توسعه اقتصادي بر پايه قرآن و حديث

مشخصات كتاب

سرشناسه : محمدي ري شهري، محمد، 1325 -

عنوان و نام پديدآور : توسعه اقتصادي بر پايه قرآن و حديث / محمدي ري شهري ؛ با همكاري رضا حسيني ؛ ترجمه ابوالقاسم حسيني (ژرفا).

مشخصات نشر : قم: دار الحديث، -1382.

مشخصات ظاهري : ج.

فروست : مركز تحقيقات دار الحديث 57/1؛٬ 57/2

شابك : 50000 ريال (ج.1) ؛ ج.1 964-493-114-9 : ؛ 60000 ريال: دوره: 964-493-116-5 ؛ 50000 ريال: ج.2 964-7489-48-X : ؛ 60000 ريال : ج.2 ، چاپ دوم : 964-493-115-7

يادداشت : ج.1 (چاپ اول: 1382).

يادداشت : ج.1 ( چاپ دوم : 1385 ) .

يادداشت : كتابنامه .

موضوع : رشد اقتصادي -- جنبه هاي مذهبي -- اسلام

موضوع : رشد اقتصادي -- جنبه هاي قرآني.

شناسه افزوده : حسيني، رضا، 1344 -

شناسه افزوده : حسيني، سيدابوالقاسم، 1341 -

شناسه افزوده : دار الحديث. مركز چاپ و نشر

رده بندي كنگره : BP230/2/م 334ت 93 1300ي

رده بندي ديويي : 297/4833

شماره كتابشناسي ملي : م 83-6054

ص: 1

جلد 1

اشاره

ص: 2

ص: 3

ص: 4

ص: 5

ص: 6

ص: 7

پيشگفتار

پيشگفتاربسم اللّه الرحمن الرحيم سپاس خداوند را كه پروردگار جهانيان است ؛ و سلام و درود بر بنده برگزيده اش ، محمّد ، و خاندان پاك و ياران نيكويش . توسعه اقتصادى ، يكى از مهم ترين دلمشغولى ها و نگرانى هاى روزگار كنونى ، به ويژه در جهان سوم به شمار مى رود . از اين روى ، بررسى اين موضوع از ديدگاه اسلام ، از اهميت فراوان برخوردار است . ما بر آنيم كه ارائه مجموعه ديدگاه اسلام درباره توسعه ؛ و نيز تبيين توسعه اقتصادى ، به طور خاص ، از ديد اسلام ، آشكارا جهان شمولى اسلام را نشان مى دهد و از برترى آن بر مكاتب ديگر در عرصه توسعه كه بر پايه مادّى استوارند ، حكايت مى كند . نيز اين تلاش مى تواند پايه هاى نظام اقتصادى تازه اى را استوار نمايد كه بحران هاى اقتصادى معاصر را چاره كند و بدين سان ، تفكر توسعه اسلامى راهى نو براى گسترش و شكوفايى اسلام بگشايد . اين كتاب كه نهمين مجلّد از دائرة المعارف ميزان الحكمة به شمار مى رود ، گامى است فراسوى همين هدف ؛ كه به بيان مبانى تفكر توسعه اقتصادى ، با اسلوبى نو و بر پايه متون كتاب و سنت مى پردازد .

.

ص: 8

در پايان ، چكيده روش خود در اين تحقيق را بيان مى كنيم : 1 . از نگاه ما احاديث رسيده از اهل بيت عليهم السلام در واقع، حديث رسول خدا صلى الله عليه و آلهاست . در تصريح به اين مطلب ، امام رضا عليه السلام مى فرمايد : إنّا عَنِ اللّهِ و عَن رَسولِهِ نُحَدِّثُ . (1) ما (اهل بيت) ، از خدا و پيامبرش حديث مى كنيم . و نيز امام صادق عليه السلام مى فرمايد : حَديثي حَديثُ أبي ، وحَديثُ أبي حَديثُ جَدّي ، وحَديثُ جَدّي حَديثُ الحُسَينِ ، وحَديثُ الحُسَينِ حَديثُ الحَسَنِ ، وحَديثُ الحَسَنِ حَديثُ أمي_رِ المُؤمِنينَ عليهم السلام ، وحَديثُ أمي_رِ المُؤمِنينَ حَديثُ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، وحَديثُ رَسولِ اللّهِ قَولُ اللّهِ عز و جل. (2) حديث من حديث پدرم ، و حديث پدرم حديث جدّم ، و حديث جدّم حديث حسين ، و حديث حسينْ حديث حسن ، و حديث حسن حديث امير المؤمنينْ ، و حديث امير المؤمنين حديث پيامبر خدا ، و حديث پيامبر خدا سخن خداست . از اين رو ، كلمه «حديث» در عنوان كتاب، اين معنا را مى رساند كه همه احاديث پيامبر صلى الله عليه و آله و خاندان پاك او مورد استفاده و استناد كتاب قرار گرفته است . 2 . در حد توان كوشيده ايم كه روايات مختلف مربوط به يك موضوع، از مصادر روايى شيعى و سنى، پس از فيش بردارى مستقيم، با كمك گرفتن از نرم افزارهاى رايانه اى گرد آيد و سپس، جامع ترين ، استوارترين و كهن ترين مصدر گزينش شود ، و ادعيه غير مستند به معصومين جز در مواردى معدود مورد استفاده قرار نگرفته است . 3 . از تكرار روايات پرهيز شده است؛ مگر در موارد ذيل : _ هرگاه نكته اى مهم در الفاظ و اصطلاحات مورد اختلاف نهفته باشد . _ هرگاه ميان متون شيعى و سنى تفاوتى به چشم آيد . _ هرگاه متن روايت از آنِ دو باب باشد مشروط به اين كه از يك سطر درنگذرد . 4 . آن گاه كه متنهايى از پيامبر صلى الله عليه و آله و ديگر معصومان نقل شده باشد ، حديث پيامبر صلى الله عليه و آله در متن مى آيد و آدرس روايت ساير معصومان در پاورقى مگر اينكه روايت منقول از ساير معصومان عليهم السلام جاوى نكته جديدى هم باشد كه در اين صورت متن آن روايت هم اخذ شده است . 5 . پس از ذكر آيات در هر موضوع ، روايات به ترتيب معصومان عليهم السلام از پيامبر صلى الله عليه و آلهتا

.


1- .رجال الكشّى : 2 / 490 / 401 از يونس بن عبدالرحمان ، بحار الأنوار : 2 / 250 / 62 .
2- .الكافى : 1 / 53 / 14 ، منية المريد : 373 هر دو از هشام بن سالم و حمّاد بن عثمان و جز آنان ، الإرشاد : 2 / 186 ، بحار الأنوار : 2 / 179 / 28 . نيز ، ر . ك : اهل بيت در قرآن و حديث : 1 / 261 (حديث آنها همان حديث پيامبر خداست) .

ص: 9

امام دوازدهم، نقل مى گردد ؛ مگر آنكه روايتى در تفسير آيه وارد شده باشد كه بر تمامى روايات، مقدّم مى شود و يا آنكه تناسب موضوعى روايات، اين ترتيب را بر هم زند . 6 . در ابتداى روايات، فقط نام رسول خدا و ديگر معصومان ذكر مى شود؛ مگر آنكه راوى ، ناقل فعل معصوم باشد يا سؤال و جوابى در ميان باشد، و يا آنكه راوى، لفظى را در متن آورده كه سخن مروى عنه نيست . 7 . با توجّه به تعدّد اسامى معصومان عليهم السلام نام واحدى براى آنها انتخاب شده كه در ابتداى روايت ذكر مى شود . 8 . مصادر روايات، در پاورقى و به ترتيب معتبرترين مصدر، تنظيم شده است . البته گاهى به خاطر پرهيز از تكرار ذكر اختلاف مصادر و نيز براى عدم تكرار راوى يا مروى عنه، اين ترتيب در غير مصدر اول رعايت نشده است كه بر اهل تحقيق پوشيده نيست . 9 . در صورتى كه دسترسى به منابع اوّليه، ممكن باشد، حديث از مصادر اوّليه نقل مى گردد؛ مگر نشانى بحار الأنوار در احاديث شيعه و كنزالعمّال در احاديث اهل سنّت كه در پايانْ نشانى آن خواهد آمد . 10 . پس از ذكر مصادر، گاه ارجاعاتى به برخى از منابع با تعبير «انظر» داده شده است. در چنين مواردى، متن مورد نظر، تفاوت فاحشى با متن اخذ شده داشته است . 11 . ارجاعاتى كه به ابواب ديگرِ اين كتاب داده شده، به جهت تناسب محتوايى ميان روايات آنهاست . 12 . درآمد ، توضيحات و جمع بندى هايى در پايان برخى فصول و ابوابْ ذكر شده كه چشم انداز كلّى روايات كتاب و باب، و گاه حل پاره اى از دشوارى هاى موجود در احاديث را نشان مى دهد . 13 . و مهمْ ترين نكته اينكه تلاش شده حتى المقدور از طريق تأييد مضمون

.

ص: 10

احاديث باب، به وسيله قرائن عقلى و نقلى، تحصيلِ نوعى وثوق به صدور مجموعه آنها امكان پذير باشد . در پايان ، سپاس فراوان خويش را از همه برادران گرانقدرى كه در فراهم آورى اين اثر ارزشمند سهم داشتند ، ابراز مى داريم ؛ به ويژه برادر فاضل و بزرگوار حجت الاسلام والمسلمين سيد رضا حسينى كه در انجام اين مهم سهم بسيار داشته است . خداوند بهترين پاداش هر دو سراى را به همه ايشان عطا فرمايد . والحمد للّه رب العالمين . 14 صفر الخير 1422 18 اردى بهشت 1380 محمّدى رى شهرى

.

ص: 11

پيش درآمد

اشاره

پيش درآمداهمّيّت «توسعه اقتصادى» و نقش بارز آن در بنا نهادن جامعه اى آرمانى ، در شمارِ مسلّماتِ كتاب و سنّت است . جست و جو در متون اسلامى در اين زمينه ، نشان مى دهد كه اسلام در پرداختن به مسائل و مباحث مربوط به توسعه اقتصادى ، از همه مذاهب و مكاتب ديگر پيشى گرفته است . در ديدگاه اسلامى ، توسعه اقتصادى براى جامعه ، دستاوردِ برنامه هاى اسلام در اجراى احكام الهى و جامه عمل پوشاندن به تعاليم آسمانى است . (1) نيز در اين ديدگاه ، جامعه انسانى هر گاه فرصت يابد تا دين خدا را به شيوه اى درست در زمين جارى سازد ، شاهد شكوفايى اقتصادى _ بيش از آن چه در تصوّرش گنجد _ خواهد بود ؛ و چنين روزى بى شك خواهد آمد (2) . اسلام ، پديده ثروتمندىِ جامعه را از نعمت هاى خداوند براى انسان قلمداد مى كند و مردم را برمى انگيزد كه اين نعمت را پاس دارند و نيز از ايشان مى خواهد كه ثروت را در مسيرى كه به تكامل آنان بينجامد ، به كار گيرند (3) . در اين نظرگاه ، ثروت بهترين ياورِ تقوا و خودسازى است كه رادمردى را

.


1- .بنگريد به: ص 37 (خوشبختىِ دنيا و آخرت).
2- .بنگريد به: ص 125 (توسعه نويد داده شده در اسلام).
3- .بنگريد به: ص 53 (ثروتمندى جامعه ، از نعمت هاى خدا است).

ص: 12

آشكار مى سازد ؛ كاستى ها و عيب ها را مى پوشاند ؛ آرامش و ثبات درون را در پى مى آورد ؛ پاداشِ كسى را كه از آن به نيكى و درستى بهره بَرَد ، افزون مى كند ؛ و در يك كلام ، مايه پايدارى دين و دنيا است (1) . در اين رهگذار ، قرآن كريم مردم را برمى انگيزد كه با كار و تلاشِ پيوسته ، زمين را آباد كنند و از ايشان مى خواهد كه موهبت ها و بركت هاى زمين را آن سان كه براى زندگانى ابدى شان سودمند افتد ، به كار گيرند . پيشوايان و راهبران بزرگ اسلام ، پيشگامان عرصه توسعه اقتصادى بودند . ايشان را مى نگرى كه همّت هاشان را در تلاش سختكوشانه و پيوسته صرف مى كنند و از پروردگار خويش خاضعانه مى خواهند كه از فقر نجاتشان بخشد و از تنگناى اقتصادى دورشان دارد (2) . در جانب ديگر اين ديدگاه ، مى نگريم كه اسلام ، واپس ماندگىِ اقتصادى را نكوهش مى كند و آن را از گونه هاى بلا و مصيبت و نيز از مجازات هاى خداوند و نشانه خشم او و ناخشنودى اش از جامعه ، مى شمارد (3) . در آينه اسلام ، فقر سزاوار نكوهش است و همه نيروهاى ويرانگرى و تباه سازى در آن گرد آمده ؛ هم عامل نادانى است و هم زمينه ساز بدرفتارى ؛ ريشه انواع فساد و تباهى است كه ناآرامى هاى روحى و جسمى در سطوح فردى و اجتماعى از آن زاييده مى شود . بدين سان ، فقر تهديدى جدّى براى ارزش هاى جامعه دينى است كه ثبات آن را از ميان مى برد ، همانند طوفانى كه در روزى بادخيز ، علف هاى خشك را به هوا بپراكَند (4) . آيا در بيان مفسده هاى فقر ، كلامى رساتر از احاديث شريف ، از جمله

.


1- .بنگريد به: ص 69 (بركت هاى پيشرفت اقتصادى).
2- .بنگريد به: ص 197 (روش پيامبران و جانشينانشان در روزى جُستن).
3- .بنگريد به: ص91 (فقر جامعه ، از مجازات هاى خداوند است).
4- .بنگريد به : ص 113 (زيان هاى واپس ماندگى اقتصادى).

ص: 13

پايه هاى توسعه اقتصادى در اسلام

گفتارهاى رسول امين صلى الله عليه و آله يافت مى شود ، همچون : «نزديك است كه فقر به كفر بينجامد»؟ احاديث با اين مضمون بسيارند و در مجموع ، بر اين حقيقت دلالت مى كنند كه هر كس نيازمندى هاى زندگى مادّى اش را برطرف نكند و از پسِ تأمين دنياى خويش برنيايد ، زندگانى معنوى اش را نيز از كف مى دهد و جهان آخرتش را هم تأمين نمى كند (1) . اين در حالى است كه راهبران اين دين و امامان پاك ، مردم را از بلاى بزرگ فقر برحذر مى داشتند و به ايشان تأكيد مى كردند كه در ورطه واپس ماندگى اقتصادى نيفتند ؛ و خود ، از مصيبت فقر به خداوند پناه مى بردند و از آن بزرگِ برتر يارى مى جُستند . (2)

پايه هاى توسعه اقتصادى در اسلامدانش ، برنامه ريزى ، كار ، بازار ، مصرف ، و دولت شش پايه توسعه اقتصادى اند و هر يك ، جايگاهى در خور و نقشى مهم در اين جهت ايفا مى كند 3 .

.


1- .در اين زمينه ، جمله اى معروف يافت مى شود : «من لا معاش له لا معاد له» . اين عبارت ، گرچه سخن معصوم نيست ، مضمونش با روايات مربوط به نكوهش فقر ، تأييد مى شود.
2- .بنگريد به : ص107 (پناه جستن از فقر) .

ص: 14

. .

ص: 15

. .

ص: 16

1. دانش

2. برنامه ريزى

كلمات پيشوايان اين دين ، آكنده از آموزش هاى پربار و سهمى گرانسنگ در باب اين اركان و نقش آن ها است كه تفصيل آن در دفتر دوم اين كتاب خواهد آمد . تا آن هنگام ، اكنون اشاره اى كوتاه به هر يك از اين اركان و اصول داريم:

1. دانشامروز ، بيش از هر زمان ديگر ، آشكار شده كه علم نقش اوّل را در رشد اقتصادى ايفا مى كند . در اين حقيقت هرگز نمى توان ترديد كرد ، حال آن كه اسلام پيش از چهارده قرن قبل ، آن را اعلان كرده بود: «خَيرُ الدُّنيا وَالآخِرَةِ مَعَ العِلمِ ، وَشَرُّ الدُّنيا وَالآخِرَةِ مَعَ الجَهلِ (1) ؛ خير دنيا و آخرت ، با علم تأمين مى شود ؛ و شرّ دنيا و آخرت آميخته جهل است» .

2. برنامه ريزىافزون بر دانش ، اسلام بر برنامه ريزى و نقش برجسته آن در رشد اقتصادى تأكيد ورزيده است . از نظرگاه اسلام ، مديريّت توانمند اگر با برنامه ريزى و طرّاحى صحيح همراه گردد ، مى تواند فقر را از جامعه ريشه كن سازد : «لا فَقرَ مَعَ حُسنِ تَدبيرٍ (2) ؛

.


1- .بنگريد به : ح 245 و 254 .
2- .بنگريد به : ح 267 .

ص: 17

3. كار

اگر تدبير نيكو باشد ، فقر وجود نخواهد داشت» . چهره مقابل اين حقيقت نيز صادق است ؛ يعنى با برنامه ريزى نادرست ، نمى توان توسعه اقتصادى را انتظار داشت ؛ زيرا برنامه ريزى نادرست اقتصادى پيشاپيش عوامل اصلى بروز واپس ماندگى اقتصادى خودنمايى مى كند : «سوءُ التَّدبيرِ مِفتاحُ الفَقرِ (1) ؛ برنامه ريزى نادرست ، كليد فقر است» .

3. كاردانش و برنامه ريزى ، دو عنصرى هستند كه با كار به ثمر مى نشينند و نتيجه مطلوب از آن دو برآورده مى شود . به همين دليل ، اسلام بر عامل كار در چهارچوب توسعه اقتصادى ، بسيار تأكيد ورزيده ، به ويژه در فعّاليّت هاى توليدى ، و به طور اخص در كشاورزى ، دامپرورى ، و صنعت . در فرهنگ اسلامى ، كار جايگاهى والا دارد ، تا آن جا كه رسول خدا دست كارپيشه را گرفت و آن را بوسيد و فرمود : «هذِهِ يَدٌ لاتَمَسُّهَا النّارُ أبَدا (2) ؛ اين ، دستى است كه هرگز آتش به آن نمى رسد» . نزد قلّه هاى رفيع كه پيامبران بزرگ خدا و جانشينان ارجمندشان در رأس آنهايند ، كار عبادت محسوب مى شود و آنان ، خود ، پيشگامانِ تلاش هاى توليدى بوده اند . اين برگزيدگان ، جامعه را از تنبلى ، سستى ، و مسؤوليّت ناپذيرى برحذر مى داشتند و يادآور مى شدند كه خداوند سبحان ، كار را در نظام آفرينش ، وسيله اى براى تأمين نيازهاى اقتصادى جامعه قرار داده ، تا آن جا كه

.


1- .بنگريد به : ح 285 .
2- .بنگريد به : ح 327 .

ص: 18

4. بازار

5 . مصرف

6 . دولت

بدون آن ، دعا نيز سودى ندارد (1) .

4. بازاربخشى مهم از مباحث مرتبط با توسعه اقتصادى در روايات اسلامى ، مربوط به فعّاليّت هاى بازار است . حتّى از پيامبر گرامى روايت شده است: «تِسعَةُ أعشارِ الرِّزقِ فِي التِّجارَةِ (2) ؛ نُه دهمِ روزى در بازرگانى است» (3) . افزون بر بيان اهمّيّت بازرگانى و نقش برجسته آن در شكوفايى اقتصادى ، در فصل چهارم از دفتر دوم اين كتاب به ذكر آموزش ها و ضوابط و احكام استوارى خواهيم پرداخت كه در زمينه تنظيم بازار و بهره گيرى درست از فعّاليّت هاى آن مؤثّر هستند .

5 . مصرفهر چند سرانه درآمد داخلى افزايش يابد ، اگر مصرف درست تحقّق نيابد ، توسعه مطلوب حاصل نخواهد شد . اين مبحث و مباحث مرتبط با آن ، موضوعِ فصل پنجم از دفتر دوم است كه به بيان الگوى مصرف در نظرگاه اسلام مى پردازد . از بارزترين اين نكات ، لزوم توازن ميان درآمد و مصرف ؛ مصرف به قدر نياز ؛ رعايت اعتدال در مصرف و دورى از افراط و تفريط ؛ و دورى جستن از اسراف و سختگيرى است 4 .

6 . دولتمسؤوليّت هاى اصلى در ايجاد و تقويت مراكز پژوهشى علمى ؛ پديد آورىِ

.


1- .بنگريد به: ص 215 (بر حذر داشتن از سستى در كار).
2- .بنگريد به : ح494 .
3- .بنگريد به: ص339 (مصرف).

ص: 19

1. تعريف توسعه

يك. توسعه در ادبيّات اقتصادى

مديريّت هاى توانمند اقتصادى ؛ فراهم آوردن كار ؛ تنظيم فعّاليّت هاى بازار ؛ و گسترش الگوى سالم مصرف ، بر دوش دولت است . دولت بايد از رهگذر وضع و اجراى قانون هاى مناسب ، نظارت دقيق بر كار بخش خصوصى ، و دخالت مستقيم در موارد ضرور ، زمينه مناسب براى رشد اقتصادى را فراهم سازد ؛ همان گونه كه مردم نيز وظيفه دارند در همه اين موارد ، يار و پشتيبان دولت باشند (1) . اين اصول كه از آن ها به مثابه اركان توسعه اقتصادى در اسلام ياد شد ، در حقيقت ، اصول عامّ توسعه در همه مكتب ها و رويكردها هستند و كسى را نمى توان يافت كه نقش اين اركان در توسعه اقتصادى را انكار كند . البتّه آن چه ممكن است محلّ بحث باشد ، ميزان نقش و تأثير اين اصول و اركان شش گانه در مسير توسعه و اُفق حركت آن ها ، براساس تعريف و هدف فرض شده براى توسعه ، است . البتّه اسلام ، ضمن باور داشتن اين اركان براى توسعه اقتصادى ، به آن ها اكتفا نمى ورزد و در جهان بينى خاصّ خود و تعريف ويژه اش براى توسعه و اهداف آن ، اركان ديگرى را نيز به آن ها مى افزايد و تحقّقِ پايه هاى ديگرى را هم ضرور مى شمارد . در عين حال ، آنچه مهم تر است ، لزوم برطرف كردن موانع و درمانِ آفت هاى دستيابى به توسعه اقتصادى است . به همين منظور و بر اين پايه ، مهم ترين بحث ما در اين پيش درآمد

.


1- .توجّه به دولت به مثابه يكى از اركان عملى توسعه اقتصادى ، به معناى ناديده گرفتن نقش مردم نيست؛ بلكه از بررسى متون اين مجموعه درباره پنج ركن ديگر توسعه ، روشن مى شود كه اسلام ، براى مردم ، و به طور خاص «بخش خصوصى» ، نقش اساسى در توسعه اقتصادى قائل است. در كنار اين ، اسلام بر آن است كه تحقّق اهداف رشد اقتصادى ، از طريق شكوفايى استعدادهاى فطرى انسان و بروز توانمندى هاى درونى او حاصل مى گردد . از اين رو ، اسلام همه فعّاليّت هاى اقتصادى مطلوب بخش خصوصى را به خود مردم واگذار كرده ، مشروط به اين كه منجر به زيان هايى نشود كه ناشى از انحصار اين فعّاليّت ها در دست بخش خصوصى است.

ص: 20

و بلكه در اين كتاب ، آن است كه نظرگاه خاصّ اسلام در باب ويژگى هاى توسعه اقتصادى را دريابيم ، بدان اميد كه تبيين اين نظرگاه در آشكار سازى افق هاى اقتصاد اسلامى مؤثّر افتد و مقدّمه اى در تدوين «نظام اقتصاد اسلامى» باشد .

.

ص: 21

ويژگى هاى توسعه اقتصادى در اسلام

ويژگى هاى توسعه اقتصادى در اسلام1. تعريف توسعهيك. توسعه در ادبيّات اقتصادىاز دهه چهل ميلادى به اين سو ، «توسعه» به صورت اصطلاحى اقتصادى رواج يافته است . در آغاز ، توسعه را مترادف «رشد توليد ناخالص داخلى» مى دانستند (1) ؛ امّا با گذشت يك دهه ، تجربه كشورهايى كه براى تحقّق توسعه ، راه افزايش توليد ناخالص داخلى را پيموده بودند ، نشان داد كه توسعه تنها پديده اى اقتصادى نيست ، بلكه حالتى است كه ابعاد ديگر نيز دارد ؛ ابعادى همچون توسعه سياسى ، توسعه اجتماعى ، و مانند آن ها (2) . با گذشت زمان ، مفهوم توسعه داراى ابعاد گوناگون و گسترده اى شد ، به گونه اى كه امروز شامل توسعه محيط و توسعه انسانى نيز مى شود . به موازات اين تحوّل مفهومى ، معيارهاى توسعه نيز شاهد تحوّل و تكامل شد ، به حدّى كه در زمان ما تا دويست شاخصه براى آن برشمرده اند كه مهم ترِ آن ها عبارت است

.


1- .ولفگانگ زاكس : نگاهى نو به مفاهيم توسعه ، ترجمه فريده فرحى و وحيد بزرگى ، ص 22.
2- .در يكى از گزارش هاى سازمان ملل متّحد ، توسعه به اين صورت تعريف شده است: «توسعه عبارت است از رشد ، افزون بر تغيير . تغيير تنها شامل جنبه اقتصادى و عددى نيست ، بلكه ابعاد اجتماعى ، فرهنگى ، و كيفى را نيز شامل مى شود. نكته اساسى در اين ميان ، آن است كه كيفيّت زندگى انسانى بهبود يابد (همان ، ص 24).

ص: 22

دو . توسعه در اسلام

از : نرخ درآمد ناخالص داخلى ، سرانه آموزش ، نسبت اشتغال ، اميدوارى به زندگى ، توزيع درآمد ، تعداد پزشكان و پرستاران و مجموعه هاى درمانى و خدمات بهداشتى براى هر نفر ، امكان دستيابى به آب آشاميدنى سالم ، و عواملى از اين قبيل .

دو . توسعه در اسلامارزيابى تعريف رايج توسعه نشان مى دهد كه اين تعريف مبتنى بر نگرش مادّى به حيات است . آن چه انسان معاصر از توسعه مى فهمد ، از پيشرفت و رفاه مادّى و از مرزهاى اين دنيا فراتر نمى رود . بر پايه اين نگرش و جهان بينى ، توسعه با همه شاخصه هايش ، از دايره رفاه مادّى درنمى گذرد . امّا در جهان بينى اسلامى ، وضع فرق مى كند . در چهارچوب بينش اسلامى ، انسان موجودى است كه از جسم و روح تركيب يافته و افزون بر نيازهاى مادّى ، خواست هاى معنوى نيز دارد ؛ پس زندگى وى در ميان ديوارهاى اين دنيا محدود نمى شود ، بلكه او موجودى است ابدى كه مراحل حياتش متفاوت هستند . اسلام ، ذاتا ، شيوه اى براى توسعه و تكامل ؛ برنامه اى براى تأمين نيازهاى مادّى و معنوى انسان ؛ و طرحنامه اى جهت برآوردن خواسته هاى دنيايى و آخرتى او است ، به گونه اى كه از رهگذر آن ، انسانيّت بتواند به جايگاه نمونه و سعادتمندانه حيات بشرى ارتقا يابد ، همان سان كه امام اميرالمؤمنين عليه السلامآفاق آن را رسم فرموده و در اين چشم انداز به تصوير كشيده است: «اِعلَموا عِبادَ اللّهِ، أنَّ المُتَّقينَ ذَهَبوا بِعاجِلِ الدُّنيا وآجِلِ الآخِرَةِ ، فَشارَكوا أهلَ الدُّنيا في دُنياهُم ، ولَم يُشارِكوا أهلَ الدُّنيا في آخِرَتِهِم ؛ سَكَنُوا الدُّنيا بِأَفضَلِ ما سُكِنَت ، وأكَلوها بِأَفضَلِ ما اُكِلَت ، فَحَظوا مِنَ الدُّنيا بِما حَظِيَ بِهِ المُترَفونَ ، وأخَذوا مِنها ما أخَذَهُ الجَبابِرَةُ

.

ص: 23

المُتَكَبِّرونَ ، ثُمَّ انقَلَبوا عَنها بِالزّادِ المُبَلِّغِ وَالمَتجَرِ الرّابِحِ (1) ؛ اى بندگان خدا! بدانيد كه تقواپيشگان هم در اين دنياى زودگذر و هم در جهان آينده آخرت سود برند . با اهل دنيا در دنياتان شريك شدند ، در حالى كه اهل دنيا در آخرت آنان شريك نشدند . در دنيا در بهترين مسكن ها سكنا گزيدند و از بهترين خوراكى ها تناول كردند . از دنيا بهره بردند آن سان كه اهل ناز و نعمت بهره مند شدند ؛ و از آن كامياب گشتند ، آن چنان كه گردنكشان خودكامه كام گرفتند . آن گاه ، با رهتوشه اى كه آنان را به مقصد رساند و با تجارتى سودبخش ، از اين دنيا گذشتند» . در نگاه اسلام ، جهان بينى مادّى نمى تواند به نيازهاى واقعى انسان پاسخ گويد ، هر چند كه صدها شاخص ديگر را به شاخص هاى توسعه بيفزايد ؛ اين نوع نگرش قادر نيست جامعه انسانى را به قلّه مطلوبش رهنمون گردد . بشريّت براى دستيابى به توسعه همه جانبه ، راهى ندارد جز آن كه شيوه خدايىِ دين را پى گيرد كه بر پايه شناخت واقعى انسان و درك نيازهاى فطرى او استوار است . در پرتو اين نگرش ، ويژگى نخست توسعه اسلامى ، فراگيرى و شمول آن در دايره همه ابعاد حيات است . ديگر اجزاى اين بنا نيز بر همين پايه استوارند و بازگشتِ ديگر ويژگى هاى توسعه اسلامى نيز به همين ويژگى است . به همان اندازه كه در ادبيّات اقتصادى معاصر ، توسعه داراى مفهومى محدود است و ميان ديوارهاى نيازهاى مادّى انسان جاى مى گيرد ، در جهان بينى اسلامى ، افقى گسترده دارد و با نيازهاى فراگير و نامحدود انسان سازگار اس_ت .

.


1- .بنگريد به : ح 10 .

ص: 24

2. هدف توسعه

2. هدف توسعههرگاه توسعه را در چهارچوب تعريف متداول ارزيابى كنيم ، درمى يابيم كه هدف اسلام از توسعه اقتصادى با هدفِ توسعه در نگرش مادّى متفاوت است . در منظومه تمدّن مادّى ، توسعه مادّى الگويى است ايده آل و نهايتى مطلوب كه انسان در جست وجوى آن است . بر پايه اين تصوّر و با بهره گيرى از دستگاه هاى عظيم تبليغاتى ، كشورهاى پيشرفته از رهگذر توسعه اقتصادى ، توانسته اند اين گونه وانمود كنند كه الگوى زندگى و شيوه انسانى آنان ، از ديگر ملّت ها برتر و با معيارهاى بشرى سازگارتر است . وقتى همه امور در يك چيز به نام هدف تمركز مى يابد ، طبيعى است كه آن هدف مركز ثقل همه ارزش ها و آرمان ها گردد و مركزى شود براى جذب همه تلاش ها و رويكردها . اين ، همان جايگاهى است كه توسعه اقتصادى در عصر جديد يافته است . در سال هاى پس از جنگ دوم جهانى كه گفت و گوى جدّى درباره دو مقوله پيشرفت و واپس ماندگى پيش آمد ، مجموعه كشورهاى جهان سوم به سوى توسعه اقتصادى جهان غرب به مثابه الگوى عالى و چهارچوب نمونه و مطلوب روى آوردند ، در آن مرحله ، اين رويكرد به قالبى فكرى تبديل شد كه افكار بسيارى از متفكّران جهان سوم را به محور توسعه اقتصادى و ضرورت ايجاد تحوّل در دو زمينه فرهنگى و اجتماعى به منظور دستيابى به رشد اقتصادى ، سوق داد (1) .

.


1- .البتّه بسيارى از متفكّران كشورهاى پيشرفته دريافته اند كه اين فرهنگ عقيم است ، زيرا زيان هاى عظيم انسانى و محيطى را كه نتيجه فرهنگ مادّى و غلبه رشد اقتصادى است ، لمس كرده اند. با اين حال ، همين شيوه تفكّر همچنان فضاى فكرى بيشينه كشورهاى واپس مانده را انباشته و بر آن ها سيطره يافته است.

ص: 25

3 . نظام هاى توسعه و راهبردهاى آن ها

امّا در تمدّن اسلامى ، توسعه اقتصادى هدفِ برتر نيست . در اين تمدّن ، هدف آن است كه همه استعدادهاى انسانى شكوفا گردد و نهفته هاى او هويدا شود تا به سوى كمال مطلق راه بَرَد و به سعادت ابدى و پايدار دست يابد . توسعه اقتصادى ، تنها مقدّمه اى براى رسيدن به همين هدف است . با همين رويكرد است كه اسلام ، جامعه انسانى را نيازمند تحقّق رفاه فراگير و ارتقا يافتن به كمال مطلق مى داند تا در كنار شاخصه هاى مادّى و دنيايى ، همچون درآمد ناخالص ملّى ، سرانه آموزش ، دستيابى به امكانات گوناگون زندگى ، آزادىِ انتخاب ، مشاركت سياسى ، و همانند آن ها ، به ضرورت هاى ديگر كه در رشد و ارتقاى شاخصه هاى معنوى ، همچون ايمان و اخلاق و اعمال صالح متجلّى مى شوند ، نيز عنايت ورزد .

3 . نظام هاى توسعه و راهبردهاى آن هاهمه مى دانيم كه نظام هاى توسعه در جهان معاصر و راهبردهاى آن ها ، به دو طرز تفكّر سرمايه دارى و سوسياليزم باز مى گردند . مكتب سرمايه دارى بر آن است كه برقرارى نظام بازار ، برترين طريق دستيابى به اين هدف است ، در حالى كه سوسياليزم تصميمات خود در اين زمينه را بر مبناى شيوه برنامه ريزى مركزى پايه نهاده و از اين رو ، نظام اقتصاد دولتى را ترجيح داده است . بدين گونه ، نمى توان از اِجماع دانشوران و كارشناسان اقتصادى در زمينه نظام هاى توسعه اقتصادى و راهبردهاى آن ها سخن گفت (1) .

.


1- .اقتصاددانان ، به حسب وابستگى فكرى و گرايش خود به يكى از اين دو نظام موجود ، به راه حل هاى گوناگونى روى آورده اند. ديدگاهى كه مشكل اصلى را كمبود منابع و سرمايه گذارى مى داند و هدف را افزايش درآمد ملّى مى شمارد ، پناه بردن به سيستم هاى مالى ، اقتصاد آزاد ، صنعتى سازى ، و همانند آن ها را پيشنهاد مى كند. در برابر ، ديدگاهى كه فقر و تبعيض و نبود عدالت در توزيع را مشكلات اصلى اقتصادى برمى شمارد ، راهبردهاى ديگرى را برمى گزيند؛ همچون : بازنگرى در توزيع درآمد و توجّه به خواست هاى اصلى . بدين سان ، به حسب خاستگاه هاى فكرى ، گزينه ها و اولويّت گذارى هاى اين دو گروه نيز متفاوت هستند.

ص: 26

يك . نقش ارزش هاى معنوى در توسعه اقتصادى

مسلّم است كه اسلام دستاوردهاى فكرى اقتصاددانان معاصر را كه مبتنى بر يكى از دو طرز تفكّر حاكم ، سرمايه دارى و سوسياليزم ، است ، نه به طور مطلق رد مى كند و نه مطلقا مى پذيرد . هرگز چنين نيست ؛ كارشناسان اقتصاد اسلامى وظيفه دارند نكات مثبت هر يك از اين دو نظام را اقتباس كنند و عناصر منفى آن ها را كنار نهند تا به برنامه اى رسند كه نظام اسلامى براى توسعه و راهبردهاى آن را نشان دهد ، مشروط به اين كه برنامه ريزى مذكور در چهارچوب نظام اقتصادى اسلام و برخاسته از رويكرد اقتصادى در اسلام باشد . اگر اين برنامه ريزى سامان يابد ، گامى بس بزرگ برداشته مى شود كه خدمتى است سترگ به جامعه اسلامى و به طور واقعى سبب ترويج فرهنگ اسلامى در سطح جهان مى شود . در پرتو آموزه هاى اسلامى ، اين نظام و راهبردهايش داراى سه ويژگى هستند:

يك . نقش ارزش هاى معنوى در توسعه اقتصادىپيش از بيان هرگونه توضيح درباره نقش امور معنوى در توسعه اقتصادى ، اشاره به اين نكته ضرورت دارد كه در چهارچوب جهان بينى اسلامى ، اعتقاد به تأثير معنويّات در اقتصاد ، مترادف با نفىِ سبب هاى مادّى نيست و از نقش اين سبب ها در اقتصاد نمى كاهد . مقصود آن است كه اسلام ، افزون بر عوامل مادّى مؤثّر در توسعه ، به عواملى ديگر نيز ايمان دارد كه در توسعه مؤثّرند ، امّا ناشناخته مانده اند .

.

ص: 27

به بيان ديگر ، اسلام اين شش ركن توسعه اقتصادى را باور دارد : دانش ، مديريّت ، كار ، تنظيم بازار ، اتّكا به الگوى مصرف صحيح و مناسب ، و برنامه ريزىِ هدفمند و درستِ دولت ؛ همچنين اسلام اعتقاد دارد كه بايد تلاش كرد تا درآمد ناخالص ملّى افزايش يابد و سطح فنّى توليد بالا رود ؛ نيز تنظيم برنامه هايى براى كاستن از ميزان فقر و تعديل ثروت در جامعه را ترغيب مى كند . با اي 1 ن همه ، اسلام معتقد است كه باورهاى درست دينى ، اخلاق نيكو ، و اعمال صالح نيز در توسعه اقتصادى نقش دارند . (1) اين همان مفهوم حقيقى قائل بودن به نقش ايمان و معنويّات در اقتصاد از ديدگاه اسلام است كه هرگز مرادف با ناديده انگاشتن عوامل مادّى و طبيعى نيست . قرآن به همين حقيقت اشاره دارد و تصريح مى كند: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى ءَامَنُواْ وَ اتَّقَوْاْ لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَ_تٍ مِّنَ السَّمَآءِ وَ الأَْرْضِ». «و اگر مردم آبادى ها ايمان آورده و پرهيزگارى كرده بودند ، هر آينه بركت ها از

.


1- .بنگريد به: ص503 (اصول توسعه).

ص: 28

دو . تكامل معنوى از درونِ توسعه مادّى

آسمان و زمين بر آنان مى گشاديم.» (1) «اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا * يُرْسِلِ السَّمَآءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا * وَ يُمْدِدْكُم بِأَمْوَ لٍ وَ بَنِينَ وَ يَجْعَل لَّكُمْ جَنَّ_تٍ وَ يَجْعَل لَّكُمْ أَنْهَ_رًا». «از پروردگارتان آمرزش بخواهيد؛ كه او همواره آمرزگار است * تا آسمان را بر شما بارنده فرستد * و شما را به مال ها و پسران يارى كند و به شما بوستان ها دهد و برايتان جوى ها پديد آورد .» (2) افزون بر آنچه گفته شد ، از ديدگاه جهان بينى اسلامى ، پايه هاى توسعه سازنده و پايدار در جامعه استوار نخواهد شد ، مگر آن گاه كه با ارزش هاى اعتقادى و اخلاقى و علمى همراه گردد . در غير اين صورت ، آفات توسعه ، جامعه را به لرزه درآورده ، اركان آن را آسيب خواهد زد . (3)

دو . تكامل معنوى از درونِ توسعه مادّىنكته ديگر كه بسيار اهمّيّت دارد ، آن است كه در ديدگاه اسلامى ، نه تنها ارزش هاى معنوى بر جريان توسعه اقتصادى اثر مى نهند ، بلكه عكس آن نيز صادق است . از لحاظ اصولى ، در روشمندى اسلامىِ تكامل انسان و اجتماع ، هيچگونه جدايى ميان تكامل معنوى و توسعه اقتصادى وجود ندارد ؛ بلكه توسعه مادّى از بطن تكامل معنوى شكوفا مى گردد و خطّ سير تكامل معنوى نيز از ميانه توسعه مادّى عبور مى كند . قرآن كريم تأكيد مى كند كه هرگاه ايمان در جامعه استقرار يابد و اركانش استوار گردد ، بركت ها بر انسان فرو مى بارد و زمين سرچشمه نعمت مى شود تا

.


1- .سوره اعراف ، آيه 96.
2- .سوره نوح ، آيه 10 _ 12.
3- .بنگريد به: ص861 (آفت هاى توسعه).

ص: 29

آن گاه كه وجود انسان از خير سرشار مى گردد و جامعه در رفاه و آسايش اقتصادى افزون بر تصوّر ، به سر مى برد . متون اسلامى آكنده از گفتار درباره نقش مثبت خصلت هاى پسنديده (1) و عواملى همچون آمرزش خواهى ، نماز ، حج ، و دعا (2) در ايجاد رفاه مادّى و برقرارى توسعه اقتصادى اند ، در حالى كه اين امور در دايره ارزش هاى معنوى جاى دارند . از ديگر سو ، مى نگريم كه اسلام رفاه اقتصادى را ياورِ تقوا و افزاينده اجر معنوى مى داند ؛ همان گونه كه از اين منظر ، رفاه اقتصادى مى تواند زمينه شكوفايى و بالندگى ارزش هاى والاى انسانى باشد . (3) از اين جهت است كه اسلام ارزشى بالا براى فعّاليّت سالم اقتصادى قائل است ، تا آن جا كه از پيامبر صلى الله عليه و آله روايت شده است: «العِبادَةُ عَشَرَةُ أجزاءٍ ، تِسعَةُ أجزاءٍ في طَلَبِ الحَلالِ (4) ؛ عبادت ده بخش است ؛ نُه بخش آن ، جُستن روزى حلال است» . اين سخن ، از حقيقتى پرده برمى دارد كه آشكارا مى گويد: هرگاه اهداف اقتصادى در مسيرى صحيح تنظيم گردند و سازندگى انسان را نشانه روند ، اهداف معنوى او هم تا حدّى بالا تأمين مى گردند . از همين اشاره كه به نقش ارزش ها در توسعه شد ، مى توان دريافت كه نبود ارزش ها ، در واپس ماندگى و دست نيافتن به توسعه نقشى سلبى دارد . در كوتاه سخن ، از منظر اسلام ، عواملى علاوه بر موانع و دشوارى هاى مادّى ، به عقب ماندگى مى انجامند . باورهاى نادرست ، اخلاق ناسالم ، و اعمال ناشايست

.


1- .بنگريد به: ص627 (اصول اخلاقى).
2- .بنگريد به: ص675 (اصول عبادى).
3- .بنگريد به: ص69 (بركت هاى پيشرفت اقتصادى).
4- .بنگريد به: ح 452 .

ص: 30

سه . تأمين نيازهاى اصلى نيازمندان

_ بخش هاى چهارم و پنجم اين كتاب به همين مبحث خواهند پرداخت _ در مجموع عوامل عقب ماندگى و آفتِ دستيابى به توسعه اند . پس همان گونه كه توسعه در تكامل معنوى نقش دارد ، عكس آن نيز صادق است و عقب ماندگى احيانا در انحطاط معنوى ريشه دارد .

سه . تأمين نيازهاى اصلى نيازمنداناگر جامعه انسانى بتواند روش و برنامه اسلامى در توسعه همه جانبه را عملى كند ، فقر از اجتماع بشرى رخت بر مى بندد و ريشه كن مى شود . اين همان تصوير تابناكى است كه پيشوايان و رهبران اسلام در سايه توسعه نويد داده شده ، براى روزى از روزهاى بشر ترسيم كرده اند . آرى ؛ در اجتماع موعود اسلامى ، انسان در جست و جوى نيازمندى برمى آيد تا به وى كمك كند ، امّا او را نمى يابد . (1) امّا ضمن انتظار كشيدن براى رسيدن جامعه به چنان سطحى ، يكى از اهداف اقتصاد اسلامى ، تأمين نيازهاى اساسى نيازمندان و محتاجان است ، به گونه اى كه از طريق آن ، هر يك از افراد جامعه به زندگى كرامت مندانه اى دست يابد . اين مهم ، نه تنها يكى از اهداف اقتصادى است ، بلكه از عناصر اصلى در فرايند توسعه به شمار مى آيد . در ديدگاه اسلامى ، اگر مردم به اداى حقوق مالى خود بپردازند ، (2) نياز همه نيازمندان تأمين مى شود ، تا آن جا كه ديگر فقيرى باقى نمى ماند . امام صادق عليه السلامبه همين مطلب اشاره فرموده است: «لَو أخرَجَ النّاسُ زَكاةَ أموالِهِم مَا احتاجَ أحَدٌ (3) ؛

.


1- .بنگريد به : ص125 (توسعه نويد داده شده در اسلام).
2- .بنگريد به : ص609 (پرداخت نكردن حقوق و واپس ماندگى)
3- .بنگريد به : ح 1364 .

ص: 31

اگر مردم زكات اموالشان را بپردازند ، هيچ كس نيازمند نخواهد بود» . همين حقيقت با مضامينى ديگر در بيان ديگر آن بزرگوار به چشم مى خورد: « و إِنَّ النّاسَ مَا افتَقَروا ولاَ احتاجُوا وَلا جاعُوا ولا عَروا إلاّ بِذُنوبِ الأَغنياءِ (1) ؛ همانا مردم به فقر و احتياج و گرسنگى و برهنگى دچار نشده اند ، مگر از رهگذرِ گناهان ثروتمندان» . در اين ميان ، سخنى ديگر از امام اميرالمؤمنين عليه السلام به چشم مى خورد كه در آن آمده است: «إنَّ اللّهَ سُبحانَهُ فَرَضَ في أموالِ الأَغنِياءِ أقواتَ الفُقَراءِ ، فَما جاعَ فَقيرٌ إلاّ بِما مُتِّعَ بِهِ غَنِيٌّ ، وَاللّهُ تَعالى سائِلُهُم عَن ذلِكَ (2) ؛ همانا خداوند سبحان ، خوراك فقيران را در دارايى ثروتمندان واجب فرموده است . پس هيچ فقيرى گرسنه نمانده ، مگر به دليل آن كه ثروتمندى از حقّ او بهره مند شده ؛ و خداوند والا ايشان را بدين جهت بازخواست خواهد كرد» . مى توان گفت كه اين احاديث ، خود ، برگرفته از سخن پيامبرند كه فرمود: «لَو عَلِمَ اللّهُ أنَّ زَكاةَ الأَغنِياءِ لا تَكفي الفُقَراءَ لَأَخرَجَ مِن غَيرِ زَكاتِهِم ما يُقويهِم، فإِذا جاعَ الفُقَراءُ فَبِظُلمِ الأَغنِياءِ لَهُم (3) ؛ اگر خداوند مى دانست كه زكاتِ ثروتمندان پاسخگوى نياز فقيران نيست ، از غيرِ زكات آنان به تأمين نياز ايشان مى پرداخت . پس اگر فقيران گرسنه مانند ، به دليل ستمِ ثروتمندان به ايشان است» .

.


1- .كتاب من لايحضره الفقيه ، ج 2 ، ص 4 ، ح 6.
2- .بنگريد به : ح 1017 .
3- .كنز العمّال ، ج 6 ، ص 310 ، ح 15824.

ص: 32

در پى ، چند روايت ديگر مى آيد كه دلالت مى كند اداى حقوق مالى ، علاوه بر تأمين نيازهاى نيازمندان ، ابزار توسعه اقتصادى نيز هست: از رسول خدا روايت شده است: «إذا أرَدتَ أن يُثرى مالُكَ فَزَكِّهِ (1) ؛ اگر خواستى مالت افزون گردد ، زكات آن را بپرداز» . از امام على عليه السلام نقل شده است: «فَرَضَ اللّهُ ... وَالزَّكاةَ تَسبيبا لِلرِّزقِ (2) ؛ خداوند زكات را واجب فرموده است ... تا زمينه ساز افزايشِ روزى باشد» . از امام موسى كاظم عليه السلام همچنين روايت كرده اند: «إنَّ اللّهَ عز و جل وَضَعَ الزَّكاةَ قوتا لِلفُقَراءِ ، وتَوفيرا لِأَموالِكُم (3) ؛ همانا خداوند زكات را خوراك فقيران و مايه افزايش دارايى شما قرار داده است» . به عكس ، در اسلام ، تأمين نكردن نيازهاى نيازمندان از موانع اساسى در مسير توسعه اقتصادى و شكوفايى معيشتى تلقّى مى شود . از پيامبر صلى الله عليه و آله روايت شده است: «إذا مَنَعُوا الزَّكاةَ مَنَعَتِ الأَرضُ بَرَكَتَها مِنَ الزَّرعِ وَالثِّمارِ وَالمَعادِنِ كُلِّها (4) ؛ هر گاه مردم زكات نپردازند ، زمين بركت هاى خود ، همچون كشت و ميوه و معدن را ، يكسره ، از ايشان باز مى دارد» .

.


1- .بحار الأنوار ، ج 85 ، ص 164 ، ح 12.
2- .بنگريد به : ح 1360 .
3- .بنگريد به : ح 1365 .
4- .بنگريد به : ح 1031 .

ص: 33

چهار . حفظ توازن محيط

چهار . حفظ توازن محيطدر برخى از متون اسلامى ، توسعه اقتصادى در خلال مفاهيمى چون «بركت هاى آسمان و زمين» (1) ، «باغ ها و جوى ها»(2) ، و «آبادانى زمين»(3) بيان شده است . ممكن است يكى از مدلول هاى اين عبارات آن باشد كه حفظ توازن محيط از برجسته ترين ويژگى هاى فرايند توسعه در اسلام است . در اسلام ، به درختكارى و آباد سازى زمين و كاشت درخت بسيار اهمّيّت داده شده ، تا آن جا كه از پيامبر صلى الله عليه و آله روايت گشته است: «إن قامَتِ السّاعَةُ وفي يَدِ أحَدِكُم فَسيلَةٌ، فإِنِ استَطاعَ أن لا يَقومَ حَتّى يَغرِسَها فَليَغرِسها (4) ؛ هر گاه ، يكى از شما را هنگامه قيامت فرا رسد و در دستش قلمه درختى باشد ، اگر برايش ممكن است ، پيش از برخاستن ، بايد آن را بكارد» . بدين سان ، در ديدگاه اسلامى ، هر گونه عمل منتهى به تخريب محيط و زيان زننده به تداوم و شكوفايى توسعه و آسيب رسان به سلامت انسان ، در مسير توسعه و نظام هاى آن ، مردود شمرده شده است (5) .

.


1- .«و اگر مردم آبادى ها ايمان آورده و پرهيزگارى كرده بودند ، هر آينه بركت ها از آسمان و زمين بر آنان مى گشاديم»(سوره اعراف ، آيه 96).
2- .«تا آسمان را بر شما بارنده فرستد * و شما را به مال ها و پسران يارى كند و به شما بوستان ها دهد و برايتان جوى ها پديد آورد» (سوره نوح ، آيه 11 و 12).
3- .بنگريد به: دانش نامه اميرالمؤمنين ، ج 4 ، سياست هاى اقتصادى ، ص 211: «آبادانى شهرها».
4- .ميزان الحكمة ، ج 6 ، ص 2671 ، ح 9140 ؛ كنز العمّال ، ج 3 ، ص 892 ، ح 9056 . نيز بنگريد به: ميزان الحكمة ، «شجر _ زرع».
5- .بر آگاهان و اهل فن پوشيده نيست كه ادلّه اين ادّعا در همين ها منحصر نيست . براى مثال ، اسلام ، زياده روى در مصرف منابع طبيعى را مصداق اسراف و ضايع ساختن ثروت دانسته و از آن بسيار نهى فرموده ، همان گونه كه هر نوع بهره ورى از منابع طبيعى را كه به تخريب محيط و آسيب رسانى به سلامت انسان بينجامد ، بر طبق قاعده «لا ضرر» ، ممنوع شمرده است.

ص: 34

. .

ص: 35

بخش يكم : پيشرفت اقتصادى

اشاره

بخش اول: پيشرفت اقتصادىفصل يكم: اهمّيّت پيشرفت اقتصادىفصل دوم: بركت هاى پيشرفت اقتصادىفصل سوم : واپس ماندگى اقتصادىفصل چهارم : زيان هاى واپس ماندگى اقتصادىفصل پنجم: توسعه نويد داده شده در اسلامفصل ششم : ستايشِ فقر و مفهوم آن

.

ص: 36

الفصل الأوّل: أهمّيّة التقدّم الاقتصادي1 / 1سَعادَةُ الدُّنيا وَالآخِرَةِالكتاب :«مَّن كَانَ يُرِيدُ ثَوَابَ الدُّنْيَا فَعِندَ اللَّهِ ثَوَابُ الدُّنْيَا وَ الْأَخِرَةِ وَ كَانَ اللَّهُ سَمِيعَا بَصِيرًا . (1) »

«وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْكِتَ_بِ ءَامَنُواْ وَ اتَّقَواْ لَكَفَّرْنَا عَنْهُمْ سَيِّ_ئاتِهِمْ وَ لَأَدْخَلْنَ_هُمْ جَنَّ_تِ النَّعِيمِ * وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَ قَامُواْ التَّوْرَاةَ وَ الاْءِنجِيلَ وَ مَآ أُنزِلَ إِلَيْهِم مِّن رَّبِّهِمْ لَأَكَلُواْ مِن فَوْقِهِمْ وَ مِن تَحْتِ أَرْجُلِهِم مِّنْهُمْ أُمَّةٌ مُّقْتَصِدَةٌ وَ كَثِيرٌ مِّنْهُمْ سَآءَ مَا يَعْمَلُونَ . (2) »

«وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى ءَامَنُواْ وَ اتَّقَوْاْ لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَ_تٍ مِّنَ السَّمَآءِ وَ الأَْرْضِ وَ لَ_كِن كَذَّبُواْ فَأَخَذْنَ_هُم بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ . (3) »

«قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اسْتَعِينُواْ بِاللَّهِ وَ اصْبِرُواْ إِنَّ الأَْرْضَ لِلَّهِ يُورِثُهَا مَن يَشَآءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ الْعَ_قِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ . (4) »

.


1- .النساء : 134 .
2- .المائدة : 65 و 66 .
3- .الأعراف : 96 .
4- .الأعراف : 128 .

ص: 37

فصل يكم : اهميّت پيشرفت اقتصادى

1 / 1 خوشبختى دنيا و آخرت

فصل يكم: اهميّت پيشرفت اقتصادى1 / 1خوشبختى دنيا و آخرتقرآن :«هر كه پاداش اين جهان خواهد ، پس [بداند كه] پاداش اين جهان و آن جهان نزد خداست و خدا شنوا و بينا است.»

«و اگر اهل كتاب ايمان آورند و پرهيزگار شوند ، هر آينه بدى هاشان را از آنها بزداييم و آنان را به بهشت هاى پرنعمت درآوريم * و اگر آنان تورات و انجيل و آنچه را كه از پروردگارشان به سوى ايشان فرود آمده ، برپا مى داشتند ، هر آينه از بالاى سرشان و از زير پاشان برخوردار مى شدند . از ايشان گروهى ميانه رواَند و بسيارى از آنان ، آنچه مى كنند بد است .»

«و اگر مردم آبادى ها ايمان آورده و پرهيزگارى كرده بودند ، هر آينه بركت ها از آسمان و زمين بر آنان مى گشاديم؛ وليكن [پيام ها و نشانه هاى ما را] دروغ شمردند ، پس آنها را به سزاى آنچه مى كردند ، گرفتار ساختيم.»

«موسى قوم خود را گفت: «از خدا يارى بخواهيد و شكيبايى ورزيد؛ كه زمين از آنِ خدا است ، آن را به هر كس از بندگانش كه بخواهد ، به ميراث مى دهد ، و سرانجامِ [نيك] پرهيزگاران را است».»

.

ص: 38

«لِّلَّذِينَ أَحْسَنُواْ الْحُسْنَى وَ زِيَادَةٌ وَ لاَ يَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَ لاَ ذِلَّةٌ أُوْلَ_ءِكَ أَصْحَ_بُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَ__لِدُونَ . (1) »

«وَ يَ_قَوْمِ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّمَآءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا وَ يَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلَى قُوَّتِكُمْ وَ لاَ تَتَوَلَّوْاْ مُجْرِمِينَ . (2) »

«وَ قِيلَ لِلَّذِينَ اتَّقَوْاْ مَاذَآ أَنزَلَ رَبُّكُمْ قَالُواْ خَيْرًا لِّلَّذِينَ أَحْسَنُواْ فِى هَ_ذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ وَ لَدَارُ الْأَخِرَةِ خَيْرٌ وَ لَنِعْمَ دَارُ الْمُتَّقِينَ . (3) »

«مَنْ عَمِلَ صَ__لِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَوةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ . (4) »

«وَ ابْتَغِ فِيمَآ ءَاتَ_كَ اللَّهُ الدَّارَ الْأَخِرَةَ وَ لاَ تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا وَ أَحْسِن كَمَآ أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ وَ لاَ تَبْغِ الْفَسَادَ فِى الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لاَ يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ . (5) »

الحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :أصلِحوا دُنياكُم ، وَاعمَلوا لاِخِرَتِكُم ؛ فَإِنَّكُم تَموتونَ غَدا . (6)

عنه صلى الله عليه و آله:لا تَسُبُّوا الدُّنيا ؛ فَنِعمَت مَطِيَّةُ المُؤمِنِ ؛ فَعَلَيها يَبلُغُ الخَيرَ ، وبِها يَنجو مِنَ الشَّرِّ . إنَّهُ إذا قالَ العَبدُ : لَعَنَ اللّهُ الدُّنيا ، قالَتِ الدُّنيا : لَعَنَ اللّهُ أعصانا لِرَبِّهِ . (7)

.


1- .يونس : 26 .
2- .هود : 52 .
3- .النحل : 30 .
4- .النحل : 97 .
5- .القصص : 77 .
6- .الفردوس : 1 / 101 / 334 عن أبي هريرة .
7- .أعلام الدين : 335 عن أبي موسى الأشعري ، إرشاد القلوب : 176 عن الإمام عليّ عليه السلام نحوه ، بحار الأنوار : 77 / 178 / 10 وراجع ربيع الأبرار : 1 / 66 و 67 .

ص: 39

«براى كسانى كه نيكويى كردند ، [پاداشى] نيكوتر باشد و فزونى اى؛ و رخسارشان را گَردِ تيره [گناهان] و خوارى نپوشانَد . اينانند اهل بهشت كه در آن جاويدان باشند .»

«و اى قوم من! از پروردگارتان آمرزش بخواهيد؛ آن گاه ، به او بازگرديد ، تا باران را بر شما پياپى و فراوان فرستد و نيرويى بر نيروتان بيفزايد؛ و بزهكارانه پشت مكنيد و روى مگردانيد .»

«و به كسانى كه پرهيزگارى كردند ، گفته شود: «پروردگار شما چه چيز فرستاده است؟» گويند : «خير را»؛ براى كسانى كه نيكى كردند ، در اين جهان نيكى است و همان سراى واپسين بهتر است و به راستى ، نيكو است سراى پرهيزگاران .»

«هر كس ، از مرد و زن ، كه كارى شايسته كند ، در حالى كه مؤمن باشد ، هر آينه او را به زندگانى پاك و خوشى زنده بداريم؛ و مزدشان را بر پايه نيكوترين كارى كه مى كردند ، پاداش دهيم .»

«و در آنچه خدا به تو داده است ، سراى واپسين را بجوى و بهره خويش را از دنيا فراموش مكن و نيكى كن ، چنان كه خدا به تو نيكى كرده؛ و در زمين تباهكارى مجوى؛ كه خدا تباهكاران را دوست ندارد .»

حديث :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:دنياى خويش را به سامان آوريد و براى آخرت خود كار كنيد ؛ زيرا فردا خواهيد مرد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:دنيا را دشنام مدهيد كه نيكو مَركبى است براى مؤمن ؛ سوار بر آن به خير دست مى يابد و با آن از شر رهايى مى جويد . همانا هرگاه بنده اى بگويد : «خداوند دنيا را لعنت كناد!» ، دنيا هم مى گويد : «خداوند از ميان ما كسى را لعنت كناد كه در برابر پروردگارش سركش تر است» .

.

ص: 40

عنه صلى الله عليه و آله :نِعمَتِ الدّارُ الدُّنيا لِمَن تَزَوَّدَ مِنها لاِخِرَتِهِ حَتّى يُرضِيَ رَبَّهُ عز و جل ، وبِئسَتِ الدّارُ لِمَن صَدَّتهُ عَن آخِرَتِهِ ، وقَصَّرَت بِهِ عَن رِضاءِ رَبِّهِ . وإذا قالَ العَبدُ : قَبَّحَ اللّهُ الدُّنيا ، قالَتِ الدُّنيا : قَبَّحَ اللّهُ أعصانا لِرَبِّهِ . (1)

الأمالي للطوسي عن أبو بردة الأسلميّ عن أبيه :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آلهإذا صَلَّى الصُّبحَ رَفَعَ صَوتَهُ حَتّى يَسمَعَ أصحابُهُ يَقولُ : «اللّهُمَّ أصلِح لي دينِيَ الَّذي جَعَلتَهُ لي عِصمَةً» ثَلاثَ مَرّاتٍ ؛ «اللّهُمَّ أصلِح لي دُنيايَ الَّتي جَعَلتَ فيها مَعاشي» ثَلاثَ مَرّاتٍ ؛ «اللّهُمَّ أصلِح لي آخِرَتِيَ الَّتي جَعَلتَ إلَيها مَرجِعي» ثَلاثَ مَرّاتٍ ؛ «اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِرِضاكَ مِن سَخَطِكَ ، وأعوذُ بِعَفوِكَ مِن نِقمَتِكَ» ثَلاثَ مَرّاتٍ ؛ «اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنكَ ، لا مانِعَ لِما أعطَيتَ ، ولا مُعطِيَ لِما مَنَعتَ ، ولا يَنفَعُ ذَا الجَدِّ مِنكَ الجَدُّ» . (2)

الإمام عليّ عليه السلام_ في كِتابِهِ إلى مُحَمَّدِ بنِ أبي بَكرٍ وأهلِ مِصرَ _: عَلَيكُم بِتَقوَى اللّهِ ؛ فَإِنَّها تَجمَعُ مِنَ الخَيرِ ما لا يَجمَعُ غَيرُها ، ويُدرَكُ بِها مِنَ الخَيرِ ما لا يُدرَكُ بِغَيرِها ؛ مِن خَيرِ الدُّنيا وخَيرِ الآخِرَةِ ، قالَ اللّهُ عز و جل : « وَ قِيلَ لِلَّذِينَ اتَّقَوْاْ مَاذَآ أَنزَلَ رَبُّكُمْ قَالُواْ خَيْرًا لِّلَّذِينَ أَحْسَنُواْ فِى هَ_ذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ وَ لَدَارُ الْأَخِرَةِ خَيْرٌ وَ لَنِعْمَ دَارُ الْمُتَّقِينَ . (3) » اِعلَموا يا عِبادَ اللّهِ، أنَّ المُؤمِنَ يَعمَلُ لِثَلاثٍ مِنَ الثَّوابِ : إمّا لِخَيرِ ( الدُّنيا ) فَإِنَّ اللّهَ يُثيبُهُ بِعَمَلِهِ في دُنياهُ ؛ قالَ اللّهُ سُبحانَهُ لإِِبراهيمَ : «وَ ءَاتَيْنَ_هُ أَجْرَهُ فِى الدُّنْيَا وَ إِنَّهُ فِى الْأَخِرَةِ لَمِنَ الصَّ__لِحِينَ ، (4) » فَمَن عَمِلَ للّهِِ تَعالى أعطاهُ أجرَهُ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ ، وكَفاهُ المُهِمَّ فيهِما . وقَد قالَ اللّهُ عز و جل : «يَ_عِبَادِ الَّذِينَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ رَبَّكُمْ لِلَّذِينَ أَحْسَنُواْ فِى هَ_ذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ وَ أَرْضُ اللَّهِ وَ سِعَةٌ إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّ_بِرُونَ أَجْرَهُم بِغَيْرِ حِسَابٍ ، (5) » فَما أعطاهُمُ اللّهُ فِي الدُّنيا لَم يُحاسِبهُم بِهِ فِي الآخِرَةِ . قالَ اللّهُ عز و جل : «لِّلَّذِينَ أَحْسَنُواْ الْحُسْنَى وَ زِيَادَةٌ ، (6) » فَالحُسنى هِيَ الجَنَّةُ ، وَالزِّيادَةُ هِيَ الدُّنيا . ( وإمّا لِخَيرِ الآخِرَةِ ) فَإِنَّ اللّهَ عز و جل يُكَفِّرُ بِكُلِّ حَسَنَةٍ سَيِّئَةً ؛ قالَ اللّهُ عز و جل : «إِنَّ الْحَسَنَ_تِ يُذْهِبْنَ السَّيِّ_ئاتِ ذَ لِكَ ذِكْرَى لِلذَّ كِرِينَ ، (7) » حَتّى إذا كانَ يَومُ القِيامَةِ حُسِبَت لَهُم حَسَناتُهُم ، ثُمَّ أعطاهُم بِكُلِّ واحِدَةٍ عَشرَ أمثالِها إلى سَبعِمِائَةِ ضِعفٍ ؛ قالَ اللّهُ عز و جل : «جَزَآءً مِّن رَّبِّكَ عَطَ_آءً حِسَابًا ، (8) » وقالَ : «أُوْلَ_ءِكَ لَهُمْ جَزَآءُ الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُواْ وَ هُمْ فِى الْغُرُفَ_تِ ءَامِنُونَ . (9) » فَارغَبوا في هذا _ رَحِمَكُمُ اللّهُ _ وَاعمَلوا لَهُ ، وتَحاضّوا عَلَيهِ . وَاعلَموا يا عِبادَ اللّهِ، أنَّ المُتَّقينَ حازوا عاجِلَ الخَيرِ وآجِلَهُ ؛ شارَكوا أهلَ الدُّنيا في دُنياهُم ، ولَم يُشارِكهُم أهلُ الدُّنيا في آخِرَتِهِم ؛ أباحَهُمُ اللّهُ مِنَ الدُّنيا ما كَفاهُم وبِهِ أغناهُم ؛ قالَ اللّهُ عَزَّ اسمُهُ : « قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِى أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَ الطَّيِّبَ_تِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِىَ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ فِى الْحَيَوةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَ_مَةِ كَذَ لِكَ نُفَصِّلُ الأَْيَ_تِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ . (10) » سَكَنُوا الدُّنيا بِأَفضَلِ ما سُكِنَت ، وأكَلوها بِأَفضَلِ ما اُكِلَت ؛ شارَكوا أهلَ الدُّنيا في دُنياهُم ، فَأَكَلوا مَعَهُم مِن طَيِّباتِ ما يَأكُلونَ ، وشَرِبوا مِن طَيِّباتِ ما يَشرَبونَ ، ولَبِسوا مِن أفضَلِ ما يَلبَسونَ ، وسَكَنوا مِن أفضَلِ ما يَسكُنونَ ، وتَزَوَّجوا مِن أفضَلِ ما يَتَزَوَّجونَ ، ورَكِبوا مِن أفضَلِ ما يَركَبونَ ؛ أصابوا لَذَّةَ الدُّنيا مَعَ أهلِ الدُّنيا ، وهُم غَدا جيرانُ اللّهِ ، يَتَمَنَّونَ عَلَيهِ فَيُعطيهِم ما تَمَنَّوهُ ، ولا يَرُدُّ لَهُم دَعوَةً ، ولا يَنقُصُ لَهُم نَصيباً مِنَ اللَّذَّةِ . فَإِلى هذا _ يا عِبادَ اللّهِ _ يَشتاقُ إلَيهِ مَن كانَ لَهُ عَقلٌ ، ويَعمَلُ لَهُ بِتَقوَى اللّهِ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلاّ بِاللّهِ . (11)

.


1- .المستدرك على الصحيحين : 4 / 348 / 7870 ، الفردوس : 4 / 269 / 6794 وليس فيه ذيله وكلاهما عن طارق ، كنز العمّال : 3 / 239 / 6341 .
2- .الأمالي للطوسي : 158 / 265 وراجع سنن النسائي : 3 / 73 .
3- .النحل : 30 .
4- .العنكبوت : 27 .
5- .الزمر : 10 .
6- .يونس : 26 .
7- .هود: 114 .
8- .النبأ: 36 .
9- .سبأ : 37 .
10- .الأعراف : 32 .
11- .الأمالي للمفيد : 261 / 3 ، الأمالي للطوسي : 25 / 31 كلاهما عن أبي إسحاق الهمداني ، بحار الأنوار : 33 / 543 / 720 و ج 77 / 386 / 11 وراجع الغارات : 1 / 234 .

ص: 41

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:نيكو خانه اى است دنيا كسى را كه براى آخرتش از آن توشه برگيرد تا پروردگارش را خشنود كند ؛ و بد خانه اى است كسى را كه از آخرت بازش دارد و دستش را از خشنودى پروردگارش كوتاه سازد . هرگاه بنده اى بگويد: «خداوند دنيا را رسوا كناد!» ، دنيا هم مى گويد: «خداوند از ميان ما كسى را رسوا كناد كه در برابر پروردگارش سركش تر است» .

امالى طوسى از ابوبرده اسلمى از پدرش :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هرگاه نماز صبح مى گزارْد ، با صدايى بلند _ چنان كه يارانش بشنوند _ سه بار مى گفت: «بار خدايا! دين مرا برايم به سامان آور ؛ همان را كه مايه پناه من ساخته اى» . و نيز سه بار مى گفت : «بار خدايا! دنياى مرا به سامان آور ؛ همان را كه مايه زندگانى من قرار داده اى» . و سه بار هم مى گفت: «بار خدايا! آخرت مرا سامان بخش ؛ همان را كه بازگشتم را به سوى آن مقرّر فرموده اى» . سپس سه بار مى گفت: «بار خدايا! من از خشم تو به خشنودى ات پناه مى جويم ؛ و از مجازاتت به گذشتت» . و سه بار مى گفت: «بار خدايا! من از تو به تو پناه مى جويم ؛ بخششت را بازدارنده اى نيست و آنچه را منع فرموده اى بخشنده اى نيست ؛ و آن را كه تو بى نياز و بهره مندش ساخته اى ، بهره ديگر سود نمى بخشد» .

امام على عليه السلام_ در نامه اش به محمّد بن ابى بكر و مصريان _: بر شما باد تقواى خدا پيشه كردن ؛ كه تقوا چندان خير گرد مى آورد كه جز آن ، چيزى چنين نمى كند ؛ و با آن ، چندان خير دنيا و آخرت فرادست مى آيد كه با جز آن ، نمى آيد . خداوند فرموده است: «و به كسانى كه پرهيزگارى كردند ، گفته شود : «پروردگار شما چه چيز فرستاده است؟» گويند : «خير را» ؛ براى كسانى كه نيكى كردند ، در اين جهان نيكى است و همانا سراى واپسين بهتر است و به راستى ، نيكو است سراى پرهيزگاران» . اى بندگان خدا! بدانيد كه همانا مؤمن براى دستيابى به سه گونه پاداش كار مى كند ؛ يا براى خير دنيا ، كه خداوند به پاس عملش ، در دنيايش او را پاداش مى بخشد . خداوند سبحان در حقّ ابراهيم فرمود : «و در اين جهان ، پاداش او را بداديم و همانا او در جهان ديگر ، از نيكان و شايستگان است» . پس هر كه براى خداى _ تعالى _ كار كند ، خداوند پاداش او را در دنيا و آخرت عطا مى كند و هم در دنيا و هم در آخرت ، نياز او را تأمين مى كند . خداوند فرموده است: «اى بندگان من كه ايمان آورده ايد! از پروردگار خويش پروا كنيد . براى آنان كه نيكى كرده اند ، در اين جهان پاداش نيكو است . و زمين خدا فراخ است . همانا به شكيبايان مزدشان را تمام و بى شمار مى دهند» ؛ پس آنچه را خداوند در دنيا به ايشان عطا فرموده ، در آخرت محاسبه نخواهد كرد . خدا فرموده است: «براى كسانى كه نيكويى كردند ، [پاداشى ]نيكوتر باشد و فزونى اى» . در اين جا ، مراد از پاداش نيكوتر ، بهشت است و منظور از فزونى ، [نعمتِ ]دنيا . و گاه مؤمن براى خير آخرت كار مى كند . در اين حال ، خداوند با هر كار نيك ، كار بدى را مى پوشاند . خدا فرموده است: «همانا خوبى ها ، بدى ها را از ميان مى بَرَد . اين يادكردى است براى يادآوران» . و اين ، چنان است كه در روز قيامت ، كارهاى نيكشان براى ايشان محاسبه مى شود و آن گاه ، خداوند در برابر هر كار نيك ، از ده تا هفتصد برابر پاداش به آنان عطا مى فرمايد . خداى فرموده است: «پاداشى است از پروردگارت ؛ بخششى حساب شده» . و نيز فرموده: «اينانند كه بدانچه كردند ، پاداشى دو چندان دارند و ايشان در كوشك هاى بلند بهشت ، ايمن و آسوده باشند» . پس اى شما كه خداوند مهرتان ورزد ، در اين پاداش رغبت ورزيد و براى آن بكوشيد و بدان ترغيب كنيد . اى بندگان خدا! بدانيد كه تقواپيشگان به خير دنيا و آخرت دست يافتند ؛ در دنياى دنياداران شريك گشتند ، ولى دنياداران در آخرتِ ايشان شريك نشدند . خداوند از دنيا ، آنچه ايشان را كفايت كرد و بى نياز ساخت ، برايشان مباح فرمود . خداى _ نامش والا باد _ فرموده است: «بگو : چه كسى آرايشى را كه خدا براى بندگانش پديد آورده و روزى هاى پاكيزه را حرام كرده است؟ بگو : اينها در زندگى دنيا براى مؤمنان است ، در حالى كه در روز رستاخيز ويژه ايشان است . بدين گونه ، آيات خود را براى گروهى كه بدانند ، به تفصيل بيان مى كنيم» . در دنيا به نيك ترين گونه سكنا گزيدند و از بهترين چيزها خوردند . با اهل دنيا در دنياشان شريك شدند و همراهِ آنان از خوراك هاى پاك خوردند و شربت هاى پاك را آشاميدند و پوشاك هاى برتر را پوشيدند و در مساكن بهتر مسكن گزيدند و با همسران نيكوتر ازدواج كردند و بر مركب هاى مناسب تر سوار شدند ؛ با اهل دنيا از دنيا لذّت برگرفتند ، در حالى كه فردا همسايگان خدايند ؛ از خدا طلب مى كنند و او آنچه را مى خواهند ، به ايشان مى بخشد و هيچ خواهششان را رد نمى كند و هيچ بهره اى از كاميابى را دريغشان نمى دارد . پس اى بندگان خدا! هر كه عقل دارد ، به همين ها مشتاق مى شود و با پيشه كردن تقواى خدا ، براى آن مى كوشد . و هيچ توان و نيرويى نيست ، مگر از جانب خدا!

.

ص: 42

. .

ص: 43

. .

ص: 44

الإمام الباقر عليه السلام_ في قَولِهِ تَعالى : «لِّلَّذِينَ أَحْسَنُواْ الْحُسْنَى وَ زِيَادَةٌ» : فَأَمَّا الحُسنى فَالجَنَّةُ ، (1) وأمَّا الزِّيادَةُ فَالدُّنيا ، ما أعطاهُمُ اللّهُ فِي الدُّنيا لَم يُحاسِبهُم بِهِ فِي الآخِرَةِ ، ويَجمَعُ ثَوابَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ ، ويُثيبُهُم بِأَحسَنِ أعمالِهِم فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام_ في قَولِ اللّهِ عز و جل : «رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِى الدُّنْيَا حَسَنَةً وَ فِى الْأَخِرَةِ حَسَنَةً (3) » _: رِضوانُ اللّهِ وَالجَنَّةُ فِي الآخِرَةِ ، وَالسَّعَةُ فِي الرِّزقِ وَالمَعايِشِ وحُسنُ الخُلُقِ فِي الدُّنيا . (4)

.


1- .في المصدر : «فأمّا الحسنى الجنّة» وما أثبتناه من بحار الأنوار نقلاً عن المصدر .
2- .تفسير القمّي : 1 / 311 عن أبي الجارود ، بحار الأنوار: 7 / 260 / 6 و ج 70 / 66 / 10 .
3- .البقرة : 201 .
4- .من لا يحضره الفقيه : 3 / 156 / 3566 ، معاني الأخبار : 174 / 1 ، الكافي : 5 / 71 / 2 ، تهذيب الأحكام : 6 / 327 / 900 وليس فيهما «والسعة في الرزق» وكلّها عن جميل بن صالح ، تفسير العيّاشي : 1 / 98 / 274 عن عبد الأعلى وفيه «والسعة في المعيشة» ، بحار الأنوار : 71 / 383 / 18 نقلاً عن الأمالي للصدوق و ج 95 / 348 / 2 .

ص: 45

امام باقر عليه السلام_ درباره سخن خداى (تعالى) : «كسانى كه نيكويى كردند ، [پاداشى ]نيكوتر باشد و فزونى اى» _: مراد از پاداش نيكوتر ، بهشت است و منظور از فزونى ، [نعمتِ] دنيا . آنچه را خداوند در دنيا به ايشان عطا فرموده ، در آخرت به حسابتان نخواهد نوشت و پاداش دنيا و آخرت ، هر دو ، را به آنان مى دهد و به ازاى بهترين كارهاشان در دنيا و آخرت ، به آنان پاداش مى بخشد .

امام صادق عليه السلام(درباره سخن خداى : «پروردگارا! ما را در اين جهان نيكويى ده و در آن جهان نيز نيكويى بخش و ما را از عذاب آتش دوزخ نگاه دار» ) : مراد ، خشنودى خدا و بهشت است در آخرت ؛ و گشايش در روزى و مايه هاى معيشت و نيكىِ اخلاق در دنيا .

.

ص: 46

صحيح البخاري عن أنس :كانَ أكثَرُ دُعاءِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله : اللّهُمَّ رَبَّنا! آتِنا فِي الدُّنيا حَسَنَةً ، وفِي الآخِرَةِ حَسَنَةً ، وقِنا عَذابَ النّارِ . (1)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :بَشِّر هذِهِ الاُمَّةَ بِالسَّناءِ ، وَالرِّفعَةِ ، وَالدّينِ ، وَالنَّصرِ ، وَالتَّمكينِ فِي الأَرضِ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :اِعلَموا عِبادَ اللّهِ، أنَّ المُتَّقينَ ذَهَبوا بِعاجِلِ الدُّنيا وآجِلِ الآخِرَةِ ، فَشارَكوا أهلَ الدُّنيا في دُنياهُم ، ولَم يُشارِكوا أهلَ الدُّنيا في آخِرَتِهِم ؛ سَكَنُوا الدُّنيا بِأَفضَلِ ما سُكِنَت ، وأكَلوها بِأَفضَلِ ما اُكِلَت ، فَحَظوا مِنَ الدُّنيا بِما حَظِيَ بِهِ المُترَفونَ ، وأخَذوا مِنها ما أخَذَهُ الجَبابِرَةُ المُتَكَبِّرونَ ، ثُمَّ انقَلَبوا عَنها بِالزّادِ المُبَلِّغِ وَالمَتجَرِ الرّابِحِ ؛ أصابوا لَذَّةَ _ زُهدِ _ الدُّنيا في دُنياهُم ، وتَيَقَّنوا أنَّهُم جيرانُ اللّهِ غَدا في آخِرَتِهِم ؛ لا تُرَدُّ لَهُم دَعوَةٌ ولا يَنقُصُ لَهُم نَصيبٌ مِن لَذَّةٍ . (3)

.


1- .صحيح البخاري : 5/2347/6026 ، صحيح مسلم : 4/2070/26 ، سنن أبي داود : 2/85/1519، مسند ابن حنبل : 4 / 203 / 11981 كلّها نحوه .
2- .مسند ابن حنبل : 8 / 44 / 21278 ، المستدرك على الصحيحين : 4 / 346 / 7862 وفيه « والرفقة والنصرة والتمكى . .» ، شُعب الإيمان : 7/287/10335 وليس فيه «والدين» وج 5/334/6833 وفيه «والرفعة والنصرة والتمكين . . .» ، صحيح ابن حبّان : 2 / 132 / 405 وليس فيه «والرفعة والدين» وكلّها عن اُبيّ بن كعب ، كنز العمّال : 12 / 157 / 34465 ؛ إعلام الورى : 1 / 89 عن اُبيّ بن كعب وفيه «والرفعة والنصرة والتمكى . .» ، بحار الأنوار : 18 / 121 / 36 .
3- .نهج البلاغة : الكتاب 27 ، بحار الأنوار: 33 / 581 / 726 .

ص: 47

صحيح البخاري از أَنَس :بيشينه دعاى پيامبر صلى الله عليه و آله چنين بود : «بار خدايا ، پروردگارا! در دنيا به ما نيكويى ده و در آخرت نيكويى بخش و ما را از عذاب آتش دوزخ نگاه دار» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اين امّت را مژده ده به روشنى ، شكوه ، ديندارى ، پيروزى ، و مسلّط شدن [برْ ، و] در زمين .

امام على عليه السلام :بندگان خدا! بدانيد كه پرهيزگاران هم در اين دنياى زودگذر و هم در جهان آينده آخرت سود بَرَند . با اهل دنيا در دنياشان شريك شدند ، در حالى كه اهل دنيا در آخرتِ آنان شريك نشدند . در دنيا ، در بهترين مسكن ها سكنا گزيدند و از بهترين خوراك ها تناول كردند . از دنيا بهره بردند آن سان كه اهل ناز و نعمت بهره مند شدند ؛ و از آن كامياب گشتند ، آنچنان كه گردنكشان خودكامه كامياب شدند . آن گاه ، با ره توشه اى كه آنان را به مقصد رساند و با تجارتى سودبخش ، از اين دنيا گذشتند . لذّتِ _ زهد (1) _ را در دنياشان چشيدند و يقين كردند كه فردا در آخرت ، همسايگان خداوندند ؛ دعاشان به اجابت مى رسد و نصيبشان از لذّت دنيا كاسته نمى شود .

.


1- .در روايت شماره 5 كه در حقيقت اصلِ اين روايت است ، و اين روايت در واقع بخشى از آن است كه توسط سيد رضى تقطيع شده است ، از واژه زُهد نشانى نيست. علاوه بر اين ، وجود كلمه مزبور با معناى مجموعه روايت سازگار نيست و نشان مى دهد كه در نتيجه بى دقّتى در معناى روايت ، اين كلمه به متن اصلى افزوده شده است.

ص: 48

عنه عليه السلام :اُوصيكُم عِبادَ اللّهِ بِتَقوَى اللّهِ ؛ فَإِنَّهَا الزِّمامُ وَالقِوامُ ، فَتَمَسَّكوا بِوَثائِقِها ، وَاعتَصِموا بِحَقائِقِها ؛ تَؤُل بِكُم إلى أكنانِ الدَّعَةِ ، وأوطانِ السَّعَةِ . (1)

عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: الدُّنيا مَطِيَّةُ المُؤمِنِ ، عَلَيها يَرتَحِلُ إلى رَبِّهِ ، فَأَصلِحوا مَطاياكُم ؛ تُبَلِّغكُم إلى رَبِّكُم . (2)

الإمام الحسن عليه السلام :لَو أنَّ النّاسَ سَمِعوا قَولَ اللّهِ عز و جل ورَسولِهِ ؛ لَأَعطَتهُمُ السَّماءُ قَطرَها ، وَالأَرضُ بَرَكَتَها ، ولَمَا اختَلَفَ في هذِهِ الاُمَّةِ سَيفانِ ، ولَأَكَلوها خَضراءَ خَضِرَةً إلى يَومِ القِيامَةِ . (3)

1 / 2عِمارَةُ الأَرضِ وَالاِستِمتاعُ بِمَواهِبِهاالكتاب :«هُوَ أَنشَأَكُم مِّنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا . (4) »

«يَ_بَنِى ءَادَمَ خُذُواْ زِينَتَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَ كُلُواْ وَ اشْرَبُواْ وَ لاَ تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ * قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِى أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَ الطَّيِّبَ_تِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِىَ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ فِى الْحَيَوةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَ_مَةِ كَذَ لِكَ نُفَصِّلُ الأَْيَ_تِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ * قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّىَ الْفَوَ حِشَ مَاظَهَرَ مِنْهَا وَ مَابَطَنَ وَ الإِْثْمَ وَ الْبَغْىَ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ أَن تُشْرِكُواْ بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَ_نًا وَ أَن تَقُولُواْ عَلَى اللَّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ . (5) »

.


1- .نهج البلاغة : الخطبة 195 ، بحار الأنوار: 7 / 115 / 50 .
2- .شرح نهج البلاغة : 20 / 317 / 640 .
3- .الأمالي للطوسي : 566 / 1174 عن عبد الرحمان بن كثير عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عليهم السلام ، بحار الأنوار : 10 / 142 / 5 وراجع العدد القويّة : 51 / 62 و الاحتجاج : 2 / 66 / 156 .
4- .هود : 61 .
5- .الأعراف : 31 _ 33 .

ص: 49

1 / 2 آبادسازى زمين و بهره ورى از مواهب آن

امام على عليه السلام :بندگان خدا! شما را به تقواى خدا سفارش مى كنم ؛ كه تقوا هم وسيله مهار و هم مايه استوارى شما است . پس به رشته هاى تقوا چنگ زنيد و به حقيقت هاى آن پناه آوريد تا شما را به سرمنزل آرامش و جايگاه هاى وسيع برساند .

امام على عليه السلام_ در كلمات حكيمانه منسوب به أو _: دنيا مَركَب مؤمن است كه سوار بر آن ، به سوى پروردگارش كوچ مى كند . پس مَركب هاى خويش را به سامان آوريد تا شما را به پروردگارتان برسانند .

امام حسن عليه السلام :اگر مردم سخن خدا و رسولش را به گوش مى گرفتند ، آسمانْ باران خويش را به آنان مى بخشيد و زمين بركتش را به ايشان عطا مى كرد و هيچ دو شمشيرى در اين امّت [به نزاع] ردّ و بدل نمى شد و تا روز رستاخيز ، مردم از سرسبزى و طراوت زمين مى خوردند و بهره مى بردند .

1 / 2آبادسازى زمين و بهره ورى از مواهب آنقرآن:«او شما را از زمين آفريد و شما را به آبادانىِ آن واداشت .»

«اى فرزندان آدم! نزد هر مسجدى ، آرايش خويش فراگيريد؛ و بخوريد و بياشاميد و اسراف مكنيد ، كه او اسرافكاران را دوست ندارد * بگو : چه كسى آرايشى را كه خدا براى بندگان خود پديد آورده و روزى هاى پاكيزه را حرام كرده است؟ بگو : اينها در زندگى دنيا براى مؤمنان است ، در حالى كه در روز رستاخيز ويژه ايشان است. بدين گونه ، آيات را براى گروهى كه بدانند ، به تفصيل بيان مى كنيم * بگو : همانا پروردگارم زشتكارى ها را چه آشكار باشند و چه پنهان _ و گناهكارى و ستم و سركشى به ناحق را حرام كرده؛ و اين كه چيزى را با خدا شريك سازيد كه بدان حجّتى فرو نفرستاده؛ و اين كه بر خدا آنچه نمى دانيد ، بگوييد .»

.

ص: 50

انظر : النحل : 10 _ 11 ، الملك : 15 .

الحديث :الإمام عليّ عليه السلام :أمّا ما جاءَ فِي القُرآنِ مِن ذِكرِ مَعايِشِ الخَلقِ وأسبابِها فَقَد أعلَمَنا سُبحانَهُ ذلِكَ مِن خَمسَةِ أوجُهٍ : وَجهِ الإِشارَةِ ، ووَجهِ العِمارَةِ ، ووَجهِ الإِجارَةِ ، ووَجهِ التِّجارَةِ ، ووَجهِ الصَّدَقاتِ . . . وأمّا وَجهُ العِمارَةِ فَقَولُهُ : « هُوَ أَنشَأَكُم مِّنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا ؛ (1) » فَأَعلَمَنا سُبحانَهُ أنَّهُ قَد أمَرَهُم بِالعِمارَةِ ؛ لِيَكونَ ذلِكَ سَبَبا لِمَعايِشِهِم بِما يَخرُجُ مِنَ الأَرضِ مِنَ الحَبِّ وَالثَّمَراتِ وما شاكَلَ ذلِكَ مِمّا جَعَلَهُ اللّهُ تَعالى مَعايِشَ لِلخَلقِ . (2)

عنه عليه السلام_ في كِتابِهِ لِلأَشتَرِ النَّخَعِيِّ لَمّا وَلاّهُ مِصرَ _: هذا ما أمَرَ بِهِ عَبدُ اللّهِ عَلِيٌّ أميرُ المُؤمِنينَ ، مالِكَ بنَ الحارِثِ الأَشتَرَ في عَهدِهِ إلَيهِ حينَ وَلاّهُ مِصرَ : جِبايَةَ خَراجِها ، وجِهادَ عَدُوِّها ، وَاستِصلاحَ أهلِها ، وعِمارَةَ بِلادِها . . . . وَليَكُن نَظَرُكَ في عِمارَةِ الأَرضِ أبلَغَ مِن نَظَرِكَ فِي استِجلابِ الخَراجِ ؛ لِأَنَّ ذلِكَ لا يُدرَكُ إلاّ بِالعِمارَةِ ، ومَن طَلَبَ الخَراجَ بِغَيرِ عِمارَةٍ أخرَبَ البِلادَ ، وأهلَكَ العِبادَ . (3)

.


1- .هود : 61 .
2- .بحار الأنوار: 93 / 46 نقلاً عن تفسير النعماني عن إسماعيل بن جابر عن الإمام الصادق عليه السلام .
3- .نهج البلاغة : الكتاب 53 ، تحف العقول : 126 وفيه «ومجاهدة» بدل «وجهاد» و«فإنّ الجلب» بدل «لأنّ ذلك» ، بحار الأنوار : 33 / 606 / 744 و ج 77 / 253 / 1 .

ص: 51

ر .ك : النحل : 10 و 11 ، الملك : 15 .

حديث:امام على عليه السلام :امّا آنچه در قرآن ، در پيرامون معيشت مردم و سبب هاى آن آمده ، خداوند سبحان از پنج نظرگاه ما را بدان ها آگاه فرموده است: اشاره [به اين نعمت ها] ، آبادگرىِ [زمين] ، به خدمت گرفتن ، بازرگانى ، و پرداختِ صدقات . . . و امّا نظرگاه آبادگرى ؛ خداوند فرموده است: «او شما را از زمين آفريد و شما را به آبادانىِ آن واداشت» . خداى ما را آگاه فرموده كه مردم را به آباد سازى زمين امر كرده تا زمينه ساز معيشت آنان باشد از رهگذرِ توليد _ غلاّت و ميوه ها و ديگر رُستنى هاى زمين كه خداوند _ تعالى _ آنها را مايه معيشت مردم قرار داده است .

امام على عليه السلام_ برگرفته نامه اش به [مالك] اشتر نخعى ، آن گاه كه به ولايت مصرش گماشت _: اين ، فرمانى است كه بنده خدا على ، اميرالمؤمنين ، در پيمان خود ، به مالك بن حارث اشتر ابلاغ كرد ، در زمانى كه او را به ولايت مصر گماشت تا مالياتش را گرد آورَد و با دشمنش جهاد كند و كار مردمش را به سامان آورَد و شهرهايش را آباد سازد . . . بايد بيش از آن كه درباره گردآورى ماليات مى انديشى ، در فكر آبادىِ زمين باشى ؛ زيرا ماليات جز از طريق آبادى زمين به دست نيايد ؛ و هر كس بدون آباد كردن زمين ماليات طلب كند ، شهرها را ويران و بندگان را هلاك سازد .

.

ص: 52

عنه عليه السلام :شَرُّ البِلادِ بَلَدٌ لا أمنَ فيهِ ولا خِصبَ . (1)

عنه عليه السلام :فَضيلَةُ السُّلطانِ عِمارَةُ البُلدانِ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :ثَلاثَةُ أشياءَ يَحتاجُ النّاسُ طُرّا إلَيها : الأَمنُ ، وَالعَدلُ ، وَالخِصبُ . (3)

1 / 3غِنَى المُجتَمَعِ مِن نِعَمِ اللّهِالكتاب :«لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِى مَسْكَنِهِمْ ءَايَةٌ جَنَّتَانِ عَن يَمِينٍ وَ شِمَالٍ كُلُواْ مِن رِّزْقِ رَبِّكُمْ وَ اشْكُرُواْ لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ . (4) »

«الشَّيْطَ_نُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُم بِالْفَحْشَآءِ وَ اللَّهُ يَعِدُكُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَ فَضْلاً وَ اللَّهُ وَ سِعٌ عَلِيمٌ . (5) »

الحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :طوبى لِكُلِّ غَنِيٍّ تَقِيٍّ . (6)

.


1- .غرر الحكم: 5684 .
2- .غرر الحكم: 6562 .
3- .تحف العقول : 320 .
4- .سبأ : 15 .
5- .البقرة : 268 .
6- .كنز العمّال : 3 / 156 / 5946 نقلاً عن العسكري في الأمثال عن أنس .

ص: 53

1 / 3 ثروتمندى جامعه ، از نعمت هاى خدا است

امام على عليه السلام :بدترين سرزمين ، آن است كه نه امنيّت دارد و نه آبادانى .

امام على عليه السلام :فضيلت حاكم بدان است كه سرزمين ها را آباد كند .

امام صادق عليه السلام :سه چيز است كه مردم يكسره بدان نيازمندند : امنيّت ، عدالت ، و آبادانى .

1 / 3ثروتمندى جامعه ، از نعمت هاى خدا استقرآن:«هر آينه مردم سبا را در جاى سكونتشان نشانه اى [از قدرت و نعمت ما] بود: دو بوستان ، از دست راست و از دست چپ [شهر و خانه هاشان] . [گفتيم:] از روزىِ پروردگارتان بخوريد و او را سپاس گزاريد ، شهرى است خوش [و پرنعمت] و خداوندى آمرزگار .»

«شيطان شما را از درويشى و بينوايى مى ترساند و به زشتكارى و ناشايست فرمان مى دهد؛ و خدا شما را به آمرزش و بخشش خويش نويد مى دهد؛ و خداوند گشايش بخش و دانا است .»

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خوش باد هر توانگر تقواپيشه را .

.

ص: 54

سنن ابن ماجة عن عبد اللّه بن خبيب عن أبيه عن عمّه :كُنّا في مَجلِسٍ ، فَجاءَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله وعَلى رَأسِهِ أثَرُ ماءٍ ، فَقالَ لَهُ بَعضُنا : نَراكَ اليَومَ طَيِّبَ النَّفسِ ، فَقالَ : أجَل ، وَالحَمدُ للّهِِ . ثُمَّ أفاضَ القَومُ في ذِكرِ الغِنى ، فَقالَ : لا بَأسَ بِالغِنى لِمَنِ اتَّقى ، وَالصِّحَّةُ لِمَنِ اتَّقى خَيرٌ مِنَ الغِنى ، وطيبُ النَّفسِ مِنَ النَّعيمِ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :إنَّ مِنَ النِّعَمِ سَعَةَ المالِ ، وأفضَلُ مِن سَعَةِ المالِ صِحَّةُ البَدَنِ ، وأفضَلُ مِن صِحَّةِ البَدَنِ تَقوَى القَلبِ . (2)

عنه عليه السلام :نِعمَ البَرَكَةُ سَعَةُ الرِّزقِ . (3)

عنه عليه السلام :مِن هَنيءِ النِّعَمِ سَعَةُ الأَرزاقِ . (4)

عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: خَيرُ الدُّنيا وَالآخِرَةِ في خَصلَتَينِ : الغِنى ، وَالتُّقى . (5)

1 / 4الدُّعاءُ لِلتَّقَدُّمِ الاِقتِصادِى¨ِّالكتاب :«وَ لاَ تَتَمَنَّوْاْ مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ لِّلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبُواْ وَ لِلنِّسَآءِ نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبْنَ وَ سْ_ئلُواْ اللَّهَ مِن فَضْلِهِ إِنَ اللَّهَ كَانَ بِكُلِّ شَىْ ءٍ عَلِيمًا . (6) »

.


1- .سنن ابن ماجة: 2/724/2141، مسند ابن حنبل: 9/54/23218 و ص 70 / 23288 وفيه «اُميّة» بدل «أبيه» ، المستدرك على الصحيحين : 2 / 4 / 2131 ، اُسد الغابة: 6 / 362 / 6466 كلّها نحوه .
2- .شرح نهج البلاغة : 19 / 337 / 395 ؛ الأمالي للطوسي : 146 / 240 عن أبي وَجزَة السعدي عن أبيه نحوه ، بحار الأنوار: 72 / 53 / 83 نقلاً عن نهج البلاغة .
3- .غرر الحكم: 9883 .
4- .غرر الحكم : 9289 .
5- .شرح نهج البلاغة : 20 / 301 / 446 .
6- .النساء : 32 .

ص: 55

1 / 4 دعا براى پيشرفت اقتصادى

سنن ابن ماجة از عبداللّه بن خبيب از پدرش از عمويش :در مجلسى بوديم كه پيامبر صلى الله عليه و آلهآمد ، در حالى كه رطوبت آب بر سرش باقى بود . يكى از ما به وى گفت: «امروز تو را نيك حال مى بينيم» . فرمود: «آرى! سپاس خداى را» . سپس افراد در وصفِ ثروتمندى فراوان سخن گفتند . پيامبر فرمود : «آن را كه تقوا پيشه كند ، باكى از توانگرى نيست ؛ و براى چنين كسى ، تندرستى بهتر از توانگرى است ؛ و نيك حالى از نعمت ها [ى خداوند ]است» .

امام على عليه السلام :ثروت فراوان ، از نعمت ها است ؛ و برتر از آن ، تندرستى است ؛ و بهتر از تندرستى ، تقواى دل .

امام على عليه السلام :گشاده روزى ، چه نيكو بركتى است!

امام على عليه السلام :از نعمت هاى گوارا ، گشادگىِ روزى است .

امام على عليه السلام_ از كلمات حكيمانه منسوب به او _: خير دنيا و آخرت در دو ويژگى است: توانگرى و تقواپيشگى .

1 / 4دعا براى پيشرفت اقتصادىقرآن:«و آنچه را كه خدا بدان چيز برخى از شما را بر برخى فزونى و برترى داده است ، آرزو مكنيد. مردان را از آنچه به دست آورده اند ، بهره اى است و زنان را نيز از آنچه به دست آورده اند ، بهره اى است؛ و خداى را از فزون بخشى اش درخواست كنيد ، كه خداوند به هر چيزى دانا است .»

.

ص: 56

الحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أسأَلُكَ غِنايَ وغِنى مَولايَ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله_ فِي المُناجاةِ لِطَلَبِ الرِّزقِ _: وَاكسُنِي اللّهُمَّ سَرابيلَ السَّعَةِ ، وجَلابيبَ الدَّعَةِ ؛ فَإِنّي يا رَبِّ مُنتَظِرٌ لاِءِنعامِكَ بِحَذفِ المَضيقِ ، ولِتَطَوُّلِكَ بِقَطعِ التَّعويقِ ، ولِتَفَضُّلِكَ بِإِزالَةِ التَّقتيرِ ، ولِوُصولِ حَبلي بِكَرَمِكَ بِالتَّيسيرِ ، وأمطِرِ اللّهُمَّ عَلَيَّ سَماءَ رِزقِكَ بِسِجالِ الدِّيَمِ ، وأغنِني عَن خَلقِكَ بِعَوائِدِ النِّعَمِ ، وَارمِ مَقاتِلَ الإِقتارِ مِنّي ، وَاحمِل كَشفَ الضُّرِّ عَنّي عَلى مَطايَا الإِعجالِ ، وَاضرِب عَنِّي الضّيقَ بِسَيفِ الاِستِئصالِ ، وأتحِفني رَبِّ مِنكَ بِسَعَةِ الإِفضالِ ، وَامدُدني بِنُمُوِّ الأَموالِ ، وَاحرُسني مِن ضيقِ الإِقلالِ ، وَاقبِض عَنّي سوءَ الجَدبِ ، وَابسُط لي بِساطَ الخِصبِ ، وَاسقِني مِن ماءِ رِزقِكَ غَدَقا ، وَانهَج لي مِن عَميمِ بَذلِكَ طُرُقا ، وفاجِئني بِالثَّروَةِ وَالمالِ ، وَانعَشني بِهِ مِنَ الإِقلالِ ، وصَبِّحني بِالاِستِظهارِ ، ومَسِّني بِالتَّمكينِ مِنَ اليَسارِ ؛ إنَّكَ ذُو الطَّولِ العَظيمِ ، وَالفَضلِ العَميمِ ، وَالمَنِّ الجَسيمِ ، وأنتَ الجَوادُ الكَريمُ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله_ في ما عَلَّمَهُ لِعَلِيٍّ عليه السلام لِقَضاءِ الدَّينِ _: اللّهُمَّ اكفِني بِحَلالِكَ عَن حَرامِكَ ، وأغنِني مِن فَضلِكَ عَمَّن سِواكَ . (3)

.


1- .مسند ابن حنبل : 5/343/15754 ، الأدب المفرد : 199/662 ، المعجم الكبير: 22/329/828 ، كنز العمّال : 2 / 213 / 819
2- .مُهج الدعوات : 312 عن أحمد بن الحارث النوفلي عن الإمام الجواد عن آبائه عليهم السلام ، المصباح للكفعمي : 228 وليس فيه «والمنّ الجسيم» ، بحار الأنوار: 94 / 116 / 17 نقلاً عن البلد الأمين .
3- .سنن الترمذي : 5 / 560 / 3563 ، مسند ابن حنبل : 1 / 323 / 1318 ، المستدرك على الصحيحين : 1 / 721 / 1973 ، الدعاء للطبراني : 2 / 317 / 1042 وفيه «أغنني» بدل «اكفني» وكلّها عن أبي وائل عن الإمام عليّ عليه السلام ، كنز العمّال : 6 / 238 / 15518 و ص 253 / 15563 ؛ الأمالي للصدوق : 472 / 631 ، الأمالي للطوسي : 431 / 963 وفيهما «أغنني» بدل «اكفني» وكلاهما عن جابر عن الإمام الباقر عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار: 95 / 301 /

ص: 57

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! توانگرى خويش و [كسانِ نزديك و ]همراهم را از تو درخواست مى كنم .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در مناجاتِ درخواستِ روزى _: بار خدايا! مرا جامه گشاده روزى بر تن كن و تن پوش رفاه در بر فرما . اى پروردگار! من در انتظارم كه به لطف خويش ، تنگنا را بزدايى ؛ به بخششت ، بازداشتگى [از رفاه] را پايان بخشى ؛ به فضلت ، تنگدستى را از ميان بردارى ؛ و به كرمت ، رشته زندگى ام را به تن آسانى برسانى . بار خدايا! آسمان روزى ات را با قطره هاى درشت بر من بباران ؛ با نعمت هاى پُربار مرا از خَلقت بى نياز فرما ؛ قتلگاه هاى تنگدستى را از من دور فرما ؛ به شتاب ، روزگار سختى و دشوارى را از من بردار ؛ تنگ حالى را از كار و بار من ريشه كن فرما ؛ اى پروردگار! با بخشش گسترده از جانب خود به من هديه عطا نما ؛ با افزايش دارايى مرا يارى كن ؛ نگاهبانم باش كه به تنگناى كم مايگى درنيفتم ؛ بدحالىِ خشكسالى را از من بردار ؛ بساط سرسبزى و خرّمى را برايم بگستر ؛ از آبِ روزى ات به سرشارى نصيبم فرما ؛ از بخشش گسترده ات راه هايى بر من باز فرما ؛ ثروت و مال ناگهانى به من عطا كن و با آن ، مرا از تنگ مايگى رهايى بخش و پشتگرمى ام ده و گشاده حالى ام عنايت كن . همانا تو داراى بخششى بسيار ، فضلى سرشار ، و لطفى فراوان هستى و بس بخشنده اى و كريم!

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در شمار آنچه براى اداى دين ، به على عليه السلامتعليم فرمود _: بار خدايا! با حلال خويش مرا از حرامت بى نياز كن و با فضل خود ، مرا از غير خويش توانگرى عطا فرما .

.

ص: 58

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ الرِّزقَ لَيَنزِلُ مِنَ السَّماءِ إلَى الأَرضِ عَلى عَدَدِ قَطرِ المَطَرِ إلى كُلِّ نَفسٍ بِما قُدِّرَ لَها ، ولكِن للّهِِ فُضولٌ ، فَاسأَلُوا اللّهَ مِن فَضلِهِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ للّهِِ عز و جل فُضولاً مِن رِزقِهِ يَنحَلُهُ مَن يَشاءُ مِن خَلقِهِ ، وَاللّهُ باسِطٌ يَدَيهِ عِندَ كُلِّ فَجرٍ لِمُذنِبِ اللَّيلِ هَل يَتوبُ فَيَغفِرَ لَهُ! ويَبسُطُ يَدَيهِ عِندَ مَغيبِ الشَّمسِ لِمُذنِبِ النَّهارِ هَل يَتوبُ فَيَغفِرَ لَهُ! (2)

المستدرك على الصحيحين عن عائشة :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ يَدعو: اللّهُمَّ اجعَل أوسَعَ رِزقِكَ عَلَيَّ عِندَ كِبَرِ سِنّي وَانقِطاعِ عُمُري . (3)

تفسير العيّاشي عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام :أتى رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آلهرَجُلٌ مِن أهلِ البادِيَةِ ، فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، إنَّ لي بَنينَ وبَناتٍ وإخوَةً وأخَواتٍ ، وبَني بَنينَ وبَني بَناتٍ وبَني إخوَةٍ وبَني أخَواتٍ ، وَالمَعيشَةُ عَلَينا خَفيفَةٌ ، فَإِن رَأَيتَ _ يا رَسولَ اللّهِ _ أن تَدعُوَ اللّهَ أن يُوَسِّعَ عَلَينا . قالَ : وبَكى ، فَرَقَّ لَهُ المُسلِمونَ . فَقالَ رَسولُ اللّهِ عَلَيهِ وآلِهِ السَّلامُ : «وَ مَا مِن دَآبَّةٍ فِى الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَ يَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَ مُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِى كِتَ_بٍ مُّبِينٍ ، (4) » مَن كَفَلَ بِهذِهِ الأَفواهِ المَضمونَةِ عَلَى اللّهِ رِزقُها ، صَبَّ اللّهُ عَلَيهِ الرِّزقَ صَبّا كَالماءِ المُنهَمِرِ ؛ إن قَليلٌ فَقَليلاً ، وإن كَثيرٌ فَكَثيرا . قالَ : ثُمَّ دَعا رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، وأمَّنَ لَهُ المُسلِمونَ . قالَ : قالَ أبو جَعفَرٍ عليه السلام: فَحَدَّثَني مَن رَأَى الرَّجُلَ في زَمَنِ عُمَرَ ، فَسَأَلَهُ عَن حالِهِ ، فَقالَ : مِن أحسَنِ مَن خَوَّلَهُ حَلالاً ، وأكثَرِهِم مالاً . (5)

.


1- .قرب الإسناد : 117 / 411 عن الحسين بن علوان عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام ، بحار الأنوار : 5 / 145 / 1 و ج 93 / 288 / 4 .
2- .ثواب الأعمال : 214 / 3 عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، الجعفريّات : 228 نحوه ، بحار الأنوار : 6 / 29 / 34 و ج 103 / 29 / 51 .
3- .المستدرك على الصحيحين : 1 / 726 / 1987 عن عائشة ، المعجم الأوسط : 4 / 62 / 3611 ، كنز العمّال : 2 / 188 / 3682 .
4- .هود : 6 .
5- .تفسير العيّاشي : 2 / 139 / 3 .

ص: 59

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همانا روزى از آسمان به زمين مى بارد ، همانند قطره هاى باران كه به هر كس به اندازه معيّن شده براى او نصيب مى رسد ؛ امّا خداى را بخشش هاى افزون نيز هست ، پس خداوند را از بخشش افزونش طلب كنيد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداى را از روزى اش بخشش هاى افزون هست كه به هر كه خواهد ، عطا فرمايد . هر بامداد ، خداوند را براى گناهكار شب هنگام دستِ گشاده بخششى هست ؛ كه آيا توبه مى كند تا وى را ببخشايد! و هر غروب ، براى گناهكار روز هنگام ، دستِ گشوده لطفى هست ؛ كه آيا به سويش باز مى آيد تا بيامرزدش!

المستدرك على الصحيحين از عايشه :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله چنين دعا مى كرد: بار خدايا! بيشينه روزى ات را به هنگام سالخوردگى و سپرى شدن ايّام ، به من عطا فرما!

تفسير العياشي از جابر از امام باقر عليه السلام :مردى بيابانى نزد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آمد و گفت: اى رسول خدا! مرا پسران و دختران و برادران و خواهران و پسرزادگان و دخترزادگان و برادر زادگان و خواهر زادگانى است ؛ و روزگار ما سخت است ، باشد كه نظر فرمايى و خداى را درخواهى كه به ما گشاده روزى عطا فرمايد . _ راوى گفت: _ سپس آن مرد گريست و مسلمانان را دل بر او سوخت . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: « «و هيچ جنبنده اى در زمين نيست مگر آن كه روزى او بر خدا است و قرارگاه آن و جايگاه نگاهداشت آن ، همه را مى داند ؛ همه در كتابى روشن هست» ؛ هر كس اين آيات را كه خداوند در آن تأمين روزى را ضمانت فرموده ، پيوسته بخواند ، خدا روزى را چون آبى روان بر او فرو مى بارد ، خواه اندك اندك و خواه بسيار بسيار» . _ راوى گفت: _ سپس پيامبر خدا صلى الله عليه و آله دعا كرد و مسلمانان دعايش را آمين گفتند . _ راوى گفت: _ امام باقر فرمود: «كسى كه آن مرد را در روزگار عُمَر ديده بود ، مرا روايت كرد كه وى را حال پرسيده و او گفته است: خداوند بيشترين حلال و فراوان ترين مال را روزى ام فرمود» .

.

ص: 60

الإمام عليّ عليه السلام :اللّهُمَّ . . . وأغنِنا عَن مَدِّ الأَيدي إلى سِواكَ . (1)

الإمام زين العابدين عليه السلام:وَاجمَع لِيَ الغِنى ، وَالعَفافَ ، وَالدَّعَةَ ، وَالمُعافاةَ ، وَالصِّحَّةَ ، وَالسَّعَةَ . (2)

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ ارزُقني مِن فَضلِكَ مالاً طَيِّبا كَثيرا فاضِلاً لا يُطغيني ، وتِجارَةً نامِيَةً مُبارَكَةً لا تُلهيني . (3)

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ أغنِنا عَن هِبَةِ الوَهّابينَ بِهِبَتِكَ . (4)

عنه عليه السلام_ مِن دُعائِهِ لِلمُهِمّاتِ _: وبِالحَلالِ عَنِ الحَرامِ فَأَغنِني . (5)

.


1- .نهج البلاغة : الخطبة 91 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عليه السلام ، غرر الحكم: 10057 ، بحار الأنوار: 57 / 114 / 90 و ج 77/331/17 .
2- .الصحيفة السجّادية : 201 الدعاء 47 .
3- .بحار الأنوار: 94 / 133 / 19 نقلاً عن الكتاب العتيق الغروي .
4- .الصحيفة السجّادية : 35 الدعاء 5 .
5- .الأمالي للطوسي : 17 / 19 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : 95/183/1 .

ص: 61

امام على عليه السلام :بار خدايا! . . . ما را بى نياز فرما از اين كه به سوى غير تو دست نياز آوريم .

امام زين العابدين عليه السلام :در من اين صفت ها را گرد آور : توانگرى ، پاكدامنى ، آسايش ، دورى از گزند ، تندرستى ، و گشاده حالى .

امام زين العابدين عليه السلام :بار خدايا! از فزون بخشى ات ، مرا دارايى پاك فراوان و سرشار عطا فرما كه به سركشى ام واندارد ؛ و داد و ستدى رشد افزا و بركت خيز مرا ده كه فريبم ندهد .

امام زين العابدين عليه السلام :بار خدايا! با بخشش خويش ، ما را از بخشش بخشندگانِ [ديگر ]بى نياز فرما .

امام زين العابدين عليه السلام _ برگرفته دعاى وى در سختى ها _ :و مرا با حلال ، از حرام بى نياز ساز .

.

ص: 62

عنه عليه السلام_ مِن دُعائِهِ عِندَ خَتمِ القُرآنِ _ : اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، وَاجبُر بِالقُرآنِ خَلَّتَنا مِن عَدَمِ الإِملاقِ ، وسُق إلَينا بِهِ رَغَدَ العَيشِ ، وخِصبَ سَعَةِ الأَرزاقِ . (1)

عنه عليه السلام :زِدني مِن فَضلِكَ وسَعَةِ ما عِندَكَ ؛ فَإِنَّكَ واسِعٌ كَريمٌ ، وصِل ذلِكَ بِخَيرِ الآخِرَةِ ونَعيمِها ، يا أرحَمَ الرّاحِمينَ . (2)

عنه عليه السلام_ مِن دُعائِهِ في مَكارِمِ الأَخلاقِ _: اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، وَاجعَل أوسَعَ رِزقِكَ عَلَيَّ إذا كَبِرتُ . (3)

عنه عليه السلام :وتَوِّجني بِالكِفايَةِ ، وسُمني حُسنَ الوِلايَةِ ، وهَب لي صِدقَ الهِدايَةِ ، ولا تَفتِنّي بِالسَّعَةِ ، وَامنَحني حُسنَ الدَّعَةِ ، ولا تَجعَل عَيشي كَدّا كَدّا . (4)

عنه عليه السلام :أغنِني عَمَّن هُوَ غَنِيٌّ عَنّي ، وزِدني إلَيكَ فاقَةً وفَقرا . (5)

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ أعطِنِي السَّعَةَ فِي الرِّزقِ ، وَالأَمنَ فِي الوَطَنِ . (6)

الإمام الباقر عليه السلام_ في دُعاءٍ كانَ يُسَمّيهِ الدُّعاءَ الجامِعَ _: أسأَلُكَ اللّهُمَّ الرَّفاهِيَةَ في مَعيشَتي ما أبقَيتَني ؛ مَعيشَةً أقوى بِها عَلى طاعَتِكَ ، وأبلُغُ بِها رِضوانَكَ ، وأصيرُ بِها مِنكَ إلى دارِ الحَيَوانِ غَدا . اللّهُمَّ ارزُقني رِزقا حَلالاً يَكفيني ، ولا تَرزُقني رِزقا يُطغيني ، ولا تَبتَلِيَنّي بِفَقرٍ أشقى بِهِ مُضَيَّقا عَلَيَّ ؛ أعطِني حَظّا وافِرا في آخِرَتي ، ومَعاشا واسِعا هَنيئا مَريئا في دُنيايَ ، ولا تَجعَلِ الدُّنيا عَلَيَّ سِجنا ، ولا تَجعَل فِراقَها عَلَيَّ حُزنا ؛ أجِرني مِن فِتنَتِها ، وَاجعَل عَمَلي فيها مَقبولاً وسَعيي فيها مَشكورا ، اللّهُمَّ ومَن أرادَني فيها بِسوءٍ فَأَرِدهُ ، ومَن كادَني فيها فَكِدهُ . (7)

.


1- .الصحيفة السجّادية : 160 الدعاء 42 ، مصباح المتهجّد : 521 / 603 .
2- .الصحيفة السجّادية : 209 الدعاء 48 ، مصباح المتهجّد : 81 / 132 وزاد فيه «إنّي إليك من الراغبين ، يا أرحم الراحمين» و ص 197 / 274 وص 243 / 356 وص 375 / 501 .
3- .الصحيفة السجّادية : 84 الدعاء 20 .
4- .الصحيفة السجّادية : 86 الدعاء 20 .
5- .الصحيفة السجّادية : 198 الدعاء 47 .
6- .مصباح المتهجّد : 595 / 691 ، الإقبال (الطبعة الحجريّة) : 74 كلاهما عن أبي حمزة الثمالي ، بحار الأنوار: 98 / 91 / 2 .
7- .تهذيب الأحكام : 3 / 77 / 234 ، الكافي : 2 / 588 / 26 وليس فيه «اللّهمّ ارزقني رزقا حلالاً يكفيني» وكلاهما عن أبي حمزة الثمالي ، بحار الأنوار : 87 / 301 / 85 نقلاً عن مصباح المتهجّد و ج 97 / 379 / 1 نقلاً عن الإقبال .

ص: 63

امام زين العابدين عليه السلام _ برگرفته دعاى ختم قرآن _ :بار خدايا! بر محمّد و خاندانش درود بسيار فرست و با قرآن ، تنگدستى ما را به بى نيازى اصلاح فرما و گشايش زندگى و خرّمىِ روزىِ بسيار را به سوى ما روان گردان .

امام زين العابدين عليه السلام :مرا از فضل خويش و گُستراىِ آن چه نزد تو است ، فزونى عطا فرما ؛ كه همانا تو گسترا بخش و كرم افزايى ؛ و اين نعمت را به خير و نعمت آخرت پيوند ده ، اى مهرورزترينِ مهرورزان!

امام زين العابدين عليه السلام _ برگرفته دعاى مكارم الأخلاق _ :بار خدايا! بر محمّد و خاندانش درود بسيار فرست و گشاده ترين روزى ات را در هنگامه پيرى من مقرّر فرما!

امام زين العابدين عليه السلام :و با بى نيازى مرا تاجدار ساز و خوب دوست داشتن را ملازِمِ من فرما و رهيافتگى راستين را نصيبم كن و به توانگرى گمراهم مساز و رفاه نيكو عطايم كن و زندگى ام را سخت و دشوار قرار مده!

امام زين العابدين عليه السلام :مرا از آن كه به من نياز ندارد ، بى نياز ساز و ندارى و فقرم به درگاه خويش را بيفزا!

امام زين العابدين عليه السلام :بار خدايا! مرا گشادگى در روزى و امنيّت در وطن عنايت فرما!

امام باقر عليه السلام_ برگرفته دعايى كه خود ، آن را دعاى جامع مى ناميد _: بار خدايا! از تو مى خواهم تا آن گاه كه زنده ام مى دارى ، زندگانى ام را در رفاه دارى ، چندان كه براى بندگى ات نيرو يابم و با آن ، به خشنودى ات دست يابم و از رهگذر آن ، فردا ، از جانب تو به سراى زندگانىِ [حقيقى] سير كنم . بار خدايا! مرا روزى حلالى بخش كه كفايتم كند و روزى اى مرا نده كه به سركشى واداردم و مرا به فقرى دچار مساز كه به سبب آن ، به تنگنا در شقاوت افتم . مرا در آخرتم ، نصيبى سرشار عطا فرما و در دنيايم ، زندگانى گشاده گواراى شيرينى نصيب ساز . دنيا را زندان من مكن و فراقِ آن را مايه اندوه من مكن ؛ مرا از فتنه اش رهايى ده و عملم را در آن پذيرفته قرار ده و تلاشم را در خورِ ستايش فرما . بار خدايا! هر كس در دنيا برايم بد بخواهد ، تو برايش بد بخواه ؛ و هر كس در دنيا به من حيله ورزد ، تو به او حيله ورز!

.

ص: 64

عنه عليه السلام :إذا أنتَ انصَرَفتَ مِنَ الوِترِ فَقُل : «سُبحانَ رَبِّيَ المَلِكِ القُدّوسِ العَزيزِ الحَكيمِ» ثَلاثَ مَرّاتٍ ، ثُمَّ تَقولُ : «يا حَيُّ يا قَيّومُ ، يا بَرُّ يا رَحيمُ ، يا غَنِيُّ ي_ا كَ_ري_مُ ، اُرزُقني مِنَ التِّجارَةِ أعظَمَها فَضلاً ، وأوسَعَها رِزقا ، وخَيرَها لي عاقِبَةً ؛ فَإِنَّهُ لا خَيرَ في ما لا عاقِبَةَ لَهُ» . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاقسِم لي . . . غِنىً تَسُدُّ بِهِ عَنّي بابَ كُلِّ فَقرٍ . (2)

عنه عليه السلام_ فِي الدُّعاءِ عِندَ الإِفاضَةِ مِن عَرَفاتٍ _: اللّهُمَّ . . . أعطِني أفضَلَ ما أعطَيتَ أحَدا مِنهُم مِنَ الخَيرِ وَالبَرَكَةِ وَالرَّحمَةِ وَالرِّضوانِ وَالمَغفِرَةِ ، وبارِك لي في ما أرجِعُ إلَيهِ مِن أهلٍ أو مالٍ ، أو قَليلٍ أو كَثيرٍ ، وبارِك لَهُم فِيَّ . (3)

.


1- .من لا يحضره الفقيه : 1 / 494 / 1422 عن زرارة ، مصباح المتهجّد : 163 / 251 وفي صدره «فإذا سلّم سبّح تسبيح الزهراء عليهاالسلام، ثمّ يقول ثلاث مرّات: سبحان ...»، بحار الأنوار : 87 / 224 / 35 وص287 / 80 .
2- .الإقبال : 1 / 363 عن عمر بن يزيد ، بحار الأنوار : 98 / 155 / 4 .
3- .تهذيب الأحكام : 5 / 187 / 622 ، من لا يحضره الفقيه : 2 / 543 / 3137 كلاهما عن أبي بصير .

ص: 65

امام باقر عليه السلام :هرگاه از نماز وتر فارغ شدى ، سه بار بگو: «منزّه است پروردگار من ؛ همان حكمران پاك عزّتمندِ باحكمت» . سپس بگو: «اى زنده ، اى هماره پابرجا ، اى نيكى كننده ، اى مهرورز ، اى بى نياز ، اى بخشنده! از كسب و داد و ستد ، پرسودترينش و بيشينه روزى ترينش و نيك فرجام ترينش را به من روزى بخش ؛ كه هيچ خيرى نيست در آن چه فرجام نيكى ندارد» .

امام صادق عليه السلام :بار خدايا! بر محمّد و خاندانش بسيار درود فرست و مرا نصيب فرما . . . بى نيازى اى كه با آن ، دريچه هر فقرى را به رويم ببندى .

امام صادق عليه السلام_ در دعايى به هنگام حركت از عَرَفات _: بار خدايا ! . . . مرا برترينِ خير و بركت و رحمت و خشنودى و آمرزشى كه به هر يك از ايشان داده اى ، عطا فرما و در خاندان و اموالم و هر چيز كم و زيادى كه دارم و [پس از اين سفر] به سويشان بازمى گردم ، برايم بركت مقرّر فرما و براى آن ها نيز در من بركت قرار ده!

.

ص: 66

عنه عليه السلام :مَن لَم يَسأَلِ اللّهَ عز و جل مِن فَضلِهِ ( فَقَدِ ) افتَقَرَ . (1)

عنه عليه السلام :سَلُوا اللّهَ الغِنى فِي الدُّنيا وَالعافِيَةَ ، وفِي الآخِرَةِ المَغفِرَةَ وَالجَنَّةَ . (2)

الإمام الكاظم عليه السلام :اُنقُلني مِن ذُلِّ الفَقرِ إلى عِزِّ الغِنى . (3)

الكافي عن أحمد بن محمّد بن أبي نصر :قُلتُ لِلرِّضا عليه السلام : جُعِلتُ فِداكَ ! اُدعُ اللّهَ عز و جل أن يَرزُقَنِي الحَلالَ . فَقالَ : أتَدري مَا الحَلالُ؟ قُلتُ : الَّذي عِندَنَا الكَسبُ الطَّيِّبُ . فَقالَ : كانَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليهماالسلام يَقولُ : «الحَلالُ هُوَ قوتُ المُصطَفَينَ» . ثُمَّ قالَ : قُل : أسأَلُكَ مِن رِزقِكَ الواسِعِ . (4)

.


1- .الكافي : 2 / 467 / 4 عن عمرو بن جميع ، مكارم الأخلاق : 2 / 7 / 1977 ، الاختصاص : 223 ، الدعوات : 117 / 268 ، بحار الأنوار : 93 / 294 / 23 و ص 300 / 36 و ص 301 / 37 .
2- .الكافي : 5 / 71 / 4 عن عبد الأعلى .
3- .مُهج الدعوات : 275 عن أبي الوضّاح عن أبيه ، بحار الأنوار : 94 / 327 / 1 .
4- .الكافي : 2 / 552 / 9 و ج 5 / 89 / 1 وفيه «قوت النبيّين» بدل «قوت المصطفين» ، قرب الإسناد : 380 / 1342 ، بحار الأنوار : 103 / 2 / 4 .

ص: 67

امام صادق عليه السلام :هر كس فضل خداوند را از او درخواست نكند ، دچار فقر مى شود .

امام صادق عليه السلام :از خداوند ، در دنيا بى نيازى و تندرستى بخواهيد ؛ و در آخرت ، آمرزش و بهشت را .

امام كاظم عليه السلام :[خداوندا!] مرا از خوارىِ فقر به سربلندىِ توانگرى برسان .

الكافي از احمد بن محمّد بن ابى نصر :به حضرت رضا عليه السلام گفتم: فدايت شوم! از خداوند بخواه كه روزى حلال نصيب من فرمايد . فرمود: «مى دانى حلال چيست؟» گفتم: هر آن چه در مذهب ما درآمد پاك به شمار آيد . فرمود: «علىّ بن الحسين عليهماالسلام مى گفت: حلال ، خوراكِ برگزيدگان است .» سپس فرمود : «بگو : روزىِ فراوانت را از تو مى خواهم» .

.

ص: 68

الفصل الثاني: بركات التقدّم الاقتصاديبَرَكاتُ التَّقَدُّمِ الاِقتِصادِيِّ2 / 1قِوامُ الدّينِ وَالدُّنياالكتاب :«وَ لاَ تُؤْتُواْ السُّفَهَآءَ أَمْوَ لَكُمُ الَّتِى جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِيَ_مًا وَ ارْزُقُوهُمْ فِيهَا وَ اكْسُوهُمْ وَ قُولُواْ لَهُمْ قَوْلاً مَّعْرُوفًا . (1) »

الحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الدَّنانيرُ وَالدَّراهِمُ خَواتِمُ اللّهِ في أرضِهِ ، مَن جاءَ بِخاتَمِ مَولاهُ قُضِيَت حاجَتُهُ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إذا كانَ في آخِرِ الزَّمانِ ؛ لابُدَّ لِلنّاسِ فيها (3) مِنَ الدَّراهِمِ وَالدَّنانيرِ يُقيمُ الرَّجُلُ بِها دينَهُ ودُنياهُ . (4)

.


1- .النساء : 5 .
2- .المعجم الأوسط : 6 / 316 / 6507 عن أبي هريرة ، كنز العمّال : 3 / 238 / 6332 .
3- .كذا وردت في كلا المصدرين ، والسياق يقتضي التعبير ب «فيه» ، وإن كان يحتمل عود الضمير على محذوف مقدَّر .
4- .المعجم الكبير : 20 / 279 / 660 عن المقداد بن معديكرب ، كنز العمّال : 3 / 238 / 6333 .

ص: 69

فصل دوم : بركت هاى پيشرفت اقتصادى

2 / 1 برپايى دين و دنيا

فصل دوم: بركت هاى پيشرفت اقتصادى2 / 1برپايى دين و دنياقرآن :«و مال هاى خود را كه خداوند وسيله برپا بودنِ زندگى شما قرار داده ، به كم خردان مدهيد و از درآمد آن مال ها بخورانيد و بپوشانيدشان و به آنها سخنى نيكو و پسنديده گوييد .»

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دينارها و درهم ها انگشترى هاى (1) خدا در زمين وى هستند ؛ هر كس انگشترىِ مولاى خويش را بياورد ، خواهشش برآورده مى شود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :چون آخر الزّمان فرا رسد ، مردم را چاره اى جز داشتن درهم ها و دينارها نيست تا هر فرد دين و دنياى خود را با آن برپاى دارد .

.


1- .چون انگشترى در ديرينه ايام به عنوان مُهر نيز استفاده مى شده است، از اين رو به آن ، خاتم (= مُهر) نيز مى گفتند.

ص: 70

عنه صلى الله عليه و آله :الفاقَةُ لِأَصحابي سَعادَةٌ ، وَالغِنى لِلمُؤمِنِ في آخِرِ الزَّمانِ سَعادَةٌ ، إنِ استَطَعتُم أن تَكونوا أغنِياءَ فَكونوا . (1)

مسند ابن حنبل عن عمرو بن العاص:قالَ ليرَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: يا عَمرُو، اشدُد عَلَيكَ سِلاحَكَ وثِيابَكَ وَأتِني. فَفَعَلتُ، فَجِئتُهُ وهُوَ يَتَوَضَّأُ، فَصَعَّدَ فِيَّ البَصَرَ وصَوَّبَهُ وقالَ: يا عَمرُو، إنّي اُريدُ أن أبعَثَكَ وَجها، فَيُسَلِّمَكَ اللّهُ ويُغنِمَكَ، وأرغَبُ لَكَ مِنَ المالِ رَغبَةً صالِحَةً. قُلتُ: يا رَسولَ اللّهِ ، إنّي لَم اُسلِم رَغبَةً فِي المالِ ؛ إنَّما أسلَمتُ رَغبَةً فِي الجِهادِ وَالكَينونَةِ مَعَكَ . قالَ : يا عَمرُو ، نِعِمّا بِالمالِ الصّالِحِ لِلرَّجُلِ الصّالِحِ . (2)

الإمام الباقر عليه السلام_ كانَ يَقولُ _: اللّهُمَّ أعِنّي عَلَى الدُّنيا بِالغِنى ، وعَلَى الآخِرَةِ بِالتَّقوى . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :نِعمَ العَونُ عَلَى الآخِرَةِ ؛ الدُّنيا . (4)

.


1- .الفردوس: 3/158/4427 عن ابن مسعود، كنزالعمّال: 3/239/6338 نقلاً عن الرافعي، وليس فيه ذيله.
2- .مسند ابن حنبل : 6/240/17818 و ص 228 / 17778 ، الأدب المفرد : 97 / 299 وفيه «أزعب» بدل «أرغب» و «زعبة» بدل «رغبة» ، المستدرك على الصحيحين : 2 / 3 / 2130 ، المصنّف لابن أبي شيبة : 5 / 259 / 9 ، مسند أبي يعلى : 6 / 423 / 7298 ، كنز العمّال : 11 / 729 / 33577 ؛ تنبيه الخواطر : 1 / 158 ، تفسير مجمع البيان : 3 / 14 وفيهما «نِعْمَ المال الصالح للرجل الصالح» .
3- .البيان والتبيين : 3 / 271 ؛ نثر الدرّ : 1 / 345 وفيه «بالعفو» بدل «بالتقوى» .
4- .الكافي : 5/72/9 و ح 8 وص 73/14 عن عليّ الأحمسي عن رجل عن الإمام الباقر عليه السلام وح 15 ، من لا يحضره الفقيه : 3 / 156 / 3567 ، الاُصول الستّة عشر : 88 كلّها عن ذريح المحاربي ، الزهد للحسين بن سعيد : 51 / 136 عن عليّ الأحمص عمّن أخبره عن الإمام الباقر عليه السلام وفيها «الدنيا على الآخرة» ، بحار الأنوار : 73 / 127 / 126 .

ص: 71

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :براى اصحاب من ، تنگدستى مايه خوشبختى است ، امّا در آخر الزّمان براى مؤمن ، توانگرى سعادت است . [در آن حال] اگر مى توانيد ، در شمار توانگران باشيد .

مسند ابن حنبل از عمرو بن عاص :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به من فرمود : «اى عمرو! سلاح برگير و جامه بر تن پوش و نزد من بيا!» من چنين كردم و نزد وى رفتم ، در حالى كه مشغول وضو گرفتن بود . مرا از پاى تا سر نيك ورانداز كرد و پسنديد و فرمود: «اى عمرو! قصد دارم تو را به ناحيه اى روانه كنم ، اميد كه خداوند سلامت و غنيمت ارمغانت دهد ؛ و دوست مى دارم كه بهره اى مناسب از مال داشته باشى» . گفتم : «اى پيامبر خدا! من اسلام نياوردم تا به مال دست يابم ، بلكه براى ميل به جهاد و همراهى با تو ، اسلام آوردم» . فرمود : «چه نيكو است مال شايسته براى مرد شايسته!» .

امام باقر عليه السلام_ چنين مى گفت _: بار خدايا! مرا در دنيا با توانگرى ، و در آخرت با تقوا يارى بخش .

امام صادق عليه السلام :نيكو ياورى است دنيا براى آخرت .

.

ص: 72

الأمالي للطوسي عن خلاّد :قالَ رَجُلٌ [لِلإِمامِ الصادِقِ عليه السلام] : يا جَعفَرُ ، الرَّجلُ يَكونُ لَهُ مالٌ فَيُضَيِّعُهُ فَيَذهَبُ؟ قالَ : اِحتَفِظ بِمالِكَ ؛ فَإِنَّهُ قِوامُ دينِكَ . ثُمَّ قَرَأَ : « وَ لا تُؤتُوا السُّفَهاءَ أمْوالَكُمُ الَّتي جَعَلَ اللّهُ لَكُمْ قِياما (1) . (2) »

الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ مِن بَقاءِ المُسلِمينَ وبَقاءِ الإِسلامِ أن تَصيرَ الأَموالُ عِندَ مَن يَعرِفُ فيهَا الحَقَّ ، ويَصنَعُ (فيهَا) المَعروفَ ؛ فَإِنَّ مِن فَناءِ الإِسلامِ وفَناءِ المُسلِمينَ أن تَصيرَ الأَموالُ في أيدي مَن لا يَعرِفُ فيهَا الحَقَّ ، ولا يَصنَعُ فيهَا المَعروفَ . (3)

عنه عليه السلام :غِنىً يَحجُزُكَ عَنِ الظُّلمِ خَيرٌ مِن فَقرٍ يَحمِلُكَ عَلَى الإِثمِ . (4)

عنه عليه السلام :خَمسٌ مَن لَم تَكُن فيهِ لَم يَتَهَنَّ بِالعَيشِ : الصِّحَّةُ ، وَالأَمنُ ، وَالغِنى ، وَالقَناعَةُ ، وَالأَنيسُ المُوافِقُ . (5)

عنه عليه السلام :لا خَيرَ في مَن لا يُحِبُّ جَمعَ المالِ مِن حَلالٍ ؛ يَكُفُّ بِهِ وَجهَهُ ، ويَقضي بِهِ دَينَهُ ، ويَصِلُ بِهِ رَحِمَهُ . (6)

.


1- .النساء : 5 .
2- .الأمالي للطوسي : 679 / 1444 ، بحار الأنوار : 103 / 92 / 7 .
3- .الكافي: 4/25/1 عن عبد الخالق الجعفي، مشكاة الأنوار : 319/1013 نحوه ، مستدرك الوسائل: 12 / 339 / 14225 نقلاً عن كتاب معاوية بن حكيم .
4- .الكافي : 5 / 72 / 11 عن أحمد بن محمّد بن خالد رفعه ، تهذيب الأحكام : 6 / 328 / 904 عن أحمد بن أبي عبد اللّه رفعه ، من لا يحضره الفقيه : 3 / 166 / 3614 .
5- .الأمالي للصدوق : 367 / 458 عن ابن سنان ، المحاسن : 1 / 71 / 25 عن أبي خالد الجهني ، مشكاة الأنوار : 260 / 771 ، بحار الأنوار : 1 / 83 / 3 و ج 69 / 369 / 8 .
6- .الكافي : 5 / 72 / 5 عن عمرو بن جميع ، من لا يحضره الفقيه : 3 / 166 / 3615 ، تهذيب الأحكام : 7 / 4 / 10 وفيه «عن الحرث بن عمرو قال : سمعته يقول . . . » ، ثواب الأعمال : 215 / 1 وليس فيه «ويصل به رحِمه» .

ص: 73

امالى طوسى از خلاّد :كسى [به امام صادق عليه السلام] گفت: «اى جعفر! [رأى تو چيست درباره ]كسى كه مالى دارد و آن را ضايع مى كند و آن مال از كف مى رود؟» فرمود: «مالت را حفظ كن ؛ كه برپادارنده دين تو است» . سپس [اين آيه را ]قرائت كرد: «و مال هاى خود را كه خداوند وسيله برپا بودنِ زندگى شما قرار داده ، به كم خردان مدهيد» .

امام صادق عليه السلام :از مايه هاى پايدارى مسلمانان و اسلام آن است كه اموال نزد كسى باشد كه در [حفظ] آن ، حق را مى شناسد و رفتار پسنديده را پيشه مى كند . و از مايه هاى نابودى اسلام و مسلمانان آن است كه اموال در دست كسى باشد كه در [حفظ ]آن ، با حق آشنا نيست و رفتار پسنديده در پيش نمى گيرد .

امام صادق عليه السلام :توانگرى اى كه از ظلم بازت دارد ، بهتر از فقرى است كه به گناهكارى واداردت .

امام صادق عليه السلام :آن كس كه از پنج ويژگى بهره نداشته باشد ، از لذّت زندگى نصيب نمى بَرَد : تندرستى ، امنيّت ، توانگرى ، قناعت ، و همدمِ سازگار .

امام صادق عليه السلام :خيرى نيست در آن كس كه گردآوردنِ مال از راه حلال را دوست نمى دارد ؛ تا با آن آبروى خويش را حفظ كند ، دِينش را ادا نمايد ، و با خويشانش پيوند داشته باشد .

.

ص: 74

2 / 2العَونُ عَلَى التَّقوىرسول اللّه صلى الله عليه و آله :نِعمَ العَونُ عَلى تَقوَى اللّهِ الغِنى . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :نِعمَ العَونُ عَلى تَقوَى اللّهِ عز و جل المالُ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :نِعمَ العَونُ عَلَى الدّينِ قوتُ سَنَةٍ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :لَولاَ الخُبزُ ما صُمنا ولا صَلَّينا ، ولا أدَّينا فَرائِضَ رَبِّنا عز و جل . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ عز و جل قالَ : إنّا أنزَلنَا المالَ لاِءِقامِ الصَّلاةِ وإيتاءِ الزَّكاةِ ، ولَو كانَ لاِبنِ آدَمَ وادٍ لَأَحَبَّ أن يَكونَ إلَيهِ ثانٍ ، ولَو كانَ لَهُ وادِيانِ لَأَحَبَّ أن يَكونَ إلَيهِما ثالِثٌ ، ولا يَملَأُ جَوفَ ابنِ آدَمَ إلاَّ التُّرابُ ، ثُمَّ يَتوبُ اللّهُ عَلى مَن تابَ . (5)

مسند ابن حنبل عن مسروق :قُلتُ لِعائِشَةَ : هَل كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آلهيَقولُ شَيئا إذا دَخَلَ البَيتَ؟ قالَت : كانَ إذا دَخَلَ البَيتَ تَمَثَّلَ : لَو كانَ لاِبنِ آدَمَ وادِيانِ مِن مالٍ لاَبتَغى وادِيا ثالِثا ، ولا يَملَأُ فَمَهُ إلاَّ التُّرابُ ، وما جَعَلنَا المالَ إلاّ لاِءِقامِ الصَّلاةِ وإيتاءِ الزَّكاةِ ، ويَتوبُ اللّهُ عَلى مَن تابَ . (6)

.


