستَعِذ بِاللّهِ فَلا يَذكُرها ، فَإِنَّها لا تَضُرُّهُ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إذا رَأى أحَدُكُم في مَنامِهِ ما يَكرَهُ ، فَليَنفُث (3) عَن يَسارِهِ ثَلاثا ، وَليَستَعِذ بِاللّهِ مِمّا رَأى . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :إذا رَأى أحَدُكُم رُؤيا يَكرَهُها فَليَتَحَوَّل ، وَليَتفُل عَن يَسارِهِ ثَلاثا ، وَليَسأَلِ اللّهَ مِن خَيرِها ، وَليَتَعَوَّذ مِن شَرِّها . (5)

.


1- .مكارم الأخلاق : ج 1 ص 94 ح 181 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 202 ح 19 .
2- .كنز العمّال : ج 15 ص 373 ح 41437 نقلاً عن الدارقطني في الإفراد عن أبي هريرة .
3- .فلينفث ؛ أي فليتفل تفلاً خفيفا وإن لم يخرج معه شيء من البزاق (بحار الأنوار : ج 61 ص 193) .
4- .السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 225 ح 10741 ، المعجم الكبير : ج 23 ص 260 ح 544 كلاهما عن اُمّ سلمة ، كنز العمّال : ج 15 ص 373 ح 41435 .
5- .سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1286 ح 3910 عن أبي هريرة و ح 3909 عن أبي قتادة ، وح 3908 عن جابر بن عبد اللّه وكلاهما نحوه ، كنز العمّال : ج 15 ص 363 ح 41387 .

ص: 447

د _ ديدن خواب ناخوش

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ آن گاه كه از خواب بيدار مى شد _: بار خدايا! خوبىِ اين روز و روشنايى آن را و هدايت و بركتش را و پاكى و سلامتش را از تو درخواست مى كنم . بار خدايا! خوبىِ اين روز و خوبى آنچه را در آن است ، از تو مى خواهم و از بدى آن و بدى روزهاى پس از آن ، به تو پناه مى برم .

د _ ديدن خواب ناخوشپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس خواب خوشى ديد ، خدا را بستايد و سپاسش بگويد ، و هر كس غير آن ديد ، به خدا پناه برد و خوابش را بازگو نكند ، كه در اين صورت ، به او آسيبى نخواهد رساند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه يكى از شما خواب ناخوشايندى ديد ، سه بار در سمت چپ خود ، بدمَد 1 و از آنچه ديده است ، به خدا پناه برد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه يكى از شما خواب ناخوشايندى ديد ، به پهلوى ديگر بچرخد و سه بار در سمت چپش آب دهان بيندازد و از خدا خير بودن آن خواب را بخواهد و از شرّ آن به او پناه برد .

.

ص: 448

عنه صلى الله عليه و آله :إذا رَأى أحَدُكُم رُؤيا يُحِبُّها فَإِنَّما هِيَ مِنَ اللّهِ ، فَليَحمَدِ اللّهَ عَلَيها وَليُحَدِّث بِها ، وإذا رَأى غَيرَ ذلِكَ مِمّا يَكرَهُ فَإِنَّما هِيَ مِنَ الشَّيطانِ ، فَليَستَعِذ مِن شَرِّها ولا يَذكُرها لِأَحَدٍ ، فَإِنَّها لا تَضُرُّهُ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :الرُّؤيَا الحَسَنَةُ مِنَ اللّهِ ، فَإِذا رَأى أحَدُكُم ما يُحِبُّ فلا يُحَدِّث بِهِ إلّا مَن يُحِبُّ ، وإذا رَأى ما يَكرَهُ فَليَتَعَوَّذ بِاللّهِ مِن شَرِّها ومِن شَرِّ الشَّيطانِ ، وَليَتفُل ثَلاثا ، ولا يُحَدِّث بِها أحَدا ، فَإِنَّها لَن تَضُرَّهُ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إذا رَأى أحَدُكُم رُؤيا يَكرَهُها فَليَتفُل عَن يَسارِهِ ثَلاثَ مَرّاتٍ ، ثُمَّ لِيَقُل : «اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن عِلمِ (3) الشَّيطانِ ، وسَيِّئاتِ الأَحلامِ» ، فَإِنَّها لا تَكونُ شَيئا . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :إذا رَأى أحَدُكُم في مَنامِهِ ما يَكرَهُ فَليَقُل : «أعوذُ بِما عاذَت بِهِ مَلائِكَةُ اللّهِ ورُسُلُهُ مِمّا رَأَيتُ في مَنامي هذا ، أن يُصيبَني بَلاءٌ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ» ، وَليَتفُل عَن شِمالِهِ ثَلاثا ، فَإِنَّها لا تَضُرُّهُ إن شاءَ اللّهُ تَعالى . (5)

الإمام الباقر عليه السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله لِفاطِمَةَ عليهاالسلام في رُؤياهَا الَّتي رَأَتها : قولي : «أعوذُ بِما عاذَت بِهِ مَلائِكَةُ اللّهِ المُقَرَّبونَ ، وأنبِياؤُهُ المُرسَلونَ ، وعِبادُهُ الصّالِحونَ ، مِن شَرِّ ما رَأَيتُ في لَيلَتي هذِهِ ، أن يُصيبَني مِنهُ سوءٌ أو شَيءٌ أكرَهُهُ» ، ثُمَّ انقَلِبي (6) عَن يَسارِكِ ثَلاثَ مَرّاتٍ . (7)

.


1- .صحيح البخاري : ج 6 ص 2563 ح 6584 و ص 2582 ح 6638 ، سنن الترمذي : ج 5 ص 505 ح 3453 ، مسند ابن حنبل : ج 4 ص 19 ح 11054 ، السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 223 ح 10729 كلّها عن أبي سعيد الخدري ، كنز العمّال : ج 15 ص 365 ح 41396 .
2- .صحيح البخاري : ج 6 ص 2582 ح 6637 ، صحيح مسلم : ج 4 ص 1772 ح 4 ، مسند ابن حنبل : ج 8 ص 373 ح 22646 ، سنن الدارمي : ج 1 ص 561 ح 2066 كلّها عن أبي قتادة وفيها «الصالحة» بدل «الحسنة» ، كنز العمّال : ج 15 ص 372 ح 41431 ؛ عدّة الداعي : ص 261 عن أبي قتادة ، بحار الأنوار : ج 61 ص 174 ح 34 .
3- .كذا في المصدر ، وفي الأذكار للنووي : «عمل الشيطان» .
4- .عمل اليوم والليلة لابن السنّي : ص 269 ح 770 عن أبي هريرة ، الأذكار للنووي : ص 95 ، كنز العمّال : ج 15 ص 364 ح 41388 .
5- .كنز العمّال : ج 15 ص 373 ح 41436 نقلاً عن الفردوس عن أبي هريرة .
6- .في فلاح السائل : «واتفلي» بدل «وانقلبي» . وقال العلّامة المجلسي قدس سره معلّقا : الظاهر أنّه كان «ثمّ اتفلي عن يسارك ثلاث مرّات» . . . وعليه لعلّ المراد الانقلاب عن اليمين إلى اليسار ثلاث مرّات ؛ بأن ينقلب أوّلاً إلى اليسار ثمّ إلى اليمين ثمّ إلى اليسار وهكذا ، ويحتمل أن يكون متعلّقا بالقول فقط ؛ أي يقوله ثلاث مرّات ثمّ ينقلب (مرآة العقول : ج 25 ص 343) .
7- .الكافي : ج 8 ص 142 ح 107 عن أبي الورد ، فلاح السائل : ص 502 ح 358 عن عبد اللّه بن عثمان عن الإمام الباقر والصادق عليهماالسلامنحوه ، بحار الأنوار : ج 76 ص 220 ح 29 .

ص: 449

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه يكى از شما خوابى ديد كه دوست دارد ، آن خواب از خداست . پس خدا را بر آن بستايد و خوابش را بازگو كند ، و هر گاه خوابى ديد كه دوست ندارد ، آن خواب از جانب شيطان است . پس ، از شرّ آن به خدا پناه ببرد و براى كسى بازگويش نكند ، كه در اين صورت ، به او آسيبى نخواهد رساند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :رؤياى خوب ، از جانب خداست . پس هر گاه يكى از شما خوابى ديد كه دوست دارد ، آن را جز به كسى كه دوستش دارد ، نگويد ، و هر گاه خوابى ديد كه دوست ندارد ، از شرّ آن و از شرّ شيطان ، به خدا پناه ببرد و سه مرتبه آب دهان بيندازد و خوابش را به كسى نگويد ؛ زيرا در اين صورت ، هرگز به او آسيبى نخواهد رساند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه يكى از شما خواب بدى ديد ، سه مرتبه از سمت چپ خود ، آب دهان بيندازد و سپس بگويد : «بار خدايا! از آگاهى شيطان و رؤياهاى بد ، به تو پناه مى برم» . در اين صورت ، اتّفاقى نخواهد افتاد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه كسى از شما در خوابش چيزى ديد كه خوش ندارد ، بگويد :«از آنچه در اين خوابم ديدم ، پناه مى برم به چيزى كه فرشتگان خدا و پيامبرانش به آن پناه بردند ، از اين كه در دنيا و آخرت به من صدمه اى رسد» و سه بار از سمت چپ خود ، آب دهان بيندازد . در اين صورت ، به خواست خدا ، صدمه اى به او نخواهد رسيد .

امام باقر عليه السلام :پيامبر خدا به فاطمه عليهاالسلام در باره خوابى كه ديده بود ، فرمود : «بگو : پناه مى برم به آنچه فرشتگان مقرّب خدا ، و پيامبران فرستاده او و بندگان شايسته اش پناه بردند ، از شرّ خوابى كه امشب ديدم ، از اين كه از آن به من صدمه اى يا ناخوشايندى اى رسد» . سپس ، سه مرتبه از سمت چپت بچرخ . (1)

.


1- .در فلاح السائل ، به جاى «انقلبى (بچرخ)» ، «اتفلى (آب دهان بينداز)» آمده است . علّامه مجلسى رحمه الله در توضيح مطلب مى گويد : ظاهر ، اين است كه : «سپس از سمت چپت ، سه بار آب دهان بينداز» ... . بنا بر اين ، شايد مراد از چرخ زدن ، سه بار برگشتن از دست راست به دست چپ باشد ، به اين ترتيب كه اوّل به سمت چپ برگردد ، سپس به راست و سپس به چپ و به همين ترتيب . احتمال هم دارد كه عبارت سه مرتبه ، به گفتن مربوط باشد ؛ يعنى سه مرتبه آن جملات را بگويد و سپس برگردد .

ص: 450

الإمام الصادق عليه السلام :قالَ جَبرَئيلُ لِمُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله : قُل يا مُحَمَّدُ إذا رَأَيتَ في مَنامِكَ شَيئا تَكرَهُهُ ، أو رَأى أحَدٌ مِنَ المُؤمِنينَ فَليَقُل : «أعوذُ بِما عاذَت بِهِ مَلائِكَةُ اللّهِ المُقَرَّبونَ ، وأنبِياءُ اللّهِ المُرسَلونَ ، وعِبادُهُ الصّالِحونَ ، مِن شَرِّ ما رَأَيتُ مِن رُؤيايَ» ، وَيقرَأُ الحَمدَ ، وَالمُعَوِّذَتَينِ ، وقُل هُوَ اللّهُ أحَدٌ ، ويَتفُلُ عَن يَسارِهِ ثَلاثَ تَفَلاتٍ ، فَإِنَّهُ لا يَضُرُّهُ ما رَأى . (1)

عنه عليه السلام :إذا رَأَى الرَّجُلُ ما يَكرَهُ في مَنامِهِ فَليَتَحَوَّل عَن شِقِّهِ الَّذي كانَ عَلَيهِ نائِما وَليَقُل : «إِنَّمَا النَّجْوَى مِنَ الشَّيْطَ_نِ لِيَحْزُنَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ لَيْسَ بِضَارِّهِمْ شَيْ_ئا إِلَا بِإِذْنِ اللَّهِ» (2) ثُمَّ لِيَقُل : عُذتُ بِما عاذَت بِهِ مَلائِكَةُ اللّهِ المُقَرَّبونَ ، وأنبِياؤُهُ المُرسَلونَ ، وعِبادُهُ الصّالِحونَ ، مِن شَرِّ ما رَأَيتُ ، ومِن شَرِّ الشَّيطانِ الرَّجيمِ . (3)

.


1- .تفسير القمّي : ج 2 ص 356 عن أبي بصير ، بحار الأنوار : ج 43 ص 91 ح 14 .
2- .المجادلة : 9 .
3- .الكافي : ج 8 ص 142 ح 106 ، فلاح السائل : ص 501 ح 357 كلاهما عن معاوية بن عمّار ، مصباح المتهجّد : ص 127 ح 206 نحوه من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 76 ص 219 ح 28 .

ص: 451

امام صادق عليه السلام :جبرئيل به محمّد صلى الله عليه و آله گفت : اى محمّد! هر گاه تو يا يكى از مؤمنان ، خواب ناخوشايندى ديديد ، بگوييد : «از شرّ خوابى كه ديدم ، به چيزى پناه مى برم كه فرشتگان مقرّب خدا و پيامبران فرستاده خدا و بندگان نيك او به آن پناه بردند» و سوره هاى حمد و معوذّتين و «قل هو اللّه احد» را بخوانيد و از سمت چپ خود ، سه بار آب دهان بيندازيد ، كه در اين صورت ، خوابى كه ديده ايد ، به شما گزندى نخواهد رساند .

امام صادق عليه السلام :هر گاه مردى خواب بدى ديد ، از آن سمت بدنش كه خوابيده است ، به سمت ديگر برگردد و بگويد : «به راستى كه نجوا كردن ، كار شيطان است تا مؤمنان را اندوهگين سازد ، در حالى كه به آنان هيچ گزندى نمى زند ، مگر با اجازه خدا» و سپس بگويد : «از گزند خوابى كه ديدم و از گزند شيطانِ رانده شده به آن پناه مى برم كه فرشتگان مقرّب خدا و پيامبران فرستاده او و بندگان شايسته اش پناه بردند» .

.

ص: 452

ه _ الفَزَعُ والوَحشَةُمكارم الأخلاق :إن فَزِعتَ مِنَ اللَّيلِ فَقُل عَشرَ مَرّاتٍ : «أعوذُ بِكَلِماتِ اللّهِ مِن غَضَبِهِ ، ومِن عِقابِهِ ، ومِن شَرِّ عِبادِهِ ، ومِن هَمَزاتِ الشَّياطينِ [ وأعوذُ بِكَ رَبِّ] (1) أن يَحضُرونِ» فَإِنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله كانَ يَأمُرُ بِهِ . (2)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا أصابَ أحَدا مِنكُم وَحشَةٌ ، أو نَزَلَ بِأَرضٍ مَجَنَّةٍ (3) فَليَقُل : أعوذُ بِكَلِماتِ اللّهِ التّامّاتِ الَّتي لا يُجاوِزُهُنَّ بَرٌّ ولا فاجِرٌ ، مِن شَرِّ ما يَلِجُ فِي الأَرضِ وما يَخرُجُ مِنها ، وما يَنزِلُ مِنَ السَّماءِ وما يَعرُجُ فيها ، ومِن فِتَنِ اللَّيلِ ومِن طوارِقِ النَّهارِ إلّا طارِقا يَطرُقُ بِخَيرٍ . (4)

و _ المُصيبَةُالإمام عليّ عليه السلام_ في دُعاءٍ يَلجَأُ فيهِ إلَى اللّهِ لِيَهدِيَهُ إلَى الرَّشادِ _: اللّهُمَّ إنَّكَ آنَسُ الآنِسينَ لِأَولِيائِكَ ... إن أوحَشَتهُمُ الغُربَةُ آنَسَهُم ذِكرُكَ ، وإن صُبَّت عَلَيهِمُ المَصائِبُ لَجَؤوا إلَى الاِستِجارَةِ بِكَ ، عِلما بِأَنَّ أزِمَّةَ الاُمورِ بِيَدِكَ ، ومَصادِرَها عَن قَضائِكَ . (5)

عنه عليه السلام :إلهي ، كُلُّ مَكروبٍ إلَيكَ يَلتَجِئُ ، وكُلُّ مَحرومٍ لَكَ يَرتَجي . (6)

.


1- .ما بين المعقوفين أثبتناه من بحار الأنوار .
2- .مكارم الأخلاق : ج 2 ص 45 ح 2104 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 196 ح 12 .
3- .أرض مجنّةٌ : ذات جنّ (الصحاح : ج 5 ص 2094 «جنن») .
4- .الدرّ المنثور : ج 8 ص 300 نقلاً عن أبي نصر السجزي في الإبانة عن ابن عبّاس ؛ بحار الأنوار : ج 63 ص 119 ح 99 .
5- .نهج البلاغة : الخطبة 227 ، مصباح المتهجّد : ص 355 ح 473 ، جمال الاُسبوع : ص 237 كلاهما عن الإمام زين العابدين عليه السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 69 ص 329 ح 40 .
6- .المزار الكبير : ص 152 ، المزار للشهيد الأوّل : ص 274 كلاهما عن ميثم ، البلد الأمين : ص 313 عن الإمام فالعسكري عن آبائه عليهم السلام وفيه «محزون» بدل «محروم» ، بحار الأنوار : ج 100 ص 451 ح 26 .

ص: 453

ه _ ترس و دلهره
و _ مصيبت

ه _ ترس و دلهرهمكارم الأخلاق :اگر از شب ترسيدى ، ده مرتبه بگو : «پناه مى برم به كلمات خدا از خشم او و از كيفرش و از گزند بندگانش و از وسوسه هاى شياطين [و به تو پناه مى برم _ اى پروردگار من _ ] از اين كه شياطين ، نزد من آيند» ؛ زيرا پيامبر صلى الله عليه و آله به اين كار دستور مى داد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه يكى از شما وحشت زده شد ، يا در سرزمينى جن دار فرود آمد ، بگويد : «به كلمات كامل خدا كه هيچ نيكوكار و بدكارى از آنها فراتر نمى رود ، پناه مى برم از گزند هر آنچه در زمين فرو مى رود و آنچه از آن برون مى آيد ، و آنچه از آسمانْ فرود مى آيد و آنچه در آن بَر مى شود ، و از فتنه هاى شب و پيشامدهاى روز ، مگر پيشامد خوب» .

و _ مصيبتامام على عليه السلام_ در دعايى كه در آن به خدا پناه مى برد تا او را به راستى و درستى ، ره نمون شود _: بار خدايا! تو براى دوستانت ، انيس ترينِ انيسانى ... . اگر تنهايىِ غربتْ آنان را فراگيرد ، ياد تو مونس ايشان است و اگر مصيبت ها بر آنان فرو ريزد ، به حمايت خواهى از تو پناه مى برند ؛ چرا كه مى دانند زمام كارها در دست توست و خاستگاه آنها ، فرمان توست .

امام على عليه السلام :معبود من! هر غم زده اى به تو پناه مى آورد و هر محرومى ، اميدش به توست .

.

ص: 454

ز _ المَرَضُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ضَع يَدَكَ عَلَى الَّذي تَأَلَّمَ مِن جَسَدِكَ ، وقُل : «بِاسمِ اللّهِ» ثَلاثا ، وقُل سَبعَ مَرّاتٍ : «أعوذُ بِاللّهِ وقُدرَتِهِ مِن شَرِّ ما أجِدُ واُحاذِرُ» . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :إذا وَجَدَ أحَدُكُم ألَما فَليَضَع يَدَهُ حيثُ يَجِدُ ألَمَهُ ، ثُمَّ لِيَقُل _ سَبعَ مَرّاتٍ _ : أعوذُ بِعِزَّةِ اللّهِ وقُدرَتِهِ عَلى كُلِّ شَيءٍ ، مِن شَرِّ ما أجِدُ . (2)

مكارم الأخلاق :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا رَأى في جِسمِهِ بَثرَةً (3) عاذَ بِاللّهِ ، وَاستَكانَ لَهُ ، وجَأَرَ (4) إلَيهِ ، فَيُقالُ لَهُ : يا رَسولَ اللّهِ ما هُوَ بَأسٌ ! فَيَقولُ : إنَّ اللّهَ إذا أرادَ أن يُعَظِّمَ صَغيرا عَظَّمَ ، وإذا أراد أن يُصَغِّرَ عَظيما صَغَّرَ . (5)

سنن الترمذي عن ابن عبّاس :إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله كانَ يُعَلِّمُهُم مِنَ الحُمّى ومِنَ الأَوجاعِ كُلِّها أن يَقولَ : بِاسمِ اللّهِ الكَبيرِ ، أعوذُ بِاللّهِ العَظيمِ ، مِن شَرِّ كُلِّ عِرقٍ نَعّارٍ (6) ، ومِن شَرِّ حَرِّ النّارِ . (7)

.


1- .صحيح مسلم : ج 4 ص 1728 ح 67 ، السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 249 ح 10839 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1164 ح 3522 وليس فيه «ثلاثا» ، صحيح ابن حبّان : ج 7 ص 231 ح 2964 و ص 233 ح 2967 كلّها عن عثمان بن أبي العاص ، كنز العمّال : ج 10 ص 62 ح 28374 ؛ مكارم الأخلاق : ج 2 ص 245 ح 2591 نحوه وليس فيه «ثلاثا وقل سبع مرّات» ، بحار الأنوار : ج 95 ص 16 ح 16 .
2- .مسند ابن حنبل : ج 10 ص 339 ح 27249 ، المعجم الكبير : ج 19 ص 93 ح 179 ، الدعاء للطبراني : ص 345 ح 1134 كلّها عن كعب بن مالك ، كنز العمّال : ج 10 ص 58 ح 28347 .
3- .بَثَر الجِلدُ : خَرَجَ به خُرّاج صغير ، واحدته : بثرة (المصباح المنير : ص 36 «بثر») .
4- .الجُؤار : رَفْعُ الصَّوتِ والاستغاثة ، جأر يجأرُ (النهاية : ج 1 ص 232 «جأر») .
5- .مكارم الأخلاق : ج 2 ص 169 ح 2415 ، بحار الأنوار : ج 81 ص 211 ح 30 .
6- .عِرْقٌ نَعّار : فار منه الدّم ، أو صوّت لخروج الدّم (القاموس المحيط : ج 2 ص 145 «نعر») .
7- .سنن الترمذي : ج 4 ص 405 ح 2075 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1165 ح 3526 ، مسند ابن حنبل : ج 1 ص 643 ح 2729 ، المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 459 ح 8274 ، كنز العمّال : ج 7 ص 135 ح 18370 ؛ بحار الأنوار : ج 63 ص 20 ح 12 نقلاً عن الشهاب .

ص: 455

ز _ بيمارى

ز _ بيمارىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دستت را بر جايى از بدنت كه درد مى كند ، بگذار و سه بار بگو : «به نام خدا » و هفت بار بگو : «به خدا و توانايى او پناه مى برم از گزند آنچه احساس مى كنم و مى پرهيزم» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه يكى از شما دردى داشت ، دست خود را بر موضع دردش بگذارد و سپس هفت بار بگويد : «به عزّت خدا و توانايى او بر هر چيز ، پناه مى برم از شرّ آنچه احساس مى كنم» .

مكارم الأخلاق :پيامبر خدا هر گاه در بدن خود ، جوش چركينى مى ديد ، به خدا پناه مى برد و بر اين خوارى مى نمود و به درگاهش زار مى زد . به ايشان مى گفتند : اين كه چيز مهمّى نيست ، اى پيامبر خدا! ايشان مى فرمود : «خداوند اگر بخواهد كوچكى را بزرگ كند ، بزرگش مى سازد و اگر بخواهد بزرگى را كوچك كند ، كوچكش مى گرداند» .

سنن الترمذى_ به نقل از ابن عبّاس _: پيامبر صلى الله عليه و آله به آنان مى آموخت كه هنگام تب و هر دردى بگويند : «به نام خداى بزرگ . پناه مى برم به خداى باعظمت از گزند هر رگ جهنده اى ، و از گزند گرماى آتش .

.

ص: 456

مكارم الأخلاق عن ابن عبّاس :كانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله يُعَلِّمُنا مِنَ الأَوجاعِ كُلِّها وَالحُمّى وَالصُّداعِ : بِاسمِ اللّهِ الكَبيرِ ، أعوذُ بِاللّهِ العَظيمِ ، مِن شَرِّ كُلِّ عِرقٍ نَعّارٍ ، ومِن شرِّ حَرِّ النّارِ . وإذا رَفَعتَ يَدَكَ فَقُل : بِاسمِ اللّهِ وبِاللّهِ ، مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ ، أعوذُ بِاللّهِ وقُدرَتِهِ عَلى ما يَشاءُ ، مِن شَرِّ ما أجِدُ . (1)

الإمام الباقر عليه السلام :إذَا اشتَكَى الإِنسانُ فَليَقُل : بِاسمِ اللّهِ وبِاللّهِ ، ومُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، أعوذُ بِعِزَّةِ اللّهِ ، وأعوذُ بِقُدرَةِ اللّهِ عَلى ما يَشاءُ ، مِن شَرِّ ما أجِدُ . (2)

الإمام الباقر أو الإمام الصادق عليهماالسلام :إذا دَخَلتَ عَلى مَريضٍ فَقُل : «اُعيذُكَ بِاللّهِ العَظيمِ ، رَبِّ العَرشِ العَظيمِ ، مِن شَرِّ كُلِّ عِرقٍ نَفّارٍ (3) ، ومِن شَرِّ حَرِّ النّارِ» سَبعَ مَرّاتٍ . (4)

طبّ الأئمّة لابني بسطام عن محمّد بن إبراهيم :دَخَلَ رَجُلٌ إلى أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام وقَد عَرَضَ لَهُ خَبلٌ (5) ، فَقالَ لَهُ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : اُدعُ بِهذَا الدُّعاءِ إذا أوَيتَ إلى فِراشِكَ : بِاسمِ اللّهِ وبِاللّهِ ، آمَنتُ بِاللّهِ وكَفَرتُ بِالطّاغوتِ ، اللّهُمَّ احفَظني في مَنامي ويَقَظَتي ، أعوذُ بِعِزَّةِ اللّهِ وجَلالِهِ مِمّا أجِدُ وأحذَرُ . (6)

مكارم الأخلاق عن عثمان بن عيسى :شَكا رَجُلٌ إلى أبِي الحَسَنِ عليه السلام : أنَّ بي زَحيرا (7) لا يَسكُنُ ! فَقالَ : إذا فَرَغتَ مِن صَلاةِ اللَّيلِ فَقُل : اللّهُمَّ ما كانَ مِن خَيرٍ فَمِنكَ لا حَمدَ لي فيهِ ، وما عَمِلتُ مِن سوءٍ فَقَد حَذَّرتَنيهِ ولا عُذرَ لي فيهِ ، اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ أن أتَّكِلَ عَلى ما لا حَمدَ لي فيهِ ، أو آمَنَ ما لا عُذرَ لي فيهِ . (8)

.


1- .مكارم الأخلاق : ج 2 ص 262 ح 2616 ، الدعوات : ص 208 ح 565 نحوه ، بحار الأنوار : ج 95 ص 28 ح 12 .
2- .الكافي : ج 2 ص 567 ح 13 ، طبّ الأئمّة لابني بسطام : ص 39 كلاهما عن أبي حمزة الثمالي ، بحار الأنوار : ج 95 ص 7 ح 4 .
3- .في مكارم الأخلاق والمقنع : «نعّار» بدل «نفّار» وهو الأنسب ، كما في أحاديث متقدّمة .
4- .الكافي : ج 2 ص 567 ح 12 ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 244 ح 2589 كلاهما عن زرارة ، طبّ الأئمّة لابني بسطام : ص 118 عن حريز بن عبد اللّه السجستاني عن الإمام الباقر عليه السلام نحوه ، المقنع للصدوق : ص 54 ، بحار الأنوار : ج 81 ص 228 ح 40 .
5- .الخَبْلُ _ بسكون الباء _ : فسادُ الأعضاء ، يُقال : خبَلَ الحبُّ قلبه : إذا أفسدهُ (النهاية : ج 2 ص 8 «خبل») .
6- .طبّ الأئمّة لابني بسطام : ص 107 ، بحار الأنوار : ج 95 ص 149 ح 5 .
7- .الزَّحيرُ : استطلاق البطن (الصحاح : ج 2 ص 668 «زحر») .
8- .مكارم الأخلاق : ج 2 ص 276 ح 2634 ، الدعوات : ص 199 ح 547 ، طبّ الأئمّة لابني بسطام : ص 100 نحوه وفيه «قرقرة» بدل «زحيرا» ، بحار الأنوار : ج 95 ص 76 ح 2 .

ص: 457

مكارم الأخلاق_ به نقل از ابن عبّاس _: پيامبر صلى الله عليه و آله براى [رفع] كلّيه دردها و تب و سردرد ، اين دعا را به ما مى آموخت : «[بگو:] به نام خداى بزرگ . به خداى باعظمت ، پناه مى برم از گزند هر رگ جهنده اى و از گزند گرماى آتش . و هر گاه دستت را بالا بردى ، بگو : به نام خدا و به يارى خدا . محمّد ، پيامبر خداست . به خدا و توانايى او بر هر چيز ، پناه مى برم از گزند آنچه [از درد] احساس مى كنم » .

امام باقر عليه السلام :هر گاه انسان دردمند شد ، بگويد : «به نام خدا و به كمك خدا . محمّد ، فرستاده خداست . به عزّت خدا پناه مى برم و به توانايى خدا بر آنچه مى خواهد ، پناه مى برم از گزند آنچه احساس مى كنم» .

امام باقر عليه السلام يا امام صادق عليه السلام :هر گاه به نزد بيمارى رفتى ، هفت بار بگو : «تو را در پناه خداى بزرگ ، پروردگار عرش بزرگ ، در مى آورم از گزند هر رگ آماسيده اى و از گزند تَف آتش» .

طبّ الأئمّة عليهم السلام، ابنا بسطام _ به نقل از محمّد بن ابراهيم _ : مردى كه دچار سستى اندام بود ، بر امام صادق عليه السلام درآمد . امام عليه السلام به او فرمود : «هرگاه به بسترت رفتى ، اين دعا را بخوان : به نام خدا و به يارى خدا . به خدا ايمان آوردم و به اهريمن كافرم . بار خدايا! مرا در خواب و بيدارى ام محافظت فرما . به عزّت و جلال خدا پناه مى برم از آنچه مى يابم و [از آن] حذر دارم » .

مكارم الأخلاق_ به نقل از عثمان بن عيسى _: مردى به ابوالحسن عليه السلام (1) شكايت كرد و گفت : مدّتى است دچار اسهال هستم و قطع نمى شود . فرمود : «پس از خواندن نماز شب ، بگو : بار خدايا! هر خوبى اى كه [در من] هست ، از توست و هيچ ستايشى در باره آن متوجّه من نيست ، و هر بدى كه انجام داده ام ، تو [پيش تر] مرا از آن پرهيز داده اى و در انجام دادن آن ، عذرى ندارم . بار خدايا! به تو پناه مى برم از اين كه به چيزى تكيه كنم كه در آن ، ستايشى متوجّه من نيست ، يا از چيزى در امان باشم كه مرا در آن ، عذرى نيست » .

.


1- .منظور ، امام كاظم يا امام رضا عليهماالسلام است .

ص: 458

ح _ الاِحتِضارُطبّ الأئمّة لابني بسطام عن حريز بن عبد اللّه عن الإمام الباقر عليه السلام :إذا دَخَلتَ عَلى مَريضٍ وهُوَ فِي النَّزعِ الشَّديدِ فَقُل لَهُ : اُدعُ بِهذَا الدُّعاءِ يُخَفِّفِ اللّهُ عَنكَ : «أعوذُ بِاللّهِ العَظيمِ ، رَبِّ العَرشِ الكَريمِ ، مِن كُلِّ عِرقٍ نَفّارٍ ومِن شَرِّ حَرِّ النّارِ» سَبعَ مَرّاتٍ ، ثُمَّ لَقِّنهُ كَلِماتِ الفَرَجِ . (1)

5 / 11تِلكَ الأَوقاتُأ _ قَبلَ طُلوعِ الشَّمسِ وقَبلَ غُروبِهاالإمام الصادق عليه السلام :تَقولُ : «أعوذُ بِاللّهِ السَّميعِ العَليمِ مِن هَمَزاتِ الشَّياطينِ ، وأعوذُ بِكَ رَبِّ أن يَحضُرونِ ، إنَّ اللّهَ هُوَ السَّميعُ العَليمُ» عَشرَ مَرّاتٍ ، قَبلَ طُلوعِ الشَّمسِ وقَبلَ الغُروبِ ، فَإِن نَسيتَ قَضَيتَ كَما تَقضِي الصَّلاةَ إذا نَسيتَها . (2)

كتاب من لا يحضره الفقيه عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام :إنَّ إبليسَ إنَّما يَبُثُّ جُنودَ اللَّيلِ مِن حينِ تَغيبُ الشَّمسُ إلى مَغيبِ الشَّفَقِ ، ويَبُثُّ جُنودَ النَّهارِ مِن حينِ يَطلُعُ الفَجرُ إلى مَطلَعِ الشَّمسِ . وذَكَرَ أنَّ نَبِيَّ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ يَقولُ : أكثِروا ذِكرَ اللّهِ عز و جلفي هاتَينِ السّاعَتَينِ ، وتَعَوَّذوا بِاللّهِ عز و جل مِن شَرِّ إبليسَ وجُنودِهِ ، وعَوِّذوا صِغارَكُم في هاتَينِ السّاعَتَينِ ؛ فَإِنَّهُما ساعَتا غَفلَةٍ . (3)

.


1- .طبّ الأئمّة لابني بسطام : ص 118 ، بحار الأنوار : ج 81 ص 237 ح 21 .
2- .الكافي : ج 2 ص 533 ح 31 عن أبي خديجة و ح 32 عن محمّد بن مروان ، تفسير العيّاشي : ج 2 ص 45 ح 136 عن الحسين بن المختار و ح 137 ، فلاح السائل : ص 386 ح 260 عن أبي خديجة وكلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 86 ص 268 ح 38 .
3- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 501 ح 1440 ، الكافي : ج 2 ص 522 ح 2 نحوه ، عدّة الدّاعي : ص 242 ، بحار الأنوار : ج 63 ص 257 ح 127 .

ص: 459

ح _ فرا رسيدن مرگ
5 / 11 و در اين چند وقت
الف _ پيش از طلوع و غروب خورشيد

ح _ فرا رسيدن مرگطبّ الأئمّة عليهم السلام ، ابنا بسطام_ به نقل از حريز بن عبد اللّه _امام باقر عليه السلام فرمود : «هر گاه بر مريضى وارد شدى كه به سختى در حال جان كندن است ، به او بگو : هفت مرتبه اين دعا را بخوان ، كه خداوند تو را سبُك مى سازد : به خداى بزرگ ، پروردگار عرش ارجمند ، پناه مى برم از هر رگ جهنده اى و از شرّ گرماى آتش دوزخ . سپس كلمات فرج را به او تلقين كن» .

5 / 11و در اين چند وقتالف _ پيش از طلوع و غروب خورشيدامام صادق عليه السلام :پيش از طلوع و غروب خورشيد ، ده مرتبه مى گويى : «به خداى شنواى دانا پناه مى برم از وسوسه هاى شيطان ها . پناه مى برم به تو _ اى پروردگارم _ از اين كه شيطان ها نزد من آيند . به راستى كه خدا شنواى داناست» . اگر فراموش كردى ، قضايش را به جاى آر ، همچنان كه نماز را هر گاه فراموش كنى ، قضايش مى نمايى .

كتاب من لا يحضره الفقيه_ به نقل از جابر _: امام باقر عليه السلام فرمود : «ابليس ، از زمانى كه خورشيد غروب مى كند تا ناپديد شدن شفق ، سپاهيان شب را [همه سو] مى پراكند ، و از طلوع سپيده تا طلوع خورشيد، سپاهيان روز را [همه سو] مى پراكند» . و فرمود كه پيامبر خدا مى فرمود : «در اين دو وقت ، خداوند عز و جل را بسيار ياد كنيد و از گزند ابليس و سپاهيانش ، به خداى عز و جل پناه ببريد ، و در اين دو وقت ، كودكان خود را در پناه خدا در آورديد ؛ چرا كه اين دو وقت ، اوقات غفلت اند» .

.

ص: 460

الكافي عن سليمان الجعفري :سَمِعتُ أبَا الحَسَنِ عليه السلام يَقولُ : إذا أمسَيتَ فَنَظَرتَ إلَى الشَّمسِ في غُروبٍ وإدبارٍ فَقُل : «بِاسمِ اللّهِ وبِاللّهِ ... وأعوذُ بِوَجهِ اللّهِ الكَريمِ ، وبِاسمِ اللّهِ العَظيمِ ، مِن شَرِّ ما بَرَأَ وذَرَأَ، ومِن شَرِّ ما تَحتَ الثَّرى ، ومِن شَرِّ ما بَطَنَ وظَهَرَ ، ومِن شَرِّ ما وَصَفتُ وما لَم أصِف ، وَالحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ» ذَكَرَ أنَّها أمانٌ مِن كُلِّ سَبُعٍ ، ومِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ وذُرِّيَّتِهِ ، وكُلِّ ما عَضَّ أو لَسَعَ ، ولا يَخافُ صاحِبُها إذا تَكَلَّمَ بِها لِصّا ولا غولاً (1) . (2)

ب _ كُلُّ صَباحٍ ومَساءٍرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا أصبَحَ أحَدُكُم فَليَقُل : «أصبَحنا وأصبَحَ المُلكُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ ، اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ خَيرَ هذَا اليَومِ ، فَتحَهُ ونَصرَهُ ، ونورَهُ وبَرَكَتَهُ وهُداهُ ، وأعوذُ بِكَ مِن شَرِّ ما فيهِ ، وشَرِّ ما بَعدَهُ» ، ثُمَّ إذا أمسى فَليَقُل مِثلَ ذلِكَ . (3)

.


1- .الغُولُ : جنس من الجِنّ والشياطين (النهاية : ج 3 ص 396 «غول») .
2- .الكافي : ج 2 ص 569 ح 4 و ص 532 ح 30 عن عبد اللّه بن إبراهيم الجعفري ، المحاسن : ج 2 ص 118 ح 1324 كلاهما نحوه ، عدّة الداعي : ص 254 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 259 ح 28 .
3- .سنن أبي داوود : ج 4 ص 322 ح 5084 ، المعجم الكبير : ج 3 ص 296 ح 3453 ، مسند الشاميّين : ج 2 ص 447 ح 1675 كلّها عن أبي مالك الأشعري ، كنز العمّال : ج 2 ص 138 ح 3494 .

ص: 461

ب _ هر بام و شام

الكافى_ به نقل از سليمان جعفرى _: از ابو الحسن عليه السلا (1) شنيدم كه مى فرمايد : «چون هنگام شب رسيد و خورشيد را در حال غروب كردن و رفتن ديدى ، بگو : به نام خدا و به [يارى] خدا ... و به روى بزرگوار خدا و به نام خداى بزرگ ، پناه مى برم از گزند آنچه آفريده و پديد آورده است ، و از گزند آنچه زير خاك است ، و از گزند آنچه پنهان و آشكار است ، و از گزند آنچه ياد كردم و ياد نكردم ، و ستايش ، از آنِ خداست كه پروردگار جهانيان است » . فرمود : «اين دعا ، ايمن مى دارد از هر درنده و از شيطانِ رانده شده و فرزندان او ، و از هر جانور گاز گيرنده يا گزنده ، و گوينده اين دعا ، هر گاه آن را خواند ، از دزد و ديو نترسد [كه ديگر از آنان گزند نمى يابد]» .

ب _ هر بام و شامپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر يك از شما چون صبح مى كند ، بگويد : «صبح كرديم ، در حالى كه پادشاهى ، از آنِ خدا ، پروردگار جهانيان ، است . بار خدايا! خوبىِ اين روز و گشايش و فيروزى و روشنايى و بركت و هدايت آن را از تو درخواست مى كنم و از شرّ آنچه در اين روز است و از شرّ روزهاى پس از آن ، به تو پناه مى برم» . شب كه شد نيز همين را بگويد .

.


1- .م ظاهرا مقصود ، امام رضا است .

ص: 462

المعجم الكبير عن البراء بن عازب :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ إذا أصبَحَ وأمسى : أصبَحنا وأصبَحَ المُلكُ للّهِِ ، وَالحَمدُ للّهِِ لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ، اللّهُمَّ إنّا نَسأَ لُكَ خَيرَ هذَا اليَومِ وخَيرَ ما بَعدَهُ ، ونَعوذُ بِكَ مِن شَرِّ هذَا اليَومِ وشَرِّ ما بَعدَهُ ، اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الكَسَلِ وسوءِ الكِبَرِ (1) ، وأعوذُ بِكَ مِن عَذابِ النّارِ . (2)

صحيح مسلم عن عبد اللّه ج بن مسعودج :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا أمسى قالَ : أمسَينا وأمسَى المُلكُ للّهِِ ، وَالحَمدُ للّهِِ لا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ . اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ مِن خَيرِ هذِهِ اللَّيلَةِ وخَيرِ ما فيها ، وأعوذُ بِكَ مِن شَرِّها وشَرِّ ما فيها ، اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الكَسَلِ وَالهَرَمِ ، وسوءِ الكِبَرِ ، وفِتنَةِ الدُّنيا ، وعَذابِ القَبرِ . (3)

مسند أبي يعلى عن أنس :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ يَدعو بِهذِهِ الدَّعَواتِ إذا أصبَحَ وإذا أمسى : «اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ مِن فَجأَةِ الخَيرِ ، وأعوذُ بِكَ مِن فَجأَةِ الشَّرِّ» ، فَإِنَّ العَبدَ لا يدري ما يَفجَؤُهُ إذا أصبَحَ وإذا أمسى . (4)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ فيما يُقالُ عِندَ الصَّباحِ وَالمَساءِ _: اللّهُمَّ ... فَإِنّا نَعوذُ بِكَ مِن شَرِّ أنفُسِنا ، ومِن شَرِّ الشَّيطانِ الرَّجيمِ وشِركِهِ ، وأن نَقتَرِفَ سوءا عَلى أنفُسِنا ، أو نَجُرَّهُ إلى مُسلِمٍ . (5)

.


1- .الكِبَرُ في السِّنِّ ، وقد كَبِرَ الرجلُ كِبَرا : أي أسَنَّ (الصحاح : ج 2 ص 801 «كبر») .
2- .المعجم الكبير : ج 2 ص 24 ح 1170 ، كنز العمّال : ج 2 ص 159 ح 3572 .
3- .صحيح مسلم : ج 4 ص 2089 ح 76 ، سنن الترمذي : ج 5 ص 466 ح 3390 ، السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 148 ح 10408 كلاهما نحوه ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج 7 ص 40 ح 3 ، مسند أبي يعلى : ج 5 ص 25 ح 4993 ، كنز العمّال : ج 2 ص 633 ح 4949 .
4- .مسند أبي يعلى : ج 3 ص 360 ح 3358 ، كنز العمّال : ج 7 ص 71 ح 18010 .
5- .سنن أبي داوود : ج 4 ص 322 ح 5083 عن أبي مالك و ص 317 ح 5067 ، سنن الترمذي : ج 5 ص 542 ح 3529 ، مسند ابن حنبل : ج 1 ص 39 ح 81 ، الأدب المفرد : ص 352 ح 1204 كلّها عن أبي بكر نحوه ، كنز العمّال : ج 2 ص 634 ح 4950 .

ص: 463

المعجم الكبير_ به نقل از براء بن عازب _: پيامبر خدا هر صبح و شام مى گفت : «صبح كرديم ، در حالى كه پادشاهى ، از آنِ خداست و ستايش ، از آنِ خداست كه معبودى جز خدا نيست و يگانه است و بى انباز . بار خدايا! خوبىِ اين روز و خوبىِ پس از آن را از تو مى خواهيم و از بدى اين روز و بدى پس از آن ، به تو پناه مى بريم . بار خدايا! از تنبلى و بدىِ (عوارضِ) پيرى ، به تو پناه مى برم و از عذاب آتش ، به تو پناه مى آورم» .

صحيح مسلم_ به نقل از عبد اللّه [بن مسعود] _:پيامبر خدا ، هر گاه شب هنگام مى رسيد ، مى فرمود : «به شب در آمديم ، در حالى كه پادشاهى ، از آنِ خداست . ستايش ، از آنِ خداست كه معبودى جز خدا نيست و يگانه است و بى انباز . بار خدايا! خوبىِ اين شب و خوبىِ آنچه را در آن است ، از تو درخواست مى كنم و از بدى اين شب و بدى آنچه در آن است ، به تو پناه مى برم . بار خدايا! از سستى و پيرى ، و بدى سال خوردگى و فريبندگى دنيا و عذاب قبر ، به تو پناه مى آورم» .

مسند أبى يعلى_ به نقل از اَ نَس _: پيامبر خدا هر صبح و شام ، اين دعاها را مى خواند : «بار خدايا! غافلگيرىِ خير را از تو درخواست مى كنم و از غافلگيرىِ شر ، به تو پناه مى برم» ؛ چرا كه بنده نمى داند چون صبح كرد يا به شب در آمد ، چه چيزى او را غافلگير خواهد كرد» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در دعايى كه هر صبح و شام گفته مى شود _: بار خدايا! ... به تو پناه مى بريم از شرّ نفعمان و از شرّ شيطانِ رانده شده و شريك شدنش [در اموال و اولادمان] ، و از اين كه مرتكب بدى نسبت به خود شويم ، يا آن (بدى) را به سوى مسلمانى بكشانيم .

.

ص: 464

سنن أبي داوود عن ابن عمر :لَم يَكُن رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَدَعُ هؤُلاءِ الدَّعَواتِ حينَ يُمسي وحينَ يُصبِحُ : ... اللّهُمَّ احفَظني مِن بَينِ يَدَيَّ ومِن خَلفي ، وعَن يَميني وعَن شِمالي ومِن فَوقي ، وأعوذُ بِعَظَمَتِكَ أن اُغتالَ مِن تَحتي _ يَعنِي الخَسفَ _ . (1)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ حينَ يُصبِحُ : «رَبِّيَ اللّهُ لا إلهَ إلّا هُوَ ... أعوذُ بِاللّهِ الَّذي يُمسِكُ السَّماءَ أن تَقَعَ عَلَى الأَرضِ إلّا بِإِذنِهِ ، مِن شَرِّ كُلِّ دابَّةٍ أنتَ آخِذٌ بِناصِيَتِها ، إنَّ رَبّي عَلى صِراطٍ مُستَقيمٍ» لَم يُصِبهُ في نَفسِهِ ولا أهلِهِ ولا مالِهِ شَيءٌ يَكرَهُهُ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ حينَ يُصبِحُ ثَلاثَ مَرّاتٍ : «أعوذُ بِاللّهِ السَّميعِ العَليمِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ» ، وقَرَأَ ثَلاثَ آياتٍ مِن آخِرِ سورَةِ الحَشرِ ، وَكَّلَ اللّهُ بِهِ سَبعينَ ألفَ مَلَكٍ ، يُصَلّونَ عَلَيهِ حَتّى يُمسِيَ ، وإن ماتَ في ذلِكَ اليَومِ ماتَ شَهيدا . ومَن قالَها حينَ يُمسي ، كانَ بِتِلكَ المَنزِلَةِ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ عَلِيّا صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِ وآلِهِ ، كانَ يَقولُ إذا أصبَحَ : «سُبحانَ اللّهِ المَلِكِ القُدّوسِ» ثَلاثا ، «اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن زَوالِ نِعمَتِكَ ، ومِن تَحويلِ عافِيَتِكَ ، ومِن فَجأَةِ نَقِمَتِكَ ، ومِن دَركِ الشَّقاءِ ، ومِن شَرِّ ما سَبَقَ فِي اللَّيلِ ...» . (4)

عنه عليه السلام :إذا أصبَحتَ فَقُل : اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن شَرِّ ما خَلَقتَ وذَرَأتَ وبَرَأتَ في بِلادِكَ وعِبادِكَ ، اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ بِجَلالِكَ وجَمالِكَ ، وحِلمِكَ وكَرَمِكَ ، كَذا وكَذا . (5)

.


1- .سنن أبي داوود : ج 4 ص 319 ح 5074 ، السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 146 ح 10401 وليس فيه صدره ، الأدب المفرد : ص 351 ح 1200 ، صحيح ابن حبّان : ج 3 ص 241 ح 961 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 698 ح 1902 ، كنز العمّال : ج 2 ص 636 ح 4957 .
2- .كنز العمّال : ج 2 ص 159 ح 3573 نقلاً عن ابن السني عن أبي الدرداء .
3- .سنن الترمذي : ج 5 ص 182 ح 2922 ، مسند ابن حنبل : ج 7 ص 287 ح 20328 ، المعجم الكبير : ج 20 ص 229 ح 537 ، تهذيب الكمال : ج 29 ص 295 كلّها عن معقل بن يسار ، كنز العمّال : ج 2 ص 138 ح 3491 ؛ جامع الأخبار : ص 128 ح 249 نحوه .
4- .الكافي : ج 2 ص 527 ح 16 عن عبد اللّه بن ميمون و ص 532 ح 30 عن عبد اللّه بن إبراهيم الجعفري عن الإمام الكاظم عليه السلام ، المصباح للكفعمي : ص 117 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام وفيهما «الكتاب» بدل «الليل» ، بحار الأنوار : ج 86 ص 283 ح 46 .
5- .الكافي : ج 2 ص 527 ح 15 عن عيسى بن عبد اللّه ، بحار الأنوار : ج 86 ص 292 ح 53 .

ص: 465

سنن أبى داوود_ به نقل از ابن عمر _: پيامبر خدا هر شام و بام ، اين دعاها را مى خواند : ... «بار خدايا! مرا از پيش رو و از پشت سر و از سمت راست و از سمت چپ و از بالاى سرم محافظت فرما . به تو پناه مى برم كه از زير پايم ، ناگهان هلاك شوم». مقصود ايشان ، فرو رفتن در كام زمين بود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس هنگامى كه صبح مى كند ، بگويد : «پروردگار من ، خداست . معبودى جز او نيست ... . به خدايى كه نمى گذارد آسمان بر زمين افتد (مگر به اذن او) ، پناه مى برم از گزند هر جنبنده اى كه مهارش در دست توست . به راستى كه پروردگار من ، بر راه راست است» ، پيشامد ناگوارى براى خودش و خانواده اش و اموالش نمى افتد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس هنگامى كه صبح خود را آغاز مى كند ، سه مرتبه بگويد : «به خداى شنواى دانا پناه مى برم از شيطانِ رانده شده» و سه آيه پايانى سوره حشر را بخواند ، خداوند هفتاد هزار فرشته بر او مى گمارد كه تا شب بر او درود بفرستند ، و اگر در آن روز بميرد ، شهيد مرده است . و هر كس شب هنگام اينها را بگويد ، همين وضع را دارد .

امام صادق عليه السلام : على عليه السلام_ كه درودهاى خدا بر او باد _هرگاه صبح خود را آغاز مى كرد ، مى گفت : «پاكا خدا ، آن پادشاه مقدّس! (سه مرتبه) . بار خدايا! به تو پناه مى برم از زوال يافتن نعمتت ، و از بين رفتن عافيتت ، و فرود آمدن ناگهانى كيفرت ، و دامنگير شدن بدبختى . و از شرّ آنچه در شب گذشت ...» .

امام صادق عليه السلام :چون صبح كردى ، بگو : «بار خدايا! پناه مى برم به تو از شرّ آنچه در شهرهايت و بندگانت آفريدى و پديد آوردى و ايجاد كردى . بار خدايا! به حقّ شكوهمندى و زيبايى ات ، و بردبارى و بزرگوارى ات ، فلان و بهمان چيز را از تو درخواست مى كنم» .

.

ص: 466

عنه عليه السلام :تَقولُ إذا أصبَحتَ وأمسَيتَ : اللّهُمَّ بِكَ نُمسي وبِكَ نُصبِحُ ، وبِك نَحيا وبِكَ نَموتُ وإلَيكَ نَصيرُ ، وأعوذُ بِكَ مِن أن أذِلَّ أو اُذَلَّ ، أو أضِلَّ أو اُضَلَّ ، أو أظلِمَ أو اُظلَمَ ، أو أجهَلَ أو يُجهَلَ عَلَيَّ . (1)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ فيما يُقالُ كُلَّ يَومٍ عِندَ الصَّباحِ _: أعوذُ بِكَ اللّهُمَّ أن أظلِمَ أو اُظلَمَ ، أو أعتَدِيَ أو يُعتَدى عَلَيَّ ، أو أكتَسِبَ خَطيئَةً مُحبِطَةً (2) أو ذَنبا لا يُغفَرُ . (3)

ج _ كُلُّ يَومٍرسول اللّه صلى الله عليه و آله :تَقولُ كُلَّ يَومٍ ثَلاثَ مَرّاتٍ : اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ أن اُشرِكَ وأنَا أعلَمُ ، وأستَغفِرُكَ لِما لا أعلَمُ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن عَبدٍ يَقولُ كُلَّ يَومٍ سَبعَ مَرّاتٍ : «أسأَلُ اللّهَ الجَنَّةَ ، وأعوذُ بِهِ مِنَ النّارِ» إلّا قالَتِ النّارُ : يا رَبِّ أعِذهُ مِنّي . (5)

.


1- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 337 ح 982 عن عمّار بن موسى ، بحار الأنوار : ج 86 ص 287 ح 48 .
2- .حَبِطَ عَمَلُهُ : بَطُلَ ثَوابُه (الصحاح : ج 3 ص 1118 «حبط») .
3- .مسند ابن حنبل : ج 8 ص 157 ح 21724 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 697 ح 1900 وليس فيه «محبطة» ، المعجم الكبير : ج 5 ص 119 ح 4803 وفيه «مخطئة» بدل «محبطة» ، مسند الشاميّين : ج 2 ص 352 ح 1481 وفيه «محيطة» بدل «محبطة» وكلّها عن زيد بن ثابت .
4- .مسند أبي يعلى : ج 1 ص 61 ح 54 و ص 62 ح 55 ، تفسير ابن كثير : ج 4 ص 344 كلّها عن أبي بكر ، الأدب المفرد : ص 214 ح 716 عن معقل بن يسار وليس فيها صدره ، كنز العمّال : ج 3 ص 476 ح 7503 .
5- .الدعوات : ص 39 ح 96 عن ربيعة ، الأمالي للصدوق : ص 158 ح 153 عن زيد الشَّحام ، روضة الواعظين : ص 357 كلاهما عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 94 ص 197 ح 5 .

ص: 467

ج _ هر روز

امام صادق عليه السلام :هر صبحگاه و شبانگاه مى گويى : «بار خدايا! به كمك تو ، شب خود را آغاز مى كنيم و به كمك تو ، صبح خويش را آغاز مى كنيم ، و به كمك تو ، زندگى مى كنيم و به واسطه تو مى ميريم و به سوى تو ره سپاريم . به تو پناه مى برم از اين كه خوار شوم يا خوارم كنند ، گم راه شوم يا گم راهم كنند ، ستم كنم يا يا به من ستم شود و نادانى كنم يا به من نادانى [و جسارت] شود» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در دعايى كه هر صبحگاه خوانده مى شود _: به تو پناه مى برم _ اى خدا _ از اين كه ستم كنم يا بر من ستم شود ، تعدّى كنم يا بر من تعدّى شود ، و خطايى بر باد دهنده اعمال يا گناهى نابخشودنى مرتكب شوم .

ج _ هر روزپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر روز ، سه بار مى گويى : «بار خدايا! من به تو پناه مى برم كه دانسته شرك ورزم ، و از شرك ورزىِ ندانسته هم از تو آمرزش مى طلبم» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر بنده اى كه روزى هفت مرتبه بگويد : «از خداوند ، بهشت مى طلبم و از آتش ، به او پناه مى برم» ، آتش مى گويد : پروردگارا! او را از من ، در پناه خويش دار .

.

ص: 468

د _ يَومُ الجُمُعَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في بَيانِ فَضلِ يَومِ الجُمُعَةِ _: اليَومُ المَوعودُ يَومُ القِيامَةِ ، وَاليَومُ المَشهودُ يَومُ عَرَفَةَ ، وَالشّاهِدُ يَومُ الجُمُعَةِ ، وما طَلَعَتِ الشَّمسُ ولا غَرَبَت عَلى يَومٍ أفضَلَ مِنهُ ، فيهِ ساعَةٌ لا يُوافِقُها عَبدٌ مُؤمِنٌ يَدعُو اللّهَ بِخَيرٍ إلَا استَجابَ اللّهُ لَهُ ، ولا يَستَعيذُ مِن شَرٍّ إلّا أعاذَهُ اللّهُ مِنهُ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ جَبرَئيلَ أتاني ... قالَ : هذِهِ الجُمُعَةُ ... لَكُم فيها ساعَةٌ لا يُوافِقُها عَبدٌ مُسلِمٌ يَسأَلُ اللّهَ مَسأَلَةً فيها وهِيَ لَهُ قِسمٌ فِي الدُّنيا إلّا أعطاها ، وإن لَم يَكُن لَهُ قِسمٌ فِي الدُّنيا ذُخِرَت لَهُ فِي الآخِرَةِ أفضَلَ مِنها ، وإن تَعَوَّذَ بِاللّهِ مِن شَرِّ ما هُوَ عَلَيهِ مَكتوبٌ صَرَفَ اللّهُ عَنهُ ما هُوَ أعظَمُ مِنهُ . (2)

ه _ لَيلَةُ السَّبتِالإمام الصادق عليه السلام_ مِن دُعائِهِ في لَيلَةِ السَّبتِ بَعدَما صَلّى ما شاءَ _: يا رَبِّ ، أعوذُ بِكَ في هذِهِ اللَّيلَةِ وفي هذَا اليَومِ ، مِن كُلِّ سوءٍ فَأَعِذني ، وأستَجيرُ بِكَ فَأَجِرني ، وأستَتِرُ بِكَ مِن شَرِّ خَلقِكَ فَاستُرني ، وأستَغفِرُكَ مِن ذُنوبي فَاغفِر لي ، إنَّهُ لا يَغفِرُ العَظيمَ إلَا العَظيمُ ، وأنتَ العَظيمُ العَظيمُ العَظيمُ ، أعظَمُ مِن كُلِّ عَظيمٍ . (3)

و _ يَومُ الإِثنَينِالإمام زين العابدين عليه السلام_ مِن دُعائِهِ في يَومِ الإِثنَينِ _: اللّهُمَّ اجعَل أَوَّلَ يَومي هذا صَلاحا ، وأوسَطَهُ فَلاحا ، وآخِرَهُ نَجاحا ، وأعوذُ بِكَ مِن يَومٍ أَوَّلُهُ فَزَعٌ (4) ، وأوسَطُهُ جَزَعٌ (5) ، وآخِرُهُ وَجَعٌ . (6)

.


1- .سنن الترمذي : ج 5 ص 436 ح 3339 ، المعجم الأوسط : ج 2 ص 18 ح 1087 كلاهما عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 2 ص 13 ح 2940 .
2- .جامع الأحاديث للقمّي : ص 146 عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 89 ص 280 ح 27 ؛ المصنّف لابن أبي شيبة : ج 2 ص 58 ح 10 عن أنس نحوه ، كنز العمّال : ج 7 ص 714 ح 21063 .
3- .مصباح المتهجّد : ص 423 ح 542 ، جمال الاُسبوع : ص 111 ، بحار الأنوار : ج 90 ص 330 ح 45 .
4- .الفَزَعُ : الذُعر (الصحاح : ج 3 ص 1258 «فزع») .
5- .الجَزَعُ : الحُزنُ والخَوفُ (النهاية : ج 1 ص 269 «جزع») .
6- .البلد الأمين : ص 117 ، مصباح المتهجّد : ص 219 ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 70 ح 2172 كلاهما عن معاوية بن عمّار عن الإمام الصادق عليه السلام ، المصباح للكفعمي : ص 158 ، بحار الأنوار : ج 90 ص 177 ح 19 .

ص: 469

د _ روز جمعه
ه _ شب شنبه
و _ روز دوشنبه

د _ روز جمعهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در بيان فضيلت روز جمعه _: روز موعود ، روز رستاخيز است روز مشهور ، روز عرفه است و شاهد ، روز جمعه است . خورشيد به هيچ روزى ، طلوع و غروب نكرده است كه برتر از اين روز (جمعه) باشد . در اين روز ، ساعتى است كه هر بنده مؤمنى آن را در يابد و در آن ساعت به درگاه خداوند دعاى خير كند ، حتما دعايش مستجاب مى شود و از هر شرّى به خدا پناه برد ، حتما خداوند او را از آن شر در پناه خود مى گيرد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :جبرئيل نزد من آمد ... و گفت : اين جمعه ... ساعتى در آن است كه هر بنده مسلمانى آن را در يابد و در آن ساعت از خدا درخواستى كند و آن خواسته در دنيا قسمتش شده باشد ، حتماً آن را به او عطا مى كند ، و اگر در دنيا قسمتش نشده باشد ، بهتر از آن براى آخرتش ذخيره مى شود ، و اگر از شرّ آنچه برايش نوشته [و مقدّر] شده است ، به خدا پناه برد ، خداوند شرّى بدتر از آن را از او مى گرداند .

ه _ شب شنبهامام صادق عليه السلام_ از دعاى ايشان در شب شنبه بعد از گزاردن قدرى نماز _: اى پروردگار من! در اين شب و در اين روز ، از هر بدى ، به تو پناه مى برم . پس پناهم ده . و از تو حمايت مى جويم . پس مرا در حمايت خويش گير . و از شرّ آفريدگانت ، خويشتن را در پوشش تو در مى آورم . پس مرا پوشش ده . و از گناهانم از تو آمرزش مى طلبم . پس مرا بيامرز ، كه [گناه] بزرگ را جز بزرگ نمى آمرزد ، و تو بزرگ و بزرگ و بزرگى ، بزرگ تر از هر بزرگى .

و _ روز دوشنبهامام زين العابدين عليه السلام_ از دعاى ايشان در روز دوشنبه _: بار خدايا! آغاز امروزم را درستى ، و ميانش را رستگارى ، و پايانش را كاميابى قرار ده . و به تو پناه مى برم از روزى كه آغازش هراس باشد ، و ميانش بى تابى ، و پايانش درد .

.

ص: 470

ز _ شَهرُ رَمَضانَالإمام الصادق عليه السلام_ مِن دُعاءٍ كانَ يَدعو بِهِ في كُلِّ لَيلَةٍ مِنَ العَشرِ الأَواخِرِ مِن شَهرِ رَمَضانَ _: إلهي ، وأعوذُ بِوَجهِكَ الكَريمِ ، وبِجَلالِكَ العَظيمِ ، أن تَنقَضِيَ أيّامُ شَهرِ رَمَضانَ ولَياليهِ ، ولَكَ قِبَلي تَبِعَةٌ أو ذَنبٌ تُؤاخِذُني بِهِ ، أو خَطيئَةٌ تُريدُ أن تَقتَصَّها مِنّي لَم تَغفِرها لي . (1)

عنه عليه السلام :تَقولُ فِي العَشرِ الأَواخِرِ مِن شَهرِ رَمَضانَ في كُلِّ لَيلَةٍ : أعوذُ بِجَلالِ وَجهِكَ الكَريمِ أن يَنقَضِيَ عَنّي شَهرُ رَمَضانَ ، أو يَطلُعَ الفَجرُ مِن لَيلَتي هذِهِ ، ولَكَ قِبَلي ذَنبٌ أو تَبِعَةٌ تُعَذِّبُني عَلَيهِ . (2)

عنه عليه السلام :مَن وَدَّعَ شَهرَ رَمَضانَ في آخِرِ لَيلَةٍ مِنهُ ، وقالَ : «اللّهُمَّ لا تَجعَلهُ آخِرَ العَهدِ مِن صِيامي لِشَهرِ رَمَضانَ ، وأعوذُ بِكَ أن يَطلُعَ فَجرُ هذِهِ اللَّيلَةِ ، إلّا وقَد غَفَرتَ لي» غَفَرَ اللّهُ تَعالى لَهُ قَبلَ أن يُصبِحَ ، ورَزَقَهُ الإِنابَةَ إلَيهِ . (3)

عنه عليه السلام :إذا كانَت آخِرُ لَيلَةٍ مِن شَهرِ رَمَضانَ فَقُل : اللّهُمَّ هذا شَهرُ رَمَضانَ الَّذي أنزَلتَ فيهِ القُرآنَ وقَد تَصَرَّمَ (4) ، وأعوذُ بِوَجهِكَ الكَريمِ يا رَبِّ ، أن يَطلُعَ الفَجرُ مِن لَيلَتي هذِهِ ، أو يَتَصَرَّمَ شَهرُ رَمَضانَ ، ولَكَ قِبَلي تَبِعَةٌ أو ذَنبٌ تُريدُ أن تُعَذِّبَني بِهِ يَومَ ألقاكَ . (5)

.


1- .الإقبال : ج 1 ص 364 عن مرازم ، بحار الأنوار : ج 98 ص 155 .
2- .الكافي : ج 4 ص 160 ح 1 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 161 ح 2032 ، الإقبال : ج 1 ص 365 كلاهما عن ابن أبي عمير ، المقنعة : ص 189 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 98 ص 156 .
3- .الإقبال : ج 1 ص 436 عن أبي محمّد هارون بن موسى التلعكبري ، بحار الأنوار : ج 98 ص 181 ح 2 .
4- .تَصَرَّمَ : ذهَبَ (المصباح المنير : ص 339 «صرم») .
5- .الكافي : ج 4 ص 164 ح 5 عن عمّار بن موسى ، الإقبال : ج 1 ص 447 نحوه من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام .

ص: 471

ز _ ماه رمضان

ز _ ماه رمضانامام صادق عليه السلام_ از دعاى ايشان كه در هر شب دهه آخر ماه رمضان مى خواند _: معبودا! به روى گرامى تو ، و به شُكوه سترگت پناه مى برم از اين كه روزها و شب هاى رمضان بگذرد و در حقّ تو بدى يا گناهى كرده باشم كه مرا به سبب آن مؤاخذه كنى ، يا خطايى كرده باشم كه بخواهى تقاص آن را از من بگيرى و آن را بر من نبخشوده باشى .

امام صادق عليه السلام :در دهه آخر ماه رمضان ، هر شب مى گويى : «به شُكوه روى گرامى تو ، پناه مى برم از اين كه ماه رمضان بر من سپرى شود يا سپيده اين شب طلوع كند و در حقّ تو ، گناهى يا بدى كرده باشم كه مرا به سبب آن عذاب كنى» .

امام صادق عليه السلام :هر كس با ماه رمضان در آخرين شب آن وداع كند و بگويد : «بار خدايا! اين ماه را آخرين ماه رمضان عمر من قرار مده ، و به تو پناه مى برم از اين كه سپيده اين شب بدمد و مرا نيامرزيده باشى» ، خداوند متعال ، پيش از آن كه صبح كند ، او را مى آمرزد و بازگشت به سويش را روزىِ او مى كند .

امام صادق عليه السلام :چون آخرين شب ماه رمضان شد ، بگو : «بار خدايا! اينك ماه رمضان _ كه قرآن را در آن فرو فرستادى _ ، در آستانه رفتن است . به روى گرامى تو پناه مى برم _ اى پروردگار من _ از اين كه سپيده اين شب بدمد يا ماه رمضان سپرى شود و در حقّ تو بدى يا گناهى كرده باشم و تو بخواهى در آن روزى كه ديدارت مى كنم ، به سبب آن عذابم كنى» .

.

ص: 472

رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في فَضلِ شَهرِ رَمَضانَ _: أيُّهَا النّاسُ ... لا غِنى بِكُم عَن أربَعِ خِصالٍ ، خَصلَتَينِ تُرضونَ اللّهَ بِهِما ، وخَصلَتَينِ لا غِنى بِكُم عَنهُما ... وأمَّا اللَّتانِ لا غِنى بِكُم عَنهُما : فَتَسأَلونَ اللّهَ فيهِ حَوائِجَكُم وَالجَنَّةَ ، وتَسأَلونَ العافِيَةَ ، وتَعوذونَ بِهِ مِنَ النّارِ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام_ في قَولِهِ تَعالى : «فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ» (2) _: هِيَ لَيلَةُ القَدرِ ... وهِيَ فِي العَشرِ الأَواخِرِ مِن شَهرِ رَمَضانَ ، فَمَن أدرَكَها _ أوقالَ شَهِدَها _ عِندَ قَبرِ الحُسَينِ عليه السلام ، يُصَلّي عِندَهُ رَكعَتَينِ أو ما تَيَسَّرَ لَهُ ، وسَأَلَ اللّهَ تَعالَى الجَنَّةَ ، وَاستَعاذَ بِهِ مِنَ النّارِ ، آتاهُ اللّهُ تَعالى ما سَأَلَ ، وأعاذَهُ مِمَّا استَعاذَ مِنهُ . (3)

ح _ يَومُ عَرَفَةَالإمام الصادق عليه السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله لِعَلِيٍّ عليه السلام : ألا اُعَلِّمُكَ دُعاءَ يَومِ عَرَفَةَ ، وهُوَ دُعاءُ مَن كانَ قَبلي مِنَ الأَنبِياءِ عليهم السلام ؟ قالَ : تَقولُ : لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ... اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الفَقرِ ، ومِن وَساوِسِ الصُّدورِ ، ومِن شَتاتِ الأَمرِ ، ومِن عَذابِ القَبرِ ، اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ خَيرَ الرِّياحِ ، وأعوذُ بِكَ مِن شَرِّ ما تَجيءُ بِهِ الرِّياحُ ، وأسأَ لُكَ خَيرَ اللَّيلِ وخَيرَ النَّهارِ . (4)

.


1- .الكافي : ج 4 ص 67 ح 4 ، تهذيب الأحكام : ج 3 ص 59 ح 198 و ج 4 ص 152 ح 423 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 95 ح 1831 ، الخصال : ص 259 ح 135 ، ثواب الأعمال : ص 90 ح 7 كلّها عن أبي الورد عن الإمام الباقر عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 96 ص 359 ح 26 ؛ صحيح ابن خزيمة : ج 3 ص 191 ح 1887 عن سلمان نحوه ، كنز العمّال : ج 8 ص 584 ح 24276 .
2- .الدخان : 4 .
3- .الإقبال : ج 1 ص 383 عن زيد بن أبي اُسامة ، بحار الأنوار : ج 98 ص 166 و ج 101 ص 99 ح 30 .
4- .تهذيب الأحكام : ج 5 ص 183 ح 612 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 542 ح 3135 عن معاوية بن عمّار نحوه ، مصباح المتهجّد : ص 688 ح 770 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، الإقبال : ج 2 ص 72 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 215 ح 3 ؛ السنن الكبرى : ج 5 ص 190 ح 9475 ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج 4 ص 473 ح 3 كلاهما عن عبد اللّه بن عبيدة عن الإمام عليّ عليه السلام .

ص: 473

ح _ روز عرفه

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در فضيلت ماه رمضان _: اى مردم! ... شما از چهار چيز ، بى نياز نيستيد : با دو چيز ، خدا را خشنود مى سازيد و به دو چيز هم نيازمنديد ... . آن دو چيزى كه حتما به آن نياز داريد ، اين است كه در اين ماه ، حاجت هايتان و بهشت را از خدا بخواهيد و عافيت را از خدا بخواهيد و از آتش ، به او پناه ببريد» .

امام صادق عليه السلام_ در باره اين سخن خداى متعال : «در آن شب ، هر [گونه ]كارى [به گونه اى] استوار ، فيصله مى يابد» _: مقصود ، شب قدر است ... و اين شب ، در دهه آخر ماه رمضان قرار دارد . پس ، هر كه در كنار قبر حسين عليه السلام اين شب را درك كند (يا : شاهد آن باشد) و آن جا دو ركعت ، يا هر اندازه توانست ، نماز بخواند و از خداى متعال بهشت را بخواهد و از آتش به او پناه برد ، خداى متعال آنچه را خواسته است ، به او مى دهد و او را از آنچه پناه جسته است ، پناه مى دهد .

ح _ روز عرفهامام صادق عليه السلام :پيامبر خدا به على عليه السلام فرمود : «آيا دعاى روز عرفه را كه دعاى پيامبرانِ پيش از من بوده است ، به تو نياموزم؟ مى گويى : معبودى جز خداى يگانه و بى انباز نيست ... . بار خدايا! از فقر ، و از وسوسه هاى سينه ها ، و از آشفتگى كارها ، و از عذاب قبر ، به تو پناه مى برم . بار خدايا! خوبىِ (بركت) بادها را از تو مى خواهم ، و از بدى آنچه بادها مى آورند ، به تو پناه مى برم ، و خوبىِ روز و خوبىِ شب را از تو درخواست مى كنم » .

.

ص: 474

ط _ يَومُ القِتالِرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ مِن دُعائِهِ يَومَ اُحُدٍ _: اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ النَّعيمَ المُقيمَ الَّذي لا يَحولُ (1) ولا يَزولُ ، اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ النَّعيمَ يَومَ العَيلَةِ (2) ، وَالأَمنَ يَومَ الخَوفِ ، اللّهُمَّ [إنّي] (3) عائِذٌ بِكَ مِن شَرِّ ما أعطَيتَنا وشَرِّ ما مَنَعتَنا ، اللّهُمَّ حَبِّب إلَينَا الإِيمانَ وزَيِّنهُ في قُلوبِنا . (4)

عنه صلى الله عليه و آله_ في دُعائِهِ يَومَ الأَحزابِ _: اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِنورِ قُدسِكَ ، وعَظَمَةِ طَهارَتِكَ ، وبَرَكَةِ جَلالِكَ ، مِن كُلِّ آفَةٍ وعاهَةٍ . (5)

الإمام عليّ عليه السلام_ مِن دُعائِهِ عِندَ القِتالِ _: اللّهُمَّ وأعوذُ بِكَ _ عِندَ ذلِكَ _ مِنَ الجُبنِ عِندَ مَوارِدِ الأَهوالِ ، ومِنَ الضَّعفِ عِندَ مُساوَرَةِ (6) الأَبطالِ ، ومِنَ الذَّنبِ المُحبِطِ لِلأَعمالِ فَاُحجِمَ مِن شَكٍّ ، أو أمضِيَ (7) بِغَيرِ يَقينٍ ، فَيَكونَ سَعيي في تَبابٍ (8) وعَمَلي غَيرَ مَقبولٍ . (9)

.


1- .حَالَ يَحولُ : إذا تحرّك (النهاية : ج 1 ص 463 «حول») .
2- .عالَ يَعيلُ عَيلَةً : إذا افتقر (النهاية : ج 3 ص 330 «عيل») .
3- .ما بين المعقوفين أثبتناه من مسند ابن حنبل .
4- .السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 156 ح 10445 ، مسند ابن حنبل : ج 5 ص 278 ح 15492 ، الأدب المفرد : ص 209 ح 699 كلّها عن رفاعة الزرقي ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 687 ح 1868 عن عبيد بن رفاعة بن رافع الزرقي عن أبيه و ج 3 ص 26 ح 4308 عن عبيد بن رافع الزرقي عن أبيه ، كنز العمّال : ج 10 ص 434 ح 30047 .
5- .كنز العمّال : ج 10 ص 453 ح 30096 نقلاً عن مسند ابن عمر .
6- .سَاوَرَهُ : واثَبَهُ (الصحاح : ج 2 ص 690 «سور») .
7- .في المصدر : «مضى» ، والتصويب من بحار الأنوار ووسائل الشيعة : ج 15 ص 137 ح 20158 .
8- .التَبَابُ : الخُسران والهلاك (الصحاح : ج 1 ص 90 «تبب») .
9- .الكافي : ج 5 ص 46 ح 1 عن ابن القدّاح عن أبيه ميمون عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 33 ص 452 ح 664 .

ص: 475

ط _ روز جنگ

ط _ روز جنگپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ از دعاى ايشان در روز اُحُد _: بار خدايا! آن نعمت ماندگارى را كه جابه جايى و زوال نمى پذيرد ، از تو درخواست مى كنم . بار خدايا! نعمت را در روز نيازمندى ، و امنيت و آرامش را در روز ترس ، از تو درخواست مى كنم . بار خدايا! از شرّ آنچه به ما داده اى و از شرّ آنچه از دادن آن خوددارى كرده اى ، به تو پناه مى برم . بار خدايا! ايمان را محبوب ما بدار و آن را در [نگاه] دل هاى ما زيبا دار .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ از دعاى ايشان در روز احزاب _:بار خدايا! به نور قدس تو ، و عظمت پاكى ات ، و افزونى شُكوهت ، پناه مى برم از هر آسيب و معلوليتى .

امام على عليه السلام_ از دعاى ايشان در هنگام نبرد _: بار خدايا! به تو پناه مى برم _ در اين هنگام _ از دچار ترس شدن در صحنه هاى هولناك ، و از سست شدن در وقت يورش آوردن پهلوانان ، و از گناهِ بر باد دهنده اعمال [نيك ]و در نتيجه ، وا پس نشستن از سر ترديد [در حقّانيت راهمان] ، يا در گذشتن بدون يقين ، پس ، كوششم تباه شود و عملم ناپذيرفته گردد .

.

ص: 476

ي _ عِندَ هُبوبِ الرِّياحِ العاصِفَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا تَسُبُّوا الرّيحَ ، وعوذوا بِاللّهِ مِن شَرِّها . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :لا تَسُبُّوا الرّيحَ ، فَإِذا رَأَيتُم ما تَكرَهونَ فَقولوا : اللّهُمَّ إنّا نَسأَ لُكَ مِن خَيرِ هذِهِ الرّيحِ وخَيرِ ما فيها ، وخَيرِ ما اُمِرَت بِهِ ، ونَعوذُ بِكَ مِن شَرِّ هذِهِ الرّيحِ وشَرِّ ما فيها ، وشَرِّ ما اُمِرَت بِهِ . (2)

صحيح مسلم عن عائشة :كانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله إذا عَصَفَتِ الرّيحُ قالَ : اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ خَيرَها وخَيرَ ما فيها وخَيرَ ما اُرسِلَت بِهِ ، وأعوذُ بِكَ مِن شَرِّها وشَرِّ ما فيها وشَرِّ ما اُرسِلَت بِهِ . (3)

الدعاء للطبراني عن عثمان بن أبي العاص :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذَا اشتَدَّتِ الرّيحُ الشِّمالُ قالَ : اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن شَرِّ ما اُرسِلَت بِهِ . (4)

.


1- .مسند الشافعي : ص 81 عن صفوان بن سُليم ، كنز العمّال : ج 7 ص 831 ح 21584 .
2- .سنن الترمذي : ج 4 ص 521 ح 2252 ، السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 232 ح 10770 ، مسند ابن حنبل : ج 8 ص 23 ح 21196 وفيه «اُرسلت» بدل «اُمرت» في كلا الموضعين ، المنتخب من مسند عبد بن حميد : ص 87 ح 167 نحوه وكلّها عن اُبيّ بن كعب ، كنز العمّال : ج 3 ص 601 ح 8110 .
3- .صحيح مسلم : ج 2 ص 616 ح 15 ، سنن الترمذي : ج 5 ص 503 ح 3449 ، السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 233 ح 10776 ، السنن الكبرى : ج 3 ص 503 ح 6463 ، كنز العمّال : ج 7 ص 75 ح 18032 .
4- .الدعاء للطبراني : ص 301 ح 970 ، المعجم الكبير : ج 9 ص 47 ح 8346 ، كنز العمّال : ج 7 ص 75 ح 18031 .

ص: 477

ى _ هنگام وزيدن تندبادها

ى _ هنگام وزيدن تندبادهاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به باد ، ناسزا مگوييد و از گزند آن ، به خدا پناه ببريد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به باد ، ناسزا مگوييد ؛ بلكه هر گاه باد ناخوشايندى را ديديد ، بگوييد : «بار خدايا! خير اين باد و خير آنچه را در آن است و خير آنچه را اين باد بِدان مأمور است ، از تو مى خواهيم و از شرّ اين باد و شرّ آنچه در آن است و شرّ آنچه بِدان مأمور است ، به تو پناه مى بريم» .

صحيح مسلم_ به نقل از عايشه _: پيامبر صلى الله عليه و آله هر گاه تندباد مى وزيد ، مى گفت : «بار خدايا! خير اين باد و خير آنچه در آن است و خير آنچه را كه براى آن فرستاده شده است ، از تو مى خواهم و از شرّ آن و شرّ آنچه در آن است و شرّ آنچه براى آن فرستاده شده است ، به تو پناه مى برم» .

الدعاء ، طبرانى_ به نقل از عثمان بن ابى العاص _: پيامبر خدا در مواقعى كه باد شمال شدّت مى گرفت ، مى گفت : «بار خدايا! از شرّ آنچه اين باد براى آن فرستاده شده است ، به تو پناه مى برم» .

.

ص: 478

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن شَرِّ الرّيحِ ومِن شَرِّ ما تَجيءُ بِهِ الرّيحُ ، ومِن ريحِ الشِّمالِ فَإِنَّهَا الرّيحُ العَقيمُ (1) . (2)

المعجم الكبير عن ابن عبّاس :كانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله إذا هاجَت ريحٌ استَقبَلَها بِوَجهِهِ ، وجَثا عَلى رُكبَتَيهِ ، ومَدَّ بِيَدَيهِ ، وقالَ : اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ خَيرَ هذِهِ الرّيحِ وخَيرَ ما اُرسِلَت بِهِ ، وأعوذُ بِكَ مِن شَرِّها وشَرِّ ما اُرسِلَت بِهِ ، اللّهُمَّ اجعَلها رَحمَةً ولا تَجعَلها عَذابا ، اللّهُمَّ اجعَلها رِياحا (3) ولا تَجعَلها ريحا . (4)

الإمام عليّ عليه السلام :الرِّياحُ خَمسَةٌ ، مِنهَا العَقيمُ ، فَنَعوذُ بِاللّهِ مِن شَرِّها . (5)

الإمام الباقر عليه السلام :ما بَعَثَ اللّهُ عز و جل ريحا إلّا رَحمَةً أو عَذابا ، فَإِذا رَأَيتُموها فَقولوا : «اللّهُمَّ إنّا نَسأَ لُكَ خَيرَها وخَيرَ ما اُرسِلَت لَهُ ، ونَعوذُ بِكَ مِن شَرِّها وشَرِّ ما اُرسِلَت لَهُ» ، وكَبِّروا ، وَارفَعوا أصواتَكُم بِالتَّكبيرِ فَإِنَّهُ يَكسِرُها . (6)

الإمام الصادق عليه السلام :إذا هَبَّتِ الرِّياحُ فَأَكثِر مِنَ التَّكبيرِ ، وقُل : اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ خَيرَ ما هاجَت بِهِ الرِّياحُ وخَيرَ ما فيها ، وأعوذُ بِكَ مِن شَرِّها وشَرِّ ما فيها ، اللّهُمَّ اجعَلها عَلَينا رَحمَةً وعَلَى الكافِرينَ عَذابا ، وصَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ . (7)

.


1- .ريحٌ عقيم : لا تُلقح سحابا ولا شجرا (الصحاح : ج 5 ص 1989 «عقم») .
2- .المستدرك على الصحيحين : ج 2 ص 507 ح 3739 عن جابر ، مسند أبي يعلى : ج 3 ص 55 ح 2463 عن ابن عبّاس وفيه «الرسل» بدل «الريح» في الموضع الثاني وليس فيه ذيله ، كنز العمّال : ج 7 ص 831 ح 21582 .
3- .المواضع التي ذكر اللّه تعالى فيها إرسال الريح بلفظ الواحد فعبارة عن العذاب ، وكلّ موضع ذكر فيه بلفظ الجمع فعبارة عن الرّحمة (مفردات ألفاظ القرآن : ص 370 «روح») .
4- .المعجم الكبير : ج 11 ص 170 ح 11533 ، الدعاء للطبراني : ص 303 ح 977 وليس فيه «ومدّ بيديه» ، تاريخ بغداد : ج 7 ص 100 ، كنز العمّال : ج 7 ص 75 ح 18033 .
5- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 547 ح 1524 ، بحار الأنوار : ج 11 ص 353 ح 5 .
6- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 544 ح 1519 ، بحار الأنوار : ج 60 ص 6 ح 2 .
7- .مكارم الأخلاق : ج 2 ص 160 ح 2393 ، بحار الأنوار : ج 91 ص 336 ح 19 .

ص: 479

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! پناه مى برم به تو از شرّ باد و از شرّ آنچه باد آن را مى آورد و [نيز] از باد شمال ؛ چرا كه بادى سترون (1) است .

المعجم الكبير_ به نقل از ابن عبّاس _: پيامبر صلى الله عليه و آله هر گاه بادى بر مى خاست ، رو به سوى آن مى كرد و زانو مى زد و دستانش را به سوى آسمان بر مى داشت و مى گفت : «بار خدايا! خير اين باد و خير آنچه را براى آن فرستاده شده است ، از تو مى طلبم و از شرّ آن و شرّ آنچه براى آن فرستاده شده است ، به تو پناه مى برم . بار خدايا! آن را رحمت قرار ده و آن را عذاب قرار مده . بار خدايا! آن را بادها[ى رحمت ]قرار ده و باد [عذاب ]قرارش مده . (2)

امام على عليه السلام :بادها ، پنج گونه اند كه يكى از آنها سترون است . پس ، از شرّ آنها به خدا پناه مى بريم .

امام باقر عليه السلام :خداوند عز و جل هر بادى را كه مى فرستد ، يا رحمت است يا عذاب . پس هر گاه باد برخاست، بگوييد : «بار خدايا! خير آن را و خير آنچه را كه [اين باد ]براى آن فرستاده شده است ، از تو مى خواهيم و از شرّ آن و شرّ آنچه براى آن فرستاده شده است ، به تو پناه مى بريم» و «اللّه أكبر» بگوييد و صداهايتان را به تكبير ، بلند كنيد ؛ زيرا اين كار ، باد را مى شكند .

امام صادق عليه السلام :زمانى كه بادها وزيدن مى گيرند ، بسيار تكبير بگو و بگو : «بار خدايا! خير آنچه را بادها برايش برخاسته و خير آنچه را كه در آن است ، از تو مى خواهم و از شرّ آن و شرّ آنچه در آن است ، به تو پناه مى برم . بار خدايا! اين باد را براى ما رحمت و براى كافران ، عذاب گردان . درود خدا بر محمّد و خاندان محمّد باد» .

.


1- .باد سترون گويند ؛ چون نه ابرى را بارور مى كند و نه درختى را گلشن مى سازد .
2- .در قرآن ، هر جا كه خداوند متعال از فرستادن باد ، به لفظ مفرد ، ياد كرده ، عذاب را بيان كرده است ، و هر جا به صورت جمع (رياح) آورده ، رحمت را اراده كرده است (مفردات ألفاظ القرآن : ص 370) .

ص: 480

ك _ عِندَ سَماعِ صَوتِ بَعضِ الحَيَواناتِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا سَمِعتُم نُباحَ الكِلابِ ونَهيقَ الحُمُرِ بِاللَّيلِ ، فَتَعَوَّذوا بِاللّهِ ، فَإِنَّهُنَّ يَرَينَ ما لا تَرَونَ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :إذا سَمِعتُم نُباحَ الكَلبِ ونَهيقَ الحَميرِ ، فَتَعَوَّذوا بِاللّهِ مِن الشَّيطانِ الرَّجيمِ ، فَإِنَّهُم يَرَونَ ولا تَرَونَ ، فَافعَلوا ما تُؤمَرونَ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إيّاكُم وَالسَمَرَ (3) بَعدَ العِشاءِ الآخِرَةِ ، وإذا تَناهَقَتِ الحُمُرُ مِنَ اللَّيلِ ، فَاستَعيذوا بِاللّهِ مِنَ الشَّيطانِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :إذا سَمِعتُم صِياحَ الدِّيَكَةِ ، فَاسأَ لُوا اللّهَ مِن فَضلِهِ ؛ فَإِنَّها رَأَت مَلَكا ، وإذا سَمِعتُم نَهيقَ الحِمارِ ، فَتَعَوَّذوا بِاللّهِ مِنَ الشَّيطانِ ؛ فَإِنَّهُ رَأى شَيطانا . (5)

.


1- .سنن أبي داوود : ج 4 ص 327 ح 5103 ، الأدب المفرد : ص 361 ح 1234 و ص 360 ح 1233 ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج 7 ص 130 ح 2 كلّها عن جابر ، مسند أبي يعلى : ج 6 ص 10 ح 6227 عن أبي هريرة وزاد فيه «وصوت ديك» قبل «بالليل» وكلّها نحوه ، تاريخ أصبهان : ج 1 ص 194 الرقم 241 عن أبي بكرة ، كنز العمّال : ج 15 ص 420 ح 41661 .
2- .علل الشرايع : ص 583 ح 23 عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 65 ص 64 ح 21 .
3- .في بعض نسخ المصدر وكنز العمّال : «السهر» بدل «السمر» . والسَّمَرُ : هو الحديث بالليل (النهاية : ج 2 ص 400 «سمر») .
4- .المصنّف لعبد الرزّاق : ج 1 ص 563 ح 2139 ، حلية الأولياء : ج 3 ص 315 عن عطاء من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام وليس فيه صدره ، كنز العمّال : ج 7 ص 803 ح 21483 .
5- .صحيح البخاري : ج 3 ص 1202 ح 3127 ، صحيح مسلم : ج 4 ص 2092 ح 82 ، سنن أبي داوود : ج 4 ص 327 ح 5102 ، سنن الترمذي : ج 5 ص 508 ح 3459 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 175 ح 8070 نحوه وكلّها عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 12 ص 333 ح 35272 .

ص: 481

ك _ هنگام شنيدن بانگ برخى جانوران

ك _ هنگام شنيدن بانگ برخى جانورانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هرگاه عوعو سگان و عرعر خران را در شب شنيديد ، به خدا پناه ببريد ؛ زيرا اينها چيزهايى را مى بينند كه شما نمى بينيد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه عوعو سگ و عرعر خر را شنيديد ، از شيطانِ رانده شده ، به خدا پناه ببريد ؛ زيرا آنها مى بينند و شما نمى بينيد . پس دستورى را كه به شما داده مى شود ، انجام دهيد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از داستان سرايى در شب (شب نشينى) بعد از نماز خفتن بپرهيزيد و هر گاه در شب ، صداى عرعر خران بلند شد ، از شيطان به خدا پناه ببريد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه بانگ خروس را شنيديد ، خداى را از فضلش طلب كنيد ؛ چرا كه آن خروس، فرشته اى را ديده است ، و هر گاه عرعر الاغ را شنيديد ، از شيطان به خدا پناه ببريد ؛ چرا كه آن الاغ ، شيطانى را ديده است .

.

ص: 482

5 / 12تِلكَ الأَماكِنُأ _ عَرَفاتٌالإمام الصادق عليه السلام :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله وَقَفَ بِعَرَفاتٍ ، فَلَمّا هَمَّتِ الشَّمسُ أن تَغيبَ قَبلَ أن تَندَفِعَ (1) قالَ (2) : اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الفَقرِ ومِن تَشَتُّتِ الأَمرِ ، ومِن شَرِّ ما يَحدُثُ بِاللَّيلِ وَالنَّهارِ ، أمسى ظُلمي مُستَجيرا بِعَفوِكَ ، وأمسى خَوفي مُستَجيرا بِأَمانِكَ ، وأمسى ذُلّي مُستَجيرا بِعِزِّكَ ، وأمسى وَجهِيَ الفاني مُستَجيرا بِوَجهِكَ الباقي ، يا خَيرَ مَن سُئِلَ ، ويا أجوَدَ مَن أعطى ، جَلِّلني بِرَحمَتِكَ ، وألبِسني عافِيَتَكَ ، وَاصرِف عَنّي شَرَّ جَميعِ خَلقِكَ . (3)

عنه عليه السلام :إذا وَقَفتَ بِعَرَفاتٍ ، فَاحمَدِ اللّهَ وهَلِّلهُ ، ومَجِّدهُ وأثنِ عَلَيهِ ، وكَبِّرهُ مِئَةَ تَكبيرَةٍ ، وَاقرَأ : «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» مِئَةَ مَرَّةٍ ، وتَخَيَّر لِنَفسِكَ مِنَ الدُّعاءِ ما أحبَبتَ ، وَاجتَهِد فَإِنَّهُ يَومُ دُعاءٍ ومَسأَلَةٍ ، وتَعَوَّذ بِاللّهِ مِنَ الشَّيطانِ ، فَإِنَّ الشَّيطانَ لَن يُذهِلَكَ (4) في مَوضِعٍ أحَبَّ إلَيهِ مِن أن يُذهِلَكَ في ذلِكَ المَوضِعِ . (5)

.


1- .اندفع : أي أسرع في سيره (الصحاح : ج 3 ص 1208 «دفع») .
2- .في قرب الإسناد : «دعا النبيّ صلى الله عليه و آله يوم عرفة حين غابت الشمس ، وكان آخر كلامه هذا الدعاء ، وهملت عيناه بالبكاء ثمّ قال : ...» .
3- .الكافي : ج 4 ص 464 ح 5 عن عبد اللّه بن ميمون ، قرب الإسناد : ص 21 ح 72 عن عبد اللّه بن ميمون عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام ، فلاح السائل : ص 383 ح 254 عن سلام بن أبي عمرة عن الإمام الباقر عليه السلام ، محاسبة النفس لابن طاووس : ص 30 ، عدّة الداعي : ص 253 كلاهما عن الإمام الباقر عليه السلام وكلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 99 ص 251 ح 5 .
4- .ذَهَلتُ عن الشّيء : نَسَيتُه وغفلت عنه (الصحاح : ج 4 ص 1702 «ذهل») .
5- .الكافي : ج 4 ص 464 ح 4 عن معاوية بن عمّار .

ص: 483

5 / 12 و اين چند مكان
الف _ عرفات

5 / 12و اين چند مكانالف _ عرفاتامام صادق عليه السلام :پيامبر خدا در عرفات ، وقوف كرد . خورشيد كه خواست غروب كند ، پيش از آن كه شتاب گيرد ، گفت : «بار خدايا ، من از فقر و از پراكندگى امور و از شرّ آنچه در شب و روز رخ مى دهد ، به تو پناه مى برم . امشب از ستم خويش ، به بخشش تو پناه مى برم . امشب از ترس خويش ، به امنيت تو پناه مى برم . امشب از خوارى خويش ، به عزّت تو پناه مى برم . امشب ، روى نيست شونده ام را به روى جاويدان تو پناه مى دهم . اى بهترين كسى كه از او درخواست مى شود! اى بخشنده ترين عطا كننده! مرا در پوشش رحمت خود قرار ده و جامه عافيتت را بر تن من بپوشان و گزند همه آفريدگانت را از من دور گردان» .

امام صادق عليه السلام :هر گاه در عرفات وقوف كردى ، خداى را بستاى و او را به يگانگى ياد كن و مجد و ثناى او بگو و صد مرتبه تكبير بگو و «قل هو اللّه احد» را صد بار بخوان و هر دعايى كه دوست داشتى ، براى خودت انتخاب كن و [در نيايش و عبادت] بكوش ؛ زيرا آن روز ، روز دعا و خواستن است ، و از شيطان به خدا پناه ببر ؛ زيرا شيطان در هيچ مكانى ، به اندازه آن مكان دوست ندارد كه از ياد خدا غافل گرداند .

.

ص: 484

الكافي عن هارون بن خارجة ، قال :سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام يَقولُ في آخِرِ كَلامِهِ حينَ أفاضَ (1) : اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ أن أظلِمَ أو اُظلَمَ ، أو أقطَعَ رَحِما ، أو اُوذِيَ جارا . (2)

ب _ الكَعبَةُالإمام عليّ عليه السلام_ مِمّا كانَ يَقولُهُ إذا مَرَّ بِالرُّكنِ اليَمانِيِّ _: بِاسمِ اللّهِ وَاللّهُ أكبَرُ ، وَالسَّلامُ عَلى رَسولِ اللّهِ ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَكاتُهُ ، اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الكُفرِ وَالفَقرِ وَالذُّلِّ ، ومَواقِفِ الخِزيِ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ ، رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنيا حَسَنَةً ، وفِي الآخِرَةِ حَسَنَةً ، وقِنا عَذابَ النّارِ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام_ مِن دُعائِهِ فِي الكَعبَةِ وهُوَ ساجِدٌ _: أعوذُ بِكَ اليَومَ فَأَعِذني ، وأستَجيرُ بِكَ فَأَجِرني ، وأستَعينُ بِكَ عَلَى الضَّرّاءِ فَأَعِنّي ، وأستَنصِرُكَ فَانصُرني ، وأتَوَكَّلُ عَلَيكَ فَاكفِني . (4)

عنه عليه السلام_ لِعَبدِ اللّهِ بنِ سِنانٍ _: إذا كُنتَ فِي الطَّوافِ السّابِعِ فَائتِ المُتَعَوَّذَ (5) ، وهُوَ إذا قُمتَ في دُبُرِ الكَعبَةِ حِذاءَ البابِ ، فَقُل : «اللّهُمَّ ، البَيتُ بَيتُكَ ، وَالعَبدُ عَبدُكَ ، وهذا مَقامُ العائِذِ بِكَ مِنَ النّارِ ، اللّهُمَّ مِن قِبَلِكَ الرَّوحُ (6) وَالفَرَجُ» ، ثُمَّ استَلِمِ الرُّكنَ اليَمانِيَّ ، ثُمَّ ائتِ الحَجَرَ فَاختِم بِهِ . (7)

.


1- .الإفاضة : يفيض من مِنى إلى مكّة فيطوف ، أفاض القوم : إذا اندفعوا فيه (النهاية : ج 3 ص 485 «فيض») .
2- .الكافي : ج 4 ص 467 ح 3 .
3- .كنز العمّال : ج 5 ص 172 ح 12503 عن الأزرقي .
4- .تهذيب الأحكام : ج 5 ص 277 ح 946 عن ذريح ، مصباح المتهجّد : ص 706 ح 785 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام .
5- .قال العلّامة المجلسي قدس سره : «المتعوَّذ» اسم مكان سمّي الملتزم به ؛ لأنّه يتعوَّذ عنده من النار ، والمُستجار ؛ لأنّه يطلب عنده الإجارة من العذاب ، والروح والراحة والرحمة (مرآة العقول : ج 18 ص 27 ح 3) .
6- .رَوحُ اللّه : أي فرجه ورحمته ، والرَّوح : التّنفُّس ، وقد أراح الإنسان إذا تنفّسَ (مفردات ألفاظ القرآن : ص 369 «روح») .
7- .الكافي : ج 4 ص 410 ح 3 ، تهذيب الأحكام : ج 5 ص 107 ح 347 كلاهما عن عبد اللّه بن سنان .

ص: 485

ب _ كعبه

الكافى_ به نقل از هارون بن خارجه _: شنيدم امام صادق عليه السلام در آخرين سخنش به هنگام كوچيدن [از منا به سوى مكّه ]مى گويد : «بار خدايا! به تو پناه مى برم از اين كه ستم كنم يا به من ستم شود ، يا رشته خويشاوندى را ببُرم ، يا همسايه اى را بيازارم» .

ب _ كعبهامام على عليه السلام_ از سخنانى كه هنگام گذر بر ركن يمانى مى فرمود _: به نام خدا ، و خدا ، برتر از توصيف است . درود و رحمت و بركات خدا بر پيامبر خدا باد . بار خدايا! از كفر و فقر و خوارى و از جايگاه هاى رسوايى در دنيا و آخرت ، به تو پناه مى برم . پروردگارا! به ما در دنيا نيكى ، و در آخرت هم نيكى ، ارزانى دار و ما را از عذاب آتش ، محافظت فرما .

امام صادق عليه السلام_ از دعاى ايشان در كعبه در حال سجده _:بار خدايا! امروز به تو پناه مى آورم . پس پناهم ده . و از تو حمايت مى خواهم . پس حمايتم كن . و در برابر سختى ، از تو كمك مى جويم . پس كمكم كن . و از تو يارى مى طلبم . پس يارى ام ده . و بر تو توكّل مى كنم . پس برايم كارسازى كن .

امام صادق عليه السلام_ به عبد اللّه بن سنان _: در طواف هفتم ، نزد مُتعوَّذ (1) (يعنى همان جايى كه پشت كعبه و رو به روى درِ آن است) برو و بگو : «بار خدايا ! اين خانه ، خانه تو و اين بنده ، بنده تو و اين جا ، جايگاه پناه بردن از آتش به توست . بار خدايا! رحمت و گشايش ، از جانب توست» . سپس ركن يمانى را لمس كن و آن گاه كنار حجر [الأسود] برو و [طوافت را ]در آن جا پايان ده .

.


1- .مجلسى رحمه الله مى گويد : «مُتَعَوَّذ» نام ديگر مكان «ملتزَم» است و چون در آن محل ، از آتش دوزخ به خدا پناه برده مى شود ، به آن «متعوَّذ (جايگاه پناه بردن)» گفته اند . «مُستجار» هم به آن گفته اند ؛ چون در آن محل ، از عذاب ، پناهندگى خواسته مى شود . (مرآة العقول : ج 18 ص 27 ح 3)

ص: 486

عنه عليه السلام :إذا فَرَغتَ مِن طَوافِكَ ، وبَلَغتَ مُؤَخَّرَ الكَعبَةِ _ وهُوَ بِحِذاءِ المُستَجارِ دونَ الرُّكنِ اليَمانِيِّ بِقَليلٍ _ فَابسُط يَدَيكَ عَلَى البَيتِ ، وألصِق بَطنَكَ وخَدَّكَ بِالبَيتِ ، وقُل : «اللّهُمَّ ، البَيتُ بَيتُكَ ، وَالعَبدُ عَبدُكَ ، وهذا مَكانُ العائِذِ بِكَ مِنَ النّارِ» ، ثُمَّ أقِرَّ لِرَبِّكَ بِما عَمِلتَ ، فَإِنَّهُ لَيسَ مِن عَبدٍ مُؤمِنٍ يُقِرُّ لِرَبِّهِ بِذُنوبِهِ في هذَا المَكانِ ، إلّا غَفَرَ اللّهُ لَهُ إن شاءَ اللّهُ ... ثُمَّ تَستَجيرُ بِاللّهِ مِنَ النّارِ ، وتَخَيَّرُ لِنَفسِكَ مِنَ الدُّعاءِ . (1)

ج _ المَسجِدُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا دَخَلَ العَبدُ المَسجِدَ وقالَ : «أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ» ، قالَ الشَّيطانُ الرَّجيمُ : كَسَرَ ظَهري ، وكَتَبَ اللّهُ لَهُ بِها عِبادَةَ سَنَةٍ . وإذا خَرَجَ مِنَ المَسجِدِ وقالَ مِثلَ ذلِكَ ، كَتَبَ اللّهُ لَهُ بِكُلِّ شَعرَةٍ عَلى بَدَنِهِ مِئَةَ حَسَنَةٍ ، ورَفَعَ لَهُ مِئَةَ دَرَجَةٍ . (2)

جامع الأخبار :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا دَخَلَ المَسجِدَ يَضَعُ رِجلَهُ اليُمنى ويَقولُ : «بِاسمِ اللّهِ وعَلَى اللّهِ تَوَكَّلتُ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» ، وإذا خَرَجَ يَضَعُ رِجلَهُ اليُسرى ويَقولُ : «بِاسمِ اللّهِ ، أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ» . ثُمَّ قالَ : يا عَلِيُّ ، مَن دَخَلَ المَسجِدَ وقالَ كَما قُلتُ ، تَقَبَّلَ اللّهُ [ صَلاتَهُ] (3) . (4)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ مِمّا كانَ يَقولُهُ إذا دَخَلَ المَسجِدَ _: أعوذُ بِاللّهِ العَظيمِ ، وبِوَجهِهِ الكَريمِ ، وسُلطانِهِ القَديمِ ، مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ . (5)

.


1- .الكافي : ج 4 ص 411 ح 5 عن معاوية بن عمّار .
2- .جامع الأخبار : ص 176 ح 418 ، بحار الأنوار : ج 84 ص 26 ح 19 .
3- .أثبتنا ما بين المعقوفين من بحار الأنوار .
4- .جامع الأخبار : ص 175 ح 417 ، بحار الأنوار : ج 84 ص 26 ح 19 .
5- .سنن أبي داوود : ج 1 ص 127 ح 466 ، تفسير ابن كثير : ج 6 ص 70 ، تفسير القرطبي : ج 12 ص 273 كلّها عن عبد اللّه بن عمرو ، كنز العمّال : ج 7 ص 61 ح 17961 .

ص: 487

ج _ مسجد

امام صادق عليه السلام :چون از طوافت آسوده گشتى و به انتهاى كعبه (يعنى جايى كه رو به روى مستجار و اندكى قبل از ركن يمانى است) رسيدى ، دستانت را بگشاى و بر خانه بگذار و شكم و گونه ات را به خانه بچسبان و بگو : «بار خدايا! اين خانه ، خانه تو و اين بنده ، بنده توست و اين جا ، جايگاه پناه بردن از آتش به توست» . سپس به كارهايى (گناهانى) كه كرده اى ، در پيشگاه پروردگارت اعتراف كن ؛ زيرا هيچ بنده مؤمنى نيست كه در اين مكان به گناهان خود در پيشگاه پروردگارش اعتراف كند ، مگر آن كه خداوند ، او را مى آمرزد ، إن شاء اللّه ... . سپس از آتش ، به خدا پناه ببر و هر دعايى خواستى ، براى خودت بكن .

ج _ مسجدپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه بنده وارد مسجد شود و بگويد : «از شيطانِ رانده شده ، به خدا پناه مى برم» ، شيطانِ رانده شده مى گويد : «كمرم را شكست» و خداوند به ازاى آن ، برايش عبادت يك سال را مى نويسد ، و چون در هنگام خارج شدن از مسجد نيز همين را بگويد ، خداوند به تعداد هر موى بدنش ، [ثواب] صد كار نيك برايش مى نويسد و مقامش را صد درجه بالا مى برد .

جامع الأخبار :پيامبر خدا هر گاه وارد مسجد مى شد ، نخست پاى راستش را داخل مى گذاشت و مى فرمود : «به نام خدا . به خدا توكّل كردم و هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا» و هر گاه از مسجد خارج مى شد ، پاى چپش را بيرون مى گذاشت و مى فرمود : «به نام خدا . از شيطانِ رانده شده ، به خدا پناه مى برم » . سپس فرمود : «اى على! هر كس وارد مسجد شود و آنچه را من گفتم ، بگويد ، خداوند [نمازش را ]مى پذيرد» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ هنگام وارد شدن به مسجد _: به خداى بزرگ و به روى گرامى او و سلطنت ازلى اش پناه مى برم از شيطانِ رانده شده .

.

ص: 488

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ أحَدَكُم إذا أرادَ أن يَخرُجَ مِنَ المَسجِدِ تَداعَت (1) جُنودُ إبليسَ وأجلَبَت (2) ، وَاجتَمَعَت كَما تَجتَمِعُ النَّحلُ عَلى يَعسوبِها ، فَإِذا قامَ أحَدُكُم عَلى بابِ المَسجِدِ ، فَليَقُل : «اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن إبليسَ وجُنودِهِ» فَإِنَّهُ إذا قالَها لَم يَضُرَّهُ . (3)

د _ الحَمّامُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :نِعمَ البَيتُ يَدخُلُهُ المُسلِمُ بَيتُ الحَمّامِ ، وذاكَ أنَّهُ إذا دَخَلَهُ _ يَعني _ سَأَلَ اللّهَ الجَنَّةَ ، وَاستَعاذَ بِاللّهِ مِنَ النّارِ . (4)

الإمام الصادق عليه السلام_ فيما يُقالُ عِندَ دُخولِ الحَمّامِ _: إذا دَخَلتَ البَيتَ الأَوَّلَ فَقُل : «اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن شَرِّ نَفسي وأستَعيذُ بِكَ مِن أذاهُ» ... وإذا دَخَلتَ البَيتَ الثّالِثَ فَقُل : «نَعوذُ بِاللّهِ مِنَ النّارِ ونَسأَ لُهُ الجَنَّةَ» تُرَدِّدُها إلى وَقتِ خُروجِكَ . 5

.


1- .تَدَاعت عليكم : أي اجتمعوا ودعا بعضهم بعضا (النهاية : ج 2 ص 120 «دعا») .
2- .أجلب عليه : إذا صاح به واستحثّه (النهاية : ج 1 ص 282 «جلب») .
3- .عمل اليوم والليلة لابن السنّي : ص 59 ح 155 ، الأذكار للنووي : ص 38 كلاهما عن أبي اُمامة ، كنز العمّال : ج 7 ص 660 ح 20786 .
4- .تاريخ دمشق : ج 8 ص 188 ح 2158 ، تفسير القرطبي : ج 12 ص 225 كلاهما عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 9 ص 393 ح 26644 .

ص: 489

د _ گرمابه

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه يكى از شما بخواهد از مسجد خارج شود ، سپاهيان ابليس يكديگر را فرا مى خوانند و هياهو به راه مى اندازند و همچون زنبوران عسل كه بر گرد ملكه خود گرد مى آيند ، گرد مى آيند . بنا بر اين ، هر گاه يكى از شما بر درِ مسجد رسيد ، بگويد : «بار خدايا! از ابليس و سپاهيانش ، به تو پناه مى برم» ؛ چون با گفتن آن ، ابليس به او گزندى نخواهد رساند .

د _ گرمابهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خوب خانه اى است حمّام براى مسلمان كه وارد آن مى شود ؛ چون هر گاه وارد آن مى شود ، از خداوندْ بهشت مى طلبد و از آتش ، به خدا پناه مى بَرد!

امام صادق عليه السلام_ آنچه هنگام وارد شدن به حمّام گفته مى شود _: چون به خانه اوّل [كه ظاهرا رختكن است ]در آمدى ، بگو : «بار خدايا! از شرّ نفْسم به تو پناه مى برم ، و به تو پناه مى برم از اين كه آزارش دهم» ... و چون به خانه سوم در آمدى ، بگو : «از آتش ، به خدا پناه مى بريم و از او بهشت مى طلبيم» و تا هنگام بيرون رفتن ، اين را تكرار مى كنى . (1)

.


1- .در كتاب التعريف صفوانى آمده است : هرگاه خواستى وارد حمّام شوى ، بگو : «به نام خدا و به يارى خدا ، و هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا . بار خدايا! مرا از گرما و رنج آن در پناه خود بدار ، و مرا از گناهانم پاك گردان ، چنان كه چرك مرا در اين جا مى زدايى ، اى پروردگار جهانيان» . و هنگام در آوردن لباس هايت بگو : «بار خدايا! برهنگى (/عيب) مرا بپوشان و بر من پرده افكن و از گناهان ، برهنه ام ساز . اى مهربان ترين مهربانان!» و چون وارد شدى ، در خانه ميانى ، اندكى بنشين ؛ زيرا براى سلامت تن ، مفيدتر است ، و بر دو پايت منشين و رو به ديوار كن ، و محلّى را كه مى خواهى در آن جا بنشينى ، ابتدا بشوى و چون وارد گرم خانه شدى ، بگو : «از خشم خدا ، به خدا پناه مى برم . بار خدايا! از آتش و هر گفتار و كردارى كه به آتش نزديك مى گرداند ، به تو پناه مى برم» .

ص: 490

ه _ السّوقُرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ مِمّا كانَ يَقولُهُ إذا دَخَلَ السّوقَ _: اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ مِن خَيرِ هذَا السّوقِ ، وأعوذُ بِكَ مِنَ الكُفرِ وَالفُسوقِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله_ أيضا _: بِاسمِ اللّهِ ، اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ خَيرَ هذِهِ السّوقِ وخَيرَ ما فيها ، وأعوذُ بِكَ مِن شَرِّها وشَرِّ ما فيها ، اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ أن اُصيبَ فيها يَمينا فَاجِرَةً ، أو صَفقَةً خاسِرَةً . (2)

الغارات عن النعمان بن سعد :كانَ [ الإِمامُ عَلِيٌّ عليه السلام ] يَخرُجُ إلَى السّوقِ ومَعَهُ الدِّرَّةُ (3) ، فَيَقولُ : إنّي أعوذُ بِكَ مِن الفُسوقِ ، ومِن شَرِّ هذِهِ السّوقِ . (4)

كتاب من لا يحضره الفقيه عن سدير :قالَ أبو جَعفَرٍ عليه السلام : يا أبَا الفَضلِ ، أما لَكَ فِي السّوقِ مَكانٌ تَقعُدُ فيهِ تُعامِلُ النّاسَ ؟ قالَ : قُلتُ : بَلى . قالَ : اِعلَم أنَّهُ ما مِن رَجُلٍ يَغدو ويَروحُ إلى مَجلِسِهِ وسوقِهِ فَيَقولُ حينَ يَضَعُ رِجلَهُ فِي السّوقِ : «اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ خَيرَها وخَيرَ أهلِها ، وأعوذُ بِكَ مِن شَرِّها وشَرِّ أهلِها» إلّا وَكَّلَ اللّهُ عز و جل بِهِ مَن يَحفَظُهُ ويَحفَظُ عَلَيهِ حَتّى يَرجِعَ إلى مَنزِلِهِ ، فَيَقولُ لَهُ : قَد أجَرتُكَ مِن شَرِّها وشَرِّ أهلِها يَومَكَ هذا . فَإِذا جَلَسَ مَكانَهُ حينَ يَجلِسُ فَيَقولُ : «أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ، وأشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا عَبدُهُ ورَسولُهُ صلى الله عليه و آله ، اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ مِن فَضلِكَ حَلالاً طَيِّبا ، وأعوذُ بِكَ مِن أن أظلِمَ أو اُظلَمَ ، وأعوذُ بِكَ مِن صَفقَةٍ خاسِرَةٍ ، ويَمينٍ كاذِبَةٍ» فَإِذا قالَ ذلِكَ ، قالَ المَلَكُ المُوَكَّلُ : أبشِر فَما في سوقِكَ اليَومَ أحَدٌ أوفَرُ نَصيبا مِنكَ ، وسَيَأتيكَ ما قَسَمَ اللّهُ لَكَ مُوَفَّرا حَلالاً طَيِّبا مُبارَكا فيهِ . (5)

.


1- .المعجم الأوسط : ج 5 ص 371 ح 5589 ، الدعاء للطبراني : ص 252 ح 794 كلاهما عن بريدة ؛ مستدرك الوسائل : ج 13 ص 265 ح 15309 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللّباب .
2- .المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 723 ح 1977 ، المعجم الكبير : ج 2 ص 21 ح 1157 ، المعجم الأوسط : ج 5 ص 354 ح 5534 ، الدعاء للطبراني : ص 252 ح 795 كلّها عن بريدة ، كنز العمّال : ج 7 ص 149 ح 18456 .
3- .الدِّرَّةُ : السَّوط (المصباح المنير : ص 192 «درر») .
4- .الغارات : ج 1 ص 114 ، بحار الأنوار : ج 103 ص 102 ح 46 .
5- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 3 ص 200 ح 3754 ، الكافي : ج 5 ص 155 ح 1 وليس فيه «وأعوذ بك من شرّها وشرّ أهلها» نحوه .

ص: 491

ه _ بازار

ه _ بازارپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ از دعاهايى كه هنگام وارد شدن به بازار مى خواند _: بار خدايا! خير اين بازار را از تو درخواست مى كنم و از كفر و گناه ، به تو پناه مى برم .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ از دعاهايى كه هنگام وارد شدن به بازار مى خواند _: به نام خدا . بار خدايا! خير اين بازار و خير آنچه را در آن است ، از تو مى خواهم و از شرّ آن و شرّ آنچه در آن است ، به تو پناه مى برم . بار خدايا! به تو پناه مى برم از اين كه در اين جا مرتكب سوگند دروغ ، يا دچار معامله اى زيانمند شوم .

الغارات_ به نقل از نعمان بن سعد _: [امام على عليه السلام ] شلّاق در دست ، به بازار مى رفت و مى فرمود : «از گناه و از بدى اين بازار ، به تو پناه مى برم» .

كتاب من لا يحضره الفقيه_ به نقل از سدير _: امام باقر عليه السلام فرمود : «اى ابا فضل! آيا در بازار ، جايى ندارى كه در آن بنشينى و با مردم ، داد و ستد كنى؟ گفتم : چرا . فرمود : «بدان كه هر كس به دكان و بازارش رفت و آمد كند و هنگامى كه وارد بازار شد ، بگويد : بار خدايا! خيرِ اين بازار و خيرِ اهل آن را از تو درخواست مى كنم و از شرّ آن و شرّ اهلش به تو پناه مى برم ، خداوند عز و جل كسى را بر او مى گمارد تا از وى محافظت كند تا به منزلش باز گردد ، و به او مى فرمايد : من امروز ، تو را از شرّ اين بازار و شرّ اهل آن ، در پناه خود داشتم . و هنگامى كه در دكان خود نشست ، بگويد : گواهى مى دهم كه معبودى جز خدا نيست و يگانه و بى انباز است و گواهى مى دهم كه محمّد ، بنده و فرستاده اوست . بار خدايا! از فضل تو ، روزى حلال و پاك مى طلبم و از اين كه ستم كنم يا ستم ببينم ، به تو پناه مى برم ، و از معامله زيانمند و سوگند دروغ خوردن ، به تو پناه مى برم . هر گاه اين را گفت ، فرشته گماشته بر او مى گويد : مُژده ات باد كه امروز در بازار ، هيچ كس پُربهره تر از تو نخواهد بود و آنچه خدا برايت قسمت كرده ، به وفور و حلال و پاك و بابركت ، به تو خواهد رسيد!» .

.

ص: 492

الإمام الصادق عليه السلام :مَن دَخَلَ سوقا فَقالَ : «أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ ، وأنَّ مُحَمَّدا عَبدُهُ ورَسولُهُ ، اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الظُّلمِ وَالمَأثَمِ وَالمَغرَمِ (1) » كَتَبَ اللّهُ لَهُ مِنَ الحَسَناتِ عَدَدَ مَن فيها مِن فَصيحٍ وأعجَمَ . (2)

عنه عليه السلام :إذا دَخَلتَ سوقَكَ فَقُل : اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ مِن خَيرِها وخَيرِ أهلِها ، وأعوذُ بِكَ مِن شَرِّها وشَرِّ أهلِها ، اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن أن أظلِمَ أو اُظلَمَ ، أو أبغِيَ أو يُبغى عَلَيَّ ، أو أعتَدِيَ أو يُعتَدى عَلَيَّ ، اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن شَرِّ إبليسَ وجُنودِهِ ، وشَرِّ فَسَقَةِ العَرَبِ وَالعَجَمِ ، وحَسبِيَ اللّهُ لا إلهَ إلّا هُوَ ، عَلَيهِ تَوَكَّلتُ وهُوَ رَبُّ العَرشِ العَظيمِ . (3)

و _ الخَلاءُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ هذِهِ الحُشوشَ (4) مُحتَضَرَةٌ ، فَإِذا أتى أحَدُكُمُ الخَلاءَ فَليَقُل : أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الخُبُثِ وَالخَبائِثِ . (5)

.


1- .المَغْرَمُ : كالغُرْم وهو الدَّين (النهاية : ج 3 ص 363 «غرم») .
2- .الأمالي للطوسي : ص 145 ح 238 عن محمّد بن عثمان بن زيد بن بكّار بن الوليد الجهني ، بحار الأنوار : ج 76 ص 173 ح 3 .
3- .الكافي : ج 5 ص 156 ح 2 ، تهذيب الأحكام : ج 7 ص 9 ح 32 كلاهما عن معاوية بن عمّار .
4- .الحُشُوش : يعني الكُنُف ومواضع قضاء الحاجة ، الواحد حَشّ (النهاية : ج 1 ص 390 «حشش») .
5- .سنن أبي داوود : ج 1 ص 2 ح 6 ، سنن ابن ماجة : ج 1 ص 108 ح 296 ، مسند ابن حنبل : ج 7 ص 79 ح 19306 وليس فيهما «الخلاء» و ص 87 ح 19351 ، صحيح ابن حبّان : ج 4 ص 253 ح 1406 كلّها عن زيد بن أرقم ، كنز العمّال : ج 9 ص 350 ح 26389 .

ص: 493

و _ مستراح

امام صادق عليه السلام :هر كس به بازارى در آيد و بگويد : «گواهى مى دهم كه معبودى جز خدا نيست و محمّد ، بنده او و فرستاده اوست . بار خدايا! از ستم و گناه و بدهكارى ، به تو پناه مى برم» ، خداوند به شمار هر كه در آن بازار است ، از عرب و غير عرب، برايش نيكى مى نويسد .

امام صادق عليه السلام :هر گاه به بازارى در آمدى ، بگو : «بار خدايا! خير آن و خير اهل آن را از تو مى طلبم و از شرّ آن و شرّ اهلش به تو پناه مى آورم . بار خدايا! به تو پناه مى برم از اين كه ظلم كنم يا به من ظلم شود ، سركشى كنم يا به من سركشى شود ، تعدّى كنم يا بر من تعدّى شود . بار خدايا! از شرّ ابليس و لشكريانش و از شرّ بزهكاران عرب و غير عرب ، به تو پناه مى آورم . خدايى كه جز او معبودى نيست ، مرا بس است . بر او توكّل كردم ، كه او پروردگار عرش بزرگ است» .

و _ مستراحپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اين جايگاه هاى قضاى حاجت ، حضورگاه [جن و شياطين]اند . بنا بر اين، هرگاه كسى از شما به مستراح رفت ، بگويد : «از شياطين پليد نر و ماده، به خدا پناه مى برم» .

.

ص: 494

صحيح البخاري عن أنس :كانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله إذا دَخَلَ الخَلاءَ قالَ : اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الخُبُثِ وَالخَبائِثِ . (1)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا يَعجِز أحَدُكُم إذا دَخَلَ مِرفَقَهُ (2) أن يَقولَ : اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الرِّجسِ النَّجِسِ ، الخَبيثِ المُخبِثِ ، الشَّيطانِ الرَّجيمِ . (3)

كتاب من لا يحضره الفقيه :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا أرادَ دُخولَ المُتَوَضَّأِ (4) قالَ : اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الرِّجسِ النَّجِسِ ، الخَبيثِ المُخبِثِ ، الشَّيطانِ الرَّجيمِ ، اللّهُمَّ أمِط (5) عَنِّي الأَذى ، وأعِذني مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ . (6)

الكافي عن أبي اُسامة :كُنتُ عِندَ أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام فَسَأَلَهُ رَجُلٌ مِنَ المُغيرِيَّةِ (7) عَن شَيءٍ مِنَ السُّنَنِ فَقالَ : ما مِن شَيءٍ يَحتاجُ إلَيهِ أحَدٌ مِن وُلدِ آدَمَ إلّا وقَد جَرَت فيهِ مِنَ اللّهِ ومِن رَسولِهِ سُنَّةٌ ، عَرَفَها مَن عَرَفَها وأنكَرَها مَن أنكَرَها . فَقالَ رَجُلٌ : فَمَا السُّنَّةُ في دُخولِ الخَلاءِ ؟ قالَ : تَذكُرُ اللّهَ ، وتَتَعَوَّذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ . (8)

.


1- .صحيح البخاري : ج 1 ص 66 ح 142 و ج 5 ص 2330 ح 5963 ، سنن الترمذي : ج 1 ص 11 ح 6 ، سنن النسائي : ج 1 ص 20 ، سنن ابن ماجة : ج 1 ص 109 ح 298 ، كنز العمّال : ج 7 ص 44 ح 17873 .
2- .مرافق الدار : من المغتسل والكنيف ونحوه (لسان العرب : ج 10 ص 118 «رفق») .
3- .سنن ابن ماجة : ج 1 ص 109 ح 299 ، المعجم الكبير : ج 8 ص 210 ح 7849 ، الدعاء للطبراني : ف ص 134 ح 366 كلّها عن أبي اُمامة و ح 365 عن أنس ، كنز العمّال : ج 9 ص 352 ح 26405 ؛ الكافي : ج 3 ص 16 ح 1 ، تهذيب الأحكام : ج 1 ص 25 ح 63 كلاهما عن معاوية بن عمّار عن الإمام الصادق عليه السلام وص 351 ح 1038 عن أبي بصير عن أحدهما عليهماالسلاموكلّها نحوه .
4- .المتوضَّأ : الكنيف والمستراح (مجمع البحرين : ج 3 ص 1945 «وضأ») .
5- .في المصدر : «أمت» ، والتصويب من المصادر الاُخرى . قال الفيّومي : ماطَ : تَباعَدَ ، وأماطَهُ غيرُهُ ، ومنه إماطَةُ الأذى عن الطريق ؛ وهي التنحية (المصباح المنير : ص 587 «ميط») .
6- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 23 ح 37 ، مسند زيد : ص 76 ، دعائم الإسلام : ج 1 ص 104 كلاهما عن الإمام عليّ عليه السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 80 ص 193 ح 51 .
7- .المُغيريَّة : هم أصحاب المغيرة بن سعيد العجلي ، ادّعى أنّ الإمام بعد محمّد بن عليّ بن الحسين عليهم السلام محمّد بن عبد اللّه بن الحسن ، وكان المغيرة مولى لعبد اللّه بن خالد القصري (هامش المصدر) .
8- .الكافي : ج 3 ص 69 ح 3 ، علل الشرايع : ص 276 ح 4 ، المحاسن : ج 1 ص 433 ح 1004 ، بحار الأنوار : ج 80 ص 164 ح . 4

ص: 495

صحيح البخارى_ به نقل از اَنَس _: پيامبر صلى الله عليه و آله هر گاه وارد مستراح مى شد ، مى گفت : «بار خدايا! از شيطان هاى پليد نر و ماده ، به تو پناه مى آورم» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه يكى از شما به آبريزگاه رفت ، از اين كه بگويد : «بار خدايا! از آلوده ناپاكِ پليدِ پليدگر ، شيطانِ رانده شده به تو پناه مى برم» ، سستى نكند .

كتاب من لا يحضره الفقيه :پيامبر خدا هر گاه مى خواست به آبريزگاه وارد شود ، مى گفت : «بار خدايا! از آلوده ناپاكِ پليدِ پليدگر ، شيطان رانده شده ، به تو پناه مى برم . بار خدايا! آزار [نجاست] را از من دور گردان ، و مرا از شيطانِ رانده شده ، در پناه خود دار» .

الكافى_ به نقل از ابو اسامه _: در خدمت امام صادق عليه السلام بودم كه مردى از مُغيريان (1) در باره پاره اى آداب ، از ايشان سؤال كرد . فرمود : «هيچ چيزى نيست كه فردى از افراد آدمى به آن نياز داشته باشد ، مگر آن كه آدابى از جانب خدا و پيامبرش در باره آن وارد شده است . برخى ، آنها را مى دانند و برخى نمى دانند» . مردى گفت : آداب وارد شدن به آبريزگاه چيست؟ فرمود : «[اين كه] خدا را ياد كنى و از شيطان رانده شده ، به خدا پناه ببرى» .

.


1- .مغيريان ، به ياران مغيرة بن سعد عجلى ، هم پيمان عبد اللّه بن خالد قصرى ، گفته مى شود . او مدّعى بود كه پس از امام باقر عليه السلام ، محمّد بن عبد اللّه بن حسن ، امام است .

ص: 496

الإمام الصادق عليه السلام :مَن كَثُرَ عَلَيهِ السَّهوُ فِي الصَّلاةِ ، فَليَقُل إذا دَخَلَ الخَلاءَ : بِاسمِ اللّهِ وبِاللّهِ ، أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الرِّجسِ النَّجِسِ ، الخَبيثِ المُخبِثِ ، الشَّيطانِ الرَّجيمِ . (1)

.


1- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 25 ح 42 .

ص: 497

امام صادق عليه السلام :هر كه در نمازْ زياد سهو مى كند ، بايد هنگامى كه وارد آبريزگاه مى شود ، بگويد : «به نام خدا و به يارى خدا . از آلوده ناپاك و پليدِ پليدگر ، شيطانِ رانده شده ، به خدا پناه مى برم» .

.

ص: 498

الفَصلُ السّادِسُ : الاستعاذات المأثورة6 / 1الاِستِعاذاتُ المَأثورَةُ عَنِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آلهرسول اللّه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن زَوالِ نِعمَتِكَ ، وَتَحَوُّلِ عافِيَتِكَ ، وفُجاءَةِ نَقِمَتِكَ ، وجَميعِ سَخَطِكَ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله_ مِمّا دَعا بِهِ فِي السُّجودِ لَيلاً _: أعوذُ بِعَفوِكَ مِن عُقوبَتِكَ ، وأعوذُ بِرِضاكَ مِن سَخَطِكَ ، وأعوذُ بِرَحمَتِكَ مِن نَقِمَتِكَ ، وأعوذُ بِكَ مِنكَ ، لا أبلُغُ مَدحَكَ وَالثَّناءَ عَلَيكَ ، أنتَ كَما أثنَيتَ عَلى نَفسِكَ ، أستَغفِرُكَ وأتوبُ إلَيكَ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الهَمِّ ، وَالكَسَلِ ، وعَذابِ القَبرِ . (3)

.


1- .صحيح مسلم : ج 4 ص 2097 ح 96 ، سنن أبي داوود : ج 2 ص 91 ح 1545 ، السنن الكبرى للنسائي : ج 4 ص 463 ح 7955 ، الأدب المفرد : ص 205 ح 685 كلّها عن عبد اللّه بن عمر ، كنز العمّال : ج 2 ص 180 ح 3634 .
2- .الكافي : ج 3 ص 324 ح 12 عن أبي بصير عن الإمام الباقر عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 22 ص 245 ح 14 ؛ سنن الترمذي : ج 5 ص 561 ح 3566 ، مسند ابن حنبل : ج 1 ص 208 ح 751 كلاهما عن عبد الرحمن بن الحارث عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، صحيح ابن حبّان : ج 5 ص 258 ح 1932 عن عائشة وكلّها نحوه ، كنز العمّال : ج 1 ص 486 ح 2131 .
3- .سنن الترمذي : ج 5 ص 528 ح 3503 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 715 ح 1954 كلاهما عن مسلم بن أبي بكرة ، كنز العمّال : ج 2 ص 203 ح 3763 .

ص: 499

فصل ششم: پناه خواهى هاى نقل شده از اهل بيت عليهم السلام
6 / 1 پناه خواهى هاى نقل شده از پيامبر صلى الله عليه و آله

فصل ششم: پناه خواهى هاى نقل شده از اهل بيت6 / 1پناه خواهى هاى نقل شده از پيامبر صلى الله عليه و آلهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! از زوال نعمتت ، و از دست رفتن عافيتت ، و فرود آمدن ناگهانى كيفرت ، و همه ناخشنودى ات ، به تو پناه مى برم .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ از دعاى ايشان در سجده هاى نماز شب _: از كيفر تو ، به گذشتت پناه مى برم ، از ناخشنودى تو ، به خشنودى ات پناه مى برم ، از انتقام تو ، به رحمتت پناه مى برم ، از تو ، به خود تو پناه مى برم . از عهده ستايش و ثناى تو برنمى آيم . تو چنانى كه خود ، در ثناى خويش گفته اى . از تو آمرزش مى طلبم و به درگاه تو ، باز مى آيم .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! از اندوه [و نگرانى] و تنبلى و عذاب قبر ، به تو پناه مى برم .

.

ص: 500

عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الكَسَلِ ، وَالهَرَمِ ، وفِتنَةِ الصَّدرِ ، وعَذابِ القَبرِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الكَسَلِ ، وَالهَرَمِ ، وَالجُبنِ ، وَالبُخلِ ، وفِتنَةِ الدَّجّالِ ، وعَذابِ القَبرِ . (2)

سنن النسائي عن عمر :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَتَعَوَّذُ مِن خَمسٍ : اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الجُبنِ ، وَالبُخلِ ، وسوءِ العُمُرِ ، وفِتنَةِ الصَّدرِ ، وعَذابِ القَبرِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الكُفرِ وَالفَقرِ ، اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن عَذابِ القَبرِ ، لا إلهَ إلّا أنتَ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الفَقرِ ، وعَذابِ القَبرِ ، وفِتنَةِ المَحيا ، وفِتنَةِ المَماتِ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الشَّكِّ بَعدَ اليَقينِ ، وأعوذُ بِكَ مِن مُقارَنَةِ الشَّياطينِ ، وأعوذُ بِكَ مِن عَذابِ يَومِ الدّينِ . (6)

.


1- .المعجم الكبير : ج 12 ص 84 ح 12614 عن ابن عبّاس ، كنز العمّال : ج 2 ص 206 ح 3781 .
2- .سنن النسائي : ج 8 ص 257 ، مسند ابن حنبل : ج 4 ص 400 ح 13074 و ص 409 ح 13131 و ص 470 ح 13472 كلّها عن أنس ، كنز العمّال : ج 2 ص 200 ح 3747 .
3- .سنن النسائي : ج 8 ص 267 ، سنن أبي داوود : ج 2 ص 90 ح 1539 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1263 ح 3844 وفيه «وأرذل العمر» بدل «وفتنة الصدر» ، مسند ابن حنبل : ج 1 ص 58 ح 145 وفيه «وسوء العمل» بدل «وسوء العمر» ، صحيح ابن حبّان : ج 3 ص 301 ح 1024 ، كنز العمّال : ج 2 ص 261 ح 3971 .
4- .مسند ابن حنبل : ج 7 ص 316 ح 20452 ، الأدب المفرد : ص 210 ح 701 ، سنن أبي داوود : ج 4 ص 324 ح 5090 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 90 ح 99 وليس فيه ذيله وكلّها عن أبي بكرة ، كنز العمّال : ج 2 ص 181 ح 3642 .
5- .المعجم الكبير : ج 9 ص 59 ح 8388 ، الدعاء للطبراني : ص 409 ح 1379 كلاهما عن عثمان بن أبي العاص ، كنز العمّال : ج 2 ص 200 ح 3746 .
6- .المصنّف لابن أبي شيبة : ج 7 ص 20 ح 24 عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام ، تاريخ أصبهان : ج 2 ص 219 عن البرّاء بن عازب نحوه ، كنز العمّال : ج 2 ص 213 ح 3817 نقلاً عن ابن صصري في أماليه عن البراء .

ص: 501

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! از تنبلى و سالخوردگى و وسوسه سينه و عذاب قبر ، به تو پناه مى برم .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! از تنبلى و سالخوردگى و بُزدلى و بُخل و فتنه دجّال و عذاب قبر ، به تو پناه مى برم .

سنن النسائى _ به نقل از عمر _ :پيامبر خدا ، از پنج چيز به خدا پناه مى بُرد . بار خدايا! از ترسويى و بخل و بدى عمر و وسوسه سينه و عذاب قبر ، به تو پناه مى برم .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! از كفر و فقر ، به تو پناه مى برم . بار خدايا! از عذاب قبر ، به تو پناه مى برم . معبودى جز تو نيست .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! من ، از فقر و عذاب قبر و فتنه (رنج) زيستن و فتنه مُردن ، به تو پناه مى برم .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! از شكّ پس از يقين ، به تو پناه مى برم . از همدمى با شياطين ، به تو پناه مى برم ، و از عذاب روز جزا ، به تو پناه مى برم .

.

ص: 502

عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن غَلَبَةِ الدَّينِ ، وغَلَبَةِ العَدُوِّ ، وشَماتَةِ (1) الأَعداءِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن غَلَبَةِ الدَّينِ ، ومِن بَوارِ الأَيِّمِ ، ومِنَ الجوعِ ؛ فَإِنَّهُ بِئسَ الضَّجيعُ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الجوعِ ؛ فَإِنَّهُ بِئسَ الضَّجيعُ ، وأعوذُ بِكَ مِنَ الخِيانَةِ ؛ فَإِنَّها بِئسَتِ البِطانَةُ (4) . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن فِتنَةِ النّارِ ، وعَذابِ النّارِ ، ومِن شَرِّ الغِنى وَالفَقرِ . (6)

عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن عَذابِ جَهَنَّمَ ، وأعوذُ بِكَ مِن عَذابِ القَبرِ ، وأعوذُ بِكَ مِن فِتنَةِ المَسيحِ الدَّجّالِ ، وأعوذُ بِكَ مِن فِتنَةِ المَحيا وَالمَماتِ . (7)

عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الهَمِّ ، وَالحَزَنِ ، وَالعَجزِ ، وَالكَسَلِ ، وَالجُبنِ ، وَالبُخلِ ، وضَلَعِ الدَّينِ (8) ، وغَلَبَةِ الرِّجالِ . (9)

.


1- .الشَّماتَةُ : فَرَحُ العدوّ ببليّةٍ تنزل بمن يعاديه (النهاية : ج 2 ص 499 «شمت») .
2- .سنن النسائي : ج 8 ص 268 ، مسند ابن حنبل : ج 2 ص 584 ح 6629 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 713 ح 1945 ، صحيح ابن حبّان : ج 3 ص 303 ح 1027 كلّها عن عبد اللّه بن عمرو .
3- .الجعفريّات : ص 219 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام ، مستدرك الوسائل : ج 13 ص 387 ح 15678 .
4- .بِطانَةُ الرجل : صاحبُ سرِّهِ (النهاية : ج 1 ص 136 «بطن») .
5- .سنن أبي داوود : ج 2 ص 91 ح 1547 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1113 ح 3354 ، سنن النسائي : ج 8 ص 263 كلّها عن أبي هريرة ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 716 ح 1957 عن ابن مسعود نحوه ، كنز العمّال : ج 2 ص 189 ح 3689 ؛ الجعفريّات : ص 219 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله وفيه «الجزع» بدل «الجوع» ، مستدرك الوسائل : ج 9 ص 81 ح 10270 .
6- .سنن أبي داوود : ج 2 ص 91 ح 1543 ، مسند أبي يعلى : ج 4 ص 350 ح 4646 نحوه ، كنز العمّال : ج 2 ص 206 ح 3778 .
7- .سنن أبي داوود : ج 2 ص 91 ح 1542 و ج 1 ص 259 ح 984 ، سنن الترمذي : ج 5 ص 525 ح 3494 ، سنن النسائي : ج 4 ص 104 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1262 ح 3840 ، مسند ابن حنبل : ج 1 ص 521 ح 2168 كلّها عن ابن عبّاس و ص 557 ح 2342 عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 2 ص 190 ح 3695 .
8- .ضَلَع الدَّين : أي ثقلُهُ . والضَّلَعُ : الاعوجاجُ ؛ أي يثقله حتى يميلَ صاحبه عن الاستواء والاعتدال (النهاية : ج 3 ص 96 «ضلع») .
9- .صحيح البخاري : ج 5 ص 2342 ح 6008 و ص 2340 ح 6002 ، سنن الترمذي : ج 5 ص 520 ح 3484 ، سنن النسائي : ج 8 ص 265 ، مسند ابن حنبل : ج 4 ص 451 ح 13364 و ص 440 ح 13303 ، الأدب المفرد : ص 202 ح 672 كلّها عن أنس ، كنز العمّال : ج 2 ص 263 ح 3974 ؛ مصباح المتهجّد : ص 225 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 86 ص 142 ح 24 .

ص: 503

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! از چيرگى قرض و چيرگى دشمن و دشمن شاد شدن ، به تو پناه مى برم.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! از چيره آمدن قرض و از بى شوى ماندن بى شوهر (1) و از گرسنگى ، به تو پناه مى برم ، كه گرسنگى ، بد همخوابه اى است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! من از گرسنگى به تو پناه مى برم ، كه گرسنگى ، بد همخوابه اى است و از خيانت ، به تو پناه مى برم كه خيانت ، بد هم رازى است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! از گرفتار آمدن در آتش و عذاب آتش ، و از شرّ توانگرى و نادارى ، به تو پناه مى برم .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! از عذاب دوزخ ، به تو پناه مى برم ، از عذاب قبر ، به تو پناه مى برم ، از فتنه مسيح دجّال ، به تو پناه مى برم ، و از فتنه زندگى و مرگ ، به تو پناه مى برم .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! از نگرانى و اندوه و ناتوانى و تنبلى و ترسويى و بخل و فشار قرض و چيره آمدن مردان (اوباش) ، به تو پناه مى برم .

.


1- .واژه «اَيّم» در متن عربى حديث ، به معناى زنان بى شوهر است ، اعمّ از بيوِگان و دختران .

ص: 504

عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن يَومِ السَّوءِ ، ومِن لَيلَةِ السَّوءِ ، ومِن ساعَةِ السَّوءِ ، ومِن صاحِبِ السَّوءِ ، ومِن جارِ السَّوءِ في دارِ المُقامَةِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله_ مِن مُناجاتِهِ في طَلَبِ الحاجَةِ _: أعِذنِي اللّهُمَّ رَبِّ بِكَرَمِكَ مِنَ الخَيبَةِ (2) وَالقُنوطِ (3) ، وَالأَناةِ (4) وَالتَّثبيطِ (5) ، بِهَنيءِ إجابَتِكَ وسابِغِ مَوهِبَتِكَ ، إنَّكَ وَلِيٌّ ، وبِالمَنائِحِ الجَزيلَةِ مَلِيٌّ ، وأنتَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ ، وبِكُلِّ شَيءٍ مُحيطٌ . (6)

عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن حُلولِ البَلاءِ ، ومِن دَركِ (7) الشَّقاءِ ، وشَماتَةِ الأَعداءِ . (8)

عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن سوءِ القَضاءِ ، وسوءِ القَدَرِ ، وسوءِ المَنظَرِ فِي الأَهلِ وَالمالِ وَالوَلَدِ . (9)

.


1- .المعجم الكبير : ج 17 ص 294 ح 810 ، الدعاء للطبراني : ص 399 ح 1338 كلاهما عن عقبة بن عامر ، كنز العمّال : ج 2 ص 183 ح 3651 .
2- .الخَيبَةُ : الحِرمانُ والخُسران (النهاية : ج 2 ص 90 «خيب») .
3- .القُنوطُ : أشدّ اليأس من الشيء (النهاية : ج 4 ص 113 «قنط») .
4- .يُقال : لا تُؤنِ فُرصَتَكَ ، أي : لا تؤخّرها ، وكلّ شيء أخّرته فقد آنيتَهُ (لسان العرب : ج 14 ص 48 «أني») .
5- .التثبيطُ : هو التعويق والشَّغل عن المراد (النهاية : ج 1 ص 207 «ثبط») .
6- .الدعوات : ص 59 ح 147 ، مُهَج الدعوات : ص 317 عن الإمام الجواد عليه السلام ، المصباح للكفعمي : ص 527 عن الإمام الرضا عليه السلام وكلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 95 ص 164 ح 17 .
7- .الدَّرْكُ : اللّحاقُ والوصول إلى الشيء (النهاية : ج 2 ص 114 «درك») .
8- .الدعاء للطبراني : ص 398 ح 1335 عن أبي هريرة .
9- .جامع الأخبار : ص 364 ح 1012 ، بحار الأنوار : ج 95 ص 360 ح 16 .

ص: 505

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! از روز بد و از شب بد ، و از ساعت بد و از دوست بد و از همسايه بد در محلّ اقامت ، به تو پناه مى برم .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ از مناجات ايشان براى حاجتخواهى _: بار خدايا! اى پروردگار من! به بزرگوارى ات مرا از ناكامى و نوميدى و كُندى و تأخير در اجابت شيرينت و عطاى سرشارت ، در پناه خويش بدار ، كه به راستى تو حمايتگرى ، و در دَهِش هاى فراوان ، توانگرى ، و تو بر هر چيزى توانايى و به هر چيزى احاطه دارى .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! از فرود آمدن بلا و دامنگير شدن بدبختى و دشمن شاد شدن، به تو پناه مى برم .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! از بدى قضا و بدى تقدير ، مواجه شدن با منظره بد در باره زن و مال و فرزند ، به تو پناه مى برم .

.

ص: 506

عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الفَقرِ وَالقِلَّةِ وَالذِّلَّةِ ، وأعوذُ بِكَ مِن أن أظلِمَ أو اُظلَمَ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ البُخلِ ، وأعوذُ بِكَ مِنَ الجُبنِ ، وأعوذُ بِكَ أن اُرَدَّ إلى أرذَلِ (2) العُمُرِ ، وأعوذُ بِكَ مِن فِتنَةِ الدُّنيا ، وأعوذُ بِكَ مِن عَذابِ القَبرِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ العَجزِ ، وَالكَسَلِ ، وَالجُبنِ ، وَالهَرَمِ ، وأعوذُ بِكَ مِن عَذابِ القَبرِ ، وأعوذُ بِكَ مِن فِتنَةِ المَحيا وَالمَماتِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الكَسَلِ وَالهَرَمِ ، وَالمَأثَمِ وَالمَغرَمِ ، ومِن فِتنَةِ القَبرِ وعَذابِ القَبرِ ، ومِن فِتنَةِ النّارِ وعَذابِ النّارِ ، ومِن شَرِّ فِتنَةِ الغِنى ، وأعوذُ بِكَ مِن فِتنَةِ الفَقرِ ، وأعوذُ بِكَ مِن فِتنَةِ المَسيحِ الدَّجّالِ . (5)

.


1- .سنن أبي داوود : ج 2 ص 91 ح 1544 ، سنن النسائي : ج 8 ص 261 و 262 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 173 ح 8059 و ص 214 ح 8318 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 725 ح 1983 كلّها عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 2 ص 189 ح 3688 .
2- .أرْذَلُ العُمْرِ : أي آخره في حال الكِبَرِ والعَجْزِ والخَرَف (النهاية : ج 2 ص 217 «رذل») .
3- .صحيح البخاري : ج 5 ص 2342 ح 6009 و ص 2347 ح 6027 ، سنن النسائي : ج 8 ص 256 ، مسند ابن حنبل : ج 1 ص 387 ح 1585 و ص 395 ح 1621 ، صحيح ابن حبّان : ج 3 ص 284 ح 1004 و ج 5 ص 371 ح 2024 ، صحيح ابن خزيمة : ج 1 ص 367 ح 746 كلّها عن سعد بن أبي وقّاص ، كنز العمّال : ج 2 ص 200 ح 3748 .
4- .صحيح البخاري : ج 5 ص 2341 ح 6006 و ج 3 ص 1039 ح 2668 ، صحيح مسلم : ج 4 ص 2079 ح 50 ، سنن أبي داوود : ج 2 ص 90 ح 1540 ، سنن النسائي : ج 8 ص 257 و 258 ، مسند ابن حنبل : ج 4 ص 227 ح 12114 و ص 416 ح 13171 كلّها عن أنس ، كنز العمّال : ج 2 ص 190 ح 3694 .
5- .صحيح البخاري : ج 5 ص 2342 ح 6007 و ص 2344 ح 6014 ، صحيح مسلم : ج 4 ص 2078 ح 49 ، سنن الترمذي : ج 5 ص 525 ح 3495 ، سنن النسائي : ج 8 ص 262 كلّها عن عائشة نحوه ، كنز العمّال : ج 2 ص 177 ح 3618 .

ص: 507

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! از نادارى و كمبود و خوارى ، به تو پناه مى برم ، و به تو پناه مى برم از اين كه ستم كنم يا ستم ببينم .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! از بُخل ، به تو پناه مى برم ، از ترسويى ، به تو پناه مى برم و از رسيدن به فروترين روزهاى عمر (پيرى و فرتوتى) ، به تو پناه مى برم . از فتنه دنيا به تو پناه مى برم و از عذاب قبر ، به تو پناه مى برم .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! از ناتوانى و تنبلى و بُزدلى و سالخوردگى ، به تو پناه مى برم . از عذاب قبر ، به تو پناه مى برم و از فتنه [و رنج] زيستن و مُردن ، به تو پناه مى برم .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! از سستى و سالخوردگى و گناهكارى و بدهكارى ، و از فتنه قبر و عذاب قبر ، و از فتنه آتش و عذاب آتش ، و از شرّ فتنه توانگرى ، به تو پناه مى برم . از فتنه فقر ، به تو پناه مى برم ، و از فتنه مسيح دجّال ، به تو پناه مى برم .

.

ص: 508

عنه صلى الله عليه و آله_ أنَّهُ كانَ يَقولُ _: اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ العَجزِ ، وَالكَسَلِ ، وَالجُبنِ ، وَالبُخلِ ، وَالهَرَمِ ، وعَذابِ القَبرِ ، اللّهُمَّ آتِ نَفسي تَقواها ، وزَكِّها أنتَ خَيرُ مَن زَكّاها ، أنتَ وَلِيُّها ومَولاها ، اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن عِلمٍ لا يَنفَعُ ، ومِن قَلبٍ لا يَخشَعُ ، ومِن نَفسٍ لا تَشبَعُ ، ومِن دَعوَةٍ لا يُستَجابُ لَها . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الصَّمَمِ وَالبَكَمِ (2) ، وأعوذُ بِكَ مِنَ المَأثَمِ وَالمَغرَمِ ، (3) وأعوذُ بِكَ مِنَ الجوعِ فَإِنَّهُ بِئسَ الضَّجيعُ ، وأعوذُ بِكَ مِنَ الخِيانَةِ فَإِنَّها بِئسَتِ البِطانَةُ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله_ فِي الدُّعاءِ المَعروفِ بِدُعاءِ الأَمانِ _: أعوذُ بِاللّهِ وبِعَظَمَتِهِ ، وبِعِزَّةِ اللّهِ وقُدرَتِهِ ، وبِعِزِّ اللّهِ وسُلطانِهِ ، وبِعِزِّ جَلالِ اللّهِ ، وبِعِزِّ عِزِّ اللّهِ ، مِن شَرِّ ما خَلَقَ وذَرَأَ وبَرَأَ ، ومِن شَرِّ ما تَحتَ الثَّرى ، ومِن شَرِّ كُلِّ دابَّةٍ رَبّي آخِذٌ بِناصِيَتِها ، إنَّ رَبّي عَلى صِراطٍ مُستَقيمٍ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن شَرِّ نَفسي ، ومِن شَرِّ كُلِّ سُلطانٍ شَديدٍ ، ومِن شَرِّ كُلِّ شَيطانٍ مَريدٍ (6) ، ومِن شَرِّ كُلِّ جَبّارٍ عَنيدٍ ، ومِن شَرِّ قَضاءِ السَّوءِ ، ومِن شَرِّ كُلِّ دابَّةٍ أنتَ آخِذٌ بِناصِيَتِها ، إنَّكَ عَلى صِراطٍ مُستَقيمٍ وأنتَ عَلى كُلِّ شَيءٍ حَفيظٌ . (7)

.


1- .صحيح مسلم : ج 4 ص 2088 ح 73 ، سنن النسائي : ج 8 ص 260 ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج 7 ص 17 ح 4 ، المعجم الكبير : ج 5 ص 202 ح 5088 وزاد فيه «وفتنة الدجّال» بعد «القبر» وكلّها عن زيد بن أرقم ، كنز العمّال : ج 2 ص 177 ح 3619 .
2- .البَكَمِ : الخرس مع عيٍّ وبَلَهٍ (لسان العرب : ج 12 ص 53 «بكم») .
3- .زاد في كنز العمّال هنا : «وأعوذ من موت الغَمِّ ، وأعوذ بك من موت الهَرَمِ ، وأعوذ بك من موت الهَدمِ» .
4- .الدعاء للطبراني : ص 405 ح 1360 ، الفردوس : ج 1 ص 461 ح 1874 ، كنز العمّال : ج 2 ص 205 ح 3775 نقلاً عن ابن النجّار وكلّها عن أبي هريرة .
5- .البلد الأمين : ص 373 ، المصباح للكفعمي : ص 364 .
6- .الماردُ والمريدُ من شياطين الجنّ والإنس : المتعرّي من الخيرات (مفردات ألفاظ القرآن : ص 764 «مرد») .
7- .مُهَج الدعوات : ص 101 عن أنس ، المصباح للكفعمي : ص 104 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 86 ص 314 ح 66 .

ص: 509

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ پيوسته مى گفت _: بار خدايا! از ناتوانى و تنبلى و ترسويى و بخل و سالخوردگى و عذاب قبر ، به تو پناه مى برم . بار خدايا! به نفس من ، پروا دِه و آن را پاك گردان ، كه تو بهترين پاك كننده آن هستى . تو ، صاحب و سَروَر آن هستى . بار خدايا! به تو پناه مى برم از دانشى كه سود نبخشد ، و از دلى كه خشوع نداشته باشد ، و از نفسى كه سير نشود ، و از دعايى كه مستجاب نگردد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! از كَرى و گنگى ، به تو پناه مى برم . از گنهكارى و بدهكارى ، به تو پناه مى برم . از گرسنگى ، به تو پناه مى برم كه گرسنگى ، بدهمخوابه اى است و از خيانت ، به تو پناه مى برم ؛ زيرا كه خيانت ، بد هم رازى است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در دعاى معروف به «دعاى امان» _: به خدا و بزرگى او ، و به عزّت خدا و قدرت او ، و به عزّت خدا و سلطنت او ، و به ارجمندى شُكوه خدا ، و به عزّتِ عزّت خدا پناه مى برم ، از شرّ آنچه آفريده و پديد آورده و ايجاد كرده است، و از شرّ آنچه زير زمين است ، و از شرّ هر جنبده اى كه پيشانى (سرنوشت) آن را پروردگارم در دست دارد ، و به راستى كه پروردگار من ، بر راه راست است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! پناه مى برم به تو ، از شرّ نفسم ، و از شرّ هر سلطان نيرومند و خشنى ، و از شرّ هر شيطان گردنكشى ، و از شرّ هر زورگوى خيره سرى ، و از شرّ قضاى بد ، و از شرّ هر جنبنده اى كه پيشانى (سرنوشت) آن ، در دست توست . به راستى كه تو بر راه راستى و تو بر هر چيز ، نگهبانى .

.

ص: 510

عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن غِنىً يُطغيني ، وفَقرٍ يُنسيني ، وهَوىً يُرديني ، وعَمَلٍ يُخزيني ، وجارٍ يُؤذيني . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن كُلِّ عَمَلٍ يُخزيني ، وأعوذُ بِكَ مِن كُلِّ صاحِبٍ يُرديني ، وأعوذُ بِكَ مِن كُلِّ أمَلٍ يُلهيني ، وأعوذُ بِكَ مِن كُلِّ فَقرٍ يُنسيني ، وأعوذُ بِكَ مِن كُلِّ غِنىً يُطغيني . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن وَلَدٍ يَكونُ عَلَيَّ رَبّا (3) ، ومِن مالٍ يَكونُ عَلَيَّ ضَياعا ، ومِن زَوجَةٍ تُشيبُني قَبلَ أوانِ مَشيبي ، ومِن خَليلٍ ماكِرٍ عَيناهُ تَراني وقَلبُهُ يَرعاني ، إن رَأى خَيرا دَفَنَهُ وإن رَأى شَرّا أذاعَهُ ، وأعوذُ بِكَ مِن وَجَعِ البَطنِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الهَمِّ وَالحَزَنِ ، وَالعَجزِ وَالكَسَلِ ، وَالبُخلِ وَالجُبنِ ، وضَلَعِ الدَّينِ ، وغَلَبَةِ الرِّجالِ ، وبَوارِ الأَيِّمِ ، وَالغَفلَةِ وَالذِّلَّةِ ، وَالقَسوَةِ وَالعَيلَةِ وَالمَسكَنَةِ ، وأعوذُ بِكَ مِن نَفسٍ لا تَشبَعُ ، ومِن قَلبٍ لا يَخشَعُ ، ومِن عَينٍ لا تَدمَعُ ، ومِن دُعاءٍ لا يُسمَعُ ، ومِن صَلاةٍ لا تَنفَعُ ، وأعوذُ بِكَ مِنِ امرَأَةٍ تُشيبُني قَبلَ أوانِ مَشيبي ، وأعوذُ بِكَ مِن وَلَدٍ يَكونُ عَلَيَّ رَبّا (5) ، وأعوذُ بِكَ مِن مالٍ يَكونُ عَلَيَّ عَذابا ، وأعوذُ بِكَ مِن صاحِبِ خَديعَةٍ ، إن رَأى حَسَنَةً دَفَنَها ، وإن رَأى سَيِّئَةً أفشاها ، اللّهُمَّ لا تَجعَل لِفاجِرٍ عِندي يَدا ولا مِنَّةً . (6)

.


1- .جامع الأخبار : ص 364 ح 1012 ، العُدد القويّة : ص 306 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام وليس فيه ذيله ، مُهَج الدعوات : ص 132 عن الإمام عليّ عليه السلام وليس فيه ذيله من «وعمل ...» ، بحار الأنوار : ج 95 ص 360 ح 16 .
2- .عمل اليوم والليلة لابن السنّي : ص 47 ح 120 ، الدعاء للطبراني : ص 209 ح 657 ، مسند أبي يعلى : ج 4 ص 240 ح 4335 ، الفردوس : ج 1 ص 462 ح 1878 كلّها عن أنس .
3- .الرَبُّ : المَولى والسيّد (النهاية : ج 2 ص 179 «ربب») .
4- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 3 ص 558 ح 4917 ، مكارم الأخلاق : ج 1 ص 443 ح 1524 وليس فيه ذيله من «ومن خليل ...» ، الجعفريّات : ص 219 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله نحوه ؛ الدعاء للطبراني : ص 399 ح 1339 عن أنس نحوه .
5- .في المصدر : «رباء» ، والتصويب من بحار الأنوار .
6- .كتاب من لا يحضره الفقيه: ج1 ص335 ح981 عن حفص بن البختري، بحار الأنوار: ج 86 ص 186 ح 49.

ص: 511

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! به تو پناه مى برم از توانگرى اى كه مرا به سركشى وا دارد ، و از فقرى كه مرا به فراموشى [از تو و ياد تو] بكشاند ، و از هوسى كه مرا به تباهى اندازد ، و از كردارى كه رسوايم سازد ، و از همسايه اى كه مرا بيازارد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! به تو پناه مى برم از هر عملى كه مرا ، خوار و رسوا گرداند . به تو پناه مى برم از هر دوستى كه مرا به تباهى كشانَد . به تو پناه مى برم از هر آرزويى كه مرا ، سرگرم [و از ياد تو غافل] سازد . به تو پناه مى برم از هر فقرى كه مرا به فراموشى [از ياد تو] اندازد ، و به تو پناه مى برم از هر توانگرى اى كه مرا به سركشى كشانَد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! به تو پناه مى برم از فرزندى كه بر من سَروَرى كند ، و از مالى كه مايه تباهى من شود ، و از همسرى كه پيش از فرا رسيدن زمان پيرى ام ، مرا پير گردانَد ، و از دوست نيرنگبازى كه چشمانش مرا مى بيند و دلش مرا مى پايد كه اگر خوبى [از من] ديد ، آن را مى پوشانَد و اگر بدى ديد ، افشا مى كند ؛ و به تو پناه مى برم از درد شكم .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! به تو پناه مى برم از نگرانى و اندوه و ناتوانى و تنبلى و بخل و ترسويى و فشار قرض و چيره آمدن مردان (اوباش) ، و بى شوهر ماندن زنان ، و از غفلت و خوارى ، و سنگ دلى و تنگ دستى و بى چيزى . به تو پناه مى برم از نفسى كه سير نشود ، و از دلى كه خاشع نباشد ، و از چشمى كه اشك نريزد ، و از دعايى كه شنيده [و پذيرفته] نشود ، و از نمازى كه سود نبخشد . به تو پناه مى برم از زنى كه پيش از فرا رسيدن زمانى پيرى ام ، مرا پير سازد . به تو پناه مى برم از فرزندى كه بر من ، سَرورى كند . به تو پناه مى برم از مالى كه مايه عذاب من شود . به تو پناه مى برم از [دوست] دغلكار اگر خوبى ببيند، آن را مى پوشاند و اگر بدى ببيند ، افشا مى كند . بار خدايا! مرا مديون نيكى و احسانِ هيچ تبهكارى قرار مده .

.

ص: 512

عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ العَجزِ ، وَالكَسَلِ ، وَالجُبنِ ، وَالبُخلِ ، وَالهَرَمِ ، وَالقَسوَةِ ، وَالغَفلَةِ ، وَالعَيلَةِ (1) ، وَالذِّلَّةِ ، وَالمَسكَنَةِ ، وأعوذُ بِكَ مِنَ الفَقرِ ، وَالكُفرِ ، وَالفُسوقِ ، وَالشِّقاقِ ، وَالنِّفاقِ ، وَالسُّمعَةِ ، وَالرِّياءِ ، وأعوذُ بِكَ مِنَ الصَّمَمِ ، وَالبَكَمِ ، وَالجُنونِ ، وَالجُذامِ ، وَالبَرَصِ ، وَسيِّئِ الأَسقامِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله_ مِن دُعاءٍ كانَ يَدعو بِهِ _: أعوذُ بِكَ مِن شَرِّ كُلِّ دابَّةٍ ناصِيَتُها بِيَدِكَ ، وأعوذُ بِكَ مِنَ الإِثمِ وَالكَسَلِ ، ومِن عَذابِ القَبرِ ، ومِن عَذابِ النّارِ ، ومِن فِتنَةِ الغِنى ، ومِن فِتنَةِ الفَقرِ ، وأعوذُ بِكَ مِنَ المَأثَمِ وَالمَغرَمِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله_ مِن دُعائِهِ إذا سافَرَ _: اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن وَعثاءِ السَّفَرِ (4) ، وكَآبَةِ المُنقَلَبِ ، ومِنَ الحَورِ 5 بَعدَ الكَورِ ، ودَعوَةِ المَظلومِ ، وسوءِ المَنظَرِ فِي الأَهلِ وَالمالِ . (5)

.


1- .عَالَ يَعيلُ عَيْلَةً : إذا افتقر (النهاية : ج 3 ص 330 «عيل») .
2- .المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 712 ح 1944 ، الدعاء للطبراني : ص 400 ح 1343 نحوه وكلاهما عن أنس ، كنز العمّال : ج 2 ص 188 ح 3681 .
3- .المستدرك على الصحيحين : ج 2 ص 29 ح 2211 و ج 1 ص 705 ح 1922 نحوه وكلاهما عن اُمّ سلمة ، المعجم الكبير : ج 23 ص 316 ح 717 ، المعجم الأوسط : ج 6 ص 213 ح 6218 وليس فيه «ومن عذاب النار» ، تاريخ دمشق : ج 5 ص 456 ح 1355 وزاد فيه «ومن فتنة العدوّ» بعد «عذاب القبر» .
4- .وَعْثاءُ السفر : أي شدّته ومشقَّتُه (النهاية : ج 5 ص 206 «وعث») .
5- .مسند ابن حنبل : ج 7 ص 397 ح 20807 و ص 396 ح 20802 ، سنن الترمذي : ج 5 ص 498 ح 3439 وفيه «الكون» بدل «الكور» ، السنن الكبرى : ج 5 ص 410 ح 10303 ، صحيح ابن خزيمة : ج 4 ص 138 ح 2533 كلّها عن عبد اللّه بن سرجس .

ص: 513

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! از ناتوانى و سستى و بُزدلى و بخل و سالخوردگى و سنگ دلى و غفلت و تنگ دستى و خوارى و درماندگى ، به تو پناه مى برم . از فقر و كفر و كج روى و ناسازگارى و دورويى و آوازه خواهى و خودنمايى ، به تو پناه مى برم . از كَرى و گُنگى و ديوانگى و خوره و پيسى و بيمارى هاى بد ، به تو پناه مى برم .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ از دعايى كه ايشان مى خواند _: از گزند هر جنبنده اى كه پيشانى (سرنوشت) آن ، در دست توست . به تو پناه مى برم از گناه و تنبلى و از عذاب قبر ، و از عذاب آتش ، و از آزمايش توانگرى ، و از آزمايش نادارى ، به تو پناه مى برم . از گنهكارى و بدهكارى ، به تو پناه مى برم .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ از دعاى ايشان ، هنگامى كه به مسافرت مى رفت _:بار خدايا! از رنج سفر ، و افسردگى در بازگشت ، و از كاستى پس از فزونى و نفرين ستم ديده و [رو به رو شدن با] منظره بد ، در ميان خانواده و اموال به تو پناه مى برم .

.

ص: 514

عنه صلى الله عليه و آله :أعوذُ بِكَ يا رَبِّ أن تَبتَلِيَني بِبَلِيَّةٍ تَحمِلُني ضَرورَتُها عَلَى التَّغَوُّثِ بِشَيءٍ مِن مَعاصيكَ ، وأعوذُ بِكَ يا رَبِّ أن أكونَ في حالِ عُسرٍ أو يُسرٍ أظُنُّ (1) أنَّ معاصِيَكَ أنجَحُ في طَلِبَتي مِن طاعَتِكَ ، وأعوذُ بِكَ مِن تَكَلُّفِ ما لَم تُقَدِّر (2) لي فيهِ رِزقا . وما قَدَّرتَ لي مِن رِزقٍ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، وآتِني بِهِ في يُسرٍ مِنكَ وعافِيَةٍ ، يا أرحَمَ الرّاحِمينَ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ أن أفتَقِرَ في غِناكَ ، أو أضِلَّ في هُداكَ ، أو اُذَلَّ في عِزِّكَ ، أو اُضامَ (4) في سُلطانِكَ أو اُضطَهَدَ وَالأَمرُ إلَيكَ ، اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ أن أقولَ زورا (5) ، أو أغشى فُجورا ، أو أكونَ بِكَ مَغرورا . (6)

عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن الهَدمِ ، وأعوذُ بِكَ مِنَ التَّرَدّي ، وأعوذُ بِكَ مِنَ الغَرَقِ وَالحَرَقِ وَالهَرَمِ ، وأعوذُ بِكَ أن يَتَخَبَّطَنِي الشَّيطانُ عِندَ المَوتِ ، وأعوذُ بِكَ أن أموتَ في سَبيلِكَ مُدبِرا ، وأعوذُ بِكَ أن أموتَ لَديغا . (7)

.


1- .في المصدر : «ظنّ» ، والتصويب من مصباح المتهجّد .
2- .في المصدر : «لا تقدّر» ، والصواب ما أثبتناه كما في مصباح المتهجّد وبحار الأنوار نقلاً عن المصدر .
3- .فلاح السائل : ص 255 ح 154 عن فاطمة بنت الحسن عليه السلام عن أبيها ، مصباح المتهجّد : ص 43 ح 51 ، قرب الإسناد : ص 1 ح 1 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عن أبيه عن الإمام عليّ عليهم السلام وفيه صدره إلى «معاصيك» ، بحار الأنوار : ج 87 ص 66 ح 19 .
4- .الضَّيْمُ : الظُلْمُ (الصحاح : ج 5 ص 1973 «ضيم») .
5- .الزُّور : الكَذِب ، وزوّر كلامه : أي زخرفهُ (المصباح المنير : ص 260 «زور») .
6- .مُهَج الدعوات : ص 134 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 242 ح 9 .
7- .سنن أبي داوود : ج 2 ص 92 ح 1552 ، مسند ابن حنبل : ج 5 ص 286 ح 15523 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 713 ح 1948 ، الدعاء للطبراني : ص 406 ح 1363 كلّها عن أبي اليسر نحوه ، كنز العمّال : ج 2 ص 206 ح 3780 .

ص: 515

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به تو پناه مى برم _ اى پروردگار من _ از اين كه مرا در چنان وضعيت دشوارى افكنى كه ناگزير شوم به چيزى از معصيت تو پناه برم! به تو پناه مى برم _ اى پروردگار من _ از آن كه در حالت تنگى يا گشايش ، گمان برم معصيت تو ، در برآوردن خواستم مؤثّرتر از طاعت توست! به تو پناه مى برم از آن كه خود را براى چيزى به رنج افكنم كه آن را برايم مقدّر نكرده اى ! بر محمّد و خاندان او درود فرست و آن روزى اى را هم كه برايم مقدّر ساخته اى ، به آسانى و عافيت برايم برسان ، اى مهربان ترينِ مهربانان !

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! به تو پناه مى برم از اين كه با وجود توانگرى تو ، نيازمند شوم يا با وجود هدايت تو ، گم راه شوم يا با وجود عزّت تو ، خوار شوم يا با وجود قدرت تو ، با من بدرفتارى شود يا در حالى كه فرمان با توست ، من ، مورد ستم واقع شوم . بار خدايا! پناه مى برم به تو از اين كه دروغ بگويم ، يا تَردامنى كنم ، يا به تو غرّه شوم .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! به تو پناه مى برم از زيرآوار ماندن . به تو پناه مى برم از سقوط از بلندى . به تو پناه مى برم از غرق شدن و سوختن و سالخوردگى! به تو پناه مى برم از اين كه در هنگام مُردن ، شيطان ، آشفته سرم كند . به تو پناه مى برم از اين كه در حال فرار از راه تو (جهاد) بميرم . و به تو پناه مى برم از اين كه با گَزيده شدن بميرم .

.

ص: 516

عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِنورِ قُدسِكَ ، وعَظَمَةِ طَهارَتِكَ ، وبَرَكَةِ جَلالِكَ ، مِن كُلِّ آفَةٍ وعاهَةٍ ، ومِن طَوارِقِ اللَّيلِ وَالنَّهارِ ، إلّا طارِقا يَطرُقُ بِخَيرٍ . اللّهُمَّ أنتَ غِياثي فَبِكَ أستَغيثُ ، وأنتَ مَلاذي فَبِكَ ألوذُ ، وأنتَ مَعاذي فَبِكَ أعوذُ ، يا مَن ذَلَّت لَهُ رِقابُ الجَبابِرَةِ ، وخَضَعَت لَهُ مَقاليدُ الفَراعِنَةِ ، أعوذُ بِكَ مِن خِزيِكَ ، ومِن كَشفِ سِترِكَ ، ومِن نِسيانِ ذِكرِكَ ، وَالاِنصِرافِ عَن شُكرِكَ . أنَا في حِرزِكَ (1) في لَيلي ونَهاري ، وظَعني (2) وأسفاري ، ونَومي وقَراري ، ذِكرُكَ شِعاري وثَناؤُكَ دِثاري ، لا إلهَ إلّا أنتَ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن مُلِمّاتِ نَوازِلِ البَلاءِ ، وأهوالِ عظائِمِ الضَّرّاءِ ، فَأَعِذني رَبِّ مِن صَرعَةِ البَأساءِ ، وَاحجُبني عَن سَطَواتِ البَلاءِ ، ونَجِّني مِن مُفاجَآتِ النِّقَمِ ، وَاحرُسني مِن زَوالِ النِّعَمِ ، ومِن زَلَلِ القَدَمِ ، وَاجعَلنِي اللّهُمَّ رَبِّ في حِمى عِزِّكَ ، وحِياطَةِ حِرزِكَ ، مِن مُباغَتَةِ الدَّوائِرِ (4) ، ومُعاجَلَةِ البَوائِرِ . (5) اللّهُمَّ رَبِّ وأرضُ البَلاءِ فَاخسِفها ، وجِبالُ السَّوءِ فَانسِفها ، وكُرَبُ الدَّهرِ فَاكشِفها ، وعَوائِقُ الاُمورِ فَاصرِفها ، وأورِدني حِياضَ السَّلامَةِ ، وَاحمِلني عَلى مَطايَا الكَرامَةِ ، وَاصحَبني إقالَةَ العَثرَةِ ، وَاشمُلني سَترَ العَورَةِ ، وجُد عَلَيَّ رَبِّ بِآلائِكَ ، وكَشفِ بَلائِكَ ، ودَفعِ ضَرّائِكَ ، وَادفَع عَنّي كَلاكِلَ عَذابِكَ ، وَاصرِف عَنّي أليمَ عِقابِكَ ، وأعِذني مِن بَوائِقِ (6) الدُّهورِ ، وأنقِذني مِن سوءِ عَواقِبِ الاُمورِ ، وَاحرُسني مِن جَميعِ المَحذورِ ، وَاصدَع صَفاةَ البَلاءِ عَن أمري ، وأشلِل يَدَهُ عَنّي مَدى عُمُري ، إنَّكَ الرَّبُّ المَجيدُ ، المُبدِئُ المُعيدُ ، الفَعّالُ لِما يُريدُ . (7)

.


1- .الحِرْزُ : الموضعُ الحصينُ (الصحاح : ج 3 ص 873 «حرز») .
2- .ظَعَنَ ظعْنا : ذَهَبَ وسَارَ (تاج العروس : ج 18 ص 362 «ظعن») .
3- .مُهَج الدعوات : ص 95 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 309 نقلاً من خطّ الشهيد نحوه و ص 212 ح 8 ؛ تاريخ دمشق : ج 51 ص 319 ح 10898 عن عبد اللّه بن عمر نحوه .
4- .الدائِرةُ : الهزيمةُ ، يقال : عليهم دائرةُ السَّوء (الصحاح : ج 2 ص 661 «دور») .
5- .بار فلان ، أي : هلك ، وأبارهُ اللّه : أهلكهُ ، وقومٌ بورٌ : أي هلكى (الصحاح : ج 2 ص 597 «بور») .
6- .بَوائِقُهُ : أي غوائِلُهُ وشرورُهُ (النهاية : ج 1 ص 162 «بوق») .
7- .الدعوات : ص 82 ح 207 ، مُهَج الدعوات : ص 313 عن محمّد بن الحارث عن الإمام الجواد عن آبائه عليهم السلام ، المصباح للكفعمي : ص 330 كلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 86 ص 282 ح 45 .

ص: 517

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! به نور قداست تو و عظمت پاكى تو ، و افزونى شُكوه تو ، پناه مى برم از هر گزند و آسيبى ، و از پيشامدهاى شب و روز ، مگر پيشامدى كه به نيكى آيد . بار خدايا! تو يارى كننده من هستى . پس از تو كمك مى خواهم . تو حامى منى . پس دست به دامن تو مى شوم . تو پناهگاه منى ، پس به تو پناه مى آورم . اى كسى كه گردن هاى زورگويان ، تسلم اويند و مهار فرعونان ، در اختيار اوست! به تو پناه مى برم از اين كه خوار و رسوايم كنى و پرده ام را كنار زنى ، و از اين كه ياد تو را فراموش كنم و از سپاسگزارى تو روى بگردانم . من در شب و روزم ، و كوچيدن و سفرهايم ، و در هنگام خوابيدن و استراحت كردنم ، در پناه تو هستم . ياد تو ، زيرپوش من است و ثنايت ، بالاپوشم . معبودى جز تو نيست .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! از بلاهاى سخت فلاكت بار و از مصيبت هاى بزرگ هراس انگيز ، به تو پناه مى برم . پس _ اى پروردگار من _ از اين كه سختى ها مرا به خاك افكند ، در پناه خويش بدار و از ضربات بلا ، نگه دار و از كيفرهاى نامنتظره ، بِرَهان و از زوال نعمت ها و از لغزيدن گام ها پاس بدار و مرا _ بار خدايا! پروردگارا _ از شبيخون بلاها و در رسيدن بى امان مهلكه ها ، در پناه عزّتت و حصار نگهداشتت قرار ده . بار خدايا ، پروردگارا! زمين بلا را درهم فرو ريز و كوه هاى بدى را درهم شكن و رنج هاى روزگار را بزُداى و مشكلات كارها را برطرف ساز و ما را به حريم هاى سلامت برسان و بر مَركب هاى كرامت ، بر نشان و همواره ، در لغزش ها دستم را بگير و بر عيب هايم پرده در افكن و نعمتهايت را _ اى پروردگار _ بر من ببخشاى و بلايت را از من ، بگردان و گزندت را از من ، دور ساز و سنگينى هاى عذابت را از من ، بردار و كيفر دردناكت را از من ، دفع كن . مرا از بدى هاى روزگاران ، در پناه خويش بدار و از بدى فرجام كارها رهايى ام بخش و از هرگونه دشوارى ، نگاهم دار و خَرسنگ بلا را از كار من ، بردار و دستش را در تمام عمرم ، از من كوتاه كن ، كه به راستى ، تو پروردگار بزرگوارى ، آغاز كننده و بازگرداننده اى (/آفريننده و باز آفرينى) و هر آنچه خواهى ، انجام مى دهى .

.

ص: 518

المعجم الكبير عن عائشة بنت قدامة بن مظعون :سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ : اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن شَرِّ الأَعمَيَينِ ، قيلَ : يا رَسولَ اللّهِ ، ومَا الأَعمَيانِ ؟ قالَ : السَّيلُ وَالبَعيرُ الصَّؤولُ . (1)

6 / 2الاِستِعاذاتُ المَأثورَةُ عَنِ الإِمامِ عَلِيٍّ عليه السلامالإمام عليّ عليه السلام :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ أن أفتَقِرَ في غِناكَ ، أو أضِلَّ في هُداكَ ، أو اُضامَ في سُلطانِكَ ، أو اُضطَهَدَ وَالأَمرُ لَكَ . اللّهُمَّ اجعَل نَفسي أوَّلَ كَريمَةٍ تَنتَزِعُها مِن كَرائِمي (2) ، وأوَّلَ وَديعَةٍ تَرتَجِعُها مِن وَدائِعِ نِعَمِكَ عِندي . اللّهُمَّ إنّا نَعوذُ بِكَ أن نَذهَبَ عَن قَولِكَ ، أو أن نَفتَتِنَ عَن دينِكَ ، أو تَتابَعَ بِنا أهواؤُنا دونَ الهُدَى الَّذي جاءَ مِن عِندِكَ . (3)

عنه عليه السلام_ مِن دُعائِهِ في قُنوتِ الوَترِ _: يا مَن كَرَّمَني وشَرَّفَني ونَعَّمَني ، أعوذُ بِكَ مِنَ الزَّقّومِ (4) ، وأعوذُ بِكَ مِنَ الحَميمِ (5) ، وأعوذُ بِكَ مِن مَقيلٍ فِي النّارِ بَينَ أطباقِ النّارِ ، في ظِلالِ النّارِ يَومَ النّارِ ، يا رَبَّ النّارِ . اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ مَقيلاً فِي الجَنَّةِ ، بَينَ أنهارِها وأشجارِها ، وثِمارِها ورَيحانِها ، وخَدَمِها وأزواجِها ، اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ خَيرَ الخَيرِ : رِضوانَكَ وَالجَنَّةَ ، وأعوذُ بِكَ مِن شَرِّ الشَّرِّ : سَخَطِكَ وَالنّارِ ، هذا مَقامُ العائِذِ بِكَ مِنَ النّارِ _ ثَلاثَ مَرّاتٍ _ . (6)

.


1- .المعجم الكبير : ج 24 ص 344 ح 858 ، كنز العمّال : ج 2 ص 699 ح 5123 نقلاً عن الرامهرمزي عن ابن عمر وفيه «المغتلم» بدل «الصؤول» و ص 183 ح 3649 .
2- .أي إذا أردتَ أن تستردَّ منّي بعضَ أعضائي ، فقبل أن تنتزع عقلي وبعض جوارحي التي عليها اعتمادُ بدني وقوامهُ وزينَتُهُ ، فانزع نفسي (مجمع البحرين : ج 3 ص 1565 «كرم») .
3- .نهج البلاغة : الخطبة 215 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 230 ح 4 .
4- .الزقّوم : شجرة غبراء صغيرة الورق ، ذفرة مرّة (لسان العرب : ج 12 ص 269 «زقم») .
5- .الحَميمُ : الماء الشديد الحرارة (مفردات ألفاظ القرآن : ص 254 «حمم») .
6- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 492 ح 1412 ، بحار الأنوار : ج 87 ص 270 ح 67 .

ص: 519

6 / 2 پناه خواهى هاى نقل شده از امام على عليه السلام

المعجم الكبير_ به نقل از عايشه دختر قدامة بن مَظعون _: از پيامبر خدا شنيدم كه مى گويد : «بار خدايا! از شرّ دو كور ، به تو پناه مى برم» . گفته شد : اى پيامبر خدا! دو كور چيستند؟ فرمود : «سيل و شتر مست» .

6 / 2پناه خواهى هاى نقل شده از امام على عليه السلامامام على عليه السلام :بار خدايا! پناه مى برم به تو از اين كه با وجود توانگرى تو ، نيازمند شوم يا با وجود هدايت تو ، در گم راهى به سر برم يا با وجود سلطنت تو ، به من بيداد شود يا با وجود فرمان روايى تو ، به من ستم [و بد رفتارى] شود . بار خدايا! جان مرا نخستين عضو از اعضاى گرامى من قرار ده كه از من مى گيرى (1) و نخستين نعمتى بدار كه به من سپرده اى و از من ، باز مى ستانى . بار خدايا! به تو پناه مى بريم از اين كه از گفتارت ، بيرون رويم يا از دينت ، گم راه شويم يا هوس هايمان ، ما را به غير راهى ببَرَد كه از جانب تو آمده است .

امام على عليه السلام_ از دعاى ايشان در دعاى قنوت نماز وَتْر _: اى آن كه مرا گرامى داشت و بزرگى بخشيد و نعمت داد! از زقّوم (2) به تو پناه مى برم ، از آب جوشان [_ِ دوزخ ]به تو پناه مى برم و از خوابگاه نيم روزى در آتش در ميان طبقات آتش ، در سايه هاى آتش ، در روز آتش ، به تو پناه مى برم ، اى پروردگار آتش ! بار خدايا! از تو خواهم خوابگاهى نيم روزى در بهشت ، در ميان جويباران و درختانش ، و ميوه ها و گل هايش ، و چاكران و همسرانش . بار خدايا! بهترينِ بهترين ها را از تو خواهم : خشنودى ات و بهشت را . و از بدترينِ بدترين ها به تو پناه مى برم : ناخشنودى ات و آتش . اين جا كسى ايستاده كه از آتش ، به تو پناه آورده است (سه مرتبه) .

.


1- .يعنى هرگاه خواستى برخى اعضاى مرا باز گيرى ، پيش از آن كه عقل مرا و اعضاى اصلى مرا _ كه تكيه و قوام و زينت بدن من به آنهاست _ بگيرى ، جان مرا بگير .
2- .درختى است در جهنم داراى ميوه بسيار تلخ كه دوزخيان از آن خورند (لغت نامه دهخدا) .

ص: 520

عنه عليه السلام_ مِن دُعائِهِ بَعدَ صَلاةِ العِشاءِ _: اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن طَوارِقِ اللَّيلِ وَالنَّهارِ ، ومِن جَورِ كُلِّ جائِرٍ ، وحَسَدِ كُلِّ حاسِدٍ ، وبَغيِ كُلِّ باغٍ ، اللّهُمَّ احفَظني في نَفسي وأهلي ومالي ، وجَميعِ ما خَوَّلتَني مِن نِعَمِكَ . (1)

عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ أن أقولَ حَقّا لَيسَ فيهِ رِضاكَ ، ألتَمِسُ بِهِ أحَدا سِواكَ ، وأعوذُ بِكَ أن أتَزَيَّنَ لِلنّاسِ بِشَيءٍ يَشينُني عِندَكَ ، وأعوذُ بِكَ أن أكونَ عِبرَةً لِأَحَدٍ مِن خَلقِكَ ، وأعوذُ بِكَ أن يَكونَ أحَدٌ مِن خَلقِكَ أسعَدَ بِما عَلَّمتَني مِنّي . (2)

عنه عليه السلام_ قَبلَ رَفعِ المَصاحِفِ يَومَ صِفّينَ _: اللّهمّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الغَمِّ وَالحَزَنِ ، وَالعَجزِ وَالكَسَلِ ، وَالجُبنِ وَالبُخلِ ، وسوءِ الخُلُقِ ، وضَلَعِ الدَّينِ ، وغَلَبَةِ الرِّجالِ ، وغَلَبَةِ العَدُوِّ ، وتَوالِي الأَيّامِ ، ومِن شَرِّ ما يَعمَلُ الظّالِمونَ فِي الأَرضِ ، وبَلِيَّةٍ لا أستَطيعُ عَلَيها صَبرا ، وأعوذُ بِكَ مِن كُلِّ شَيءٍ زَحزَحَ بَيني وبَينَكَ ، أو باعَدَ مِنكَ ، أو صَرَفَ عَنّي وَجهَكَ ، أو نَقَصَ بِهِ مِن حَظّي عِندَكَ ، وأعوذُ بِكَ أن تَحولَ خَطاياي أو ظُلمي أو إسرافي عَلى نَفسي ، وَاتِّباعُ هَوايَ ، وَاستِعمالُ شَهوَتي ، دُونَ رَحمَتِكَ وبِرِّكَ وفَضلِكَ وبَرَكاتِكَ ومَوعودِكَ عَلى نَفسِكَ . اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن صاحِبِ سَوءٍ فِي المَغيبِ وَالمَحضَرِ ، فَإِنَّ قَلبَهُ يَرعاني ، وعَيناهُ تُبصِراني ، واُذُناهُ تَسمَعاني ، إن رَأى حَسَنَةً أطفاها (3) ، وإن رَأى سَيِّئَةً أبداها ، وأعوذُ بِكَ مِن طَمَعٍ يُدني إلى طَبَعٍ ، وأعوذُ بِكَ مِن ضَلالَةٍ تُرديني ، ومِن فِتنَةٍ تَعرِضُ لي ، ومِن خَطيئَةٍ لا تَوبَةَ مَعَها ، ومِن مَنظَرِ سَوءٍ فِي الأَهلِ وَالمالِ وَالوَلَدِ ، وعِندَ غَضاضَةِ المَوتِ ، وأعوذُ بِكَ مِنَ الكُفرِ وَالشَّكِّ ، وَالبَغيِ وَالحَمِيَّةِ وَالغَضَبِ ، وأعوذُ بِكَ مِن غِنىً يُطغيني ، ومِن فَقرٍ يُنسيني ، ومِن هَوىً يُرديني ، ومِن يَومٍ أوَّلُهُ فَزَعٌ ، وآخِرُهُ جَزَعٌ ، تَسوَدُّ فيهِ الوُجوهُ ، وتَجِفُّ فيهِ الأَكبادُ ، وأعوذُ بِكَ أن أعمَلَ ذَنبا مُحبِطا لا تَغفِرُهُ أبَدا ، ومِن ذَنبٍ يَمنَعُ خَيرَ الآخِرَةِ ، ومِن أمَلٍ يَمنَعُ خَيرَ العَمَلِ ، وحَياةٍ تَمنَعُ خَيرَ المَماتِ ، وأعوذُ بِكَ مِنَ الجَهلِ وَالهَزلِ ، ومِن شَرِّ القَولِ وَالفِعلِ ، ومِن سُقمٍ يَشغَلُني ، ومِن صِحَّةٍ تُلهيني ، وأعوذُ بِكَ مِنَ التَّعَبِ وَالنَّصَبِ ، وَالوَصَبِ وَالضَّيقِ وَالضَّنكِ ، وَالضَّلالَةِ وَالغائِلَةِ ، وَالذِّلَّةِ وَالمَسكَنَةِ ، وَالرِّياءِ وَالسُّمعَةِ ، وَالنَّدامَةِ وَالحَزَنِ ، وَالخُشوعِ وَالبَغيِ وَالفِتَنِ ، ومِن جَميعِ الآفاتِ وَالسَّيِّئاتِ ، وبَلاءِ الدُّنيا وَالآخِرَةِ ، وأعوذُ بِكَ مِنَ الفَواحِشِ ما ظَهَرَ مِنها وما بَطَنَ ، وأعوذُ بِكَ مِن وَسوَسَةِ الأَنفُسِ مِمّا لا تُحِبُّ (4) مِنَ القَولِ وَالفِعلِ وَالعَمَلِ . اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الجِنِّ وَالإِنسِ ، وَالحَسِّ وَاللَّبسِ ، ومِن طَوارِقِ اللَّيلِ وَالنَّهارِ ، وأنفُسِ الجِنِّ وأعيُنِ الإِنسِ ، اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن شَرِّ نَفسي ، ومِن شَرِّ لِساني ، ومِن شَرِّ سَمعي ، ومِن شَرِّ بَصَري ، وأعوذُ بِكَ مِن نَفسٍ لا تَشبَعُ ، ومِن قَلبٍ لا يَخشَعُ ، ومِن دُعاءٍ لا يُسمَعُ ، وصَلاةٍ لا تُرفَعُ ، اللّهُمَّ لا تَجعَلني في شَيءٍ مِن عَذابِكَ ، ولا تَرُدَّني في ضَلالَةٍ ، اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ بِشِدَّةِ مُلكِكَ ، وعِزَّةِ قُدرَتِكَ ، وعَظَمَةِ سُلطانِكَ ، ومِن شَرِّ خَلقِكَ أجمَعينَ . (5)

.


1- .فلاح السائل : ص 438 ح 302 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 113 ح 1 .
2- .شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 348 ح 993 .
3- .وفي نسخة : «أخفاها» .
4- .في المصدر : «ممّا تُحِبُّ» ، والتصويب من بحار الأنوار .
5- .مُهَج الدعوات : ص 131 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 239 ح 9 .

ص: 521

امام على عليه السلام_ از دعاى ايشان پس از نماز عشا _: بار خدايا! از پيشامدهاى نامنتظره شب و روز ، و از بيداد هر بيدادگرى ، و حسادت هر حسودى ، و ستم هر ستمگرى به تو پناه مى برم . بار خدايا! مرا و خانواده ام را ، و دارايى ام را وهر آن نعمتى را كه به من داده اى ، محافظت فرما .

امام على عليه السلام_ در حكمت هاى منسوب به ايشان _:بار خدايا! به تو پناه مى برم از اين كه حقّى را نه براى خشنودى تو ، كه براى جلب خشنودى غير تو بگويم! به تو پناه مى برم از اين كه خويشتن را براى مردم به چيزى بيارايم كه مرا در نزد تو ، زشت مى گرداند! به تو پناه مى برم از اين كه مايه عبرت خلق تو شوم! به تو پناه مى برم از اين كه اَحَدى از خلق تو ، به آنچه مرا آموخته اى ، سعادتمندتر از خود من باشد!

امام على عليه السلام_ پيش از بالا بردن قرآن ها در جنگ صفّين _: بار خدايا! به تو پناه مى برم از غم و اندوه و ناتوانى و سستى و ترسويى و بخل و بدخويى و فشار قرض و چيرگى مردان (اوباش) و چيره آمدن دشمن و در پى هم آمدن روزها ، (1) و از شرّ كارهايى كه ستمگران در زمين مى كنند و از گرفتارى اى كه تاب تحمّل آن را ندارم! به تو پناه مى برم از هر چيزى كه ميان من و ، تو جدايى افكند يا از تو ، دور گرداند يا تو را از من ، روى گردان سازد يا به سبب آن ، از بهره من در نزد تو كاسته شود! و به تو پناه مى برم از اين كه خطاهايم يا ستمم يا فزونكارى ام بر خويشتن ، و پيروى از هوسم و به كار بستن خواهش نفسم ، مانع رحمت و احسان و لطف و بركت هاى تو و وعده اى كه بر عهده گرفته اى ، [از من] شود . بار خدايا! به تو پناه مى برم از يار بد در غياب و حضور ؛ [يارى] كه دلش مرا مى پايد و چشمانش مرا مى بيند و گوش هايش [سخنان] مرا مى شنود كه اگر خوبى [از من] ببيند ، آن را مى پوشانَد و اگر بدى ببيند ، آشكارش مى سازد . به تو پناه مى برم از طمعى كه مرا به پستى كشاند . به تو پناه مى برم از گم راهى اى كه مرا به نابودى كشانَد و از فتنه اى كه برايم پيش آيد و از گناهى كه با آن ، توبه اى نباشد و از پيشامد بد براى خانواده و دارايى و فرزندان ، و در هنگام خوارى مرگ! به تو پناه مى برم از كفر و شكّ و ستم و تعصّب و خشم . به تو پناه مى برم از ثروتى كه مرا به سركشى كشانَد ، و از فقرى كه مرا به فراموشى [از ياد تو] اندازد ، و از هوسى كه مرا به نابودى افكند . [به تو پناه مى برم] از روزى كه آغازش هراس باشد و ميانش بى تابى ؛ روزى كه در آن روى ها سياه و جگرها [از تشنگى ]تفتيده مى شود . به تو پناه مى برم از اين كه گناهى مرتكب شوم كه اعمال را بر باد مى دهد و هرگز ، آن را نمى بخشى ، و از گناهى كه مانع رسيدن به خير آخرت مى شود ، و از آرزويى كه از عمل نيك ، باز مى دارد ، و از زيستنى كه مانع خوبْ مُردن مى شود . به تو پناه مى برم از نادانى كردن و شوخى ، و از گفتار و كردار بد ، و از بيمارى اى كه مرا به خود ، مشغول دارد ، و از تندرستى اى كه مرا [از ياد تو ]غافل گرداند . به تو پناه مى برم از خستگى و فرسودگى و رنجورى و تنگنايى و زندگى جانكاه ، و گم راهى و تيره روزى و خوارى و بينوايى و خودنمايى و شهرت طلبى و پشيمانى و اندوه و شكستگى و ستم و فتنه ها ، و از همه گزندها و بدى ها ، و از بلاى دنيا و آخرت . به تو پناه مى برم از زشتكارى هاى آشكار و پنهان . به تو پناه مى برم از هر گفتار و كردار و رفتارى كه تو دوست ندارى و نفس به آنها وسوسه مى كند . بار خدايا! به تو پناه مى برم از جنّ و آدمى ، و فريب و درهم آميختگى ، و از پيشامدهاى شب و روز ، و از چشم زخم جنّيان و آدميان . بار خدايا! به تو پناه مى برم از شرّ نفسم ، و از شرّ زبانم ، و از شرّ گوشم ، و از شرّ چشمم . بار خدايا! به تو پناه مى برم از نفسى كه سير نشود ، و از دلى كه خاشع نباشد ، و از دعايى كه مستجاب نشود ، و از نمازى كه [به درگاه خدا] بالا نرود . بار خدايا! مرا به هيچ عذابت ، گرفتار مساز ، و در هيچ گم راهى اى ميفكن . بار خدايا! به تو پناه مى برم ، به استوارى پادشاهى ات ، و شكست ناپذيرى قدرتت ، و بزرگى سلطنتت ، و از شرّ همه آفريدگانت .

.


1- .شايد مراد از «روزها» جنگ و درگيرى و روزهاى دشوار باشد .

ص: 522

. .

ص: 523

. .

ص: 524

عنه عليه السلام_ مِن دُعائِهِ في خُطبَةِ صَلاةِ الاِستِسقاءِ _: اللّهُمَّ إنّا نَعوذُ بِكَ مِنَ الشِّركِ وهَواديهِ ، وَالظُّلمِ ودَواهيهِ (1) ، وَالفَقرِ ودَواعيهِ . (2)

عنه عليه السلام_ أنَّهُ كانَ يَقولُ _: أعوذُ بِكَ مِن جَهدِ البَلاءِ ، ودَركِ الشَّقاءِ ، وشَماتَةِ الأَعداءِ ، وأعوذُ بِكَ مِنَ السِّجنِ وَالقَيدِ وَالسَّوطِ . (3)

عنه عليه السلام :نَعوذُ بِاللّهِ مِن سَيِّئاتِ الأَعمالِ . (4)

عنه عليه السلام_ مِن خُطبَةٍ لَهُ _: نَحمَدُهُ بِجَميعِ مَحامِدِهِ كُلِّها عَلى جَميعِ نَعمائِهِ كُلِّها ، ونَستَهديهِ لِمَراشِدِ اُمورِنا ، ونَعوذُ بِهِ مِن سَيِّئاتِ أعمالِنا ، ونَستَغفِرُهُ لِلذُّنوبِ الَّتي سَبَقَت مِنّا . (5)

.


1- .دواهي الدهر : ما يصيب الناس من عظيم نوائبه وحوادثه (الصحاح : ج 6 ص 2344 «دها») .
2- .تهذيب الأحكام : ج 3 ص 153 ح 328 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 532 ح 1501 ، مصباح المتهجّد : ص 528 ح 611 ، بحار الأنوار : ج 91 ص 294 ح 2 .
3- .كنز العمّال : ج 2 ص 678 ح 5054 نقلاً عن يوسف القاصي .
4- .الأمالي للصدوق : ص 722 ح 988 عن المفضّل بن عمر عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 77 ص 395 ح 13 .
5- .الكافي : ج 1 ص 142 ح 7 ، التوحيد : ص 33 ح 1 وفيه «سلفت» بدل «سبقت» وكلاهما عن الحارث الأعور ، بحار الأنوار : ج 4 ص 266 ح 14 .

ص: 525

امام على عليه السلام_ از دعاى ايشان در خطبه نماز طلب باران _:بار خدايا! از شرك و پيشروان آن ، و از ستم و پيامدهاى مصيبت بار آن، و از فقر و اسباب آن ، به تو پناه مى بريم .

امام على عليه السلام_ همواره مى گفت _: از بلاى جانكاه ، و دامنگير شدن بدبختى [و رنج] ، و شماتت دشمن ، به تو پناه مى برم ! از زندان و زنجير و تازيانه ، به تو پناه مى برم .

امام على عليه السلام :از بد كُنشى ها به خدا پناه مى بريم .

امام على عليه السلام_ در سخنرانى اى از ايشان _: او را با همه ستايش هايش ، سراسر ، بر همه نعمت هايش ، يكسر مى ستاييم و در رسيدن به درستى كارهايمان ، از او راه نمايى مى جوييم و از كردارهاى بدِ خويش ، به او پناه مى بريم و براى گناهان پيشين خود ، از او آمرزش مى طلبيم .

.

ص: 526

عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: اللّهُمَّ إنّا نَعوذُ بِكَ مِن بَياتِ غَفلَةٍ ، وصَباحِ نَدامَةٍ . (1)

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن كُلِّ شَيءٍ زَحزَحَ بَيني وبَينَكَ ، أو صُرِفَ بِهِ عَنّي وَجهُكَ الكَريمُ . (2)

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ إنّا نَعوذُ بِكَ أن نَذهَبَ عَن قَولِكَ ، أو أن نُفتَتَنَ عَن دينِكَ ، أو تَتابَعَ بِنا أهواؤُنا دونَ الهُدَى الَّذي جاءَ مِن عِندِكَ . (3)

عنه عليه السلام :نَعوذُ بِاللّهِ مِن سُباتِ (4) العَقلِ ، وقُبحِ الزَّلَلِ ، وبِهِ نَستَعينُ . (5)

الإمام الصادق عليه السلام :كانَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام يَقولُ : اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الاِحتِلامِ ، ومِن سوءِ الأَحلامِ ، وأن يَلعَبَ بِيَ الشَّيطانُ فِي اليَقَظَةِ وَالمَنامِ . (6)

الإمام عليّ عليه السلام_ مِن دُعائِهِ المَعروفِ بِدُعاءِ الأَمانِ _: أنا يا رَبِّ مُستَكينٌ مُتَضَرِّعٌ إلَيكَ ، عائِذٌ بِكَ ، مُتَوَكِّلٌ عَلَيكَ ... لا تُهلِكني إن عُذتُ بِكَ ، ولُذتُ وأنَختُ بِفِنائِكَ ، وَاستَجَرتُ بِكَ ، إن دَعَوتُكَ يا مَولايَ فَبِذلِكَ أمَرتَني ، وأنتَ ضَمِنتَ لي ، وإن سَأَلتُكَ فَأَعطِني ، وإن طَلَبتُ مِنكَ فَلا تَحرِمني . (7)

.


1- .شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 348 ح 991 .
2- .تهذيب الأحكام : ج 3 ص 84 ح 239 عن محمّد بن عليّ بن عبد اللّه عن الإمام الحسين عليه السلام ، مصباح المتهجّد : ص 558 ح 653 ، الإقبال : ج 1 ص 321 كلاهما من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 98 ص 128 ح 3 .
3- .نهج البلاغة : الخطبة 215 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 230 ح 4 .
4- .السّبات : النّوم الثقيل . وسُبِتَ : غُشي عليه ، وأيضا : مات (المصباح المنير : ص 262 «سبت») .
5- .نهج البلاغة : الخطبة 224 ، بحار الأنوار : ج 41 ص 163 ح 57 ، غرر الحكم : ح 9975 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 498 ح 9174 وفيهما «سيّئات» بدل «سبات» ، بحار الأنوار : ج 41 ص 163 ح 57 .
6- .الكافي : ج 2 ص 536 ح 5 عن عبد اللّه بن ميمون ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 471 ح 1358 عن معاوية بن عمّار ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 46 ح 2107 ، فلاح السائل : ص 483 ح 329 عن بكر بن محمّد وفيه «شرّ الأحلام» بدل «سوء الأحلام» ، مصباح المتهجّد : ص 122 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام وليس فيها «كان أمير المؤمنين عليه السلام يقول» ، بحار الأنوار : ج 76 ص 197 .
7- .مصباح الزائر : ص 94 _ 95 ، بحار الأنوار : ج 100 ص 422 ح 69 .

ص: 527

امام على عليه السلام_ در حكمت هاى منسوب به ايشان _:بار خدايا! از شام غفلت و بام پشيمانى ، به تو پناه مى بريم .

امام على عليه السلام :بار خدايا! پناه مى برم به تو از هر آن چيزى كه ميان من و تو ، جدايى افكند يا روى گرامى تو را از من بگردانَد .

امام على عليه السلام :بار خدايا! به تو پناه مى بريم كه از گفتارت ، بيرون رويم يا از دينت ، گم راه شويم يا هوس هايمان ، ما را به غير راهى ببَرَد كه از جانب تو آمده است .

امام على عليه السلام :از خوابيدن (1) خِرد ، و زشتى لغزش ، به خدا پناه مى بريم و از او كمك مى جوييم .

امام صادق عليه السلام :امير مؤمنان مى گفت : «بار خدايا! به تو پناه مى برم از محتلم شدن ، و از خواب هاى بد ، و از اين كه شيطان در بيدارى و خواب ، با من بازى كند .

امام على عليه السلام_ از دعاى ايشان معروف به «دعاى امان» _: من _ اى پروردگار _ بيچاره اى هستم كه به تو التماس مى كنم و به تو پناه آورده ام . و بر تو توكّل كرده ام ... مرا كه به تو پناه آورده ام و به تو متوسّل گشته ام و در آستان تو ، بست نشسته ام و دست به دامان تو شده ام ، هلاك مگردان . اگر تو را مى خوانم _ سَروَرم _ از آن روست كه به اين كار ، فرمانم داده اى و خود [اجابتش را] برايم ضمانت كرده اى . از تو مى خواهم ، پس عطايم كن ، و از تو مى طلبم ، پس محرومم مكن .

.


1- .واژه «سُبات» كه در متن عربى حديث آمده ، به معناى بيهوشى ، چُرت ، خواب ، رخوت و بى حالى است .

ص: 528

6 / 3الاِستِعاذاتُ المَأثورَةُ عَن فاطِمَةَ الزَّهراءِ عليهاالسلامفاطمة عليهاالسلام :اللّهُمَّ افتَح لَنا خَزائِنَ رَحمَتِكَ ، وهَب لَنَا اللّهُمَّ رَحمَةً لا تُعَذِّبُنا بَعدَها فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ ، وَارزُقنا مِن فَضلِكَ الواسِعِ رِزقا حَلالاً طَيِّبا ، ولا تُحوِجنا ولا تُفقِرنا إلى أحَدٍ سِواكَ ، وزِدنا لَكَ (1) شُكرا ، وإلَيكَ فاقَةً وفَقرا ، وبِكَ عَمَّن سِواكَ غِنىً ويَقينا . اللّهُمَّ وَسِّع عَلَينا فِي الدُّنيا ، اللّهُمَّ إنّا نَعوذُ بِكَ أن تَزوِيَ (2) وَجهَكَ عَنّا في حالٍ ونَحنُ نَرغَبُ إلَيكَ فيهِ ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وأعطِنا ما تُحِبُّ وَاجعَلهُ لَنا قُوَّةً فيما تُحِبُّ ، يا أرحَمَ الرّاحِمينَ . (3)

عنها عليهاالسلام_ فِي الدُّعاءِ _: رَبِّ أستَجيرُكَ مِنَ النّارِ فَأَجِرني ، رَبِّ أعوذُ بِكَ مِنَ النّارِ فَأَعِذني ، رَبِّ أفزَعُ إلَيكَ مِنَ النّارِ فَأَبعِدني ... أفِرُّ إلَيكَ هارِبا مِنَ الذُّنوبِ فَاقبَلني ، وألتَجِئُ مِن عَدلِكَ إلى مَغفِرَتِكَ فَأَدرِكني ، وألتاذُ (4) بِعَفوِكَ مِن بَطشِكَ فَامنَعني . (5)

عنها عليهاالسلام :أعوذُ بِكَ يا رَبِّ مِنَ الحَورِ (6) بَعدَ الكَورِ . (7)

.


1- .في المصدر : «ذلك» ، والتصويب من بحار الأنوار .
2- .زَوَيتَ عَنّي : أي صَرَفتَهُ عنّي وقبضتَهُ (النهاية : ج 2 ص 320 «زوى») .
3- .البلد الأمين (طبعة طهران _ مكتبة الصدوق) : ص 101 ذكره في الحاشية ، بحار الأنوار : ج 90 ص 338 ح 48 .
4- .لاذ يلوذُ : إذا التجأ إليه وانضمَّ واستغاث (النهاية : ج 4 ص 276 «لوذ») .
5- .فلاح السائل : ص 422 ح 290 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 104 ح 8 .
6- .في المصدر : «الجور» ، والتصويب من بحار الأنوار .
7- .كفاية الأثر : ص 200 ، بحار الأنوار : ج 36 ص 354 ح 224 .

ص: 529

6 / 3 پناه خواهى هاى نقل شده از فاطمه زهرا عليهاالسلام

6 / 3پناه خواهى هاى نقل شده از فاطمه زهرا عليهاالسلامفاطمه عليهاالسلام :بار خدايا! گنجينه هاى رحمتت را براى ما بگشا و به ما _ اى خدا _ چنان رحمتى ارزانى دار كه از آن پس ، ما را در دنيا و آخرت ، عذاب نكنى ، و از فضل گسترده ات به ما روزى پاك و پاكيزه روزى كن ، و ما را محتاج و نيازمند احدى غير از خودت مگردان ، و بر سپاس گزارى ما از خودت ، و نيازمندى و درويشى ما به تو ، و بى نيازى ما از غير تو و يقينمان به خودت بيفزاى . بار خدايا! در دنيا ، براى ما گشايش قرار ده . بار خدايا! به تو پناه مى بريم از اين كه در هيچ حالى ، روى خويش را از ما بگردانى ؛ بلكه همواره توجّه تو را خواهانيم . بار خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و آنچه را تو خود دوست دارى ، به ما عطا كن و آن را نيروى ما براى آنچه تو دوست دارى ، قرار ده ، اى مهربان ترينِ مهربانان !

فاطمه عليهاالسلام_ در دعا _: پروردگارا! در برابر آتش [دوزخ] ، از تو درخواست حمايت مى كنم . پس مرا در حمايت خويش بدار ، و _ پروردگارا _ از آتش ، به تو پناه مى برم . پس مرا پناه ده . پروردگارا! از آتش به تو متوسّل مى شوم ، پس مرا از آن ، دور بدار ... . از گناهان به درگاه تو مى گريزم . پس مرا بپذير . از عدالت تو به آمرزش تو پناه مى آورم ، پس مرا درياب . از سختگيرى تو ، به گذشت تو پناهنده مى شوم ، پس مرا حفظ كن .