1- .الكافي: 5/71/1 عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، من لا يحضره الفقيه : 3/156/3570، تحف العقول: 49، الجعفريّات: 155، بحار الأنوار: 77/153/116؛ مسند الشهاب: 2/260/1317 عن محمّد بن المنكدر .
2- .الفردوس : 4 / 256 / 6756 عن جابر ، إحياء علوم الدين : 4 / 152 ، كنز العمّال : 3/239/6342 .
3- .الفردوس : 4 / 256 / 6755 ، كشف الخفاء : 2 / 320 / 2819 كلاهما عن معاوية بن حَيدة ، كنز العمّال : 3 / 238 / 6335 .
4- .الكافي : 6 / 287 / 6 و ج 5 / 73 / 13 ، المحاسن : 2 / 416 / 2460 كلّها عن أبي البختري رفعه ، مكارم الأخلاق : 1 / 333 / 1071 وفيه «فرض اللّه » ، بحار الأنوار : 66 / 270 / 6 .
5- .مسند ابن حنبل : 8 / 210 / 21965 ، المعجم الكبير : 3 / 247 / 3301 كلاهما عن أبي واقد الليثي و ج 8 / 247 / 7970 عن أبي اُمامة نحوه ، كنز العمّال : 3 / 200 / 6165 .
6- .مسند ابن حنبل : 9 / 315 / 24330 ، مسند أبي يعلى : 4 / 280 / 4443 نحوه .

ص: 75

2 / 2 يارى رساندن به تقوا

2 / 2يارى رساندن به تقواپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :چه ياور خوبى است توانگرى براى تقواى خدايى!

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نيكو ياورى است مال براى تقواى خدايى!

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :داشتن خوراك سال ، نيك يارى است براى دين!

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اگر نان نبود ، روزه نمى گزارديم ، نماز نمى خوانديم ، و واجب هاى پروردگار خويش را به جاى نمى آورديم .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر آينه خداوند فرموده است: «همانا مال را نازل كرديم تا نماز برپا شود و زكات پرداخت گردد . اگر فرزند آدم را گستره اى از مال باشد ، دوست مى دارد كه گستره اى ديگر نيز از آنِ او گردد ؛ و اگر دو گستره داشته باشد ، مى خواهد كه گستره اى سوم نيز به مِلك او درآيد . درونِ فرزند آدم را چيزى جز خاك پُر نمى كند و از آن پس ، خداوند از هر كه توبه كند ، توبه پذير است» .

مسند ابن حنبل از مسروق :به عايشه گفتم: «آن گاه كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهبه خانه درمى آمد ، آيا سخنى مى فرمود؟» گفت : «هر گاه به خانه درمى آمد ، چنين مثل مى زد : «اگر فرزند آدم را دو گستره از مال باشد ، گستره اى سوم مى طلبد ؛ و دهان او را چيزى جز خاك پُر نمى كند . مال را نيافريده ايم جز براى برپا داشتن نماز و پرداخت زكات ؛ و خداوند از هر كه توبه كند ، توبه پذير است» .

.

ص: 76

الإمام عليّ عليه السلام :المالُ عَونُ الزَّكاةِ . (1)

2 / 3مُضاعَفَةُ الأَجرِالكتاب :«وَ مَآ أَمْوَ لُكُمْ وَ لاَ أَوْلَ_دُكُم بِالَّتِى تُقَرِّبُكُمْ عِندَنَا زُلْفَى إِلاَّ مَنْ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صَ__لِحًا فَأُوْلَ_ءِكَ لَهُمْ جَزَآءُ الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُواْ وَ هُمْ فِى الْغُرُفَ_تِ ءَامِنُونَ . (2) »

«الشَّيْطَ_نُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُم بِالْفَحْشَآءِ وَ اللَّهُ يَعِدُكُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَ فَضْلاً وَ اللَّهُ وَ سِعٌ عَلِيمٌ . (3) »

الحديث :الإمام الصادق عليه السلام :جاءَ الفُقَراءُ إلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَقالوا : يا رَسولَ اللّهِ ، إنَّ الأَغنِياءَ لَهُم ما يُعتِقونَ ولَيسَ لَنا ، ولَهُم ما يَحُجّونَ ولَيسَ لَنا ، ولَهُم ما يَتَصَدَّقونَ ولَيسَ لَنا ، ولَهُم ما يُجاهِدونَ ولَيسَ لَنا؟ فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : مَن كَبَّرَ اللّهَ عز و جل مِائَةَ مَرَّةٍ كانَ أفضَلَ مِن عِتقِ مِائَةِ رَقَبَةٍ ، ومَن سَبَّحَ اللّهَ مِائَةَ مَرَّةٍ كانَ أفضَلَ مِن سِياقِ مِائَةِ بَدَنَةٍ ، ومَن حَمِدَ اللّهَ مِائَةَ مَرَّةٍ كانَ أفضَلَ مِن حُملانِ مِائَةِ فَرَسٍ في سَبيلِ اللّهِ بِسُرُجِها ولُجُمِها ورُكُبِها ، ومَن قالَ : لا إلهَ إلاَّ اللّهُ مِائَةَ مَرَّةٍ كانَ أفضَلَ النّاسِ عَمَلاً ذلِكَ اليَومَ ، إلاّ مَن زادَ . قالَ : فَبَلَغَ ذلِكَ الأَغنِياءَ فَصَنَعوهُ . قالَ : فَعادَ الفُقَراءُ إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله فَقالوا : يا رَسولَ اللّهِ ، قَد بَلَغَ الأَغنِياءَ ما قُلتَ ، فَصَنَعوهُ!؟ فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : ذلِكَ فَضلُ اللّهِ يُؤتيهِ مَن يَشاءُ . (4)

.


1- .مسند زيد : 201 .
2- .سبأ : 37 .
3- .البقرة : 268 .
4- .الكافي : 2 / 505 / 1 عن هشام بن سالم وأبي أيّوب ، ثواب الأعمال : 25 / 1 ، الأمالي للصدوق : 128/116 كلاهما عن مالك بن أنس عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام، مكارم الأخلاق: 2 / 76 / 2189 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام .

ص: 77

2 / 3 چند برابر كردنِ پاداش

امام على عليه السلام :مال ، يارى كننده زكات است .

2 / 3چند برابر كردنِ پاداشقرآن:«و مال ها و فرزندانتان ، آن [فضيلتى] نيست كه شما را به ما نزديك گرداند ، مگر كسانى كه ايمان آوردند و كار نيك و شايسته كردند . پس اينانند كه بدانچه كردند ، پاداشى دو چندان دارند؛ و ايشان در كوشك هاى بلند بهشت ، ايمن و آسوده باشند .»

«شيطان ، شما را از درويشى و بينوايى مى ترساند و به زشتكارى و ناشايست فرمان مى دهد؛ و خدا شما را به آمرزش و فزون بخشى خويش نويد مى دهد . و خداوند گشايش بخش و دانا است .»

حديث:امام صادق عليه السلام :فقيران نزد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آمده ، گفتند: «اى رسول خدا! مالداران با ثروت خويش ، بنده آزاد مى كنند و حج مى گزارند و صدقه مى دهند و جهاد مى كنند ؛ و ما مال نداريم [كه چنين كنيم]» . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «هر كس صدبار اللّه اكبر گويد ، برتر از آزاد كردن صد بنده است ؛ و هر كس صد بار سبحان اللّه گويد ، بهتر از آن است كه صد شتر پيشكش كند ؛ و هر كه صد بار الحمدللّه گويد ، نيكوتر از آن است كه صد اسب را با زين و لگام و سوار [براى جهاد] در راه خدا روانه سازد ؛ و هر كه صد بار لا اله إلاّ اللّه گويد ، در آن روز [= رستاخيز ]نيكوكردارترينِ افراد است . مگر آن كه كسى [بر اين ذكرها ]بيفزايد» . [امام] فرمود: «اين خبر به توانگران رسيد ؛ آن ها نيز چنين كردند» . [امام] فرمود : «فقيران نزد پيامبر صلى الله عليه و آله بازگشتند و گفتند : «اى رسول خدا! آن چه گفتى به گوش توانگران رسيد و آنان هم همان گونه كردند!» پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهفرمود : «اين بخشش افزونِ خداوند است كه به هر كه خواهد ، عطا فرمايد» .

.

ص: 78

تاريخ بغداد عن أبو هريرة :أتى فُقَراءُ المُسلِمينَ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَقالوا : يا رَسولَ اللّهِ ، ذَهَبَ ذَوُو الأَموالِ بِالدَّرَجاتِ ؛ يُصَلّونَ كَما نُصَلّي ، ويَحُجّونَ كَما نَحُجُّ ، ويَصومونَ كَما نَصومُ ، ولَهُم فُضولُ أموالٍ يَتَصَدَّقونَ مِنها ، ولَيسَ لَنا ما نَتَصَدَّقُ! فَقالَ: ألا أدُلُّكُم عَلى أمرٍ إذا فَعَلتُموهُ أدرَكتُم مَن سَبَقَكُم ،ولَم يَلحَقكُم مَن خَلفَكُم ، إلاّ مَن عَمِلَ بِمِثلِ ما عَمِلتُم بِهِ؟ تُسَبِّحونَ اللّهَ دُبُرَ كُلِّ صَلاةٍ ثَلاثا وثَلاثينَ ، وتَحمَدونَهُ ثَلاثا وثَلاثينَ ، وتُكَبِّرونَهُ أربَعا وثَلاثينَ . فَبَلَغَ ذلِكَ الأَغنِياءَ ، فَقالوا مِثلَ ما قالوا ، فَأَتَوُا النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله فَأَخبَروهُ ، فَقالَ : ذلِكَ فَضلُ اللّهِ يُؤتيهِ مَن يَشاءُ . (1)

الإمام الباقر عليه السلام :إنَّ للّهِِ _ تَعالى ذِكرُهُ _ عِبادا مَيامينَ مَياسيرَ ، يَعيشونَ ويَعيشُ النّاسُ في أكنافِهِم ، وهُم في عِبادِهِ بِمَنزِلَةِ القَطرِ . (2)

.


1- .تاريخ بغداد: 3 / 64 / 1108 ، مسند ابن حنبل: 8 / 166 / 21768 عن أبي الدرداء ، كنز العمّال: 2/643/4975 نقلاً عن المصنّف لعبد الرزّاق وكلاهما نحوه .
2- .الكافي : 8 / 247 / 345 عن أبي عبيد المدائني ، تحف العقول : 300 ، بحار الأنوار : 78/180/66 .

ص: 79

تاريخ بغداد از ابو هريره :فقيران مسلمان نزد پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهآمدند و گفتند: «اى رسول خدا! مالداران به رتبه هايى رسيده اند . همچون ما نماز مى خوانند و حج به جاى مى آورند و روزه مى گزارند ؛ امّا اموالى بيشتر دارند كه از آن صدقه مى دهند ، حال آن كه ما مالى براى صدقه دادن نداريم» . پيامبر فرمود : «آيا كارى نياموزمتان كه اگر انجامش دهيد ، پيشى جُستگان را پشت سر نهيد و پشت سرماندگان هرگز نتوانند به شما رسند ، مگر آن كه همچون شما عمل كنند؟ پس از هر نماز ، سى و سه بار سبحان اللّه گوييد ؛ و سى و سه بار الحمدللّه گوييد ؛ و سى و چهار بار اللّه اكبر» . اين خبر به توانگران رسيد . ايشان نيز همان را گفتند كه فقيران . پس فقرا نزد پيامبر صلى الله عليه و آلهآمدند و از آن به وى خبر دادند . فرمود: «اين افزون بخشىِ خداست كه هر كه را خواهد ، شامل شود» .

امام باقر عليه السلام :همانا خداى _ برتر باد يادش! _ را بندگانى فرخنده حال و آسان بخش است كه مى زيند و مردم نيز در سايه [بذل و بخشش] آنان زندگى مى كنند . اينان در ميان بندگان خدا ، همانند باران هستند .

.

ص: 80

علل الشرايع عن أبو بصير :ذَكَرنا عِندَ أبي جَعفَرٍ عليه السلام مِنَ الأَغنِياءِ مِنَ الشّيعَةِ ، فَكَأَنَّهُ كَرِهَ ما سَمِعَ مِنّا فيهِم ؛ قالَ : يا أبا مُحَمَّدٍ ، إذا كانَ المُؤمِنُ غَنِيّا رَحيما وَصولاً لَهُ مَعروفٌ إلى أصحابِهِ ، أعطاهُ اللّهُ أجرَ ما يُنفِقُ فِيالبِرِّ أجرَهُ مَرَّتَينِ ضِعفَينِ ؛ لِأَنَّ اللّهَ تَعالى يَقولُ في كِتابِهِ : «وَ مَآ أَمْوَ لُكُمْ وَ لاَ أَوْلَ_دُكُم بِالَّتِى تُقَرِّبُكُمْ عِندَنَا زُلْفَى إِلاَّ مَنْ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صَ__لِحًا فَأُوْلَ_ءِكَ لَهُمْ جَزَآءُ الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُواْ وَ هُمْ فِى الْغُرُفَ_تِ ءَامِنُونَ (1) . (2) »

2 / 4صِيانَةُ الوَجهِالإمام عليّ عليه السلام :اللّهُمَّ صُن وَجهي بِاليَسارِ ، ولا تَبذُل جاهي بِالإِقتارِ ؛ فَأَستَرزِقَ طالِبي رِزقِكَ ، وأستَعطِفَ شِرارَ خَلقِكَ ، واُبتَلى بِحَمدِ مَن أعطاني ، واُفتَتَنَ بِذَمِّ مَن مَنَعَني ، وأنتَ مِن وَراءِ ذلِكَ كُلِّهِ وَلِيُّ الإِعطاءِ وَالمَنعِ ؛ إنَّكَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ . (3)

عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: مُحِبُّ الدَّراهِمِ مَعذورٌ وإن أدنَتهُ مِنَ الدُّنيا ؛ لِأَنَّها صانَتهُ عَن أبناءِ الدُّنيا . (4)

.


1- .سبأ : 37 .
2- .علل الشرايع : 604 / 73 ، تفسير القمّي : 2 / 203 نحوه وفي صدره «ذكر رجل عند أبي عبد اللّه عليه السلامالأغنياء ووقع فيه . .» ، بحار الأنوار: 72 / 63 / 10 و ج 103 / 3 / 2 .
3- .نهج البلاغة : الخطبة 225 ، الصحيفة السجّادية : 87 الدعاء 20 نحوه .
4- .شرح نهج البلاغة : 20 / 292 / 348 .

ص: 81

2 / 4 حفظ آبرو

علل الشرايع از ابوبصير :نزد امام باقر عليه السلام از توانگرانِ شيعه سخن گفتيم . گويا وى آن چه را از ما درباره آنان شنيد ، خوش نمى داشت ؛ فرمود : «اى ابو محمّد! هرگاه مؤمن توانگر و مهرپيشه باشد و همواره از جانب او به يارانش خير برسد ، خداوند پاداشِ اِنفاق نيكش را دو برابر عطا مى فرمايد ؛ كه او ، خود ، در كتابش فرموده است : «و مال ها و فرزندانتان ، آن [فضيلتى ]نيست كه شما را به ما نزديك گردانَد ، مگر كسانى كه ايمان آوردند و كار نيك و شايسته كردند ؛ پس اينانند كه بدانچه كردند ، پاداشى دو چندان دارند و ايشان در كوشك هاى بلند بهشت ، ايمن و آسوده باشند» .

2 / 4حفظ آبروامام على عليه السلام :بار خدايا! با گشاده حالى ، آبرويم را حفظ فرما و با تنگدستى ، احترامم را مَبَر تا ناچار شوم از كسانى كه خود جوينده روزىِ تواند ، طلب روزى كنم و از بندگان بدت درخواست نمايم و به ستايشگرى از آن كه به من بخشش مى كند و بدگويى از آن كه مرا چيزى نمى بخشد ، گرفتار آيم ؛ در حالى كه در پس همه اين ها ، تويى كه بخشيدن يا نبخشيدن را در اختيار دارى . همانا تو بر هر چيز توانايى!

امام على عليه السلام_ در كلمات حكيمانه منسوب به وى _: آن را كه دوستار درهم [و مال ]است ، گناهى نيست _ هر چند اين دوستى او را به دنيا نزديك مى كند _ زيرا مال و درهم ، او را از دنيازادگان حفظ مى كند .

.

ص: 82

2 / 5سَترُ العُيوبِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :العِلمُ وَالمالُ يَستُرانِ كُلَّ عَيبٍ ، وَالفَقرُ وَالجَهلُ يَكشِفانِ كُلَّ عَيبٍ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :اللّهُمَّ استُرنا بِالغِنى وَالعافِيَةِ . (2)

2 / 6ظُهورُ المُروءَةِالإمام عليّ عليه السلام :مَعَ الثَّروَةِ تَظهَرُ المُروءَةُ . (3)

2 / 7راحَةُ النَّفسِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ النَّفسَ إذا أحرَزَت قوتَهَا استَقَرَّت . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :يَأتي عَلَى النّاسِ زَمانٌ مَن لَم يَكُن مَعَهُ أصفَرُ ولا أبيَضُ لَم يَتَهَنَّ بِالعَيشِ . (5)

.


1- .الفردوس : 3 / 71 / 4200 عن ابن عبّاس ، كنز العمّال : 10 / 134 / 28669 .
2- .من لا يحضره الفقيه : 1 / 338 / 983 ، مكارم الأخلاق : 2 / 24 / 2057 كلاهما عن مسمع كردين ، بحار الأنوار : 86 / 190 / 51 .
3- .غرر الحكم: 9735 .
4- .الكافي : 5 / 89 / 2 عن ابن بكير عن الإمام الرضا عليه السلام ، من لا يحضره الفقيه : 3 / 166 / 3619 عن الإمام الصادق عليه السلام .
5- .المعجم الكبير : 20 / 279 / 659 ، حلية الأولياء : 6 / 102 ، كنز العمّال : 3 / 240 / 6346 .

ص: 83

2 / 5 پوشاندنِ عيب ها
2 / 6 جلوه كردنِ جوانمردى
2 / 7 آسايش روانى

2 / 5پوشاندنِ عيب هاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دانش و دارايى ، هر عيبى را مى پوشانند ؛ و ندارى و نادانى هر عيبى را آشكار مى سازند .

امام صادق عليه السلام :بار خدايا! با توانگرى و تندرستى ، [عيوب] ما را بپوشان .

2 / 6جلوه كردنِ جوانمردىامام على عليه السلام :با ثروت ، جوانمردى جلوه مى كند .

2 / 7آسايش روانىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آدمى ، هر گاه وسايل زندگى اش به قدر نياز فراهم باشد ، روانش آسايش مى يابد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مردم را زمانى فرا مى رسد كه هر كس طلا و نقره [= مال و منال ]نداشته باشد ، زندگانى گوارايى نخواهد داشت .

.

ص: 84

الإمام الصادق عليه السلام_ رَدّا عَلى قَومٍ مِنَ الصّوفِيَّهِ _: . . . فَأَمّا سَلمانُ فَكانَ إذا أخَذَ عَطاءَهُ رَفَعَ مِنهُ قوتَهُ لِسَنَتِهِ حَتّى يَحضُرَ عَطاؤُهُ مِن قابِلٍ . فَقيلَ لَهُ : يا أبا عَبدِ اللّهِ ، أنتَ في زُهدِكَ تَصنَعُ هذا وأنتَ لا تَدري لَعَلَّكَ تَموتُ اليَومَ أو غَدا ؟! فَكانَ جَوابُهُ أن قالَ : ما لَكُم لا تَرجونَ لِيَ البَقاءَ كَما خِفتُم عَلَيَّ الفَناءَ ؟! أما عَلِمتُم _ يا جَهَلَةُ ! _ أنَّ النَّفسَ قَد تَلتاثُ عَلى صاحِبِها إذا لَم يَكُن لَها مِنَ العَيشِ ما يُعتَمَدُ عَلَيهِ ، فَإِذا هِيَ أحرَزَت مَعيشَتَهَا اطمَأَنَّت؟! (1)

من لا يحضره الفقيه عن يعقوب بن سالم :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : يَكونُ مَعِيَ الدَّراهِمُ فيها تَماثيلُ وأنَا مُحرِمٌ ، فَأَجعَلُها في هِمياني وأشُدُّهُ في وَسَطي؟ فَقالَ : لا بَأسَ ، أ وَ لَيسَ هِيَ نَفَقَتُكَ وعَلَيهَا اعتِمادُكَ بَعدَ اللّهِ عز و جل؟! (2)

من لا يحضره الفقيه عن يونس بن يعقوب :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : المُحرِمُ يَشُدُّ الهِميانَ في وَسَطِهِ؟ قالَ : نَعَم ، وما خَيرُهُ بَعدَ نَفَقَتِهِ؟! (3)

الإمام الرضا عليه السلام :إنَّ الإِنسانَ إذا أدخَلَ طَعامَ سَنَتِهِ خَفَّ ظَهرُهُ وَاستَراحَ ، وكانَ أبو جَعفَرٍ وأبو عَبدِ اللّهِ عليهماالسلام لا يَشتَرِيانِ عُقدَةً حَتّى يُحرِزا طَعامَ سَنَتِهِما . (4)

.


1- .الكافي : 5 / 68 / 1 عن مسعدة بن صدقة ، تحف العقول : 351 ، بحار الأنوار : 47 / 235 / 22 و ج 70 / 125 / 13 .
2- .من لا يحضره الفقيه : 2 / 280 / 2449 ، المحاسن : 2 / 104 / 1278 وفيه «أليس هي نفقتك تعينك بعد اللّه » ، بحار الأنوار : 83 / 248 / 7 و ج 99 / 145 / 15 .
3- .من لا يحضره الفقيه : 2 / 346 / 2645 .
4- .الكافي : 5 / 89 / 1 ، قرب الإسناد : 392 / 1373 وفيه «يدخلا» بدل «يحرز» وكلاهما عن الحسن بن الجهم .

ص: 85

امام صادق عليه السلام_ در پاسخ گروهى از صوفيّه _: . . . و امّا سلمان ؛ هرگاه سهم خويش از بيت المال را مى گرفت ، به اندازه نياز يك سالش از آن برمى گرفت تا نوبت آينده دريافتش فرا رسد . به وى گفته شد: «اى ابو عبداللّه ! با آن كه زاهدى ، چنين مى كنى [= براى رفع نيازت كار مى كنى] ، حال آن كه نمى دانى امروز مى ميرى يا فردا!» . پاسخ امام چنين بود: «چرا همان گونه كه مرگم را بيم داريد ، زندگى ام را اميد نمى بَريد؟ اى نادانان! مگر نمى دانيد آن گاه كه آدمى نتواند نياز زندگى اش را تأمين كند ، روانش با او ناآرامى مى كند و هر گاه نيازش را تأمين سازد ، روانش آرامش مى يابد؟»

من لا يحضره الفقيه از يعقوب بن سالم :به امام صادق عليه السلام گفتم: «همراه من درهم هايى نقش دار است . آيا در حالى كه مُحرِم هستم ، جايز است آن ها را در هميانم گذارم و به ميان بربندم؟» فرمود: «باكى نيست . مگر نه اين است كه آن درهم ها زادِ راه تواند و پس از خدا ، تكيه تو بر آن ها است؟»

من لا يحضره الفقيه از يونس بن يعقوب :به امام صادق عليه السلامگفتم: «آيا مُحرِم را جايز است كه هميان را به كمر بربندد؟» فرمود: «آرى ؛ مؤمن اگر زادِ راه نداشته باشد ، چه خيرى در او است؟»

امام رضا عليه السلام :هر گاه انسان به قدر خوراك سالش را فراهم آورَد ، سبكبار و آسوده خاطر مى شود . امامان باقر و صادق عليهماالسلام مادام كه به قدر خوراك سالشان را تدارك نمى كردند ، مِلكى نمى خريدند .

.

ص: 86

2 / 8شَرَفُ الدُّنيارسول اللّه صلى الله عليه و آله :شَرَفُ الدُّنيا الغِنى ، وشَرَفُ الآخِرَةِ التَّقوى . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :حَسَبُ المَرءِ مالُهُ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ أحسابَ أهلِ الدُّنيا الَّذي يَذهَبونَ إلَيهِ المالُ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :الحَسَبُ المالُ ، وَالكَرَمُ التَّقوى . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :الجاهُ أحَدُ الرِّفدَينِ ، وَالآخَرُ المالُ . (5)

الإمام عليّ عليه السلام :الغِنى يُسَوِّدُ غَيرَ السَّيِّدِ ؛ المالُ يُقَوِّي غَيرَ الأَيِّدِ . (6)

الإمام الصادق عليه السلام :الحَسَبُ الفِعالُ ، وَالشَّرَفُ المالُ . (7)

.


1- .الفردوس : 2 / 358 / 3600 عن عمر بن الخطّاب ، كنز العمّال : 3 / 92 / 5650 .
2- .الأمالي للطوسي : 590 / 1223 عن عليّ بن حمزة العلوي عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام ، الجعفريّات : 112 ، غرر الحكم : 4890 ، بحار الأنوار : 1 / 94 / 25 .
3- .سنن النسائي : 6 / 64 ، مسند ابن حنبل : 9 / 18 / 23051 ، المستدرك على الصحيحين : 2/177/2689، السنن الكبرى : 7 / 219 / 13775 وليس فيه «الذي يذهبون إليه» وكلّها عن ابن بريدة عن أبيه ، كنز العمّال : 3 / 181 / 6057 .
4- .سنن الترمذي : 5 / 390 / 3271 ، سنن ابن ماجة : 2 / 1410 / 4219 ، مسند ابن حنبل : 7/253/20122 ، المستدرك على الصحيحين : 2/177/2690 ، السنن الكبرى : 7/219/13776 كلّها عن سمرة ، كنز العمّال : 3 / 90 / 5634 ؛ تحف العقول : 373 عن المفضّل بن عمر عن الإمام الصادق عليه السلام نحوه ، الجعفريّات : 112 بإسناده عن الإمام عليّ عليه السلام وفيه «الحسب هو المال» .
5- .بحار الأنوار : 77 / 165 / 2 نقلاً عن عوالي اللآلي .
6- .غرر الحكم: 460 و 461 .
7- .معاني الأخبار : 405 / 67 عن الوليد بن العبّاس ، بحار الأنوار : 70 / 292 / 32 .

ص: 87

2 / 8 مايه بزرگوارى در دنيا

2 / 8مايه بزرگوارى در دنياپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مايه بزرگوارى دنيا ، توانگرى است ؛ و مايه بزرگوارى آخرت ، تقوا .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :شرف و گوهر مرد ، دارايى او است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همانا مايه شرافت مردم دنيا كه انسان ها به آن مى گرايند ، دارايى است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مايه شرافت ، دارايى است ؛ و مايه كرامت ، تقوا .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :يكى از دو تكيه گاه ، رتبه است ؛ و ديگرى دارايى .

امام على عليه السلام :توانگرى ، آن كس را كه سرورى ندارد ، سرورى مى بخشد ؛ و دارايى ، آن را كه نيرو ندارد ، نيرو مى دهد .

امام صادق عليه السلام :گوهر آدمى به رفتار او است و شرافتش به دارايى اش .

.

ص: 88

الكافي عن الحجّال :قُلتُ لِجَميلِ بنِ دَرّاجٍ: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: «إذا أتاكُم شَريفُ قَومٍ فَأَكرِموهُ؟ قالَ: نَعَم. قُلتُ لَهُ: ومَا الشَّريفُ؟ قالَ: قَد سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَنِ ذلِكَ ، فَقالَ : الشَّريفُ مَن كانَ لَهُ مالٌ . قُلتُ : فَمَا الحَسيبُ؟ قالَ : الَّذي يَفعَلُ الأَفعالَ الحَسَنَةَ بِمالِهِ وغَيرِ مالِهِ . قُلتُ : فَمَا الكَرَمُ؟ قالَ : التَّقوى . (1)

.


1- .الكافي : 8 / 220 / 272 .

ص: 89

الكافى از حجّال :به جَميل بن دَرّاج گفتم: «پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهفرموده است: هر گاه بزرگوارِ قومى نزد شما آمد ، احترامش نهيد . گفت: «آرى!» گفتم: «بزرگوار كيست؟» گفت: «در اين باره ، از امام صادق عليه السلام سؤال كردم . فرمود : بزرگوار آن است كه مال دارد » . گفتم: «نژاده و با گوهر كيست؟» گفت: «آن كس كه با مال و غير مال خويش ، كار نيكو كند» . گفتم: «كرامت چيست؟» گفت: «تقوا» .

.

ص: 90

الفصل الثالث: التخلّف الاقتصادي3 / 1فَقرُ المُجتَمَعِ مِن نِقَمِ اللّهِالكتاب :« ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ مَا ثُقِفُواْ إِلاَّ بِحَبْلٍ مِّنَ اللَّهِ وَ حَبْلٍ مِّنَ النَّاسِ وَ بَآءُو بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الْمَسْكَنَةُ ذَ لِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُواْ يَكْفُرُونَ بِ_ئايَ_تِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ الْأَمنبِيَآءَ بِغَيْرِ حَقٍّ ذَ لِكَ بِمَا عَصَواْ وَّ كَانُواْ يَعْتَدُونَ . (1) »

« كَدَأْبِ ءَالِ فِرْعَوْنَ وَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَفَرُواْ بِ_ئايَ_تِ اللَّهِ فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ إِنَّ اللَّهَ قَوِىٌّ شَدِيدُ الْعِقَابِ * ذَ لِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّرًا نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ وَ أَنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ . (2) »

« أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُواْ نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْرًا وَ أَحَلُّواْ قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ . (3) »

.


1- .آل عمران : 112 .
2- .الأنفال : 52 و 53 وراجع الرعد : 11 .
3- .إبراهيم : 28 .

ص: 91

فصل سوم : واپس ماندگى اقتصادى

3 / 1 فقر جامعه از مجازات هاى خداوند است

فصل سوم: واپس ماندگى اقتصادى3 / 1فقر جامعه از مجازات هاى خداوند استقرآن:«هر جا يافته شوند [مُهرِ] خوارى بر آنان زده شده است ، مگر آن كه به زنهارى [= امانى يا پيمانى ]از خداى و زنهارى از مردم [= پيمان مسلمانان] روند و با خشمى از خداى بازگشتند [= سزاوار خشم خداى گشتند] و [مُهرِ] درماندگى و بيچارگى بر آنان زده شده؛ اين ، بدان سبب است كه به آيات خدا كفر مى ورزيدند و پيامبران را به ناروا مى كشتند . اين ، از آن رو است كه نافرمانى كردند و از اندازه در مى گذشتند .»

«همانند عادت و روش فرعونيان و كسانى كه پيش از آنان بودند كه به آيات خدا كافر شدند؛ پس خدا آن ها را به سزاى گناهانشان بگرفت ، زيرا كه خدا نيرومند و سخت كيفر است * اين [كيفر] از آن رو است كه خدا هرگز بر آن نبوده كه نعمتى را كه بر مردمى ارزانى داشته ، دگرگون كند تا آن كه آن ها آن چه را كه در خودشان است ، دگرگون سازند [= حال خود را به كفر و ناسپاسى و ستمگرى بگردانند] و خدا شنوا و دانا است .»

.

ص: 92

« وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْيَةً كَانَتْ ءَامِنَةً مُّطْمَ_ئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِّن كُلِّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِمَا كَانُواْ يَصْنَعُونَ . (1) »

« فَأَعْرَضُواْ فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَ بَدَّلْنَ_هُم بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَوَاتَىْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شَىْ ءٍ مِّن سِدْرٍ قَلِيلٍ . (2) »

« وَ مَآ أَصَ_بَكُم مِّن مُّصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُواْ عَن كَثِيرٍ . (3) »

الحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا غَضِبَ اللّهُ عَلى اُمَّةٍ ولَم يُنزِل بِهَا العَذابَ ، غَلَت أسعارُها ، وقَصُرَت أعمارُها ، ولَم تَربَح تُجّارُها ، ولَم تَزكُ ثِمارُها ، ولَم تَغزُر أنهارُها ، وحُبِسَ عَنها أمطارُها ، وسُلِّطَ عَلَيها شِرارُها . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :عَلامَةُ رِضَا اللّهِ تَعالى في خَلقِهِ : عَدلُ سُلطانِهِم ، ورُخصُ أسعارِهِم . وعَلامَةُ غَضَبِ اللّهِ تَبارَكَ وتَعالى عَلى خَلقِهِ : جَورُ سُلطانِهِم ، وغَلاءُ أسعارِهِم . (5)

.


1- .النحل : 112 .
2- .سبأ : 16 .
3- .الشورى : 30 .
4- .الكافي : 5 / 317 / 53 عن الأصبغ بن نباتة عن الإمام عليّ عليه السلام ، من لا يحضره الفقيه : 1 / 524 / 1489 ، تهذيب الأحكام : 3 / 148 / 319 وفيه «تعذب» بدل «تغزر» ، الأمالي للصدوق : 678 / 922 عن الأصبغ بن نباتة عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، الأمالي للطوسي : 201 / 343 عن إبراهيم بن زياد عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : 77 / 155 / 128 نقلاً عن تحف العقول ؛ الفردوس : 1 / 161 / 598 عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، كنز العمّال : 7 / 839 / 21611 .
5- .الكافي : 5 / 162 / 1 ، تهذيب الأحكام : 7 / 158 / 700 ، الاُصول الستّة عشر : 3 كلّها عن عبد اللّه ابن جعفر ، من لا يحضره الفقيه : 3/ 269 / 3974 ، تحف العقول : 40 ، بحار الأنوار : 77/143/36 .

ص: 93

«آيا ننگريستى به كسانى كه [سپاسِ] نعمت خدا را به كفران و ناسپاسى بدل كردند و قوم خود را به سراى هلاكت درآوردند؟»

«و خداوند شهرى را مَثَل مى زند كه امن و آرام بود ، روزىِ آن به فراوانى از هر جاى مى رسيد ، امّا [مردم آن] نعمت هاى خداى را ناسپاسى كردند . پس خدا به سزاى آن چه مى كردند ، جامه گرسنگى و ترس به [مردمِ] آن چشانيد .»

«پس روى گردانيدند [از فرمان خدا يا از سپاسگذارى] و سيل سخت بر آنان فرستاديم و دو بوستانشان را به دو بوستانى ديگر بدل كرديم با ميوه اى تلخ و شوره گز و اندكى از كُنار .»

«و هر مصيبتى كه به شما رسد ، به سبب كارهايى است كه دست هاتان كرده و از بسيارى [گناهان ]در مى گذرد .»

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه خداوند بر امّتى خشم گيرد و بر آن عذاب نازل نكند ، قيمت ها در آن بالا مى رود ، آبادانى اش كاهش مى يابد ، بازرگانانش سود نمى برند ، ميوه هايش رشد نمى كنند ، جوى هايش پُر آب نمى گردند ، باران بر آن فرو نمى بارد ، و بَدانش بر آن سلطه مى يابند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نشانه خشنودى خداوند در ميان آفريدگانش چنين است: دادگرىِ حكمرانشان و كاهش قيمت هاشان ؛ و نشانه خشم خداى _ تبارك و تعالى _ بر آفريدگانش اين است: بيداگرىِ حكمرانشان و افزايش قيمت هاشان .

.

ص: 94

الإمام الصادق عليه السلام_ في قَولِ اللّهِ عز و جل : « إِنِّى أَرَاكُم بِخَيْرٍ (1) » _: كانَ سِعرُهُم رَخيصا . (2)

تفسير الطبري عن ابن عبّاس : « إِنِّى أَرَاكُم بِخَيْرٍ » قالَ : رُخْصُ السِّعرِ . « وَ إِنِّى أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ مُّحِيطٍ (3) » قالَ : غَلاءُ السِّعرِ . (4)

الفضيل عن الإمام الباقر عليه السلام :إنَّ الرَّجُلَ لَيُذنِبُ الذَّنبَ فَيُدرَأُ عَنهُ الرِّزقُ . و تَلا هذِهِ الآيَةَ : « إِذْ أَقْسَمُواْ لَيَصْرِمُنَّهَا مُصْبِحِينَ * وَ لاَ يَسْتَثْنُونَ * فَطَافَ عَلَيْهَا طَ_آ_ءِفٌ مِّن رَّبِّكَ وَ هُمْ نَآءِمُونَ (5) . (6) »

تفسير القرآن العظيم عن جهم عن إبراهيم :أوحَى اللّهُ عز و جل إلى نَبِيٍّ مِن أنبِياءِ بَني إسرائيلَ أن قُل لِقَومِكَ : إنَّهُ لَيسَ مِن أهلِ قَريَةٍ ولا أهلِ بَيتٍ يَكونونَ عَلى طاعَةِ اللّهِ فَيَتَحَوَّلونَ مِنها إلى مَعصِيَةِ اللّهِ إلاّ تَحَوَّلَ اللّهُ مِمّا يُحِبّونَ إلى ما يَكرَهونَ . ثُمَّ قالَ : إنَّ تَصديقَ ذلِكَ في كِتابِ اللّهِ : « إِنَّ اللَّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ (7) . (8) »

.


1- .هود : 84 .
2- .من لا يحضره الفقيه : 3 / 268 / 3968 ، الكافي : 5 / 164 / 7 عن أحمد بن محمّد عن بعض أصحابه رفعه ، تفسير العيّاشي : 2 / 159 / 61 عن أحمد بن محمّد بن عيسى عن بعض أصحابنا عنه عليه السلام ، بحار الأنوار: 12 / 387 / 14 .
3- .هود : 84 .
4- .تفسير الطبري : 7 / الجزء 12 / 98 ، الدرّالمنثور : 4 / 466 نقلاً عن ابن جرير وأبي الشيخ .
5- .القلم : 17 _ 19 .
6- .الكافي 2 / 271 / 12 و ص 270 / 8 وفيه «فيزوي» بدل «فيدرأ» وكلاهما عن الفضيل ، الخصال : 620/10 عن محمّد بن مسلم وأبي بصير عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام ، عدّة الداعي: 197 عن ابن مسعود عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله وكلاهما نحوه ؛ سنن ابن ماجة : 2/1334/4022 ، الزهد لابن المبارك : 29/ 86 كلاهما عن ثوبان عن رسول اللّه صلى الله عليه و آلهوفيهما «إنّ الرجل لَيُحرَم الرزق بالذنب يصيبه» .
7- .الرعد : 11 .
8- .تفسير القرآن العظيم لابن أبي حاتم الرازي : 7 / 2232 / 12201 ، الدرّ المنثور : 4 / 617 .

ص: 95

امام صادق عليه السلام_ درباره سخن خداى كه «من شما را در خوشى و آسايش مى بينم» _: قيمتِ [كالاها در ميان ]ايشان پايين بود .

تفسير طبرى از ابن عبّاس :[درباره آيه] «من شما را در خوشى و آسايش مى بينم» ] ابن عبّاس [گفته است: ]مراد] پايين بودنِ قيمت ها است ؛ [و درباره آيه] «و بر شما از عذاب روزى فراگير مى ترسم» [ابن عبّاس] گفته است: [مراد ]بالا بودن قيمت ها است .

الكافى از فضيل از امام باقر عليه السلام :«هر آينه ، آن گاه كه انسان گناهى را مرتكب مى شود ، روزى از او روى مى گرداند» . آن گاه ، امام اين آيه را تلاوت فرمود: «ما آن ها [اهل مكّه] را بيازموديم [= به آن ها نعمت داديم ، ولى كفر ورزيدند] ، چنان كه خداوندانِ آن بوستان را آزموديم ؛ آن گاه كه سوگند خوردند كه هر آينه بامداد پگاه [پنهان از مستمندان] ميوه آن را خواهيم چيد * و نگفتند : اگر خداى خواهد * پس شبانگاه كه خفته بودند ، آفتى از سوى پروردگارت بر گِردِ آن [بوستان ]بگرديد» .

تفسير القرآن العظيم از جهم از ابراهيم : خداوند به يكى از پيامبران بنى اسرائيل وحى كرد كه به امّتش بگويد : «هر مردمِ آبادى اى يا اعضاى خانه اى كه نخست خداى را فرمان مى برند و سپس به نافرمانىِ خدا روى مى آورند ، بى گمان ، خداوند آن چه را آنان مى پسندند به آن چه نمى پسندند ، تغيير مى دهد» . سپس [آن پيامبر] گفت: تأييد اين سخن ، در كتاب خداى چنين است: «همانا خداوند آن چه را گروهى دارند [از نعمت ها] ، دگرگون نمى كند تا آن گاه كه آن چه را در خودشان است [= صفات و اعمال خود را ]دگرگون كنند» .

.

ص: 96

الكافي عن أبو حمزة الثّماليّ :قالَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام في خُطبَتِهِ : أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الذُّنوبِ الَّتي تُعَجِّلُ الفَناءَ ، فَقامَ إلَيهِ عَبدُ اللّهِ بنُ الكَوّاءِ اليَشكُرِيُّ فَقالَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، أوَ تَكونُ ذُنوبٌ تُعَجِّلُ الفَناءَ؟! فَقالَ : نَعَم _ وَيلَكَ! _ قَطيعَةُ الرَّحِمِ ، إنَّ أهلَ البَيتِ لَيَجتَمِعونَ ويَتَواسَونَ وهُم فَجَرَةٌ فَيَرزُقُهُمُ اللّهُ ، وإنَّ أهلَ البَيتِ لَيَتَفَرَّقونَ ويَقطَعُ بَعضُهُم بَعضا فَيَحرِمُهُمُ اللّهُ وهُم أتقِياءُ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :وَاللّهِ ، ما نَزَعَاللّهُ مِن قَومٍ نَعماءَ إلاّ بِذُنوبٍ اِجتَرَحوها ، فَاربِطوها بِالشُّكرِ ، وقَيِّدوها بِالطّاعَةِ . (2)

عنه عليه السلام_ في حَديثِ الأَربَعِمِائَةِ _: ما زالَت نِعمَةٌ ولا نَضارَةُ عَيشٍ إلاّ بِذُنوبٍ اِجتَرَحوا ؛ إنَّ اللّهَ لَيسَ بِظَلاّمٍ لِلعَبيدِ . (3)

عنه عليه السلام :حاصِلُ المَعاصِي التَّلَفُ . (4)

.


1- .الكافي : 2 / 347 / 7 ، بحار الأنوار : 74 / 137 / 107 .
2- .إرشاد القلوب : 150 .
3- .الخصال : 624 / 10 عن محمّد بن مسلم وأبي بصير عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، نهج البلاغة : الخطبة 178 ، تحف العقول : 114 كلاهما نحوه ، غرر الحكم : 9629 وفيه «غضارة» بدل «نضارة» ، بحار الأنوار : 73 / 350 / 47 و ج 93 / 289 / 5 .
4- .غرر الحكم : 4913 .

ص: 97

الكافى از ابوحمزه ثمالى :حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام در خطبه خويش فرمود: «پناه مى جويم به خداوند از گناهانى كه مرگ را زودرس مى كنند» . پس عبداللّه بن كَوّاء يَشكُرى برخاست و گفت: «اى اميرالمؤمنين! آيا به راستى گناهانى هستند كه مرگ را زودرس كنند؟» امام فرمود: «واى بر تو! آرى ؛ بريدن پيوند از خويشاوندان چنين است . هر آينه ، برخى خانواده ها هستند كه گرد هم مى آيند و با يكديگر همراهى و همدلى مى كنند و با آن كه بدكارند ، خداوند به ايشان روزى عطا مى كند ؛ ليكن برخى خانواده ها دچار پراكندگى مى شوند و از هم پيوند مى بُرند و با آن كه نيك كردارند ، خداوند روزى ايشان را قطع مى كند .

امام على عليه السلام :به خدا سوگند! خداى از هيچ گروهى ، نعمت ها را نمى ستاند ، مگر به سبب گناهانى كه مرتكب مى شوند . پس با شكرگزارى ، نعمت ها را به چنگ آوريد و با فرمان بردن از خدا ، آن ها را نگاه داريد .

امام على عليه السلام :هيچ نعمت و زندگانى خرّمى از ميان نرفت ، مگر به سبب گناهانى كه [مردم] انجام دادند ؛ به راستى كه خداى هرگز به بندگان ستم نمى ورزد .

امام على عليه السلام :رهاورد گناهان ، از ميان رفتنِ [نعمت ها] است .

.

ص: 98

عنه عليه السلام :إذا ظَهَرَتِ الجِناياتُ ارتَفَعَتِ البَرَكاتُ . (1)

عنه عليه السلام_ في دُعائِهِ _اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ يَدعو إلَى الغَيِّ ، ويُضِلُّ عَنِ الرُّشدِ ، ويُقِلُّ الرِّزقَ ، ويَمحَقُ التَّلدَ ، ويُخمِلُ الذِّكرَ . (2)

عنه عليه السلام_ فِي الاِستِسقاءِ _: ألا وإنَّ الأَرضَ الَّتي تُقِلُّكُم وَالسَّماءَ الَّتي تُظِلُّكُم مُطيعَتانِ لِرَبِّكُم ، وما أصبَحَتا تَجودانِ لَكُم بِبَرَكَتِهِما تَوَجُّعا لَكُم ، ولا زُلفَةً إلَيكُم ، ولا لِخَيرٍ تَرجُوانِهِ مِنكُم ؛ ولكِن اُمِرَتا بِمَنافِعِكُم فَأَطاعَتا ، واُقيمَتا عَلى حُدودِ مَصالِحِكُم فَقامَتا . إنَّ اللّهَ يَبتَلي عِبادَهُ عِندَ الأَعمالِ السَّيِّئَةِ بِنَقصِ الثَّمَراتِ ، وحَبسِ البَرَكاتِ ، وإغلاقِ خَزائِنِ الخَيراتِ ؛ لِيَتوبَ تائِبٌ ، ويُقلِعَ مُقلِعٌ ، ويَتَذَكَّرَ مُتَذَكِّرٌ ، ويَزدَجِرَ مُزدَجِرٌ . وقَد جَعَلَ اللّهُ سُبحانَهُ الاِستِغفارَ سَبَبا لِدُرورِ الرِّزقِ ، ورَحمَةِ الخَلقِ ، فَقالَ سُبحانَهُ : « اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا * يُرْسِلِ السَّمَآءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا * وَ يُمْدِدْكُم بِأَمْوَالٍ وَ بَنِينَ وَ يَجْعَل لَّكُمْ جَنَّ_تٍ وَ يَجْعَل لَّكُمْ أَنْهَ_رًا . (3) » فَرَحِمَ اللّهُ امرَأً اِستَقبَلَ تَوبَتَهُ ، وَاستَقالَ خَطيئَتَهُ ، وبادَرَ مَنِيَّتَهُ . (4)

عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: ما ضَرَبَ اللّهُ العِبادَ بِسَوطٍ أوجَعَ مِنَ الفَقرِ . (5)

.


1- .غرر الحكم : 4030 .
2- .البلد الأمين : 39 ، بحار الأنوار : 87 / 327 / 5 .
3- .نوح : 10 _ 12 .
4- .نهج البلاغة : الخطبة 143 ، بحار الأنوار : 91 / 312 / 3 .
5- .شرح نهج البلاغة : 20 / 301 / 444 .

ص: 99

امام على عليه السلام :هر گاه گناهان جلوه گر شوند ، بركت ها رخت برمى بندند .

امام على عليه السلام_ در دعاى خويش _: بار خدايا! از تو آمرزش مى جويم براى هر گناهى كه به گمراهى فرا خوانَد ، از هدايت باز دارد ، روزى را كاهش دهد ، سود و ثمر را نابود سازد ، و ياد [و نامِ آدمى] را محو كند .

امام على عليه السلام_ در طلبِ باران _: بدانيد زمينى كه شما را بر پشت خود حمل مى كند و آسمانى كه بر سرتان سايه گسترده است ، فرمانبردار پروردگارتان هستند و اگر بركت ها ، خود را بر شما ارزانى مى دارند ، بدان سبب نيست كه بر شما دل مى سوزانند يا مى خواهند به شما تقرّب جويند يا از شما اميد خيرى دارند ؛ بلكه خداوند آن دو را فرمان داده كه به شما سود رسانند و آن دو هم اطاعت كرده اند . خداوند زمين و آسمان را براى حفظ مصالح شما بر پاى داشته و آن دو نيز بر پاى ايستاده اند . همانا خداى ، بندگانش را كه اعمال ناشايست مرتكب شوند ، به كاستن ميوه هاشان و نگه داشتن بركت ها از ايشان و فروبستن گنجينه هاى خير به روى آنان ، مى آزمايد ؛ تا توبه كننده توبه كند ، گناهكار از گناه باز ايستد ، پند گيرنده پند گيرد ، و آن كه اراده گناه كرده منزجر شود . خداوند ، آمرزش خواستن را سبب فراوانىِ روزى و رحمت بر آفريدگان قرار داده ، كه فرمايد : «از پروردگارتان آمرزش بخواهيد ، كه او همواره آمرزگار است * تا آسمان را بر شما بارنده فرستد * و شما را به مال ها و پسران يارى كند و به شما بوستان ها دهد و برايتان جوى ها پديد آورد» . پس خداوند رحمت كند كسى را كه به توبه روى آورد و از خطاهاى خود بخشش طلبد و بر مرگ خود پيشى گيرد [= تداركِ امر آخرت كند] .

امام على عليه السلام_ در كلمات حكيمانه منسوب به او _: خداوند ، بندگان را با تازيانه اى درد آورتر از فقر نمى زند .

.

ص: 100

الإمام الصادق عليه السلام :كانَ أبي عليه السلام يَقولُ : إنَّ اللّهَ قَضى قَضاءً حَتما أن لا يُنعِمَ عَلَى العَبدِ بِنِعمَةٍ فَيَسلُبَها إيّاهُ ، حَتّى يُحدِثَ العَبدُ ذَنبا يَستَحِقُّ بِذلِكَ النِّقمَةَ . (1)

عنه عليه السلام :أيُّما ناشٍ نَشَأَ في قَومِهِ ثُمَّ لَم يُؤَدَّب عَلى مَعصِيَتِهِ ، كانَ اللّهُ عز و جلأوَّلُ ما يُعاقِبُهُم فيهِ أن يَنقُصَ مِن أرزاقِهِم . (2)

عنه عليه السلام :للّهِِ عُقوبَتانِ : إحداهُما أمرُ الرّوحِ ، وَالاُخرى تَسليطُ بَعضِ النّاسِ عَلى بَعضٍ ؛ فَما كانَ مِن قِبَلِ الرّوحِ فَهُوَ السُّقمُ وَالفَقرُ ... . (3)

3 / 2شِدَّةُ الفَقرِ ومَرارَتُهُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :الفَقرُ أشَدُّ مِنَ القَتلِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :الفُقَر( اءُ ) مِحَنُ الإِسلامِ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :أوحَى اللّهُ تَعالى إلى إبراهيمَ عليه السلام : خَلَقتُكَ وَابتَلَيتُكَ بِنارِ نُمرودَ ، فَلَوِ ابتَلَيتُكَ بِالفَقرِ ورَفَعتُ عَنكَ الصَّبرَ فَما تَصنَعُ؟ قالَ إبراهيمُ عليه السلام : يا رَبِّ ، الفَقرُ إلَيَّ أشَدُّ مِن نارِ نُمرودَ . قالَ اللّهُ تَعالى : فَبِعِزَّتي وجَلالي ، ما خَلَقتُ فِي السَّماءِ وَالأَرضِ أشَدَّ مِنَ الفَقرِ . (6)

.


1- .الكافي : 2 / 273 / 22 عن أبي عمرو المدائني وص 274 / 24 عن سماعة نحوه ، تفسير العيّاشي : 2 / 206 / 19 عن أبي عمرو المدائني نحوه وفي ذيله «وذلك قول اللّه : «إِنَّ اللَّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ . . .» ، بحار الأنوار : 73 / 334 / 19 و ج 6 / 56 / 4 .
2- .ثواب الأعمال : 223 عن الحسين بن سالم ، بحار الأنوار : 100 / 78 / 32 .
3- .علل الشرايع : 108 / 5 عن السكوني ، تحف العقول : 355 وفيه «من الروح» بدل «أمر الروح» ، بحار الأنوار : 61 / 296 / 6 .
4- .جامع الأخبار : 299 / 816 ، بحار الأنوار : 72 / 47 / 58 .
5- .معاني الأخبار : 402 / 66 عن محمّد بن عبد الحميد عمّن حدّثه ، بحار الأنوار : 6 / 119 / 2 .
6- .جامع الأخبار : 299 / 817 ، بحار الأنوار : 72 / 47 / 58 .

ص: 101

3 / 2 سختى و تلخىِ فقر

امام صادق عليه السلام :پدرم مى فرمود : «همانا خداوند حكم قطعى فرموده كه هرگاه نعمتى به بنده اى داد ، ديگر آن را از وى نستانَد ، مگر اين كه آن بنده گناهى مرتكب شود كه سزاوار چنين مجازاتى گردد .

امام صادق عليه السلام :هر گاه نوجوانى در ميان قومى رشد كند [و گناه مرتكب شود ]و به سبب گناهش تأديب نشود ، نخستين مجازات خداوند براى آن قوم اين است كه روزى شان را مى كاهد .

امام صادق عليه السلام :خداى را دو گونه مجازات است ؛ يكى مجازات جارى در درون انسان ، و ديگرى مسلّط ساختن برخى از مردم بر برخى ديگر . مجازات هاى جارى در درون انسان ها از اين قرارند: بيمارى ، فقر ، ... .

3 / 2سختى و تلخىِ فقرپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :فقر ، سخترتر از كشتار است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :فقيران ، بلاهاى اسلامند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداى _ تعالى _ به ابراهيم عليه السلام وحى فرمود: «تو را آفريدم و به آتش نُمرود آزمودم . اگر به فقر بيازمايمت و به تو صبر ندهم ، چه مى كنى؟» ابراهيم عليه السلامگفت: «پروردگارم! نزد من ، فقر سخت تر از آتش نمرود است» . خداى _ تعالى _ گفت: «پس به سرافرازى و شكوهم سوگند! در آسمان و زمين ، سخت تر از فقر نيافريده ام» .

.

ص: 102

عنه صلى الله عليه و آله :يا عَلِيُّ ، أربَعَةٌ مِن قَواصِمِ الظَّهرِ : . . . فَقرٌ لا يَجِدُ صاحِبُهُ مُداوِيا . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :ما أشَدَّ حُزنَ النِّساءِ ، وأبعَدَ فِراقَ المَوتِ ! وأشَدُّ مِن ذلِكَ كُلِّهِ فَقرٌ يَتَمَلَّقُ صاحِبُهُ ثُمَّ لا يُعطى شَيئا . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :الفَقرُ سَوادُ الوَجهِ فِي الدّارَينِ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام :ثَلاثٌ هُنَّ المُحرِقاتُ الموبِقاتُ : فَقرٌ بَعدَ غِنىً ، وذُلٌّ بَعدَ عِزٍّ ، وفَقدُ الأَحِبَّةِ . (4)

عنه عليه السلام :ثَلاثٌ يَهدُدنَ القُوى : فَقدُ الأَحِبَّةِ ، وَالفَقرُ فِي الغُربَةِ ، ودَوامُ الشِّدَّةِ . (5)

عنه عليه السلام :الغِنى فِي الغُربَةِ وَطَنٌ ، وَالفَقرُ فِي الوَطَنِ غُربَةٌ . (6)

عنه عليه السلام :لَيسَ فِي الغُربَةِ عارٌ ؛ إنَّمَا العارُ فِي الوَطَنِ الاِفتِقارُ . (7)

.


1- .من لا يحضره الفقيه : 4 / 365 / 5762 عن حمّاد بن عمرو وأنس بن محمّد عن أبيه جميعا عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، الخصال : 206 / 24 عن أنس بن محمّد أبي مالك عن أبيه عن الإمام الصادق عليه السلامعنه صلى الله عليه و آله، روضة الواعظين: 424 وليس فيه «يا عليّ» ، بحارالأنوار : 72 / 39 / 35 و ج75 / 338 / 11.
2- .الكافي : 8 / 220 / 273 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام .
3- .عوالي اللآلي : 1 / 40 / 41 ، بحار الأنوار : 72 / 30 .
4- .غرر الحكم : 4682 .
5- .غرر الحكم : 4683 .
6- .نهج البلاغة : الحكمة 56 ، روضة الواعظين : 497 ، مشكاة الأنوار : 228 / 637 ، غرر الحكم : 1423 و1422 وفيه «ممتهن» بدل «غربة» ، بحار الأنوار : 72 / 46 / 57 .
7- .غرر الحكم : 7517 .

ص: 103

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى على! چهار چيز كمر را مى شكنند ؛ . . . فقرى كه فردِ مبتلا به آن ، چاره اى برايش نيابد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :چه سخت است اندوهگينىِ زنان ؛ و چه دورى آفرين است جدايىِ مرگ! امّا از اين همه سخت تر ، فقرى است كه فردِ مبتلا به آن ، چاپلوسى مى كند ، ليكن چيزى نمى يابد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :فقر ، در هر دو جهان ، مايه سيه رويى است .

امام على عليه السلام :سه چيز ، سوزاننده و هلاكت آورند ؛ فقر پس از توانگرى ، خوارى پس از سرافرازى ، و از دست دادنِ دوستان .

امام على عليه السلام :سه چيز توان ها را درهم مى كوبند ؛ از دست دادنِ دوستان ، فقر در غربت ، و پايدارىِ روزگارِ سختى .

امام على عليه السلام :توانگرى در غربت ، [همچون] وطن داشتن است ؛ و فقر در وطن ، [همچون] غربت .

امام على عليه السلام :غريب بودن ننگ نيست ؛ ننگ ، فقير بودن در وطن است .

.

ص: 104

عنه عليه السلام :مَنِ استَغنى كَرُمَ عَلى أهلِهِ ، ومَنِ افتَقَرَ هانَ عَلَيهِم . (1)

عنه عليه السلام :القَبرُ خَيرٌ مِنَ الفَقرِ . (2)

عنه عليه السلام :الفَقرُ المَوتُ الأَكبَرُ . (3)

عنه عليه السلام_ في وَصِيَّتِهِ لاِبنِهِ الحَسَنِ عليه السلام _: يا بُنَيَّ ، إنَّ مِنَ البَلاءِ الفاقَةَ ، وأشَدُّ مِن ذلِكَ مَرَضُ البَدَنِ ، وأشَدُّ مِن ذلِكَ مَرَضُ القَلبِ . (4)

عنه عليه السلام :الفَقرُ مَعَ الدَّينِ المَوتُ الأَحمَرُ ؛ الفَقرُ مَعَ الدَّينِ الشَّقاءُ الأَكبَرُ . (5)

الإمام الصادق عليه السلام :ثَلاثٌ مَنِ ابتُلِيَ بِواحِدَةٍ مِنهُنَّ تَمَنَّى المَوتَ : فَقرٌ مُتَتابِعٌ ، وحُرمَةٌ فاضِحَةٌ ، وعَدُوٌّ غالِبٌ . (6)

عنه عليه السلام :أربَعَةُ أشياءَ القَليلُ مِنهاكَثيرٌ : النّارُ ، وَالعَداوَةُ ، وَالفَقرُ ، وَالمَرَضُ . (7)

عنه عليه السلام :إنَّ اللّهَ تَعالى يَقولُ [حِكايَةً عَن نَبِيِّهِ] : «لَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَ مَا مَسَّنِىَ السُّوءُ ؛ (8) » يَعنِي الفَقرَ . (9)

.


1- .غرر الحكم : 8879 .
2- .الكافي : 8 / 21 / 4 عن جابر بن يزيد عن الإمام الباقر عليه السلام ، غرر الحكم : 392 .
3- .نهج البلاغة : الحكمة 163 ، الخصال : 620 / 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عنه عليهم السلام ، الأمالي للمفيد : 189 / 15 ، تنبيه الخواطر : 2 / 170 كلاهما عن رفاعة عن الإمام الصادق عليه السلام، المحاسن : 2 / 436 / 2510 عن أبي الجارود عن الإمام الباقر عليه السلام ، تفسير العيّاشي: 1 / 120 / 379 عن عمرو بن جميع رفعه ، بحار الأنوار : 72 / 45 / 54 .
4- .الأمالي للطوسي : 146 / 240 عن أبي وجزة السعدي عن أبيه ، نهج البلاغة : الحكمة 388 ، تحف العقول : 203 وفيه «ألا إنّ ...» ، بحار الأنوار : 72 / 53 / 83 و ص 124 / 1 .
5- .غرر الحكم : 1308 و 1309 وراجع ميزان الحكمة: الفقر : 3230 الفقر من الدين موت احمر .
6- .تحف العقول : 318 ، بحار الأنوار : 78 / 232 / 31 .
7- .نثر الدرّ : 1 / 351 ؛ شرح نهج البلاغة : 20 / 276 / 190 عن الإمام عليّ عليه السلام نحوه .
8- .الأعراف : 188 .
9- .معاني الأخبار : 172 / 1 ، تفسير العيّاشي : 2 / 43 / 124 كلاهما عن خلف بن حمّاد عن رجل ، طب الأئمّة لابني بسطام : 55 عن جابر الجعفيعن الإمام الباقر عليه السلام، بحار الأنوار: 26/102 و ج 86 / 143 .

ص: 105

امام على عليه السلام :هر كه توانگر باشد ، پيش خاندانش گرامى است ؛ و هر كه فقير باشد ، نزد ايشان خوار .

امام على عليه السلام :گور بهتر از فقر است .

امام على عليه السلام :فقر ، مرگِ سخت تر است .

امام على عليه السلام_ در سفارش وى به فرزندش حسن عليه السلام _: جانِ پسر! تنگدستى ، بلا است ؛ سخت تر از آن ، ناتندرستى ؛ و از آن سخت تر ، بيمارىِ دل !

امام على عليه السلام :فقر در حال وامدارى ، مرگ سرخ است ؛ و تيره روزىِ سخت تر .

امام صادق عليه السلام :سه چيزند كه هركس به يكى از آن ها گرفتار شود ، مرگ را آرزو مى كند : فقر دنباله دار ، برباد رفتگى ناموس ، چيرگىِ دشمن .

امام صادق عليه السلام :چهار چيزند كه اندكشان هم بسيار است ؛ آتش ، دشمنى ، فقر ، و بيمارى .

امام صادق عليه السلام :هر آينه خداى _ تعالى _ [از زبان پيامبرش] مى فرمايد : «و اگر غيب مى دانستم ، همانا نيكى و خواسته بسيار گِرد مى كردم و هيچ بدى و گزندى به من نمى رسيد» ؛ و مراد از بدى و گزند ، فقر است .

.

ص: 106

عنه عليه السلام :مَرِضَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام فَعادَهُ قَومٌ فَقالوا لَهُ : كَيفَ أصبَحتَ يا أميرَ المُؤمِنينَ ؟ فَقالَ : أصبَحتُ بِشَرٍّ . فَقالوا : سُبحانَ اللّهِ! هذا كَلامُ مِثلِكَ؟ فَقالَ : يَقولُ اللّهُ تَعالى : «وَ نَبْلُوكُم بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً وَ إِلَيْنَا تُرْجَعُونَ ، (1) » فَالخَيرُ الصِّحَّةُ وَالغِنى ، وَالشَّرُّ المَرَضُ وَالفَقرُ ؛ ابتِلاءً وَاختِبارا . (2)

عنه عليه السلام :كانَ في ما أوصى بِهِ لُقمانُ ابنَهُ أن قالَ : يا بُنَيَّ . . . ذُقتُ المَراراتِ كُلَّها فَلَم أذُق شَيئا أمَرَّ مِنَ الفَقرِ . (3)

3 / 3الاِستِعاذَةُ مِنَ الفَقرِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الكُفرِ ، وَالفَقرِ ، وعَذابِ القَبرِ . (4)

.


1- .الأنبياء : 35 .
2- .الدعوات : 168 / 469 ، تفسير مجمع البيان : 7 / 74 نحوه .
3- .الأمالي للصدوق : 766 / 1031 عن حمّاد بن عيسى ، قصص الأنبياء : 196 / 247 عن يحيى بن سعيد القطّان ، بحار الأنوار : 13 / 421 / 16 وراجع الكافي : 4 / 22 / 8 وكنز الفوائد : 2 / 66 .
4- .سنن النسائي: 3 / 74 وج 8 / 262 ، مسند ابن حنبل : 7 / 306 / 20403 وص 321 / 20469 ، المستدرك على الصحيحين: 1 / 90 / 99 و ص 383 / 927 كلّها عن أبي بكرة ، كنز العمّال : 2 / 200 / 3746 نقلاً عن المعجم الكبير عن عثمان بن أبي وقّاص ؛ من لا يحضره الفقيه : 2 / 543 / 3135 عن معاوية بن عمّار عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله نحوه .

ص: 107

3 / 3 پناه جُستن از فقر

امام صادق عليه السلام :حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام بيمار شد . گروهى به ديدار او رفتند و به وى گفتند: «اى اميرالمؤمنين! چگونه اى؟» فرمود: «بدحالم» . گفتند : «سبحان اللّه ! چون تويى چنين مى گويد؟» فرمود: «خداى _ تعالى _ فرموده است: «و شما را به شر و خير مى آزماييم ، آزمودنى ؛ و به سوى ما بازگردانده مى شويد» . مراد از خير ، تندرستى و توانگرى است ؛ و مراد از شر ، بيمارى و ندارى ؛ به منظور آزمايش و امتحانِ آدميان» .

امام صادق عليه السلام :از جمله سفارش هاى لقمان به پسرش اين بود : جانِ پسر! . . . همه تلخى ها را چشيدم ؛ چيزى تلخ تر از فقر نيافتم .

3 / 3پناه جُستن از فقرپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! هر آينه از كفر و فقر و عذاب قبر به تو پناه مى جويم .

.

ص: 108

عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ بارِك لَنا فِي الخُبزِ ، ولا تُفَرِّق بَينَنا وبَينَهُ ؛ فَلَولاَ الخُبزُ ما صَلَّينا ولا صُمنا ، ولا أدَّينا فَرائِضَ رَبِّنا . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ أن أفتَقِرَ في غِناكَ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام_ في قُنوتِهِ _: اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وقَنِّعني بِحَلالِكَ عَن حَرامِكَ ، وأعِذني مِنَ الفَقرِ . (3)

الإمام زين العابدين عليه السلام :نَعوذُ بِكَ . . . مِن فِقدانِ الكَفافِ . . . ومِنَ الفَقرِ إلَى الأَكفاءِ ، ومِن مَعيشَةٍ في شِدَّةٍ . (4)

عنه عليه السلام_ مِن دُعائِهِ في مَكارِمِ الأَخلاقِ _: اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ . . . ولا تَجعَل عَيشي كَدّا كَدّا ، ولا تَرُدَّ دُعائي عَلَيَّ رَدّا ؛ فَإِنّي لا أجعَلُ لَكَ ضِدّا ، ولا أدعو مَعَكَ نِدّا . (5)

الإمام الباقر عليه السلام :اللّهُمَّ . . . لا تَرزُقني رِزقا يُطغيني ولا تَبتَلِني بِفَقرٍ أشقى بِهِ مُضَيَّقا عَلَيَّ ، أعطِني . . . مَعاشا واسِعا هَنيئا مَريئا في دُنيايَ ، ولا تَجعَلِ الدُّنيا عَلَيَّ سِجنا . (6)

.


1- .الكافي : 5 / 73 / 13 وج 6 / 287 / 6 ، المحاسن : 2 / 416 / 2460 كلّها عن أبي البختري رفعه ، بحار الأنوار : 66 / 270 / 6 .
2- .مُهج الدعوات : 134 ، نهج البلاغة : الخطبة 215 ، بحار الأنوار : 94 / 242 / 9 .
3- .بحار الأنوار : 85 / 261 / 5 نقلاً عن البلد الأمين .
4- .الصحيفة السجّادية : 46 الدعاء 8 وراجع مُهج الدعوات : 36 .
5- .الصحيفة السجّادية : 86 الدعاء 20 .
6- .الكافي : 2 / 589 / 26 ، تهذيب الأحكام : 3 / 77 / 234 كلاهما عن أبي حمزة الثمالي ، إقبال الأعمال : 1 / 108 عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : 97 / 379 / 1 .

ص: 109

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! براى ما در نان بركت قرار ده و ميان ما و آن ، جدايى مينداز . اگر نان نبود ، ما نماز نمى خوانديم و روزه نمى گزارديم و واجب هاى پروردگارمان را انجام نمى داديم .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! هر آينه به تو پناه مى جويم از اين كه در [سايه ]توانگرى ات ، دچار فقر شوم .

امام على عليه السلام_ در قنوت خويش _: بار خدايا! بر محمّد و خاندانش درود فراوان فرست و مرا با حلالت از حرامت بى نياز ساز و از فقر در امانم دار .

امام زين العابدين عليه السلام :به تو پناه مى جوييم . . . از توان نداشتن براى تأمين نيازهاى خود . . .و از فقر نزد همگنان و از زندگانىِ سخت .

امام زين العابدين عليه السلام _ از دعاى مكارم الأخلاق وى _ :بار خدايا! بر محمّد و خاندانش درود فراوان فرست و زندگانى ام را سخت مساز و دعايم را باز مگردان ؛ كه هر آينه من براى تو ناسازى قرار نمى دهم و با تو شريكى را نمى خوانم .

امام باقر عليه السلام :بار خدايا . . . مرا روزى اى مده كه سركشم سازد و به فقرى دچارم مكن كه به سببِ ابتلا در تنگنا به تيره بختى افتم . . . مرا در دنيايم زندگانى گشاده و شيرين و گوارا عطا فرما و دنيا را زندانِ من مساز .

.

ص: 110

الإمام الصادق عليه السلام :كانَ أبي عليه السلام يَقولُ إذا أصبَحَ : . . . اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن دَركِ الشَّقاءِ ، ومِن شَماتَةِ الأَعداءِ ، وأعوذُ بِكَ مِنَ الفَقرِ وَالوَقرِ ، وأعوذُ بِكَ مِن سوءِ المَنظَرِ فِي الأَهلِ وَالمالِ وَالوَلَدِ . (1)

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ ... لا تُفقِرنا بَعدَ إذ أغنَيتَنا . (2)

الإمام الكاظم عليه السلام_ في دُعاءِ شَهرِ رَمَضانَ _: اللّهُمَّ بِذلِكَ فَاكفِني هَولَ هذِهِ السَّنَةِ وآفاتِها ، وأسقامَها وفِتنَتَها ، وشُرورَها وأحزانَها ، وضيقَ المَعاشِ فيها . (3)

.


1- .الكافي : 2 / 525 / 13 عن أبي بصير ، مصباح المتهجّد : 95 / 153 ، بحار الأنوار : 86 / 264 / 34 نقلاً عن مكارم الأخلاق .
2- .تهذيب الأحكام : 3 / 126 / 268 ، البلد الأمين : 235 كلاهما عن أبي بصير .
3- .الكافي : 4 / 73 / 3 ، تهذيب الأحكام : 3 / 108 / 266 ، المقنعة : 323 كلّها عن عليّ بن رئاب ، من لا يحضره الفقيه : 2 / 104 / 1848 ، الإقبال : 1 / 117 .

ص: 111

امام صادق عليه السلام :پدرم صبحگاهان مى فرمود : « . . . بار خدايا! هر آينه به تو پناه مى برم از اين كه تيره بختى را درك كنم و از دشمنان سرزنش بينم . به تو پناه مى جويم از فقر و سنگين بارى ؛ و از اين كه در خاندان و دارايى و فرزندانم ، چهره اى زشت يابم» .

امام صادق عليه السلام :بار خدايا! . . . از آن پس كه مرا توانگرى بخشيدى ، به فقر گرفتارم مكن .

امام كاظم عليه السلام _ در دعاى ماه رمضان _ :بار خدايا! بدين سان ، بيم و آفت هاى اين سال و بيمارى ها و فتنه و بدى ها و اندوه ها و تنگناىِ معيشت در آن را از من دور بدار .

.

ص: 112

الفصل الرابع: مضارّ التخلّف الاقتصادي4 / 1الكُفررسول اللّه صلى الله عليه و آله :كادَ الفَقرُ أن يَكونَ كُفرا . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :لَولا رَحمَةُ رَبّي عَلى فُقَراءِ اُمَّتي ، كادَ الفَقرُ يَكونُ كُفرا . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّما يَخشَى المُؤمِنُ الفَقرَ مَخافَةَ الآفاتِ عَلى دينِهِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :نِعمَ الشَّيءُ الفَقرُ ، لَولا أنَّهُ يَهيجُ فِناءَ الكُفرِ . (4)

.


1- .الكافي : 2 / 307 / 4 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام ، الخصال : 12 / 40 عن السكوني عن الإمام الصادق عن أبيه عن آبائه عليهم السلامعنه صلى الله عليه و آله ، الأمالي للصدوق : 371 / 465 عن هشام بن سالم عن الإمام الصادق عليه السلام ، تنبيه الخواطر : 1 / 158 ؛ حلية الأولياء : 3 / 53 وص 109 وج 8 / 253 ، تاريخ أصبهان : 1 / 342 / 622 ، مسند الشهاب : 1 / 342 / 586 كلّها عن أنس عنه صلى الله عليه و آله .
2- .جامع الأخبار : 300 / 817 ، بحار الأنوار : 72 / 47 / 58 .
3- .ربيع الأبرار : 4 / 142 .
4- .الفردوس : 4 / 261 / 6770 عن محمّد بن الجنيد .

ص: 113

فصل چهارم : زيان هاى واپس ماندگى اقتصادى

4 / 1 كفر

فصل چهارم: زيان هاى واپس ماندگى اقتصادى4 / 1كفرپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :فقر ، انسان را در آستانه كفر قرار مى دهد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اگر پروردگار من به فقيران امّتم مهر نمى ورزيد ، فقر آنان را در آستانه كفر قرار مى داد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :جز اين نيست كه بيم مؤمن از فقر از آن رو است كه دينش آفت مى پذيرد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اگر فقر ، كفر را به ميدان دارى برنمى انگيخت ، نيكو چيزى بود .

.

ص: 114

عنه صلى الله عليه و آله :اُذَكِّرُ اللّهَ الوالِيَ مِن بَعدي عَلى اُمَّتي ، ألاّ يَرحَمَ عَلى جَماعَةِ المُسلِمينَ ؛ فَأَجَلَّ كَبيرَهُم ، ورَحِمَ ضَعيفَهُم ، ووَقَّرَ عالِمَهُم ، ولَم يَضُرَّ بِهِم فَيُذِلَّهُم ، ولَم يُفقِرهُم فَيُكفِرَهُم . (1)

ربيع الأبرار : سُئِلَ عَلِيٌّ عليه السلام :أيُّ شَيءٍ أقرَبُ إلَى الكُفرِ؟ فَقالَ : ذو فاقَةٍ لا صَبرَ لَهُ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :الفَقرُ طَرَفُ الكُفرِ . (3)

عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: لا يَكُن فَقرُكَ كُفرا ، وغِناكَ طُغيانا . (4)

عنه عليه السلام_ فِي الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ _: بَلَوتُ صُروفَ الدَّهرِ سِتّينَ حِجَّةًوجَرَّبتُ حالَيهِ مِنَ العُسرِ وَاليُسرِ فَلَم أرَ بَعدَ الدّينِ خَيرا مِنَ الغِنىولَم أرَ بَعدَ الكُفرِ شَرّا مِنَ الفَقرِ (5)

4 / 2الجَهلالإمام الصادق عليه السلام_ في بَيانِ جُنودِ العَقلِ وَالجَهلِ _: وَالغِنى وضِدُّهُ الفَقرُ . (6)

.


1- .الكافي : 1 / 406 / 4 ، قرب الإسناد : 100 / 337 كلاهما عن حنان بن سدير عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : 22 / 495 / 41 وج 27 / 246 / 6 .
2- .ربيع الأبرار : 2 / 517 .
3- .مطالب السؤول : 56 ؛ بحار الأنوار : 78 / 12 / 70 .
4- .شرح نهج البلاغة : 20 / 296 / 388 .
5- .الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : 262 / 185 .
6- .الكافي : 1 / 22 / 14 ، الخصال : 590 / 13 ، علل الشرايع : 114 / 10 ، المحاسن : 1 / 313 / 620 ، مشكاة الأنوار : 442 / 1485 كلّها عن سماعة بن مهران ، بحار الأنوار : 1 / 158 / 30 .

ص: 115

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آن كس را كه پس از من بر امّتم حكمرانى يابد ، به ياد خدا توصيه مى كنم ؛ كه حتما بر جماعت مسلمانان مهر ورزد ؛ بزرگسالانشان را گرامى شمارد ، بر ناتوانانشان رحمت آورد ، دانشمندانشان را بزرگ دارد ، و آنان را زيان نرساند كه خوارشان سازد و به فقر دچارشان نكند كه كافرشان كند .

ربيع الابرار : از امام على عليه السلامپرسيده شد : «چه چيز به كفر نزديك تر است؟» فرمود: «[فقرِ] فقيرى كه او را صبر نيست» .

امام على عليه السلام :فقر ، كناره كفر است .

از امام على عليه السلام_ در كلمات حكيمانه منسوب به او _: مباد كه فقرت به كفر بينجامد و توانگرى ات به سركشى!

از امام على عليه السلام_ در ديوان منسوب به وى _: شصت سال ، دگرگونى هاى روزگار را آزمودمو هم حالت تنگنايش را تجربه كردم و هم حال آسانى اش را پس چيزى را ماوراى دين ، بهتر از توانگرى نيافتمو چيزى را ماوراى كفر ، بدتر از فقر نديدم

4 / 2نادانىامام صادق عليه السلام_ در شمارشِ سپاهيان دانش و نادانى _: و [ديگر از سپاهيان دانش ]توانگرى است كه ضدّ آن ، فقر است .

.

ص: 116

عنه عليه السلام :خَمسُ خِصالٍ مَن فَقَدَ واحِدَةً مِنهُنَّ لَم يَزَل ناقِصَ العَيشِ زائِلَ العَقلِ مَشغولَ القَلبِ ؛ فَأَوَّلُها : صِحَّةُ البَدَنِ ، وَالثّانِيَةُ : الأَمنُ ، وَالثّالِثَةُ : السَّعَةُ فِي الرِّزقِ ... . (1)

الإمام عليّ عليه السلام_ لاِبنِهِ الحَسَنِ عليه السلام _: لا تَلُم إنسانا يَطلُبُ قوتَهُ ؛ فَمَن عَدِمَ قوتَهُ كَثُرَ خَطاياهُ . (2)

4 / 3الذِّلَّةالإمام عليّ عليه السلام :القِلَّةُ ذِلَّةٌ . (3)

عنه عليه السلام :إنَّ الفَقرَ مَذَلَّةٌ لِلنَّفسِ، مَدهَشَةٌ لِلعَقلِ، جالِبٌ لِلهُمومِ . (4)

عنه عليه السلام :الفَقيرُ فِي الوَطَنِ مُمتَهَنٌ . (5)

عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: مَن أثرى كَرُمَ عَلى أهلِهِ ، ومَن أملَقَ هانَ عَلى وُلدِهِ . (6)

عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: إذا أيسَرتَ فَكُلُّ الرِّجالِ رِجالُكَ ، وإذا أعسَرتَ أنكَرَكَ أهلُكَ . (7)

.


1- .الخصال : 284 / 34 عن أبي خالد السجستاني ، بحار الأنوار : 74 / 186 / 5 .
2- .جامع الأخبار : 300 / 818 ، بحار الأنوار : 72 / 47 / 58 .
3- .مطالب السؤول : 56 ؛ بحار الأنوار : 78 / 12 / 70 .
4- .غرر الحكم : 3428 .
5- .غرر الحكم : 1422 .
6- .شرح نهج البلاغة : 20 / 308 / 529 .
7- .شرح نهج البلاغة : 20 / 289 / 309 .

ص: 117

4 / 2 نادانى
4 / 3 خوارى

امام صادق عليه السلام :پنج ويژگى اند كه هر كس يكى از آن ها را نداشته باشد ، همواره زندگى اش كاستى دارد ، عقلش زوال مى پذيرد ، و دلش دغدغه دارد ؛ يكم تندرستى ، دوم امنيّت ، سوم گشايشِ روزى ، ... .

امام على عليه السلام_ به پسرش حسن عليه السلام _: كسى را كه در پى روزى است ، سرزنش مكن ؛ كه هر كس بى روزى مانَد ، خطاهايش بسيار مى شود .

4 / 3خوارىامام على عليه السلام:كم داشتن ، خوارى است .

امام على عليه السلام:هر آينه فقر ، خوارىِ جان است و مايه سرگشتگىِ عقل و فراهم آورنده اندوه .

امام على عليه السلام:فقير در وطن ، فرومايه است .

امام على عليه السلام_ در كلمات حكيمانه منسوب به او _: آن كه توانگر باشد ، نزد خاندانش گرامى است ؛ و آن كه تنگدست باشد ، نزد فرزندانش خوار .

امام على عليه السلام_ در كلمات حكيمانه منسوب به او _: هر گاه گشاده دست باشى ، همه مردان مردانِ تواند ؛ و هر گاه به تنگدستى افتى ، خانواده ات نيز تو را نمى شناسند .

.

ص: 118

عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: نَظَرتُ إلى كُلِّ ما يُذِلُّ العَزيزَ ويَكسِرُهُ ، فَلَم أرَ شَيئا أذَلَّ لَهُ ولا أكسَرَ مِنَ الفاقَةِ . (1)

عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: سوءُ حَملِ الغِنى يورِثُ مَقتا ، وسوءُ حَملِ الفاقَةِ يَضَعُ شَرَفا . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :خَمسَةٌ مِن خَمسَةٍ مُحالٌ : . . . وَالهَيبَةُ مِنَ الفَقيرِ مُحالٌ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام_ فِي الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ _: مَساكينُ أهلِ الفَقرِ حَتّى قُبورُهُمعَلَيها تُرابُ الذُّلِّ بَينَ المَقابِرِ (4)

4 / 4النِّسيانرسول اللّه صلى الله عليه و آله :يا أبا ذَرٍّ ، هَل يَنتَظِرُ أحَدُكُم إلاّ غِنىً مُطغِيا ، أو فَقرا (5) مُنسِيا؟! (6)

الإمام عليّ عليه السلام :الفَقرُ يُنسي . (7)

.


1- .شرح نهج البلاغة : 20 / 293 / 355 .
2- .شرح نهج البلاغة : 20 / 287 / 285 .
3- .من لا يحضره الفقيه : 4 / 58 / 5092 ، الخصال : 269 / 5 عن أبي عبد اللّه البرقي رفعه ، بحار الأنوار : 78/194/9 .
4- .الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : 264 / 187 .
5- .في المصدر: «فقيراً» وما نقلناه هو الصحيح كما في مكارم الأخلاق .
6- .الأمالي للطوسي : 527 / 1162 ، مكارم الأخلاق : 2 / 364 / 2661 كلاهما عن أبي الأسود الدؤلي ، بحار الأنوار : 77 / 76 / 2 وج 81 / 188 / 45 نقلاً عن الدعوات للراوندي ؛ المستدرك على الصحيحين : 4 / 357 / 7906 عن أبي هريرة نحوه ، كنز العمّال : 15 / 906 / 43564 .
7- .غرر الحكم : 24 .

ص: 119

4 / 4 فراموشى

امام على عليه السلام_ در كلمات حكيمانه منسوب به او _: نگريستم به هر چه عزيز را خوار و سرشكسته مى كند ؛ هيچ چيز را براى خوار ساختن و سرشكسته كردن وى بدتر از فقر نديدم .

امام على عليه السلام_ در كلمات حكيمانه منسوب به او) _: بد بهره بردن از توانگرى ، كينه و نفرت را بر جاى مى نهد و بد تحمّل كردنِ فقر ، شرافت را مى كاهد .

امام صادق عليه السلام :پنج چيز از پنج كس ناممكن است: . . . و فقير را شكوهمندى ممكن نيست .

امام على عليه السلام _ در ديوان منسوب به وى _ :امام على عليه السلام _ در ديوان منسوب به وى _ : فقيران نيازمند [چنان خوارند كه] حتّى بر گورهاشان نيزدر ميانه گورستان ها ، خاكِ خوارى نشسته است .

4 / 4فراموشىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى ابوذر! آيا هر يك از شما انتظار دارد جز توانگرى سركشى زا يا فقر فراموشى آور را؟

امام على عليه السلام:فقر ، فراموشى آور است .

.

ص: 120

4 / 5النَّوادِررسول اللّه صلى الله عليه و آله :الفَقرُ وَالجَهلُ يَكشِفانِ كُلَّ عَيبٍ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :الحِرمانُ خِذلانٌ . (2)

عنه عليه السلام :مَنِ افتَقَرَ فيها [ أي فِي الدُّنيا ] حَزِنَ . (3)

عنه عليه السلام :لَقَد عُلِّقَ بِنِياطِ هذَا الإِنسانِ بَضعَةٌ هِيَ أعجَبُ ما فيهِ ، وذلِكَ القَلبُ ، وذلِكَ أنَّ لَهُ مَوادَّ مِنَ الحِكمَةِ وأضداداً مِن خِلافِها . . . وإن عَضَّتهُ الفاقَةُ شَغَلَهُ البَلاءُ . (4)

عنه عليه السلام :ضَرورَةُ الفَقرِ تَبعَثُ عَلى فَظيعِ الأَمرِ . (5)

عنه عليه السلام :الفَقرُ يُخرِسُ الفَطِنَ عَن حُجَّتِهِ ، وَالمُقِلُّ غَريبٌ في بَلدَتِهِ . (6)

عنه عليه السلام :الدَّولَةُ تَرُدُّ خَطاءَ صاحِبِها صَوابا ، وصَوابَ ضِدِّهِ خَطاءً . (7)

عنه عليه السلام_ لاِبنِهِ الإِمامِ الحَسَنِ عليه السلام _: يا بُنَيَّ ، الفَقيرُ حَقيرٌ ؛ لا يُسمَعُ كَلامُهُ ، ولا يُعرَفُ مَقامُهُ ، ولَو كانَ الفَقيرُ صادِقا يُسَمّونَهُ كاذِبا ، ولَو كانَ زاهِدا يُسَمّونَهُ جاهِلاً . يا بُنَيَّ ، مَنِ ابتُلِيَ بِالفَقرِ فَقَدِ ابتُلِيَ بِأَربَعِ خِصالٍ : بِالضَّعفِ في يَقينِهِ ، وَالنُّقصانِ في عَقلِهِ ، وَالرِّقَّةِ في دينِهِ ، وقِلَّةِ الحَياءِ في وَجهِهِ ، فَنَعوذُ بِاللّهِ مِنَ الفَقرِ . (8)

.


1- .الفردوس : 3 / 71 / 4200 عن ابن عبّاس ، كنز العمّال : 10 / 134 / 28669 .
2- .غرر الحكم : 101 .
3- .نهج البلاغة : الخطبة 82 ، خصائص الأئمّة عليهم السلام : 118 ، تحف العقول : 201 ، الأمالي للسيّد المرتضى : 1/107،الاختصاص: 188، بحار الأنوار: 73/120/110؛ مطالب السؤول: 52، المناقبللخوارزمي: 364 / 379 عن عبيد اللّه بن محمّد التقي عن شيخ من بني عدي ، كنز العمّال : 3 / 720 / 8567 .
4- .نهج البلاغة : الحكمة 108 ، خصائص الأئمّة عليهم السلام : 97 نحوه ، بحار الأنوار : 70 / 60 / 41 .
5- .غرر الحكم : 5894 .
6- .نهج البلاغة : الحكمة 3 ، أعلام الدين : 159 ، روضة الواعظين : 497 ، مشكاة الأنوار : 228 / 637 ، بحار الأنوار : 72 / 46 / 57 وراجع دستور معالم الحكم : 23 .
7- .غرر الحكم : 1806 .
8- .جامع الأخبار : 300 / 818 ، بحار الأنوار : 72 / 47 / 58 .

ص: 121

4 / 5 گوناگون

4 / 5گوناگونپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نادارى و نادانى ، هر عيبى را آشكار مى كنند .

امام على عليه السلام :بى روزى ماندن ، خوارمايگى است .

امام على عليه السلام :هر كه در آن [= دنيا] گرفتار فقر شود ، اندوهگين است .

امام على عليه السلام :به رگ دل انسان ، پاره اى گوشت آويخته است كه از شگفت ترين چيزها است ؛ و آن ، قلب او است كه در آن ، مايه هايى از حكمت است و مايه هايى خلاف آن . . . واگر به فقر دچار آيد ، به بلا افتد .

امام على عليه السلام :ناچارىِ فقر ، انسان را به كار[هاى] زشت و وحشت انگيز وا مى دارد .

امام على عليه السلام :فقر ، زبان زيرك را از بيان حجّتش برمى بندد و بينوا در شهر خود غريب است .

امام على عليه السلام :دولتمندى ، نادرستِ توانگر را درست جلوه مى دهد و درستِ فقير را نادرست .

امام على عليه السلام_ به پسرش امام حسن عليه السلام _: جانِ پسر! فقير كوچك است ؛ سخنش شنيده نمى شود ؛ و رتبه اش دانسته نيست . فقير هر چند كه راستگو باشد ، دروغگويش مى خوانند و اگر زهد پيشه كند ، نادانش مى شمارند . جان پسر! هر كس گرفتار فقر شود ، به چهار خصلت مبتلا گردد : سستى در باورش ، كاستى در خِرَدش ، سَبُكى در دينش ، و كم حيايى در چهره اش . پس از فقر به خداوند پناه مى جوييم .

.

ص: 122

عنه عليه السلام_ لاِبنِهِ مُحَمَّدِ بنِ الحَنَفِيَّةِ _: يا بُنَيَّ ، إنّي أخافُ عَلَيكَ الفَقرَ ، فَاستَعِذ بِاللّهِ مِنهُ ؛ فَإِنَّ الفَقرَ مَنقَصَةٌ لِلدّينِ ، مَدهَشَةٌ لِلعَقلِ ، داعِيَةٌ لِلمَقتِ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :فِي الفَقرِ الحاجَةُ إلَى البَخيلِ . (2)

عنه عليه السلام :غَلاءُ السِّعرِ يُسيءُ الخُلُقَ ، ويُذهِبُ الأَمانَةَ ، ويُضجِرُ المَرءَ المُسلِمَ . (3)

الإمام الرضا عليه السلام :المَسكَنَةُ مِفتاحُ البُؤسِ . (4)

الإمام عليّ عليه السلام_ فِي الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ _: غالَبتُ كُلَّ شَديدَةٍ فَغَلَبتُهاوَالفَقرُ غالَبَني فَأَصبَحَ غالِبي إن اُبدِهِ يَفضَح وإن لَم اُبدِهِيَقتُل فَقُبِّحَ وَجهُهُ مِن صاحِبِ (5)

.


1- .نهج البلاغة : الحكمة 319 ، بحار الأنوار : 72 / 53 / 83 .
2- .من لا يحضره الفقيه : 4 / 401 / 5862 ، الخصال : 153 / 188 ، الأمالي للصدوق : 471 / 629 كلّها عن عبد اللّه بن مسكان ، بحار الأنوار : 73 / 301 / 5 وج 78 / 191 / 3 .
3- .الكافي : 5 / 164 / 6 عن حفص بن عمر عن رجل .
4- .العُدد القويّة : 297 / 28 ، الدرّه الباهرة : 37 ، نزهة الناظر : 129 / 13 وفيهما «المسألة» بدل «المسكنة» ، بحار الأنوار : 78 / 353 / 9 .
5- .الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : 72 / 29 .

ص: 123

امام على عليه السلام_ به پسرش محمّد بن حنفيّه _: جانِ پسر! هر آينه از فقر بر تو بيمناكم . پس از فقر به خدا پناه جوى ؛ كه فقر سبب كاستىِ دين ، زشت انديشى ، و زمينه ساز كينه و دشمنى است .

امام صادق عليه السلام :در [حال] فقر ، نياز به بخيل پيش مى آيد .

امام صادق عليه السلام :افزايش قيمت[ها] سبب بدرفتارى است ؛ امانتدارى را از ميان مى بَرَد ؛ و انسان مسلمان را به ستوه مى آورد .

امام رضا عليه السلام :نيازمندى ، كليد تيره روزى است .

امام على عليه السلام_ در ديوان منسوب به او _: با هر دشوارى رويارو گشتم و بر آن چيره شدمامّا فقر كه با من روبه رو شد ، بر من چيره گشت . اگر آشكارش كنم ، مايه رسوايى است و اگر بپوشانمش ،مرا مى كشد ؛ پس چه بدهمنشينى است كه رويش سياه باد!

.

ص: 124

الفصل الخامس: التنمية الموعودة في الإسلامالكتاب :« وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمْ وَ عَمِلُواْ الصَّ__لِحَ_تِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِى الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِى ارْتَضَى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُم مِّنم بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِى لاَيُشْرِكُونَ بِى شَيْ_ئا وَ مَن كَفَرَ بَعْدَ ذَ لِكَ فَأُوْلَ_ءِكَ هُمُ الْفَ_سِقُونَ .»

ا (1) لحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا تَقومُ السّاعَةُ حَتّى يَكثُرَ فيكُمُ المالُ ، فَيَفيضَ حَتّى يُهِمَّ رَبَّ المالِ مَن يَقبَلُ صَدَقَتَهُ ، وحَتّى يَعرِضَهُ فَيَقولَ الَّذي يَعرِضُهُ عَلَيهِ : لا أرَبَ لي . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :يَخرُجُ في آخِرِ اُمَّتِي المَهدِيُّ ؛ يَسقيهِ اللّهُ الغَيثَ ، وتُخرِجُ الأَرضُ نَباتَها ، ويُعطَى المالُ صَحاحا ، وتَكثُرُ الماشِيَةُ ، وتَعظُمُ الاُمَّةُ ، يَعيشُ سَبعا أو ثَمانِيا _ يَعني حِجَجا . (3)

.


1- .النور : 55 .
2- .صحيح البخاري : 2 / 512 / 1346 وج 6 / 2606 / 6704 ، صحيح مسلم : 2 / 701 / 61 ، مسند ابن حنبل: 3/627/10864 كلاهما نحوه وكلّها عن أبيهريرة، كنزالعمّال: 14/204/38401.
3- .المستدرك على الصحيحين: 4/601/8673 عن أبي سعيد الخدري، كنز العمّال:14/273/38700.

ص: 125

فصل پنجم : توسعه نويد داده شده در اسلام

فصل پنجم: توسعه نويد داده شده در اسلامقرآن:«خدا آن كسان از شما را كه ايمان آوردند و كارهاى نيك و شايسته كردند ، وعده داده كه هر آينه آنان را در زمين جانشينِ [ديگران] كند ، چنان كه كسانى را كه پيش از ايشان بودند ، جانشين كرد و دينشان را كه برايشان پسنديده است ، بر جاى و استوار سازد و بيمشان را به ايمنى دگرگون كند ، در حالى كه مرا پرستند و چيزى را با من شريك نسازند؛ و هر كه پس از آن كفر ورزد و ناسپاسى كند ، آنانند بدكارانِ نافرمان .»

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :رستاخيز برپا نمى شود مگر آن كه [پيش از آن] مال در ميان شما فراوان گردد و فراگير شود ، چندان كه صاحب مال نگرانِ يافتنِ كسى باشد كه صدقه اش را بپذيرد و به هر كه مالش را عرضه كند ، گويد : «مرا نيازى نيست» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در امّت واپسين من ، مهدى برمى خيزد كه خداوند باران را به او مى نوشاند و [بدين سان] زمين روييدنى هايش را برون مى آورد ؛ مال به درستى بخشيده مى شود ؛ چهارپايان فزونى مى گيرند ؛ امّت شكوه مى يابد . او هفت يا هشت سال [حكمرانى و] زندگى مى كند .

.

ص: 126

عنه صلى الله عليه و آله :يَكونُ في اُمَّتِي المَهدِيُّ ، إن قُصِرَ فَسَبعٌ وإلاّ فَتِسعٌ ، فَتَنعَمُ فيهِ اُمَّتي نَعمَةً لَم يَنعَموا مِثلَها قَطُّ ؛ تُؤتِي [الأَرضُ] اُكُلَها ، ولا تَدَّخِرُ مِنهُم شَيئا ، وَالمالُ يَومَئِذٍ كُدوسٌ؛ فَيَقومُ الرَّجُلُ فَيَقولُ: يا مَهدِيُّ أعطِني، فَيَقولُ : خُذ . (1)

مسند ابن حنبل عن أبو سعيد الخدريّ :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : اُبَشِّرُكُم بِالمَهدِيِّ؟ يُبعَثُ في اُمَّتي عَلَى اختِلافٍ مِنَ النّاسِ وزَلازِلَ ، فَيَملَأُ الأَرضَ قِسطا وعَدلاً كَما مُلِئَت جَورا وظُلما ؛ يَرضى عَنهُ ساكِنُ السَّماءِ وساكِنُ الأَرضِ ؛ يَقسِمُ المالَ صَحاحا . فَقالَ لَهُ رَجُلٌ : ما صَحاحا؟ قالَ : بِالسَّوِيَّةِ بَينَ النّاسِ . قالَ : ويَملَأُ اللّهُ قُلوبَ اُمَّةِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله غِنىً ، ويَسَعُهُم عَدلُهُ ، حَتّى يَأمُرَ مُنادِيا فَيُنادي فَيَقولُ : مَن لَهُ في مالٍ حاجَةٌ ؟ فَما يَقومُ مِنَ النّاسِ إلاّ رَجُلٌ ، فَيَقولُ : اِيتِ السَّدّانَ _ يَعنِي الخازِنَ _ فَقُل لَهُ : إنَّ المَهدِيَّ يَأمُرُكَ أن تُعطِيَني مالاً ، فَيَقولُ لَهُ : اُحثُ ، حَتّى إذا جَعَلَهُ في حِجرِهِ وأبرَزَهُ نَدِمَ ؛ فَيَقولُ : كُنتُ أجشَعَ اُمَّةِ مُحَمَّدٍ نَفسا ، أوَ عَجَزَ عَنّي ما وَسِعَهُم!؟ قالَ : فَيَرُدُّهُ ، فَلا يُقبَلُ مِنهُ ، فَيُقالُ لَهُ : إنّا لا نَأخُذُ شَيئا أعطَيناهُ . (2)

.


1- .سنن ابن ماجة : 2 / 1367 / 4083 ، المستدرك على الصحيحين : 4 / 601 / 8675 كلاهما عن أبي سعيد الخدري ، المعجم الأوسط : 5 / 311 / 5406 عن أبي هريرة نحوه ، كنز العمّال : 14 / 274 / 38706 ؛ بحار الأنوار : 51 / 88 .
2- .مسند ابن حنبل : 4/75/11326 وص104/11484، الصواعق المحرقة: 166 كلاهما نحوه ، عقد الدرر: 164، كنز العمّال: 14/261/38653 ؛ دلائل الإمامة : 471/463 نحوه ، الملاحم والفتن: 322 / 465 .

ص: 127

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در امّت من مهدى [حاكم] خواهد بود و دوران حكومتش دست كم هفت سال و حدّاكثر نُه سال خواهد بود . در آن دوره ، امّت من از چنان نعمتى برخوردار خواهد بود كه تا پيش از آن ، هرگز از آن برخوردار نبوده است . زمين خوردنى هايش را مى بخشد و هيچ چيز را از آنان پنهان نمى دارد . در آن هنگام ، مال خرمن خرمن است ؛ فرد برمى خيزد و مى گويد :«اى مهدى! مرا مالى بخش» ؛ پس وى مى فرمايد: «برگير [آن قدر كه مى خواهى]» .

مسند ابن حنبل از ابوسعيد خدرى :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «آيا شما را به مهدى نويد دهم؟ آن گاه كه مردم دچار اختلاف و لرزش هاى شديد باشند ، وى در ميان امّت من برانگيخته خواهد شد و زمين را همان گونه كه از ستم و زور انباشته شده ، از عدل و داد سرشار كند . هم آن كه در آسمان سكونت دارد و هم آن كه در زمين ساكن است ، از او خشنود است . او مال را به درستى بخش مى كند» . مردى به وى گفت: « به درستى يعنى چه؟» فرمود: «[يعنى مال را ]به مساوات ميان مردم [تقسيم مى كند]» . و فرمود: «و خداوند دل هاى امّت محمّد را از توانگرى سرشار مى كند و عدل مهدى همه آن ها را فرا مى گيرد ، چندان كه ندا دهنده اى بانگ برآوَرد : آيا كسى هست كه به مالى نياز داشته باشد؟ از مردم ، جز يك نفر ، كسى برنمى خيزد . مهدى به وى مى فرمايد: نزد خزانه دار رو و به وى بگو : مهدى فرمانت مى دهد كه به من مال عطا كنى . سپس به وى مى گويد : تقسيم كن تا آن گاه كه خزانه دار دامنش را از مال پُر و برجسته مى كند . در اين حال ، آن فرد پشيمان مى شود و مى گويد : من آزمندترين كس در امّت محمّد بودم ؛ آيا آن چه ايشان را فراپوشاند ، نمى تواند مرا هم فرا پوشانَد؟ » فرمود: «آن گاه ، آن مال ها را باز مى گرداند ، امّا ديگر از وى پذيرفته نمى گردد و به وى گفته مى شود : ما آن چه را كه بخشيده ايم ، بازپس نمى گيريم » .

.

ص: 128

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :يَكونُ في اُمَّتِي المَهدِيُّ ، يَملَأُها قِسطا وعَدلاً كَما مُلِئَت ظُلما وجَورا ، وتَمطُرُ السَّماءُ مَطَرا كَعَهدِ آدَمَ ، وتُخرِجُ الأَرضُ بَرَكَتَها ، وتَعيشُ اُمَّتي في زَمانِهِ عَيشا لَم تَعِشهُ قَبلَ ذلِكَ في زَمانٍ قَطُّ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :يَ_رض_ى عَنهُ [أيِ المَهدِيِّ عليه السلام] ساكِنُ السَّماءِ وساكِنُ الأَرضِ ، لا تَدَعُ السَّماءُ مِن قَطرِها شَيئا إلاّ صَبَّتهُ مِدرارا ، ولا تَدَعُ الأَرضُ مِن مائِها شَيئا إلاّ أخرَجَتهُ ، حَتّى تَتَمَنَّى الأَحياءُ الأَمواتَ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :تَنعَمُ اُمَّتي في دُنياهُ [أيِ المَهدِيِّ عليه السلام] نِعَما لَم تَنعَم مِثلَهُ قَطُّ ، البَرُّ مِنهُم وَالفاجِرُ ؛ تُرسَلُ السَّماءُ عَلَيهِم مِدرارا ، ولا تَدَّخِرُ الأَرضُ شَيئا مِن نَباتِها ، وَالمالُ كُدوسٌ ، يَأتيهِ الرَّجُلُ فَيَحثو لَهُ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :تَنعَمُ اُمَّتي في زَمَنِ المَهدِيِّ نَعمَةً لَم يَنعَموا مِثلَها قَطُّ ؛ تُرسَلُ السَّماءُ عَلَيهِم مِدرارا ، ولا تُزرَعُ الأَرضُ شَيئا مِنَ النَّباتِ إلاّ أخرَجَتهُ ، وَالمالُ كُدوسٌ ؛ يَقومُ الرَّجُلُ فَيَقولُ : يا مَهدِيُّ أعطِني ، فَيَقولُ : خُذ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :وَاللّهِ لَيَتِمَّنَّ هذَا الأَمرُ ، حَتّى يَسيرَ الرّاكِبُ مِن صَنعاءَ إلى حَضرَمَوتَ لا يَخافُ إلاَّ اللّهَ ، أوِ الذِّئبَ عَلى غَنَمِهِ ، ولكِنَّكُم تَستَعجِلونَ . (5)

.


1- .الملاحم والفتن : 322 / 464 ؛ المصنّف لابن أبي شيبة : 8 / 678 / 184 نحوه وكلاهما عن أبي سعيد الخدري .
2- .المصنّف لعبد الرزّاق : 11 / 372 / 20770 ، المستدرك على الصحيحين : 4 / 512 / 8438 نحوه ، الفتن لابن حمّاد : 1 / 358 / 1038 وفيه «نباتها» بدل «مائها» ؛ شرح الأخبار : 3 / 385 / 1261 كلّها عن أبي سعيد الخدري ، بحار الأنوار : 51 / 104 / 39 .
3- .الملاحم والفتن : 279 / 405 ؛ الفردوس : 5 / 457 / 8737 نحوه وكلاهما عن أبي سعيد الخدري .
4- .الفتن لابن حمّاد : 1 / 360 / 1048 عن أبي سعيد الخدري ، المعجم الأوسط : 5 / 311 / 5406 عن أبي هريرة وفيه «تدَّخر» بدل «تزرع» ، كنز العمّال : 14 / 273 / 38701 ؛ بحار الأنوار : 51 / 83 / 37 نقلاً عن كشف الغمّة وفيه إلى «أخرجته» .
5- .صحيح البخاري : 3 / 1322 / 3416 وج 6 / 2546 / 6544 ، سنن أبي داود : 3 / 47 / 2649 ، مسند ابن حنبل : 7 / 453 / 21126 وج 10 / 347 / 27286 وفيه «من المدينة» بدل «من صنعاء» وكلّها عن خبّاب ، كنز العمّال : 1 / 263 / 1320 .

ص: 129

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مهدى در ميان امّت من خواهد بود و آن را همان گونه كه از ستم و زور لبريز شده ، از عدل و داد سرشار خواهد كرد . آن گاه ، همانند دوران حضرت آدم عليه السلام ، آسمان باران خواهد باريد ؛ زمين بركتش را برون خواهد داد ؛ و امّتم در روزگار وى از چنان زندگانى اى بهره مى برند كه تا آن زمان هرگز نبرده اند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از او [= مهدى عليه السلام] هم ساكن آسمان خشنود است و هم ساكن زمين ؛ آسمان هيچ قطره اى از قطره هايش را وانمى گذارد مگر آن كه پيوسته بباراند و زمين از آبش هيچ بهره اى را وانمى نهد مگر آن كه برون مى تراود ، چندان كه زندگان آرزو مى كنند [باز زنده شدنِ] مردگان را .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همه امّت من ، خواه نيكوكار و خواه بدكردار ، در روزگار او [= مهدى عليه السلام] از چنان نعمت هايى برخوردار مى شوند كه تا پيش از آن هرگز نشده اند ؛ آسمان بارانى فراوان و پيوسته بر ايشان مى بارد و زمين هيچ يك از روييدنى هايش را پنهان نمى كند ؛ و مال خرمن خرمن است ، چندان كه هر كس نزد او آيد ، وى مال مى بخشدش .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در روزگار مهدى عليه السلام ، امّت من از چنان نعمتى برخوردار مى شود كه تا پيش از آن هرگز برخوردار نبوده است ؛ آسمان باران فراوان و پيوسته بر ايشان مى بارد و در زمين هيچ يك از روييدنى ها كشت نمى شود مگر آن كه ثمر مى دهد ؛ و مال خرمن خرمن است ، چندان كه هر كس برخيزد و بگويد: «اى مهدى! مرا مالى بخش» ، او فرمايد: «برگير!» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به خداى سوگند! هر آينه اين امر تحقّق خواهد پذيرفت ، چندان كه سواره اى از صنعا به حَضرَموت رهسپار مى شود و تنها از خداى بيم دارد و از گرگ بر گوسفندانش ؛ امّا شما [براى فرارسيدن چنان روزى] شتاب مى كنيد .

.

ص: 130

الإمام عليّ عليه السلام_ في حَديثِ الأَربَعِمِائَةِ _: ما أنزَلَتِ السَّماءُ [ مِن ]قَطرَةٍ مِن ماءٍ مُنذُ حَبَسَهُ اللّهُ عز و جل ، ولَو قَد قامَ قائِمُنا لَأَنزَلَتِ السَّماءُ قَطرَها ، ولَأَخرَجَتِ الأَرضُ نَباتَها ، ولَذَهَبَتِ الشَّحناءُ مِن قُلوبِ العِبادِ ، وَاصطَلَحَتِ السِّباعُ وَالبَهائِمُ ؛ حَتّى تَمشِيَ المَرأَةُ بَينَ العِراقِ إلَى الشّامِ لا تَضَعُ قَدَمَيها إلاّ عَلَى النَّباتِ ، وعَلى رَأسِها زينَتَها ، لا يَهيجُها سَبُعٌ ولا تَخافُهُ . (1)

الإمام الحسين عليه السلام :لَتَنزِلَنَّ البَرَكَةُ مِنَ السَّماءِ إلَى الأَرضِ حَتّى إنَّ الشَّجَرَةَ لَتَقَصَّفُ مِمّا يَزيدُ اللّهُ فيها مِنَ الثَّمَرَةِ ، ولَتُؤكَلُ ثَمَرَةُ الشِّتاءِ فِي الصَّيفِ وثَمَرَةُ الصَّيفِ فِي الشِّتاءِ ، وذلِكَ قَولُ اللّهِ تَعالى : « وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى ءَامَنُواْ وَ اتَّقَوْاْ لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَ_تٍ مِّنَ السَّمَآءِ وَ الأَْرْضِ وَ لَ_كِن كَذَّبُواْ (2) . (3) »

الإمام زين العابدين عليه السلام :إذا قامَ القائِمُ أذهَبَ اللّهُ عَن كُلِّ مُؤمِنٍ العاهَةَ ، ورَدَّ إلَيهِ قُوَّتَهُ . (4)

.


1- .الخصال : 626 / 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، تحف العقول : 115 نحوه ، بحار الأنوار : 52 / 316 / 11 .
2- .الأعراف : 96 .
3- .مختصر بصائر الدرجات : 51 عن أبي سعيد سهل رفعه إلى الإمام الباقر عليه السلام ، الخرائج والجرائح : 2 /849/63 عن جابر عن الإمام الباقر عنه عليهماالسلام وفيه «يريد» بدل «يزيد» ، بحار الأنوار: 53/63/52 .
4- .الغيبة للنعماني : 317 / 2 عن حريز عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام ، الخصال : 541 / 14 عن أبي فاختة عن أبيه نحوه ، بحار الأنوار : 52 / 364 / 138 .

ص: 131

امام على عليه السلام :از آن هنگام كه خداوند باران را دربند كند ، آسمان قطره اى فرو نخواهد فرستاد و آن گاه كه برپا شونده ما برپاى شود ، هر آينه آسمان بارانش را فرو مى فرستد ؛ زمين روييدنى هايش را برون مى آورد ؛ كين توزى و دشمنى از دل هاى بندگان رخت برمى بندد ؛ درندگان و چهارپايان به صلح و دوستى مى گرايند ؛ و چنان مى شود كه زنى از عراق تا شام پياده راه مى سپرد و جز بر روييدنى ها گام نمى گذارد ، در حالى كه زينتش را بر سر دارد ؛ نه درنده اى او را برمى آشوباند و نه وى از آن بيمناك مى شود .

امام حسين عليه السلام :هر آينه بركت از آسمان به زمين فرو فرستاده مى شود ، چندان كه درخت از فراوانى بر و بارى كه خداوند بر او افزوده ، كمر خم مى كند و ميوه زمستان در تابستان خورده مى شود و ميوه تابستان در زمستان . و چنين است فرموده خداى _ تعالى _ : «و اگر مردم آبادى ها ايمان آورده و پرهيزگارى كرده بودند ، هر آينه بركت ها از آسمان و زمين بر آنان مى گشاديم و ليكن [پيام ها و نشانه هاى ما را ]دروغ شمردند» .

امام زين العابدين عليه السلام :هر گاه برپاشونده برپا شود ، خداوند هر گونه آفت و آسيب را از هر مؤمنى دور مى سازد و توان او را به وى باز مى گرداند .

.

ص: 132

الإمام الباقر عليه السلام :مَن أدرَكَ قائِمَ أهلِ بَيتي مِن ذي عاهَةٍ بَرِئَ ، ومِن ذي ضَعفٍ قَوِيَ . (1)

عنه عليه السلام :كَأَنَّني بِدينِكُم هذا لا يَزالُ مُتَخَضخِضا يَفحَصُ بِدَمِهِ ثُمَّ لا يَرُدُّهُ عَلَيكُم إلاّ رَجُلٌ مِنّا أهلَ البَيتِ ؛ فَيُعطيكُم فِي السَّنَةِ عَطاءَينِ ، ويَرزُقُكُم فِي الشَّهرِ رِزقَينِ ، وتُؤتَونَ الحِكمَةَ في زَمانِهِ ، حَتّى إنَّ المَرأَةَ لَتَقضي في بَيتِها بِكِتابِ اللّهِ تَعالى وسُنَّةِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :يُنتِجُ اللّهُ تَعالى في هذِهِ الاُمَّةِ رَجُلاً مِنّي وأنَا مِنهُ ، يَسوقُ اللّهُ تَعالى بِهِ بَرَكاتِ السَّماواتِ وَالأَرضِ ؛ فَيُنزِلُ السَّماءُ قَطرَها ، ويُخرِجُ الأَرضُ بَذرَها ، وتَأمَنُ وُحوشُها وسِباعُها ، ويَملَأُ الأَرضَ قِسطا وعَدلاً كَما مُلِئَت ظُلما وجَورا ، ويَقتُلُ حَتّى يَقولَ الجاهِلُ : لَو كانَ هذا مِن ذُرِّيَّةِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آلهلَرَحِمَ! (3)

عنه عليه السلام :إنَّ قائِمَنا إذا قامَ . . . تُظهِرُ الأَرضُ كُنوزَها حَتّى يَراهَا النّاسُ عَلى وَجهِها ، ويَطلُبُ الرَّجُلُ مِنكُم مَن يَصِلُهُ بِمالِهِ ويَأخُذُ مِنهُ زَكاتَهُ فَلا يَجِدُ أحَدا يَقبَلُ مِنهُ ذلِكَ ؛ استَغنَى النّاسُ بِما رَزَقَهُمُ اللّهُ مِن فَضلِهِ . (4)

الغيبة للنعماني عن الكاهليّ عن أبي عبد اللّه عليه السلام :تَواصَلوا وتَبارّوا وتَراحَموا ؛ فَوَالَّذي فَلَقَ الحَبَّةَ وبَرَأَ النَّسَمَةَ ، لَيَأتِيَنَّ عَلَيكُم وَقتٌ لا يَجِدُ أحَدُكُم لِدينارِهِ ودِرهَمِهِ مَوضِعا _ يَعني لا يَجِدُ عِندَ ظُهورِ القائِمِ عليه السلاممَوضِعا يَصرِفُهُ فيهِ ؛ لاِستِغناءِ النّاسِ جَميعا بِفَضلِ اللّهِ وفَضلِ وَلِيِّهِ _ . فَقُلتُ : وأنّى يَكونُ ذلِكَ؟ فَقالَ : عِندَ فَقدِكُم إمامَكُم ، فَلا تَزالونَ كَذلِكَ حَتّى يَطلُعَ عَلَيكُم كَما تَطلُعُ الشَّمسُ آيَسَ ما تَكونونَ . (5)

.


1- .مختصر بصائر الدرجات : 116 ، الخرائج والجرائح : 2 / 839 / 54 كلاهما عن أبي بكر الحضرمي ، بحار الأنوار : 52 / 335 / 68 .
2- .الغيبة للنعماني : 239 / 30 عن حمران بن أعين ، بحار الأنوار : 52 / 352 / 106 .
3- .الغيبة للطوسي : 188 / 149 عن يحيى بن العلاء الرازي ، بحار الأنوار : 51 / 146 / 16 .
4- .الإرشاد : 2 / 381 ، إعلام الورى : 2 / 293 كلاهما عن المفضّل بن عمر ، روضة الواعظين : 289 وفيه «من فصيله» بدل «من يصله» .
5- .الغيبة للنعماني : 150 / 8 ، بحار الأنوار : 51 / 146 / 17 .

ص: 133

امام باقر عليه السلام :هر كس برپاشونده اهل بيتِ مرا درك كند ، اگر دچار آسيبى بوده باشد ، از آن مى رهد ؛ و اگر ناتوان بوده باشد ، توان مى يابد .

امام باقر عليه السلام :گويا مى بينم كه اين دين شما پيوسته در اضطراب و لرزش است و در خون خود دست و پا مى زند . سرانجام ، كسى دينتان را به شما باز نمى گردانَد جز مردى از ما اهل بيت ؛ همو كه هر سال دو بار به شما بخشش مى كند و هر ماه دو بار روزى تان مى دهد . در روزگار وى ، حكمت به شما عطا مى شود ، چندان كه زن در خانه خويش ، بر پايه كتاب خداى _ تعالى _ و سنّت رسول خدا صلى الله عليه و آله قضاوت مى كند .

امام صادق عليه السلام :خداى _ تعالى _ در اين امّت مردى را پديد مى آورد كه او از من است و من از اويم و به سبب وى ، بركت هاى آسمان ها و زمين را روان مى سازد ؛ آسمان بارانش را فرو مى فرستد ؛ زمين دانه هايش را ثمر مى بخشد ؛ جانوران وحشى و درندگان زمين [رام و] آرام مى شوند ؛ و او زمين را چنان كه از ستم و بيداد آكنده شده ، از داد و عدل سرشار مى كند ؛ و [آن قدر سزاوارانِ كشته شدن را] مى كشد كه نادان گويد: «اين اگر از نسل محمّد صلى الله عليه و آله بود ، رحم مى ورزيد!» .

امام صادق عليه السلام :همانا هر گاه برپا شونده ما برپا شود . . . زمين گنج هاى خويش را آشكار مى كند ، چندان كه مردم آن ها را روى زمين مى بينند ؛ و كسى از شما به دنبال فردى مى گردد كه مالش را بستاند و زكاتش را بپذيرد ، امّا هيچ كس را نمى يابد كه چنين كند ، [زيرا] مردم از رهگذر روزى هايى كه خداوند با فزون بخشىِ خويش به ايشان عطا فرموده ، بى نياز شده اند .

الغيبة للنعماني از كاهلى از امام صادق عليه السلام :با هم پيوند داشته باشيد ، به يكديگر نيكى كنيد و مهر ورزيد ؛ كه سوگند به آن كه دانه را شكافت و جانداران را پديدار ساخت ، هر آينه روزگارى بر شما فراخواهد رسيد كه هيچ يك از شما براى دينار و درهم خويش محلّ خرجى نخواهد يافت _ يعنى: در زمانه ظهور آن برپا شونده ، فرد جايى براى مصرف پولش نمى يابد ؛ زيرا همه مردم به فضل خدا و ولىّ او ، بى نياز شده اند _ . گفتم: «چه زمان چنين خواهد شد؟» فرمود: «آن گاه كه امامتان را از دست دهيد و همواره چنان مانيد تا وقتى كه وى بر شما طلوع كند ، همان سان كه خورشيد سر بر مى زند ، در حالى كه از همه وقت نوميدتر گشته ايد» .

.

ص: 134

. .

ص: 135

. .

ص: 136

الفصل السادس: مدح الفقر ومعناه6 / 1ما رُوِى¨َ في مَدحِ الفَقرِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :الفَقرُ مَخزونٌ عِندَ اللّهِ ، لا يَبتَلي بِهِ إلاّ مَن أحَبَّ مِنَ المُؤمِنينَ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :الفَقرُ مِحنَةٌ مِن عِندِ اللّهِ ، لا يَبتَلي بِهِ إلاّ مَن أحَبَّ مِنَ المُؤمِنينَ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :الفَقرُ فَخري . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :الفَقرُ فَخري ، وبِهِ أفتَخِرُ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :الفَقرُ فَخري ، وبِهِ أفتَخِرُ عَلى سائِرِ الأَنبِياءِ . (5)

.


1- .الفردوس : 3 / 156 / 4423 عن الإمام عليّ عليه السلام .
2- .كنز العمّال : 6 / 484 / 16650 نقلاً عن السلمي عن الإمام عليّ عليه السلام .
3- .جامع الأخبار : 302 / 828 ، بحار الأنوار : 72 / 49 / 58 .
4- .عدّة الداعي : 113 ، بحار الأنوار : 72 / 55 / 85 ؛ كشف الخفاء : 2 / 87 / 1835 .
5- .عوالي اللآلي : 1/39/38، المواعظ العدديّة: 378 وزاد فيآخره «والمرسلين»، بحار الأنوار: 72/32 .

ص: 137

فصل ششم : ستايشِ فقر و مفهوم آن

6 / 1 روايات درباره ستايش فقر

فصل ششم: ستايشِ فقر و مفهوم آن6 / 1روايات درباره ستايش فقرپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :فقر گنجينه اى است نزد خدا كه به آن گرفتار نمى شود مگر مؤمنى كه خداوند دوستش مى دارد (1) .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :فقر آزمونى است از سوى خداوند كه كسى را به آن مبتلا نمى كند ، مگر مؤمنى را كه دوستش بدارد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :فقر مايه افتخار من است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :فقر مايه افتخار من است و به آن مباهات مى ورزم .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :فقر مايه افتخار من است و با آن بر ديگر پيامبران مباهات مى ورزم .

.


1- .از عابدى پرسيده شد: «چه تفاوت است ميان سخنان پيامبر صلى الله عليه و آله كه فقر مايه افتخار من است و فقر سبب سياهرويى در هر دو جهان است و فقر ، انسان را در آستانه كفر قرار مى دهد ؟» گفت: «بدان كه فقر يعنى نيازمندى؛ و آن ، سه گونه است: تنها نياز به خدا ، تنها نياز به مردم ، و نياز به هر دو. حديث نخست به معناى نخست اشاره دارد ، يعنى نياز به خدا؛ حديث دوم به معناى دوم مى پردازد ، يعنى نياز به مردم؛ و حديث سوم به معناى سوم نظر دارد ، يعنى نياز به مردم و خدا . اين سخن را خوب درياب».

ص: 138

عنه صلى الله عليه و آله :يا عَلِيُّ ، مِن صِفاتِ المُؤمِنِ . . . أن يَكونَ الفَقرُ شِعارَهُ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :تُحفَةُ المُؤمِنِ فِي الدُّنيَا الفَقرُ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :الفَقرُ أزيَنُ عَلَى المُؤمِنِ مِنَ العِذارِ الحَسَنِ عَلى خَدِّ الفَرَسِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :الفَقرُ شَينٌ عِندَ النّاسِ ، وزَينٌ عِندَ اللّهِ يَومَ القِيامَةِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :الفَقرُ ذُلٌّ فِي الدُّنيا ، وفَخرٌ فِي الآخِرَةِ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ تَوَفَّني فَقيرا ، ولا تَوَفَّني غَنِيّا ، وَاحشُرني في زُمرَةِ المَساكينِ . (6)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ لي حِرفَتَينِ اثنَتَينِ ؛ فَمَن أحَبَّهُما فَقَد أحَبَّني ، ومَن أبغَضَهُما فَقَد أبغَضَني : الفَقرَ وَالجِهادَ . (7)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن قَلَّ مالُهُ ، وكَثُرَ عِيالُهُ ، وحَسُنَت صَلاتُهُ ، ولَم يَغتَبِ المُسلِمينَ ؛ جاءَ يَومَ القِيامَةِ وهُوَ مَعي كَهاتَينِ . (8)

.


1- .التمحيص : 74 / 171 ، بحار الأنوار : 67 / 311 / 45 .
2- .الفردوس : 2 / 70 / 2399 عن معاذ بن جبل ، كنز العمّال : 6 / 472 / 16601 .
3- .المعجم الكبير : 7 / 295 / 7181 عن شدّاد بن أوس ، الزهد لابن المبارك : 199 / 568 عن سعد بن مسعود نحوه ، كنز العمّال : 6 / 470 / 16594 ؛ الكافي : 2 / 265 / 22 عن هشام بن سالم عن الإمام الصادق عن الإمام عليّ عليهماالسلام ، التمحيص : 49 / 80 عن عبد اللّه بن سنان عن الإمام الصادق عليه السلاموليس فيهما «الحسن» ، بحار الأنوار : 72 / 52 / 76 و ص 28 / 24 .
4- .جامع الأخبار : 302 / 829 ، تنبيه الخواطر : 2 / 119 وليس فيه «يوم القيامة» ، بحار الأنوار : 72 / 49 / 58 ؛ الفردوس : 3 / 154 / 4418 عن أنس ، كنز العمّال : 6 / 471 / 16595 .
5- .إرشاد القلوب : 194 .
6- .شُعب الإيمان : 4 / 389 / 5499 ، تنبيه الغافلين : 234 / 302 وزاد في آخره «يوم القيامة» وكلاهما عن أبي سعيد الخدريّ ، كنز العمّال : 6 / 489 / 16671 ؛ إرشاد القلوب : 19 عن الإمام عليّ عليه السلام .
7- .إحياء علوم الدين: 4 / 286 ، الفردوس : 3 / 339 / 5021 عن أنس نحوه ؛ المحجّة البيضاء: 7 / 321 ، مستدرك الوسائل : 11 / 14 / 12295 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب نحوه .
8- .مسند أبي يعلى :1 / 463 / 986 ، تاريخ بغداد : 11 / 259 / 6017 كلاهما عن أبي سعيد الخدري ، كنز العمّال : 3 / 400 / 7142 .

ص: 139

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى على! از ويژگى هاى مؤمن اين است كه . . . فقر نشانِ او باشد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ارمغان مؤمن در دنيا ، فقر است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :فقر براى مؤمن زيبنده تر است از داغ و نشانىِ زيبا بر گونه اسب .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :فقر نزد مردم عيب است و نزد خداى ، در روز رستاخيز ، زيور و آرايه .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :فقر در دنيا خوارى است و در آخرت ، افتخار .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! مرا فقير بميران ، نه توانگر ؛ و روز قيامت ، مرا در شمار مستمندان برانگيز .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مرا دو خوى است كه هر كه آن دو را دوست مى دارد ، مرا هم دوست دارد ؛ و هر كه آن دو را دشمن شمرد ، مرا دشمن شمرده: فقر و جهاد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس مالش اندك باشد و خانوارش پُرشمار و نمازش نيكو ، و از مسلمانان غيبت نكند ، روز رستاخيز چنان با من پيوسته و همراه است كه اين دو [انگشتِ كنار هم] هستند .

.

ص: 140

جامع الأخبار :سُئِلَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : مَا الفَقرُ؟ فَقالَ صلى الله عليه و آله : خِزانَةٌ مِن خَزائِنِ اللّهِ تَعالى . قيلَ ثانِيا : مَا الفَقرُ يا رَسولَ اللّهِ؟ فَقالَ : كَرامَةٌ مِنَ اللّهِ . قيلَ ثالِثا : مَا الفَقرُ؟فَقالَ صلى الله عليه و آله : شَيءٌ لا يُعطيهِ اللّهُ إلاّ نَبِيّا مُرسَلاً أو مُؤمِنا كَريما عَلَى اللّهِ تَعالى . (1)

عيسى عليه السلام :أربَعٌ هُنَّ عَجَبٌ ، ولا يُحفَظنَ إلاّ بِعَجَبٍ : الصَّمتُ ، وهُوَ أوَّلُ العِبادَةِ ، وذِكرُ اللّهِ عَلى كُلِّ حالٍ ، وَالتَّواضُعُ ، وقِلَّةُ الشَّيءِ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :حُبُّ الفَقرِ يُكسِبُ الوَرَعَ . (3)

عنه عليه السلام :الفَقرُ زينَةُ الإِيمانِ . (4)

عنه عليه السلام :الفَقرُ مَخزونٌ عِندَ اللّهِ بِمَنزِلَةِ الشَّهادَةِ يُؤتيهِ اللّهُ مَن يَشاءُ . (5)

.


1- .جامع الأخبار : 299 / 815 ، المواعظ العدديّة : 126 ، بحار الأنوار : 72 / 47 / 58 .
2- .الزهد لهنّاد : 1 / 326 / 594 عن سفيان ، المستدرك على الصحيحين : 4 / 346 / 7864 ، المعجم الكبير : 1 / 256 / 741 كلاهما عن أنس نحوه .
3- .غرر الحكم : 4873 .
4- .غرر الحكم : 260 .
5- .جامع الأخبار : 300 / 819 ، التمحيص : 51 / 96 ، مشكاة الأنوار : 504 / 1687 كلاهما عن الإمام الصادق عليه السلام وفيهما «إنّ الفقر مخزون عند اللّه ، لا يبتلي به إلاّ من أحبَّ من المؤمنين» ، بحار الأنوار : 72 / 48 / 58 .

ص: 141

جامع الاخبار :از پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيده شد : «فقر چيست؟» فرمود : «گنجينه اى است از گنجينه هاى خداى _ تعالى _ » . ديگر بار پرسيده شد : «اى رسول خدا! فقر چيست؟» فرمود: «ارجمندى اى از سوى خداى» . سه باره پرسيده شد: «فقر چيست؟» فرمود: «آن است كه خداوند جز به پيامبر برانگيخته شده به رسالت يا مؤمنى كه نزد خداى _ تعالى _ ارجمند است ، عطا نمى فرمايد» .

عيسى عليه السلام :چهار چيز مايه شگفتى اند و جز به شگفتى حفظ نمى شوند : سكوت كه سرآمدِ عبادت است ؛ ياد خدا در هر حال ؛ فروتنى ؛ و دارايىِ كم .

امام على عليه السلام :دوست داشتنِ فقر ، زمينه پرهيزگارى را فراهم مى كند .

امام على عليه السلام :فقر ، آرايه ايمان است .

امام على عليه السلام :فقر همانند شهادت است كه گنجينه اى است نزد خدا و او به هر كه خواهد ، عطايش فرمايد .

.

ص: 142

عنه عليه السلام :فَوتُ الغِنى غَنيمَةُ الأَكياسِ ، وحَسرَةُ الحَمقى . (1)

عنه عليه السلام :الفَقرُ صَلاحُ المُؤمِنِ ومُريحُهُ مِن حَسَدِ الجيرانِ ، وتَمَلُّقِ الإِخوانِ ، وتَسَلُّطِ السُّلطانِ . (2)

مستدرك الوسائل عن عمّار بن ياسر :بَينا أنَا أمشي بِأَرضِ الكوفَةِ ، إذ رَأَيتُ أميرَ المُؤمِنينَ عَلِيّا عليه السلامجالِسا وعِندَهُ جَماعَةٌ مِنَ النّاسِ ، وهُوَ يَصِفُ لِكُلِّ إنسانٍ ما يَصلُحُ لَهُ ، فَقُلتُ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، أيوجَدُ عِندَكَ دَواءُ الذُّنوبِ؟ فَقالَ : نَعَم ، اِجلِس ، فَجَثَوتُ عَلى رُكبَتَيَّ حَتّى تَفَرَّقَ عَنهُ النّاسُ ، ثُمَّ أقبَلَ عَلَيَّ فَقالَ : خُذ دَواءً أقولُ لَكَ . قالَ : قُلتُ : قُل يا أميرَ المُؤمِنينَ . قالَ : عَلَيكَ بِوَرَقِ الفَقرِ ، وعُروقِ الصَّبرِ ، وهَليلَجِ الكِتمانِ ، وبَليلَجِ الرِّضا ، وغاريقونِ الفِكرِ ، وسَقَمونِيَا الأَحزانِ ، وَاشرَبهُ بِماءِ الأَجفانِ ، وَاغلِهِ في طِنجيرِ القَلَقِ ، ودَعهُ تَحتَ نيرانِ الفَرَقِ ، ثُمَّ صَفِّهِ بِمُنخُلِ الأَرَقِ ، وَاشرَبهُ عَلَى الحَرَقِ ؛ فَذاكَ دَواكَ وشِفاكَ ، يا عَليلُ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :المَصائِبُ مِنَحٌ مِنَ اللّهِ ، وَالفَقرُ مَخزونٌ عِندَ اللّهِ . (4)

تحف العقول :قالَ لَهُ [ أي لِلإِمامِ الجَوادِ عليه السلام ] رَجُلٌ : أوصِني . قالَ عليه السلام : وتَقبَلُ؟ قالَ : نَعَم . قالَ : تَوَسَّدِ الصَّبرَ ، وَاعتَنِقِ الفَقرَ ، وَارفُضِ الشَّهَواتِ . (5)

.


1- .غرر الحكم : 6535 .
2- .غرر الحكم : 2077 .
3- .مستدرك الوسائل : 12 / 171 / 13803 نقلاً عن أصلٍ لبعض القدماء .
4- .الكافي : 2 / 260 / 2 عن سعدان ، التمحيص : 51 / 96 عن عبد اللّه بن سنان وليس فيه «المصائب منح من اللّه » ، بحار الأنوار : 72 / 8 / 5 .
5- .تحف العقول : 455 ، بحار الأنوار : 78 / 358 / 1 .

ص: 143

امام على عليه السلام :از دست رفتنِ توانگرى ، براى زيركان غنيمت است و نابخردان را مايه حسرت .

امام على عليه السلام :فقر ، مايه راستى و استوارى مؤمن است و او را از حسادت همسايگان ، چاپلوسىِ دوستان ، و چيرگىِ حكمران مى رهانَد .

مستدرك الوسائل از عمّار بن ياسر :در زمين كوفه راه مى سپردم كه حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلامرا ديدم كه نشسته و گروهى از مردم گردش را گرفته اند و او آن چه را براى هر انسان راستى و درستى ارمغان مى آورَد ، برمى شمرد . من پرسيدم: «اى اميرالمؤمنين! آيا دواى گناهان نيز نزد تو يافت مى شود؟» فرمود : «آرى ؛ بنشين» . بر دو زانو نشستم تا مردم از گِردش پراكنده شدند . سپس وى فراپيشِ من آمد و گفت: «دوايى را كه برايت وصف مى كنم ، بستان!» _ عمّار مى گويد : _ گفتم: «برگوى اى اميرالمؤمنين!» فرمود : «بر تو باد به : برگ گياه فقر ، ريشه گياه صبر ، زَقّومِ سخن پوشى ، قطره هاى خرسندى ، قارچِ انديشيدن ، گياه محموده اندوه ؛ و آن را بياشام با اشك ديدگان ؛ و بگذار در ديگ اضطراب و بگذار زير آتشِ جدايى ؛ سپس با غربال شب بيدارى صاف كن و بر آتش بنوش ؛ اين دوا و شفاى تو است ، اى ناتندرست!»

امام صادق عليه السلام :مصيبت ها هديه هاى خداوندند و فقر ، گنجينه اى است نزد خداى .

تحف العقول : فردى به او [= امام جواد عليه السلام] گفت: «مرا سفارشى كن» . فرمود :«مى پذيرى؟» گفت: «آرى» . فرمود: «بر بالش صبر سر بِنِه ؛ فقر را در آغوش بگير ؛ و شهوت ها را از خود بران!»

.

ص: 144

6 / 2ما يَدُلُّ عَلى أنَّ الفَقرَ خَيرٌ مِنَ الغِنىرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن كانَ الفَقرُ أحَبَّ إلَيهِ مِنَ الغِنى ، فَلَوِ اجتَهَدَ عُبّادُ الحَرَمَينِ أن يُدرِكوا ما اُعطِيَ ما أدرَكوا . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :ما عُبِدَ اللّهُ بِمِثلِ العَقلِ ، وما تَمَّ عَقلُ امرِىٍ?حَتّى يَكونَ فيهِ عَشرُ خِصالٍ : . . . الفَقرُ أحَبُّ إلَيهِ مِنَ الغِنى . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :الفَقرُ خَيرٌ لِلمُؤمِنِ مِنَ الغِنى . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :الفَقرُ راحَةٌ ، وَالغِنى عُقوبَةٌ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :شَيئانِ يَكرَهُهُمَا ابنُ آدَمَ : يَكرَهُ المَوتَ ؛ وَالمَوتُ راحَةٌ لِلمُؤمِنِ مِنَ الفِتنَةِ ، ويَكرَهُ قِلَّةَ المالِ ؛ وقِلَّةُ المالِ أقَلُّ لِلحِسابِ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :الفَقرُ فَقرانِ : فَقرٌ فِي الدُّنيا ، وفَقرٌ فِي الآخِرَةِ ؛ فَفَقرُ الدُّنيا غِنَى الآخِرَةِ ، وغِنَى الدُّنيا فَقرُ الآخِرَةِ ، وذلِكَ الهَلاكُ . (6)

.


1- .كنز العمّال : 15 / 805 / 43199 نقلاً عن الديلمي عن ابن عمر ؛ الأمالي للشجري : 2 / 183 عن عمرو بن شعيب عن أبيه عن جدّه عنه صلى الله عليه و آله نحوه .
2- .علل الشرايع : 116 / 11 عن عليّ الأشعري رفعه ، بحار الأنوار : 69 / 395 / 78 .
3- .الجعفريّات : 155 ، التمحيص : 49 / 85 عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله .
4- .شُعب الإيمان : 5/388/7040 ، الفردوس : 3 / 155 / 4419 كلاهما عن عائشة ؛ جامع الأحاديث للقمّي : 105 وليس فيه ذيله ، بحار الأنوار : 72 / 56 .
5- .الخصال : 74 / 115 عن محمود بن لبيد ، روضة الواعظين : 533 ، بحار الأنوار : 6 / 128 / 13 وج 72 / 39 / 33 ؛ مسند ابن حنبل : 9 / 159 / 23686 عن محمود بن لبيد .
6- .مشكاة الأنوار : 229 / 643 ، روضة الواعظين : 498 ، بحار الأنوار : 72 / 47 ؛ الفردوس : 3 / 156 / 4422 عن ابن عبّاس ، كنز العمّال : 6 / 490 / 16676 .

ص: 145

6 / 2 روايات نشان دهنده برترى فقر بر توانگرى

6 / 2روايات نشان دهنده برترى فقر بر توانگرىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس فقر برايش دوست داشتنى تر از توانگرى باشد ، اگر عبادت كنندگانِ دو حرم [= مكّه و مدينه] فراوان بكوشند تا آن چه را به وى عطا شده ، درك كنند ، نمى توانند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند با هيچ چيز همچون عقل عبادت نمى شود ؛ و عقل انسان كمال نمى پذيرد ، مگر آن كه ده ويژگى در او باشد : . . . فقر برايش دوست داشتنى تر از توانگرى شود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :براى مؤمن ، فقر بهتر از توانگرى است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :فقر آرامش است و مالدارى ، كيفر .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دو چيزند كه فرزند آدم ، آن ها را خوش نمى دارد : از مرگ بيزار است ، حال آن كه مرگ مؤمن را از فتنه مى رهاند ؛ و تنگدستى را دوست نمى دارد ، حال آن كه تنگدستى سبب مى شود حسابرسى [روز رستاخيز] آسان تر گردد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :فقر دو گونه است ؛ فقر دنيا و فقر آخرت . فقر دنيا مايه توانگرى آخرت است و توانگرى دنيا مايه فقر آخرت ؛ و اين ، نابودى است .

.

ص: 146

المستدرك على الصحيحين عن بلال :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : يا بِلالُ ، اِلقَ اللّهَ فَقيرا ولا تَلقَهُ غَنِيّا . قُلتُ : وكَيفَ لي بِذلِكَ يا رَسولَ اللّهِ؟ قالَ : إذا رُزِقتَ فَلا تَخبَأ ، وإذا سُئِلتَ فَلا تَمنَع . قُلتُ : وكَيفَ لي بِذلِكَ يا رَسولَ اللّهِ؟ قالَ : هُوَ ذاكَ وإلاّ فَالنّارُ . (1)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :أوحَى اللّهُ إلى موسَى بنِ عِمرانَ : يا موسى ، اِرضَ بِكِسرَةِ خُبزٍ مِن شَعيرٍ تَسُدُّ بِها جَوعَتَكَ ، وخِرقَةٍ تُواري بِها عَورَتَكَ ، وَاصبِر عَلَى المُصيباتِ ؛ فَإِذا رَأَيتَ الدُّنيا مُقبِلَةً فَقُل : إنّا للّهِِ وإنّا إلَيهِ راجِعونَ عُقوبَةٌ عُجِّلَت فِي الدُّنيا ، وإذا رَأَيتَ الدُّنيا مُدبِرَةً وَالفَقرُ مُقبِلاً فَقُل : مَرحَبا بِشِعارِ الصّالِحينَ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :في مُناجاةِ موسى عليه السلام : يا موسى ، إذا رَأَيتَ الفَقرَ مُقبِلاً فَقُل : مَرحَبا بِشِعارِ الصّالِحينَ ، وإذا رَأَيتَ الغِنى مُقبِلاً فَقُل : ذَنبٌ عُجِّلَت عُقوبَتُهُ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام :ضَرَرُ الفَقرِ أحمَدُ مِن أشَرِ الغِنى . (4)

.


1- .المستدرك على الصحيحين : 4 / 352 / 7887 ، المعجم الكبير : 1 / 341 / 1021 ، حلية الأولياء : 1 / 149 كلاهما نحوه ، كنز العمّال : 6 / 387 / 16183 .
2- .كنز العمّال : 6/484/16651 نقلاً عن الديلمي عن أبي الدرداء ؛ عدّة الداعي : 107 ، إرشاد القلوب: 156 وفي ذيلهما «يا موسى، لا تعجبنّ بما اوتي فرعون وما تمتّع به ، فإنّما هي زهرة الحياة الدّنيا» .
3- .الكافي : 2/263/12 عن حفص بن غياث وج 8 / 48 / 8 عن عليّ بن عيسى رفعه مع تقديم وتأخير، الأمالي للصدوق: 765/1028، تفسيرالقمّي : 1/200 وفيه «كانت مناجاه اللّه لموسى عليه السلام: يا موسى ...» وكلاهما عن حفص بن غياث، تحف العقول : 495 مع تقديم وتأخير، بحار الأنوار : 72 / 15 / 14 ؛ حلية الأولياء : 6 / 5 عن كعب الأحبار، الفردوس : 3 / 175 / 4469 عن أبي سعيد الخدري .
4- .غرر الحكم : 5904 .

ص: 147

المستدرك على الصحيحين از بلال :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «اى بلال! در حالى كه فقيرى ، با خدا ديدار كن ، نه با توانگرى» . گفتم: «اى پيامبر خدا! چگونه چنين كنم؟» فرمود : «هر گاه روزى داده شدى ، آن را نگهدارى مكن ؛ و هر گاه از تو چيزى خواسته شد ، از بخشش خوددارى مَوَرز» . گفتم: «اى پيامبر خدا! اين چگونه ممكن است؟» فرمود : «سخن همين است ؛ وگرنه دچار آتش خواهى شد» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند به موسى بن عمران عليه السلام وحى فرستاد: «اى موسى! به پاره نان جوينى كه با آن از گرسنگى رها شوى ، خرسند باش ؛ و به تكّه جامه اى كه عورت تو را بپوشاند ، رضايت ده ؛ و بر مصيبت ها شكيبا باش . پس هر گاه ديدى كه دنيا به تو روى آورده ، بگو : هر آينه از آن خداييم و به سويش بازگشت كنانيم ؛ اين كيفرى است كه در دنيا پيش افتاده است ؛ و هر گاه ديدى كه دنيا از تو روى برگردانده و فقر به تو روى نهاده ، بگو: «خوش آمدى اى نشانه شايستگان» .

امام صادق عليه السلام :در سخن گويى خدا با موسى عليه السلام آمده است: «اى موسى! هر گاه فقر را ديدى كه به تو روى نهاده ، بگو: خوش آمدى اى نشانه شايستگان ؛ و هر گاه توانگرى را روى كُنان ديدى ، بگو : گناهى است كه كيفرش زود افتاده .

امام على عليه السلام :زيان فقر ، ستوده تر از سرمستىِ توانگرى است .

.

ص: 148

عنه عليه السلام_ في الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ _: دَليلُكَ أنَّ الفَقرَ خَيرٌ مِنَ الغِنىوأنَّ قَليلَ المالِ خَيرٌ مِنَ المُثري لِقاؤُكَ مَخلوقا عَصَى اللّهَ بِالغِنىولَم تَرَ مَخلوقا عَصَى اللّهَ بِالفَقرِ . (1)

6 / 3مايُبَيِّنُ الفَقرَ المَمدوحَرسول اللّه صلى الله عليه و آله :الفَقرُ خَيرٌ لِلمُؤمِنِ مِنَ الغِنى ، إلاّ مَن حَمَلَ كَلاًّ ، وأعطى في نائِبَةٍ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :ألا يا رُبَّ نَفسٍ طاعِمَةٍ ناعِمَةٍ فِي الدُّنيا ؛ جائِعَةٍ عارِيَةٍ يَومَ القِيامَةِ! ألا يا رُبَّ نَفسٍ جائِعَةٍ عارِيَةٍ فِي الدُّنيا ؛ طاعِمَةٍ ناعِمَةٍ يَومَ القِيامَةِ! (3)

عنه صلى الله عليه و آله :يا مَعشَرَ المَساكينِ ، طيبوا نَفسا ، وأعطُوا اللّهَ الرِّضا مِن قُلوبِكُم ؛ يُثِبكُمُ اللّهُ عز و جل عَلى فَقرِكُم ، فَإِن لَم تَفعَلوا فَلا ثَوابَ لَكُم . (4)

.


1- .مطالب السؤول: 61؛ الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام: 264/188 وفيه «للغنى» بدل «بالغنى».
2- .التمحيص : 49 / 85 عن الإمام الصادق عليه السلام ، تنبيه الخواطر : 1 / 303 عن إسماعيل بن أبي زياد عن الإمام الصادق عليه السلامعنه صلى الله عليه و آله وفيه «أو أعطى» ، الجعفريّات : 155 وفيه «لاُمّتي» بدل «للمؤمن» ، جامع الأحاديث للقمّي : 104 عن موسى بن إسماعيل عن أبيه عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آلهنحوه ، بحار الأنوار : 72 / 56 / 86 .
3- .شُعب الإيمان : 2 / 170 / 1461 ، الطبقات الكبرى : 7 / 423 وليس فيه «ألا يا ربّ نفس جائعة عارية . . .» وكلاهما عن أبي البجير ، كنز العمّال : 15 / 883 / 43502 وص 935 / 43605 ؛ عدّة الداعي : 109 نحوه ، تنبيه الخواطر : 2 / 216 .
4- .الكافي : 2 / 263 / 14 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام ، ثواب الأعمال : 218 / 2 عن السكوني عن الإمام الصادق عن أبيه عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : 72 / 17 / 16 وص 43 / 48 وراجع الفردوس : 5 / 291 / 8216 .

ص: 149

6 / 3 رواياتِ توضيح دهنده فقرِ ستودنى

امام على عليه السلام_ در ديوان منسوب به وى _: تو را نشانه اين كه فقر از توانگرى ،و اندكْ مال از ثروتمند برتر است ، آن است كه: ديده اى آفريده اى را كه در حال توانگرى، خداى را نافرمانى مى كند؛امّا نديده اى كسى را كه فقير باشد و عصيانِ خدا پيشه كند .

6 / 3رواياتِ توضيح دهنده فقرِ ستودنىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :براى مؤمن ، فقر بهتر از توانگرى است ، جز اين كه عيال بسيار داشته و به مصيبتِ گران تن داده باشد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هَلا كه بسا آدميان در دنيا نيكوخوراك و لطيف پوشند و در روز قيامت ، گرسنه و برهنه اند . هَلا كه بسيا آدميان در دنيا گرسنه و برهنه اند و در روز قيامت ، نيكو خوراك و لطيف پوش .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى جماعت مستمندان! خوشدل باشيد و رضايت و خوشدلى تان را نزد خدا اظهار كنيد تا وى شما را بر فقرتان پاداش دهد ؛ كه اگر چنين نكنيد ، پاداشى برايتان نيست .

.

ص: 150

الإمام عليّ عليه السلام :مَن أحَبَّ السَّلامَةَ فَليُؤثِرِ الفَقرَ ، ومَن أحَبَّ الرّاحَةَ فَليُؤثِرِ الزُّهدَ فِي الدُّنيا . (1)

عنه عليه السلام :رُبَّ فَقرٍ عادَ بِالغِنَى الباقي ، رُبَّ غِنىً أورَثَ الفَقرَ الباقِيَ . (2)

عنه عليه السلام :كَم مِن غَنِيٍّ يُستَغنى عَنهُ! كَم مِن فَقيرٍ يُفتَقَرُ إلَيهِ! (3)

عنه عليه السلام :الفَقرُ الفادِحُ أجمَلُ مِنَ الغِنَى الفاضِحِ . (4)

عنه عليه السلام :الفَقيرُ الرّاضي ناجٍ مِن حَبائِلِ إبليسَ ، وَالغَنِيُّ واقِعٌ في حَبائِلِهِ . (5)

عنه عليه السلام :الصَّبرُ عَلَى الفَقرِ مَعَ العِزِّ أجمَلُ مِنَ الغِنى مَعَ الذُّلِّ . (6)

عنه عليه السلام :الحِرفَةُ مَعَ العِفَّةِ خَيرٌ مِنَ الغِنى مَعَ الفُجورِ . (7)

عنه عليه السلام :فاقَةُ الكَريمِ أحسَنُ مِن غَناءِ اللَّئيمِ . (8)

عنه عليه السلام_ لِجابِرِ بنِ عَبدِ اللّهِ الأَنصارِيِّ _: يا جابِرُ ، قِوامُ الدّينِ وَالدُّنيا بِأَربَعَةٍ : عالِمٍ مُستَعمِلٍ عِلمَهُ ، وجاهِلٍ لا يَستَنكِفُ أن يَتَعَلَّمَ ، وجَوادٍ لا يَبخَلُ بِمَعروفِهِ ، وفَقيرٍ لا يَبيعُ آخِرَتَهُ بِدُنياهُ . . . وإذا بَخِلَ الغَنِيُّ بِمَعروفِهِ باعَ الفَقيرُ آخِرَتَهُ بِدُنياهُ . (9)

.


1- .غرر الحكم : 8947 .
2- .غرر الحكم : 5327 و 5328 .
3- .غرر الحكم : 6925 و 6926 .
4- .غرر الحكم : 1536 .
5- .غرر الحكم : 1929 .
6- .غرر الحكم : 2022 .
7- .نهج البلاغة : الكتاب 31 ، غرر الحكم : 1974 .
8- .غرر الحكم : 6586 .
9- .نهج البلاغة : الحكمة 372 ، روضة الواعظين : 11 ، التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه السلام : 402 / 274 عن جابر بن عبد اللّه وكلاهما نحوه ، بحار الأنوار : 2 / 36 / 44 ؛ المناقب للخوارزمي : 368 / 388 عن جابر بن عبد اللّه .

ص: 151

امام على عليه السلام :هر كس سلامت را دوست مى دارد ، فقر را برگزيند و هر كه آسايش را خوش مى دارد ، زهد در دنيا را اختيار كند .

امام على عليه السلام :بَسا فقر كه به توانگرى جاودان انجامد و بسا توانگرى كه فقرِ هميشگى بر جاى نهد .

امام على عليه السلام :چه بسا توانگر كه از او بى نيازى جُسته مى شود ؛ و چه بسا فقير كه به او نياز آورده مى شود .

امام على عليه السلام :فقر ناگوار زيباتر از توانگرى رسواگر است .

امام على عليه السلام :فقير خرسند از دام هاى ابليس مى رهد ؛ امّا توانگر در آن گرفتار مى شود .

امام على عليه السلام :صبر ورزيدنِ شكوهمندانه بر فقر ، زيباتر از توانگرىِ خوارگونه است .

امام على عليه السلام :پيشه ورىِ پاكدامنانه بهتر از توانگرىِ زشت كارانه است .

امام على عليه السلام :تنگدستىِ انسان بزرگوار نيكوتر از توانگرىِ فرد خسيس و فرومايه .

امام على عليه السلام_ خطاب به جابر بن عبداللّه انصارى _: اى جابر! مايه استوارى دين و دنيا چهار است : عالمى كه به علم خويش عمل كند ؛ نادانى كه از آموختن سر باز نزند ؛ بخشنده اى كه در احسان بخل نورزد ؛ و فقيرى كه آخرتش را به دنيايش نفروشد . . . و هر گاه توانگر در احسان بخل ورزد ، فقير آخرتش را به دنيايش مى فروشد .

.

ص: 152

عنه عليه السلام :إنَّ للّهِِ تَعالى عُقوباتٍ بِالفَقرِ ومَثوباتٍ بِالفَقرِ ؛ ومِن عَلاماتِ الفَقرِ إذا كانَ مَثوبَةً : أن يَحسُنَ عَلَيهِ خُلُقُهُ ، ويُطيعَ بِهِ رَبَّهُ ، ولا يَشكُوَ حالَهُ ، ويَشكُرَ اللّهَ تَعالى عَلى فَقرِهِ . ومِن عَلاماتِهِ إذا كانَ عُقوبَةً : أن يَسوءَ عَلَيهِ خُلُقُهُ ، ويَعصِيَ رَبَّهُ بِتَركِ طاعَتِهِ ، ويُكثِرَ الشِّكايَةَ ، ويَتَسَخَّطَ القَضاءَ . (1)

تاريخ دمشق عن محمّد بن يزيد المبرّد :قيلَ لِلحَسَنِ بنِ عَلِيٍّ عليهماالسلام : إنَّ أبا ذَرٍّ يَقولُ : الفَقرُ أحَبُّ إلَيَّ مِنَ الغِنى ، وَالسُّقمُ أحَبُّ إلَيَّ مِنَ الصِّحَّةِ ! فَقالَ : رَحِمَ اللّهُ أبا ذَرٍّ! أمّا أنَا فَأَقولُ : (2) فَمَنِ اتَّكَلَ عَلى حُسنِ اختِيارِ اللّهِ لَهُ ، لَم يَتَمَنَّ أنَّهُ في غَيرِ الحالَةِ الَّتِي اختارَ اللّهُ تَعالى لَهُ ، وهذا حَدُّ الوُقوفِ عَلَى الرِّضا بِما يُصرَفُ بِهِ القَضاءُ . (3)

معاني الأخبار عن فضيل بن يسار عن الإمام الباقر عليه السلام :لا يَبلُغُ أحَدُكُم حَقيقَةَ الإِيمانِ حَتّى يَكونَ فيهِ ثَلاثُ خِصالٍ : حَتّى يَكونَ المَوتُ أحَبَّ إلَيهِ مِنَ الحَياةِ ، وَالفَقرُ أحَبَّ إلَيهِ مِنَ الغِنى ، وَالمَرَضُ أحَبَّ إلَيهِ مِنَ الصِّحَّةِ . قُلنا : ومَن يَكونُ كَذلِكَ؟ قالَ : كُلُّكُم . ثُمَّ قالَ : أيُّما أحَبُّ إلى أحَدِكُم : يَموتُ في حُبِّنا أو يَعيشُ في بُغضِنا؟ فَقُلتُ : نَموتُ وَاللّهِ في حُبِّكُم أحَبُّ إلَينا . قالَ : وكَذلِكَ الفَقرُ وَالغِنى وَالمَرَضُ وَالصِّحَّةُ ؟ قُلتُ : إي وَاللّهِ . (4)

.


1- .إحياء علوم الدين : 4 / 301 ؛ المحجّة البيضاء : 7 / 331 نحوه .
2- .في المصدر : «أمّا أنا أقول» وما أثبتناه _ كما في كنز العمّال _ هو الأوفق مع قواعد اللغة العربيّة .
3- .تاريخ دمشق : 13/253 ، البداية والنهاية : 8/39 وفيه «أحد» بدل «حدّ» و«تعرف» بدل «يصرف» ، الرسالة القشيريّة : 195 نحوه وفيه «قيل للحسين بن عليّ عليهماالسلام . . .» ، كنز العمّال: 3 / 712 / 8538 وراجع تحف العقول : 234 ونزهة الناظر : 94 / 27 وأعلام الدين : 300 .
4- .معاني الأخبار : 189 / 1 ، الكافي : 8 /253/357 عن أبان بن تغلب وعدّة نحوه ، بحار الأنوار: 6 / 130 / 20 و ج 72 / 40 / 38 .

ص: 153

امام على عليه السلام :هر آينه خداى _ تعالى _ را از رهگذر فقر ، كيفرها و پاداش هايى است ؛ از نشانه هاى فقرِ پاداشى چنين است: خُلق فقير نيكو گردد ؛ در عين فقر ، از پروردگارش فرمان بَرَد ؛ از حال خود شكوه نكند ؛ و خداى _ تعالى _ را بر فقر خويش سپاس گويد . و از نشانه هاى فقرِ كيفرى چنين است: خُلق فقير زشت گردد ؛ با فرمان نبردن از پروردگارش او را سركشى كند ؛ فراوان شكوه كند ؛ و از قضاى خداوند خشمناك باشد .

تاريخ دمشق از محمّد بن يزيد مبرّد :به حسن بن على عليه السلام گفته شد: «ابوذر مى گويد: براى من فقر دوست داشتنى تر از توانگرى و بيمارى محبوب تر از تندرستى است » . فرمود: «خداى ابوذر را رحمت كند ؛ امّا من مى گويم : «هر كس بر آن چه خداوند به نيكى برايش گُزيده ، توكّل كند ، ديگر آرزو ندارد كه در حالى جز آن چه خداى _ تعالى _ برايش پيش آورده ، به سر بَرَد ؛ و بدين سان مى توان خشنودى از پيشامدِ قضا را دريافت .

معاني الأخبار از فضيل بن يسار از امام باقر عليه السلام :«هيچ يك از شما به حقيقت ايمان دست نمى يابد ، مگر اين كه در وى سه ويژگى باشد : مرگ برايش دوست داشتنى تر از زندگى باشد ؛ و فقر محبوب تر از توانگرى ؛ و بيمارى خواستنى تر از تندرستى» . گفتيم: «چه كسى چنين است؟» فرمود: «همه شما» . سپس فرمود : «كدام يك براى هر يك از شما دوست داشتنى تر است ؛ مرگ با دوستىِ ما يا زندگى با دشمنىِ ما؟» گفتم: «به خداى سوگند! براى ما محبوب تر است كه در دوستىِ شما بميريم» . فرمود: «و همچنين است فقر و توانگرى ؛ و بيمارى و تندرستى؟» گفتم: «به خدا سوگند! چنين است» .

.

ص: 154

الكافي عن شعيب العقرقوفيّ :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : شَيءٌ يُروى عَن أبي ذَرٍّ رضى الله عنه أنَّهُ كانَ يَقولُ : ثَلاثٌ يُبغِضُهَا النّاسُ وأنَا اُحِبُّها : اُحِبُّ المَوتَ ، واُحِبُّ الفَقرَ ، واُحِبُّ البَلاءَ ؟ فَقالَ : إنَّ هذا لَيسَ عَلى ما يَروونَ ؛ إنَّما عَنى: المَوتُ في طاعَةِ اللّهِ أحَبُّ إلَيَّ مِنَ الحَياةِ في مَعصِيَةِ اللّهِ ، وَالبَلاءُ في طاعَةِ اللّهِ أحَبُّ إلَيَّ مِنَ الصِّحَّةِ في مَعصِيَةِ اللّهِ ، وَالفَقرُ في طاعَةِ اللّهِ أحَبُّ إلَيَّ مِنَ الغِنى في مَعصِيَةِ اللّهِ . (1)

رجال الكشّي عن محمّد بن الحسن بن ميمون :كَتَبتُ إلى أبي مُحَمَّدٍ عليه السلامأشكو إلَيهِ الفَقرَ ، ثُمَّ قُلتُ في نَفسي : ألَيسَ قالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : الفَقرُ مَعَنا خَيرٌ مِنَ الغِنى مَعَ عَدُوِّنا ، وَالقَتلُ مَعَنا خَيرٌ مِنَ الحَياةِ مَعَ عَدُوِّنا ؟! فَرَجَعَ الجَوابُ : إنَّ اللّهَ عز و جل يُمَحِّضُ أولِياءَنا إذا تَكاثَفَت ذُنوبُهُم بِالفَقرِ ، وقَد يَعفو عَن كَثيرٍ ، وهُوَ كَما حَدَّثتَ نَفسَكَ ؛ الفَقرُ مَعَنا خَيرٌ مِنَ الغِنى مَعَ عَدُوِّنا . (2)

.


1- .الكافي: 8/222/279، معاني الأخبار: 165/1، الأمالي للمفيد: 190/17 نحوه، بحارالأنوار: 72/39/36.
2- .رجال الكشّي : 2 / 814 / 1018 ، الخرائج والجرائح : 2 / 739 / 54 وفيه «شمون» بدل «ميمون» ، المناقب لابن شهرآشوب : 4 / 435 ، كشف الغمّة : 3 / 211 كلّها نحوه ، بحار الأنوار : 72 / 44 / 53 .

ص: 155

الكافى از شعيب عقرقوفى :به امام صادق عليه السلام گفتم : «از ابوذر نقل مى شود كه مى گفت : سه چيز را مردم دشمن مى شمارند و من دوست مى دارم : مرگ و فقر و بلا » . فرمود : «چنان نيست كه روايت مى كنند . جز اين نيست كه مراد او چنين بوده : مرگ در حال بندگى خدا براى من دوست داشتنى تر است از زندگى در حال نافرمانى خدا ؛ و بلا ديدن در بندگى خدا برايم محبوب تر است از تندرستى در نافرمانى خدا ؛ و فقر در بندگى خدا نزد من گرامى تر است از توانگرى در حال نافرمانى خدا » .

رجال الكشيّ از محمّد بن حسن بن ميمون :«به امام عسكرى عليه السلامنامه نوشتم و از فقر به او شكايت بردم . آن گاه ، با خود گفتم: مگر نه اين است كه امام صادق عليه السلامفرموده است: فقر ، همراه ما ، بهتر است از توانگرى ، همراهِ دشمنِ ما ؛ و كشته شدن ، همراه ما ، برتر است از زندگى ، همراه دشمن ما ؟» . پاسخ چنين باز آمد : «همانا هرگاه گناهان دوستان ما انبوه مى شود ، خداوند با [مبتلا كردنِ ايشان به] فقر ، گناهانشان را مى كاهد و از [جُرم هاى ]بسيار درمى گذرد . همچنان كه با خود نجوا كرده اى: فقر ، همراه ما ، بهتر است از توانگرى ، همراهِ دشمنِ ما» .

.

ص: 156

الاختصاص :مِن مَواعِظِ لُقمانَ لاِبنِهِ : يا بُنَيَّ ، الفَقرُ خَيرٌ مِن أن تَظلِمَ وتَطغى . (1)

الإمام عليّ عليه السلام_ فِي الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ _: النَّفسُ تَجزَعُ أن تَكونَ فَقيرَةًوَالفَقرُ خَيرٌ مِن غِنىً يُطغيها (2)

.


1- .الاختصاص : 336 ، بحار الأنوار : 13 / 427 / 22 .
2- .الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : 632 / 488 ، الملاحم والفتن : 361 .

ص: 157

الاختصاص _ از پندهاى لقمان به فرزندش _ :جانِ پسر! فقر بهتر است از آن كه ستم و سركشى كنى .

امام على عليه السلام _ در ديوان منسوب به او _ :امام على عليه السلام _ در ديوان منسوب به او _ : نَفْس آدمى از اين كه فقير شود ، بى تابى مى كند ؛امّا فقر بهتر است از توانگرى اى كه او را به سركشى وادارد .

.

ص: 158

نكاتى درباره رواياتِ ستاينده فقر

نكاتى درباره رواياتِ ستاينده فقردر نگاه نخست به نظر مى رسد كه ميان روايات دسته هاى اول و دوم اين فصل با آيات و روايات فصل هاى گذشته تعارض وجود دارد . اين روايات فقر و فرودستىِ اقتصادى را مى ستايند و آن را بر توانگرى و رفاه ترجيح مى دهند ، در حالى كه آيات و احاديث فصل هاى پيش ، توسعه اقتصادى را ارجمند مى شمرند و شكوفايى معيشتى را گرانمايه ، بابركت ، و از آثار برنامه وعده داده شده توسعه اقتصادى در اسلام مى نامند و خطرهاى فقر و پيامدهاى فاجعه بار واپس ماندگى اقتصادى را گوشزد مى كنند . اكنون بايد ديد مراد از روايات ستاينده فقر چيست و آيا مى توان به مفاد آن ها ملتزم شد و معناى برآمده از آن ها را پذيرفت . دانشمندان مسلمان و كارشناسان علم حديث ، براى سازگارى بخشيدن به اين متون ، راه هاى مختلفى را پيموده اند . برخى مفهوم فقر موجود در احاديث ستايشگر فقر را از مفهوم فقر در روايات سرزنشگرِ آن ، متمايز شمرده اند . بعضى ، ويژگى هاى فقر ستوده و فقر نكوهيده را متفاوت دانسته اند . گروه سوم هم روايات ستايشگر فقر را كنار نهاده اند ، زيرا سندهاى آن ها را ضعيف شمرده اند و روايات نكوهنده فقر را معتبر دانسته اند . (1) با اين حال ، به نظر مى رسد كه آيات و روايات اين مبحث چنان چينش شده اند كه پژوهشگر به سادگى مى تواند از رهگذر تأمّل در آن ، ديدگاه اسلام را

.


1- .بنگريد به : المحجة البيضاء : ج 7 ، ص 319 _ 330 وبحارالأنوار : ج 72 ، ص 6 _ 7 و 34 ومعراج السعادة : ص 91 و 295 و 296 ومسلكنا للمشكينى : ص 182 و تفسير نمونه : ج 16 ، ص 174 .

ص: 159

در باب توسعه اقتصادى دريابد و بدين سان ، به مفهوم روايات ستاينده فقر ، با فرض درستىِ اسناد آن ها ، پى ببرد . براى آن كه اين دريافت وضوحى بيشتر يابد ، تأمّل در نكات زير مفيد است: 1 . در فصول پنجگانه نخست اين كتاب ، آيات و احاديثى درباره اهمّيّت توسعه اقتصادى و زيان هاى ناشى از فقر آمده است . ديگر بخش هاى اين اثر نيز متضمّن مباحثى در باب اصول و مبانى توسعه و پيامدها و آفات آن هستند . با ملاحظه مجموع اين مباحث ، جاى هيچ ترديدى در اين نكته باقى نمى ماند كه اسلام هرگز به فقر گرايش ندارد و به سوى آن جهت گيرى نمى كند ، بلكه توسعه اقتصادى ، به شكلى برجسته ، از اهداف مهمّ اين دين به شمار مى رود . به بيان ديگر ، جهت گيرى و مبارزه اسلام در رويارويى با فقر و برنامه ريزى هايش در مسير توسعه اقتصادى ، از اصول مسلّم اسلامى است . بر اين پايه ، هر گاه رواياتى به چشم خورند كه ظاهرا مردم را به سوى فقر دعوت مى كنند ، پس از قطعى شدن انتساب آن ها به پيشوايان دين ، چاره اى جز آن نيست كه مقصود روايات مزبور را در ظاهر آن ها نجوييم . 2 . توانگرى و فقر ، از هر جهت همانند دانش و نادانى اند و مى توان آن ها را از دو زاويه ارزيابى كرد . از يك زاويه ، دارايى به طور مطلق و همانند دانش ، ارزش تلقّى مى شود ؛ زيرا از مظاهر نظام آفرينش است كه در خدمت انسان و نيازمندى هاى وى قرار دارد ؛ در برابرِ فقر كه به ازاىِ خواست هاى انسان ، همچون نادانى ، داراى بار منفى ارزيابى مى شود . امّا از زاويه ديگر ، دارايى با توجّه به نقشى كه در زندگى انسان ايفا مى كند ، ارزيابى مى شود . اين نكته را مى توان با چنين تعبيرى نيز بيان كرد: در نگاه اوّل ، آن چه ارزيابى مى شود ، ثروت و علم است ؛ امّا در نگاه دوم ، ثروتمند و عالم ارزيابى مى گردد . آن گاه كه ثروت از زاويه نگاه آفرينشى ارزيابى شود ، بى شك در برابر فقر ،

.

ص: 160

داراى ارزش و نوعى نعمت شمرده مى شود ، همانند دانش در برابر نادانى . امّا آن گاه كه ثروت از زاويه ارتباطش با انسان ثروتمند ارزيابى گردد ، اين معادله شكلى ديگر مى پذيرد . همان گونه كه دانش براى هر دانشمندى سودمند و نادانى براى هر جاهلى زيانمند نيست (1) ، ثروت هم چنين است . هر توانگرى از ثروت سود نمى برد ، همان گونه كه هر فقيرى از فقر زيان نمى بيند ؛ بلكه به تعبير حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام : «بسا توانگرى اى كه فقرِ جاويدان بر جاى نهد» (2) و «بسا فقرى كه به توانگرىِ هميشگى بينجامد» (3) و «بسا كاسته كه سودمند است و بسا افزوده كه زيان بخش» . (4) بر اين پايه ، آن گاه كه ثروت از جهتِ نوع ارتباطش با ثروتمند ، و فقر از ناحيه چگونگى پيوندش با فقير ارزيابى گردد ، نمى توانيم با قاطعيّت بگوييم كه ثروت مطلقا ارزش يا ضدّ ارزش است . در اين حال ، سزاوار است كه ارزيابى را از رهگذر نتايج به دست آوريم ؛ اگر ثروتمند از ثروتش به شكل مطلوب بهره برده باشد ، ثروت ارزش است ؛ وگرنه ، نه! درباره فقر نيز چنين است ؛ اگر فقر به خوارى و ويرانى بينجامد ، عاملى منفى است ؛ امّا اگر موضع گيرى هاى صحيحِ فقير او را از فقر به غناى حقيقى برساند و راه كمال او را هموار كند ، چنين فقرى ارزشمند است . به طور كلّى ، فصول پنجگانه نخست اين كتاب ، موضوع توسعه اقتصادى را از دريچه نگاه نخست ، بررسى كرده و آيات و روايات فصل ششم ، آن را از نظرگاه دوم نگريسته ؛ پس تعارضى ميان اين دو دسته نيست .

.


1- .همانگونه كه از امام على عليه السلام روايت شده : «رُبَّ جاهلٍ نجاتُه جَهله» . ر .ك : خردگرايى در قرآن و حديث : ص333 (نادانى پسنديده) و علم و حكمت در قرآن و حديث : ص393 (پرسيدن از چيزهايى كه پاسخش زيانبار است) .
2- .غرر الحكم : ح 5328 .
3- .غرر الحكم : ح 5327 .
4- .غرر الحكم : ح 6960 .

ص: 161

3 . گروه سوم از روايات فصل ششم ، چند معيار را در ارزيابى فقر و توانگرى به دست مى دهند كه مى توان آن ها را چنين دسته بندى كرد: أ . ثروت براى انسان ثروتمند خير است و فقر براى انسان فقير ، شر ؛ امّا نه به طور مطلق ، بلكه با توجّه به نقشى كه در زندگى انسان ايفا مى كنند . با اين معيار ، ثروت براى همگان خير نيست ، همان گونه كه فقر براى همه شر به شمار نمى آيد (1) . ب . از جهت استفاده نيازمندان اجتماع از ثروت ، توانگرى ارزشمند و مثبت است (2) . ج . در جامعه اى كه فقر در آن رواج دارد ، انتخاب فقر به منظور خدمت به نيازمندان ، يك ارزش پسنديده به شمار مى رود (3) . د . هر گاه فقر با حفظ ارزش ها و پايبندى به مواضع درست همراه گردد ، برتر از ثروتى است كه با اعمال نادرست و ضدّ ارزش درآميزد (4) . ه . براى گروهى كه در مسير اوج و دستيابى به كمال گام نهاده اند ، فقر و توانگرى يكسان است (5) ؛ زيرا اينان مى توانند از هر گونه فضا و وضعيّتى ، براى رسيدن به ترقّى و كمال بهره ببرند . 4 . در اصطلاح قرآن و حديث ، فقر داراى معانى متفاوت است ؛ گاه به معناى نياز در اصل وجود است ، چنان كه خداوند سبحان مى فرمايد: «يَ_أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَآءُ إِلَى اللَّهِ ، (6) » «اى مردم! شماييد نيازمندان به خدا» ؛

.


1- .بنگريد به : ص 149 ، ح 227 و ص 151 ، ح 230 .
2- .بنگريد به : ص 149 ، ح 226 .
3- .بنگريد به : ص 151 ، ح 229 و 236 .
4- .بنگريد به : ص 149 _ 153 ، ح 228 ، 230 ، 232 _ 240 .
5- .بنگريد به : ص 153 ، ح 239 .
6- .فاطر: 15 .

ص: 162

گاه به معناى احتياج مادّى است ، چنان كه خداى سبحان مى فرمايد: «إِنَّمَا الصَّدَقَ_تُ لِلْفُقَرَآءِ وَالْمَسَ_كِينِ ، (1) » «همانا صدقه ها براى نيازمندان و درماندگان است» ؛ گاهى به مفهوم فقر معنوى است ، همان سان كه در بيانِ رسيده از امام اميرالمؤمنين عليه السلام آمده: «فَقرُ النَّفسِ شَرُّ الفَقرِ» ؛ (2) «فقرِ جان ، بدترين فقر است» . و گاه نيز به مفهوم احساس نياز به خداوند و احتياج به او است ، همان طور كه در حديث شريف پيامبر صلى الله عليه و آلهآمده است: «اللّهُمَّ أغنِنيِ بالاِفتِقارِ إلَيكَ» ؛ (3) «بار خدايا! مرا با فقر به درگاه خود ، بى نيازى بخش» . آشكار است كه در برخى از احاديث بخش نخست از فصل ششم ، فقر به همين معناى چهارم آمده است _ و اين پس از فراغت جستن از اعتبار سندىِ آن احاديث است _ همچون: «الفَقرُ فَخري ، وبِهِ أفتَخِرْ ؛ (4) فقر مايه افتخار من است و به آن مباهات مى ورزم» . در پرتو اين بيان ، آشكار مى شود كه اين دسته از روايات ، با مبحث توسعه اقتصادى ، خواه به شكل اثباتى و خواه به صورت نفيى ، هيچ پيوندى ندارند .

.


1- .التوبة: 60 .
2- .غرر الحكم: 6547 .
3- .مفردات ألفاظ القرآن: 642.
4- .بنگريد به : ص137 ، ح 195 .

ص: 163

بخش دوم : پايه هاى توسعه

اشاره

بخش دوم: پايه هاى توسعهفصل يكم : دانشفصل دوم : برنامه ريزىفصل سوم : كارفصل چهارم : بازارفصل پنجم : مصرففصل ششم : دولت

.

ص: 164

الفصل الأوّل: العِلم1 / 1دَورُ العِلمِ فِي التَّقَدُّمِ الاِقتِصادِى¨ِّالكتاب :«يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْعِلْمَ دَرَجَ_تٍ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ . (1) »

«وَ مَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِىَ خَيْرًا كَثِيرًا . (2) »

الحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :خَيرُ الدُّنيا وَالآخِرَةِ مَعَ العِلمِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :العِلمُ رَأسُ الخَيرِ كُلِّهِ . (4)

.


1- .المجادلة : 11 .
2- .البقرة : 269 .
3- .مشكاة الأنوار : 239 / 691 ، روضة الواعظين : 17 ، بحار الأنوار : 1 / 204 / 23 .
4- .جامع الأحاديث للقمّي : 102 ، بحار الأنوار : 77 / 175 / 9 .

ص: 165

فصل يكم : دانش

1 / 1 نقش دانش در پيشرفت اقتصادى

فصل يكم: دانش1 / 1نقش دانش در پيشرفت اقتصادىقرآن:«تا خدا كسانى از شما را كه ايمان آورده اند [پايه اى] و كسانى را كه به ايشان دانش داده شده ، پايه ها بالا بَرَد؛ و خدا به آن چه مى كنيد ، آگاه است.»

«و هر كه را حكمت دهند ، به راستى او را نيكى ها بسيار داده اند.»

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خير دنيا و آخرت ، همراه دانش است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دانش ، سرآمدِ همه خيرها است .

.

ص: 166

عنه صلى الله عليه و آله :مَن عَمِلَ عَلى غَيرِ عِلمٍ كانَ ما يُفسِدُ أكثَرَ مِمّا يُصلِحُ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّما يُدرَكُ الخَيرُ كُلُّهُ بِالعَقلِ ، ولا دينَ لِمَن لا عَقلَ لَهُ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :العِلمُ أصلُ كُلِّ خَيرٍ . (3)

عنه عليه السلام :بِالعَقلِ تُنالُ الخَيراتُ . (4)

عنه عليه السلام :إنّي إذَا استَحكَمتُ فِي الرَّجُلِ خَصلَةً مِن خِصالِ الخَيرِ احتَمَلتُهُ لَها ، وَاغتَفَرتُ لَهُ فَقدَ ما سِواها ، ولا أغتَفِرُ لَهُ فَقدَ عَقلٍ ولا عُدمَ دينٍ ؛ لِأَنَّ مُفارَقَةَ الدّينِ مُفارَقَةُ الأَمنِ ، ولا تَهنَأُ حَياةٌ مَعَ مَخافَةٍ ، وعَدَمَ العَقلِ عَدَمُ الحَياةِ ، ولا تُعاشَرُ الأَمواتُ . (5)

عنه عليه السلام :لِطالِبِ العِلمِ عِزُّ الدُّنيا وفَوزُ الآخِرَةِ . (6)

الإمام الحسن عليه السلام :بِالعَقلِ تُدرَكُ الدّارانِ جَميعا ، ومَن حُرِمَ مِنَ العَقلِ حُرِمَهُما جَميعا . (7)

.


1- .الكافي : 1 / 44 / 3 عن ابن فضّال عمّن رواه عن الإمام الصادق عليه السلام ، تحف العقول : 47 ، المحاسن : 1 / 314 / 621 عن الحسن بن عليّ بن فضّال عمّن رواه عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلامعنه صلى الله عليه و آله ، أعلام الدين : 309 عن الإمام الجواد عليه السلام نحوه ، بحار الأنوار : 77 / 150 / 87 ؛ من لا يحضره الفقيه والمتفقّه : 1 / 19 عن عمر بن عبد العزيز .
2- .تحف العقول : 54 ، بحار الأنوار : 77 / 158 / 143 .
3- .غرر الحكم : 818 .
4- .غرر الحكم : 4212 .
5- .غرر الحكم : 3785 .
6- .غرر الحكم : 7349 .
7- .كشف الغمّة : 2 / 197 ، بحار الأنوار : 78 / 111 / 6 .

ص: 167

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس بر پايه اى جز دانش رفتار كند ، بيش از آن كه اصلاح كند ، فساد به بار مى آورد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :جز اين نيست كه سراسرِ خير با عقل درك مى شود ؛ و آن را كه عقل نيست ، دين نباشد .

امام على عليه السلام :دانش ريشه هر خير است .

امام على عليه السلام :با عقل مى توان به خيرها دست يافت .

امام على عليه السلام :هر گاه ويژگى اى نيكو را در كسى استوار ديدم ، او را به سبب داشتن آن تحمل مى كنم و از نبودِ ويژگى هاى ديگر در او چشم مى پوشم ؛ امّا نبودِ عقل و دين را در كسى نمى بخشم ؛ زيرا جدايى از دين [به منزله ]جدايى از امنيّت است و زندگى با ترس گوارا نيست ؛ و نبودِ عقل [به منزله ]مرگ است و با مردگان همزيستى نشايد كرد .

امام على عليه السلام :جوينده دانش را سرافرازى دنيا و رستگارىِ آخرت است .

امام حسن عليه السلام :با عقل ، از هر دو سَراى مى توان بهره بُرد ؛ و هر كه از عقل نصيب نداشته باشد ، از هر دو سراى بى بهره است .

.

ص: 168

1 / 2دَورُ الجَهلِ فِي التَّخَلُّفِ الاِقتِصادِيِّرسول اللّه صلى الله عليه و آله :شَرُّ الدُّنيا وَالآخِرَةِ مَعَ الجَهلِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :الجَهلُ رَأسُ الشَّرِّ كُلِّهِ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :الجَهلُ أصلُ كُلِّ شَرٍّ . (3)

عنه عليه السلام :الجَهلُ فَسادُ كُلِّ أمرٍ . (4)

عنه عليه السلام :لا غِنىً لِجاهِلٍ . (5)

عنه عليه السلام :الجَهلُ وَالبُخلُ مَساءَةٌ ومَضَرَّةٌ . (6)

عنه عليه السلام :لِلجاهِلِ في كُلِّ حالَةٍ خُسرانٌ . (7)

عنه عليه السلام :الجاهِلُ صَخرَةٌ لا يَنفَجِرُ ماؤُها ، وشَجَرَةٌ لا يَخضَرُّ عودُها ، وأرضٌ لا يَظهَرُ عُشبُها . (8)

.


1- .مشكاة الأنوار : 239 / 691 ، روضة الواعظين : 17 ، بحار الأنوار : 1 / 204 / 23 .
2- .جامع الأحاديث للقمّي : 102 ، بحار الأنوار : 77 / 175 / 9 .
3- .غرر الحكم : 819 .
4- .غرر الحكم : 930 .
5- .غرر الحكم : 10450 .
6- .غرر الحكم : 1585 .
7- .غرر الحكم : 7329 .
8- .غرر الحكم : 2081 .

ص: 169

1 / 2 نقش نادانى در واپس ماندگى اقتصادى

1 / 2نقش نادانى در واپس ماندگى اقتصادىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :شرّ دنيا و آخرت ، همراهِ نادانى است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نادانى سرآمدِ همه بدى ها است .

امام على عليه السلام :نادانى ريشه هر بدى است .

امام على عليه السلام :نادانى هر كارى را به تباهى مى كشد .

امام على عليه السلام :نادان را توانگرى نباشد .

امام على عليه السلام :نادانى و بُخل ورزيدن ، بدرفتارى و زيانكارى است .

امام على عليه السلام :نادان در هر حال زيانكار است .

امام على عليه السلام :نادان صخره اى است كه آبى از آن نمى جوشد ؛ درختى است كه چوبش سبز نمى شود ؛ و زمينى است كه گياهش سر بر نمى زند .

.

ص: 170

عنه عليه السلام :دَولَةُ الجاهِلِ كَالغَريبِ المُتَحَرِّكِ إلَى النُّقلَةِ . (1)

عنه عليه السلام :إنَّكُم لَن تُحَصِّلوا بِالجَهلِ أرَبا ، ولَن تَبلُغوا بِهِ مِنَ الخَيرِ سَبَبا ، ولَن تُدرِكوا بِهِ مِنَ الآخِرَةِ مَطلَبا . (2)

.


1- .غرر الحكم : 5108 .
2- .غرر الحكم : 3856 .

ص: 171

امام على عليه السلام :چيرگى و دولتمندىِ نادان همانند غريبى است كه همواره از جايى به جايى در حركت است .

امام على عليه السلام :همانا شما با نادانى هرگز به خواسته اى دست نمى يابيد ، هرگز دستاويزى به سوى خير نمى جوييد ، و هرگز در آخرت به دستاوردى نايل نمى شويد .

.

ص: 172

الفصل الثاني: التَّدبير2 / 1حُسنُ التَّدبيرِ وَالتَّنمِيَةرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن أحسَنَ تَدبيرَ مَعيشَتِهِ رَزَقَهُ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ مِن عَقلِ الرَّجُلِ استِصلاحَ مَعيشَتِهِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :مِن فِقهِ الرَّجُلِ أن يُصلِحَ مَعيشَتَهُ ، ولَيسَ مِن حُبِّ الدُّنيا طَلَبُ ما يُصلِحُكَ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام :لا فَقرَ مَعَ حُسنِ تَدبيرٍ . (4)

.


1- .اُسد الغابة : 5 / 336 / 5294 ، كنز العمّال : 7 / 188 / 18614 نقلاً عن ابن النجّار وكلاهما عن أبي السليل عن أبيه .
2- .الفردوس : 1 / 214 / 815 عن أبي الدرداء .
3- .شُعب الإيمان : 5 / 254 / 6563 عن ابن عمر ، كنز العمّال : 3 / 50 / 5439 عن أبي الدرداء .
4- .غرر الحكم : 10920 .

ص: 173

فصل دوم : برنامه ريزى

2 / 1 برنامه ريزى صحيح و توسعه

فصل دوم: برنامه ريزى2 / 1برنامه ريزى صحيح و توسعهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس براى گذرانِ زندگانى خويش به درستى برنامه ريزى كند ، خداى _ تبارك و تعالى _ روزى اش مى بخشد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همانا نشانه عاقل بودن انسان آن است كه گذرانِ زندگى اش سامان بخشد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نشان ژرف انديشى هر فرد اين است كه گذران زندگى اش را به سامان آورد . اين كه در جست و جوى سامان زندگى ات باشى ، دنيادوستى شمرده نمى شود .

امام على عليه السلام :با برنامه ريزى صحيح ، فقر پديد نمى آيد .

.

ص: 174

عنه عليه السلام :صَلاحُ العَيشِ التَّدبيرُ . (1)

عنه عليه السلام :القَليلُ مَعَ التَّدبيرِ أبقى مِنَ الكَثيرِ مَعَ التَّبذيرِ . (2)

عنه عليه السلام :التَّدبيرُ نِصفُ المَعونَةِ . (3)

عنه عليه السلام :حُسنُ التَّدبيرِ وتَجَنُّبُ التَّبذيرِ مِن حُسنِ السِّياسَةِ . (4)

عنه عليه السلام :قِوامُ العَيشِ حُسنُ التَّقديرِ ، ومِلاكُهُ حُسنُ التَّدبيرِ . (5)

عنه عليه السلام :حُسنُ التَّدبيرِ يُنمي قَليلَ المالِ ، وسوءُ التَّدبيرِ يُفني كَثيرَهُ . (6)

عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: لا مالَ لِمَن لا تَدبيرَ لَهُ . (7)

تهذيب الأحكام عن سدير عن الإمام الباقر عليه السلام :مِن عَلاماتِ المُؤمِنِ ثَلاثٌ : حُسنُ التَّقديرِ فِي المَعيشَةِ ، وَالصَّبرُ عَلَى النّائِبَةِ ، وَالتَّفَقُّهُ فِي الدّينِ . وقالَ : ما خَيرٌ في رَجُلٍ لا يَقتَصِدُ في مَعيشَتِهِ ؛ ما يَصلُحُ لا لِدُنياهُ ولا لاِخِرَتِهِ . (8)

الإمام الباقر عليه السلام :الكَمالُ كُلُّ الكَمالِ : التَّفَقُّهُ فِي الدّينِ ، وَالصَّبرُ عَلَى النّائِبَةِ ، وتَقديرُ المَعيشَةِ . (9)

.


1- .غرر الحكم : 5794 .
2- .غرر الحكم : 1948 .
3- .غرر الحكم : 566 .
4- .غرر الحكم : 4821 .
5- .غرر الحكم : 6807 .
6- .غرر الحكم : 4833 .
7- .شرح نهج البلاغة : 20 / 317 / 638 .
8- .تهذيب الأحكام : 7 / 236 / 1028 عن سدير .
9- .الكافي : 1 / 32 / 4 عن ربعي عن رجل وج 5 / 87 / 2 عن ربعي عن رجل عن الإمام الصادق عليه السلامنحوه ، تحف العقول : 292 ، منية المريد : 376 ، دعائم الإسلام : 2 / 255 / 969 عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحار الأنوار : 78 / 172 / 3 .

ص: 175

امام على عليه السلام :سامان بخشِ گذرانِ زندگى ، برنامه ريزى است .

امام على عليه السلام :مال اندك ، با برنامه ريزى ، پايدارتر از مال فراوانى است كه ريخت و پاش شود .

امام على عليه السلام :برنامه ريزى ، نيمِ دستمايه [ى زندگى] است .

امام على عليه السلام :نشانه سياستِ درست ، برنامه ريزى صحيح و پرهيز از ريخت و پاش است .

امام على عليه السلام :مايه پايدارى زندگى ، خوب سنجيدن است و پايه آن ، برنامه ريزى است .

امام على عليه السلام :برنامه ريزى درست ، مالِ كم را افزايش مى بخشد ؛ و برنامه ريزى نادرست ، مال بسيار را نابود مى كند .

امام على عليه السلام_ در كلمات حكيمانه منسوب به او _: آن را كه برنامه ريزى نيست ، دارايى نباشد .

تهذيب الأحكام از سدير از امام باقر عليه السلام :سه چيز از نشانه هاى مؤمن هستند : خوب اندازه نگه داشتن در گذرانِ زندگى ، صبر بر بلاى سخت ، ژرف كاوى در دين . _ و فرمود: _ كسى كه در گذران زندگى اش اندازه نگه نمى دارد ، نه خيرى در او است و نه دنيا و آخرتش را سامان مى دهد .

امام باقر عليه السلام :سراسرِ كمال در اين ها است: ژرف كاوى در دين ، صبر بر بلاى سخت ، اندازه نگه دارى در گذران زندگى .

.

ص: 176

الإمام الصادق عليه السلام :التَّقديرُ نِصفُ العَيشِ . (1)

عنه عليه السلام :المُؤمِنُ حَسَنُ المَعونَةِ ، خَفيفُ المَؤونَةِ ، جَيِّدُ التَّدبيرِ لِمَعيشَتِهِ ، لا يُلسَعُ مِن جُحرٍ مَرَّتَينِ . (2)

الكافي عن الفضل بن كثير المدائنيّ عمّن ذكره عن الإمام الصادق عليه السلام :أنَّهُ دَخَلَ عَلَيهِ بَعضُ أصحابِهِ . . . فَقالَ [ الإِمامُ الصّادِقُ عليه السلام ] لَهُ : اِضرِب يَدَكَ إلى هذَا الكِتابِ فَاقرَأ ما فيهِ _ وكانَ بَينَ يَدَيهِ كِتابٌ أو قَريبٌ مِنهُ _ فَنَظَرَ الرَّجُلُ فيهِ فَإِذا فيهِ : . . . لا مالَ لِمَن لا تَقديرَ لَهُ ، ولا جَديدَ لِمَن لا خَلَقَ لَهُ . (3)

الأمالي للطوسي عن أيّوب بن الحرّ :سَمِعتُ رَجُلاً يَقولُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : بَلَغَني أنَّ الاِقتِصادَ وَالتَّدبيرَ فِي المَعيشَةِ نِصفُ الكَسبِ ، فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : لا ، بَل هُوَ الكَسبُ كُلُّهُ ، ومِنَ الدّينِ التَّدبيرُ فِي المَعيشَةِ . (4)

الكافي عن داود بن سرحان :رَأَيتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام يَكيلُ تَمرا بِيَدِهِ ، فَقُلتُ : جُعِلتُ فِداكَ! لَو أمَرتَ بَعضَ وُلدِكَ أو بَعضَ مَواليكَ فَيَكفيكَ ، فَقالَ : يا داودُ ، إنَّهُ لا يُصلِحُ المَرءَ المُسلِمَ إلاّ ثَلاثَةٌ : التَّفَقُّهُ فِي الدّينِ ، وَالصَّبرُ عَلَى النّائِبَةِ ، وحُسنُ التَّقديرِ فِي المَعيشَةِ . (5)

.


1- .من لا يحضره الفقيه : 4 / 416 / 5904 عن زرارة ، الخصال : 620 / 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام ، خصائص الأئمّة عليهم السلام : 104 ، تحف العقول : 111 كلاهما عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحار الأنوار : 104 / 73 / 22 .
2- .الكافي : 2 / 241 / 38 عن إسحاق بن عمّار ، بحار الأنوار : 67 / 362 / 67 .
3- .الكافي : 5 / 317 / 52 و ج 6 / 460 / 3 عن الفضل بن كثير المدائني عمّن ذكره ، بحار الأنوار : 47 / 45 / 63 .
4- .الأمالي للطوسي : 670 / 1410 ، بحار الأنوار : 71 / 349 / 20 .
5- .الكافي : 5 / 87 / 4 وراجع من لا يحضره الفقيه : 3 / 166 / 3618 وتحف العقول : 358 .

ص: 177

امام صادق عليه السلام :اندازه نگه داشتن ، نيمِ گذرانِ زندگى است .

امام صادق عليه السلام :مؤمن نيكْ يار است و سبكبار ؛ براى گذرانِ زندگى اش خوب برنامه ريزى مى كند ؛ از سوراخ لانه يك گَزنده ، دوبار گزيده نمى شود .

الكافى از فضل بن كثير مدائنى از نامبرده خويش از امام صادق عليه السلام :_ يكى از ياران امام صادق عليه السلام بر وى درآمد . . . و امام به او فرمود: «به اين نوشته دست بگشاى و آن چه را در آن است ، برخوان» _و برابرِ امام يا نزديكِ او نوشته اى بود _ . مرد در آن نگريست و چنين ديد: «آن را كه اندازه نگه نمى دارد ، دارايى نيست ؛ و آن را كه كهنه نيست [= در مصرف ميانه رو نباشد] ، نو هم نباشد» .

امالى طوسى از ايّوب بن حر :شنيدم كه كسى به امام صادق عليه السلاممى گويد : «خبرم رسيده كه ميانه روى و برنامه ريزى براى گذران زندگى ، نيمِ درآمد است» . امام صادق عليه السلامفرمود : «نه! بلكه همه درآمد است . برنامه ريزى براى گذران زندگى ، نشانه ديندارى است» .

الكافى از داوود بن سرحان :امام صادق عليه السلام را ديدم كه به دست خويش ، خرما را پيمانه مى كرد . گفتم: «فدايت شوم! تو را بس است كه به يكى از فرزندان يا خدمتگزارانت دستور دهى [كه چنين كند]» . فرمود: «اى داوود! جز سه چيز ، انسان مسلمان را به سامان نياورَد : ژرف كاوى در دين ، صبر بر بلاى سخت ، و درست اندازه نگه داشتن در گذران زندگى» .

.

ص: 178

الإمام الرضا عليه السلام :إنَّ رَجُلاً أتى جَعفَرا _ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِ _ شَبيها بِالمُستَنصِحِ لَهُ ، فَقالَ لَهُ : يا أبا عَبدِ اللّهِ ، كَيفَ صِرتَ اتَّخَذتَ الأَموالَ قِطَعا مُتَفَرِّقَةً ؛ ولَو كانَت في مَوضِعٍ ( واحِدٍ ) كانَت أيسَرَ لِمَؤونَتِها وأعظَمَ لِمَنفَعَتِها !؟ فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : اِتَّخَذتُها مُتَفَرِّقَةً ؛ فَإِن أصابَ هذَا المالَ شَيءٌ سَلِمَ هذَا المالُ ، وَالصُّرَّةُ تُجمَعُ بِهذا كُلِّهِ . (1)

2 / 2سوءُ التَّدبيرِ وَالتَّخَلُّفُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما أخافُ عَلى اُمَّتِي الفَقرَ ، ولكِن أخافُ عَلَيهِم سوءَ التَّدبيرِ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :سوءُ التَّدبيرِ مِفتاحُ الفَقرِ . (3)

عنه عليه السلام :لا غِنىً مَعَ سوءِ تَدبيرٍ . (4)

عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: لا مالَ لِمَن لا تَدبيرَ لَهُ . (5)

.


1- .الكافي : 5 / 91 / 1 عن معمر بن خلاّد ، بحار الأنوار : 47 / 58 / 109 .
2- .عوالي اللآلي : 4 / 39 / 134 .
3- .غرر الحكم : 5572 .
4- .غرر الحكم : 10919 .
5- .شرح نهج البلاغة : 20 / 317 / 638 .

ص: 179

2 / 2 برنامه ريزى نادرست و واپس ماندگى

امام رضا عليه السلام :مردى نزد امام صادق عليه السلام آمد و چنان كه مى خواهد پندش دهد ، به وى گفت: «اى ابوعبداللّه ! چرا دارايى هايت را بخش بخش كرده اى ، حال آن كه اگر يكجا بود ، هم كم هزينه تر بود و هم پر سودتر؟» امام صادق عليه السلام فرمود: «آن را پراكنده ساختم ؛ زيرا اگر آن يك را آسيبى رسد ، اين يك از آن آسيب دور مى مانَد و بدين سان ، مجموعه مال حفظ مى شود» .

2 / 2برنامه ريزى نادرست و واپس ماندگىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بر امّت خويش ، نه از فقر ، كه از برنامه ريزى نادرست بيم دارم .

امام على عليه السلام :برنامه ريزى نادرست ، كليد فقر است .

امام على عليه السلام :با برنامه ريزى نادرست ، توانگرى حاصل نمى شود .

امام على عليه السلام_ در كلمات حكيمانه منسوب به وى _: آن را كه برنامه ريزى نيست ، دارايى مباد .

.

ص: 180

عنه عليه السلام :آفَةُ المَعاشِ سوءُ التَّدبيرِ . (1)

عنه عليه السلام :سَبَبُ التَّدميرِ سوءُ التَّدبيرِ . (2)

عنه عليه السلام :تَركُ التَّقديرِ فِي المَعيشَةِ يورِثُ الفَقرَ . (3)

عنه عليه السلام :مَن تَأَخَّرَ تَدبيرُهُ تَقَدَّمَ تَدميرُهُ . (4)

عنه عليه السلام :مَن ساءَ تَدبيرُهُ تَعَجَّلَ تَدميرُهُ . (5)

عنه عليه السلام :مَن ساءَ تَدبيرُهُ كانَ هَلاكُهُ في تَدبيرِهِ . (6)

عنه عليه السلام :مَن ساءَ تَدبيرُهُ بَطَلَ تَقديرُهُ . (7)

عنه عليه السلام :يُستَدَلُّ عَلَى الإِدبارِ بِأَربَعٍ : سوءِ التَّدبيرِ وقُبحِ التَّبذيرِ ، وقِلَّةِ الاِعتِبارِ ، وكَثرَةِ الاِعتِذارِ . (8)

عنه عليه السلام :مَن تَوَرَّطَ فِي الاُمورِ غَيرَ ناظِرٍ فِي العَواقِبِ فَقَد تَعَرَّضَ لِمُفظِعاتِ النَّوائِبِ ، وَالتَّدبيرُ قَبلَ العَمَلِ يُؤمِنُكَ مِنَ النَّدَمِ . (9)

.


1- .غرر الحكم : 3965 .
2- .غرر الحكم : 5549 و5571 مع تقديم وتأخير .
3- .الخصال : 505 / 2 عن سعيد بن علاقة ، روضة الواعظين : 499 ، بحار الأنوار : 71 / 347 / 13 .
4- .غرر الحكم : 8045 .
5- .غرر الحكم : 7906 وح 8346 .
6- .غرر الحكم : 8768 .
7- .غرر الحكم : 8047 .
8- .غرر الحكم : 10958 .
9- .من لا يحضره الفقيه : 4 / 388 / 5834 ، الكافي : 8 / 19 / 4 عن جابر بن يزيد عن الإمام الباقر عليه السلام ، تحف العقول : 93 وليس فيهما ذيله .

ص: 181

امام على عليه السلام :آفتِ گذران زندگى ، برنامه ريزى نادرست است .

امام على عليه السلام :برنامه ريزى نادرست ، مايه نابودى است .

امام على عليه السلام :اندازه نگه نداشتن در گذران زندگى ، فقر به بار مى آورد .

امام على عليه السلام :هر كس در برنامه ريزى واپس مانَد ، نابودى اش پيش افتد .

امام على عليه السلام :هر كه برنامه ريزى اش درست نباشد ، نابودى اش پيش مى افتد .

امام على عليه السلام :هر كس برنامه ريزى اش نادرست باشد ، هلاكتش در همان تدبير اوست .

امام على عليه السلام :هر كه بد برنامه ريزى كند ، اندازه گيرى او تباه مى گردد .

امام على عليه السلام :نشانه هاى بخت برگشتگى چهار چيزند : بدىِ برنامه ريزى ، زشتىِ ريخت و پاش ، اندكىِ عبرت گيرى ، و فراوانىِ عذرخواهى .

امام على عليه السلام :هر كه بدون عاقبت انديشى ، در كارها فرو رود ، خود را به بلاهاى سختِ رسواكننده دچار كند . و برنامه ريزى پيش از هر كار ، از پشيمانى ايمنت خواهد ساخت .

.

ص: 182

الفصل الثالث: العمل3 / 1الحَثُّ عَلَى العَمَلِ3 / 1 _ 1طَلَبُ الرِّزقِالكتاب :«فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَوةُ فَانتَشِرُواْ فِى الْأَرْضِ وَ ابْتَغُواْ مِن فَضْلِ اللَّهِ وَ اذْكُرُواْ اللَّهَ كَثِيرًا لَّعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ . (1) »

«وَ مِن رَّحْمَتِهِ جَعَلَ لَكُمُ الَّيْلَ وَ النَّهَارَ لِتَسْكُنُواْ فِيهِ وَ لِتَبْتَغُواْ مِن فَضْلِهِ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ . (2) »

«رَّبُّكُمُ الَّذِى يُزْجِى لَكُمُ الْفُلْكَ فِى الْبَحْرِ لِتَبْتَغُواْ مِن فَضْلِه إِنَّهُ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا . (3) »

.


1- .الجمعة : 10 .
2- .القصص : 73 .
3- .الإسراء : 66 .

ص: 183

فصل سوم : كار

3 / 1 تشويق به كار
3 / 1 _ 1 روزى جُستن

فصل سوم: كار3 / 1تشويق به كار3 / 1 - 1روزى جُستنقرآن:«پس چون نماز گزارده شد ، در زمين پراكنده شويد و از فضل خدا [با كسب و كار ، روزى ]بجوييد و خداى را بسيار ياد كنيد؛ باشد كه رستگار شويد .»

«و از بخشايش او است كه شب و روز را براى شما قرار داد تا در آن [= شب] آرام گيريد و [در روز] از فزون بخشىِ او [روزى] بجوييد؛ و باشد كه سپاس گزاريد .»

«پروردگار شما آن است كه براى شما كشتى را در دريا مى راند تا از فزون بخشىِ او [روزى ]بجوييد؛ كه او به شما مهربان است .»

.

ص: 184

«وَ جَعَلْنَا الَّيْلَ وَ النَّهَارَ ءَايَتَيْنِ فَمَحَوْنَآ ءَايَةَ الَّيْلِ وَ جَعَلْنَآ ءَايَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً لِّتَبْتَغُواْ فَضْلاً مِّن رَّبِّكُمْ وَ لِتَعْلَمُواْ عَدَدَ السِّنِينَ وَ الْحِسَابَ وَ كُلَّ شَىْ ءٍ فَصَّلْنَ_هُ تَفْصِيلاً . (1) »

«وَ هُوَ الَّذِى سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُواْ مِنْهُ لَحْمًا طَرِيًّا وَ تَسْتَخْرِجُواْ مِنْهُ حِلْيَةً تَلْبَسُونَهَا وَ تَرَى الْفُلْكَ مَوَاخِرَ فِيهِ وَ لِتَبْتَغُواْ مِن فَضْلِهِى وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ . (2) »

الحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ عيسَى بنَ مَريَمَ قالَ : خُلِقَ النَّهارُ لِتُؤَدِّيَ فيهِ الصَّلاةَ المَفروضَةَ الَّتي عَنها تُسأَلُ وبِها تُحاسَبُ ، وبِرَّ والِدَيكَ ، وأن تَضرِبَ فِي الأَرضِ تَبتَغِي المَعيشَةَ ؛ مَعيشَةَ يَومِكَ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :طَلَبُ الكَسبِ فَريضَةٌ بَعدَ الفَريضَةِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن سَعى عَلى نَفسِهِ لِيُعِزَّها ويُغنِيَها عَنِ النّاسِ فَهُوَ شَهيدٌ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :لَيسَ الجِهادُ أن يَضرِبَ بِسَيفِهِ في سَبيلِ اللّهِ ؛ إنَّمَا الجِهادُ مَن عالَ والِدَيهِ وعالَ وَلَدَهُ ، فَهُوَ في جِهادٍ . ومَن عالَ نَفسَهُ يَكُفُّها عَنِ النّاسِ فَهُوَ في جِهادٍ . (6)

عنه صلى الله عليه و آله :السّاعي عَلى والِدَيهِ لِيَكُفَّهُما أو يُغنِيَهُما عَنِ النّاسِ في سَبيلِ اللّهِ ، ومَن سَعى عَلى زَوجٍ أو وَلَدٍ لِيَكُفَّهُم ويُغنِيَهُم عَنِ النّاسِ في سَبيلِ اللّهِ ، وَالسّاعي عَلى نَفسِهِ لِيُغنِيَها ويَكُفَّها عَنِ النّاسِ في سَبيلِ اللّهِ ، وَالسّاعي مُكاثَرَةً في سَبيلِ الشَّيطانِ . (7)

.


1- .الإسراء : 12 .
2- .النحل : 14 وراجع : فاطر : 12 .
3- .الدرّالمنثور : 7 / 303 نقلاً عن ابن مردويه عن عبد اللّه بن مُغفّل؛ بحار الأنوار: 58/208 /38.
4- .جامع الأحاديث للقمّي : 98 ، بحار الأنوار : 103 / 17 / 79 ؛ الفردوس : 2 / 441 / 3918 ، كنز العمّال : 4 / 9 / 9231 كلاهما عن ابن مسعود .
5- .كنز العمّال : 4 / 607 / 11760 نقلاً عن مسند عمر .
6- .حلية الأولياء : 6 / 300 ، تاريخ دمشق : 21 / 172 / 4765 كلاهما عن أنس، كنز العمّال : 16 / 469 / 45494 .
7- .المعجم الأوسط : 8 / 277 / 8630 عن أنس ، كنز العمّال : 4 / 10 / 9237 .

ص: 185

«و شب و روز را دو نشانه ساختيم؛ پس نشانه شب را زدوديم[= تاريكى آن را با تابش خورشيد محو كرديم] و نشانه روز را روشنى بخش گردانيديم تا از پروردگارتان [روزىِ] افزونى بجوييد و تا شمارِ سال ها و ديگر شمارها را بدانيد؛ و هر چيزى را به روشنى باز نموديم .»

«و او است آن كه دريا را رام كرد تا از آن ، گوشتِ تازه بخوريد و زيورى بيرون آوريد كه آن را مى پوشيد؛ و در آن ، كشتى ها را بينى كه شكافندگانِ [آب]اَند [تا بدان برخوردار شويد] و تا از فزونى و بخشش خدا [روزى] بجوييد؛ و شايد سپاس داريد .»

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر آينه عيسى بن مريم عليه السلام فرمود: «روز آفريده شد تا در آن نماز واجب را ادا كنى كه از آن بازخواست و با آن حسابرسى خواهى شد ؛ و تا به پدر و مادرت نيكى كنى ؛ و تا در زمين گام زنى و در پى گذران زندگى روزانه خود برآيى» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پس از اداى نماز واجب ، روزى جُستن واجب است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس بكوشد تا خود را عزيز و از مردم بى نياز دارد ، [همرتبه ]شهيد است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :جهاد [فقط] آن نيست كه [كسى] در راه خدا شمشير زند ؛ هر آينه جهاد ، آن [نيز ]است كه فرد ، پدر و مادر و فرزندانش را سرپرستى كند ؛ پس چنين كسى در حال جهاد است . و [نيز] آن كس كه خود را تأمين مى سازد تا از مردم بى نياز باشد ، او هم در حال جهاد است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آن كه بكوشد تا پدر و مادرش را تأمين كند يا آنان را از مردم بى نياز سازد ، [كارش] در راه خدا است ؛ و آن كس كه بكوشد تا همسر يا فرزندانش را كفاف بخشد و از مردم بى نياز كند ، [نيز] در راه خدا است ؛ و آن كه تلاش مى كند تا خودش را بى نياز كند و از مردم مستغنى سازد ، [نيز] در راه خدا است ؛ و آن كه تلاش مى كند تا بر دارايى خود بيفزايد ، در راه شيطان است .

.

ص: 186

دعائم الإسلام عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :أنَّهُ مَرَّ في غَزوَةِ تَبوكَ بِشابٍّ جَلدٍ يَسوقُ أبع_ِرَةً سِمانا ، فَقالَ لَهُ أصحابُهُ : يا رَسولَ اللّهِ ، لَو كانَت قُوَّةُ هذا وجَلَدُهُ وسِمَنُ أبِعرَتِهِ في سَبيلِ اللّهِ لَكانَ أحسَنَ ! فَدَعاهُ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آلهفَقالَ : أرَأَيتَ أبعِرَتَكَ هذِهِ ، أيُّ شَيءٍ تُعالِجُ عَلَيها؟ فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، لي زَوجَةٌ وعِيالٌ ، فَأَنَا أكسِبُ عَلَيها ما اُنفِقُهُ عَلى عِيالي أكُفُّهُم عَن مَسأَلَةِ النّاسِ وأقضي دَينا عَلَيَّ . قالَ : لَعَلَّ غَيرُ ذلِكَ ! قالَ : لا . فَلَمَّا انصَرَفَ قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : لَئِن كانَ صادِقا إنَّ لَهُ لَأَجرا مِثلَ أجرِ الغازي وأجرِ الحاجِّ وأجرِ المُعتَمِرِ! (1)

الإمام عليّ عليه السلام :لِلمُؤمِنِ ثَلاثُ ساعاتٍ : فَساعَةٌ يُناجي فيها رَبَّهُ ، وساعَةٌ يَرُمُّ مَعاشَهُ ، وساعَةٌ يُخَلّي بَينَ نَفسِهِ وبَينَ لَذَّتِها في ما يَحِلُّ ويَجمُلُ . ولَيسَ لِلعاقِلِ أن يَكونَ شاخِصا إلاّ في ثَلاثٍ : مَرَمَّةٍ لِمَعاشٍ ، أو خُطوَةٍ في مَعادٍ ، أو لَذَّةٍ في غَيرِ مُحَرَّمٍ . (2)

عنه عليه السلام_ في كِتابِهِ إلَى ابنِهِ الإِمامِ الحَسَنِ عليه السلام _: لا تَدَعِ الطَّلَبَ في ما يَحِلُّ ويَطيبُ ؛ فَلابُدَّ مِن بُلغَةٍ ، وسَيَأتيكَ ما قُدِّرَ لَكَ . (3)

.


1- .دعائم الإسلام : 2 / 14 / 7 ، عوالي اللآلي : 3 / 194 / 8 .
2- .نهج البلاغة : الحكمة 390 ، تحف العقول : 203 ، الأمالي للطوسي : 147 / 240 عن أبي وجزة السعدي عن أبيه وكلاهما نحوه ، بحار الأنوار : 103 / 12 / 56 .
3- .كنز العمّال : 16 / 177 / 44215 عن وكيع والعسكري في المواعظ ؛ تحف العقول : 81 وفيه «وَاطْلب فإنّه يأتيك ما قسم لك» ، بحار الأنوار : 77 / 228 / 2 .

ص: 187

دعائم الإسلام :در جنگ تبوك ، پيامبر صلى الله عليه و آله به جوانى نيرومند برخورد كه شتران فربهى را مى رانْد . ياران پيامبر به وى گفتند : «اى رسول خدا! اگر نيرومندى و چابكى اين جوان و فربهىِ شترانش در راه خدا صرف مى شد ، هر آينه بهتر بود» . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله او را فراخواند و فرمود: «با اين شتران ، در نظر دارى كه چه كنى؟» گفت: «اى رسول خدا! من همسر و خانواده اى دارم . با اين شتران به كسب درآمد مى پردازم تا آنان را از حاجت خواهى نزد مردم بى نياز سازم و بدهى ام را بپردازم» . فرمود: «مباد هدفت جز اين باشد» . گفت: «نه» . آن گاه كه جوان راهى شد ، پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «اگر راست گفته باشد ، او را پاداشى است همانند پاداش رزمنده و حج گزارنده و عمره به جاى آورنده» .

امام على عليه السلام :مؤمن را سه وقت است: وقتى كه در آن ، با پروردگارش مناجات مى كند ؛ و وقتى كه گذران زندگى اش را سامان مى دهد ؛ و وقتى كه از آن چه حلال و زيبا است ، براى خود لذّت برمى گيرد . و خردمند را سزاوار نيست كه جز در پى سه چيز باشد : سامان دادن معيشت ، گام نهادن براى روز قيامت ، يا لذّت برگرفتن از آن چه حرام نيست .

امام على عليه السلام_ در نامه اش به فرزندش امام حسن عليه السلام _: جست و جوى آن چه را حلال و پاك است ، وامگذار ؛ پس چاره اى نيست از آن چه زندگى را كفاف دهد ؛ و زودا كه آن چه برايت مقدّر است ، تو را در رسد .

.

ص: 188

عنه عليه السلام :ما غُدوَةُ أحَدِكُم في سَبيلِ اللّهِ بِأَعظَمَ مِن غُدوَتِهِ يَطلُبُ لِوُلدِهِ وعِيالِهِ ما يُصلِحُهُم . (1)

عنه عليه السلام :اُوصيكُم بِالخَشيَةِ مِنَ اللّهِ فِي السِّرِّ وَالعَلانِيَةِ . . . وَالاِكتِسابِ فِي الفَقرِ وَالغِنى . (2)

الكافي عن شهاب بن عبد ربّه :قالَ لي أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : إن ظَنَنتَ أو بَلَغَكَ أنَّ هذَا الأَمرَ كائِنٌ فيغَدٍ فَلا تَدَعَنَّ طَلَبَ الرِّزقِ ، وإنِ استَطَعتَ أن لا تَكونَ كَلاًّ فَافعَل . (3)

الكافي عن هشام الصيدلانيّ :قالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : يا هِشامُ ، إن رَأَيتَ الصَّفَّينِ قَدِ التَقَيا فَلا تَدَع طَلَبَ الرِّزقِ في ذلِكَ اليَومِ . (4)

3 / 1 _ 2التَّعَبُ في طَلَبِ المَعيشَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ تَعالى يُحِبُّ أن يَرى عَبدَهُ تَعِبا في طَلَبِ الحَلالِ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن أمسى كالاًّ مِن عَمَلِ يَدَيهِ ؛ أمسى مَغفورا لَهُ . (6)

.


1- .السرائر : 2 / 228 ، دعائم الإسلام : 2 / 15 / 9 ، عوالي اللآلي : 3 / 194 / 6 .
2- .تحف العقول : 390 عن هشام بن الحكم عن الإمام الكاظم عليه السلام ، بحار الأنوار : 1 / 141 / 30 وج 78 / 304 / 1 .
3- .الكافي : 5 / 79 / 9 .
4- .الكافي : 5 / 78 / 7 ، تهذيب الأحكام : 6 / 324 / 892 وفيه «الصيدناني» بدل «الصيدلاني» .
5- .كنز العمّال : 4 / 4 / 9200 ، إتحاف السادة : 5 / 415 كلاهما نقلاً عن الفردوس عن الإمام عليّ عليه السلام .
6- .المعجم الأوسط : 7 / 289 / 7520 عن عبد اللّه بن عبّاس ، كنز العمّال : 4 / 7 / 9214 .

ص: 189

3 / 1 _ 2 رنج بردن در طلبِ روزى

امام على عليه السلام :بامدادان برون شدنِ يكى از شما [براى جهاد] در راه خدا ، ارجمندتر از بامدادان برون شدنش براى سامان بخشيدن به زندگى فرزندان و خانواده اش نيست .

امام على عليه السلام :شما را سفارش مى كنم كه در پنهان و آشكار از خدا بيم ورزيد . . . و خواه در فقر و خواه در توانگرى ، در پى كسبِ [روزى] باشيد .

الكافى از شهاب بن عبد ربّه :امام صادق عليه السلام مرا فرمود: «اگر گمان كردى يا خبر يافتى كه فردا اين امر [= قيام حضرت قائم عليه السلام يا مرگ تو] تحقّق مى يابد ، [باز هم ]جست و جوىِ روزى را وامگذار ؛ و اگر مى توانى سر بارِ كسى نباشى ، چنين كن .

الكافى از هشام صيدلانى :امام صادق عليه السلام فرمود : «اى هشام! [حتّى ]اگر ديدى كه دو گروه روياروى هم صف آراسته اند ، در آن روز ، جست و جوى روزى را وامگذار» .

3 / 1 - 2رنج بردن در طلبِ روزىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر آينه خداى _ تعالى _ دوست مى دارد كه بنده اش را بيند كه در طلبِ روزى رنج مى بَرَد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس ، خسته از كارِ خود ، روز را به پايان ببرد ، آمرزيده روزش را به پايان برده است .

.

ص: 190

عنه صلى الله عليه و آله :مَن باتَ كالاًّ مِن طَلَبِ الحَلالِ ؛ باتَ مَغفورا لَهُ . (1)

3 / 1 _ 3الاِغتِرابُ في طَلَبِ الرِّزقِالكتاب :«وَ ءَاخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِى الْأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِن فَضْلِ اللَّهِ وَ ءَاخَرُونَ يُقَ_تِلُونَ فِى سَبِيلِ اللَّهِ . (2) »

الحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :سَبعَةٌ تَحتَ ظِلِّ العَرشِ يَومَ لا ظِلَّ إلاّ ظِلُّهُ . . .رَجُلٌ خَرَجَ ضارِبا فِيالأَرضِ يَطلُبُ مِن فَضلِ اللّهِ عز و جل؛ يَكُفُّ بِهِ نَفسَهُ، ويَعودُ بِهِ عَلى عِيالِهِ. (3)

تفسير القرطبي عن علقمة:قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : ما مِن جالِبٍ يَجلِبُ طَعاما مِن بَلَدٍ إلى بَلَدٍ فَيَبيعُهُ بِسِعرِ يَومِهِ إلاّ كانَت مَنزِلَتُهُ عِندَ اللّهِ مَنزِلَةَ الشُّهَداءِ . ثُمَّ قَرَأَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : «وَ ءَاخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِى الْأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِن فَضْلِ اللَّهِ وَ ءَاخَرُونَ يُقَ_تِلُونَ فِى سَبِيلِ اللَّهِ . (4) »

.


1- .الأمالي للصدوق : 364 / 452 عن إسماعيل بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، تنبيه الخواطر : 2 / 167 عن أحمد بن عمر الحلبي عن الإمام الصادق عليه السلام ، جامع الأخبار : 389 / 1081 ؛ كنز العمّال : 4 / 7 / 9215 نقلاً عن ابن عساكر عن أنس .
2- .المزّمّل : 20 .
3- .مسند زيد : 410 عن الإمام زين العابدين عن أبيه عن جدّه عليهم السلام ، دعائم الإسلام : 2 / 15 / 8 ، عوالي اللآلي : 3 / 194 / 9 وليس فيهما «سبعة» .
4- .تفسير القرطبي : 19/55 ، المغني عن حمل الأسفار : 1/422/1601 ، الدرّالمنثور : 8 /323 كلاهما عن ابن مردويه عن ابن مسعود .

ص: 191

3 / 1 _ 3 تحمّل غربت در جست و جوى روزى

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس ، خسته از جست و جوى مال حلال ، روز را به شب آورد ، آمرزيده روز را به شب آورده است .

3 / 1 - 3تحمّل غربت در جست و جوى روزىقرآن:«و برخى ديگر به جست و جوى فضل خدا [= روزى] در سفرند و گروهى ديگر در راه خدا كارزار مى كنند .»

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :روزى كه هيچ سايه اى جز سايه عرش نباشد ، هفت تن زير سايه آنند . [يكى از ايشان] كسى است كه در زمين گام مى زند تا از فضل خدا [روزى ]بجويد و از آن ، نياز خود را برطرف كند و با آن ، به سوى خانواده اش بازگردد .

تفسير القرطبى از علقمه :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «هيچ كس نيست كه خوراكى را از سرزمينى به سرزمين ديگر بَرَد تا به قيمت روز بفروشد ، مگر اين كه نزد خدا منزلت شهيدان را دارد» . سپس پيامبر صلى الله عليه و آله [اين آيه را ]قرائت فرمود : «و برخى ديگر به جست و جوى فضل خدا [= روزى] در سفرند و گروهى ديگر در راه خدا كارزار مى كنند» .

.

ص: 192

الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ اللّهَ _ تَبارَكَ وتَعالى _ لَيُحِبُّ الاِغتِرابَ في طَلَبِ الرِّزقِ . (1)

عنه عليه السلام :إذا سَبَّبَ اللّهُ عز و جل لِعَبدٍ الرِّزقَ في أرضٍ ، جَعَلَ لَهُ فيها حاجَةً . (2)

3 / 1 _ 4العَمَلُ بِاليَدِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن أكَلَ مِن كَدِّ يَدِهِ ، نَظَرَ اللّهُ إلَيهِ بِالرَّحمَةِ ، ثُمَّ لا يُعَذِّبُهُ أبَدا . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن أكَلَ مِن كَدِّ يَدِهِ حَلالاً ، فُتِحَ لَهُ أبوابُ الجَنَّةِ يَدخُلُ مِن أيِّها شاءَ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن أكَلَ مِن كَدِّ يَدِهِ ، مَرَّ عَلَى الصِّراطِ كَالبَرقِ الخاطِفِ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن أكَلَ مِن كَدِّ يَدِهِ ، كانَ يَومَ القِيامَةِ في عِدادِ الأَنبِياءِ ، ويَأخُذُ ثَوابَ الأَنبِياءِ . (6)

عنه صلى الله عليه و آله :الكاسِبُ مِن يَدِهِ خَليلُ اللّهِ . (7)

عنه صلى الله عليه و آله :ما كَسَبَ الرَّجُلُ كَسبا أطيَبَ مِن عَمَلِ يَدِهِ . (8)

.


1- .من لا يحضره الفقيه : 3 / 156 / 3571 عن عمر بن اُذينة .
2- .من لا يحضره الفقيه: 2/265/2388 ، المحاسن : 2/79/1204 كلاهما عن إبراهيم بن الفضل ، مكارم الأخلاق: 1 / 513 / 1784 ، بحار الأنوار : 76 / 221 / 4 .
3- .جامع الأخبار : 390 / 1087 ، بحار الأنوار : 103 / 9 / 40 .
4- .جامع الأخبار : 390 / 1086 ، بحار الأنوار : 103 / 10 / 41 .
5- .جامع الأخبار : 390 / 1085 ، بحار الأنوار : 103 / 9 / 39 .
6- .جامع الأخبار : 390 / 1088 ، بحار الأنوار : 103 / 10 / 42 .
7- .نهج الفصاحة : 2190 .
8- .سنن ابن ماجة : 2 / 723 / 2138 عن المقدام بن معديكرب الزبيدي ، كنز العمّال : 4 / 9 / 9229 .

ص: 193

3 / 1 _ 4 كارِ جسمانى

امام صادق عليه السلام :هر آينه و همانا ، خداى _ تبارك و تعالى _ تحمّل غربت در جست و جوى روزى را دوست مى دارد .

امام صادق عليه السلام :هر گاه خداوند براى بنده اى ، در زمين روزى اى نهاده باشد ، او را بدان نيازمند مى كند .

3 / 1 - 4كارِ جسمانىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس از دسترنج خويش بخورد ، خداوند به رحمت در او بنگرد و هرگز عذابش نكند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس ، به حلال ، از دسترنج خود بخورد ، دروازه هاى بهشت به رويش گشوده گردند و او از هر يك كه خواهد ، درون شود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه از دسترنج خويش خورَد ، همچون آذرخشى پرشتاب ، راهِ [بهشت] را مى پيمايد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس از دسترنج خود خورَد ، روز قيامت در شمارِ پيامبران است و پاداش ايشان را مى گيرد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه با [كارِ] دست خود كسب درآمد كند ، دوست خالص خدا است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ كس پيشه اى پاكيزه تر از كار جسمانى پيش نگرفته است .

.

ص: 194

عنه صلى الله عليه و آله :ما أكَلَ أحَدٌ طَعاما قَطُّ خَيرا مِن أن يَأكُلَ مِن عَمَلِ يَدِهِ ، وإنَّ نَبِيَّ اللّهِ داودَ عليه السلامكانَ يَأكُلُ مِن عَمَلِ يَدِهِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ خَيرَ الكَسبِ كَسبُ يَدَي عامِلٍ إذا نَصَحَ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :ما أكَلَ العَبدُ طَعاما أحَبَّ إلَى اللّهِ مِن كَدِّ يَدِهِ ، ومَن باتَ كالاًّ مِن عَمَلِهِ باتَ مَغفورا لَهُ . (3)

مسند ابن حنبل عن رافع بن خديج : قيلَ :يا رَسولَ اللّهِ ، أيُّ الكَسبِ أطيَبُ؟ قالَ : عَمَلُ الرَّجُلِ بِيَدِهِ ، وكُلُّ بَيعٍ مَبرورٍ . (4)

تفسير مجمع البيان :رُوِيَ أنَّهُم [أي حَوارِيّي عيسى عليه السلام ]كانوا إذا جاعوا قالوا : يا روحَ اللّهِ جُعنا ، فَيَضرِبُ بِيَدِهِ عَلَى الأَرضِ سَهلاً كانَ أو جَبَلاً ، فَيُخرِجُ لِكُلِّ إنسانٍ مِنهُم رَغيفَينِ يَأكُلُهُما ، وإذا عَطِشوا قالوا : يا روحَ اللّهِ عَطِشنا ، فَيَضرِبُ بِيَدِهِ عَلَى الأَرضِ سَهلاً كانَ أو جَبَلاً ، فَيُخرِجُ ماءً فَيَشرَبونَ . قالوا : يا روحَ اللّهِ ، مَن أفضَلُ مِنّا!؟ إذا شِئنا أطعَمتَنا ، وإذا شِئنا سَقَيتَنا ، وقَد آمَنّا بِكَ وَاتَّبَعناكَ! قالَ : أفضَلُ مِنكُم مَن يَعمَلُ بِيَدِهِ ، ويَأكُلُ مِن كَسبِهِ . فَصاروا يَغسِلونَ الثِّيابَ بِالكِراءِ . (5)

.


1- .صحيح البخاري : 2/730/1966 ، السنن الكبرى : 6/209/11691 ، حلية الأولياء : 5 / 217 كلّها عن المقدام بن معديكرب ، كنز العمّال : 4 / 8 / 9223 وراجع مسند ابن حنبل : 6 / 93 / 17181 .
2- .مسند ابن حنبل : 3 / 278 / 8699 وص 232 / 8420 ، الفردوس : 2 / 180 / 2910 كلّها عن أبي هريرة ؛ جامع الأحاديث للقمّي : 76 .
3- .تاريخ دمشق : 14 / 10 / 1483 عن المقدام بن معديكرب ، كنز العمّال : 4 / 9 / 9228 .
4- .مسند ابن حنبل : 6 / 112 / 17266 ، المستدرك على الصحيحين : 2 / 13 / 2160 ، السنن الكبرى: 5 / 433 / 10398 عن البرّاء بن عازب ، المعجم الكبير : 4 / 276 / 4411 عن رفاعة عن أبيه نحوه ، كنز العمّال : 4/4/9196 ؛ مسند زيد : 255 عن الإمام زين العابدين عن أبيه عن جدّه عن الإمام عليّ عليهم السلام نحوه .
5- .تفسير مجمع البيان : 1 / 757 ، بحار الأنوار : 14 / 276 / 7 وج 73 / 11 / 3 .

ص: 195

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ كس هرگز خوراكى بهتر از آن چه حاصل دسترنجِ او باشد ، نخورده است ؛ و همانا پيامبر خدا ، داوود عليه السلام ، از دسترنج خويش مى خورد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همانا بهترين درآمد ، از آنِ دستان كارگرى است كه كارش بى آلايش باشد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ بنده اى خوراكى نخورده است كه نزد خدا دوست داشتنى تر از حاصل دسترنج وى باشد ؛ و هر كه خسته از كار خويش روز را به شب رسانَد ، آمرزيده روز را به شب رسانده است .

مسند ابن حنبل از رافع بن خديج :گفته شد: «اى رسول خدا! كدام شيوه كسب درآمد ، پاكيزه تر است؟» فرمود: «كار جسمانى ؛ و هر خريد و فروشِ راست و بى نيرنگ» .

تفسير مجمع البيان :روايت شده كه ايشان [= حواريّون حضرت عيسى عليه السلام ]هر گاه گرسنه مى شدند ، مى گفتند: «اى روح اللّه ! گرسنه ايم» . آن گاه ، عيسى بر زمين ، خواه دشت و خواه كوه ، دست مى كوبيد و براى هر كسى دو قرص نان برمى آورْد و ايشان مى خوردند . و [نيز] هر گاه تشنه مى شدند ، مى گفتند: «اى روح خدا! تشنه ايم» . سپس عيسى بر زمين ، خواه دشت و خواه كوه ، دست مى كوبيد و آب برمى آورْد و آنان مى آشاميدند . آنان گفتند: «اى روح اللّه ! برتر از ما كيست؟ هرگاه بخواهيم ، ما را مى خورانى و مى آشامانى ، در حالى كه به تو ايمان آورده ايم و از تو پيروى مى كنيم» . فرمود: «برتر از شما ، كسى است كه با اعضاى خويش كار كند و از درآمد خود مى خورد» . از آن پس ، ايشان به مزدورى ، لباس مى شستند .

.

ص: 196

الإمام عليّ عليه السلام_ في قَولِ اللّهِ عز و جل : «وَ أَنَّهُ هُوَ أَغْنَى وَ أَقْنَى (1) » _: أغنى كُلَّ إنسانٍ بِمَعيشَتِهِ ، وأرضاهُ بِكَسبِ يَدِهِ . (2)

3 / 1 _ 5تَقبيلُ يَدِ العامِلِاُسد الغابة عن أنس بن مالك :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله لَمّا أقبَلَ مِن غَزوَةِ تَبوكَ استَقبَلَهُ سَعدٌ الأَنصارِيُّ ، فَصافَحَهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله ، ثُمَّ قالَ لَهُ: ما هذَا الَّذي أكتَبَ يَدَيكَ ؟ قالَ: يا رَسولَ اللّهِ ، أضرِبُ بِالمَرِّ وَالمِسحاةِ فَاُنفِقُهُ عَلى عِيالي . فَقبَّلَ يَدَهُ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، وقالَ : هذِهِ يَدٌ لاتَمَسُّهَا النّارُ أبَدا . (3)

3 / 1 _ 6سيرَةُ الأَنبِياءِ وَالأَوصِياءِ في طَلَبِ الرِّزقِأ _ النَّبِيُّ آدَمُ عليه السلامرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ حينَ أهبَطَ آدَمَ إلَى الأَرضِ ، أمَرَهُ أن يَحرُثَ بِيَدِهِ فَيَأكُلَ مِن كَدِّهِ بَعدَ الجَنَّةِ ونَعيمِها . (4)

.


1- .النجم : 48 .
2- .معاني الأخبار : 215 / 1 ، تفسير القمّي : 2 / 339 كلاهما عن السكوني عن الإمام الصادق عن أبيه عن آبائه عليهم السلام ، الجعفريّات : 179 .
3- .اُسد الغابة : 2 / 420 / 1967 ، تاريخ بغداد : 7 / 342 / 3864 .
4- .تفسير العيّاشي : 1 / 40 / 24 عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام ، مشكاة الأنوار : 61 / 79 عن الإمام الباقر عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : 11 / 212 / 19 .

ص: 197

3 / 1 _ 5 بوسيدن دست كارگر
3 / 1 _ 6 روش پيامبر و جانشينانشان در روزى جُستن

امام على عليه السلام_ درباره اين سخن خدا : «وَأَنَّهُو هُوَ أَغْنَى وَأَقْنَى» ؛ «و او است كه توانگرى بخشد و خشنودى دهد» _: هر كس را با گذرانِ زندگى اش ، توانگرى بخشد ؛ و با درآمدِ كار جسمانى اش ، خشنودى اش دهد .

3 / 1 - 5بوسيدن دست كارگراُسد الغابة از انس بن مالك :همانا آن گاه كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله از نبرد تبوك بازگشت ، سَعد انصارى به پيشواز وى آمد . پيامبر پس از آن كه دست او را فشرد ، به وى فرمود: «به چه سبب دستانت اين گونه رشته رشته شده است؟» گفت: «اى رسول خدا! به ريسمان و بيل دست برمى كشم و هزينه خانواده ام را فراهم مى آورم» . پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهدست وى را بوسيد و فرمود: «اين دستى است كه هرگز آتش به آن نمى رسد» .

3 / 1 - 6روش پيامبر و جانشينانشان در روزى جُستنالف . حضرت آدم عليه السلامپيامبر خدا صلى الله عليه و آله:هر آينه آن گاه كه خداوند آدم را به زمين فرود آورد ، وى را فرمان داد كه با دستش كشت و كار كند و از دسترنج خويش بخورَد ، حال كه بهشت و نعمت آن را پشت سر نهاده است .

.

ص: 198

ب _ النَّبِيُّ داودُ عليه السلامرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ داودَ عليه السلام كانَ لا يَأكُلُ إلاّ مِن عَمَلِ يَدِهِ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :لَقَد كانَ [ داودُ عليه السلام ] يَعمَلُ سَفائِفَ الخوصِ بِيَدِهِ ، ويَقولُ لِجُلَسائِهِ : أيُّكُم يَكفيني بَيعَها؟ ويَأكُلُ قُرصَ الشَّعيرِ مِن ثَمَنِها . (2)

عنه عليه السلام :أوحَى اللّهُ عز و جل إلى داودَ عليه السلام : إنَّكَ نِعمَ العَبدُ لَولا إنَّكَ تَأكُلُ مِن بَيتِ المالِ ولا تَعمَلُ بِيَدِكَ شَيئا . فَبَكى داودُ عليه السلام أربَعينَ صَباحا ، فَأَوحَى اللّهُ عز و جلإلَى الحَديدِ : أن لِن لِعَبدي داودَ ، فَأَلانَ اللّهُ عز و جل لَهُ الحَديدَ ، فَكانَ يَعمَلُ كُلَّ يَومٍ دِرعا فَيَبيعُها بِأَلفِ دِرهَمٍ ، فَعَمِلَ ثَلاثَمِائَةٍ وسِتّينَ دِرعا ، فَباعَها بِثَلاثِمِائَةٍ وسِتّينَ ألفا ، وَاستَغنى عَن بَيتِ المالِ . (3)

عوالي اللآلي :حُكِيَ عَن داودَ عليه السلام أنَّهُ كانَ يَتَوَخّى مَن تَلَقّاهُ مِن بَني إسرائيلَ فَيَسأَلُهُ عَن حالِهِ ، فَيُثني عَلَيهِ ، حَتّى لَقِيَ رَجُلاً ، فَقالَ : نِعمَ العَبدُ لَولا خَصلَةٌ فيهِ ، فَقالَ : وما هِيَ؟ قالَ : إنَّهُ يَأكُلُ مِن بَيتِ المالِ . فَبَكى داودُ وعَلِمَ أنَّهُ قَد اُتِيَ ، فَأَوحَى اللّهُ عز و جل إلَى الحَديدِ : أن لِن لِعَبدي داودَ ، فَأَلانَ اللّهُ لَهُ الحَديدَ ، فَكانَ يَعمَلُ كُلَّ يَومٍ دِرعا يَبيعُها بِأَلفِ دِرهَمٍ ، فَعَمِلَ ثَلاثَمِائَةٍ وسِتّينَ دِرعا ، فَباعَها بِثَلاثِمِائَةٍ وسِتّينَ ألفا ، فَاستَغنى عَن بَيتِ المالِ . (4)

.


1- .صحيح البخاري: 2 / 730 / 1967 وج 3 / 1256 / 3235 نحوه وكلاهما عن أبي هريرة ، كنز العمّال: 4 / 8 / 9222 وراجع السنن الكبرى : 6 / 209 / 11691 .
2- .نهج البلاغة : الخطبة 160 ، بحار الأنوار : 14 / 15 / 25 .
3- .الكافي : 5 / 74 / 5 ، من لا يحضره الفقيه : 3 / 162 / 3594 ، تهذيب الأحكام : 6 / 326 / 896 كلّها عن الفضل بن أبي قرّة عن الإمام الصادق عليه السلام ولم يسنده الأخير عن الإمام عليّ عليه السلام .
4- .عوالي اللآلي : 3 / 199 / 18 .

ص: 199

ب . حضرت داوود عليه السلامپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همانا داوود عليه السلام جز از دسترنج خود نمى خورْد .

امام على عليه السلام :هر آينه داوود عليه السلام با دست خويش ، از برگ خرما بوريا مى بافت و به همنشينانش مى گفت: «كدام يك از شما براى فروش آن ، مرا يارى مى كند؟» و آن گاه ، از بهاى آن ، قرصِ نانِ جُو مى خورْد .

امام على عليه السلام :خداوند به داوود عليه السلام چنين وحى فرمود : «اگر از بيت المال نمى خوردى و به دست خويش كار مى كردى ، بنده اى شايسته بودى» . داوود چهل بامداد گريست و خداوند به آهن وحى فرمود: «براى بنده ام داوود نرم شو!» ؛ پس خداوند آهن را براى وى نرم كرد و او هر روز زرهى مى ساخت و به هزار درهم مى فروخت . او سيصد و شصت زره ساخت و به سيصد و شصت هزار [درهم] فروخت و از بيت المال بى نياز گشت .

عوالى اللآلى :حكايت شده است كه حضرت داوود عليه السلام نيّت داشت كه هر گاه يكى از بنى اسرائيل را مى پذيرفت ، نظر وى را درباره خويش باز مى پرسيد ؛ و وى نيز او را مى ستود ، تا آن كه با مردى ديدار كرد كه گفت: « [داوود ]خوب بنده اى است ، اگر خصلتى در او نباشد!» فرمود: «آن خصلت چيست؟» گفت: «او از بيت المال مى خورَد» . داوود گريست و دانست كه [اين تذكّر خدا است كه ]به وى هديه شده است . سپس خداوند به آهن وحى فرمود: «براى بنده ام داوود نرم شو!» آن گاه ، خداى آهن را براى او نرم ساخت و او هر روز زرهى مى ساخت و به هزار درهم مى فروخت . پس سيصد و شصت زره ساخت و به سيصد و شصت هزار [درهم ]فروخت و از بيت المال بى نياز شد .

.

ص: 200

ج _ النَّبِيُّ مُحَمَّدٌ صلى الله عليه و آلهالزهد لابن المبارك عن أبو إسحاق :كانَ بَينَ أصحابِ الإِبِلِ وَالغَنَمِ تَنازُعٌ ، فَاستَطالَ أصحابُ الإِبِلِ عَلى أصحابِ الغَنَمِ ، فَبَلَغَنا أنَّ ذلِكَ ذُكِرَ لِلنَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ، فَقالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : بُعِثَ موسى وهُوَ راعي غَنَمٍ ، وبُعِثَ داودُ وهُوَ راعي غَنَمٍ ، وبُعِثتُ أنَا وأنَا أرعى غَنَما لِأَهلي بِأَجيادَ . (1)

مسند ابن حنبل عن أبو سعيد الخدريّ :اِفتَخَرَ أهلُ الإِبِلِ وَالغَنَمِ عِندَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله . . . وقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : بُعِثَ موسى عليه السلام وهُوَ يَرعى غَنَما عَلى أهلِهِ ، وبُعِثتُ أنَا وأنَا أرعى غَنَما لِأَهلي بِجِيادٍ . (2)

صحيح البخاري عن أبو هريرة عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما بَعَثَ اللّهُ نَبِيّا إلاّ رَعَى الغَنَمَ. فَقالَ أصحابُهُ : وأنتَ؟ فَقالَ : نَعَم ، كُنتُ أرعاها عَلى قَراريطَ لِأَهلِ مَكَّةَ . (3)

تاريخ الطبري عن ابن إسحاق :لَمّا بَلَغَها [ أي خَديجَةَ سَلامُ اللّهِ عَلَيها ]عَن رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آلهما بَلَغَها مِن صِدقِ حَديثِهِ وعِظَمِ أمانَتِهِ وكَرَمِ أخلاقِهِ ، بَعَثَت إلَيهِ ، فَعَرَضَت عَلَيهِ أن يَخرُجَ في مالِها إلَى الشّامِ تاجِرا . . . فَقَبِلَهُ مِنها رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، وخَرَجَ في مالِها ذلِكَ . (4)

.


1- .الزهد لابن المبارك: 415/1177 وراجع كنز العمّال: 12/452/35543 وج 14/183/38310.
2- .مسند ابن حنبل: 4/192/11918، مسند أبيداود الطيالسي: 185/1311، اُسد الغابة : 1/382/422 كلاهما عن بشر بن حزن النصري وفيهما « ... فقال رسول اللّه صلى الله عليه و آله : بعث داود وهو راعي غنم ، وبعث موسى وهو راعي غنم ، وبعث ...» ، فتح الباري : 4 / 441 نحوه ، كنز العمّال : 11 / 509 / 32378 .
3- .صحيح البخاري: 2/789/2143، سنن ابن ماجة : 2/727/2149، السنن الكبرى: 6/195/11641، السيرة النبويّة لابن كثير : 1 / 265 كلّها نحوه ، كنز العمّال : 4 / 11 / 9243 .
4- .تاريخ الطبري : 2 / 280 ، السيرة النبويّة لابن هشام : 1 / 199 ، السيرة النبويّة لابن كثير : 1 / 262 ، اُسد الغابة : 1 / 124 وفيه «فقَبِله منها رسول اللّه صلى الله عليه و آله وخرج في مالها إلى الشام» وج 7 / 81 / 6874 .

ص: 201

ج . حضرت محمّد صلى الله عليه و آلهالزهد لابن المبارك از ابو اسحاق :ميان شترداران و گوسفندداران گفت و گو درگرفت و شترداران در برابر گوسفندداران گردن افرازى كردند . خبردار شديم كه اين رويداد براى پيامبر صلى الله عليه و آلهذكر شد و او فرمود: «موسى عليه السلامدر حالى [به پيامبرى ]برانگيخته شد كه گوسفند مى چرانيد ؛ و داوود [هم ]در حالى [به پيامبرى ]برانگيخته شد كه گوسفند مى چرانيد ؛ و من [نيز] در حالى برانگيخته شدم كه در [منطقه ]اَجياد ، براى طايفه ام گوسفند مى چرانيدم» .

مسند ابن حنبل از ابوسعيد خدرى :شترداران و گوسفندداران نزد پيامبر صلى الله عليه و آلهبه يكديگر فخر مى فروختند . . . رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «موسى عليه السلامبرانگيخته شد ، در حالى كه براى طايفه اش گوسفند مى چرانيد ؛ و من [نيز ]برانگيخته شدم ، در حالى كه در [منطقه ]اجياد ، براى طايفه ام گوسفند مى چرانيدم» .

صحيح البخاري از ابوهريره از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند هيچ پيامبرى را برنينگيخت مگر آن كه گوسفند مى چرانيد . يارانش گفتند: «تو نيز؟» فرمود: «آرى ؛ من [نيز] با گرفتنِ يك قيراط (يكْ بيست و چهارم دينار) ، براى مردم مكّه گوسفند مى چرانيدم» .

تاريخ الطبري از ابن اسحاق :آن گاه كه راست گفتارى ، امانت دارى ، و والا منشىِ پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهبراى حضرت خديجه _ سلام اللّه عليها _ مسلّم گشت ، فرستاده اى نزد وى گسيل داشت و به وى پيشنهاد كرد كه دارايى اش را براى بازرگانى به شام ببرد . . . رسول خدا صلى الله عليه و آلهپذيرفت و با دارايى او بدان مقصد روان شد .

.

ص: 202

د _ الإِمامُ عَلِيٌّ عليه السلامالإمام عليّ عليه السلام :جُعتُ مَرَّةً بِالمَدينَةِ جَوعا شَديدا ، فَخَرَجتُ أطلُبُ العَمَلَ في عَوالِي المَدينَةِ ، فَإِذا أنَا بِامرَأَةٍ قَد جَمَعَت مَدَرا ، فَظَنَنتُها تُريدُ بَلَّهُ ، فَأَتَيتُها فَقاطَعتُها كُلَّ ذَنوبٍ عَلى تَمرَةٍ ، فَمَدَدتُ سِتَّةَ عَشَرَ ذَنوبا حَتّى مَجَلَت يَدايَ ، ثُمَّ أتَيتُ الماءَ فَأَصَبتُ مِنهُ ، ثُمَّ أتَيتُها فَقُلتُ بِكَفَّيَّ هكَذا بَينَ يَدَيها . . . فَعَدَّت لي سِتَّ عَشرَةَ تَمرَةً ، فَأَتَيتُ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله فَأَخبَرتُهُ ، فَأَكَلَ مَعِيَ مِنها . (1)

عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: ما يَسُرُّني أنّي كُفيتُ أمرَ الدُّنيا كُلَّهُ ؛ لِأَنّي أكرَهُ عادَةَ العَجزِ . (2)

الإمام الباقر عليه السلام :لَقِيَ رَجُلٌ أميرَ المُؤمِنينَ عليه السلام وتَحتَهُ وَسقٌ مِن نَوىً ، فَقالَ لَهُ : ما هذا يا أبَا الحَسَنِ تَحتَكَ؟ فَقالَ : مِائَةُ ألفِ عِذقٍ إن شاءَ اللّهُ . قالَ : فَغَرَسَهُ فَلَم يُغادِر مِنهُ نَواةً واحِدَةً . (3)

.


1- .مسند ابن حنبل : 1 / 286 / 1135 ، فضائل الصحابة لابن حنبل : 2 / 717 / 1229 ، حلية الأولياء : 1 / 70 كلّها عن مجاهد ، كنز العمّال : 13 / 178 / 36532 ؛ كشف الغمّة : 1 / 175 عن مجاهد ، بحار الأنوار : 41 / 33 / 4 .
2- .شرح نهج البلاغة : 20 / 335 / 838 .
3- .الكافي : 5 / 74 / 6 عن زرارة وفي ص75 / 9 عن عبد اللّه بن سنان عن الإمام الصادق عليه السلامنحوه ، بحار الأنوار : 41 / 58 / 9 .

ص: 203

د. امام على عليه السلامامام على عليه السلام :يك بار در مدينه سخت گرسنه شدم ؛ پس بيرون گشتم تا در حومه مدينه كارى بيابم . زنى را ديدم كه خاك گرد مى آورد . گمان ورزيدم كه مى خواهد آن را بخيسانَد . نزد او رفتم و با وى قرار نهادم كه براى هر دَلْوِ بزرگ آب ، يك خرما بستانم . آن گاه ، شانزده دلو بزرگ آب بركشيدم ، چندان كه دستانم تاول زد . پس نزد آب رفته ، از آن برگرفتم و سپس مقابل آن زن رفته ، گفتم: «دست من چنين شده است» . . . پس شانزده خرما برايم برشمرد ، آن گاه ، نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمده ، او را از آن حال آگاه كردم . او از آن خرما با من خورد .

امام على عليه السلام_ در كلمات حكيمانه منسوب به وى _: خرسند نمى شوم اگر از كار دنيا ، سراسر ، بى نياز گردم ؛ زيرا من از بيكارگى بيزارم .

امام باقر عليه السلام :مردى ، اميرالمؤمنين عليه السلام را ديد كه يك بار شتر از هسته خرما در اختيار دارد . به وى گفت: «اى ابوالحسن! اين چيست كه در اختيار دارى؟» فرمود : «اگر خداى خواهد ، صد هزار خوشه خرما است» . _ گفت: _ سپس امام آن هسته ها را كاشت و حتّى يكى را رها نكرد .

.

ص: 204

الإمام الصادق عليه السلام :كانَ أميرُ المُؤمِنينَ _ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِ _ يَضرِبُ بِالمَرِّ ويَستَخرِجُ الأَرَضينَ ، وكانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَمَصُّ النَّوى بِفيهِ ويَغرِسُهُ فَيَطلَعُ مِن ساعَتِهِ ، وإنَّ أميرَ المُؤمِنينَ عليه السلام أعتَقَ ألفَ مَملوكٍ مِن مالِهِ وكَدِّ يَدِهِ . (1)

عنه عليه السلام_ عِندَ ذِكرِ الإِمامِ عَلِيٍّ عليه السلام _: وَاللّهِ ، لَقَد أعتَقَ ألفَ مَملوكٍ لِوَجهِ اللّهِ عز و جل ، دَبِرَت فيهِم يَداهُ . (2)

عنه عليه السلام :إنَّ أميرَ المُؤمِنينَ عليه السلام أعتَقَ ألفَ مَملوكٍ مِن كَدِّ يَدِهِ . (3)

عنه عليه السلام_ عِندَ ذِكرِ الإِمامِ عَلِيٍّ عليه السلام _: لَقَد أعتَقَ ألفَ مَملوكٍ مِن صُلبِ مالِهِ ، كُلُّ ذلِكَ تَحَفّى فيهِ يَداهُ ، وتَعَرَّقَ جَبينُهُ ؛ التِماسَ وَجهِ اللّهِ عز و جلوَالخَلاصِ مِنَ النّارِ . (4)

عدّة الدّاعي :يُروى عَن سَيِّدِنا أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام أنَّهُ لَمّا كانَ يَفرَغُ مِنَ الجِهادِ يَتَفَرَّغُ لِتَعليمِ النّاسِ وَالقَضاءِ بَينَهُم ، فَإِذا يَفرَغُ مِن ذلِكَ اشتَغَلَ في حائِطٍ لَهُ يَعمَلُ فيهِ بِيَدِهِ ، وهُوَ مَعَ ذلِكَ ذاكِرٌ للّهِِ جَلَّ جَلالُهُ . (5)

من لا يحضره الفقيه :كانَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام يَخرُجُ فِي الهاجِرَةِ فِي الحاجَةِ قَد كُفِيَها ، يُريدُ أن يَراهُ اللّهُ يُتعِبُ نَفسَهُ في طَلَبِ الحَلالِ . (6)

.


1- .الكافي : 5 / 74 / 2 عن الفضل بن أبي قرّة ، بحار الأنوار : 17 / 388 / 56 .
2- .الكافي : 8 / 165 / 175 عن معاوية بن وهب وراجع الإرشاد : 2 / 142 والأمالي للصدوق : 356/437 و شرح الأخبار : 3 / 272 / 1175 وروضة الواعظين : 131 .
3- .الكافي : 5 / 74 / 4 ، تهذيب الأحكام : 6 / 326 / 895 ، المحاسن : 2 / 464 / 2608 كلّها عن زيد الشحّام ، الغارات : 1 / 92 ، دعائم الإسلام : 2 / 302 / 1133 كلاهما نحوه .
4- .الكافي : 8 / 163 / 173 عن الحسن الصيقل ، تنبيه الخواطر : 2 / 148 عن الحارث بن المغيرة ، بحار الأنوار : 41 / 130 / 40 .
5- .عدّة الداعي: 101، إرشاد القلوب: 218 وفيه «وروي أنّه عليه السلام كان إذا...»، بحار الأنوار : 103/16/70.
6- .من لا يحضره الفقيه : 3 / 163 / 3596 ، عوالي اللآلي : 3 / 200 / 24 .

ص: 205

امام صادق عليه السلام :اميرالمؤمنين _ صلوات اللّه عليه _ بيل مى زد و زمين ها را براى كشت آماده مى كرد ؛ و پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هسته خرما را با دهان خويش مى مكيد و آن را مى كاشت و همان هنگام خرمابُن شكوفه برمى آورد . و هر آينه اميرالمؤمنين عليه السلامهزار بنده را از مال و دسترنج خويش آزاد فرمود .

امام صادق عليه السلام _ در يادكرد از امام على عليه السلام _ :امام صادق عليه السلام _ در يادكرد از امام على عليه السلام _ : به خداى سوگند! هزار بنده را براى خشنودى خدا آزاد كرد و در اين راه ، دستانش جراحت برداشت .

امام صادق عليه السلام :اميرالمؤمنين عليه السلام هزار بنده را از دسترنج خود آزاد فرمود .

امام صادق عليه السلام_ در يادكرد از امام على عليه السلام _: همانا هزار بنده را با اصل مال خود آزاد فرمود و در اين راه ، دستانش سخت در كار شد و پيشانى اش به عرق نشست ، تا خشنودى خداى را طلب كند و از آتش رهايى يابد .

عدّة الدّاعى :روايت شده است كه سالارمان اميرالمؤمنين عليه السلام هر گاه از جهاد فراغت مى جُست ، به آموزش مردم و داورى ميان آنان روى مى آورد و چون از اين كارها هم فارغ مى شد ، در بُستانى از آنِ خويش ، با دست خود به كار مى پرداخت ؛ و در همين حال ، خداى _ جلّ جلاله _ را ذكر مى گفت .

من لايحضره الفقيه :اميرالمؤمنين عليه السلام در گرماى سخت نيمروز ، پى حاجتى مى رفت كه از آن بى نياز بود ؛ و مى خواست كه خداى او را ببيند كه خودش را در طلب حلال به زحمت مى افكنَد .

.

ص: 206

حلية الأولياء :كانَ [ عَلِيٌّ عليه السلام ] إذا لَزِمَهُ فِي العَيشِ الضّيقُ وَالجَهدُ أعرَضَ عَنِ الخَلقِ ؛ فَأَقبَلَ عَلَى الكَسبِ وَالكَدِّ . (1)

شرح نهج البلاغة :إنَّهُ [ أي أميرَ المُؤمِنينَ عليه السلام ]كانَ يَعمَلُ بِيَدِهِ ؛ يَحرُثُ الأَرضَ ، ويَستَقِي الماءَ ، ويَغرِسُ النَّخلَ ، كُلُّ ذلِكَ يُباشِرُهُ بِنَفسِهِ الشَّريفَةِ ، ولَم يَستَبقِ مِنهُ لِوَقتِهِ ولا لِعَقِبِهِ قَليلاً ولا كَثيرا ، وإنَّما كانَ صَدَقَةً . (2)

المصنّف لابن أبي شيبة عن عبد الرحمان بن أبي ليلى :بَينَمَا النَّبِيُّ صلى الله عليه و آلهعِندَهُ نَفَرٌ مِن أصحابِهِ ، فَأَرسَلَ إلى نِسائِهِ فَلَم يَجِد عِندَ امرَأَةٍ مِنهُنَّ شَيئاً ، فَبَينَما هُم كَذلِكَ إذ هُم بِعَلِيٍّ قَد أقبَلَ أشعَثَ مُغَبّرا ، عَلى عاتِقِهِ قَريبٌ مِن صاعٍ مِن تَمرٍ قَد عَمِلَ بِيَدِهِ ، فَقالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : مَرحَبا بِالحامِلِ وَالمَحمولِ ! ثُمَّ أجلَسَهُ فَنَفَضَ عَن رَأسِهِ التُّرابَ ، ثُمَّ قالَ : مَرحَبا بِأَبي تُرابٍ! فَقَرَّبَهُ ، فَأَكَلوا حَتّى صَدَروا ، ثُمَّ أرسَلَ إلى نِسائِهِ إلى كُلِّ واحِدَةٍ مِنهُنَّ طائِفَةً . (3)

السنن الكبرى عن ابن عبّاس :أصابَ نَبِيَّ اللّهِ صلى الله عليه و آله خَصاصَةٌ ، فَبَلَغَ ذلِكَ عَلِيّا عليه السلام ، فَخَرَجَ يَلتَمِسُ عَمَلاً لِيُصيبَ مِنهُ شَيئا يَبعَثُ بِهِ إلى نَبِيِّ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، فَأَتى بُستانا لِرَجُلٍ مِنَ اليَهودِ ، فَاستَقى لَهُ سَبعَةَ عَشَرَ دَلوا ؛ كُلُّ دَلوٍ بِتَمرَةٍ ، فَخَيَّرَهُ اليَهودِيُّ مِن تَمرِهِ سَبعَ عَشرَةَ تَمرَةً عَجوَةً ، فَجاءَ بِها إلى نَبِيِّ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، فَقالَ : مِن أينَ هذا يا أبَا الحَسَنِ؟ قالَ : بَلَغَني ما بِكَ مِنَ الخَصاصَةِ يا نَبِيَّ اللّهِ ، فَخَرَجتُ ألتَمِسُ عَمَلاً لاُِصيبَ لَكَ طَعاما . قالَ : فَحَمَلَكَ عَلى هذا حُبُّ اللّهِ ورَسولِهِ؟ قالَ عَلِيٌّ : نَعَم يا نَبِيَّ اللّهِ . (4)

.


1- .حلية الأولياء : 1 / 70 .
2- .شرح نهج البلاغة : 15 / 147 .
3- .المصنّف لابن أبي شيبة : 7 / 500 / 34 ؛ المناقب للكوفي : 2 / 5 / 497 وص 90 / 576 .
4- .السنن الكبرى : 6 / 197 / 16649 ، كنز العمّال : 6 / 618 / 17111 وراجع سنن ابن ماجة : 2 / 818 / 2446 _ 2448 وفضائل الصحابة لابن حنبل : 1 / 537 / 896 والزهد لابن حنبل : 164 .

ص: 207

حلية الاولياء :على عليه السلام هر گاه در گذران زندگى دچار تنگنا و سختى مى شد ، از مردم روى مى گرداند و به كسب درآمد و تلاش روى مى آورْد .

شرح نهج البلاغه :هر آينه او [= اميرالمؤمنين عليه السلام] با دست خويش كار مى كرد ؛ زمين را شخم مى زد ؛ آب برمى كشيد ، خرمابُن مى كاشت ؛ و اين همه را با تن مباركش ، خود ، انجام مى داد و از [حاصل ]آن ، خواه در آن زمان و خواه براى آينده ، چيزى ، كم يا زياد ، باقى نمى نهاد و همه را صدقه مى داد .

المصنّف لابن ابي شيبة از عبدالرّحمان بن ابى ليلى :گروهى از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آلهنزد وى درآمدند . پيامبر در پى زنان خويش فرستاد ، امّا نزد هيچ يك از ايشان چيزى [براى پذيرايى از مهمانانش ]نيافت . در همين حال بودند كه ديدند على روى مى آورَد ، در حالى كه ژوليده موى و غبارآلود است و بر دوشش حدود سه كيلو خرما است كه با دست خويش كاشته و برداشته است . پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «درود بر اين باربرنده و آن بار!» سپس على را نشاند و از سرش خاك برگرفت و فرمود: «درود بر ابوتراب!» پس او را نزديك تر فرا بُرد . آن گاه ، همه خوردند تا برون شدند . سپس براى هر يك از همسرانش ، مقدارى فرستاد .

السنن الكبرى از ابن عبّاس :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله را تنگنايى مالى پيش آمد . اين خبر به على عليه السلامرسيد . وى در پى كارى برون شد تا از آن درآمدى كسب كند و آن را براى پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهبفرستد . پس به باغى درآمد كه از آنِ مردى يهودى بود . براى وى هفده دَلْو آب برگرفت ، هر دلو در برابر يك خرما ، مرد يهودى او را وانهاد كه هفده خرماى نيكو برگيرد . على آن ها را نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آورد . پيامبر فرمود: «اى ابوالحسن! اين از كجا فراهم شده است؟» گفت: «اى پيامبر خدا! خبر يافتم كه در تنگناى مالى هستى ؛ پس در پى كارى برون شدم تا براى تو خوراكى فراهم آورم» . فرمود: «دوستىِ خدا و رسولش تو را به اين كار واداشت؟» على عليه السلامگفت: «آرى اى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله» .

.

ص: 208

علل الشّرايع عن ابن عمر :بَينا أنَا مَعَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله في نَخيلِ المَدينَةِ وهُوَ يَطلُبُ عَلِيّا عليه السلام ، إذَا انتَهى إلى حائِطٍ ، فَاطَّلَعَ فيهِ ، فَنَظَرَ إلى عَلِيٍّ عليه السلام وهُوَ يَعمَلُ فِي الأَرضِ وقَدِ اغبارَّ ، فَقالَ : ما ألومُ النَّاسَ إن يُكَنّوكَ أبا تُرابٍ! (1)

ه _ الإِمامُ الباقِرُ عليه السلامالإمام الصادق عليه السلام :إنَّ ابنَ مُحَمَّدٍ المُنكَدِرَ كانَ يَقولُ : ما كُنتُ أرى أنَّ عَلِيَّ بنَ الحُسَينِ عليهماالسلاميَدَعُ خَلَفا أفضَلَ مِنهُ حَتّى رَأَيتُ ابنَهُ مُحَمَّدَ بنَ عَلِيٍّ عليهماالسلام ، فَأَرَدتُ أن أعِظَهُ فَوَعَظَني ، فَقالَ لَهُ أصحابُهُ : بِأَيِّ شَيءٍ وَعَظَكَ؟ قالَ : خَرَجتُ إلى بَعضِ نَواحِي المَدينَةِ في ساعَةٍ حارَّةٍ ، فَلَقِيَني أبو جَعفَرٍ مُحَمَّدُ بنُ عَلِيٍّ [ عليهماالسلام ]وكانَ رَجُلاً بادِنا ثَقيلاً وهُوَ مُتَّكِئٌ عَلى غُلامَينِ أسوَدَينِ أو مَولَيَينِ ، فَقُلتُ في نَفسي : سُبحانَ اللّهِ! شَيخٌ مِن أشياخِ قُرَيشَ في هذِهِ السّاعَةِ عَلى هذِهِ الحالِ في طَلَبِ الدُّنيا! أما لَأَعِظَنَّهُ ، فَدَنَوتُ مِنهُ فَسَلَّمتُ عَلَيهِ ، فَرَدَّ عَلَيَّ السَّلامَ بِنَهرٍ وهُوَ يَتَصابُّ عَرَقا ، فَقُلتُ : أصلَحَكَ اللّهُ ! شَيخٌ مِن أشياخِ قُرَيشَ في هذِهِ السّاعَةِ عَلى هذِهِ الحالِ في طَلَبِ الدُّنيا ؛ أرَأَيتَ لَو جاءَ أجَلُكَ وأنتَ عَلى هذِهِ الحالِ ما كُنتَ تَصنَعُ؟! فَقالَ : لَو جاءَنِي المَوتُ وأنَا عَلى هذِهِ الحالِ جاءَني وأنَا في [ طاعَةٍ مِن] طاعَةِ اللّهِ عز و جل ، أكُفُّ بِها نَفسي وعِيالي عَنكَ وعَنِ النّاسِ ، وإنَّما كُنتُ أخافُ أن لَو جاءَ المَوتُ وأنَا عَلى مَعصِيَةٍ مِن مَعاصِي اللّهِ عز و جل . فَقُلتُ : صَدَقتَ ، يَرحَمُكَ اللّهُ ! أرَدتُ أن أعِظَكَ فَوَعَظتَني . (2)

.


1- .علل الشرايع : 157 / 4 ؛ المعجم الكبير : 12 / 321 / 13549 .
2- .الكافي : 5 / 73 / 1 ، تهذيب الأحكام : 6 / 325 / 894 ، الإرشاد : 2 / 161 ، إعلام الورى : 1/507 كلّها عن عبد الرحمان بن الحجّاج ، بحار الأنوار : 46 / 350 / 3 .

ص: 209

علل الشّرايع از ابن عمر :در خُرمازار مدينه با پيامبر صلى الله عليه و آله بودم و او على را مى جُست ؛ تا آن كه به بوستانى رسيد و در آن نگريست و على عليه السلامرا ديد كه بر زمين كار مى كند و بر وى غبار نشسته است ، فرمود: «مردم را سرزنش نمى كنم كه تو را ابوتراب كنيه داده اند» .

ه . امام باقر عليه السلامامام صادق عليه السلام :ابن محمّد مُنكَدِر مى گفت: «نمى پنداشتم كه علىّ بن حسين عليه السلامجانشينى برتر از خود بر جاى نهاده باشد ، تا آن گاه كه فرزندش محمّد بن على عليه السلام را ديدم و خواستم او را پند دهم ؛ ولى وى مرا پند داد» . دوستانش به او گفتند: «تو را به چه چيز پند داد؟» گفت: «در هوايى سوزان ، به پيرامون مدينه رفتم . ابوجعفر محمّد بن على را ديدم كه اندامى درشت و فربه داشت و بر دو بنده يا آزادشده سياه تكيه كرده بود . با خود گفتم: سبحان اللّه ! يكى از پيران قريش در اين ساعت و با اين حال ، در طلب دنيا است! حقّا كه بايد او را پند دهم . پس به وى نزديك شده ، سلام دادم . او در حالى كه غرق عرق بود ، با گشاده رويى سلامم را پاسخ داد . گفتم: خدايت خير دهد! يكى از پيران قريش در اين ساعت و در اين حال ، در طلب دنيا است؟ آيا انديشيده اى اگر در اين حال ، مرگ به سراغ تو آيد ، چه مى كنى؟» فرمود: اگر در اين حال ، مرگ به سراغ من آيد ، در حالى آمده كه مشغول بندگى خدايم و با اين كار ، خود و خانواده ام را از تو و مردم بى نياز مى سازم . من آن گاه بيم مى ورزيدم كه مرگ بيايد و در حال نافرمانىِ خدا باشم . گفتم: راست گفتى ؛ خدايت رحمت كناد! خواستم تو را اندرز دهم ، امّا تو مرا اندرز دادى » .

.

ص: 210

و _ الإِمامُ الصّادِقُ عليه السلامالكافي عن إسماعيل بن جابر :أتَيتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام وإذا هُوَ في حائِطٍ لَهُ بِيَدِهِ مِسحاةٌ ، وهُوَ يَفتَحُ بِهَا الماءَ ، وعَلَيهِ قَميصٌ شِبهُ الكَرابيسِ كَأَنَّهُ مَخيطٌ عَلَيهِ مِن ضيقِهِ . (1)

الكافي عن أبو عمرو الشّيبانيّ :رَأَيتُ أبا عَبدِاللّهِ عليه السلام وبِيَدِهِ مِسحاةٌ وعَلَيهِ إزارٌ غَليظٌ يَعمَلُ في حائِطٍ لَهُ ، وَالعَرَقُ يَتَصابُّ عَن ظَهرِهِ ، فَقُلتُ : جُعِلتُ فِداكَ! أعطِني أكفِكَ ، فَقالَ لي : إنّي اُحِبُّ أن يَتَأَذَّى الرَّجُلُ بِحَرِّ الشَّمسِ في طَلَبِ المَعيشَةِ . (2)

الكافي عن الفضل بن أبي قرّة :دَخَلنا عَلى أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلاموهُوَ يَعمَلُ في حائِطٍ لَهُ ، فَقُلنا : جَعَلَنَا اللّهُ فِداكَ! دَعنا نَعمَل لَكَ أو تَعمَلهُ الغِلمانُ . قالَ : لا ، دَعوني فَإِنّي أشتَهي أن يَرانِيَ اللّهُ عز و جل أعمَلُ بِيَدي وأطلُبُ الحَلالَ في أذى نَفسي . (3)

الكافي عن عبد الأعلى مولى آل سام :اِستَقبَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلامفي بَعضِ طُرُقِ المَدينَةِ في يَومٍ صائِفٍ شَديدِ الحَرِّ ، فَقُلتُ : جُعِلتُ فِداكَ ! حالُكَ عِندَ اللّهِ عز و جلوقَرابَتُكَ مِن رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آلهوأنتَ تَجهَدُ لِنَفسِكَ في مِثلِ هذَا اليَومِ! فَقالَ : يا عَبدَ الأَعلى ، خَرَجتُ في طَلَبِ الرِّزقِ لِأَستَغنِيَ عَن مِثلِكَ . (4)

.


1- .الكافي : 5 / 76 / 11 ، بحار الأنوار : 47 / 56 / 99 .
2- .الكافي : 5 / 76 / 13 ، بحار الأنوار : 47 / 57 / 101 .
3- .من لا يحضره الفقيه : 3 / 163 / 3595 ، عوالي اللآلي : 3 / 200 / 23 .
4- .الكافي : 5 / 74 / 3 ، تهذيب الأحكام : 6 / 324 / 893 .

ص: 211

و. امام صادق عليه السلامالكافى از اسماعيل بن جابر :نزد امام صادق عليه السلام رفتم ، در حالى كه بيل در دست ، در بستانى بود و راه آب مى گشود و بر تنش پيراهنى از گونه كرباس بود كه از شدّت تنگى ، گويا بر تنش دوخته بودند .

الكافى از ابو عمرو شيبانى :امام صادق عليه السلام را ديدم كه بيل در دست و جامه اى درشتناك بر تن ، در بوستانى از آنِ خود ، كار مى كرد و عرق از پشتش جارى بود . گفتم: «فدايت شوم! آن را به من ده تا به جاى تو كار كنم» . به من فرمود: «هر آينه دوست مى دارم كه در طلب معيشت ، به گرماى آفتاب آزار بينم» .

الكافى از فضل بن ابوقرّه :نزد امام صادق عليه السلام رفتيم ، در حالى كه در بوستانى از آنِ خود ، سرگرم كار بود . گفتيم: «خداى ما را فدايى تو سازد! اجازه ده كه ما برايت كار كنيم يا غلامان چنين كنند» . فرمود : «نه ؛ مرا واگذاريد ؛ زيرا ميل مى ورزم كه خداوند مرا ببيند كه با دستم كار مى كنم و در حال آزار تن ، روزىِ حلال مى جويم» .

الكافى از عبدالاعلى همپيمانِ خاندانِ سام :در روزى آفتابى و بس سوزان ، در يكى از راه هاى مدينه به امام صادق عليه السلام برخوردم . گفتم : «فدايت شوم! نزد خدا چنين مقامى و با رسول خدا صلى الله عليه و آله چنان خويشاوندى اى دارى ؛ و در چنين روزى براى گذران زندگى ات مشغول كارى؟» فرمود: «اى عبدالاعلى! در جُستنِ روزى برون شده ام تا نيازمند امثال تو نباشم» .

.

ص: 212

الإمام الصادق عليه السلام :أنّي لَأَعمَلُ في بَعضِ ضِياعي حَتّى أعرَقَ ، وإنَّ لي مَن يَكفيني ؛ لِيَعلَمَ اللّهُ عز و جل أنّي أطلُبُ الرِّزقَ الحَلالَ . (1)

عنه عليه السلام :إنّي أركَبُ فِي الحاجَةِ الَّتي كَفاهَا اللّهُ ، ما أركَبُ فيها إلاَّ التِماسَ أن يَرانِيَ اللّهُ أضحى في طَلَبِ الحَلالِ ، أما تَسمَعُ قَولَ اللّهِ عز و جل : «فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَوةُ فَانتَشِرُواْ فِى الْأَرْضِ وَ ابْتَغُواْ مِن فَضْلِ اللَّهِ (2) » ؟! (3)

ز _ الإِمامُ الكاظِمُ عليه السلامالكافي عن عليّ بن أبي حمزة :رَأَيتُ أبَا الحَسَنِ عليه السلام يَعمَلُ في أرضٍ لَهُ قَدِ استَنقَعَت قَدَماهُ فِي العَرَقِ ، فَقُلتُ لَهُ : جُعِلتُ فِداكَ ! أينَ الرِّجالُ؟ فَقالَ : يا عَلِيُّ ، قَد عَمِلَ بِاليَدِ مَن هُوَ خَيرٌ مِنّي في أرضِهِ ومِن أبي . فَقُلتُ لَهُ : ومَن هُوَ؟ فَقالَ : رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آلهوأميرُ المُؤمِنينَ وآبائيكُلُّهُم كانوا قَد عَمِلوا بِأَيديهِم ، وهُوَ مِن عَمَلِ النَّبِيِّينَ وَالمُرسَلينَ وَالأَوصِياءِ وَالصّالِحينَ . (4)

.


1- .الكافي : 5 / 77 / 15 عن أبي بصير .
2- .الجمعة : 10 .
3- .عدّة الداعي : 81 عن عمر بن يزيد ، تفسير مجمع البيان : 10 / 435 ، بحار الأنوار : 89 / 129 وج 103 / 13 / 65 ، مستدرك الوسائل : 13 / 14 / 14592 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب .
4- .الكافي : 5 / 75 / 10 ، من لا يحضره الفقيه : 3 / 162 / 3593 ، عوالي اللآلي : 3 / 200 / 22 ، بحار الأنوار : 48 / 115 / 27 .

ص: 213

امام صادق عليه السلام :هر آينه من در املاك خود كار مى كنم تا عرق ريزم _ هر چند كسانى دارم كه به جاى من كار كنند _ تا خداوند بداند كه در جست و جوى روزى حلال هستم .

امام صادق عليه السلام :من در پى حاجتى راه مى پيمايم كه خداوند آن را تأمين فرموده است ؛ و چنين نمى كنم جز بدين نيّت كه خدا مرا ببيند كه در طلب حلال حركت مى كنم . آيا سخن خداى را نشنيده اى: «پس چون نماز گزارده شد ، در زمين پراكنده شويد و از فضل خدا [با كسب و كار ، روزى ]بجوييد» ؟

ز . امام كاظم عليه السلامالكافى از علىّ بن ابى حمزه :امام كاظم عليه السلام را ديدم كه در زمينى كار مى كرد و گام هايش در عرق خيس شده بود . به وى گفتم: «فدايت شوم! مردانِ [پيشكار و كارگر ]كجايند؟» فرمود: «اى على! آن كس كه از من و پدرم بهتر بود ، در زمين خويش و با دست خود كار مى كرد» . به وى گفتم: «او كه بود؟» فرمود: «پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و اميرالمؤمنين عليه السلام و همه پدران من با دست خود كار مى كردند ؛ و اين ، كردار پيامبران و رسولان و جانشينان ايشان و شايستگان است» .

.

ص: 214

3 / 2التَّحذيرُ مِنَ التَّواني فِي العَمَلِ3 / 2 _ 1مَضارُّ التَّوانيرسول اللّه صلى الله عليه و آله :خَلَقَ اللّهُ عز و جل التَّوانِيَ والكَسَلَ ، فَزَوَّجَهُما فَوُلِدَ بَينَهُمَا الفاقَةُ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :أخشى ما خَشيتُ عَلى اُمَّتي : كِبَرُ البَطنِ ، ومُداوَمَةُ النَّومِ ، وَالكَسَلُ ، وضَعفُ اليَقينِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :لا تَضجَر فَيَمنَعَكَ الضَّجَرُ مِنَ الآخِرَةِ وَالدُّنيا . (3)

جامع الأخبار عن ابن عبّاس :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا نَظَرَ إلَى الرَّجُلِ فَأَعجَبَهُ قالَ : هَل لَهُ حِرفَةٌ؟ فَإِن قالوا : لا ، قالَ : سَقَطَ مِن عَيني . قيلَ : وكَيفَ ذاكَ يا رَسولَ اللّهِ؟ قالَ : لِأَنَّ المُؤمِنَ إذا لَم يَكُن لَهُ حِرفَةٌ يَعيشُ بِدينِهِ . (4)

الإمام عليّ عليه السلام :هَيهاتَ مِن نَيلِ السَّعادَةِ السُّكونُ إلَى الهُوَينا وَالبَطالَةِ . (5)

عنه عليه السلام :إنَّ الأَشياءَ لَمَّا ازدَوَجَتِ ازدَوَجَ الكَسَلُ وَالعَجزُ ، فَنَتَجا بَينَهُمَا الفَقرَ . (6)

.


1- .الفردوس : 2 / 188 / 2940 ، تاريخ بغداد : 3 / 24 / 946 نحوه وكلاهما عن أنس .
2- .كنز العمّال : 3 / 460 / 7434 نقلاً عن الدار قطني في الإفراد عن جابر .
3- .تحف العقول : 42 ، مشكاة الأنوار : 144 / 345 عن أبي بصير عن الإمام الباقر عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله وفيه «حظّك للآخرة» بدل «من الآخرة» ، بحار الأنوار : 77 / 145 / 45 .
4- .جامع الأخبار : 390 / 1084 ، بحار الأنوار : 103 / 9 / 38 .
5- .غرر الحكم : 10028 .
6- .الكافي : 5 / 86 / 8 عن عليّ بن محمّد رفعه ، تحف العقول : 220 .

ص: 215

3 / 2 برحذر داشتن از سستى در كار
3 / 2 _ 1 زيان هاى سستى

3 / 2برحذر داشتن از سستى در كار3 / 2 - 1زيان هاى سستىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند سستى و تنبلى را آفريد و ميان آن دو را پيوند داد ؛ پس از آن دو ، فقر زاده شد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بر امّت خود ، از اين چيزها بيمناك ترينم : بزرگىِ شكم ، پيوسته در خواب بودن ، تنبلى ، و ضعيف شدنِ يقين .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بى حوصلگى مكن ؛ كه آن ، تو را از آخرت و دنيا باز مى دارد .

جامع الأخبار از ابن عبّاس :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هر گاه به كسى مى نگريست و او در چشمش خوش مى افتاد ، مى فرمود: «آيا كار و پيشه اى دارد؟» ؛ اگر مى گفتند : «نه» ، مى فرمود: «از چشمم افتاد» . گفته شد : «اى رسول خدا! چگونه چنين است؟» فرمود: «زيرا مؤمن اگر كار و پيشه اى نداشته باشد ، با دينش زندگى مى گذراند» .

امام على عليه السلام :تن دادن به تنْ آسانى و بيكارگى ، از دستيابى به خوشبختى بسى فاصله دارد .

امام على عليه السلام :آن گاه كه چيزها ازدواج كردند ، تنبلى و ناتوانى با يكديگر پيوند خوردند و از آن ها فقر زاده شد .

.

ص: 216

عنه عليه السلام :فِي التَّواني وَالعَجزِ اُنتِجَتِ الهَلَكَةُ . (1)

عنه عليه السلام :بِالتَّواني يَكونُ الفَوتُ . (2)

عنه عليه السلام :مِن سَبَبِ الحِرمانِ التَّواني . (3)

عنه عليه السلام :مَن تَرَكَ العُجبَ وَالتَّوانِيَ لَم يَنزِل بِهِ مَكروهٌ . (4)

الإمام الباقر عليه السلام :الكَسَلُ يَضُرُّ بِالدّينِ وَالدُّنيا . (5)

عنه عليه السلام :إنّي لَأَبغَضُ الرَّجُلَ _ أو أبغَضُ لِلرَّجُلِ _ أن يَكونَ كَسلانا عَن أمرِ دُنياهُ ، ومَن كَسِلَ عَن أمرِ دُنياهُ فَهُوَ عَن أمرِ آخِرَتِهِ أكسَلُ . (6)

عنه عليه السلام :لا خَيرَ فِي الكَسَلِ ؛ إذا كَسِلَ الرَّجُلُ أن يُتِمَّ رُكوعَهُ وطَهورَهُ فَلَيسَ فيهِ خَيرٌ لِأَمرِ آخِرَتِهِ ، وإذا كَسِلَ عَمّا يُصلِحُهُ بِمَعيشَةِ دُنياهُ فَلَيسَ فيهِ خَيرٌ لِأَمرِ دُنياهُ . (7)

الإمام الصادق عليه السلام :شِراءُ الحِنطَةِ يَنفِي الفَقرَ ، وشِراءُ الدَّقيقِ يُنشِئُ الفَقرَ ، وشِراءُ الخُبزِ مَحقٌ . (8)

.