فاطمه عليهاالسلام :پروردگارا! از كاستى پس از فزونى ، به تو پناه مى برم .

.

ص: 530

6 / 4الاِستِعاذاتُ المَأثورَةُ عَنِ الإِمامِ زَينِ العابِدينَ عليه السلامالإمام زين العابدين عليه السلام_ في مُناجاةِ العارِفينَ _: إلهي ما ألَذَّ خَواطِرَ الإِلهامِ بِذِكرِكَ عَلَى القُلوبِ ، وما أحلَى المَسيرَ إلَيكَ بِالأَوهامِ في مَسالِكِ الغُيوبِ ، وما أطيَبَ طَعمَ حُبِّكَ ، وما أعذَبَ شِربَ قُربِكَ ، فَأَعِذنا مِن طَردِكَ وإبعادِكَ ، وَاجعَلنا مِن أخَصِّ عارِفيكَ وأصلَحِ عِبادِكَ ، وأصدَقِ طائِعيكَ ، وأخلَصِ عُبّادِكَ . (1)

عنه عليه السلام_ مِن دُعاءِ الرِّزقِ _: اللّهُمَّ سَأَلتَ عِبادَكَ قَرضا مِمّا تَفَضَّلتَ بِهِ عَلَيهِم ، وضَمِنتَ لَهُم مِنهُ خَلَفا ، ووَعَدتَهُم عَلَيهِ وَعدا حَسَنا ، فَبَخِلوا عَنكَ ، فَكَيفَ بِمَن هُوَ دونَكَ إذا سَأَلَهُم ؟ فَالوَيلُ لِمَن كانَت حاجَتُهُ إلَيهِم ، فَأَعوذُ بِكَ يا سَيِّدي أن تَكِلَني إلى أحَدٍ مِنهُم ، فَإِنَّهُم لَو يَملِكونَ خَزائِنَ رَحمَتِكَ لَأَمسَكوا خَشيَةَ الإِنفاقِ بِما وَصَفتَهُم ، وكانَ الإِنسانُ قَتورا (2) . (3)

عنه عليه السلام_ مِن دُعائِهِ في يَومِ عَرَفَةَ _: أعِذني مِمّا يُباعِدُني عَنكَ ، ويَحولُ بَيني وبَينَ حَظّي مِنكَ ، ويَصُدُّني عَمّا اُحاوِلُ لَدَيكَ ،وسَهِّل لي مَسلَكَ الخَيراتِ إلَيكَ ، وَالمُسابَقَةَ إلَيها مِن حَيثُ أمَرتَ . (4)

عنه عليه السلام_ مِن دُعائِهِ فِي المَوقِفِ _: هذا مَكانُ البائِسِ الفَقيرِ ، هذا مَكانُ المُضطَرِّ إلى رَحمَتِكَ ، هذا مَكانُ المُستَجيرِ بِعَفوِكَ مِن عُقوبَتِكَ ، هذا مَكانُ العائِذِ بِكَ مِنكَ ، أعوذُ بِرِضاكَ مِن سَخَطِكَ ، ومِن فَجأَةِ نَقِمَتِكَ . (5)

.


1- .بحار الأنوار : ج 94 ص 151 نقلاً عن بعض كتب الأصحاب .
2- .إشارة للآية 100 من سورة الإسراء .
3- .بحار الأنوار : ج 95 ص 298 ح 17 نقلاً عن الكتاب العتيق الغروي .
4- .الصحيفة السجّاديّة : ص 196 الدعاء 47 ، الإقبال : ج 2 ص 96 ، المصباح للكفعمي : ص 896 .
5- .مصباح المتهجّد : ص 695 ح 771 ، المزار للمفيد : ص 161 ، المزار الكبير : ص 453 كلاهما من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، الإقبال : ج 2 ص 108 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 232 .

ص: 531

6 / 4 پناه خواهى هاى نقل شده از امام زين العابدين عليه السلام

6 / 4پناه خواهى هاى نقل شده از امام زين العابدين عليه السلامامام زين العابدين عليه السلام_ در «مناجات عارفان» _: معبودا! چه لذّتبخش است گذر نام و ياد تو بر دل ها! و چه شيرين است ره پيمودن به سوى تو با وهم ها در راه ها و گذرگاه هاى غيب ها! و چه خوش است طعم محبّت تو! و چه گواراست شراب قُرب تو! پس ما را از اين كه از خود برانى و دورمان كنى ، پناه ده و ما را از ويژه ترين عارفانت و شايسته ترين بندگانت و راستين ترين فرمانبَرانت و خالص ترين پرستندگانت قرار ده .

امام زين العابدين عليه السلام_ از دعاى روزى _: بار خدايا! تو از آنچه خود به بندگانت بخشيدى ، از آنان وام خواستى و جبران آن را براى ايشان ضمانت كردى و براى آن [وام] ، وعده اى نيكو به ايشان دادى ، و آنان ، از تو مضايقه كردند . پس چه رسد به اين كه غير تو از آن ، درخواست [وام] كند؟ بيچاره كسى كه نيازش به آنان باشد! پس به تو پناه مى برم _ سَرورم _ از اين كه مرا به كسى از بندگانت وا گذارى ، كه آنان ، اگر گنجينه هاى رحمت [و ثروت] تو را مى داشتند ، باز از بيم تهى دستى ، بخل ورزيدند كه آدمى ، بسى بخيل است .

امام زين العابدين عليه السلام_ از دعاى ايشان در روز عرفه _: مرا از هر آنچه از تو دورم مى سازد و ميان من و بهره اى كه از سوى تو به من مى رسد ، حايل مى گردد و مرا از آنچه براى تو مى كوشم ، باز مى دارند ، در پناه خود دار و راه خوبى ها را كه به تو مى انجامد و پيشى گرفتن به سوى آنها را كه تو خود ، بدان فرمان داده اى ، برايم آسان [و هموار ]گردان .

امام زين العابدين عليه السلام_ از دعاى ايشان در موقف _: اين جا ، جايگاه بينواى درويش است . اين جا ، جايگاه نيازمند به رحمت توست . اين جا ، جايگاه كسى است كه از كيفر تو به گذشت تو پناه مى آورد . اين جا، جايگاه كسى است كه از تو به تو پناهنده مى شود . از ناخشنودى تو و غافلگيرى خشم و انتقامت ، به گذشت تو پناه مى برم .

.

ص: 532

عنه عليه السلام_ مِن دُعائِهِ بِالعافِيَةِ _: أعِذني وذُرِّيَّتي مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ ، ومِن شَرِّ السّامَّةِ وَالهامَّةِ ، وَاللّامَّةِ وَالعامَّةِ ، ومِن شَرِّ كُلِّ شَيطانٍ مَريدٍ ، ومِن شَرِّ كُلِّ سُلطانٍ عَنيدٍ ، ومِن شَرِّ كُلِّ مُترَفٍ حَفيدٍ (1) ، ومِن شَرِّ كُلِّ ضَعيفٍ وشَديدٍ ، ومِن شَرِّ كُلِّ شَريفٍ ووَضيعٍ ، ومِن شَرِّ كُلِّ صَغيرٍ وكَبيرٍ ، ومِن شَرِّ كُلِّ قَريبٍ وبَعيدٍ ، ومِن شَرِّ كُلِّ مَن نَصَبَ لِرَسولِكَ ولِأَهلِ بَيتِهِ حَربا مِنَ الجِنِّ وَالإِنسِ ، ومِن شَرِّ كُلِّ دابَّةٍ أنتَ آخِذٌ بِناصِيَتِها ، إنَّكَ عَلى صِراطٍ مُستَقيمٍ . (2)

عنه عليه السلام_ مِن دُعائِهِ في يَومِ عَرَفَةَ _: أعِذني مِن شَماتَةِ الأَعداءِ ، ومِن حُلولِ البَلاءِ ، ومِنَ الذُّلِّ وَالعَناءِ ، [ و] (3) تَغَمَّدني فيمَا اطَّلَعتَ عَلَيهِ مِنّي بِما يَتَغَمَّدُ بِهِ القادِرُ عَلَى البَطشِ لَولا حِلمُهُ ، وَالآخِذُ عَلَى الجَريرَةِ (4) لَولا أناتُهُ ، وإذا أرَدتَ بِقَومٍ فِتنَةً أو سوءا فَنَجِّني مِنها لِواذا بِكَ ، وإذ لَم تُقِمني مَقامَ فَضيحَةٍ في دُنياكَ ، فَلا تُقِمني مِثلَهُ في آخِرَتِكَ . (5)

عنه عليه السلام_ مِن مُناجاتِهِ في أسحارِ شَهرِ رَمَضانَ _: أنَا يا سَيِّدي عائِذٌ بِفَضلِكَ ، هارِبٌ مِنكَ إلَيكَ ، مُتَنَجِّزٌ ما وَعَدتَ مِنَ الصَّفحِ عَمَّن أحسَنَ بِكَ ظَنّا ... . اللّهُمَّ اشغَلنا بِذِكرِكَ ، وأعِذنا مِن سَخَطِكَ ، وأجِرنا مِن عَذابِكَ ، وَارزُقنا مِن مَواهِبِكَ ، وأنعِم عَلَينا مِن فَضلِكَ ... . اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الكَسَلِ وَالفَشَلِ ، وَالهَمِّ وَالحَزَنِ ، وَالجُبنِ وَالبُخلِ ، وَالغَفلَةِ وَالقَسوَةِ ، وَالذِّلَّةِ وَالمَسكَنَةِ ، وَالفَقرِ وَالفاقَةِ ، وَكُلِّ بَلِيَّةٍ ، وَالفواحِشِ ما ظَهَرَ مِنها وما بَطَنَ ، وأعوذُ بِكَ مِن نَفسٍ لا تَقنَعُ ، وبَطنٍ لا يَشبَعُ ، وقَلبٍ لا يَخشَعُ ، ودُعاءٍ لا يُسمَعُ ، وعَمَلٍ لا يَنفَعُ ، [ وصَلاةٍ لا تُرفَعُ] (6) ، وأعوذُ بِكَ يا رَبِّ عَلى نَفسي وديني ومالي ، وعَلى جَميعِ ما رَزَقتَني ، مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ ، إنَّكَ أنتَ السَّميعُ العَليمُ . (7)

.


1- .الحفدُ : الخدمةُ والعَمَلُ ، ورجل محفود : أي مخدوم (لسان العرب : ج 3 ص 153 _ 154 «حفد») .
2- .الصحيفة السجّاديّة : ص 98 الدعاء 23 .
3- .أثبتنا ما بين المعقوفين من الإقبال ومصباح المتهجّد .
4- .الجَريرةُ : الجِناية والذنب (النهاية : ج 1 ص 258 «جرر») .
5- .الصحيفة السجّاديّة : ص 199 الدعاء 47 ، الإقبال : ج 2 ص 98 ، المصباح للكفعمي : ص 899 .
6- .أثبتنا ما بين المعقوفين من بحار الأنوار .
7- .الإقبال : ج 1 ص 159 _ 174 عن أبي حمزة الثمالي ، بحار الأنوار : ج 98 ص 84 _ 93 .

ص: 533

امام زين العابدين عليه السلام_ از دعاى ايشان در طلب عافيت _: مرا و فرزندان مرا از شيطان رانده شده و از گزند هر جانور زَهردار كُشنده و غير كُشنده ، و از چشم بد (1) و از گزند همه چيز و همه كس ، و از گزند هر شيطان سركش ، و از گزند هر پادشاه ستمگر ، و از گزند هر مرفّهِ داراى خَدَم و حَشَم ، و از گزند هر ناتوان و زورمند ، و از گزند هر بلندپايه و دون پايه ، و از گزند هر خُرد و كلان ، و از گزند هر نزديك و دور [و خويش و بيگانه] ، و از گزند هر آن كس كه به جنگ با پيامبر تو و خاندانش برخاسته است ، از پرى (جِن) و آدمى ، و از گزند هر جنبنده اى كه زمامش در دست توست ، در پناه خويش بدار ، كه تو بر راه راستى .

امام زين العابدين عليه السلام_ از دعاى ايشان در روز عرفه _: مرا از شماتت دشمنان ، و از گرفتار آمدن در بلا ، و از خوارى و رنج ، در پناه خودبدار ، و از خطاهاى من كه خود از آنها آگاهى ، درگذر ، چونان كسى كه مى تواند انتقام گيرد ، امّا بردبارى اش مانع مى شود ، و مى تواند بر گناه كيفر دهد ، ليكن شكيبايى اش نمى گذارد . و هرگاه خواستى مردمى را عذاب كنى يا به آنها گزند رسانى ، مرا كه به تو پناه جسته ام ، از آن رهايى ده ، همچنان كه در دنيايت ، مرا در جايگاه رسوايان ، بر پا نداشتى ، در آخرتت نيز در مقام رسوايان بر پا مدار .

امام زين العابدين عليه السلام_ از مناجات ايشان در سحرهاى ماه رمضان _: سَرورم! من به فضل تو پناه آورده ام ، از تو به خود تو گريخته ام و بى گمان ، تو به وعده گذشت از كسى كه به تو گمان نيك بَرَد ، جامه عمل مى پوشانى ... . بار خدايا! ما را به ياد خودت ، مشغول بدار و از خشمت ، پناه ده و از عذابت ، نگاهمان مدار و از موهبت هايت ، روزى مان كن و از فضل خويش ، ارزانى مان دار ... . بار خدايا! من از تنبلى و سستى و نگرانى و اندوه و ترسويى و بخل و غفلت و سنگ دلى و خوارى و بيچارگى و نادارى و تنگ دستى و از هر بلايى ، و از زشتى هاى آشكار و نهان ، به تو پناه مى برم . و به تو پناه مى برم از نفسى كه قانع نباشد ، و شكمى كه سير نشود ، و دلى كه [نرم و] خاشع نباشد ، و دعايى كه شنيده نشود ، و عملى كه سود نبخشد [و نمازى كه بالا نرود] ، و از گزند شيطان رانده شده به خودم و دينم و اموالم و همه آنچه روزى ام كرده اى ، به تو پناه مى برم _ اى پروردگار من _ كه به راستى ، تو شنوا و دانايى .

.


1- .يا : نوعى جنون كه عارض انسان مى شود ؛ يا : هر چيزى كه موجب بيم و هراس شود .

ص: 534

عنه عليه السلام_ مِمّا كانَ يَقولُ بَعدَ صَلاةِ اللَّيلِ _: اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن نارٍ تَغَلَّظتَ بِها عَلى مَن عَصاكَ ، وتَوَعَّدتَ بِها مَن صَدَفَ (1) عَن رِضاكَ ، ومِن نارٍ نورُها ظُلمَةٌ ، وهَيِّنُها أليمٌ ، وبَعيدُها قَريبٌ ، ومِن نارٍ يَأكُلُ بَعضَها بعضٌ ، ويَصولُ بَعضُها عَلى بَعضٍ ، ومِن نارٍ تَذَرُ العِظامَ رَميما (2) ، وتَسقي أهلَها حَميما ، ومِن نارٍ لا تُبقي عَلى مَن تَضَرَّعَ إلَيها ، ولا تَرحَمُ مَنِ استَعطَفَها ، ولا تَقدِرُ عَلَى التَّخفيفِ عَمَّن خَشَعَ لَها وَاستَسلَم إلَيها ، تَلقى سُكّانَها بِأَحَرِّ ما لَدَيها مِن أليمِ النَّكالِ (3) ، وشَديدِ الوَبالِ (4) ، وأعوذُ بِكَ مِن عَقارِبِهَا الفاغِرَةِ (5) أفواهُها ، وحَيّاتِهَا الصّالِقَةِ (6) بِأَنيابِها ، وشَرابِهَا الَّذي يُقَطِّعُ أمعاءَ وأفئِدَةَ سُكّانِها ويَنزِعُ قُلوبَهُم ، وأستَهديكَ لِما باعَدَ مِنها وأخَّرَ عَنها . (7)

.


1- .صَدَفت عنه أصدِفُ : أعرَضت (المصباح المنير : ص 335 «صدف») .
2- .الرميم : العظم البالي (النهاية : ج 2 ص 267 «رمم») .
3- .النَّكال : العقوبة (النهاية : ج 5 ص 117 «نكل») .
4- .الوَبالُ : الثَّقَلُ والمكروه (النهاية : ج 5 ص 146 «وبل») .
5- .فَغَرتُ الفمَ : فَتَحتُه (المصباح المنير : ص 478 «فغر») .
6- .صَلَقَ نابَهُ صَلْقا : حكّه بالآخر ، فحدث بينهما صوت (تاج العروس : ج 3 ص 275 «صلق») .
7- .الصحيفة السجّاديّة : ص 133 الدعاء 32 ، مصباح المتهجّد : ص 191 نحوه ، المصباح للكفعمي : ص 85 ، بحار الأنوار : ج 8 ص 324 ح 100 .

ص: 535

امام زين العابدين عليه السلام_ از دعاى ايشان بعد از نماز شب _: بار خدايا! به تو پناه مى برم از آتشى كه با آن ، بر كسى كه نافرمانى ات كند ، درشتى نموده اى و آن را كه از خشنودى تو دورى گزيند ، بِدان ، تهديد كرده اى . از آتشى كه روشنايى آن ، تاريكى است و آسان آن ، دردناك است و دورش ، نزديك ؛ از آتشى كه زبانه هايش يكديگر را فرو مى خورند و بر يكديگر مى تازند ؛ از آتشى كه استخوان ها را خاكستر مى كند و اهل خود را آب جوشان مى نوشانَد ؛ از آتشى كه نه بر آن كه به او زارى كند ، ابقا مى كند ، و نه بر آن كه به او التماس نمايد ، رحم مى آورد ، و نه به آن كه در برابرش كُرنش كند و تسلميش شود ، مى تواند تخفيف دهد ؛ بلكه با ساكنان خود به سوزناك ترين عذابى كه نزد خويش از كيفر دردناك و مجازات هاى سخت دارد ، برخورد مى كند . به تو پناه مى برم از كژدم هاى دوزخ كه دهان هاى خويش را گشوده اند ، و از مارهاى آن كه نيش هايشان را به هم مى سايند ، و از نوشيدنى آن كه احشا و امعاى ساكنانشان را تكّه تكّه مى كند و قلب هايشان را بر مى كَنَد! از تو مى خواهم مرا به راهى ببرى كه از اين آتش ، دور گرداند و از آن ، بر كنار دارد .

.

ص: 536

عنه عليه السلام_ مِن مُناجاتِهِ _: رَبَّنا فَداوِنا قَبلَ التَّعَلُّلِ ، وَاستَعمِلنا بِطاعَتِكَ قَبلَ انصِرامِ (1) الأَجَلِ ، وَارحَمنا قَبلَ أن يُحجَبَ دُعاؤُنا فيما نَسأَلُ ، وَامنُن عَلَينا بِالنَّشاطِ ، وأعِذنا مِنَ الفَشَلِ وَالكَسَلِ ، وَالعَجزِ وَالعِلَلِ ، وَالضَّرَرِ وَالضَّجَرِ وَالمَلَلِ ، وَالرِّياءِ وَالسُّمعَةِ ، وَالهَوى وَالشَّهوَةِ ، وَالأَشَرِ (2) وَالبَطَرِ ، وَالمَرَحِ وَالخُيَلاءِ (3) ، وَالجِدالِ وَالمِراءِ (4) ، وَالسَّفَهِ وَالعُجبِ ، وَالطَّيشِ وسوءِ الخُلُقِ ، وَالغَدرِ ، وكَثرَةِ الكَلامِ فيما لا تُحِبُّ ، وَالتَّشاغُلِ بِما لا يَعودُ عَلَينا نَفعُهُ ، وطَهِّرنا مِنِ اتِّباعِ الهَوى ، ومُخالَطَةِ السُّفَهاءِ ، وعِصيانِ العُلَماءِ ، وَالرَّغبَةِ عَنِ القُرّاءِ ، ومُجالَسَةِ الدُّناةِ ... وأعِذنا مِنَ المَيلِ إلى أهلِ الدُّنيا ، وَالتَّصَنُّعِ لَهُم بِشَيءٍ مِنَ الأَشياءِ . (5)

عنه عليه السلام_ مِن دُعائِهِ فِي الاِستِعاذَةِ مِنَ المَكارِهِ وسَيِّئِ الأَخلاقِ ومَذامِّ الأَفعالِ _: اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن هَيَجانِ الحِرصِ ، وسَورَةِ الغَضَبِ ، وغَلَبَةِ الحَسَدِ ، وضَعفِ الصَّبرِ ، وقِلَّةِ القَناعَةِ ، وشَكاسَةِ الخُلُقِ ، وإلحاحِ الشَّهوَةِ ، ومَلَكَةِ الحَمِيَّةِ ، ومُتابَعَةِ الهَوى ، ومُخالَفَةِ الهُدى ، وسِنَةِ الغَفلَةِ ، وتَعاطِي الكُلفَةِ ، وإيثارِ الباطِلِ عَلَى الحَقِّ ، وَالإِصرارِ عَلَى المَأثَمِ ، وَاستِصغارِ المَعصِيَةِ ، وَاستِكبارِ الطّاعَةِ ومُباهاةِ المُكثِرينَ وَالإِزراءِ بِالمُقِلِّينَ ، وسوءِ الوِلايَةِ لِمَن تَحتَ أيدينا ، وتَركِ الشُّكرِ لِمَنِ اصطَنَعَ العارِفَةَ (6) عِندَنا ، أو أن نَعضُدَ ظالِما ، أو نَخذُلَ مَلهوفا (7) ، أو نَرومَ ما لَيسَ لَنا بِحَقٍّ ، أو نَقولَ فِي العِلمِ بِغَيرِ عِلمٍ . ونَعوذُ بِكَ أن نَنطَوِيَ عَلى غِشِّ أحَدٍ ، وأن نُعجَبَ بِأَعمالِنا ، ونُمَدَّ في آمالِنا ، ونَعوذُ بِكَ مِن سوءِ السَّريرَةِ ، وَاحتِقارِ الصَّغيرَةِ ، وأن يَستَحوِذَ عَلَينَا الشَّيطانُ ، أو يَنكُبَنَا الزَّمانُ ، أو يَتَهَضَّمَنَا (8) السُّلطانُ . ونَعوذُ بِكَ مِن تَناوُلِ الإِسرافِ ، ومِن فِقدانِ الكَفافِ ، ونَعوذُ بِكَ مِن شَماتَةِ الأَعداءِ ، ومِنَ الفَقرِ إلَى الأَكفاءِ ، ومِن مَعيشَةٍ في شِدَّةٍ ، وميتَةٍ عَلى غَيرِ عُدَّةٍ ، ونَعوذُ بِكَ مِنَ الحَسرَةِ العُظمى ، وَالمُصيبَةِ الكُبرى ، وأشقَى الشَّقاءِ ، وسوءِ المَآبِ ، وحِرمانِ الثَّوابِ ، وحُلولِ العِقابِ ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، وأعِذني مِن كُلِّ ذلِكَ بِرَحمَتِكَ ، وجَميعَ المُؤمِنينَ وَالمُؤمِناتِ ، يا أرحَمَ الرّاحِمينَ . (9)

.


1- .إنصرام أي انقطاع وانقضاء (النهاية : ج 3 ص 26 «صرم») .
2- .أشِرَ أشَرا : بَطِر وكفر النَّعمة فلم يَشكُرها (المصباح المنير : ص 15 «أشر») .
3- .اختال الرجُل ، وبه خُيلاء ، وهو الكبرُ والإعجاب (المصباح المنير : ص 186 «خيل») .
4- .المِراءُ : الجدالُ ، والتّماري والمماراةُ : المجادَلةُ على مذهب الشكّ والرِّيبة (النهاية : ج 4 ص 322 «مرا») .
5- .بحار الأنوار : ج 94 ص 125 ح 19 نقلاً عن الكتاب العتيق الغروي .
6- .العارِفَةُ : المعروف (الصحاح : ج 3 ص 1402 «عرف») .
7- .المَلْهوفُ : المَظلومُ يستغيث (الصحاح : ج 4 ص 1429 «لهف») .
8- .هضمه حقّه واهتضمه : إذا ظلمه وكسر عليه حقّه (الصحاح : ج 5 ص 2059 «هضم») .
9- .الصحيفة السجّاديّة : ص 45 الدعاء 8 ؛ شرح نهج البلاغة : ج 6 ص 185 عن الإمام عليّ عليه السلام نحوه .

ص: 537

امام زين العابدين عليه السلام_ از راز و نياز ايشان با خداوند _: پروردگارا! ما را پيش از دچار آمدن به بيمارى ، درمان كن و قبل از سرآمدن عمر ، ما را در طاعت خود ، به كار گير و پيش از آن كه دعاى ما براى آنچه مى خواهيم ، از درگاهت محجوب مانَد ، بر ما رحم آور و شادى و خرّمى را به ما ارزانى دار ، و از سستى و تنبلى و ناتوانى و ناخوشى ها و زيان و آزردگى و دلگيرى و خودنمايى و شهرت طلبى و هوس و شهوت و ناسپاسى و سرمستى و نازش و تكبّر و كشمكش و ستيزه گرى و نابخردى و خودپسندى و سبُك سرى و بدخويى و خيانت و نيرنگ و پُرگويى در آنچه تو دوست ندارى ، و پرداختن به آنچه برايمان سودى ندارد ، ما را در پناه خويش بدار ، و از دنبال هوس رفتن و آميختن با نادانان و نافرمانى از دانايان و بيزارى از قاريان و همنشينى با فرو مايگان ... پاكمان گردان و از گرايش به دنياپرستان و ظاهرآرايى براى آنان به چيزى از چيزها ، در پناه خود بدار .

امام زين العابدين عليه السلام_ از دعاى ايشان در پناه جستن به خدا از ناخوشايندها و خوى هاى بد و رفتارهاى نكوهيده _: بار خدايا! به تو پناه مى برم از برانگيختگى آز ، و تندى خشم ، و چيره آمدن حسد ، و سستى شكيبايى ، و اندك بودن قناعت ، و بدى خُلق و خوى ، و پافشارى شهوت ، و مسلّط شدن تعصّب ، و پيروى از هوس ، و سرپيچى از طاعت ، و [فرو رفتن در ]خواب غفلت ، و افتادن در رنج و زحمت ، و برگزيدن باطل بر حق ، و پاى فشردن بر گناه ، و خُرد شمردن معصيت ها و بزرگ شمردن طاعت ، و نازيدن توانگران و خوار داشتن درويشان ، و سوء سرپرستى نسبت به كسانى كه زيردست ما هستند ، و سپاس نگزاردن از كسى كه به ما نيكى كرده است ، يا اين كه ستمگرى را يارى دهيم ، يا ستم ديده اى را تنها گذاريم يا چيزى را بخواهيم كه حقّ ما نيست ، يا دَم از علمى بزنيم كه نمى دانيم . به تو پناه مى بريم از اين كه در سر ، خيال فريب كسى را بپروريم و به كردارهاى خويش ، مغرور شويم و به آرزوهاى دور و دراز ، گرفتار آييم . به تو پناه مى بريم از بدىِ نهاد و ناچيز شمردن گناهان كوچك ، و از اين كه شيطان بر ما چنگ افكند يا روزگار ، ما را پايمال كند يا پادشاه ، به ما ستم ورزد . به تو پناه مى بريم از اسرافكارى و از نداشتن كفاف . به تو پناه مى بريم از شماتت دشمن ، و از نيازمند شدن به همگِنان ، و از زندگى در سختى ، و مُردنِ بى آمادگى و بدون توشه . به تو پناه مى بريم از بزرگ ترين دريغ ، و سخت ترين مصيبت ، و بدترين [رنج و شوربختى] ، و بدى بازگشتگاه ، و محروميّت از پاداش ، و گرفتار شدن به كيفر . بار خدايا! بر محمّد و خاندان او درود فرست ، و به رحمت خويش ، مرا و همه مردان و زنان باايمان را از همه اينها [كه گفته شد] در پناه خود ، نگه دار ، اى مهربان ترين مهربانان !

.

ص: 538

عنه عليه السلام_ مِن دُعائِهِ لِلمُهِمّاتِ _: اللّهُمَّ إنّي أتَقَرَّبُ إلَيكَ بِالمُحَمَّدِيَّةِ الرَّفيعَةِ ، وأتَوَجَّهُ إلَيكَ بِالعَلَوِيَّةِ البَيضاءِ ، فَأَعِذني مِن شَرِّ ما خَلَقتَ ، وشَرِّ مَن يُريدُ بي سوءا ، فَإِنَّ ذلِكَ لا يَضيقُ عَلَيكَ في وُجدِكَ ، ولا يَتَكَأَّدُكَ (1) في قُدرَتِكَ ، وأنتَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ ... . اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الرِّياءِ وَالسُّمعَةِ ، وَالكِبرِياءِ وَالتَّعَظُّمِ ، وَالخُيَلاءِ وَالفَخرِ ، وَالبَذَخِ وَالأَشَرِ وَالبَطَرِ ، وَالإِعجابِ بِنَفسي ، وَالجَبرِيَّةِ ، رَبِّ فَنَجِّني . وأعوذُ بِكَ مِنَ العَجزِ وَالبُخلِ ، وَالشُّحِّ وَالحَسَدِ ، وَالحِرصِ وَالمُنافَسَةِ وَالغِشِّ ، وأعوذُ بِكَ مِنَ الطَّمَعِ وَالطَّبَعِ (2) ، وَالهَلَعِ وَالجَزَعِ ، وَالزَّيغِ وَالقَمعِ ، وأعوذُ بِكَ مِنَ البَغيِ وَالظُّلمِ ، وَالاِعتِداءِ وَالفَسادِ ، وَالفُجورِ وَالفُسوقِ ، وأعوذُ بِكَ مِنَ الخِيانَةِ وَالعُدوانِ وَالطُّغيانِ . رَبِّ وأعوذُ بِكَ مِنَ المَعصِيَةِ وَالقَطيعَةِ وَالسَّيِّئَةِ ، وَالفَواحِشِ وَالذُّنوبِ ، وأعوذُ بِكَ مِنَ الإِثمِ وَالمَأثَمِ ، وَالحَرامِ وَالمُحَرَّمِ ، وَالخَبَثِ وكُلِّ ما لا تُحِبُّ . رَبِّ وأعوذُ بِكَ مِن شَرِّ الشَّيطانِ ومَكرِهِ ، وبَغيِهِ وظُلمِهِ ، وعَداوَتِهِ وشَرَكِهِ ، وزَبانِيَتِهِ وجُندِهِ وأعوذُ بِكَ مِن شَرِّ ما خَلَقتَ مِن دابَّةٍ وهامَّةٍ ، أو جِنٍّ أو إنسٍ مِمّا يَتَحَرَّكُ . وأعوذُ بِكَ مِن شَرِّ ما يَنزِلُ مِنَ السَّماءِ وما يَعرُجُ فيها ، ومِن شَرِّ ما ذَرَأَ فِي الأَرضِ وما يَخرُجُ مِنها ، وأعوذُ بِكَ مِن شَرِّ كُلِّ كاهِنٍ وساحِرٍ وراكِزٍ (3) ، ونافِثٍ وراقٍ . رَبِّ وأعوذُ بِكَ مِن شَرِّ كُلِّ حاسِدٍ وطاغٍ ، وباغٍ ونافِسٍ (4) ، وظالِمٍ ومُعتَدٍ وجائِرٍ ، وأعوذُ بِكَ مِنَ العَمى وَالصَّمَمِ ، وَالبَكَمِ وَالبَرَصِ وَالجُذامِ ، وَالشَّكِّ وَالرَّيبِ ، وأعوذُ بِكَ مِنَ الكَسَلِ وَالفَشَلِ ، وَالعَجزِ وَالتَّفريطِ ، وَالعَجَلَةِ وَالتَّضييعِ وَالتَّقصيرِ وَالإِبطاءِ ، وأعوذُ بِكَ مِن شَرِّ ما خَلَقتَ فِي السَّماواتِ وَالأَرضِ ، وما بَينَهُما وما تَحتَ الثَّرى . رَبِّ وأعوذُ بِكَ مِنَ الفَقرِ وَالحاجَةِ ، وَالفاقَةِ وَالمَسأَلَةِ ، وَالضَّيعَةِ وَالعائِلَةِ (5) . وأعوذُ بِكَ مِنَ القِلَّةِ وَالذِّلَّةِ ، وأعوذُ بِكَ مِنَ الضّيقِ وَالشِّدَّةِ ، وَالقَيدِ وَالحَبسِ ، وَالوَثاقِ وَالسُّجونِ وَالبَلاءِ ، وكُلِّ مُصيبَةٍ لا صَبرَ لي عَلَيها ، آمينَ رَبَّ العالَمينَ . اللّهُمَّ أعطِنا كُلَّ الَّذي سَأَلناكَ ، وزِدنا مِن فَضلِكَ عَلى قَدرِ جَلالِكَ وعَظَمَتِكَ ، بِحَقِّ لا إلهَ إلّا أنتَ العَزيزُ الحَكيمُ . (6)

.


1- .يتكأّدُكَ : أي يصعُب عليك ويشقُّ (النهاية : ج 4 ص 137 «كأد») .
2- .الطَبَعُ : بالتحريك الدَّنس (النهاية : ج 3 ص 112 «طبع») .
3- .الرِكزُ : الصوت الخفي ، أي لا يُرى لهم عينٌ ولا يُسمع لهم صوت (مجمع البحرين : ج 2 ص 727 «ركز») .
4- .النَّفْسُ : العين ، يقال : أصابت فلانا نفسٌ : أي عين ، ويقال للعائن : نافس (النهاية : ج 5 ص 96 «نفس») .
5- .العائل : الفقير ، وقد عالَ : إذا افتقر ، ومنه الحديث : «ما عالَ مقتصدٌ ولا يعيلُ» والعالَةُ : الفقراء ، جمع عائل (النهاية : ج 3 ص 331 «عيل») .
6- .الأمالي للمفيد : ص 241 _ 243 ح 3 ، الأمالي للطوسي : ص 16 _ 18 ح 19 كلاهما عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 95 ص 182 _ 184 ح 1 .

ص: 539

امام زين العابدين عليه السلام_ از دعاى ايشان در گرفتارى هاى بزرگ _: بار خدايا! به مقام (/دين) بلند محمّدى به تو تقرّب مى جويم و به طريقت درخشان علوى ، به تو روى مى آورم ؛ پس مرا از گزند آنچه آفريده اى ، و از گزند هر آن كس كه بخواهد به من بدى رساند ، پناهم ده ، كه اين كار در برابر توان تو ، بر تو تنگ نمى آيد و در برابر قدرت تو ، بر تو دشوار نيست ، كه تو بر هر چيزى توانايى ... . بار خدايا! از خودنمايى و آوازه خواهى و تكبّر و خود بزرگ بينى و غرور و فخرفروشى و گردن فرازى و ناسپاسى و سرمستى و خودپسندى و نخوت ، به تو پناه مى برم! پس _ اى پروردگار _ مرا [از اين همه ]بِرَهان . از ناتوانى و بخل و تنگ چشمى و حسد و آزمندى و همچشمى و دغلى ، به تو پناه مى برم! از طمع و پَستى و ناشكيبى و بى تابى و كج روى و جلوگيرى [از حق] ، به تو پناه مى برم! از زورگويى و ستم و تجاوزگرى و تباهى و فسق و فجور ، به تو پناه مى برم . از خيانت و دشمنى و سركشى ، به تو پناه مى برم ! پروردگارا! از معصيت و جدايى و بدى و زشتكارى ها و گناهان ، به تو پناه مى برم! از بزه و بزهكارى و ناروا و قدغن شده ها ، و از پليدى و هر آنچه كه تو دوست نمى دارى ، به تو پناه مى برم ! پروردگارا! از گزند و نيرنگ شيطان ، و زورگويى و ستم او ، و دشمنى و دام او ، و گَزْمه ها و سپاه او ، به تو پناه مى برم! از گزند هر آنچه آفريده اى ، از چارپا و گزنده ، و از هر جنبنده اى از جِن و اِنس (پرى و آدمى) ، به تو پناه مى برم! از گزند آنچه از آسمان فرود مى آيد و آنچه به آسمان بَر مى شود ، و از گزند آنچه در زمين آفريده شده و آنچه از زمين برون مى آيد ، به تو پناه مى برم! از گزند هر پيشگو و جادوگر و وسوسه گر و افسونگر و طلسم كننده اى به تو پناه مى برم . پروردگارا! از گزند هر بدخواه و سركش و ياغى و شورچشم و ستمگر و متجاوز و منحرفى ، به تو پناه مى برم . از كورى و كَرى و گُنگى و پيسى و خوره و دودلى و ترديد ، به تو پناه مى برم . از تنبلى و سستى و ناتوانى و كوتاهى كردن و شتابكارى و ضايع كردن و تقصير و كُندى ، به تو پناه مى برم . از گزند آنچه در آسمان ها و زمين و بين آنها و آنچه زير زمين آفريده اى ، به تو پناه مى برم . پروردگارا! از درويشى و نيازمندى و تهى دستى و خواهش و تلف شدن و عيالوارى (/بينوايى) به تو پناه مى برم . از كمبود و خوارى ، به تو پناه مى برم . از تنگى و سختى و زنجير و حبس و بند و زندان و گرفتارى و هر مصيبتى كه مرا بر آن شكيب نباشد ، به تو پناه مى برم . آمين ، اى پروردگار جهانيان ! بار خدايا! همه آنچه را از تو خواستيم ، به ما عطا فرما و به فراخور شُكوه و بزرگى ات ، از فضل خويش بر ما بيفزاى ، به حقّ اين كه «معبودى نيست ، جز تو كه نيرومند و استوارى» .

.

ص: 540

. .

ص: 541

. .

ص: 542

عنه عليه السلام_ مِن دُعائِهِ إذا ذُكِرَ الشَّيطانُ فَاستَعاذَ مِنهُ ومِن عَداوَتِهِ وكَيدِهِ _: اللّهُمَّ إنّا نَعوذُ بِكَ مِن نَزَغاتِ (1) الشَّيطانِ الرَّجيمِ ، وكَيدِهِ ومَكائِدِهِ ، ومِنَ الثِّقَةِ بِأَمانِيِّهِ ومَواعيدِهِ ، وغُرورِهِ ومَصائِدِهِ ، وأن يُطمِعَ نَفسَهُ في إضلالِنا عَن طاعَتِكَ ، وَامتِهانِنا بِمَعصِيَتِكَ ، أو أن يَحسُنَ عِندَنا ما حَسَّنَ لَنا ، أو أن يَثقُلَ عَلَينا ما كَرَّهَ إلَينا ، اللّهُمَّ اخسَأهُ (2) عَنّا بِعِبادَتِكَ ، وَاكبِتهُ بِدُؤوبِنا في مَحَبَّتِكَ ، وَاجعَل بَينَنا وبَينَهُ سِترا لا يَهتِكُهُ ، ورَدما مُصمِتا لا يَفتُقُهُ . . . وأعِذنا وأهالِيَنا وإخوانَنا وجَميعَ المُؤمِنينَ وَالمُؤمِناتِ مِمَّا استَعَذنا مِنهُ ، وأجِرنا مِمَّا استَجَرنا بِكَ مِن خَوفِهِ ، وَاسمَع لَنا ما دَعَونا بِهِ ، وأعطِنا ما أغفَلناهُ ، وَاحفَظ لَنا ما نَسيناهُ ، وصَيِّرنا بِذلِكَ في دَرَجاتِ الصّالِحينَ ومَراتِبِ المُؤمِنينَ ، آمينَ رَبَّ العالَمينَ . (3)

عنه عليه السلام_ في حِرزٍ مُستَخرَجٍ مِن كِتابِ اللّهِ عز و جل ، وهُوَ الحِرزُ الكامِلُ الَّذي يُقرَأُ كُلَّ صَباحٍ ومَساءٍ _: بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، اللّهُ أكبَرُ ، اللّهُ أكبَرُ ، اللّهُ أكبَرُ ، وأعَزُّ وأجَلُّ وأعظَمُ مِمّا أخافُ وأحذَرُ ، أستَجيرُ بِاللّهِ ، عَزَّ جارُ اللّهِ ، وجَلَّ ثَناءُ اللّهِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ، وصَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ وسَلَّمَ كَثيرا . اللّهُمَّ بِكَ اُعيذُ نَفسي وديني ، وأهلي ومالي ، ووُلدي ومَن يَعنيني أمرُهُ ، اللّهُمَّ بِكَ أعوذُ ، وبِكَ ألوذُ ، وبِكَ أصولُ ، وإيّاكَ أعبُدُ وإيَّاكَ أستَعينُ ، وعَلَيكَ أتَوَكَّلُ ، وأدرَأُ بِكَ في نَحرِ أعدائي ، وأستَعينُ بِكَ عَلَيهِم ، وأستَكفيكَهُم فَاكفِنيهِم بِما شِئتَ ، وأنّى شِئتَ وكَيفَ شِئتَ ، وحَيثُ شِئتَ ، بِحَقِّكَ لا إلهَ إلّا أنتَ ، إنَّكَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ «فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ» (4) ، «قَالَ سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ وَ نَجْعَلُ لَكُمَا سُلْطَ_نًا فَلَا يَصِلُونَ إِلَيْكُمَا بِ_ئايَ_تِنَا أَنتُمَا وَمَنِ اتَّبَعَكُمَا الْغَ__لِبُونَ» (5) ، «قَالَ لَا تَخَافَا إِنَّنِى مَعَكُمَا أَسْمَعُ وَ أَرَى» (6) ، «قَالَتْ إِنِّى أَعُوذُ بِالرَّحْمَ_نِ مِنكَ إِن كُنتَ تَقِيًّا» (7) ، «اخْسَ_ئواْ فِيهَا وَ لَا تُكَلِّمُونِ» (8) . . . اللّهُمَّ احرُسنا بِعَينِكَ الَّتي لا تَنامُ ، وَاكنُفنا (9) بِرُكنِكَ الَّذي لا يُرامُ ، وأعِذنا بِسُلطانِكَ الَّذي لا يُضامُ ، وَارحَمنا بِقُدرَتِكَ يا رَحمنُ ، اللّهُمَّ لا تُهلِكنا وأنتَ حَسبُنا يا بَرُّ يا رَحمنُ ... . اللّهُمَّ إنّي أصبَحتُ في حِماكَ الَّذي لا يُستَباحُ ، وذِمَّتِكَ الَّتي لا تُخفَرُ (10) ، وجِوارِكَ الَّذي لا يُضامُ ، أسأَ لُكَ اللّهُمَّ بِقُدرَتِكَ وعِزَّتِكَ ، أن تَجعَلَني في حِرزِكَ وجِوارِكَ ، وأمنِكَ وعِياذِكَ ، وعُدَّتِكَ (11) وعَقدِكَ (12) ، وحِفظِكَ وأمانِكَ ، ومَنعِكَ الَّذي لا يُرامُ ، وعِزِّكَ الَّذي لا يُستَطاعُ ، مِن غَضَبِكَ وسوءِ عِقابِكَ ، وسوءِ أحداثِ النَّهارِ ، وطَوارِقِ اللَّيلِ ، إلّا طارِقا يَطرُقُ بِخَيرٍ ، يا رَحمنُ . اللّهُمَّ يَدُكَ فَوقَ كُلِّ يَدٍ ، وعِزَّتُكَ أعَزُّ مِن كُلِّ عِزَّةٍ ، وقُوَّتُكَ أقوى مِن كُلِّ قُوَّةٍ ، وسُلطانُكَ أجَلُّ وأمنَعُ مِن كُلِّ سُلطانٍ ، أدرَأُ بِكَ في نُحورِ أعدائي ، وأستَعينُ بِكَ عَلَيهِم ، وأعوذُ بِكَ مِن شُرورِهِم ، وألجَأُ إلَيكَ فيما أشفَقتُ عَلَيهِ مِنهُم ، وصَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، وأجِرني مِنهُم يا أرحَمَ الرّاحِمينَ ... . اُعيذُ نَفسي وأهلي ومالي ووُلدي وجَميعَ ما تَلحَقُهُ عِنايتي ، وجَميعَ نِعَمِ اللّهِ عِندي ، بِبِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، بِاسمِ اللّهِ الَّذي خَضَعَت لَهُ الرِّقابُ ، وبِاسمِ اللّهِ الَّذي خافَتهُ الصُّدورُ ، وبِاسمِ اللّهِ الَّذي نَفَّسَ عَن داوود كُربَتَهُ ، وبِاسمِ اللّهِ الَّذي وَجِلَت مِنهُ النُّفوسُ ، وبِاسمِ اللّهِ الَّذي قالَ بِهِ لِلنّارِ كوني بَردا وسَلاما عَلى إبراهيمَ ، «وَ أَرَادُواْ بِهِ كَيْدًا فَجَعَلْنَ_هُمُ الْأَخْسَرِينَ» (13) ... . اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن أضغاثِ (14) الأَحلامِ ، وأن يَلعَبَ بِيَ الشَّيطانُ فِي اليَقَظَةِ وَالمَنامِ ، بِاسمِ اللّهِ تَحَصَّنتُ بِالحَيِّ الَّذي لا يَموتُ ، مِن شَرِّ ما أخافُ وأحذَرُ ، ورَمَيتُ مَن يُريدُ بي سوءا أو مَكروها مِن بَينِ يَدَيَّ ، بِ «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ» ، وأعوذُ بِاللّهِ مِن شَرِّكُم ، وشَرُّكُم تَحتَ أقدامِكُم ، وخَيرُكُم بَينَ أعيُنِكُم ، واُعيذُ نَفسي وما أعطاني رَبّي ، وما مَلَكَتهُ يَدي ، وذَوي عِنايَتي ، بِرُكنِ اللّهِ الأَشَدِّ ، وكُلُّ أركانِ رَبّي شِدادٌ . اللّهُمَّ تَوَسَّلتُ بِكَ إلَيكَ ، وتَحَمَّلتُ بِكَ عَلَيكَ ، فَإِنَّهُ لا يُنالُ ما عِندَكَ إلّا بِكَ ، أسأَ لُكَ أن تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، وأن تَكفِيَني شَرَّ ما أحذَرُ ، وما لا يَبلُغُهُ حِذاري ، إنَّكَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ ، وهُوَ عَلَيكَ يَسيرٌ ، جَبرائيلُ عَن يَميني ، وميكائيلُ عَن شِمالي ، وإسرافيلُ أمامي ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ . (15)

.


1- .النَّزغُ : هو الطَّعن والفساد ، نزغ الشيطانُ بينهم : أي أفسد وأغرى (النهاية : ج 5 ص 42 «نزغ») .
2- .خَسَأتُه : أي طردته وأبعدته (النهاية : ج 2 ص 31 «خسأ») .
3- .الصحيفة السجّاديّة : ص 73 و 75 الدعاء 17 ، المصباح للكفعمي : ص 310 .
4- .البقرة : 137 .
5- .القصص : 35 .
6- .طه : 46 .
7- .مريم : 18 .
8- .المؤمنون : 108 .
9- .الكَنَفُ _ بالتحريك _ : الجانب والناحية ، وهذا تمثيل لجعله تحت ظلّ رحمته (النهاية : ج 4 ص 205 «كنف») .
10- .أخفرتَ الرَّجلَ : إذا نقضتَ عهده وذمامه (النهاية : ج 2 ص 52 «خفر») .
11- .يقالُ : عِدادُهُ في بني فلان ؛ أي يعدُّ منهم ومعهم ، والعدّة : الجماعة ، قلّت أو كثرت (تاج العروس : ج 5 ص 97 «عدد») .
12- .العَقْدُ _ بفتح فسكون _ : الضّمانُ والعهد (تاج العروس : ج 5 ص 115 «عقد») .
13- .الأنبياء : 70 .
14- .ضغث : عمل مختلط غير خالص ، ومنه قيل للأحلام الملتبسة أضغاث (النهاية : ج 3 ص 90 «ضغث») .
15- .مُهَج الدعوات : ص 24 _ 27 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 307 _ 311 ح 63 .

ص: 543

امام زين العابدين عليه السلام_ از دعاى ايشان ، هرگاه كه نام شيطان برده مى شد و ايشان ، از او و از دشمنى و نيرنگش به خدا پناه مى برد _: بار خدايا! ما به تو پناه مى بريم از اغواگرى هاى شيطان رانده شده ، و از نيرنگ و دسيسه هاى او ، و از تكيه كردن به آرزوها و وعده ها و فريبندگى ها و دام هاى او ، و از اين كه در از راه به در بردن ما در طاعت تو و به خوارى افكندمان با معصيت تو طمع ورزد ، يا آنچه را [از گناه ]در نظر ما نيكو نموده است ، به راستى در نزد ما نيكو آيد ، يا آنچه را [از طاعت تو] براى ما ناخوشايند گردانيده است، [انجام دادنش ]بر ما گران آيد . بار خدايا ! در پرتو بندگىِ [ما نسبت به] تو ، شيطان را از ما بران و با خوگرفتن ما به محبّتت ، او را درهم شكن ، و ميان ما و او پرده اى بيفكن كه هرگز نتواند آن را بِدَرَد ، و سدّى چنان محكم كه هيچ گاه نتواند در آن ، رخنه افكند . ما را و خانواده ما را و برادرانمان را و همه مردان و زنان مؤمن را از همه آنچه از گزندش به تو پناه آورديم ، در پناه خويش دار ، و از همه آنچه از بيم آن از تو زنهار طلبيديم ، در زنهار خويش دار ، و آنچه را دعا كرديم ، از ما بشنو [و بپذير] ، و آنچه را هم از يادكردش غفلت ورزيديم ، به ما عطا فرما ، و آنچه را فراموش كرديم ، برايمان نگهدار و بدين سان ، ما را به درجات شايستگان و مرتبه هاى مؤمنان برسان . آمين ، اى پروردگار جهانيان!

امام زين العابدين عليه السلام_ در حِرزى استخراج شده از كتاب خداوند عز و جل كه حرزى كامل است و هر صبح و شام ، خوانده مى شود _: به نام خداى مهرگستر مهربان . خدا ، بزرگ تر است . خدا ، بزرگ تر است . خدا ، بزرگ تر و نيرومندتر و شكوهمندتر و با عظمت تر است از آنچه مى ترسم و بيم دارم . به خدا پناه مى برم كه پناهنده به خدا ، نيرومند است ، و ثناى خدا ، بِشكوه است ، و معبودى جز خدا نيست . يگانه و بى انباز است ، و درود خدا بر محمّد و خاندان او ، و درود بسيار بر او باد ! بار خدايا! من خودم را و دينم را و همسرم (/ كسانم) را و اموالم را و فرزندانم را و هر آن كس را كه كارش به من مربوط مى شود ، در پناه تو در مى آورم . بار خدايا! به تو پناه مى برم ، و به تو متوسّل مى شوم ، و به يارى تو يورش مى برَم ، و تو را مى پرستم و از تو يارى مى خواهم ، و بر تو توكّل مى كنم ، و به كمك تو دشمنانم را دفع مى كنم ، و در برابر آنان ، از تو يارى مى طلبم . پس به آنچه خواهى و هرگاه كه خواهى و هرگونه كه خواهى و هرجا كه خواهى ، شرّ او را از من ، دور گردان ، به حقّ خودت كه معبودى جز تو نيست ، و به راستى تو بر هر چيزى توانايى . «زودا كه خداوند ، تو را در كارشان بسنده شود ، و او شنوا و داناست!» . «گفت : بازوى تو را به برادرت ، نيرو بخشيم و برايتان پيروزى اى مى نهيم . پس به سبب نشانه هايمان بر شما دست نمى يابند . شما دو تن و كسانى كه از شما پيروى كرده اند ، چيره ايد» . «گفت : مترسيد كه من با شما دو تن هستم ، مى شنوم و مى بينم» . «[مريم ]گفت : من از تو به خداى مهربان ، پناه مى برم ، اگر پرهيزگار باشى» . «در آن (دوزخ) گم شويد و با من ، سخن مگوييد» ... . بار خدايا! ما را با چشمت كه هرگز نمى خوابد ، پاسدارى كن و در پناه تكيه گاهت كه كسى نمى تواند بدان آسيب رساند ، محافظت نما ، و ما را در پناه پادشاهى ات كه هرگز گزندى بدان نمى رسد ، در آور و به قدرتت بر ما رحم آور ، اى مهربان! بار خدايا! ما را به هلاكت ميفكن كه تو ما را بسنده اى ، اى نيكوكار ، اى مهربان! ... . بار خدايا! خود را در قُرُق و حريم تو كه روا شمرده نمى شود ، و در زنهار تو كه شكسته نمى گردد ، و در حمايت تو كه كس بدان تعدّى نمى تواند كرد ، در آوردم . بار خدايا! به حقّ قدرت و عزّتت ، از تو مى خواهم كه مرا از خشمت و كيفر سختت و رخدادهاى بد روز و پيشامدهاى شب ، مگر پيشامدهاى نيك آن ، در پاسداشت و حمايت خود و امنيّت و پناهت ، و مراقبت و پيمانت ، و نگهداشت و زنهارت ، و دژ دست نايافتنى و قدرت چيره ناشدنى ات قرار دهى ، اى مهربان ! بار خدايا! دست تو ، بالاى هر دستى است و عزّت تو ، برتر از هر عزّتى است و نيرويت ، نيرومندتر از هر نيرويى است و سلطنتت ، بشكوه تر و مستحكم تر از هر سلطنتى است . به يارى تو ، دشمنانم را دفع مى كنم و در برابر آنان ، از تو كمك مى جويم و از گزندهايشان ، به تو پناه مى برم و در آنچه از ايشان بيمناكم ، به تو پناه مى آورم . درود خدا بر محمّد و خاندان او باد! مرا از آنان (دشمنانم) در حمايت خويش گير ، اى مهربان ترينِ مهربانان ! خودم را و همسرم را و اموالم را و فرزندانم را و همه آنچه را به من تعلّق دارد و همه نعمت هايى را كه خداوند به من عطا كرده است ، در پناهِ «به نام خداى مهرگسترِ مهربان» در آوردم . به نام خدايى كه گردن ها در برابرش فرود آمده اند . به نام خدايى كه سينه ها از او هراسان اند . به نام خدايى كه از داوود ، اندوهش را برطرف كرد . به نام خدايى كه جان ها از او ترسان اند . به نام خدايى كه به آن نام به آتش فرمود كه بر ابراهيم ، سرد و بى گزند باش «و [نمروديان] خواستند به او نيرنگى بزنند ، ولى ما آنها را زيانكارترين ، قرار داديم» ... . بار خدايا! از خواب هاى آشفته و از اين كه شيطان ، در بيدارى و خواب مرا بازى دهد ، به تو پناه مى برم . به نام خدا ، خود را از گزند آنچه مى ترسم و بيمناكم ، در سنگر آن زنده ناميرا در آوردم و آن را كه بخواهد از رو به رويم به من ، بدى يا صدمه اى رساند ، با تير «لا حول و لا قوّة إلّا باللّه العلىّ العظيم ؛ هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خداى والا و بزرگ» هدف قرار دادم . از شرّ شما به خدا پناه مى برم . شرّتان، زيرگام هايتان و خيرتان ، فرا چشمتان باد! خودم را و آنچه را كه پروردگارم به من عطا كرده است و آنچه را دستانم به دست آورده اند و كسانى را كه مورد عنايت من هستند ، در پناه استوارترين رُكن خدا _ كه همه اركان او استوار است _ ، در آوردم . بار خدايا! تو ، خود را وسيله خويش به درگاهت قرار مى دهم ، و تو ، خود را شفيع خويش در پيشگاهت مى آورم ؛ زيرا به آنچه نزد توست ، جز به وسيله تو نمى توان رسيد . از تو مى خواهم كه بر محمّد و خاندان او درود فرستى و مرا از گزند آنچه انديشناكم و آنچه انديشناكى ام به آن نمى رسد ، نگه دار ، كه به راستى تو بر هر چيزى توانايى و آن ، بر تو آسان است . جبرئيل عليه السلام در سمت راست من ، ميكائيل عليه السلام در سمت چپ من و اسرافيل عليه السلام پيشِ روى من باد! هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خداى والا و بزرگ .

.

ص: 544

. .

ص: 545

. .

ص: 546

. .

ص: 547

. .

ص: 548

6 / 5الاِستِعاذاتُ المَأثورَةُ عَنِ الإِمامِ الباقِرِ عليه السلامالإمام الباقر عليه السلام_ فِي الدُّعاءِ المُسَمّى بِالجامِعِ _: اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الشَّرِّ وأنواعِ الفَواحِشِ كُلِّها ، ظاهِرِها وباطِنِها وغَفَلاتِها ، وجَميعِ ما يُريدُني بِهِ الشَّيطانُ الرَّجيمُ ، وما يُريدُني بِهِ السُّلطانُ العَنيدُ ، مِمّا أحَطتَ بِعِلمِهِ ، وأنتَ القادِرُ عَلى صَرفِهِ عَنّي . اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن طَوارِقِ الجِنِّ وَالإِنسِ ، وزَوابِعِهِم وبَوائِقِهِم ومَكائِدِهِم ، ومَشاهِدِ الفَسَقَةِ مِنَ الجِنِّ وَالإِنسِ ، وأن أُستَزَلَّ عَن ديني فَتَفسُدَ عَلَيَّ آخِرَتي ، وأن يَكونَ ذلِكَ مِنهُم ضَرَرا عَلَيَّ في مَعاشي ، أو يَعرِضَ بَلاءٌ يُصيبُني مِنهُم لا قُوَّةَ لي بِهِ ، ولا صَبرَ لي عَلَى احتِمالِهِ ، فَلا تَبتَلِني يا إلهي بِمُقاساتِهِ فَيَمنَعَني ذلِكَ عَن ذِكرِكَ ، ويَشغَلَني عَن عِبادَتِكَ ، أنتَ العاصِمُ المانِعُ الدّافِعُ الواقي مِن ذلِكَ كُلِّهِ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :كانَ أبي عليه السلام يَخزُنُ هذَا الدُّعاءَ ويُخَبِّئُهُ ولا يُطلِعُ عَلَيهِ أحَدا «أعوذُ بِدِرعِ اللّهِ الحَصينَةِ الَّتي لا تُرامُ ، وأعوذُ بِجَمعِ اللّهِ مِن كَذا وكَذا» وقولوا : كَلِماتِ الفَرَجِ . (2)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 588 ح 26 ، تهذيب الأحكام : ج 3 ص 76 ح 234 ، مُهَج الدعوات : ص 217 كلّها عن أبي حمزة الثمالي ، مصباح المتهجّد : ص 549 ح 640 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 94 ص 269 ح 3 .
2- .الدعوات : ص 46 ح 112 ، بحار الأنوار : ج 95 ص 163 ح 17 .

ص: 549

6 / 5 پناه خواهى هاى نقل شده از امام باقر عليه السلام

6 / 5پناه خواهى هاى نقل شده از امام باقر عليه السلامامام باقر عليه السلام_ در دعاى ناميده شده به «دعاى جامع» _: بار خدايا! به تو پناه مى برم از شرّ و از همه انواع زشتى ها ، پيدا و نهانش و آنچه از سرِ غفلت سر زند ، و از هر آنچه [از شرّ و گزند كه] شيطان رانده شده ، بدان ، آهنگ من كند ، و از هر گزندى كه سلطان كينه توز بخواهد بر من بزند ، از آنچه علم تو بدان احاطه دارد و تو بردور كردنش از من ، توانايى . بار خدايا! به تو پناه مى برم از شب روان (1) جِن و اِنس (پرى و آدمى) ، و توفان ها و مصيبت ها و نيرنگ هايشان ، و از بزم هاى تبهكاران جِن و اِنس ، و از اين كه از دين خود ، لغزانده شوم و در نتيجه ، آخرتم بر من تباه گردد ، و از اين كه در امور معاش و زندگى ام ، از جانب آنان به من زيانى برسد ، يا بلايى از ايشان به من برسد كه بر آن ، توانايى ندارم و تاب تحمّل آن را نمى آورم . پس _ اى معبود من _ مرا به رنج آن ، گرفتار مساز كه در نتيجه ، مرا از ياد تو منع كند و از عبادتت ، باز دارد . تويى نگهدار و باز دارنده و جلوگيرنده و محافظت كننده از همه اينها .

امام صادق عليه السلام :پدرم [امام باقر عليه السلام ] اين دعا را پنهان و پوشيده مى داشت و اَحَدى را از آن ، آگاه نمى ساخت : «به جوشن محكم آسيب ناپذير خدا ، پناه مى برم و به جامعيّت خدا پناه مى برم از چه و چه» و كلمات گشايش را بگوييد .

.


1- .واژه «طَوارق» كه در متن عربى حديث آمده ، جمع طارق است ، به معناى : به شب آينده ، حادثه شديد ، شب رو و شب گرد ، دزد و ساحر .

ص: 550

عنه عليه السلام :كانَ أبي عليه السلام يَقولُ إذا أصبَحَ : بِاسمِ اللّهِ وبِاللّهِ ، وإلَى اللّهِ وفي سَبيلِ اللّهِ ، وعَلى مِلَّةِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ... . اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن عَذابِ القَبرِ ومِن ضَغطَةِ القَبرِ ومِن ضيقِ القَبرِ ، وأعوذُ بِكَ مِن سَطَواتِ اللَّيلِ وَالنَّهارِ ، اللّهُمَّ رَبَّ المَشعَرِ الحَرامِ ، ورَبَّ البَلَدِ الحَرامِ ، ورَبَّ الحِلِّ وَالحَرامِ ، أبلِغ مُحَمَّدا وآلَ مُحَمَّدٍ عَنِّي السَّلامَ . اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِدِرعِكَ الحَصينَةِ ، وأعوذُ بِجَمعِكَ ، أن تُميتَني غَرَقا أو حَرَقا أو شَرَقا ، أو قَوَدا (1) أو صَبرا (2) أو مَسَمّا (3) ، أو تَرَدِّيا في بِئرٍ ، أو أكيلَ السَّبُعِ ، أو مَوتَ الفَجأَةِ ، أو بِشَيءٍ مِن ميتاتِ السَّوءِ ، ولكِن أمِتني عَلى فِراشي في طاعَتِكَ وطاعَةِ رَسولِكَ صلى الله عليه و آله ، مُصيبا لِلحَقِّ غَيرَ مُخطِئٍ ، أو فِي الصَّفِّ الَّذي نَعَتَّهُم في كِتابِكَ : «كَأَنَّهُم بُنْيَ_نٌ مَّرْصُوصٌ» (4) . اُعيذُ (5) نَفسي ووُلدي وما رَزَقَني رَبّي بِ «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ» _ حَتّى يَختِمَ السّورَةَ _ ، واُعيذُ نَفسي ووُلدي وما رَزَقَني رَبّي بِ «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ» _ حَتّى يَختِمَ السّورَةَ _ . ويَقولُ : الحَمدُ للّهِِ عَدَدَ ما خَلَقَ اللّهُ ، وَالحَمدُ للّهِِ مِثلَ ما خَلَقَ [ اللّهُ] (6) ، وَالحَمدُ للّهِِ مِل ءَ ما خَلَقَ اللّهُ ، وَالحَمدُ للّهِِ مِدادَ كَلِماتِهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ زِنَةَ عَرشِهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ رِضا نَفسِهِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ الحَليمُ الكَريمُ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ العَلِيُّ العَظيمُ ، سُبحانَ اللّهِ رَبِّ السَّماواتِ وَالأَرَضينَ ، وما بَينَهُما ورَبِّ العَرشِ العَظيمِ . اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن دَركِ الشَّقاءِ ، ومِن شَماتَةِ الأَعداءِ ، وأعوذُ بِكَ مِنَ الفَقرِ وَالوَقرِ (7) ، وأعوذُ بِكَ مِن سوءِ المَنظَرِ فِي الأَهلِ وَالمالِ وَالوَلَدِ . ويُصَلّي عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ عَشرَ مَرّاتٍ . (8)

.


1- .القَوَدُ : القِصاص وقتل القاتل بدل القتيل (النهاية : ج 4 ص 119 «قود») .
2- .قتل الشيء صبرا : هو أن يمسك شيء من ذوات الروح حيّا ثمّ يرمى بشيء حتى يموت (النهاية : ج 3 ص 8 «صبر») .
3- .قال المجلسي قدس سره : في بعض النسخ : «سُمّا» وهو أظهر (مرآة العقول : ج 12 ص 246) .
4- .الصفّ : 4 .
5- .زاد في مكارم الأخلاق هنا : «اُعيذ نفسي وديني وأهلي ومالي وولدي وما رزقني ربّي باللّه الواحد الأحد الصمد الذي لم يلد ولم يولد ولم يكن له كفوا أحد» .
6- .ما بين المعقوفين أثبتناه من المصادر الاُخرى .
7- .الوَقْرُ : الثِقلُ في الاُذن (الصحاح : ج 2 ص 848 «وقر») .
8- .الكافي : ج 2 ص 525 ح 13 عن أبي بصير ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 26 ح 2059 وليس فيه صدره ، مصباح المتهجّد : ص 94 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ونحوه ، بحار الأنوار : ج 86 ص 263 ح 34 .

ص: 551

امام صادق عليه السلام :پدرم [امام باقر عليه السلام ] هرگاه صبح خود را آغاز مى كرد ، مى گفت : «به نام خدا ، و به يارى خدا ، و به سوى خدا ، و در راه خدا ، و بر دين پيامبر خدا ... . بار خدايا! من از عذاب قبر و از فشار قبر و از تنگى قبر ، به تو پناه مى آورم . از شبيخون بلاى شب و روز ، به تو پناه مى برم . بار خدايا ، اى پروردگار مشعر الحرام ، و اى پروردگار شهر حرام (مكّه) ، و اى پروردگار حِلّ و حرم! (1) از من به محمّد و خاندان محمّد ، درود رسان . بار خدايا! به جوشن محكم تو پناه مى برم و به جامعيت تو پناه مى برم از اين كه مرا با غرق شدن يا سوختن يا گلوگير شدن يا قصاص يا زجركُش شدن يا زهرخور شدن يا افتادن در چاه يا طعمه درندگان شدن يا مرگ ناگهانى يا به يكى از مُردن هاى بد ، بميرانى ؛ بلكه مرا در بسترم ، در حالى كه فرمان بُردار تو و فرمان بُردار پيامبرتو و بر حق هستم ، و نه بر خطا ، بميران ، يا در صف كسانى قرار ده كه آنان را در كتابت چنين وصف فرموده اى : «گويى بنايى از سُرب هستند» . خودم را و فرزندانم را و آنچه را پروردگارم روزى من كرده است ، در پناه «بگو : پناه مى برم به پروردگار سپيده دم ...» (تا آخر سوره فلق را مى خوانْد) در مى آورم . خودم را و فرزندانم را و آنچه را پروردگارم روزى من كرده است ، در پناه «بگو : پناه مى برم به پروردگار مردم ...» (تا آخر سوره ناس را مى خوانْد) در مى آورم . و مى گفت : «ستايش ، خداى را به شمار آنچه آفريده است . ستايش ، خداى را به مانند آنچه آفريده است . ستايش ، خداى را به اندازه آنچه آفريده است . ستايش ، خداى را به گستره كلماتش . ستايش ، خداى را به وزن عرشش . ستايش ، خداى را چندان كه خشنود شود . معبودى جز خداى بردبارِ بزرگوار نيست . معبودى جز خداى والا و بزرگ نيست . پاكا خدايى كه پروردگار آسمان ها و زمين ها و بين آنها و پروردگار عرش بزرگ است ! بار خدايا! از درافتادن به [رنج] و بدبختى و از شماتت دشمن ، به تو پناه مى برم . از نادارى و سنگينىِ گوش ، به تو پناه مى برم . از پيشامد بد براى زن و دارايى و فرزند ، به تو پناه مى برم» . و [پدرم] ده بار بر محمّد و خداندان محمّد ، درود مى فرستاد .

.


1- .حريم مكّه و خارج از حريم آن .

ص: 552

6 / 6الاِستِعاذاتُ المَأثورَةُ عَنِ الإِمامِ الصّادِقِ عليه السلامالإمام الصادق عليه السلام :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الكَسَلِ وَالهَرَمِ ، وَالجُبنِ وَالبُخلِ ، وَالغَفلَةِ وَالقَسوَةِ ، وَالفَترَةِ وَالمَسكَنَةِ ، وأعوذُ بِكَ يا رَبِّ مِن نَفسٍ لا تَشبَعُ ، ومِن قَلبٍ لا يَخشَعُ ، ومِن دُعاءٍ لا يُسمَعُ ، ومِن صَلاةٍ لا تَنفَعُ ، واُعيذُ بِكَ نَفسي وأهلي وذُرِّيَّتي مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ ، اللّهُمَّ إنَّهُ لا يُجيرُني مِنكَ أحَدٌ ، ولا أجِدُ مِن دونِكَ مُلتَحَدا (1) . (2)

عنه عليه السلام_ مِن دُعاءٍ لَهُ _: أعوذُ بِكَ مِنَ الفِتَنِ كُلِّها ما ظَهَرَ مِنها وما بَطَنَ ، ومِن رَفيعِ المَطعَمِ وَالمَشرَبِ ، ومِن شَرِّ ما أعلَمُ ومِن شَرِّ ما لا أعلَمُ ، وأعوذُ بِكَ مِن أن أشتَرِيَ الجَهلَ بِالعِلمِ ، وَالجَفاءَ بِالحِلمِ ، وَالجَورَ بِالعَدلِ ، وَالقَطيعَةَ بِالبِرِّ ، وَالجَزَعَ بِالصَّبرِ ، وَالهُدى بِالضَّلالَةِ ، وَالكُفرَ بِالإِيمانِ . (3)

.


1- .المُلتَحَدُ : الملجأ (الصحاح : ج 2 ص 535 «لحد») .
2- .الكافي : ج 2 ص 586 ح 24 عن ابن أبي يعفور ، مصباح المتهجّد : ص 144 نحوه من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 87 ص 272 ح 68 .
3- .الكافي : ج 2 ص 592 ح 31 عن عبد الرحمن بن سيابة وفي ذيله عن جميل بن صالح أنّه ذكر أيضا مثله وذكر أنّه دعاء عليّ بن الحسين عليه السلام ، وزاد في آخره «آمين ربّ العالمين» ، مصباح المتهجّد : ص 277 ح 383 ، جمال الاُسبوع : ص 143 كلاهما نحوه من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 89 ص 302 ح 10 .

ص: 553

6 / 6 پناه خواهى هاى نقل شده از امام صادق عليه السلام

6 / 6پناه خواهى هاى نقل شده از امام صادق عليه السلامامام صادق عليه السلام :بار خدايا! من از تنبلى و فرتوتى و كم دلى و بخل و غفلت و سنگ دلى و سستى و بيچارگى ، به تو پناه مى برم! و به تو پناه مى برم _ اى خداوندگار من _ از نفسى كه سير نشود ، و از دلى كه [نرم و] فروتن نباشد ، و از دعايى كه شنيده نشود ، و از نمازى كه سود نبخشد . خودم را و همسرم را و فرزندانم را از شيطان رانده شده ، در پناه تو در مى آورم! بار خدايا! هيچ كس مرا در برابر تو پناه نمى تواند داد . جز تو هيچ پناهى نمى يابم .

امام صادق عليه السلام_ در دعايى از ايشان _: به تو پناه مى برم از تمامى فتنه ها (گناهان) ، آشكار يا نهانش ، و از خورد و نوش هاى اشرافى ، و از شرّ آنچه مى دانم و از شرّ چيزهايى كه نمى دانم . به تو پناه مى برم از اين كه دانايى را به نادانى بفروشم ، و بردبارى را به درشتى ، و دادگرى را به ستم ، و نيكى كردن [به ارحام و بستگان] را به قطع رابطه و بدرفتارى ، و شكيبايى را به ناشكيبى ، و هدايت را به گم راهى ، و ايمان را به كفر .

.

ص: 554

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ لَولا رَجائي لِعَفوِكَ لَصَمَتُّ عَنِ الدُّعاءِ ، ولكِنَّكَ عَلى كُلِّ حالٍ يا إلهي غايَةُ الطّالِبينَ ، ومُنتَهى رَغبَةِ الرّاغِبينَ ، وَاستِعاذَةِ العائِذينَ ، اللّهُمَّ فَأَنَا أستَعيذُكَ مِن غَضَبِكَ ، وسوءِ سَخَطِكَ ، وعِقابِكَ ونَقِمَتِكَ ، ومِن شَرِّ نَفسي ، وشَرِّ كُلِّ ذي شَرٍّ ، وأستَغفِرُكَ مِن جَميعِ الذُّنوبِ ، وأسأَ لُكَ الغَنيمَةَ فيما بَقِيَ مِن عُمُري بِالعافِيَةِ ، أبَدا ما أبقَيتَني . (1)

عنه عليه السلام_ مِن دُعائِهِ بَعدَ صَلاةِ الظُّهرِ _: اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن دُنيا تَمنَعُ خَيرَ الآخِرَةِ ، ومِن عاجِلٍ يَمنَعُ خَيرَ الآجِلِ ، وحَياةٍ تَمنَعُ خَيرَ المَماتِ ، وأمَلٍ يَمنَعُ خَيرَ العَمَلِ . (2)

عنه عليه السلام_ مِن دُعائِهِ بَعدَ صَلاةِ المَغرِبِ _: اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن نَفسٍ لا تَقنَعُ ، وبَطنٍ لا يَشبَعُ ، وعَينٍ لا تَدمَعُ ، وقَلبٍ لا يَخشَعُ ، وصَلاةٍ لا تُرفَعُ ، وعَمَلٍ لا يَنفَعُ ، ودُعاءٍ لا يُسمَعُ ، وأعوذُ بِكَ مِن سوءِ القَضاءِ ، ودَركِ الشَّقاءِ ، وشَماتَةِ الأَعداءِ ، وجَهدِ البَلاءِ ، ومِن عَمَلٍ لا يُرضى ، وأعوذُ بِكَ مِنَ الفَقرِ وَالقَهرِ ، وَالكُفرِ وَالوَقرِ وَالغَدرِ ، وضيقِ الصَّدرِ ، وسوءِ الأَمرِ ، ومِن بَلاءٍ لَيسَ لي عَلَيهِ صَبرٌ ، ومِنَ الدّاءِ العُضالِ (3) ، وغَلَبَةِ الرِّجالِ ، وخَيبَةِ المُنقَلَبِ ، وسوءِ المَنظَرِ فِي النَّفسِ وَالأَهلِ وَالمالِ وَالدّينِ وَالوَلَدِ ، وعِندَ مُعايَنَةِ مَلَكِ المَوتِ . وأعوذُ بِاللّهِ مِن إنسانِ سَوءٍ وجارِ سَوءٍ وقَرينِ سَوءٍ ويَومِ سَوءٍ وساعَةِ سَوءٍ ، ومِن شَرِّ ما يَلِجُ فِي الأَرضِ وما يَخرُجُ مِنها ، وما يَنزِلُ مِنَ السَّماءِ وما يَعرُجُ فيها ، ومِن شَرِّ طَوارِقِ اللَّيلِ وَالنَّهارِ ، إلّا طارِقا يَطرُقُ بِخَيرٍ ، ومِن شَرِّ كُلِّ دابَّةٍ رَبّي آخِذٌ بِناصِيَتِها ، إنَّ رَبّي عَلى صِراطٍ مُستَقيمٍ «فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ» (4) ، الحَمدُ للّهِِ الَّذي قَضى عَنّي صَلاةً كانَت عَلَى المُؤمِنينَ كِتابا مَوقوتا . (5)

.


1- .مُهَج الدعوات : ص 263 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 381 ح 3 .
2- .مصباح المتهجّد : ص 64 ح 101 ، فلاح السائل : ص 320 ح 215 كلاهما عن معاوية بن عمّار ، بحار الأنوار : ج 86 ص 71 ح 5 .
3- .العُضالُ : الشديدُ المُعجِزُ . ويُقال : داءٌ عُضالٌ : لا طِبَّ له (المعجم الوسيط : ج 2 ص 607 «عضل») .
4- .البقرة : 137 .
5- .مصباح المتهجّد : ص 105 ح 172 ، فلاح السائل : ص 426 ح 291 ، المصباح للكفعمي : ص 59 ، البلد الأمين : ص 30 كلّها عن معاوية عن عمّار ، بحار الأنوار : ج 86 ص 109 ح 9 .

ص: 555

امام صادق عليه السلام :_ اى معبود من _بار خدايا! اگر اميد من به گذشت تو نبود ، بى گمان ، دم از دعا فرو مى بستم ؛ امّا تو هماره ، مقصد جويندگانى ، و خواست نهايىِ خواهندگان و پناه پناهجويانى . بار خدايا! پس من از خشم تو و از شدّت ناخشنودى و كيفر و انتقامت ، و از شرّ خودم ، و از شر هر شرّرسانى به تو پناه مى آورم و از همه گناهان ، از تو آمرزش مى طلبم و از تو مى خواهم كه در باقى مانده عمرم ، تا زمانى كه مرا زنده بدارى ، از عافيت برخوردارم دارى .

امام صادق عليه السلام_ از دعاى ايشان بعد از نماز ظهر _: بار خدايا! به تو پناه مى برم از دنيايى كه مانعِ خير آخرت شود ، و از اكنونى كه مانعِ خير آينده گردد ، و از زندگى اى كه مانع خوبْ مردن شود ، و از آرزويى كه مانعِ كردار نيك گردد .

امام صادق عليه السلام_ از دعاى ايشان پس از نماز مغرب _: بار خدايا! به تو پناه مى برم از نَفسى كه قانع نباشد ، و از شكمى كه سير نشود ، و از چشمى كه اشك نريزد ، و از دلى كه [نرم و] فروتن نباشد ، و از نمازى كه [به درگاه تو ]بالا نرود ، و از كردارى كه سود نبخشد ، و از دعايى كه شنيده نشود . و به تو پناه مى برم از قضاى بد و دچار شدن به [رنج و] بدبختى ، و شماتت دشمن ، و بلاى جانكاه ، و از كردارى كه پسند [تو ]نيفتد! و به تو پناه مى برم از نادارى و مقهور شدن و كفر و سنگينىِ گوش و پيمان شكنى و دل تنگى و بدحالى ، و از بلايى كه مرا بر آن شكيب نيست ، و از درد بى درمان و چيره آمدن مردان (اوباش) و ناكامى در بازگشت [از سفر ، يا بازگشتگاه قيامت] ، و [مواجه شدن با ]منظره بد نسبت به خودم و همسر و مال و دين و فرزند[م] ، و در هنگام ديدن فرشته مرگ! به خدا پناه مى برم از انسان بد و همسايه بد و همدم بد و روز بد و ساعت بد ، و از شرّ آنچه در زمين ، فرو مى رود و آنچه از آن ، بيرون مى آيد ، و آنچه از آسمان ، فرود مى آيد و آنچه به آسمان ، بالا مى رود ، و از شرّ پيشامدهاى سخت شب و روز ، مگر پيشامدى كه خير به همراه داشته باشد ، و از شرّ هر جنبنده اى كه پيشانى (سرنوشت) آن در دست پروردگار من است ، كه به راستى ، كه پروردگار من ، بر راه راست است . «و زودا كه خدا ، شما را از آنان ، بسنده كند! و او شنوا و داناست» . ستايش ، خدايى را كه به كمك او نمازى را كه در اوقاتى معيّن بر مؤمنان واجب كرده است ، گزاردم .

.

ص: 556

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ حُسنَ الظَّنِّ بِكَ ، وَالصِّدقَ فِي التَّوَكُّلِ عَلَيكَ . وأعوذُ بِكَ أن تَبتَلِيَني بِبَلِيَّةٍ تَحمِلُني ضَرورَتُها عَلَى التَّعَوُّذِ بِشَيءٍ مِن مَعاصيكَ ، وأعوذُ بِكَ أن تُدخِلَني في حالٍ _ كُنتُ أو أكونُ فيها في عُسرٍ أو يُسرٍ _ أظُنُّ أنَّ مَعاصِيَكَ أنجَحُ لي مِن طاعَتِكَ ، وأعوذُ بِكَ أن أقولَ قَولاً حَقّا مِن طاعَتِكَ ألتَمِسُ بِهِ سِواكَ ، وأعوذُ بِكَ أن تَجعَلَني عِظَةً لِغَيري ، وأعوذُ بِكَ أن يَكونَ أحَدٌ أسعَدَ بِما آتَيتَني بِهِ مِنّي . وأعوذُ بِكَ أن أتَكَلَّفَ طَلَبَ ما لَم تَقسِم لي ، وما قَسَمتَ لي مِن قِسمٍ ، أو رَزَقتَني مِن رِزقٍ ، فَائتِني بِهِ في يُسرٍ مِنكَ وعافِيَةٍ ، حَلالاً طَيِّبا . وأعوذُ بِكَ مِن كُلِّ شَيءٍ زَحزَحَ بَيني وبَينَكَ ، وباعَدَ بَيني وبَينَكَ ، أو نَقَصَ بِهِ حَظَّي عِندَكَ ، أو صَرَفَ بِوَجهِكَ الكَريمِ عَنّي . وأعوذُ بِكَ أن تَحولَ خَطيئَتي أو ظُلمي ، أو جُرمي وإسرافي عَلى نَفسي ، وَاتِّباعُ هَوايَ وَاستِعجالُ شَهوَتي ، دونَ مَغفِرَتِكَ ورِضوانِكَ ، وثَوابِكَ ونائِلِكَ ، وبَرَكاتِكَ ومَوعودِكَ الحَسَنِ الجَميلِ عَلى نَفسِكَ . (1)

.


1- .تهذيب الأحكام : ج 3 ص 74 ح 233 ، مصباح المتهجّد : ص 546 ح 636 ، الإقبال : ج 2 ص 299 نحوه ، المصباح للكفعمي : ص 752 كلّها من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 97 ص 372 .

ص: 557

امام صادق عليه السلام :بار خدايا! گمان نيك بردن به تو ، و توكّل راستين بر تو را از تو درخواست مى كنم . پناه مى برم به تو از اين كه مرا به بلايى گرفتار سازى كه ناچار شوم به چيزى از معصيت تو پناه ببرم . پناه مى برم به تو از اين كه مرا در وضعيتى ، دشوار يا آسان ، در آورى كه گمان برم معصيت هاى تو برايم كارسازتر از طاعت توست . پناه مى برم به تو از اين كه سخن درست از طاعت تو بگويم و قصدم از آن ، غير تو باشد . پناه مى برم به تو از اين كه مرا درس عبرتى براى ديگران قرار دهى . پناه مى برم به تو از اين كه ديگران از آنچه به من داده اى ، بهره مندتر از خود من باشند . و پناه مى برم به تو از اين كه در طلب آنچه قسمت من نكرده اى ، خويشتن را به رنج افكنم ؛ بلكه آنچه را قسمت من كرده اى ، يا رزقى را كه روزى ام نموده اى ، به آسانى و با عافيت و حلال و پاك به من برسان . و پناه مى برم به تو از هر آنچه ميان من و تو جدايى بيفكند و مرا از تو دور كند يا بهره مرا در نزد تو بكاهد يا روى گرامى ات را از من بگرداند . و پناه مى برم به تو از اين كه خطايم يا ستمم يا جرمم و زياده روى ام در باره خودم ، و پيروى از هوسم ، و در پىِ شهوت دويدنم ، مانع آمرزش و خشنودى و پاداش و دَهِش و بركات تو و وعده نيكو و زيبايى كه بر عهده گرفته اى ، شود .

.

ص: 558

عنه عليه السلام_ فيما يُقالُ فِي اليَومِ السّادِسِ وَالعِشرينَ مِن كُلِّ شَهرٍ _: أعوذُ بِكَ مِن نارِ جَهَنَّمَ ، وأعوذُ بِكَ مِن عَذابِ القَبرِ ، وأعوذُ بِكَ مِن شَرِّ المَحيا وَالمَماتِ ، وأعوذُ بِكَ مِن مَكارِهِ الدُّنيا وَالآخِرَةِ ، وأعوذُ بِكَ مِن فِتنَةِ الدَّجّالِ ، وأعوذُ بِكَ مِنَ الشَّكِّ وَالفُجورِ وَالكَسَلِ وَالعَجزِ ، وأعوذُ بِكَ مِنَ البُخلِ وَالسَّرَفِ وَالهَرَمِ وَالفَقرِ ... . اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ مِنَ الخَيرِ كُلِّهِ ، عاجِلِهِ وآجِلِهِ ، ما عَلِمتُ مِنهُ وما لَم أعلَم ، وأعوذُ بِكَ مِنَ الشَّرِّ كُلِّهِ عاجِلِهِ وآجِلِهِ ما عَلِمتُ مِنهُ وما لَم أعلَم ، وأسأَ لُكَ اللّهُمَّ مِنَ الخَيرِ كُلِّهِ ما أدَعُ وما لَم أدَع ، اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ خَيرَ ما أرجو ، وأعوذُ بِكَ مِن شَرِّ ما أحذَرُ ، وشَرِّ ما لا أحذَرُ ... . وأعوذُ بِكَ أن اُغتالَ مِن بَينِ يَدَيَّ أو مِن خَلفي ، أو عَن يَميني أو عَن شِمالي ، أو مِن فَوقي أو مِن تَحتي . (1)

عنه عليه السلام_ مِمّا يُقالُ عِندَ حُضورِ شَهرِ رَمَضانَ _: اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ وبِوَجهِكَ الكَريمِ ومُلكِكَ العَظيمِ ، أن تَغرُبَ الشَّمسُ مِن يَومي هذا أو يَنقَضِيَ بَقِيَّةُ هذَا اليَومِ ، أو يَطلُعَ الفَجرُ مِن لَيلَتي هذِهِ أو يَخرُجَ هذَا الشَّهرُ ، ولَكَ قِبَلي مَعَهُ تَبِعَةٌ أو ذَنبٌ أو خَطيئَةٌ تُريدُ أن تُقايِسَني بِذلِكَ (2) ، أو تُؤاخِذَني بِهِ ، أو تَقِفَني بِهِ مَوقِفَ خِزيٍ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ ، أو تُعَذِّبَني بِهِ يَومَ ألقاكَ يا أرحَمَ الرّاحِمينَ ... . اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ أن يَكونَ جَزاءُ إحسانِكَ الإِساءَةَ مِنّي ، اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ أن اُصلِحَ عَمَلي فيما بَيني وبَينَ النّاسِ واُفسِدَهُ فيما بَيني وبَينَكَ ، اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ أن تَحولَ سَريرَتي بَيني وبَينَكَ أو تَكونَ مُخالِفَةً لِطاعَتِكَ ، اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ أن يَكونَ شَيءٌ مِنَ الأَشياءِ آثَرَ عِندي مِن طاعَتِكَ ، اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ أن أعمَلَ مِن طاعَتِكَ قَليلاً أو كَثيرا اُريدُ بِهِ أحَدا غَيرَكَ ، أو أعمَلَ عَمَلاً يُخالِطُهُ رِياءٌ ، اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن هَوىً يُردي مَن يَركَبُهُ ، اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ أن أجعَلَ شَيئا مِن شُكري فيما أنعَمتَ بِهِ عَلَيَّ لِغَيرِكَ ، أطلُبُ بِهِ رِضا خَلقِكَ . اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ أن أتَعَدّى حَدّا مِن حُدودِكَ أتَزَيَّنُ بِذلِكَ لِلنّاسِ ، وأركَنُ بِهِ إلَى الدُّنيا ، اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِعَفوِكَ مِن عُقوبَتِكَ ، وأعوذُ بِرِضاكَ مِن سَخَطِكَ ، وأعوذُ بِطاعَتِكَ مِن مَعصِيَتِكَ ، وأعوذُ بِكَ مِنكَ ، جَلَّ ثَناءُ وَجهِكَ ، لا اُحصِي الثَّناءَ عَلَيكَ ولَو حَرَصتُ ، وأنتَ كَما أثَنيتَ عَلى نَفسِكَ سُبحانَكَ وبِحَمدِكَ ... . أعوذُ بِكَ مِن هَوىً قَد غَلَبَني ، ومِن عَدُوٍّ قَدِ استَكلَبَ عَلَيَّ ، ومِن دُنيا قَد تَزَيَّنَت لي ، ومِن نَفسٍ أمّارَةٍ بِالسّوءِ إلّا ما رَحِمَ رَبّي ، فَإِن كُنتَ سَيِّدي قَد رَحِمتَ مِثلي فَارحَمني ، وإن كُنتَ سَيِّدي قَد قَبِلتَ مِثلي فَاقبَلني . (3)

.


1- .العدد القويّة : ص 324 _ 327 ، مصباح المتهجّد : ص 334 من دون إسناد إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، الدروع الواقية : ص 152 _ 154 وليس فيهما ذيله من «وأعوذ بك أن أغتال...» وكلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 97 ص 292 .
2- .أي تجزيني بمقداره ، وأصل القياس تقدير الشي على مثاله (بحار الأنوار : ج 91 ص 4) . وفي طبعة دار الكتب الإسلاميّة : «أن تقابلني بذلك» .
3- .الإقبال : ج 1 ص 119 _ 128 عن أبي محمّد هارون بن موسى التلعكبري ، بحار الأنوار : ج 97 ص 327 _ 333 .

ص: 559

امام صادق عليه السلام_ در دعاى روز بيست و ششم هر ماه _: از آتش دوزخ ، به تو پناه مى برم . از عذاب قبر ، به تو پناه مى برم . از بدى زندگى و مرگ ، به تو پناه مى برم . از ناملايمات دنيا و آخرت ، به تو پناه مى برم . از فتنه دجّال ، به تو پناه مى برم . از دودلى و هرزگى و تنبلى و ناتوانى ، به تو پناه مى برم . از بخل و گزافكارى و سالخوردگى و نادارى ... به تو پناه مى برم . بار خدايا! هر چه خوبى است ، زود يا دير (/اين جهانى يا آن جهانى) آن را ، و آنچه را مى دانم و نمى دانم ، از تو درخواست مى كنم . و از هر چه بدى است ، زود يا دير (/ اين جهانى يا آن جهانى) آن را ، و از آنچه مى دانم و نمى دانم ، به تو پناه مى برم . بار خدايا! هر چه خوبى است ، چه آنهايى را كه برايشان دعا كنم يا دعا نكنم ، از تو درخواست مى كنم . بار خدايا! خير آنچه را بدان اميدوارم ، از تو مى خواهم ، و از شرّ آنچه از آن انديشناكم و از شرّ آنچه از آن انديشناك نيستم ، به تو پناه مى برم ... . به تو پناه مى برم از اين كه از پيش رويم يا از پشتِ سرم يا از سمت راستم يا از جانب چپم يا از بالاى سرم يا از زير پايم ، غافلگير شوم .

امام صادق عليه السلام_ از دعايى كه هنگام فرا رسيدن ماه رمضان ، خوانده مى شود _: بار خدايا! پناه مى برم به تو و روى گرامى تو و پادشاهىِ باعظمتت ، از اين كه خورشيد اين روز ، غروب كند يا باقى مانده اين روز بگذرد ، يا سپيده اين شب بر دَمَد يا اين ماه ، سپرى شود و در برابر تو ، كوتاهى يا گناهى و يا خطايى كرده باشم كه بخواهى براى آن ، از من حساب بكشى يا سرزنشم كنى يا در دنيا و آخرت ، رسوايم كنى يا در روزى كه ديدارت مى كنم ، به سبب آن ، عذابم نمايى ، اى مهربان ترينِ مهربانان! ... . بار خدايا! به تو پناه مى برم از اين كه نيكى تو را به بدى پاداش دهم . بار خدايا! به تو پناه مى برم از اين كه در رفتارم با مردم ، درست عمل كنم و در رابطه ام با تو ، بد عمل كنم . بار خدايا! به تو پناه مى برم از اين كه باطنم ميان من و تو حايل شود يا برخلاف طاعت تو باشد . بار خدايا! به تو پناه مى برم از اين كه چيزى از چيزها را بر طاعت تو ترجيح دهم . بار خدايا! به تو پناه مى برم از اين كه طاعت تو را ، كم يا بسيار ، به جا آورم و قصدم از آن ، غير تو باشد يا عملى آميخته با ريا انجام دهم . بار خدايا! به تو پناه مى برم از هوسى كه هر كه از آن پيروى كند ، به نابودى مى افكند . بار خدايا! به تو پناه مى برم از اين كه براى نعمتى كه تو به من ارزانى داشته اى ، ديگرى را سپاس گويم و با اين كار ، خشنودى خلقت را بجويم . بار خدايا! به تو پناه مى برم از اين كه براى جلب تحسين و خوشايند مردم ، و ميل به دنيا ، از حدّى از حدود تو تعدّى كنم . بار خدايا! از كيفر تو به گذشت تو پناه مى برم . از ناخشنودى تو به خشنودى ات پناه مى برم . از نافرمانى تو به فرمانبَرى ات پناه مى برم و از تو به خود تو پناه مى برم . بِشكوه است ثناىِ روى تو! ثناى تو را شماره نمى توانم كرد ، هر چند در آن كوشم . تو چنانى كه خود در ثناى خويش گفته اى . پاكا تو ، و ستايش ، تو را باد! ... . به تو پناه مى برم از هوسى كه بر من ، چيره گشته است و از دشمنى كه بر من ، حمله ور شده ، و از دنيايى كه خود را برايم آراسته ، و از نفسى كه همواره به بدى فرمان مى دهد ، مگر آن كه پروردگارم بر من رحم آورد . سَرور من! اگر بر همانند من رحم آورده اى ، پس بر من نيز رحم آور . سَرور من! اگر امثال مرا پذيرفته اى ، پس مرا نيز بپذير .

.

ص: 560

عنه عليه السلام_ مِن دُعائِهِ في يَومِ عَرَفَةَ _: اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ النِّسيانِ وَالكَسَلِ وَالتَّواني في طاعَتِكَ ، ومِن عِقابِكَ الأَدنى ، وعَذابِكَ الأَكبَرِ ، وأعوذُ بِكَ مِن دُنيا تَمنَعُ خَيرَ الآخِرَةِ ، ومِن حَياةٍ تَمنَعُ خَيرَ المَماتِ ، ومِن أمَلٍ يَمنَعُ خَيرَ العَمَلِ ، وأعوذُ بِكَ مِن نَفسٍ لا تَشبَعُ ، ومِن قَلبٍ لا يَخشَعُ ، ومِن دُعاءٍ لا يُرفَعُ ، ومِن صَلاةٍ لا تُقبَلُ ... . اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، وَاكفِني ما أهَمَّني وغَمَّني ، ولا تَكِلني إلى نَفسي ، وأعِذني مِن شَرِّ ما خَلَقتَ وذَرَأتَ وبَرَأتَ ، وألبِسني دِرعَكَ الحَصينَةَ مِن شَرِّ جَميعِ خَلقِكَ ، وَاقضِ عَنّي دَيني ، ووَفِّقني لِما يُرضيكَ عَنّي ، وَاحرُسني وذُرِّيَّتي وأهلي ، وقَراباتي وجَميعَ إخواني فيكَ ، وأهلَ حُزانَتي (1) ، مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ ، ومِن شَرِّ فَسَقَةِ العَرَبِ وَالعَجَمِ ، وشَياطينِ الإِنسِ وَالجِنِّ ، وَانصُرني عَلى مَن ظَلَمَني . (2)

.


1- .الحُزانَةُ : عيالُ الرَّجُلِ الذين يُتحزّنُ بأمرهم (الصحاح : ج 5 ص 2098 «حزن») .
2- .الإقبال : ج 2 ص 146 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 260 .

ص: 561

امام صادق عليه السلام_ از دعاى ايشان در روز عرفه _: بار خدايا! من از فراموشى و تنبلى و سستى در طاعت تو ، و از كيفر نزديك ترت و عذاب بزرگ ترت ، به تو پناه مى برم . به تو پناه مى برم از دنيايى كه مانعِ خير آخرت شود ، و از زندگى اى كه مانعِ خوبْ مُردن شود ، و از آرزويى كه مانعِ كار نيك شود . به تو پناه مى برم از نفسى كه سير نشود ، و از دلى كه [نرم و] خاشع نباشد ، و از دعايى كه بالا نرود ، و از نمازى كه پذيرفته نگردد ... . بار خدايا! بر محمّد و خاندان او درود فرست ، و تو خود در همّ و غم ، مرا بسنده باش ، و مرا به خودم وا مگذار ، و مرا از شرّ آنچه آفريده اى و پديد آورده اى و ايجاد كرده اى ، در پناه خويش بدار ، و زره خود را _ كه از گزند همه آفريدگانت نگه مى دارد _ ، بر من بپوشان ، و دَينم را بپرداز ، و در آنچه تو را از من خشنود مى سازد ، توفيقم ده ، و مرا و فرزندانم و همسرم و نزديكانم و همه برادران دينى ام و بستگانم را از شيطان رانده شده و از شرّ تهبكاران عرب و عجم و شياطين اِنس و جِن ، محافظت فرما ، و مرا در برابر آن كه بر من ستم كند ، يارى رسان .

.

ص: 562

عنه عليه السلام_ فِي الدُّعاءِ المَروِيِّ عَنهُ فِي الصَّباحِ _: بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، أصبَحتُ بِاللّهِ مُمتَنِعا ، وبِعِزَّتِهِ مُحتَجِبا ، وبِأَسمائِهِ عائِذا مِن شَرِّ الشَّيطانِ وَالسُّلطانِ ، ومِن شَرِّ كُلِّ دابَّةٍ رَبّي آخِذٌ بِناصِيَتِها ، إنَّ رَبّي عَلى صِراطٍ مُستَقيمٍ ... . أعوذُ بِاللّهِ وبِما عاذَت بِهِ مَلائِكَتُهُ ورُسُلُهُ ، مِن شَرِّ هذَا اليَومِ وما يَأتي بَعدَهُ ، ومِنَ الشَّيطانِ وَالسُّلطانِ ، ورُكوبِ الحَرامِ وَالآثامِ ، ومِن شَرِّ السّامَّةِ وَالهامَّةِ ، وَالعَينِ اللّامَّةِ ، ومِن شَرِّ كُلِّ دابَّةٍ رَبّي آخِذٌ بِناصِيَتِها ، إنَّ رَبّي عَلى صِراطٍ مُستَقيمٍ . وأعوذُ بِاللّهِ وبِكَلِماتِهِ ، وعَظَمَتِهِ وحَولِهِ ، وقُوَّتِهِ وقُدرَتِهِ ، مِن غَضَبِهِ وسَخَطِهِ وعِقابِهِ ، وأخذِهِ وبَأسِهِ ، وسَطوَتِهِ ونَقِمَتِهِ ، ومِن جَميعِ مَكارِهِ الدُّنيا وَالآخِرَةِ ، وَامتَنَعتُ بِحَولِ اللّهِ وقُوَّتِهِ مِن حَولِ خَلقِهِ جَميعا وقُوَّتِهِم ، وبِرَبِّ الفَلَقِ (1) ، مِن شَرِّ ما خَلَقَ ، ومِن شَرِّ غاسِقٍ (2) إذا وَقَبَ (3) ، ومِن شَرِّ النَّفّاثاتِ فِي العُقَدِ ، ومِن شَرِّ حاسِدٍ إذا حَسَدَ ، وبِرَبِّ النّاسِ ، مَلِكِ النّاسِ ، إلهِ النّاسِ ، مِن شَرِّ الوَسواسِ الخَنّاسِ (4) ، الَّذي يُوَسوِسُ في صُدورِ النّاسِ ، مِنَ الجِنَّةِ وَالنّاسِ ، فَإِن تَوَلَّوا فَقُل حَسبِيَ اللّهُ لا إلهَ إلّا هُوَ عَلَيهِ تَوَكَّلتُ ، وهُوَ رَبُّ العَرشِ العَظيمِ . (5)

.


1- .الفَلَقُ : الصُبح ، والفلق : شقّ الشيء (مفردات ألفاظ القرآن : ص 645 «فلق») .
2- .غَسَقُ الليل : شدّة ظُلمتهِ (مفردات ألفاظ القرآن : ص 606 «غسق») .
3- .وَقَبتِ الشمسُ : غابت (مفردات ألفاظ القرآن : ص 879 «وقب») .
4- .الخنّاسُ : أي الشيطان الذي يخنس أي ينقبض إذا ذكر اللّه تعالى (مفردات ألفاظ القرآن : ص 300 «خنس») .
5- .مصباح المتهجّد : ص 230 _ 232 ح 338 و 339 ، البلد الأمين : ص 61 _ 63 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 179 _ 181 ح 46 .

ص: 563

امام صادق عليه السلام_ در دعاى صبحگاهِ هر روز ايشان _: به نام خداى مهرگسترِ مهربان . صبح كردم در حالى كه خود را در حمايت خدا درآوردم و در پسِ پرده عزّت او قرار دادم . به نام هاى او پناه بردم از شرّ شيطان و سلطان ، و از شرّ هر جنبنده اى كه پيشانى (سرنوشت) آن در دست پروردگار من است ، كه به راستى ، پروردگار من ، بر راهى راست است . به خدا و به آنچه فرشتگان و فرستادگان به او پناه برده اند ، پناه مى برم ، از شرّ اين روز و آنچه پس از آن مى آيد ، و از شرّ شيطان و سلطان ، و از دست يازيدن به حرام و گناهان ، و از شرّ زَهرداران كُشنده و غير كشنده ، و چشم حسود ، و از شرّ هر جنبنده اى كه پيشانى (سرنوشت) آن ، در دست پروردگار من است ، كه به راستى ، پروردگار من بر راه راست است . به خدا و به كلمات او ، و به بزرگى و نيروى او ، و زور و توانايى او پناه مى برم از خشم و ناخشنودى و كيفر او ، و مؤاخذه و عذاب او ، و يورش و انتقام او ، و از همه ناملايمات دنيا و آخرت . خود را در پناه نيرو و توان خدا در آوردم از نيرو و توان همه آفريدگانش ، و در پناه پروردگار سپيده دم [در آوردم] از شرّ آنچه آفريده است ، و از شرّ شب ، آن گاه كه همه جا تيره و تار شود ، و از شرّ دَمَندگانِ درگِرِه ها ، و از شرّ حسود ، آن گاه كه حسادت بورزد ، و در پناه پروردگار مردم ، پادشاه مردم ، معبود مردم ، از شرّ وسوسه گرِ نهان ؛ آن كه وسوسه مى كند در سينه هاى مردمان ، از جِن و انس . پس اگر روى گرداندند ، بگو : خدا ، مرا بس است . معبودى جز او نيست . بر او توكّل كردم ، و او پروردگارِ عرش بزرگ است .

.

ص: 564

عنه عليه السلام_ مِن دُعائِهِ في يَومِ عَرَفَةَ _: يا رَبِّ أعوذُ بِكَ مِن هَولِ المُطَّلَعِ (1) ، ومِن شِدَّةِ المَوقِفِ يَومَ الدّينِ ، فَإِنَّكَ تُجيرُ ولا يُجارُ عَلَيكَ ، يا رَبِّ يا رَبِّ يا رَبِّ ، اللّهُمَّ لا تُعرِض عَنّي حينَ أدعوكَ ، ولا تَصرِف عَنّي وَجهَكَ حينَ أسأَ لُكَ ، فَلا رَبَّ لي سِواكَ ، وأعطِني مَسأَلَتي ، وآمِن خَوفي يَومَ ألقاكَ . اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ فَأَعِذني ، فَإِنّي ضَعيفٌ خائِفٌ مُستَجيرٌ بائِسٌ فَقيرٌ ، يا رَبِّ يا رَبِّ يا رَبِّ ، اللّهُمَّ اكشِف ضُرَّ مَا استَعَذتُكَ مِنهُ ، وألبِسني رَحمَتَكَ ، وجَلِّلني عافِيَتَكَ ، وآمِنّي بِرَحمَتِكَ ، فَإِنَّكَ تُجيرُ ولا يُجارُ عَلَيكَ . اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن وَحشَةِ القَبرِ ومِن خَلوَتِهِ ، ومِن ظُلمَتِهِ وضيقِهِ وعَذابِهِ ، ومِن هَولِ ما أتَخَوَّفُ بَعدَهُ ، يا رَبَّ العالَمينَ ، يا رَبِّ يا رَبِّ يا رَبِّ ... . اللّهُمَّ مَا استَعفَيتُكَ مِنهُ وما لَم أستَعفِكَ مِنهُ ، وتوجِبُ عَلَيَّ بِهِ النّارَ وسَخَطَكَ ، فَاعفُني مِنهُ ، وما عُذتُ مِنَ المَخازي يَومَ القِيامَةِ وسوءِ المُطَّلَعِ إلى ما فِي القُبورِ ، فَأَعِذني مِنهُ ... . وأعِذنا مِنَ الأَذى وَالعِدى وَالضُرِّ ، وسوءِ القَضاءِ وشَماتَةِ الأَعداءِ ، وسوءِ المَنظَرِ فِي المالِ وَالدّينِ ، وَالأَهلِ وَالوَلَدِ ، وعِندَ مُعايَنَةِ المَوتِ ... . اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ أن اُوالِيَ لَكَ عَدُوّا ، أو اُعادِيَ لَكَ وَلِيّا ، أو أسخَطَ لَكَ رِضىً ، أو أرضى لَكَ سَخَطا ، أو أقولَ لِحَقٍّ هذا باطِلٌ ، أو أقولَ لِباطِلٍ هذا حَقٌّ ، أو أقولَ لِلَّذينَ كَفَروا هؤُلاءِ أهدى مِنَ الَّذينَ آمَنوا سَبيلاً . (2)

.


1- .المُطَّلع : المأتى . يقال : أين مُطّلع هذا الأمر ، أي مأتاهُ ، وهو موضع الاطِّلاع من إشراف إلى انحدار ، وفي الحديث : «من هول المطّلع» شبّه ما أشرف عليه من أمر الآخرة بذلك (الصحاح : ج 3 ص 1254 «طلع») .
2- .الإقبال : ج 2 ص 128 _ 140 عن سلمة بن الأكوع ، بحار الأنوار : ج 98 ص 246 _ 255 .

ص: 565

امام صادق عليه السلام_ از دعاى ايشان در روز عرفه _: اى پروردگار من! از هراس مشاهده صحنه قيامت ، و از سختى توقّفگاه روز جزا ، به تو پناه مى برم ؛ زيرا كه تو پناه مى دهى و از تو به كسى پناه نمى توان برد ، اى پروردگار من ، اى پروردگار من ، اى پروردگار من! بار خدايا! آن گاه كه تو را مى خوانم ، از من اعراض مكن ، و آن گاه كه از تو درخواست مى كنم ، رويت را از من مگردان ؛ زيرا كه مرا پروردگارى جز تو نيست . خواسته ام را برآوَر و در آن روز كه ديدارت مى كنم ، ترس مرا به آرامش بدل فرما . بار خدايا! من به تو پناه مى برم . پس پناهم ده ؛ زيرا كه من ، ناتوان و ترسان و پناهخواه و بينوا و درويشم ، اى پروردگار من ، اى پروردگار من ، اى پروردگار من ! بار خدايا! گزند آنچه را از آن به تو پناه جستم ، برطرف فرما ، و جامه رحمتت و رداى عافيتت را بر من بپوشان و به رحمتت ، مرا در امان دار ؛ زيرا تو پناه مى دهى و از تو به كس پناه نمى توان برد . بار خدايا ، به تو پناه مى برم از وحشت و تنهايى قبر ، و از تاريكى و تنگى و رنج و عذاب آن ، و از هراس هاى پس از آن ، اى پروردگار جهانيان ، اى پروردگار من ، اى پروردگار من ، اى پروردگار من! ... . بار خدايا! از آنچه در باره اش از تو عفو خواستم و از آنچه در باره اش از تو عفو نخواسته ام و به سبب آن ، مرا مستوجب آتش و خشمت مى گردانى ، مرا عفو كن و از خوارى ها و رسوايى هاى روز رستاخيز و مشاهده صحنه هاى بد و هولناك قبرها كه از تو پناه خواستم ، پناهم ده ... . ما را از آزار و دشمنى و گزند ، و قضاى بد و شماتت دشمن ، و مشاهده صحنه بد نسبت به مال و دين و زن و فرزند ، و هنگام ديدن مرگ ، در پناه خويش بدار ... . بار خدايا! من به تو پناه مى برم از اين كه با دشمن تو دوستى كنم ، يا با دوست تو دشمنى ورزم ، يا پسند تو را نپسندم ، يا آنچه را ناپسند توست ، بپسندم ، يا به حقّى بگويم : «اين ، باطل است» ، يا به باطلى بگويم : «اين ، حقّ است» ، يا در باره كسانى كه كافرند ، بگويم : «اينان ، از مؤمنان ره يافته ترند» .

.

ص: 566

عنه عليه السلام_ مِن حِرزِهِ الجَليلِ الَّذي رَواهُ عَن آبائِهِ عليهم السلام _: اُعيذُ نَفسي وشَعري ، وبَشَري وديني ، وأهلي ومالي ، ووُلدي وذُرِّيَّتي ، ودُنيايَ وجَميعَ مَن أمرُهُ يَعنيني ، مِن شَرِّ كُلِّ ذي شَرٍّ يُؤذيني . اُعيذُ نَفسي ، وجَميعَ ما رَزَقَني رَبّي ، وما اُغلِقَت عَلَيهِ أبوابي ، وأحاطَت بِهِ جُدراني ، وجَميعَ ما أتَقَلَّبُ فيهِ مِن نِعَمِ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ وإحسانِهِ ، وجَميعَ إخواني وأخَواتي مِنَ المُؤمِنينَ وَالمُؤمِناتِ ، بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ ، وبِأَسمائِهِ التّامَّةِ الكامِلَةِ ، المُتَعالِيَةِ المُنيفَةِ ، الشَّريفَةِ الشّافِيَةِ ، الكَريمَةِ الطَّيِّبَةِ ، الفاضِلَةِ المُبارَكَةِ ، الطّاهِرَةِ المُطَهَّرَةِ ، العَظيمَةِ المَخزونَةِ المَكنونَةِ ، الَّتي لا يُجاوِزُهُنَّ بَرٌّ ولا فاجِرٌ ، وبِاُمِّ الكِتابِ وفاتِحَتِهِ ، وخاتِمَتِهِ وما بَينَهُما مِن سورَةٍ شَريفَةٍ ، وآيَةٍ مُحكَمَةٍ ، وشِفاءٍ ورَحمَةٍ ، وعوذَةٍ وبَرَكَةٍ ، وبِالتَّوراةِ وَالإِنجيلِ ، وَالزَّبورِ وَالقُرآنِ العَظيمِ ، وبِصُحُفِ إبراهيمَ وموسى ، وبِكُلِّ كِتابٍ أنزَلَهُ اللّهُ عز و جل ، وبِكُلِّ رَسولٍ أرسَلَهُ اللّهُ عز و جل ، وبِكُلِّ بُرهانٍ أظهَرَهُ اللّهُ عز و جل ، وبِآلاءِ اللّهِ ، وعِزَّةِ اللّهِ ، وقُدرَةِ اللّهِ ، وجَلالِ اللّهِ ، وقُوَّةِ اللّهِ ، وعَظَمَةِ اللّهِ ، وسُلطانِ اللّهِ ، ومَنَعَةِ اللّهِ ، ومَنِّ اللّهِ ، وحِلمِ اللّهِ ، وعَفوِ اللّهِ ، وغُفرانِ اللّهِ ، ومَلائِكَةِ اللّهِ ، وكُتُبِ اللّهِ ، وأنبِياءِ اللّهِ ، ورُسُلِ اللّهِ ، ومُحَمّدٍ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله . وأعوذُ بِاللّهِ مِن غَضَبِ اللّهِ وعِقابِهِ ، وسَخَطِ اللّهِ ونَكالِهِ (1) ، ومِن نَقِمَةِ اللّهِ وإعراضِهِ ، وصُدودِهِ وخِذلانِهِ ، ومِنَ الكُفرِ وَالنِّفاقِ ، وَالحَيرَةِ وَالشِّركِ ، وَالشَّكِّ في دينِ اللّهِ ، ومِن شَرِّ يَومِ الحَشرِ وَالنُّشورِ ، وَالمَوقِفِ وَالحِسابِ ، ومِن شَرِّ كُلِّ كِتابٍ قَد سَبَقَ ، ومِن زَوالِ النِّعمَةِ ، وحُلولِ النَّقِمَةِ ، وتَحَوُّلِ العافِيَةِ ، وموجِباتِ الهَلَكَةِ ، ومَواقِفِ الخِزيِ وَالفَضيحَةِ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ . وأعوذُ بِاللّهِ العَظيمِ مِن هَوىً مُردٍ ، وقَرينِ سَوءٍ مُكدٍ ، وجارٍ مُؤذٍ ، وغِنىً مُطغٍ ، وفَقرٍ مُنسٍ ، وأعوذُ بِاللّهِ العَظيمِ مِن قَلبٍ لا يَخشَعُ ، وصَلاةٍ لا تَنفَعُ ، ودُعاءٍ لا يُسمَعُ ، وعَينٍ لا تَدمَعُ ، وبَطنٍ لا يَشبَعُ ، ومِن نَصَبٍ وَاجتِهادٍ يُوجِبانِ العَذابَ ، ومِن مَرَدٍّ إلَى النّارِ ، وسوءِ المَنظَرِ فِي النَّفسِ وَالأَهلِ وَالمالِ وَالوَلَدِ ، وعِندَ مُعايَنَةِ مَلَكِ المَوتِ عليه السلام . وأعوذُ بِاللّهِ العَظيمِ مِن شَرِّ كُلِّ دابَّةٍ هُوَ آخِذٌ بِناصِيَتِها ، ومِن شَرِّ كُلِّ ذي شَرٍّ ، ومِن شَرِّ ما أخافُ وأحذَرُ ، ومِن شَرِّ فَسَقَةِ العَرَبِ وَالعَجَمِ ، ومِن شَرِّ فَسَقَةِ الجِنَّ وَالإِنسِ وَالشَّياطينِ ، ومِن شَرِّ إبليسَ وجُنودِهِ ، وأشياعِهِ وأتباعِهِ ، ومِن شَرِّ السَّلاطينِ وأتباعِهِم ، ومِن شَرِّ ما يَنزِلُ مِنَ السَّماءِ وما يَعرُجُ فيها ، ومِن شَرِّ ما يَلِجُ فِي الأَرضِ وما يَخرُجُ مِنها ، ومِن شَرِّ كُلِّ سُقمٍ وآفَةٍ وغَمًّ وهَمًّ ، وفاقَةٍ وعُدمٍ ، ومِن شَرِّ ما فِي البَرِّ وَالبَحرِ ، ومِن شَرِّ الفُسّاقِ وَالفُجّارِ ، وَالدُّعّارِ (2) وَالحُسّادِ وَالأَشرارِ وَالسُّرّاقِ وَاللُّصوصِ ، ومِن شَرِّ كُلِّ دابَّةٍ هُوَ آخِذٌ بِناصِيَتِها ، إنَّ رَبّي عَلى صِراطٍ مُستَقيمٍ . اللّهُمَّ إنّي أحتَجِزُ بِكَ مِن شَرِّ كُلِّ شَيءٍ خَلَقتَهُ ، وأحتَرِسُ بِكَ مِنهُم ، وأعوذُ بِاللّهِ العَظيمِ مِنَ الحَرَقِ وَالغَرَقِ ، وَالشَّرَقِ وَالهَدمِ ، وَالخَسفِ وَالمَسخِ وَالجُنونِ ، وَالحِجارَةِ وَالصَّيحَةِ وَالزَّلازِلِ ، وَالفِتَنِ وَالعَينِ وَالصَّواعِقِ ، وَالجُذامِ وَالبَرَصِ ، وَالأَمراضِ وَالآفاتِ (3) ، وَالعاهاتِ وَالمُصيباتِ ، وأكلِ السَّبُعِ وميتَةِ السَّوءِ ، وجَميعِ أنواعِ البَلايا فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ . وأعوذُ بِاللّهِ العَظيمِ مِن شَرِّ مَا استَعاذَ مِنهُ المَلائِكَةُ المُقَرَّبونَ ، وَالأَنبِياءُ المُرسَلونَ ، وخاصَّةً مِمَّا استَعاذَ مِنهُ عَبدُكَ ورَسولُكَ مُحَمَّدٌ صلى الله عليه و آله ، أسأَ لُكَ أن تُعطِيَني مِن خَيرِ ما سَأَلوا ، وأن تُعيذَني مِن شَرِّ مَا استَعاذوا ، وأسأَ لُكَ مِنَ الخَيرِ كُلِّهِ عاجِلِهِ وآجِلِهِ ، ما عَلِمتُ مِنهُ وما لَم أعلَم . (4)

.


1- .النَّكال : العُقوبة التي تنكُلُ الناسَ عن فعل ما جُعلت له جزاءً (النهاية : ج 5 ص 117 «نكل») .
2- .الدَّعارَةُ : الفَسادُ والشرّ (النهاية : ج 2 ص 119 «دعر») .
3- .في المصدر : «والعافات» ، والتصويب من بحار الأنوار .
4- .مُهَج الدعوات : ص 250 و ص 34 نحوه ، المصباح للكفعمي : ص 320 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 301 ح 62 .

ص: 567

امام صادق عليه السلام_ از حِرز مهمّ ايشان كه از پدرانش عليهم السلام روايت كرده است _: خودم و مويم و پوستم را ، و دينم را ، و زن و اموال و فرزندان و ذريّه ام را ، و دنيايم را ، و همه كسانى را كه به من مربوط مى شوند ، از شرّ هر شررسانى كه آزارم برساند ، در پناه تو در مى آورم . خودم را و همه آنچه را پروردگارم روزى من كرده است ، و آنچه را كه درهاى [خانه] من بر روى آنها بسته مى شود ، و [آنچه را] ديوارهاى خانه ام آنها را در ميان گرفته اند ، و همه نعمت ها و احسان خداوند عز و جل را كه در آن غوطه ورم ، و همه برادران و خواهران مؤمنم را در پناه خداىِ بلندپايه و بزرگ و در پناه نام هاى تامّ و كامل و والا و بالا و شريف و شفابخش و بزرگوار و خوب و برجسته و خجسته و پاك و پاكيزه و بزرگ و اندوخته و نهفته او كه هيچ نيكوكار و بدكارى (/مطيع و نافرمانى) از حيطه آنها بيرون نيست ، و در پناه اُمّ الكتاب و همه سوره هاى گرامى و آيات استوار و شفابخش و مهرآميز و محافظت كننده و بركت آميز آن از آغاز تا پايانش ، و در پناه تورات و انجيل و زبور و قرآن بزرگ ، و در پناه صُحُف ابراهيم و موسى ، و در پناه هر كتابى كه خداى عز و جل نازل كرده ، و در پناه هر فرستاده اى كه خداى عز و جل فرستاده ، و در پناه هر برهانى كه خداى عز و جل آشكار ساخته ، و در پناه نعمتهاى خدا و عزّت خدا و قدرت خدا و شكوه خدا و نيروى خدا و بزرگى خدا و سلطنت خدا و توانمندى خدا و لطف خدا و بردبارى خدا و گذشت خدا و آمرزش خدا و فرشتگان خدا و كتابهاى خدا و پيامبران خدا و فرستادگان خدا و محمّد پيامبر خدا ، در مى آورم . به خدا پناه مى برم از خشم و كيفر خدا ، و از ناخشنودى و تنبيه خدا ، و از انتقام و روى گردانى خدا ، و از پشت كردن و يارى نرساندن خدا ، و از كفر و نفاق ، و سرگردانى و انبازآورى ، و شكّ در دين خدا ، و از شرّ روز رستاخيز و توقّفگاه [قيامت] و حسابرسى ، و از شرّ نوشته اى [و تقديرى] كه پيش تر رقم خورده است، و از زوال آمدن نعمت ، و فرود آمدن عذاب ، و از دست رفتن عافيت ، و از آنچه موجب نابودى مى شود ، و از جايگاه هاى خوارى و رسوايى در دنيا و آخرت . به خداى بزرگ ، پناه مى برم از هوس نابود كننده ، و دوست بدِ مضايقه گر ، و همسايه آزاررسان ، و ثروت طغيان آور ، و فقر از ياد برنده[ى خدا] . به خداى بزرگ ، پناه مى برم از دلى كه [نرم و] فروتن نباشد ، و از نمازى كه سود نبخشد ، و دعايى كه شنيده نشود ، و ديده اى كه اشك نريزد ، و شكمى كه سير نشود ، و از [زحمت و] تلاشى كه موجب عذاب شوند ، و از بازگشت به سوى آتش ، و صحنه بد نسبت به خودم و زن و دارايى و فرزند[م] ، و هنگام ديدن فرشته مرگ . به خداى بزرگ پناه مى برم از شرّ هر جنبنده اى كه پيشانى (سرنوشت) آن در دست اوست ، و از شرّ هر صاحب شرّى ، و از شرّ آنچه مى ترسم و انديشناكم ، و از شرّ نابه كاران عرب و عجم ، و از شرّ نابه كاران جنّ و اِنس و شياطين ، و از شرّ ابليس و لشكريانش و پيروان و دنباله روانش ، و از شرّ سلاطين و پيروان آنها ، و از شرّ آنچه از آسمان ، فرود مى آيد و آنچه در آن ، بالا مى رود ، و از شرّ آنچه در زمين ، فرو مى رود و آنچه از آن ، بيرون مى آيد ، و از شرّ هر بيمارى و آفت و غم و اندوه و فقر و نادارى ، و از شرّ آنچه در خشكى و در درياست ، و از شرّ فاسقان و فاجران و هرزگان و اشرار و سارقان و دزدان ، و از شرّ هر جنبنده اى كه پيشانى (سرنوشت) آن در دست اوست ، كه به راستى ، پروردگار من در راه راست است . بار خدايا! از شرّ هر چيزى كه آفريده اى ، خود را در پناه حمايت تو در مى آورم و از تو مى خواهم كه مرا از آنها محافظت كنى . به خداى بزرگ پناه مى برم از سوختن و غرق شدن و گلوگير شدن و زير آوار ماندن و در كام زمين فرو رفتن و مسخ شدن و ديوانگى و سنگسار شدن و غريو [عذاب] و زمين لرزه ها و فتنه ها و چشم [زخم] و صاعقه ها و خوره و پيسى و بيمارى ها و آفتها و معلوليت ها و مصيبت ها و صدمات و طعمه درنده شدن و مُردن بد و همه انواع بلاهاى دنيوى و اخروى . به خداى بزرگ پناه مى برم از شرّ آنچه فرشتگان مقرّب و پيامبران مُرسل ، از آن [به او] پناه برده اند ، بويژه از آنچه بنده ات و فرستاده ات محمّد صلى الله عليه و آله از آن پناه برده است . از تو مى خواهم كه خير آنچه را آنها از تو درخواست كردند ، به من نيز عطا كنى ، و از شرّ آنچه از آن به تو پناه آوردند ، مرا نيز پناه دهى . هر گونه خير را در دنيا و آخرت ، چه آن خيرى را كه مى دانم و چه آن را كه نمى دانم ، از تو مى خواهم .

.

ص: 568

. .

ص: 569

. .

ص: 570

عنه عليه السلام_ فيما عَلَّمَهُ أبا يَحيى لِيَدعُوَ بِهِ في لَيلَةِ النِّصفِ مِن شَعبانَ _: اللّهُمَّ وَاخصُصني مِن كَرَمِكَ بِجَزيلِ قِسَمِكَ ، وأعوذُ بِعَفوِكَ مِن عُقوبَتِكَ ، وَاغفِر لِيَ الذَّنبَ الَّذي يَحبِسُ عَلَيَّ الخَلقَ ، ويُضَيِّقُ عَلَيَّ الرِّزقَ ، حَتّى أقومَ بِصالِحِ رِضاكَ ، وأنعَمَ بِجَزيلِ عَطائِكَ ، وأسعَدَ بِسابِغِ نَعمائِكَ ، فَقَد لُذتُ بِحَرَمِكَ ، وتَعَرَّضتُ لِكَرَمِكَ ، وَاستَعَذتُ بِعَفوِكَ مِن عُقوبَتِكَ ، وبِحِلمِكَ مِن غَضَبِكَ ، فَجُد بِما سَأَلتُكَ ، وأنِل مَا التَمَستُ مِنكَ ، أسأَ لُكَ بِكَ لا بِشَيءٍ هُوَ أعظَمُ مِنكَ . (1)

6 / 7الاِستِعاذاتُ المَأثورَةُ عَنِ الإِمامِ الكاظِمِ عليه السلامالإمام الكاظم عليه السلام :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ العَديلَةِ (2) عِندَ المَوتِ ، ومِن شَرِّ المَرجِعِ فِي القُبورِ ، ومِنَ النَّدامَةِ يَومَ الآزِفَةِ (3) . (4)

.


1- .مصباح المتهجّد : ص 832 ح 891 ، الإقبال : ج 3 ص 316 كلاهما عن أبي يحيى ، البلد الأمين : ص 174 ، المصباح للكفعمي : ص 719 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 410 ح 1 .
2- .العَديلَة : أي العُدول عن الحقّ (مجمع البحرين : ج 2 ص 1176 «عدل») .
3- .أزِفَ : اقتربَ . والآزِفَة : القيامة ؛ لقُربها وإن استبعَدَ الناسُ مَداها (لسان العرب : ج 9 ص 4 «أزف») .
4- .مصباح المتهجّد : ص 799 ح 859 ، الإقبال : ج 3 ص 187 كلاهما عن عليّ بن حديد ، تهذيب الأحكام : ج 3 ص 89 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام : ص 141 عن الإمام الصادق عليه السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 98 ص 381 ح 2 .

ص: 571

6 / 7 پناه خواهى هاى نقل شده از امام كاظم عليه السلام

امام صادق عليه السلام_ در دعايى كه به ابو يحيى آموخت تا آن را در شب نيمه شعبان بخواند _: بار خدايا! از كَرَم خويش ، بهره هاى فراوانت را نصيب من گردان . از كيفر تو ، به بخشش تو پناه مى برم . گناهانى را كه خلق را از من دور مى كند و روزى را بر من تنگ مى گردانَد ، بيامرز تا رضايت تو را به درستى جلب كنم و از دَهِش بسيار تو برخوردار شوم و از نعمت هاى سرشار تو بهره مند گردم ؛ زيرا به حريم تو پناه آورده ام و خود را در معرض كَرَم تو قرار داده ام ، و از كيفر تو به گذشتت ، و از خشم تو به بردبارى ات پناهنده گشته ام . پس آنچه را از تو درخواست كردم و آنچه را از تو تقاضا نمودم ، ارزانى ام دار . به حقّ تو ، از تو درخواست مى كنم ، نه به چيزى كه از تو با عظمت تر باشد .

6 / 7پناه خواهى هاى نقل شده از امام كاظم عليه السلامامام كاظم عليه السلام :بار خدايا! از برگشتن از حق در هنگام مرگ و از بدى بازگشت در قبر و از پشيمانى در روز قيامت ، به تو پناه مى برم .

.

ص: 572

عنه عليه السلام_ فيما عَلَّمَهُ لِعَلِيِّ بنِ رِئابٍ أن يَدعُوَ بِهِ في شَهرِ رَمَضانَ مُستَقبِلاً دُخولَ السَّنَةِ _: أعوذُ بِكَ يا إلهي أن تُحيطَ بي (1) خَطيئَتي ، وظُلمي وإسرافي عَلى نَفسي ، وَاتِّباعي لِهَوايَ وَاشتِغالي بِشَهَواتي ، فَيَحولَ ذلِكَ بَيني وبَينَ رَحمَتِكَ ورِضوانِكَ ، فَأَكونَ مَنسِيّا عِندَكَ، مُتَعَرِّضا لِسَخَطِكَ ونَقِمَتِكَ . (2)

الكافي عن زياد بن مروان :كانَ أبُو الحَسَنِ عليه السلام يَقولُ في سُجودِهِ : أعوذُ بِكَ مِن نارٍ حَرُّها لا يُطفَأُ ، وأعوذُ بِكَ مِن نارٍ جَديدُها لا يَبلى ، وأعوذُ بِكَ مِن نارٍ عَطشانُها لا يَروى ، وأعوذُ بِكَ مِن نارٍ مَسلوبُها لا يُكسى . (3)

الإمام الكاظم عليه السلام_ مِن دُعائِهِ في يَومِ الأَربِعاءِ _: اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ أن أضِلَّ أو اُضَلَّ ، أو أذِلَّ أو اُذَلَّ ، أو أظلِمَ أو اُظلَمَ ، أو أجهَلَ أو يُجهَلَ عَلَيَّ ، أو أجورَ أو يُجارَ عَلَيَّ ، أخرِجني مِنَ الدُّنيا مَغفورا لي [ ذَنبي ، ومَقبولاً] (4) عَمَلي ، وأعطِني كِتابي بِيَميني ، وَاحشُرني في زُمرَةِ نَبِيّي مُحَمَّدٍ وآلِهِ صَلَّى اللّهُ عَلَيهِ وآلِهِ وسَلَّم كَثيرا ، إنَّكَ حَميدٌ مَجيدٌ . (5)

.


1- .في المصدر : «به» ، والصواب ما أثبتناه كما في المصادر الاُخرى .
2- .الكافي : ج 4 ص 73 ح 3 ، تهذيب الأحكام : ج 3 ص 108 ح 266 كلاهما عن عليّ بن رئاب ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 104 ح 1848 ، مصباح المتهجّد : ص 606 ح 694 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 97 ص 342 ح 2 .
3- .الكافي : ج 3 ص 328 ح 22 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 238 ح 60 .
4- .ما بين المعقوفين سقط من المصدر وأثبتناه من بحار الأنوار وبقيّة المصادر .
5- .مصباح المتهجّد : ص 510 ح 588 ، المصباح للكفعمي : ص 170 ، البلد الأمين : ص 132 ، بحار الأنوار : ج 90 ص 202 ح 32 .

ص: 573

امام كاظم عليه السلام_ در دعايى كه به على بن رئاب آموخت تا در ماه رمضان و استقبال از حلول سال (1) ، آن را بخواند _: معبودا! به تو پناه مى برم از اين كه گناهم و ستمم و زياده روى ام در حقّ خويشتن و پيروى ام از هوسم و پرداختنم به خواهش هاى نفسانى ام ، مرا در ميان گيرند و ميان من و رحمت و خشنودى تو ، حايل شوند و در نتيجه ، نزد تو از ياد بروم و در معرض ناخشنودى و كيفر تو قرار گيرم .

الكافى_ به نقل از زياد بن مروان _: ابوالحسن عليه السلام (2) در سجده اش مى گفت : «به تو پناه مى برم از آتشى كه شعله اش فروكش نمى كند . به تو پناه مى برم از آتشى كه تازه آن ، كهنه نمى شود . به تو پناه مى برم از آتشى كه تشنه آن ، سيراب نمى شود . به تو پناه مى برم از آتشى كه برهنه آن ، پوشيده نمى شود» .

امام كاظم عليه السلام_ از دعاى ايشان در روز چهارشنبه _: بار خدايا! به تو پناه مى برم از اين كه گم راه باشم يا به گم راهى كشانده شوم ، خوار باشم يا خوار داشته شوم ، حق كُشى كنم يا نسبت به من حق كُشى شود ، نادانى كنم يا بر من نادانى شود ، بيداد كنم يا بر من بيداد شود . مرا در حالى از دنيا ببر كه گناهم آمرزيده و عملم پذيرفته شده باشد و نامه [ى اعمال] مرا به دست راستم دِه و مرا در گروه پيامبرم محمّد و خاندان او _ كه درود و سلام فراوان خدا بر او و خاندانش باد _ محشور فرما ، كه به راستى ، تو ستودنى و بزرگوارى .

.


1- .يعنى در هنگام حلول سال قمرى ؛ زيرا احتمال دارد كه ماه رمضان ، آغاز سال قمرى باشد .
2- .منظور از ابوالحسن ، در اين جا، امام كاظم عليه السلام است .

ص: 574

عنه عليه السلام_ مِن دُعائِهِ في يَومِ الخَميسِ _: أصبَحتُ أعوذُ بِوَجهِ اللّهِ الكَريمِ ، وَاسمِ اللّهِ العَظيمِ ، وكَلِمَتِهِ التّامَّةِ ، مِن شَرِّ السّامَّةِ وَالهامَّةِ وَالعَينِ اللّامَّةِ ، ومِن شَرِّ ما خَلَقَ وذَرَأَ وبَرَأَ ، ومِن شَرِّ كُلِّ دابَّةٍ رَبّي آخِذٌ بِناصِيَتِها ، إنَّ رَبّي عَلى صِراطٍ مُستَقيمٍ . اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن جَميعِ خَلقِكَ فَأَعِذني ، وأتَوَكَّلُ عَلَيكَ في جَميعِ اُموري فَاحفَظني مِن بَينِ يَدَيَّ ، ومِن خَلفي ، ومِن فَوقي ومِن تَحتي ، ولا تَكِلني في حَوائِجي إلى عَبدٍ مِن عِبادِكَ فَيَخذُلَني ، أنتَ مَولايَ وسَيِّدي ، فَلا تُخَيِّبني مِن رَحمَتِكَ . اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن زَوالِ نِعمَتِكَ ، وتَحويلِ عافِيَتِكَ ، استَعَنتُ بِحَولِ اللّهِ وقُوَّتِهِ مِن حَولِ خَلقِهِ وقُوَّتِهِم ، وأعوذُ بِرَبِّ الفَلَقِ مِن شَرِّ ما خَلَقَ ، حَسبِيَ اللّهُ ونِعمَ الوَكيلُ . (1)

6 / 8الاِستِعاذةُ المَأثورَةُ عَنِ الإِمامِ الرِّضا عليه السلامالإمام الرضا عليه السلام_ مِن دُعاءٍ كَتَبَهُ لِأَحَدِ أصحابِهِ _: اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن زَوالِ نِعمَتِكَ ، وتَحويلِ عافِيَتِكَ ، ومِن فَجأَةِ نَقِمَتِكَ ، ومِن شَرِّ كِتابٍ قَد سَبَقَ . اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن شَرِّ نَفسي ، ومِن شَرِّ كُلِّ دابَّةٍ أنتَ آخِذٌ بِناصِيَتِها ، إنَّكَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ ، وإنَّ اللّهَ قَد أحاطَ بِكُلِّ شَيءٍ عِلما ، وأحصى كُلَّ شَيءٍ عَدَدا . (2)

.


1- .مصباح المتهجّد : ص 511 ح 589 ، المصباح للكفعمي : ص 175 ، البلد الأمين : ص 139 وليس فيهما «فأعذني» ، بحار الأنوار : ج 90 ص 212 ح 38 .
2- .الكافي : ج 2 ص 562 ح 19 عن الحسين .

ص: 575

6 / 8 پناه خواهى نقل شده از امام رضا عليه السلام

امام كاظم عليه السلام_ از دعاى ايشان در روز پنج شنبه _: صبح خود را آغاز مى كنم ، در حالى كه به روىِ گرامى خدا و نام بزرگ خدا و كلمه تامّ او پناه مى برم از گزند جانوران سمّى كُشنده و غير كُشنده ، و از چشم بد ، و از گزند آنچه آفريده و پديد آورده و ايجاد كرده است ، و از گزند هر جنبنده اى كه پيشانى (سرنوشت) آن در دست پروردگار من است ، كه به راستى ، پروردگار من بر راه راست است . بار خدايا! از همه آفريدگانت به تو پناه مى آورم ، پس پناهم ده ، و در همه كارهايم بر تو توكّل مى كنم ، پس مرا از پيشِ رو و پشتِ سر و از بالاى سر و از زير پايم محافظت فرما و در حاجت هايم ، مرا به بنده اى از بندگانت حواله مده كه دستم را نگيرد . تويى سَروَر و آقاى من! پس مرا از رحمتت ، نوميد مساز . بار خدايا! از زوال آمدن نعمتت و گرفتن عافيتت از من ، به تو پناه مى برم . به جاى نيرو و توان خلق خدا ، از نيرو و توان او كمك مى گيرم و از گزند آنچه آفريده است ، به پروردگار سپيده دم ، پناه مى برم . خدا ، مرا بس است و نيكوْكارگزارى است .

6 / 8پناه خواهى نقل شده از امام رضا عليه السلامامام رضا عليه السلام_ از دعايى كه براى يكى از يارانش نوشت _: بار خدايا! به تو پناه مى برم از زوال آمدن نعمتت ، و برگشتن عافيتت ، و از فرود آمدن ناگهانى خشمت ، و از شرّ نوشته اى كه پيش تر مقدّر شده است . بار خدايا! از شرّ نفسم ، و از شرّ هر جنبنده اى كه پيشانى (سرنوشت) آن در دست توست ، به تو پناه مى برم ، كه تو بر هر چيزى توانايى . خداوند ، بر هر چيزى احاطه علمى دارد و آمار هر چيزى را مى داند .

.

ص: 576

6 / 9الاِستِعاذاتُ المَأثورَةُ عَنِ الإِمامِ الجَوادِ عليه السلامالإمام الجواد عليه السلام :اُعيذُ نَفسي بِاللّهِ الَّذي «لَا إِلَ_هَ إِلَا هُوَ الْحَىُّ الْقَيُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ لَّهُ مَافِى السَّمَ_وَ تِ وَمَا فِى الْأَرْضِ مَن ذَا الَّذِى يَشْفَعُ عِندَهُ إِلَا بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يُحِيطُونَ بِشَىْ ءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلَا بِمَا شَاءَ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَ_وَ تِ وَالْأَرْضَ وَلَا يَ_ئودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِىُّ الْعَظِيمُ» (1) ... . اُعيذُ نَفسي ومَن يَعنيني أمرُهُ بِاللّهِ مالِكِ المُلكِ ، يُؤتِي المُلكَ مَن يَشاءُ ويَنزِعُ المُلكَ مِمَّن يَشاءُ ، ويُعِزُّ مَن يَشاءُ ويُذِلُّ مَن يَشاءُ ، بِيَدِهِ الخَيرُ وهُوَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ ، يولِجُ اللَّيلَ فِي النَّهارِ ، ويولِجُ النَّهارَ فِي اللَّيلِ ، ويُخرِجُ الحَيَّ مِنَ المَيِّتِ ويُخرِجُ المَيِّتَ مِنَ الحَيِّ . (2)

عنه عليه السلام_ مِن عوذَتِهِ في يَومِ الإِثنَينِ _: اُعيذُ نَفسي بِرَبِّيَ الأَكبَرِ ، مِمّا يَخفى ومِمّا يَظهَرُ ، ومِن شَرِّ كُلِّ اُنثى وذَكَرٍ ، ومِن شَرِّ ما رَأَتِ الشَّمسُ وَالقَمَرُ ... . (3)

عنه عليه السلام_ مِن عوذَتِهِ فِي يَومِ الثُّلاثاءِ _: اُعيذُ نَفسي بِاللّهِ الأَكبَرِ، رَبِّ السَّماواتِ القائِماتِ بِلا عَمَدٍ ، وبِالَّذي خَلَقَها في يَومَينِ وقَضى في كُلِّ سَماءٍ أمرَها ، وخَلَقَ الأَرضَ في يَومَينِ وقَدَّرَ فيها أقواتَها ، وجَعَلَ فيها جِبالاً أوتادا وجَعَلَها فِجاجا سُبُلاً ، وأنشَأَ السَّحابَ وسَخَّرَهُ ، وأجرَى الفُلكَ وسَخَّرَ البَحرَ ، وجَعَلَ فِي الأَرضِ رَواسِيَ وأنهارا ، مِن شَرِّ ما يَكونُ فِي اللَّيلِ وَالنَّهارِ ، وتَعقِدُ عَلَيهِ القُلوبُ وتَراهُ العُيونُ مِنَ الجِنِّ وَالإِنسِ ... . (4)

.


1- .البقرة : 255 .
2- .البلد الأمين : ص 102 ، المصباح للكفعمي : ص 147 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 90 ص 155 .
3- .مصباح المتهجّد : ص 460 ح 561 ، البلد الأمين : ص 118 ، المصباح للكفعمي : ص 160 ، الدعوات : ص 100 كلاهما من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 94 ص 202 .
4- .مصباح المتهجّد : ص 468 ، البلد الأمين : ص 125 ، المصباح للكفعمي : ص 166 ، الدعوات : ص 101 كلاهما من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 90 ص 190 .

ص: 577

6 / 9 پناه خواهى هاى نقل شده از امام جواد عليه السلام

6 / 9پناه خواهى هاى نقل شده از امام جواد عليه السلامامام جواد عليه السلام :خويشتن را در پناه خدايى در مى آورم كه : «معبودى جز او نيست . آن زنده پاينده كه نه چُرتش مى بَرَد و نه خواب ، او را مى گيرد . آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است ، از آنِ اوست . در نزد او ، شفاعت ، جز به اذن او كه كند ؟ آنچه را كه در پيشِ رو و در پشتِ سرشان است ، مى داند . از دانشش به چيزى دست نمى يابند ، جز آنچه خود بخواهد» ... . اُورنگ [سلطنت] او آسمان ها و زمين را در بر گرفته و نگهدارى شان بر او گران نمى آيد و او والا و بزرگ است ... . خودم را و هر آن كس را كه كارش به من مربوط است ، در پناه خداى صاحب مُلك در آوردم . مُلك را به هر كه خواهد ، مى دهد و از هر كه خواهد ، مُلك را مى ستاند . هر كه را خواهد ، عزّت مى بخشد و هر كه را خواهد ، خوار مى گرداند . خوبى ها در دست اوست و او بر هر چيزى تواناست . شب را در كامِ شب فرو مى برد و روز را در دلِ شب ، و زنده را از مُرده بيرون مى آورد و مُرده را از زنده بيرون مى كشد .

امام جواد عليه السلام_ از تعويذ ايشان در روز دوشنبه _: خويشتن را در پناه پروردگار بزرگ ترينم در آوردم از [گزند] آنچه ناپيدا و پيداست ، و از گزند هر ماده و نرى ، و از گزند هر آنچه خورشيد و ماه ، ديده است ... .

امام جواد عليه السلام_ از تعويذ ايشان در روز سه شنبه _: خودم را در پناه خدا درآوردم كه بزرگ ترين است . پروردگار آسمان هايى است كه بى هيچ ستونى بر پايند ، به خدايى كه آنها (آسمانها) را در دو روز آفريد و براى هر آسمانى فرمانش را نوشت . زمين را در دو روز آفريد و روزى هايش را در آن ، به اندازه نهاد و در آن ، كوه هايى ميخ سان قرار داد و در آن ، درّه ها و راه ها پديدار ساخت . ابرها را ايجاد كرد ورامشان نمود . كشتى را روان ساخت و دريا را آرام گردانيد . در زمين ، كوه ها و جويبارها پديد آورد . [به چنين خدايى پناه مى برم] از شرّ آنچه در شب و روز است و دل ها بدانها باور دارند و چشم ها آنها را مى بينند ، از جنّ و انس ... .

.

ص: 578

عنه عليه السلام_ مِن عَوذَتِهِ في يَومِ الأَربِعاءِ _: اُعيذُ نَفسي بِالأَحَدِ الصَّمَدِ ، مِن شَرِّ النَّفّاثاتِ فِي العُقَدِ ، ومِن شَرِّ ابنِ قِترَةَ (1) وما وَلَدَ ، أستَعيذُ بِاللّهِ الواحِدِ الأَحَدِ الأَعلى ، مِن شَرِّ ما رَأَت عَيني وما لَم تَرَهُ ، أستَعيذُ بِاللّهِ الواحِدِ الفَردِ ، الكَبيرِ الأَعلى ، مِن شَرِّ مَن أرادَني بِأَمرٍ عَسيرٍ . (2)

عنه عليه السلام_ مِن عَوذَتِهِ في يَومِ الخَميسِ _: اُعيذُ نَفسي بِرَبِّ المَشارِقِ وَالمَغارِبِ ، مِن كُلِّ شَيطانٍ مارِدٍ ، وقائِمٍ وقاعِدٍ ، وعَدُوٍّ وحاسِدٍ ومُعانِدٍ . (3)

6 / 10الاِستِعاذةُ المَأثورَةُ عَنِ الإِمامِ الهادي عليه السلامالإمام الهادي عليه السلام_ مِمّا دَعا بِهِ في قُنوتِهِ _: يا مَن تَفَرَّدَ بِالرُّبوبِيَّةِ ، وتَوَحَّدَ بِالوَحدانِيَّةِ ... بِكَ اعتَصَمتُ وتَعَوَّذتُ مِن نَفَثاتِ العَنَدَةِ ورَصَداتِ المُلحِدَةِ ، الَّذين ألحَدوا في أسمائِكَ ورَصَدوا بِالمَكارِهِ لِأَولِيائِكَ ، وأعانوا عَلى قَتلِ أنبِيائِكَ وأصفِيائِكَ ، وقَصَدوا لِاءِطفاءِ نورِكَ بِإِذاعَةِ سِرِّكَ ، وكَذَّبوا رُسُلَكَ ، وصَدّوا عَن آياتِكَ ، وَاتَّخَذوا مِن دونِكَ ودونِ رَسولِكَ ودونِ المُؤمِنينَ وَليجَةً (4) ، رَغبَةً عَنكَ ، وعَبَدوا طَواغيتَهُم وجَوابيتَهُم (5) بَدَلاً مِنكَ ... . أعوذُ بِكَ مِن كُلِّ لَبسِ مَلبوسٍ ، ومِن كُلِّ قَلبٍ عَن مَعرِفَتِكَ مَحبوسٍ ، ومِن كُلِّ نَفسٍ تَكفُرُ إذا أصابَها بُؤسٌ ، ومِن واصِفِ عَدلٍ عَمَلُهُ عَنِ العَدلِ مَعكوسٌ ، ومِن طالِبٍ لِلحَقِّ وهُوَ عَن صِفاتِ الحَقِّ مَنكوسٌ ، ومِن مُكتَسِبِ إثمٍ بِإِثمِهِ مَركوسٌ (6) ، ومِن وَجهٍ عِندَ تَتابُعِ النِّعَمِ عَلَيهِ عَبوسٌ ، أعوذُ بِكَ مِن ذلِكَ كُلِّهِ ، ومِن نَظيرِهِ وأشكالِهِ وأشباهِهِ وأمثالِهِ إنَّكَ عَلِيٌّ عَليمٌ حَكيمٌ . (7)

.


1- .قِتْرة : اسم إبليس (النهاية : ج 4 ص 12 «قتر») .
2- .مصباح المتهجّد : ص 479 ح 571 ، البلد الأمين : ص 133 ، المصباح للكفعمي : ص 171 ، الدعوات : ص 101 كلاهما من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 90 ص 203 ح 34 .
3- .مصباح المتهجّد : ص 489 ح 576 ، البلد الأمين : ص 141 ، المصباح للكفعمي : ص 177 ، الدعوات : ص 102 والثلاثة الأخيرة من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 90 ص 214 ح 39 .
4- .وليجَةُ الرجل : بطانته ودخلاؤه وخاصّته (النهاية : ج 5 ص 224 «ولج») .
5- .الجِبْت : قيل : هو كلُّ معبودٍ سوى اللّه . ويقال : الجبتُ والطاغوتُ : الكهنةُ والشياطينُ ، وفي الدُّعاء : «اللّهمّ العن الجوابيت والطواغيت» (مجمع البحرين : ج 1 ص 265 «جبت») .
6- .ركستُ الشّيء : قلبتُهُ ورددتُ أوّلهُ على آخره (المصباح المنير : ص 237 «ركس») .
7- .مُهَج الدعوات : ص 82 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 227 .

ص: 579

6 / 10 پناه خواهى نقل شده از امام هادى عليه السلام

امام جواد عليه السلام_ از تعويذ ايشان در روز چهارشنبه _: خويشتن را در پناه يگانه بى نياز در آوردم از شرّ دَمَندگانِ در كوه ها ، و از شرّ ابن قِتره (1) و بچّه هايش . به خداى يكتاى يگانه والا پناه مى برم از شرّ آنچه چشم ، آن را ببيند و آنچه نبيند . به خداى يكتاى تكِ بزرگِ والا پناه مى برم از شرّ آنچه بخواهد مرا به كارى سخت افكند .

امام جواد عليه السلام_ از تعويذ ايشان در روز پنج شنبه _: خويشتن را در پناه پروردگار خاورها و باخترها در مى آورم ، از شرّ هر شيطان سركشى ، و هر ايستاده و نشسته اى ، و هر دشمنى و حسودى و كينه توزى .

6 / 10پناه خواهى نقل شده از امام هادى عليه السلامامام هادى عليه السلام_ از دعاى ايشان در قنوتش _: اى آن كه در پروردگارى ، تك هستى و در يگانگى ، يكتا! ... به تو چنگ آويختم و به تو پناه آوردم از وسوسه هاى حق ستيزان و كمين هاى كج روان ؛ همانان كه در نام هاى تو كج روى كردند ، براى آزار رساندن به دوستانت كمين كردند ، در كشتن پيامبران و برگزيدگانت كمك كردند ، با فاش ساختن راز تو ، آهنگ خاموش كردن نور تو را كردند ، فرستادگانت را تكذيب كردند ، از نشانه هاى تو چشم پوشيدند و به تو پشت كرده ، جز تو و پيامبر تو و مؤمنان ، كسى را [يار و ]هم راز خويش گرفتند و به جاى تو ، طاغوت ها و بت ها را پرستيدند ... . به تو پناه مى برم از هر شبهه پوشيده اى ، و از هر دلى كه از شناخت تو ، باز داشته شده است ، و از هر نفسى كه هرگاه به فقر افتد ، به كفر مى گرايد ، و از هر دم زننده از عدالتى كه كردارش به وارونه عدالت باشد ، و از هر جوينده حقّى كه خود ، بر خلاف صفات حق باشد ، و از مرتكب شونده گناهى كه بر اثر گناهش تباه و نگونسار شود ، و از هر چهره اى كه چون نعمت ها پياپى بر او رسد [در برابر نيازمندان و فقرا] اخم آلود شود . از همه اينها و از مثل و مانند و شبيه و نظير اينها ، به تو پناه مى برم ، كه به راستى ، تو بلندمرتبه و دانا و فرزانه اى .

.


1- .قِتره : نام ابليس است . در فرهنگ لاروس آمده است : ابن قتره ، مار خطرناكى است كه هر كس را نيش بزند ، جان به سلامت به دَر نمى بَرَد .

ص: 580

6 / 11الاِستِعاذةُ المَأثورَةُ عَنِ الإِمامِ المَهدِيِّ عليه السلامالإمام المهدي عليه السلام_ مِمّا عَلَّمَهُ لِلعَلَوِيِّ المِصرِيِّ _: يا قَريبُ أسأَ لُكَ أن تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وأن تُعيذَني مِن شَرِّ خَلقِكَ ، وتُقَرِّبَني مِن عَفوِكَ ... . اللّهُمَّ بِكَ أعوذُ وبِكَ ألوذُ ، ولَكَ أعبُدُ وإيّاكَ أرجو ، وبِكَ أستَعينُ وبِكَ أستَكفي ، وبِكَ أستَغيثُ وبِكَ أستَنقِذُ ، ومِنكَ أسأَلُ أن تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ... . إلهي وهذا مَقامُ العائِذِ بِكَ مِنَ النّارِ ، وَالهارِبِ مِنكَ إلَيكَ مِن ذُنوبٍ تَهَجَّمَتهُ ، وعُيوبٍ فَضَحَتهُ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَانظُر إلَيَّ نَظرَةً رَحيمَةً أفوزُ بِها إلى جَنَّتِكَ ، وَاعطِف عَلَيَّ عَطفَةً أنجو بِها مِن عِقابِكَ . (1)

.


1- .مُهَج الدعوات : ص 341 _ 350 ، البلد الأمين : ص 396 _ 402 ، بحار الأنوار : ج 95 ص 271 _ 278 ح 34 .

ص: 581

6 / 11 پناه خواهى نقل شده از امام مهدى عليه السلام

6 / 11پناه خواهى نقل شده از امام مهدى عليه السلامامام مهدى عليه السلام_ از دعايى كه به عَلَوى مصرى آموخت _: اى نزديك! از تو مى خواهم كه بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرستى و مرا از گزند آفريدگانت ، در پناه خويش دارى و به بخشايشت ، نزديكم گردانى ... . بار خدايا! به تو پناه مى برم و دست به دامن تو مى شوم ، و تو را مى پرستم و به تو اميد مى بندم ، و از تو يارى مى جويم و از تو مى خواهم كه مرا بسنده باشى ، و از تو فرياد مى طلبم و درخواست نجات مى كنم ، و از تو مى خواهم كه بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرستى ... . معبود من! در اين جا كسى ايستاده است كه از آتش ، به تو پناه آورده است و از گناهانى كه بر او يورش آورده اند و عيب هايى كه رسوايش كرده اند، از [عذاب ]تو به سوى تو گريخته است . پس بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و به من با چنان نگاه مهرآميزى بنگر كه به سبب آن ، به بهشت تو دست يابم ، و بر من چنان توجّهى فرما كه با آن ، از كيفر تو بِرَهَم .

.

ص: 582

6 / 12جَوامِعُ الاِستِعاذاتِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :قولوا : اللّهُمَّ إنّا نَسأَ لُكَ مِمّا سَأَلَكَ مُحَمَّدٌ عَبدُكَ ورَسولُكَ ، ونَستَعيذُ مِمَّا استَعاذَ مِنهُ مُحَمَّدٌ عَبدُكَ ورَسولُكَ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله_ بَعدَ أن دَعا بِدُعاءٍ طَويلٍ _: ألا أدُلُّكُم عَلى ما يَجمَعُ ذلِكَ كُلَّهُ ؟ نَقولُ : اللّهُمَّ إنّا نَسأَ لُكَ مِن خَيرِ ما سَأَلَكَ مِنهُ نَبِيُّكَ مُحَمَّدٌ ، ونَعوذُ بِكَ مِن شَرِّ مَا استَعاذَ مِنهُ نَبِيُّكَ مُحَمَّدٌ ، وأنتَ المُستَعانُ ، وعَلَيكَ البَلاغُ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله_ لِعائِشَةَ _: عَلَيكِ بِالكَوامِلِ ... قولي : اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ مِنَ الخَيرِ كُلِّهِ عاجِلِهِ وآجِلِهِ ، ما عَلِمتُ مِنهُ وما لَم أعلَم ، وأعوذُ بِكَ مِنَ الشَّرِّ كُلِّهِ ، عاجِلِهِ وآجِلِهِ ، ما عَلِمتُ مِنهُ وما لَم أعلَم ، و أسأَ لُكَ الجَنَّةَ وما قَرَّبَ إلَيها مِن قَولٍ أو عَمَلٍ ، وأعوذُ بِكَ مِنَ النّارِ وما قَرَّبَ إلَيها مِن قَولٍ أو عَمَلٍ ، وأسأَ لُكَ مِنَ الخَيرِ ما سَأَلَكَ عَبدُكَ ورَسولُكَ مُحَمَّدٌ صلى الله عليه و آله ، وأستَعيذُكَ مِمَّا استَعاذَ مِنهُ عَبدُكَ ورَسولُكَ مُحَمَّدٌ صلى الله عليه و آله ، وأسأَ لُكَ ما قَضَيتَ لي مِن أمرٍ أن تَجعَلَ عاقِبَتَهُ رَشَدا . (3)

الإمام الباقر أو الإمام الصادق عليهماالسلام :تَقولُ إذا أصبَحتَ : أصبَحتُ بِاللّهِ مُؤمِنا ، عَلى دينِ مُحَمَّدٍ وسُنَّتِهِ ، ودينِ عَلِيٍّ وسُنَّتِهِ ، ودينِ الأَوصِياءِ وسُنَّتِهِم ، آمَنتُ بِسِرِّهِم وعَلانِيَتِهِم ، وشاهِدِهِم وغائِبِهِم ، وأعوذُ بِاللّهِ مِمَّا استَعاذَ مِنهُ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، وعَلِيٌّ عليه السلام ، وَالأَوصِياءُ ، وأرغَبُ إلَى اللّهِ فيما رَغِبوا إلَيهِ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ . (4)

.


1- .المعجم الأوسط : ج 7 ص 240 ح 7386 ، الدعاء للطبراني : ص 426 ح 1444 كلاهما عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 2 ص 222 ح 3852 نقلاً عن الخرائطي في مكارم الأخلاق عن أبي هريرة .
2- .سنن الترمذي : ج 5 ص 537 ح 3521 ، المعجم الكبير : ج 8 ص 192 ح 7791 ، مسند الشاميّين : ج 3 ص 286 ح 2278 كلاهما نحوه وكلّها عن أبي اُمامة ، كنز العمّال : ج 2 ص 193 ح 3708 .
3- .مسند ابن حنبل : ج 9 ص 481 ح 25191 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1264 ح 3846 ، الأدب المفرد : ص 192 ح 639 ، صحيح ابن حبّان : ج 3 ص 150 ح 869 كلّها عن عائشة نحوه ، كنز العمّال : ج 2 ص 173 ح 3610 .
4- .الكافي : ج 2 ص 522 ح 4 عن يزيد بن كلثمة ، تهذيب الأحكام : ج 3 ص 140 ، المزار الكبير : ص 639 ، مصباح المتهجّد : ص 206 ح 299 و ص 655 ح 726 ، الإقبال : ج 1 ص 469 كلّها نحوه من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 86 ص 288 ح 49 .

ص: 583

6 / 12 پناه خواهى هاى جامع

6 / 12پناه خواهى هاى جامعپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بگوييد : «بار خدايا! از تو آن مى خواهيم كه محمّد ، بنده و فرستاده ات ، از تو خواست ، و از آن به تو پناه مى بريم كه محمّد ، بنده و فرستاده ات ، به تو پناه برد» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ پس از خواندن دعايى طولانى _:آيا شما را به دعايى ره نمون نشوم كه جامع همه اين دعا باشد؟ مى گوييم : «بار خدايا! آن خيرى را كه پيامبرت محمّد از تو خواست ، از تو مى خواهيم ، و از شرّ آنچه پيامبرت محمّد به تو پناه آورد ، ما هم از آن به تو پناه مى آوريم ، كه يارى از تو بايد خواست و بر عهده توست رساندن ، و هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ به عايشه _: بر تو باد دعاهاى كامل! ... بگو : «بار خدايا! همه خوبى را ، زود يا دير آن را ، آنچه را از آن مى دانم و آنچه را نمى دانم ، از تو درخواست مى كنم ، و از همه بدى ، زود يا دير آن و آنچه را از آن مى دانم و آنچه را نمى دانم ، به تو پناه مى برم ، و بهشت را و هر گفتار يا كردارى را كه موجب نزديك شدن به آن شود ، از تو درخواست مى كنم ، و از آتش و از هر گفتار يا كردارى كه مايه نزديك شدن به آن باشد ، به تو پناه مى برم ، و هر آن خيرى را كه بنده و فرستاده ات محمّد از تو خواست ، از تو مى خواهم ، و از هر آنچه بنده و فرستاده ات محمّد به تو پناه برد ، من نيز از آن به تو پناه مى برم . از تو مى خواهم كه هر كارى را كه برايم مقدّر كرده اى ، عاقبتش را نيك و درست قرار دهى» .

امام باقر يا امام صادق عليهماالسلام :چون صبح كردى ، مى گويى : «صبح خويش را آغاز كردم ، در حالى كه به خدا ايمان دارم ، و بر آيين محمّد صلى الله عليه و آله و آيين على عليه السلام و آيين اوصيا (امامان معصوم) هستم . به نهان و آشكار آنان و پيدا و پنهانشان ، ايمان دارم ، و از آنچه پيامبر صلى الله عليه و آله و على عليه السلام و اوصيا به خدا پناه بردند ، من نيز به او پناه مى برم و آنچه آنان از او خواستند ، من نيز مى خواهم . هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خدا .

.

ص: 584

الإمام الصّادق عليه السلام_ مِن دُعائِهِ الَّذي كانَ يَقرَؤُهُ عِندَ دُخولِهِ عَلَى المَنصورِ _: أعوذُ بِاللّهِ العَظيمِ مِن شَرِّ مَا استَعاذَ مِنهُ المَلائِكَةُ المُقَرَّبونَ ، وَالأَنبِياءُ المُرسَلونَ ، وخاصَّةً مِمَّا استَعاذَ مِنهُ عَبدُكَ ورَسولُكَ مُحَمَّدٌ صلى الله عليه و آله ، أسأَ لُكَ أن تُعطِيَني مِن خَيرِ ما سَأَلوا ، وأن تُعيذَني مِن شَرِّ مَا استَعاذوا ، وأسأَ لُكَ مِنَ الخَيرِ كُلِّهِ عاجِلِهِ وآجِلِهِ ، ما عَلِمتُ مِنهُ وما لَم أعلَم . (1)

عنه عليه السلام_ فيما يُدعى بِهِ بَعدَ الفَراغِ مِن صَلاةِ جَعفَرِ بنِ أبي طالِبٍ _: اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ مِن كُلِّ ما سَأَلَكَ بِهِ مُحَمَّدٌ وآلُهُ ، وأستَعيذُ بِكَ مِن كُلِّ مَا استَعاذَ بِهِ مُحَمَّدٌ وآلُهُ ، اللّهُمَّ أعطِني مِن كُلِّ خَيرٍ خَيرا ، وَاصرِف عَنّي كُلَّما قَضَيتَ مِن شَرٍّ أو فِتنَةٍ . (2)

عنه عليه السلام :تَقولُ بَينَ كُلِّ تَكبيرَتَينِ في صَلاةِ العيدَينِ : اللّهُمَّ أهلَ الكِبرِياءِ وَالعَظَمَةِ ، وأهلَ الجودِ وَالجَبَروتِ ، وأهلَ العَفوِ وَالرَّحمَةِ ، وأهلَ التَّقوى وَالمَغفِرَةِ ، أسأَ لُكَ في هذَا اليَومِ الَّذي جَعَلتَهُ لِلمُسلِمينَ عيدا ، ولِمُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله ذُخرا ومَزيدا ، أن تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ ، كَأَفضَلِ ما صَلَّيتَ عَلى عَبدٍ مِن عِبادِكَ ، وصَلِّ عَلى مَلائِكَتِكَ المُقَرَّبينَ ورُسُلِكَ ، وَاغفِر لِلمُؤمِنينَ وَالمُؤمِناتِ ، وَالمُسلِمينَ وَالمُسلِماتِ ، الأَحياءِ مِنهُم وَالأَمواتِ ، اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ مِن خَيرِ ما سَأَلَكَ عِبادُكَ المُرسَلونَ ، وأعوذُ بِكَ مِن شَرِّ ما عاذَ بِكَ مِنهُ عِبادُكَ المُرسَلونَ . (3)

.


1- .مُهَج الدعوات : ص 251 و ص 36 نحوه وكلاهما عن محمّد بن عبد اللّه الإسكندري ، بحار الأنوار : ج 94 ص 302 .
2- .الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام : ص 156 عن أبي بصير ، بحار الأنوار : ج 91 ص 210 ح 13 .
3- .تهذيب الأحكام : ج 3 ص 139 ح 314 عن محمّد بن عيسى بن أبي منصور و ح 315 عن جابر عن الإمام الباقر عن الإمام عليّ عليهماالسلام ، مصباح المتهجّد : ص 654 وفيه «الصالحون» بدل «المرسلون» في كلا الموضعين ، المقنعة : ص 194 كلاهما من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام : ص 132 كلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 90 ص 380 ح 30 .

ص: 585

امام صادق عليه السلام_ از دعاى ايشان كه هنگام وارد شدن بر منصور ، آن را مى خواند _: به خداى بزرگ پناه مى برم از شرّ آنچه فرشتگان مقرّب و پيامبران مُرسَل ، از آن پناه بردند ، بويژه از آنچه بنده ات و فرستاده ات محمّد صلى الله عليه و آله از آن به تو پناه برد . از تو مى خواهم كه هر خيرى را كه آنان از تو خواستند ، به من نيز عطا كنى ، و از شرّ آنچه به تو پناه آوردند ، مرا نيز در پناه خود دارى . همه خوبى را ، زود يا دير آن را و آنچه را از آن مى دانم و آنچه را نمى دانم ، از تو درخواست مى كنم .

امام صادق عليه السلام_ در دعايى كه پس از پايان نماز جعفر بن ابى طالب ، خوانده مى شود _: بار خدايا! هر آنچه را كه محمّد صلى الله عليه و آله و خاندان او از تو خواستند ، من نيز از تو مى خواهم ، و از هر آنچه محمّد صلى الله عليه و آله و خاندان او از آن به تو پناه جستند ، من نيز به تو پناه مى جويم . بار خدايا! از هر خوبى اى خوب ترش را به من عطا فرما و هرگاه بدى يا فتنه اى را مقدّر فرموده اى ، آن را از من ، دور بدار .

امام صادق عليه السلام :ما بين هر دو تكبير در نماز عيدين (عيد فطر و قربان) مى گويى : «بار خدايا! اى اهل بزرگى و عظمت ، و اى اهل بخشش و قدرت ، و اى اهل گذشت و مهربانى ، و اى اهل پروا و آمرزش! در اين روزى كه آن را براى مسلمانان ، عيد و براى محمّد صلى الله عليه و آله اندوخته و افزونى قرار داده اى ، از تو مى خواهم كه همانند برترين درودى كه بر بنده اى از بندگانت فرستاده اى ، بر محمّد و خاندان او بفرستى ، و بر فرشتگان مقرّبت و فرستادگانت نيز درود فرست ، و مردان و زنان مؤمن ، و مردان و زنان مسلمان ، زنده و مُرده شان را بيامرز . بار خدايا! هر آن خيرى را كه بندگان فرستاده ات از تو درخواست كرده اند ، من نيز از تو درخواست مى كنم ، و از هر آن شرّى كه بندگان فرستاده ات از آن به تو پناه آورده اند ، من نيز به تو پناه مى آورم» .

جلد 4

مشخصات كتاب

سرشناسه : محمدي ري شهري، محمد، 1325 -

عنوان و نام پديدآور : نهج الذكر: فارسي - عربي/ محمدي ري شهري؛ باهمكاري رسول افقي؛ ترجمه حميدرضا شيخي.

مشخصات نشر : قم: موسسه علمي فرهنگي دارالحديث، سازمان چاپ و نشر، 1387 -

مشخصات ظاهري : ج.

فروست : پژوهشكده علوم و معارف حديث؛ 154.

شابك : 25000 ريال: دوره : 978-964-493-302-8 ؛ ج.1 : 978-964-493-303-5 ؛ ج.2 : 978-964-493-304-2 ؛ ج.3 978-964-493-305-9 : ؛ ج.4 978-964-493-306-6 :

وضعيت فهرست نويسي : برون سپاري.

يادداشت : فارسي - عربي.

يادداشت : ج.2، 3 و 4 (چاپ اول: 1387).

يادداشت : كتابنامه.

موضوع : ذكر -- احاديث

موضوع : احاديث شيعه -- قرن 14

شناسه افزوده : افقي، رسول، 1345 -

شناسه افزوده : شيخي، حميدرضا، 1337 -، مترجم

رده بندي كنگره : BP136/9 /م3ن9 1387

رده بندي ديويي : 297/212

شماره كتابشناسي ملي : 1581849

ص: 1

اشاره

ص: 2

ص: 3

ص: 4

ص: 5

ص: 6

ص: 7

بخش نهم: استغفار (آمرزش خواهى از خدا)

اشاره

بخش نهم: استغفار (آمرزش خواهي از خدا)شامل:درآمدفصل يكم: حقيقت آمرزش خواهىفصل دوم: تشويق به آمرزش خواهى و برحذر داشتن از وا نهادن آنفصل سوم: ويژگى هاى آمرزش خواهىفصل چهارم: بركت هاى آمرزش خواهىفصل پنجم: اوقات مناسب براى آمرزش خواهىفصل ششم: مواقع مناسب براى آمرزش خواهىفصل هفتم: عبادت هايى كه سزاوار است در آنها طلب آمرزش كردفصل هشتم: آمرزش خواهى براى ديگرانفصل نهم: آمرزش خواهى هاى رسيده از پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام

.

ص: 8

. .

ص: 9

درآمد

واژه شناسى «استغفار»

درآمدواژه شناسى «استغفار»واژه «استغفار» ، مصدر است از مادّه «غفر» . اصل اين مادّه ، به معناى «پوشاندن» و «پوشيده داشتن» است ؛ ليكن گاه توسّعا در معانى نزديك و متناسب با آن نيز به كار مى رود . بنا بر اين ، «استغفار» به معناى درخواست پوشش است . ابن فارس در اين باره مى گويد : مادّه «غفر» ، اغلب به معناى پوشش است ، به استثناى مواردى كه ذكر مى شود . پس «غفر» ، يعنى پوشاندن . غفران و غفر به يك معنا هستند . گفته مى شود : «غفر اللّه ذنبه (خدا گناهش را بپوشاند)» . غفر و غفران ومغفرة ، مصدر هستند ... مِغفَر ، يعنى : كلاهْ خود . (1) همچنين ابن منظور مى گويد : غفر در اصل ، به معناى پوشيدن و سرپوش نهادن است . «غفر اللّه ذنوبه» ، يعنى : خداوند ، گناهانش را پوشاند و او را رسواى عام نكرد ... به هر

.


1- .معجم مقاييس اللغة : ج 4 ص 385 .

ص: 10

جامه اى كه با آن چيزى پوشانده شود ، «غفاره» گويند . (1) گفتنى است كه بررسى موارد استعمال مادّه «غفر» نشان مى دهد كه به هر نوع پوشاندن ، «غفر» اطلاق نمى شود ؛ بلكه «غفر» ، سَترى است كه در آن ، نوعى مصلحتْ مورد نظر باشد ، مانند : «اغفر ثوبك فى الوعاء ( جامه ات را در ظرف بپوشان و پنهان كن )» كه در آن ، مصلحت لباس ، مورد نظر است ، يا «اغفر لى ذنوبى (گناهانم را برايم بپوشان)» كه در آن ، مصلحت مغفور له در نظر گرفته شده ، يا «قُل لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ يَغْفِرُواْ لِلَّذِينَ لَا يَرْجُونَ أَيَّامَ اللَّهِ؛ (2) به كسانى كه ايمان آورده اند ، بگو از كسانى كه به روزهاى جپيروزىج خدا اميد ندارند ، دورى كنند» كه در آن ، مصلحت غافر و يا مصلحت غافر و مغفورٌ له ، هر دو ، منظور گرديده است . شايد با در نظر گرفتن نكته اى كه بدان اشارت رفت ، راغب ، مادّه «غفر» را چنين معنا كرده است : غفر ، پوشاندن چيزى است كه او را از آلودگى نگه دارد . و از همين معنا گفته مى شود : «اغفر ثوبك في الوعاء (جامه ات را در ظرف بپوشان و پنهان كن)» و «اصبغ ثوبك ؛ فإنّه أغفر للوسخ (جامه ات را رنگ كن ؛ زيرا اين كار ، چرك آن را بهتر مى پوشاند)» . «المغفرة من اللّه » ، به اين معناست كه خداوند ، بنده را از اين كه عذاب به او رسد ، نگه مى دارد ... گاه گفته مى شود : «غفر له» ، هر گاه در ظاهر ، از او دورى كند ، هر چند در باطن از او دورى ننمايد . مانند : «قُل لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ يَغْفِرُواْ لِلَّذِينَ لَا يَرْجُونَ أَيَّامَ اللَّهِ ؛ به كسانى كه ايمان آورده اند ، بگو از كسانى كه به روزهاى جپيروزىج خدا اميد ندارند ، دورى كنند» . استغفار ، يعنى : طلب

.


1- .لسان العرب : ج 5 ص 25 .
2- .جاثيه : آيه 14 .

ص: 11

استغفار ، در قرآن و حديث
1 . روح استغفار

پوشاندن به گفتار و كردار . (1) با توجّه به آنچه گذشت ، مادّه «غفر» و «استغفار» از نظر لغوى ، به باب معاصى اختصاص ندارند ، هر چند در قرآن و حديث ، بيشترين كاربرد آنها در اين باره است .

استغفار ، در قرآن و حديثدر قرآن كريم ، مشتقّات مادّه «غفر» ، 234 بار تكرار شده است . اين كتاب آسمانى ، هفت بار (2) به صورت هاى مختلف ، پيروان خود را به درخواست مغفرت تشويق كرده است . همچنين ، از خداوند متعال 91 بار با صفت «غفور» ، پنج بار با صفت «غفّار» (3) و يك بار با صفت «غافر» (4) ياد كرده است ، كه اين همه در برخورد با خطاكاران ، حاكى از گستردگى رأفت و رحمت الهى است . با عنايت به آنچه در تبيين واژه «استغفار» آمد ، اين واژه در قرآن و حديث به معناى درخواست پوشش و آمرزش گناهان از خداوند متعال است . در اين باره ، چند نكته قابل توجّه است :

1 . روح استغفارروح و حقيقتِ «استغفار براى خود» ، ندامت قلبى است ؛ زيرا تا انسان نسبت به خطاى خود نادم نباشد ، نمى تواند حقيقتا از خداوند متعال ، طلب مغفرت نمايد . امام رضا عليه السلام مى فرمايد :

.


1- .مفردات ألفاظ القرآن : ص 609 .
2- .بقره : آيه 199 ، هود : آيه 3 و 52 و 92 ، نوح : آيه 10 ، مزّمّل : آيه 20 ، فصّلت : آيه 6 .
3- .غافر : آيه 42 ، ص : آيه 66 ، زمر : آيه 5 ، نوح : آيه 10 ، طه : آيه 89 .
4- .غافر : آيه 3 .

ص: 12

مَنِ استَغفَرَ بِلِسانِهِ ولَم يَندَم فَقَدِ استَهزَأَ بِنَفسِهِ . (1) هر كس به زبانش استغفار كند در حالى كه پشيمان نباشد ، در حقيقت ، خودش را ريشخند كرده است . بر اين پايه ، امام على عليه السلام «ندامت قلبى» را يكى از ستون هاى توبه مى شمرد . (2) نقش ندامت در تحقّق حقيقى استغفار و توبه ، تا آن جاست كه در حديثى از پيامبر خدا آمده است : النَّدَمُ تَوبَةٌ . (3) پشيمانى ، يك نوع توبه است . در حديثى از امام على عليه السلام نيز آمده است : النَّدَمُ استِغفارٌ . (4) پشيمانى ، نوعى آمرزش خواهى است . اين سخن ، مبالغه نيست ؛ زيرا ندامت حقيقى ، تصميم بر تكرار نكردن گناه و جبران نمودن گذشته را به دنبال خود دارد . بنا بر اين ، همه حدود ششگانه اى كه در حديث امام على عليه السلام براى استغفار بيان شده است ، (5) با ندامت حقيقى _ كه روح استغفار و توبه است _ همراه است . البتّه اين ، در صورتى است كه انسان براى خود ، طلب مغفرت نمايد ؛ امّا طلب مغفرت براى ديگران (6) تنها به معناى

.


1- .ر . ك : ص 22 ح 2504 .
2- .ر . ك : ص 30 ح 2519 .
3- .كنز العمّال : ج 4 ص 232 ح 10301 . نيز ، ر. ك : ميزان الحكمة با ترجمه فارسى : (توبه / پشيمانى ، نوعى توبه است) .
4- .ر . ك : ص 30 ح 2521 .
5- .ر . ك : ص 19 ح 2496 .
6- .ر . ك : ص 181 (آمرزش خواهى براى ديگران) .

ص: 13

2 . معناى غفران الهى
3 . نقش استغفار در زندگى مادّى و معنوى

آمرزش خواهى براى آنها از خداوند متعال است .

2 . معناى غفران الهىپيش از اين ، روشن شد كه مغفرت به معناى پوشاندن و پوشيده داشتن است ؛ امّا بايد توجّه داشت كه پرده پوشى و پوشانندگى گناهان انسان توسّط خداوند ، نه تنها با گذشت و پوشش بشرى متفاوت است ، بلكه قابل قياس با آن هم نيست . پرده پوشى خداوند متعال نسبت به گناه ، به معناى از بين بردن آثار و تبعات آن است و حتّى خداوند منّان ، در شرايطى ، براى گنهكار ، با تبديل كردن گناهان او به كارهاى نيك ، پرده پوشى مى كند ، چنان كه خداوند متعال با اشاره به شمارى از كسانى كه مرتكب گناهانى بزرگ شده اند و مستحقّ عذاب مضاعف در دوزخ گرديده اند ، مى فرمايد : «إِلَا مَن تَابَ وَ ءَامَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صَ__لِحًا فَأُوْلَئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّ_ئاتِهِمْ حَسَنَ_تٍ وَ كَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا . (1) مگر كسى كه توبه كند و ايمان آورد و كار شايسته كند . پس خداوند ، بدى هاى اينان را به نيكى تبديل مى كند و خدا همواره آمرزنده مهربان است» . پرده پوشى و غفران ، بدين سان ، بالاترين نوع ستّارى و مغفرت است كه فوق تصوّر ماست و تنها از آفريدگار جهان بر مى آيد و بس .

3 . نقش استغفار در زندگى مادّى و معنوىاز منظر قرآن و احاديث اسلامى ، استغفار ، افزون بر پاكسازى گناهان ، شيطان را

.


1- .فرقان : آيه 70 .

ص: 14

از انسان دور مى كند ، دل را جلا مى دهد ، نور علم را در دل جلوه گر مى سازد ، غم و اندوه را از دل مى برد ، به روزى وسعت مى بخشد و در يك جمله ، از انواع آفات مادّى و معنوى پيشگيرى مى نمايد و انواع بركات دنيوى و اُخروى را براى انسان به ارمغان مى آورد . (1) از اين رو ، تكرار اين ذكر با حضور قلب در هر فرصتى كه پيش آيد ، خصوصا لحظات حسّاس و پُربركت (مانند : سحرها ، قنوت نماز وتر ، ثلث آخر شب ، پنجشنبه و جمعه ، پيش از غروب در صحراى عرفات ، روز عيد قربان ، ماه هاى رجب ، شعبان و رمضان) توصيه شده است . (2) ذكر استغفار ، همچنين قبل از خواب ، پس از بيدار شدن ، در آغاز خطبه نماز جمعه ، در كنار مُلتَزَم ، هنگام بالا رفتن از كوه صفا ، و هنگام برخاستن از جا ، هنگام تعريف كردن ديگرى از انسان ، هنگام احساس حسد در خود ، هنگام ديدار و خداحافظى با برادران دينى ، و هنگام حركت براى سفر ، مورد تأكيد قرار گرفته است . (3) نيز هنگام وضو گرفتن ، هنگام حركت به قصد نماز جماعت ، هنگام وارد شدن به مسجد و خارج شدن از آن ، در آغاز نماز ، در اَثناى نماز ، در سجده ، بين دو سجده ، در قنوت ، در تعقيب نمازهاى واجب ، به دنبال تسبيح ، در حج و عمره ، در نماز استسقا ، هنگام زيارت قبر پيامبر صلى الله عليه و آله ، هنگام طواف خانه خدا ، هنگام حركت از عرفات به مَشعَر و از مَشعر به مِنا ، تكرار ذكر استغفار ، توصيه شده است . (4)

.


1- .ر . ك : ص 59 (بركت هاى آمرزش خواهى) .
2- .ر . ك : ص 101 (اوقات مناسب براى آمرزش خواهى) .
3- .ر . ك : ص 133 (مواقع مناسب براى آمرزش خواهى) .
4- .ر . ك : ص 153 (عبادت هايى كه سزاوار است در آنها طلب آمرزش كرد) .

ص: 15

تأمّل در استغفارهاى رسيده از پيامبر خدا و اهل بيت آن بزرگوار _ كه در فصل هشتم آمده است _ به روشنى ، نشان دهنده اهتمام فراوان آنان به اين ذكر سازنده و پُربركت است . (1)

.


1- .ر . ك : ص 241 (آمرزش خواهى هاى رسيده از پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام ) .

ص: 16

الفَصلُ الأَوَّلُ : حقيقة الاستغفار1 / 1حَدُّ الاِستِغفارِتحف العقول عن كميل بن زياد :قُلتُ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، العَبدُ يُصيبُ الذَّنبَ فَيَستَغفِرُ اللّهَ مِنهُ ، فَما حَدُّ الاِستِغفارِ ؟ قالَ : يَابنَ زِيادٍ : التَّوبَةُ ، قُلتُ : بَس (1) ؟ قالَ : لا ، قُلتُ : فَكَيفَ ؟ قالَ : إنَّ العَبدَ إذا أصابَ ذَنبا يَقولُ : «أستَغفِرُ اللّهَ» بِالتَّحريكِ ، قُلتُ : ومَا التَّحريكُ ؟ قالَ : الشَّفَتانِ وَاللِّسانُ ، يُريدُ أن يَتبَعَ ذلِكَ بِالحَقيقَةِ ، قُلتُ : ومَا الحَقيقَةُ ؟ قالَ : تَصديقٌ فِي القَلبِ ، وإضمارُ أن لا يَعودَ إلَى الذَّنبِ الَّذِي استَغفَرَ مِنهُ . قالَ كُمَيلٌ : فَإِذا فَعَلتُ ذلِكَ فَأَنَا مِنَ المُستَغفِرينَ ؟ قالَ : لا . قالَ كُمَيلٌ : فَكَيفَ ذاكَ ؟ قالَ : لِأَ نَّكَ لَم تَبلُغ إلَى الأَصلِ بَعدُ ، قالَ كُمَيلٌ : فَأَصلُ الاِستِغفارِ ما هُوَ ؟ قالَ : الرُّجوعُ إلَى التَّوبَةِ مِنَ الذَّنبِ الَّذِي استَغفَرتَ مِنهُ ، وهِيَ أوَّلُ دَرَجَةِ العابِدينَ ، وتَركُ الذَّنبِ ، وَالاِستِغفارُ اسمٌ واقِعٌ لِمَعانٍ سِتٍّ : أوَّلُها : النَّدَمُ عَلى ما مَضى ، وَالثاني : العَزمُ عَلى تَركِ العَودِ أبَدا ، وَالثّالِثُ : أن تُؤَدِّيَ حُقوقَ المَخلوقينَ الَّتي بَينَكَ وبَينَهُم ، وَالرّابِعُ : أن تُؤَدِّيَ حَقَّ اللّهِ في كُلِّ فَرضٍ ، وَالخامِسُ : أن تُذيبَ اللَّحمَ الَّذي نَبَتَ عَلَى السُّحتِ وَالحَرامِ حَتّى يَرجِعَ الجِلدُ إلى عَظمِهِ ، ثُمَّ تُنشِئَ فيما بَينَهُما لَحما جَديدا ، وَالسّادِسُ : أن تُذيقَ البَدَنَ ألَمَ الطّاعاتِ ، كَما أذَقتَهُ لَذّاتِ المَعاصي . (2)

.


1- .بَسْ بمعنى حسبُ ، ليس بعربي ، وقد صحّحها بعضُ أئمّة اللّغة ، فارسيّة تقولها العامّة (تاج العروس : ج 8 ص 204 «بسس») .
2- .تحف العقول : ص 197 ، بحار الأنوار : ج 6 ص 27 ح 28 .

ص: 17

فصل يكم: حقيقت آمرزش خواهى
1 / 1 معناى آمرزش خواهى

فصل يكم: حقيقت آمرزش خواهى1 / 1معناى آمرزش خواهىتحف العقول_ به نقل از كميل بن زياد _: گفتم : اى امير مؤمنان! بنده ، گناه مى كند و براى آن از خدا آمرزش مى طلبد . معناى آمرزش خواهى چيست؟ فرمود : «توبه، اى پسر زياد!» . گفتم : همين و بس؟ فرمود : «نه» . گفتم : پس چه؟ فرمود : «بنده ، هرگاه گناهى كند ، بگويد : از خدا آمرزش مى خواهم با جنبانيدن» . گفتم : جنبانيدن چه؟ فرمود : «لب ها و زبان ، و قصدش اين باشد كه آن را به حقيقت بپيونداند» . گفتم : حقيقت چيست؟ فرمود : «باور داشتن در دل و تصميم گرفتن بر اين كه گناهى را كه از آن آمرزش خواسته است ، ديگر تكرار نكند» . كميل [مى گويد كه] گفت[م] : اگر چنين كردم ، آن گاه ، من از آمرزش خواهان هستم؟ فرمود : «نه» . كميل [مى گويد كه] گفت[م] : چرا؟ فرمود : «چون هنوز به اصل [آمرزش خواهى] نرسيده اى . كميل [مى گويد كه] گفت[م] : اصل آمرزش خواهى چيست؟ فرمود : «روى آوردن به توبه از گناهى كه از آن ، آمرزش خواسته اى و اين ، نخستين درجه عبادت پيشگان و ترك كردن گناه است . آمرزش خواهى ، نامى است داراى شش معنا : اوّل ، پشيمانى از گذشته ؛ دوم ، تصميم بر اين كه ديگر ، هرگز بدان گناه برنگردى ؛ سوم ، اين كه حقوق هر مخلوقى را كه برگردن توست ، اداكنى ؛ چهارم ، اين كه حقّ خدا را در هر واجبى به جا آورى ؛ پنجم ، اين كه گوشتى را كه از ناروا و حرام بر تنت روييده است ، آب كنى ، چندان كه پوست به استخوان بچسبد و سپس ، گوشت تازه ميان آنها بِرويد ؛ و ششم ، اين كه رنج طاعات را به بدنت بچشانى ، چنان كه لذّت گناهان را به آن چشانده اى» .

.

ص: 18

الإمام عليّ عليه السلام_ لِقائِلٍ قالَ بِحَضرَتِهِ : أستَغفِرُ اللّهَ _: ثَكِلَتكَ اُمُّكَ ، أتَدري مَا الاِستِغفارُ ؟ الاِستِغفارُ دَرَجَةُ العِلِّيّينَ . وهُوَ اسمٌ واقِعٌ عَلى سِتَّةِ مَعانٍ : أوَّلُها : النَّدَمُ عَلى ما مَضى . وَالثّاني : العَزمُ عَلى تَركِ العَودِ إلَيهِ أبَدا . وَالثّالِثُ : أن تُؤَدِّيَ إلَى المَخلوقينَ حُقوقَهُم حَتّى تَلقَى اللّهَ أملَسَ لَيسَ عَلَيكَ تَبِعَةٌ . وَالرّابِعُ : أن تَعمِدَ إلى كُلِّ فَريضَةٍ عَلَيكَ ضَيَّعتَها فَتُؤَدِّيَ حَقَّها . وَالخامِسُ : أن تَعمِدَ إلَى اللَّحمِ الَّذي نَبَتَ عَلَى السُّحتِ فَتُذيبَهُ بِالأَحزانِ حَتّى تُلصِقَ الجِلدَ بِالعَظمِ ، ويَنشَأَ بَينَهُما لَحمٌ جَديدٌ . وَالسّادِسُ : أن تُذيقَ الجِسمَ ألَمَ الطّاعَةِ ، كَما أذَقتَهُ حَلاوَةَ المَعصِيَةِ . فَعِندَ ذلِكَ تَقولُ : أستَغفِرُ اللّهَ . (1)

.


1- .نهج البلاغة : الحكمة 417 ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 91 ح 2258 ، فلاح السائل : ص 350 ح 233 نحوه ، روضة الواعظين : ص 525 ، بحار الأنوار : ج 6 ص 36 ح 59 .

ص: 19

امام على عليه السلام_ به گوينده اى كه در حضور ايشان گفت : از خدا آمرزش مى خواهم _: مادرت به عزايت بنشيند! آيا مى دانى آمرزش خواهى چيست؟ آمرزش خواهى ، درجه بلندپايگان است ، و آن ، نامى است كه متضمّن شش معناست : اوّل ، پشيمانى از گذشته ؛ دوم ، تصميم بر اين كه ديگر ، هرگز به گناه باز نگردى ؛ سوم ، اين كه حقوق مردمان را به آنان ادا كنى ، به طورى كه خداوند را در حالى ديدار كنى كه كاملاً پاك باشى و هيچ حقّى از مردم برگردنت نباشد ؛ چهارم ، اين كه هر وظيفه [و واجبى] را كه فرو گذارده اى ، حقّ آن را به جا آورى . پنجم ، اين كه گوشتى را كه از حرام [بر تنت] روييده است ، با غم و اندوه ها آب كنى تا جايى كه پوست به استخوان بچسبد و دوباره ، گوشتى تازه ميانشان بِرويد . و ششم ، اين كه درد [و رنج] طاعت را به تن بچشانى ، همچنان كه شيرينى گناه را به آن چشانده اى . در اين هنگام ، بگو : از خدا آمرزش مى خواهم » .

.

ص: 20

1 / 2ذَمُّ الاِستِغفارِ بِلا حَقيقَةٍرسول اللّه صلى الله عليه و آله :المُستَغفِرُ بِاللِّسانِ دونَ القَلبِ كَالمُستَهزِئِ بِرَبِّهِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :التّائِبُ مِنَ الذَّنبِ كَمَن لا ذَنبَ لَهُ ، وَالمُستَغفِرُ مِنَ الذَّنبِ وهُوَ مُقيمٌ عَلَيهِ كَالمُستَهزِئِ بِرَبِّهِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :... المُستَغفِرُ مِنَ الذَّنبِ وهُوَ مُقيمٌ عَلَيهِ كَالمُستَهزِئِ بِرَبِّهِ ، وإنَّ الرَّجُلَ إذا قالَ : أستَغفِرُكَ وأتوبُ إلَيكَ ، ثُمَّ عادَ فَقالَها ، ثُمَّ عادَ _ ثَلاثَ مَرّاتٍ _ كُتِبَ فِي الرّابِعَةِ مِنَ الكَذّابينَ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله_ فيما أوصى بِهِ عَلِيّا عليه السلام _: وأن لا تُصِرَّ عَلَى الذُّنوبِ مَعَ الاِستِغفارِ ، فَتَكونَ كَالمُستَهزِئِ بِاللّهِ وآياتِهِ ورُسُلِهِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :يُؤتى بِعِصابَةٍ مِن اُمَّتي يَومَ القِيامَةِ _ وهُمُ القُرّاءُ _ فَيُقالُ لَهُم : مَن كُنتُم تَعبُدونَ ؟ قالوا : إيّاكَ رَبَّنا ، قالَ : فَمَن كُنتُم تَسأَلونَ ؟ قالوا : إيّاكَ رَبَّنا ، قالَ : فَمَن كُنتُم تَستَغفِرونَ ؟ قالوا : إيّاكَ رَبَّنا ، فَيَقولُ عز و جل : كَذَبتُم ، عَبَدتُموني بِالكَلامِ ، وَاستَغفَرتُموني بِالأَلسُنِ ، وفَرَرتُم مِنّي بِالقُلوبِ ؛ فَيُنظَمونَ في سِلسِلَةٍ ثُمَّ يُطافُ بِهِم عَلى رُؤوسِ الخَلائِقِ فَيُقالُ : هؤُلاءِ كَذّابو اُمَّةِ مُحَمَّدٍ . (5)

.


1- .ربيع الأبرار : ج 1 ص 738 .
2- .شعب الإيمان : ج 5 ص 436 ح 7178 ، تاريخ دمشق : ج 54 ص 72 ح 11360 كلاهما عن ابن عبّاس ، كنز العمّال : ج 4 ص 208 ح 10176 ؛ الكافي : ج 2 ص 435 ح 10 عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 90 ح 2253 عن الإمام الصادق عليه السلام وليس فيهما «بربّه» ، عدّة الداعي : ص 250 عن الإمام الرضا عليه السلام وليس فيه صدره ، بحار الأنوار : ج 93 ص 281 ح 22 .
3- .تنبيه الخواطر : ج 2 ص 223 ؛ الفردوس : ج 1 ص 287 ح 1125 نحوه وليس فيه صدره ، كنز العمّال : ج 4 ص 228 ح 10290 .
4- .الخصال : ص 543 ح 19 عن إسماعيل بن الفضل الهاشمي وإسماعيل بن أبي زياد عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : ج 2 ص 155 ح 7 .
5- .كنز العمّال : ج 10 ص 271 ح 29418 نقلاً عن أبي الشيخ في كتاب الثواب عن أبان .

ص: 21

1 / 2 نكوهش آمرزش خواهى غير حقيقى

1 / 2نكوهش آمرزش خواهى غير حقيقىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :كسى كه [تنها] با زبان آمرزش خواهد ، نه با دل ، همانند كسى است كه پروردگارش را ريشخند كرده باشد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :توبه كننده از گناه ، مانند كسى است كه اصلاً گناه نكرده باشد ، و كسى كه از گناه ، آمرزش خواهد ، امّا همچنان بر آن گناه بمانَد ، چونان كسى است كه پروردگارش را ريشخند كند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :... كسى كه از گناه ، آمرزش خواهد ، امّا همچنان بر آن گناه پاى فشارد ، همانند كسى است كه پروردگارش را ريشخند كند . هرگاه شخص بگويد : از خدا آمرزش مى خواهم و به درگاه او توبه مى كنم و دوباره گناه كند و باز ، تا سه بار همان جمله را بگويد ، در بار چهارم از دروغگويان قلمداد مى شود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ از سفارش هاى ايشان به على عليه السلام _: ديگر اين كه با وجود آمرزش خواهى ، بر گناهان پافشارى نكنى ؛ زيرا در اين صورت ، همانند كسى خواهى بود كه خدا و آيات او و پيامبرانش را ريشخند كند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در روز رستاخيز ، گروهى از امّت من (يعنى قاريان) را مى آورند و به آنان گفته مى شود : شما چه كسى را مى پرستيديد؟ . آنان گويند : تو را ، اى پروردگار ما! خداوند به آنان مى فرمايد : از چه كسى درخواست مى كرديد؟ ؛ مى گويند : از تو ، اى پروردگار ما! خداوند مى فرمايد : از چه كسى آمرزش مى طلبيديد؟ . مى گويند : از تو ، اى پروردگار ما! خداوند عز و جل مى فرمايد : دروغ مى گوييد . شما در حرف ، مرا پرستيديد و به زبان ، از من آمرزش طلبيديد ؛ امّا با دل از من گريختيد . در اين هنگام ، آنان را به زنجير مى كِشند و در برابر خلايق مى چرخانند و گفته مى شود : اينان ، دروغگويان امّت محمّدند » .

.

ص: 22

الإمام عليّ عليه السلام :الاِستِغفارُ مَعَ الإِصرارِ ذُنوبٌ مُجَدَّدَةٌ . (1)

عنه عليه السلام :مِنَ الغِرَّةِ بِاللّهِ أن يُصِرَّ العَبدُ (2) عَلَى المَعصِيَةِ ، ويَتَمَنّى عَلَى اللّهِ المَغفِرَةَ . (3)

الإمام الرضا عليه السلام :سَبعَةُ أشياءَ بِغَيرِ سَبعَةِ أشياءَ مِنَ الاِستِهزاءِ : مَنِ استَغفَرَ بِلِسانِهِ ولَم يَندَم فَقَدِ استَهزَأَ بِنَفسِهِ ... . (4)

.


1- .تحف العقول : ص 223 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 63 ح 150 .
2- .في المصدر : «إنّ من العزّة باللّه أن يصبر ...» ، والتصويب من بحار الأنوار والمصادر الاُخرى .
3- .الأمالي للطوسي : ص 580 ح 1200 عن عبد اللّه بن محمّد بن عبيد عن الإمام الهادي عن آبائه عن الإمام الصادق عليهم السلام ، تنبيه الخواطر : ج 1 ص 51 وص 72 ، أعلام الدين : ص 210 ، غرر الحكم : ح 9404 ، بحار الأنوار : ج 71 ص 188 ح 52 ؛ دستور معالم الحكم : ص 25 .
4- .كنز الفوائد : ج 1 ص 330 عن أيّوب بن نوح ، معدن الجواهر : ص 59 نحوه ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 110 وفيهما بزيادة «بقلبه» بعد «يندم» ، بحار الأنوار : ج 78 ص 356 ح 11 .

ص: 23

امام على عليه السلام :آمرزش خواستن با وجود ادامه دادن [برگناه] ، گناهانى نو شونده اند .

امام على عليه السلام :از گستاخى [و بى توجّهى] به خداست كه بنده ، بر گناه و نافرمانى او پاى فشارد و [با اين حال ]توقّع آمرزش از خدا داشته باشد .

امام رضا عليه السلام :هفت چيز ، بدون هفت چيز ، نشانه ريشخند كردن است : كسى كه به زبانش آمرزش بطلبد ، ولى [از گناهش] پشيمان نباشد ، در واقع ، خود را ريشخند كرده است ... .

.

ص: 24

الفَصلُ الثّاني : الحثّ على الاستغفار والتّحذير من تركه2 / 1الحَثُّ عَلَى الاِستِغفارِالكتاب«وَ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّى رَحِيمٌ وَدُودٌ» . (1)

«وَ اسْتَغْفِرُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيم» . (2)

«قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَىَّ أَنَّمَا إِلَ_هُكُمْ إِلَ_هٌ وَ حِدٌ فَاسْتَقِيمُواْ إِلَيْهِ وَ اسْتَغْفِرُوهُ وَ وَيْلٌ لِّلْمُشْرِكِينَ» . (3)

«فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ بِالْعَشِىِّ وَ الْاءِبْكَ_رِ» . (4)

«إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ * وَ رَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِى دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا * فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابَا» . (5)

.


1- .هود : 90 .
2- .المزّمّل : 20 .
3- .فصّلت : 6 .
4- .غافر : 55 .
5- .النصر : 1 _ 3 .

ص: 25

فصل دوم: تشويق به آمرزش خواهى و برحذر داشتن از وا نهادن آن
2 / 1 تشويق به آمرزش خواهى

فصل دوم: تشويق به آمرزش خواهى و برحذر داشتن از وا نهادن آن2 / 1تشويق به آمرزش خواهىقرآن«و از پروردگارتان آمرزش بخواهيد، سپس به سوى او بازگرديد، كه پروردگار من ، مهربان و دوستدار است» .

«و از خدا آمرزش بخواهيد، كه خدا آمرزگار و مهربان است» .

«بگو : من هم بشرى مانند شما هستم كه به من ، وحى مى شود ، كه معبود شما در حقيقت ، معبودى يكتاست . پس به سوى او بِايستيد و از او آمرزش بخواهيد ؛ و واى بر مشركان» .

«پس شكيبا باش كه وعده خدا ، راست است ، و براى گناهت آمرزش بخواه و در شامگاهان و بامدادان ، پروردگارت را به پاكى بستاى» .

«هرگاه يارى خدا و پيروزى فرا رسد . و كسان را مى بينى كه گروه گروه ، به دين خدا درمى آيند. پس پروردگارت را به پاكى بستاى و از او آمرزش بخواه كه او توبه پذير است».

.

ص: 26

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ مِن وَصِيَّتِهِ لِعَلِيٍّ عليه السلام _: وعَلَيكَ بِالاِستِغفارِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله_ أيضا _: وعَلَيكَ بِالاِستِغفارِ فَإِنَّهَا المَنجاةُ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :عَوِّدوا ألسِنَتَكُمُ الاِستِغفارَ ، فَإِنَّ اللّهَ لَم يُعَلِّمكُمُ الاِستِغفارَ إلّا وهُوَ يُريدُ أن يَغفِرَ لَكُم . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :إنِ استَطَعتُم أن تُكثِروا مِنَ الاِستِغفارِ فَافعَلوا ، فَإِنَّهُ لَيسَ شَيءٌ أنجَحَ عِندَ اللّهِ ولا أحَبَّ إلَيهِ مِنهُ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :إذا ماتَ أحَدُكُم فَقَد قامَت قِيامَتُهُ ، فَاعبُدُوا اللّهَ كَأَنَّكُم تَرَونَهُ ، وَاستَغفِروهُ كُلَّ ساعَةٍ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن أحَبَّ أن تَسُرَّهُ صَحيفَتُهُ ، فَليُكثِر فيها مِنَ الاِستِغفارِ . (6)

عنه صلى الله عليه و آله :الاِستِغفارُ فِي الصَّحيفَةِ يَتَلَألَأُ نورا . (7)

.


1- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 361 ح 5762 عن حمّاد بن عمرو وأنس بن محمّد عن أبيه جميعا عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 326 ح 2656 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، كنز العمّال : ج 2 ص 258 ح 3966 .
2- .الجعفريّات : ص 186 ، النوادر للراوندي : ص 92 ح 29 كلاهما عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام ، الدعوات : ص 227 ح 629 ، جامع الأحاديث للقمّي : ص 86 وفيه «ممحاة» بدل «منجاة» ، بحار الأنوار : ج 69 ص 403 ح 105 .
3- .تاريخ بغداد : ج 14 ص 206 عن سلمان ؛ الدعوات : ص 31 ح 64 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 283 ح 30 .
4- .كنز العمّال : ج 1 ص 477 ح 2080 نقلاً عن الحكيم عن أبي الدرداء .
5- .الفردوس : ج 1 ص 285 ح 1117 ، كنز العمّال : ج 15 ص 686 ح 42748 نقلاً عن ابن لال في مكارم الأخلاق وكلاهما عن أنس .
6- .المعجم الأوسط : ج 1 ص 256 ح 839 ، الدعاء للطبراني : ص 506 ح 1787 ، شعب الإيمان : ج 1 ص 441 ح 648 كلّها عن الزبير بن العوّام ، كنز العمّال : ج 1 ص 475 ح 2065 .
7- .الفردوس : ج 1 ص 124 ح 429 عن معاوية بن حيدة ، تاريخ دمشق : ج 22 ص 177 ح 4911 عن بهز بن حكيم عن أبيه عن جدّه ، كنز العمّال : ج 1 ص 475 ح 2064 .

ص: 27

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در سفارش به على عليه السلام _: بر تو باد آمرزش خواهى!

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بر تو باد آمرزش خواهى؛ زيرا آن ، وسيله نجات است!

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :زبان هايتان را به آمرزش خواهى عادت دهيد؛ زيرا خداوند ، آمرزش خواهى را به شما نياموخت ، مگر براى اين كه مى خواهد شما را بيامرزد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اگر توانستيد بسيار آمرزش خواهى كنيد، چنين كنيد؛ زيرا در نزد خداوند ، چيزى مؤثّرتر و دوست داشتنى تر از آن نيست.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هرگاه يكى از شما بميرد ، [همان دم] قيامتش برپا مى شود . پس خدا را چنان بپرستيد كه گويى او را مى بينيد و هر دَم ، از او آمرزش بطلبيد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هركس دوست دارد كه نامه اعمالش او را خوش حال گرداند، پس بر آمرزش خواهى در آن بيفزايد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آمرزش خواهى ، در نامه اعمال ، چون نور مى درخشد.

.

ص: 28

عنه صلى الله عليه و آله :عَلَيكُم بِلا إلهَ إلَا اللّهُ وَالاِستِغفارِ ، فَأَكثِروا مِنهُما ؛ فَإِنَّ إبليسَ قالَ : أهلَكتُ النّاسَ بِالذُّنوبِ فَأَهلَكوني بِلا إلهَ إلَا اللّهُ وَالاِستِغفارِ ، فَلَمّا رَأَيتُ ذلِكَ ، أهلَكتُهُم بِالأَهواءِ ، وهُم يَحسَبونَ أنَّهُم مُهتَدونَ . (1)

مجمع الزوائد عن أنس :جاءَ رَجُلٌ إلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، إنّي أذنَبتُ ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : إذا أذنَبتَ فَاستَغفِر رَبَّكَ ، قالَ : فَإِنّي أستَغفِرُهُ ثُمَّ أعودُ فَاُذنِبُ ، قالَ : فَإِذا أذنَبتَ فَعُد فَاستَغفِر رَبَّكَ ، قالَ : فَإِنّي أستَغفِرُ ثُمَّ أعودُ فَاُذنِبُ ، قالَ : إذا أذنَبتَ فَعُد فَاستَغفِر رَبَّكَ ، فَقالَها فِي الرّابِعَةِ ، فَقالَ : إذا أذنَبتَ فَاستَغفِر رَبَّكَ حَتّى يَكونَ الشَّيطانُ هُوَ المَخسورُ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :عَجِبتُ لِمَن يَقنَطُ ومَعَهُ الاِستِغفارُ . (3)

الدعوات :قالَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام : العَجَبُ لِمَن يَهلِكُ وَالنَّجاةُ مَعَهُ ، قيلَ : وما هِيَ ؟ قالَ : الاِستِغفارُ . (4)

الإمام عليّ عليه السلام :الاِستِغفارُ أعظَمُ جَزاءً وأسرَعُ مَثوبَةً . (5)

عنه عليه السلام_ مِن مَواعِظِهِ عليه السلام _: أطِعِ اللّهَ سُبحانَهُ في كُلِّ حالٍ ، ولا تُخلِ قَلبَكَ مِن خَوفِهِ ورَجائِهِ طَرفَةَ عَينٍ ، وَالزَمِ الاِستِغفارَ . (6)

.


1- .مسند أبي يعلى : ج 1 ص 99 ح 131 ، السنّة لابن أبي عاصم : ج 1 ص 9 ح 7 ، الفردوس : ج 3 ص 15 ح 4019 كلاهما بزيادة «فلا يستغفرون» في آخره وكلّها عن أبي بكر ، كنز العمّال : ج 1 ص 420 ح 1792 .
2- .مجمع الزوائد : ج 10 ص 332 ح 17532 نقلاً عن البزّار ، الدعاء للطبراني : ص 504 ح 1782 ، تفسير ابن كثير : ج 2 ص 105 كلاهما نحوه وفيهما «المحسور» بدل «المخسور» .
3- .نهج البلاغة : الحكمة 87 ، غرر الحكم : ح 6258 نحوه ، بحار الأنوار : ج 93 ص 284 ح 31 .
4- .الدعوات : ص 31 ح 65 ، الأمالي للطوسي : ص 88 ح 134 وفيه «الممحاة» بدل «النجاة» ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 89 ح 2245 وفيهما «يقنط» بدل «يهلك» ، بحار الأنوار : ج 93 ص 283 ح 30 ؛ كنز العمّال : ج 2 ص 258 ح 3965 نقلاً عن الدينوري .
5- .غرر الحكم : ح 1496 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 28 ح 368 وفيه «أجرا» بدل «جزاءً» .
6- .غرر الحكم : ح 2443 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 86 ح 2060 .

ص: 29

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بر شما باد گفتن «لا إله إلّا اللّه » و طلبِ آمرزش . اين دو را بسيار بگوييد؛ زيرا ابليس گفت: من ، مردم را با گناهان نابود كردم و آنان با «لا إله إلّا اللّه » و طلب آمرزش ، مرا نابود كردند. پس چون چنين ديدم ، آنان را با هوا و هوس نابود كردم ، در حالى كه گمان مى كنند در راه راست هستند.

مجمع الزوائد_ به نقل از اَ نَس _: مردى نزد پيامبر خدا آمد و گفت: اى پيامبر خدا! من مرتكب گناه شده ام. پيامبر خدا فرمود: «هرگاه گناهى كردى ، از پروردگارت طلب آمرزش كن». مرد گفت: من از او طلب آمرزش مى كنم ، امّا دوباره مرتكب گناه مى شوم. فرمود: «چون دوباره گناه كردى ، دوباره از پروردگارت طلب آمرزش كن». مرد گفت: طلب آمرزش مى كنم ؛ ولى باز هم گناه مى كنم. فرمود: «چون گناه كردى ، باز هم از پروردگارت طلب آمرزش كن» . مرد بار چهارم همان جمله را گفت . پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «چون گناه كردى ، باز از پروردگارت طلب آمرزش كن ، چندان كه [سرانجام] شيطان ، بازنده [و مأيوس] (/ گم و گور) شود» .

امام على عليه السلام :در شگفتم از كسى كه آمرزش خواهى را دارد و با اين حال ، نوميد مى شود!

الدعوات :امير مؤمنان عليه السلام فرمود : «تعجّب است از كسى كه [وسيله] نجات را با خود دارد و با اين حال ، نابود مى شود». گفته شد: آن وسيله نجات چيست؟ فرمود: «آمرزش خواهى» .

امام على عليه السلام :آمرزش خواهى، بزرگ ترين و سريع ترين پاداش را در پى دارد.

امام على عليه السلام :از اندرزهاى ايشان _ : خداوند سبحان را در همه حال ، اطاعت كن و يك چشم به هم زدن ، دل خود را از بيم و اميد او تهى مدار، و پيوسته آمرزش بخواه.

.

ص: 30

عنه عليه السلام :ثَلاثٌ يُبلِغنَ بِالعَبدِ رِضوانَ اللّهِ : كَثرَةُ الاِستِغفارِ ، وخَفضُ الجانِبِ ، وكَثرَةُ الصَّدَقَةِ . (1)

عنه عليه السلام :التَّوبَةُ عَلى أربَعِ دَعائِمَ : نَدَمٍ بِالقَلبِ ، وَاستِغفارٍ بِاللِّسانِ وعَمَلٍ بِالجَوارِحِ ، وعَزمٍ أن لا يَعودَ . (2)

تحف العقول :قيلَ لَهُ [ لِلإِمامِ عَلِيٍّ عليه السلام ] : مَا التَّوبَةُ النَّصوحُ ؟ فَقالَ عليه السلام : نَدَمٌ بِالقَلبِ ، وَاستِغفارٌ بِاللِّسانِ ، وَالقَصدُ عَلى أن لا يَعودَ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام :النَّدَمُ استِغفارٌ . (4)

الإمام زين العابدين عليه السلام_ في ذِكرِ أحوالِ أبيهِ لَيلَةَ عاشوراءَ _: رَجَعَ عليه السلام إلى مَكانِهِ ، فَقامَ اللَّيلَ كُلَّهُ يُصَلّي ويَستَغفِرُ ويَدعو ويَتَضَرَّعُ ، وقامَ أصحابُهُ كَذلِكَ يُصَلّونَ ويَدعونَ ويَستَغفِرونَ . (5)

الإمام الباقر عليه السلام_ في وَصِيَّتِهِ عليه السلام لِجابِرِ بنِ يَزيدَ الجُعفِيِّ _: وَاستَرجِع سالِفَ الذُّنوبِ بِشِدَّةِ النَّدَمِ وكَثرَةِ الاِستِغفارِ ، وتَعَرَّض لِلرَّحمَةِ وعَفوِ اللّهِ بِحُسنِ المُراجَعَةِ ، وَاستَعِن عَلى حُسنِ المُراجَعَةِ بِخالِصِ الدُّعاءِ وَالمُناجاةِ فِي الظُّلَمِ . (6)

الإمام الصادق عليه السلام_ في ذِكرِ جُنودِ العَقلِ وَالجَهلِ _: ... وَالتَّوبَةُ وضِدُّهَا الإِصرارُ ، وَالاِستِغفارُ وضِدُّهُ الاِغتِرارُ . (7)

.


1- .كشف الغمّة : ج 3 ص 139 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 81 ح 74 .
2- .كشف الغمّة : ج 3 ص 139 ، غرر الحكم : ح 2072 نحوه ، بحار الأنوار : ج 78 ص 81 ح 74 .
3- .تحف العقول : ص 210 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 48 ح 66 .
4- .غرر الحكم : ح 178 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 60 ح 1539 .
5- .الإرشاد : ج 2 ص 94 ، إعلام الورى : ج 1 ص 457 ، بحار الأنوار : ج 45 ص 3 .
6- .تحف العقول : ص 285 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 164 ح 1 .
7- .الكافي : ج 1 ص 22 ح 14 ، الخصال : ص 591 ح 13 ، علل الشرايع : ص 115 ح 10 ، المحاسن : ج 1 ص 314 ح 620 كلّها عن سماعة بن مهران ، بحار الأنوار : ج 1 ص 111 ح 7 .

ص: 31

امام على عليه السلام :سه چيز است كه بنده را به خشنودى خدا مى رساند: بسيار آمرزش خواستن، فروتن بودن، و بسيار صدقه دادن.

امام على عليه السلام :توبه ، بر چهار ستونْ استوار است: پشيمانى در دل، آمرزش خواهى به زبان، تحقّق بخشيدن [به آن ]در عمل، و تصميم گرفتن به تكرار نكردن [گناه].

تحف العقول :به امام على عليه السلام گفته شد: توبه خالص (نصوح) چيست؟ فرمود: «پشيمانى در دل، آمرزش خواهى به زبان، و تصميم بر باز نگشتن [به گناه]» .

امام على عليه السلام :پشيمانى [از گناه] ، همان آمرزش خواهى است.

امام زين العابدين عليه السلام_ در بيان احوال پدرش امام حسين عليه السلام در شب عاشورا _: به جاى خويش باز گشت و سراسر شب را به نماز و آمرزش خواهى و دعا و زارى پرداخت، و يارانش نيز نماز مى خواندند و دعا مى كردند و آمرزش مى خواستند.

امام باقر عليه السلام_ در سفارش به جابربن يزيد جُعْفى _: و از گناهان گذشته ات، در نهايتِ پشيمانى و با آمرزش خواهى بسيار، دست بردار و با بازگشت درست [از گناهان ]خود را در معرض رحمت و بخشايش خداوند قرار ده و براى بازگشت درست، از دعاى خالصانه و راز و نياز در دلِ تاريكى ها[ى شب] ، كمك بگير.

امام صادق عليه السلام_ در بيان لشكريان خِرد و نادانى _: توبه و ضدّ آن ، كه پافشارى [بر گناه] است، و آمرزش خواهى و ضدّ آن ، كه غفلت زدگى است.

.

ص: 32

عنه عليه السلام :إذا أحسَنتُم فَاحمَدُوا اللّهَ ، وإذا أسَأتُم فَاستَغفِرُوا اللّهَ . (1)

عنه عليه السلام_ مِن وَصِيَّتِهِ لِعَبدِ اللّهِ بنِ جُندَبٍ _: يَابنَ جُندَبٍ ، حَقٌّ عَلى كُلِّ مُسلِمٍ يَعرِفُنا أن يَعرِضَ عَمَلَهُ في كُلِّ يَومٍ ولَيلَةٍ عَلى نَفسِهِ ، فَيَكونَ مُحاسِبَ نَفسِهِ ، فَإِن رَأى حَسَنَةً استَزادَ مِنها ، وإن رَأى سَيِّئَةً استَغفَرَ مِنها ؛ لِئَلّا يَخزى يَومَ القِيامَةِ . (2)

عنه عليه السلام :ثَلاثٌ لا يَضُرُّ مَعَهُنَّ شَيءٌ : الدُّعاءُ عِندَ الكَربِ ، وَالاِستِغفارُ عِندَ الذَّنبِ ، وَالشُّكرُ عِندَ النِّعمَةِ . (3)

الإمام العسكري عليه السلام_ مِن دُعائِهِ فِي الصَّباحِ _: وأعِنّي عَلَى استِغفارِكَ وَاستِقالَتِكَ ، قَبلَ أن يَفنَى الأَجَلُ ، ويَنقَطِعَ الأَمَلُ . (4)

2 / 2الحَثُّ عَلى كَثرَةِ الاِستِغفارِأ _ كَثرَةُ استِغفارِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آلهالسنن الكبرى للنسائي عن أبي هريرة :ما رَأَيتُ أحَدا أكثَرَ أن يَقولَ : «أستَغفِرُ اللّهَ وأتوبُ إلَيهِ» مِن رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله . (5)

.


1- .مشكاة الأنوار : ص 66 ح 95 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 213 ح 17 .
2- .تحف العقول : ص 301 ، إرشاد القلوب : ص 182 عن أبي الحسن عليه السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 78 ص 279 ح 1 .
3- .الكافي : ج 2 ص 95 ح 7 ، الأمالي للطوسي : ص 204 ح 349 كلاهما عن عبيد اللّه بن الوليد ، إرشاد القلوب : ص 84 ، أعلام الدين : ص 119 عن محمّد بن أبي زينب وليس فيه صدره وزاد في آخره «من أخلاق المؤمنين» ، بحار الأنوار : ج 93 ص 289 ح 6 .
4- .مُهَج الدعوات : ص 333 ، المصباح للكفعمي : ص 115 ، البلد الأمين : ص 61 وفيهما «العمل» بدل «الأمل» ، بحار الأنوار : ج 86 ص 176 ح 45 .
5- .السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 118 ح 10288 ، صحيح ابن حبّان : ج 3 ص 207 ح 928 ، مسند الشاميّين : ج 1 ص 169 ح 284 ، عمل اليوم والليلة لابن السني : ص 130 ح 363 ، تاريخ دمشق : ج 16 ص 120 كلّها عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 2 ص 261 ح 3970 .

ص: 33

2 / 2 تشويق به آمرزش خواهى بسيار
الف _ بسيار آمرزش خواستن پيامبر صلى الله عليه و آله

امام صادق عليه السلام :هرگاه كار نيكى كرديد ، خدا را ستايش گوييد، و هرگاه كار بد [و گناهى] كرديد ، از خدا آمرزش بخواهيد.

امام صادق عليه السلام_ ايشان به عبد اللّه بن جندب _: اى پسر جندب! بر هر مسلمانى كه به ما اعتقاد دارد ، لازم است كه در روز و شب ، كردار خود را بر خويشتن عرضه كند و حسابرسِ خود باشد. اگر نيكى ديد ، بر آن بيفزايد و اگر كردار بدى از خود مشاهده كرد ، از آن آمرزش بخواهد تا در روز رستاخيز ، سرافكنده نشود.

امام صادق عليه السلام :سه چيز است كه با وجود آنها ، هيچ چيز گزندى نمى رساند: دعا كردن در هنگام رنج [و گرفتارى] ، آمرزش خواستن در هنگام گناه، و سپاس گزارى در هنگام برخوردارى از نعمت.

امام عسكرى عليه السلام_ از دعاى ايشان در صبحگاه _: كمكم فرما تا از تو آمرزش و پوزش بخواهم ، پيش از آن كه عمر به سرآيد و اميد ، قطع شود.

2 / 2تشويق به آمرزش خواهى بسيارالف _ بسيار آمرزش خواستن پيامبر صلى الله عليه و آلهالسنن الكبرى، نسائى_ به نقل از ابوهُرَيره _: هيچ كس را نديدم كه بيشتر از پيامبر خدا بگويد: «از خدا آمرزش مى طلبم و به درگاه او ، توبه مى كنم».

.

ص: 34

صحيح البخاري عن عائشة :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يُكثِرُ أن يَقولَ في رُكوعِهِ وسُجودِهِ : سُبحانَكَ اللّهُمَّ رَبَّنا وبِحَمدِكَ ، اللّهُمَّ اغفِر لي . (1)

صحيح مسلم عن عائشة :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يُكثِرُ أن يَقولَ قَبلَ أن يَموتَ : سُبحانَكَ وبِحَمدِكَ ، أستَغفِرُكَ وأتوبُ إلَيكَ . (2)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنّي لَأَستَغفِرُ اللّهَ فِي اليَومِ سَبعينَ مَرَّةً . (3)

الكافي عن الحارث بن المغيرة عن الإمام الصادق عليه السلام :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَستَغفِرُ اللّهَ عز و جلفي كُلِّ يَومٍ سَبعينَ مَرَّةً ، ويَتوبُ إلَى اللّهِ عز و جل سَبعينَ مَرَّةً . قالَ : قُلتُ : كانَ يَقولُ : أستَغفِرُ اللّهَ وأتوبُ إلَيهِ ؟ قالَ : كانَ يَقولُ : «أستَغفِرُ اللّهَ ، أستَغفِرُ اللّهَ» سَبعينَ مَرَّةً ، ويَقولُ : «وأتوبُ إلَى اللّهِ ، وأتوبُ إلَى اللّهِ» سَبعينَ مَرَّةً . (4)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :وَاللّهِ ، إنّي لَأَستَغفِرُ اللّهَ وأتوبُ إلَيهِ فِي اليَومِ أكثَرَ مِن سَبعينَ مَرَّةً . (5)

.


1- .صحيح البخاري : ج 4 ص 1901 ح 4684 ، صحيح مسلم : ج 1 ص 350 ح 217 ، سنن أبي داوود : ج 1 ص 232 ح 877 ، سنن ابن ماجة : ج 1 ص 287 ح 889 ، مسند ابن حنبل : ج 9 ص 293 ح 24218 ، كنز العمّال : ج 8 ص 226 ح 22670 .
2- .صحيح مسلم : ج 1 ص 351 ح 218 ، المعجم الصغير : ج 1 ص 241 عن اُمّ سلمة ، تفسير الطبري : ج 15 الجزء 30 ص 334 ، مسند إسحاق بن راهويه : ج 3 ص 807 ح 1442 ، كنز العمّال : ج 2 ص 561 ح 4731 .
3- .سنن الترمذي : ج 5 ص 383 ح 3259 ، شعب الإيمان : ج 1 ص 438 ح 638 كلاهما عن أبي هريرة ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1254 ح 3816 عن أبي موسى وزاد فيه «وأتوب إليه» بعد «لأستغفر اللّه » ، الدعاء للطبراني : ص 515 ح 1836 عن أنس ، كنز العمّال : ج 1 ص 477 ح 2077 .
4- .الكافي : ج 2 ص 505 ح 5 ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 92 ح 2260 ، الزهد للحسين بن سعيد : ص 73 ح 195 ، عدّة الداعي : ص 250 كلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 86 ص 297 ح 58 .
5- .صحيح البخاري : ج 5 ص 2324 ح 5948 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 123 ح 7798 ، شعب الإيمان : ج 5 ص 380 ح 7023 ، حلية الأولياء : ج 7 ص 325 ، تاريخ دمشق : ج 43 ص 205 ح 9154 كلّها عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 1 ص 476 ح 2070 .

ص: 35

صحيح البخارى_ به نقل از عايشه _: پيامبر خدا ، در ركوع و سجودش بسيار مى گفت: پاكا تو _ خدايا ، پروردگارا _ و ستايش ، تو را! بار خدايا! مرا بيامرز» .

صحيح مسلم_ به نقل از عايشه _: پيامبر خدا ، پيش از آن كه درگذرد، فراوان مى گفت: «پاكا تو و ستايش ، تو را! از تو آمرزش مى خواهم و به درگاه تو ، توبه مى كنم» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :من ، در روز ، هفتاد بار از خدا آمرزش مى خواهم.

الكافى_ به نقل از حارث بن مغيره _: امام صادق عليه السلام فرمود : «پيامبر خدا ، روزى هفتاد بار از خداوند عز و جل آمرزش مى طلبيد و هفتاد بار به درگاه او ، توبه مى كرد». گفتم : مى فرمود: «از خدا آمرزش مى خواهم و به درگاه او ، توبه مى كنم»؟ (1) فرمود: «[نه، بلكه] هفتاد بار مى گفت: از خدا ، آمرزش مى خواهم . از خدا ، آمرزش مى خواهم و هفتاد بار مى گفت: و به درگاه خدا ، توبه مى برم . به درگاه خدا ، توبه مى برم .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به خدا سوگند، من در روز ، بيش از هفتاد بار از خدا آمرزش مى طلبم و به درگاهش ، توبه مى كنم.

.


1- .يعنى : اين دو جمله را، با هم، هفتاد بار مى گفت؟

ص: 36

عنه صلى الله عليه و آله :إنّي لَأَستَغفِرُ اللّهَ وأتوبُ إلَيهِ فِي اليَومِ مِئَةَ مَرَّةٍ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّهُ لَيُغانُ (2) عَلى قَلبي ، وإنّي لَأَستَغفِرُ اللّهَ فِي اليَومِ مِئَةَ مَرَّةٍ . (3)

السنن الكبرى للنسائي عن حذيفة بن اليمان :قُلتُ : يا رَسولَ اللّهِ ، إنّي رَجُلٌ ذَرِبُ (4) اللِّسانِ ، وإنَّ عامَّةَ ذلِكَ عَلى أهلي ، قالَ : فَأَينَ أنتَ مِنَ الاِستِغفارِ ؟ إنّي لَأَستَغفِرُ اللّهَ فِي اليَومِ _ أو قالَ فِي اليَومِ وَاللَّيلَةِ _ مِئَةَ مَرَّةٍ . (5)

الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ يَتوبُ إلَى اللّهِ ويَستَغفِرُهُ في كُلِّ يَومٍ ولَيلَةٍ مِئَةَ مَرَّةٍ مِن غَيرِ ذَنبٍ . (6)

.


1- .سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1254 ح 3815 ، سنن الترمذي : ج 5 ص 383 ح 3259 وليس فيه «وأتوب إليه» ، السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 114 ح 10268 ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج 7 ص 70 ح 4 كلّها عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 1 ص 483 ح 2114 .
2- .الغَين لغةٌ في الغَيم ، وغانَ على قلبي كذا : أي غطّاه . . . قال القاضي : لمّا كان قلب النبيّ صلى الله عليه و آله أتمّ القلوب صفاءً . . . وكان صلى الله عليه و آله مبيّنا مع ذلك لشرائع الملّة وتأسيس السنّة ، ميسّرا غير معسّر ، لم يكن له بُدٌّ من النزول إلى الرُّخَص والالتفات إلى حظوظ النفس ، مع ما كان متمتّعا به من أحكام البشريّة ، فكأنّه إذا تعاطى شيئا من ذلك أسرَعَ كدورةٌ ما إلى القلب لكمال رقّته ، وفرط نورانيّته . . . وكان صلى الله عليه و آله إذا أحسّ بشيء من ذلك عدّه على النفس ذنبا فاستغفر منه ، انتهى (مجمع البحرين : ج 2 ص 1349 «غين») .
3- .صحيح مسلم : ج 4 ص 2075 ح 41 ، سنن أبي داوود : ج 2 ص 85 ح 1515 ، السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 116 ح 10276 ، مسند ابن حنبل : ج 6 ص 256 ح 7865 كلّها عن الأغرّ المُزَنيّ ، كنز العمّال : ج 1 ص 476 ح 2075 ؛ المجازات النبويّة : ص 390 ح 306 ، جامع الأخبار : ص 147 ح 331 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 282 ح 23 .
4- .الذَّرِب : الحادّ من كلّ شيءٍ . ولِسانٌ ذَرِبٌ وفيه ذَرابَة : أي حِدَّة (الصحاح : ج 1 ص 127 «ذرب») .
5- .السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 117 ح 10282 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 691 ح 1881 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1254 ح 3817 ، سنن الدارمي : ج 2 ص 758 ح 2623 ، مسند ابن حنبل : ج 9 ص 102 ح 23431 والثلاثة الأخيرة نحوه .
6- .الكافي : ج 2 ص 450 ح 2 ، معاني الأخبار : ص 384 ، تفسير القمّي : ج 2 ص 277 كلّها عن عليّ بن رئاب ، بحار الأنوار : ج 44 ص 276 ح 4 .

ص: 37

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :من، روزى صد بار از خدا طلب آمرزش مى كنم و به درگاهش ، توبه مى برم.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :گاه دلم را تيرگى مى گيرد و من ، روزى صد بار ، از خدا آمرزش مى طلبم. (1)

السنن الكبرى، نسائى_ به نقل از حُذَيفة بن يمان _: گفتم : اى پيامبر خدا! من ، مردى تند زبانم و بيشتر هم با خانواده ام (/ همسرم) چنين ام. فرمود: «پس آمرزش خواهى ات كجا رفته است؟ من ، خود، در روز (يا فرمود: در شبانه روز) صد بار از خداوند ، آمرزش مى طلبم.

امام صادق عليه السلام :پيامبر خدا ، شبانه روزى صد مرتبه به درگاه خدا ، توبه مى كرد و از او آمرزش مى طلبيد، بدون آن كه گناهى از ايشان ، سر زده باشد.

.


1- .قاضى گفته است : با وجود اين كه دل پيامبر صلى الله عليه و آله _ كه پاك ترين دل هاست _ ... و با همين ، شرايع دين را تشريح مى كند و سنّت و سيره آسان و بى درد سر ، بنياد مى گذارد ، چاره اى هم ندارد كه رخصت گاه هايى را براى خود ، در نظر بگيرد و به نصيب و بهره نفس هم توجّه نمايد . از سوى ديگر ، مشغول احكام بشرى هم هست . گويى وقتى با چنين امورى ، داد و ستد برقرار مى كند ، به دليل رقّت قلب و نورانيت فراوان آن ، تيرگى در جانش پديد مى آيد و هنگامى كه احساس تيرگى مى كند ، آن را براى خود ، گناه به شمار مى آورد و از آن ، طلب آمرزش مى نمايد .

ص: 38

ب _ كَثرَةُ استِغفارِ أبِي الحَسَنِ الكاظِمِ عليه السلامالزهد للحسين بن سعيد عن إبراهيم بن أبي البلاد :قالَ أبُو الحَسَنِ عليه السلام : إنّي أستَغفِرُ اللّهَ في كُلِّ يَومٍ خَمسَةَ آلافِ مَرَّةٍ . ثُمَّ قالَ لي : خَمسَةُ آلافٍ كَثيرٌ . (1)

2 / 3فَضلُ المُستَغفِرِالكتاب«وَ ظَنَّ دَاوُدُ أَنَّمَا فَتَنَّ_هُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ رَاكِعًا وَ أَنَابَ * فَغَفَرْنَا لَهُ ذَ لِكَ وَ إِنَّ لَهُ عِندَنَا لَزُلْفَى وَ حُسْنَ مَ_ئابٍ» . (2)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أفلَحَ مَن وَجَدَ في صَحيفَتِهِ استِغفارا كَثيرا . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :طوبى لِمَن وَجَدَ في صَحيفَتِهِ استِغفارا كَثيرا . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :طوبى لِمَن وَجَدَ في صَحيفَةِ عَمَلِهِ يَومَ القِيامَةِ تَحتَ كُلِّ ذَنبٍ : أستَغفِرُ اللّهَ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ المُؤمِنَ إذا أحسَنَ استَبشَرَ ، وإذا أساءَ استَغفَرَ . (6)

.


1- .الزهد للحسين بن سعيد : ص 74 ح 199 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 282 ح 26 .
2- .ص : 24 و 25 .
3- .الفردوس : ج 1 ص 421 ح 1710 عن أبي الدرداء ، كنز العمّال : ج 15 ص 825 ح 43280 .
4- .سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1254 ح 3818 ، السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 118 ح 10289 ، الدعاء للطبراني : ص 506 ح 1789 ، شعب الإيمان : ج 1 ص 440 ح 647 كلّها عن عبد اللّه بن بسر ، كنز العمّال : ج 1 ص 479 ح 2088 .
5- .ثواب الأعمال : ص 197 ح 5 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 90 ح 2250 عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلامعنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : ج 93 ص 280 ح 15 .
6- .عوالي اللآلي : ج 1 ص 437 ح 151 ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 24 عن إبراهيم بن أبي محمود عن الإمام الرضا عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 71 ص 259 ح 2 .

ص: 39

ب _ بسيار آمرزش خواستن امام كاظم عليه السلام
2 / 3 فضيلت شخص آمرزش خواه

ب _ بسيار آمرزش خواستن امام كاظم عليه السلامالزهد ، حسين بن سعيد_ به نقل از ابراهيم بن ابى البلاد _: امام كاظم عليه السلام فرمود: «من ، در هر روز ، پنجاه هزار مرتبه از خدا ، طلب آمرزش مى كنم» . سپس به من فرمود: «پنج هزار بار هم بسيار است».

2 / 3فضيلت شخص آمرزش خواهقرآن«و داوود دانست كه ما ، وى را آزموده ايم . پس از پروردگار خود ، آمرزش خواست و به خاك افتاد و به سوى ما بازگشت. و ما هم اين را بر او بخشوديم ، و او را در نزد ما منزلتى و بازگشتى نيكوست» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :رستگار ، كسى است كه در كارنامه اش ، آمرزش خواهى بسيار يابد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خوشا آن كه در كارنامه اش ، آمرزش خواهى بسيار يابد!

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خوشا به حال كسى كه روز رستاخيز ، در نامه عملش، زير هر گناهى «استغفر اللّه» بيابد!

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مؤمن ، هرگاه كار نيك كند ، شاد مى شود و هر گاه بد كند ، آمرزش مى طلبد.

.

ص: 40

عنه صلى الله عليه و آله :خَيرُ اُمَّتِي الَّذينَ إذا أساؤُوا استَغفَروا ، وإذا أحسَنُوا استَبشَروا . (1)

سنن ابن ماجة عن عائشة :إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله كانَ يَقولُ : اللّهُمَّ اجعَلني مِنَ الَّذينَ إذا أحسَنُوا استَبشَروا ، وإذا أساؤُوا استَغفَروا . (2)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ المُسلِمَ في ذِمَّةِ اللّهِ مِن يَومَ وَلَدَتهُ اُمُّهُ إلى أن يَقومَ بَينَ يَدَيِ اللّهِ تَبارَكَ وتَعالى ، فَإِن وافَى اللّهَ بِشَهادَةِ لا إلهَ إلَا اللّهُ صادِقا ، أو بِاستِغفارٍ صادِقا ، كَتَبَ اللّهُ لَهُ بَراءَةً مِنَ النّارِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن اُمَّتي _ أو هذِهِ الاُمَّةِ _ عَبدٌ يَعمَلُ حَسَنَةً فَيَعلَمُ أنَّها حَسَنَةٌ ، وأنَّ اللّهَ عز و جلجازيهِ بِها خَيرا ، ولا يَعمَلُ سَيِّئَةً فَيَعلَمُ أنَّها سَيِّئَةٌ ، وَاستَغفَرَ اللّهَ عز و جل مِنها ، ويَعلَمُ أنَّهُ لا يَغفِرُ إلّا هُوَ ، إلّا وهُوَ مُؤمِنٌ . (4)

الإمام عليّ عليه السلام :المُؤمِنُ مُنيبٌ مُستَغفِرٌ تَوّابٌ . (5)

عنه عليه السلام :إنَّمَا الكَيِّسُ (6) مَن إذا أساءَ استَغفَرَ ، وإذا أذنَبَ نَدِمَ . (7)

عنه عليه السلام :طوبى لِنَفسٍ أدَّت إلى رَبِّها فَرضَها ، وعَرَكَت بِجَنبِها بُؤسَها (8) ، وهَجَرَت فِي اللَّيلِ غُمضَها ، حَتّى إذا غَلَبَ الكَرى (9) عَلَيهَا افتَرَشَت أرضَها ، وتَوَسَّدَت كَفَّها ، في مَعشَرٍ أسهَرَ عُيونَهُم خَوفُ مَعادِهِم ، وتَجافَت عَن مَضاجِعِهِم جُنوبُهُم ، وهَمهَمَت بِذِكرِ رَبِّهِم شِفاهُهُم ، وتَقَشَّعَت بِطولِ استِغفارِهِم ذُنوبُهُم «أُوْلَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (10) . (11)

.


1- .المعجم الأوسط : ج 6 ص 334 ح 6558 عن جابر ، المصنّف لعبد الرزّاق : ج 2 ص 566 ح 4481 نحوه ، الزّهد لهنّاد : ج 2 ص 363 ح 692 كلاهما عن عروة بن رويم .
2- .سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1255 ح 3820 ، مسند ابن حنبل : ج 9 ص 450 ح 25034 ، مسند الطيالسي : ص 215 ح 1533 ، مسند إسحاق بن راهويه : ج 3 ص 731 ح 1336 .
3- .مسند البزّار : ج 3 ص 252 ح 1042 عن أبي سلمة بن عبد الرحمن عن أبيه ، كنز العمّال : ج 1 ص 76 ح 301 .
4- .مسند ابن حنبل : ج 5 ص 470 ح 16194 ، مسند الشاميّين : ج 1 ص 185 ح 321 ، تاريخ دمشق : ج 53 ص 72 ح 11167 كلاهما نحوه وكلّها عن أبي رزين العقيلي ، كنز العمّال : ج 1 ص 160 ح 800 .
5- .غرر الحكم : ح 1288 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 47 ح 1184 .
6- .الكَيِّس : العاقل (النهاية : ج 4 ص 217 «كيس») .
7- .غرر الحكم : ح 3894 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 177 ح 3640 .
8- .عَرَكَت بجنبِها بُؤسَها : أي صَبرَت عليه (شرح نهج البلاغة : ج 16 ص 295) .
9- .الكَرى : النُّعاس (الصحاح : ج 6 ص 2472 «كرى») .
10- .المجادلة : 22 .
11- .نهج البلاغة : الكتاب 45 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 36 وليست فيه الآية الشريفة ، بحار الأنوار : ج 40 ص 342 ح 27 .

ص: 41

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بهترين هاى امّت من ، كسانى هستند كه هرگاه بد كنند ، آمرزش بخواهند و هر گاه كار نيك كنند ، شادمان شوند.

سنن ابن ماجة_ به نقل از عايشه _: پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمود: «بار خدايا! مرا از كسانى قرار ده كه هر گاه كار نيك كنند ، شادمان مى شوند و هر گاه بد كنند ، آمرزش مى طلبند».

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مسلمان، از آن روزى كه مادرش او را مى زايد تا روزى كه در پيشگاه خداوند _ تبارك و تعالى _ مى ايستد، در پناه [و زنهار] خداست . پس اگر با شهادت راستين به يگانگى خدا، يا آمرزش خواهى راستين بر خدا وارد شود ، خداوند برايش ، برات آزادى از آتش مى نويسد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر بنده اى از امّت من (يا : اين امّت) كار نيكى كند و بداند آن كار ، نيك است و خداوند عز و جل براى آن به او پاداش نيك مى دهد، يا كار بدى كند و بداند آن كار ، بد است و براى آن از خداوند عز و جل آمرزش بخواهد و بداند كه آمرزگارى جز او نيست، بى گمان ، او مؤمن است.

امام على عليه السلام :مؤمن، بازگردنده [به درگاه خدا]، آمرزش خواه و توبه گر است.

امام على عليه السلام :زيرك [و خردمند] كسى است كه هرگاه بد كند ، آمرزش بخواهد و هر گاه گناه كند، پشيمان گردد.

امام على عليه السلام :خوشا آن كه وظيفه اش را در قبال پروردگارش به جا مى آورد و رنج [و سختى] را به جان مى خرد و در شب ، از خواب دورى مى ورزد و چون چُرت بر او چيره گردد ، زمين را بستر خود مى سازد و سر بر كف خويش مى نهد و در ميان جماعتى است كه از بيم رستاخيز ، شب ها ديدگانشان نمى خوابد و پهلوهايشان از بسترهايشان كناره مى گيرد و لبانشان به ياد پروردگارشان زمزمه كنان مى شود و از آمرزش خواهى هاى بسيار ، گناهانشان زدوده مى شود . «اينان اند گروه خدا ؛ و آگاه باشيد كه گروه خدا ، رستگارند» .

.

ص: 42

عنه عليه السلام_ في ذِكرِ أحوالِ أهلِ الدُّنيا فِي الآخِرَةِ _: «وَ سِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْاْ رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَرًا» (1) قَد اُمِنَ العَذابُ ، وَانقَطَعَ العِتابُ ، وزُحزِحوا عَنِ النّارِ ، وَاطمَأَنَّت بِهِمُ الدّارُ ، ورَضُوا المَثوى وَالقَرارَ . الَّذينَ كانَت أعمالُهُم فِي الدُّنيا زاكِيَةً ، وأعيُنُهُم باكِيَةً . وكانَ لَيلُهُم في دُنياهُم نَهارا تَخَشُّعا وَاستِغفارا ، وكانَ نَهارُهُم لَيلاً تَوَحُّشا وَانقِطاعا ، فَجَعَلَ اللّهُ لَهُمُ الجَنَّةَ مَآبا ، وَالجَزاءَ ثَوابا ، وكانوا أحَقَّ بِها وأهلَها ، في مُلكٍ دائِمٍ ، ونَعيمٍ قائِمٍ . (2)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى إذا رَأى أهلَ قَريَةٍ قَد أسرَفوا فِي المَعاصي ، وفيها ثَلاثَةُ نَفَرٍ مِنَ المُؤمِنينَ ، ناداهُم جَلَّ جَلالُهُ وتَقَدَّسَت أسماؤُهُ : يا أهلَ مَعصِيَتي ، لَولا مَن فيكُم مِنَ المُؤمِنينَ المُتَحابّينَ بِجَلالي ، العامِرينَ بِصَلاتِهِم أرضي ومَساجِدي ، وَالمُستَغفِرينَ بِالأَسحارِ خَوفا مِنّي ، لَأَنزَلتُ بِكُم عَذابي ثُمَّ لا اُبالي . (3)

.


1- .الزمر : 73 .
2- .نهج البلاغة : الخطبة 190 ، بحار الأنوار : ج 7 ص 207 ح 95 .
3- .الأمالي للصدوق : ص 267 ح 289 ، علل الشرايع : ص 246 ح 1 كلاهما عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصاق عن آبائه عليهم السلام ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 473 ح 1369 عن الإمام عليّ عليه السلام ، ثواب الأعمال : ص 212 ح 1 عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، المحاسن : ج 1 ص 126 ح 143 عن موسى بن سابق عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلاموالثلاثة الأخيرة نحوه ، بحار الأنوار : ج 73 ص 381 ح 3 وراجع شعب الإيمان : ج 3 ص 82 ح 2946 .

ص: 43

امام على عليه السلام_ در بيان احوال مردم دنيا در آخرت _: «آنان را كه از پروردگارشان پروا كرده بودند ، گروه گروه، به بهشت مى بَرند» ، در حالى كه از عذاب ، ايمن شده اند و سرزنش به پايان رسيده و از آتش ، دور گشته اند و سرا [ى بهشت] ، به ايشان آرام گرفته است و ايشان ، از آن خانه و كاشانه خشنودند. اينان ، كسانى هستند كه كردارهايشان ، در دنيا ، پاك بوده و چشمانشان ، گريان، و شب هايشان [چونان] روز بوده است زيرا سراسر آن را به عبادت و آمرزش خواهى مى گذرانده اند، و روزهايشان [چونان] شب بوده ؛ چرا كه در تنهايى و جدايى [از خلق] به سر مى برده اند. از اين رو ، خداوند ، بهشت را فرجام آنان و پاداششان قرار داده است و البته ، اينان ، سزاوارترين كس به بهشت اند و شايستگى آن را دارند تا در مُلكى پاينده و نعمتى جاويدان باشند.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند _ تبارك و تعالى _ هرگاه مردم آبادى اى را بيند كه در گناه [و نافرمانى] از اندازه گذشته اند و سه نفر مؤمن در ميان ايشان به سر مى برد، آن پُرشكوهِ پاك نام، ندايشان مى دهد كه: «اى نافرمانان از من! اگر نبود وجود چند مؤمن در ميان شما كه به خاطر من ، دوستدار يكديگرند و با نمازِ خود ، زمين و مسجدهايم را آباد دارند و سحرگاهان ، از ترس من به آمرزش خواهى مى پردازند، بى هيچ ملاحظه اى ، عذابم را بر شما فرو مى فرستادم.

.

ص: 44

الإمام زين العابدين عليه السلام :مَن قالَ : «أستَغفِرُ اللّهَ وأتوبُ إلَيهِ» فَلَيسَ بِمُستَكبِرٍ ولا جَبّارٍ ، إنَّ المُستَكبِرَ الَّذي يُصِرُّ عَلَى الذَّنبِ الَّذي قَد غَلَبَهُ هَواهُ فيهِ ، وآثَرَ دُنياهُ عَلى آخِرَتِهِ . (1)

عنه عليه السلام_ مِن دُعائِهِ فِي الاِعتِرافِ _: وأنَّ أحَبَّ عِبادِكَ إلَيكَ مَن تَرَكَ الاِستِكبارَ عَلَيكَ ، وجانَبَ الإِصرارَ ، ولَزِمَ الاِستِغفارَ . وأنَا أبرَأُ إلَيكَ مِن أن أستَكبِرَ ، وأعوذُ بِكَ مِن أن اُصِرَّ ، وأستَغفِرُكَ لِما قَصَّرتُ فيهِ . (2)

عنه عليه السلام_ أيضا _: يا أرحَمَ مَنِ انتابَهُ المُستَرحِمونَ ، ويا أعطَفَ مَن أطافَ بِهِ المُستَغفِرونَ . (3)

عنه عليه السلام_ ومِن دُعائِهِ لِلعيدَينِ وَالجُمُعَةِ _: ولا يَشقى بِنَقِمَتِكَ المُستَغفِرونَ ، رِزقُكَ مَبسوطٌ لِمَن عَصاكَ ، وحِلمُكَ مُعتَرِضٌ لِمَن ناواكَ (4) ، عادَتُكَ الإِحسانُ إلَى المُسيئينَ ، وسُنَّتُكَ الإِبقاءُ عَلَى المُعتَدينَ . (5)

الإمام الصادق عليه السلام :إذا أكثَرَ العَبدُ مِنَ الاِستِغفارِ ، رُفِعَت صَحيفَتُهُ وهِيَ تَتَلَألَأُ (6) . (7)

عنه عليه السلام :يَدخُلُ رَجُلانِ المَسجِدَ ، أحَدُهُما عابِدٌ وَالآخَرُ فاسِقٌ ، فَيَخرُجانِ مِنَ المَسجِدِ وَالفاسِقُ صِدِّيقٌ وَالعابِدُ فاسِقٌ ، وذلِكَ أنَّهُ يَدخُلُ العابِدُ المَسجِدَ وهُوَ مُدِلٌّ (8) بِعِبادَتِهِ وفِكرَتُهُ في ذلِكَ ، ويَكونُ فِكرَةُ الفاسِقِ فِي التَّنَدُّمِ عَلى فِسقِهِ ، فَيَستَغفِرُ اللّهَ مِن ذُنوبِهِ . (9)

.


1- .الخصال : ص 299 ح 72 عن أبي حمزة الثمالي ، بحار الأنوار : ج 93 ص 277 ح 3 .
2- .الصحيفة السجّاديّة : ص 55 الدعاء 12 ، المصباح للكفعمي : ص 507 .
3- .الصحيفة السجّاديّة : ص 54 الدعاء 12 ، المصباح للكفعمي : ص 506 .
4- .ناواهُ : أي عاداه ، وأصلُهُ الهمز ؛ لأنّه من النَّوء وهو النهوض (النهاية : ج 6 ص 2517 «نوى») .
5- .الصحيفة السجّاديّة : ص 182 الدعاء 46 ، مصباح المتهجّد : ص 369 ح 500 ، المزار الكبير : ص 458 ، جمال الاُسبوع : ص 262 عن المتوكّل بن هارون عن الإمام الصادق عن أبيه عنه عليهم السلام ؛ شرح نهج البلاغة : ج 6 ص 179 عنه وعن الإمام عليّ عليهماالسلام .
6- .في المصدر : «يتلألأ» ، والتصويب من بحار الأنوار .
7- .الكافي : ج 2 ص 504 ح 2 عن عبيد بن زرارة ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 90 ح 2251 ، عدّة الداعي : ص 250 عن زرارة ، بحار الأنوار : ج 93 ص 284 ح 32 .
8- .دلَّ يدِلُّ : إذا مَنَّ بعطائه ، والأدَلُّ : المنّانُ بعمله (تاج العروس : ج 14 ص 242 «دلل») .
9- .علل الشرائع : ص 354 ح 1 ، الكافي : ج 2 ص 314 ح 6 عن أحدهما عليهماالسلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 72 ص 316 ح 21 .

ص: 45

امام زين العابدين عليه السلام :كسى كه بگويد: «از خدا ، آمرزش مى طلبم و به درگاهش ، توبه مى برم» ، گردن فراز و متكبّر نيست. گردن فراز ، كسى است كه بر گناهى كه در آن مغلوب هوس خويش گشته است ، پاى بفشارد و دنياى خود را بر آخرتش برگزيند.

امام زين العابدين عليه السلام_ از دعاى ايشان در اعتراف به درگاه خدا _: محبوب ترينِ بندگانت در نزد تو ، كسى است كه گردن فرازى بر تو را فرو گذارد و از پافشارى [برگناه] دورى كند و به آمرزش خواهى در آويزد . من ، درپيشگاه تو اعلام برائت مى كنم از اين كه گردن فرازى كنم، و به تو پناه مى برم از اين كه [برگناه ]پاى فِشُرم، و براى تقصيرات خود ، از تو آمرزش مى طلبم.

امام زين العابدين عليه السلام_ از دعاى ايشان در اعتراف به درگاه خدا _: اى مهربان ترين كسى كه مهرجويان، پياپى ، آهنگ او مى كنند، و اى با محبّت ترين كسى كه آمرزش خواهان ، گِرد او مى چرخند .

امام زين العابدين عليه السلام_ از دعاى ايشان در روز عيد قربان و فطر و روز جمعه _: آمرزش خواهان ، به خشم تو گرفتار نمى آيند . [خوان] روزى ات براى آن هم كه تو را نافرمانى كند ، گسترده است و بردبارى ات ، آن را كه با تو دشمنى ورزد ، در بر مى گيرد. عادت تو ، نيكى كردن به بدكاران است، و شيوه ات ، شفقت بر متجاوزان [ از فرمان و حدودت].

امام صادق عليه السلام :هر گاه بنده ، بسيار طلب آمرزش كند ، نامه اعمالش در حالى كه مى درخشد ، بالا برده مى شود.

امام صادق عليه السلام :دو مرد به مسجد در مى آيند : يكى عبادت پيشه و ديگرى گنهكار، و از مسجد بيرون روند در حالى كه آن گنهكار ، مؤمنى راستين گشته است و آن ديگرى ، عبادت پيشه گنهكار؛ از آن رو كه عبادت پيشه ، در حالى به مسجد در آمده است كه به عبادت خويش ، مى نازيده و به آن مى انديشيده است ؛ امّا گنهكار ، پيوسته در انديشه پشيمانى از گنهكارى خويش بوده است . لذا خداوند ، گناهان او را مى آمرزد.

.

ص: 46

2 / 4التَّحذيرُ مِن تَركِ الاِستِغفارِالكتاب«قَالَ يَ_قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْلَا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ» . (1)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن لا يَستَغفِرُ اللّهَ لا يَغفِرُ اللّهُ لَهُ ، ومَن لا يَتوبُ لا يَتوبُ (2) اللّهُ عَلَيهِ ، ومَن لا يَرحَمُ لا يَرحَمُهُ اللّهُ . (3)

الكافي عن سماعة بن مهران :سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَن قَولِ اللّهِ عز و جل : «سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ» (4) ؟ قالَ : هُوَ العَبدُ يُذنِبُ الذَّنبَ فَتُجَدَّدُ لَهُ النِّعمَةُ مَعَهُ ، تُلهيهِ تِلكَ النِّعمَةُ عَنِ الاِستِغفارِ مِن ذلِكَ الذَّنبِ . (5)

.


1- .النمل : 46 .
2- .في المصدر : «لا يتب» في كلا الموضعين ، والصواب ما أثبتناه كما في كنز العمّال .
3- .الفردوس : ج 3 ص 629 ح 5967 عن عمر بن الخطّاب ، كنز العمّال : ج 4 ص 227 ح 10284 نقلاً عن أبي الشيخ عن جرير .
4- .الأعراف : 182 . ونستدرجهم معناه : نأخذهم درجةً فدرجةً ، وذلك إدناؤهم من الشيء شيئا فشيئا ، كالمراقي والمنازل في ارتقائها ونزولها ، عبارة عن إغفالهم (مفردات ألفاظ القرآن : ص 310 «درج») .
5- .الكافي : ج 2 ص 452 ح 3 و ح 2 ، مشكاة الأنوار : ص 579 ح 1927 كلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 5 ص 218 ح 11 وراجع مكارم الأخلاق : ج 2 ص 90 ح 2254 ومجمع البيان : ج 10 ص 510 .

ص: 47

2 / 4 بر حذر داشتن از ترك آمرزش خواهى

2 / 4بر حذر داشتن از ترك آمرزش خواهىقرآن«گفت: «اى مردم! چرا پيش از نيكى به بدى مى شتابيد؟ چرا از خدا ، آمرزش نمى خواهيد ، باشد كه مورد رحمت قرار گيريد؟»» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :كسى كه از خدا آمرزش نخواهد ، خدا او را نمى آمرزد، و كسى كه به درگاه خدا بازنگردد ، خدا هم به سوى او باز نمى گردد، و كسى كه رحم نكند ، خدا هم به او رحم نمى كند.

الكافى_ به نقل از سماعة بن مهران _: از حضرت صادق عليه السلام در باره اين سخن خداوند عز و جل پرسيدم: «به زودى ، آنان را از جايى كه نمى دانند ، تدريجاً غافلگير مى كنيم» ؟ فرمود: «بنده ، گناه مى كند و با آن گناه ، نعمتى تازه به او داده مى شود و آن نعمت ، او را از طلب آمرزش براى آن گناه ، غافل مى سازد» .

.

ص: 48

الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ اللّهَ إذا أرادَ بِعَبدٍ خَيرا فَأَذنَبَ ذَنبا أتبَعَهُ بِنَقِمَةٍ ، ويُذَكِّرُهُ الاِستِغفارَ ، وإذا أرادَ بِعَبدٍ شَرّا فَأَذنَبَ ذَنبا أتبَعَهُ بِنِعمَةٍ لِيُنسِيَهُ الاِستِغفارَ ، ويَتَمادى بِها ، وهُوَ قَولُ اللّهِ عز و جل : «سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ» بِالنِّعَمِ عِندَ المَعاصي . (1)

عنه عليه السلام :لَمّا نَزَلَت هذِهِ الآيَةُ : «وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُواْ فَ_حِشَةً أَوْظَ_لَمُواْ أَنفُسَهُمْ ذَكَرُواْ اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُواْ لِذُنُوبِهِمْ» (2) صَعِدَ إبليسُ جَبَلاً بِمَكَّةَ يُقالُ لَهُ : ثَورٌ ، فَصَرَخَ بِأَعلى صَوتِهِ بِعَفاريتِهِ ، فَاجتَمَعوا إلَيهِ ، فَقالوا : يا سَيِّدَنا لِمَ دَعَوتَنا ؟ قالَ : نَزَلَت هذِهِ الآيَةُ ، فَمَن لَها ؟ فَقامَ عِفريتٌ مِنَ الشَّياطينِ فَقالَ : أنَا لَها بِكَذا وكَذا ، قالَ : لَستَ لَها ، فَقامَ آخَرُ فَقالَ : مِثلَ ذلِكَ ، فَقالَ : لَستَ لَها ، فَقالَ الوَسواسُ الخَنّاسُ : أنَا لَها ، قالَ : بِماذا ؟ قالَ : أعِدُهُم واُمَنّيهِم حَتّى يُواقِعُوا الخَطيئَةَ ، فَإِذا واقَعُوا الخَطيئَةَ أنسَيتُهُمُ الاِستِغفارَ ، فَقالَ : أنتَ لَها ، فَوَكَّلَهُ بِها إلى يَومِ القِيامَةِ . (3)

حياة الحيوان عن وهيب بن الورد :بَلَغَنا أنَّ إبليسَ تَمَثَّلَ لِيَحيَى بنِ زَكَرِيّا عليه السلام فَقالَ لَهُ : أنصَحُكَ ؟ فَقالَ لَهُ : لا اُريدُ ذلِكَ ، ولكِن أخبِرني عَن بَني آدَمَ ، فَقالَ : هُم عِندَنا ثَلاثَةُ أصنافٍ : صِنفٌ مِنهُم هُم أشَدُّ الأَصنافِ عِندَنا ، نُقبِلُ عَلى أحَدِهِم حَتّى نَفتِنَهُ في دينِهِ ونَتَمَكَّنَ مِنهُ ، فَيَفزَعُ إلَى الاِستِغفارِ وَالتَّوبَةِ فَيُفسِدُ عَلَينا كُلَّ شَيءٍ نُصيبُهُ مِنهُ ، ثُمَّ نَعودُ إلَيهِ فَيَعودُ ، فَلا نَحنُ نَيأَسُ مِنهُ ، ولا نَحنُ نُدرِكُ مِنهُ حاجَتَنا ، فَنَحنُ مَعَهُ في عَناءٍ . وصِنفٌ مِنهُم في أيدينا كَالكُرَةِ في أيدي صِبيانِكُم نَتَلَقَّفُهُم كَيفَ شِئنا ، قَد كَفَونا مُؤنَةَ (4) أنفُسِهِم . وصِنفٌ مِنهُم مِثلُكَ مَعصومونَ لا نَقدِرُ مِنهُم عَلى شَيءٍ . (5)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 452 ح 1 ، علل الشرائع : ص 561 ح 1 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 160 كلّها عن سفيان بن السمط ، بحار الأنوار : ج 73 ص 387 ح 1 .
2- .آل عمران : 135 .
3- .الأمالي للصدوق : ص 551 ح 736 عن فطر بن خليفة ، روضة الواعظين : ص 526 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 351 ح 48 .
4- .اختلف في «المونةِ» تُهمز ولا تُهمز ؛ من الأين وهو التعب والشدَّة (تاج العروس : ج 18 ص 522 «مأن») .
5- .حياة الحيوان الكبرى : ج 1 ص 265 ؛ بحار الأنوار : ج 63 ص 265 ح 150 .

ص: 49

امام صادق عليه السلام :خداوند ، هر گاه خير بنده اى را بخواهد و او گناهى كند ، در پى آن ، كيفرش مى دهد و آمرزش خواهى را به يادش مى آورد ، و هر گاه شرّ بنده اى را بخواهد و او گناهى كند ، در پى آن ، به او نعمتى مى دهد تا آمرزش خواهى را از يادش ببرد و به آن حال ، ادامه دهد . اين است معناى اين سخن خداوند عز و جل : «به زودى آنان را از جايى كه نمى دانند ، تدريجاً غافلگير مى كنيم» ؛ يعنى با نعمت دادن در هنگام ارتكاب گناهان.

امام صادق عليه السلام :چون اين آيه: «و كسانى كه هرگاه كار زشت كنند يا به خود ستم ورزند ، خدا را ياد مى كنند و براى گناهانشان ، آمرزش مى طلبند» ، فرود آمد ، ابليس بر فراز كوهى در مكّه به نام ثور رفت و با فرياد هر چه بلندتر ، عفريت هاى خويش را صدا زد و آنان ، همگى جمع شدند و گفتند: سَرورا! براى چه ما را فرا خوانده اى؟ ابليس گفت: اين آيه فرود آمده است . كيست كه از پسِ آن برآيد؟ عفريتى از شياطين گفت: من ، در برابر آن ، چنين و چنان مى كنم. ابليس گفت: تو از پسِ آن بر نمى آيى. ديگرى برخاست و همانند آن گفت. ابليس گفت: تو هم از عهده اش برنمى آيى. وسوسه گرِ خنّاس گفت: من ، از پس آن بر مى آيم. ابليس گفت: چگونه؟ گفت: به آنان وعده [ى توبه ]مى دهم و اميدوارشان مى كنم تا آن كه مرتكب گناه شوند و چون در گناه افتادند ، آمرزش خواهى را از يادشان مى برم. ابليس گفت: تو از عهده آن ، بر مى آيى . آن گاه ، او را تا روز قيامت ، بر اين كار گماشت.

حياة الحيوان_ به نقل از وهيب بن ورد _: آورده اند كه ابليس ، در برابر يحيى بن زكريا عليه السلام مجسّم شد و گفت: مى خواهى به تو پندى دهم؟ يحيى عليه السلام به او گفت: «نمى خواهم ؛ امّا مرا از فرزندان آدم ، خبر ده». ابليس گفت: آنان ، از نظر ما سه دسته اند: دسته اى از آنان ، در نظر ما سرسخت ترين اند. به سراغ يكى از آنان مى رويم تا او را از دينش گم راه سازيم و بر او مسلّط شويم ؛ ولى او به آمرزش خواهى و توبه ، پناه مى برد و هر چه در باره او رِشته ام ، پنبه مى كند . بار ديگر به سراغش مى رويم و او ، باز چنين مى كند. نه از او نوميد مى شويم و نه در باره اش به هدف خود مى رسيم . پس از او در زحمتيم. دسته اى ديگر از آنان ، چونان گويى كه در دست كودكان است ، در دستان ما هستند و هر گونه كه بخواهيم ، آنها را مى چرخانيم. اينان ، براى ما زحمتى ندارند. و دسته اى ديگر از ايشان ، معصوم اند و هيچ كارى با آنان نمى توانيم بكنيم.

.

ص: 50

. .

ص: 51

. .

ص: 52

الفَصلُ الثّالِثُ : خصائص الاستغفار3 / 1خَيرُ العِبادَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :خَيرُ العِبادَةِ الاِستِغفارُ ، وذلِكَ قَولُ اللّهِ عز و جل في كِتابِهِ : «فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَ_هَ إِلَا اللَّهُ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ» (1) . (2)

3 / 2خَيرُ الدُّعاءِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :خَيرُ الدُّعاءِ الاِستِغفارُ وخَيرُ العِبادَةِ قَولُ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» . (3)

.


1- .محمّد : 19 .
2- .الكافي : ج 2 ص 517 ح 2 ، المحاسن : ج 1 ص 98 ح 67 ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 91 ح 2257 عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، عدّة الداعي : ص 250 وفيهما بزيادة «وقول لا إله إلّا اللّه » بعد «الاستغفار» ، بحار الأنوار : ج 93 ص 201 ح 35 .
3- .الجعفريّات : ص 228 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام ، الكافي : ج 2 ص 504 ح 1 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله وليس فيه ذيله ؛ الفردوس : ج 2 ص 179 ح 2897 ، كنز العمّال : ج 1 ص 478 ح 2085 نقلاً عن الحاكم في تاريخه وكلاهما عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله .

ص: 53

فصل سوم: ويژگى هاى آمرزش خواهى
3 / 1 بهترين پرستش
3 / 2 بهترين نيايش

فصل سوم: ويژگى هاى آمرزش خواهى3 / 1بهترين پرستشپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بهترين پرستش، آمرزش خواهى است؛ زيرا اين ، سخن خداوند عز و جل در كتابش است كه فرموده : «بدان كه معبودى جز خدا نيست و براى گناهت ، آمرزش بخواه» .

3 / 2بهترين نيايشپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بهترين نيايش، آمرزش خواهى است، و بهترين پرستش ، گفتن: «لا إله إلّا اللّه ؛ معبودى جز خدا نيست».

.

ص: 54

المحاسن عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : أفضَلُ العِبادَةِ قَولُ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» ، وخَيرُ الدُّعاءِ الاِستِغفارُ . ثُمَّ تَلَا النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : «فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَ_هَ إِلَا اللَّهُ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ» . (1)

الدعوات :قالَ صلى الله عليه و آله : ما مِنَ الذِّكرِ شَيءٌ أفضَلُ مِن قَولِ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» ، وما مِنَ الدُّعاءِ شَيءٌ أفضَلُ مِنَ الاِستِغفارِ . ثُمَّ تَلا : «فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَ_هَ إِلَا اللَّهُ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ» . (2)

3 / 3أجمَعُ الدُّعاءِالإمام الصادق عليه السلام :إنَّ مِن أجمَعِ الدُّعاءِ الاِستغفارَ . (3)

3 / 4أفضَلُ التَّوَسُّلِالإمام عليّ عليه السلام :أفضَلُ التَّوَسُّلِ الاِستِغفارُ . (4)

عنه عليه السلام :نِعمَ الوَسيلَةُ الاِستِغفارُ . (5)

.


1- .المحاسن : ج 1 ص 453 ح 1045 ، جامع الأخبار : ص 134 ح 273 نحوه ، بحار الأنوار : ج 93 ص 282 ح 23 ؛ الفردوس : ج 1 ص 352 ح 1412 عن ابن عمر وليس فيه ذيله ، كنز العمّال : ج 1 ص 415 ح 1760 .
2- .الدعوات : ص 20 ح 17 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 204 ح 42 ؛ كنز العمّال : ج 1 ص 423 ح 1816 نقلاً عن المعجم الكبير عن ابن عمرو وليس فيه ذيله .
3- .بحار الأنوار : ج 93 ص 283 ح 30 وج 95 ص 163 ح 17 كلاهما نقلاً عن الدعوات : ص 49 ح 119 وفيهما «إنَّ من أجمع الدُّعاء أن يقول العبد الاستغفار» .
4- .غرر الحكم : ح 2887 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 111 ح 2406 .
5- .غرر الحكم : ح 9936 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 493 ح 9092 .

ص: 55

3 / 3 جامع ترين نيايش
3 / 4 برترين توسّل

المحاسن_ به نقل از سكّونى ، از امام صادق عليه السلام ، از پدران بزرگوارش عليهم السلام _: پيامبر خدا فرمود: «برترينِ پرستش ، گفتن «معبودى جز خدا نيست . نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا» است، و بهترين نيايش ، آمرزش خواهى است» . پيامبر صلى الله عليه و آله سپس اين آيه را تلاوت فرمود: «بدان كه معبودى جز خدا نيست ، و براى گناهت ، آمرزش بخواه» » .

الدعوات :پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «هيچ ذكرى ، برتر از گفتن «معبودى جز خدا نيست» نباشد ، و هيچ دعايى ، برتر از آمرزش خواهى نيست». سپس اين آيه را تلاوت كرد: «بدان كه معبودى جز خدا نيست ، و براى گناهت ، آمرزش بخواه» » .

3 / 3جامع ترين نيايشامام صادق صلى الله عليه و آله :يكى از جامع ترين نيايش ها، آمرزش خواهى است.

3 / 4برترين توسّلامام على عليه السلام :برترين توسّل، آمرزش خواهى است.

امام على عليه السلام :خوبْ وسيله اى [براى شفاعت نزد خدا] است آمرزش خواهى!

.

ص: 56

3 / 5سِلاحُ المُذنِبِالإمام عليّ عليه السلام :سِلاحُ المُذنِبِ الاِستِغفارُ . (1)

3 / 6شَفيعُ المُذنِبِالإمام عليّ عليه السلام :لا شَفيعَ أنجَحُ مِنَ الاِستِغفارِ . (2)

.


1- .غرر الحكم : ح 5562 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 284 ح 5126 .
2- .غرر الحكم : ح 10658 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 537 ح 9904 .

ص: 57

3 / 5 حربه گنهكار
3 / 6 ميانجى گنهكار

3 / 5حربه گنهكارامام على عليه السلام :حربه گنهكار، آمرزش خواهى است.

3 / 6ميانجى گنهكارامام على عليه السلام :هيچ ميانجى اى مؤثّرتر از آمرزش خواهى نيست.

.

ص: 58

الفَصلُ الرابِعُ : بركات الاستغفار4 / 1غُفرانُ اللّهِالكتاب«وَمَن يَعْمَلْ سُوءًا أَوْ يَظْ_لِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللَّهَ يَجِدِ اللَّهَ غَفُورًا رَّحِيمًا» . (1)

«وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُواْ فَ_حِشَةً أَوْظَ_لَمُواْ أَنفُسَهُمْ ذَكَرُواْ اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُواْ لِذُنُوبِهِمْ وَمَن يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَا اللَّهُ وَلَمْ يُصِرُّواْ عَلَى مَا فَعَلُواْ وَهُمْ يَعْلَمُونَ» . (2)

«وَاسْتَغْفِرِ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَّحِيمًا» . (3)

«وَ اسْتَغْفِرُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيم» . (4)

«فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا» . (5)

«أَفَلَا يَتُوبُونَ إِلَى اللَّهِ وَيَسْتَغْفِرُونَهُ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ» . (6)

.


1- .النساء : 110 .
2- .آل عمران : 135 .
3- .النساء : 106 .
4- .البقرة : 199 ، المزّمّل : 20 .
5- .نوح : 10 .
6- .المائدة : 74 .

ص: 59

فصل چهارم: بركت هاى آمرزش خواهى
4 / 1 آمرزش خدا

فصل چهارم: بركت هاى آمرزش خواهى4 / 1آمرزش خداقرآن«و هر كس كار بدى كند يا بر خويشتن ستم ورزد ، سپس از خدا آمرزش بخواهد ، خداى را آمرزگارى مهربان مى يابد» .

«و كسانى كه هر گاه فحشايى كنند يا بر خويش ستم ورزند ، خداى را به ياد مى آورند و از گناهانشان آمرزش مى طلبند _ و جز خدا ، كيست كه گناهان را بيامرزد؟ _ و بر آنچه كرده اند ، آگاهانه اصرار نمى ورزند» .

«و از خدا آمرزش بخواه ، كه خدا ، همواره آمرزگارى مهربان بوده است» .

«و از خدا آمرزش بخواهيد ، كه خدا ، آمرزگارى مهربان است» .

«پس گفتم: «از پروردگارتان آمرزش بخواهيد ، كه او آمرزنده مهربان است»» .

«پس چرا به درگاه خدا توبه نمى بريم و از او آمرزش نمى خواهيم، در حالى كه خدا ، آمرزگارى مهربان است؟» .

.

ص: 60

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَنِ استَغفَرَ غَفَرَ اللّهُ لَهُ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :قالَ اللّهُ عز و جل : يَابنَ آدَمَ ، إنَّكَ ما دَعَوتَني ورَجَوتَني غَفَرتُ لَكَ عَلى ما كانَ فيكَ ولا اُبالي ، يَابنَ آدَمَ ، لَو بَلَغَت ذُنوبُكَ عَنانَ السَّماءِ ثُمَّ استَغفَرتَني غَفَرتُ لَكَ ، ولا اُبالي . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ الشَّيطانَ قالَ : وعِزَّتِكَ يا رَبِّ ، لا أبرَحُ أغوي عِبادَكَ ما دامَت أرواحُهُم في أجسادِهِم . قالَ الرَّبُّ : وعِزَّتي وجَلالي ، لا أزالُ أغفِرُ لَهُم مَا استَغفَروني . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :يَقولُ اللّهُ تعالى : يا عِبادي ... كُلُّكُم مُذنِبٌ إلّا مَن عافَيتُ ، فَمَن عَلِمَ مِنكُم أنّي ذو قُدرَةٍ عَلَى المَغفِرَةِ فَاستَغفَرَني ، غَفَرتُ لَهُ ولا اُبالي . (4)

صحيح مسلم :عَن أبي ذَرٍّ عَنِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله فيما رَوى عَنِ اللّهِ تَبارَكَ وتَعالى أنَّهُ قالَ : ... يا عِبادي ! إنَّكُم تُخطِئونَ بِاللَّيلِ وَالنَّهارِ ، وأنَا أغفِرُ الذُّنوبَ جَميعا ، فَاستَغفِروني أغفِر لَكُم . (5)

.


1- .سنن الترمذي : ج 5 ص 513 ح 3470 ، السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 48 ح 9987 و 9988 ، السنن الكبرى : ج 8 ص 577 ح 17618 كلّها عن ابن عمر ، كنز العمّال : ج 1 ص 463 ح 2014 ؛ معاني الأخبار : ص 411 ح 98 عن أنس ، بحار الأنوار : ج 93 ص 178 ح 7 .
2- .سنن الترمذي : ج 5 ص 548 ح 3540 عن أنس ، المعجم الكبير : ج 12 ص 16 ح 12346 ، حلية الأولياء : ج 4 ص 301 كلاهما عن ابن عبّاس نحوه ، كنز العمّال : ج 3 ص 146 ح 5902 .
3- .مسند ابن حنبل : ج 4 ص 58 ح 11237 ، المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 290 ح 7672 ، تفسير ابن كثير : ج 3 ص 590 ، تفسير القرطبي : ج 10 ص 27 نحوه وكلّها عن أبي سعيد الخدري ، كنز العمّال : ج 1 ص 476 ح 2072 .
4- .سنن الترمذي : ج 4 ص 656 ح 2495 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1422 ح 4257 ، مسند ابن حنبل : ج 8 ص 128 ح 21596 ، تاريخ دمشق : ج 36 ص 481 ح 7411 كلّها عن أبي ذرّ نحوه ، كنز العمّال : ج 15 ص 925 ح 43591 .
5- .صحيح مسلم : ج 4 ص 1994 ح 55 ، تهذيب الكمال : ج 16 ص 378 ، تفسير القرطبي : ج 4 ص 285 كلّها عن أبي ذرّ ، كنز العمّال : ج 15 ص 924 ح 43590 .

ص: 61

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس آمرزش بخواهد، خدا او را مى آمرزد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند عز و جل فرمود: «اى پسر آدم! تا آن گاه كه مرا بخوانى و به من ، اميدوار باشى ، با وجود همه گناهانى كه داشته اى، تو را مى آمرزم و باكى ندارم. اى پسر آدم ! اگر گناهانت سر به آسمان بزند، سپس از من آمرزش بخواهى ، تو را مى آمرزم و باكى ندارم.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :شيطان گفت: به عزّتت سوگند _ اى پروردگار _ كه بندگانت را تا جان در بدن دارند ، گم راه مى كنم! پروردگار فرمود: «به عزّت و جلالم سوگند كه من هم تا هر زمان از من آمرزش خواهند ، آنان را مى آمرزم!» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند متعال مى فرمايد: «بندگان من!... همه شما گناهكاريد ، مگر كسى كه من از گناه به سلامتش دارم. پس هر يك از شما بداند كه من ، بر آمرزيدنْ توانايم و از من ، آمرزش بخواهد، باك ندارم و او را مى آمرزم» .

صحيح مسلم_ به نقل از ابوذر _: پيامبر صلى الله عليه و آله از خداوند تبارك و تعالى _ روايت كرده كه فرمود : «... اى بندگان من! شما شب و روز ، گناه مى كنيد، و من [كسى هستم كه ]همه گناهان را مى آمرزم. پس، از من آمرزش بخواهيد تا شما را بيامرزم» .

.

ص: 62

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ العَبدَ لَيَقولُ : يا رَبِّ اغفِر لي _ وقَد أذنَبَ _ فَتَقولُ المَلائِكَةُ : يا رَبِّ ، إنَّهُ لَيسَ لِذلِكَ بِأَهلٍ ! قالَ اللّهُ تَعالى : لكِنّي أهلٌ أن أغفِرَ لَهُ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله_ لِعَلِيٍّ عليه السلام _: يا عَلِيُّ ، إنَّ اللّهَ يَعجَبُ مِن عَبدِهِ إذا قالَ : «رَبِّ اغفِر لي فَإِنَّهُ لا يَغفِرُ الذُّنوبَ إلّا أنتَ» يَقولُ : يا مَلائِكَتي ، عَبدي هذا قَد عَلِمَ أنَّهُ لا يَغفِرُ الذُّنوبَ غَيري ، اِشهَدوا أنّي قَد غَفَرتُ لَهُ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :من اُعطِيَ الاِستِغفارَ اُعطِيَ المَغفِرَةَ ؛ لِأَنَّ اللّهَ يَقولُ : «اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا» . (3)

الإمام عليّ عليه السلام :مَنِ استَغفَرَ اللّهَ أصابَ المَغفِرَةَ . (4)

4 / 2عَدَمُ كِتابَةِ السَّيِّئاتِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ صاحِبَ الشِّمالِ لَيَرفَعُ القَلَمَ سِتَّ ساعاتٍ عَنِ العَبدِ المُسلِمِ المُخطِئِ أوِ المُسيءِ ، فَإِن نَدِمَ وَاستَغفَرَ اللّهَ مِنها ألقاها ، وإلّا كُتِبَت واحِدَةً . (5)

.


1- .نوادر الاُصول : ج 2 ص 200 ، كنز العمّال : ج 1 ص 480 ح 2097 .
2- .تحف العقول : ص 13 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 67 ح 6 .
3- .المعجم الأوسط : ج 7 ص 118 ح 7023 ، المعجم الصغير : ج 2 ص 92 ، تاريخ بغداد : ج 1 ص 248 ، شعب الإيمان : ج 4 ص 126 ح 4529 كلّها عن ابن مسعود ، كنز العمّال : ج 15 ص 874 ح 43473 .
4- .غرر الحكم : ح 8377 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 448 ح 7924 .
5- .المعجم الكبير : ج 8 ص 185 ح 7765 عن أبي اُمامة ، كنز العمّال : ج 4 ص 210 ح 10192 ؛ مجمع البيان : ج 9 ص 216 عن أبي اُمامة ، بحار الأنوار : ج 5 ص 321 .

ص: 63

4 / 2 ننوشتن گناهان

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بنده گنهكار مى گويد: پروردگارا! مرا بيامرز. فرشتگان مى گويند: پروردگارا! او سزاوار اين كار نيست . خداى متعال مى فرمايد: «امّا من ، سزاوار آن هستم كه او را بيامرزم» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ به على عليه السلام _: اى على! خدا از بنده اى كه بگويد: پروردگارا! مرا بيامرز؛ زيرا گناهان را جز تو كسى نمى آمرزد ، خوشش مى آيد و مى فرمايد: اى فرشتگان من! اين بنده ام دانست كه جز من ، كسى گناهان را نمى آمرزد. گواه باشيد كه من هم او را آمرزيدم » .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به هر كس آمرزش خواهى داده شود ، آمرزش عطا شود؛ زيرا خداوند مى فرمايد: «از پروردگارتان ، آمرزش بخواهيد كه او آمرزنده است» .

امام على عليه السلام :هر كس از خدا آمرزش طلبد ، به آمرزش مى رسد.

4 / 2ننوشتن گناهانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :فرشته دست چپ ، تا شش ساعت از نوشتن گناه بنده مسلمان خطا كار يا بدكار، خوددارى مى كند. اگر [در اين مدّت] پشيمان شد و از خدا آمرزش خواست ، آن [گناه] را دور مى افكند ؛ و گرنه ، يك گناه برايش نوشته مى شود.

.

ص: 64

عنه صلى الله عليه و آله :المَلَكُ الَّذي عَلَى اليَمينِ أميرٌ عَلَى المَلَكِ الَّذي عَلَى الشِّمالِ ، فَإِذا عَمِلَ حَسَنَةً قالَ لِصاحِبِ الشِّمالِ : اُكتُبها ، وإذا عَمِلَ سَيِّئَةً ، قالَ لَهُ : دَعها لا تَكتُبها سَبعَ ساعاتٍ ، لَعَلَّهُ يَستَغفِرُ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله_ في تَفسيرِ قَولِهِ تَعالى : «مَّا يَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ» (2) _: صاحِبُ اليَمينِ أميرٌ عَلى صاحِبِ الشِّمالِ ، فَإِذا عَمِلَ حَسَنَةً كَتَبَها لَهُ صاحِبُ اليَمينِ بِعَشرِ أمثالِها ، وإذا عَمِلَ سَيِّئَةً فَأَرادَ صاحِبُ الشِّمالِ أن يَكتُبَها ، قالَ لَهُ صاحِبُ اليَمينِ : أمسِك ، فَيُمسِكُ عَنهُ سَبعَ ساعاتٍ ؛ فَإِنِ استَغفَرَ اللّهَ مِنها ، لَم يُكتَب عَلَيهِ شَيءٌ ، وإن لَم يَستَغفِرِ اللّهَ كُتِبَ لَهُ سَيِّئَةٌ واحِدَةٌ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :مَن عَمِلَ سَيِّئَةً اُجِّلَ فيها سَبعَ ساعاتٍ مِنَ النَّهارِ ، فَإِن قالَ : «أستَغفِرُ اللّهَ الَّذي لا إلهَ إلّا هُوَ الحَيُّ القَيّومُ وأتوبُ إلَيهِ» ثَلاثَ مَرّاتٍ ، لَم تُكتَب عَلَيهِ . (4)

عنه عليه السلام :إنَّ العَبدَ إذا أذنَبَ ذَنبا اُجِّلَ مِن غُدوَةٍ إلَى اللَّيلِ ، فَإِنِ استَغفَرَ اللّهَ لَم يُكتَب عَلَيهِ . (5)

عنه عليه السلام :إذا هَمَّ العَبدُ بِحَسَنَةٍ كُتِبَت لَهُ حَسَنَةٌ ، فَإِذا عَمِلَها كُتِبَت لَهُ عَشرُ حَسَناتٍ ، وإذا هَمَّ بِسَيِّئَةٍ لَم تُكتَب عَلَيهِ ، فَإِذا عَمِلَها اُجِّلَ تِسعَ (6) ساعاتٍ ، فَإِن نَدِمَ عَلَيها وَاستَغفَرَ وتابَ لَم تُكتَب (7) عَلَيهِ ، وإن لَم يَندَم ولَم يَتُب مِنها كُتِبَت عَلَيهِ سَيِّئَةٌ واحِدَةٌ . (8)

.


1- .الزهد لهنّاد : ج 2 ص 462 ح 920 عن أبي اُمامة ، كنز العمّال : ج 4 ص 228 ح 10292 .
2- .ق : 18 .
3- .مجمع البيان : ج 9 ص 216 ، بحار الأنوار : ج 5 ص 321 ؛ المعجم الكبير : ج 8 ص 247 ح 7971 عن أبي اُمامة نحوه ، كنز العمّال : ج 4 ص 214 ح 10212 .
4- .الكافي : ج 2 ص 438 ح 5 و ص 437 ح 2 ، الزهد للحسين بن سعيد : ص 71 ح 190 وليس فيهما «وأتوب إليه» وكلّها عن أبي بصير ، بحار الأنوار : ج 6 ص 38 ح 65 .
5- .الكافي : ج 2 ص 437 ح 1 عن زرارة ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 91 ح 2255 نحوه ، بحار الأنوار : ج 6 ص 41 ح 76 .
6- .الظاهر أنّه تصحيف «سبع» .
7- .في المصدر : «يُكتب» ، والتصويب من بحار الأنوار .
8- .الخصال : ص 418 ح 11 عن سليمان بن مهران ، بحار الأنوار : ج 71 ص 246 ح 2 .

ص: 65

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :فرشته دست راست ، فرمانده فرشته دست چپ است. هر گاه شخص ، كار نيكى انجام دهد ، او به فرشته دست چپ مى گويد: «آن را بنويس»، و هر گاه كار بدى انجام دهد، به او (فرشته دست چپ) مى گويد: «دست نگه دار و آن را تا هفت ساعت ننويس . شايد آمرزش بخواهد» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در تفسير سخن خداوند متعال: «هيچ سخنى بر زبان نمى آورد ، جز آن كه نزد او، نگاهبانى آماده است» _: فرشته دست راست ، فرمانده فرشته دست چپ است. هر گاه شخص كار نيكى انجام دهد ، فرشته دست راست ، آن را ده برابر مى نويسد، و هر گاه كار بدى كند و فرشته دست چپ بخواهد آن را بنويسد، فرشته دست راست به او مى گويد: «دست نگه دار»، و او تا هفت ساعت ، دست نگه مى دارد. اگر در اين مدّت از خدا آمرزش خواست ، چيزى براى او نمى نويسد، و اگر از خدا آمرزش نخواست ، تنها يك گناه برايش مى نويسد.

امام صادق عليه السلام :هر كس گناهى كند ، هفت ساعت از روز به او مهلت داده شود . اگر [در اين مدّت ]سه بار گفت: «از خدايى كه معبودى جز او زنده جاويدان نيست ، آمرزش مى خواهم و به درگاهش توبه مى برم» ، آن گناه برايش نوشته نمى شود.

امام صادق عليه السلام :هر گاه بنده ، آهنگ كار نيكى كند ، برايش يك كار نيك نوشته مى شود، و هر گاه آن را انجام دهد ، ده كار نيك برايش نوشته شود. و هر گاه [بنده] آهنگ گناه كند ، برايش نوشته نمى شود و چون آن را انجام داد تا نُه (1) ساعت به او مهلت داده مى شود . اگر از آن پشيمان شد و آمرزش خواست و توبه كرد ، برايش نوشته نمى شود، و اگر پشيمان نشد و از آن توبه نكرد ، فقط يك گناه برايش نوشته مى شود.

امام صادق عليه السلام :هرگاه بنده اى قصد انجام دادن كار نيكى (حَسَنه اى) را داشته باشد، آن كار نيك، برايش ثبت مى شود، و اگر آن را انجام دهد، ده كار نيك برايش ثبت مى شود؛ امّا اگر قصد انجام دادن گناهى را داشته باشد، هيچ چيزى برايش ثبت نمى شود، و اگر آن را انجام دهد، نُه ساعت به او فرصت داده مى شود. اگر پشيمان شد و درخواست آمرزش كرد و توبه نمود، برايش ثبت نمى شود، و اگر پشيمان نشد و توبه ننمود، برايش جز يك گناه ، ثبت نمى شود .

.


1- .«تسع» كه در متن حديث آمده، ظاهراً تصحيف «سبع (هفت)» است .

ص: 66

الكافي عن حفص :سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام يَقولُ : ما مِن مُؤمِنٍ يُذنِبُ ذَنبا إلّا أجَّلَهُ اللّهُ عز و جلسَبعَ ساعاتٍ مِنَ النَّهارِ ، فَإِن هُوَ تابَ لَم يُكتَب عَلَيهِ شَيءٌ ، وإن هُوَ لَم يَفعَل كَتَبَ اللّهُ عَلَيهِ سَيِّئَةً . فَأَتاهُ عَبّادٌ البَصرِيُّ فَقالَ لَهُ : بَلَغَنا أنَّكَ قُلتَ : ما مِن عَبدٍ يُذنِبُ ذَنبا إلّا أجَّلَهُ اللّهُ عز و جلسَبعَ ساعاتٍ مِنَ النَّهارِ . فَقالَ : لَيسَ هكَذا قُلتُ ، ولكِنّي قُلتُ : ما مِن مُؤمِنٍ ، وكَذلِكَ كانَ قَولي . (1)

4 / 3تَمحيصُ الذُّنوبِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :الاِستِغفارُ مَمحاةٌ لِلذُّنوبِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :عَلَيكَ بِالاِستِغفارِ فَإِنَّها مَمحاةٌ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :لِكُلِّ داءٍ دَواءٌ ، ودَواءُ الذُّنوبِ الاِستِغفارُ . (4)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 439 ح 9 ، الزهد للحسين بن سعيد : ص 69 ح 185 ، قرب الإسناد : ص 2 ح 4 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلامنحوه ، بحار الأنوار : ج 6 ص 38 ح 63 .
2- .تفسير القرطبي : ج 18 ص 301 ، الفردوس : ج 1 ص 124 ح 428 كلاهما عن حذيفة بن اليمان ، كنز العمّال : ج 1 ص 476 ح 2071 ؛ المجازات النبويّة : ص 232 ح 188 وفيه «مهدمة» بدل «ممحاة» .
3- .جامع الأحاديث للقمّي : ص 86 ، الجعفريّات : ص 186 ، النوادر للراوندي : ص 92 ح 29 كلاهما عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام ، الدعوات : ص 227 ح 629 وفيها «المنجاة» بدل «ممحاة» ، بحار الأنوار : ج 69 ص 403 ح 105 .
4- .ثواب الأعمال : ص 197 ح 1 عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، الكافي : ج 2 ص 439 ح 8 ، الجعفريّات : ص 228 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : ج 93 ص 279 ح 11 ؛ الفردوس : ج 3 ص 336 ح 5011 عن جابر ، كنز العمّال : ج 1 ص 479 ح 2089 .

ص: 67

4 / 3 پاك كردن گناهان

الكافى_ به نقل از حفص _: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مى فرمايد: «هيچ مؤمنى نيست كه گناهى كند ، مگر آن كه خداوند عز و جل هفت ساعت از روز را به او مهلت مى دهد . اگر توبه كرد ، چيزى برايش نوشته نمى شود، و اگر نكرد ، خداوندْ يك گناه برايش مى نويسد» . عبّاد بصرى ، نزد امام عليه السلام آمد و گفت: شنيده ايم كه شما گفته اى: «هيچ بنده اى نيست كه گناهى كند ، مگر آن كه خداوند عز و جل هفت ساعت از روز را به او مهلت مى دهد؟» . فرمود: «من چنين نگفته ام ؛ بلكه گفته ام: هيچ مؤمنى نيست . سخن من ، اين گونه بود» .

4 / 3پاك كردن گناهانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آمرزش خواهى، پاك كننده گناهان است.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بر تو باد آمرزش خواهى، كه آن پاك كننده است!

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر دردى درمانى دارد و درمان گناهان ، آمرزش خواهى است.

.

ص: 68

عنه صلى الله عليه و آله :ألا أدُلُّكُم عَلى دائِكُم ودَوائِكُم ، ألا إنَّ داءَكُمُ الذُّنوبُ ، ودَواءَكُمُ الاِستِغفارُ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :لا تَنسَيَنَّ الاِستِغفارَ في صَلاتِكَ ؛ فَإِنَّها مَمحاةٌ لِلخَطايا بِرَحمَةِ اللّهِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن ظَلَمَ أحَدا فَفاتَهُ ، فَليَستَغفِرِ اللّهَ لَهُ فَإِنَّهُ كَفّارَةٌ لَهُ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :ما كَبيرَةٌ بِكَبيرَةٍ مَعَ الاِستِغفارِ ، ولا صَغيرَةٌ بِصَغيرَةٍ مَعَ الإِصرارِ . (4)

الإمام الباقر عليه السلام :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله وَالاِستِغفارُ لَكُم حِصنَينِ حَصينَينِ مِنَ العَذابِ ، فَمَضى أكبَرُ الحِصنَينِ وبَقِيَ الاِستِغفارُ ، فَأَكثِروا مِنهُ ؛ فَإِنَّهُ مَمحاةٌ لِلذُّنوبِ ، قالَ اللّهُ عز و جل : «وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنتَ فِيهِمْ وَمَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ» (5) . (6)

الإمام عليّ عليه السلام :الاِستِغفارُ دَواءُ الذُّنوبِ . (7)

.


1- .شعب الإيمان : ج 5 ص 428 ح 7147 ، الفردوس : ج 1 ص 136 ح 478 كلاهما عن أنس ، كنز العمّال : ج 1 ص 479 ح 2092 ، جامع الأخبار : ص 148 ح 336 نحوه ، بحار الأنوار : ج 93 ص 282 ح 23 .
2- .الأمالي للطوسي : ص 346 ح 714 عن أبي المنذر الجهني ، بحار الأنوار : ج 85 ص 200 ح 11 و ج 86 ص 250 ح 14 .
3- .الكافي : ج 2 ص 334 ح 20 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام ، ثواب الأعمال : ص 323 ح 15 عن السكوني ، الاختصاص : ص 235 كلاهما عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : ج 75 ص 313 ح 27 .
4- .تاريخ دمشق : ج 6 ص 394 ح 1567 عن عائشة ، مسند الشهاب : ج 2 ص 204 ح 752 عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 4 ص 217 ح 10232 .
5- .الأنفال : 33 .
6- .بحار الأنوار : ج 93 ص 279 ح 13 نقلاً عن ثواب الأعمال : ص 197 ح 3 وفيه : «كان رسول اللّه صلى الله عليه و آله يقول : مقامي فيكم والاستغفار لكم حصن حصين من العذاب . . .» وما اخترناه من نسخة بحار الأنوار هو الصواب ، تفسير العيّاشي : ج 2 ص 54 ح 44 وفيه «منجاة» بدل «ممحاة» وكلاهما عن عبد اللّه بن محمّد الجعفي .
7- .غرر الحكم : ح 913 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 31 ح 521 .

ص: 69

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آيا شما را به دردتان و درمانتان ، راه نمايى نكنم؟ بدانيد كه درد شما ، گناهان است و درمانتان ، آمرزش خواهى.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آمرزش خواهى در نمازت را هيچ گاه از ياد مبر ؛ زيرا كه آن، به لطف خداوند، خطاها را پاك مى كند.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس به شخصى ستم كند و [براى جلب رضايت او] به او دسترس نداشته باشد، از خدا برايش طلب آمرزش كند ؛ زيرا اين ، كفّاره [ستم] اوست.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ گناه بزرگى با وجود آمرزش خواهى ، بزرگ نيست، و هيچ گناه كوچكى ، با وجود ادامه دادن به آن ، كوچك نيست.

امام باقر عليه السلام :پيامبر خدا و آمرزش خواهى ، دو سنگر مستحكم در برابر آتش براى شما بودند. سنگر بزرگ تر رفت و آمرزش خواهى مانْد . پس آن را فراوان بگوييد؛ زيرا پاك كننده گناهان است. خداوند عز و جل فرموده است : «تا تو در ميان آنانى ، خدا عذابشان نمى كند، و تا زمانى كه آمرزش بخواهند، خداوند عذاب كننده ايشان نباشد» .

امام على عليه السلام :آمرزش خواهى، داروى گناهان است.

.

ص: 70

عنه عليه السلام :الذُّنوبُ الدّاءُ ، وَالدَّواءُ الاِستِغفارُ ، وَالشِّفاءُ ألّا تَعودَ . (1)

عنه عليه السلام :الاِستِغفارُ يَمحُو الأَوزارَ (2) . (3)

عنه عليه السلام :حُسنُ الاِستِغفارِ يُمَحِّصُ (4) الذُّنوبَ . (5)

عنه عليه السلام :يَسيرُ التَّوبَةِ وَالاِستِغفارِ ، يُمَحِّصُ المَعاصِيَ وَالإِصرارَ . (6)

عنه عليه السلام :عَوِّد نَفسَكَ الاِستِهتارَ (7) بِالذِّكرِ وَالاِستِغفارِ ، فَإِنَّهُ يَمحو عَنكَ الحَوبَةَ (8) ، ويُعَظِّمُ لَكَ المَثوبَةَ . (9)

عنه عليه السلام :تَعَطَّروا بِالاِستِغفارِ ، لا تَفضَحكُم رَوائِحُ الذُّنوبِ . (10)

الإمام الباقر عليه السلام :ألِحّوا فِي الاِستِغفارِ ، فَإِنَّهُ مَمحاةٌ لِلذُّنوبِ . (11)

.


1- .غرر الحكم : ح 1890 .
2- .الوزرُ : الحملُ والثّقل ، وأكثر ما يطلق في الحديث على الذنب والإثم ، وجمعه أوزار (النهاية : ج 5 ص 179 «وزر») .
3- .غرر الحكم : ح 342 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 33 ح 596 .
4- .تمحيص الذّنوب أي : إزالتها (النهاية : ج 4 ص 302 «محص») .
5- .غرر الحكم : ح 4863 و 4941 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 228 ح 4399 .
6- .غرر الحكم : ح 10992 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 555 ح 10239 .
7- .المستهترون بذكر اللّه : يعني الذين اُولعوا به . ومستهتر : أي مولع به لا يتحدّث بغيره ، ولا يفعل غيره (النهاية : ج 5 ص 243 «هتر») .
8- .حوبتي : إثمي ، ومنه «اغفر لنا حوبنا» أي إثمنا (النهاية : ج 1 ص 455 «حوب») .
9- .غرر الحكم : ح 6230 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 340 ح 5792 وفيه «الاستكثار بالاستغفار» بدل «الاستهتار بالذكر والاستغفار» .
10- .الأمالي للطوسي : ص 372 ح 801 عن عليّ بن عليّ بن رزين عن الإمام الرضا عن آبائه عن الإمام الحسين عليهم السلام عن النزّال بن سبرة ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 154 ، بحار الأنوار : ج 6 ص 22 ح 18 ؛ شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 281 ح 225 .
11- .تحف العقول : ص 298 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 178 ح 53 .

ص: 71

امام على عليه السلام :گناهان ، بيمارى اند و دارو[ى آنها] آمرزش خواهى است، و شفايش ، [در] اين است كه [به آنها ]باز نگردى.

امام على عليه السلام :آمرزش خواهى، بار سنگين گناهان را از بين مى برَد.

امام على عليه السلام :آمرزش خواهىِ نيكو (راستين) ، گناهان را مى زُدايد.

امام على عليه السلام :اندكى توبه و آمرزش خواهى، گناهان و پافشارى [بر آنها] را مى زدايد.

امام على عليه السلام :خويشتن را به آزمندى بر ياد خدا و آمرزش خواهى عادت دِه ؛ زيرا اين كار ، گناه را از تو مى زُدايد و پاداشت را بزرگ مى گردانَد.

امام على عليه السلام :به عطر آمرزش خواهى معطّر شويد تا بوى گناهان ، شما را رسوا نسازد.

امام باقر عليه السلام :در آمرزش خواهى پافشارى كنيد؛ زيرا كه آن ، پاك كننده گناهان است.

.

ص: 72

4 / 4جَلاءُ القُلوبِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ لِلقُلوبِ صَدأً كَصَدإِ النُّحاسِ ، فَاجلوها بِالاِستِغفارِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ العَبدَ إذا أخطَأَ خَطيئَةً نُكِتَت في قَلبِهِ نُكتَةٌ سَوداءُ ، فَإِذا هُوَ نَزَعَ وَاستَغفَرَ وتابَ سُقِلَ (2) قَلبُهُ ، وإن عادَ زيدَ فيها حَتّى تَعلُوَ قَلبَهُ ، وهُوَ الرّانُ الَّذي ذَكَرَ اللّهُ «كَلَا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِم مَّا كَانُواْ يَكْسِبُونَ» (3) . (4)

4 / 5تَباعُدُ الشَّيطانِفضائل الأشهر الثلاثة عن يونس بن ظبيان :قُلتُ لِلصّادِقِ عليه السلام : مَا الَّذي يُباعِدُ عَنّا إبليسَ ؟ قالَ : الصَّومُ يُسَوِّدُ وَجهَهُ ... وَالاِستِغفارُ يَقطَعُ وَتينَهُ (5) . (6)

.


1- .عدّة الداعي : ص 249 ، نزهة الناظر : ص 28 ح 82 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 284 ح 32 ؛ المعجم الصغير : ج 1 ص 184 وفيه «الحديد» بدل «النحاس» ، تاريخ دمشق : ج 62 ص 80 ح 12714 كلاهما عن أنس ، كنز العمّال : ج 1 ص 476 ح 2074 .
2- .السَّقْلُ هو مثل الصقل للسّيف والثوب ونحوهما ، بالسين والصّاد جميعا (تاج العروس : ج 14 ص 349 «سقل») .
3- .المطفّفين : 14 .
4- .سنن الترمذي : ج 5 ص 434 ح 3334 ، السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 509 ح 11658 ، صحيح ابن حبّان : ج 7 ص 27 ح 2787 كلّها عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 4 ص 210 ح 10189 .
5- .الوَتين : عرق في القلب إذا انقطع مات صاحبه (القاموس المحيط : ج 4 ص 274 «وتن») .
6- .فضائل الأشهر الثلاثة : ص 92 ح 71 و ص 76 ح 58 ، بحار الأنوار : ج 96 ص 256 ح 39 .

ص: 73

4 / 4 صيقل دادن دل ها
4 / 5 دور كردن شيطان

4 / 4صيقل دادن دل هاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دل ها همانند مس، (1) زنگار مى بندند . پس آنها را با آمرزش خواهى ، صيقل دهيد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بنده ، هر گاه گناهى كند ، نقطه اى سياه در دلش پديد مى آيد. اگر دست برداشت و آمرزش طلبيد و توبه كرد ، دلش صيقل مى يابد؛ ولى اگر دوباره آن را انجام داد ، بر آن نقطه افزوده مى شود تا جايى كه تمام دلش را مى پوشانَد. اين ، همان زنگارى است كه خداوند فرموده است: «نه ؛ بلكه آنچه كرده اند ، زنگار بر دل هاشان بسته است» .

4 / 5دور كردن شيطانفضائل الأشهر الثلاثة_ به نقل از يونس بن ظبيان _: به امام صادق عليه السلام گفتم : چه چيز ، شيطان را از ما دور مى گرداند؟ فرمود: «روزه ، روى او را سياه مى كند... و آمرزش خواهى ، شاه رگش را قطع مى كند» .

.


1- .در المعجم الصغير ، به جاى «مس» ، «آهن» آمده است.

ص: 74

4 / 6الأَمنُ مِنَ العَذابِ وَالبَلاياالكتاب«وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنتَ فِيهِمْ وَمَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ» . (1)

«وَ مَا مَنَعَ النَّاسَ أَن يُؤْمِنُواْ إِذْ جَاءَهُمُ الْهُدَى وَ يَسْتَغْفِرُواْ رَبَّهُمْ إِلَا أَن تَأْتِيَهُمْ سُنَّةُ الْأَوَّلِينَ أَوْ يَأْتِيَهُمُ الْعَذَابُ قُبُلاً» . (2)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا يَزالُ العَبدُ آمِنا مِن عَذابِ اللّهِ مَا استَغفَرَ اللّهَ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله_ في دُعاءٍ لَهُ وقَدِ انكَسَفَتِ الشَّمسُ _: رَبِّ ! ألَم تَعِدني أن لا تُعَذِّبَهُم وأنَا فيِهم ؟ ألَم تَعِدني أن لا تُعَذِّبَهُم وهُم يَستَغفِرونَ ؟ (4)

عنه صلى الله عليه و آله :أكثِروا مِن قَولِ : لا إلهَ إلَا اللّهُ وَالاِستِغفارِ ؛ فَإِنَّهُما أمانٌ فِي الدُّنيا مِنَ الذُّلِّ ، وفِي الآخِرَةِ جُنَّةٌ مِنَ النّارِ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :فِي الأَرضِ أمانانِ : أنَا أمانٌ ، وَالاِستِغفارُ أمانٌ ، وأنَا مَذهوبٌ بي ، ويَبقى أمانُ الاِستِغفارِ عِندَ كُلِّ حَدَثٍ وذَنبٍ . (6)

.


1- .الأنفال : 33 .
2- .الكهف : 55 .
3- .تاريخ دمشق : ج 55 ص 86 عن فضالة بن عبيد ، كنز العمّال : ج 1 ص 479 ح 2094 .
4- .سنن أبي داوود : ج 1 ص 310 ح 1194 ، السنن الكبرى للنسائي : ج 1 ص 196 ح 547 ، صحيح ابن خزيمة : ج 2 ص 322 ح 1392 وفيه «ونحن نستغفرك» بدل «وهم يستغفرون» ، السنن الكبرى : ج 2 ص 358 ح 3362 كلّها عن عبد اللّه بن عمرو ، كنز العمّال : ج 11 ص 456 ح 32141 .
5- .كنز العمّال : ج 10 ص 17 ح 28152 نقلاً عن الديلمي عن أنس .
6- .الفردوس : ج 3 ص 136 ح 4366 عن عثمان بن أبي العاص ، كنز العمّال : ج 1 ص 479 ح 2093 .

ص: 75

4 / 6 ايمنى از عذاب و بلاها

4 / 6ايمنى از عذاب و بلاهاقرآن«تا تو در ميان آنانى ، خداوند ، عذابشان نمى كند، و تا زمانى كه آمرزش بطلبند ، خداوند عذاب كننده ايشان نباشد» .

«و چيزى مانع مردم نشد از اين كه وقتى هدايت به سويشان آمد ، ايمان بياورند و از پروردگارشان آمرزش بخواهند ، جز اين كه [مستحق شوند] تا سنّت [خدا در مورد عذاب] پيشينيان، در باره آنان [نيز] به كار رود يا عذاب ، رويارويشان بيايد» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بنده ، تا زمانى كه از خدا آمرزش بطلبد ، از عذاب خدا در امان خواهد بود.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در دعايى از ايشان در هنگام خورشيدگرفتگى _: پروردگارا! مگر به من ، وعده ندادى كه تا من در ميان آنان هستم ، عذابشان نكنى؟ مگر به من وعده ندادى كه تا وقتى آمرزش مى طلبند ، عذابشان نكنى؟

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :جمله «معبودى جز خدا نيست» را بسيار بگوييد و فراوان آمرزش بطلبيد؛ زيرا اين دو در دنيا ، امان از خوارى اند و در آخرت ، سپر در برابر آتش اند.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در زمين ، دو امان وجود دارد: من ، يك امان هستم و آمرزش خواهى ، امان ديگر. من ، بُرده مى شوم و امان آمرزش خواهى ، در هنگام هر رُخداد و گناهى بر جاى مى مانَد.

.

ص: 76

عنه صلى الله عليه و آله :أنزَلَ اللّهُ عَلَيَّ أمانَينِ لِاُمَّتي : «وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنتَ فِيهِمْ وَمَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ» ، فَإِذا (1) مَضَيتُ تَرَكتُ فيهِمُ الاِستِغفارَ إلى يَومِ القِيامَةِ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :لَو أنَّ النّاسَ حينَ عَصَوا أنابوا وَاستَغفَروا ، لَم يُعَذَّبوا ولَم يُهلَكوا . (3)

عنه عليه السلام :كانَ فِي الأَرضِ أمانانِ مِن عَذابِ اللّهِ ، وقَد رُفِعَ أحَدُهُما فَدونَكُمُ الآخَرَ فَتَمَسَّكوا بِهِ . أمَّا الأَمانُ الَّذي رُفِعَ فَهُوَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، وأمَّا الأَمانُ الباقي فَالاِستِغفارُ ، قالَ اللّهُ تَعالى : «وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنتَ فِيهِمْ وَمَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ» . (4)

عنه عليه السلام :أربَعٌ لِلمَرءِ لا عَلَيهِ : الإِيمانُ ، وَالشُّكرُ ؛ فَإِنَّ اللّهَ تَعالى يَقولُ : «مَا يَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذَابِكُمْ إِن شَكَرْتُمْ وَءَامَنتُمْ» (5) ، وَالاِستِغفارُ ؛ فَإِنَّهُ قالَ : «وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنتَ فِيهِمْ وَمَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ» ، والدُّعاءُ ؛ فَإِنَّهُ قالَ : «قُلْ مَا يَعْبَؤُاْ بِكُمْ رَبِّى لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ» (6) . (7)

الإمام الصادق عليه السلام :ما ضاعَ مالٌ في بَرٍّ ولا بَحرٍ إلّا بِتَضييعِ الزَّكاةِ ، فَحَصِّنوا أموالَكُم بِالزَّكاةِ ، وداووا مَرضاكُم بِالصَّدَقَةِ ، وَادفَعوا نَوائِبَ البَلايا بِالاِستِغفارِ . (8)

.


1- .في المصدر : «إذا» ، وما أثبتناه هو الصحيح كما في كنز العمّال .
2- .سنن الترمذي : ج 5 ص 270 ح 3082 ، تفسير ابن كثير : ج 3 ص 590 كلاهما عن أبي موسى ، كنز العمّال : ج 1 ص 477 ح 2081 .
3- .غرر الحكم : ح 7583 .
4- .نهج البلاغة : الحكمة 88 ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 92 ح 2259 ، مجمع البيان : ج 4 ص 829 نحوه ، بحار الأنوار : ج 93 ص 284 ح 31 .
5- .النساء : 147 .
6- .الفرقان : 77 .
7- .الأمالي للطوسي : ص 493 ح 1081 عن عمر بن صبح عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 71 ص 49 ح 65 .
8- .المحاسن : ج 1 ص 459 ح 1062 ، الاُصول الستّة عشر : ص 77 وفيه «أبواب» بدل «نوائب» ، بحار الأنوار : ج 69 ص 393 ح 73 .

ص: 77

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند دو امان براى امّتم بر من نازل كرد: «تا تو در ميان ايشان هستى ، خداوندْ عذابشان نمى كند، و تا زمانى كه آمرزش مى طلبند ، خداوند عذاب كننده ايشان نخواهد بود» . پس، هر گاه من رفتم ، آمرزش خواهى را تا روز قيامت ، در ميانشان بر جاى مى گذارم.

امام على عليه السلام :اگر مردم ، زمانى كه نافرمانى [خدا] كردند ، توبه مى نمودند و آمرزش مى طلبيدند ، عذاب نمى شدند و هلاك نمى گشتند.

امام على عليه السلام :در زمين ، دو مايه ايمنى از عذاب خدا وجود داشت كه يكى از آن دو بُرده شد . پس آن ديگرى را دريابيد و بدان ، چنگ زنيد. آن مايه ايمنى كه بُرده شد ، پيامبر خدا بود، و آن مايه ايمنىِ باقى مانده ، آمرزش خواهى است. خداوند متعال فرموده است: «تا تو در ميان ايشان هستى ، خداوندْ عذابشان نمى كند، و تا زمانى كه آمرزش مى طلبند ، خداوندْ عذاب كننده ايشان نخواهد بود».

امام على عليه السلام :چهار چيز است كه به سود آدمى است ، نه به زيان او: ايمان، و سپاس گزارى؛ زيرا خداوند متعال فرموده است: «اگر سپاس بگزاريد و ايمان آوريد ، خدا مى خواهد با عذاب شما چه كند؟» ؛ [سوم، ]آمرزش خواهى؛ زيرا فرموده است: «و تا تو در ميان ايشان هستى ، خداوندْ عذابشان نمى كند ، و تا زمانى كه آمرزش بخواهند ، خداوندْ عذاب كننده ايشان نخواهد بود» ؛ و [چهارم ]دعا؛ زيرا فرموده: «بگو: اگر دعاى شما نباشد ، پروردگارم هيچ اعتنايى به شما نمى كند» .

امام صادق عليه السلام :هيچ مالى در خشكى و دريا از بين نرفت ، مگر به سبب نپرداختن زكات . پس، اموال خود را با پرداخت زكات ، نگه داريد، و بيمارانتان را با دادن صدقه ، درمان كنيد، و بلاهاى سخت را با آمرزش خواهى ، از خود دور نماييد.

.

ص: 78

4 / 7دَفعُ الهُمومِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَنِ استَبطَأَ الرِّزقَ فَليُكثِر مِنَ التَّكبيرِ ، ومَن كَثُرَ هَمُّهُ وغَمُّهُ فَليُكثِر مِنَ الاِستِغفارِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن ظَهَرَت عَلَيهِ النِّعمَةُ فَليُكثِر ذِكرَ «الحَمدُ للّهِِ» ، ومَن كَثُرَت هُمومُهُ فَعَلَيهِ بِالاِستِغفارِ ، ومَن ألَحَّ عَلَيهِ الفَقرُ فَليُكثِر مِن قَولِ : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ» يَنفي عَنهُ الفَقرَ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن ألبَسَهُ اللّهُ نِعمَةً فَليُكثِر مِن : «الحَمدُ للّهِِ» ، ومَن كَثُرَت هُمومُهُ فَليَستَغفِرِ اللّهَ ، ومَن أبطَأَ عَنهُ رِزقُهُ فَليُكثِر مِن قَولِ : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» ، ومَن نَزَلَ مَعَ قَومٍ فَلا يَصومَنَّ إلّا بِإِذنِهِم . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن أكثَرَ مِنَ الاِستِغفارِ جَعَلَ اللّهُ لَهُ مِن كُلِّ هَمٍّ فَرَجا ، ومِن كُلِّ ضيقٍ مَخرَجا ، ويَرزُقُهُ مِن حَيثُ لا يَحتَسِبُ . (4)

الدعوات عن محمّد بن الريّان :كَتَبتُ إلى أبِي الحَسَنِ الثّالِثِ عليه السلام أسأَ لُهُ أن يُعَلِّمَني دُعاءً لِلشَّدائِدِ وَالنَّوازِلِ (5) وَالمُهِمّاتِ وقَضاءِ حَوائِجِ الدُّنيا وَالآخِرَةِ ، وأن يَخُصَّني كَما خَصَّ آباؤُهُ مَوالِيَهُم . فَكَتَبَ إلَيَّ : اِلزَمِ الاِستِغفارَ . (6)

.


1- .كنز العمّال : ج 4 ص 27 ح 9325 نقلاً عن الديلمي عن أنس .
2- .الكافي : ج 8 ص 93 ح 65 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام ، المحاسن : ج 1 ص 114 ح 113 عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، النوادر للراوندي : ص 124 ح 140 ، معدن الجواهر : ص 50 عن الإمام الباقر عليه السلام وكلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 95 ص 296 ح 10 ؛ تاريخ بغداد : ج 2 ص 52 نحوه عن أنس ، كنز العمّال : ج 15 ص 847 ح 43368 .
3- .المعجم الأوسط : ج 6 ص 333 ح 6555 ، تاريخ دمشق : ج 47 ص 58 ح 10149 كلاهما عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 15 ص 938 ح 43612 .
4- .السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 118 ح 10290 ، سنن أبي داوود : ج 2 ص 85 ح 1518 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1255 ح 3819 وفيهما «لزم» بدل «أكثر من» ، مسند ابن حنبل : ج 1 ص 535 ح 2234 ، المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 291 ح 7677 كلّها عن ابن عبّاس ، كنز العمّال : ج 1 ص 476 ح 2069 .
5- .النّازلة : الشديدة من شدائد الدهر تنزل بالناس ، الجمع نوازل (الصحاح : ج 5 ص 1828 «نزل») .
6- .الدعوات : ص 49 ح 120 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 283 ح 30 .

ص: 79

4 / 7 زدودن غم و اندوه

4 / 7زدودن غم و اندوهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس در رسيدن روزى كُندى ديد، بسيار تكبير بگويد، و هر كس غم و اندوهش بسيار شد ، طلب آمرزش كند.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس نعمت ، او را فرا گرفت ، ذكر «الحمدللّه ؛ ستايش ، براى خداست» را بسيار بگويد، و هر كس غم هايش بسيار شد ، به آمرزش خواهى رو آورد، و هر كس فقر دامنگيرش شد ، جمله «هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خدا» را بسيار بگويد، فقر را از او مى زُدايد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس كه خداوند بر او نعمتى بپوشانَد ، بايد [جمله] «ستايش ، براى خداست» را بسيار بگويد، و هر كس كه [غم و] اندوه هايش فزونى گيرد ، بايد از خدا آمرزش بطلبد، و هر كس روزى اش دير به او برسد ، بايد جمله «هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خدا» را فراوان بگويد، و هر كس ميهمان قومى شود ، نبايد جز با اجازه آنها روزه[ى مستحبّى ]بگيرد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس بسيار آمرزش خواهى كند ، خداوندْ براى هر غم ، او گشايشى، و براى هر تنگناى او ، برون رفتى قرار مى دهد و او را از جايى كه گمان نمى برَد ، روزى مى دهد.

الدعوات_ به نقل از محمّد بن ريّان _: به امام هادى عليه السلام نوشتم و درخواست كردم كه دعايى براى سختى ها و بلايا و گرفتارى ها و برآورده شدن حوايج دنيا و آخرت ، به من بياموزد و به من ، عنايت خاصّ ورزَد، چنان كه پدرانش به دوستانشان عنايت ويژه داشتند. امام عليه السلام به من نوشت: «آمرزش خواهى را وامگذار» .

.

ص: 80

4 / 8دَفعُ الشَّدائِدِالفرج بعد الشدّة :حَدَّثَني أيّوبُ بنُ العَبّاسِ بنِ الحَسَنِ بِإِسنادٍ كَثيرٍ ، أنَّ أعرابِيّا شَكى إلى أميرِ المُؤمِنينَ عَلِيٍّ عليه السلام شَكوى لَحِقَتهُ ، وضيقا فِي الحالِ وكَثرَةً مِنَ العِيالِ ، فَقالَ لَهُ : عَلَيكَ بِالاِستِغفارِ ، فَإِنَّ اللّهَ عز و جليَقولُ : «اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا» (1) الآياتِ . فَمَضَى الرَّجُلُ وعادَ إلَيهِ ، فَقالَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، إنّي قَدِ استَغفَرتُ اللّهَ كَثيرا ولَم أرَ فَرَجا مِمّا أنَا فيهِ ! فَقالَ لَهُ : لَعَلَّكَ لا تُحسِنُ الاِستِغفارَ . قالَ : عَلِّمني . فَقالَ : أخلِص نِيَّتَكَ ، وأطِع رَبَّكَ ، وقُل : اللّهُمَّ إنّي أستَغفِرُكَ مِن كُلِّ ذَنبٍ قَوِيَ عَلَيهِ بَدَني بِعافِيَتِكَ ، أو نالَتهُ قُدرَتي بِفَضلِ نِعمَتِكَ ، أو بَسَطتُ إلَيهِ يَدي بِسابِغِ رِزقِكَ ، وَاتَّكَلتُ فيهِ عِندَ خَوفي مِنهُ عَلى أمانِكَ ، ووَثِقتُ فيهِ بِحِلمِكَ ، وعَوَّلتُ فيهِ عَلى كَريمِ عَفوِكَ ، اللّهُمَّ إنّي أستَغفِرُكَ مِن كُلِّ ذَنبٍ خُنتُ (2) فيهِ أمانَتي ، أو بَخَستُ فيهِ نَفسي ، أو قَدَّمتُ فيهِ لَذَّتي ، أو آثَرتُ فيهِ شَهوَتي ، أو سَعَيتُ فيهِ لِغَيري ، أوِ استَغوَيتُ إلَيهِ مَن تَبِعَني ، أو غَلَبتُ فيهِ بِفَضلِ حيلَتي ، أو أحَلتُ فيهِ عَلى مَولايَ فَلَم يُعاجِلني عَلى فِعلي ، إذ كُنتَ سُبحانَكَ كارِها لِمَعصِيَتي غَيرَ مُريدِها مِنّي ، لكِن سَبَقَ عِلمُكَ فِيَّ بِاختِياري وَاستِعمالِ مُرادي ، وإيثاري ، فَحَلُمتَ عَنّي ، ولَم تُدخِلني فيهِ جَبرا ولَم تَحمِلني عَلَيهِ قَهرا ، ولَم تَظلِمني عَلَيهِ شَيئا ، يا أرحَمَ الرّاحِمينَ . يا صاحِبي في شِدَّتي ، يا مُؤنِسي في وَحدَتي ، يا حافِظي في غُربَتي ، يا وَلِيّي في نِعمَتي ، يا كاشِفَ كُربَتي ، يا مُستَمِعَ دَعوَتي ، يا راحِمَ عَبرَتي ، يا مُقيلَ عَثرَتي ، يا إلهي بِالتَّحقيقِ ، يا رُكنِيَ الوَثيقَ ، يا رَجائي لِلضّيقِ (3) ، يا مَولايَ الشَّفيقَ ، يا رَبَّ البَيتِ العَتيقِ ، أخرِجني مِن حَلَقِ المَضيقِ إلى سَعَةِ الطَّريقِ ، بِفَرَجٍ مِن عِندِكَ قَريبٍ وَثيقٍ ، وَاكشِف عَنّي كُلَّ شِدَّةٍ وضيقٍ ، وَاكفِني ما اُطيقُ وما لا اُطيقُ . اللّهُمَّ فَرِّج عَنّي كُلَّ هَمٍّ وغَمٍّ ، وأخرِجني مِن كُلِّ حُزنٍ وكَربٍ ، يا فارِجَ الهَمِّ ويا كاشِفَ الغَمِّ ، ويا مُنزِلَ القَطرِ ، ويا مُجيبَ دَعوَةِ المُضطَرِّ ، يا رَحمنَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ ورَحيمَهُما ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ خِيَرَتِكَ مِن خَلقِكَ ، وعَلى آلِهِ الطَّيِّبينَ الطّاهِرينَ ، وفَرِّج عَنّي ما ضاقَ بِهِ صَدري ، وعيلَ مَعَهُ صَبري ، وقَلَّت فيهِ حيلَتي ، وضَعُفَت لَهُ قُوَّتي ، يا كاشِفَ كُلِّ ضُرٍّ وبَلِيَّةٍ ، يا عالِمَ كُلِّ سِرٍّ وخَفِيَّةٍ ، يا أرحَمَ الرّاحِمينَ «وَ أُفَوِّضُ أَمْرِى إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ» (4) ، وما تَوفيقي إلّا بِاللّهِ ، عَلَيهِ تَوَكَّلتُ وهُوَ رَبُّ العَرشِ العَظيمِ . قالَ الأَعرابِيُّ : فَاستَغفَرتُ بِذلِكَ مِرارا فَكَشَفَ اللّهُ عَنِّي الغَمَّ وَالضِّيقَ ، ووَسَّعَ عَلَيَّ فِي الرِّزقِ ، وأزالَ المِحنَةَ . (5)

.


1- .نوح : 10 .
2- .في المصدر : «خفتُ» ، والتصويب من دستور معالم الحكم وكنز العمّال .
3- .في كنز العمّال : «يا جارِيَ اللَّصيقَ» .
4- .غافر : 44 .
5- .الفرج بعد الشدّة للتنوخي : ج 1 ص 42 ، دستور معالم الحكم : ص 90 نحوه وليس فيه ذيله من «يا أرحم الراحمين ، يا صاحبي في شدّتي...» ، كنز العمّال : ج 2 ص 258 ح 3966 نقلاً عن ابن النجّار .

ص: 81

4 / 8 برطرف ساختن سختى ها

4 / 8برطرف ساختن سختى هاالفرج بعد الشدّة :ايّوب بن عبّاس بن حسن ، با اِسناد بسيار ، برايم نقل كرد كه باديه نشينى به امير مؤمنان على عليه السلام از رنجورى و تنگ دستى و عيالوارى اش شكايت كرد . ايشان به او فرمود: «بر تو باد آمرزش خواهى ؛ زيرا خداوند عز و جلمى فرمايد: «از پروردگارتان ، آمرزش بخواهيد كه او آمرزنده است» (تا آخر آيات)». مرد رفت و [پس از چندى ]باز آمد و گفت: اى امير مؤمنان، من از خداوند ، بسيار آمرزش طلبيدم ؛ امّا گشايشى در وضع خود نديدم! فرمود: «شايد آمرزش خواهى را نيكو (درست) انجام نمى دهى» . گفت: به من بياموز. فرمود: «نيّتت را خالص گردان» و از پروردگارت ، فرمان ببر و بگو: «بار خدايا! از تو آمرزش مى طلبم از هر گناهى كه تنم، به لطف عافيت بخشى تو، بر آن توانا گشت، يا نيرويم _ كه با نعمت تو آن را به دست آورده ام _ به آن رسيد، يا دستم، بر اثر برخوردارى از نعمت فراوان تو، به سوى آن كشيده شد، و آن گاه كه خواستم از آن گناه بترسم ، به امان دهىِ تو تكيه كردم و به بردبارى تو پشت گرم شدم و به عفو كريمانه تو اعتماد كردم. بار خدايا! از تو آمرزش مى طلبم از هر گناهى كه در آن ، در امانتم خيانت كردم، يا خويشتن را حقير گردانيدم، يا در آن ، لذّت خود را مقدّم داشتم، يا خواسته ام را ترجيح دادم، يا در آن ، براى غير خودم كوشيدم، يا پيروانم را گم راه كرده ، به سوى آن كشانيدم، يا به لطف چاره گرى ام بر آن چيره آمدم، يا در آن ، با سَروَرم [خداوند] از در فريب در آمدم ، ولى او مرا بى درنگ ، به كيفر اين كردارم نرساند؛ زيرا كه تو _ اى پروردگار پاك _ ، نافرمانى مرا خوش نمى داشتى و آن را از من نمى خواستى ؛ بلكه علم اَزَلى تو ، به اختيار من و به كار گرفتن اراده ام و انتخابگرى ام تعلّق گرفت . پس نسبت به من ، بردبارى ورزيدى و به جبر ، در آن [گناه ]واردم نكردى، و به زور ، بر آنم وا نداشتى و در باره آن ، بر من ستمى نكردى [ ، بلكه خود بر خويشتن ستم كردم]، اى مهربان ترينِ مهربانان، اى يارِ سختى هاى من، اى مونس تنهايى من، اى نگهدار من در غربت، اى ولى نعمت من، اى زُداينده اندوه من، اى شنونده دعاى من، اى رحم آوردنده بر گريه من، اى گذشت كننده از لغزش من، اى معبود راستين من، اى تكيه گاه استوار من، اى اميد من در تنگناها، اى سَرور دلسوز من، اى پروردگار خانه كهن (كعبه)! با گشايشى نزديك و استوار از جانب خودت، مرا از تنگه تو در تو ، به راه فراخ ، بيرون بَر، و هر گونه سختى و تنگنايى را از من بزُداى و گرفتارى هايم را، چه آن گرفتارى اى كه آن را برمى تابم يا بر نمى تابم، برطرف فرما. بار خدايا! هر نگرانى و غمى را از من ، دور گردان، و مرا از هر اندوه و رنجى بِرَهان، اى زداينده نگرانى و اى برطرف كننده اندوه، و اى فرو فرستنده باران، و اى اجابت كننده دعاى درمانده، و اى مهرگستر در دنيا و آخرت! بر محمّد، اين برگزيده تو از ميان آفريدگانت، و بر خاندان پاك و پاكيزه او درود فرست ، و آنچه را كه مرا به تنگ آورده و شكيبايى را از كفم رُبوده و از چاره گرى در آن ، فرو مانده ام و در رفع آن ، ناتوان گشته ام، از من برطرف فرما، اى برطرف كننده هر گزند و بلايى، اى داناىِ هر راز و نهانى، اى مهربان ترينِ مهربانان! «من ، كار خويش را به خدا وا مى گذارم ، كه خدا بركار بندگانْ بيناست» ، و موفّقيّتم ، جز به توفيق دهىِ خدا نيست . بر او توكّل كردم ، و او پروردگارِ عرش بزرگ است » . باديه نشين گفت: من ، با اين دعا بارها آمرزش خواستم و سرانجام ، خداوند ، اندوه و تنگنا از من بُرد و درِ روزى را بر من گشود،و رنج و محنت را زُدود.

.

ص: 82

. .

ص: 83

. .

ص: 84

4 / 9سَعَةُ الرِّزقِالكتاب«وَ أَنِ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ يُمَتِّعْكُم مَّتَ_عًا حَسَنًا إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى وَ يُؤْتِ كُلَّ ذِى فَضْلٍ فَضْلَهُ وَ إِن تَوَلَّوْاْ فَإِنِّى أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ كَبِيرٍ» . (1)

«وَيَ_قَوْمِ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا وَ يَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلَى قُوَّتِكُمْ وَ لَا تَتَوَلَّوْاْ مُجْرِمِينَ» . (2)

«وَ إِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَ__لِحًا قَالَ يَ_قَوْمِ اعْبُدُواْ اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَ_هٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنشَأَكُم مِّنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّى قَرِيبٌ مُّجِيبٌ» . (3)

«فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا * يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا * وَ يُمْدِدْكُم بِأَمْوَ لٍ وَ بَنِينَ وَ يَجْعَل لَّكُمْ جَنَّ_تٍ وَ يَجْعَل لَّكُمْ أَنْهَ_رًا» . (4)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أكثِرُوا الاِستِغفارَ ؛ فَإِنَّهَ يَجلِبُ الرِّزقَ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن أنعَمَ اللّهُ تَعالى عَلَيهِ نِعمَةً فَليَحمَدِ اللّهَ تَعالى ، ومَنِ استَبطَأَ (6) الرِّزقَ فَليَستَغفِرِ اللّهَ . (7)

.


1- .هود : 3 .
2- .هود : 52 .
3- .هود : 61 .
4- .نوح : 10 _ 12 .
5- .كنز الفوائد : ج 2 ص 197 ، الخصال : ص 615 ح 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام وفيه «تجلبوا» بدل «فإنّه يجلب» ، تحف العقول : ص 106 عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : ج 103 ص 21 ح 14 .
6- .في المصدر : «استبطأ عليه» ، والتصويب من بحار الأنوار .
7- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 46 ح 171 عن داوود بن سليمان الفرّا عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام ، الأمالي للطوسي : ص 480 ح 1048 عن عبد العزيز بن محمّد بن الدراوردي عن الإمام الصادق عليه السلام ، كشف الغمّة : ج 2 ص 369 عن ابن أبي حازم عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : ج 71 ص 45 ح 49 ؛ شعب الإيمان : ج 4 ص 108 ح 4446 عن عبد العزيز بن محمّد الدراوردي عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، كنز العمّال : ج 3 ص 259 ح 6442 .

ص: 85

4 / 9 گشايش روزى

4 / 9گشايش روزىقرآن«و اين كه از پروردگارتان آمرزش خواهيد ، سپس به سوى او باز آييد تا شما را تا سر رسيدى تعيين شده، از بهره اى نيكو برخوردار كند و فزونِ هر فزونمندى (/پاداش هر بخشنده اى) را بدو دهد . و اگر پشت كنند ، من از كيفر روزى بزرگ ، بر شما بيم دارم» .

«اى قوم من! از پروردگارتان آمرزش بخواهيد . سپس به سوى او باز آييد تا باران پياپى ، بر شما فرو ريزد و نيرويى بر نيروتان بيفزايد ؛ و بزهكارانه ، پشت مكنيد» .

«و به سوى ثمود ، برادرشان صالح [را فرستاديم] . گفت: «اى قوم من! خدا را بپرستيد كه جز او ، شما را معبودى نيست. او ، شما را از زمين پديد آورد و شما را در آن ، به آبادانى وا داشت . پس از او آمرزش بخواهيد . سپس به سوى او باز آييد كه پروردگار من ، نزديك و اجابت كننده است»» .

«پس گفتم: «از پروردگارتان آمرزش بخواهيد كه او آمرزنده است، تا باران را بر شما پياپى ، فرو فرستد . و شما را با مال و فرزندان ، يارى دهد و برايتان باغ ها پديد آورد و نهرها جارى سازد»» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بسيار آمرزش بخواهيد ؛ زيرا اين كار ، روزى مى آورد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس كه خداى متعال به او نعمتى داد، خداى متعال را سپاس گويد، و هر كس در رسيدن روزى كُندى ديد ، از خدا آمرزش طلبد.

.

ص: 86

الإمام عليّ عليه السلام :اِستَغفِر تُرزَق . (1)

عنه عليه السلام :الاِستِغفارُ يَزيدُ فِي الرِّزقِ . (2)

عنه عليه السلام_ لِكُمَيلِ بنِ زِيادٍ _: إذا أبطَأَتِ الأَرزاقُ عَلَيكَ فَاستَغفِرِ اللّهَ ، يُوَسِّع عَلَيكَ فيها . (3)

عنه عليه السلام :قَد جَعَلَ اللّهُ سُبحانَهُ الاِستِغفارَ سَبَبا لِدُرورِ الرِّزقِ ، ورَحمَةِ الخَلقِ ، فَقالَ سُبحانَهُ : «اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا * يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا * وَ يُمْدِدْكُم بِأَمْوَ لٍ وَ بَنِينَ وَ يَجْعَل لَّكُمْ جَنَّ_تٍ وَ يَجْعَل لَّكُمْ أَنْهَ_رًا» (4) فَرَحِمَ اللّهُ امرَأً استَقبَلَ تَوبَتَهُ ، وَاستَقالَ خَطيئَتَهُ ، وبادَرَ مَنِيَّتَهُ . (5)

الإمام الباقر عليه السلام :إذا أبطَأَ عَلَيكَ رِزقٌ فَقُل : أستَغفِرُ اللّهَ . (6)

الإمام الصادق عليه السلام_ لِسُفيانَ الثَّورِيِّ _: يا سُفيانُ ، إذا أنعَمَ اللّهُ عَلَيكَ بِنِعمَةٍ فَأَحبَبتَ بَقاءَها ، فَأَكثِر مِنَ الحَمدِ وَالشُّكرِ عَلَيها ؛ فَإِنَّ اللّهَ عز و جلقالَ في كِتابِهِ العَزيزِ : «لَئِن شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ» (7) . وإذَا استَبطَأتَ الرِّزقَ فَأَكثِر مِنَ الاِستِغفارِ ؛ فَإِنَّ اللّهَ عز و جليَقولُ في كِتابِهِ : «اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا * يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا * وَ يُمْدِدْكُم بِأَمْوَ لٍ وَ بَنِينَ» يَعني فِي الدُّنيا «وَ يَجْعَل لَّكُمْ جَنَّ_تٍ» فِي الآخِرَةِ . يا سُفيانُ ، إذا حَزَنَكَ أمرٌ مِن سُلطانٍ أو غَيرِهِ ، فَأَكثِر مِن قَولِ : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» ؛ فَإِنَّها مِفتاحُ الفَرَجِ ، وكَنزٌ مِن كُنوزِ الجَنَّةِ . (8)

.


1- .غرر الحكم : ح 2228 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 78 ح 1891 .
2- .الخصال : ص 505 ح 2 عن سعيد بن علاقة ، مشكاة الأنوار : ص 230 ح 645 ، روضة الواعظين : ص 499 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 277 ح 4 .
3- .تحف العقول : ص 174 ، بشارة المصطفى : ص 27 عن كميل بن زياد ، بحار الأنوار : ج 77 ص 270 ح 1 و ص 415 ح 38 .
4- .نوح : 10 _ 12 .
5- .نهج البلاغة : الخطبة 143 ، أعلام الدين : ص 285 عن الإمام الصادق عنه عليهماالسلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 91 ص 313 ح 3 .
6- .نثر الدرّ : ج 1 ص 345 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 187 ح 30 .
7- .إبراهيم : 7 .
8- .كشف الغمّة : ج 2 ص 368 عن مالك بن أنس ، بحار الأنوار : ج 78 ص 201 ح 29 .

ص: 87

امام على عليه السلام :آمرزش بخواه تا روزى داده شوى.

امام على عليه السلام :آمرزش خواهى، روزى را بسيار مى كند.

امام على عليه السلام_ به كميل بن زياد _: هر گاه روزى ات دير به تو رسيد ، آمرزش بخواه تا در آن ، به تو گشايش داده شود.

امام على عليه السلام :خداوندِ پاك ، آمرزش خواهى را سبب سرازير شدن روزى، و مهر آوردن بر آفريدگان قرار داد و فرمود: «از پروردگارتان ، آمرزش بخواهيد كه او آمرزنده است ، تا باران را پياپى بر شما فرو فرستد و با مال و فرزندان ، شما را يارى رساند و برايتان ، باغ ها پديد آورد و برايتان ، جويبارها روان مى سازد» . پس رحمت خدا بر آن كسى كه به توبه رو آورَد و از خطايش دست بكِشد و پيش از مرگش كارى بكند!

امام باقر عليه السلام :هر گاه روزى اى به تو دير رسيد ، بگو: «از خدا آمرزش مى طلبم».

امام صادق عليه السلام_ به سفيان ثورى _: اى سفيان! هر گاه خداوند به تو نعمتى بخشيد و دوست داشتى برايت بمانَد، ]خدا را] بر آن ، بسيار ستايش و سپاس گو ؛ زيرا خداوند عز و جل در كتاب ارجمندش فرموده است: «اگر سپاس بگزاريد ، به شما بيشتر مى دهم» ، و هر گاه در رسيدن روزى ، كُندى يافتى ، بسيار آمرزش خواهى كن ؛ چرا كه خداوند عز و جل در كتابش مى فرمايد: «از پروردگارتان آمرزش بخواهيد كه او آمرزنده است ، تا باران پياپى بر شما فرو فرستد و با مال و فرزندان ، شما را يارى رساند» ، يعنى در دنيا . «و برايتان باغ ها قرار دهد» ، [يعنى] در آخرت. اى سفيان! هر گاه از جانب سلطان يا غير او ، تو را پيشامدى ناراحت كننده رسيد ، جمله «هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا» را بسيار بگو؛ زيرا كه آن ، كليد گشايش و گنجى از گنج هاى بهشت است.

.

ص: 88

الكافي عن إبراهيم بن صالح ، عن رجل من الجعفريّين :كانَ بِالمَدينَةِ عِندَنا رَجُلٌ يُكَنّى أبَا القَمقامِ ، وكانَ مُحارَفا (1) ، فَأَتى أبَا الحَسَنِ عليه السلام فَشَكا إلَيهِ حِرفَتَهُ ، وأخبَرَهُ أنَّهُ لا يَتَوَجَّهُ في حاجَةٍ فَتُقضى (2) لَهُ ! فَقالَ لَهُ أبُو الحَسَنِ عليه السلام : قُل في آخِرِ دُعائِكَ مِن صَلاةِ الفَجرِ : «سُبحانَ اللّهِ العَظيمِ ، أستَغفِرُ اللّهَ وأسأَ لُهُ مِن فَضلِهِ» عَشرَ مَرّاتٍ . قالَ أبُو القَمقامِ : فَلَزِمتُ ذلِكَ ، فَوَاللّهِ ما لَبِثتُ إلّا قَليلاً حَتّى وَرَدَ عَلَيَّ قَومٌ مِنَ البادِيَةِ ، فَأَخبَروني أنَّ رَجُلاً مِن قَومي ماتَ ولَم يُعرَف لَهُ وارِثٌ غَيري ، فَانطَلَقتُ فَقَبَضتُ ميراثَهُ وأنَا مُستَغنٍ . (3)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في صَلاةِ الاِستِغفارِ _: إذا رَأَيتَ في مَعاشِكَ ضيقا ، وفي أمرِكَ التِياثا (4) ، فَأَنزِل حاجَتَكَ بِاللّهِ عز و جل ، ولا تَدَع صَلاةَ الاِستِغفارِ . وهِيَ رَكعَتانِ : تَفتَتِحُ الصَّلاةَ وتَقرَأُ الحَمدَ و«إنّا أنزَلناهُ» مَرَّةً واحِدَةً في كُلِّ رَكعَةٍ ، ثُمَّ تَقولُ بَعدَ القِراءَةِ : «أستَغفِرُ اللّهَ» خَمسَ عَشرَةَ مَرَّةً ، ثُمَّ تَركَعُ فَتَقولُها عَشرا ، عَلى هَيئَةِ صَلاةِ جَعفَرٍ رضى الله عنه ؛ يُصلِحُ اللّهُ لَكَ شَأنَكَ كُلَّهُ إن شاءَ اللّهُ تَعالى . (5)

.


1- .رجل مُحارَف _ بفتح الرّاء _ : أي محدود محروم ، وهو خلاف قولك مبارك . وقد حُورف كسب فلان :إذا شدّد عليه في معاشه ، كأنّه ميلَ برزقه عنه (الصحاح : ج 4 ص 1342 «حرف») .
2- .في المصدر : «فيقضي» ، والتصويب من بحار الأنوار .
3- .الكافي : ج 5 ص 315 ح 46 ، عدّة الداعي : ص 251 نحوه ، بحار الأنوار : ج 48 ص 173 ح 14 .
4- .الالتياث : الاختلاط والالتفاف والإبطاء (القاموس المحيط : ج 1 ص 174 «لوث») .
5- .مكارم الأخلاق : ج 2 ص 115 ح 2320 ، بحار الأنوار : ج 91 ص 354 ح 18 .

ص: 89

الكافى_ به نقل از ابراهيم بن صالح ، از مردى از جعفريان _: در مدينه ، مردى داشتيم كه به او «ابوقَمْقام» مى گفتند و آدم محروم و بدبختى بود. خدمت ابوالحسن عليه السلام (1) آمد و از محروميّت و بدبختى خود به ايشان ، شكايت كرد و گفت كه دست به هر كارى مى زند ، گرفتارى اش برطرف نمى شود . ابوالحسن عليه السلام به او فرمود: «در پايان دعاى نماز صبحت ، ده مرتبه بگو: «پاكا خداى بزرگ! از خدا آمرزش مى طلبم و از فضل او درخواست مى كنم». ابوقمقام گفت: من بر اين امر ، مداومت ورزيدم و به خدا سوگند ، طولى نكشيد كه عدّه اى از باديه نزدم آمدند و به من خبر دادند كه مردى از قومم مُرده و جز من ، وارثى براى او شناخته نشده است و من رفتم و ميراث او را گرفتم و بى نياز شدم.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در نماز آمرزش خواهى _: هر گاه در زندگى خود ، مضيقه و در كارهايت ، كُندى [و گِرِهى ]ديدى، حاجتت را به نزد خداوند عز و جل ببر و نماز آمرزش خواهى را وا مگذار. و آن ، دو ركعت است: نماز را آغاز مى كنى و سوره حمد و «انّا انزلناه» را يك بار در هر ركعت مى خوانى. سپس، بعد از قرائت ، پانزده مرتبه «استغفر اللّه » مى گويى . آن گاه به ركوع مى روى و باز ، پانزده مرتبه آن را مى گويى، به شيوه نماز جعفر _ كه خداوند از او خشنود باد _ خداوند _ إن شاءاللّه تعالى _ تمام گرفتارى هاى تو را برطرف مى كند.

.


1- .منظور از ابو الحسن ، در اينجا امام كاظم يا امام رضا عليهماالسلام است .

ص: 90

راجع : ص 80 (الفصل الرابع : بركات الاستغفار / دفع الشدائد) .

4 / 10كَثرَةُ العِلمِ أوِ المالِالإمام الصادق عليه السلام :مَن قالَ كُلَّ يَومٍ أربَعَمِئَةِ مَرَّةٍ مُدَّةَ شَهرَينِ مُتَتابِعَينِ ، رُزِقَ كَنزا مِن عِلمٍ أو كَنزا مِن مالٍ ، وهُوَ : أستَغفِرُ اللّهَ الَّذي لا إلهَ إلّا هُوَ الرَّحمنُ الرَّحيمُ ، الحَيُّ القَيّومُ ، بَديعُ السَّماواتِ وَالأَرضِ ، مِن جَميعِ جُرمي وظُلمي وإسرافي عَلى نَفسي ، وأتوبُ إلَيهِ . (1)

4 / 11قَضاءُ الدَّينِالكافي عن إسماعيل بن سهل :كَتَبتُ إلى أبي جَعفَرٍ (صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِ) : إنّي قَد لَزِمَني دَينٌ فادِحٌ ، فَكَتَبَ : أكثِر مِنَ الاِستِغفارِ ، ورَطِّب لِسانَكَ بِقِراءَةِ «إنّ_ا أنزَلناهُ» . (2)

.


1- .المصباح للكفعمي : ص 93 ، بحار الأنوار : ج 87 ص 20 ح 21 .
2- .الكافي : ج 5 ص 316 ح 51 ، الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام : ص 399 نحوه ، بحار الأنوار : ج 92 ص 329 ح 8 .

ص: 91

4 / 10 بسيارى دانش و دارايى
4 / 11 پرداخته شدن بدهى ها

ر . ك : ص 81 (بركت هاى آمرزش خواهى / برطرف ساختن سختى ها) .

4 / 10بسيارى دانش و دارايىامام صادق عليه السلام :هر كس دو ماه پياپى، روزى چهارصد مرتبه بگويد: «از خدايى كه معبودى نيست ، جز او كه مهرگستر مهربان، زنده پاينده و پديد آوردنده آسمان ها و زمين است، آمرزش مى طلبم از همه جرم ها و ستم هايم و زياده روى هايم در حقّ خودم ، و به درگاه او توبه مى كنم»، گنجى از دانش يا گنجى از دارايى، روزى اش مى شود.

4 / 11پرداخته شدن بدهى هاالكافى_ به نقل از اسماعيل بن سهل _: به امام باقر _ كه درودهاى خدا بر او باد _ نوشتم: بدهى سنگينى دامنگيرم شده است. ايشان [ ، در پاسخ من] نوشت : «بسيار آمرزش بخواه و زبانت را به تلاوت «انا انزلناه» تَر و تازه بدار.

.

ص: 92

4 / 12إفادَةُ الوَلَدِالكتاب«فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا * يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا * وَ يُمْدِدْكُم بِأَمْوَ لٍ وَ بَنِينَ وَ يَجْعَل لَّكُمْ جَنَّ_تٍ وَ يَجْعَل لَّكُمْ أَنْهَ_رًا» . (1)

الحديثالإمام عليّ عليه السلام :إذا أرَدتَ الوَلَدَ فَتَوَضَّأ وُضوءا سابِغا ، وصَلِّ رَكعَتَينِ ، وحَسِّنهُما ، وَاسجُد بَعدَهُما سَجدَةً ، وقُل : «أستَغفِرُ اللّهَ» إحدى وسَبعينَ مَرَّةً ، ثُمَّ تَغَشَّ امرَأَتَكَ وقُل : «اللّهُمَّ إن تَرزُقني وَلَدا لَاُسَمِّيَنَّهُ بِاسمِ نَبِيِّكَ» فَإِنَّ اللّهَ يَفعَلُ ذلِكَ ؛ فَإِنّي أمَرتُكَ بِالطَّهورِ ، وقَد قالَ اللّهُ تَعالى : «وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ» (2) ، وأمَرتُكَ بِالصَّلاةِ ، وقَد سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ : «أقرَبُ ما يَكونُ العَبدُ مِن رَبِّهِ إذا رَآهُ ساجِدا وراكِعا» ، وأمَرتُكَ بِالاِستِغفارِ ، وقَد قالَ اللّهُ تَعالى : «اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا * يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا * وَ يُمْدِدْكُم بِأَمْوَ لٍ وَ بَنِينَ» ، وقالَ تَعالى لِنَبِيِّهِ صلى الله عليه و آله : «إِن تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ» (3) فَأَمَرتُكَ أن تَزيدَ عَلَى السَّبعينَ . (4)

مكارم الأخلاق عن الإمام الحسن عليه السلام :أنَّهُ وَفَدَ عَلى مُعاوِيَةَ ، فَلَمّا خَرَجَ تَبِعَهُ بَعضُ حُجّابِهِ وقالَ : إنّي رَجُلٌ ذو مالٍ ولا يولَدُ لي ، فَعَلِّمني شَيئا لَعَلَّ اللّهَ يَرزُقُني وَلَدا . فَقالَ : عَلَيكَ بِالاِستِغفارِ . فَكانَ يُكثِرُ الاِستِغفارَ ، حَتّى رُبَّمَا استَغفَرَ فِي اليَومِ سَبعَمِئَةِ مَرَّةٍ ، فَوُلِدَ لَهُ عَشَرَةُ بَنينَ . فَبَلَغَ ذلِكَ مُعاوِيَةَ فَقالَ : هَلّا سَأَلتَهُ مِمَّ قالَ ذلِكَ ؟ فَوَفَدَهُ وَفدَةً اُخرى ، فَسَأَلَهُ الرَّجُلُ فَقالَ : ألَم تَسمَع قَولَ اللّهِ عَزَّ اسمُهُ في قِصَّةِ هودٍ عليه السلام : «وَ يَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلَى قُوَّتِكُمْ» (5) ، وفي قِصَّةِ نوحٍ عليه السلام : «وَ يُمْدِدْكُم بِأَمْوَ لٍ وَ بَنِينَ» (6) . (7)

.


1- .نوح : 10 _ 12 .
2- .البقرة : 222 .
3- .التوبة : 80 .
4- .مكارم الأخلاق : ج 2 ص 133 ح 2344 ، بحار الأنوار : ج 91 ص 363 ح 23 .
5- .هود : 52 .
6- .نوح : 12 .
7- .مكارم الأخلاق : ج 1 ص 483 ح 1672 ، تفسير جوامع الجامع : ج 2 ص 151 ، المصباح للكفعمي : ص 218 ، بحار الأنوار : ج 104 ص 86 ح 51 .

ص: 93

4 / 12 روزى شدن فرزند

4 / 12روزى شدن فرزندقرآن«و گفتم: «از پروردگارتان ، آمرزش بخواهيد كه او آمرزنده است ، تا براى شما از آسمان ، باران پياپى فرو فرستد و شما را به اموال و فرزندان ، يارى كند و برايتان ، باغ ها قرار دهد و براى شما نهرها جارى سازد» .

حديثامام على عليه السلام :هر گاه فرزند خواستى ، وضويى شاداب بساز و دو ركعت نماز نيكو بگزار و در پايان ، به سجده برو و هفتاد و يك بار بگو: «از خدا آمرزش مى خواهم» . سپس با همسرت هم بستر شو و بگو: «بار خدايا! اگر مرا فرزندى روزى كردى ، او را به نام پيامبرت مى نامم» . پس خدا به تو فرزندى خواهد داد. اين كه گفتم : «وضو بساز»، چون خداوند متعال فرموده است: «و [خدا] پاكيزگان را دوست مى دارد» . و اين كه گفتم : «نماز بخوان»؛ چون از پيامبر خدا شنيدم كه مى فرمايد: «نزديك ترين حالت بنده به پروردگارش ، هنگامى است كه او را در حال سجده و ركوع ببيند» . و اين كه تو را به آمرزش خواهى فرمان دادم، چون خداوند متعال فرموده است: «از پروردگارتان ، آمرزش بخواهيد كه او آمرزنده است ، تا بر شما از آسمان ، بارانِ پياپى فرو فرستد و شما را به اموال و فرزندان ، يارى كند و برايتان باغ ها قرار دهد و براى شما نهرها پديد آورد» . و خداوند متعال به پيامبرش صلى الله عليه و آله فرموده است: «اگر هفتاد مرتبه هم برايشان آمرزش بخواهى ، هرگز خداوند، آنان را نخواهد آمرزيد» . لذا گفتم از هفتاد بار بيشتر آمرزش بخواهى.

مكارم الأخلاق :امام حسن عليه السلام بر معاويه وارد شد و چون از نزد او بيرون آمد ، يكى از پرده داران معاويه ، دنبال ايشان آمد و گفت: من ، مردى ثروتمندم ؛ امّا بچّه دار نمى شوم . به من چيزى بياموز ؛ بلكه خداوند ، مرا فرزندى روزى كند. فرمود: «بر تو باد آمرزش خواهى!» . آن شخص ، آمرزش خواهى مى كرد تا جايى كه گاه روزى هفتصد مرتبه ، آمرزش مى طلبيد و ده پسر، روزى اش شد. اين خبر به معاويه رسيد . به آن مرد گفت: چرا دليل سخنش را از او (امام حسن عليه السلام ) نپرسيدى؟ بار ديگر كه امام عليه السلام به نزد معاويه آمد، آن مرد ، [دليلش را] از ايشان پرسيد . فرمود: «آيا سخن خداوند در داستان هود عليه السلام را نشنيده اى كه: «و نيرويى بر نيرويتان مى افزايد» ؟ و در داستان نوح عليه السلام [اين سخن را] كه: «و شما را با اموال و فرزندان ، يارى مى رساند» ؟» .

.

ص: 94

الإمام زين العابدين عليه السلام_ لِبَعضِ أصحابِهِ _: قُل في طَلَبِ الوَلَدِ : « «رَبِّ لَا تَذَرْنِى فَرْدًا وَ أَنتَ خَيْرُ الْوَ رِثِينَ» ، وَاجعَل لي مِن لَدُنكَ وَلِيّا يَرِثُني في حَياتي ، ويَستَغفِرُ لي بَعدَ مَوتي ، وَاجعَلهُ لي خَلقا سَوِيّا ، ولا تَجعَل لِلشَّيطانِ فيهِ نَصيبا ، اللّهُمَّ إنّي أستَغفِرُكَ وأتوبُ إلَيكَ ، إنَّكَ أنتَ الغَفورُ الرَّحيمُ» سَبعينَ مَرَّةً . فَإِنَّهُ مَن أكثَرَ مِن هذَا القَولِ ، رَزَقَهُ اللّهُ تَعالى ما تَمَنّى مِن مالٍ ووَلَدٍ ، ومِن خَيرِ الدُّنيا وَالآخِرَةِ ، فَإِنَّهُ يَقولُ : «اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا * يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا* وَ يُمْدِدْكُم بِأَمْوَ لٍ وَ بَنِينَ وَ يَجْعَل لَّكُمْ جَنَّ_تٍ وَ يَجْعَل لَّكُمْ أَنْهَ_رًا» (1) . (2)

الكافي عن ابن أبي عمير عن بعض أصحابه :شَكَا الأَبرَشُ الكَلبِيُّ إلى أبي جَعفَرٍ عليه السلام أنَّهُ لا يولَدُ لَهُ ، فَقالَ لَهُ : عَلِّمني شَيئا . قالَ : اِستَغفِرِ اللّهَ في كُلِّ يَومٍ و (3) في كُلِّ لَيلَةٍ مِئَةَ مَرَّةٍ ، فَإِنَّ اللّهَ يَقولُ : «اسْتَغْفِرُواْرَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا» إلى قَولِهِ : «وَ يُمْدِدْكُم بِأَمْوَ لٍ وَ بَنِينَ» . (4)

.


1- .نوح : 10 _ 12 .
2- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 3 ص 474 ح 4660 ، مكارم الأخلاق : ج 1 ص 481 ح 1666 وفيه «يبرّ بي» بدل «يرثني» ، المصباح للكفعمي : ص 217 ، بحار الأنوار : ج 104 ص 84 ح 45 .
3- .في نسخة : «أو» بدل «و» .
4- .الكافي : ج 6 ص 8 ح 4 .

ص: 95

امام زين العابدين عليه السلام_ به يكى از يارانش _: براى درخواست فرزند ، بگو: «پروردگارا! مرا تنها مگذار و تو بهترينِ ارث بَرَندگانى» . و از جانب خودت برايم جانشينى قرار ده كه در زمان حياتم ، وارث من شود و پس از مرگم ، برايم آمرزش طلبد، و او را مخلوقى سالم قرار ده، و براى شيطان ، در او بهره اى قرار مده. بار خدايا! از تو آمرزش مى طلبم و به سوى تو باز مى گردم، كه تو آمرزگارى مهربانى». اين را هفتاد مرتبه بگو ؛ زيرا هر كس اين گفتار را بسيار بگويد ، خداوند متعال ، آنچه از دارايى و فرزند و خير دنيا و آخرت، آرزو كند ، روزى او مى گرداند؛ زيرا مى فرمايد: «از پروردگارتان، آمرزش بخواهيد كه او آمرزنده است ، تا از آسمان ، بر شما باران فراوان فرو فرستد و با اموال و فرزندان ، ياريتان رساند و برايتان ، باغ ها قرار دهد و نهرها جارى سازد» .

الكافى_ به نقل از ابن ابى عمير ، از يكى از يارانش _: اَبْرَش كلبى به امام باقر عليه السلام شِكوه كرد كه بچّه دار نمى شود، و گفت : به من ، دعايى بياموز. فرمود: «در هر روز و هر شب ، صد مرتبه از خدا آمرزش بخواه؛ زيرا خداوند مى فرمايد: «از پروردگارتان ، آمرزش بخواهيد كه او آمرزنده است» تا: «و شما را با اموال و فرزندان ، يارى رساند» .

.

ص: 96

مجمع البيان عن محمّد بن يوسف عن أبيه :سَأَلَ رَجُلٌ أبا جَعفَرٍ عليه السلام _ وأنَا عِندَهُ _ فَقالَ لَهُ : جُعِلتُ فِداكَ ، إنّي كَثيرُ المالِ ولَيسَ يولَدُ لي وَلَدٌ ، فَهَل مِن حيلَةٍ ؟ قالَ : نَعَم ، اِستَغفِر رَبَّكَ سَنَةً في آخِرِ اللَّيلِ مِئَةَ مَرَّةٍ ، فَإِن ضَيَّعتَ ذلِكَ بِاللَّيلِ فَاقضِهِ بِالنَّهارِ ، فَإِنَّ اللّهَ يَقولُ : «اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ» إلى آخِرِهِ . (1)

طبّ الأئمّة لابني بسطام عن سليمان بن جعفر الجعفري عن الإمام الباقر عليه السلام :إنَّ رَجُلاً شَكا إلَيهِ قِلَّةَ الوَلَدَ ، وأنَّهُ يَطلُبُ الوَلَدَ مِنَ الإِماءِ وَالحَرايِرِ فَلا يُرزَقُ لَهُ ، وهُوَ ابنُ سِتّينَ سَنَةً ، فَقالَ عليه السلام : قُل ثَلاثَةَ أيّامٍ في دُبُرِ صَلاتِكَ المَكتوبَةِ ، صَلاةِ العِشاءِ الآخِرَةِ ، وفي دُبُرِ صَلاةِ الفَجرِ : «سُبحانَ اللّهِ» سَبعينَ مَرَّةً ، و«أستَغفِرُ اللّهَ» سَبعينَ مَرَّةً ، وتَختِمُهُ بِقَولِ اللّهِ عز و جل : «اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا * يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا * وَ يُمْدِدْكُم بِأَمْوَ لٍ وَ بَنِينَ وَ يَجْعَل لَّكُمْ جَنَّ_تٍ وَ يَجْعَل لَّكُمْ أَنْهَ_رًا» (2) . (3)

الكافي عن زرارة عن الإمام الباقر عليه السلام :أنَّهُ وَفَدَ إلى هِشامِ بنِ عَبدِ المَلِكِ فَأَبطَأَ عَلَيهِ الإِذنُ حَتَّى اغتَمَّ ، وكانَ لَهُ حاجِبٌ كَثيرُ الدُّنيا ولا يولَدُ لَهُ ، فَدَنا مِنهُ أبو جَعفَرٍ عليه السلام فَقالَ لَهُ : هَل لَكَ أن توصِلَني إلى هِشامٍ واُعَلِّمُكَ دُعاءً يولَدُ لَكَ ؟ قالَ : نَعَم . فَأَوصَلَهُ إلى هِشامٍ وقَضى لَهُ جَميعَ حَوائِجِهِ ، قالَ : فَلَمّا فَرَغَ قالَ لَهُ الحاجِبُ : جُعِلتُ فِداكَ الدُّعاءَ الَّذي قُلتَ لي . قالَ لَهُ [ الباقِرُ عليه السلام ] : نَعَم ، قُل في كُلِّ يَومٍ إذا أصبَحتَ وأمسَيتَ : «سُبحانَ اللّهِ» سَبعينَ مَرَّةً ، وتَستَغفِرُ عَشرَ مَرّاتٍ ، وتُسَبِّحُ تِسعَ مَرّاتٍ ، وتَختِمُ العاشِرَةَ بِالاِستِغفارِ ، ثُمَّ تَقولُ قَولَ اللّهِ عز و جل : «اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا * يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا * وَ يُمْدِدْكُم بِأَمْوَ لٍ وَ بَنِينَ وَ يَجْعَل لَّكُمْ جَنَّ_تٍ وَ يَجْعَل لَّكُمْ أَنْهَ_رًا» (4) . فَقالَهَا الحاجِبُ ، فَرُزِقَ ذُرِّيَّةً كَثيرَةً ، وكانَ بَعدَ ذلِكَ يَصِلُ أبا جَعفَرٍ وأبا عَبدِ اللّهِ عليهماالسلام . فَقالَ سُلَيمانُ : فَقُلتُها _ وقَد تَزَوَّجتُ ابنَةَ عَمٍّ لي فَأَبطَأَ عَلَيَّ الوَلَدُ مِنها _ وعَلَّمتُها أهلي ، فَرُزِقتُ وَلَدا . وزَعَمَتِ المَرأَةُ أنَّها مَتى تَشاءُ أن تَحمِلَ حَمَلَت إذا قالَتها ، وعَلَّمتُها غَيرَ واحِدٍ مِنَ الهاشِمِيّينَ مِمَّن لَم يَكُن يولَدُ لَهُم ، فَوُلِدَ لَهُم وَلَدٌ كَثيرٌ ، وَالحَمدُ للّهِِ . (5)

.


1- .مجمع البيان : ج 10 ص 543 ، بحار الأنوار : ج 87 ص 221 ح 30 .
2- .نوح : 10 _ 12 .
3- .طبّ الأئمّة لابني بسطام : ص 129 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 130 ح 4 .
4- .نوح : 10 _ 12 .
5- .الكافي : ج 6 ص 8 ح 5 ، مكارم الأخلاق : ج 1 ص 481 ح 1667 ، بحار الأنوار : ج 104 ص 85 ح 46 .

ص: 97

مجمع البيان_ به نقل از محمّد بن يوسف ، از پدرش _: من در محضر امام باقر عليه السلام بودم كه مردى به ايشان گفت : قربانت گردم! من ، ثروت بسيار دارم ؛ امّا بچّه دار نمى شوم . آيا راه چاره اى وجود دارد؟ فرمود: «آرى. به مدّت يك سال، در آخر شب ، صد مرتبه از پروردگارت آمرزش بخواه، و اگر شبْ آن را از دست دادى ، روز ، قضايش را به جاى آور؛ زيرا خداوند مى فرمايد: «از پروردگارتان ، آمرزش بخواهيد» تا آخر آيه».

طّب الائمه عليهم السلام ، ابنا بسطام_ به نقل از سليمان بن جعفر جعفرى _: مردى از كمى فرزند به امام باقر عليه السلام شكايت نمود و گفت كه شصت سال دارد و از كنيزان و زنان آزاد خود ، در جستجوى فرزند است ؛ امّا فرزندى روزى اش نمى شود. امام عليه السلام به او فرمود: «به مدّت سه روز، بعد از نماز واجبت، نماز عشا و نيز بعد از نماز صبح ، هفتاد مرتبه سبحان اللّه و هفتاد مرتبه استغفر اللّه بگو و در پايان آن ، اين فرموده خداوند عز و جل را بخوان: «از پروردگارتان ، آمرزش بخواهيد كه او آمرزنده است ، تا از آسمان ، بر شما باران فراوان فرو فرستد و شما را با اموال و فرزندان ، يارى رساند و برايتان باغ ها قرار دهد و نهرها جارى سازد» .

الكافى_ به نقل از زُراره _: امام باقر عليه السلام به ديدار هشام بن عبد الملك رفت و او دير به ايشان ، اجازه[ى وارد شدن بر او] داد ، به طورى كه امام عليه السلام غمگين شد. هشام ، دربانى داشت كه ثروت بسيار داشت ؛ امّا بچّه دار نمى شد. امام باقر عليه السلام نزديك او رفت و فرمود: «حاضرى مرا نزد هشام ببرى و [در عوض] من ، دعايى به تو بياموزم كه بچّه دار شوى؟». گفت : آرى . امام عليه السلام را نزد هشام بُرد و همه حوايجش را برآورده ساخت. كار كه تمام شد ، دربان به امام عليه السلام گفت : قربانت گردم! دعايى كه به من وعده دادى ، امام باقر عليه السلام به او فرمود: «بله . هر روز ، چون صبح و شام خود را آغاز كردى، هفتاد بار سبحان اللّه بگو، ده بار آمرزش بخواه، نُه بار تسبيح بگو و بارِ دهم ، آمرزش بخواه . سپس اين فرموده خداوند عز و جل را بگو: «از پروردگارتان ، آمرزش بخواهيد كه او آمرزنده است ، تا از آسمان ، بر شما باران فراوان فرو فرستد و با اموال و فرزندان ، ياريتان رساند و برايتان باغ ها پديد آورد و نهرها جارى سازد» » . دربان ، اينها را گفت و فرزندان بسيارى ، روزى او شد. از آن پس ، او به امام باقر و امام صادق عليهماالسلام ابراز محبّت مى كرد. من (سليمان بن جعفر) هم كه با دختر عمويم ازدواج كرده و هنوز از او بچّه دار نشده بودم، اينها را گفتم و به همسرم نيز آموختم، و فرزندى روزى ام شد. همسرم گفت: هر گاه بخواهد حامله شود ، اينها را مى گويد و حامله مى شود. اين دعا را به چند نفر از هاشميان كه فرزند دار نمى شدند ، نيز آموختم و فرزندان بسيارى برايشان متولّد شد. خدا را سپاس!

.

ص: 98

الكافي عن سعيد بن يسار :قالَ رَجُلٌ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : لا يولَدُ لي ، فَقالَ : اِستَغفِر رَبَّكَ فِي السَّحَرِ مِئَةَ مَرَّةٍ ، فَإِن نَسيتَهُ فَاقضِهِ . (1)

الكافي عن عمر بن أبي حسنة الجمّال :شَكَوتُ إلى أبِي الحَسَنِ عليه السلام قِلَّةَ الوَلَدِ ، فَقالَ لي : اِستَغفِرِ اللّهَ ، وكُلِ البَيضَ بِالبَصَلِ . (2)

4 / 13مُرافَقَةُ أهلِ البَيتِثواب الأعمال عن إسماعيل بن سهل :كَتَبتُ إلى أبي جَعفَرٍ الثّاني عليه السلام : عَلِّمني شَيئا إذا أنَا قُلتُهُ كُنتُ مَعَكُم فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ ، قالَ : فَكَتَبَ بِخَطِّهِ أعرِفُهُ : أكثِر مِن تِلاوَةِ «إنّ_ا أنزَلناهُ» ، ورَطِّب شَفَتَيكَ بِالاِستِغفارِ . (3)

.


1- .الكافي : ج 6 ص 9 ح 6 .
2- .الكافي : ج 6 ص 324 ح 2 ، المحاسن : ج 2 ص 276 ح 1885 ، بحار الأنوار : ج 66 ص 46 ح 11 .
3- .ثواب الأعمال : ص 197 ح 4 ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 90 ح 2249 ، الدعوات : ص 49 ح 121 عن الإمام الرضا عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 92 ص 328 ح 5 .

ص: 99

4 / 13 همراه بودن با اهل بيت عليهم السلام

الكافى_ به نقل از سعيد بن يسار _: مردى به امام صادق عليه السلام گفت : فرزندى برايم متولّد نمى شود. فرمود: «در هنگام سحر ، صد بار از پروردگارت آمرزش بخواه و اگر [در آن هنگام ]فراموش كردى ، قضايش را به جا آور» .

الكافى_ به نقل از عمر بن ابى حسنه جمّال _: به ابوالحسن عليه السلام (1) از كمىِ فرزند ، شكايت كردم. فرمود: «از خدا آمرزش بخواه و تخم مرغ همراه با پياز بخور» .

4 / 13همراه بودن با اهل بيتثواب الأعمال_ به نقل از اسماعيل بن سهل _: به امام جواد عليه السلام نوشتم: چيزى به من بياموز كه چون آن را بگويم ، در دنيا و آخرت ، با شما باشم. امام عليه السلام با خطّ خودش كه آن را مى شناختم، [براى من] نوشت : «انّا انزلناه» را بسيار تلاوت كن و لبانت را به آمرزش خواهى ، تَر و تازه بدار.

.


1- .منظور از ابوالحسن ، در اين جا امام كاظم يا امام رضا عليهماالسلام است .

ص: 100

الفَصلُ الخامِسُ : ما ينبغي فيه الاستغفار من الأوقات5 / 1الأَسحارُالكتاب«الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا إِنَّنَا ءَامَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ * الصَّ_بِرِينَ وَالصَّ_دِقِينَ وَالْقَ_نِتِينَ وَالْمُنفِقِينَ وَالْمُسْتَغْفِرِينَ بِالْأَسْحَارِ» . (1)

«كَانُواْ قَلِيلاً مِّنَ الَّيْلِ مَا يَهْجَعُونَ * وَ بِالْأَسْحَارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ» . (2)

« . . . أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّى أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ * قَالُواْ يَ_أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَ_طِ_ئينَ * قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّى إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» . (3)

الحديثالإمام الصادق عليه السلام :إنَّ أفضَلَ ما دَعَوتُمُ اللّهَ بِالأَسحارِ ، قالَ اللّهُ تَعالى : «وَ بِالْأَسْحَارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ» . (4)

.


1- .آل عمران : 16 _ 17 .
2- .الذاريات : 17 _ 18 .
3- .يوسف : 96 _ 98 .
4- .قصص الأنبياء : ص 189 ح 235 عن الفضل بن أبي قرّة السّمندي ، بحار الأنوار : ج 87 ص 165 ح 7 .

ص: 101

فصل پنجم: اوقات مناسب براى آمرزش خواهى
5 / 1 سحرگاهان

فصل پنجم: اوقات مناسب براى آمرزش خواهى5 / 1سحرگاهانقرآن«آنان كه مى گويند: «اى پروردگار ما! ما به تو ايمان آورديم . پس گناهانمان را بيامرز و ما را از عذاب آتش ، نگه دار» ؛ [آنان، ]شكيبايان و راستگويان و فرمان بُرداران و انفاق كنندگان و آمرزش خواهانِ در سحرگاهان [هستند]» .

«اندكى از شب را مى خوابند و در سحرگاهان ، آمرزش مى خواهند» .

«... آيا به شما نگفتم كه من ، از كار خدا چيزى دانم كه شما نمى دانيد؟ گفتند: «اى پدر ما! از گناهانمان ، آمرزش خواه كه ما گنهكار بوديم» . گفت: «به زودى ، از پروردگارم برايتان آمرزش مى خواهم كه او آمرزگارى مهربان است»» .

حديثامام صادق عليه السلام :بهترين زمان براى دعا كردن شما به درگاه خدا ، سحرگاهان است. خداوند متعال، فرموده است: « .. . و آمرزش خواهانِ در سحرگاهان» .

.

ص: 102

تفسير العيّاشي عن مفضّل بن عمر :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : جُعِلتُ فِداكَ ، تَفوتُني صَلاةُ اللَّيلِ فَاُصَلِّي الفَجرَ ، فَلي أن اُصَلِّيَ بَعدَ صَلاةِ الفَجرِ ما فاتَني مِنَ الصَّلاةِ ، وأنَا في صَلاةٍ (1) قَبلَ طُلوعِ الشَّمسِ ؟ فَقالَ : نَعَم ، ولكِن لا تُعلِم بِهِ أهلَكَ فَيَتَّخِذونَهُ (2) سُنَّةً ، فَيَبطُلَ قَولُ اللّهِ جَلَّ وعَزَّ «وَالْمُسْتَغْفِرِينَ بِالْأَسْحَارِ» . (3)

أعلام الدين :سُئِلَ أبو جَعفَرٍ الباقِرُ عليه السلام عَن وَقتِ صَلاةِ اللَّيلِ ، فَقالَ : الوَقتُ الَّذي جاءَ عَن جَدّي رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله أنَّهُ قالَ : فيهِ يُنادي مُنادِي اللّهِ عز و جل : هَل مِن داعٍ فَاُجيبَهُ ؟ هَل مِن مُستَغفِرٍ فَأَغفِرَ لَهُ ؟ قالَ السّائِلُ : وما هُوَ ؟ قالَ : الوَقتُ الَّذي وَعَدَ يَعقوبُ فيهِ بَنيهِ بِقَولِهِ : «أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّى» (4) . قالَ : ما هُوَ ؟ قالَ : الوَقتُ الَّذي قالَ اللّهُ فيهِ : «وَالْمُسْتَغْفِرِينَ بِالْأَسْحَارِ» . إنَّ صَلاةَ اللَّيلِ في آخِرِهِ أفضَلُ مِنها قَبلَ ذلِكَ ، وهُوَ وَقتُ الإِجابَةِ ، وهِيَ هَدِيَّةُ المُؤمِنِ إلى رَبِّهِ ، فَأَحسِنوا هَداياكُم إلى رَبِّكُم ، يُحسِنِ اللّهُ جَوائِزَكُم ؛ فَإِنَّهُ لا يُواظِبُ عَلَيها إلّا مُؤمِنٌ أو صِدِّيقٌ . (5)

الإمام الصادق عليه السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : خَيرُ وَقتٍ دَعَوتُمُ اللّهَ عز و جلفيهِ الأَسحارُ ، وتَلا هذِهِ الآيَةَ في قَولِ يَعقوبَ عليه السلام : «سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّى» وقالَ : أخَّرَهُم إلَى السَّحَرِ . (6)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :ثَلاثَةٌ مَعصومونَ مِن شَرِّ إبليسَ وجُنودِهِ : الذّاكِرونَ اللّهَ كَثيرا بِاللَّيلِ وَالنَّهارِ ، وَالمُستَغفِرونَ بِالأَسحارِ ، وَالباكونَ مِن خَشيَةِ اللّهِ . (7)

.


1- .في مستدرك الوسائل ج 3 ص 158 ح 3259 نقلاً عن المصدر : «مُصلّايَ» ، وهو الأنسب .
2- .في المصدر : «فتتخذونه» ، والتصويب من بحار الأنوار .
3- .تفسير العيّاشي : ج 1 ص 165 ح 17 ، تهذيب الأحكام : ج 3 ص 272 ح 1085 وليس فيه ذيله من «فيبطل قول اللّه ...» ، بحار الأنوار : ج 87 ص 226 ح 37 .
4- .يوسف : 98 .
5- .أعلام الدين : ص 262 ، إرشاد القلوب : ص 92 نحوه ، بحار الأنوار : ج 87 ص 222 ح 32 .
6- .الكافي : ج 2 ص 477 ح 6 عن الفضل بن أبي قرّة ، بحار الأنوار : ج 12 ص 266 ح 34 .
7- .كنز العمّال : ج 15 ص 841 ح 43343 نقلاً عن أبي الشيخ في الثواب عن ابن عبّاس .

ص: 103

تفسير العيّاشى_ به نقل از مفضّل بن عمر _: به امام صادق عليه السلام گفتم : فدايت شوم! نماز شب را از دست مى دهم و نماز صبحم را مى خوانم . آيا مى توانم بعد از نماز صبح تا پيش از طلوع آفتاب كه همچنان بر سجّاده هستم ، نماز از دست رفته شب را بخوانم؟ فرمود: «آرى ؛ امّا اين را به خانواده ات نگو كه آن را سنّت نكنند، و اين فرموده خداوند عز و جل از بين برود كه: « ... و آمرزش خواهانِ در سحرگاهان» ».

أعلام الدين :از امام باقر عليه السلام در باره وقت نماز شب ، سؤال شد . فرمود: «آن ، وقتى است كه از جدّم پيامبر خدا ، در باره اش وارد شده است كه فرمود: «در اين وقت ، منادى خداوند عز و جل بانگ مى زند: آيا دعا كننده اى هست تا اجابتش كنم؟ آيا آمرزش خواهى هست تا او را بيامرزم؟» . [پرسنده] گفت : آن ، چه وقتى است؟ فرمود: «همان وقتى است كه يعقوب عليه السلام در آن به فرزندانش وعده داد و گفت: «به زودى ، از پروردگارم برايتان آمرزش مى طلبم» ». گفت : چه وقتى بود؟ فرمود: «وقتى كه خداوند ، در باره اش فرموده است : «و آمرزش خواهانِ در سحرگاهان» ». نماز شب در آخر شب ، با فضيلت تر از قبلِ آن است. اين زمان، زمان اجابت [دعا] است و نماز شب ، هديه مؤمن است به پروردگارش . پس به پروردگارتان ، هديه هاى نيكو دهيد تا خداوند ، جايزه هاى نيكو به شما دهد. بر نماز شب ، مواظبت نمى كند ، مگر مؤمن يا صدّيق» .

امام صادق عليه السلام :پيامبر خدا فرمود: «بهترين زمانى كه در آن ، خداوند عز و جل را مى خوانيد ، سحرگاهان است» . اين آيه را كه گفته يعقوب عليه السلام است ، تلاوت كرد: «به زودى ، از پروردگارم برايتان آمرزش مى طلبم» . و فرمود: «[يعقوب عليه السلام ] آمرزش خواهىِ براى آنان را تا سحرگاه ، به تأخير انداخت» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سه گروه اند كه از گزند ابليس و سربازانش مصون اند: كسانى كه شب و روزْ خداوند را بسيار ياد مى كنند، آمرزش خواهانِ در سحرگاهان، و گريه كنندگان از ترس خدا.

.

ص: 104

عنه صلى الله عليه و آله :ثَلاثَةُ أصواتٍ يُحِبُّهَا اللّهُ عز و جل : صَوتُ الدِّيكِ ، وصَوتُ الَّذي يَقرَأُ القُرآنَ ، وصَوتُ المُستَغفِرينَ بِالأَسحارِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله_ لِعَلِيٍّ عليه السلام _: يا عَلِيُّ ، صَلِّ مِنَ اللَّيلِ ولَو قَدرَ حَلبِ شاةٍ ، وبِالأَسحارِ فَادعُ ؛ لا تُرَدَّ لَكَ دَعوَةٌ ، فَإِنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى يَقولُ : «وَالْمُسْتَغْفِرِينَ بِالْأَسْحَارِ» . (2)

عنه صلى الله عليه و آله_ مِن وَصِيَّتِهِ لِأَبي ذَرٍّ _يا أبا ذَرٍّ ، يَقولُ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى : إنَّ أحَبَّ العِبادِ إلَيَّ المُتَحابّونَ مِن أجلي ، المُتَعَلِّقَةُ قُلوبُهُم بِالمَساجِدِ ، وَالمُستَغفِرونَ بِالأَسحارِ ، اُولئِكَ إذا أرَدتُ بِأَهلِ الأَرضِ عُقوبَةً ذَكَرتُهُم فَصَرَفتُ العُقوبَةَ عَنهُم . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى ومَلائِكَتَهُ يُصَلّونَ عَلَى المُستَغفِرينَ وَالمُتَسَحِّرينَ بِالأَسحارِ ؛ فَليَتَسَحَّر أحَدُكُم ولَو بِشَربَةٍ مِن ماءٍ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :السَّحورُ بَرَكَةٌ ، وللّهِِ مَلائِكَةٌ يُصَلّونَ عَلَى المُستَغفِرينَ بِالأَسحارِ ، وعَلَى المُتَسَحِّرينَ . (5)

عدّة الداعي عنهم عليهم السلام :ألا صَلَواتُ اللّهِ عَلَى المُتَسَحِّرينَ وَالمُستَغفِرينَ بِالأَسحارِ . (6)

.


1- .مكارم الأخلاق : ج 2 ص 89 ح 2246 ، بحار الأنوار : ج 65 ص 8 ح 13 ؛ الفردوس : ج 2 ص 101 ح 2538 عن اُمّ سعد ، كنز العمّال : ج 12 ص 335 ح 35285 .
2- .مكارم الأخلاق : ج 2 ص 54 ح 2134 ، بحار الأنوار : ج 87 ص 167 ح 11 .
3- .مكارم الأخلاق : ج 2 ص 375 ح 2661 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 62 وفيه «بحلال» بدل «من أجلي» وكلاهما عن أبي ذرّ ، بحار الأنوار : ج 77 ص 86 .
4- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 136 ح 1961 ، المقنع : ص 204 كلاهما عن الإمام عليّ عليه السلام ، المقنعة : ص 316 ، الأمالي للطوسي : ص 497 ح 1090 عن عمرو بن جميع عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، الإقبال : ج 1 ص 185 عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : ج 96 ص 313 ح 11 .
5- .دعائم الإسلام : ج 1 ص 271 عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 96 ص 311 ح 4 .
6- .عدّة الداعي : ص 251 ، بحار الأنوار : ج 87 ص 221 ح 31 .

ص: 105

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سه آوازند كه خداوند عز و جل آنها را دوست مى دارد: آواز خروس، آواز كسى كه قرآن مى خواند، و آواز آمرزش خواهانِ در سحرگاهان.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ به على عليه السلام _: اى على! پاسى از شب را نماز بخوان ، حتّى اگر به اندازه زمان دوشيدن گوسفندى باشد. در سحرگاهان ، دعا كن كه دعايت رد نمى شود؛ زيرا خداوند _ تبارك و تعالى _ مى فرمايد : «و آمرزش خواهانِ در سحرگاهان» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ از سفارش ايشان به ابو ذر _: اى ابوذر! خداوند تبارك و تعالى _ مى فرمايد: «محبوب ترين بندگان در نزد من ، آنان اند كه به خاطر من ، يكديگر را دوست مى دارند، دل بسته مسجدهايند، و آمرزش خواهانِ در سحرگاهان اند. اينان اند كه هرگاه بخواهم اهل زمين را كيفر دهم ، به ياد ايشان مى افتم و از كيفر دادنشان ، منصرف مى شوم» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند _ تبارك و تعالى _ و فرشتگانش ، بر كسانى كه در سحرگاهان آمرزش مى طلبند و سَحَرى مى خورند ، درود (رحمت) مى فرستند. پس، هر يك از شما ، حتّى اگر شده با جرعه اى آب ، سَحَرى بخورد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سَحَرى ، بركت است. خداوند ، فرشتگانى دارد كه به آمرزش خواهانِ در سحرگاهان و بر سَحَرى خوران ، درود مى فرستند.

عدّة الداعى_ از معصومان عليهم السلام _: هان! درودهاى خدا بر كسانى كه سَحَرى مى خورند و در سحرگاهان ، آمرزش مى طلبند!

.

ص: 106

المعجم الأوسط عن أنس :أمَرَنا رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله أن نَستَغفِرَ بِالأَسحارِ سَبعينَ مَرَّةً . (1)

الكافي عن أحمد بن عبد العزيز :حَدَّثَني بَعضُ أصحابِنا قالَ : كانَ أبُو الحَسَنِ الأَوَّلُ عليه السلام إذا رَفَعَ رَأسَهُ مِن آخِرِ رَكعَةِ الوَترِ قالَ : «هذا مَقامُ مَن حَسَناتُهُ نِعمَةٌ مِنكَ ، وشُكرُهُ ضَعيفٌ ، وذَنبُهُ عَظيمٌ ، ولَيسَ لَهُ إلّا دَفعُكَ ورَحمَتُكَ ، فَإِنَّكَ قُلتَ في كِتابِكَ المُنزَلِ عَلى نَبِيِّكَ المُرسَلِ صلى الله عليه و آله : «كَانُواْ قَلِيلاً مِّنَ الَّيْلِ مَا يَهْجَعُونَ * وَ بِالْأَسْحَارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ» (2) ، طالَ هُجوعي ، وقَلَّ قِيامي ، وهذَا السَّحَرُ ، وأنَا أستَغفِرُكَ لِذَنبِي استِغفارَ مَن لَم يَجِد لِنَفسِهِ ضَرّا ولا نَفعا ، ولا مَوتا ولا حَياةً ولا نُشورا» ، ثُمَّ يَخِرُّ ساجِدا صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِ . (3)

5 / 2قُنوتُ الوَترِكتاب من لا يحضره الفقيه :(4) كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَستَغفِرُ اللّهَ فِي الوَترِ سَبعينَ مَرَّةً ويَقولُ : «هذا مَقامُ العائِذِ بِكَ مِنَ النّارِ» سَبعَ مَرّاتٍ . (5)

الإمام الباقر عليه السلام :مَن داوَمَ عَلى صَلاةِ اللَّيلِ وَالوَترِ ، وَاستَغفَرَ اللّهَ في كُلِّ وَترٍ سَبعينَ مَرَّةً ، ثُمَّ واظَبَ عَلى ذلِكَ سَنَةً ، كُتِبَ مِنَ المُستَغفِرينَ بِالأَسحارِ . (6)

.


1- .المعجم الأوسط : ج 9 ص 183 ح 9484 ، تفسير الطبري : ج 3 الجزء 3 ص 208 ، تفسير القرطبي : ج 4 ص 39 وفيهما «أُمرنا أن نستغفر» .
2- .الذاريات : 17 و 18 .
3- .الكافي : ج 3 ص 325 ح 16 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 132 ح 508 ، علل الشرائع : ص 365 ح 3 نحوه ، بحار الأنوار : ج 87 ص 281 ح 73 .
4- .أورد المصنّف هذا الحديث في ذيل ح 1406 المروي عن عبد اللّه بن أبي يعفور عن أبي عبد اللّه عليه السلام . وقال محقِّق الكتاب في هامشه : «الظاهر أنّه من تتمّة خبر ابن أبي يعفور ، ويمكن أن يكون خبرا آخر» .
5- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 489 ح 1406 ، بحار الأنوار : ج 87 ص 287 ح 79 .
6- .تفسير العيّاشي : ج 1 ص 165 ح 12 عن زرارة ، بحار الأنوار : ج 87 ص 225 ح 37 .

ص: 107

5 / 2 دعاى قنوت نماز وَتْر

المعجم الاوسط_ به نقل از اَنَس _: پيامبر خدا به ما فرمود كه در سحرگاهان ، هفتاد مرتبه آمرزش بطلبيم.

الكافى_ به نقل از احمد بن عبد العزيز _: يكى از شيعيان برايم نقل كرد كه امام كاظم عليه السلام هرگاه سرش را از ركوع نماز وَتْر بر مى داشت ، مى گفت: «اين جا ، كسى ايستاده است كه نيكى هايش ، نعمتى از جانب توست، و سپاس گزارى اش ، اندك است، و گناهش بزرگ است و جز حمايت و رحمت تو ، كسى را ندارد؛ زيرا تو در كتابت كه بر پيامبر مُرسل خود فرو فرستاده اى، فرموده اى: «و اندكى از شب را مى خوابند و در سحرگاهان ، آمرزش مى خواهند» ، و من ، بيشتر [شب را ]مى خوابم و اندكى از آن را به عبادت مى گذرانم، و در اين سحرگاه ، از تو براى گناهم آمرزش مى طلبم، همچون آمرزش خواهىِ كسى كه اختيار هيچ گزند و سودى ، و مرگ و زندگى و رستاخيزى را براى خود ندارد» . سپس به سجده مى رفت _ درودهاى خدا بر او باد _ .

5 / 2دعاى قنوت نماز وَتْركتاب من لايحضره الفقيه :پيامبر خدا ، در [دعاى قنوت] نماز وَتْر ، هفتاد مرتبه از خدا آمرزش مى طلبيد و هفت مرتبه مى گفت: «اين جا ، كسى ايستاده كه از آتش به تو پناه آورده است».

امام باقر عليه السلام :هر كس بر نماز شب و [نماز] وَتْر مداومت ورزد و در هر وَتْرى ، هفتاد بار از خدا آمرزش بخواهد و يك سال به اين كار ادامه دهد، از آمرزش خواهانِ در سحرگاهان ، نوشته مى شود.

.

ص: 108

الإمام الصادق عليه السلام :مَن قالَ في وَترِهِ إذا أوتَرَ : «أستَغفِرُ اللّهَ رَبّي وأتوبُ إلَيهِ» سَبعينَ مَرَّةً ، وواظَبَ عَلى ذلِكَ حَتّى تَمضِيَ سَنَةٌ ، كَتَبَهُ اللّهُ عِندَهُ مِنَ المُستَغفِرينَ بِالأَسحارِ ، ووَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ وَالمَغفِرَةُ مِنَ اللّهِ عز و جل . (1)

عنه عليه السلام :القُنوتُ فِي الوَترِ الاِستِغفارُ ، وفِي الفَريضَةِ الدُّعاءُ . (2)

تهذيب الأحكام عن أبي بصير ، قال :قُلتُ لَهُ عليه السلام : «وَالْمُسْتَغْفِرِينَ بِالْأَسْحَارِ» . فَقالَ : اِستَغفَرَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله في وَترِهِ سَبعينَ مَرَّةً . (3)

تهذيب الأحكام عن معاوية بن عمّار :سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام يَقولُ في قَولِ اللّهِ عز و جل «وَ بِالْأَسْحَارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ» : فِي الوَترِ في آخِرِ اللَّيلِ سَبعينَ مَرَّةً . (4)

تهذيب الأحكام عن أبي بكر بن أبي سمّاك عن الإمام الصادق عليه السلام ، قال :قالَ لي : في قُنوتِ الوَترِ : اللّهُمَّ اغفِر لَنا وَارحَمنا ، وعافِنا وَاعفُ عَنّا ، فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ . (5)

.


1- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 489 ح 1405 ، الخصال : ص 581 ح 3 ، ثواب الأعمال : ص 204 ح 1 ، المحاسن : ج 1 ص 126 ح 142 ، تفسير العيّاشي : ج 1 ص 165 ح 14 و 15 كلّها عن عمر بن يزيد نحوه ، بحار الأنوار : ج 87 ص 205 ح 14 .
2- .الكافي : ج 3 ص 450 ح 32 و ص 340 ح 9 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 131 ح 503 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 491 ح 1411 كلّها عن عبد الرحمن بن أبي عبد اللّه ، بحار الأنوار : ج 87 ص 269 ح 67 .
3- .تهذيب الأحكام : ج 2 ص 130 ح 501 ، تفسير العيّاشي : ج 1 ص 165 ح 13 ، بحار الأنوار : ج 87 ص 121 و ص 225 ح 37 .
4- .تهذيب الأحكام : ج 2 ص 130 ح 498 ، علل الشرائع : ص 364 ح 1 نحوه ، بحار الأنوار : ج 87 ص 207 ح 19 و ص 121 .
5- .تهذيب الأحكام : ج 2 ص 92 ح 342 .

ص: 109

امام صادق عليه السلام :هر كس در ركعت آخر از سه ركعت نماز وَتْر ، هفتاد بار بگويد: «از خداوند _ پروردگارم _ ، آمرزش مى طلبم و به درگاه او توبه مى برم» و به اين كار ادامه دهد تا يك سال بگذرد، خداوند ، او را جزو آمرزش خواهانِ در سحرگاهان مى نويسد و بهشت و آمرزش الهى بر او واجب مى گردد.

امام صادق عليه السلام :قنوت در [نماز] وَتْر [براى] آمرزش خواهى است و در نماز واجب ، [براى] دعا كردن.

تهذيب الاحكام_ به نقل از ابو بصير _: از امام عليه السلام (1) در باره «و آمرزش خواهانِ در سحرگاهان» پرسيدم. فرمود: «پيامبر خدا ، در [نماز] وَتْرش هفتاد بار استغفار مى كرد» .

تهذيب الاحكام_ به نقل از معاوية بن عمّار _: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه در باره اين فرموده خداوند عز و جل «و آمرزش خواهانِ در سحرگاهان» مى فرمايد: يعنى در [نماز] وَتْر آخر شب ، هفتاد مرتبه استغفار مى كنند.

تهذيب الاحكام_ به نقل از ابو بكر بن ابى سمّاك _: امام صادق عليه السلام به من فرمود: «در قنوت [نماز] وَتْر ، چنين گفته شود: بار خدايا! ما را بيامرز ، و بر ما رحمت آور، و ما را عافيت بخش ، و از ما در گذر، در دنيا و آخرت » .

.


1- .منظور امام صادق يا امام كاظم عليهماالسلام است .

ص: 110

5 / 3حينَ يَمضي ثُلُثُ اللَّيلِالإمام الباقر عليه السلام :يُنادي مُنادٍ حينَ يَمضي ثُلُثُ اللَّيلِ : «يا باغِيَ الخَيرِ أقبِل ، يا طالِبَ الشَّرِّ أقصِر ، هَل مِن تائِبٍ يُتابُ عَلَيهِ ؟ هَل مِن مُستَغفِرٍ يُغفَرُ لَهُ ؟ هَل مِن سائِلٍ فَيُعطى ؟» حَتّى تَطلُعَ الشَّمسُ . (1)

5 / 4الثُّلُثُ الأَخيرُ مِن كُلِّ لَيلَةٍرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى يُنزِلُ مَلَكا إلَى السَّماءِ الدُّنيا كُلَّ لَيلَةٍ فِي الثُّلُثِ الأَخيرِ ، ولَيلَةَ الجُمُعَةِ في أوَّلِ اللَّيلِ ، فَيَأمُرُهُ فَيُنادي : «هَل مِن سائِلٍ فَاُعطِيَهُ ؟ هَل مِن تائِبٍ فَأَتوبَ عَلَيهِ ؟ هَل مِن مُستَغفِرٍ فَأَغفِرَ لَهُ ؟ يا طالِبَ الخَيرِ أقبِل ، ويا طالِبَ الشَّرِّ أقصِر (2) » ، فَلا يَزالُ يُنادي بِهذا حَتّى يَطلُعَ الفَجرُ . (3)

عيون أخبار الرضا عليه السلام عن رجاء بن أبي الضحّاك_ في ذِكرِ سيرَةِ الإِمامِ الرِّضا عليه السلام وهُوَ في طَريقِهِ إلى خُراسانَ _: فَإِذا كانَ الثُّلُثُ الأَخيرُ مِنَ اللَّيلِ ، قامَ مِن فِراشِهِ بِالتَّسبيحِ وَالتَّحميدِ وَالتَّكبيرِ وَالتَّهليلِ وَالاِستِغفارِ ، فَاستاكَ ، ثُمَّ تَوَضَّأَ ، ثُمَّ قامَ إلى صَلاةِ اللَّيلِ ... ثُمَّ يَقولُ : «أستَغفِرُ اللّهَ وأسأَ لُهُ التَّوبَةَ» سَبعينَ مَرَّةً ، فَإِذا سَلَّمَ جَلَسَ فِي التَّعقيبِ ما شاءَ اللّهُ ... . وكانَ قُنوتُهُ في جَميعِ صَلَواتِهِ : رَبِّ اغفِر وَارحَم ، وتَجاوَز عَمّا تَعلَمُ ، إنَّكَ أنتَ الأَعَزُّ الأَجَلُّ الأَكرَمُ . (4)

.


1- .دعائم الإسلام : ج 1 ص 210 ، بحار الأنوار : ج 87 ص 167 ح 10 .
2- .أقصر فلانٌ عن الشيء يقصر إقصارا إذا كفّ عنه وانتهى (لسان العرب : ج 5 ص 97 «قصر») .
3- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 421 ح 1240 عن إبراهيم بن أبي محمود عن الإمام الرضا عليه السلام ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 1 ص 126 ح 21 ، الاحتجاج : ج 2 ص 386 ح 293 كلاهما عن إبراهيم بن أبي محمود عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام ، التوحيد : ص 176 ح 7 عن الإمام الرضا عن أبيه عن جدّه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : ج 3 ص 314 ح 7 .
4- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 181 ح 5 ، بحار الأنوار : ج 49 ص 91 ح 7 .

ص: 111

5 / 3 هنگام سپرى شدن يكْ سوم شب
5 / 4 يكْ سومِ آخر هر شب

5 / 3هنگام سپرى شدن يكْ سوم شبامام باقر عليه السلام :چون يكْ سومِ شب بگذرد، آواز دهنده اى [غيبى] آواز مى دهد كه: «اى جوينده خوبى، بشتاب! اى خواهانِ بدى ، دست بدار! آيا توبه گرى هست تا توبه او پذيرفته شود؟ آيا آمرزش خواهى هست تا آمرزيده شود؟ آيا خواهنده اى هست تا به او عطا شود؟ «و تا طلوع خورشيد ، ادامه مى دهد» .

5 / 4يكْ سومِ آخر هر شبپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند _ تبارك و تعالى _ هر شب ، در ثلث آخر آن، و شب جمعه، در آغاز شب، فرشته اى به آسمانِ پايين ، فرو مى فرستد و به او دستور دهد كه بانگ زند: «آيا درخواست كننده اى هست تا عطايش كنم؟ آيا توبه كننده اى هست تا توبه اش را بپذيرم؟ آيا آمرزش خواهى هست تا او را بيامرزم؟ اى جوينده خوبى ، بشتاب! اى جوينده بدى ، دست بردار!» و پيوسته اين را ندا مى دهد تا آن گاه كه سپيده بردَمَد» .

عيون أخبار الرضا عليه السلام_ به نقل از رجاء بن ابى ضحّاك ، در يادكردِ رفتار امام رضا عليه السلام در راه سفر به خراسان _: چون ثلثِ آخر شب مى شد، با ذكر «سبحان اللّه » و «الحمد للّه » و «اللّه أكبر» و «لا إله إلّا اللّه » و آمرزش خواهى ، از بسترش بر مى خاست و مسواك مى زد و وضو مى گرفت . سپس به نماز شب مى ايستاد... . آن گاه ، هفتاد مرتبه مى گفت: «از خدا ، آمرزش مى خواهم و از او ، توبه مى طلبم». و چون سلام مى داد ، مى نشست و ساعت ها تعقيبات مى گفت... . دعاى قنوت ايشان در همه نمازهايش اين بود: «پروردگارا! بيامرز و رحم كن، و از آنچه [از گناهانم ]مى دانى ، در گذر كه تو عزيزترين و بزرگ ترين و كريم ترينى» .

.

ص: 112

5 / 5يَومُ الخَميسِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن صَلّى يَومَ الخَميسِ ما بَينَ الظُّهرِ وَالعَصرِ رَكعَتَينِ ، يَقرَأُ في أوَّلِ رَكعَةٍ بِفاتِحَةِ الكِتابِ وآيَةِ الكُرسِيِّ مِئَةَ مَرَّةٍ ، وفِي الرَّكعَةِ الثّانِيَةِ فاتِحَةَ الكِتابِ و«قُل هُوَ اللّهُ أحَدٌ» مِئَةَ مَرَّةٍ ، فَإِذا فَرَغَ مِن صَلاتِهِ استَغفَرَ اللّهَ مِئَةَ مَرَّةٍ ، وصَلّى عَلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله مِئَةَ مَرَّةٍ ؛ لا يَقومُ مِن مَقامِهِ حَتّى يَغفِرَ اللّهُ لَهُ البَتَّةَ . (1)

5 / 6لَيلَةُ الجُمُعَةِالإمام الباقر والإمام الصادق عليهماالسلام :إذا كانَت لَيلَةُ الجُمُعَةِ أمَرَ اللّهُ عز و جلمَلَكا فَنادى مِن أوَّلِ اللَّيلِ إلى آخِرِهِ ، ويُنادي في كُلِّ لَيلَةٍ _ غَيرَ لَيلَةِ الجُمُعَةِ _ مِن ثُلُثِ اللَّيلِ الآخِرِ : هَل مِن سائِلٍ فَاُعطِيَهُ ؟ هَل مِن تائِبٍ فَأَتوبَ عَلَيهِ ؟ هَل مِن مُستَغفِرٍ فَأَغفِرَ لَهُ ؟ يا طالِبَ الخَيرِ أقبِل ، يا طالِبَ الشَّرِّ أقصِر . (2)

.


1- .مصباح المتهجّد : ص 256 ، جمال الاُسبوع : ص 79 كلاهما عن ابن مسعود ، بحار الأنوار : ج 90 ص 313 ح 43 .
2- .دعائم الإسلام : ج 1 ص 180 ، بحار الأنوار : ج 89 ص 279 ح 25 .

ص: 113

5 / 5 روز پنج شنبه
5 / 6 شب جمعه

5 / 5روز پنج شنبهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس روز پنج شنبه ، در فاصله ميان نماز ظهر و عصر ، دو ركعت نماز بگزارد و در ركعت اوّل ، «فاتحة الكتاب» را با صد مرتبه «آية الكرسى»، و در ركعت دوم «فاتحة الكتاب» را با صد مرتبه «قل هو اللّه أحد» بخواند و پس از نمازش ، صد مرتبه از خدا طلبِ آمرزش كند و صد مرتبه بر پيامبر صلى الله عليه و آله درود بفرستد، پيش از آن كه از جايش بلند شود ، خداوند ، حتماً او را مى آمرزد.

5 / 6شب جمعهامام باقر و امام صادق عليهماالسلام :چون شب جمعه شود ، خداوند عز و جل به فرشته اى فرمان دهد كه از اوّل شب تا آخر آن ، و در شب هاى ديگر، غير از شب جمعه، از ثلثِ آخر شب ، ندا دهد كه: «آيا درخواست كننده اى هست تا به او عطا كنم؟ آيا توبه كننده اى هست تا توبه اش را بپذيرم؟ آيا آمرزش خواهى هست تا او را بيامرزم؟ اى طالب خوبى ، بيا! اى طالب بدى ، دست بردار!» .

.

ص: 114

5 / 7يَومُ الجُمُعَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ فِي الجُمُعَةِ ساعَةً لا يُوافِقُها عَبدٌ يَستَغفِرُ اللّهَ فيها إلّا غَفَرَ اللّهُ لَهُ . (1)

المعجم الكبير عن سمرة بن جندب :كانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله يَستَغفِرُ لِلمُؤمِنينَ وَالمُؤمِناتِ ، ولِلمُسلِمينَ ولِلمُسلِماتِ ، كُلَّ يَومِ جُمُعَةٍ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :مَن قالَ بَينَ رَكعَتَيِ الفَجرِ إلَى الغَداةِ يَومَ الجُمُعَةِ : «سُبحانَ رَبِّيَ العَظيمِ وبِحَمدِهِ ، أستَغفِرُ اللّهَ رَبّي وأتوبُ إلَيهِ» مِئَةَ مَرَّةٍ ، بَنَى اللّهُ لَهُ مَسكَنا فِي الجَنَّةِ . (3)

عنه عليه السلام :مَن يَستَغفِرِ اللّهَ تَعالى يَومَ الجُمُعَةِ بَعدَ العَصرِ سَبعينَ مَرَّةً ، يَقولُ : «أستَغفِرُ اللّهَ وأتوبُ إلَيهِ» غَفَرَ اللّهُ عز و جل لَهُ ذَنبَهُ فيما سَلَفَ ، وعَصَمَهُ فيما بَقِيَ ، فَإِن لَم يَكُن لَهُ ذَنبٌ ، غَفَرَ لَهُ ذُنوبَ والِدَيهِ . (4)

عنه عليه السلام :مِنَ السُّنَّةِ الصَّلاةُ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ عليهم السلام يَومَ الجُمُعَةِ ألفَ مَرَّةٍ ، وفي غَيرِ يَومِ الجُمُعَةِ مِئَةَ مَرَّةٍ ، ومَن صَلّى عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ عليهم السلام في يَومِ جُمُعَةٍ مِئَةَ صَلاةٍ وَاستَغفَرَ مِئَةَ مَرَّةٍ ، وقَرَأَ «قُل هُوَ اللّهُ أحَدٌ» مِئَةَ مَرَّةٍ ، غُفِرَ لَهُ البَتَّةَ . (5)

جمال الاُسبوع :رُوِيَ عَن أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام أنَّهُ أمَرَ رَجُلاً أن يُصَلِّيَ الضُّحى يَومَ الجُمُعَةِ أربَعَ رَكَعاتٍ : يَقرَأُ في كُلِّ رَكعَةٍ فاتِحَةَ الكِتابِ عَشرَ مَرّاتٍ ، و«قُل هُوَ اللّهُ أحَدٌ» عَشرَ مَرّاتٍ . ثُمَّ قالَ : فَإِذا سَلَّمتَ ، استَغفِرِ اللّهَ عز و جل سَبعينَ مَرَّةً ، وقُل : سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ . (6)

.


1- .السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 122 ح 10305 ، الدعاء للطبراني : ص 70 ح 175 ، عمل اليوم والليلة لابن السني : ص 133 ح 373 كلّها عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 7 ص 764 ح 21305 .
2- .المعجم الكبير : ج 7 ص 264 ح 7079 .
3- .جامع الأحاديث للقمّي : ص 154 ، جمال الاُسبوع : ص 248 عن أبي حمزة نحوه ، بحار الأنوار : ج 89 ص 313 ح 18 .
4- .جمال الاُسبوع : ص 278 عن موسى بن أكيل النُّميري ، بحار الأنوار : ج 90 ص 91 ح 4 .
5- .جامع الأحاديث للقمّي : ص 158 ، بحار الأنوار : ج 89 ص 355 ح 33 .
6- .جمال الاُسبوع : ص 92 ، بحار الأنوار : ج 89 ص 367 ح 62 .

ص: 115

5 / 7 روز جمعه

5 / 7روز جمعهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در جمعه ، ساعتى است كه هر بنده اى در آن ساعت از خدا آمرزش بطلبد ، خداوند ، حتماً او را مى آمرزد.

المعجم الكبير_ به نقل از سَمَرة بن جُندب _: پيامبر صلى الله عليه و آله در هر روز جمعه ، براى مردان و زنان مؤمن و مسلمان ، طلب آمرزش مى كرد.

امام صادق عليه السلام :هر كس در روز جمعه ، پس از دو ركعت نماز صبح تا آغاز روز [در مابين الطلوعين] ، صد مرتبه بگويد: «پاكا پروردگار بزرگ من و ستايش ، او را! از پروردگارم آمرزش مى خواهم و به درگاه او توبه مى كنم»، خداوند ، براى او در بهشتْ خانه اى بنا مى كند .

امام صادق عليه السلام :هر كس در روز جمعه، بعد از نماز عصر ، هفتاد مرتبه از خداوند متعال ، آمرزش بخواهد، بگويد: «از خدا ، آمرزش مى خواهم و به درگاه او توبه مى كنم» ، خداوند عز و جل گناهان گذشته اش را مى آمرزد، و در آينده ، او را [از گناه ]مصون مى دارد، و اگر گناهى نداشته باشد، گناهانِ پدر و مادر او را مى آمرزد.

امام صادق عليه السلام :از سنّت است (/مستحب است) كه در روز جمعه ، هزار مرتبه و در غير روز جمعه ، صد مرتبه بر محمّد ، درود فرستاده شود. هر كس در روز جمعه ، صد مرتبه بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرستد و صد مرتبه طلب آمرزش كند و صد مرتبه «قل هو اللّه احد» را بخواند، قطعاً آمرزيده شود.

جمال الاُسبوع :روايت شده است كه امير مؤمنان ، به مردى دستور داد در روز جمعه هنگام چاشت ، چهار ركعت نماز بخواند: در هر ركعت ، ده مرتبه «فاتحة الكتاب» و ده مرتبه «قل هو اللّه احد» را. سپس فرمود: «چون سلام دادى، هفتاد مرتبه از خداوند عز و جل طلب آمرزش كن و بگو: پاكا خدا و ستايش ، خدا را! معبودى جز خدا نيست . خدا ، بزرگ تر است . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خداى بلندمرتبه و بزرگ » .

.

ص: 116

5 / 8قَبلَ الغُروبِ في عَرَفاتٍالإقبال عن حمّاد بن عبد اللّه :كُنتُ قَريبا مِن أبِي الحَسَنِ موسى عليه السلام بِالمَوقِفِ ، فَلَمّا هَمَّتِ الشَّمسُ لِلغُروبِ أخَذَ بِيَدِهِ اليُسرى بِمَجامِعِ ثَوبِهِ ثُمَّ قالَ : «اللّهُمَّ إنّي عَبدُكَ وَابنُ عَبدِكَ ، إن تُعَذِّبني فَبِاُمورٍ قَد سَلَفَت مِنّي ، وأنَا بَينَ يَدَيكَ بِرُمَّتي ، وإن تَعفُ عَنّي فَأَهلُ العَفوِ أنتَ يا أهلَ العَفوِ ، يا أحَقَّ مَن عَفَا ، اغفِر لي ولِأَصحابي» ، وحَرَّكَ دابَّتَهُ فَمَرَّ . (1)

5 / 9يَومُ النَّحرِالإمام عليّ عليه السلام_ في خُطبَتِهِ يَومَ النَّحرِ (2) _: إنَّ هذا يَومٌ حُرمَتُهُ عَظيمَةٌ ، وبَرَكَتُهُ مَأمولَةٌ ، وَالمَغفِرَةُ فيهِ مَرجُوَّةٌ ، فَأَكثِروا ذِكرَ اللّهِ تَعالى وَاستَغفِروهُ ، وتوبوا إلَيهِ ، إنَّهُ هُوَ التَّوّابُ الرَّحيمُ . (3)

.


1- .الإقبال : ج 2 ص 73 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 215 ح 3 .
2- .يوم النحر : هو يوم العاشر من ذي الحجّة (مجمع البحرين : ج 3 ص 1759 «نحر») .
3- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 520 ح 1484 ، مصباح المتهجّد : ص 664 ح 730 عن عبد الرحمن بن جندب عن أبيه نحوه ، بحار الأنوار : ج 91 ص 100 ح 4 .

ص: 117

5 / 8 پيش از غروب در عرفات
5 / 9 روز قربان

5 / 8پيش از غروب در عرفاتالإقبال_ به نقل از حمّاد بن عبد اللّه _: در موقف ، نزديك امام كاظم عليه السلام بودم. نزديك غروب خورشيد كه شد ، امام عليه السلام با دست چپ خود ، گوشه هاى جامه اش را گرفت و گفت: «بار خدايا! من ، بنده تو و فرزند بنده تو هستم. اگر عذابم كنى ، به سبب امورى است كه پيش تر ، از من سرزده است ، و اينك ، من با تمام وجودم در اختيار توام . اگر مرا ببخشى ، تو اهل بخشايشى . اى اهل بخشايش، اى سزاوارترين كس به گذشت كردن! مرا و ياران مرا بيامرز» و مَركبش را هِى زد و رفت.

5 / 9روز قربانامام على عليه السلام_ در خطبه اش در روز [عيد] قربان _: اين ، روزى است كه حرمتش بسيار است و بركتش انتظار مى رود و به آمرزش در آن ، اميد است. بنا بر اين، خداوند متعال را فراوان ياد كنيد و از او آمرزش بخواهيد و به درگاهش توبه كنيد، كه او توبه پذيرى مهربان است.

.

ص: 118

5 / 10الصَّباحُ وَالمَساءُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما مِن صَباحٍ إلّا ومَلَكانِ يُنادِيانِ يَقولانِ : «يا باغِيَ الخَيرِ هَلُمَّ ، ويا باغِيَ الشَّرِّ انتَهِ ، هَل مِن داعٍ فَيُستَجابَ لَهُ ؟ هَل مِن مُستَغفِرٍ فَيُغفَرَ لَهُ ؟ هَل مِن تائِبٍ فَيُتابَ عَلَيهِ ؟ هَل مِن مَغمومٍ فَيُنَفَّسَ عَنهُ غَمُّهُ ؟ اللّهُمَّ عَجِّل لِلمُنفِقِ مالَهُ خَلَفا ، ولِلمُمسِكِ تَلَفا» ، فَهذا دُعاؤُهُما حَتّى تَغرُبَ الشَّمسُ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :ما أصبَحتُ غَداةً قَطُّ ، إلَا استَغفَرتُ اللّهَ فيها مِئَةَ مَرَّةٍ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :مَنِ استَغفَرَ إذا وَجَبَتِ (3) الشَّمسُ سَبعينَ مَرَّةً غَفَرَ اللّهُ لَهُ سَبعَمِئَةِ ذَنبٍ ، ولا يُذنِبُ مُؤمِنٌ إن شاءَ اللّهُ في يَومِهِ ولَيلَتِهِ سَبعَمِئَةِ ذَنبٍ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن عَبدٍ خَتَمَ صَحيفَتَهُ عِندَ مَغيبِ الشَّمسِ بِالاِستِغفارِ ، إلّا مَحا ما دونَها . (5)

الإمام الصادق عليه السلام :مَهما تَرَكتَ مِن شَيءٍ فَلا تَترُك أن تَقولَ في كُلِّ صَباحٍ ومَساءٍ : اللّهُمَّ إنّي أصبَحتُ أستَغفِرُكَ في هذَا الصَّباحِ وفي هذَا اليَومِ لِأَهلِ رَحمَتِكَ ، وأبرَأُ إلَيكَ مِن أهلِ لَعنَتِكَ ... . اللّهُمَّ اغفِر لي ولِوالِدَيَّ وَارحَمهُما كَما رَبَّياني صَغيرا ، اللّهُمَّ اغفِر لِلمُؤمِنينَ وَالمُؤمِناتِ ، وَالمُسلِمينَ وَالمُسلِماتِ ، الأَحياءِ مِنهُم وَالأَمواتِ ، اللّهُمَّ إنَّكَ تَعلَمُ مُنقَلَبَهُم ومَثواهُم . (6)

.


1- .الأمالي للصدوق : ص 701 ح 958 عن الحسين بن زيد عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، روضة الواعظين : ص 360 نحوه ، بحار الأنوار : ج 93 ص 380 ح 3 .
2- .السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 115 ح 10275 ، المعجم الأوسط : ج 4 ص 110 ح 3737 ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج 8 ص 239 ح 5 ، المنتخب من مسند عبد بن حميد : ص 196 ح 558 كلّها عن أبي بردة عن أبيه ، كنز العمّال : ج 1 ص 477 ح 2079 .
3- .وجبت الشّمسُ : أي غابت (الصحاح : ج 1 ص 232 «وجب») .
4- .كنز العمّال : ج 1 ص 481 ح 2099 نقلاً عن الديلمي عن أبي هريرة وراجع الفردوس : ج 3 ص 604 ح 5891 .
5- .الفردوس : ج 4 ص 16 ح 6046 عن أبي الدرداء ، كنز العمّال : ج 1 ص 480 ح 2098 .
6- .الكافي : ج 2 ص 529 ح 23 عن فرات بن الأحنف ، مصباح المتهجّد : ص 213 ح 319 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 86 ص 150 ح 34 .

ص: 119

5 / 10 بامدادان و شامگاهان

5 / 10بامدادان و شامگاهانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ بامدادى نيست ، مگر آن كه دو فرشته ، بانگ برآورده ، مى گويند: «اى جوياى خوبى ، بيا! اى در پىِ بدى ، دست [ از بدى] بدار! آيا دعا كننده اى هست تا دعايش مستجاب شود؟ آيا آمرزش خواهى هست تا آمرزيده شود؟ آيا توبه گرى هست تا توبه اش پذيرفته شود؟ آيا غم زه اى هست تا غم او زُدوده شود؟ بار خدايا! به آن كه مال خويش را انفاق مى كند ، هر چه زودتر ، عوض عطا كن، و به آن كه از انفاق ، خوددارى مى ورزد ، در تلف كردن مال او تعجيل فرما»، و تا غروب آفتاب ، دعاى آن دو اين باشد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ گاه صبحى را آغاز نكردم ، مگر اين كه در آن ، صد مرتبه از خدا آمرزش طلبيدم.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس، چون خورشيد غروب كرد، هفتاد بار آمرزش بخواهد ، خداوند ، هفتصد گناه از او مى آمرزد، و هيچ مؤمنى _ اگر خدا خواهد _ در شبانه روز ، هفتصد گناه نمى كند.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ بنده اى نيست كه در هنگام غروب آفتاب ، كارنامه اش را به آمرزش خواهى ختم كند ، مگر آن كه گناهان پيش از آن را پاك مى كند.

امام صادق عليه السلام :هر چه را ترك كردى، اين را ترك مكن كه در هر بامداد و شامگاه بگويى: «بار خدايا! روز خود را آغاز مى كنم و در اين بامدادان و در اين روز ، براى آنان كه سزاوار رحمت تو هستند ، از تو آمرزش مى طلبم و از آنان كه سزاوار و مشمول نفرين تو هستند ، در پيشگاه تو اعلام بيزارى مى كنم... . بار خدايا! مرا و پدر و مادرم را بيامرز و آن دو را رحمت كن كه مرا در كودكى پروردند. بار خدايا! مردان و زنان مؤمن ، و مردان و زنان مسلمان را، زنده و مُرده شان را بيامرز. بار خدايا! تو از جايگاه و مكان بازگشت آنان ، آگاهى.

.

ص: 120

5 / 11شَهرُ رَجَبٍ ولا سِيَّما لَيلَةِ النِّصفِ مِنهُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أكثِروا مِنَ الاِستِغفارِ في شَهرِ رَجَبٍ ، فَإِنَّ للّهِِ في كُلِّ ساعَةٍ مِنهُ عُتَقاءَ (1) مِنَ النّارِ ، وإنَّ للّهِِ مَدائِنَ لا يَدخُلُها إلّا مَن صامَ [ شَهرَ] (2) رَجَبٍ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :رَجَبٌ شَهرُ الاِستِغفارِ لِاُمَّتي ، أكثِروا فيهِ الاِستِغفارَ ، فَإِنَّهُ غَفورٌ رَحيمٌ ، وشَعبانُ شَهرِي ، استَكثِروا في رَجَبٍ مِن قَولِ : «أستَغفِرُ اللّهَ» ، وَاسأَ لُوا اللّهَ الإِقالَةَ وَالتَّوبَةَ فيما مَضى ، وَالعِصمَةَ فيما بَقِيَ مِن آجالِكُم . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن صامَ أيّامَ البيضِ مِن رَجَبٍ أو قامَ (5) لَيالِيَها ، ويُصَلّي لَيلَةَ النِّصفِ مِئَةَ رَكعَةٍ ، يَقرَأُ في كُلِّ رَكعَةٍ «قُل هُوَ اللّهُ أحَدٌ» عَشرَ مَرّاتٍ ، فَإِذا فَرَغَ مِن هذِهِ الصَّلاةِ استَغفَرَ سَبعينَ مَرَّةً ، رُفِعَ عَنهُ شَرُّ أهلِ السَّماءِ ، وشَرُّ أهلِ الأَرضِ ، وشَرُّ إبليسَ وجُنودِهِ ، وإن ماتَ في هذَا الشَّهرِ ماتَ [ شَهيدا] (6) ، ويَقضِي اللّهُ لَهُ ألفَ حاجَةٍ . (7)

.