1- .كنز الفوائد : 1 / 367 ، بحار الأنوار : 71 / 342 / 15 .
2- .غرر الحكم : 4247 .
3- .تحف العقول: 80 ، بحارالأنوار: 77/228/2؛ دستور معالم الحكم:22،كنزالعمّال:16/177/44215 نقلاً عن وكيع والعسكري في المواعظ .
4- .غرر الحكم : 8805 .
5- .تحف العقول : 300 ، بحار الأنوار : 78 / 180 / 64 .
6- .الكافي : 5 / 85 / 4 ، الاُصول الستّة عشر : 153 وليس فيه «ومن كسل عن أمر دنياه» وكلاهما عن محمّد بن مسلم ، دعائم الإسلام : 2 / 14 / 2 عن الإمام عليّ عليه السلام نحوه .
7- .تنبيه الخواطر : 1 / 303 عن عمّار السجستاني عن الإمام الصادق عليه السلام ، الكافي : 5 / 85 / 3 عن زرارة عن الإمام الصادق عليه السلام نحوه .
8- .الكافي : 5 / 166 / 1 عن عباد بن حبيب ، تهذيب الأحكام : 7 / 162 / 714 عن عائذ بن جندب .

ص: 217

امام على عليه السلام :در [پيوند] سستى و ناتوانى ، نابودى زاده شد .

امام على عليه السلام :مرگ ، نتيجه سستى است .

امام على عليه السلام :سستى ، از پايه هاى ناكامى است .

امام على عليه السلام :هر كس خودپسندى و سستى را ترك كند ، ناخوشايندى بر او فرود نمى آيد .

امام باقر عليه السلام :تنبلى به دين و دنيا زيان مى رساند .

امام باقر عليه السلام :هر آينه من دشمن مى شمارم كسى را كه در كار دنيايش تنبلى ورزد ؛ زيرا آن كس كه در كار دنيايش تنبلى كند ، در كار آخرتش بيشتر تنبلى مى ورزد .

امام باقر عليه السلام :در تنبلى ، خيرى نيست . هر گاه فرد در تكميل ركوع و طهارت خود تنبلى ورزد ، خيرى در كار آخرتش نيست ؛ و آن گاه كه در سامان بخشيدن به گذرانِ زندگى دنيايش تنبلى كند ، خيرى در كار دنيايش نباشد .

امام صادق عليه السلام :خريد گندم ، فقر را دور مى كند ؛ خريد آرد فقر مى آورد ؛ و خريد نان (1) ، [مايه ]نابودى است .

.


1- .اشاره به نقش كار و توليد در توسعه اقتصادى است. بدين گونه كه هرچه جامعه از كار و توليد فاصله بگيرد، به فقر و تهى دستى نزديك تر مى شود.

ص: 218

الإمام الصادق عليه السلام :مَن كَسِلَ عَن طَهورِهِ وصَلاتِهِ فَلَيسَ فيهِ خَيرٌ لِأَمرِ آخِرَتِهِ ، ومَن كَسِلَ عَمّا يُصلِحُ بِهِ أمرَ مَعيشَتِهِ فَلَيسَ فيهِ خَيرٌ لِأَمرِ دُنياهُ . (1)

الكافي عن مسعدة بن صدقة :كَتَبَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام إلى رَجُلٍ مِن أصحابِهِ : . . . لا تَكسَل عَن مَعيشَتِكَ فَتَكونَ كَلاًّ عَلى غَيرِكَ _ أو قالَ : عَلى أهلِكَ _ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :إيّاكَ وَالكَسَلَ وَالضَّجَرَ ؛ فَإِنَّهُما مِفتاحُ كُلِّ سوءٍ ؛ إنَّهُ مَن كَسِلَ لَم يُؤَدِّ حَقّا ، ومَن ضَجِرَ لَم يَصبِر عَلى حَقٍّ . (3)

عنه عليه السلام :إيّاكَ وَالكَسَلَ وَالضَّجَرَ ؛ فَإِنَّهُما يَمنَعانِكَ مِن حَظِّكَ مِنَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ . (4)

عنه عليه السلام :لا تَكسَلوا في طَلَبِ مَعايِشِكُم ؛ فَإِنَّ آباءَنا قَد كانوا يَركُضونَ فيها ويَطلُبونَها . (5)

عنه عليه السلام :أيَعجِزُ أحَدُكُم أن يَكونَ مِثلَ النَّملَةِ؟! فَإِنَّ النَّملَةَ تَجُرُّ إلى جُحرِها . (6)

.


1- .الكافي : 5 / 85 / 3 عن زرارة .
2- .الكافي : 5 / 86 / 9 .
3- .من لا يحضره الفقيه : 3 / 168 / 3634 عن عمر بن يزيد ، تحف العقول : 295 وفيه «شرّ» بدل «سوء» ، كشف الغمّة : 2 / 344 نحوه وكلاهما عن الإمام الباقر عليه السلام ، بحار الأنوار : 78 / 175 / 31 ؛ حلية الأولياء : 3 / 183 عن الإمام الباقر عليه السلامنحوه .
4- .الكافي : 5 / 85 / 2 عن الإمام الكاظم عليه السلام ، من لا يحضره الفقيه : 4 / 408 / 5885 ، مستطرفات السرائر : 80 / 9 كلّها عن سعد بن أبي خلف وكلاهما عن الإمام الكاظم عليه السلام ، بحار الأنوار : 69 / 395 / 79 .
5- .من لا يحضره الفقيه : 3 / 157 / 3576 عن حمّاد اللحّام .
6- .الكافي : 5 / 79 / 10 عن العلاء .

ص: 219

امام صادق عليه السلام :هر كس در طهارت و نمازش سستى كند ، خيرى در كار آخرتش نباشد ؛ و هر كه در سامان بخشى به گذران زندگى اش سستى ورزد ، خيرى در كار دنيايش نباشد .

الكافى از مسعدة بن صدقه :امام صادق عليه السلام به يكى از يارانش نوشت : « . . . در گذران زندگى ات ، تنبلى مكن ؛ كه آن گاه ، سر بارِ غير خود _ يا: سر بارِ خانواده خود _ خواهى بود» .

امام صادق عليه السلام :از تنبلى و بى حوصلگى بپرهيز ؛ كه آن دو كليد هر زشتى اند . هر آينه هر كس تنبلى ورزد ، حقّى را ادا نمى كند ؛ و هر كس بى حوصلگى كند ، بر حقّى صبر نمى ورزد .

امام صادق عليه السلام :از تنبلى و بى حوصلگى دورى كن ؛ كه آن دو ، تو را از بهره دنيا و آخرتت باز مى دارند .

امام صادق عليه السلام :در جست و جوى اسباب گذران زندگى تان تنبلى مكنيد ؛ كه همانا پدران ما در طلب آن مى دويدند و آن را مى جُستند .

امام صادق عليه السلام :آيا كسى از شما نمى تواند همانند مورچه باشد؟ همانا مورچه [دانه را] به سوى لانه اش مى كشانَد .

.

ص: 220

عنه عليه السلام :لا تَدَع طَلَبَ الرِّزقِ مِن حِلِّهِ ؛ فَإِنَّهُ عَونٌ لَكَ عَلى دينِكَ ، وَاعقِل راحِلَتَكَ وتَوَكَّل . (1)

الأمالي للمفيد أبو إسماعيل عن فضيل بن يسار :قالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : أيُّ شَيءٍ تُعالِجُ؟ قُلتُ : ما اُعالِجُ اليَومَ شَيئا . فَقالَ : كَذلِكَ تَذهَبُ أموالُكُم . وَاشتَدَّ عَلَيهِ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام_ لِلمُفَضَّلِ بنِ عُمَرَ _: اِعتَبِر يا مُفَضَّلُ بِأَشياءَ خُلِقَت لِمَآرِبِ الإِنسانِ وما فيها مِنَ التَّدبيرِ ، فَإِنَّهُ خُلِقَ لَهُ الحَبُّ لِطَعامِهِ وكُلِّفَ طَحنَهُ وعَجنَهُ وخَبزَهُ ، وخُلِقَ لَهُ الوَبَرُ لِكِسوَتِهِ فَكُلِّفَ نَدفَهُ وغَزلَهُ ونَسجَهُ ، وخُلِقَ لَهُ الشَّجَرُ فَكُلِّفَ غَرسَها وسَقيَها وَالقِيامَ عَلَيها ، وخُلِقَت لَهُ العَقاقيرُ لِأَدوِيَتِهِ فَكُلِّفَ لَقطَها وخَلطَها وصُنعَها ، وكَذلِكَ تَجِدُ سائِرَ الأَشياءِ عَلى هذَا المِثالِ . فَانظُر كَيفَ كُفِيَ الخِلقَةَ الَّتي لَم يَكُن عِندَهُ فيها حيلَةٌ ، وتُرِكَ عَلَيهِ في كُلِّ شَيءٍ مِنَ الأَشياءِ مَوضِعُ عَمَلٍ وحَرَكَةٍ لِما لَهُ في ذلِكَ مِنَ الصَّلاحِ! لِأَنَّهُ لَو كُفِيَ هذا كُلَّهُ حَتّى لا يَكونَ لَهُ فِي الأَشياءِ مَوضِعُ شُغلٍ وعَمَلٍ لَما حَمَلَتهُ الأَرضُ أشَرا وبَطَرا ، ولَبَلَغَ بِهِ كَذلِكَ إلى أن يَتَعاطى اُمورا فيها تَلَفُ نَفسِهِ ، ولَو كُفِيَ النّاسُ كُلَّ ما يَحتاجونَ إلَيهِ لَما تَهَنَّؤوا بِالعَيشِ ، ولا وَجَدوا لَهُ لَذَّةً ؛ ألا تَرى لَو أنَّ امرَأً نَزَلَ بِقَومٍ فَأَقامَ حينا بَلَغَ جَميعَ ما يَحتاجُ إلَيهِ مِن مَطعَمٍ ومَشرَبٍ وخِدمَةٍ لَتَبَرَّمَ بِالفَراغِ ، ونازَعَتهُ نَفسُهُ إلَى التَّشاغُلِ بِشَيءٍ ؟! فَكَيفَ لَو كانَ طولَ عُمُرِهِ مَكفِيّا لا يَحتاجُ إلى شَيءٍ ؟! وكانَ مِن صَوابِ التَّدبيرِ في هذِهِ الأَشياءِ الَّتي خُلِقَت لِلإِنسانِ أن جُعِلَ لَهُ فيها مَوضِعُ شُغلٍ لِكَي لا تُبرِمَهُ البَطالَةُ ، ولِتَكُفَّهُ عَن تَعاطي ما لا يَنالُهُ ولا خَيرَ فيهِ إن نالَهُ . (3)

.


1- .الأمالي للمفيد : 172 / 1 ، الأمالي للطوسي : 193 / 326 وفيه «أعون» بدل «عون» وكلاهما عن عمرو بن سيف الأزدي ، بحار الأنوار : 71 / 137 / 20 .
2- .الكافي : 5 / 148 / 5 .
3- .بحار الأنوار : 3 / 86 نقلاً عن الخبر المشهور بتوحيد المفضّل .

ص: 221

امام صادق عليه السلام :جُستنِ روزى حلال را رها مكن ؛ كه آن ، ياريگر دين تو است . اُشتر خويش را مهار بربند و آن گاه توكّل كن!

الأمالي للمفيد از ابو اسماعيل از فضيل بن يسار : امام صادق عليه السلامفرمود:«به چه مشغولى؟» گفتم: «امروز به چيزى مشغول نيستم» . فرمود: «چنين است كه اموالتان از ميان مى رود» ؛ و بر اين نكته تأكيد ورزيد .

امام صادق عليه السلام_ به مفضّل بن عُمَر _: اى مفضّل! انديشه كن در چيزهايى كه براى [تأمين] نيازهاى انسان آفريده شده اند و تدبيرى كه در آن ها به كار رفته است . پس هر آينه دانه براى او آفريده شد [تا خوراكش تأمين شود] و به آرد كردن و خمير زدن و نان پختن واداشته شده ؛ و برايش پشم پديد آمده تا خود را بپوشاند ، پس به حلاّجى و ريسيدن و بافتنش مكلّف گشته ؛ و برايش درخت پديدار آمده ، پس به كاشتن و آبيارى و مراقبت از آن وظيفه يافته ؛ و برايش ريشه هاى گياهى آفريده شده تا با آن ها درمان كند ، پس به برگرفتن و آميختن و ساختن آن تكليف يافته است . و بر همين قياس ، ديگر چيزها را مى توانى يافت . پس بنگر كه چگونه از آن چه وى را در آن چاره و راهى نيست ، معاف و بى نياز گشته ؛ و در هر چيز برايش جاى تلاش و حركتى قرار داده شده ، به گونه اى كه سامان كار او در آن است ؛ زيرا هر آينه اگر از اين هم به گونه اى بى نياز مى شد كه ديگر در هيچ چيز نيازمند پيشه و كارى نبود ، آن گاه چنان مغرور و سرمست مى شد كه زمين نمى توانست او را بكَشد و غرور او را به جايى مى رساند كه دست به كارهايى زند كه هلاكتش در آن است . و اگر مردم از همه آن چه بدان احتياج دارند [بدون كار و تلاش] بى نياز مى شدند ، ديگر گوارايىِ زندگى را نمى چشيدند و از آن لذّتى برنمى گرفتند . آيا نمى نگرى كه اگر كسى بر گروهى وارد شود و زمانى بماند و به هر آن چه از خوراك و نوشيدنى و خدمات نياز دارد ، دست يابد ، از آسايش ملول مى گردد و مى خواهد به كارى مشغول شود؟ پس اگر در همه عمر ، به هيچ چيز نياز نداشته باشد ، حالش چگونه خواهد بود؟ از نشانه هاى تدبير درست در اين چيزهاى آفريده شده براى انسان ، همين است كه در آن ها جايى براى مشغوليّت نهاده شده تا بيكارى انسان را ملول نكند و [ضمنا] از آن چه نمى تواند به آن دست يابد يا اگر دست يابد ، خيرى در آن نيست ، بى نيازش كند .

.

ص: 222

3 / 2 _ 2ذَمُّ الكَلِّ عَلَى النّاسِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :كَفى بِالمَرءِ إثما أن يَكونَ كَلاًّ وعِيالاً عَلَى المُسلِمينَ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :مَلعونٌ مَلعونٌ مَن ألقى كَلَّهُ عَلى النّاسِ! مَلعونٌ مَلعونٌ مَن ضَيَّعَ مَن يَعولُ ! (2)

تنبيه الخواطر :مَرَّ داودُ عليه السلام بِإِسكافٍ فَقالَ : يا هذا ، اِعمَل وكُل ؛ فَإِنَّ اللّهَ يُحِبُّ مَن يَعمَلُ ويَأكُلُ ولا يُحِبُّ مَن يَأكُلُ ولا يَعمَلُ . (3)

روض الجنان وروح الجنان في تفسير القرآن :فِي الخَبَرِ أنَّ أميرَ المُو?ِنينَ عَلِيّا عليه السلام رَأى يَوما جَماعَةً فَقالَ: مَن أنتُم؟ قالوا : نَحنُ قَومٌ مُتَوَكِّلونَ . قالَ : فَإِن كُنتُم مُتَوَكِّلينَ فَما بَلَغَ بِكُم تَوَكُّلُكُم؟ قالوا : إذا وَجَدنا أكَلنا وإذا فَقَدنا صَبَرنا . قالَ عليه السلام : هكَذا تَفعَلُ الكِلابُ عِندَنا! قالوا : فَما نَفعَلُ يا أميرَ المُو?ِنينَ!؟ قالَ : كَما نَفعَلُ ؛ إذا فَقَدنا شَكَرنا وإذا وَجَدنا آثَرنا . (4)

.


1- .مسند زيد : 388 عن الإمام زين العابدين عن أبيه عن جدّه عليهم السلام .
2- .الكافي : 4 / 12 / 9 ، تهذيب الأحكام : 6 / 327 / 902 نحوه وكلاهما عن عليّ بن غراب عن الإمام الصادق عليه السلام ، من لا يحضره الفقيه : 2 / 68 / 1741 ، تحف العقول : 37 وفيه صدره .
3- .تنبيه الخواطر : 1 / 42 .
4- .روض الجنان وروح الجنان في تفسير القرآن : 19 / 126 .

ص: 223

3 / 2 _ 2 نكوهشِ سر بارِ ديگران بودن

3 / 2 - 2نكوهشِ سر بارِ ديگران بودنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در گناهكارى هر فرد همين بس كه سربار و نان خوارِ مسلمانان باشد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آن كس كه سربار ديگران شود ، ملعون است ، ملعون ؛ و آن كس كه نان خورانِ خود را تأمين نكند ، ملعون است ، ملعون .

تنبيه الخواطر :حضرت داوود عليه السلام از كنار صنعتگرى عبور كرد و فرمود: «اى مرد! كار كن و بخور ؛ كه خداى دوست مى دارد كسى را كه كار مى كند و مى خورد ؛ و دوست نمى دارد آن را كه مى خورد ، ولى كار نمى كند» .

روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن :در خبر است كه روزى حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلامگروهى را ديد و فرمود: «كيستيد؟» گفتند : «توكّل پيشگانيم» . فرمود: «اگر توكّل پيشه ايد ، توكّل شما را به چه جايگاهى رسانده است؟» گفتند : «هر گاه بيابيم ، مى خوريم ؛ و هر گاه نيابيم ، صبر مى كنيم» . فرمود: «نزد ما ، سگان نيز چنين مى كنند» . گفتند: «پس چه كنيم ، اى اميرالمؤمنين؟» فرمود: «همان گونه كه ما انجام مى دهيم ؛ هر گاه نيابيم ، شكر مى كنيم ؛ و هر گاه بيابيم ، ايثار مى كنيم» .

.

ص: 224

الإمام الصادق عليه السلام :اِستَعينوا بِبَعضِ هذِهِ عَلى هذِهِ ، ولا تَكونوا كُلولاً عَلَى النّاسِ . (1)

الكافي عن خنيس :سَأَلَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَن رَجُلٍ وأنَا عِندَهُ ، فَقيلَ لَهُ : أصابَتهُ الحاجَةُ . قالَ : فَما يَصنَعُ اليَومَ؟ قيلَ : فِي البَيتِ يَعبُدُ رَبَّهُ عز و جل . قالَ : فَمِن أينَ قوتُهُ؟قيلَ : مِن عِندِ بَعضِ إخوانِهِ . فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : وَاللّهِ ، الَّذي يَقوتُهُ أشَدُّ عِبادَةً مِنهُ! (2)

3 / 2 _ 3ذَمُّ الدّاعي غَيرِ الكادِحِالإمام الباقر عليه السلام :إنّي أجِدُني أمقُتُ الرَّجُلَ يَتَعَذَّرُ عَلَيهِ المَكاسِبُ فَيَستَلقي عَلى قَفاهُ ويَقولُ : «اللّهُمَّ ارزُقني» ويَدَعُ أن يَنتَشِرَ فِي الأَرضِ ويَلتَمِسَ مِن فَضلِ اللّهِ ، وَالذَّرَّةُ تَخرُجُ مِن جُحرِها تَلتَمِسُ رِزقَها! (3)

عوالي اللآلي :فِي الحَديثِ أنَّهُ لَمّا نَزَلَ قَولُهُ تَعالى : «وَ مَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا* وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لاَ يَحْتَسِبُ (4) » اِنقَطَعَ رِجالٌ مِنَ الصَّحابَةِ في بُيوتِهِم وَاشتَغَلوا بِالعِبادَةِ ؛ وُثوقا بِما ضُمِنَ لَهُم ، فَعَلِمَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آلهبِذلِكَ فَعابَ ما فَعَلوهُ ، وقالَ : إنّي لَأَبغَضُ الرَّجُلَ فاغِرا فاهُ إلى رَبِّهِ يَقولُ : «اللّهُمَّ ارزُقني» ويَترُكُ الطَّلَبَ . (5)

.


1- .الكافي : 5 / 72 / 6 عن القاسم بن الربيع .
2- .الكافي : 5 / 78 / 4 ، تهذيب الأحكام : 6 / 324 / 889 .
3- .من لا يحضره الفقيه : 3 / 158 / 3579 .
4- .الطلاق : 2 و3 .
5- .عوالي اللآلي : 2 / 108 / 296 .

ص: 225

3 / 2 _ 3 نكوهشِ دعاكننده بى تلاش

امام صادق عليه السلام :از برخى [مواهب] اين دنيا به نفعِ آخرت يارى گيريد ؛ و سر بارِ مردم نباشيد .

الكافى از خنيس :نزد امام صادق عليه السلام بودم كه درباره مردى سؤال كرد . به وى گفته شد: «وى نيازمند شده است» . فرمود: «اكنون چه مى كند؟» گفته شد: «در خانه ، پروردگارش را عبادت مى كند» . فرمود: «روزى اش از كجا مى رسد؟» گفته شد: «از سوى برخى دوستانش» . امام صادق عليه السلام فرمود: «به خداى سوگند! آن كس كه روزى او را مى رساند ، از او عبادت پيشه تر است» .

3 / 2 - 3نكوهشِ دعاكننده بى تلاشامام باقر عليه السلام :همانا در درون خود چنين مى يابم كه بيزارم از كسى كه كسب و كار بر او دشوار مى آيد و بر پشت مى خوابد و مى گويد: «بار خدايا! مرا روزى بخش» و روان شدن در زمين و طلب كردن فضل خدا را وا مى نهد ، در حالى كه مورچه كوچك [نيز] از لانه خود بيرون مى شود و روزى اش را مى جويد .

عوالى اللآلى :در حديث است كه چون اين آيه نازل شد: «وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُو مَخْرَجًا* وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لاَيَحْتَسِبُ»؛ «و هر كه از خدا پروا كند ، براى او راه بيرون شدن [از هر دشوارى و اندوهى ]پديد آورَد * و او را از جايى كه گمان ندارد ؛ روزى مى دهد .» برخى از ياران پيامبر صلى الله عليه و آلهخانه نشينى گزيدند و به عبادت روى آوردند ، بدين اعتماد كه روزى ايشان تضمين گشته است . پيامبر صلى الله عليه و آلهاز اين ماجرا آگاه شد و كار ايشان را ناروا شمرد و فرمود: «همانا بيزارم از كسى كه به سوى پروردگارش دهان مى گشايد و مى گويد: بار خدايا! مرا روزى ده و طلبِ [روزى] را وامى گذارد» .

.

ص: 226

3 / 2 _ 4ذَمُّ تَضييعِ العِيالِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَلعونٌ مَلعونٌ مَن يُضَيِّعُ مَن يَعولُ ! (1)

عنه صلى الله عليه و آله :كَفى بِالمَرءِ إثما أن يُضَيِّعَ مَن يَقوتُ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ أكبَرَ الإِثمِ عِندَ اللّهِ أن يُضَيِّعَ الرَّجُلُ مَن يَقوتُ . (3)

3 / 2 _ 5عَدَمُ استِجابَةِ دُعاءِ تارِكِ الطَّلَبِالكافي عن عمر بن يزيد :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : رَجُلٌ قالَ : لَأَقعُدَنَّ في بَيتي ولاَُصَلِّيَنَّ ولَأَصومَنَّ ولَأَعبُدَنَّ رَبّي ، فَأَمّا رِزقي فَسَيَأتيني ! فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : هذا أحَدُ الثَّلاثَةِ الَّذينَ لا يُستَجابُ لَهُم . (4)

الإمام الصادق عليه السلام :أرَأَيتَ لَو أنَّ رَجُلاً دَخَلَ بَيتَهُ وأغلَقَ بابَهُ أ كانَ يَسقُطُ عَلَيهِ شَيءٌ مِنَ السَّماءِ؟! (5)

.


1- .من لا يحضره الفقيه : 3 / 168 / 3631 وص 555 / 4907 عن الإمام الصادق عليه السلام .
2- .سنن أبي داود: 2/132/1692 ، مسند ابن حنبل: 2/554/6505 وص 627/6833 وفيه «للمرء»، المستدرك على الصحيحين : 1 / 575 / 1515 وج 4/545/8526 كلّها عن عبد اللّه بن عمرو، المعجم الكبير: 12/292/3414 عن ابن عمر ؛ من لا يحضره الفقيه : 3 / 168 / 3629 عن الإمام الصادق عليه السلام ، مسند زيد : 200 عن الإمام زين العابدين عن أبيه عن جدّه عليهم السلام ، دعائم الإسلام : 2/254/961 و ص193 / 699 وفيه «هلاكا» بدل «إثما» ، الجعفريّات : 165 وفيها «يعول» بدل «يقوت» .
3- .كنز العمّال : 16 / 284 / 44489 نقلاً عن الطبراني عن ابن عمرو .
4- .الكافي : 5 / 77 / 1 ، تهذيب الأحكام : 6 / 323 / 887 ، مستطرفات السرائر : 139 / 11 .
5- .الكافي : 5 / 77 / 2 عن عمر بن يزيد .

ص: 227

3 / 2 _ 4 نكوهشِ فرو نهادنِ خانواده
3 / 2 _ 5 پذيرفته نشدن دعاى فردِ بى تلاش

3 / 2 - 4نكوهشِ فرو نهادنِ خانوادهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ملعون است ، ملعون آن كه خانواده خود را فرو نهد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در گناهكارىِ فرد همين بس كه نان خورانِ خود را فرو گذارد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر آينه بزرگ ترين گناه نزد خدا آن است كه انسان ، نان خوران خود را واگذارد .

3 / 2 - 5پذيرفته نشدن دعاى فردِ بى تلاشالكافى از عمر بن يزيد :به امام صادق عليه السلام گفتم: «كسى مى گويد: در خانه ام مى نشينم و نماز مى خوانم و روزه مى گزارم و پروردگارم را عبادت مى كنم ؛ و روزى ام ، خود ، به سوى من مى آيد »! امام صادق عليه السلامفرمود : «اين يكى از آن سه تن است كه دعاشان پذيرفته نمى شود» .

امام صادق عليه السلام :آيا گمان مى كنى اگر كسى به خانه درآيد و در را ببندد ، چيزى از آسمان [براى روزى وى] بر او فرود مى آيد؟

.

ص: 228

الكافي عن عليّ بن عبد العزيز :قالَ لي أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : ما فَعَلَ عُمَرُ بنُ مُسلِمٍ؟ قُلتُ : جُعِلتُ فِداكَ! أقبَلَ عَلَى العِبادَةِ وتَرَكَ التِّجارَةَ ، فَقالَ: وَيحَهُ! أما عَلِمَ أنَّ تارِكَ الطَّلَبِ لا يُستَجابُ لَهُ؟! إنَّ قَوما مِن أصحابِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله لَمّا نَزَلَت «وَ مَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا* وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لاَ يَحْتَسِبُ» أغلَقُوا الأَبوابَ وأقبَلوا عَلَى العِبادَةِ وقالوا : قَد كُفينا ، فَبَلَغَ ذلِكَ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آلهفَأَرسَلَ إلَيهِم فَقالَ : ما حَمَلَكُم عَلى ما صَنَعتُم؟ قالوا : يا رَسولَ اللّهِ ، تُكُفِّلَ لَنا بِأَرزاقِنا فَأَقبَلنا عَلَى العِبادَةِ ،فَقالَ : إنَّهُ مَن فَعَلَ ذلِكَ لَم يُستَجَب لَهُ ، عَلَيكُم بِالطَّلَبِ . (1)

3 / 2 _ 6اِمتِناعُ الإِمامِ عَنِ الدُّعاءِ لِغَيرِ الكادِحِالإمام الصادق عليه السلام :إنَّ رَجُلاً سَأَلَهُ [ أي عَلِيّا عليه السلام ] أن يَدعُوَ اللّهَ لَهُ أن يَرزُقَهُ في دَعَةٍ ، فَقالَ : لا أدعو لَكَ ، اُطلُب كَما اُمِرتَ . وقالَ : يَنبَغي لِلمُسلِمِ أن يَلتَمِسَ الرِّزقَ حَتّى يُصيبَهُ حَرُّ الشَّمسِ . (2)

عنه عليه السلام_ عِندَما قالَ لَهُ رَجُلٌ : جُعِلتُ فِداكَ! اُدعُ اللّهَ لي أن يُغنِيَني عَن خَلقِهِ _: إنَّ اللّهَ قَسَمَ رِزقَ مَن شاءَ عَلى يَدَي مَن شاءَ ، ولكِن سَلِ اللّهَ أن يُغنِيَكَ عَنِ الحاجَةِ الَّتي تَضطَرُّكَ إلى لِئامِ خَلقِهِ . (3)

.


1- .الكافي: 5 / 84 / 5 ، تهذيب الأحكام: 6 / 323 / 885 ، من لا يحضره الفقيه : 3 / 192 / 3721 ، بحار الأنوار : 22 / 131 / 111 .
2- .دعائم الإسلام : 2 / 14 / 3 ، عوالي اللآلي : 3 / 193 / 3 و4 .
3- .. الكافي : 2 / 266 / 1 عن بكر الأرقط أو عن شعيب .

ص: 229

3 / 2 _ 6 خوددارى امام از دعا براى فردِ ناكوشنده

الكافى از علىّ بن عبدالعزيز :امام صادق عليه السلام به من فرمود : «عمر بن مسلم چه مى كند؟» گفتم: «فدايت شوم! به عبادت روى آورده و تجارت را ترك كرده است» . فرمود: «واى بر او! آيا نمى داند آن كه روزى طلبيدن را رها كند ، دعايش پذيرفته نمى شود؟ گروهى از ياران پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آن گاه كه اين آيه نازل شد : و هر كه از خدا پروا كند ، براى او راه بيرون شدن [از هر دشوارى و اندوهى ]پديد آورَد ؛ و او را از جايى كه گمان ندارد ، روزى مى دهد ، درها را بربستند و به عبادت روى آوردند و گفتند: ما [از روزى جستن ]بى نياز شده ايم . اين خبر به پيامبر صلى الله عليه و آله رسيد ؛ پس آنان را فراخواند و فرمود : چه چيز شما را به اين كار واداشت؟ گفتند: اى پيامبر خدا! روزى ما تضمين شده است ؛ پس ما به عبادت روى آوريم . فرمود: هر كس چنين كند ، دعايش پذيرفته نمى شود . وظيفه شما روزى طلبيدن است » .

3 / 2 - 6خوددارى امام از دعا براى فردِ ناكوشندهامام صادق عليه السلام :مردى از او [= حضرت على عليه السلام] خواست كه براى وى از خداوند روزى در عين رفاه را طلب كند . امام فرمود: «برايت دعا نمى كنم . همان گونه كه خداوند فرمانت داده ، در پى روزى برآ» . و فرمود: «مسلمان را سزاوار نيست كه روزى بخواهد ، مگر آن كه گرماى آفتاب بر وى بتابد» .

امام صادق عليه السلام_ در پاسخِ مردى كه به وى گفت: «فدايت شوم! برايم از خداى بخواه كه مرا از خلقش بى نياز كند» _: هر آينه خداوند روزى هر كس را كه خواهد ، به دست هر كس كه خواهد ، مقدّر فرموده است ؛ امّا از خداى بخواه كه تو را بى نياز سازد از حاجتى كه به آفريدگان فرومايه اش دچارت كند .

.

ص: 230

3 / 3الحَثُّ عَلَى الإِنتاجِ3 / 3 _ 1الزَّرعُ وَالغَرسُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :اُطلُبُوا الرِّزقَ في خَبايَا الأَرضِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :عَلَيكُم بِالغَنَمِ وَالحَرثِ ؛ فَإِنَّهُما يَروحانِ بِخَيرٍ ويَغدُوانِ بِخَيرٍ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :لَمّا خَلَقَ اللّهُ المَعيشَةَ جَعَلَ البَرَكاتِ فِي الحَرثِ وَالغَنَمِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :خَيرُ مالِ المَرءِ لَهُ : مُهرَةٌ مَأمورَةٌ ، أو سِكَّةٌ مَأبورَةٌ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :نِعمَ المالُ النَّخلُ ؛ الرّاسِخاتُ فِي الوَحَلِ ، المُطعِماتِ فِي المَحلِ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله_ في جَوابِ مَن سَأَلَ : أيُّ أموالِنا أفضَلُ؟ _: الحَرثُ وَالغَنَمُ . (6)

.


1- .مسند أبي يعلى : 4/252/4367 ، شُعب الإيمان : 2/87/1233 ، المعجم الأوسط : 1/274/895 وفيه «التمسوا» بدل «اطلبوا» ، الفردوس : 1 / 80 / 243 وزاد في آخره [ يعني في الحرث والزراعة] وكلّها عن عائشة ، كنز العمّال : 4 / 21 / 9302 .
2- .الخصال : 45 / 44 عن الحارث عن الإمام عليّ عليه السلام ، المحاسن : 2 / 487 / 2696 عن أبي إسحاق عن الإمام عليّ عليه السلامعنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : 64 / 120 / 4 .
3- .كنز العمّال : 4 / 32 / 9354 نقلاً عن الديلمي عن ابن مسعود .
4- .مسند ابن حنبل: 5/373/5845، السنن الكبرى: 10/109/20029، المعجم الكبير:7/91/6470، كنز العمّال : 4 / 31 / 9344 ؛ معاني الأخبار : 293 / 2 كلّها عن سويد بن هبيرة ، بحار الأنوار : 66 / 142 / 61 نقلاً عن مسند الشهاب .
5- .مسند الشهاب : 2 / 258 / 1312 عن عليّ بن المؤمل عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام ، كنز العمّال : 12 / 342 / 35319 ؛ بحار الأنوار : 66 / 142 / 61 .
6- .المصنّف لعبد الرزّاق : 11 / 460 / 21006 عن قتادة ، الفائق في غريب الحديث : 2 / 405 وفيه «الماشية» بدل «الغنم» ؛ بحار الأنوار : 64 / 124 / 5 .

ص: 231

3 / 3 تشويق به توليد
3 / 3 _ 1 كشاورزى و درختكارى

3 / 3تشويق به توليد3 / 3 - 1كشاورزى و درختكارىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :روزى را در نهان گاه هاى زمين بجوييد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بر شما باد دام [دارى] و كشاورزى ؛ زيرا اين دو شب و روز ، پيوسته خيرند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آن گاه كه خداوند اسباب گذران زندگى را آفريد ، بركت ها را در كِشت و دام قرار داد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بهترين مالِ انسان برايش يا كرّه ماده اسبى است كه تازه تولّد يافته باشد و يا رديف درختان خرماى باردار .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خوب مالى است درخت خرما ؛ استوار در گل و لاى ، خوراك بخشِ خشكسالى .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در پاسخ كسى كه پرسيد : «كدام دارايى ما برتر است؟» _: دام و كِشت .

.

ص: 232

عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن مُسلِمٍ يَغرِسُ غَرسا أو يَزرَعُ زَرعا ، فَيَأكُلُ مِنهُ طَيرٌ أو إنسانٌ أو بَهيمَةٌ ، إلاّ كانَ لَهُ بِهِ صَدَقَةٌ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :سُئِلَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : أيُّ المالِ خَيرٌ؟ قالَ : الزَّرعُ زَرَعَهُ صاحِبُهُ وأصلَحَهُ ، وأدّى حَقَّهُ يَومَ حَصادِهِ . قالَ : فَأَيُّ المالِ بَعدَ الزَّرعِ خَيرٌ؟ قالَ : رَجُلٌ في غَنَمٍ لَهُ قَد تَبِعَ بِها مَواضِعَ القَطرِ ، يُقيمُ الصَّلاةَ ويُؤتِي الزَّكاةَ . قالَ : فَأَيُّ المالِ بَعدَ الغَنَمِ خَيرٌ؟ قالَ : البَقَرُ تَغدو بِخَيرٍ وتَروحُ بِخَيرٍ . قالَ : فَأَيُّ المالِ بَعدَ البَقَرِ خَيرٌ؟ قالَ : الرّاسِياتُ فِي الوَحَلِ، وَالمُطعِماتُ فِي المَحلِ ؛ نِعمَ الشَّيءُ النَّخلُ ، مَن باعَهُ فَإِنَّما ثَمَنُهُ بِمَنزِلَةِ رَمادٍ عَلى رَأسِ شاهِقٍ اِشتَدَّت بِهِ الرّيحُ في يَومٍ عاصِفٍ ، إلاّ أن يُخلِفَ مَكانَها . قيلَ : يا رَسولَ اللّهِ ، فَأَيُّ المالِ بَعدَ النَّخلِ خَيرٌ؟ قالَ : فَسَكَتَ ، قالَ : فَقامَ إلَيهِ رَجُلٌ فَقالَ لَهُ : يا رَسولَ اللّهِ ، فَأَينَ الإِبِلُ!؟ قالَ : فيهِ الشَّقاءُ وَالجَفاءُ وَالعَناءُ وبُعدُ الدّارِ ، تَغدو مُدبِرَةً وتَروحُ مُدبِرَةً ، لا يَأتي خَيرُها إلاّ مِن جانِبِها الأَشأَمِ ، أما إنَّها لا تَعدَمُ الأَشقِياءَ الفَجَرَةَ (2) . (3)

.


1- .صحيح البخاري : 2 / 817 / 2195 وج 5 / 2239 / 5666 نحوه ، صحيح مسلم : 3 / 1189 / 12 كلّها عن أنس وص 1188 / 7 _ 10 كلّها عن جابر نحوه ، مسند ابن حنبل : 4 / 295 / 12497 عن أنس وج 10 / 295 / 27111 عن اُمّ مُبشِّر نحوه ، السنن الكبرى : 6 / 227 / 11747 عن أنس .
2- .حكى في مرآة العقول عن الفيروزآبادي: «الإدبار في الإبل» لكثرة مؤونتها وقلّة منفعتها بالنسبة إلى مؤونتها، وكثرة موتها. وعن الصدوق في من لا يحضره الفقيه: «لا يأتي خيرها إلاّ من جانبها الأشأم»؛ هو أنّها لا تُحلب ولا تُركب ولا تحمل إلاّ من الجانب الأيسر. وعن الشيخ في النهاية: «الشقاء»: الشدّة والعسر، و «الجفاء _ ممدودا _» : خلاف البرّ، وإنّما وصف به لأنّه كثيرا ما يهلك صاحبه.
3- .الكافي : 5/260/6 عن السكوني ، من لا يحضره الفقيه : 2/291/2488 ، الخصال : 246/105 عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله، معاني الأخبار: 197/3 ، الأمالي للصدوق: 431/568 كلاهما عن إسماعيل بن أبيزياد عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، بحار الأنوار: 103/64/4 .

ص: 233

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ مسلمانى نيست كه نهالى بكارد يا زراعتى كشت كند و پرنده اى يا انسانى يا چهارپايى از آن بخورد ، جز اين كه آن برايش صدقه به شمار مى رود .

امام صادق عليه السلام :از پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيده شد: «كدام دارايى بهتر است؟» فرمود : «زراعتى كه صاحبش آن را كشت كند و به سامان آورَد و به هنگام درو ، حقّش را به جاى آورَد» . پرسيد: «پس از زراعت ، كدام دارايى برتر است؟» فرمود: « [گوسفند است به گونه اى كه] انسان همراه گوسفندانش به دنبال بارِش گاه ها برود و [در اين سير ]نماز بگزارد و زكات بپردازد» . پرسيد: «پس از گوسفند ، كدام مال بهتر است؟» فرمود: «گاو است كه روز و شب ، پيوسته منشأ خير است» . پرسيد: «پس از گاو ، كدام دارايى برتر است؟» فرمود: «استوارها در گل و لاى ، و خوراك بخش ها در خشكسالى [يعنى درختان خرما] ؛ چه خوب چيزى است درخت خرما! هر كس آن را بفروشد ، قيمتى كه مى ستاند همانند خاكسترى است بر بلنداى قلّه اى كه در روزى طوفانى ، باد سخت بر آن بوزد ، مگر آن كه به جاى آن [درختانى را ]جايگزين سازد» . گفته شد: «اى رسول خدا! پس از درخت خرما ، كدام مال بهتر است؟» [راوى ]مى گويد: «پيامبر سكوت ورزيد» . [راوى] مى گويد: «آن گاه ، مردى به سوى پيامبر آمد و گفت: اى رسول خدا! شتر چه جايگاهى دارد؟ فرمود : «در آن ، تيره بختى و درشتى و رنج و دورى از خانه است . روز و شبش ، پيوسته ، بخت برگشتگى است ؛ خيرش جز از جانبِ شومش نمى رسد ؛ هَلا كه [غالبا ]شترداران نگون بخت و بد كارند. (1) » .

.


1- .ميان اين روايت با دو روايت 435 و 437 ناسازگارى نيست؛ زيرا اين دو گونه روايت ، به دو نوع ويژگى شتر اشاره دارند. حاصل همه اين روايات آن است كه شتردارى ، گرچه غالبا با رنج و سختى و كم سودى همراه است و در آن زمان معمولاً بدكاران به شتردارى مى پرداخته اند ، امّا نمى توان منافع آن را ناديده گرفت ، همان گونه كه برخى از پيشوايان معصوم گاه شتر داشته اند و نيز بعضى از صحابه بزرگوار ، همچون صفوان جمّال به پيشه شتردارى مشغول بوده اند .

ص: 234

مستدرك الوسائل :رَأى رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله قَوما لا يَزرَعونَ ، قالَ : ما أنتُم؟ قالوا : نَحنُ المُتَوَكِّلونَ . قالَ : لا ، بَل أنتُمُ المُتَّكِلونَ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :قَدِمَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله المَدينَةَ فَقالَ : يا مَعشَرَ قُرَيشَ ، إنَّكُم تُحِبّونَ الماشِيَةَ فَأَقِلّوا مِنها ؛ فَإِنَّكُم بِأَقَلِّ الأَرضِ مَطَرا ، وَاحتَرِثوا فَإِنَّ الحَرثَ مُبارَكٌ ، وأكثِروا فيهِ مِنَ الجَماجِمِ . (2)

عنه عليه السلام :خَيرُ المالِ العَقرُ . (3)

عنه عليه السلام_ كانَ يَقولُ _: مَن وَجَدَ ماءً وتُرابا ثُمَّ افتَقَرَ ؛ فَأَبعَدَهُ اللّهُ . (4)

عنه عليه السلام :إنَّ مَعايِشَ الخَلقِ خَمسَةٌ : الإِمارَةُ ، وَالعِمارَةُ ، وَالتِّجارَةُ ، وَالإِجارَةُ ، وَالصَّدَقاتُ . . . وأمّا وَجهُ العِمارَةِ فَقَولُهُ تَعالى : «هُوَ أَنشَأَكُم مِّنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا ، (5) » فَأَعلَمَنا سُبحانَهُ أنَّهُ قَد أمَرَهُم بِالعِمارَةِ لِيَكونَ ذلِكَ سَبَبا لِمَعايِشِهِم بِما يَخرُجُ مِنَ الأَرضِ ؛ مِنَ الحَبِّ ، وَالثَّمَراتِ ، وما شاكَلَ ذلِكَ مِمّا جَعَلَهُ اللّهُ مَعايِشَ لِلخَلقِ . (6)

.


1- .مستدرك الوسائل : 11 / 217 / 12789 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب .
2- .السنن الكبرى : 6 / 229 / 11753 عن عمر بن عليّ بن الحسين عن أبيه عليهماالسلام ، كنز العمّال : 4 / 33 / 9359 .
3- .الفردوس : 2 / 178 / 2892 ، كنز العمّال : 12 / 87 / 34109 .
4- .قرب الإسناد : 115 / 404 عن الحسين بن علوان عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام ، بحار الأنوار : 103 / 65 / 10 .
5- .هود : 61 .
6- .وسائل الشيعة : 13 / 195 / 10 نقلاً عن تفسير النعماني عن غياث بن إبراهيم عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : 93 / 46 و 47 .

ص: 235

مستدرك الوسائل :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله مردمى را ديد كه به كشت و كار نمى پردازند . فرمود: «شما كيستيد؟» گفتند : «ما توكّل پيشگانيم» . فرمود: «نه ؛ بلكه سربارانيد» .

امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به مدينه وارد شد و فرمود: «اى گروه قريش! شما چهارپايان را دوست مى داريد ، امّا از آن بكاهيد ؛ زيرا در سرزمينى كم باران هستيد ؛ و به كشاورزى مشغول شويد ، كه كارى است مبارك ؛ و در كشتزارهاى خود ، استخوانِ مترسك وار بسيار بگذاريد» .

امام على عليه السلام :بهترين مال ، كشت و كار است .

امام على عليه السلام_ مى فرمود _: هر كس آب و خاكى بيابد و فقير باشد ، خدا او را رانده است .

امام على عليه السلام :اسباب گذران زندگى مردم ، پنج دسته اند: كارگزارى ، آباد سازى ، بازرگانى ، مزدبگيرى ، و صدقه گيرى . . . و امّا گونه آبادسازى ؛ پس خداوند _ تعالى _ فرموده است: «او شما را از زمين آفريد و به آبادانىِ آن واداشت» . بدين ترتيب ، خداى سبحان به ما آموخت كه انسان ها را به آباد سازى زمين دستور داده تا اين سبب گذران زندگى شان به واسطه برون آمدنى هاى زمين از قبيل دانه ها و ميوه ها و امثال آن باشد كه خداوند آن ها را مايه معيشت مردم قرار داده است .

.

ص: 236

الإمام الباقر عليه السلام :إنَّ عَلِيّا عليه السلام كانَ يَكتُبُ إلى اُمَراءِ الأجنادِ : أنشُدُكُمُ اللّهَ في فَلاّحِي الأَرضِ أن يُظلَموا قِبلَكُم . (1)

عنه عليه السلام :كانَ أبي يَقولُ : خَيرُ الأَعمالِ الحَرثُ ، تَزرَعُهُ فَيَأكُلُ مِنهُ البَرُّ وَالفاجِرُ ؛ أمَّا البَرُّ فَما أكَلَ مِن شَيءٍ اِستَغفَرَ لَكَ ، وأمَّا الفاجِرُ فَما أكَلَ مِنهُ مِن شَيءٍ لَعَنَهُ ، ويَأكُلُ مِنهُ البَهائِمُ وَالطَّيرُ . (2)

عنه عليه السلام :الكيمِياءُ الأَكبَرُ الزِّراعَةُ . (3)

عنه عليه السلام :الزّارِعونَ كُنوزُ الأَنامِ يَزرَعونَ طَيِّبا أخرَجَهُ اللّهُ عز و جل ، وهُم يَومَ القِيامَةِ أحسَنُ النّاسِ مَقاما ، وأقرَبُهُم مَنزِلَةً ، يُدعَونَ المُبارَكينَ . (4)

عنه عليه السلام :إنَّ اللّهَ عز و جل لَمّا أهبَطَ آدَمَ عليه السلام أمَرَهُ بِالحَرثِ وَالزَّرعِ . (5)

عنه عليه السلام_ لِرَجُلٍ قالَ لَهُ : أسمَعُ قَوما يَقولونَ : إنَّ الزِّراعَةَ مَكروهَةٌ؟ _: اِزرَعوا وَاغرِسوا ؛ فَلا وَاللّهِ ما عَمِلَ النّاسُ عَمَلاً أحَلَّ ولا أطيَبَ مِنهُ ، وَاللّهِ لَيُزرَعَنَّ الزَّرعُ ، ولَيُغرَسَنَّ النَّخلُ بَعدَ خُروجِ الدَّجّالِ . (6)

تهذيب الأحكام عن يزيد بن هارون الواسطيّ :سَأَلتُ جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ عليهماالسلام عَنِ الفَلاّحينَ ، فَقالَ : هُمُ الزّارِعونَ ؛ كُنوزُ اللّهِ في أرضِهِ ، وما فِي الأَعمالِ شَيءٌ أحَبُّ إلَى اللّهِ مِنَ الزِّراعَةِ، وما بَعَثَ اللّهُ نَبِيّا إلاّ زارِعاً ، إلاّ إدريسَ فَإِنَّهُ كانَ خَيّاطا . (7)

.


1- .قرب الإسناد : 138 / 489 عن أبي البختري عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار: 100/33/10 .
2- .الكافي : 5 / 260 / 5 عن أحمد بن أبي عبد اللّه عن بعض أصحابنا ، جامع الأحاديث للقمّي : 188 عن الإمام الباقر عن الإمام زين العابدين عليهماالسلامنحوه .
3- .الكافي : 5 / 261 / 6 .
4- .الكافي : 5 / 261 / 7 عن يزيد بن هارون .
5- .الكافي : 6 / 393 / 2 عن إبراهيم .
6- .الكافي : 5 / 260 / 3 ، تهذيب الأحكام : 7 / 236 / 1033 ، من لا يحضره الفقيه : 3 / 250 / 3907 كلّها عن سيابة ، بحار الأنوار : 103 / 68 / 24 .
7- .تهذيب الأحكام : 6 / 384 / 1138 ، عوالي اللآلي : 3 / 203 / 40 وفيه «سأل هارون بن يزيد الواسطي الإمام الباقر عليه السلام ...» .

ص: 237

امام باقر عليه السلام :همانا على عليه السلام به فرماندهان سپاه مى نوشت : «شما را به خدا سوگند مى دهم! مبادا كشاورزانِ [كار كننده بر] زمين ، از سوى شما ستم بينند» .

امام باقر عليه السلام :پدرم مى فرمود: «بهترين كار كشاورزى است ؛ تو مى كارى و از آن ، نيك كردار و بدكار بهره مند مى شوند . امّا نيك كردار ، هر چه از آن خورَد ، براى تو آمرزش مى جويد ؛ و امّا بدكار ، هر چه از آن خورَد ، آن چيز او را لعنت مى گويد ؛ و [نيز ]چهارپايان و پرندگان از آن مى خورند .

امام صادق عليه السلام :كيمياى برتر ، كشاورزى است .

امام صادق عليه السلام :كشاورزان گنج هاى مردمند كه آن پاكيزه را كه خداوند برون آورده ، كشت مى كنند . ايشان در روز رستاخيز ، نيك پايه ترين مردمند و از ديگران به خدا نزديك تر و «مبارَك» خوانده مى شوند .

امام صادق عليه السلام :هر آينه ، آن گاه كه خداوند آدم عليه السلام را بر زمين فرود آورد ، فرمانش داد كه به كشت و زرع پردازد .

امام صادق عليه السلام_ در پاسخ به مردى كه گفت: «شنيده ام كه برخى مى گويند : كشاورزى ناپسند است » _: كشت كنيد و بكاريد ؛ كه به خدا سوگند! مردم كارى حلال تر و پاك تر از كشاورزى انجام نمى دهند . و به خداى سوگند! پس از بيرون شدن دجّال [در عصر ظهور امام موعود عليه السلام ]فراوان كشاورزى مى شود و بسى درخت خرما كاشته خواهد شد .

تهذيب الأحكام از يزيد بن هارون واسطى :از حضرت صادق عليه السلام درباره كشاورزان پرسيدم . فرمود: «آنان كشت كنندگان و گنج هاى خدا در زمينش هستند ؛ و نزد خدا كارى دوست داشتنى تر از كشاورزى نيست ؛ و خداوند هيچ پيامبرى را برنينگيخت جز آن كه كشاورز بود ، مگر حضرت ادريس عليه السلام كه خيّاط بود» .

.

ص: 238

3 / 3 _ 2تَربِيَةُ المَواشي وَالأَنعامِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :الشّاةُ المُنتِجَةُ بَرَكَةٌ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :نِعمَ المالُ الشّاةُ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :الشّاةُ فِي الدّارِ بَرَكَةٌ ، وَالدَّجاجُ فِي الدّارِ بَرَكَةٌ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :الشّاةُ بَرَكَةٌ ، وَالبِئرُ بَرَكَةٌ ، وَالتَّنّورُ بَرَكَةٌ ، وَالقَدّاحَةُ بَرَكَةٌ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن أهلِ بَيتٍ عِندَهُم شاةٌ إلاّ وفي بَيتِهِم بَرَكَةٌ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :الشّاةُ فِي البَيتِ بَرَكَةٌ ، وَالشّاتانِ بَرَكَتانِ ، وَالثَّلاثُ بَرَكاتٌ . (6)

.


1- .الجعفريّات : 160 ، جامع الأحاديث للقمّي : 88 ، بحار الأنوار : 64 / 138 / 36 نقلاً عن أصل من اُصول أصحابنا وكلاهما عن ابن فضّال عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام .
2- .الكافي : 6 / 544 / 2 ، المحاسن : 2 / 483 / 2680 كلاهما عن عمرو بن أبان عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : 64 / 129 / 11 .
3- .كنز العمّال : 12 / 326 / 35238 نقلاً عن الحاكم في تاريخه عن أنس .
4- .تاريخ بغداد : 8 / 496 / 4609 عن أنس وراجع الفردوس : 2 / 364 / 3626 .
5- .كنز العمّال : 12 / 325 / 35231 نقلاً عن ابن سعد عن أبي الهيثم بن التيهان .
6- .الأدب المفرد : 174 / 573 عن ابن الحنفيّة عن الإمام عليّ عليه السلام ، الفردوس : 2 / 364 / 3626 عن أنس نحوه ، كنز العمّال : 12 / 324 / 35223 ؛ طبّ النبيّ صلى الله عليه و آله : 6 وفيه «ثلاث شياه غنيمة» بدل «الثلاث بركات» ، بحار الأنوار : 62 / 295 .

ص: 239

3 / 3 _ 2 دامپرورى

3 / 3 - 2دامپرورىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :گوسفندِ زاينده ، بركت است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خوب مالى است ، گوسفند!

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :گوسفند در خانه و [نيز] مرغ در خانه مايه بركتند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :گوسفند و چاه و تنور و سنگ آتشزن ، مايه بركتند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ خانواده اى نيست كه گوسفند نگاه دارد و در خانه اش بركت نباشد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :يك گوسفند در خانه ، [يك] بركت است ؛ دو گوسفند ، دو بركت ؛ و سه گوسفند ، بركت ها .

.

ص: 240

الإمام الباقر عليه السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله لِعَمَّتِهِ : ما يَمنَعُكِ أن تَتَّخِذي في بَيتِكِ بَرَكَةً؟ قالَت : يا رَسولَ اللّهِ ، ومَا البَرَكَةُ؟ قالَ : شاةٌ تُحلَبُ ؛ فَإِنَّهُ مَن كانَ في دارِهِ شاةٌ تُحلَبُ أو نَعجَةٌ أو بَقَرَةٌ تُحلَبُ ، فَبَرَكاتٌ كُلُّهُنَّ . (1)

عنه عليه السلام :دَخَلَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله عَلى اُمِّ سَلَمَةَ فَقالَ لَها : ما لي لا أرى في بَيتِكِ البَرَكَةَ؟! قالَت : بَلى وَالحَمدُ للّهِِ ، إنَّ البَرَكَةَ لَفي بَيتي! فَقالَ : إنَّ اللّهَ أنزَلَ ثَلاثَ بَرَكاتٍ : الماءَ وَالنّارَ وَالشّاةَ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :دَخَلَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله عَلى اُمِّ أيمَنَ ، فَقالَ : ما لي لا أرى في بَيتِكِ البَرَكَةَ؟! فَقالَت : أ وَلَيسَ في بَيتي بَرَكَةٌ؟! قالَ : لَستُ أعني ذلِكِ ؛ ذاكِ شاةٌ تَتَّخِذينَها ، تَستَغني وُلدُكِ مِن لَبَنِها ، وتَطعَمينَ مِن سَمنِها . (3)

سنن ابن ماجة عن عروة عن اُمّ هاني :أنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله قالَ لَها : اِتَّخِذي غَنَما ؛ فَإِنَّ فيها بَرَكَةً . (4)

سنن ابن ماجة عن أبو هريرة :أمَرَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله الأَغنِياءَ بِاتِّخاذِ الغَنَمِ ، وأمَرَ الفُقَراءَ بِاتِّخاذِ الدَّجاجِ . (5)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن كانَ في بَيتِهِ شاةٌ تُحلَبُ جاءَهُ اللّهُ بِرِزقِها ، وكانَت في بَيتِهِ بَرَكَةٌ ، وقُدِّسَ كُلَّ يَومٍ تَقديسَةً ، وَانتَقَلَ عَنهُ الفَقرُ مَرحَلَةً ؛ ومَن كانَت عِندَهُ شاتانِ يَحلِبُهُما جاءَهُ اللّهُ بِرِزقِهِما ، وَانتَقَلَ الفَقرُ عَنهُ مَرحَلَتَينِ ، وقُدِّسَ كُلَّ يَومٍ تَقديسَتَينِ ؛ ومَن كانَ في بَيتِهِ ثَلاثُ شِياهٍ يَحلِبُهُنَّ جاءَهُ اللّهُ بِرِزقِهِنَّ ، وكانَت في بَيتِهِ ثَلاثُ بَرَكاتٍ ، وقُدِّسَ كُلَّ يَومٍ ثَلاثَ تَقديساتٍ ، وَانتَقَلَ عَنهُ الفَقرُ ثَلاثَ مَراحِلَ . (6)

.


1- .الكافي : 6 / 545 / 7 ، المحاسن : 2/ 485/2686 كلاهما عن جابر ، بحار الأنوار: 64/130/17.
2- .الكافي: 6/545/8 ، المحاسن: 2/488/2700 كلاهما عن أبي الجارود، بحار الأنوار:64/134/6.
3- .المحاسن : 2 / 485 / 2687 عن أبي خديجة ، بحار الأنوار : 64 / 131 / 18 وج 83 / 326 / 26 .
4- .سنن ابن ماجة : 2 / 773 / 2304 ، المعجم الكبير : 24 / 427 / 1039 و1040 ، حياة الحيوان الكبرى : 2 / 188 ، كنز العمّال : 12 / 323 / 35218 .
5- .سنن ابن ماجة : 2 / 773 / 2307 ؛ مكارم الأخلاق : 1 / 348 / 1132 عن جابر ، بحار الأنوار : 65 / 10 / 13 وج 66 / 74 / 69 .
6- .كنز العمّال : 14 / 184 / 38311 نقلاً عن ابن جرير بإسناده عن مسند الإمام عليّ عليه السلام .

ص: 241

.امام باقر عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به عمّه اش فرمود: «چه چيز بازت مى دارد از اين كه در خانه ات بركتى براى خود برگيرى؟» گفت: «اى رسول خدا! بركت چيست؟» فرمود : «گوسفندى شيرده ؛ هر آينه هر كس در خانه اش گوسفندى شيرده يا ميش يا گاوى شيرده باشد ، همگى بركت هستند» .

امام باقر عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نزد امّ سَلَمه آمد و به وى فرمود: «چرا در خانه ات بركت نمى بينم؟» گفت: «سپاس خداى را كه در خانه ام بركت هست!» فرمود : «همانا خداوند سه بركت را فرو فرستاد : آب ، آتش ، گوسفند» .

امام صادق عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نزد امّ اَيمَن آمد و فرمود: «از چه روى در خانه ات بركت نمى بينم؟» گفت: «آيا خانه من بى بركت است؟» فرمود: «مرادم اين نبود . [مرادم اين است كه] گوسفند را نگاهدارى كن تا فرزندانت از شير آن بهره گيرند و از روغن آن خوراك سازى» .

سنن ابن ماجة از عروه از امّ هانى :پيامبر صلى الله عليه و آله به امّ هانى فرمود: «گوسفند نگاهدار كه هر آينه در آن ، بركت است» .

سنن ابن ماجة از ابوهريره :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به توانگران دستور داد كه گوسفند نگاهدارند و فقيران را فرمان داد كه مرغ داشته باشند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس در خانه اش گوسفندى شيرده داشته باشد ، خداوند روزى آن را مى آورَد و در خانه اش بركت حضور مى يابد و هر روز يك بار تقديس (1) مى شود و فقر از او گامى دور مى شود . و آن كس كه دو گوسفند شيرده نزد خود داشته باشد ، خداوند روزىِ آن دو را مى رساند و فقر از او دو گام دور مى شود و هر روز دو بار تقديس مى شود . و هر كه سه گوسفند شيرده داشته باشد ، خداوند روزىِ آن سه را عطا مى فرمايد و در خانه اش سه بركت حاضر است و هر روز سه بار تقديس مى شود و فقر از او سه گام دور مى گردد .

.


1- .مقصود از تقديس ، چنان كه از روايات بعدى استفاده مى شود ، دعا براى بركت توسط فرشتگان است.

ص: 242

الإمام عليّ عليه السلام :أفضَلُ ما يَتَّخِذُهُ الرَّجُلُ في مَنزِلِهِ لِعِيالِهِ الشّاةُ ؛ فَمَن كانَت في مَنزِلِهِ شاةٌ قَدَّسَت عَلَيهِ المَلائِكَةُ في كُلِّ يَومٍ مَرَّةً ، ومَن كانَت عِندَهُ شاتانِ قَدَّسَت عَلَيهِ المَلائِكَةُ مَرَّتَينِ في كُلِّ يَومٍ ، وكَذلِكَ فِي الثَّلاثِ ؛ تَقولُ : بورِكَ فيكُم! (1)

الكافي عن محمّد بن عجلان :سَمِعتُ أبا جَعفَرٍ عليه السلام يَقول : ما مِن أهلِ بَيتٍ يَكونُ عِندَهُم شاةٌ لَبونٌ إلاّ قُدِّسوا في كُلِّ يَومٍ مَرَّتَينِ . قُلتُ : وكَيفَ يُقالُ لَهُم؟ قالَ : يُقالُ لَهُم : بورِكتُم بورِكتُم! (2)

من لا يحضره الفقيه عن محمّد بن مارد :سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّه عليه السلاميَقولُ : ما مِن مُؤمِنٍ يَكونُ لَهُ في مَنزِلِهِ عَنزٌ حَلوبٌ إلاّ قُدِّسَ أهلُ ذلِكَ المَنزِلِ وبورِكَ عَلَيهِم ، فَإِن كانَتِ اثنَتَينِ قُدِّسوا كُلَّ يَومٍ مَرَّتَينِ ، فَقالَ رَجُلٌ مِن أصحابِنا : كَيفَ يُقَدَّسونَ؟ قالَ : يُقالُ لَهُم : بورِكَ عَلَيكُم ، وطِبتُم وطابَ أدامُكُم! (3)

.


1- .الخصال : 617 / 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، تحف العقول : 107 ، بحار الأنوار : 64 / 126 / 7 .
2- .الكافي : 6 / 544 / 5 ، المحاسن : 2 / 488 / 2699 كلاهما عن محمّد بن عجلان ، بحار الأنوار : 64 / 133 / 25 .
3- .من لا يحضره الفقيه : 3 / 349 / 4226 عن محمّد بن مارد ، بحار الأنوار : 76 / 163 / 1 .

ص: 243

امام على عليه السلام :بهترين چيزى كه مرد در خانه براى خانواده اش نگاه مى دارد ، گوسفند است . هر كس در خانه اش گوسفندى باشد ، فرشتگان روزى يك بار او را دعا مى كنند ؛ و هر كه نزدش دو گوسفند باشد ، فرشتگان روزى دو بار او را دعا مى كنند ؛ و اگر سه گوسفند باشد ، سه بار ؛ [و آن فرشتگان ]مى گويند: «خير و بركتتان افزون باد!» .

الكافى از محمّد بن عجلان : شنيدم كه امام باقر عليه السلامالكافى از محمّد بن عجلان : شنيدم كه امام باقر عليه السلام مى فرمايد: «هيچ خانواده اى نيست كه گوسفندى شيرده داشته باشد ، مگر اين كه روزى دو بار تقديس مى شوند» . گفتم: «و به آنان چه گفته مى شود؟» فرمود: «به آنان گفته مى شود: بركتتان افزون باد ؛ بركتتان افزون باد! » .

من لا يحضره الفقيه از محمّد بن مارد :شنيدم كه امام صادق عليه السلامفرمود: «هيچ مؤمنى نيست كه در خانه اش ماده بُزى شيرده داشته باشد ، جز آن كه اهل آن خانه تقديس شوند و براى بركت آنها دعا خواهد شد ؛ و اگر دو ماده بز باشند ، اهل خانه را روزى دو بار تقديس شوند» . يكى از اصحاب ما گفت: «چگونه تقديس مى شوند؟» فرمود: «به ايشان گفته مى شود : بركتتان افزون باد ؛ خود و خوراكتان پاك باد! » .

.

ص: 244

الإمام الصادق عليه السلام :إذَا اتَّخَذَ أهلُ بَيتٍ شاةً أتاهُمُ اللّهُ بِرِزقِها ، وزادَ في أرزاقِهِم ، وَارتَحَلَ الفَقرُ عَنهُم مَرحَلَةً ؛ فَإِنِ اتَّخَذَ شاتَينِ أتاهُمُ اللّهُ بِأَرزاقِهِما ، وزادَ في أرزاقِهِم ، وَارتَحَلَ الفَقرُ عَنهُم مَرحَلَتَينِ ؛ فَإِنِ اتَّخَذوا ثَلاثَةً أتاهُمُ اللّهُ بِأَرزاقِهِم ، وَارتَحَلَ الفَقرُ عَنهُم رَأسا . (1)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :البَرَكَةُ في نَواصِي الخَيلِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :الإِبِلُ عِزٌّ لِأَهلِها ، وَالغَنَمُ بَرَكَةٌ ، وَالخَيرُ مَعقودٌ في نَواصِي الخَيلِ إلى يَومِ القِيامَةِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :الخَيلُ مَعقودٌ في نَواصيهَا الخَيرُ إلى يَومِ القِيامَةِ . (4)

الإمام عليّ عليه السلام :اُطلُبُوا الخَيرَ في أخفافِ الإِبلِ وأعناقِها ؛ صادِرَةً ووارِدَةً . (5)

.


1- .الكافي: 6/544/4 ، المحاسن : 2 / 486 / 2690 نحوه وكلاهما عن عبد اللّه بن سنان ، بحار الأنوار: 64 / 132 / 20 .
2- .صحيح البخاري : 3 / 1048 / 2696 ، صحيح مسلم : 3 / 1494 / 100 ، سنن النسائي : 6 / 221 ، مسند ابن حنبل : 4 / 228 / 12126 وص 256 / 12292 ، السنن الكبرى : 6 / 535 / 12892 كلّها عن أنس .
3- .سنن ابن ماجة : 2 / 773 / 2305 ، مسند أبي يعلى : 6 / 203 / 6793 وليس فيه «إلى يوم القيامة» وكلاهما عن عروة البارقي رفعه ، صحيح البخاري : 3 / 1047 / 2694 عن عبد اللّه بن عمر ، صحيح مسلم : 2 / 683 / 26 عن أبي هريرة ، سنن النسائي : 6 / 222 عن عروة البارقي ، مسند ابن حنبل : 2/308/5102 عن ابن عمر وفي الأربعة الأخيرة من «والخير...»، كنز العمّال: 12/325/35228.
4- .الكافي : 5 / 48 / 2 عن عمر بن أبان عن الإمام الصادق عليه السلام وح 3 وص 8 / 15 وكلاهما عن معمّر عن الإمام الباقر عليه السلامنحوه ، من لا يحضره الفقيه : 2 / 283 / 2459 ، ثواب الأعمال : 226 / 2 نحوه ، المحاسن : 2 / 472 / 2640 كلاهما عن عمر بن أبان عن الإمام الصادق عليه السلامعنه صلى الله عليه و آله ، الأمالي للطوسي : 383 / 830 عن الحارث عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : 64 / 159 / 1 .
5- .الخصال : 630 / 10 عن محمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، تحف العقول : 119 ، بحار الأنوار : 10 / 108 / 1 وج 99 / 104 / 5 .

ص: 245

امام صادق عليه السلام :هر گاه خانواده اى گوسفندى نگاه دارند ، خداوند روزى اش را مى دهد و روزى خود آنان را مى افزايد و فقر گامى از آنان دور مى شود ؛ و اگر دو گوسفند نگاه دارند ، خداى روزىِ آن دو را عطا مى فرمايد و روزى خود ايشان را مى افزايد و فقر از آن ها دو گام دور مى شود ؛ و اگر سه گوسفند نگاه دارند ، خداوند روزىِ آن سه را مى دهد و فقر از ايشان به كلّى دور مى گردد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بركت در موهاى پيشانى اسبان است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :تا روز قيامت ، شتر براى صاحب خويش مايه سرافرازى است ؛ گوسفند بركت است ؛ و خير در موهاى پيشانى اسبان گره خورده است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :تا روز قيامت ، خير در موهاى پيشانى اسبان گره خورده است .

امام على عليه السلام :خير را در كف پا و گردن شتر بجوييد ، آن گاه كه از آبشخور باز مى گردد و آن گاه كه به آبشخور مى رود .

.

ص: 246

الإمام الصادق عليه السلام :تِسعَةُ أعشارِ الرِّزقِ مَعَ صاحِبِ الدّابَّةِ . (1)

راجع : ص 268 (الحثّ على التجارة) ح 494 و 495 .

3 / 3 _ 3الصِّناعَةالكتاب :«يَ_جِبَالُ أَوِّ بِى مَعَهُ وَ الطَّيْرَ وَ أَ لَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ * أَنِ اعْمَلْ سَ_بِغَ_تٍ وَ قَدِّرْ فِى السَّرْدِ وَ اعْمَلُواْ صَ__لِحًا إِنِّى بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ . (2) »

«وَ عَلَّمْنَ_هُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَّكُمْ لِتُحْصِنَكُم مِّن بَأْسِكُمْ فَهَلْ أَنتُمْ شَ_كِرُونَ . (3) »

الحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا تَلعَنوا الحاكَةَ ؛ فَإِنَّ أوَّلَ مَن حاكَ أبي آدَمُ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :عَمَلُ الأَبرارِ مِن رِجالِ اُمَّتِي الخِياطَةُ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :عَمَلُ الأَبرارِ مِنَ النِّساءِ المِغزَلُ . (6)

.


1- .الكافي : 6 / 535 / 2 عن عبد اللّه بن جندب قال : حدّثني رجل من أصحابنا ، بحار الأنوار : 64 / 161 / 3 .
2- .سبأ : 10 و11 .
3- .الأنبياء : 80 .
4- .ربيع الأبرار : 2 / 539 عن أنس ، كنز العمّال : 3 / 617 / 8190 .
5- .تاريخ بغداد : 9 / 15 / 4613 ، ربيع الأبرار : 2 / 535 كلاهما عن سهل بن سعد ، كنز العمّال : 4 / 1 / 9347 ؛ تنبيه الخواطر : 1 / 41 وليس فيهما «اُمّتي» .
6- .تاريخ بغداد : 9 / 15 / 4613 ، ربيع الأبرار : 2 / 535 كلاهما عن سهل بن سعد ، كنز العمّال : 4 / 31 / 9347 ؛ تنبيه الخواطر : 1 / 41 وفيه «الغزل» بدل «المغزل» .

ص: 247

3 / 3 _ 3 صنعتگرى

امام صادق عليه السلام :نُه دهم روزى ، از آنِ چهارپادار است .

ر .ك : ص269 (تشويق به بازرگانى) ، حديث 494 و 495.

3 / 3 - 3صنعتگرىقرآن:«اى كوه ها و اى مرغان هوا! با او [= داوود] همنوا شويد. و آهن را براى او نرم گردانيديم * كه زره هايى فراخ و گشاده بساز و در بافتن و پيوند دادن [حلقه هاى آن] اندازه نگه دار؛ و [اى داوود همراه با قومت] كارهاى نيك و شايسته كنيد ، كه من بدانچه مى كنيد ، بينايم .»

«و براى شما ، ساختن زره را به او [= داوود] آموختيم تا شما را از سختى و گزندتان نگاه دارد . پس آيا شما سپاس مى داريد؟»

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بافندگان را دشنام مگوييد ؛ كه نخستين بافنده پدرم آدم بود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيشه مردان نيك امّت من ، دوزندگى است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيشه زنان نيك ، ريسندگى است .

.

ص: 248

الإمام عليّ عليه السلام :حِرفَةُ المَرءِ كَنزٌ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :كُلُّ ذِي صَناعَةٍ مُضْطَرٌ إلى ثَلاثِ خِلالٍ يَجتَلِبُ بِها الكَسبَ وهُوَ أن يَكونَ حاذِقا بِعِلمٍ ، مُؤَدِّيا لِأَمانَةٍ فيهِ ، مُستَميلاً لِمَنِ استَعمَلَهُ. (2)

عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: لا تَطلُب سُرعَةَ العَمَلِ ، وَاطلُب تَجويدَهُ ؛ فَإِنَّ النّاسَ لا يَسأَلونَ : في كَم فُرِغَ مِنَ العَمَلِ ؟ إِنَّما يَسأَلونَ عَن جَودَةِ صَنعَتِهِ . (3)

قصص الأنبياء عن وهب بن منبّه :أنزَلَ اللّهُ عَلى إدريسَ ثَلاثينَ صَحيفَةً ، وهُوَ أوَّلُ مَن خَطَّ بِالقَلَمِ ، وأوَّلُ مَن خاطَ الثِّيابَ ولَبِسَها ، وكانَ مَن كانَ قَبلَهُ يَلبَسونَ الجُلودَ ، وكانَ كُلَّما خاطَ سَبَّحَ اللّهَ وهَلَّلَهُ وكَبَّرَهُ ، ووَحَّدَهُ ومَجَّدَهُ . (4)

الزهد لابن حنبل عن سعيد بن المسيّب :إنَّ لُقمانَ عليه السلام كانَ خَيّاطا . (5)

ربيع الأبرار :سَأَلَ داودُ عَن نَفسِهِ فِي الخُفيَةِ ، فَقالوا : يَعدِلُ إلاّ أنَّهُ يَأكُلُ مِن أموالِ بَني إسرائيلَ ، فَسَأَلَ اللّهَ أن يُعَلِّمَهُ عَمَلاً ، فَعَلَّمَهُ اتِّخاذَ الدُّروعِ . (6)

تفسير العيّاشي عن محمّد بن خالد الضبّيّ :مَرَّ إبراهيمُ النَّخَعِيُّ عَلَى امرَأَةٍ وهِيَ جالِسَةٌ عَلى بابِ دارِها بُكرَةً _ وكانَ يُقالُ لَها : اُمُّ بَكرٍ _ وفي يَدِها مِغزَلٍ تَغزِلُ بِهِ ، فَقالَ : يا اُمَّ بَكرٍ ، أما كَبِرتِ؟! ألَم يَأنِ لَكِ أن تَضَعي هذَا المِغزَلَ؟! فَقالَت : و كَيفَ أضَعُهُ و سَمِعتُ عَلِيَّ بنَ أبي طالِبٍ أميرَ المُؤمِنينَ عليه السلاميَقولُ: هُوَ مِن طَيِّباتِ الكَسبِ؟! (7)

.


1- .المواعظ العدديّة : 55 .
2- .بحار الأنوار : 17 / 182 .
3- .شرح نهج البلاغة : 20 / 267 / 103 .
4- .قصص الأنبياء : 79 / 61 وراجع تفسير مجمع البيان : 6 / 802 وبحار الأنوار : 11 / 279 / 9 .
5- .الزهد لابن حنبل : 64 ، ربيع الأبرار : 2 / 535 ، البداية والنهاية : 2 / 127 ، الدرّالمنثور : 6 / 510 نقلاً عن ابن أبي شيبة وابن المنذر .
6- .ربيع الأبرار : 2 / 546 .
7- .تفسير العيّاشي : 1 / 150 / 494 ، بحار الأنوار : 103 / 53 / 15 .

ص: 249

امام على عليه السلام :پيشه ورى (1) براى مرد ، گنجينه است .

امام على عليه السلام :هر پيشه ورى بايد از سه ويژگى برخوردار باشد تا با آن بتواند كسب روزى نمايد : دانش آن كار را به كمال بداند ؛ در آن پيشه امانتدارى پيش گيرد ؛ و به زيردستانش محبت ورزد .

امام على عليه السلام_ در كلمات حكيمانه منسوب به وى _: به دنبال شتاب در كار نباش ، بلكه نيك به جاى آوردنش را دنبال كن ؛ زيرا مردم نمى پرسند : در چه مدّت ، كار را انجام داد ؛ بلكه از كيفيّت صنعتگرىِ فرد سؤال مى كنند .

قصص الأنبياء از وهب بن منبّه :خداوند بر ادريس عليه السلام سى لوح فرود آورد . و او نخستين كسى بود كه با قلم نوشت ؛ و [نيز] نخستين دوزنده و پوشنده جامه بود . پيش از او ، مردم پوست جانوران را بر تن مى كردند ؛ و او هر گاه دوزندگى مى كرد ، خداى را به پاكى و يكتايى و بزرگى و يگانگى و شكوه ياد مى كرد .

الزهد لابن حنبل از سعيد بن مسيّب :هر آينه لقمان عليه السلام دوزنده بود .

ربيع الابرار :داوود عليه السلام در نهان ، درباره خويش [از مردم] سؤال كرد . گفتند : «رفتارش درست است ، جز اين كه از دارايى بنى اسرائيل مى خورَد» . پس وى از خداوند خواست كه به او كارى بياموزد ؛ و خداوند زره سازى را به او آموخت .

تفسير العيّاشى از محمّد بن خالد ضَبّى :ابراهيم نخعى بر زنى ، با كنيه امّ بكر ، گذشت كه پگاهان كنار خانه خود نشسته ، دوك در دست ، مشغول ريسندگى بود . گفت: «اى امّ بكر! آيا پير نشده اى؟ آيا وقت آن نرسيده كه اين دوك را كنار نهى؟» گفت: «چگونه كنارش نهم ، كه از اميرالمؤمنين علىّ بن ابى طالب عليه السلام شنيدم كه مى فرمود : ريسندگى از پيشه هاى پاك است ؟» .

.


1- .پيشه ورى اعم از صنعتگرى است.

ص: 250

الكافي عن اُمّ الحسن النخعيّة :مَرَّ بي أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام فَقالَ : أيُّ شَيءٍ تَصنَعينَ يا اُمَّ الحَسَنِ؟ قُلتُ : أغزِلُ ، فَقالَ : أما إنَّهُ أحَلُّ الكَسبِ _ أو مِن أحَلِّ الكَسبِ _ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام_ في كِتابِهِ لِلأَشتَرِ لَمّا وَلاّهُ مِصرَ _: ثُمَّ استَوصِ بِالتُّجّارِ وذَوِي الصِّناعاتِ ، وأوصِ بِهِم خَيراً : المُقيمِ مِنهُم ، وَالمُضطَرِبِ بِمالِهِ ، وَالمُتَرَفِّقِ بِبَدَنِهِ ؛ فَإِنَّهُم مَوادُّ المَنافِعِ ، وأسبابُ المَرافِقِ ، وجُلاّبُها مِنَ المَباعِدِ والمَطارِحِ ، في بَرِّكَ وبَحرِكَ وسَهلِكَ وجَبَلِكَ ، وحَيثُ لا يَلتَئِمُ النّاسُ لِمَواضِعِها ، ولا يَجتَرِئونَ عَلَيها ؛ فَإِنَّهُم سِلمٌ لا تُخافُ بائِقَتُهُ ، وصَلحٌ لا تُخشى غائِلَتُهُ . (2)

راجع : ص 196 (سيرة الأنبياء والأوصياء في طلب الرزق).

3 / 4ما يَنبَغي لِلمُكتَسِبِ3 / 4 _ 1طَلَبُ الحَلالِإرشاد القلوب_ في لَيلَةِ المِعراجِ _: قالَ اللّهُ تَعالى : يا أحمَدُ ، إنَّ العِبادَةَ عَشَرَةُ أجزاءٍ ، تِسعَةٌ مِنها طَلَبُ الحَلالِ ، فَإِن اُطيبَ مَطعَمُكَ ومَشرَبُكَ فَأَنتَ في حِفظي وكَنَفي . (3)

.


1- .الكافي : 5 / 311 / 32 ، تهذيب الأحكام : 6 / 382 / 1127 .
2- .نهج البلاغة : الكتاب 53 ، تحف العقول : 140 نحوه ، بحار الأنوار : 103 / 88 / 9 .
3- .إرشاد القلوب : 203 ، بحار الأنوار : 77 / 27 / 6 .

ص: 251

3 / 4 آن چه پيشه ور را سزا است
3 / 4 _ 1 جست و جوى حلال

الكافى از امّ حسن نخعيّه :اميرالمؤمنين عليه السلام بر من گذشت و فرمود: «اى امّ حسن! چه مى كنى؟» گفتم: «ريسندگى مى كنم» . فرمود: «بدان كه اين ، حلال ترين پيشه _ يا از حلال ترين پيشه ها _ است» .

امام على عليه السلام_ در نامه به اشتر ، آن گاه كه وى را به كارگزارىِ مصر گماشت _: پس سفارش مرا در حقّ بازرگانان و صنعتگران بپذير و درباره ايشان [به كارگزارانت ]نيكو سفارش كن ، خواه آن ها كه در يك جاى مقيم هستند و خواه آنان كه با سرمايه خويش اين سو و آن سو سفر كنند و با دسترنج خود زندگى نمايند ؛ زيرا اين گروه ، مايه هاى منافع و اسباب آسودگى اند و آن را از راه هاى دشوار و دور خشكى و دريا و دشت ها و كوهساران و جاى هايى كه مردم در آن گرد نيايند و جرئت رفتن به آن نكنند ، به دست مى آورند . پس اينان مردمى مسالمت جويند كه از فتنه گرى شان بيمى نيست ؛ و اهل آشتى اند ، كه از آسيب رسانى شان باكى نباشد .

ر .ك : ص197 (روش پيامبران و جانشينانشان در روزى جُستن).

3 / 4آن چه پيشه ور را سزا است3 / 4 - 1جست و جوى حلالارشاد القلوب_ در [رويدادهاى] شب معراج _: خداى _ تعالى _ فرمود : «اى احمد! همانا عبادت را ده بخش است ؛ نُه بخش آن جست و جوى حلال است . پس اگر خوردن و نوشيدنت پاك باشد ، در نگاهداشت و حمايت منى» .

.

ص: 252

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :العِبادَةُ عَشَرَةُ أجزاءٍ ، تِسعَةُ أجزاءٍ في طَلَبِ الحَلالِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :العِبادَةُ سَبعونَ جُزءا ، أفضَلُها طَلَبُ الحَلالِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :ما جاءَني جِبريلُ إلاّ أمَرَني بِهاتَينِ ؛ قالَ : تَقولُ : اللّهُمَّ ارزُقني طَيِّبا ، وَاستَعمِلني صالِحا . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :رَحِمَ اللّهُ امرَأً اِكتَسَبَ طَيِّبا ، وأنفَقَ قَصدا ، وقَدَّمَ فَضلاً لِيَومِ فَقرِهِ وحاجَتِهِ! (4)

عنه صلى الله عليه و آله :طوبى لِمَن ذَلَّ في نَفسِهِ ، وطابَ كَسبُهُ . (5)

.


1- .جامع الأحاديث للقمّي : 99 عن إسماعيل بن موسى بن جعفر عن أبيه عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : 103 / 9 / 37 وص 18 / 81 .
2- .الكافي : 5 / 78 / 6 ، تهذيب الأحكام : 6 / 324 / 891 كلاهما عن أبي خالد الكوفي رفعه إلى الإمام الباقر عليه السلام ، معاني الأخبار : 366 / 1 عن إسماعيل بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، ثواب الأعمال : 215 / 1 عن محمّد بن أحمد بن يحيى بن عمران الأشعري بإسناده عنه صلى الله عليه و آلهوفيهما «أفضلها جزءا»، تحف العقول: 37 وفيه «سبعة أجزاء» بدل «سبعون جزءا»؛ الفردوس:3/79/4221 عن الإمام الحسين عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله وفيه «العبادة سبعون بابا أفضلها طلب الرزق الحلال» .
3- .نوادر الاُصول : 1 / 427 عن حنظلة ، كنز العمّال : 2 / 224 / 3861 وج 4 / 7 / 9211 وفيهما «الدعوتين» بدل «قال : تقول» .
4- .كنز العمّال : 4 / 6 / 9207 نقلاً عن ابن النجّار عن عائشة وراجع دعائم الإسلام : 2 / 66 / 184 .
5- .المعجم الكبير : 5 / 71 / 4615 ، السنن الكبرى : 4 / 306 / 7784 ، شُعب الإيمان : 3 / 22 / 3388 كلّها عن ركب المصري ، كنز العمّال : 15 / 917 / 43582 ؛ نهج البلاغة : الحكمة 123 قال الشريف الرضيّ : «ومن الناس من ينسب هذا الكلام إلى رسول اللّه صلى الله عليه و آله» ، خصائص الأئمّة عليهم السلام : 99 كلاهما عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحار الأنوار : 103 / 2 / 2 نقلاً عن تفسير القمّي .

ص: 253

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عبادت ده بخش دارد ؛ نُه بخش آن ، جُستنِ حلال است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عبادت را هفتاد بخش است ؛ برترينِ آن ، جست و جوى حلال است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :جبرئيل نزد من نيامد جز آن كه به اين دو چيز فرمانم داد ؛ گفت: «بگو : بار خدايا! مرا روزى پاكيزه عطا فرما ؛ و در كارِ شايسته ام بدار » .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند رحمت كند كسى را كه پيشه پاكيزه داشته باشد ، به اعتدال انفاق كند ، و براى روز فقر و نياز خويش [= قيامت] ، خيرى پيش فرستد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خوش باد حال كسى كه در درون ، رامِ [پروردگار] و پيشه اش پاكيزه است .

.

ص: 254

عنه صلى الله عليه و آله :طَلَبُ كَسبِ الحَلالِ فَريضَةٌ بَعدَ الفَريضَةِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :طَلَبُ الحَلالِ فَريضَةٌ عَلى كُلِّ مُسلِمٍ ومُسلِمَةٍ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :طَلَبُ الرَّجُلِ مَعيشَتَهُ فِي الحَلالِ صَدَقَةٌ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :طَلَبُ الحَلالِ جِهادٌ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :الكادُّ عَلى عِيالِهِ مِن حَلالٍ كَالمُجاهِدِ في سَبيلِ اللّهِ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :الشّاخِصُ في طَلَبِ الرِّزقِ الحَلالِ كَالمُجاهِدِ في سَبيلِ اللّهِ . (6)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن سَعى عَلى عِيالِهِ في طَلَبِ الحَلالِ فَهُوَ في سَبيلِ اللّهِ . (7)

.


1- .السنن الكبرى : 6/211/11695، المعجم الكبير : 10/74/9993 ، مسند الشهاب : 1/104/122 وليس فيهما «كسب» ، حلية الأولياء : 7 / 126 وليس فيه «طلب» ، الفردوس : 2 / 441 / 3918 وزاد في آخره «وجهاد» وكلّها عن عبد اللّه بن مسعود ؛ جامع الأحاديث للقمّي : 98 وليس فيه «الحلال» ، بحار الأنوار : 103 / 17 / 79 .
2- .جامع الأخبار : 389 / 1079 ؛ المعجم الأوسط : 8 / 272 / 8610 ، الفردوس : 2 / 440 / 3914 عن أنس وفيهما «طلب الحلال واجب على كلّ مسلم» ، إحياء علوم الدين : 2 / 133 وص 134 وليس فيهما «ومسلمة» ، كنز العمّال : 4 / 5 / 9204 .
3- .الفردوس : 2 / 444 / 3922 عن أبي بكر .
4- .مسند الشهاب : 1 / 83 / 82 ، الفردوس : 2 / 442 / 3919 كلاهما عن ابن عبّاس ، كنز العمّال : 4 / 6 / 9205 نقلاً عن حلية الأولياء عن ابن عمر .
5- .من لا يحضره الفقيه : 3 / 168 / 3631 ، عوالي اللآلي : 3 / 199 / 20 وج 2 / 109 / 297 ، الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام : 208 ، عدّة الداعي : 72 ، الكافي : 5 / 88 / 1 عن الحلبي عن الإمام الصادق عليه السلاموليس في الأربعة الأخيرة «من حلال» .
6- .جامع الأحاديث للقمّي : 90 ، دعائم الإسلام : 2 / 15 / 9 ، عوالي اللآلي : 3 / 194 / 7 كلاهما عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحار الأنوار : 103 / 17 / 78 .
7- .روضة الواعظين : 501 ؛ السنن الكبرى : 9 / 43 / 17824 عن أبي هريرة وليس فيه «في طلب الحلال» ، كنز العمّال : 4 / 12 / 9252 .

ص: 255

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :جُستنِ درآمد حلال ، واجبى است از پى واجب ديگر .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :جُستنِ حلال ، بر هر مرد و زن مسلمان واجب است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اين كه انسان گذران زندگى اش را از حلال بخواهد ، مايه نزديكى به خدا است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :جُستنِ حلال ، جهاد است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آن كه خانواده خويش را از حلال روزى مى دهد ، مانند مجاهدِ در راه خدا است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آن كه در پى روزى حلال ، به سير و سفر مى پردازد ، همانند مجاهد در راه خدا است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس در جست و جوى حلال ، براى گذران زندگى خانواده اش بكوشد ، [تلاشِ ]او در راه خدا است .

.

ص: 256

عنه صلى الله عليه و آله :لَعَثرَةٌ في كَدٍّ حَلالٍ عَلى عَيِّلٍ مَحجوبٍ أفضَلُ عِندَ اللّهِ مِن ضَربِ سَيفٍ حَولاً كامِلاً لا يَجِفُّ دَما مَعَ إمامٍ عادِلٍ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :الدُّنيا حُلوَةٌ خَضِرَةٌ ، مَن يَأخُذ مالاً بِحِلِّهِ يُبارَك لَهُ فيهِ ، ورُبَّ مُتَخَوِّضٍ في مالِ اللّهِ عز و جل ومالِ رَسولِهِ في ما شاءَت نَفسُهُ ، لَهُ النّارُ يَومَ القِيامَةِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :أقَلُّ ما يَكونُ في آخِرِ الزَّمانِ أخٌ يوثَقُ بِهِ ، أو دِرهَمٌ مِن حَلالٍ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن طَلَبَ الدُّنيا حَلالاً ؛ اِستِعفافا عَنِ المَسأَلَةِ ، وسَعيا عَلى أهلِهِ ، وتَعَطُّفا عَلى جارِهِ ، لَقِيَ اللّهَ ووَجهُهُ كَالقَمَرِ لَيلَةَ البَدرِ . (4)

تاريخ بغداد عن أبو هريرة :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : مَن طَلَبَ مَكسَبَةً مِن بابِ الحَلالِ يَكُفُّ بِها وَجهَهُ عَن مَسأَلَةِ النّاسِ ووُلدَهُ وعِيالَهُ ، جاءَ يَومَ القِيامَةِ مَعَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدّيقينَ هكَذا _ وأشارَ بِإِصبَعِهِ السَّبّابَةِ وَالوُسطى _ . (5)

الإمام عليّ عليه السلام :مَن طَلَبَ الدُّنيا حَلالاً تَعَطُّفا عَلى والِدٍ أو وَلَدٍ أو زَوجَةٍ ، بَعَثَهُ اللّهُ تَعالى ووَجهُهُ عَلى صورَةِ القَمَرِ لَيلَةَ البَدرِ . (6)

.


1- .تاريخ دمشق : 13 / 33 / 3037 عن عثمان بن عفّان ، كنز العمّال : 4 / 6 / 9209 .
2- .حلية الأولياء : 2 / 64 / 143 ، المعجم الكبير : 24 / 228 / 577 و ح 578 ، سنن الترمذي : 4 / 587 / 2374 ، مسند ابن حنبل : 10 / 299 / 27122 كلّها عن خولة بنت قيس نحوه ، كنز العمّال : 3 / 201 / 6166 .
3- .تحف العقول: 54، بحار الأنوار: 77/157/141؛ حلية الأولياء: 4/94 عن ابن عمر ، تاريخ دمشق : 55 / 106 / 11632 عن ميمون بن مهران و كلاهما نحوه، كنز العمّال : 4 / 4 / 9197 عن عمر .
4- .المصنّف لابن أبي شيبة : 5 / 258 / 7 ، شُعب الإيمان : 7 / 298 / 10375 ، مسند إسحاق بن راهويه : 1 / 353 / 352 ، حلية الأولياء : 3 / 110 وج 8 / 215 كلّها عن أبي هريرة ؛ الكافي : 5 / 78 / 5 ، تهذيب الأحكام : 6 / 324 / 890 كلاهما عن أبي حمزة عن الإمام الباقر عليه السلام .
5- .تاريخ بغداد : 8 / 168 / 4277 ، كنز العمّال : 4 / 12 / 9248 نقلاً عن الديلمي .
6- .مسند زيد : 255 عن الإمام زين العابدين عن أبيه عن جدّه عليهم السلام .

ص: 257

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :جهاد در طلب روزى براى خانواده ناتوان ، نزد خداوند برتر است از يك سال پيوسته شمشير زدن همراه امام عادل .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دنيا شيرين و خرّم است ؛ هر كه از مال حلال آن بخورد ، برايش مايه خير و بركت است . و بسا كسى كه در مال خدا و رسولش ، چندان كه خواهد ، غوطه خورَد و روز قيامت ، آتش از آنِ او باشد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در زمانه واپسين ، آن چه از همه كم تر است ، دوستى قابل اعتماد است يا دِرهمى مال حلال .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس دنيا را از راه حلال و به انگيزه حيا ورزيدن از عرض نياز [به مردم] ، تلاش براى خانواده خود ، و لطف روا داشتن بر همسايه اش ، بجويد ، خداى را در حالى ديدار مى كند كه چهره اش همانند قرص كامل ماه است .

تاريخ بغداد از ابوهريره :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «هر كس از راه حلال به جست و جوى درآمد پردازد تا از دست دراز كردن نزد مردم بى نياز شود و فرزندان و خانواده اش را تأمين نمايد ، روز رستاخيز با چنين حالتى همراه پيامبران و راستى پيشگان خواهد بود» _ و به انگشتان سبّابه و ميانى اش اشاره فرمود _ .

امام على عليه السلام :هر كس با انگيزه مهر ورزيدن به پدر [يا مادر] يا فرزند يا همسرش ، از راه حلال در پى دنيا باشد ، خداى _ تعالى _ او را [در قيامت] در حالى برمى انگيزد كه چهره اش همانند قرص كامل ماه است .

.

ص: 258

عنه عليه السلام :يوشِكُ أن يَفقِدَ النّاسُ ثَلاثا : دِرهَما حَلالاً ، ولِسانا صادِقا ، وأخا يُستَراحُ إلَيهِ . (1)

عنه عليه السلام :حُسنُ الخُلُقِ في ثَلاثٍ : اِجتِنابِ المَحارِمِ ، وطَلَبِ الحَلالِ ، وَالتَّوَسُّعِ عَلَى العِيالِ . (2)

عنه عليه السلام :مِن تَوفيقِ الحُرِّ اكتِسابُهُ المالَ مِن حِلِّهِ . (3)

عنه عليه السلام_ في ما كَتَبَهُ إلَى الإِمامِ الحَسَنِ عليه السلام _: وَارجُ الَّذي بِيَدِهِ خَزائِنُ الأَرضِ وَالأَقواتِ وَالسَّماواتِ ، وسَلهُ طيبَ المَكاسِبِ ؛ تَجِدهُ مِنكَ قَريبا ولَكَ مُجيبا . (4)

الأمالي للمفيد عن الحسن بن أبي الحسن البصريّ :دَخَلَ أميرُ المُؤمِنينَ سوقَ البَصرَةِ ، فَنَظَرَ إلَى النّاسِ يَبيعونَ ويَشتَرونَ ، فَبَكى عليه السلام بُكاءً شَديدا ، ثُمَّ قالَ : يا عَبيدَ الدُّنيا وعُمّالَ أهلِها ، إذا كُنتُم بِالنَّهارِ تَحلِفونَ ، وبِاللَّيلِ في فُرُشِكُم تَنامونَ ، وفي خِلالِ ذلِكَ عَنِ الآخِرَةِ تَغفُلونَ ، فَمَتى تُحرِزونَ الزّادَ ، وتُفَكِّرونَ فِي المَعادِ؟! فَقالَ لَهُ رَجُلٌ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، إنَّهُ لابُدَّ لَنا مِنَ المَعاشِ ، فَكَيفَ نَصنَعُ؟! فَقالَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام: إنَّ طَلَبَ المَعاشِ مِن حِلِّهِ لا يَشغَلُ عَن عَمَلِ الآخِرَةِ ، فَإِن قُلتَ : لابُدَّ لَنا مِنَ الاِحتِكارِ ، لَم تَكُن مَعذورا ، فَوَلَّى الرَّجُلُ باكِيا . (5)

.


1- .تذكرة الخواصّ : 136 ؛ بحار الأنوار : 78 / 70 / 30 نقلاً عن حلية الأولياء .
2- .تنبيه الخواطر : 1 / 90 ، بحار الأنوار : 71 / 394 / 63 .
3- .غرر الحكم : 9393 .
4- .كنز العمّال : 16 / 180 / 44215 نقلاً عن وكيع والعسكري في المواعظ .
5- .الأمالي للمفيد : 119 / 3 ، بحار الأنوار : 77 / 422 / 41 و ج 103 / 32 / 60 .

ص: 259

امام على عليه السلام :چيزى نمانده است كه مردم [= مردم بايد مراقب باشند كه مبادا ]سه چيز را از دست دهند : دِرهمى مال حلال ، زبانى راستگو ، و دوستى كه از او آرامش توان يافت .

امام على عليه السلام :نيك رفتارى در سه كار است: دورى گزيدن از حرام ها ، جست و جوى حلال ، و گشاده گرفتن بر خانواده .

امام على عليه السلام :از مايه هاى موفّقيّت آزادمرد ، اين است كه مال حلال را به دست آورد .

امام على عليه السلام_ در نامه اى كه به امام حسن عليه السلامنگاشت _: به كسى اُميد داشته باش كه گنجينه هاى زمين و روزى ها و آسمان ها در دست او است ؛ و از او درآمدِ پاكيزه بخواه ؛ كه او را نزديك و اجابتگر مى يابى .

الأمالي للمفيد از حسن بن ابوالحسن بصرى :اميرالمؤمنين عليه السلام به بازار بصره درآمد و مردم را نگريست كه سرگرم خريد و فروشند ؛ آن گاه ، سخت گريست . سپس فرمود: «اى بندگان دنيا و كارگزارانِ اهل دنيا! روزانه سوگند ياد مى كنيد و شبانه در بسترهاتان مى آراميد و در اين ميان ، از آخرت غافليد ، پس كدام هنگام توشه[ى آخرت ]برمى گيريد و به بازگشت مى انديشيد؟» مردى به وى گفت: «اى اميرالمؤمنين! ما از گذرانِ زندگى ناچاريم ؛ پس چه كنيم؟» اميرالمؤمنين عليه السلامفرمود: «طلبِ روزى از راه حلال ، انسان را از كار آخرت باز نمى دارد . امّا اگر بگويى : از احتكار [هم] ناگزيريم عذرت پذيرفته نيست» . پس آن مرد بازگشت ، در حالى كه مى گريست .

.

ص: 260

الإمام الباقر عليه السلام :قامَ أبو ذَرٍّ _ رَحمَةُ اللّهِ عَلَيهِ _ عِندَ الكَعبَةِ فَقالَ: . . . اِجعَلِ الدُّنيا كَلِمَتَينِ : كَلِمَةً في طَلَبِ الحَلالِ ، وكَلِمَةً لِلآخِرَةِ ، وَالثّالِثَةُ تَضُرُّ ولا تَنفَعُ لا تُرِدها . ثُمَّ قالَ : قَتَلَني هَمُّ يَومٍ لا اُدرِكُهُ . (1)

عنه عليه السلام_ في صِفَةِ أولِياءِ اللّهِ تَعالى _: وَجَدنا في كِتابِ عَلِيِّ بنِ الحُسَينِ عليهماالسلام : اِكتَسَبُوا الطَّيِّبَ مِن رِزقِ اللّهِ ، لا يُريدونَ بِهِ التَّفاخُرَ وَالتَّكاثُرَ ، ثُمَّ أنفَقوا في ما يَلزَمُهُم مِن حُقوقٍ واجِبَةٍ ، فَاُولئِكَ الَّذينَ بارَكَ اللّهُ لَهُم في مَا اكتَسَبوا ، ويُثابونَ عَلى ما قَدَّموا لاِخِرَتِهِم . (2)

عنه عليه السلام :عَلَيكَ بِالصَّبرِ ، وطَلَبِ الحَلالِ ، وصِلَةِ الرَّحِمِ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :كانَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليهماالسلام إذا أصبَحَ خَرَجَ غادِيا في طَلَبِ الرِّزقِ ، فَقيلَ لَهُ : يَابنَ رَسولِ اللّهِ ، أينَ تَذهَبُ؟ فَقالَ : أتَصَدَّقُ لِعِيالي . قيلَ لَهُ : أتَتَصَدَّقُ؟! قالَ : مَن طَلَبَ الحَلالَ فَهُوَ مِنَ اللّهِ عز و جل صَدَقَةٌ عَلَيهِ . (4)

.


1- .الخصال : 40 / 26 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام ، الأمالي للمفيد : 215 / 1 عن جابر بن يزيد ، من لا يحضره الفقيه : 2 / 282 / 2456 وفيه «رُوي أنّه قام أبو ذرّ رحمه الله عند الكعبة فقال . .» ، بحار الأنوار : 96 / 119 / 16 وراجع دعائم الإسلام : 1 / 270 .
2- .تفسير العيّاشي : 2 / 124 / 31 عن بريد العجلي ، تفسير مجمع البيان : 5 / 181 عن ابن زيد نحوه ، بحار الأنوار : 69 / 277 / 11 .
3- .الكافي : 2 / 488 / 1 عن أحمد بن محمّد بن أبي نصر عن الإمام الرضا عليه السلام ، قرب الإسناد : 386 / 1358 عن أحمد بن محمّد بن أبي نصر عن الإمام الرضا عليه السلاموفيه «بالصدق» بدل «بالصبر» ، بحار الأنوار : 93 / 367 / 1 .
4- .الكافي : 4 / 12 / 11 عن عبد اللّه بن سنان ، بحار الأنوار : 46 / 67 / 32 .

ص: 261

امام باقر عليه السلام :ابوذر _ رحمت خدا بر او _ كنار كعبه برخاست و گفت: « . . . دنيا را دو كلمه قرار ده [= در دو چيز خلاصه كن] ؛ كلمه اى در جست و جوى حلال ، و كلمه اى براى آخرت . سوم ، همه زيان است و سودى ندارد ؛ آن را طلب مكن» . سپس گفت: «غمِ روزى كه هنوز فرا نرسيده ، مرا كشت!» .

امام باقر عليه السلام_ در وصفِ دوستان خداى (تعالى) _: در كتاب على بن حسين عليه السلامچنين يافتيم: «روزى پاكيزه خدا را فراهم آوردند ، بى اين كه از آن ، در پى فخرورزى و افزون طلبى باشند ؛ سپس در حدود حقوق واجبى كه بر عهده ايشان است ، به انفاق پرداختند ؛ پس ايشانند كه خداوند در درآمدشان بركت قرار داده و به پاس آن چه براى آخرتشان پيش فرستاده اند ، پاداش مى يابند .

امام باقر عليه السلام :بر تو باد شكيبايى و جُستنِ حلال و پيوند با خويشان .

امام صادق عليه السلام :علىّ بن حسين عليه السلام هر صبحگاه در طلب روزى ، برون مى شد . به او گفته مى شد: «اى فرزند رسول خدا! كجا مى روى؟» مى فرمود : «براى خانوارم صدقه فراهم مى آورم» . پرسيده مى شد: «آيا صدقه فراهم مى آورى؟» مى فرمود : «هر كس روزىِ حلال طلب كند ، آن صدقه خداوند براى وى است» .

.

ص: 262

عنه عليه السلام :إذا كانَ الرَّجُلُ مُعسِرا ، فَيَعمَلُ بِقَدرِ ما يَقوتُ بِهِ نَفسَهُ وأهلَهُ ولايَطلُبُ حَراما ، فَهُوَ كَالمُجاهِدِ في سَبيلِ اللّهِ . (1)

عنه عليه السلام :كانَ في بَني إسرائيلَ رَجُلٌ عابِدٌ ، و كانَ مُحتاجا ، فَأَلَحَّت عَلَيهِ امرَأَتُهُ في طَلَبِ الرِّزقِ ، فَابتَهَلَ إلَى اللّهِ فِي الرِّزقِ ، فَرَأى فِي النَّومِ : أيُّما أحَبُّ إلَيكَ : دِرهَمانِ مِن حِلٍّ أو ألفانِ مِن حَرامٍ؟ فَقالَ : دِرهَمانِ مِن حِلٍّ ، فَقالَ : تَحتَ رَأسِكَ ، فَانتَبَهَ فَرَأى الدِّرهَمَينِ تَحتَ رَأسِهِ ، فَأَخَذَهُما وَاشتَرى بِدِرهَمٍ سَمَكَةً ، فَأَقبَلَ إلى مَنزِلِهِ ، فَلَمّا رَأَتهُ المَرأَةُ أقبَلَت عَلَيهِ كَاللاّئِمَةِ وأقسَمَت أن لا تَمَسَّها ، فَقامَ الرَّجُلُ ، فَلَمّا شَقَّ بَطنَها إذا بِدُرَّتَينِ ، فَباعَهُما بِأَربَعينَ ألفَ دِرهَمٍ . (2)

عنه عليه السلام :المُؤمِنُ مَن طابَ مَكسَبُهُ . (3)

عنه عن أبيه عليهماالسلام :قيلَ لَهُ : ما بالُ المُؤمِنِ قَد يَكونُ أشَحَّ شَيءٍ؟ قالَ : لِأَنَّهُ يَكسِبُ الرِّزقَ مِن حِلِّهِ ، ومَطلَبُ الحَلالِ عَزيزٌ ، فَلا يُحِبُّ أن يُفارِقَهُ شَيئُهُ لِما يَعلَمُ مِن عِزِّ مَطلَبِهِ ، وإن هُوَ سَخَت نَفسُهُ لَم يَضَعهُ إلاّ في مَوضِعِهِ . (4)

عنه عليه السلام :لا تَدَع طَلَبَ الرِّزقِ مِن حِلِّهِ ؛ فَإِنَّهُ عَونٌ لَكَ عَلى دينِكَ ، وَاعقِل راحِلَتَكَ وتَوَكَّل . (5)

.


1- .الكافي : 5 / 88 / 3 عن فضيل بن يسار .
2- .قصص الأنبياء : 184 / 224 عن حفص بن غياث ، بحار الأنوار : 14 / 493 / 13 .
3- .الكافي : 2 / 235 / 18 عن آدم أبي الحسين اللؤلؤي ، الخصال : 351 / 30 عن أحمد بن محمّد وغيره بإسناده رفعاه إلى الإمام عليّ عليه السلام ، بحار الأنوار : 67 / 293 / 6
4- .من لا يحضره الفقيه : 3 / 560 / 4924 ، علل الشرايع : 557 / 1 وفيه «عسر» بدل «عزّ» وكلاهما عن مسعدة بن صدقة الربعي ، بحار الأنوار : 67 / 299 / 24 .
5- .الأمالي للمفيد : 172 / 1 ، الأمالي للطوسي : 193 / 326 وفيه «أعون» بدل «عون» وكلاهما عن عمرو بن سيف الأزدي ، بحار الأنوار : 71 / 137 / 20 .

ص: 263

امام صادق عليه السلام :هر گاه مردى تنگدست باشد و به اندازه نياز خود و خانواده اش كار كند و در پى حرام نرود ، همانند مجاهدِ در راه خدا است .

امام صادق عليه السلام :در ميان بنى اسرائيل مردى عبادت پيشه و نيازمند بود . همسرش به وى اصرار مى كرد كه در پىِ روزى رود ، امّا او از خداوند طلب روزى مى كرد . در خواب ديد [كه از او مى پرسند]: «كدام يك برايت دوست داشتنى تر است ؛ دو دِرهم مال حلال يا دو هزار درهم مال حرام؟» گفت: «دو درهم مال حلال» . گفت: «زير سرت نهفته است» . بيدار شد و زير سرش دو درهم ديد . آن ها را برداشت و با يكى ماهى اى خريد و به سوى خانه رفت . وقتى همسرش او را ديد ، به سرزنش وى پرداخت و سوگند خورد كه به آن ماهى دست نزند . مرد ، خود ، برخاست و چون شكم ماهى را دريد ، دو گوهر در آن يافت و آن ها را به چهل هزار درهم فروخت .

امام صادق عليه السلام :مؤمن آن است كه كسبش حلال باشد .

امام صادق عليه السلام از پدرش :به وى گفته شد: «از چيست كه مؤمن ، گاه بسيار تنگ نظر مى شود؟» فرمود: «زيرا وى روزى را از راه حلال به دست مى آورد ؛ و روزى حلال بسى كمياب است ؛ پس از آن جا كه مى داند به چه سختى به دستش آورده ، دوست نمى دارد مالش از وى جدا شود و هر چند كه از درون ، بخشنده است ، آن را جز در جاىِ خود صرف نمى كند» .

امام صادق عليه السلام :جُستنِ روزى از راه حلال را وامگذار ؛ كه آن ، ياريگرِ دين تو است ؛ و مَركَب خويش را ببند و توكّل كن .

.

ص: 264

الكافي عن موسى بن بكر :قالَ لي أبُو الحَسَنِ عليه السلام : مَن طَلَبَ هذَا الرِّزقَ مِن حِلِّهِ لِيَعودَ بِهِ عَلى نَفسِهِ وعِيالِهِ ، كانَ كَالمُجاهِدِ في سَبيلِ اللّهِ عز و جل . (1)

الإمام الرضا عليه السلام :الَّذي يَطلُبُ مِن فَضلِ اللّهِ عز و جل ما يَكُفُّ بِهِ عِيالَهُ ، أعظَمُ أجرا مِنَ المُجاهِدِ في سَبيلِ اللّهِ عز و جل . (2)

الإمام عليّ عليه السلام_ فِي الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ _: كُن طالِبا لِلرِّزقِ مِن بابِ حِلِّهِيُضاعَف عَلَيكَ الرِّزقُ مِن كُلِّ جانِبِ (3)

راجع : ص 192 (العمل باليد) .

3 / 4 _ 2البُكوررسول اللّه صلى الله عليه و آله :باكِروا طَلَبَ الرِّزقِ وَالحَوائِجِ ؛ فَإِنَّ الغُدُوَّ بَرَكَةٌ ونَجاحٌ . (4)

الإمام الصادق عليه السلام :إنّي لاَُحِبُّ أن أرَى الرَّجُلَ مُتَحَرِّفا في طَلَبِ الرِّزقِ ؛ إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله قالَ : اللّهُمَّ بارِك لاُِمَّتي في بُكورِها . (5)

عنه عليه السلام :إنَّ الأَرزاقَ تُقسَمُ قَبلَ طُلوعِ الشَّمسِ ، وإنَّ اللّهَ تَعالى بارَكَ لِهذِهِ الاُمَّةِ في بُكورِها . (6)

.


1- .الكافي : 5 / 93 / 3 ، تهذيب الأحكام : 6 / 184 / 381 ، قرب الإسناد : 340/1245، بحار الأنوار : 103 / 3 / 6 .
2- .الكافي : 5 / 88 / 2 عن زكريّا بن آدم ، تحف العقول : 445 عن الفضيل بن يسار وفيه «من فضل يكفُّ به» بدل «من فضل اللّه عزّوجلّ ما يكفّ» ، بحار الأنوار : 78 / 339 / 29 .
3- .الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : 62 / 20 .
4- .المعجم الأوسط : 7 / 193 / 7250 عن عائشة ، كنز العمّال : 4 / 48 / 9445 .
5- .من لا يحضره الفقيه : 3/157/3573 عن عليّ بن عبد العزيز ؛ سنن ابن ماجة : 2/752/2236 ، مسند ابن حنبل: 1 / 328 / 1338 . كلاهما عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله وفيهما ذيله فقط وراجع عيون أخبار الرضا : 2 / 34 / 73 وقرب الإسناد : 122 / 428 .
6- .الأمالي للمفيد : 54 / 16 عن محمّد بن هلال المذحجيّ ، بحار الأنوار : 103 / 41 / 4 .

ص: 265

3 / 4 _ 2 سحرخيزى

الكافى از موسى بن بكر :امام كاظم عليه السلام مرا فرمود : «هر كس اين روزى را از راه حلال بجويد تا با آن به نياز خود و خانواده اش پردازد ، همچون جهاد كننده اى در راه خدا است» .

امام رضا عليه السلام :هر كه از فضل خدا آن را مى جويد كه خانواده اش را تأمين كند ، پاداشى برتر از جهادگر در راه خدا دارد .

امام على عليه السلام_ در ديوان منسوب به وى _: روزى را از طريق حلالش به كف آورتا از هر سوى ، بر تو افزوده گردد .

ر .ك : ص193 (كار جسمانى)

3 / 4 - 2سحرخيزىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بامدادان در پى روزى و حاجت رويد ؛ كه سحرخيزى مايه بركت و رستگارى است .

امام صادق عليه السلام :هر آينه من دوست مى دارم كه مرد در پى روزى ، به اين سو و آن سو روان شود . همانا پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «بار خدايا! براى امّت من در سحرخيزى اش بركت قرار ده» .

امام صادق عليه السلام :همانا روزى ها پيش از سر برزدن آفتاب ، تقسيم مى شوند و خداوند _ تعالى _ براى اين امّت در سحرخيزى اش بركت قرار داده است .

.

ص: 266

عنه عليه السلام :إنّي وَاللّهِ ما آمُرُكُم إلاّ بِما نَأمُرُ بِهِ أنفُسَنا ، فَعَلَيكُم بِالجِدِّ وَالاِجتِهادِ، وإذا صَلَّيتُمُ الصَّبحَ وَانصَرَفتُم فَبَكِّروا في طَلَبِ الرِّزقِ ، وَاطلُبُوا الحَلالَ ؛ فَإِنَّ اللّهَ عز و جل سَيَرزُقُكُم ويُعينُكُم عَلَيهِ . (1)

3 / 4 _ 3مُلازَمَةُ ما تَيَسَّرَ لَهُ مِنَ المَكسَبِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا سَبَّبَ اللّهُ لِأَحَدِكُم رِزقا مِن وَجهٍ فَلا يَدَعهُ حَتّى يَتَغَيَّرَ لَهُ ، أو يَتَنَكَّرَ لَهُ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن رُزِقَ في شَيءٍ فَليَلزَمهُ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :إذا رُزِقتَ في شَيءٍ فَالزَمهُ . (4)

راجع : ص 1012 (ما يوجب الآفات) . ص 1030 (ما يعصم من الآفات) .

.


1- .الكافي : 5 / 78 / 8 عن خالد بن نجيح .
2- .سنن ابن ماجة : 2 / 727 / 2148 ، مسند ابن حنبل : 10 / 94 / 26151 ، شُعب الإيمان : 2 / 89 / 1244 كلاهما نحوه وكلّها عن عائشة .
3- .شُعب الإيمان : 2 / 89 / 1241 عن أنس وح 1242 عن هلال وفيه «مَن رزقه اللّه رزقا» بدل «مَن رُزق» ، مسند الشهاب : 1 / 238 / 375 ، الفردوس : 3 / 631 / 5974 كلاهما عن أنس ، كنز العمّال : 4 / 19 / 9286 ؛ جامع الأحاديث للقمّي : 116 .
4- .الكافي : 5 / 168 / 3 ، تهذيب الأحكام : 7 / 14 / 60 ، من لا يحضره الفقيه : 3 / 169 / 3636 كلّها عن بشير النبّال وراجع سنن ابن ماجة : 2 / 726 / 2147 .

ص: 267

3 / 4 _ 3 پيوستگى در پيشه فراهم شده براى انسان

امام صادق عليه السلام :به خدا سوگند! هر آينه من شما را به چيزى فرا نمى خوانم مگر همان كه خود را نيز به آن فرا مى خوانيم . پس بر شما باد تلاش و سختكوشى . آن گاه كه نماز صبح را گزارديد و باز آمديد ، بامدادان در پى روزى روان شويد و مال حلال بجوييد ؛ كه همانا خداوند به زودى روزى تان مى بخشد و شما را بر آن يارى مى فرمايد .

3 / 4 - 3پيوستگى در پيشه فراهم شده براى انسانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه خداوند از طريقى براى يكى از شما روزى را مقرّر فرمود ، آن را رها نكند ، مگر آن گاه كه تغييرى در آن حاصل شود يا از آن بيزار گردد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس از هر راه روزى مى جويد ، همان را ادامه دهد .

امام صادق عليه السلام :هر گاه به طريقى روزى يافتى ، همان را ادامه ده!

ر .ك : ص1013 (آن چه آفت مى آورَد) . : ص1031 (آن چه آفت باز مى دارد) .

توضيح :اين روايات اشاره به آن است كه هر كس ، استعداد تلاش در زمينه خاصى را در زمينه هاى اقتصادى دارد . از اين رو تلاش او تنها در همان زمينه ثمربخش است . بنابر اين هر كس بايد كسب و كار خود را منطبق با استعدادهاى ذاتى خود انتخاب نمايد.

.

ص: 268

الفصل الرّابع: السّوق4 / 1الحَثُّ عَلَى التِّجارَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :البَرَكَةُ عَشَرَةُ أجزاءٍ ، تِسعَةُ أعشارِها فِي التِّجارَةِ ، وَالعُشرُ الباقي فِي الجُلودِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :تِسعَةُ أعشارِ الرِّزقِ فِي التِّجارَةِ ، وَالجُزءُ الباقي فِي السّابِياءِ _ يَعنِي الغَنَمَ _ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ البَرَكَةَ فِي التِّجارَةِ ، ولا يُفقِرُ اللّهُ صاحِبَها إلاّ تاجِرا حالِفا . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :الفُقَراءُ أصدِقاءُ اللّهِ تَعالى ، ورَأسُ مالِهِمُ اللَّيلُ وَالنَّهارُ ، فَطوبى لِمَنِ اتَّجَرَ قَبلَ أن يَذهَبَ رَأسُ مالِهِ . (4)

.


1- .الخصال : 445 / 44 عن عبد المؤمن الأنصاري عن الإمام الباقر عليه السلام ، بحار الأنوار : 64 / 118 / 1 وج 103 / 4 / 13 .
2- .الخصال : 445 / 44 ، بحار الأنوار : 64 / 118 / 1 وج 103 / 5 / 14 .
3- .مستدرك الوسائل : 13 / 9 / 14574 نقلاً عن تفسير أبي الفتوح الرازي عن ابن عبّاس .
4- .الفردوس : 3 / 157 / 4424 عن الإمام عليّ عليه السلام .

ص: 269

فصل چهارم : بازار

4 / 1 تشويق به بازرگانى

فصل چهارم: بازار4 / 1تشويق به بازرگانىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بركت ده بخش دارد ؛ نُه دهم آن در بازرگانى است و يك دهم باقيمانده در دامدارى .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نُه دهمِ روزى در بازرگانى است و بخش باقيمانده در دامدارى .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همانا بركت در بازرگانى است و خداوند بازرگان را به فقر دچار نمى كند ، مگر آن كه [به دروغ] سوگند ياد كند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :فقيران ، دوستان خداى _ تعالى _ هستند و سرمايه شان روز و شب است ؛ و خوشا به آن كس كه پيش از نابود شدن سرمايه اش ، به بازرگانى پردازد . (1)

.


1- .شايد مراد ، فراهم آوردن توشه براى آخرت باشد.

ص: 270

الإمام عليّ عليه السلام :تَعَرَّضوا لِلتِّجارَةِ ؛ فَإِنَّ فيها غِنىً لَكُم عَمّا في أيدِي النّاسِ . (1)

تهذيب الأحكام عن الفضل بن أبي قرّة :سَأَلَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلامعَن رَجُلٍ وأنَا حاضِرٌ ، فَقالَ : ما حَبَسَهُ عَنِ الحَجِّ ؟ فَقيلَ : تَرَكَ التِّجارَةَ وقَلَّ سَعيُهُ ، فَكانَ مُتَّكِئا فَاستَوى جالِسا ، ثُمَّ قالَ لَهُم : لا تَدَعُوا التِّجارَةَ فَتَهونوا ، اِتَّجِروا يُبارِكِ اللّهُ لَكُم . (2)

الكافي عن الفضيل بن يسار :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : إنّي قَد كَفَفتُ عَنِ التِّجارَةِ وأمسَكتُ عَنها . قالَ : ولِمَ ذلِكَ؟ أعَجزٌ بِكَ؟ كَذلِكَ تَذهَبُ أموالُكُم ، لا تَكُفّوا عَنِ التِّجارَةِ، وَالتَمِسوا مِن فَضلِ اللّهِ عز و جل . (3)

من لا يحضره الفقيه عن الفضيل بن يسار :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : إنّي قَد تَرَكتُ التِّجارَةَ ، فَقالَ : لا تَفعَل ، اِفتَح بابَكَ ، وَابسُط بِساطَكَ ، وَاستَرزِقِ اللّهَ رَبَّكَ . (4)

دعائم الإسلام عن جعفر بن محمّد عليهماالسلام :أنَّهُ سَأَلَ بَعضَ أصحابِهِ عَمّا يَتَصَرَّفُ فيهِ ، فَقالَ : جُعِلتُ فِداكَ ! إنّي كَفَفتُ يَدي عَنِ التِّجارَةِ . قالَ : لِمَ ذلِكَ؟ قالَ : اِنتِظاري هذَا الأَمرَ . قالَ : ذلِكَ أعجَبُ لَكُم ، تَذهَبُ أموالُكُم ؛ لا تَكفُف عَنِ التِّجارَةِ ، وَالتَمِس مِن فَضلِ اللّهِ ، وَافتَح بابَكَ ، وَابسُط بِساطَكَ ، وَاستَرزِق رَبَّكَ . (5)

.


1- .الكافي : 5 / 149 / 9 ، الخصال : 621 / 10 كلاهما عن محمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عليه السلام ، من لا يحضره الفقيه : 3 / 193 / 3723 ، بحار الأنوار : 103 / 96 / 21 .
2- .تهذيب الأحكام : 7 / 3 / 6 ، الكافي : 5 / 149 / 8 وفيه «شيئه» بدل «سعيه» و«بارك» بدل «يبارك» ، من لا يحضره الفقيه : 3 / 193 / 3724 عن الإمام الصادق عليه السلامنحوه .
3- .الكافي : 5 / 149 / 11 .
4- .من لا يحضره الفقيه : 3 / 165 / 3606 .
5- .دعائم الإسلام : 2 / 16 / 14 .

ص: 271

امام على عليه السلام :به بازرگانى روى آوريد ؛ كه در آن ، بى نيازى تان از آن چه مردم دارند ، نهفته شده است .

تهذيب الأحكام از فضل بن ابو قرّه :من ، خود ، در محضر امام صادق عليه السلامبودم كه وى درباره مردى سؤال كرد و فرمود : «چرا به سفر حج نرفته است؟» گفته شد : «بازرگانى را رها كرده و تلاش اقتصادى اش كاهش يافته است» . امام كه پيش از اين ، تكيه داده بود ، راست نشست و به آنان فرمود: «بازرگانى را رها نكنيد ؛ كه ضعيف مى شويد . تجارت كنيد تا خدا به شما بركت دهد» .

الكافى از فضيل بن يسار :به امام صادق عليه السلام گفتم: «من از تجارت دست شسته ام و ديگر به آن نمى پردازم» . فرمود: «از چه روى؟ آيا ناتوان شده اى؟ بدين سان ، اموال شما از ميان مى رود . از بازرگانى دست نكشيد و فضل خداى را طلب كنيد» .

من لا يحضره الفقيه از فضيل بن يسار :به امام صادق عليه السلام گفتم: «من تجارت را كنار نهاده ام» . فرمود : «چنين نكن . درِ [دكّانَ]ت را بگشاى و بساطت را بگستر و از خداى ، پروردگار خويش ، روزى خواه» .

دعائم الإسلام از امام صادق عليه السلام :وى يكى از يارانش را پرسيد كه چه مى كند . گفت: «فدايت شوم! از بازرگانى دست كشيده ام» . فرمود: «از چه روى؟» گفت: «در انتظار اين امر [= فرج يا مرگ] هستم» . فرمود: «اين از شما بسى شگفت است . اموالتان از ميان مى رود . از بازرگانى دست نكش و فضل خداى را جست و جو كن و درِ [دكّانَ]ت را بگشاى و بساطت را بگستر و از پروردگارت روزى بخواه» .

.

ص: 272

تهذيب الأحكام عن أسباط بن سالم :سَأَلَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلاميَوما وأنَا عِندَهُ عَن مُعاذٍ بَيّاعِ الكَرابيسِ ، فَقيلَ : تَرَكَ التِّجارَةَ ، فَقالَ : عَمَلُ الشَّيطانِ! عَمَلُ الشَّيطانِ ! إنَّ مَن تَرَكَ التِّجارَةَ ذَهَبَ ثُلُثا عَقلِهِ ، أما عَلِمَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آلهقَدِمَت عيرٌ مِنَ الشّامِ فَاشتَرى مِنها وَاتَّجَرَ فَرَبِحَ فيها ما قَضى دَينَهُ؟! (1)

الكافي عن أسباط بن سالم :دَخَلتُ عَلى أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلامفَسَأَلَنا عَن عُمَرَ بنِ مُسلِمٍ ما فَعَلَ؟ فَقُلتُ : صالِحٌ ولكِنَّهُ قَد تَرَكَ التِّجارَةَ ، فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : عَمَلُ الشَّيطانِ! _ ثَلاثا _ أما عَلِمَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آلهاشتَرى عيرا أتَت مِنَ الشّامِ فَاستَفضَلَ فيها ما قَضى دَينَهُ وقَسَمَ في قَرابَتِهِ؟! يَقولُ اللّهُ عز و جل : «رِجَالٌ لاَّ تُلْهِيهِمْ تَجَ_رَةٌ وَ لاَ بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ _ إلى آخر الآية _ ، (2) » يَقولُ القُصّاصُ : إنَّ القَومَ لَم يَكونوا يَتَّجِرونَ . كَذَبوا! ولكِنَّهُم لَم يَكونوا يَدَعونَ الصَّلاةَ في ميقاتِها ، وهُوَ أفضَلُ مِمَّن حَضَرَ الصَّلاةَ ولَم يَتَّجِر . (3)

الكافي عن محمّد الزعفرانيّ عن الإمام الصادق عليه السلام :مَن طَلَبَ التِّجارَةَ استَغنى عَنِ النّاسِ ، قُلتُ : وإن كانَ مُعيلاً؟ قالَ : وإن كانَ مُعيلاً ؛ إنَّ تِسعَةَ أعشارِ الرِّزقِ فِي التِّجارَةِ . (4)

.


1- .تهذيب الأحكام : 7 / 4 / 11 ، عوالي اللآلي : 3 / 193 / 5 وفيه «عمِلَ عَمَل الشيطان» بدل «عمل الشيطان عمل الشيطان» .
2- .النور : 37 .
3- .الكافي : 5 / 75 / 8 ، تهذيب الأحكام : 6 / 326 / 897 ، بحار الأنوار : 83 / 4 .
4- .الكافي : 5 / 148 / 3 ، تهذيب الأحكام : 7 / 3 / 5 ، من لا يحضره الفقيه : 3 / 233 / 3858 عن روح وفيه ذيله فقط .

ص: 273

تهذيب الأحكام از اَسباط بن سالم :روزى كه من ، خود ، در محضر امام صادق عليه السلام بودم ، وى درباره مُعاذ كرباس فروش سؤال فرمود ، گفته شد: «او تجارت را ترك كرده است» . فرمود: «اين كار شيطان است ، كار شيطان! هر كس بازرگانى را رها كند ، دو سوم عقلش از ميان مى رود . آيا نمى داند كه رسول خدا صلى الله عليه و آله بار قافله اى را كه از شام مى آمد ، خريد و با آن ، به تجارت پرداخت و چندان سود بُرد كه توانست وام هايش را بپردازد؟»

الكافى از اَسباط بن سالم :نزد امام صادق عليه السلام رفتم . از ما پرسيد كه عمر بن مسلم چه مى كند . گفتم: «كارش به خير و صلاح است ؛ امّا تجارت را رها كرده است» . امام صادق عليه السلامسه بار فرمود: «اين كار شيطان است» . [آن گاه فرمود:] «آيا نمى داند كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بارِ كاروانى را كه از شام مى آمد ، خريد و از آن چندان سود برد كه وام هايش را پرداخت و بخشى را بين خويشانش تقسيم كرد؟ خداوند مى فرمايد : «مردانى كه بازرگانى و داد و ستد ، آنان را از ياد خدا بازنمى دارد . . .» . قصّه پردازان مى گويند : اين امّت تجارت نمى كرده اند . دروغ مى گويند ؛ البتّه اين امّت نماز ابتداى وقت را رها نمى كرده اند ؛ و اين بهتر از آن است كه كسى در نماز حضور يابد ، امّا تجارت نكند» .

الكافى از محمّد زعفرانى از امام صادق عليه السلام :«هر كس در پى بازرگانى رود ، از مردم بى نياز مى شود» . گفتم: «هر چند پُر خانوار باشد؟» فرمود : «[آرى ؛ ]هر چند پُر خانوار باشد . همانا نُه درهم روزى در بازرگانى است» .

.

ص: 274

الكافي عن ابن فضّال عن أبي عمارة الطيّار :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : إنَّهُ قَد ذَهَبَ مالي وتَفَرَّقَ ما في يَدي وعِيالي كَثيرٌ ، فَقالَ لَهُ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : إذا قَدِمتَ الكوفَةَ فَافتَح بابَ حانوتِكَ ، وَابسُط بِساطَكَ ، وضَع ميزانَكَ ، وتَعَرَّض لِرِزقِ رَبِّكَ . قالَ : فَلَمّا أن قَدِمَ فَتَحَ بابَ حانوتِهِ وبَسَطَ بِساطَهُ ووَضَعَ ميزانَهُ ، قالَ : فَتَعَجَّبَ مَن حَولَهُ بِأَن لَيسَ في بَيتِهِ قَليلٌ ولا كَثيرٌ مِنَ المَتاعِ ولا عِندَهُ شَيءٌ ! قالَ : فَجاءَهُ رَجُلٌ فَقالَ : اِشتَرِ لي ثَوبا ، قالَ : فَاشتَرى لَهُ وأخَذَ ثَمَنَهُ وصارَ الثَّمَنُ إلَيهِ . ثُمَّ جاءَهُ آخَرُ ، فَقالَ لَهُ : اِشتَرِ لي ثَوبا ، قالَ : فَطَلَبَ لَهُ فِي السّوقِ ، ثُمَّ اشتَرى لَهُ ثَوبا فَأَخَذَ ثَمَنَهُ ، فَصارَ في يَدِهِ ، وكَذلِكَ يَصنَعُ التُّجّارُ يَأخُذُ بَعضُهُم مِن بَعضٍ . ثُمَّ جاءَهُ رَجُلٌ آخَرُ ، فَقالَ لَهُ : يا أباعُمارَةَ ، إنَّ عِندي عِدلاً مِن كَتّانٍ ، فَهَل تَشتَريهِ واُؤَخِّرُكَ بِثَمَنِهِ سَنَةً؟ فَقالَ : نَعَم ، اِحمِلهُ وجِئني بِهِ ، قالَ : فَحَمَلَهُ فَاشتَراهُ مِنهُ بِتَأخيرِ سَنَةٍ ، قالَ : فَقامَ الرَّجُلُ فَذَهَبَ . ثُمَّ أتاهُ آتٍ مِن أهلِ السّوقِ فَقالَ لَهُ : يا أبا عُمارَةَ ، ما هذَا العِدلُ؟ قالَ : هذا عِدلٌ اِشتَرَيتُهُ ، قالَ : فَبِعني نِصفَهُ واُعَجِّلُ لَكَ ثَمَنَهُ ، قالَ : نَعَم ، فَاشتَراهُ مِنهُ وأعطاهُ نِصفَ المَتاعِ وأخَذَ نِصفَ الثَّمَنِ ، قالَ: فَصارَ في يَدِهِ الباقي إلى سَنَةٍ . قالَ: فَجَعَلَ يَشتَري بِثَمَنِهِ الثَّوبَ وَالثَّوبَينِ ويَعرِضُ ويَشتَري ويَبيعُ حَتّى أثرى ، وعَرَضَ وَجهُهُ وأصابَ مَعروفا . (1)

الكافي عن صفوان بن يحيى عن عبد الرحمان بن الحجّاج :كانَ رَجُلٌ مِن أصحابِنا بِالمَدينَةِ ، فَضاقَ ضيقا شَديدا وَاشتَدَّت حالُهُ ، فَقالَ لَهُ أبو عَبدِاللّهِ عليه السلام: اِذهَب فَخُذ حانوتا فِي السّوقِ وَابسُط بِساطا ، وَليَكُن عِندَكَ جَرَّةٌ مِن ماءٍ ، وَالزَم بابَ حانوتِكَ ، قالَ : فَفَعَلَ الرَّجُلُ ، فَمَكَثَ ما شاءَ اللّهُ . قالَ : ثُمَّ قَدِمَت رُفقَةٌ مِن مِصرَ فَأَلقَوا مَتاعَهُم كُلُّ رَجُلٍ مِنهُم عِندَ مَعرِفَتِهِ وعِندَ صَديقِهِ حَتّى مَلَؤُوا الحَوانيتَ ، وبَقِيَ رَجُلٌ مِنهُم لَم يُصِب حانوتا يُلقي فيهِ مَتاعَهُ ، فَقالَ لَهُ أهلُ السّوقِ : هاهُنا رَجُلٌ لَيسَ بِهِ بَأسٌ ولَيسَ في حانوتِهِ مَتاعٌ ، فَلَو ألقَيتَ مَتاعَكَ في حانوتِهِ ، فَذَهَبَ إلَيهِ فَقالَ لَهُ : اُلقي مَتاعي في حانوتِكَ؟ فَقالَ لَهُ : نَعَم ، فَأَلقى مَتاعَهُ في حانوتِهِ ، وجَعَلَ يَبيعُ مَتاعَهُ الأَوَّلَ فَالأَوَّلَ ، حَتّى إذا حَضَرَ خُروجُ الرُّفقَةِ بَقِيَ عِندَ الرَّجُلِ شَيءٌ يَسيرٌ مِن مَتاعِهِ ، فَكَرِهَ المُقامَ عَلَيهِ ، فَقالَ لِصاحِبِنا : اُخَلِّفُ هذَا المَتاعَ عِندَكَ تَبيعُهُ وتَبعَثُ إلَيَّ بِثَمَنِهِ؟قالَ : فَقالَ : نَعَم . فَخَرَجَتِ الرُّفقَةُ وخَرَجَ الرَّجُلُ مَعَهُم وخَلَّفَ المَتاعَ عِندَهُ ، فَباعَهُ صاحِبُنا وبَعَثَ بِثَمَنِهِ إلَيهِ . قالَ : فَلَمّا أن تَهَيَّأَ خُروجُ رُفقَةِ مِصرَ مِن مِصرَ بَعَثَ إلَيهِ بِبِضاعَةٍ ، فَباعَها ورَدَّ إلَيهِ ثَمَنَها ، فَلَمّا رَأى ذلِكَ الرَّجُلُ أقامَ بِمِصرَ وجَعَلَ يَبعَثُ إلَيهِ بِالمَتاعِ ويُجَهِّزُ عَلَيهِ . قالَ : فَأَصابَ وكَثُرَ مالُهُ وأثرى . (2)

.


1- .الكافي : 5 / 304 / 3 ، تهذيب الأحكام : 7 / 4 / 13 نحوه ، بحار الأنوار : 47 / 376 / 99 .
2- .الكافي : 5 / 309 / 25 ، بحار الأنوار : 47 / 377 / 100 .

ص: 275

الكافى از ابن فضّال از ابوعماره طيّار :به امام صادق عليه السلام گفتم: «مالم از كف رفته و آن چه داشته ام نابود شده و نانخورانم بسيارند» . امام صادق عليه السلام به وى فرمود : «هر گاه به كوفه رسيدى ، در دكّانت را بگشاى و بساطت را بگستر و ترازويت را در ميان نِه و به روزى پروردگارت روى آور» . گفت: «چون باز آمد ، در دكّانش را گشود و بساطش را گسترد و ترازويش را در ميان نهاد» . گفت: «پيرامونيانش در شگفتى شدند ، زيرا نه در خانه اش كالايى كم يا زياد بود و نه نزدش چيزى» . گفت: «پس مردى نزد وى آمد و گفت: براى من جامه اى بخر » . گفت: «براى آن مرد جامه اى خريد و قيمتش را ستاند و مبلغ نزد او ماند» . سپس كسى ديگر نزد او آمد و به وى گفت: «برايم جامه اى بخر» . گفت: «او در پى جامه در بازار گشت و برايش جامه اى خريد و بهايش را ستاند و آن هم نزدش ماند» . و تاجران چنين عمل مى كردند ؛ يعنى برخى از ديگران كالايى را [به امانت ]مى گرفتند [و بعد بهايش را مى دادند] . سپس مردى ديگر نزدش آمد و گفت : «اى ابوعُماره! مرا دو لنگه بارِ كتان است . آيا آن را مى خرى ، بدين گونه كه بهايش را يك سال بعد از تو بستانم؟» گفت: «آرى ؛ آن را بارگير و نزد من آور» . گفت: «آن مرد ، بار را نزد وى آورد و او آن را از مرد خريد ، بدين گونه كه يك سال بعد بهايش را بپردازد» . گفت: «آن مرد برخاست و برفت . آن گاه ، يكى از بازاريان نزد وى آمد و گفت: اى ابوعماره! اين لنگه بار چيست؟ گفت: اين لنگه بارى است كه خود ، خريده ام . گفت: نيمى از آن را به من بفروش و من بهايش را پيشتر به تو مى پردازم . گفت: چنين مى كنم . و آن را به وى فروخت ؛ نيمى از كالا را داد و نيمى از قيمت را ستاند . گفت: «بدين سان ، باقيمانده كالا تا يك سال در دست وى بود» . گفت : «پس با بهاى آن ، يك جامه و دو جامه خريد و عرضه كرد و باز خريد و فروخت تا آن كه ثروتمند شد و آبرويى يافت و به جايگاهى شايسته رسيد .

الكافى از صفوان بن يحيى از عبدالرّحمان بن حجّاج :مردى از ياران ما در مدينه به تنگناى شديد دچار گشت و روزگار بر او سخت شد . امام صادق عليه السلام به وى فرمود: «برو و در بازار دكّانى بگير و بساط بگستر و كوزه اى آب نزد خود گذار و همواره بر در مغازه ات باش!» گفت: «آن مرد چنين كرد و در اين كار پايدارى ورزيد» . گفت: «پس از چندى ، كاروانى از مصر در رسيد و هر يك از افراد كالايش را به آشنايى و دوستى سپرد ، چندان كه دكّان ها را پر كردند . يك تن باقى ماند كه دكّانى نيافت تا كالايش را در آن نهد . بازاريان به او گفتند: اين جا مردى است قابل اعتماد كه در دكّانش كالايى نيست . خوب است كالايت را در دكّان او گذارى! مرد نزد وى آمد و به او گفت : كالايم را در دكّانت گذارم؟ گفت: آرى . پس كالايش را در دكّان وى نهاد و فروش كالايش را ، يك به يك ، آغاز كرد . آن گاه كه وقت حركت كاروان رسيد ، اندكى از كالايش باقى مانده بود . او كه نمى خواست بر سرِ آن مقدار بماند ، به دوست ما گفت: آيا اين كالا را نزد تو وانهم تا بفروشى و قيمتش را برايم بفرستى؟ » . گفت: «مرد جواب داد : آرى . پس كاروان برون شد و مرد با آنان برفت و كالا را نزد وى نهاد . دوست ما آن را فروخت و بهايش را براى وى فرستاد» . گفت: «ديگر بار كه كاروان مصر آماده حركت از مصر شد ، آن مرد كالايى براى وى فرستاد و او آن را فروخت و بهايش را برايش ارسال كرد . آن مرد ، چون چنين ديد ، در مصر بماند و براى وى كالا مى فرستاد و متاعش را فراهم مى ساخت» . گفت: «بدين سان ، توفيق يافت و مالش افزون گشت و ثروتمند شد» .

.