1- .في المصدر : «منها عتقا» ، والتصويب من كنز العمّال .
2- .ما بين المعقوفين أثبتناه من كنز العمّال .
3- .الفردوس : ج 1 ص 81 ح 247 عن الإمام عليّ عليه السلام ، كنز العمّال : ج 1 ص 481 ح 2101 .
4- .النوادر للأشعري: ص17 ح2 عن إسماعيل بن أبيزيادعن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار: ج97 ص38 ح24.
5- .في مستدرك الوسائل : «وقام» .
6- .ما بين المعقوفين أثبتناه من مستدرك الوسائل .
7- .بحار الأنوار : ج 97 ص 50 ح 38 ، مستدرك الوسائل : ج 7 ص 533 ح 8829 كلاهما نقلاً عن كتاب النوادر للراوندي عن ابن عبّاس .

ص: 121

5 / 11 ماه رجب ، بويژه شب نيمه آن

5 / 11ماه رجب ، بويژه شب نيمه آنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در ماه رجب ، بسيار طلب آمرزش كنيد؛ زيرا در هر ساعتى از اين ماه ، خداوند ، عده اى را از آتش مى رهانَد . براى خدا شهرهايى است كه تنها كسانى وارد آنها مى شوند كه [ماه] رجب را روزه بگيرند.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :رجب، ماه آمرزش خواهى امّت من است . پس در اين ماه ، بسيار آمرزش بخواهيد كه خدا ، آمرزگارى مهربان است. شعبان ، ماه من است . در رجب ، جمله «استغفر اللّه » را فراوان بگوييد و از خداوند ، در باره [گناهان] گذشته ، پوزش و توبه بخواهيد، و براى باقى مانده عمرتان ، مصونيت [از گناه].

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس در ايّام البيض ماه رجب ، روزه بگيرد يا شب هاى آن را به عبادت بگذراند و شب نيمه [ى اين ماه] صد ركعت نماز بگزارد و در هر ركعت ، ده مرتبه «قل هو اللّه احد» بخواند و پس از اين نماز ، هفتاد مرتبه آمرزش بطلبد، گزند آسمانيان و گزند زمينيان و گزند ابليس و سربازانش ، از او دور داشته مى شود ، و اگر در اين ماه بميرد ، شهيد مُرده است، و خداوند ، هزار حاجت او را بر آورده مى سازد.

.

ص: 122

عنه صلى الله عليه و آله :مَن صَلّى لَيلَةَ النِّصفِ مِن رَجَبٍ عَشرَ رَكَعاتٍ ، يَقرَأُ في كُلِّ رَكعَةٍ فاتِحَةَ الكِتابِ مَرَّةً ، و«قُل هُوَ اللّهُ أحَدٌ» ثَلاثينَ مَرَّةً ، فَإِذَا استَغفَرَ اللّهَ وسَجَدَ وسَبَّحَهُ ومَجَّدَهُ وكَبَّرَهُ مِئَةَ مَرَّةٍ ، لَم يُكتَب عَلَيهِ خَطيئَةٌ إلى مِثلِها مِنَ القابِلِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ تَعالى نَصَبَ فِي السَّماءِ السّابِعَةِ مَلَكا يُقالُ لَهُ : الدّاعي ، فَإِذا دَخَلَ شَهرُ رَجَبٍ يُنادي ذلِكَ المَلَكُ كُلَّ لَيلَةٍ مِنهُ إلَى الصَّباحِ : طوبى لِلذّاكِرينَ ، طوبى لِلطائِعينَ . ويَقولُ اللّهُ تَعالى : أنَا جَليسُ مَن جالَسَني ، ومُطيعُ مَن أطاعَني ، وغافِرُ مَنِ استَغفَرَني . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :ألا إنَّ في شَهرِ رَجَبٍ لَيلَةً ، مَن حَرَّمَ النَّومَ عَلى نَفسِهِ وقامَ فيها حَرَّمَ اللّهُ جَسَدَهُ عَلَى النّارِ ، وصافَحَهُ سَبعونَ ألفَ مَلَكٍ ، ويَستَغفِرونَ لَهُ إلى يَومٍ مِثلِهِ ، فَإِن عادَ عادَتِ المَلائِكَةُ . (3)

5 / 12شَهرُ شَعبانَ ولا سِيَّما لَيلَةِ النِّصفِ مِنهُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا كانَ لَيلَةُ النِّصفِ مِن شَعبانَ نادى مُنادٍ (4) : هَل مِن مُستَغفِرٍ فَأَغفِرَ لَهُ ؟ هَل مِن سائِلٍ فَاُعطِيَهُ ؟ فَلا يَسأَلُ أحَدٌ إلّا اُعطِيَ ، إلّا زانِيَةٌ بِفَرجِها أو مُشرِكٌ . (5)

.


1- .بحار الأنوار : ج 97 ص 50 ح 39 نقلاً عن كتاب النوادر للراوندي عن أنس .
2- .الإقبال : ج 3 ص 174 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 377 ح 1 .
3- .بحار الأنوار : ج 97 ص 47 ح 33 نقلاً عن النوادر للراوندي عن ابن عبّاس .
4- .في المصدر : «فإذا منادٍ» ، والتصويب من كنز العمّال وبعض نسخ المصدر الخطيّة .
5- .شعب الإيمان : ج 3 ص 383 ح 3836 عن عثمان بن أبي العاص ، كنز العمّال : ج 12 ص 314 ح 35178 .

ص: 123

5 / 12 ماه شعبان ، بويژه شب نيمه آن

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس شب نيمه ماه رجب ، ده ركعت نماز بگزارد، در هر ركعتى يك مرتبه «فاتحة الكتاب» و سى مرتبه «قل هو اللّه احد» را بخوانَد و چون [نمازش را تمام كرد و] از خدا، آمرزش بخواهد و سجده كند و او را تسبيح و تمجيد گفته ، صد مرتبه «اللّه أكبر» بگويد ، تا رجب آينده ، گناهى برايش نوشته نمى شود.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند متعال، در آسمان هفتم ، فرشته اى منصوب كرده است كه به آن ، «دعوتگر» گفته شود. چون ماه رجب در آيد ، آن فرشته ، هر شب تا صبح بانگ مى زند: «خوشا به حال ذكرگويان [ خدا]! خوشا به حال فرمان بُرداران!» . و خداوند متعال مى فرمايد: «من همنشين كسى هستم كه با من ، همنشينى كند، و فرمان بُردار كسى هستم كه از من ، فرمان برَد، و آمرزنده كسى هستم كه از من ، آمرزش بخواهد» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هان! در ماه رجب ، شبى است كه هر كس در آن شب ، خواب را بر خود حرام كند و به عبادت بپردازد خداوند ، بدن او را بر آتش ، حرام مى گرداند و هفتاد هزار فرشته با او دست مى دهند و تا روزى چنان (يعنى ماه رجب سال آينده) برايش طلبِ آمرزش مى كنند، و اگر دوباره گناه كرد ، فرشتگان ، دوباره برايش آمرزش مى خواهند.

5 / 12ماه شعبان ، بويژه شب نيمه آنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه شب نيمه شعبان شود ، منادى اى ندا مى دهد : آيا آمرزش خواهى هست تا او را بيامرزم؟ آيا درخواست كننده اى هست تا به او عطا كنم؟ پس هر كسى درخواست كند ، به او عطا مى شود ، بجز زن زناكار يا شخص مشرك.

.

ص: 124

عنه صلى الله عليه و آله :إذا كانَ لَيلَةُ النِّصفِ مِن شَعبانَ فَقوموا لَيلَتَها ، وصوموا يَومَها ، فَإِنَّ اللّهَ تَعالى يَقولُ : ألا مِن مُستَغفِرٍ فَأَغفِرَ لَهُ ؟ ألا مِن مُستَرزِقٍ فَأَرزُقَهُ ؛ ألا مِن سائِلٍ فَاُعطِيَهُ ؟ ألا كَذا ؟ حَتّى يَطلُعَ الفَجرُ . (1)

مصباح المتهجّد عن زيد بن عليّ :كانَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام يَجمَعُنا جَميعا لَيلَةَ النِّصفِ مِن شَعبانَ ، ثُمَّ يُجَزِّئُ اللَّيلَ أجزاءً ثَلاثَةً ، فَيُصَلّي بِنا جُزءا ، ثُمَّ يَدعو ونُؤَمِّنُ عَلى دُعائِهِ ، ثُمَّ يَستَغفِرُ اللّهَ ونَستَغفِرُهُ ونَسأَ لُهُ الجَنَّةَ حَتّى يَنفَجِرَ الصُّبحُ . (2)

مصباح المتهجّد عن محمّد بن أبي حمزة عن الإمام الصادق عليه السلام :مَن قالَ في كُلِّ يَومٍ مِن شَعبانَ سَبعينَ مَرَّةً : أستَغفِرُ اللّهَ الَّذِي لا إلهَ إلّا هُوَ الرَّحمنُ الرَّحيمُ الحَيُّ القَيّومُ وأتوبُ إلَيهِ ، كَتَبَهُ اللّهُ تَعالى فِي الاُفُقِ المُبينِ . قُلتُ : ومَا الاُفُقُ المُبينُ ؟ قالَ : قاعٌ بَينَ يَدَيِ العَرشِ ، فيهِ أنهارٌ تَطَّرِدُ فيهِ مِنَ القِدحانِ عَدَدَ النُّجومِ . (3)

الإمام الرضا عليه السلام :مَنِ استَغفَرَ اللّهَ في كُلِّ يَومٍ مِن شَعبانَ سَبعينَ مَرَّةً ، حُشِرَ يَومَ القِيامَةِ في زُمرَةِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، ووَجَبَت لَهُ مِنَ اللّهِ الكَرامَةُ . (4)

.


1- .شعب الإيمان : ج 3 ص 379 ح 3822 عن عبد اللّه بن جعفر عن الإمام عليّ عليه السلام وراجع سنن ابن ماجة : ج 1 ص 444 ح 1388 والفردوس : ج 1 ص 259 ح 1007 وكنز العمّال : ج 12 ص 314 ح 35177 والإقبال : ج 3 ص 323 وبحار الأنوار : ج 98 ص 415 ح 1 .
2- .مصباح المتهجّد : ص 853 ، بحار الأنوار : ج 83 ص 115 ح 32 .
3- .مصباح المتهجّد : ص 829 ح 889 ، الخصال : ص 582 ح 5 ، معاني الأخبار : ص 229 ح 1 ، فضائل الأشهر الثلاثة : ص 56 ح 35 ، الإقبال : ج 3 ص 295 ، بحار الأنوار : ج 97 ص 91 ح 4 .
4- .الخصال : ص 582 ح 6 ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 1 ص 255 ح 6 كلاهما عن العبّاس بن هلال ، فضائل الأشهر الثلاثة : ص 44 ح 21 ، الأمالي للصدوق : ص 68 ح 34 ، الإقبال : ج 3 ص 294 والثلاثة الأخيرة عن الحسن بن عليّ بن فضّال نحوه ، بحار الأنوار : ج 97 ص 72 ح 16 .

ص: 125

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه شب نيمه شعبان رسيد ، آن شب را به عبادت بگذارنيد و روزش را روزه بگيريد؛ زيرا خداوند متعال مى فرمايد: «آيا آمرزش خواهى هست تا او را بيامرزم؟ آيا روزى خواهى هست تا او را روزى دهم؟ آيا درخواست كننده اى هست تا به او عطا كنم؟ آيا چنين، آيا چنان؟»، تا آن گاه كه سپيده بزند.

مصباح المتهجّد_ به نقل از زيد بن على _: امام زين العابدين عليه السلام در شب نيمه شعبان ، همه ما را جمع مى كرد . آن گاه ، شب را به سه بخش تقسيم مى كرد، در يك بخش ، برايمان نماز مى خواند ، آن گاه، دعا مى كرد و ما «آمين» مى گفتيم. سپس از خدا آمرزش مى طلبيد و ما هم آمرزش مى طلبيديم و بهشت را از او درخواست مى كرديم ، تا آن گاه كه سپيده صبح مى دميد.

مصباح المتهجّد_ به نقل از محمّد بن ابى حمزه _: امام صادق عليه السلام فرمود : «هر كس در هر روز از [ماه ]شعبان ، هفتاد مرتبه بگويد: آمرزش مى طلبم از خدايى كه معبودى نيست ، جز او مهرگسترِ مهربان، زنده پاينده ، و به درگاهش توبه مى كنم» ، خداوند متعال ، نامش را در افق مبين مى نويسد». گفتم : افق مبين چيست؟ فرمود: «دشتى است در برابر عرش كه در آن ، جويبارها روان است و جاهايى به شمارِ ستارگان» .

امام رضا عليه السلام :هر كس در هر روز از ماه شعبان ، هفتاد بار از خدا آمرزش بخواهد، روز قيامت ، در گروه پيامبر خدا محشور شود و كرامت خدا بر او واجب مى گردد.

.

ص: 126

عنه عليه السلام :مَن قالَ في كُلِّ يَومٍ مِن شَعبانَ سَبعينَ مَرَّةً : «أستَغفِرُ اللّهَ وأسأَ لُهُ التَّوبَةَ» كَتَبَ اللّهُ تَعالى لَهُ بَراءَةً مِنَ النّارِ ، وجَوازا عَلَى الصِّراطِ ، وأحَلَّهُ دارَ القَرارِ . (1)

فضائل الأشهر الثلاثة عن إبراهيم بن ميمون :قُلتُ [ لَهُ عليه السلام ] : فَما أفضَلُ الدُّعاءِ فِي هذَا الشَّهرِ ؟ فَقالَ : الاِستِغفارُ ، إنَّ مَنِ استَغفَرَ في شَعبانَ كُلَّ يَومٍ سَبعينَ مَرَّةً ، كانَ كَمَنِ استَغفَرَ في غَيرِهِ مِنَ الشُّهورِ سَبعينَ ألفَ مَرَّةٍ . قُلتُ : فَكَيفَ أقولُ ؟ قالَ : قُل : أستَغفِرُ اللّهَ وأسأَ لُهُ التَّوبَةَ . (2)

عيون أخبار الرضا عليه السلام عن عبد السلام بن صالح الهروي :دَخَلتُ عَلى أبِي الحَسَنِ عَلِيِّ بنِ موسَى الرِّضا عليه السلام في آخِرِ جُمُعَةٍ مِن شَعبانَ ، فَقالَ لي : يا أبَا الصَّلتِ ، إنَّ شَعبانَ قَد مَضى أكثَرُهُ ، وهذا آخِرُ جُمُعَةٍ مِنهُ ، فَتَدارَكَ فيما بَقِيَ مِنهُ تَقصيرَكَ فيما مَضى مِنهُ ، وعَلَيكَ بِالإِقبالِ عَلى ما يَعنيكَ وتَركِ ما لا يَعنيكَ ، وأكثِر مِنَ الدُّعاءِ وَالاِستِغفارِ وتِلاوَةِ القُرآنِ ، وتُب إلَى اللّهِ مِن ذُنوبِكَ لِيُقبِلَ شَهرُ اللّهِ إلَيكَ وأنتَ مُخلِصٌ للّهِِ عز و جل . (3)

5 / 13شَهرُ رَمَضانَرسول اللّه صلى الله عليه و آله :تُفتَحُ أبوابُ الجَنَّةِ في أوَّلِ لَيلَةٍ مِن رَمَضانَ إلى آخِرِ لَيلَةٍ ، وتُغَلُّ فيهِ مَرَدَةُ الشَّياطينِ ، ويَبعَثُ اللّهُ مُنادِيا يُنادي : يا باغِيَ الخَيرِ هَلُمَّ ، هَل مِن داعٍ يُستَجابُ لَهُ ؟ هَل مِن مُستَغفِرٍ يُغفَرُ لَهُ ؟ هَل مِن تائِبٍ يُتابُ عَلَيهِ ؟ (4)

.


1- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 57 ح 212 ، الأمالي للصدوق : ص 727 ح 994 كلاهما عن الريّان بن الصلت ، روضة الواعظين : ص 441 ، بحار الأنوار : ج 97 ص 90 ح 2 .
2- .فضائل الأشهر الثلاثة : ص 56 ح 34 ، بحار الأنوار : ج 97 ص 91 ح 5 .
3- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 51 ح 198 ، الإقبال : ج 1 ص 42 ، بحار الأنوار : ج 97 ص 73 ح 17 .
4- .كنز العمّال : ج 8 ص 468 ح 23700 نقلاً عن ابن صصري في أماليه وابن النجّار عن ابن عمر و ح 23704 ، تاريخ بغداد : ج 1 ص 284 عن ابن عبّاس ، شعب الإيمان : ج 3 ص 304 ح 3606 عن ابن مسعود وكلّها نحوه .

ص: 127

5 / 13 ماه رمضان

امام رضا عليه السلام :هر كس در هر روز ماه شعبان ، هفتاد بار بگويد: «از خدا ، آمرزش مى طلبم و از او توبه مى خواهم»، خداوند متعال ، برايش بَرات آزادى از آتش و عبور از صراط را مى نويسد و او را در سراى جاويدان ، جاى مى دهد.

فضائل الأشهر الثلاثة_ به نقل از ابراهيم بن ميمون _: به امام عليه السلام (1) گفتم : بهترين دعا در اين ماه (شعبان) چيست؟ فرمود: «آمرزش خواستن . هر كس در ماه شعبان ، روزى هفتاد بار آمرزش بطلبد ، همانند كسى كه در ديگر ماه ها هفتاد هزار بار طلب آمرزش نمايد». گفتم : چگونه بگويم؟ فرمود: «بگو: از خدا ، آمرزش مى طلبم و از او توبه مى خواهم » .

عيون أخبار الرضا عليه السلام_ به نقل از عبد السلام بن صالح هروى _: در آخرين جمعه ماه شعبان ، بر امام رضا عليه السلام در آمدم . به من فرمود: «اى ابا صلت! شعبان ، بيشترش گذشت و اين ، آخرين جمعه آن است. پس در باقى مانده اين ماه ، كوتاهى هاى خويش در ايّام سپرى شده آن را جبران كن . بر تو باد انجام دادن آنچه به حال تو سودمند است و فرو نهادن آنچه برايت سودى ندارد! بسيار دعا كن و آمرزش بخواه و قرآن بخوان و از گناهانت به درگاه خدا ، توبه كن تا ماه خدا (رمضان) در حالى بر تو در آيد كه خود را براى خداوند عز و جل خالص گردانيده باشى.

5 / 13ماه رمضانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :درهاى بهشت ، در نخستين شب ماه رمضان ، باز مى شود و تا آخرين شب آن ، همچنان باز مى مانَد . در اين ماه ، شيطان هاى ياغى ، به زنجير كشيده مى شوند و خداوند ، منادى اى را مى فرستد تا ندا سر دهد كه: «اى جوياى خوبى ، بيا! آيا دعا كننده اى هست تا دعايش مستجاب شود؟ آيا آمرزش خواهى هست تا آمرزيده شود؟ آيا توبه كننده اى هست تا توبه اش پذيرفته گردد؟».

.


1- .منظور از امام در اينجا امام صادق عليه السلام مى باشد چون ابراهيم بن ميمون فقط از امام صادق عليه السلام روايت مى كند .

ص: 128

عنه صلى الله عليه و آله :يَقولُ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى في كُلِّ لَيلَةٍ مِن شَهرِ رَمَضانَ ثَلاثَ مَرّاتٍ : هَل مِن سائِلٍ فَاُعطِيَهُ سُؤلَهُ ؟ هَل مِن تائِبٍ فَأَتوبَ عَلَيهِ ؟ هَل مِن مُستَغفِرٍ فَأَغفِرَ لَهُ ؟ (1)

عنه صلى الله عليه و آله :شَهرُ رَمَضانَ لَيسَ كَالشُّهورِ ؛ لِما تُضاعَفُ فيهِ مِن الاُجورِ ، هُوَ شَهرُ الصِّيامِ ، وشَهرُ القِيامِ ، وشَهرُ التَّوبَةِ وَالاِستِغفارِ ... . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :أيُّهَا النّاسُ ! إنَّهُ قَد أقبَلَ إلَيكُم شَهرُ اللّهِ بِالبَرَكَةِ وَالرَّحمَةِ وَالمَغفِرَةِ ... . يا أيُّهَا النّاسُ ! إنَّ أنفُسَكُم مَرهونَةٌ بِأَعمالِكُم فَفُكّوها بِاستِغفارِكُم ، وظُهورَكُم ثَقيلَةٌ مِن أوزارِكُم (3) فَخَفِّفوا عَنها بِطولِ سُجودِكُم . (4)

الإمام عليّ عليه السلام :عَلَيكُم في شَهرِ رَمَضانَ بِكَثرَةِ الاِستِغفارِ وَالدُّعاءِ ؛ فَأَمَّا الدُّعاءُ فَيُدفَعُ بِهِ عَنكُمُ البَلاءُ ، وأمَّا الاِستِغفارُ فَيَمحى (5) ذُنوبَكُم . (6)

.


1- .الأمالي للمفيد : ص 230 ح 3 ، فضائل الأشهر الثلاثة : ص 126 ح 133 نحوه ، الإقبال : ج 1 ص 24 ، بحار الأنوار : ج 96 ص 338 ح 1 ، فضائل الأوقات للبيهقي : ص 64 ح 129 ، تاريخ دمشق : ج 52 ص 292 ح 11020 كلّها عن ابن عبّاس ، كنز العمّال : ج 8 ص 586 ح 24281 .
2- .فضائل الأشهر الثلاثة : ص 100 ح 86 عن ابن عبّاس .
3- .الوِزر : الذنب والإثم (النهاية : ج 5 ص 179 «وزر») .
4- .فضائل الأشهر الثلاثة : ص 77 ح 61 ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 1 ص 295 ح 53 ، الأمالي للصدوق : ص 154 ح 149 ، الإقبال : ج 1 ص 26 كلّها عن الحسن بن عليّ بن فضّال عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 96 ص 356 ح 25 .
5- .مَحا الشيءَ يَمحوهُ ويَمحاه : أذهبَ أثَرَه (لسان العرب : ج 15 ص 271 «محا») . وفي المصادر الاُخرى : «فتُمحى به ذنوبُكم» .
6- .الكافي : ج 4 ص 88 ح 7 عن حصين عن الإمام الصادق عليه السلام ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 108 ح 1858 ، فضائل الأشهر الثلاثة : ص 76 ح 59 ، الأمالي للصدوق : ص 118 ح 103 كلاهما عن حصين عن الإمام الصادق عن آبائه عنه عليهم السلام ، الإقبال : ج 1 ص 69 عن الإمام الصادق عنه عليهماالسلام ، بحار الأنوار : ج 96 ص 378 ح 2 .

ص: 129

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند _ تبارك و تعالى _ در هر شب ماه رمضان ، سه بار مى فرمايد: «آيا درخواست كننده اى هست تا خواسته اش را به او بدهم؟ آيا توبه كننده اى هست تا توبه اش را بپذيرم؟ آيا آمرزش خواهى هست تا او را بيامرزم؟».

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ماه رمضان ، همچون ديگر ماه ها نيست. در اين ماه ، مزدها دو چندان مى شود. اين ماه، ماه روزه است، ماه شب زنده دارى است، ماه توبه و آمرزش خواهى است... .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى مردم! ماه خدا ، با بركت و رحمت وآمرزش ، به شما رو آورده است ... . اى مردم ! جان هاى شما ، در گرو كردارهاى شماست . پس با آمرزش خواهى خود ، آنها را آزاد كنيد . پشت هاى شما از بار گناهانتان ، گران بار گشته است . با سجده هاى طولانى خويش ، آنها را سبُك كنيد.

امام على عليه السلام :در ماه رمضان ، بسيار آمرزش خواهى و دعا كنيد؛ زيرا به واسطه دعا ، بلا از شما دور مى شود، و آمرزش خواهى ، گناهانتان را پاك مى كند.

.

ص: 130

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :قالَ موسى عليه السلام : ... إلهي اُريدُ النَّجاةَ مِنَ النّارِ . قالَ : ذلِكَ لِمَنِ استَغفَرَ في لَيلَةِ القَدرِ . (1)

.


1- .الإقبال : ج 1 ص 345 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 145 ح 3 .

ص: 131

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :موسى عليه السلام گفت: معبود من! رهايى از آتش را مى خواهم. خدا فرمود: «اين ، براى كسى است كه در شب قدر ، طلب آمرزش كند».

.

ص: 132

الفَصلُ السّادِسُ : ما ينبغي فيه الاستغفار من الأحوال6 / 1قَبلَ النَّومِالإمام عليّ عليه السلام :دَعاني رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَقالَ : يا عَلِيُّ ، إذا أخَذتَ مَضجَعَكَ فَعَلَيكَ بِالاِستِغفارِ ، وَالصَّلاةِ عَلَيَّ . (1)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا أوَيتَ إلى فِراشِكَ قُل : بِاسمِكَ اللّهُمَّ وَضَعتُ جَنبي ، طَهِّر (2) لي قَلبي ، وطَيِّب كَسبي ، وَاغفِر ذَنبي . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ حينَ يَأوي إلى فِراشِهِ : «أستَغفِرُ اللّهَ العَظيمَ الَّذي لا إلهَ إلّا هُوَ الحَيُّ القَيّومُ وأتوبُ إلَيهِ» ثَلاثَ مَرّاتٍ ، غَفَرَ اللّهُ ذُنوبَهُ وإن كانَت مِثلَ زَبَدِ البَحرِ . (4)

السنن الكبرى للنسائي عن عبد اللّه بن عمرو عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :أنَّهُ كانَ إذَا اضطَجَعَ لِلنَّومِ يَقولُ : اللّهُمَّ بِاسمِكَ رَبِّ وَضَعتُ جَنبي ، فَاغفِر لي ذَنبي . (5)

.


1- .الدعوات : ص 84 ح 214 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 220 ح 31 .
2- .في المصدر : «وطهِّر» ، وما أثبتناه هو الصواب كما في كنز العمّال .
3- .عمل اليوم والليلة لابن السني : ص 248 ح 709 عن ابن عبّاس ، كنز العمّال : ج 15 ص 330 ح 41261 .
4- .سنن الترمذي : ج 5 ص 470 ح 3397 ، مسند ابن حنبل : ج 4 ص 23 ح 11074 ، مسند أبي يعلى : ج 2 ص 114 ح 1334 كلّها عن أبي سعيد الخدري ، كنز العمّال : ج 15 ص 333 ح 41275 ؛ جامع الأخبار : ص 517 ح 1462 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 204 ح 22 .
5- .السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 192 ح 10606 ، مسند ابن حنبل : ج 2 ص 584 ح 6631 ، الدعاء للطبراني : ص 104 ح 258 ، كنز العمّال : ج 15 ص 498 ح 41970 .

ص: 133

فصل ششم: مواقع مناسب براى آمرزش خواهى
6 / 1 پيش از خواب

فصل ششم: مواقع مناسب براى آمرزش خواهى6 / 1پيش از خوابامام على عليه السلام :پيامبر خدا ، مرا فرا خواند و فرمود: «اى على! هرگاه به بستر خويش رفتى، به آمرزش خواهى و درود فرستادن بر من بپرداز».

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هرگاه به بسترت رفتى، بگو: بار خدايا! به نام تو ، پهلويم را نهادم . دلم را پاك و درآمدم را پاكيزه [و حلال] گردان و گناهانم را بيامرز.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هركس هنگامى كه به بسترش مى رود، سه مرتبه بگويد: «از خداى بزرگى كه معبودى جز او ، زنده پاينده نيست ، آمرزش مى طلبم و به درگاهش توبه مى كنم»، خداوند ، گناهان او را مى آمرزد ، اگرچه به اندازه كف دريا باشد.

السنن الكبرى، نسائى_ به نقل از عبد اللّه بن عمرو _: پيامبر خدا ، هرگاه براى خواب به بستر مى رفت، مى گفت: بار خدايا ، پرورگارا! به نام تو ، پهلويم را نهادم . پس گناهانم را بيامرز.

.

ص: 134

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ خَلَقتَ نَفسي وأنتَ تَوَفّاها ، لَكَ مَماتُها ومَحياها ، إن أحيَيتَها فَاحفَظها ، وإن أمَتَّها فَاغفِر لَها ، اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ العافِيَةَ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :مَنِ استَغفَرَ اللّهَ مِئَةَ مَرَّةٍ حينَ يَنامُ ، باتَ وقَد تَحاتَّتِ (2) الذُّنوبُ كُلُّها عَنهُ ، كَما يَتَحاتُّ الوَرَقُ مِنَ الشَّجَرِ ، ويُصبِحُ ولَيسَ عَلَيهِ ذَنبٌ . (3)

عنه عليه السلام :مَن قالَ حينَ يَأوي إلى فِراشِهِ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» مِئَةَ مَرَّةٍ ، بَنَى اللّهُ لَهُ بَيتا فِي الجَنَّةِ . ومَنِ استَغفَرَ اللّهَ حينَ يَأوي إلى فِراشِهِ مِئةَ مَرَّةٍ ، تَحاتَّت ذُنوبُهُ كَما يَسقُطُ وَرَقُ الشَّجَرَةِ . (4)

6 / 2بَعدَ الاِستيقاظِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا رَدَّ اللّهُ عز و جل إلَى العَبدِ المُسلِمِ نَفسَهُ مِنَ اللَّيلِ ، فَسَبَّحَهُ وَاستَغفَرَهُ ودَعاهُ ، تَقَبَّلَ مِنهُ . (5)

.


1- .صحيح مسلم : ج 4 ص 2083 ح 60 ، السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 199 ح 10632 ، مسند ابن حنبل : ج 2 ص 374 ح 5503 كلّها عن عبد اللّه بن عمر ، كنز العمّال : ج 15 ص 337 ح 41292 .
2- .في المصدر : «تحات» ، والتصويب من بحار الأنوار . [ يقال] : حَتَّ الرجلُ الوَرقَ وغيرَه حَتّا : أزاله . وتَحاتَّتِ الشجَرةُ : تَساقطَ ورقُها (المصباح المنير : ص 120 «حتت») .
3- .ثواب الأعمال : ص 197 ح 2 عن سلام الحنّاط ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 89 ح 2247 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 201 ح 17 .
4- .الخصال : ص 594 ح 6 ، ثواب الأعمال : ص 18 ح 2 ، الأمالي للصدوق : ص 265 ح 285 كلّها عن سلام بن غانم ، بحار الأنوار : ج 76 ص 192 ح 3 .
5- .عمل اليوم والليلة لابن السني : ص 263 ح 753 عن أبي هريرة ، الأذكار للنووي : ص 93 ، كنز العمّال : ج 7 ص 781 ح 21384 .

ص: 135

6 / 2 بعد از بيدار شدن

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بارخدايا! تو جان مرا آفريدى، و تو آن را مى ستانى . مرگ و زندگى آن ، براى (/در دست) توست . تا هرگاه زنده اش داشتى ، نگهدارش باش، و هرگاه ميراندى ، آن را بيامرز . بارخدايا! من از تو عافيت درخواست مى كنم.

امام صادق عليه السلام :هركس هنگامى كه مى خوابد ، صد مرتبه از خدا آمرزش بخواهد، آن شب را در حالى به سر برد كه همه گناهانش، همچنان كه برگ از درخت مى ريزد، از او فرو ريزند، و چون صبح كند ، هيچ گناهى در او نباشد.

امام صادق عليه السلام :هر كس هنگامى كه به بسترش مى رود ، صد بار بگويد: «معبودى جز خدا نيست» ، خداوند براى او در بهشت ، خانه اى بنا مى كند، و هر كس هنگامى كه به بسترش مى رود ، صد بار از خدا آمرزش بخواهد گناهانش، همانند فرو ريختن برگ هاى درخت، فرو مى ريزند.

6 / 2بعد از بيدار شدنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه خداوند عز و جل جان بنده مسلمان را كه در شب از او گرفته است ، [صبحگاهان ]به او بازگرداند و او خداى را تسبيح گويد و از او آمرزش بخواهد و به درگاهش دعا كند، [آنها را] از او مى پذيرد.

.

ص: 136

عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن مُسلِمٍ يَتَعارُّ (1) مِنَ اللَّيلِ فَيَقولُ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، وسُبحانَ اللّهِ رَبِّ العالَمينَ ، اللّهُمَّ اغفِر لي» إلّا غَفَرَ لَهُ ، فَإِن هُوَ عَزَمَ فَقامَ فَتَوَضَّأَ فَدَعَا اللّهَ استَجابَ لَهُ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن مُسلِمٍ يَتَعارُّ مِن جَوفِ اللَّيلِ فَيَقولُ : «اللّهُ أكبَرُ وسُبحانَ اللّهِ ولا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ، لَهُ المُلكُ ولَهُ الحَمدُ ، يُحيي ويُميتُ ، وهُوَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ ، أستَغفِرُ اللّهَ الغَفورَ الرَّحيمَ» إلّا سَلَخَهُ اللّهُ مِن ذُنوبِهِ كَيَومَ وَلَدَتهُ اُمُّهُ . (3)

مسند ابن حنبل عن ربيعة الجرشي :سَأَلتُ عائِشَةَ فَقُلتُ : ما كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ إذا قامَ مِنَ اللَّيلِ ؟ وبِمَ كانَ يَستَفتِحُ ؟ قالَت : كانَ يُكَبِّرُ عَشرا ، ويُسَبِّحُ عَشرا ، ويُهَلِّلُ عَشرا ، ويَستَغفِرُ عَشرا ، ويَقولُ : «اللّهُمَّ اغفِر لي وَاهدِني وَارزُقني» عَشرا ، ويَقولُ : «اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الضّيقِ يَومَ الحِسابِ» عَشرا . (4)

6 / 3بَدءُ الخُطبَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في خُطبَةِ صَلاةِ الجُمُعَةِ _: الحَمدُ للّهِِ ، أحمَدُهُ وأستَعينُهُ ، وأستَغفِرُهُ وأستَهديهِ ، واُؤمِنُ بِهِ ولا أكفُرُهُ . (5)

.


1- .تَعارَّ من الليل : أي هَبَّ من نَومِه واستيقظَ . ولا يكون إلّا يقظةً مع كلام (النهاية : ج 1 ص 190 «تعر» و ج 3 ص 204 «عرر») .
2- .المعجم الأوسط : ج 4 ص 283 ح 4210 عن أبي هريرة .
3- .كنز العمّال : ج 15 ص 354 ح 41349 نقلاً عن الخرائطي في مكارم الأخلاق ؛ مستدرك الوسائل : ج 5 ص 202 ح 5693 نقلاً عن درر اللآلي وكلاهما عن عبادة بن الصامت .
4- .مسند ابن حنبل : ج 9 ص 475 ح 25156 ، سنن ابن ماجة : ج 1 ص 431 ح 1356 ، سنن النسائي : ج 3 ص 209 ، صحيح ابن حبّان : ج 6 ص 337 ح 2602 والثلاثة الأخيرة عن عاصم بن حميد نحوه .
5- .مجمع البيان : ج 10 ص 432 ، بحار الأنوار : ج 89 ص 232 ح 66 ؛ تفسير القرطبي : ج 18 ص 98 .

ص: 137

6 / 3 آغاز سخنرانى

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ مسلمانى نيست كه چون شب از خواب بيدار شود و بگويد: «معبودى جز خدا نيست . خدا بزرگ تر است . ستايش ، خداى را . پاكا خداى ، پروردگار جهانيان! بار خدايا! مرا بيامرز» ، مگر آن كه خدا او را مى آمرزد، و اگر تصميم گرفت و برخاست و وضو ساخت و به درگاه خدا دعا كرد، دعايش را مستجاب مى كند.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ مسلمانى نيست كه در دلِ شب از خواب بيدار شود و بگويد: «خدا ، بزرگ تر است. پاكا خدا! معبودى جز خداى يگانه بى انباز نيست . او راست پادشاهى و او راست ستايش . زنده مى كند و مى ميرانَد، و او بر هر چيزى تواناست . هيچ نيرو و توان نيست ، مگر به يارى خدا . از خداى آمرزگار مهربان ، آمرزش مى طلبم» ، مگر آن كه خداوند ، او را از گناهانش پاك مى كند، همانند روزى كه از مادرش زاده شده است.

مسند ابن حنبل_ به نقل از ربيعه جرشى _: از عايشه پرسيدم: پيامبر خدا ، هر گاه شب برمى خاست ، چه مى گفت؟ و نخستين سخنش چه بود؟ عايشه گفت: ده بار ، تكبير مى گفت و ده بار «سبحان اللّه»، ده بار «لا إله إلّا اللّه» . و ده بار آمرزش مى خواست و ده بار مى فرمود: «بار خدايا! مرا بيامرز و هدايتم كن و روزى ام ده» و ده بار مى فرمود: «بار خدايا! از سختى روز حسابرسى به تو پناه مى برم».

6 / 3آغاز سخنرانىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :_ در خطبه نماز جمعه _: ستايش ، خداى راست او را مى ستايم و از او يارى مى جويم . از او آمرزش و هدايت مى طلبم . به او ايمان دارم و منكرش نيستم.

.

ص: 138

عنه صلى الله عليه و آله_ مِن خُطبَتِهِ في حَجَّةِ الوَداعِ _: الحَمدُ للّهِِ ، نَحمَدُهُ ونَستَعينُهُ ، ونَستَغفِرُهُ ونَتوبُ إلَيهِ ، ونَعوذُ بِاللّهِ مِن شُرورِ أنفُسِنا ، ومِن سَيِّئاتِ أعمالِنا . (1)

الإمام الباقر عليه السلام :خَطَبَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام بِهذِهِ الخُطبَةِ فَقالَ : الحَمدُ للّهِِ ، أحمَدُهُ وأستَعينُهُ ، وأستَغفِرُهُ وأستَهديهِ ، واُؤمِنُ بِهِ ، وأتَوَكَّلُ عَلَيهِ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الواصِلِ الحَمدَ بِالنِّعَمِ ، وَالنِّعَمَ بِالشُّكرِ ... ونَستَغفِرُهُ مِمّا أحاطَ بِهِ عِلمُهُ ، وأحصاهُ كِتابُهُ ، عِلمٌ غَيرُ قاصِرٍ ، وكِتابٌ غَيرُ مُغادِرٍ . (3)

6 / 4عِندَ المُلتَزَمِالإمام عليّ عليه السلام :أقِرّوا عِندَ المُلتَزَمِ (4) بِما حَفِظتُم مِن ذُنوبِكُم ، وما لَم تَحفَظوا فَقولوا : «وما حَفِظَتهُ عَلَينا حَفَظَتُكَ ونَسيناهُ فَاغفِرهُ لَنا» ؛ فَإِنَّهُ مَن أقَرَّ بِذَنبِهِ في ذلِكَ المَوضِعِ وعَدَّهُ وذَكَرَهُ وَاستَغفَرَ اللّهَ مِنهُ ، كانَ حَقّا عَلَى اللّهِ عز و جل أن يَغفِرَهُ لَهُ . (5)

الكافي عن معاوية بن عمّار عن أبي عبد اللّه عليه السلام_ أنَّهُ كانَ إذَا انتَهى إلَى المُلتَزَمِ قالَ لِمَواليهِ _: أميطوا عَنّي حَتّى اُقِرَّ لِرَبّي بِذُنوبي في هذَا المَكانِ ، فَإِنَّ هذا مَكانٌ لَم يُقِرَّ عَبدٌ لِرَبِّهِ بِذُنوبِهِ ، ثُمَّ استَغفَرَ اللّهَ ، إلّا غَفَرَ اللّهُ لَهُ . (6)

.


1- .تحف العقول : ص 30 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 348 ح 13 ؛ شرح نهج البلاغة : ج 1 ص 126 .
2- .الكافي : ج 5 ص 371 ح 3 عن جابر ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 514 ح 1482 و ص 428 ح 1263 و ص 518 ح 1484 كلّها عن الإمام عليّ عليه السلام ، مصباح المتهجّد : ص 663 ح 730 عن جندب وكلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 91 ص 99 ح 4 .
3- .نهج البلاغة : الخطبة 114 .
4- .المُلتزَم : دَبْرُ الكعبة ، سُمّي به لأنّ الناس يعتنقونه ؛ أي يضمّونه إلى صدورهم (مجمع البحرين : ج 3 ص 1630 «لزم») .
5- .الخصال : ص 617 ح 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 99 ص 194 ح 3 .
6- .الكافي : ج 4 ص 410 ح 4 .

ص: 139

6 / 4 در محل مُلتزَم

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :_ از خطبه ايشان در حَجة الوداع _: ستايش ، خداى راست . او را مى ستاييم و از او يارى مى جويم . از او آمرزش مى طلبيم و به درگاهش توبه مى بريم . از بدى هاى نفس خويش، و از كردارهاى بد خود ، به او پناه مى بريم.

امام باقر عليه السلام :امير مؤمنان ، اين خطبه را ايراد كرد و گفت : «ستايش ، خداى راست . او را مى ستايم و از او يارى مى جويم . از وى آمرزش و راه نمايى مى خواهم . به او ايمان دارم و بر او توكّل مى كنم.

امام على عليه السلام :ستايش ، خداى را كه ستايش را به نعمت ها، و نعمت ها را به سپاس گزارى پيوسته است (1) ... و از هر آن گناهى كه علم او بدان احاطه دارد و در كتابش ثبت كرده است، علمى كه قاصر نيست و كتابى كه [هيچ گناه ريز و درشتى را ]فروگذار نمى كند، آمرزش مى طلبم.

6 / 4در محل مُلتزَمامام على عليه السلام :در جايگاه مُلتزم (2) به آنچه از گناهانتان كه در ياد داريد و نداريد ، اعتراف كنيد و بگوييد: «آنچه را يادداشت كنندگان تو ، يادداشت كرده اند و ما آن را فراموش كرده ايم ، بر ما بيامرز» ؛ زيرا هر كس در اين مكان به گناهانش اعتراف كند و آنها را برشمارد و نام ببرد و براى آنها از خدا آمرزش بطلبد، بر خداوند عز و جلاست كه او را بيامرزد.

الكافى_ به نقل از معاوية بن عمّار _: امام صادق عليه السلام هر گاه به ملتزم مى رسيد ، به همراهانش مى فرمود : «از من دور شويد تا در اين مكان ، در برابر پروردگارم به گناهان خود اعتراف كنم؛ زيرا اين جا، مكانى است كه هر بنده اى اگر به گناهان خود در برابر پروردگارش اعتراف كند و از خدا آمرزش بطلبد ، حتماً خداوند او را مى آمرزد».

.


1- .براى نعمت ها ، ستايش واجب ساخته و سپاس گزارى را سبب افزونى نعمت ها قرار داده است.
2- .مُلتزم: جايى است در پشت كعبه. آن را مُلتزم گفته اند ، چون مردم ، آن را در آغوش مى گيرند و سينه خود را به آن مى چسبانند.

ص: 140

الإمام الصادق عليه السلام :لَمّا طافَ آدَمُ بِالبَيتِ ، وَانتَهى إلَى المُلتَزَمِ ، قالَ لَهُ جَبرَئيلُ عليه السلام : يا آدَمُ ، أقِرَّ لِرَبِّكَ بِذُنوبِكَ في هذَا المَكانِ ، قالَ : فَوَقَفَ آدَمُ عليه السلام فَقالَ : يا رَبِّ ، إنَّ لِكُلِّ عامِلٍ أجرا ، وقَد عَمِلتُ فَما أجري ؟ فَأَوحَى اللّهُ عز و جل إلَيهِ : يا آدَمُ قَد غَفَرتُ ذَنبَكَ . قالَ : يا رَبِّ ، ولِوُلدي أو لِذُرِّيَّتي ؟ فَأَوحَى اللّهُ عز و جل إلَيهِ : يا آدَمُ ، مَن جاءَ مِن ذُرِّيَّتِكَ إلى هذَا المَكانِ ، وأقَرَّ بِذُنوبِهِ ، وتابَ كَما تُبتَ ، ثُمَّ استَغفَرَ ، غَفَرتُ لَهُ . (1)

6 / 5عِندَ صُعودِ الصَّفاالكافي عن عليّ بن النعمان يرفعه :كانَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام إذا صَعِدَ الصَّفَا استَقبَلَ الكَعبَةَ ، ثُمَّ رَفَعَ يَدَيهِ ، ثُمَّ يَقولُ : اللّهُمَّ اغفِر لي كُلَّ ذَنبٍ أذنَبتُهُ قَطُّ ، فَإِن عُدتُ فَعُد عَلَيَّ بِالمَغفِرَةِ ، فَإِنَّكَ أنتَ الغَفورُ الرَّحيمُ . (2)

6 / 6خِتامُ المَجالِسِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما جَلَسَ قَومٌ في مَجلِسٍ ، فَخاضوا (3) في حَديثٍ ، وَاستَغفَرُوا اللّهَ عز و جل قَبلَ أن يَتَفَرَّقوا ، إلّا غَفَرَ اللّهُ لَهُم ماخاضوا فيهِ . (4)

.


1- .الكافي : ج 4 ص 194 ح 3 عن معاوية بن عمّار وجميل بن صالح ، قصص الأنبياء : ص 47 ح 13 عن محمّد بن مسلم عن الإمام الباقر عليه السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 99 ص 203 ح 13 .
2- .الكافي : ج 4 ص 432 ح 5 ، تهذيب الأحكام : ج 5 ص 147 ح 482 .
3- .الخوضُ : اللّبسُ في الأمر . والخوضُ من الكلام : ما فيه الكذب والباطل (لسان العرب : ج 7 ص 147 «خوض») .
4- .عمل اليوم والليلة لابن السني : ص 160 ح 451 عن أبي اُمامة ، كنز العمّال : ج 9 ص 150 ح 25466 .

ص: 141

6 / 5 هنگام بالا رفتن از صفا
6 / 6 در پايان مجلس

امام صادق عليه السلام :چون آدم عليه السلام خانه خدا را طواف كرد، به مُلتزم كه رسيد، جبرئيل عليه السلام به او فرمود: «اى آدم! در اين جايگاه ، به گناهان خود در برابر پروردگارت اعتراف كن». آدم عليه السلام ايستاد و گفت: پروردگارا! هر كارگرى را مزدى است. من هم كار كرده ام . مزد من چيست؟ خداوند عز و جل به او وحى فرمود كه: «اى آدم! گناهت را آمرزيدم». آدم عليه السلام گفت: پروردگارا! فرزندانم يا ذريّه من ، چه؟ خداوند عز و جل به او وحى فرمود كه: «اى آدم! هر يك از ذريّه تو كه به اين مكان بيايد و به گناهانش اعتراف كند و همچون تو توبه نمايد ، سپس آمرزش بخواهد ، او را هم مى آمرزم» .

6 / 5هنگام بالا رفتن از صفاالكافى_ به نقل از على بن نعمان، كه سند حديث را به امام باقر عليه السلام مى رساند _: امير مؤمنان ، هر گاه بالاى صفا مى رفت ، رو به كعبه مى كرد، سپس دستانش را بالا مى برد و مى گفت: «بار خدايا! هر گناهى را كه مرتكب شده ام ، بر من ببخشاى، و اگر دوباره مرتكب شدم ، دوباره مرا بيامرز؛ زيرا تو آمرزگارى مهربانى» .

6 / 6در پايان مجلسپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه گروهى گِرد هم بنشينند و به سخنان آميخته به دروغ و باطل پردازند و پيش از آن كه پراكنده شوند ، از خداوند عز و جل آمرزش بطلبند ، خداوند ، آنها را بر ايشان مى آمرزد.

.

ص: 142

عنه صلى الله عليه و آله :كَفّارَةُ المَجلِسِ أن يَقولَ العَبدُ بَعدَ أن يَقومَ : سُبحانَكَ اللّهُمَّ وبِحَمدِكَ ، لا إلهَ إلّا أنتَ ، أستَغفِرُكَ وأتوبُ إلَيكَ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن جَلَسَ في مَجلِسٍ كَثُرَ فيه لَغطُهُ (2) فَقالَ قَبلَ أن يَقومَ : «سُبحانَكَ رَبَّنا وبِحَمدِكَ ، لا إلهَ إلّا أنتَ ، أستَغفِرُكَ ثُمَّ أتوبُ إلَيكَ» إلّا غَفَرَ اللّهُ لَهُ ما كانَ في مَجلِسِهِ ذلِكَ . (3)

عمل اليوم والليلة لابن السني عن أبي اُمامة :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا جَلَسَ فَأَرادَ أن يَقومَ استَغفَرَ اللّهَ عَشرا إلى خَمسَ عَشرَةَ . (4)

عمل اليوم والليلة لابن السني عن عبد اللّه الحضرمي :كانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله إذا قامَ مِنَ المَجلِسِ استَغفَرَ عِشرينَ مَرَّةً فَأَعلى . (5)

الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ رَسولَ اللّهِ عليه السلام كانَ لا يَقومُ مِن مَجلِسٍ _ وإن خَفَّ _ حَتّى يَستَغفِرَ اللّهَ عز و جل خَمسا وعِشرينَ مَرَّةً . (6)

.


1- .المعجم الأوسط : ج 2 ص 54 ح 1227 ، المعجم الكبير : ج 10 ص 164 ح 10333 نحوه وكلاهما عن ابن مسعود ، كنز العمّال : ج 9 ص 141 ح 25417 .
2- .اللَّغْطُ _ ويحرّك _ : الصوت والجَلَبَةُ ، وأصواتٌ مبهمة لا تُفهم ، وفيه : «لهم لغط في أسواقهم» ، ما لا طائل تحته من الكلام (مجمع البحرين : ج 3 ص 1635 «لغط»») .
3- .مسند ابن حنبل : ج 3 ص 554 ح 10420 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 720 ح 1969 ، المعجم الأوسط : ج 6 ص 346 ح 6584 ، شعب الإيمان : ج 1 ص 435 ح 628 كلّها عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 9 ص 142 ح 25418 .
4- .عمل اليوم والليلة لابن السني : ص 160 ح 452 ، كنز العمّال : ج 7 ص 152 ح 18477.
5- .عمل اليوم والليلة لابن السني : ص 161 ح 453 ، كنز العمّال : ج 7 ص 153 ح 18478.
6- .الكافي : ج 2 ص 504 ح 4 عن طلحة بن زيد ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 90 ح 2252 ، عدّة الداعي : ص 250 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 281 ح 22 .

ص: 143

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :كفّاره هر مجلسى اين است كه بنده ، بعد از بلند شدن از آن بگويد: «پاكا تو _ اى خدا _ و ستايش ، تو را! معبودى جز تو نيست. از تو آمرزش مى طلبم و به درگاهت ، توبه مى كنم».

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس در مجلسى بنشيند كه در آن ، بيهوده گويى بسيار شود، و پيش از آن كه برخيزد و بگويد: «پاكا تو _ اى پروردگار ما _ و ستايش ، تو را! معبودى جز تو نيست. از تو آمرزش مى طلبم و به درگاهت ، توبه مى كنم»، مگر آن كه خداوند ، آنچه را در آن مجلس از او سرزده است ، بر وى مى آمرزد.

عمل اليوم و الليلة ، ابن السنى_ به نقل از ابواُمامه _: پيامبر خدا ، هرگاه جلوس مى كرد، چون مى خواست برخيزد ، ده تا پانزده بار ، از خدا آمرزش مى طلبيد.

عمل اليوم والليلة ، ابن السنى_ به نقل از عبد اللّه حَضْرَمى _: پيامبر صلى الله عليه و آله هرگاه از مجلس برمى خاست ، بيست بار و بيشتر ، طلب آمرزش مى كرد.

امام صادق عليه السلام :پيامبر خدا ، از هيچ مجلسى ، هر چند كوتاه ، بر نمى خاست تا آن كه بيست و پنج مرتبه از خداوند عز و جل آمرزش مى طلبيد.

.

ص: 144

المعجم الأوسط عن رافع بن خديج :كانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله لا يَقومُ مِن مَجلِسٍ حَتّى يَقولَ : «سُبحانَكَ اللّهُمَّ وبِحَمدِكَ ، أستَغفِرُكَ وأتوبُ إلَيكَ» ثُمَّ يَقولُ : إنَّها كَفّارَةٌ لِما يَكونُ فِي المَجلِسِ . (1)

سنن الترمذي عن ابن عمر :كانَ يُعَدُّ لِرَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله فِي المَجلِسِ الواحِدِ مِئَةَ مَرَّةٍ مِن قَبلِ أن يَقومَ : رَبِّ اغفِر لي وتُب عَلَيَّ ، إنَّكَ أنتَ التَّوّابُ الغَفورُ . (2)

منية المريد :[ رُوِيَ] أنَّهُ صلى الله عليه و آله كانَ إذا فَرَغَ مِن حَديثِهِ وأرادَ أن يَقومَ مِن مَجلِسِهِ ، يَقولُ : اللّهُمَّ اغفِر لَنا ما أخطَأنا وما تَعَمَّدنا ، وما أسرَرنا وما أعلَنّا ، وما أنتَ أعلَمُ بِهِ مِنّا ، أنتَ المُقَدِّمُ وأنتَ المُؤَخِّرُ ، لا إلهَ إلّا أنتَ . (3)

راجع : ج 1 ص 200 (أهمّ مواطن الذكر / عند القيام) .

6 / 7تَزكِيَةُ النّاسِرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ لِعَلِيٍّ عليه السلام _: يا عَلِيُّ ، إذا اُثنِيَ عَلَيكَ في وَجهِكَ فَقُل : اللّهُمَّ اجعَلني خَيرا مِمّا يَظُنّونَ ، وَاغفِر لي ما لا يَعلَمونَ ، ولا تُؤاخِذني بِما يَقولونَ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :قالَ عيسَى بنُ مَريَمَ عليه السلام لِيَحيَى بنِ زَكَرِيّا عليه السلام : إذا قيلَ فيكَ ما فيكَ ، فَاعلَم أنَّهُ ذَنبٌ ذُكِّرتَهُ فَاستَغفِرِ اللّهَ مِنهُ ، وإن قيلَ فيكَ ما لَيسَ فيكَ ، فَاعلَم أنَّهُ حَسَنَةٌ كُتِبَت لَكَ لَم تَتعَب فيها . (5)

.


1- .المعجم الأوسط : ج 4 ص 372 ح 4467 ، المعجم الكبير : ج 4 ص 287 ح 4445 ، الدعاء للطبراني : ص 537 ح 1918 .
2- .سنن الترمذي : ج 5 ص 494 ح 3434 ، سنن أبي داوود : ج 2 ص 85 ح 1516 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1253 ح 3814 ، مسند ابن حنبل : ج 2 ص 244 ح 4726 وص 385 ح 5568 كلّها نحوه ، كنز العمّال : ج 2 ص 689 ح 5091 وص 699 ح 5122.
3- .منية المريد : ص 220 ، بحار الأنوار : ج 2 ص 63 ح 13 ؛ المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 709 ح 1934 عن ابن عمر نحوه .
4- .تحف العقول : ص 12 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 65 ح 5 .
5- .الأمالي للصدوق : ص 603 ح 837 عن إبراهيم بن محمّد عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 14 ص 287 ح 11 .

ص: 145

6 / 7 هنگام ستايش مردم

المعجم الأوسط_ به نقل از رافع بن خديج _: پيامبر صلى الله عليه و آله از هيچ مجلسى برنمى خاست ، مگر آن كه مى گفت: «پاكا تو _ اى خدا _ و ستايش ، تو را! از تو آمرزش مى خواهم و به درگاهت ، توبه مى كنم» . سپس مى فرمود: «اين ، كفّاره چيزى (گناه و خطاهايى) است كه در مجلس مى گذرد» .

سنن الترمذى_ به نقل از ابن عمر _: براى پيامبر خدا در يك مجلس ، صد بار شمرده مى شد كه پيش از آن كه برخيزد ، مى گفت : «خدايا! مرا بيامرز و توبه ام را بپذير كه تو ، توبه پذيرِ آمرزگارى» .

منية المريد :[روايت شده است كه] پيامبر صلى الله عليه و آله هر گاه از سخن گفتن ، فارغ مى شد و مى خواست از جاى خود برخيزد ، مى گفت : «بار خدايا! هر آن گناهى را كه به خطا يا عمدا مرتكب شديم، و هر آنچه را در نهان يا آشكار از ما سر زده است و تو از ما بِدان داناترى، بيامرز، كه پس و پيش كردن امور ، در دست توست . معبودى جز تو نيست.

ر . ك : ج 1 ص 201 (مهم ترين اوقات ياد خدا/ هنگام برخاستن).

6 / 7هنگام ستايش مردمپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ به على عليه السلام _: اى على! هر گاه در پيشِ رويت از تو ستايش شد، بگو: «بار خدايا! مرا از آنچه [مردم ]مى پندارند ، بهتر قرار ده، و آنچه را نمى دانند ، بر من بيامرز، و بدانچه مى گويند ، مرا مؤاخذه مفرما» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ به على عليه السلام _: عيسى بن مريم عليه السلام به يحيى بن زكريا عليه السلام گفت: «اگر در باره تو چيزى گفته شد كه در تو هست ، بدان كه گناهى به تو يادآورى شده است . پس براى آن ، از خدا آمرزش بخواه، و اگر در باره تو چيزى گفته شد كه در تو نيست ، بدان كه ثوابى بى رنج [و زحمت] برايت نوشته شده است.

.

ص: 146

الإمام عليّ عليه السلام_ مِن خُطبَتِهِ في وَصفِ المُتَّقينَ _: إن زُكِّيَ أحَدُهُم خافَ مِمّا يَقولونَ ، ويَستَغفِرُ اللّهَ مِمّا لا يَعلَمونَ ، وقالَ : أنَا أعلَمُ بِنَفسي مِن غَيري ، ورَبّي أعلَمُ مِنّي بِنَفسي ، اللّهُمَّ لا تُؤاخِذني بِما يَقولونَ ، وَاجعَلني خَيرا مِمّا يَظُنّونَ ، وَاغفِر لي ما لا يَعلَمونَ ، فَإِنَّكَ عَلّامُ الغُيوبِ ، وساتِرُ العُيوبِ . (1)

الإمام زين العابدين عليه السلام_ في وَصفِ المُؤمِنِ _: إن زُكِّيَ خافَ مِمّا يَقولونَ ، ويَستَغفِرُ اللّهَ لِما لا يَعلَمونَ ، لا يَغُرُّهُ قَولُ مَن جَهِلَهُ ، ويَخافُ إحصاءَ ما عَمِلَهُ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :كانَ أبي عليه السلام يَقولُ في سُجودِهِ : اللّهُمَّ إنَّ ظَنَّ النّاسِ بي حَسَنٌ فَاغفِر لي ما لا يَعلَمونَ ، ولا تُؤاخِذني بِما يَقولونَ ، وأنتَ عَلّامُ الغُيوبِ . (3)

6 / 8الحَسَدُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا حَسَدتَ فَاستَغفِرِ اللّهَ . (4)

.


1- .الأمالي للصدوق : ص 668 ح 897 ، صفات الشيعة : ص 98 ح 35 كلاهما عن عبد الرحمن بن كثير الهاشمي عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام ، نهج البلاغة : الخطبة 193 ، تحف العقول : ص 160 ، كنز الفوائد : ج 1 ص 91 كلّها نحوه وليس فيها «ويستغفر اللّه ممّا لا يعلمون» ، بحار الأنوار : ج 67 ص 343 ح 51 .
2- .الكافي : ج 2 ص 231 ح 3 ، الأمالي للصدوق : ص 582 ح 802 كلاهما أبي حمزة الثمالي ، بحار الأنوار : ج 67 ص 291 ح 14 .
3- .قرب الإسناد : ص 8 ح 23 عن مسعدة بن صدقة ، بحار الأنوار : ج 86 ص 228 ح 48 .
4- .المعجم الكبير : ج 3 ص 228 ح 3227 ، تفسير ابن كثير : ج 7 ص 357 كلاهما عن حارثة بن النعمان .

ص: 147

6 / 8 حسادت

امام على عليه السلام_ از خطبه ايشان در وصف پرهيزگاران _: اگر يكى از آنان ، ستوده شود ، از آنچه [در ستايش او ]مى گويند ، مى ترسد و براى آنچه [از عيب و گناه او ]نمى دانند ، از خدا آمرزش مى طلبد و مى گويد: «من ، خويشتن را بهتر از ديگران مى شناسم و پروردگارم ، مرا بهتر از خودم مى شناسد . بار خدايا! به آنچه مى گويند ، مرا مؤاخذه مفرما، و مرا بهتر از آن بدار كه آنان مى پندارند، و آنچه را از من نمى دانند ، بر من بيامرز ، كه تو داناى نهان ها و پوشاننده عيب هايى» .

امام زين العابدين عليه السلام_ در وصف مؤمن _: اگر ستوده شود ، از آنچه مى گويند ، مى ترسد و از آنچه نمى دانند ، به پيشگاه خدا آمرزش مى طلبد . سخن كسى كه او را نشناخته [مى ستايد] ، فريبش نمى دهد و از ثبت كردارهاى خود ، بيمناك است.

امام صادق عليه السلام :پدرم [امام كاظم عليه السلام ] در سجودش مى گفت: «بار خدايا! مردم به من ، گمان نيك مى برَند. پس آنچه را [از گناهان من] نمى دانند ، بر من بيامرز ، و مرا به آنچه [از خوبى در باره من] مى گويند ، مؤاخذه مفرما، كه تو داناى نهان هايى» .

6 / 8حسادتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه حسادت ورزيدى ، از خدا آمرزش بخواه.

.

ص: 148

6 / 9الاِلتِقاءُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذَا التَقَى المُسلِمانِ فَتَصافَحا ، وحَمِدَا اللّهَ عز و جلوَاستَغفَراهُ ، غَفَرَ لَهُما . (1)

6 / 10الوَداعُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذَا التَقَيتُم فَتَلاقَوا بِالتَّسليمِ وَالتَّصافُحِ ، وإذا تَفَرَّقتُم فَتَفَرَّقوا بِالاِستِغفارِ . (2)

6 / 11الخُروجُ إلَى السَّفَرِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :يا عَلِيُّ ، إنَّهُ لَيسَ مِن أحَدٍ يَركَبُ ما أنعَمَ اللّهُ عَلَيهِ ، ثُمَّ يَقرَأُ آيَةَ السُّخرَةِ (3) ، ثُمَّ يَقولُ : «أستَغفِرُ اللّهَ الَّذي لا إلهَ إلّا هُوَ الحَيُّ القَيّومُ وأتوبُ إلَيهِ ، اللّهُمَّ اغفِر لي ذُنوبي ، فَإِنَّهُ لا يَغفِرُ الذُّنوبَ إلّا أنتَ» إلّا قالَ السَّيِّدُ الكَريمُ : يا مَلائِكَتي ، عَبدي يَعلَمُ أنَّهُ لا يَغفِرُ الذُّنوبَ غَيري ، اِشهَدوا أنّي قَد غَفَرتُ لَهُ ذُنوبَهُ . (4)

.


1- .سنن أبي داوود : ج 4 ص 354 ح 5211 ، السنن الكبرى : ج 7 ص 160 ح 13569 ، مسند أبي يعلى : ج 2 ص 285 ح 1669 كلّها عن البراء بن عازب ، كنز العمّال : ج 9 ص 130 ح 25343 .
2- .الكافي : ج 2 ص 181 ح 11 ، الأمالي للطوسي : ص 215 ح 374 كلاهما عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام ، مشكاة الأنوار : ص 345 ح 1104 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 20 ح 4 .
3- .آية السُّخرَة هي : «إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِى خَلَقَ السَّمَ_وَ تِ وَالأَْرْضَ...» (الأعراف : 54 _ 56) . ولكنّ المراد هنا من آية السُّخرَة هي : «سُبْحَ_نَ الَّذِى سَخَّرَ لَنَا هَ_ذَا وَ مَا كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ...» (الزخرف : 13 و14) .
4- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 273 ح 2419 ، المحاسن : ج 2 ص 92 ح 1242 ، مكارم الأخلاق : ج 1 ص 528 ح 1837 ، الأمالي للصدوق :ص 597 ح 824 وفيه «آية الكرسي» بدل «آية السخرة» و كلّها عن الأصبغ بن نباتة ، بحار الأنوار : ج 76 ص 294 ح 21 .

ص: 149

6 / 9 به هم رسيدن
6 / 10 خداحافظى
6 / 11 بيرون رفتن براى سفر

6 / 9به هم رسيدنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه دو مسلمان به هم مى رسند ، با هم دست بدهند و خداوند عز و جل را ستايش گويند و از او آمرزش بطلبند ، خدا آن دو را مى آمرزد.

6 / 10خداحافظىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه به يكديگر بر خورديد ، با سلام كردن و دست دادن برخورد كنيد، و چون از هم جدا شديد ، با آمرزش خواهى كردن ، جدا شويد.

6 / 11بيرون رفتن براى سفرپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى على! هيچ كس نيست كه بر مَركبى كه خدا به او بخشيده است ، سوار شود، سپس آيه تسخير (1) را بخواند، آن گاه بگويد: «از خدايى كه معبودى جز او زنده پاينده نيست ، آمرزش مى طلبم و به درگاهش توبه مى برم. بار خدايا! گناهان مرا بيامرز ، كه گناهان را كسى جز تو نمى آمرزد» ، جز اين كه آن آقاى بزرگوار مى فرمايد: «اى فرشتگان من! بنده ام مى داند كه گناهان را كسى جز من نمى آمرزد. گواه باشيد كه گناهان او را آمرزيدم» .

.


1- .آيه تسخير ، اين آيه است : «پروردگار شما ، اللّه است كه آسمان ها و زمين را آفريد.. .» (اعراف : آيه 54 _ 56). امّا در اين جا مراد از آيه تسخير ، اين آيه است: «منزّه است آن كه اين [مركوب] را رام ما ساخت ، در حالى كه ما بر آن توانا نبوديم...» (زخرف : آيه 13 و 14) .

ص: 150

السنن الكبرى عن أنس :لَم يُرِد رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله سَفَرا إلّا قالَ حينَ يَنهَضُ مِن جُلوسِهِ : «اللّهُمَّ ، بِكَ انتَشَرتُ ، وإلَيكَ تَوَجَّهتُ ... اللّهُمَّ زَوِّدنِي التَّقوى ، وَاغفِر لي ذَنبي ، ووَجِّهني إلَى الخَيرِ حَيثُ ما تَوَجَّهتُ» ثُمَّ يَخرُجُ . (1)

الأمالي للطوسي عن عليّ بن ربيعة الأسدي :رَكِبَ عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ عليه السلام ، فَلَمّا وَضَعَ رِجلَهُ فِي الرِّكابِ قالَ : «بِاسمِ اللّهِ» ، ... ثُمَّ سَبَّحَ اللّهَ ثَلاثا ، وحَمَّدَ اللّهَ ثَلاثا ، وكَبَّرَ اللّهَ ثَلاثا . ثُمَّ قالَ : «رَبِّ اغفِر لي فَإِنَّهُ لا يَغفِرُ الذُّنوبَ إلّا أنتَ» ، ثُمَّ قالَ : فَعَلَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله هذا وأنَا رَديفُهُ . (2)

.


1- .السنن الكبرى : ج 5 ص 410 ح 10306 ، مسند أبي يعلى : ج 3 ص 182 ح 2762 ، كنز العمّال : ج 6 ص 737 ح 17636 ؛ مكارم الأخلاق : ج 1 ص 526 ح 1832 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 250 ح 46 .
2- .الأمالي للطوسي : ص 515 ح 1126 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 295 ح 23 ، السنن الكبرى للنسائي : ج 5 ص 247 ح 8799 ، مسند ابن حنبل : ج 1 ص 208 ح 753 ، صحيح ابن حبّان : ج 6 ص 415 ح 2698 كلّها نحوه ، كنز العمّال : ج 9 ص 194 ح 25640 .

ص: 151

السنن الكبرى_ به نقل از اَنَس _: پيامبر خدا ، هيچ گاه آهنگ سفرى نكرد ، مگر اين كه چون از جايش بلند مى شد ، مى گفت: «بار خدايا! به نام و يارى تو سفر مى كنم، و به سوى تو روى مى آوردم... بار خدايا! ره توشه ام را پرهيزگارى قرار ده، و گناهانم را بيامرز، و به هر سوى كه رفتم ، مرا در جهت خير قرار ده...» . سپس بيرون مى رفت.

الأمالى ، طوسى_ به نقل از على بن ربيعه اسدى _: على بن ابى طالب عليه السلام بر مَركب نشست . چون پايش را در ركاب نهاد ، گفت: «به نام خدا»... سپس ، سه بار خدا را تسبيح گفت و سه بار حمد گفت و سه بار تكبير. آن گاه گفت: «پروردگارا! مرا بيامرز ، كه گناهان را كسى جز تو نمى آمرزد». سپس فرمود: «من در ترك پيامبر خدا نشسته بودم كه ايشان ، اين گونه عمل كرد» .

.

ص: 152

الفَصلُ السّابِعُ : ما ينبغي فيه الاستغفار من العبادات7 / 1الوُضوءُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما مِن مُسلِمٍ يَتَوَضَّأُ ثُمَّ يَقولُ عِندَ فَراغِهِ مِن وُضوئِهِ : «سُبحانَكَ اللّهُمَّ وبِحَمدِكَ ، أشهَدُ أن لا إلهَ إلّا أنتَ ، أستَغفِرُكَ وأتوبُ إلَيكَ ، اللّهُمَّ اجعَلني مِنَ التَّوّابينَ وَاجعَلني مِنَ المُتَطَهِّرينَ ، وَاغفِر لي إنَّكَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ» إلّا كُتِبَت في رِقٍّ ثُمَّ خُتِمَ عَلَيها ، ثُمَّ وُضِعَت تَحتَ العَرشِ ، حَتّى تُدفَعَ إلَيهِ بِخاتَمِها يَومَ القِيامَةِ . (1)

7 / 2الخُروجُ إلَى الصَّلاةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن خَرَجَ مِن بَيتِهِ إلَى الصَّلاةِ فَقالَ : «اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ بِحَقِّ السّائِلينَ عَلَيكَ ، وأسأَ لُكَ بِحَقِّ مَمشايَ هذا ، فَإِنّي لَم أخرُج أشَرا ولا بَطَرا ، ولا رِياءً ولا سُمعَةً ، وخَرَجتُ اتِّقاءَ سَخَطِكَ ، وَابتِغاءَ مَرضاتِكَ ، فَأَسأَ لُكَ أن تُعيذَني مِنَ النّارِ ، وأن تَغفِرَ لي ذُنوبي ، إنَّهُ لا يَغفِرُ الذُّنوبَ إلّا أنتَ» أقبَلَ اللّهُ عَلَيهِ بِوَجهِهِ ، وَاستَغفَرَ لَهُ سَبعونَ ألفَ مَلَكٍ . (2)

.


1- .مسند زيد : ص 78 عن الإمام زين العابدين عن آبائه عليهم السلام ، دعائم الإسلام : ج 1 ص 105 عن الإمام عليّ عليه السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 80 ص 327 ح 13 ؛ السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 25 ح 9909 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 753 ح 2072 كلاهما عن أبي سعيد الخدري نحوه ، كنز العمّال : ج 1 ص 577 ح 2612 .
2- .سنن ابن ماجة : ج 1 ص 256 ح 778 ، مسند ابن حنبل : ج 4 ص 42 ح 11156 ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج 7 ص 29 ح 3 ، مسند ابن الجعد : ص 299 ح 2031 والثلاثة الأخيرة من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام وكلّها عن أبي سعيد الخدري ، كنز العمّال : ج 15 ص 396 ح 41535 .

ص: 153

فصل هفتم: عبادت هايى كه سزاوار است در آنها طلب آمرزش كرد
7 / 1 وضو
7 / 2 بيرون رفتن براى نماز

فصل هفتم: عبادت هايى كه سزاوار است در آنها طلب آمرزش كرد7 / 1وضوپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ مسلمانى نيست كه وضو بگيرد و چون وضويش را تمام كرد ، بگويد: «پاكا تو _ اى خدا _ و ستايش ، تو را! گواهى مى دهم كه معبودى جز تو نيست . از تو آمرزش مى خواهم و به درگاهت، توبه مى آورم. بار خدايا! مرا از توبه گران و از پاكيزگان ، قرار ده، و مرا بيامرز . به راستى كه تو بر هر چيزى توانايى» ، جز آن كه اين دعا ، در نازك پوستى نوشته مى شود ، سپس بر آن مُهر زده شده ، در زير عرش نهاده مى شود تا آن كه در روز قيامت ، آن را همچنان مُهر شده به او مى دهند.

7 / 2بيرون رفتن براى نمازپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس از خانه اش براى نماز گزاردن [در مسجد] خارج شود و بگويد: «بار خدايا! به حقّ درخواست كنندگان از تو ، از تو مى خواهم، و به حقّ اين رفتنم ، از تو درخواست مى كنم؛ زيرا كه من ، از سرِ غرور و سرمستى يا خودنمايى و شهرت طلبى بيرون نيامده ام ؛ بلكه براى حفظ خود از خشم و ناخشنودى تو و طلب خشنودى ات بيرون آمده ام . پس از تو درخواست مى كنم كه مرا از آتش [دوزخ] در پناه خود بدارى و گناهانم را بيامرزى، كه گناهان را كسى جز تو نمى آمرزد»، خداوند به او رو مى كند و هفتاد هزار فرشته ، برايش آمرزش مى طلبند.

.

ص: 154

7 / 3دُخولُ المَسجِدِ وَالخُروجُ مِنهُالمعجم الأوسط عن ابن عمر :عَلَّمَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله الحَسَنَ بنَ عَلِيٍّ إذا دَخَلَ المَسجِدَ ، أن يُصَلِّيَ عَلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ويَقولَ : اللّهُمَّ اغفِر لَنا ذُنوبَنا ، وَافتَح لَنا أبوابَ رَحمَتِكَ . (1)

فاطمة عليهاالسلام :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا دَخَلَ المَسجِدَ يَقولُ : «بِاسمِ اللّهِ ، وَالسَّلامُ عَلى رَسولِ اللّهِ ، اللّهُمَّ اغفِر لي ذُنوبي ، وَافتَح لي أبوابَ رَحمَتِكَ . وإذا خَرَجَ قالَ : «بِاسمِ اللّهِ ، وَالسَّلامُ عَلى رَسولِ اللّهِ ، اللّهُمَّ اغفِر لي ذُنوبي ، وَافتَح لي أبوابَ فَضلِكَ» . (2)

7 / 4اِفتِتاحُ الصَّلاةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ لِاُمِّ رافِعٍ لَمّا قالَت لَهُ : دُلَّني عَلى عَمَلٍ يَأجُرُنِيَ اللّهُ عز و جلعَلَيهِ _: يا اُمَّ رافِعٍ ، إذا قُمتِ إلَى الصَّلاةِ فَسَبِّحِي اللّهَ عَشرا ، وهَلِّليهِ عَشرا ، وَاحمَديهِ عَشرا ، وكَبِّريهِ عَشرا ، وَاستَغفِريهِ عَشرا . فَإِنَّكِ إذا سَبَّحتِ عَشرا ، قالَ : هذا لي . وإذا هَلَّلتِ ، قالَ : هذا لي ، وإذا حَمِدتِ ، قالَ : هذا لي . وإذا كَبَّرتِ ، قالَ : هذا لي . وإذَا استَغفَرتِ ، قالَ : قَد غَفَرتُ لَكِ . (3)

.


1- .المعجم الأوسط : ج 6 ص 358 ح 6612 ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج 1 ص 373 ح 3 و ج 7 ص 124 ح 3 كلاهما عن النعمان بن سعد عن الإمام عليّ عليه السلام نحوه ، كنز العمّال : ج 7 ص 660 ح 20789 .
2- .سنن ابن ماجة : ج 1 ص 253 ح 771 ، سنن الترمذي : ج 2 ص 128 ح 314 نحوه ، مسند ابن حنبل : ج 10 ص 159 ح 26479 ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج 1 ص 373 ح 1 ، كنز العمّال : ج 7 ص 61 ح 17962 ؛ الأمالي للطوسي : ص 401 ح 894 نحوه وكلّها عن عبد اللّه بن الحسن عن اُمّه فاطمة بنت الحسين عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 84 ص 22 ح 11 .
3- .عمل اليوم والليلة لابن السني : ص 42 ح 107 عن اُمّ رافع ، المعجم الكبير : ج 24 ص 302 ح 766 ، الدعاء للطبراني : ص 492 ح 1731 كلاهما عن سلمى اُمّ بني أبي رافع نحوه ، كنز العمّال : ج 7 ص 531 ح 20113 .

ص: 155

7 / 3 وارد شدن به مسجد و خارج شدن از آن
7 / 4 آغاز كردن نماز

7 / 3وارد شدن به مسجد و خارج شدن از آنالمعجم الأوسط_ به نقل از ابن عمر _: پيامبر خدا ، به حسن بن على عليهماالسلامآموخت كه هر گاه وارد مسجد شد ، بر پيامبر درود بفرستد و بگويد : «بار خدايا! گناهان ما را بيامرز و درهاى رحمتت را بر ما بگشاى» .

فاطمه عليهاالسلام :پيامبر خدا ، هر گاه وارد مسجد مى شد ، مى گفت: «به نام خدا . درود بر پيامبر خدا! بار خدايا! گناهان مرا بيامرز و درهاى رحمتت را برايم بگشا.. .» ، و هرگاه خارج مى شد ، مى گفت: «به نام خدا. درود بر پيامبر خدا! بار خدايا! گناهان مرا بيامرز و درهاى فضل خود را برايم بگشاى».

7 / 4آغاز كردن نمازپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ به امّ رافع كه به ايشان گفت : مرا به عملى راه نمايى فرما كه خداوند عز و جل براى آن به من مزد دهد _: اى امّ رافع! هرگاه براى نماز ايستادى ، ده بار سبحان اللّه بگو، ده بار لا إله إلّا اللّه ، ده بار الحمد للّه ، ده بار اللّه أكبر ، و ده بار استغفر اللّه زيرا چون ده بار تسبيح بگويى، خداوند مى فرمايد: «اين ، از آنِ من است. چون لا إله إلّا اللّه بگويى، مى فرمايد: اين ، از آنِ من است . چون ستايش بگويى، مى فرمايد: اين ، از آنِ من است . چون تكبير بگويى، مى فرمايد: اين ، از آنِ من است ، و چون آمرزش بطلبى، مى فرمايد: تو را آمرزيدم » .

.

ص: 156

عنه صلى الله عليه و آله_ لِبُرَيدَةَ _: يا بُرَيدَةُ ، إذا كانَ حينَ تَفتَتِحُ الصَّلاةَ فَقُل : سُبحانَكَ اللّهُمَّ وبِحَمدِكَ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ ، لا إلهَ إلّا أنتَ ، ظَلَمتُ نَفسي فَاغفِر لي ، إنَّهُ لا يَغفِرُ الذُّنوبَ إلّا أنتَ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :كانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله إذَا استَفتَحَ الصَّلاةَ قالَ : لا إلهَ إلّا أنتَ سُبحانَكَ ، ظَلَمتُ نَفسي وعَمِلتُ سوءً ، فَاغفِر لي ، إنَّهُ لا يَغفِرُ الذُّنوبَ إلّا أنتَ . (2)

7 / 5أثناءُ الصَّلاةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا يُنسِيَنَّكَ (3) الاِستِغفارَ في صَلاةٍ فَإِنَّها مَمحاةٌ لِلخَطايا بِرَحمَةِ اللّهِ تَعالى. (4)

مسند ابن حنبل عن زاذان عن رجل من أصحاب النبيّ صلى الله عليه و آله من الأنصار :أنَّهُ سَمِعَ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله في صَلاةٍ وهُوَ يَقولُ : «رَبِّ اغفِر لي» _ قالَ شُعبَةُ : أو قالَ : اللّهُمَّ اغفِر لي _ «وتُب عَلَيَّ ، إنَّكَ أنتَ التَّوّابُ الغَفورُ» مِئَةَ مَرَّةٍ . (5)

.


1- .مجمع الزوائد : ج 2 ص 321 ح 2801 نقلاً عن البزّار عن بريدة .
2- .السنن الكبرى : ج 2 ص 50 ح 2346 عن الحارث ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج 1 ص 263 ح 19 من دون إسنادٍ إلى النبيّ صلى الله عليه و آله نحوه ، كنز العمّال : ج 8 ص 99 ح 22079 .
3- .في المصدر : «لا تنسينّك» ، وما أثبتناه من كنز العمّال . أي لا ينسينّك الشيطان الاستغفار .
4- .الفردوس : ج 5 ص 378 ح 8486 ، كنز العمّال : ج 2 ص 686 ح 5079 نقلاً عن أبي نعيم وكليهما عن أبي المنذر الجهني .
5- .مسند ابن حنبل : ج 9 ص 52 ح 23210 ، السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 31 ح 9932 نحوه .

ص: 157

7 / 5 در ميان نماز

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ به بُرَيده _: اى بُرَيده! هرگاه نماز را آغاز كردى ، بگو: «پاكا تو _ اى خدا _ و ستايش توراست! هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا . معبودى جز تو نيست . من بر خويشتن ، ستم كردم . پس مرا بيامرز ، كه گناهان را جز تو كسى نمى آمرزد.

امام على عليه السلام :پيامبر صلى الله عليه و آله هرگاه نماز را آغاز مى كرد ، مى گفت: معبودى جز تو نيست . منزّهى تو! من بر خود ، ستم نمودم و بد كردم . پس مرا بيامرز ، كه گناهان را كسى جز تو نمى آمرزد.

7 / 5در ميان نمازپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :زنهار [شيطان] آمرزش خواهى در نماز را از يادت نبرد؛ زيرا كه آمرزش خواهى در نماز، به لطف خداوند متعال، گناهان را پاك مى كند.

مسند ابن حنبل_ به نقل از زاذان ، از مردى انصارى كه از ياران پيامبر صلى الله عليه و آله بوده است _: [وى] از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيده كه در نمازى صد بار مى گفته است : «اى خداوند من! مرا بيامرز . (شعبه مى گويد: يا گفت : بار خدايا! مرا بيامرز) و توبه ام را بپذير كه تو ، توبه پذيرِ مهربانى».

.

ص: 158

تهذيب الأحكام عن عبيد بن زرارة :سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَنِ الرَّكعَتَينِ الأَخيرَتَينِ مِنَ الظُّهرِ . قالَ : تُسَبِّحُ وتُحَمِّدُ اللّهَ وتَستَغفِرُ لِذَنبِكَ ، وإن شِئتَ فاتِحَةَ الكِتابِ ، فَإِنَّها تَحميدٌ ودُعاءٌ . (1)

7 / 6فِي السَّجدَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ وهُوَ ساجِدٌ ثَلاثَ مَرّاتٍ : «رَبِّ اغفِر لي» لَم يَرفَع رَأسَهُ حَتّى يَغفِرَ لَهُ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ يَقولُ إذا وَضَعَ وَجهَهُ لِلسُّجودِ : اللّهُمَّ مَغفِرَتُكَ أوسَعُ مِن ذُنوبي ، ورَحمَتُكَ أرجى عِندي مِن عَمَلي ، فَاغفِر لي ذُنوبي يا حَيُّ لا يَموتُ . (3)

الأمالي للصدوق عن الأصبغ بن نباتة :كانَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام يَقولُ في سُجودِهِ : اُناجيكَ يا سَيِّدي كَما يُناجِي العَبدُ الذَّليلُ مَولاهُ ، وأطلُبُ إلَيكَ طَلَبَ مَن يَعلَمُ أنَّكَ تُعطي ولا يَنقُصُ مِمّا عِندَكَ شَيءٌ ، وأستَغفِرُكَ استِغفارَ مَن يَعلَمُ أنَّهُ لا يَغفِرُ الذُّنوبَ إلّا أنتَ ، وأتَوَكَّلُ عَلَيكَ تَوَكُّلَ مَن يَعلَمُ أنَّكَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ . (4)

.


1- .تهذيب الأحكام : ج 2 ص 98 ح 368 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 90 .
2- .كنز العمّال : ج 7 ص 465 ح 19808 نقلاً عن أبي عبد اللّه بن مخلد الدوري العطّار في جزئه ، والدّيلمي عن أبي سعيد .
3- .بحار الأنوار : ج 86 ص 218 ح 33 نقلاً عن خطّ الشهيد عن الجعفريّات عن عبد اللّه بن سنان .
4- .الأمالي للصدوق : ص 327 ح 385 ، المزار الكبير : ص 260 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 227 ح 47 .

ص: 159

7 / 6 در سجده

تهذيب الأحكام_ به نقل از عبيد بن زُراره _: از امام صادق عليه السلام در باره دو ركعت آخر نماز ظهر پرسيدم . فرمود: «خدا را تسبيح و ستايش مى گويى و از گناهانت ، آمرزش مى خواهى، و اگر هم خواستى ، فاتحه الكتاب را مى خوانى؛ زيرا آن نيز ستايش و دعاست» .

7 / 6در سجدهپيامبرخدا صلى الله عليه و آله :هر كس در سجده ، سه بار بگويد: «پروردگارا! مرا بيامرز» ، سرش را [از سجده ]برنداشته ، خدا او را مى آمرزد.

امام صادق عليه السلام :پيامبر خدا ، هرگاه صورتش را براى سجده مى نهاد، مى گفت: «بار خدايا! آمرزش تو ، از گناهان من گسترده تر است، و به رحمت تو اميدوارترم تا به عمل خويش . پس گناهان مرا بيامرز ، اى زنده ناميرا!» .

الأمالى ، صدوق_ به نقل از اصبغ بن نُباته _: امير مؤمنان ، در سجده اش مى گفت: «آقاى من! با تو آهسته سخن مى گويم ، آن گونه كه بنده خوار با خواجه اش مى گويد . از تو تقاضا مى كنم ، همچون تقاضاى كسى كه مى داند تو عطا مى كنى و از آنچه نزد توست ، هيچ كاسته نمى شود . از تو آمرزش مى خواهم ، همچون آمرزش خواهىِ كسى كه مى داند گناهان را فقط تو مى آمرزى و بس . بر تو توكّل مى كنم ، همچون توكّل كردن كسى كه مى داند تو بر هر چيزى توانايى» .

.

ص: 160

الإمام الكاظم عليه السلام_ في سُجودِهِ _: يا مَن عَلا فَلا شَيءَ فَوقَهُ ، يا مَن دَنا فَلا شَيءَ دونَهُ ، اغفِر لي ولِأَصحابي . (1)

7 / 7بَينَ السَّجدَتَينِالإمام الصادق عليه السلام_ عِندَ القُعودِ مِنَ السُّجودِ _: أستَغفِرُ اللّهَ رَبّي وأتوبُ إلَيهِ . (2)

سنن أبي داوود عن ابن عبّاس :أنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله كانَ يَقولُ بَينَ السَّجدَتَينِ : اللّهُمَّ اغفِر لي وَارحَمني ، وعافِني وَاهدِني وَارزُقني . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :إذا رَفَعتَ رَأسَكَ فَقُل بَينَ السَّجدَتَينِ : اللّهُمَّ اغفِر لي ، وَارحَمني ، وأجِرني وَادفَع عَنّي ، إنّي لِما أنزَلتَ إلَيَّ مِن خَيرٍ فَقيرٌ ، تَبارَكَ اللّهُ رَبُّ العالَمينَ . (4)

7 / 8القُنوتُكتاب من لا يحضره الفقيه :سَأَلَ الحَلَبِيُّ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَنِ القُنوتِ ، فيهِ قَولٌ مَعلومٌ ؟ فَقالَ : أثنِ عَلى رَبِّكَ ، وصَلِّ عَلى نَبِيِّكَ ، وَاستَغفِر لِذَنبِكَ . (5)

.


1- .التوحيد : ص 67 ح 21 عن إبراهيم بن عبد الحميد ، بحار الأنوار : ج 86 ص 229 ح 50 .
2- .الكافي : ج 3 ص 312 ح 8 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 82 ح 301 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 302 ح 915 ، الأمالي للصدوق : ص 499 ح 684 كلّها عن حمّاد بن عيسى ، بحار الأنوار : ج 84 ص 186 ح 1 .
3- .سنن أبي داوود : ج 1 ص 224 ح 850 ، سنن الترمذي : ج 2 ص 76 ح 284 ، سنن ابن ماجة : ج 1 ص 290 ح 898 ، مسند ابن حنبل : ج 1 ص 676 ح 2897 ، السنن الكبرى : ج 2 ص 176 ح 2751 عن سليمان التميمي عن الإمام عليّ عليه السلام وكلّها نحوه ، كنز العمّال : ج 8 ص 128 ح 22228 .
4- .الكافي : ج 3 ص 321 ح 1 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 79 ح 295 كلاهما عن الحلبي ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 313 ح 929 عن إسماعيل بن مسلم عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 85 ص 137 .
5- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 316 ح 933 ، وسائل الشيعة : ج 4 ص 908 ح 4 .

ص: 161

7 / 7 ميان دو سجده
7 / 8 هنگام قنوت

امام كاظم عليه السلام_ در سجده اش _: اى آن كه بالا است و بالاتر از او ، هيچ نيست، اى آن كه نزديك است و نزديكتر از او ، چيزى نيست! مرا و يارانم را بيامرز.

7 / 7ميان دو سجدهامام صادق عليه السلام_ هنگام نشستن بعد از سجده _: از پروردگارم _ خدا _ آمرزش مى طلبم و به درگاهش ، توبه مى برم.

سنن أبى داوود_ به نقل از ابن عبّاس _: پيامبر خدا ، مابين دو سجده مى گفت: «بار خدايا! مرا بيامرز و به من ، رحم كن و عافيتم بخش و هدايتم فرما و روزى ام ده» .

امام صادق عليه السلام :هرگاه سرت را [از سجده] برداشتى، ميان دو سجده بگو: «بار خدايا! مرا بيامرز، و بر من ، رحم آور و پناهم ده و از من ، حمايت كن كه من به هر خيرى بر من بفرستى ، نيازمندم . بزرگ و خجسته است خدايى كه پروردگارِ جهانيان است».

7 / 8هنگام قنوتكتاب من لا يحضره الفقيه :حلبى از امام صادق عليه السلام در باره قنوت پرسيد و گفت: آيا ذكرِ معيّنى دارد؟ فرمود: «پروردگارت را ثنا گو و بر پيامبرت درود فرست و از گناهانت ، آمرزش بخواه» .

.

ص: 162

السنن الكبرى عن عبد الرحمن بن سويد الكاهلي :كَأَنّي أسمَعُ عَلِيّا عليه السلام فِي الفَجرِ حينَ قَنَتَ، وهُوَ يَقولُ : اللّهُمَّ إنّا نَستَعينُكَ ونَستَغفِرُكَ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :يُجزِئُكَ فِي القُنوتِ : اللّهُمَّ اغفِر لَنا وَارحَمنا ، وعافِنا وَاعفُ عَنّا فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ ، إنَّكَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ . (2)

7 / 9عَقيبَ الصَّلَواتِالسنن الكبرى للنسائي عن زاذان :حَدَّثَني رَجُلٌ مِنَ الأَنصارِ قالَ : سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ في دُبُرِ الصَّلاةِ : «اللّهُمَّ اغفِر لي ، وتُب عَلَيَّ ، إنَّكَ أنتَ التَّوّابُ الغَفورُ» حَتّى بَلَغَ مِئَةَ مَرَّةٍ . (3)

صحيح مسلم عن ثوبان :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذَا انصَرَفَ مِن صَلاتِهِ استَغفَرَ ثَلاثا ، وقالَ : اللّهُمَّ أنتَ السَّلامُ ، ومِنكَ السَّلامُ ، تَبارَكتَ ذَا الجَلالِ وَالإِكرامِ . (4)

.


1- .السنن الكبرى : ج 2 ص 291 ح 3116 ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج 2 ص 213 ح 3 و ج 7 ص 115 ح 4 كلاهما نحوه ، كنز العمّال : ج 8 ص 79 ح 21973 ؛ المزار للشهيد الأوّل : ص 276 ، بحار الأنوار : ج 100 ص 452 ح 27 .
2- .الكافي : ج 3 ص 340 ح 12 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 87 ح 322 كلاهما عن سعد بن أبي خلف ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 400 ح 1189 عن أبي بكر بن أبي سمال ، بحار الأنوار : ج 85 ص 207 .
3- .السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 31 ح 9931 و ح 9934 نحوه ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج 7 ص 39 ح 15 ، كنز العمّال : ج 2 ص 645 ح 4980 .
4- .صحيح مسلم : ج 1 ص 414 ح 135 ، سنن الترمذي : ج 2 ص 98 ح 300 ، سنن النسائي : ج 3 ص 68 ، سنن ابن ماجة : ج 1 ص 300 ح 928 ، كنز العمّال : ج 7 ص 48 ح 17889 .

ص: 163

7 / 9 در پىِ نمازها

السنن الكبرى_ به نقل از عبد الرحمان بن سويد كاهلى _: گويا هم اكنون صداى على عليه السلام را مى شنوم كه در دعاى قنوت نماز صبح مى گويد: «بار خدايا! از تو يارى مى جوييم و از تو آمرزش مى خواهيم» .

امام صادق عليه السلام :در دعاى قنوت ، اين دعا تو را كفايت مى كند: «بار خدايا! مرا بيامرز و بر ما رحم آور و ما را عافيت بخش و در دنيا و آخرت ، از ما درگذر ، كه به راستى تو بر هر چيزى توانايى» .

7 / 9در پىِ نمازهاالسنن الكبرى ، نسائى_ به نقل از زاذان _: مردى از انصار برايم گفت: از پيامبر خدا شنيدم كه در پىِ نماز مى گويد: «بار خدايا! مرا بيامرز و توبه ام را بپذير ، كه تو توبه پذير و آمرزگارى» تا به صد مرتبه رسيد.

صحيح مسلم_ به نقل از ثوبان _: پيامبر خدا ، هرگاه نمازش را به پايان مى رساند ، سه بار آمرزش مى طلبيد و مى گفت: «تويى سلام، و از توست سلام . بزرگى تو ، اى خداوند شكوه و ارج!

.

ص: 164

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَنِ استَغفَرَ اللّهَ بَعدَ العَصرِ سَبعينَ مَرَّةً ، غَفَرَ اللّهُ لَهُ ذُنوبَهُ سَبعينَ سَنَةً . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ بَعدَ صَلاةِ العَصرِ في كُلِّ يَومٍ مَرَّةً واحِدَةً : «أستَغفِرُ اللّه الَّذي لا إلهَ إلّا هُوَ الحَيُّ القَيّومُ ، الرَّحمنُ الرَّحيمُ ، ذُوالجَلالِ وَالإِكرامِ ، وأسأَ لُهُ أن يَتوبَ عَلَيَّ تَوبَةَ عَبدٍ ذَليلٍ ، خاضِعٍ فَقيرٍ بائِسٍ مِسكينٍ مُستَكينٍ مُستَجيرٍ ، لا يَملِكُ لِنَفسِهِ نَفعا ولا ضَرّا ، ولا مَوتا ولا حَياةً ولا نُشورا» . أمَرَ اللّهُ تَعالَى المَلَكَينِ بِتَخريقِ صَحيفَتِهِ كائِنَةً ما كانَت . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :قالَ رَجُلٌ لِلنَّبِيِّ صلى الله عليه و آله : يا رَسولَ اللّهِ ، عَلِّمني عَمَلاً لا يُحالُ بَينَهُ وبَينَ الجَنَّةِ ؟ قالَ : لا تَغضَب ، ولا تَسأَلِ النّاسَ شَيئا ، وَارضَ لِلنّاسِ ما تَرضى لِنَفسِكَ . فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، زِدني . قالَ : إذا صَلَّيتَ العَصرَ فَاستَغفِرِ اللّهَ سَبعا وسَبعينَ مَرَّةً ؛ تَحُطُّ عَنكَ عَمَلَ سَبعٍ وسَبعينَ سَنَةً . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :مَنِ استَغفَرَ اللّهَ عز و جل بَعدَ العَصرِ سَبعينَ مَرَّةً ، غَفَرَ اللّهُ لَهُ ذلِكَ اليَومَ سَبعَمِئَةِ ذَنبٍ ، فَإِن لَم يَكُن لَهُ فَلِأَبيهِ ، فَإِن لَم يَكُن لِأَبيهِ فَلِاُمِّهِ ، فَإِن لَم يَكُن لِاُمِّهِ فَلِأَخيهِ ، فَإِن لَم يَكُن لِأَخيهِ فَلِاُختِهِ ، فَإِن لَم يَكُن لِاُختِهِ فَلِلأَقرَبِ فَالأَقرَبِ . (4)

.


1- .جامع الأخبار : ص 147 ح 327 عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 86 ص 79 ح 5 .
2- .فلاح السائل : ص 355 ح 239 عن السكوني عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام ، مصباح المتهجّد : ص 75 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 91 ص 339 ح 25 .
3- .الأمالي للطوسي : ص 508 ح 1110 عن محمّد بن فضيل الصيرفي عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 77 ص 123 ح 26 .
4- .الأمالي للصدوق : ص 327 ح 386 عن سفيان بن خالد ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 89 ح 2248 ، فلاح السائل : ص 351 ح 235 وليس فيه ذيله من «فإن لم يكن له ...» ، بحار الأنوار : ج 86 ص 78 ح 2 .

ص: 165

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس بعد از نماز عصر ، هفتاد بار آمرزش بخواهد ، خداوند ، گناهان هفتاد سال او را مى آمرزد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس هر روز بعد از نماز عصر ، يك بار بگويد: «آمرزش مى طلبم از خدايى كه معبودى نيست ، جز او زنده جاويدان ، مهرگسترِ مهربان، خداوند شكوه و ارج . از او مى خواهم كه توبه مرا بپذيرد ؛ توبه بنده خوارِ خاكسارِ نادار بينواى مستمند بيچاره پناه خواهى را كه اختيار هيچ سود و زيانى ، و مرگ و زندگى و رستاخيزى را براى خود ندارد»، خداوند متعال ، به دو فرشته [ى متوكّل او] دستور دهد كه كارنامه او را، هر چه مى خواهد باشد [و هر اندازه آكَنده از گناه باشد]، پاره كنند.

امام على عليه السلام :مردى به پيامبرخدا گفت : اى پيامبر! به من عملى را بياموز كه هيچ چيز ميان آن و بهشت ، نتواند مانع شود. فرمود: «خشمگين مشو، از مردم چيزى مخواه، و براى مردم آن بپسند كه براى خويش مى پسندى» . گفت : باز هم بگو ، اى پيامبر خدا! فرمود: «نماز عصر را كه خواندى ، هفتاد و هفت بار از خدا آمرزش بخواه ، گناه هفتاد و هفت سال از تو مى ريزد» .

امام صادق عليه السلام :هر كس بعد از نماز عصر ، هفتاد بار از خداوند عز و جل آمرزش بخواهد ، خداوندْ در آن روز ، هفتصد گناه او را مى آمرزد، و اگر خودش اين اندازه گناه نداشته باشد، از گناهان پدرش مى آمرزد، و اگر پدرش گناهى نداشت ، از [گناه ]مادرش مى آمرزد، و اگر مادرش نداشت ، از [گناه] برادرش مى آمرزد، و اگر برادرش نداشت ، از [گناه] خواهرش مى آمرزد و اگر خواهرش گناهى نداشت ، از خويشانش، به ترتيب نزديك ترى به او مى آمرزد.

.

ص: 166

7 / 10عَقيبَ التَّسبيحِالكتاب«فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابَا» (1) . 2

راجع : الأعراف : 143 والأنبياء : 87.

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ : «سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ ، أستَغفِرُ اللّهَ وأتوبُ إلَيهِ» إلّا كُتِبَت كَما قالَها ، ثُمَّ عُلِّقَت بِالعَرشِ ، لا يَمحوها ذَنبٌ عَمِلَهُ صاحِبُها حَتّى يَلقَى اللّهَ ، وهِيَ مَختومَةٌ كَما قالَها . (2)

مسند ابن حنبل عن عبد اللّه بن مسعود :إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله كانَ مِمّا يُكثِرُ أن يَقولَ : «سُبحانَكَ رَبَّنا وبِحَمدِكَ ، اللّهُمَّ اغفِر لي» . قالَ : فَلَمّا نَزَلَت : «إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ» (3) قالَ : «سُبحانَكَ رَبَّنا وبِحَمدِكَ ، اللّهُمَّ اغفِر لي ، إنَّكَ أنتَ التَّوّابُ الرَّحيمُ» . (4)

.


1- .النصر : 3 .
2- .المعجم الكبير : ج 12 ص 135 ح 12799 عن ابن عبّاس ، كنز العمّال : ج 1 ص 482 ح 2108 .
3- .النصر : 1 .
4- .مسند ابن حنبل : ج 2 ص 43 ح 3719 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 681 ح 1849 ، مسند أبي يعلى : ج 5 ص 109 ح 5208 كلاهما نحوه ، مسند الطيالسي : ص 45 ح 339 ، كنز العمّال : ج 2 ص 560 ح 4728 .

ص: 167

7 / 10 در پى تسبيح گفتن

7 / 10در پى تسبيح گفتنقرآن«پس پروردگارت را تسبيح و ستايش گوى، و از او آمرزش بخواه ، كه او توبه پذير است» . 1

ر . ك : اعراف: آيه 143 و انبيا : آيه 87 .

حديثپيامبرخدا صلى الله عليه و آله :هر كس بگويد: «پاكا خدا و ستايش ، او را! از خدا آمرزش مى خواهم و به سوى او ، توبه مى برم»، اين جمله اش عينا نوشته و بر عرش ، آويخته مى شود . هيچ گناهى كه گوينده اش مرتكب شود ، آن را از بين نمى برد تا آن كه خدا را ديدار كند، و آن نوشته ، همچنان سر به مُهر باشد.

مسند ابن حنبل_ به نقل از عبد اللّه بن مسعود _: از جمله اذكارى كه پيامبر صلى الله عليه و آله بسيار مى گفت، اين بود: «پاكا تو _ اى پروردگار ما _ و ستاش ، تو را. بار خدايا! مرا بيامرز». و چون «اذا جاء نصراللّه و الفتح» نازل شد، مى گفت: «پاكا تو _ اى پروردگار ما و ستايش ، تو را. بار خدايا! مرا بيامرز، كه تو توبه پذيرِ مهربانى».

.

ص: 168

صحيح البخاري عن عائشة :كانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله يُكثِرُ أن يَقولَ في رُكوعِهِ وسُجودِهِ : «سُبحانَكَ اللّهُمَّ رَبَّنا وبِحَمدِكَ ، اللّهُمَّ اغفِر لي» ، يَتَأَوَّلُ القُرآنَ . (1)

صحيح مسلم عن عائشة :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يُكثِرُ مِن قَولِ «سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ ، أستَغفِرُ اللّهَ وأتوبُ إلَيهِ» . قالَت : فَقُلتُ : يا رَسولَ اللّهِ ، أراكَ تُكثِرُ مِن قَولِ «سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ ، أستَغفِرُ اللّهَ وأتوبُ إلَيهِ ؟» . فَقالَ : خَبَّرَني رَبّي أنّي سَأَرى عَلامَةً في اُمَّتي ، فَإِذا رَأَيتُها أكثَرتُ مِن قَولِ : سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ ، أستَغفِرُ اللّهَ وأتوبُ إلَيهِ ، فَقَد رَأَيتُها : «إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ» فَتحُ مَكَّةَ ، «وَ رَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِى دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا * فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابَا» (2) . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :مَن قالَ ثَلاثا : «سُبحانَ رَبِّيَ العَظيمِ وبِحَمدِهِ ، أستَغفِرُ اللّهَ رَبّي وأتوبُ إلَيهِ» قَرَعَتِ العَرشَ كَما تَقرَعُ السِّلسِلَةُ الطَّشتَ (4) . (5)

.


1- .صحيح البخاري : ج 1 ص 282 ح 784 ، صحيح مسلم : ج 1 ص 350 ح 217 ، سنن أبي داوود : ج 1 ص 232 ح 877 ، سنن ابن ماجة : ج 1 ص 287 ح 889 ، سنن النسائي : ج 2 ص 190 ، كنز العمّال : ج 8 ص 226 ح 22670 .
2- .النصر : 1 _ 3 .
3- .صحيح مسلم : ج 1 ص 351 ح 220 ، مسند ابن حنبل : ج 9 ص 277 ح 24120 ، مسند إسحاق بن راهويه : ج 3 ص 807 ح 1442 ، تفسير الطبري : ج 15 الجزء 30 ص 334 والثلاثة الأخيرة نحوه ، كنز العمّال : ج 2 ص 561 ح 4731 وراجع مجمع البيان : ج 10 ص 844 .
4- .الطّست : من آنية الصُّفر ، وحكي بالشين المعجمة وهي الطشت ، وهي الأصل (تاج العروس : ج 3 ص 90 «طست») .
5- .الزهد للحسين بن سعيد : ص 75 ح 202 عن إبراهيم بن عمر ، بحار الأنوار : ج 93 ص 282 ح 27 .

ص: 169

صحيح البخارى_ به نقل از عايشه _: پيامبر صلى الله عليه و آله در ركوع و سجودش بسيار مى گفت: «پاكا تو _ اى خدا ، اى پروردگار ما _ و ستايش ، تو را! بار خدايا! مرا بيامرز»، قرآن را تفسير و تأويل مى كرد. (1)

صحيح مسلم_ به نقل از عايشه _: پيامبر خدا ، جمله «پاكا خدا و ستايش ، او را! از خدا آمرزش مى خواهم و به درگاهش ، توبه مى كنم» را بسيار مى گفت. من گفتم: اى پيامبر خدا! مى بينم كه جمله «پاكا خدا و ستايش ، او را! از خدا آمرزش مى خواهم و به درگاه او توبه مى كنم» را بسيار مى گويى . فرمود: «پروردگارم به من خبر داد كه به زودى ، علامتى را در امّتم خواهم ديد و هرگاه آن را ديدم، جمله «پاكا خدا و ستايش ، او را! از خدا آمرزش مى خواهم و به درگاهش توبه مى برم» را بسيار گويم، و من ، آن را ديدم: «هرگاه يارى خدا و فتح ، فرا رسد» ، يعنى فتح مكّه . «و مردم را ديدى كه گروه گروه ، به دين خدا درمى آيند . پس پروردگارت را تسبيح و ستايش گوى و از او آمرزش بخواه ، كه او توبه پذير است» .

امام صادق عليه السلام :هر كس سه مرتبه بگويد: «پاكا پروردگار بزرگ من و ستايش ، او را! از پروردگارم _ اللّه _ آمرزش مى طلبم و به درگاهش توبه مى كنم» ، اين جمله ، عرش را به صدا در مى آورد ، همچنان كه با كوبيدن زنجير بر تَشت ، از آن صدا بر مى خيزد.

.


1- .يعنى پيامبر صلى الله عليه و آله با اين ذكر، در واقع، به اين فرمان خدا عمل مى كرد كه به او فرمود: «فسبّح بحمد ربّك و استغفره...» و مضمون آن را به نمايش گذارد .

ص: 170

الكافي عن هلقام بن أبي هلقام :أتَيتُ أبا إبراهيمَ عليه السلام فَقُلتُ لَهُ : جُعِلتُ فِداكَ ، عَلِّمني دُعاءً جامِعا لِلدُّنيا وَالآخِرَةِ وأوجِز . فَقالَ : قُل في دُبُرِ الفَجرِ إلى أن تَطلُعَ الشَّمسُ : سُبحانَ اللّهِ العَظيمِ وبِحَمدِهِ ، أستَغفِرُ اللّهَ وأسأَ لُهُ مِن فَضلِهِ . (1)

الإمام الباقر عليه السلام :الكَلِماتُ الَّتي تَلَقّاهُنَّ آدَمُ مِن رَبِّهِ فَتابَ عَلَيهِ (2) وهَدى ، قالَ : سُبحانَكَ اللّهُمَّ وبِحَمدِكَ إنّي عَمِلتُ سوءا وظَلَمتُ نَفسي فَاغفِر لي إنَّكَ خَيرُ الغافِرينَ ، اللّهُمَّ إنَّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ سُبحانَكَ وبِحَمدِكَ ، إنّي عَمِلتُ سوءا وظَلَمتُ نَفسي ، فَاغفِر لي إنَّكَ أنتَ الغَفورُ الرَّحيمُ . (3)

عنه عليه السلام :مَن سَبَّحَ تَسبيحَ الزَّهراءِ عليهاالسلام ثُمَّ استَغفَرَ غُفِرَ لَهُ ، وهِيَ مِئَةٌ بِاللِّسانِ ، وألفٌ فِي الميزانِ ، وتَطرُدُ الشَّيطانَ ، وتُرضِي الرَّحمنَ . (4)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 550 ح 12 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 328 ح 962 ، المقنعة : ص 137 ، عدّة الداعي : ص 251 كلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 86 ص 131 ح 7 .
2- .إشارة للآية 37 من سورة البقرة : «فَتَلَقَّى ءَادَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَ_تٍ فَتَابَ عَلَيْهِ» .
3- .تفسير العيّاشي : ج 1 ص 41 ح 25 عن محمّد بن مسلم ، الكافي : ج 8 ص 304 ح 472 عن كثير بن كلثمة عن أحدهما عليهماالسلام ، مجمع البيان : ج 1 ص 200 ، تفسير القمّي : ج 1 ص 44 عن أبان بن عثمان عن الإمام الصادق عليه السلام وكلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 95 ص 192 ح 21 .
4- .ثواب الأعمال : ص 196 ح 2 عن محمّد بن مسلم ، جامع الأخبار : ص 143 ح 307 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 332 ح 10 .

ص: 171

الكافى_ به نقل از هَلقام بن ابى هَلقام _: خدمت امام كاظم عليه السلام رسيدم و گفتم : فدايت شوم! به من دعايى كوتاه بياموز كه در برگيرنده [خير] دنيا و آخرت باشد. فرمود: «پس از نماز صبح تا طلوع آفتاب بگو: پاكا خداى بزرگ و ستايش ، او را! از خدا آمرزش مى خواهم و از فضل او مى طلبم » .

امام باقر عليه السلام :آن سخنانى كه آدم عليه السلام از پروردگارش دريافت كرد و [به سبب آنها ]خدا ، توبه اش را پذيرفت و هدايتش كرد، اينهاست : «پاكا تو _ اى خدا _ و ستايش ، تو راست! من ، بد كردم و بر خويش ، ستم نمودم . پس مرا بيامرز ، كه تو بهترينِ آمرزندگانى. بار خدايا! معبودى جز تو نيست . پاكى تو و ستايش، تو راست . من ، بد كردم و بر خويش ، ستم نمودم . پس مرا بيامرز كه تو آمرزگارى مهربانى» .

امام باقر عليه السلام :هر كس تسبيحات زهرا عليهاالسلام را بگويد ، سپس طلبِ آمرزش كند ، آمرزيده مى شود. اين تسبيحات ، صد بار گفته مى شود ؛ امّا در ميزان [اعمال] ، هزار به شمار مى آيد و شيطان را مى راند و خداى مهربان را خشنود مى سازد.

.

ص: 172

7 / 11الحَجُّ وَالعُمرَةُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :الحُجّاجُ وَالعُمّارُ وَفدُ اللّهِ ، إن دَعَوهُ أجابَهُم ، وإنِ استَغفَروهُ غَفَرَ لَهُم . (1)

7 / 12صَلاةُ الاِستِسقاءِالمعجم الكبير عن الشفاء بنت خلف :أنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله استَسقى يَومَ الجُمُعَةِ فِي المَسجِدِ ، ورَفَعَ يَدَيهِ وقالَ : «اِستَغفِروا رَبَّكُم إنَّهُ كانَ غَفّارا» وحَوَّلَ رِداءَهُ . (2)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ صاحَت (3) بِلادُنا ، وَاغبَرَّت أرضُنا ، وهامَت دَوابُّنا ، اللّهُمَّ مُنزِلَ البَرَكاتِ مِن أماكِنِها ، وناشِرَ الرَّحمَةِ مِن مَعادِنِها بِالغَيثِ المُغيثِ ، أنتَ المُستَغفَرُ لِلآثامِ ، فَنَستَغفِرُكَ لِلجَمّاتِ (4) مِن ذُنوبنا ، ونَتوبُ إلَيكَ مِن عَظيمِ خَطايانا ، اللّهُمَّ أرسِلِ السَّماءَ عَلَينا مِدرارا ... . (5)

الإمام عليّ عليه السلام_ في خُطبَةِ صَلاةِ الاِستِسقاءِ _: يا مُعطِيَ الخَيراتِ مِن أماثِلِها ، ومُرسِلَ البَرَكاتِ مِن مَعادِنِها ، مِنكَ الغَيثُ المُغيثُ ، وأنتَ الغِياثُ المُستَغاثُ ، ونَحنُ الخاطِئونَ وأهلُ الذُّنوبِ ، وأنتَ المُستَغفَرُ الغَفّارُ ، نَستَغفِرُكَ لِلجَهالاتِ مِن ذُنوبِنا ، ونَتوبُ إلَيكَ مِن عَوامِّ خَطايانا ... . (6)

.


1- .سنن ابن ماجة : ج 2 ص 966 ح 2892 ، السنن الكبرى : ج 5 ص 430 ح 10388 ، المعجم الأوسط : ج 6 ص 247 ح 6311 كلّها عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 5 ص 15 ح 11843 .
2- .المعجم الكبير : ج 24 ص 312 ح 787 .
3- .لعلّ الصواب : «انصاحت» ، قال الجرزي : وفي حديث الاستسقاء : «اللّهمّ انصاحت جبالنا» أي تشقّقت وجفّت لعدم المطر . يقال : صاحَهُ يصرحُهُ فهو مُنصاح ؛ إذا شقّهُ ، وصَوَّحَ النباتُ ؛ إذا يبس وانشقّ (النهاية : ج 3 ص 58 «صوح») .
4- .الجمُّ : الكثيرُ ، والجمّات جمع جَمَّة (مجمع البحرين : ج 1 ص 318 «جمم») .
5- .كنز العمّال : ج 7 ص 834 ح 21600 نقلاً عن الخطّابي في غريب الحديث وابن عساكر عن ابن عبّاس .
6- .تهذيب الأحكام : ج 3 ص 153 ح 328 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 532 ح 1501 و ص 537 ح 1504 عن الإمام الحسين عليه السلام ، قرب الإسناد : ص 157 ح 576 عن أبي البختري وهب بن وهب القرشي عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عن الإمام الحسين عليهم السلام وكلّها نحوه ، مصباح المتهجّد : ص 528 ح 611 ، بحار الأنوار : ج 91 ص 294 ح 2 .

ص: 173

7 / 11 حج و عمره
7 / 12 نماز باران

7 / 11حج و عمرهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :حاجيان و عمره گزاران ، ميهمان خدا هستند. اگر او را بخوانند ، پاسخشان مى دهد، و اگر از او آمرزش بخواهند ، آنان را مى آمرزد.

7 / 12نماز بارانالمعجم الكبير_ به نقل از شفاء دختر خلف _: پيامبر صلى الله عليه و آله روز جمعه ، در مسجد ، نماز باران خواند و دستانش را [به آسمان] بلند كرد و گفت: «از پروردگارتان ، آمرزش بطلبيد كه او بسى آمرزنده است»، و عبايش را وارونه ساخت.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! آبادى هاى ما خشك شدند، و زمين هاى ما از گياه و علف ، تهى شدند ، و چارپايانمان ، تلف شدند. بار خدايا! اى فرو فرستنده بركت ها از جايگاه هايشان، و اى پخش كننده رحمت از معادن آنها با بارانِ يارى دهنده! تويى آن كه براى گناهان ، از او آمرزش مى خواهند . پس ما براى انبوه گناهانمان ، از تو آمرزش مى خواهيم و از خطاهاى بزرگمان ، به درگاهت توبه مى آوريم. بار خدايا! آسمان را بر ما پياپى فرو باران... .

امام على عليه السلام_ در خطبه نماز باران _: اى دهنده خيرات از بهترين راه هاى آن، و اى فرستنده بركت ها از معادن آن! باران كمك كننده ، از جانب توست، و تويى آن كمك رسانى كه از او كمك مى خواهند، و ما خطاكار و اهل گناهانيم. تويى آمرزنده اى كه از او آمرزش مى خواهند . براى گناهانى كه از روى نادانى مرتكب گشته ايم ، از تو آمرزش مى طلبيم، و از عموم خطاهايمان به درگاه تو ، توبه مى آوريم... .

.

ص: 174

راجع : المصباح للكفعمي : ص 548 والبلد الأمين : ص 166 .

7 / 13زِيارَةُ قَبرِ النَّبِيِّالكتاب«وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّ_لَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللَّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا» . (1)

الحديثالإمام عليّ عليه السلام :قَدِمَ عَلَينا أعرابِيٌّ بَعدَما دَفَنّا رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله بِثَلاثَةِ أيّامٍ ، فَرَمى بِنَفسِهِ عَلى قَبرِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، وحَثا عَلى رَأسِهِ مِن تُرابِهِ ؛ فَقالَ : قُلتَ يا رَسولَ اللّهِ فَسَمِعنا قَولَكَ ، وَوعَيتَ عَنِ اللّهِ فَوَعَينا عَنكَ ، وكانَ فيما أنزَلَ اللّهُ عَلَيكَ : «وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّ_لَمُواْ أَنفُسَهُمْ» الآيَةَ ، وقَد ظَلَمتُ نَفسي ، وجِئتُكَ تَستَغفِرُ لي . فَنودِيَ مِنَ القَبرِ : إنَّهُ قَد غُفِرَ لَكَ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام_ مِمّا أمَرَ بِهِ أن يُقالَ عِندَ قَبرِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله _: اللّهُمَّ إنَّكَ قُلتَ : «وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّ_لَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللَّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا» ، وإنّي أتَيتُ نَبِيَّكَ مُستَغفِرا تائِبا مِن ذُنوبي ، وإنّي أتَوَجَّهُ بِكَ إلَى اللّهِ رَبّي ورَبِّكَ لِيَغفِرَ لي ذُنوبي . (3)

.


1- .النساء : 64 .
2- .تفسير القرطبي : ج 5 ص 265 عن أبي صادق ، كنز العمّال : ج 2 ص 386 ح 4322 ؛ المزار للشهيد الأوّل : ص 3 عن السّمعاني .
3- .الكافي : ج 4 ص 551 ح 1 ، تهذيب الأحكام : ج 6 ص 6 ح 8 ، كامل الزيارات : ص 50 ح 27 نحوه وكلّها عن معاوية بن عمّار ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 567 ، مصباح المتهجّد : ص 710 كلاهما من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 100 ص 150 ح 17 .

ص: 175

7 / 13 زيارت قبر پيامبر صلى الله عليه و آله

ر . ك: المصباح ، كفعمى : ص 548، البلد الأمين : ص 166.

7 / 13زيارت قبر پيامبرقرآن«ما هيچ پيامبرى را نفرستاديم ، مگر براى آن كه به فرمان خدا فرمانش برَند. اگر آنان ، آن گاه كه بر خود ستم كردند ، نزد تو مى آمدند و از خدا آمرزش مى خواستند و پيامبر ، برايشان آمرزش مى خواست ، خداوند را توبه پذيرى مهربان مى يافتند» .

حديثامام على عليه السلام :سه روز پس از آن كه پيامبر خدا را به خاك سپرديم، باديه نشينى نزد ما [در مدينه ]آمد و خودش را روى قبر پيامبر خدا انداخت و از خاك آن ، بر سر خود ريخت و گفت: اى پيامبر خدا! تو گفتى و ما گفته تو را شنيديم. تو از خدا گرفتى و ما از تو گرفتيم. از چيزهايى كه خدا بر تو فرو فرستاد ، اين است: «و اگر آن گاه كه به خود ، ستم كردند...» ، و من به خود ، ستم كرده ام و نزد تو آمده ام تا كه برايم طلبِ آمرزش كنى. در اين هنگام از قبر صدايى آمد كه: «آمرزيده شدى».

امام صادق عليه السلام_ از چيزهايى كه فرمود در كنار قبر پيامبر صلى الله عليه و آله خوانده شود _: بار خدايا! تو فرموده اى: «اگر آنها آن گاه كه به خود ستم كردند ، نزد تو مى آمدند و از خدا آمرزش مى خواستند و پيامبر صلى الله عليه و آله برايشان آمرزش مى طلبيد، بى گمان ، خدا را توبه پذيرى مهربان مى يافتند» ، و من ، نزد پيامبرت آمده ام و از گناهان خويش ، آمرزش مى خواهم و توبه مى كنم . من به واسطه تو ، به خدا _ كه پروردگار من و توست _ ، رو مى آورم تا گناهان مرا بيامرزد» .

.

ص: 176

7 / 14طَوافُ البَيتِكنز العمّال عن عبد الأعلى التميمي :قالَت خَديجَةُ بِنتُ خُوَيلِدٍ : يا رَسولَ اللّهِ ، ما أقولُ وأنَا أطوفُ بِالبَيتِ ؟ قالَ : قولي : اللّهُمَّ اغفِر لي ذُنوبي وخَطايايَ ، وعَمدي وإسرافي في أمري ، إنَّكَ إن لا تَغفِر لي تُهلِكني . (1)

7 / 15الإِفاضَةُ مِن عَرَفاتٍ إلَى المَشعَرِالكتاب«ثُمَّ أَفِيضُواْ مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ وَاسْتَغْفِرُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ» . (2)

الحديثالإمام الصادق عليه السلام :إذا غَرَبَتِ الشَّمسُ فَأَفِض مَعَ النّاسِ وعَلَيكَ السَّكينَةُ وَالوَقارُ ، وأفِض بِالاِستِغفارِ ، فَإِنَّ اللّهَ عز و جل يَقولُ : «ثُمَّ أَفِيضُواْ مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ وَاسْتَغْفِرُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ» . (3)

.


1- .كنز العمّال : ج 5 ص 57 ح 12033 نقلاً عن شعب الإيمان عن عبد الأعلى التميمي .
2- .البقرة : 199 .
3- .الكافي : ج 4 ص 467 ح 2 ، تهذيب الأحكام : ج 5 ص 187 ح 623 كلاهما عن معاوية بن عمّار ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 543 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، دعائم الإسلام : ج 1 ص 321 كلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 99 ص 269 ح 15 .

ص: 177

7 / 14 طواف خانه خدا
7 / 15 كوچيدن از عرفات به مشعر

7 / 14طواف خانه خداكنز العمّال_ به نقل از عبد الأعلى تميمى _: خديجه دختر خُوَيلِد گفت : اى پيامبر خدا! هنگامى كه طواف خانه خدا مى كنم ، چه بگويم؟ فرمود: «بگو: بار خدايا! گناهان و خطاهاى مرا و بدى هايى را كه به عمد از من ، سر زده است ، و زياده روى ام در كارم را بيامرز، كه اگر تو مرا نيامرزى ، مرا هلاك كرده اى (/گناهان و... مرا به هلاكت مى افكنند) » .

7 / 15كوچيدن از عرفات به مشعرقرآن«پس از همان جا كه مردم روانه مى شوند ، شما نيز روانه شويد و از خدا آمرزش بخواهيد ، كه خدا آمرزگارى مهربان است» .

حديثامام صادق عليه السلام :چون خورشيد ، غروب كرد ، با مردم روانه شو و آرامش و وقار داشته باش، و با آمرزش خواهى روانه شو؛ زيرا خداوند عز و جل مى فرمايد: «سپس، از همان جا كه مردمان روانه مى شوند ، روانه شويد و از خدا آمرزش بخواهيد ، كه خدا آمرزگارى مهربان است» .

.

ص: 178

7 / 16الإِفاضَةُ مِنَ المَشعَرِ إلى مِنىًالإمام الصادق عليه السلام_ في ذِكرِ الإِفاضَةِ مِنَ المَشعَرِ _: كانَ أهلُ الجاهِلِيَّةِ يَقولونَ : أشرِق ثَبيرُ _ يَعنونَ الشَّمسَ _ كَيما نُغيرَ . (1) وإنَّما أفاضَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله خِلافَ أهلِ الجاهِلِيَّةِ ، كانوا يُفيضونَ بِإِيجافِ الخَيلِ وإيضاعِ الإِبِلِ ، فَأَفاضَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله خِلافَ ذلِكَ ؛ بِالسَّكينَةِ وَالوَقارِ وَالدَّعَةِ ، فَأَفِض بِذِكرِ اللّهِ وَالاِستِغفارِ ، وحَرِّك بِهِ لِسانَكَ . (2)

.


1- .في المصدر : «تغير» ، والصواب ما أثبتناه كما في علل الشرائع .
2- .تهذيب الأحكام : ج 5 ص 192 ح 637 ، علل الشرائع : ص 444 ح 1 نحوه وكلاهما عن معاوية بن عمّار ، بحار الأنوار : ج 99 ص 267 ح 5 .

ص: 179

7 / 16 كوچيدن از مشعر به مِنا

7 / 16كوچيدن از مشعر به مِناامام صادق عليه السلام_ در بيان كوچيدن از مشعر _: مردم جاهليت مى گفتند: «طلوع كن ، اى ثَبير (يعنى خورشيد) تا [به سوى مِنا و قربانگاه ]بشتابيم» ؛ امّا پيامبر خدا ، بر خلاف [شيوه] مردم جاهليت ، ره سپار مى شد. آنها با دوانيدن اسب ها و شتاباندن شترها [به سرعت ]حركت مى كردند ، و پيامبر خدا ، بر خلاف اين شيوه، با آرامش و وقار و طمأنينه ، ره سپار مى شد. پس تو نيز با ياد كردن از خدا و آمرزش خواهى، روانه شو و پيوسته ، اين اذكار را بر زبان جارى كن.

.

ص: 180

الفَصلُ الثّامِنُ : الاستغفار للآخرين8 / 1مَن يَنبَغِي الاِستِغفارُ لَهُأ _ الوالِدانِالكتاب«رَبَّنَا اغْفِرْ لِى وَ لِوَ لِدَىَّ وَلِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ» . (1)

«رَّبِّ اغْفِرْ لِى وَ لِوَ لِدَىَّ وَ لِمَن دَخَلَ بَيْتِىَ مُؤْمِنًا وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَ_تِ» . (2)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :اِستِغفارُ الوَلَدِ لِأَبيهِ مِن بَعدِ المَوتِ مِنَ البِرِّ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ الرَّجُلَ لَتُرفَعُ دَرَجَتُهُ فِي الجَنَّةِ فَيَقولُ : أنّى هذا ؟ فَيُقالُ : بِاستِغفارِ وَلَدِكَ لَكَ . (4)

.


1- .إبراهيم : 41 .
2- .نوح : 28 .
3- .كنز العمّال : ج 16 ص 463 ح 45449 نقلاً عن ابن النجّار عن أبي اُسيد مالك بن زرارة .
4- .سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1207 ح 3660 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 584 ح 10615 ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج 3 ص 261 ح 5 كلاهما نحوه و ج 7 ص 120 ح 3 كلّها عن أبي هريرة .

ص: 181

فصل هشتم: آمرزش خواهى براى ديگران
8 / 1 كسانى كه بايد برايشان ، آمرزش خواست
الف _ پدر و مادر

فصل هشتم: آمرزش خواهى براى ديگران8 / 1كسانى كه بايد برايشان ، آمرزش خواستالف _ پدر و مادرقرآن«اى پروردگار ما! مرا و پدر و مادرم را و مؤمنان را در آن روز كه حساب برپا مى شود، بيامرز» .

«اى پروردگار من! مرا ، و پدر و مادرم را ، و هر مؤمنى را كه به سرايم درآيد ، و مردان و زنان باايمان را بيامرز» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آمرزش خواهى فرزند براى پدرش پس از مرگ او ، از [مصاديق ]نيكى [به والدين ]است.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بر درجه شخص در بهشت افزوده مى شود و او مى گويد: اين ، از كجا آمد؟ به او گفته مى شود: «از آمرزش خواهى فرزندت براى تو».

.

ص: 182

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ الرَّجُلَ يَموتُ والِداهُ أو أحَدُهُما ، وإنَّهُ لَعاقٌّ لَهُما ، فَلا يَزالُ يَدعو لَهُما ، ويَستَغفِرُ لَهُما ، حَتّى يَكتُبَهُ اللّهُ بَرّا . (1)

المعجم الكبير عن أبي كاهل :قالَ لي رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : . . . اِعلَمَنَّ يا أبا كاهِلٍ ؛ أنَّهُ مَن بَرَّ والِدَيهِ حَيّا ومَيِّتا كانَ حَقّا عَلَى اللّهِ أن يُرضِيَهُ يَومَ القِيامَةِ . قالَ : قُلتُ : كَيفَ يَبَرُّ والِدَيهِ إذا كانا مَيِّتَينِ ؟ قالَ : بِرُّهُما أن يَستَغفِرَ لِوالِدَيهِ ، ولا يَسُبَّ والِدَي أحَدٍ فَيَسُبَّ والِدَيهِ . (2)

الإمام الباقر عليه السلام :إنَّ العَبدَ لَيَكونُ بارّا بِوالِدَيهِ في حَياتِهِما ، ثُمَّ يَموتانِ فَلا يَقضي عَنهُما دُيونَهُما ، ولا يَستَغفِرُ لَهُما ، فَيَكتُبُهُ اللّهُ عاقّا . وإنَّهُ لَيَكونُ عاقّا لَهُما في حَياتِهِما ، غَيرَ بارٍّ بِهِما ، فَإِذا ماتا قَضى دَينَهُما وَاستَغفَرَ لَهُما ، فَيَكتُبُهُ اللّهُ عز و جل بارّا . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :ميراثُ اللّهِ مِن عَبدِهِ المُؤمِنِ ، الوَلَدُ الصّالِحُ يَستَغفِرُ لَهُ . (4)

ب _ المُؤمِنونَ وَالمُؤمِناتُالكتاب«فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَ_هَ إِلَا اللَّهُ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَ_تِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَمَثْوَاكُمْ» . (5)

.


1- .كنز العمّال : ج 16 ص 477 ح 45534 نقلاً عن ابن عساكر عن أنس .
2- .المعجم الكبير : ج 18 ص 362 ح 928 .
3- .الكافي : ج 2 ص 163 ح 21 ، الزهد للحسين بن سعيد : ص 33 ح 87 كلاهما عن محمّد بن مسلم ، بحار الأنوار : ج 74 ص 81 ح 84 .
4- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 3 ص 481 ح 4689 ، مكارم الأخلاق : ج 1 ص 471 ح 1610 ، بحار الأنوار : ج 104 ص 90 ح 2 .
5- .محمّد : 19 .

ص: 183

ب _ مردان و زنان مؤمن

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :انسان، پدر و مادرش يا يكى از آن دو مى ميرد و او نسبت به آنان ، نافرمان و بدرفتار بوده است ؛ ولى پيوسته ، برايشان دعا مى كند و آمرزش مى طلبد تا آن كه خداوند ، او را نيكوكار مى نويسد.

المعجم الكبير_ به نقل از ابو كاهل _: پيامبر خدا به من فرمود : «... بدان _ اى ابو كاهل _ كه هر كس به پدر و مادرش، زنده باشند يا مُرده، نيكى كند ، بر خداست كه در روز قيامت ، او را خشنود سازد. من گفتم : چگونه به پدر و مادرش كه مُرده اند ، نيكى كند؟ فرمود: «نيكى كردن به آنها به اين است كه براى پدر و مادرش ، طلبِ آمرزش كند، و [نيز] به پدر و مادر كسى ناسزا نگويد تا او به پدر و مادرش ناسزا گويد».

امام باقر عليه السلام :بنده ، در زمان حيات پدر و مادرش ، با آنان خوش رفتار است ؛ امّا چون مى ميرند ، نه ديون آن دو را مى پردازد و نه برايشان آمرزش مى طلبد . پس خداوند ، او را بدرفتار و نافرمان مى نويسد، و [برعكس ]در زمان حياتشان ، نسبت به آن دو نافرمان و بدرفتار است و به آنان ، نيكى نمى كند ؛ ولى چون از دنيا رفتند ، دَين آنها را ادا مى كند و برايشان ، آمرزش مى طلبد . پس خداوند عز و جل او را نيكوكار [به والدين ]مى نويسد.

امام صادق عليه السلام :ميراث خدا از بنده مؤمنش، فرزند شايسته اى است كه براى او آمرزش مى طلبد.

ب _ مردان و زنان مؤمنقرآن«پس بدان كه معبودى جز خدا نيست ، و براى گناهت و براى مردان و زنان باايمان ، طلب آمرزش كن ، و خدا ، فرجام و مآل شما را مى داند» .

.

ص: 184

«رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَ لِاءِخْوَ نِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْاءِيمَ_نِ» . (1)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَنِ استَغفَرَ لِلمُؤمِنينَ وَالمُؤمِناتِ ، كَتَبَ اللّهُ لَهُ بِكُلِّ مُؤمِنٍ ومُؤمِنَةٍ حَسَنَةً . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن مُؤمِنٍ أو مُؤمِنَةٍ مَضى مِن أوَّلِ الدَّهرِ ، أو هُوَ آتٍ إلى يَومِ القِيامَةِ ، إلّا وهُم شُفَعاءُ لِمَن يَقولُ في دُعائِهِ : اللّهُمَّ اغفِر لِلمُؤمِنينَ وَالمُؤمِناتِ . وإنَّ العَبدَ لَيُؤمَرُ بِهِ إِلَى النّارِ يَومَ القِيامَةِ فَيُسحَبُ ، فَيَقولُ المُؤمِنونَ وَالمُؤمِناتُ : يا رَبَّنا هذَا الَّذي كانَ يَدعو لَنا فَشَفِّعنا فيهِ ، فَيُشَفِّعُهُمُ اللّهُ فيهِ فَيَنجو . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن لَم يَكُن عِندَهُ مالٌ يَتَصَدَّقُ بِهِ ، فَليَستَغفِر لِلمُؤمِنينَ وَالمُؤمِناتِ ، فَإِنَّها صَدَقَةٌ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :مَنِ استَغفَرَ لِلمُؤمِنينَ وَالمُؤمِناتِ كُلَّ يَومٍ سَبعا وعِشرينَ مَرَّةً ، كانَ مِنَ الَّذينَ يُستَجابُ لَهُم ، ويُرزَقُ بِهِم أهلُ الأَرضِ . (5)

الإمام الصادق عليه السلام :مَن قالَ كُلَّ يَومٍ خَمسا وعِشرينَ مَرَّةً : «اللّهُمَّ اغفِر لِلمُؤمِنينَ وَالمُؤمِناتِ ، وَالمُسلِمينَ وَالمُسلِماتِ» كَتَبَ اللّهُ لَهُ بِعَدَدِ كُلِّ مُؤمِنٍ مَضى ، وكُلِّ مُؤمِنٍ ومُؤمِنَةٍ بَقِيَ إلى يَومِ القِيامَةِ حَسَنَةً ، ومَحا عَنهُ سَيِّئَةً ، ورَفَعَ لَهُ دَرَجَةً . (6)

.


1- .الحشر : 10 .
2- .مسند الشاميّين : ج 3 ص 234 ح 2155 عن عبادة بن الصامت ، كنز العمّال : ج 1 ص 475 ح 2067 .
3- .الأمالي للصدوق : ص 541 ح 724 عن الحسين بن علوان عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، ثواب الأعمال : ص 194 ح 4 عن محمّد بن حمّاد الحارثي عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام عنه صلى الله عليه و آله نحوه ، روضة الواعظين : ص 359 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 385 ح 10 .
4- .المعجم الأوسط : ج 3 ص 128 ح 2693 ، الدعاء للطبراني : ص 519 ح 1849 كلاهما عن أبي هريرة .
5- .كنز العمّال : ج 1 ص 476 ح 2068 نقلاً عن المعجم الكبير عن أبي الدرداء .
6- .ثواب الأعمال : ص 194 ح 3 ، الأمالي للطوسي : ص 424 ح 949 ، الأمالي للصدوق : ص 462 ح 617 كلّها عن عبد اللّه بن سنان ، روضة الواعظين : ص 358 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 386 ح 14 .

ص: 185

«اى پروردگار ما! ما را و برادران ما را كه پيش از ما ايمان آوردند ، بيامرز» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس براى مردان و زنان مؤمن ، آمرزش بخواهد ، خداوندْ به ازاى هر مرد و زن مؤمنى ، يك كار نيك برايش مى نويسد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر مرد يا زن مؤمنى كه از اوّل روزگار بوده يا تا روز قيامت خواهد آمد ، براى كسى كه در دعايش بگويد: «بار خدايا! مردان و زنان مؤمن را بيامرز»، شفاعت خواهند كرد. در روز قيامت، فرمان داده مى شود كه فلان بنده را به سوى آتش ببرند و او را كِشانْ كِشان مى برند . در اين هنگام ، مردان و زنان مؤمن مى گويند: «پروردگارا! اين ، كسى است كه براى ما دعا مى كرد . پس شفاعت مارا در باره او بپذير» ، و خداوند ، شفاعت آنان را در حقّ او مى پذيرد و او نجات مى يابد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس مالى ندارد كه صدقه بدهد، براى مردان و زنان ، آمرزش بخواهد؛ زيرا اين كار، خود، صدقه است.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس روزى بيست و هفت بار براى مؤمنين و مؤمنان ، طلب آمرزش كند ، از كسانى است كه دعايشان مستجاب مى گردد و به سبب آنان ، زمينيان ، روزى داده مى شوند.

امام صادق عليه السلام :هر كس روزى بيست و پنج مرتبه بگويد: «بار خدايا! مردان و زنان باايمان و مردان و زنان مسلمان را بيامرز» ، خداوند ، به عدد هر مرد مؤمنى كه درگذشته است، و به شمارِ هر مرد و زن مؤمنى كه تا روز قيامت مى آيد ، يك كار نيك برايش مى نويسد و يك گناه ، از او پاك كند و يك درجه او را بالا مى برد» .

.

ص: 186

عنه عليه السلام :إذا قالَ الرَّجُلُ : «اللّهُمَّ اغفِر لِلمُؤمِنينَ وَالمُؤمِناتِ ، وَالمُسلِمينَ وَالمُسلِماتِ ، الأَحياءِ مِنهُم وجَميعِ الأَمواتِ» رَدَّ اللّهُ عَلَيهِ بِعَدَدِ مَن مَضى ومَن بَقِيَ مِن كُلِّ إنسانٍ دَعوَةً . (1)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما مِن مُسلِمٍ يَدعو لِأَخيهِ بِظَهرِ الغَيبِ فَيَقولُ : «اللّهُمَّ ، أخي فُلانٌ فَاغفِر لَهُ» إلّا قالَتِ المَلائِكَةُ : آمينَ ، ولَكَ بِمِثلٍ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :يَنبَغي لِلإِمامِ الَّذي يَخطُبُ النّاسَ يَومَ الجُمُعَةِ أن ... يُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله ، وعَلى أئِمَّةِ المُسلِمينَ ، ويَستَغفِرَ لِلمُؤمِنينَ وَالمُؤمِناتِ . (3)

ج _ المُذنِبُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :يَلزَمُ الحَقُّ لِاُمَّتي في أربَعٍ : يُحِبّونَ التّائِبَ ، ويَرحَمونَ الضَّعيفَ ، ويُعينونَ المُحسِنَ ، ويَستَغفِرونَ لِلمُذنِبِ . (4)

المعجم الأوسط عن ابن عمر :كُنّا نُمسِكُ عَنِ الاِستِغفارِ لِأَهلِ الكَبائِرِ ، حَتّى سَمِعنا نَبِيَّنا صلى الله عليه و آله يَقولُ : إنِّي ادَّخَرتُ شَفاعَتي لِأَهلِ الكَبائِرِ مِن اُمَّتي يَومَ القِيامَةِ ، فَأَمسَكنا عَن كَثيرٍ مِمّا كانَ في أنفُسِنا ، ورَجَونا لَهُم . (5)

الإمام الصادق عليه السلام :مَنِ اطَّلَعَ مِن مُؤمِنٍ عَلى ذَنبٍ أو سَيِّئَةٍ ، فَأَفشى ذلِكَ عَلَيهِ ولَم يَكتُمها ، ولَم يَستَغفِرِ اللّهَ لَهُ ، كانَ عِندَ اللّهِ كَعامِلِها ، وعَلَيهِ وِزرُ ذلِكَ الَّذي أفشاهُ عَلَيهِ ، وكانَ مَغفورا لِعامِلِها ، وكانَ عِقابُهُ ما أفشى عَلَيهِ فِي الدُّنيا ، مَستورٌ عَلَيهِ فِي الآخِرَةِ ، ثُمَّ يَجِدُ اللّهَ أكرَمَ مِن أن يُثَنِّيَ عَلَيهِ عِقابا فِي الآخِرَةِ . (6)

.


1- .فلاح السائل : ص 110 ح 50 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 391 ح 24 .
2- .تاريخ دمشق : ج 25 ص 126 عن أبي الدرداء ، كنز العمّال : ج 2 ص 110 ح 3386 نقلاً عن المعجم الكبير عن أبي الدرداء .
3- .الكافي : ج 3 ص 421 ح 1 ، تهذيب الأحكام : ج 3 ص 243 ح 655 كلاهما عن سماعة ، وسائل الشيعة : ج 5 ص 38 ح 9532 .
4- .الخصال : ص 239 ح 88 عن عبد اللّه بن سنان عن الإمام الصادق عليه السلام ، مشكاة الأنوار : ص 263 ح 780 عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله نحوه ، بحار الأنوار : ج 93 ص 384 ح 7 .
5- .المعجم الأوسط : ج 6 ص 106 ح 5942 ، تفسير ابن كثير : ج 2 ص 290 نحوه .
6- .الاختصاص : ص 32 ، بحار الأنوار : ج 75 ص 216 ح 16 .

ص: 187

ج _ گنهكار

امام صادق عليه السلام :هرگاه شخصى بگويد: «بار خدايا! مردان و زنان مؤمن و مردان و زنان مسلمان، زندگانشان و همه مُردگانشان را بيامرز» ، خداوندْ به شمارِ هر انسانى كه درگذشته و هر انسانى كه باقى است ، يك دعا به او برمى گردانَد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ مسلمانى نيست كه پشتِ سر برادرش براى او دعا كند و بگويد: «بار خدايا! برادرم فلانى را بيامرز» ، مگر آن كه فرشتگان مى گويند: «آمين! و تو را نيز چنان باد!».

امام صادق عليه السلام :شايسته است امامى كه در روز جمعه براى مردم ، خطبه [ى نماز ]مى خواند... بر محمّد و بر پيشوايان مسلمانان ، درود بفرستد و براى مردان و زنان مؤمن ، طلب آمرزش كند.

ج _ گنهكارپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در باره چهار گروه ، وظايفى بر عهده امّت من است: توبه كننده را دوست بدارند، به ناتوان [و فقير ]رحم كنند، به نيكوكارْ كمك رسانند، و براى گنهكارْ آمرزش بخواهند.

المعجم الأوسط_ به نقل از ابن عمر _: ما از آمرزش خواهى براى مرتكبان گناهانِ كبيره ، خوددارى مى كرديم تا آن كه شنيديم پيامبرمان صلى الله عليه و آله مى فرمايد: «من شفاعتم را براى مرتكبانِ گناهانِ كبيره از امّتم در روز قيامت ، اندوخته ام . لذا بسيارى از چيزهايى را كه در دل هاى ما بود ، كنار نهاديم، و به [آمرزش] آنان ، اميدوار شديم» .

امام صادق عليه السلام :هر كس بر گناهى يا بدى اى از مؤمنى مطّلع شود و آن را فاش سازد و پوشيده اش ندارد و براى او از خدا طلب آمرزش نكند، در نزد خدا ، چون كننده آن گناه يا بدى است، و گناه چيزى كه فاش ساخته است ، بر گردن اوست و آن مؤمن ، آمرزيده مى شود، و كيفرش ، همان فاش شدن [و بى آبرو شدن او ]در دنياست، و در آخرت ، بر او پوشيده مى شود، و خداوند را بزرگوارتر از آن مى يابد كه دوباره ، در آخرت هم او را كيفر دهد.

.

ص: 188

د _ المُغتابُالإمام الصادق عليه السلام :سُئِلَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : ما كَفّارَةُ الاِغتِيابِ ؟ قالَ : تَستَغفِرُ اللّهَ لِمَنِ اغتَبتَهُ كُلَّما ذَكَرتَهُ . (1)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :كَفّارَةُ الاِغتِيابِ أن تَستَغفِرَ لِمَنِ اغتَبتَهُ . (2)

ه _ المُحتَضَرُ وَالمَيِّتُمسند ابن حنبل عن أبي سعيد الخدري :لَمّا قَدِمَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله كُنّا نُؤذِنُهُ (3) لِمَن حَضَرَ مِن مَوتانا ، فَيَأتيهِ قَبلَ أن يَموتَ ، فَيَحضُرُهُ ويَستَغفِرُ لَهُ ويَنتَظِرُ مَوتَهُ . قالَ : فَكانَ ذلِكَ رُبَّما حَبَسَهُ الحَبسَ الطَّويلَ ، فَشَقَّ عَلَيهِ ، قالَ : فَقُلنا : إنَّهُ أرفَقُ بِرَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ألّا نُؤذِنَهُ بِالمَيِّتِ حَتّى يَموتَ ، قالَ : فَكُنّا إذا ماتَ مِنَّا المَيِّتُ آذَنّاهُ بِهِ ، فَجاءَ في أهلِهِ فَاستَغفَرَ لَهُ ، وصَلّى عَلَيهِ ، ثُمَّ إن بَدا لَهُ أن يَشهَدَهُ انتَظَرَ شُهودَهُ ، وإن بَدا لَهُ أن يَنصَرِفَ انصَرَفَ . قالَ : فَكُنّا عَلى ذلِكَ طَبَقَةً اُخرى ، قالَ فَقُلنا : إنَّهُ أرفَقُ بِرَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله أن نَحمِلَ مَوتانا إلى بَيتِهِ ، ولا نُشخِصَهُ ولا نُعَنّيهِ . قالَ : فَفَعَلنا ذلِكَ فَكانَ الأَمرُ . (4)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 357 ح 4 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 3 ص 377 ح 4327 كلاهما عن حفص بن عمر ، بحار الأنوار : ج 75 ص 241 ح 4 .
2- .الأمالي للمفيد : ص 172 ح 7 ، الأمالي للطوسي : ص 192 ح 325 كلاهما عن أنس ، بحار الأنوار : ج 75 ص 253 ح 29 ؛ تاريخ بغداد : ج 7 ص 303 عن أنس ، كنز العمّال : ج 3 ص 593 ح 8063 .
3- .آذنتهُ إيذانا : أعلمته (المصباح المنير : ص 10 «أذن») .
4- .مسند ابن حنبل : ج 4 ص 132 ح 11628 ، صحيح ابن حبّان : ج 7 ص 275 ح 3006 نحوه .

ص: 189

د _ غيبت شونده:
ه_ شخصِ در حال مرگ و مُرده

د _ غيبت شونده:امام صادق عليه السلام :از پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيده شد: كفّاره غيبت كردن چيست؟ فرمود: «اين كه هر زمان به ياد شخصى كه از او غيبت كرده اى ، افتادى، از خداوند برايش طلب آمرزش كنى» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :كفّاره غيبت ، اين است كه براى شخصى كه از او غيبت كرده اى ، طلب آمرزش كنى.

ه_ شخصِ در حال مرگ و مُردهمسند ابن حنبل_ به نقل از ابوسعيد خُدرى _: زمانى كه پيامبر خدا [به مدينه ]آمد ، هرگاه كسى از ما مرگش فرا مى رسيد ، به اطّلاع ايشان مى رسانديم و ايشان ، پيش از اين كه آن شخص از دنيا برود، مى آمد و بر بالين او حاضر مى شد و برايش طلب آمرزش مى كرد و منتظر مى ماند تا از دنيا برود. امّا اين كار ، گاه پيامبر صلى الله عليه و آله را مدّتى طولانى نگه مى داشت و ايشان ، به زحمت مى افتاد. لذا به خاطر رعايت حال پيامبر صلى الله عليه و آله گفتيم كه بهتر است به ايشان اطّلاع ندهيم تا زمانى كه محتضر از دنيا برود. بنا بر اين، طرف كه از دنيا مى رفت ، آن را به اطّلاع ايشان مى رسانديم و پيامبر صلى الله عليه و آله به نزد خانواده او مى آمد و براى درگذشته ، طلب آمرزش مى كرد و بر او نماز مى خواند. سپس اگر صلاح مى ديد كه در تشييع او شركت كند ، منتظر تشييعش مى ماند ؛ و گرنه مى رفت. مدّتى هم بر اين روال گذشت . سپس گفتيم كه بهتر است براى رعايت حال پيامبر خدا، ما مُرده هايمان را به خانه پيامبر ببريم و ايشان را به خانه شخص مُرده نكشانيم و باعث زحمت پيامبر خدا نشويم. اين كار را كرديم و از آن پس ، چنين مرسوم شد.

.

ص: 190

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَا المَيِّتُ في قَبرِهِ إلّا يُشبِهُ الغَريقَ المُتَهَوِّبَ (1) ، يَنتَظِرُ دَعوَةً مِن أبٍ أو اُمٍّ أو وَلَدٍ أو صَديقٍ ثِقَةٍ ، فَإِذا لَحِقَتهُ كانَت أحَبَّ إلَيهِ مِنَ الدُّنيا وما فيها . وإنَّ اللّهَ عز و جل لَيُدخِلُ عَلى أهلِ القُبورِ مِن دُعاءِ أهلِ الوُدِّ أمثالَ الجِبالِ ، وإنَّ هَدِيَّةَ الأَحياءِ لِلأَمواتِ الاِستِغفارُ لَهُم ، وَالصَّدَقَةُ عَنهُم . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ أوَّلَ ما يُبَشَّرُ بِهِ المُؤمِنُ أن يُقالَ لَهُ : قَدِمتَ خَيرَ مَقدَمٍ ، قَد غَفَرَ اللّهُ لِمَن شَيَّعَكَ ، وَاستَجابَ لِمَنِ استَغفَرَ لَكَ ، وقَبِلَ مِمَّن شَهِدَ لَكَ . (3)

سنن أبي داوود عن عثمان بن عفّان :كانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله إذا فَرَغَ مِن دَفنِ المَيِّتِ ، وَقَفَ عَلَيهِ فَقالَ : اِستَغفِروا لِأَخيكُم وسَلوا لَهُ بِالتَّثبيتِ ؛ فَإِنَّهُ الآنَ يُسأَلُ . (4)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما صَلّى ثَلاثَةُ صُفوفٍ مِنَ المُسلِمينَ عَلى رَجُلٍ مُسلِمٍ ، يَستَغفِرونَ لَهُ ، إلّا أوجَبَ (5) . (6)

عنه صلى الله عليه و آله_ إنَّهُ كانَ يَخرُجُ إلَى البَقيعِ لَيلاً ، فَيَقولُ _: السَّلامُ عَلَيكُم دارَ قَومٍ مُؤمِنينَ ! وآتاكُم ما توعَدونَ غَدا مُؤَجَّلونَ ، وإنّا إن شاءَ اللّهُ بِكُم لاحِقونَ ، اللّهُمَّ اغفِر لِأَهلِ بَقيعِ الغَرقَدِ . (7)

.


1- .الهوبُ : البُعد . ويُقال : تركته في هوبٍ دابرٍ ، أي : بحيث لا يُدرى أين هو (تاج العروس : ج 2 ص 498 «هوب») .
2- .الفردوس : ج 4 ص 103 ح 6323 عن ابن عبّاس ، كنز العمّال : ج 15 ص 694 ح 42783 .
3- .فلاح السائل : ص 169 ح 81 ، بحار الأنوار : ج 82 ص 51 ح 41 ؛ المصنّف لابن أبي شيبة : ج 8 ص 361 ح 313 عن الطيّب المبارك نحوه ، كنز العمّال : ج 15 ص 596 ح 42355 .
4- .سنن أبي داوود : ج 3 ص 215 ح 3221 ، السنن الكبرى : ج 4 ص 93 ح 7064 ، تفسير ابن كثير : ج 4 ص 135 ، كنز العمّال : ج 7 ص 158 ح 18514 .
5- .يقال : أوجَبَ الرَّجُلُ إذا فَعَلَ فعلاً وجبت له به الجنّة أو النار (النهاية : ج 5 ص 153 «وجب») .
6- .السنن الكبرى : ج 4 ص 48 ح 6905 ، تاريخ دمشق : ج 56 ص 511 ح 11896 كلاهما عن مالك بن هبيرة ، كنز العمّال : ج 15 ص 588 ح 42308 وراجع مسند أبي يعلى : ج 6 ص 206 ح 6796 .
7- .صحيح مسلم : ج 2 ص 669 ح 102 ، سنن النسائي : ج 4 ص 94 ، صحيح ابن حبّان : ج 7 ص 444 ح 3172 كلاهما نحوه ، السنن الكبرى : ج 4 ص 132 ح 7210 كلّها عن عائشة ، كنز العمّال : ج 15 ص 648 ح 42562 .

ص: 191

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مُرده در گور خود ، به سانِ شخص غرق شده و دور افتاده است. چشم به راه دعايى از جانب پدر يا مادر يا فرزند يا يك دوست صميمى است . هرگاه چنين دعايى به او برسد ، برايش از دنيا و آنچه در دنياست ، دوست داشتنى تر است. خداوند عز و جل، بر اثر دعاى عزيزان و دوستان، [بخشش ها و ثواب هايى] به اندازه كوه ها بر اهل قبور وارد مى كند، و هديه زندگان به مُردگان ، آمرزش خواهى براى آنان و صدقه دادن از جانب ايشان است.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نخستين بشارتى كه به مؤمن داده مى شود ، اين است كه به او گفته مى شود: «خوش آمدى! خداوند ، تشييع كنندگان تو را آمرزيد و دعاى كسانى را كه برايت طلب آمرزش كردند ، مستجاب فرمود و شهادت كسانى را كه برايت شهادت دادند ، پذيرفت» .

سنن أبى داوود_ به نقل از عثمان بن عفّان _: پيامبر صلى الله عليه و آله هرگاه از خاك سپارى ميّت آسوده مى شد، بر قبر او مى ايستاد و مى فرمود: «براى برادرتان ، طلب آمرزش كنيد و [از خدا] برايش پايدارى بخواهيد؛ زيرا هم اكنون ، از او سؤال مى شود» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بر هيچ مرد مسلمانى ، سه رديف از مسلمانان نماز نخواندند و برايش آمرزش نطلبيدند ، مگر آن كه مستوجب آمرزش شد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ شبانه به [قبرستان] بقيع مى رفت و مى فرمود _: درود بر شما ، اى خانه مردمانى مؤمن! آنچه به شما وعده داده شده است ، فرداى قيامت به شما داده خواهد شد، و ما نيز، به خواست خدا، به شما خواهيم پيوست. بار خدايا! اهل بقيع غَرقد را بيامرز.

.

ص: 192

الإمام عليّ عليه السلام_ وقَد مَرَّ بِبَعضِ القُبورِ عِندَ مُنصَرَفِهِ مِن صِفّينَ _: السَّلامُ عَلَيكُم يا أهلَ الدِّيارِ مِنَ المُؤمِنينَ وَالمُسلِمينَ ، أنتُم لَنا سَلَفٌ فارِطٌ (1) ، ونَحنُ لَكُم تَبَعٌ عَمّا قَليلٍ لاحِقٌ . اللّهُمَّ اغفِر لَنا ولَهُم ، وتَجاوَز بِعَفوِكَ عَنّا وعَنهُم . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ المَيِّتَ لَيَفرَحُ بِالتَّرَحُّمِ عَلَيهِ ، وَالاِستِغفارِ لَهُ ، كَما يَفرَحُ الحَيُّ بِالهَدِيَّةِ تُهدى إلَيهِ . (3)

8 / 2مَن لا يَنبَغِي الاِستِغفارُ لَهُأ _ المُشرِكُ وَالكافِرُالكتاب«مَا كَانَ لِلنَّبِىِّ وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَن يَسْتَغْفِرُواْ لِلْمُشْرِكِينَ وَلَوْ كَانُواْ أُوْلِى قُرْبَى مِن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحَ_بُ الْجَحِيمِ * وَ مَا كَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَ هِيمَ لِأَبِيهِ إِلَا عَن مَّوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِّلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْرَ هِيمَ لَأَوَّ هٌ حَلِيمٌ» . (4)

.


1- .يُقال : فَرَطَ يفرُط فهو فارِطٌ ، إذا تقدّم وسبق القوم (النهاية : ج 3 ص 434 «فرط») .
2- .المعجم الكبير : ج 4 ص 56 ح 3618 ، اُسد الغابة : ج 2 ص 149 كلاهما عن زيد بن وهب ، شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 256 ح 14 ؛ وقعة صفّين : ص 531 عن عبد الرحمن بن جندب ، بحار الأنوار : ج 82 ص 179 ح 24 .
3- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 183 ح 544 عن عمر بن يزيد ، عوالي اللآلي : ج 2 ص 53 ح 142 ، بحار الأنوار : ج 82 ص 62 ح 1 .
4- .التوبة : 113 و 114 .

ص: 193

8 / 2 كسانى كه نبايد برايشان آمرزش خواست
الف - مشرك و كافر

امام على عليه السلام_ در گذر از گورستانى به هنگام بازگشت از حنين فرمود _: درود بر شما ، اى مؤمنان و اى مسلمانانى كه در اين خانه ها خفته ايد! شما پيش گام و پيشرو ما هستيد و ما نيز به زودى ، در پى شما به شما خواهيم پيوست. بار خدايا! ما و ايشان را بيامرز و با بخشايش خود ، از ما و ايشان درگذر.

امام صادق عليه السلام :ميّت ، از طلب رحمت و آمرزش براى او خوش حال مى شود ، همچنان كه زنده ، از دريافت هديه خوش حال مى گردد .

8 / 2كسانى كه نبايد برايشان آمرزش خواستالف - مشرك و كافرقرآن«بر پيامبر و كسانى كه ايمان آورده اند ، سزاوار نيست براى مشركان _ پس از آن كه برايشان آشكار گرديد كه آنان اهل دوزخ اند _ ، طلب آمرزش كنند ، هر چند خويشاوند [آنان ]باشند. و طلب آمرزش ابراهيم براى پدرش ، جز براى وعده اى كه به او داده بود، نبود؛ ولى هنگامى كه براى او روشن شد كه وى ، دشمن خداست، از او بيزارى جست. راستى كه ابراهيم ، دلسوزى بردبار بود» .

.

ص: 194

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :اُوحِيَ إلَيَّ كَلِماتٌ فَدَخَلنَ في اُذُني ، ووَقَرنَ في قَلبي : اُمِرتُ ألّا أستَغفِرَ لِمَن ماتَ مُشرِكا ، ومَن أعطى فَضلَ مالِهِ فَهُوَ خَيرٌ لَهُ ، ومَن أمسَكَ فَهُوَ شَرٌّ لَهُ ، ولا يَلومُ اللّهُ عَلى كَفافٍ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :سَمِعتُ رَجُلاً يَستَغفِرُ لِأَبَوَيهِ وهُما مُشرِكانِ ، فَقُلتُ لَهُ : أتَستَغفِرُ لِأَبَوَيكَ وهُما مُشرِكانِ ؟ فَقالَ : أوَ لَيسَ استَغفَرَ إبراهيمُ لِأَبيهِ ؟ وهُوَ مُشرِكٌ ، فَذَكَرتُ ذلِكَ لِلنَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ، فَنَزَلَت : «مَا كَانَ لِلنَّبِىِّ وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَن يَسْتَغْفِرُواْ لِلْمُشْرِكِينَ» (2) . (3)

تفسير العيّاشي عن أبي إسحاق الهمداني ، عن رجل :صَلّى رَجُلٌ إلى جَنبي فَاستَغفَرَ لِأَبَوَيهِ _ وكانا ماتا فِي الجاهِلِيَّةِ ، فَقُلتُ : تَستَغفِرُ لِأَبَوَيكَ وقَد ماتا فِي الجاهِلِيَّةِ ؟ فَقالَ : قَدِ استَغفَرَ إبراهيمُ لِأَبيهِ ! فَلَم أدرِ ما أرُدُّ عَلَيهِ . فَذَكَرتُ ذلِكَ لِلنَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ، فَأَنزَلَ اللّهُ «وَ مَا كَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَ هِيمَ لِأَبِيهِ إِلَا عَن مَّوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِّلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ» (4) ، قالَ : لَمّا ماتَ تَبَيَّنَ أنَّهُ عَدُوٌّ للّهِِ ، فَلَم يَستَغفِر لَهُ . (5)

تفسير العيّاشي عن إبراهيم بن أبي البلاد ، عن بعض أصحابه :قالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : ما يَقولُ النّاسُ في قَولِ اللّهِ : «وَ مَا كَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَ هِيمَ لِأَبِيهِ إِلَا عَن مَّوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِيَّاهُ» ؟ قُلتُ : يَقولونَ : إنَّ إبراهيمَ وَعَدَ أباهُ لِيَستَغفِرَ لَهُ . قالَ : لَيسَ هُوَ هكَذا ، إنَّ إبراهيمَ وَعَدَهُ أن يُسلِمَ فَاستَغفَرَ لَهُ ، «فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِّلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ» . (6)

.


1- .تفسير الطبري : ج 7 الجزء 11 ص 43 ، تفسير ابن كثير : ج 4 ص 161 كلاهما عن قتادة ، كنز العمّال : ج 6 ص 383 ح 16165 .
2- .التوبة : 113 .
3- .سنن الترمذي : ج 5 ص 281 ح 3101 ، سنن النسائي : ج 4 ص 91 وفيه «ما كان استغفار إبراهيم...» بدل «ما كان للنبيّ والذين ...» ، مسند ابن حنبل : ج 1 ص 276 ح 1085 و ص 212 ح 771 نحوه ، المستدرك على الصحيحين : ج 2 ص 365 ح 3289 كلّها عن أبي الخليل ، كنز العمّال : ج 2 ص 421 ح 4399 .
4- .التوبة : 114 .
5- .تفسير العيّاشي : ج 2 ص 114 ح 148 ، بحار الأنوار : ج 75 ص 390 ح 9 .
6- .تفسير العيّاشي : ج 2 ص 114 ح 146 ، بحار الأنوار : ج 11 ص 88 ح 14 .

ص: 195

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :چند سخن به من وحى شد كه از گوشم گذشتند و در دلم نشستند: فرمان يافتم تا براى آن كه مشرك مى ميرد ، آمرزش نخواهم، و [ديگر آن كه:] هر كس فزونىِ دارايى خويش را ببخشد ، اين به سود اوست، و هر كس نگه دارد ، اين به زيان اوست، و خدا براى اندازه كفايت ، سرزنش نمى كند.

امام على عليه السلام :شنيدم كه مردى براى پدر و مادر مشركش آمرزش مى طلبد . به او گفتم : براى پدر و مادرِ مشرك خود ، آمرزش مى خواهى؟ گفت: مگر نه اين است كه ابراهيم عليه السلام براى پدرش آمرزش طلبيد ، در حالى كه او مشرك بود؟ من ، اين موضوع را به پيامبر صلى الله عليه و آله گفتم . پس اين آيه نازل شد: «بر پيامبر و كسانى كه ايمان آورده اند ، سزاوار نيست كه براى مشركان ، آمرزش بخواهند» .

تفسير العيّاشى_ به نقل از ابو اسحاق هَمْدانى ، از مردى _: مردى در كنار من نماز مى خواند. او براى پدر و مادرش _ كه در جاهليت مُرده بودند _ طلب آمرزش كرد. گفتم: براى پدر و مادرت كه در جاهليت مُرده اند ، آمرزش مى خواهى؟ گفت: ابراهيم عليه السلام [هم] براى پدرش آمرزش خواست . من ندانستم چه جوابى به او دهم . اين را براى پيامبر صلى الله عليه و آله گفتم . پس خداوند ، اين آيه را فرو فرستاد: «و طلب آمرزش ابراهيم براى پدرش ، جز براى وعده اى كه به او داده بود، نبود ؛ ولى وقتى برايش روشن شد او دشمن خداست ، از وى بيزارى جست» . [امام عليه السلام ] فرمود: «يعنى وقتى مُرد ، روشن شد كه او دشمن خداست و ديگر ، برايش آمرزش نخواست» .

تفسير العيّاشى_ به نقل از ابراهيم بن ابى البلاد، از يكى از يارانش _: امام صادق عليه السلام فرمود: «مردم ، در باره اين سخن خداوند: «و طلب آمرزش ابراهيم براى پدرش ، جز براى وعده اى كه به او داده بود، نبود» ، چه مى گويند؟». گفت : مى گويند كه ابراهيم عليه السلام به پدرش وعده داده بود كه برايش طلب آمرزش كند. امام عليه السلام فرمود: «چنين نيست؛ بلكه ابراهيم عليه السلام به او وعده داد كه [اگر] مسلمان (موحّد) شود ، برايش طلب آمرزش كند ؛ «ولى چون برايش معلوم شد او دشمن خداست ، از وى بيزارى جست...» » .

.

ص: 196

قرب الإسناد عن عليّ بن جعفر عن أخيه الإمام الكاظم عليه السلام ، قال :سَأَلتُهُ عَن رَجُلٍ مُسلِمٍ وأبَواهُ كافِرانِ ، هَل يَصلُحُ أن يَستَغفِرَ لَهُما فِي الصَّلاةِ ؟ قالَ : إن كانَ فارَقَهُما وهُوَ صَغيرٌ لا يَدري أسلَما أم لا ؟ فَلا بَأسَ ، وإن عَرَفَ كُفرَهُما فَلا يَستَغفِر لَهُما ، وإن لَم يَعرِف فَليَدعُ لَهُما . (1)

ب _ المُنافِقُالكتاب« وَ إِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْاْ يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْاْ رُءُوسَهُمْ وَ رَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَ هُم مُّسْتَكْبِرُونَ * سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِى الْقَوْمَ الْفَ_سِقِينَ» . (2)

«اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لَا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِن تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ذَ لِكَ بِأَنَّهُمْ كَفَرُواْ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِى الْقَوْمَ الْفَ_سِقِينَ» . (3)

الحديثالإمام الرضا عليه السلام :إنَّ اللّهَ تَعالى قالَ لِمُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله : «إِن تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ» فَاستَغفَرَ لَهُم مِئَةَ مَرَّةٍ لِيَغفِرَ لَهُم ، فَأَنزَلَ اللّهُ : «سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ» ، وقالَ : «وَلَا تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِّنْهُم مَّاتَ أَبَدًا وَلَا تَقُمْ عَلَى قَبْرِهِ» (4) ، فَلَم يَستَغفِر لَهُم بَعدَ ذلِكَ ، ولَم يَقُم عَلى قَبرِ أحَدٍ مِنهُم . (5)

.


1- .قرب الإسناد : ص 286 ح 1131 ، بحار الأنوار : ج 74 ص 67 ح 38 .
2- .المنافقون : 5 و 6 .
3- .التوبة : 80 .
4- .التوبة : 84 .
5- .تفسير العيّاشي : ج 2 ص 100 ح 92 عن العبّاس بن هلال ، بحار الأنوار : ج 75 ص 390 ح 8 .

ص: 197

ب _ منافق

قرب الإسناد_ به نقل از على بن جعفر، برادر امام كاظم عليه السلام _: از امام كاظم عليه السلام در باره مرد مسلمانى كه پدر و مادرش كافرند، پرسيدم و گفتم: آيا درست است كه او در نماز ، براى آنها طلب آمرزش كند؟ فرمود: «اگر در كودكى آنها را از دست داده است و نمى داند كه اسلام آورده بودند يا نه، عيبى ندارد، و اگر مى داند كافر بوده اند ، برايشان طلب آمرزش نكند، ولى اگر نمى داند، برايشان دعا كند» .

ب _ منافققرآن«و هرگاه به ايشان گفته شود كه بياييد تا پيامبر خدا ، براى شما آمرزش خواهى كند، سرهاى خود را بر مى گردانند و آنان را مى بينى كه تكبّركنان ، روى بر مى تابند. براى آنان ، يكسان است: چه برايشان ، آمرزش بخواهى و چه برايشان آمرزش نخواهى . خدا ، هرگز بر ايشان نخواهد بخشود . خدا ، گروه فاسقان را راه نمايى نمى كند» .

«برايشان آمرزش بخواهى يا برايشان آمرزش نخواهى [فرقى نمى كند] . اگر هفتاد بار هم برايشان آمرزش بخواهى، خداوند ، هرگز آنان را نمى آمرزد . اين ، بدان سبب است كه به خدا و پيامبر او كافر شدند ، و خدا ، گروه فاسقان را هدايت نمى كند» .

حديثامام رضا عليه السلام :خداوند متعال به محمّد صلى الله عليه و آله فرمود: «اگر هفتاد بار هم برايشان آمرزش بخواهى ، خداوند، هرگز آنان را نخواهد آمرزيد» . پس پيامبر صلى الله عليه و آله صد مرتبه برايشان طلب آمرزش كرد تا [خداوند] ايشان را بيامرزد ؛ ولى خدا اين آيه را فرو فرستاد: «براى آنان ، يكسان است . چه برايشان ، آمرزش بخواهى و چه برايشان آمرزش نخواهى، خداوند، هرگز آنان را نمى آمرزد» و فرمود: «و بر هر يك از آنان كه بميرد ، هرگز نماز مخوان، و بر سرِ قبرش نَايست» . از آن پس، پيامبر صلى الله عليه و آله برايشان طلب آمرزش نكرد و بر سرِ قبر هيچ يك از آنان هم نايستاد.

.

ص: 198

8 / 3مَن يَنبَغي طَلَبُ الاِستِغفارِ مِنهُأ _ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آلهالكتاب«وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّ_لَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللَّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا» . (1)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ لِحَرمَلَةَ بنِ زَيدٍ وقَد عَرَضَ عَلَى النَّبِيِّ أن يَدُلَّهُ عَلَى المُنافِقينَ مِن قَومِهِ _: لا ، مَن جاءَنا كَما جِئتَنَا استَغفَرنا لَهُ كَمَا استَغفَرنا لَكَ ، ومَن أصَرَّ عَلى ذَنبِهِ فَاللّهُ أولى بِهِ ، ولا تَخرِق عَلى أحَدٍ سِترا . (2)

كنز العمّال عن يزيد بن الأسود :إنَّ أحَدَ الرَّجُلَينِ اللَّذَينِ صَلَّيا في رِحالِهِما قالَ لِلنَّبِيِّ صلى الله عليه و آله : يا رَسولَ اللّهِ ، استَغفِرِ اللّهَ لي . قالَ صلى الله عليه و آله : غَفَرَ اللّهُ لَكَ ! قالَ : وأخَذَ بِيَدِهِ فَوَضَعَها في صَدري ، فَوَجَدتُ بَردَها في ظَهري ، قالَ : ما شَمَمتُ ريحا قَطُّ أطيَبَ مِن يَدِهِ ، ولَقَد كانَت أبرَدَ مِنَ الثَّلجِ . (3)

.


1- .النساء : 64 .
2- .المعجم الكبير : ج 4 ص 6 ح 3475 ، اُسد الغابة : ج 1 ص 715 كلاهما عن ابن عمر ، تفسير ابن كثير : ج 4 ص 143 ، تاريخ دمشق : ج 67 ص 23 ح 13481 و ص 97 ح 13511 والثلاثة الأخيرة عن أبي الدرداء نحوه ، كنز العمّال : ج 4 ص 246 ح 10372 .
3- .كنز العمّال : ج 12 ص 381 ح 35403 نقلاً عن بقي بن مخلد .

ص: 199

8 / 3 كسانى كه بايد از آنان ، درخواست آمرزش خواهى كرد
الف _ پيامبر صلى الله عليه و آله

8 / 3كسانى كه بايد از آنان ، درخواست آمرزش خواهى كردالف _ پيامبر صلى الله عليه و آلهقرآن«و اگر زمانى كه به خويشتن ستم كردند ، نزد تو مى آمدند و از خدا ، طلب آمرزش مى كردند و پيامبر هم برايشان طلب آمرزش مى كرد، بى گمان ، خدا را توبه پذيرى مهربان مى يافتند» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ به حرملة بن يزيد كه به پيامبر صلى الله عليه و آله پيشنهاد كرد منافقانِ قومش را به ايشان معرّفى كند _: نه . هر كس، همچنان كه تو نزد ما آمدى ، نزد ما بيايد، همان گونه كه براى تو طلب آمرزش كردم ، براى او نيز طلب آمرزش مى كنيم، و هر كس بر گناه خويش ، پاى فشارد ، خدا خود، بهتر مى داند با او چه كند، و تو نسبت به هيچ كس ، پرده درى مكن.

كنز العمّال_ به نقل از يزيد بن اَسوَد _: يكى از آن دو مردى كه در خانه اش نماز خوانده بود، (1) به پيامبر صلى الله عليه و آله گفت: اى پيامبر خدا! برايم از خداوند ، آمرزش بخواه. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «خدا تو را بيامرزد!». سپس ، دستش را بر سينه ام نهاد و خُنَكى آن را در پشتم احساس كردم. هرگز بويى خوش تر از بوى دست ايشان ، استشمام نكرده بودم، و دستش خُنَك تر از يخ بود.

.


1- .در نماز جماعت حاضر نشده بود.

ص: 200

راجع : نهج الدعاء : (الفصل الرابع / الباب الرابع : من دعا له النبيّ صلى الله عليه و آله ) .

ب _ الأَبُالكتاب«قَالُواْ يَ_أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَ_طِ_ئينَ * قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّى إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» . (1)

الحديثعلل الشرائع عن إسماعيل بن الفضل الهاشمي :قُلتُ لِجَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ عليه السلام : أخبِرني عَن يَعقوبَ عليه السلام لَمّا قالَ لَهُ بَنوهُ : «يَ_أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَ_طِ_ئينَ * قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّى» فَأَخَّرَ الاِستِغفارَ لَهُم ! ويوسُفَ عليه السلام لَمّا قالوا لَهُ : «تَاللَّهِ لَقَدْ ءَاثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنَا وَإِن كُنَّا لَخَ_طِ_ئينَ * قَالَ لَا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّ حِمِينَ» (2) ! قالَ : لِأَنَّ قَلبَ الشّابِّ أرَقُّ مِن قَلبِ الشَّيخِ ، وكانَت جِنايَةُ وُلدِ يَعقوبَ عَلى يوسُفَ ، وجِنايَتُهُم عَلى يَعقوبَ إنَّما كانَت بِجِنايَتِهِم عَلى يوسُفَ ، فَبادَرَ يوسُفُ إلَى العَفوِ عَن حَقِّهِ ، وأخَّرَ يَعقوبُ العَفوَ لِأَنَّ عَفوَهُ إنَّما كانَ عَن حَقِّ غَيرِهِ ، فَأَخَّرَهُم إلَى السَّحَرِ لَيلَةَ الجُمُعَةِ . (3)

.


1- .يوسف : 97 و 98 .
2- .يوسف : 91 و 92 .
3- .علل الشرائع : ص 54 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 12 ص 280 ح 57 .

ص: 201

ب _ پدر

ر . ك : نهج الدعاء : (فصل چهارم / باب چهارم : كسانى كه پيامبر صلى الله عليه و آله برايشان دعا كرد) .

ب _ پدرقرآن«[برادران يوسف] گفتند: «اى پدر! براى گناهان ما آمرزش بخواه كه ما خطاكار بوديم». [يعقوب] گفت: «به زودى ، از پروردگارم براى شما آمرزش مى خواهم ، كه او آمرزگار و مهربان است» .

حديثعلل الشرائع_ به نقل از اسماعيل بن فضل هاشمى _: به امام صادق عليه السلام گفتم: بفرما كه چرا وقتى پسران يعقوب عليه السلام به او گفتند: «اى پدر! براى گناهان ما آمرزش بخواه ، كه ما خطاكار بوديم، [يعقوب ]گفت: به زودى ، از پروردگارم براى شما آمرزش خواهم خواست» و آمرزش خواهى براى آنان را به تأخير افكند؛ ولى يوسف عليه السلام وقتى برادرانش به او گفتند: «به خدا سوگند كه خدا ، تو را بر ما برترى داده است و ما خطاكار بوديم ، گفت: امروز ، بر شما سرزنشى نيست . خدا ، شما را مى آمرزد و او مهربان ترينِ مهربانان است» ؟ فرمود: «چون دل جوان ، نازك تر از دل پيران است، و [ثانيا] جنايت فرزندان يعقوب عليه السلام [در اصل] بر يوسف عليه السلام بود و جنايتشان به يعقوب عليه السلام از آن رو بود كه به يوسف عليه السلام جنايت كردند. بنا بر اين، يوسف عليه السلام بى درنگ ، از حقّ خود گذشت كرد؛ ولى يعقوب عليه السلام بخشودن را به تأخير افكند ، چون بخشودن او، در حقيقت، گذشت كردن از حقّ غير خود بود. لذا [آمرزش خواهى براى] آنان را تا سحر گاه شب جمعه به تأخير افكند.

.

ص: 202

ج _ المُؤمِنُ التَّقِيُّ الخَفِيُّالإمام عليّ عليه السلام_ في وَصفِ المُؤمِنينَ _: المُؤمِنونَ هُمُ الَّذينَ عَرَفوا ما أمامَهُم ، فَذَبَلَت شِفاهُم ، وغَشِيَت عُيونُهُم ، وشَحَبَت ألوانُهُم ، حَتّى عُرِفَت في وُجوهِهِم غَبرَةُ الخاشِعينَ . فَهُم عِبادُ اللّهِ الَّذينَ مَشَوا عَلَى الأَرضِ هَونا ، وَاتَّخَذوها بِساطا ، وتُرابَها فِراشا ، فَرَفَضُوا الدُّنيا ، وأقبَلوا عَلَى الآخِرَةِ ، عَلى مِنهاجِ المَسيحِ بنِ مَريَمَ ، إن شَهِدوا لَم يُعرَفوا ، وإن غابوا لَم يُفتَقَدوا ، وإن مَرِضوا لَم يُعادوا ، صُوّامُ الهَواجِرِ (1) ، قُوّامُ الدَّياجِرِ (2) يَضمَحِلُّ عِندَهم كُلُّ فِتنَةٍ ، ويَنجَلي عَنهُم كُلُّ شُبهَةٍ ، اُولئِكَ أصحابي ، فَاطلُبوهُم في أطرافِ الأَرَضينَ ، فَإِن لَقيتُم مِنهُم أحَدا فَاسأَلوهُ أن يَستَغفِرَ لَكُم . (3)

د _ الحاجُّرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا لَقيتَ الحاجَّ فَسَلِّم عَلَيهِ ، وصافِحهُ ، ومُرهُ أن يَستَغفِرَ لَكَ قَبلَ أن يَدخُلَ بَيتَهُ ؛ فَإِنَّهُ مَغفورٌ لَهُ . (4)

الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ اللّهَ عز و جل لَيَغفِرُ لِلحاجِّ ولِأَهلِ بَيتِ الحاجِّ ، ولِعَشيرَةِ الحاجِّ ، ولِمَن يَستَغفِرُ لَهُ الحاجُّ ، بَقِيَّةَ ذِيالحِجَّةِ ، وَالمُحَرَّمِ ، وصَفَرٍ ، وشَهرِ رَبيعِ الأَوَّلِ ، وعَشرٍ مِن رَبيعِ الآخَرِ . (5)

.


1- .الهاجرة : هي نصف النهار ، وإنّما تكون في القيظ ، وهي قبل الظهر بقليل أو بعدها بقليل (لسان العرب : ج 5 ص 255 «هجر») .
2- .الديجور : الظلام ، ووصفوا به الليل فقالوا : ليل ديجور ، ويقال : أقبل الليل بدياجره (تاج العروس : ج 6 ص 394 «دجر») .
3- .بحار الأنوار : ج 78 ص 25 ح 90 نقلاً عن مطالب السؤول : ص 53 .
4- .مسند ابن حنبل : ج 2 ص 351 ح 5371 و ص 482 ح 6120 كلاهما عن ابن عمر ، كنز العمّال : ج 5 ص 10 ح 11823 .
5- .ثواب الأعمال : ص 70 ح 1 عن السكوني ، بحار الأنوار : ج 99 ص 21 ح 81 .

ص: 203

ج _ مؤمن پرهيزگار گم نام
د _ حاجى

ج _ مؤمن پرهيزگار گم نامامام على عليه السلام_ در توصيف مؤمنان _: مؤمنان ، آنان اند كه آنچه را ، [از زندگى اُخروى ]فرا پيش آنهاست ، شناختند و در نتيجه، لبانشان [از كثرت روزه دارى ]خشكيد و چشمانشان [از شدّت گريه] سفيد شد و رنگ رخسارشان پريد، آن سان كه گرد و غبار خاكساران ، بر چهره هايشان پيداست. آنان ، همان بندگان خدايند كه در زمين ، آرام [و بى تكبّر] راه مى روند، آن را فرش خود ساخته اند و خاكش را بستر خويش. دنيا را فرو نهاده اند و به آخرت ، رو آورده اند، به شيوه مسيح پسر مريم عليه السلام . اگر [در جمع ]حاضر باشند ، شناخته نمى شوند، و اگر غايب باشند ، كسى جوياى آنان نمى شود ، و اگر بيمار شوند ، كسى به عيادتشان نمى رود. روزهاى داغ را به روزه دارى مى گذرانند و شب هاى تار را به عبادت. فتنه ها در برابر آنان ، از هم فرو مى پاشد، و شُبهات ، از آنان بركنار مى مانَد. اينان اند ياران من! ايشان را در گوشه و كنار جهان بجوييد، و اگر يكى از ايشان را ديدار كرديد ، از او بخواهيد كه برايتان ، طلب آمرزش كند.

د _ حاجىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هرگاه به حاجى [هنگام آمدن از حج] برخوردى ، بر او سلام كن و با او دست بده و از وى بخواه تا پيش از آن كه به خانه اش وارد شود ، برايت طلب آمرزش كند؛ زيرا او آمرزيده است.

امام صادق عليه السلام :خداوند عز و جل حاجى و خانواده حاجى و عشيره حاجى و كسى را كه حاجى برايش طلب آمرزش كند، در بقيه ماه ذى حجّه و محرّم و صفر و ربيع اوّل و ده روز از ربيع ثانى ، مورد آمرزش قرار مى دهد.

.

ص: 204

8 / 4مَن يَستَغفِرُ لَهُ النَّبِيُّ وأهلُ بَيتِهِأ _ المُسلِمونَالكتاب«فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِى الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ» . (1)

«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِذَا كَانُواْ مَعَهُ عَلَى أَمْرٍ جَامِعٍ لَّمْ يَذْهَبُواْ حَتَّى يَسْتَ_ئذِنُوهُ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَ_ئذِنُونَكَ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ فَإِذَا اسْتَ_ئذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَن لِّمَن شِئْتَ مِنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ» . (2)

«يَ_أَيُّهَا النَّبِىُّ إِذَا جَاءَكَ الْمُؤْمِنَ_تُ يُبَايِعْنَكَ عَلَى أَن لَا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْ_ئا وَ لَا يَسْرِقْنَ وَ لَا يَزْنِينَ وَ لَا يَقْتُلْنَ أَوْلَ_دَهُنَّ وَ لَا يَأْتِينَ بِبُهْتَ_نٍ يَفْتَرِينَهُ بَيْنَ أَيْدِيهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ وَلَا يَعْصِينَكَ فِى مَعْرُوفٍ فَبَايِعْهُنَّ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ» . (3)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ مِن خُطبَةٍ لَهُ _: أستَغفِرُ اللّهَ تَعالى لي ولَكُم . (4)

.


1- .آل عمران : 159 .
2- .النور : 62 .
3- .الممتحنة : 12 .
4- .الأمالي للمفيد : ص 347 ح 2 ، بشارة المصطفى : ص 65 و ص 111 ، الفضائل : ص 7 كلّها عن جابر الجُعفي عن الإمام الباقر عليه السلام عن جابر بن عبد اللّه الأنصاري ، بحار الأنوار : ج 38 ص 114 ح 51 .

ص: 205

8 / 4 كسانى كه پيامبر و اهل بيت عليهم السلام او برايشان طلب آمرزش كرده اند
الف _ مسلمانان

8 / 4كسانى كه پيامبر و اهل بيت او برايشان طلب آمرزش كرده اندالف _ مسلمانانقرآن«پس به [بركت] رحمتى كه از جانب خدا بود ، تو با آنان نرم خو شدى، و اگر تندخو و سخت دل بودى قطعا از پيرامون تو پراكنده مى شدند. پس ، از آنان درگذر و برايشان ، آمرزش بخواه و در كار[ها] با آنان ، رايزنى كن و چون تصميم گرفتى ، بر خدا توكّل كن كه خدا ، توكّل كنندگان را دوست مى دارد» .

«مؤمنان، در حقيقت، كسانى هستند كه به خدا و پيامبرش ايمان آورده اند و زمانى كه با او بر سر كارى اجتماع مى كنند، تا از وى كسب اجازه نكنند، نمى روند. در حقيقت، كسانى كه از تو كسب اجازه مى كنند ، آنان اند كه به خدا و پيامبرش ايمان آورده اند. پس چون براى برخى كارهايشان از تو اجازه خواستند، به هر كس از آنان كه خواستى ، اجازه ده و برايشان ، آمرزش بخواه ، كه خدا آمرزنده مهربان است» .

«اى پيامبر! چون زنان باايمان ، نزد تو بيايند كه [با اين شرط] با تو بيعت كنند كه چيزى را با خدا شريك نسازند و دزدى نكنند و زِنا نكنند و فرزندان خود را نكُشند، و بچّه هاى حرام زاده اى را كه پس انداخته اند ، با بهتان [و حيله] به شوهر نبندند و در [كار] نيك ، از تو نافرمانى نكنند ، با آنان بيعت كن و از خدا ، برايشان آمرزش بخواه، كه خداوند ، آمرزنده و مهربان است» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ از سخنرانى ايشان _: از خداوند متعال ، براى خودم و براى شما آمرزش مى طلبم.

.

ص: 206

عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ اغفِر لي ولِاُمَّتي ، اللّهُمَّ اغفِر لي ولِاُمَّتي ، أستَغفِرُ اللّهَ لي ولَكُم . (1)

عنه صلى الله عليه و آله_ لِأَصحابِهِ _: حَياتي خَيرٌ لَكُم ، تُحَدِّثونَ ونُحَدِّثُ لَكُم ، ومَماتي خَيرٌ لَكُم ، تُعرَضُ عَلَيَّ أعمالُكُم ، فَإِن رَأَيتُ حَسَنا جَميلاً حَمِدتُ اللّهَ عَلى ذلِكَ ، وإن رَأَيتُ غَيرَ ذلِكَ استَغفَرتُ اللّهَ لَكُم . (2)

الإمام عليّ عليه السلام_ في نِهايَةِ خُطبَةٍ _: أستَغفِرُ اللّهَ لي ولَكُم . (3)

الإمام الهادي عليه السلام_ في آخِرِ خُطبَةٍ لَهُ _: أستَغفِرُ اللّهَ لي ولَكُم ، ولِجَميعِ المُسلِمينَ . (4)

ب _ شيعَةُ الإِمامِ عَلِيٍّ عليه السلامرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ مَثَّلَ لي اُمَّتي فِي الطّينِ ، وعَلَّمَني أسماءَهُم كَما عَلَّمَ آدَمَ الأَسماءَ كُلَّها ، فَمَرَّ بي أصحابُ الرّاياتِ ، فَاستَغفَرتُ لِعَلِيٍّ وشيعَتِهِ . (5)

ج _ المُؤَذِّنُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :الإِمامُ ضامِنٌ ، وَالمُؤَذِّنُ مُؤتَمَنٌ ، اللّهُمَّ أرشِدِ الأَئِمَّةَ ، وَاغفِر لِلمُؤَذِّنينَ. (6)

.


1- .تفسير القمّي : ج 1 ص 291 ، الاختصاص : ص 343 ، بحار الأنوار : ج 21 ص 212 ح 2 ؛ تاريخ دمشق : ج 51 ص 241 ح 10874 عن عقبة بن عامر الجهني ، كنز العمّال : ج 15 ص 930 ح 43595 .
2- .بصائر الدرجات : ص 444 ح 4 عن أبي بصير عن الإمام الباقر عليه السلام و ص 444 ح 3 عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله نحوه ، بحار الأنوار : ج 22 ص 551 ح 7 ؛ الطبقات الكبرى : ج 2 ص 194 عن بكر بن عبد اللّه نحوه ، كنز العمّال : ج 11 ص 407 ح 31903 .
3- .نهج البلاغة : الخطبة 197 ، الخصال : ص 187 ح 257 ، كمال الدين : ص 291 كلاهما عن كميل بن زياد ، التوحيد : ص 34 ح 1 عن الحارث الأعور ، بحار الأنوار : ج 38 ص 94 ح 10 .
4- .الكافي : ج 5 ص 373 ح 6 عن عبد العظيم بن عبد اللّه .
5- .الكافي : ج 1 ص 443 ح 15 عن محمّد الحلبي عن الإمام الصادق عليه السلام ، الأمالي للطوسي : ص 649 ح 1347 ، الأمالي للمفيد : ص 126 ح 4 كلاهما عن جابر بن عبد اللّه الأنصاري و ص 89 ح 5 عن غياث بن إبراهيم عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، فضائل الشيعة : ص 68 ح 27 عن معاوية بن عمّار عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله وكلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 27 ص 135 ح 132 .
6- .سنن أبي داوود : ج 1 ص 143 ح 517 ، سنن الترمذي : ج 1 ص 402 ح 207 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 12 ح 7172 و ص 127 ح 7823 ، السنن الكبرى : ج 1 ص 632 ح 2022 و 2021 كلّها عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 7 ص 589 ح 20391 .

ص: 207

ب _ پيروان امام على عليه السلام
ج _ مؤذّن

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! مرا و امّتم را بيامرز. بار خدايا! مرا و امّتم و را بيامرز. از خداوند ، براى خودم و شما آمرزش مى طلبم.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ به يارانش _: [هم] زندگى من براى شما خير [و بركت ]است، [چون ]با يكديگر، گفتگو مى كنيم [و از سخنان من ، بهره مند مى شويد] و [هم ]مرگ من براى شما خير و [بركت ]است؛ [زيرا ]اعمال شما بر من عرضه مى شود. اگر كردار نيكو و زيبايى ديدم ، خداوند را بر آن ، ستايش مى گويم ، و اگر جز آن ديدم ، برايتان از خدا آمرزش مى طلبم.

امام على عليه السلام_ در پايان سخنرانى اى _: از خداوند براى خودم و شما ، آمرزش مى طلبم.

امام هادى عليه السلام_ در پايان يكى از سخنرانى هايش _: از خداوند ، براى خودم و شما و براى همه مسلمانان ، طلب آمرزش مى كنم.

ب _ پيروان امام على عليه السلامپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند ، امّت مرا در گِل (عالم طينت) برايم مجسّم ساخت و نام هاى ايشان را به من آموخت، همچنان كه به آدم عليه السلام همه نام ها را آموخت. آن گاه ، پرچمداران از برابرم گذشتند و من ، براى على و پيروانش آمرزش خواستم.

ج _ مؤذّنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيش نماز ، ضامن [قرائت] است و مؤذّن ، مورد اعتماد است. بار خدايا! امامان [جماعت ]را راه نمايى فرما و مؤذّنان را بيامرز.

.

ص: 208

د _ الحاجُّرسول اللّه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ اغفِر لِلحاجِّ ، ولِمَنِ استَغفَرَ لَهُ الحاجُّ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَومَ الحُدَيبِيَةِ : «اللّهُمَّ اغفِر لِلمُحَلِّقينَ» مَرَّتَينِ . قيلَ : ولِلمُقَصِّرينَ يا رَسولَ اللّهِ ؟ قالَ : «ولِلمُقَصِّرينَ» . (2)

ه _ زُوّارُ قَبرِ الحُسَينِ عليه السلامالإمام الصادق عليه السلام :إنَّ فاطِمَةَ بِنتَ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله تَحضُرُ لِزُوّارِ قَبرِ ابنِهَا الحُسَينِ عليه السلام ، فَتَستَغفِرُ لَهُم ذُنوبَهُم . (3)

8 / 5مَن يَستَغفِرُ لَهُ المَلائِكَةُأ _ مَن فِي الأَرضِ مِنَ المُؤمِنينَالكتاب«تَكَادُ السَّمَ_وَ تُ يَتَفَطَّرْنَ مِن فَوْقِهِنَّ وَالْمَلَئِكَةُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِمَن فِى الْأَرْضِ أَلَا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» . (4)

«الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيُؤْمِنُونَ بِهِ وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَىْ ءٍ رَّحْمَةً وَ عِلْمًا فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُواْ وَ اتَّبَعُواْ سَبِيلَكَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ» . (5)

.


1- .كنز العمّال : ج 5 ص 139 ح 12383 نقلاً عن ابن زنجويه عن مجاهد .
2- .تهذيب الأحكام : ج 5 ص 243 ح 822 عن حريز ؛ مسند ابن حنبل : ج 2 ص 273 ح 4897 عن ابن عمر و ج 4 ص 41 ح 11149 عن أبي سعيد الخدري ، الطبقات الكبرى : ج 2 ص 104 عن مالك بن ربيعة والثلاثة الأخيرة نحوه ، كنز العمّال : ج 5 ص 237 ح 12739 .
3- .كامل الزيارات : ص 231 ح 343 عن داوود بن كثير ، بحار الأنوار : ج 101 ص 55 ح 14 .
4- .الشورى : 5 .
5- .غافر : 7 .

ص: 209

د _ حاجى
ه_ زائران قبر حسين عليه السلام
8 / 5 كسانى كه فرشتگان ، برايشان آمرزش مى خواهند
الف _ مؤمنان در زمين

د _ حاجىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! حاجى و آن كس را كه حاجى برايش طلب آمرزش كند، بيامرز.

امام صادق عليه السلام :پيامبر خدا ، در روز حديبيه ، دوبار گفت : «بار خدايا! سرْ تراشيدگان را بيامرز» . گفته شد : كوتاه كنندگان مو چه ، اى پيامبر خدا؟ فرمود: «و كوتاه كنندگان مو را [نيز بيامرز]».

ه_ زائران قبر حسين عليه السلامامام صادق عليه السلام :فاطمه دختر محمّد صلى الله عليه و آله نزد زائران قبر فرزندش حسين عليه السلام حاضر مى شود و براى گناهانشان ، طلب آمرزش مى كند.

8 / 5كسانى كه فرشتگان ، برايشان آمرزش مى خواهندالف _ مؤمنان در زمينقرآن«چيزى نمانده كه آسمان ها از فرازشان بشكافند ، در حالى كه فرشتگان خداوند ، كارشان را به پاكى مى ستايند و براى كسانى كه در زمين هستند ، آمرزش مى طلبند. آگاه باش كه خدا ، آمرزگار و مهربان است» .

«كسانى كه عرش [خدا] را حمل مى كنند و آنها كه پيرامون آن اند ، پروردگارشان را به پاكى مى ستايند و به او ايمان دارند و براى كسانى كه ايمان آورده اند ، طلب آمرزش مى كنند . پروردگارا! دست و دانش تو ، بر هر چيزى احاطه دارد . كسانى را كه توبه كرده و راه تو را دنبال كرده اند ، ببخش و آنها را از عذاب آتش ، نگه دار» .

.

ص: 210

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أخبَرَني جَبرَئيلُ عليه السلام عَن رَبّي أنَّهُ قالَ : ما أمَرتُ أحَدا مِن مَلائِكَتي أن يَستَغفِروا لِأَحَدٍ مِن خَلقي ، إلَا استَجَبتُ لَهُم فيهِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :لَقَد صَلَّتِ المَلائِكَةُ عَلَيَّ وعَلى عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ سَبعَ سِنينَ ، وذلِكَ أنَّهُ لَم يُؤمِن بي ذَكَرٌ قَبلَهُ ، وذلِكَ قَولُ اللّهِ : «الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِرَبِّهِمْ» (2) «وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِمَن فِى الْأَرْضِ» (3) . (4)

الإمام عليّ عليه السلام :لَقَد مَكَثَتِ المَلائِكَةُ سِنينَ لا تَستَغفِرُ إلّا لِرَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ولي . وفينا نَزَلَت : «وَالْمَلَئِكَةُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ» «وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ ءَ امَنُواْ رَبَّنَا _ إلى قَولِهِ _ : الْحَكِيمُ» (5) . (6)

.


1- .المحاسن : ج 1 ص 149 ح 214 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 96 ص 253 ح 26 وراجع الكافي : ج 4 ص 64 ح 11 وكتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 76 ح 1778 وفضائل الأشهر الثلاثة : ص 121 ح 123 .
2- .غافر : 7 . ونصّ الآية : «الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيُؤْمِنُونَ بِهِ وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ ...» .
3- .الشورى : 5 . ونصّ الآية : «... وَالْمَلَئِكَةُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِمَن فِى الْأَرْضِ ...» . تعليق : يحتمل أنّ رسول اللّه صلى الله عليه و آله ذكر الآيتين ودمج بينهما لبيان المناسبة ، ويحتمل أيضا أنّه وقع خلط من النساخ ، وهو الأقرب .
4- .المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 16 ، شرح الأخبار : ج 2 ص 409 ح 755 نحوه وكلاهما عن أبي أيّوب الأنصاري ، وراجع الفصول المختارة : ص 262 وكنز الفوائد : ج 1 ص 272 وبحار الأنوار : ج 38 ص 204 ح 1 .
5- .غافر : 7 و 8 واُنظر التعليق المذكور في هامش الحديث السابق .
6- .المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 16 عن زياد بن المنذر عن الإمام الباقر عليه السلام ، تأويل الآيات الظاهرة : ج 2 ص 527 ح 2 عن أبي الجارود عن الإمام الباقر عن آبائه عنه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 38 ص 204 ح 1 .

ص: 211

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :جبرئيل عليه السلام از جانب پروردگارم به من خبر داد كه فرمود: «هيچ يك از فرشتگانم را فرمان ندادم كه براى كسى از آفريدگانم آمرزش بخواهد ، مگر اين كه آمرزش خواهى آنان را در باره او پذيرفتم».

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :فرشتگان ، مدّت هفت سال بر من و بر على بن ابى طالب ، درود فرستادند؛ زيرا او نخستين مردى بود كه به من ، ايمان آورد، و اين است گفته خداوند: «كسانى كه عرش [خدا] را حمل مى كنند و آنها كه پيرامون آن اند ، پروردگارشان را به پاكى مى ستايند» «و براى كسانى كه در زمين اند ، طلب آمرزش مى كنند» .

امام على عليه السلام :فرشتگان ، چند سالى فقط براى پيامبر خدا و من ، طلب آمرزش مى كردند، و اين آيات ، در باره ما نازل شد: «و فرشتگان ، پروردگارشان را به پاكى مى ستايند» «و براى كسانى كه ايمان آورده اند، آمرزش مى طلبند [و مى گويند]: اى پروردگارما!» تا فرموده او «فرزانه» .

.

ص: 212

تفسير القمّي عن حمّاد عن الإمام الصادق عليه السلام :أنَّهُ سُئِلَ : هَلِ المَلائِكَةُ أكثَرُ ، أم بَنو آدَمَ ؟ فَقالَ : وَالَّذي نَفسي بِيَدِهِ ، لَعَدَدُ مَلائِكَةِ اللّهِ فِي السَّماواتِ أكثَرُ مِن عَدَدِ التُّرابِ فِي الأَرضِ ، وما فِي السَّماءِ مَوضِعُ قَدَمٍ إلّا وفيها مَلَكٌ يُسَبِّحُهُ ويُقَدِّسُهُ ، ولا فِي الأَرضِ شَجَرَةٌ ولا مَدَرٌ إلّا وفيها مَلَكٌ مُوَكَّلٌ بِها ، يَأتِي اللّهَ كُلَّ يَومٍ بِعَمَلِها ، وَاللّهُ أعلَمُ بِها . وما مِنهُم أحَدٌ إلّا ويَتَقَرَّبُ كُلَّ يَومٍ إلَى اللّهِ بِوِلايَتِنا أهلَ البَيتِ ، ويَستَغفِرُ لِمُحِبّينا ، ويَلعَنُ أعداءَنا ، ويَسأَلُ اللّهَ أن يُرسِلَ عَلَيهِمُ العَذابَ إرسالاً . (1)

ب _ طالِبُ العِلمِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ طالِبَ العِلمِ تَبسُطُ لَهُ المَلائِكَةُ أجنِحَتَها ، وتَستَغفِرُ لَهُ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن خَرَجَ مِن بَيتِهِ يَطلُبُ عِلما ، شَيَّعَهُ سَبعونَ ألفَ مَلَكٍ يَستَغفِرونَ لَهُ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام :طالِبُ العِلمِ تَستَغفِرُ لَهُ المَلائِكَةُ ، وتَدعو لَهُ (4) فِي السَّماءِ وَالأَرضِ . (5)

ج _ المُؤَذِّنُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ألا وإنَّ المُؤَذِّنَ إذا قالَ : «أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ» صَلّى عَلَيهِ سَبعونَ ألفَ مَلَكٍ ، ويَستَغفِرونَ لَهُ ، وكانَ يَومَ القِيامَةِ في ظِلِّ العَرشِ ، حَتّى يَفرُغَ اللّهُ مِن حِسابِ الخَلائِقِ . (6)

.


1- .تفسير القمّي : ج 2 ص 255 ، تأويل الآيات الظاهرة : ج 2 ص 528 ح 6 ، بحار الأنوار : ج 24 ص 210 ح 7 .
2- .كنز العمّال : ج 10 ص 146 ح 28745 نقلاً عن البزّار عن عائشة .
3- .الأمالي للطوسي : ص 182 ح 306 نقلاً عن أبي قلابة .
4- .في بحار الأنوار : «يدعو له مَن . . .» .
5- .الإرشاد : ج 1 ص 231 عن الحارث الأعور ، بحار الأنوار : ج 2 ص 44 ح 12 .
6- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 17 ح 4968 ، الأمالي للصدوق : ص 518 ح 707 وفيه «تسعون ألف» وكلاهما عن الحسين بن زيد عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 318 ح 2655 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، روضة الواعظين : ص 343 ، بحار الأنوار : ج 84 ص 130 ح 22 .

ص: 213

ب _ دانشجو
ج _ مؤذّن

تفسير القمّى_ به نقل از حمّاد _: از امام صادق عليه السلام پرسيده شد: آيا فرشتگان بيشترند يا آدميان؟ فرمود: «سوگند به آن كه جانم دردست اوست، شمارِ فرشتگان خدا در آسمان ها ، بيشتر از شمارِ خاك ها در زمين است . در آسمان ، هيچ جاى پايى نيست ، مگر اين كه در آن ، فرشته اى مشغول تسبيح و تقديس خداست، و در زمين ، هيچ بوته اى و كلوخى نيست ، مگر اين كه فرشته اى بر آن گماشته شده است و هر روز ، كار آن را نزد خدا مى برد، و البته خدا، خود، به [كارِ] آن داناتر است . هيچ يك از فرشتگان نيست ، مگر اين كه هر روز ، با توسّل به ولايت ما خاندان ، خود را به خدا نزديك مى سازد و براى دوستداران ما ، آمرزش مى خواهد و بر دشمنانمان ، لعنت مى فرستد و از خدا درخواست مى كند كه بر آنان ، دمادم ، عذاب بفرستد.

ب _ دانشجوپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :فرشتگان ، بال هاى خود را براى طالب علم ، مى گسترانند و براى او آمرزش مى طلبند.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس در جستجوى دانشى از خانه خويش بيرون رود ، هفتاد هزار فرشته ، او را مشايعت مى كنند و برايش آمرزش مى طلبند .

امام على عليه السلام :براى طالب علم، فرشتگانْ آمرزش مى طلبند و در آسمان و زمين ، برايش دعا مى كنند.

ج _ مؤذّنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آگاه باشيد كه مؤذّن ، هرگاه بگويد: «گواهى مى دهم كه معبودى جز خدا نيست» ، هفتاد هزار فرشته بر او درود مى فرستند و برايش آمرزش مى خواهند و روز قيامت ، در سايه عرش باشد تا آن كه خداوند ، حسابرسى مردمان را به پايان بَرَد.

.

ص: 214

عنه صلى الله عليه و آله_ في فَضلِ مُؤَذِّنِ المَسجِدِ _: إذا أذَّنَ المُؤَذِّنُ فَقالَ : «أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ» اكتَنَفَهُ أربَعونَ ألفَ ألفِ مَلَكٍ ، كُلُّهُم يُصَلّونَ عَلَيهِ ، ويَستَغفِرونَ لَهُ ، وكانَ في ظِلِّ اللّهِ حَتّى يَفرُغَ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ المَلائِكَةَ إذا سَمِعُوا الأَذانَ مِن أهلِ الأَرضِ قالوا : هذِهِ أصواتُ اُمَّةِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله بِتَوحيدِ اللّهِ عز و جل ، ويَستَغفِرونَ لِاُمَّةِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله حَتّى يَفرُغوا مِن تِلكَ الصَّلاةِ . (2)

د _ خادِمُ المَسجِدِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن أسرَجَ في مَسجِدٍ مِن مَساجِدِ اللّهِ سِراجا ، لَم تَزَلِ المَلائِكَةُ وحَمَلَةُ العَرشِ يَستَغفِرونَ لَهُ ، مادامَ فِي المَسجِدِ ضَوءٌ مِن ذلِكَ السِّراجِ . (3)

ه _ مَن شَهِدَ شَهرَ رَمَضانَ مِنَ المُسلِمينَرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا دَخَلَ شَهرُ رَمَضانَ ، أمَرَ اللّهُ حَمَلَةَ العَرشِ أن يَكُفّوا عَنِ التَّسبيحِ ، ويَستَغفِروا لِاُمَّةِ مُحَمَّدٍ وَالمُؤمِنينَ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله_ مِن خُطبَةٍ لَهُ في بَيانِ فَضلِ اللَّيلَةِ الاُولى مِن شَهرِ رَمَضانَ _: مَن شَهِدَ رَمَضانَ استَغفَرَ لَهُ كُلَّ يَومٍ سَبعونَ ألفَ مَلَكٍ ، مِن صَلاةِ الغَداةِ إلى أن تَوارى بِالحِجابِ (5) . (6)

.


1- .ثواب الأعمال : ص 343 ح 1 عن أبي هريرة وابن عبّاس ، بحار الأنوار : ج 84 ص 123 ح 10 .
2- .الكافي : ج 3 ص 307 ح 31 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 58 ح 206 كلاهما عن عبد اللّه بن سنان عن الإمام الصادق عليه السلام ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 286 ح 884 عن الإمام الباقر عليه السلام .
3- .تهذيب الأحكام : ج 3 ص 261 ح 733 ، ثواب الأعمال : ص 49 ح 1 كلاهما عن أنس ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 237 ح 716 ، بحار الأنوار : ج 84 ص 15 ح 94 .
4- .كنز العمّال : ج 8 ص 479 ح 23716 نقلاً عن الديلمي عن الإمام عليّ عليه السلام .
5- .قوله تعالى : «حَتَّى تَوَارَتْ بِالْحِجَابِ» (سورة ص : 32) أي استترت بالليل ، يعني الشمس (مجمع البحرين : ج 3 ص 1928 «ورى») .
6- .فضائل الأوقات للبيهقي : ص 40 ح 60 ، شعب الإيمان : ج 3 ص 314 ح 3635 وفيه «مِن شهر رمضان» بدل «من شهد رمضان» وكلاهما عن أبي سعيد الخدري ، كنز العمّال : ج 8 ص 470 ح 23706 ؛ فضائل الأشهر الثلاثة : ص 133 ح 141 عن أبي سعيد الخدري نحوه ، بحار الأنوار : ج 96 ص 345 ح 8 .

ص: 215

د _ خادم مسجد
ه_ هر مسلمانى كه ماه رمضان را درك كند

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در بيان فضيلت مؤذّن مسجد _: هرگاه مؤذّن ، اذان دهد و بگويد: «گواهى مى دهم كه معبودى جز خدا نيست» ، چهل هزار هزار فرشته ، او را در ميان مى گيرند ، و بر او درود مى فرستند و برايش طلب آمرزش مى كنند و [روز قيامت] در سايه خدا باشد تا [آن كه از حسابرسى] فارغ شود.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :فرشتگان ، هرگاه بانك اذان را از مردم زمين بشنوند ، مى گويند: «اينها بانگ هاى امّت محمّد صلى الله عليه و آله در توحيد خداوند عز و جل است. و براى امّت محمّد صلى الله عليه و آله آمرزش مى طلبند تا آن گاه كه از آن نماز ، فراغت يابند.

د _ خادم مسجدپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس در مسجدى از مسجدهاى خدا چراغى بيفروزد ، تا زمانى كه پرتوى از آن چراغ در مسجد است ، فرشتگان و حاملان عرش ، پيوسته برايش طلب آمرزش مى كنند.

ه_ هر مسلمانى كه ماه رمضان را درك كندپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :چون ماه رمضان فرا رسد، خداوند به حاملان عرش دستور مى دهد كه از تسبيح گويى ، باز ايستند و به آمرزش خواهى براى امّت محمّد و مؤمنان بپردازند.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ از سخنرانى ايشان در بيان فضيلت شب اوّل ماه رمضان _: هر كس به ماه رمضان وارد شود، هر روز ، هفتاد هزار فرشته، از نماز صبح تا غروب آفتاب، برايش آمرزش مى خواهند.

.

ص: 216

و _ الصّائِمُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما مِن صائِمٍ يَحضُرُ قَوما يَطعَمونَ إلّا سَبَّحَت لَهُ أعضاؤُهُ ، وكانَت صَلاةُ المَلائِكَةِ عَلَيهِ ، وكانَت صَلاتُهُمُ استِغفارا . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن أصبَحَ صائِما سَبَّحَت لَهُ أعضاؤُهُ ، وأضاءَت لَهُ السَّماواتُ نورا ، وَاستَغفَرَ لَهُ كُلُّ مَلَكٍ فِي السَّماءِ ، فَإِن سَبَّحَ أو هَلَّلَ تَلَقّاها سَبعونَ ألفَ مَلَكٍ ، يَكتُبونَها إلى أن تَوارَت بِالحِجابِ . (2)

ز _ المُصَلّيرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن أجابَ داعِيَ اللّهِ استَغفَرَت لَهُ المَلائِكَةُ، ويَدخُلُ الجَنَّةَ بِغَيرِ حِسابٍ. (3)

عنه صلى الله عليه و آله :لا يَزالُ العَبدُ في صَلاةٍ ما كانَ في مُصَلّاهُ يَنتَظِرُ الصَّلاةَ ، وتَقولُ المَلائِكَةُ : «اللّهُمَّ اغفِر لَهُ ، اللّهُمَّ ارحَمهُ » ، حَتّى يَنصَرِفَ أو يُحدِثَ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ العَبدَ إذا جَلَسَ في مُصَلّاهُ بَعدَ الصَّلاةِ ، صَلَّت عَلَيهِ المَلائِكَةُ ، وصَلاتُهُم عَلَيهِ : اللّهُمَّ اغفِر لَهُ ، اللّهُمَّ ارحَمهُ . وإن جَلَسَ يَنتَظِرُ الصَّلاةَ صَلَّت عَلَيهِ المَلائِكَةُ ، وصَلاتُهُم عَلَيهِ : اللّهُمَّ اغفِر لَهُ ، اللّهُمَّ ارحَمهُ . (5)

.


1- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 87 ح 1805 ، ثواب الأعمال : ص 77 ح 1 ، الأمالي للصدوق : ص 683 ح 936 كلاهما عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : ج 96 ص 247 ح 4 .
2- .كنز العمّال : ج 15 ص 911 ح 43574 نقلاً عن وهب بن وهب أبي البختري عن جعفر بن محمّد عن أبيه عن جدّه ، المعجم الأوسط : ج 7 ص 368 ح 7749 ، المعجم الصغير : ج 2 ص 26 كلاهما عن عائشة نحوه .
3- .جامع الأخبار : ص 173 ح 414 ، بحار الأنوار : ج 84 ص 155 ح 49 .
4- .صحيح مسلم : ج 1 ص 459 ح 274 ، سنن أبي داوود : ج 1 ص 128 ح 471 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 392 ح 9385 كلّها عن أبي هريرة و ج 4 ص 190 ح 11907 عن أبي سعيد الخدري ، كنز العمّال : ج 7 ص 324 ح 19084 .
5- .مسند ابن حنبل : ج 1 ص 303 ح 1218 ، شعب الإيمان : ج 3 ص 86 ح 2961 كلاهما عن أبي عبد الرحمن عن الإمام عليّ عليه السلام ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج 1 ص 440 ح 9 نحوه ، كنز العمّال : ج 7 ص 322 ح 19072 .

ص: 217

و _ روزه دار
ز _ نمازگزار

و _ روزه دارپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ روزه دارى نيست كه در جمع گروهى در حال خوردن غذا حاضر شود ، مگر اين كه اعضايش براى او تسبيح [خدا] مى گويند و درود [و دعاى] فرشتگان ، نثار او مى شود، و درود آنها هم طلبِ آمرزش است.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس روز خود را با روزه آغاز كند ، اعضايش براى او تسبيح مى گويند و آسمان ها برايش نورافشان مى شوند و همه فرشتگان آسمان ، برايش طلب آمرزش مى كنند. اگر «سبحان اللّه » يا «لا إله إلّا اللّه » بگويد ، هفتاد هزار فرشته ، آنها را مى گيرند و [طلب آمرزش] مى نويسند، تا آن گاه كه غروب شود.

ز _ نمازگزارپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس به نداى دعوت كننده خدا (مؤذّن) پاسخ دهد [و نماز بگزارد] ، فرشتگانْ برايش آمرزش مى طلبند و بدون حسابرسى وارد بهشت مى شود.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بنده ، تا زمانى كه در نمازگاهش منتظر نماز باشد ، در حال نماز است و فرشتگان مى گويند: «بار خدايا! او را بيامرز، بار خدايا! بر او رحمت آور» تا آن كه نمازگاهش را ترك كند يا حَدَثى از او سر بزند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بنده ، هرگاه بعد از نماز در جانمازش بنشيند، فرشتگان بر او درود مى فرستند و درودشان بر او: «بار خدايا! او را بيامرز . بار خدايا! بر او رحمت آور» است . اگر هم منتظر نماز بنشيند ، باز فرشتگان بر او درود مى فرستند، و درودشان بر او «بار خدايا! او را بيامرز ؛ بار خدايا! بر او رحمت آور» است.

.

ص: 218

عنه صلى الله عليه و آله :مَن صَلَّى الفَجرَ ثُمَّ جَلَسَ في مُصَلّاهُ ، صَلَّت عَلَيهِ المَلائِكَةُ . وصَلاتُهُم عَلَيهِ : اللّهُمَّ اغفِر لَهُ ، اللّهُمَّ ارحَمهُ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن صَلَّى الفَجرَ في جَماعَةٍ ، وقَعَدَ في مُصَلّاهُ ، وقَرَأَ ثَلاثَ آياتٍ مِن أوَّلِ سورَةِ الأَنعامِ ، وَكَّلَ اللّهُ بِهِ سَبعينَ مَلَكا ، يُسَبِّحونَ اللّهَ ، ويَستَغفِرونَ لَهُ إلى يَومِ القِيامَةِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :ألا ومَن مَشى إلى مَسجِدٍ يَطلُبُ فيهِ الجَماعَةَ ، كانَ لَهُ بِكُلِّ خُطوَةٍ سَبعونَ ألفَ حَسَنَةٍ ، ويُرفَعُ لَهُ مِنَ الدَّرَجاتِ مِثلُ ذلِكَ . فَإِن ماتَ وهُوَ عَلى ذلِكَ ، وَكَّلَ اللّهُ عز و جل بِهِ سَبعينَ ألفَ مَلَكٍ ، يَعودونَهُ في قَبرِهِ ، ويُبَشِّرونَهُ ويُؤنِسونَهُ في وَحدَتِهِ ، ويَستَغفِرونَ لَهُ حَتّى يُبعَثَ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ أحَدَكُم إذا دَخَلَ المَسجِدَ كانَ في صَلاةٍ ما كانَتِ الصَّلاةُ تَحبِسُهُ ، وَالمَلائِكَةُ يُصَلّونَ عَلى أحَدِكُم ما دامَ في مَجلِسِهِ الَّذي صَلّى فيهِ ، يَقولونَ : «اللّهُمَّ اغفِرلَهُ ، اللّهُمَّ ارحَمهُ ، اللّهُمَّ تُب عَلَيهِ» ، ما لَم يُحدِث فيهِ ، ما لَم يُؤذِ فيهِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :ألا أدُلُّكُم عَلى ما يُكَفِّرُ اللّهُ بِهِ الخَطايا ، ويَزيدُ بِهِ فِي الحَسَناتِ ؟! ... إسباغُ الوُضوءِ عَلَى المَكارِهِ ، وكَثرَةُ الخُطى إلى هذِهِ المَساجِدِ ، وَانتِظارُ الصَّلاةِ بَعدَ الصَّلاةِ . ما مِنكُم مِن رَجُلٍ يَخرُجُ مِن بَيتِهِ مُتَطَهِّرا ، فَيُصَلّي مَعَ المُسلِمينَ الصَّلاةَ ، ثُمَّ يَجلِسُ فِي المَسجِدِ (5) يَنتَظِرُ الصَّلاةَ الاُخرى ، [إلّا] (6) أنَّ المَلائِكَةَ تَقولُ : اللّهُمَّ اغفِر لَهُ ، اللّهُمَّ ارحَمهُ . (7)

.


1- .مسند ابن حنبل : ج 1 ص 309 ح 1250 عن أبي عبد الرحمن السلمي عن الإمام عليّ عليه السلام ، كنز العمّال : ج 2 ص 153 ح 3550 .
2- .كنز العمّال : ج 2 ص 144 ح 3516 نقلاً عن الديلمي عن ابن مسعود .
3- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 17 ح 4968 ، الأمالي للصدوق : ص 517 ح 707 كلاهما عن الحسين بن زيد عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 317 ح 2655 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : ج 88 ص 8 ح 11 .
4- .سنن ابن ماجة : ج 1 ص 262 ح 799 ، سنن أبي داوود : ج 1 ص 153 ح 559 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 57 ح 7434 ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج 1 ص 440 ح 8 كلّها عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 7 ص 553 ح 20217 .
5- .في المصدر : «المجلس» ، والتصويب من كنز العمّال .
6- .ما بين المعقوفين لم يرد في المصدر ، وأثبتناه من كنز العمّال .
7- .مسند ابن حنبل : ج 4 ص 7 ح 10994 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 305 ح 689 نحوه ، السنن الكبرى : ج 2 ص 25 ح 2265 كلّها عن أبي سعيد الخدري ، كنز العمّال : ج 15 ص 836 ح 43325 ؛ الأمالي للصدوق : ص 400 ح 516 عن أبي سعيد الخدري ، روضة الواعظين : ص 366 ، بحار الأنوار : ج 88 ص 7 ح 9 .

ص: 219

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس بعد از خواندن نماز صبح ، در جانمازش بنشيند، فرشتگان بر او درود مى فرستند ، و درودشان بر او: «بار خدايا! او را بيامرز ؛ بار خدايا! بر او رحمت آور» است.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس نماز صبح را با جماعت بگزارد و [سپس] در جانمازش بنشيند و سه آيه آغازين سوره انعام را بخواند، خداوند ، هفتاد فرشته بر او مى گمارد كه خدا را تسبيح گويند و تا روز قيامت ، براى او طلب آمرزش كنند.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آگاه باشيد كه هر كس براى شركت در نماز جماعت ، ره سپار مسجدى شود ، براى هر قدمى ، او را هفتاد هزار ثواب باشد، و همين اندازه ، درجه اش بالا مى رود. و اگر در اين حال بميرد، خداوند عز و جل هفتاد هزار فرشته بر او مى گمارد كه در قبرش به ديدار او بروند و پيوسته بشارتش بدهند و همدم تنهايى او باشند و برايش ، آمرزش مى طلبند تا آن گاه كه برانگيخته شود.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر يك از شما هر گاه وارد مسجد شود تا زمانى كه نمازْ او را نگه داشته باشد (1) ، در حال نماز است ، و هر يك از شما تا زمانى كه در مكانى كه در آن نماز خوانده ، نشسته باشد ، فرشتگان بر او درود مى فرستند، مى گويند: «بار خدايا! او را بيامرز . بار خدايا! او را رحمت كن . بار خدايا! توبه اش را بپذير» تا زمانى كه در آن [مسجد] ، حَدَثى از او سر نزند، تا زمانى كه در آن [مسجد] ، آزارى نرساند.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آيا شما را به چيزى راه نمايى نكنم كه خداوند به سبب آن ، گناهان را مى پوشاند و بر نيكى ها مى افزايد؟!... گرفتن وضوى كامل در شرايط سخت، آمد و شد بسيار به اين مسجدها، و نشستن به انتظار نماز ، پس از نماز. هيچ مردى از شما نيست كه با وضو از خانه اش بيرون رود و با مسلمانان ، نماز بگزارد، سپس در مسجد به انتظار نماز بعد بنشيند ، مگر آن كه فرشتگان مى گويند: «بار خدايا! او را بيامرز . خدايا! بر او رحم آور».

.


1- .يعنى نماز او را در مسجد ، نگه داشته است و به خاطر نماز ، مسجد را ترك نكرده و منتظر فرا رسيدن وقت نماز است.

ص: 220

عنه صلى الله عليه و آله_ في وَصِيَّتِهِ لِأَبي ذَرٍّ _: يا أبا ذَرٍّ ، إنَّ رَبَّكَ عز و جليُباهِي المَلائِكَةَ بِثَلاثَةِ نَفَرٍ : رَجُلٍ يُصبِحُ فِي الأَرضِ فَردا ، فَيُؤَذِّنُ ثُمَّ يُصَلّي ، فَيَقولُ رَبُّكَ لِلمَلائِكَةِ : اُنظُروا إلى عَبدي ، يُصَلّي ولا يَراهُ أحَدٌ غَيري ، فَيَنزِلُ سَبعونَ ألفَ مَلَكٍ يُصَلّونَ وَراءَهُ ، ويَستَغفِرونَ لَهُ إلَى الغَدِ مِن ذلِكَ اليَومِ ... . (1)

ح _ المُصَلّي عَلَى النَّبِيِّ وآلِهِ عليهم السلامرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن صَلّى عَلَيَّ في كِتابٍ ، لَم تَزَلِ المَلائِكَةُ تَستَغفِرُ لَهُ مادامَ اسمي في ذلِكَ الكِتابِ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :الصَّدَقَةُ لَيلَةَ الجُمُعَةِ ويَومَها بِأَلفٍ ، وَالصَّلاةُ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ لَيلَةَ الجُمُعَةِ بِأَلفٍ مِنَ الحَسَناتِ ، ويَحُطُّ اللّهُ فيها ألفا مِنَ السَّيِّئاتِ ، ويَرفَعُ فيها ألفا مِنَ الدَّرَجاتِ . وإنَّ المُصَلِّيَ عَلَى النَّبِيِّ وآلِهِ في لَيلَةِ الجُمُعَةِ يَزهَرُ نورُهُ فِي السَّماواتِ إلى يَومِ السّاعَةِ ، وإنَّ مَلائِكَةَ اللّهِ عز و جل فِي السَّماواتِ لَيَستَغفِرونَ لَهُ ، ويَستَغفِرُ لَهُ المَلَكُ المُوَكَّلُ بِقَبرِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله إلى أن تَقومَ السّاعَةُ . (3)

.


1- .الأمالي للطوسي : ص 534 ح 1162 ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 372 ح 2661 كلاهما عن أبي ذرّ ، عدّة الداعي : ص 144 كلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 84 ص 116 ح 13 .
2- .المعجم الأوسط : ج 2 ص 232 ح 1835 ، تاريخ دمشق : ج 6 ص 81 ح 1423 كلاهما عن أبي هريرة و ص 35 ح 385 عن محمّد بن جبير عن الإمام الصادق عليه السلام وفيه «من صلّى على رسول اللّه صلى الله عليه و آله ...» ، تفسير القرطبي : ج 14 ص 235 ، كنز العمّال : ج 1 ص 507 ح 2243 ؛ منية المريد : ص 347 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 71 ح 65 .
3- .المقنعة : ص 156 ، جامع الأحاديث للقمّي : ص 151 وفيه ذيله من «إنّ المصلّي» ، روضة الواعظين : ص 365 ، تأويل الآيات الظاهرة : ج 2 ص 464 ح 35 ، بحار الأنوار : ج 89 ص 314 ح 21 .

ص: 221

ح _ درود فرستنده بر پيامبر و خاندان او عليهم السلام

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در سفارشش به ابو ذر _: اى ابو ذر! پروردگار عز و جل تو به سه نفر ، بر فرشتگان مى نازد: مردى كه در جايى تنها باشد و خود ، اذان گويد سپس نماز بخواند. پروردگارت به فرشتگان مى فرمايد: «ببينيد بنده ام را . با آن كه كسى او را نمى بيند، نماز مى خواند» . سپس هفتاد هزار فرشته فرود مى آيند و پشتِ سرش نماز مى خوانند و تا فرداى آن روز ، برايش آمرزش خواهند... .

ح _ درود فرستنده بر پيامبر و خاندان او عليهم السلامپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس در نوشته اى بر من درود گويد ، تا زمانى كه نام من در آن نوشته است ، فرشتگان ، پيوسته برايش آمرزش مى طلبند.

امام صادق عليه السلام :صدقه دادن در شب و روز جمعه ، برابر با هزار كار نيك است، و درود فرستادن بر محمّد و خاندان او در شب جمعه ، برابر با هزار كار نيك است و در آن شب ، خداوند ، هزار گناه [از درود فرستنده ]مى زُدايد و هزار درجه [او را] بالا مى برد. نور درود فرستنده بر پيامبر و خاندان او در شب جمعه، تا روز قيامت در آسمان ها مى درخشد و فرشتگان خداى عز و جل برايش طلب آمرزش مى كنند، و فرشته گماشته شده بر قبر پيامبر خدا ، تا قيامِ قيامت ، برايش آمرزش مى طلبد.

.

ص: 222

ط _ زائِرُ أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلامالإمام الصادق عليه السلام :مَن زارَ أميرَ المُؤمِنينَ عليه السلام عارِفا بِحَقِّهِ ، غَيرَ مُتَجَبِّرٍ ولا مُتَكَبِّرٍ ، كَتَبَ اللّهُ لَهُ أجرَ مِئَةِ ألفِ شَهيدٍ ... وَاستَقبَلَتهُ المَلائِكَةُ ، فَإِذَا انصَرَفَ شَيَّعَتهُ إلى مَنزِلِهِ ، فَإِن مَرِضَ عادوهُ ، وإن ماتَ تَبِعوهُ بِالاِستِغفارِ إلى قَبرِهِ . (1)

ي _ زائِرُ الإِمامِ الحُسَينِ عليه السلامالإمام الصادق عليه السلام :إنَّ اللّهَ وَكَّلَ بِالحُسَينِ عليه السلام مَلَكا في أربَعَةِ آلافِ مَلَكٍ يَبكونَهُ ، ويَستَغفِرونَ لِزُوّارِهِ ، ويَدعونَ اللّهَ لَهُم . (2)

عنه عليه السلام :وَكَّلَ اللّهُ بِقَبرِ الحُسَينِ عليه السلام أربَعَةَ آلافِ مَلَكٍ ، شُعثٍ غُبرٍ يَبكونَهُ إلى يَومِ القِيامَةِ ، فَمَن زارَهُ عارِفا بِحَقِّهِ شَيَّعوهُ حَتّى يُبلِغوهُ مَأمَنَهُ ، وإن مَرِضَ عادوهُ ، غُدوَةً وعَشِيَّةً ، وإن ماتَ شَهِدوا جِنازَتَهُ ، وَاستَغفَروا لَهُ إلى يَومِ القِيامَةِ . (3)

.


1- .الأمالي للطوسي : ص 214 ح 372 ، بشارة المصطفى : ص 109 كلاهما عن محمّد بن مسلم ، كشف الغمّة : ج 2 ص 21 ، بحار الأنوار : ج 59 ص 176 ح 9 .
2- .كامل الزيارات : ص 176 ح 238 عن مالك الجهني ، بحار الأنوار : ج 101 ص 57 ح 24 .
3- .الكافي : ج 4 ص 581 ح 6 ، ثواب الأعمال : ص 113 ح 17 ، الأمالي للصدوق : ص 206 ح 224 كلّها عن هارون بن خارجة و ص 64 ح 28 عن هارون بن حمزة الغنوي ، كامل الزيارات : ص 176 ح 15 عن محمّد بن مروان نحوه ، بحار الأنوار : ج 101 ص 63 ح 44 .

ص: 223

ط _ زائر امير مؤمنان عليه السلام
ى _ زاير امام حسين عليه السلام

ط _ زائر امير مؤمنان عليه السلامامام صادق عليه السلام :هر كس، با شناخت حقّ امير مؤمنان و به دور از غرور و تكبّر، او را زيارت كند ، خداوند ، برايش مزد صد هزار شهيد مى نويسد... و فرشتگان ، به استقبال او مى روند ، و چون بازگردد ، او را تا خانه اش بدرقه كنند ، و اگر بيمار شود به عيادتش مى روند، و چون بميرد ، آمرزش خواهان ، او را تا گورش تشييع مى كنند.

ى _ زاير امام حسين عليه السلامامام صادق عليه السلام :خداوند ، فرشته اى را با چهار هزار فرشته بر [آرامگاه] حسين عليه السلام گماشته است كه بر او مى گِريند و براى زائرانش آمرزش مى طلبند و برايشان ، دعا مى كنند.

امام صادق عليه السلام :خداوند ، چهار هزار فرشته ژوليده و غبار گرفته بر قبر حسين عليه السلام گماشته است كه تا روز قيامت ، بر او مى گِريند. پس هر كه با معرفت حقّ او به زيارتش برود، [در مراجعتْ] آن فرشتگان ، او را تا سرپناهش بدرقه مى كنند، و اگر بيمار شود ، صبح و شب به عيادتش مى روند، و چون از دنيا برود ، در تشييع جنازه اش حاضر مى شوند و تا روز قيامت ، برايش آمرزش مى طلبند.

.

ص: 224

ك _ ذاكِرُ أمرِ الإِمامَةِالأمالي للطوسي عن معتب مولى الإمام الصادق عليه السلام ، قال :سَمِعتُهُ يَقولُ لِداوود بنِ سِرحانَ : يا داوودُ ، أبلِغ مَوالِيَّ عَنِّي السَّلامَ وأنّي أقولُ : رَحِمَ اللّهُ عَبدا اجتَمَعَ مَعَ آخَرَ فَتَذاكَرا أمرَنا ، فَإِنَّ ثالِثَهُما مَلَكٌ يَستَغفِرُ لَهُما ومَا اجتَمَعَ اثنانِ عَلى ذِكرِنا ، إلّا باهَى اللّهُ تَعالى بِهِمَا المَلائِكَةَ . فَإِذَا اجتَمَعتُم فَاشتَغِلوا بِالذِّكرِ ، فَإِنَّ فِي اجتِماعِكُم ومُذاكَرَتِكُم إحياءَنا ، وخَيرُ النّاسِ مِن بَعدِنا مَن ذاكَرَ بِأَمرِنا ، ودَعا إلى ذِكرِنا . (1)

ل _ شيعَةُ عَلِيٍّ عليه السلام ومُحِبّيهِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :يا عَلِيُّ ، إنَّ الجَنَّةَ مُشتاقَةٌ إلَيكَ وإلى شيعَتِكَ ، وإنَّ مَلائِكَةَ العَرشِ المُقَرَّبينَ يَفرَحونَ بِقُدومِهِم ، وَالمَلائِكَةُ تَستَغفِرُ لَهُم . يا عَلِيُّ ، شيعَتُكَ الَّذينَ يَخافونَ اللّهَ فِي السِّرِّ وَالعَلانِيَةِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :ألا ومَن أحَبَّ عَلِيّا استَغفَرَت لَهُ المَلائِكَةُ ، وفُتِحَت لَهُ أبوابُ الجَنَّةِ الثَّمانِيَةُ ، يَدخُلُها مِن أيِّ بابٍ شاءَ بِغَيرِ حِسابٍ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام_ لِقَومٍ مِن شيعَتِهِ _: إنَّ للّهِِ عز و جلمَلائِكَةً يَستَغفِرونَ لَكُم ، حَتّى تَتَساقَطَ ذُنوبُكُم ؛ كَما يَتَساقَطُ وَرَقُ الشَّجَرِ في يَومِ ريحٍ ، وذلِكَ قَولُ اللّهِ تَعالى : «الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيُؤْمِنُونَ بِهِ وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ» (4) هُم شيعَتُنا ، وهِيَ وَاللّهِ لَهُم . (5)

.


1- .الأمالي للطوسي : ص 224 ح 390 ، بشارة المصطفى : ص 110 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 200 ح 8 .
2- .بحار الأنوار : ج 68 ص 41 ح 85 نقلاً عن رياض الجنان لفضل اللّه بن محمود الفارسي عن الإمام الصادق عليه السلام وراجع بشارة المصطفى : ص 181 وبحار الأنوار : ج 68 ص 46 ح 91 .
3- .فضائل الشيعة : ص 46 ح 1 ، مائة منقبة : ص 88 ، بشارة المصطفى : ص 37 ، تأويل الآيات الظاهرة : ج 2 ص 863 ح 1 كلّها عن ابن عمر ، بحار الأنوار : ج 68 ص 124 ح 53 .
4- .غافر : 7 .
5- .تفسير فرات : ص 377 ح 506 عن سليمان الأعمش ، بحار الأنوار : ج 68 ص 97 ح 4 .

ص: 225

ك _ ياد كنندگان از موضوع امامت
ل _ پيروان و دوستداران على عليه السلام

ك _ ياد كنندگان از موضوع امامتالأمالى ، طوسى_ به نقل از معتّب غلام امام صادق عليه السلام _: شنيدم كه امام [صادق عليه السلام ] به داوود بن سِرحان مى فرمايد: «اى داوود! از جانب من به پيروانم سلام برسان و [بگو كه] من مى گويم: رحمت خدا بر آن بنده اى كه با ديگرى گِرد آيد و از موضوع ما (امامت) ياد كنند؛ زيرا سومين آنها فرشته اى است كه برايشان آمرزش مى طلبد، و هيچ گاه دو نفر براى ياد كردن از ما گِرد هم نيامدند ، مگر آن كه خداوند متعال به آن دو ، بر فرشتگان مباهات كرد. پس هرگاه گِرد هم آمديد ، به ياد كردن [از ما] بپردازيد؛ زيرا در گردهمايى شما و گفتگويتان ، زنده داشتن ماست، و بهترين مردم پس از ما ، كسى است كه از موضوع ما ياد كند و ديگران را به ياد و نام ما بخواند.

ل _ پيروان و دوستداران على عليه السلامپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى على! بهشت ، مشتاق تو و پيروان توست ، و عرشيان مقرّب [درگاه الهى] ، از آمدن آنها شادمان مى شوند، و فرشتگان ، برايشان آمرزش مى طلبند. اى على! پيروان تو آنان اند كه در نهان و آشكار ، از خدا مى ترسند.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هان! هر كه على را دوست داشته باشد ، فرشتگان ، برايش آمرزش مى طلبند و هفت درِ بهشت ، به روى او باز مى شود، و از هر درى كه خواهد، بدون حسابرسى، به آن وارد مى شود .

امام صادق عليه السلام_ به گروهى از پيروانش _: خداوند عز و جل فرشتگانى دارد كه براى شما آمرزش مى طلبند تا جايى كه گناهانتان، همچون ريزش برگ درختان در روز توفانى، فرو مى ريزد . اين سخن خداوند متعال است: «كسانى كه عرش را حمل مى كنند و آنان كه پيرامون آن اند ، پروردگارشان را به پاكى مى ستايند و به او ايمان دارند و براى كسانى كه ايمان آورده اند ، آمرزش مى طلبند» . اينان ، پيروان ما هستند . به خدا سوگند ، اين ، در باره آنهاست!

.

ص: 226

م _ قاضي حاجَةِ المُؤمِنِالإمام الصادق عليه السلام :تَنافَسوا فِي المَعروفِ لِاءِخوانِكُم ، وكونوا مِن أهلِهِ ، فَإِنَّ لِلجَنَّةِ بابا يُقالُ لَهُ : «المَعروفُ» ، لا يَدخُلُهُ إلّا مَنِ اصطَنَعَ المَعروفَ فِي الحَياةِ الدُّنيا . فَإِنَّ العَبدَ لَيَمشي في حاجَةِ أخيهِ المُؤمِنِ ، فَيُوَكِّلُ اللّهُ عز و جل بِهِ مَلَكَينِ : واحِدا عَن يَمينِهِ ، وآخَرَ عَن شِمالِهِ ، يَستَغفِرانِ لَهُ رَبَّهُ ، ويَدعُوانِ بِقَضاءِ حاجَتِهِ . (1)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن كَسا أحَدا مِن فُقَراءِ المُسلِمينَ ثَوبا مِن عُريٍ ، أو أعانَهُ بِشَيءٍ مِمّا يَقوتُهُ مِن مَعيشَتِهِ ، وَكَّلَ اللّهُ عز و جل بِهِ سَبعينَ ألفَ مَلَكٍ مِنَ المَلائِكَةِ ، يَستَغفِرونَ (2) لِكُلِّ ذَنبٍ عَمِلَهُ ، إلى أن يُنفَخَ فِي الصُّورِ . (3)

كنز العمّال عن أنس :لَقِيَ اُبَيُّ بنُ كَعبٍ البَراءَ بنَ مالِكٍ ، فَقالَ : يا أخي ما تَشتَهي ؟ قالَ : سَويقا وتَمرا ، فَجاءَ فَأَكَلَ حَتّى شَبِعَ ، فَذَكَرَ البَراءُ بنُ مالِكٍ ذلِكَ لِرَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، فَقالَ : اِعلَم يا بَراءُ ، أنَّ المَرءَ إذا فَعَلَ ذلِكَ بِأَخيهِ لِوَجهِ اللّهِ ، لا يُريدُ بِذلِكَ جَزاءً ولا شُكورا ، بَعَثَ اللّهُ إلى مَنزِلِهِ عَشَرَةً مِنَ المَلائِكَةِ يُقَدِّسونَ اللّهَ ويُهَلِّلونَهُ ويُكَبِّرونَهُ ويَستَغفِرونَ لَهُ حَولاً ، فَإِذا كانَ الحَولُ ، كُتِبَ لَهُ مِثلُ عِبادَةِ اُولئِكَ المَلائِكَةِ ، وحَقَّ عَلَى اللّهِ أن يُطعِمَهُم مِن طَيِّباتِ الجَنَّةِ ، في جَنَّةِ الخُلدِ ومُلكٍ لا يَبيدُ . (4)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 195 ح 10 عن أبي بصير ، بحار الأنوار : ج 74 ص 328 ح 99 .
2- .في المصدر : «تستغفرون» ، والتصويب من بحار الأنوار .
3- .الكافي : ج 2 ص 205 ح 3 عن أبي حمزة عن الإمام الباقر عليه السلام و ص 204 ح 2 عن عبد اللّه بن جعفر بن إبراهيم عن الإمام الصادق عليه السلام وفيه «سبعة آلاف» بدل «سبعين ألف» ، بحار الأنوار : ج 74 ص 380 ح 84 .
4- .كنز العمّال : ج 9 ص 269 ح 25977 نقلاً عن أبي نعيم و ص 249 ح 25883 نقلاً عن حلية الأولياء وليس فيه صدره إلى «ذلك لرسول اللّه صلى الله عليه و آله » .

ص: 227

م _ برآورنده نياز مؤمن

م _ برآورنده نياز مؤمنامام صادق عليه السلام :در نيكى كردن به برادرانتان ، با يكديگر رقابت كنيد و اهل نيكوكارى باشيد؛ زيرا بهشت را درى است كه به آن «نيكى (معروف)» مى گويند و تنها كسى از آن وارد شود كه در زندگى دنيا ، نيكى كرده باشد. بنده اى كه در راه برآوردن نياز برادر مؤمنش گام بر مى دارد، خداوند عز و جل دو فرشته بر او مى گمارد: يكى را در سمت راست او و ديگرى را در سمت چپ او، كه از پروردگارش براى او آمرزش مى طلبند و براى برآورده شدن حاجتش دعا مى كنند.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس مسلمان نيازمندى را از برهنگى بپوشاند، يا به معيشت او كمكى كند، خداوند عز و جل هفتاد هزار فرشته از فرشتگان بر او مى گمارد كه تا زمانى كه در صور دميده شود ، براى هر گناهى كه مى كند ، [از خداوند ]آمرزش بخواهند.

كنز العمّال_ به نقل از اَنَس _: اُبىّ بن كعب به بَراء بن مالك برخورد. گفت: چه ميل دارى، برادر؟ گفت: سَويق و خرما. آمد و خورد تا سير شد. بَراء بن مالك ، اين ماجرا را به پيامبر خدا گفت . ايشان فرمود: «بدان _ اى براء _ كه انسان ، هرگاه اين كار را براى برادرش به خاطر خدا انجام دهد و پاداش و سپاسى از او انتظار نداشته باشد، خداوند ، ده فرشته به خانه او مى فرستد تا به مدّت يك سال ، خدا را به پاكى و يگانگى و بزرگى بستايند و برايش طلب آمرزش كنند، و پس از يك سال ، به اندازه عبادت آن فرشتگان ، براى او نوشته مى شود، و بر خداست كه از خوردنى هاى پاك بهشت، در بهشت جاويدان و مُلكى ابدى، به آنان بخورانَد.

.

ص: 228

ن _ مُدخِلُ السُّرورِ عَلى أهلِ بَيتِهِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن أدخَلَ عَلى أهلِ بَيتِهِ سُرورا ، خَلَقَ اللّهُ مِن ذلِكَ السُّرورِ خَلقا يَستَغفِرُ لَهُ إلى يومِ القِيامَةِ . (1)

س _ عائِدُ المَريضِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن عادَ مَريضا مَشى في خِرافِ (2) الجَنَّةِ ، فَإِذا جَلَسَ عِندَهُ استَنقَعَ فِي الرَّحمَةِ ، فَإِذا خَرَجَ مِن عِندِهِ وُكِّلَ بِهِ سَبعونَ ألفَ مَلَكٍ يَستَغفِرونَ لَهُ ذلِكَ اليَومَ . (3)

مسند ابن حنبل عن عبد اللّه بن نافع :عادَ أبو موسَى الأَشعَرِيُّ الحَسَنَ بنَ عَلِيٍّ عليه السلام فَقالَ لَهُ عَلِيٌّ عليه السلام : أعائِدا جِئتَ أم زائِرا ؟ فَقالَ أبو موسى : بَل جِئتُ عائِدا . فَقالَ عَلِيٌّ عليه السلام : سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ : مَن عادَ مَريضا بَكَرا (4) ؛ شَيَّعَهُ سَبعونَ ألفَ مَلَكٍ كُلُّهُم يَستَغفِرُ لَهُ حَتّى يُمسِيَ ، وكانَ لَهُ خَريفٌ (5) فِي الجَنَّةِ . وإن عادَهُ مَساءً ؛ شَيَّعَهُ سَبعونَ ألفَ مَلَكٍ ، كُلُّهُم يَستَغفِرُ لَهُ حَتّى يُصبِحَ ، وكانَ لَهُ خَريفٌ فِي الجَنَّةِ . (6)

الإمام الباقر عليه السلام :أيُّما مُؤمِنٍ عادَ مُؤمِنا خاضَ فِي الرَّحمَةِ خَوضا ، فَإِذا جَلَسَ غَمَرَتهُ الرَّحمَةُ ، فَإِذَا انصَرَفَ وَكَّلَ اللّهُ بِهِ سَبعينَ ألفَ مَلَكٍ يَستَغفِرونَ لَهُ ، ويَستَرحِمونَ عَلَيهِ . (7)

.


1- .كنز العمّال : ج 16 ص 379 ح 44995 نقلاً عن أبي الشيخ عن جابر .
2- .في خِرافِ الجنّة وخِرافتها : أي في اجتناء ثمرها ؛ أي إنّ العائد فيما يجوز من الثواب ، كأنّه على نخل الجنّة يخترف ثمارها (النهاية : ج 2 ص 24 «خرف») .
3- .مسند ابن حنبل : ج 1 ص 292 ح 1166 ، شعب الإيمان : ج 6 ص 532 ح 9175 نحوه وكلاهما عن الإمام عليّ عليه السلام ، كنز العمّال : ج 9 ص 101 ح 25177 .
4- .كلُّ من أسرع إلى شيء فقد بكّر إليه ، وأوّل كلّ شيء باكورته (النهاية : ج 1 ص 148 «بكر») .
5- .خريف : أي مسافة تقطع ما بين الخريف إلى الخريف (النهاية : ج 2 ص 24 «خرف») .
6- .مسند ابن حنبل : ج 1 ص 256 ح 975 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 501 ح س1294 ، السنن الكبرى : ج 3 ص 534 ح 6585 ؛ الأمالي للطوسي : ص 403 ح 901 من دون إسنادٍ إلى رسول اللّه صلى الله عليه و آله وكلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 81 ص 215 ح 8 .
7- .الكافي : ج 3 ص 120 ح 3 عن أبي حمزة .

ص: 229

ن _ كسى كه خانواده اش را شاد كند
س _ عيادت كننده از بيمار

ن _ كسى كه خانواده اش را شاد كندپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس به خانواده اش شادى برساند ، خداوند ، از آن شادى مخلوقى مى آفريند كه تا روز قيامت ، برايش آمرزش بخواهد.

س _ عيادت كننده از بيمارپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس به عيادت بيمارى برود ، در نخلستان پُربار بهشت ، گام برداشته است، و اگر نزد او بنشيند ، در رحمت نشسته است، و چون از نزد او برود ، هفتاد هزار فرشته بر او گماشته مى شوند كه آن روز را برايش آمرزش بطلبند.

مسند ابن حنبل_ به نقل از عبد اللّه بن نافع _: ابوموسى اشعرى ، به عيادت حسن بن على عليه السلام رفت . على عليه السلام به او فرمود: «براى عيادت آمده اى يا براى ديدن؟». ابوموسى گفت : براى عيادت آمده ام. على عليه السلام فرمود: «از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى فرمود: «هر كس صبحگاه ، به عيادت بيمارى برود ، هفتاد هزار فرشته ، او را مشايعت مى كنند و همگى تا شب برايش آمرزش مى طلبند و برايش بُستانى (/نخلستانى) در بهشت باشد، و اگر شب هنگام به عيادتش برود ، باز هم هفتاد هزار فرشته ، بدرقه اش مى كنند و همگى تا صبح ، برايش آمرزش مى طلبند و او را بستانى در بهشت باشد » .

امام باقر عليه السلام :هر مؤمنى به عيادت مؤمنى برود ، وارد رحمت مى شود، و چون [در كنار او] بنشيند، رحمت ، او را فرو مى پوشاند، و چون برود ، خداوند ، هفتاد هزار فرشته بر او مى گمارد كه برايش آمرزش و رحمت مى طلبند.

.

ص: 230

الإمام الصادق عليه السلام :أيُّما مُؤمِنٍ عادَ مُؤمِنا فِي اللّهِ عز و جل في مَرَضِهِ ، وَكَّلَ اللّهُ بِهِ مَلَكا مِنَ العُوّادِ يَعودُهُ في قَبرِهِ ، ويَستَغفِرُ لَهُ إلى يَومِ القِيامَةِ . (1)

ع _ مُشَيِّعُ جِنازَةِ المُؤمِنِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن شَيَّعَ جِنازَةً فَلَهُ بِكُلِّ خُطوَةٍ _ حَتّى يَرجِعَ إلى مَنزِلِهِ _ مِئَةُ ألفِ ألفِ حَسَنَةٍ ، ويُمحى عَنهُ مِئَةُ ألفِ ألفِ سَيِّئَةٍ ، ويُرفَعُ لَهُ مِئَةُ ألفِ ألفِ دَرَجَةٍ ، فَإِن صَلّى عَلَيها شَيَّعَهُ في جِنازَتِهِ مِئَةُ ألفٍ كُلُّهُم يَستَغفِرونَ لَهُ حَتّى يَرجِعَ ، فَإِن شَهِدَ دَفنَها وَكَّلَ اللّهُ بِهِ ألفَ مَلَكٍ كُلُّهُم يَستَغفِرونَ لَهُ ، حَتّى يُبعَثَ مِن قَبرِهِ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :مَن شَيَّعَ جِنازَةَ مُؤمِنٍ حَتّى يُدفَنَ في قَبرِهِ ، وَكَّلَ اللّهُ عز و جل بِهِ سَبعينَ مَلَكا مِنَ المُشَيِّعينَ ، يُشَيِّعونَهُ ويَستَغفِرونَ لَهُ إذا خَرَجَ مِن قَبرِهِ إلَى المَوقِفِ . (3)

ف _ قارِئُ القُرآنِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن قَرَأَ هذِهِ الآيَةَ عِندَ مَنامِهِ : «قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَىَّ أَنَّمَا إِلَ_هُكُمْ إِلَ_هٌ وَ حِدٌ فَمَن كَانَ يَرْجُواْ لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صَ__لِحًا وَ لَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدَا» (4) سَطَعَ لَهُ نورٌ إلَى المَسجِدِ الحَرامِ ، حَشوُ ذلِكَ النّورِ مَلائِكَةٌ يَستَغفِرونَ لَهُ حَتّى يُصبِحَ . (5)

.


1- .الكافي : ج 3 ص 120 ح 4 .
2- .ثواب الأعمال : ص 345 ح 1 عن أبي هريرة وابن عبّاس ، بحار الأنوار : ج 81 ص 384 ح 44 .
3- .الكافي : ج 3 ص 173 ح 2 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 162 ح 455 ، الأمالي للصدوق : ص 286 ح 317 عن داوود بن كثير الرقّي ، روضة الواعظين : ص 535 ، بحار الأنوار : ج 81 ص 257 ح 1 .
4- .الكهف : 110 .
5- .تهذيب الأحكام : ج 2 ص 175 ح 699 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 470 ح 1355 ، فلاح السائل : ص 489 ح 338 ، عدّة الداعي : ص 282 ، بحار الأنوار : ج 92 ص 282 ح 3 .

ص: 231

ع _ تشييع كننده جنازه مؤمن
ف _ قرائت كننده قرآن

امام صادق عليه السلام :هر مؤمنى به خاطر خداوند عز و جل از مؤمنِ بيمارى عيادت كند ، خداوند ، فرشته اى از فرشتگانِ عيادت كننده ، بر او مى گمارد كه در قبرش به عيادت او برود و تا روز قيامت ، برايش آمرزش بطلبد.

ع _ تشييع كننده جنازه مؤمنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس جنازه اى را تشييع كند ، براى هر گامش _ تا زمانى كه به خانه اش برگردد _ صد هزار هزار ثواب باشد، و صد هزار هزار گناه ، از او زُدوده مى شود، و صد هزار هزار درجه او را بالا مى برند، و اگر بر آن [مُرده] نماز بخواند ، صد هزار [فرشته] در تشييع جنازه او شركت مى كنند و همگى ، تا زمانى كه برگردد، برايش طلب آمرزش مى كنند، و اگر شاهد دفن او باشد ، خداوند ، هزار فرشته بر او مى گمارد كه همگى تا آن گاه كه از قبرش برانگيخته شود ، برايش آمرزش بطلبند .

امام صادق عليه السلام :هر كس جنازه مؤمنى را تشييع كند تا آن گاه كه او را به خاك سپارند، خداوند عز و جل هفتاد فرشته از فرشتگانى كه كارشان تشييع است، بر او مى گمارد كه تا هنگامى كه از قبرش به سوى موقف خارج مى شود ، او را مشايعت كنند و برايش آمرزش بطلبند.

ف _ قرائت كننده قرآنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس در هنگام خوابيدن ، اين آيه را بخواند: «بگو: من، در حقيقت، بشرى مانند شما هستم كه به من ، وحى مى شود . معبود شما ، معبودى يگانه است. پس هر كه به ديدار پروردگارش اميد دارد ، بايد كه كار شايسته كند و در پرستش پروردگارش ، اَحَدى را شريك نگرداند» ، برايش نورى تا مسجد الحرام تابيدن مى گيرد كه درون آن نور ، فرشتگانى هستند كه تا صبح ، برايش طلب آمرزش مى كنند.

.

ص: 232

عنه صلى الله عليه و آله :مَن قَرَأَ «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَ_هَ إِلَا هُوَ وَالْمَلَئِكَةُ وَأُوْلُواْ الْعِلْمِ قَائِمَا بِالْقِسْطِ لَا إِلَ_هَ إِلَا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ» (1) عِندَ مَنامِهِ ، خَلَقَ اللّهُ لَهُ سَبعينَ ألفَ مَلَكٍ يَستَغفِرونَ لَهُ إلى يَومِ القِيامَةِ . (2)

ص _ ذاكِرُ اللّهِ عِندَ النَّومِالإمام عليّ عليه السلام :إذا أرادَ أحَدُكُمُ النَّومَ فَليَضَع يَدَهُ اليُمنى تَحتَ خَدِّهِ الأَيمَنِ ، وَليَقُل : بِاسمِ اللّهِ ، وَضَعتُ جَنبي للّهِِ (3) ، عَلى مِلَّةِ إبراهيمَ ، ودينِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله ، ووِلايَةِ مَنِ افتَرَضَ اللّهُ طاعَتَهُ ، ما شاءَ اللّهُ كانَ ، وما لَم يَشَأ لَم يَكُن . فَمَن قالَ ذلِكَ عِندَ مَنامِهِ ، حُفِظَ مِنَ اللِّصِّ ، وَالمُغيرِ (4) ، وَالهَدمِ ، وَاستَغفَرَت لَهُ المَلائِكَةُ . (5)

ق _ مَن باتَ مُتَطَهِّرارسول اللّه صلى الله عليه و آله :طَهِّروا هذِهِ الأَجسادَ طَهَّرَكُمُ اللّهُ ، فَإِنَّهُ لَيسَ عَبدٌ يَبيتُ طاهِرا إلّا باتَ مَعَهُ مَلَكٌ في شِعارِهِ (6) ، لا يَنقَلِبُ ساعَةً مِنَ اللَّيلِ إلّا قالَ : اللّهُمَّ اغفِر لِعَبدِكَ ، فَإِنَّهُ باتَ طاهِرا . (7)

.


1- .آل عمران : 18 .
2- .تفسير القرطبي : ج 4 ص 42 ؛ مجمع البيان : ج 2 ص 717 وفيه «ألف خلق» بدل «ألف ملك» وكلاهما عن أنس ، بحار الأنوار : ج 87 ص 179 ح 8 نقلاً عن البلد الأمين .
3- .في المصدر : «اللّه » ، والتصويب من بحار الأنوار .
4- .المغير : اسمُ فاعل من أغار إذا نهبَ ، وفيه «من دَخَلَ إلى طعام لم يُدعَ إليه ، دخلَ سارقا وخرج مُغيرا» شبّه دخوله عليهم بدخول السّارق ، وخروجه بمن أغار على قوم ونهبهم (النهاية : ج 3 ص 394 «غور») .
5- .الخصال : ص 631 ح 10 عن محمّد بن مسلم وأبي بصير عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، تحف العقول : ص 120 ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 45 ح 2105 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 191 ح 1 .
6- .الشعار : الثّوب الذي يلي الجسد ، لأنّه يلي شعره (النهاية : ج 2 ص 480 «شعر») .
7- .المعجم الكبير : ج 12 ص 341 ح 13620 و ص 342 ح 13621 ، صحيح ابن حبّان : ج 3 ص 328 ح 1051 نحوه ، مسند الشاميّين : ج 3 ص 402 ح 2552 كلّها عن ابن عمر ، المعجم الأوسط : ج 5 ص 204 ح 5087 عن ابن عبّاس ، كنز العمّال : ج 9 ص 277 ح 26003 .

ص: 233

ص _ ياد كننده از خدا در هنگام خوابيدن
ق _ كسى كه شب را پاك و با وضو به سر برد

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس در هنگام خوابش آيه «خدا كه همواره به عدلْ قيام دارد ، گواهى مى دهد كه جز او معبودى نيست، و فرشتگان و دانشوران [نيز گواهى مى دهند كه:] جز او كه توانا و حكيم است ، هيچ معبودى نيست» را بخواند ، خداوند ، هفتاد هزار فرشته برايش خلق مى كند كه تا روز قيامت ، براى او آمرزش بطلبند.

ص _ ياد كننده از خدا در هنگام خوابيدنامام على عليه السلام :هرگاه يكى از شما خواست بخوابد ، دست راست خود را زير گونه راستش بگذارد و بگويد: «به نام خدا . پهلويم را [ بر زمين] گذاشتم براى خدا، در حالى كه بر آيين ابراهيم و دين محمّد صلى الله عليه و آله و پيروى از كسى هستم كه خداوند ، اطاعت از او را واجب فرموده است. آنچه خدا خواهد ، همان مى شود، و آنچه او نخواهد ، نمى شود» . هر كس اين را در هنگام خوابيدن بگويد ، از دزد و غارتگر و رفتنِ زير آوار ، محفوظ مى مانَد و فرشتگان ، برايش آمرزش مى طلبند.

ق _ كسى كه شب را پاك و با وضو به سر بردپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اين بدن ها را پاك گردانيد ، خدا ، شما را پاك مى گرداند؛ زيرا هيچ بنده اى نيست كه شب را پاك به سر ببرد ، مگر آن كه فرشته اى در زير پوشش با او باشد و هر ساعتى از شب ، غلتى بخورد ، آن فرشته مى گويد: «بار خدايا! بنده ات را بيامرز؛ زيرا او امشب ، در پاكى به سر مى برد».

.

ص: 234

ر _ مَن أكَلَ الحَلالَرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن أكَلَ الحَلالَ ، قامَ عَلى رَأسِهِ مَلَكٌ يَستَغفِرُ لَهُ حَتّى يَفرُغَ مِن أكلِهِ . (1)

ش _ مَن قَلَّمَ أظافيرَهُ يَومَ الجُمُعَةِ و ...رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن قَلَّمَ أظافيرَهُ يَومَ الجُمُعَةِ ، وأخَذَ مِن شارِبِهِ ، وَاستاكَ ، وأفرَغَ عَلى رَأسِهِ مِنَ الماءِ حينَ يَروحُ إلَى (2) الجُمُعَةِ ، شَيَّعَهُ سَبعونَ ألفَ مَلَكٍ ، كُلُّهُم يَستَغفِرونَ لَهُ ، ويَشفَعونَ لَهُ . (3)

8 / 6مَن يَستَغفِرُ لَهُ كُلُّ شَيءٍأ _ طالِبُ العِلمِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ طالِبَ العِلمِ لَيَستَغفِرُ لَهُ كُلُّ شَيءٍ ، حَتّى حيتانُ البَحرِ ، وهَوامُّ الأَرضِ ، وسِباعُ البَرِّ وأنعامُهُ ؛ فَاطلُبُوا العِلمَ فَإِنَّهُ السَّبَبُ بَينَكُم وبَينَ اللّهِ عز و جل . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن سَلَكَ طَريقا يَطلُبُ فيهِ عِلما ، سَلَكَ اللّهُ بِهِ طَريقا إلَى الجَنَّةِ ، وإنَّ المَلائِكَةَ لَتَضَعُ أجنِحَتَها لِطالِبِ العِلمِ رِضا بِهِ ، وإنَّهُ يَستَغفِرُ لِطالِبِ العِلمِ مَن فِي السَّماءِ ومَن فِي الأَرضِ حَتَّى الحوتُ فِي البَحرِ . (5)

.


1- .مكارم الأخلاق : ج 1 ص 320 ح 1028 و ص 413 ح 1396 عن أنس وفيه «الخلّ» بدل «الحلال» ، الدعوات : ص 24 ح 35 ، روضة الواعظين : ص 501 ، بحار الأنوار : ج 66 ص 314 ح 6 .
2- .في المصدر : «يروح الجمعة» ، والتصويب من بحار الأنوار .
3- .جامع الأخبار : ص 334 ح 939 عن أنس ، بحار الأنوار : ج 76 ص 124 ح 13 .
4- .الأمالي للمفيد : ص 29 ح 1 ، الأمالي للطوسي : ص 521 ح 1148 كلاهما عن محمّد بن جعفر عن ف أبيه الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 1 ص 172 ح 25 .
5- .الكافي : ج 1 ص 34 ح 1 عن القدّاح عن الإمام الصادق عليه السلام ، ثواب الأعمال : ص 159 ح 1 عن عبد اللّه بن ميمون القدّاح عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ؛ سنن أبي داوود : ج 3 ص 317 ح 3641 ، سنن الترمذي : ج 5 ص 48 ح 2682 كلاهما عن أبي الدرداء ، كنز العمّال : ج 10 ص 146 ح 28746 .

ص: 235

ر _ كسى كه حلال بخورد
ش _ كسى كه در روز جمعه ، ناخن هايش را بگيرد و . . .
8 / 6 كسانى كه همه موجودات ، برايشان آمرزش مى طلبند
الف _ جوينده دانش

ر _ كسى كه حلال بخوردپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس از حلال بخورد ، فرشته اى بالاى سر او مى ايستد و برايش آمرزش مى خواهد تا آن گاه كه از خوردن ، دست كشد.

ش _ كسى كه در روز جمعه ، ناخن هايش را بگيرد و . . .پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :كسى كه در روز جمعه ناخن هايش را بگيرد، سبيلش را كوتاه كند، مسواك بزند ، و زمانى كه به نماز جمعه مى رود ، آب بر سرش بريزد ، هفتاد هزار فرشته ، او را بدرقه مى كنند و همگى برايش آمرزش مى طلبند و شفاعت مى كنند.

8 / 6كسانى كه همه موجودات ، برايشان آمرزش مى طلبندالف _ جوينده دانشپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همه موجودات، حتّى ماهيان دريا و خزندگان زمين و دَدان و دام ها، براى جوينده دانش ، آمرزش مى طلبند . پس دانش بجوييد، زيرا دانش ، رشته پيوند ميان شما و خداى عز و جل است.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس راهى را در جستجوى دانشى بپيمايد ، خداوند ، او را در راهى به سوى بهشت مى برَد . فرشتگان ، بال هاى خود را با خشنودى براى جوينده دانش ، مى گسترند، و اهل آسمان و زمين، حتّى ماهيان دريا، براى جوينده دانش ، آمرزش مى طلبند.

.

ص: 236

عنه صلى الله عليه و آله :مَن أحَبَّ أن يَنظُرَ إلى عُتَقاءِ اللّهِ مِنَ النّارِ ، فَليَنظُر إلَى المُتَعَلِّمينَ ، فَوَالَّذي نَفسي بِيَدِهِ ، ما مِن مُتَعَلِّمٍ يَختَلِفُ إلى بابِ العالِمِ ، إلّا كَتَبَ اللّهُ لَهُ بِكُلِّ قَدَمٍ عِبادَةَ سَنَةٍ ، وبَنَى اللّهُ لَهُ بِكُلِّ قَدَمٍ مَدينَةً فِي الجَنَّةِ ، ويَمشي عَلَى الأَرضِ وهِيَ تَستَغفِرُ لَهُ ، ويُمسي ويُصبِحُ مَغفورا لَهُ ، وشَهِدَتِ المَلائِكَةُ أنَّهُم عُتَقاءُ اللّهِ مِنَ النّارِ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام_ مِن وَصِيَّتِهِ لِوَلَدِهِ مُحَمَّدِ بنِ الحَنَفِيَّةِ _: وَاعلَم أنَّ طالِبَ العِلمِ يَستَغفِرُ لَهُ مَن فِي السَّماواتِ وَالأَرضِ ، حَتَّى الطَّيرُ في جَوِّ السَّماءِ ، وَالحوتُ فِي البَحرِ . (2)

ب _ العالِمُ العامِلُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :صاحِبُ العِلمِ يَستَغفِرُ لَهُ كُلُّ شَيءٍ ، حَتَّى الحوتُ فِي البَحرِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :العُلَماءُ وَرَثَةُ الأَنبِياءِ ، يُحِبُّهُم أهلُ السَّماءِ ، ويَستَغفِرُ لَهُمُ الحيتانُ فِي البَحرِ إذا ماتوا ، إلى يَومِ القِيامَةِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :عُلَماءُ هذِهِ الاُمَّةِ رَجُلانِ : رَجُلٌ آتاهُ اللّهُ عِلما ، فَبَذَلَهُ لِلنّاسِ ولَم يَأخُذ عَلَيهِ طَمَعا (5) ، ولَم يَشتَرِ بِهِ ثَمَنا ، فَذلِكَ تَستَغفِرُ لَهُ حيتانُ البَحرِ ، ودَوابُّ البَرِّ ، وَالطَّيرُ في جَوِّ السَّماءِ ، ويَقدَمُ عَلَى اللّهِ سَيِّدا شَريفا ، حَتّى يُرافِقَ المُرسَلينَ . ورَجُلٌ آتاهُ اللّهُ عِلما فَبَخِلَ بِهِ عَن عِبادِ اللّهِ ، وأخَذَ عَلَيهِ طَمَعا ، وَاشتَرى بِهِ ثَمَنا ، فَذاكَ يُلجَمُ يَومَ القِيامَةِ بِلِجامٍ مِن نارٍ ، ويُنادي مُنادٍ : هذَا الَّذي آتاهُ اللّهُ عِلما فَبَخِلَ بِهِ عَن عِبادِ اللّهِ ، وأخَذَ عَلَيهِ طَمَعا ، وَاشتَرى بِهِ ثَمَنا ، وكَذلِكَ حَتّى يُفرَغَ مِنَ الحِسابِ . (6)

.


1- .منية المريد : ص 100 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 184 ح 95 .
2- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 387 ح 5834 ، بصائر الدرجات : ص 4 ح 3 عن عبد الرحمن بن الحجّاج عن الإمام الصادق عليه السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 1 ص 173ح 30 ، كنز العمّال : ج 10 ص 131 ح 28653 عن ابن عبد البرّ عن أنس .
3- .كنز العمّال : ج 10 ص 145 ح 28737 نقلاً عن وكيع عن أنس .
4- .تفسير القرطبي : ج 4 ص 41 عن البراء ، كنز العمّال : ج 10 ص 135 ح 28679 نقلاً عن ابن النجّار عن أنس .
5- .الطَّمَعُ : رزق الجُند ، جمع : أطماع . يقال : أخذ الجند أطماعَهم أي أرزاقَهم (تاج العروس : ج 11 ص 327 «طمع») .
6- .المعجم الأوسط : ج 7 ص 171 ح 7187 عن ابن عبّاس ، إحياء علوم الدين : ج 1 ص 92 ، كنز العمّال : ج 10 ص 206 ح 29090 ؛ روضة الواعظين : ص 15 ، منية المريد : ص 136 وفيه «طعما» بدل «طمعا» في المواضع الثلاثة ، بحار الأنوار : ج 2 ص 54 ح 25 وراجع جامع بيان العلم وفضله : ج 1 ص 38 .

ص: 237

ب _ عالمى كه به علم خويش ، عمل كند

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس دوست دارد آزاد كرده شدگانِ خدا از آتش را ببيند ، به علم آموزان بنگرد. سوگند به آن كه جانم در دست اوست ، هيچ علم آموزى نيست كه به خانه عالم آمد و شد كند ، مگر آن كه خداوند براى هر قدمش عبادت يك سال را مى نويسد و براى هر قدمش ، شهرى در بهشت براى او مى سازد و زمينى كه بر آن راه مى رود ، برايش آمرزش مى طلبد، و روز را در حالى به شب مى رساند و شب را به روز كه آمرزيده است ، و فرشتگان ، گواهى مى دهند كه اينان ، آزاد شدگان خدا از آتش اند.

امام على عليه السلام_ از سفارش هاى ايشان به فرزندش محمّد بن حنفيه _: بدان كه براى جوينده دانش ، هر موجودى كه در آسمان ها و زمين است، حتّى پرندگان آسمان و ماهيان دريا، طلبِ آمرزش مى كنند.

ب _ عالمى كه به علم خويش ، عمل كندپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر موجودى ، حتّى ماهى دريا ، براى دانشمند ، (1) آمرزش مى طلبد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دانشمندان [دينى] وارثان پيامبران اند . آسمانيان ، آنان را دوست دارند و هرگاه بميرند، ماهيان دريا تا روز قيامت ، برايشان آمرزش مى طلبند.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دانشمندان اين امّت ، دو دسته اند: يكى مردى كه خداوند ، به او دانشى داده است و او ، آن را به مردم مى بخشد و براى آن ، مزدى نمى ستانَد و آن را به بهايى نمى فروشد. براى چنين عالمى ، ماهيان دريا و چارپايانِ خشكى و مرغان آسمان ، آمرزش مى طلبند، و با آقايى و بزرگوارى ، بر خداوند وارد مى شود تا آن كه با پيامبران مُرسَل ، همنشين مى گردد. و دوم ، مردى است كه خداوند ، به او دانشى داده است و او ، آن را از بندگان خدا دريغ مى كند و براى آن ، مزد مى گيرد و آن را به بها مى فروشد. بر چنين كسى در روز قيامت ، لگامى از آتش زده مى شود و آواز دهنده اى ، آواز مى دهد كه: اين ، كسى است كه خدا به او دانشى بخشيد و او ، آن را از بندگان خدا ، دريغ ورزيد و براى [آموختن ]آن، مزد ستاند و آن را به پول فروخت، و پيوسته چنين مى گويد تا آن گاه كه حسابرسى او به پايان برسد.

.


1- .با عنايت به روايات ديگر ، مقصود از اين روايت پس از آن ، عالِم عامل است ، نه مطلقِ عالم .

ص: 238

ج _ مُعَلِّمُ الخَيرِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ مُعَلِّمَ الخَيرِ يَستَغفِرُ لَهُ دَوابُّ الأَرضِ ، وحيتانُ البَحرِ ، وكُلُّ ذي روحٍ فِي الهَواءِ ، وجَميعُ أهلِ السَّماءِ وَالأَرضِ . (1)

د _ المُؤَذِّنُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :يَغفِرُ اللّهُ لِلمُؤَذِّنِ مُنتَهى أذانِهِ ، ويَستَغفِرُ لَهُ كُلُّ رَطبٍ ويابِسٍ سَمِعَ صَوتَهُ . (2)

ه _ مَن صامَ ثَلاثَةَ عَشَرَ يَوما مِن شَعبانَرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن صامَ ثَلاثَةَ عَشَرَ يَوما مِن شَعبانَ ، استَغفَرَت لَهُ مَلائِكَةُ سَبعِ سَماواتٍ ، ومَن صامَ أربَعَةَ عَشَرَ يَوما مِن شَعبانَ ، اُلهِمَتِ الدَّوابُّ وَالسِّباعُ _ حَتَّى الحيتانُ فِي البُحورِ _ أن يَستَغفِروا لَهُ . (3)

.


1- .بصائر الدرجات : ص 3 ح 1 عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام و ص 4 ح 5 عن جابر عن الإمام الصادق عليه السلام ، ثواب الأعمال : ص 159 ح 1 عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام وكلاهما نحوه ، المعجم الأوسط : ج 6 ص 214 ح 6219 عن جابر نحوه ، كنز العمّال : ج 10 ص 145 ح 28739 .
2- .مسند ابن حنبل : ج 2 ص 500 ح 6210 عن ابن عمر ، كنز العمّال : ج 7 ص 687 ح 20926 .
3- .ثواب الأعمال : ص 87 ح 16 ، فضائل الأشهر الثلاثة : ص 47 ح 24 ، الأمالي للصدوق : ص 76 ح 43 ، روضة الواعظين : ص 443 كلّها عن ابن عبّاس ، بحار الأنوار : ج 97 ص 69 ح 7 .

ص: 239

ج _ آموزگار خوبى ها
د _ مؤذّن
ه_ كسى كه سيزده روز از ماه شعبان را روزه بگيرد

ج _ آموزگار خوبى هاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :براى آموزگار خوبى ها، جانوران زمين و ماهيان دريا و هر جاندارى در هوا، و همه اهل آسمان و زمين ، آمرزش مى طلبند.

د _ مؤذّنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند ، مؤذّن را به مقدارِ بلندى صداى اذانش مى آمرزد (1) و هرتَر و خشكى كه صداى او را بشنود ، برايش آمرزش مى طلبد.

ه_ كسى كه سيزده روز از ماه شعبان را روزه بگيردپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس سيزده روز از شعبان را روزه بگيرد ، فرشتگان هفت آسمان ، برايش آمرزش مى طلبند، و هر كس چهارده روز از شعبان را روزه بگيرد ، به چارپايان و درندگان و حتّى ماهيان درياها ، الهام مى شود كه براى او آمرزش بطلبند.

.


1- .احتمال دارد به اين معنا باشد كه هر مقدار صداى اذان مؤذّن بلندتر باشد ، آمرزش بيشترى شامل حال او مى شود .

ص: 240

الفَصلُ التّاسِعُ : الاستغفارات المأثورة9 / 1الاِستِغفاراتُ المَأثورَةُ عَنِ النَّبِيِّرسول اللّه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ اغفِر لي ذَنبي كُلَّهُ ، دِقَّهُ وجِلَّهُ (1) ، وأوَّلَهُ وآخِرَهُ ، وعَلانِيَتَهُ وسِرَّهُ . (2)

سنن النسائي عن عائشة :فَقَدتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَظَنَنتُ أنَّهُ أتى بَعضَ جَواريهِ ، فَطَلَبتُهُ ، فَإِذا هُوَ ساجِدٌ يَقولُ : رَبِّ اغفِر لي ما أسرَرتُ وما أعلَنتُ . (3)

مسند ابن حنبل عن عمران بن حصين :كانَ عامَّةُ دُعاءِ نَبِيِّ اللّهِ صلى الله عليه و آله : اللّهُمَّ اغفِر لي ما أخطَأتُ وما تَعَمَّدتُ ، وما أسرَرتُ وما أعلَنتُ ، وما جَهِلتُ وما عَلِمتُ (4) . (5)

.


1- .دِقُّهُ وَجِلُّهُ : قليله وكثيره (الصحاح : ج 4 ص 1475 «دقق») .
2- .صحيح مسلم : ج 1 ص 350 ح 216 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 395 ح 969 ، صحيح ابن حبّان : ج 5 ص 258 ح 1931 ، صحيح ابن خزيمة : ج 1 ص 335 ح 672 كلّها عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 2 ص 210 ح 3805 .
3- .سنن النسائي : ج 2 ص 220 ، مسند ابن حنبل : ج 9 ص 482 ح 25194 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 343 ح 807 ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج 7 ص 34 ح 7 كلاهما نحوه ، كنز العمّال : ج 8 ص 226 ح 22669 .
4- .في المصدر : «وما تعمّدت» ، والتصويب من كنز العمّال .
5- .مسند ابن حنبل : ج 7 ص 214 ح 19945 ، المعجم الكبير : ج 18 ص 121 ح 242 ، مسند الشهاب : ج 2 ص 337 ح 1479 ، كنز العمّال : ج 2 ص 687 ح 5083 .

ص: 241

فصل نهم: آمرزش خواهى هاى رسيده از پيامبر و اهل بيت عليهم السلام
9 / 1 آمرزش خواهى هاى پيامبر صلى الله عليه و آله

فصل نهم: آمرزش خواهى هاى رسيده از پيامبر و اهل بيت9 / 1آمرزش خواهى هاى پيامبرپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! همه گناهان مرا، از ريز و درشت ، و اوّل و آخر ، و آشكار و پنهانش، بيامرز.

سنن النسائى_ به نقل از عايشه _: يك بار متوجّه شدم پيامبر خدا نيست . گمان بردم نزد يكى از كنيزانش رفته است . در جستجوى ايشان برآمدم . ديدم به سجده افتاده است و مى گويد: «خداوندا! هر خطايى را كه در نهان يا آشكار ، از من سر زده است ، بر من ببخشاى» .

مسند ابن حنبل_ به نقل از عمران بن حصين _: دعاى پيامبر خدا ، معمولاً اين بود: «بار خدايا! هر آن گناهى را كه به خطا يا به عمد ، در نهان يا آشكار، و ندانسته يا دانسته از من سر زده است، بيامرز» .

.

ص: 242

الإمام الجواد عليه السلام :كانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله يَقولُ إذا فَرَغَ مِن صَلاتِهِ : اللّهُمَّ اغفِر لي ما قَدَّمتُ وما أخَّرتُ ، وما أسرَرتُ وما أعلَنتُ ، وإسرافي عَلى نَفسي ، وما أنتَ أعلَمُ بِهِ مِنّي ... . وأسأَ لُكَ يا رَبِّ قَلبا سَليما ، ولِسانا صادِقا ، وأستَغفِرُكَ لِما تَعلَمُ ، وأسأَ لُكَ خَيرَ ما تَعلَمُ ، وأعوذُ بِكَ مِن شَرِّ ما تَعلَمُ ، فَإِنَّكَ تَعلَمُ ولا نَعلَمُ ، وأنتَ عَلّامُ الغُيوبِ . (1)

صحيح البخاري عن أبي موسى الأشعريّ عن النبيّ صلى الله عليه و آله_ مِمّا كانَ يَدعو بِهِ صلى الله عليه و آله _: رَبِّ اغفِر لي خَطيئَتي وجَهلي ، وإسرافي في أمري كُلِّهِ ، وما أنتَ أعلَمُ بِهِ مِنّي . اللّهُمَّ اغفِر لي خَطايايَ وعَمدي وجَهلي ، وهَزلي (2) ، وكُلُّ ذلِكَ عِندي . اللّهُمَّ اغفِر لي ما قَدَّمتُ وما أخَّرتُ ، وما أسرَرتُ وما أعلَنتُ ، أنتَ المُقَدِّمُ وأنتَ المُؤَخِّرُ ، وأنتَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ . (3)

مسند ابن حنبل عن أبي اُمامة الباهلي :خَرَجَ عَلَينا رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ... فَكَأَنَّا اشتَهَينا أن يَدعُوَ اللّهَ لَنا ، فَقالَ : «اللّهُمَّ اغفِر لَنا وَارحَمنا ، وَارضَ عَنّا وتَقَبَّل مِنّا ، وأدخِلنَا الجَنَّةَ ونَجِّنا مِنَ النّارِ ، وأصلِح لَنا شَأنَنا كُلَّهُ» ، فَكَأَنَّا اشتَهَينا أن يَزيدَنا ، فَقالَ : قَد جَمَعتُ لَكُمُ الأَمرَ . (4)

الإمام الحسن عليه السلام :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَدعو بِهذَا الدُّعاءِ بَينَ كُلِّ رَكعَتَينِ مِن صَلاةِ الزَّوالِ ، الرَّكعَتانِ الاُولَيانِ (5) : اللّهُمَّ ... لَكَ عِندي طَلِباتٌ مِن ذُنوبٍ أنَا بها مُرتَهَنٌ ، وقَد أوقَرَت (6) ظَهري وأوبَقَتني (7) ، وإلّا تَرحَمني وتَغفِر لي أكُن مِنَ الخاسِرينَ . اللّهُمَّ اعتَمَدتُكَ فيها تائِبا إلَيكَ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، وَاغفِر لي ذُنوبي كُلَّها ، قَديمَها وحَديثَها ، سِرَّها وعَلانِيَتَها ، خَطَأَها وعَمدَها ، صَغيرَها وكَبيرَها ، وكُلَّ ذَنبٍ أذنَبتُهُ وأنَا مُذنِبُهُ ، مَغفِرَةً عَزما جَزما لا تُغادِرُ ذَنبا واحِدا ، ولا أكتَسِبُ بَعدَها مُحَرَّما أبَدا ، وَاقبَل مِنِّي اليَسيرَ مِن طاعَتِكَ ، وتَجاوَز لي عَنِ الكثَيرِ مِن مَعصِيَتِكَ ، يا عَظيمُ ، إنَّهُ لا يَغفِرُ الذَّنبَ العَظيمَ إلَا العَظيمُ ... . (8)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 548 ح 6 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 327 ح 960 كلاهما عن محمّد بن الفرج ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 31 ح 2069 من دون إسنادٍ إلى الإمام الجواد عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 86 ص 2 ح 2 ؛ مسند ابن حنبل : ج 6 ص 76 ح 17113 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 688 ح 1872 كلاهما عن شدّاد بن أوس عنه صلى الله عليه و آله وفيهما ذيله من «وأسألك يا ربّ ...» نحوه ، كنز العمّال : ج 2 ص 237 ح 2913 .
2- .في مُهَج الدعوات : «... وهزلي وجدّي» ، وهو الأنسب .
3- .صحيح البخاري : ج 5 ص 2350 ح 6035 ، صحيح مسلم : ج 4 ص 2087 ح 70 ، الأدب المفرد : ص 205 ح 688 ، كنز العمّال : ج 2 ص 177 ح 3620 ؛ مُهَج الدعوات : ص 169 عن الإمام عليّ عليه السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 95 ص 394 ح 32 .
4- .مسند ابن حنبل : ج 8 ص 278 ح 22243 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1261 ح 3836 نحوه ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج 7 ص 55 ح 2 ، الدعاء للطبراني : ص 425 ح 1442 ، تاريخ دمشق : ج 24 ص 66 ح 5162 ، كنز العمّال : ج 2 ص 621 ح 4911 .
5- .في المصدر : «الأولتان» ، والصواب ما أثبتناه .
6- .الوِقرُ : الحِملُ الثقيل ، وقيل : هو الثقل يحمل على ظهر أو رأس (تاج العروس : ج 7 ص 596 «وقر») .
7- .أوبَقَهُ : حبسه ، أو أوبقه : أهلكه (تاج العروس : ج 13 ص 472 «وبق») .
8- .فلاح السائل : ص 253 ح 154 عن فاطمة بنت الإمام الحسن عليه السلام ، المقنعة : ص 429 نحوه ، مصباح المتهجّد : ص 40 كلاهما من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 87 ص 64 ح 19 .

ص: 243

امام جواد عليه السلام :پيامبر صلى الله عليه و آله هرگاه نمازش را تمام مى كرد، مى گفت: «بار خدايا! هر گناهى را كه از پيش تاكنون، و در نهان و آشكار مرتكب شده ام، و هر ستمى را كه بر خويشتن كرده ام، و هر خطايى را كه تو بدان از من داناترى... بيامرز. خداوندا! دلى سالم و زبانى راستگو از تو درخواست دارم، و براى آنچه تو خود مى دانى ، از تو آمرزش مى خواهم، و خوبى آنچه را مى دانى ، از تو درخواست مى كنم، و از شرّ آنچه مى دانى ، به تو پناه مى برم ؛ زيرا تو مى دانى و ما نمى دانيم، و تو داناى نهان هايى» .

صحيح البخارى_ به نقل از ابو موسى اشعرى _: از دعاهاى هميشگى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله اين بود : اى پروردگار من! خطا و نادانى مرا و زياده روى ام در همه كارهايم را، و آنچه را كه تو از من ، بدان داناترى، بر من بيامرز. بار خدايا! هر گناهى را كه به خطا يا به عمد ، يا از سر نادانى يا شوخى از من سر زده است و همگى نزد توست، بر من بيامرز. بار خدايا! هر گناهى را كه از پيش تاكنون، يا در نهان و آشكار ، انجام داده ام ، بر من بيامرز، كه پس و پيش كردن امور ، در دست توست و تو بر هر چيزى توانايى» .

مسند ابن حنبل_ به نقل از ابو اُمامه باهِلى _: پيامبر خدا به سوى ما بيرون آمد... گويا دلمان خواست كه برايمان دعايى كند . ايشان گفت: «بار خدايا! ما را بيامرز و بر ما رحم آور و از ما خشنود باش و از ما بپذير و ما را به بهشت ، در آور و از آتش ، نجاتمان ده و همه كارهاى ما را اصلاح فرما...». دلمان خواست كه بيشتر دعا كند . ايشان فرمود : «دعايى جامع ، برايتان كردم».

امام حسن عليه السلام :پيامبر خدا ، بين هر دو ركعت از نماز ظهر، دو ركعت اوّل، اين دعا را مى خواند : «بار خدايا!... تو را از من ، مطالبات [و بازخواست هايى ]است ، به سبب گناهانى كه مرتكب گشته ام و اكنون ، در بند آنها هستم ؛ گناهانى كه كمرم را خم نموده اند و مرا به خوارى و نابودى كشانده اند. و اگر تو بر من رحم نكنى و مرا نيامرزى ، از زيانكاران خواهم بود. بار خدايا! در اين گناهان ، تكيه و اميدم به توست و به درگاه تو ، باز آمده ام. پس بر محمّد و خاندان او درود فرست و همه گناهان مرا ، از قديم و جديدش ، و پنهان و آشكارش ، و خطا و عمدش ، و كوچك و بزرگش، و هر گناهى را كه مرتكب شده ام و مقصّرش من هستم، بيامرز . آمرزش قطعى و حتمى ، به طورى كه حتّى يك گناه هم بر جاى نگذارى و از آن پس ، من نيز هرگز حرامى را به جاى نياورم. طاعتِ اندكم را از من ، بپذير و از نافرمانى هاى بسيارم درگذر _ اى بزرگ _ كه گناه بزرگ را جز شخص بزرگ نمى بخشد... ».

.

ص: 244

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أستَغفِرُكَ لِما قَدَّمتُ وما أخَّرتُ ، وما أسرَرتُ وما أعلَنتُ ، إنَّكَ أنتَ المُقَدِّمُ وأنتَ المُؤَخِّرُ ، وأنتَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ . (1)

9 / 2الاِستِغفاراتُ المَأثورَةُ عَنِ الإِمامِ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍأ _ مِن كَلِماتٍ كانَ يَدعو بِهاالإمام عليّ عليه السلام :اللّهُمَّ اغفِر لي ما أنتَ أعلَمُ بِهِ مِنّي ، فَإِن عُدتُ فَعُد عَلَيَّ بِالمَغفِرَةِ . اللّهُمَّ اغفِر لي ما وَأَيتُ (2) مِن نَفسي ولَم تَجِد لَهُ وَفاءً عِندي . اللّهُمَّ اغفِر لي ما تَقَرَّبتُ بِهِ إلَيكَ بِلِساني ثُمَّ خالَفَهُ قَلبي . اللّهُمَّ اغفِر لي رَمَزاتِ (3) الأَلحاظِ ، وسَقَطاتِ الأَلفاظِ ، وشَهَواتِ الجَنانِ ، وهَفَواتِ اللِّسانِ . (4)

.


1- .مسند ابن حنبل : ج 7 ص 124 ح 19506 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 692 ح 1883 كلاهما عن أبي موسى الأشعري ، كنز العمّال : ج 2 ص 208 ح 3791 ؛ العدد القويّة : ص 101 ، الإقبال : ج 2 ص 221 كلاهما من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام نحوه .
2- .الوَأيُ : الوَعدُ الذي يوثِّقُه الرجُل على نفسه ، ويعزم الوفاء به (النهاية : ج 5 ص 144 «وأى») .
3- .الرَّمزُ : الإشارة والإيماء بالشفتين والحاجب (الصحاح : ج 3 ص 880 «رمز») .
4- .نهج البلاغة : الخطبة 78 ، المصباح للكفعمي : ص 402 وفيه «سهوات» بدل «شهوات» ، بحار الأنوار : ج 94 ص 229 ح 3 ؛ المناقب للخوارزمي : ص 376 وفيه ذيله من «اللّهمّ اغفر لي رمزات» .

ص: 245

9 / 2 آمرزش خواهى امام على عليه السلام
الف _ پاره اى از دعاهاى ايشان

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! براى هر گناهى كه از پيش تاكنون، و هر آنچه در نهان يا آشكار انجام داده ام ، از تو آمرزش مى خواهم، كه پس و پيش كردن امور ، در دست توست و تو بر هر چيزى توانايى.

9 / 2آمرزش خواهى امام علىالف _ پاره اى از دعاهاى ايشانامام على عليه السلام :بار خدايا! آنچه را [از گناهان و خطاهايم] كه تو بدانها از من داناترى، بر من بيامرز، و اگر تكرارشان كردم ، تو هم آمرزشت را بر من ، تكرار كن. بار خدايا! آنچه را با خود عهد كردم ، امّا نسبت به آن ، وفايى از من نديدى ، بر من بيامرز. بار خدايا! هر آنچه را كه به زبان براى تقرّب به تو انجام دادم ، ولى در دلم خلاف آن مى گذشت ، بر من بيامرز. بار خدايا! اشاره هاى چشم و ابرو [ براى تمسخر و آزار ديگران]، و گفتارهاى بيهوده و خواهش ها و آرزوهاى دل و لغزش هاى زبان را بر من ، بيامرز.

.

ص: 246

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ أنتَ رَبّي وأنَا عَبدُكَ ، آمَنتُ بِكَ مُخلِصا لَكَ عَلى عَهدِكَ ووَعدِكَ مَا استَطَعتُ ، أتوبُ إلَيكَ مِن سوءِ عَمَلي ، وأستَغفِرُكَ لِذُنوبِي الَّتي لا يَغفِرُها غَيرُكَ ... . (1)

ب _ مِنِ استِغفارِهِ فِي السَّحَرِالإمام عليّ عليه السلام_ مِمّا كانَ يَدعو بِهِ في سَحَرِ كُلِّ لَيلَةٍ بِعَقِبِ رَكعَتَيِ الفَجرِ _: اللّهُمَّ إنّي أستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ جَرى بِهِ عِلمُكَ فِيَّ وعَلَيَّ إلى آخِرِ عُمُري ، بِجَميعِ ذُنوبي لِأَوَّلِها وآخِرِها ، وعَمدِها وخَطَئِها ، وقَليلِها وكَثيرِها ، ودَقيقِها وجَليلِها ، وقَديمِها وحَديثِها ، وسِرِّها وعَلانِيَتِها ، وجَميعِ ما أنَا مُذنِبُهُ ، وأتوبُ إلَيكَ . وأسأَ لُكَ أن تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وأن تَغفِرَ لي جَميعَ ما أحصَيتَ مِن مَظالِمِ العِبادِ قِبَلي ، فَإِنَّ لِعِبادِكَ عَلَيَّ حُقوقا أنَا مُرتَهَنٌ بِها ، تَغفِرُها لي كَيفَ شِئتَ ، وأنّى شِئتَ ، يا أرحَمَ الرّاحِمينَ . (2)

.


1- .مُهَج الدعوات : ص 153 وفي أوّله «الدعاء المفضّل على كلّ دعاء لأمير المؤمنين عليه السلام ، وكان يدعو به أمير المؤمنين والباقر والصادق عليهم السلام » ، الإقبال : ج 1 ص 271 نحوه من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 95 ص 402 ح 34 .
2- .المصباح للكفعمي : ص 91 ، البلد الأمين : ص 46 ، بحار الأنوار : ج 87 ص 325 ح 14 .

ص: 247

ب _ برخى از آمرزش خواهى هاى ايشان در سحرگاهان

امام على عليه السلام :خدايا! تو پروردگار منى و من ، بنده تو هستم . به تو ايمان دارم و تا توان دارم ، بر پيمان و وعده تو ، صميمانه وفادار مى مانم. از كردار بدم ، به درگاهت توبه مى آورم و به خاطر گناهانم ، از تو آمرزش مى طلبم ؛ گناهانى كه آنها را جز تو ، كسى نمى آمرزد... .

ب _ برخى از آمرزش خواهى هاى ايشان در سحرگاهانامام على عليه السلام_ از دعاهاى هميشگى ايشان در سحرگاه هر شب ، پس از دو ركعت نماز صبح _: بار خدايا! براى هر گناهى كه علم تو ، آن را در من و بر من تا پايان عمرم جارى ساخت، از تو آمرزش مى خواهم، براى همه گناهانم، از آغاز و انجام آن ، و عمد و خطايش ، و اندك و بسيارش ، و ريز و درشتش ، و قديم و جديدش ، و پنهان و پيدايش، و هر آن گناهى كه من ، مقصّرش بوده ام، و به درگاه تو ، توبه مى كنم. و از تو مى خواهم كه بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرستى و تمام مظالم بندگان را _ كه بر گردن من است و تو آنها را شماره كرده اى _ ، بر من بيامرزى؛ زيرا بندگانت را بر من ، حقوقى است كه من ، ضامن آنها هستم . اينها را بيامرزى ، آن گونه كه خواهى و هر زمان كه خواهى، اى مهربان ترينِ مهربانان!

.

ص: 248

عنه عليه السلام_ مِمّا كانَ يَقولُهُ في سَحَرِ كُلِّ لَيلَةٍ وبَعدَ رَكعَتَيِ الفَجرِ _: اللّهُمَّ إنّي أستَغفِرُكَ مِمّا تُبتُ إلَيكَ مِنهُ ثُمَّ عُدتُ فيهِ ، وأستَغفِرُكَ لِما أرَدتُ بِهِ وَجهَكَ فَخالَطَني فيهِ ما لَيسَ لَكَ ، وأستَغفِرُكَ لِلنِّعَمِ الَّتي مَنَنتَ بِها عَلَيَّ فَقَويتُ بِها عَلى معاصيكَ ، أستَغفِرُ اللّهَ الَّذي لا إلهَ إلّا هُوَ الحَيُّ القَيّومُ ، عالِمُ الغَيبِ وَالشَّهادَةِ الرَّحمنُ الرَّحيمُ ، لِكُلِّ ذَنبٍ أذنَبتُهُ ، ولِكُلِّ مَعصِيَةٍ ارتَكَبتُها . اللّهُمَّ ارزُقني عَقلاً كامِلاً ، وعَزما ثاقِبا (1) ، ولُبّا (2) راجِحا ، وقَلبا زَكِيّا (3) ، وعِلما كَثيرا ، وأدَبا بارِعا ، وَاجعَل ذلِكَ كُلَّهُ لي ، ولا تَجعَلهُ عَلَيَّ ، بِرَحمَتِكَ يا أرحَمَ الرّاحِمينَ . (4)

البلد الأمين :كانَ عَلِيٌّ عليه السلام يَستَغفِرُ سَبعينَ مَرَّةً في سَحَرِ كُلِّ لَيلَةٍ بِعَقِبِ رَكعَتَيِ الفَجرِ : [ 1.] اللّهُمَّ إنّي اُثني عَلَيكَ بِمَعونَتِكَ عَلى ما نِلتُ بِهِ الثَّناءَ عَلَيكَ ، واُقِرُّ لَكَ عَلى نَفسي بِما أنتَ أهلُهُ ، وَالمُستَوجِبُ لَهُ في قَدرِ فَسادِ نِيَّتي وضَعفِ يَقيني . اللّهُمَّ نِعمَ الإِلهُ أنتَ ، ونِعمَ الرَّبُّ أنتَ ، وبِئسَ المَربوبُ أنَا ، ونِعمَ المَولى أنتَ ، وبِئسَ العَبدُ أنَا ، ونِعمَ المالِكُ أنتَ ، وبِئسَ المَملوكُ أنَا ، فَكَم قَد أذنَبتُ فَعَفَوتَ عَن ذَنبي ، وكَم قَد أجرَمتُ فَصَفَحتَ عَن جُرمي ، وكَم قَد أخطَأتُ فَلَم تُؤاخِذني ، وكَم قَد تَعَمَّدتُ فَتَجاوَزتَ عَنّي ، وكَم قَد عَثَرتُ فَأَقَلتَني عَثرَتي ولَم تَأخُذني عَلى غِرَّتي ، فَأَنَا الظّالِمُ لِنَفسي ، المُقِرُّ بِذَنبي ، المُعتَرِفُ بِخَطيئَتي ، فَيا غافِرَ الذُّنوبِ أستَغفِرُكَ لِذَنبي ، وأستَقيلُكَ لِعَثرَتي ، فَأَحسِن إجابَتي ، فَإِنَّكَ أهلُ الإِجابَةِ ، وأهلُ التَّقوى ، وأهلُ المَغفِرَةِ . [ 2.] اللّهُمَّ إنّي أستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ قَوِيَ بَدَني عَلَيهِ بِعافِيَتِكَ ، أو نالَتهُ قُدرَتي بِفَضلِ نِعمَتِكَ ، أو بَسَطتُ إلَيهِ يَدي بِتَوسِعَةِ رِزقِكَ ، أوِ احتَجَبتُ فيهِ مِنَ النّاسِ بِسِترِكَ ، أوِ اتَّكَلتُ فيهِ عِندَ خَوفي مِنهُ عَلى أناتِكَ ، ووَثِقتُ مِن سَطوَتِكَ عَلَيَّ فيهِ بِحِلمِكَ ، وعَوَّلتُ فيهِ عَلى كَرَمِ عَفوِكَ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 3.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ يَدعو إلى غَضَبِكَ ، أو يُدني مِن سَخَطِكَ ، أو يَميلُ بي إلى ما نَهَيتَني عَنهُ ، أو يَنأى بي (5) عَمّا دَعَوتَني إلَيهِ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 4.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ استَمَلتُ إلَيهِ أحَدا مِن خَلقِكَ بِغَوايَتي ، أو خَدَعتُهُ بِحيلَتي ، فَعَلَّمتُهُ مِنهُ ما جَهِلَ ، وعَمَّيتُ عَلَيهِ مِنهُ ما عَلِمَ ، ولَقيتُكَ غَدا بِأَوزاري وأوزارٍ مَعَ أوزاري ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 5.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ يَدعو إلَى الغَيِّ (6) ، ويُضِلُّ عَنِ الرُّشدِ ، ويُقِلُّ الرِّزقَ ، ويَمحَقُ التَّلدَ (7) ، ويُخمِلُ الذِّكرَ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 6.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ أتعَبتُ فيهِ جَوارِحي في لَيلي ونَهاري ، وقَدِ استَتَرتُ مِن عِبادِكَ بِسِتري ، ولا سِترَ إلّا ما سَتَرتَني ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 7.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ رَصَدَني فيهِ أعدائي لِهَتكي ، فَصَرَفتَ كَيدَهُم عَنّي ، ولَم تُعِنهُم عَلى فَضيحَتي ، كَأَنّي لَكَ وَلِيٌّ ، فَنَصَرتَني ، وإلى مَتى يا رَبِّ أعصي فَتُمهِلُني ، وطالَما عَصَيتُكَ فَلَم تُؤاخِذني ، وسَأَلتُكَ عَلى سوءِ فِعلي فَأَعطَيتَني ، فَأَيُّ شُكرٍ يَقومُ عِندَكَ بِنِعمَةٍ مِن نِعَمِكَ عَلَيَّ ! فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 8.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ قَدَّمتُ إلَيكَ فيهِ تَوبَتي ، ثُمَّ واجَهتُ بِتَكَرُّمِ قَسَمي بِكَ (8) ، وأشهَدتُ عَلى نَفسي بِذلِكَ أولِياءَكَ مِن عِبادِكَ أنّي غَيرُ عائِدٍ إلى مَعصِيَتِكَ ، فَلَمّا قَصَدَني بِكَيدِهِ الشَّيطانُ ، ومالَ بي إلَيهِ (9) الخِذلانُ ، ودَعَتني نَفسي إلَى العِصيانِ ، استَتَرتُ حَياءً مِن عِبادِكَ ، جُرأَةً مِنّي عَلَيكَ ، وأنَا أعلَمُ أنَّهُ لا يَكُنُّني مِنكَ سِترٌ ولا بابٌ ، ولا يَحجُبُ نَظَرَكَ إلَيَّ حِجابٌ ، فَخالَفتُكَ فِي المَعصِيَةِ إلى ما نَهَيتَني عَنهُ ، ثُمَّ كَشَفتَ السِّترَ عَنّي ، وساوَيتُ أولِياءَكَ كَأَنّي لَم أزَل لَكَ طائِعا ، وإلى أمرِكَ مُسارِعا ، ومِن وَعيدِكَ فازِعا ، فَلَبَّستُ عَلى عِبادِكَ ، ولا يَعرِفُ بِسيرَتي غَيرُكَ ، فَلَم تَسِمني بِغَيرِ سِمَتِهِم ، بَل أسبَغتَ عَلَيَّ مِثلَ نِعَمِهِم ، ثُمَّ فَضَّلتَني في ذلِكَ عَلَيهِم ، كَأَنّي عِندَكَ في دَرَجَتِهِم ، وما ذلِكَ إلّا بِحِلمِكَ وفَضلِ نِعمَتِكَ ، فَلَكَ الحَمدُ مَولايَ ، فَأَسأَ لُكَ يا اللّهُ كَما سَتَرتَهُ عَلَيَّ فِي الدُّنيا ، ألّا تَفضَحَني بِهِ فِي القِيامَةِ ، يا أرحَمَ الرّاحِمينَ . [ 9.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ سَهِرتُ لَهُ لَيلي فِي التَّأَنّي لِاءِتيانِهِ ، وَالتَّخَلُّصِ إلى وُجودِهِ ، حَتّى إذا أصبَحتُ تَخَطَّأتُ إلَيكَ بِحِليَةِ الصّالِحينَ ، وأنَا مُضمِرٌ خِلافَ رِضاكَ يا رَبَّ العالَمينَ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 10.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ ظَلَمتُ بِسَبَبِهِ وَلِيّا مِن أولِيائِكَ ، أو نَصَرتُ بِهِ عَدُوّا مِن أعدائِكَ ، أو تَكَلَّمتُ فيهِ بِغَيرِ مَحَبَّتِكَ ، أو نَهَضتُ فيهِ إلى غَيرِ طاعَتِكَ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 11.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ نَهَيتَني عَنهُ فَخالَفتُكَ إلَيهِ ، أو حَذَّرتَني إيّاهُ فَأَقَمتُ عَلَيهِ ، أو قَبَّحتَهُ لي فَزَيَّنتُهُ لِنَفسي ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 12.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ نَسيتُهُ فَأَحصَيتَهُ ، وتَهاوَنتُ بِهِ فَأَثبَتَّهُ ، وجاهَرتُكَ (10) فيهِ فَسَتَرتَهُ عَلَيَّ ، ولَو تُبتُ إلَيكَ مِنهُ لَغَفَرتَهُ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 13.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ تَوَقَّعتُ فيهِ قَبلَ انقِضائِهِ تَعجيلَ العُقوبَةِ ، فَأَمهَلتَني وأدلَيتَ عَلَيَّ سِترا ، فَلَم آلُ (11) في هَتكِهِ عَنّي جَهدا ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 14 .] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ يَصرِفُ عَنّي رَحمَتَكَ ، أو يُحِلُّ بي نَقِمَتَكَ ، أو يَحرِمُني كَرامَتَكَ ، أو يُزيلُ عَنّي نِعمَتَكَ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 15.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ يورِثُ الفَناءَ ، أو يُحِلُّ البَلاءَ ، أو يُشمِتُ الأَعداءَ ، أو يَكشِفُ الغِطاءَ ، أو يَحبِسُ قَطرَ السَّماءِ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 16.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ عَيَّرتُ بِهِ أحَدا مِن خَلقِكَ ، أو قَبَّحتُهُ مِن فِعلِ أحَدٍ مِن بَرِيَّتِكَ ، ثُمَّ تَقَحَّمتُ عَلَيهِ وَانتَهَكتُهُ ، جُرأَةً مِنّي عَلى مَعصِيَتِكَ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 17.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ تُبتُ إلَيكَ مِنهُ ، وأقدَمتُ عَلى فِعلِهِ ، فَاستَحيَيتُ مِنكَ وأنَا عَلَيهِ ، ورَهِبتُكَ وأنَا فيهِ ، ثُمَّ استَقَلتُكَ مِنهُ وعُدتُ إلَيهِ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 18.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ ثَوَّرَكَ عَلَيَّ (12) ، ووَجَبَ في فِعلي بِسَبَبِ عَهدٍ عاهَدتُكَ عَلَيهِ ، أو عَقدٍ عَقَدتُهُ لَكَ ، أو ذِمَّةٍ آلَيتُ بِها مِن أجلِكَ لِأَحَدٍ مِن خَلقِكَ ، ثُمَّ نَقَضتُ ذلِكَ مِن غَيرِ ضَرورَةٍ لِرَغبَتي فيهِ ، بَلِ استَزَلَّني عَنِ الوَفاءِ بِهِ البَطَرُ (13) ، وَاستَحَطَّني عَن رِعايَتِهِ الأَشَرُ (14) ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 19.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ لَحِقَني بِسَبَبِ نِعمَةٍ أنعَمتَ بِها عَلَيَّ ، فَقَويتُ بِها عَلى مَعصِيَتِكَ ، وخالَفتُ بِها أمرَكَ ، وقَدِمتُ بِها عَلى وَعيدِكَ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 20.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ قَدَّمتُ فيهِ شَهوَتي عَلى طاعَتِكَ ، وآثَرتُ فيهِ مَحَبَّتي عَلى أمرِكَ ، وأرضَيتُ نَفسي فيهِ بِسَخَطِكَ ، إذ رَهَّبتَني مِنهُ بِنَهيِكَ ، وقَدَّمتَ إلَيَّ فيهِ بِإِعذارِكَ ، وَاحتَجَجتَ عَلَيَّ فيهِ بِوَعيدِكَ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 21.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ عَلِمتُهُ مِن نَفسي ، أو نَسيتُهُ أو ذَكَرتُهُ ، أو تَعَمَّدتُهُ أو أخطَأتُ ، فيما لا أشُكُّ أنَّكَ سائِلي عَنهُ ، وأنَّ نَفسي بِهِ مُرتَهَنَةٌ لَدَيكَ ، وإن كُنتُ قَد نَسيتُهُ وغَفَلتُ عَنهُ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 22.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ واجَهتُكَ بِهِ ، وقَد أيقَنتُ أنَّكَ تَراني عَلَيهِ ، واُغفِلتُ أن أتوبَ إلَيكَ مِنهُ ، واُنسيتُ أن أستَغفِرَكَ لَهُ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 23.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ دَخَلتُ فيهِ بِحُسنِ ظَنّي بِكَ ألّا تُعَذِّبَني عَلَيهِ ، ورَجَوتُكَ لِمَغفِرَتِهِ فَأَقدَمتُ عَلَيهِ ، وقَد عَوَّلَت نَفسي عَلى مَعرِفَتي بِكَرَمِكَ ، ألّا تَفضَحَني بَعدَ أن سَتَرتَهُ عَلَيَّ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 24.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ استَوجَبتُ مِنكَ بِهِ رَدَّ الدُّعاءِ ، وحِرمانَ الإِجابَةِ ، وخَيبَةَ الطَّمَعِ ، وَانفِساخَ الرَّجاءِ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 25.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ يُعقِبُ الحَسرَةَ ، ويورِثُ النَّدامَةَ ، ويَحبِسُ الرِّزقَ ، ويَرُدُّ الدُّعاءَ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 26.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ يورِثُ الأَسقامَ وَالفَناءَ ، ويوجِبُ النِّقَمَ وَالبَلاءَ ، ويَكونُ فِي القِيامَةِ حَسرَةً ونَدامَةً ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 27.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ مَدَحتُهُ بِلِساني ، أو أضمَرَهُ جَناني ، أو هَشَّت (15) إلَيهِ نَفسي ، أو أتَيتُهُ بِفَعالي ، أو كَتَبتُهُ بِيَدي ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 28.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ خَلَوتُ بِهِ في لَيلٍ أو نَهارٍ ، وأرخَيتَ عَلَيَّ فيهِ الأَستارَ ، حَيثُ لا يَراني إلّا أنتَ يا جَبّارُ ، فَارتابَت فيهِ نَفسي ، ومَيَّزتُ بَينَ تَركِهِ لِخَوفِكَ وَانتِهاكِهِ لِحُسنِ الظَّنِّ بِكَ ، فَسَوَّلَت لي نَفسِيَ الإِقدامَ عَلَيهِ ، فَواقَعتُهُ وأنَا عارِفٌ بِمَعصِيَتي فيهِ لَكَ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 29.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ استَقلَلتُهُ أوِ استَكثَرتُهُ ، أوِ استَعظَمتُهُ أوِ استَصغَرتُهُ ، أو وَرَّطَني جَهلي فيهِ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 30.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ مالَأتُ (16) فيهِ عَلى أحَدٍ مِن خَلقِكَ ، أو أسَأتُ بِسَبَبِهِ إلى أحَدٍ مِن بَرِيَّتِكَ ، أو زَيَّنَتهُ لي نَفسي ، أو أشَرتُ بِهِ إلى غَيري ، أو دَلَلتُ عَلَيهِ سِوايَ ، أو أصرَرتُ عَلَيهِ بِعَمدي ، أو أقَمتُ عَلَيهِ بِجَهلي ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 31.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ خُنتُ فيهِ أمانَتي ، أو بَخَستُ بِفِعلِهِ نَفسي ، أو أخطَأتُ بِهِ عَلى بَدَني ، أو آثَرتُ فيهِ شَهَواتي ، أو قَدَّمتُ فيهِ لَذّاتي ، أو سَعَيتُ فيهِ لِغَيري ، أوِ استَغوَيتُ إلَيهِ مَن تابَعَني ، أو كاثَرتُ فيهِ مَن مَنَعَني ، أو قَهَرتُ عَلَيهِ مَن غالَبَني ، أو غَلَبتُ عَلَيهِ بِحيلَتي ، أوِ استَزَلَّني إلَيهِ مَيلي ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 32.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ استَعَنتُ عَلَيهِ بِحيلَةٍ تُدني مِن غَضَبِكَ ، أوِ استَظهَرتُ بِنَيلِهِ عَلى أهلِ طاعَتِكَ ، أوِ استَمَلتُ بِهِ أحَدا إلى مَعصِيَتِكَ ، أو راءَيتُ فيهِ عِبادَكَ ، أو لَبَّستُ عَلَيهِم بِفِعالي ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 33.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ كَتَبتَهُ عَلَيَّ بِسَبَبِ عُجبٍ كانَ مِنّي بِنَفسي ، أو رِياءٍ ، أو سُمعَةٍ ، أو خُيَلاءَ ، أو فَرَحٍ ، أو حِقدٍ ، أو مَرَحٍ ، أو أشَرٍ ، أو بَطَرٍ ، أو حَمِيَّةٍ ، أو عَصَبِيَّةٍ ، أو رِضا ، أو سَخَطٍ ، أو سَخاءٍ ، أو شُحٍّ ، أو ظُلمٍ ، أو خِيانَةٍ ، أو سَرِقَةٍ ، أو كَذِبٍ ، أو نَميمَةٍ ، أو لَهوٍ ، أو لَعِبٍ ، أو نَوعٍ مِمّا يُكتَسَبُ بِمِثلِهِ الذُّنوبُ ، ويَكونُ فِي اجتِراحِهِ العَطَبُ (17) ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 34.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ سَبَقَ في عِلمِكَ أنّي فاعِلُهُ ، بِقُدرَتِكَ الَّتي قَدَرتَ بِها عَلى كُلِّ شَيءٍ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 35.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ رَهِبتُ فيهِ سِواكَ ، أو عادَيتُ فيهِ أولِياءَكَ ، أو والَيتُ فيهِ أعداءَكَ ، أو خَذَلتُ فيهِ أحِبّاءَكَ ، أو تَعَرَّضتُ فيهِ لِشَيءٍ مِن غَضَبِكَ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 36.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ تُبتُ إلَيكَ مِنهُ ، ثُمَّ عُدتُ فيهِ ، ونَقَضتُ العَهدَ فيما بَيني وبَينَكَ جُرأَةً مِنّي عَلَيكَ ، لِمَعرِفَتي بِكَرَمِكَ وعَفوِكَ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 37.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ أدناني مِن عَذابِكَ ، أو نَآني (18) عَن ثَوابِكَ ، أو حَجَبَ عَنّي رَحمَتَكَ ، أو كَدَّرَ عَلَيَّ نِعمَتَكَ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 38.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ حَلَلتُ بِهِ عَقدا شَدَدتَهُ ، أو حَرَمتُ بِهِ نَفسي خَيرا وَعَدتَني بِهِ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 39.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ ارتَكَبتُهُ بِشُمولِ عافِيَتِكَ ، أو تَمَكَّنتُ مِنهُ بِفَضلِ نِعمَتِكَ ، أو قَويتُ عَلَيهِ بِسابِغِ رِزقِكَ ، أو خَيرٍ أرَدتُ بِهِ وَجهَكَ ، فَخالَطَني فيهِ وشارَكَ فِعلي ما لا يَخلُصُ لَكَ ، أو وَجَبَ عَلَيَّ ما أرَدتُ بِهِ سِواكَ ، فَكَثيرٌ ما يَكونُ كَذلِكَ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 40.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ دَعَتنِي الرُّخصَةُ فَحَلَّلتُهُ لِنَفسي ، وهُوَ فيما عِندَكَ مُحَرَّمٌ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 41.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ خَفِيَ عَن خَلقِكَ ، ولَم يَعزُب عَنكَ ، فَاستَقَلتُكَ مِنهُ فَأَقَلتَني ، ثُمَّ عُدتُ فيهِ فَسَتَرتَهُ عَلَيَّ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 42.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ خَطَوتُ إلَيهِ بِرِجلي ، أو مَدَدتُ إلَيهِ يَدي ، أو تَأَمَّلَهُ بَصري ، أو أصغَيتُ إلَيهِ بِسَمعي ، أو نَطَقَ بِهِ لِساني ، أو أنفَقتُ فيهِ ما رَزَقتَني ، ثُمَّ استَرزَقتُكَ عَلى عِصياني فَرَزَقتَني ، ثُمَّ استَعَنتُ بِرِزقِكَ عَلى مَعصِيَتِكَ فَسَتَرتَ عَلَيَّ ، ثُمَّ سَأَلتُكَ الزِّيادَةَ فَلَم تُخَيِّبني ، وجاهَرتُكَ فيهِ فَلَم تَفضَحني ، فَلا أزالُ مُصِرّا عَلى مَعصِيَتِكَ ، ولا تَزالُ عائِدا عَلَيَّ بِحِلمِكَ ومَغفِرَتِكَ ، يا أكرَمَ الأَكرَمينَ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 43.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ يوجِبُ عَلَيَّ صَغيرُهُ أليمَ عَذابِكَ ، ويُحِلُّ بي كَبيرُهُ شَديدَ عِقابِكَ ، وفي إتيانِهِ تَعجيلُ نَقِمَتِكَ ، وفِي الإِصرارِ عَلَيهِ زَوالُ نِعمَتِكَ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 44.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ لَم يَطَّلِع عَلَيهِ أحَدٌ سِواكَ ، ولا عَلِمَهُ أحَدٌ غَيرُكَ ، ولا يُنجيني مِنهُ إلّا حِلمُكَ ، ولا يَسَعُهُ إلّا عَفوُكَ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 45.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ يُزيلُ النِّعَمَ ، أو يُحِلُّ النِّقَمَ ، أو يُعَجِّلُ العَدَمَ ، أو يُكثِرُ النَّدَمَ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 46.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ يَمحَقُ الحَسَناتِ ، ويُضاعِفُ السَّيِّئاتِ ، ويُعَجِّلُ النَّقِماتِ ، ويُغضِبُكَ يا رَبَّ السَّماواتِ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 47.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ أنتَ أحَقُّ بِمَعرِفَتِهِ إذ كُنتَ أولى بِسُترَتِهِ ، فَإِنَّكَ أهلُ التَّقوى وأهلُ المَغفِرَةِ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 48.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ تَجَهَّمتُ (19) فيهِ وَلِيّا مِن أولِيائِكَ ، مُساعَدَةً فيهِ لِأَعدائِكَ ، أو مَيلاً مَعَ أهلِ مَعصِيَتِكَ عَلى أهلِ طاعَتِكَ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 49.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ ألبَسَني كِبرَةً (20) ، وَانهِماكي فيهِ ذِلَّةً ، أو آيَسَني مِن وُجودِ رَحمَتِكَ ، أو قَصَّرَ بِيَ اليَأسُ عَنِ الرُّجوعِ إلى طاعَتِكَ ، لِمَعرِفَتي بِعَظيمِ جُرمي وسوءِ ظَنّي بِنَفسي ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 50.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ أورَدَنِي الهَلَكَةَ لَولا رَحمَتُكَ ، وأحَلَّني دارَ البَوارِ لَولا تَغَمُّدُكَ ، وسَلَكَ بي سَبيلَ الغَيِّ لَولا رُشدُكَ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 51.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ ألهاني عَمّا هَدَيتَني إلَيهِ ، أو أمَرتَني بِهِ أو نَهَيتَني عَنهُ ، أو دَلَلتَني عَلَيهِ فيما فيهِ الحَظُّ لي لِبُلوغِ رِضاكَ ، وإيثارِ مَحَبَّتِكَ ، وَالقُربِ مِنكَ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 52.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ يَرُدُّ عَنكَ دُعائي ، أو يَقطَعُ مِنكَ رَجائي ، أو يُطيلُ في سَخَطِكَ عَنائي ، أو يُقَصِّرُ عِندَكَ أمَلي ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 53.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ يُميتُ القَلبَ ، ويُشعِلُ الكَربَ (21) ، ويُرضِي الشَّيطانَ ، ويُسخِطُ الرَّحمنَ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 54.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ يُعقِبُ اليَأسَ مِن رَحمَتِكَ ، وَالقُنوطَ مِن مَغفِرَتِكَ ، وَالحِرمانَ مِن سَعَةِ ما عِندَكَ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 55.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ مَقَتُّ نَفسي عَلَيهِ إجلالاً لَكَ ، فَأَظهَرتُ لَكَ التَّوبَةَ فَقَبِلتَ ، وسَأَلتُكَ العَفوَ فَعَفَوتَ ، ثُمَّ مالَ بِيَ الهَوى إلى مُعاوَدَتِهِ طَمَعا في سَعَةِ رَحمَتِكَ وكَريمِ عَفوِكَ ، ناسِيا لِوَعيدِكَ ، راجِيا لِجَميلِ وَعدِكَ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 56.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ يورِثُ سَوادَ الوُجوهِ ، يَومَ تَبيَضُّ وُجوهُ أولِيائِكَ وتَسوَدُّ وُجوهُ أعدائِكَ ، إذ أقبَلَ «بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ يَتَلَ_وَمُونَ» (22) ، فَقيلَ لَهُم : «لَا تَخْتَصِمُواْ لَدَىَّ وَ قَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْكُم بِالْوَعِيدِ» (23) فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 57.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ يَدعو إلَى الكُفرِ ، ويُطيلُ الفِكرَ ، ويورِثَ الفَقرَ ، ويَجلِبُ العُسرَ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 58.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ يُدنِي الآجالَ ، ويَقطَعُ الآمالَ ، ويَبتُرُ الأَعمارَ ، فُهتُ بِهِ أو صَمَتُّ عَنهُ ، حَياءً مِنكَ عِندَ ذِكرِهِ ، أو أكنَنتُهُ في صَدري ، أو عَلِمتَهُ مِنّي ، فَإِنَّكَ تَعلَمُ السِّرَّ وأخفى ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 59.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ يَكونُ فِي اجتِراحِهِ قَطعُ الرِّزقِ ، ورَدُّ الدُّعاءِ ، وتَواتُرُ البَلاءِ ، ووُرودُ الهُمومِ ، وتَضاعُفُ الغُمومِ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 60.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ يُبَغِّضُني إلى عِبادِكَ ، ويُنَفِّرُ عَنّي أولِياءَكَ ، أو يوحِشُ مِنّي أهلَ طاعَتِكَ ، لِوَحشَةِ المَعاصي ، ورُكوبِ الحَوبِ (24) ، وكَآبَةِ الذُّنوبِ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 61.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ دَلَّستُ بِهِ مِنّي ما أظهَرتَهُ ، أو كَشَفتُ عَنّي بِهِ ما سَتَرتَهُ ، أو قَبَّحتُ بِهِ مِنّي ما زَيَّنتَهُ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 62.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ لا يُنالُ بِهِ عَهدُكَ ، ولا يُؤمَنُ مَعَهُ غَضَبُكَ ، ولا تَنزِلُ مَعَهُ رَحمَتُكَ ، ولا تَدومُ مَعَهُ نِعمَتُكَ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 63.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ استَخفَيتُ لَهُ ضَوءَ النَّهارِ مِن عِبادِكَ ، وبارَزتُ بِهِ في ظُلمَةِ اللَّيلِ جُرأَةً مِنّي عَلَيكَ ، عَلى أنّي أعلَمُ أنَّ السِّرَّ عِندَكَ عَلانِيَةٌ ، وأنَّ الخَفِيَّةَ عِندَكَ بارِزَةٌ ، وأنَّهُ لَن يَمنَعَني مِنكَ مانِعٌ ، ولا يَنفَعُني (25) عِندَكَ نافِعٌ ، مِن مالٍ وبَنينَ ، إلّا أن أتَيتُكَ بِقَلبٍ سَليمٍ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 64.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ يورِثُ النِّسيانَ لِذِكرِكَ ، ويُعقِبُ الغَفلَةَ عَن تَحذيرِكَ ، أو يُمادي فِي الأَمنِ مِن مَكرِكَ ، أو يُطمِعُ في طَلَبِ الرِّزقِ مِن عِندِ غَيرِكَ ، أو يُؤيِسُ مِن خَيرِ ما عِندَكَ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 65.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ لَحِقَني بِسَبَبِ عَتبي عَلَيكَ فِي احتِباسِ الرِّزقِ عَنّي ، وإعراضي عَنكَ ومَيلي إلى عِبادِكَ بِالاِستِكانَةِ (26) لَهُم وَالتَّضَرُّعِ إلَيهِم ، وقَد أسمَعتَني قَولَكَ في مُحكَمِ كِتابِكَ «فَمَا اسْتَكَانُواْ لِرَبِّهِمْ وَ مَا يَتَضَرَّعُونَ» (27) ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 66.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ لَزِمَني بِسَبَبِ كُربَةٍ استَعَنتُ عِندَها بِغَيرِكَ ، أوِ استَبدَدتُ بِأَحَدٍ فيها دونَكَ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 67.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ حَمَلَني عَلَى الخَوفِ مِن غَيرِكَ ، أو دَعاني إلَى التَّواضُعِ لِأَحَدٍ مِن خَلقِكَ ، أوِ استَمالَني إلَيهِ الطَّمَعُ فيما عِندَهُ ، أو زَيَّنَ لي طاعَتَهُ في مَعصِيَتِكَ استِجرارا لِما في يَدِهِ ، وأنَا أعلَمُ بِحاجَتي إلَيكَ ، لا غِنى لي عَنكَ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 68.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ مَدَحتُهُ بِلِساني ، أو هَشَّت إلَيهِ نَفسي ، أو حَسَّنتُهُ بِفَعالي ، أو حَثَثتُ عَلَيهِ بِمَقالي ، وهُوَ عِندَكَ قَبيحٌ تُعَذِّبُني عَلَيهِ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 69.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ مَثَّلَتهُ فِيَّ نَفسِي استِقلالاً لَهُ ، وصَوَّرَت لِي استِصغارَهُ ، وهَوَّنَت عَلَيَّ الاِستِخفافَ بِهِ حَتّى أورَطَتني (28) فيهِ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِرهُ لي يا خَيرَ الغافِرينَ . [ 70.] اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ جَرى بِهِ عِلمُكَ ، فِيَّ وعَلَيَّ إلى آخِرِ عُمُري بِجَميعِ ذُنوبي لِأَوَّلِها وآخِرِها ، وعَمدِها وخَطَئِها ، وقَليلِها وكَثيرِها ، ودَقيقِها وجَليلِها ، وقَديمِها وحَديثِها ، وسِرِّها وعَلانِيَتِها ، وجَميعِ ما أنَا مُذنِبُهُ ، وأتوبُ إلَيكَ ، وأسأَ لُكَ أن تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وأن تَغفِرَ لي جَميعَ ما أحصَيتَ مِن مَظالِمِ العِبادِ قِبَلي ، فَإِنَّ لِعِبادِكَ عَلَيَّ حُقوقا أنَا مُرتَهَنٌ بِها ، تَغفِرُها لي كَيفَ شِئتَ وأنّى شِئتَ ، يا أرحَمَ الرّاحِمينَ . (29)

.


1- .الثَّاقِبُ : المُضيء (تاج العروس : ج 1 ص 339 «ثقب») .
2- .اللُّبُّ : العقل (الصحاح : ج 1 ص 216 «لبب») .
3- .في المصدر : «ذكيا» ، والتصويب من بحار الأنوار .
4- .المصباح للكفعمي : ص 92 ، بحار الأنوار : ج 87 ص 325 ح 14 ؛ شرح نهج البلاغة : ج 6 ص 197 نحوه وليس فيه ذيله من «أستغفر اللّه الذي» .
5- .ينآني : يُبعِدني (اُنظر : لسان العرب : ج 15 ص 300 «نأى») . وفي بحار الأنوار : «ينأى بي» .
6- .الغَيُّ : الضلال والانهماك في الباطل (النهاية : ج 3 ص 397 «غوا») .
7- .التَّلْدُ والتُّلْدُ : ما وُلد عندك من مالك أو نُتج (لسان العرب : ج 3 ص 99 «تلد») . وفي بحار الأنوار : «يمحو البركة» بدل «يمحق التلد» .
8- .«بتكرّم قسمي بك» أي بتنزّهي عن الذنب مقرونا بقسمي وحلفي بك ، يقال : تكرَّم عنه أي تنزَّه أو بإظهار الكرم والجود من الناس وتكلُّفهما بترك الذنب مقرونا بالقسم ، يقال : تكرَّم أي تكلَّف الكرم أو بتكلُّف إظهار كرامة الاسم عنده حيث حلف به ، ولا يبعد أن يكون : «يتكرَّر» بالراءين (بحار الأنوار : ج 87 ص 336) .
9- .«مال إليه» أي إلى الشيطان أو العصيان ، والأوّل أظهر . والخذلان أي خذلانك وسلبك التوفيق مني (بحار الأنوار : ج 87 ص 336) .
10- .في بحار الأنوار : «جاهرت به» بدل «جاهرتك فيه» .
11- .ما ألوتُ جهدا ، أي لم أدع جهدا ، وما ألوتُ الشيء : ما تركتهُ (تاج العروس : ج 19 ص 164 «ألو») .
12- .«ثوَّرك عليّ» أي هيَّجك وأغضبك ، ولعلّ الأظهر : تورَّك . قال الفيروزآبادي : «تورَّك بالمكان : أقام ، وعلى الأمر : قدر ، وورَّكه توريكا : أوجبه ، والذنب عليه : حمله» (بحار الأنوار : ج 87 ص 336) .
13- .البَطَرُ : الطغيان عند النعمة وطول الغِنى (النهاية : ج 1 ص 135 «بطر») .
14- .الأشرُ : البَطَرُ ، وقيل : أشدّ البطر (النهاية : ج 1 ص 51 «أشر») .
15- .هَشَّ لهذا الأمر : إذا فرح به واستبشر (النهاية : ج 5 ص 264 «هشش») .
16- .مالأت : ساعدت أو عاونت (اُنظر تاج العروس : ج 1 ص 253 «ملأ») .
17- .العَطَبُ : الهلاك (النهاية : ج 3 ص 256 «عطب») .
18- .نآني : أبعدني (اُنظر : لسان العرب : ج 15 ص 300 «نأى») .
19- .يتجهَّمُني : أي يلقاني بالغلظة والوجه الكريه (النهاية : ج 1 ص 323 «جهم») .
20- .الكِبْرَةُ : كَالكِبْرِ ، التأنيث للمبالغة (لسان العرب : ج 5 ص 129 «كبر») .
21- .الكَرْبُ : الحُزنُ والغمّ الذي يأخذ بالنفس (تاج العروس : ج 2 ص 366 «كرب») .
22- .القلم : 30 .
23- .ق : 28 .
24- .الحَوبُ : الإثم وتُفتح الحاء وتُضمّ (النهاية : ج 1 ص 455 «حوب») .
25- .في المصدر : «يسعني» ، وما في المتن أثبتناه من بحار الأنوار .
26- .استكانَ : خَضَعَ وذلّ (تاج العروس : ج 18 ص 289 «سكن») .
27- .المؤمنون : 76 .
28- .وَرَطَ : إذا وقع في بليّة يعسر المخرج منها (النهاية : ج 5 ص 174 «ورط») .
29- .البلد الأمين : ص 38 ، بحار الأنوار : ج 87 ص 326 ح 16 .

ص: 249

امام على عليه السلام_ از دعاى ايشان در سحرگاه هر شب ، پس از نماز صبح _: بار خدايا! براى آنچه از آن توبه كردم ، امّا دگر باره انجامش دادم، از تو آمرزش مى خواهم. براى آنچه قصدم از آن ، رضايت تو بود ؛ امّا غير تو با آن آميخته شد ، از تو آمرزش مى خواهم. براى نعمت هايى كه به من ارزانى داشتى ؛ امّا از آن ، در معاصى تو كمك گرفتم . از تو آمرزش مى خواهم ، از خدايى كه معبودى نيست ، جز او زنده جاويدان و داناى نهان و آشكار و مهرگسترِ مهربان، براى هر گناهى كه انجام دادم و براى هر نافرمانى اى كه مرتكب شدم ، آمرزش مى خواهم. بار خدايا! مرا خِردى كامل و تصميمى روشن و انديشه اى وزين و دلى پاك و دانشى بسيار و ادبى سرآمد ، روزى فرما، و اين همه را به سود من قرار ده و بر زيانم مدار، به رحمتت ، اى مهربان ترينِ مهربانان.

البلد الأمين_ امام على عليه السلام در سحرگاهان هر شب، پس از نماز صبح، هفتاد بار ، آمرزش مى طلبيد _: [1 . ] بار خدايا! تو را ثنا مى گويم ، با آن ثنايى كه به كمك خود تو ، بدان دست يافته ام و در پيشگاه تو ، عليه خود اعتراف مى كنم به چيزى كه تو ، سزاوار آن هستى و مستوجب آنى ، به اندازه نيّت تباه و يقين ضعيفم. بار خدايا! چه نيكو معبودى هستى تو! چه نيكو سَروَرى هستى تو ، و چه بدْ غلامى هستم من! چه نيكو سرورى هستى تو ، و چه بد بنده اى هستم من! چه نيكو مالكى هستى تو . و چه بدْ مملوكى هستم من؛ زيرا، چه بسيار گناهانى كه كردم و تو ، گناهانم را بخشيدى، و چه بسيار جرم ها كه كردم و تو از جرمم در گذشتى، و چه بسيار اشتباهاتى كه از من ، سرزد و تو ، مؤاخذه ام نكردى، و چه بسيار نافرمانى ها كه به عمد ، مرتكب شدم و تو ، از من گذشت كردى، و چه بسيار لغزش ها كه داشتم و تو ، از لغزش هايم چشم پوشيدى و غافلگيرم نساختى! پس، اين منم كه بر خويشتن ، ستم كردم . به گناه خويش ، اقرار دارم و به خطاهاى خود ، معترفم. اينك _ اى آمرزنده گناهان _ ، براى گناهانم از تو آمرزش مى طلبم و براى لغزش هايم ، از تو پوزش مى خواهم . پس، نيكو اجابتم فرما كه تو ، اهل اجابت كردن و شايسته پرهيزگارى و اهل آمرزشى. [2 . ] بار خدايا! من ، از تو آمرزش مى خواهم براى هر گناهى كه بدنم، در سايه عافيت بخشى تو، بر آن توانا گشت، يا توانايى ام به لطف نعمت تو، به آن رسيد، يا دستم را به سبب گشايش روزى تو، به سوى آن دراز كردم، يا بر اثر پرده پوشى تو، مردم ، از آن گناه من ، آگاه نشدند، يا آن گاه كه از آن ترسيدم ، بر شكيبايى تو تكيه كردم، و بردبارى تو ، به من اطمينان داد كه براى آن گناه ، بر من يورش نمى آورى و به عفو كريمانه تو ، پشت گرم بودم . پس، بر محمّد و خاندان او درود فرست و اين گناهانم را بر من ، بيامرز ، اى بهترينِ آمرزندگان! [3 .] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر آن گناهى كه باعث خشم تو شود، يا به ناخشنودى تو نزديك سازد، يا مرا به آنچه از آن نهى ام كردى ، متمايل گرداند، يا مرا از آنچه بدان فرايم خوانده اى ، دور كند. پس، بر محمّد و خاندان او درود فرست و چنين گناهى را بر من بيامرز ، اى بهترينِ آمرزندگان! [4 .] بار خدايا! و از تو آمرزش مى خواهم براى هر گناهى كه با اغواگرى خود ، فردى از آفريدگانت را به آن كشاندم، يا با حيله گرى خود ، او را فريفتم و از آن گناه ، چيزهايى را هم كه او نمى دانست ، به او ياد دادم، يا چيزهايى را كه در باره آن مى دانست ، چشمانش را بر آنها بستم، و فردا[ى قيامت] با بار گناهان خودم و ديگران ، به ديدار تو بيايم. پس، بر محمّد و خاندان او درود فرست و چنين گناهى را بر من بيامرز ، اى بهترين آمرزندگان! [5 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر گناهى كه به گم راهى كشانَد و از راه راست ، به در بَرَد و روزى را بكاهد و بركت از مال و دام ببرد و گم نامى آورد. پس بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و چنين گناهى را بر من بيامرز ، اى بهترينِ آمرزندگان! [6 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر گناهى كه شب و روز ، اعضاى بدنم را در آن ، خسته كردم و خود را با پوشش خويش ، از بندگان تو پوشاندم، و در حقيقت ، اين پوشش [و ستّاريت ]تو بود كه مرا پوشانْد [و در ميان مردم ، رسوايم نساخت]. پس بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و چنين گناهى را بر من بيامرز، اى بهترينِ آفرينندگان! [7 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر گناهى كه دشمنانم در آن ، به كمين من نشستند تا رسوايم كنند ؛ ولى تو نيرنگ آنان را از من ، دور ساختى و بر رسوا نمودنم ، كمكشان نكردى ، [چنان كه] گويى من ، دوست تو هستم و يارى ام كردى. تا كى _ اى پروردگار _ ، من تو را نافرمانى كنم و تو مهلتم دهى. بارها تو را نافرمانى كردم و تو ، مرا مؤاخذه نكردى و با همه بدكردارى ام از تو خواستم و تو ، عطايم كردى. پس، كدام شكر است كه از عهده نعمتى از نعمت هاى تو به من بر آيد؟! پس، بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و چنين گناهانى را بر من بيامرز ، اى بهترين آمرزندگان! [8 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر گناهى كه از آن ، به درگاه تو توبه آوردم و سوگند خوردم كه از آن ، دورى كنم و دوستان از بندگان تو را هم در اين باره ، گواه گرفتم كه ديگر ، از تو نافرمانى نخواهم كرد ؛ امّا چون شيطان ، با نيرنگ خويش به سراغ من آمد و بى توفيقى هم مرا به سوى او متمايل ساخت و نفسم به نافرمانى فرايم خواند، در پسِ پرده به گناه پرداختم كه از بندگانت شرم كردم ؛ ليكن بر تو گستاخى نمودم، در حالى كه مى دانم هيچ پرده اى و هيچ درى ، مرا از تو نمى پوشانَد، و هيچ حجابى نمى تواند مانع ديدن من به وسيله تو شود؛ ليكن من از تو نافرمانى كردم و به آنچه مرا از آن نهى كرده بودى ، روى آوردم، و با اين حال، آن گاه كه پرده را از من كنار زدى ، خودم را با دوستانت برابر ديدم ، چنان كه گويى همواره فرمان بُردار تو بوده ام و پيوسته ، در انجام دادن فرمان تو مى شتافته ام و از تهديدات تو ، بيمناك بوده ام. از اين رو، بر بندگانت پوشيده ماندم و غير از تو ، كسى سيرت مرا نمى شناسد؛ زيرا مرا با نشانى غير از نشان آنان ، نشاندار نساختى [و نشان نافرمانى و گنهكارى بر من ننهادى كه در نتيجه ، از بقيه متمايز شوم] ؛ بلكه مرا نيز همچون آنان ، غرق در نعمت ها ساختى، و حتّى در اين باره ، بر آنان برترى ام دادى . گويى من در نزد تو ، هم درجه ايشانم. و اين نيست ، جز بر اثر بردبارى تو و به لطف بنده نوازى ات. پس، تو را ستايش ، اى سرور من! از تو درخواست مى كنم _ اى خدا _ تا همچنان كه در دنيا بر من پرده پوشى كردى ، در قيامت نيز رسوايم نگردانى، اى مهربان ترينِ مهربانان! [9 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر گناهى كه شبِ خويش را با حوصله بيدار ماندم تا آن گناه را انجام دهم و بدان ، دست زنم، و چون صبح كردم ، در جامه خوبان ، به سوى تو آمدم، در حالى كه خلاف رضايت تو را در دل مى پروراندم، اى پروردگار جهانيان! پس بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و چنين گناه مرا بيامرز ، اى بهترينِ آمرزندگان! [10 .] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر گناهى كه به سبب آن ، بر دوستى از دوستانت ستم كردم، يا به دشمنى از دشمنانت يارى رساندم، يا در آن به غيرِ دوستى تو سخن گفتم، يا به غير طاعت تو پرداختم. پس، بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و اين گناه مرا بيامرز ، اى بهترينِ آمرزندگان! [11 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر گناهى كه مرا از آن ، نهى كردى و من در آن ، از تو سرپيچى كردم، يا مرا از آن بر حذر داشتى و من به آن پرداختم، يا آن را در نظرم زشت داشتى ؛ ليكن من ، آن را براى خود ، زيبا جلوه دادم. پس، بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و اين گناه را بر من بيامرز ، اى بهترينِ آمرزندگان! [12 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر گناهى كه من ، آن را فراموش كرده ام و تو ، شماره اش كرده اى و من ، آن را كوچك شمردم و تو ، يادداشتش كردى و من ، در آن با تو پرده درى كردم و تو ، پرده پوشى كردى و اگر از آن به درگاه تو توبه آورده بودم ، بى گمان ، آن را مى آمرزيدى . پس بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و آن را بر من بيامرز، اى بهترينِ آمرزندگان! [13 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر گناهى كه انتظار داشتم [حتّى] پيش از به پايان رسيدنش، كيفردهى، امّا تو مهلتم دادى و بر من ، پرده پوشى كردى و من ، در پرده درى ، از هيچ كوششى مضايقه نكردم. پس، بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و آن را بر من بيامرز ، اى بهترينِ آمرزندگان! [14 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر گناهى كه رحمت تو را از من ، باز مى دارد، يا خشم تو را بر من ، فرود مى آورد، يا مرا از كرامت تو ، محروم مى سازد، يا نعمتت را از من ، زايل مى گرداند . پس، بر محمّد و خاندان محمّد، درود فرست و آن را بر من بيامرز ، اى بهترينِ آمرزندگان! [15 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر گناهى كه نيستى بر جاى نهد، يا بلا فرود آورد، يا دشمنان را شاد سازد، يا پرده را كنار زند، يا بارشِ آسمان را بند آورد . پس بر محمّد و خاندان محمّد، درود فرست و آن را بر من بيامرز ، اى بهترينِ آمرزندگان! [16 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر گناهى كه مخلوقى از مخلوقاتت را براى آن ، سرزنش كرده ام، يا سر زدن آن را از يكى از آفريدگانت ، زشت شمرده ام، و با اين حال من، از روى دليرى بر نافرمانى تو، گستاخانه ، بر آن اقدام كردم و مرتكبش شدم. پس بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و آن را بر من بيامرز ، اى بهترينِ آمرزندگان! [17 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر گناهى كه از آن به درگاه تو ، توبه آوردم ؛ گناهى كه بر انجام دادن آن ، دلير شده بودم و با اين كه از تو شرم داشتم ، به آن كار پرداختم و در عين آن كه از تو بيم داشتم ، مشغول آن گناه شدم . سپس در باره آن از تو پوزش خواستم ؛ ليكن دوباره به آن روى آوردم. پس، بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و آن را بر من بيامرز، اى بهترينِ آمرزندگان! [18 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر گناهى كه تو را بر من برانگيخت، و براى هر وظيفه اى كه به سبب پيمانى كه با تو بستم، يا قرارى كه با تو نهادم، يا پيمانى كه به خاطر تو با يكى از مخلوقاتت بر عهده گرفتم ، بر من واجب آمد ؛ امّا بى هيچ ضرورتى، بلكه به دلخواه ، آن را نقض كردم و سرمستى ، مرا از پايبندى به آن ، لغزاند و سرخوشى [از نعمت] ، مرا از ايستادن بر سرِ آن ، به زير كشاند. پس، بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و آن را بر من بيامرز ، اى بهترينِ آمرزندگان! [19 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر گناهى كه به سبب نعمتى كه به من ارزانى داشتى ، دچارش شدم و به بركت آن نعمت ، بر نافرمانى تو ، توانا گشتم و بر اثر آن ، از فرمان تو سر پيچيدم و به واسطه آن ، گرفتار تهديد تو (كيفر و عذاب) شدم. پس، بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و آن را بر من بيامرز ، اى بهترينِ آمرزندگان! [20 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر گناهى كه در آن ، هوس خويش را بر طاعت تو ، مقدّم داشتم و دلخواه خود را بر فرمان تو ، برگزيدم و با به خشم آوردن تو ، خويشتن را خشنود ساختم؛ زيرا تو با نهى خود ، مرا از آن [گناه] ترساندى و پيشاپيش ، براى من عذر آوردى و با تهديد [به عذاب و مجازات] خود ، حجّتت را بر من تمام كردى . پس بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و آن را بر من بيامرز ، اى بهترينِ آمرزندگان! [21 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر گناهى كه از خويش مى دانم، فراموشش كرده باشم يا به يادش داشته باشم، به عمد انجامش داده باشم يا به خطا، و شك ندارم كه تو ، در باره آن ، از من بازخواست خواهى كرد و به سبب آن ، جانم گروگان توست، اگر چه من ، آن را از ياد برده و از آن ، غافل شده باشم. پس بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و آن را بر من بيامرز، اى بهترينِ آمرزندگان! [22 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر آن گناهى كه در برابر تو انجامش دادم و يقين داشتم كه تو ، مرا با آن مى بينى، امّا غفلت كردم كه از آن ، به درگاه تو توبه كنم و فراموش كردم كه برايش ، از تو آمرزش بخواهم . پس بر محمّد و خاندان محمّد، درود فرست و آن را بر من بيامرز ، اى بهترينِ آمرزندگان! [23 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر آن گناهى كه وارد آن شدم ، زيرا به تو گمان نيك داشتم كه براى آن ، عذابم نمى كنى و به آمرزش آن ، به تو اميدوار بودم . از اين رو ، به آن اقدام كردم و به شناختم از بزرگوارى تو ، تكيه كردم كه چون آن را بر من پوشانده اى ، ديگر رسوايم نمى كنى. پس بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و آن را بر من بيامرز ، اى بهترينِ آمرزندگان! [24 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر آن گناهى كه به سبب آن ، از جانب تو مستوجب ردّ دعا و محروميت از اجابت و قطع آرزو و گسيختن رشته اميد گشتم. پس بر محمّد و خاندان محمّد، درود فرست و آن را بر من بيامرز ، اى بهترينِ آمرزندگان! [25 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر آن گناهى كه افسوس در پى دارد و پشيمانى مى آورد و روزى را بند مى آورد و دعا را رد مى كند . پس بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و آن را بر من بيامرز ، اى بهترينِ آمرزندگان! [26 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر آن گناهى كه بيمارى ها و مرگ را بر جاى مى گذارد و موجب كيفرها و بلا مى شود و در قيامت ، مايه افسوس و پشيمانى است. پس بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و آن را بر من بيامرز ، اى بهترينِ آمرزندگان! [27 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر آن گناهى كه با زبانم آن را ستوده ام يا آن را در دل ، پرورده ام يا جانم به آن ، شادمان گشته است يا آن را در كردارم آورده ام، يا با دستم نوشته ام. پس بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و آن را بر من بيامرز ، اى بهترينِ آمرزندگان! [28 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر آن گناهى كه در شب يا روز ، با آن تنها شدم و در زمانى كه تو پرده ها را بر روى من ، فرو افكندى ، آن سان كه مرا ، جز تو كسى نمى ديد ، اى جبّار! پس، نفسم در انجام دادن آن ، دچار دودلى شد و ماندم كه از بيم تو ، آن را واگذارم يا بر اثر خوش گمانى ام به تو، انجامش دهم . نفسم مرا به انجام دادن آن ، وسوسه كرد و من هم انجامش دادم ، در حالى كه مى دانستم با آن كار ، تو را نافرمانى كرده ام. پس بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و آن را بر من بيامرز ، اى بهترينِ آمرزندگان! [29 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم ، براى هر آن گناهى كه آن را اندك شمردم يا بسيار، بزرگ دانستم يا كوچك، يا نادانى ام مرا گرفتار آن كرد. پس بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و آن را بر من بيامرز ، اى بهترينِ آمرزندگان! [30 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر آن گناهى كه در آن ، ضدّ فردى از مخلوقاتت ، كمك كردم يا به سبب آن ، به يكى از آفريدگانت بدى نمودم يا نفسم آن را در نظرم زيبا نمود، يا آن را به ديگرى توصيه كردم يا ديگرى را به آن ، راه نمايى كردم، يا آگاهانه بر آن ، پاى فشردم، يا ندانسته بر آن ، اصرار ورزيدم. پس بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و آن را بر من بيامرز ، اى بهترينِ آمرزندگان! [31 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر آن گناهى كه در آن ، به امانتم خيانت ورزيدم يا با انجام دادن آن ، خودم را حقير ساختم يا با آن ، بر بدنم تعدّى كردم يا در آن ، هوس هايم را برگزيدم يا لذّت هايم را مقدّم داشتم يا در آن ، براى غير خودم كوشيدم يا پيروانم را به آن ، اغوا كردم، يا على رغم كسى كه مرا منع كرد ، بيشتر آن را انجام دادم، يا كسى را كه با من ستيزه كرد ، بر آن مجبور ساختم يا با حيله ام ، بر آن چيره آمدم يا گرايشم ، مرا به جانب آن لغزاند. پس بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و آن را بر من بيامرز ، اى بهترينِ آمرزندگان! [32 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر آن گناهى كه با حيله اى كه به خشم تو نزديك مى گرداند ، بر انجام دادن آن كمك گرفتم، يا با رسيدن به آن ، بر اهل طاعت تو چيرگى يافتم يا به سبب آن ، كسى را به نافرمانى تو متمايل ساختم يا در آن ، با بندگان تو دورويى نمودم يا با كردار خود ، آنان را اغفال كردم. پس بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و آن را بر من بيامرز اى بهترين آمرزندگان. [35 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر آن گناهى كه به سبب خودپسندى من ، يا رياكارى يا شهرت طلبى يا تكبّر يا سرخوشى يا كينه توزى يا شنگولى يا سرمستى يا گستاخى يا ننگ داشتن [بى جا ]تعصّب [بى جا] يا خوش حالى يا ناراحتى يا گشاده دستى [بى جا] يا بخل يا ستم يا خيانت يا دزدى يا دروغ يا سخن چينى يا سرگرمى يا بازى يا هر نوع ديگرى كه باعث كسب گناه مى شود و در ارتكاب آن ، هلاكت است ، برايم نوشتى . پس بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و آن را بر من بيامرز ، اى بهترينِ آمرزندگان ! [34 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر گناهى كه پيش تر در علم تو گذشته بود كه من ، با قدرت تو كه به سبب آن بر هر چيزى توانايى، آن را انجام خواهم داد. پس بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و آن را بر من بيامرز ، اى بهترينِ آمرزندگان! [35 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر آن گناهى كه در آن ، از غير تو ترسيدم يا با دوستان تو دشمنى ورزيدم يا با دشمنان تو دوستى نمودم يا در آن ، دوستانت را تنها گذاشتم، يا خود را در معرض چيزى از خشم تو قرار دادم. پس بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و آن را بر من بيامرز ، اى بهترينِ آمرزندگان! [36 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم ، براى هر آن گناهى كه از آن ، به درگاهت توبه كردم . سپس به آن ، باز گشتم و پيمانى را كه ميان من و تو بود، گستاخانه شكستم ، چون كَرَم و عفو تو را مى شناختم . پس بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و آن را بر من بيامرز ، اى بهترينِ آمرزندگان! [37 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر آن گناهى كه مرا به عذاب تو ، نزديك كرد يا از پاداش تو ، دور ساخت يا رحمتت را از من ، باز داشت يا نعمتت را بر من ، مكدّر ساخت. پس بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و آن را بر من بيامرز ، اى بهترينِ آمرزندگان! [38 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر آن گناهى كه با آن ، گِرِهى [و قرارى] را كه بسته بودم ، باز كردم، يا خودم را از خيرى كه وعده اش را به من داده بودى ، محروم ساختم . پس، بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و آن را بر من بيامرز ، اى بهترينِ آمرزندگان! [39 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر آن گناهى كه به سبب برخوردارى از عافيت تو، آن را مرتكب شدم، يا به لطف نعمت تو ، بر آن توانا گشتم يا در سايه روزى فراوان تو، از پسِ آن برآمدم، و [آمرزش مى خواهم ]براى هر كار نيكى كه قصدم از آن ، رضاى تو بود ، امّا ناخالصى به نيّت و كردارم راه يافت يا ناچار شدم به نيّت غير تو ، كارى كنم كه بسيارى اوقات ، چنين مى شود . پس بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و آن را بر من بيامرز ، اى بهترينِ آمرزندگان! [40 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر آن گناهى كه رخصت ، مرا بدان فرا خواند و آن را براى خودم ، روا شمردم، در حالى كه [در واقع] نزد تو حرام بوده است . پس بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و آن را بر من بيامرز ، اى بهترينِ آمرزندگان! [41 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر آن گناهى كه از خلق تو پنهان است ، ولى از نظر تو دور نمانده و من ، برايش از تو پوزش خواستم و تو ، مرا بخشيدى . پس بدان بازگشتم و تو ، باز آن را بر من پوشاندى . پس بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و آن را بر من بيامرز ، اى بهترينِ آمرزندگان! [42 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر آن گناهى كه گامم را به سوى آن برداشتم يا دستم را به سوى آن ، دراز كردم يا چشمم به آن نگريست يا با گوشم به آن ، گوش دادم يا زبانم به آن ، گويا شد يا آنچه را تو روزى من كرده بودى ، در راه آن ، خرج كردم . سپس از تو ، روزى خواستم و تو، با وجود نافرمانى ام، روزى ام دادى و من ، باز از روزى تو در نافرمانى تو ، كمك گرفتم و تو بر من ، پرده پوشى كردى. سپس از تو [روزىِ] بيشتر خواستم و تو ، محرومم نكردى و آن گناه را در برابر تو ، انجام دادم و تو ، رسوايم نساختى و من ، پيوسته بر نافرمانى تو ، پاى مى فشارم و تو ، پيوسته ، بردبارى و آمرزشت را شامل حال من مى كنى، اى كريم ترينِ كريمان! پس، بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و آن را بر من بيامرز ، اى بهترينِ آمرزندگان! [43 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر آن گناهى كه كوچك آن ، مرا مستوجب عذاب دردناك تو مى كند و بزرگش ، عذاب سخت تو را بر من ، روا مى سازد و به جا آوردنش ، كيفر تو را شتاب مى بخشد و ادامه دادن به آن ، نعمت ها را به زوال مى آورد . پس بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و آن را بر من بيامرز ، اى بهترينِ آمرزندگان! [44 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر آن گناهى كه تنها ، تو شاهد آن بوده اى و تنها تو ، آن را مى دانى و تنها بردبارى تو ، مرا از آن مى رهانَد و فقط عفو تو ، آن را در بر مى گيرد . پس بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و آن را بر من بيامرز ، اى بهترينِ آمرزندگان! [45 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر آن گناهى كه نعمت ها را مى برَد، يا كيفرها[ى الهى] را مى آورد، يا به نابودى و مرگ ، شتاب مى بخشد، يا پشيمانى مى افزايد. پس بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و آن را بر من بيامرز ، اى بهترينِ آمرزندگان! [46 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر آن گناهى كه كارهاى نيك را از بين مى برد و كارهاى بد را دو چندان مى كند و به كيفرها شتاب مى بخشد و تو را _ اى صاحب آسمان ها _ در خشم مى كند. پس بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و آن را بر من بيامرز ، اى بهترينِ آمرزندگان . [47 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر آن گناهى كه تو به دانستن آن ، سزاوارترى ، چون به پوشاندن آن ، سزاوارتر بوده اى، كه تو اهل پروا و اهل آمرزشى. پس، بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و آن را بر من بيامرز ، اى بهترينِ آمرزندگان! [48 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر آن گناهى كه در آن ، با دوستى از دوستانت ، چهره درهم كشيدم، تا به دشمنان تو ، كمك كرده باشم ، يا با اهل نافرمانى تو ، در برابر فرمان بُرداران از تو ، همراهى كرده باشم. پس بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و آن را بر من بيامرز ، اى بهترينِ آمرزندگان! [49 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر آن گناهى كه جامه تكبّر بر من پوشاند و غرق شدنم در آن ، مرا به خوارى كشاند يا از وجود رحمت تو ، نوميدم ساخت يا چنان نوميد شدم كه از بازگشت به فرمان تو ، دست شستم، كه مى دانستم جرمم بسى بزرگ است و به خود ، گمان بد داشتم. پس بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و آن را بر من بيامرز ، اى بهترينِ آمرزندگان! [50 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر آن گناهى كه اگر نبود رحمت تو، مرا به هلاكت در افكنده بود و اگر لطف تو نبود ، مرا به سراى نابودى درآورده بود و اگر راهنمايى تو نبود ، مرا به كج راهه و گم راهى برده بود. پس بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و آن را بر من بيامرز ، اى بهترينِ آمرزندگان! [51 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر آن گناهى كه مرا به خود ، وا داشت از آنچه بدان، راه نمايى ام كردى يا به آن ، فرمانم دادى يا از آن ، نهى فرمودى يا به آن ، دلالتم كردى و موجب مى شد به خشنودى تو دست يابم و محبّت تو را برگزينم و به تو نزديك شوم، باز داشت . پس، بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و آن را بر من بيامرز ، اى بهترينِ آمرزندگان! [52 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر آن گناهى كه دعاى مرا از درگاه تو ، پس مى زند و اميدم را از تو ، قطع مى كند يا رنج و عذاب ناشى از خشم تو را در من ، به درازا مى كشاند يا آرزوى مرا به تو ، كوتاه مى سازد. پس بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و آن را بر من بيامرز ، اى بهترينِ آمرزندگان. [53 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم ، براى هر آن گناهى كه دل را مى ميرانَد و اندوه را بر مى افروزد و شيطان را خشنود مى سازد و خداى مهربان را ناخشنود مى گرداند. پس بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و آن را بر من بيامرز ، اى بهترينِ آمرزندگان! [54 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر آن گناهى كه يأس از رحمت تو و نوميدى از آمرزشت و محروميت از پاداش ها و نعمت هاى بى كرانى را كه نزد توست ، در پى دارد. پس بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و آن را بر من بيامرز ، اى بهترينِ آمرزندگان! [55 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر آن گناهى كه به احترام تو، نفسم را از آن متنفّر ساختم و در پيشگاهت ، اظهار توبه كردم و تو پذيرفتى، و از تو بخشش خواستم و تو هم بخشيدى، امّا سپس، هوسم مرا به سوى تكرار آن كشانْد ، از آن رو كه به رحمتِ عالمگير و عفو كريمانه تو ، طمع بستم و تهديدات تو را فراموش كردم و به وعده هاى خوش تو ، اميدوار بودم. پس بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و آن را بر من بيامرز ، اى بهترين آمرزندگان! [56 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر آن گناهى كه روسياهى مى آورد در آن روزى كه دوستانت ، روسفيد مى شوند و دشمنانت ، سيه روى، آن گاه كه: «بعضى شان ، رو به بعضى ديگر آورند و يكديگر را به نكوهش مى گيرند» و به آنها گفته شود كه: «در پيشگاه من ، با يكديگر ستيزه گرى مكنيد، كه از پيش ، به شما هشدار داده بودم» . پس بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و آن را بر من بيامرز ، اى بهترينِ آمرزندگان! [57 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر آن گناهى كه به كفر مى خواند و فكر [و خيالات] را به درازا مى كشاند و فقر بر جاى مى گذارد و سختى مى آورد. پس، بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و آن را بر من بيامرز ، اى بهترينِ آمرزندگان! [58 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر آن گناهى كه اَجَل را نزديك، اميد را قطع و عمر را كوتاه مى كند، خواه آن را به زبان آورده باشم يا به خاطر شرم از تو، از ذكر آن ، خوددارى ورزيده باشم، يا در سينه ام نهفته اش داشته باشم و يا تو ، آن را مى دانى؛ چرا كه تو ، هر چيز نهان و نهان تر را مى دانى. پس بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و آن را بر من بيامرز ، اى بهترينِ آمرزندگان! [59 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر آن گناهى كه در ارتكاب آن ، قطع شدن روزى و رد شدن دعا و پياپى آمدن بلا و هجوم آوردن اندوه ها و چند برابر شدن غم هاست . پس بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و آن را بر من بيامرز ، اى بهترينِ آمرزندگان! [60 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر آن گناهى كه مرا نزد بندگانت ، منفور مى سازد و دوستانت را از من ، مى رمانَد يا اهل طاعتت را از من ، مى گريزاند ؛ زيرا از نافرمانى ها و بدكردارى، و افسردگى [ناشى از] گناهان گريزان اند. پس بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و آن را بر من بيامرز ، اى بهترينِ آمرزندگان! [61 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر آن گناهى كه به سبب آن ، آنچه را تو از من آشكار ساخته بودى ، پوشاندم، يا آنچه را تو از من پوشانده بودى ، به سبب آن ، آشكار ساختم، يا آنچه را تو در من زيبا ساخته بودى ، من با [ارتكاب] آن گناه ، زشتش ساختم. پس، بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و آن را بر من بيامرز ، اى بهترينِ آمرزندگان! [62 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر آن گناهى كه با وجود آن ، به عهد [با] تو وفا نمى شود و از خشم تو ، ايمنى نيست و رحمت تو ، فرود نمى آيد و نعمتت ، پايدار نمى ماند. پس بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و آن را بر من بيامرز ، اى بهترينِ آمرزندگان! [63 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر آن گناهى كه در روشنايى روز ، انجامش ندادم تا از بندگانت بپوشانم و در تاريكى شب ، به جايش آوردم و اين ، گستاخى اى بود از جانب من به تو، با آن كه مى دانم نهان ، در نزد تو آشكار است و پنهان ، در نزد تو پيداست و هيچ چيزى نمى تواند مانع من از تو شود و هيچ چيز، از مال و فرزند، در پيشگاه تو به كار من نمى آيد، جز دل پاك و سالمى كه به نزد تو آورم . پس بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و آن را بر من بيامرز ، اى بهترينِ آمرزندگان! [64 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر آن گناهى كه فراموشىِ ياد تو را به بار مى آورد و غفلت از هشدار تو را در پى دارد يا [شخص را] دچار احساس ايمنى از عذاب تو مى گردانَد، يا اميد به طلب روزى از نزد غير تو را ايجاد مى كند يا از خيرى كه نزد توست ، نوميد مى سازد. پس بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و آن را بر من بيامرز ، اى بهترينِ آمرزندگان! [65 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر آن گناهى كه به سبب اعتراضم به تو ، در بازداشتن روزى از من و روى گردانى ام از تو و روى آوردن به بندگانت و خوارى و زارى نمودن در برابر آنها [براى به دست آوردن روزى بيشتر]، گريبانگيرم شد، در حالى كه تو ، گفته ات را در كتاب استوارى به گوش من رساندى كه: «نسبت به پروردگارشان ، خوارى نكردند و به زارى در نيامدند» . پس، بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و آن را بر من بيامرز ، اى بهترينِ آمرزندگان! [66 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر آن گناهى كه به سبب كمك گرفتن از غير تو ، در گرفتارى ها يا مدد جُستن از جز تو در آنها، مرتكب شدم. پس بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و آن را بر من بيامرز ، اى بهترينِ آمرزندگان! [67 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر آن گناهى كه مرا به ترس از غير تو ، وا داشت يا به فروتنى در برابر مخلوقى از مخلوقاتت خواند يا طمع به داشته هاى او ، مرا به جانب او كشاند يا براى بيرون كشيدن آنچه در دست اوست، فرمانبَرى از او را، با آن كه نافرمانى تو بود، در نظرم نيكو نمود، در حالى كه مى دانم من ، به تو محتاجم و هرگز از تو ، بى نياز نيستم. پس، بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و آن را بر من بيامرز ، اى بهترينِ آمرزندگان! [68 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر آن گناهى كه به زبانم ، آن را ستودم يا جانم به آن ، شاد شد يا با كردارم ، آن را تحسين كردم يا با گفتارم ، به آن ترغيب نمودم، در حالى كه آن گناه ، نزد تو زشت است و مرا بر آن ، عذاب مى كنى. پس بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و آن را بر من بيامرز ، اى بهترينِ آمرزندگان! [69 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر آن گناهى كه نفسم ، آن را در نظرم اندك آورد و برايم كوچك جلوه داد و سبُك شمردن آن را بر من ، آسان نمود تا آن كه مرا در ورطه آن افكند. پس بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و آن را بر من بيامرز ، اى بهترينِ آمرزندگان! [70 . ] بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر آن گناهى كه علم تو ، آن را در من و بر من تا آخر عمرم جارى ساخت، براى همه گناهانم، از اوّل تا به آخرِ آنها، عمد و غير عمدش، اندك و بسيارش، ريز و درشتش، قديم و جديدش، پنهان و آشكارش، و براى همه گناهانى كه من ، مرتكب آنها شدم [از تو آمرزش مى خواهم] و به درگاهت توبه مى كنم، و از تو مسئلت دارم كه بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرستى و همه حقّ و حقوقى را كه بندگان بر گردن من دارند و تو آنها را بر شمردى ، بر من بيامرزى؛ زيرا بندگانت را بر من ، حقوقى است كه [به جا نياوردم و ادا ننمودم و] گروگان آنها هستم . همه اينها را بر من بيامرز ، هر گونه كه خود مى خواهى و هر زمان كه مى خواهى، اى مهربان ترينِ مهربانان!

.

ص: 250

. .

ص: 251

. .

ص: 252

. .

ص: 253

. .

ص: 254

. .

ص: 255

. .

ص: 256

. .

ص: 257

. .

ص: 258

. .

ص: 259

. .

ص: 260

. .

ص: 261

. .

ص: 262

. .

ص: 263

. .

ص: 264

. .

ص: 265

. .

ص: 266

. .

ص: 267

. .

ص: 268

. .

ص: 269

. .

ص: 270

. .

ص: 271

. .

ص: 272

. .

ص: 273

. .

ص: 274

. .

ص: 275

. .

ص: 276

ج _ مِن استِغفارِهِ في قُنوتِ الوَترِبحار الأنوار عن مصباح الكفعمي والبلد الأمين والاختيار لابن باقي :يُستَحَبُّ أن يَقولَ في قُنوتِ الوَترِ ما كانَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام يَقولُ فِي الاِستِغفارِ : اللّهُمَّ إنَّكَ قُلتَ في كِتابِكَ المُحكَمِ المُنزَلِ عَلى نَبِيِّكَ المُرسَلِ ، وقَولُكَ الحَقُّ : «كَانُواْ قَلِيلاً مِّنَ الَّيْلِ مَا يَهْجَعُونَ * وَ بِالْأَسْحَارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ» (1) ، وأنَا أستَغفِرُكَ وأتوبُ إلَيكَ . وقُلتَ تَبارَكتَ وتَعالَيتَ : «ثُمَّ أَفِيضُواْ مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ وَاسْتَغْفِرُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ» (2) ، وأنَا أستَغفِرُكَ وأتوبُ إلَيكَ . وقُلتَ تَبارَكتَ وتَعالَيتَ : «الصَّ_بِرِينَ وَالصَّ_دِقِينَ وَالْقَ_نِتِينَ وَالْمُنفِقِينَ وَالْمُسْتَغْفِرِينَ بِالْأَسْحَارِ» (3) ، وأنَا أستَغفِرُكَ وأتوبُ إلَيكَ . وقُلتَ تَبارَكتَ وتَعالَيتَ : «وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُواْ فَ_حِشَةً أَوْظَ_لَمُواْ أَنفُسَهُمْ ذَكَرُواْ اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُواْ لِذُنُوبِهِمْ وَمَن يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَا اللَّهُ وَلَمْ يُصِرُّواْ عَلَى مَا فَعَلُواْ وَهُمْ يَعْلَمُونَ» (4) ، وأنَا أستَغفِرُكَ وأتوبُ إلَيكَ . وقُلتَ تَبارَكتَ وتَعالَيتَ : «فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِى الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ» (5) ، وأنَا أستَغفِرُكَ وأتوبُ إلَيكَ . وقُلتَ تَبارَكتَ وتَعالَيتَ : «وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّ_لَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللَّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا» (6) ، وأنَا أستَغفِرُكَ وأتوبُ إلَيكَ . وقُلتَ تَبارَكتَ وتَعالَيتَ : «وَمَن يَعْمَلْ سُوءًا أَوْ يَظْ_لِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللَّهَ يَجِدِ اللَّهَ غَفُورًا رَّحِيمًا» (7) ، وأنَا أستَغفِرُكَ وأتوبُ إلَيكَ . وقُلتَ تَبارَكتَ وتَعالَيتَ : «أَفَلَا يَتُوبُونَ إِلَى اللَّهِ وَيَسْتَغْفِرُونَهُ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ» (8) ، وأنَا أستَغفِرُكَ وأتوبُ إلَيكَ . وقُلتَ تَبارَكتَ وتَعالَيتَ : «وَمَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ» (9) ، وأنَا أستَغفِرُكَ وأتوبُ إلَيكَ . وقُلتَ تَبارَكتَ وتَعالَيتَ : «اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لَا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِن تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ» (10) ، وأنَا أستَغفِرُكَ وأتوبُ إلَيكَ . وقُلتَ تَبارَكتَ وتَعالَيتَ : «وَمَا كَانَ لِلنَّبِىِّ وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَن يَسْتَغْفِرُواْ لِلْمُشْرِكِينَ وَلَوْ كَانُواْ أُوْلِى قُرْبَى مِن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحَ_بُ الْجَحِيمِ» (11) ، وأنَا أستَغفِرُكَ وأتوبُ إلَيكَ . وقُلتَ تَبارَكتَ وتَعالَيتَ : «وَ مَا كَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَ هِيمَ لِأَبِيهِ إِلَا عَن مَّوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِيَّاهُ» (12) ، وأنَا أستَغفِرُكَ وأتوبُ إلَيكَ . وقُلتَ تَبارَكتَ وتَعالَيتَ : «وَ أَنِ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ يُمَتِّعْكُم مَّتَ_عًا حَسَنًا إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى وَ يُؤْتِ كُلَّ ذِى فَضْلٍ فَضْلَهُ» (13) ، وأنَا أستَغفِرُكَ وأتوبُ إلَيكَ . وقُلتَ تَبارَكتَ وتَعالَيتَ : «هُوَ أَنشَأَكُم مِّنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّى قَرِيبٌ مُّجِيبٌ» (14) ، وأنَا أستَغفِرُكَ وأتوبُ إلَيكَ . وقُلتَ تَبارَكتَ وتَعالَيتَ : «وَ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّى رَحِيمٌ وَدُودٌ» (15) وأنَا أستَغفِرُكَ وأتوبُ إلَيكَ . وقُلتَ تَبارَكتَ وتَعالَيتَ : «اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا وَ يَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلَى قُوَّتِكُمْ وَ لَا تَتَوَلَّوْاْ مُجْرِمِينَ» (16) ، وأنَا أستَغفِرُكَ وأتوبُ إلَيكَ . وقُلتَ تَبارَكتَ وتَعالَيتَ : «وَ اسْتَغْفِرِى لِذَنبِكِ إِنَّكِ كُنتِ مِنَ الْخَاطِ_ئينَ» (17) ، وأنَا أستَغفِرُكَ وأتوبُ إلَيكَ . وقُلتَ تَبارَكتَ وتَعالَيتَ : «يَ_أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَ_طِ_ئينَ» (18) ، وأنَا أستَغفِرُكَ وأتوبُ إلَيكَ . وقُلتَ تَبارَكتَ وتَعالَيتَ : «سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّى إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» (19) وأنَا أستَغفِرُكَ وأتوبُ إلَيكَ . وقُلتَ تَبارَكتَ وتَعالَيتَ : «وَ مَا مَنَعَ النَّاسَ أَن يُؤْمِنُواْ إِذْ جَاءَهُمُ الْهُدَى وَ يَسْتَغْفِرُواْ رَبَّهُمْ» (20) ، وأنَا أستَغفِرُكَ وأتوبُ إلَيكَ . وقُلتَ تَبارَكتَ وتَعالَيتَ : «سَلَ_مٌ عَلَيْكَ سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّى إِنَّهُ كَانَ بِى حَفِيًّا» (21) ، وأنَا أستَغفِرُكَ وأتوبُ إلَيكَ . وقُلتَ تَبارَكتَ وتَعالَيتَ : «فَأْذَن لِّمَن شِئْتَ مِنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ» (22) ، وأنَا أستَغفِرُكَ وأتوبُ إلَيكَ . وقُلتَ تَبارَكتَ وتَعالَيتَ : «يَ_قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْلَاتَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ» (23) ، وأنَا أستَغفِرُكَ وأتوبُ إلَيكَ . وقُلتَ تَبارَكتَ وتَعالَيتَ : «وَ ظَنَّ دَاوُدُ أَنَّمَا فَتَنَّ_هُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ رَاكِعًا وَ أَنَابَ» (24) ، وأنَا أستَغفِرُكَ وأتوبُ إلَيكَ . وقُلتَ تَبارَكتَ وتَعالَيتَ : «الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيُؤْمِنُونَ بِهِ وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ» (25) ، وأنَا أستَغفِرُكَ وأتوبُ إلَيكَ . وقُلتَ تَبارَكتَ وتَعالَيتَ : «فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ بِالْعَشِىِّ وَ الْاءِبْكَ_رِ» (26) ، وأنَا أستَغفِرُكَ وأتوبُ إلَيكَ . وقُلتَ تَبارَكتَ وتَعالَيتَ : «فَاسْتَقِيمُواْ إِلَيْهِ وَ اسْتَغْفِرُوهُ» (27) ، وأنَا أستَغفِرُكَ وأتوبُ إلَيكَ . وقُلتَ تَبارَكتَ وتَعالَيتَ : «وَالْمَلَئِكَةُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِمَن فِى الْأَرْضِ أَلَا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» (28) ، وأنَا أستَغفِرُكَ وأتوبُ إلَيكَ . وقُلتَ تَبارَكتَ وتَعالَيتَ : «فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَ_هَ إِلَا اللَّهُ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَ_تِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَمَثْوَاكُمْ» (29) ، وأنَا أستَغفِرُكَ وأتوبُ إلَيكَ . وقُلتَ تَبارَكتَ وتَعالَيتَ : «سَيَقُولُ لَكَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرَابِ شَغَلَتْنَا أَمْوَ لُنَا وَ أَهْلُونَا فَاسْتَغْفِرْ لَنَا» (30) ، وأنَا أستَغفِرُكَ وأتوبُ إلَيكَ . وقُلتَ تَبارَكتَ وتَعالَيتَ : «حَتَّى تُؤْمِنُواْ بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلَا قَوْلَ إِبْرَ هِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَ مَا أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللَّهِ مِن شَىْ ءٍ رَّبَّنَا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنَا وَ إِلَيْكَ أَنَبْنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ» (31) ، وأنَا أستَغفِرُكَ وأتوبُ إلَيكَ . وقُلتَ تَبارَكتَ وتَعالَيتَ : «وَلَا يَعْصِينَكَ فِى مَعْرُوفٍ فَبَايِعْهُنَّ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ» (32) ، وأنَا أستَغفِرُكَ وأتوبُ إلَيكَ . وقُلتَ تَبارَكتَ وتَعالَيتَ : «وَ إِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْاْ يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْاْ رُءُوسَهُمْ وَ رَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَ هُم مُّسْتَكْبِرُونَ» (33) ، وأنَا أستَغفِرُكَ وأتوبُ إلَيكَ . وقُلتَ تَبارَكتَ وتَعالَيتَ : «سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ» (34) ، وأنَا أستَغفِرُكَ وأتوبُ إلَيكَ . وقُلتَ تَبارَكتَ وتَعالَيتَ : «اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا» (35) ، وأنَا أستَغفِرُكَ وأتوبُ إلَيكَ . وقُلتَ تَبارَكتَ وتَعالَيتَ : «وَ مَا تُقَدِّمُواْ لِأَنفُسِكُم مِّنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِندَ اللَّهِ هُوَ خَيْرًا وَ أَعْظَمَ أَجْرًا وَ اسْتَغْفِرُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيم» (36) ، وأنَا أستَغفِرُكَ وأتوبُ إلَيكَ . وقُلتَ تَبارَكتَ وتَعالَيتَ : «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابَا» (37) ، وأنَا أستَغفِرُكَ وأتوبُ إلَيكَ . (38)

.


1- .الذاريات : 17 و 18 .
2- .البقرة : 199 .
3- .آل عمران : 17 .
4- .آل عمران : 135 .
5- .آل عمران : 159 .
6- .النساء : 64 .
7- .النساء : 110 .
8- .المائدة : 74 .
9- .الأنفال : 33 .
10- .التوبة : 80 .
11- .التوبة : 113 .
12- .التوبة : 114 .
13- .هود : 3 .
14- .هود : 61 .
15- .هود : 90 .
16- .هود : 52 .
17- .يوسف : 29 .
18- .يوسف : 97 .
19- .يوسف : 98 .
20- .الكهف : 55 .
21- .مريم : 47 .
22- .النور : 62 .
23- .النمل : 46 .
24- .ص : 24 .
25- .غافر : 7 .
26- .غافر : 55 .
27- .فصّلت : 6 .
28- .الشورى : 5 .
29- .محمّد : 19 .
30- .الفتح : 11 .
31- .الممتحنة : 4 .
32- .الممتحنة : 12 .
33- .المنافقون : 5 .
34- .المنافقون : 6 .
35- .نوح : 10 .
36- .المزّمّل : 20 .
37- .النصر : 3 .
38- .بحار الأنوار : ج 87 ص 282 ح 75 ، البلد الأمين : ص 36 ، المصباح للكفعمي : ص 87 وفيهما «يستحبّ أن يستغفر اللّه تعالى في سحر كلّ ليلة ، ثمّ قل ما كان أمير المؤمنين عليّ عليه السلام يقوله في الاستغفار» .

ص: 277

ج _ از آمرزش خواهى هاى ايشان در قنوت نماز وَتْر

ج _ از آمرزش خواهى هاى ايشان در قنوت نماز وَتْربحار الأنوار_ به نقل از المصباح كفعمى و بلد الأمين و الإختيار ابن باقى _: مستحبّ است در قنوت نماز وَتْر ، آن چيزى گفته شود كه امير مؤمنان ، در طلب آمرزش مى گفت: «بار خدايا! تو در كتاب استوار خود كه بر پيامبر مُرسلت فرو فرستاده شده است ، گفته اى، و گفته تو درست است كه: «اندكى از شب را مى خوابند و در سحرگاهان ، آمرزش مى خواهند» ، و من ، از تو آمرزش مى خواهم و به درگاهت ، توبه مى آورم. و گفته اى _ اى بلند مرتبه متعالى _ كه: «سپس از آن جا كه مردم مى كوچند، بكوچيد و از خدا آمرزش بخواهيد كه خدا آمرزگارى مهربان است» و من از تو آمرزش مى خواهم و به درگاهت ، توبه مى كنم. و گفته اى _ اى بلند مرتبه متعالى _ كه: «شكيبايان و راستگويان و فرمان بُرداران و انفاق كنندگان و آمرزش خواهانِ در سحرگاهان» و من از تو آمرزش مى خواهم و به درگاهت ، توبه مى كنم. و گفته اى _ اى بلند مرتبه متعالى _ كه: «و آنان كه هرگاه كار زشتى (فحشا) كنند يا به خويشتن ستم ورزند ، خدا را ياد كنند و براى گناهانشان ، آمرزش بخواهند و جز خدا ، كيست كه گناهان را بيامرزد. و بر آنچه انجام دادند ، دانسته پاى نفشردند» ، و من ، از تو آمرزش مى خواهم و به درگاهت ، توبه مى كنم. و گفته اى، اى بلندمرتبه متعالى، كه: «از آنان ، درگذر و برايشان آمرزش بخواه و در كارها ، با ايشان ، رايزنى كن و چون تصميم گرفتى ، بر خدا توكّل نما كه خداوند ، توكّل كنندگان را دوست مى دارد» و من از تو، آمرزش مى خواهم و به درگاهت ، توبه مى كنم. و گفته اى _ اى بلندمرتبه متعالى _ كه: «اگر آن گاه كه به خود ستم كردند ، نزد تو مى آمدند و از خدا ، آمرزش مى خواستند و پيامبر [نيز] برايشان آمرزش مى طلبيد ، بى گمان ، خدا را توبه پذيرى مهربان مى يافتند» و من از تو ، آمرزش مى خواهم و به درگاهت ، توبه مى كنم. و گفته اى _ اى بلند مرتبه متعالى _ كه: «و هر كس بدى كند يا به خود ستم نمايد ، سپس از خدا آمرزش خواهد ، خدا را آمرزگارى مهربان مى يابد» و من از تو آمرزش مى خواهم و به درگاهت ، توبه مى كنم. و گفته اى _ اى بلند مرتبه متعالى _ كه: «چرا به درگاه خدا ، توبه نمى كنند و از وى ، آمرزش نمى خواهند ، در حالى كه خدا ، آمرزنده مهربان است؟...» و من از تو آمرزش مى خواهم و به درگاهت ، توبه مى كنم. و گفته اى _ اى بلند مرتبه متعالى _ كه: «و تا آنان ، آمرزش مى طلبند، خدا ، عذاب كننده ايشان ، نخواهد بود» و من از تو آمرزش مى خواهم و به درگاهت ، توبه مى كنم. و گفته اى _ اى بلندمرتبه متعالى _ كه: «براى آنان ، آمرزش خواهى يا برايشان آمرزش نخواهى [فرقى نمى كند] . اگر هفتاد بار هم آمرزش بخواهى ، خدا ، هرگز ايشان را نمى آمرزد» ، و من از تو آمرزش مى خواهم و به درگاهت ، توبه مى كنم. و گفته اى _ اى بلندمرتبه متعالى _ كه: «بر پيامبر و كسانى كه ايمان آورده اند ، سزاوار نيست براى مشركان _ پس از آن كه برايشان آشكار گرديد كه آنان ، اهل دوزخ اند _ ، آمرزش خواهند، هر چند خويشاوند [آنان ]باشند» و من از تو آمرزش مى خواهم و به درگاهت ، توبه مى كنم. و گفته اى _ اى بلند مرتبه متعالى _ كه: «و آمرزش خواهى ابراهيم براى پدرش ، جز براى وعده اى كه به او داده بود، نبود» و من ، از تو آمرزش مى خواهم و به درگاهت ، توبه مى كنم. و گفته اى _ اى بلندمرتبه متعالى _ كه: «از پروردگارتان ، آمرزش بخواهيد . سپس به سوى او توبه بريد تا اين كه شما را با بهره مندى نيكويى تا سر رسيدى معيّن ، بهره مند سازد و به هر شايسته نعمتى ، از كَرَم خود ، عطا كند» ، و من ، از تو آمرزش مى خواهم و به درگاهت ، توبه مى كنم. و گفته اى _ اى بلند مرتبه متعالى _ كه: «او شما را از زمين ، پديد آورد و شما را در آن ، استقرار داد . پس ، از او آمرزش خواهيد . سپس به سوى او توبه بريد كه پروردگار من ، نزديك و اجابت كننده است» و من ، از تو آمرزش مى خواهم و به درگاهت ، توبه مى كنم. و گفته اى _ اى بلندمرتبه متعالى _ كه: «از پروردگارتان ، آمرزش خواهيد . سپس به سوى او توبه بريد كه پروردگار من ، مهربان و صميمى است» و من ، از تو آمرزش مى خواهم و به درگاهت ، توبه مى كنم. و گفته اى _ اى بلندمرتبه متعالى _ كه: «از پروردگارتان ، آمرزش بخواهيد . سپس به سوى او توبه بريد تا از آسمان ، بر شما بارانِ فراوان فرستد و نيرويى بر نيرويتان بيفزايد ، و تبهكارانه ، روى بر مگردانيد» و من ، از تو آمرزش مى خواهم و به درگاهت ، توبه مى كنم. و گفته اى _ اى بلندمرتبه متعالى _ كه: «براى گناهت آمرزش بخواه كه تو از خطاكاران بودى» ، و من ، از تو آمرزش مى خواهم و به درگاهت ، توبه مى كنم. و [از زبان فرزندان يعقوب] گفته اى _ اى بلندمرتبه متعالى _ كه: «پدرجان! براى گناهان ما آمرزش بخواه كه ما خطاكار بوديم...» و من ، از تو آمرزش مى خواهم و به درگاهت ، توبه مى كنم. و گفته اى _ اى بلندمرتبه متعالى _ كه: «به زودى ، براى شما از پروردگارم آمرزش مى خواهم كه او آمرزگارى مهربان است» و من ، از تو آمرزش مى خواهم و به درگاهت ، توبه مى كنم. و گفته اى _ اى بلندمرتبه متعالى _ كه: «و چيزى مانع مردم نشد از اين كه وقتى هدايت به سويشان آمد ، ايمان بياورند و از پروردگارشان ، آمرزش بخواهند» و من ، از تو آمرزش مى خواهم و به درگاهت ، توبه مى كنم. و گفته اى، اى _ بلندمرتبه متعالى _ كه: «درود بر تو باد! به زودى از پروردگارم براى تو آمرزش خواهم كه او همواره با من ، پُرمهر بوده است» و من از تو آمرزش مى خواهم و به درگاهت ، توبه مى كنم. و گفته اى _ اى بلندمرتبه متعالى _ كه: «پس، به هر كه از ايشان خواهى ، اجازه بده و برايش از خدا ، آمرزش بخواه كه خدا ، آمرزگارى مهربان است» و من ، از تو آمرزش مى خواهم و به درگاهت ، توبه مى كنم. و گفته اى _ اى بلندمرتبه متعالى _ كه: «اى مردم من! چرا پيش از [جُستن] نيكى ، شتابزده ، خواهان بدى هستيد؟ چرا از خدا آمرزش نمى خواهيد ، باشد كه مورد رحمت قرار گيريد» و من ، از تو آمرزش مى خواهم و به درگاهت ، توبه مى كنم. و گفته اى _ اى بلندمرتبه متعالى _ كه: «و داوود دانست كه ما، در حقيقت، او را آزمايش كرده ايم . پس ، از پروردگارش آمرزش خواست و به رو درافتاد و توبه كرد» و من ، از تو آمرزش مى خواهم و به درگاهت ، توبه مى كنم. و گفته اى _ اى بلندمرتبه متعالى _ كه: «كسانى كه عرش را حمل مى كنند و آنها كه پيرامون آن اند ، پروردگارشان را تسبيح و ستايش مى گويند و به او ايمان دارند و براى كسانى هم كه ايمان آورده اند، آمرزش مى طلبند» و من ، از تو آمرزش مى خواهم و به درگاهت ، توبه مى كنم. و گفته اى _ اى بلندمرتبه متعالى _ كه: «پس، شكيبا باش كه وعده خدا ، راست است و براى گناهت ، آمرزش بخواه . پروردگارت را تسبيح و ستايش گوى در شامگاهان و بامدادان» و من ، از تو آمرزش مى خواهم و به درگاهت ، توبه مى كنم. و گفته اى _ اى بلندمرتبه متعالى _ كه: «پس مستقيما به سوى او بشتابيد و از او آمرزش بخواهيد» و من ، از تو آمرزش مى خواهم و به درگاهت ، توبه مى كنم. و گفته اى _ اى بلندمرتبه متعالى _ كه: «و فرشتگان ، پروردگارشان را تسبيح و ستايش مى گويند و براى كسانى كه در زمين اند ، آمرزش مى خواهند . بدانيد كه خداوند ، آمرزگار و مهربان است» و من ، از تو آمرزش مى خواهم و به درگاهت ، توبه مى كنم. و گفته اى _ اى بلندمرتبه متعالى _ كه: «بدان كه معبودى جز خدا نيست و براى گناهت ، آمرزش بخواه و [نيز ]براى مردان و زنان مؤمن . و خدا ، فرجام و مآل شما را مى داند» و من ، از تو آمرزش مى خواهم و به درگاهت ، توبه مى كنم. و گفته اى _ اى بلندمرتبه متعالى _ كه: «بر جاى ماندگانِ باديه نشين ، به زودى به تو خواهند گفت: اموال ما و كسانمان ، ما را گرفتار كردند . پس برايمان آمرزش بخواه» و من ، از تو آمرزش مى خواهم و به درگاهت ، توبه مى كنم. و گفته اى _ اى بلندمرتبه متعالى _ كه: «تا وقتى كه فقط به خدا ايمان آوريد، جز در سخن ابراهيم [كه] به [نا]پدر[ى] خود [گفت:] حتما براى تو ، آمرزش خواهم خواست با آن كه در برابر خدا ، اختيار چيزى را براى تو ندارم. اى پروردگار ما! بر تو اعتماد كرديم و به سوى تو باز گشتيم و فرجام ، به سوى توست» و من از تو آمرزش مى خواهم و به درگاهت ، توبه مى كنم. و گفته اى _ اى بلندمرتبه متعالى _ كه: «و در كار نيك ، از تو نافرمانى نكنند، با آنان (زنان) بيعت كن و برايشان آمرزش بخواه كه خدا ، آمرزگارى مهربان است» و من ، از تو آمرزش مى خواهم و به درگاهت ، توبه مى كنم. و گفته اى _ اى بلندمرتبه متعالى _ كه: «هرگاه به ايشان گفته شود: «بياييد تا پيامبر خدا ، برايتان آمرزش بخواهد»، سرهاى خود را بر مى گردانند و آنان را مى بينى كه تكبّركنان ، روى بر مى گردانند» ، و من ، از تو آمرزش مى خواهم و به درگاهت ، توبه مى كنم. و گفته اى _ اى بلندمرتبه متعالى _ كه: «برايشان يكسان است كه براى آنان ، آمرزش بخواهى يا برايشان آمرزش نخواهى . هرگز ، خدا آنها را نمى بخشد» و من ، از تو آمرزش مى خواهم و به درگاهت ، توبه مى كنم. و گفته اى _ اى بلندمرتبه متعالى _ كه: «از پروردگارتان آمرزش بخواهيد كه او بسى آمرزنده است» و من ، از تو آمرزش مى خواهم و به درگاهت ، توبه مى كنم. و گفته اى _ اى بلندمرتبه متعالى _ كه: «هر آن خوبى كه براى خود پيش فرستيد ، آن را نزد خدا ، بهتر و با پاداشى بيشتر ، خواهيد يافت . و از خدا آمرزش بخواهيد كه خدا ، آمرزگارى مهربان است» و من ، از تو آمرزش مى خواهم و به درگاهت ، توبه مى كنم. و گفته اى _ اى بلندمرتبه متعالى _ كه: «پس پروردگارت را تسبيح و ستايش گوى و از او آمرزش بخواه كه او توبه پذير است» و من ، از تو آمرزش مى خواهم و به درگاهت ، توبه مى كنم. (1)

.


1- .در المصباح للكفعمى (ص 87) آمده است: مستحب است كه در سحر هر شب ، از خداى بزرگ آمرزش بخواهى و سپس آنچه را امير مؤمنان على عليه السلام در استغفار مى گفت، بگويى.

ص: 278

. .

ص: 279

. .

ص: 280

. .

ص: 281

. .

ص: 282

. .

ص: 283

. .

ص: 284

. .

ص: 285

. .

ص: 286

. .

ص: 287

. .

ص: 288

د _ مِن دُعائِهِ بَعدَ صَلاةِ المَغرِبِالإمام عليّ عليه السلام :اللّهُمَّ تَقَبَّل مِنّي ما كانَ صالِحا ، وأصلِح مِنّي ما كانَ فاسِدا . اللّهُمَّ لا تُسَلِّطني عَلى فَسادِ ما أصلَحتَ مِنّي ، وأصلِح لي ما أفسَدتُهُ مِن نَفسي . اللّهُمَّ إنّي أستَغفِرُكَ مِن كُلِّ ذَنبٍ قَوِيَ عَلَيهِ بَدَني بِعافِيَتِكَ ، ونالَتهُ يَدي بِفَضلِ نِعمَتِكَ ، وبَسَطتُ إلَيهِ يَدي بِسَعَةِ رِزقِكَ ، وَاحتَجَبتُ فيهِ عَنِ النّاسِ بِسِترِكَ ، وَاتَّكَلتُ فيهِ عَلى كَريمِ عَفوِكَ . اللّهُمَّ إنّي أستَغفِرُكَ مِن كُلِّ ذَنبٍ تُبتُ إلَيكَ مِنهُ ، ونَدِمتُ عَلى فِعلِهِ ، وَاستَحيَيتُ مِنكَ وأنَا عَلَيهِ ، ورَهِبتُكَ وأنَا فيهِ ، راجَعتُهُ وعُدتُ إلَيهِ . اللّهُمَّ إنّي أستَغفِرُكَ مِن كُلِّ ذَنبٍ عَلِمتُهُ أو جَهِلتُهُ ، ذَكَرتُهُ أو نَسيتُهُ ، أخطَأتُهُ أو تَعَمَّدتُهُ ، هُوَ مِمّا لا أشُكُّ أنَّ نَفسي مُرتَهَنَةٌ بِهِ ، وإن كُنتُ نَسيتُهُ وغَفَلتُ عَنهُ . اللّهُمَّ إنّي أستَغفِرُكَ مِن كُلِّ ذَنبٍ جَنَيتُهُ عَلَيَّ بِيَدي ، وآثَرتُ فيهِ شَهوَتي ، أو سَعَيتُ فيهِ لِغَيري ، أوِ استَغوَيتُ فيهِ مَن تابَعَني ، أو كابَرتُ فيهِ مَن مَنَعَني ، أو قَهَرتُهُ بِجَهلي ، أو لَطُفتُ فيهِ بِحيلَةٍ غَيري ، أوِ استَزَلَّني إلَيهِ مَيلي وهَوايَ . اللّهُمَّ إنّي أستَغفِرُكَ مِن كُلِّ شَيءٍ أرَدتُ بِهِ وَجهَكَ فَخالَطَني فيهِ ما لَيسَ لَكَ (1) ، وشارَكَني فيهِ ما لَم يَخلُص لَكَ ، وأستَغفِرُكَ بِما عَقَدتُهُ عَلى نَفسي ، ثُمَّ خالَفَهُ هَوايَ . اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وأعتِقني مِنَ النّارِ ، وجُد عَلَيَّ بِفَضلِكَ . اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ بِوَجهِكَ الكَريمِ الباقِي الدّائِمِ الَّذي أشرَقَت بِنورِهِ السَّماواتُ وَالأَرضُ ، وكُشِفَت بِهِ ظُلُماتُ البَرِّ وَالبَحرِ ، ودُبِّرَت بِهِ اُمورُ الجِنِّ وَالإِنسِ ، أن تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وأن تُصلِحَ شَأني بِرَحمَتِكَ يا أرحَمَ الرّاحِمينَ . (2)

.


1- .بيان : «فخالطني فيه ما ليس لك» أي نيّة لا ترضاها ، أو لا ترجع إليك كما إذا كان الغرض الجنّة أو الخلاص من النار ، فإنّهما يرجعان إليه تعالى أو بدعة لا توافق أمرك ورضاك ، وكذا الفقرة التي تليها (بحار الأنوار : ج 86 ص 102) .
2- .فلاح السائل : ص 419 ح 289 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 101 ح 7 ؛ كنز العمّال : ج 2 ص 258 ح 3966 نقلاً عن كتاب الفرج بعد الشدّة للتنوخي نحوه .

ص: 289

د _ از دعاى ايشان بعد از نماز مغرب

د _ از دعاى ايشان بعد از نماز مغربامام على عليه السلام :بار خدايا! آنچه از [اعمال] من ، نيك بوده است ، بپذير و آنچه را تباه بوده است ، اصلاح فرما. بار خدايا! مرا بر تباه كردن آنچه تو از من اصلاح كرده اى ، توانايى مده و آنچه را من خود ، تباهش كرده ام ، تو برايم اصلاح فرما . بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر آن گناهى كه بدن من، به لطف عافيت بخشى تو، بر آن توانا گشت و دستانم، به فضل نعمت تو، به آن رسيد و در سايه گشايش روزى تو ، به آن دست يازيدم و با پرده پوشى تو ، مردم از آن گناه من ، آگاه نشدند و در [ارتكاب] آن ، به گذشت بزرگوارانه تو تكيه كردم. بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر آن گناهى كه از آن ، به پيشگاه تو توبه كردم و از انجام دادن آن ، پشيمان گشتم و در حالى كه آن را انجام مى دادم ، از تو شرم مى كردم و با آن كه آن را به جا مى آوردم ، از تو مى ترسيدم، به آن باز گشتم و دوباره انجامش دادم. بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر آن گناهى كه به آن ، آگاهى داشتم يا نداشتم، به يادش داشتم يا فراموشش كرده بودم، به خطا انجام دادم يا به عمد ، مرتكبش شدم . شك ندارم كه جانم، اسير و گروگان چنين گناهى است، اگر چه آن را فراموش كرده يا از آن ، غافل شده بودم. بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر آن گناهى كه با آن به دست خودم، بر خويش ستم كردم و در آن ، هوسم را برگزيدم، يا در آن ، براى غير خودم كوشيدم يا با آن ، كسانى را كه از من دنباله روى كردند ، به گم راهى كشاندم يا با كسى كه مرا از آن بازداشت ، خيره سرى كردم يا با نادانى خود ، او را شكست دادم يا با حيله گرى ، ديگرى را به آن وا داشتم يا گرايش و هواى نفسم ، مرا به سوى آن ، لغزانْد. بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر آن چيزى كه قصدم از آن ، تو بودى ؛ امّا آنچه براى تو نيست ، با آن آميخته شد (1) و آنچه خالص براى تو نبود ، در آن [عمل] شريك من شد. و از تو آمرزش مى خواهم براى هر آنچه بر عهده گرفتم، سپس هواى نفسم ، مرا به خلاف آن ، وا داشت. بار خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و مرا از آتش ، آزاد گردان و فضل خود را بر من ، ارزانى دار . بار خدايا! به روى [ذات] گرامى ماناى پاينده ات كه با نور آن ، آسمان ها و زمين ، روشن شد و تاريكى هاى خشكى و دريا ، برطرف شد و كارهاى جنّ و انس ، اداره شد، از تو مى خواهم كه بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرستى و كار مرا به سامان آورى ، به حقّ رحمتت اى مهربان ترينِ مهربانان!

.


1- .«آنچه براى تو نيست با آن ، آميخته شد» ، يعنى نيّتى كه تو آن را نمى پسندى يا به تو باز نمى گردد يا چنان كه هر گاه غرض رسيدن به بهشت يا رهايى از آتش باشد؛ زيرا اين دو ، در نهايت ، به خدا بر مى گردند، يا به معناى بدعتى است كه با فرمان و رضايت تو ، سازگارى نداشته باشد . جمله بعد هم به همين معناست.

ص: 290

ه _ مِن دُعائِهِ إذا حَزَبَهُ أمرٌالإمام عليّ عليه السلام_ كانَ إذا حَزَبَهُ (1) أمرٌ خَلا في بَيتٍ ويَقولُ _: يا كهيعص ، يا نورُ يا قُدّوسُ ، يا حَيُّ يا اللّهُ يا رَحمنُ _ ورَدَّدَها ثَلاثا _ اغفِر لِيَ الذُّنوبَ الَّتي تُحِلُّ النِّقَمَ ، وَاغفِر لِيَ الذُّنوبَ الَّتي تُغَيِّرُ النِّعَمَ ، وَاغفِر لِيَ الذُّنوبَ الَّتي تورِثُ النَّدَمَ ، وَاغفِر لِيَ الذُّنوبَ الَّتي تَحبِسُ القِسَمَ ، وَاغفِر لِيَ الذُّنوبَ الَّتي تَهتِكُ العِصَمَ ، وَاغفِر لِيَ الذُّنوبَ الَّتي تُنزِلُ البَلاءَ ، وَاغفِر لِيَ الذُّنوبَ الَّتي تُعَجِّلُ الفَناءَ ، وَاغفِر لِيَ الذُّنوبَ الَّتي تُديلُ الأَعداءَ ، وَاغفِر لِيَ الذُّنوبَ الَّتي تَقطَعُ الرَّجاءَ ، وَاغفِر لِيَ الذُّنوبَ الَّتي تَرُدُّ الدُّعاءَ ، وَاغفِر لِيَ الذُّنوبَ الَّتي تُمسِكُ غَيثَ السَّماءِ ، وَاغفِر لِيَ الذُّنوبَ الَّتي تُظلِمُ الهَواءَ ، وَاغفِر لِيَ الذُّنوبَ الَّتي تَكشِفُ الغِطاءَ . (2)

.


1- .حَزَبَهُ أمر : أي إذا نزل به مُهمّ أو أصابه غمٌّ (النهاية : ج 1 ص 377 «حزب») .
2- .الفرج بعد الشدّة لابن أبي الدنيا : ص 47 ح 68 عن الحارث العكلي ، كنز العمّال : ج 2 ص 656 ح 4999 ؛ المجتنى : ص 61 عن الإمام الحسن عليه السلام نحوه .

ص: 291

ه _ از دعاى ايشان در هنگام گرفتار سختى و اندوهى شدن

ه _ از دعاى ايشان در هنگام گرفتار سختى و اندوهى شدنامام على عليه السلام_ هرگاه دشوارى و گرفتارى اى برايش پيش مى آمد ، در اتاقى خلوت مى كرد و مى گفت _: اى كاف هاء ياء عين صاد، اى روشنايى، اى پاك، اى زنده، اى خدا ، اى مهرگستر! (و اين كلمات را سه بار مى گفت) بر من ، بيامرز گناهانى را كه خشم و كيفرها[ى تو] را فرود مى آورند. بر من بيامرز گناهانى را كه نعمت ها را مى برند. بر من بيامرز گناهانى را كه پشيمانى بر جاى مى گذارند. بر من بيامرز گناهانى را كه بهره ها[ى تو ]را [از من] باز مى دارند. بر من بيامرز گناهانى را كه پرده ها را مى دَرَند. بر من بيامرز گناهانى را كه بلا ، نازل مى كنند . بر من بيامرز گناهانى را كه مرگ و نابودى را شتاب مى بخشند . بر من بيامرز گناهانى را كه دشمنان را چيره مى گردانند . بر من بيامرز گناهانى را كه اميد را قطع مى كنند. بر من بيامرز گناهانى را كه دعا را بر مى گردانند . بر من بيامرز گناهانى را كه باران ، آسمان را بند مى آورند . بر من بيامرز گناهانى را كه هوا را تيره و تار مى كنند . بر من بيامرز گناهانى را كه پرده را كنار مى زنند [و رسوايى به بار مى آورند].

.

ص: 292

9 / 3الاِستِغفاراتُ المَأثورَةُ عَن فاطِمَةَ الزَّهراءِفاطمة عليهاالسلام_ فِي الدُّعاءِ عَقيبَ العَصرِ _: أنتَ الرَّبُّ الجَوادُ بِالمَغفِرَةِ ، تَجِدُ مَن تُعَذِّبُ غَيري ولا أجِدُ مَن يَغفِرُ لي غَيرَكَ ، وأنتَ غَنِيٌّ عَن عَذابي وأنَا فَقيرٌ إلى رَحمَتِكَ ... . اللّهُمَّ إنّي أستَهديكَ لِاءِرشادِ أمري ، وأعوذُ بِكَ مِن شَرِّ نَفسي . اللّهُمَّ عَمِلتُ سوءا وظَلَمتُ نَفسي ، فَاغفِر لي إنَّهُ لا يَغفِرُ الذُّنوبَ إلّا أنتَ ... . اللّهُمَّ إلى رَحمَتِكَ رَفَعتُ بَصَري ، وإلى جودِكَ بَسَطتُ كَفّي ، فَلا تَحرِمني وأنَا أسأَ لُكَ ، فَلا تُعَذِّبني وأنَا أستَغفِرُكَ ، اللّهُمَّ فَاغفِر لي فَإِنَّكَ بي عالِمٌ ، ولا تُعَذِّبني فَإِنَّكَ عَلَيَّ قادِرٌ ، بِرَحمَتِكَ يا أرحَمَ الرّاحِمينَ . (1)

عنها عليهاالسلام_ في دُعائِها عَقيبَ صَلاةِ المَغرِبِ _: رَبِّ أستَجيرُكَ مِنَ النّارِ فَأَجِرني ، رَبِّ أعوذُ بِكَ مِنَ النّارِ فَأَعِذني ، رَبِّ أفزَعُ إلَيكَ مِنَ النّارِ فَأَبعِدني ، رَبِّ أستَرحِمُكَ مَكروبا فَارحَمني ، رَبِّ أستَغفِرُكَ لِما جَهِلتُ فَاغفِر لي . (2)

9 / 4الاِستِغفاراتُ المَأثورَةُ عَنِ الإِمامِ زَينِ العابِدينَ عليه السلامالإمام زين العابدين عليه السلام_ فِي المُناجاةِ المَعروفَةِ بِمُناجاةِ الذّاكِرينَ _: إلهي ... أستَغفِرُكَ مِن كُلِّ لَذَّةٍ بِغَيرِ ذِكرِكَ ، ومِن كُلِّ راحَةٍ بِغَيرِ اُنسِكَ ، ومِن كُلِّ سُرورٍ بِغَيرِ قُربِكَ ، ومِن كُلِّ شُغُلٍ بِغَيرِ طاعَتِكَ . (3)

.


1- .فلاح السائل : ص 358 ح 241 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 86 ح 11 .
2- .فلاح السائل : ص 422 ح 290 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 104 ح 8 .
3- .بحار الأنوار : ج 94 ص 151 نقلاً عن بعض كتب الأصحاب .

ص: 293

9 / 3 آمرزش خواهى هاى فاطمه زهرا عليهاالسلام
9 / 4 آمرزش خواهى هاى امام زين العابدين عليه السلام

9 / 3آمرزش خواهى هاى فاطمه زهرافاطمه عليهاالسلام_ در دعاى پس از نماز عصر _: تو پروردگارى هستى كه آمرزش مى بخشى، تو جز من ، كسى را مى يابى كه عذاب كنى ؛ ليكن من ، غير از تو كسى را نمى يابم كه مرا بيامرزد . تو را به عذاب كردن من ، نيازى نيست، در حالى كه من به رحمت تو نيازمندم... . بار خدايا! از تو مى خواهم كه مرا در كارهايم ارشاد و راه نمايى كنى و از شرّ نفسم به تو پناه مى برم. بار خدايا! بد كردم و بر خويشتن ، ستم ورزيدم . پس مرا بيامرز كه گناهان را كسى جز تو نمى آمرزد ... . بار خدايا! به رحمت تو ، چشم دوخته ام و به سوى بخشش تو ، دست گشوده ام. پس مرا كه از تو گدايى مى كنم ، محروم مگردان، و مرا كه از تو آمرزش مى طلبم ، عذاب مكن. بار خدايا! مرا بيامرز كه تو به حال من ، دانايى و مرا عذاب مكن كه تو بر من ، توانايى، به حقّ مهرت ، اى مهربان ترينِ مهربانان!

فاطمه عليهاالسلام_ از دعاى ايشان پس از نماز مغرب _: پروردگارا! در برابر آتش دوزخ ، از تو حمايت مى جويم . پس حمايتم فرما. پروردگارا! از آتش به تو پناه مى برم . پس پناهم ده. پروردگارا! از آتش به سوى تو مى گريزم . پس مرا [از آن] ، دور نگه دار. پروردگارا! من ، غم زده رنجور ، از تو رحم مى خواهم . پس، به من رحم كن . پروردگارا! براى نادانى هايى كه از من سر زده است ، از تو آمرزش مى خواهم . پس مرا بيامرز.

9 / 4آمرزش خواهى هاى امام زين العابدينامام زين العابدين عليه السلام_ در مناجات معروف به «مناجات ذاكران» _: معبود من!... از هر لذّتى كه از غير ياد تو باشد و از هر آرامشى كه از غير انس با تو باشد و از هر شادمانى اى كه از غير نزديك شدن به تو باشد و از هر سرگرمى اى به غير طاعت تو، از تو آمرزش مى طلبم.

.

ص: 294

عنه عليه السلام_ في دُعائِهِ _: اللّهُمَّ إنَّ الاِستِغفارَ لَكَ مَعَ الإِصرارِ عَلَى الذَّنبِ لُؤمٌ ، وإنَّ تَركِيَ الاِستِغفارَ مَعَ عِلمي بِسَعَةِ رَحمَتِكَ عَجزٌ ، فَكَم تَتَحَبَّبُ إلَيَّ وأنتَ الغَنِيُّ عَنّي ، وكَم أتَبَغَّضُ إلَيكَ وأنَا الفَقيرُ إلَيكَ ، فَيا مَن إذا تَوَعَّدَ عَفا ، وإذا وَعَدَ وَفى ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَافعَل بي أولَى الأَمرَينِ بِكَ . (1)

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ إنَّ استِغفاري إيّاكَ وأنَا مُصِرٌّ عَلى ما نَهَيتَ قِلَّةُ حَياءٍ ، وتَركِيَ الاِستِغفارَ مَعَ عِلمي بِسَعَةِ حِلمِكَ (2) تَضييعٌ لِحَقِّ الرَّجاءِ . اللّهُمَّ إنَّ ذُنوبي تُؤيِسُني أن أرجُوَكَ ، وإنَّ عِلمي بِسَعَةِ رَحمَتِكَ يُؤمِنُني أن أخشاكَ . فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وحَقِّق رَجائي لَكَ ، وكَذِّب خَوفي مِنكَ ، وكُن لي عِندَ أحسَنِ ظَنّي بِكَ ، يا أكرَمَ الأَكرَمينَ ، وأيِّدني بِالعِصمَةِ ، وأنطِق لِساني بِالحِكمَةِ ، وَاجعَلني مِمَّن يَندَمُ عَلى ما ضَيَّعَهُ في أمسِهِ ... . (3)

9 / 5الاِستِغفاراتُ المَأثورَةُ عَنِ الإِمامِ الصّادِقِ عليه السلامالإمام الصادق عليه السلام :يا نورُ يا قُدّوسُ ، يا أوَّلَ الأَوَّلينَ ويا آخِرَ الآخِرينَ ، يا رَحمنُ يا رَحيمُ ، اغفِر لِيَ الذُّنوبَ الَّتي تُغَيِّرُ النِّعَمَ ، وَاغفِر لِيَ الذُّنوبَ الَّتي تُحِلُّ النِّقَمَ ، وَاغفِر لِيَ الذُّنوبَ الَّتي تَهتِكُ العِصَمَ ، وَاغفِر لِيَ الذُّنوبَ الَّتي تُنزِلُ البَلاءَ ، وَاغفِر لِيَ الذُّنوبَ الَّتي تُديلُ (4) الأَعداءَ ، وَاغفِر لِيَ الذُّنوبَ الَّتي تُعَجِّلُ الفَناءَ ، وَاغفِر لِيَ الذُّنوبَ الَّتي تَقطَعُ الرَّجاءَ ، وَاغفِر لِيَ الذُّنوبَ الَّتي تُظلِمُ الهَواءَ ، وَاغفِر لِيَ الذُّنوبَ الَّتي تَكشِفُ الغِطاءَ ، وَاغفِر لِيَ الذُّنوبَ الَّتي تَرُدُّ الدُّعاءَ ، وَاغفِر لِيَ الذُّنوبَ الَّتي تَرُدُّ غَيثَ السَّماءِ . (5)

.


1- .نزهة الناظر : ص 94 ح 30 ، كشف الغمّة : ج 1 ص 44 ، مصباح المتهجّد : ص 566 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام وكلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 25 ص 238 ح 21 .
2- .في المصباح للكفعمي : «بسعة رحمتك» .
3- .البلد الأمين : ص 46 ، المصباح للكفعمي : ص 91 ، مصباح الزائر : ص 229 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 87 ص 285 ح 77 .
4- .الإدالة : الغَلَبةُ (النهاية : ج 2 ص 141 «دول») .
5- .الكافي : ج 2 ص 589 ح 29 عن يعقوب بن شعيب ، تهذيب الأحكام : ج 3 ص 95 ح 257 نحوه ومن دون إسنادٍ إلى الإمام الصادق عليه السلام .

ص: 295

9 / 5 آمرزش خواهى هاى امام صادق عليه السلام

امام زين العابدين عليه السلام_ در دعاى ايشان _: بار خدايا! آمرزش خواستن از تو و ادامه دادن به گناه ، از فرومايگى است و وا نهادن آمرزش خواهى توسّط من ، با آن كه مى دانم رحمت تو گسترده است ، كاهلى است ؛ چه دوستى ها و ابراز محبّت ها كه تو با من مى كنى ، در حالى كه از من ، بى نيازى! و چه دشمنى ها كه من با تو مى كنم ، در حالى كه من به تو نيازمندم! پس ، اى كسى كه هرگاه تهديد كند ، در مى گذرد و هرگاه وعده دهد ، به جا مى آورد، بر محمّد ، درود فرست و آن كارى را كه زيبنده توست ، با من بكن.

امام زين العابدين عليه السلام :بار خدايا! آمرزش خواهى من از تو ، در عين حال، ادامه دادنم به آنچه از آن نهى كرده اى، بى حيايى است و وا نهادن آمرزش خواهىِ من با آن كه مى دانم بردبارى تو گسترده است ، پايمال كردن حقّ اميد است. بار خدايا! [از يك سو] گناهانم مرا از اميدوارشدن به تو ، نوميد مى گرداند و [از سوى ديگر ]علم من به گستردگى رحمتت ، ترسيدن از تو را از دلم مى برَد. پس بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و مرا به خودت اميدوار گردان و ترس مرا از خودت ، بيجا بدار و برايم چنان باش كه بهترين گمانم به توست، اى كريم ترينِ كريمان! مرا در پناه صيانت خود ، قرار ده و زبانم را به حكمت ، گويا ساز و از آنان قرارم ده كه از آنچه در ديروزشان تضييع كرده اند ، پشيمان اند.

9 / 5آمرزش خواهى هاى امام صادقامام صادق عليه السلام :اى روشنايى، اى پاك، اى نخستين نخستينيان ، و اى واپسينِ واپسينيان، اى مهرگستر ، اى مهربان! بر من بيامرز گناهانى را كه نعمت ها را مى برَند، بر من بيامرز گناهانى را كه عذاب ها را فرود مى آورند! بر من بيامرز گناهانى را كه پرده ها را مى دَرَند! بر من بيامرز گناهانى را كه بلا نازل مى كنند! بر من بيامرز گناهانى را كه دشمنان را چيره و پيروز مى گردانند! بر من بيامرز گناهانى را كه مرگ [و نيستى] را شتاب مى بخشند! بر من بيامرز گناهانى را كه اميد را قطع مى كنند! بر من بيامرز گناهانى را كه هوا را تيره و تار مى كنند! بر من بيامرز گناهانى را كه پرده را كنار مى زنند! بر من بيامرز گناهانى را كه دعا را [از درگاه تو ]بر مى گردانند! و بر من بيامرز گناهانى را كه باران آسمان را بند مى آورند!

.