ص: 276

تهذيب الأحكام عن عليّ بن عقبة :قالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام لِمَولىً لَهُ : يا عَبدَ اللّهِ ، اِحفَظ عِزَّكَ . قالَ : وما عِزّي جُعِلتُ فِداكَ؟ قالَ : غُدُوُّكَ إلى سوقِكَ ، وإكرامُكَ نَفسَكَ . وقالَ لاِخَرَ مَولىً لَهُ : ما لي أراكَ تَرَكتَ غُدُوَّكَ إلى عِزِّكَ؟ قالَ : جَنازَةٌ أرَدتُ أن أحضُرَها . قالَ : فَلا تَدَعِ الرَّواحَ إلى عِزِّكَ . (1)

.


1- .تهذيب الأحكام : 7 / 4 / 12 .

ص: 277

تهذيب الأحكام از علىّ بن عقبه :امام صادق عليه السلام به يكى از خدمتكارانش فرمود: «اى عبداللّه ! عزّت خود را نگاه دار» . گفت: «فدايت شوم ، عزّتم در چيست؟» فرمود: «صبحگاهان روان شدنت به بازار و [از اين طريق] حفظ كرامت خود» . و به يكى ديگر از خدمتكارانش فرمود: «چرا مى بينمت كه صبحگاهان به سوى عزّت خويش روان نشده اى؟» گفت: «مى خواستم در تشييع جنازه اى حاضر شوم» . فرمود: «پس ، در پى آن ، حركت به سوى عزّت خود را ترك مكن» .

.

ص: 278

من لا يحضره الفقيه عن معلّى بن خنيس :رَآني أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلاموقَد تَأَخَّرتُ عَنِ السّوقِ فَقالَ لي : اُغدُ إلى عِزِّكَ . (1)

الإمام الكاظم عليه السلام_ كانَ يَقولُ لِمُصادِفٍ _: اُغدُ إلى عِزِّكَ _ يَعنِي السّوقَ _ . (2)

4 / 2النَّهيُ عَنِ الاِحتِكارِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَنِ احتَكَرَ عَلَى المُسلِمينَ طَعاما ضَرَبَهُ اللّهُ بِالجُذامِ وَالإِفلاسِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :كُلُّ حُكرَةٍ تَضُرُّ بِالنّاسِ وتُغلِي السِّعرَ عَلَيهِم فَلا خَيرَ فيها . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :يُكرَهُ أن يُحتَكَرَ الطَّعامُ ويُذَرُ النّاسُ لا شَيءَ لَهُم . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :الجالِبُ مَرزوقٌ ، وَالمُحتَكِرُ مَلعونٌ . (6)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن تَمَنَّى الغَلاءَ عَلى اُمَّتي لَيلَةً ، أحبَطَ اللّهُ عَمَلَهُ أربَعينَ سَنَةً . (7)

.


1- .من لا يحضره الفقيه : 3 / 192 / 3719 .
2- .الكافي : 5 / 149 / 7 ، تهذيب الأحكام : 7 / 3 / 4 كلاهما عن هشام بن أحمر .
3- .سنن ابن ماجة: 2/728/2155 عن عمر بن الخطّاب، كنزالعمّال: 4/97/9718 وص181/10066؛ طبّ النبيّ صلى الله عليه و آله : 4 ، بحار الأنوار : 62 / 292 .
4- .دعائم الإسلام : 2 / 35 / 78 .
5- .عوالي اللآلي : 2 / 138 / 380 .
6- .الكافي : 5 / 165 / 6 عن ابن القدّاح عن الإمام الصادق عليه السلام ، تهذيب الأحكام : 7 / 159 / 702 عن أبي العلاء عن الإمام الصادق عليه السلامعنه صلى الله عليه و آله ، من لا يحضره الفقيه : 3 / 266 / 3961 ، التوحيد : 390/36 عن الحلبي عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ؛ سنن ابن ماجة : 2 / 728 / 2153 ، سنن الدارمي : 2/699/2449، السنن الكبرى : 6 / 50 / 11151 كلّها عن عمر ، كنز العمّال : 4 / 97 / 9716 .
7- .تاريخ بغداد : 4 / 60 / 1676، تاريخ دمشق: 57 / 4 / 11905 كلاهما عن ابن عمر ، كنز العمّال : 4 / 98 / 9721 .

ص: 279

4 / 2 بازداشتن از احتكار

من لا يحضره الفقيه از معلّى بن خُنَيس :در رفتن به بازار تأخير كرده بودم كه امام صادق عليه السلام مرا ديد و فرمود: «صبحگاهان به سوى عزّت خود روان شو!»

امام كاظم عليه السلام_ به كسى كه با او روبه رو مى شد ، مى فرمود _: به سوى عزّت خود _ يعنى بازار _ بامدادان روانه شو!

4 / 2بازداشتن از احتكارپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس خوراك مسلمانان را احتكار كند ، خداوند او را به جذام و ورشكستگى تنبيه مى فرمايد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر انبار كردنى كه به مردم زيان رسانَد و قيمت ها را به ضرر ايشان گران كند ، بى خير است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مايه بيزارى است كه خوراكى احتكار شود و مردم به حال خود رها گردند ، در حالى كه چيزى از آن نداشته باشند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :طلب كننده روزى ، رزق مى يابد و احتكار كننده ملعون است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس يك شب گرانى را براى امّت من بخواهد ، خداوند عملِ چهل سالش را تباه مى سازد .

.

ص: 280

عنه صلى الله عليه و آله :يُحشَرُ الحاكِرونَ وقَتَلَةُ الأَنفُسِ في دَرَجَةٍ ، ومَن دَخَلَ في شَيءٍ مِن سِعرِ المُسلِمينَ يُغليهِ عَلَيهِم كانَ حَقّا عَلَى اللّهِ أن يُعَذِّبَهُ في مُعظَمِ النّارِ يَومَ القِيامَةِ . (1)

المستدرك على الصحيحين عن أبو اُمامة :نَهى رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آلهأن يُحتَكَرَ الطَّعامُ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :الاِحتِكارُ داعِيَةُ الحِرمانِ . (3)

عنه عليه السلام :المُحتَكِرُ مَحرومٌ نِعمَتَهُ . (4)

الإمام زين العابدين عليه السلام :مَرَّ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله بِالمُحتَكِرينَ فَأَمَرَ بِحُكرَتِهِم أن تُخرَجَ إلى بُطونِ الأَسواقِ وحَيثُ تَنظُرُ الأَبصارُ إلَيها، فَقيلَ لِرَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله: لَو قَوَّمتَ عَلَيهِم! فَغَضِبَ عليه السلامحَتّى عُرِفَ الغَضَبُ في وَجهِهِ وقالَ : أنَا اُقَوِّمُ عَلَيهِم؟! إنَّمَا السِّعرُ إلَى اللّهِ عز و جل يَرفَعُهُ إذا شاءَ ويَخفِضُهُ إذا شاءَ . (5)

مسند ابن حنبل عن أبو يحيى عن فرّوخ مولى عثمان :إنَّ عُمَرَ _ وهُوَ يَومَئِذٍ أميرُ المُؤمِنينَ _ خَرَجَ إلَى المَسجِدِ فَرَأى طَعاماً مَنثورا ، فَقالَ : ما هذَا الطَّعامُ ؟ فَقالوا : طَعامٌ جُلِبَ إلَينا ، قالَ : بارَكَ اللّهُ فيهِ وفي مَن جَلَبَهُ ، قيلَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، فَإِنَّهُ قَدِ احتُكِرَ ، قالَ : ومَنِ احتَكَرَهُ ؟ قالوا : فَرّوخُ مَولى عُثمانَ وفُلانٌ مَولى عُمَرَ ، فَأَرسَلَ إلَيهِما فَدَعاهُما فَقالَ : ما حَمَلَكُما عَلَى احتِكارِ طَعامِ المُسلِمينَ ؟ قالا : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، نَشتَري بِأَموالِنا ونَبيعُ! فَقالَ عُمَرُ : سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ : مَنِ احتَكَرَ عَلَى المُسلِمينَ طَعامَهُم ضَرَبَهُ اللّهُ بِالإِفلاسِ أو بِجُذامٍ . فَقالَ فَرّوخُ عِندَ ذلِكَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، اُعاهِدُ اللّهَ واُعاهِدُكَ أن لا أعودَ في طَعامٍ أبَدا ، وأمّا مَولى عُمَرَ فَقالَ : إنَّما نَشتَري بِأَموالِنا ونَبيعُ! قالَ أبو يَحيى : فَلَقَد رَأَيتُ مَولى عُمَرَ مَجذوما . (6)

.


1- .الترغيب والترهيب : 2 / 584 / 7 نقلاً عن رزين عن أبي هريرة ومعقل بن يسار .
2- .المستدرك على الصحيحين : 2 / 14 / 2163 ، السنن الكبرى : 6 / 49 / 11148 ، شُعب الإيمان : 7 / 524 / 11212 ؛ دعائم الإسلام : 2 / 35 / 77 نحوه .
3- .غرر الحكم : 256 .
4- .غرر الحكم : 465 .
5- .التوحيد : 388 / 33 ، من لا يحضره الفقيه : 3 / 265 / 3955 كلاهما عن غياث بن إبراهيم عن الإمام الصادق عن الإمام الباقر عليهماالسلام ، تهذيب الأحكام : 7 / 161 / 713 ، الاستبصار : 3 / 115 / 408 كلاهما عن ضمرة عن الإمام عليّ عليه السلام .
6- .مسند ابن حنبل : 1 / 55 / 135 ، كنز العمّال : 4 / 181 / 10066 .

ص: 281

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :احتكار كنندگان و قاتلان مردم در يك رتبه [به روز قيامت ]برانگيخته مى شوند . و هر كس در بخشى از [بازار و] قيمت [كالاهاى ]مسلمانان راه يابد تا آن را بر ايشان گران كند ، سزاوار است كه خداوند در روز قيامت ، او را در بخش بزرگ آتش درآورَد .

المستدرك على الصحيحين از ابو اُمامه :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله از احتكار كردن خوراك باز مى داشت .

امام على عليه السلام :احتكار ، فراخوانِ ناكامى است .

امام على عليه السلام :احتكار كننده از نعمتِ [مخصوص] خود ، ناكام مى مانَد .

امام زين العابدين عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به احتكار كنندگان برگذشت و فرمان داد تا آن چه احتكار كرده اند ، به ميان بازار آورده شود ، به گونه اى كه تماشاگران آن را ببينند . سپس به رسول خدا صلى الله عليه و آله گفته شد: «خوب بود خود ، براى آنان قيمت تعيين مى كردى!» وى به خشم درآمد _ چندان كه غضب در چهره اش نمود يافت _ و فرمود: «من براى آنان قيمت تعيين كنم؟ قيمت گذارى تنها از آنِ خدا است ؛ هر گاه خواهد ، بالايش بَرَد و هر گاه خواهد ، پايينش آورَد» .

مسند ابن حنبل ابو يحيى از فرّوخ ، خدمتكار عثمان :در روزگارى كه عُمَر حاكم مسلمانان [در متن : اميرمؤمنان ]بود ، به مسجد درآمد و خوراكى پراكنده ديد . گفت: «اين خوراك چيست؟» گفتند : «خوراكى است كه براى ما فراهم آمده است» . گفت : «خداى بركت دهد اين خوراك را و فراهم آورنده اش را» . گفته شد: «اى اميرالمؤمنين! اين خوراكى است احتكار شده!» گفت: «چه كسى آن را احتكار كرده است؟» گفتند : «فرّوخ ، خدمتكار عثمان ؛ و فلانى ، خدمتكار عُمَر» . وى در پى آن دو فرستاد و گفت: «به چه انگيزه ، خوراك مسلمانان را احتكار كرديد؟» گفتند : «اى اميرالمؤمنين! با دارايى خود ، مى خريم و مى فروشيم» . عُمَر گفت: «از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى فرمود: هر كس خوراك مسلمانان را احتكار كند ، خداوند او را به ورشكستگى يا جذام تنبيه فرمايد » . در اين حال ، فرّوخ گفت: «اى اميرالمؤمنين! با خدا و تو عهد مى بندم كه ديگر هرگز به سراغ [احتكار ]خوراك نروم» . امّا خدمتكار عمر گفت: «ما فقط با دارايى خود ، مى خريم و مى فروشيم» . ابويحيى گفت: «من ، خود ، خدمتكار عمر را ديدم كه دچار جذام شد» .

.

ص: 282

الإمام عليّ عليه السلام_ مِن كِتابِهِ إلى رِفاعَةَ _: اِنهَ عَنِ الحُكرَةِ ، فَمَن رَكِبَ النَّهيَ فَأَوجِعهُ ، ثُمَّ عاقِبهُ بِإِظهارِ مَا احتَكَرَ . (1)

عنه عليه السلاممِن كِتابِهِ لِلأَشتَرِ النَّخَعِيِّ حينَ وَلاّهُ مِصرَ _ : اِعلَم _ مَعَ ذلِكَ _ أنَّ في كَثيرٍ مِنهُم ضيقا فاحِشا ، وشُحّا قَبيحا ، وَاحتِكارا لِلمَنافِعِ ، وتَحَكُّما فِي البِياعاتِ ، وذلِكَ بابُ مَضَرَّةٍ لِلعامَّةِ ، وعَيبٌ عَلَى الوُلاةِ ، فَامنَع مِنَ الاِحتِكارِ ؛ فَإِنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آلهمَنَعَ مِنهُ . وَليَكُنِ البَيعُ بَيعا سَمحا : بِمَوازينِ عَدلٍ ، وأسعارٍ لا تُجحِفُ بِالفَريقَينِ مِنَ البائِعِ وَالمُبتاعِ . فَمَن قارَفَ حُكرَةً بَعدَ نَهيِكَ إيّاهُ فَنَكِّل بِهِ ، وعاقِبهُ في غَيرِ إسرافٍ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :مَكروهٌ أن يُحتَكَرَ الطَّعامُ ويُترَكَ النّاسُ لَيسَ لَهُم طَعامٌ . (3)

.


1- .دعائم الإسلام : 2 / 36 / 80 .
2- .نهج البلاغة : الكتاب 53 ، تحف العقول : 140 ، بحار الأنوار : 103 / 88 / 9 .
3- .عوالي اللآلي : 2 / 242 / 4 .

ص: 283

امام على عليه السلام_ از نامه اش به رفاعه _: احتكار را نهى كن ؛ و هر كس از اين نهى سرپيچيد ، مجازاتش كن و آن گاه او را وادار كه آن چه را احتكار كرده ، آشكار سازد .

امام على عليه السلام_ از نامه اش به اشتر نخعى ، آن گاه كه وى را به كارگزارىِ مصر گماشت _: با اين همه ، بدان كه بسيارى از ايشان [=بازرگانان] مردمى تنگ نظر و سخت بخيل هستند و احتكار مى كنند و به ميل خود براى كالاها قيمت مى گذارند و با اين كار ، به مردم زيان مى رسانند و براى واليان هم مايه ننگ و عيب هستند . پس از احتكار باز دار ؛ كه رسول خدا صلى الله عليه و آله آن را منع فرمود . و بايد خريد و فروش آسان و بر موازين عدل باشد ، با قميت هايى كه نه به فروشنده زيان رسانَد و نه به خريدار . پس از آن كه احتكار را ممنوع كردى ، اگر كسى باز به احتكار روى آورْد ، مجازاتش كن ، ولى در مجازات وى زياده روى مكن .

امام صادق عليه السلام :مايه بيزارى است كه خوراك احتكار شودو مردم بى خوراك رها گردند .

.

ص: 284

4 / 3ما وَردَ فِي التَّسعيرِ4 / 3 _ 1المُسَعِّرُ هُوَ اللّهُ عز و جلرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أنَا لا اُسَعِّرُ ؛ فَإِنَّ اللّهَ تَعالى هُوَ المُسَعِّرُ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :الغَلاءُ وَالرُّخصُ جُندانِ مِن جُنودِ اللّهِ تَعالى ، يُسَمّى أحَدُهُما : الرَّغبَةَ ، وَالآخَرُ : الرَّهبَةَ ، فَإِذا أرادَ اللّهُ تَعالى أن يُغلِيَهُ قَذَفَ الرَّغبَةَ في صُدورِ التُّجّارِ فَرَغِبوا فيهِ فَحَبَسوهُ ، وإذا أرادَ أن يُرخِصَهُ قَذَفَ الرَّهبَةَ في صُدورِ التُّجّارِ فَأَخرَجوهُ مِن أيديهِم . (2)

الإمام زين العابدين عليه السلام :إنَّ اللّهَ عز و جل وَكَّلَ بِالسِّعرِ مَلَكا يُدَبِّرُهُ بِأَمرِهِ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ اللّهَ عز و جل وَكَّلَ بِالأَسعارِ مَلَكا يُدَبِّرُها . (4)

4 / 3 _ 2اِمتِناعُ النَّبِيِّ عَنِ التَّسعيرِاُسد الغابة عن ابن نضلة :إنَّهُم قالوا لِلنَّبِيِّ صلى الله عليه و آله في عامِ سَنَةٍ : سَعِّر لَنا يا رَسولَ اللّهِ ، فَقالَ : لا يَسأَلُنِي اللّهُ عَن سُنَّةٍ أحدَثتُها فيكُم لَم يَأمُرني بِها ، ولكِن سَلُوا اللّهَ مِن فَضلِهِ . (5)

.


1- .تنبيه الغافلين : 192 / 246 .
2- .تاريخ بغداد : 8 / 50 / 4109 ، الفردوس : 3 / 113 / 4312 كلاهما عن أنس ، كنز العمّال : 4 / 102 / 747
3- .الكافي : 5 / 163 / 3 ، من لا يحضره الفقيه : 3 / 268 / 3970 ، التوحيد : 389 / 34 كلّها عن أبي حمزة الثمالي ، بحار الأنوار : 5 / 148 / 9 .
4- .الكافي : 5 / 163 / 4 عن يعقوب بن يزيد عمّن ذكره ، بحار الأنوار : 5 / 148 / 10 وراجع الكافي : 5 / 162 / 2 .
5- .اُسد الغابة : 6 / 343 / 6401 ، كنز العمّال : 4 / 103 / 9748 نقلاً عن الطبراني وفيه «أصاب الناس سنة فقالوا . . .» .

ص: 285

4 / 3 آن چه درباره قيمت گذارى ، بيان شده است
4 / 3 _ 1 قيمت گذار ، خدا است
4 / 3 _ 2 خوددارىِ پيامبر از قيمت گذارى

4 / 3آن چه درباره قيمت گذارى ، بيان شده است4 / 3 - 1قيمت گذار ، خدا استپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :من قيمت تعيين نمى كنم ؛ كه همانا قيمت گذار ، خدا است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :گرانى و ارزانى دو سپاه از سپاهيان خداى _ تعالى _ هستند ؛ يكى از آن ها «خواستارى» ناميده مى شود و ديگرى «بيمناكى» . پس هر گاه خداى _ تعالى _ بخواهد كالايى را گران كند ، خواستارىِ آن را در دل هاى بازرگانان مى اندازد و ايشان در آن رغبت مى ورزند و در بندش مى كشند ؛ و هر گاه خواهد آن را ارزان سازد ، بيمناكى از آن رادر دل هاى بازرگانان مى اندازد و ايشان آن را از كف خويش برون مى كنند .

امام زين العابدين عليه السلام :همانا خداوند ، فرشته را كارگزارِ قيمت كرده است كه آن را به امر او ، تدبير مى كند .

امام صادق عليه السلام :همانا خداوند ، فرشته اى را بر قيمت ها گمارده تا آن ها را تدبير كند .

4 / 3 - 2خوددارىِ پيامبر از قيمت گذارىاُسد الغابة از ابن نضله :در سال قحطى ، ايشان به پيامبر صلى الله عليه و آلهگفتند : «اى رسول خدا! براى ما قيمت تعيين كن» . فرمود: «خداوند مرا به سبب برنهادن سنّتى در ميان شما كه مرا به آن امر نفرموده ، بازخواست نخواهد كرد ؛ ليكن فضل خدا را طلب كنيد [تا قحطسالى از شما بگذرد] .

.

ص: 286

الإمام الصادق عليه السلام :نَفِدَ الطَّعامُ عَلى عَهدِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، فَأَتاهُ المُسلِمونَ فَقالوا: يا رَسولَ اللّهِ ، قَد نَفِدَ الطَّعامُ ولَم يَبقَ مِنهُ شَيءٌ إلاّ عِندَ فُلانٍ ، فَمُرهُ يَبيعُهُ النّاسَ . قالَ : فَحَمِدَ اللّهَ وأثنى عَلَيهِ ، ثُمَّ قالَ : يا فُلانُ ، إنَّ المُسلِمينَ ذَكَروا أنَّ الطَّعامَ قَد نَفِدَ إلاّ شَيئا عِندَكَ ، فَأَخرِجهُ وبِعهُ كَيفَ شِئتَ ، ولا تَحبِسهُ . (1)

سنن الترمذي عن أنس بن مالك :غَلاَ السِّعُر عَلى عَهدِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، فَقالوا : يا رَسولَ اللّهِ ، سَعِّر لَنا ، فَقالَ : إنَّ اللّهَ هُوَ المُسَعِّرُ ، القابِضُ الباسِطُ الرّازِقُ ، وإنّي لَأَرجو أن ألقى رَبّي ولَيسَ أحَدٌ مِنكُم يَطلُبُني بِمَظلِمَةٍ في دَمٍ ولا مالٍ . (2)

من لا يحضره الفقيه :قيلَ لِرَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله : لَو سَعَّرتَ لَنا سِعرا فَإِنَّ الأَسعارَ تَزيدُ وتَنقُصُ! فَقالَ صلى الله عليه و آله : ما كُنتُ لِأَلقَى اللّهَ تَعالى بِبِدعَةٍ لَم يُحدِث إلَيَّ فيها شَيئا ، فَدَعوا عِبادَ اللّهِ يَأكُلُ بَعضُهُم مِن بَعضٍ ، وإذَا استُنصِحتُم فَانصَحوا . (3)

الإمام عليّ عليه السلام :رُفِعَ الحَديثُ إلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله أنَّهُ مَرَّ بِالمُحتَكِرينَ فَأَمَرَ بِحُكرَتِهِم أن تُخرَجَ إلى بُطونِ الأَسواقِ وحَيثُ تَنظُرُ الأَبصارُ إلَيها ، فَقيلَ لِرَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله : لَو قَوَّمتَ عَلَيهِم! فَغَضِبَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله حَتّى عُرِفَ الغَضَبُ في وَجهِهِ ، فَقالَ : أنَا اُقَوِّمُ عَلَيهِم؟! إنَّمَا السِّعرُ إلَى اللّهِ يَرفَعُهُ إذا شاءَ ويَخفِضُهُ إذا شاءَ . (4)

.


1- .الكافي : 5 / 164 / 2 ، تهذيب الأحكام : 7 / 159 / 705 وفيه «فقد» بدل «نفد» وكلاهما عن حذيفة بن منصور .
2- .سنن الترمذي: 3/605/1314 ، سنن أبي داود : 3/272/3451 ، سنن ابن ماجة : 2/741 /2200 ، سنن الدارمي : 2 / 699 / 2450 ، مسند ابن حنبل : 4 / 571 / 14059 وص 313 / 12592 نحوه ، كنز العمّال : 4 / 184 / 10077 .
3- .من لا يحضره الفقيه : 3 / 268 / 3969 ، التوحيد : 388 / 33 وليس فيه «وإذا استُنصحتم فانصحوا» .
4- .تهذيب الأحكام : 7 / 161 / 713 عن عبد اللّه بن ضمرة عن أبيه عن جدّه ، من لا يحضره الفقيه : 3 / 265 / 3955 ، التوحيد : 388 / 33 عن غياث بن إبراهيم عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عليهم السلام .

ص: 287

امام صادق عليه السلام :در دوران پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ، [يك بار] خوراك ناياب شد . مسلمانان نزد وى آمدند و گفتند: «اى رسول خدا ، خوراك ناياب شده و هيچ چيز از آن باقى نمانده ، مگر نزد فلانى ؛ او را فرمان ده تا آن را به مردم بفروشد» . [راوى ]گفت : «پس پيامبر سپاس و ستايش خداى را به جاى آوردو سپس فرمود : اى فلانى! مسلمانان گفته اند كه خوراك ناياب شده جز مقدارى كه نزد تو است ؛ پس آن را برون آور و هر گونه كه خواهى ، بفروش ؛ و آن را دربند نكن » .

سنن الترمذي از انس بن مالك :در روزگار پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ، نرخ ها بالا رفت . گفتند : «اى رسول خدا! براى ما قيمت تعيين كن» . فرمود: «همانا خداوند قيمت گذار است و همو است كه [روزى ها را] برمى بندد و مى گشايد و رزق مى بخشد . و هر آينه من اميد دارم كه خدا را ديدار كنم ، در حالى كه هيچ يك از شما در خون يا مال ، از من دادخواهى نكند» .

من لايحضره الفقيه :به پيامبر خدا صلى الله عليه و آله گفته شد: «خوب است براى ما قيمت گذارى ؛ زيرا قيمت ها بالا مى روند و پايين مى آيند» . فرمود: «من چنان نيستم كه خدا را ديدار كنم در حالى كه بدعتى نهاده ام كه او مرا در آن مُجاز نفرموده است . پس اجازه دهيد كه بندگان خدا از [داد و ستد با] يكديگر روزى بخورند . و هر گاه از شما اندرز خواستم ، اندرزم دهيد» .

امام على عليه السلام :سخن به رسول خدا صلى الله عليه و آله كشيده شد كه وى به احتكار گنندگان برگذشت و فرمان داد تا آن چه را احتكار كرده اند ، به ميان بازار آورده شود ، به گونه اى كه تماشاگران آن را ببينند . سپس به رسول خدا صلى الله عليه و آلهگفته شد: «خوب بود خود ، براى آنان قيمت تعيين مى كردى!» وى به خشم درآمد _ چندان كه غضب در چهره اش نمود يافت _ و فرمود: «من براى آنان قيمت تعيين كنم؟ قيمت گذارى تنها از آنِ خدا است ؛ هرگاه خواهد ، بالايش بَرَد و هر گاه خواهد ، پايينش آورَد» .

.

ص: 288

4 / 3 _ 3الأَمرُ بِإِقامَةِ الأَسعارِ العادِلَةِالإمام عليّ عليه السلام_ مِن كِتابِهِ لِلأَشتَرِ النَّخَعِيِّ حينَ وَلاّهُ مِصرَ _: فَامنَع مِنَ الاِحتِكارِ ؛ فَإِنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آلهمَنَعَ مِنهُ . وَليَكُنِ البَيعُ بَيعا سَمحا : بِمَوازينِ عَدلٍ ، وأسعارٍ لا تُجحِفُ بِالفَريقَينِ . (1)

4 / 3 _ 4المَنعُ عَنِ الغَلاءِ غَيرِ المُباشِرِالإمام الصادق عليه السلام_ حينَ سُئِلَ عَنِ التَّسعيرِ _: ما سَعَّرَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلامعَلى أحَدٍ ، ولكِن مَن نَقَصَ عَن بَيعِ النّاسِ قيلَ لَهُ : بِع كَما يَبيعُ النّاسُ وإلاّ فَارفَع مِنَ السّوقِ ، إلاّ أن يَكونَ طَعامُهُ أطيَبَ مِن طَعامِ النّاسِ . (2)

4 / 3 _ 5المَنعُ مِنَ الإِنقاصِ عَن قيمَةِ السّوقِالمستدرك على الصحيحين عن اليسع بن الغيرة :مَرَّ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آلهبِرَجُلٍ بِالسّوقِ يَبيعُ طَعاما بِسِعرٍ هُوَ أرخَصُ مِن سِعرِ السّوقِ ، فَقالَ : تَبيعُ في سوقِنا بِسِعرٍ هُوَ أرخَصُ مِن سِعرِنا ؟ قالَ : نَعَم . قالَ : صَبرا وَاحتِسابا؟ قالَ : نَعَم . قالَ : أبشِر ! فَإِنَّ الجالِبَ إلى سوقِنَا كَالمُجاهِدِ في سَبيلِ اللّهِ ، وَالمُحتَكِرَ في سوقِنا كَالمُلحِدِ في كِتابِ اللّهِ . (3)

.


1- .نهج البلاغة : الكتاب 53 ، تحف العقول : 140 ، بحار الأنوار : 103 / 88 / 9 .
2- .دعائم الإسلام : 2 / 36 / 81 .
3- .المستدرك على الصحيحين : 2 / 15 / 2167 ، كنز العمّال : 4 / 99 / 9730 .

ص: 289

4 / 3 _ 3 فرمانِ جارى كردنِ قيمت هاى عادلانه
4 / 3 _ 4 بازداشتن از گرانى ، به صورت غير مستقيم
4 / 3 _ 5 بازداشتن از برنهادنِ قيمتى پايين تر از قيمت بازار

4 / 3 - 3فرمانِ جارى كردنِ قيمت هاى عادلانهامام على عليه السلام_ از نامه وى به اشتر نخعى ، آن گاه كه او را به كارگزارىِ مصر گماشت _: پس از احتكار بازدار ؛ كه رسول خدا صلى الله عليه و آله آن را منع فرمود . و بايد خريد و فروش آسان و بر موازين عدل باشد ، با قيمت هايى كه نه به فروشنده زيان رسانَد و نه به خريدار .

4 / 3 - 4بازداشتن از گرانى ، به صورت غير مستقيمامام صادق عليه السلام_ در پاسخ سؤالى درباره قيمت گذارى _: امير المؤمنين عليه السلامبراى هيچ كسى قيمت گذارى نكرد ؛ امّا هر كس در مقايسه با معاملات [رايج ]مردم ، فروگذارى مى كرد ، به وى گفته مى شد: «همان گونه كه مردم خريد و فروش مى كنند ، عمل كن ؛ وگرنه از بازار كناره گير!» _ مگر آن كه خوراك [و كالاى وى ]بهتر از خوراك [و كالاى] ديگران بود _ .

4 / 3 - 5بازداشتن از برنهادنِ قيمتى پايين تر از قيمت بازارالمستدرك على الصحيحين از يسع بن غيرَه :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در بازار به مردى برگذشت كه خوراكى را با قيمتى پايين تر از قيمت بازار مى فروخت . فرمود : «آيا در بازار ما ، با قيمتى كم تر از قيمت ما مى فروشى؟» گفت: «آرى» . فرمود : «به انگيزه صبورى و از خدا پاداش گرفتن؟» گفت: «آرى» . فرمود : «تو را بشارت باد! همانا آورنده جنس به بازار ما همانند جهاد كننده در راه خدا است ؛ و احتكار كننده در بازار ما همانند كسى است كه در كتاب خدا ، كافر شمرده شده است» .

.

ص: 290

راجع : (كنز العمّال : 4 / 183 / 10075 و 10076).

.

ص: 291

ر .ك : (كنز العمال : 4 / 183 / 10075 و 10076) .

.

ص: 292

نگاهى به احاديث قيمت گذارى

نگاهى به احاديث قيمت گذارىهمان گونه كه پيش تر در متن اشاره شد ، احاديث قيمت گذارى را مى توان به چند دسته تقسيم كرد كه از اين قرارند : دسته يكم : احاديثى كه تصريح مى كنند خداوند سبحان قيمت گذار و تعيين كننده بهاى كالاها است يا همو است كه فرشته اى را بر اين كار گماشته تا آن را تدبير كند . دسته دوم : احاديثى از پيامبر صلى الله عليه و آله كه مضامين احاديث دسته يكم را تأييد مى كنند و به موجب آن ها ، وى پيشنهاد قيمت گذارى را كه مردم طرح كردند ، سخت رد كرده ، آن را ستم و بدعت مى شمارد . دسته سوم : روايتى كه در آن ، امام على عليه السلام به مالك اشتر فرمان مى دهد كه از احتكار پيشگيرى كند و با تنظيم برنامه اى ، قيمت ها را به شكلى عادلانه تنظيم نمايد ، چندان كه به فروشنده يا خريدار ستم نشود . دسته چهارم : روايتى كه بر پايه آن ، امام اميرالمؤمنين عليه السلام به صورت غير مستقيم ، از بالا بردن قيمت ها جلوگيرى كرد ، بدين سان كه به فروشنده اجازه نفرمود بهايى افزون تر از بهاى رايج در بازار را از مشترى بگيرد _ حال آن كه از كالا كاسته و كالايى بهتر عرضه نكرده است _ و آن گاه كه كسى بخواهد چنين

.

ص: 293

معامله اى كند ، امام فرمان داد كه او را از بازار بيرون كنند . (1) دسته پنجم: حديثى كه به موجب آن ، پيامبر صلى الله عليه و آله خشنود نبود كه فروشنده اى كالايش را به قيمتى پايين تر از بهاى بازار بفروشد ، مگر آن كه براى انگيزه اى خدايى باشد . احاديث دسته هاى يكم و دوم و چهارم دلالت دارند كه در نظام اسلامى ، نمى توان براى كالاها قيمت گذارى كرد ؛ و اين ، خلاف فرمانى است كه امام اميرالمؤمنين عليه السلام به مالك اشتر داد تا قيمت ها را به صورتى عادلانه و دور از اجحاف تنظيم نمايد . براى روشن شدن مراد اين احاديث و دريافتن معنايى استوار و معيّن از آن ها ، پاسخ گويى به اين سؤالات ضرورت دارد: 1 . مراد از اين كه خداوند سبحان قيمت گذار است ، چيست؟ 2 . چرا در زمان خشكسالى ، پيامبر قيمت گذارى را مردود دانست و آن را به سختى رد كرد؟ 3 . اگر نظام قيمت گذارى در اسلام مجاز نيست ، چرا امام اميرالمؤمنين عليه السلامفرمان داد كه قيمت ها عادلانه و دور از اجحاف تنظيم شود؟ قيمت گذار بودنِ خداوند مى توان قيمت را به دو گونه تقسيم كرد: طبيعى و غير طبيعى . قيمت طبيعى در چهارچوب وضعيّت و زمينه هاى واقعى كالا و بازار قرار دارد ، مانند نوع ، تعداد ، سختىِ توليد ، توزيع ، نگهدارى ، تقاضا ، و هر چه در تعيين قيمت حقيقى كالا

.


1- .يكى از پژوهشگران اين روايت را همچون دسته پنجم معنا كرده ، يعنى فروشنده نبايد كالا را با بهايى كم تر از بهاى بازار بفروشد (السّوق في ظلّ الدّولة الاسلاميّة) . امّا با انديشيدن در بخش پايانى روايت ، آشكار مى شود كه تفسيرى كه ما ارائه كرده ايم ، به واقعيّت نزديك تر است.

ص: 294

تأثير دارد . امّا قيمت غيرطبيعى ناشى از وضعيّت هاى غير طبيعى است كه فروشنده پديد مى آورَد ، مانند احتكار ، تبانى و توطئه بر قيمت معيّن ، و ايجاد بازار سياه . در پرتو اين تقسيم بندى ، قيمتِ خدايى همان قيمت طبيعى است . ظاهرا رواياتى كه قيمت گذارى را به خداوند سبحان نسبت مى دهند ، از اين مفهوم حكايت دارند كه هر كالايى داراى قيمتى برآمده از زمينه هاى واقعى ايجاد و توليد آن كالا و حالت طبيعى بازار است . پس آن چه حاصلِ ميزان سختىِ توليد و وضع طبيعى بازار است ، در قيمت طبيعى جلوه مى يابد كه به موجب اين احاديث ، از جانب خداى سبحان است و چنان چه عوامل غير طبيعى به ميان نيايند ، همين قيمت در بازار رواج مى يابد . مخالفت پيامبر صلى الله عليه و آله با قيمت گذارى دسته بندى دوگانه قيمت كه به آن اشاره شد ، موضع دولت در مسأله قيمت گذارى را تبيين مى كند . يعنى اگر قيمت گذارى دولتى به معناى پايين آوردن قيمت طبيعى كالا باشد ، در حقيقت ستم به توليد كننده و آسيب رسانى به حركت توليد است . شك نيست كه پايين آوردن توليد موجب واپس ماندگى اقتصادى است و از اين روى ، دولت حق ندارد قيمت كالاها را پايين تر از قيمت طبيعى كه با سختىِ توليد و وضع طبيعى بازار هماهنگ است ، تعيين كند _ حتّى اگر بحران يا كمبودِ كالا پيش آمده باشد _ ؛ بلكه وظيفه دارد با عوامل غير طبيعى كه قيمت ها را از حدّ طبيعى بالاتر مى برند ، رويارويى كند . بر اين اساس ، روشن مى شود كه چرا پيامبر صلى الله عليه و آله و امام اميرالمؤمنين عليه السلام با

.

ص: 295

قيمت گذارى مخالفت كرده و ضمنا با احتكار هم ستيزيده اند . اين موضع گيرى ، از سويى ، زيان و ظلم به توليد كننده را پيشگيرى مى كند _ اين ظلم ، خود ، به پايين آمدن سطح توليد مى انجامد _ و از ديگر سو ، عوامل افزايش بى ضابطه قيمت ها را از ميان مى بَرَد . بدين ترتيب ، فقيهانى كه قيمت گذارى را به صورت مطلق غير مجاز شمرده اند ، ظاهرا به اين معنا نظر داشته اند . (1) عادلانه بودن قيمت ها در روزگار امام اميرالمؤمنين عليه السلام با ملاحظه آن چه گذشت ، روشن مى شود كه فرمان امام اميرالمؤمنين عليه السلامبه مالك براى آسان سازى خريد و فروش با موازين عادلانه و قيمت هاى متناسب با حقّ فروشنده و مشترى ، نه تنها با موضع پيامبر صلى الله عليه و آله در مخالفت با قيمت گذارى منافات ندارد ، بلكه در همان سمت و سو است ، ليكن از زاويه رويارويى با عوامل مؤثّر در افزايش بى ضابطه قيمت ها . به بيان روشن تر: فرمان امام اميرالمؤمنين عليه السلام به مالك اشتر ، تأكيدى است بر اين كه داد و ستد بايد آسان باشد و قيمت ها با موازين عادلانه تنظيم گردد . بدين جهت ، امام به وى فرمان نداده كه قيمت ها را پايين آورَد و ترديدى نيست

.


1- .گروهى از فقيهان قيمت گذارى را غير مجاز دانسته اند ، از جمله شيخ طوسى در نهايه (ص 374) و مبسوط (ج 2 ، ص 195)؛ ابن زهره در غنيه (الجوامع الفقهيّه ، ص 528)؛ محقّق در شرايع (ج 2 ، ص 21)؛ علاّمه در قواعد (ج 1 ، ص 132) و مختصر (ص 120). حتّى در مفتاح الكرامه اين نظر اجماعى دانسته شده و چنين آمده: «به دليل اجماع و خبرهاى متواتر ، آن گونه كه در سرائر آمده؛ و نبودن اختلاف ميان مسلمانان در اين مسأله ، چنان كه در مبسوط آمده؛ و نبودن اختلاف ميان شيعيان در اين مسأله ، آن سان كه در تذكره آمده است». حضرت خويى پس از فتوا دادن به جايز نبودن قيمت گذارى ، گفته است: «آرى؛ اگر فروشنده در قيمت گذارى اجحاف كند ، چندان كه گونه اى از احتكار شمرده شود ، حاكم اسلامى از آن جلوگيرى مى كند تا مالك كالا به قيمت بازار يا قدرى بيش تر كه در حدّ توان خريد مردم باشد ، آن كالا را بفروشد. مثلاً اگر بهاى يك كيسه گندم صد فلس باشد و احتكار كننده آن را به دو دينار بفروشد ، اين كار نيز نوعى احتكار است ، چنان كه پوشيده نيست» (مصباح الفقاهه ، ج 5 ، ص 500).

ص: 296

كه تنظيم قيمت ها با موازين عادلانه به معناى زيان رساندن به توليد كننده يا فروشنده نيست ، بلكه همان سان كه امام ، خود ، در فرمانش تصريح فرموده ، هدف آن است كه قيمت ها به گونه اى تنظيم گردد كه نه به فروشنده و نه به مشترى ستم روا نشود ، و اين ، تنها هنگامى جامه تحقّق مى پوشد كه دولت زمينه مناسب را براى عرضه كالا به قيمت طبيعى فراهم آورَد . بر همين پايه است كه شمارى از فقيهان ، فتوا داده اند كه در صورت اجحافِ فروشنده ، حاكم مى تواند به قيمت گذارى بپردازد . (1) اگر با دقّت به اين تحليل روى آوريم ، مى توانيم گفت كه فتواى جايز نبودنِ قيمت گذارى ، به قيمت گذارى در مقابل قيمت طبيعى نظر دارد ؛ امّا فتواى جواز مربوط به قيمت گذارى و تعيين قيمت خاص در مقابل قيمت غير طبيعى ، به انگيزه رويارويى با عوامل ساختگىِ ماوراى افزايش قيمت ها به صورت وهمى و غير واقعى است . بر اين مبنا ، ميان فتواهاى فقيهان درباره قيمت گذارى ، ناسازگارى يافت نمى شود .

.


1- .فتواى جواز قيمت گذارى ، به اين فقيهان نسبت داده شده است: شيخ مفيد در مقنعه (ص 96)؛ ابن حمزه در وسيله (الجوامع الفقهيّة ، ص 745)؛ شهيد در دروس (ص 332) . در مفتاح الكرامه (ج 4 ، ص 109) آمده است : «در كتب وسيله ، مختلف ، ايضاح ، دروس ، لمعه ، مقتصر ، وتنقيح آمده كه حاكم شرع به قيمت گذارى مى پردازد ، اگر فروشنده قيمت را ظالمانه تعيين كند ، زيرا اين كارش موجب ضرر رسانى به ديگران است كه شرع آن را نپذيرفته است» (ولاية الفقيه ، ج 2 ، ص 660) . حضرت خمينى گفته است: «و امّا قيمت گذارى ، در ابتدا جايز نيست؛ ليكن اگر فروشنده اجحاف كند ، ناچار مى شود كه قيمت را كاهش دهد؛ وگرنه ، حاكم شرع او را ناچار مى كند كه كالا را به قيمت آن سرزمين يا به صلاحديد حاكم ، بفروشد . پس روايات دلالت كننده بر جايز نبودن قيمت گذارى ، شامل اين قبيل نمونه ها نمى شوند؛ زيرا در اين حال ، قيمت نگذاشتن به احتكار منجر مى شود؛ همان گونه كه اگر فروشنده براى فرار از فروش كالا ، قيمت را چنان تعيين كند كه هيچ كس نتواند آن را بخرد. بدون اشكال حاكم شرع حقّ تصميم گيرى دارد؛ و آن روايات شامل اين حالت نمى شود (كتاب البيع ، ج 3 ص 416).

ص: 297

ارزانىِ خطرناك! در روايتى گذشت كه پيامبر صلى الله عليه و آله از كار كسى كه مى خواست كالايش را با انگيزه غير خدايى ارزان تر از قيمت بازار بفروشد ، اظهار ناخشنودى كرد و آن گاه كه عمل او را در چهارچوبى اخلاقى و با انگيزه خدايى (= با صبورى و پاداش خواهى از خدا) قرار داد ، از كار او چشم فرو بست . اين روايت كه از لحاظ سند ضعيف است ، از جنبه محتوايى با ضوابط اسلامى سازگار است و با توضيحى كه درباره مراد آن گذشت ، قابل قبول به نظر مى رسد ؛ زيرا شك نيست كه هر گاه ارزان فروشى با انگيزه شكستن قيمت طبيعى بازار و فرو كاستنِ بهاى واقعى كالا باشد ، به حركت توليد و اقتصاد مملكت سخت آسيب مى رسانَد . از اين رو ، پيامبر صلى الله عليه و آله عمل آن مرد را تأييد نكرد ، مگر پس از آن كه اطمينان يافت انگيزه وى صحيح است و با نيّتى درست ، كالايش را ارزان تر از ديگران مى فروشد .

.

ص: 298

4 / 4ما يَنبَغي لِلبائِعِ4 / 4 _ 1البَيعُ بِسِعرِ اليَومِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن جَلَبَ طَعاما فَباعَهُ بِسِعرِ يَومِهِ فَكَأَنَّما تَصَدَّقَ بِهِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن جالِبٍ يَجلِبُ طَعاما إلى بَلَدٍ مِن بِلادِ المُسلِمينَ فَيَبيعُهُ بِسِعرِ يَومِهِ ، إلاّ كانَت مَنزِلَتُهُ عِندَ اللّهِ مَنزِلَةَ الشَّهيدِ . (2)

راجع : ص 288 ، ح 536 .

4 / 4 _ 2الإِرجاحُ فِي الوَزنِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا وَزَنتُم فَأَرجِحوا . (3)

سنن أبي داود عن سويد بن قيس :جَلَبتُ أنَا ومَخرَمَةُ العَبدِيُّ بَزّا مِن هَجَرَ ، فَأَتَينا بِهِ مَكَّةَ ، فَجاءَنا رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَمشي ، فَساوَمَنا بِسَراويلَ فَبِعناهُ ، وثَمَّ رَجُلٌ يَزِنُ بِالأَجرِ ، فَقالَ لَهُ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : زِن وأرجِح . (4)

.


1- .إحياء علوم الدين : 2 / 110 .
2- .الدرّالمنثور : 8 / 323 ، إتحاف السادة : 5 / 479 وفيه «بلدان» بدل «بلاد» وليس فيه «عند اللّه » وكلاهما نقلاً عن تفسير ابن مردويه عن ابن مسعود .
3- .سنن ابن ماجة : 2 / 748 / 2222 ، مسند الشهاب : 1 / 443 / 759 كلاهما عن جابر .
4- .سنن أبي داود : 3/245/3336 ، سنن الترمذي : 3/598/1305، سنن النسائي : 7/284 ، سنن ابن ماجة : 2 / 748 / 2220 ، مسند ابن حنبل : 7 / 45 / 19120 ، المستدرك على الصحيحين : 2 / 35 / 2230 كلّها نحوه ، كنز العمّال : 4 / 154 / 9961 .

ص: 299

4 / 4 آن چه فروشنده را سزاوار است
4 / 4 _ 1 فروش كالا به قيمت روز
4 / 4 _ 2 مايل گرفتنِ كفه ترازو

4 / 4آن چه فروشنده را سزاوار است4 / 4 - 1فروش كالا به قيمت روزپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس خوراكى را به بازار آورده ، به قيمت روز بفروشد ، گويى آن را صدقه داده است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نيست كسى كه خوراكى را در سرزمين مسلمانان از جايى به جايى برده ، به قيمت روز بفروشد ، مگر اين كه جايگاهش نزد خدا همرتبه شهيد است .

ر .ك : ص289 ، ح 536.

4 / 4 - 2مايل گرفتنِ كفه ترازوپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه وزن مى نهيد ، كفه ترازو را [به سود مشترى ]مايل گيريد .

سنن أبي داود از سويد بن قيس :من و مَخرمه عَبدى قدرى جامه هاى كتانى از سرزمين هَجَر به مكّه آورديم . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله قدم زنان بر ما برگذشت و پس از مذاكره بر قيمت شلوارى ، آن را از ما خريد . آن جا مردى بود كه اجرت مى گرفت و اجناس را وزن مى كرد ؛ پيامبر صلى الله عليه و آله به وى فرمود: «وزن كن و كفه ترازويت را مايل گير» .

.

ص: 300

سنن الدارمي عن محارب :سَمِعتُ جابِرا أنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آلهوَزَنَ لَهُ دَراهِمَ فَأَرجَحَها . (1)

سنن النسائي عن أبو صفوان :بِعتُ مِن رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله سَراويلَ قَبلَ الهِجرَةِ ، فَأَرجَحَ لي . (2)

الإمام الصادق عليه السلام:مَرَّ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام عَلى جارِيَةٍ قَدِ اشتَرَت لَحما مِن قَصّابٍ وهِيَ تَقولُ : زِدني ، فَقالَ لَهُ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام : زِدها ؛ فَإِنَّهُ أعظَمُ لِلبَرَكَةِ . (3)

4 / 5ما لا يَنبَغي لِلبائِعِ4 / 5 _ 1المُغالاةُ فِي الرِّبحِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :لَيسَ مِنَ المُروءَةِ الرِّبحُ عَلَى الإِخوانِ . (4)

الإمام عليّ عليه السلام :كَم مِن مَنقوصٍ رابِحٍ ، ومَزيدٍ خاسِرٍ! (5)

.


1- .سنن الدارمي : 2 / 711 / 2486 .
2- .سنن النسائي : 7 / 284 ، سنن ابن ماجة : 2 / 748 / 2221 ، السنن الكبرى : 6 / 54 / 11171 ، المستدرك على الصحيحين : 2 / 36 / 2231 كلها نحوه ، كنز العمّال : 13 / 365 / 37012 وراجع مسند ابن حنبل : 7 / 45 / 19121 .
3- .الكافي : 5 / 152 / 8 ، تهذيب الأحكام : 7 / 7 / 20 كلاهما عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام ، من لا يحضره الفقيه : 3 / 196 / 3736 ، بحار الأنوار : 41 / 129 / 39 ؛ كنز العمّال : 4 / 142 / 9909 نقلاً عن عبد الرزّاق في المصنّف .
4- .الفردوس: 3 / 381 / 5157 عن معاوية بن حيدة، تاريخ دمشق : 61 / 325 / 12651 عن عمر بن شعيب عن أبيه عن جدّه، كنز العمّال: 3 / 408 / 7176 .
5- .غرر الحكم : 6960 .

ص: 301

4 / 5 آن چه فروشنده را سزاوار نيست
4 / 5 _ 1 سود بسيار گرفتن

سنن الدارمي از محارب :از جابر شنيدم كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله براى وى چند درهم را وزن كرد و كفه را مايل گرفت .

سنن النسائي از ابوصفوان :پيش از هجرت ، از پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهشلوارى خريدم ؛ وى كفه ترازو را به سود من مايل گرفت .

امام صادق عليه السلام :اميرالمؤمنين عليه السلام بر كنيزى برگذشت كه از قصّاب گوشت خريده ، مى گفت: «قدرى بيش تر بده» ؛ اميرالمؤمينين عليه السلام به آن قصّاب فرمود: «بيش تر بده ؛ كه بركتى بزرگ برايت مى آورد» .

4 / 5آن چه فروشنده را سزاوار نيست4 / 5 - 1سود بسيار گرفتنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سود گرفتن از دوستان ، جوانمردانه نيست .

امام على عليه السلام :چه بسا [بهره] اندك كه سودمند است و چه بسا [بهره ]بسيار كه زيانبار است .

.

ص: 302

عنه عليه السلام :رُبَّ رَباحٍ يَؤولُ إلَى خُسرانٍ . (1)

الكافي عن ميسّر : قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام :إنَّ عامَّةَ مَن يَأتيني مِن إخواني ، فَحُدَّ لي مِن مُعامَلَتِهِم ما لا أجوزُهُ إلى غَيرِهِ . فَقالَ : إن وَلَّيتَ أخاكَ فَحَسَنٌ ، وإلاّ فَبِع بَيعَ البَصيرِ المُداقِّ . (2)

الكافي عن أبو جعفر الفزاريّ :دَعا أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام مَولىً لَهُ يُقالُ لَهُ مُصادِفٌ ، فَأَعطاهُ ألفَ دينارٍ ، وقالَ لَهُ : تَجَهَّز حَتّى تَخرُجَ إلى مِصرَ ؛ فَإِنَّ عِيالي قَد كَثُروا . قالَ : فَتَجَهَّزَ بِمَتاعٍ وخَرَجَ مَعَ التُّجّارِ إلى مِصرَ ، فَلَمّا دَنَوا مِن مِصرَ استَقبَلَتهُم قافِلَةٌ خارِجَةٌ مِن مِصرَ ، فَسَأَلوهُم عَنِ المَتاعِ الَّذي مَعَهُم: ما حالُهُ فِي المَدينَةِ _ وكانَ مَتاعَ العامَّةِ _ ؟ فَأَخبَروهُم أنَّهُ لَيسَ بِمِصرَ مِنهُ شَيءٌ ، فَتَحالَفوا وتَعاقَدوا عَلى أن لا يَنقُصوا مَتاعَهُم مِن رِبحِ الدّينارِ دينارا . فَلَمّا قَبَضوا أموالَهُم وَانصَرَفوا إلَى المَدينَةِ فَدَخَلَ مُصادِفٌ عَلى أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلامومَعَهُ كيسانِ في كُلِّ واحِدٍ ألفُ دينارٍ ، فَقالَ : جُعِلتُ فِداكَ! هذا رَأسُ المالِ ، وهذَا الآخَرُ رِبحٌ ، فَقالَ : إنَّ هذَا الرِّبحَ كَثيرٌ ، ولكِن ما صَنَعتَهُ فِي المَتاعِ؟ فَحَدَّثَهُ كَيفَ صَنَعوا وكَيفَ تَحالَفوا ، فَقالَ : سُبحانَ اللّهِ! تَحلِفونَ عَلى قَومٍ مُسلِمينَ أن لا تَبيعوهُم إلاّ رِبحَ الدّينارِ دينارا! ثُمَّ أخَذَ أحَدَ الكيسَينِ فَقالَ : هذا رَأسُ مالي ولا حاجَةَ لَنا في هذَا الرِّبحِ . ثُمَّ قالَ : يا مُصادِفُ ، مُجادَلَةُ السُّيوفِ أهوَنُ مِن طَلَبِ الحَلالِ . (3)

.


1- .غرر الحكم : 5308 .
2- .الكافي : 5 / 154 / 19 ، تهذيب الأحكام : 7 / 7 / 24 عن قيس وفيه «لأبي جعفر عليه السلام» بدل «لأبي عبد اللّه عليه السلام» .
3- .الكافي : 5 / 161 / 1 ، تهذيب الأحكام : 7 / 13 / 58 وفيه «فجهّزه» بدل «فتجهّز» و«مجالدة» بدل «مجادلة» ، بحار الأنوار : 47 / 59 / 111 .

ص: 303

امام على عليه السلام :بسا سود بسيار كه به زيانكارى مى انجامد .

الكافى از ميسّر :به امام صادق عليه السلام گفتم: «شمارى از دوستانم نزد من مى آيند ؛ براى من در معامله با ايشان حدّى بگذار كه از معامله با جز آن ها متمايز باشد» . فرمود: «اگر دوستى همدل و نزديك است ، با او به نيكى معامله كن ؛ و گرنه ، با چشم باز و حسابگرانه به معامله با وى پرداز» .

الكافى از ابوجعفر فزارى :امام صادق عليه السلام يكى از خدمتكارانش به نام مصادِف را فراخواند و به وى هزار دينار داد و فرمود: «بار بربند تا روانه مصر شوى ؛ كه نان خوران من بسيار شده اند» . [راوى] گفت: پس بارى فراهم كرد و همراه بازرگانان روانه مصر شد . چون به مصر نزديك شدند ، با كاروانى كه از مصر بيرون مى آمد ، روبه رو گشتند و از ايشان پرسيدندكه وضعِ كالايى كه با خود دارند در مدينه چگونه است _ و آن ، كالايى بود همگانى _ . ايشان به اينان خبر دادند كه از كالاى اينان در مصر چيزى نيست . از اين رو ، اهل قافله هم سوگند و هم پيمان شدند كه به ازاى هر دينار ، يك دينار سود كنند . پس چون اموال خويش را جمع كرده ، به مدينه باز آمدند ، مصادف با دو هميان كه در هر يك هزار دينار بود ، نزد امام صادق عليه السلام آمد و گفت: «فدايت شوم! اين يك اصل سرمايه است و اين ديگرى ، سود!» فرمود: «اين سود ، بسيار است ؛ مگر با آن كالا چه كردى؟» وى شرح كار و هم سوگندى شان را باز گفت . امام فرمود : «سبحان اللّه ! ضدّ مسلمانان هم پيمان مى شويد كه به ازاى هر دينار ، يك دينار سود كنيد؟» سپس يكى از هميان ها را برگرفت و فرمود: «اين اصلِ سرمايه من است و ما را به اين سود نيازى نيست» . آن گاه ، فرمود: «اى مصادف! با شمشير به نبرد برخاستن ، ساده تر از جست و جوى حلال است» .

.

ص: 304

4 / 5 _ 2رَدُّ الرِّبحِ القَليلِإحياء علوم الدّين :كانَ عَلِيٌّ عليه السلام يَدورُ في سوقِ الكوفَةِ بِالدِّرَّةِ ويَقولُ : مَعاشِرَ التُّجّارِ ، خُذُوا الحَقَّ تَسلَموا . لا تَرُدّوا قَليلَ الرِّبحِ فَتُحرَموا كَثيرَهُ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام_ في وَصِيَّتِهِ لاِبنِهِ الحَسَنِ عليه السلام _: سَوفَ يَأتيكَ ما قُدِّرَ لَكَ . التّاجِرُ مُخاطِرٌ . ورُبَّ يَسيرٍ أنمى مِن كَثيرٍ . (2)

4 / 5 _ 3البَيعُ عَلى بَيعِ أخيهِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا يَبيعُ الرَّجُلُ عَلى بَيعِ أخيهِ ، ولا يَسومُ عَلى سَومِ أخيهِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :لا يَبِع بَعضُكُم عَلى بَيعِ بَعضٍ ، ولا يَخطُب بَعضُكُم عَلى خِطبَةِ بَعضٍ . (4)

.


1- .إحياء علوم الدين : 2 / 120 ، كنز العمّال : 10 / 281 / 29451 نقلاً عن وكيع في كتابه الغرر عن شريح ؛ المحجّة البيضاء : 3 / 185 وزاد فيه «وأعطوا الحقّ» بعد «خذوا الحقّ» .
2- .نهج البلاغة : الكتاب 31، تحف العقول : 80 مع تقديم وتأخير ، كشف المحجّة : 231، بحار الأنوار: 103 / 40 / 88 وراجع غرر الحكم : 121 .
3- .سنن ابن ماجة : 2 / 734 / 2172 عن أبي هريرة وراجع سنن النسائي : 7 / 258 والسنن الكبرى : 5 / 563 / 10890 و ح 10891 .
4- .صحيح مسلم: 2/1032/49، سنن الترمذي: 3 / 587 / 1292، مسند ابن حنبل: 2/469/6041 كلّها عن عبد اللّه بن عمر وراجع صحيح البخاري: 2/752/2033 وسنن أبي داود : 2/228/2081 .

ص: 305

4 / 5 _ 2 بازگرداندنِ سود اندك
4 / 5 _ 3 بر معامله برادر مؤمن درآمدن

4 / 5 - 2بازگرداندنِ سود اندكاحياء علوم الدّين :على عليه السلام با تازيانه در بازار كوفه مى گشت و مى فرمود: «اى گروه تاجران! حق را ستانيد تا به سلامت باشيد . سود اندك را باز مگردانيد كه از سود بسيار نيز محروم خواهيد شد .

امام على عليه السلام_ در سفارش خود به فرزندش حسن عليه السلام _: زود است كه آن چه برايت تقدير شده ، تو را رسد . بازرگان خطركننده است . و چه بسا اندكى كه از بسيار ، پُربارتر است!

4 / 5 - 3بر معامله برادر مؤمن درآمدنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :انسان بر معامله برادر [مؤمن] اَش معامله نمى كند و بر پيش معامله وى پيش معامله نمى نمايد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مبادا يكى از شما بر معامله ديگرى معامله ورزد و بر خواستگارىِ ديگرى درآيَد .

.

ص: 306

عنه صلى الله عليه و آله :لا يَبيعُ بَعضُكُم عَلى بَيعِ أخيهِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :لا يَبتاعُ المَرءُ عَلى بَيعِ أخيهِ . ولا تَناجَشوا . (2)

4 / 5 _ 4الحَلفُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :الحَلفُ مَنفَقَةٌ لِلسِّلعَةِ ؛ مَمحَقَةٌ لِلبَرَكَةِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :اليَمينُ تُنَفِّقُ السِّلعَةَ ، وتَمحَقُ البَرَكَةَ . وإنَّ اليَمينَ الفاجِرَةَ لَتَدَعُ الدِّيارَ مِن أهلِها بَلاقِعَ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :وَيلٌ لِتُجّارِ اُمَّتي مِن «لا وَاللّهِ» و «بَلى وَاللّهِ»! (5)

الإمام عليّ عليه السلام :بيعوا ولا تَحلِفوا ؛ فَإِنَّ اليَمينَ تُنَفِّقُ السِّلعَةَ وتَمحَقُ البَرَكَةَ . (6)

.


1- .صحيح البخاري: 2/752/2032، سنن أبي داود: 3/269/3436، سنن ابن ماجة: 2/733/2171، السنن الكبرى : 5 / 563 / 10888 وفيه «بعض» بدل «أخيه» ، صحيح مسلم : 2 / 1032 / 50 وفيه «الرجل» بدل «بعضكم» وكلّها عن ابن عمر .
2- .صحيح البخاري : 2 / 758 / 2052 عن أبي هريرة ، كنز العمّال : 4 / 65 / 9531 وراجع سنن النسائي : 7 / 259 .
3- .صحيح البخاري : 2 / 735 / 1981 ، صحيح مسلم : 3 / 1228 / 131 وفيه «للربح» بدل «للبركة» ، سنن أبي داود : 3 / 245 / 3335 ، سنن النسائي : 7 / 246 وفيه «للكسب» بدل «للبركة» ، السنن الكبرى : 5 / 435 / 10407 وكلّها عن أبي هريرة ، كنز العمّال : 16 / 699 / 46399 .
4- .مسند زيد: 256 عن الإمام زين العابدين عن أبيه عن الإمام عليّ عليهم السلام؛ كنزالعمّال: 13/183/36547.
5- .من لا يحضره الفقيه : 3 / 160 / 3584 ، جامع الأحاديث للقمّي : 128 وراجع الفردوس : 4 / 401 / 7163 .
6- .المنتخب من مسند عبد بن حميد : 62/96 ، المناقب للخوارزمي : 121 / 136 ، كنز العمّال : 13/183/36547 ؛ كشف الغمّة: 1 / 164 ، المناقب للكوفي : 2 / 602 / 1103 كلّها عن أبي مطر ، بحار الأنوار : 40 / 332 / 14 .

ص: 307

4 / 5 _ 4 سوگند خوردن

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :كسى از شما بر معامله برادر [مؤمن]اَش معامله نكند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :انسان بر معامله برادر [مؤمن]اَش در نمى آيد . قيمت كالا را در رقابت با هم بالا نبريد .

4 / 5 - 4سوگند خوردنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سوگند خورى ، مايه رواج كالا وَ[لى] از ميان رفتنِ بركت است .

.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سوگند كالا را رواج مى دهد ، وَ[لى] بركت را محو مى كند . و همانا سوگند ناروا سبب مى شود كه سرزمين خالى از ساكنان و خشك و بى آب و گياه شود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :واى بر بازرگانان امّت من از «نه ، به خدا سوگند!» و «بلى ، به خدا سوگند!» .

امام على عليه السلام :معامله كنيد و سوگند نخوريد ؛ كه سوگند كالا را رواج مى دهد ، وَ[لى ]بركت را از ميان مى بَرَد .

.

ص: 308

عنه عليه السلام :إيّاكُم وَالحَلفَ! فَإِنَّهُ يُنَفِّقُ السِّلعَةَ ويَمحَقُ البَرَكَةَ . (1)

الكافي عن أبو حمزة رفعه :قامَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام . . . فَقالَ : يا مَعاشِرَ السَّماسِرَةِ ، أقِلُّوا الأَيمانَ ؛ فَإِنَّها مَنفَقَةٌ لِلسِّلعَةِ ؛ مَمحَقَةٌ للِرِّبحِ . (2)

4 / 6ما يَحرُمُ فِي المُعامَلَةِ4 / 6 _ 1الرِّباالكتاب :«يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لاَ تَأْكُلُواْ الرِّبَواْ أَضْعَ_فًا مُّضَ_عَفَةً وَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ . (3) »

«الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَواْ لاَ يَقُومُونَ إِلاَّ كَمَا يَقُومُ الَّذِى يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَ_نُ مِنَ الْمَسِّ ذَ لِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَواْ وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبَواْ فَمَن جَآءَهُ مَوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّهِ فَانتَهَى فَلَهُ مَا سَلَفَ وَ أَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَ مَنْ عَادَ فَأُوْلَءِكَ أَصْحَ_بُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَ__لِدُونَ . (4) »

«يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ ذَرُواْ مَا بَقِىَ مِنَ الرِّبَواْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ * فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ فَأْذَنُواْ بِحَرْبٍ مِّنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِن تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُءُوسُ أَمْوَ لِكُمْ لاَ تَظْ_لِمُونَ وَ لاَ تُظْ_لَمُونَ * وَ إِن كَانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلَى مَيْسَرَةٍ وَ أَن تَصَدَّقُواْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ . (5) »

.


1- .الكافي : 5 / 162 / 4 عن أبي إسماعيل رفعه ، الغارات : 1 / 110 عن أبي سعيد الخدري ، تهذيب الأحكام : 7 / 13 / 57 عن الإمام الصادق عليه السلام مع تقديم وتأخير ، بحار الأنوار : 103 / 102 / 44 .
2- .الكافي : 5/162/2 وراجع صحيح مسلم : 3 / 1228 / 132 والسنن الكبرى : 5/435/10406 .
3- .آل عمران : 130 .
4- .البقرة : 275 .
5- .البقرة : 278 _ 280 .

ص: 309

4 / 6 آن چه در معامله حرام است
4 / 6 _ 1 رِبا

امام على عليه السلام:از سوگند بپرهيزيد ؛ كه كالا را رواج مى دهد ، وَ[لى ]بركت را محو مى كند .

الكافى از ابوحمزه_ او اين سخن را بدون ذكر سند آورده است _: اميرالمؤمنين عليه السلامبرخاست ... و فرمود : «اى صنف دلاّل! از سوگندها بكاهيد ؛ كه رواج دهنده كالا ، وَ[لى ]نابود كننده سود است» .

4 / 6آن چه در معامله حرام است4 / 6 - 1رِباقرآن :«اى كسانى كه ايمان آورده ايد ، ربا را كه افزودنى ها بر افزوده ها است ، مخوريد و از خدا بترسيد؛ باشد كه رستگار شويد .»

«آنان كه ربا مى خورند ، برنخيزند مگر مانند برخاستن كسى كه شيطان او را به سبب آسيب رساندن ، آشفته و ديوانه گردانَد . اين از آن رو است كه گفتند خريد و فروش مانند ربا است ، با اينكه خدا خريدو فروش را حلال و ربا را حرام كرده است. پس هر كه پند خداوند بدو رسيد و [از رباخوارى] باز ايستاد ، آن چه گذشت از آنِ او است و كار او با خدا است؛ و هر كه [به رباخوارى ]باز گردد ، چنين كسان دوزخيانند و در آن ، جاودانه باشند .»

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد ، از خدا بترسيد و اگر ايمان داريد ، هر چه از ربا مانده است ، رها كنيد * و اگر [رها] نكنيد ، پس آگاه باشيد به جنگى از خدا و پيامبر او؛ و اگر توبه كنيد ، سرمايه هاى شما از آنِ شما است ، در حالى كه نه ستم مى كنيد [به خواستنِ ربا ]و نه بر شما ستم مى رود [به باز ندادنِ سرمايه] * و اگر [وامدار] تنگدست بود ، او را تا فراخ دستى مهلتى بايد داد؛ و بخشيدن و صدقه دادنِ شما [به آن تنگدست] براى شما بهتر است ، اگر مى دانستيد .»

.

ص: 310

الحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن أكَلَ الرِّبا مَلَأَ اللّهُ بَطنَهُ مِن نارِ جَهَنَّمَ بِقَدرِ ما أكَلَ ، وإنِ اكتَسَبَ مِنهُ مالاً لا يَقبَلُ اللّهُ تَعالى مِنهُ شَيئا مِن عَمَلِهِ ، ولَم يَزَل في لَعنَةِ اللّهِ وَالمَلائِكَةِ ما كانَ عِندَهُ مِنهُ قيراطٌ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ أخوَفَ ما أخافُ عَلى اُمَّتي مِن بَعدي هذِهِ المَكاسِبُ الحَرامُ ، وَالشَّهوَةُ الخَفِيَّةُ ، وَالرِّبا . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :سَيَستَحِلُّ اُمَّتِيَ الرِّبا بِالبَيعِ ، وَالخَمرَ بِالنَّبيذِ ، وَالسُّحتَ بِالهَدِيَّةِ ، وَالبَخسَ بِالزَّكاةِ (3) ، فَعِندَ ذلِكَ يُملى لَهُم لِيَزدادوا إثما ، فَإِذا كانَ ذلِكَ تَكونُ عِبادَةُ اللّهِ استِطالَةً عَلَى النّاسِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :ثَلاثَةٌ هُم حُدّاثُ اللّهِ عز و جل يَومَ القِيامَةِ : رَجُلٌ لَم يَمشِ بَينَ اثنَينِ بِمِراءٍ قَطُّ ، ورَجُلٌ لَم يُحَدِّث نَفسَهُ بِزِنا ، ورَجُلٌ لَم يَخلِط كَسبَهُ بِرِبا قَطُّ . (5)

الإمام عليّ عليه السلام :نَهى [ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ] عَن أكلِ الرِّبا ، وشَهادَةِ الزّورِ ، وكِتابَةِ الرِّبا . (6)

.


1- .ثواب الأعمال : 336 / 1 عن عبد اللّه بن عبّاس وأبي هريرة ، جامع الأخبار : 406 / 1121 ، بحار الأنوار : 103 / 120 / 27 .
2- .الكافي : 5 / 124 / 1 عن أحمد بن أبي عبد اللّه عن أبيه عمّن ذكره عن الإمام الصادق عليه السلام ، النوادر للراوندي : 130 / 160 ، بحار الأنوار : 103 / 54 / 26 .
3- .والمراد بالبخس ، المكس ، أي النقص والمعنى أن يأخذ الولاة الظلمة ، المكس باسم العشر يتأولون فيه معنى الزكاة . [ر .ك : الفائق للزمخشرى وفيض القدير : ج3 ، ص214]
4- .الفردوس : 2 / 321 / 3459 عن أبي الدرداء .
5- .حلية الأولياء : 3 / 263 عن أنس ، كنز العمّال : 15 / 817 / 43250 .
6- .من لا يحضره الفقيه: 4 / 8 / 4968 ، الأماليللصدوق: 511 / 707 كلاهما عن الحسين بن زيد عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام.

ص: 311

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:هر كس ربا خورَد ، خداوند به همان اندازه كه ربا خورده ، درونش را از آتش جهنّم پُر مى كند ؛ و اگر از ربا مالى به دست آورد و با آن مال كارى انجام دهد ، خداى _ تعالى _ آن را نمى پذيرد ؛ و او همواره تا وقتى كه ذرّه اى از مال ربا نزدش باشد ، از لعنت خدا و فرشتگان نصيب دارد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بيش از همه ، بر امّت خويش از پس خودم ، از اين ها مى ترسم : اين پيشه هاى حرام ، شهوت پنهان ، و ربا .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:زود است كه امّت من حلال خواهد شمرد ربا را به نام معامله ، شراب را به نام آب انگور ، رشوه را به نام هديه ، و بخشش ناچيز را به نام زكات! و آن گاه ، بدانان فرصت داده مى شود تا بر گناه خويش بيفزايند . و چون چنين شود ، براى مردم عبادت خدا خسته كننده شمرده مى شود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:سه تن در روز قيامت با خداوند همسخن هستند : كسى كه هرگز براى سخن چينى ميان دو نفر رفت و آمد نكرده ؛ كسى كه با خود درباره زنا نينديشيده ؛ و كسى كه پيشه اش را هرگز با ربا نياميخته است .

امام على عليه السلام :[پيامبر خدا صلى الله عليه و آله] از خوردنِ ربا ، گواهىِ ناروا ، و مكتوب كردنِ [قرار داد] ربا نهى فرمود .

.

ص: 312

عنه عليه السلام :لا تَأكُلُوا الرِّبا في مُعامَلاتِكُم ، فَوَالَّذي فَلَقَ الحَبَّةَ وبَرَأَ النَّسَمَةَ ، لَلرِّبا أخفى في هذِهِ الاُمَّةِ مِن دَبيبِ النَّملِ عَلى صَفاةٍ سَوداءَ في لَيلَةٍ ظَلماءَ . (1)

الكافي عن الأصبغ بن نباتة :سَمِعتُ أميرَ المُؤمِنينَ عليه السلام يَقولُ عَلَى المِنبَرِ : يا مَعشَرَ التُّجّارِ ، الفِقهَ ثُمَّ المَتجَرَ ، الفِقهَ ثُمَّ المَتجَرَ ، الفِقهَ ثُمَّ المَتجَرَ . وَاللّهِ لَلرِّبا في هذِهِ الاُمَّةِ أخفى مِن دَبيبِ النَّملِ عَلَى الصَّفا . شوبوا أيمانَكُم بِالصِّدقِ . التّاجِرُ فاجِرٌ ، وَالفاجِرُ فِي النّارِ ، إلاّ مَن أخَذَ الحَقَّ وأعطَى الحَقَّ . (2)

الإمام الباقر عليه السلام :أخبَثُ المَكاسِبِ كَسبُ الرِّبا . (3)

تهذيب الأحكام عن عمر بن يزيد بيّاع السابريّ :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : جُعِلتُ فِداكَ ! إنَّ النّاسَ يَزعُمونَ أنَّ الرِّبحَ عَلَى المُضطَرِّ حَرامٌ وهُوَ مِنَ الرِّبا ، فَقالَ : وهَل رَأَيتَ أحَدا اِشتَرى _ غَنِيّا أو فَقيرا _ إلاّ مِن ضَرورَةٍ؟! يا عُمَرُ ، قَد أحَلَّ اللّهُ البَيعَ وحَرَّمَ الرِّبا ، وَاربَح ولا تُربِ . قُلتُ : ومَا الرِّبا؟ قالَ : دَراهِمَ بِدَراهِمَ ؛ مِثلَينِ بِمِثلٍ ، وحِنطَةً بِحِنطَةٍ ؛ مِثلَينِ بِمِثلٍ . (4)

راجع : ص 828 (الموانع العملية / الرّبا) .

.


1- .خصائص الأئمّة عليهم السلام : 104 .
2- .الكافي : 5 / 150 / 1 ، تهذيب الأحكام : 7 / 6 / 16 وفيه «بالصدقة» بدل «بالصدق» ، من لا يحضره الفقيه : 3 / 194 / 3731 وفيه «صونوا أموالكم بالصدقة» بدل «شوبوا أيمانكم بالصدق» .
3- .الكافي : 5 / 147 / 12 عن سعد بن طريف .
4- .تهذيب الأحكام : 7 / 18 / 78 ، من لا يحضره الفقيه : 3 / 278 / 4003 وليس فيه «وحنطة بحنطة مثلين بمثل» .

ص: 313

امام على عليه السلام :در معاملات خويش ربا نخوريد ؛ كه سوگند به شكافنده دانه و پديدآورنده ميان ، هر آينه ربا در ميان اين امّت پنهان تر است از خزيدن مورچه اى بر تخته سنگى سياه در شبى تيره .

الكافى از اَصبغ بن نباته :از اميرالمؤمنين عليه السلام بر منبر شنيدم : «اى صنف بازرگانان! نخست فقه و آن گاه تجارت ، نخست فقه و آن گاه تجارت ، نخست فقه و آن گاه تجارت! به خدا سوگند ، هر آينه ربا در اين امّت ، پنهان تر است از خزيدن مورچه اى بر تخته سنگى . ايمان خود را با راستى درآميزيد . بازرگانِ [ناراست ]بدكار است ؛ و بدكار در آتش ، مگر آن كه حق را بستاند و حق را بدهد» .

امام باقر عليه السلام :پليدترينِ درآمدها ، درآمدِ ربا است .

تهذيب الأحكام از عمر بن يزيد بيّاع سابرى :به امام صادق عليه السلامگفتم: «فدايت شوم! مردم گمان مى كنند كه سود گرفتن [در معامله] از فردِ به اضطرار افتاده ، حرام و از قبيل ربا است!» فرمود: «آيا ديده اى كه كسى _ خواه ثروتمند باشد و خواه فقير _ جز به ضرورت چيزى بخرد؟ اى عُمَر! هر آينه خداوند بيع را حلال شمرده و ربا را حرام فرموده است ؛ پس سود ببر ، ولى ربا مگير» . گفتم: «پس ربا چيست؟» فرمود: «چند درهم در برابر چند درهم : دو برابر به ازاى يك برابر ؛ و گندم به ازاى گندم : دو برابر به ازاى يك برابر» .

ر .ك : ص829 (بازدارنده هاى عملى / ربا)

.

ص: 314

4 / 6 _ 2الكَذِبرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ثَلاثَةٌ لا يَنظُرُ اللّهُ إلَيهِم . . . وَالمُزَكّي سِلعَتَهُ بِالكَذِبِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :إذَا التّاجِرانِ صَدَقا بورِكَ لَهُما ، فَإِذا كَذَبا وخانا لَم يُبارَك لَهُما . (2)

المعجم الكبير عن واثلة بن الأسقع :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَخرُجُ إلَينا وكُنّا تُجّارا ، وكانَ يَقولُ : يا مَعشَرَ التُّجّارِ ، إيّاكُم وَالكَذِبَ! (3)

4 / 6 _ 3الغِشّرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن غَشَّ أخاهُ المُسلِمَ نَزَعَ اللّهُ مِنهُ بَرَكَةَ رِزقِهِ ، وأفسَدَ عَلَيهِ مَعيشَتَهُ ، ووَكَلَهُ إلى نَفسِهِ . (4)

سنن ابن ماجة عن أبو الحمراء :رَأَيتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله مَرَّ بِجَنَباتِ رَجُلٍ عِندَهُ طَعامٌ في وِعاءٍ ، فَأَدخَلَ يَدَهُ فيهِ ، فَقالَ : لَعَلَّكَ غَشَشتَ! مَن غَشَّنا فَلَيسَ مِنّا . (5)

.


1- .تفسير العيّاشي : 1/179/69 عن السكوني، مكارم الأخلاق: 1/243/720 وفيه «لا يكلّمهم» بدل «لا ينظر» وكلاهما عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام ؛ سنن النسائي : 7 / 246 وفيه «والمنفِّق» بدل «والمزكّي» ، سنن أبي داود : 4 / 57 / 4087 ، سنن الترمذي : 3 / 516 / 1211 ، سنن ابن ماجة : 2 / 745 / 2208 ، سنن الدارمي : 2 / 718 / 2508 ، السنن الكبرى : 5 / 436 / 10411 كلّها عن أبي ذرّ نحوه .
2- .الكافي : 5 / 174 / 2 ، تهذيب الأحكام : 7 / 26 / 110 كلاهما عن عمر بن يزيد عن الإمام الصادق عليه السلام ، الخصال : 45 / 43 عن الحسين بن زيد بن عليّ بن الحسين بن عليّ بن أبي طالب عن آبائه عليهم السلامعنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : 103 / 136 / 3 .
3- .المعجم الكبير : 22 / 56 / 132 .
4- .ثواب الأعمال : 337 / 1 عن أبي هريرة وعبد اللّه بن عبّاس ، بحار الأنوار : 76 / 365 / 30 .
5- .سنن ابن ماجة : 2 / 749 / 2225 .

ص: 315

4 / 6 _ 2 ناراستى
4 / 6 _ 3 فريبگرى

4 / 6 - 2ناراستىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سه تن هستند كه خداوند به ايشان نظر نمى فرمايد : . . . و آن كس كه كالايش را به دروغ بيارايد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه دو بازرگان راستى پيشه كنند ، براى آنان بركت به بار مى آيد ؛ و هر گاه ناراستى ورزند ، از بركت بى نصيب خواهند شد .

المعجم الكبير از واثلة بن اسقع :ما بازرگانانى بوديم و پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بر ما وارد مى شد و مى فرمود : «اى صنف تاجران! از دروغ بپرهيزيد» .

4 / 6 - 3فريبگرىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس با برادر مسلمانش فريبگرى كند ، خداوند بركتِ روزى اش را از او مى ستانَد و گذران زندگى اش را تباه مى سازد و او را به خود وا مى گذارَد .

سنن ابن ماجة از ابوحمراء :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله را ديدم كه نزد مردى رفت كه غذايى در ظرفى پيش خود نهاده بود . پس دست خويش را در آن كرد و فرمود: «احتمالاً نيرنگى به كار بسته اى! هر كس با ما نيرنگ ورزد ، از ما نيست» .

.

ص: 316

صحيح المسلم عن أبو هريرة :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله مَرَّ عَلى صُبرَةِ طَعامٍ ، فَأَدخَلَ يَدَهُ فيها ، فَنالَت أصابِعُهُ بَلَلاً ، فَقالَ : ما هذا يا صاحِبَ الطَّعامِ؟ قالَ : أصابَتهُ السَّماءُ ، يا رَسولَ اللّهِ! قالَ: أفَلا جَعَلتَهُ فَوقَ الطَّعامِ كَي يَراهُ النّاسُ؟! مَن غَشَّ فَلَيسَ مِنّي . (1)

سنن أبي داود عن أبو هريرة :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله مَرَّ بِرَجُلٍ يَبيعُ طَعاما ، فَسَأَلَهُ : كَيفَ تَبيعُ؟ فَأَخبَرَهُ ، فَاُوحِيَ إلَيهِ أن أدخِل يَدَكَ فيهِ ، فَأَدخَلَ يَدَهُ فيهِ ، فَإِذا هُوَ مَبلولٌ ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : لَيسَ مِنّا مَن غَشَّ . (2)

كنزالعمّال عن مكحول :مَرَّ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله بِرَجُلٍ يَبيعُ طَعاما قَد خَلَطَ جَيِّدا بِقَبيحٍ ، فَقالَ لَهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : ما حَمَلَكَ عَلى ما صَنَعتَ؟ فَقالَ : أرَدتُ أن يَنفُقَ ، فَقالَ لَهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : مَيِّز كُلَّ واحِدٍ مِنهُما عَلى حِدَةٍ ؛ لَيسَ في دينِنا غِشٌّ . (3)

الغارات عن الحارث :إنَّهُ [ أي عَلِيّا عليه السلام ] دَخَلَ السّوقَ فَقالَ : يا مَعشَرَ اللَّحّامينَ ، مَن نَفَخَ مِنكُم فِي اللَّحمِ (4) فَلَيسَ مِنّا . (5)

.


1- .صحيح مسلم : 1 / 99 / 164 ، سنن الترمذي : 3 / 606 / 1315 وفيه «مِنّا» بدل «منّي» ، المستدرك على الصحيحين : 2 / 11 / 2155 وفيه «غشَّنا» بدل «غشَّ» ، السنن الكبرى : 5 / 523 / 10733 ؛ الأمالي للسيّد المرتضى : 4 / 75 .
2- .سنن أبي داود : 3 / 272 / 3452 ، مسند ابن حنبل : 3 / 33 / 7296 ، المستدرك على الصحيحين : 2 / 11 / 2153 ، السنن الكبرى : 5 / 523 / 10732 ، مسند الحميدي : 2 / 447 / 1033 والثلاثة الأخيرة نحوه ، كنز العمّال : 4 / 158 / 9973 نقلاً عن عبد الرزّاق في المصنّف .
3- .كنز العمّال : 4 / 159 / 9974 نقلاً عن عبد الرزّاق في المصنّف .
4- .النفخ في اللّحم يحتمل وجهين ؛ الأوّل : ما هو الشائع من النفخ في الجلد لسهولة السّلخ . والثاني : التدليس الذي يفعله بعض النّاس من النفخ في الجلد الرقيق الذي على اللّحم ليُرى سمينا ؛ وهو أظهر (بحار الأنوار : 58 / 326) .
5- .الغارات : 1 / 112 ، بحار الأنوار : 103 / 102 / 45 وراجع كنز العمّال : 4 / 158 / 9969 .

ص: 317

صحيح المسلم از ابوهريره :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بر پُشته اى گندم برگذشت و دست در آن فرو برد ؛ انگشتش تر شد ؛ فرمود: «اى صاحب گندم! اين تَرى چيست؟» گفت: «اى رسول خدا! آب آسمان بر آن باريده است» . فرمود: «پس چرا آن را بالاىِ گندم ننهاده اى تا مردم ببينندش؟ هر كس فريبگرى كند ، از من نيست» .

سنن أبي داود از ابوهريره :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بر مردى گذشت كه گندم مى فروخت . از وى پرسيد: «چگونه مى فروشى؟» آن مرد چگونگى را باز گفت . به پيامبر وحى شد كه دستش را در آن گندم فرو بَرَد . پيامبر چنين كرد و ديد كه گندم خيس است ؛ فرمود: «هر كه نيرنگ ورزد ، از ما نيست» .

كنز العمّال از مكحول :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به مردى برگذشت كه گندم مى فروخت و خوب و بد را با هم درآميخته بود . پيامبر به وى فرمود: «چرا چنين كرده اى؟» گفت: «مى خواستم رونق بپذيرد» . پيامبر به او فرمود: «هر يك از آن دو را جدا از هم قرار ده . در دين ما فريب راه ندارد» .

الغارات از حارث :على عليه السلام به بازار درآمد و فرمود: «اى صنف قصّابان! هر يك از شما كه در گوشت بدمد [تا آن را فربه نشان دهد] ، از ما نيست» .

.

ص: 318

الكافي عن هشام بن الحكم :كُنتُ أبيعُ السّابِرِيَّ فِي الظِّلالِ ، فَمَرَّ بي أبُو الحَسَنِ موسى عليه السلامفَقالَ لي : يا هِشامُ ، إنَّ البَيعَ فِي الظِّلِّ غِشٌّ ، وإنَّ الغِشَّ لا يَحِلُّ . (1)

4 / 6 _ 4التَّطفيفالكتاب :«وَيْلٌ لِّلْمُطَفِّفِينَ * الَّذِينَ إِذَا اكْتَالُواْ عَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ * وَ إِذَا كَالُوهُمْ أَو وَّزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ . (2) »

«وَ يَ_قَوْمِ أَوْفُواْ الْمِكْيَالَ وَ الْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ وَ لاَ تَبْخَسُواْ النَّاسَ أَشْيَآءَهُمْ وَ لاَ تَعْثَوْاْ فِى الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ . (3) »

«وَ إِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَ_قَوْمِ اعْبُدُواْ اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَ_هٍ غَيْرُهُ وَ لاَ تَنقُصُواْ الْمِكْيَالَ وَ الْمِيزَانَ إِنِّى أَرَاكُم بِخَيْرٍ . (4) »

.


1- .الكافي : 5 / 160 / 6 ، تهذيب الأحكام : 7 / 13 / 54 ، من لا يحضره الفقيه : 3 / 271 / 3980 وفيه «أبو الحسن الأوّل عليه السلام راكبا» .
2- .المطفّفين : 1 _ 3 .
3- .هود : 85 .
4- .هود : 84 .

ص: 319

4 / 6 _ 4 كم فروشى

الكافى از هشام بن حكم :پارچه سابِرى را در سايه مى فروختم . حضرت كاظم عليه السلامبر من گذشت و مرا فرمود : «اى هشام! [پارچه] فروختن در سايه ، فريبگرى است ؛ و فريب روا نيست» .

4 / 6 - 4كم فروشىقرآن:«واى بر كم فروشان * آنان كه چون از مردم پيمانه ستانند ، تمام مى ستانند * و چون خود براى آن ها بپيمايند يا بسنجند ، كم مى دهند .»

«و اى قوم من! پيمانه و ترازو را به انصاف و داد ، تمام دهيد و از مردم چيزهايشان را مكاهيد و در زمين به تباهكارى مپوييد .»

«و به [اهل] مَديَن ، برادرشان شُعَيب را [فرستاديم] . گفت : «اى قوم من! خداى يكتا را بپرستيد. شما را جز او خدايى نيست. و پيمانه و ترازو را مكاهيد. من خير شما را در اين مى بينم .»

.

ص: 320

الحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا طَفَّفَت اُمَّتي مِكيالَها وميزانَها ، وَاختانوا ، وخَفَرُوا الذِّمَّةَ ، وطَلَبوا بِعَمَلِ الآخِرَةِ الدُّنيا ؛ فَعِندَ ذلِكَ يُزَكّونَ أنفُسَهُم ويُتَوَرَّعُ مِنهُم . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :إذا طُفِّفَ المِكيالُ وَالميزانُ أخَذَهُمُ اللّهُ بِالسِّنينَ وَالنَّقصِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :لَم يَنقُصُوا المِكيالَ وَالميزانَ إلاّ اُخِذوا بِالسِّنينَ ، وشِدَّةِ المَؤونَةِ ، وجَورِ السُّلطانِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :ما نَقَضَ قَومٌ العَهدَ إلاّ سُلِّطَ عَلَيهِم عَدُوُّهُم . . . ولا طَفَّفُوا المِكيالَ إلاّ مُنِعُوا النَّباتَ واُخِذوا بِالسِّنينَ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :يا مَعشَرَ التُّجّارِ ، إنَّكُم قَد وَليتُم أمرا هَلَكَت فيهِ الاُمَمُ السّالِفَةُ : المِكيالَ وَالميزانَ . (5)

.


1- .النوادر للراوندي : 127 / 151 ، دعائم الإسلام : 2 / 29 / 58 وليس فيه «ويتورّع منهم» ، بحار الأنوار : 103 / 108 / 9 .
2- .الكافي : 2 / 374 / 2 ، ثواب الأعمال : 300 / 1 ، الأمالي للصدوق : 385 / 493 وليس فيهما «والميزان» وكلّها عن أبي حمزة عن الإمام الباقر عليه السلام ، بحار الأنوار : 73 / 369 / 3 وص 372 / 5 .
3- .الكافي : 2 / 373 / 1 عن أبان عن رجل ، ثواب الأعمال : 301 / 2 عن أبان الأحمر ، مشكاة الأنوار : 261 / 772 وكلّها عن الإمام الباقر عليه السلام ، الدعوات : 80 / 197 ، بحار الأنوار : 73 / 367 / 2 ؛ سنن ابن ماجة : 2 / 1333 / 4019 ، المستدرك على الصحيحين : 4 / 583 / 8623 كلاهما عن عبد اللّه بن عمر ، كنز العمّال : 16 / 80 / 44010 .
4- .المعجم الكبير : 11 / 38 / 10992 ، تفسير القرطبي : 19 / 253 كلاهما عن ابن عبّاس ، كنز العمّال : 16 / 79 / 44006 .
5- .السنن الكبرى : 6 / 53 / 11166 ، المستدرك على الصحيحين : 2 / 36 / 2232 نحوه وكلاهما عن ابن عبّاس ، كنز العمّال : 4 / 29 / 9337 ؛ عوالي اللآلي : 1 / 187 / 265 نحوه .

ص: 321

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امّت من هرگاه پيمانه و ترازوشان را كم نهند و ناراستى ورزند و پيمان شكنى كنند و با كار آخرت به طلب دنيا پردازند ، آن گاه ، خود را بستايد و از آنان دورى شود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه در پيمانه و ترازو كم نهاده شود ، خداوند آنان را به قحطى و كمبود دچار مى كند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از پيمانه و ترازو نكاستند ، جز آن كه به قحطى و كمىِ درآمد و ستمِ حكمران دچار گشتند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ قومى پيمانِ [خدا] را نشكستند ، مگر آن كه دشمنشان بر آنان تسلّط يافت . . . و از پيمانه كم ننهادند ، جز اين كه از روييدنى ها بازداشته شدند و به قحطى دچار گشتند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى صنف بازرگانان! همانا به كارى روى كرديد كه امّت هاى پيشين در آن هلاك گشتند : [كم نهادن در] پيمانه و ترازو .

.

ص: 322

الإمام زين العابدين عليه السلام :إنَّ أوَّلَ مَن عَمِلَ المِكيالَ وَالميزانَ شُعَيبٌ النَّبِيُّ عليه السلام ؛ عَمِلَهُ بِيَدِهِ ، فَكانوا يَكيلونَ ويوفونَ . ثُمَّ إنَّهُم بَعدُ طَفَّفوا فِي المِكيالِ وبَخَسوا فِي الميزانِ ، فَأَخَذَتهُمُ الرَّجفَةُ فَعُذِّبوا بِها ، فَأَصبَحوا في دِيارِهِم جاثِمينَ . (1)

الإمام الباقر عليه السلام :أنزَلَ (اللّهُ) فِي الكَيلِ «وَيْلٌ لِّلْمُطَفِّفِينَ» ، ولَم يَجعَلَ الوَيلَ لِأَحَدٍ حَتّى يُسَمِّيَهُ كافِرا ؛ قالَ اللّهُ عز و جل : «فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ مِن مَّشْهَدِ يَوْمٍ عَظِيمٍ (2) » . (3)

الإمام الصادق عليه السلام_ في ذِكرِ سَبَبِ هَلاكِ قَومِ شُعَيبٍ عليه السلام _: إنَّما أهلَكَهُمُ اللّهُ بِنَقصِ المِكيالِ وَالميزانِ . (4)

عنه عليه السلام:قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : إنَّ فيكُم خَصلَتَينِ هَلَكَ فيهِما مِن قَبلِكُم اُمَمٌ مِنَ الاُمَمِ . قالوا : وما هُما يا رَسولَ اللّهِ ؟ قالَ : المِكيالُ وَالميزانُ . (5)

4 / 6 _ 5غَبنُ المُستَرسِلِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :غَبنُ المُستَرسِلِ حَرامٌ . (6)

.


1- .قصص الأنبياء : 142 / 153 عن سعد الإسكافي ، بحار الأنوار : 12 / 382 / 6 .
2- .مريم : 37 .
3- .الكافي : 2 / 32 / 1 عن محمّد بن سالم ، بحار الأنوار : 69 / 89 / 30 .
4- .تفسير القمّي : 1 / 337 عن أبي بصير ، بحار الأنوار : 12 / 381 / 2 .
5- .قرب الإسناد : 57 / 185 عن صفوان الجمّال عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : 103/107/4 .
6- .المعجم الكبير : 8 / 127 / 7576 ، الفردوس : 3 / 102 / 4284 كلاهما عن أبي اُمامة ، كنز العمّال : 4 / 75 / 9592 .

ص: 323

4 / 6 _ 5 فريفتنِ كسى كه به انسان اعتماد كرده است

امام زين العابدين عليه السلام :همانا نخستين كسى كه پيمانه و ترازو نهاد ، شعيبِ پيامبر عليه السلام بود كه به دست خويش آن را ساخت . آنان آن گاه كه پيمانه مى نهادند ، اندازه را نگاه مى داشتند . سپس ايشان در پيمانه كم نهادند و ترازو را كم گرفتند ؛ پس زلزله اى شديد آنان را فرا گرفت و به آن ، عذاب گشتند و صبحگاهان در سرزمين هاى خود بيهوش بر زمين افتادند .

امام باقر عليه السلام :خداوند درباره پيمانه ، چنين نازل فرموده است: «واى بر كم فروشان!» . و براى هيچ كس چنين تعبير نفرموده ، مگر آن كه او را كافر خوانده است . خداوند فرموده : «پس واى بر آن ها كه كافر شدند ، از ديدار و حضور در روزى بزرگ» .

امام صادق عليه السلام_ در بيان علّت هلاكت قوم شعيب _: جز اين نيست كه خداوند ايشان را به سبب كم نهادنِ پيمانه و ترازو ، هلاك ساخت .

امام صادق عليه السلام :رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «هر آينه دو ويژگى در شما است كه برخى از امّت هاى پيش از شما به سبب آن دو هلاك شدند» . گفتند : «اى رسول خدا! آن دو چيستند؟» فرمود : «[كم نهادنِ ]پيمانه ؛ و [كم گرفتنِ ]ترازو» .

4 / 6 - 5فريفتنِ كسى كه به انسان اعتماد كرده استپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :فريفتنِ كسى كه به انسان اعتماد كرده ، حرام است .

.

ص: 324

عنه صلى الله عليه و آله :غَبنُ المُستَرسِلِ رِبا . (1)

مسند ابن حنبل عن نافع عن ابن عمر :كانَ رَجُلٌ مِنَ الأَنصارِ لا يَزالُ يُغبَنُ فِي البُيوعِ وكانَت في لِسانِهِ لوثَةٌ ، فَشَكا إلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آلهما يَلقى مِنَ الغَبنِ ، فَقالَ لَهُ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : إذا أنتَ بايَعتَ فَقُل : لاخِلابَةَ . قالَ : يَقولُ ابنُ عُمَرَ : فَوَاللّهِ ، لَكَأَنّي أسمَعُهُ يُبايِعُ ويَقولُ : لا خِلابَةَ ؛ يُلَجلِجُ بِلِسانِهِ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :غَبنُ المُؤمِنِ حَرامٌ . (3)

4 / 7ما يَنبَغي لِلمُشتَرى¨4 / 7 _ 1المُماكَسَةُ عِندَ مَخافةِ الغَبنِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :المَغبونُ غَيرُ مَحمودٍ ولا مَأجورٍ . (4)

.


1- .السنن الكبرى : 5 / 571 / 10925 عن الإمام الصادق عن أبيه عن الإمام عليّ عليهم السلام وعن أنس وح 10924 عن جابر ، كنز العمّال : 4 / 75 / 9591 ؛ من لا يحضره الفقيه : 3 / 272 / 3983 عن عمرو بن جميع عن الإمام الصادق عليه السلام ، تحف العقول : 268/36 عن الإمام زين العابدين عليه السلام ، بحار الأنوار: 103/104/57 .
2- .مسند ابن حنبل : 2 / 486 / 6142 ، سنن النسائي : 7 / 252 ، السنن الكبرى : 5 / 449 / 10459 كلاهما نحوه .
3- .الكافي: 5/153/15، تهذيب الأحكام: 7/7/22 كلاهما عن ميسّر، من لا يحضره الفقيه: 3/272/3982.
4- .الخصال : 621 / 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : 2 / 48 / 184 عن داود بن سليمان عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، تحف العقول : 111 عن الإمام عليّ عليه السلام وفيه «محاور» بدل «مأجور» ؛ المعجم الكبير : 3 / 83 / 2732 عن الإمام الحسن عن أبيه عليهماالسلامعن جدّه صلى الله عليه و آله ، مسند أبي يعلى : 6 / 182 / 6750 عن أبي هشام القنّاد عن الإمام الحسين عليه السلام يرفعه إلى النبيّ صلى الله عليه و آله ، تاريخ بغداد : 4 / 212 / 1901 عن عيينة عن الإمام عليّ عليه السلامعنه صلى الله عليه و آله .

ص: 325

4 / 7 آن چه مشترى را رَوا است
4 / 7 _ 1 چانه زدن به هنگام بيم از فريب

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نيرنگ ورزيدن با كسى كه به انسان اعتماد كرده ، رباخوارى به شمار مى آيد .

مسند ابن حنبل از نافع از ابن عمر :مردى از انصار كه زبانش لكنت داشت ، همواره در معاملات فريفته مى شد . پس نزد رسول خدا صلى الله عليه و آلهاز فريب خوردن هايش ناليد . پيامبر صلى الله عليه و آلهبه وى فرمود : «هرگاه معامله مى كنى ، بگو: نيرنگى مباد! » [راوى ]گفت : «ابن عمر مى گويد : به خدا سوگند! گويى هنوز مى شنوم كه او معامله مى كند و با زبانِ گرفته مى گويد: نيرنگى مباد! » .

امام صادق عليه السلام :فريفتنِ مؤمن حرام است .

4 / 7آن چه مشترى را رَوا است4 / 7 - 1چانه زدن به هنگام بيم از فريبپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :فريفته شده [در معامله] ، نه ستوده است و نه پاداش دارد .

.

ص: 326

الإمام عليّ عليه السلام :ماكِس عَن دِرهَمَيكَ ؛ فَإِنَّ المَغبونَ لا مَحمودٌ ولا مَأجورٌ . (1)

الإمام الباقر عليه السلام :ماكِسِ المُشتَرِيَ ؛ فَإِنَّهُ أطيَبُ لِلنَّفسِ وإن أعطَى الجَزيلَ ؛ فَإِنَّ المَغبونَ في بَيعِهِ وشِرائِهِ غَيرُ مَحمودٍ ولا مَأجورٍ . (2)

روضة الواعظين عن الأصبغ بن نباتة :أتى أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام _ ومَعَهُ قَنبَرٌ _ البَزّازينَ ، فَساوَمَ رَجُلاً بِثَوبَينِ ، فَقالَ : بِعني ثَوبَينِ ، فَقالَ الرَّجُلُ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، عِندي حاجَتُكَ ، فَلَمّا عَرَفَهُ انصَرَفَ حَتّى أتى غُلاما ، فَقالَ : بِعني ثَوبَينِ ، فَماكَسَهُ الغُلامُ حَتَّى اتَّفَقا عَلى سَبعَةِ دَراهِمَ ؛ ثَوبا بِأَربَعَةِ دَراهِمَ وثَوبا بِثَلاثَةِ دَراهِمَ ، وقالَ لِغُلامِهِ قَنبَرٍ : اِختَرِ الثَّوبَينِ ، فَاختارَ الَّذي بِأَربَعَةٍ ، ولَبِسَ الَّذي بِثَلاثَةٍ وقالَ : الحَمدُ للّهِِ الَّذي رَزَقَني ما اُواري بِهِ عَورَتي ، وأتَجَمَّلُ بِهِ في خَلقِهِ . ثُمَّ أتَى المَسجِدَ ، فَكَوَّمَ كومَةً مِن حَصىً فَاستَلقى عَلَيها ، فَجاءَ أبُو الغُلامِ فَقالَ : إنَّ ابني لَم يَعرِفكَ ، وهذانِ الدِّرهَمانِ رِبحُهُما فَخُذهُما ، فَقالَ عليه السلام : ما كُنتُ لِأَفعَلَ ؛ فَقَد ماكَستُهُ وماكَسَني وَاتَّفَقنا عَلى رِضا . (3)

تاريخ بغداد عن أبو هشام القنّاد البصريّ :كُنتُ أحمِلُ المَتاعَ مِنَ البَصرَةِ إلَى الحُسَينِ بنِ عَلِيِّ ابنِ أبي طالِبٍ عليهماالسلام ، فَكانَ رُبَّما يُماكِسُني فيهِ فَلَعَلّي لا أقومُ مِن عِندِهِ حَتّى يَهَبَ عامَّتَهُ ! قُلتُ : يَابنَ رَسولِ اللّهِ ، أجيؤُكَ بِالمَتاعِ مِنَ البَصرَةِ تُماكِسُني فيهِ فَلَعَلّي لا أقومُ حَتّى تَهَبَ عامَّتَهُ!؟ فَقالَ : إنَّ أبي حَدَّثَني يَرفَعُ الحَديثَ إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله أنَّهُ قالَ : المَغبونُ لا مَحمودٌ ولا مَأجورٌ . (4)

.


1- .ربيع الأبرار : 4 / 139 .
2- .من لا يحضره الفقيه : 3 / 197 / 3742 .
3- .روضة الواعظين : 121 .
4- .تاريخ بغداد : 4 / 180 / 1863 ، تاريخ دمشق : 14 / 112 / 3403 .

ص: 327

امام على عليه السلام :براى دو درهمت چانه بزن [تا فريفته نشوى] ؛ زيرا فريفته شده نه ستوده است و نه پاداش مى يابد .

امام باقر عليه السلام :با خريدار چانه بزن [تا فريفته نشوى] كه اين كار براى انسان نيكوتر است هر چند وى مبلغى گزاف دهد _ ؛ زيرا آن كه در فروش و خريدش فريفته شده ، نه ستودنى است و نه پاداش دادنى .

روضة الواعظين از اصبغ بن نباته :اميرالمؤمنين عليه السلام ، همراهِ قنبر ، به سراى پارچه فروشان آمد و با مردى براى خريد دو جامه مذاكره كرد . فرمود : «مرا دو جامه بفروش» . مرد گفت: «اى اميرالمؤمنين! آن چه مى خواهى نزد من است» . چون آن مرد حضرت را شناخت [معامله سر نگرفت و] حضرت رفت تا به پسركى رسيد و گفت: «مرا دو جامه بفروش» . پسرك با او چانه زد تا بر هفت درهم توافق كردند ؛ جامه اى به چهار درهم و جامه ديگر به سه درهم . سپس به خدمتكارش ، قنبر ، فرمود: «يكى از دو جامه را برگزين» . قنبر آن يك را برگزيد كه چهار درهم بود و امام ، خود ، آن جامه را پوشيد كه سه درهم بود و فرمود: «سپاس خداى را كه به من جامه اى عطا فرمود تا شرمگاه خود را با آن بپوشانم و در ميان آفريدگانش به زيبايى درآيم» . سپس راهىِ مسجد شد و پشته اى سنگريزه فراهم آورد و بر آن آرميد . در اين حال ، پدر آن پسرك در رسيد و گفت: «پسر من ، شما را نشناخته بود . اين دو درهم ، سود آن دو جامه است ؛ باز ستان!» امام فرمود : «من كسى نيستم كه چنين كنم . من چانه زدم و او چانه زد و با خشنودى به توافق رسيديم» .

تاريخ بغداد از ابوهشام قنّاد بصرى :من از بصره براى حسين بن علىّ بن ابى طالب عليه السلامكالا مى آوردم . بسا كه وى با من چانه مى زد و هنوز برنخاسته بودم كه همه آن [مقدار تخفيف گرفته] را به من مى بخشيد . گفتم: «اى پسر رسول خدا! از بصره برايت كالا مى آورم ؛ با من چانه مى زنى ؛ و هنوز برنخاسته ام كه همه آن را به من مى بخشى!» فرمود: «پدرم روايتى از پيامبر صلى الله عليه و آله برايم خواند كه فريفته شده نه ستودنى است و نه پاداش دادنى» .

.

ص: 328

الكافي عن سوادة :كُنّا جَماعَةً بِمِنى فَعَزَّتِ الأَضاحِيُّ ، فَنَظَرنا فَإِذا أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام واقِفٌ عَلى قَطيعٍ يُساوِمُ بِغَنَمٍ ويُماكِسُهُم مِكاسا شَديدا ، فَوَقَفنا نَنتَظِرُ ، فَلَمّا فَرَغَ أقبَلَ عَلَينا ، فَقالَ : أظُنُّكُم قَد تَعَجَّبتُم مِن مِكاسي؟ فَقُلنا : نَعَم ، فَقالَ : إنَّ المَغبونَ لا مَحمودٌ ولا مَأجورٌ . (1)

الكافي عن عليّ بن أبي عبد اللّه عن الحسين بن يزيد :سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلاميَقولُ : _ وقَد قالَ لَهُ أبو حَنيفَةَ : عَجِبَ النّاسُ مِنكَ أمسِ وأنتَ بِعَرَفَةَ تُماكِسُ بِبَدَنِكَ أشَدَّ مِكاسا يَكونُ _ : وما للّهِِ مِنَ الرِّضا أن اُغبَنَ في مالي؟ قالَ : فَقالَ أبو حَنيفَةَ : لا وَاللّهِ ، ما للّهِِ في هذا مِنَ الرِّضا قَليلٌ ولا كَثيرٌ ، وما نَجيؤُكَ بِشَيءٍ إلاّ جِئتَنا بِما لا مَخرَجَ لَنا مِنهُ! (2)

4 / 7 _ 2الدُّعاءُ عِندَ الاِشتِراءِالكافي عن معاوية بن عمّار عن الإمام الصادق عليه السلام :إذا أرَدتَ أن تَشتَريَ شَيئا فَقُل : يا حَيُّ يا قَيّومُ يا دائِمُ ، يا رَؤوفُ يا رَحيمُ ، أسأَلُكَ بِعِزَّتِكَ وقُدرَتِكَ وما أحاطَ بِهِ عِلمُكَ أن تَقسِمَ لي مِنَ التِّجارَةِ اليَومَ أعظَمَها رِزقا ، وأوسَعَها فَضلاً ، وخَيرَها عاقِبَةً ؛ فَإِنَّهُ لا خَيرَ في ما لا عاقِبَةَ لَهُ . وقالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : إذَا اشتَرَيتَ دابَّةً أو رَأسا فَقُل : اللّهُمَّ اقدِر لي أطوَلَها حَياةً ، وأكثَرَها مَنفَعَةً ، وخَيرَها عاقِبَةً . (3)

.


1- .الكافي : 4 / 496 / 3 ، تهذيب الأحكام : 5 / 209 / 702 .
2- .الكافي : 4 / 546 / 30 .
3- .الكافي : 5 / 157 / 3 ، تهذيب الأحكام : 7 / 10 / 34 .

ص: 329

4 / 7 _ 2 دعا به هنگام خريد

الكافى از سواده :گروهى بوديم در مِنا ؛ قربانى ها كم شدند . ديديم كه امام صادق عليه السلامكنار دسته اى گوسفند ايستاده ، بر قيمت گوسفندى به سختى چانه مى زند . ما ايستاده ، انتظار مى كشيديم . چون فراغت يافت ، نزد ما آمد و فرمود: «گمان مى كنم از چانه زدن من شگفت زده شده ايد!» گفتيم: «آرى» . فرمود : «همانا فريفته شده نه ستودنى است و نه پاداش دادنى» .

الكافى از على بن ابى عبداللّه از حسين بن يزيد :ابوحنيفه به امام صادق عليه السلامگفته بود: «مردم ديروز در عرفات از تو بسيار شگفت زده شدند كه بر قيمت قربانى ات به سخت ترين وجه ممكن ، چانه مى زدى!» شنيدم كه امام صادق عليه السلام [در پاسخ او ]مى فرمايد: «آيا خدا خشنود است كه من در مال خود زيان بينم؟» [راوى ]گفت: «ابو حنيفه پاسخ داد : نه ، به خدا سوگند! خداى از اين كار ، نه كم و نه زياد ، خرسند نيست . ما هرگز مطلبى را نزد تو نمى آوريم ، مگر اين كه پاسخى به ما مى دهى كه راه گريز برايمان نمى مانَد » .

4 / 7 - 2دعا به هنگام خريدالكافى از معاوية بن عمّار از امام صادق عليه السلام :هرگاه خواستى چيزى بخرى بگو : «اى زنده ، اى پابرجاى ، اى هميشگى ، اى مهرورز ، اى مهربان! تو را به سرافرازى و توانمندى و گستره دانشت سوگند مى دهم كه امروز از اين داد و ستد ، بيش ترين روزى و برترين نعمت و بهترين فرجام را نصيب من فرما ؛ كه در آن چه فرجامِ [خوب] ندارد ، خيرى نيست» . و [نيز] امام صادق عليه السلام فرمود: «هر گاه چهارپا يا دامى خريدى ، بگو : «بار خدايا! دراز عُمرترين ، پرسودترين ، و نيك فرجام ترينش را نصيب من فرما» .

.

ص: 330

4 / 7 _ 3اِختِيارُ الجَيِّدِالكافي عن عاصم بن حميد :قالَ لي أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : أيُّ شَيءٍ تُعالِجُ؟ قُلتُ : أبيعُ الطَّعامَ ، فَقالَ لي : اِشتَرِ الجَيِّدَ وبِعِ الجَيِّدَ ؛ فَإِنَّ الجَيِّدَ إذا بِعتَهُ قيلَ لَهُ : بارَكَ اللّهُ فيكَ وفي مَن باعَكَ . (1)

4 / 8جَوامِعُ آدابِ المُعامَلَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن باعَ وَاشتَرى فَليَحفَظ خَمسَ خِصالٍ _ وإلاّ فَلا يَشتَرِيَنَّ ولا يَبيعَنَّ _ : الرِّبا ، وَالحَلفَ ، وكِتمانَ العَيبِ ، وَالحَمدَ إذا باعَ ، وَالذَّمَّ إذَا اشتَرى . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ أطيَبَ الكَسبِ كَسبُ التُّجّارِ الَّذينَ إذا حَدَّثوا لَم يَكذِبوا ، وإذَا ائتُمِنوا لَم يَخونوا ، وإذا وَعَدوا لَم يُخلِفوا ، وإذَا اشتَرَوا لَم يَذُمّوا ، وإذا باعوا لَم يُطروا ، وإذا كانَ عَلَيهِم لَم يَمطُلوا ، وإذا كانَ لَهُم لَم يُعَسِّروا . (3)

.


1- .الكافي : 5 / 202 / 2 .
2- .الكافي : 5 / 150 / 2 ، تهذيب الأحكام : 7 / 6 / 18 كلاهما عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام ، الخصال : 286 / 37 عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آلهوفيه «فليجتنب» بدل «فليحفظ» و«المدح» بدل «الحمد» ، من لا يحضره الفقيه : 3 / 194 / 3727 ، الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام : 250 وفيهما «المدح» بدل «الحمد» .
3- .شُعب الإيمان : 4 / 221 / 4854 ، الفردوس : 1 / 217 / 832 نحوه وكلاهما عن معاذ بن جبل، كنز العمّال : 4 / 30 / 9340 و 9341 .

ص: 331

4 / 7 _ 3 نيكو گزينى
4 / 7 _ 4 جُنگ آدابِ معامله

4 / 7 - 3نيكو گزينىالكافى از عاصم بن حميد:امام صادق عليه السلام مرا فرمود: «چه مى كنى؟» گفتم: «خوراك مى فروشم» . فرمود: «نيكو را بخر و نيكو را بفروش ؛ كه اگر نيكو را بفروشى ، به پاس آن ، گفته مى شود: خداى تو را بركت دهاد و نيز آن كس را كه به تو فروخت » .

4 / 7 - 4جُنگ آدابِ معاملهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس فروش و خريد مى كند ، بايد از پنج خصلت دور باشد _ وگرنه ، هرگز نبايد بفروشد و بخرد _ : رباخوارى ، سوگند خورى ، عيب پوشى ، بازارگرمى به هنگام فروش ، و بر سرِ مال زدن به هنگام خريد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همانا پاكيزه ترين پيشه ، پيشه بازرگانانى است كه چون سخن گويند ، لب به دروغ نگشايند ؛ هر گاه امين شمرده شوند ، خيانت نورزند ؛ زمانى كه وعده دهند ، پيمان نشكنند ؛ چون بخرند ، بر سرِ مال نزنند ؛ چون بفروشند ، بازار گرمى نكنند ؛ هر گاه مديون شوند ، [در پرداخت دين] امروز و فردا نكنند ؛ و هر گاه طلبكار شدند ، [بر بدهكار] تنگ نگيرند .

.

ص: 332

عنه صلى الله عليه و آله :أربَعٌ مَن كُنَّ فيهِ فَقَد طابَ مَكسَبُهُ : إذَا اشتَرى لَم يَعِب ، وإذا باعَ لَم يَحمَد ، ولا يُدَلِّسُ ، وفي ما بَينَ ذلِكَ لا يَحلِفُ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :لا يَبِع حاضِرٌ لِبادٍ ، دَعُوا النّاسَ يَرزُقِ اللّهُ بَعضَهُم مِن بَعضٍ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :لا يُتَلَقَّى الرُّكبانُ لِبَيعٍ ، ولا يَبِع بَعضُكُم عَلى بَيعِ بَعضٍ ، ولا تَناجَشوا ، ولا يَبِع حاضِرٌ لِبادٍ ، ولا تَصُرُّوا الإبِلَ وَالغَنَمَ ؛ فَمَنِ ابتاعَها بَعدَ ذلِكَ فَهُوَ بِخَيرِ النَّظَرَينِ بَعدَ أن يَحلُبَها ؛ فَإِن رَضِيَها أمسَكَها ، وإن سَخِطَها رَدَّها وصاعا مِن تَمرٍ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن باعَ عَيبا لَم يُبَيِّنهُ لَم يَزَل في مَقتِ اللّهِ ، ولَم تَزَلِ المَلائِكَةُ تَلعَنُهُ . (4)

.


1- .الكافي : 5 / 153 / 18 عن أبي اُمامة وراجع الفردوس : 2 / 79 / 2449 .
2- .صحيح مسلم : 3 / 1157 / 20 ، سنن الترمذي : 3 / 526 / 1223 ، سنن النسائي : 7 / 256 ، سنن ابن ماجة : 2 / 734 / 2176 ، مسند ابن حنبل : 5 / 36 / 14295 كلّها عن جابر ، كنز العمّال : 4/64/9527 ؛ الكافي : 5 / 168 / 1 ، تهذيب الأحكام : 7 / 158 / 697 كلاهما عن عروة بن عبد اللّه عن الإمام الباقر عليه السلام عنه صلى الله عليه و آلهوفيهما «والمسلمون» بدل «دعوا الناس» ، من لا يحضره الفقيه : 3 / 273 / 3988 وفيه «ذروا المسلمين» بدل «دعوا الناس» ، بحار الأنوار : 103 / 88 / 6 .
3- .صحيح مسلم: 3/1155/11 ، السنن الكبرى : 5/566/10901 ، سنن أبي داود : 3 / 270/3443 وليس فيه «ولا تناجشوا ، ولا يبع حاضر لباد» ، مسند ابن حنبل : 3 / 494 / 10011 وفيهما «تلقّوا» بدل «يتلقّى» وكلّها عن أبي هريرة ، كنز العمّال : 4 / 65 / 9531 .
4- .سنن ابن ماجة : 2 / 755 / 2247 ، مشكاة المصابيح : 2 / 100 / 2874 وفيه «ينبّه» بدل «يبيّنه» وكلاهما عن واثلة بن الأسقع ، كنز العمّال : 4 / 59 / 9501 .

ص: 333

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس چهار ويژگى داشته باشد ، كسب و كارش پاكيزه است: به هنگام خريد ، بر سرِ مال نزند ؛ به هنگام فروش ، بازارگرمى نكند ؛ عيب را نپوشد ؛ و در ميانه اين كارها سوگند نخورَد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ساكن شهر يا روستا نبايد به باديه نشين چيزى بفروشد ؛ بگذاريد تا خداى روزى برخى از مردم را به دست برخى ديگر دهد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سواران خريد و فروش نكنند ؛ هيچ يك از شما بر معامله ديگرى درنيايد ؛ قيمت كالا را در رقابت با هم بالا نبريد ؛ ساكن شهر يا روستا براى باديه نشين چيزى نفروشد ؛ (1) به هنگام فروش شتر يا گوسفند ، شير را در پستان وى گرد نياوريد [تا مشترى فريفته نشود] ؛ كه هر كس چنين حيوانى را بخرد ، بعد از اين كه آن را دوشيد ، مختار است كه يكى از اين دو كار را بكند : اگر پسنديد ، آن را نگاه دارد ؛ و اگر نپسنديد ، بازش گردانَد و يك من خرما بدهد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس ، چيزى عيب دار را بفروشد و عيبش را نگويد ، همواره در عذاب خدا است و فرشتگان پيوسته لعنتش مى كنند .

.


1- .منظور آن است كه ساكنان شهر و روستا ، اختيار اموال باديه نشين را در دست نگيرند و در خريد و فروش براى او تصميم نگيرند . [ر .ك : السرائر ، ابن ادريس : ج2 ، ص236 .]

ص: 334

عنه صلى الله عليه و آله :المُسلِمُ أخُو المُسلِمِ ، ولا يَحِلُّ لِمُسلِمٍ باعَ مِن أخيهِ بَيعا فيهِ عَيبٌ إلاّ بَيَّنَهُ لَهُ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :كِتمانُ البائِعِ عَيبَ ما باعَهُ غِشٌّ . . . لا يَحِلُّ لِمُسلِمٍ أن يَبيعَ مِن أخيهِ بَيعا يَعلَمُ فيهِ عَيبا إلاّ بَيَّنَهُ ، ولا يَحِلُّ لِغَيرِهِ إن عَلِمَ ذلِكَ العَيبَ أن يَكتُمَهُ عَنِ المُشتَري إذا راهُ اشتَراهُ ولَم يَعلَم بِهِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :أيُّهَا النّاسُ احفَظوا : لا تَحتَكِروا ، ولا تَناجَشوا ، ولا تَلَقَّوُا السِّلَعَ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام :مَعاشِرَ التُّجّارِ ، اِجتَنِبوا خَمسَةَ أشياءَ : مَدحَ البائِعِ ، وذَمَّ المُشتَري ، وَاليَمينَ عَلَى البَيعِ ، وكِتمانَ العُيوبِ ، وَالرِّبا ؛ يَصِحَّ لَكُمُ الحَلالُ ، وتَتَخَلَّصوا بِذلِكَ مِنَ الحَرامِ . (4)

فتح الأبواب عن أحمد بن محمّد بن يحيى :أرادَ بَعضُ أولِيائِنَا الخُروجَ لِلتِّجارَةِ ، فَقالَ : لا أخرُجُ حَتّى آتِيَ جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ عليهماالسلامفَاُسَلِّمَ عَلَيهِ ، وأستَشيرَهُ في أمري هذا ، وأسأَلَهُ الدُّعاءَ لي . قالَ : فَأَتاهُ فَقالَ : يَابنَ رَسولِ اللّهِ ، إنّي عَزَمتُ عَلَى الخُروجِ لِلتِّجارَةِ ، وإنّي آلَيتُ عَلى نَفسي أن لا أخرُجَ حَتّى ألقاكَ وأستَشيرَكَ ، وأسأَلَكَ الدُّعاءَ لي . قالَ : فَدَعا لي ، وقالَ عليه السلام : عَلَيكَ بِصِدقِ اللِّسانِ في حَديثِكَ ، ولا تَكتُم عَيبا يَكونُ في تِجارَتِكَ ، ولا تَغبِنِ المُستَرسِلَ ؛ فَإِنَّ غَبنَهُ رِبا ، ولا تَرضَ لِلنّاسِ إلاّ ما تَرضاهُ لِنَفسِكَ ، وأعطِ الحَقَّ وخُذهُ ، ولا تُخفِ ، ولا تَخُن ؛ فَإِنَّ التّاجِرَ الصَّدوقَ مَعَ السَّفَرَةِ الكِرامِ البَرَرَةِ يَومَ القِيامَةِ ، وَاجتَنِبِ الحَلفَ ؛ فَإِنَّ اليَمينَ الفاجِرَةَ تورِثُ صاحِبَهَا النّارَ ، وَالتّاجِرُ فاجِرٌ إلاّ مَن أعطَى الحَقَّ وأخَذَهُ . (5)

.


1- .سنن ابن ماجة : 2 / 755 / 2246 ، المستدرك على الصحيحين : 2 / 10 / 2152 ، السنن الكبرى : 5 / 523 / 10734 كلّها عن عقبة بن عامر الجهني ، كنز العمّال : 4 / 59 / 9502 .
2- .دعائم الإسلام : 2 / 47 / 115 .
3- .المعجم الكبير : 22 / 382 / 952 عن زامل بن عمرو عن أبيه عن جدّه ، كنز العمّال : 4 / 178 / 10056 .
4- .المقنعة : 591 ، معدن الجواهر : 50 .
5- .فتح الأبواب : 160 ، بحار الأنوار : 91 / 235 / 1 .

ص: 335

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مسلمان ، برادرِ مسلمان است و مسلمان را سزاوار نيست كه به برادرش چيزى معيوب بفروشد و عيبش را به وى نگويد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اين كه فروشنده ، عيب آن چه را مى فروشد پنهان كند ، فريبگرى است . . . مسلمان را روا نيست كه به برادرش چيزى بفروشد كه عيبش را مى داند ، مگر اين كه آن عيب را به مشترى بنمايانَد ؛ و [نيز] غيرِ فروشنده را روا نيست كه اگر آن عيب را مى داند و مى بيند كه مشترى نادانسته آن چيز را مى خرد ، عيب را به او نگويد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى مردم! [اين ها را] به خاطر بسپاريد : احتكار نكنيد ؛ در رقابت با يكديگر ، قيمت را بالا نبريد ؛ و كالا را [با بازارگرمى] عرضه نكنيد .

امام على عليه السلام :اى صنف تاجران! از پنج چيز بپرهيزيد : اين كه فروشنده كالاى خود را بستايد ؛ اين كه مشترى كالا را نكوهش كند ؛ سوگند خوردن بر معامله ؛ عيب پوشى ؛ و ربا خوارى . بدين سان ، [معامله ]حلال براى شما راست مى گردد ؛ و با آن از حرام رهايى يابيد .

فتح الأبواب از احمد بن محمّد بن يحيى :يكى از دوستان ما قصد كرد كه براى تجارت روانه گردد ؛ گفت: «روانه نمى شوم تا نزد جعفر بن محمّد روم و او را سلام دهم و در اين كار با او مشورت كنم و از وى طلب دعا نمايم» . _ [راوى] گفت: _ پس نزد امام رفت و گفت: «اى پسر رسول خدا! من قصد كرده ام كه براى تجارت روانه شوم و بر خويش سوگند خورده ام كه روان نشوم تا شما را ديدار كنم و با شما مشورت نمايم و از شما طلب دعا نمايم» . گفت: «پس برايم دعا كرد و آن گاه ، فرمود: بر تو باد راست گفتارى ؛ و عيبى را كه در كالاى تو است ، مپوشان ؛ و آن را كه به تو اعتماد ورزيده ، مفريب كه فريفتنِ او [در حكم ]رباخوارى است ؛ و براى مردم جز آن چه را كه براى خويشتن مى پسندى ، مپسند ؛ و حق را بده و بستان ؛ و [حقيقت را] مپوشان و خيانت نورز ؛ كه بازرگان راستى پيشه در روز قيامت ، همراه فرشتگان بزرگوار نيكومرام خواهد بود ؛ و از سوگند بپرهيز ، كه سوگند ناروا براى سوگند خورده آتش بر جاى مى نهد . و بازرگان ، بدكار است ، مگر آن كس كه حق را بدهد و حق را بستاند .

.

ص: 336

صحيح البخاري :نَهى رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله أن يَبيعَ حاضِرٌ لِبادٍ . و[قال : ]لا تَناجَشوا ، ولا يَبيعُ الرَّجُلُ عَلى بَيعِ أخيهِ . (1)

.


1- .صحيح البخاري : 2 / 752 / 2033 ، صحيح مسلم : 2 / 1033 / 52 ، سنن النسائي : 7 / 259 ، مسند ابن حنبل : 3 / 105 / 7704 كلّها نحوه ، كنز العمّال : 4 / 64 / 9528 .

ص: 337

صحيحِ بخارى :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نهى فرمود كه ساكن شهر يا روستا ، به باديه نشين چيزى بفروشد ؛ و [فرمود:] در رقابت با يكديگر ، قيمت را بالا نبريد ؛ و كسى بر معامله برادر [مسلمان]اَش درنيايد .

.

ص: 338

الفصل الخامس: الاستهلاك5 / 1ما يَنبَغي فِي استِهلاكِ الأَموالِ الخاصَّةِ5 / 1 _ 1الاِستِهلاكُ بِقَدرِ الحاجَةِالكتاب :«هُوَ الَّذِى جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولاً فَامْشُواْ فِى مَنَاكِبِهَا وَ كُلُواْ مِن رِّزْقِهِ وَ إِلَيْهِ النُّشُورُ . (1) »

«وَ جَعَلْنَا فِيهَا جَنَّ_تٍ مِّن نَّخِيلٍ وَ أَعْنَ_بٍ وَ فَجَّرْنَا فِيهَا مِنَ الْعُيُونِ * لِيَأْكُلُواْ مِن ثَمَرِهِ وَ مَا عَمِلَتْهُ أَيْدِيهِمْ أَ فَلاَ يَشْكُرُونَ . (2) »

«لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِى مَسْكَنِهِمْ ءَايَةٌ جَنَّتَانِ عَن يَمِينٍ وَ شِمَالٍ كُلُواْ مِن رِّزْقِ رَبِّكُمْ وَ اشْكُرُواْ لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ . (3) »

.


1- .الملك : 15 .
2- .يس : 34 و 35 .
3- .سبأ : 15 .

ص: 339

فصل پنجم : مصرف

5 / 1 آن چه در مصرف دارايى هاى خصوصى روا است
5 / 1 _ 1 مصرف به اندازه نياز

فصل پنجم: مصرف5 / 1آن چه در مصرف دارايى هاى خصوصى روا است5 / 1 - 1مصرف به اندازه نيازقرآن:«او است كه زمين را براى شما رام كرد؛ پس در اطراف و كناره هاى آن ، راه رويد و از روزى او بخوريد؛ و بدانيد كه برانگيختن [در روز رستاخيز] به سوى او است.»

«و در آن ، بوستان هايى از درخت خرما و انگور پديد كرديم و در آن ، چشمه ها روان ساختيم * تا از ميوه آن بخورند و از آن چه به دست هاى خود كار كرده اند. پس آيا سپاس نمى گزارند؟»

«هر آينه مردم سَبا را در جاى سكونتشان ، نشانه اى [از قدرت و نعمت ما] بود : دو بوستان ، از دست راست و از دست چپ. [گفتيم:] از روزىِ پروردگارتان بخوريد و او را سپاس گزاريد؛ شهرى است خوش [و پُر نعمت] و خداوندى آمرزگار .»

«پس ، از آن چه خدا روزى تان كرده ، حلال و پاكيزه بخوريد و نعمت خداى را سپاس بداريد ، اگر او را مى پرستيد و بس .»

.

ص: 340

«فَكُلُواْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلَ_لاً طَيِّبًا وَ اشْكُرُواْ نِعْمَتَ اللَّهِ إِن كُنتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ . (1) »

«كُلُواْ مِن طَيِّبَ_تِ مَا رَزَقْنَ_كُمْ وَ لاَ تَطْغَوْاْ فِيهِ فَيَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبِى وَ مَن يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِى فَقَدْ هَوَى . (2) »

«يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ كُلُواْ مِن طَيِّبَ_تِ مَا رَزَقْنَ_كُمْ وَ اشْكُرُواْ لِلَّهِ إِن كُنتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ . (3) »

الحديث :الكافي عن صالح بن أبي حمّاد وأحمد بن محمّد عن الإمام عليّ عليه السلام_ فِياحتِجاجِهِ عَلى عاصِمِ بنِ زِيادٍ حينَ لَبِسَ العَباءَ وتَرَكَ المُلاءَ ، وشَكاهُ أخوهُ الرَّبيعُ بنُ زِيادٍ أنَّهُ قَد غَمَّ أهلَهُ وأحزَنَ وَلَدَهُ بِذلِكَ ، فَقالَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام _: عَلَيَّ بِعاصِمِ ابنِ زِيادٍ! فَجيءَ بِهِ ، فَلَمّا رَآهُ عَبَسَ وَجهَهُ فَقالَ لَهُ : أمَا استَحيَيتَ مِن أهلِكَ ؟! أما رَحِمتَ وَلَدَكَ ؟! أتَرَى اللّهَ أحَلَّ لَكَ الطَّيِّباتِ وهُوَ يَكرَهُ أخذَكَ مِنها ؟! أنتَ أهوَنُ عَلَى اللّهِ مِن ذلِكَ! أوَلَيسَ اللّهُ يَقولُ : «وَ الْأَرْضَ وَضَعَهَا لِلْأَنَامِ * فِيهَا فَ_كِهَةٌ وَ النَّخْلُ ذَاتُ الْأَكْمَامِ» ؟! (4) أوَلَيسَ (اللّهُ) يَقولُ : «مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ * بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لاَّ يَبْغِيَانِ _ إلى قوله : _ يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجَانُ» ؟! (5) فَبِاللّهِ لاَبتِذالُ نِعَمِ اللّهِ بِالفِعالِ أحَبُّ إلَيهِ مِنِ ابتِذالِها بِالمَقالِ ، وقَد قالَ اللّهُ عز و جل : «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ . (6) » فَقالَ عاصِمٌ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، فَعَلامَ اقتَصَرتَ في مَطعَمِكَ عَلَى الجُشوبَةِ وفي مَلبَسِكَ عَلَى الخُشونَةِ ؟ فَقالَ : وَيحَكَ! إنَّ اللّهَ عز و جل فَرَضَ عَلى أئِمَّةِ العَدلِ أن يُقَدِّروا أنفُسَهُم بِضَعَفَةِ النّاسِ كَيلا يَتَبَيَّغَ بِالفَقيرِ فَقرُهُ . فَأَلقى عاصِمُ بنُ زِيادٍ العَباءَ ولَبِسَ المُلاءَ . (7)

.


1- .النحل : 114 .
2- .طه : 81 .
3- .البقرة : 172 .
4- .الرحمن : 10 و 11 .
5- .الرحمن : 19 _ 22 .
6- .الضحى : 11 .
7- .الكافي : 1 / 410 / 3 ، نهج البلاغة : الخطبة 209 نحوه ، بحار الأنوار : 40 / 336 / 19 وج 70 / 118 / 8 .

ص: 341

«از پاكيزه هايى كه روزى تان كرديم ، بخوريد و در آن ، از اندازه مگذريد كه خشم من بر شما فرود آيد؛ و هر كه خشم من بر او فرود آيد ، بى گمان هلاك شود .»

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از چيزهاى پاكيزه اى كه به شما روزى داده ايم ، بخوريد و خداى را سپاس گزاريد؛ اگر او را مى پرستيد و بس .»

حديث:الكافى از صالح بن ابى حمّاد و احمد بن محمّد از امام على عليه السلام _ در دليل آورى اش بر عاصم بن زيد ، آن گاه كه جامه معمول رها كرد و عَبا [ى زهد ]به بَر افكند و برادرش ربيع بن زياد از وى شكايت آورد كه زن و فرزندش را با اين كار به اندوه افكنده است _ :الكافى از صالح بن ابى حمّاد و احمد بن محمّد از امام على عليه السلام _ در دليل آورى اش بر عاصم بن زيد ، آن گاه كه جامه معمول رها كرد و عَبا [ى زهد ]به بَر افكند و برادرش ربيع بن زياد از وى شكايت آورد كه زن و فرزندش را با اين كار به اندوه افكنده است _ : عاصم بن زياد را نزد من احضار كنيد! _ و چون او نزدش آورده شد ، با نگريستن در وى چهره اش در هم شد و به او فرمود: _ آيا از خانواده ات شرم نكردى؟ آيا بر فرزندت رحم نياوردى؟ آيا گمان مى كنى خداوند با آن كه پاكيزه ها را بر تو حلال فرموده ، استفاده ات از آن ها را ناپسند شمرده است؟ تو براى خدا اين قدر منزلت ندارى! آيا خدا نيست كه مى فرمايد: «و زمين را براى آدميان بنهاد * در آن ، ميوه ها است و خرما بُن هاى غلاف دار» ؟ آيا همو نيست كه مى فرمايد : «آن دو دريا را راه داد كه به هم رسند * ميان آن دو حائلى است تا از حد نگذرند * . . . از آن دو ، مرواريد و مرجان بيرون آيد» پس به خدا سوگند! خوار شمردنِ نعمت هاى خدا با عمل ، براى خدا دلخواه تر است از خوار شمردن آن ها با زبان . خداوند فرموده است : «و به نعمت پروردگارت ، سخن بگشاى» . عاصم گفت: «اى اميرالمؤمنين! پس چرا تو ، خود غذاى درشت مى خورى و جامه خشن مى پوشى؟» فرمود: «واى بر تو! هر آينه خداوند بر پيشوايانِ عدل واجب فرموده كه خويشتن را همسانِ مردم ناتوان سازند تا فقر ، بر فقير جوشش نياورد» . سپس عاصم بن زياد عبا [ى زهد] از تن افكند و جامه معمول بر تن كرد .

.

ص: 342

الاختصاص :اِستَعدى زِيادُ بنُ شَدّادٍ الحارِثِيُّ صاحِبُ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آلهعَلى أخيهِ عُبَيدِ اللّهِ بنِ شَدّادٍ ، فَقالَ [لِعَلِيٍّ عليه السلام] : يا أميرَ المُؤمِنينَ، ذَهَبَ أخي فِي العِبادَةِ ، وَامتَنَعَ أن يُساكِنَني في داري ، ولَبِسَ أدنى ما يَكونُ مِنَ اللِّباسِ . قالَ [عُبَيدُ اللّهِ] : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، تَزَيَّنتُ بِزينَتِكَ ولَبِستُ لِباسَكَ! قالَ[ عليه السلام] : لَيسَ لَكَ ذلِكَ ؛ إنَّ إمامَ المُسلِمينَ إذا وَلِيَ اُمورَهُم لَبِسَ لِباسَ أدنى فَقيرِهِم ؛ لِئَلاّ يَتَبَيَّغَ بِالفَقيرِ فَقرُهُ فَيَقتُلَهُ ، فَلَأَعلَمَنَّ ما لَبِستَ إلاّ مِن أحسَنِ زِيِّ قَومِكَ «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ» ، فَالعَمَلُ بِالنِّعمَةِ أحَبُّ إلَيَّ مِنَ الحَديثِ بِها . (1)

الإمام زين العابدين عليه السلام :لَأَن أدخُلَ السّوقَ ومَعِي دَراهِمُ أبتاعُ بِه [ ا ]لِعِيالي لَحما وقَد قَرِموا أحَبُّ إلَيَّ مِن أن اُعتِقَ نَسَمَةً . (2)

الكافي عن محمّد بن مسلم :قالَ رَجُلٌ لِأَبي جَعفَرٍ عليه السلام : إنَّ لي ضَيعَةً بِالجَبَلِ أستَغِلُّها في كُلِّ سَنَةٍ ثَلاثَ [ ةَ] آلافِ دِرهَمٍ ، فَاُنفِقُ عَلى عِيالي مِنها ألفَي دِرهَمٍ وأتَصَ_دَّقُ مِن_ها بِأَل_فِ دِرهَ_مٍ في كُلِّ سَنَةٍ ، فَقالَ أبو جَعفَرٍ عليه السلام : إن كانَتِ الأَلفانِ تَكفيهِم في جَميعِ ما يَحتاجونَ إلَيهِ لِسَنَتِهِم فَقَد نَظَرتَ لِنَفسِكَ ، ووُفِّقتَ لِرُشدِكَ ، وأجرَيتَ نَفسَكَ في حَياتِكَ بِمَنزِلَةِ ما يوصي بِهِ الحَيُّ عِندَ مَوتِهِ . (3)

.


1- .الاختصاص : 152 ، بحار الأنوار : 40 / 107 / 117 .
2- .الكافي : 4 / 12 / 10 عن أبي حمزة .
3- .الكافي : 4 / 11 / 2 .

ص: 343

اختصاص :زياد بن شَدّاد حارثى ، از اصحاب پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ، به شكايت از برادرش عبيداللّه بن شدّاد ، نزد على عليه السلام به دادخواهى پرداخت و گفت: «اى اميرالمؤمنين! برادرم در عبادت فرو رفته و از اين كه با من در خانه ام ساكن شود خوددارى ورزيده و پَست ترين جامه را بر تن كرده است» . [عبيداللّه در پاسخ] گفت: «اى اميرالمؤمنين! چنان كه تو خود را مى آرايى ، خويشتن را آراستم ؛ و آن سان كه تو جامه مى پوشى ، جامه پوشيدم» . امام عليه السلام فرمود: تو را نرسد كه چنين كنى! پيشواى مسلمانان ، آن گاه كه ولايت امور آنان را در دست گيرد ، جامه فقيرترينِ ايشان را مى پوشد ، مبادا كه فقرِ فقير بر او بجوشد و وى را بكُشد . هر آينه من مى دانم كه تو تنها نيكوترين جامه هاى قوم خود را بر تن مى كردى . [خداوند مى فرمايد:] «و به نعمت پروردگارت سخن بگشاى» . پس استفاده عملى از نعمت ، نزد من دوست داشتنى تر از سخن گفتن از آن است .

امام زين العابدين عليه السلام :همانا اين كه به بازار درآيم و با درهم هايى كه دارم ، براى خانواده ام كه بسيار گوشت دوست مى دارند ، گوشت بخرم ، نزد من دوست داشتنى تر از آن است كه بنده اى را آزاد كنم .