ص: 296

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ إنَّ مَغفِرَتَكَ أوسَعُ مِن ذُنوبي ، ورَحمَتَكَ أرجى عِندي مِن عَمَلي ، فَاغفِر لي ، يا حَيُّ ومَن لا تَموتُ . (1)

عنه عليه السلام_ مِمّا كانَ يَقولُ في سُجودِهِ _: سَجَدَ وَجهِيَ البالي لِوَجهِكَ الباقِي الدّائِمِ العَظيمِ ، سَجَدَ وَجهِيَ الذَّليلُ لِوَجهِكَ العَزيزِ ، سَجَدَ وَجهِيَ الفَقيرُ لِوَجهِ رَبِّيَ الغَنِيِّ الكَريمِ العَلِيِّ العَظيمِ ، رَبِّ أستَغفِرُكَ مِمّا كانَ ، وأستَغفِرُكَ مِمّا يَكونُ . (2)

عنه عليه السلام_ مِن دُعائِهِ بَعدَ صَلاةِ الفَجرِ _: اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِر لي مَغفِرَةً عَزما جَزما لا تُغادِرُ لي ذَنبا ولا خَطيئَةً ولا إثما . اللّهُمَّ إنّي أستَغفِرُكَ مِن كُلِّ ذَنبٍ تُبتُ إلَيكَ مِنهُ ثُمَّ عُدتُ فيهِ ، وأستَغفِرُكَ لِما أعطَيتُكَ مِن نَفسي ولَم أفِ لَكَ بِهِ ، وأستَغفِرُكَ لِما أرَدتُ بِهِ وَجهَكَ فَخالَطَهُ ما لَيسَ لَكَ . فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، وَاغفِر لي يا رَبِّ ولِوالِدَيَّ وما وَلَدا وما وَلَدتُ وما تَوالَدوا مِنَ المُؤمِنينَ وَالمُؤمِناتِ ، الأَحياءِ مِنهُم وَالأَمواتِ ، ولِاءِخوانِنَا الَّذينَ سَبَقونا بِالإِيمانِ ، ولا تَجعَل في قُلوبِنا غِلّاً لِلَّذينَ آمَنوا ، رَبَّنا إنَّكَ رَؤوفٌ رَحيمٌ . (3)

.


1- .الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام : ص 141 ، مصباح المتهجّد : ص 173 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 86 ص 229 ح 51 .
2- .الكافي : ج 3 ص 327 ح 21 ، تهذيب الأحكام : ج 3 ص 99 ح 259 عن إدريس بن عبد اللّه ، مصباح المتهجّد : ص 577 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 86 ص 234 ح 58 .
3- .مكارم الأخلاق : ج 2 ص 70 ح 2172 ، مصباح المتهجّد : ص 219 ، البلد الأمين : ص 54 كلّها عن معاوية بن عمّار وفي الأخيرين من دون إسنادٍ إلى الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 86 ص 164 ح 43 .

ص: 297

امام صادق عليه السلام :بار خدايا! آمرزش تو ، گسترده تر از گناهان من است و اميد من به رحمت تو ، بيشتر از اميدم به كردار خويش است . پس مرا بيامرز، اى زنده، اى كسى كه هرگز نمى ميرد!

امام صادق عليه السلام_ از دعاهايى كه در سجودش مى گفت _: روى پوسنده [و نابود شونده] من ، براى روى [ذات ]جاويدان و پاينده و بزرگ تو به خاك افتاده است. روى خوار من ، براى روى ارجمند تو به خاك افتاده است. روى نيازمند من ، براى روى پروردگار بى نياز و بزرگوار و والا و بزرگ من ، به خاك افتاده است. پروردگارا! از آنچه (خطا و گناهى) كه از من سر زده است و از آنچه از من سر خواهد زد ، از تو آمرزش مى خواهم.

امام صادق عليه السلام_ از دعاهاى ايشان بعد از نماز صبح _: بار خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و مرا بيامرز ؛ آمرزشى قاطع و حتمى كه هيچ گناه و خطا و جرمى را بر جاى نگذارد (/نگذارى) . بار خدايا! براى هر گناهى كه از آن توبه كرده ام و دگر باره انجامش داده ام ، از تو آمرزش مى خواهم. براى هر پيمانى كه با تو بستم و بدان وفا نكردم ، از تو آمرزش مى خواهم و براى هر آن كارى كه خواستم براى تو انجامش دهم ، امّا آنچه براى تو نيست (نيّت غير خدايى) با آن آميخت ، از تو آمرزش مى خواهم. پس بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و مرا _ اى پروردگار من _ و پدر و مادرم را و فرزندان آنها و فرزندان مرا ، و مردان و زنان مؤمنى را كه فرزندان آنها و من به دنيا آورده اند ، از زنده و مُرده شان ، بيامرز و [نيز بيامرز] برادران مؤمن پيشين ما را، و در دل هاى ما نسبت به كسانى كه ايمان آورده اند ، كينه اى مگذار، اى پروردگار ما! به راستى كه تو رئوف و مهربانى.

.

ص: 298

عنه عليه السلام_ في دُعاءِ يَومِ عَرَفَةَ _: ... صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، وَاغفِر لي ذُنوبِيَ الَّتي نَظَرَت إلَيها عَينايَ . اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، وَاغفِر لي ذُنوبِيَ الَّتي نَطَقَ بِها لِساني . اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، وَاغفِر لي ذُنوبِيَ الَّتِي اكتَسَبَتها يَدي ، وَاغفِر لي ذُنوبِيَ الَّتي باشَرَها جِلدي ، وَاغفِرِ اللّهُمَّ ذُنوبِيَ الَّتِي احتَطَبتُ بِها عَلى بَدَني ، وَاغفِرِ اللّهُمَّ ذُنوبِيَ الَّتي قَدَّمَتها يَدايَ ، وَاغفِرِ اللّهُمَّ ذُنوبِيَ الَّتي أحصاها كِتابُكَ ، وَاغفِرِ اللّهُمَّ ذُنوبِيَ الَّتي سَتَرتُها مِنَ المَخلوقينَ ولَم أستُرها مِنكَ . اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِر لي ذُنوبي أوَّلَها وآخِرَها ، صَغيرَها وكَبيرَها ، دَقيقَها وجَليلَها ، ما أعرِفُ مِنها وما لا أعرِفُ . مَولايَ عَظُمَت ذُنوبي وجَلَّت ، وهِيَ صَغيرَةٌ في جَنبِ عَفوِكَ ، فَاعفُ عَنّي فَقَد قَيَّدَتني ، وَاشتَهَرَت عُيوبي ، وغَرَقَتني خَطايايَ ، وأسلَمَتني نَفسي إلَيكَ ، بَعدَما لَم أجِد مَلجَأً ولا مَنجا مِنكَ إلّا إلَيكَ . مَولايَ استَوجَبتُ أن أكونَ لِعُقوبَتِكَ غَرَضا ، ولِنَقِمَتِكَ مُستَحِقّا . إلهي قَد غُيِّرَ عَقلي فيما وَجِلتُ مِن مُباشَرَةِ عِصيانِكَ ، وبَقيتُ حَيرانا مُتَعَلِّقا بِعَمودِ عَفوِكَ ، فَأَقِلني يا مَولايَ وإلهي بِالاِعتِرافِ ، فَها أنَا ذا بَينَ يَدَيكَ عَبدٌ ذَليلٌ خاضِعٌ صاغِرٌ داخِرٌ (1) راغِمٌ ، إن تَرحَمني فَقَديما شَمِلَني عَفوُكَ ، وألبَستَني عافِيَتَكَ ، وإن تُعَذِّبني فَإِنّي لِذلِكَ أهلٌ ، وهُوَ مِنكَ يا رَبِّ عَدلٌ ... . اللّهُمَّ إنّي أستَغفِرُكَ مِن كُلِّ ذَنبٍ قَوِيَ عَلَيهِ بَدَني بِعافِيَتِكَ ، أو نالَتهُ قُدرَتي بِفَضلِ نِعمَتِكَ ، أو بَسَطتُ إلَيهِ يَدي بِسابِغِ رِزقِكَ ، أوِ اتَّكَلتُ عِندَ خَوفي مِنهُ عَلى أناتِكَ ، أو وَثِقتُ فيهِ بِحَولِكَ ، أو عَوَّلتُ فيهِ عَلى كَريمِ عَفوِكَ ، اللّهُمَّ إنّي أستَغفِرُكَ مِن كُلِّ ذَنبٍ خُنتُ فيهِ أمانَتي ، أو نَحَّستُ بِفِعلِهِ نَفسي ، أوِ احتَطَبتُ بِهِ عَلى بَدَني ، أو قَدَّمتُ فيهِ لَذَّتي ، أو آثَرتُ فيهِ شَهَواتي ، أو سَعَيتُ فيهِ لِغَيري ، أوِ استَغوَيتُ فيهِ مَن تَبِعَني ، أو غَلَبتُ عَلَيهِ بِفَضلِ حيلَتي ، أوِ احتَلتُ عَلَيكَ فيهِ مَولايَ ، فَلَم تَغلِبني عَلى فِعلي ، إذ كُنتَ كارِها لِمَعصِيَتي ، لكِن سَبَقَ عِلمُكَ في فِعلي ، فَحَلُمتَ عَنّي ، لَم تُدخِلني يا رَبِّ فيهِ جَبرا، ولَم تَحمِلني عَلَيهِ قَهرا ، ولَم تَظلِمني فيهِ شَيئا . أستَغفِرُ اللّهَ استِغفارَ مَن غَمَرَتهُ مَساغِبُ الإِساءَةِ ، فَأَيقَنَ مِن إلهِهِ بِالمُجازاةِ . أستَغفِرُ اللّهَ استِغفارَ مَن تَهَوَّرَ تَهَوُّرا فِي الغَياهِبِ (2) ، وتَداحَضَ (3) لِلشِّقوَةِ فِي أوداءِ (4) المَذاهِبِ . أستَغفِرُ اللّهَ استِغفارَ مَن أورَطَهُ الإِفراطُ في مَآثِمِهِ ، وأوثَقَهُ الاِرتِباكُ في لُجَجِ جَرائِمِهِ . أستَغفِرُ اللّهَ استِغفارَ مَن أنافَ (5) عَلَى المَهالِكِ بِمَا اجتَرَمَ . أستَغفِرُ اللّهَ استِغفارَ مَن أوحَدَتهُ المَنِيَّةُ في حُفرَتِهِ ، فَأَوحَشَ بِمَا اقتَرَفَ مِن ذَنبٍ استَكفَفَ ، فَاستَرحَمَ هُنالِكَ رَبَّهُ وَاستَعطَفَ . أستَغفِرُ اللّهَ استِغفارَ مَن لَم يَتَزَوَّد لِبُعدِ سَفَرِهِ زادا ، ولَم يُعِدَّ لِمَظاعِنِ تَرحالِهِ إعدادا . أستَغفِرُ اللّهَ استِغفارَ مَن شَسَعَت (6) شُقَّتُهُ ، وقَلَّت عُدَّتُهُ ، فَغَشِيَتهُ هُنالِكَ كُربَتُهُ . أستَغفِرُ اللّهَ استِغفارَ مَن خالَطَ كَسبَهُ التَّدالُسَ (7) ، وقَرَنَ بِأَعمالِهِ التَّباخُسَ . (8) أستَغفِرُ اللّهَ استِغفارَ مَن لا يَعلَمُ عَلى أيِّ مَنزِلَتِهِ هاجِمٌ ، أفِي النّارِ يُصلى ، أم فِي الجَنَّةِ ناعِمٌ يَحيا . أستَغفِرُ اللّهَ استِغفارَ مَن غَرِقَ في لُجَجِ المَآثِمِ ، وتَقَلَّبَ في أظاليلِ مَقتِ المَحارِمِ . أستَغفِرُ اللّهَ استِغفارَ مَن عَنَدَ عَن لَوائِحِ حَقِّ المَنهَجِ ، وسَلَكَ سَوادِفَ (9) سُبُلِ المُرتَتَجِ . أستَغفِرُ اللّهَ استِغفارَ مَن لَم يُهمِل شُكري ، ولَم يَضرِب عَنهُ صَفحا . أستَغفِرُ اللّهَ استِغفارَ مَن لَم يُنجِهِ المَفَرُّ مِن مُعاناةِ ضَنكِ المُنقَلَبِ ، ولَم يُجِرهُ المَهرَبُ مِن أهاويلِ عِب ءِ المَكسَبِ . أستَغفِرُ اللّهَ استِغفارَ مَن تَمَرَّدَ في طُغيانِهِ عُدُوّا ، وبارَزَهُ بِالخَطيئَةِ عُتُوّا . أستَغفِرُ اللّهَ استِغفارَ مَن أحصى عَلَيهِ كُرورَ لَوافِظِ ألسِنَتِهِ ، وزِنَةَ مَخانِقِ (10) الجَنَّةِ . أستَغفِرُ اللّهَ استِغفارَ مَن لا يَرجو سِواهُ . أستَغفِرُ اللّهَ الَّذي لا إلهَ إلّا هُوَ الحَيُّ القَيّومُ مِمّا أحصاهُ العُقولُ ، وَالقَلبُ الجَهولُ ، وَاقتَرَفَتهُ الجَوارِحُ الخاطِئَةُ ، وَاكتَسَبَتهُ اليَدُ الباغِيَةُ . أستَغفِرُ اللّهَ الَّذي لا إلهَ إلّا هُوَ بِمِقدارِ ومِقياسِ ومِكيالِ ومَبلَغِ ما أحصى وعَدِدِ ما خَلَقَ وما فَلَقَ ، وذَرَأَ وبَرَأَ وأنشَأَ وصَوَّرَ ودَوَّنَ . وأستَغفِرُ اللّهَ أضعافَ ذلِكَ ، وأضعافا مُضاعَفَةً ، وأمثالاً مُمَثَّلَةً ، حَتّى أبلُغَ رِضَا اللّهِ وأفوزَ بِعَفوِهِ . وَالحَمدُ للّهِِ الَّذي هَداني لِدينِهِ الَّذي لا يَقبَلُ عَمَلاً إلّا بِهِ ، ولا يَغفِرُ ذَنبا إلّا لِأَهلِهِ . وَالحَمدُ للّهِِ الَّذي جَعَلَني مُسلِما لَهُ ولِرَسولِهِ صلى الله عليه و آله فيما أمَرَ بِهِ ونَهى عَنهُ . (11)

.


1- .الداخِرُ : الذليل المُهان (النهاية : ج 2 ص 107 «دخر») .
2- .الغَيهَبُ : الظلام (النهاية : ج 3 ص 398 «غهب») .
3- .الدَّحض : الزَّلَقُ (لسان العرب : ج 7 ص 148 «دحض») .
4- .الوَدَأ : الهلاك (لسان العرب : ج 1 ص 192 «ودأ») .
5- .أناف على الشيء : أشرف (لسان العرب : ج 9 ص 342 «نوف») .
6- .شاسعُ الدار : أي بعيدها (النهاية : ج 2 ص 472 «شسع») .
7- .التدليس : إخفاء العيب (النهاية : ج 2 ص 130 «دلس») .
8- .البَخس : النقص والظلم . وتباخَسوا : تَغابَنوا (القاموس المحيط : ج 2 ص 199 «بخس») .
9- .السُدفةُ : الظلمة (النهاية : ج 2 ص 355 «سدف») .
10- .المَخْنَقَة : القِلادة ، يقال : في جيدها مخنقة (تاج العروس : ج 13 ص 129 «خنق») .
11- .الإقبال : ج 2 ص 141 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 256 .

ص: 299

امام صادق عليه السلام_ در دعاى روز عرفه _: ... بر محمّد و خاندان او درود فرست و آن گناهان مرا كه با چشمانم مرتكب آنها شده ام ، بيامرز. بر محمّد و خاندان او درود فرست و آن گناهان را كه زبانم مرتكب آنها شده است ، بيامرز! بر محمّد و خاندان او درود فرست و آن گناهان مرا كه با دستانم مرتكب آنها شده ام ، بيامرز، و گناهانى را كه پوستم آنها را لمس كرده است ، بر من بيامرز! بار خدايا! آن گناهان مرا كه آنها را [هيمه وار] بر پشت خود بار كرده ام ، بيامرز. بار خدايا! آن گناهان مرا كه دستانم پيش فرستاده اند ، بر من بيامرز. بار خدايا! آن گناهان مرا كه نوشته تو ، آنها را آمار كرده است ، بر من بيامرز. بار خدايا! آن گناهان مرا كه تو از مردمان پوشاندى و من آنها را از تو نپوشاندم ، بر من بيامرز. بار خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و گناهان مرا، از اوّل تا به آخر ، و كوچك و بزرگ ، و ريز و درشت، چه آنهايى را كه مى دانم و چه آنهايى را كه نمى دانم، بر من بيامرز. سَروَر من! گناهان من ، بزرگ و سترگ اند ؛ ليكن در كنار گذشت و بخشايش تو خُردند . پس مرا ببخش كه گناهان ، مرا در بند كشيده اند و عيب هايم ، برملا گشته اند و خطاهايم ، مرا غرق در خود ساخته اند و نفسم ، مرا تسليم تو كرده است ، پس از آن كه پناهى و نجاتى از [خشم و عذاب] تو ، جز به خود تو نيافتم. سَروَر من! من ، مستوجب آنم كه هدف كيفر تو و مستحقّ خشم تو باشم. معبود من! ترس از پرداختن به نافرمانى تو ، خِرد مرا دگرگون ساخته است و سرگشته ، به ستون عفو تو چنگ زده ام . پس _ اى سَروَر و اى معبود من _ با اين اعترافم ، از من درگذر. اينك من ، در پيشگاه تو ، بنده اى خوار و خاكسار و زبون و ناچيز و بى اختيارم. اگر بر من رحم آورى [تازگى ندارد ؛ زيرا] از ديرباز ، عفو تو شامل حال من بوده است و جامه عافيتت را بر من پوشانده اى، و اگر عذابم كنى، من ، سزاوار آنم و اين عذاب _ اى پروردگار من _ از جانب تو ، عين عدالت است... . بارخدايا! از تو آمرزش مى خواهم از هر گناهى كه بدنم، به لطف عافيت بخشى تو، بر آن توانا شد، يا توانم، به بركت نعمت تو، به آن رسيد، يا دستانم، در سايه روزى سرشار تو، به آن دراز شد، يا آن گاه كه از آن ترسيدم به بردبارى تو تكيه كردم [و مرتكب آن گناه شدم]، يا به نيروى تو (دگرگون سازى تو) اعتماد كردم، يا به عفو كريمانه تو تكيه نمودم . بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم از هر گناهى كه در آن به امانت خود ، خيانت كردم، يا با انجام دادن آن ، بر خويشتن ستم نمودم يا آن را بر پشت خود جمع كردم، يا در آن ، لذّت خود را مقدّم داشتم، يا هوس خويش را ترجيح دادم، يا در آن براى غير خود كوشيدم، يا با آن ، كسى را كه پيرو من بود ، به گم راهى كشاندم، يا با چاره گرى ام ، بر آن چيره آمدم، يا در آن ، با تو از درِ حيله گرى درآمدم _ اى آقاى من _ در حالى كه تو ، مرا بر كردارم مجبور نساختى؛ زيرا نافرمانىِ مرا ناخوش مى داشتى، امّا پيش تر ، تو از كرده من آگاه بودى و با اين حال ، در باره من ، بردبارى ورزيدى، و مرا _ اى پروردگار من _ به اجبار ، در آن [گناه] درنياوردى، و به زور ، بر آن وادارم نكردى، و از اين بابت ، كمترين ستمى در حقّ من روا نداشتى [بلكه با اختيار خودم به خويشتن ستم كردم]. از خدا آمرزش مى خواهم ، چونان آمرزش خواهىِ كسى كه حرص و وَلَع به بدى كردن ، او را فرا گرفته و يقين يافته كه معبودش ، او را مجازات خواهد كرد. از خدا آمرزش مى خواهم ، چونان آمرزش خواهىِ كسى كه در تاريكى ها فرو رفته و در بيراهههاى هلاكتبار ، فرو لغزيده است. از خدا آمرزش مى خواهم ، چونان آمرزش خواهىِ كسى كه زياده روى در گناهانش ، او را در ورطه نابودى افكنده و فرو رفتن در اعماق جرم هايش ، او را در بند كشيده است. از خدا آمرزش مى خواهم ، چونان آمرزش خواهىِ كسى كه به سبب بزهكارى هايش در آستانه هلاكتگاه ها قرار گرفته است. از خدا آمرزش مى خواهم ، چونان آمرزش خواهىِ كسى كه مرگ ، او را در گورش به دستِ تنهايى سپرده و بر اثر گناهانى كه مرتكب شده است ، وحشتزده است و در آن هنگام ، از پروردگارش طلب رحم و عطوفت مى كند. از خدا آمرزش مى خواهم ، چونان آمرزش خواهىِ كسى كه براى سفر دور و دراز خود ، توشه اى برنداشته و براى مسيرهاى سفرش ، ساز و برگى فراهم نياورده است. از خدا آمرزش مى خواهم ، چونان آمرزش خواهىِ كسى كه راهش دور، و ساز و برگش ، اندك است و غم و اندوه ، او را فرا گرفته است. از خدا آمرزش مى خواهم ، چونان آمرزش خواهىِ كسى كه فريبكارى و تقلّب را در كسب و كارش آميخته و زيانكارى را با اعمالش ، همراه ساخته است. از خدا آمرزش مى خواهم ، چونان آمرزش خواهىِ كسى كه نمى داند در كدام منزلگاهش وارد مى شود : آيا در آتش ، فرو مى افتد يا در بهشت ، آسوده زندگى خواهد كرد؟ از خدا آمرزش مى خواهم ، چونان آمرزش خواهىِ كسى كه در گرداب هاى گناهان ، فرو رفته و در ميان امواج نفرت انگيز حرام ها ، دست و پا مى زند. از خدا آمرزش مى خواهم ، چونان آمرزش خواهىِ كسى كه از جاده روشن حق ، بيرون رفته و راه هاى تنگ و تاريك را پيموده است. از خدا آمرزش مى خواهم ، چونان آمرزش خواهىِ كسى كه سپاس گزارى از مرا ، فرو نگذاشت و از آن ، روى برنتافت . از خدا آمرزش مى خواهم ، چونان آمرزش خواهىِ كسى كه گريختن ، او را از رنج سختى [و تنگى ]بازگشتگاه ، نجات نداد و فرار كردن ، او را از بارهاى وحشتناك دستاوردها[ى اعمالش] پناه نداد. از خدا آمرزش مى خواهم ، چونان آمرزش خواهىِ كسى كه دشمنانه ، در برابر او عَلَم شورش افراشت و سركشانه ، با گناه به مبارزه با او برخاست. از خدا آمرزش مى خواهم ، چونان آمرزش خواهىِ كسى كه [خدا ]سخنانى را كه پياپى از زبان هاى او بيرون آمده ، شماره كرده و وزن گلوبندهاى بهشت را در حساب دارد. از خدا آمرزش مى خواهم ، چونان آمرزش خواهىِ كسى كه به غير او اميد ندارد؛ از خدايى كه جز او زنده جاويدان نيست ، آمرزش مى خواهم از آنچه خِردها و دل نادان ، آن را ضبط كرده اند و اندام هاى خطاكار ، مرتكبشان شده اند و دست تجاوزگر ، كسب كرده است. از خدايى كه معبودى جز او نيست ، آمرزش مى خواهم ، به اندازه و ميزان و پيمانه و قدرِ آنچه شمارش كرده است، و به شمارِ آنچه آفريده و شكافته و پديد آورده و ايجاد كرده و صورت بخشيده و تدوين كرده است. از خدا آمرزش مى خواهم ، چند برابر اينها، و چندين و چند برابر اينها، و هزاران بار بيشتر از اينها، تا آن كه به رضايت خدا دست يابم و عفو او را به دست آورم. ستايش ، خدايى را كه مرا به دين خود ، راه نمايى كرد ، همان دينى كه هيچ عملى را جز با آن نمى پذيرد، و هيچ گناهى را جز از كسى كه پيرو آن است ، نمى آمرزد. ستايش ، خدايى را كه مرا تسليم اوامر و نواهى خودش و پيامبرش قرار داد.

.

ص: 300

. .

ص: 301

. .

ص: 302

. .

ص: 303

. .

ص: 304

9 / 6الاِستِغفاراتُ المَأثورَةُ عَنِ الإِمامِ الكاظِمِ عليه السلامالإمام الكاظم عليه السلام_ مِن دُعائِهِ في عَمَلِ أوَّلِ لَيلَةٍ مِن رَجَبٍ وهُوَ ساجِدٌ بَعدَ فَراغِهِ مِن صَلاةِ اللَّيلِ _: اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ الأَئِمَّةِ يَنابيعِ الحِكمَةِ ، واُولِي النِّعمَةِ ، ومَعادِنِ العِصمَةِ ، وَاعصِمني بِهِم مِن كُلِّ سوءٍ ، ولا تَأخُذني عَلى غِرَّةٍ ولا غَفلَةٍ ، ولا تَجعَل عَواقِبَ أعمالي حَسرَةً ، وَارضَ عَنّي فَإِنَّ مَغفِرَتَكَ لِلظّالِمينَ وأنَا مِنَ الظّالِمينَ ، اللّهُمَّ اغفِر لي ما لا يَضُرُّكَ ، وأعطِني ما لا يَنقُصُكَ ، فَإِنَّكَ الوَسيعُ رَحمَتُهُ ، البَديعُ حِكمَتُهُ . (1)

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ اغفِر لي كُلَّ ذَنبٍ يَحبِسُ رِزقي ، ويَحجُبُ مَسأَلَتي ، أو يَقصُرُ بي عَن بُلوغِ مَسأَلَتي ، أو يَصُدُّ بِوَجهِكَ الكَريمِ عَنّي . اللّهُمَّ اغفِر لي وَارزُقني وَارحَمني وَاجبُرني وعافِني وَاعفُ عَنّي ، وَارفَعني وَاهدِني وَانصُرني ، وألقِ في قَلبِي الصَّبرَ وَالنَّصرَ ، يا مالِكَ المُلكِ ، فَإِنَّهُ لا يَملِكُ ذلِكَ غَيرُكَ ... . (2)

.


1- .مصباح المتهجّد : ص 799 ح 859 ، الإقبال : ج 3 ص 187 كلاهما عن عليّ بن حديد ، بحار الأنوار : ج 98 ص 381 ح 2 .
2- .مصباح المتهجّد : ص 502 ح 583 ، البلد الأمين : ص 88 ، المصباح للكفعمي : ص 139 ، بحار الأنوار : ج 90 ص 135 ح 3 .

ص: 305

9 / 6 آمرزش خواهى هاى امام كاظم عليه السلام

9 / 6آمرزش خواهى هاى امام كاظمامام كاظم عليه السلام_ از دعاى ايشان در اعمال نخستين شب ماه رجب و در سجده پس از اقامه نماز شب _: بار خدايا! بر محمّد و خاندان او، [يعنى] امامان ، چشمه هاى حكمت و صاحبان نعمت و معدن هاى عصمت، درود فرست و به حقّ خاندان آنان ، مرا از هر بدى و گزندى نگه دار، و بى خبر و غافلگير ، بر من متاز، و عاقبت كارهايم را مايه دريغ و افسوس من ، قرار مده و از من خشنود باش، كه آمرزش تو براى ستمكاران [_ِ بر خويش] است و من هم از ستمكارانم. بار خدايا! مرا بيامرز ، كه آمرزيدن من ، به تو زيانى نمى رساند ، و به من عطا كن ، كه عطا كردن ، از تو چيزى نمى كاهد؛ زيرا تو كسى هستى كه رحمتش بى انتهاست و حكمتش نو [و بى مانند] است.

امام كاظم عليه السلام :بار خدايا! بر من بيامرز هر گناهى را كه روزى مرا باز مى دارد ، و مانعِ [اجابت] درخواست من مى شود، يا مرا از رسيدن به درخواستم باز مى دارد، يا روى بزرگوار تو را از من ، بر مى گرداند. بار خدايا! مرا بيامرز و به من روزى ده . بر من رحم آور و احوال مرا اصلاح گردان و به من ، عافيت بخش و از من ، درگذر و مرا رفعت بخش و هدايتم كن و يارى ام ده و شكيبايى و پيروزى را در دلم بيفكن، اى مالك مُلك هستى كه اين همه ، در اختيار كسى جز تو نيست!...

.

ص: 306

9 / 7اِستِغفارُ الخِضرِكنز العمّال عن ابن عمر :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله كَثيرا ما يَقولُ لَنا : مَعاشِرَ أصحابي ، ما يَمنَعُكُم أن تُكَفِّروا ذُنوبَكُم بِكَلِماتٍ يَسيرَةٍ ؟ قالوا : يا رَسولَ اللّهِ ، وما هِيَ ؟ قالَ : تَقولونَ مَقالَةَ أخِي الخِضرِ . قُلنا : يا رَسولَ اللّهِ : ما كانَ يَقولُ ؟ قالَ : كانَ يَقولُ : اللّهُمَّ إنّي أستَغفِرُكَ لِما تُبتُ إلَيكَ مِنهُ ثُمَّ عُدتُ فيهِ ، وأستَغفِرُكَ لِما أعطَيتُكَ مِن نَفسي ثُمَّ لَم اُوفِ لَكَ بِهِ ، وأستَغفِرُكَ لِلنِّعَمِ الَّتي أنعَمتَ بِها عَلَيَّ فَتَقَوَّيتُ بِها عَلى مَعاصيكَ ، وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ خَيرٍ أرَدتُ بِهِ وَجهَكَ فَخالَطَني فيهِ ما لَيسَ لَكَ ، اللّهُمَّ لا تُخزِني فَإِنَّكَ بي عالِمٌ ، ولا تُعَذِّبني فَإِنَّكَ عَلَيَّ قادِرٌ . (1)

9 / 8سَيِّدُ الاِستِغفارِصحيح البخاري عن شدّاد بن أوس عن النبيّ صلى الله عليه و آله :سَيِّدُ الاِستِغفارِ أن تَقولَ : اللّهُمَّ أنتَ رَبّي لا إلهَ إلّا أنتَ ، خَلَقتَني وأنَا عَبدُكَ وأنَا عَلى عَهدِكَ ووَعدِكَ مَا استَطَعتُ ، أعوذُ بِكَ مِن شَرِّ ما صَنَعتُ ، أبوءُ لَكَ بِنِعمَتِكَ عَلَيَّ ، وأبوءُ لَكَ بِذَنبي ، فَاغفِر لي فَإِنَّهُ لا يَغفِرُ الذُّنوبَ إلّا أنتَ . قالَ : ومَن قالَها مِنَ النَّهارِ موقِنا بِها فَماتَ مِن يَومِهِ قَبلَ أن يُمسِيَ فَهُوَ مِن أهلِ الجَنَّةِ ، ومَن قالَها مِنَ اللَّيلِ وهُوَ موقِنٌ بِها فَماتَ قَبلَ أن يُصبِحَ فَهُوَ مِن أهلِ الجَنَّةِ . (2)

.


1- .كنز العمّال : ج 2 ص 700 ح 5126 نقلاً عن الديلمي .
2- .صحيح البخاري : ج 5 ص 2324 ح 5947 ، سنن الترمذي : ج 5 ص 467 ح 3393 ، سنن النسائي : ج 8 ص 279 ، مسند ابن حنبل : ج 6 ص 75 ح 17110 ، صحيح ابن حبّان : ج 3 ص 213 ح 933 كلّها نحوه ، كنز العمّال : ج 1 ص 478 ح 2087 .

ص: 307

9 / 7 آمرزش خواهى خضر عليه السلام
9 / 8 سَرور آمرزش خواهى ها

9 / 7آمرزش خواهى خضركنز العمّال_ به نقل از ابن عمر _: پيامبر خدا ، بارها به ما مى فرمود : «اى ياران من! چرا گناهانتان را با كلماتى اندك ، از بين نمى بريد؟» مى گفتند : آن كلمات چيست ، اى پيامبر خدا؟ مى فرمود: «گفته برادرم خضر عليه السلام را بگوييد». مى گفتيم : او چه مى گفت ، اى پيامبر خدا؟ مى فرمود: «مى گفت : بار خدايا! براى هر آن بدى [و گناهى] كه از آن توبه كردم ، سپس بدان بازگشتم ، از تو آمرزش مى خواهم. براى هر وعده اى كه به تو دادم و به آن عمل نكردم ، از تو آمرزش مى خواهم. براى نعمت هايى كه به من ارزانى داشتى و من از آنها در نافرمانى تو كمك گرفتم ، از تو آمرزش مى خواهم. براى هر كار نيكى كه قصدم از آن تو بودى ، سپس به آنچه براى تو نبود ، آميخته شد ، از تو آمرزش مى خواهم. بار خدايا! مرا خوار و سر شكسته مكن؛ زيرا تو به [منويّات و اعمال] من دانايى، و مرا عذاب مكن؛ زيرا تو بر من ، توانايى ».

9 / 8سَرور آمرزش خواهى هاصحيح البخارى_ به نقل از شداد بن اوس _پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «سَرور آمرزش خواهى، اين است كه بگويى: بار خدايا! تو پروردگار منى . معبودى جز تو نيست . تو مرا آفريده اى و من ، تا بتوانم بر پيمان و وعده ام با تو وفادار مى مانم. از شرّ آنچه به جا آورده ام ، به تو پناه مى برم. به لطف نعمت هاى تو بر من ، به پيشگاهت اعتراف مى كنم و به گناهانم معترفم . پس مرا بيامرز ، كه گناهان را جز تو كسى نمى آمرزد ». [سپس] فرمود : «هر كس در هنگام روز ، اين جملات را با يقين به آنها بگويد و آن روز ، پيش از آن كه شب فرا رسد ، بميرد ، اهل بهشت است و هر كس در هنگام شب و با يقين به اين جملات ، آنها را بگويد و آن شب، پيش از آن كه صبح شود ، از دنيا برود اهل بهشت است» .

.

ص: 308

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :أكثِر مِن قَولِ : «سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» ، فَإِنَّها سَيِّدُ الاِستِغفارِ ، وإنَّها مَمحاةٌ لِلخَطايا _ أحسَبُهُ قالَ : _ موجِبَةٌ لِلجَنَّةِ . (1)

9 / 9النَّوادِرُرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في دُعاءِ اللَّيلَةِ العِشرينَ مِن شَهرِ رَمَضانَ _: أستَغفِرُ اللّهَ مِمّا مَضى مِن ذُنوبي فَاُنسيتُها وهِيَ مُثبَتَةٌ عَلَيَّ يُحصيها عَلَيَّ الكِرامُ الكاتِبونَ يَعلَمونَ ما أفعَلُ ، وأستَغفِرُ اللّهَ مِن موبِقاتِ الذُّنوبِ ، وأستَغفِرُهُ مِن مُفظِعاتِ (2) الذُّنوبِ ، وأستَغفِرُهُ مِمّا فَرَضَ عَلَيَّ فَتَوانَيتُ ، وأستَغفِرُهُ مِن نِسيانِ الشَّيءِ الَّذي باعَدَني مِن رَبّي . وأستَغفِرُهُ مِنَ الزَّلّاتِ (3) وَالضَّلالاتِ ومِمّا كَسَبَت يَدايَ ، واُؤمِنُ بِهِ وأتَوَكَّلُ عَلَيهِ كَثيرا ، وأستَغفِرُهُ وأستَغفِرُهُ وأستَغفِرُهُ وأستَغفِرُهُ وأستَغفِرُهُ وأستَغفِرُهُ وأستَغفِرُهُ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وأن تَعفُوَ عَنّي وتَغفِرَ لي ما سَلَفَ مِن ذُنوبي ، وَاستَجِب يا سَيِّدي دُعائي ، فَإِنَّكَ أنتَ التَّوّابُ الرَّحيمُ . (4)

صحيح البخاري عن أبي بكر :أنَّهُ قالَ لِرَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله : عَلِّمني دُعاءً أدعو بِهِ في صَلاتي . قالَ [ صلى الله عليه و آله ] : قُل : اللّهُمَّ إنّي ظَلَمتُ نَفسي ظُلما كَثيرا ولا يَغفِرُ الذُّنوبَ إلّا أنتَ ، فَاغفِر لي مَغفِرَةً مِن عِندِكَ ، وَارحَمني إنَّكَ أنتَ الغَفورُ الرَّحيمُ . (5)

.


1- .مجمع الزوائد : ج 10 ص 100 ح 16842 نقلاً عن البزّار عن أبي المنذر الجهني .
2- .فُظِعَ الأمر فهو فَظيع : أي شديد شنيع جاوز المقدار (الصحاح : ج 3 ص 1259 «فظع») .
3- .الزَلَلَ : الخطأ والذنب (النهاية : ج 2 ص 310 «زلل») .
4- .الإقبال : ج 1 ص 353 ، البلد الأمين : ص 198 نحوه ، بحار الأنوار : ج 98 ص 51 و ص 78 ح 2 .
5- .صحيح البخاري : ج 1 ص 287 ح 799 ، صحيح مسلم : ج 4 ص 2078 ح 48 ، سنن الترمذي : ج 5 ص 543 ح 3531 ، سنن النسائي : ج 3 ص 53 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1261 ح 3835 ، كنز العمّال : ج 2 ص 199 ح 3739 .

ص: 309

9 / 9 گوناگون

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اين گفتار را بسيار بگو كه : «سبحان اللّه و الحمد للّه و لا إله إلّا اللّه و لا حول و لا قوّة إلّا باللّه ؛ پاكا خدا، و ستايش ، خداى را! معبودى جز خدا نيست . هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خدا ؛ زيرا اين گفتار ، سَرور آمرزش خواهى و از بين بَرَنده گناهان است». و گمانم فرمود: «و بهشت را [بر شخص ،] واجب مى گردانَد» .

9 / 9گوناگونپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در دعاى شب بيستم ماه رمضان _: براى گناهان گذشته ام كه از يادشان برده ام ، ولى برايم ثبت شده اند و آن نويسندگان گرامى ، هر چه انجام دهم ، مى دانند و آنها را به حساب من نوشته اند، از خدا آمرزش مى خواهم. براى گناهان نابود كننده ، از خدا آمرزش مى خواهم. براى گناهان بس نفرت انگيز و زشت ، از او آمرزش مى خواهم. براى آنچه بر من واجب ساخت و در به جا آوردن آن ، سستى كردم ، از او آمرزش مى خواهم . براى فراموش كردن چيزهايى كه مرا از پروردگارم دور كرده اند ، از او آمرزش مى خواهم. از لغزش ها و گم راهى ها و گناهانى كه انجام داده ام ، از او آمرزش مى خواهم، و به او ايمان دارم و بسيار بر او توكّل مى كنم و از او آمرزش مى خواهم، آمرزش مى خواهم، آمرزش مى خواهم، آمرزش مى خواهم، آمرزش مى خواهم، آمرزش مى خواهم، آمرزش مى خواهم. بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست، و مرا ببخش، و گناهان گذشته ام را بيامرز، و دعايم را _ اى سَرور من _ مستجاب فرما، كه تو بى گمان، توبه پذير و مهربانى.

صحيح البخارى_ در باره ابو بكر _: او (ابوبكر) به پيامبر خدا گفت : مرا دعايى بياموز تا با آن در نمازم دعا كنم. فرمود: «بگو: بار خدايا! من به خود بسى ستم كردم، و تنها تويى كه آمرزنده گناهانى . پس با آمرزشى از نزد خود ، مرا بيامرز و به من رحم كن ، كه به راستى تو آمرزگار و مهربانى » .

.

ص: 310

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ اغفِر لي ذَنبي وخَطَئي وعَمدي . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ بَعدَ صَلاةِ العَصرِ في كُلِّ يَومٍ مَرَّةً واحِدَةً : «أستَغفِرُ اللّهَ الَّذي لا إلهَ إلّا هُوَ الحَيُّ القَيّومُ ، الرَّحمنُ الرَّحيمُ ، ذُو الجَلالِ وَالإِكرامِ ، وأسأَ لُهُ أن يَتوبَ عَلَيَّ تَوبَةَ عَبدٍ ذَليلٍ خاضِعٍ فَقيرٍ ، بائِسٍ مِسكينٍ مُستَكينٍ مُستَجيرٍ ، لا يَملِكُ لِنَفسِهِ نَفعا ولا ضَرّا ولا مَوتا ولا حَياةً ولا نُشورا» أمَرَ اللّهُ تَعالَى المَلَكَينِ بِتَخريقِ صَحيفَتِهِ كائِنَةً ما كانَت . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :مِن أحَبِّ الكَلامِ إلَى اللّهِ عز و جل أن يَقولَ العَبدُ وهُوَ ساجِدٌ : رَبِّ ظَلَمتُ نَفسي فَاغفِر لي . (3)

عنه عليه السلام :مِن كَلِماتٍ أحَبُّ إلَى اللّهِ أن يَقولَهُنَّ العَبدُ (4) : اللّهُمَّ لا إلهَ إلّا أنتَ ، اللّهُمَّ لا أعبُدُ إلّا إيّاكَ ، اللّهُمَّ لا اُشرِكُ بِكَ شَيئا ، اللّهُمَّ إنّي قَد ظَلَمتُ نَفسي فَاغفِر لي ذُنوبي ، إنَّهُ لا يَغفِرُ الذُّنوبَ إلّا أنتَ . (5)

.


1- .مسند ابن حنبل : ج 5 ص 489 ح 16269 ، صحيح ابن حبّان : ج 3 ص 183 ح 901 ، المعجم الكبير : ج 9 ص 53 ح 8369 ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج 7 ص 62 ح 5 ، الدعاء للطبراني : ص 412 ح 1392 كلّها عن عثمان بن أبي العاص ، كنز العمّال : ج 2 ص 205 ح 3772 .
2- .فلاح السائل : ص 355 ح 239 عن السكوني عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام ، عدّة الداعي : ص 251 عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، مصباح المتهجّد : ص 75 ، البلد الأمين : ص 20 كلاهما من دون إسنادٍ إلى أحد من أهل البيت عليهم السلام فيهما صدره وذيله ، المصباح للكفعمي : ص 548 وفيه «أفضل القنوت ما روي عن النبيّ صلى الله عليه و آله وهو ...» ، بحار الأنوار : ج 86 ص 82 ح 9 .
3- .الدعاء للطبراني : ص 195 ح 608 ، المصنّف لعبد الرزّاق : ج 2 ص 155 ح 2877 كلاهما عن زرّ بن حبيش ، كنز العمّال : ج 2 ص 676 ح 5048 ؛ بحار الأنوار : ج 86 ص 217 ح 33 نقلاً من خطّ الشهيد .
4- .في الزهد وكنز العمّال : «ما مِن كلماتٍ أحبّ إلى اللّه من أن يقول : . . .» .
5- .المصنّف لابن أبي شيبة : ج 7 ص 84 ح 5 ، الزهد لهنّاد : ج 2 ص 463 ح 925 كلاهما عن ربعي بن خَراش ، كنز العمّال : ج 2 ص 678 ح 5053 ؛ الإقبال : ج 1 ص 326 عن الإمام الكاظم عليه السلام نحوه وليس فيه صدره ، بحار الأنوار : ج 98 ص 131 .

ص: 311

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! گناه مرا و هر آن بدى اى كه به خطا يا به عمد از من سر زده است، بر من بيامرز.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس هر روز بعد از نماز عصر ، صد مرتبه بگويد: «از خدايى كه معبودى نيست ، جز او زنده جاويدان، مهرگسترِ مهربان، خداوندگار شُكوه و ارج، آمرزش مى خواهم و از او درخواست مى كنم كه توبه مرا بپذيرد ؛ توبه بنده خوار و خاكسارِ نادار بينواى مستمندِ بيچاره و پناه خواهى كه براى خود ، اختيار هيچ سود و زيان ، و مرگ و زندگى و رستاخيزى را ندارد» ، خداوند متعال به دو فرشته[ى گماشته شده بر او] مى فرمايد كه نامه [اعمال ]او را پاره كنند، هر چه باشد.

امام على عليه السلام :از محبوب ترين سخنان نزد خداوند عز و جل اين است كه بنده ، در حال سجده بگويد: «پروردگارا! به خودم ستم كردم . مرا بيامرز» .

امام على عليه السلام :از جملاتى كه در نزد خدا محبوب ترند ، اين است كه بنده بگويد: «بار خدايا! معبودى جز تو نيست. بار خدايا! جز تو را نمى پرستم. بار خدايا! چيزى را شريك تو قرار نداده ام. بار خدايا! به خود ستم كرده ام . پس گناهانم را بيامرز، كه گناهان را جز تو كسى نمى آمرزد».

.

ص: 312

عنه عليه السلام_ مِن دُعاءِ الأَمانِ _: ... اللّهُمَّ إنَّكَ قُلتَ في مُحكَمِ كِتابِكَ النّاطِقِ ، عَلى لِسانِ نَبِيِّكَ الصّادِقِ ، صَلَواتُكَ عَلَيهِ وآلِهِ : «فَمَا اسْتَكَانُواْ لِرَبِّهِمْ وَ مَا يَتَضَرَّعُونَ» (1) ، فَها أنَا يا رَبِّ مُستَكينٌ مُتَضَرِّعٌ إلَيكَ ، عائِذٌ بِكَ ، مُتَوَكِّلٌ عَلَيكَ . وقُلتَ يا سَيِّدي ومَولايَ : «وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّ_لَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللَّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا» (2) ، وأنَا يا سَيِّدي أستَغفِرُكَ وأتوبُ وأبوءُ بِذَنبي ، وأعتَرِفُ بِخَطيئَتي ، وأستَقيلُكَ عَثرَتي ، فَهَب لي ما أنتَ بِهِ خَبيرٌ . وقُلتَ جَلَّ ثَناؤُكَ وتَقَدَّسَت أسماؤُكَ : «يَ_عِبَادِىَ الَّذِينَ أَسْرَفُواْ عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُواْ مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» (3) ، فَلَبَّيكَ اللّهُمَّ لَبَّيكَ وسَعدَيكَ ، وَالخَيرُ في يَدَيكَ . أنَا يا سَيِّدِي المُسرِفُ عَلى نَفسي ، قَد وَقَفتُ مَوقِفَ الأَذِلّاءِ المُذنِبينَ العاصينَ المُتَجَرِّئينَ عَلَيكَ ، المُستَخِفّينَ بِوَعدِكَ ووَعيدِكَ ، اللّاهينَ عَن طاعَتِكَ وطاعَةِ رَسولِكَ ، فَأَيَّ جُرأَةٍ اجتَرَأتُ عَلَيكَ ! وأيَّ تَغَرُّرٍ غَرَرتُ بِنَفسي ! فَأَنَا المُقِرُّ بِذَنبي ، المُرتَهَنُ بِعَمَلي ، المُتَحَيِّرُ عَن قَصدي ، المُتَهَوِّرُ في خَطيئَتي ، الغَريقُ في بُحورِ ذُنوبي ، المُنقَطِعُ بي ، لا أجِدُ لِذُنوبي غافِرا ، ولا لِتَوبَتي قابِلاً ، ولا لِنِدائي سامِعا ، ولا لِعَثرَتي مُقيلاً ، ولا لِعَورَتي ساتِرا ، ولا لِدُعائي مُجيبا غَيرَكَ يا سَيِّدي ، فَلا تَحرِمني ما جُدتَ بِهِ عَلى مَن أسرَفَ عَلى نَفسِهِ وعَصاكَ ثُمَّ تَرَضّاكَ ، ولا تُهلِكني إن عُذتُ بِكَ ولُذتُ وأنَختُ بِفِنائِكَ وَاستَجَرتُ بِكَ . إن دَعَوتُكَ يا مَولايَ فَبِذلِكَ أمَرتَني وأنتَ ضَمِنتَ لي ، وإن سَأَلتُكَ فَأَعطِني ، وإن طَلَبتُ مِنكَ فَلا تَحرِمني ، إلهي ، اغفِر لي وتُب عَلَيَّ وَارضَ عَنّي ، وإن لَم تَرضَ عَنّي فَاعفُ عَنّي ، فَقَد لا يَرضَى المَولى عَن عَبدِهِ ثُمَّ يَعفو عَنهُ ، لَيسَ تُشبِهُ مَسأَلَتي مَسأَلَةَ السُّؤّالِ ؛ لِأَنَّ السّائِلَ إذا سَأَلَ ورُدَّ ومُنِعَ امتَنَعَ ورَجَعَ ، وأنَا أسأَ لُكَ واُلِحُّ عَلَيكَ بِكَرَمِكَ وجودِكَ وجَنابِكَ مِن رَدِّ سائِلٍ مُستَعطٍ ، يَتَعَرَّضُ لِمَعروفِكَ ، ويَلتَمِسُ صَدَقَتَكَ ، ويُنيخُ بِفِنائِكَ ، ويَطرُقُ بابَكَ . وعِزَّتِكَ وجَلالِكَ يا سَيِّدي ، لَو طَبَّقَت ذُنوبي بَينَ السَّماءِ وَالأَرضِ وخَرَقَتِ النُّجومَ ، وبَلَغَت أسفَلَ الثَّرى ، وجاوَزَتِ الأَرَضينَ السّابِعَةَ السُّفلى ، وأوفَت عَلَى الرَّملِ وَالحَصى ، ما رَدَّنِي اليَأسُ عَن تَوَقُّعِ غُفرانِكَ ، ولا صَرَفَنِي القُنوطُ عَنِ انتِظارِ رِضوانِكَ . إلهي وسَيِّدي دَلَلتَني عَلى سُؤالِ الجَنَّةِ ، وعَرَّفتَني فيهَا الوَسيلَةَ إلَيكَ ، وأنَا أتَوَسَّلُ إلَيكَ بِتِلكَ الوَسيلَةِ مُحَمَّدٍ وآلِهِ صَلَّى اللّهُ عَلَيهِم أجمَعينَ . أفَتَدُلُّ عَلى خَيرِكَ ونَوالِكَ السُّؤّالَ ثُمَّ تَمنَعُهُم ، وأنتَ الكَريمُ المَحمودُ في كُلِّ الأَفعالِ ! كَلّا وعِزَّتِكَ يا مَولايَ ، إنَّكَ أكرَمُ مِن ذلِكَ وأوسَعُ فَضلاً . اللّهُمَّ اغفِر لي وَارحَمني ، وَارضَ عَنّي وتُب عَلَيَّ ، وَاعصِمني وَاعفُ عَنّي ، وسَدِّدني ووَفِّق لي وخِر لي ، وَاجعَل لي ذِمَّتَكَ ولا تُعَذِّبني ... . (4)

.


1- .المؤمنون : 76 .
2- .النساء : 64 .
3- .الزمر : 53 .
4- .مصباح الزائر : ص 94 ، بحار الأنوار : ج 100 ص 422 .

ص: 313

امام على عليه السلام_ از دعاى امان _: ... بار خدايا! تو در كتاب استوارِ گويايت ، از زبان پيامبر راستگويت _ كه درودهاى تو بر او و خاندانش باد _ ، فرموده اى: «نسبت به پروردگارشان ، فروتنى نكردند و به زارى در نيامدند» . اينك من _ اى پروردگارم _ ، فروتنانه به تو زارى مى كنم، به تو پناه آورده ام، بر تو توكّل كرده ام. و فرموده اى _ اى آقا و سَرور من _ : «اگر آن گاه كه به خود ستم كردند ، نزد تو مى آمدند و از خدا آمرزش مى خواستند و پيامبر ، برايش آمرزش مى طلبيد ، بى گمان ، خدا را توبه پذيرى مهربان مى يافتند» ، و من _ اى آقاى من _ ، از تو آمرزش مى خواهم و از گناهانم ، توبه و بازگشت مى كنم، و به خطاهايم اعتراف دارم، و از لغزشم پوزش مى طلبم . پس بر من ببخش آنچه را كه تو خود ، از آن آگاهى. و فرموده اى _ اى آن كه ستايشت بزرگ و نام هايت مقدّس است _ : «اى بندگان من كه بر خويشتن ، زياده روى روا داشته ايد! از رحمت خداوند ، نوميد نشويد . خداوند، همه گناهان را مى آمرزد ، كه او آمرزگار و مهربان است» . به چشم _ اى خداوند _ به چشم! اطاعت مى شود [نوميد نمى شوم] . خوبى، همه در دست توست . سَرورا! من بر خويشتن ، زياده روى روا داشتم. اينك ، چونان زبونانِ گنهكار نافرمان گستاخ بر تو _ همانان كه به نويدها و تهديدهاى تو اعتنا نكردند و به اطاعت از تو و اطاعت از پيامبرت بى توجّهى نمودند _ ، ايستاده ام . چه گستاخى ها كه بر تو نمودم ، و چه فريب ها كه خود را دادم! اينك به گناه خويش معترفم، در گرو كردار خويشم، از راه درست خود ، منحرف گشته ام، در خطاهاى خويش ، فرو رفته ام، در درياهاى گناهانم ، غرقه گشته ام، از پا فتاده ام (/تكيه گاهى جز تو ندارم). آقاى من! جز تو كسى را نمى يابم كه گناهانم را بيامرزد، توبه ام را بپذيرد، آوازم را بشنود، از لغزشم در گُذرد (/ دست من افتاده را بگيرد) ، عيب هايم را بپوشانَد و دعايم را اجابت كند. پس مرا از آنچه به كسى كه بر خويشتنْ زياده روى روا داشت و تو را نافرمانى كرد و سپس خشنودى تو را به دست آورد، جود و بخشش كرده اى ، محروم مگردان و مرا كه به تو پناه آورده ام و به تو متوسّل گشته ام و به آستان تو بار افكنده ام و از تو حمايت خواسته ام ، به هلاكت ميفكن. سَرورا! تو را مى خوانم كه تو خود ، مرا بدان فرمان داده اى و [اجابتم را] براى من ، ضمانت كرده اى. از تو مى خواهم ، پس عطايم فرما. از تو تقاضا مى كنم ، پس محرومم مگردان. مرا بيامرز و توبه ام را بپذيرد و از من ، خشنود شو ، و اگر خشنود هم نمى شوى ، [لااقل] مرا عفو فرما؛ چه گاه سَرور از بنده اش خشنود نمى شود ؛ ليكن او را عفو مى كند. خواهش من ، به خواهش گدايان نمى مانَد؛ زيرا گدا ، هرگاه درخواستى كند و دست رد به سينه او زده شود و از دَهِش به او خوددارى گردد ، دست بر مى دارد و در پىِ كار خويش مى رود، امّا من از تو درخواست مى كنم و پاى مى فِشُرم _ كه تو كريم و بخشنده اى _ ، و از ساحت تو به دور است كه گداى حاجتمندى را كه دست به سوى احسان تو دراز كرده و صدقه تو را مى طلبد و به درگاه تو بار افكنده و درِ خانه تو را مى كوبد، رد كنى. به عزّت و جلالت سوگند _ سرورم _ كه اگر گناهان من ، ميان آسمان و زمين را پُر كنند و از ستارگان درگذرند و [يا ]به زير زمين برسند و از زمين هاى هفتگانه زيرين بگذرند و از شن ها و ريگ ها افزون شوند ، از چشمداشتِ آمرزش تو ، مأيوس نمى شوم و از انتظارِ خشنودى تو ، نوميد نمى گردم. معبودا و سرورا! تو خود ، مرا به بهشت خواهى ره نمون شدى و وسيله رسيدن به آن را به من معرّفى كردى، و اينك ، من با آن وسيله، يعنى محمّد و خاندان او _ كه درود خدا بر همه آنان باد _ ، به تو متوسّل مى شوم . مگر مى شود تو درخواست كنندگان را به احسان و دَهِش خود ، راهنمايى كنى و آن گاه ، آنها را از ايشان ، دريغ دارى، در حالى كه كريمى و در همه كارها[يت] ستوده اى؟! نه . به عزّتت سوگند _ اى سَرور من _ ، تو كريم ترى و فضل و بخشش تو گسترده تر از اين است. بار خدايا! مرا بيامرز و بر من ، رحم آور، و از من ، خشنود شو و توبه ام را بپذير، و مرا مصون بدار و از من ، درگذر، و به راه راستم ببر و توفيقم ده و براى من ، انتخاب كن، و مرا در زنهار خود بدار و عذابم مكن... .

.

ص: 314

. .

ص: 315

. .

ص: 316

الإمام الباقر عليه السلام_ مِن دُعاءٍ كانَ عليه السلام يُسَمّيهِ الجامِعَ _: اللّهُمَّ ما قَدَّمتُ وما أخَّرتُ ، وما أغفَلتُ وما تَعَمَّدتُ ، وما تَوانَيتُ وما أعلَنتُ وما أسرَرتُ ، فَاغفِرهُ لي يا أرحَمَ الرّاحِمينَ . (1)

الإمام الباقر أو الإمام الصادق عليهماالسلام :اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ بِأَنَّ لَكَ الحَمدَ لا إلهَ إلّا أنتَ ، المَنّانُ بَديعُ السَّماواتِ وَالأَرضِ ذُو الجَلالِ وَالإِكرامِ ، إنّي سائِلٌ فَقيرٌ ، وخائِفٌ مُستَجيرٌ ، وتائِبٌ مُستَغفِرٌ ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وَاغفِر لي ذُنوبي كُلَّها ، قَديمَها وحَديثَها ، وكُلَّ ذَنبٍ أذنَبتُهُ ، اللّهُمَّ لا تُجهِد بَلائي ، ولا تُشمِت بي أعدائي ، فَإِنَّهُ لا دافِعَ ولا مانِعَ إلّا أنتَ . (2)

الكافي عن عليّ بن رئاب عن الإمام الكاظم عليه السلام :اُدعُ بِهذَا الدُّعاءِ في شَهرِ رَمَضانَ مُستَقبِلَ (3) دُخولِ السَّنَةِ _ وذَكَرَ أنَّهُ مَن دَعا بِهِ مُحتَسِبا لَم تُصِبهُ في تلِكَ السَّنَةِ فِتنَةٌ ولا آفَةٌ يُضَرُّ بِها دينُهُ وبَدَنُهُ ، ووَقاهُ اللّهُ عَزَّ ذِكرُهُ شَرَّ ما يَأتي بِهِ تِلكَ السَّنَةَ _ : اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ بِاسمِكَ الَّذي دانَ (4) لَهُ كُلُّ شَيءٍ ، وبِرَحمَتِكَ الَّتي وَسِعَت كُلَّ شَيءٍ ، وبِعِزَّتِكَ الَّتي قَهَرتَ بِها كُلَّ شَيءٍ ، وبِعَظَمَتِكَ الَّتي تَواضَعَ لَها كُلُّ شَيءٍ ، وبِقُوَّتِكَ الَّتي خَضَعَ لَها كُلُّ شَيءٍ ، وبِجَبَروتِكَ الَّتي غَلَبَت كُلَّ شَيءٍ ، وبِعِلمِكَ الَّذي أحاطَ بِكُلِّ شَيءٍ ، يا نورُ يا قُدّوسُ (5) ، يا أوَّلُ قَبلَ كُلِّ شَيءٍ ويا باقي بَعدَ كُلِّ شَيءٍ . يا اللّهُ يا رَحمنُ يا اللّهُ ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِر لِيَ الذُّنوبَ الَّتي تُغَيِّرُ النِّعَمَ ، وَاغفِر لِيَ الذُّنوبَ الَّتي تُنزِلُ النِّقَمَ ، وَاغفِر لِيَ الذُّنوبَ الَّتي تَقطَعُ الرَّجاءَ ، وَاغفِر لِيَ الذُّنوبَ الَّتي تُديلُ الأَعداءَ ، وَاغفِر لِيَ الذُّنوبَ الَّتي تَرُدُّ الدُّعاءَ وَاغفِر لِيَ الذُّنوبَ الَّتي يُستَحَقُّ بِها نُزولُ البَلاءِ (6) ، وَاغفِر لِيَ الذُّنوبَ الَّتي تَحبِسُ غَيثَ السَّماءِ ، وَاغفِر لِيَ الذُّنوبَ الَّتي تَكشِفُ الغِطاءَ ، وَاغفِر لِيَ الذُّنوبَ الَّتي تُعَجِّلُ الفَناءَ ، وَاغفِر لِيَ الذُّنوبَ الَّتي تورِثُ النَّدَمَ ، وَاغفِر لي الذُّنوبَ الَّتي تَهتِكُ العِصَمَ ... . (7)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 589 ح 26 ، تهذيب الأحكام : ج 3 ص 77 ح 234 ، مُهَج الدعوات : ص 218 كلّها عن أبي حمزة الثمالي ، الإقبال : ج 1 ص 108 عن الإمام الصادق عليه السلام ، مصباح المتهجّد : ص 550 من دون إسنادٍ إلى أحد من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 94 ص 270 ح 3 .
2- .تهذيب الأحكام : ج 3 ص 89 ح 248 عن بريد بن معاوية العجلي ، مصباح المتهجّد : ص 565 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، الإقبال : ج 1 ص 327 عن أحدهما عليهماالسلام ، بحار الأنوار : ج 98 ص 132 .
3- .مستقبل : هو إمّا بكسر الباء أو بالفتح ، وعلى التقديرين فهو مبني على أنّ السنة الشرعيّة أوّلها شهر رمضان (مرآة العقول : ج 16 ص 219) . وراجع : شهر اللّه في الكتاب والسنّة : (المدخل / خصائص شهر رمضان وبركاته / أوّل السنة) .
4- .دان : ذلّ وأطاع (القاموس المحيط : ج 4 ص 225 «دان») .
5- .القدّوس : الطاهر المنزّه عن العيوب (النهاية : ج 4 ص 23 «قدس») .
6- .في كتاب من لا يحضره الفقيه والإقبال : «واغفر لي الذنوب التي تنزل البلاء» .
7- .الكافي : ج 4 ص 72 ح 3 ، تهذيب الأحكام : ج 3 ص 106 ح 266 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 102 ح 1848 ، المقنعة : ص 320 ، الإقبال : ج 1 ص 115 ، بحار الأنوار : ج 97 ص 341 ح 2 .

ص: 317

امام باقر عليه السلام_ از دعايى كه آن را «دعاى جامع» مى ناميد _: بار خدايا! هر آن گناهى را كه از پيش تاكنون مرتكب گشته ام، و هر آنچه را از سرِ غفلت يا به عمد ، از من سر زده است، و هر آن سستى اى كه كرده ام، و هر آن گناهى را كه در آشكار يا نهان به جا آورده ام، بر من بيامرز ، اى مهربان ترينِ مهربانان!

امام باقر يا امام صادق عليهماالسلام :بار خدايا! از تو مى خواهم . تويى كه ستايش ، از آنِ توست . معبودى جز تو نيست . نعمت بخشى و پديدآورنده آسمان ها و زمين، و خداوندگار شُكوه و ارج . من ، گدايى درويش، ترسان و پناه خواه و توبه گر و آمرزش خواهم. بار خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و همه گناهان مرا از قديم و جديد، و هر جرمى را كه مرتكب شده ام، بر من بيامرز. بار خدايا! بلا [و گرفتارى ها]ى مرا سخت [و طاقت فرسا] مساز، و دشمن شادم مگردان، كه دفاع كننده و بازدارنده اى جز تو نيست.

الكافى_ به نقل از على بن رئاب _: امام كاظم عليه السلام فرمود : «در ماه رمضان، آغازين ماه سال، (1) اين دعا را بخوان». و فرمود : «هر كس با خلوص نيّت ، اين دعا را بخواند ، در آن سال به فتنه و گزندى كه به دين و جسم او صدمه برسد ، دچار نخواهد شد و خداوند عز و جل او را از شرّ حوادث آن سال ، حفظ خواهد كرد . [بگو : ] بار خدايا! از تو درخواست مى كنم به نام تو كه همه چيز در برابرش خاضع است، و به رحمت تو كه همه چيز را در بر گرفته است، و به عزّت تو كه با آن ، همه چيز را مقهور خود ساخته اى ، و به عظمت تو كه همه چيز در برابرش فروتن است، و به نيروى تو كه همه چيز در برابرش تسليم است، و به جبروت و قدرت تو كه همه چيز را مغلوب كرده است ، و به علم تو كه بر همه چيز ، احاطه دارد، اى روشنايى، اى پاك [از هر عيب]، اى آن كه هيچ چيز نبود و تو بودى، و اى آن كه همه چيز ، نابود مى شود و تو مى مانى! اى خدا، اى مهرگستر ، اى خدا! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست، و آن گناهانم را كه نعمت ها را مى بَرَند ، بر من بيامرز . آن گناهانم را كه كيفرها[ى تو] را فرود مى آورند ، بر من بيامرز . آن گناهانم را كه اميد را قطع مى كنند ، بر من بيامرز . آن گناهانم را كه دشمنان را چيره مى سازند ، بر من بيامرز . آن گناهانم را كه دعا را بر مى گردانند ، بر من بيامرز . آن گناهانم را كه به سبب آنها ، فرود آمدن بلا سزاوار مى شود ، بر من بيامرز . آن گناهانم را كه باران آسمان را بند مى آورند، بر من بيامرز . آن گناهانى را كه پرده درى مى كنند ، بر من بيامرز . آن گناهانى را كه مرگ و نابودى را شتاب مى بخشند ، بر من بيامرز . آن گناهانى را كه پشيمانى مى آورند ، بر من بيامرز . آن گناهانى را كه پرده ها را مى دَرَند ، بر من بيامرز... » .

.


1- .سال قمرى بنا به قولى با ماه رمضان آغاز مى شود.

ص: 318

. .

ص: 319

. .

ص: 320

. .

ص: 321

بخش دهم: صلوات فرستادن بر پيامبر و خاندان او و بر ديگر پيامبران عليهم السلام

اشاره

بخش دهم: صلوات فرستادن بر پيامبر و خاندان او و بر ديگر پيامبرانشامل:درآمدفصل يكم: تفسير صلوات بر پيامبر صلى الله عليه و آلهفصل دوم: فضيلت صلوات فرستادن بر پيامبر صلى الله عليه و آله و خاندان او و تشويق به آنفصل سوم: آداب صلوات فرستادن بر پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهفصل چهارم: بركت هاى صلوات فرستادن بر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و اهل بيت او عليهم السلامفصل پنجم: صلوات فرستادن بر پيامبران عليهم السلامفصل ششم: صلوات هاى رسيده از پيشوايان بر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و اهل بيت او عليهم السلام

.

ص: 322

. .

ص: 323

درآمد

واژه شناسى «صَلاة»

درآمدواژه شناسى «صَلاة»برخى از واژه شناسان براى مادّه «صلو / صلى» دو معنا ذكر كرده اند : يكى آتش و مشابه آن ، و ديگرى نوعى عبادت . ابن فارس ، در اين باره مى گويد : مادّه «صلى (صاد و لام و حرف معتل)» ، دو اصل معنايى دارد : يكى آتش و مانند آن چون تب و گرما ، و ديگرى از جنس عبادت است . در معناى اوّل گفته مى شود : «صَلَيتُ العود بالنار (چوب را با آتش سوزاندم)» ... معناى دوم ، صَلات به معناى دعا كردن است . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «هر گاه يكى از شما به غذايى دعوت شد ، اجابت كند . اگر روزه نداشت ، از آن غذا بخورد و اگر روزه داشت برايشان دعاى خير و بركت كند» ... صَلات شرعى ، عبارت است : از ركوع و سجود و ديگر حدود و اركان نماز . صلات از جانب خدا ، به معناى رحمت است ... . (1) راغب نيز در تبيين معناى دعا مى گويد : بسيارى از اهل لغت گفته اند: «صلاة» به معناى دعا و بركت خواستن براى كسى و تمجيد است . گفته مى شود : «صلّيتُ عليه» ، يعنى : برايش دعا

.


1- .معجم مقاييس اللغة : ج 3 ص 300 .

ص: 324

كردم و او را به پاكى ستودم . [ پيامبر خدا] صلى الله عليه و آله فرمود : «إذا دُعِيَ أحَدُكُم إلى طَعامٍ فَليُجِب و إن كانَ صائِماً فَليُصَلِّ ؛ هر گاه يكى از شما به غذايى دعوت شد بپذيرد و اگر روزه داشت براى دعوت كننده ، دعا كند» . جدر قرآن آمده است :ج «وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَوتَكَ سَكَنٌ لَّهُمْ؛ (1) بر ايشان درود فرست كه درود فرستادن تو، مايه آرامش آنان است» و «يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِىِّ يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ صَلُّواْ عَلَيْهِ؛ (2) بر پيامر درود مى فرستند، اى كسانى كه ايمان آورده ايد [شما نيز] بر او درود فرستيد» صلوات پيامبر و خدا بر مسلمانان ، در حقيقت ، تزكيه آنهاست ، و مى فرمايد : «أُوْلَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَ تٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ؛ (3) آنان [كسانى هستند] كه درودها و رحمت از خدايشان بر ايشان باد» . صلوات فرشتگان و مردم ، به معناى دعا كردن و آمرزش خواستن است . خداوند متعال مى فرمايد : «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَئِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِىِّ؛ (4) خدا و فرشتگانش بر پيامبر درود مى فرستند» . صَلات ، به معناى آن عبادت مخصوص (نماز) ، در اصل به معناى دعاست ، و نماز را صلات گفته اند از باب نام گذارى شى ء به اسم جزئى از آن . صلات (نماز) ، از عباداتى است كه در همه شرايع آسمانى وجود داشته است ، هر چند شكل آن در هر شريعتى ، متفاوت با شريعت ديگر بوده است . لذا فرمود : «إِنَّ الصَّلَوةَ كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَ_بًا مَّوْقُوتًا؛ 5 نماز بر مؤمنان، در اوقات معيّن، مقرّرشده بود» . بعضى گفته اند: «صلوة» در اصل از «صلى» گرفته شده است و معناى «صلّى الرجل» ، اين است كه شخص با اين عبادت ، «صُلى» را كه به معناى آتش برافروخته الهى است ، از خود ، دفع كرده است . بناى «صلّى (دور كردن آتش از

.


1- .توبه : آيه 103 .
2- .احزاب: آيه 56 .
3- .بقره : آيه 157 .
4- .نساء: آيه 103 .

ص: 325

صلاة ، در قرآن و حديث
1 . معناى صلوات بر پيامبر صلى الله عليه و آله

خود)» مانند «مرّض» است كه به معناى برطرف كردن بيمارى است . (1) بر اين اساس ، مقصود از صلوات (درود) فرستادن بر پيامبر خدا و اهل بيت آن بزرگوار ، دعا كردن براى آنهاست .

صلاة ، در قرآن و حديثبررسى مواردى از قرآن و حديث كه كلمه «صلاة» در آنها به كار رفته ، نشان مى دهد كه معناى جامع اين واژه ، توجّه توأم با ستايش و اظهار تعظيم و تكريم است . علّامه سيّد محمّد حسين طباطبايى رحمه الله در اين باره مى گويد : معناى جامع كلمه «صلاة» آن گونه كه از موارد كاربرد آن استفاده مى شود ، انعطاف است . پس اين معنا برحسب اختلاف مواردى كه به آن نسبت داده مى شود ، فرق مى كند . به همين جهت گفته شده است : «صلاة» از جانب خدا به معناى رحمت است ، و از جانب فرشتگان به معناى طلب آمرزش و از جانب مردم به معناى دعا كردن ؛ ليكن صلاتى كه در قرآن به خدا نسبت داده شده ، به معناى رحمت خاص بر مؤمنان است كه سعادت آخرت و رستگارى ابدى ، بر آن مترتّب است . به همين جهت ، جخداوندج در تعليل صلوات فرستادن خود بر آنان مى فرمايد : «لِيُخْرِجَكُم مِّنَ الظُّ_لُمَ_تِ إِلَى النُّورِ ؛ (2) تا شما را از تاريكى ها به سوى روشنايى ببرد و خدا نسبت به مؤمنان مهربان است» . (3) پيش از ملاحظه احاديث اين بخش ، چند نكته قابل توجّه است :

1 . معناى صلوات بر پيامبر صلى الله عليه و آلهبر پايه آنچه در تبيين معناى «صلاة» ذكر شد ، معناى صلوات بر پيامبر صلى الله عليه و آله ، اظهار

.


1- .مفردات ألفاظ القرآن : ص 490 .
2- .احزاب : آيه 43 .
3- .الميزان فى تفسير القرآن : ج 16 ص 329 .

ص: 326

2 . پيام سياسىِ درود فرستادن بر پيامبر صلى الله عليه و آله

محبّت به پيامبر صلى الله عليه و آله و تعظيم و تكريم ايشان است . از اين رو ، آنچه در احاديث در تفسير صلوات بر ايشان آمده است (مانند : رحمت ، (1) ستايش ، (2) دعا ، (3) پاك دانستن پيامبر صلى الله عليه و آله از كاستى ها و آفات ، (4) و وفا نمودن به پيمان الهى در پذيرفتن نبوّت ايشان (5) ) در واقع ، مصاديق معناى جامع صلوات بر پيامبر خداست .

2 . پيام سياسىِ درود فرستادن بر پيامبر صلى الله عليه و آلهبا اندكى تأمّل در تأكيد و تشويق قرآن و احاديث اسلامى به درود فرستادن بر پيامبر خدا ، بويژه در احاديثى كه در باره كيفيت و ادب صلوات بر ايشان وارد شده و بر ضميمه كردن اهل بيت به پيامبر صلى الله عليه و آله در هنگام فرستادن صلوات تأكيد دارند ، روشن مى گردد كه اين ذكر مبارك ، افزون بر بُعد اعتقادى و معنوى ، داراى بُعد سياسى و حكومتى است ، بدين گونه كه تداوم اظهار محبّت حقيقى اُمّت اسلامى به پيامبر خدا و اهل بيت آن بزرگوار ، زمينه تداوم حاكميت اسلام به رهبرى خاندان رسالت را در جامعه فراهم مى سازد . از اين رو ، صلوات بر پيامبر صلى الله عليه و آله تنها يك عبادت نيست ؛ بلكه يك شعار سياسى نيز هست و به همين جهت در حديث نبوى ، بر بلند كردن صدا در گفتن اين ذكر (همانند همه شعارهاى سياسى) تأكيد شده است : اِرفَعوا أصواتَكُم بِالصَّلاةِ عَلَيَّ ؛ فَإِنَّها تَذهَبُ بِالنِّفاقِ . 6 صدايتان را به صلوات بر من بلند كنيد ؛ چرا كه نفاق را از بين مى برد .

.


1- .ر . ك : ص 329 ح 2934 و 2935 .
2- .ر . ك : ص 331 ح 2936 .
3- .ر . ك : ص 331 ح 2937 .
4- .ر . ك : ص 331 ح 2938 .
5- .ر . ك : ص 371 ح 3016 .

ص: 327

3 . حكمت درود فرستادن بر همه انبيا عليهم السلام
4 . مهم ترين بركات درود فرستادن بر پيامبر صلى الله عليه و آله

اين سخن ، بدان معناست كه شخص منافق نمى تواند هميشه اين شعار سياسى را بلند تكرار كند ؛ چرا كه تكرار اين شعار به صورت آشكارا و بلند ، سبب مى گردد بيمارى نفاق به تدريج علاج شود و انسان به ايمان حقيقى دست يابد .

3 . حكمت درود فرستادن بر همه انبيا عليهم السلامدرود فرستادن بر پيامبران سلف ، هر چند پيام سياسىِ درود فرستادن بر خاتم انبيا و خاندان او را ندارد ، متضمّن پيام اعتقادى و اجتماعى مهمّى است ؛ زيرا احترام به همه انبيا ، نشانه عقيده مند بودن مسلمانان به صداقت آنان و زمينه ساز نزديك شدن هر چه بيشتر پيروان اديان به يكديگر است .

4 . مهم ترين بركات درود فرستادن بر پيامبر صلى الله عليه و آلهدر فصل چهارم ، آثار و بركات فراوانى براى صلوات بر پيامبر صلى الله عليه و آله ذكر شده است ، مانند : آمرزش گناهان ، عافيت (آسايش) ، اجابت دعا ، درمان بيمارى نفاق ، كفايت امور مادّى و معنوى و . . . ؛ ليكن به نظر مى رسد كه مهم ترين اثر اين ذكر پُربركت ، درود فرستادن خداوند متعال و سلام دادن پيامبر ختمى مرتبت بر صلوات فرستنده است كه در واقع ، بايد گفت ساير بركات صلوات بر پيامبر صلى الله عليه و آله نيز ريشه در همين اثر دارد .

.

ص: 328

الفَصلُ الأَوَّلُ : تفسير الصّلاة على النّبيّالكتاب«إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَئِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِىِّ يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ صَلُّواْ عَلَيْهِ وَ سَلِّمُواْ تَسْلِيمًا» . (1)

الحديثمعاني الأخبار عن أبي حمزة :سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَن قَولِ اللّهِ عز و جل : «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَئِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِىِّ يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ صَلُّواْ عَلَيْهِ وَ سَلِّمُواْ تَسْلِيمًا» فَقالَ : الصَّلاةُ مِنَ اللّهِ عز و جلرَحمَةٌ ، ومِنَ المَلائِكَةِ تَزكِيَةٌ ، ومِنَ النّاسِ دُعاءٌ . وأمّا قَولُهُ عز و جل : «وَ سَلِّمُواْ تَسْلِيمًا» فَإِنَّهُ يَعنِي التَّسليمَ لَهُ فيما وَرَدَ عَنهُ . (2)

ثواب الأعمال عن ابن المغيرة عن أبي الحسن عليه السلام_ وقَد سُئِلَ عَن مَعنى صَلاةِ اللّهِ وصَلاةِ مَلائِكَتِهِ وصَلاةِ المُؤمِنينَ _: صَلاةُ اللّهِ رَحمَةٌ مِنَ اللّهِ (3) ، وصَلاةُ مَلائِكَتِهِ تَزكِيَةٌ مِنهُم لَهُ ، وصَلاةُ المُؤمِنينَ دُعاءٌ مِنهُم لَهُ . (4)

.


1- .الأحزاب : 56 .
2- .معاني الأخبار : ص 368 ح 1 ، الاعتقادات : ص 25 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 55 ح 27 .
3- .في جامع الأخبار : «رحمة من اللّه له» .
4- .ثواب الأعمال : ص 187 ح 1 عن ابن المغيرة ، جامع الأخبار : ص 159 ح 381 عن أبي المغيرة ، بحار الأنوار : ج 86 ص 95 ح 3 وج 94 ص 58 ح 38 .

ص: 329

فصل يكم: تفسير صلوات بر پيامبر صلى الله عليه و آله

فصل يكم: تفسير صلوات بر پيامبرقرآن«خدا و فرشتگانش بر پيامبر درود مى فرستند . اى كسانى كه ايمان آورده ايد! [شما نيز ]بر او درود فرستيد و درودى كامل گوييد» .

حديثمعانى الأخبار_ به نقل از ابو حمزه _: از امام صادق عليه السلام در باره اين فرموده خداوند عز و جل پرسيدم كه: «خدا و فرشتگانش بر پيامبر درود مى فرستند . اى كسانى كه ايمان آورده ايد! [شما نيز] بر او درود فرستيد و درودى كامل گوييد» . فرمود: «درود ، از جانب خدا رحمت است و از جانب فرشتگان ، تزكيه (1) و از جانب مردم ، دعا». و فرمود: «درودى كامل گوييد» ، يعنى به آنچه مى گويد ، گردن نهيد.

ثواب الأعمال_ به نقل از ابن مغيره _: ابوالحسن عليه السلام ، (2) در پاسخ به پرسش از معناى درود خدا و درود فرشتگانش و درود مؤمنان _ : درود خدا ، رحمت از جانب خداست . درود فرشتگانش ، تزكيه آنها نسبت به پيامبر صلى الله عليه و آله است و درود مؤمنان ، دعاى آنها براى اوست.

.


1- .تزكيه: تأييد و تصديق كردن كسى ؛ گواهى دادن به حقّانيت و اعتبار كسى ؛ امين و درست كردار خواندن كسى.
2- .منظور از ابوالحسن عليه السلام در اين جا امام كاظم يا امام رضا عليهماالسلام است .

ص: 330

الإمام الصادق عليه السلام_ في قَولِ اللّهِ تَعالى : «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَئِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِىِّ يَ_أَيُّهَاالَّذِينَ ءَامَنُواْ صَلُّواْ عَلَيْهِ وَ سَلِّمُواْ تَسْلِيمًا» _: أثنوا عَلَيهِ وسَلِّموا لَهُ . (1)

جمال الاُسبوع عن عبد الرحمن بن كثير :سَأَلتُهُ (2) عَن قَولِ اللّهِ تَبارَكَ وتَعالى : «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَئِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِىِّ يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ صَلُّواْ عَلَيْهِ وَ سَلِّمُواْ تَسْلِيمًا» ، فَقالَ : صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِ تَزكِيَتُهُ لَهُ فِي السَّماءِ . قُلتُ : ما مَعنى تَزكِيَةِ اللّهِ إيّاهُ ؟ قال : زَكّاهُ بِأَن بَرَّأَهُ مِن كُلِّ نَقصٍ وآفَةٍ يَلزَمُ مَخلوقا . قُلتُ : فَصَلاةُ المُؤمِنينَ؟ قالَ : يُبَرِّؤونَهُ ويُعَرِّفونَهُ بِأَنَّ اللّهَ قَد بَرَّأَهُ مِن كُلِّ نَقصٍ هُوَ فِي المَخلوقينَ ، مِنَ الآفاتِ الَّتي تُصيبُهُم في بُنيَةِ خَلقِهِم ، فَمَن عَرَّفَهُ ووَصَفَهُ بِغَيرِ ذلِكَ فَما صَلّى عَلَيهِ . قُلتُ : فَكَيفَ نَقولُ نَحنُ إذا صَلَّينا عَلَيهِم؟ قالَ : تَقولونَ : اللّهُمَّ إنّا نُصَلّي عَلى مُحَمَّدٍ نَبِيِّكَ وعَلى آلِ مُحَمَّدٍ كَما أمَرتَنا بِهِ ، وكَما صَلَّيتَ أنتَ عَلَيه ، فَكَذلِكَ صَلاتُنا عَلَيهِ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :مَن صَلّى عَلَى النَّبيِّ صلى الله عليه و آله ، فَمَعناهُ : إنّي أنَا عَلَى الميثاقِ وَالوَفاءِ الَّذي قَبِلتُ حينَ قَولِهِ : «أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُواْ بَلَى» (4) . (5)

.


1- .المحاسن : ج 2 ص 53 ح 1156 .
2- .هكذا جاءت مضمرة .
3- .جمال الاُسبوع : ص 155 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 71 ح 66 .
4- .آل عمران : 172 .
5- .معاني الأخبار : ص 115 ح 1 عن يزيد بن الحسن عن الإمام الكاظم عليه السلام ، فلاح السائل : ص 226 ح 126 ، مختصر بصائر الدرجات : ص 159 كلاهما عن زيد بن الحسن عن الإمام الكاظم عنه عليهماالسلام ، بحار الأنوار : ج 94 ص 54 ح 25 .

ص: 331

امام صادق عليه السلام_ در باره سخن خداى متعال كه: «خدا و فرشتگانش بر پيامبر درود مى فرستند . اى كسانى كه ايمان آورده ايد! [شما نيز] بر او درود فرستيد و درودى كامل گوييد» _: [يعنى] او را بستاييد و در برابرش تسليم باشيد.

جمال الاُسبوع_ به نقل از عبد الرحمان بن كثير _: از امام عليه السلام (1) در باره اين سخن خداوند _ تبارك و تعالى _ پرسيدم: «خدا و فرشتگانش بر پيامبر ، درود مى فرستند . اى كسانى كه ايمان آورده ايد! بر او درود فرستيد و درودى كامل گوييد» . فرمود : درود فرستادن خدا بر او ، تزكيه او در آسمان است». گفتم : تزكيه خدا از او ، به چه معناست؟ فرمود: «تأييد مى كند كه او را از هر كاستى و آسيبى كه لازمه مخلوق است ، مبرّا داشته است» . گفتم : درود فرستادن مؤمنان ، چه؟ فرمود: «او را تبرئه كرده ، چنين معرّفى مى كنند كه خداوند ، وى را از هر نقصى كه خاصّ [ديگر] مخلوقات [انسانى ]است، يعنى از آفت هايى [و امراضى] كه به ساختمان بدنشان مى رسد ، مبرّا كرده است . پس هر كه او را به غير از اين ، وصف و معرّفى كند ، بر او درود نفرستاده است» . گفتم : پس هرگاه بر ايشان درود مى فرستيم، چگونه بگوييم؟ فرمود: «مى گوييد: بار خدايا! ما بر پيامبرت محمّد و بر خاندان محمّد ، درود مى فرستيم، همان گونه كه تو ما را بدان ، فرمان داده اى، و همان سان كه تو خود ، بر او درود فرستاده اى . چنين است درود فرستادن ما بر او» .

امام صادق عليه السلام :هر كه بر پيامبر صلى الله عليه و آله درود فرستد ، معنايش اين است كه: من ، بر آن پيمان و وفايى كه پذيرفتم، هستم ؛ آن گاه كه [خداوند] فرمود: «آيا من پروردگار شما نيستم؟ گفتند: چرا ...» .

.


1- .منظور در اينجا امام صادق عليه السلام است .

ص: 332

الفَصلُ الثّاني : فضل الصّلاة على النّبيّ وآله والحثّ عليها2 / 1قيمَةُ الصَّلاةِ عَلَى النَّبيِّ وآلِهِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن سَرَّهُ أن يَلقَى اللّهَ غَدا راضِيا فَليُكثِرِ الصَّلاةَ عَلَيَّ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :أولَى النّاسِ بي في يَومِ القِيامَةِ أكثَرُهُم عَلَيَّ صَلاةً . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :صَلاتُكُم عَلَيَّ مُجَوِّزَةٌ لِدُعائِكُم ، ومَرضاةٌ لِرَبِّكُم ، وزَكاةٌ لِأَبدانِكُم . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن دُعاءٍ إلّا بَينَهُ وبَينَ السَّماءِ حِجابٌ حَتّى يُصَلِّيَ عَلَى النَّبِيِّ وعَلى آلِ مُحَمَّدٍ ، فَإِذا فَعَلَ ذلِكَ خُرِقَ ذلِكَ الحِجابُ ودَخَلَ الدُّعاءُ ، فَإِذا لَم يَفعَل ذلِكَ رَجَعَ الدُّعاءُ . (4)

.


1- .كنزالعمّال : ج 1 ص 504 ح 2229 نقلاً عن الديلمي عن عائشة .
2- .سنن الترمذي : ج 2 ص 354 ح 484 ، التاريخ الكبير : ج 5 ص 177 الرقم 559 كلاهما عن عبد اللّه بن مسعود ؛ مكارم الأخلاق : ج 2 ص 88 ح 2240 ، جامع الأخبار : ص 153 ح 346 عن عبد اللّه بن مسعود .
3- .الجعفريّات : ص 215 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام ، جمال الاُسبوع : ص 159 عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، جامع الأخبار : ص 156 ح 366 وفيهما «لأعمالكم» بدل «لأبدانكم» ، بحار الأنوار : ج 94 ص 64 ح 52 وص 68 ح 56 ؛ فردوس الأخبار : ج 2 ص 546 ح 3554 .
4- .بشارة المصطفى : ص 236 عن الحرث عن الإمام عليّ عليه السلام ، جامع الأخبار : ص 156 ح 367 نحوه ، بحار الأنوار : ج 27 ص 258 ح 7 ؛ الفردوس : ج 4 ص 47 ح 6148 عن الإمام عليّ عليه السلام وليس فيه «وعلى آل محمّد» ، كنزالعمّال : ج 2 ص 88 ح 3270 .

ص: 333

فصل دوم: فضيلت صلوات فرستادن بر پيامبر صلى الله عليه و آله و خاندان او و تشويق به آن
2 / 1 ارزش درود فرستادن بر پيامبر و خاندان او عليهم السلام

فصل دوم: فضيلت صلوات فرستادن بر پيامبر و خاندان او و تشويق به آن2 / 1ارزش درود فرستادن بر پيامبر و خاندان اوپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس دوست دارد كه فردا[ى قيامت] ، خداى را در حالى ديدار كند كه از او خشنود است، بر من بسيار درود بفرستد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نزديك ترينِ مردم به من در روز رستاخيز ، كسى است كه بيشتر بر من درود فرستد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :درود فرستادن شما بر من ، مجوّز [پذيرفته شدن] دعاى شما و مايه خشنودى پروردگارتان و زكات بدن هاى شماست.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ دعايى نيست ، مگر اين كه ميان آن و آسمان (درگاه خداوند) ، پرده اى است ، تا آن گاه كه بر پيامبر و بر خاندان پيامبر ، درود فرستاده شود . چون اين كار صورت گيرد ، آن پرده مى شكافد و دعا [به درگاه خداوندْ ]داخل مى شود، و اگر اين كار نشود ، دعا برمى گردد.

.

ص: 334

المصنّف لعبد الرزاق عن يعقوب بن زيد التيمي :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : أتاني آتٍ مِن رَبّي فَقالَ : لا يُصَلّي عَلَيكَ عَبدٌ صَلاةً إلّا صَلَّى اللّهُ عَلَيهِ عَشرا . فَقالَ رَجلٌ : يا رَسولَ اللّهِ ، ألا أجعَلُ نِصفَ دُعائي لَكَ؟ قالَ : إن شِئتَ . قالَ : ألا أجعَلُ كُلَّ دُعائي لَكَ؟ قالَ : إذا يَكفِيَكَ اللّهُ هَمَّ الدُّنيا وَالآخِرَةِ . (1)

الكافي عن أبي بصير :سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام : ما مَعنى : أجعَلُ صَلَواتي كُلَّها لَكَ؟ فَقالَ : يُقَدِّمُهُ بَينَ يَدَي كُلِّ حاجَةٍ ، فَلا يَسأَلُ اللّهَ عز و جل شَيئا حَتّى يَبدَأَ بِالنَّبيِّ صلى الله عليه و آله فَيُصَلِّيَ عَلَيهِ ثُمَّ يَسأَلَ اللّهَ حَوائِجَهُ . (2)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لَقِيَني جَبرائيلُ عليه السلام فَبَشَّرَني ، قالَ : إنَّ اللّهَ عز و جليَقولُ : مَن صَلّى عَلَيكَ صَلَّيتُ عَلَيهِ ، ومَن سَلَّمَ عَلَيكَ سَلَّمتُ عَلَيهِ ، فَسَجَدتُ لِذلِكَ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام :مَن صَلّى عَلى مُحَمَّدٍ النَّبيِّ صلى الله عليه و آله سَمِعَهُ النَّبيُّ ورُفِعَت دَعوَتُهُ . (4)

عنه عليه السلام :صَلّوا عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ؛ فَإِنَّ اللّهَ عز و جل يَقبَلُ دُعاءَكُم عِندَ ذِكرِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله ودُعائِكُم لَهُ وحِفظِكُم إيّاهُ صلى الله عليه و آله . (5)

.


1- .المصنّف لعبد الرزّاق : ج 2 ص 215 ح 3114 ، فضل الصلاة على النبيّ صلى الله عليه و آله : ص 28 ح 13 ، تفسير ابن كثير : ج 6 ص 456 كلاهما نحوه .
2- .الكافي : ج 2 ص 492 ح 4 ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 18 ح 2038 عن أبي بصير وابن الحكم ، بحار الأنوار : ج 93 ص 316 ح 21 .
3- .جامع الأخبار : ص 157 ح 371 ، تيسير المطالب : ص 353 عن عبد الرحمن بن عوف ، بحار الأنوار : ج 94 ص 65 ح 52 .
4- .الخصال : ص 630 ح 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، عدّة الداعي : ص 152 نحوه ، بحار الأنوار : ج 94 ص 50 ح 14 .
5- .الخصال : ص 613 ح 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، تحف العقول : ص 103 وفيه «ورعايتكم له» بدل «ودعائكم له ...» ، بحار الأنوار : ج 93 ص 309 ح 7 وج 94 ص 50 ح 14 .

ص: 335

المصنَّف ، عبد الرزّاق_ به نقل از يعقوب بن زيد تَيمى _: پيامبر خدا فرمود: «يكى از جانب پروردگارم نزد من آمد و گفت: هر بنده اى بر تو درود فرستد ، خداوند ، ده بار بر او درود مى فرستد » . مردى گفت : اى پيامبر خدا! آيا نصف دعايم را به شما اختصاص ندهم؟ فرمود: «هر طور مايلى» . گفت : آيا همه دعايم را به شما اختصاص ندهم؟ فرمود: «در اين صورت، خداوند ، تو را از دغدغه دنيا و آخرت ، خلاص مى كند» .

الكافى_ به نقل از ابو بصير _: از امام صادق عليه السلام پرسيدم: معناى جمله «همه درودهايم را به شما اختصاص مى دهم» چيست؟ فرمود: «يعنى او را پيشاپيش هر حاجت خود قرار دهد ، و هر چه از خداوند عز و جل درخواست مى كند ، نخست از پيامبر صلى الله عليه و آله آغاز كند و بر او درود بفرستد و سپس حاجت هاى خود را از خدا بخواهد» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :جبرئيل عليه السلام به ديدار من آمد و مرا مژده داد و گفت: خداى عز و جلمى فرمايد: «هر كه بر تو درود بفرستد ، من بر او درود مى فرستم، و هر كه بر تو سلام فرستد ، من بر او سلام مى فرستم» و من به شكرانه آن ، سجده كردم.

امام على عليه السلام :هر كس بر پيامبر ، محمّد صلى الله عليه و آله ، درود فرستد، پيامبر صلى الله عليه و آله آن را مى شنود و دعايش [به درگاه خداوند] بالا برده مى شود.

امام على عليه السلام :بر محمّد و خاندان محمّد ، درود بفرستيد؛ چرا كه در هنگام بردن نام محمّد صلى الله عليه و آله و دعا كردن شما براى او و پاسداشتتان از او، خداوند عز و جلدعايتان را مى پذيرد.

.

ص: 336

عنه عليه السلام :إذا قَرَأتُم : «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَئِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِىِّ» فَصَلّوا عَلَيهِ ؛ فِي الصَّلاةِ كُنتُم أو في غَيرِها . (1)

عنه عليه السلام :بِالشَّهادَتَينِ تَدخُلونَ الجَنَّةَ ، وبِالصَّلاةِ تَنالونَ الرَّحمَةَ ، أكثِروا مِنَ الصَّلاةِ عَلى نَبِيِّكُم «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَئِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِىِّ يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ صَلُّواْ عَلَيْهِ وَ سَلِّمُواْ تَسْلِيمًا» . (2)

عنه عليه السلام_ لِيَهودِيٍّ قالَ لَهُ : إنَّ آدَمَ عليه السلام أسجَدَ اللّهُ المَلائِكَةَ لَهُ ، فَهَل فَضلٌ لِمُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله بِمِثلِ ذلِكَ؟ _: قَد كانَ ذلِكَ ، ولَئِن أسجَدَ اللّهُ عز و جللِادَمَ مَلائِكَتَهُ ، فَإِنَّ ذلِكَ لِما أودَعَ اللّهُ عز و جلصُلبَهُ مِنَ الأَنوارِ وَالشَّرَفِ ، إذ كانَ هُوَ الوِعاءُ ، ولَم يَكُن سُجودُهُم عِبادَةً لَهُ ، وإنَّما كانَ سُجودُهُم طاعَةً لِأَمرِ اللّهِ وتَكرِمَةً وتَحِيَّةً ، مِثلَ السَّلامِ مِنَ الإِنسانِ عَلَى الإِنسانِ ، وَاعتِرافا لِادَمَ بِالفَضيلَةِ . ولَقَد أعطى مُحَمَّدا صلى الله عليه و آله أفضَلَ مِن ذلِكَ؛ وهُوَ أنَّ اللّهَ تَعالى صَلّى عَلَيهِ وأمَرَ مَلائِكَتَهُ أن يُصَلّوا عَلَيهِ ، وأمَرَ جَميعَ خَلقِهِ بِالصَّلاةِ عَلَيهِ إلى يَومِ القِيامَةِ ، فَقالَ جَلَّ ثَناؤُهُ : «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَئِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِىِّ يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ صَلُّواْ عَلَيْهِ وَ سَلِّمُواْ تَسْلِيمًا» فَلا يُصَلّي عَلَيهِ في حَياتِهِ أحَدٌ وبَعدَ وَفاتِهِ إلّا صَلَّى اللّهُ عَلَيهِ بِذلِكَ عَشرا ، وأعطاهُ مِنَ الحَسَناتِ عَشرا بِكُلِّ صَلاةٍ صَلّى عَلَيهِ ، ولا أحَدٌ يُصَلّي عَلَيهِ بَعدَ وَفاتِهِ إلّا وهُوَ يَعلَمُ بِذلِكَ ، ويَرُدُّ عَلَى المُصَلّي وَالمُسَلِّمِ مِثلَ ذلِكَ ، إنَّ اللّهَ تَعالى جَعَلَ دُعاءَ اُمَّتِهِ فيما يَسأَلونَ رَبَّهُم جَلَّ ثَناؤُهُ مَرفوعا مِن إجابَتِهِ ، حَتّى يُصَلّوا فيهِ عَلَيهِ صلى الله عليه و آله ، فَهذا أكبَرُ وأعظَمُ مِمّا أعطَى اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى لِادَمَ عليه السلام . (3)

.


1- .الخصال : ص 629 ح 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، تحف العقول : ص 119 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 19 ح 9 .
2- .التوحيد : ص 73 ح 27 ، الأمالي للصدوق : ص 399 ح 515 كلاهما عن جابر بن يزيد الجعفي عن الإمام الباقر عن آبائه عليهم السلام ، الكافي : ج 8 ص 19 ح 4 عن جابر بن يزيد عن الإمام الباقر عنه عليهماالسلام وفيه «بالشهادة» ، تحف العقول : ص 92 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 48 ح 3 .
3- .إرشاد القلوب : ص 408 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 94 ص 69 ح 59 وج 16 ص 343 ح 33 .

ص: 337

امام على عليه السلام :هر گاه «خدا و فرشتگانش بر پيامبر درود مى فرستند» را خوانديد ، بر او درود فرستيد، در نماز بوديد يا غير نماز.

امام على عليه السلام :با شهادتين ، به بهشت مى رويد و با صلوات (/نماز) ، به رحمت [خداوند] نايل مى شويد . بر پيامبرتان بسيار درود بفرستيد . «خدا و فرشتگان او بر پيامبر ، درود مى فرستند . اى كسانى كه ايمان آورده ايد! [شما نيز ]بر او درود بفرستيد و سلامى كامل بگوييد» .

امام على عليه السلام_ به مردى يهودى كه به ايشان گفت: خداوند براى آدم عليه السلام فرشتگان را به سجده وا داشت. آيا براى محمّد صلى الله عليه و آله چنين امتيازى هست؟ _: چنين است. اگر خداوند عز و جل فرشتگانش را به سجده در برابر آدم وا داشت، به خاطر انوار و شرافتى بود كه خداوند عز و جل در پشت او نهاد؛ زيرا او ظرف بود . و سجده فرشتگان براى پرستش آدم نبود ؛ بلكه سجده شان، در واقع، اطاعت از فرمان خدا و [نوعى ]احترام و درود فرستادن، همانند سلام گويى انسان بر انسان بود و اعتراف به برترى آدم بود. خداوند ، برتر از اين را به محمّد صلى الله عليه و آله عطا فرمود و آن ، اين است كه خداى متعال، خود بر او درود فرستاد و به فرشتگانش فرمود كه بر او درود بفرستند و همه آفريدگانش را نيز دستور داد كه تا روز قيامت بر او درود بفرستند . او _ كه نقّاش بزرگ است _ فرمود: «خدا و فرشتگانش بر پيامبر ، درود مى فرستند . اى كسانى كه ايمان آورده ايد! [شما نيز ]بر او درود بفرستيد و سلامى كامل بگوييد» . پس، هر كه بر او ، چه در زمان حياتش و چه پس از وفاتش، درود فرستد ، خداوند ده بار بر او درود مى فرستد و براى هر درودى كه فرستاده است ، ده حسنه عطايش مى كند. و هر كه بعد از وفات ايشان بر او درود فرستد ، او درود وى را مى فهمد و جواب درود فرستنده و سلام گوينده را به همان سان مى دهد. خداى متعال ، دعاى امّت او را براى آنچه از پروردگارشان عز و جل مى خواهند ، از اجابتْ دور نگه مى دارد تا آن كه در آن دعا بر او درود بفرستند و اين ، بزرگ تر و مهم تر از آن چيزى است كه خداى _ تبارك و تعالى _ به آدم عليه السلام عطا فرمود.

.

ص: 338

جمال الاُسبوع عن أبي عبد اللّه البرقي يرفعه :قالَ رَجُلٌ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : جُعِلتُ فِداكَ ، أخبِرني عَن قَولِ اللّهِ تَبارَكَ وتَعالى وما وَصَفَ مِنَ المَلائِكَةِ : «يُسَبِّحُونَ الَّيْلَ وَ النَّهَارَ لَا يَفْتُرُونَ» (1) ثُمَّ قالَ : «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَئِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِىِّ يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ صَلُّواْ عَلَيْهِ وَ سَلِّمُواْ تَسْلِيمًا» ، كَيفَ لا يَفتُرونَ وهُم يُصَلّون عَلَى النَّبيِّ صلى الله عليه و آله ؟ فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : إنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى لَمّا خَلَقَ مُحَمَّدا صلى الله عليه و آله أمَرَ المَلائِكَةَ فَقالَ : أنقِصوا مِن ذِكري بِمِقدارِ الصَّلاةِ عَلى مُحَمَّدٍ ، [ فَقَولُ الرَّجُلِ : صَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ] (2) فِي الصَّلاةِ مِثلُ قَولِهِ : سُبحانَ اللّهِ وَالحَمدُ للّهِِ ولا إلهَ إلَا اللّهُ وَاللّهُ أكبَرُ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :أفضَلُ الدُّعاءِ الصَّلاةُ عَلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله . (4)

عنه عليه السلام :مَن ذَكَرَ اللّهَ كُتِبَت لَهُ عَشرُ حَسَناتٍ ، ومَن ذَكَرَ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كُتِبَت لَهُ عَشرُ حَسَناتٍ ؛ لِأَنَّ اللّهَ تَعالى قَرَنَ رَسولَهُ بِنَفسِهِ . (5)

الكافي عن عبد السلام بن نعيم :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : إنّي دَخَلتُ البَيتَ ولَم يَحضُرني شَيءٌ مِنَ الدُّعاءِ إلَا الصَّلاةُ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ . فَقالَ : أما إنَّهُ لَم يَخرُج أحَدٌ بِأَفضَلَ مِمّا خَرَجتَ بِهِ . (6)

.


1- .الأنبياء : 20 .
2- .مابين المعقوفين أثبتناه من بحار الأنوار .
3- .جمال الاُسبوع : ص 156 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 71 ح 66 .
4- .جامع الأحاديث للقمّي : ص 186 عن الإمام الرضا عليه السلام ، الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام : ص 345 عن العالم عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 93 ص 296 ح 23 وص 322 ح 35 .
5- .علل الشرائع : ص 579 ح 7 عن عبد الحميد ، بحار الأنوار : ج 94 ص 54 ح 24 .
6- .الكافي : ج 2 ص 494 ح 17 ، ثواب الأعمال : ص 186 ح 2 ، عدّة الداعي : ص 150 عن عبد اللّه بن نعيم ، بحار الأنوار : ج 99 ص 369 ح 5 وج 94 ص 57 ح 34 .

ص: 339

جمال الاُسبوع_ به نقل از ابو عبد اللّه برقى، در حديثى كه سند آن را به امام صادق عليه السلام رسانده است _: مردى به امام صادق عليه السلام گفت : قربانت گردم! مرا از اين سخن خداى _ تبارك و تعالى _ و آنچه در باره فرشتگان فرموده است ، آگاه فرما كه : «شب و روز ، بى وقفه ، تسبيح مى گويند» و سپس [در جايى ديگر ]فرموده است: «خدا و فرشتگانش بر پيامبر ، درود مى فرستند . اى كسانى كه ايمان آورده ايد! [شما نيز] بر او درود بفرستيد و سلامى كامل بگوييد» . چگونه از تسبيح ، باز نمى ايستند ، در حالى كه بر پيامبر صلى الله عليه و آله درود مى فرستند؟ امام صادق عليه السلام فرمود: «خداى _ تبارك و تعالى _ چون محمّد صلى الله عليه و آله را آفريد ، به فرشتگان فرمود: به اندازه درود فرستادن بر محمّد ، از ذكر من بكاهيد . [بنا بر اين، اين گفته آدمى: درود خدا بر محمّد باد] در نماز ، همسنگ اين است كه بگويد : پاكا خدا و ستايش ، خداى را! معبودى جز خدا نيست . خدا بزرگ تر است».

امام صادق عليه السلام :برترين دعا، درود فرستادن بر پيامبر خداست.

امام صادق عليه السلام :هر كه ياد خدا كند ، ده نيكى برايش نوشته مى شود، و هر كه ياد پيامبر خدا كند ، [نيز ]ده نيكى برايش نوشته مى شود؛ چرا كه خداى متعال پيامبرش را در كنار خودش قرار داده است.

الكافى_ به نقل از عبد السلام بن نعيم _: به امام صادق عليه السلام گفتم : من به خانه (كعبه) در آمدم ؛ امّا هيچ دعايى جز درود فرستادن بر محمّد و خاندان محمّد ، به يادم نيامد. فرمود: «بدان كه هيچ كس با چيزى (و پاداشى) برتر از آنچه تو با آن بيرون آمدى ، بيرون نيامده است».

.

ص: 340

تهذيب الأحكام عن أبي بصير :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : اُصَلّي عَلَى النَّبيِّ صلى الله عليه و آله وأنَا ساجِدٌ؟ فَقالَ : نَعَم ، هُوَ مِثلُ سُبحانَ اللّهِ ، وَاللّهُ أكبَرُ . (1)

الكافي عن عبد اللّه بن سليمان :سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَنِ الرَّجُلِ يَذكُرُ النَّبيَّ صلى الله عليه و آله وهُوَ فِي الصَّلاةِ المَكتوبَةِ إمّا راكِعا وإمّا ساجِدا ، فَيُصَلّي عَلَيهِ وهُوَ عَلى تِلكَ الحالِ؟ فَقالَ : نَعَم ، إنَّ الصَّلاةَ عَلى نَبِيِّ اللّهِ صلى الله عليه و آله كَهَيئَةِ التَّكبيرِ وَالتَّسبيحِ ، وهِيَ عَشرُ حَسَناتٍ ، يَبتَدِرُها ثَمانِيَةَ عَشَرَ مَلَكا أيُّهُم يُبَلِّغُها إيّاهُ . (2)

الإمام الكاظم عليه السلام :أفضَلُ الدُّعاءِ الصَّلاةُ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلَيهِم ، ثُمَّ الدُّعاءُ لِلإِخوانِ ، ثُمَّ الدُّعاءُ لِنَفسِكَ فيما أحبَبتَ . (3)

الكافي عن عبيد اللّه بن عبد اللّه :دَخَلتُ عَلى أبِي الحَسَنِ الرِّضا عليه السلام فَقالَ لي : ما مَعنى قَولِهِ : «وَ ذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى» (4) ؟ قُلتُ : كُلَّما ذَكَرَ اسمَ رَبِّهِ قامَ فَصَلّى . فَقالَ لي : لَقَد كَلَّفَ اللّهُ عز و جل هذا شَطَطا (5) ! فَقُلتُ : جُعِلتُ فِداكَ فَكَيفَ هُوَ؟ فَقالَ : كُلَّما ذَكَرَ اسمَ رَبِّهِ صَلّى عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ . (6)

.


1- .تهذيب الأحكام : ج 2 ص 314 ح 1279 .
2- .الكافي : ج 3 ص 322 ح 5 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 299 ح 1206 عن عبد اللّه بن سنان .
3- .مكارم الأخلاق : ج 2 ص 238 ح 2577 ، الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام : ص 345 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 322 ح 35 وص 296 ح 23 .
4- .الأعلى : 15 .
5- .كَلَّفتَني شَطَطا : أي أمرا شاقّا (مجمع البحرين : ج 2 ص 952 «شطط») .
6- .الكافي : ج 2 ص 494 ح 18 .

ص: 341

تهذيب الأحكام_ به نقل از ابو بصير _: به امام صادق عليه السلام گفتم : در حال سجده، بر پيامبر صلى الله عليه و آله درود بفرستم؟ فرمود: «آرى . آن ، همانند سبحان اللّه و اللّه أكبر است» .

الكافى_ به نقل از عبد اللّه بن سليمان _: از امام صادق عليه السلام پرسيدم: انسان در حال گزاردن نماز واجب، در ركوع يا سجود، نام پيامبر صلى الله عليه و آله را مى برد . آيا در آن حال ، بر او درود بفرستد؟ فرمود: «آرى . درود فرستادن بر پيامبر خدا ، همانند گفتن اللّه أكبر و سبحان اللّه است و ده ثواب دارد و هجده فرشته به سوى آن ثواب ها مى شتابند تا هر يك زودتر از ديگرى آنها را به او برسانند» .

امام كاظم عليه السلام :بهترين دعا، درود فرستادن بر محمّد و خاندان محمّد است _ كه درود خدا بر ايشان باد _ . سپس دعا كردن براى برادران و آن گاه دعا كردن براى خودت در باره آنچه دوست دارى.

الكافى_ به نقل از عبيد اللّه بن عبداللّه _: بر امام رضا عليه السلام در آمدم . به من فرمود: «معناى اين سخن خداوند: «و نام پروردگارش را برد و نماز گزارد» چيست؟». گفتم : يعنى هر زمان كه نام پروردگارش را بُرد ، برخيزد و نماز بگزارد. به من فرمود: «پس خداوند ، تكليف فراتر از توان كرده است!». گفتم : قربانت گردم! پس معنايش چيست؟ فرمود: «يعنى هرگاه نام پروردگارش را برد ، بر محمّد و خاندان او درود رستد».

.

ص: 342

الإمام الرضا عليه السلام :الصَّلاةُ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ تَعدِلُ عِندَ اللّهِ عز و جلالتَّسبيحَ وَالتَّهليلَ وَالتَّكبيرَ. (1)

الإمام الهادي عليه السلام :إنَّمَا اتَّخَذَ اللّهُ عز و جل إبراهيمَ خَليلاً لِكَثرَةِ صَلاتِهِ عَلى مُحَمَّدٍ وأهلِ بَيتِهِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِم . (2)

راجع : ص 372 (بركات الصلاة على رسول اللّه وأهل بيته) .

2 / 2قيمَةُ الصَّلاةِ عَلَيهِ وعَلى آلِهِ يَومَ الجُمُعَةِ ولَيلَتَهارسول اللّه صلى الله عليه و آله :أكثِروا عَلَيَّ الصَّلاةَ يَومَ الجُمُعَةِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :أكثِرُوا الصَّلاةَ عَلَيَّ يَومَ الجُمُعَةِ ولَيلَةَ الجُمُعَةِ ؛ فَمَن صَلّى عَلَيَّ صَلاةً صَلَّى اللّهُ عَلَيهِ عَشرا . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :أكثِروا مِنَ الصَّلاةِ عَلَيَّ في يَومِ الجُمُعَةِ ولَيلَةِ الجُمُعَةِ ؛ فَمَن فَعَلَ ذلِكَ كُنتُ لَهُ شَهيدا وشافِعا يَومَ القِيامَةِ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :أكثِروا عَلَيَّ مِنَ الصَّلاةِ في كُلِّ يَومِ جُمُعَةٍ ؛ فَإنَّ صَلاةَ اُمَّتي تُعرَضُ عَلَيَّ في كُلِّ يَومِ جُمُعَةٍ ، فَمَن كانَ أكثَرَهُم عَلَيَّ صَلاةً كانَ أقرَبَهُم مِنّي مَنزِلَةً . (6)

.


1- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 1 ص 294 ح 52 ، الأمالي للصدوق : ص 132 ح 124 كلاهما عن الحسن بن عليّ بن فضّال ، روضة الواعظين : ص 353 ، جامع الأخبار : ص 155 ح 359 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 47 ح 2 .
2- .علل الشرائع : ص 34 ح 3 عن عبد العظيم بن عبد اللّه الحسني ، بحار الأنوار : ج 12 ص 4 ح 9 .
3- .عمل اليوم والليلة لابن السني : ص 135 ح 379 ، مسند الشاميّين : ج 4 ص 18 ح 26 كلاهما عن أنس ، فضل الصلاة على النبيّ صلى الله عليه و آله للجهضمي : ص 40 عن الحسن ، المصنّف لعبد الرزّاق : ج 3 ص 205 ح 5338 وفيه «عن أبي عمران الجوني قال : بلغني أنّ رسول اللّه صلى الله عليه و آله كان يقول ...» .
4- .السنن الكبرى : ج 3 ص 353 ح 5994 ، فضائل الأوقات للبيهقي : ص 136 ح 321 كلاهما عن أنس ، كنزالعمّال : ج 1 ص 494 ح 2179 .
5- .كنزالعمّال : ج 1 ص 489 ح 2142 ، الجامع الصغير : ج 1 ص 209 ح 1405 كلاهما نقلاً عن البيهقي في شُعب الإيمان عن أنس .
6- .السنن الكبرى : ج 3 ص 353 ح 5995 عن أبي اُمامة ، كنزالعمّال : ج 1 ص 488 ح 2141 ؛ بحار الأنوار : ج 89 ص 358 نقلاً عن الرسالة للشهيد الثاني .

ص: 343

2 / 2 ارزش درود فرستادن بر پيامبر و خاندان او عليهم السلام در روز و شب جمعه

امام رضا عليه السلام :درود فرستادن بر محمّد و خاندان محمّد، در نزد خداوند ، همسنگ گفتنِ «سبحان اللّه » و گفتن «لا إله إلّا اللّه » و گفتن «اللّه أكبر» است.

امام هادى عليه السلام :خداوند عز و جل به اين دليل ، ابراهيم عليه السلام را خليل خود كرد كه بر محمّد و خاندان او _ كه درودهاى خدا بر ايشان باد _ زياد درود مى فرستاد.

ر . ك : ص 373 (بركت هاى صلوات فرستادن بر پيامبر خدا و اهل بيت او).

2 / 2ارزش درود فرستادن بر پيامبر و خاندان او در روز و شب جمعهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در روز جمعه ، فراوان بر من درود بفرستيد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در روز و شب جمعه ، فراوان بر من درود بفرستيد؛ زيرا هر كس بر من يك درود بفرستد ، خداوند ، ده درود بر او مى فرستد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در روز و شب جمعه ، فراوان بر من درود بفرستيد، كه هر كس چنين كند ، در روز قيامت ، گواه و شفيع او مى شوم.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در روزهاى جمعه ، فراوان بر من درود بفرستيد؛ زيرا درودهاى امّتم ، در هر روز جمعه به من ارائه مى شود . پس هر كس بيشتر بر من درود فرستد ، مقامش به من نزديك تر است.

.

ص: 344

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ مِن أفضَلِ أيّامِكُم يَومَ الجُمُعَةِ ؛ فَأَكثِروا عَلَيَّ مِنَ الصَّلاةِ فيهِ ، فَإِنَّ صَلاتَكُم مَعروضَةٌ عَلَيَّ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : أكثِروا مِنَ الصَّلاةِ عَليَّ يَومَ الجُمُعَةِ ؛ فَإِنَّهُ يَومٌ تُضاعَفُ فيهِ الأَعمالُ ، وَاسأَ لُوا اللّهَ تَعالى لِيَ الدَّرَجَةَ الوَسيلَةَ (2) مِنَ الجَنَّةِ . قيلَ : يا رَسولَ اللّهِ ، ومَا الدَّرَجَةُ الوَسيلَةُ مِنَ الجَنَّةِ؟ قالَ صلى الله عليه و آله : هِيَ أعلى دَرَجَةٍ فِي الجَنَّةِ لايَنالُها إلّا نَبِيٌّ ، وأرجو أن أكونَ أنَا هُوَ . (3)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن صَلّى عَلَيَّ يَومَ الجُمُعَةِ إيمانا وَاحتِسابا ، اِستَأنَفَ العَمَلَ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن صَلّى عَلَيَّ يَومَ الجُمُعَةِ مِئَةَ مَرَّةٍ ، جاءَ يَومَ القِيامَةِ ومَعَهُ نورٌ لَو قُسِّمَ ذلِكَ النُّورُ بَينَ الخَلقِ كُلِّهِم لَوَسِعَهُم . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن صَلّى عَلَيَّ يَومَ الجُمُعَةِ مِئَةَ مَرَّةٍ ، قَضَى اللّهُ لَهُ سِتّينَ حاجَةً ؛ ثَلاثونَ مِنها لِلدُّنيا ، وثَلاثونَ لِلآخِرَةِ . (6)

.


1- .سنن أبي داوود : ج 2 ص 88 ح 1531 وج 1 ص 275 ح 1047 ، سنن ابن ماجة : ج 1 ص 524 ح 1636 ، سنن النسائي : ج 3 ص 91 ، صحيح ابن حبّان : ج 3 ص 191 ح 910 ، السنن الكبرى : ج 3 ص 353 ح 5993 كلّها عن أوس بن أوس .
2- .في جامع الأخبار : «الدرجة والوسيلة» .
3- .مسند زيد : ص 156 ، جامع الأخبار : ص 157 ح 370 وراجع دعائم الإسلام : ج 1 ص 179 وبحار الأنوار : ج 94 ص 65 ح 52 .
4- .المحاسن : ج 1 ص 132 ح 161 عن السكوني عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام .
5- .حلية الأولياء : ج 8 ص 47 عن محمّد بن عجلان عن الإمام زين العابدين عن أبيه عن الإمام عليّ عليهم السلام ، كنزالعمّال : ج 1 ص 507 ح 2240 .
6- .ثواب الأعمال : ص 187 ح 1 عن محمّد بن الفضيل عن الإمام الرضا عليه السلام ، المصباح للكفعمي : ص 421 بهامشه ، بحار الأنوار : ج 89 ص 351 ح 28 .

ص: 345

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :يكى از بافضيلت ترين روزهاى شما روز جمعه است . پس در اين روز ، فراوان بر من درود بفرستيد؛ زيرا درود شما به من عرضه مى شود.

امام على عليه السلام :پيامبر خدا فرمود: «در روز جمعه، فراوان بر من درود بفرستيد؛ زيرا جمعه روزى است كه در آن ، اعمال ، دو چندان محاسبه مى شوند. از خداوند بزرگ براى من درجه وسيله را در بهشت ، مسئلت كنيد» . گفته شد: اى پيامبر خدا! درجه «وسيله» در بهشت چيست؟ فرمود: «آن ، بالاترين درجه بهشت است و جز پيامبر ، كسى به آن مقام نمى رسد و اميدوارم كه من ، آن پيامبر باشم» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس در روز جمعه ، از روى ايمان و براى رضاى خدا، بر من درود فرستد، كار را از نو آغاز كرده است. (1)

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس در روز جمعه ، صد مرتبه بر من درود فرستد، روز قيامت با چنان نورى بيايد كه اگر آن نور در ميان همه خلايق تقسيم شود ، همگان را جوابگو خواهد بود.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس در روز جمعه صد بار بر من درود فرستد ، خداوند ، شصت حاجت او را برمى آورد : سى حاجت دنيوى و سى حاجت اُخروى.

.


1- .كنايه از اين كه تمام گناهانش آمرزيده شده است.

ص: 346

عنه صلى الله عليه و آله :مَن صَلّى عَلَيَّ يَومَ الجُمُعَةِ ، كانَت شَفاعَةً لَهُ عِندي يَومَ القِيامَةِ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ مِنَ السُّنَّةِ أن تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّدٍ وعَلى أهلِ بَيتِهِ في كُلِّ يَومِ جُمُعَةٍ ألفَ مَرَّةٍ ، وفي سائِرِ الأَيّامِ مِئَةَ مَرَّةٍ . (2)

عنه عليه السلام_ لِعُمَرَ بنِ يَزيدٍ _: يا عُمَرُ ، إنَّهُ إذا كانَ لَيلَةُ الجُمُعَةِ نَزَلَ مِنَ السَّماءِ مَلائِكَةٌ بِعَدَدِ الذَّرِّ ، في أيديهِم أقلامُ الذَّهَبِ وقَراطيسُ الفِضَّةِ ، لا يَكتُبونَ (3) إلى لَيلَةِ السَّبتِ إلَا الصَّلاةَ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلَيهِ وعَلَيهِم ، فَأَكثِر مِنها . (4)

2 / 3قيمَةُ الصَّلاةِ عَلَيهِ وعَلى آلِهِ عِندَ الدُّعاءِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا تَجعَلوني كَقَدَحِ الرّاكِبِ 5 ؛ فَإِنَّ الرّاكِبَ يَملَأُ قَدَحَهُ فَيَشرَبُهُ إذا شاءَ . اِجعَلوني في أَوَّلِ الدُّعاءِ وفي آخِرِهِ وفي وَسَطِهِ . (5)

.


1- .كنزالعمّال : ج 1 ص 506 ح 2239 نقلاً عن الديلمي عن عائشة .
2- .الكافي : ج 3 ص 416 ح 13 ، تهذيب الأحكام : ج 3 ص 4 ح 9 ، جمال الاُسبوع : ص 124 كلّها عن عمربن يزيد ، جامع الأحاديث للقمّي : ص 158 نحوه ، بحار الأنوار : ج 89 ص 315 ح 24 .
3- .في الكافي : «لا تكتبون» ، والتصويب من بحار الأنوار والمصادر الاُخرى .
4- .الكافي : ج 3 ص 416 ح 13 ، تهذيب الأحكام : ج 3 ص 4 ح 9 ، جمال الاُسبوع : ص 123 كلّها عن عمر بن يزيد ، بحار الأنوار : ج 89 ص 314 ح 24 وراجع كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 424 ح 1251 والخصال : ص 393 ح 95 .
5- .الكافي : ج 2 ص 492 ح 5 عن ابن القدّاح ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 19 ح 2039 كلاهما عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 93 ص 316 ح 21 ؛ المصنّف لعبد الرزّاق : ج 2 ص 216 ح 3117 ، شُعب الإيمان : ج 2 ص 216 ح 1578 كلاهما عن جابر نحوه ، كنزالعمّال : ج 1 ص 509 ح 2253 .

ص: 347

2 / 3 ارزش صلوات فرستادن بر پيامبر و خاندان او عليهم السلام در هنگام دعا

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس در روز جمعه ، بر من درود بفرستد، در روز قيامت ، آن درود ، شفيع او در نزد من خواهد بود (/به واسطه آن ، شفاعتش خواهم كرد) .

امام صادق عليه السلام :از سنّت است كه در هر روز جمعه ، هزار مرتبه و در ديگر روزها ، صد مرتبه بر محمّد و اهل بيت او درود بفرستى.

امام صادق عليه السلام_ به عمر بن يزيد _: اى عمر! چون شب جمعه مى شود ، به شمار مورچگان از آسمان ، فرشته فرود مى آيد و در دستانشان خامه هاى زرّين و كاغذهاى سيمين است و تا شب شنبه ، جز درود بر محمّد و خاندان محمّد _ كه درود خدا به او و بر ايشان باد _ ، چيزى را نمى نويسند . پس فراوان درود بفرست .

2 / 3ارزش صلوات فرستادن بر پيامبر و خاندان او در هنگام دعاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مرا به سانِ پياله سواره قرار ندهيد (1) كه هرگاه مى خواهد [و تشنه مى شود] ، پياله اش را پُر مى كند و مى نوشد؛ [بلكه] مرا در آغاز دعا و در پايان و در ميان آن ، جاى دهيد.

.


1- .يعنى براى ياد كردن من ، اهمّيت قائل شويد ، نه اين كه هر گاه دلتان خواست ، به گمان اين كه ياد من اهمّيتى ندارد، از من ياد كنيد .

ص: 348

عنه صلى الله عليه و آله :الدُّعاءُ مَحجوبٌ عَنِ اللّهِ حَتّى يُصَلّى عَلى مُحَمَّدٍ وعَلى آلِ مُحَمَّدٍ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :كُلُّ دُعاءٍ يُدعَى اللّهُ عز و جل بِهِ مَحجوبٌ عَنِ السَّماءِ ، حَتّى يُصَلّى عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ . (2)

عنه عليه السلام :مَن كانَت لَهُ إلَى اللّهِ عز و جل حاجَةٌ فَليَبدَأ بِالصَّلاةِ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، ثُمَّ يَسأَلُ حاجَتَهُ ، ثُمَّ يَختِمُ بِالصَّلاةِ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ؛ فَإِنَّ اللّهَ عز و جل أكرَمُ مِن أن يَقبَلَ الطَّرَفَينِ ويَدَعَ الوَسَطَ ، إذا كانَتِ الصَّلاةُ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ لا تُحجَبُ عَنهُ . (3)

عيون أخبار الرضا عليه السلام عن رجاء بن أبي الضحّاك :كانَ [ الرِّضا] عليه السلام يَبدَأُ في دُعائِهِ بِالصَّلاةِ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، ويُكثِرُ مِن ذلِكَ فِي الصَّلاةِ وغَيرِها . (4)

راجع : ص 332 (قيمة الصلاة على النبيّ وآله) .

2 / 4قيمَةُ الصَّلاةِ عَلَيهِ وعَلى آلِهِ فِي الكِتابَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن صَلّى عَلَيَّ في كِتابِهِ ، لَم تَزَلِ المَلائِكَةُ تُصَلّي عَلَيهِ مادامَ اسمي في ذلِكَ الكِتابِ . (5)

.


1- .شُعب الإيمان : ج 2 ص 216 ح 1576 عن الحارث ، كنزالعمّال : ج 2 ص 78 ح 3215 نقلاً عن أبي الشيخ وكلاهما عن الإمام عليّ عليه السلام ؛ عوالي اللآلي : ج 2 ص 223 ح 31 وفيه «كلّ دعاء» بدل «الدعاء» .
2- .الكافي : ج 2 ص 493 ح 10 عن صفوان الجمّال ، ثواب الأعمال : ص 186 ح 3 ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 88 ح 2238 كلاهما عن الحارث الأعور عن الإمام عليّ عليه السلام وليس فيهما «يدعى اللّه عز و جل به» ، بحار الأنوار : ج 27 ص 260 ح 15 ؛ المعجم الأوسط : ج 1 ص 220 ح 721 ، شُعب الإيمان : ج 2 ص 216 ح 1575 كلاهما عن الحارث وعاصم بن ضمرة عن الإمام عليّ عليه السلام وليس فيهما «يدعى اللّه عز و جل به» ، كنزالعمّال : ج 2 ص 269 ح 3988 .
3- .الكافي : ج 2 ص 494 ح 16 عن ابن جمهور عن أبيه عن رجاله ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 19 ح 2040 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 316 ح 21 .
4- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 182 ح 5 ، بحار الأنوار : ج 49 ص 94 ح 7 .
5- .تاريخ دمشق : ج 6 ص 80 ح 1422 عن أبي هريرة ، تفسير القرطبي : ج 14 ص 235 ؛ جامع الأخبار : ص 157 ح 373 عن أبي هريرة .

ص: 349

2 / 4 ارزش صلوات فرستادن بر پيامبر و خاندان او عليهم السلام در نوشتار

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دعا به درگاه خدا نمى رسد ، تا آن گاه كه بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرستاده شود.

امام صادق عليه السلام :هر دعايى به درگاه خداى عز و جل از رفتن به آسمان ، ممنوع است تا آن گاه كه بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرستاده شود.

امام صادق عليه السلام :هر كس به خداوند عز و جل حاجتى داشت ، نخست بر محمّد و خاندان او درود فرستد، سپس حاجت خود را بخواهد و در پايان ، بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرستد؛ زيرا خداى عز و جل كريم تر از آن است كه دو سوى [دعا ]را بپذيرد و ميان [آن] را وا نهد ؛ چرا كه درود فرستادن بر محمّد و خاندان محمّد ، از درگاه خداوند ، منع نمى شود.

عيون أخبار الرضا عليه السلام_ به نقل از رجاء بن ابى ضحّاك _: امام رضا عليه السلام دعايش را با درود فرستادن بر محمّد و خاندان او آغاز مى كرد و در نماز و غير نماز ، فراوان درود مى فرستاد.

ر . ك : ص 333 (ارزش درود فرستادن بر پيامبر و خاندان او) .

2 / 4ارزش صلوات فرستادن بر پيامبر و خاندان او در نوشتارپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس در نوشته اش بر من درود فرستد، تا زمانى كه نام من در آن نوشته باشد ، فرشتگان بر او درود مى فرستند.

.

ص: 350

عنه صلى الله عليه و آله :مَن صَلّى عَلَيَّ في كِتابٍ ، لَم تَزَلِ المَلائِكَةُ تَستَغفِرُ لَهُ مادامَ اسمي في ذلِكَ الكِتابِ . (1)

2 / 5بُلوغُ صَلاةِ المُؤمِنينَ إلَى النَّبيِّرسول اللّه صلى الله عليه و آله :صَلّوا عَلَيَّ وسَلِّموا ؛ فَإِنَّ صَلاتَكُم وسَلامَكُم يَبلُغُني أينَما كُنتُم . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :حَيثُما كُنتُم فَصَلّوا عَلَيَّ ؛ فَإِنَّ صَلاتَكُم تَبلُغُني . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن صَلّى عَلَيَّ عِندَ قَبري سَمِعتُهُ ، ومَن صَلّى عَلَيَّ نائِيا اُبلِغتُهُ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ للّهِِ مَلائِكَةً سَيّاحينَ فِي الأَرضِ ، يُبَلِّغوني مِن اُمَّتِي السَّلامَ . (5)

.


1- .المعجم الأوسط : ج 2 ص 232 ح 1835 عن أبي هريرة ، ربيع الأبرار : ج 2 ص 248 ، كنزالعمّال : ج 1 ص 507 ح 2243 ؛ منية المريد : ص 347 .
2- .مسند أبي يعلى : ج 6 ص 171 ح 6728 عن العلاء بن عبد الرحمن عن الإمام الحسن عليه السلام ، كنزالعمّال : ج 1 ص 498 ح 2199 نقلاً عن الحكيم عن الإمام زين العابدين عن أبيه عن جدّه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ؛ كنزالفوائد : ج 2 ص 152 عن الأشجّ عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : ج 83 ص 324 ح 24 .
3- .مسند ابن حنبل : ج 3 ص 297 ح 8812 عن أبي هريرة ، المعجم الكبير : ج 3 ص 82 ح 2729 عن الحسن بن الإمام الحسن بن عليّ بن أبي طالب عن أبيه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ؛ كنزالفوائد : ج 2 ص 152 عن الأشجّ عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله .
4- .شُعب الإيمان : ج 2 ص 218 ح 1583 ، تاريخ بغداد : ج 3 ص 292 كلاهما عن أبي هريرة ؛ الفصول المختارة : ص 130 وفيه «من سلّم» بدل «من صلّى» ؛ الأمالي للطوسي : ص 167 ح 279 نحوه ، بحار الأنوار : ج 100 ص 182 ح 4 .
5- .سنن النسائي : ج 3 ص 43 ، مسند ابن حنبل : ج 2 ص 169 ح 4320 وص 146 ح 4210 ، سنن الدارمي : ج 2 ص 773 ح 2672 ، المستدرك على الصحيحين : ج 2 ص 456 ح 3576 ، شُعب الإيمان : ج 2 ص 218 ح 1582 ؛ الأمالي للصدوق : ص 389 ح 501 كلّها عن عبد اللّه بن مسعود .

ص: 351

2 / 5 رسيدن صلوات مؤمنان به پيامبر صلى الله عليه و آله

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس در نوشته اى بر من درود فرستد ، تا آن گاه كه نام من در آن نوشته است ، فرشتگان ، پيوسته برايش آمرزش مى طلبند.

2 / 5رسيدن صلوات مؤمنان به پيامبرپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بر من درود و سلام بفرستيد ؛ زيرا درود و سلام شما ، هر كجا كه باشيد ، به من مى رسد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر جا كه بوديد ، بر من درود بفرستيد؛ چون درود شما به من مى رسد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس در كنار قبرم بر من درود بفرستد ، آن را مى شنوم و هر كس از دور بر من درود فرستد ، درودش به اطّلاع من رسانده مى شود.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند ، فرشتگانى دارد كه در زمين مى گردند و سلام امّتم را به من مى رسانند.

.

ص: 352

عنه صلى الله عليه و آله :أكثِروا عَلَيَّ الصَّلاةَ في يَومِ الجُمُعَةِ ؛ فَإِنَّهُ لَيسَ أحَدٌ يُصَلّي عَلَيَّ يَومَ الجُمُعَةِ إلّا عُرِضَت عَلَيَّ صَلاتُهُ . (1)

سنن ابن ماجة عن أبي الدرداء :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : أكثِرُوا الصَّلاةَ عَلَيَّ يَومَ الجُمُعَةِ ؛ فَإِنَّهُ مَشهودٌ تَشهَدُهُ المَلائِكَةُ ، وإنَّ أحدا لَن يُصَلِّيَ عَلَيَّ إلّا عُرِضَت عَلَيَّ صَلاتُهُ حَتّى يَفرُغَ مِنها . قُلتُ : وبَعدَ المَوتِ؟ قالَ : وبَعدَ المَوتِ ، إنَّ اللّهَ حَرَّمَ عَلَى الأَرضِ أن تَأكُلَ أجسادَ الأَنبِياءِ ، فَنَبِيُّ اللّهِ حَيٌّ يُرزَقُ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :صَلّوا إلى جانِبِ قَبرِ النَّبيِّ صلى الله عليه و آله ، وإن كانَت صَلاةُ المُؤمِنينَ تَبلُغُهُ أينَما كانوا . (3)

عنه عليه السلام :مَن صَلّى عَلَى النَّبيِّ وآلِهِ مِئَةَ مَرَّةٍ في كُلِّ يَومٍ ، أسداها (4) سَبعونَ ألفَ مَلَكٍ يُبَلِّغُها إلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله قَبلَ صاحِبِهِ . (5)

راجع : ص 342 (قيمة الصلاة عليه وعلى آله يوم الجمعة وليلتها) .

.


1- .المستدرك على الصحيحين : ج 2 ص 457 ح 3577 عن أبي مسعود الأنصاري ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج 2 ص 399 ح 6 عن الحسن وفيه «فإنّها معروضة عليَّ» بدل «فإنّه ليس ...» ، فضل الصلاة على النبيّ صلى الله عليه و آله للجهضمي : ص 40 عن الحسن وفيه «فإنّها تعرض عليَّ» ، كنزالعمّال : ج 1 ص 494 ح 2178 وص 506 ح 2235 .
2- .سنن ابن ماجة : ج 1 ص 524 ح 1637 ، البداية والنهاية : ج 5 ص 276 ؛ مجمع البيان : ج 10 ص 708 .
3- .الكافي : ج 4 ص 553 ح 7 ، تهذيب الأحكام : ج 6 ص 7 ح 11 كلاهما عن معاوية بن وهب ، الاُصول الستّة عشر : ص 83 عن ذريح المحاربي ، بحار الأنوار : ج 100 ص 156 ح 30 .
4- .السَّدْوُ : مدّ اليد نحو الشيء (لسان العرب : ج 14 ص 374 «سدا») .
5- .جامع الأخبار : ص 155 ح 353 عن أبي بصير ، بحار الأنوار : ج 94 ص 63 ح 52 .

ص: 353

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در روز جمعه ، فراوان بر من درود بفرستيد؛ زيرا هيچ كس نيست كه در روز جمعه بر من صلوات بفرستد ، مگر آن كه درودش به من رسانده مى شود.

سنن ابن ماجة_ به نقل از ابودرداء _: پيامبر خدا فرمود: «در روز جمعه ، فراوان بر من درود بفرستيد؛ زيرا در روز جمعه ، فرشتگان ، همه جا حاضر مى شوند، و هر كس بر من درود فرستد ، درودش به من ابلاغ مى شود ، تا آن گاه كه از درود فرستادن ، فارغ شود» . من گفتم : حتّى بعد از مرگ؟ فرمود: «حتّى بعد از مرگ ؛ [چون] خداوند ، زمين را ممنوع كرده است كه جسدهاى پيامبران را بخورد. پس، پيامبر خدا زنده است و روزى مى خورد» .

امام صادق عليه السلام :در كنار قبر پيامبر صلى الله عليه و آله ، درود بفرستيد، هر چند كه درود مؤمنان ، هر كجا كه باشند ، به ايشان مى رسد.

امام صادق عليه السلام :هر كس در هر روز ، صد مرتبه بر پيامبر صلى الله عليه و آله و خاندان او درود بفرستد ، هفتاد هزار فرشته دست هايشان را به سوى آن صلوات ها دراز مى كنند تا هر يك ، زودتر از ديگرى ، آنها را به پيامبر خدا برسانند.

ر . ك : ص 343 (ارزش درود فرستادن بر پيامبر و خاندان او در روز و شب جمعه) .

.

ص: 354

2 / 6ذَمُّ تَركِ الصَّلاةِ عِندَ ذِكرِ النَّبِيِّرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ البَخيلَ كُلَّ البَخيلِ الَّذي إذا ذُكِرتُ عِندَهُ لَم يُصَلِّ عَلَيَّ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :كَفى بِهِ شُحّا أن اُذكَرَ عِندَهُ ثُمَّ لا يُصَلّي عَلَيَّ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :مِنَ الجَفاءِ أن اُذكَرَ عِندَ الرَّجُلِ فَلا يُصَلّي عَلَيَّ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله_ في حَديثٍ يَذكُرُ فيهِ أبخَلَ النّاسِ و . . . وأجفَى النّاسِ _: وأمّا أجفَى النّاسِ ، فَرَجُلٌ ذُكِرتُ بَينَ يَدَيهِ فَلَم يُصَلِّ عَلَيَّ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن ذُكِرتُ عِندَهُ فَلَم يُصَلِّ عَلَيَّ ، دَخَلَ النّارَ فَأَبعَدَهُ اللّهُ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :ناداني جِبريلُ مِن تِلقاءِ العَرشِ ، فَقالَ : يا مُحَمَّدُ ، الرَّحمنُ عز و جل يَقولُ لَكَ : مَن ذُكِرتَ بَينَ يَدَيهِ فَلَم يُصَلِّ عَلَيكَ دَخَلَ النّارَ . (6)

عنه صلى الله عليه و آله :رَغِمَ أنفُ رَجُلٍ ذُكِرتُ عِندَهُ فَلَم يُصَلِّ عَلَيَّ . (7)

.


1- .الإرشاد : ج 2 ص 169 ، معاني الأخبار : ص 246 ح 9 ؛ سنن الترمذي : ج 5 ص 551 ح 3546 ، مسند ابن حنبل : ج 1 ص 429 ح 1736 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 734 ح 2015 كلّها عن عبد اللّه بن عليّ بن الحسين عن أبيه عن جدّه عليهم السلام .
2- .المصنّف لابن أبي شيبة : ج 2 ص 399 ح 7 عن الحسن .
3- .المصنّف لعبد الرزّاق : ج 2 ص 217 ح 3121 عن محمّد بن عليّ .
4- .عدّة الداعي : ص 34 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 237 ، إرشاد القلوب : ص 80 ، بحار الأنوار : ج 84 ص 257 ح 55 .
5- .الكافي : ج 2 ص 495 ح 19 ، الأمالي للصدوق : ص 676 ح 918 ، المحاسن : ج 1 ص 179 ح 280 كلّها عن محمّد بن هارون ، ثواب الأعمال : ص 246 ح 1 عن محمّد بن مروان وكلّها عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، روضة الواعظين : ص 355 ، بحار الأنوار : ج 74 ص 74 ح 62 ؛ صحيح ابن حبّان : ج 3 ص 188 ح 907 عن أبي هريرة ، المعجم الكبير : ج 2 ص 243 ح 2022 عن جابر وكلاهما نحوه .
6- .الفردوس : ج 4 ص 281 ح 6831 عن عبد اللّه بن جراد .
7- .سنن الترمذي : ج 5 ص 550 ح 3545 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 61 ح 7455 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 734 ح 2016 كلّها عن أبي هريرة ؛ جامع الأحاديث للقمّي : ص 83 ، بحار الأنوار : ج 74 ص 86 ح 100 نقلاً عن كتاب الإمامة والتبصرة .

ص: 355

2 / 6 نكوهش صلوات نفرستادن در هنگام برده شدن نام پيامبر صلى الله عليه و آله

2 / 6نكوهش صلوات نفرستادن در هنگام برده شدن نام پيامبرپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بخيل واقعى ، كسى است كه هرگاه نام من در نزد او برده شود ، بر من درود نفرستد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در بُخل شخص ، همين بس كه نام من در نزد او برده شود و بر من ، درود نفرستد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از بى مهرى [به من] است كه نزد كسى نام من برده شود و او بر من ، درود نفرستد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در حديثى كه در آن ، بخيل ترينِ مردم و... و بى مهرترينِ آنان را معرفى مى كند _: و بى مهرترينِ مردم ، مردى است كه در حضور او نام من برده شود و او بر من ، درود نفرستد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس نام من در نزد او برده شود و بر من درود نفرستد، به آتش مى رود و خدا او را [از رحمت خود] دور مى كند.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :جبرئيل عليه السلام از برابر عرش به من بانگ داد كه: اى محمّد! خداى مهرگستر به تو مى فرمايد: «كسى كه نام تو در حضورش برده شود و بر تو درود نفرستد ، به دوزخ مى رود» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خوار باد آن كه نام من در نزدش برده شود و بر من ، درود نفرستد!

.

ص: 356

عنه صلى الله عليه و آله :مَن ذُكِرتُ عُندَهُ فَلَم يُصَلِّ عَلَيَّ ، أخطَأَ طَريقَ الجَنَّةِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن ذُكِرتُ عِندَهُ فَنَسِيَ الصَّلاةَ عَلَيَّ ، خُطِئَ بِهِ طَريقَ الجَنَّةِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :يا عَليُّ ، مَن نَسِيَ الصَّلاةَ عَلَيَّ فَقَد أخطَأَ طَريقَ الجَنَّةِ . (3)

2 / 7لا صَلاةَ لِمَن لَم يُصَلِّ عَلَى النَّبيِّ وآلِهِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا صَلاةَ لِمَن لا يُصَلّي عَلَى النَّبيِّ صلى الله عليه و آله . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن صَلّى صَلاةً لَم يُصَلِّ فيها عَلَيَّ ولا عَلى أهلِ بَيتي ، لَم تُقبَل مِنهُ . (5)

الإمام الصادق عليه السلام :مَن صَلّى ولَم يُصَلِّ عَلَى النَّبيِّ صلى الله عليه و آله وتَرَكَ ذلِكَ مُتَعَمِّدا ، فَلا صَلاةَ لَهُ . (6)

.


1- .جامع الأخبار : ص 157 ح 368 ، الجعفريّات : ص 215 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله .
2- .الكافي : ج 2 ص 495 ح 19 عن محمّد بن هارون وح20 عن أبي بصير ، ثواب الأعمال : ص 246 ح 1 عن محمّد بن مروان وكلّها عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 94 ص 60 ح 44 .
3- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 373 ح 5762 عن حمّاد بن عمرو وأنس بن محمّد عن أبيه جميعا عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، الأمالي للطوسي : ص 145 ح 236 عن بشر بن سالم البجلي ومحمّد بن عمران الذهلي عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ؛ سنن ابن ماجة : ج 1 ص 294 ح 908 ، المعجم الكبير : ج 12 ص 139 ح 12819 كلاهما عن ابن عبّاس ، السنن الكبرى : ج 9 ص 481 ح 19177 عن أبي هريرة وليس في الثلاثة الأخيرة «يا عليّ» .
4- .سنن ابن ماجة : ج 1 ص 140 ح 400 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 402 ح 992 ، السنن الكبرى : ج 2 ص 529 ح 3967 ، المعجم الكبير : ج 6 ص 121 ح 5699 كلّها عن سهل بن سعد الساعدي ؛ عوالي اللآلي : ج 2 ص 222 ح 30 .
5- .سنن الدارقطني : ج 1 ص 355 ح 6 عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام عن أبي مسعود الأنصاري ، عوالي اللآلي : ج 2 ص 40 ح 101 عن جابر الجعفي عن الإمام الباقر عليه السلام عن ابن مسعود الأنصاري ، بحار الأنوار : ج 85 ص 279 .
6- .تهذيب الأحكام : ج 2 ص 159 ح 625 وج 4 ص 108 ح 314 ، الاستبصار : ج 1 ص 343 ح 1292 كلّها عن زرارة ، روضة الواعظين : ص 392 ، عوالي اللآلي : ج 2 ص 38 ح 95 عن أبي بصير .

ص: 357

2 / 7 پذيرفته نشدن نماز كسى كه بر پيامبر و خاندان او عليهم السلام صلوات نفرستد

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :كسى كه نام من در حضورش برده شود و بر من درود نفرستد ، از راه بهشتْ دور افتاده است.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس نام من در نزدش برده شود و او درود فرستادن بر من را فراموش كند، از راه بهشت ، به بيراهه رفته است.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى على! هر كس درود فرستادن بر من را فراموش كند ، راه بهشت را گم كرده است.

2 / 7پذيرفته نشدن نماز كسى كه بر پيامبر و خاندان او صلوات نفرستدپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نماز كسى كه [در آن] بر پيامبر صلى الله عليه و آله درود نفرستد ، نماز نيست.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :كسى كه نماز بخواند و در آن ، بر من و اهل بيتم درود نفرستد ، نمازش پذيرفته نمى شود.

امام صادق عليه السلام :كسى كه نماز بخواند و [در آن] بر پيامبر صلى الله عليه و آله درود نفرستد و اين كار را عمدا نكند، نمازش نماز نيست.

.

ص: 358

عنه عليه السلام :إذا صَلّى أحَدُكُم ولَم يَذكُرِ النَّبيَّ وآلَهُ صلى الله عليه و آله في صَلاتِهِ ، يُسلَكُ بِصَلاتِهِ غَيرَ سَبيلِ الجَنَّةِ . (1)

الصواعق المحرقة عن الشافعي : يا أهلَ بَيتِ رَسولِ اللّهِحُبُّكُمُ فَرضٌ مِنَ اللّهِ فِي القُرآنِ أنزَلَهُ كَفاكُم مِن عَظيمِ القَدرِ أنَّكُمُ مَن لَم يُصَلِّ عَلَيكُم لا صَلاةَ لَهُ . (2)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 495 ح 19 ، الأمالي للصدوق : ص 676 ح 917 ، المحاسن : ج 1 ص 179 ح 280 كلّها عن محمّد بن هارون ، ثواب الأعمال : ص 246 ح 1 عن محمّد بن مروان ، روضة الواعظين : ص 355 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 280 ح 1 .
2- .الصواعق المحرقة : ص 148 ، نور الأبصار : ص 127 .

ص: 359

امام صادق عليه السلام :هر گاه يكى از شما نماز بخواند و در نمازش از پيامبر و خاندان او ياد نكند ، نمازش به سبب آن به راه غير بهشت ، برده مى شود.

الصواعق المُحرِقة_ به نقل از شافعى _: اى خاندان پيامبر خدا! دوست داشتن شما از جانب خدا در قرآنى كه فرو فرستاده ، واجب گشته است. در بزرگى مقام و منزلت شما ، همين بس كه هر كس بر شما درود نفرستد ، نمازش نماز نيست .

.

ص: 360

الفَصلُ الثّالِثُ : أدب الصّلاة على رسول اللّه3 / 1ضَمُّ آلِ النَّبِيِّ إلَيهِ فِي الصَّلاةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :صَلّوا عَلَيَّ وَاجتَهِدوا فِي الدُّعاءِ ، وقولوا : اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ . (1)

صحيح البخاري عن كعب بن عجرة :قيلَ : يا رَسولَ اللّهِ ، أمَّا السَّلامُ عَلَيكَ فَقَد عَرَفناهُ ، فَكَيفَ الصَّلاةُ ؟ قالَ : قولوا : اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وعَلى آلِ مُحَمَّدٍ كَما صَلَّيتَ عَلى آلِ إبراهيمَ ، إنَّكَ حَميدٌ مَجيدٌ ، اللّهُمَّ بارِك عَلى مُحَمَّدٍ وعَلى آلِ مُحَمَّدٍ كَما بارَكتَ عَلى آلِ إبراهيمَ ، إنَّكَ حَميدٌ مَجيدٌ . (2)

.


1- .السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 19 ح 9881 ، مسند ابن حنبل : ج 1 ص 423 ح 1714 نحوه وكلاهما عن زيد بن خارجة ، كنزالعمّال : ج 1 ص 492 ح 2169 .
2- .صحيح البخاري : ج 4 ص 1802 ح 4519 وج 3 ص 1233 ح 3190 وج 5 ص 2338 ح 5996 كلاهما نحوه ، صحيح مسلم : ج 1 ص 305 ح 66 و 65 عن بشير بن سعد ، سنن أبي داوود : ج 1 ص 257 ح 976 ، سنن الترمذي : ج 2 ص 352 ح 483 ، سنن ابن ماجة : ج 1 ص 293 ح 904 ، سنن النسائي : ج 3 ص 47 ، سنن الدارمي : ج 1 ص 329 ح 1316 و 1317 عن أبي مسعود الأنصاري ، مسند ابن حنبل : ج 6 ص 320 ح 18127 ، كنزالعمّال : ج 2 ص 275 ح 3994 .

ص: 361

فصل سوم: آداب صلوات فرستادن بر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله
3 / 1 ضميمه كردن خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله به پيامبر در صلوات

فصل سوم: آداب صلوات فرستادن بر پيامبر خدا3 / 1ضميمه كردن خاندان پيامبر به پيامبر در صلواتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بر من درود بفرستيد و در دعا كردن بكوشيد، و بگوييد: «بار خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست».

صحيح البخارى_ به نقل از كعب بن عُجره _: [به پيامبر خدا] گفته شد: اى پيامبر خدا! سلام كردن بر شما را مى دانيم ؛ درود فرستادن ، چگونه است؟ فرمود: «بگوييد: بار خدايا! بر محمّد و بر خاندان محمّد ، درود فرست ، همچنان كه بر خاندان ابراهيم ، درود فرستادى، كه به راستى ، تو ستودنى و بزرگوارى. بار خدايا! به محمّد و به خاندان محمّد بركت ده ، همچنان كه به خاندان ابراهيم بركت دادى، كه به راستى ، تو ستودنى و بزرگوارى » .

.

ص: 362

صحيح البخاري عن أبي سعيد الخدريّ :قُلنا : يا رَسولَ اللّهِ ، هذَا السَّلامُ عَلَيكَ ، فَكَيفَ نُصَلّي عَلَيكَ؟ قالَ : قولوا : اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ عَبدِكَ ورَسولِكَ كَما صَلَّيتَ عَلى إبراهيمَ ، وبارِك عَلى مُحَمَّدٍ وعَلى آلِ مُحَمَّدٍ كَما بارَكتَ عَلى إبراهيمَ وآلِ إبراهيمَ . (1)

صحيح البخاري عن عبد الرحمن بن أبي ليلى :لَقِيَني كَعبُ بنُ عُجرَةَ فَقالَ : ألا اُهدي لَكَ هَدِيَّةً سَمِعتُها مِنَ النَّبيِّ صلى الله عليه و آله ؟ فَقُلتُ : بَلى ، فَأَهدِها لي . فَقالَ : سَأَلنا رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَقُلنا : يا رَسولَ اللّهِ ، كَيفَ الصَّلاةُ عَلَيكُم أهلَ البَيتِ ، فَإِنَّ اللّهَ قَد عَلَّمَنا كَيفَ نُسَلِّمُ عَلَيكُم ؟ قالَ : قولوا : اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وعَلى آلِ مُحَمَّدٍ ، كَما صَلَّيتَ عَلى إبراهيمَ وعَلى آلِ إبراهيمَ إنَّكَ حَميدٌ مَجيدٌ . اللّهُمَّ بارِك عَلى مُحَمَّدٍ وعَلى آلِ مُحَمَّدٍ ، كَما بارَكتَ عَلى إبراهيمَ وعَلى آلِ إبراهيمَ إنَّكَ حَميدٌ مَجيدٌ . (2)

معاني الأخبار عن أبي حمزة :سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام . . . فَقُلتُ لَهُ : فَكَيفَ نُصَلّي عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ؟ قالَ : تَقولونَ : صَلَواتُ اللّهِ وصَلَواتُ مَلائِكَتِهِ وأنبِيائِهِ ورُسُلِهِ وجَميعِ خَلقِهِ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَالسَّلامُ عَلَيهِ وعَلَيهِم ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَكاتُهُ . قالَ : فَقُلتُ : فَما ثَوابُ مَن صَلّى عَلَى النَّبيِّ وآلِهِ بِهذِهِ الصَّلاةِ؟ قالَ : الخُروجُ مِنَ الذُّنوبِ _ وَاللّهِ _ كَهَيئَتِهِ يَومَ وَلَدَتهُ اُمُّهُ . (3)

.


1- .صحيح البخاري : ج 5 ص 2339 ح 5997 وج 4 ص 1802 ح 4520 وفيه «التسليم» بدل «السلام عليك» ، صحيح مسلم : ج 1 ص 305 ح 65 ، سنن الدارمي : ج 1 ص 330 ح 1317 كلاهما عن بشير بن سعد ، سنن النسائي : ج 3 ص 49 والثلاثة الأخيرة نحوه .
2- .صحيح البخاري : ج 3 ص 1233 ح 3190 وج 4 ص 1802 ح 4519 ، صحيح مسلم : ج 1 ص 305 ح 66 ، سنن أبي داوود : ج 1 ص 257 ح 976 ، سنن الترمذي : ج 2 ص 352 ح 483 ، سنن ابن ماجة : ج 1 ص 293 ح 904 كلّها نحوه ؛ روضة الواعظين : ص 353 نحوه وراجع تحف العقول : ص 433 .
3- .معاني الأخبار : ص 368 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 55 ح 27 .

ص: 363

صحيح البخارى_ به نقل از ابوسعيد خُدرى _: گفتم : اى پيامبر خدا! در سلام كردن به شما مى گوييم: «السلام عليك» . چگونه بر شما درود بفرستيم؟ فرمود: «بگوييد: بار خدايا! بر بنده و فرستاده ات محمّد ، درود فرست ، چنان كه بر ابراهيم ، درود فرستادى، و به محمّد و خاندان محمّد بركت ده ، چنان كه به ابراهيم و خاندان ابراهيم ، بركت دادى ».

صحيح البخارى_ به نقل از عبد الرحمان بن ابى ليلى _: كعب بن عُجره به من برخورد و گفت: آيا هديه اى تو را ارمغان نكنم كه آن را از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيدم؟ گفتم: چرا، ارمغانم كن. گفت: از پيامبر خدا سؤال كرديم و گفتيم: اى پيامبر خدا! درود فرستادن بر شما خاندان ، چگونه است ، كه سلام كردن بر شما را خداوند به ما آموخته است؟ فرمود: «بگوييد: بار خدايا! بر محمّد و بر خاندان محمّد ، درود فرست ، چنان كه بر ابراهيم و خاندان ابراهيم ، درود فرستادى ، كه به راستى ، تو ستودنى و بزرگوارى. بار خدايا! به محمّد و خاندان محمّد بركت ده ، چنان كه به ابراهيم و خاندان ابراهيم ، بركت دادى ، كه به راستى ، تو ستودنى و بزرگوارى» .

معانى الأخبار_ به نقل از ابوحمزه _: از امام صادق عليه السلام پرسيدم ... و گفتم : چه سان بر محمّد و خاندان او درود بفرستيم؟ فرمود: «مى گوييد: درود خدا و درود فرشتگان او و پيامبران و فرستادگان او و همه آفريدگانش بر محمّد و خاندان محمّد باد، و سلام و رحمت و بركات خدا بر او و بر ايشان باد! » . گفتم : پاداش كسى كه با اين درود ، بر پيامبر و خاندانش درود فرستد، چيست؟ فرمود: «پاك شدن از گناهان _ به خدا سوگند _ ، درستْ همانند روزى كه مادرش او را زاييد» .

.

ص: 364

قرب الإسناد عن بكر بن محمّد :سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام يَقولُ وقالَ بَعضُ أصحابِهِ : اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ كَما صَلَّيتَ عَلى إبراهيمَ ، فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : لا ، ولكِن : كَأَفضَلِ ما صَلَّيتَ وبارَكتَ عَلى إبراهيمَ وآلِ إبراهيمَ ، إنَّكَ حَميدٌ مَجيدٌ (1) . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ذاتَ يَومٍ لِأَميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام : ألا اُبَشِّرُكَ؟ قالَ : بَلى ، بِأَبي أنتَ واُمِّي! فَإِنَّكَ لَم تَزَل مُبَشِّرا بِكُلِّ خَيرٍ . فَقالَ : أخبَرَني جَبرَئيلُ آنِفا بِالعَجَبِ! فَقالَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام : ومَا الَّذي أخبَرَكَ يا رَسولَ اللّهِ؟ فَقالَ : أخبَرَني أنَّ الرَّجُلَ مِن اُمَّتي إذا صَلّى عَلَيَّ ، وأتبَعَ بِالصَّلاةِ عَلى أهلِ بَيتي ، فُتِحَت لَهُ أبوابُ السَّماءِ وصَلَّت عَلَيهِ المَلائِكَةُ سَبعينَ صَلاةً . . . فَإِذا صَلّى عَلَيَّ ، ولَم يُتبِع بِالصَّلاةِ عَلى أهلِ بَيتي ، كانَ بَينَها وبَينَ السَّماءِ سَبعونَ حِجابا ، ويَقولُ اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ : «لا لَبَّيكَ ولا سَعدَيكَ ، يا مَلائِكَتي ، لا تُصعِدوا دُعاءَهُ إلّا أن يُلحِقَ بِالنَّبيِّ عِترَتَهُ» ، فَلا يَزالُ مَحجوبا حَتّى يُلحِقَ بي أهلَ بَيتي . (3)

.


1- .قال الشيخ الحرّ العاملي رحمه الله بعد نقل هذه الرواية : المراد من هذه الأحاديث بيان أفضل الكيفيّات ، وهو ظاهر (وسائل الشيعة : ج 4 ص 1214 ح 4) .
2- .قرب الإسناد : ص 40 ح 130 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 49 ح 10 .
3- .ثواب الأعمال : ص 188 ح 1 ، الأمالي للصدوق : ص 676 ح 916 ، جمال الاُسبوع : ص 157 كلّها عن عبد اللّه بن سنان ، روضة الواعظين : ص 354 ، جامع الأخبار : ص 160 ح 383 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 56 ح 30 .

ص: 365

قرب الإسناد_ به نقل از بكر بن محمّد _: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه وقتى يكى از يارانش گفت: بار خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست ، چونان درودى كه بر ابراهيم فرستادى، فرمود: «نه؛ بلكه بگو: چونان برترين درودى كه بر ابراهيم و خاندان ابراهيم فرستادى و بركتى كه به او و آنها دادى، كه به راستى ، تو ستودنى و بزرگوارى » . (1)

امام صادق عليه السلام :روزى پيامبر خدا به امير مؤمنان فرمود: «آيا تو را نويدى ندهم؟». گفت : چرا، پدر و مادرم به فدايت! شما هميشه نويد به خوبى مى دهى. فرمود: «چند لحظه پيش ، جبرئيل به من خبر شگفتى داد» . امير مؤمنان گفت : چه خبرى به شما داد ، اى پيامبر خدا؟ فرمود: «به من خبر داد كه هر گاه فردى از امّتم بر من درود فرستد و در پى آن ، بر خاندانم درود فرستد، درهاى آسمان برايش گشوده مى شوند و فرشتگان ، هفتاد درود بر او مى فرستند... . و هر گاه بر من درود فرستد و به دنبال آن بر خاندانم درود نفرستد ، ميان درود او و آسمان ، هفتاد پرده قرار مى گيرد و خداوند عز و جل فرمايد: نه، هرگز، اى فرشتگان من! دعاى او را بالا نياوريد ، مگر آن كه عترت پيامبر را نيز به او ملحق كند . پس همچنان درودش در پرده است ، تا آن گاه كه خاندانم را به من ضميمه كند» .

.


1- .شيخ حرّ عاملى، بعد از نقل اين روايت مى گويد: مراد از اين احاديث، چنان كه پيداست، بيان برترين كيفيت درود فرستادن است (وسائل الشيعة : ج 4 ص 1214 ح 24).

ص: 366

الإمام الحسن عليه السلام_ مِن خُطبَةٍ لَهُ لَمّا عَزَمَ عَلَى الصُّلحِ _: وفَرَضَ اللّهُ عز و جلالصَّلاةَ عَلى نَبِيِّهِ صلى الله عليه و آله عَلى كافَّةِ المُؤمِنينَ فَقالوا : يا رَسولَ اللّهِ ، كَيفَ الصَّلاةُ عَلَيكَ؟ فَقالَ : «قولوا : اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ» ، فَحَقٌّ عَلى كُلِّ مُسلِمٍ أن يُصَلِّيَ عَلَينا مَعَ الصَّلاةِ عَلَى النَّبيِّ صلى الله عليه و آله فَريضَةً واجِبَةً . (1)

مسند زيد عن أبي خالد :عَدَّهُنَّ في يَدَيَّ زَيدُ بنُ عَليٍّ ، وقالَ زَيدُ بنُ عَليٍّ : عَدَّهُنَّ في يَدَيَّ عَليُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام ، وقالَ عَليُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام : عَدَّهُنَّ في يَدَيَّ الحُسَينُ بنُ عَليٍّ عليه السلام ، وقالَ الحُسَينُ بنُ عَليٍّ عليه السلام : عَدَّهُنَّ في يَدَيَّ أميرُ المُؤمِنينَ عَليُّ بنُ أبي طالِبٍ عليه السلام ، وقالَ عَليُّ بنُ أبي طالِبٍ عليه السلام : عَدَّهُنَّ في يَدَيَّ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، وقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : عَدَّهُنَّ في يَدَيَّ جِبريلُ عليه السلام ، وقالَ جِبريلُ عليه السلام : هكَذا نَزَلتُ بِهِنَّ مِن عِندِ رَبِّ العِزَّةِ عز و جل : اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وعَلى آلِ مُحَمَّدٍ كَما صَلَّيتَ عَلى إبراهيمَ وعَلى آلِ إبراهيمَ إنَّكَ حَميدٌ مَجيدٌ . وبارِك عَلى مُحَمَّدٍ وعَلى آلِ مُحَمَّدٍ كَما بارَكتَ عَلى إبراهيمَ وعَلى آلِ إبراهيمَ إنَّكَ حَميدٌ مَجيدٌ . وتَرَحَّم عَلى مُحَمَّدٍ وعَلى آلِ مُحَمَّدٍ كَما تَرَحَّمتَ عَلى إبراهيمَ وعَلى آلِ إبراهيمَ إنَّكَ حَميدٌ مَجيدٌ . وتَحَنَّن عَلى مُحَمَّدٍ وعَلى آلِ مُحَمَّدٍ كَما تَحَنَّنتَ عَلى إبراهيمَ وعَلى آلِ إبراهيمَ إنَّكَ حَميدٌ مَجيدٌ . وسَلِّم عَلى مُحَمَّدٍ وعَلى آلِ مُحَمَّدٍ كَما سَلَّمتَ عَلى إبراهيمَ وعَلى آلِ إبراهيمَ إنَّكَ حَميدٌ مَجيدٌ . قالَ أبو خالِدٍ : عَدَّهُنَّ بِأَصابِعِ الكَفِّ مَضمومَةً ، واحِدَةً واحِدَةً مَعَ الإِبهامِ . (2)

.


1- .الأمالي للطوسي : ص 564 ح 1174 عن عبد الرحمن بن كثير عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 10 ص 141 ح 5 .
2- .مسند زيد : ص 429 ، تيسير المطالب : ص 353 ، مستدرك الوسائل : ج 5 ص 348 ح 6058 نقلاً عن مجموعة الشهيد الأوّل .

ص: 367

امام حسن عليه السلام_ از سخنرانى آن حضرت آن گاه كه تصميم به صلح گرفت _: خداوند عز و جل درود فرستادن بر پيامبرش صلى الله عليه و آله را بر همه مؤمنان ، واجب گردانيد. مؤمنان گفتند : اى پيامبر خدا! درود فرستادن بر شما چگونه است؟ فرمود: «بگوييد: بار خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست » . بنا بر اين ، وظيفه هر مسلمانى است كه در كنار درود فرستادن بر پيامبر صلى الله عليه و آله ، بر ما نيز درود فرستد و اين ، يك تكليف واجب است.

مسند زيد_ به نقل از ابو خالد _: زيد بن على با دستان من بر شمرد و گفت: [پدرم ]امام زين العابدين عليه السلام با دستان من برشمرد و فرمود: «حسين بن على عليه السلام با دستان من برشمرد و فرمود: امير مؤمنان على بن ابى طالب عليه السلام با دستان من برشمرد و فرمود: پيامبر خدا با دستان من برشمرد و فرمود: جبرئيل با دستان من برشمرد و گفت: اين گونه اينها را از نزد پروردگار عزّت فرود آوردم: بار خدايا! بر محمّد و بر خاندان محمّد درود فرست ، آن سان كه بر ابراهيم و بر خاندان ابراهيم ، درود فرستادى ، كه به راستى ، تو ستودنى و بزرگوارى. و به محمّد و خاندان محمّد بركت ده ، آن سان كه به ابراهيم و خاندان ابراهيم ، بركت دادى ، كه به راستى ، تو ستودنى و بزرگوارى. و بر محمّد و بر خاندان محمّد رحم آور ، آن سان كه بر ابراهيم و بر خاندان ابراهيم ، رحم آوردى ، كه به راستى ، تو ستودنى و بزرگوارى . و بر محمّد و بر خاندان محمّد مهر وَرز ، آن سان كه بر ابراهيم و بر خاندان ابراهيم ، مهر ورزيدى ، كه به راستى ، تو ستودنى و بزرگوارى. و بر محمّد و بر خاندان محمّد درود فرست ، آن سان كه بر ابراهيم و بر خاندان ابراهيم ، درود فرستادى ، كه به راستى ، تو ستودنى و بزرگوارى ». او اين [دعاها] را با انگشتان دست ، در حالى كه آنها را به هم چسبانيده بود، يكى يكى به همراه انگشت شستش، برشمرد.

.

ص: 368

3 / 2النَّهيُ عَنِ الصَّلاةِ البَتراءِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا تُصَلّوا عَلَيَّ صَلاةً مَبتورَةً إذا صَلَّيتُم عَلَيَّ ، بَل صَلّوا عَلى أهلِ بَيتي ، ولا تَقطَعوهُم مِنّي ؛ فَإِنَّ كُلَّ سَبَبٍ ونَسَبٍ مُنقَطِعٌ يَومَ القِيامَةِ إلّا سَبَبي ونَسَبي . (1)

الإمام الرضا عليه السلام :حَدَّثَني أبي عَن جَدِّهِ عليهماالسلام أنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله قالَ : . . . مَن ذُكِرتُ عِندَهُ فَصَلّى عَلَيَّ ولَم يُغفَر لَهُ فَأَبعَدَهُ اللّهُ . قيلَ : يا رَسولَ اللّهِ ، كَيفَ يُصَلّي عَلَيكَ ولَم يُغفَر لَهُ؟ فَقالَ صلى الله عليه و آله : إنَّ العَبدَ إذا صَلّى عَلَيَّ ولَم يُصَلِّ عَلى آلي ، لُفَّت تِلكَ الصَّلاةُ وضُرِبَ بِها وَجهُهُ ، وإذا صَلّى عَلَيَّ وعَلى آلي غُفِرَ لَهُ . (2)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن صَلّى عَلَيَّ ولَم يُصَلِّ عَلى آلي لَم يَجِد ريحَ الجَنَّةِ ، وإنَّ ريحَها لَيوجَدُ مِن مَسيرَةِ خَمسِمِئَةِ عامٍ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :سَمِعَ أبي رَجُلاً مُتَعَلِّقا بِالبَيتِ ، وهُوَ يَقولُ : اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ . فَقالَ لَهُ أبي : يا عَبدَ اللّهِ لا تَبتُرها ، لا تَظلِمنا حَقَّنا ، قُل : اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وأهلِ بَيتِهِ . (4)

راجع : ص 356 (لا صلاة لمن لم يصلّ على النبي وآله) .

.


1- .بحار الأنوار : ج 5 ص 209 ح 48 وج 93 ص 14 كلاهما نقلاً عن تفسير النعماني عن إسماعيل بن جابر عن الإمام الصادق عن الإمام عليّ عليهماالسلام .
2- .فضائل الأشهر الثلاثة : ص 115 ح 109 عن الحسن بن عليّ بن فضّال ، بحار الأنوار : ج 97 ص 81 ح 47 .
3- .الأمالي للصدوق : ص 267 ح 291 عن أبان بن تغلب عن الإمام الباقر عن آبائه عليهم السلام ، روضة الواعظين : ص 354 ، بحار الأنوار : ج 8 ص 186 ح 150 .
4- .الكافي : ج 2 ص 495 ح 21 ، عدّة الداعي : ص 149 كلاهما عن ابن القدّاح .

ص: 369

3 / 2 نهى از صلوات فرستادن به طور ناقص

3 / 2نهى از صلوات فرستادن به طور ناقصپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه بر من درود فرستاديد ، درود ناقص نفرستيد ؛ بلكه بر خاندانم نيز درود بفرستيد و آنان را از من نبُريد ؛ چرا كه در روز قيامت ، هر گونه پيوند خويشاوندى قطع مى شود ، جز پيوند خويشاوندى من.

امام رضا عليه السلام :پدرم از جدّش عليه السلام برايم باز گفت كه پيامبر خدا فرمود : «... هر كس نام من در نزدش برده شود و بر من ، درود فرستد ، امّا آمرزيده نشود ، خدايش دور گرداند!». گفته شد: اى پيامبر خدا! چگونه ممكن است بر شما درود بفرستد ؛ امّا آمرزيده نشود؟ فرمود: «بنده ، هر گاه بر من درود بفرستد و بر خاندانم صلوات نفرستد ، آن درود ، مچاله و به صورت او زده مى شود، و هر گاه بر من و بر خاندانم درود فرستد ، آمرزيده مى شود» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس بر من درود بفرستد و بر خاندانم درود نفرستد ، بوى بهشت را _ كه از فاصله پانصد سال راه به مشام مى رسد _ استشمام نمى كند.

امام صادق عليه السلام :پدرم از مردى كه به خانه (كعبه) آويخته بود ، شنيد كه مى گويد: بار خدايا! بر محمّد ، درود فرست. پدرم به او فرمود: «اى بنده خدا! صلواتت را ناقص مكن و در حقّ ما ستم روا مدار (/حقّ ما را تباه مگردان) . بگو: بار خدايا! بر محمّد و خاندان او درود فرست » .

ر . ك : ص 357 (پذيرفته نشدن نماز كسى كه بر پيامبر و خاندان او صلوات نفرستد) .

.

ص: 370

3 / 3رَفعُ الصَّوتِ بِالصَّلاةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :اِرفَعوا أصواتَكُم بِالصَّلاةِ عَلَيَّ ؛ فَإِنَّها تَذهَبُ بِالنِّفاقِ . (1)

راجع : ص 388 (بركات الصلاة على رسول اللّه وأهل بيته / ذهاب النفاق) .

.


1- .الكافي : ج 2 ص 493 ح 13 ، ثواب الأعمال : ص 190 ح 1 كلاهما عن عبد اللّه بن سنان عن الإمام الصادق عليه السلام ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 88 ح 2243 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 59 ح 41 .

ص: 371

3 / 3 صلوات فرستادن با صداى بلند

3 / 3صلوات فرستادن با صداى بلندپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :صداهايتان را به درود بر من بلند كنيد؛ زيرا اين كار ، نفاق را از بين مى برد.

ر . ك : ص 389 (بركت هاى صلوات فرستادن بر پيامبر خدا و اهل بيت او / زدوده شدن نفاق) .

.

ص: 372

الفَصلُ الرّابِعُ : بركات الصّلاة على رسول اللّه وأهل بيته4 / 1صَلَواتُ اللّهِ عَلَى المُصَلّيرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن صَلّى عَلَيَّ صَلاةً ، صَلَّى اللّهُ عَلَيهِ بِها عَشرا . (1)

سنن النسائي عن أبي طلحة :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله جَاءَ ذاتَ يَومٍ وَالبُشرى في وَجهِهِ ، فَقُلنا : إنّا لَنَرَى البُشرى في وَجهِكَ ! فَقالَ : إنَّهُ أتانِي المَلَكُ فَقالَ : يا مُحَمَّدُ ، إنَّ رَبَّكَ يَقولُ : أما يُرضيكَ أَنَّهُ لا يُصَلّي عَلَيكَ أحَدٌ إلّا صَلَّيتُ عَلَيهِ عَشرا ، ولا يُسَلِّمُ عَلَيكَ أحَدٌ إلّا سَلَّمتُ عَلَيهِ عَشرا؟ (2)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ أعطى مَلَكا مِنَ المَلائِكَةِ أسماءَ الخَلائِقِ كُلِّهِم وأسماءَ آبائِهِم ، فَهُوَ قائِمٌ عَلى قَبري إذا مِتُّ إلى يَومِ القِيامَةِ ، فَلَيسَ أحَدٌ يُصَلّي عَلَيَّ صَلاةً إلّا قالَ : يا مُحَمَّدُ! صَلّى عَلَيكَ فُلانُ بنُ فُلانٍ بِكَذا وكَذا ، وإنَّ رَبّي كَفَلَ لي أن يُصَلِّيَ عَلى ذلِكَ العَبدِ بِكُلِّ واحِدَةٍ عَشرا . (3)

.


1- .صحيح مسلم : ج 1 ص 288 ح 11 ، سنن أبي داوود : ج 1 ص 144 ح 523 ، سنن النسائي : ج 2 ص 25 كلّها عن عبد اللّه بن عمرو بن العاص ، مسند ابن حنبل : ج 4 ص 206 ح 11998 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 735 ح 2018 كلاهما عن أنس ، كنزالعمّال : ج 7 ص 700 ح 20998 .
2- .سنن النسائي : ج 3 ص 44 ، سنن الدارمي : ج 2 ص 773 ح 2671 ، مسند ابن حنبل : ج 5 ص 511 ح 16363 ، المستدرك على الصحيحين : ج 2 ص 456 ح 3575 ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج 2 ص 398 ح 1 ، كنزالعمّال : ج 1 ص 503 ح 2222 وراجع الصراط المستقيم : ج 3 ص 201 ح 31 وعوالي اللآلي : ج 1 ص 239 ح 157 .
3- .جمال الاُسبوع : ص 161 عن عمّار بن ياسر ، بحار الأنوار : ج 94 ص 68 ح 56 وراجع مسند البزّار : ج 4 ص 254 ح 1425 .

ص: 373

فصل چهارم: بركت هاى صلوات فرستادن بر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و اهل بيت او عليهم السلام
4 / 1 درود فرستادن خدا بر فرستنده صلوات

فصل چهارم: بركت هاى صلوات فرستادن بر پيامبر خدا و اهل بيت او4 / 1درود فرستادن خدا بر فرستنده صلواتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس بر من يك درود بفرستد ، خداوند در برابر آن ، ده درود بر او مى فرستد.

سنن النسائى_ به نقل از ابو طلحه _: روزى پيامبر خدا با چهره اى نويدبخش آمد. گفتيم : در چهره شما نويد مى بينيم! فرمود: «فرشته نزد من آمد و گفت: اى محمّد! پروردگارت مى فرمايد: آيا اين ، خشنودت نمى سازد كه هر كس بر تو درود فرستد ، من ده درود بر او مى فرستم و هر كس بر تو درود بگويد ، من ده درود بر او مى گويم؟ » .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند به فرشته اى از فرشتگان ، نام هاى همه آدميان و نام هاى پدرانشان را داد و هر گاه من مُردم ، آن فرشته تا روز قيامت بر سر قبرم مى ايستد، و هر كس بر من درودى فرستد، فرشته مى گويد: «اى محمّد! فلان پسر فلان ، چندين و چند درود بر تو فرستاد» و پروردگارم به من ضمانت داده است كه به ازاى هر يك ، ده درود بر آن بنده بفرستد.

.

ص: 374

مسند ابن حنبل عن عبد الرحمن بن عوف :خَرَجَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَتَوَجَّهَ نَحوَ صَدَقَتِهِ ، فَدَخَلَ فَاستَقبَلَ القِبلَةَ ، فَخَرَّ ساجِدا ، فَأَطالَ السُّجودَ حَتّى ظَنَنتُ أنَّ اللّهَ عز و جلقَبَضَ نَفسَهُ فيها ، فَدَنَوتُ مِنهُ فَجَلَستُ ، فَرَفَعَ رَأسَهُ فَقالَ : مَن هذا؟ قُلتُ : عَبدُ الرَّحمنِ . قالَ : ما شَأنُكَ؟ قُلتُ : يا رَسولَ اللّهِ ، سَجَدتَ سَجدَةً خَشيتُ أن يَكونَ اللّهُ عز و جل قَد قَبَضَ نَفسَكَ فيها ! فَقالَ : إنَّ جَبرَئيلَ عليه السلام أتاني فَبَشَّرَني ، فَقالَ : إنَّ اللّهَ عز و جل يَقولُ : مَن صَلّى عَلَيكَ صَلَّيتُ عَلَيهِ ، ومَن سَلَّمَ عَلَيكَ سَلَّمتُ عَلَيهِ . فَسَجَدتُ للّهِِ عز و جل شُكرا . (1)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما صَلّى عَلَيَّ عَبدٌ مِن اُمَّتي صَلاةً صادِقا بِها في قَلبِ نَفسِهِ ، إلّا صَلَّى اللّهُ عَلَيهِ بِها عَشرَ صَلَواتٍ ، وكَتَبَ لَهُ بِها عَشرَ حَسَناتٍ ، ورَفَعَ لَهُ بِها عَشرَ دَرَجاتٍ ، ومَحا عَنهُ بِها عَشرَ سَيِّئاتٍ . (2)

4 / 2سَلامُ النَّبِيِّالإمام الباقر عليه السلام :إنَّ مَلَكا مِنَ المَلائِكَةِ سَأَلَ اللّهَ أن يُعطِيَهُ سَمعَ العِبادِ ، فَأَعطاهُ اللّهُ ، فَذلِكَ المَلَكُ قائِمٌ حَتّى تَقومَ السّاعَةُ لَيسَ أحَدٌ مِنَ المُؤمِنينَ يَقولُ : صَلَّى اللّهُ عَلَيهِ وآلِهِ وسَلَّمَ ، إلّا قالَ المَلَكُ : وعَلَيكَ السَّلامُ ، ثُمَّ يَقولُ المَلَكُ : يا رَسولَ اللّهِ ، إنَّ فُلانا يُقرِئُكَ السَّلامَ ، فَيَقولُ رَسولُ اللّهِ : وعَلَيهِ السَّلامُ . (3)

.


1- .مسند ابن حنبل : ج 1 ص 407 ح 1664 ، السنن الكبرى : ج 2 ص 518 ح 3936 نحوه ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 735 ح 2019 وفيه ذيله ، كنزالعمّال : ج 1 ص 502 ح 2220 .
2- .المعجم الكبير : ج 22 ص 196 ح 513 عن أبي بردة ، كنزالعمّال : ج 1 ص 503 ح 2223 ؛ روضة الواعظين : ص 354 وراجع سنن النسائي : ج 3 ص 50 ومسند ابن حنبل : ج 5 ص 509 ح 16352 .
3- .الأمالي للطوسي : ص 678 ح 1437 عن جابر ، عدّة الداعي : ص 152 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 83 كلاهما عن جابر عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 94 ص 70 ح61 .

ص: 375

4 / 2 درود پيامبر صلى الله عليه و آله

مسند ابن حنبل_ به نقل از عبد الرحمان بن عوف _: پيامبر خدا بيرون شد و به سوى صدقه اش (زكاتش) رفت و به آن در آمد و رو به قبله كرد و به سجده افتاد و سجده اش را چندان به درازا كشانيد كه گمان بردم خداوند عز و جل او را قبض روح كرده است. نزديك ايشان رفتم و نشستم . سرش را برداشت و فرمود: «كيستى؟». گفتم : عبد الرحمان . فرمود: «چه مى خواهى؟». گفتم : اى پيامبرخدا! چنان سجده اى كرديد كه ترسيدم خداوند عز و جل جان شما را در آن حال گرفته باشد! فرمود: «جبرئيل عليه السلام نزد من آمد و مژده ام داد و گفت: خداوند عز و جل مى فرمايد: هر كس بر تو درود فرستد ، من بر او درود مى فرستم و هر كس بر تو سلام فرستد ، من بر او سلام مى فرستم . از اين رو، براى خداوند عز و جل سجده شكر گزاردم» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر بنده اى از امّتم بر من درود فرستد و در درون جانش به آن باور داشته باشد ، خداوند در برابر آن ، ده صلوات بر او مى فرستد و به ازاى آن ، ده كار نيك برايش مى نويسد و به واسطه آن ، او را ده درجه بالا مى برد و ده گناه از او مى زدايد.

4 / 2درود پيامبر صلى الله عليه و آلهامام باقر عليه السلام :فرشته اى از فرشتگان از خداوند درخواست كرد كه گوش [و شنوايى] بندگان را به او بدهد و خداوند ، آن را به او داد. آن فرشته تا قيام قيامت ، همچنان ايستاده است و هر مؤمنى بگويد: «درود و سلام خدا بر او (پيامبر) و خاندانش باد»، فرشته مى گويد: «و بر تو سلام!» و فرشته سپس مى گويد: «اى پيامبر خدا! فلانى به تو سلام مى فرستد» و پيامبر خدا مى فرمايد: «سلام بر او!»

.

ص: 376

4 / 3صَلَواتُ المَلائِكَةِ وجَميعِ الخَلقِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن صَلّى عَلَيَّ صَلَّى اللّهُ عَلَيهِ ومَلائِكَتُهُ ، ومَن شاءَ فَليُقِلَّ ومَن شاءَ فَليُكثِر . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن مُسلِمٍ يُصَلّي عَلَيَّ إلّا صَلَّت عَلَيهِ المَلائِكَةُ ما صَلّى عَلَيَّ ، فَليُقِلَّ العَبدُ مِن ذلِكَ أو لِيُكثِر . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :إذا ذُكِرَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله فَأَكثِرُوا الصَّلاةَ عَلَيهِ ؛ فَإِنَّهُ مَن صَلّى عَلَى النَّبيِّ صلى الله عليه و آله صَلاةً واحِدَةً صَلَّى اللّهُ عَلَيه ألفَ صَلاةٍ في ألفِ صَفٍّ مِنَ المَلائِكَةِ ، ولَم يَبقَ شَيءٌ مِمّا خَلَقَهُ اللّهُ إلّا صَلّى عَلَى العَبدِ لِصَلاةِ اللّهِ عَلَيهِ وصَلاةِ مَلائِكَتِهِ ، فَمَن لَم يَرغَب في هذا فَهُوَ جاهِلٌ مَغرورٌ قَد بَرِئَ اللّهُ مِنهُ ورَسولُهُ وأهلُ بَيتِهِ . (3)

عنه عليه السلام_ لِاءِسحاقَ بنِ فَرّوخٍ _: مَن صَلّى عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ عَشرا صَلَّى اللّهُ عَلَيهِ ومَلائِكَتُهُ مِئَةَ مَرَّةٍ ، ومَن صَلّى عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ مِئَةَ مَرَّةٍ صَلَّى اللّهُ عَلَيهِ ومَلائِكَتُهُ ألفا ، أما تَسمَعُ قَولَ اللّهِ عز و جل : «هُوَ الَّذِى يُصَلِّى عَلَيْكُمْ وَ مَلَئِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُم مِّنَ الظُّ_لُمَ_تِ إِلَى النُّورِ وَ كَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيمًا» (4) ؟ (5)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 492 ح 7 عن ابن القدّاح عن الإمام الصادق عليه السلام .
2- .سنن ابن ماجة : ج 1 ص 294 ح 907 ، مسند ابن حنبل : ج 5 ص 325 ح 15689 ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج 2 ص 398 ح 2 نحوه وكلّها عن عامر بن ربيعة ، كنزالعمّال : ج 1 ص 503 ح 2224 وص 499 ح 2201 .
3- .الكافي : ج 2 ص 492 ح 6 ، ثواب الأعمال : ص 185 ح 1 ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 87 ح 2236 ، جمال الاُسبوع : ص 156 كلّها عن أبي بصير ، جامع الأخبار : ص 158 ح 375 ، بحار الأنوار : ج 17 ص 30 ح 11 .
4- .الأحزاب : 43 .
5- .الكافي : ج 2 ص 493 ح 14 عن إسحاق بن فرّوخ مولى آل طلحة .

ص: 377

4 / 3 درود فرستادن فرشتگان و همه خلايق

4 / 3درود فرستادن فرشتگان و همه خلايقپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس بر من درود بفرستد ، خدا و فرشتگانش بر او درود مى فرستند . حال، هر كه مى خواهد ، اندك بگويد و هر كه مى خواهد ، بسيار بگويد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر مسلمانى بر من درود بفرستد ، تا زمانى كه بر من درود مى فرستد ، فرشتگان بر او درود مى فرستند . حال، بنده خواه اندك بگويد ، خواه بسيار.

امام صادق عليه السلام :هر گاه نام پيامبر صلى الله عليه و آله برده شد ، بر او فراوان درود فرستيد ؛ زيرا هر كس يك درود بر پيامبر صلى الله عليه و آله بفرستد ، خداوند هزار درود در هزار صف از فرشتگان بر او مى فرستد، و به سبب درود فرستادن خدا و فرشتگانش بر او، هر موجودى كه خدا آفريده است نيز بر او درود مى فرستد. پس، هر كه به چنين چيزى راغب نباشد ، نادانى فريب خورده[ى شيطان] است و خدا و پيامبرش و اهل بيت او ، از وى بيزارند.

امام صادق عليه السلام_ به اسحاق بن فَرّوخ _: هر كس بر محمّد و خاندان محمّد ده درود بفرستد ، خداوند و فرشتگانش صد درود بر او مى فرستند و هر كس بر محمّد و خاندان محمّد ، صد بار درود بفرستد ، خداوند و فرشتگانش هزار بار بر او درود مى فرستند. مگر نشنيده اى اين سخن خداى عز و جل را كه: «او و فرشتگانش بر شما درود مى فرستند تا شما را از تاريكى ها به روشنايى برد و خدا به مؤمنان ، مهربان است» ؟

.

ص: 378

4 / 4غُفرانُ الذُّنوبِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن صَلّى عَلَيَّ كُلَّ يَومٍ ثَلاثَ مَرّاتٍ ، وكُلَّ لَيلَةٍ ثَلاثَ مَرّاتٍ ، حُبّا بي وشَوقا إلَيَّ ، كانَ حَقّا عَلَى اللّهِ أن يَغفِرَ لَهُ ذُنوبَهُ تِلكَ اللَّيلَةَ وذلِكَ اليَومَ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :أكثِروا الصَّلاةَ عَلَيَّ ؛ فَإِنَّ صَلاتَكُم عَلَيَّ مَغفِرَةٌ لِذُنوبِكُم ، وَاطلُبوا لِيَ الدَّرَجَةَ وَالوَسيلَةَ ؛ فَإِنَّ وَسيلَتي عِندَ رَبّي شَفاعَةٌ لَكُم . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن أحَدٍ مِن اُمَّتي يَذكُرُني ثُمَّ صَلّى عَلَيَّ إلّا غَفَرَ اللّهُ لَهُ ذُنوبَهُ وإن كانَ (3) أكثَرَ مِن رَملِ عالِجٍ (4) . (5)

الإمام الحسن عليه السلام :قالوا : يا رَسولَ اللّهِ ، أرَأَيتَ قَولَ اللّهِ عز و جل : «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَئِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِىِّ» (6) ؟ قالَ : إنَّ هذا لَمِنَ المَكتومِ ، ولَولا أنَّكُم سَأَلتُموني عَنهُ ما أخبَرتُكُم . إنَّ اللّهَ عز و جل وَكَّلَ بي مَلَكَينِ ، لا اُذكَرُ عِندَ عَبدٍ مُسلِمٍ فَيُصَلِّيَ عَلَيَّ ، إلّا قالَ ذاناكَ المَلَكانِ : غَفَرَ اللّهُ لَكَ ، وقالَ اللّهُ ومَلائِكَتُهُ جَوابا لِذَينِكَ المَلَكَينِ : آمينَ . (7)

.


1- .المعجم الكبير : ج 18 ص 362 ح 928 عن أبي كاهل ؛ الدعوات : ص 86 ح 226 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 70 ح 63 .
2- .تاريخ دمشق : ج 61 ص 381 ح 22661 عن أبي صالح عن الإمام الحسن عليه السلام ، كنزالعمّال : ج 1 ص 489 ح 2143 .
3- .في إرشاد القلوب : «كانت» .
4- .عالِج : رمال معروفة بالبادية (لسان العرب : ج 2 ص 327 «علج») .
5- .جامع الأخبار : ص 155 ح 355 عن أنس ، إرشاد القلوب : ص 190 وفيه «مثل» بدل «أكثر من» .
6- .الأحزاب : 56 .
7- .المعجم الكبير : ج 3 ص 89 ح 2753 ، تفسير ابن كثير : ج 6 ص 465 كلاهما عن اُمّ أنيس ، تفسير القرطبي : ج 14 ص 233 ، كنزالعمّال : ج 2 ص 35 ح 3027 ؛ عوالي اللآلي : ج 2 ص 38 ح 97 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 87 ح 6 نقلاً عن الدرّ المنثور عن الإمام الحسين عليه السلام .

ص: 379

4 / 4 آمرزش گناهان

4 / 4آمرزش گناهانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس از روى محبّت و شوق به من، هر روز ، سه مرتبه و هر شب ، سه مرتبه بر من درود فرستد ، بر خداست كه گناهان آن شب و آن روز او را بيامرزد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بر من ، فراوان درود بفرستيد ؛ زيرا درود فرستادن شما بر من ، مايه آمرزش گناهان شماست، و براى من [از خداوند،] درجه و وسيله درخواست كنيد؛ زيرا وسيله من در نزد پروردگارم، شفاعت كردن براى شماست.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر فردى از امّت من كه نام مرا ببرد و آن گاه بر من درود بفرستد ، بى گمان ، خداوند ، گناهانش را مى آمرزد، اگرچه بيشتر از ريگ هاى ريگزار عالج (1) باشد.

امام حسن عليه السلام :گفتند : اى پيامبر خدا! معناى اين سخن خداى عز و جل چيست: «خدا و فرشتگانش بر پيامبر، درود مى فرستند» ؟ فرمود: «اين ، از نهفتنى هاست و اگر نبود كه در باره آن از من سؤال كرديد ، هيچ گاه به شما خبر نمى دادم. خداى عز و جل دو فرشته براى من گماشته است كه هر گاه نزد بنده مسلمانى نام من برده شود و او بر من ، درود فرستد ، آن دو فرشته مى گويند: خدايت بيامرزد! و خدا و فرشتگانش در جواب آن دو فرشته مى گويند: آمين » .

.


1- .عالج ، ريگزارى است در حجاز .

ص: 380

الإمام الصادق عليه السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ذاتَ يَومٍ لِأَميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام : ألا اُبَشِّرُكَ؟ قالَ : بَلى بِأَبي أنتَ واُمّي ، فَإِنَّكَ لَم تَزَل مُبَشِّرا بِكُلِّ خَيرٍ . فَقالَ : أخبَرَني جَبرائيلُ آنِفا بِالعَجَبِ . فَقالَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام : ومَا الَّذي أخبَرَكَ يا رَسولَ اللّهِ؟ قالَ : أخبَرَني أنَّ الرَّجُلَ مِن اُمَّتي إذا صَلّى عَلَيَّ وأتبَعَ بِالصَّلاةِ عَلى أهلِ بَيتي ، فُتِحَت لَهُ أبوابُ السَّماءِ وصَلَّت عَلَيهِ المَلائِكَةُ سَبعينَ صَلاةً ، وإنَّهُ لَمُذنِبٌ وخَطّاءٌ (1) ، ثُمَّ تَحاتُّ عَنهُ الذُّنوبُ كَما يَتَحاتُّ الوَرَقُ مِنَ الشَّجَرِ ، ويَقولُ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى : لَبَّيكَ عَبدي وسَعدَيكَ ، يا مَلائِكَتي أنتُم تُصَلّونَ عَلَيهِ سَبعينَ صَلاةً وأنَا اُصَلّي عَلَيهِ سَبعَمِئَةِ صَلاةٍ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :الصَّلاةُ عَلَى النَّبيِّ صلى الله عليه و آله أمحَقُ (3) لِلخَطايا مِنَ الماءِ لِلنّارِ ، وَالسَّلامُ عَلَى النَّبيِّ صلى الله عليه و آله أفضَلُ مِن عِتقِ رِقابٍ . (4)

الإمام الرضا عليه السلام :مَن لَم يَقدِر عَلى ما يُكَفِّرُ بِهِ ذُنوبَهُ ، فَليُكثِر مِنَ الصَّلاةِ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ؛ فَإِنَّها تَهدِمُ الذُّنوبَ هَدما . (5)

.


1- .في المصدر : «وإنّه للذنب حطّا» ، وهو تصحيف ظاهر ، وقد صحّحناه طبقا لما في جمال الاُسبوع ، وفي الأمالي للصدوق : «وإن كان مذنبا خَطّاءً» .
2- .ثواب الأعمال : ص 188 ح 1 ، الأمالي للصدوق : ص 675 ح 916 ، جمال الاُسبوع : ص 157 كلّها عن عبد اللّه بن سنان ، جامع الأخبار : ص 160 ح 383 ، روضة الواعظين : ص 354 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 56 ح 30 .
3- .المَحْق : النقص والمحو والإبطال (النهاية : ج 4 ص 303 «محق») .
4- .ثواب الأعمال : ص 185 ح 1 عن عاصم بن ضمرة ، جامع الأخبار : ص 158 ح 374 وفيه «وآله» بعد «النبيّ» في كلا الموضعين ، بحار الأنوار : ج 94 ص 57 ح 33 .
5- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 1 ص 294 ح 52 ، الأمالي للصدوق : ص 131 ح 123 كلاهما عن الحسن بن عليّ بن فضّال ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 156 ، جامع الأخبار : ص 154 ح 350 ، روضة الواعظين : ص 353 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 47 ح 2 وص 63 ح 52 .

ص: 381

امام صادق عليه السلام :روزى پيامبر خدا به امير مؤمنان فرمود: «آيا خبر خوشى به تو ندهم؟». [امير مؤمنان] گفت : چرا، پدر و مادرم به فدايت ؛ چون شما هميشه خبر خوش مى دهى! فرمود: «چند لحظه پيش ، جبرئيل خبر شگفتى به من داد» . امير مؤمنان گفت : چه خبرى به شما داد ، اى پيامبر خدا؟ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «به من خبر داد كه هر گاه مردى از امّتم بر من درود فرستد و در پى آن بر خاندانم درود فرستد ، درهاى آسمان برايش گشوده مى شوند و فرشتگان ، هفتاد درود بر او مى فرستند، با آن كه گنهكار و خطاكار است . سپس گناهانش همچون برگ درخت از او فرو مى ريزند و خداى _ تبارك و تعالى _ مى فرمايد: بله بنده ام، بله! اى فرشتگان من! شما هفتاد درود بر او مى فرستيد و من هفتصد درود بر وى مى فرستم » .

امام على عليه السلام :درود فرستادن بر پيامبر صلى الله عليه و آله گناهان را زودتر نابود مى كند تا آب آتش را، و سلام كردن بر پيامبر صلى الله عليه و آله فضيلتش بيشتر از آزاد كردن بنده است.

امام رضا عليه السلام :هر كس توانايىِ دادن كفّاره براى گناهانش را نداشت، بر محمّد و خاندان او فراوان صلوات بفرستد ؛ زيرا درود ، گناهان را به كلّى از بين مى برد.

.

ص: 382

4 / 5العافِيَةُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن صَلّى عَلَيَّ مَرَّةً ، فَتَحَ اللّهُ عَلَيهِ بابا مِنَ العافِيَةِ . (1)

4 / 6زَكاةُ المُصَلّيرسول اللّه صلى الله عليه و آله :صَلّوا عَليَّ فَإِنَّها زَكاةٌ لَكُم . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :أيُّما رَجُلٍ مُسلِمٍ لَم يَكُن عِندَهُ صَدَقَةٌ ، فَليَقُل في دُعائِهِ : «اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ عَبدِكَ ورَسولِكَ ، وصَلِّ عَلَى المُؤمِنينَ وَالمُؤمِناتِ ، وَالمُسلِمينَ وَالمُسلِماتِ» ؛ فَإِنَّها لَهُ زَكاةٌ . (3)

4 / 7إجابَةُ الدُّعاءِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :صَلاتُكُم عَلَيَّ إجابَةٌ لِدُعائِكُم ، وزَكاةٌ لِأَعمالِكُم . (4)

.


1- .جامع الأخبار : ص 153 ح 344 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 63 ح 52 .
2- .مسند ابن حنبل : ج 3 ص 292 ح 8778 ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج 2 ص 399 ح 10 ، مسند أبي يعلى : ج 6 ص 48 ح 6383 كلّها عن أبي هريرة ، كنزالعمّال : ج 1 ص 492 ح 2167 .
3- .الأدب المفرد : ص 192 ح 640 ، المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 144 ح 7175 ، صحيح ابن حبّان : ج 3 ص 185 ح 903 كلّها عن أبي سعيد الخدري ، كنزالعمّال : ج 4 ص 5 ح 9202 .
4- .الأمالي للطوسي : ص 215 ح 376 عن محمّد بن مروان عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 94 ص 54 ح 22 .

ص: 383

4 / 5 آسايش
4 / 6 رشد يافتن فرستنده صلوات
4 / 7 پذيرفته شدن دعا

4 / 5آسايشپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس يك صلوات بر من بفرستد ، خداوند يك در از عافيت (آسايش) را برايش مى گشايد.

4 / 6رشد يافتن فرستنده صلواتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بر من صلوات بفرستيد ؛ زيرا صلوات ، مايه رشد شماست.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر مرد مسلمانى كه صدقه [ و زكات براى دادن] نداشت، در دعايش بگويد: «بار خدايا! بر بنده و فرستاده ات ، محمّد ، درود فرست و بر مردان و زنان مؤمن، و بر مردان و زنان مسلمان ، درود فرست» ؛ زيرا اين براى او ، زكات (/مايه رشد) است.

4 / 7پذيرفته شدن دعاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :درود فرستادن شما بر من ، سبب اجابت دعا مى شود و زكاتِ (/مايه رشدِ) اعمالتان است.

.

ص: 384

الإمام عليّ عليه السلام :مَن قالَ ثَلاثَ مَرّاتٍ : «اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ» قَضَى اللّهُ حاجَتَهُ . (1)

مستدرك الوسائل عن تفسير أبي الفتوح الرازي :عَن أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام أنَّهُ قالَ : لا تَدعُ بِدُعاءٍ إلّا أن تَقولَ في أوَّلِهِ : «صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَافعَل بي كَذا وكَذا» . وكانَ عليه السلام يَفعَلُ كَذلِكَ ، فَقيلَ لَهُ في ذلِكَ ، فَقالَ : الدُّعاءُ مَعَ الصَّلاةِ مَقرونٌ بِالإِجابَةِ ، وَاللّهُ تَعالى يَستَحي أن يَسأَلَ عَنهُ العَبدُ حاجَتَينِ يُجيبُ إحداهُما ويَرُدُّ الاُخرى . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :مَن دَعا ولَم يَذكُرِ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله رَفرَفَ الدُّعاءُ عَلى رَأسِهِ ، فَإِذا ذَكَرَ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله رُفِعَ الدُّعاءُ . (3)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا يَزالُ الدُّعاءُ مَحجوبا حَتّى يُصَلّى عَلَيَّ وعَلى أهلِ بَيتي . (4)

الإمام الصادق عليه السلام :لا يَزالُ الدُّعاءُ مَحجوبا حَتّى يُصَلّى عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ . (5)

عنه عليه السلام :إذا دَعا أحَدُكُم فَليَبدَأ بِالصَّلاةِ عَلى مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله ، ويَقولُ : اِفعَل بي كَذا وكَذا؛ فَإِنَّ العَبدَ إذا قالَ : «اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وعَلى أهلِ بَيتِهِ» اِستَجابَ لَهُ ، فَإِذا قالَ : «اِفعَل بي كَذا وكَذا» كانَ أجوَدَ مِن أن يَرُدَّ بَعضا ويَستَجيبَ بَعضا . (6)

.


1- .مستدرك الوسائل : ج 5 ص 227 ح 5754 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب .
2- .مستدرك الوسائل : ج 5 ص 227 ح 5756 .
3- .الكافي : ج 2 ص 491 ح 2 عن السكوني ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 18 ح 2036 ، الجعفريّات : ص 216 عن الإمام الكاظم عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام ، جمال الاُسبوع : ص 160 عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، عدّة الداعي : ص 154 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 316 ح 21 وج 94 ص 68 ح 56 .
4- .كفاية الأثر : ص 39 ، الصراط المستقيم : ج 2 ص 118 كلاهما عن أبي ذرّ ، بحار الأنوار : ج 94 ص 66 ح 53 .
5- .الكافي : ج 2 ص 491 ح 1 ، الأمالي للطوسي : ص 662 ح 1379 وزاد فيه «عن السماء» بعد «محجوبا» ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 18 ح 2035 ، عدّة الداعي : ص 153 كلّها عن هشام بن سالم ، بحار الأنوار : ج 93 ص 312 ح 16 .
6- .جمال الاُسبوع : ص 160 عن عبدالملك بن عتبة ، بحار الأنوار : ج 94 ص 68 ح 56 .

ص: 385

امام على عليه السلام :هر كس سه بار بگويد: «بار خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست» ، خداوند، حاجتش را برآورده مى سازد.

مستدرك الوسائل_ به نقل از تفسير ابو الفتوح رازى _: از امير مؤمنان روايت شده است كه فرمود: «هيچ دعايى مكن ، مگر آن كه در آغازش بگويى: بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و با من ، چنين و چنان كن ». خودِ ايشان هم چنين مى كرد. علّت را از ايشان ، جويا شدند . فرمود : «دعاى همراه با صلوات ، اجابت مى شود . خداوند متعال شرم مى كند از اين كه بنده ، دو حاجت از او بخواهد و او يكى را بپذيرد و ديگرى را رد كند» .

امام صادق عليه السلام :هر كس دعا كند و از پيامبر صلى الله عليه و آله ياد نكند، آن دعا بر فراز سر او [مانند پرنده اى] مى چرخد، و چون از پيامبر صلى الله عليه و آله ياد كند (صلوات بفرستد)، دعا بالا مى رود.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دعا همچنان در حجاب است ، تا آن گاه كه بر من و بر اهل بيت من ، درود فرستاده شود [كه در اين هنگام ، حجاب كنار مى رود و دعا به درگاه الهى مى رود] .

امام صادق عليه السلام :دعا پيوسته در حجاب است ، تا آن گاه كه بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرستاده شود.

امام صادق عليه السلام :هر گاه يكى از شما دعا كرد، نخست بر محمّد صلى الله عليه و آله درود بفرستد و آن گاه بگويد: «فلان و فلان حاجتم را بر آور»؛ زيرا بنده چون بگويد: «بار خدايا! بر محمّد و بر خاندان او درود فرست» ، دعايش مستجاب مى شود و چون بگويد: «فلان و فلان حاجت مرا بر آور» ، خداوند ، بخشاينده تر از آن است كه قسمتى [از حاجت او] را رد كند و قسمتى را بپذيرد.

.

ص: 386

4 / 8قَضاءُ الحاجَةِالإمام الصادق عليه السلام :مَن قالَ : «يا رَبِّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ» مِئَةَ مَرَّةٍ ، قُضِيَت لَهُ مِئَةُ حاجَةٍ ؛ ثَلاثونَ لِلدُّنيا وَالباقي لِلآخِرَةِ . (1)

عنه عليه السلام :مَن صَلّى عَلَى النَّبيِّ وآلِ النَّبِيِّ عليهم السلام مَرَّةً واحِدَةً بِنِيَّةٍ وإخلاصٍ مِن قَلبِهِ ، قَضَى اللّهُ سُبحانَهُ لَهُ مِئَةَ حاجَةٍ ؛ مِنها ثَلاثونَ لِلدُّنيا وسَبعونَ لِلآخِرَةِ . (2)

4 / 9كِفايَةُ أمرِ الدُّنيا وَالآخِرَةِالكافي عن مرازم :قالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : إنَّ رَجُلاً أتى رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، إنّي جَعَلتُ ثُلُثَ صَلَواتي لَكَ ، فَقالَ لَهُ خَيرا . فَقالَ لَهُ : يا رَسولَ اللّهِ ، إنّي جَعَلتُ نِصفَ صَلَواتي لَكَ ، فَقالَ لَهُ : ذاكَ أفضَلُ . فَقالَ : إنّي جَعَلتُ كُلَّ صَلَواتي لَكَ ، فَقالَ : إذا يَكفِيَكَ اللّهُ عز و جل ما أهَمَّكَ مِن أمرِ دُنياكَ وآخِرَتِكَ . فَقالَ لَهُ رَجُلٌ : أصلَحَكَ اللّهُ ، كَيفَ يَجعَلُ صَلاتَهُ لَهُ؟ فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : لا يَسأَلُ اللّهَ عز و جل شَيئا إلّا بَدَأَ بِالصَّلاةِ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :جاءَ رَجُلٌ إلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَقالَ : أجعَلُ نِصفَ صَلَواتي لَكَ؟ قالَ : نَعَم . ثُمَّ قالَ : أجعَلُ صَلَواتي كُلَّها لَكَ؟ قالَ : نَعَم . فَلَمّا مَضى قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : كُفِيَ هَمَّ الدُّنيا وَالآخِرَةِ . (4)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 493 ح 9 ، ثواب الأعمال : ص 190 ح 1 كلاهما عن معاوية بن عمّار ، جامع الأخبار : ص 161 ح 385 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 59 ح 40 .
2- .الدعوات : ص 89 ح 225 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 70 ح 63 .
3- .الكافي : ج 2 ص 493 ح 12 وص 491 ح 3 عن محمّد بن مسلم نحوه ، ثواب الأعمال : ص 188 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 60 ح 42 .
4- .الكافي : ج 2 ص 493 ح 11 عن أبي بكر الحضرمي عمّن سمعه .

ص: 387

4 / 8 بر آورده شدن حاجت
4 / 9 كارسازى در دنيا و آخرت

4 / 8بر آورده شدن حاجتامام صادق عليه السلام :هر كس صد بار بگويد: «خداوندا! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست» ، صد حاجت او برآورده مى شود : سى حاجت براى دنيا و بقيّه براى آخرت.

امام صادق عليه السلام :هر كس با نيّت و اخلاص قلبى، يك بار بر پيامبر صلى الله عليه و آله و خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله درود فرستد ، خداوند پاك ، صد حاجت براى او برمى آورد : سى حاجت از آنها براى دنيا و هفتاد تا براى آخرت.

4 / 9كارسازى در دنيا و آخرتالكافى_ به نقل از مُرازم _: امام صادق عليه السلام فرمود : «مردى خدمت پيامبر خدا آمد و گفت : اى پيامبر خدا! من يك سوم دعاهايم را به شما اختصاص دادم. [پيامبر صلى الله عليه و آله ] فرمود: نيكوست . گفت : اى پيامبر خدا! نصف دعايم را به شما اختصاص دادم. فرمود: اين ، نيكوتر است . گفت : همه دعاهايم را به شما اختصاص دادم. فرمود: در اين صورت، خداوند عز و جل در دنيا و آخرت برايت كارسازى مى كند » . مردى به امام صادق عليه السلام گفت : به سلامت باشيد! چگونه كسى دعاهايش را به ايشان ، اختصاص مى دهد؟ فرمود: «[اين گونه كه] هر حاجتى از خداوند عز و جل خواست ، نخست بر محمّد و خاندان او درود بفرستد» .

امام صادق عليه السلام :مردى خدمت پيامبر خدا آمد و گفت : نصف دعاهايم را به شما اختصاص بدهم؟ فرمود: «آرى» . دوباره گفت : همه دعاهايم را به شما اختصاص بدهم؟ فرمود: «آرى» . چون آن مرد رفت، پيامبر خدا فرمود: «دنيا و آخرتش تضمين شد» .

.

ص: 388

مسند ابن حنبل عن اُبيّ بن كعب :قالَ رَجُلٌ : يا رَسولَ اللّهِ ، أرَأَيتَ إن جَعَلتُ صَلاتي كُلَّها عَلَيكَ؟ قالَ : إذا يَكفِيَكَ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى ما أهَمَّكَ مِن دُنياكَ وآخِرَتِكَ . (1)

سنن الترمذي عن اُبيّ بن كعب :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا ذَهَبَ ثُلُثَا اللَّيلِ قامَ فَقالَ : يا أيُّها النّاسُ! اُذكُرُوا اللّهَ ، اُذكُرُوا اللّهَ ، جاءَتِ الرّاجِفَةُ تَتبَعُهَا الرّادِفَةُ ، جاءَ المَوتُ بِما فيهِ ، جاءَ المَوتُ بِما فيهِ . قالَ اُبَيٌّ : قُلتُ : يا رَسولَ اللّهِ ، إنّي اُكثِرُ الصَّلاةَ عَلَيكَ ، فَكَم أجعَلُ لَكَ مِن صَلاتي؟ فَقالَ : ما شِئتَ ، قالَ : قُلتُ : الرُّبعَ؟ قالَ : ما شِئتَ ، فَإِن زِدتَ فَهُوَ خَيرٌ لَكَ . قُلتُ : النِّصفَ؟ قالَ : ما شِئتَ ، فَإِن زِدتَ فَهُوَ خَيرٌلَكَ . قالَ : قُلتُ : فَالثُّلُثَينِ؟ قالَ : ما شِئتَ ، فَإِن زِدتَ فَهُوَ خَيرٌ لَكَ . قُلتُ : أجعَلُ لَكَ صَلاتي كُلَّها؟ قالَ : إذا تُكفى هَمَّكَ ، ويُغفَرَ لَكَ ذَنبُكَ . (2)

راجع : ص 334 ح 2943 و 2944 .

4 / 10ذَهابُ النِّفاقِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :الصَّلاةُ عَلَيَّ وعَلى أهلِ بَيتي تَذهَبُ بِالنِّفاقِ . (3)

راجع : ص 370 (أدب الصلاة على رسول اللّه / رفع الصوت بالصلاة) .

.


1- .مسند ابن حنبل : ج 8 ص 50 ح 21300 ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج 2 ص 399 ح 12 ، المعجم الكبير : ج 4 ص 35 ح 3574 عن حبّان بن منقذ نحوه ، كنزالعمّال : ج 2 ص 278 ح 4001 .
2- .سنن الترمذي : ج 4 ص 636 ح 2457 ، المنتخب من مسند عبد بن حميد : ص 89 ح 170 وفيه «ربع» بدل «ثلثا» ، كنزالعمّال : ج 2 ص 276 ح 3997 .
3- .الكافي : ج 2 ص 492 ح 8 عن عبد اللّه بن سنان عن الإمام الصادق عليه السلام .

ص: 389

4 / 10 زدوده شدن نفاق

مسند ابن حنبل_ به نقل از اُبَىّ بن كعب _: مردى گفت: اى پيامبر خدا! آيا اجازه مى دهيد همه دعايم را به شما اختصاص دهم؟ فرمود: «در اين صورت، خداوند _ تبارك و تعالى _ در دنيا و آخرت ، برايت كارسازى مى كند» .

سنن الترمذى_ به نقل از اُبَىّ بن كعب _: دو سومِ شب كه مى گذشت، پيامبر خدا بر مى خاست و مى فرمود: «اى مردم! خدا را ياد كنيد، خدا را ياد كنيد[و براى نماز و نيايش برخيزيد] كه لرزنده آمده است و از پى آن ، لرزه اى دگر خواهد آمد! مرگ با همه پيامدهايش در راه است . مرگ با همه پيامدهايش در راه است!» . گفتم : اى پيامبر خدا! من فراوان بر شما درود مى فرستم. چه قدر از دعايم را به شما اختصاص دهم؟ فرمود: «هر چه خواستى». گفتم : يك چهارم؟ فرمود: هر چه خواستى ؛ امّا اگر بيشتر باشد ، برايت بهتر است». گفتم : نصف؟ فرمود: «هر چه خواستى ؛ ولى اگر بيشتر باشد ، براى تو بهتر است». گفتم : دو سوم؟ فرمود: «هر چه خواستى ؛ امّا اگر بيشتر باشد ، براى تو بهتر است» . گفتم : همه دعايم را به شما اختصاص بدهم؟ فرمود: «در اين صورت ، به مراد خود مى رسى و گناهانت آمرزيده مى شوند».

ر . ك : ص 335 ح 2943 و 2944 .

4 / 10زدوده شدن نفاقپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :درود فرستادن بر من و بر خانواده ام ، نفاق را مى برَد.

ر . ك : ص 371 (صلوات فرستادن با صداى بلند) .

.

ص: 390

4 / 11نورُ يَومِ القِيامَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :زَيِّنوا مَجالِسَكُم بِالصَّلَواتِ عَلَيَّ ؛ فَإِنَّ صَلَواتِكُم عَلَيَّ نورٌ لَكُم يَومَ القِيامَةِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :الصَّلاةُ عَلَيَّ نُورٌ عَلَى الصِّراطِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :أكثِرُوا الصَّلاةَ عَلَيَّ ؛ فَإِنَّ الصَّلاةَ عَلَيَّ نورٌ فِي القَبرِ ، ونورٌ عَلَى الصِّراطِ ، ونورٌ فِي الجَنَّةِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن صَلّى عَلَيَّ مَرَّةً ؛ خَلَقَ اللّهُ تَعالى يَومَ القِيامَةِ عَلى رَأسِهِ نورا ، وعَلى يَمينِهِ نورا ، وعَلى شِمالِهِ نورا ، ومِن فَوقِهِ نورا ، ومِن تَحتِهِ نورا ، وفي جَميعِ أعضائِهِ نورا . (4)

4 / 12النَّجاةُ مِن أهوالِ القِيامَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :يا أيُّهَا النّاسُ! إنَّ أنجاكُم يَومَ القِيامَةِ مِن أهوالِها ومَواطِنِها ، أكثَرُكُم عَلَيَّ صَلاةً في دارِ الدُّنيا . (5)

.


1- .الفردوس : ج 2 ص 291 ح 3330 عن ابن عمر ، كنزالعمّال : ج 9 ص 141 ح 25415 .
2- .جامع الأخبار : ص 156 ح 363 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 64 ح 52 ؛ الفردوس : ج 2 ص 408 ح 3814 عن أبي هريرة ، كنزالعمّال : ج 1 ص 490 ح 2149 نقلاً عن الدارقطني في الأفراد .
3- .الدعوات : ص 216 ح 581 ، بحار الأنوار : ج 82 ص 64 ح 8 .
4- .جامع الأخبار : ص 155 ح 360 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 64 ح 52 .
5- .الفردوس : ج 5 ص 277 ح 8175 عن أنس ، كنزالعمّال : ج 1 ص 504 ح 2228 .

ص: 391

4 / 11 روشنايى روز رستاخيز
4 / 12 رهايى از هراس هاىِ رستاخيز

4 / 11روشنايى روز رستاخيزپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مجلس هاى خود را با درود فرستادن بر من ، زينت بخشيد ؛ زيرا درودهاى شما بر من ، در روز رستاخيز ، براى شما نور [و روشنايى] است.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :درود فرستادن بر من ، نورى بر روى صراط است.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :فراوان بر من درود بفرستيد ؛ زيرا درود فرستادن بر من ، نورى در قبر ، و نورى بر صراط، و نورى در بهشت است.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس يك درود بر من بفرستد ، خداوندِ بزرگ در روز رستاخيز ، يك نور بر فراز سرش و يك نور در سمت راستش و يك نور در سمت چپش و يك نور در بالايش و يك نور در پايين پايش و نورى هم در همه اندام هايش مى آفريند .

4 / 12رهايى از هراس هاىِ رستاخيزپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هان ، اى مردم! رهنده ترينِ شما در روز رستاخيز از هراس ها و ايستگاه هاى آن ، كسى است كه در سراى دنيا بيشتر بر من درود بفرستد.

.

ص: 392

4 / 13ثِقلُ الميزانِرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في فَضائِلِ شَهرِ رَمَضانَ _: مَن أكثَرَ فيهِ مِنَ الصَّلاةِ عَلَيَّ ، ثَقَّلَ اللّهُ ميزانَهُ يوَمَ تَخِفُّ المَوازينُ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :أنَا عِندَ الميزانِ يَومَ القِيامَةِ ، فَمَن ثَقُلَت سَيِّئاتُهُ عَلى حَسَناتِهِ جِئتُ بِالصَّلاةِ عَلَيَّ حَتّى اُثقِلَ بِها حَسَناتِهِ . (2)

الإمام الباقر أو الإمام الصادق عليهماالسلام :ما فِي الميزانِ شَيءٌ أثقَلُ مِنَ الصَّلاةِ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وإنَّ الرَّجُلَ لَتوضَعُ أعمالُهُ فِي الميزانِ فَتَميلُ بِهِ ، فَيُخرِجُ صلى الله عليه و آله الصَّلاةَ عَلَيهِ فَيَضَعُها في ميزانِهِ فَيُرَجَّحُ بِهِ . (3)

الإمام الباقر أو الإمام الصادق عليهماالسلام :أثقَلُ ما يوضَعُ فِي الميزانِ يَومَ القِيامَةِ الصَّلاةُ عَلى مُحَمَّدٍ وعَلى أهلِ بَيتِهِ . (4)

4 / 14شَفاعَةُ النَّبِيِّرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن صَلّى عَلَيَّ حين يُصبِحُ عَشرا ، وحينَ يُمسي عَشرا ؛ أدرَكَتهُ شَفاعتي يَومَ القِيامَةِ . (5)

.


1- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 1 ص 296 ح 53 ، الأمالي للصدوق : ص 155 ح 149 ، فضائل الأشهر الثلاثة : ص 78 ح 61 كلّها عن الحسن بن عليّ بن فضّال عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام ، المصباح للكفعمي : ص 836 ، روضة الواعظين : ص 379 ، بحار الأنوار : ج 96 ص 357 ح 25 .
2- .ثواب الأعمال : ص 186 ح 1 عن أبي البختري عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، المقنع : ص 297 ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 87 ح 2237 ، جامع الأخبار : ص 158 ح 376 كلاهما عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلامعنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : ج 7 ص 304 ح 72 .
3- .الكافي : ج 2 ص 494 ح 15 ، عدّة الداعي : ص 152 كلاهما عن محمّد بن مسلم .
4- .قرب الإسناد : ص 14 ح 45 عن إبراهيم بن عبد الحميد ، بحار الأنوار : ج 94 ص 49 ح 9 .
5- .كنزالعمّال : ج 1 ص 491 ح 2164 نقلاً عن الطبراني عن أبي الدرداء .

ص: 393

4 / 13 سنگين كردن ترازوى اعمال
4 / 14 شفاعت پيامبر صلى الله عليه و آله

4 / 13سنگين كردن ترازوى اعمالپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در فضايل ماه رمضان _: هر كس در اين ماه ، زياد بر من درود فرستد ، خداوند ، در آن روزى كه ترازوها سبُك اند، ترازوى او را سنگين مى گرداند.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در روز قيامت ، من كنار ترازو هستم. هر كس بدى هايش بر خوبى هايش سنگينى كند ، درودى را كه بر من فرستاده است ، مى آورم و با آن، [كفه] خوبى هايش را سنگين مى گردانم.

امام باقر يا امام صادق عليهماالسلام :در ترازو[ى اعمال] ، عملى سنگين تر از درود فرستادن بر محمّد و خاندان محمّد وجود ندارد. آدمى ، اعمالش در ترازو نهاده مى شود و سبك است . پيامبر صلى الله عليه و آله درودهاى او را بيرون مى آورد و در ترازويش مى گذارد و به سبب آن ، سنگين مى شود.

امام باقر يا امام صادق عليهماالسلام :سنگين ترين چيزى كه روز قيامت در ترازو نهاده مى شود ، درود فرستادن بر محمّد و بر اهل بيت اوست.

4 / 14شفاعت پيامبر صلى الله عليه و آلهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس صبحگاهان ، ده درود و شامگاهان نيز ده درود بر من بفرستد، روز قيامت شفاعتم به او مى رسد.

.

ص: 394

عنه صلى الله عليه و آله :مَن صَلّى عَلى مُحَمَّدٍ وقالَ : «اللّهُمَّ أنزِلهُ المَقعَدَ المُقَرَّبَ عِندَكَ يَومَ القِيامَةِ» وَجَبَت لَهُ شَفاعَتي . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ : «اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وعَلى آلِ مُحَمَّدٍ كَما صَلَّيتَ عَلى إبراهيمَ وآلِ إبراهيمَ ، وبارِك عَلى مُحَمَّدٍ وعَلى آلِ مُحَمَّدٍ كَما بارَكتَ عَلى إبراهيمَ وآلِ إبراهيمَ ، وتَرَحَّم عَلى مُحَمَّدٍ وعَلى آلِ مُحَمَّدٍ كَما تَرَحَّمتَ عَلى إبراهيمَ وآلِ إبراهيمَ » شَهِدتُ لَهُ يَومَ القِيامَةِ بِالشَّهادَةِ ، وشَفَعتُ لَهُ . (2)

4 / 15دُخولُ الجَنَّةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن صَلّى عَلَيَّ في يَومٍ ألفَ مَرَّةٍ ، لَم يَمُت حَتّى يَرى مَقعَدَهُ مِنَ الجَنَّةِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :جاءَني جَبرائيلُ عليه السلام وقالَ : إنَّهُ لا يُصَلّي عَلَيكَ أحَدٌ إلّا ويُصَلّي عَلَيهِ سَبعونَ ألفَ مَلَكٍ ، ومَن صَلّى عَلَيهِ سَبعونَ ألفَ مَلَكٍ كانَ مِن أهلِ الجَنَّةِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن كانَ آخِرُ كلامِهِ الصَّلاةَ عَلَيَّ وعَلى عَلِيٍّ ، دَخَلَ الجَنَّةَ . (5)

.


1- .مسند ابن حنبل : ج 6 ص 46 ح 16988 ، مسند البزّار : ج 6 ص 299 ح 2315 ، المعجم الكبير : ج 5 ص 26 ح 4480 و 4481 كلّها عن رُوَيفع بن ثابت ، كنزالعمّال : ج 1 ص 497 ح 2189 .
2- .الأدب المفرد : ص 192 ح 641 عن أبي هريرة ؛ بحار الأنوار : ج 94 ص 87 ح 6 .
3- .الترغيب والترهيب : ج 2 ص 501 ح 22 نقلاً عن أبي حفص بن شاهين عن أنس .
4- .جامع الأخبار : ص 156 ح 364 عن عبد الرحمن بن عوف ، بحار الأنوار : ج 94 ص 64 ح 52 .
5- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 64 ح 273 عن الحسن بن عبد اللّه بن محمّد بن العبّاس الرازي التميمي عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام .

ص: 395

4 / 15 رفتن به بهشت

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس بر محمّد ، درود فرستد و بگويد: «بار خدايا! در روز رستاخيز ، او را در جايگاه نزديك خودت بنشان» ، شفاعتم براى او واجب مى گردد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس بگويد: «بار خدايا! بر محمّد و بر خاندان محمّد ، درود فرست ، چنان كه بر ابراهيم و خاندان ابراهيم ، درود فرستادى، و به محمّد و خاندان محمّد بركت ده ، چنان كه به ابراهيم و خاندان ابراهيم ، بركت دادى، و بر محمّد و خاندان محمّد رحم كن ، چنان كه بر ابراهيم و خاندان ابراهيم ، رحم كردى» ، روز قيامت ، به شهادت دادن او ، شهادت مى دهم و برايش شفاعت مى كنم .

4 / 15رفتن به بهشتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس روزى هزار بار بر من درود فرستد ، نمى ميرد تا آن كه جايگاه خود در بهشت را مى بيند.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :جبرئيل عليه السلام نزد من آمد و گفت: هر كس بر تو درود فرستد ، هفتاد هزار فرشته بر او درود مى فرستند، و كسى كه هفتاد هزار فرشته بر او درود بفرستند ، اهل بهشت است.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس پايان سخنش ، درود بر من و بر على باشد ، به بهشت مى رود.

.

ص: 396

الفَصلُ الخامِسُ : الصّلاة على الأنبياءرسول اللّه صلى الله عليه و آله :صَلّوا عَلى أنبِياءِ اللّهِ ورُسُلِهِ ؛ فَإِنَّ اللّهَ بَعَثَهُم كَما بَعَثَني . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :إذا صَلَّيتُم عَلَى المُرسَلينَ فَصَلّوا عَلَيَّ مَعَهُم ؛ فَإِنّي رَسولٌ مِن رَبِّ العالَمينَ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام_ في كِتابٍ كَتَبَهُ لِابنِهِ الحَسَنِ عليه السلام _: ونَسأَ لُهُ أن يُصَلِّيَ عَنّا عَلى نَبِيِّنا صلى الله عليه و آله وعَلى أهلِ بَيتِهِ وعَلى أنبِياءِ اللّهِ ورُسُلِهِ ، بِصَلاةِ جَميعِ مَن صَلّى عَلَيهِ مِن خَلقِهِ . (3)

عنه عليه السلام_ فِي الدُّعاءِ _: اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مَلائِكَتِكَ المُقَرَّبينَ ، وعَلى أنبِيائِكَ ورُسُلِكَ أجمَعينَ . (4)

فاطمة عليهاالسلام_ مِن دُعاءٍ لَها بَعدَ صَلاةِ الظُّهرِ _: اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِيِّينَ ، وعَلى جَميعِ الأَنبِياءِ وَالمُرسَلينَ ، وعَلَى المَلائِكَةِ أجمَعينَ . (5)

.


1- .شُعب الإيمان : ج 1 ص 148 ح 131 ، المصنّف لعبد الرزّاق : ج 2 ص 216 ح 3118 وليس فيه «كما بعثني» وكلاهما عن أبي هريرة ، تاريخ بغداد : ج 7 ص 381 عن أنس ، كنزالعمّال : ج 1 ص 492 ح 2170 .
2- .كنزالعمّال : ج 1 ص 507 ح 2244 نقلاً عن الديلمي عن أنس .
3- .تحف العقول : ص 72 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 220 ح 2 .
4- .تهذيب الأحكام : ج 3 ص 83 ح 239 عن عليّ بن عبد اللّه عن أبيه عن جدّه عن الإمام الحسين عليه السلام ، الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام : ص 109 ، الإقبال : ج 1 ص 321 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 128 .
5- .فلاح السائل : ص 314 ح 212 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 68 ح 4 .

ص: 397

فصل پنجم: صلوات فرستادن بر پيامبران عليهم السلام

فصل پنجم: صلوات فرستادن بر پيامبرانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بر پيامبران و فرستادگان خدا درود بفرستيد؛ زيرا آنها هم مانند من ، فرستاده خدا هستند.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه بر فرستادگان خدا درود فرستاديد ، همراه با آن بر من نيز درود بفرستيد؛ زيرا من هم فرستاده پروردگار جهانيان هستم.

امام على عليه السلام_ در نامه اى كه به فرزندش حسن عليه السلام نوشت _: و از او [ خدا] مى خواهيم كه از جانب ما بر پيامبرمان صلى الله عليه و آله و بر اهل بيت او و بر پيامبران و فرستادگانش درود فرستد، با صلوات همه كسانى از آفريدگانش كه بر او درود فرستاده اند.

امام على عليه السلام_ در دعا _: بار خدايا! بر فرشتگان مقرّبت، و بر پيامبران و فرستادگانت، همگى ، درود فرست.

فاطمه عليهاالسلام_ از دعاى ايشان بعد از نماز ظهر _: بار خدايا! بر خاتم پيامبران ، محمّد، و بر همه پيامبران و فرستادگان و بر تمامى فرشتگان ، درود فرست.

.

ص: 398

الإمام زين العابدين عليه السلام :اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وصَلِّ عَلى مَلائِكَتِكَ المُقَرَّبينَ ، وأنبِيائِكَ وَالصِّدّيقينَ ، واُولِي العَزمِ مِنَ المُرسَلينَ ، الَّذينَ اُوذوا في جَنبِكَ ، وجاهَدوا فيكَ حَقَّ جِهادِكَ ، وقاموا بِأَمرِكَ ووَحَّدوكَ وعَبَدوكَ حَتّى أتاهُمُ اليَقينُ . (1)

عنه عليه السلام_ فِي القُنوتِ _: اللّهُمَّ أنتَ المُبينُ البائِنُ ، وأنتَ المَكينُ الماكِنُ المُمَكِّنُ . اللّهُمَّ صَلِّ عَلى آدَمَ بَديعِ فِطرَتِكَ ، ورُكنِ حُجَّتِكَ ، ولِسانِ قُدرَتِكَ ، وَالخَليفَةِ في بَسيطَتِكَ ، وأوَّلِ مُجتَبىً لِلنُّبُوَّةِ بِرَحمَتِكَ ، وساحِفِ (2) شَعرِ رَأسِهِ تَذَلُّلاً لَكَ في حَرَمِكَ لِعِزَّتِكَ ، ومُنشَأٍ مِنَ التُّرابِ نَطَقَ إعرابا بِوَحدانِيَّتِكَ ، وعَبدٍ لَكَ أنشَأتَهُ لِاُمَّتِكَ ، ومُستَعيذٍ بِكَ مِن مَسِّ عُقوبَتِكَ . وصَلِّ عَلَى ابنِهِ الخالِصِ مِن صَفوَتِكَ ، وَالفاحِصِ عَن مَعرِفَتِكَ ، وَالغائِصِ المَأمونِ عَن مَكنونِ سَريرَتِكَ ، بِما أولَيتَهُ مِن نِعَمِكَ ومَعونَتِكَ ، وعَلى مَن بَينَهُما مِنَ النَّبِيِّينَ وَالمُرسَلينَ وَالصِّدّيقينَ وَالشُّهَداءِ وَالصّالِحينَ . (3)

عنه عليه السلام_ فِي الصَّلاةِ عَلى آدَمَ عليه السلام _: اللّهُمَّ وآدَمُ (4) بَديعُ فِطرَتِكَ ، وأوَّلُ مُعتَرِفٍ مِنَ الطّينِ بِرُبوبِيَّتِكَ ، وبِكرُ (5) حُجَجِكَ عَلى عِبادِكَ وبَرِيَّتِكَ ، وَالدَّليلُ عَلَى الاِستِجارَةِ بِعَفوِكَ ، وَالنّاهِجُ سُبُلَ تَوبَتِكَ ، وَالوَسيلَةُ بَينَ الخَلقِ وبَينَ مَعرِفَتِكَ ، وَالَّذي لَقَّنتَهُ (6) ما رَضيتَ بِهِ عَنهُ بِمَنِّكَ عَلَيهِ ورَحمَتِكَ لَهُ ، وَالمُنيبُ الَّذي لَم يُصِرَّ عَلى مَعصِيَتِكَ ، وسابِقُ المُتَذَلِّلينَ بِحَلقِ رَأسِهِ في حَرَمِكَ ، وَالمُتَوَسِّلُ بَعدَ المَعصِيَةِ بِالطّاعَةِ إلى عَفوِكَ ، وأبُو الأَنبِياءِ الَّذين اُوذوا في إجابَتِكَ ، وأكثَرُ ساكِني سُكّانِ الأَرضِ سَعيا [ و ]نَشاطا في طاعَتِكَ ، فَصَلِّ أنتَ عَلَيهِ يا رَحمنُ ومَلائِكَتُكَ وساكِنو سَماواتِكَ وأرضِكَ ، كَما عَظَّمَ حُرُماتِكَ ، ودَلَّنا عَلى سَبيلِ مَرضاتِكَ ، يا أرحَمَ الرّاحِمينَ . (7)

.


1- .مصباح المتهجّد : ص 136 ح 220 ، بحار الأنوار : ج 87 ص 241 ح 50 .
2- .سَحَفَ رأسه : أي حَلَقَهُ (الصحاح : ج 4 ص 1372 «سحف») .
3- .مُهَج الدعوات : ص 70 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 215 ح 1 .
4- .في المصدر : «اللّهمّ وصَلِّ على آدَمَ...» ، والتصويب من بقيّة المصادر .
5- .البِكْر : أوّل كلّ شيء (القاموس المحيط : ج 1 ص 376 «بكر») .
6- .في المصدر : «لقَّيته» ، والتصويب من بعض النسخ .
7- .البلد الأمين : ص 443 ، بحار الأنوار : ج 100 ص 292 وجاء في أوّله «يناسب أن يتلى عند ضريح آدم عليه السلام أو بعد الصلاة لزيارته الدعاء المرويّ عن سيّد الساجدين صلوات اللّه عليه المشتمل على الصلاة عليه صلّى اللّه عليه ، وهو ممّا اُلحق ببعض نسخ الصحيفة» ؛ ينابيع الموّدة : ج 3 ص 427 .

ص: 399

امام زين العابدين عليه السلام :بار خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و بر فرشتگان مقرّبت، و بر پيامبرانت و گروندگان راستين، و بر فرستادگان اولو العزم _ همانان كه از بهر تو آزارها ديدند، و در راه تو ، چنان كه بايد ، جهاد كردند، و فرمان تو را بر پا داشتند و تو را به يگانگى شناختند و تا لحظه مرگ ، تو را بندگى نمودند _ درود فرست .

امام زين العابدين عليه السلام_ در دعاى قنوت _: بار خدايا! تو پيدايى و هويدا، و تو توانايى و نيرومند و نيروبخش. بار خدايا! بر آدم، اين آفريده شگفت انگيزت، و ستون حجّتت ، و زبان قدرتت ، و جانشين [تو] در زمينت، و نخستين كسى كه از سر لطف و رحمتت براى پيامبرى برگزيدى، و نخستين كسى كه براى اظهار خوارى براى تو و عزّت تو ، در حَرَمت ، موى سرش را تراشيد، و نخستين كسى كه از خاك ، پديد آمد و زبان به يكتايى تو گشود، و نخستين بنده ات كه براى امّتت ايجادش كردى، و نخستين كسى كه از گرفتار آمدن به كيفر تو به تو پناه بُرد ، درود فرست . و بر فرزندش [محمّد] ، اين برگزيده خالص تو و جستجوگر معرفت تو، و غوّاص امينِ ذات نهان تو _ با لطف و يارى تو كه ارزانى اش داشتى _ درود فرست ، و نيز بر پيامبران و فرستادگان و راست باوران و گواهان و درستكارانى كه ميان آن دو [از آدم تا خاتم صلى الله عليه و آله ] بوده اند ، درود فرست .

امام زين العابدين عليه السلام_ در درود فرستادن بر آدم عليه السلام _: بار خدايا! آدم ، پديده شگفت آفرينش توست، و نخستين موجود خاكى اى كه به پروردگارى تو اعتراف نمود، و آغازين حجّت تو بر بندگان و آفريدگانت، و نشان دهنده راه پناه بردن به بخشايش تو، و پيماينده راه هاى توبه تو، و وسيله ميان خلق و شناخت تو؛ همو كه از سر لطف و مِهرت بر او، آنچه را كه به واسطه آن از او خشنود گشتى ، به وى تلقين و الهام فرمودى ؛ توبه گرى كه بر نافرمانى از تو پاى نفشرد ؛ نخستين كسى كه با تراشيدن سرش در حرم تو [در پيشگاهت] خوارى نمود ؛ نخستين كسى كه پس از نافرمانى، به وسيله فرمان بردارى ، به دامن بخشايش تو چنگ زد ؛ پدر پيامبرانى كه در راه اجابت تو آزارها ديدند ؛ همو كه بيش از همه ساكنان زمين ، در طاعت تو كوشيد و تلاش كرد. پس تو _ اى مهرگستر _ و فرشتگانت و ساكنان آسمان هايت و زمينت ، بر او درود فرستيد، كه او حرمت هاى تو را بزرگ داشت و ما را به راه هاى خشنودى تو ره نمون شد، اى مهربان ترينِ مهربانان! (1)

.


1- .در آغاز اين درود ، آمده است: «مناسب است كه در نزد آرامگاه آدم عليه السلام يا بعد از نماز زيارت ، او دعايى را كه از امام زين العابدين و سيّد الساجدين _ صلوات اللّه عليه _ روايت شد و مشتمل بر درود بر آن بزرگوار است، خوانده شود . اين دعا ، به برخى نسخه هاى صحيفه سجّاديه الحاق شده است.

ص: 400

الأمالي للطوسي عن معاوية بن عمّار :ذَكَرتُ عِندَ أبي عَبدِ اللّهِ الصّادِقِ عليه السلام بَعضَ الأَنبِياءِفَصَلَّيتُ عَلَيهِ ، فَقالَ : إذا ذُكِرَ أحَدٌ مِنَ الأَنبِياءِ فَابدَأ بِالصَّلاةِ عَلى مُحَمَّدٍ ثُمَّ عَلَيهِ ، صَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ وعَلى جَميعِ الأَنبِياءِ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام_ في دُعاءِ اُمِّ داوودَ _: اللّهُمَّ صَلِّ عَلى أبينا آدَمَ بَديعِ (2) فِطرَتِكَ ، الَّذي كَرَّمتَهُ بِسُجودِ مَلائِكَتِكَ وأبَحتَهُ جَنَّتَكَ ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلى اُمِّنا حَوّاءَ المُطَهَّرَةِ مِنَ الرِّجسِ ، المُصَفّاةِ مِنَ الدَّنَسِ ، المُفَضَّلَةِ مِنَ الإِنسِ ، المُتَرَدِّدَةِ بَينَ مَحالِّ القُدسِ . اللّهُمَّ صَلِّ عَلى هابيلَ ، وشَيثٍ ، وإدريسَ ، ونوحٍ ، وهودٍ ، وصالِحٍ ، وإبراهيمَ ، وإسماعيلَ ، وإسحاقَ ، ويَعقوبَ ، ويوسُفَ ، وَالأَسباطِ ، ولوطٍ ، وشُعَيبٍ ، وأيّوبَ ، وموسى ، وهارونَ ، ويوشَعَ ، وميشا ، وَالخِضرِ ، وذِي القَرنَينِ ، ويونُسَ ، وإلياسَ ، واليَسَعِ ، وذِي الكِفلِ ، وطالوتَ ، وداوودَ ، وسُلَيمانَ ، وزَكَرِيّا ، وشَعيا ، ويَحيى ، وتورَخَ ، ومَتّى ، وأرمِيا ، وحَيقوقَ ، ودانِيالَ ، وعُزيرٍ ، وعِيسى ، وشَمعونَ ، وجِرجيسَ ، وَالحَوارِيّينَ ، وَالأَتباعِ ، وخالِدٍ ، وحَنظَلَة ، ولُقمانَ . (3)

.


1- .الأمالي للطوسي : ص 424 ح 951 ، الأمالي للصدوق : ص 463 ح 619 ، روضة الواعظين : ص 353 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 48 ح 5 .
2- .البديع : المبتدَع . بَدَعَ الشيء : أنشأه وبدأه (لسان العرب : ج 8 ص 6 «بدع») .
3- .الإقبال : ج 3 ص 244 ، مصباح المتهجّد : ص 808 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 11 ص 59 ح 65 .

ص: 401

الأمالى ، طوسى_ به نقل از معاوية بن عمّار _: در محضر امام صادق عليه السلام از پيامبرى ياد كردم و بر او درود فرستادم . ايشان فرمود: «هر گاه از يكى از پيامبران ياد شد ، نخست بر محمّد ، درود بفرست و سپس بر او درود خدا بر محمّد و خاندان او و بر همه پيامبران باد!» .

امام صادق عليه السلام_ در دعاى اُمّ داوود _: بار خدايا! بر پدرمان آدم ، اين پديده شگفت آفرينش، همو كه به سجده فرشتگانت گرامى اش داشتى و بهشتت را بر او روا ساختى، درود فرست . بار خدايا! بر مادرمان ، حوّاى پاك از آلودگى، پالوده از پليدى، برگزيده از انسان، رفت و آمد كننده در ميان جايگاه هاى قدسى ، درود فرست. بار خدايا! بر هابيل و شيث و ادريس و نوح و هود و صالح و ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و يوسف و اسباط و لوط و شعيب و ايّوب و موسى و هارون و يوشَع و ميشا و خِضر و ذو القرنين و يونس و الياس و يَسَع و ذو الكِفل و طالوت و داوود و سليمان و زكريّا و شَعيا و يحيى و تورَخ و مَتّى و اَرميا و حيقوق و دانيال و عُزَير و عيسى و شمعون و جرجيس و حواريان و پيروان و خالد و حنظله و لقمان درود فرست.

.

ص: 402

عنه عليه السلام_ فيما يُقالُ عِندَ الاُسطُوانَةِ الخامِسَةِ مِن مَسجِدِ الكوفَةِ _:السَّلامُ عَلى أبينا آدَمَ واُمِّنا حَوّاءَ ، السَّلامُ عَلى هابيلَ المَقتولِ ظُلما وعُدوانا عَلى مَواهِبِ اللّهِ ورِضوانِهِ ، السَّلامُ عَلى شَيثٍ صَفوَةِ اللّهِ المُختارِ الأَمينِ وعَلَى الصَّفوَةِ الصّادقينَ مِن ذُرِّيَّتِهِ الطَّيِّبينَ أوَّلِهِم وآخِرِهِم ، السَّلامُ عَلى إبراهيمَ وإسماعيلَ وإسحاقَ ويَعقوبَ وعَلى ذُرِّيَّتِهِمُ المُختارينَ ، السَّلامُ عَلى موسى كَليمِ اللّهِ ، السَّلامُ عَلى عيسى روحِ اللّهِ ، السَّلامُ عَلى مُحَمَّدٍ حَبيبِ اللّهِ ، السَّلامُ عَلَى المُصطَفَينِ عَلَى العالَمينَ ، السَّلامُ عَلى أميرِ المُؤمِنينَ وذُرِّيَّتِهِ الطَّيِّبينَ الطّاهِرينَ ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَكاتُهُ ، السَّلامُ عَلَيكَ فِي الأَوَّلينَ وَالآخِرينَ ، السَّلامُ عَلى فاطِمَةَ الزَّهراءِ ، السَّلامُ عَلى الرَّقيبِ الشّاهِدِ عَلَى الاُمَمِ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاكتُبني عِندَكَ مِنَ المَقبولينَ ، وَاجعَلني مِنَ الفائِزينَ المُطمَئِنّينَ الَّذينَ لا خَوفٌ عَلَيهِم ولا هُم يَحزَنونَ . (1)

الإمام الرضا عليه السلام :السَّلامُ عَلى أبَوَيَّ آدَمَ ونوحٍ ، السَّلامُ عَلى أبَوَيَّ إبراهيمَ وإسماعيلَ ، السَّلامُ عَلى أبَوَيَّ مُحَمَّدٍ وعَليٍّ ، السَّلامُ عَلى عِبادِ اللّهِ الصّالِحينَ . (2)

.


1- .المزار للشهيد الأوّل : ص 238 ، المزار الكبير : ص 167 ، بحار الأنوار : ج 100 ص 388 ح 11 .
2- .كشف الغمّة : ج 3 ص 55 ، بحار الأنوار : ج 49 ص 171 ؛ مطالب السؤول : ص 86 .

ص: 403

امام صادق عليه السلام_ از زيارتى كه در كنار پنجمين ستونِ (1) مسجد كوفه خوانده مى شود _: درود بر پدرمان آدم و مادرمان حوّا! درود بر هابيل كه از روى ستم و تجاوز به دَهِش هاى خدا و خشنودى او [نسبت به وى ]كشته شد! درود بر شيث ، برگزيده خالص و امين خدا و بر برگزيدگان راستين از نسل پاك او، از اوّلين تا آخرين آنها! درود بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و بر تبار برگزيده آنان! درود بر موسى ، هم سخن خدا! درود بر عيسى ، روح خدا! درود بر محمّد ، دوست و محبوب خدا! درود بر برگزيدگان بر جهانيان! درود بر امير مؤمنان و فرزندان پاك و پاكيزه او، و رحمت و بركات خدا [بر ايشان]! درود بر تو ، در ميان پيشينيان و پسينيان! درود بر فاطمه زهرا! درود بر ناظر و گواه بر امّت ها از بهر خداى پروردگار جهانيان! بار خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و مرا در نزد خود ، از پذيرفته شدگان ، رقم زن و مرا از رستگارانِ آسوده جان، همانان كه آنان را نه ترسى مى رسد و نه اندوهگين مى شوند ، قرار ده.

امام رضا عليه السلام :درود بر پدرانم ، آدم و نوح! درود بر پدرانم ، ابراهيم و اسماعيل! درود بر پدرانم ، محمّد و على! درود بر بندگان شايسته خدا!

.


1- .پنجمين ستون ، جايگاهى است كه خداوند به آدم عليه السلام توفيق توبه عطا فرمود.

ص: 404

الفَصلُ السّادِسُ : الصّلوات المأثورة عَن رسول اللّه وأهل بيته6 / 1الصَّلَواتُ المَأثورَةُ عَنِ النَّبيِّمسند ابن حنبل عن اُمّ سلمة :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله قالَ لِفاطِمَةَ عليهاالسلام : اِيتيني بِزَوجِكِ وَابنَيكِ ، فَجاءَت بِهِم ، فَأَلقى عَلَيهِم كِساءً فَدَكِيّا ، ثُمَّ وَضَعَ يَدَهُ عَلَيهِم ، ثُمَّ قالَ : اللّهُمَّ إنَّ هؤُلاءِ آلُ مُحَمَّدٍ ، فَاجعَل صَلَواتِكَ وبَرَكاتِكَ عَلى مُحَمَّدٍ وعَلى آلِ مُحَمَّدٍ ، إنَّكَ حَميدٌ مَجيدٌ . (1)

البلد الأمين :دُعاءُ التَّهليلِ مَروِيٌّ عَنِ النَّبيِّ صلى الله عليه و آله : بَسمِل وقُل : لا إلهَ إلَا اللّهُ _ ثَلاثا _ . . . اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ _ ثَلاثا _ بِعَدَدِ ما صَلّى عَلَيهِ المُصَلّونَ . (2)

راجع : ص 501 (أدب الصّلاة على رسول اللّه / ضمّ آل النبيّ إليه في الصلاة) .

.


1- .مسند ابن حنبل : ج 10 ص 228 ح 26808 ، المعجم الكبير : ج 3 ص 53 ح 2664 وج 23 ص 336 ح 779 ، تاريخ دمشق : ج 13 ص 203 ح 3182 ، ذخائر العقبى : ص 56 ، كنزالعمّال : ج 13 ص 645 ح 27629 ؛ العمدة : ص 33 ح 13 ، بحار الأنوار : ج 25 ص 242 ح 23 .
2- .البلد الأمين : ص 374 .

ص: 405

فصل ششم: صلوات هاى رسيده از پيشوايان بر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و اهل بيت او عليهم السلام
6 / 1 صلوات هاى رسيده از پيامبر صلى الله عليه و آله

فصل ششم: صلوات هاى رسيده از پيشوايان بر پيامبر خدا و اهل بيت او6 / 1صلوات هاى رسيده از پيامبرمسند ابن حنبل_ به نقل از اُمّ سلمه _: پيامبر صلى الله عليه و آله به فاطمه عليهاالسلام فرمود: «شوهرت و دو پسرت را نزد من بياور». او آنان را آورد. پيامبر صلى الله عليه و آله جامه اى فَدَكى بر روى آنان افكند . سپس دست خود را بر ايشان نهاد ، آن گاه فرمود : «بار خدايا! اينان ، خاندان (آل) محمّدند . پس درودها و بركت هايت را بر محمّد و بر خاندان محمّد قرار ده، كه تو ستودنى و بزرگوارى» .

البلد الأمين :دعاى هنگام «لا إله إلّا اللّه » گفتن كه از پيامبر صلى الله عليه و آله روايت شده [چنين است] : بگو : «بسم اللّه » و بگو: «لا إله إلّا اللّه ؛ معبودى جز خدا نيست» (سه مرتبه) .... بار خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست (سه مرتبه). به آن شمار كه درود فرستندگان بر او درود فرستاده اند.

ر . ك : ج 2 ص 501 (آداب درود فرستادن بر پيامبر صلى الله عليه و آله / ضميمه كردن خاندان پيامبر به ايشان در درود) .

.

ص: 406

6 / 2الصَّلَواتُ المَأثورَةُ عَنِ الإِمامِ عَليِّ بنِ أبي طالِبٍالإمام عليّ عليه السلام_ في دُعائِهِ لِلنَّبيِّ صلى الله عليه و آله _: اللّهُمَّ اقسِم لَهُ مَقسَما مِن عَدلِكَ ، وَاجزِهِ مُضَعَّفاتِ الخَيرِ مِن فَضلِكَ . اللّهُمَّ أعلِ عَلى بِناءِ البانينَ بِناءَهُ ، وأكرِم لَدَيكَ نُزُلَهُ ، وشَرِّف عِندَكَ مَنزِلَهُ ، وآتِهِ الوَسيلَةَ وأعطِهِ السَّناءَ وَالفَضيلَةَ ، وَاحشُرنا في زُمرَتِهِ غَيرَ خَزايا ولا نادِمينَ ، ولا ناكِبينَ (1) ولا ناكِثينَ (2) ، ولا ضالّينَ ولا مُضِلّينَ ولا مَفتونينَ . (3)

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ داحِيَ المَدحُوّاتِ (4) ، وداعِمَ المَسموكاتِ (5) ، وجابِلَ (6) القُلوبِ عَلى فِطرَتِها ؛ شَقِيِّها وسَعيدِها ، اِجعَل شَرائِفَ صَلَواتِكَ ونَوامِيَ بَرَكاتِكَ عَلى مُحَمَّدٍ عَبدِكَ ورَسولِكَ ، الخاتِمِ لِما سَبَقَ ، وَالفاتِحِ لِمَا انغَلَقَ (7) ، وَالمُعلِنِ الحَقَّ بِالحَقِّ ، وَالدّافِعِ جَيشاتِ (8) الأَباطيلِ ، وَالدّامِغِ صَولاتِ الأَضاليلِ كَما حُمِّلَ ، فَاضطَلَعَ قائِما بِأَمرِكَ ، مُستَوفِزا (9) في مَرضاتِكَ ، غَيرَ ناكِلٍ عَن قُدُمٍ ، ولا واهٍ في عَزمٍ ، واعِيا لِوَحيِكَ ، حافِظا لِعَهدِكَ ، ماضِيا عَلى نَفاذِ أمرِكَ ، حَتّى أورى قَبَسَ القابِسِ (10) ، وأضاءَ الطَّريقَ لِلخابِطِ (11) ، وهُدِيَت بِهِ القُلوبُ بَعدَ خَوضاتِ الفِتَنِ وَالآثامِ ، وأقامَ بِموضِحاتِ الأَعلامِ ونَيِّراتِ الأَحكامِ . فَهُوَ أمينُكَ المَأمونُ ، وخازِنُ عِلمِكَ المَخزونِ ، وشَهيدُكَ (12) يَومَ الدِّينِ ، وبَعيثُكَ (13) بِالحَقِّ ، ورَسولُكَ إلَى الخَلقِ . اللّهُمَّ افسَح لَهُ مَفسَحا في ظِلِّكَ ، وَاجزِهِ مُضاعَفاتِ الخَيرِ مِن فَضلِكَ ، اللّهُمَّ وأعلِ عَلى بِناءِ البانينَ بِناءَهُ ، وأكرِم لَدَيكَ مَنزِلَتَهُ ، وأتمِم لَهُ نورَهُ ، وَاجزِهِ مِنِ ابتِعاثِكَ لَهُ مَقبولَ الشَّهادَةِ ، ومَرضِيَّ المَقالَةِ ، ذا مَنطقٍ عَدلٍ ، وخُطبَةٍ فَصلٍ . اللّهُمَّ اجمَع بَينَنا وبَينَهُ في بَردِ العَيشِ ، وقَرارِ النِّعمَةِ ، ومُنَى الشَّهَواتِ ، وأهواءِ اللَّذّاتِ ، ورَخاءِ الدَّعَةِ ، ومُنتَهَى الطُّمَأنينَةِ ، وتُحَفِ الكَرامَةِ . (14)

.


1- .نَكَبَ عن الطريق : عَدَلَ (الصحاح : ج 1 ص 228 «نكب») .
2- .النَّكْث : نَقض العهد (النهاية : ج 5 ص 114 «نكث») .
3- .نهج البلاغة : الخطبة 106 ، بحار الأنوار : ج 16 ص 381 ح 93 .
4- .الدَّحُو : البسط ، والمَدحوّات : الأرضين ؛ أي بسط ووسّع الأرضين (النهاية : ج 2 ص 106 «دحا») .
5- .المسْمُوكات : السماوات السبع (النهاية : ج 2 ص 403 «سمك») .
6- .جَبَلَهُم اللّه تعالى : خَلَقَهُم . وجَبَلَه على الشيء : طَبَعَهُ (القاموس المحيط : ج 3 ص 345 «جبل») .
7- .الفاتح لما انغلق : أي فتحَ ما انغلق واُبهم على الناس من مسائل الدين والتوحيد والشرائع (بحار الأنوار : ج 16 ص 378) .
8- .جَيَشَات : جمع جيشة ، وهي المرّة من جَاشَ ؛ إذا ارتفع (النهاية : ج 1 ص 324 «جيش») .
9- .الوَفز : العَجَلة (الصحاح : ج 3 ص 901 «وفز») .
10- .قال ابن الأثير : ومنه حديث عليٍّ عليه السلام : «حتّى أورى قَبَسا لِقابس» ؛ أي أظهَر نورا من الحقّ لطالبه . والقابِس : طالِب النار ، وهو فاعل من قَبَس (النهاية : ج 4 ص 4 «قبس») .
11- .الخَبْط : المشي على غير الطريق (مجمع البحرين : ج 1 ص 491 «خبط») .
12- .شهيدك يوم الدين : أي شاهدك على اُمّته يوم القيامة (النهاية : ج 2 ص 513 «شهد») .
13- .بعيثُك : أي مبعوثك الذي بعثته إلى الخلق ، فهو فعيل بمعنى مفعول (النهاية : ج 1 ص 138 «بعث») .
14- .نهج البلاغة : الخطبة 72 ، الغارات : ج 1 ص 159 نحوه ، بحار الأنوار : ج 94 ص 83 ح 3 وح 4 ؛ المصنّف لابن أبي شيبة : ج 7 ص 82 ح 3 ، شرح نهج البلاغة : ج 19 ص 135 ، كنزالعمّال : ج 2 ص 270 ح 3989 نقلاً عن المعجم الأوسط وأبي نعيم في عوالي سعيد بن منصور وكلاهما عن سلامة الكندي وكلّها نحوه .

ص: 407

6 / 2 صلوات هاى رسيده از امام على عليه السلام

6 / 2صلوات هاى رسيده از امام علىامام على عليه السلام_ در دعايش براى پيامبر صلى الله عليه و آله _: بار خدايا! از عدل خويش براى او بهره اى [بزرگ ]قرار ده، و از بخشايشت ، چندْ چندان ، نيكى پاداشش ده. بار خدايا! بناى [دين] او را بر بناى بناكنندگان (اديان پيشين) ، بلندى بخش، و از او در نزد خويش ، به گرمى پذيرايى فرما، و منزلت او را بزرگ دار ، و وسيله (بالاترين درجه بهشت) و بلندى و برترى عطا فرما ، و ما را در گروه او محشور كن ، در حالى كه نه سرافكنده باشيم، نه پشيمان، نه منحرف، نه پيمان شكن، نه گم راه، نه گم راه كننده، و نه فريب خورده [و گناه آلود].

امام على عليه السلام :بار خدايا! اى گستراننده گسترده ها (زمين هاى هفتگانه) و اى نگه دارنده افراشته ها (هفت آسمان) ، و اى آفريننده دل ها بر سرشتشان : شوربخت و نيك بخت! درودهاى ارزنده ات را و بركت هاى فزاينده ات را بر محمّد ، بنده ات و فرستاده ات ، قرار ده ؛ همو كه پايان بخش [شرايع] پيشين است و گشاينده بسته ها و آشكار كننده حق با حق، و دفع كننده خروش هاى باطل، و فرو كوبنده يورش هاى گم راهى ، آن گونه كه [مسئوليتش] بر دوش او نهاده شد و قدرتمندانه ، به فرمان تو برخاست (/فرمان تو را اجرا كرد) و در راه خشنودى تو شتافت، بى آن كه گامى به پس رود، يا در عزم او سستى راه يابد ؛ بلكه وحى تو را فرا گرفت و پيمانِ تو را پاس داشت و فرمان تو را به كار بست تا آن كه براى جوينده شعله آتش [معرفت] ، شعله افروخت، و براى آن كه در بيراهه مى رفت ، راه را روشن نمود، و دل هاى فرو رفته در گمراهى ها و گناهان ، به واسطه او هدايت شدند و آن بزرگوار ، نشانه هاى روشنگر و احكام نورانى را بر پا داشت. پس او امانتدارِ مورد اعتماد توست و گنجينه دار گنج دانش تو، گواه تو در روز جزا ، فرستاده بر حقّ تو، و پيك تو به سوى مردمان است . بار خدايا! براى او در سايه ات ، جايى فراخ بگشا و از بخشايشت ، دو چندان ، نيكى پاداشش ده . بار خدايا! بناى [شريعتِ] او را بر بناى [ديگر] بنيان گذاران (پيامبران) ، بلندى بخش، و مقام او را در نزد خويش ، پُر ارج دار، و نورش را كامل گردان ، و پاداش برانگيخته شدنش به رسالت را پذيرفته شدن گواهى، و پسنديدگى گفتار او سخن درست و حكم قطعى قرار ده. بار خدايا! ما را با او در زندگانىِ خوش، و نعمت جاويدان، و خواهش هاى مطلوب، و لذّت هاى خواستنى، و رهايىِ بسيار، و آرامش بيكران، و ارمغان هاى كرامت ، گِرد هم بياور .

.

ص: 408

الإمام عليّ عليه السلام :اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ عَبدِكَ ورَسولِكَ ونَبِيِّكَ صَلاةً نامِيَةً زاكِيَةً ، تَرفَعُ بِها دَرَجَتَهُ وتُبَيِّنُ بِها فَضلَهُ . وصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وبارِك عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، كَما صَلَّيتَ وبارَكتَ وتَرَحَّمتَ عَلى إبراهيمَ وآلِ إبراهيمَ ، إنَّكَ حَميدٌ مَجيدٌ . (1)

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ عَبدِكَ ورَسولِكَ ، وأعطِهِ اليَومَ أفضَلَ الوَسائِلِ، وأشرَفَ العَطاءِ وأعظَمَ الحِباءِ وَالمَنازِلِ ، وأسعَدَ الجُدودِ وأقَرَّ الأَعيُنِ . اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، الَّذينَ أمَرتَ بِطاعَتِهِم ، وأذهَبتَ عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهَّرتَهُم تَطهيرا . اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، الَّذينَ ألهَمتَهُم عِلمَكَ ، وَاستَحفَظتَهُم كُتُبَكَ، وَاستَرعَيتَهُم عِبادَكَ . اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ عَبدِكَ ورَسولِكَ وحَبيبِكَ وخَليلِكَ ، وسَيِّدِ الأَوَّلينَ وَالآخِرينَ مِنَ الأَنبِياءِ وَالمُرسَلينَ وَالخَلقِ أجمَعينَ ، وعَلى آلِهِ الطَّيِّبينَ الَّذينَ أمَرتَ بِطاعَتِهِم ، وأوجَبتَ عَلَينا حَقَّهُم ومَوَدَّتَهُم . (2)

.


1- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 432 ح 1263 ، مصباح المتهجّد : ص 383 عن زيد بن وهب ، بحار الأنوار : ج 89 ص 239 ح 68 .
2- .البلد الأمين : ص 93 ، بحار الأنوار : ج 90 ص 140 ح 7 .

ص: 409

امام على عليه السلام :بار خدايا! بر بنده و فرستاده و پيامبرت محمّد ، درود فرست ؛ درودى بالنده و فزاينده و پاك كه با آن ، درجه اش را بالا برى و برترى اش را آشكارا سازى. بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست، و به محمّد و خاندان محمّد ، بركت ده، چنان كه بر ابراهيم و خاندان ابراهيم ، درود فرستادى و بركت دادى و مهر آوردى، كه تو ستوده خصال و بزرگوارى.

امام على عليه السلام :بار خدايا! بر محمّد ، بنده و فرستاده ات، درود فرست و امروز ، برترين وسيله ها و باارزش ترين دَهِش و بزرگ ترين ارمغان و جايگاه ها، و خوش ترين بخت ها، و روشن ترين چشم ها (شادترين دل ها) را عطايش فرما. بار خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست ؛ همانان كه به فرمان بُردارى از ايشان ، فرمان دادى، و آلودگى را از ايشان برده ، پاكِ پاكشان گردانيدى. بار خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست ؛ همانان كه دانش خود را در اختيارشان نهادى و آنان را نگهبان كتاب هايت و سرپرست بندگانت قرار دادى. بار خدايا! بر محمّد ، بنده ات و فرستاده ات و عزيزت و دوستت و سَرور اوّلين و آخرين آدميان از پيامبران و فرستادگان و همه خلق، و بر خاندان پاك او، همانان كه بر فرمان بُردارى از ايشان فرمان داده، حقّ آنان و دوستى شان را بر ما واجب ساختى، درود فرست.

.

ص: 410

عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ كُلَّما ذَكَرَهُ الذّاكِرونَ ، وصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ كُلَّما غَفَلَ عَن ذِكرِهِ الغافِلونَ ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ عَدَدَ كَلِماتِكَ وعَدَدَ مَعلوماتِكَ ، صَلاةً لا نِهايَةً لَها ولا غايَةَ لِأَمَدِها . (1)

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ فَبِدَرَجَتِكَ الرَّفيعَةِ ومَحَلَّتِكَ المَنيعَةِ ، وفَضلِكَ البالِغِ وسَبيلِكَ الواسِعِ ، أسأَ لُكَ أن تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ كما دانَ لَكَ ودَعا إلى عِبادَتِكَ ، وأوفى بِعُهودِكَ وأنفَذَ أحكامَكَ وَاتَّبَعَ أعلامَكَ (2) ، عَبدِكَ ونَبِيِّكَ ، وأمينِكَ عَلى عَهدِكَ إلى عِبادِكَ ، القائِمِ بِأَحكامِكَ ، ومُؤَيِّدِ مَن أطاعَكَ ، وقاطِعِ عُذرِ مَن عَصاكَ . اللّهُمَّ فَاجعَل مُحَمَّدا صلى الله عليه و آله أجزَلَ مَن جَعَلتَ لَهُ نَصيبا مِن رَحمَتِكَ ، وأنضَرَ مَن أشرَقَ وَجهُهُ بِسِجالِ (3) عَطِيَّتِكَ ، وأقرَبَ الأَنبِياءِ زُلفَةً (4) يَومَ القِيامَةِ عِندَكَ ، وأوفَرَهُم حَظّا مِن رِضوانِكَ ، وأكثَرَهُم صُفوفَ اُمَّةٍ في جِنانِكَ ، كَما لَم يَسجُد لِلأَحجارِ ولَم يَعتَكِف لِلأَشجارِ ، ولَم يَستَحِلَّ السِّباءَ (5) ولَم يَشرَبِ الدِّماءَ . (6)

.


1- .شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 348 ح 996 .
2- .أعلامَك : أي آثارك وشرائعك وطرائقك الظاهرة (ملاذ الأخيار : ج 5 ص 230) .
3- .السِّجال : جمع السَّجْل ؛ وهو الدلو إذا مُلِئَ ماءً ، وذكره لأنّ غسل الوجه بالماء يوجب النضارة [الحسن والبهاء] (بحار الأنوار : ج 2 ص 344) .
4- .الزُّلفة : المنزلة (القاموس المحيط : ج 3 ص 149 «زلف») .
5- .السِّباء : الخمر (القاموس المحيط : ج 1 ص 17 «سبأ») .
6- .تهذيب الأحكام : ج 3 ص 151 ح 328 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 528 ح 1501 وفيه «السابغ» بدل «البالغ» ، مصباح المتهجّد : ص 527 ح 611 ، بحار الأنوار : ج 91 ص 293 ح 2 .

ص: 411

امام على عليه السلام_ در حكمت هاى منسوب به ايشان _: بار خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست ، هر آن زمان كه يادكنندگانْ يادش كنند، و بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست ، هر آن زمان كه غافلان از يادش غفلت ورزند. بار خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست ، به شمارِ كلماتت و به عدد معلوماتت ؛ درودى كه مدّت آن را پايانى و انجامى نباشد.

امام على عليه السلام :بار خدايا! به حقّ پايگاه بلندت و جايگاه دست نايافتنى ات و بخشايش فراگيرت و راه پهناورت، از تو مى خواهم بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرستى، كه او تو را فرمان بُرد ، و به پرستش تو فرا خواند ، و به پيمان هايت وفا كرد، و فرمان هايت را روان ساخت ، و نشانه هايت را دنبال كرد ؛ بر بنده ات و پيامبرت و امين تو در رساندن پيامت به بندگانت، بر پا دارنده احكامت، و پشتيبان هر آن كه از تو فرمان برَد، و گيرنده عذر [و بهانه] از كسى كه تو را نافرمانى كرد. پس _ اى خداوند _ محمّد صلى الله عليه و آله را برخوردارترينِ كسانى قرار ده كه از رحمت خود ، بهره مندشان ساخته اى، و شادمان ترين كسى كه از دَهِش سرشار تو ، چهره اش شگفته است و در روز قيامت ، او را از همه پيامبران به خود ، نزديك تر گردان، و بهره مندترينشان از خشنودى ات قرار ده، و صفوف امّتش را در پيشگاهت از صنوف امّت هاى آنان ، افزونتر گردان ؛ زيرا او براى سنگى (بُتى) سجده نكرد و درختى را نپرستيد و ميخوارگى را روا نشمُرد و خونى نياشاميد.

.

ص: 412

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ ، وصَلَّى اللّهُ عَلى طَيِّبِ المُرسَلينَ مُحَمَّدِ بنِ عَبدِ اللّهِ ، المُنتَجَبِ الفاتِقِ الرّاتِقِ . (1) اللّهُمَّ فَخُصَّ مُحَمَّدا صلى الله عليه و آله بِالذِّكرِ المَحمودِ وَالحَوضِ المَورودِ ، اللّهُمَّ آتِ مُحَمَّدا صَلَواتُكَ عَلَيهِ وآلِهِ الوَسيلَةَ وَالرِّفعَةَ والفَضيلَةَ ، وَاجعَل فِي المُصطَفَينَ مَحَبَّتَهُ ، وفِي العِلِّيّينَ دَرَجَتَهُ ، وفِي المُقَرَّبينَ كَرامَتَهُ . اللّهُمَّ أعطِ مُحَمَّدا صَلَواتُكَ عَلَيهِ وآلِهِ مِن كُلِّ كَرامَةٍ أفضَلَ تِلكَ الكَرامَةِ ، ومِن كُلِّ نَعيمٍ أوسَعَ ذلِكَ النَّعيمِ ، ومِن كُلِّ عَطاءٍ أجزَلَ ذلِكَ العَطاءِ ، ومِن كُلِّ يُسرٍ أنضَرَ (2) ذلِكَ اليُسرِ ، ومِن كُلِّ قِسمٍ أوفَرَ ذلِكَ القِسمِ ، حَتّى لا يَكونَ أحَدٌ مِن خَلقِكَ أقرَبَ مِنهُ مَجلِسا ، ولا أرفَعَ مِنهُ عِندَك ذِكرا ومَنزِلَةً ، ولا أعظَمَ عَلَيكَ حَقّا ، ولا أقرَبَ وَسيلَةً مِن مُحَمَّدٍ صَلَواتُكَ عَلَيهِ وآلِهِ ، إمامِ الخَيرِ وقائِدِهِ وَالدّاعي إلَيهِ ، وَالبَرَكَةِ عَلى جَميعِ العِبادِ وَالبِلادِ ، ورَحمَةٍ لِلعالَمينَ . اللّهُمَّ اجمَع بَينَنا وبَينَ مُحَمَّدٍ صَلَواتُكَ عَلَيهِ وآلِهِ في بَردِ العَيشِ ، وتَرَوُّحِ (3) الرَّوحِ (4) ، وقَرارِ النِّعمَةِ ، وشَهوَةِ الأَنفُسِ ، ومُنَى الشَّهَواتِ ، ونِعَمِ اللَّذّاتِ ، ورَجاءِ الفَضيلَةِ ، وشُهودِ الطُّمَأنينَةِ ، وسُؤدَدِ (5) الكَرامَةِ ، وقُرَّةِ العَينِ ، ونَضرَةِ النَّعيمِ ، وبَهجَةٍ لا تُشبِهُ بَهَجاتِ الدُّنيا ، نَشهَدُ أنَّهُ قَد بَلَّغَ الرِّسالَةَ ، وأدَّى النَّصيحَةَ ، وَاجتَهَدَ لِلاُمَّةِ ، واُوذِيَ في جَنبِكَ ، وجاهَدَ في سَبيلِكَ ، وعَبَدَكَ حَتّى أتاهُ اليَقينُ ، فَصَلَّى اللّهُ عَلَيهِ وآلِهِ الطَّيِّبينَ . اللّهُمَّ رَبَّ البَلَدِ الحَرامِ ، ورَبَّ الرُّكنِ وَالمَقامِ ، ورَبَّ المَشعَرِ الحَرامِ ، ورَبَّ الحِلِّ وَالحَرامِ ، بَلِّغ روحَ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله عَنَّا السَّلامَ . اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مَلائِكَتِكَ المُقَرَّبينَ ، وعَلى أنبِيائِكَ ورُسُلِكَ أجمَعينَ ، وصَلِّ اللّهُمَّ عَلَى الحَفَظَةِ الكِرامِ الكاتِبينَ ، وعَلى أهلِ طاعَتِكَ مِن أهلِ السَّماواتِ السَّبعِ وأهلِ الأَرَضينَ السَّبعِ مِنَ المُؤمِنينَ أجمَعينَ . (6)

.


1- .الفاتق الراتق : يعني فاتِق الجور وممزّقه ، وراتق الخلل الذي وقع في الدِّين . والكلام استعارة (مجمع البحرين : ج 3 ص 1359 «فتق») .
2- .في الإقبال : «أيسر» بدل «أنضر» .
3- .في الإقبال ومصباح المتهجّد : «برد» بدل «تروّح» .
4- .الرَّوحُ : بَرد نسيم الريح (لسان العرب : ج 2 ص 457 «روح») .
5- .السُّؤْدَدُ : المجد والشرف (تاج العروس : ج 5 ص 32 «سود») .
6- .تهذيب الأحكام : ج 3 ص 83 ح 239 عن عليّ بن عبد اللّه عن أبيه عن جدّه ، الإقبال : ج 1 ص 320 كلاهما عن الإمام الحسين عليه السلام ، مصباح المتهجّد : ص 557 ح 651 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 98 ص 127 ح 3 ؛ العقد الفريد : ج 3 ص 126 نحوه .

ص: 413

امام على عليه السلام :ستايش ، خداى را كه پروردگار جهانيان است، و درود خدا بر خوب ترين پيامبران، محمّد بن عبد اللّه ، آن برگزيده و رتق و فتق كننده امور . بار خدايا! ياد پسنديده و حوضى را كه [تشنگان] بر آن وارد مى شوند ، بر محمّد ويژه گردان . بار خدايا! به محمّد _ كه درودهاى تو بر او و خاندانش باد _ ، وسيله (بالاترين درجه بهشت) و بلندى و برترى ارزانى دار و او را در ميان برگزيدگان ، محبوب گردان و با بلندپايگان ، هم درجه و در ميان مقرّبان ، گرامى [و ارجمند]. بار خدايا! به محمّد _ كه درودهاى تو بر او و خاندانش باد _ ، از هر كرامتى ، برترين آن را عطا فرما، و از هر نعمتى ، گسترده ترين آن را، و از هر دَهِشى ، فراوان ترين آن را، و از هر آسايشى ، با طراوت ترين آن را، و از هر بهره اى ، بيشترين آن را، چندان كه هيچ يك از آفريدگانت ، نزديك تر از او به تو نباشد، و نه نام و جايگاهش در نزد تو بلندتر، و نه حقّش بر تو بيشتر، نه واسطه اش كوتاه تر از محمّد _ كه درودهاى تو بر او و خاندانش باد _ اين پيشوا و جلودار خوبى ها و دعوت كننده به آنها ، و بركت براى همه بندگان و سرزمين ها، و رحمت براى جهانيان. بار خدايا! ما را در خُنَكاى زندگى، و نسيم رحمت، و جايگاه نعمت ، و خواسته جان ها، و خواسته هاى مطلوب ، و نعمت هاى لذّتبخش ، و اميد برترى ، و رسيدن به آرامش و آقايى كرامت و روشنايى چشم (شادمانى و خوشى) و خرّمى نعمت ها ، و زيبايى و درخشندگى اى كه شبيه زيبايى ها و درخشندگى هاى دنيا نيست ، با محمّد _ كه درودهاى تو بر او و خاندانش باد _ گرد آور. گواهى مى دهيم كه او پيام [تو] را رساند و راه نمايى و خيرخواهى نمود، و براى امّت كوشيد، و از براى تو آزار ديد، و در راه تو جهاد كرد، و تو را پرستيد تا آن گاه كه از سراى دنيا كوچيد. پس درود خدا بر او و خاندان پاكش باد! بار خدايا! اى پروردگار سرزمين حرام (مكّه) ، و اى پروردگار رُكن و مقام، و اى پروردگار مشعر الحرام، و اى پروردگار حلّ و حرام! از جانب ما به روان محمّد، درود رسان. بار خدايا! بر فرشتگان مقرّبت ، و بر پيامبران و فرستادگانت، همگى ، درود فرست . بار خدايا! بر گرامى نگهبانانِ نويسنده (/فرشتگان حافظ و نويسنده اعمال بندگان)، و بر تمامى فرمان بُردارانت از اهل آسمان هاى هفتگانه و زمين هاى هفتگانه، درود فرست.

.

ص: 414

عنه عليه السلام :فَصَلِّ عَلى خِيَرَتِكَ مِن خَلقِكَ وصِفوَتِكَ مِن بَرِيَّتِكَ وأمينِكَ عَلى وَحيِكَ بِأَفضَلِ الصَّلَواتِ ، وبارِك عَلَيهِ بِأَفضَلِ البَرَكاتِ ، بِما بَلَّغَ عَنكَ مِنَ الرِّسالاتِ وصَدَعَ بِأَمرِكَ ودَعا إلَيكَ ، وأفصَحَ بِالدَّلائِلِ عَلَيكَ بِالحَقِّ المُبينِ حَتّى أتاهُ اليَقينُ ، صَلَّى اللّهُ عَلَيهِ فِي الأَوَّلينَ ، وصَلَّى اللّهُ عَلَيهِ فِي الآخِرينَ ، وعَلى آلِهِ وأهلِ بَيتِهِ الطّاهرينَ ، وَاخلُفهُ فيهِم بِأَحسنِ ما خَلَفتَ بِهِ أحَدا مِنَ المُرسَلينَ بِكَ يا أرحَمَ الرّاحِمينَ . . . فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وأهلِ بَيتِ مُحَمَّدٍ وصِلهَا اللّهُمَّ بِدَوامٍ وَابدَأها بِتَمامٍ ، إنَّكَ واسِعُ الحِباءِ (1) كَريمُ العَطاءِ . (2)

.


1- .حَبَوتُ الرجلَ حِباءً : أعطيتُه الشيء بغير عِوَض (المصباح المنير : ص 120 «حبا») .
2- .مُهَج الدعوات : ص 155 ، بحار الأنوار : ج 95 ص 404 ح 34 .

ص: 415

امام على عليه السلام :بر منتخب خود از ميان آفريدگانت، و برگزيده ات از ميان مردمانت ، و امين تو بر وحى ات ، برترين درودها را بفرست ، و افزون ترين بركت ها را ارزانى اش بدار، به پاداش پيام هايى كه از جانب تو رساند، و فرمان تو را اجرا كرد و به سوى تو فرا خواند، و نشانه هاى وجود تو را به درستى و آشكارا نشان داد تا آن گاه كه يقين (مرگ) به سراغش آمد. درود خدا بر او در ميان پيشينيان، و درود خدا بر او در ميان پسينيان، و بر خاندان و خانواده پاك او باد! [بار خدايا!] براى او در ميان خاندانش جانشينى كن، بهتر از هر جانشينى كه براى يكى از فرستادگانت كرده اى ، اى مهربان ترينِ مهربانان! بر محمّد و اهل بيت محمّد ، درود فرست و آن را _ اى خداوند _ ، پيوسته برقرار بدار، و به كمال و تمام ، آغازش كن، كه بخشش تو گسترده و دَهِشَت ، كريمانه است.

.

ص: 416

6 / 3الصَّلَواتُ المَأثورَةُ عَن فاطِمَةَ الزَّهراءِفاطمة عليهاالسلام_ مِن دُعاءٍ لَها بَعدَ صَلاةِ العَصرِ _: اللّهُمَّ ذَا الرَّحمَةِ الواسِعَةِ ، وَالصَّلاةِ النّافِعَةِ الرّافِعَةِ ، صَلِّ عَلى أكرَمِ خَلقِكَ عَلَيكَ ، وأحَبِّهِم إلَيكَ ، وأوجَهِهِم لَدَيكَ ؛ مُحَمَّدٍ عَبدِكَ ورَسولِكَ ، المَخصوصِ بِفَضائِلِ الرَّسائِلِ ، أشرَفَ وأكرَمَ وأرفَعَ وأعظَمَ وأكمَلَ ما صَلَّيتَ عَلى مُبَلِّغٍ عَنكَ ومُؤتَمَنٍ عَلى وَحيِكَ . اللّهُمَّ كَما سَدَدتَ بِهِ العَمى وفَتَحتَ بِهِ الهُدى ، فَاجعَل مَناهِجَ سُبُلِهِ لَنا سُنَنا ، وحُجَجَ بُرهانِهِ لَنا سَبَبا ، نَأتَمُّ بِهِ إلَى القُدومِ عَلَيكَ . . . اللّهُمَّ وَاجعَل صَلَواتِكَ وبَرَكاتِكَ ومَنَّكَ ومَغفِرَتَكَ ورَحمَتَكَ ورِضوانَكَ وفَضلَكَ وسَلامَتَكَ وذِكرَكَ ونورَكَ وشَرَفَكَ ونِعمَتَكَ وخِيَرَتَكَ عَلى مُحَمَّدٍ وعَلى آلِ مُحَمَّدٍ ، كَما صَلَّيتَ وبارَكتَ وتَرَحَّمتَ عَلى إبراهيمَ وآلِ إبراهيمَ ، إنَّكَ حَميدٌ مَجيدٌ . اللّهُمَّ أعطِ مُحَمَّدا الوَسيلَةَ العُظمى ، وكَريمَ جَزائِكَ فِي العُقبى ، حَتّى تُشَرِّفَهُ يَومَ القِيامَةِ يا إلهَ الهُدى . اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وعَلى آلِ مُحَمَّدٍ وعَلى جَميعِ مَلائِكَتِكَ وأنبِيائِكَ ورُسُلِكَ ، سَلامٌ عَلى جَبرَئيلَ وميكائيلَ وإسرافيلَ وحَمَلَةِ العَرشِ ومَلائِكَتِكَ المُقَرَّبينَ والكِرامِ الكاتِبينَ وَالكَرّوبِيّينَ (1) ، وسَلامٌ عَلى مَلائِكَتِكَ أجمَعينَ ، وسَلامٌ عَلى أبينا آدَمَ وعَلى اُمِّنا حَوّاءَ ، وسَلامٌ عَلَى النَّبِيّينَ أجمَعينَ وَالصِّدّيقينَ وَالشُّهَداءِ وَالصّالِحينَ ، وسَلامٌ عَلَى المُرسَلينَ أجمَعينَ ، وَالحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ . (2)

عنها عليهاالسلام_ مِن دُعاءٍ لَها بَعدَ صَلاةِ الظُّهرِ _: اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِيِّينَ وعَلى جَميعِ الأَنبِياءِ وَالمُرسَلينَ وعَلَى المَلائِكَةِ أجمَعينَ ، وعَلى آلِهِ الطَّيِّبينَ الطّاهِرينَ ، وعَلى أئِمَّةِ الهُدى أجمَعينَ ، آمينَ رَبَّ العالَمينَ . اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ كَما هَدَيتَنا بِهِ ، وصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ كَما رَحِمتَنا بِهِ ، وصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ كَما عَزَّزتَنا بِهِ ، وصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ كَما فَضَّلتَنا بِهِ ، وصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ كَما شَرَّفتَنا بِهِ ، وصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ كَما بَصَّرتَنا بِهِ ، وصَلِّ عَلى مُحمََّدٍ كَما أنقَذتَنا بِهِ مِن شَفا حُفرَةٍ مِنَ النّارِ . اللّهُمَّ بَيِّض وَجهَهُ ، وأعلِ كَعبَهُ (3) وأفلِج حُجَّتَهُ (4) ، وأتمِم نورَهُ ، وثَقِّل ميزانَهُ ، وعَظِّم بُرهانَهُ ، وَافسَح لَهُ حَتّى يَرضى ، وبَلِّغهُ الدَّرَجَةَ وَالوَسيلَةَ مِنَ الجَنَّةِ ، وَابعَثهُ المَقامَ المَحمودَ الَّذي وَعَدتَهُ ، وَاجعَلهُ أفضَلَ النَّبِيّينَ وَالمُرسَلينَ عِندَكَ مَنزِلَةً ووَسيلَةً ، وَاقصُص بِنا أثَرَهُ ، وَاسقِنا بِكَأسِهِ ، وأورِدنا حَوضَهُ ، وَاحشُرنا في زُمرَتِهِ ، وتَوَفَّنا عَلى مِلَّتِهِ ، وَاسلُك بِنا سَبيلَهُ ، وَاستَعمِلنا بِسُنَّتِهِ ، غَيرَ خَزايا ولا نادِمينَ ولا شاكّينَ ولا مُبَدِّلينَ . (5)

.


1- .الكَرُوبيّون : هم سادة الملائكة ، والمقرّبون منهم (مجمع البحرين : ج 3 ص 1560 «كرب») .
2- .فلاح السائل : ص 360 ح 241 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 87 ح 11 .
3- .وأعل كعبَه : هو دعاء له بالشرف والعلو . والأصل فيه كعب القناة ؛ وهو أنبوبها ، وما بين كلّ عقدتين منها كَعْبٌ . وكلّ شيء علا وارتفع فهو كَعْب (النهاية : ج 4 ص 179 «كعب») .
4- .الفَلْج : الظَّفَر والفَوز (الصحاح : ج 1 ص 335 «فلج») .
5- .فلاح السائل : ص 314 ح 212 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 68 ح 4 .

ص: 417

6 / 3 صلوات هاى رسيده از فاطمه زهرا عليهاالسلام

6 / 3صلوات هاى رسيده از فاطمه زهرافاطمه عليهاالسلام_ از دعاى ايشان پس از نماز عصر _: بار خدايا! اى صاحب رحمتِ گسترده، و درود سودمند رفعت بخش، ارجمندترين و گرامى ترين و بلند مرتبه ترين و بزرگ ترين و كامل ترين درودى را كه بر پيامبرى از پيامبرانت ، و امينى از اُمناى وحى ات فرستاده اى ؛ گرامى ترين و محبوب ترين و معتبرترين آفريده ات در نزدت، محمّد ، بنده ات و فرستاده ات و برگزيده براى [ابلاغ] پيام هاى ارزنده ات، بفرست. بار خدايا! همچنان كه به وسيله او گم راههها به راستى و راه راست را گشودى، راه هاى روشن او را رسم و راه ما، و دلايل آشكار او را دستاويزمان قرار ده تا براى وارد شدن بر تو ، از او پيروى كنيم... . بار خدايا! درودها و بركت هايت را ، و احسان و آمرزش و مِهر و خشنودى و فزونى و سلامتت را ، و يادت را ، و روشنايى و بزرگى و نعمت و خوبى هايت را بر محمّد و بر خاندان محمّد ، قرار ده، چنان كه بر ابراهيم و خاندان ابراهيم ، درود فرستادى و بركتشان دادى و مورد مهر خود ، قرارشان دادى، كه به راستى تو ستودنى و بزرگوارى. بار خدايا! بزرگ ترين وسيله را و پاداش هاى كريمانه ات را در آخرت ، به محمّد عطا فرما تا در روز رستاخيز ، او را شرافت بخشى، اى خداى هدايت! بار خدايا! بر محمّد و بر خاندان محمّد و بر همه فرشتگانت و پيامبرانت و فرستادگانت ، درود فرست. سلام بر جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل و حاملان عرش و فرشتگان مقرّبت و نويسندگان گرامى [اعمال] و كرّوبيان! (1) سلام بر همه فرشتگانت! سلام بر پدرمان آدم و بر مادرمان حوّا! سلام بر پيامبران ، همگى ، و تصديق كنندگان [_ِ پيامبران] و گواهان (/شهيدان) و نيكان! درود بر همه فرستادگان و ستايش ، خداى را كه پروردگارِ جهانيان است.

فاطمه عليهاالسلام_ از دعاى ايشان پس از نماز ظهر _: بار خدايا! بر محمّد ، خاتم پيامبران ، و بر همه پيامبران و فرستادگان ، و بر همه فرشتگان ، و بر خاندان نيك و پاك او، بر همه پيشوايان هدايت ، درود فرست . آمين ، اى پروردگارِ جهانيان! بار خدايا! بر محمّد درود فرست كه به واسطه او ما را راه نمايى فرمودى. بر محمّد درود فرست كه به واسطه او بر ما مهرورزيدى. بر محمّد درود فرست كه به واسطه او ، ما را عزّت بخشيدى. بر محمّد درود فرست كه به واسطه او ، ما را برترى دادى. بر محمّد درود فرست كه به واسطه او ، ما را شرافت دادى . بر محمّد درود فرست كه به واسطه او ، ما را بينايى و بينش بخشيدى . بر محمّد درود فرست كه به واسطه او ، ما را از لبه مَغاكى از آتش رهانيدى. بار خدايا! او را رو سپيد گردان، و مقام و آوازه اش را بلند بخش، و حجّتش را پيروز دار، و روشنايى اش را كامل ساز ، و ترازويش را سنگين كن، و برهانش را بزرگ گردان ، و چندان گشايش عطايش فرما تا راضى شود، و او را در بهشت ، به درجه و وسيله (عالى ترين مقام) برسان . به مقام پسنديده اى كه او را وعده داده اى ، برسان، و او را با منزلت ترين و بلندپايه ترينِ پيامبران و فرستادگان در نزد خودت قرار ده، و ما را دنباله رو او گردان، و از جام او به ما بنوشان و بر حوض [كوثر] او ، واردمان ساز، و در گروه او محشورمان فرما، و ما را بر دين او بميران، و رهرو راه او و عمل كننده به سنّتش، قرارمان ده، و مگذار كه خوار و پشيمان و دودل و تغيير دهنده[ى دين او ]شويم.

.


1- .كروبيان سرور فرشتگان و مقرّبان آنها هستند .

ص: 418

عنها عليهاالسلام_ مِن دُعاءٍ لَها بَعدَ صَلاةِ المَغرِبِ _: اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وعَلى آلِ مُحَمَّدٍ صَلاةً يَشهَدُ الأَوَّلونَ مَعَ الأَبرارِ ، وسَيِّدِ المُتَّقينَ وخاتَمِ النَّبِيّينَ ، وقائِدِ الخَيرِ ومِفتاحِ الرَّحمَةِ . اللّهُمَّ رَبَّ البَيتِ الحَرامِ وَالشَّهرِ الحَرامِ ، ورَبَّ المَشعَرِ الحَرامِ ، ورَبَّ الرُّكنِ وَالمَقامِ ، ورَبَّ الحِلِّ وَالحَرامِ ، بَلِّغ روحَ مُحَمَّدٍ مِنَّا التَّحِيَّةَ وَالسَّلامَ ، سَلامٌ عَلَيكَ يا رَسولَ اللّهِ ، سَلامٌ عَلَيكَ يا أمينَ اللّهِ ، سَلامٌ عَلَيكَ يا مُحَمَّدَ بنَ عَبدِ اللّهِ ، السَّلامُ عَلَيكَ ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَكاتُهُ ، فَهُوَ كَما وَصَفتَهُ بِالمُؤمِنينَ رَؤوفٌ رَحيمٌ ، اللّهُمَّ أعطِهِ ما سَأَلَكَ وأفضَلَ ما سُئِلتَ لَهُ وأفضَلَ ما أنتَ مَسؤولٌ لَهُ إلى يَومِ القِيامَةِ ، آمينَ رَبَّ العالَمينَ . (1)

.


1- .فلاح السائل : ص 424 ح 290 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 104 ح 8 .

ص: 419

فاطمه عليهاالسلام_ از دعاى ايشان بعد از نماز مغرب _: بار خدايا! بر محمّد و بر خاندان محمّد ، درود فرست؛ درودى كه نخستينان ، همراه با نيكان و سَرور پرهيزگاران و خاتم پيامبران و پيشرو خوبى و كليد رحمت ، شاهد آن باشند. بار خدايا! اى پروردگار خانه حرام و ماه حرام، و اى پروردگار مشعرالحرام، و اى پروردگار رُكن و مقام، و اى پروردگار حلّ و حرام! از جانب ما به روح محمّد ، تحيّت و درود برسان . سلام بر تو ، اى فرستاده خدا! سلام بر تو ، اى امين خدا! سلام بر تو ، اى محمّد بن عبداللّه ! سلام و رحمت و بركات خدا بر تو باد؛ زيرا او همچنان كه تو [اى خدا] وصفش كرده اى ، نسبت به مؤمنان دلسوز و مهربان است. بار خدايا! آنچه را از تو خواسته و برترين چيزى را كه از تو براى او درخواست شده ، و برترين چيزى را كه تا روز قيامت از تو برايت درخواست خواهد شد ، به او عطا فرما. آمين ، اى پروردگار جهانيان!

.

ص: 420

عنها عليهاالسلام_ مِن دُعاءٍ لَها بَعدَ صَلاةِ العِشاءِ _: صَلَّى اللّهُ عَلَى البَشيرِ النَّذيرِ ، وَالسِّراجِ المُنيرِ ، وعَلى جَميعِ المَلائِكَةِ وَالنَّبِيّينَ . اللّهُمَّ داحِيَ المَدحُوّاتِ ، وبارِئَ المَسموكاتِ ، وجَبّالَ القُلوبِ عَلى فِطرَتِها ؛ شَقِيِّها وسَعيدِها ، اِجعَل شَرائِفَ صَلَواتِكَ ، ونَوامِيَ بَرَكاتِكَ ، ورَأفَةَ تَحِيَّتِكَ ، عَلى مُحَمَّدٍ عَبدِكَ ورَسولِكَ وأمينِكَ عَلى وَحيِكَ ، القائِمِ بِحُجَّتِكَ ، وَالذّابِّ عَن حَرَمِكَ ، وَالصّادِعِ بِأَمرِكَ ، وَالمُشَيِّدِ بِآياتِكَ ، وَالموفي لِنَذرِكَ . اللّهُمَّ فَأَعطِهِ بِكُلِّ فَضيلَةٍ مِن فَضائِلِهِ ، ونَقيبَةٍ مِن مَناقِبِهِ ، وحالٍ مِن أحوالِهِ ، ومَنزِلَةٍ مِن مَنازِلِهِ _ رَأَيتَ مُحَمَّدا لَكَ فيها ناصِرا ، وعَلى كُلِّ مَكروهِ بَلائِكَ صابِرا ، ولِمَن عاداكَ مُعادِيا ، ولِمَن والاكَ مُوالِيا ، وعَمّا كَرِهتَ نائِيا ، وإلى ما أحبَبتَ داعِيا _ فَضائِلَ مِن جَزائِكَ ، وخَصائِصَ مِن عَطائِكَ وحِبائِك ، تُسني (1) بِها أمرَهُ ، وتُعلي بِها دَرَجَتَهُ ، مَعَ القُوّامِ بِقِسطِكَ وَالذّابّينَ عَن حَرَمِكَ ، حَتّى لا يَبقى سَناءٌ ولا بَهاءٌ ولا رَحمَةٌ ولا كَرامَةٌ إلّا خَصَصتَ مُحَمَّدا بِذلِكَ ، وآتَيتَهُ مِنهُ الذُّرى (2) ، وبَلَّغتَهُ المَقاماتِ العُلى ، آمينَ رَبَّ العالَمينَ . (3)

.


1- .أسناه : رفَعَه وأعلاه (الصحاح : ج 6 ص 2384 «سنا») .
2- .ذُرى الشيء : أعاليه (الصحاح : ج 6 ص 2345 «ذرا») .
3- .فلاح السائل : ص 443 ح 303 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 116 ح 2 .

ص: 421

فاطمه عليهاالسلام_ از دعاى ايشان پس از نماز عشا _: درود خدا بر نويددهنده هشداردِه و چراغ تابان ، و بر همه فرشتگان و پيامبران! بار خدايا، اى گستراننده زمين ها و آفريننده آسمان ها و سرشتنده دل ها بر خوشبختى و شوربختى! درودهاى ارزنده و بركت هاى بالنده و درود مهرآميزت را بر محمّد ، بنده ات و فرستاده ات و امين وحى ات، بر پا دارنده حجّتت، و دفاع كننده از حرم [و حريم]ات، و اجرا كننده فرمانت، و معمار نشانه هايت، و عمل كننده به نذرت قرار ده. بار خدايا! براى هر فضيلتى از فضيلت هايش و هر خوبى اى از خوبى هايش، و هر حالى از احوالش ، و هر منزلتى از منزلت هايش كه ديدن محمّد در آنها تو را يارى مى كند، و بر هر بلاى ناخوشايند تو شكيباست، و با دشمن تو ، دشمنى مى ورزد و با دوست تو ، دوستى مى كند ، و از آنچه تو خوشى ندارى ، دورى مى كند، و به آنچه تو دوست دارى ، فرا مى خواند ، از پاداش هاى برترت و دَهِش ها و بخشش هاى ويژه ات ، ارزانى اش دار؛ پاداش ها و دَهِش ها و بخشش هايى كه با آنها ، مقام او را والا گردانى و درجه اش را بالا برى، همراه با بر پا دارندگان عدالتت و دفاع كنندگان از حريمت، تا جايى كه هيچ والايى و تابناكى و رحمت و كرامتى نمانَد ، مگر آن كه آنها را به محمّد ، اختصاص دهى، و بالاترين مرتبه شان را به او دهى، و به مقامات بلندش برسانى . آمين ، اى پروردگار جهانيان!

.

ص: 422

6 / 4الصَّلَواتُ المَأثورَةُ عَنِ الإِمامِ الحَسَنِ المُجتَبىالإمام الحسن عليه السلام_ مِن دُعاءٍ لَهُ في قُنوتِهِ _: أسأَ لُكَ بِمُغَيَّباتِ عِلمِكَ في بَواطِنِ أسرارِ سَرائِرِ المُسِرّينَ إلَيكَ ، أن تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ صَلاةً يَسبِقُ بِها مَنِ اجتَهَدَ مِنَ المُتَقَدِّمينَ ، ويَتَجاوَزُ (1) فيها مَن يَجتَهِدُ مِنَ المُتَأَخِّرينَ . (2)

6 / 5الصَّلَواتُ المَأثورَةُ عَنِ الإِمامِ الحُسَينِ سَيِّدِ الشُّهَداءِالإمام الحسين عليه السلام_ مِن دُعائِهِ يَومَ عَرَفَةَ _: اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ عَبدِكَ ورَسولِكَ ونَبِيِّكَ ، وعَلى آلِهِ الطَّيِّبينَ الطّاهِرينَ أجمَعينَ . . . اللّهُمَّ إنّا نَتَوَجَّهُ إلَيكَ في هذِهِ العَشِيَّةِ الَّتي شَرَّفتَها وعَظَّمتَها بِمُحَمَّدٍ نَبِيِّكَ ورَسولِكَ وخِيَرَتِكَ وأمينِكَ عَلى وَحيِكَ . اللّهُمَّ صَلِّ عَلى البَشيرِ النَّذيرِ السِّراجِ المُنيرِ ، الَّذي أنعَمتَ بِهِ عَلَى المُسلِمينَ وجَعَلتَهُ رَحمَةً لِلعالَمينَ . اللّهُمَّ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ كَما مُحَمَّدٌ أهلُ ذلِكَ يا عَظيمُ ، فَصَلِّ عَلَيهِ وعَلى آلِ مُحَمَّدٍ المُنتَجَبينَ الطَّيِّبينَ الطّاهِرينَ أجمَعينَ . (3)

6 / 6الصَّلَواتُ المَأثورَةُ عَنِ الإِمامِ عَليِّ بنِ الحُسَينِ زَينِ العابِدينَالإمام زين العابدين عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذي مَنَّ عَلَينا بِمُحَمَّدٍ نَبِيِّهِ صلى الله عليه و آله دونَ الاُمَمِ الماضِيَةِ وَالقُرونِ السّالِفَةِ ، بِقُدرَتِهِ الَّتي لا تَعجِزُ عَن شيءٍ وإن عَظُمَ ، ولا يَفوتُها شَيءٌ وإن لَطُفَ (4) ، فَخَتَمَ بِنا عَلى جَميعِ مَن ذَرَأَ ، وجَعَلَنا شُهداءَ عَلى مَن جَحَدَ ، وكَثَّرَنا بِمَنِّهِ عَلى مَن قَلَّ . اللّهُمَّ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ أمينِكَ عَلى وَحيِكَ ، ونَجيبِكَ مِن خَلقِكَ ، وصَفِيِّكَ مِن عِبادِكَ ، إمامِ الرَّحمَةِ ، وقائِدِ الخَيرِ ، ومِفتاحِ البَرَكَةِ ، كَما نَصَبَ لِأَمرِكَ نَفسَهُ ، وعَرَّضَ فيكَ لِلمَكروهِ بَدَنَهُ ، وكاشَفَ فِي الدُّعاءِ إلَيكَ حامَّتَهُ (5) ، وحارَبَ في رِضاكَ اُسرَتَهُ ، وقَطَعَ في إحياءِ دينِكَ رَحِمَهُ ، وأقصَى الأَدنَينَ عَلى جُحودِهِم ، وقَرَّبَ الأَقصَينَ عَلَى استِجابَتِهِم لَكَ ، ووالى فيكَ الأَبعَدينَ ، وعادى فيكَ الأَقرَبينَ ، وأدأَبَ (6) نَفسَهُ في تَبليغِ رِسالَتِكَ ، وأتعَبَها بِالدُّعاءِ إلى مِلَّتِكَ ، وشَغَلَها بِالنُّصحِ لِأَهلِ دَعوَتِكَ ، وهاجَرَ إلى بِلادِ الغُربَةِ ومَحَلِّ النَّأيِ (7) عَن مَوطِنِ رَحلِهِ ومَوضِعِ رِجلِهِ ، ومَسقَطِ رَأسِهِ ومَأنَسِ نَفسِهِ ، إرادةً مِنهُ لِاءِعزازِ دينِكَ ، وَاستِنصارا عَلى أهلِ الكُفرِ بِكَ ، حَتَّى استَتَبَّ لَهُ ما حاوَلَ في أعدائِكَ ، وَاستَتَمَّ لَهُ ما دَبَّرَ في أولِيائِكَ ، فَنَهَدَ (8) إلَيهِم مُستَفتِحا بِعَونِكَ ، ومُتَقَوِّيا عَلى ضَعفِهِ بِنَصرِكَ ، فَغَزاهُم في عُقرِ دِيارِهِم ، وهَجَمَ عَلَيهِم في بُحبوحَةِ (9) قَرارِهِم ، حَتّى ظَهَرَ أمرُكَ وعَلَت كَلِمَتُكَ ولَو كَرِهَ المُشرِكونَ . اللّهُمَّ فَارفَعهُ بِما كَدَحَ فيكَ إلَى الدَّرَجَةِ العُليا مِن جَنَّتِكَ ، حَتّى لا يُساوى في مَنزِلَةٍ ولا يُكافَأَ في مَرتَبَةٍ ، ولا يُوازِيَهُ لَدَيكَ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ ولا نَبِيٌّ مُرسَلٌ ، وعَرِّفهُ في أهلِهِ الطّاهِرينَ واُمَّتِهِ المُؤمِنينَ مِن حُسنِ الشَّفاعَةِ أجَلَّ ما وَعَدتَهُ ، يا نافِذَ العِدَةِ ، يا وافِيَ القَولِ ، يا مُبَدِّلَ السَّيِّئاتِ بِأَضعافِها مِنَ الحَسَناتِ ، إنَّكَ ذُو الفَضلِ العَظيمِ . (10)

.


1- .في بحار الأنوار : « . . . صلاةً نسبق بها . . . ونتجاوز فيها . . . » ، وهو الأنسب .
2- .مُهَج الدعوات : ص 68 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 213 ح 1 .
3- .الإقبال : ج 2 ص 85 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 223 ح 3 .
4- .لَطُفَ : صَغُرَ ودَقّ (القاموس المحيط : ج 3 ص 195 «لطف») .
5- .الحامّة : الخاصّة . وحامّة الرجل : أقرباؤه (الصحاح : ج 5 ص 1907 «حمم») .
6- .أدْأَبَ الرجل الدابّة : أتعبها ، دأب : جدّ وتعب (تاج العروس : ج 1 ص 476 «دأب») .
7- .النَّأْيُ : البُعد (لسان العرب : ج 15 ص 300 «نأي») .
8- .نَهَدَ : نهض (النهاية : ج 5 ص 134 «نهد») .
9- .البُحبُوحة : وسط المَحلّة ، وبُحبُوحَةُ الدار : وسطها (لسان العرب : ج 2 ص 407 «بحح») .
10- .الصحيفة السجّاديّة : ص 25 الدعاء 2 ؛ شرح نهج البلاغة : ج 6 ص 186 عن الإمام عليّ عليه السلام وليس فيه «فختم بنا على جميع ... بمنّه على ما قلّ» .

ص: 423

6 / 4 صلوات رسيده از امام مجتبى عليه السلام
6 / 5 صلوات رسيده از امام حسين عليه السلام
6 / 6 صلوات هاى رسيده از امام زين العابدين عليه السلام

6 / 4صلوات رسيده از امام مجتبىامام حسن عليه السلام_ از دعاى ايشان در قنوتش _: از تو درخواست مى كنم به حقّ علم غيبت از اعماق رازهاى درون نجواكنندگان با تو، از تو درخواست مى كنم كه بر محمّد و خاندان او درود فرستى ؛ درودى كه با آن بر كوشندگان پيشين ، پيشى گيرد و در آن ، از كوشندگان آينده هم بگذرد.

6 / 5صلوات رسيده از امام حسينامام حسين عليه السلام_ از دعاى ايشان در روز عرفه _: بار خدايا! بر محمّد ، بنده ات و فرستاده ات و پيامبرت، و بر خاندان وارسته و پاك او، همگى شان، درود فرست ... . بار خدايا! در اين شامگاهى كه آن را ارج و بزرگى بخشيدى ، به محمّد پيامبرت و فرستاده ات و برگزيده ات و امين تو بر وحى ات، به درگاه تو رو مى كنم. بار خدايا! بر آن نويد بخشِ هشدار دهنده و آن چراغ تابان كه نعمت وجود او را به مسلمانان ، ارزانى داشتى و براى جهانيان ، رحمت قرار دادى ، درود فرست. بار خدايا! بر محمّد و خاندان او درود فرست كه محمّد ، سزاوار آن است، اى بزرگ! بر او و بر خاندان برگزيده و وارسته و پاك او، همگى شان، درود فرست.

6 / 6صلوات هاى رسيده از امام زين العابدينامام زين العابدين عليه السلام :ستايش ، خداى را كه با توانايى اش كه از هيچ چيز و هيچ كارى هر چند بزرگ ، در نمى ماند ، و هيچ چيزى ، هر چند خُرد ، از آن نمى رَهد . پيامبرش محمّد صلى الله عليه و آله را به ما ، نه امت هاى گذشته و نسل هاى پيشين، بخشيد، و ما را [امّت] خاتم همه آفريدگانش قرار داد، و گواهان بر منكران، و به لطف خويش ، ما را بر همگان ، فزونى بخشيد. بار خدايا! بر محمّد ، آن امين وحى ات و مخلوق برگزيده ات و بنده خالصت، پيشواى مهر و پيشاهنگ نيكى، و كليد بركت ، درود فرست كه او همه توان و تلاش خود را در راه فرمان تو به كار گرفت، و به خاطر تو ، تن خويش را آماج هرگونه آزار ساخت و در راه دعوت به سوى تو ، با بستگانش در افتاد، و از براى خشنودى تو با خاندانش جنگيد و براى زنده داشتن دين تو ، از ارحامش بُريد، و نزديكان را چون [تو را ]انكار مى كردند ، از خود دور ساخت، و دوران [و بيگانگان] را از آن رو كه به دعوت تو پاسخ دادند ، به خويش نزديك داشت، و به خاطر تو ، با بيگانگانْ دوستى كرد و با نزديكانْ دشمنى ورزيد . در رساندن پيام تو ، خويشتن را به رنج افكند، و در فراخوانى به آيين تو ، خود را خسته كرد، و به راه نمايى پذيرندگان دعوتت پرداخت، و براى تقويت دين تو و پيروز شدن بر كفرورزانِ به تو ، به ديار غربت و جايگاه دور از خانه و كاشانه و زادگاهش و سرزمينى كه با آن اُنس گرفته بود، هجرت كرد تا آن كه كوشش هاى او در برابر دشمنانت ، بر وفق مراد او شد، و انديشه هايش در باره دوستانت به بار نشست . پس با كمك خواستن از تو و نيرو طلبيدن از يارى تو به سبب ناتوانى اش، به سوى دشمنانت حركت كرد و در عمق خانه هايشان ، بر آنها تاخت و در قلب سرزمينشان ، بر آنها يورش بُرد تا آن كه على رغم خواست مشركان ، فرمانت آشكار شد و دينت چيره گشت. بار خدايا! پس او را به پاداش رنجى كه در راه تو كشيد، به بالاترين درجه بهشتت بر آور، تا هيچ كس در منزلت ، با او برابرى نكند و به مرتبه او نرسد، و هيچ فرشته مقرّب و پيامبر مُرسلى در نزد تو ، همتراز او نباشد، و حُسن شفاعت او را در حقّ خاندان پاك و امّت خداباورش ، بيش از آنچه وعده اش داده اى ، به او نشان بده، اى عمل كننده به وعده ، اى وفا كننده به قول، اى تبديل كننده بدى ها [و گناهان] به چندين برابرشان از خوبى! راستى كه تو ، صاحب بخشش بزرگى.

.

ص: 424

. .

ص: 425

. .

ص: 426

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ اجعَل أكمَلَ صَلَواتِكَ وأشرَفَها ، وأجمَلَ تَحِيّاتِكَ وألطَفَها ، وأشمَلَ بَرَكاتِكَ وأعطَفَها ، وأجَلَّ هِباتِكَ وأرأَفَها عَلى مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِيّينَ ، وأكرَمِ الاُمِّيّينَ ، وعَلى أهلِ بَيتِهِ الأَصفِياءِ الطّاهِرينَ ، وعِترَتِهِ النُّجَباءِ المُختارينَ ، وشيعَتِهِ الأَوفِياءِ المُوازِرينَ ، مِن أنصارِهِ وَالمُهاجِرينَ ، وأدخِلنا في شَفاعَتِهِ يَومَ الدَّينِ ، مَعَ مَن دَخَلَ في زُمرَتِهِ مِنَ المُوَحِّدينَ ، يا أكرَمَ الأَكرَمينَ ، ويا أرحَمَ الرّاحِمينَ . (1)

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ عَبدِكَ ورَسولِكَ وآلِ مُحَمَّدٍ ، صَلاةً عالِيَةً عَلَى الصَّلَواتِ ، مُشرِفَةً فَوقَ التَّحِيّاتِ ، صَلاةً لا يَنتَهي أمَدُها ولا يَنقَطِعُ عَدَدُها ، كَأَتَمِّ ما مَضى مِن صَلَواتِكَ عَلى أحَدٍ مِن أولِيائِكَ ، إنَّكَ المَنّانُ (2) الحَميدُ ، المُبدِئُ المُعيدُ ، الفَعّالُ لِما تُريدُ . (3)

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ عَبدِكَ ورَسولِكَ كَما بَلَّغَ رِسالَتَكَ ، وصَدَعَ بِأَمرِكَ ، ونَصَحَ لِعِبادِكَ ، اللّهُمَّ اجعَل نَبِيَّنا صَلَواتُكَ عَلَيهِ وعَلى آلِهِ يَومَ القِيامَةِ أقرَبَ النَّبِيّينَ مِنكَ مَجلِسا ، وأمكَنَهُم مِنكَ شَفاعَةً ، وأجَلَّهُم عِندَكَ قَدرا ، وأوجَهَهُم عِندَك جاها . اللّهُمَّ صَلَّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وشَرِّف بُنيانَهُ ، وعَظِّم بُرهانَهُ ، وثَقِّل ميزانَهُ ، وتَقَبَّل شَفاعَتَهُ ، وقَرِّب وَسيلَتَهُ ، وبَيِّض وَجهَهُ ، وأتِمَّ نورَهُ ، وَارفَع دَرَجَتَهُ ، وأحيِنا عَلى سُنَّتِهِ ، وتَوَفَّنا عَلى مِلَّتِهِ ، وخُذ بِنا مِنهاجَهُ ، وَاسلُك بِنا سَبيلَهُ ، وَاجعَلنا مِن أهلِ طاعَتِهِ ، وَاحشُرنا في زُمرَتِهِ ، وأورِدنا حَوضَهُ ، وَاسقِنا بِكَأسِهِ . وصَلِّ اللّهُمَّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، صَلاةً تُبَلِّغُهُ بِها أفضَلَ ما يَأمُلُ مِن خَيرِكَ وفَضلِكَ وكَرامَتِكَ ، إنَّكَ ذو رَحمَةٍ واسعَةٍ وفَضلٍ كَريمٍ . اللّهُمَّ اجزِهِ بِما بَلَّغَ مِن رِسالاتِكَ ، وأدّى مِن آياتِكَ ، ونَصَحَ لِعِبادِكَ ، وجاهَدَ في سَبيلِكَ ، أفضَلَ ما جَزَيتَ أحَدا مِن مَلائِكَتِكَ المُقَرَّبينَ ، وأنبِيائِكَ المُرسَلينَ المُصطَفَينَ ، وَالسَّلامُ عَلَيهِ وعَلى آلِهِ الطَّيِّبينَ الطّاهِرينَ ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَكاتُهُ . (4)

.


1- .بحار الأنوار : ج 94 ص 160 ح 22 نقلاً عن كتاب أنيس العابدين من مؤلّفات بعض قدمائنا .
2- .المَنّانُ : هو الذي يبدأ بالنوال قبل السؤال (مجمع البحرين : ج 1 ص 468 «منن») .
3- .الصحيفة السجّاديّة : ص 115 الدعاء 27 .
4- .الصحيفة السجّاديّة : ص 161 الدعاء 42 ، مصباح المتهجّد : ص 522 ح 603 ، الإقبال : ج 1 ص 453 عن محمّد بن عبد اللّه بن المطّلب الشيباني بإسناده ، المصباح للكفعمي : ص 621 .

ص: 427

امام زين العابدين عليه السلام :بار خدايا! كامل ترين و پُرارج ترين درودهايت، و زيباترين و خوش ترين تحيّت ها و فراگيرترين و مهرآميزترين بركت هايت، و بزرگ ترين و با رأفت ترين دَهِشهايت را براى محمّد ، خاتم پيامبران و گرامى ترينِ درس ناخواندگان، و بر خانواده ناب و پاك او ، و عترت برگزيده و منتخب او، و پيروان وفادار و پشتيبان او از مهاجر و انصار، قرار ده، و در روز رستاخيز ، ما را نيز همانند ديگر يكتاپرستانِ گروه او ، از شفاعتش برخوردار گردان، اى بزرگوارترينِ بزرگوران، و اى مهربان ترينِ مهربانان!

امام زين العابدين عليه السلام :بار خدايا! بر محمّد ، بنده و فرستاده ات و بر خاندان محمّد ، درود فرست ؛ درودى بلندتر از همه درودها و بالاتر از همه درودها ؛ درودى كه نه زمانش به سر آيد ، و نه شمارَش به پايان رسد ؛ درودى چون كامل ترين درودى كه در گذشته بر يكى از دوستانت فرستاده اى، كه به راستى ، تو بسيار بخشنده و ستودنى و آغاز كننده[ى آفرينش] و باز گرداننده اى، و آنچه خواهى ، انجام مى دهى.

امام زين العابدين عليه السلام :بار خدايا! بر محمّد ، بنده و فرستاده ات ، درود فرست كه او پيام تو را رسانيد، و فرمان تو را اجرا كرد، و براى بندگانتْ خيرخواهى نمود. بار خدايا! در روز رستاخيز ، پيامبر ما را _ كه درودهاى تو بر او و بر خاندانش باد _ ، از همه پيامبران به خودت نزديك تر دار، و شفاعتش را پذيرفته تر، و قدر و منزلتش را بزرگ تر، وجاهتش را بيشتر بدار . بار خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست، و بناى او را بلند گردان ، و بُرهانش را بزرگ دار ، و ترازويش را سنگين كن، و شفاعتش را بپذير، و درجه اش را [به خود] نزديك كن، و او را روسپيد ساز، و نورش را كامل گردان، و درجه اش را بالا ببر، و ما را بر روش او زنده دار، و بر آيين او بميران . ما را در راه او بدار، و در مسير او بِبَر ، و از فرمان بُردارانش قرار ده، و در گروه او محشورمان فرما، و ما را بر حوض او وارد ساز، و از جام او سيرابمان گردان. بار خدايا! بر محمّد و خاندان او ، درود فرست، درودى كه با آن ، او را به برترين نيكى و بخشش و كرامتت كه اميد آن را داشت ، برسانى . به راستى كه تو داراى رحمتِ گسترده و بخششِ بزرگواران هستى. بار خدايا! به پاس آن كه پيام هايت را رسانيد، و آياتت را ابلاغ كرد، و بندگانت را راه نمايى فرمود، و در راه تو كوشش كرد، او را پاداش ده، بهترين پاداشى را كه به يكى از فرشتگان مقرّبت و پيامبران مُرسل و برگزيده ات داده اى. سلام و مهر و نيكى هاى افزون خداوند ، بر او و بر خاندان نيك و پاك او باد!

.

ص: 428

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ المُصطَفى ، وعَلى عَليٍّ المُرتَضى ، وفاطِمَةَ الزَّهراءِ ، وخَديجَةَ الكُبرى ، وَالحَسَنِ المُجتَبى ، وَالحُسَينِ الشَّهيدِ بِكَربَلاءَ ، وعَلى عَليِّ بنِ الحُسَينِ زَينِ العابِدينَ ، ومُحَمَّدِ بنِ عَليٍّ الباقِرِ ، وجَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ الصّادِقِ ، وموسَى بنِ جَعفَرٍ الكاظِمِ ، وعَليِّ بنِ موسَى الرِّضا ، ومُحَمَّدِ بنِ عَليٍّ التَّقِيِّ ، وعَليِّ بنِ مُحَمَّدٍ النَّقِيِّ ، وَالحَسَنِ بنِ عَليٍّ العَسكَرِيِّ ، وَالحُجَّةِ القائِمِ المَهدِيِّ ابنِ الحَسَنِ ، الإِمامِ المُنتَظَرِ ، صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِم أجمَعينَ . اللّهُمَّ والِ مَن والاهُم ، وعادِ مَن عاداهُم ، وَانصُر مَن نَصَرَهُم ، وَاخذُل مَن خَذَلَهُم ، وَالعَن مَن ظَلَمَهُم ، وعَجِّل فَرَجَ آلِ مُحَمَّدٍ ، وَانصُر شيعَةَ آلِ مُحَمَّدٍ ، وأهلِك أعداءَ آلِ مُحَمَّدٍ ، وَارزُقني رُؤيَةَ قائِمِ آلِ مُحَمَّدٍ ، وَاجعَلني مِن أتباعِهِ وأشياعِهِ ، وَالرّاضينَ بِفِعلِهِ ، بِرَحمَتِكَ يا أرحَمَ الرّاحِمينَ . (1)

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ نَبِيِّنا وآلِهِ كَما صَلَّيتَ عَلى مَلائِكَتِكَ المُقَرَّبينَ ، وصَلِّ عَلَيهِ وآلِهِ كَما صَلَّيتَ عَلى أنبِيائِكَ المُرسَلينَ ، وَصَلِّ عَلَيهِ وَآلِهِ كَما صَلَّيتَ عَلى عِبادِكَ الصالِحينَ ، وَأفضَلَ مِن ذلِكَ يا رَبَّ العالَمينَ ، صَلاةً تَبلُغُنا بَرَكَتُها ، وَيَنالُنا نَفعُها ، وَيُستَجابُ لَها دُعاؤُنا ، إنَّكَ أكرَمُ مَن رُغِبَ إلَيهِ ، وَأكفى مَن تُوُكِّلَ عَلَيهِ ، وَأعطى مَن سُئِلَ مِن فَضلِهِ ، وَأنتَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ . (2)

.


1- .مُهَج الدعوات : ص 29 وص 281 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 265 ح 1 .
2- .الصحيفة السجّاديّة : ص 179 الدعاء 45 ، مصباح المتهجّد : ص 647 ح 718 ، الإقبال : ج 1 ص 429 كلاهما نحوه ، المزار الكبير : ص 627 ، البلد الأمين : ص 483 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 176 ح 1 .

ص: 429

امام زين العابدين عليه السلام :درود فرست بر محمّد مصطفى ، و بر على مرتضى و فاطمه زهرا و خديجه كبرا و حسن مجتبى و حسينْ شهيد كربلا، و بر على بن الحسين زين العابدين و محمّد بن على باقر و جعفر بن محمّد صادق و موسى بن جعفر كاظم و على بن موسى الرضا و محمّد بن على تقى، و على بن محمّد نقى، و حسن بن على عسكرى و حجّت قائم مهدى بن الحسن، امام منتظر _ كه درودهاى خدا بر همه ايشان باد _ . بار خدايا! آن را كه دوستشان بدارد ، دوست بدار، و آن را كه دشمنشان دارد ، دشمن بدار، و آن را كه يارى شان دهد ، يارى ده، و آن را كه تنهايشان بگذارد ، تنها و [بى يار] گذار ، و آن را كه بر ايشان ستم كند ، نفرين فرما، و هر چه زودتر خاندان محمّد را در گشايش قرار ده، و پيروان خاندان محمّد را يارى بخش، و دشمنان خاندان محمّد را نابود كن ، و ديدن قائم خاندان محمّد را روزى ام فرما، و مرا از پيروان و شيعيانش، و رضايتمندان از كردار او قرار ده، به حقّ مهربانى ات ، اى مهربان ترين مهربانان!

امام زين العابدين عليه السلام :بار خدايا! بر پيامبر ما محمّد و خاندان او ، درود فرست ، چونان كه بر فرشتگان مقرّبت ، درود فرستادى . بر او و خاندانش درود فرست ، چونان كه بر پيامبران مُرسلت درود فرستادى . بر او و خاندانش درود فرست ، چونان كه بر بندگان شايسته ات درود فرستادى، و برتر از آن [درودها] _ اى پروردگار جهانيان، چنان درودى كه بركتش به ما برسد و سودش دست ما را نيز بگيرد و به واسطه آن ، دعاى ما پذيرفته شود . به راستى كه تو كريم ترين كسى هستى كه از او تقاضا مى كنند، و كار سازترين كسى هستى كه بر او توكّل كنند ، و دهنده ترين كسى هستى كه از فضل او درخواست مى كنند ، و تو بر هر چيزى توانايى.

.

ص: 430

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ إنَّكَ حَميدٌ مَجيدٌ ، كَصَلَواتِكَ وبَرَكاتِكَ وتَحِيّاتِكَ عَلى أصفِيائِكَ إبراهيمَ وآلِ إبراهيمَ ، وعَجَّلِ الفَرَجَ وَالرَّوحَ وَالنُّصرَةَ وَالتَّمكينَ وَالتَّأييدَ لَهُم . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :كانَ عَليُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام إذا زالَتِ الشَّمسُ صَلّى ودَعا ، ثُمَّ صَلّى عَلَى النَّبيِّ وآلِهِ فَقالَ : اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ ، ومَوضِعِ الرِّسالَةِ ، ومُختَلَفِ المَلائِكَةِ ، ومَعدِنِ العِلمِ ، وأهلِ بَيتِ الوَحيِ . اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، الفُلكِ الجارِيَةِ فِي اللُّجَجِ (2) الغامِرَةِ (3) ، يَأمَنُ مَن رَكِبَها ويَغرَقُ مَن تَرَكَها ، المُتَقَدِّمُ لَهُم مارِقٌ (4) ، وَالمُتَأَخِّرُ عَنهُم زاهِقٌ ، وَاللّازِمُ لَهُم لاحِقٌ . اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، الكَهفِ الحَصينِ ، وغِياثِ المُضطَرّينَ ، ومَلجَأِ الهارِبينَ ، ومَنجَى الخائِفينَ ، وعِصمَةِ المُعتَصِمينَ . اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، صَلاةً كَثيرةً تَكونُ لَهُم رِضىً ولِحَقِّ مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ أداءً وقَضاءً ، بِحَولٍ مِنكَ وقُوَّةٍ يا رَبَّ العالَمينَ . اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، الَّذين أوجَبتَ حَقَّهُم ومَوَدَّتَهُم وفَرَضتَ طاعَتَهُم ووَلايَتَهُم . اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاعمُر قَلبي بِطاعَتِكَ ولا تُخزِهِ بَمَعصِيَتِكَ ، وَارزُقني مُواساةَ مَن قَتَّرتَ عَلَيهِ مِن رِزقِكَ مِمّا وَسَّعتَ عَلَيَّ مِن فَضلِكَ . الحَمدُ للّهِِ عَلى كُلِّ نِعمَةٍ ، وأستَغفِرُ اللّهَ مِن كُلِّ ذَنبٍ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ مِن كُلِّ هَولٍ (5) . (6)

.


1- .الصحيفة السجّاديّة : ص 206 الدعاء 48 .
2- .اِلتجّ البحر : تلاطمت أمواجه (النهاية : ج 4 ص 233 «لجج») .
3- .غَمَرَ الماءُ : كَثُر . وغَمَره الماءُ : غطّاه (القاموس المحيط : ج 2 ص 104 «غمر») .
4- .المَارِقُ : الخارج عن الدين (مجمع البحرين : ج 3 ص 1689 «مرق») .
5- .هالَهُ الشيء : أفزعه (الصحاح : ج 5 ص 1855 «هول») .
6- .مصباح المتهجّد : ص 361 ح 485 ، جمال الاُسبوع : ص 250 ، الإقبال : ج 3 ص 300 عن العبّاس بن مجاهد عن أبيه نحوه وفيه «كان عليّ بن الحسين عليهماالسلاميدعو عند كلّ زوال من أيّام شعبان ، وفي ليلة النصف منه ، ويصلّي على النبي صلى الله عليه و آله بهذه الصلوات ...» ، بحار الأنوار : ج 90 ص 19 ح 3 .

ص: 431

امام زين العابدين عليه السلام :بار خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست _ به راستى كه تو ستودنى و بزرگوارى _ ، همچون درودها و بركت ها و تحيّت هايت بر برگزيدگانت ابراهيم و خاندان ابراهيم. و هر چه زودتر در كار آنان ، گشايش و شادمانى و يارى و قدرت و تأييد ، عطا فرما.

امام صادق عليه السلام :امام زين العابدين عليه السلام چون خورشيد زوال مى يافت ، نماز مى خواند و دعا مى كرد . سپس بر پيامبر و خاندانش درود مى فرستاد و مى فرمود : «بار خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست؛ همانان كه درخت نبوّت ، و جايگاه رسالت ، و محلّ آمد و شدِ فرشتگان، و معدن دانش ، و اهل بيت وحى هستند . بار خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست؛ همانان كه [به سان] كشتى روان در آب هاى انبوه و خروشان اند كه هر كس در آن بنشيند ايمن باشد و هر كس آن را وا گذارد ، غرق مى شود. آن كه از ايشان پيشى گيرد ، از دين خارج مى شود ، و آن كه از ايشان وا پس مانَد ، نابود مى شود، و آن كه همراه ايشان باشد ، به مقصد مى رسد . بار خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست؛ همانان كه پناهگاه استوارند، و ياريگر درماندگان ، و پناه گريختگان، و نجاتبخش بيمناكان، و حامى پناه جويان اند. بار خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست ؛ درود بسيار كه پسندِ آنان باشد، و حقّ محمّد و خاندان محمّد را به جا آورد و بپردازد ، به نيرو و توانت ، اى پروردگار جهانيان! بار خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست؛ همانان كه حقّ آنان و دوستى شان را واجب ساختى، و فرمانبَرى از آنان و ولايتشان را لازم شمردى. بار خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست، و دلم را به طاعتت ، آباد گردان، و آن را با نافرمانى از تو ، خوار و رسوا مكن، و توفيقم ده تا از رزقى كه به فضل خويش بر من وسعت داده اى ، به كسى كه روزى ات را بر او تنگ داشته اى ، كمك رسانم. خداى را بر هر نعمتى ستايش مى گويم، و از هر گناهى از خدا آمرزش مى طلبم، و در برابر هر [ترس و ]هراسى ، جز از نيرو و توان خداوند ، كمك نمى توان گرفت.

.

ص: 432

الإمام زين العابدين عليه السلام :اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ إذا ذُكِرَ الأَبرارُ ، وصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ مَا اختَلَفَ اللَّيلُ وَالنَّهارُ ، صَلاةً لا يَنقَطِعُ مَدَدُها ولا يُحصى عَدَدُها ، صَلاةً تَشحَنُ الهَواءَ ، وتَملَأُ الأَرضَ وَالسَّماءَ . صَلَّى اللّهُ عَلَيهِ حَتّى يَرضى ، وصَلَّى اللّهُ عَلَيهِ وآلِهِ بَعدَ الرِّضا ، صَلاةً لا حَدَّ لَها ولا مُنتَهى ، يا أرحَمَ الرّاحِمينَ . (1)

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ في كُلِّ وَقتٍ وكُلِّ أوانٍ وعَلى كُلِّ حالٍ ، عَدَدَ ما صَلَّيتَ عَلى مَن صَلَّيتَ عَلَيهِ ، وأضعافَ ذلِكَ كُلِّهِ بِالأَضعافِ الَّتي لا يُحصيها غَيرُكَ ، إنَّكَ فَعّالٌ لِما تُريدُ . (2)

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ كَما هَدَيتَنا بِهِ ، وصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ كَمَا استَنقَذتَنا بِهِ ، وصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ صَلاةً تَشفَعُ لَنا يَومَ القِيامَةِ ويَومَ الفاقَةِ إلَيكَ ، إنَّكَ عَلى كُلِ شَيءٍ قَديرٌ ، وهُوَ عَلَيكَ يَسيرٌ . (3)

.


1- .الصحيفة السجّاديّة : ص 134 الدعاء 32 .
2- .الصحيفة السجّاديّة : ص 170 الدعاء 44 .
3- .الصحيفة السجّاديّة : ص 128 الدعاء 31 .

ص: 433

امام زين العابدين عليه السلام :بار خدايا! هر آن گاه كه از نيكان ياد شود ، بر محمّد و خاندان او درود بفرست . تا شب و روز در گردش است ، بر محمّد و خاندان او درود بفرست ؛ درودى بى پايان و بى شمار ؛ درودى كه فضا را آكَنده سازد و زمين و آسمان را پُر كند. درود خدا بر او تا آن كه خشنود شود . درود خدا بر او و خاندانش ، پس از خشنودى ؛ درودى بى كران و بى پايان، اى مهربان ترينِ مهربان!

امام زين العابدين عليه السلام :بار خدايا! بر محمّد و خاندان او درود فرست ، در هر گاه و هر آن و هر حال، به شمار درودهايى كه بر هر كس فرستاده اى، و [بلكه] چندين برابر همه آنها ؛ چندين برابرى كه جز خودِ تو ، كسى از عهده شمارش آنها برنمى آيد ، كه به راستى تو آنچه خواهى ، انجام مى دهى.

امام زين العابدين عليه السلام :بار خدايا! بر محمّد و خاندان او درود فرست، كه ما را به واسطه او هدايت كردى. بر محمّد و خاندان او درود فرست كه به واسطه او ، ما را نجات بخشيدى . بر محمّد و خاندان او درود فرست ؛ چنان درودى كه در روز رستاخيز و روز نيازمندى ما به تو ، ما را شفاعت كند، كه به راستى تو بر هر كارى توانايى، و آن براى تو آسان است.

.

ص: 434

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ أكثَرَ ما صَلَّيتَ عَلى أحَدٍ مِن خَلقِكَ ، وآتِهِ عَنّا أفضَلَ ما آتَيتَ أحَدا مِن عِبادِكَ ، وَاجزِهِ عَنّا أفضَلَ وأكرَمَ ما جَزَيتَ أحَدا مِن أنبِيائِكَ عَن اُمَّتِهِ ، إنَّكَ أنتَ المَنّانُ بِالجَسيمِ ، الغافِرِ لِلعَظيمِ ، وأنتَ أرحَمُ مِن كُلِّ رَحيمٍ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ الطَّيِّبينَ الطّاهِرينَ الأَخيارِ الأَنجَبينَ . (1)

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ وصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، كَأَفضَلِ ما صَلَّيتَ عَلى أحَدٍ مِن خَلقِكَ قَبلَهُ ، وأنتَ مُصَلٍّ عَلى أحَدٍ بَعدَهُ ، وآتِنا فِي الدُّنيا حَسَنَةً وفِي الآخِرَةِ حَسَنَةً ، وقِنا بِرَحمَتِكَ عَذابَ النّارِ . (2)

عنه عليه السلام :صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ صَلاةً دائِمَةً نامِيَةً ، لَا انقِطاعَ لِأَبَدِها ولا مُنتَهى لِأَمَدِها ، وَاجعَل ذلِكَ عَونا لي وسَبَبا لِنَجاحِ طَلِبَتي ، إنَّكَ واسِعٌ كَريمٌ ، ومِن حاجَتي يا رَبِّ كَذا وكَذا . (3)

عنه عليه السلام :رَبِّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ المُنتَجَبِ المُصطَفَى المُكَرَّمِ المُقَرَّبِ أفضَلَ صَلَواتِكَ ، وبارِك عَلَيهِ أتَمَّ بَرَكاتِكَ ، وتَرَحَّم عَلَيهِ أمتَعَ رَحَماتِكَ . رَبِّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ صَلاةً زاكِيَةً لا تَكونُ صَلاةٌ أزكى مِنها ، وصَلِّ عَلَيهِ صَلاةً نامِيَةً لا تَكونُ صَلاةٌ أنمى مِنها ، وصَلِّ عَلَيهِ صَلاةً راضِيَةً لا تَكونُ صَلاةٌ فَوقَها . رَبِّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، صَلاةً تُرضيهِ وتَزيدُ عَلى رِضاهُ ، وصَلِّ عَلَيهِ صَلاةً تُرضيكَ وتَزيدُ عَلى رِضاكَ ، وصَلِّ عَلَيهِ صَلاةً تُرضيكَ وتَزيدُ عَلى رِضاكَ لَهُ ، وصَلِّ عَلَيهِ صَلاةً لا تَرضى لَهُ إلّا بِها ، ولاتَرى غَيرَهُ لَها أهلاً . رَبِّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ صَلاةً تُجاوِزُ رِضوانَكَ ، ويَتَّصِلُ اتِّصالُها بِبَقائِكَ ، ولا يَنفَدُ كَما لا تَنفَدُ كَلِماتُكَ . رَبِّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ صَلاةً تَنتَظِمُ صَلَواتِ مَلائِكَتِكَ وأنبِيائِكَ ورُسُلِكَ وأهلِ طاعَتِكَ ، وتَشتَمِلُ عَلى صَلَواتِ عِبادِكَ مِن جِنِّكَ وإِنسِكَ وأهلِ إجابَتِكَ ، وتَجتَمِعُ عَلى صَلاةِ كُلِّ مَن ذَرَأتَ وبَرَأتَ مِن أصنافِ خَلقِكَ . رَبِّ صَلِّ عَلَيهِ وآلِهِ صَلاةً تُحيطُ بِكُلِّ صَلاةٍ سالِفَةٍ ومُستَأنَفَةٍ ، وصَلِّ عَلَيهِ وعَلى آلِهِ صَلاةً مَرضِيَّةً لَكَ ولِمَن دونَكَ ، وتُنشِئُ مَعَ ذلِكَ صَلاةً تُضاعِفُ مَعَها تِلكَ الصَّلَواتِ عِندَها ، وتَزيدُها عَلى كُرورِ الأَيّامِ زِيادَةً في تَضاعيفَ لا يَعُدُّها غَيرُكَ . رَبِّ صَلِّ عَلى أطائِبِ أهلِ بَيتِهِ الَّذينَ اختَرتَهُم لِأَمرِكَ ، وجَعَلتَهُم خَزَنَةَ عِلمِكَ ، وحَفَظَةَ دينِكَ ، وخُلفاءَكَ في أرضِكَ ، وحُجَجَكَ عَلى عِبادِكَ ، وطَهَّرتَهُم مِنَ الرِّجسِ وَالدَّنَسِ تَطهيرا بِإِرادَتِكَ ، وجَعَلتَهُمُ الوَسيلَةَ إلَيكَ ، وَالمَسلَكَ إلى جَنَّتِكَ . رَبِّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ صَلاةً تُجزِلُ لَهُم بِها مِن نِحَلِكَ (4) وكَرامَتِكَ ، وتُكمِلُ لَهُمُ الأَشياءَ مِن عَطاياكَ ونَوافِلِكَ (5) ، وتُوَفِّرُ عَلَيهِمُ الحَظَّ مِن عَوائِدِكَ وفَوائِدِكَ . رَبِّ صَلِّ عَلَيهِ وعَلَيهِم صَلاةً لا أمَدَ في أوَّلِها ، ولا غايَةَ لِأَمَدِها ، ولا نِهايَةَ لِاخِرِها . رَبِّ صَلِّ عَلَيهِم زِنَةَ عَرشِكَ وما دونَهُ ، ومِل ءَ سَماواتِكَ وما فَوقَهُنَّ ، وعَدَدَ أرَضيكَ وما تَحتَهُنَّ وما بَينَهُنَّ ، صَلاةً تُقَرِّبُهُم مِنكَ زُلفى ، وتَكونُ لَكَ ولَهُم رِضىً ، ومُتَّصِلَةً بِنَظائِرِهِنَّ أبَدا . اللّهُمَّ إنَّكَ أيَّدتَ دينَكَ في كُلِّ أوانٍ ، بِإِمامٍ أقَمتَهُ عَلَما لِعِبادِكَ ، ومَنارا في بِلادِكَ ، بَعدَ أن وَصَلتَ حَبلَهُ بِحَبلِكَ ، وجَعَلتَهُ الذَّريعَةَ إلى رِضوانِكَ ، وَافتَرَضتَ طاعَتَهُ ، وحَذَّرتَ مَعصِيَتَهُ ، وأمَرتَ بِامتِثالِ أوامِرِهِ ، وَالاِنتِهاءِ عِندَ نَهيِهِ ، وألّا يَتَقَدَّمَهُ مُتَقَدِّمٌ ، ولا يَتَأَخَّرَ عَنهُ مُتَأَخِّرٌ ، فَهُوَ عِصمَةُ الّلائِذينَ ، وكَهفُ المُؤمِنينَ ، وعُروَةُ المُتَمَسِّكينَ ، وبَهاءُ العالَمينَ . اللّهُمَّ فَأَوزِع (6) لِوَلِيِّكَ شُكرَ ما أنعَمتَ بِهِ عَلَيهِ ، وأوزِعنا مِثلَهُ فيهِ ، وآتِهِ مِن لَدُنكَ سُلطانا نَصيرا ، وَافتَح لَهُ فَتحا يَسيرا ، وأعِنهُ بِرُكنِكَ الأَعَزِّ ، وَاشدُد أزرَهُ ، وقَوِّ عَضُدَهُ ، وراعِهِ بِعَينِكَ ، وَاحمِهِ بِحِفظِكَ ، وَانصُرهُ بِمَلائِكَتِكَ ، وَأمدِدهُ بِجُندِكَ الأَغلَبِ ، وأقِم بِهِ كِتابَكَ وحُدودَكَ وشَرائِعَكَ وسُنَنَ رَسولِكَ صَلَواتُكَ اللّهُمَّ عَلَيهِ وآلِهِ ، وأحيِ بِهِ ما أماتَهُ الظّالِمونَ مِن مَعالِمِ دينِكَ ، وَاجلُ بِهِ صَدَأَ الجَورِ عَن طَريقَتِكَ ، وأبِن بِهِ الضَّرّاءَ مِن سَبيلِكَ ، وأزِل بِهِ النّاكِبينَ عَن صِراطِكَ ، وَامحَق بِهِ بُغاةَ قَصدِكَ عِوَجا ، وألِن جانِبَهُ لِأَولِيائِكَ ، وَابسُط يَدَهُ عَلى أعدائِكَ ، وهَب لَنا رَأفَتَهُ ورَحمَتَهُ وتَعَطُّفَهُ وتَحَنُّنَهُ ، وَاجعَلنا لَهُ سامِعينَ مُطيعينَ ، وفي رِضاهُ ساعينَ ، وإلى نُصرَتِهِ وَالمُدافَعَةِ عَنهُ مُكنِفينَ (7) ، وإلَيكَ وإلى رَسولِكَ صَلَواتُكَ اللّهُمَّ عَلَيهِ وآلِهِ بِذلِكَ مُتَقَرِّبينَ . اللّهُمَّ وصَلِّ عَلى أولِيائِهِمُ المُعتَرِفينَ بِمَقامِهِم ، المُتَّبِعينَ مَنهَجَهُم ، المُقتَفينَ آثارَهُم ، المُستَمسِكينَ بِعُروَتِهِم ، المُتَمَسِّكينَ بِوِلايَتِهِم ، المُؤتَمّينَ بِإِمامَتِهِم ، المُسَلِّمينَ لِأَمرِهِم ، المُجتَهِدينَ في طاعَتِهِم ، المُنتَظِرينَ أيّامَهُم ، المادّينَ إلَيهِم أعيُنَهُم ، [ وَاحفَظهُم بِ ] (8) الصَّلَواتِ المُبارَكاتِ الزّاكِياتِ النّامِياتِ الغادِياتِ الرّائِحاتِ ، وسَلِّم عَلَيهِم وعَلى أرواحِهِم ، وَاجمَع عَلَى التَّقوى أمرَهُم ، وأصلِح لَهُم شُؤونَهُم ، وتُب عَلَيهِم إنَّكَ أنتَ التَّوّابُ الرَّحيمُ وخَيرُ الغافِرينَ ، وَاجعَلنا مَعَهُم في دارِ السَّلامِ بِرَحمَتِكَ يا أرحَمَ الرّاحِمينَ . (9)

.


1- .الصحيفة السجّاديّة : ص 42 الدعاء 6 .
2- .الصحيفة السجّاديّة : ص 87 الدعاء 20 .
3- .الصحيفة السجّاديّة : ص 59 الدعاء 13 .
4- .النِّحْلَة : العَطيّة (لسان العرب : ج 11 ص 650 «نحل») .
5- .النوافل : العطايا والفواضل (لسان العرب : ج 11 ص 672 «نفل») .
6- .أوزعني : أي ألهمني وأولعني (النهاية : ج 5 ص 181 «وزع») .
7- .كَنَفَهُ : صانَهُ وحَفِظَه وحاطَه وأعانه ، كأكنَفَهُ (القاموس المحيط : ج 3 ص 192 «كنف») .
8- .ما بين المعقوفين أثبتناه من الإقبال .
9- .الصحيفة السجّاديّة : ص 189 الدعاء 47 ، الإقبال : ج 2 ص 90 ، المصباح للكفعمي : ص 889 .

ص: 435

امام زين العابدين عليه السلام :بار خدايا! بر محمّد و خاندان او درود فرست ، افزون ترين درودى را كه بر يكى از آفريدگانت فرستاده اى ، و از جانب ما به او عطا فرما، بهترين چيزى را كه به كسى از بندگانت عطا كرده اى، و از جانب ما پاداشش ده ، برترين و ارجمندترين پاداشى را كه به يكى از پيامبرانت از جانب امّتش داده اى، كه به راستى تو بخشنده نعمت هاى سِتُرگى، آمرزنده [گناهان ]بزرگى، و تو مهربان تر از هر مهربانى. پس بر محمّد و خاندان خوب و پاك و نيك و والاى او درود فرست.

امام زين العابدين عليه السلام :بار خدايا! بر محمّد و خاندان او درود فرست، چون برترين درودى كه پيش از او بر آفريده اى از آفريدگانت فرستاده اى و پس از او بر كسى خواهى فرستاد، و در دنيا به ما نيكى عطا كن و در آخرت هم نيكى، و به رحمت خود ، ما را از عذاب آتش ، نگه دار.

امام زين العابدين عليه السلام :بر محمّد و خاندان او درود فرست ؛ درودى پاينده و بالنده و ابدى و پايان ناپذير، و آن را كمك و سببى براى رسيدن به مطلوبم قرار ده ، كه به راستى ، تو گشايش بخش و بزرگوارى . از جمله حاجت هاى من _ اى پروردگار _ ، اين و آن است.

امام زين العابدين عليه السلام :اى پروردگار من! برترين درودهايت را بر محمّد و خاندان محمّد _ كه برگزيده و پسنديده و گرامى و مقرّب [در نزد تو] است _ ، بفرست و كامل ترين بركت هايت را به او ده، و لذّتبخش ترين (پر بهره ترين) رحمت هايت را ارزانى اش دار. پروردگار من! بر محمّد و خاندان او درود فرست ؛ درودى پاك كه پاك تر از آن ، درودى نباشد . بر او درود فرست ؛ درودى بالنده كه بالنده تر از آن ، درودى نباشد . بر او درود فرست ؛ درودى خشنودساز كه بالاتر از آن ، درودى نباشد. پروردگار من! بر محمّد و خاندان او درود فرست ؛ درودى كه او را خشنود و خشنودتر سازد . بر او درود فرست ؛ درودى كه تو را خشنود و خشنودتر سازد . بر او درود فرست ؛ درودى كه تو را از او خشنود و خشودتر سازد . بر او درود فرست ؛ درودى كه جز آن را براى او نپسندى و جز او ، كسى ديگر را شايسته آن نبينى. پروردگار من! بر محمّد و خاندان او درود فرست ؛ درودى كه از خشنودى ات در گذرد و به جاودانگى تو بپيوندد و همچون كلماتت ، پايان ناپذير باشد. پروردگار من! بر محمّد و خاندانش درود فرست ؛ درودى كه درودهاى فرشتگانت و پيامبرانت و فرستادگانت و فرمان بُردارانت را به رشته خود كِشد، و [همه] درودهاى بندگانت، از جنّ و انس و پذيرندگانت را در برگيرد، و درود هر آن كس را كه آفريده اى و پديد آورده اى، از هرگونه مخلوقت، در خود گِرد آور . پروردگار من! بر او و خاندانش درود فرست ؛ درودى كه همه درودهاى گذشته و جديد را در ميان گيرد . بر او و خاندانش درود فرست ؛ درودى كه پسند تو و جز تو باشد، و همراهش درودى پديد آورى كه با آن، آن درودها[ى پيشين ]را چند برابر گردانى و با گردش ايّام ، چندين و چند برابرشان بيفزايى ، كه جز تو ، كسى نمى تواند آنها را بشمارد. پروردگار من! بر پاك ترين خاندانش درود فرست كه آنان را براى كار [و دين] خود برگزيدى و خزانه داران دانشت و نگهبانان دينت و جانشينان خود در زمينت و حجّت هاى خويش بر بندگانت قرارشان دادى، و به خواست خود ، آنان را از پليدى و آلودگى به كلّى پاك گردانيدى، و وسيله اى به سوى خودت و راهى براى رسيدن به بهشتت قرارشان دادى. پروردگار من! بر محمّد و خاندان او درود فرست ؛ درودى كه به سبب آن ، پيشكش ها و ارجداشتت را براى ايشان ، فراوان گردانى، و دَهِش ها و بخشش هايت را به آنان ، كامل سازى، و بهره شان را از سودها و فوايدت ، بسيار كنى. پروردگار من! بر او و بر ايشان درود فرست ؛ درودى كه آغازش را نقطه اى و عمرش را سرآمدى و آخرش را پايانى نباشد. پروردگار من! بر ايشان درود فرست ، به وزن عرشت و آنچه زير آن است، و به حجم آسمان هايت و آنچه بالاى آنهاست ، و به شمار زمين هايت و آنچه زير آنها و ما بين آنهاست ؛ درودى كه آنان را به تو نزديك گردانَد، تو و ايشان را پسند آيد، و تا ابد به همانندهاى آن درودها پيوسته باشد. بار خدايا! تو در هر زمان ، دينت را به وسيله پيشوايى كمك رساندى كه او را نشانه اى براى بندگانت و چراغِ فروزانى در شهرهايت قرار دادى ، پس از آن كه رشته اش را به رشته خودت پيوستى، و او را دستاويزى به سوى خشنودى ات گردانيدى و اطاعتش را واجب ساختى، و از سركشى در برابرش بر حذر داشتى، و به اجراى اوامرش و خوددارى از انجام دادن نهى هايش ، فرمان دادى، و اين كه هيچ كس نبايد بر او پيشى گيرد (به دستور او بايد به هر كارى اقدام كند) يا از او پس مانَد (نبايد خلاف دستورش رفتار كند) . پس او نگهبان پناه جويان، و پناه مؤمنان ، و دستاويز چنگ زنندگان ، و روشنايىِ جهانيان است . بار خدايا! پس ولى [و پيشوايان دين] خود را سپاس گزار نعمت هايى كه به او ارزانى داشته اى ، قرار ده، و ما را نيز سپاس گزار نعمت وجود او بدار (/ ما را نيز در نعمتى كه به ما بخشيده اى ، سپاس گزار قرار ده) ، و از جانب خود ، به او قدرتى (/حجّتى) ياريگر عطا فرما، و برايش فتحى آسانْ فراهم آر، و به نيرومندترين تكيه گاهت ، او را كمك كن، و پشتش را قوى دار، و بازويش را پُرتوان ساز، و از او مراقبت فرما، و با نگهداشت خود ، حمايتش كن، و با فرشتگانت ، يارى اش ده، و با ظفرمندترين سربازانت ، او را مدد رسان ، و به واسطه او كتابت و احكامت و قوانينت و سنّت هاى پيامبرت را _ كه درودهاى تو ، اى خداوند ، بر او و خاندانش باد _ ، بر پا بدار، به وسيله او تعاليم دينت را كه ستمگران ميرانده اند ، زنده گردان، به واسطه او ، زنگارِ كج روى در راهت را بزُداى، به واسطه او سختى (/كورى) را از مسيرت كنار زن، به واسطه او منحرفان از خطّت را نابود كن ، به وسيله او ، آنان را كه خواهان كژى در راه راست تو هستند ، از ميان بردار، او را نسبت به دوستانت ، نرم خو گردان ، و دستش را بر دشمنانت بگشاى، و رأفت و مهربانى و عطوفت و دلسوزى اش را به ما ببخش ، و ما را حرف شنو و فرمان بُردار او و كوشا در جهت جلب رضايت او، و آماده يارى دادن و دفاع از او قرار ده و بدين ترتيب، ما را به خودت و پيامبرت _ كه درودهاى تو ، اى خدا ، بر او و خاندانش باد _ ، نزديك گردان. بار خدايا! بر دوستان ايشان كه به مقام آنان اعتراف دارند، و راهشان را مى پويند، و از پى آنان مى روند، و به دستاويز ايشانْ چنگ مى زنند، و به رشته ولايتشان آويخته اند، و آنان را به پيشوايى خود گرفته اند و به فرمان آنان ، گردن نهاده اند، و در فرمانبرى از آنانْ كوشايند، و چشم به راه دولت آنان هستند، و چشمانشان به سوى آنانْ دوخته شده است، درود فرست، [و آنان را محافظت فرما] با درودهاى خجسته و فزاينده و بالنده و شبانه روزى، و بر آنان و بر جان هايشان ، درود فرست، و آنان را بر پايه پرهيزگارى فراهم آور، و امورشان را سامان ده، و توبه آنان را بپذير ، كه تو توبه پذيرى مهربان و بهترينِ آمرزندگانى، و ما را در سراى بى گزند (بهشت) با آنان قرار ده، به حقّ مهربانى ات ، اى مهربان ترينِ مهربانان!

.

ص: 436

. .

ص: 437

. .

ص: 438

. .

ص: 439

. .

ص: 440

عنه عليه السلام :أشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا نَبِيُّهُ المُرسَلُ ، ووَلِيُّهُ المُفَضَّلُ ، وشَهيدُهُ المُستَعدَلُ ، المُؤَيَّدُ بِالنّورِ المُضيءِ ، وَالمُسَدَّدُ بِالأَمرِ المَرضِيِّ ، بَعَثَهُ بِالأَوامِرِ الشّافِيَةِ ، وَالزَّواجِرِ النّاهِيَةِ ، وَالدَّلائِلِ الهادِيَةِ ، الَّتي أوضَحَ بُرهانَها ، وشَرَحَ بُنيانَها ، في كِتابٍ مُهَيمِنٍ عَلى كُلِّ كِتابٍ ، جامِعٍ لِكُلِّ رُشدٍ وصَوابٍ ، فيهِ نَبَأُ القُرونِ ، وتَفصيلُ الشُّؤونِ ، وفَرضُ الصَّلاةِ وَالصِّيامِ ، وَالفَرقُ بَينَ الحَلالِ وَالحَرامِ فَدَعا إلى خَيرِ سَبيلٍ ، وشَفى مِن هُيامِ الغَليلِ ، حَتّى عَلَا الحَقُّ وظَهَرَ ، وزَهَقَ الباطِلُ وَانحَسَرَ ، صَلَّى اللّهُ عَلَيهِ وآلِهِ ، صَلاةً دائِمَةً مُمَهَّدَةً لا تَنقَضي لَها مُدَّةٌ ، ولا يَنحَصِرُ لَها عِدَّةٌ . اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، ما جَرَتِ النُّجومُ فِي الأَبراجِ ، وتَلاطَمَتِ (1) البُحورُ بِالأَمواجِ ، ومَا ادلَهَمَّ (2) لَيلٌ داجٍ ، وأشرَقَ نَهارٌ ذُو ابتِلاجٍ ، وصَلِّ عَلَيهِ وآلِهِ ما تَعاقَبَتِ الأَيّامُ ، وتَناوَبَتِ الأَعوامُ ، وما خَطَرَتِ الأَوهامُ ، وتَدَبَّرَتِ الأَفهامُ ، وما بَقِيَ الأَنامُ . اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ خاتَمِ الأَنبِياءِ ، وآلِهِ البَرَرَةِ الأَتقِياءِ ، وعَلى عِترَتِهِ النُّجَباءِ ، صَلاةً مَعروفَةً بِالتَّمامِ وَالنَّماءِ ، وباقِيَةً بِلا فَناءٍ وَانقِضاءٍ . (3)

.


1- .في المصدر : «طلاطمة» ، والتصويب من الصحيفة السجّاديّة الجامعة : ص 438 .
2- .ادلَهَمَّ الظلام : كثُف (القاموس المحيط : ج 4 ص 113 «دلهم») .
3- .بحار الأنوار : ج 94 ص 154 ح 22 نقلاً عن كتاب أنيس العابدين من مؤلّفات بعض قدمائنا .

ص: 441

امام زين العابدين عليه السلام :گواهى مى دهم كه محمّد ، پيامبر فرستاده شده اوست، و برترين دوست و ولىّ او، و گواه عادل اوست . با نور تابناك ، تأييد شده و با دستور پسنديده ، راه نمايى شده است . [خداوند] او را با فرمان هاى شفابخش و نهى هاى باز دارنده و دليل هاى راه نما فرستاد ، و برهان آنها را روشن نمود و ساختمانشان را تشريح كرد، در كتابى كه حاكم (/نگهبان) بر هر كتابى است و در بردارنده هرگونه درستى و صوابى خبر نسلها [ى پيشين ]و تفصيل امور، و وجوب نماز و روزه، و فرق ميان حلال و حرام در آن آمده است. او به بهترين راه ، فرا خوانْد، و عطش سوزان تشنگان را فرو نشانْد، تا آن كه حق ، برآمد و نمايان شد و باطل ، نابود و ناپديد گشت. درود خدا بر او و خاندانش باد، درودى پاينده و آماده كه مدّتش به سر نمى آيد و به شماره اى محدود نمى شود. بار خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست، تا هر آن گاه كه ستارگان در برج ها روان اند، و درياها به موج ، خروشان، و تا هر آن گاه كه شبى تار در كار است و روزى روشن مى تابد! بر او و خاندانش درود فرست تا زمانى كه روزها و سال ها از پىِ هم مى آيند، و تا هر آن گاه كه اوهام ، خطور مى كنند و انديشه ها مى انديشند، و مردمان به سر مى برند. بار خدايا! بر محمّد ، خاتم پيامبران ، و بر خاندان پاك و پرهيزگار او، و بر دودمان والاتبارش درود فرست؛ درودى با وصفِ كمال و بالندگى و ماندگار و به دور از نيستى و پايان پذيرى.

.

ص: 442

6 / 7الصَّلَواتُ المَأثورَةُ عَنِ الإِمامِ مُحَمَّدِ بنِ عَليٍّ الباقِرِالإمام الباقر عليه السلام :يا اللّهُ الَّذي لَيسَ كَمِثلِهِ شَيءٌ ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ صَلاةً كَثيرَةً طَيِّبَةً مُبارَكَةً ، اللّهُمَّ أعطِ مُحَمَّدا وآلَ مُحَمَّدٍ جَميعَ الخَيرِ كُلِّهِ ، وَاصرِف عَن مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ جَميعَ الشَّرِّ كُلِّهِ . (1)

عنه عليه السلام :إذا صَلَّيتَ العَصرَ يَومَ الجُمُعَةِ فَقُل : «اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ الأَوصِياءِ المَرضِيّينَ بِأَفضَلِ صَلَواتِكَ ، وبارِك عَلَيهِم بأَفضَلِ بَرَكاتِكَ ، وعَلَيهِمُ السَّلامُ وعَلى أرواحِهِم وأجسادِهِم ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَكاتُهُ» . مَن قالَها في دُبُرِ العَصرِ كَتَبَ اللّهُ لَهُ مِئَةَ ألفِ حَسَنَةٍ ، ومَحا عَنهُ مِئَةَ ألفِ سَيِّئَةٍ ، وقَضى لَهُ مِئَةَ ألفِ حاجَةٍ ، ورَفَعَ لَهُ بِها مِئَةَ ألفِ دَرَجَةٍ . (2)

6 / 8الصَّلَواتُ المَأثورَةُ عَنِ الإِمامِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ الصّادِقِالإمام الصادق عليه السلام :إذا صَلَّيتَ العَصرَ يَومَ الجُمُعَةِ فَقُل : «اللّهُمَّ اجعَل صَلَواتِكَ وصَلَواتِ مَلائِكَتِكَ وأنبِيائِكَ ورُسُلِكَ عَلى مُحَمَّدٍ النَّبيِّ الاُمِّيِّ وعَلى أهلِ بَيتِهِ ، وعَلَيهِمُ السَّلامُ ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَكاتُهُ» مِئَةَ مَرَّةٍ . (3)

.


1- .مصباح المتهجّد : ص 365 ح 491 ، جمال الاُسبوع : ص 256 كلاهما عن أبي حمزة الثمالي ، بحار الأنوار : ج 89 ص 250 .
2- .تهذيب الأحكام : ج 3 ص 19 ح 68 ، ثواب الأعمال : ص 60 ح 1 ، الأمالي للطوسي : ص 440 ح 986 ، الأمالي للصدوق : ص 484 ح 656 ، جمال الاُسبوع : ص 275 ح 4 كلّها عن ناجية ، مستطرفات السرائر : ص 60 ح 30 عن أبي بصير عن الإمام الصادق عليه السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 90 ص 92 ح 5 وج 86 ص 79 ح 4 .
3- .جمال الاُسبوع : ص 278 ح 9 عن زيد الشحّام وص 277 ح 8 عن حفص بن أبي البختري نحوه ، بحار الأنوار : ج 90 ص 91 ح 4 .

ص: 443

6 / 7 صلوات هاى رسيده از امام باقر عليه السلام
6 / 8 صلوات هاى رسيده از امام صادق عليه السلام

6 / 7صلوات هاى رسيده از امام باقرامام باقر عليه السلام :اى خدايى كه هيچ چيز چون او نيست! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست ؛ درودى بسيار و پاك و بابركت . بار خدايا! هر چه خوبى است، سراسر، به محمّد و خاندان محمّد ، عطا فرما، و هر چه بدى است ، سراسر، از محمّد و خاندان محمّد ، دور دار.

امام باقر عليه السلام :هر گاه نماز عصر روز جمعه را خواندى ، بگو: «بار خدايا! برترين درودهايت را بر محمّد و خاندان محمّد، اين اوصياى پسنديده، بفرست و برترين بركت هايت را به آنان ، ارزانى دار. درود و رحمت خدا و بركات او بر آنان و بر جان ها و تن هاى آنان باد!» . هر كس بعد از نماز عصر ، اين دعا را بگويد ، خداوند ، صدهزار ثواب برايش مى نويسد، و صد هزار گناه از او پاك كند، و صدهزار حاجت ، از او برآورده سازد، و صدهزار درجه او را بالا مى برد.

6 / 8صلوات هاى رسيده از امام صادقامام صادق عليه السلام :چون نماز عصر روز جمعه را خواندى ، صد مرتبه بگو: «بار خدايا! درودهاى خودت و درودهاى فرشتگانت و پيامبرانت و فرستادگانت را بر محمّد اُمّى و بر خانواده او بفرست . درود و رحمت خدا و بركات او بر ايشان باد!».

.

ص: 444

عنه عليه السلام :مَن قالَ بَعدَ صَلاةِ الفَجرِ أو بَعدَ صَلاةِ الظُّهرِ : «اللّهُمَّ اجعَل صَلَواتِكَ وصَلَواتِ مَلائِكَتِكَ ورُسُلِكَ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ» لَم يُكتَب عَلَيهِ ذَنبٌ سَنَةً . (1)

عنه عليه السلام :مَن قالَ بَعدَ صَلاةِ الفَجرِ وبَعدَ صَلاةِ الظُّهرِ : «اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّل فَرَجَهُم» لَم يَمُت حَتّى يُدرِكَ القائِمَ . (2)

عنه عليه السلام_ في فَضلِ الصَّلاةِ عَلَى النَّبيِّ وآلِهِ عليهم السلام بَعدَ فَريضَةِ العَصرِ يَومَ الجُمُعَةِ _: إذا كان يَومُ القِيامَةِ بَعَثَ اللّهُ تَعالَى الأَيّامَ ، ويَبعَثُ الجُمُعَةَ أمامَها . . . فَتَقِفُ عَلى بابِ الجَنَّةِ وَالأَيّامُ خَلفَها ، فَيَشفَعُ لِكُلِّ مَن أكثَرَ الصَّلاةَ فيها عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ عليهم السلام . . . تَقولُ : «اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّل فَرَجَهُم» مِئَةَ مَرَّةٍ . (3)

عنه عليه السلام :مَن صَلّى عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ عَلَيهِ وعَلَيهِمُ السَّلامُ حينَ يُصَلِّي العَصرَ يَومَ الجُمُعَةِ قَبلَ أن يَنفَتِلَ مِن صَلاتِهِ (4) عَشرَ مَرّاتٍ ، يَقولُ : «اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ الأَوصِياءِ المَرضِيّينَ بِأَفضَلِ صَلَواتِكَ ، وبارِك عَلَيهِم بِأَفضَلِ بَرَكاتِكَ ، وعَلَيهِ وعَلَيهِمُ السَّلامُ وعَلى أرواحِهِم وأجسادِهِم ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَكاتُهُ» صَلَّت عَلَيهِ المَلائِكَةُ مِن تِلكَ الجُمُعَةِ إلَى الجُمُعَةِ المُقبِلَةِ في تِلكَ السّاعَةِ . (5)

عنه عليه السلام :الصَّلاةُ عَلَى النَّبيِّ صلى الله عليه و آله بَعدَ العَصرِ يَومَ الجُمُعَةِ تَقولُ : اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وبارِك عَلى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَارحَم مُحَمَّدا وآلَ مُحَمَّدٍ ، وَارفَع مُحَمَّدا وآلَ مُحَمَّدٍ ، الَّذينَ أذهَبتَ عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهَّرتَهُم تَطهيرا . (6)

.


1- .مصباح المتهجّد : ص 368 ح 497 ، جمال الاُسبوع : ص 261 ، المصباح للكفعمي : ص 557 ، بحار الأنوار : ج 89 ص 331 ح 4 .
2- .مصباح المتهجّد : ص 368 ح 498 ، جمال الاُسبوع : ص 261 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 77 ح 11 .
3- .جمال الاُسبوع : ص 277 عن عبد اللّه بن سنان ، بحار الأنوار : ج 90 ص 91 ح 4 .
4- .انفَتَلَ فلان عن صلاته : انصرف (لسان العرب : ج 11 ص 514 «فتل») .
5- .جمال الاُسبوع : ص 274 ح 1 عن أبي إسماعيل الصيقل ، بحار الأنوار : ج 90 ص 90 ح 4 .
6- .جمال الاُسبوع : ص 275 ح 3 عن عمر بن يزيد ، مصباح المتهجّد : ص 386 ح 513 من دون إسنادٍ إلى أحد من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 90 ص 90 ح 4 .

ص: 445

امام صادق عليه السلام :هر كس بعد از نماز صبح يا پس از نماز ظهر بگويد: «بار خدايا! درودهاى خودت و درودهاى فرشتگانت و فرستادگانت را بر محمّد و خاندان محمّد بفرست» ، تا يك سال برايش گناهى نوشته نمى شود.

امام صادق عليه السلام :هر كس بعد از نماز صبح و پس از نماز ظهر بگويد: «بار خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و دولت آنان را شتاب بخش» ، نمى ميرد تا قائم را دريابد.

امام صادق عليه السلام :_ در ارزش درود فرستادن بر پيامبر و خاندان او ، پس از نماز عصر روز جمعه _: چون روز رستاخيز شود ، خداى متعال ، روزها را زنده مى گرداند، و جمعه را پيشاپيش آنها مى فرستد... و او بر درِ بهشت مى ايستد و ديگر روزها ، در پسِ او. براى هر كس كه در آن ، بيشتر بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرستاده است ، شفاعت مى كند. [پس بعد از نماز عصر جمعه] صد مرتبه مى گويى: «بار خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و در فرج آنان ، تعجيل فرما».

امام صادق عليه السلام :هر كس چون نماز عصر روز جمعه راخواند ، پيش از آن كه از حالت نمازش روى گردان شود ، ده بار بگويد: «بار خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد، اين اوصياى پسنديده [ى خداوند] ، برترين درودهايت را بفرست و برترين بركت هايت را نثار آنان كن . درود و رحمت و بركات خدا بر او و بر ايشان و بر جان ها و تن هايشان باد!» ، فرشتگان ، از آن جمعه تا جمعه آينده ، در همان ساعت بر او درود مى فرستند.

امام صادق عليه السلام :درود فرستادن بر پيامبر صلى الله عليه و آله بعد از نماز عصر روز جمعه چنين است كه مى گويى: «بار خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست، و به محمّد و خاندان محمّد ، بركت ده، و به محمّد و خاندان محمّد ، رحمت آور، و محمّد و خاندان محمّد را، همانان كه پليدى را از ايشان بُردى و پاكِ پاك شان كردى، بلندى بخش» .

.

ص: 446

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَارحَم مُحَمَّدا وآلَ مُحَمَّدٍ ، وبارِك عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، كَما صَلَّيتَ ورَحِمتَ وبارَكتَ عَلى إبراهيمَ وآلِ إبراهيمَ إنَّكَ حَميدٌ مَجيدٌ . اللّهُمَّ صَلِّ عَلَى الأَوصِياءِ وَالسُّعَداءِ وَالشُّهَداء وأئِمَّةِ الهُدى ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلَى الأَبدالِ (1) وَالأَوتادِ ، وَالسُّيّاحِ وَالعُبّادِ ، وَالمُخلِصينَ وَالزُّهّادِ ، وأهلِ الجِدِّ وَالاِجتِهادِ ، وَاخصُص مُحَمَّدا وأهلَ بَيتِهِ بِأَفضَلِ صَلَواتِكَ ، وأجزَلِ كَراماتِكَ ، وبَلِّغ روحَهُ وجَسَدَهُ مِنّي تَحِيَّةً وسَلاما ، وزِدهُ فَضلاً وشَرَفا وإكراما ، حَتّى تُبَلِّغَهُ أعلى دَرَجاتِ أهلِ الشَّرَفِ مِنَ النَّبِيّينَ وَالمُرسَلينَ وَالأَفاضِلِ المُقَرَّبينَ . اللّهُمَّ وصَلِّ عَلى مَن سَمَّيتُ ومَن لَم اُسَمِّ مِن مَلائِكَتِكَ وأنبِيائِكَ ورُسُلِكَ وأهلِ طاعَتِكَ ، وأوصِل صَلَواتي إلَيهِم وإلى أرواحِهِم ، وَاجعَلهُم إخواني فيكَ وأعواني عَلى دُعائِكَ . (2)

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وأدخِلني في كُلِّ خَيرٍ أدخَلتَ فيهِ مُحَمَّدا وآلَ مُحَمَّدٍ ، وأخرِجني مِن كُلِّ سُوءٍ أخرَجتَ مِنهُ مُحَمَّدا وآلَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلَيهِ وعَلَيهِم ، وَالسَّلامُ عَلَيهِ وعَلَيهِم ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَكاتُهُ وسَلَّمَ كَثيرا . (3)

.


1- .الأبدال : قوم بهم يقيم اللّه الأرض ... لا يموت أحدهم إلّا قام مكانه آخر من سائر الناس (القاموس المحيط : ج 3 ص 333 «بدل») .
2- .الإقبال : ج 3 ص 244 ، مصباح المتهجّد : ص 809 ح 872 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 27 ص 48 وج 98 ص 401 ح 1 .
3- .تهذيب الأحكام : ج 3 ص 72 ح 230 ، الإقبال : ج 1 ص 85 ، مصباح المتهجّد : ص 543 ح 630 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 97 ص 362 ح 1 .

ص: 447

امام صادق عليه السلام :بار خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست، و به محمّد و خاندان محمّد ، رحمت آور، و به محمّد و خاندان محمّد ، بركت ده، همچنان كه بر ابراهيم و آل ابراهيم ، درود فرستادى و رحمت آوردى و بركت دادى، به راستى كه تو ستودنى و بزرگوارى. بار خدايا! بر جانشينان و نيك بختان و گواهان و پيشوايان هدايت ، درود فرست. بار خدايا! بر اَبدال (1) و اَوتاد (2) و سائحان (3) و عابدان و مُخلصان و زاهدان و اهل كوشش و تلاش [در عمل و طاعت] ، درود فرست، و برترين درودهايت و بيشترين كرامت هايت را به محمّد و اهل بيت او اختصاص ده، و از جانب من ، به جان و جسم او تحيّت و درود فرست، و بر برترى و بزرگى و بزرگداشت او بيفزاى ، چندان كه او را به بالاترين درجه بزرگانِ از پيامبران و فرستادگان و برترين مقرّبان [درگاهت] برسانى. بار خدايا! بر فرشتگانت و پيامبرانت و فرستادگانت و اهل طاعتت، چه آن كه نام بردم و چه آن كه نام نبردم، درود فرست، و درودهاى مرا به آنان و به روان هايشان برسان، و ايشان را برادران من در راه خودت و كمك كنندگان به من در دعا به درگاه خود ، قرار ده.

امام صادق عليه السلام :بار خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست، و هر آن خوبى اى كه محمّد و خاندان محمّد را به آن در آوردى، مرا نيز به آن در آور، و هر آن بدى اى كه محمّد و خاندان محمّد را _ كه درود خدا بر او و بر ايشان باد _ ، بيرون بردى ، مرا نيز از آن بيرون بِبَر. درود فراوان و رحمت و بركات خدا بر او و برايشان باد!

.


1- .ابدال ، جماعتى هستند كه خداوند به بركت وجود آنان ، زمين را نگه داشته است .. . و هر يك از آنها بميرد ، ديگرى جاى او را بگيرد .
2- .اوتاد ، در اصل به معناى ميخ هاست و در اصطلاح ، گروهى از اولياء اللّه هستند كه به منزله اركان عالم اند.
3- .سائحان در اصل گردشگران هستند ولى طبق نظر مفسران در قرآن وحديث به معناى روزه داران مى باشد.

ص: 448

جمال الاُسبوع عن حريز :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : جُعِلتُ فِداكَ ، كَيفَ الصَّلاةُ عَلَى النَّبيِّ صلى الله عليه و آله ؟ . . . فَقالَ لي : إنَّكَ لَحافِظٌ يا حَريزُ ، فَقُل كَما أقولُ لَكَ : اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وأهلِ بَيتِهِ الَّذينَ أذهَبتَ عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهَّرتَهُم تَطهيرا . . . اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وأهلِ بَيتِهِ الَّذينَ ألهَمتَهُم عِلمَكَ وَاستَحفَظتَهُم كِتابَكَ وَاستَرعَيتَهُم عِبادَكَ . اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وأهلِ بَيتِهِ الَّذينَ أمَرتَ بِطاعَتِهِم وأوجَبتَ حُبَّهُم ومَوَدَّتَهُم . اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وأهلِ بَيتِهِ الَّذينَ جَعَلتَهُم وُلاةَ أمرِكَ بَعدَ نَبِيِّكَ صَلَّى اللّهُ عَلَيهِ وعَلى أهلِ بَيتِهِ . (1)

تهذيب الأحكام عن عبيد اللّه الحلبي :قالَ (2) في قُنوتِ الجُمُعَةِ : اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وعَلى أئِمَّةِ المُسلِمينَ ، اللّهُمَّ اجعَلني مِمَّن خَلَقتَهُ لِدينِكَ ، ومِمَّن خَلَقتَهُ لِجَنَّتِكَ . قُلتُ : اُسَمِّي الأَئِمَّةَ؟ قالَ : سَمِّهِم جُملَةً . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ البَشيرِ النَّذيرِ ، السِّراجِ المُنيرِ ، الطُّهرِ الطّاهِرِ ، الخَيِّرِ الفاضِلِ ، خاتَمِ أنبِيائِكَ ، وسَيِّدِ أصفِيائِكَ ، وخالِصِ أخِلّائِكَ ، ذِي الوَجهِ الجَميلِ ، وَالشَّرَفِ الأَصيلِ ، وَالمِنبَرِ النَّبيلِ ، وَالمَقامِ المَحمودِ ، وَالمَنهَلِ المَشهودِ ، وَالحَوضِ المَورودِ . اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ كَما بَلَّغَ رِسالَتَكَ ، وجاهَدَ في سَبيلِكَ ، ونَصَحَ لِاُمَّتِهِ ، وعَبَدَكَ حَتّى أتاهُ اليَقينُ ، وصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ الطّاهِرينَ الأَخيارِ ، الأَتقِياءِ الأَبرارِ ، الَّذينَ انتَجَبتَهُم لِدينِكَ ، وَاصطَفَيتَهُم مِن خَلقِكَ ، وَائتَمَنتَهُم عَلى وَحيِكَ ، وجَعَلتَهُم خُزّانَ عِلمِكَ ، وتَراجِمَةَ وَحيِكَ ، وأعلامَ نورِكَ ، وحَفَظَةَ سِرِّكَ ، وأذهَبتَ عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهَّرتَهُم تَطهيرا . اللّهُمَّ انفَعنا بِحُبِّهِم ، وَاحشُرنا في زُمرَتِهِم وتَحتَ لِوائِهِم ، ولا تُفَرِّق بَينَنا وبَينَهُم ، وَاجعَلني بِهِم عِندَكَ وَجيها فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ ، ومِنَ المُقَرَّبينَ الَّذينَ لا خَوفٌ عَلَيهِم ولا هُم يَحزَنونَ . (4)

.


1- .جمال الاُسبوع : ص 158 ، الإقبال : ج 2 ص 174 نحوه ، بحار الأنوار : ج 94 ص 67 ح 55 .
2- .كذا جاء مضمرا ، والحلبي من كبار أصحاب الإمام الصادق عليه السلام .
3- .تهذيب الأحكام : ج 3 ص 18 ح 63 .
4- .مصباح المتهجّد : ص 103 ح 172 ، فلاح السائل : ص 424 ح 291 ، المصباح للكفعمي : ص 58 كلّها عن معاوية بن عمّار ، بحار الأنوار : ج 86 ص 108 ح 9 .

ص: 449

جمال الاُسبوع_ به نقل از حريز _: به امام صادق عليه السلام گفتم : فدايت شوم! درود فرستادن بر پيامبر صلى الله عليه و آله چگونه است؟ به من فرمود: «تو حافظه اى نيكودارى ، اى حريز! پس آن گونه بگو كه برايت مى گويم . [بگو:] بار خدايا! بر محمّد و اهل بيت او كه پليدى را از ايشان بُردى و كاملاً پاكشان گردانيدى ، درود فرست... . بار خدايا! بر محمّد و خانواده او كه دانش خود را به ايشان الهام فرمودى و نگهدارى از كتابت و سرپرستى بندگانت را به آنان سپردى ، درود فرست، بار خدايا! بر محمّد و اهل بيت او كه به فرمانبرى از آنان ، فرمان دادى و محبّت و دوستى ايشان را واجب ساختى ، درود فرست. بار خدايا! بر محمّد و اهل بيت او كه آنان را اولياى امر خود پس از پيامبرت _ درود خدا بر او و بر خانواده اش _ قرار دادى ، درود فرست» .

تهذيب الأحكام_ به نقل از عبيد اللّه حلبى (1) _: [امام عليه السلام ] در دعاى قنوت نماز جمعه گفت: «بار خدايا! بر محمّد و بر امامان مسلمانان ، درود فرست. بار خدايا! مرا از كسانى قرار ده كه براى دين خود آفريدى، و از آنان كه براى بهشتت ، خلق كردى» . گفتم : نام امامان را ببرم؟ فرمود: «به طور كلّى از آنها نام ببر». (2)

امام صادق عليه السلام :بار خدايا! درود فرست بر محمّد، آن بشارتگر هشداردهنده، چراغ تابان، پاك و پاكيزه، نيكوكار برجسته، خاتم پيامبرانت و آقاى برگزيدگانت، و ناب ترينِ دوستانت، صاحب روى زيبا، و بزرگى اصيل، و جايگاه والا و شريف، و مقام پسنديده و چشمه همگانى، و حوضى كه [براى سيراب شدن ]بر آن در آيند. بار خدايا! بر محمّد ، درود فرست كه او پيام تو را رسانيد، و در راه تو كوشيد، و امّتش را راه نمايى كرد، و تازنده بود ، تو را پرستيد. بر محمّد و خاندان پاك و نيك و پرهيزگار و نيكوكار او درود فرست ؛ همانان كه ايشان را براى دين خود پسنديدى، و از ميان آفريدگانت برگزيدى، و وحى خود را نزد آنان ، به امانت نهادى، و خزانه داران دانشت و مترجمان وحى ات، و نشانه هاى نورت و نگهداران رازت قرارشان دادى و آلودگى را از ايشان بُردى و پاكِ پاكشان ساختى. بار خدايا! ما را از دوستى آنان ، سودمند دار، و در گروه آنان و زير پرچم ايشان ، محشورمان فرما. ما را از آنان ، جدا مساز، و مرا به واسطه آنان ، نزد خودت در دنيا و آخرت ، آبرومند و از نزديكانى گردان كه بيمى برايشان نيست و اندوهگين نمى شوند.

.


1- .حلبى از اصحاب برجسته امام صادق عليه السلام بوده است.
2- .يعنى: بگو: امامان ؛ همه امامان.

ص: 450

عنه عليه السلام :إذا أرَدتَ أن تَخرُجَ مِن مَكَّةَ وتَأتِيَ أهلَكَ فَوَدِّعِ البَيتَ . . . وَاحمَدِ اللّهَ وأثنِ عَلَيهِ ، وصَلِّ عَلَى النَّبيِّ صلى الله عليه و آله ، ثُمَّ قُل : اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ عَبدِكَ ورَسولِكَ ، ونَبِيِّكَ وأمينِكَ ، وحَبيبِكَ ونَجِيِّكَ (1) وخِيَرَتِكَ مِن خَلقِكَ ، اللّهُمَّ كَما بَلَّغَ رِسالاتِكَ ، وجاهَدَ في سَبيلِكَ ، وصَدَعَ بِأَمرِكَ ، واُوذِيَ في جَنبِكَ ، وعَبَدَكَ حَتّى أتاهُ اليَقينُ . . . . (2)

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ نَبِيِّكَ وصَفِيِّكَ ونَجِيِّكَ ودَليلِكَ ، وَالدّاعي إلى سَبيلِكَ ، وعَلى أميرِ المُؤمِنينَ وَلِيِّكَ وخَليفَتِكَ مِن بَعدِ رَسولِكَ ، وعَلى أوصِيائِهِمَا المُستَحفَظينَ دينَكَ ، المُستَودَعينَ حَقَّكَ ، وَالمُستَرعَينَ خَلقَكَ ، وعَلَيهِم أجمَعينَ السَّلامُ ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَكاتُهُ . (3)

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ سامِكَ المَسموكاتِ ، وداحِيَ المَدحُوّاتِ ، خالِقَ الأَرضِ وَالسَّماواتِ ، أخَذتَ عَلَينا عَهدَكَ وَاعتَرَفنا بِنُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله ، وأقرَرنا بِوِلايَةِ عَليِّ بنِ أبي طالبٍ عليه السلام فَسَمِعنا وأطَعنا ، وأمَرتَنا بِالصَّلاةِ عَلَيهِم فَعَلِمنا أنَّ ذلِكَ حَقٌّ فَاتَّبَعناهُ . اللّهُمَّ إنّي اُشهِدُكَ واُشهِدُ مُحَمَّدا وعَلِيّا وَالثَّمانِيَةَ حَمَلَةَ العَرشِ ، وَالأَربَعَةَ الأَملاكَ خَزَنَةَ عِلمِكَ ، أنَّ فَرضَ صَلاتي لِوَجهِكَ ، ونَوافلي وزَكاتي وما طابَ لي مِن قَولٍ وعَمَلٍ عِندَكَ فَعَلى محمّدٍ وآلِ محمّدٍ . وأسأَ لُكَ اللّهُمَّ أن توصِلَني بِهِم وتُقَرِّبَني بِهِم لَدَيكَ ، كما أمَرتَني بِالصَّلاةِ عَلَيهِ ، واُشهِدُكَ أنّي مُسَلِّمٌ لَهُ ولِأَهلِ بَيتِهِ عليهم السلام ، غَيرَ مُستَنكِفٍ ولا مُستَكبِرٍ ، فَزَكِّنا بِصَلاتِكَ وصَلاةِ مَلائِكَتِكَ ، إنَّهُ في وَعدِكَ وقَولِكَ : «هُوَ الَّذِى يُصَلِّى عَلَيْكُمْ وَ مَلَئِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُم مِّنَ الظُّ_لُمَ_تِ إِلَى النُّورِ وَ كَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيمًا * تَحِيَّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلَ_مٌ وَ أَعَدَّ لَهُمْ أَجْرًا كَرِيمًا» (4) فَأَزلِفنا (5) بِتَحِيَّتِكَ وسَلامِكَ ، وَامنُن عَلَينا بِأَجرٍ كَريمٍ مِن رَحمَتِكَ ، وَاخصُصنا مِن مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله بِأَفضَلِ صَلَواتِكَ ، «وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَوتَكَ سَكَنٌ لَّهُمْ» (6) ، وزَكِّنا بِصَلاتِهِ وصَلَواتِ أهلِ بَيتِهِ ، فَاجعَل ما آتَيتَنا مِن عِلمِهِم ومَعرِفَتِهِم مُستَقَرّا عِندَكَ ، مَشفوعا لا مُستَودَعا يا أرحَمَ الرّاحِمينَ . (7)

.


1- .في تهذيب الأحكام : «ونجيبك» .
2- .الكافي : ج 4 ص 530 ح 1 ، تهذيب الأحكام : ج 5 ص 280 ح 957 كلاهما عن معاوية بن عمّار .
3- .الإقبال : ج 1 ص 234 عن عليّ بن ميمون الصائغ أبي الأكراد ، بحار الأنوار : ج 98 ص 7 ح 2 وج 92 ص 208 ح 4 .
4- .الأحزاب : 43 و 44 .
5- .أزلفَ الشيءَ : قرّبه . والزُّلفى : القربى والدرجة والمَنزلة (لسان العرب : ج 9 ص 138 «زلف») .
6- .التوبة : 103 .
7- .جمال الاُسبوع : ص 158 عن عبد اللّه بن سنان ، بحار الأنوار : ج 94 ص 66 ح 54 .

ص: 451

امام صادق عليه السلام :هرگاه خواستى از مكّه خارج شوى و نزد خانواده ات بروى، با خانه [ى كعبه] بدرود گوى... و خداى را بستاى و ثنايش گوى و بر پيامبر صلى الله عليه و آله درود فرست . سپس بگو: «بار خدايا! بر محمّد ، بنده ات و فرستاده ات و پيامبرت و امانتدارت و محبوبت و هم رازت و برگزيده ات ، از ميان آفريدگانت ، درود فرست _ بار خدايا _ ، زيرا او پيام هاى تو را رسانيد، و در راه تو سخت كوشيد، و فرمان تو را به كار بست ، و براى تو آزار ديد، و تازنده بود ، تو را پرستيد... .

امام صادق عليه السلام :بار خدايا! بر محمّد ، پيامبرت و برگزيده ات و هم رازت و راه نمايت و دعوتگر به راهت ، درود فرست، و هم بر امير مؤمنان ، ولىّ تو و جانشينت بعد از پيامبرت ، و بر جانشينان آنان كه نگهبانان دينت قرارشان داده اى و حقّت را به دست آنان سپرده اى و به سرپرستى خلقت گماشته اى _ كه درود و رحمت و بركات خدا بر همه ايشان باد! _ .

امام صادق عليه السلام :بار خدايا، اى بر افرازنده آسمان هاى بلند، و گستراننده زمين هاى پهناور، اى آفريننده زمين و آسمان ها! تو از ما پيمان ستاندى و ما به پيامبرى محمّد صلى الله عليه و آله اعتراف كرديم، و به ولايت على بن ابى طالب اقرار نموديم، و شنيديم و فرمان بُرديم . به ما فرمودى كه بر ايشان ، درود فرستيم و ما دانستيم كه اين ، حقّ است و پيروى اش كرديم. بار خدايا! تو را گواه مى گيرم، و محمّد و على و هشت [فرشته] بردارنده عرش، و چهار فرشته خزانه دار دانش تو را هم گواه مى گيرم كه نمازهاى واجب و مستحبّم ، و زكاتم و هر گفتار و كردار خوبى كه نزد تو دارم ، [همه] از آنِ محمّد و خاندان محمّد باشد . از تو مى خواهم _ اى خداوند _ ، كه مرا به آنان ، بپيوندى و به واسطه ايشان ، در نزد خويش ، مقربّم دارى، همچنان كه مرا به درود فرستادن بر او فرمان دادى. تو را گواه مى گيرم كه من ، تسليم او و اهل بيتش هستم ، بى هيچ سرپيچى و گردنكشى. پس با درود فرستادن خودت و درود فرستادن فرشتگانت [برما ]ما را پاك گردان كه اين خود ، در وعده و گفتار توست: «اوست كسى كه با فرشتگان خود ، بر شما درود مى فرستد تا شما را از تاريكى ها به سوى روشنايى بر آورد و نسبت به مؤمنان ، همواره مهربان است . درودشان ، روزى كه ديدار كنند ، سلام خواهد بود و براى آنان ، پاداشى نيكو آماده كرده است» . پس با درود و سلام خود ، ما را به مقام قُرب رسان ، و پاداشى نيكو از رحمتت به ما ارزانى دار، و برترين درودهايت را توسّط محمّد صلى الله عليه و آله به ما عطا فرما [چرا كه خودت به ايشان فرموده اى:] «و بر ايشان ، درود فرست كه درود فرستادن تو ، مايه آرامش آنان است» . و با درود (دعاى) او و درودهاى اهل بيتش ، ما را پاك گردان و آنچه از دانش و شناخت ايشان به ما داده اى ، نزد خودت ثابت و استوار و شفاعت شده ، و نه عاريتى، نگه دار ، اى مهربان ترينِ مهربانان!

.

ص: 452

عنه عليه السلام :تَقولُ وأنتَ عَلى بابِ المَسجِدِ [ الحَرامِ] : ... اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وبارِك عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَارحَم مُحَمَّدا وآلَ مُحَمَّدٍ ، كَما صَلَّيتَ وبارَكتَ وتَرَحَّمتَ عَلى إبراهيمَ وآلِ إبراهيمَ إنَّكَ حَميدٌ مَجيدٌ . اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، عَبدِكَ ورَسولِكَ ، وعَلى إبراهيمَ خَليلِكَ ، وعَلى أنبِيائِكَ ورُسُلِكَ وسَلِّم عَلَيهِم ، وسَلامٌ عَلَى المُرسَلينَ ، وَالحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ . (1)

.


1- .الكافي : ج 4 ص 402 ح 2 ، تهذيب الأحكام : ج 5 ص 100 ح 328 كلاهما عن أبي بصير .

ص: 453

امام صادق عليه السلام :زمانى كه بر درگاه مسجد [الحرام] قرار گرفتى ، مى گويى: «... بار خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست . به محمّد و خاندان محمّد ، بركت ده . بر محمّد و خاندان محمّد ، رحمت آور، همچنان كه بر ابراهيم و خاندان ابراهيم ، درود فرستادى و بركت دادى و رحمت آوردى ، كه به راستى ، تو ستوده و بزرگى. بار خدايا! بر بنده و فرستاده ات محمّد و خاندان محمّد، و بر دوستت ابراهيم، و بر پيامبرانت و فرستادگانت درود و سلام فرست . درود بر فرستادگان، و ستايش ، خداى را پروردگار جهانيان.

.

ص: 454

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ وصَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِيّينَ وعَلى آلِهِ الطّاهِرينَ ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ فِي اللَّيلِ إذا يَغشى ، وصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ فِي النَّهارِ إذا تَجَلّى ، وصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ فِي الآخِرَةِ وَالاُولى ، وصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ما لاحَ الجَديدانِ (1) ، ومَا اطَّرَدَ الخافِقانِ (2) ، وما حَدَا الحادِيانِ (3) ، وما عَسعَسَ لَيلٌ (4) وَادلَهَمَّ ظَلامٌ ، وما تَنَفَّسَ صُبحٌ وما أضاءَ فَجرٌ . (5)

عنه عليه السلام :صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ عَبدِكَ ورَسولِكَ الَّذي صَدَعَ بِأَمرِكَ ، وبالَغَ في إظهارِ دينِكَ ، وأكَّدَ ميثاقَكَ ، ونَصَحَ لِعِبادِكَ ، وبَذَلَ جُهدَهُ في مَرضاتِكَ ، اللّهُمَّ شَرِّف بُنيانَهُ ، وعَظِّم بُرهانَهُ . اللّهُمَّ وصَلِّ عَلى وُلاةِ الأَمرِ بَعدَ نَبِيِّكَ ، تَراجِمَةِ وَحيِكَ ، وخُزّانِ عِلمِكَ ، واُمَنائِكَ في بِلادِكَ ، الَّذينَ أمَرتَ بِمَوَدَّتِهِم ، وفَرَضتَ طاعَتَهُم عَلى بَرِيَّتِكَ ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلَيهِم صَلاةً دائِمَةً باقِيَةً . اللّهُمَّ وصَلَّ عَلَى السُّيّاحِ وَالعُبّادِ ، وأهلِ الجِدِّ وَالاِجتِهادِ . (6)

.


1- .الجديدان : الليل والنهار (القاموس المحيط : ج 1 ص 281 «جدد») .
2- .الخافقان : طرفا السماء والأرض ، وقيل : المغرب والمشرق (النهاية : ج 2 ص 56 «خفق») .
3- .الحاديان : هما الليل والنهار ، كأنّهما يحدوان بالناس للسير إلى قبورهم (مجمع البحرين : ج 1 ص 376 «حدا») .
4- .عسعس الليل : أقبل ظلامه أو أدبر (القاموس المحيط : ج 2 ص 231 «عسس») .
5- .مصباح المتهجّد : ص 75 ح 124 ، فلاح السائل : ص 362 ح 242 ، المصباح للكفعمي : ص 52 كلّها عن معاوية بن عمّار ، بحار الأنوار : ج 86 ص 88 ح 12 .
6- .الإقبال : ج 2 ص 150 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 263 .

ص: 455

امام صادق عليه السلام :ستايش ، خداى را كه پروردگار جهانيان است و درود خدا بر محمّد ، خاتم پيامبران و بر خاندان پاك او باد! بار خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست در شب ، آن گاه كه پرده افكند ، بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست در روز ، آن گاه كه روشن شود. بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست در آخرت و دنيا . بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست تا زمانى كه دو نوشونده (شب و روز) ، پديدار شوند و طلوع و غروبى در پىِ هم آيد، و دو ساربان ، حُدى (آواز) مى خوانند ، (1) و تا آن گاه كه شبى فرا رسد و تاريكى ، فرو پوشانَد و تا آن گاه كه صبحى بر دمَد و سپيده اى روشن شود .

امام صادق عليه السلام :بر محمّد ، بنده ات و فرستاده ات ، درود فرست ؛ همو كه فرمان تو را اجرا كرد ، و در آشكار [و پيروز گردانيدن] دين تو ، نهايت كوشش خود را به كار بُرد ، و پيمان تو را استوار ساخت ، و براى بندگانت ، خيرخواهى نمود ، و همه نيروى خود را در راه خشنودى تو صرف كرد ، بار خدايا! بناى او را بلند گردان ، و بُرهانش را عظمت بخش . بار خدايا! بر اولياى امر پس از پيامبرت ، و بيان كنندگان وحى ات ، و خزانه داران دانشت ، و اُمناى تو در شهرهايت ، درود فرست ؛ همانان كه به دوستى شان فرمان دادى و اطاعت از آنان را بر آفريدگانت واجب ساختى . بار خدايا! بر ايشان درود فرست ؛ درودى پاينده و ماندگار . بار خدايا! بر زاهدان و عابدان و اهل كوشش و تلاش [در عبادت ]هم درود فرست .

.


1- .مقصود از دو ساربان ، شب و روز است كه به ساربان تشبيه شده اند كه كاروان آدميان را به سوى گورهايشان پيش مى برند، چنان كه ساربان براى شتاب دادن به حركت قافله اشتران ، برايشان آواز (حُدى) مى خوانند .

ص: 456

عنه عليه السلام :يا أسمَعَ السّامِعينَ ، ويا أبصَرَ النّاظِرينَ ، ويا أسرَعَ الحاسِبينَ ، (و) يا أجوَدَ الأَجوَدينَ ، ويا أكرَمَ الأَكرَمينَ ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، كَأَفضَلِ وأجزَلِ وأوفى وأحسَنِ وأجمَلِ وأكرَمِ وأطهَرِ وأزكى وأنوَرِ وأعلى وأبهى وأسنى وأنمى وأدوَمِ وأعَمِّ وأبقى ما صَلَّيتَ وبارَكتَ ومَنَنتَ وسَلَّمتَ وتَرَحَّمتَ عَلى إبراهيمَ وآلِ إبراهيمَ إنَّكَ حَميدٌ مَجيدٌ . اللّهُمَّ امنُن عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ كَما مَنَنتَ عَلى موسى وهارونَ ، وسَلِّم عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ كَما سَلَّمتَ عَلى نوحٍ فِي العالَمينَ ، اللّهُمَّ وأورِد عَلَيهِ مِن ذُرِّيَّتِهِ وأزواجِهِ وأهلِ بَيتِهِ وأصحابِهِ وأتباعِهِ مَن تَقَرُّ بِهِ عَينُهُ ، وَاجعَلنا مِنهُم ومِمَّن تَسقيهِ بِكَأسِهِ وتورِدُهُ حَوضَهُ ، وَاحشُرنا في زُمرَتِهِ وَاجعَلنا تَحتَ لِوائِهِ ، وأدخِلنا في كُلِّ خَيرٍ أدخَلتَ فيهِ مُحَمَّدا وآلَ مُحَمَّدٍ ، وأخرِجنا مِن كُلِّ سوءٍ أخرَجتَ مِنهُ مُحَمَّدا وآلَ مُحَمَّدٍ ، ولا تُفَرِّق بَينَنا وبَينَ مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ طَرفَةَ عَينٍ أبدَا ، ولا أقَلَّ مِن ذلِكَ ولا أكثَرَ . (1)

عنه عليه السلام :يُستَحَبُّ أن يُصَلّى عَلَى النَّبيِّ صلى الله عليه و آله بَعدَ العَصرِ يَومَ الجُمُعَةِ بِهذِهِ الصَّلاةِ : اللّهُمَّ إنَّ مُحَمَّدا صلى الله عليه و آله كَما وَصَفتَهُ في كِتابِكَ حَيثُ تَقولُ : «لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُم بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَّحِيمٌ» (2) ، فَأَشهَدُ أنَّهُ كَذلِكَ ، وأنَّكَ لَم تَأمُر بِالصَّلاةِ عَلَيهِ إلّا بَعدَ أن صَلَّيتَ عَلَيهِ أنتَ ومَلائِكَتُكَ ، وأنزَلتَ في مُحكَمِ قُرآنِكَ : «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَئِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِىِّ يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ صَلُّواْ عَلَيْهِ وَ سَلِّمُواْ تَسْلِيمًا» (3) لا لِحاجَةٍ إلى صَلاةِ أحَدٍ مِنَ المَخلوقينَ بَعدَ صَلاتِكَ عَلَيهِ ، ولا إلى تَزكِيَتِهِم إيّاهُ بَعدَ تَزكِيَتِكَ ، بَلِ الخَلقُ جَميعا هُمُ المُحتاجونَ إلى ذلِكَ ؛ لِأَنَّكَ جَعَلتَهُ بابَكَ الَّذي لا تَقبَلُ لِمَن أتاكَ إلّا مِنهُ ، وجَعَلتَ الصَّلاةَ عَلَيهِ قُربَةً مِنكَ ووَسيلَةً إلَيكَ وزُلفَةً عِندَكَ ، ودَلَلتَ المُؤمِنينَ عَلَيهِ ، وأمَرتَهُم بِالصَّلاةِ عَلَيهِ لِيَزدادوا بِها اُثرَةً (4) لَدَيكَ وكَرامَةً عَلَيكَ ، ووَكَّلتَ بِالمُصَلّينَ عَلَيهِ مَلائِكَتَكَ يُصَلّونَ عَلَيهِ ويُبَلِّغونَهُ صَلاتَهُم وتَسليمَهُم . . . اللّهُمَّ إنّي أبدَأُ بِالشَّهادَةِ لَهُ ثُمَّ بِالصَّلاةِ عَلَيهِ ، وإن كُنتُ لا أبلُغُ مِن ذلِكَ رِضى نَفسي ، ولا يُعَبِّرُهُ لِساني عَن ضَميري . . . اللّهُمَّ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ عَبدِكَ ورَسولِكَ ونَبِيِّكَ ووَلِيِّكَ ونَجِيِّكَ وصَفِيِّكَ وصَفوَتِكَ وخِيَرَتِكَ مِن خَلقِكَ ، الَّذِي انتَجَبتَهُ لِرِسالاتِكَ ، وَاستَخلَصتَهُ لِدينِكَ ، وَاستَرعَيتَهُ عِبادَكَ ، وَائتَمَنتَهُ عَلى وَحيِكَ ، عَلَمِ الهُدى ، وبابِ التُّقى وَالنُّهى ، وَالعُروَةِ الوُثقى فيما بَينَكَ وبَينَ خَلقِكَ ، الشّاهِدِ لَهُمُ المُهَيمِنِ عَلَيهِم ، أشرَفَ وأفضَلَ وأزكى وأطهَرَ وأنمى وأطيَبَ ما صَلَّيتَ عَلى أحَدٍ مِن خَلقِكَ ، وأنبِيائِكَ ورُسُلِكَ ، وأصفِيائِكَ وَالمُخلِصينَ مِن عِبادِكَ . اللّهُمَّ وَاجعَل صَلَواتِكَ وغُفرانَكَ ورِضوانَكَ ومُعافاتَكَ وكَرامَتَكَ ورَحمَتَكَ ومَنَّكَ وفَضلَكَ وسَلامَكَ وشَرَفَكَ وإعظامَكَ وتَبجيلَكَ ، وصَلَواتِ مَلائِكَتِكَ ورُسُلِكَ وأنبِيائِكَ وَالأَوصِياءِ وَالشُّهَداءِ وَالصِّدّيقينَ وعِبادِكَ الصّالِحينَ وحَسُنَ اُولئِكَ رَفيقا ، وأهلِ السَّماواتِ وَالأَرَضينَ وما بَينَهُما وما فَوقَهُما وما تَحتَهُما ، وما بَينَ الخافِقينَ وما بَينَ الهَواءِ وَالشَّمسِ وَالقَمَرِ وَالنُّجومِ وَالجِبالِ وَالشَّجَرِ وَالدَّوابِّ ، وما سَبَّحَ لَكَ فِي البَرِّ وَالبَحرِ وفِي الظُّلمَةِ وَالضِّياءِ بِالغُدُوِّ وَالآصالِ وفي آناءِ اللَّيلِ وأطرافِ النَّهارِ وساعاتِهِ ، عَلى مُحَمَّدِ بنِ عَبدِ اللّهِ سَيِّدِ المُرسَلينَ ، وخاتَمِ النَّبِيّينَ ، وإمامِ المُتَّقينَ ، ومَولَى المُؤمِنينَ ، ووَلِيِّ المُسلِمينَ ، وقائِدِ الغُرِّ المُحَجَّلينَ (5) ، ورَسولِ رَبِّ العالَمينَ إلَى الجِنِّ وَالإِنسِ وَالأَعجَمينَ (6) ، وَالشّاهِدِ البَشيرِ الأَمينِ ، النَّذيرِ الدّاعي إلَيكَ بِإِذنِكَ السِّراجِ المُنيرِ . اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ فِي الأَوَّلينَ ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ فِي الآخِرينَ ، وصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ يَومَ الدِّينِ ؛ يَومَ يَقومُ النّاسُ لِرَبِّ العالَمينَ ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ كَما هَدَيتَنا بِهِ ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ كَمَا استَنقَذتَنا بِهِ ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ كَمَا أنعَشتَنا (7) بِهِ ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ كَما أحيَيتَنا بِهِ ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ كَما شَرَّفتَنا بِهِ ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ كَما أعزَزتَنا بِهِ ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ كَما فَضَّلتَنا بِهِ . . . اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وأعطِهِ مِنَ الوَسيلَةِ وَالفَضيلَةِ وَالشَّرَفِ وَالكَرامَةِ ما يَغبِطُهُ (8) بِهِ المَلائِكَةُ المُقَرَّبونَ ، وَالنَّبِيّونَ وَالمُرسَلونَ ، وَالخَلقُ أجمَعونَ . . . اللّهُمَّ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَارحَم مُحَمَّدا وآلَ مُحَمَّدٍ ، كَأَفضَلِ ما صَلَّيتَ ورَحِمتَ وبارَكتَ عَلى إبراهيمَ وآلِ إبراهيمَ إنَّكَ حَميدٌ مَجيدٌ . اللّهُمَّ وَامنُن عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، كَأَفضَلِ ما مَنَنتَ عَلى موسى وهارونَ . اللّهُمَّ وسَلِّم عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، كَأَفضَلِ ما سَلَّمتَ عَلى نوحٍ فِي العالَمينَ . اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَلى أئِمَّةِ المُسلِمينَ ، الأَوَّلينَ مِنهُم وَالآخِرينَ . اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَلى إمامِ المُسلِمينَ ، وَاحفَظهُ مِن بَينِ يَدَيهِ ومِن خَلفِهِ وعَن يَمينِهِ وعَن شِمالِهِ ومِن فَوقِهِ ومِن تَحتِهِ ، وَافتَح لَهُ فَتحا يَسيرا ، وَانصُرهُ نَصرا عَزيزا ، وَاجعَل لَهُ مِن لَدُنكَ سُلطانا نَصيرا ، اللّهُمَّ عَجِّل فَرَجَ آلِ مُحَمَّدٍ ، وأهلِك أعداءَهُم مِنَ الجِنِّ وَالإِنسِ. اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وأهلِ بَيتِهِ وذُرِّيَّتِهِ وأزواجِهِ الطَّيِّبينَ الأَخيارِ ، الطّاهِرينَ المُطَهَّرينَ ، الهُداةِ المَهدِيّينَ ، غَيرِ الضّالّينَ ولَا المُضِلّينَ ، الَّذين أذهَبتَ عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهَّرتَهُم تَطهيرا . اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ فِي الأَوَّلينَ ، وصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ فِي الآخِرينَ ، وصَلِّ عَلَيهِم فِي المَلَأِ الأَعلى ، وصَلِّ عَلَيهِم أبَدَ الآبِدينَ ، صَلاةً لا مُنتَهى لَها ولا أمَدَ دونَ رِضاكَ ، آمينَ آمينَ رَبَّ العالَمينَ . . . اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ الوُلاةِ السّادَةِ الكُفاةِ (9) ، الكُهولِ (10) الكِرامِ ، القادَةِ القَماقِمِ (11) الضِّخامِ ، اللُّيوثِ الأَبطالِ ، عِصمَةً لِمَن اعتَصَمَ بِهِم ، وإجارَةً لِمَنِ استَجارَ بِهِم ، وَالكَهفِ الحَصينِ ، وَالفُلكِ الجارِيَةِ فِي اللُّجَجِ الغامِرَةِ ، الرّاغِبُ عَنهُم مارِقٌ ، وَالمُتَأَخِّرُ عَنهُم زاهِقٌ ، وَاللّازِمُ لَهُم لاحِقٌ ، رِماحِكَ في أرضِكَ ، وصَلِّ عَلى عِبادِكَ في أرضِكَ الَّذين أنقَذتَ بِهِم مِنَ الهَلَكَةِ وأنَرتَ بِهِم مِنَ الظُّلمَةِ ، شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ ومَوضِعِ الرِّسالَةِ ومُختَلَفِ المَلائِكَةِ ومَعدِنِ العِلمِ ، صَلَّى اللّهُ عَلَيهِ وعَلَيهِم أجمَعينَ ، آمينَ آمينَ رَبَّ العالَمينَ . (12)

.


1- .مصباح المتهجّد : ص 63 ح 101 ، فلاح السائل : ص 319 ح 215 ، المصباح للكفعمي : ص 45 كلّها عن معاوية بن عمّار ، بحار الأنوار : ج 86 ص 70 ح 5 .
2- .التوبة : 128 .
3- .الأحزاب : 56 .
4- .الاُثرَةُ والمأثَرَةُ والمَأثُرَةُ : المَكرُمَةُ لأنّها تُؤثَرُ أي تُذْكَرُ ويَأثُرُها قَرنٌ عن قَرنٍ يَتَحَدَّثونَ بها ، وفي المحكم : المكرمة المُتَوارَثَةُ (لسان العرب : ج 4 ص 7 «أثر») .
5- .الغُرّ المُحَجَّلون : أي بيض مواضع الوضوء من الأيدي والوَجه والأقدام ، استعار أثر الوضوء في ف الوجه واليدين والرجلين للإنسان من البياض الذي يكون في وجه الفرس ويديه ورجليه (النهاية : ج 1 ص 346 «حجل») .
6- .يريد بالأعجمين الذين لا يفصحون ، لا العجم الذين هم خلاف العرب ؛ لأنّ العجم من الإنس ، والأعجمي : الذي لا يفصح سواء كان من العرب أو العجم لآفة في لسانه لا يتبيّن كلامه (بحار الأنوار : ج 90 ص 88) .
7- .نَعَشَه اللّه ُ : رَفَعه ، كأنعَشَه (القاموس المحيط : ج 2 ص 290 «نعش») .
8- .يقال : غَبَطتُ الرجلَ أغبِطه غَبطا ، إذا اشتهيت أن يكون لك مثل ما لَه ، وأن يدوم عليه ما هو فيه (النهاية : ج 3 ص 339 «غبط») .
9- .رجلٌ كَفيٌّ : أي كافٍ (لسان العرب : ج 15 ص 227 «كفي») . وقال العلّامة المجلسي قدس سره : الكُفاة : جمع الكفيّ ؛ وهو الذي يكفيك الشرور والآفات ، وفي بعض النسخ : «الكُماة» ؛ وهو جمع الكَمِيّ ؛ وهو الشجاع (بحار الأنوار : ج 90 ص 89) .
10- .الكَهْل : الحليم العاقل (النهاية : ج 4 ص 213 «كهل») .
11- .القَمقام : السيّد . والقَمقام : العدد الكثير ، ويقال : سيّدٌ قمقامٌ لكثرة خيره (الصحاح : ج 5 ص 2015 «قمم») .
12- .مصباح المتهجّد : ص 387 ح 517 ، البلد الأمين : ص 72 ، جمال الاُسبوع : ص 288 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 43 ح 26 نقلاً عن أصل قديم من مؤلَّف قدماء الأصحاب نحوه وكلاهما عن مهران بن جعفر بن محمّد ، وج 90 ص 82 ح 3 .

ص: 457

امام صادق عليه السلام :اى شنواترينِ شنوندگان ، اى بيناترينِ بينندگان ، اى سريع ترينِ حسابگران ، اى بخشنده ترينِ بخشندگان ، و اى بزرگوارترينِ بزرگواران! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست ، همانند برترين و بيشترين و كامل ترين و نيكوترين و زيباترين و كريمانه ترين و پاك ترين و ناب ترين و نورانى ترين و والاترين و درخشان ترين و شكوهمندترين و بالنده ترين و پاينده ترين و فراگيرترين و ماندگارترين درود و بركت و لطف و درود و رحمتى كه بر ابراهيم و خاندان ابراهيم فرستادى ، كه به راستى تو ، ستوده و بزرگوارى . بار خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد ، منّت نِه ، چنان كه بر موسى و هارون ، منّت نهادى ، و بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست ، چنان كه بر نوح در ميان جهانيان ، درود فرستادى . بار خدايا! از فرزندان او و همسرانش و خانواده اش و يارانش و پيروانش ، كسانى را بر [حوض كوثر] او در آور كه ديدگانش بدانها روشن شود ، و ما را از ايشان و از كسانى قرار ده كه با جام او سيرابشان مى كنى و بر حوض او وارد مى كنى . ما را در گروه او محشور فرما و زير پرچم او در آور ، و ما را در هر آن خوبى اى كه محمّد و خاندان محمّد را به آن داخل كردى ، داخل كن ، و از هر بدى اى كه محمّد و خاندان محمّد را از آن بيرون بردى ، بيرونمان ببر ، و هرگز ما را از محمّد و خاندان محمّد ، چشم بر هم زدنى و نه كمتر و بيشتر از آن ، جدا مكن .

امام صادق عليه السلام :مستحبّ است كه بعد از نماز عصر روز جمعه ، با اين صلوات ، بر پيامبر صلى الله عليه و آله درود فرستاده شود : «بار خدايا! محمّد صلى الله عليه و آله چنان است كه تو ، خود ، در كتابت او را وصف كرده اى ، آن جا كه فرمايى : «براى شما پيامبرى از خودتان آمد كه بر او دشوار است شما در رنج بيفتيد . به [هدايت] شما حريص و نسبت به مؤمنان ، دلسوز و مهربان است» . من ، گواهى دهم كه او چنين است ، و تو به درود فرستادن بر او فرمان ندادى ، مگر پس از آن كه تو خود و فرشتگانت ، بر او درود فرستاديد ، و در قرآن محكمت ، فرو فرستادى كه : «خدا و فرشتگانش بر پيامبر درود مى فرستند . اى كسانى كه ايمان آورده ايد! شما نيز بر او درود فرستيد و درودى كامل گوييد» ، نه اين كه با وجود درود فرستادن تو بر او ، به درود فرستادن اَحَدى از مخلوقات ، نياز باشد ، و با وجود ستايش تو از او ، به ستايش آنان از او حاجتى باشد ؛ بلكه اين جمله خلايق اند كه به اين كار (درود فرستادن بر او) نياز دارند ؛ زيرا تو ، او (پيامبر) را درگاه خود قرار دادى ، به طورى كه جز آن كس را كه از اين در در آيد ، نپذيرى ، و درود فرستادن بر او را مايه نزديك شدن به خودت و وسيله اى به سويت ، و منزلتى در نزدت قراردادى ، و مؤمنان را بدان راه نمايى كردى ، و به درود فرستادن بر او فرمانشان دادى تا بدان وسيله ، بر ارجمندى و شرافت خويش در پيشگاه تو بيفزايند ، و فرشتگانت را بر درود فرستندگان بر او گماشتى كه بر او درود فرستند و درودها و سلام هاى آنان را به او برسانند ... . بار خدايا! من ، نخست به [نبوّت و حقّانيّت] او گواهى مى دهم . سپس بر او درود مى فرستم ، اگر چه با اين كار ، هنوز به رضايت خاطر نمى رسم و زبانم [چنان كه بايد] ، گوياى دروغ نيست ... . بار خدايا! بر محمّد ، بنده ات و فرستاده ات و پيامبرت و دوستت و هم رازت و برگزيده ات و بهترينت و منتخب تو از ميان آفريدگانت ، درود فرست ؛ همو كه براى [ابلاغ] پيام هايت برگزيدى ، و براى دينت گزينش كردى ، و سرپرستى بندگانت را به او سپردى ، و امين وحى خود قرارش دادى ؛ آن نشانى راه ، و درِ پرهيزگارى و خِردمندى ، و استوارترين دستگيره رشته ميان تو و آفريدگانت ، گواه آنان و نگهبان ايشان ؛ بهترين و برترين و ناب ترين و پاك ترين و بالنده ترين و خوش ترين درودى را كه بر يكى از آفريدگانت و پيامبرانت و فرستادگانت و برگزيدگانت و بندگان مخلصت فرستاده اى . بار خدايا! درودها و آمرزش و خشنودى و عافيت و كرامت و رحمت و لطف و فضل و سلام و ارج و بزرگداشت و گراميداشتت را ، و درودهاى فرشتگان و فرستادگان و پيامبرانت و جانشينان [پيامبران] و گواهى دهندگان و تصديق كنندگان و بندگان شايسته ات _ كه نيكوْ رفيقانى هستند _ ، و اهل آسمان ها و زمين ها و هر آنچه ميان آنها و بالاى آنها و زير آنهاست ، و آنچه ميان مشرق و مغرب و ميان هوا و خورشيد و ماه و ستارگان و كوه ها و درختان و جنبندگان اند ، و آنچه را در خشكى و آب و در تاريكى و روشنايى ، هر بام و شام و در ساعات شب و اوقات روز ، تو را تسبيح مى گويند . [درود همه اينان را] بر محمّد بن عبداللّه قرار ده ، او كه سَرور فرستادگان ، و خاتم پيامبران ، و پيشواى پرهيزگاران ، و آقاى مؤمنان ، و حامى و سرپرست مسلمانان ، و پيشرو بى همتايان ، و فرستاده پروردگار جهانيان به سوى جنّ و اِنس و بى زبانان ، و گواه و بشارتگر و امين و هشدار دهنده و دعوت كننده به سوى تو با اجازه تو ، و چراغ تابان بود . بار خدايا! در ميان نخستينيان ، بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست . بار خدايا! در ميان پسينيان ، بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست ، در روز جزا _ روزى كه مردم در پيشگاه پروردگار جهانيان مى ايستند _ ، بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست . بار خدايا! بر محمّد درود فرست كه به واسطه او ، ما را هدايت كردى . بار خدايا! بر محمّد ، درود فرست كه به واسطه او ، ما را نجات بخشيدى . بار خدايا! بر محمّد درود فرست كه به وسيله او ، ما را رفعت بخشيدى . بار خدايا! بر محمّد درود فرست كه به واسطه او ما را زنده ساختى . بار خدايا! بر محمّد ، درود فرست كه به واسطه او ، ما را بزرگى بخشيدى . بار خدايا! بر محمّد ، درود فرست كه به واسطه او ما را عزّت دادى . بار خدايا! بر محمّد ، درود فرست كه به واسطه او ما را برترى عطا كردى ... . بار خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست ، و به او چنان وسيله (منزلت والا) و برترى و بزرگى و ارجمندى عطا فرما كه فرشتگان مقرّب و پيامبران و فرستادگان و همه خلايق ، بر او غبطه بخورند ... . بار خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست ، و بر محمّد و خاندان محمّد ، رحمت آور ، همچون برترين درود و رحمت و بركتى كه نثار ابراهيم و خاندان ابراهيم كردى ، كه به راستى ، تو ستوده و بزرگوارى . بار خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد ، منّت نِه ، همچون برترين منّتى كه بر موسى و هارون نهادى . بار خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست ، همچون برترين درودى كه بر نوح در ميان جهانيان فرستادى» . بار خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد و بر امامان مسلمانان ، نخستين و واپسين آنان ، درود فرست . بار خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد و بر امام مسلمانان درود فرست ، و او را از پيشِ رو و از پشت سر و از راست و از چپ و از بالا و از پايين [از شش جهت] ، نگهدارى كن و برايش فتحى آسان فراهم آور و به نصرتى نيرومند ، يارى اش ده و از نزد خود ، برايش تسلّطى يارى بخش قرار ده . بار خدايا! به فرج [_ِ دولت ]خاندان محمّد ، شتاب ببخش و دشمنان آنان را ، از جنّ و انس ، نابود كن . بار خدايا! بر محمّد و اهل بيت او و ذريّه و همسرانش درود فرست ، كه خوب و نيك و پاك و مطهّر و هدايتگر و هدايتْ شده اند ، نه گم راه و نه گم راه كننده ، همانان كه پليدى را از ايشان بردى و پاكِ پاكشان نمودى . بار خدايا! در ميان نخستينيان ، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست . در ميان پسينيان ، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست . در جمع آسمانيان ، بر آنان درود فرست . تا هميشه هميشه ، بر آنان درود فرست ؛ درودى كه نهايت و پايانى جز رضايت تو نداشته باشد . آمين ، آمين ، اى پروردگار جهانيان ! بار خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست ؛ اين خاندانِ فرمان فرما ، آقا ، كفايت كننده ، دانا ، بزرگوار ، پيشوا ، مِهتر ، بزرگ ، شير دل ، پهلوان ، نگهدار كسى كه به آنان پناه برَد ، حامى كسى كه از آنان امان بخواهد ، غار مستحكم ، كشتى روان در آب هاى ژرف و متلاطم ؛ همانان كه هر كس از ايشان روى گرداند ، از دين خارج گشته است و هر كه از آنان واپس ماند ، نابود مى شود و كسى كه همراه ايشان باشد ، به مقصد مى رسد ؛ همانان كه نيزه هاى تو در زمين تو هستند . درود فرست بر آن بندگان خود در زمينت كه به واسطه آنان ، [ديگر بندگانت را] از هلاكت رهانيدى و به نور وجود آنان ، تاريكى را زدودى ؛ همانان كه درخت نبوّت ، جايگاه رسالت ، محلّ آمد و شد فرشتگان ، و كان دانش اند . درود خدا بر او و بر ايشان ، همگى! آمين ، آمين ، اى پروردگار جهانيان .