الكافى از محمّد بن مسلم : مردى به امام باقر عليه السلام گفت: «مرا در كوهستان ، زمينى است كه هر سال سه هزار درهم از بابت آن اجاره مى ستانم ؛ دو هزارش را هزينه خانواده ام مى كنم و هزارش را هر ساله صدقه مى دهم» . امام باقر عليه السلامالكافى از محمّد بن مسلم : مردى به امام باقر عليه السلام گفت: «مرا در كوهستان ، زمينى است كه هر سال سه هزار درهم از بابت آن اجاره مى ستانم ؛ دو هزارش را هزينه خانواده ام مى كنم و هزارش را هر ساله صدقه مى دهم» . امام باقر عليه السلام فرمود : «اگر آن دو هزار درهم همه نيازهاى سالانه ايشان را تأمين مى كند ، همانا خوب در [كار ]خود انديشيده اى و به كمال خويش توفيق يافته اى و در دوران زندگى ات ، همان پاداشى را برده اى كه كسى از وصيّت [به كار خير ]پس از مرگش مى بَرَد» .

.

ص: 344

الإمام الكاظم عليه السلام :اِجعَلوا لِأَنفُسِكُم حَظّا مِنَ الدُّنيا بِإِعطائِها ما تَشتَهي مِنَ الحَلالِ ، وما لا يَثلِمُ المُرُوَّةَ ، وما لا سَرَفَ فيهِ . وَاستَعينوا بِذلِكَ عَلى اُمورِ الدّينِ ؛ فَإِنَّهُ رُوِيَ : لَيسَ مِنّا مَن تَرَكَ دُنياهُ لِدينِهِ، أو تَرَكَ دينَهُ لِدُنياهُ . (1)

عنه عليه السلام :يَنبَغي لِلرَّجُلِ أن يُوَسِّعَ عَلى عِيالِهِ كَيلا يَتَمَنَّوا مَوتَهُ ، وتَلا هذِهِ الآيَةَ : « وَ يُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَ يَتِيمًا وَ أَسِيرًا ؛ (2) » الأَسيرُ : عِيالُ الرَّجُلِ ؛ يَنبَغي لِلرَّجُلِ إذا زيدَ فِي النِّعمَةِ أن يَزيدَ اُسَراءَهُ فِي السَّعَةِ عَلَيهِم . (3)

عنه عليه السلام :إنَّ عِيالَ الرَّجُلِ اُسَراؤُهُ ، فَمَن أنعَمَ اللّهُ عَلَيهِ نِعمَةً فَليُوَسِّع عَلى اُسَرائِهِ ، فَإِن لَم يَفعَل أوشَكَ أن تَزولَ تِلكَ النِّعمَةُ . (4)

الإمام الرضا عليه السلام :صاحِبُ النِّعمَةِ يَجِبُ عَلَيهِ التَّوسِعَةُ عَلى عِيالِهِ . (5)

.


1- .تحف العقول : 410 ، الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام : 337 وفيه «لم ينل» بدل «لا يثلم» ، بحار الأنوار : 78 / 321 / 18 .
2- .الإنسان : 8 .
3- .الكافي : 4 / 11 / 3 عن معمر بن خلاّد وراجع من لا يحضره الفقيه : 2 / 68 / 1742 .
4- .من لا يحضره الفقيه : 4 / 402 / 5867 عن مسعدة وج 3 / 556 / 4910 ، الأمالي للصدوق : 527 / 712 عن مسعدة بن صدقة ، روضة الواعظين : 406 ، بحار الأنوار : 104 / 69 / 1 .
5- .الكافي : 4 / 11 / 5 عن ابن أبي نصر .

ص: 345

امام كاظم عليه السلام :براى جان هاى خويش نصيبى از دنيا برگيريد ، بدين سان كه به هر چه از حلال ميل دارند _ چندان كه با جوانمردى بسازد و زياده روى در آن نباشد _ كاميابشان كنيد . و از اين كاميابى ، براى كار دين يارى جوييد ؛ كه همانا روايت شده است: «از ما نيست آن كه دنيايش را براى دينش رها كند ، يا دينش را براى دنيايش واگذارَد» .

امام كاظم عليه السلام :«مرد را سزاوار است كه بر خانواده اش چندان گشاده دست باشد كه مرگش را آرزو نكنند» . و اين آيه را تلاوت فرمود : « وَ يُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِى مِسْكِينًا وَ يَتِيمًا وَ أَسِيرًا » «و طعام را با اين كه دوست مى دارند ، به بينوا و يتيم و اسير مى خورانند» . [و در توضيح آن فرمود: ]اسير ، خانواده مرد است ، مرد را روا است كه هر گاه نعمتش افزون گشت ، بر اسيران خود بيش تر گشاده دستى كند .

امام كاظم عليه السلام :هر آينه نان خورانِ مَرد ، اسيران اويند ؛ پس هر كه خداوند به او نعمت بخشيده ، بر اسيرانش گشاده دستى كند ، كه اگر چنين نكند ، زود است آن نعمت تباه گردد .

امام رضا عليه السلام :بر آن كه از نعمت برخوردار است ، واجب است بر خانواده اش گشاده دستى كند .

.

ص: 346

5 / 1 _ 2التَّوازُنُ بَينَ الدَّخلِ وَالإِنفاقِالكتاب :«لِيُنفِقْ ذُو سَعَةٍ مِّن سَعَتِهِ وَ مَن قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنفِقْ مِمَّآ ءَاتَ_هُ اللَّهُ لاَ يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلاَّ مَآ ءَاتَ_هَا سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْرًا . (1) »

الحديث :مكارم الأخلاق عن معاوية بن وهب :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : الرَّجُلُ يَكونُ قَد غَنِيَ دَهرَهُ ولَهُ مالٌ وهَيئَةٌ في لِباسِهِ ونَخوَةٌ ، ثُمَّ يَذهَبُ مالُهُ ويَتَغَيَّرُ حالُهُ ، فَيَكرَهُ أن يَشمَتَ بِهِ عَدُوٌّ ، فَيَتَكَلَّفُ ما يَتَهَيَّأُ بِهِ؟ فَقالَ : «لِيُنفِقْ ذُو سَعَةٍ مِّن سَعَتِهِ وَ مَن قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنفِقْ مِمَّآ ءَاتَ_هُ اللَّهُ» عَلى قَدرِ حالِهِ . (2)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ المُؤمِنَ أخَذَ عَنِ اللّهِ _ سُبحانَهُ وتَعالى _ أدَبا حَسَنا : إذا وَسَّعَ عَلَيهِ وَسَّعَ عَلى نَفسِهِ ، وإذا أمسَكَ عَلَيهِ أمسَكَ . (3)

الإمام زين العابدين عليه السلام :مِن أخلاقِ المُؤمِنِ : الإِنفاقُ عَلى قَدرِ الإِقتارِ ، وَالتَّوَسُّعُ عَلى قَدرِ التَّوَسُّعِ ، وإنصافُ النّاسِ ، وَابتِداؤُهُ إيّاهُم بِالسَّلامِ عَلَيهِم . (4)

.


1- .الطلاق : 7 .
2- .مكارم الأخلاق : 1 / 250 / 744 ، بحار الأنوار : 79 / 313 / 24 .
3- .شُعب الإيمان : 5 / 259 / 6591 ، كنز العمّال : 6 / 348 / 15998 نقلاً عن حلية الأولياء وكلاهما عن ابن عمر .
4- .الكافي : 2 / 241 / 36 عن أبي حمزة ، تحف العقول : 282 ، بحار الأنوار : 67 / 361 / 65 .

ص: 347

5 / 1 _ 2 تعادل ميان درآمد و بخشش

5 / 1 - 2تعادل ميان درآمد و بخششقرآن:«فراخ دست از فراخ دستىِ خود هزينه كند؛ و هر كه روزى اش بر او تنگ شده باشد ، از آن چه خداوند به او داده است ، هزينه كند. خدا هيچ كس را تكليف نمى كند ، مگر [به اندازه ]آن چه به او داده است. خداوند پس از سختى و دشوارى ، آسانى و فراخى پديد خواهد آورد .»

حديث:مكارم الأخلاق از معاوية بن وهب :به امام صادق عليه السلام گفتم: «[رأى شما چيست درباره ]مردى كه روزگارش را با توانگرى به سر مى برد و داراى ثروت و جامه چشمگير است و به خود مى نازد ؛ سپس ثروتش از كف مى رود و حال و روزش دگرگون مى شود ؛ و دوست نمى دارد كه دشمن وى را سرزنش كند ، پس خود را به صورت ثروتمندان بيارايد؟» امام فرمود : «فراخ دست از فراخ دستى خود هزينه كند ؛ و هر كه روزى اش بر او تنگ شده باشد ، از آن چه خداوند به او داده است ، هزينه كند» ؛ هر كس به فراخورِ حال خويش» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر آينه مؤمن از خداوند سبحان و تعالى _ ادبى نيكو برگرفته است: چون بر او فراخ گيرد ، او هم بر خويش گشاه دستى كند ؛ و چون بر او تنگ گيرد ، او هم [بر خود] تنگ گيرانه رفتار كند .

امام زين العابدين عليه السلام :از خوى هاى مؤمن است: بخشش به فراخور [گشاده روزى و ]تنگ روزى ؛ گشاده دستى به تناسب گشاده روزى ؛ با مردم داد ورزيدن ؛ و پيشى جستن از ديگران براى سلام دادن .

.

ص: 348

الإمام الصادق عليه السلام :إذا جادَ اللّهُ _ تَبارَكَ وتَعالى _ عَلَيكُم فَجودوا ، وإذا أمسَكَ عَنكُم فَأَمسِكوا ، ولا تُجاوِدُوا اللّهَ ؛ فَهُوَ الأَجوَدُ . (1)

عنه عليه السلام_ في جَوابِ سَماعَةَ وقَد سَأَلَهُ عَن وُجوبِ الزَّكاةِ عَلى مَن يَملِكُ بَعضَ نَفَقَتِهِ _: رُبَّ فَقيرٍ أسرَفُ مِن غَنِيٍّ . فَقُلتُ : كَيفَ يَكونُ الفَقيرُ أسرَفَ مِنَ الغَنِيِّ ؟ فَقالَ : إنَّ الغَنِيَّ يُنفِقُ مِمّا اُوتِيَ ، وَالفَقيرَ يُنفِقُ مِن غَيرِ ما اُوتِيَ . (2)

الكافي عن أبوبصير :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : يَخرُجُ الرَّجُلُ مَعَ قَومٍ مَياسيرَ وهُوَ أقَلُّهُم شَيئا ، فَيُخرِجُ القَومُ النَّفَقَةَ ولا يَقدِرُ هُوَ أن يُخرِجَ مِثلَ ما أخرَجوا ، فَقالَ : ما اُحِبُّ أن يُذِلَّ نَفسَهُ ، لِيَخرُج مَعَ مَن هُوَ مِثلُهُ . (3)

5 / 1 _ 3رِعايَةُ الأَولَوِيّاتِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا كانَ أحَدُكُم فَقيرا فَليَبدَأ بِنَفسِهِ ، فَإِن كانَ فَضلاً فَعَلى عِيالِهِ ، فَإِن كانَ فَضلاً فَعَلى قَرابَتِهِ أو عَلى ذي رَحِمِهِ ، فَإِن كانَ فَضلاً فَهاهُنا وهاهُنا . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :أفضَلُ دينارٍ يُنفِقُهُ الرَّجُلُ : دينارٌ يُنفِقُهُ عَلى عِيالِهِ ، ودينارٌ يُنفِقُهُ الرَّجُلُ عَلى دابَّتِهِ في سَبيلِ اللّهِ ، ودينارٌ يُنفِقُهُ عَلى أصحابِهِ في سَبيلِ اللّهِ . (5)

.


1- .الكافي : 4 / 54 / 11 عن رفاعة .
2- .الكافي : 3 / 562 / 11 عن سماعة .
3- .الكافي : 4 / 287 / 8 .
4- .سنن النسائي: 7/304، صحيح مسلم: 2/693/41، السنن الكبرى: 10/521/21439 وح21538 كلّها عن جابر نحوه، كنز العمّال : 6/396/16230 وراجع مسند ابن حنبل : 5 / 164 / 14991 .
5- .صحيح مسلم : 2 / 692 / 38 ، سنن الترمذي : 4 / 344 / 1966 ، سنن ابن ماجة : 2 / 922 / 2760 وفيه «على فرس» بدل «على دابّته» ، مسند ابن حنبل : 8/324/22443، الأدب المفرد : 225/748 كلّها عن ثوبان ، كنز العمّال : 6 / 428 / 16396 .

ص: 349

5 / 1 _ 3 در نظر گرفتن اولويّت ها

امام صادق عليه السلام :هر گاه خداوند _ تبارك و تعالى _ بر شما كرم ورزيد ، شما هم كرم كنيد ؛ و چون بر شما تنگ گرفت ، شما نيز تنگ گيريد ؛ و در بخشندگى از خداى پيشى مگيريد ، كه او بخشنده ترين است .

امام صادق عليه السلام_ در پاسخ سَماعه كه از وى درباره وجوب زكات بر كسى كه بخشى از هزينه اش را تأمين تواند كرد ، سؤال كرده بود _: «بسا فقيرى كه از توانگر اسراف كارتر باشد» . گفتم: «چگونه فقير از توانگر اسراف كارتر تواند بود؟» فرمود: «توانگر از آن چه به وى عطا شده ، خرج مى كند ؛ و فقير از آن چه به وى عطا نشده هزينه مى نمايد!»

الكافى از ابوبصير :به امام صادق عليه السلام گفتم: «مردى با گروهى توانگر همراه مى شود كه از همه ايشان دارايى اش كم تر است . آنان چندان هزينه مى كنند كه او نمى تواند» . فرمود: «دوست نمى دارم كه وى خود را خوار كند ؛ پس بايد همراه كسى بيرون شود كه همانند خود او است» .

5 / 1 - 3در نظر گرفتن اولويّت هاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر يك از شما كه فقير است ، نخست به خود بپردازد ؛ اگر مالى افزون آمد ، به خانواده اش دهد ؛ اگر بيشينه اى مانْد ، به خويشاوندان يا پيوستگانش پردازد ؛ و اگر باز هم ماند ، اين سو و آن سو هزينه كند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :برترين مالى كه مرد هزينه مى كند ، چنين است: مالى كه به مصرف خانواده خود مى رساند ؛ آن چه هزينه چهارپاى خويش مى كند تا با آن در راه خدا تلاش كند ؛ و مالى كه در مسير خداوند ، براى دوستانش هزينه مى كند .

.

ص: 350

مستدرك الوسائل عن أنس :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : ألا اُنَبِّئُكُم بِخَمسَةِ دَنانيرَ بِأَحسَنِها وأفضَلِها ؟ قالوا : بَلى . قالَ : أفضَلُ الخَمسَةِ : الدّينارُ الَّذي تُنفِقُهُ عَلى والِدَتِكَ ، وأفضَلُ الأَربَعَةِ: الدّينارُ الَّذي تُنفِقُهُ عَلى والِدِكَ ، وأفضَلُ الثَّلاثَةِ : الدّينارُ الَّذي تُنفِقُهُ عَلى نَفسِكَ وأهلِكَ ، وأفضَلُ الدّينارَينِ : الدّينارُ الَّذي تُنفِقُهُ عَلى قَرابَتِكَ ، وأخَسُّها وأقَلُّها أجرا : الدّينارُ الَّذي تُنفِقُهُ في سَبيلِ اللّهِ . (1)

الإمام الرضا عليه السلام :أتى رَجُلٌ إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله بِدينارَينِ ، فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، اُريدُ أن أحمِلَ بِهِما في سَبيلِ اللّهِ . قالَ : ألَكَ والِدانِ أو أحَدُهُما ؟ قالَ : نَعَم . قالَ : اِذهَب فَأَنفِقهُما عَلى والِدَيكَ ؛ فَهُوَ خَيرٌ لَكَ أن تَحمِلَ بِهِما في سَبيلِ اللّهِ . فَرَجَعَ فَفَعَلَ . فَأَتاهُ بِدينارَينِ آخَرَينِ ، قالَ : قَد فَعَلتُ ، وهذانِ دينارانِ اُريدُ أن أحمِلَ بِهِما في سَبيلِ اللّهِ . قالَ : ألَكَ وَلَدٌ ؟ قالَ : نَعَم . قالَ عليه السلام : فَاذهَب فَأَنفِقهُما عَلى وَلَدِكَ ؛ فَهُوَ خَيرٌ لَكَ أن تَحمِلَ بِهِما في سَبيلِ اللّهِ . فَرَجَعَ فَفَعَلَ . فَأَتاهُ بِدينارَينِ آخَرَينِ ، فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، قَد فَعَلتُ ، وهذانِ دينارانِ آخَرانِ اُريدُ أن أحمِلَ بِهِما في سَبيلِ اللّهِ . فَقالَ : ألَكَ زَوجَةٌ؟ قالَ : نَعَم . قالَ : أنفِقهُما عَلى زَوجَتِكَ ؛ فَهُوَ خَيرٌ لَكَ أن تَحمِلَ بِهِما في سَبيلِ اللّهِ . فَرَجَعَ وفَعَلَ . فَأَتاهُ بِدينارَينِ آخَرَينِ ، فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، قَد فَعَلتُ ، وهذانِ دينارانِ اُريدُ أن أحمِلَ بِهِما في سَبيلِ اللّهِ . فَقالَ : ألَكَ خادِمٌ ؟ قالَ : نَعَم . قالَ : اِذهَب فَأَنفِقهُما عَلى خادِمِكَ ؛ فَهُوَ خَيرٌ لَكَ مِن أن تَحمِلَ بِهِما في سَبيلِ اللّهِ . فَفَعَلَ . فَأَتاهُ بِدينارَينِ آخَرَينِ ، فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، وهذِهِ دينارانِ اُريدُ أن أحمِلَ بِهِما في سَبيلِ اللّهِ . فَقالَ : اِحمِلهُما وَاعلَم بِأَنَّهُما لَيسا بِأَفضَلِ دينارَيكَ . (2)

.


1- .مستدرك الوسائل : 7 / 241 / 8141 نقلاً عن ابن أبي جمهور في درر اللآلي .
2- .تهذيب الأحكام : 6 / 171 / 330 عن أبي الحسين الرازي ، عوالي اللآلي : 3 / 195 / 10 .

ص: 351

مستدرك الوسائل از اَنَس :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «آيا آگهى تان دهم كه از پنج دينار ، كدام نيكوتر و برتر است؟» گفتند : «آرى» . فرمود : «برترينِ پنج دينار ، آن است كه براى مادر خويش هزينه كنى ؛ و از چهار دينار باقى مانده ، آن كه هزينه پدرت سازى ؛ و از سه دينار ، آن كه براى خود و خانواده ات مصرف نمايى ؛ و از دو دينار ، آن كه به مصرف خويشاوندانت رسانى ؛ و فروترين و كم پاداش ترين دينار آن است كه براى خدا انفاق كنى» .

امام رضا عليه السلام :مردى دو دينار نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آورد و گفت: «اى رسول خدا! مى خواهم اين دو را در راه خدا هزينه كنم» . فرمود: «آيا پدر و مادرت يا يكى از آن دو زنده اند؟» گفت: «آرى» . فرمود: «روانه شو و آن دو دينار را براى آنان هزينه كن ، كه تو را بهتر از آن است كه در راه خدا انفاق كنى» . پس بازگشت و چنان كرد . آن گاه ، دو دينار ديگر نزد پيامبر آورد و گفت: «آن كار را كردم . اكنون مى خواهم اين دو دينار را در راه خدا صرف كنم» . فرمود: «آيا فرزند دارى؟» گفت: «آرى» . فرمود : «برو و آن دو دينار را براى فرزندت هزينه كن ؛ كه آن ، تو را بهتر از اين است كه در راه خدا انفاق ورزى» . پس بازگشت و چنان كرد . سپس دو دينار ديگر نزد پيامبر آورد و گفت: «اى رسول خدا! آن كار نيز كردم . اين دو دينار ديگر است كه مى خواهم در راه خدا انفاق كنم» . فرمود : «آيا همسر دارى؟» گفت: «آرى» . فرمود : «آن دو را براى همسرت مصرف كن ؛ كه برايت بهتر از آن است كه در راه خدا انفاق كنى» . پس بازگشت و همان كار كرد . ديگر بار دو دينار نزد پيامبر آورد و گفت: «اى رسول خدا! آن كار كردم . اين دو دينار را خواهم كه در راه خدا مصرف كنم» . فرمود: «آيا خدمتكار دارى؟» گفت : «آرى» . فرمود: «برو و آن دو دينار را براى خدمتكارت هزينه كن ؛ كه اين تو را بهتر از صرف كردن در راه خدا است» . پس آن مرد چنين كرد . آن گاه ، دو دينار ديگر نزد پيامبر آورد و گفت: «اى رسول خدا! مى خواهم اين دو دينار را در راه خدا به مصرف رسانم» . فرمود: «چنين كن ؛ و بدان كه اين دو دينار برترين دينارهايت نيستند» .

.

ص: 352

الكافي عن أحدهما عليهماالسلام :لاتوجِب عَلى نَفسِكَ الحُقوقَ ، وَاصبِر عَلَى النَّوائِبِ ، ولا تَدخُل في شَيءٍ مَضَرَّتُهُ عَلَيكَ أعظَمُ مِن مَنفَعَتِهِ لِأَخيكَ . (1)

الكافي عن محمّد بن سنان عن حذيفة بن منصور عن الإمام الصادق عليه السلام :لا تَدخُل لِأَخيكَ في أمرٍ مَضَرَّتُهُ عَلَيكَ أعظَمُ مِن مَنفَعَتِهِ لَهُ . قالَ ابنُ سِنانٍ : [ يَعني ] (2) يَكونُ عَلَى الرَّجُلِ دَينٌ كَثيرٌ ، ولَكَ مالٌ فَتُؤَدّي عَنهُ ؛ فَيَذهَبُ مالُكَ ولا تَكونُ قَضَيتَ عَنهُ . (3)

الإمام الكاظم عليه السلام :لاتَبذُل لاِءِخوانِكَ مِن نَفسِكَ ما ضَرُّهُ عَلَيكَ أكثَرُ مِن مَنفَعَتِهِ لَهُم . (4)

5 / 1 _ 4رِعايَةُ مُقتَضَياتِ الزَّمانِمكارم الأخلاق عن سفيان الثوريّ :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : أنتَ تَروي أنَّ عَلِيَّ بنَ أبي طالِبٍ عليه السلامكانَ يَلبَسُ الخَشِنَ ، وأنتَ تَلبَسُ القوهِيَّ وَالمَروِيَّ؟! قالَ : وَيحَكَ! إنَّ عَلِيَّ بنَ أبيطالِبٍ عليه السلام كانَ في زَمانِ ضيقٍ ، فَإِذَا اتَّسَعَ الزَّمانُ فَأَبرارُ الزَّمانِ أولى بِهِ . (5)

.


1- .الكافي : 4 / 33 / 3 عن الحسن بن عليّ الجرجاني عمّن حدّثه .
2- .أثبتنا ما بين المعقوفين من «مشكاة الأنوار» .
3- .الكافي : 4 / 32 / 1 ، مشكاة الأنوار : 329 / 1042 عن محمّد بن سنان .
4- .الكافي : 4 / 32 / 2 عن إبراهيم بن محمّد الأشعري عمّن سمع .
5- .مكارم الأخلاق : 1 / 218 / 642 ، رجال الكشّي : 2 / 690 / 739 عن سفيان بن عيينة نحوه ، بحار الأنوار : 47 / 62 .

ص: 353

5 / 1 _ 4 در نظر گرفتن ويژگى هاى زمانى

الكافى از امام باقر عليه السلام يا امام صادق عليه السلام :كارى مكن كه حقوق ديگران بر عهده تو افتد ؛ و بر بلاهاى بزرگ شكيبا باش ؛ و در كارى وارد نشو كه زيان آن براى خودت ، بيشتر از سود آن براى برادر [ايمانى] اَت باشد .

الكافى از محمّد بن سنان از حذيفة بن منصور از امام صادق عليه السلام :«براى برادر [ايمانى]اَت در كارى وارد مشو كه زيانش براى تو بيشتر از سودش براى وى باشد» . ابن سنان گفت: «يعنى مردى را بدهىِ سنگين است و تو با مال خويش بخشى از بدهى او را مى پردازى ؛ بدين سان ، هم مال تو از دست مى رود و هم نمى توانى تمام بدهى او را بپردازى» .

امام كاظم عليه السلام :براى برادران [ايمانى]اَت از خود چندان مايه مگذار كه زيان آن برايت بيشتر از سودش براى ايشان باشد .

5 / 1 - 4در نظر گرفتن ويژگى هاى زمانىمكارم الأخلاق از سفيان ثورى :به امام صادق عليه السلام گفتم: «شما روايت مى فرمايى كه علىّ بن ابى طالب عليه السلام جامه خشن مى پوشيد ، حال آن كه خود جامه قوهى و مَروى [= جامه هاى لطيف] مى پوشى!» فرمود : «واى بر تو! همانا علىّ بن ابى طالب عليه السلام در روزگار تنگنا بود . هر گاه روزگار گشايش رسد ، نيكانِ روزگار براى بهره بردن از آن گشايش شايسته ترند» .

.

ص: 354

دعائم الإسلام :إنَّ سُفيانَ الثَّورِيَّ دَخَلَ عَلَيهِ [ أيِ الإِمامِ الصّادِقِ عليه السلام ]فَرَأى عَلَيهِ ثِيابا رَفيعَةً ، فَقالَ : يَابنَ رَسولِ اللّهِ ، أنتَ تُحَدِّثُنا عَن عَلِيٍّ عليه السلامأنَّهُ كانَ يَلبَسُ الخَشِنَ مِنَ الثِّيابِ وَالكَرابيسِ ، وأنتَ تَلبَس القوهِيَّ وَالمَروِيَّ؟! فَقالَ : وَيحَكَ يا سُفيانُ ، إنَّ عَلِيّا عليه السلام كانَ في زَمَنِ ضيقٍ ، وإنَّ اللّهَ قَد وَسَّعَ عَلَينا ، ويُستَحَبُّ لِمَن وَسَّعَ اللّهُ عَلَيهِ أن يُرى أثَرُ ذلِكَ عَلَيهِ . (1)

مطالب السؤول عن سفيان الثوريّ :دَخَلتُ عَلى جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ وعَلَيهِ جُبَّةُ خَزٍّ دَكناءُ وكِساءُ خَزٍّ ، فَجَعَلتُ أنظُرُ إلَيهِ تَعَجُّبا ، فَقالَ لي : يا ثَورِيُّ ، ما لَكَ تَنظُرُ إلَينا؟ لَعَلَّكَ تَعجَبُ مِمّا تَرى ! فَقُلتُ لَهُ : يَابنَ رَسولِ اللّهِ ، لَيسَ هذا مِن لِباسِكَ ولا لِباسِ آبائِكَ ! قالَ : يا ثَورِيُّ ، كانَ ذلِكَ زَمانَ افتِقارٍ وإقتارٍ ، وكانوا يَعمَلونَ عَلى قَدرِ إقتارِهِ وَافتِقارِهِ ، وهذا زَمانٌ قَد أسبَلَ كُلُّ شَيءٍ عَزالِيَهُ . ثُمَّ حَسَرَ رُدنَ جُبَّتِهِ ، فَإِذا تَحتَها جُبَّةُ صوفٍ بَيضاءُ يَقصُرُ الذَّيلُ عَنِ الذَّيلِ وَالرُّدنُ عَنِ الرُّدنِ ، وقالَ : يا ثَورِيُّ ، لَبِسنا هذا للّهِِ وهذا لَكُم ، فَما كانَ للّهِِ أخفَيناهُ ، وما كانَ لَكُم أبدَيناهُ . (2)

الكافي عن حمّاد بن عثمان :حَضَرتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام وقالَ لَهُ رَجُلٌ : أصلَحَكَ اللّهُ! ذَكَرتَ أنَّ عَلِيَّ بنَ أبي طالِبٍ عليه السلامكانَ يَلبَسُ الخَشِنَ ؛ يَلبَسُ القَميصَ بِأَربَعَةِ دَراهِمَ وما أشبَهَ ذلِكَ ، ونَرى عَلَيكَ اللِّباسَ الجَديدَ ! فَقالَ لَهُ : إنَّ عَلِيَّ بنَ أبي طالِبٍ عليه السلامكانَ يَلبَسُ ذلِكَ في زَمانٍ لا يُنكَرُ (عَلَيهِ) ، ولَو لَبِسَ مِثلَ ذلِكَ اليَومَ شُهِرَ بِهِ ؛ فَخَيرُ لِباسِ كُلِّ زَمانٍ لِباسُ أهلِهِ ، غَيرَ أنَّ قائِمَنا أهلَ البَيتِ عليهم السلام إذا قامَ لَبِسَ ثِيابَ عَلِيٍّ عليه السلام ، وسارَ بِسيرَةِ عَلِيٍّ عليه السلام . (3)

.


1- .دعائم الإسلام : 2 / 155 / 550 .
2- .مطالب السؤول : 82 ؛ بحار الأنوار : 47 / 221 / 7 .
3- .الكافي : 1 / 411 / 4 وج 6 / 444 / 15 وفيه «الجيّد» بدل «الجديد» ، بحار الأنوار : 40/336/ 18 و ج 47 / 54 / 92 .

ص: 355

دعائم الإسلام:سفيان ثورى نزد امام صادق عليه السلام درآمد و او را در جامه اى گرانبها ديد و گفت: «اى زاده رسول خدا! براى ما روايت مى كنى كه على عليه السلامجامه خشن و كرباس مى پوشيد ؛ و خود جامه قوهى و مروى [= جامه هاى لطيف ]مى پوشى!» امام فرمود: «واى بر تو اى سفيان! همانا على عليه السلام در زمانه تنگنا به سر مى برد ، حال آن كه خداوند به ما گشايش عطا فرموده ؛ و آن را كه خداوند به وى گشايش بخشيده ، روا است كه اثر اين گشايش در زندگى اش ديده شود .

مطالب السؤول از سفيان ثورى :نزد جعفر بن محمد عليه السلام رفتم و ديدم كه روجامه اى از خز سياه و نيز جامه اى از خز بر تن دارد . با شگفتى به او نگريستم . به من فرمود: «اى ثورى! تو را چه شده كه به ما [چنين ]مى نگرى؟ شايد از آن چه مى بينى ، تعجّب مى كنى!» گفتم: «اى زاده رسول خدا! اين نه جامه تو است و نه جامه پدرانت!» فرمود: «اى ثورى! آن روزگار ، زمانه فقر و تنگدستى بود و آنان به فراخور آن تنگنا و فقر عمل مى كردند . و امروز ، روزگارى است كه همه چيز به وفور يافت مى شود» . سپس رو جامه اش را كنار زد ؛ زير آن جامه اى از پشم سفيد بر تن داشت كه نه پايينِ آن به تركيب بود و نه آستينش به اندازه . پس فرمود: «اى ثورى! اين را براى خدا مى پوشيم و آن را براى شما . اين را كه براى خدا مى پوشيم ، مى پوشانيم ؛ و آن را كه براى شما مى پوشيم ، آشكار مى كنيم» .

الكافى از حمّاد بن عثمان :نزد امام صادق عليه السلام حضور داشتم كه مردى به وى گفت: «خدايت سامان دهاد! ياد كرده بودى كه علىّ بن ابى طالب عليه السلام جامه درشت مى پوشيد و پيراهنى چهار درهمى داشت و از اين قبيل . و اينك جامه نو بر تن تو مى بينيم!» . امام به وى فرمود: «هر آينه علىّ بن ابى طالب عليه السلام آن جامه را در روزگارى مى پوشيد كه پوشيدنش ناپسند جلوه نمى كرد ؛ و اگر در آن روزگار جامه اى چنين مى پوشيد ، انگشت نما مى شد . پس بهترين جامه براى هر روزگار ، جامه مردم همان زمان است . البتّه قائمِ خاندان ما آن گاه كه برپاى شود ، جامه على عليه السلام را خواهد پوشيد و به گونه او زندگى خواهد كرد» .

.

ص: 356

رجال الكشّي عن أحمد بن عمر:سَمِعتُ بَعضَ أصحابِ أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلاميُحَدِّثُ: أنَّ سُفيانَ الثَّورِيَّ دَخَلَ عَلى أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلاموعَلَيهِ ثِيابٌ جِيادٌ ، فَقالَ : يا أبا عَبدِ اللّهِ ، إنَّ آباءَكَ لَم يَكونوا يَلبَسونَ مِثلَ هذِهِ الثِّيابِ! فَقالَ لَهُ : إنَّ آبائي عليهم السلامكانوا في زَمانٍ مُقفِرٍ مُقتِرٍ ، وهذا زَمانٌ قَد أرخَتِ الدُّنيا عَزالِيَها ، فَأَحَقُّ أهلِها بِها أبرارُهُم . (1)

الإمام الرّضا عليه السلام :إنَّ أهلَ الضَّعفِ مِن مَوالِيَّ يُحِبّونَ أن أجلِسَ عَلَى اللُّبودِ وألبَسَ الخَشِنَ ، ولَيسَ يَتَحَمَّلُ الزَّمانُ ذلِكَ . (2)

5 / 1 _ 5تَخفيفُ المَؤونَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :خِيارُكُم أحسَنُكُم أخلاقا ، وأخَفُّكُم مَؤونَةً ، وأخفَضُكُم لِأَهلِهِ . (3)

.


1- .رجال الكشّي : 2 / 691 / 740 ، بحار الأنوار : 47 / 354 / 63 وج 79 / 315 / 27 .
2- .مكارم الأخلاق : 1 / 220 / 748 عن محمّد بن عيسى عمّن أخبره ، بحار الأنوار : 79 / 309 / 13 .
3- .مستدرك الوسائل : 8 / 448 / 9963 نقلاً عن أبي القاسم الكوفي في كتاب الأخلاق .

ص: 357

5 / 1 _ 5 سبكبارى

رجال الكشّي از احمد بن عمر :يكى از ياران امام صادق عليه السلام را شنيدم كه مى گفت: «سفيان ثورى نزد امام صادق عليه السلامآمد كه جامه اى فاخر بر تن داشت . گفت: اى ابوعبداللّه ! پدرانت همانند اين جامه را بر تن نمى كردند! امام به وى فرمود: همانا پدران من در روزگار فقر و تنگدستى زندگى مى كردند ، حال آن كه امروز زمانه گشايش و فراخى است ؛ و شايسته ترين كسان براى بهره مندى از اين گشايش ، نيكان اين زمانه اند » .

امام رضا عليه السلام :دوستان ناتوانم دوست مى دارند كه من بر پلاس بنشينم و جامه درشت بپوشم ؛ امّا اين روزگار گنجايش چنين كارى را ندارد .

5 / 1 - 5سبكبارىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نيك ترينانِ شما آنانند كه خُلقشان نيك تر باشد ، سبكبارتر باشند ، و زندگى را بر خانواده خويش آسان تر گيرند .

.

ص: 358

التمحيص :رُوِيَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله قالَ : لا يَكمُلُ المُؤمِنُ إيمانُهُ حَتّى يَحتَوِيَ عَلى مِائَةٍ وثَلاثِ خِصالٍ ؛ فِعلٍ وعَمَلٍ ونِيَّةٍ ، وظاهِرٍ وباطِنٍ . فَقالَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام : يا رَسولَ اللّهِ ، ما يَكونُ المِائَةُ وثَلاثُ خِصالٍ ؟ فَقالَ : يا عَلِيُّ، مِن صِفاتِ المُؤمِنِ : ... لا يَأتي بِما يَشتَهي ؛ الفَقرُ شِعارُهُ ، وَالصَّبرُ دِثارُهُ ؛ (1) قَليلُ المَؤونَةِ ، كَثيرُ المَعونَةِ ، كَثيرُ الصِّيامِ ... . (2)

إرشاد القلوب_ في لَيلَةِ المِعراجِ _: قالَ اللّهُ تَعالى : . . . يا أحمَدُ ، وعِزَّتي وجَلالي ، ما مِن عَبدٍ ضَمِنَ لي بِأَربَعِ خِصالٍ إلاّ أدخَلتُهُ الجَنَّةَ : يَطوي لِسانَهُ فَلا يَفتَحُهُ إلاّ بِما يَعنيهِ ، ويَحفَظُ قَلبَهُ مِنَ الوَسواسِ ، ويَحفَظُ عِلمي ونَظَري إلَيهِ ، ويَكونُ قُرَّةُ عَينَيهِ الجوعَ . يا أحمَدُ ، لَو ذُقتَ حَلاوَةَ الجوعِ وَالصَّمتِ وَالخَلوَةِ ، وما وَرِثوا مِنها ! قالَ : يا رَبِّ ، ما ميراثُ الجوعِ ؟ قالَ : الحِكمَةُ ، وحِفظُ القَلبِ ، وَالتَّقَرُّبُ إلَيَّ ، وَالحُزنُ الدّائِمُ ، وخِفَّةُ المَؤونَةِ بَينَ النّاسِ ، وقَولُ الحَقِّ ، ولا يُبالي عاشَ بِيُسرٍ أم بِعُسرٍ . (3)

الإمام الباقر عليه السلام_ لِجابِرٍ _: اِعلَم يا جابِرُ، أنَّ أهلَ التَّقوى أيسَرُ أهلِ الدُّنيا مَؤونَةً ، وأكثَرُهُم لَكَ مَعونَةً . (4)

.


1- .في الطبعة المعتمدة: «ثاره»، والصحيح ما أثبتناه كما في بعض النسخ .
2- .التمحيص : 74 / 171 ، بحار الأنوار : 67 / 310 / 45 .
3- .إرشاد القلوب : 200 ، بحار الأنوار : 77 / 22 / 6 .
4- .الكافي : 2 / 133 / 16 ، بحار الأنوار : 73 / 36 / 17 ؛ البداية والنهاية : 9 / 310 .

ص: 359

التمحيص :روايت شده است كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «ايمانِ مؤمن كمال نمى پذيرد ، مگر آن كه صد و سه ويژگى داشته باشد ، [هم] در كار و رفتار و [هم ]در نيّت ، [خواه] در ظاهر و [خواه] در باطن» . اميرالمؤمنين عليه السلام گفت: «اى رسول خدا! آن صد و سه ويژگى چيستند؟» پيامبر فرمود : «اى على! از ويژگى هاى مؤمنان چنين است: . . . به هر چه دلش بخواهد روى نمى آورد ؛ فقر نشانه او است ؛ صبر جامه او است ؛ سبكبار است ؛ به ديگران بسيار يارى مى رسانَد ؛ و فراوان روزه مى گيرد .

ارشاد القلوب_ درباره شب معراج _: خداى _ تعالى _ فرمود: « . . . اى احمد! به سرافرازى و شكوهم سوگند! هيچ بنده اى نيست كه بهره ورى از چهار ويژگى را به من تعهّد كند و من او را به بهشت نبرم : زبانش را درهم مى پيچد و جز براى سخنى بايسته نمى گشايد ؛ قلبش را از وسواس نگاه مى دارد ؛ دانش و نظرداشت من به خودش را مى پوشانَد [= سِرپوش است] ؛ و گرسنگى ، خُنكاىِ چشمان او است . اى احمد! كاش شيرينىِ گرسنگى ، سكوت ، و تنهايى را مى چشيدى ؛ و آن چه را از آن به ميراث بردند [در مى يافتى]» . گفت: «اى پروردگار من! ميراثِ گرسنگى چيست؟» فرمود: «حكمت ؛ نگهداشتنِ قلب ؛ نزديكى به من ؛ اندوه هميشگى ؛ سبكبارى ميان مردم ؛ لب به حق گشودن ؛ و بى توجّهى به آسان يا سخت زيستن» .

امام باقر عليه السلام_ به جابر _: اى جابر! بدان كه تقواپيشگان سبكبارترين مردم دنيايند و بيش از همه يارى ات مى كنند .

.

ص: 360

الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ أهلَ التَّقوى أخَفُّ أهلِ الدُّنيا مَؤونَةً ، وأكثَرُهُم مَعونَةً . (1)

عنه عليه السلام :المُؤمِنُ حَسَنُ المَعونَةِ ، خَفيفُ المَؤونَةِ ، جَيِّدُ التَّدبيرِ لِمَعيشَتِهِ ، لا يُلسَعُ مِن جُحرٍ مَرَّتَينِ . (2)

من لا يحضره الفقيه :دَخَلَ الصّادِقُ عليه السلام الحَمّامَ فَقالَ لَهُ صاحِبُ الحَمّامِ : نُخليهِ لَكَ ؟ فَقالَ : لا ؛ إنَّ المُؤمِنَ خَفيفُ المَؤونَةِ . (3)

5 / 1 _ 6الإِنفاقُ في سَبيلِ اللّهِالكتاب :«الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَ مِمَّا رَزَقْنَ_هُمْ يُنفِقُونَ . (4) »

«وَ أَنفِقُواْ مِن مَّا رَزَقْنَ_كُم مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِىَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ فَيَقُولَ رَبِّ لَوْ لاَ أَخَّرْتَنِى إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ فَأَصَّدَّقَ وَ أَكُن مِّنَ الصَّ__لِحِينَ . (5) »

«يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقْنَ_كُم مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِىَ يَوْمٌ لاَّ بَيْعٌ فِيهِ وَ لاَ خُلَّةٌ وَ لاَ شَفَ_عَةٌ وَ الْكَ_فِرُونَ هُمُ الظَّ__لِمُونَ . (6) »

«قُل لِّعِبَادِىَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ يُقِيمُواْ الصَّلَوةَ وَ يُنفِقُواْ مِمَّا رَزَقْنَ_هُمْ سِرًّا وَ عَلاَنِيَةً مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِىَ يَوْمٌ لاَّ بَيْعٌ فِيهِ وَ لاَ خِلَ_لٌ . (7) »

.


1- .تحف العقول : 377 ، بحار الأنوار : 78 / 262 / 164 .
2- .الكافي : 2 / 241 / 38 عن إسحاق بن عمّار ، بحار الأنوار : 67 / 362 / 67 .
3- .من لا يحضره الفقيه : 1 / 117 / 249 ، عوالي اللآلي : 4 / 13 / 28 .
4- .البقرة : 3 .
5- .المنافقون : 10 .
6- .البقرة : 254 .
7- .إبراهيم : 31 .

ص: 361

5 / 1 _ 6 انفاق در راه خدا

امام صادق عليه السلام :هر آينه تقواپيشگان كم هزينه ترين مردمِ روزگار و يارى ورزترينِ ايشانند .

امام صادق عليه السلام :مؤمن نيكيار است و سبكبار ؛ گذرانِ زندگى اش را خوب تدبير مى كند ؛ و از يك سوراخ دو بار گزيده نمى شود .

من لايحضره الفقيه :امام صادق عليه السلام به گرمابه درآمد . صاحب گرمابه به او گفت: «گرمابه را برايت اختصاصى كنيم؟» فرمود: «نه! همانا مؤمن سبكبار است» .

5 / 1 - 6انفاق در راه خداقرآن:«[پرهيزگاران اينانند:] كسانى كه به غيب ايمان دارند و نماز را بر پا مى كنند و از آن چه روزى شان كرده ايم ، انفاق مى كنند .»

«و از آن چه شما را روزى كرده ايم ، انفاق كنيد ، پيش از آن كه يكى از شما را مرگ فرا رسد ، پس گويد: «پروردگارا! چرا مرا تا سرآمدى نزديك بازپس نداشتى تا صدقه دهم و از نيكان و شايستگان باشم؟»

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از آن چه شما را روزى كرده ايم ، انفاق كنيد ، پيش از آن كه روزى بيايد كه در آن ، نه داد و ستدى باشد و نه دوستى و شفاعتى؛ و كافران همان ستمكارانند .»

.

ص: 362

«ءَامِنُواْ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ أَنفِقُواْ مِمَّا جَعَلَكُم مُّسْتَخْلَفِينَ فِيهِ فَالَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمْ وَ أَنفَقُواْ لَهُمْ أَجْرٌ كَبِيرٌ . (1) »

الحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لَم نُبعَث لِجَمعِ المالِ ، ولكِن بُعِثنا لاِءِنفاقِهِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :طوبى لِمَن . . . أنفَقَ مالاً جَمَعَهُ في غَيرِ مَعصِيَةٍ ، ورَحِمَ أهلَ الذِّلَةِ وَالمَسكَنَةِ ... طوبى لِمَن ذَلَّ في نَفسِهِ ، وطابَ كَسبُهُ ... طوبى لِمَن عَمِلَ بِعِلمِهِ ، وأنفَقَ الفَضلَ مِن مالِهِ ، وأمسَكَ الفَضلَ مِن قَولِهِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :يَقولُ اللّهُ : اِبنَ آدَمَ! مُلكي مُلكي ، ومالي مالي ، يا مِسكينُ! أينَ كُنتَ حَيثُ كانَ المُلكُ ولَم تَكُن؟! وهَل لَكَ إلاّ ما أكَلتَ فَأَفنَيتَ ، أو لَبِستَ فَأَبلَيتَ ، أو تَصَدَّقتَ فَأَبقَيتَ؟! إمّا مَرحومٌ بِهِ وإمّا مُعاقَبٌ عَلَيهِ ، فَاعقِل أن لا يَكونَ مالُ غَيرِكَ أحَبَّ إلَيكَ مِن مالِكَ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :يَقولُ العَبدُ : مالي مالي ، وإنَّما لَهُ مِن مالِهِ ثَلاثٌ : ما أكَلَ فَأَفنى ، أو لَبِسَ فَأَبلى ، أو أعطى فَاقتَنى ؛ وما سِوى ذلِكَ فَهُوَ ذاهِبٌ وتارِكُهُ لِلنّاسِ . (5)

.


1- .الحديد : 7 .
2- .مشكاة الأنوار : 321 / 1018 عن الإمام الصادق عليه السلام .
3- .السنن الكبرى : 4 / 306 / 7783 ، المعجم الكبير : 5 / 71 / 4615 و 4616 ، مسند الشهاب : 1 / 360 / 615 كلّها عن ركب المصري ، كنز العمّال : 15 / 917 / 43582 ؛ الأمالي للطوسي : 539 / 1162 ، مكارم الأخلاق : 2 / 381 / 2661 كلاهما عن أبي ذرّ عنه صلى الله عليه و آله ، نهج البلاغة: الحكمة 123 كلّها نحوه ، بحار الأنوار : 81 / 268 / 27 .
4- .مصباح الشريعة : 300 ، بحار الأنوار : 71 / 356 / 17 .
5- .صحيح مسلم : 4/2273/4 ، مسند ابن حنبل : 3/299/8821 وص 386/9350 وفيهما «فأفنى» بدل «فاقتنى» وكلّها عن أبي هريرة ، كنز العمّال : 6 / 358 / 16045 .

ص: 363

«به بندگان من كه ايمان آورده اند ، بگو نماز را بر پا دارند و از آن چه روزى شان كرده ايم ، نهان و آشكارا انفاق كنند ، پيش از آن كه روزى بيايد كه در آن ، نه خريد و فروشى باشد و نه دوستى اى [كه در غير راه خدا باشد] .»

«به خدا و پيامبرش ايمان آوريد و از آن چه شما را در آن ، جانشينِ [گذشتگان ]گردانيده ، انفاق كنيد؛ پس كسانى از شما كه ايمان آورده و انفاق كرده اند ، مزدى بزرگ دارند» .

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ما نه براى گرد آوردنِ مال ، كه براى انفاقِ آن ، برانگيخته شده ايم .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خوشا آن را كه . . . انفاق كند مالى را كه بدون گناه فراهم آورده و بر ناتوانان و تنگدستان رحم آورَد . . . خوشا آن را كه در درون رام باشد و پيشه اش پاكيزه باشد . . . خوشا آن را كه به علم خويش عمل كند و افزونِ مالش را ببخشد و از سخنِ فراتر از اندازه خوددارى ورزد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند فرمايد: «اى زاده آدم! اين مُلك از آنِ من است ؛ و اين مالْ مرا است . اى تنگدست! كجا بودى آن گاه كه اين مُلك بود و تو نبودى؟ و آيا از آنِ تو است چيزى جز آن چه مى خورى و از ميانش مى برى ، يا آن چه مى پوشى و پوسيده اش مى كنى ، يا آن چه صدقه مى دهى و جاويدش مى سازى؟ و براى آن ، يا از رحمت خدا نصيب مى برى و يا كيفر مى بينى . پس بينديش تا مالى كه از آنِ غير تو است ، برايت از مال خودت دوست داشتنى تر نباشد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بنده مى گويد: «مال از آنِ من است» ، حال آن كه از آن مال سه چيز از آنِ او است: آن چه مى خورد و فانى مى كند ؛ آن چه مى پوشد و مى پوسانَد ؛ و آن چه مى بخشد و ذخيره مى سازد . و جز اين [بخش سوم] همه رفتنى است و آن چه از آن مانَد ، به ديگران مى رسد .

.

ص: 364

صحيح مسلم عن مطرّف عن أبيه :أتَيتُ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله وهُوَ يَقرَأُ «أَلْهَ_ل_كُمُ التَّكَاثُرُ» ، قالَ : يَقولُ ابنُ آدَمَ : مالي مالي . (قالَ :) وهَل لَكَ يَابنَ آدَمَ مِن مالِكَ إلاّ ما أكَلتَ فَأَفنَيتَ ، أو لَبِستَ فَأَبلَيتَ ، أو تَصَدَّقتَ فَأَمضَيتَ؟ ! (1)

سنن النسائي عن عبد اللّه :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : أيُّكُم مالُ وارِثِهِ أحَبُّ إلَيهِ مِن مالِهِ ؟ قالوا : يا رَسولَ اللّهِ ، ما مِنّا مِن أحَدٍ إلاّ مالُهُ أحَبُّ إلَيهِ مِن مالِ وارِثِهِ . قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : اِعلَموا أنَّهُ لَيسَ مِنكُم مِن أحَدٍ إلاّ مالُ وارِثِهِ أحَبُّ إلَيهِ مِن مالِهِ ؛ مالُكَ ما قَدَّمتَ ، ومالُ وارِثِكَ ما أخَّرتَ . (2)

الأدب المفرد عن قيس بن عاصم السعديّ :أتَيتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آلهفَقالَ : هذا سَيِّدُ أهلِ الوَبَرِ ، فَقُلتُ : يا رَسولَ اللّهِ ، مَا المالُ الَّذي لَيسَ عَلَيَّ فيهِ تَبِعَةٌ مِن طالِبٍ ولا مِن ضَيفٍ ؟ فَقالَ رَسولُ اللّهِ : نِعمَ المالُ أربَعونَ ، وَالكَثرَةُ سِتّونَ ، ووَيلٌ لِأَصحابِ المِئينَ! إلاّ مَن أعطَى الكَريمَةَ ، ومَنَحَ الغَزيرَةَ ، ونَحَرَ السَّمينَةَ ؛ فَأَكَلَ وأطعَمَ القانِعَ وَالمُعتَرَّ . قُلتُ : يا رَسولَ اللّهِ ، ما أكرَمَ هذِهِ الأَخلاقَ! لا يُحَلُّ بِوادٍ أنَا فيهِ مِن كَثرَةِ نَعَمي . فَقالَ : كَيفَ تَصنَعُ بِالعَطِيَّةِ ؟ قُلتُ : اُعطِي البَكرَ واُعطِي النّابَ . قالَ : كَيفَ تَصنَعُ فِي المَنيحَةِ (3) ؟ قالَ : إنّي لَأَمنَحُ المِائَةَ . قالَ : كَيفَ تَصنَعُ فِي الطَّروقَةِ ؟ قالَ : يَغدُو النّاسُ بِحِبالِهِم ، ولا يوزَعُ رَجُلٌ مِن جَمَلٍ يَختَطِمُهُ ، فَيُمسِكَ ما بَدا لَهُ ، حَتّى يَكونَ هُوَ يَرُدُّهُ . فَقالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : فَمالُكَ أحَبُّ إلَيكَ أم مَواليكَ ؟ (قالَ : مالي) . قالَ : فَإِنَّما لَكَ مِن مالِكَ ما أكَلتَ فَأَفنَيتَ ، أو أعطَيتَ فَأَمضَيتَ ، وسائِرُهُ لِمَواليكَ . فَقُلتُ : لا جَرَمَ ، لَئِن رَجَعتُ لاَُقِلَّنَّ عَدَدَها . (4)

.


1- .صحيح مسلم: 4/2273/3، سنن الترمذي: 4/572/2342 وج 5/447/3354، سنن النسائي: 6 / 238 ، مسند ابن حنبل : 5 / 498 / 16306 ، المستدرك على الصحيحين : 4 / 358 / 7913 ، كنز العمّال : 6 / 358 / 17046 .
2- .سنن النسائي : 6/237 ، الأدب المفرد : 57/153 ، مسند ابن حنبل : 2/23/3626 ، السنن الكبرى: 3 / 515 / 6509 ، حلية الأولياء : 4 / 129 ، كنز العمّال : 6 / 380 / 6149 وراجع الأمالي للطوسي: 519 / 1141 .
3- .ماده شتر يا ماده گوسفندى كه به كسى مى دهى تا از شيرش بهره گيرد و آن را به تو باز گردانَد .
4- .الأدب المفرد : 280 / 953 ، المستدرك على الصحيحين : 3 / 709 / 6566 نحوه ؛ الأمالي للسيّد المرتضى : 1 / 72 نحوه .

ص: 365

صحيح مسلم از مطرّف از پدرش :نزد پيامبر صلى الله عليه و آله رفتم ؛ مشغول تلاوت اين آيه بود : «شما را افتخار بر يكديگر به افزونى ، سرگرم كرد» . فرمود : «زاده آدم مى گويد : مال از آنِ من است ؛ اى آدميزاد! آيا از مالت چيزى از آنِ تو است جز آن چه مى خورى و فانى مى سازى ؛ يا آن چه مى پوشى و مى پوسانى ؛ يا آن چه صدقه مى دهى و جارى مى سازى؟»

سنن النسائي از عبداللّه :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «از شما كسى هست كه مالِ وارثش براى وى دوست داشتنى تر از مال خودش باشد؟» گفتند : «اى رسول خدا! از ما كسى نيست جز اين كه مال خودش براى وى دوست داشتنى تر از مال وارثش است» . رسول خدا صلى الله عليه و آلهفرمود : «بدانيد كه از شما كسى نيست جز آن كه مال وارثش براى وى دوست داشتنى تر از مال خودش است ؛ [زيرا] مال تو آن است كه پيش مى اندازى [= پيش از مرگت انفاق مى كنى ]و مال وارثت آن است كه پس اندازى [= پس از خود بر جاى بگذارى]» .

الأدب المفرد از قيس بن عاصم سعدى :نزد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله رفتم . فرمود : «اين ، مهترِ باديه نشينان است» . گفتم: «اى رسول خدا! چيست آن مالى كه مرا در آن دنباله روى نيست ؛ نه جوينده اى و نه مهمانى؟» رسول خدا فرمود : «مال خوب ، چهل بخش است و افزون بر آن شصت بخش ؛ و واى بر دارندگان مالِ صدها بخشى ، مگر آن كه بخش گرامى مالش را بخشش كند ، افزونى را انفاق نمايد ، حيوان فربهش را قربانى نمايد ، و [هم] خود خورَد و [افراد ]قناعت پيشه و دريوزره گر را [نيز ]بخورانَد» . گفتم: «اى رسول خدا! چه خوش است اين اخلاق . در سرزمينى كه من ساكنم ، از فراوانىِ چهارپايانم جاى سكونت نمانده است» . فرمود: «چگونه بخشش مى كنى؟» گفتم : «شتر جوان را و [نيز] شتر سال دار را مى بخشم» . فرمود: «ماده شتر يا ميش را چگونه به بهره كشى مى دهى؟» گفت[اَم]: «صد [به صد] به بهره كشى مى دهم» . فرمود: «چگونه حيوان را براى باردارسازى مى دهى؟» گفت [اَم] : «مردم با ريسمان هاشان روانه مى شوند و كسى از شترى كه مهارش را گرفته ، بازداشته نمى شود ، پس او حيوانى را كه پيشش آيد مى گيرد ، خود ، مى بَرَد» . پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «مال تو برايت دوست داشتنى تر است يا مالِ اطرافيانت»؟ گفت [اَم]: «مال خودم» . فرمود : «جز اين نيست كه از مالت آن بخش از آن تو است كه مى خورى و فانى مى كنى ، يا مى بخشى و جارى مى سازى ؛ و باقيمانده اش از آنِ اطرافيان تو است» . پس گفتم: «بدين سان ، ناچار بايد پس از بازگشت ، تعداد آن ها را بكاهم» .

.

ص: 366

الإمام زين العابدين عليه السلام :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ في آخِرِ خُطبَتِهِ : طوبى لِمَن طابَ خُلُقُهُ ، وطَهُرَت سَجِيَّتُهُ ، وصَلُحَت سَريرَتُهُ ، وحَسُنَت عَلانِيَتُهُ ، وأنفَقَ الفَضلَ مِن مالِهِ ، وأمسَكَ الفَضلَ مِن قَولِهِ ، وأنصَفَ النّاسَ مِن نَفسِهِ . (1)

صحيح مسلم عن أبو سعيد الخدريّ :بَينَما نَحنُ في سَفَرٍ مَعَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ، إذ جاءَ رَجُلٌ عَلى راحِلَةٍ لَهُ ، فَجَعَلَ يَصرِفُ بَصَرَهُ يَمينا وشِمالاً ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : «مَن كانَ مَعَهُ فَضلُ ظَهرٍ فَليَعُد بِهِ عَلى مَن لا ظَهرَ لَهُ ، ومَن كانَ لَهُ فَضلٌ مِن زادٍ فَليَعُد بِهِ عَلى مَن لا زادَ لَهُ» . فَذَكَرَ مِن أصنافِ المالِ ما ذَكَرَ ، حَتّى رَأَينا أنَّهُ لا حَقَّ لِأَحَدٍ مِنّا في فَضلٍ . (2)

.


1- .الكافي : 2 / 144 / 1 عن أبي حمزة الثمالي ، الاختصاص : 228 ، أعلام الدين : 119 عن يحيى بن اُمّ الطويل نحوه ، بحار الأنوار : 69 / 400 / 94 وج 75 / 30 / 22 .
2- .صحيح مسلم: 3/1354/18 ، سنن أبي داود: 2/125/1663 ، مسند ابن حنبل : 4 / 68/11293 ، السنن الكبرى : 4 / 305 / 7782 وج 10 / 5 / 19666 ، كنز العمّال : 6 / 711 / 17523 .

ص: 367

امام زين العابدين عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در پايان خطبه اش مى فرمود: «خوشا آن را كه اخلاقش خوش ، سرشتش پاك ، باطنش بسامان ، و آشكارش نيك باشد ؛ افزونىِ مالش را انفاق كند ؛ از سخن زياده درگذرد ، و از درون خويش با مردم انصاف ورزد .

صحيح مسلم از ابوسعيد خدرى :در حال سفر با پيامبر صلى الله عليه و آلهبوديم كه مردى سوار بر مَركبى آمد و به سوى راست و چپ چشم گردانيد . پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهفرمود: «هر كس مَركبى افزون دارد ، به آن كه مركب ندارد برسانَد ؛ و هر كه توشه اى افزون دارد ، به آن كس كه توشه ندارد ، بدهد» . و از گونه هاى مال چندان ذكر كرد كه ما دريافتيم هيچ يك از ما را در مال افزونش حقّى نيست .

.

ص: 368

الإمام عليّ عليه السلام :ما قَدَّمتَ فَهُوَ لِلمالِكينَ ، وما أخَّرتَ فَهُوَ لِلوارِثينَ ، وما مَعَكَ فَما لَكَ عَلَيهِ سَبيلٌ سِوَى الغُرورِ بِهِ . كَم تَسعى في طَلَبِ الدُّنيا ؟! وكَم تَرعى ؟! أفَتُريدُ أن تُفقِرَ نَفسَكَ وتُغنِيَ غَيرَكَ ؟! (1)

عنه عليه السلام_ في كِتابِهِ إلى زِيادِ ابنِ أبيهِ _: فَدَعِ الإِسرافَ مُقتَصِدا ، وَاذكُر فِي اليَومِ غَدا ، وأمسِك مِنَ المالِ بِقَدرِ ضَرورَتِكَ ، وقَدِّمِ الفَضلَ لِيَومِ حاجَتِكَ . (2)

عنه عليه السلام:مَن آتاهُ اللّهُ مالاً فَليَصِل بِهِ القَرابَةَ ، وَليُحسِن مِنهُ الضِّيافَةَ ، وَليَفُكَّ بِهِ الأَسيرَ وَالعانِيَ ، وَليُعطِ مِنهُ الفَقيرَ وَالغارِمَ ، وَليَصبِر نَفسَهُ عَلَى الحُقوقِ وَالنَّوائِبِ ابتِغاءَ الثَّوابِ ؛ فَإِنَّ فَوزا بِهذِهِ الخِصالِ شَرَفُ مَكارِمِ الدُّنيا ، ودَركُ فَضائِلِ الآخِرَةِ ، إن شاءَ اللّهُ . (3)

عنه عليه السلام :المالُ وَبالٌ عَلى صاحِبِهِ إلاّ ما قَدَّمَ مِنهُ . (4)

عنه عليه السلام :خَيرُ الأَموالِ ما أعانَ عَلَى المَكارِمِ . (5)

عنه عليه السلام :خَيرُ أموالِكَ ما وَقى عِرضَكَ . (6)

عنه عليه السلام :إنَّ خَيرَ المالِ ما أورَثَكَ ذُخرا وذِكرا ، وأكسَبَكَ حَمدا وأجرا . (7)

عنه عليه السلام :خَيرُ مالِكَ ما أعانَكَ عَلى حاجَتِكَ . (8)

.


1- .مصباح الشريعة : 301 .
2- .نهج البلاغة : الكتاب 21 ، غرر الحكم : 6596 .
3- .نهج البلاغة : الخطبة 142 .
4- .غرر الحكم : 1957 .
5- .غرر الحكم : 4993 .
6- .غرر الحكم : 4958 .
7- .غرر الحكم : 3600 .
8- .مطالب السؤول : 56 ؛ بحار الأنوار : 78 / 12 / 70 .

ص: 369

امام على عليه السلام :مالى كه پيش از مرگ مصرف كرده اى ، از آنِ مالكان آن اموال شده است ؛ و مالى كه براى پس از مرگ مى نهى ، از آنِ وارثان خواهد شد ؛ و آن چه همراه تو است ، جز فريفتگى راهى به آن ندارى . چه مايه در پى دنيا مى كوشى؟ چه مايه [دنيا را ]مى چَرى؟ آيا مى خواهى خود را فقير و جز خودت را توانگر سازى؟

امام على عليه السلام_ در نامه اش به زياد بن اَبيه _: اسراف را رها كن و ميانه روى پيش گير ؛ امروز در انديشه فردايت باش ؛ از مال به اندازه ضرورت ، نگهدار و زياده آن را براى روز نيازمندى ات [ آخرت] روانه ساز [ انفاق كن] .

امام على عليه السلام :هر كس خداوند به او مالى دهد ، بايد آن را به خويشاوندان برساند ؛ مهمانى هاى نيكو دهد ؛ اسير و گرفتار را از بند برهانَد ؛ تنگدست و وامدار را بهره بخشد ؛ به اميد پاداش ، خويشتن را بر [اداى] حقوق و [تحمّل ]بلاهاى سخت صبور سازد ؛ كه هر آينه دستيابى به اين ويژگى ها ، بهره ور شدن از كرامت هاى دنيايى و فضيلت هاى آخرتى است ، اگر خداى خواهد!

امام على عليه السلام :مال مايه تباهى و گران جانىِ صاحب خود است ، مگر آن بخش كه [با انفاق] پيش فرستاده شود .

امام على عليه السلام :بهترين مال آن است كه ياريگرِ نيكى ها باشد .

امام على عليه السلام :بهترين مال تو آن است كه آبرويت را حفظ كند .

امام على عليه السلام :هر آينه بهترين مال آن است كه برايت اندوخته و ياد [نيك ]به جا نهد و سپاس و پاداش ارمغانت دهد .

امام على عليه السلام :بهترين مال تو آن است كه براى برآوردن نيازت يارى ات كند .

.

ص: 370

عنه عليه السلام :إنَّ خَيرَ المالِ ما كَسَبَ ثَناءً وشُكرا ، وأوجَبَ ثَوابا وأجرا . (1)

عنه عليه السلام :أفضَلُ المالِ ما قَضَيتَ بِهِ الحُقوقَ . (2)

عنه عليه السلام :أنفَعُ المالِ ما قُضِيَ بِهِ الفَرضُ . (3)

عنه عليه السلام :دِرهَمٌ يَنفَعُ خَيرٌ مِن دينارٍ يَصرَعُ . (4)

عنه عليه السلام :أفضَلُ الأَموالِ أحسَنُها أثَرا عَلَيكَ . (5)

عنه عليه السلام :أفضَلُ المالِ مَا استُرِقَّ بِهِ الأَحرارُ . (6)

عنه عليه السلام :أفضَلُ الأَموالِ مَا استُرِقَّ بِهِ الرِّجالُ . (7)

عنه عليه السلام :إنَّ أفضَلَ الأَموالِ مَا استُرِقَّ بِهِ حُرٌّ ، وَاستُحِقَّ بِهِ أجرٌ . (8)

عنه عليه السلام :أفضَلُ الغِنى ما صينَ بِهِ العِرضُ . (9)

الإمام الحسين عليه السلام :مالُكَ إن يَكُن لَكَ كُنتَ لَهُ مُنفِقا ، فَلا تُبقِهِ بَعدَكَ فَيَكُن ذَخيرَةً لِغَيرِكَ ، وتَكونُ أنتَ المُطالَبَ بِهِ المَأخوذَ بِحِسابِهِ . وَاعلَم أنَّكَ لا تَبقى لَهُ ولا يَبقى عَلَيكَ ، فَكُلهُ قَبلَ أن يَأكُلَكَ . (10)

.


1- .غرر الحكم : 3572 .
2- .غرر الحكم : 3250 .
3- .غرر الحكم : 3039 .
4- .غرر الحكم : 5120 .
5- .غرر الحكم : 3145 .
6- .غرر الحكم : 2953 .
7- .غرر الحكم : 2955 .
8- .غرر الحكم : 3601 .
9- .غرر الحكم : 3038 .
10- .أعلام الدين : 298 ، بحار الأنوار : 78 / 128 / 11 وراجع الدرّه الباهرة : 24 .

ص: 371

امام على عليه السلام :هر آينه بهترين مال آن است كه سپاس و ستايش به ارمغان آورَد و پاداش و مزد فراهم كند .

امام على عليه السلام :برترين مال آن است كه با آن ، حق ها را به جاى آورى .

امام على عليه السلام :سودبخش ترين مال آن است كه واجبى با آن ادا گردد .

امام على عليه السلام :درهمى كه سودمند افتد ، بهتر از دينارى است كه [انسان را ]بر زمين زند .

امام على عليه السلام :برترين مال آن است كه بهترين اثر را بر تو بر جاى گذارَد .

امام على عليه السلام :برترين مال آن است كه آزادان با آن به بندِ [محبّت ]درآيند .

امام على عليه السلام :برترين مال آن است كه مردان با آن به بند درآيند .

امام على عليه السلام :هر آينه برترين مال آن است كه آزاده اى با آن به بندِ [دوستى و محبّت] افتد و سزاوارِ پاداش باشد .

امام على عليه السلام :برترين توانگرى آن است كه آبرويى با آن حفظ گردد .

امام حسين عليه السلام :مال تو اگر [به راستى] از آنِ تو باشد ، آن را انفاق مى كنى ؛ پس آن را براى پس از خود مگذار كه آن گاه اندوخته كسانى جز تو خواهد شد ، در حالى كه [در قيامت] بابت آن از تو پرس و جو خواهند كرد و حساب خواهند كشيد . و بدان كه نه تو براى مال باقى مى مانى و نه مال براى تو جاودان مى ماند ؛ پس پيش از آن كه او تو را بخورد ، تو او را بخور .

.

ص: 372

الإمام الصادق عليه السلام :كانَ في بَني إسرائيلَ مَجاعَةٌ حَتّى نَبَشُوا المَوتى فَأَكَلوهُم ، فَنَبَشوا قَبرا فَوَجَدوا فيهِ لَوحا فيهِ مَكتوبٌ : أنَا فُلانٌ النَّبِيُّ ، يَنبُشُ قَبري حَبَشِيٌّ ، ما قَدَّمنا وَجَدناهُ ، وما أكَلنا رَبِحناهُ ، وما خَلَّفنا خَسِرناهُ . (1)

الإمام الكاظم عليه السلام :سُئِلَ أبو ذَرٍّ : ما مالُكَ ؟ قالَ : عَمَلي ، قيلَ لَهُ : إنَّما نَسأَلُكَ عَنِ الذَّهَبِ وَالفِضَّةِ ! فَقالَ : ما أصبَحَ فَلا أمسى ، وما أمسى فَلا أصبَحَ ؛ لَنا كُندوجٌ نَرفَعُ فيهِ خَيرَ مَتاعِنا ، سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ : كُندوجُ المُؤمِنِ قَبرُهُ . (2)

5 / 1 _ 7القَصدالكتاب :«وَ لاَ تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَ لاَ تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا . (3) »

الحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الاِقتِصادُ فِي النَّفَقَةِ نِصفُ المَعيشَةِ ، وَالتَّوَدُّدُ إلَى النّاسِ نِصفُ العَقلِ ، وحُسنُ السُّؤالِ نِصفُ العِلمِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :رَحِمَ اللّهُ مُؤمِنا كَسَبَ طَيِّبا ، وأنفَقَ قَصدا ، وقَدَّمَ خَيرا . (5)

.


1- .الأمالي للصدوق : 704 / 965 عن الفضل بن أبي قرّة السمندي ، بحار الأنوار : 73 / 137 / 2 .
2- .الأمالي للطوسي : 702/1501 عن موسى بن بكر ، رجال الكشّي : 1 / 121 / 54 ، روضة الواعظين: 312 كلاهما نحوه ، بحار الأنوار : 78 / 452 / 17 .
3- .الإسراء : 28 .
4- .شُعب الإيمان : 5/255/6568 ، مسند الشهاب : 1 / 55 / 33 وفيه «العيش» وكلاهما عن ابن عمر ، كنز العمّال : 3 / 49 / 5434 وراجع تاريخ بغداد : 12 / 11 / 6370 والفردوس : 1 / 122 / 420 .
5- .دعائم الإسلام : 2 / 66 / 184 .

ص: 373

5 / 1 _ 7 ميانه روى

امام صادق عليه السلام :در ميان بنى اسرائيل چنان قحطى افتاد كه مردگان را از خاك درآوردند و خوردند . پس گورى را شكافتند و در آن نبشته اى چنين يافتند : «من فلان پيامبرم كه گورم را سياهى خواهد شكافت . آن چه [براى قيامت انفاق كرديم و] پيش فرستاديم ، يافتيم ؛ آن چه خورديم بهره اش را برديم ؛ و آن چه باز نهاديم ، زيانش را ديديم .

امام كاظم عليه السلام :از ابوذر پرسيده شد : «مالت چيست؟» گفت: «عملِ من» . به او گفته شد: «مرادِ ما طلا و نقره است!» گفت: «طلا و نقره از صبحگاهان به شامگاهان نكشد و از شامگاهان به صبحگاهان! ما را خزانه اى است كه بهترين كالايمان را در آن مى گذاريم . از رسول خدا صلى الله عليه و آلهشنيدم كه مى فرمود: خزانه مؤمن ، گورِ او است » .

5 / 1 - 7ميانه روىقرآن:«و دست خويش به گردنت مبند [= بخل و امساك مكن] و آن را يكسره مگشاى [= به گزاف و زياده روى بخشش مكن] كه نكوهيده و درمانده بنشينى .»

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ميانه روى در هزينه كردن ، نيمِ زندگى گذرانى است ؛ و دوستى ورزيدن با مردم ، نيمِ انديشه مندى ؛ و نيك پرسيدن ، نيمِ دانش .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند رحمت آورَد مؤمنى را كه پيشه پاكيزه داشته باشد و ميانه روانه انفاق كند و [براى خود] خير را پيش فرستد .

.

ص: 374

عنه صلى الله عليه و آله :كُلوا وَاشرَبوا وتَصَدَّقوا وَالبَسوا ، ما لَم يُخالِطهُ إسرافٌ أو مَخيلَةٌ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :الاِقتِصادُ فِي المَعيشَةِ نِصفُ العَيشِ ؛ تُكفى نِصفَ النَّفَقَةِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :مَنِ اقتَصَدَ في مَعيشَتِهِ رَزَقَهُ اللّهُ ، ومَن بَذَّرَ حَرَمَهُ اللّهُ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :لا مَنعَ ولا إسرافَ ، ولا بُخلَ ولا إتلافَ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :التَّقديرُ فِي النَّفَقَةِ نِصفُ العَيشِ . (5)

الإمام عليّ عليه السلام :الاِقتِصادُ نِصفُ المَؤونَةِ . (6)

الإمام زين العابدين عليه السلام :لِيُنفِقِ الرَّجُلُ بِالقَصدِ وبُلغَةِ الكَفافِ ، ويُقَدِّم مِنهُ فَضلاً لاِخِرَتِهِ ؛ فَإِنَّ ذلِكَ أبقى لِلنِّعمَةِ ، وأقرَبُ إلَى المَزيدِ مِنَ اللّهِ عز و جل ، وأنفَعُ فِي العافِيَةِ . (7)

عنه عليه السلام_ مِن دُعائِهِ فِي المَعونَةِ عَلى قَضاءِ الدَّينِ _: اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، وَاحجُبني عَنِ السَّرَفِ وَالاِزدِيادِ ، وقَوِّمني بِالبَذلِ وَالاِقتِصادِ ، وعَلِّمني حُسنَ التَّقديرِ ، وَاقبِضني بِلُطفِكَ عَنِ التَّبذيرِ . (8)

.


1- .سنن ابن ماجة : 2 / 1192 / 3605 ، سنن النسائي : 5 / 79 وليس فيه «وتصدّقوا» ، مسند ابن حنبل : 2 / 600 / 6707 كلّها عن عمرو بن شعيب عن أبيه عن جدّه ، صحيح البخاري : 5 / 2181 وفيه «في غير إسراف» بدل «ما لم يخالطه إسراف» ، كنز العمّال : 6 / 644 / 17197 .
2- .شُعب الإيمان : 6 / 255 / 8061 عن أنس ، كنز العمّال : 15 / 916 / 43581 وفيه «يُبقي» بدل «تكفى» .
3- .الكافي : 2 / 122 / 3 عن عبد الرحمان بن الحجّاج عن الإمام الصادق عليه السلام وج 4 / 54 / 12 عن عبد اللّه بن سنان عن الإمام الصادق عليه السلامعنه صلى الله عليه و آله، تحف العقول: 46، الزهد للحسين بن سعيد: 55 / 148 عن عبد الرحمان بن الحجّاج عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : 75 / 126 / 25 وج 77 / 149 / 82 .
4- .عوالي اللآلي : 1 / 296 / 198 ، بحار الأنوار : 77 / 166 / 2 .
5- .كنز الفوائد : 2 / 190 ، بحار الأنوار : 1 / 224 / 14 .
6- .غرر الحكم : 565 .
7- .الكافي : 4 / 52 / 1 عن بريد بن معاوية عن الإمام الباقر عليه السلام .
8- .الصحيفة السجّادية : 121 الدعاء 30 .

ص: 375

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بخوريد و بياشاميد و صدقه دهيد و جامه پوشيد ، مادام كه با ريخت و پاش و خودپسندى درنياميزد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ميانه روى در زندگى نيمِ گذرانِ زندگى است و نيمى از هزينه را برآورده مى كند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آن كس كه در گذران زندگى اش ميانه روى پيشه كند ، خداوند روزى اش مى دهد ؛ و هر كه ريخت و پاش كند ، خداى ناكامش مى گرداند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نه تنگ گرفتن [پسنديده] است و نه ريخت و پاش ؛ نه تنگ چشمى و نه تباه كردنِ [اموال] .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اندازه نگه داشتن در هزينه كردن ، نيمى از گذرانِ زندگى است .

امام على عليه السلام :ميانه روى ، نيمِ توشه زندگى است .

امام زين العابدين عليه السلام :انسان بايد با ميانه روى و تا حدّ كفايت ، انفاق كند و افزون مالش را براى آخرتش پيش فرستد ؛ كه اين بيشتر سبب پايدارى نعمت ؛ و نزديك تر به افزونىِ [قربِ] خداوند ؛ و سودمندتر براى آخرت است .

امام زين العابدين عليه السلام_ از دعاى وى در كمك خواهى براى پرداخت وام _: بار خدايا! بر محمّد و خاندانش درود فرست و مرا از ولخرجى و زياده روى دور كن و با بخشش و ميانه روى بر پا و استوارم دار و اندازه نگهداشتنِ نكو را به من بياموز و به لطف خويش از ريخت و پاش بازم دار .

.

ص: 376

الإمام الصادق عليه السلام_ لِرَجُلٍ _: اِتَّقِ اللّهَ ، ولا تُسرِف ولا تَقتُر ، ولكِن بَينَ ذلِكَ قَواما ؛ إنَّ التَّبذيرَ مِنَ الإِسرافِ ، قالَ اللّهُ عز و جل : «وَ لاَ تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا (1) » . (2)

عنه عليه السلام_ في قَولِهِ : «وَ لاَ تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا» _: اِتَّقِ اللّهَ ، ولا تُسرِف ولا تَقتُر ، وكُن بَينَ ذلِكَ قَواما ؛ إنَّ التَّبذيرَ مِنَ الإِسرافِ ، وقالَ اللّهُ «وَ لاَ تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا» ، إنَّ اللّهَ لا يُعَذِّبُ عَلَى القَصدِ . (3)

عنه عليه السلام :عَلَّمَ اللّهُ عز و جل نَبِيَّهُ صلى الله عليه و آله كَيفَ يُنفِقُ ، وذلِكَ أنَّهُ كانَت عِندَهُ اُوقِيَّةٌ مِنَ الذَّهَبِ ، فَكَرِهَ أن يَبيتَ فَتَصَدَّقَ بِها ، فَأَصبَحَ ولَيسَ عِندَهُ شَيءٌ ، وجاءَهُ مَن يَسأَلُهُ فَلَم يَكُن عِندَهُ ما يُعطيهِ ، فَلامَهُ السّائِلُ ، وَاغتَمَّ هُوَ حَيثُ لَم يَكُن عِندَهُ ما يُعطيهِ ، وكانَ رَحيما رَقيقا ، فَأَدَّبَ اللّهُ تَعالى نَبِيَّهُ صلى الله عليه و آله بِأَمرِهِ فَقالَ : «وَ لاَ تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَ لاَ تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا ؛ (4) » يَقولُ : إنَّ النّاسَ قَد يَسأَلونَكَ ولا يَعذِرونَكَ ، فَإِذا أعطَيتَ جَميعَ ما عِندَكَ مِنَ المالِ كُنتَ قَد حُسِرتَ مِنَ المالِ . (5)

عنه عليه السلام :إنَّ القَصدَ أمرٌ يُحِبُّهُ اللّهُ عز و جل ، وإنَّ السَّرَفَ أمرٌ يُبغِضُهُ اللّهُ ، حَتّى طَرحَكَ النَّواةَ ؛ فَإِنَّها تَصلُحُ لِلشَّيءِ ، وحَتّى صَبَّكَ فَضلَ شَرابِكَ . (6)

.


1- .الإسراء : 26 .
2- .الكافي : 3 / 501 / 14 ، تفسير العيّاشي : 2 / 288 / 56 وفيه «وكن» بدل «ولكن» وكلاهما عن عامر بن جذاعة ، بحار الأنوار : 75 / 302 / 3 .
3- .تفسير العيّاشي : 2 / 288 / 55 عن عليّ بن جذاعة ، بحار الأنوار : 75 / 302 / 3 و 4 .
4- .الإسراء : 29 .
5- .الكافي : 5 / 67 / 1 عن مسعدة بن صدقة ، تحف العقول : 351 وفيه «رفيقا» بدل «رقيقا» و«خسرت» بدل «حسرت» ، بحار الأنوار : 47 / 235 / 22 وج 70 / 125 / 13 .
6- .الكافي: 4/52/2 ، الخصال : 10 / 36 ، ثواب الأعمال : 221/1 كلّها عن داود الرقّي ، بحار الأنوار: 71 / 346 / 10 .

ص: 377

امام صادق عليه السلام_ خطاب به مردى _: خداى را بپرهيز و نه اسراف كن و نه تنگ بگير ؛ بلكه راه ميانه را در پيش گير ؛ كه ريخت و پاش گونه اى اِسراف است . خداى فرموده است: «و هيچ گونه ريخت و پاش مكن» .

امام صادق عليه السلام_ درباره سخن خداى كه «به ريخت و پاش روى مياور» _: تقواى خداوند را پيشه كن و نه اسراف نماى و نه تنگ گير ؛ بلكه حد ميانه را نگاه دار ؛ زيرا ريخت و پاش از مصاديق اسراف است و خداوند فرموده است : «و به ريخت و پاش روى مياور .» هر آينه خداوند ، ميانه روى را مجازات نمى كند .

امام صادق عليه السلام :خداوند به پيامبرش عليه السلام آموخت كه چگونه انفاق كند ؛ و آن ، چنين بود : نزد وى قدرى طلا بود و او كراهت داشت كه [با اندوخته طلا ]شب را سپرى كند ؛ پس آن را صدقه داد . صبحگاهان در حالى برخاست كه نزد وى چيزى [براى صدقه دادن] نبود . نيازخواهى به سراغ وى آمد ، امّا پيامبر چيزى نداشت كه به او ببخشد . آن نيازخواه به سرزنش وى پرداخت و پيامبر كه رحم ورز و دل نازك بود ، اندوهگين شد كه چرا چيزى براى بخشيدن ندارد! آن گاه خداوند _ تعالى _ پيامبرش را با فرمان خويش ، چنين تأديب فرمود: «و دست خويش به گردنت مبند [= بخل و امساك مكن] و آن را يكسره مگشاى [= به گزاف و زياده روى بخشش مكن] كه نكوهيده و درمانده بنشينى» . [بدين سان ، به وى] مى فرمايد : مردم گاه از تو چيزى مى خواهند و عذرى از تو نمى پذيرند ؛ پس اگر همه مالى را كه دارى از پيش بخشيده باشى ، از مال تهيدست شده اى [و توانِ انفاق نخواهى داشت] .

امام صادق عليه السلام :هر آينه ميانه روى شيوه اى است كه خداوند آن را دوست مى دارد و زياده روى شيوه اى است كه خداى دشمنش مى شمارد ، حتّى اگر هسته خرمايى را دور افكنى ، زيرا آن هم به كارى مى آيد ؛ و حتّى اگر زياده آبِ آشاميدنى ات را بر زمين ريزى .

.

ص: 378

الكافي عن عبد الملك بن عمرو الأحول :تَلا أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلامهذِهِ الآيَةَ «وَ الَّذِينَ إِذَآ أَنفَقُواْ لَمْ يُسْرِفُواْ وَ لَمْ يَقْتُرُواْ وَ كَانَ بَيْنَ ذَ لِكَ قَوَامًا (1) » ، قالَ : فَأَخَذَ قَبضَةً مِن حَصىً وقَبَضَها بِيَدِهِ فَقالَ : «هذَا الإِقتارُ الَّذي ذَكَرَهُ اللّهُ في كِتابِهِ» ، ثُمَّ قَبَضَ قَبضَةً اُخرى فَأَرخى كَفَّهُ كُلَّها ثُمَّ قالَ : «هذَا الإِسرافُ» ، ثُمَّ أخَذَ قَبضَةً اُخرى فَأَرخى بَعضَها وأمسَكَ بَعضَها وقالَ : «هذَا القَوامُ» . (2)

تفسير العيّاشي عن أبان بن تغلب :قالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : أتَرَى اللّهَ أعطى مَن أعطى مِن كَرامَتِهِ عَلَيهِ ومَنَعَ مَن مَنَعَ مِن هَوانٍ بِهِ عَلَيهِ ؟! لا ، ولكِنَّ المالَ مالُ اللّهِ يَضَعُهُ عِندَ الرَّجُلِ وَدائِعَ ، وجَوَّزَ لَهُم أن يَأكُلوا قَصدا ، ويَشرَبوا قَصدا ، ويَلبَسوا قَصدا ، ويَنكِحوا قَصدا ، ويَركَبوا قَصدا ، ويَعودوا بِما سِوى ذلِكَ عَلى فُقَراءِ المُؤمِنينَ ويَلُمّوا بِهِ شَعَثَهُم ؛ فَمَن فَعَلَ ذلِكَ كانَ ما يَأكُلُ حَلالاً ، ويَشرَبُ حَلالاً ، ويَركَبُ حَلالاً ، ويَنكِحُ حَلالاً ؛ ومَن عَدا ذلِكَ كانَ عَلَيهِ حَراما . ثُمَّ قالَ : «وَ لاَ تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ ، (3) » أتَرَى اللّهَ ائتَمَنَ رَجُلاً عَلى مالٍ خَوَّلَ لَهُ أن يَشتَرِيَ فَرَسا بِعَشَرَةِ آلافِ دِرهَمٍ ويَجزيهِ فَرَسٌ بِعِشرينَ دِرهما ، ويَشتَرِيَ جارِيَةً بِأَلفِ دينارٍ ويَجزيهِ جارِيَةٌ بِعِشرينَ دينارا؟! وقالَ : «وَ لاَ تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ . (4) »

.


1- .الفرقان : 67 .
2- .الكافي : 4 / 54 / 1 ، بحار الأنوار : 69 / 261 نقلاً عن تفسير مجمع البيان .
3- .الأعراف : 31 .
4- .تفسير العيّاشي : 2 / 13 / 23 ، بحار الأنوار : 75 / 305 / 6 وج 79 / 304 / 17 .

ص: 379

الكافى از عبدالملك بن عمرو احول :امام صادق عليه السلام اين آيه را برخواند : «و آنان كه چون هزينه كنند ، نه اسراف كنند و نه تنگ گيرند و ميان اين دو ، به راه ميانه باشند» . [راوى ]گفت: «آن گاه ، امام مشتى سنگريزه را در چنگ فشرد و فرمود : اين همان تنگ گرفتن است كه خداوند در كتابش ذكر كرده است . سپس مشتى ديگر برگرفت و همه آن را واگشود و فرمود : اين اسراف است . پس از آن ، مشتى ديگر گرفت و قدرى از آن را گشود و قدرى را بسته نگاه داشت و فرمود: اين راه ميانه است » .

تفسير عياشى از اَبان بن تغلب :امام صادق عليه السلام فرمود: «آيا گمان مى كنى كه خداوند با كرامت خويش ، بعضى را مال بخشيده و برخى ديگر را خوار شمرده و مال را از آنان دريغ فرموده است؟! چنين نيست ؛ بلكه مال از آنِ خداوند است و آن را نزد انسان امانت مى نهد و آدميان را مجاز مى شمرد كه با ميانه روى ، بخورند و بياشامند و بپوشند و زناشويى كنند و سوارى گيرند و بيشتر از اين حد را به مؤمنان فقير ببخشند و نيازهاى آنان را برآورده سازند . آن كس كه چنين كند ، آن چه مى خورد و مى آشامد و سوار مى شود و به زناشويى مى گيرد ، حلال است ؛ و آن كس كه از اين حد بگذرد ، بهره ورى هايش حرام است» . سپس فرمود: «[خداوند فرموده است:] و اسراف نكنيد ؛ كه هر آينه او اسراف كاران را دوست نمى دارد . آيا گمان مى كنى خداوند انسان را در مالى كه به وى عطا فرموده ، امين شمرده كه اسبى به بهاى ده هزار درهم بخرد ، حال آن كه اسبى به قيمت بيست درهم براى او كفايت مى كند ؛ يا كنيزى به بهاى هزار دينار بخرد ، در حالى كه كنيزى بيست دينارى وى را بس است؟!» و [دوباره ]فرمود: «و اسراف نكنيد ؛ كه هر آينه او اسراف كاران را دوست نمى دارد» .

.

ص: 380

الإمام الكاظم عليه السلام_ في قَولِ اللّهِ عز و جل : «وَ كَانَ بَيْنَ ذَ لِكَ قَوَامًا (1) » _: القَوامُ هُوَ المَعروفُ ؛ «عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتَ_عَا بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِينَ (2) » : عَلى قَدرِ عِيالِهِ ومَؤونَتِهِمُ الَّتي هِيَ صَلاحٌ لَهُ ولَهُم ؛ «لاَ يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلاَّ مَآ ءَاتَ_هَا (3) » . (4)

الكافي عن عبد اللّه بن أبان :سَأَلتُ أبَا الحَسَنِ الأَوَّلَ عليه السلامعَنِ النَّفَقَةِ عَلَى العِيالِ ، فَقالَ : ما بَينَ المَكروهَينِ : الإِسرافِ وَالإِقتارِ . (5)

الخصال عن محمد بن عمرو بن سعيد عن بعض أصحابه :سَمِعتُ العَيّاشِيَّ وهُوَ يَقولُ : اِستَأذَنتُ الرِّضا عليه السلام فِي النَّفَقَةِ عَلَى العِيالِ ، فَقالَ : بَينَ المَكروهَينِ . قالَ : فَقُلتُ : جُعِلتُ فِداكَ! لا وَاللّهِ ما أعرِفُ المَكروهَينِ . قالَ : فَقالَ : بَلى يَرحَمُكَ اللّهُ! أما تَعرِفُ أنَّ اللّهَ عز و جل كَرِهَ الإِسرافَ وكَرِهَ الإِقتارَ فَقالَ : «وَ الَّذِينَ إِذَآ أَنفَقُواْ لَمْ يُسْرِفُواْ وَ لَمْ يَقْتُرُواْ وَ كَانَ بَيْنَ ذَ لِكَ قَوَامًا» ؟! (6)

5 / 1 _ 8إظهارُ الغِنىالكتاب :«يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لاَ تُحَرِّمُواْ طَيِّبَ_تِ مَآ أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ وَ لاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللَّهَ لاَ يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ* وَ كُلُواْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلَ_لاً طَيِّبًا وَ اتَّقُواْ اللَّهَ الَّذِى أَنتُم بِهِ مُؤْمِنُونَ . (7) »

.


1- .الفرقان : 67 .
2- .البقرة : 236 .
3- .الطلاق : 7 .
4- .الكافي : 4 / 56 / 8 عن محمّد بن سنان .
5- .الكافي : 4 / 55 / 2 .
6- .الخصال : 54 / 74 ، روضة الواعظين : 499 عن العبّاس ، بحار الأنوار : 71 / 347 / 11 .
7- .المائدة : 87 و 88 .

ص: 381

5 / 1 _ 8 ابرازِ توانگرى

امام كاظم عليه السلام_ در تفسير سخن خداى كه «ميان اين دو ، به راه ميانه باشند» _: راه ميانه يعنى پسنديده ، [همان گونه كه خداوند مى فرمايد:] «و به طور پسنديده بهره مندشان سازيد : فراخ دست به اندازه توان خود و تنگدست به اندازه توان خود ؛ كه [اين] سزاوارِ نيكوكاران است» ؛ [يعنى ]به فراخورِ حالِ خانواده اش و توشه اى كه در شأن وى و ايشان است ؛ «خداى هيچ كس را تكليف نمى كند ، مگر [به اندازه] آن چه به وى داده است» .

الكافى از عبداللّه بن ابان:از امام موسى كاظم عليه السلام درباره تأمين هزينه خانواده پرسيدم . فرمود: «بايد به گونه اى ميانِ دو روش ناپسندِ اسراف كارى و تنگ گيرى باشد» .

الخصال از محمّد بن عمرو بن سعيد از يكى از يارانش :از عيّاشى شنيدم كه مى گفت: «در تأمين هزينه خانواده ، از امام رضا عليه السلام راه مُجاز را پرسيدم . فرمود : راهى ميانه دو روش ناپسند » گفت: «گفتم: فدايت شوم! به خداى سوگند كه من آن دو روش ناپسند را نمى شناسم . فرمود: چرا ؛ مى شناسى _ خدايت رحمت كناد! _ آيا نمى دانى كه خداوند از اسراف كارى و تنگ گيرى بيزارى جُسته و فرموده است : «آنان كه چون انفاق كنند ، نه اسراف ورزند و نه تنگ گيرند ، بلكه راهى ميانه در پيش گيرند» » .

5 / 1 - 8ابرازِ توانگرىقرآن:«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! چيزهاى پاكيزه را كه خدا براى شما حلال كرده ، حرام نكنيد و از حد مگذريد؛ كه خدا از حد گذرندگان را دوست نمى دارد * و از آن چه خدا شما را حلال و پاكيزه روزى داده ، بخوريد و از خداوندى كه به او ايمان داريد ، پروا داشته باشيد .»

.

ص: 382

«يَ_بَنِى ءَادَمَ خُذُواْ زِينَتَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَ كُلُواْ وَ اشْرَبُواْ وَ لاَ تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ * قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِى أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَ الطَّيِّبَ_تِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِىَ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ فِى الْحَيَوةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَ_مَةِ كَذَ لِكَ نُفَصِّلُ الأَْيَ_تِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ . (1) »

الحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ جَميلٌ يُحِبُّ الجَمالَ ، ويُحِبُّ أن يَرى نِعمَتَهُ عَلى عَبدِهِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :كُلوا وَاشرَبوا وتَصَدَّقوا وَالبَسوا في غَيرِ مَخيلَةٍ ولا سَرَفٍ ؛ إنَّ اللّهَ يُحِبُّ أن تُرى نِعمَتُهُ عَلى عَبدِهِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ يُحِبُّ أن يَرى أثَرَ نِعمَتِهِ عَلى عَبدِهِ ؛ في مَأكَلِهِ ومَشرَبِهِ. (4)

.


1- .الأعراف : 31 و 32 .
2- .مسند أبي يعلى : 2 / 18 / 1050 ، شُعب الإيمان : 5 / 163 / 6201 وزاد في آخره «ويبغض البؤس والتباؤس» وكلاهما عن أبي سعيد الخدري ، كنز العمّال : 6 / 639 / 17166 ؛ الكافي : 6 / 438 / 1 عن أبي بصير عن الإمام الصادق عن الإمام عليّ عليهماالسلام ، الخصال : 613 / 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام ، تحف العقول : 103 عن الإمام عليّ عليه السلام نحوه ، بحار الأنوار : 79 / 299 / 3 .
3- .مسند ابن حنبل : 2 / 603 / 6720 ، المستدرك على الصحيحين : 4 / 150 / 7188 وليس فيه «والبسوا» ، شُعب الإيمان : 4 / 136 / 4571 وج 5 / 162 / 6196 ، الشكر لابن أبي الدنيا : 34 / 51 كلّها عن عمرو بن شعيب عن أبيه عن جدّه ، الفردوس: 3 / 241 / 4710 عن عبد اللّه بن عمرو نحوه ، كنز العمّال : 6 / 644 / 17197 .
4- .الشكر لابن أبي الدنيا : 35 / 53 عن عليّ بن زيد بن جدعان ، سنن الترمذي : 5 / 124 / 2819 عن عمرو بن شعيب عن أبيه عن جدّه وليس فيه «في مأكله ومشربه» ، كنز العمّال : 6/640/17174 .

ص: 383

«اى فرزندان آدم! نزد هر مسجدى ، آرايش خويش فراگيريد؛ و بخوريد و بياشاميد و اسراف مكنيد؛ كه او اسراف كاران را دوست نمى دارد * بگو: «چه كسى آرايشى را كه خدا براى بندگان خود پديد آورده و روزى هاى پاكيزه را حرام كرده است؟» بگو : «اين ها در زندگى دنيا براى مؤمنان است [ولى كافران هم بهره مندند] حال آن كه در روز رستاخيز ، ويژه ايشان است» . بدين گونه ، آيات را براى گروهى كه بدانند ، به تفصيل بيان مى كنيم .»

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر آينه خداوند زيبا است و زيبايى را دوست مى دارد ؛ و دوستار آن است كه نعمت خويش را بر بنده اش بنگرد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بخوريد و بياشاميد و صدقه دهيد و بدون فخر فروشى و اسراف كارى جامه بپوشيد ؛ كه هر آينه خداوند دوست مى دارد كه نعمتش بر بنده اش نگريسته شود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همانا خداوند دوست مى دارد كه نشانِ نعمتش را در خوراك و آشاميدنىِ بنده اش بنگرد .

.

ص: 384

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ يُحِبُّ إذا أنعَمَ على عَبدٍ نِعمَةً أن يَرى أثَرَ نِعمَتِهِ عَلَيهِ . (1)

سنن أبي داود عن أبو الأحوص عن أبيه :أتَيتُ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله في ثَوبٍ دونٍ ، فَقالَ : أ لَكَ مالٌ ؟ قُلتُ : نَعَم . قالَ : مِن أيِّ المالِ ؟ قالَ : قَد آتانِيَ اللّهُ مِنَ الإِبِلِ وَالغَنَمِ وَالخَيلِ وَالرَّقيقِ . قالَ : فَإِذا آتاكَ اللّهُ مالاً فَليُرَ أثَرُ نِعمَةِ اللّهِ عَلَيكَ وكَرامَتِهِ . (2)

المعجم الكبير عن زهير بن أبي علقمة الضبعيّ :أتَى النَّبِيَّ صلى الله عليه و آلهرَجُلٌ سَيِّئُ الهَيئَةِ ، فَقالَ : أ لَكَ مالٌ ؟ قالَ : نَعَم مِن كُلِّ أنواعِ المالِ . قالَ : فَليُرَ عَلَيكَ ؛ فَإِنَ اللّهَ عز و جل يُحِبُ أن يَرى أثَرَهُ عَلى عَبدِهِ حُسنا، ولايُحِبُ البُؤسَ وَالتَّباؤُسَ. (3)

الإمام عليّ عليه السلام :يَنبَغي لِلرَّجُلِ إذا أنعَمَ اللّهُ عَلَيهِ بِنِعمَةٍ أن يُرى أثَرُها عَلَيهِ في مَلبَسِهِ ، ما لَم يَكُن شُهرَةً . (4)

عنه عليه السلام :إظهارُ الغِنى مِنَ الشُّكرِ ؛ إظهارُ التَّباؤُسِ يَجلِبُ الفَقرَ . (5)

.


1- .السنن الكبرى : 3 / 385 / 6093 ، مسند ابن حنبل : 7 / 216 / 19954 نحوه ، المعجم الكبير : 18 / 135 / 281 و ص 181 / 418 ، شُعب الإيمان : 5 / 163 / 6200 كلّها عن عمران بن حصين ، كنز العمّال : 6 / 640 / 17173 ؛ الأمالي للطوسي : 275 / 526 عن محمّد بن أحمد بن عبد اللّه المنصوري عن عمّ أبيه عن الإمام الهادي عن آبائه عن الإمام الصادق عليهم السلام ، الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام : 354 كلاهما نحوه ، بحار الأنوار : 79 / 303 / 16 .
2- .سنن أبي داود : 4 / 51 / 4063 ، سنن النسائي : 8 / 181 ، المعجم الكبير : 19 / 277 / 609 ، مسند ابن حنبل : 5 / 383 / 15888 ، المستدرك على الصحيحين : 4 / 201 / 7364 ، الشكر لابن أبي الدنيا : 35 / 52 والثلاثة الأخيرة نحوه .
3- .. المعجم الكبير : 5 /273/ 5308 ، حلية الأولياء : 7/ 118، اُسد الغابة : 2/ 328/1777، كنز العمّال: 6 / 640 / 17172 .
4- .دعائم الإسلام : 2 / 153 / 543 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام .
5- .غرر الحكم : 1140 و1141 .

ص: 385

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر آينه آن گاه كه خداوند نعمتى را به بنده اش عطا مى كند ، دوست مى دارد كه نشانِ نعمتش را بر بنده اش بنگرد .

سنن ابى داود از ابوالاحوص از پدرش :در حالى كه جامه اى پَست بر تن داشتم ، نزد پيامبر صلى الله عليه و آلهآمدم . فرمود: «آيا مالى دارى؟» گفتم: «آرى» . فرمود : «چه مالى؟» گفت [اَم] : «خداوند به من شتر و گوسفند و اسب و بندگانى عطا فرموده است» . فرمود: «پس اينك كه به تو مال عطا فرموده ، بايد نشانِ نعمت و كرامت خداوند بر تو ديده شود» .

المعجم الكبير از زهير بن ابى علقمه ضبعى :مردى با ظاهرى زشت نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد . پيامبر فرمود: «آيا مالى دارى؟» گفت: «آرى ؛ همه گونه مال دارم» . فرمود : «پس بايد [اثرِ مال] بر تو ديده شود . هر آينه خداوند دوست مى دارد كه اثرِ [مال ]خويش را بر بنده اش به نيكى بنگرد و نه تنگدستى را دوست دارد و نه تظاهر به تنگدستى را» .

امام على عليه السلام :آدمى را سزاوار است كه هر گاه خداوند به او نعمتى عطا فرمايد ، اثر آن نعمت در لباس او ديده شود ، بدان شرط كه لباسِ انگشت نما نباشد .

امام على عليه السلام :بروز دادنِ توانگرى ، نشانه سپاسگزارى است و تظاهر به تنگدستى ، فقر را [به سوى انسان] مى كشانَد .

.

ص: 386

5 / 2ما يَحرُمُ فِي استِهلاكِ الأَموالِ العامَّةِ وَالخاصَّةِ5 / 2 _ 1الإِسرافُ وَالتَّبذيرُالكتاب :«وَ ءَاتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَ الْمِسْكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ وَ لاَ تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا * إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُواْ إِخْوَ نَ الشَّيَ_طِينِ وَ كَانَ الشَّيْطَ_نُ لِرَبِّهِ كَفُورًا . (1) »

«ثُمَّ صَدَقْنَ_هُمُ الْوَعْدَ فَأَنجَيْنَ_هُمْ وَ مَن نَّشَآءُ وَ أَهْلَكْنَا الْمُسْرِفِينَ . (2) »

الحديث :الدرّ المنثور عن أبو إدريس الخولانيّ :سَأَلتُ عُبادَةَ بنَ الصّامِتِ عَن قَولِ اللّهِ : «وَ لَنُذِيقَنَّهُم مِّنَ الْعَذَابِ الْأَدْنَى دُونَ الْعَذَابِ الْأَكْبَرِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ (3) » فَقالَ : سَأَلتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله عَنها فَقالَ : هِيَ المَصائِبُ وَ الأَسقامُ وَ الأَنصابُ ؛ عَذابٌ لِلمُسرِفِ فِي الدُّنيا دونَ عَذابِ الآخِرَةِ . قُلتُ : يا رَسولَ اللّهِ ، فَما هِيَ لَنا ؟ قالَ : زَكاةٌ وطَهورٌ . (4)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :فِراشٌ لِلرَّجُلِ ، وفِراشٌ لاِمرَأَتِهِ ، وَالثّالِثُ لِلضَّيفِ ، وَالرّابِعُ لِلشَّيطانِ . (5)

.


1- .الإسراء : 26 و 27 .
2- .الأنبياء : 9 .
3- .السجدة : 21 .
4- .الدرّالمنثور : 6 / 554 نقلاً عن ابن مردويه .
5- .صحيح مسلم : 3 / 1651 / 41 ، سنن أبي داود : 4 / 70 / 4142 وفيه «وفراش» بدل «والثالث» ، سنن النسائي : 6 / 135 ، مسند ابن حنبل : 5 / 8 / 14126 وص 71 / 14482 وفيه «وفراش» بدل «والثالث» وكلّها عن جابر بن عبد اللّه ، كنز العمّال : 3 / 194 / 6124 وص 397 / 7127 ؛ الكافي : 6 / 479 / 6 ، الخصال : 120 / 111 كلاهما عن حمّاد بن عيسى عن الإمام الصادق عليه السلام نحوه ، بحار الأنوار : 79 / 321 / 2 .

ص: 387

5 / 2 آن چه در مصرف اموال عمومى و خصوصى روا نيست
5 / 2 _ 1 اسراف و ريخت و پاش

5 / 2آن چه در مصرف اموال عمومى و خصوصى روا نيست5 / 2 - 1اسراف و ريخت و پاشقرآن:«و حقّ خويشاوند و درويش بينوا و در راه مانده را بده و مال خود را بيهوده مريز و مپاش و به گزافكارى تباه مكن * همانا ريخت و پاش كنندگان گزافكار ، برادران شيطان هايند و شيطان خداوند خويش را ناسپاس است.»

«سپس آن وعده را كه به ايشان داديم [= نابودى دشمنانشان و يارى و پيروزى ايشان ]راست گردانيديم و آنان و هر كه را خواستيم رهانيديم و گزافكاران را نابود ساختيم .»

حديث:الدرّ المنثور از ابو ادريس خولانى :از عُبادة بن صامت درباره اين سخن خداوند پرسيدم : «و هر آينه آنان را از عذاب نزديك تر و كم تر ، غير از عذاب بزرگ تر ، بچشانيم ؛ باشد كه بازگردند» . گفت: «من از پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهدرباره اين آيه پرسيدم ؛ فرمود : آن ، مصيبت ها و بيمارى ها و بلاها است ، كه جز عذاب آخرت ، عذابِ همين جهانىِ اسرافكاران است . گفتم: اى پيامبر خدا! پس چرا ما را رسد؟ فرمود: [براى ما ]پاك كننده و زداينده [از گناهان] است » .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :يك بستر از آنِ خود مرد است ؛ يكى از آنِ همسرش ؛ يكى از آنِ مهمان ؛ و چهارمى [كه زائد است] از آنِ شيطان .

.

ص: 388

عنه صلى الله عليه و آله :كُلُّ فِراشٍ لا يَنامُ عَلَيهِ إنسانٌ يَنامُ عَلَيهِ شَيطانٌ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن بَذَّرَ أفقَرَهُ اللّهُ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :كَثرَةُ السَّرَفِ تُدَمِّرُ . (3)

عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: ثَلاثَةُ أشياءَ لا دَوامَ لَها : المالُ في يَدِ المُبَذِّرِ ، وسَحابَةُ الصَّيفِ ، وغَضَبُ العاشِقِ . (4)

عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: الفَرقُ بَينَ السَّخاءِ وَالتَّبذيرِ : أنَّ السَّخِيَّ يَسمُحُ بِما يَعرِفُ مِقدارَهُ ومِقدارَ الرَّغبَةِ فيهِ إلَيهِ ، ويَضَعُهُ بِحَيثُ يَحسُنُ وَضعُهُ وتَزكو عارِفَتُهُ . وَالمُبَذِّرَ يَسمُحُ بِما لا يُوازِنُ بِهِ رَغبَةَ الرّاغِبِ ، ولا حَقَّ القاصِدِ ، ولا مِقدارَ ما أولى ، ويَستَفِزُّهُ لِذلِكَ خَطرَةٌ مِن خَطَراتِهِ ، وَالتَّصَدّي لاِءِطراءِ مُطرٍ لَهُ بَينَهُما بَونٌ بَعيدٌ . (5)

.


1- .جامع الأحاديث للقمّي : 109 .
2- .تنبيه الخواطر: 1/167 ، عدّة الداعي: 74، بحار الأنوار: 103/21/10؛ مسند البزّار: 3/161/946 عن طلحة بن عبيد اللّه ، كنز العمّال : 3 / 50 / 5437 وص 241 / 6349 .
3- .غرر الحكم : 7122 .
4- .شرح نهج البلاغة : 20 / 301 / 435 .
5- .شرح نهج البلاغة : 20 / 279 / 213 .

ص: 389

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر بسترى كه [بيش از اندازه نياز باشد و] انسانى بر آن نخوابد ، شيطانى بر آن مى خوابد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه ريخت و پاش كند ، خداوند به فقر دچارش گردانَد .

امام على عليه السلام :فراوان اسراف كردن ، ويرانى به دنبال دارد .

امام على عليه السلام_ در كلمات حكيمانه منسوب به وى _: سه چيز را پايدارى نباشد: مال در دستِ ريخت و پاش كننده ، پاره ابرِ تابستانى ، و خشمِ عاشق .

امام على عليه السلام_ در كلمات حكيمانه منسوب به وى _: تفاوت ميان دست و دل بازى و ريخت و پاش اين است: دست و دل باز از چيزى مى بخشد كه قدرش را مى داند ، ميزانِ دلبستگى به آن را مى شناسد ، و آن را در جاى صحيح مصرف مى كند و بخشش و دهشِ وى بالنده و پاك است ؛ وَ[لى ]ريخت و پاش كننده چيزى را مى بخشد كه قدر دلبستگى به آن را نمى داند ، حقِّ ميانه روى در آن را نمى شناسد ، و ميزان احسانى را كه مى كند ، ارزيابى نمى كند ؛ و او را بدين كار وسوسه اى از وسوسه هايش مى كشانَد و مى خواهد تا وى را فراوان ستايش كنند ؛ [پس] ميان اين دو فاصله بسيار است .

.

ص: 390

عنه عليه السلام :القَصدُ مَثراةٌ ، وَالسَّرَفُ مَتواةٌ . (1)

عنه عليه السلام :لا غِنىً مَعَ إسرافٍ . (2)

عنه عليه السلام :سَبَبُ الفَقرِ الإِسرافُ . (3)

عنه عليه السلام :القَليلُ مَعَ التَّدبيرِ أبقى مِنَ الكَثيرِ مَعَ التَّبذيرِ . (4)

عنه عليه السلام :مَنِ افتَخَرَ بِالتَّبذيرِ احتُقِرَ بِالإِفلاسِ . (5)

عنه عليه السلام :التَّبذيرُ قَرينٌ مُفلِسٌ . (6)

عنه عليه السلام :التَّبذيرُ عُنوانُ الفاقَةِ . (7)

عنه عليه السلام :مَنِ اشتَرى ما لا يَحتاجُ إلَيهِ ، باعَ ما يَحتاجُ إلَيهِ . (8)

عنه عليه السلام :إذا أرادَ اللّهُ بِعَبدٍ خَيرا ألهَمَهُ الاِقتِصادَ وحُسنَ التَّدبيرِ ، وجَنَّبَهُ سوءَ التَّدبيرِ وَالإِسرافَ . (9)

عنه عليه السلام :الإِسرافُ يُفنِي الكَثيرَ ؛ الاِقتِصادُ يُنمِي اليَسيرَ . (10)

.


1- .الكافي : 4 / 52 / 4 عن عليّ بن محمّد رفعه .
2- .غرر الحكم : 10538 .
3- .غرر الحكم : 5529 .
4- .غرر الحكم : 1948 .
5- .غرر الحكم : 9057 .
6- .غرر الحكم : 1043 .
7- .غرر الحكم : 890 .
8- .دعائم الإسلام : 2 / 255 / 968 .
9- .غرر الحكم : 4138 .
10- .غرر الحكم : 515 و514 .

ص: 391

امام على عليه السلام :ميانه روى ، افزايش دهنده [ى مال] است و اسراف كارى ، مايه هلاكت .

امام على عليه السلام :با اسراف ، توانگرى نباشد .

امام على عليه السلام :اسراف ، زمينه ساز فقر است .

امام على عليه السلام :اندك ، همراهِ حساب انديشى ، پابرجاتر از بسيارى است كه ريخت و پاش شود .

امام على عليه السلام :هر كه به ريخت و پاش فخر بفروشد ، به تنگدستى خوار و كوچك گردد .

امام على عليه السلام :ريخت و پاش ، همراهى است كه [انسان را] به تنگدستى مى كشانَد .

امام على عليه السلام :ريخت و پاش ، نشانه تنگدستى است .

امام على عليه السلام :هر كه آن چه را نياز ندارد ، بخرد ، آن چه را بدان نياز دارد ، فروخته [= از كف داده ]است .

امام على عليه السلام :هر گاه خداوند براى بنده اى خير بخواهد ، ميانه روى و درست انديشى را به وى الهام فرمايد و از نادرست انديشى و اسراف كارى دورش دارد .

امام على عليه السلام :اسراف ، بسيار را نابود مى كند ؛ و ميانه روى اندك را بالنده گرداند .

.

ص: 392

عنه عليه السلام :الإِسرافُ يُفنِي الجَزيلَ . (1)

الإمام زين العابدين عليه السلام_ في دُعائِهِ _: اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، وَامنَعني مِنَ السَّرَفِ ، وحَصِّن رِزقي مِنَ التَّلَفِ ، ووَفِّر مَلَكَتي بِالبَرَكَةِ فيهِ ، وأصِب بي سَبيلَ الهِدايَةِ لِلبِرِّ في ما اُنفِقُ مِنهُ . (2)

الإمام الباقر عليه السلام :كانَ أبي عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليهماالسلام إذا رَأى شَيئا مِنَ الخُبزِ في مَنزِلِهِ مَطروحا ولَو قَدرَ ما تَجُرُّهُ النَّملَةُ ، نَقَصَ مِن قوتِ أهلِهِ بِقَدرِ ذلِكَ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :الكَبائِرُ مُحَرَّمَةٌ ، وهِيَ . . . وَالإِسرافُ وَالتَّبذيرُ . (4)

عنه عليه السلام :أدنَى الإِسرافِ : هِراقَةُ فَضلِ الإِناءِ ، وَابتِذالُ ثَوبِ الصَّونِ ، وإلقاءُ النَّوى . (5)

عنه عليه السلام :إنَّ السَّرَفَ يورِثُ الفَقرَ . (6)

عنه عليه السلام :إنَّ مَعَ الإِسرافِ قِلَّةَ البَرَكَةِ . (7)

عنه عليه السلام :الرِّفقُ لا يَعجِزُ عَنهُ شَيءٌ ، وَالتَّبذيرُ لا يَبقى مَعَهُ شَيءٌ . (8)

.


1- .غرر الحكم : 335 .
2- .الصحيفة السجّادية : 86 الدعاء 20 .
3- .دعائم الإسلام : 2 / 115 / 383 ، بحار الأنوار : 66 / 432 / 16 .
4- .الخصال : 610 / 9 عن الأعمش ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : 2 / 127 / 1 عن الفضل بن شاذان عن الإمام الرضا عليه السلام ، تحف العقول : 422 عن الإمام الرضا عليه السلام ، بحار الأنوار : 10 / 229 / 1 .
5- .الكافي : 6 / 460 / 1 ، مكارم الأخلاق : 1 / 229 / 672 ، من لا يحضره الفقيه : 3 / 167 / 3626 كلّها عن إسحاق ابن عمّار ، الخصال : 93 / 37 عن محمّد بن أحمد بن يحيى بن عمران الأشعري وكلاهما نحوه ، بحار الأنوار : 75 / 303 / 7 .
6- .الكافي : 4 / 53 / 8 ، من لا يحضره الفقيه : 3 / 174 / 3659 كلاهما عن عبيد بن زرارة .
7- .الكافي : 4 / 55 / 3 عن ابن أبي يعفور ويوسف بن عمار[ ة] .
8- .الكافي : 2 / 119 / 9 عن أحمد بن زياد بن أرقم الكوفي عن رجل ، بحار الأنوار : 75 / 61 / 28 .

ص: 393

امام على عليه السلام :اسراف ، [مالِ] فراوان را تباه مى كند .

امام زين العابدين عليه السلام _ در دعاى خويش _ :بار خدايا! بر محمّد و خاندانش درود فرست و مرا از زياده روى بازدار و روزى ام را از تلف شدن نگه دار و دارايى ام را با بركت افزون فرما و مرا به راه هدايت رهنمون شو تا نيكوكارانه انفاق كنم .

امام باقر عليه السلام :پدرم علىّ بن حسين عليه السلام هر گاه مى ديد كه در خانه اش نانى دور افكنده شده _ هر چند اگر به اندازه دهانگيرِ مورچه اى بود _ به قدر همان ، از خوراك خانواده اش كم مى نهاد .

امام صادق عليه السلام :گناهان بزرگ ، حرامند ؛ و آن ها چنينند : . . . و زياده روى ، و ريخت و پاش .

امام صادق عليه السلام :كم ترين اندازه اسراف اين است: [به زمين] ريختنِ زياده ظرف ؛ جامه نگاهدارى شده را نابجا مصرف كردن ؛ و دور افكندنِ هسته خرما .

امام صادق عليه السلام :هر آينه اسراف ، فقر به دنبال مى آورَد .

امام صادق عليه السلام :همانا اسراف ، كم بركتى به همراه دارد .

امام صادق عليه السلام :با نرمى و مدارا ، ناتوانى نباشد ؛ و با ريخت و پاش هيچ چيز باقى نمانَد .

.

ص: 394

تفسير العيّاشي عن بشر بن مروان :دَخَلنا عَلى أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلامفَدَعا بِرُطَبٍ ، فَأَقبَلَ بَعضُهُم يَرمي بِالنَّوى . فَأَمسَكَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام يَدَهُ فَقالَ : لا تَفعَل ؛ إنَّ هذا مِنَ التَّبذيرِ ، وإنَّ اللّهَ لا يُحِبُّ الفَسادَ . (1)

دعائم الإسلام عن جعفر بن محمّد عليهماالسلام :أنَّهُ نَظَرَ إلى فاكِهَةٍ قَد رُمِيَت مِن دارِهِ لَم يُستَقصَ أكلُها ، فَغَضِبَ عليه السلاموقالَ : ما هذا ؟! إن كُنتُم شَبِعتُم فَإِنَّ كَثيرا مِنَ النّاسِ لَم يَشبَعوا ، فَأَطعِموهُ مَن يَحتاجُ إلَيهِ . (2)

الكافي عن ياسر الخادم :أكَلَ الغِلمانُ يَوما فاكِهَةً ولَم يَستَقصوا أكلَها ورَمَوا بِها ، فَقالَ لَهُم أبُو الحَسَنِ عليه السلام : سُبحانَ اللّهِ! إن كُنتُمُ استَغنَيتُم فَإِنَّ اُناسا لَم يَستَغنوا ، أطعِموهُ مَن يَحتاجُ إلَيهِ . (3)

الإمام الكاظم عليه السلام :مَنِ اقتَصَدَ وقَنَعَ بَقِيَت عَلَيهِ النِّعمَةُ ، ومَن بَذَّرَ وأسرَفَ زالَت عَنهُ النِّعمَةُ . (4)

الكافي عن ابن طيفور المتطبّب :سَأَلَني أبُو الحَسَنِ عليه السلام : أيُّ شَيءٍ تَركَبُ ؟ قُلتُ : حِمارا ، فَقالَ : بِكَمِ ابتَعتَهُ ؟ قُلتُ : بِثَلاثَةَ عَشَرَ دينارا ، فَقالَ : إنَّ هذا هُوَ السَّرَفُ ؛ أن تَشتَرِيَ حِمارا بِثَلاثَةَ عَشَرَ دينارا وتَدَعَ بِرذَونا . قُلتُ : يا سَيِّدي ، إنَّ مَؤونَةَ البِرذَونِ أكثَرُ مِن مَؤونَةِ الحِمارِ! فَقالَ : إنَّ الَّذي يُمَوِّنُ الحِمارَ يُمَوِّنُ البِرذَونَ ، أما عَلِمتَ أنَّ مَنِ ارتَبَطَ دابَّةً مُتَوَقِّعا بِهِ أمرَنا ويَغيظُ بِهِ عَدُوَّنا وهُوَ مَنسوبٌ إلَينا أدَرَّ اللّهُ رِزقَهُ ، وشَرَحَ صَدرَهُ ، وبَلَّغَهُ أمَلَهُ ، وكانَ عَونا عَلى حَوائِجِهِ؟! (5)

.


1- .تفسير العيّاشي : 2 / 288 / 58 ، بحار الأنوار : 75 / 303 / 5 .
2- .دعائم الإسلام : 2 / 115 / 381 ، بحار الأنوار : 66 / 432 / 16 .
3- .الكافي : 6 / 297 / 8 ، المحاسن : 2 / 224 / 1674 عن نادر الخادم ، بحار الأنوار : 49 / 102 /21 .
4- .تحف العقول : 403 ، بحار الأنوار : 78 / 327 / 4 .
5- .الكافي : 6 / 535 / 1 ، تهذيب الأحكام : 6 / 163 / 300 ، بحار الأنوار : 64 / 160 / 2 .

ص: 395

تفسير العيّاشى از بشر بن مروان :نزد امام صادق عليه السلامدرآمديم . [ما را] به خرماى تازه فراخواند . يكى از حاضران هسته خرما را دور مى افكند . امام صادق عليه السلام دست او را گرفت و فرمود: «چنين مكن! هر آينه اين ريخت و پاش است ؛ و خداوند فساد را دوست نمى دارد» .

دعائم الإسلام از جعفر بن محمّد عليهماالسلام :او به ميوه اى نيم خورده برخورد كه از خانه اش برون افكنده شده بود . به خشم آمد و فرمود: «اين چيست؟ اگر شما سير شده ايد ، بسيارى از مردم سير نشده اند ، پس آن را به كسى بخورانيد كه بدان نياز دارد» .

الكافى از ياسرِ خدمتكار :روزى خدمتكاران سيبى خورده ، آن را نيم خورده رها كردند و دور افكندند . امام رضا عليه السلام به ايشان فرمود : «سبحان اللّه ! اگر شما از آن بى نيازيد ، مردمى به آن نيازمندند ؛ آن را به كسى بخورانيد كه بدان نياز دارد» .

امام كاظم عليه السلام :هر كه ميانه روى و قناعت پيشه كند ، نعمت برايش پايدار مى مانَد ؛ و آن كه ريخت و پاش و اسراف كند ، نعمت از او روى گردانَد .

الكافى از ابن طيفور متطبّب :امام رضا عليه السلام از من پرسيد: «بر چه سوار مى شوى؟» گفتم : «بر خرى» . فرمود : «او را چند خريده اى؟» گفتم: «به سيزده دينار» . فرمود: «اين ، زياده روى است كه خرى بخرى به سيزده دينار و يابو را وانهى!» گفتم: «سرورم! هزينه نگهدارى يابو بيش از خر است» . فرمود: «آن كه آذوقه خر را رسانَد ، از آنِ يابو را هم مى رسانَد . آيا ندانسته اى هر كه چهارپايى نگاه دارد و با آن انتظار امر [فَرَجِ] ما را كشد و با دشمن ما خشم ورزد و به ما پيوند رسانَد ، خداوند روزى اش را سرشار ، سينه اش را فراخ ، و آرزويش را برآورده سازد ؛ و او را براى دستيابى به نيازمندى هايش يارى دهد؟» .

.

ص: 396

5 / 2 _ 2الإِنفاقُ فِي المَعاصيالإمام عليّ عليه السلام :إنَّ إنفاقَ هذَا المالِ في طاعَةِ اللّهِ أعظَمُ نِعمَةٍ ، وإنَّ إنفاقَهُ في مَعاصيهِ أعظَمُ مِحنَةٍ . (1)

عنه عليه السلام :لا تَصرِف مالَكَ فِي المَعاصي ؛ فَتَقدِمَ عَلى رَبِّكَ بِلا عَمَلٍ . (2)

إصلاح المال عن محمّد بن سوقة : سَأَلَ رَجُلٌ سَعيدَ بنَ جُبَيرٍ عَن نَهيِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله عَن إضاعَةِ المالِ ، قالَ :هُوَ (أن) يَرزُقَكَ اللّهُ رِزقا حَلالاً فَتُنفِقَهُ في ما حَرَّمَ اللّهُ عَلَيكَ . (3)

الإمام زين العابدين عليه السلام :يا إلهي . . . فَمَن أجهَلُ مِنّي . . . بِرُشدِهِ !؟ ومَن أغفَلُ مِنّي عَن حَظِّهِ !؟ ومَن أبعَدُ مِنّي مِنِ استِصلاحِ نَفسِهِ . . . حينَ اُنفِقُ ما أجرَيتَ عَلَيَّ مِن رِزقِكَ في ما نَهَيتَني عَنهُ مِن مَعصِيَتِكَ ؟ (4)

5 / 3ما يَكرُهُ فِي استِهلاكِ الأَموالِ العامَّةِ وَالخاصَّةِ5 / 3 _ 1إنفاقُ المالِ في غَيرِ حَقِّهِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :يا عَلِيُّ ، أربَعَةٌ يَذهَبنَ ضَياعا : الأَكلُ عَلَى الشِّبَعِ ، وَالسِّراجُ فِي القَمَرِ ، وَالزَّرعُ فِي السَّبخَةِ ، وَالصَّنيعَةُ عِندَ غَيرِ أهلِها . (5)

.


1- .غرر الحكم : 3392 .
2- .غرر الحكم : 10361 .
3- .إصلاح المال : 200 / 115 .
4- .الصحيفة السجّادية : 69 الدعاء 16 .
5- .من لا يحضره الفقيه : 4 / 373 / 5762 عن حمّاد بن عمرو وأنس بن محمّد عن أبيه جميعا عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، الخصال : 263 / 143 عن حمّاد بن عمرو عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلامعنه صلى الله عليه و آله ، تحف العقول : 9 وفيه «ضلالاً» بدل «ضياعا» ، مكارم الأخلاق : 2 / 335 / 2656 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : 66 / 332 / 11 .

ص: 397

5 / 2 _ 2 پرداخت هزينه گناهان
5 / 3 آن چه در مصرف اموال عمومى و خصوصى ، ناپسند است
5 / 3 _ 1 انفاقِ نابجاىِ مال

5 / 2 - 2پرداخت هزينه گناهانامام على عليه السلام :بخشيدن اين مال براى بندگى خدا ، بزرگ ترين نعمت ؛ و دادن آن در راه نافرمانى خداوند ، از هر چيز محنت بارتر است .

امام على عليه السلام :دارايى خويش را در راه گناهان صرف مكن ؛ كه آن گاه ، بدون عملِ [صالح] نزد خدا خواهى رفت .

اصلاح المال از محمّد بن سوقه :مردى از سعيد بن جبير درباره نهىِ پيامبر صلى الله عليه و آلهاز تباه كردنِ مال ، سؤال كرد . وى گفت: «تباه كردن مال ، آن است كه خداوند روزىِ حلالت عطا فرمايد و آن را براى چيزى كه خداوند بر تو حرام فرموده ، انفاق كنى» .

امام زين العابدين عليه السلام :معبود من! . . . كيست كه بيش از من . . . به مايه هدايت خويش نادان باشد ؛ كيست كه از من ، از بهره [معنوى] خويش غافل تر باشد ؛ كيست كه از من ، از سامان دهىِ جان خويش دورتر باشد . . . آن گاه كه روزى ات را كه بر من جارى فرموده اى ، در گناهى كه مرا از آن بازداشته اى ، هزينه مى كنم؟

5 / 3آن چه در مصرف اموال عمومى و خصوصى ، ناپسند است5 / 3 - 1انفاقِ نابجاىِ مالپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى على! چهار چيز هدر مى روند : خوردن از پىِ سيرى ؛ چراغ برافروختن در نور ماه ؛ كِشت كردن در شوره زار ؛ و نيكى و احسان به كسى كه شايسته آن نيست .

.

ص: 398

عنه صلى الله عليه و آله:مَن أعطى في غَيرِ حَقٍّ فَقَد أسرَفَ ، ومَن مَنَعَ عَن حَقٍّ فَقَد قَتَّرَ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :مَن كانَ فيكُم لَهُ مالٌ فَإِيّاهُ وَالفَسادَ! فَإِنَّ إعطاءَهُ في غَيرِ حَقِّهِ تَبذيرٌ وإسرافٌ ، وهُوَ يَرفَعُ ذِكرَ صاحِبِهِ فِي النّاسِ ويَضَعُهُ عِندَ اللّهِ . ولَم يَضَعِ امرُؤٌ مالَهُ في غَيرِ حَقِّهِ وعِندَ غَيرِ أهلِهِ إلاّ حَرَمَهُ اللّهُ شُكرَهُم ، وكانَ لِغَيرِهِ وُدُّهُم ؛ فَإِن بَقِيَ مَعَهُ مِنهُم بَقِيَّةٌ مِمَّن يُظهِرُ الشُّكرَ لَهُ ويُريهِ النُّصحَ فَإِنَّما ذلِكَ مَلَقٌ مِنهُ وكَذِبٌ ؛ فَإِن زَلَّت بِصاحِبِهِمُ النَّعلُ ثُمَّ احتاجَ إلى مَعونَتِهِم ومُكافَأَتِهِم فَأَلأَمُ خَليلٍ وشَرُّ خَدينٍ . ولَم يَضَعِ امرُؤٌ مالَهُ في غَيرِ حَقِّهِ وعِندَ غَيرِ أهلِهِ إلاّ لَم يَكُن لَهُ مِنَ الحَظِّ في ما أتى إلاّ مَحمَدَةُ اللِّئامِ وثَناءُ الأَشرارِ _ ما دامَ عَلَيهِ مُنعِما مُفضِلاً _ ومَقالَةُ الجاهِلِ : ما أجوَدَهُ! وهُوَ عِندَ اللّهِ بَخيلٌ . فَأَيُّ حَظٍّ أبوَرُ وأخسَرُ مِن هذَا الحَظِّ ؟! وأيُّ فائِدَةِ مَعروفٍ أقَلُّ مِن هذَا المَعروفِ ؟! فَمَن كانَ مِنكُم لَهُ مالٌ فَليَصِل بِهِ القَرابَةَ ، وَليُحسِن مِنهُ الضِّيافَةَ ، وَليَفُكَّ بِهِ العانِيَ وَالأَسيرَ وَابنَ السَّبيلِ ؛ فَإِنَّ الفَوزَ بِهذِهِ الخِصالِ مَكارِمُ الدُّنيا وشَرَفُ الآخِرَةِ . (2)

.


1- .تفسير مجمع البيان : 7 / 280 عن معاذ ، بحار الأنوار : 69 / 261 .
2- .الكافي: 4/31/3 عن أبيمخنف الأزدي، بحار الأنوار: 41/122/29 وراجع الأماليللمفيد:176/6 والأمالي للطوسي : 195 / 331 والغارات : 1 / 76 وتحف العقول : 185 ونهج البلاغة : الخطبة 142 .

ص: 399

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس نابجا بخشد ، اسراف كرده ؛ و هر كه حقّى را نپردازد ، تنگ گرفته است .

امام على عليه السلام :هر كس از ميان شما كه مالى دارد ، از فساد برحذر باشد ؛ كه هر آينه مال بخشيدنش اگر نابجا باشد ، ريخت پاش و اسراف است و هر چند نامِ وى را در ميان مردم فرا برمى كشد ، نزد خدا فرودش مى آورَد . و هيچ كس نيست كه مالش را نابجا و براى غير شايستگان صرف كند ، جز آن كه خداوند سپاس ايشان را از وى دريغ دارد و دوستىِ جز او در دلشان افتد ؛ و اگر هم از آنان كسى باقى مانَد كه او را سپاس گويد و برايش دل بسوزاند ، از باب چاپلوسى و ناراستى است و اگر روزگار باژگونه شود و او به آنان محتاج شود و نيازمند جبرانشان گردد ، آن گاه ، فرومايه ترين دوست و بدترين يارِ اويند . و هيچ كس نيست كه دارايى اش را نابجا و براى ناشايستگان صرف كند ، جز آن كه تنها بهره اش ستايشِ فرومايگان و سپاسِ بَدان باشد _ آن هم مادام كه به احسان و بخشش خويش ادامه دهد _ و نادان [درباره اش] بگويد : «او چه بخشنده است!» وَ[لى] او نزد خدا ، بخيل به شمار مى آيد . پس چه بهره اى مرگبارتر و زيانبارتر از اين بهره است؟ و كدام كارِ [به ظاهر] نيك ، سودش كم تر از اين كار است! پس هر يك از شما را مالى است ، با آن به خويشاوندان پيوند رسانَد ؛ و ميهمانىِ نيكو ترتيب دهد ؛ و رنجور و اسير و در راه مانده را رهايى بخشد ؛ كه هر آينه دستيابى به اين خوى ها هم در دنيا مايه كرامت است و هم در آخرت ، سبب شرافت .

.

ص: 400

عنه عليه السلام :مَن أعطى في غَيرِ الحُقوقِ ، قَصَرَ عَنِ الحُقوقِ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :يُعرَفُ مَن يَصِفُ الحَقَّ بِثَلاثِ خِصالٍ : يُنظَرُ إلى أصحابِهِ مَن هُم ؟ وإلى صَلاتِهِ كَيفَ هِيَ ؟ وفي أيِّ وَقتٍ يُصَلّيها ؟ فَإِن كانَ ذا مالٍ نُظِرَ أينَ يَضَعُ مالَهُ ؟ (2)

5 / 3 _ 2إنفاقُ المالِ فِي البِناءِ فَوقَ الكَفافِالكتاب :«أَ تَبْنُونَ بِكُلِّ رِيعٍ ءَايَةً تَعْبَثُونَ * وَ تَتَّخِذُونَ مَصَانِعَ لَعَلَّكُمْ تَخْلُدُونَ * وَ إِذَا بَطَشْتُم بَطَشْتُمْ جَبَّارِينَ * فَاتَّقُواْ اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ . (3) »

الحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا تَبنوا ما لا تَسكُنونَ . (4)

من لا يحضره الفقيه :[قالَ] رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : مَن بَنى بُنيانا رِياءً وسُمعَةً ، حَمَلَهُ يَومَ القِيامَةِ مِنَ الأَرضِ السّابِعَةِ وهُوَ نارٌ تَشتَعِلُ ، ثُمَّ تَطَوَّقَ في عُنُقِهِ ويُلقى فِي النّارِ ، فَلا يَحبِسُهُ شَيءٌ مِنها دونَ قَعرِها ، إلاّ أن يَتوبَ . قيلَ : يا رَسولَ اللّهِ ، كَيفَ يَبني رِياءً وسُمعَةً ؟ قالَ : يَبني فَضلاً عَلى ما يَكفيهِ ؛ استِطالةً مِنهُ عَلى جيرانِهِ ، ومُباهاةً لاِءِخوانِهِ . (5)

.


1- .غرر الحكم : 8549 .
2- .المحاسن : 1 / 396 / 885 عن ميسر بن سعيد القصير الجوهري عن رجل ، بحار الأنوار : 67 / 302 / 30 .
3- .الشعراء : 128 _ 131 .
4- .الكافي : 2 / 48 / 4 عن سليمان الجعفري عن الإمام الرضا عن أبيه عليهماالسلام وص 53 / 1 ، معاني الأخبار : 187 / 6 ، التوحيد : 371 / 12 ، المحاسن : 1 / 354 / 750 كلّها عن عذافر عن الإمام الباقر عليه السلامعنه صلى الله عليه و آله ، التمحيص : 62 / 137 عن سليمان بن جعفر الجعفري عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : 67 / 284 / 7 و ص 286 / 8 و ج 71 / 153 / 61 .
5- .من لا يحضره الفقيه : 4 / 11 / 4968 ، الأمالي للصدوق : 513 / 707 كلاهما عن الحسين بن زيد عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، ثواب الأعمال : 331 / 1 عن ابن عبّاس وأبي هريرة نحوه ، بحار الأنوار : 76 / 149 / 4 و ص 332 / 1 .

ص: 401

5 / 3 _ 2 صرفِ دارايى در ساخت و سازِ بيش از نياز

امام على عليه السلام :هر كس نابجا بخشش كند ، در اداى حقوق كوتاهى كرده است .

امام صادق عليه السلام :آن كه از حق بهره دارد ، با سه ويژگى شناخته مى شود : به دوستانش نظر مى شود كه كيانند ؛ به نمازش نگريسته مى شود كه چگونه و در چه وقت ادا مى گردد ؛ و اگر ثروتمند باشد ، به چگونگى صرف كردن مالش نظر مى شود .

5 / 3 - 2صرفِ دارايى در ساخت و سازِ بيش از نيازقرآن :«آيا به هر جاى بلندى ، نشانه اى به بازى و بيهودگى بنا مى كنيد * و كوشك هاى بلند و استوار مى سازيد كه شايد جاويدان بمانيد * و چون به خشم دست مى گشاييد ، مانند گردنكشان [بيرحمانه ]دست مى گشاييد * پس ، از خدا پروا كنيد و مرا فرمان بَريد .»

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :جايى را كه در آن سكونت نمى يابيد ، بنا نكنيد .

من لايحضره الفقيه : پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:من لايحضره الفقيه : پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس ساختمانى را بسازد تا مردم ببينند و بشنوند ، آن ساختمان به گونه آتشى شعله ور او را از زمين هفتم برمى كشد ؛ آن گاه ، چون طوقى به گردنش آويخته مى شود و در آتش مى افتد و تنها قعرِ آن آتش زندان او خواهد بود ؛ مگر آن كه توبه كند . گفته شد: «اى رسول خدا! چگونه [انسان] ساختمانى را مى سازد تا مردم ببينند و بشنوند؟» فرمود : «ساختمانى مى سازد كه از نياز او فراتر است تا بر همسايگانش فخر فروشد و به برادران [دينى]اَش مباهات كند» .

.

ص: 402

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن بَنى فَوقَ ما يَكفيهِ ، كُلِّفَ أن يَحمِلَهُ يَومَ القِيامَةِ عَلى عُنُقِهِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن بَنى بِناءً أكثَرَ مِمّا يَحتاجُ إلَيهِ ، كانَ عَلَيهِ وَبالاً يَومَ القِيامَةِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ كُلَّ بِناءٍ بُنِيَ وَبالٌ عَلى صاحِبِهِ يَومَ القِيامَةِ إلاّ ما لابُدَّ مِنهُ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :ما أنفَقَ المُؤمِنُ مِن نَفَقَةٍ فَإِن خَلَفَها عَلَى اللّهِ فَاللّهُ ضامِنٌ ، إلاّ ما كانَ في بُنيانٍ أو مَعصِيَةٍ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :إذا أرادَ اللّهُ بِعَبدٍ هَوانا أنفَقَ مالَهُ فِي البُنيانِ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ للّهِِ عز و جل بِقاعا تُسَمَّى «المُنتَقِماتِ» ، فَإِذا كَسَبَ الرَّجُلُ المالَ مِن حَرامٍ سَلَّطَ اللّهُ عَلَيهِ الماءَ وَالطّينَ ، ثُمَّ لا يُمَتِّعُهُ بِهِ . (6)

.


1- .المعجم الكبير : 10 / 151 / 10287 عن عبد اللّه ، حلية الأولياء : 8 / 246 عن عبد اللّه بن مسعود نحوه ، كنز العمّال : 15 / 406 / 41486 .
2- .شُعب الإيمان : 7 / 391 / 10710 عن أنس ، كنز العمّال : 15 / 406 / 41585 .
3- .مسند أبي يعلى : 4 / 236 / 4331 ، سنن أبي داود : 4 / 360 / 5237 ، الفردوس : 3 / 257 / 4761 كلاهما نحوه وكلّها عن أنس ، كنز العمّال : 15 / 405 / 41576 ؛ مكارم الأخلاق : 1 / 276 / 844 وراجع الكافي : 6 / 531 / 7 والمحاسن : 2 / 445 / 2530 .
4- .المستدرك على الصحيحين : 2 / 57 / 2311 ، السنن الكبرى : 10 / 409 / 21132 نحوه وكلاهما عن جابر ، كنز العمّال : 6 / 414 / 16318 .
5- .المعجم الأوسط : 8 / 381 / 8939 ، شُعب الإيمان : 7 / 394 / 10720 ، الفردوس : 1/245/950 كلّها عن محمّد بن بشير الأنصاري وزادا في آخرهما «والماء والطين» ، كنز العمّال : 3 / 444/7365 .
6- .الفردوس : 1 / 186 / 701 عن الإمام عليّ عليه السلام ، كنز العمّال : 15 / 393 / 41520 وراجع الكافي: 6 / 532 / 15 .

ص: 403

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :كسى كه فراتر از حدّ نيازش ساختمان بنا كند ، واداشته مى شود كه در روز قيامت ، آن را بر گردن انداخته ، حمل كند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس ساختمانى بيش از اندازه نيازش بسازد ، روز قيامت بر او سنگينى خواهد كرد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر ساختمانى كه بنا شود ، روز قيامت بر دارنده اش سنگينى خواهد كرد ، مگر آن چه [به آن نياز است و] از آن گريزى نيست .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه مؤمن هزينه اى كند و پاداش آن را از خداى خواهد ، خداوند اجر او را ضمانت مى كند ، مگر آن كه براى ساختمانِ [بيرون از حدّ نياز] يا در راه گناه باشد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه خداوند بخواهد بنده اى را خوار سازد ، مال او را در ساختمان سازىِ [بيش از حدّ نياز] مصروف گردانَد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر آينه ، خداوند را جاى هايى است به نام «انتقام كشنده ها» ؛ [و آن ، چنين است كه] هرگاه كسى مالى را از راه حرام به دست آورَد ، خداوند آب و گلِ [بنّايى] را بر او چيره مى كند و سپس وى از آن بِنا سودى نمى بَرَد .

.

ص: 404

المراسيل عن عطيّة بن قيس :كانَ حُجَر أزواجِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آلهبِجَريدِ النَّخلِ ، فَخَرَجَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آلهفي مَغزىً لَهُ ، وكانَت اُمُّ سَلَمَةَ موسِرَةً ، فَجَعَلَت مَكانَ الجَريدِ لَبِنا ، فَقالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : ما هذا ؟! قالَت : أرَدتُ أن أكُفَّ عَنّي أبصارَ النّاسِ ، فَقالَ : يا اُمَّ سَلَمَةَ ، إنَّ شَرَّ ما ذَهَبَ فيهِ مالُ المَرءِ المُسلِمِ البُنيانُ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :كُلُّ بِناءٍ لَيسَ بِكَفافٍ فَهُوَ وَبالٌ عَلى صاحِبِهِ يَومَ القِيامَةِ . (2)

عنه عليه السلام :مَن بَنى فَوقَ مَسكَنِهِ ، كُلِّفَ حَملَهُ يَومَ القِيامَةِ . (3)

عنه عليه السلام :مَن كَسَبَ مالاً مِن غَيرِ حِلِّهِ ، سَلَّطَ اللّهُ عَلَيهِ البِناءَ وَالماءَ وَالطّينَ . (4)

5 / 3 _ 3إضاعَةُ المالِرسول اللّه صلى الله عليه و آله:إنَ اللّهَ كَرِهَ لَكُم ثَلاثا: قيلَ وقالَ، وإضاعَةَ المالِ، وكَثرَهَ السُّؤالِ. (5)

.


1- .المراسيل : 237 / 2 ، الطبقات الكبرى : 8 / 167 عن عبد اللّه بن يزيد الهذلي نحوه ، كنز العمّال : 15 / 393 / 41521 وفيه ذيله فقط .
2- .الكافي : 6 / 531 / 7 ، المحاسن : 2 / 445 / 2530 كلاهما عن حميد الصيرفي ، مكارم الأخلاق : 1 / 275 / 842 ، بحار الأنوار : 76 / 150 / 10 وص 155 / 34 .
3- .المحاسن : 2 / 446 / 2531 عن ابن أبي عمير عن رجل ، بحار الأنوار : 76 / 150 / 11 .
4- .الكافي : 6/531/2 ، الخصال : 159 / 205 ، المحاسن : 2 / 445 / 2528 كلّها عن هشام بن الحكم ، مكارم الأخلاق : 1/276/847 وفيه «سلّط على البناء : الماء والطين»، بحار الأنوار : 76/150 / 8 .
5- .صحيح البخاري : 2/537/1407، مسندابن حنبل: 6/330/18171، تاريخ بغداد: 8/111/4231 وفيه «إنّ اللّه ينهاكم» ، المعجم الكبير : 20 / 398 / 943 نحوه وكلّها عن المغيرة بن شعبة ، الموطّأ : 2/990/20 عن أبيهريرة وفيه «ويسخط لكم» بدل«إنّ اللّه كره لكم» ، كنزالعمّال:15/824/43275.

ص: 405

5 / 3 _ 3 تباه كردنِ مال

المراسيل از عطيّة بن قيس :اتاق هاى همسران پيامبر صلى الله عليه و آله از شاخه خرما بنا شده بود . در هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آلهبراى نبردى بيرون شده بود ، امّ سَلَمه كه فراخ دست بود ، به جاى شاخ خرما ، اتاقش را از خشت ساخت . پيامبر [پس از بازگشت ]فرمود : «اين چيست؟» گفت: «خواستم از نگاه هاى مردم محفوظ باشم» . فرمود: «اى امّ سلمه! هر آينه بدترين مصرف مال انسان مسلم ، ساختمان سازى است» .

امام صادق عليه السلام :هر بنايى كه براى مصرف و نياز ساخته نشود ، روز قيامت ، بر صاحبش سنگينى خواهد كرد .

امام صادق عليه السلام :هر كس فراتر از حدّ نيازِ سُكنايش ، ساختمان بسازد ، روز قيامت واداشته مى شود كه آن را بر دوش كشد .

امام صادق عليه السلام :كسى كه مالى را از راه حرام به دست آورَد ، خداوند ساختمان سازى و آب و گل را بر او چيره مى فرمايد .

5 / 3 - 3تباه كردنِ مالپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همانا خداوند سه چيز را بر شما نمى پسندد : بگو مگو ، تباه كردنِ مال ، درخواستِ بسيار .

.

ص: 406

عنه صلى الله عليه و آله :الزَّهادَةُ فِي الدُّنيا لَيسَت بِتَحريمِ الحَلالِ ، ولا إضاعَةِ المالِ . (1)

صحيح البخاري عن ورّاد ، كاتِبُ المغيرة :كَتَبَ مُعاوِيَةُ إلَى المُغيرَةِ : اُكتُب إلَيَّ ما سَمِعتَ مِن رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، فَكَتَبَ إلَيهِ . . . إنَّهُ كانَ يَنهى عَن قيلَ وقالَ ، وكَثرَةِ السُّؤالِ ، وإضاعَةِ المالِ . وكانَ يَنهى عَن عُقوقِ الاُمَّهاتِ ، ووَأدِ البَناتِ ،ومَنعٍ وهاتِ . (2)

الإمام الرّضا عليه السلام :مِنَ الفَسادِ قَطعُ الدِّرهَمِ وَالدّينارِ ، وطَرحُ النَّوى. (3)

5 / 4النَّهيُ عَنِ التَّشَبُّهِ بِالأَجنَبِيِّ فِي الاِستِهلاكِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا يُشبِهُ الزِّيُّ بِالزِّيِّ حَتّى يُشبِهَ الخُلقُ بِالخُلقِ ؛ ومَن تَشَبَّهَ بِقَومٍ فَهُوَ مِنهُم . (4)

الإمام الباقر عليه السلام عن آبائه عليهم السلام :أوحَى اللّهُ إلى نَبِيٍّ مِنَ الأَنبِياءِ أن قُل لِقَومِكَ : لا يَلبَسوا لِباسَ أعدائي ، ولا يَطعَموا طَعامَ أعدائي ، ولا يُشاكِلوا بِمَشاكِلِ أعدائي ؛ فَيَكونوا أعدائي كَما هُم أعدائي . (5)

.


1- .سنن الترمذي : 4 / 571 / 2340 ، سنن ابن ماجة : 2 / 1373 / 4100 كلاهما عن أبي ذرّ الغفاري ، كنز العمّال : 3 / 181 / 6059 ؛ الكافي : 5 / 70 / 2 ، معاني الأخبار : 251 / 3 كلاهما عن إسماعيل بن مسلم عن الإمام الصادق عليه السلام ، مشكاة الأنوار : 206 / 553 عن الإمام الصادق عليه السلاموكلّها نحوه .
2- .صحيح البخاري : 6 / 2659 / 6862 وج 5 / 2376 / 6108 ، صحيح مسلم : 3 / 1341 / 14 ، السنن الكبرى : 6 / 104 / 11341 كلّها نحوه وراجع مسند ابن حنبل : 6 / 339 / 18215 .
3- .من لا يحضره الفقيه : 3 / 167 / 3625 عن أبي هشام البصري .
4- .الفردوس : 5 / 162 / 7824 وص 168 / 7845 كلاهما عن حذيفة .
5- .تهذيب الأحكام: 6/172/332 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام، من لا يحضره الفقيه: 1/252/770 عن إسماعيل بن مسلم عن الإمام الصادق عليه السلام ، علل الشرايع: 348/6 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام، الجعفريّات : 234 ، مشكاة الأنوار : 561 / 1898 كلاهما عن الإمام الصادق عليه السلاموكلّها نحوه .

ص: 407

5 / 4 نهى از شباهت جستن به بيگانه در شيوه مصرف

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :زهدورزى در دنيا ، به معناى حرام كردنِ حلال و تباه كردنِ مال نيست .

صحيح البخاري از ورّاد ، منشىِ مُغيره :معاويه به مغيره نوشت: «براى من سخنى بنويس كه از پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهشنيده اى» . او برايش نوشت : « . . وى از اين چيزها نهى مى فرمود : بگومگو ؛ درخواستِ بسيار ؛ و تباه كردن مال . و نيز نهى مى فرمود از كردنِ كارى كه نفرين پدر و مادر را در پى داشته باشد ؛ زنده به گور كردنِ دختران ؛ و امر و نهىِ [بيجا] .

امام رضا عليه السلام :از بين بردن درهم و دينار ، و دور افكندن هسته خرما ، كارى است فسادآميز .

5 / 4نهى از شباهت جستن به بيگانه در شيوه مصرفپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ظواهر افراد با هم يكسان نمى شود مگر آن گاه كه خُلق و خوشان با يكديگر برابر گردد ؛ و هر كس به گروهى شباهت جويد ، در شمار آنان محسوب مى شود .

امام باقر عليه السلام از نياكانش :خداوند به يكى از پيامبران وحى فرمود به قومش بگويد كه همچون دشمنان خدا لباس نپوشند ؛ مثل آنان خوراك نخورند ؛ و به شكل ايشان درنيايند ، كه در اين حال ، همچون آنان دشمن خدا خواهند بود .

.

ص: 408

الإمام الصادق عليه السلام :كانَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلاميَقولُ : لا تَزالُ هذِهِ الاُمَّةُ بِخَيرٍ ما لَم يَلبَسوا لِباسَ العَجَمِ ، ويَطعَموا أطعِمَةَ العَجَمِ ، فَإِذا فَعَلوا ذلِكَ ضَرَبَهُمُ اللّهُ بِالذُّلِّ . (1)

5 / 5النَّهيُ عَنِ التَّفريطِ فِي الاِستِهلاكِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إيّاكُم ولِباسَ الرُّهبانِ! فَإِنَّهُ مَن يَتَرَهَّبُ أو يَتَشَبَّهُ بِهِم فَلَيسَ مِنّي ، ومَن تَرَكَ اللَّحمَ وحَرَّمَهُ عَلى نَفسِهِ فَلَيسَ مِنّي ، ومَن تَرَكَ النِّساءَ كَراهِيَةً فَلَيسَ مِنّي . (2)

عوالي اللآلي : رُوِيَ فِي الحَديثِ :أنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله جَلَسَ لِلنّاسِ ووَصَفَ يَومَ القِيامَةِ ، ولَم يَزِدهُم عَلَى التَّخويفِ ، فَرَقَّ النّاسُ وبَكَوا ، فَاجتَمَعَ عَشَرَةٌ مِنَ الصَّحابَةِ في بَيتِ عُثمانَ بنِ مَظعونٍ ، وَاتَّفَقوا عَلى أن يَصومُوا النَّهارَ ، ويَقومُوا اللَّيلَ ، ولا يَقرَبُوا النِّساءَ ولاَ الطّيبَ ، ويَلبَسُوا المُسوحَ ، ويَرفِضُوا الدُّنيا ، ويَسيحوا فِي الأَرضِ ، ويَتَرَهَّبوا ، ويَخصُوا المَذاكيرَ . فَبَلَغَ ذلِكَ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله ، فَأَتى مَنزِلَ عُثمانَ فَلَم يَجِدهُ ، فَقالَ لاِمرَأَتِهِ : أحَقٌّ ما بَلَغَني ؟ فَكَرِهَت أن يُكَذَّبَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، وأن تَبتَدِيَ عَلى زَوجِها ، فَقالَت : يا رَسولَ اللّهِ ، إن كانَ أخبَرَكَ عُثمانُ فَقَد صَدَقَكَ ، وَانصَرَفَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله . وأتى عُثمانُ مَنزِلَهُ ، فَأَخبَرَتهُ زَوجَتُهُ بِذلِكَ ، فَأَتى هُوَ وأصحابُهُ إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ، فَقالَ لَهُم : ألَم اُنَبَّأ أنَّكُمُ اتَّفَقتُم ؟! فَقالوا : ما أرَدنا إلاَّ الخَيرَ ، فَقالَ : إنّي لَم اُومَر بِذلِكَ ، ثُمَّ قالَ : إنَّ لِأَنفُسِكُم عَلَيكُم حَقّا ؛ فَصوموا وأفطِروا ، وقوموا وناموا ؛ فَإِنّي أصومُ واُفطِرُ ، وأقومُ وأنامُ ، وآكُلُ اللَّحمَ وَالدَّسَمَ ، وآتِي النِّساءَ ، فَمَن رَغِبَ عَن سُنَّتي فَلَيسَ مِنّي . ثُمَّ جَمَعَ النّاسَ وخَطَبَهُم وقالَ : ما بالُ قَومٍ حَرَّمُوا النِّساءَ وَالطّيبَ وَالنَّومَ وشَهَواتِ الدُّنيا؟! وأمّا أنَا فَلَستُ آمُرُكُم أن تَكونوا قِسِّيسينَ ورُهبانا ؛ إنَّهُ لَيسَ في ديني تَركُ اللَّحمِ وَالنِّساءِ وَاتِّخاذُ الصَّوامِعِ ؛ إنَّ سِياحَةَ اُمَّتي فِي الصَّومِ ، ورَهبانِيَتَها الجِهادُ ؛ اُعبُدُوا اللّهَ ولا تُشرِكوا بِهِ شَيئا ، وحُجّوا وَاعتَمِروا ، وأقيمُوا الصَّلاةَ ، وآتُوا الزَّكاةَ ، وصوموا شَهرَ رَمَضانَ ، وَاستَقيموا يَستَقِم لَكُم ، فَإِنَّما هَلَكَ مَن قَبلَكُم بِالتَّشديدِ ؛ شَدَّدوا عَلى أنفُسِهِم فَشَدَّدَ اللّهُ عَلَيهِم ، فَاُولئِكَ بَقاياهُم فِي الدِّياراتِ وَالصَّوامِعِ . (3)

.


1- .المحاسن : 2 / 178 / 1504 وص 222 / 1669 كلاهما عن طلحة بن زيد ، بحار الأنوار : 66 / 323 / 6 .
2- .الفردوس : 1 / 381 / 1534 المعجم الأوسط : 4 / 178 / 3909 عن أبي كريمة وليس فيه ذيله وكلاهما عن الإمام عليّ عليه السلام وراجع المناقب لابن شهرآشوب : 2 / 100 .
3- .عوالي اللآلي : 2 / 149 / 418 وراجع تفسير مجمع البيان : 3 / 364 و تفسير الطبري : 5 / الجزء 7 / 9 والدرّالمنثور : 3 / 141 .

ص: 409

5 / 5 نهى از كوتاه آمدن در مصرف

امام صادق عليه السلام :حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمود: اين امّت همواره در خير به سر مى برند ، مادام كه همچون عَجَمِ [داراى سنّت هاى نادرست ]لباس نپوشند و غذا نخورند ؛ كه اگر چنين كنند ، خداوند به خوارى دچارشان فرمايد .

5 / 5نهى از كوتاه آمدن در مصرفپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از پوشيدن جامه راهبان بپرهيزيد! هر آينه هر كس رهبانيّت پيشه كند يا خود را به راهبان شبيه سازد ، از من نيست ؛ و هر كه [خوردنِ ]گوشت را ترك گويد و آن را بر خويش حرام سازد ، از من نيست ؛ و هر كس از روى كراهت ، [همخوابى با] زنان را ترك كند ، از من نيست .

عوالى اللاّلى :در حديثى آمده است : پيامبر صلى الله عليه و آله در جمع مردم نشست و روز قيامت را برايشان وصف فرمود ؛ وَ[لى] بر بيم دادنِ ايشان نيفزود . آنان را دل نازكى افتاد و گريستند . سپس ده تن از اصحاب در خانه عثمان بن مَظعون گرد آمدند و قرار نهادند كه روز را روزه گيرند و شب را [به عبادت ]ايستند ؛ به زنان نزديك نشوند و عطر را ترك گويند ؛ خرقه پشمينه بر تن كنند و دنيا را واگذارند ؛ در زمين به سياحت پردازند و رهبانيّت پيش گيرند ؛ و نَرينِگان را اَخته كنند . اين خبر به پيامبر صلى الله عليه و آلهرسيد ؛ پس به خانه عثمان آمد ؛ او را نيافت ؛ به همسرش فرمود: «آيا آنچه به من خبر رسيده ، درست است؟» او هم نمى خواست كه خبر پيامبر را ناراست شمارَد و هم كراهت داشت كه به زيان همسرش سخنى گويد . گفت: «اى رسول خدا! اگر عثمان به شما خبرى داده ، راست گفته است» . پيامبر صلى الله عليه و آلهبازگشت . عثمان كه به خانه آمد ، همسرش ماجرا را برايش بيان كرد . پس او و يارانش نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند . پيامبر به ايشان گفت: «آيا قرارى نهاده ايد و من باخبر نشده ام؟» گفتند: «ما جز خير نمى خواستيم» . فرمود: «من [با اين كه پيامبرم ]به اين شيوه امر نشده ام!» سپس فرمود: «هر آينه وجودِ شما را بر شما حقّى است ؛ پس روزه گزاريد و روزه بگشاييد ، [به عبادت] بايستيد و [در هنگام لزوم] بخوابيد ؛ كه من ، خود ، روزه مى گيرم و روزه مى گشايم ، و [به عبادت ]مى ايستم و [به هنگام ]مى خوابم ، و گوشت و چربى مى خورم ، و با زنان درمى آميزم ؛ پس هر كه از سنّت من روى بگرداند ، از من نيست» . سپس مردم گرد آمدند و پيامبر براى ايشان خطبه خواند و فرمود : «چه شده است گروهى را كه زنان و عطر و خواب و خواستنى هاى دنيا را حرام شمردند؟ و امّا من به شما فرمان نمى دهم كه كشيش و راهب شويد . در دين من مقرّر نشده كه گوشت و زنان را رها كنيد و به صومعه ها بخزيد . زمين گردىِ امّت من در روزه ؛ و رهبانيّتش در جهاد است . خداى را عبادت كنيد و به او هيچ شرك نورزيد ؛ حجّ و عمره بگزاريد ؛ نماز بر پاى كنيد ؛ زكات دهيد ؛ روزه ماه رمضان را به جاى آوريد ؛ به راه راست رويد تا شما را بر راه راست نگه دارد . جز اين نيست كه كسانى پيش از شما بر خود سخت گرفتند و از اين روى ، هلاك شدند ؛ ايشان بر خود سخت گرفتند و خداى هم بر آنان سخت گرفت ؛ و اينان [= راهبان و كشيشان] باقى مانده همانانند در ديرها و صومعه ها .

.

ص: 410

الكافي عن مسعدة بن صدقة :دَخَلَ سُفيانُ الثَّورِيُّ عَلى أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلامفَرَأى عَلَيهِ ثِيابَ بيضٍ كَأَنَّها غِرقِئِ البَيضِ ، فَقالَ لَهُ : إنَّ هذَا اللِّباسَ لَيسَ مِن لِباسِكَ! فَقالَ لَهُ : اِسمَع مِنّي وعِ ما أقولُ لَكَ ؛ فَإِنَّهُ خَيرٌ لَكَ عاجِلاً وآجِلاً إن أنتَ مُتَّ عَلَى السُّنَّةِ وَالحَقِّ ولَم تَمُت عَلى بِدعَةٍ ، اُخبِرُكَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آلهكانَ في زَمانٍ مُقفِرٍ جَدبٍ ، فَأَمّا إذا أقبَلَتِ الدُّنيا فَأَحَقُّ أهلِها بِها أبرارُها لا فُجّارُها ، ومُؤمِنوها لا مُنافِقوها ومُسلِموها لا كُفّارُها ، فَما أنكَرتَ يا ثَورِيُّ فَوَاللّهِ إنَّني لَمَعَ ما تَرى ، ما أتى عَلَيَّ مُذ عَقَلتُ صَباحٌ ولا مَساءٌ وللّهِِ في مالي حَقٌّ أمَرَني أن أضَعَهُ مَوضِعا إلاّ وَضَعتُهُ . قالَ : فَأَتاهُ قَومٌ مِمَّن يُظهِرونَ الزُّهدَ ويَدعونَ النّاسَ أن يَكونوا مَعَهُم عَلى مِثلِ الَّذي هُم عَلَيهِ مِنَ التَّقَشُّفِ ، فَقالوا لَهُ : إنَّ صاحِبَنا حَصِرَ عَن كَلامِكَ ولَم تَحضُرهُ حُجَجُهُ . فَقالَ لَهُم : فَهاتوا حُجَجَكُم . فَقالوا لَهُ : إنَّ حُجَجَنا مِن كِتابِ اللّهِ . فَقالَ لَهُم : فَأَدلوا بِها ، فَإِنَّها أحَقُّ مَا اتُّبِعَ وعُمِلَ بِهِ . فَقالوا : يَقولُ اللّهُ _ تَبارَكَ وتَعالى _ مُخبِرا عَن قَومٍ مِن أصحابِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله : «وَ يُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَ لَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَ مَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَ_ءِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (1) » ، فَمَدَحَ فِعلَهُم ، وقالَ في مَوضِعٍ آخَرَ : «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَ يَتِيمًا وَ أَسِيرًا (2) » ، فَنَحنُ نَكتَفي بِهذا ، فَقالَ رَجُلٌ مِنَ الجُلَساءِ : إنّا رَأَيناكُم تَزهَدونَ فِي الأَطعِمَةِ الطَّيِّبَةِ ومَعَ ذلِكَ تَأمُرونَ النّاسَ بِالخُروجِ مِن أموالِهِم حَتّى تَمَتَّعوا أنتُم مِنها ! فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام: دَعوا عَنكُم ما لا تَنتَفِعونَ بِهِ، أخبِروني _ أيُّهَا النَّفَرُ _ ألَكُم عِلمٌ بِناسِخِ القُرآنِ مِن مَنسوخِهِ ومُحكَمِهِ مِن مُتَشابِهِهِ الَّذي في مِثلِهِ ضَلَّ مَن ضَلَّ وهَلَكَ مَن هَلَكَ مِن هذِهِ الاُمَّةِ ؟ فَقالوا لَهُ : أو بَعضُهُ ، فَأَمّا كُلُّهُ فَلا ، فَقالَ لَهُم : فَمِن هُنا اُتيتُم . وكَذلِكَ أحاديثُ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله . فَأَمّا ما ذَكَرتُم مِن إخبارِ اللّهِ عز و جل إيّانا في كِتابِهِ عَنِ القَومِ الَّذينَ أخبَرَ عَنهُم بِحُسنِ فِعالِهِم فَقَد كانَ مُباحا جائِزا ولَم يَكونوا نُهوا عَنهُ ، وثَوابُهُم مِنهُ عَلَى اللّهِ عز و جل ؛ وذلِكَ أنَّ اللّهَ _ جَلَّ وتَقَدَّسَ _ أمَرَ بِخِلافِ ما عَمِلوا بِهِ ، فَصارَ أمرُهُ ناسِخا لِفِعلِهِم ، وكانَ نَهيُ اللّهِ _ تَبارَكَ وتَعالى _ رَحمَةً مِنهُ لِلمُؤمِنينَ ونَظَرا ؛ لِكَي لا يَضُرّوا بِأَنفُسِهِم وعِيالاتِهِم ، مِنهُمُ الضَّعَفَةُ الصِّغارُ وَالوِلدانُ وَالشَّيخُ الفاني وَالعَجوزُ الكَبيرَةُ الَّذينَ لا يَصبِرونَ عَلَى الجوعِ ، فَإِن تَصَدَّقتُ بِرَغيفي ولا رَغيفَ لي غَيرَهُ ضاعوا وهَلَكوا جوعا ؛ فَمِن ثَمَّ قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : خَمسُ تَمراتٍ أو خَمسُ قُرَصٍ أو دَنانيرَ أو دَراهِمَ يَملِكُهَا الإِنسانُ وهُوَ يُريدُ أن يُمضِيَها فَأَفضَلُها ما أنفَقَهُ الإِنسانُ عَلى والِدَيهِ ، ثُمَّ الثّانِيَةُ عَلى نَفسِهِ وعِيالِهِ ، ثُمَّ الثّالِثَةُ عَلى قَرابَتِهِ الفُقَراءِ ، ثُمَّ الرّابِعَةُ عَلى جيرانِهِ الفُقَراءِ ، ثُمَّ الخامِسَةُ في سَبيلِ اللّهِ ، وهُوَ أخَسُّها أجرا . وقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله لِلأَنصارِيِّ _ حينَ أعتَقَ عِندَ مَوتِهِ خَمسَةً أو سِتَّةً مِنَ الرَّقيقِ ولَم يَكُن يَملِكُ غَيرَهُم ولَهُ أولادٌ صِغارٌ _ : لَو أعلَمتُمونيأمرَهُ ماتَرَكتُكُم تَدفِنونَهُ (3) مَعَ المُسلِمينَ يَترُكُ صِبيَةً صِغارا يَتَكَفَّفونَ النّاسَ! ثُمَّ قالَ : حَدَّثني أبي أنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آلهقالَ : اِبدَأ بِمَن تَعولُ ؛ الأَدنى فَالأَدنى . ثُمَّ هذا ما نَطَقَ بِهِ الكِتابُ رَدّا لِقَولِكُم ونَهيا عَنهُ مَفروضا مِنَ اللّهِ العَزيزِ الحَكيمِ ، قالَ : «وَ الَّذِينَ إِذَآ أَنفَقُواْ لَمْ يُسْرِفُواْ وَ لَمْ يَقْتُرُواْ وَ كَانَ بَيْنَ ذَ لِكَ قَوَامًا (4) » ، أفَلا تَرَونَ أنَّ اللّهَ _ تَبارَكَ وتَعالى _ قالَ غَيرَ ما أراكُم تَدعونَ النّاسَ إلَيهِ مِنَ الأَثَرَةِ عَلى أنفُسِهِم وسَمّى مَن فَعَلَ ما تَدعونَ النّاسَ إلَيهِ مُسرِفا؟! وفي غَيرِ آيَةٍ مِن كِتابِ اللّهِ يَقولُ : «إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ ، (5) » فَنَهاهُم عَنِ الإِسرافِ ، ونَهاهُم عَنِ التَّقتيرِ ، ولكِن أمرٌ بَينَ أمرَينِ ؛ لا يُعطي جَميعَ ما عِندَهُ ثُمَّ يَدعُو اللّهَ أن يَرزُقَهُ فَلا يَستَجيبُ لَهُ ؛ لِلحَديثِ الَّذي جاءَ عَنِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله : «إنَّ أصنافا مِن اُمَّتي لا يُستَجابُ لَهُم دُعاؤُهُم : رَجُلٌ يَدعو عَلى والِدَيهِ ، ورَجُلٌ يَدعو عَلى غَريمٍ ذَهَبَ لَهُ بِمالٍ فَلَم يَكتُب عَلَيهِ ولَم يُشهِد عَلَيهِ ، ورَجُلٌ يَدعو عَلَى امرَأَتِهِ وقَد جَعَلَ اللّهُ عز و جل تَخلِيَةَ سَبيلِها بِيَدِهِ ، ورَجُلٌ يَقعُدُ في بَيتِهِ ويَقولُ : رَبِّ ارزُقني ، ولا يَخرُجُ ولا يَطلُبُ الرِّزقَ ، فَيَقولُ اللّهُ عز و جل لَهُ : عَبدي! ألَم أجعَل لَكَ السَّبيلَ إلَى الطَّلَبِ وَالضَّربِ فِي الأَرضِ بِجَوارِحَ صَحيحَةٍ؟! فَتَكونَ قَد أعذَرتَ في ما بَيني وبَينَكَ فِي الطَّلَبِ لاِتِّباعِ أمري ، ولِكَي لا تَكونَ كَلاًّ عَلى أهلِكَ ، فَإِن شِئتُ رَزَقتُكَ وإن شِئتُ قَتَّرتُ عَلَيكَ ، وأنتَ غَيرُ مَعذورٍ عِندي . ورَجُلٌ رَزَقَهُ اللّهُ مالاً كَثيرا فَأَنفَقَهُ ثُمَّ أقبَلَ يَدعو : يا رَبِّ ارزُقني ، فَيَقولُ اللّهُ عز و جل : ألَم أرزُقكَ رِزقا واسِعا؟! فَهَلاَّ اقتَصَدَتَ فيهِ كَما أمَرتُكَ؟! ولِمَ تُسرِفُ وقَد نَهَيتُكَ عَنِ الإِسرافِ؟! ورَجُلٌ يَدعو في قَطيعَةِ رَحِمٍ» . ثُمَّ عَلَّمَ اللّهُ عز و جل نَبِيَّهُ صلى الله عليه و آله كَيفَ يُنفِقُ ؛ وذلِكَ أنَّهُ كانَت عِندَهُ اُوقِيَّةٌ مِنَ الذَّهَبِ ، فَكَرِهَ أن يَبيتَ عِندَهُ فَتَصَدَّقَ بِها ، فَأَصبَحَ ولَيسَ عِندَهُ شَيءٌ ، وجاءَهُ مَن يَسأَلُهُ فَلَم يَكُن عِندَهُ ما يُعطيهِ ، فَلامَهُ السّائِلُ ، وَاغتَمَّ هُوَ حَيثُ لَم يَكُن عِندَهُ ما يُعطيهِ ، وكانَ رَحيما رَقيقا ، فَأَدَّبَ اللّهُ تَعالى نَبِيَّهُ صلى الله عليه و آله بِأَمرِهِ فَقالَ : «وَ لاَ تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَ لاَ تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا (6) » ؛ يَقولُ : إنَّ النّاسَ قَد يَسأَلونَكَ ولا يَعذِرونَكَ ، فَإِذا أعطَيتَ جَميعَ ما عِندَكَ مِنَ المالِ كُنتَ قَد حُسِرتَ مِنَ المالِ . فَهذِهِ أحاديثُ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله يُصَدِّقُهَا الكِتابُ ، وَالكِتابُ يُصَدِّقُهُ أهلُهُ مِنَ المُؤمِنينَ . وقالَ أبو بَكرٍ عِندَ مَوتِهِ حَيثُ قيلَ لَهُ : أوصِ ، فَقالَ : اُوصي بِالخُمسِ وَالخُمسُ كَثيرٌ ، فَإِنَّ اللّهَ تَعالى قَد رَضِيَ بِالخُمسِ فَأَوصى بِالخُمسِ ، وقَد جَعَلَ اللّهُ عز و جل لَهُ الثُّلُثَ عِندَ مَوتِهِ ، ولَو عَلِمَ أنَّ الثُّلُثَ خَيرٌ لَهُ أوصى بِهِ . ثُمَّ مَن قَد عَلِمتُم بَعدَهُ في فَضلِهِ وزُهدِهِ؛ سَلمانُ وأبو ذَرٍّ _ رَضِيَ اللّهُ عَنهُما _ فَأَمّا سَلمانُ فَكانَ إذا أخَذَ عَطاءَهُ رَفَعَ مِنهُ قوتَهُ لِسَنَتِهِ حَتّى يَحضُرَ عَطاؤُهُ مِن قابِلٍ ، فَقيلَ لَهُ : يا أبا عَبدِ اللّهِ ، أنتَ في زُهدِكَ تَصنَعُ هذا وأنتَ لا تَدري لَعَلَّكَ تَموتُ اليَومَ أو غَدا! فَكانَ جَوابُهُ أن قالَ : ما لَكُم لا تَرجونَ لِيَ البَقاءَ كَما خِفتُم عَلَيَّ الفَناءَ؟! أما عَلِمتُم _ يا جَهَلَةُ! _ أنَّ النَّفسَ قَد تَلتاثُ عَلى صاحِبِها إذا لَم يَكُن لَها مِنَ العَيشِ ما يُعتَمَدُ عَلَيهِ فَإِذا هِيَ أحرَزَت مَعيشَتَهَا اطمَأَنَّت؟! وأمّا أبو ذَرٍّ فَكانَت لَهُ نُوَيقاتٌ وشُوَيهاتٌ يَحلُبُها ، ويَذبَحُ مِنها إذَا اشتَهى أهلُهُ اللَّحمَ أو نَزَلَ بِهِ ضَيفٌ أو رَأى بِأَهلِ الماءِ _ الَّذينَ هُم مَعَهُ _ خَصاصَةً ؛ نَحَرَ لَهُمُ الجَزورَ أو مِنَ الشِّياهِ عَلى قَدرِ ما يَذهَبُ عَنهُم بِقَرَمِ اللَّحمِ ، فَيُقَسِّمُهُ بَينَهُم ، ويَأخُذُ هُوَ كَنَصيبِ واحِدٍ مِنهُم لا يَتَفَضَّلُ عَلَيهِم . ومَن أزهَدُ مِن هؤُلاءِ وقَد قالَ فيهِم رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ما قالَ؟! ولَم يَبلُغ مِن أمرِهِما أن صارا لا يَملِكانِ شَيئا البَتَّةَ _ كَما تَأمُرونَ النَّاسَ بِإِلقاءِ أمتِعَتِهِم وشَيئِهِم _ ويُؤثِرونَ بِهِ عَلى أنفُسِهِم وعِيالاتِهِم . وَاعلَموا _ أيُّهَا النَّفَرُ _ أنّي سَمِعتُ أبي يَروي عَن آبائِهِ عليهم السلام : أنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آلهقالَ يَوما : ما عَجِبتُ مِن شَيءٍ كَعَجَبي مِنَ المُؤمِنِ ؛ أنَّهُ إن قُرِضَ جَسَدُهُ في دارِ الدُّنيا بِالمَقاريضِ كانَ خَيرا لَهُ ، وإن مَلَكَ ما بَينَ مَشارِقِ الأَرضِ ومَغارِبِها كانَ خَيرا لَهُ ، وكُلُّ ما يَصنَعُ اللّهُ عز و جل بِهِ فَهُوَ خَيرٌ لَهُ! فَلَيتَ شِعري! هَل يَحيقُ فيكُم ما قَد شَرَحتُ لَكُم مُنذُ اليَومِ أم أزيدُكُم؟! أما عَلِمتُم أنَّ اللّهَ عز و جل قَد فَرَضَ عَلَى المُؤمِنينَ في أوَّلِ الأَمرِ أن يُقاتِلَ الرَّجُلُ مِنهُم عَشَرَةً مِنَ المُشرِكينَ لَيسَ لَهُ أن يُوَلِّيَ وَجهَهُ عَنهُم ، ومَن وَلاّهُم يَومَئِذٍ دُبُرَهُ فَقَد تَبَوَّأَ مَقعَدَهُ مِنَ النّارِ ، ثُمَّ حَوَّلَهُم عَن حالِهِم رَحمَةً مِنهُ لَهُم ، فَصارَ الرَّجُلُ مِنهُم عَلَيهِ أن يُقاتِلَ رَجُلَينِ مِنَ المُشرِكينَ تَخفيفا مِنَ اللّهِ عز و جللِلمُؤمِنينَ ، فَنَسَخَ الرَّجُلانِ العَشَرَةَ؟! وأخبِروني أيضا عَنِ القُضاةِ أ جَوَرَةٌ هُم حَيثُ يَقضونَ عَلَى الرَّجُلِ مِنكُم نَفَقَةَ امرَأَتِهِ إذا قالَ : إنّي زاهِدٌ وإنّي لا شَيءَ لي؟! فَإِن قُلتُم : جَوَرَةٌ ظَلَّمَكُم أهلُ الإِسلامِ ، وإن قُلتُم : بَل عُدولٌ خَصَمتُم أنفُسَكُم ، وحَيثُ تَرُدّونَ صَدَقَةَ مَن تَصَدَّقَ عَلَى المَساكينِ عِندَ المَوتِ بِأَكثَرَ مِنَ الثُّلُثِ . أخبِروني لَو كانَ النّاسُ كُلُّهُم كَالَّذينَ تُريدونَ زُهّاداً لا حاجَةَ لَهُم في مَتاعِ غَيرِهِم ، فَعَلى مَن كانَ يُتَصَدَّقُ بِكَفّاراتِ الأَيمانِ وَالنُّذورِ وَالصَّدَقاتِ مِن فَرضِ الزَّكاةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالفِضَّةِ وَالتَّمرِ وَالزَّبيبِ وسائِرِ ما وَجَبَ فيهِ الزَّكاةُ مِنَ الإِبِلِ وَالبَقَرِ وَالغَنَمِ وغَيرِ ذلِكَ؟! إذا كانَ الأَمرُ كَما تَقولونَ : _ لا يَنبَغي لِأَحَدٍ أن يَحبِسَ شَيئا مِن عَرَضِ الدُّنيا إلاّ قَدَّمَهُ وإن كانَ بِهِ خَصاصَةٌ _ فَبِئسَما ذَهَبتُم إلَيهِ وحَمَلتُمُ النّاسَ عَلَيهِ! مِنَ الجَهلِ بِكِتابِ اللّهِ عز و جل وسُنَّةِ نَبِيِّهِ صلى الله عليه و آلهوأحاديثِهِ الَّتي يُصَدِّقُهَا الكِتابُ المُنزَلُ ، ورَدِّكُم إيّاها بِجَهالَتِكُم ، وتَركِكُمُ النَّظَرَ في غَرائِبِ القُرآنِ ؛ مِنَ التَّفسيرِ بِالنّاسِخِ مِنَ المَنسوخِ ، والمُحكَمِ وَالمُتَشابِهِ ، وَالأَمرِ وَالنَّهيِ . وأخبِروني أينَ أنتُم عَن سُلَيمانَ بنِ داودَ عليه السلام حَيثُ سَأَلَ اللّهَ مُلكا لايَنبَغيِ لِأَحَدٍ مِن بَعدِهِ؟! فَأَعطاهُ اللّهُ _ جَلَّ اسمُهُ _ ذلِكَ ، وكانَ يَقولُ الحَقَّ ويَعمَلُ بِهِ ، ثُمَّ لَم نَجِدِ اللّهَ عز و جل عابَ عَلَيهِ ذلِكَ ولا أحَدا مِنَ المُؤمِنينَ ، وداودَ النَّبِيِّ عليه السلام قَبلَهُ في مُلكِهِ وشِدَّةِ سُلطانِهِ؟! ثُمَّ يوسُفَ النَّبِيِّ عليه السلام حَيثُ قالَ لِمَلِكِ مِصرَ: «اجْعَلْنِى عَلَى خَزَآءِنِ الْأَرْضِ إِنِّى حَفِيظٌ عَلِيمٌ» ؟! (7) فَكانَ مِن أمرِهِ الَّذي كانَ أنِ اختارَ مَملَكَةَ المَلِكِ وما حَولَها إلَى اليَمَنِ ، وكانوا يَمتارونَ الطَّعامَ مِن عِندِهِ لِمَجاعَةٍ أصابَتهُم ، وكانَ يَقولُ الحَقَّ ويَعمَلُ بِهِ ، فَلَم نَجِد أحَدا عابَ ذلِكَ عَلَيهِ ، ثُمَّ ذُو القَرنَينِ عَبدٌ أحَبَّ اللّهَ فَأَحَبَّهُ اللّهُ ، وطَوى لَهُ الأَسبابَ ، ومَلَّكَهُ مَشارِقَ الأَرضِ ومَغارِبَها ، وكانَ يَقولُ الحَقَّ ويَعمَلُ بِهِ ، ثُمَّ لَم نَجِد أحَدا عابَ ذلِكَ عَلَيهِ . فَتَأَدَّبوا _ أيُّهَا النَّفَرُ _ بِآدابِ اللّهِ عز و جل لِلمُؤمِنينَ ، وَاقتَصِروا عَلى أمرِ اللّهِ ونَهيِهِ ، ودَعوا عَنكُم مَا اشتَبَهَ عَلَيكُم مِمّا لا عِلمَ لَكُم بِهِ ، ورُدُّوا العِلمَ إلى أهلِهِ تُؤجَروا وتُعذَروا عِندَ اللّهِ _ تَبارَكَ وتَعالى _ وكونوا في طَلَبِ عِلمِ ناسِخِ القُرآنِ مِن مَنسوخِهِ ، ومُحكَمِهِ مِن مُتَشابِهِهِ ، وما أحَلَّ اللّهُ فيهِ مِمّا حَرَّمَ ؛ فَإِنَّهُ أقرَبُ لَكُم مِنَ اللّهِ ، وأبعَدُ لَكُم مِنَ الجَهلِ ؛ ودَعُوا الجَهالَةَ لِأَهلِها ؛ فَإِنَّ أهلَ الجَهلِ كَثيرٌ ، وأهلَ العِلمِ قَليلٌ ، وقَد قالَ اللّهُ عز و جل : «وَ فَوْقَ كُلِّ ذِى عِلْمٍ عَلِيمٌ (8) . (9) »

.


1- .الحشر : 9 .
2- .الإنسان : 8 .
3- .في الكافي : «تدفنوه» ، وما أثبتناه هو الصحيح كما في تحف العقول .
4- .الفرقان : 67 .
5- .الأنعام : 141 والأعراف : 31 .
6- .الإسراء : 29 .
7- .يوسف : 55 .
8- .يوسف : 76 .
9- .الكافي : 5 / 65 / 1 ، تحف العقول : 348 وفيه «جشبٍ» بدل «جدب» و«خسرت» بدل «حسرت» ، بحار الأنوار : 70 / 122 / 13 .

ص: 411

الكافى از مسعدة بن صدقه :سفيان ثورى نزد امام صادق عليه السلامدرآمد و بر اندام او جامه اى سپيد ديد همچون پوسته نازكى بر سپيده تخم مرغ . پس به وى گفت: «حقّا كه اين جامه ، برازنده تو نيست!» امام به او فرمود: «از من بشنو و آن چه تو را گويم ، درياب ؛ كه آن ، خير دنيا و آخرتت را در بر دارد ، اگر بر سنّتِ [پيامبر ]و آيين حق ميرى و نه بر روشى خود نهاده! آگهى ات مى دهم كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در زمانه فقر و قحطى به سر مى برد ؛ امّا آن گاه كه [نعمتِ] دنيا روى آورَد ؛ شايسته ترين مردم براى استفاده از آن ، نيكانند نه بدان ؛ مؤمنانند نه منافقان ؛ مسلمانانند كافران . و نه امّا درباره [پوشيدن] اين [جامه] كه تو را خوش نيفتاد : اى ثورى! به خدا سوگند ، مرا كه در اين حال مى بينى ، از آن گاه كه توان تشخيص يافته ام ، هيچ صبح و شبى نيامده كه خداى را در مالم حقّى باشد و مرا امر فرموده باشد كه آن حق را ادا كنم ، و ادا نكرده باشم» . [راوى] گفت: سپس گروهى از زاهدنمايان و فراخوانندگانِ مردم به شيوه پارسايانه خويش ، نزد امام صادق عليه السلام آمدند و به وى گفتند: «دوست ما [= سفيان ثورى] از پاسخ تو درماند و جوابى آماده نيافت» . امام به ايشان فرمود: «پس شما دليل هاتان را بياوريد!» گفتند: «دليل هاى ما برگرفته از كتاب خدا است» . فرمود: «پس آن ها را بياوريد ؛ كه [اگر از كتاب خدا باشد] بيش تر شايسته پيروى و عمل كردن است» . گفتند : «خداى _ تبارك و تعالى _ درباره برخى از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آلهمى فرمايد: «و [برادران مسلمانشان را ]بر خويشتن برمى گزينند ، هر چند كه خود بدان نيازمند باشند ؛ و هر كه از بُخل و آزِ خويش نگاه داشته شود ، ايشانند رستگاران» . پس خداوند كارِ ايشان را ستوده است . و در جايى ديگر فرموده: «و خوراك را با آن كه دوست مى دارند [و به آن نيازمندند] به بينوا و يتيم و اسير مى خورانند» . ما به همين مقدار بسنده مى كنيم» . يكى از حاضران گفت: «ما مى بينيم كه شما از خوراك هاى پاك روى برمى گردانيد و با اين حال ، به مردم فرمان مى دهيد كه از اموال خود دست كشند تا شما ، خود ، از آن بهره بريد!» . امام صادق عليه السلام فرمود: «چيزى را كه برايتان سودى ندارد ، واگذاريد! اى گروه! مرا آگاه كنيد ، آيا شما را در شناخت ناسخ از منسوخ و محكم از متشابهِ قرآن ، دانشى است ؛ همان كه در مثل آن ، گروهى از اين امّت به گمراهى و هلاكت دچار گشتند؟» او را گفتند : «برخى را مى دانيم ؛ امّا همه را نه!» فرمود: «از همين جا [به اين وادى ]پيش كشيده شده ايد! درباره سخنان پيامبر خد صلى الله عليه و آلههم چنين است . و امّا اين كه گفتيد خداوند در كتاب خويش ، ما را از گروهى خبر داده و كار نيكوى ايشان را ستوده ؛ [بدانيد كه] آن كار [براى ايشان] مباح و روا بوده و از آن نهى نشده بوده اند و پاداش آنان بر خداوند است ؛ امّا خداى _ بزرگ است و مقدّس _ [بعدا] فرمانى داد كه با آن چه ايشان كردند ، ناسازگار است ؛ پس فرمان وى ، كار ايشان را كنار زد ؛ و اين نهى خداوند رحمت و عنايت او براى مؤمنان بود تا مبادا به خويشتن و خانواده هاشان آسيب رسانند ، از جمله ناتوانان خردسال و كودكان و پير [انِ ]كهنسال و سالخورده كه گرسنگى را طاقت نمى آورند ؛ و اگر من نان خود را صدقه دهم و جز آن ، نانى نداشته باشم ، ايشان از گرسنگى تباه و هلاك گردند . از همين روى ، پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهفرمود: اگر انسان پنج دانه خرما يا پنج قرص نان يا دينار يا درهم داشته باشد و بخواهد آن ها را به مصرف رسانَد ، بهترينِ آن ، انفاق به پدر و مادر ، دوم خود و خانواده اش ، سوم خويشاوندان فقير ، چهارم همسايگان مسكين ، و پنجم [مصارف ديگر] در راه خدا است ؛ و اين [پنجمين] از همه كم پاداش تر است . و پيامبر خدا درباره يكى از انصار كه هنگام مرگش پنج يا شش غلام را آزاد كرده بود و كودكانى خردسال داشت و مالِ ديگرى به جاى ننهاده بود ، فرمود : اگر وضع او را به من خبر داده بوديد ، رخصتشان نمى دادم كه وى را در كنار مسلمانان دفن كنيد ؛ كودكانى خردسال را رها مى كند تا دست نياز پيش مردم دراز كنند! » سپس امام فرمود: «پدرم برايم روايت فرمود كه پيامبر خدا فرموده است: [انفاق را ]از خانواده خود ، به ترتيبِ نزديكى شان ، آغاز كن . نيز اين سخن خداوند ، ردِّ گفته شما و نهيى است از جانب خداى عزّتمند حكيم كه پذيرش آن واجب است: «و آنان كه چون هزينه كنند ، نه اسراف ورزند و نه تنگ گيرند ؛ و ميان اين دو به راه اعتدال باشند» . آيا نمى نگريد كه خداوند _ تبارك و تعالى _ چيزى فرموده كه با آن چه مى بينم شما مردم را به سوى آن فرا مى خوانيد ، يعنى ترجيح دادن ديگران بر خودشان ، ناسازگار است و كسى را كه به شيوه شما رفتار كند ، اسراف كار خوانده است؟ و همو در چندين آيه از كتاب خويش ، مى فرمايد: هر آينه او اسراف كاران را دوست نمى دارد . پس خداى آن ها را هم از اسراف و هم از تنگ گرفتن نهى فرموده و راهى ميانه را خواسته ، به گونه اى كه انسان همه آن چه را دارد نبخشد و سپس از خدا طلب روزى كند ، كه در اين حال ، خداوند دعايش را نمى پذيرد ، بنا به سخنى كه از پيامبر صلى الله عليه و آله رسيده است: دعاى چند دسته از امّتم پذيرفته نمى شود : مردى كه براى پدر و مادرش بد بخواهد ؛ مردى كه براى ناكاميابىِ طلبكارى دعا كند كه مالى نزد او نهاده و نه از او رسيد ستانده و نه شاهد گرفته ؛ مردى كه به زيان همسرش دعا كند ، حال آن كه خداوند خلاصى آن همسر را در دست او قرار داده ؛ و مردى كه در خانه اش مى نشيند و مى گويد: پروردگارم! مرا روزى بخش ؛ و خود بيرون نمى رود و روزى نمى جويد ؛ پس خداوند به وى فرمايد: بنده ام! آيا راه روزى جُستن و تكاپو در زمين با اعضاى سالم را براى تو نگشوده ام تا ميان من و خودت ، براى روزى جستن به فرمان من عذرْ پذيرفته باشى و سربار خانواده خود نشوى ؛ پس اگر مى خواستم روزى ات مى دادم و اگر مى خواستم بر تو تنگ مى گرفتم ، در حالى كه نزد من عذرْ پذيرفته نبودى . [و ديگر كسى كه دعايش پذيرفته نمى شود ]مردى است كه خداوند به او مال بسيار عطا فرموده باشد و او همه را انفاق كند و سپس به دعا روى آورده ، بگويد : پروردگارم! مرا روزى ده! پس خداوند به وى فرمايد: آيا روزى فراخى به تو نداده بودم ؛ پس چرا چنان كه فرمانت دادم ، در مصرف آن ميانه روى نكردى ؛ چرا اسراف ورزيدى ، حال آن كه تو را از اسراف بازداشته بودم؟ [و ديگر] مردى است كه براى بريدنِ پيوند خويشاوندى دعا كند . ديگر آن كه ، خداوند به پيامبرش آموخته كه چگونه انفاق كند ؛ و آن ، چنين بود كه مقدارى طلا نزد وى بود و او كراهت داشت كه با آن ، شب را به سر بَرَد ؛ پس آن همه را صدقه داد . صبحگاهان كه هيچ نداشت ، نيازخواهى نزد وى آمد و از او چيزى خواست ، او چيزى نداشت كه ببخشد . نيازخواه وى را سرزنش كرد و پيامبر كه دلسوز و مهرورز بود ، از بى چيزى خود غمگين شد ؛ سپس خداى _ تعالى _ پيامبرش را با اين فرمان ادب آموخت: «و دست خويش به گردنت مبند [= بخل و امساك نورز ]و آن را يكسره مگشاى [= هر چه دارى ، به گزاف و زياده روى مده] كه نكوهيده و درمانده بنشينى» [و بدين سان] مى فرمايد: مردم گاه از تو چيزى مى خواهند و عذرت را نمى پذيرند ؛ پس اگر همه مالى را كه دارى ببخشى خود را از مال محروم مى سازى . اين سخنان پيامبر خدا صلى الله عليه و آله است كه قرآن آن را راست مى شمرد ؛ و قرآن را هم مؤمنان پيروِ آن راست مى شمرند . به هنگام مرگ ابوبكر به وى گفته شد: «[بخشى از مالت را براى انفاق ]وصيّت كن!» . وى گفت: «به يك پنجمِ مالم وصيّت مى كنم ؛ و آن ، بسيار است» . خداى _ تعالى _ از يك پنجم خشنود بود ؛ پس ابوبكر به همان مقدار وصيّت كرد ، حال آن كه خداوند به او رخصت داده بود كه تا يك سوم وصيّت كند ؛ و اگر وى بر اين باور بود كه يك سوم براى وى بهتر است ، به همان وصيّت مى كرد . از آن پس ، از كسانى كه به فضل و زهدشان آگاهيد ، سلمان و ابوذر هستند _ خداى از هر دو خشنود باد! _ ؛ و امّا سلمان ، هر گاه سهم خويش را از بيت المال مى گرفت ، به مقدار خوراك يك سال از آن برمى داشت تا نوبت بعد دريافت سهمش فرا رسد . به او گفته شد: اى ابوعبداللّه ! با اين كه اهل زهدى چنين مى كنى ، در حالى كه نمى دانى شايد امروز بميرى يا فردا؟ پاسخ او اين بود : چرا همان گونه كه از مرگ من بيم داريد ، به زنده ماندنم اميدوار نيستيد؟ اى نادانان! آيا نمى دانيد جانِ آدمى هر گاه روزىِ قابل اعتمادى نيابد ، بر صاحب خويش كُندى مى كند و هرگاه به معيشت خود دست يابد ، آرام مى گيرد؟ و امّا ابوذر ، شتران و گوسفندان كوچكى داشت كه شيرشان را مى دوشيد و هرگاه خانواده اش هوسِ گوشت مى كردند يا مهمانى برايش درمى رسيد يا پيرامونيانِ آن آبگاه را كه با وى همراه بودند ، نيازمند مى ديد ، از آن ها برايشان ذبح مى كرد ؛ از شتران يا گوسفندان به قدرى كه ميلِ گوشت خوردن ايشان را برطرف كند ، سر مى بريد و ميانشان تقسيم مى كرد و خود هم بهره اى همانند آن ها و نه بيش تر ، برمى داشت . و از آنان كه پيامبر چنان تعابيرى را درباره ايشان به كار برده ، زاهدتر كيست؟ و هرگز كار آن دو به جايى نرسيد كه هيچ چيز نداشته باشند _ همان سان كه شما مردم را فرمان مى دهيدكه از مال و دارايى خويش يكسره دست كشند _ و خود و خانواده شان را نيازمند نهاده ، همه مالشان را ببخشند . اى جماعت! بدانيد ؛ از پدرم شنيدم كه از نياكانش روايت مى فرمود : روزى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: شگفتى ام از هيچ چيز به اندازه شگفتى ام از مؤمن نيست ؛ اگر در خانه دنيا پيكرش قطعه قطعه شود ، برايش خير است و اگر از مشرق تا مغرب زمين را هم مالك شود ، باز براى او خير است ؛ و هر چه خداوند با وى روا دارد ، برايش خير است . نمى دانم آيا آن چه امروز برايتان بيان كردم ، در شما اثر كرده است يا باز هم بگويمتان! آيا نمى دانيد در آغاز ، خداوند بر مؤمنان واجب فرمود كه اگر يك تن از ايشان با ده تن از مشركان روبه رو شد ، با آنان بجنگد و روا نيست كه از ايشان روى بگرداند و هر كس در آن حال بگريزد ، نشيمن گاهش در آتش است ؛ امّا سپس بر ايشان مهر ورزيد و وضع را دگرگون فرمود ، بدين گونه كه هر مؤمن بايد با دو مشرك رويارو مى شد؟ اين ، آسان گيرى از جانب خدا براى مؤمنان بود و بدين ترتيب ، دو نفر به جاى ده نفر نشست . و نيز مرا آگه كنيد كه آيا قاضيان ظالمند ، آن گاه كه بر مردى از شما حكم مى كنند كه نفقه همسرش را بپردازد و او مى گويد : من زاهد هستم و چيزى ندارم؟ اگر بگوييد ظالمند ، مسلمانان خود شما را ظالم مى شمرند ؛ و اگر بگوييد عادلند ، به زيان خود سخن گفته ايد . و [نيز چنين است] آن گاه كه باطل مى شمريد صدقه بيش از يك سوم مالِ كسى را كه به هنگام مرگ ، وصيّت كرده تا مالش به فقيران داده شود . مرا آگه كنيد: اگر همه مردم _ آن گونه كه شما مى خواهيد _ زاهد باشند و نيازى به مال ديگران نداشته باشند ، آن گاه كفّاره هاى سوگند شكنى ، نذر ، صدقه ها ، و زكات واجبِ طلا و نقره و خرما و كشمش و موارد واجب ديگر همچون شتر و گاو و گوسفند و جز آن ها ، به كه بايد پرداخت گردد؟ اگر حال چنان است كه شما مى گوييد _ هيچ كس را روا نيست كه از مال دنيا چيزى فراهم كند مگر آن كه انفاق ورزد ، هر چند به آن نيازمند باشد _ پس به بد راهى رفته ايد و مردم را هم به آن كشانده ايد ؛ زيرا به كتاب خدا و سنّت پيامبرش و احاديثى كه قرآن آن را تأييد مى كند ، نادانيد و با نادانى خويش آن ها را كنار زده ايد و عنايت به جنبه هاى دقيق قرآن را رها كرده ايد ، همچون دريافتِ ناسخ و منسوخ ، محكم و متشابه ، و امر و نهىِ آن . و آگهى ام دهيد چه حكم مى كنيد درباره سليمان بن داوود عليه السلام ، آن گاه كه از خداوند حكومتى خواست كه هيچ كس پس از وى را روا نباشد؟ پس خداوند _ بزرگ باد نامش _ آن را به وى عطا فرمود ، در حالى كه وى به حق زبان مى گشود و به آن عمل مى كرد ؛ و نديده ايم كه خداوند يا يكى از مؤمنان ، اين را بر وى عيب شمرده باشد؟ و [نيز چه مى گوييد درباره ]داوود عليه السلام كه پيش از او ، حكومت مى كرد و قدرتى بسيار داشت؟ و سپس يوسف پيامبر عليه السلام كه به پادشاه مصر گفت: «مرا بر خزانه هاى اين سرزمين بگمار ؛ كه نگاهبان و دانايم» ؟ و كار او به جايى كشيد كه كشوردارى آن سرزمين تا يمن را پذيرفت و از آن جا ، موادّ غذايى را به سرزمين هاى قحطى زده مى بردند ؛ و او [هم] حق مى گفت و به حق عمل مى كرد ؛ و هيچ كس را نديده ايم كه اين را بر او عيب بگيرد . از آن پس ، ذو القرنين بنده اى بود كه خدا را دوست داشت و خدا هم به او دوستى مى ورزيد و زمينه ها [ى قدرت] را برايش گسترد و حكومت شرق و غرب زمين را به او داد و او [نيز ]حق مى گفت و به حق عمل مى كرد ؛ و كس را نيافته ايم كه اين را بر او عيب شمارَد . پس اى جماعت! چنان كه خداوند مؤمنان را آموخته ، ادب پذيريد و و از امر و نهى خدا در نگذريد و آن چه را بدان علم نداريد و بر شما مشتبه شده ، واگذاريد و علم را به اهل آن بسپاريد تا پاداش يابيد و نزد خداوند _ تبارك و تعالى _ پذيرفته عذر باشيد ؛ و در پى آن برآييد كه ناسخ از منسوخ ، محكم از متشابه ، و حلال از حرام را در قرآن بشناسيد ؛ كه اين شيوه شما را به خدا بيش تر نزديك مى كند و از نادانى دورتر مى سازد ؛ و نادانى را به اهلش وانهيد ، كه اهل نادانى بسيارند و اهل دانايى كم شمارند ؛ و خداوند فرموده است: «و بالاى هر دانايى ، دانشورى هست» » .

.

ص: 412

. .

ص: 413

. .

ص: 414

. .

ص: 415

. .

ص: 416

. .

ص: 417

. .

ص: 418

. .

ص: 419

. .

ص: 420

. .

ص: 421

. .

ص: 422

5 / 6شَرُّ الأَموالِالإمام عليّ عليه السلام :شَرُّ الأَموالِ ما لَم يُغنِ عَن صاحِبِهِ . (1)

.


1- .غرر الحكم : 5682 .

ص: 423

5 / 6بدترين مالامام على عليه السلام :بدترين مال آن است كه صاحبش را بى نيازى نبخشد .

.

ص: 424

عنه عليه السلام :شَرُّ الأَموالِ ما أكسَبَ المَذامَّ . (1)

عنه عليه السلام :شَرُّ الأَموالِ ما لَم يُخرَج مِنهُ حَقُّ اللّهِ سُبحانَهُ . (2)

عنه عليه السلام :شَرُّ المالِ ما لَم يُنفَق في سَبيلِ اللّهِ مِنهُ ، ولَم تُؤَدَّ زَكاتُهُ . (3)

.


1- .غرر الحكم : 5673 .
2- .غرر الحكم : 5710 .
3- .غرر الحكم : 5683 .

ص: 425

5 / 6 بدترين مال

امام على عليه السلام :بدترين مال آن است كه سرزنش در پى داشته باشد .

امام على عليه السلام :بدترين مال آن است كه حقِّ خداى سبحان ، از آن بيرون نشده باشد .

امام على عليه السلام :بدترين مال آن است كه چيزى از آن ، در راه خدا انفاق نشود و زكاتش پرداخت نگردد .

.

ص: 426

الفصل السّادس: الدَّولة6 / 1الحُكومَةُ الصّالِحَةُ وَالتَّنمِيَةُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ساعَةٌ مِن إمامٍ عَدلٍ أفضَلُ مِن عِبادَةِ سَبعينَ سَنَةً ، وحَدٌّ يُقامُ للّهِِ فِي الأَرضِ أفضَلُ مِن مَطَرِ أرَبعينَ صَباحا . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :يَومٌ مِن إمامٍ عادِلٍ أفضَلُ مِن عِبادَةِ سِتّينَ سَنَةً ، وحَدٌّ يُقامُ فِي الأَرضِ بِحَقِّهِ أزكى مِن مَطَرِ أربَعينَ يَوما . (2)

بحار الأنوار :الأَمرُ وَالنَّهيُ وَجهٌ واحِدٌ ؛ لا يَكونُ مَعنىً مِن مَعانِي الأَمرِ إلاّ ويَكونُ بَعدَ ذلِكَ نَهيا ، ولا يَكونُ وَجهٌ مِن وُجوهِ النَّهيِ إلاّ ومَقرونٌ بِهِ الأَمرُ ، قالَ اللّهُ تَعالى : «يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اسْتَجِيبُواْ لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ (3) » _ إلى آخِرِ الآيَةِ _ فَأَخبَرَ سُبحانَهُ أنَّ العِبادَ لا يَحيَونَ إلاّ بِالأَمرِ وَالنَّهيِ ، كَقَولِهِ تَعالى : «وَ لَكُمْ فِى الْقِصَاصِ حَيَوةٌ يَ_أُوْلِى الْأَلْبَ_بِ (4) » . ومِثلُهُ قَولُهُ تَعالى : «ارْكَعُواْ وَ اسْجُدُواْ وَ اعْبُدُواْ رَبَّكُمْ وَ افْعَلُواْ الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (5) » ؛ فَالخَيرُ هُوَ سَبَبُ البَقاءِ وَالحَياةِ . وفي هذا أوضَحُ دَليلٍ عَلى أنَّهُ لابُدَّ لِلاُمَّةِ مِن إمامٍ يَقومُ بِأَمرِهِم ، فَيَأمُرُهُم ويَنهاهُم ، ويُقيمُ فيهِمُ الحُدودَ ، ويُجاهِدُ العَدُوَّ ، ويَقسِمُ الغَنائِمَ ، ويَفرِضُ الفَرائِضَ ، ويُعَرِّفُهُم أبوابَ ما فيهِ صَلاحُهُم ، ويُحَذِّرُهُم ما فيهِ مَضارُّهُم ؛ إذ كانَ الأَمرُ وَالنَّهيُ أحَدَ أسبابِ بَقاءِ الخَلقِ ، وإلاّ سَقَطَتِ الرَّغبَةُ وَالرَّهبَةُ ، ولَم يُرتَدَع ، ولَفَسَدَ التَّدبيرُ ، وكانَ ذلِكَ سَبَبا لِهَلاكِ العِبادِ في أمرِ البَقاءِ وَالحَياةِ ؛ فِي الطَّعامِ وَالشَّرابِ ، وَالمَساكِنِ وَالمَلابِسِ ، وَالمَناكِحِ مِنَ النِّساءِ ، وَالحَلالِ وَالحَرامِ ، وَالأَمرِ وَالنَّهيِ ؛ إذ كانَ سُبحانَهُ لَم يَخلُقهُم بِحَيثُ يَستَغنونَ عَن جَميعِ ذلِكَ ، ووَجَدنا أوَّلَ المَخلوقينَ _ وهُوَ آدَمُ عليه السلام _ لَم يَتُمَّ لَهُ البَقاءُ وَالحَياةُ إلاّ بِالأَمرِ وَالنَّهيِ . (6)

.


1- .الكافي : 7 / 175 / 8 عن حفص بن عون رفعه ، وراجع ص 174 / 1 _ 3 .
2- .السنن الكبرى : 8 / 281 / 16649 ، المعجم الكبير : 11 / 267 / 11932 ، المعجم الأوسط : 5 / 92 / 4765 ، كنز العمّال : 6 / 12 / 14624 كلّها عن ابن عبّاس ؛ مستدرك الوسائل : 18 / 9 / 10 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب .
3- .الأنفال : 24 .
4- .البقرة : 179 .
5- .الحجّ : 77 .
6- .بحار الأنوار : 93 / 40 نقلاً عن رسالة في أصناف آيات القرآن وأنواعها وتفسير بعض آياتها .

ص: 427

فصل ششم : دولت

6 / 1 حكومت شايسته و توسعه

فصل ششم: دولت6 / 1حكومت شايسته و توسعهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :يك ساعت حكمرانى پيشواى عدالت پيشه ، از عبادت هفتاد سال برتر است ؛ و حدّى كه براى خدا در زمين جارى گردد ، [بركتش] از بارندگىِ چهل روز افزون تر است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :يك روز حكمرانى پيشواى عادل ، از عبادت شصت سال برتر است و حدّى كه به حق در زمين جارى گردد ، از باران چهل روز پرُخيرتر است .

بحار الأنوار:امر و نهى ، دو روى يك سكّه اند ؛ هيچ يك از معانى امر نيست ، جز اين كه آن سويش نهيى است ؛ و هيچ يكى از وجوه نهى نيست ، جز اين كه با امرى همراه است . خداى _ تعالى _ فرموده است: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد! خداى و پيامبر را پاسخ دهيد ، هنگامى كه شما را به چيزى خوانند كه زنده تان مى سازد . . .» و بدين سان ، به بندگانش آگهى داده كه جز با امر و نهى زنده نمى شوند ؛ همانندِ [ديگر ]سخن خداى _ تعالى _ : «و براى شما ، اى خردمندان ، در قصاص ، زندگانى است» . و همچون آن است ، سخن خداى _ تعالى _ : «ركوع و سجود كنيد و پروردگارتان را بپرستيد و كار نيكو كنيد ؛ باشد كه كامياب شويد» ؛ يعنى نيكوكارى ، سببِ پايدارى و زندگى است . و در اين ، آشكارترين دليل است بر اين كه هر امّتى را امامى بايد تا كار ايشان را عهده دار شود ؛ به امر و نهى آنان پردازد ؛ در ميانشان حدود را جارى سازد ؛ با دشمن به جهاد برخيزد ؛ غنيمت ها را تقسيم كند ؛ وظايف واجب را تعيين نمايد ؛ دريچه هاى صلاح را به روى مردم بگشايد ؛ و آنان را از مايه هاى زيانشان بيم بخشد . اين از آن رو است كه امر و نهى از زمينه هاى پايدارى مردم هستند ؛ و گرنه ، اميد و بيم از ميان مى رود و هيچ كس از هيچ كار بازداشته نمى شود و انديشه ورزى به تباهى مى گرايد ؛ و اين سبب مى شود كه پايدارى و زندگانىِ بندگان خلل يابد ، خواه در خوراك و آشاميدنى و مسكن و پوشاك و ازدواج ، و خواه در حلال و حرام و امر و نهى ؛ چرا كه خداوند سبحان بندگان را به گونه اى نيافريده كه از اين همه بى نياز باشند . و ديده ايم كه نخستين آفريده ، يعنى آدم عليه السلام ، پايدارى و زندگانى اش جز با امر و نهى سامان نپذيرفت .

.

ص: 428

الإمام عليّ عليه السلام_ في خُطبَتِهِ بِصِفّينَ _: ثُمَّ جَعَلَ مِن حُقوقِهِ حُقوقا فَرَضَها لِبَعضِ النّاسِ عَلى بَعضٍ ، فَجَعَلَها تَتَكافَأُ في وُجوهِها ، ويوجِبُ بَعضُها بَعضا ، ولا يُستَوجَبُ بَعضُها إلاّ بِبَعضٍ ، فَأَعظَمُ مِمَّا افتَرَضَ اللّهُ _ تَبارَكَ وتَعالى _ مِن تِلكَ الحُقوقِ حَقُّ الوالي عَلَى الرَّعِيَّةِ وحَقُّ الرَّعِيَّةِ عَلَى الوالي ، فَريضَةٌ فَرَضَهَا اللّهُ عز و جل لِكُلٍّ عَلى كُلٍّ ، فَجَعَلَها نِظامَ اُلفَتِهِم ، وعِزّا لِدينِهِم ، وقِواما لِسُنَنِ الحَقِّ فيهِم ؛ فَلَيسَت تَصلُحُ الرَّعِيَّةُ إلاّ بِصَلاحِ الوُلاةِ ، ولا تَصلُحُ الوُلاةُ إلاّ بِاستِقامَةِ الرَّعِيَّةِ ؛ فَإِذا أدَّتِ الرَّعِيَّةُ إلَى الوالي حَقَّهُ وأدّى إلَيهَا الوالي كَذلِكَ، عَزَّ الحَقُّ بَينَهُم ، فَقامَت مَناهِجُ الدّينِ ، وَاعتَدَلَت مَعالِمُ العَدلِ ، وجَرَت عَلى أذلالَهَا السُّنَنُ ، فَصَلَحَ بِذلِكَ الزَّمانُ ، وطابَ بِهِ العَيشُ ، وطُمِعَ في بَقاءِ الدَّولَةِ ، ويَئِسَت مَطامِعُ الأَعداءِ ؛ وإذا غَلَبَتِ الرَّعِيَّةُ والِيَهُم وعَلاَ الوالِي الرَّعِيَّةَ ، اختَلَفَت هُنالِكَ الكَلِمَةُ ، وظَهَرَت مَطامِعُ الجَورِ ، وكَثُرَ الإِدغالُ فِي الدّينِ ، وتُرِكَت مَعالِمُ السُّنَنِ ، فَعُمِلَ بِالهَواءِ، (1) وعُطِّلَتِ الآثارُ ، وكَثُرَت عِلَلُ النُّفوسِ ، ولا يُستَوحَشُ لِجَسيمِ حَدٍّ عُطِّلَ ، ولا لِعَظيمِ باطِلٍ اُثِّلَ ؛ فَهُنالِكَ تَذِلُّ الأَبرارُ ، وتَعِزُّ الأَشرارُ ، وتَخرَبُ البِلادُ ، وتَعظُمُ تَبِعاتُ اللّهِ عز و جل عِندَ العِبادِ . (2)

.


1- .كذا في المصدر ، ولعلّها تصحيف «بالهَوَى» _ كما جاءت في سائر المصادر _ أو تصحيف «بالأهواء» : جمع «الهَوَى» .
2- .الكافي : 8 / 353 / 550 عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام ، نهج البلاغة : الخطبة 216 ، بحار الأنوار : 27 / 251 / 14 و ج 41 / 152 / 46 و ج 77 / 355 / 32 .

ص: 429

امام على عليه السلام_ در خطبه خويش در [جنگ] صفّين _: آن گاه ، خداوند از حقوق خويش ، برخى را براى بعضى از مردم بر بعض ديگر واجب فرمود و آن حقوق را به گونه اى قرار داد كه برخى ، پاداشِ ديگرى باشند ، بعضى موجب يكديگر گردند ، و بعضى جز با بعضى ديگر وجوب نيابند . بزرگ ترين حقّى كه خداوند _ تبارك و تعالى _ از جمله آن حقوق واجب گردانيده ، حقّ حكمران بر مردم و حقّ مردم بر حكمران است ؛ و اين ، وظيفه اى است كه خداوند براى هر يك از آن ها بر ديگرى قرار داده و زمينه ساز الفت و دوستى و ارجمندىِ دينشان و پايدارى سنّت هاى حق در ميان ايشان قرار داده است . پس مردم صلاح نپذيرند ، مگر آن كه حكمرانان به سامان آيند ؛ و حكمرانان صلاح نيابند ؛ جز آن كه مردم راست و درست باشند . و آن گاه كه مردم حق حاكم را ادا كنند و حاكم نيز حق مردم را بگزارد ، حقّ در ميانشان عزّت يابد و آيين هاى دين استوار گردد و نشانه هاى عدل برقرار شود و سنّت ها[ى پيامبر صلى الله عليه و آله] در راه خود افتد ؛ و بدين سان ، روزگار سامان گيرد و زندگى نيكو شود و اميد به پايدارى حكومت افزون گردد و دشمنان از خواست هاى خويش مأيوس شوند . وَ [لى ]هر گاه مردم بر حكمران خود چيره شوند و حكمران بر مردم برترى خواهد ، ميانشان اختلاف عقيده پديد آيد و انگيزه هاى ستم در آنان ظهور يابد و تباهكارى در دين افزون شود و نشانه هاى سنّت ها[ى پيامبر صلى الله عليه و آله] فراموش گردد و به هوا و هوس كار شود و آثار [دين ]كنار نهاده شود و بيمارى هاى جان ها افزون گردد و از تعطيل شدنِ حدّ مهم و جريان يافتنِ باطلِ بزرگ بيمى به دل راه داده نشود . اين جا است كه نيكانْ خوار ، بَدانْ سرافراز ، سرزمين ها ويران ، و بازخواست هاى خداوند از بندگان بسيار گردد .

.

ص: 430

عنه عليه السلام_ في وَصفِ مَعيشَةِ النّاسِ في أيّامِ خِلافَتِهِ _: ما أصبَحَ بِالكوفَةِ أحَدٌ إلاّ ناعِما ؛ إنَّ أدناهُم مَنزِلَةً لَيَأكُلُ مِنَ البُرِّ ، ويَجلِسُ فِي الظِّلِّ ، ويَشرَبُ مِن ماءِ الفُراتِ . (1)

الإمام الحسن عليه السلام_ فِي احتِجاجِهِ عَلى مَن أنكَرَ عَلَيهِ مُصالَحَةَ مُعاوِيَةَ ونَسَبَهُ إلَى التَّقصيرِ في طَلَبِ حَقِّهِ _: فَاُقسِمُ بِاللّهِ ، لَو أنَّ النّاسَ بايَعوني وأطاعوني ونَصَروني ، لَأَعطَتهُمُ السَّماءُ قَطرَها وَالأَرضُ بَرَكَتَها . . . وقَد قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : ما وَلَّت اُمَّةٌ أمرَها رَجُلاً قَطُّ وفيهِم مَن هُوَ أعلَمُ مِنهُ إلاّ لَم يَزَل أمرُهُم يَذهَبُ سَفالاً حَتّى يَرجِعوا إلى مِلَّةِ عَبَدَةِ العِجلِ . (2)

.


1- .فضائل الصحابة لابن حنبل : 1 / 531 / 883 عن عبد اللّه بن سخبرة ؛ المناقب لابن شهرآشوب : 2 / 99 ، بحار الأنوار : 40 / 327 / 9 .
2- .الاحتجاج : 2 / 66 / 156 ، العدد القويّة : 51 / 62 كلاهما عن سليم بن قيس ، بحار الأنوار : 44 / 22 / 6 وراجع الأمالي للطوسي : 560 / 1173 وص 566 / 1174 .

ص: 431

امام على عليه السلام_ در بيان وضع معيشت مردم در روزگار پيشوايىِ وى _: در كوفه كسى نمانده جز آن كه از نعمت برخوردار است ؛ فروجايگاه ترينِ مردم نان گندم مى خورد ، زير سايبان مسكن دارد ، و از آب فرات مى نوشد .

امام حسن عليه السلام_ در دليل آورى اش بر كسى كه صلح وى با معاويه را نكوهيد و او را متّهم كرد كه در طلب حقّ خويش كوتاهى ورزيده است _: پس به خدا سوگند مى خورم كه اگر مردم با من بيعت مى كردند و پيروى و يارى ام مى نمودند ، آسمان ، بارانش ، و زمين ، بركتش را به ايشان عطا مى كرد . . . و به راستى ، پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهفرموده است: «هيچ امّتى نيست كه حكمرانىِ خويش را به كسى بسپارد كه داناتر از او در ميان ايشان هست ، مگر آن كه كارشان پيوسته رو به پَستى مى نهد تا آن كه به كيشِ گوساله پرستان بازگردند» .

.

ص: 432

عيون أخبار الرضا عليه السلام عن الفضل بن شاذان عن الإمام الرضا عليه السلام :إن قالَ [ قائِلٌ ] : فَلِمَ جَعَلَ [ اللّهُ عز و جل ]اُولِي الأَمرِ وأمَرَ بِطاعَتِهِم؟ قيلَ : لِعِلَلٍ كَثيرَةٍ ، مِنها : أنَّ الخَلقَ لَمّا وُقِفوا عَلى حَدٍّ مَحدودٍ واُمِروا أن لا يَتَعَدَّوا ذلِكَ الحَدَّ لِما فيهِ مِن فَسادِهِم ، لَم يَكُن يَثبُتُ ذلِكَ ولا يَقومُ إلاّ بِأَن يَجعَلَ عَلَيهِم فيهِ أمينا يَمنَعُهُم مِنَ التَّعَدّي وَالدُّخولِ في ما حَظَرَ عَلَيهِم ؛ لِأَنَّهُ لَو لَم يَكُن ذلِكَ لَكانَ أحَدٌ لا يَترُكُ لَذَّتَهُ ومَنفَعَتَهُ لِفَسادِ غَيرِهِ ، فَجَعَلَ عَلَيهِم قَيِّما يَمنَعُهُم مِنَ الفَسادِ ، ويُقيمُ فيهِمُ الحُدودَ وَالأَحكامَ . ومِنها : أنّا لا نَجِدُ فِرقَةً مِنَ الفِرَقِ ولا مِلَّةً مِنَ المِلَلِ بَقوا وعاشوا إلاّ بِقَيِّمٍ ورَئيسٍ ، ولِما لابُدَّ لَهُم مِنهُ في أمرِ الدّينِ وَالدُّنيا ، فَلَم يَجُز في حِكمَةِ الحَكيمِ أن يَترُكَ الخَلقَ مِمّا يَعلَمُ أنَّهُ لابُدَّ لَهُ مِنهُ ، ولا قِوامَ لَهُم إلاّ بِهِ ؛ فَيُقاتِلونَ بِهِ عَدُوَّهُم ، ويَقسِمونَ فَيئَهُم ، ويُقيمُ لَهُم جَمَّهُم وجَماعَتَهُم ، ويَمنَعُ ظالِمَهُم مِن مَظلومِهِم . ومِنها : أنَّهُ لَو لَم يَجعَل لَهُم إماما قَيِّما أمينا حافِظا مُستَودَعا لَدَرَسَتِ المِلَّةُ ، وذَهَبَ الدّينُ ، وغُيِّرَتِ السُّنَنُ وَالأَحكامُ ، ولَزادَ فيهِ المُبتَدِعونَ ، ونَقَصَ مِنهُ المُلحِدونَ وشَبَّهوا ذلِكَ عَلَى المُسلِمينَ ؛ لِأَنّا وَجَدنَا الخَلقَ مَنقوصينَ مُحتاجينَ غَيرَ كامِلينَ مَعَ اختِلافِهِم وَاختِلافِ أهوائِهِم وتَشَتُّتِ أنحائِهِم ، فَلَو لَم يَجعَل لَهُم قَيِّما حافِظا لِما جاءَ بِهِ الرَّسولُ صلى الله عليه و آلهلَفَسَدوا عَلى نَحوِ ما بَيَّنّا ، وغُيِّرَتِ الشَّرائِعُ وَالسُّنَنُ وَالأَحكامُ وَالإِيمانُ ، وكانَ في ذلِكَ فَسادُ الخَلقِ أجمَعينَ . (1)

.


1- .عيون أخبار الرضا عليه السلام: 2/100/1، علل الشرايع: 253/9 ، بحار الأنوار : 6/60/1 وج23/32/2 .

ص: 433

عيون اخبار الرضا عليه السلام از فضل بن شاذان از امام رضا عليه السلام :اگر كسى بگويد كه چرا خداوند فرمانروايان را تعيين فرموده و [مردم را] به اطاعت از ايشان فراخوانده ، جواب گفته شود كه به دليل هاى بسيار ؛ يكى اين كه: چون آفريدگان بر مرزى معيّن ايستانده شده و فرمان يافته اند كه از آن مرز درنگذرند _ و اگر بگذرند ، تباهى ايشان در آن خواهد بود _ اين غرض حاصل و اين امر برقرار نمى شود مگر آن كه خداوند فردى امين را بر آنان بگمارد تا از تجاوز و پاى نهادن به منطقه ممنوع ، بازشان دارد ؛ كه اگر چنين نشود ، هست كسى كه لذّت و بهره خويش به بهاى آسيب رساندن به ديگرى را رها نمى كند ؛ پس خداوند آن فرد را بر آفريدگان گمارد تا از تباهگرى بازشان دارد و حدها و حكم ها [ىِ خدا ]را در ميانشان جارى سازد . و ديگر آن كه: از گروه ها و ملّت هايى كه پايدارى و زندگانى داشته اند ، هيچ يك را نمى يابيم كه كارگزار و پيشوايى نداشته باشد . از آن جا كه گردش امور دين و دنياى ايشان ناگزير از وجود چنين كسى است ، حكمتِ [خداوند ]حكيم را نشايد كه آفريدگان را بدون پيشوا رها كند ، حال آن كه مى داند از داشتنِ پيشوا ناگزيرند و كارشان جز به او سامان نيابد ؛ با حضور او است كه با دشمن خويش مى جنگند و غنايم را ميان خود تقسيم مى كنند ؛ و او است كه ايشان را گرد هم فراهم مى آورَد و رخصت نمى دهد كه ظالمى به مظلومى ستم كند . و ديگر اين كه: اگر خداوند پيشوايى سرپرست ، امانت پيشه ، نگاهبان ، و مورد اعتماد را بر آفريدگان نگمارد ، نشان آيين رخت برمى بندد ؛ دين از ميان مى رود ؛ سنّت ها و حكم ها دگرگون مى شوند و بدعت گذاران در دين مى افزايند و الحادپيشگان از آن مى كاهند و آن را نزد مسلمانان ديگرگونه جلوه مى دهند ؛ كه ما آفريدگان را ناقص ، نيازمند ، و تكامل نيافته ديده ايم ، كه در همين حال ، دچار اختلاف و ناهمگونىِ خواست ها و تفاوتِ گونه ها نيز هستند . پس اگر خداوند سرپرستى نگاهبانِ آيين پيامبر صلى الله عليه و آله بر ايشان نگمارده چنان كه شرح كرديم به فساد درخواهند افتاد و آيين هاى دين و سنّت ها و حكم ها و [اصلِ ]ايمان دگرگون مى شود و بدين سان ، همه آفريدگان دچار فساد مى گردند .

.

ص: 434

6 / 2جَورُ الحاكِمِ وَالتَّخَلُّفُالإمام عليّ عليه السلام :لا يَكونُ العُمرانُ حَيثُ يَجورُ السُّلطانُ . (1)

عنه عليه السلام :آفَةُ العُمرانِ جَورُ السُّلطانِ . (2)

عنه عليه السلام :الظُّلمُ بَوارُ الرَّعِيَّةِ . (3)

عنه عليه السلام_ في كِتابِهِ لِلأَشتَرِ لَمّا وَلاّهُ عَلى مِصرَ _: ولَيسَ شَيءٌ أدعى إلى تَغييرِ نِعمَةِ اللّهِ وتَعجيلِ نِقمَتِهِ مِن إقامَةٍ عَلى ظُلمٍ ؛ فَإِنَّ اللّهَ سَميعُ دَعوَةِ المُضطَهَدينَ ، وهُوَ لِلظّالِمينَ بِالمِرصادِ . (4)

الإمام الصادق عليه السلام_ في قَضاءٍ جائِرٍ _: في مِثلِ هذَا القَضاءِ وشِبهِهِ تَحبِسُ السَّماءُ ماءَها ، وتَمنَعُ الأَرضُ بَرَكَتَها . (5)

عنه عليه السلام :ثَلاثَةٌ تُكَدِّرُ العَيشَ : السُّلطانُ الجائِرُ ، وَالجارُ السّوءُ ، وَالمَرأَةُ البَذِيَّةُ . (6)

.


1- .غرر الحكم : 10791 .
2- .غرر الحكم : 3954 .
3- .غرر الحكم : 807 .
4- .نهج البلاغة: الكتاب53 ، تحف العقول: 128 وليس فيه «اللّه وتعجيل نقمته»، بحار الأنوار: 33/601/744.
5- .الكافي : 5 / 291 / 6 ، تهذيب الأحكام : 7 / 215 / 943 ، الاستبصار : 3 / 134 / 483 كلّها عن أبي ولاّد الحنّاط ، بحار الأنوار : 47 / 376 / 98 .
6- .تحف العقول : 320 ، بحار الأنوار : 78 / 234 / 45 .

ص: 435

6 / 2 ستمِ حكمران و عقب ماندگى اقتصادى

6 / 2ستمِ حكمران و عقب ماندگى اقتصادىامام على عليه السلام :آن گاه كه حكمران ستم ورزد ، آبادانى پديد نخواهد آمد .

امام على عليه السلام :آفتِ آبادانى ، ستم حكمران است .

امام على عليه السلام :ستم مايه نابودى مردم است .

امام على عليه السلام_ در نامه اش به مالك اشتر ، آن گاه كه وى را به كارگزارىِ مصر گماشت _: هيچ چيز بيش از ستمگرى ، مايه دگرگون شدن نعمت خدا و شتاب گرفتنِ عذاب وى نيست ؛ كه همانا خداوند شنواىِ خواهش ستمديدگان و در كمينِ ستمگران است .

امام صادق عليه السلام_ درباره داورىِ ستمگر _: در حالى كه اين گونه داورى و امثال آن صورت پذيرد ، آسمان بارشِ خويش را دربند مى كشد و زمين بركتش را دريغ مى دارد .

امام صادق عليه السلام :سه چيز گذرانِ زندگى را به تيرگى دچار مى كند : حكمران ستمگر ، همسايه بد ، و زنِ دشنام گوىِ بى شرم .

.

ص: 436

6 / 3الاِستِئثارُ بِالفَيءِ وَالتَّخَلُّفُالكتاب :«مَّآ أَفَآءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِى الْقُرْبَى وَ الْيَتَ_مَى وَ الْمَسَ_كِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ كَىْ لاَ يَكُونَ دُولَةَ بَيْنَ الْأَغْنِيَآءِ مِنكُمْ وَ مَآ ءَاتَ_كُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَ_كُمْ عَنْهُ فَانتَهُواْ وَ اتَّقُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ . (1) »

الحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنّي لَعَنتُ سَبعَةً لَعَنَهُمُ اللّهُ وكُلُّ نَبِيٍّ مُجابٍ قَبلي . فَقيلَ : ومَن هُم ؟ فَقالَ : . . . المُستَأثِرُ عَلَى المُسلِمينَ بِفَيئِهِم مُستَحِلاًّ لَهُ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :خَمسَةٌ لَعَنتُهُم وكُلُّ نَبِيٍّ مُجابٍ : الزّائِدُ في كِتابِ اللّهِ ، وَالتّارِكُ لِسُنَّتي ، وَالمُكَذِّبُ بِقَدَرِ اللّهِ ، وَالمُستَحِلُّ مِن عِترَتي ما حَرَّمَ اللّهُ ، وَالمُستَأثِرُ بِالفَيءِ (وَ) المُستَحِلُّ لَهُ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام :أما إنَّكُم سَتَلقَونَ بَعدي ذُلاًّ شامِلاً ، وسَيفا قاتِلاً ، وأثَرَةً قَبيحَةً يَتَّخِذُهَا الظّالِمونَ عَلَيكُم حُجَّةً ؛ تَبكي عُيونُكُم ، ويَدخُلُ الفَقرُ عَلَيكُم في بُيوتِكُم . (4)

.


1- .الحشر : 7 .
2- .الخصال : 349 / 24 ، المحاسن : 1 / 74 / 33 وليس فيه «قبلي» وكلاهما عن عبد المؤمن الأنصاري عن الإمام الصادق عليه السلام ، مسند زيد : 403 عن زيد بن عليّ عن أبيه عن جدّه عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آلهنحوه ، بحار الأنوار : 5 / 88 / 5 .
3- .الكافي : 2 / 293 / 14 عن ميسر عن أبيه عن الإمام الباقر عليه السلام ، الخصال : 338 / 41 عن عبد اللّه بن ميمون عن الإمام الصادق عن أبيه عن الإمام زين العابدين عليهم السلامعنه صلى الله عليه و آلهنحوه ، بحار الأنوار : 72 / 116 / 14 ؛ المستدرك على الصحيحين: 2 / 572 / 3940 عن عبد اللّه بن موهب عن عليّ بن الحسين عن أبيه عن جدّه عليهم السلام ، المعجم الكبير: 17 / 43 / 89 عن عمرو بن سعواء اليافعي وكلاهما نحوه ، كنز العمّال : 16 / 87 / 44032 و ص 90 / 44038 .
4- .شرح الأخبار : 2 / 74 / 441 عن الدغشي بإسناده ، دعائم الإسلام : 1 / 391 وليس فيه «وسيفا قاتلاً» ، المناقب لابن شهرآشوب : 2 / 272 ، المسترشد : 672 / 342 وليس فيهما ذيله ، بحار الأنوار : 77 / 338 / 26 ؛ تاريخ دمشق : 1 / 321 نحوه ، كنز العمّال : 11 / 355 / 31726 كلاهما عن خبّاب بن عبد اللّه .

ص: 437

6 / 3 بهره ورى شخصى از غنايم [و اموال عمومى و] عقب ماندگى اقتصادى

6 / 3بهره ورى شخصى از غنايم و اموال عمومى و عقب ماندگى اقتصادىقرآن :«آن چه خدا از [مال و زمينِ] مردمِ آبادى ها به پيامبرش بازگردانيد ، از آنِ خداوند و پيامبر و خويشاوندان و يتيمان و مستمندان و در راه ماندگان [از خاندانِ پيامبر] است تا ميان توانگرانتان دستگردان نباشد . و آن چه را پيامبر به شما داد ، بگيريد و از آن چه شما را بازداشت ، بايستيد و از خدا پروا كنيد؛ كه خدا سختْ كيفر است .»

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :«من هفت تن را نفرين كرده ام كه خداى و هر پيامبرى پذيرفته دعاى پيش از من ، آن هفت تن را نفرين كرده اند» . گفته شد: «آن ها كيانند؟» فرمود : « . . . و كسى كه اموال عمومى مسلمانان را براى خود حلال شمرده ، از آن بهره ورى شخصى كند» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پنج تن هستند كه من و هر پيامبر پذيرفته دعا ، آنان را نفرين كرده ايم : هر كه به كتاب خدا چيزى بيفزايد ؛ آن كه سنّت مرا واگذارد ؛ كسى كه تقدير خداوندى را ناراست بشمرد ؛ هر كه از خاندان من كه حرام خداى را حلال داند ؛ و آن كس كه اموال عمومى را براى خويش حلال دانسته ، از آن بهره ورى شخصى كند .

امام على عليه السلام :هَلا كه پس از من ، به خوارىِ فراگير ، شمشير كُشنده ، و بهره ورى زشت ظالمانه از اموال شما ، آن هم با استدلال ، به گونه اى كه چشمانتان به اشك افتد و فقر در خانه هاى شما بر شما بشورد .

.

ص: 438

عنه عليه السلام_ في كِتابِهِ لِلأَشتَرِ لَمّا وَلاّهُ عَلى مِصرَ _: إنَّما يُؤتى خَرابُ الأَرضِ مِن إعوازِ أهلِها ، وإنَّما يُعوِزُ أهلُها لاِءِشرافِ أنفُسِ الوُلاةِ عَلَى الجَمعِ ، وسوءِ ظَنِّهِم بِالبَقاءِ ، وقِلَّةِ انتِفاعِهِم بِالعِبَرِ . (1)

عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: الاِستِئثارُ يوجِبُ الحَسَدَ ، وَالحَسَدُ يوجِبُ البِغضَةَ ، وَالبِغضَةُ توجِبُ الاِختِلافَ ، وَالاِختِلافُ يوجِبُ الفُرقَةَ ، وَالفُرقَةُ توجِبُ الضَّعفَ ، وَالضَّعفُ يوجِبُ الذُّلَّ ، وَالذُّلُّ يوجِبُ زَوالَ الدَّولَةِ وذَهابَ النِّعمَةِ . (2)

عنه عليه السلام_ في كِتابِهِ لِلأَشتَرِ لَمّا وَلاّهُ عَلى مِصرَ _: ثُمَّ إنَّ لِلوالي خاصَّةً وبِطانَةً ، فيهِمُ استِئثارٌ وتَطاوُلٌ ، وقِلَّةُ إنصافٍ في مُعامَلَةٍ ، فَاحسِم مادَّةَ اُولئِكَ بِقَطعِ أسبابِ تِلكَ الأَحوالِ . ولا تُقطِعَنَّ لِأَحَدٍ مِن حاشِيَتِكَ وحامَّتِكَ قَطيعَةً ، ولا يَطمَعَنَّ مِنكَ في اعتِقادِ عُقدَةٍ تَضُرُّ بِمَن يَليها مِنَ النّاسِ ؛ في شِربٍ أو عَمَلٍ مُشتَرَكٍ يَحمِلونَ مَؤونَتَهُ عَلى غَيرِهِم ، فَيَكونَ مَهنَأُ ذلِكَ لَهُم دونَكَ ، وعَيبُهُ عَلَيكَ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ . (3)

.


1- .نهج البلاغة : الكتاب 53 ، تحف العقول : 138 وفيه «لإسراف الولاة» بدل «لإشراف أنفس الولاة على الجمع» ، دعائم الإسلام : 1 / 363 نحوه ، بحار الأنوار : 77 / 254 / 1 .
2- .شرح نهج البلاغة : 20 / 345 / 961 .
3- .نهج البلاغة : الكتاب 53 ، تحف العقول : 144 نحوه ، بحار الأنوار : 77 / 261 / 1 .

ص: 439

امام على عليه السلام_ در نامه اش به مالك اشتر ، آن گاه كه وى را به كارگزارىِ مصر گماشت _: جز اين نيست كه مايه نابودىِ زمين ، تنگدستىِ كشاورزان است ؛ و تنگدستىِ ايشان به سبب آن است كه حكمرانان تنها به گردآورىِ مال مى انديشند و به پايدارىِ [حكومتِ] خود بدگمانند و از عبرت ها كم بهره مى گيرند .

امام على عليه السلام_ در كلمات حكيمانه منسوب به وى _: انحصار طلبى ، حسد برمى انگيزد ؛ حسد دشمنى را سبب مى شود ؛ دشمنى مايه اختلاف است ؛ اختلاف زمينه ساز پراكندگى است ؛ پراكندگى ناتوانى در پى دارد ؛ ناتوانى موجب خوارى است ؛ و خوارى سبب نابودى حكومت و از ميان رفتن نعمت است .

امام على عليه السلام_ در نامه اش به مالك اشتر ، آن گاه كه وى را به كارگزارىِ مصر گماشت _: پس آن گاه [بدان كه] حكمران را خواص و پيرامونيانى هستند كه همه چيز را براى خود مى خواهند ، چپاول گرند ، و در رفتار [با مردم] كم انصاف مى ورزند . ريشه اينان را با از ميان بردن زمينه اين كارها ، قطع كن . به هيچ يك از پيرامونيان و خويشاوندانت زمينى [از اموال عمومى] واگذار مكن ؛ مبادا در تو طمع بَرَند كه قرار دادى [به سودشان] بسته شود كه به همسايگانشان زيان رسد ، خواه در آبيارى و خواه در كارى مشترك ، به گونه اى كه هزينه آن را بر عهده ديگران اندازند ؛ كه در اين صورت ، گوارايى از آنِ ايشان است نه تو و ننگ آن در دنيا و آخرت از آنِ تو است .

.

ص: 440

6 / 4المَوارِدُ المالِيَّةُ وَالتَّنمِيَةُالإمام عليّ عليه السلام_ فِي كِتابِهِ لِلأَشتَرِ لَمّا وَلاّهُ عَلى مِصرَ _ : وتَفَقَّد أمرَ الخَراجِ بِما يُصلِحُ أهلَهُ ، فَإِنَّ في صَلاحِهِ وصَلاحِهِم صَلاحا لِمَن سِواهُم ، ولا صَلاحَ لِمَن سِواهُم إلاّ بِهِم ، لِأَنَّ النّاسَ كُلَّهُم عِيالٌ عَلَى الخَراجِ وأهلِهِ . (1)

عنه عليه السلام_ في كِتابِهِ لِلأَشتَرِ لَمّا وَلاّهُ عَلى مِصرَ _: وَليَكُن نَظَرُكَ في عِمارَةِ الأَرضِ أبلَغَ مِن نَظَرِكَ فِي استِجلابِ الخَراجِ ؛ لِأَنَّ ذلِكَ لا يُدرَكُ إلاّ بِالعِمارَةِ ؛ ومَن طَلَبَ الخَراجَ بِغَيرِ عِمارَةٍ أخرَبَ البِلادَ ، وأهلَكَ العِبادَ ، ولَم يَستَقِم أمرُهُ إلاّ قَليلاً . فَإِن شَكَوا ثِقَلاً أو عِلَّةً ، أوِ انقِطاعَ شِربٍ أو بالَّةٍ ، أو إحالَةَ أرضٍ اِغتَمَرَها غَرَقٌ ، أو أجحَفَ بِها عَطَشٌ ، خَفَّفتَ عَنهُم بِما تَرجو أن يَصلُحَ بِهِ أمرُهُم . ولا يَثقُلَنَّ عَلَيكَ شَيءٌ خَفَّفتَ بِهِ المَؤونَةَ عَنهُم ؛ فَإِنَّهُ ذُخرٌ يَعودونَ بِهِ عَلَيكَ في عِمارَةِ بِلادِكَ ، وتَزيينِ وِلايَتِكَ ، مَعَ استِجلابِكَ حُسنَ ثَنائِهِم ، وتَبَجُّحِكَ بِاستِفاضَةِ العَدلِ فيهِم ، مُعتَمِدا فَضلَ قُوَّتِهِم بِما ذَخَرتَ عِندَهُم مِن إجمامِكَ لَهُم ، وَالثِّقَةَ مِنهُم بِما عَوَّدتَهُم مِن عَدلِكَ عَلَيهِم ورِفقِكَ بِهِم ، فَرُبَّما حَدَثَ مِنَ الاُمورِ ما إذا عَوَّلتَ فيهِ عَلَيهِم مِن بَعدُ احتَمَلوهُ طَيِّبَةً أنفُسُهُم بِهِ ؛ فَإِنَّ العُمرانَ مُحتَمِلٌ ما حَمَّلتَهُ ، وإنَّما يُؤتى خَرابُ الأَرضِ مِن إعوازِ أهلِها ، وإنَّما يُعوِزُ أهلُها لاِءِشرافِ أنفُسِ الوُلاةِ عَلَى الجَمعِ ، وسوءِ ظَنِّهِم بِالبَقاءِ ، وقِلَّةِ انتِفاعِهِم بِالعِبَرِ . (2)

.


1- .نهج البلاغة : الكتاب 53 .
2- .نهج البلاغة : الكتاب 53 .

ص: 441

6 / 4 راه هاى تأمين درآمد؛ و توسعه

6 / 4راه هاى تأمين درآمد؛ و توسعهامام على عليه السلام_ در نامه اش به مالك اشتر، آن گاه كه وى را به كارگزارىِ مصر گماشت _: در كار خراج (1) نيكو بنگر ، به گونه اى كه به مصلحت خراج دهندگان باشد ؛ زيرا سامان يافتن كارِ خراج و خراج دهندگان ، به مصلحت ديگران نيز هست و ديگران سامان نيابند مگر به سامان يافتن حال خراج دهندگان ؛ چرا كه همه مردم نان خورِ خراج و خراج دهندگان هستند .

امام على عليه السلام_ در نامه اش به مالك اشتر ، آن گاه كه وى را به كارگزارىِ مصر گماشت _: بايد بيش از آن كه به گردآورى خراج بينديشى ، در انديشه آبادسازى زمين باشى ؛ زيرا خراج گرد نيايد مگر به آبادانى . و هر كس خراج خواهد بدون آن كه در پى آبادانى باشد ، مملكت را ويران مى كند و بندگان را هلاك مى سازد و كارش ، مگر اندكى ، راست نمى گردد . پس اگر مردم از سنگينىِ خراج يا آفتِ محصول يا قطع شدن آب يا خشكسالى يا دگرگون شدن زمين بر اثر آب گرفتگى يا تشنگىِ خاك ، نزدت شكايت آورند ، بار ايشان را بكاه آن گونه كه اميد مى برى كارشان سامان يابد . و كاستن از هزينه ها [و خراجِ] ايشان بر تو هيچ گران نيايد ؛ كه آن ، اندوخته اى است براى تو و به سبب آن ، مردم مملكتت را آباد مى كنند ؛ و نيز اين زيور حكومت تو است ؛ علاوه بر اين ، نيك ستايىِ آنان را به خود جلب مى كنى و خود نيز شادمان مى شوى كه عدالت را در ميانشان گسترانده اى و براى خويش از نيروى فراوانشان تكيه گاهى ساخته اى ، چرا كه با راحت گيرى بر ايشان ، رزقشان را افزوده اى ؛ و اعتمادشان را فراهم آورده اى ، زيرا به عدل و مدارا با ايشان رفتار كرده اى . و از اين پس ، چه بسا كارها پيش آيد كه اگر به عهده آنان گذارى ، خوشدلانه آن ها را به انجام رسانند ؛ كه وقتى آبادانى حاصل آيد ، هر چه به عهده مردم نهى ، انجام مى دهند . و جز اين نيست كه مايه نابودى زمين ، تنگدستىِ كشاورزان است ؛ و تنگدستى ايشان به سبب آن است كه حكمرانان تنها به گردآورىِ مال مى انديشند و به پايدارىِ [حكومتِ] خود بدگمانند و از عبرت ها كم بهره مى گيرند .

.


1- .خراج : ماليات ، مالياتى كه از زمين و حاصل مزرعه يا درآمد ديگر گرفته شود . (فرهنگ عميد) .

ص: 442

عنه عليه السلام_ لِزِيادِ ابنِ أبيهِ ، وقَدِ استَخلَفَهُ لِعَبدِ اللّهِ بنِ العَبّاسِ عَلى فارِسَ وأعمالِها ، في كَلامٍ طَويلٍ كانَ بَينَهُما نَهاهُ فيهِ عَن تَقَدُّمِ الخَراجِ _: اِستَعمِلِ العَدلَ ، وَاحذَرِ العَسفَ وَالحَيفَ ؛ فَإِنّ العَسفَ يَعودُ بِالجَلاءِ ، وَالحَيفَ يَدعو إلَى السَّيفِ . (1)

عنه عليه السلام_ في كِتابٍ لَهُ إلى عُمّالِهِ عَلَى الخَراجِ _: مِن عَبدِ اللّهِ عَلِيٍّ أميرِ المُؤمِنينَ إلى أصحابِ الخَراجِ : أمّا بَعدُ ، فَإِنَّ مَن لَم يَحذَر ما هُوَ صائِرٌ إلَيهِ لَم يُقَدِّم لِنَفسِهِ ما يُحرِزُها . وَاعلَموا أنَّ ما كُلِّفتُم بِهِ يَسيرٌ ، وأنَّ ثَوابَهُ كَثيرٌ ، ولَو لَم يَكُن في ما نَهَى اللّهُ عَنهُ مِن البَغيِ وَالعُدوانِ عِقابٌ يُخافُ لَكانَ في ثَوابِ اجتِنابِهِ ما لا عُذرَ في تَركِ طَلَبِهِ . فَأَنصِفُوا النّاسَ مِن أنفُسِكُم ، وَاصبِروا لِحَوائِجِهِم ؛ فَإِنَّكُم خُزّانُ الرَّعِيَّةِ ، ووُكَلاءُ الاُمَّةِ ، وسُفَراءُ الأَئِمَّةِ . ولا تُحشِموا أحَدا عَن حاجَتِهِ ، ولا تَحبِسوهُ عَن طَلِبَتِهِ ، ولا تَبيعُنَّ لِلنّاسِ فِي الخَراجِ كِسوَةَ شِتاءٍ ولا صَيفٍ ، ولا دابَّةً يَعتَمِلونَ عَلَيها ، ولا عَبدا ، ولا تَضرِبُنَّ أحَدا سَوطا لِمَكانِ دِرهَمٍ ، ولا تَمَسُّنَّ مالَ أحَدٍ مِنَ النّاسِ ؛ مُصَلٍّ ولا مُعاهَدٍ ، إلاّ أن تَجِدوا فَرَسا أو سِلاحا يُعدى بِهِ عَلى أهلِ الإِسلامِ ؛ فَإِنَّهُ لا يَنبَغي لِلمُسلِمِ أن يَدَعَ ذلِكَ في أيدي أعداءِ الإِسلامِ ، فَيَكونَ شَوكَةً عَلَيهِ . ولا تَدَّخِروا أنفُسَكُم نَصيحَةً ، ولاَ الجُندَ حُسنَ سيرَةٍ ، ولاَ الرَّعِيَّةَ مَعونَةً ، ولا دينَ اللّهِ قُوَّةً ، وأبلوا في سَبيلِ اللّهِ مَا استَوجَبَ عَلَيكُم ؛ فَإِنَّ اللّهَ سُبحانَهُ قَدِ اصطَنَعَ عِندَنا وعِندَكُم أن نَشكُرَهُ بِجُهدِنا ، وأن نَنصُرَهُ بِما بَلَغَت قُوَّتُنا ، ولا قُوَّةَ إلاّ بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ . (2)

.


1- .نهج البلاغة : الحكمة 476 ، غرر الحكم : 2446 نحوه ، بحار الأنوار : 33 / 488 / 693 وج 75 / 350 / 59.
2- .نهج البلاغة : الكتاب 51 .

ص: 443

امام على عليه السلام_ به زياد بن ابيه ، آن گاه كه وى را به جاى عبداللّه بن عبّاس بر فارس و مناطق پيرامونش حكومت بخشيد و در كلامى پُر درازا ، او را از خراج گرفتن پيش از هنگام ، نهى فرمود _: عدالت را به كار بند و از ستم ورزى و بيدادگرى بپرهيز ؛ كه ستم مردم را به آوارگى كشد و بيدادگرى ، شمشير [و شورش مسلّحانه مردم] را فراخوانَد .

امام على عليه السلام_ در نامه وى به خراج گزارانش _: از بنده خدا ، على اميرالمؤمنين ، به خراج گزاران : امّا بعد ؛ هر كس از آن چه [= روز قيامت] به سوى آن روان است ، پروا نكند ، چيزى براى خود پيش نفرستد كه از آن نگاهبانش باشد . بدانيد آن چه بر عهده داريد ، آسان ؛ و پاداش آن بسيار است . حتّى اگر براى ستم و تجاوزگرى كه خداوند شما را از آن نهى فرموده ، مجازاتى بيم برانگيز نباشد ، پرهيز از آن چندان پاداش دارد كه در ترك آن بهانه اى نباشد . پس از دل و جان ، با مردم انصاف ورزيد و براى برآوردن نيازهاشان شكيبا باشيد ، كه همانا شما خزانه دارانِ مردم ، وكيلان امّت ، و سفيرانِ پيشوايان هستيد . در برآوردنِ نيازِ هيچ كس چندان درنگ نورزيد كه به خشم آيد و او را از خواسته اش بازنداريد . براى ستاندنِ خراج ، جامه زمستانى و تابستانى مردم ، چهارپايى را كه با آن كار مى كنند ، و يا بنده[ى آنان] را مفروشيد و هيچ كس را براى درهمى تازيانه مزنيد . به مال هيچ يك از مردم ، خواه نمازگزار و خواه اهل ذمّه ، چنگ نيفكنيد ، مگر اسب يا جنگ افزارى بيابيد كه با آن به مسلمانان تجاوز شود ؛ كه همانا مسلمان را روا نيست تا آن [اسب يا جنگ افزار ]را در دست دشمنان اسلام وانهد تا سبب نيرومندى شان بر ضدّ وى گردد . از خيرخواهى براى ديگران ، خوشرفتارى با سپاهيان ، يارىِ مردم ، و تقويت دين خدا دريغ مورزيد و در راه خدا هر چه بر شما واجب است ، به جاى آوريد ؛ كه همانا خداى سبحان از ما و شما خواسته كه با تمام توان خويش سپاسش را به جا آوريم و با همه نيرومان يارى اش دهيم ؛ و هيچ نيرويى جز از جانب خداى والاى بزرگ نيست .

امام على عليه السلام_ از پيمان نامه او به يكى از كارگزارانش كه وى را براى گردآورى صدقه[زكات] فرستاده بود _: او را فرمان مى دهم كه در امور نهانى و كارهاى پنهانش كه جز خدا گواه و نگاهبانى نيست ، تقواى خداى را پيشه كند . و فرمانش مى دهم كه چنان نباشد كه آشكارا از خداى فرمان بَرَد ، امّا در نهان كارى جز آن ، به مخافت انجام دهد . هر كس نهان و آشكارش ، و كردار و گفتارش تفاوت نكند ، امانتِ [خدا] را به جاى آورده و در عبادت اخلاص ورزيده است . و فرمانش مى دهم كه مردم را نرنجاند و آنان را دروغگو نشمارد و بدان بهانه كه بر ايشان حكمرانى مى كند ، از آنان روى برنگرداند ؛ كه آن ها برادرانِ دينى و ياوران وى در ستاندنِ حقوقِ [الهى ]هستند . و همانا تو را در اين صدقه [كه مى ستانى] بهره اى معيّن و حقّى مشخّص است و نيازمندان و ناتوانان و بينوايان با تو در آن شريكند . ما تمام حقّ تو را مى پردازيم ؛ پس تو نيز حقوق آنان را ، تمام و كمال ، بپرداز ؛ كه اگر چنين نكنى ، در روز قيامت مدّعيان تو از همه بيشترند . و بَدا به حال آن كس كه نزد خداوند ، فقيران و نيازمندان و حاجت خواهان و رانده شدگان و وامداران و در راه ماندگان ، مدعّيان او باشند . و هر كس در امانت سهل انگارى كند و در مرتع خيانت بچرد و جان و دين خويش را از خيانت پاك نسازد ، همانا خوارى و رسوايى را در دنيا از آنِ خويش كرده و در آخرت ، خوارتر و رسواتر است . و همانا بزرگ ترين خيانت ، آن است كه در حقّ امّت روا شود و رسواترين فريبگرى ، فريفتنِ پيشوايانِ [امّت ]است ؛ والسّلام!

.

ص: 444

عنه عليه السلام_ مِن عَهدِهِ إلى بَعضِ عُمّالِهِ وقَد بَعَثَهُ عَلَى الصَّدَقَةِ _: أمَرَهُ بِتَقوَى اللّهِ في سَرائِرِ أمرِهِ ، وخَفِيّاتِ عَمَلِهِ ، حَيثُ لا شَهيدَ غَيرُهُ ، ولا وَكيلَ دونَهُ . وأمَرَهُ أن لا يَعمَلَ بِشَيءٍ مِن طاعَةِ اللّهِ في ما ظَهَرَ ، فَيُخالِفَ إلى غَيرِهِ في ما أسَرَّ ، ومَن لَم يَختَلِف سِرُّهُ وعَلانِيَتُهُ وفِعلُهُ ومَقالَتُهُ فَقَد أدَّى الأَمانَةَ ، وأخلَصَ العِبادَةَ . وأمَرَهُ أن لا يَجبَهَهُم ، ولا يَعضَهَهُم ، ولا يَرغَبَ عَنهُم تَفَضُّلاً بِالإِمارَةِ عَلَيهِم ؛ فَإِنَّهُمُ الإِخوانُ فِي الدّينِ ، وَالأَعوانُ عَلَى استِخراجِ الحُقوقِ . وإنَّ لَكَ في هذِهِ الصَّدَقَةِ نَصيبا مَفروضا ، وحَقّا مَعلوما ، وشُرَكاءَ أهلَ مَسكَنَةٍ ، وضُعَفاءَ ذَوي فاقَةٍ . وإنّا مُوَفّوكَ حَقَّكَ ، فَوَفِّهِم حُقوقَهُم ؛ وإلاّ تَفعَل فَإِنَّكَ مِن أكثَرِ النّاسِ خُصوما يَومَ القِيامَةِ ، وبُؤسى لِمَن خَصمُهُ عِندَ اللّهِ الفُقَراءُ وَالمَساكينُ ، وَالسّائِلونَ وَالمَدفوعونَ ، وَالغارِمونَ وَابنُ السَّبيلِ! ومَنِ استَهانَ بِالأَمانَةِ ورَتَعَ فِي الخِيانَةِ ولَم يُنَزِّه نَفسَهُ ودينَهُ عَنها ، فَقَد أحَلَّ بِنَفسِهِ الذُّلَّ وَالخِزيَ فِي الدُّنيا ، وهُوَ فِي الآخِرَةِ أذَلُّ وأخزى ؛ وإنَّ أعظَمَ الخِيانَةِ خِيانَةُ الاُمَّةِ ، وَأفظَعَ الغِشِّ غِشُّ الأَئِمَّةِ . وَالسَّلامُ . (1)

عنه عليه السلام_ مِن وَصِيَّةٍ لَهُ كانَ يَكتُبُها لِمَن يَستَعمِلُهُ عَلَى الصَّدَقاتِ _: اِنطَلِق عَلى تَقوَى اللّهِ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ، ولا تُرَوِّعَنَّ مُسلِما ، ولا تَجتازَنَّ عَلَيهِ كارِها ، ولا تَأخُذَنَّ مِنهُ أكثَرَ مِن حَقِّ اللّهِ في مالِهِ ، فَإِذا قَدِمتَ عَلَى الحَيِّ فَانزِل بِمائِهِم مِن غَيرِ أن تُخالِطَ أبياتَهُم ، ثُمَّ امضِ إلَيهِم بِالسَّكينَةِ وَالوَقارِ حَتّى تَقومَ بَينَهُم فَتُسَلِّمَ عَلَيهِم ، ولا تُخدِج بِالتَّحِيَّةِ لَهُم ، ثُمَّ تَقولَ : عِبادَاللّهِ ، أرسَلَني إلَيكُم وَلِيُّ اللّهِ وخَليفَتُهُ لاِخُذَ مِنكُم حَقَّ اللّهِ في أموالِكُم ، فَهَل للّهِِ في أموالِكُم مِن حَقٍّ فَتُؤَدّوهُ إلى وَلِيِّهِ ؟ فَإِن قالَ قائِلٌ : لا ، فَلا تُراجِعهُ ، وإن أنعَمَ لَكَ مُنعِمٌ فَانطَلِق مَعَهُ مِن غَيرِ أن تُخيفَهُ أو توعِدَهُ أو تَعسِفَهُ أو تُرهِقَهُ ، فَخُذ ما أعطاكَ مِن ذَهَبٍ أو فِضَّةٍ ، فَإِن كانَ لَهُ ماشِيَةٌ أو إبِلٌ فَلا تَدخُلها إلاّ بِإِذنِهِ ؛ فَإِنَّ أكثَرَها لَهُ ،فَإِذا أتَيتَها فَلا تَدخُل عَلَيها دُخولَ مُتَسَلِّطٍ عَلَيهِ ، ولا عَنيفٍ بِهِ . ولا تُنَفِّرَنَّ بَهيمَةً ولا تُفزِعَنَّها ، ولا تَسوءَنَّ صاحِبَها فيها . وَاصدَعِ المالَ صَدعَينِ ، ثُمَّ خَيِّرهُ ، فَإِذَا اختارَ فَلا تَعرِضَنَّ لِمَا اختارَهُ ، ثُمَّ اصدَعِ الباقِيَ صَدعَينِ ، ثُمَّ خَيِّرهُ ، فَإِذَا اختارَ فَلا تَعرِضَنَّ لِمَا اختارَهُ ، فَلا تَزالُ كَذلِكَ حَتّى يَبقى ما فيهِ وَفاءٌ لِحَقِّ اللّهِ في مالِهِ ،فَاقبِض حَقَّ اللّهِ مِنهُ ؛ فَإِنِ استَقالَكَ فَأَقِلهُ ، ثُمَّ اخلِطهُما ، ثُمَّ اصنَع مِثلَ الَّذي صَنَعتَ أوَّلاً حَتّى تَأخُذَ حَقَّ اللّهِ في مالِهِ . ولا تَأخُذَنَّ عَودا ، ولا هَرِمَةً ، ولا مَكسورَةً ، ولا مَهلوسَةً ، ولا ذاتَ عَوارٍ ، ولا تَأمَنَنَّ عَلَيها إلاّ مَن تَثِقُ بِدينِهِ رافِقا بِمالِ المُسلِمينَ ، حَتّى يُوَصِّلَهُ إلى وَلِيِّهِم فَيَقسِمَهُ بَينَهُم ، ولا تُوَكِّل بِها إلاّ ناصِحا شَفيقا ، وأمينا حَفيظا ، غَيرَ مُعنِفٍ ولا مُجحِفٍ ، ولا مُلغِبٍ ولا مُتعِبٍ . ثُمَّ احدُر إلَينا مَا اجتَمَعَ عِندَكَ نُصَيِّرهُ حَيثُ أمَرَ اللّهُ بِهِ . فَإِذا أخَذَها أمينُكَ فَأَوعِز إلَيهِ ألاّ يَحولَ بَينَ ناقَةٍ وبَينَ فَصيلِها ، ولايَمصُرَ لَبَنَها فَيَضُرَّ ذلِكَ بِوَلَدِها ، ولا يَجهَدَنَّها رُكوبا ، وَليَعدِل بَينَ صَواحِباتِها في ذلِكَ وبَينَها . وَليُرَفِّه عَلَى اللاّغِبِ ، وَليَستَأنِ بِالنَّقِبِ وَالظّالِعِ ، وَليورِدها ما تَمُرُّ بِهِ مِنَ الغُدُرِ ، ولا يَعدِل بِها عَن نَبتِ الأَرضِ إلى جَوادِّ الطُّرُقِ ، وَليُرَوِّحها فِي السّاعاتِ ، وَليُمهِلها عِندَ النِّطافِ وَالأَعشابِ ؛ حَتّى تَأتِيَنا بِإِذنِ اللّهِ بُدَّنا مُنقِياتٍ ، غَيرَ مُتعَباتٍ ولامَجهوداتٍ ، لِنَقسِمَها عَلى كِتابِ اللّهِ وسُنَّةِ نَبِيِّهِ صلى الله عليه و آله ؛ فَإِنَّ ذلِكَ أعظَمُ لِأَجرِكَ ، وأقرَبُ لِرُشدِكَ ، إن شاءَ اللّهُ . (2)

.


1- .نهج البلاغة : الكتاب 26 ، بحار الأنوار : 33 / 528 / 719 وراجع دعائم الإسلام : 1 / 252 .
2- .نهج البلاغة : الكتاب 25 ، الكافي : 3 / 536 / 1 ، تهذيب الأحكام : 4 / 96 / 274 كلاهما عن بريد بن معاوية ، المقنعة : 255 عن بريد العجلي ، الغارات : 1 / 126 عن عبد الرحمن بن سليمان وكلّها عن الإمام الصادق عنه عليهماالسلامنحوه .

ص: 445

امام على عليه السلام_ از سفارش وى به يكى از كارگزارانِ صدقه [= زكات] _(1) : روان شو ، با پرهيز از خداوندى كه يگانه است و اَنبازى ندارد . هر گز مسلمانى را مترسان ؛ و بى رضايت وى به حريمش برمگذر ؛ و بيش از اندازه اى كه خداوند در مال او حقّى دارد ، از وى مستان! پس هر گاه بر قبيله اى گذر كردى ، بى آن كه به خانه هاشان درآيى ، بر آبْ سَراىِ آنان فرود آى و سپس با آرامش و وقار به سوى آنان روانه شو تا به ميانشان درآيى و بر آنان درود دهى _ و در درود دهى بر ايشان ، كوتاهى مكن و كم مگذار _ و آن گاه گويى: «اى بندگان خدا! وَلىّ خدا و جانشين او مرا به سوى شما فرستاده تا سهمى را كه خداوند در اموال شما دارد ، بستانم ؛ پس آيا خداى را در اموالتان سهمى هست تا آن را به ولىّ وى بپردازيد؟» آن گاه ، اگر كسى گفت: «نه» ، به سراغ وى مرو ؛ و اگر كسى گفت: «آرى» ، همراهش روان شو ، بى آن كه او را بترسانى يا تهديد كنى يا به سختى اندازى يا به دشوارى دچار كنى ؛ و هر چه طلا و نقره تو را دهد ، از او بستان ؛ و اگر وى را گاو و گوسفند يا شتر بود ، جز به اجازه او ، به ميانشان مرو ، زيرا بيشينه آن ها از آنِ او است ؛ و اگر به ميانشان درآمدى ، همانند كسى مباش كه خود را بر آن مسلّط مى شمارد و سخت مى گيرد . هيچ چهارپايى را رم مده و نترسان و صاحبش را در گرفتنِ آن به زحمت ميفكن . مال را دو بخش كن و صاحبش را [در گزينش يكى از دو بخش] آزاد گذار ؛ اگر يكى را برگزيد ، به آن چه برگزيده چنگ مينداز . آن گاه ، باقى مانده را [نيز]دو بخش كن و او را [در گزينش] آزاد گذار ؛ اگر يكى را برگزيد ، به گزيده وى تعرّض مكن . اين كار را همچنين ادامه ده تا به اندازه حقّ خداوند در مال وى باقى مانَد و حقّ خداى را از او بستان . اگر خواست كه اين قرار را به هم زند ، بپذير و باز آن دو بخش را درآميز و همانند بار نخست ، عمل كن تا حقّ خداى را در مال او بستانى . حيوان پير و فرتوت و دست و پا شكسته و بيمار و لاغر و عيب دار را مگير . و كسى را بر آن اموال امين قرار مده ، مگر آن كه به ديندارى اش اعتماد داشته باشى و با مال مسلمانان درست رفتار كند تا آن را به حاكم مسلمانان برسانَد و او آن را ميانشان تقسيم كند . جز فرد خيرخواه و دلسوز و درستكار و نگاهبان را براى نگاهدارى آن ها مگمار ؛ كسى كه با آن حيوان ها درشتى نكند و به آن ها ستم نراند و تند نراندشان و خسته شان نكند . پس هر چه نزدت گرد آمده ، به سوى ما روان كن تا آن گونه كه خداوند فرمان داده ، آن را به مصرف رسانيم . آن گاه كه [كارگزارِ] امينِ تو ، آن ها را ستاند ، به وى سفارش كن كه ميان ماده شتر و كره شيرخوارش جدايى نيفكَند و آن قدر مادر را ندوشد كه به كره اش زيان رسد ؛ و با سوارى گرفتن ، آن را خسته نكند ؛ و در دوشيدن و سوارى گرفتن ، ميان آن شتر و شتران ديگر به عدالت رفتار كند . و بايد [آن كارگزار] شتر خسته را استراحت دهد و با شتر مجروح ناتوان مدارا كند و آن ها را بر سرِ آبگيرهايى بَرَد كه شتران بر آن مى گذرند و از كناره علفزاران حركت دهد ، نه از راه هاى خشك . و مدّتى به آن ها استراحت دهد تا آب خورند و بچرند ؛ تا به خواست خدا آن ها را فربه و پرتوان ، و نه خسته و رنجيده ، به ما برساند و ما بر پايه كتاب خدا و سنّت پيامبرش صلى الله عليه و آله آن ها را تقسيم كنيم . اگر چنين كنى ، به خواست خدا ، پاداش تو افزون تر و رستگارى ات نيكوتر خواهد بود .

.


1- .در اين جا ، شريف رضى گفته است: «جمله هايى از آن را در اين مقال آورده ايم تا از آن ، دانسته شود كه امام عليه السلامستون حق را بر پاى مى داشت و نشانه هاى دادگرى را در كارهاى خُرد و كلان و جزئى و كلّى آشكار مى فرمود».

ص: 446

. .

ص: 447

. .

ص: 448

عنه عليه السلام_ في عَهدِهِ إلى مالِكٍ الأَشتَرِ (في رواية تحف العقول) _: فَاجمَع إلَيكَ أهلَ الخَراجِ مِن كُلِّ بُلدانِكَ ، ومُرهُم فَليُعلِموكَ حالَ بِلادِهِم وما فيهِ صَلاحُهُم ورَخاءُ جِبايَتِهِم ، ثُمَّ سَل عَمّا يَرفَعُ إلَيكَ أهلُ العِلمِ بِهِ مِن غَيرِهِم ؛ فَإِن كانوا شَكَوا ثِقلاً أو عِلَّةً مِنِ انقِطاعِ شِربٍ أو إحالَةَ أرضٍ اِغتَمَرَها غَرَقٌ أو أجحَفَ بِهِمُ العَطَشُ أو آفَةٌ ، خَفَّفتَ عَنهُم ما تَرجو أن يُصلِحَ اللّهُ بِهِ أمرَهُم ، وإن سَأَلوا مَعونَةً على إصلاحِ ما يَقدِرونَ عَلَيهِ بِأَموالِهِم فَاكفِهِم مَؤونَتَهُ ؛ فَإِنَّ في عاقِبَةِ كِفايَتِكَ إيّاهُم صَلاحاً ، فَلا يَثقُلَنَّ عَلَيكَ شَيءٌ خَفَّفتَ بِهِ عَنهُمُ المَؤوناتِ ؛ فَإِنَّهُ ذُخرٌ يَعودونَ بِهِ عَلَيكَ لِعِمارَةِ بِلادِكَ ، وتَزيينِ وِلايَتِكَ ، مَعَ اقتِنائِكَ مَوَدَّتَهُم وحُسنَ نِيّاتِهِم ، وَاستِفاضَةِ الخَيرِ ، وما يُسَهِّلُ اللّهُ بِهِ مِن جَلبِهِم ؛ فَإِنَّ الخَراجَ لا يُستَخرَجُ بِالكَدِّ وَالإِتعابِ ، مَعَ أنَّها عُقَدٌ تَعتَمِدُ عَلَيها إن حَدَثَ حَدَثٌ كُنتَ عَلَيهِمُ مُعتَمِداً ؛ لِفَضلِ قُوَّتِهِم بِما ذَخَرتَ عَنهُم مِنَ الجَمامِ ، وَالثِّقَةِ مِنهُم بِما عَوَّدتَهُم مِن عَدلِكَ ورِفقِكَ ، ومَعرِفَتِهِم بِعُذرِكَ في ما حَدَثَ مِنَ الأَمرِ الَّذِي اتَّكَلتَ بِهِ عَلَيهِم ، فَاحتَمَلوهُ بِطيبِ أنفُسِهِم ، فَإِنَّ العُمرانَ مُحتَمِلٌ ما حَمَّلتَهُ ؛ وإنَّما يُؤتى خَرابُ الأَرضِ لاِءِعوازِ أهلِها ؛ وإنَّما يُعوِزُ أهلُها لاِءِسرافِ الوُلاةِ ، وسوءِ ظَنِّهِم بِالبَقاءِ ، وقِلَّةِ انتِفاعِهِم بِالعِبَرِ . (1)

.


1- .تحف العقول : 137 .

ص: 449

امام على عليه السلام_ در عهدنامه اش براى مالك اشتر ، بر پايه روايت تحف العقول _: كارگزاران خراج را از همه جاى سرزمينت ، نزد خود گرد آور و فرمانشان ده كه تو را آگاه كنند كه در منطقه ايشان چه مى گذرد و صلاح كارشان در چيست و چگونه كار گردآورى خراج آسان مى شود . سپس از امورى بازپرس كه آگاهان ، جز ايشان ، به تو خبر داده اند . پس اگر [مردم] از گرانبارى يا رنجى ، همچون بند آمدن آب ، يا دگرگون شدن زمينى بر اثر آب گرفتگى ، يا سختىِ تشنگى ، ويا آسيب ديگر نزد تو شكوه كردند ، چندان بر ايشان آسان گير كه اميد مى بَرى خداوند با آن ، وضعشان را اصلاح كند ؛ و اگر از تو يارى خواستند تا توان مالى شان در اداره زندگى افزون گردد ، هزينه آن را بپرداز ؛ كه اگر آنان را بى نياز كنى ، فرجامى نيك خواهد داشت . مبادا اين آسان گيرى ها در تأمين هزينه ايشان ، بر تو گران آيد ؛ كه اين ، ذخيره اى است كه آن را با آباد سازى سرزمينت و زيباسازى حكومتت ، به تو باز مى گردانند ؛ و نيز دوستى ايشان و نيّت هاى نيكشان براى تو گرد مى آيد و [نيز ]خيرهاى فراوان فراهم مى آيد و از رهگذر خراجى كه جمع مى كنند ، خداوند سهولت ها پديد مى آوَرد ؛ كه همانا خراج با كوشش سخت و در زحمت افكندنِ خود ، فراهم نمى آيد . از اين گذشته ، بدين سان رشته هاى اعتماد برايت پديد مى آيد تا هر گاه رويدادى پيش آيد ، به ايشان تكيه كنى ؛ زيرا با اين راحت گيرى كه در حقّشان به جاى آورده اى ، نيروى بيش تر مى گيرند و با عدل و مدارايى كه در رفتار با ايشان ورزيده اى ، به تو اعتماد مى يابند و مى دانند كه اگر كارى پيش آيد كه آن را بر عهده ايشان نهى ، دليل و حجّتى دارى ؛ و آن گاه ، با خشنودىِ دل و جان ، آن بار را تحمّل مى كنند . پس همانا چون آبادنىِ [زمين] حاصل آيد ، هر چه بر دوش مردم نهى ، انجام مى دهند . و جز اين نيست كه ويرانى زمين ، نتيجه تنگدستىِ كشاورزان است و كشاورزان هم بدان دليل فقير مى شوند كه حكمرانان زياده روى مى كنند و به ماندگارى خود بدگمانند و از عبرت ها كم سود مى جويند .

.

ص: 450

تاريخ دمشق عن عبد الملك بن عمير :حَدَّثَني رَجُلٌ مِن ثَقيفٍ أنَّ عَلِيّا اِستَعمَلَهُ عَلى عُكبَرا _ قالَ : ولَم يَكُنِ السَّوادُ يَسكُنُهُ المُصَلّونَ _ فَقالَ لي بَينَ أيديهِم : لَتَستَوفي خَراجَهُم ، ولا يَجِدونَ فيكَ رُخصَةً ، ولا يَجِدونَ فيكَ ضَعفا . ثُمَّ قالَ لي : إذا كانَ عِندَ الظُّهرِ فَرُح إلَيَّ ، فَرُحتُ إلَيهِ ، فَلَم أجِد عَلَيهِ حاجِبا يَحجُبُني دونَهُ ، وَجَدتُهُ جالِسا وعِندَهُ قَدَحٌ وكوزٌ فيهِ ماءٌ ، فَدَعا مُطَيَّبَهُ ، فَقُلتُ في نَفسي : لَقَد أمَنَني حَتّى يُخرِجَ إلَيَّ جَوهَرا _ إذ لا أدري ما فيها _ فَإِذا عَلَيها خاتَمٌ ، فَكَسَرَ الخاتَمَ فَإِذا فيها سَويقٌ ، فَأَخرَجَ مِنهُ وصَبَّ في القَدَحِ ، فَصَبَّ عَلَيهِ ماءً ، فَشَرِبَ وسَقاني ، فَلَم أصبِر أن قُلتُ لَهُ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، أ تَصنَعُ هذا بِالعِراقِ ؟ ! ! طَعامُ العِراقِ أكثَرُ مِن ذلِكَ ! ! قالَ : أما وَاللّهِ ما أختِمُ عَلَيهِ بُخلاً عَلَيهِ ، ولكِنّي أبتاعُ قَدرَ ما يَكفيني ، فَأَخافُ إن نَمى فَيُصنَعُ فيهِ مِن غَيرِهِ ؛ فَإِنَّما حِفظي لِذلِكَ ، وأكرَهُ أن اُدخِلَ بَطني إلاّ طَيِّبا . وإنّي لَم أستَطِع أن أقولَ لَكَ إلاَّ الَّذي قُلتُ لَكَ بَينَ أيديهِم ، إنَّهُم قَومٌ خُدَّعٌ ، ولكِنّي آمُرُكَ الآنَ بِما تَأخُذُهُم بِهِ ، فَإِن أنتَ فَعَلتَ وإلاّ أخَذَكَ اللّهُ بِهِ دوني ، فَإِن يَبلُغُني عَنكَ خِلافَ ما أمَرتُكَ عَزَلتُكَ ! فَلا تَتَّبِعَنَّ لَهُم رِزقا يَأكُلونَهُ ، ولا كِسوَةَ شِتاءٍ ولا صَيفٍ ، ولا تَضرِبَنَّ رَجُلاً مِنهُم سَوطا في طَلَبِ دِرهَمٍ ، ولا تُقَبِّحهُ في طَلَبِ دِرهَمٍ ؛ فَإِنّا لَم نُؤمَر بِذلِكَ ، ولا تَبيعَنَّ لَهُم دابَّةً يَعمَلونَ عَلَيها ؛ إنَّما اُمِرنا أن نَأخُذَ مِنهُمُ العَفوَ . قالَ : قُلتُ : إذا أجيؤُكَ كَما ذَهَبتُ ! قالَ : وإن فَعَلتَ . قالَ : فَذَهَبتُ فَتَتَبَّعتُ ما أمَرَني بِهِ ، فَرَجَعتُ وَاللّهِ ما بَقِيَ عَلَيَّ دِرهَمٌ واحِدٌ إلاّ وَفَيتُهُ . (1)

.


1- .تاريخ دمشق : 42 / 487 ، حلية الأولياء : 1 / 82 وفيه إلى «طيّبا» وراجع السنن الكبرى : 9 / 345 / 18736 و اُسد الغابة : 4 / 98 / 3789 والمعيار والموازنة : 248 و كنز العمّال : 4 / 501 / 11488 و ج 5 / 773 / 14346 والكافي : 3 / 540 / 8 ومن لا يحضره الفقيه : 2 / 24 / 1605 وتهذيب الأحكام : 4 / 98 / 275 وشرح الأخبار : 2 / 364 / 726 .

ص: 451

تاريخ دمشق از عبدالملك بن عمير :مردى از ثقيف برايم حكايت كرد كه على وى را به كارگزارىِ عُكبَرا گماشت _ گفت: در آن سرزمين ، مسلمانان ساكن نبودند _ . [آن كارگزار مى گويد : ]على در حضور آنان ، به من فرمود: «خراج ايشان را البتّه مى ستانى ، بى آن كه اهمال يا ضعفى در تو ببينند» . سپس مرا فرمود: «نيمروز ، نزد من آى!» نيمروز نزد وى رفتم و هيچ پرده دارى نيافتم كه در حضور من و او فاصله باشد . او را ديدم كه نشسته و پياله اى و كوزه اى آب پيش رو دارد . پس كيسه اى فراپيش كشيد ؛ با خود گفتم: «حتما مرا امين شمرده تا گوهرى را نشانم دهد!» _ و اين از آن روى بود كه نمى دانستم در آن كيسه چيست _ . پس ديدم كه در آن ، مُهرى است . مُهر را شكست ؛ در ميان آن ، قدرى آردِ مخلوط بود . آن آرد مخلوط را برگرفت و در پياله ريخت ؛ سپس بر آن آب ريخت و خود نوشيد و مرا هم نوشاند . كاسه صبرم لبريز شد و گفتم: «اى اميرالمؤمنين! آيا در عراق ، چنين مى كنى؟ غذاى عراق بيش از اين است!» . فرمود: «هلا به خداى سوگند كه من به جهت بخل ورزى بر اين مُهر نمى كنم ؛ امّا همان مقدار مى خرم كه مرا كفايت مى كند ؛ و بيم دارم كه تمام شود ، و غيرِ آن در آن به كار رود . جز اين نيست كه نگهدارى من بدين جهت است و نمى خواهم در اندرون خويش ، جز غذاى پاكيزه را راه دهم . مرا ياراى آن نبود كه جز آن چه را نزد آنان [بنا به مصلحت] به تو گفتم ، با تو واگويم ؛ [زيرا ]ايشان قومى فريب پيشه اند . ليكن اكنون تو را فرمان مى دهم كه از مردم چه بگيرى ؛ اگر چنين كنى ، [باكى نيست] ؛ وگرنه ، پيش از من ، خداوند از تو بازخواست مى كند . پس هر گاه به من خبر رسد كه جز آن چه فرمانت داده ام عمل كرده اى ، تو را بركنار خواهم كرد . و هرگز از ايشان روزى اى را كه مى خورند ، نخواه و جامه زمستان و تابستانشان را طلب نكن و به هيچ يك از ايشان در طلب درهمى تازيانه مزن و دشنام زشت مده ؛ كه ما به چنين كارى فرمان نيافته ايم . هرگز چهارپايى از ايشان را كه با آن كار مى كنند ، مفروشيد ؛ كه ما فرمان يافته ايم تا زياده مال آنان را بگيريم» . گفت : گفتم: «پس همان سان كه رفته ام ، بايد بازگردم!» فرمود : «[به وظيفه ات عمل كن] هر چند چنين شود!» . گفت: «پس روان شدم و آن چه را فرمانم داد ، پى گرفتم و بازگشتم ، حال آن كه به خداى سوگند ، حتّى يك درهم نزد من نماند ، مگر اين كه آن را بازگرداندم» .

.

ص: 452

الكافي عن مهاجر عن رجل من ثقيف :اِستَعمَلَني عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ عليه السلامعَلى بانِقيا وسَوادٍ مِن سَوادِ الكوفَةِ ، فَقالَ لي وَالنّاسُ حُضورٌ : اُنظُر خَراجَكَ فَجِدَّ فيهِ ولا تَترُك مِنهُ دِرهَما ، فَإِذا أرَدتَ أن تَتَوَجَّهَ إلى عَمَلِكَ فَمُرَّ بي . قالَ : فَأَتَيتُهُ فَقالَ لي : إنَّ الَّذي سَمِعتَ مِنّي خُدعَةٌ ، إيّاكَ أن تَضرِبَ مُسلِما أو يَهودِيّا أو نَصرانِيّا في دِرهَمِ خَراجٍ ، أو تَبيعَ دابَّةَ عَمَلٍ في دِرهَمٍ ، فَإِنَّما اُمِرنا أن نَأخُذَ مِنهُمُ العَفوَ . (1)

السنن الكبرى عن عبد الملك بن عمير :أخبَرَني رَجُلٌ مِن ثَقيفٍ قالَ : اِستَعمَلَني عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ رضى الله عنه عَلى بُزُرجَسابورَ ، فَقالَ : لا تَضرِبَنَّ رَجُلاً سَوطا في جِبايَةِ دِرهَمٍ ، ولا تَبيعَنَّ لَهُم رِزقا ، ولا كِسوَةَ شِتاءٍ ولا صَيفٍ ، ولا دابَّةً يَعتَمِلونَ عَلَيها ، ولا تُقِم رَجُلاً قائِما في طَلَبِ دِرهَمٍ . قالَ : قُلتُ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، إذَن أرجِعُ إلَيكَ كَما ذَهَبتُ مِن عِندِكَ !قالَ : وإن رَجَعتَ كَما ذَهَبتَ ، وَيحَكَ! إنَّما اُمِرنا أن نَأخُذَ مِنهُمُ العَفوَ _ يَعنِي الفَضلَ _ . (2)

الإمام الكاظم عليه السلام :الأَرَضونَ الَّتي اُخِذَت عَنوَةً بِخَيلٍ ورِجالٍ فَهِيَ مَوقوفَةٌ مَتروكَةٌ في يَدِ مَن يَعمُرُها ويُحييها ويَقومُ عَلَيها ، عَلى ما يُصالِحُهُمُ الوالي عَلى قَدرِ طاقَتِهِم مِنَ الحَقِّ ؛ النِّصفِ (أ) والثُّلثِ (أ) والثُّلثَينِ ، وعَلى قَدرِ ما يَكونُ لَهُم صَلاحا ولا يَضُرُّهُم . (3)

.