.

ص: 458

. .

ص: 459

. .

ص: 460

. .

ص: 461

. .

ص: 462

. .

ص: 463

. .

ص: 464

6 / 9الصَّلَواتُ المَأثورَةُ عَنِ الإِمامِ موسَى بنِ جَعفَرٍ الكاظِمِالإمام الكاظم عليه السلام :مَن قالَ في دُبُرِ صَلاةِ الصُّبحِ وصَلاةِ المَغرِبِ قَبلَ أن يَثنِيَ (1) رِجلَيهِ أو يُكَلِّمَ أحَدا : « «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَئِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِىِّ يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ صَلُّواْ عَلَيْهِ وَ سَلِّمُواْ تَسْلِيمًا» ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ النَّبيِّ وذُرِّيَّتِهِ» قَضَى اللّهُ لَهُ مِئَةَ حاجَةٍ ؛ سَبعونَ فِي الدُّنيا وثَلاثونَ فِي الآخَِرةِ . (2)

.


1- .أراد قبل أن يَصرِف رجلَه عن حالته التي عليها في التشهّد (النهاية : ج 1 ص 226 «ثنى») .
2- .ثواب الأعمال : ص 187 ح 1 عن ابن المغيرة ، جامع الأخبار : ص 159 ح 381 عن أبي المغيرة ، فلاح السائل : ص 408 ح 278 عن معاوية بن عمّار عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 86 ص 95 ح 3 وص 97 ح 5 .

ص: 465

6 / 9 صلوات هاى رسيده از امام كاظم عليه السلام

6 / 9صلوات هاى رسيده از امام كاظمامام كاظم عليه السلام :هر كس در پىِ نماز صبح و نماز مغرب ، پيش از آن كه پاهايش را از حالت تشهّد خارج سازد يا با كسى حرفى بزند ، بگويد : « «خدا و فرشتگان او بر پيامبر درود مى فرستند . اى كسانى كه ايمان آورده ايد! شما نيز بر او درود فرستيد و سلامى كامل دهيد» . بار خدايا! بر محمّد پيامبر و نسل او درود فرست» ، خداوند صد حاجت او را بر مى آورد ؛ هفتاد در دنيا و سى در آخرت .

.

ص: 466

عنه عليه السلام :مِن سِرِّ آلِ مُحَمَّدٍ فِي الصَّلاةِ عَلَى النَّبيِّ وآلِهِ : «اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ فِي الأَوَّلينَ ، وصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ فِي الآخِرينَ ، وصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ فِي المَلَأِ الأَعلى ، وصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ فِي المُرسَلينَ . اللّهُمَّ أعطِ مُحَمَّدا وآلَ مُحَمَّدٍ الوَسيلَةَ وَالشَّرَفَ وَالفَضيلَةَ وَالدَّرَجَةَ الكَبيرَةَ ، اللّهُمَّ إنّي آمَنتُ بِمُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله ولَم أرَهُ ، فَلا تَحرِمني يَومَ القِيامَةِ رُؤيَتَهُ ، وَارزُقني صُحبَتَهُ ، وتَوَفَّني عَلى مِلَّتِهِ ، وَاسقِني مِن حَوضِهِ مَشرَبا رَوِيّا سائِغا هَنيئا لا أظمَأُ بَعدَهُ أبَدا ، إنَّكَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ . اللّهُمَّ كَما آمَنتُ بِمُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله ولَم أرَهُ فَعَرِّفني فِي الجِنانِ وَجهَهُ ، اللّهُمَّ بَلِّغ روحَ مُحَمَّدٍ عَنّي تَحِيَّةً كَثيرَةً وسَلاما» . فَإِنَّ مَن صَلّى عَلَى النَّبيِّ صلى الله عليه و آله بِهذِهِ الصَّلَواتِ هُدِمَت ذُنوبُهُ ، ومُحِيَت خَطاياهُ ، ودامَ سُرورُهُ ، وَاستُجيبَ دُعاؤُهُ ، واُعطِيَ أمَلَهُ ، وبُسِطَ لَهُ في رِزقِهِ ، واُعينَ عَلى عَدُوِّهِ ، وهُيِّئَ لَهُ سَبَبُ أنواعِ الخَيرِ ، ويُجعَلُ مِن رُفَقاءِ نَبِيِّهِ فِي الجِنانِ الأَعلى . يَقولُهُنَّ ثَلاثَ مَرّاتٍ غُدوَةً ، وثَلاثَ مَرّاتٍ عَشِيَّةً . (1)

.


1- .ثواب الأعمال : ص 187 ح 1 عن ابن المغيرة ، جامع الأخبار : ص 159 ح 381 عن أبي المغيرة ، المصباح للكفعمي : ص 559 عن الإمام الصادق عليه السلام وفي صدره «من أراد أن يسرّ محمّدا وآله في الصلاة عليهم فليقل : اللّهمّ يا أجود من أعطى ، ويا خير من سئل ، ويا أرحم من استرحم ، اللّهمّ صلّ ...» وليس فيه من «فإنّ من صلّى على النبيّ صلى الله عليه و آله ...» ، بحار الأنوار : ج 86 ص 96 ح 3 وج 94 ص 85 ح 5 .

ص: 467

امام كاظم عليه السلام :از اسرار خاندان محمّد در درود فرستادن بر پيامبر صلى الله عليه و آله و خاندان او [ ، در اين جملات نهفته است] : «بار خدايا! در ميان پيشينيان ، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست . در ميان پسينيان ، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست! در ميان جمع برين (عالم بالا و نزد فرشتگان) ، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست ، و در ميان فرستادگان [الهى] ، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست . بار خدايا! به محمّد و خاندان محمّد ، مقام والاى قرب و بلندْ پايگى و برترى و درجه بزرگ عطا فرما . بار خدايا! من در حالى به محمّد صلى الله عليه و آله ايمان آورده ام كه او را نديده ام ، پس در روز رستاخيز ، مرا از ديدن او محروم مگردان و همراهى با او را روزى ام كن . مرا بر آيين او بميران ، و از حوض او به من بنوشان ؛ نوشى شاداب و لذيذ و گوارا كه پس از آن ، هرگز تشنه نشوم . به راستى كه تو بر هر چيز توانايى . بار خدايا! من در حالى به محمّد صلى الله عليه و آله ايمان آورده ام كه او را نديده ام ، پس در باغ هاى بهشت ، رخسار او را به من بنمايان . بارخدايا! از جانب من ، تحيّت و درود بسيار ، به روان محمّد برسان» . هر كس با اين صلوات ها ، بر پيامبر صلى الله عليه و آله درود فرستد ، گناهانش در هم فرو مى ريزد ، خطاهايش پاك مى شود ، شادمانى اش ماندنى مى شود ، دعايش مستجاب مى گردد ، آرزويش برآورده مى شود ، در روزى اش گشايش داده مى شود ، در برابر دشمنش كمك مى شود ، اسباب هر گونه خير و خوبى ، برايش فراهم مى گردد و در بهشت هاى برين ، از همدمان پيامبرش قرار داده مى شود . اين صلوات ها را سه بار در صبح و سه بار در هنگام شب مى گويد .

.

ص: 468

عنه عليه السلام :يا مَن لا تَخفى عَلَيهِ اللُّغاتُ ، ولا تَتَشابَهُ عَلَيهِ الأَصواتُ . . . أسأَ لُكَ بِغِناكَ عَن خَلقِكَ ، وبِحاجَتِهِم إلَيكَ ، وبِفَقرِهِم وفاقَتِهِم إلَيكَ ، أن تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّدٍ خِيَرَتِكَ مِن خَلقِكَ وأهلِ بَيتِهِ الطَّيِّبينَ الأَئِمَّةِ الرّاشِدينَ . . . أسأَ لُكَ أن تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّدٍ عَبدِكَ ورَسولِكَ ونَبِيِّكَ ، وخاصَّتِكَ وخالِصَتِكَ وصَفِيِّكَ وخِيَرَتِكَ مِن خَلقِكَ ، وأمينِكَ عَلى وَحيِكَ ومَوضِعِ سِرِّكَ ، ورَسولِكَ الَّذي أرسَلتَهُ إلى عِبادِكَ وجَعَلتَهُ رَحمَةً لِلعالَمينَ ونورا استَضاءَ بِهِ المُؤمِنونَ؛ فَبَشَّرَ بِالجَزيلِ مِن ثَوابِكَ ، وأنذَرَ بِالأَليمِ مِن عِقابِكَ . اللّهُمَّ فَصَلِّ عَلَيهِ بِكُلِّ فَضيلَةٍ مِن فَضائِلِهِ ، وبِكُلِّ مَنقَبَةٍ مِن مَناقِبِهِ ، وبِكُلِّ حالٍ مِن حالاتِهِ ، وبِكُلِّ مَوقِفٍ مِن مَواقِفِهِ صَلاةً تُكَرِّمُ بِها وَجهَهُ ، وأعطِهِ الدَّرَجَةَ وَالوَسيلَةَ وَالرِّفعَةَ وَالفَضيلَةَ . اللّهُمَّ شَرِّف فِي القِيامَةِ مَقامَهُ ، وعَظِّم بُنيانَهُ ، وأعلِ دَرَجَتَهُ ، وتَقَبَّل شَفاعَتَهُ في اُمَّتِهِ ، وأعطِهِ سُؤلَهُ ، وَارفَعهُ فِي الفَضيلَةِ إلى غايَتِها . اللّهُمَّ صَلِّ عَلى أهلِ بَيتِهِ أئِمَّةِ الهُدى ومَصابيحِ الدُّجى ، واُمَنائِكَ في خَلقِكَ وأصفِيائِكَ مِن عِبادِكَ ، وحُجَجِكَ في أرضِكَ ومَنارِكَ في بِلادِكَ ، الصّابِرينَ عَلى بَلائِكَ ، الطّالِبينَ رِضاكَ الموفينَ بِوَعدِكَ ، غَيرَ شاكّينَ فيكَ ولا جاحِدينَ عِبادَتَكَ ، وأولِيائِكَ وسَلائِلِ أولِيائِكَ ، وخُزّانِ عِلمِكَ الَّذينَ جَعَلتَهُم مَفاتيحَ الهُدى ونورَ مَصابيحِ الدُّجى؛ صَلَواتُكَ عَلَيهِم ورَحمَتُكَ ورِضوانُكَ . اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وعَلى مَنارِكَ في عِبادِكَ الدّاعي إلَيكَ بِإِذنِكَ، القائِمِ بِأَمرِكَ المُؤَدّي عَن رَسولِكَ عَلَيهِ وآلِهِ السَّلامُ . اللّهُمَّ إذا أظهَرتَهُ فَأَنجِز لَهُ ما وَعَدتَهُ ، وسُق إلَيهِ أصحابَهُ ، وَانصُرهُ وقَوِّ ناصِريهِ ، وبَلِّغهُ أفضَلَ أمَلِهِ ، وأعطِهِ سُؤلَهُ، وجَدِّد بِهِ عَن مُحَمَّدٍ وأهلِ بَيتِهِ بَعدَ الذُّلِّ الَّذي قَد نَزَلَ بِهِم بَعدَ نَبِيِّكَ؛ فَصاروا مَقتولينَ مَطرودينَ مُشَرَّدينَ خائِفينَ غَيرَ آمِنينَ ، لَقوا في جَنبِكَ ابتِغاءَ مَرضاتِكَ وطاعَتِكَ الأَذى وَالتَّكذيبَ ، فَصَبَروا عَلى ما أصابَهُم فيكَ ، راضينَ بِذلِكَ مُسَلِّمينَ لَكَ في جَميعِ ما وَرَدَ عَلَيهِم وما يَرِدُ عَلَيهِم . اللّهُمَّ عَجِّل فَرَجَ قائِمِهِم بِأَمرِكَ ، وَانصُرهُ وَانصُر بِهِ دينَكَ الَّذي غُيِّرَ وبُدِّلَ ، وجَدِّد بِهِ مَا امتَحى مِنهُ وبُدِّلَ بَعدَ نَبِيِّكَ صلى الله عليه و آله . اللّهُمَّ صَلِّ عَلى جَميعِ الأَنبِياءِ وَالمُرسَلينَ؛ الَّذين بَلَّغوا عَنكَ الهُدى وَاعتَقَدوا لَكَ المَواثيقَ بِالطّاعَةِ ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلَيهِم وعَلى أرواحِهِم وأجسادِهِم ، وَالسَّلامُ عَلَيهِم ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَكاتُهُ . اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وعَلى مَلائِكَتِكَ المُقَرَّبينَ ، واُولِي العَزمِ مِن أنبِيائِكَ المُرسَلينَ ، وعِبادِكَ الصّالِحينَ أجمَعينَ . (1)

.


1- .جمال الاُسبوع : ص 183 عن الحسن بن القاسم العبّاسي ، مصباح المتهجّد : ص 306 _ 310 ح 417 من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 91 ص 195 ح 3 .

ص: 469

امام كاظم عليه السلام :اى كسى كه زبان ها بر او پوشيده نيست و در تشخيص صداها ، دچار اشتباه نمى شود! ... به [حقّ] بى نيازى ات از آفريدگانت و نيازمندى آنان به تو ، و به فقيرى و تنگ دستى آنان نزد تو ، از تو مى خواهم كه بر محمّد ، اين برگزيده تو از ميان آفريدگانت ، و بر خاندان پاك او ، اين پيشوايان ره يافته ، درود فرستى ... از تو مى خواهم كه بر محمّد ، بنده ات و فرستاده ات و پيغامبرت و بنده خاصّ و خالصت و دوست صميمى ات و برگزيده تو از ميان خلقت ، و امين تو بر وحى ات و محرم رازت ، و فرستاده تو كه او را به سوى بندگانت فرستادى و او را رحمتى براى جهانيان قرار دادى و نورى براى مؤمنان كه از روشنايى اش استفاده مى كنند ، و او [مردمان را ]به پاداش فراوان تو بشارت داد و از كيفر دردناكت بيم داد . بار خدايا! پس به ازاى هر فضيلتى از فضايلش و براى هر منقبتى از مناقبش و هر حالى از حالاتش و هر موضعى از مواضعش ، بر او درود فرست ؛ چنان درودى كه با آن ، او را سرفراز كنى و به او درجه و مقام والاى قرب و بلندى و برترى عطا فرمايى . بار خدايا! در رستاخيز ، مقامش را بلند گردان ، بنايش را شكوهمند بدار ، درجه اش را بالا ببر ، شفاعتش را در حقّ امّتش بپذير ، خواسته اش را بر آور ، و او را تا نهايت برترى ، بالا ببر. بار خدايا! درود فرست بر اهل بيت او ، اين پيشوايانِ راهِ راست و چراغ هاى تاريكى ها و اُمناى تو در ميان خلقت و برگزيدگان تو از ميان بندگانت و حجّت هاى تو در زمينت و نشانه هاى تو در شهرهايت ، آنان كه شكيبا بر بلاى تو و جوينده خشنودىِ تو و وفاكننده به وعده تو هستند ، در تو ترديد ندارند و منكر بندگىِ [خود در برابر] تو نيستند ، دوستان تو و فرزندان دوستان تويند ، و خزانه داران دانش تو هستند ؛ همانان كه كليدهاى هدايت و روشنايىِ چراغ هاى تاريكى ها قرارشان دادى . درودهاى تو و رحمت و خشنودى تو ، بر ايشان باد . بار خدايا! درود فرست بر محمّد و خاندان محمّد ، و بر آن كه نشانه ات در ميان بندگانت و با اجازه تو ، به سوى تو فرا مى خوانَد و فرمان تو را برپا مى دارد و از جانب پيامبرت _ كه بر او و خاندانش درود باد _ انجام وظيفه مى كند . بار خدايا! هر گاه آشكارش نمودى ، وعده اى را كه به او داده اى ، تحقّق بخش و يارانش را به سوى او روان كن ، او را يارى ده و يارانش را نيرو بخش ، او را به بزرگ ترين آرزويش برسان و خواسته اش را به او عطا كن و به واسطه او ، محمّد و خاندانش را _ كه پس از پيامبرت به خوارى افتادند و كشته و رانده و آواره شدند و در ترس و نا امنى به سر مى بردند و به خاطر خشنودى و طاعت تو ، آزارها ديدند و تكذيب شدند ، ولى آنان بر آنچه در راه تو به آنان رسيد ، شكيبايى ورزيدند و بدان راضى بودند و در تمام رنج و گزندهايى كه به آنان رسيد و مى رسد ، تسليم [حكم] تو بودند _ دوباره نيرو و عزّت بخش . بار خدايا! به ظهور قائم آنان _ كه بر پا دارنده فرمان توست _ شتاب بخش و او را يارى ده و به واسطه او ، دينت را كه در آن تغيير و تحوّل داده اند ، يارى كن و به واسطه او ، هر بخشى از دينت را كه پس از پيامبرت صلى الله عليه و آله محو يا جاى گزين شده است ، از نو احيا كن . بار خدايا! بر همه پيامبران و فرستادگان كه از جانب تو هدايت كردند و با تو پيمان طاعت بستند ، درود فرست . بار خدايا! بر ايشان و بر جان و جسم ايشان درود فرست ؛ درود بر آنان باد و رحمت و بركات خدا . بار خدايا! بر محمّد و بر فرشتگان مقرّبت و بر آن پيامبران فرستاده ات كه اولوالعزم بوده اند و بربندگان شايسته ات ، همگى ، درود فرست .

.

ص: 470

6 / 10الصَّلَواتُ المَأثورَةُ عَنِ الإِمامِ عَليِّ بنِ موسَى الرِّضاالإمام الرضا عليه السلام :أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ وحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ، شَهادَةً اُخَلِّصُها لَهُ وأدَّخِرُها عِندَهُ ، وصَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ خاتَمِ النُّبُوَّةِ وخَيرِ البَرِيَّةِ ، وعَلى آلِهِ آلِ الرَّحمَةِ وشَجَرَةِ النِّعمَةِ ومَعدِنِ الرِّسالَةِ ومُختَلَفِ المَلائِكَةِ . (1)

.


1- .الكافي : ج 5 ص 373 ح 7 عن معاوية بن حكيم ، مكارم الأخلاق : ج 1 ص 449 ح 1541 وفيه «أئمّة الرحمة ومعادن الحكمة» بدل «آل الرحمة ...» ، بحار الأنوار : ج 103 ص 264 ح 4 .

ص: 471

6 / 10 صلوات هاى رسيده از امام رضا عليه السلام

6 / 10صلوات هاى رسيده از امام رضاامام رضا عليه السلام :گواهى مى دهم كه معبودى جز خدا نيست ، يگانه است و بى انباز ؛ گواهى اى كه آن را از سرِ اخلاص مى گويم و نزد تو اندوخته اش مى كنم . و درودهاى خدا بر محمّد ، خاتم پيامبران و بهترينِ مردمان و بر خاندان او كه خاندان رحمت و درخت نعمت و مهد رسالت و محلّ آمد و شد فرشتگان اند .

.

ص: 472

قرب الإسناد عن أحمد بن محمّد بن أبي نصر عن الإمام الرضا عليه السلام ، قالَ :قُلتُ لَهُ : كَيفَ الصَّلاةُ عَلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله في دُبُرِ المَكتوبَةِ ، وكَيفَ السَّلامُ عَلَيهِ ؟ فَقالَ عليه السلام : تَقولُ : السَّلامُ عَلَيكَ يا رَسولَ اللّهِ ورَحمةُ اللّهِ وبَرَكاتُهُ ، السَّلامُ عَلَيكَ يا مُحَمَّدَ بنَ عَبدِ اللّهِ ، السَّلامُ عَلَيكَ يا خِيَرَةَ اللّهِ ، السَّلامُ عَلَيكَ يا حَبيبَ اللّهِ ، السَّلامُ عَلَيكَ يا صَفوَةَ اللّهِ ، السَّلامُ عَلَيكَ يا أمينَ اللّهِ ، أشهَدُ أنَّكَ رَسولُ اللّهِ ، وأشهَدُ أنَّكَ مُحَمَّدُ بنُ عَبدِ اللّهِ ، وأشهَدُ أنَّكَ قَد نَصَحتَ لِاُمَّتِكَ ، وجاهَدتَ في سَبيلِ رَبِّكَ ، وعَبَدتَهُ حَتّى أتاكَ اليَقينُ ، فَجَزاكَ اللّهُ _ يا رَسولَ اللّهِ _ أفضَلَ ما جَزى نَبِيّا عَن اُمَّتِهِ ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ أفضَلَ ما صَلَّيتَ عَلى إبراهيمَ وآلِ إبراهيمَ إنَّكَ حَميدٌ مَجيدٌ . (1)

6 / 11الصَّلاةُ المَأثورَةُ عَنِ الإِمامِ مُحَمَّدِ بنِ عَليٍّ الجَوادِالإمام الجواد عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ مُتِمِّ النِّعَمِ بِرَحمَتِهِ ، وَالهادي إلى شُكرِهِ بِمَنِّهِ ، وصَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ خَيرِ خَلقِهِ ؛ الَّذي جَمَعَ فيهِ مِنَ الفَضلِ ما فَرَّقَهُ فِي الرُّسُلِ قَبلَهُ ، وجَعَلَ تُراثَهُ إلى مَن خَصَّهُ بِخِلافَتِهِ وسَلَّمَ تَسليما . (2)

.


1- .قرب الإسناد : ص 382 ح 1344 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 24 ح 25 .
2- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 3 ص 398 ح 4399 ، مكارم الأخلاق : ج 1 ص 448 ح 1540 ، بحار الأنوار : ج 103 ص 264 ح 3 .

ص: 473

6 / 11 صلوات رسيده از امام جواد عليه السلام

قرب الاسناد_ به نقل از احمد بن محمّد بن ابى نصر _: به امام رضا عليه السلام گفتم : درود فرستادن و سلام دادن بر پيامبر خدا پس از نماز واجب ، چگونه است؟ فرمود : مى گويى : «درود بر تو ، اى فرستاده خدا! و رحمت و بركات خدا بر تو باد . درود بر تو ، اى محمّد بن عبداللّه . درود بر تو ، اى برگزيده خدا . درود بر تو ، اى محبوب خدا . درود بر تو ، اى دُردانه خدا . درود بر تو ، اى امين خدا! گواهى مى دهم كه تو فرستاده خدا هستى . گواهى مى دهم كه تو محمّد بن عبداللّه اى . گواهى مى دهم كه تو براى امّتت خيرخواهى كردى و درراه پروردگارت جهاد نمودى و سخت كوشيدى و تا زنده بودى ، او را پرستش و بندگى كردى . پس خداوند به تو _ اى فرستاده خدا! _ برترين پاداشى را دهد كه به پيامبرى از جانب امّتش داده است . بار خدايا! برترين درودى را كه بر ابراهيم و خاندان ابراهيم فرستادى ، بر محمّد و خاندان محمّد بفرست ، كه تو ستوده و بزرگوارى» .

6 / 11صلوات رسيده از امام جوادامام جواد عليه السلام :سپاس و ستايش ، خداى را كه به رحمت خويش ، نعمت ها را [بر بنده اش] تمام مى كند و به لطف خويش ، به سپاس گزارى اش ره نمون مى شود ، و درود خدا بر بهترين آفريده اش محمّد كه هر فضيلتى را كه در پيامبرانِ پيش از او پراكنده بود ، در وجود او يك جا فراهم آورد و ميراث او را به كسى داد كه جانشينى اش را به او بخشيد ، و درود فراوان بر او باد .

.

ص: 474

6 / 12الصَّلَواتُ المَأثورَةُ عَنِ الإِمامِ عَليِّ بنِ مُحَمَّدٍ الهاديالإمام الهادي عليه السلام :اللّهُمَّ وإنَّ أوَّلَ ما أسأَ لُكَ مِن حاجَتي ، وأطلُبُ إلَيكَ مِن رَغبَتي ، وأتَوَسَّلُ إلَيكَ بِهِ بَينَ يَدَي مَسأَلَتي ، وأتَقَرَّبُ بِهِ إلَيكَ بَينَ يَدَي طَلِبَتي ، الصَّلاةُ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، وأسأَ لُكَ أن تُصَلِّيَ عَلَيهِ وعَلَيهِم كَأَفضَلِ ما أمَرتَ أن يُصَلّى عَلَيهِم ، وكَأَفضَلِ ما سَأَلَكَ أحَدٌ مِن خَلقِكَ ، وكَما أنتَ مَسؤولٌ لَهُ ولَهُم إلى يَومِ القِيامَةِ . اللّهُمَّ فَصَلِّ عَلَيهِم بِعَدَدِ مَن صَلّى ، وبِعَدَدِ مَن لَم يُصَلِّ عَلَيهِم ، وبِعَدَدِ مَن لا يُصَلّي عَلَيهِم ، صَلاةً دائِمَةً تَصِلُها بِالوَسيلَةِ وَالرِّفعَةِ وَالفَضيلَةِ ، وصَلِّ عَلى جَميعِ أنبِيائِكَ ورُسُلِكَ وعِبادِكَ الصّالِحينَ ، وصَلِّ اللّهُمَّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ وسَلِّم عَلَيهِم تَسليما . اللّهُمَّ ومِن جودِكَ وكَرَمِكَ أنَّكَ لا تُخَيِّبُ مَن طَلَبَ إلَيكَ وسأَلَكَ ورَغِبَ فيما عِندَكَ ، وتُبغِضُ مَن لَم يَسأَلكَ ، ولَيسَ أحَدٌ كَذلِكَ غَيرُكَ ، وطَمَعي يا رَبِّ في رَحمَتِكَ ومَغفِرَتِكَ وثِقَتي بِإِحسانِكَ وفَضلِكَ حَداني عَلى دُعائِكَ وَالرَّغبَةِ إلَيكَ وإنزالِ حاجَتي بِكَ ، وقَد قَدَّمتُ أمامَ مَسأَلَتي التَّوَجُّهَ بِنَبِيِّكَ الَّذي جاءَ بِالحَقِّ وَالصِّدقِ مِن عِندِكَ ، ونورِكَ وصِراطِكَ المُستَقيمِ ؛ الَّذي هَدَيتَ بِهِ العِبادَ ، وأحيَيتَ بِنورِهِ البِلادَ، وخَصَصتَهُ بِالكَرامَةِ وأكرَمتَهُ بِالشَّهادَةِ ، وبَعَثتَهُ عَلى حينِ فَترَةٍ مِنَ الرُّسُلِ صَلَّى اللّهُ عَلَيهِ وآلِهِ . اللّهُمَّ وإنّي مُؤمِنٌ بِسِرِّهِ وعَلانِيَتِهِ ، وسِرِّ أهلِ بَيتِهِ _ الَّذين أذهَبتَ عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهَّرتَهُم تَطهيرا _ وعَلانِيَتِهِم ، اللّهُمَّ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ولا تَقطَع بَيني وبَينَهُم فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ ، وَاجعَل عَمَلي بِهِم مُتَقَبَّلاً . (1)

.


1- .مصباح المتهجّد : ص 344 ح 453 ، جمال الاُسبوع : ص 211 كلاهما عن يعقوب بن يزيد الكاتب الأنباري ، بحار الأنوار : ج 90 ص 50 ح 12 .

ص: 475

6 / 12 صلوات هاى رسيده از امام هادى عليه السلام

6 / 12صلوات هاى رسيده از امام هادىامام هادى عليه السلام :بار خدايا! نخستين حاجتى كه از تو مى خواهم و نخستين اميدى كه به تو دارم و پيش از بيان خواسته ام ، به آن توسّل مى جويم و آن را وسيله تقرّبم به درگاهت قرار مى دهم ، درود بر محمّد و خاندان اوست . از تو مى خواهم بر او و بر ايشان درود فرستى ، برترين درودى كه دستور داده اى بر آنان فرستاده شود و برترين درودى كه [تاكنون] آفريده اى از آفريدگانت از تو خواسته است و تا روز قيامت از تو براى او و براى آنان خواسته خواهد شد. بار خدايا! بر آنان درود فرست ، به شمار كسانى كه درود فرستاده اند و به شمار كسانى كه بر ايشان درود نفرستاده اند و به شمار كسانى كه بر ايشان درود نمى فرستند ؛ درودى هميشگى كه آن را به مقام قرب به خداوند و بلندى و برترى ، وصل كنى . همچنين بر همه پيامبران و فرستادگان و بندگان شايسته ات درود فرست و _ خدايا _ بر محمّد و خاندان او درود فرست و سلام شان گوى . بار خدايا! از بخشندگى و بزرگوارى توست كه هر كه را از تو درخواست كرد و آنچه را نزد توست [از ثواب و پاداش و كرامت] آرزو كرد ، ناكام نمى گردانى ، و آن را كه از تو درخواست نكند ، دشمن مى دارى ، و جز تو ، كسى چنين نيست . اى پروردگار من! طمع من به رحمت و آمرزش تو و اعتمادم به نيكى و لطف تو ، مرا وا داشت كه تو را بخوانم و از تو درخواست كنم و نيازم را به نزد تو آورم . پيش از بيان درخواستم ، به پيامبرت توجه نمودم ؛ همو كه از جانب تو ، حق و راستى و نيز روشنايى و راه راستِ تو را آورد ؛ همو كه به واسطه اش بندگان را هدايت كردى ، و با فروغ او ، سرزمين ها را زندگى بخشيدى ، و به او كرامت عطا كردى و به شهادت ، (1) مفتخرش ساختى ، و پس از مدّت ها كه پيامبرى نيامده بود ، او را فرستادى . درود خدا بر او و بر خاندانش باد! بار خدايا ! من به نهان و آشكار او ، و به نهان خاندانش _ همانان كه پليدى را از ايشان بردى و يكباره پاكشان گردانيدى _ و به آشكار آنان ، ايمان دارم . بار خدايا! پس بر محمّد و خاندان او درود فرست و در دنيا و آخرت ، ميان من و آنان جدايى مينداز و به بركت وجود ايشان ، عمل مرا پذيرفتنى دار .

.


1- .شايد به معناى «شهود و اطّلاع از عالم غيب» باشد ، يا «گواهى دادن خداوند بر حقّانيت و نبوّت ايشان» .

ص: 476

عنه عليه السلام_ فِي الزِّيارَةِ الجامِعَةِ _: بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ، كَما شَهِدَ اللّهُ لِنَفسِهِ وشَهِدَت لَهُ مَلائِكَتُهُ واُولُو العِلمِ مِن خَلقِهِ ، لا إلهَ إلّا هُوَ العَزيزُ الحَكيمُ ، وأشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا عَبدُهُ المُنتَجَبُ ورَسولُهُ المُرتَضى ، أرسَلَهُ بِالهُدى ودينِ الحَقِّ لِيُظهِرَهُ عَلَى الدّينِ كُلِّهِ ولَو كَرِهَ المُشرِكونَ . اللّهُمَّ اجعَل أفضَلَ صَلَواتِكَ وأكمَلَها ، وأنمى بَرَكاتِكَ وأعَمَّها ، وأزكى تَحِيّاتِكَ وأتَمَّها عَلى سَيِّدِنا مُحَمَّدٍ عَبدِكَ ورَسولِكَ ونَبِيِّكَ ونَجِيِّكَ ووَلِيِّكَ ورَضِيِّكَ وصَفِيِّكَ وخِيَرَتِكَ وخاصَّتِكَ وخالِصَتِكَ ، وأمينِكَ الشّاهِدِ لَكَ وَالدّالِّ عَلَيكَ ، وَالصّادِعِ بِأَمرِكَ وَالنّاصِحِ لَكَ ، وَالمُجاهِدِ في سَبيلِكَ وَالذّابِّ عَن دينِكَ ، وَالموضِحِ لِبَراهينِكَ وَالمَهدِيِّ إلى طاعَتِكَ ، وَالمُرشِدِ إلى مَرضاتِكَ وَالواعي لِوَحيِكَ ، وَالحافِظِ لِعَهدِكَ وَالماضي عَلى إنفاذِ أمرِكَ ، المُؤَيَّدِ بِالنّورِ المُضيءِ ، وَالمُسَدَّدِ بِالأَمرِ المَرضِيِّ ، المَعصومِ مِن كُلِّ خَطَأٍ وزَلَلٍ ، المُنَزَّهِ مِن كُلِّ دَنَسٍ وخَطَلٍ (1) ، وَالمَبعوثِ بِخَيرِ الأَديانِ وَالمِلَلِ ، مُقَوِّمِ المَيلِ والعِوَجِ ، ومُقيمِ البَيِّناتِ وَالحُجَجِ ، المَخصوصِ بِظُهورِ الفَلَجِ (2) وإيضاحِ المَنهَجِ ، المُظهِرِ مِن تَوحيدِكَ مَا استَتَرَ ، وَالمُحيي مِن عِبادَتِكَ ما دَثَرَ (3) ، وَالخاتِمِ لِما سَبَقَ وَالفاتِحِ لِمَا انغَلَقَ ، المُجتَبى مِن خَلائِقِكَ وَالمُعتامِ (4) لِكَشفِ حَقائِقِكَ ، وَالموضَحَةِ بِهِ أشراطُ الهُدى ، وَالمَجلُوِّ بِهِ غِربيبُ (5) العَمى ، دافِعِ جَيَشانِ الأَباطيلِ ، ودامِغِ (6) صَولاتِ الأَضاليلِ ، المُختارِ مِن طينَةِ الكَرَمِ وسُلالَةِ المَجدِ الأَقدَمِ ، ومَغرِسِ الفَخارِ المُعرِقِ (7) ، وفَرعِ العُلَا المُثمِرِ المورِقِ ، المُنتَجَبِ مِن شَجَرَةِ الأَصفِياءِ ومِشكاةِ الضِّياءِ وذُؤابَةِ (8) العَلياءِ وسُرَّةِ البَطحاءِ (9) ، بَعيثِكَ بِالحَقِّ وبُرهانِكَ عَلى جَميعِ الخَلقِ ، خاتِمِ أنبِيائِكَ وحُجَّتِكَ البالِغَةِ في أرضِكَ وسَمائِكَ . اللّهُمَّ صَلِّ عَلَيهِ صَلاةً يَنغَمِرُ في جَنبِ انتِفاعِهِ بِها قَدرُ الاِنتِفاعِ ، ويَجوزُ (10) مِن بَرَكَةِ التَّعَلُّقِ بِسَبَبِها ما يَفوقُ قَدرَ المُتَعَلِّقينَ بِسَبَبِهِ ، وزِدهُ بَعدَ ذلِكَ مِنَ الإِكرامِ وَالإِجلالِ ما يَتَقاصَرُ عَنهُ فَسيحُ الآمالِ ، حَتّى يَعلُوَ مِن كَرَمِكَ أعلى مَحالِّ المَراتِبِ ، ويَرقى مِن نِعَمِكَ أسنى مَنازِلِ المَواهِبِ ، وخُذ لَهُ اللّهُمَّ بِحَقِّهِ وواجِبِهِ مِن ظالِميهِ وظالِمِي الصَّفوَةِ مِن أقارِبِهِ . اللّهُمَّ وصَلِّ عَلى وَلِيِّكَ ودَيّانِ دينِكَ ، وَالقائِمِ بِالقِسطِ مِن بَعدِ نَبِيِّكَ ، عَليِّ بنِ أبي طالِبٍ أميرِ المُؤمِنينَ وإمامِ المُتَّقينَ ، وسَيِّدِ الوَصِيّينَ ويَعسوبِ (11) الدّينِ ، وقائِدِ الغُرِّ المُحَجَّلينَ ، قِبلَةِ العارِفينَ وعَلَمِ المُهتَدينَ ، وعُروَتِكَ الوُثقى وحَبلِكَ المَتينِ ، وخَليفَةِ رَسولِكَ عَلَى النّاسِ أجمَعينَ ، ووَصيِّهِ فِي الدُّنيا وَالدّينِ ، الصِّدّيقِ الأَكبَرِ فِي الأَنامِ ، وَالفاروقِ الأَزهَرِ بَينَ الحَلالِ وَالحَرامِ ، ناصِرِ الإِسلامِ ومُكَسِّرِ الأَصنامِ ، مُعِزِّ الدّينِ وحاميهِ ، وواقِي الرَّسولِ وكافيهِ ، المَخصوصِ بِمُؤاخاتِهِ يَومَ الإِخاءِ ، ومَن هُوَ مِنهُ بِمَنزِلَةِ هارونَ مِن موسى ، خامِسِ أصحابِ الكِساءِ ، وبَعلِ سَيِّدَةِ النِّساءِ ، المُؤثِرِ بِالقوتِ بَعدَ ضُرِّ الطَّوى (12) ، وَالمَشكورِ سَعيُهُ في «هَل أتى» ، مِصباحِ الهُدى ومَأوَى التُّقى ، ومَحَلِّ الحِجى (13) وطَودِ (14) النُّهى (15) ، الدّاعي إلَى المَحَجَّةِ العُظمى ، وَالظّاعِنِ (16) إلَى الغايَةِ القُصوى ، وَالسّامي إلَى المَجدِ وَالعُلى ، وَالعالِمِ بِالتَّأويلِ وَالذِّكرى ، الَّذي أخدَمتَهُ خَواصَّ مَلائِكَتِكَ بِالطّاسِ وَالمِنديلِ حَتّى تَوَضَّأَ ، ورَدَدتَ عَلَيهِ الشَّمسَ بَعدَ دُنُوِّ غُروبِها حَتّى أدّى في أوَّلِ الوَقتِ لَكَ فَرضا ، وأطعَمتَهُ مِن طَعامِ أهلِ الجَنَّةِ حينَ مَنَحَ المِقدادَ قَرضا ، وباهَيتَ بِهِ خَواصَّ مَلائِكَتِكَ إذ شَرى نَفسَهُ ابتِغاءَ مَرضاتِكَ لِتَرضى ، وجَعَلتَ وَلايَتَهُ إحدى فَرائِضِكَ فَالشَّقِيُّ مَن أقَرَّ بِبَعضٍ وأنكَرَ بَعضا . عُنصُرِ الأَبرارِ ومَعدِنِ الفَخارِ وقَسيمِ الجَنَّةِ وَالنّارِ ، صاحِبِ الأَعرافِ وأبِي الأَئِمَّةِ الأَشرافِ ، المَظلومِ المُغتَصَبِ وَالصّابِرِ المُحتَسِبِ ، وَالمَوتورِ (17) في نَفسِهِ وعِترَتِهِ ، المَقصودِ في رَهطِهِ (18) وأعِزَّتِهِ ، صَلاةً لَا انقِطاعَ لِمَزيدِها ولَا اتِّضاعَ لِمَشيدِها . اللّهُمَّ ألبِسهُ حُلَلَ الإِنعامِ ، وتَوِّجهُ تاجَ الإِكرامِ ، وَارفَعهُ إلى أعلى مَرتَبَةٍ ومَقامٍ ، حَتّى يَلحَقَ نَبِيَّكَ عَلَيهِ وعَلى آلِهِ السَّلامُ ، وَاحكُم لَهُ اللّهُمَّ عَلى ظالِميهِ ، إنَّكَ العَدلُ فيما تَقضيهِ . اللّهُمَّ وصَلِّ عَلَى الطّاهِرَةِ البَتولِ ، الزَّهراءِ ابنَةِ الرَّسولِ ، اُمِّ الأَئِمَّةِ الهادينَ ، وسَيِّدَةِ نِساءِ العالَمينَ ، وارِثَةِ خَيرِ الأَنبِياءِ ، وقَرينَةِ خَيرِ الأَوصِياءِ ، القادِمَةِ عَلَيكَ مُتَأَلِّمَةً مِن مُصابِها بِأَبيها ، مُتَظَلِّمَةً مِمّا حَلَّ بِها مِن غاصِبيها ، ساخِطَةً عَلى اُمَّةٍ لَم تَرعَ حَقَّكَ في نُصرَتِها ، بِدَليلِ دَفنِها لَيلاً في حُفرَتِها ، المُغتَصَبَةِ حَقُّها ، المُغَصَّصَةِ بِريقِها ، صَلاةً لا غايَةَ لِأَمَدِها ، ولا نِهايَةَ لِمَدَدِها ، ولَا انقِضاءَ لِعَدَدِها . اللّهُمَّ فَتَكَفَّل لَها عَن مَكارِهِ (19) دارِ الفَناءِ في دارِ البَقاءِ بَأَنفَسِ الأَعواضِ ، وأَنِلها مِمَّن عانَدَها نِهايَةَ الآمالِ وغايَةَ الأَغراضِ ، حَتّى لا يَبقى لَها وَليٌّ ساخِطٌ لِسَخَطِها إلّا وهُوَ راضٍ ، إنَّكَ أعَزُّ مَن أجابَ المَظلومينَ وأعدَلُ قاضٍ ، اللّهُمَّ ألحِقها فِي الإِكرامِ بِبَعلِها وأبيها وخُذ لَهَا الحَقَّ مِن ظالِميها . اللّهُمَّ وصَلِّ عَلَى الأَئِمَّةِ الرّاشِدينَ ، وَالقادَةِ الهادينَ ، وَالسّادَةِ المَعصومينَ ، الأَتقِياءِ الأَبرارِ ، مَأوَى السَّكينَةِ وَالوَقارِ ، وخُزّانِ العِلمِ ومُنتَهَى الحِلمِ وَالفَخارِ ، وساسَةِ العِبادِ ، وأركانِ البِلادِ ، وأدِلَّةِ الرَّشادِ ، الأَلِبّاءِ (20) الأَمجادِ ، العُلَماءِ بِشَرعِكَ الزُّهّادِ ، مَصابيحِ الظُّلَمِ ، ويَنابيعِ الحِكَمِ ، وأولِياءِ النِّعَمِ ، وعِصَمِ الاُمَمِ ، قُرَناءِ التَّنزيلِ وآياتِهِ ، واُمَناءِ التَّأويلِ ووُلاتِهِ ، وتَراجِمَةِ الوَحيِ ودَلالاتِهِ . أئِمَّةِ الهُدى ، ومَنارِ الدُّجى ، وأعلامِ التُّقى ، وكُهوفِ الوَرى ، وحَفَظَةِ الإِسلامِ ، وحُجَجِكَ عَلى جَميعِ الأَنامِ : الحَسَنِ وَالحُسَينِ سَيِّدَي شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ وسِبطَي نَبِيِّ الرَّحمَةِ ، وعَليِّ بنِ الحُسَينِ السَّجّادِ زَينِ العابِدينَ ، ومُحَمَّدِ بنِ عَليٍّ باقِرِ عِلمِ الدّينِ ، وجَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ الصّادِقِ الأَمينِ ، وموسَى بنِ جَعفَرٍ الكاظِمِ الحَليمِ ، وعَليِّ بنِ موسَى الرِّضا الوَفِيِّ ، ومُحَمَّدِ بنِ عَليٍّ البَرِّ التَّقِيِّ ، وعَليِّ بنِ مُحَمَّدٍ المُنتَجَبِ الزَّكِيِّ ، وَالحَسَنِ بنِ عَليٍّ الهادِي الرَّضِيِّ ، وَالحُجَّةِ بنِ الحَسَنِ صاحِبِ العَصرِ وَالزَّمَنِ ، وَصِيِّ الأَوصِياءِ وبَقِيَّةِ الأَنبِياءِ ، المُستَتِرِ عَن خَلقِكَ وَالمُؤَمَّلِ لِاءِظهارِ حَقِّكَ ، المَهدِيِّ المُنتَظَرِوَالقائِمِ الَّذي بِهِ تَنتَصِرُ . اللّهُمَّ صَلِّ عَلَيهِم أجمَعينَ صَلاةً باقِيَةً فِي العالَمينَ ، تُبَلِّغُهُم (21) بِها أفضَلَ مَحَلِّ المُكَرَّمينَ ، اللّهُمَّ ألحِقهُم فِي الإِكرامِ بِجَدِّهِم وأبيهِم ، وخُذ لَهُمُ الحَقَّ مِن ظالِميهِم _ إلى أن قالَ _ : اللّهُمَّ فَكما وَفَّقتَني لِلإِيمانِ بِنَبِيِّكَ وَالتَّصديقِ لِدَعوَتِهِ ، ومَنَنتَ عَلَيَّ بِطاعَتِهِ وَاتِّباعِ مِلَّتِهِ ، وهَدَيتَني إلى مَعرِفَتِهِ ومَعرِفَةِ الأَئِمَّةِ مِن ذُرِّيَّتِهِ ، وأكمَلتَ بِمَعرِفَتِهِمُ الإِيمانَ ، وقَبِلتَ بِوَلايَتِهِم وطاعَتِهِمُ الأَعمالَ ، وَاستَعبَدتَ بِالصَّلاةِ عَلَيهِم عِبادَكَ ، وجَعَلتَهُم مِفتاحا لِلدُّعاءِ وسَبَبا لِلإِجابَةِ ، فَصَلِّ عَلَيهِم أجمَعينَ ، وَاجعَلني بِهِم عِندَكَ وَجيها فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ ومِنَ المُقَرَّبينَ . (22)

.


1- .الخَطَل : المنطق الفاسد (النهاية : ج 2 ص 50 «خطل») .
2- .الفَلجُ : الظَفَرُ والفوز (الصحاح : ج 1 ص 335 «فلج») .
3- .دَثَرَ : قَدمَ ودَرَس وعفا (تاج العروس : ج 6 ص 392 «دثر») .
4- .المعتام : المختار (مجمع البحرين : ج 2 ص 1300 «عيم») .
5- .الغربيب : الشديد السواد (الصحاح : ج 1 ص 192 «غرب») . أي المكشوف به ظلَم الظلام (بحار الأنوار : ج 29 ص 598) .
6- .في بحار الأنوار : «. . . . دافع جيشات الأباطيل ودافع صولات . . .» ، وهو الأنسب .
7- .أعرق الرجل : صار عريقا ، وهو الذي له عِرقٌ في الكَرَم. وأعرَقَ الشجرُ : امتدّت عروقه في الأرض (تاج العروس : ج 13 ص 328 «عرق») .
8- .الذؤابة : وهي الشعر المضفور من شعر ، وذؤابة الجبل : أعلاه . ثمّ استعير للعزّ والشرف (النهاية : ج 2 ص 151 «ذأب»)
9- .قوله : «وسرّة البطحاء» أي أشرف من نشأ ببطحاء مكّة ؛ فإنّ السرّة في وسط الإنسان ، وخير الاُمور أوسطها (بحار الأنوار : ج 102 ص 186) .
10- .في بحار الأنوار : «ويحوز» بدل «ويجوز» .
11- .اليعسوب : السيّد والرئيس والمقدّم . وأصله : فحل النحل (النهاية : ج 3 ص 234 «عسب») .
12- .طَوَى يطوى فهو طاوٍ : أي خالي البطن جائع لم يأكل (النهاية : ج 3 ص 146 «طوا») .
13- .الحِجَى : العَقْل (المصباح المنير : ص 123 «حجا») .
14- .الطَّوْد : الجبل العظيم (الصحاح : ج 2 ص 502 «طود») .
15- .النُّهى : العقول والألباب ؛ سمّيت بذلك لأنّها تنهى صاحبَها عن القبيح (النهاية : ج 5 ص 139 «نها») .
16- .ظعن : ذهب وسار (لسان العرب : ج 13 ص 270 «ظعن») .
17- .المَوتُور : أي صاحب الوِتْر ، الطالب بالثأر (النهاية : ج 5 ص 148 «وتر») .
18- .المقصود في رهطه : أي الذي يقصده الناس لكشف مشكلاتهم من بين رهطه ، أو يقصده رهطه . ولعلّه تصحيف المقهور (بحار الأنوار : ج 102 ص 186) .
19- .في المصدر : «مكان» ، والتصويب من بحار الأنوار .
20- .اللَّبيب : العاقل ، الجمع ألبّاء (القاموس المحيط : ج 1 ص 127 «لبب») .
21- .في المصدر : «تبلغ» ، والتصويب من بحار الأنوار .
22- .مصباح الزائر : ص 476 ، بحار الأنوار : ج 102 ص 178 .

ص: 477

امام هادى عليه السلام_ در زيارت جامعه _: به نام خداى مهرگستر مهربان . گواهى مى دهم كه معبودى جز خدا نيست و يگانه و بى انباز است ، همچنان كه خدا خود در حقّ خويش گواهى داده است ، و فرشتگانش و آفريدگانِ دانشمندش در حقّ او گواهى داده اند . معبودى جز او _ كه نيرومند و استوار است _ نيست . گواهى مى دهم كه محمّد ، بنده برگزيده و فرستاده پسنديده اوست . او را با راه راست و دينِ درست فرستاد تا آن را بر همه دين ها پيروز گرداند ، هر چند مشركان ، خوش نداشته باشند . بار خدايا! برترين و كامل ترين درودهايت ، و گسترده ترين و فراگيرترينِ آنها ، و افزون ترين و تام ترين سلام هايت را بر آقاى ما ، محمّد قرار ده ؛ همو كه بنده و فرستاده و پيامبر و همراز و دوست و پسند تو و دُردانه و برگزيده و بنده خاص و ناب تو ، و امانتدار تو و گواه و راه نماى به توست ؛ همو كه فرمان تو را به كار بست و براى تو خيرخواهى و راه نمايى كرد ، و در راه تو و دفاع از دين تو ، جهاد [و تلاش] نمود ؛ او كه بيان كننده برهان هاى تو و هدايت شده به طاعت تو ، و ارشاد كننده به موجبات خشنودى تو ، و دريافت كننده وحى تو ، و نگهدار پيمان تو ، و پيگير در اجراى فرمان تو ، تأييدشده به نور تابان ، و راه نمايى (/تقويت) شده با امر پسنديده بود ؛ كسى كه مصون از هر خطا و لغزش ، و پاك از هر آلودگى و ژاژخايى ، و فرستاده شده با بهترين دين ها و آيين ها ، و راست كننده انحراف و كژى ، و اقامه كننده دليل هاى و حجّت ها بود ؛ همو كه مخصوص شده به ظهور پيروزى [حق] و روشن ساختن راه بود و آشكار كننده آنچه از توحيدِ تو پنهان شده بود ، و زنده كننده آنچه از عبادت تو كهنه شده بود ، و پايان دهنده گذشته ، و گشاينده بسته ها ، و برگزيده از ميان آفريدگانت و انتخاب شده براى مكشوف ساختن حقايقت بود ؛ كسى كه به واسطه او نشانه هاى راه هدايت ، پيدا شد و تاريكىِ كورى [و گم راهى ها] زدوده گشت ، و فرو نشاننده جوششهاى باطل ها ، و سركوب كننده يورش هاى گم راهى ها بود ؛ او كه برگزيده از سرشتِ بزرگوارى و تبار بزرگىِ ديرين ، و نهالستان افتخاراتِ ريشه دار ، و شاخه پر بار و برگِ رفعت ، و گلچين شده از درختِ برگزيدگان و چراغدان تابان و كاكُلِ سرافرازى و كانون بَطحا (/وادى مكّه) بود ؛ همان كه فرستاده بر حقّ تو ، و برهان تو بر همه خلق ، پايان بخش پيامبرانت و حجّت رساى تو در زمين و آسمانت بود . بار خدايا! بر او درودى فرست كه هيچ كس به مانند او از چنان درودى بهره مند نشده باشد ، و بركت چنگ آويختن به رشته آن ، از اندازه چنگ زنندگان به آن ، فراتر رود ، و پس از آن بر گراميداشت و بزرگداشت او ، چندان بيفزاى كه در پهنه آرزوها هم نگنجد ، تا آن كه به كَرَم تو ، به بالاترين رتبه ها دست يابد ، و به لطف تو تا بلندترين جايگاه هاى بخشش فراز آيد . بار خدايا! حقّ و وظيفه او را از كسانى كه به او و به بهترين نزديكانش ستم كردند ، بستان . بار خدايا! بر دوستت و داور و فرمان روا در دينت ، و برپا دارنده برابرى و داد بعد از پيامبرت ، بر على بن ابى طالب ، امير مؤمنان و پيشواى پرواپيشگان ، مِهتر اوصيا و پيشواى دين ، رهبر بى همانندان ، قبله عارفان و نشان رهجويان ، دستگيره استوار و رشته محكم تو ، جانشين پيامبر تو در ميان همه مردمان ، وصىّ او در دنيا و دين ، بزرگ ترين تصديق كننده[ى حق] در عالم و روشن ترين جداكننده ميان حلال و حرام ، ياور اسلام و در هم شكننده بت ها ، تقويت كننده و حامى دين ، حافظ و جان فداى پيامبر درود فرست ؛ همان كه پيامبر صلى الله عليه و آله در روز برادرخواندگى ، او را به برادرى خويش برگزيد ، و همان كه براى او چونان هارون براى موسى بود ؛ پنجمينِ ياران كسا و شوهر سرور بانوان ؛ كسى كه با وجود گرسنگىِ شديد خويش ، خوراكش را ايثار كرد ، و كسى كه در سوره «هل اتى» از كار او قدردانى شده است ؛ چراغ راه و مهد پروا ، و جايگاه خِرَد و كوه بلند خردمندى ؛ دعوت كننده به سوى بزرگ ترين مقصد (/راه) ، و حركت كننده به جانب نهايى ترين هدف ، و بالا رونده به سوى بزرگى و بلندى ، و دانا به معنا و باطن [قرآن] ؛ كسى كه فرشتگان مخصوصت را با كاسه و حوله به خدمتش فرستادى تا وضو گرفت ، و خورشيد را كه نزديك غروبش بود ، برايش برگرداندى تا نمازش را اوّل وقت برايت بگزارد ، و آن گاه كه به مقداد ، وام بخشيد ، از خوراك بهشتيان به او خوراندى ، و آن گاه كه جانش را در طبق اخلاص نهاد تا تو خشنود شوى ، به وجود او بر فرشتگان مخصوصت نازيدى ، و ولايت (/دوستى) او را يكى از واجباتت قرار دادى _ و بدبخت ، كسى كه به پاره اى اقرار كند و پاره اى ديگر را انكار نمايد! _ ؛ ريشه خوبان و كان افتخارات و تقسيم كننده بهشت و دوزخ ، صاحب اَعراف (1) و پدر امامان بزرگوار ؛ آن ستم ديده اى كه حقّش غصب شد و براى خدا شكيبايى ورزيد ؛ آن خونخواه انتقام ناگرفته خويش و خاندانش ؛ آن كه در ميان خويشان و عزيزانش مقصود بود (2) ؛ درودى كه افزايش آن ، پايان نپذيرد و بلندىِ آن فرود نمى گيرد . بار خدايا! جامه هاى انعام خويش را بر او بپوشان ، و تاج گراميداشت را بر سرش نِه ، و او را به بالاترين مرتبه و مقام برسان تا آن كه به پيامبرت _ كه بر او و بر خاندانش درود باد _ برسد ، و _ اى خداوند _ در برابر ستمگران بر او ، به سود وى حكم دِه ، كه تو در حكمى كه مى دهى ، دادگرى . بار خدايا! بر آن بانوى پاكِ بريده از دنيا و نورانى ، دخت پيامبر ، مام پيشوايان هدايتگر و سَرور بانوان عالم ، وارث بهترينِ پيامبران ، و همسر بهترينِ اوصيا درود فرست ؛ همان كه در حالى بر تو وارد شد كه از مصيبت پدرش دردمند بود و دادخواه از آنچه غصب كنندگان حقّش بر سر او آورده بودند و ناخرسند از امّتى كه وظيفه الهى خود را در يارى دادنش به جا نياوردند _ و دليلش هم اين است كه شبانه به خاك سپرده شد و حقّش غصب شد ، و از غصّه دق كرد درودى كه زمان آن را پايانى و مدّتش را نهايتى و شمارش را به سر آمدنى نباشد . بار خدايا! به جاى ناملايماتى كه درسراى نابودى كشيد ، بهترين عوض ها را در سراى جاودانگى به او عطا فرما ، و او را در باره كسانى كه با او كينه توزى كردند ، به نهايت آرزوها و غايت خواسته هايش برسان ، تا آن كه هر دوستدار او كه بر اثر خشم او ، در خشم بوده ، خشنود شود ، كه به راستى ، تو قوى ترين كسى هستى كه به دادِ ستم ديدگان رسيده اى ، و دادگرترينِ داورانى . بار خدايا! او را نيز در گراميداشت ، به پايه شوهرش و پدرش برسان و حقّ او را از ستمگران بر او ، بستان . بار خدايا! بر امامان ره يافته و راهبران هدايتگر و مِهتران مصون از خطا ، پرواپيشگان نيكوكار ، مهد آرامش و وقار ، خزانه داران علم و نهايت بردبارى (/خردمندى) و افتخار ، مربّيان بندگان و اركان سرزمين ها و راه نمايان راه ، خردمندان بزرگمنش ، عالمان به شريعت تو و زهدپيشگان ، چراغ هاى تاريكى ها و چشمه هاى فرزانگى ها و صاحبان نعمت ها و پناه امّت ها ، همگِنان قرآن و آيات آن ، و امينان و فرمان روايان تأويل [و معانى باطنىِ] آن ، و مترجمان وحى و دلالت هاى آن ، پيشوايان راه راست و چراغ خانه هاى تاريكى ها و نشانه هاى پروا و پناهگاه هاى مردمان ، و نگهبانان اسلام و حجّت هاى تو بر همه آدميان : حسن و حسين ، سَروران جوانان بهشتى و نوادگان پيامبر رحمت ، و على بن الحسين ، سجّاد زين العابدين ، و محمّد بن على ، شكافنده علم دين ، و جعفر بن محمّد ، آن راستگوى درستكار ، و موسى بن جعفر ، آن فرو خورنده خشم و بردبار ، و على بن موسى ، آن خشنود وفادار ، و محمّد بن على ، آن نيكوكار پرهيزگار ، و على بن محمّد ، آن برگزيده پاك ، و حسن بن على ، آن هدايتگر پسنديده ، و حجّة بن الحسن ، امام روزگار و زمان ، جانشين جانشينان و يادگار پيامبران ، آن كه از خلق تو نهان است و براى پيروز گردانيدن حقّ تو ، بدو اميد بسته شده است ، آن مهدى منتظَر و آن قيام كننده اى كه به واسطه او انتقام خواهى كشيد ، درود فرست . بار خدايا! بر ايشان ، سراسر ، درود فرست ؛ درودى كه در ميان جهانيان ، باقى بماند و با آن ، آنان را به برترين جايگاه گراميان برسانى . بار خدايا! ايشان را در گراميداشت ، به مرتبه جدّشان و پدرشان برسان و حقّ آنان را از ستمگرانشان بستان ... . بار خدايا! تو كه به من توفيق ايمان آوردن به پيامبرت و تصديق دعوتش را دادى ، و نعمت فرمانبرى از او و پيروى از دينش را ارزانى ام داشتى ، و به شناخت او و شناخت امامانِ از نسل او ره نمونم شدى ، و شناخت آنان را شرط كمال ايمان قرار دادى ، و پذيرش اعمال را منوط به ولايت و اطاعت از آنان دانستى ، و بندگانت را به درود فرستادن بر ايشان فرمان دادى ، و آنان را سرآغاز دعا و سبب اجابت نهادى ، بر همه ايشان درود فرست و به واسطه آنان ، مرا در دنيا و آخرت نزد خودت باآبرو و از نزديكان [درگاهت ]قرار ده .

.


1- .اعراف ، مكانى است ميان بهشت و جهنّم .
2- .يعنى كسى كه مردم براى حلّ مشكلات خود ، از ميان خويشاوندانش ، به او مراجعه مى كنند ، يا خويشاوندانش به او رجوع مى كنند . شايد كلمه «مقصود» ، تصحيف شده «مقهور» باشد .

ص: 478

. .

ص: 479

. .

ص: 480

. .

ص: 481

. .

ص: 482

. .

ص: 483

. .

ص: 484

6 / 13الصَّلَواتُ المَأثورَةُ عَنِ الإِمامِ الحَسَنِ بنِ عَليٍّ العَسكَرِيِّالإمام العسكري عليه السلام :صَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ عَبدِهِ ورَسولِهِ وخِيَرَتِهِ مِن خَلقِهِ ، وذَريعَةِ المُؤمِنينَ إلى رَحمَتِهِ وآلِهِ الطّاهِرينَ وُلاةِ أمرِهِ . (1)

.


1- .مُهَج الدعوات : ص 85 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 228 .

ص: 485

6 / 13 صلوات هاى رسيده از امام حسن عسكرى عليه السلام
اشاره

6 / 13صلوات هاى رسيده از امام حسن عسكرىامام عسكرى عليه السلام :درود خدا بر محمّد ، بنده و فرستاده و برگزيده او از ميان آفريدگانش ، و وسيله مؤمنان براى رسيدن به رحمت او ، و [درود] بر خاندان پاك او كه اولياى امرِ اويند !

.

ص: 486

مصباح المتهجّد عن أبي محمّد عبد اللّه بن محمّد العابد :سَأَلتُ مَولايَ أبا مُحَمَّدٍ الحَسَنَ بنَ عَليٍّ عليه السلام في مَنزِلِهِ بِ_«سُرَّ مَن رَأى» سَنَةَ خَمسٍ وخَمسينَ ومِئَتَينِ أن يُملِيَ عَلَيَّ مِنَ الصَّلاةِ عَلَى النَّبيِّ وأوصِيائِهِ عَلَيهِ وعَلَيهِمُ السَّلامُ ، وأحضَرتُ مَعِيَ قِرطاسا كَثيرا ، فَأَملى عَلَيَّ لَفظا مِن غَيرِ كِتابٍ :

أ _ الصَّلاةُ عَلَى النَّبيِّ صلى الله عليه و آلهاللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ كَما حَمَلَ وَحيَكَ وبَلَّغَ رِسالاتِكَ ، وصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ كَما أحَلَّ حَلالَكَ وحَرَّمَ حَرامَكَ وعَلَّمَ كِتابَكَ ، وصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ كَما أقامَ الصَّلاةَ وآتَى الزَّكاةَ ودَعا إلى دينِكَ ، وصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ كَما صَدَّقَ بِوَعدِكَ وأشفَقَ مِن وَعيدِكَ ، وصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ كَما غَفَرتَ بِهِ الذُّنوبَ وسَتَرتَ بِهِ العُيوبَ وفَرَّجتَ بِهِ الكُروبَ ، وصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ كَما دَفَعتَ بِهِ الشَّقاءَ وكَشَفتَ بِهِ الغَمّاءَ (1) وأجَبتَ بِهِ الدُّعاءَ ونَجَّيتَ بِهِ مِنَ البَلاءِ ، وصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ كَما رَحِمتَ بِهِ العِبادَ وأحيَيتَ بِهِ البِلادَ وقَصَمتَ بِهِ الجَبابِرَةَ وأهلَكتَ بِهِ الفَراعِنَةَ ، وصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ كَما أضعَفتَ بِهِ الأَموالَ وأحرَزتَ (2) بِهِ مِنَ الأَهوالِ وكَسَّرتَ بِهِ الأَصنامَ ورَحِمتَ بِهِ الأَنامَ ، وصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ كَما بَعَثتَهُ بِخَيرِ الأَديانِ ، وأعزَزتَ بِهِ الإِيمانَ ، وتَبَّرتَ (3) بِهِ الأَوثانَ ، وعَظَّمتَ بِهِ البَيتَ الحَرامَ ، وصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وأهلِ بَيتِهِ الطّاهِرينَ الأَخيارِ وسَلِّم تَسليما .

.


1- .في بحار الأنوار : «العماء» بدل «الغمّاء» .
2- .في جمال الاُسبوع وبحار الأنوار : «وحذّرت» بدل «وأحرزت» .
3- .تَبّرَهُ : أي كَسَرَهُ وأهلكه (النهاية : ج 1 ص 179 «تبر») .

ص: 487

الف _ صلوات بر پيامبر صلى الله عليه و آله

مصباح المتهجّد_ به نقل از ابو محمّد عبد اللّه بن محمّد عابد _: در سال دويست و پنجاه و پنج ، از آقايم ابومحمّد حسن بن على عليهماالسلام ، در منزل ايشان در سامرّا تقاضا كردم كه درود فرستادن بر پيامبر و اوصياى ايشان را _ كه درود بر او و بر ايشان باد _ به من املا بفرمايد ، و مقدار زيادى كاغذ هم با خودم آورده بودم . ايشان بدون آن كه از روى كتاب و نوشته اى بخواند ، به من ، چنين املا كرد :

الف _ صلوات بر پيامبر صلى الله عليه و آله«بار خدايا! بر محمّد درود فرست ، كه او حامل وحى تو بود و پيام هاى تو را [به خلق] رساند . بر محمّد درود فرست كه او حلال تو را حلال و حرام تو را حرام گردانيد و كتاب تو را تعليم داد . بر محمّد درود فرست ، كه نماز گزارد و زكات پرداخت و به دين تو فرا خواند . بر محمّد درود فرست ، كه وعده تو را راست شمرد و از تهديد تو بيم داشت . بر محمّد درود فرست ، كه به واسطه او ، گناهان [بندگانت] را آمرزيدى و عيب ها و بدى ها را پوشاندى و رنج و اندوه ها را زدودى . بر محمّد درود فرست كه به بركت وجود او ، بدبختى را دفع كردى و غم را برطرف ساختى و دعاها[ى بندگان] را اجابت فرمودى و از بلاها رهانيدى . بر محمّد درود فرست ، كه به واسطه او ، بر بندگان ، رحمت آوردى و آبادى ها را زنده گردانيدى و پادشاهان را در هم شكستى و فرعونان را نابود كردى . بر محمّد درود فرست ، كه به واسطه او ، دارايى ها را افزون ساختى و [مردمان را ]از هراس ها نگه داشتى و به واسطه او بت ها را شكستى و به مردم ، مِهر ورزيدى . بر محمّد درود فرست ، كه او را با بهترين دين ها فرستادى و ايمان را تقويت كردى و بت ها را از ميان بردى و بيت الحرام را بزرگ داشتى . بر محمّد و خانواده پاك و نيك او ، درود و سلام كامل فرست» .

.

ص: 488

ب _ الصَّلاةُ عَلى أميرِ المُؤمِنينَ عَليٍّ عليه السلاماللّهُمَّ صَلِّ عَلى أميرِ المُؤمِنينَ عَليِّ بنِ أبي طالِبٍ ، أخي نَبِيِّكَ ووَصِيِّهِ ووَلِيِّهِ وصَفِيِّهِ ووَزيرِهِ ، ومُستَودَعِ عِلمِهِ ومَوضِعِ سِرِّهِ وبابِ حِكمَتِهِ ، وَالنّاطِقِ بِحُجَّتِهِ وَالدّاعي إلى شَريعَتِهِ ، وخَليفَتِهِ في اُمَّتِهِ ومُفَرِّجِ الكَربِ عَن وَجهِهِ ، قاصِمِ الكَفَرَةِ ومُرغِمِ الفَجَرَةِ ، الَّذي جَعَلتَهُ مِن نَبِيِّكَ بِمَنزِلَةِ هارونَ مِن موسى . اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ ، وعادِ مَن عاداهُ ، وَانصُر مَن نَصَرَهُ ، وَاخذُل مَن خَذَلَهُ ، وَالعَن مَن نَصَبَ لَهُ مِنَ الأَوَّلينَ وَالآخِرينَ ، وصَلِّ عَلَيهِ أفضَلَ ما صَلَّيتَ عَلى أحَدٍ مِن أوصِياءِ أنبِيائِكَ يا رَبَّ العالَمينَ .

ج _ الصَّلاةُ عَلَى السَّيِّدَةِ فاطِمَةَ عليهاالسلاماللّهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدّيقَةِ فاطِمَةَ الزَّكِيَّةِ ، حَبيبَةِ حَبيبِكَ ونَبيِّكَ ، واُمِّ أحِبّائِكَ وأصفِيائِكَ ، الَّتِي انتَجَبتَها وفَضَّلتَها وَاختَرتَها عَلى نِساءِ العالَمينَ . اللّهُمَّ كُنِ الطّالِبَ لَها مِمَّن ظَلَمَها وَاستَخَفَّ بِحَقِّها ، وكُنِ الثّائِرَ اللّهُمَّ بِدَمِ أولادِها . اللّهُمَّ وكَما جَعَلتَها اُمَّ أئِمَّةِ الهُدى ، وحَليلَةَ صاحِبِ اللِّواءِ ، وَالكَريمَةَ عِندَ المَلَأِ الأَعلى ، فَصَلِّ عَلَيها وعَلى اُمِّها خَديجَةَ الكُبرى ، صَلاةً تُكَرِّمُ بِها وَجهَ أبيها مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله ، وتُقِرُّ بِها أعيُنَ ذُرِّيَّتِها ، وأبلِغهُم عَنّي في هذِهِ السّاعَةِ أفضَلَ التَّحِيَّةِ وَالسَّلامِ .

د _ الصَّلاةُ عَلَى الحَسَنِ وَالحُسَينِ عليهماالسلاماللّهُمَّ صَلِّ عَلَى الحَسَنِ وَالحُسَينِ عَبدَيكَ ووَلِيَّيكَ وَابنَي رَسولِكَ وسِبطَيِ الرَّحمَةِ وسَيِّدَي شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ ، أفضَلَ ما صَلَّيتَ عَلى أحَدٍ مِن أولادِ النَّبِيّينَ وَالمُرسَلينَ . اللّهُمَّ صَلِّ عَلَى الحَسَنِ ابنِ سَيِّدِ النَّبِيّينَ ووَصِيِّ أميرِ المُؤمِنينَ ، السَّلامُ عَلَيكَ يَابنَ رَسولِ اللّهِ ، السَّلامُ عَلَيكَ يَابنَ سَيِّدِ الوَصِيّينَ ، أشهَدُ أنَّكَ يَابنَ أميرِ المُؤمِنينَ أمينُ اللّهِ وابنُ أمينِهِ ، عِشتَ مَظلوما ومَضَيتَ شَهيدا ، وأشهَدُ أنَّكَ الإِمامُ الزَّكِيُّ الهادِي المَهدِيُّ ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلَيهِ وبَلِّغ روحَهُ وجَسَدَهُ عَنّي في هذِهِ السّاعَةِ أفضَلَ التَّحِيَّةِ وَالسَّلامِ . اللّهُمَّ صَلِّ عَلىَ الحُسَينِ بنِ عَليٍّ المَظلومِ الشَّهيدِ ، قَتيلِ الكَفَرَةِ وطَريحِ الفَجَرَةِ ، السَّلامُ عَلَيكَ يا أبا عَبدِ اللّهِ ، السَّلامُ عَلَيكَ يَابنَ رَسولِ اللّهِ ، السَّلامُ عَلَيكَ يَابنَ أميرِ المُؤمِنينَ ، أشهَدُ موقِنا أنَّكَ أمينُ اللّهِ وابنُ أمينِهِ ، قُتِلتَ مَظلوما ومَضَيتَ شَهيدا ، وأشهَدُ أنَّ اللّهَ تَعالَى الطّالِبُ بِثارِكَ ، ومُنجِزُ ما وَعَدَكَ مِنَ النَّصرِ وَالتَّأييدِ في هَلاكِ عَدُوِّكَ وإظهارِ دَعوَتِكَ ، وأشهَدُ أنَّكَ وَفَيتَ بِعَهدِ اللّهِ ، وجاهَدتَ في سَبيلِ اللّهِ ، وعَبَدتَ اللّهَ مُخلِصا حَتّى أتاكَ اليَقينُ ، لَعَنَ اللّهُ اُمَّةً قَتَلَتكَ ، ولَعَنَ اللّهُ اُمَّةً خَذَلَتكَ ، ولَعَنَ اللّهُ اُمَّةً ألَّبَت (1) عَلَيكَ ، وأبرَأُ إلَى اللّهِ تَعالى مِمَّن أكذَبَكَ وَاستَخَفَّ بِحَقِّكَ وَاستَحَلَّ دَمَكَ ، بِأَبي أنتَ واُمّي يا أبا عَبدِ اللّهِ ، لَعَنَ اللّهُ قاتِلَكَ ، ولَعَنَ اللّهُ خاذِلَكَ ، ولَعَنَ اللّهُ مَن سَمِعَ واعِيَتَكَ (2) فَلَم يُجِبكَ ولَم يَنصُركَ ، ولَعَنَ اللّهُ مَن سَبى نِساءَكَ ، أنَا إلَى اللّهِ مِنهُم بَريءٌ ومِمَّن والاهُم ومالَأَهُم (3) وأعانَهُم عَلَيهِ ، أشهَدُ أنَّكَ وَالأَئِمَّةَ مِن وُلدِكَ كَلِمَةُ التَّقوى وبابُ الهُدى وَالعُروَةُ الوُثقى وَالحُجَّةُ عَلى أهلِ الدُّنيا ، وأشهَدُ أنّي بِكُم مُؤمِنٌ وبِمَنزِلَتِكُم موقِنٌ ، ولَكُم تابِعٌ بِذاتِ نَفسي وشَرائِعِ ديني وخَواتيمِ عَمَلي ومُنقَلَبي في دُنيايَ وآخِرَتي .

.


1- .التأليب : التحريض والإفساد. وألّب بينهم : أفسد . وهم عليه ألبٌ واحد : أي مجتمعون عليه بالظلم والعداوة (تاج العروس : ج 1 ص 306 «ألب») .
2- .الواعية : الصراخ والصوت (القاموس المحيط : ج 4 ص 400 «وعى») .
3- .مالأهُ على الأمر : ساعدَهُ وشايعه أي أعانه وقوّاه . يقال للقوم إذا تتابعوا برأيهم على أمر : قد تمالؤوا عليه (تاج العروس : ج 1 ص 253 «ملأ») .

ص: 489

ب _ صلوات بر امير مؤمنان على عليه السلام
ج _ صلوات بر فاطمه زهرا عليهاالسلام
د _ صلوات بر امام حسن و امام حسين عليهماالسلام

ب _ صلوات بر امير مؤمنان على عليه السلام«بار خدايا! بر امير مؤمنان ، على بن ابى طالب ، برادر پيامبرت و وصى و يار و دوست خالص و دستيار او ، و مخزن علم و سپردگاه راز و دَرِ [شهرِ] حكمت او ، و بيان كننده حجّت او و دعوت كننده به شريعت او ، و جانشين او در ميان امّتش و زداينده غم از چهره او ، و در هم شكننده كافران و به تسليم كشاننده كجروان ، همو كه او را براى پيامبرت به منزله هارون براى موسى قرار دادى ، درود فرست . بار خدايا! هر كه را دوستش مى دارد ، دوست بدار و هر كه را دشمنش مى دارد ، دشمن بدار ، و هر كه را يارى اش مى كند ، يارى كن و هر كه را وا مى گذاردش ، وا گذار ، و كسانى را كه با او به دشمنى برمى خيزند ، از اوّلين تا آخرين آدميان ، لعنت فرما ، و برترين درودى را كه بر يكى از اوصياى پيامبرانت فرستاده اى ، بر او نيز بفرست ، اى پروردگار جهانيان!» .

ج _ صلوات بر فاطمه زهرا عليهاالسلام«بار خدايا! بر بانوى راستين و پارسا و وارسته ، دوست داشتنى نزد دوست و پيامبرت ، مادر عزيزان و دوستان برگزيده ات ، همو كه او را برگزيدى و بر زنان عالم ، برترى و امتيازش دادى ، درود فرست . بار خدايا! تو خود ، حقّ او را از كسانى كه به وى ستم كردند و حق [و حرمتش] را سبُك شمردند ، بستان و تو خود _ اى خداوند _ انتقام خون فرزندانش را بگير . بار خدايا! تو كه او را مام پيشوايان هدايت ، و همسر پرچمدار [حق] ، و گرامى در نزد فرشتگان عالم بالا قرار دادى ، بر او و بر مادرش خديجه كبرى درود فرست ؛ درودى كه با آن ، پدرش را عزيز دارى و ديدگان فرزندانش را روشن گردانى ، و در اين لحظه از جانب من ، برترين تحيّت و درود را به آن بزرگواران نيز برسان» .

د _ صلوات بر امام حسن و امام حسين عليهماالسلام«بار خدايا! بر حسن و حسين ، اين دو بنده ات و دو دوستت و فرزندان فرستاده ات و نوادگان [پيامبر ]رحمت و دو آقاى جوانان اهل بهشت ، درود فرست ؛ برترين درودى كه بر فرزندى از فرزندان پيامبران و فرستادگانت فرستاده اى . بار خدايا! بر حسن ، فرزند مِهتر پيامبران و وصىّ امير مؤمنان ، درود فرست . درود بر تو ، اى فرزند پيامبر خدا! درود بر تو ، اى فرزند مهتر اوصيا! گواهى مى دهم كه تو _ اى فرزند امير مؤمنان _ امين خدا و فرزند امين خدا هستى ، مظلومانه زيستى و شهيد از دنيا رفتى . گواهى مى دهم كه تو پيشواى پاك و هدايتگر و هدايت شده اى . بار خدايا! بر او درود فرست و در اين لحظه از جانب من ، برترين درود و سلام را به جان و تن او برسان . بار خدايا! بر حسين بن على ، آن ستم ديده شهيد كه با شمشير كافران به قتل رسيد و به دست منحرفان بر خاك فتاده شد ، درود فرست . درود بر تو ، اى ابا عبد اللّه ! درود بر تو ، اى فرزند پيامبر خدا! درود بر تو ، اى فرزند امير مؤمنان! از سر يقين ، گواهى مى دهم كه تو امين خدا و فرزند امين خدا هستى . به ستم ، كشته شدى و شهيد از دنيا رفتى . گواهى مى دهم كه خداى متعال خونخواه توست و وعده يارى و پشتيبانى اى را كه در باره نابودى دشمنانت و آشكار ساختن دعوتت به تو داده بود ، تحقّق بخشيد . گواهى مى دهم كه تو به پيمانت با خدا وفا كردى و در راه خدا كوشيدى و تا زنده بودى ، خدا را با اخلاص پرستيدى . لعنت خدا بر آن مردمى كه تو را كشتند! لعنت خدا بر مردمى كه از يارى رساندن به تو ، خوددارى ورزيدند ، و لعنت خدا بر مردمى كه عليه تو دست به تحريك زدند! من به پيشگاه خدا اعلام برائت مى كنم از كسى كه تو را تكذيب كرد و حق [و حرمتت] را سبك شمرد و [ريختن] خونت را روا دانست . پدر و مادرم به فدايت ، اى ابا عبداللّه ! خدا لعنت كند قاتل تو را! خدا لعنت كند وا گذارنده تو را! خدا لعنت كند كسى را كه فرياد تو را شنيد ؛ ولى آن را پاسخ نداد و يارى ات نرساند ، و خدا لعنت كند كسانى را كه زنان [اهل بيتِ ]تو را به اسيرى بردند! من از آنان و از هر آن كس كه يارى و پيروى شان كرد و در اين كارها به كمك آنان شتافت ، در پيشگاه خدا اعلام بيزارى مى كنم . گواهى مى دهم كه تو و امامان از فرزندان تو ، مظهر پروا و دروازه راه (/هدايت) و دستگيره استوار و حجّت بر مردمان دنيا هستيد ، و گواهى مى دهم كه به شما ايمان دارم و به مقام شما يقين دارم ، و در درون جانم و در احكام دينم و خاتمه هاى كارم و بازگشتم در دنيا و آخرتم ، پيرو شما هستم» .

.

ص: 490

. .

ص: 491

. .

ص: 492

ه _ الصَّلاةُ عَلى عَليِّ بنِ الحُسَينِ سَيِّدِ العابِدينَ عليه السلاماللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَليِّ بنِ الحُسَينِ سَيِّدِ العابِدينَ ، الَّذِي استَخلَصتَهُ لِنَفسِكَ وجَعَلتَ مِنهُ أئِمَّةَ الهُدى الَّذينَ يَهدونَ بِالحَقِّ وبِهِ يَعدِلونَ (1) ، الَّذِي اختَرتَهُ لِنَفسِكَ وطَهَّرتَهُ مِنَ الرِّجسِ وَاصطَفَيتَهُ وجَعَلتَهُ هادِيا مَهدِيّا . اللّهُمَّ فَصَلِّ عَلَيهِ أفضَلَ ما صَلَّيتَ عَلى أحَدٍ مِن ذُرِّيَّةِ أنبِيائِكَ ، حَتّى يَبلُغَ بِهِ ما تَقَرُّ بِهِ عَينُهُ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ ، إنَّكَ عَزيزٌ حَكيمٌ .

و _ الصَّلاةُ عَلى مُحَمَّدِ بنِ عَلِيٍّ عليه السلاماللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدِ بنِ عَليٍّ باقِرِ العِلمِ وإمامِ الهُدى ، وقائِدِ أهلِ التَّقوى ، وُالمُنتَجَبِ (2) مِن عِبادِكَ . اللّهُمَّ وكَما جَعَلتَهُ عَلَما لِعِبادِكَ ، ومَنارا لِبِلادِكَ ، ومَستَودَعا لِحِكمَتِكَ ، ومُتَرجِما لِوَحيِكَ ، وأمَرتَ بِطاعَتِهِ وحَذَّرتَ عَن مَعصِيَتِهِ ، فَصَلِّ عَلَيهِ يا رَبِّ أفضَلَ ما صَلَّيتَ عَلى أحَدٍ مِن ذُرِّيَّةِ أنبِيائِكَ وأصفِيائِكَ ورُسُلِكَ واُمَنائِكَ ، يا رَبَّ العالَمينَ .

ز _ الصَّلاةُ عَلى جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ عليه السلاماللّهُمَّ صَلِّ عَلى جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ الصّادِقِ ، خازِنِ العِلمِ ، الدّاعي إلَيكَ بِالحَقِّ ، النّورِ المُبينِ . اللّهُمَّ وكَما جَعَلتَهُ مَعدِنَ كَلامِكَ ووَحيِكَ ، وخازِنَ عِلمِكَ ولِسانَ تَوحيدِكَ ، ووَلِيَّ أمرِكَ ومُستَحفِظَ دينِكَ ، فَصَلِّ عَلَيهِ أفضَلَ ما صَلَّيتَ عَلى أحَدٍ مِن أصفِيائِكَ وحُجَجِكَ ، إنَّكَ حَميدٌ مَجيدٌ .

.


1- .وبه يعدلون : أي وبالحقّ يحكمون ويعدلون في حكمهم (بحار الأنوار : ج 13 ص 172) .
2- .المُنْتَجَبُ : المُختار من كلّ شيء ، وقد انتجب فلانٌ فلانا : إذا استخلصه واصطفاه اختيارا على غيره (لسان العرب : ج 1 ص 748 «نجب») .

ص: 493

ه _ صلوات بر امام زين العابدين عليه السلام
و _ درود بر امام باقر عليه السلام
ز _ صلوات بر امام صادق عليه السلام

ه _ صلوات بر امام زين العابدين عليه السلام«بار خدايا! بر على بن الحسين ، سالار عبادت پيشگان ، درود فرست ؛ همان كه او را براى خود برگزيدى ، و پيشوايان هدايتگر را _ كه به حق هدايت مى كنند و به حق حكم مى كنند _ ، از نسل او قرار دادى ؛ همان كه او را براى خودت انتخاب كردى و از آلودگى پاكش ساختى و او را خالص گردانيدى و هدايتگرى هدايت شده قرارش دادى . بار خدايا! پس برترين درودى را كه بر يكى از فرزندان پيامبرانت فرستاده اى ، بر او بفرست تا با آن به مرتبه اى برسد كه در دنيا و آخرت ، ديده اش روشن [و دلش شاد] گردد ، كه به راستى ، تو نيرومند و دانايى» .

و _ درود بر امام باقر عليه السلام«بار خدايا! بر محمّد بن على ، آن شكافنده دانش و پيشواى هدايت و رهبر تقواپيشگان و برگزيده از ميان بندگانت ، درود فرست . بار خدايا! از آن روى كه او را نشانه راه بندگانت و مناره شهرهايت و سپردگاه حكمتت و مترجم وحيَت قرار دادى و به اطاعت از او فرمان دادى و از نافرمانى اش بر حذر داشتى ، پس _ اى پروردگار من _ برترين درودى را كه بر يكى از فرزندان پيامبران و برگزيدگان و فرستادگان و امينانت فرستاده اى ، بر او نيز بفرست ، اى پروردگار جهانيان!» .

ز _ صلوات بر امام صادق عليه السلام«بار خدايا! بر جعفر بن محمّد صادق ، آن خزانه دار دانش و دعوت كننده به سوى تو با حق ، و آن نور روشنگر ، درود فرست . بار خدايا! از آن روى كه او را كان سخن و وحيت ، و خزانه دار علمت و زبان توحيدت ، و ولىّ امرت و نگهبان دينت قرار دادى ، برترين درودى را كه به يكى از دوستان خالصت و حجّت هايت فرستاده اى ، بر او نيز بفرست ، كه به راستى ، تو ستودنى و بزرگوارى» .

.

ص: 494

ح _ الصَّلاةُ عَلى موسَى بنِ جَعفَرٍ عليه السلاماللّهُمَّ صَلِّ عَلى الأَمينِ المُؤتَمَنِ موسَى بنِ جَعفَرٍ ، البَرِّ الوَفِيِّ ، الطّاهِرِ الزَّكِيِّ ، النّورِ المُبينِ ، المُجتَهِدِ المُحتَسِبِ الصّابِرِ عَلَى الأَذى فيكَ . اللّهُمَّ وكَما بَلَّغَ عَن آبائِهِ مَا استودِعَ مِن أمرِكَ ونَهيِكَ ، وحَمَلَ عَلَى المَحَجَّةِ (1) ، وكابَدَ (2) أهلَ العِزَّةِ (3) وَالشِّدَّةِ فيما كانَ يَلقى مِن جُهّالِ قَومِهِ ، رَبِّ فَصَلِّ عَلَيهِ أفضَلَ وأكمَلَ ما صَلَّيتَ عَلى أحَدٍ مِمَّن أطاعَكَ ونَصَحَ لِعِبادِكَ ، إنَّكَ غَفورٌ رَحيمٌ .

ط _ الصَّلاةُ عَلى عَلِيِّ بنِ موسَى الرِّضا عليه السلاماللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَليِّ بنِ موسَى الرِّضا ، الَّذِي ارتَضَيتَهُ ورَضِيتَ بِهِ مَن شِئتَ مِن خَلقِكَ . اللّهُمَّ وكَما جَعَلتَهُ حُجَّةً عَلى خَلقِكَ ، وقائِما بِأَمرِكَ ، وناصِرا لِدينِكَ ، وشاهِدا عَلى عِبادِكَ ، وكَما نَصَحَ لَهُم فِي السِّرِّ وَالعَلانِيَةِ ، ودَعا إلى سَبيلِكَ بِالحِكمَةِ وَالمَوعِظَةِ الحَسَنَةِ ، فَصَلِّ عَلَيهِ أفضَلَ ما صَلَّيتَ عَلى أحَدٍ مِن أولِيائِكَ وخِيَرَتِكَ مِن خَلقِكَ ، إنَّكَ جَوادٌ كَريمٌ .

.


1- .المَحَجّة : جادَّة الطريق (الصحاح : ج 1 ص 304 «حجج») .
2- .كابدتُ الأمرَ : إذا قاسَيت شدّته (الصحاح : ج 2 ص 530 «كبد») .
3- .في جمال الاُسبوع : «الغِرّة» بدل «العِزّة» .

ص: 495

ح _ صلوات بر امام كاظم عليه السلام
ط _ صلوات بر امام رضا عليه السلام

ح _ صلوات بر امام كاظم عليه السلام«بار خدايا! بر امانتدار مورد اعتماد ، موسى بن جعفر ، آن نيكوكار وفادار (/تمام عيار) ، پاكِ وارسته ، نور آشكار و آن كه از بهر تو كوشيد و بر آزارهايى كه در راه تو ديد ، شكيب ورزيد ، درود فرست . بار خدايا! از آن روى كه اوامر و نواهى تو را كه از پدرانش به او سپرده شده بود ، [به مردم] ابلاغ كرد و همگان را به راه روشن وا داشت و از نادانان قدرتمند و زورمند قومش رنج ها ديد ، پس _ اى پروردگار من _ برترين و كامل ترين درودى را كه بر يكى از آنان كه از تو اطاعت كرده و بندگانت را ارشاد كرده اند ، فرستادى ، بر او نيز بفرست ، كه تو آمرزگارى و مهربانى» .

ط _ صلوات بر امام رضا عليه السلام«بار خدايا! بر على بن موسى الرضا كه از او خشنود گشتى و به امامت او براى هر كس از خَلقت كه خواستى ، رضايت دادى ، درود فرست . بار خدايا! از آن روى كه او را حجّت بر بندگانت و برپا دارنده فرمانت و ياور دينت و گواه بر بندگانت قرار دادى ، و از آن روى كه او در نهان و آشكار ، خيرخواهى آنان كرد و با حكمت و اندرز نيكو ، به راه تو دعوت كرد ، پس ، برترين درودى را كه بر يكى از دوستانت و بهترين آفريدگانت فرستادى ، بر او بفرست ، كه به راستى ، تو بخشنده اى بزرگوارى» .

.

ص: 496

ي _ الصَّلاةُ عَلى مُحَمّدِ بنِ عَليِّ بنِ موسى عليه السلاماللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدِ بنِ عَليِّ بنِ موسى ، عَلَمِ التُّقى ، ونورِ الهُدى ، ومَعدِنِ الوَفاءِ ، وفَرعِ الأَزكِياءِ ، وخَليفَةِ الأَوصِياءِ ، وأمينِكَ عَلى وَحيِكَ . اللّهُمَّ وكَما هَدَيتَ بِهِ مِنَ الضَّلالَةِ ، وَاستَنقَذتَ بِهِ مِنَ الحَيرَةِ (1) ، وأرشَدتَ بِهِ مَنِ اهتَدى ، وزَكَّيتَ مَن تَزَكّى ، فَصَلِّ عَلَيهِ أفضَلَ ما صَلَّيتَ عَلى أحَدٍ مِن أولِيائِكَ ، إنَّكَ عَزيزٌ حَكيمٌ .

ك _ الصَّلاةُ عَلى عَليِّ بنِ مُحَمَّدٍ عليه السلاماللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَليِّ بنِ مُحَمَّدٍ وَصِيِّ الأَوصِياءِ ، وإمامِ الأَتقِياءِ ، وخَلَفِ أئِمَّةِ الدّينِ ، وَالحُجَّةِ عَلَى الخَلائِقِ أجمَعينَ . اللّهُمَّ كَما جَعَلتَهُ نورا يَستَضيءُ بِهِ المُؤمِنونَ ، فَبَشَّرَ بِالجَزيلِ مِن ثَوابِكَ ، وأنذَرَ بِالأَليمِ مِن عِقابِكَ ، وحَذَّرَ بَأسَكَ وذَكَّرَ بِأَيّامِكَ (2) ، وأحَلَّ حَلالَكَ وحَرَّمَ حَرامَكَ ، وبَيَّنَ شَرائِعَكَ وفَرائِضَكَ ، وحَضَّ (3) عَلى عِبادَتِكَ ، وأمَرَ بِطاعَتِكَ ونَهى عَن مَعصِيَتِكَ ، فَصَلِّ عَلَيهِ أفضَلَ ما صَلَّيتَ عَلى أحَدٍ مِن أولِيائِكَ وذُرِّيَّةِ أنبِيائِكَ ، يا إلهَ العالَمينَ . قالَ أبو مُحَمَّدٍ اليَمَنِيُّ : فَلَمَّا انتَهَيتُ إلَى الصَّلاةِ عَلَيهِ أمسَكَ ، فَقُلتُ لَهُ في ذلِكَ فَقالَ : لَولا أنَّهُ دينٌ أمَرَنَا اللّهُ تَعالى أن نَفعَلَهُ (4) ونُؤَدِّيَهُ إلى أهلِهِ لَأَحبَبتُ الإِمساكَ ، ولكِنَّهُ الدّينُ ، اُكتُب :

.


1- .في جمال الاُسبوع : «الجهالة» بدل «الحيرة» .
2- .في جمال الاُسبوع وبحار الأنوار : «بآياتك» بدل «بأيّامك» .
3- .الحَضّ على الشيء : الحَثّ على الشيء (النهاية : ج 1 ص 400 «حضض») .
4- .في جمال الاُسبوع وبحار الأنوار : «نبلّغه» بدل «نفعله» .

ص: 497

ى _ صلوات بر امام جواد عليه السلام
ك _ صلوات بر امام هادى عليه السلام

ى _ صلوات بر امام جواد عليه السلام«بار خدايا! بر محمّد بن على بن موسى ، آن نشانه پروا و نور هدايت و معدن وفا و شاخه پاكان و جانشين اوصيا و امين تو بر وحيت ، درود فرست . بار خدايا! از آن روى كه به واسطه او [مردمان را] از گم راهى به راه آوردى و از سرگردانى نجات بخشيدى و هدايتجويان را ارشاد كردى و طالبانِ پاكى را پاك ساختى ، پس ، برترين درودى را كه بر يكى از اوليايت فرستاده اى ، بر او بفرست ، كه به راستى ، تو قدرتمند و دانايى» .

ك _ صلوات بر امام هادى عليه السلامبار خدايا! بر على بن محمّد ، آن وصىّ اوصيا و پيشواى تقواپيشگان و جانشين (/زاده) پيشوايان دين ، و حجّت بر همه آفريدگان ، درود فرست . بار خدايا! از آن روى كه او را نورى قرار دادى كه مؤمنان از آن پرتو گيرند ، و او به پاداش شايان تو مُژده داد و از كيفر دردناك تو بيم داد ، و از خشم تو بر حذر داشت و روزهاى (/نشانه هاى) تو را يادآور شد ، و حلال تو را حلال و حرامت را حرام شمرد ، و احكام و واجباتت را بيان كرد ، و به عبادتت تشويق نمود ، و به فرمان بردارى از تو فرمان داد و از نافرمانى ات باز داشت ، پس برترين درودى را كه بر يكى از اوليايت و فرزندان پيامبرانت فرستاده اى ، بر او بفرست ، اى معبود جهانيان!» . چون نوبت صلوات بر خود ايشان (امام عسكرى) رسيد ، ادامه نداد . من بر ادامه آن اصرار ورزيدم . فرمود : «اگر نبود كه اين [بيان صلوات ها] از دين است و خداوند متعال به ما فرمان داده است كه آن را به اهلش برسانيم ، دوست داشتم كه ديگر ادامه ندهم ؛ امّا اين ، از دين است . بنويس :

.

ص: 498

ل _ الصَّلاةُ عَلَى الحَسَنِ بنِ عَليِّ بنِ مُحَمَّدٍ عليه السلاماللّهُمَّ صَلِّ عَلَى الحَسَنِ بنِ عَليِّ بنِ مُحَمَّدٍ ، البَرِّ التَّقِيِّ ، الصّادِقِ الوَفِيِّ ، النّورِ المُضيءِ ، خازِنِ عِلمِكَ ، وَالمُذَكِّرِ بِتَوحيدِكَ ، ووَلِيِّ أمرِكَ ، وخَلَفِ أئِمَّةِ الدّينِ الهدُاةِ الرّاشِدينَ ، وَالحُجَّةِ عَلى أهلِ الدُّنيا ، فَصَلِّ عَلَيهِ يا رَبِّ أفضَلَ ما صَلَّيتَ عَلى أحَدٍ مِن أصفِيائِكَ وحُجَجِكَ وأولادِ رُسُلِكَ يا إلهَ العالَمينَ .

م _ الصَّلاةُ عَلى وِليِّ الأَمرِ المُنتَظَرِ عليه السلاماللّهُمَّ صَلِّ عَلى وَلِيِّكَ وَابنِ أولِيائِكَ ، الَّذينَ فَرَضتَ طاعَتَهُم وأوجَبتَ حَقَّهُم وأذهَبتَ عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهَّرتَهُم تَطهيرا . اللّهُمَّ انتَصِر بِهِ لِدينِكَ ، وَانصُر بِهِ أولِياءَكَ وأولِياءَهُ وشيعَتَهُ وأنصارَهُ وَاجعَلنا مِنهُم . اللّهُمَّ أعِذهُ مِن شَرِّ كُلِّ باغٍ وطاغٍ ، ومِن شَرِّ جَميعِ خَلقِكَ ، وَاحفَظهُ مِن بَينِ يَدَيهِ ومِن خَلفِهِ وعَن يَمينِهِ وعَن شِمالِهِ ، وَاحرُسهُ وَامنَعهُ أن يوصَلَ إلَيهِ بِسوءٍ ، وَاحفَظ فيهِ رَسولَكَ وآلَ رَسولِكَ ، وأظهِر بِهِ العَدلَ ، وأيِّدهُ بِالنَّصرِ ، وَانصُر ناصِريهِ ، وَاخذُل خاذِليهِ ، وَاقصِم بِهِ جَبابِرَةَ الكَفَرَةِ ، وَاقتُل بِهِ الكُفّارَ وَالمُنافِقينَ وجَميعَ المُلحِدينَ حَيثُ كانوا وأينَ كانوا مِن مَشارِقِ الأَرضِ ومَغارِبِها وبَرِّها وبَحرِها ، وَاملَأ بِهِ الأَرضَ عَدلاً ، وأظهِر بِهِ دينَ نَبِيِّكَ عَلَيهِ وآلِهِ السَّلامُ ، وَاجعَلني اللّهُمَّ مِن أنصارِهِ وأعوانِهِ وأتباعِهِ وشيعَتِهِ ، وأرِني في آلِ مُحَمَّدٍ ما يَأمُلونَ ، وفي عَدُوِّهِم ما يَحذَرونَ ، إلهَ الحَقِّ آمينَ . (1)

.


1- .مصباح المتهجّد : ص 399 ، جمال الاُسبوع : ص 296 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 73 ح 1 .

ص: 499

ل _ صلوات بر امام حسن عسكرى عليه السلام
م _ صلوات بر ولىّ امر منتظَر عليه السلام

ل _ صلوات بر امام حسن عسكرى عليه السلامبار خدايا ! بر حسن بن على بن محمّد ، اين نيكوكار پرهيزگار ، و راستگوى وفادار ، و نور تابان و خزانه دار دانش تو و يادآور توحيد تو و ولىّ امر تو ، و يادگار پيشوايان هدايتگر و ره يافته دين ، و حجّت [تو] بر مردم دنيا ، درود فرست و _ اى پروردگار من _ برترين درودى را كه بر يكى از برگزيدگانت و حجّت هايت و فرزندان فرستادگانت فرستاده اى ، بر او نيز بفرست ، اى معبود جهانيان!» .

م _ صلوات بر ولىّ امر منتظَر عليه السلام«بار خدايا! بر ولىّ خود و فرزند اولياى خود ، درود فرست ؛ همانان كه اطاعت از آنان را فريضه شمردى و حقّ آنان را واجب دانستى و پليدى را از ايشان بردى و پاكِ پاكشان گردانيدى . بار خدايا! به واسطه او دينت را يارى رسان و به وسيله او دوستان خود و دوستان او و پيروان و طرفدارانش را نصرت بخش و ما را نيز در زمره ايشان قرار ده . بار خدايا! او را از گزند هر ستمگر و سركشى و از گزند همه خَلقت در پناه خويش بدار ، و از پيش رو و از پشت سر و از راست و از چپش محافظتش فرما ، و از اين كه به او بدى رسد ، حراست و نگهدارى اش كن ، و پيامبر و خاندان پيامبرت را در وجود او نگه دار ، و به واسطه او ، عدالت را آشكار گردان ، و او را يارى رسان ، و ياورانش را يارى ده ، و فروگذارندگانش را فرو گذار ، و به واسطه او ، فرمان روايانِ كفر را در هم كوب ، و كافران و منافقان و همه بى دينان را _ هر كه باشند و در هر كجاى زمين ، از شرق و غرب و خشكى و آب ، كه باشند _ به قتل رسان ، و به واسطه او ، زمين را از دادگرى آكنده ساز ، و دين پيامبرت را _ كه بر او و خاندانش درود باد _ آشكار و پيروزگردان ، و مرا _ اى خدا _ از طرفداران و ياران و پيروان و شيعيان او بدار ، و مرا شاهد رسيدن خاندان محمّد به آرزوهايشان و شاهد آنچه دشمنان آنان از آن مى ترسيدند [يعنى نابودى شان ]قرار ده . آمين ، اى معبود راستين !» .

.

ص: 500

6 / 14الصَّلَواتُ المَأثورَةُ عَنِ الإِمامِ المَهدِيِّمصباح المتهجّد :دُعاءٌ آخَرُ مَروِيٌّ عَن صاحِبِ الزَّمانِ عليه السلام ، خَرَجَ إلى أبِي الحَسَنِ الضَّرّابِ الأَصفَهانِيِّ بِمَكَّةَ ، بِإِسنادٍ لَم نَذكُرهُ اختِصارا ، نُسخَتُهُ : بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ سَيِّدِ المُرسَلينَ ، وخاتَمِ النَّبِيّينَ ، وحُجَّةِ رَبِّ العالَمينَ ، المُنتَجَبِ فِي الميثاقِ ، المُصطَفى فِي الظِّلالِ ، المُطَهَّرِ مِن كُلِّ آفَةٍ ، البَريءِ مِن كُلِّ عَيبٍ ، المُؤَمَّلِ لِلنَّجاةِ ، المُرتَجى لِلشَّفاعَةِ ، المُفَوَّضِ إلَيهِ دينُ اللّهِ . اللّهُمَّ شَرِّف بُنيانَهُ ، وعَظِّم بُرهانَهُ ، وأفلِج حُجَّتَهُ ، وَارفَع دَرَجَتَهُ ، وأضِئ نورَهُ ، وبَيِّض وَجهَهُ ، وأعطِهِ الفَضَلَ وَالفَضيلَةَ ، وَالوَسيلَةَ وَالدَّرَجَةَ الرَّفيعَةَ ، وَابعَثهُ مَقاما مَحمودا يَغبِطُهُ بِهِ الأَوَّلونَ وَالآخِرونَ . وصَلِّ عَلى أميرِ المُؤمِنينَ ، ووارِثِ المُرسَلينَ ، وقائِدِ الغُرِّ المُحَجَّلينَ ، وسَيِّدِ الوَصِيّينَ ، وحُجَّةِ رَبِّ العالَمينَ . وصَلِّ عَلى الحَسَنِ بنِ عَليٍّ إمامِ المُؤمِنينَ ، ووارِثِ المُرسَلينَ ، وحُجَّةِ رَبِّ العالَمينَ . وصَلِّ عَلَى الحُسَينِ بنِ عَليٍّ إمامِ المُؤمِنينَ ، ووارِثِ المُرسَلينَ ، وحُجَّةِ رَبِّ العالَمينَ . وصَلِّ عَلى عَليِّ بنِ الحُسَينِ إمامِ المُؤمِنينَ ، ووارِثِ المُرسَلينَ ، وحُجَّةِ رَبِّ العالَمينَ . وصَلِّ عَلى مُحَمَّدِ بنِ عَليٍّ إمامِ المُؤمِنينَ ، ووارِثِ المُرسَلينَ ، وحُجَّةِ رَبِّ العالَمينَ . وصَلِّ عَلى جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ إمامِ المُؤمِنينَ ، ووارِثِ المُرسَلينَ ، وحُجَّةِ رَبِّ العالَمينَ . وصَلِّ عَلى موسَى بِن جَعفَرٍ إمامِ المُؤمِنينَ ، ووارِثِ المُرسَلينَ ، وحُجَّةِ رَبِّ العالَمينَ . وصَلِّ عَلى عَليِّ بنِ مُوسى إمامِ المُؤمِنينَ ، ووارِثِ المُرسَلينَ ، وحُجَّةِ رَبِّ العالَمينَ . وصَلِّ عَلى مُحَمَّدِ بنِ عَليٍّ إمامِ المُؤمِنينَ ، ووارِثِ المُرسَلينَ ، وحُجَّةِ رَبِّ العالَمينَ . وصَلِّ عَلى عَليِّ بنِ مُحَمَّدٍ إمامِ المُؤمِنينَ ، ووارِثِ المُرسَلينَ ، وحُجَّةِ رَبِّ العالَمينَ . وصَلِّ عَلَى الحَسَنِ بنِ عَليٍّ إمامِ المُؤمِنينَ ، ووارِثِ المُرسَلينِ ، وحُجَّةِ رَبِّ العالَمينَ . وصَلِّ عَلَى الخَلَفِ الهادِي المَهدِيِّ إمامِ المُؤمِنينَ ، ووارِثِ المُرسَلينَ ، وحُجَّةِ رَبِّ العالَمينَ . اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وأهلِ بَيتِهِ الأَئِمَّةِ الهادينَ [ المَهدِيّينَ] (1) ، العُلَماءِ الصّادِقينَ ، [ الأَوصِياءِ المَرضِيّينَ] (2) ، الأَبرارِ المُتَّقينَ ، دَعائِمِ دينِكَ ، وأركانِ تَوحيدِكَ ، وتَراجِمَةِ (3) وَحيِكَ ، وحُجَجِكَ عَلى خَلقِكَ ، وخُلَفائِكَ في أرضِكَ ، الَّذينَ اختَرتَهُم لِنَفسِكَ ، وَاصطَفَيتَهُم عَلى عِبادِكَ ، وَارتَضَيتَهُم لِدينِكَ ، وخَصَصتَهُم بِمَعرِفَتِكَ ، وجَلَّلتَهُم بِكَرامَتِكَ ، وغَشَّيتَهُم بِرَحمَتِكَ ، ورَبَّيتَهُم بِنِعمَتِكَ ، وغَذَّيتَهُم بِحِكمَتِكَ ، وألبَستَهُم نورَكَ ، ورَفَعتَهُم في مَلَكوتِكَ ، وحَفَفتَهُم بِمَلائِكَتِكَ وشَرَّفتَهُم بِنَبِيِّكَ صَلَواتُكَ عَلَيهِ وآلِهِ . اللّهُمَّ صَلّ عَلى مُحَمَّدٍ وعَلَيهِم صَلاةً زاكِيَةً نامِيَةً كَثيرَةً دائِمَةً طَيِّبَةً ، لا يُحيطُ بِها إلّا أنتَ ، ولا يَسَعُها إلّا عِلمُكَ ، ولا يُحصيها أحَدٌ غَيرُكَ . اللّهُمَّ وصَلِّ عَلى وَلِيِّكَ المُحيي سُنَّتَكَ ، القائِمِ بِأَمرِكَ ، الدّاعي إلَيكَ ، الدَّليلِ عَلَيكَ ، حُجَّتِكَ عَلى خَلقِكَ ، وخَليفَتِكَ في أرضِكَ ، وشاهِدِكَ عَلى عِبادِكَ . اللّهُمَّ أعِزَّ نَصرَهُ ، ومُدَّ في عُمرِهِ ، وزَيِّنِ الأَرضَ بِطُولِ بَقائِهِ . اللّهُمَّ اكفِهِ بَغيَ الحاسِدينَ ، وأعِذهُ مِن شَرِّ الكائِدينَ ، وَازجُر (4) عَنهُ إرادَةَ الظّالِمينَ ، وخَلِّصهُ مِن أيدِي الجَبّارينَ . اللّهُمَّ أعطِهِ في نَفسِهِ وذُرِّيَّتِهِ وشيعَتِهِ ورَعِيَّتِهِ وخاصَّتِهِ وعامَّتِهِ وعَدُوِّهِ وجَميعِ أهلِ الدُّنيا ما تُقِرُّ بِهِ عَينَهُ ، وتَسُرُّ بِهِ نَفسَهُ ، وبَلِّغهُ أفضَلَ ما أمَّلَهُ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ ، إنَّكَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ . اللّهُمَّ جَدِّد بِهِ مَا امتَحى مِن دينِكَ ، وأحيِ به ما بُدِّلَ مِن كِتابِكَ ، وأظهِر بِهِ ما غُيِّرَ مِن حُكمِكَ ، حَتّى يَعودَ دينُكَ بِهِ وعَلى يَدَيهِ غَضّا جَديدا خالِصا مُخلَصا ، لا شَكَّ فيهِ ولا شُبهَةَ مَعَهُ ، ولا باطِلَ عِندَهُ ولا بِدعَةَ لَدَيهِ . اللّهُمَّ نَوِّر بِنورِهِ كُلَّ ظُلمَةٍ ، وهُدَّ بِرُكنِهِ كُلَّ بِدعَةٍ ، وَاهدِم بِعِزَّتِهِ كُلَّ ضَلالَةٍ ، وَاقصِم بِهِ كُلَّ جَبّارٍ ، وأخمِد بِسَيفِهِ كُلَّ نارٍ ، وأهلِك بِعَدلِهِ كُلَّ جَورٍ ، وأجرِ حُكمَهُ عَلى كُلِّ حُكمٍ ، وأذِلَّ بِسُلطانِهِ كُلَّ سُلطانٍ . اللّهُمَّ أذِلَّ كُلَّ مَن ناواهُ (5) ، وأهلِك كُلَّ مَن عاداهُ ، وَامكُر بِمَن كادَهُ ، وَاستَأصِل مَن جَحَدَهُ حَقَّهُ ، وَاستَهانَ بِأَمرِهِ ، وسَعى في إطفاءِ نورِهِ وأرادَ إخمادَ ذِكرِهِ . اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ المُصطَفى ، وعَلِيٍّ المُرتَضى ، وفاطِمَةَ الزَّهراءِ ، وَالحَسَنِ الرِّضا ، وَالحُسَينِ المُصَفّى ، وجَميعِ الأَوصِياءِ ، مَصابيحِ الدُّجى ، وأعلامِ الهُدى ، ومَنارِ التُّقى ، وَالعُروَةِ الوُثقى ، وَالحَبلِ المَتينِ ، وَالصِّراطِ المُستَقيمِ ، وصَلِّ عَلى وَليِّكَ ، ووُلاةِ عَهدِكَ ، وَالأَئِمَّةِ مِن وُلدِهِ ، ومُدَّ في أعمارِهِم ، وزِد في آجالِهِم ، وبَلِّغهُم أقصى آمالِهِم دينا ودُنيا وآخِرَةً ، إنَّكَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ . (6)

.


1- .أثبتنا ما بين المعقوفين من الغيبة للطوسي وبحار الأنوار .
2- .أثبتنا ما بين المعقوفين من دلائل الإمامة .
3- .تَراجِمة وَحْيك : هي جمع تَرْجُمان ؛ وهو المترجم المفسِّر للِّسان ، يقال : ترجم فلانٌ كلامَه : بيّنه وأوضحَه (مجمع البحرين : ج 1 ص 222 «ترجم») .
4- .في الغيبة للطوسي ودلائل الإمامة : «وادحر» بدل «وازجر» .
5- .ناوأهُ : فاخره وعاداه (القاموس المحيط : ج 1 ص 31 «ناء») .
6- .مصباح المتهجّد : ص 406 ح 534 ، الغيبة للطوسي : ص 277 ح 238 ، دلائل الإمامة : ص 549 ح 524 ، جمال الاُسبوع : ص 304 ، البلد الأمين : ص 79 ، بحار الأنوار : ج 52 ص 20 ح 14 وج 94 ص 81 ح 2 .

ص: 501

6 / 14 صلوات هاى رسيده از امام مهدى عليه السلام

6 / 14صلوات هاى رسيده از امام مهدىمصباح المتهجّد :اين ، دعاى ديگرى است كه از امام زمان عليه السلام روايت شده و از ناحيه ايشان براى ابو الحسن ضرّاب اصفهانى در مكّه فرستاده شده است ، و ما به جهت رعايت اختصار ، اسناد آن را ذكر نمى كنيم . متن دعا ، چنين است : «به نام خداوند مهرگستر مهربان . بار خدايا! درود فرست بر محمّد ، سالار فرستادگان و خاتم پيامبران و حجّت پروردگار جهانيان ، درود فرست ؛ آن كه در همان گاه پيمان ستانى (عهد اَلَست) برگزيده شد ، و در [عالم ]سايه ها [مثال ]گلچين شد ؛ همو كه از هر آفتى پاك ، و از هر عيبى مبرّاست ، و اميد رهايى [از دوزخ ]است ، و چشم شفاعت به او دوخته شده ، و [اختيار ]دين خدا به او سپرده شده است . بار خدايا! بناى [دين] او را بلند، و برهانش را بزرگ ، و حجّتش را آشكار گردان ، و درجه اش را بالا ببر ، و نورش را تابان ، و رويش را سپيد كن ، و برترى و فضيلت و مقام قرب به خداوند و درجه رفيع به او عطا فرما ، و در چنان جايگاه ستودنى اى برانگيزش كه همگان در آن بر او غبطه خورند . و بر امير مؤمنان ، و وارث فرستادگان [الهى] ، و رهبر سرافرازان ، و سالار جانشينان ، و حجّت پروردگار جهانيان ، درود فرست . و بر حسن بن على ، پيشواى مؤمنان ، و وارث فرستادگان ، و حجّت پروردگار جهانيان ، درود فرست . و بر حسين بن على ، پيشواى مؤمنان ، و وارث فرستادگان ، و حجّت پروردگار جهانيان ، درود فرست . و بر على بن الحسين ، پيشواى مؤمنان ، و وارث فرستادگان ، و حجّت پروردگار جهانيان ، درود فرست . و بر محمّد بن على ، پيشواى مؤمنان ، و وارث فرستادگان ، و حجّت پروردگار جهانيان ، درود فرست . و بر جعفر بن محمّد ، پيشواى مؤمنان ، و وارث فرستادگان ، و حجّت پروردگار جهانيان ، درود فرست . و بر موسى بن جعفر ، پيشواى مؤمنان ، و وارث فرستادگان ، و حجّت پروردگار جهانيان ، درود فرست . و بر على بن موسى ، پيشواى مؤمنان ، و وارث فرستادگان ، و حجّت پروردگار جهانيان ، درود فرست . و بر محمّد بن على ، پيشواى مؤمنان ، و وارث فرستادگان ، و حجّت پروردگار جهانيان ، درود فرست . و بر على بن محمّد ، پيشواى مؤمنان ، و وارث فرستادگان ، و حجّت پروردگار جهانيان ، درود فرست . و بر حسن بن على ، پيشواى مؤمنان و وارث فرستادگان ، و حجّت پروردگار جهانيان ، درود فرست . و بر يادگار هدايتگر هدايت شده ، پيشواى مؤمنان ،و وارث فرستادگان ، و حجّت پروردگار جهانيان ، درود فرست . بار خدايا! بر محمّد و اهل بيت او ، اين پيشوايان هدايتگر [هدايت شده] ، و دانشمندان راستگو و راستين [ ، و جانشينان پسنديده] ، و نيكوكاران پرهيزگار ، و ستون هاى دينت ، و اركان توحيدت ، و مترجمان وحيت ، و حجّت هاى تو بر خَلقت ، و يادگاران تو در زمينت ، درود فرست ؛ همانان كه آنان را براى خويش برگزيدى ، و آنان را بر بندگانت برترى دادى ، و آنان را براى دينت پسنديدى ، و شناختت را به آنان بخشيدى (/اختصاص دادى) و خلعت گراميداشتت را بر آنان پوشاندى ، و پرده رحمتت را بر ايشان افكندى ، و آنان را به نعمت خود پروردى ، و با حكمتت تغذيه شان كردى ، و آنان را در نور خود پوشاندى ، و در ملكوت خويش بالايشان بردى ، و آنان را در احاطه فرشتگانت قرار دادى ، و به وجود پيامبرت _ كه درودهاى تو بر او و بر خاندانش باد _ شرافتشان بخشيدى . بار خدايا! بر محمّد و خاندان او درود فرست ؛ درودى فزاينده و بالنده و فراوان و پاينده و پاك ، كه جز تو كسى بر آن احاطه نداشته باشد ، و در علم كسى جز تو نگنجد ، و كسى جز تو از عهده شمارش آن بر نيايد . بار خدايا! و بر ولىّ خود ، آن زنده كننده [آيين و] روش تو ، و برپا دارنده فرمانت ، و فراخواننده به سوى تو ، و راه نما به تو ، و حجّت تو بر خَلقت ، و جانشين تو در زمينت ، و گواه تو بر بندگانت ، درود فرست . بار خدايا! او را نصرتى نيرومند عطا كن ، و عمرش را دراز گردان ، و زمين را به طول عمر او زينت بخش . بار خدايا! او را از حسد حسودان نگه دار ، و از شرّ توطئه گران ، در پناه خويش بدار ، و بدسگالى ستمگران را از او دفع كن ، و از دست خودكامگان ، نجاتش ده . بار خدايا! در باره خودش و فرزندانش و شيعيانش و رعيّتش و خاصّگانش و عموم مردمانش و دشمنانش و همه مردم دنيا به او آن عطا فرما كه با آن ، ديده او را روشن گردانى ، و دل و جانش را شاد سازى ، و او را به برترين آرمان و آرزويش در دنيا و آخرت برسان ، كه به راستى ، تو بر هر چيز ، توانايى . بار خدايا! به واسطه او آنچه از دينت محو شده است ، نو گردان ، و آنچه از كتابت دگرگون شده است ، دوباره زنده كن ، و آنچه از احكامت تغيير داده شده است ، آشكار ساز تا آن كه دين تو به وسيله او و با دستان او ، دگرباره تازه و نو و ناب و پيراسته گردد و هيچ شك و شبهه اى در آن نماند ، و در آن ، هيچ باطل و بدعتى وجود نداشته باشد . بار خدايا! به نور او ، هر تاريكى را روشن گردان ، و با قدرت او ، هر بدعتى را از ميان بردار ، و به نيروى او ، هر گم راهى اى را در هم شكن ، و به وسيله او ، هر زورگويى را در هم كوب ، و با شمشير او ، هر آتشى را خاموش گردان ، و با دادگرى او ، هر بيدادى را نابود كن ، و فرمان او را بر هر فرمانى حاكم گردان ، و با سلطنت او ، هر سلطانى (/سلطنتى) را خوار كن . بار خدايا! هر آن كس را كه با او مى ستيزد ، خوار گردان ، و هر آن كس را كه با او دشمنى مى ورزد ، نابود كن ، و با هر كس كه با او نيرنگ مى زند ، نيرنگ زن ، و هر آن كس را كه حقّ او را انكار مى كند و فرمان او را خوار مى دارد و در خاموش كردن نور او مى كوشد و مى خواهد نام و ياد او را خاموش كند ، ريشه كن فرما . بار خدايا! بر محمّد مصطفى و على مرتضى و فاطمه زهرا و حسن رضا و حسين مصفّا و همه اوصيا ، اين چراغ هاى تاريكى ها و نشانه هاى راه و مناره هاى پروا و دستگيره استوار و رشته محكم و راه راست ، درود فرست ، و بر ولّى خود و اولياى عهدت و امامان از نسل او ، درود فرست ، و زندگى شان را دراز گردان ، و بر عمرهايشان بيفزاى ، و به نهايت آرزوهايشان در دين و دنيا و آخرت برسان ، كه به راستى ، تو بر هر چيز ، توانايى» .

.

ص: 502

. .

ص: 503

. .

ص: 504

. .

ص: 505

. .

ص: 506

الإمام المهديّ عليه السلام :أسأَ لُكَ أن تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ خِيَرَتِكَ مِن خَلقِكَ ، فَصَلِّ عَلَيهِم بِأَفضَلِ صَلَواتِكَ وصَلِّ عَلى جَميعِ النَّبيّينَ وَالمُرسَلينَ الَّذينَ بَلَّغوا عَنكَ الهُدى ، وأعقَدوا لَكَ المَواثيقَ بِالطّاعَةِ ، وصَلِّ عَلى عِبادِكَ الصّالِحينَ . (1)

الإقبال عن أبي عمرو محمّد بن محمّد بن نصر السكوني :سَأَلتُ أبا بَكرٍ أحمَدَ بنَ مُحَمَّدِ بنِ عُثمانَ البَغدادِيَّ أن يُخرِجَ إلَيَّ أدعِيَةَ شَهرِ رَمَضانَ الَّتي كانَ عَمُّهُ أبو جَعفَرٍ مُحَمَّدُ بنُ عُثمانَ بنِ السَّعيدِ العَمرِيُّ يَدعو بِها ، فَأَخرَجَ إلَيَّ دَفتَرا مُجَلَّدا بِأَحمَرَ ، فَنَسَختُ مِنهُ أدعِيَةً كَثيرَةً ، وكانَ مِن جُملَتِها : وتَدعو بِهذَا الدُّعاءِ في كُلِّ لَيلَةٍ مِن شَهرِ رَمَضانَ ؛ فَإِنَّ الدُّعاءَ في هذَا الشَّهرِ تَسمَعُهُ المَلائِكَةُ وتَستَغفِرُ لِصاحِبِهِ ، وهُوَ : اللّهُمَّ إنّي أفتَتِحُ الثَّناءَ بِحَمدِكَ وأنتَ مُسَدِّدٌ لِلصَّوابِ بِمَنِّكَ . . . اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ عَبدِكَ ورَسولِكَ وأمينِكَ وصَفِيِّكَ وحَبيبِكَ وخِيَرَتِكَ مِن خَلقِكَ ، وحافِظِ سِرِّكَ ومُبَلِّغِ رِسالاتِكَ ، أفضَلَ وأحسَنَ وأجمَلَ وأكمَلَ وأزكى وأنمى وأطيَبَ وأطهَرَ وأسنى وأكثَرَ ما صَلَّيتَ وبارَكتَ وتَرَحَّمتَ وتَحَنَّنتَ وسَلَّمتَ على أحَدٍ مِن عِبادِكَ وأنبِيائِكَ ورُسُلِكَ وصَفوَتِكَ وأهلِ الكَرامَةِ عَلَيكَ مِن خَلقِكَ . اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَليٍّ أميرِ المُؤمِنينَ ووَصِيِّ رَسولِ رَبِّ العالَمينَ ، عَبدِكَ ووَليِّكَ وأخي رَسولِكَ وحُجَّتِكَ عَلى خَلقِكَ وآيَتِكَ الكُبرى وَالنَّبَأِ العَظيمِ . (2) وصَلِّ عَلى الصِّدّيقَةِ الطّاهِرَةِ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِساءِ العالَمينَ . وصَلِّ عَلى سِبطَيِ الرَّحمَةِ وإمامَيِ الهُدَى الحَسَنِ وَالحُسَينِ سَيِّدَي شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ . وصَلِّ عَلى أئِمَّةِ المُسلِمينَ : عَليِّ بنِ الحُسَينِ ، ومُحَمَّدِ بنِ عَليٍّ ، وجَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ ، وموسَى بنِ جَعفَرٍ ، وعَليٍّ بنِ موسى ، ومُحَمَّدِ بنِ عَليٍّ ، وعَليِّ بنِ مُحَمَّدٍ ، وَالحَسَنِ بنِ عَليٍّ ، وَالخَلَفِ المَهدِيِّ (3) ، حُجَجِكَ عَلى عِبادِكَ واُمَنائِكَ في بِلادِكَ ، صَلاةً كَثيرَةً دائِمَةً . اللّهُمَّ وصَلِّ عَلى وَليِّ أمرِكَ القائِمِ المُؤَمَّلِ ، وَالعَدلِ المُنتَظَرِ ، وحُفَّهُ بِمَلائِكَتِكَ المُقَرَّبينَ ، وأيِّدهُ بِروحِ القُدُسِ يا رَبَّ العالَمينَ . (4)

.


1- .مُهَج الدعوات : ص 92 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 235 ح 1 .
2- .في مصباح المتهجّد وتهذيب الأحكام والبلد الأمين لايوجد قوله : «عبدك ووليّك ... العظيم» .
3- .في مصباح المتهجّد وتهذيب الأحكام لايوجد قوله : «عليّ بن الحسين ... المهديّ» .
4- .الإقبال : ج 1 ص 138 ، مصباح المتهجّد : ص 578 ح 690 ، تهذيب الأحكام : ج 3 ص 108 كلاهما من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 24 ص 166 ح 14 .

ص: 507

امام مهدى عليه السلام :از تو درخواست مى كنم كه بر محمّد و خاندان محمّد ، اين برگزيدگان تو از ميان بر همه آفريدگانت ، درود فرستى . پس برترين درودهايت را بر ايشان بفرست ، و بر همه پيامبران و فرستادگان كه از جانب تو به هدايت پرداختند و برايت [از مردم] پيمان بر طاعت گرفتند ، درود فرست ، و بر بندگان شايسته ات نيز درود فرست .

الإقبال_ به نقل از ابو عمرو ، محمّد بن محمّد بن نصر سَكونى _: از ابوبكر احمد بن محمّد بن عثمان بغدادى خواستم تا دعاهاى ماه رمضان را كه عمويش ابو جعفر محمّد بن عثمان بن سعيد عَمرى ، آنها را مى خوانده است ، در اختيار من بگذارد . او دفترى با جلد قرمز به من داد و من دعاهاى بسيارى را از روى آن نوشتم ، از جمله اين را : اين دعا را در هر شب ماه رمضان مى خوانى ؛ زيرا فرشتگان ، دعا در اين ماه را مى شنوند و براى دعا كننده آمرزش مى طلبند ، و دعا اين است : «بار خدايا! ثناگويى را با ستايش تو آغاز مى كنم ، و تويى كه به لطف خويش ، به راه درست ره نمون مى شوى ... . بار خدايا! بر محمّد ، بنده ات و فرستاده ات و امينت و دوست صميمى ات و محبوبت و برگزيده تو از ميان خَلقت و نگهبان رازت و رساننده پيام هايت [به مردم] ، برترين و نيكوترين و زيباترين و كامل ترين و فزاينده ترين و بالنده ترين و خوش ترين و پاك ترين و عالى ترين و بيشترين درودى را بفرست كه بر يكى از بندگانت و پيامبرانت و فرستادگانت و دوستان صميمى ات و آن كس از خَلقت كه در نزد تو گرامى و ارجمند است ، فرستاده اى و به او بركت داده اى و رحم آورده اى و مهر ورزيده اى و درود فرستاده اى . بار خدايا! بر على ، امير مؤمنان و وصىّ فرستاده پروردگار جهانيان ، آن بنده تو و ولّى تو و برادر پيامبر تو و حجّت تو بر خَلقت و بزرگ ترين آيت تو و آن خبر بزرگ ، درود فرست . و بر آن بانوى راستين ايمان و پاك ، فاطمه ، بانوى زنان عالم ، درود فرست . و بر دو نوه [پيامبر ]رحمت ، و دو پيشواى هدايت ، حسن و حسين ، آقاى جوانان بهشتى ، درود فرست . و بر پيشوايان مسلمانان : على بن الحسين و محمّد بن على و جعفر بن محمّد و موسى بن جعفر و على بن موسى و محمّد بن على و على بن محمّد و حسن بن على و جانشين [او] مهدى ، اين حجّت هاى تو بر بندگانت و معتمدان تو در شهرهايت ، درود فرست ؛ درودى بسيار و پايدار . بار خدايا! بر ولىّ امر خود _ كه همگان آرزوى ظهور او را دارند و در انتظار عدالت اويند _ درود فرست و او را در احاطه فرشتگان مقرّب خود قرار ده ، و با روح القدس ، پشتيبانى اش فرما ، اى پروردگار جهانيان!

.

ص: 508

. .

ص: 509

. .

ص: 510

الاحتجاج عن محمّد بن عبد اللّه بن جعفر الحميري_ مِن تَوقيعٍ خَرَجَ مِنَ النّاحِيَةِ المُقَدَّسَةِ بَعدَ الزِّيارَةِ المَعروفَةِ بِزِيارَةِ آلِ ياسينَ _: اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ (1) حُجَّتِكَ في أرضِكَ ، وخَليفَتِكَ في بِلادِكَ ، وَالدّاعي إلى سَبيلِكَ ، وَالقائِمِ بِقِسطِكَ ، وَالثّائِرِ بِأَمرِكَ ، وَليِّ المُؤمِنينَ ، وبَوارِ الكافِرينَ ، ومُجَلِّي الظُّلمَةِ ، ومُنيرِ الحَقِّ ، وَالسّاطِعِ بِالحِكمَةِ وَالصِّدقِ ، وكَلِمَتِكَ التّامَّةِ في أرضِكَ ، المُرتَقِبِ الخائِفِ ، وَالوَليِّ النّاصِحِ ، سَفينَةِ النَّجاةِ ، وعَلَمِ الهُدى ، ونورِ أبصارِ الوَرى ، وخَيرِ مَن تَقَمَّصَ وَارتَدى ، ومُجَلِّي العَمى ، الَّذي يَملَأُ الأَرضَ عَدلاً وقِسطا كَما مُلِئَت ظُلما وجَورا ، إنَّك عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ . اللّهُمَّ صَلِّ عَلى وَلِيِّكَ وابنِ أولِيائِكَ ، الَّذينَ فَرَضتَ طاعَتَهُم وأوجَبتَ حَقَّهُم ، وأذهَبتَ عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهَّرتَهُم تَطهيرا . اللّهُمَّ انصُر[ هُ] وَانتَصِر بِهِ [ لِدينِكَ ، وَانصُر بِهِ] (2) أولِياءَكَ وأولِياءَهُ وشيعَتَهُ وأنصارَهُ وَاجعَلنا مِنهُم . اللّهُمَّ أعِذهُ مِن شَرِّ كُلِّ باغٍ وطاغٍ ، ومِن شَرِّ جَميعِ خَلقِكَ ، وَاحفَظهُ مِن بَينِ يَدَيهِ ومِن خَلفِهِ وعَن يَمينِهِ وعَن شِمالِهِ ، وَاحرُسهُ وَامنَعهُ مِن أن يوصَلَ إلَيهِ بِسوءٍ ، وَاحفَظ فيهِ رَسولَكَ وآلَ رسولِكَ ، وأظهِر بِهِ العَدلَ ، وأيِّدهُ بِالنَّصرِ ، وَانصُر ناصِريهِ ، وَاخذُل خاذِليهِ ، وَاقصِم بِهِ جَبابِرَةَ الكَفَرَةِ (3) ، وَاقتُل بِهِ الكُفّارَ وَالمُنافِقينَ وجَميعَ المُلحِدينَ حَيثُ كانوا في مَشارِقِ الأَرضِ ومَغارِبِها ، بَرِّها وبَحرِها ، وَاملَأ بِهِ الأَرضَ عَدلاً وأظهِر بِهِ دينَ نَبِيِّكَ ، وَاجعَلني اللّهُمَّ مِن أنصارِهِ وأعوانِهِ وأتباعِهِ وشيعَتِهِ ، وأرِني في آلِ مُحَمَّدٍ عليهم السلام ما يَأمُلونَ ، وفي عَدُوِّهِم ما يَحذَرونَ ، إلهَ الحَقِّ آمينَ ، يا ذَا الجَلالِ وَالإِكرامِ ، يا أرحَمَ الرّاحِمينَ . (4)

.


1- .في بعض نسخ المصدر الخطّية : «اللّهمّ صلّ على م ح م د ابن الحسن المنتظر ...» .
2- .أثبتنا ما بين المعقوفين من بحار الأنوار .
3- .في بعض نسخ المصدر الخطّيّة وبحار الأنوار : «جبابرة الكفر» .
4- .الاحتجاج : ج 2 ص 591 ح 358 ، بحار الأنوار : ج 53 ص 171 ح 5 وج 102 ص 81 ح 1 وراجع مصباح الزائر : ص 430 والمزار الكبير : ص 566 _ 573 .

ص: 511

الاحتجاج_ به نقل از محمّد بن عبد اللّه بن جعفر حميرى ، از توقيعى كه پس از زيارت معروف به «زيارت آل ياسين» از ناحيه مقدّسه صادر شد _: بار خدايا! بر محمّد ، اين حجّت تو در زمينت ، و جانشين تو در سرزمينت ، و دعوت كننده به راه تو ، و برپادارنده عدالت تو ، و خونخواه (/قيام كننده) به فرمان تو ، و سرپرست مؤمنان ، و نابود كننده كافران ، و زداينده تاريكى ها ، و روشن كننده حق ، و برافروزنده [چراغ ]حكمت و راستى ، و كلمه تامّ تو در زمينت ، آن نگران بيمناك ، و دوست خيرخواه ، و كشتى نجات ، و نشان هدايت ، و نور ديدگان مردم ، و بهترين كسى كه پيراهن و ردا بر تن كرده است ، و برطرف كننده كورى ، همان كه زمينِ آكنده از ستم و بيداد را پُر از عدالت و داد مى كند ، درود فرست ، كه به راستى ، تو بر هر چيز ، توانايى . بار خدايا! بر ولىّ ات و فرزند اوليايت ، همانان كه اطاعت از ايشان را فريضه قرار دادى و حقّشان را واجب گردانيدى و پليدى را از ايشان بردى و پاك پاكشان ساختى ، درود فرست . بار خدايا! او را يارى ده ، و به وسيله او [دينت را] يارى رسان و به وسيله او دوستانت و دوستان و شيعيان و هواداران او را [يارى رسان] ، و ما را در زمره ايشان قرار ده . بار خدايا! او را از گزند هر ستمگر و سركشى ، و از گزند همه آفريدگانت ، در پناه خويش دار ، و از پيش رو و از پشت سر و از راست و از چپش او را محافظت فرما ، و از اين كه به او بدى و آسيبى رسد ، پاسدارى و نگهدارى اش كن ، و در وجود او ، پيامبر و خاندان پيامبرت را نگه دار ، و به واسطه او ، عدالت را آشكار گردان ، و با نصرت خويش مددش رسان ، و ياوران او را يارى رسان ، و وا گذارندگانش را وا گذار ، و به وسيله او ، سردمداران كافران را نابود كن ، و كافران و منافقان و همه بى دينان را _ در هر كجاى زمين ، شرق و غرب و خشكى و درياى آن ، كه باشند _ به قتل رسان ، و به واسطه او ، زمين را از عدالت ، آكنده ساز ، و دين پيامبرت را آشكار (چيره) گردان ، و مرا _ اى خداوند _ در زمره ياران و كمككاران و پيروان و شيعيان او در آور ، و مرا شاهد رسيدن خاندان محمّد صلى الله عليه و آله به آرزوهايشان ، و آنچه دشمنانشان از آن بيمناكند قرار ده . آمين ، اى معبود راستين ، اى پروردگار شُكوه و ارج ، اى مهربان ترينِ مهربانان!» .

.

ص: 512

. .

ص: 513

. .

ص: 514

. .

ص: 515

. .

ص: 516

. .

ص: 517

. .

ص: 518

. .

ص: 519

. .

ص: 520

. .

ص: 521

. .

ص: 522

. .

ص: 523

. .

ص: 524

. .

ص: 525

. .

ص: 526

. .

ص: 527

. .

ص: 528

. .

ص: 529

. .

ص: 530

. .

ص: 531

. .

ص: 532

. .

ص: 533

. .

ص: 534

. .

ص: 535

. .

ص: 536

. .

ص: 537

. .

ص: 538

. .

ص: 539

. .

ص: 540

. .

ص: 541

. .

ص: 542

. .

ص: 543

. .

ص: 544

. .

ص: 545

. .

ص: 546

. .

ص: 547

. .

ص: 548

. .

ص: 549

. .

ص: 550

. .

ص: 551

. .

ص: 552

. .

ص: 553

. .

ص: 554

. .

ص: 555

. .

ص: 556

. .

ص: 557

. .

ص: 558

. .

ص: 559

. .

ص: 560

. .

ص: 561

. .

ص: 562

. .

ص: 563

. .

ص: 564

. .

ص: 565

. .

ص: 566

. .

ص: 567

. .

ص: 568

. .

ص: 569

. .

ص: 570

. .

ص: 571

. .

ص: 572

. .

ص: 573

. .

ص: 574

. .

ص: 575

. .

ص: 576

. .

ص: 577

فهرست منابع و مآخذ

فهرست منابع و مآخذ1 . الآداب ، أحمد بن حسين البيهقى (م 458 ق) ، تعليق : أبو عبد اللّه السعيد المندوه ، بيروت :المؤسّسة الثقافية ، 1408 ق/ 1998 م . 2 . إثبات الوصيّة للإمام على بن أبى طالب عليه السلام ، [المنسوب إلى] على بن الحسين المسعودى(م 346 ق ) ، بيروت : دار الأضواء ، 1409 ق ، دوم . 3 . الاحتجاج على أهل اللجاج ، أحمد بن على الطَبَرسى (م 620 ق ) ، تحقيق : إبراهيم البهادرى ومحمّد هادى به ، تهران : دار الاُسوة ، 1413 ق ، اوّل . 4 . إحقاق الحقّ و إزهاق الباطل ، نور اللّه بن السيّد شريف الشوشترى (القاضى التسترى)(م 1019 ق ) ، با تصحيح و تعليق : السيّد شهاب الدين المرعشى ، قم : مكتبة آية اللّه المرعشى ، 1411 ق ، اوّل. 5 . إحياء علوم الدين ، محمّد بن محمّد الغزّالى (م 505 ق ) ، بيروت : دار الهادى ، 1412 ق ، اوّل. 6 . الاءخبار الطِّوال ، أحمد بن داوود الدينَوَرى (م 282 ق ) ، تحقيق : عبد المنعم عامر ، قم : الشريفالرضى ، 1409 ق ، اوّل. 7 . الاختصاص ، [المنسوب إلى] محمّد بن محمّد بن النعمان العكبرى البغدادى (الشيخ المفيد)(م 413 ق ) ، تحقيق : على أكبر الغفّارى ، قم : مؤسّسة النشر الإسلامى ، 1414 ق ، چهارم . 8 . اختيار معرفة الرجال (رجال الكشّى) ، محمّد بن الحسن الطوسى (الشيخ الطوسى) (م 460 ق ) ،تحقيق : السيّد مهدى الرجائى ، قم : مؤسّسة آل البيت عليهم السلام ، 1404 ق ، اوّل. 9 . أدب الإملاء و الاستملاء ، عبد الكريم بن محمّد السمعانى (م 562 ق ) ، بيروت : دار الكتبالعلمية ، 1401 ق ، اوّل.

.

ص: 578

10 . الاءدب المفرد ، محمّد بن إسماعيل البخارى (م 256 ق ) ، تحقيق : محمّد بن عبد القادر عطا ،بيروت : دار الكتب العلميّة . 11 . الاءذكار النووية ، محيى الدين أبو زكريا يحيى بن شرف النَّوَوى (م 671 ق) ، بيروت : دار الفكر . 12 . إرشاد القلوب ، الحسن بن محمّد الديلمى (م 711 ق ) ، بيروت : مؤسّسة الأعلمى ، 1398 ق ،چهارم . 13 . الاءرشاد فى معرفة حجج اللّه على العباد ، محمّد بن محمّد بن النعمان العكبرى البغدادى (الشيخالمفيد) (م 413 ق ) ، تحقيق : مؤسّسة آل البيت عليهم السلام ، قم : مؤسّسة آل البيت عليهم السلام ، 1413 ق ، اوّل . 14 . أسباب نزول القرآن ، على بن أحمد الواحدى النيسابورى (م 468 ق ) ، تحقيق : كمال بِسيونىزُغلول ، بيروت : دار الكتب العلميّة . 15 . الاستبصار فى ما اختلف من الأخبار ، محمّد بن الحسن الطوسى (الشيخ الطوسى) (م 460 ق ) ،تحقيق : حسن الموسوى الخرسان ، تهران : دار الكتب الإسلاميّة ، اوّل . 16 . اُسد الغابة فى معرفة الصحابة ، على بن أبى الكرم محمّد الشيبانى (ابن الأثير الجَزَرى)(م 630 ق ) ، تحقيق : على محمّد معوّض وعادل أحمد عبد الموجود ، بيروت : دار الكتب العلميّة 1415ق ، اوّل. 17 . الاءسماء و الصفات ، أحمد بن الحسين بن علىّ البيهقى ، تحقيق : عبد اللّه بن محمّد الراشدى ،جدّه : مكتبة السوادى . . الاءشعثيّات = الجعفريات . 18 . الاءصابة فى تمييز الصحابة ، أحمد بن على العسقلانى (ابن حجر) (م 852 ق ) ، تحقيق : عادلأحمد عبد الموجود وعلى محمّد معوّض ، بيروت : دار الكتب العلميّة ، 1415 ق ، اوّل. 19 . إصلاح المنطق ، يعقوب بن إسحاق بن السِّكّيت (م 244 ق) ، شرح و تحقيق : أحمد محمّد شاكر ،عبد السلام محمّد هارون ، قاهره : دار المعارف ، 1349 ه . ق _ 1970 م . 20 . الاُصول الستّة عشر ، نخبة من الرواة ، قم : دار الشبسترى ، 1405 ق ، دوم . 21 . الاعتقادات ، محمّد بن على ابن بابويه القمّى (الشيخ الصدوق) (م 381 ق ) ، تحقيق : عاصمعبد السيّد ، قم : المؤتمر العالمى لألفيّة الشيخ المفيد ، 1413 ق ، اوّل. 22 . أعلام الدين فى صفات المؤمنين ، الحسن بن محمّد الديلمى (م 711 ق ) ، تحقيق : مؤسّسة آلالبيت عليهم السلام ، قم : مؤسّسة آل البيت عليهم السلام .

.

ص: 579

23 . إعلام الورى بأعلام الهدى ، الفضل بن الحسن الطَّبْرِسى (م 548 ق ) ، تحقيق : مؤسّسة آلالبيت عليهم السلام ، قم : مؤسّسة آل البيت عليهم السلام ، 1417 ق ، اوّل. 24 . الاءقبال بالأعمال الحسنة فى ما يعمل مرّة فى السنة : على بن موسى الحلّى (السيّد ابن طاووس)(م 664 ق ) ، تحقيق : السيّدجواد القيّومى ، قم : مكتب الإعلام الإسلامى ، 1414 ق ، اوّل. 25 . الزهد ، عبد اللّه بن المبارك الحنظلى المروزى (ابن المبارك) (م 181 ق ) ، تحقيق : حبيبالرحمان الأعظمى ، بيروت : دار الكتب العلميّة . 26 . الاءمالى ، محمّد بن على ابن بابويه القمّى (الشيخ الصدوق) (م 381 ق ) ، تحقيق : مؤسّسة البعثة ،قم : مؤسّسة البعثة ، 1407 ق ، اوّل. 27 . الاءمالى ، محمّد بن الحسن الطوسى (الشيخ الطوسى) (م 460 ق ) ، تحقيق : مؤسّسة البعثة ، قم :دار الثقافة ، 1414 ق ، اوّل. 28 . الاءمالى ، حسين بن إسماعيل المَحاملى (م 330 ق) تحقيق : إبراهيم إبراهيم القيس ، اُردن : المكتبةالإسلامية ، 1412 ق/ 1991 م . 29 . الاءمالى ، محمّد بن محمّد بن النعمان العكبرى البغدادى (الشيخ المفيد) (م 413 ق ) ، تحقيق :حسين اُستاد ولى وعلى أكبر الغفّارى ، قم : مؤسّسة النشر الإسلامى ، 1404 ق ، دوم . 30 . الاءمالى (الأمالى الخميسيّة) ، يحيى بن الحسين الشجرى (م 499 ق ) ، بيروت : عالم الكتب ،1403 ق ، سوم. 31 . الاءمان من أخطار الأسفار و الأزمان ، على بن موسى الحلى (السيّد ابن طاووس) (م 664 ق ) ،تحقيق : مؤسّسة آل البيت عليهم السلام ، قم : مؤسّسة آل البيت عليهم السلام . 32 . الاءولياء ، عبد اللّه بن محمّد القُرَشى (ابن أبى الدنيا) (م 281 ق) ، تحقيق : محمّد السعيد بسيونىزغلول ، بيروت : مؤسّسة الكتب الثقافية ، 1413 ق/ 1993 م . 33 . اهل بيت در قرآن و حديث ، محمّد محمدى رى شهرى ، ترجمه : حميدرضا شيخى و حميدرضاآژير ، قم : دار الحديث ، 1379ش ، اوّل . 34 . أهل البيت فى آية التطهير ، السيّد جعفر مرتضى العاملى ، بيروت : دار الأمير للثقافة والعلوم ، 1413 ق ، اوّل. 35 . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمّة الأطهار عليهم السلام ، محمّد باقر بن محمّد تقى المجلسى (العلاّمة المجلسى) (م 1111 ق ) ، بيروت : مؤسّسة الوفاء ، 1403 ق ، دوم .

.

ص: 580

36 . البداية و النهاية ، إسماعيل بن عمر الدمشقى (ابن كثير) (م 774 ق ) ، تحقيق : مكتبة المعارف ، بيروت : مكتبة المعارف . 37 . البرهان فى تفسير القرآن (تفسير البرهان) ، السيّدهاشم بن سليمان البحرانى (م 1107 ق) ، تحقيق : مؤسّسة البعثة ، 1415ق ، اوّل. 38 . بشارة المصطفى لشيعة المرتضى ، محمّد بن محمّد الطبرى (م 525 ق ) ، نجف : المطبعة الحيدريّة ، 1383 ق ، دوم . 39 . بصائر الدرجات ، محمّد بن الحسن الصفّار القمّى (ابن فرّوخ) (م 290 ق ) ، قم : مكتبة آية اللّه المرعشى ، 1404 ق ، اوّل. 40 . البلد الأمين و الدرع الحصين ، إبراهيم بن على الحارثى العاملى (الكفعمى) (م 905 ق ) . 41 . تاج العروس من جواهر القاموس ، السيّد محمّد المرتضى بن محمّد الحسينى الزَّبيدى (م 1205 ق ) ، تحقيق : على شيرى ، بيروت : دار الفكر ، 1414 ق ، اوّل. 42 . تاريخ أصبهان ، أحمد بن عبد اللّه الأصبهانى (أبو نعيم) (م 430 ق ) ، تحقيق : سيّد كسروى حسن ، بيروت : دار الكتب العلميّة . 43 . تاريخ الطبرى (تاريخ الاُمم و الملوك) ، محمّد بن جرير الطبرى (م 310 ق ) ، تحقيق : محمّد أبو الفضل إبراهيم ، مصر : دار المعارف . 44 . التاريخ الكبير ، محمّد بن إسماعيل البخارى (م 256 ق ) ، بيروت : دار الفكر . 45 . تاريخ المدينة المنوّرة ، عمر بن شَبَّه النَّميرى البصرى (م 262 ق ) ، تحقيق : فهيم محمّد شلتوت ، بيروت : دار التراث ، 1410 ق ، اوّل. 46 . تاريخ بغداد أو مدينة السلام ، أحمد بن على الخطيب البغدادى (م 463 ق ) ، مدينه : المكتبة السلفيّة . 47 . تاريخ دمشق ، على بن الحسن بن هبة اللّه الدمشقى (ابن عساكر) (م 571 ق) ، تحقيق : على شيرى ، بيروت : دار الفكر ، 1415 ق ، اوّل . 48 . تأويل الآيات الظاهرة فى فضائل العترة الطاهرة (كنز جامع الفوائد) ، السيّدعلى الغروى الحسينى الإسترآبادى (م 940 ق ) ، تحقيق : مدرسة الإمام المهدى عليه السلام ، قم : مدرسة الإمام المهدى عليه السلام ، 1407 ق ، اوّل. 49 . التحصين ، على بن موسى الحلّى (السيّد ابن طاووس) (م 664 ق) ، قم : مؤسّسة دار الكتاب ، 1413 ق .

.

ص: 581

50 . تحف العقول عن آل الرسول صلى الله عليه و آله ، الحسن بن على الحرّانى (ابن شُعبة) (م 381 ق ) ، تحقيق : على أكبر الغفّارى ، قم : مؤسّسة النشر الإسلامى ، 1404 ق ، دوم . 51 . تذكرة الخواصّ (تذكرة خواصّ الاُمّة فى خصائص الأئمّة عليهم السلام ) ، يوسف بن فُرُغلى (سبط ابن الجوزى) (م 654 ق ) ، مقدمه : السيّد محمّد صادق بحر العلوم ، تهران : مكتبة نينوى الحديثة . 52 . ترجمه و شرح غرر الحكم و درر الكلم ، آقا جمال خوانسارى ، تحقيق : مير جلال الدين محدّث اُرمَوى ، تهران : دانشگاه تهران ، 1360 ش ، سوم . 53 . الترغيب و الترهيب من الحديث الشريف، عبدالعظيم بن عبد القوى المنذرى الشامى (م 656 . ق) ، تحقيق : مصطفى محمّد عمارة ، بيروت : دار إحياء التراث ، 1388 ق ، سوم . 54 . تفسير ابن كثير (تفسير القرآن العظيم) ، إسماعيل بن عمر البُصروى الدمشقى (م 774 ق ) ، تحقيق : عبد العزيز غنيم و محمّد أحمد عاشور و محمّد إبراهيم البنّا ، قاهره : دار الشعب . . تفسير ابوالفتوح رازى = روض الجنان و روح الجنان . . تفسير البرهان = البرهان فى تفسير القرآن . 55 . تفسير البيضاوى ، عبد اللّه بن عمر البيضاوى (م 685 ق) ، بيروت : مؤسّسة الأعلمى ، 1410 ق/ 1990 م . 56 . تفسير الثعلبى (الجواهر الحسان فى تفسير القرآن) ، عبد الرحمان بن محمّد الثعالبى ، تحقيق : على محمّد معوّض و عادل أحمد عبد الموجود و عبد الفتاح أبو سنة ، بيروت : دار إحياء التراث و مؤسّسة التاريخ العربى ، 1418 ق/ 1997 م . . تفسير الطبرى = جامع البيان عن تأويل آى القرآن . 57 . تفسير العيّاشى ، محمّد بن مسعود السلمى السمرقندى (العيّاشى) (م 320 ق ) ، تحقيق : السيّدهاشم الرسولى المحلاّتى ، تهران : المكتبة العلميّة ، 1380 ق ، اوّل . . تفسير الفخر الرازى = التفسير الكبير و مفاتيح الغيب . . تفسير القرآن العظيم = تفسير ابن كثير . . تفسير القرطبى = الجامع لأحكام القرآن . 58 . تفسير القمّى ، على بن إبراهيم القمّى (م 307 ق ) ، به كوشش : السيّد الطيّب الموسوى الجزائرى ، نجف : مطبعة النجف الأشرف . 59 . التفسير الكبير و مفاتيح الغيب (تفسير الفخر الرازى) ، محمّد بن عمر الرازى (الفخر الرازى) (م 604 ق ) ، بيروت : دار الفكر ، 1410 ق ، اوّل .

.

ص: 582

60 . التفسير المنسوب إلى الإمام العسكرى عليه السلام ، تحقيق : مدرسة الإمام المهدى عليه السلام ، قم : مدرسة الإمام المهدى عليه السلام ، 1409ق ، اوّل. . تفسير الميزان = الميزان فى تفسير القرآن . 61 . تفسير فرات الكوفى ، فرات بن إبراهيم الكوفى (ق 4 ق) ، به كوشش : محمّد الكاظم ، تهران : وزارة الثقافة والإرشاد الإسلامى ، 1410 ق ، اوّل. . تفسير مجمع البيان = مجمع البيان . . تفسير نور الثّقلين = نور الثقلين . 62 . تلخيص الحبير ، أحمد بن على العسقلانى (ابن حجر) (ت 852 ه . ق) ، بيروت : دار المعرفة . 63 . التمحيص ، محمّد بن همّام الإسكافى (ابن همّام) (م 336 ق ) ، تحقيق : مدرسة الإمام المهدى عليه السلام ، قم : مدرسة الإمام المهدى عليه السلام . 64 . التمهيد لما فى الموطّأ من المعانى و الأسانيد ، يوسف بن عبد اللّه الُقرطُبى (ابن عبد البرّ) (م 463 ق) ، تحقيق : مصطفى العلوى و محمّد عبد الكبير البكرى ، جدّه : مكتبة السوادى ، 1387 ق . 65 . تنبيه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورّام) ، ورّام بن أبى فراس الحمدان (م 605 ق ) ، بيروت : دار التعارف و دار صعب . 66 . تنبيه الغافلين ، نصر بن محمّد السمرقندى (م 372 ق ) ، تحقيق : يوسف على بديوى ، بيروت : دار ابن كثير ، 1413 ق ، اوّل. 67 . التوحيد ، محمّد بن على ابن بابويه القمى (الشيخ الصدوق) (م 381 ق ) ، تحقيق : السيّدهاشم الحسينى الطهرانى ، قم : مؤسّسة النشر الإسلامى ، 1398 ق ، اوّل. 68 . تهذيب الأحكام فى شرح المقنعة ، محمّد بن الحسن الطوسى (الشيخ الطوسى) (م 460 ق) ، بيروت : دار التعارف ، 1401 ق ، اوّل. 69 . تهذيب الكمال فى أسماء الرجال ، يونس بن عبد الرحمان المزّى (م 742 ق ) ، تحقيق : بشّار عوّاد معروف ، بيروت : مؤسّسة الرسالة ، 1409 ق ، اوّل. 70 . تيسير المطالب فى أمالى الإمام أبى طالب ، يحيى بن الحسين الزيدى اليمانى (الإمام أبوطالب) (م 384 ق ) ، گردآورى : أحمد بن سعد الدين المسورى (ق 5 ق) ، بيروت : مؤسّسة الأعلمى ، 1395 ق ، اوّل.

.

ص: 583

71 . ثواب الأعمال و عقاب الأعمال ، محمّد بن على ابن بابويه القمى (الشيخ الصدوق) (م 381 ق ) ، تحقيق : على أكبر الغفارى ، تهران : مكتبة الصدوق . 72 . جامع الأحاديث ، جعفر بن أحمد القمّى (ابن الرازى) (ق 4 ق) ، تحقيق : السيّد محمّد الحسينى النيسابورى ، مشهد : مؤسّسة الطبع والنشر التابعة للحضرة الرضويّة المقدّسة ، 1413 ق ، اوّل. 73 . جامع الأخبار أو معارج اليقين فى اُصول الدين ، محمّد بن محمّد الشعيرى السبزوارى (ق 7 ق) ، تحقيق : مؤسّسة آل البيت عليهم السلام ، قم : مؤسّسة آل البيت عليهم السلام ، 1414 ق ، اوّل. 74 . جامع البيان عن تأويل آى القرآن (تفسير الطبرى) ، محمّد بن جرير الطبرى (م 310ق) ، بيروت : دار الفكر ، 1408ق ، اوّل. 75 . الجامع الصغير فى أحاديث البشير النذير ، عبد الرحمان بن أبى بكر السيوطى (م 911 ق ) ، بيروت : دار الفكر ، 1401 ق ، اوّل. 76 . الجامع لأحكام القرآن (تفسير القرطبى) ، محمّد بن أحمد الأنصارى (م 671ق) ، تحقيق : محمّد عبد الرحمان المرعشلى ، بيروت : دار إحياء التراث العربى ، 1405ق ، دوم . 77 . الجامع لأخلاق الراوى ، أحمد بن على الخطيب البغدادى (م 463 ق) ، تصحيح: محمّد عجاج الخطيب ، بيروت : مؤسّسة الرسالة . 78 . الجعفريّات (الأشعثيّات) ، محمّد بن محمّد بن الأشعث الكوفى (ق 4 ق ) ، تهران : مكتبة نينوى (چاپ شده به همراه : قرب الإسناد) . 79 . جمال الاُسبوع بكمال العمل المشروع ، على بن موسى الحلّى (السيّد ابن طاووس) (م 664 ق ) ، تحقيق : السيّد جواد القيّومى ، قم : مؤسّسة الآفاق ، 1371 ش ، اوّل. 80 . الجمل و النصرة لسيّد العترة فى حرب البصرة ، محمّد بن محمّد بن النعمان العكبرى البغدادى (الشيخ المفيد) (م 413 ق ) ، تحقيق : السيّد على مير شريفى ، قم : المؤتمر العالمى لألفيّة الشيخ المفيد ، 1413 ق ، اوّل. 81 . جوامع الجامع ، الفضل بن الحسن الطَّبْرِسى (م 548 ق) ، تهران: مؤسّسة الطبع والنشر التابعة لجامعة طهران ، 1371 ش . . الجواهر الحسان فى تفسير القرآن = تفسير الثعلبى . 82 . جواهر الكلام فى شرح شرائع الإسلام ، محمّد حسن النجفى الإصفهانى (م 1266 ق) ، بيروت : مؤسّسة المرتضى العالمية .

.

ص: 584

83 . جواهر المطالب فى مناقب الإمام على بن أبى طالب عليه السلام (المناقب لإبن الدمشقى) ، محمّد بن أحمد الباعونى (م 871 ق ) ، تحقيق : محمّد باقر المحمودى ، قم : مجمع إحياء الثقافة الإسلاميّة ، 1415 ق ، اوّل. 84 . جهش ها ، محمّدرضا حكيمى ، تهران : دفتر نشر فرهنگ اسلامى ، 1366ش . 85 . الحاوى للفتاوى فى الفقه و علوم القرآن و الحديث و الاُصول و العقائد و التصوّف و النحو و غيرها ، عبد الرحمان بن أبى بكر السيوطى (م 911 ق) ، بيروت : دار الكتاب العربى . 86 . الحدائق الناضرة فى أحكام العترة الطاهرة ، يوسف بن أحمد البحرانى (م 1186 ق) ، تحقيق : محمّدتقى الإيروانى ، نجف : دار الكتب الإسلامية ، 1377 ق . 87 . حلية الأولياء و طبقات الأصفياء ، أحمد بن عبد اللّه الأصبهانى (أبو نعيم) (م 430 ق ) ، بيروت : دار الكتاب العربى ، 1387 ق ، دوم . 88 . حياة الحيوان الكبرى ، محمّد بن موسى الدَّميرى (م 808 ق ) ، بيروت : دار إحياء التراث العربى. 89 . الخرائج و الجرائح ، سعيد بن هبة اللّه الراوندى (قطب الدين الراوندى) (م 573 ق ) ، تحقيق : مؤسّسة الإمام المهدى عليه السلام ، قم : مؤسّسة الإمام المهدى عليه السلام ، 1409 ق ، اوّل . 90 . الخصال ، محمّد بن على ابن بابويه القمّى (الشيخ الصدوق) (م 381 ق ) ، قم : مؤسّسة النشر الإسلامى ، 1414 ق ، چهارم . 91 . الدرّ المنثور فى التفسير المأثور ، عبد الرحمان بن أبى بكر السيوطى (م 911 ق ) ، بيروت : دار الفكر ، 1414 ق ، اوّل. 92 . الدروع الواقية ، على بن موسى الحلى (السيّد ابن طاووس) (م 664 ق ) ، تحقيق : مؤسّسة آل البيت عليهم السلام ، قم : مؤسّسة آل البيت عليهم السلام ، 1414 ق ، اوّل. 93 . دستور معالم الحكم و مأثور مكارم الشيم ، محمّد بن سلامة (القاضى القضاعى) (م 454 ق ) ، بيروت : دار الكتاب العربى ، 1401 ق ، اوّل. 94 . دعائم الإسلام و ذكر الحلال و الحرام و القضايا و الأحكام ، النعمان بن محمّد التميمى المغربى (القاضى أبو حنيفة) (م 363 ق ) ، تحقيق : آصف بن على أصغر فيضى ، مصر : دار المعارف ، 1389 ق ، سوم . 95 . الدعاء ، سليمان بن أحمد الطبرانى (م 360 ق ) ، تحقيق : مصطفى عبد القادر عطا ، بيروت : دار الكتب العلمية ، 1413 ق ، اوّل.

.

ص: 585

96 . الدعوات ، سعيد بن هبة اللّه الراوندى (قطب الدين الراوندى) (م 573 ق ) ، تحقيق : مؤسّسة الإمام المهدى عليه السلام ، قم : مؤسّسة الإمام المهدى عليه السلام ، 1407 ق ، اوّل. 97 . دلائل الإمامة ، محمّد بن جرير الطبرى الإمامى (ق 5 ق) ، تحقيق : مؤسّسة البعثة ، قم : مؤسّسة البعثة . 98 . دلائل النبوّة ، أحمد بن عبد اللّه الأصبهانى (أبو نعيم) (م 430 ق) تحقيق : محمّد روّاس قلعجى و عبد البرّ عبّاس ، بيروت : دار النفائس ، 1406 ق ، دوم . 99 . ذخائر العقبى فى مناقب ذوى القربى ، أحمد بن عبد اللّه الطبرى (م 693 ق ) ، تحقيق : أكرم البوشى ، جدّه : مكتبة الصحابة ، 1415 ق ، اوّل . 100 . ذم الدنيا ، عبد اللّه بن محمّد القُرَشى (ابن أبى الدنيا) (م 281 ق) ، تحقيق : محمّد السعيد بسيونى زغلول ، بيروت : مؤسّسة الكتب الثقافية ، 1413 ق/ 1993م . 101 . ربيع الأبرار و نصوص الأخبار ، محمود بن عمر الزمخشرى (م 538 ق ) ، تحقيق : سليم النعيمى ، قم : منشورات الشريف الرضى ، 1410 ق ، اوّل. . رجال الكشّى = اختيار معرفة الرجال . 102 . روض الجنان و روح الجنان (تفسير ابو الفتوح رازى) ، حسين بن على رازى (ق 6 ق ) ، مشهد : آستان قدس رضوى ، 1371 ش ، اوّل. 103 . روضة المتّقين ، محمّد تقى المجلسى (م 1070ق) ، تصحيح : السيّدحسين الموسوى الكرمانى و على پناه الإشتهاردى ، تهران : بنياد فرهنگ اسلامى كوشان پور . 104 . روضة الواعظين ، محمّد بن الحسن الفتّال النيسابورى (م 508 ق ) ، تحقيق : حسين الأعلمى ، بيروت : مؤسّسة الأعلمى ، 1406 ق ، اوّل . 105 . رياض السالكين فى شرح صحيفة سيّد الساجدين ، السيّد على خان الحسينى المدنى الشيرازى (م 1120ق) ، تصحيح : السيّد محسن الحسينى الأمينى ، قم : مؤسّسة النشر الإسلامى . 106 . الزهد ، أحمد بن محمّد الشيبانى (ابن حنبل) (م 241 ق ) ، بيروت : دار الكتب العلمية . 107 . الزهد ، حسين بن سعيد الكوفى الأهوازى (ق 3 ق) ، قم : المطبعة العلمية . 108 . سنن ابن ماجة ، محمّد بن يزيد القزوينى (ابن ماجة) (م 275 ق ) ، تحقيق : محمّد فؤاد عبد الباقى ، بيروت : دار إحياء التراث ، 1395 ق ، اوّل. 109 . سنن أبى داوود ، سليمان بن أشعث السجستانى الأزدى (م 275 ق ) ، تحقيق : محمّد محيى الدين عبد الحميد ، بيروت : دار إحياء السنّة النبويّة .

.

ص: 586

110 . سُنَنِ التِّرمِذى (الجامع الصحيح) ، محمّد بن عيسى الترمذى (أبو عيسى) (م 279 ق ) ، تحقيق : أحمد محمّد شاكر ، بيروت : دار إحياء التراث . 111 . سنن الدارقطنى ، على بن عمر البغدادى (الدارقطنى) (م 285 ق ) ، تحقيق : أبو الطيّب محمّد آبادى ، بيروت : عالم الكتب ، 1406 ق ، چهارم . 112 . سنن الدارمى ، عبد اللّه بن عبد الرحمان الدارمى (م 255 ق ) ، تحقيق : مصطفى ديب البغا ، بيروت : دار القلم ، 1412 ق ، اوّل. 113 . السنن الكبرى ، أحمد بن الحسين البيهقى (م 458 ق ) ، تحقيق : محمّد عبد القادر عطا ، بيروت : دار الكتب العلميّة ، 1414 ق ، اوّل. 114 . السنن الكبرى ، أحمد بن شعيب النسائى (م 303 ق) ، تحقيق : عبد الغفار سليمان البندارى ، بيروت : دار الكتب العلمية ، 1411 ق ، اوّل. 115 . سنن النسائى ، أحمد بن شعيب النسائى (م 303 ق) ، بيروت : دار المعرفة ، 1414ق ، سوم . 116 . السنّة ، أحمد بن عمرو الشيبانى (ابن أبى عاصم) (م 278 ق ) ، بيروت : المكتب الإسلامى ، 1413 ق ، سوم . 117 . سير أعلام النبلاء ، محمّد بن أحمد الذهبى (م 748 ق ) ، تحقيق : شُعيب الأرنؤوط ، بيروت : مؤسّسة الرسالة ، 1414 ق ، دهم . 118 . السيرة النبويّة ، عبد الملك بن هشام الحميرى (ابن هشام) (م 218 ق ) ، تحقيق : مصطفى السقّا و إبراهيم الأبيارى ، قم : مكتبة المصطفى ، 1355 ق ، اوّل. 119 . شرح الأخبار فى فضائل الأئمّة الأطهار ، النعمان بن محمّد المصرى (القاضى أبو حنيفة) (م 363 ق) ، تحقيق: السيد محمّد الحسينى الجلالى ، قم: مؤسّسة النشر الإسلامى ، 1412 ق ، اوّل . 120 . شرح الأسماء الحسنى ، هادى بن مهدى سبزوارى (ملاّ هادى) (م 1289 ق ) ، قم : مكتبة بصيرتى ، 1267 ق ، اوّل. 121 . شرح نهج البلاغة ، عبد الحميد بن محمّد المعتزلى (إبن أبى الحديد) (م 656 ق ) ، تحقيق : محمّد أبوالفضل إبراهيم ، بيروت : دار إحياء التراث ، 1387 ق ، دوم . 122 . شرح نهج البلاغة ، ميثم بن على البحرانى (ابن ميثم) (م 689ق) ، بيروت : دار الآثار للنشر ، 1402ق . 123 . شُعب الإيمان ، أحمد بن الحسين البيهقى (م 458 ق ) ، تحقيق : محمّد السعيد بسيونى زغلول ، بيروت : دار الكتب العلميّة ، 1410 ق ، اوّل.

.

ص: 587

124 . الشفا بتعريف حقوق المصطفى ، عيّاض بن موسى اليحصبى (القاضى عياض) (م 544 ق) ، بيروت : دارالكتب العلمية . 125 . الشكر ، عبد اللّه بن محمّد القرشى (ابن أبى الدنيا) (م 281 ق ) ، تحقيق : طارق الطنطاوى ، قاهره : مكتبة القرآن . 126 . شواهد التنزيل لقواعد التفضيل ، عبيد اللّه بن عبد اللّه النيسابورى (الحاكم الحَسَكانى) ( ق 5 ق ) ، تحقيق : محمّد باقر المحمودى ، تهران : مؤسّسة الطبع والنشر التابعة لوزارة الثقافة والإرشاد الإسلامى ، 1411 ق ، اوّل . 127 . الصحاح (تاج اللغة وصحاح العربيّة) ، إسماعيل بن حمّاد الجوهرى (م 398 ق ) ، تحقيق : أحمد بن عبد الغفور عطّار ، بيروت : دار العلم للملايين ، 1410 ق ، چهارم . 128 . صحيح ابن حبّان بترتيب ابن بلبان ، محمّد بن احمد بن حبّان (م 354ق) ، ترتيب : على بن بلبان الفارسى (م 739 ق ) ، تحقيق : شعيب الأرنؤوط ، بيروت : مؤسّسة الرسالة ، 1414 ق ، دوم . 129 . صحيح ابن خزيمة ، محمّد بن إسحاق السلمى النيسابورى (ابن خزيمة) (م 311 ق ) ، تحقيق : محمّد مصطفى الأعظمى ، بيروت : المكتب الإسلامى ، 1412 ق ، سوم . 130 . صحيح البخارى ، محمّد بن إسماعيل البخارى (م 256 ق ) ، تحقيق : مصطفى ديب البغا ، بيروت : دار ابن كثير ، 1410 ق ، چهارم . 131 . صحيح مسلم ، مسلم بن الحجّاج القشيرى النيسابورى (م 261 ق ) ، تحقيق : محمّد فؤاد عبد الباقى ، قاهره : دار الحديث ، 1412 ق ، اوّل. 132 . صحيفة الإمام الرضا عليه السلام ، [المنسوب إلى] الإمام الرضا عليه السلام ، تحقيق : مؤسّسة الإمام المهدى عليه السلام ، قم : مؤسّسة الإمام المهدى عليه السلام ، 1408 ق ، اوّل. 133 . الصحيفة السجّاديّة ، [المنسوب إلى] الإمام على بن الحسين عليه السلام ، تصحيح : على أنصاريان ، دمشق : المستشارية الثقافية للجمهوريّة الإسلاميّة الإيرانيّة ، 1405 ق . 134 . الصراط المستقيم إلى مستحقّى التقديم ، على بن يونس النباطى البياضى (م 877 ق ) ، به كوشش : محمّد باقر البهبودى ، تهران : المكتبة المرتضويّة ، 1384 ق ، اوّل. 135 . صفات الشيعة ، محمّد بن على ابن بابويه القمى (الشيخ الصدوق) (م 381 ق ) ، تحقيق : مؤسّسة الإمام المهدى عليه السلام ، قم : مؤسّسة الإمام المهدى عليه السلام . 136 . صفة الصفوة ، عبد الرحمان بن على (ابن الجوزى) (م 597 ق ) ، تحقيق : عبد السلام محمّد هارون ، بيروت : دار الفكر ، 1413 ق ، اوّل.

.

ص: 588

137 . الصواعق المحرقة فى الردّ على أهل البدع و الزندقة ، أحمد بن حجر الهيثمى الكوفى (م 974 ق ) ، به كوشش : عبد الوهّاب عبد اللطيف ، مصر : مكتبة القاهرة ، 1385 ق ، دوم . 138 . طبّ الأئمّة عليهم السلام ، ابنا بسطام النيسابوريان ، تحقيق: محسن عقيل ، بيروت: دار المحجة البيضاء و دار الرسول الأكرم . 139 . طبّ النبى صلى الله عليه و آله ، جعفر بن محمّد المستغفرى (أبو العبّاس) (5 5 ق) ، بيروت : مؤسّسة أهل البيت عليهم السلام . 140 . الطبقات الكبرى ، محمّد بن سعد (كاتب الواقدى) (م 230 ق ) ، بيروت : دار صادر . 141 . العدد القويّة لدفع المخاوف اليوميّة ، الحسن بن يوسف الحلّى (العلاّمة) (م 726 ق ) ، تحقيق : السيّد مهدى الرجائى ، قم : مكتبة آية اللّه المرعشى ، 1408 ق ، اوّل. 142 . عدّة الداعى و نجاح الساعى ، أحمد بن محمّد الحلّى الأسدى (ابن فهد) (م 841 ق ) ، تحقيق : أحمد الموحّدى ، تهران : مكتبة وجدانى . 143 . العزلة ، حمد بن محمّد الخطّابى البستى (م 388 ق ) ، تحقيق : عبد الغفار بندارى ، بيروت : دار الكتب العلمية . . العسل المصفّى فى تهذيب زين الفتى = زين الفتى . 144 . العقد الفريد ، أحمد بن محمّد الأندلسى (ابن عبد ربّه) (م 328 ق ) ، تحقيق : أحمد الزين و إبراهيم الأبيارى ، بيروت : دار الأندلس ، 1408 ق ، اوّل. 145 . علل الشرائع ، محمّد بن على ابن بابويه القمّى (الشيخ الصدوق) (م 381 ق ) ، بيروت : دار إحياء التراث ، 1408 ق ، اوّل. . العمدة = عمدة عيون صحاح الأخبار فى مناقب إمام الأبرار . 146 . عمدة عيون صحاح الأخبار فى مناقب إمام الأبرار (العمدة) ، يحيى بن الحسن الأسدى الحلّى (ابن البِطْريق) (م 600 ق ) ، قم : مؤسّسة النشر الإسلامى ، 1407 ق ، اوّل. 147 . عمل اليوم و الليلة ، أحمد بن شعيب النسائى (م 303 ق ) ، تحقيق : فاروق حمادة ، بيروت : مؤسّسة الرسالة ، 1407 ق ، سوم . 148 . عمل اليوم و الليلة ، أحمد بن محمّد الدينورى (م 464 ق ) ، تحقيق : حمدى عبد المجيد السلفى ، بيروت : مؤسّسة الكتب الثقافيّة ، 1408 ق ، اوّل. 149 . عوالى اللاّآلى العزيزيّة فى الأحاديث الدينيّة ، محمّد بن على الأحسائى (ابن أبى جمهور) (م 940 ق ) ، تحقيق : مجتبى العراقى ، قم : مطبعة سيّد الشهداء عليه السلام ، 1403 ق ، اوّل.

.

ص: 589

150 . العين ، خليل بن أحمد الفراهيدى (م 175 ق ) ، تحقيق : مهدى المخزومى ، قم : دار الهجرة ، 1409 ق ، اوّل. 151 . عيون أخبار الرضا عليه السلام ، محمّد بن على ابن بابويه القمّى (الشيخ الصدوق) (م 381 ق ) ، تحقيق : السيّد مهدى الحسينى اللاجوردى ، تهران : جهان . 152 . عيون الحكم و المواعظ ، على بن محمّد الليثى الواسطى (ق 6 ق ) ، تحقيق : حسين الحسنى البيرجندى ، قم : دار الحديث ، 1376 ش ، اوّل. 153 . الغارات ، إبراهيم بن محمّد الثقفى (ابن هلال) (م 283 ق ) ، تحقيق : مير جلال الدين المحدّث الاُرموى ، تهران : انجمن آثار ملّى ، 1395 ق ، اوّل. 154 . الغدير فى الكتاب و السنّة و الأدب ، عبد الحسين بن أحمد الأمينى (م 1390 ق ) ، بيروت : دار الكتاب العربى ، 1387 ق ، سوم . . غرر الحكم و درر الكلم ، عبدالواحد الآمِدى التميمى (م 550 ق) = ترجمه و شرح غرر الحكم . 155 . الغيبة ، محمّد بن الحسن الطوسى (الشيخ الطوسى) (م 460 ق ) ، تحقيق : عباد اللّه الطهرانى وعلى أحمد ناصح ، قم : مؤسّسة المعارف الإسلاميّة ، 1411 ق ، اوّل. 156 . فتح الأبواب ، على بن موسى الحلّى (السيّد ابن طاووس) (م 664 ق ) ، تحقيق : حامد الخفّاف ، قم : مؤسّسة آل البيت عليهم السلام ، 1409 ق ، اوّل. 157 . الفرج بعد الشدّة ، على بن محمّد التنوخى (م 384 ق ) ، بيروت : مؤسّسة النعمان ، 1410 ق ، اوّل. 158 . الفردوس بمأثور الخطاب ، شيروية بن شهردار الديلمى الهمدانى (م 509 ق ) ، تحقيق : محمّد السعيد بسيونى زغلول ، بيروت : دار الكتب العلميّة ، 1406 ق ، اوّل. 159 . فرهنگ فارسى ، محمّد معين (م 1350ش) ، تهران : اميركبير ، 1371ش . 160 . الفصول المختارة من العيون و المحاسن ، السيّد على بن الحسين الموسوى (الشريف المرتضى) (م 436 ق ) ، قم : المؤتمر العالمى بمناسبة ذكرى ألفيّة الشيخ المفيد ، 1413 ق ، اوّل. 161 . الفضائل ، شاذان بن جبرئيل القمّى (م 660 ق ) ، نجف : المطبعة الحيدريّة ، 1338 ق . 162 . فضائل الأشهر الثلاثة ، محمّد بن على ابن بابويه القمّى (الشيخ الصدوق) (م 381 ق)، تحقيق: غلامرضا عرفانيان، قم : مطبعة الآداب، 1396 ق ، اوّل . 163 . فضائل الأوقات ، أحمد بن حسين البيهقى (م 458 ق) ، تحقيق : عدنان عبد الرحمان مجيد القيسى ، مكّة : مكتبة المنارة ، 1410ق/ 1990 م .

.

ص: 590

164 . فضائل الشيعة ، محمّد بن على ابن بابويه القمّى (الشيخ الصدوق) (م 381 ق ) ، تحقيق : مؤسّسة الإمام المهدى عليه السلام ، قم : مؤسّسة الإمام المهدى عليه السلام ، 1410 ق ، اوّل. 165 . فضائل الصحابة ، أحمد بن محمّد بن حنبل (ابن حنبل) (م 241 ق ) ، تحقيق : وصى اللّه بن محمّد عبّاس ، مكّه : جامعة اُم القرى ، 1403 ق ، اوّل. 166 . فضائل القرآن ، قاسم بن سلام (م 224 ق) ، تحقيق: مروان العطية و محسن ضرابه و وفاء تقى الدين ، دمشق : دار ابن كثير ، 1415 ق/ 1995 م . 167 . فضل الصلاة على النبى ، إسماعيل بن إسحاق (م 282 ق) ، تحقيق : ناصر الدين الآلبانى . 168 . الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام ، تحقيق : مؤسّسة آل البيت عليهم السلام ، مشهد : المؤتمر العالمى للإمام الرضا عليه السلام . . الفقيه = كتاب من لايحضره الفقيه . 169 . الفقيه و المتفقّه ، احمد بن على الخطيب البغدادى (م 463 ق) ، تحقيق: الأنصارى ، بيروت: دار الكتب العلمية . 170 . فلاح السائل ، على بن موسى الحلّى (السيّد ابن طاووس) (م 664 ق ) ، تحقيق : غلامحسين مجيدى ، قم : مكتب الإعلام الإسلامى ، 1419 ق ، اوّل. 171 . فيض القدير ، محمّد عبد الرؤوف المناوى (ق 10 ق ) ، بيروت : دار الفكر . 172 . القاموس المحيط ، محمّد بن يعقوب الفيروز آبادى (م 817 ق ) ، بيروت : دار الفكر . 173 . قرب الإسناد ، عبد اللّه بن جعفر الحِمْيرى القمّى (م بعد از 304 ق ) ، تحقيق : مؤسّسة آل البيت عليهم السلام ، قم : مؤسّسة آل البيت عليهم السلام ، 1413 ق ، اوّل. 174 . قصص الأنبياء ، سعيد بن هبة اللّه الراوندى (قطب الدين الراوندى) (م 573 ق ) تحقيق : غلامرضا عرفانيان ، مشهد : مجمع البحوث الإسلاميّة التابع لمؤسّسة الآستانة الرضويّة ، 1409 ق ، اوّل. 175 . الكافى ، محمّد بن يعقوب الكلينى الرازى (ت 329 ه . ق) ، تحقيق : على أكبر الغفّارى ، تهران : دار الكتب الإسلامية ، 1389 ق ، دوم . 176 . كامل الزيارات ، جعفر بن محمّد (ابن قولويه) (م 367 ق ) ، تحقيق : جواد القيّومى ، قم : نشر الفقاهة ، 1417 ق ، اوّل. 177 . الكامل فى التاريخ ، على بن محمّد الشيبانى الموصلى (ابن الأثير) (م 630 ق ) ، تحقيق : على شيرى ، بيروت : دار إحياء التراث العربى ، 1408 ق ، اوّل.

.

ص: 591

178 . كتاب من لايحضره الفقيه ، محمّد بن على ابن بابويه القمّى (الشيخ الصدوق) (م 381 ق) ، تحقيق : على أكبر الغفّارى ، قم : مؤسّسة النشر الإسلامى ، دوم . 179 . الكشّاف ، محمود بن عمر الزمخشرى (م 538 ق ) ، بيروت : دار المعرفة . 180 . كشف الخفاء و الألباس عمّا اشتهر من الأحاديث على ألسنة الناس ، إسماعيل بن محمّد العجلونى الجراحى (م 1162 ق) ، بيروت : دار الكتب العلمية 1408 ق . 181 . كشف الغمّة فى معرفة الأئمّة ، على بن عيسى الإربلى (م 687 ق ) ، تصحيح : السيّد هاشم الرسولى المحلاّتى ، بيروت : دار الكتاب ، 1401 ق ، اوّل. 182 . كشف المحجّة لثمرة المُهْجة ، على بن موسى الحلّى (السيّد ابن طاووس) (م 664 ق ) ، تحقيق : محمّد الحسّون ، قم : مكتب الإعلام الإسلامى ، 1412 ق ، اوّل. 183 . الكشف و البيان ، أحمد بن محمّد الثعلبى (م 427 ق) ، تحقيق : أبو محمّد بن عاشور ، بيروت : دار إحياء التراث العربى ، 1422 ق/ 2002 م . 184 . كفاية الأثر فى النصّ على الأئمّة الاثنى عشر ، على بن محمّد الخزّاز القمّى (ق 4 ق) ، تحقيق : السيّد عبد اللطيف الحسينى الكوه كمرى ، قم : بيدار ، 1401 ق . 185 . كمال الدين و تمام النعمة ، محمّد بن على ابن بابويه القمّى (الشيخ الصدوق) (م 381 ق ) ، تحقيق : على أكبر الغفّارى ، قم : مؤسّسة النشر الإسلامى ، 1405 ق ، اوّل. 186 . كنز العمّال فى سنن الأقوال و الأفعال ، على المتّقى بن حسام الدين الهندى (م 975 ق ) ، تصحيح : صفوة السقّا ، بيروت : مكتبة التراث الإسلامى ، 1397 ق ، اوّل. 187 . كنز الفوائد ، محمّد بن على الكراجكى الطرابلسى (م 449 ق ) ، به كوشش : عبد اللّه نعمة ، قم : دار الذخائر ، 1410 ق ، اوّل. . كنز جامع الفوائد = تأويل الآيات الظاهرة فى فضائل العترة الطاهرة . 188 . لسان العرب ، محمّدبن مكرَّم المصرى الأنصارى (ابن منظور) (م 711 ق ) ، بيروت : دار صادر ، 1410 ق ، اوّل. 189 . لسان الميزان ، أحمد بن على العسقلانى (ابن حجر) (م 852 ق ) ، مؤسّسة الأعلمى ، 1406 ق ، سوم . 190 . لغت نامه ، على اكبر دهخدا و ديگران ، تهران : دانشگاه تهران ، 1373 ش . 191 . مائة كلمة للإمام أميرالمؤمنين على ، عمرو بن بحر الكنانى (الجاحظ) (م 255 ق) ، تحقيق : رياض مصطفى العبداللّه ، دمشق : دارالحكمة ، 1416 ق .

.

ص: 592

192 . مائة منقبة من مناقب أمير المؤمنين على بن أبى طالب و الأئمّة من ولده عليهم السلام ، محمّد بن أحمد القمّى (ابن شاذان) ( ق 5 ق ) ، تحقيق : نبيل رضا علوان ، قم : أنصاريان . 193 . المبسوط فى فقه الإماميّة ، محمّد بن الحسن الطوسى (الشيخ الطوسى) (م 460 ق ) ، تحقيق : محمّد على الكشفى ، تهران : المكتبة المرتضويّة ، 1387 ق ، سوم . 194 . مثير الأحزان ، محمّد بن جعفر الحلى (ابن الحلّى) (م 645 ق) ، قم : مدرسة الإمام المهدى عليه السلام . 195 . المجازات النبويّة ، محمّد بن الحسين الموسوى (الشريف الرضى) (م 406 ق ) ، تحقيق وشرح : طه محمّد الزينى ، قم : مكتبة بصيرتى . 196 . المجتنى من الدعاء المجتبى ، على بن موسى الحلّى (السيّد ابن طاووس) (م 664 ق ) ، تحقيق : صفاء الدين البصرى ، مشهد : مجمع البحوث الإسلاميّة ، 1413 ق . 197 . مجمع البحرين ، فخر الدين الطريحى (م 1085 ق ) ، تحقيق : السيّد أحمد الحسينى ، تهران : مكتبة نشر الثقافة الإسلاميّة ، 1408 ق ، دوم . 198 . مجمع البيان فى تفسير القرآن (تفسير مجمع البيان) ، الفضل بن الحسن الطَبْرِسى (أمين الإسلام) (م 548 ق ) ، تحقيق : السيّد هاشم الرسولى المحلاّتى والسيّد فضل اللّه اليزدى الطباطبائى ، بيروت : دار المعرفة ، 1408 ق ، دوم . 199 . مجمع الزوائد و منبع الفوائد ، على بن أبى بكر الهيثمى (م 807 ق ) ، تحقيق : عبد اللّه محمّد درويش ، بيروت : دار الفكر ، 1412 ق ، اوّل. . مجموعة ورّام = تنبيه الخواطر و نزهة النواظر . 200 . محاسبة النفس ، عبد اللّه بن محمّد القُرَشى (ابن أبى الدنيا) (م 308 ق) ، تحقيق : مجدى السيّد إبراهيم ، القاهرة : مكتبة القرآن . 201 . المحاسن ، أحمد بن محمّد البرقى القمّى (م 280 ق ) ، تحقيق : السيّد مهدى الرجائى ، قم : المجمع العالمى لأهل البيت عليهم السلام ، 1413 ق ، اوّل. 202 . المحبّة فى الكتاب والسنّة ، محمّد الرَّيشَهرى ، بمساعدة : محمّد التقديرى ، بيروت : دار الحديث ، 1421 ق ، اوّل . 203 . المحجّة البيضاء فى تهذيب الإحياء ، محمّدمحسن بن شاه مرتضى (الفيض الكاشانى) (م 1091 ق ) ، با حاشيه : على أكبر الغفّارى ، قم : جماعة المدرسين فى الحوزة العلمية ، 1383 ق .

.

ص: 593

204 . مختلف الشيعة فى أحكام الشريعة ، حسن بن يوسف الحلّى (م 726 ق) ، تهران : مكتبة نينوى الحديثة ، 1323 ق . 205 . مرآة العقول فى شرح أخبار آل الرسول ، محمّد باقر بن محمّد تقى المجلسى (العلاّمة المجلسى) (م 1111 ق ) ، تحقيق : السيّد هاشم الرسولى المحلاّتى ، تهران : دار الكتب الإسلاميّة ، 1370 ش ، سوم . 206 . المراسيل ، سليمان بن الأشعث السجستانى (م 275 ق) ، تحقيق: عبد العزيز عزّ الدين السيروان ، بيروت: دار القلم ، 1406 ق . 207 . مروج الذهب و معادن الجوهر ، على بن الحسين المسعودى (م 346 ق ) ، تحقيق : محمّد محيى الدين عبد الحميد ، قاهره : مطبعة السعادة ، 1384 ق ، چهارم . 208 . المزار ، محمّد بن محمّد بن النعمان العكبرى البغدادى (الشيخ المفيد) (م 413 ق ) ، تحقيق : محمّد باقر الأبطحى ، قم : المؤتمر العالمى لألفيّة الشيخ المفيد ، 1413 ق ، اوّل. 209 . المزار ، محمّد بن مكّى العاملى (الشهيد الأوّل) (م 786 ق ) ، تحقيق : مدرسة الإمام المهدى عليه السلام ، قم : مدرسة الإمام المهدى عليه السلام ، 1410 ق . 210 . المزار الكبير ، محمّد بن جعفر المشهدى (ق 6 ق) ، تحقيق : السيّدجواد القيّومى الإصفهانى ، قم : قيّوم ، 1419 ق ، اوّل . 211 . مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل ، ميرزا حسين النورى الطَّبَرسى (م 1320 ق ) ، قم : مؤسّسة آل البيت عليهم السلام ، 1407 ق ، اوّل. 212 . المستدرك على الصحيحين ، محمّد بن عبد اللّه الحاكم النيسابورى (م 405 ق ) ، تحقيق : مصطفى عبد القادر عطا ، بيروت : دار الكتب العلميّة ، 1411 ق ، اوّل. . مستطرفات السرائر = النوادر . 213 . مسكّن الفؤاد ، زين الدين بن علىّ الجبعى العاملى (الشهيد الثانى) (م 965 ق) ، تحقيق: مؤسّسة آل البيت عليهم السلام ، قم: مؤسّسة آل البيت عليهم السلام ، 1412 ق ، دوم . 214 . المسند ، أحمد بن محمّد الشيبانى (ابن حنبل) (م 241 ق ) ، تحقيق : عبد اللّه محمّد الدرويش ، بيروت : دار الفكر ، 1414 ق ، دوم . 215 . مسند ابن جعد ، على بن الجعد الجوهرى (م 230 ق) ، بيروت : مؤسّسة ناور ، 1410ق . 216 . مسند أبى داوود الطيالسى (مسند الطيالسى) ، سليمان بن داوود البصرى (أبو داوود الطيالسى) (م 204 ق ) ، بيروت : دار المعرفة .

.

ص: 594

217 . مسند أبى يعلى الموصلى ، أحمد بن على التميمى الموصلى (أبو يَعلى) (م 307 ق ) ، تحقيق : إرشاد الحقّ الأثرى ، جدّه : دار القبلة ، 1408 ق ، اوّل. 218 . مسند إسحاق بن راهويه، إسحاق بن إبراهيم الحنظلى المروزى (ابن راهويه) (م 238 ق)، تحقيق : عبد الغفور عبد الحق حسين البلوشى ، مدينه : مكتبة الإيمان ، 1412 ق ، اوّل . 219 . مسند الإمام زيد(مسند زيد) ، [المنسوب إلى] زيد بن على بن الحسين عليهماالسلام (م 122 ق ) ، بيروت : منشورات دار مكتبة الحياة ، 1966 م ، اوّل. 220 . مسند البزّار (البحر الزخّار) ، أحمد بن عمرو العتكى البزّار (م 292 ق ) ، تحقيق : محفوظ الرحمان زين اللّه ، بيروت : مؤسّسة علوم القرآن ، 1409 ق ، اوّل. 221 . مسند الحميدى ، عبد اللّه بن الزبير الحميدى (م 219 ق ) ، تحقيق : حبيب الرحمان الأعظمى ، مدينه : المكتبة السلفيّة . 222 . مسند الرويانى ، محمّد بن هارون الرويانى (م 307 ق ) ، تحقيق : أيمن على أبويمانى ، مصر : مؤسّسة قرطبة ، 1416 ق ، اوّل. 223 . مسند الشافعى ، محمّد بن إدريس الشافعى (م 204 ق) ، بيروت : دار الكتب العلمية . 224 . مسند الشاميين ، سليمان بن احمد الطبرانى (م 360 ق) ، تحقيق: حمدى عبد المجيد السلفى ، بيروت: مؤسّسة الرسالة . 225 . مسند الشهاب ، محمّد بن سلامة (القاضى القضاعى) (م 454 ق) ، بيروت : مؤسّسة الرسالة . 226 . مسند أبى حنيفة ، أحمد بن عبد اللّه الأصبهانى (أبو نُعيم) (م 430 ق) ، قاهره: مكتبة الآداب ، 1981 م . 227 . مسند أبى يعلى ، أحمد بن على التميمى الموصلى (أبو يعلى) (م 307 ق) ، دمشق : دار المأمون للتراث ، 1410 ق/ 1989 م . 228 . مشارق أنوار اليقين فى أسرار أمير المؤمنين عليه السلام ، رجب البُرسى ( ق 8 ق ) ، قم : منشورات الشريف الرضى ، 1415 ق ، اوّل. 229 . مشاهير علماء الأمصار ، محمّد بن حِبّان البُستى (م 354 ق ) ، تحقيق : رزوق على إبراهيم ، بيروت : دار الوفاء ، 1411 ق ، اوّل. 230 . مشكاة الأنوار فى غرر الأخبار ، على بن الحسن الطَّبْرِسى (ق 7 ق) ، تحقيق : مهدى هوشمند ، قم : دار الحديث ، 1418 ق ، اوّل.

.

ص: 595

231 . مشكاة المصابيح ، محمّد بن عبد اللّه العمرى الخطيب التبريزى (ق 8 ق) ، تحقيق: محمّد ناصر الدين الآلبانى ، دمشق: المكتب الإسلامى . 232 . مصباح الزائر ، على بن موسى الحلّى (السيّد ابن طاووس) (م 664 ق ) ، تحقيق : مؤسّسة آل البيت عليهم السلام ، قم : مؤسّسة آل البيت عليهم السلام ، 1417 ق ، اوّل. 233 . مصباح الشريعة و مفتاح الحقيقة ، [المنسوب إلى] الإمام الصادق عليه السلام ، شرح : عبد الرزّاق گيلانى ، (م 1089 ق) ، تصحيح : جلال الدين محدّث اُرموى ، تهران : صدوق ، 1407 ق ، سوم. 234 . مصباح المتهجّد ، محمّد بن الحسن الطوسى (الشيخ الطوسى) (م 460 ق ) ، تحقيق : على أصغر مرواريد ، بيروت : مؤسّسة فقه الشيعة ، 1411 ق ، اوّل. 235 . المصباح المنير فى غريب الشرح الكبير للرافعى ، أحمد بن محمّد الفيّومى (م 770 ق ) ، قم : مؤسّسة دار الهجرة ، 1414 ق ، دوم . 236 . المصباح فى الأدعية و الصلوات و الزيارات ، إبراهيم بن على الحارثى العاملى (الكفعمى) (م 900 ق ) ، قم : الشريف الرضى . 237 . المصنَّف ، عبد الرزّاق بن همّام الصنعانى (م 211 ق ) ، تحقيق : حبيب الرحمان الأعظمى ، بيروت : منشورات المجلس العلمى . 238 . المصنَّف فى الأحاديث و الآثار ، عبد اللّه بن محمّد العبسى الكوفى (ابن أبى شيبة) (م 235 ق ) ، تحقيق : سعيد محمّد اللحّام ، بيروت : دار الفكر . 239 . مطالب السؤول فى مناقب آل الرسول ، محمّد بن طلحة النصيبى الشافعى (م 652 ق ) ، تحقيق : ماجد أحمد العطيّة ، بيروت : مؤسّسة اُم القرى ، 1420ق . 240 . المطالب العالية بزوائد المسانيد الثمانية ، أحمد بن على العسقلانى (ابن حجر) (م 852 ق ) ، تحقيق : حبيب الرحمان الأعظمى ، بيروت : دار المعرفة ، 1414 ق ، اوّل. 241 . معانى الأخبار ، محمّد بن على ابن بابويه القمّى (الشيخ الصدوق) (م 381 ق ) ، تحقيق : على أكبر الغفّارى ، قم : مؤسّسة النشر الإسلامى ، 1361 ش ، اوّل. 242 . المعجم الأوسط ، سليمان بن أحمد اللخمى الطبرانى (م 360 ق ) ، تحقيق : طارق بن عوض اللّه وعبد الحسن بن إبراهيم الحسينى ، قاهره : دار الحرمين ، 1415 ق . 243 . معجم البلدان ، ياقوت بن عبد اللّه الحَمَوى الرومى(م 626 ق ) ، بيروت : دار إحياء التراث العربى ، 1399 ق ، اوّل.

.

ص: 596

244 . معجم السفر ، احمد بن محمّد السلفى (م 573 ق) ، شرح: عبد اللّه عمر البارودى ، بيروت: دار الفكر ، 1414 ق . 245 . المعجم الصغير ، سليمان بن أحمد اللخمى الطبرانى (م 360 ق ) ، تحقيق : محمّد عثمان ، بيروت : دار الفكر ، 1401 ق ، دوم . 246 . معجم الفروق اللغويّة، حسين بن عبد اللّه العسكرى (أبو هلال) (ق 4 ق) ، تحقيق : مؤسّسة النشر الإسلامى ، قم : مؤسّسة النشر الإسلامى ، 1412 ق. 247 . المعجم الكبير ، سليمان بن أحمد اللخمى الطبرانى (م 360 ق ) ، تحقيق : حمدى عبد المجيد السلفى ، بيروت : دار إحياء التراث العربى ، 1404 ق ، دوم . 248 . المعجم الوسيط ، مجمع اللغة العربية فى القاهرة ، تهران : ناصر خسرو (افست) . 249 . معجم مقاييس اللغة ، أحمد بن فارس الرازى (م 395 ق) ، تحقيق : عبدالسلام محمّد هارون ، مصر : شركة مكتبة مصطفى البابى و أولاده . 250 . معدن الجواهر و رياضة الخواطر ، محمّد بن على الكراجِكى (م 449 ق) ، تحقيق: السيّد أحمد الحسينى ، تهران: المكتبة المرتضوية ، 1394 ق ، دوم . 251 . المغازى ، محمّد بن عمر بن واقد (الواقدى) (م 207 ق ) ، تحقيق : مارسدن جونس ، بيروت : عالم الكتب ، 1404 ق ، سوم . 252 . المغنى ، عبد اللّه بن أحمد الدمشقى (ابن قدامة) (م 620 ق) ، بيروت : دار الكتاب العربى . 253 . المغنى عن حمل الأسفار ، عبد الرحيم بن الحسين العراقى (م 806 ق) ، تحقيق: أشرف بن عبد المقصود ، رياض: مكتبة دار طبرية ، 1415 ق . 254 . مفتاح الفلاح فى عمل اليوم واللّيلة ، محمّد بن حسين العاملى (الشيخ البهائى) (م 1030 ق) ، تحقيق : السيّد مهدى الرجائى ، قم : مؤسّسة النشر الإسلامى ، 1415 ق . 255 . مفردات ألفاظ القرآن ، حسين بن محمّد الراغب الإصفهانى (م 502 ق ) ، تحقيق : صفوان عدنان داوودى ، بيروت : دار القلم ، 1412 ق ، اوّل. 256 . المقنعة ، محمّد بن محمّد بن النعمان العُكْبرى البغدادى (الشيخ المفيد) (م 413 ق ) ، تحقيق : مؤسّسة النشر الإسلامى ، قم : مؤسّسة النشر الإسلامى ، 1410 ق ، دوم . 257 . مكائد الشيطان ، عبد اللّه بن محمّد القُرَشى (ابن أبى الدنيا) (م 308 ق) ، قاهره : مكتبة القرآن . 258 . مكارم الأخلاق ، الفضل بن الحسن الطَّبْرِسى (أمين الإسلام) (م 548 ق ) ، تحقيق : علاء آل جعفر ، قم : مؤسّسة النشر الإسلامى ، 1414 ق ، اوّل.

.

ص: 597

259 . ملاذ الأخيار فى فهم تهذيب الأخبار ، محمّد باقر بن محمّد تقى المجلسى (م 1111 ق) تحقيق : السيّد مهدى الرجائى ، قم : مكتبة آية اللّه المرعشى النجفى ، 1406 ق ، اوّل. 260 . الملهوف على قتلى الطفوف ، على بن موسى الحلّى (السيّد ابن طاووس) (م 664 ق ) ، تحقيق : فارس تبريزيان ، تهران : دار الاُسوة ، 1414 ق ، اوّل. 261 . مناقب آل أبى طالب (المناقب لابن شهرآشوب) ، محمّد بن على المازندرانى (ابن شهرآشوب) (م 588 ق ) ، قم : المطبعة العلميّة . 262 . مناقب الإمام أمير المؤمنين عليه السلام (المناقب للكوفى) ، محمّد بن سليمان الكوفى القاضى (م 300 ق ) ، تحقيق : محمّد باقر المحمودى ، قم : مجمع إحياء الثقافة الإسلاميّة ، 1412 ق ، اوّل . 263 . المناقب (المناقب للخوارزمى) ، الموفّق بن أحمد المكّى الخوارزمى (م 568 ق ) تحقيق : مالك المحمودى ، قم : مؤسّسة النشر الإسلامى ، 1414 ق ، دوم . 264 . مناقب على بن أبى طالب عليه السلام (المناقب لابن المغازلى) ، على بن محمّد الواسطى الشافعى (ابن المغازلى) (م 483 ق ) ، به كوشش : محمّد باقر البهبودى ، تهران : المكتبة الإسلاميّة ، 1402 ق ، دوم . . المناقب لابن الدمشقى = جواهر المطالب فى مناقب الإمام على بن أبى طالب عليه السلام . . المناقب لابن شهرآشوب = مناقب آل أبى طالب . . المناقب للكوفى = مناقب الإمام أمير المؤمنين عليه السلام . 265 . مناقب مرتضوى ، محمّد صالح بن عبد اللّه حسنى ترمذى (م 1060 ق) ، تحقيق : كورش منصورى ، تهران : روزنه ، 1380ش . 266 . المنتخب من مسند عبد بن حُمَيد ، عبد بن حُمَيد (م 249 ق ) ، تحقيق : السيّد صبحى البدرى السامرائى ومحمود محمّد خليل الصعيدى ، قاهره : مكتبة السنّة ، 1408 ق ، اوّل. 267 . المنتقى من أخبار المصطفى ، عبد السلام بن تيميّة الحرّانى (م 652 ق) تصحيح : محمّد حامد الفقى ، بيروت : دار المعرفة . 268 . المنجد فى اللغة ، لويس معلوف ، بيروت : دار المشرق ، 1973 م ، بيست و يكم . 269 . منية المريد ، زين الدين على العاملى (الشهيد الثانى) (م 965 ق ) قم : مكتب الإعلام الإسلامى ، 1415ق . 270 . موارد الظمآن إلى زوائد ابن حبّان ، على بن أبى بكر الهيثمى (م 807 ق) ، تحقيق : عبد الرزّاق حمزة ، بيروت : دار الكتب العلميّة .

.

ص: 598

271 . موسوعة الإمام على عليه السلام فى الكتاب والسنّة والتاريخ ، محمّد الرَّيشَهرى و آخرون، قم و بيروت : دار الحديث ، 1422 ق ، اوّل . 272 . موسوعة العقائد الإسلامية ، محمّد الرّيشهرى ، قم : دار الحديث ، 1425 ق ، اوّل. 273 . الموطّأ ، مالك بن أنس (م 158 ق ) ، تحقيق : محمّد فؤاد عبد الباقى ، بيروت : دار إحياء التراث العربى ، 1406 ق ، اوّل. 274 . مهج الدعوات و منهج العبادات ، على بن موسى الحلّى (السيّد ابن طاووس) (م 664 ق ) تحقيق : حسين الأعلمى ، بيروت : مؤسّسة الأعلمى ، 1414 ق ، اوّل. 275 . المهذّب ، عبد العزيز بن البرّاج الطرابلسى (م 481 ق) ، قم : مؤسّسة النشر الإسلامى التابعة لجماعة المدرّسين ، 1406ق . 276 . الميزان فى تفسير القرآن (تفسير الميزان) ، السيّد محمّد حسين الطباطبائى (م 1404 ق) ، قم : إسماعيليان ، 1394ق ، سوم . 277 . نثر الدرّ ، منصور بن الحسين الآبى (أبو سعيد الوزير) (م 421 ق ) ، تحقيق : محمّد على قرنة ، مصر : الهيئة المصرية العامة ، 1981 م ، اوّل . 278 . نزهة الناظر وتنبيه الخاطر ، الحسين بن محمّد الحلوانى (ق 5 ق) تحقيق : مؤسّسة الإمام المهدى عليه السلام ، قم : مؤسّسة الإمام المهدى عليه السلام ، 1408 ق ، اوّل. 279 . النوادر ، أحمد بن محمّد الأشعرى القمى (م 280 ق)، تحقيق: مؤسّسة الإمام المهدى عليه السلام ، قم: مدرسة الإمام المهدى عليه السلام ، 1408 ق . 280 . النوادر ، فضل اللّه بن على الحسينى الراوندى (م 571 ق) ، تحقيق : سعيدرضا على عسكرى ، قم : دار الحديث ، 1377ش ، اوّل. 281 . نوادر الاُصول فى معرفة أحاديث الرسول ، محمّد بن على بن سورة الترمذى (م 320 ق) ، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا ، بيروت: دار الكتب العلميّة ، 1413 ق ، اوّل . 282 . النوادر (مستطرفات السرائر) ، محمّد بن أحمد الحلّى (ابن ادريس) (م 598 ق) ، تحقيق : مؤسّسة الإمام المهدى عليه السلام ، قم : مؤسّسة الإمام المهدى عليه السلام ، 1408 ق ، اوّل . 283 . نور الأبصار فى مناقب آل بيت النبى المختار صلى الله عليه و آله ، مؤمن بن حسن مؤمن الشبلنجى (م 1298 ق ) ، بيروت : دار الكتب العلميّة ، 1398 ق ، اوّل. 284 . نور الثقلين (تفسير نور الثقلين) ، على بن جعمة العروسى الحويزى (م 1112 ق) ، تحقيق : السيّد هاشم الرسولى المحلاّتى ، قم : إسماعيليان ، 1412ق ، چهارم .

.

ص: 599

285 . النهاية فى غريب الحديث و الأثر ، مبارك بن محمّد الجَزَرى (ابن الأثير) (م 606 ق ) ، تحقيق : طاهر أحمد الزاوى ، قم : إسماعيليان ، 1367 ش ، چهارم . 286 . النهاية فى مجرّد الفقه و الفتاوى ، محمّد بن الحسن الطوسى (الشيخ الطوسى) (م 460 ق) ، بيروت : دار الكتاب العربى ، 1390 ق . 287 . وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة ، محمّد بن الحسن الحرّ العاملى (م 1104 ق ) ، تحقيق : مؤسّسة آل البيت عليهم السلام ، قم : مؤسّسة آل البيت عليهم السلام ، 1409 ق ، اوّل. 288 . وقعة صفّين ، نصر بن مزاحم المنقرى (م 212 ق ) ، تحقيق : عبد السلام محمّد هارون ، قم : مكتبة آية اللّه المرعشى ، 1382 ق ، دوم . 289 . الهداية ، محمّد بن على ابن بابويه القمّى (الشيخ الصدوق) (م 381 ق) ، قم و تهران : مؤسّسة المطبوعات الدينية و المكتبة الإسلامية ، 1337 ق . 290 . ينابيع المودّة لذوى القربى ، سليمان بن إبراهيم القُندوزى الحنفى (م 1294 ق ) ، تحقيق : على جمال أشرف الحسينى ، تهران : دار الاُسوة ، 1416 ق ، اوّل.

.

ص: 600

. .

ص: 601

فهرست تفصيلى

فهرست تفصيلى

.

ص: 602

. .

ص: 603

. .

ص: 604

. .

ص: 605

. .

ص: 606

. .

ص: 607

. .

ص: 608

. .

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109