1- .الكافي : 3 / 540 / 8 ، من لا يحضره الفقيه : 2 / 24 / 1605 ، تهذيب الأحكام : 4 / 98 / 275 .
2- .السنن الكبرى : 9 / 345 / 18736 ، اُسد الغابة : 4 / 98 / 3789 وفيه «مدرج سابور» بدل «بُزُرْجسابور» ، كنز العمّال : 4 / 501 / 11488 نقلاً عن سنن سعيد بن منصور وفيه «برج سابور» .
3- .الكافي : 1 / 541 / 4 عن حمّاد بن عيسى عن بعض أصحابنا .

ص: 453

الكافى از مهاجر از مردى اهل ثقيف :علىّ بن ابى طالب عليه السلام مرا بر بانقيا و يكى از توابع كوفه گماشت و در حضور مردم به من فرمود: «بر خراجى كه بايد بستانى ، خوب مراقبت كن و در آن بكوش و از آن درهمى را وامگذار ؛ و آن گاه كه خواستى براى مأموريت خويش رهسپار شوى ، نزد من آى!» . گفت: نزد وى رفتم ؛ مرا فرمود: «آن چه از من شنيدى ، سخنى زيركانه [و به مصلحتِ مكان و حاضران] بود [نه اين كه بخواهم به آن عمل كنى] ؛ مبادا مسلمان يا يهودى يا مسيحى اى را براى ستاندنِ درهمى خراج ، بزنى يا براى گرفتن درهمى ، چهارپايى را كه با آن كار مى كنند ، بفروشى ؛ كه ما مأموريم تا زياده مال ايشان را بگيريم» .

السنن الكبرى از عبدالملك بن عمير :مردى از ثقيف مرا خبر داد: علىّ بن ابى طالب عليه السلام مرا بر بزرگْ شاپور گماشت و فرمود: «هرگز براى جمع آورى درهمى ، كسى را به تازيانه مزن و روزىِ افراد ، جامه زمستان و تابستان ، و چهارپايى را كه با آن كار مى كنند ، مفروش ؛ و كسى را در طلب درهمى بر پاى ايستاده نگه مدار!» . گفت: گفتم: «اى اميرالمؤمنين! پس بايد همان گونه كه از نزدت مى روم ، بازگردم!» فرمود: «اگر چنان كه رفته اى ، بازگردى ، واى بر تو! جز اين نيست كه ما مأموريم تا زياده مالشان را از ايشان بگيريم» .

امام كاظم عليه السلام :زمين هايى كه قدرتمندانه و با سپاه سواره و پياده فراچنگ مى آيند ، همواره در دست كسى مى مانند كه آن را آباد و سرزنده نگاه دارد و در آن كار كند ؛ و به اندازه توانشان ، حكمران از ايشان ماليات مى ستانَد ؛ خواه نيم ، خواه يك سوم ، و خواه دو سوم ؛ يعنى به اندازه اى كه به صلاح ايشان باشد و زيانشان نرسانَد .

.

ص: 454

6 / 5مُراقَبَةُ السّوقِصحيح البخاري عن ابن عمر :أنَّهُم كانوا يَشتَرونَ الطَّعامَ مِنَ الرُّكبانِ عَلى عَهدِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ، فَيَبعَثُ عَلَيهِم مَن يَمنَعُهُم أن يَبيعوهُ حَيثُ اشتَرَوهُ ، حَتّى يَنقُلوهُ حَيثُ يُباعُ الطَّعامُ . (1)

الإمام الباقر عليه السلام :مَرَّ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله في سوقِ المَدينَةِ بِطَعامٍ فَقالَ لِصاحِبِهِ : ما أرى طَعامَكَ إلاّ طَيِّبا ، وسَأَلَهُ عَن سِعرِهِ ، فَأَوحَى اللّهُ عز و جل إلَيهِ أن يَدُسَّ يَدَيهِ فِي الطَّعامِ فَفَعَلَ ، فَأَخرَجَ طَعاما رَدِيّا ، فَقالَ لِصاحِبِهِ : ما أراكَ إلاّ وقَد جَمَعتَ خِيانَةً وغِشّا لِلمُسلِمينَ . (2)

عنه عليه السلام :كانَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام بِالكوفَةِ عِندَكُم يَغتَدي كُلَّ يَومٍ بُكرَةً مِنَ القَصرِ ، فَيَطوفُ في أسواقِ الكوفَةِ سوقا سوقا ومَعَهُ الدِّرَّةُ عَلى عاتِقِهِ _ وكانَ لَها طَرَفانِ ، وكانَت تُسَمَّى السَّبيبَةَ _ فَيَقِفُ عَلى أهلِ كُلِّ سوقٍ فَيُنادي: يا مَعشَرَ التُّجّارِ ، اتَّقُوا اللّهَ عز و جل ! فَإِذا سَمِعوا صَوتَهُ عليه السلام ألقَوا ما بِأَيديهِم ، وأرعَوا إلَيهِ بِقُلوبِهِم ، وسَمِعوا بِآذانِهِم ،فَيَقولُ عليه السلام:قَدِّمُوا الاِستِخارَةَ ،وتَبَرَّكوا بِالسُّهولَةِ ، وَاقتَرِبوا مِنَ المُبتاعينَ ، وتَزَيَّنوا بِالحِلمِ ، وتَناهَوا عَنِ اليَمينِ ، وجانِبُوا الكَذِبَ ، وتَجافَوا عَنِ الظُّلمِ ، وأنصِفُوا المَظلومينَ ، ولا تَقرَبُوا الرِّبا ، وأوفُوا الكَيلَ وَالميزانَ ، ولا تَبخَسُوا النّاسَ أشياءَهُم ، ولا تَعثَوا فِي الأَرضِ مُفسِدينَ . فَيَطوفُ عليه السلام في جَميعِ أسواقِ الكوفَةِ ، ثُمَّ يَرجِعُ فَيَقعُدُ لِلنّاسِ . (3)

.


1- .صحيح البخاري: 2/747/2017 ، صحيح مسلم : 3/1160 / 33 ، سنن أبي داود: 3/281/3493 ، مسند ابن حنبل : 2 / 449 / 5931 كلّها نحوه .
2- .الكافي : 5 / 161 / 7 ، تهذيب الأحكام : 7 / 13 / 55 كلاهما عن سعد الإسكاف ، بحار الأنوار : 22 / 86 / 37 .
3- .الكافي : 5 / 151 / 3 ، تهذيب الأحكام : 7 / 6 / 17 ، الأمالي للمفيد : 197 / 31 كلّها عن جابر ، من لا يحضره الفقيه : 3 / 193 / 3726 ، الأمالي للصدوق : 587 / 809 ، تحف العقول : 216 ، السرائر : 2 / 230 و الخمسة الأخيرة نحوه ، بحار الأنوار : 103 / 94 / 10 .

ص: 455

6 / 5 نظارت بر بازار

6 / 5نظارت بر بازارصحيح البخارى از ابن عمر :در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله ، خوراك را از كاروانيان مى خريدند ، از اين رو ، پيامبر صلى الله عليه و آله كسى را مى فرستاد تا ايشان را از فروش آن در همان محل خريد و به بازار نياورده جلو گيرد . (1)

امام باقر عليه السلام :در بازار مدينه ، پيامبر صلى الله عليه و آله بر بساطِ خوراكى برگذشت و به صاحب آن گفت: «خوراكت يكسره خوب است» . سپس از وى درباره قيمتش سؤال كرد . آن گاه خداوند به وى وحى فرمود كه دستانش را در آن خوراك فرو بَرَد ؛ و او چنين كرد و خوراكى پَست بيرون كشيد . پس به صاحب خوراك فرمود: «جز خيانت و فريب براى مسلمانان ، چيزى فراهم نياورده اى!»

امام باقر عليه السلام :اميرالمؤمنين عليه السلام در كوفه و نزد شما [مردم] هر روز بامدادان از امارتگاه برون آمده ، بازار كوفه را بازارچه به بازارچه مى گشت ، حال آن كه تازيانه اى دو سويه با نام سَبيبه بر دوش مى افكند و بر سر هر بازارچه مى ايستاد و ندا در مى داد: «اى گروه بازرگانان! خداى را پروا كنيد» . آن گاه كه بانگش را مى شنيدند ، هر آن چه را در دست داشتند ، فرو مى گذاشتند و با دل هاى خويش به وى گوش مى سپردند و با گوش هاشان سخنش را مى شنيدند . امام مى فرمود: «نخست از خدا خير بخواهيد ؛ سپس با آسان گيرى [بر مردم] به بركت روى آوريد ؛ خود را به خريداران نزديك [و ايشان را جذب ]كنيد ؛ با مُدارا زينت يابيد ؛ از سوگندخورى بپرهيزيد ؛ از ناراستى دورى كنيد ؛ از ستم ورزى كناره گيريد ؛ دادِ ستمديدگان را بدهيد ؛ به ربا نزديك نشويد ؛ پيمانه و ترازو را تمام دهيد ؛ از مردم كالاهاشان را مكاهيد [كم فروشى نكنيد] و در زمين به تباهكارى مپوييد» . آن گاه ، در همه بازارچه هاى كوفه مى گشت و سپس بازگشته ، در ميان مردم جلوس مى فرمود .

.


1- .آن گونه كه از احاديث ديگر معلوم مى شود ، نهى پيامبر صلى الله عليه و آله به جهت گزافه بودن اين خريد و فروش ها بوده است كه هنوز مال را تحويل نگرفته ، به ديگرى مى فروختند .

ص: 456

الإمام الحسين عليه السلام :إنَّ عَلِيَّ بنَ أبي طالِبٍ عليه السلام رَكِبَ بَغلَةَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آلهالشَّهباءَ بِالكوفَةِ فَأَتى سوقا سوقا ، فَأَتى طاقَ اللَّحّامينَ ، فَقالَ بِأَعلى صَوتِهِ : يا مَعشَرَ القَصّابينَ ، لا تَنخَعوا ولا تَعجَلُوا الأَنفُسَ حَتّى تَزهَقَ ، وإيّاكُم وَالنَّفخَ فِي اللَّحمِ لِلبَيعِ! فَإِنّي سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَنهى عَن ذلِكَ . ثُمَّ أتَى التَّمّارينَ فَقالَ : أظهِروا مِن رَديءِ بَيعِكُم ما تُظهِرونَ مِن جَيِّدِهِ . ثُمَّ أتَى السَّمّاكينَ فَقالَ : لا تَبيعونَ إلاّ طَيِّبا ، وإيّاكُم وما حلفا (طَفا) ! ثُمَّ أتَى الكُناسَةَ فَإِذا فيها أنواعُ التِّجارَةِ : مِن نَحّاسٍ ، ومِن مائِعٍ ، ومِن قَمّاطٍ ، ومِن بائِعِ إبَرٍ ، ومِن صَيرَفِيٍّ ، ومِن حَنّاطٍ ، ومِن بَزّازٍ ؛ فَنادى بِأَعلى صَوتِهِ : إنَّ أسواقَكُم هذِهِ يَحضُرُهَا الأَيمانُ ، فَشوبوا أيمانَكُم بِالصَّدَقَةِ ، وكُفّوا عَنِ الحَلفِ ؛ فَإِنَّ اللّهَ عز و جل لا يُقَدِّسُ مَن حَلَفَ بِاسمِهِ كاذِبا . (1)

الإمام عليّ عليه السلام_ في كِتابِهِ إلَى الأَشتَرِ النَّخَعِيِّ _: وَليَكُنِ البَيعُ بَيعا سَمحا ، بِمَوازينِ عَدلٍ ، وأسعارٍ لا تُجحِفُ بِالفَريقَينِ ؛ مِنَ البائِعِ وَالمُبتاعِ . (2)

.


1- .الجعفريّات : 238 ، دعائم الإسلام : 2 / 538 / 1913 نحوه .
2- .نهج البلاغة : الكتاب 53 ، تحف العقول : 140 ، بحار الأنوار : 77 / 256 وج 103 / 88 / 9 .

ص: 457

امام حسين عليه السلام :علىّ بن ابى طالب بر اَسترى خاكسترى رنگ كه از آنِ رسول خدا صلى الله عليه و آله بود ، سوار شد و در كوفه بازارچه به بازارچه پيش آمد . به راسته گوشت فروشان درآمد و با رساترين بانگش ندا داد: «اى گروه قصّابان! به هنگام ذبح ، كارد را به نخاع حيوان نرسانيد و شتاب نورزيد تا جان از تنِ حيوان بيرون شود . مبادا براى فروش ، در گوشت بدميد [تا خريدار را جلب كند] ؛ كه من ، خود ، از رسول خدا صلى الله عليه و آلهشنيدم كه اين كار را نهى مى فرمود» . سپس به سراى خرمافروشان درآمد و فرمود: «همان سان كه كالاى نيكوتان را آشكار مى كنيد ، جنس پَست را هم در معرض نهيد» . آن گاه ، به راسته ماهى فروشان آمد و فرمود: «جز ماهى تازه و نيكو مفروشيد و از فروش ماهىِ در آب مرده بپرهيزيد!» از آن پس ، به منطقه كُناسه درآمد كه فروشندگان گوناگون در آن بودند ، همچون: مسگر ، روغن فروش ، زنجير فروش ، سوزن فروش ، صَرّاف ، گندم فروش ، و پارچه فروش . پس به رساترين بانگش ندا در داد : «اين بازارهاى شما مكانِ سوگندهايند ؛ پس سوگندهاتان را با صدقه همراه كنيد و از قسم خوردنِ [ناراست ]بپرهيزيد ؛ كه همانا خداوند ، پاك نمى شمارد كسى را كه به نام وى قسمِ ناراست ياد كند» .

امام على عليه السلام_ در نامه اش به اشتر نخعى _: و بايد خريد و فروش آميخته به مدارا و بر پايه معيارهاى عادلانه و با قيمت هايى باشد كه نه به فروشنده ستمى روا شود و نه به خريدار .

.

ص: 458

تاريخ دمشق عن أبي سعيد :كانَ عَلِيٌّ يَأتِي السّوقَ فَيَقولُ : يا أهلَ السّوقِ ، اتَّقُوا اللّهَ ، وإيّاكُم وَالحَلفَ! فَإِنَّ الحَلفَ يُنَفِّقُ السِّلعَةَ ، ويَمحَقُ البَرَكَةَ . وإنَّ التّاجِرَ فاجِرٌ إلاّ مَن أخَذَ الحَقَّ ، وأعطَى الحَقَّ . وَالسَّلامُ عَلَيكُم . (1)

ربيع الأبرار :كانَ عَلِيٌّ عليه السلام يَمُرُّ فِي السّوقِ عَلَى الباعَةِ ، فَيَقولُ لَهُم : أحسِنوا ، أرخِصوا بَيعَكُم عَلَى المُسلِمينَ ؛ فَإِنَّهُ أعظَمُ لِلبَرَكَةِ . (2)

تاريخ دمشق عن زاذان :إنَّهُ [أي عَلِيّا عليه السلام] كانَ يَمشي فِي الأَسواقِ وَحدَهُ وهُوَ والٍ ؛ يُرشِدُ الضّالَّ ، ويُعينُ الضَّعيفَ ، ويَمُرُّ بِالبَيّاعِ وَالبَقّالِ فَيَفتَحُ عَلَيهِ القُرآنَ ، وقَرَأَ : «تِلْكَ الدَّارُ الْأَخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لاَ يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِى الْأَرْضِ وَ لاَ فَسَادًا ، (3) » فَقالَ : نَزَلَت هذِهِ في أهلِ العَدلِ وَالتَّواضُعِ مِنَ الوُلاةِ ، وأهلِ القُدرَةِ مِن سائِرِ النّاسِ . (4)

فضائل الصحابة عن أبي الصّهباء :رَأَيتُ عَلِيَّ بنَ أبي طالِبٍ بِشَطِّ الكَلاّءِ يَسأَلُ عَنِ الأَسعارِ . (5)

الطبقات الكبرى عن جرموز :رَأَيتُ عَلِيّا وهُوَ يَخرُجُ مِنَ القَصرِ وعَلَيهِ قِطرِيَّتانِ : إزارٌ إلى نِصفِ السّاقِ ، ورِداءٌ مُشَمَّرٌ قَريبٌ مِنهُ ، ومَعَهُ دِرَّةٌ لَهُ يَمشي بِها فِي الأَسواقِ ، ويَأمُرُهُم بِتَقوَى اللّهِ وحُسنِ البَيعِ ، ويَقولُ : أوفُوا الكَيلَ وَالميزانَ ، ويَقولُ : لا تَنفُخُوا اللَّحمَ . (6)

.


1- .تاريخ دمشق : 42 / 409 ، المصنّف لابن أبي شيبة : 5 / 260 / 4 عن زاذان نحوه وفيه إلى «البركة» ؛ الغارات : 1 / 110 .
2- .ربيع الأبرار : 4 / 154 .
3- .القصص : 83 .
4- .تاريخ دمشق : 42 / 489 ، البداية والنهاية : 8 / 5 ؛ المناقب لابن شهرآشوب : 2 / 104 نحوه وفيه إلى نهاية الآية ، مجمع البيان : 7 / 420 وراجع فضائل الصحابة لابن حنبل : 2 / 621 / 1064 .
5- .فضائل الصحابة لابن حنبل : 1 / 547 / 919 ، ذخائر العقبى : 192 .
6- .الطبقات الكبرى : 3 / 28 ، تاريخ دمشق : 42 / 484 ، تاريخ الإسلام للذهبي : 3 / 645 ؛ شرح الأخبار : 2 / 364 / 725 نحوه .

ص: 459

تاريخ دمشق از ابوسعيد:على به بازار درمى آمد و مى فرمود: «اى بازاريان! از خدا پروا كنيد و از سوگند خوردن بپرهيزيد ؛ كه سوگند كالا را رواج و رونق مى دهد وَ[لى ]بركت را از ميان مى برد . همانا بازرگان بدكار است ، مگر آن كس كه حق را بستاند و حق را عطا كند ؛ والسّلام عليكم!»

ربيع الابرار :على عليه السلام در بازار بر فروشندگان برمى گذشت و به آنان مى فرمود : «نيكى ورزيد ؛ كالاى خود را بر مسلمانان ارزان گيريد ؛ كه اين مايه افزايش بركت است» .

تاريخ دمشق از زاذان :على عليه السلام در آن هنگام كه حاكم بود ، به تنهايى در بازارها قدم مى زد ؛ گمشده را راه مى نمود ؛ ناتوان را يارى مى كرد ؛ و به فروشنده و سبزى فروش برمى گذشت و بر وى قرآن مى گشود و مى خواند: «اين سراى واپسين را براى كسانى ساخته ايم كه در زمين برترى و تباهى نخواهند» . آن گاه مى فرمود: «اين آيه درباره حاكمان و قدرتمندانِ دادگر و فروتن نازل شده است» .

فضائل الصّحابه از ابوالصّهباء :على بن ابى طالب را در لنگرگاه ديدم كه از قيمت ها باز مى پرسيد .

الطّبقات الكبرى از جرموز :على را ديدم كه از امارتگاه بيرون آمد ، حال آن كه دو پارچه راه راه بر تن داشت: لُنگى تا نيمه ساق پا و بالاپوشى كه آن را به كمر زده و به خويش چسبانده بود ؛ و تازيانه اى با خود داشت كه با آن در بازارها قدم مى زد و كاسبان را به پرهيز از خدا و داد و ستد نيكو فرمان مى داد و مى فرمود: «پيمانه و ترازو را درست و تمام نهيد» و نيز مى فرمود: «در گوشت ندميد!» .

.

ص: 460

مكارم الأخلاق عن وشيكة :رَأَيتُ عَلِيّا عليه السلاميَتَّزِرُ فَوقَ سُرَّتِهِ ، ويَرفَعُ إزارَهُ إلى أنصافِ ساقَيهِ ، وبِيَدِهِ دِرَّةٌ ، يَدورُ فِي السّوقِ يَقولُ: اِتَّقُوا اللّهَ وأوفُوا الكَيلَ ؛ كَأَنَّهُ مُعَلِّمُ صِبيانٍ . (1)

مكارم الأخلاق عن عبد اللّه بن عبّاس :لَمّا رَجَعَ [ابنُ عَبّاسٍ] مِنَ البَصرَةِ وحَمَلَ المالَ ودَخَلَ الكوفَةَ ، وَجَدَ أميرَ المُؤمِنينَ عليه السلام قائِما فِي السّوقِ وهُوَ يُنادي بِنَفسِهِ : مَعاشِرَ النّاسِ ، مَن أصَبناهُ بَعدَ يَومِنا هذا يَبيعُ الجِرِّيَّ وَالطّافِيَ وَالمارماهيَ عَلَوناهُ بِدِرَّتِنا هذِهِ _ وكانَ يُقالُ لِدِرَّتِهِ : السِّبتِيَّةُ _ . قالَ ابنُ عَبّاسٍ : فَسَلَّمتُ عَلَيهِ ، فَرَدَّ عَلَيَّ السَّلامَ ، ثُمَّ قالَ : يَابنَ عَبّاسٍ ، ما فَعَلَ المالَ ؟ فَقُلتُ : ها هُوَ يا أميرَ المُؤمِنينَ ، وحَمَلتُهُ إلَيهِ ، فَقَرَّبَني ورَحَّبَ بي . ثُمَّ أتاهُ مُنادٍ ومَعَهُ سَيفُهُ يُنادي عَلَيهِ بِسَبعَةِ دَراهِمَ ، فَقالَ : لَو كانَ لي في بَيتِ مالِ المُسلِمينَ ثَمَنُ سِواكِ أراكٍ ما بِعتُهُ ، فَباعَهُ وَاشتَرى قَميصا بِأَربَعَةِ دَراهِمَ لَهُ ، وتَصَدَّقَ بِدِرهَمَينِ ، وأضافَني بِدِرهَمٍ ثَلاثَةَ أيّامٍ . (2)

فضائل الصحابة عن أبي مطر البصريّ :أنَّهُ شَهِدَ عَلِيّا أتى أصحابَ التَّمرِ وجارِيَةٌ تَبكي عِندَ التَّمّارِ ، فَقالَ : ما شَأنُكِ ؟ قالَت : باعَني تَمرا بِدِرهَمٍ ، فَرَدَّهُ مَولايَ فَأَبى أن يَقبَلَهُ . قالَ : يا صاحِبَ التَّمرِ ، خُذ تَمرَكَ وأعطِها دِرهَمَها ؛ فَإِنَّها خادِمٌ ولَيسَ لَها أمرٌ ، فَدَفَعَ عَلِيّا ، فَقالَ لَهُ المُسلِمونَ : تَدري مَن دَفَعتَ ؟ ! قالَ : لا ، قالوا : أميرَ المُؤمِنينَ ! فَصَبَّ تَمرَها ، وأعطاها دِرهَمَها . قالَ : اُحِبُّ أن تَرضى عَنّي ، قالَ : ما أرضاني عَنكَ إذا أوفَيتَ النّاسَ حُقوقَهُم ! (3)

.


1- .مكارم الأخلاق : 1 / 247 / 732 ، بحار الأنوار : 79 / 310 / 14 .
2- .مكارم الأخلاق : 1 / 249 / 740 .
3- .فضائل الصحابة لابن حنبل : 2 / 621 / 1062 ، ربيع الأبرار : 4 / 153 نحوه وراجع المناقب للكوفي : 2 / 60 / 547 .

ص: 461

مكارم الأخلاق از وشيكه :على را ديدم كه از بالاى نافش لنگى بربسته ، آن را تا نيمه ساق پايش كشيده ، در دست تازيانه اى برگرفته ، در بازار مى گشت و مى فرمود: «خداى را پروا كنيد و پيمانه را تمام نهيد» ؛ گويى مشغول آموزشِ كودكان بود .

مكارم الأخلاق از عبداللّه بن عبّاس :آن گاه كه ابن عبّاس از بصره بازگشت و همراهِ مال ، به كوفه درآمد ، اميرالمؤمنين عليه السلام را ديد كه در بازار ايستاده ، ندا برآورده است: «اى مردم! از امروز به بعد ، هر كس را بيابيم كه ماهى سلورى بى فَلس ، ماهى در آب مرده ، و مارماهى بفروشد ، با اين تازيانه _ نام تازيانه اش سِبتِيَّه بود _ مجازات مى كنيم» . ابن عبّاس مى گويد: «امام را سلام گفتم ؛ پاسخم داد و فرمود: ابن عبّاس! مال چه شد؟ گفتم: همين جا است ، اى اميرالمؤمنين! سپس مال را نزد وى بردم ؛ مرا نزديك خواند و مرحبايم گفت . آن گاه ، كسى آمد كه شمشير وى را همراه داشت و قيمت آن را هفت درهم اعلان مى كرد . امام فرمود: «اگر مرا از بيت المال مسلمانان ، حتّى به اندازه بهاى درخت مسواكى سهم بود ، شمشيرم را نمى فروختم!» پس آن را فروخت و براى خود پيراهنى به چهار درهم خريد و دو درهم را صدقه داد و مرا تا سه روز با يك درهم ميهمان فرمود» .

فضائل الصّحابه از ابومطر بصرى :وى گواه بوده است كه على به سراى خرمافروشان رفت و كنيزى را ديد كه نزد خرمافروشى مى گريد . فرمود: «تو را چه شده است؟» گفت: «او قدرى خرما به بهاى يك درهم به من فروخت ؛ امّا صاحب من آن را بازگرداند ، و اينك وى آن را بازپس نمى گيرد» . امام فرمود : «اى صاحب خرما! خرمايت را بگير و درهم وى را به او بازپس ده ؛ كه او خدمتكار است و خود اختيارى ندارد» . وى على را بازپس زد . مسلمانان به او گفتند: «مى دانى كه را باز پس زدى؟» گفت «نه!» گفتند : «او اميرالمؤمنين است» . وى خرماى آن كنيز را بازستاند و درهمش را بازپس داد . [آن گاه ، به امام] گفت: «دوست مى دارم كه از من خشنود باشى» . فرمود : «هر گاه حقوق مردم را ادا كنى ، چه بسيار از تو خشنود مى شوم!»

.

ص: 462

مكارم الأخلاق عن مختار التمّار :كُنتُ أبيتُ في مَسجِدِ الكوفَةِ ، وأنزِلُ في الرَّحبَةِ ، وآكُلُ الخُبزَ مِنَ البَقّالِ _ وكانَ مِن أهلِ البَصرَةِ _ فَخَرَجتُ ذاتَ يَومٍ ، فَإِذا رَجُلٌ يُصَوِّتُ بي : اِرفَع إزارَكَ ؛ فَإِنَّهُ أنقى لِثَوبِكَ ، وأتقى لِرَبِّكَ . فَقُلتُ : مَن هذا ؟ فَقيلَ : عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ . فَخَرَجتُ أتبَعُهُ وهُوَ مُتَوَجِّهٌ إلى سوقِ الإِبِلِ ، فَلَمّا أتاها وَقَفَ وقالَ : يا مَعشَرَ التُّجّارِ ، إيّاكُم وَاليَمينَ الفاجِرَةَ! فَإِنَّها تُنَفِّقُ السِّلعَةَ ، وتَمحَقُ البَركَةَ . ثُمَّ مَضَى حَتّى أتى إلَى التَّمّارينَ ، فَإِذا جارِيَةٌ تَبكي عَلى تَمّارٍ ، فَقالَ : ما لَكِ ؟ قالَت : إنّي أمَةٌ ، أرسَلَني أهلي أبتاعُ لَهُم بِدِرهَمٍ تَمرا ، فَلَمّا أتَيتُهُم بِهِ لَم يَرضَوهُ ، فَرَدَدتُهُ فَأَبى أن يَقبَلَهُ . فَقالَ : يا هذا ، خُذ مِنهَا التَّمرَ ورُدَّ عَلَيها دِرهَمَها ، فأَبى ، فَقيلَ لِلتَّمّارِ : هذا عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ! فَقَبِلَ التَّمرَ ، ورَدَّ الدِّرهَمَ عَلَى الجارِيَةِ ، وقالَ : ما عَرَفتُكَ يا أميرَ المُؤمِنينَ ، فَاغفِر لي . فَقالَ : يا مَعشَرَ التُّجّارِ ، اِتَّقُوا اللّهَ ، وأحسِنوا مُبايَعَتَكُم ، يَغفِرِ اللّهُ لَنا ولَكُم . ثُمَّ مَضى ، وأقبَلَتِ السَّماءُ بِالمَطَرِ ، فَدَنا إلى حانوتٍ ، فَاستَأذَنَ ، فَلَم يَأذَن لَهُ صاحِبُ الحانوتِ ودَفَعَهُ ، فَقالَ : يا قَنبَرُ ، أخرِجهُ إلَيَّ ، فَعَلاهُ بِالدِّرَّةِ ، ثُمَّ قالَ : ما ضَرَبتُكَ لِدَفعِكَ إيّايَ ، ولكِنّي ضَرَبتُكَ لِئَلاّ تَدفَعَ مُسلِما ضَعيفا فَتَكسِرَ بَعضَ أعضائِهِ فَيَلزَمَكَ . ثُمَّ مَضى حَتّى أتى سوقَ الكَرابيسِ ، فَإِذا هُوَ بِرَجُلٍ وَسيمٍ ، فَقالَ : يا هذا ، عِندَكَ ثَوبانِ بِخَمسَةِ دَراهِمَ ؟ فَوَثَبَ الرَّجُلُ فَقالَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، عِندي حاجَتُكَ . فَلَمّا عَرَفَهُ مَضى عَنهُ ، فَوَقَفَ عَلى غَلامٍ فَقالَ : يا غُلامُ ، عِندَكَ ثَوبانِ بِخَمسَةِ دَراهِمَ ؟ قالَ : نَعَم عِندي ، فَأَخَذَ ثَوبَينِ ؛ أحَدُهُما بِثَلاثَةِ دَراهِمَ ، وَالآخَرُ بِدِرهَمَينِ ، فَقالَ : يا قَنبَرُ ، خُذِ الَّذي بِثَلاثَةٍ ، فَقالَ : أنتَ أولى بِهِ ؛ تَصعَدُ المِنبَرَ ، وتَخطُبُ النّاسَ . قالَ : وأنتَ شابٌّ ولَكَ شَرَهُ الشَّبابِ ، وأنا أستَحيي مِن رَبّي أن أتَفَضَّلَ عَلَيكَ ؛ سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آلهيَقولُ : ألبِسوهُم مِمّا تَلبَسونَ ، وَأطعِموهُم مِمّا تَطعَمونَ . فَلَمّا لَبِسَ القَميصَ مَدَّ يَدَهُ في ذلِكَ ، فَإِذا هُوَ يَفضُلُ عَن أصابِعِهِ ، فَقالَ : اِقطَع هذَا الفَضلَ ، فَقَطَعَهُ ، فَقالَ الغُلامُ : هَلُمَّ أكُفَّهُ ، قالَ : دَعهُ كَما هُوَ ؛ فَإِنَّ الأَمرَ أسرَعُ مِن ذلِكَ . (1)

.


1- .مكارم الأخلاق : 1 / 224 / 659 وراجع الغارات : 1 / 105 والمناقب للكوفي : 2 / 602 / 1103 وفضائل الصحابة لابن حنبل : 1 / 528 / 878 والمنتخب من مسند عبد بن حميد : 62 / 96 وتاريخ دمشق : 42 / 485 و صفة الصفوة : 1 / 134 و المناقب للخوارزمي: 121 / 136 والبداية والنهاية: 8 / 4 .

ص: 463

مكارم الأخلاق از مختار تمّار :من در مسجد كوفه مى خوابيدم و در پيش خانِ مسجد سكونت داشتم و از بقّالى كه اهل بصره بود ، نان مى ستاندم . روزى بيرون شدم و ديدم كه مردى مرا مى خوانَد : «لُنگ خود را بالا بگير تا هم لباست پاكيزه تر مانَد و هم تقواى پروردگارت را بيش تر مراعات كنى» . گفتم: «كيستى؟» فرمود: «علىّ بن ابى طالب!» . پس پشت سر او روان شدم ، كه به سوى بازار شترفروشان مى رفت . وقتى به آن جا رسيد ، ايستاد و فرمود: «اى بازرگانان! از سوگند ناروا بپرهيزيد ؛ كه آن ، كالا را رونق مى دهد وَ[لى] بركت را از ميان مى بَرَد» . سپس حركت كرد تا به خرمافروشان رسيد . در آن جا ، كنيزى را ديدكه نزد خرمافروشى مى گريد . فرمود: «تو را چه شده است؟» گفت: «من كنيزى هستم كه خانواده ام مرا فرستادند تا به يك درهم ، برايشان خرما بخرم . وقتى آن را نزدشان بردم ، نپسنديدند . آن را باز آورده ام ، ولى خرمافروش آن را باز نمى ستانَد» . امام فرمود: «اى مرد! خرما را از او بستان و درهمش را به وى بازپس ده!» خرما فروش نپذيرفت . به او گفته شد : «او علىّ بن ابى طالب است» . پس خرما را پذيرفت و درهم را به جاريه بازگرداند و گفت: «اى اميرالمؤمنين! تو را نشناختم ؛ پس از من درگذر!» فرمود : «اى بازرگانان! تقواى خدا را پيشه كنيد و خريد و فروش هاتان را نيكو گردانيد ، تا خداوند ما و شما را بيامرزد» . آن گاه روان شد و آسمان نيز باران فرو فرستاد . پس به دكّانى نزديك شد و اجازه ورود خواست . صاحب دكّان به وى اجازه نداد و او را عقب راند . فرمود: «اى قنبر! او را نزد من بياور» . امام او را با تازيانه زد و فرمود: «به سبب آن كه مرا عقب راندى ، تو را نزدم ؛ بلكه تو را زدم تا مبادا مسلمان ناتوانى را عقب رانى و يكى از اندام هايش را بشكنى و ديه اش بر عهده تو افتد» . سپس به سراى جامه فروشان روان شد و نزد مردى زيباروى آمد و فرمود: «اى مرد! آيا دو جامه به پنج درهم دارى؟» مرد از جاى برخاست و گفت: «اى اميرالمؤمنين! آن چه مى خواهى ،نزد من است» . امام چون ديد كه فروشنده وى را شناخته ، از او دور شد . سپس به پسرى نوجوان رسيد و فرمود: «اى نوجوان! آيا دو جامه به پنج درهم دارى؟» گفت: «آرى ؛ دارم» . امام دو جامه ستاند ، يكى به سه درهم و ديگرى به دو درهم . آن گاه ، فرمود: «اى قنبر! جامه سه درهمى را تو بستان!» قنبر گفت: «شما به داشتنِ آن سزاوارتريد ؛ چرا كه بر منبر فرا مى شويد و با مردم سخن مى گوييد» . امام فرمود : «وَ[لى ]تو جوانى و داراى ميل جوانى هستى . من از پروردگار خويش شرم دارم كه از تو زيادت طلبم . از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى فرمود: [زيردستانتان] را از آن چه خود مى پوشيد ، بپوشانيد و از آن چه خود مى خوريد ، بخورانيد» . پس چون پيراهن را پوشيد ، آستين آن برايش بلند بود و از انگشتانش درگذشت . فرمود: «زياده آن را ببُر» نوجوان آن را بريد و گفت: «بيا تا لبه هايش را بدوزم» . فرمود: «به همين حال ، رهايش كن ؛ زيرا مرگ آن قدر زود مى رسد كه نيازى به اين كار نيست!» .

.

ص: 464

تاريخ الطبريّ عن يزيد بن عديّ بن عثمان :رَأَيتُ عَلِيّا عليه السلامخارِجا مِن هَمدانَ ، فَرَأى فِئَتَينِ يَقتَتِلانِ ، فَفَرَّقَ بَينَهُما ، ثُمَّ مَضى ، فَسَمِعَ صَوتا : يا غَوثا بِاللّهِ ! فَخَرَجَ يُحضِرُ نَحوَهُ _ حَتّى سَمِعتُ خَفقَ نَعلِهِ _ وهُوَ يَقولُ : أتاكَ الغَوثُ ، فَإِذا رَجُلٌ يُلازِمُ رَجُلاً ، فَقالَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، بِعتُ هذا ثَوبا بِتِسعَةِ دَراهِمَ ، وشَرَطتُ عَلَيهِ أن لا يُعطِيَني مَغموزا ولا مَقطوعا _ وكانَ شَرطَهُم يَومَئِذٍ _ فَأَتَيتُهُ بِهذِهِ الدَّراهِمِ لِيُبدِلَها لي فَأَبى ، فَلَزِمتُهُ فَلَطَمَني . فَقالَ : أبدِلهُ ، فَقالَ : بَيِّنَتَكَ عَلَى اللَّطمَةِ ؟ فَأَتاهُ بِالبَيِّنَةِ ؛ فَأَقعَدَهُ ، ثُمَّ قالَ : دونَكَ فَاقتَصَّ ! فَقالَ : إنّي قَد عَفَوتُ يا أميرَ المُؤمِنينَ . قالَ : إنَّما أرَدتُ أن أحتاطَ في حَقِّكَ ، ثُمَّ ضَرَبَ الرَّجُلَ تِسعَ دِرّاتٍ ، وقالَ : هذا حَقُّ السُّلطانِ . (1)

.


1- .تاريخ الطبري : 5 / 156 ، الكامل في التاريخ : 2 / 442 نحوه وفيه «رجلين» بدل «فئتين» .

ص: 465

تاريخ طبرى از يزيد بن عدى بن عثمان :على عليه السلام را بيرونِ هَمدان ديدم كه چون دو گروه درگير را ديد ، ايشان را از هم جدا كرد و سپس روانه شد تا صدايى شنيد: «براى خدا ، به يارى ام آييد!» پس به سوى آن شتافت _ به گونه اى كه صداى كفش وى را مى شنيدم _ ، در حالى كه مى فرمود: «يارى رسان تو آمد!» پس مردى را ديد كه با مردى ديگر درآويخته است . وى گفت: «اى اميرالمؤمنين! به اين مرد جامه اى به نُه درهم فروختم و با وى شرط كردم كه پول معيوب و تكّه شده به من ندهد _ و آن روزگار ، چنين شرطى مى كردند _ . اكنون اين درهم ها را بازآورده ام تا عوض كند و او سرباز مى زند . پس با وى درآويختم و او به من سيلى نواخت» . امام فرمود : «درهم ها را براى وى عوض كن!» سپس به آن مرد فرمود: «نشان سيلى كو؟» مرد ، نشان را به وى نماياند . امام او را نشاند و فرمود : «قصاص خود را از او بستان!» گفت: «اى اميرالمؤمنين! از او درگذشتم» . فرمود: «همانا من مى خواستم در حقّ تو احتياط ورزم» . سپس نُه تازيانه بر آن مرد نواخت و فرمود : «اين ، حقّ حاكم است» .

.

ص: 466

انظر : (مستدرك الوسائل : 13 / 247، أبواب آداب التجارة، الباب 24) .

6 / 6ما يَجِبُ في إنفاقِ الأَموالِ العامَّةِ6 / 6 _ 1القَسمُ بِالسَّوِيَّةِالإمام عليّ عليه السلام_ مِن خُطبَةٍ لَهُ عِندَما عُوتِبَ عَلَى التَّسوِيَةِ فِي الفَيءِ _: فَأَمّا هذَا الفَيءُ فَلَيسَ لِأَحَدٍ فيهِ عَلى أحَدٍ اُثرَةٌ ، قَد فَرَغَ اللّهُ عز و جل مِن قَسمِهِ ، فَهُوَ مالُ اللّهِ ، وأنتُم عِبادُ اللّهِ المُسلِمونَ ، وهذا كِتابُ اللّهِ ، بِهِ أقرَرنا ، وعَلَيهِ شَهِدنا ، ولَهُ أسلَمنا ، وعَهدُ نَبِيِّنا بَينَ أظهُرِنا ، فَسَلِّموا رَحِمَكُمُ اللّهُ! فَمَن لَم يَرضَ بِهذا فَليَتَوَلَّ كَيفَ شاءَ . (1)

عنه عليه السلام_ مِن كِتابِهِ إلى مَصقَلَةَ بنِ هُبَيرَةَ الشَّيبانِيِّ وهُوَ عامِلُهُ عَلى أردَشيرخُرَّةَ _: ألا وإنَّ حَقَّ مَن قِبَلَكَ وقِبَلَنا مِنَ المُسلِمينَ في قِسمَةِ هذَا الفَيءِ سَواءٌ ، يَرِدونَ عِندي عَلَيهِ ويَصدُرونَ عَنهُ . (2)

.


1- .تحف العقول: 184 ؛ المعيار والموازنة : 112 وفيه «فليتبوّأ» بدل «فليتولّ» ، شرح نهج البلاغة : 7 / 40 .
2- .نهج البلاغة : الكتاب 43 ، بحار الأنوار : 33 / 516 / 712 .

ص: 467

6 / 6 آن چه در هزينه كردن اموال عمومى واجب است
6 / 6 _ 1 تقسيمِ برابر

ر . ك : ( مستدرك الوسائل: 13 / 247 ، ابواب آداب التّجارة ، باب 24).

6 / 6آن چه در هزينه كردن اموال عمومى واجب است6 / 6 - 1تقسيمِ برابرامام على عليه السلام_ از خطبه وى ، آن گاه كه به دليل برابر تقسيم كردن غنائم ، سرزنش شده بود _: و امّا اين غنيمت ، هيچ كس را در آن بر ديگرى برترى نيست . خداوند آن را [ميان بندگان] تقسيم فرموده و مال ، از آنِ او است . شما هم بندگان خداييد و مسلمانيد ؛ و اين ، كتاب خدا است كه به آن باور داريم و بر آن گواهى داده ايم و با آن اسلام آورده ايم . سنّت پيامبرمان نيز پشتوانه ما است . پس _ خدايتان رحمت آورد! _ [به حكم خداوند] تسليم شويد . و هر كس به اين شيوه خرسند نيست ، هر گونه مى خواهد ، روى گردانَد .

امام على عليه السلام_ از نامه اش به كارگزار خود در اردشير خُرّه (1) به نام مصقله بن هبيره شيبانى _: هَلا كه حقّ مسلمانان نزد تو و ما در تقسيم اين غنيمت برابر است ؛ بر همين مبنا نزد من مى آيند [و سهم خود را مى گيرند] و باز مى گردند .

.


1- .اردشير خُرّه از بزرگ ترين مناطق فارس و سرزمينى كهن بوده كه اردشير بابكان آن را بنا كرده و شيراز ، ميمند ، و كازرون در آن قرار داشته است (معجم البلدان : 1 / 146).

ص: 468

عنه عليه السلام_ مِن كِتابِهِ إلى حُذَيفَةَ بنِ اليَمانِ والِي المَدائِنِ _: آمُرُكَ أن تَجبِيَ خَراجَ الأَرَضينَ عَلَى الحَقِّ وَالنَّصَفَةِ ، ولا تَتَجاوَز ما قَدَّمتُ بِهِ إلَيكَ ، ولا تَدَع مِنهُ شَيئا، ولاتَبتَدِع فيهِ أمرا، ثُمَ اقسِمهُ بَينَ أهلِهِ بِالسَّوِيَّةِ وَالعَدلِ. (1)

الاختصاص_ في بَيانِ خِصالِ الإِمامِ عَلِيٍّ عليه السلام وفَضائِلِهِ _: القَسمُ بِالسَّوِيَّةِ ، وَالعَدلُ فِي الرَّعِيَّةِ ؛ وَلّى بَيتَ مالِ المَدينَةِ عَمّارَ بنَ ياسِرٍ وأبَا الهَيثَمِ بنَ التَّيِّهانِ ، فَكَتَبَ : العَرَبِيُّ وَالقُرَشِيُّ وَالأَنصارِيُّ وَالعَجَمِيُّ وكُلُّ مَن كانَ فِي الإِسلامِ مِن قَبائِلِ العَرَبِ وأجناسِ العَجَمِ سَواءٌ . فَأَتاهُ سَهلُ بنُ حُنَيفٍ بِمَولىً لَهُ أسوَدَ ، فَقالَ : كَم تُعطي هذا ؟ فَقالَ لَهُ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام : كَم أخَذتَ أنتَ ؟ قالَ : ثَلاثَةَ دَنانيرَ ، وكَذلِكَ أخَذَ النّاسُ . قالَ : فَأَعطوا مَولاهُ مِثلَ ما أخَذَ ؛ ثَلاثَةَ دَنانيرَ . (2)

الأمالي للطوسي عن إبراهيم بن صالح الأنماطيّ رفعه :لَمّا أصبَحَ عَلِيٌّ عليه السلامبَعدَ البَيعَةِ دَخَلَ بَيتَ المالِ ، فَدَعا بِمالٍ كانَ قَدِ اجتَمَعَ ، فَقَسَّمَهُ ثَلاثَةَ دَنانيرَ ثَلاثَةَ دَنانيرَ بَينَ مَن حَضَرَ مِنَ النّاسِ كُلِّهِم . فَقامَ سَهلُ بنُ حُنَيفٍ فَقالَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، قَد أعتَقتُ هذَا الغُلامَ ! فَأَعطاهُ ثَلاثَةَ دَنانيرَ ؛ مِثلَ ما أعطى سَهلَ بنَ حُنَيفٍ . (3)

.


1- .إرشاد القلوب : 321 ، الدرجات الرفيعة : 289 ، بحار الأنوار : 28 / 88 / 3 .
2- .الاختصاص : 152 ، بحار الأنوار : 40 / 107 / 117 .
3- .الأمالي للطوسي : 686 / 1457 ، المناقب لابن شهرآشوب : 2 / 111 عن مالك بن أوس بن الحدثان وفيه من «قام سهل . . .» ، بحار الأنوار : 32 / 38 / 24 .

ص: 469

امام على عليه السلام_ از نامه اش به حذيفة بن يمان ، كارگزارِ مدائن _: تو را فرمان مى دهم كه خراج زمين ها را بر پايه حق و انصاف گردآورى و از آن چه تو را به آن دستور داده ام ، درنگذرى و چيزى از آن فرو نگذارى و در آن هيچ بدعتى ننهى . آن گاه ، آن را ميان كسانى كه شايسته دريافت آنند ، به مساوات و عدالت تقسيم كن!

الاختصاص _ در بيان ويژگى ها و فضيلت هاى امام على عليه السلام_ در بيان ويژگى ها و فضيلت هاى امام على عليه السلام _الاختصاص _ در بيان ويژگى ها و فضيلت هاى امام على عليه السلام _ : تقسيم كردنِ [اموال عمومى] به مساوات ؛ و عدل ورزيدن ميان مردم . وى عمّار بن ياسر و ابوهيثم بن تيهان را بر بيت المال مدينه برگماشت و [به آنان] نوشت: «عرب و قريشى و و انصارى و غير عرب و هر يك از قبايل عرب و طوايف غير عرب كه مسلمان باشند ، همگى سهمى برابر دارند» . سَهل بن حُنَيف با غلام سياه خود نزد وى آمد و گفت: «به اين غلام چه اندازه [از بيت المال ]مى دهى؟» اميرالمؤمنين عليه السلام به وى فرمود: «خود چه اندازه گرفتى؟» گفت: «سه دينار ؛ و ديگر مردم نيز چنين گرفتند» . فرمود: «به غلامش نيز به اندازه وى ، سه دينار بدهيد» .

امالى طوسى از ابراهيم بن صالح انماطى در حديث مرفوع:على عليه السلامصبحگاهانِ روزِ پس از بيعت ، به بيت المال درآمد و مالى را كه گرد آمده بود ، خواست و آن را سه دينار به سه دينار ميان همه مردمى كه حاضر بودند ، تقسيم فرمود . سَهل بن حُنَيف برخاست و گفت : «اى اميرالمؤمنين! من اين غلام را آزاد كردم!» پس به وى نيز سه دينار داد ، همان سان كه به سهل بن حنيف داد .

.

ص: 470

الكافي عن أبو مخنف :أتى أميرَ المُؤمِنينَ _ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِ _ رَهطٌ مِنَ الشّيعَةِ ، فَقالوا : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، لَو أخرَجتَ هذِهِ الأَموالَ فَفَرَّقتَها في هؤُلاءِ الرُّؤَساءِ وَالأَشرافِ وفَضَّلتَهُم عَلَينا ، حَتّى إذَا استَوسَقَتِ الاُمورُ عُدتَ إلى أفضَلِ ما عَوَّدَكَ اللّهُ مِنَ القَسمِ بِالسَّوِيَّةِ ، وَالعَدلِ فِي الرَّعِيَّةِ!! فَقالَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام: أ تَأمُرونّي _ وَيحَكُم! _ أن أطلُبَ النَّصرَ بِالظُّلمِ وَالجَورِ في مَن وُلّيتُ عَلَيهِ مِن أهلِ الإِسلامِ ؟ ! لا وَاللّهِ ، لا يَكونُ ذلِكَ ما سَمَرَ السَّميرُ وما رَأَيتُ فِي السَّماءِ نَجما ! وَاللّهِ لَو كانَت أموالُهُم مالي لَساوَيتُ بَينَهُم ، فَكَيفَ وإنَّما هِيَ أموالُهُم ! ؟ (1)

الغارات عن أبي إسحاق الهمدانيّ :إنَّ امرَأَتَينِ أتَتا عَلِيّا عليه السلامعِندَ القِسمَةِ ؛ إحداهُما مِنَ العَرَبِ ، وَالاُخرى مِنَ المَوالي ، فَأَعطى كُلَّ واحِدَةٍ خَمسَةً وعِشرينَ دِرهَما وكُرّا مِنَ الطَّعامِ . فَقالَتِ العَرَبِيَّةُ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، إنِّي امرَأَةٌ مِنَ العَرَبِ ، وهذِهِ امرَأَةٌ مِنَ العَجَمِ ! فَقالَ عَلِيٌّ عليه السلام : إنّي وَاللّهِ لا أجِدُ لِبَني إسماعيلَ في هذَا الفَيءِ فَضلاً عَلى بَني إسحاقَ ! (2)

أنساب الأشراف عن الحارث :كُنتُ عِندَ عَلِيٍّ ، فَأَتَتهُ امرَأَتانِ فَقالَتا : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، إنَّنا فَقيرَتانِ مِسكينَتانِ ، فَقالَ : قَد وَجَبَ حَقُّكُما عَلَينا وعَلى كُلِّ ذي سَعَةٍ مِنَ المُسلِمينَ إن كُنتُما صادِقَتَينِ . ثُمَّ أمَرَ رَجُلاً فَقالَ : اِنطَلِق بِهِما إلى سوقِنا ، فَاشتَرِ لِكُلِّ واحِدَةٍ مِنهُما كُرّا مِن طَعامٍ وثَلاثَةَ أثوابٍ _ فَذَكَرَ رِداءً أو خِمارا وإزارا _ وأعطِ كُلَّ واحِدَةٍ مِنهُما مِن عَطائي مِائَةَ دِرهَمٍ . فَلَمّا وَلَّتا، سَفَرَت إحداهُما وقالَت: يا أميرَ المُؤمِنينَ، فَضِّلني بِما فَضَّلَكَ اللّهُ بِهِ وشَرَّفَكَ ! قالَ : وبِماذا فَضَّلَنِي اللّهُ وشَرَّفَني ؟ قالَت : بِرَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله . قالَ : صَدَقتِ ، وما أنتِ ؟ قالَت : أنَا امرَأَةٌ مِنَ العَرَبِ وهذِهِ مِنَ المَوالي . قالَ : فَتَناوَلَ شَيئا مِنَ الأَرضِ ثُمَّ قالَ : قَد قَرَأتُ ما بَينَ اللَّوحَينِ فَما رَأَيتُ لِوُلدِ إسماعيلَ عَلى وُلدِ إسحاقَ عليهماالسلام فَضلاً ولا جَناحَ بَعوضَةٍ ! (3)

.


1- .الكافي : 4 / 31 / 3 ، تحف العقول : 185 ، نثر الدرّ : 1 / 318 كلاهما نحوه وراجع الأمالي للمفيد : 175 / 6 و المناقب لابن شهرآشوب : 2 / 95 .
2- .الغارات : 1 / 70 وراجع الاختصاص : 151 و السنن الكبرى : 6 / 567 / 12990 و كنز العمّال : 6 / 610 / 17095 .
3- .أنساب الأشراف : 2 / 376 .

ص: 471

الكافى از ابو مخنف:گروهى از پيروانِ [على عليه السلام] نزد اميرالمؤمنين _ صلوات اللّه عليه _ آمدند و گفتند: «اى اميرالمؤمنين! اگر اين اموال را برون آورده ، نزد اين سران و بزرگان تقسيم مى كردى و آنان را بر ما برترى مى بخشيدى تا كارها به سامان رسد ، آن گاه از اين حال كه خداوندت عادت بخشيده كه مال را برابر تقسيم مى كنى و ميان مردم عدالت را رعايت مى نمايى ، وضعى بهتر مى يافتى!» اميرالمؤمنين عليه السلامفرمود: «واى بر شما! آيا مرا فرمان مى دهيد كه با ستم و بيدادگرى به مسلمانانى كه زمامشان را در دست دارم ، در پى پيروزى باشم؟ نه ، به خدا سوگند! تا همدم شبانه بيدار است و تا آن گاه كه در آسمان ستاره اى مى بينم [= تا روزگار به پا است] هرگز چنين نخواهد شد . به خداوند سوگند! اگر اموال ايشان از آنِ من بود ، باز آن را ميانشان به مساوات تقسيم مى كردم ؛ چه رسد به اين كه مال از آن خودشان است!»

الغارات از ابو اسحق همدانى :به هنگام تقسيم اموال ، دو زن نزد على عليه السلامآمدند ، يكى عرب و ديگرى از غير عرب . امام به هر يك ، بيست و پنج درهم و پيمانه اى خوراك داد . زن عرب گفت: «اى اميرالمؤمنين! من زنى عرب هستم و او غير عرب!» على عليه السلامفرمود: «به خدا سوگند! من در اين غنايم ، براى فرزندان اسماعيل حقّى بيش از فرزندان اسحاق نمى بينم» .

انساب الاشراف از حارث :در محضر على بودم كه دو زن نزد وى آمدند و گفتند : «اى اميرالمؤمنين! ما بينوا و مستمنديم» . فرمود : «اگر راست گوييد ، [اداىِ ]حقّ شما بر ما و هر مسلمان توانگرى واجب است» . سپس به مردى فرمان داد: «آن دو را به بازارِ ما ببر و براى هر يك پيمانه اى خوراك و سه جامه _ فرمود : بالاپوش ، روسرى ، و جامه پايين تنه _ بخر و هر يك را از محلّ بخشش من صد درهم عطا كن!» چون بازگشتند ، يكى از آن دو روى بگشود و گفت: «اى اميرالمؤمنين! بر اساس همان فضيلت و شرافتى كه خداوند به تو بخشيده ، مرا افزون تر عطا كن» . فرمود : «خداوند مرا به چه چيز فضيلت و شرافت بخشيده است؟» گفت: «به [خويشاوندى ات با] رسول خدا صلى الله عليه و آله» . فرمود: «راست مى گويى . تو را از اين نسبت چه رسد؟» گفت: «من زنى عرب هستم و او زنى است غير عرب» . [راوى] مى گويد: امام قدرى خاك از زمين برگرفت و فرمود: «من در هيچ يك از دو لوح (1) براى فرزندان اسماعيل عليه السلام بر فرزندان اسحاق عليه السلامفضيلتى ، هر چند به قدر بالِ پشه اى ، نيافتم» .

.


1- .منظور مى تواند لوح محو و اثبات و لوح محفوظ باشد و اين در واقع تأكيد امام عليه السلام بر نفى برترى است .

ص: 472

أنساب الأشراف عن مصعب :كانَ عَلِيٌّ يَقسِمُ بَينَنا كُلَّ شَيءٍ ، حَتّى يَقسِمَ العُطورَ بَينَ نِسائِنا . (1)

أنساب الأشراف عن الحارث :سَمِعتُ عَلِيّا يَقولُ وهُوَ يَخطُبُ : قَد أمَرنا لِنِساءِ المُهاجِرينَ بِوَرسٍ وإبَرٍ . قالَ : فَأَمَّا الإِبَرُ فَأَخَذَها مِن ناسٍ مِنَ اليَهودِ مِمّا عَلَيهِم مِنَ الجِزيَةِ . (2)

فضالة بن عبد الملك عن كريمة بنت همّام الطابيّة :كانَ عَلِيٌّ يَقسِمُ فينَا الوَرسَ بِالكوفَةِ . قالَ فَضالَةُ : حَمَلناهُ عَلَى العَدلِ مِنهُ رضى الله عنه . (3)

المناقب لابن شهرآشوب عن حكيم بن أوس :كانَ عَلِيٌّ عليه السلاميَبعَثُ إلَينا بِزِقاقِ العَسَلِ فَيُقسَمُ فينا ، ثُمَّ يَأمُرُ أن يَلعَقوهُ . واُتِيَ إلَيهِ بِأَحمالِ فاكِهَةٍ ، فَأَمَرَ بِبَيعِها وأن يُطرَحَ ثَمَنُها في بَيتِ المالِ . (4)

.


1- .أنساب الأشراف : 2 / 374 .
2- .أنساب الأشراف : 2 / 374 .
3- .فضائل الصحابة لابن حنبل : 1 / 547 / 920 ، ذخائر العقبى : 191 ، الرياض النضرة : 3 / 221 وفيهما «الطائيّة» بدل «الطابية»؛ المناقب للكوفي: 2/77/559 عن كريمة بنت عقبة وليس فيه ذيله .
4- .المناقب لابن شهرآشوب : 2 / 111 ، بحار الأنوار : 41 / 117 / 24 .

ص: 473

أنساب الأشراف از مصعب :على هر چيز را ميان ما [به مساوات ]تقسيم مى كرد ، حتّى عطرها را ميان زنانمان .

أنساب الأشراف از حارث: از على شنيدم كه در خطابه ، مى گفت: «فرمان داده ايم كه به زنانِ مهاجرين ، قرمزدانه [براى رنگ آميزى جامه] و سوزن داده شود» . [حارث ]مى گويد: و امّا سوزن ها را از عدّه اى يهود ، از باب جزيه ، گرفته بود .

فضالة بن عبدالملك از كريمه طابيّه دختر همّام :«در كوفه ، على ميان ما قرمزدانه تقسيم مى كرد» . فضاله مى گويد: «اين را نشانه دادگرىِ على رضى الله عنهدانسته ايم» .

مناقب ابن شهرآشوب از حكيم بن اوس :على عليه السلام مَشك هاى عسل را براى ما مى فرستاد تا ميانمان تقسيم شود و سپس دستور مى داد كه آن را با زبان برگيرند [تا چيزى از آن اسراف نشود] . و [نيز] برايش بارهاى ميوه مى آمد ؛ فرمان مى داد كه آن را بفروشند و بهايش را در بيت المال بنهند .

.

ص: 474

تاريخ دمشق عن كليب :قَدِمَ عَلى عَلِيٍّ مالٌ مِن أصبَهانَ ، فَقَسَمَهُ عَلى سَبعَةِ أسهُمٍ ، فَوَجَدَ فيهِ رَغيفا ، فَكَسَرَهُ عَلى سَبعَةٍ ، وجَعَلَ عَلى كُلِّ قِسمٍ مِنها كِسرَةً ، ثُمَّ دَعا اُمَراءَ الأَشياعِ فَأَقرَعَ بَينَهُم ؛ لِيَنظُرَ أيَّهُم يُعطي أوَّلاً . (1)

الغارات عن كليب الجرميّ :كُنتُ عِندَ عَلِيٍّ عليه السلام فَجاءَهُ مالٌ مِنَ الجَبَلِ ، فَقامَ وقُمنا مَعَهُ حَتَّى انتَهَينا إلى خَربَندجَن وجَمّالينَ ، فَاجتَمَعَ النّاسُ إلَيهِ حَتَّى ازدَحَموا عَلَيهِ ، فَأَخَذَ حِبالاً فَوَصَلَها بِيَدِهِ وعَقَدَ بَعضَها إلى بَعضٍ ، ثُمَّ أدارَها حَولَ المَتاعِ ، ثُمَّ قالَ : لا اُحِلُّ لِأَحَدٍ أن يُجاوِزَ هذَا الحَبلَ . فَقَعَدنا مِن وَراءِ الحَبلِ . ودَخَلَ عَلِيٌّ عليه السلام فَقالَ : أينَ رُؤوسُ الأَسباعِ ؟ فَدَخَلوا عَلَيهِ ، فَجَعَلوا يَحمِلونَ هذَا الجُوالِقَ إلى هذَا الجُوالِقِ، وهذا إلى هذا، حَتّى قَسَموهُ سَبعَةَ أجزاءٍ. قالَ : فَوَجَدَ مَعَ المَتاعِ رَغيفا ، فَكَسَرَهُ سَبعَ كِسَرٍ ، ثُمَّ وَضَعَ عَلى كُلِّ جُزءٍ كِسرَةً ، ثُمَّ قالَ : هذا جَنايَ وخِيارُهُ فيهإذ كُلُّ جانٍ يَدُهُ إلى فيه قالَ : ثُمَّ أقرَعَ عَلَيها ، فَجَعَلَ كُلُّ رَجُلٍ يَدعو قَومَهُ ، فَيَحمِلونَ الجُوالِقَ . (2)

مروج الذهب :اِنتَزَعَ عَلِيٌّ أملاكا كانَ عُثمانُ أقطَعَها جَماعَةً مِنَ المُسلِمينَ ، وقَسَّمَ ما في بَيتِ المالِ عَلَى النّاسِ ، ولَم يُفَضِّل أحَدا عَلى أحَدٍ . (3)

.


1- .تاريخ دمشق: 42/476 ، فضائل الصحابة لابن حنبل : 1/545/913، الكامل في التاريخ: 2/442؛ الغارات : 1 / 51 ، المناقب لابن شهرآشوب : 2 / 112 كلّها نحوه ، وراجع حلية الأولياء : 7 / 300 .
2- .الغارات : 1 / 52 ، بحار الأنوار : 100 / 60 / 10 .
3- .مروج الذهب : 2 / 362 .

ص: 475

تاريخ دمشق از كليب :مالى از اصفهان نزد على آمد . وى آن را هفت بخش كرد . در آن ، قرص نانى يافت ؛ آن را [هم] هفت تكّه ساخت و بر هر يك از آن هفت بخشِ مال ، تكّه اى نان نهاد . سپس سرانِ گروه ها را فراخواند و ميانشان قرعه انداخت تا در نگرد كه نخست به كدام يك عطا كند .

الغارات از كليب جرمى :نزد على عليه السلام بودم كه از كوهستان مالى براى وى آمد . برخاست ؛ و ما نيز همراهش برخاستيم تا به [سراىِ] خر فروشان و شترفروشان رسيديم . مردم به سوى او روى آوردند تا آن كه گردش ازدحام شد . پس چند ريسمان برگرفت و آن ها را به هم گره زد و آن را گرداگرد كالا كشيد . سپس فرمود: «هيچ كس را اجازه نمى دهم كه از اين ريسمان عبور كند» . پس ما آن سوى ريسمان نشستيم . سپس على عليه السلام درآمد و فرمود: «سَرانِ گروه هاى هفتگانه كجايند؟» ايشان نزد وى آمدند و لنگه هاى بار را آن قدر كنار هم نهادند تا آن را به هفت قسمت تقسيم كردند .

مروج الذّهب :على ، املاكى را كه عثمان به گروهى از مسلمانان بخشيده بود ، بازپس گرفت و اموال بيت المال را ميان مردم تقسيم كرد و هيچ كس را بر ديگرى برترى نداد .

.

ص: 476

مروج الذهب_ في ذِكرِ حَربِ الجَمَلِ _: قَبَضَ [عَلِيٌّ عليه السلام] ما كانَ في مُعَسكَرِهِم مِن سِلاحٍ ودابَّةٍ ومَتاعٍ وآلَةٍ وغَيرِ ذلِكَ ، فَباعَهُ وقَسَمَهُ بَينَ أصحابِهِ ، وأخَذَ لِنَفسِهِ كَما أخَذَ لِكُلِّ واحِدٍ مِمَّن مَعَهُ مِن أصحابِهِ وأهلِهِ ووُلدِهِ ؛ خَمسَمِائَةِ دِرهَمٍ . فَأَتاهُ رَجُلٌ مِن أصحابِهِ فَقالَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، إنّي لَم آخُذ شَيئا ، وخَلَّفَني عَنِ الحُضورِ كَذا _ وأدلى بِعُذرٍ _ فَأَعطاهُ الخَمَسمِائَةِ الَّتي كانَت لَهُ . (1)

الجَمَل :ثُمَّ نَزَلَ عليه السلام [بَعدَ وَقعَةِ الجَمَلِ] وَاستَدعى جَماعةً مِن أصحابِهِ ، فَمَشَوا مَعَهُ حَتّى دَخَلَ بَيتَ المالِ ، وأرسَلَ إلَى القُرّاءِ فَدَعاهُم ، ودَعَا الخُزّانَ وأمَرَهُم بِفَتحِ الأَبوابِ الَّتي داخِلُها المالُ ، فَلَمّا رَأى كَثرَةَ المالِ قالَ : هذا جَنايَ وخِيارُهُ فيه ثُمَّ قَسَّمَ المالَ بَينَ أصحابِهِ ، فَأَصابَ كُلُّ رَجُلٍ مِنهُم سِتَّةَ آلافِ ألفِ دِرهَمٍ _ وكانَ أصحابُهُ اثنَي عَشَرَ ألفا _ وأخَذَ هُوَ عليه السلام كَأَحَدِهِم . فَبَينا هُم عَلى تِلكَ الحالَةِ إذ أتاهُ آتٍ ، فَقالَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، إنَّ اسمي سَقَطَ مِن كِتابِكَ ، وقَد رَأَيتُ مِنَ البَلاءِ ما رَأَيتُ ! فَدَفَعَ سَهمَهُ إلى ذلِكَ الرَّجُلِ . (2)

الغارات عن المغيرة الضبّي :كانَ أشرافُ أهلِ الكوفَةِ غاشّينَ لِعَلِيٍّ عليه السلام ، وكانَ هَواهُم مَعَ مُعاوِيَةَ ؛ وذلِكَ أنَّ عَلِيّا كانَ لا يُعطي أحَدا مِنَ الفَيءِ أكثَرَ مِن حَقِّهِ ، وكانَ مُعاوِيَةُ بنُ أبي سُفيانَ جَعَلَ الشَّرَفَ فِي العَطاءِ ألفَي دِرهَمٍ . (3)

.


1- .مروج الذهب : 2 / 380 وراجع شرح نهج البلاغة : 1 / 250 .
2- .الجمل : 400 وراجع شرح نهج البلاغة : 1 / 250 .
3- .الغارات : 1 / 44 .

ص: 477

مروج الذّهب_ در بيان جنگ جمل _: [على عليه السلام] هر چه را جنگ افزار و چهارپا و كالا و ابزار و جز آن ها در اردوگاه جمليان بود ، برگرفت و فروخت و [بهاى ]آن را ميان يارانش تقسيم كرد و براى خود همان قدر برگرفت كه براى هر يك از ياران و خويشان و فرزندانش برگرفته بود ، يعنى پانصد درهم . سپس مردى از يارانش نزد وى آمد و گفت: «اى اميرالمؤمنين! من سهمى برنداشته ام و فلان عذر مرا از حضور [در هنگام تقسيم بيت المال] بازداشت» . امام پانصد درهمِ سهم خويش را به وى بخشيد .

الجَمَل :[پس از رويداد جَمَل] على عليه السلام فرود آمد و شمارى از يارانش را فراخواند . ايشان با وى رفتند تا به بيت المال درآمد . سپس در پس قاريان فرستاد و آنان را فراخواند . نيز خزانه داران را خواست و فرمانشان داد تا بيت المال را دربگشايند . چون فراوانىِ مال را نگريست ، فرمود : _ آن گاه ، آن مال را ميان يارانش تقسيم فرمود . پس سهم هر يك از ايشان شش هزار درهم شد _ و يارانش دوازده هزار تن بودند _ و او ، خود ، همانند يكى از ايشان سهم برگرفت . هنوز در آن حال بودند كه كسى رسيد و گفت: «اى اميرالمؤمنين! نام من از ديوان [بيت المال] تو فرو افتاد ، حال آن كه من به چنان بلايى گرفتار آمدم!» پس وى سهم خود را به آن مرد داد .

الغارات از مغيره ضبّى :اشراف كوفه به على كين مى ورزيدند و به معاويه گرايش داشتند ؛ زيرا على هيچ كس را بيش از حقّش ، از غنايم نمى بخشيد ، امّا معاوية بن ابى سفيان به اشراف دو هزار درهم افزون تر عطا مى كرد .

.

ص: 478

الإمام عليّ عليه السلام_ في ذَمِّ العاصينَ مِن أصحابِهِ _: أوَلَيسَ عَجَبا أنَّ مُعاوِيَةَ يَدعُو الجُفاةَ الطَّغامَ فَيَتَّبِعونَهُ عَلى غَيرِ مَعونَةٍ ولا عَطاءٍ ، وأنَا أدعوكُم _ وأنتُم تَريكَةُ الإِسلامِ وبَقِيَّةُ النّاسِ _ إلَى المَعونَةِ أو طائِفَةٍ مِنَ العَطاءِ فَتَفَرَّقونَ عَنّي وتَختَلِفونَ عَلَيَّ ؟ ! (1)

عنه عليه السلام_ في قَومٍ مِن أهلِ المَدينَةِ لَحِقوا بِمُعاوِيَةَ _: قَد عَرَفُوا العَدلَ ورَأَوهُ ، وسَمِعوهُ ووَعَوهُ ، وعَلِموا أنَّ النّاسَ عِندَنا فِي الحَقِّ اُسوَةٌ ، فَهَرَبوا إلَى الاُثرَةِ ، فَبُعدا لَهُم وسُحقا ! (2)

.


1- .نهج البلاغة : الخطبة 180 ، الغارات : 1 / 291 ؛ تاريخ الطبري : 5 / 107 عن عبد اللّه بن فقيم ، البداية والنهاية : 7 / 316 كلّها نحوه .
2- .نهج البلاغة : الكتاب 70 ، خصائص الأئمّة عليهم السلام : 113 وفيه من «وعلموا ...» ، بحار الأنوار : 33 / 521 / 714 ؛ أنساب الأشراف : 2 / 386 وفيه من «وعلموا . . .» .

ص: 479

امام على عليه السلام_ در نكوهشِ ياران سركش خود _: آيا مايه شگفتى نيست كه معاويه سركشان بى سر و پا را فرا مى خوانَد و آنان بدون دريافت كمك و بخشش ، او را پيروى مى كنند ، و من شما را كه باقى مانده [امّت ]اسلام و بازمانده مردميد ، دعوت مى كنم و كمك و بخشش مى دهم ، امّا از گرد من پراكنده مى شويد و از من سرپيچى مى كنيد؟!

امام على عليه السلام_ درباره گروهى از مردم مدينه كه به معاويه پيوستند _: عدل را شناختند و آن را ديدند و شنيدند و دريافتند ؛ و دانستند كه نزد ما ، مردم در [گرفتنِ ]حق برابرند ، امّا به سوى منافع خود گريختند . پس از رحمت خداوند دور باشند و هلاكت از آنِ ايشان باد!

.

ص: 480

. .

ص: 481

درنگى در شيوه توزيع اموال عمومى در صدر اسلام

درنگى در شيوه توزيع اموال عمومى در صدر اسلامدر متون روايى ، عنوان «بيت المال» اصطلاحى است عام ، شامل همه درآمدهاى عمومى مسلمانان كه در تصرّف حكومت اسلامى است . از رهگذر نگرشى فراگير به روايات ، روشن مى شود كه درآمدهاى بيت المال به دو گونه مصرف مى شده است: 1 . در مصارف عمومى كه عنوان معيّن داشتند ، مانند كمك به فقيران و بينوايان و ناتوانان و خانواده هاى شهدا ؛ و پرداختىِ كارگزاران بيت المال و قاضيان و لشكريان ؛ و هزينه هاى آموزش و بهداشت ؛ و پرداخت بدهى وامداران و ديه هاى كشتگانِ بدون پردازنده ديه ؛ و مخارج عمرانى و جز آن ها . 2 . تقسيم مقدار افزون ؛ يعنى پس از آن كه سهم دسته هاى مزبور از بيت المال پرداخت شد ، مقدار افزون ميان همه مسلمانان تقسيم مى گردد . روايات ، اين بخش را حقّ همگانى افراد از بيت المال مى شمارند . در ديدگاه اسلامى ، توزيع صحيح بيت المال بر دو پايه اصلى استوار است: 1 . رعايت عدالت در تقسيم بيت المال : اسلام براى عدالت اقتصادى در توزيع ثروت هاى عمومى ، دو معيار اصلى قائل است:

.

ص: 482

يكى : اولويّت داشتن تأمين اجتماعى و توجّه كردن به طبقات محروم و ضعيف جامه و كوشش براى بهبود وضع ايشان . و ديگر : رعايت برابرى در حقوقِ همطراز . آن گاه كه روش امام على عليه السلام در توزيع اموال را بررسى مى كنيم ، روشن ترين مصداق هاى اين دو معيار را در آن مى بينيم ؛ چه در نامه هاى وى به كارگزارانش مى نگريم كه همواره بر اختصاص بخشى از منابع بيت المال به طبقات محروم و داراى درآمد محدود تأكيد مى فرمايد و بسيار سفارش مى كند كه امتيازات موهوم و اجحاف آور برچيده شود و حقوق همگان ، از نزديك و دور ، عرب و غير عرب ، زن و مرد ، مسلمانِ با پيشينه و تازه مسلمان ، به تساوى پرداخت گردد . بدين سان ، وى براى عدالت خواهان تصويرى تابناك از عدالت انسانى ترسيم مى كند . 2 . دربند نكشيدن حقوق همگانى و شتاب ورزيدن در هزينه كردن بيت المال: به رغم تأكيد اسلام بر لزوم ميانه روى در هزينه اموال و برنامه ريزى مناسب در اين امر و نيز به اندازه مصرف كردن ، مى بينيم كه دربند كشيدن حقوق عمومى بدون توجيه مناسب به شدّت نكوهيده گشته و شتاب ورزيدن در هزينه كردن بيت المال سفارش شده است . آن گاه كه اين دو ويژگى را لحاظ كنيم ، مى توانيم شيوه صحيح مصرف اموال بيت المال را به اين گونه بيان نماييم: هر گاه بخشى از درآمد براى صرف در موارد خاص نگهدارى شود و به اين ترتيب ، هم درآمد و هم مصرف به حال درآيد ، ديگر نگهدارى مال از نوعِ تنگ گرفتن و ذخيره سازى بيجا است كه روايات آن را نهى كرده اند و حتّى پيامبر بزرگوار صلى الله عليه و آله آن قدر به اين مبنا توجّه

.

ص: 483

داشته است كه هر گاه اندكى مال در بيت المال باقى مى ماند ، كه بايد به مستحقّان مى رسيده ، آثار اندوه بر چهره مباركش ظاهر مى شده است . امّا در روزگار عمر ، آن گاه كه درآمد بيت المال به صورتى بى سابقه افزايش يافت ، حكومت به تأسيس بيت المال و ديوان روى آورد . بدين سان ، درآمدها در بيت المال گرد مى آمد و در طول سال ذخيره سازى مى شد و در پايان سال ، به شكل فردى ميان همه مسلمانان تقسيم مى گشت . چون امام اميرالمؤمنين عليه السلام خلافت را عهده دار گشت ، اين شيوه را كنار نهاد و همان روش پيامبر صلى الله عليه و آلهرا در پيش گرفت . خوددارى وى از تأخير در تقسيم بيت المال حتّى براى يك شب ، و تأكيد بر توزيع همه بيت المال ، آشكارا دلالت مى كند كه او به پرهيز از ذخيره سازىِ بيجا ، بسيار اهتمام داشته است .

.

ص: 484

6 / 6 - 2تَأمينُ الحاجاتِ الأَساسِيَّةِ لِلجَميعِالإمام عليّ عليه السلام :ما أصبَحَ بِالكوفَةِ أحَدٌ إلاّ ناعِما ؛ إنَّ أدناهُم مَنزِلَةً لَيَأكُلُ مِنَ البُرِّ ، ويَجلِسُ فِي الظِّلِّ ، ويَشرَبُ مِن ماءِ الفُراتِ! (1)

عنه عليه السلام_ مِن كِتابِهِ إلى قُثَمِ بنِ العَبّاسِ _: اُنظُر إلى مَا اجتَمَعَ عِندَكَ مِن مالِ اللّهِ فَاصرِفهُ إلى مَن قِبَلَكَ مِن ذَوِي العِيالِ وَالمَجاعَةِ ، مُصيبا بِهِ مَواضِعَ الفاقَةِ وَالخَلاّتِ ، وما فَضَلَ عَن ذلِكَ فَاحمِلهُ إلَينا لِنَقسِمَهُ في مَن قِبَلَنا . (2)

عنه عليه السلام_ في عَهدِهِ إلى مالِكٍ الأَشتَرِ _: ثُمَّ اللّهَ اللّهَ فِي الطَّبَقَةِ السُّفلى مِنَ الَّذينَ لا حيلَةَ لَهُم ؛ مِنَ المَساكينِ وَالمُحتاجينَ وأهلِ البُؤسى وَالزَّمنى ؛ فَإِنَّ في هذِهِ الطَّبَقَةِ قانِعا ومُعتَرّا ، وَاحفَظ للّهِِ مَا استَحفَظَكَ مِن حَقِّهِ فيهِم ، وَاجعَل لَهُم قِسما مِن بَيتِ مالِكَ ، وقِسما مِن غَلاّتِ صَوافِي الإِسلامِ في كُلِّ بَلَدٍ ؛ فَإِنَّ لِلأَقصى مِنهُم مِثلَ الَّذي لِلأَدنى ، وكُلٌّ قَدِ استُرعيتَ حَقَّهُ . فَلا يَشغَلَنَّكَ عَنهُم بَطَرٌ ؛ فَإِنَّكَ لا تُعذَرُ بِتَضييعِكَ التّافِهَ لاِءِحكامِكَ الكَثيرَ المُهِمَّ ، فَلا تُشخِص هَمَّكَ عَنهُم ، ولا تُصَعِّر خَدَّكَ لَهُم . وتَفَقَّد اُمورَ مَن لا يَصِلُ إلَيكَ مِنهُم مِمَّن تَقتَحِمُهُ العُيونُ وتَحقِرُهُ الرِّجالُ ، فَفَرِّغ لاُِولئِكَ ثِقَتَكَ _ مِن أهلِ الخَشيَةِ وَالتَّواضُعِ _ فَليَرفَع إلَيكَ اُمورَهُم ، ثُمَّ اعمَل فيهِم بِالإِعذارِ إلَى اللّهِ يَومَ تَلقاهُ ؛ فَإِنَّ هؤُلاءِ مِن بَينِ الرَّعِيَّةِ أحوَجُ إلَى الإِنصافِ مِن غَيرِهِم ، وكُلٌّ فَأَعذِر إلَى اللّهِ في تَأدِيَةِ حَقِّهِ إلَيهِ . وتَعَهَّد أهلَ اليُتمِ وذَوِي الرِّقَّةِ فِي السِّنِّ مِمَّن لا حيلَةَ لَهُ ، ولا يَنصِبُ لِلمَسأَلَةِ نَفسَهُ ، وذلِكَ عَلَى الوُلاةِ ثَقيلٌ ، وَالحَقُّ كُلُّهُ ثَقيلٌ . (3)

.


1- .فضائل الصحابة لابن حنبل : 1 / 531 / 883 ، المصنّف لابن أبي شيبة : 8 / 157 / 15 كلاهما عن عبد اللّه بن سخبرة ، كنز العمّال : 14 / 172 / 38276 نقلاً عن هنّاد ؛ المناقب لابن شهرآشوب : 2 / 99 ، بحار الأنوار : 40 / 327 .
2- .نهج البلاغة : الكتاب 67 ، بحار الأنوار : 33 / 497 / 702 .
3- .نهج البلاغة : الكتاب 53 وراجع دعائم الإسلام : 1 / 366 .

ص: 485

6 / 6 _ 2 تأمين نيازهاى اساسى همگان

6 / 6 - 2تأمين نيازهاى اساسى همگانامام على عليه السلام :[در دوران حكومت من] هيچ كس در كوفه شب را به روز نمى رسانَد ، مگر اين كه زندگى آسوده اى دارد . فروپايه ترينِ مردم نان گندم مى خورَد ، سايبانى دارد ، و آب گوارا مى نوشد .

امام على عليه السلام_ از نامه اش به قُثَم بن عبّاس _: در آن چه از مال خداوند نزدت گرد آمده ، بنگر ؛ و آن را براى عيالواران و گرسنگان اطراف خود صرف كن تا آن را در جهت رفع فقر و نياز مصرف نمايى . و هر چه را باقى ماند ، به سوى ما بفرست تا ميان آنان كه اطراف مايند ، تقسيم كنيم .

امام على عليه السلام_ در عهدنامه اش به مالك اشتر _: سپس خداى را ، خداى را [پروا كن ]درباره طبقه پايين از آنان كه چاره اى ندارند ، يعنى مستمندان و نيازمندان و بينوايان و زمين گيران . همانا در اين طبقه هم نيازمندى است كه نيازش را ابراز نمى كند و هم نيازمندى است كه نيازش را ابراز مى كند . براى رضاى خدا ، حقوق ايشان را كه خداوند از تو خواسته ، حفظ كن و براى آنان سهمى از بيت المال خويش و غلاّت زمين هاى متروك مسلمانان در هر سرزمين قرار ده . دورترينِ آنان همان اندازه سهم دارد كه نزديك ترينِ ايشان ؛ و از تو خواسته شده كه حقّ همه را ادا كنى . پس مبادا سرخوشى ، تو را از كار آنان غافل كند ؛ كه پرداختن به كار بزرگ مهم تو را براى تباه كردن كار كوچك معذور نمى سازد . پس اهتمام خويش را از ايشان بازمگير و از آنان روى برمتاب! و به كارهاى آن كس كه به تو دسترس ندارد ، بپرداز ؛ همان كه چشم ها خوارش مى شمارند و مردم كوچكش مى پندارند . فردى قابل اعتماد و خداترس و فروتن را كارگزار امور اينان كن تا كارهاشان را به تو گزارش كند . پس با ايشان چنان رفتار كن كه روز ديدارت با خداوند نزد وى معذور باشى ؛ كه از ميان مردم اين گروه بيش از ديگران نيازمند انصافند ؛ و [البتّه] حقوق همگان را چنان ادا كن كه نزد خداوند عذرت پذيرفته باشد . و رسيدگى به يتيمان و سالخوردگانِ بى چاره را كه دست نياز پيش كس دراز نكنند ، بر عهده گير . و اين بر حاكمان سنگين است ؛ و حق ، سراسر ، سنگين مى نمايد .

.

ص: 486

عنه عليه السلام_ في عَهدِهِ إلى مالِكٍ الأَشتَرِ (في رواية تحف العقول) _: وتَعَهَّد أهلَ اليُتمِ وَالزَّمانَةِ وَالرِّقَّةِ فِي السِّنِّ مِمَّن لا حيلَةَ لَهُ ، ولا يَنصِبُ لِلمَسأَلَةِ نَفسَهُ ، فَأَجرِ لَهُم أرزاقاً ، فَإِنَّهُم عِبادُ اللّهِ ؛ فَتَقَرَّب إلَى اللّهِ بِتَخَلُّصِهِم ووَضعِهِم مَواضِعَهُم في أقواتِهِم وحُقوقِهِم ؛ فَإِنَّ الأَعمالَ تُخلَصُ بِصِدقِ النِّيّاتِ . ثُمَّ إنَّهُ لا تَسكُنُ نُفوسُ النّاسِ أو بَعضِهِم إلى أنَّكَ قَد قَضَيتَ حُقوقَهُم بِظَهرِ الغَيبِ دونَ مُشافَهَتِكَ بِالحاجاتِ ، وذلِكَ عَلَى الوُلاةِ ثَقيلٌ ، وَالحَقُّ كُلُّهُ ثَقيلٌ ؛ وقَد يُخَفِّفُهُ اللّهُ عَلى أقوامٍ طَلَبُوا العاقِبَةَ فَصَبَّروا نُفوسَهُم ، ووَثِقوا بِصِدقِ مَوعودِ اللّهِ لِمَن صَبَرَ وَاحتَسَبَ ، فَكُن مِنهُم ، وَاستَعِن بِاللّهِ . (1)

عنه عليه السلام_ في عَهدِهِ إلى مالِكٍ الأَشتَرِ ، وهُوَ في بَيانِ طَبَقاتِ النّاسِ _: اِعلَم أنَّ الرَّعِيَّةَ طَبَقاتٌ . . . ثُمَّ الطَّبَقَةُ السُّفلى مِن أهلِ الحاجَةِ وَالمَسكَنَةِ الَّذينَ يَحِقُّ رِفدُهُم ومَعونَتُهُم ، وفِي اللّهِ لِكُلٍّ سَعَةٌ ، ولِكُلٍّ عَلَى الوالي حَقٌّ بِقَدرِ ما يُصلِحُهُ . (2)

.


1- .تحف العقول : 141 .
2- .نهج البلاغة : الكتاب 53 ، تحف العقول : 132 وفيه «في فيء اللّه » بدل «في اللّه » ، وراجع دعائم الإسلام : 3571 .

ص: 487

امام على عليه السلام_ در عهدنامه اش به مالك اشتر طبق روايت تحف العقول _: و رسيدگى به حال يتيمان و زمين گيران و سالخوردگان بيچاره را كه پيش كسى دست دراز نمى كنند ، بر عهده گير و روزى شان را جارى كن ، كه ايشان بندگان خدايند ؛ پس با مددرسانى به ايشان و تأمين روزى و اداى حقوقشان به اندازه لازم ، به خداوند نزديكى بجوى ، كه كارها با پاكىِ نيّت ها خلوص مى يابند . و همانا دل هاى همه مردم يا برخى از آن ها ، به اين كه پنهانى نيازهاشان را برآورى ، بدون آن كه نيازهاشان را در حضور تو واگويند ، آرام نمى گيرد . و اين بر حاكمان سنگين است ؛ و حق ، سراسر ، سنگين مى نمايد ؛ ولى خداوند آن را براى كسانى كه خواهان عاقبت [نيك ]هستند و خود را به شكيبايى وا مى دارند و به وعده خدا درباره صابران و جويندگان خشنودى پروردگار اعتماد مى ورزند ، سبك مى كند . پس از جمله آنان باش و از خداوند يارى بخواه!

امام على عليه السلام_ در عهدنامه اش به مالك اشتر ، ضمن بيان طبقات مردم _: بدان كه مردم چند طبقه اند . . .سپس طبقه فرودين از نيازمندان و مستمندانند كه نيكى به ايشان و يارى دادنشان سزاوار است و خداوند را براى هر يك از اين طبقات گشايشى است و هر يك را تا حدّى كه كارش سامان يابد ، بر زمامدار حقّى است .

.

ص: 488

عنه عليه السلام_ مِن كِتابِهِ إلى بَعضِ عُمّالِهِ ، وقَد بَعَثَهُ عَلَى الصَّدَقَةِ _: إنَّ لَكَ في هذِهِ الصَّدَقَةِ نَصيبا مَفروضا ، وحَقّا مَعلوما ، وشُرَكاءَ أهلَ مَسكَنَةٍ ، وضُعَفاءَ ذَوي فاقَةٍ . وإنّا مُوَفّوكَ حَقَّكَ ، فَوَفِّهِم حُقوقَهُم ؛ وإلاّ تَفعَل فَإِنَّكَ مِن أكثَرِ النّاسِ خُصوما يَومَ القِيامَةِ ، وبُؤسى لِمَن خَصمُهُ عِندَ اللّهِ الفُقَراءُ وَالمَساكينُ ، وَالسّائِلونَ وَالمَدفوعونَ ، وَالغارِمونَ وَابنُ السَّبيلِ ! (1)

تهذيب الأحكام عن محمّد بن أبي حمزة عن رجل بلغ به أمير المؤمنين عليه السلام :مَرَّ شَيخٌ مَكفوفٌ كَبيرٌ يَسأَلُ ، فَقالَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام ما هذا ؟! فَقالوا : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، نَصرانِيٌّ ! قالَ : فَقالَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام : أستَعمَلتُموهُ حَتّى إذا كَبِرَ وعَجَزَ مَنَعتُموهُ ؟ ! أنفِقوا عَلَيهِ مِن بَيتِ المالِ . (2)

دعائم الإسلام :إنَّهُ [أي عَلِيّاً عليه السلام] أوصى مِخنَفَ بنَ سُلَيمٍ الأَزدِيَّ _ وقَد بَعَثَهُ عَلَى الصَّدَقَةِ _ بِوَصِيَّةٍ طَويلَةٍ أمَرَهُ فيها بِتَقوَى اللّهِ رَبِّهِ ، في سَرائِرِ اُمورِهِ وخَفِيّاتِ أعمالِهِ ، وأن يَلقاهُم بِبَسط الوَجهِ ، ولينِ الجانِبِ . وأمَرَهُ أن يَلزَمَ التَّواضُعَ ، ويَجتَنِبَ التَّكَبُّرَ ؛ فَإِنَّ اللّهَ يَرفَعُ المُتَواضِعينَ ويَضَعُ المُتَكَبِّرينَ . ثُمَّ قالَ لَهُ : يا مِخنَفَ بنَ سُلَيمٍ ، إنَّ لَكَ في هذِهِ الصَّدَقَةِ نَصيبا وحَقّا مَفروضا ، ولَكَ فيهِ شُرَكاءَ: فُقَراءَ ، ومَساكينَ ،وغارِمينَ ، ومُجاهِدينَ ، وأبناءَ سَبيلٍ ، ومَملوكينَ ، ومُتَأَلَّفينَ . وإنّا مُوَفّوكَ حَقَّكَ ، فَوَفِّهِم حُقوقَهُم ؛ وإلاّ فَإِنَّكَ مِن أكثَرِ النّاسِ يَومَ القِيامَةِ خُصَماءَ ، وبُؤسا لاِمرِئٍ أن يَكونَ خَصمَهُ مِثلُ هؤُلاءِ ! (3)

.


1- .نهج البلاغة : الكتاب 26 .
2- .تهذيب الأحكام : 6 / 293 / 811 .
3- .دعائم الإسلام : 1 / 252 ، بحار الأنوار : 96 / 85 / 7 .

ص: 489

امام على عليه السلام_ در نامه اش به يكى از كارگزارانش كه وى را براى گرفتن زكات فرستاده بود _: تو را در اين زكات ، بهره اى معيّن و حقّى معلوم است و شريكانى مستمند دارى و ناتوانانى نيازمند [كه در آن ، با تو شريكند] . ما حقّ تو را سراسر مى پردازيم ؛ پس تو [نيز] حقوق ايشان را يكسره ادا كن ؛ و گرنه ، روز قيامت از كسانى هستى كه بيش ترين دادخواه را دارند . و بَدا به حال كسى كه دشمنش نزد خدا ، فقيران و مستمندان و نيازخواهان و رانده شدگان و وامداران تهيدست و در راه ماندگان باشند!

تهذيب الأحكام از محمّد بن ابى حمزه از مردى كه اين خبر را از اميرالمؤمنين عليه السلامدريافته است:پيرمردى نابينا كه دريوزگى مى كرد ، برگذشت . اميرالمؤمنين عليه السلامفرمود: «اين كيست؟» گفتند: «اى اميرالمؤمنين! او يك مسيحى است» . [راوى ]گفت: اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: «او را به كار گرفتيد تا پير و ناتوان شد ؛ آن گاه ، بازش داشتيد؟ از بيت المال به وى انفاق كنيد» .

دعائم الإسلام:على عليه السلام در سفارشى بلند به مِخنف بن سُلَيم اَزدى ، آن گاه كه براى گردآورى زكات مى فرستادش ، او را فرمان داد كه تقواى پروردگارْ خداوندش را در امور نهانى و كارهاى پنهانش پيشه كند و با مردم به گشاده رويى و نرم خويى روبه رو شود . و [نيز] به او دستور داد كه فروتنى پيش گيرد و از بزرگى فروختن دورى گزيند ؛ كه همانا خداى فروتنان را فرا برمى كشد و بزرگى فروشان را فرو مى اندازد . سپس به وى فرمود: «اى مِخنف بن سُلَيم! همانا تو را در اين زكات ، بهره و حقّى معيّن است . و تو در آن شريكانى دارى : فقيران ، مستمندان ، وامداران تهيدست ، جهادگران ، در راه ماندگان ، بردگان ، و نواخته دلان [تا به اسلام روى آورند] . به راستى ، ما حقّ تو را سراسر ادا مى كنيم ؛ پس تو هم حقوق ايشان را كاملاً ادا كن ؛ و گرنه ، از كسانى خواهى بود كه در روز قيامت بيش ترين دادخواه را دارند ؛ و بدا به حال كسى كه دادخواهش كسى چون اينان باشد!

.

ص: 490

الكافي عن حبيب بن أبي ثابت :جاءَ إلى أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلامعَسَلٌ وتينٌ مِن هَمَذانَ وحُلوانَ ، فَأَمَرَ العُرَفاءَ أن يَأتوا بِاليَتامى ، فَأَمكَنَهُم مِن رُؤوسِ الأَزقاقِ يَلعَقونَها وهُوَ يَقسِمُها لِلنّاسِ قَدَحا قَدَحا ، فَقيلَ لَهُ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، ما لَهُم يَلعَقونَها ؟! فَقالَ : إنَّ الإِمامَ أبُو اليَتامى ، وإنَّما ألعَقتُهُم هذا بِرِعايَةِ الآباءِ . (1)

ربيع الأبرار عن أبي الطّفيل :رَأَيتُ عَلِيّا _ كَرَّمَ اللّهُ وَجهَهُ _ يَدعُو اليَتامى فَيُطعِمُهُمُ العَسَلَ ، حَتّى قالَ بَعضُ أصحابِهِ : لَوَدِدتُ أنّي كُنتُ يَتيما ! (2)

أنساب الأشراف عن الحكم :شَهِدتُ عَلِيّا واُتِيَ بِزِقاقٍ مِن عَسَلٍ ، فَدَعَا اليَتامى وقالَ : دِبُّوا وَالعَقوا ، حَتّى تَمَنَّيتُ أنّي يَتيمٌ! فَقَسَمَهُ بَينَ النّاسِ وبَقِيَ مِنهُ زِقٌّ ، فَأَمَرَ أن يُسقاهُ أهلُ المَسجِدِ . (3)

المناقب لابن شهرآشوب :نَظَرَ عَلِيٌّ إلَى امرَأَةٍ عَلى كَتِفِها قِربَةُ ماءٍ ، فَأَخَذَ مِنهَا القِربَةَ فَحَمَلَها إلى مَوضِعِها ، وسَأَلَها عَن حالِها فَقالَت : بَعَثَ عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ صاحِبي إلى بَعضِ الثُّغورِ فَقُتِلَ ، وتَرَكَ عَلَيَّ صِبيانا يَتامى ، ولَيسَ عِندي شَيءٌ ؛ فَقَد ألجَأَتنِي الضَّرورَةُ إلى خِدمَةِ النّاسِ . فَانصَرَفَ وباتَ لَيلَتَهُ قَلِقا ، فَلَمّا أصبَحَ حَمَلَ زِنبيلاً فيهِ طَعامٌ ، فَقالَ بَعضُهُم : أعطِني أحمِلهُ عَنكَ ، فَقالَ : مَن يَحمِلُ وِزري عَنّي يَومَ القِيامَةِ !؟ فَأَتى وقَرَعَ البابَ ، فَقالَت : مَن هذا ؟ قالَ : أنَا ذلِكَ العَبدُ الَّذي حَمَلَ مَعَكِ القِربَةَ ، فَافتَحي فَإِنَّ مَعي شَيئا لِلصِّبيانِ ؛ فَقالَت : رَضِيَ اللّهُ عَنكَ وحَكَمَ بَيني وبَينَ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ !فَدَخَلَ وقالَ : إنّي أحبَبتُ اكتِسابَ الثَّوابِ فَاختاري بَينَ أن تَعجِنينَ وتَخبِزينَ ، وبَينَ أن تُعَلِّلينَ الصِّبيانَ لِأَخبِزَ أنا ، فَقالَت : أنَا بِالخُبزِ أبصَرُ وعَلَيهِ أقدَرُ ، ولكِن شَأنَكَ وَالصِّبيانَ ؛ فَعَلِّلهُم حَتّى أفرَغَ مِنَ الخُبزِ . فَعَمَدَت إلَى الدَّقيقِ فَعَجَنَتهُ ، وعَمَدَ عَلِيٌّ عليه السلام إلَى اللَّحمِ فَطَبَخَهُ ، وجَعَلَ يُلقِمُ الصِّبيانَ مِنَ اللَّحمِ وَالتَّمرِ وغَيرِهِ ، فَكُلَّما ناوَلَ الصِّبيانَ مِن ذلِكَ شَيئا قالَ لَهُ : يا بُنَيَّ ، اجعَل عَلِيَّ بنَ أبي طالِبٍ في حِلٍّ مِمّا مَرَّ في أمرِكَ . فَلَمَّا اختَمَرَ العَجينُ قالَت : يا عَبدَ اللّهِ ، سَجِّرِ التَّنّورَ ، فَبادَرَ لِسَجرِهِ ، فَلَمّا أشعَلَهُ ولَفَحَ في وَجهِهِ جَعَلَ يَقولُ : ذُق يا عَلِيُّ ! هذا جَزاءُ مَن ضَيَّعَ الأَرامِلَ وَاليَتامى . فَرَأَتهُ امرَأَةٌ تَعرِفُهُ فَقالَت : وَيحَكِ ! هذا أميرُ المُؤمِنينَ . قالَ : فَبادَرَتِ المَرأَةُ وهِيَ تَقولُ : وا حَيايَ مِنكَ يا أميرَ المُؤمِنينَ ! فَقالَ : بَل وا حَيايَ مِنكِ _ يا أمَةَ اللّهِ _ في ماَقصَّرتُ في أمرِكِ ! (4)

.


1- .الكافي : 1 / 406 / 5 ، بحار الأنوار : 41 / 123 / 30 .
2- .ربيع الأبرار : 2 / 148 ، المعيار والموازنة : 251 نحوه ؛ المناقب لابن شهرآشوب : 2 / 75 .
3- .أنساب الأشراف : 2 / 373 .
4- .المناقب لابن شهرآشوب : 2 / 115 ، بحار الأنوار : 41 / 52 .

ص: 491

الكافى از حبيب بن ابى ثابت :مقدارى عسل و انجير از هَمَذان و حُلوان (1) براى اميرالمؤمنين عليه السلامرسيد . وى به سركردگان قبايل و گروه ها فرمان داد كه يتيمان را بياورند . سپس در حالى كه آن را كاسه به كاسه ميان مردم تقسيم مى فرمود ، اجازه داد كه يتيمان از سرِ مَشك ها آن را با زبان برگيرند . به او گفته شد: «اى اميرالمؤمنين! چرا يتيمان آن را با زبان برمى گيرند؟» فرمود: «امام پدرِ يتيمان است . تنها به آن سبب اين كار را كردم كه همچون پدران رعايت حالشان كرده باشم» .

ربيع الابرار از ابوالطّفيل:على _ خدايش سرافراز كناد! _ را ديدم كه يتيمان را فرا مى خوانَد و به ايشان عسل مى خورانَد ؛ چندان [به آنان مهر مى ورزيد ]كه يكى از يارانش گفت: «هر آينه آرزو دارم من هم يتيم مى بودم» .

انساب الاشراف از حكم :على را ديدم كه چند مَشك عسل برايش آوردند . يتيمان را فراخواند و فرمود: «بر زمين بخزيد و با زبان [از اين عسل ها ]برگيريد» ؛ چندان [از اين رويداد شعف زده شدم] كه آرزو كردم كاش يتيم بودم! سپس آن را ميان مردم تقسيم فرمود . مَشكى باقى ماند ؛ فرمود تا آن را به اهل مسجد بنوشانند .

المناقب از آنِ ابن شهرآشوب :على زنى را ديد كه مَشكِ آبى بر شانه داشت . مشك را از وى گرفت و آن را تا جاى خود حمل كرد . سپس از حال آن زن پرسيد . زن گفت: «علىّ بن ابى طالب همسر مرا به يكى از نقاط مرزى فرستاد و وى كشته شد و كودكان يتيم را برايم به جا نهاد ، در حالى كه من بى چيز مانده ام و ناچار شده ام كه براى مردم خدمتكارى كنم» . على بازگشت و شب را در اضطراب به سر بُرد . صبحگاهان انبانى خوراك برداشت . يكى از يارانش گفت: «آن را به من ده تا برايت حمل كنم» . گفت: «روز قيامت ، چه كس بار مرا برايم حمل خواهد كرد؟» سپس [به خانه زن] رسيد و در زد . زن گفت: «كيست؟» گفت: «همان بنده اى هستم كه مشك را برايت آورد . در بگشا ؛ كه همراهم چيزى براى كودكان است» . زن گفت: «خداى از تو خشنود باشد و ميان من و علىّ بن ابى طالب داورى كند!» . على به درون رفت و گفت: «من دوست مى دارم پاداش بَرَم ؛ پس يا آرد را خمير كن و نان بپز و يا كودكان را مشغول دار تا من نان بپزم» . زن گفت: «من به نان پختن آشناتر و تواناترم ؛ امّا تو مى توانى كودكان را نگاه دارى . پس تو به كودكان پرداز تا من از نان پختن آسوده شوم» . سپس زن به كار آرد پرداخت و آن را خمير كرد و على گوشت را پخت و از گوشت و خرما و جز آن براى آن كودكان لقمه برگرفت . پس هر گاه به كودكى چيزى مى داد ، به وى مى گفت: «فرزندم! علىّ بن ابى طالب را به سبب آن چه درباره تو روا داشته ، حلال كن!» و چون خمير برآمد ، زن گفت: «اى بنده خدا! تنور را برافروز!» على به افروختن تنور پرداخت و آن گاه كه تنور شعله كشيد و صورتش را گداخت ، گفت: «اى على! بچش . اين است جزاى كسى كه بيوگان و يتيمان را رها كرده است!» پس زنى كه على را مى شناخت ، او را ديد و گفت: «واى بر تو! اين اميرالمؤمنين است» . [راوى] گفت: پس زن پيش شتافت و گفت: «اى اميرالمؤمنين! بسى شرمسار تو هستم» . و على گفت: «بلكه من شرمسار توام _ اى كنيز خدا! _ به سبب كوتاهى اى كه در كار تو روا داشتم» .

.


1- .حُلوان شهرى است كهن در غرب ايران كه عرب ها آن را به سال 640 م . فتح كردند؛ سلجوقى ها در 1046 م. سوزاندند؛ و زلزله در 1149 م. يكسره ويرانش كرد (المنجد في الاعلام : 257).

ص: 492

كشف اليقين :رُوِيَ أنَّهُ [أي عَلِيّاً عليه السلام] اجتازَ لَيلَةً عَلَى امرَأَةٍ مِسكينَةٍ لَها أطفالٌ صِغارٌ يَبكونَ مِنَ الجوعِ ، وهِيَ تُشاغِلُهُم وتُلهيهِم حَتّى يَناموا ، وكانَت قَد أشعَلَت نارا تَحتَ قِدرٍ فيها ماءٌ لا غَيرُ ، وأوهَمَتهُم أنَّ فيها طَعاما تَطبَخُهُ لَهُم ، فَعَرَفَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام حالَها ، فَمَشى عليه السلام ومَعَهُ قَنبَرٌ إلى مَنزِلِهِ ، فَأَخرَجَ قَوصَرَّةَ تَمرٍ وجِرابَ دَقيقٍ وشَيئا مِنَ الشَّحمِ وَالأَرُزِ وَالخُبزِ ، وحَمَلَهُ عَلى كَتِفِهِ الشَّريفِ ، فَطَلَبَ قَنبَرٌ حَملَهُ، فَلَم يَفعَل . فَلَمّا وَصَلَ إلى بابِ المَرأَةِ استَأذَنَ عَلَيها ، فَأَذِنَت لَهُ فِي الدُّخولِ ، فَأَرمى شَيئا مِنَ الأَرُزِ فِي القِدرِ ومَعَهُ شَيءٌ مِنَ الشَّحمِ ، فَلَمّا فَرَغَ مِن نَضجِهِ عَرَّفَهُ لِلصِّغارِ وأمَرَهُم بِأَكلِهِ ، فَلَمّا شَبِعوا أخَذَ يَطوفُ بِالبَيتِ ويُبَعبِعُ لَهُم ، فَأَخَذوا فِي الضِّحكِ . فَلَمّا خَرَجَ عليه السلام قالَ لَهُ قَنبَرٌ : يا مَولايَ ، رَأَيتُ اللَّيلَةَ شَيئا عَجيبا قَد عَلِمتُ سَبَبَ بَعضِهِ ؛ وهُوَ حَملُكَ لِلزّادِ طَلَبا لِلثَّوابِ ، أمّا طَوافُكَ بِالبَيتِ عَلى يَدَيكَ ورِجلَيكَ وَالبَعبَعَةُ فَما أدري سَبَبَ ذلِكَ ! فَقالَ عليه السلام : يا قَنبَرُ ، إنّي دَخَلتُ عَلى هؤُلاءِ الأَطفالِ وهُم يَبكونَ مِن شِدَّةِ الجوعِ ، فَأَحبَبتُ أن أخرُجَ عَنهُم وهُم يَضحَكونَ مَعَ الشِّبَعِ ، فَلَم أجِد سَبَبا سِوى ما فَعَلتُ . (1)

.


1- .كشف اليقين : 136 / 129 .

ص: 493

كشف اليقين :روايت شده است كه على عليه السلام شبى بر زنى بينوا برگذشت . زن كودكانى كوچك داشت كه از گرسنگى مى گريستند و او ايشان را سرگرم و مشغول مى ساخت تا بخوابند و زير ظرفى كه تنها در آن آب بود ، آتش برافروخته بود تا ايشان را بدين خيال اندازد كه در آن ظرف غذايى برايشان مى پزد . اميرالمؤمنين عليه السلام حال وى را دريافت ؛ پس در راه شد و همراه قنبر به خانه باز آمد . آن گاه ، ظرفى خرما ، كيسه اى آرد ، و قدرى گوشت و برنج و نان برگرفت و بر دوش مباركش كشيد . قنبر اجازه خواست كه آن را حمل كند ، ولى امام نپذيرفت . چون على عليه السلام به در خانه آن زن رسيد ، از او رخصت خواست و وى اجازه داخل شدن داد . على عليه السلامقدرى برنج را همراه مقدارى گوشت درون ديگى نهاد و آن گاه كه از پختن آن فراغت يافت ، آن را نزد كودكان آورد و خواست كه بخورند . چون سير شدند ، گرد اتاق به چرخش درآمد و برايشان صداى گوسفند درآورد و آنان به خنده افتادند . آن گاه كه على عليه السلام برون آمد ، قنبر به وى گفت: «مولاى من! امشب چيزى شگفت ديدم كه دليل بخشى از آن را دانستم ؛ و آن ، توشه بردنت در جست و جوى پاداشِ [خداوند] بود . امّا بر دست و پا چرخيدنت پيرامون اتاق و صداى گوسفند درآوردنت را سبب ندانستم» . فرمود: «اى قنبر! من نزد اين كودكان رفتم ، در حالى كه از شدّت گرسنگى مى گريستند . پس خواستم تا در حالى از نزد آنان خارج شوم كه در حال سيرى بخندند . و [براى اين منظور] دستاويزى جز آن چه كردم ، نيافتم» .

.

ص: 494

6 / 6 _ 3التَّقَشُّفُ وَالاِحتِياطُالإمام عليّ عليه السلام_ في كِتابِهِ إلى عُمّالِهِ _: أدِقّوا أقلامَكُم ، وقارِبوا بَينَ سُطورِكُم ، وَاحذِفوا عَنّي فُضولَكُم ، وَاقصِدوا قَصدَ المَعاني ، وإيّاكُم وَالإِكثارَ! فَإِنَّ أموالَ المُسلِمينَ لا تَحتَمِلُ الإِضرارَ . (1)

إحقاق الحقّ :كانَ أميرُ المُؤمِنينَ عَلِيٌّ دَخَلَ لَيلَةً في بَيتِ المالِ يَكتُبُ قِسمَةَ الأَموالِ ، فَوَرَدَ عَلَيهِ طَلحَةُ وَالزُّبَيرُ ، فَأَطفَأَ عليه السلام السِّراجَ الَّذي بَينَ يَدَيهِ ، وأمَرَ بِإِحضارِ سِراجٍ آخَرَ مِن بَيتِهِ ، فَسَأَلاهُ عَن ذلِكَ ، فَقالَ : كانَ زَيتُهُ مِن بَيتِ المالِ ؛ لا يَنبَغي أن نُصاحِبَكُم في ضَوئِهِ . (2)

.


1- .الخصال : 310 / 85 عن محمّد بن إبراهيم النوفلي رفعه إلى الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : 41 / 105 / 6 .
2- .إحقاق الحقّ : 8 / 539 ، المناقب المرتضويّة : 289 .

ص: 495

6 / 6 _ 3 پارساپيشگى و احتياط ورزى

6 / 6 - 3پارساپيشگى و احتياط ورزىامام على عليه السلام_ در نامه اش به كارگزارانش _: قلم هاى خويش را تيز كنيد و ميان سطرهاتان كم فاصله نهيد و سخن هاى زياده برايم ننويسيد و آن چه را مقصود است بياوريد و از زياده نويسى بپرهيزيد ؛ كه همانا دارايى مسلمانان تحمّل ضرر رسانى را ندارد .

احقاق الحق :شبى اميرالمؤمنين على به بيت المال درون شد تا تقسيم نامه اموال را بنويسد . طلحه و زبير نزد وى رفتند . او چراغ پيش رويش را خاموش كرد و دستور داد چراغى ديگر از خانه اش بياورند . آن دو درباره اين كار از او پرسيدند . گفت: «روغن آن چراغ از بيت المال بود و سزاوار نبود كه در پرتوِ آن با شما به صحبت بنشينم» .

.

ص: 496

6 / 6 _ 4عَدَمُ استِئثارِ الأَولادِ وَالأَقرِباءِالاستيعاب :كانَ عَلِيٌّ رضى الله عنه . . . لا يَترُكُ في بَيتِ المالِ مِنهُ إلاّ ما يَعجِزُ عَن قِسمَتِهِ في يَومِهِ ذلِكَ ، ويَقولُ : يا دُنيا غُرِّي غَيري ! ولَم يَكُن يَستَأثِرُ مِنَ الفَيءِ بِشَيءٍ ، ولا يَخُصُّ بِهِ حَميما ولا قَريبا . (1)

الاختصاص_ في ذِكرِ مَناقِبِ الإِمامِ أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام_: دَخَلَ النّاسُ عَلَيهِ قَبلَ أن يُستَشهَدَ بِيَومٍ ، فَشَهِدوا جَميعا أنَّهُ قَد وَفَّرَ فَيئَهُم ، وظَلَفَ عَن دُنياهُم ، ولَم يَرتَشِ في إجراءِ أحكامِهِم ، ولَم يَتَناوَل مِن بَيتِ مالِ المُسلِمينَ ما يُساوي عِقالاً ، ولَم يَأكُل مِن مالِ نَفسِهِ إلاّ قَدرَ البُلغَةِ ؛ وشَهِدوا جَميعا أنَّ أبعَدَ النّاسِ مِنهُم بِمَنزِلَةِ أقرَبِهِم مِنهُ ! (2)

6 / 6 _ 5حُرمَةُ بَذلِ الأموالِ العامَّةالإمام عليّ عليه السلام :جودُ الوُلاةِ بِفَيءِ المُسلِمينَ جَورٌ وخَترٌ . (3)

عنه عليه السلام_ مِن كَلامٍ لَهُ كَلَّمَ بِهِ عَبدَ اللّهِ بنَ زَمعَةَ ، وهُوَ مِن شيعَتِهِ ، وذلِكَ أنَّهُ قَدِمَ عَلَيهِ في خِلافَتِهِ يَطلُبُ مِنهُ مالاً _: إنَّ هذَا المالَ لَيسَ لي ولا لَكَ ، وإنَّما هُوَ فَيءٌ لِلمُسلِمينَ وجَلبُ أسيافِهِم ؛ فَإِن شَرِكتَهُم في حَربِهِم كانَ لَكَ مِثلُ حَظِّهِم ، وإلاّ فَجَناةُ أيديهِم لا تَكونُ لِغَيرِ أفواهِهِم . (4)

.


1- .الاستيعاب : 3 / 210 / 1875 .
2- .الاختصاص : 160 .
3- .غرر الحكم : 4725 .
4- .نهج البلاغة : الخطبة 232 ، المناقب لابن شهرآشوب : 2 / 110 ، غرر الحكم : 3702 نحوه .

ص: 497

6 / 6 _ 4 برترى ندادنِ فرزندان و خويشان
6 / 6 _ 5 حرام بودنِ بخشش اموال عمومى

6 / 6 - 4برترى ندادنِ فرزندان و خويشانالاستيعاب :على _ خداى از او خشنود باد! _ . . . هيچ بخشى از بيت المال را باقى نمى نهاد ، مگر اين كه در آن روز براى تقسيم آن بخش جايگاهى نيافته باشد ؛ و مى گفت: «اى دنيا! جز مرا بفريب» . و در هيچ چيز از اموال عمومى ، امتيازخواهى نمى كرد و دوست و خويشاوندى را برترى نمى داد .

الاختصاص_ در بيان ويژگى هاى امام اميرالمؤمنين عليه السلام _: يك روز پيش از شهادت وى ، مردم نزد او آمدند و همگى شهادت دادند كه وى اموال عمومى را به وفور ميانشان تقسيم كرده ، با دنياى ايشان خويشتندارانه برخورد نموده ، در اجراى احكام آنان به رشوه تن نداده ، حتّى به اندازه رشته اى پشمين به بيت المال مسلمانان چنگ نينداخته ، و جز به قدر نياز از مال خود نخورده است . و [نيز ]همه گواهى دادند كه دورترين و نزديك ترين كسان به وى ، در يك منزلت قرار داشته اند .

6 / 6 - 5حرام بودنِ بخشش اموال عمومىامام على عليه السلام :ستم ورزيدنِ حكمرانان به اموال مسلمين ، بيدادگرى و خيانت است .

امام على عليه السلام_ در گفتارى با عبداللّه بن زمعه ، يكى از شيعيان وى ، به مناسبت آن كه در دوران خلافتش از او مالى طلب كرده بود _: اين مال نه از آنِ من است و نه تو ، بلكه دارايى مسلمانان است كه به نيروى شمشيرهاشان به دست آمده است . پس اگر تو در نبردشان با آنان همراه بوده اى ، همانند ايشان بهره مى برى ؛ وگرنه ، دستاورد ايشان جز براى خود آنان نيست .

.

ص: 498

دعائم الإسلام :إنَّهُ [أي عَلِيّاً عليه السلام] جَلَسَ يَقسِمُ مالاً بَينَ المُسلِمينَ ، فَوَقَفَ بِهِ شَيخٌ كَبيرٌ فَقالَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، إنّي شَيخٌ كَبيرٌ كَما تَرى ، وأنَا مُكاتَبٌ ، فَأَعِنّي مِن هذَا المالِ . فَقالَ : وَاللّهِ ، ما هُوَ بِكَدِّ يَدي ولا تُراثي مِنَ الوالِدِ ، ولكِنّها أمانَةٌ اُرعيتُها فَأَنَا اُؤَدّيها إلى أهلِها ، ولكِنِ اجلِس . فَجَلَسَ وَالنّاسُ حَولَ أميرِ المُؤمِنينَ ، فَنَظَرَ إلَيهِم فَقالَ : رَحِمَ اللّهُ مَن أعانَ شَيخا كَبيرا مُثقَلاً ! فَجَعَلَ النّاسُ يُعطونَهُ . (1)

.


1- .دعائم الإسلام : 2 / 310 / 1171 ، المناقب لابن شهرآشوب : 2 / 110 نحوه وفيه «فوقف به عاصم ابن ميثم» بدل «فوقف به شيخ كبير» .

ص: 499

دعائم الإسلام:وى [= على عليه السلام] به تقسيم مال ميان مسلمانان برنشست . مردى بس سالخورده نزد وى ايستاد و گفت: «اى اميرالمؤمنين! همان گونه كه مى بينى ، من پيرى سالخورده ام و بنده اى هستم به تقسيط آزاد شده ؛ پس از اين مال مرا يارى ده» . فرمود: «به خدا سوگند! اين نه دسترنج من است و نه ميراثم از پدر ، بلكه امانتى است كه به من سپرده شده و آن را به اهلش مى رسانم . با اين حال ، بنشين!» پس وى نشست . مردم گرداگرد اميرالمؤمنين بودند . وى به ايشان نگريست و گفت: «خداى رحمت كند كسى را كه به پيرى سالخورده و گرانبار كمك كند!» آن گاه ، مردم به وى بخشش كردند .

.

ص: 500

ص: 501

جلد 2

بخش سوم : اصول توسعه

اشاره

بخش سوم: اصول توسعهفصل يكم: اصول اعتقادىفصل دوم: اصول حقوقىفصل سوم : اصول اخلاقىفصل چهارم : اصول عبادىفصل پنجم: اصول اجتماعىفصل ششم : اصول بهداشتىفصل هفتم : اصول ديگر

.

ص: 502

. .

ص: 503

اصول ، موانع ، و آفاتِ توسعه

اصول ، موانع ، و آفاتِ توسعهبى شك ، مواجهه با عناصر مندرج زير عنوان «اصول توسعه اقتصادى يا موانع و آفات آن» واكنش اقتصاددانان جهان معاصر را برمى انگيزد و ايشان را در بهت فرو مى برد و اين پرسش را در ذهن آنان ترسيم مى كند: «چه پيوندى ميان اين عناصر و توسعه اقتصادى وجود دارد؟» آنان ادّعا مى كنند: «شمارى از آن چه با نام اصول و بنيان هاى توسعه آورده شده ، نه تنها در توسعه اقتصادى سهمى ندارد ، بلكه در رديف موانع و آفات آن است ؛ و به عكس ، برخى از آن چه در زمره موانع و آفات ذكر شده ، نه فقط در روند توسعه اقتصادى خللى پديد نمى آورد ، بلكه از مقدّمات آن به شمار مى آيد . عناصرى همچون اعتقاد به روزى ده بودنِ خداوند و اين كه خداوند رزّاق است و روزى هاى مردم را تقدير مى فرمايد ؛ نيز تشويق به زهد و قناعت و حرص نورزيدن به ثروت اندوزى ، و تأكيد بر اين كه حرصِ فراوان روزى مقدّر را نمى افزايد ؛ و همچنين اعتقاد به تأثير تقوا و توكّل در افزايش درآمد و رشد ثروت ، و امورى از اين دست سبب مى شوند كه اميد به افزايش رفاه زندگى از طريق كار و سختكوشى از ميان برود . به اين ترتيب ، چنين عناصرى را بايد از موانع و آفات توسعه اقتصادى دانست» .

.

ص: 504

به همين سان ، در نظرگاه اقتصاد معاصر ، عناصرى همچون رباخوارى ، آزمندى ، و ثروت اندوزى نه تنها از موانع و آفات توسعه اقتصادى نيستند ، بلكه از مقدّمات و پايه هاى آن به شمار مى آيند . پيش از پرداختن به متون اسلامى مربوط به تعيين اصول و موانع و آفات توسعه اقتصادى ، در اين بخش به بيان ارتباط ميان اين عناصر و توسعه مى پردازيم ، همان گونه كه بايد برخى از اصطلاحات خاص را براى گروهى كه با قرآن و حديث و منطق آن آشنا نيستند ، از رهگذر عناوين زير تفسير كنيم: 1. ارزش ها و توسعه براى تبيين نوع ارتباط ميان اصول و موانع و آفات توسعه با رشد اقتصادى در ديدگاه اسلامى ، تذكّر نكات زير ضرورت دارد ؛ و اين ، افزون بر توضيحى است كه درباره تأثير و نقش ارزش هاى اخلاقى در توسعه در مقدّمه كتاب عرضه شد: الف . درگذشتن از قلمرو دانش معاصر نخستين نكته درباره تأثير و نقش مسائل معنوى در توسعه اقتصادى ، آن است كه اين ارتباط از سطح دانش انسانى معاصر فراتر است . از اين رو ، جز در چهارچوب يك نگرش جهان بينانه ، نمى توان تحليلى مبنايى از اين امور ارائه داد . بدين ترتيب ، نمى توان انتظار داشت گروه هايى كه با ديدگاهى مادّى و بر پايه مبانى و ارزش هاى اين مكتب ، برنامه هاى اقتصادى خود را عرضه مى كنند ، به تأثير ارزش هاى معنوى در اقتصاد ايمان بياورند . آن چه آشكارا مى توان در پاسخ به منكرانِ اثرگذارىِ امور معنوى در مسائل مادّى گفت ، همان جواب قرآن كريم است:

.

ص: 505

««بَلْ كَذَّبُواْ بِمَا لَمْ يُحِيطُواْ بِعِلْمِهِى . (1) » ؛ بلكه آن چه را كه به دانشِ آن نرسيدند ، دروغ پنداشتند» . آرى ؛ اينان آن چه را كه در قلمرو دانش خود نمى يابند ، انكار مى كنند ، حال آن كه اگر اندكى مى انديشيدند ، درمى يافتند كه عقل روا نمى دارد آن چه را نمى دانند و نمى شناسند انكار كنند . در نيافتنِ تأثير متقابل ارزش هاى معنوى يا ضدّ ارزش ها بر روند توسعه اقتصادى ، نمى تواند دليل عدم تأثير آن باشد ؛ زيرا دانش نداشتن به چيزى دليلِ انكار آن نيست . بدين ترتيب ، انكار كردن نقش ارزش ها در توسعه ، نه پايه عقلى دارد و نه اساس علمى ؛ و فقط از جهل انكار كننده سرچشمه مى گيرد . در پرتو جهان بينى اسلامى ، همه پديده ها به سرچشمه علّت ها و آفريننده حقيقى ، يعنى خداوند سبحان ، باز مى گردند ، بى آن كه ميان عوامل مادّى و معنوى تفاوتى باشد . در چهارچوب اين ديدگاه ، معنويّت مى تواند از دل مادّيّت سر برآورَد و نيز مادّيّت از درون معنويّت سرچشمه گيرد ، چنان كه پيش تر توضيح داديم . (2) به سخن ديگر ، از ديد جهان بينى اسلامى و در بستر واقعيّت ، ارزش هاى انسانى همان گونه كه سبب توسعه سياسى و فرهنگى و اجتماعى مى شوند ، يكى از مجراهاى امداد غيبى خداوند كه پديده توسعه اقتصادى را پشتوانه اند و با ايجاد زمينه هاى رشد و شكوفايى ، آن را بالنده مى كنند . صحنه هاى زندگى ، گستره هاى اين حقيقتِ فراگسترند ؛ و هر كه خواهد ، تواند آن را بيازمايد . (3) اين صحنه گاه تاريخ است كه سرشار از رويدادها و

.


1- .يونس: 39.
2- .بنگريد : ص27 (نقش ارزش هاى معنوى در توسعه).
3- .مى توانم از تجربه شخصى خويش در اجراى طرح توسعه حرم حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السلام مثالى بياورم. اين طرح با آن كه از طرح هاى بزرگ ملّى در ايران به شمار مى رود؛ با موفّقيّت به پايان رسيد ، آن هم با امكاناتى نه چندان قابل توجّه. با فضل خداوند سبحان و به مدد توكّل بر او ، و با يارى جستن از روح حضرت عبدالعظيم عليه السلام ، و نيز با برنامه ريزى و مديريّت صحيح ، اين مهم به انجام رسيد ، چنان كه ان شاء اللّه در خاطره نامه من از توليت آن حرم شريف به تفصيل خواهد آمد.

ص: 506

پديده هاى فراوان از حيات افراد و امّت ها است كه با علّت ها و انگيزه هاى مادّى محض قابل تفسير نيستند . ب. ارتباط آشكار ميان بخشى از ارزش ها و توسعه در خور توجّه است كه ارتباط ميان اصول يا موانع معنوى با توسعه ، به نسبت همه اين اصول و موانع ، پيچيده به نظر نمى رسد ؛ بلكه ارتباط بخشى از اصول معنوى ، همچون زكات و خمس و صدقه و وقف و نذر ، با توسعه از مسائل آشكار است كه به توضيح نياز ندارد . ارتباط برخى از موانع ضدّ ارزشى ، همچون ستم و احتكار ، با عقب ماندگى اقتصادى ، نيز به همين وضوح است . اين امور ، علاوه بر نقش مثبت يا منفى اى كه در زندگى معنوى انسان دارند ، بر نحوه توزيع ثروت تأثير مستقيم به جاى مى گذارند ؛ تا آن جا كه بررسى هاى تجربى در بسيارى از كشورهاى توسعه يافته نشان مى دهد كه در روزگار ما ، رعايت عدالت در توزيع ثروت تأثيرى مثبت بر رشد اقتصادى دارد . (1) ج. ارتباط غير مستقيم ميان برخى از ارزش ها و توسعه جز آن چه تاكنون به آن اشاره شد ، برخى ديگر از ارزش هاى معنوى تأثيرى غير مستقيم و انكارنشدنى بر توسعه و شكوفايى اقتصادى دارند . در اين ميان ، تفاوتى نيست ميان آن چه كه تنها در چهارچوب تربيت روانى جاى دارد و آن چه كه تضمين كننده سلامت و تقويت جسم انسان است .

.


1- .بنگريد به : نظام هاى اقتصادى ، دكتر حسين نمازى ، ص1

ص: 507

به طور عام ، ارتباط با خداى سبحان ، توجّه به معنويات و انس با فضاى آن ، دورى گزيدن از صفات ناپسند مغاير با ارزش هاى اخلاقى و عملى ، آراسته شدن به خصوصيّت پشتكار و درست انجام دادن كارها ، برخوردارى از ويژگى امانتدارى و درستكارى ، همگى عناصرى هستند كه همبستگى اجتماعى را در سازندگى اجتماع تقويت مى كنند و در ايجاد فضايى مناسب براى برقرارى امنيّت و آرامش و عدالت در جامعه سهم دارند ؛ و اين ها ، خود ، از شروط مهمّ توسعه و شكوفايى اقتصادى ، در همه صورت هاى آن ، هستند . (1) 2. تقدير و توسعه خداوند روزى دهنده انسان و همه آفريدگان و جنبندگان در گسترده پهناور هستى است . اين همان حقيقتى است كه شواهد فصل اوّل از بخش سوم (اصول توسعه) كه به زودى خواهد آمد ، به آن گواهى مى دهند . هيچ جنبنده اى نيست مگر آن كه خداوند روزى اش را تقدير فرموده و به مقتضاى حكمت خويش و براى آزمودن انسان ، آن را گسترده يا تنگ گرفته است . پس نه آزمندىِ انسان حريص سبب مى شود كه بيش از روزىِ مقدّر حاصل شود و نه كراهت ورزيدن فردِ ناخوش دارنده آن را مى كاهد . و البتّه انسان مى تواند با رعايت تقواى خداوند و توكّل بر او ، از رهگذرِ سبب هاى غير طبيعى و به شكلى درنيافتنى و ندانستنى ؛ روزى يابد . اكنون اين پرسش پيش مى آيد كه اعتقاد به چنين اصول و پايه هايى چه هدفى را دنبال مى كند ؛ و آيا اين باورها خاستگاه توسعه اند يا مانع و آفتِ آن به

.


1- .بنگريد به : الميزان في تفسير القرآن ، ج 10 ، ص 300 و ج 8 ، ص 197 _ 201؛ امدادهاى غيبى ، ص 59 _ 89؛ انسان و سرنوشت ، ص 87 و 96؛ سنّت هاى تاريخ در قرآن كريم ، ترجمه سيّد جمال موسوى ، ص 130 _ 138؛ و گفتارهاى معنوى ، ص 75.

ص: 508

شمار مى آيند . پيش تر اشاره كرديم كه شناخت زبان قرآن و حديث و دريافتنِ منطق مخصوص آن ، براى فهم صحيح معارف اسلامى ضرورت دارد . آن گاه كه انسان با اين منطق آشنا گردد يا سيره آشنايان با آن منطق را بررسى كند ، به آسانى در مى يابد كه چنين باورهايى نه فقط مانع توسعه نيستند ، بلكه بهترين عامل براى تحقّق توسعه الگو و مطلوب به شمار مى آيند . اينك شرحى مختصر بر عناوينى كه گذشت ، مى نگاريم: الف . رازق بودنِ خداوند در فرهنگ قرآن و حديث ، «رزق» (1) عبارت است از هر چيزى كه براى تأمين زندگى مادّى و معنوى موجودهاى زنده ضرورت داشته باشد . رازق بودن خداوند به اين معنا است كه خداوند سبحان روزىِ همه موجودهاى زنده را در نظام آفرينش و هستى تأمين فرموده و راه دستيابى به آن را نيز براى آن ها هموار ساخته ، همان گونه كه ابزارهاى دسترسى به آن را نيز در اختيارشان نهاده است . در جهان بينى توحيدى ، هر پديده اى _ خواه آن كه به اراده انسان حركت مى يابد و خواه آن كه اراده انسان در آن نقشى ندارد _ بى ترديد به علّتِ همه علّت ها و سبب آفرينىِ همه سبب ها كه خداوند سبحان است ، منتهى مى شود ؛ و

.


1- .عبدالرّحمان بن خلدون در تعريف رزق مى گويد: «آن چه از تلاش و كار حاصل مى شود يا ذخيره مى گردد ، اگر براى بنده[ى خداوند] سود داشته باشد و از طريق مصرف آن در جهت مصالح و نيازهايش فايده اى در پى آورَد ، رزق ناميده مى شود.. . و اگر انسان هيچ بهره اى در مصالح و نيازهاى خويش از آن نبرد ، آن چيز براى وى رزق شمرده نمى شود و آن چه با تلاش و توان بنده[ى خدا] از اين طريق حاصل شود ، «كسب» نام دارد (مقدّمه ، ابن خلدون ، كتاب اوّل ، فصل 5 ، ص 381 «در باب تأمين معاش و وجوب آن»). با اين حال ، جست و جو در موارد كاربرد اين واژه در قرآن و حديث ، و تأمّل در اين كاربردها ، نشان مى دهد كه رزق بر همه چيزهايى كه براى ادامه زندگى مادّى و معنوى موجودهاى زنده ضرورت دارند نيز ، اطلاق مى شود.

ص: 509

«روزى» نيز يكى از همين پديده ها است و از آن قاعده بيرون نيست . بدين سان ، رازق بودن خداوند هرگز با اراده انسان و آزادى انتخاب وى منافات ندارد ، همان گونه كه نقش او را در تعيين سرنوشت مادّى و معنوى اش نفى نمى كند . پس خداوند _ جلّ جلاله _ روزى دهنده است ، ليكن انسان را آزاد نهاده تا خود به انتخاب راه زندگى اش بپردازد . (1) ب. تقدير و تقسيمِ روزى ها در پرتو مطالب گذشته ، ضرورت دارد كه براى تبيين معناى تقدير و تقسيم روزى ها از نظر جهان بينى توحيدى و ارتباط آن با توسعه اقتصادى ، ملاحظاتى را ذكر كنيم: يك. با نگريستن به اصطلاح تقدير در ارتباطش با پديده هاى هستى ، روشن مى شود كه سير و دوام هر پديده بر پايه نظامى دقيق و حكيمانه استوار است . در ديدگاه اسلامى ، يكايك پديده ها بر مبناى سنجش حكمت پروردگار آفريده شده (2) و در نظام هستى هيچ پديده بيهوده اى وجود ندارد ؛ و هر چيز با سببى خاص (3) و در مسيرى معيّن جريان مى يابد ، به گونه اى كه نقش وجودىِ خويش را در چهارچوب وضعيّت خاصّ خود ايفا كند . بر اين پايه ، پديده رزق و توسعه يا عقب ماندگى اقتصادى از اين قانون تكوينى عامّ خداوندى بر كنار نيستند و اين ها نيز داراى سبب هاى مخصوص و

.


1- .«همانا خداوند آن چه را گروهى دارند ، دگرگون نمى كند تا آن گاه كه آن چه را در خودشان است [= صفات و اعمال خود را] دگرگون كنند» (رعد: 11).
2- .«ما هر چيزى را به اندازه آفريديم» (قمر : 49).
3- .امام صادق عليه السلام فرمود: «خداوند مى پرهيزد از اين كه چيزها را جز به سبب ها [ى مخصوص هر يك] جريان بخشد» (الكافى : 1 / 182 / 7).

ص: 510

عواملى هستند كه از رهگذر آن و براساس حكمت رساى پروردگار جريان مى يابند . پس تقدير روزى ها معنايى جز اين ندارد . دو . در موجودهاى داراى اراده ، همچون انسان ، اختيار در مقدّرات نقش دارد ، آن هم به گونه اى كه ميان تقدير و اختيار ناسازگارى نباشد . امّا در موجودهاى بدون اراده ، مقدّرات به شكل جبرى جريان مى يابد . مثلاً خداوند سبحان براى خورشيد و ماه مسيرى معيّن برنهاده كه در نظام آفرينش همواره در آن جريان دارند (1) ؛ و اين تقدير حكيمانه به صورت جبرى تحقّق مى يابد . امّا درباره موجودهاى داراى اراده ، تقدير خداوند اقتضا فرموده كه هر كارشان با اختيار ، و البتّه با منشأ اراده و قدرت او ، تحقّق يابد . قرآن به اين حقيقت تصريح كرده ؛ مى فرمايد: ««وَ أَن لَّيْسَ لِلاْءِنسَ_نِ إِلاَّ مَا سَعَى» ؛ و اين كه چيزى از آنِ انسان نيست ، جز آن قدر كه كوشش كرده است» . از اين رو ، درباره انسان كه همواره داراى نيروى اراده است ، تقدير خداوند چنين اقتضا كرده كه هر چه بيشتر بكوشد ، به مقدّرات خويش نزديكتر شود . از همين نظرگاه است كه احاديث اسلامى بر اين نكته تأكيد ورزيده اند كه خداوند سبحان روزىِ هر كس را تضمين فرموده ، مشروط به آن كه فرد به كوشش و كار و حركت و تلاش بپردازد . (2) سه. معناى تقسيمِ روزى ها در نظام آفرينش آن است كه مقدّرات هر انسان با توان جسمى و اقتضائات روحى و فكرى او تناسب دارد و با محيط طبيعى و

.


1- .« و خورشيد به سوى قرارگاه خود مى رود. اين ، اندازه نهادنِ آن تواناى بى همتا و دانا است. و ماه را [در پيمودنِ ]منزل ها اندازه نهاديم تا همچون شاخه خرماى خشك ديرينه گردد »(يس: 38 و 39).
2- .بنگريد به: ص549 ([روزى] براى جوينده آن ضمانت شده است).

ص: 511

شخصيّت خانوادگى و اجتماعى اش سازگار است . از اين رو است كه تلاش هاى او هنگامى به توفيق مى انجامد كه با روند مقدّراتش سازگار باشد . در يك مثال متعارف ، مى توان اين سازگارى را دريافت : همان گونه كه مقدّرات علمىِ انسانِ داراى حافظه قوى با فرد داراى حافظه متوسّط يا ضعيف تفاوت دارد ، مقدّرات مالى و اقتصادى افرادِ داراى وضعيّت هاى مختلف مالى نيز متفاوت است . امّا حكمتِ نهفته در اين اختلافات آن است كه هر انسانى به برآوردن بخشى از احتياجات جامعه بپردازد . (1) باور داشتن تقدير و تقسيم روزى ها بر پايه چنين تفسيرى ، دو دستاورد مهم و تأثيرگذار در عرصه فعاليت هاى اقتصادى در پى دارد: يك. همه تلاش ها به سمت و سويى درست مى گرايد ، به گونه اى كه هر كس شيوه اى را براى كسب روزى برمى گزيند كه با توان و استعدادهاى وى تناسب داشته باشد . اين همان است كه روايات اسلامى در اين زمينه ، آن را تشويق و توصيه مى كنند ؛ از جمله : «مَن رُزِقَ في شَيءٍ فَليَلزَمهُ ؛ هر كس كه روزى اش در چيزى نهاده شده ، بايد بر همان مداومت ورزد» . (2) دو. انسان احساس آرامش و امنيت روانى مى كند . كسى كه به تقدير و تقسيم روزى ها ايمان دارد ، در مى يابد كه همه تلاش هايش در چهارچوب مقدرات چنانچه با توان وى هماهنگ باشد ، به ثمر مى نشيند . نيز او درمى يابد كه انسان نمى تواند به هر چه مى خواهد دست يابد ؛ پس از بند حرص و افزون خواهى

.


1- .«ماييم كه ميان آنان ، مايه گذرانشان را در زندگى دنيا تقسيم كرده ايم و پايه هاى برخى را بر برخى برتر داشته ايم تا بعضى بعضِ ديگر را به خدمت گيرند»(زخرف: 32).
2- .بنگريد به: ص267 (پيوستگى در پيشه فراهم شده براى انسان) .

ص: 512

رها مى گردد و خود را بازيچه رنج بيهوده و بى ثمر نمى كند . با اين گونه رضايت از تقدير ، چنين كسى به آرامش و امنيت روانى دست مى يابد . كوتاه سخن اين كه تأكيد روايات اسلامى بر مقدر بودن و تقسيم روزى ها در دو جنبه قابل ارزيابى است ؛ يكى سوق دادن و تنظيم تلاش ها در مسير مناسب ، و ديگرى ايجاد آرامش روانى براى كسى كه در هر حال به تلاش ادامه مى دهد ، بى آن كه به حرص مبتلا شود يا گذران زندگى او را وادارد كه به حقوق ديگران تجاوز كند يا كارى ناشايست انجام دهد . اين است حكمت روشن تقدير ؛ نه آن كه انسان از عمل باز ايستد و با ادعاى ايمان به تقدير و تقسيم روزى ها از تلاش دست شويد . 3 . تقوا و توسعه در متون مربوط به اصول اعتقادى توسعه مى خوانيم كه خداوند سبحان روزىِ سه گروه را بدون محاسبه تضمين فرموده ، يعنى بيرون از چهارچوب محاسبات عادى به ايشان روزى عطا مى فرمايد ؛ و آنان عبارتند از تقواپيشگان و توكلّ كنندگان و فقاهت پيشگان در دين . درباره اين متون مى توان گفت كه ياد كردن از گروه هاى دوم و سوم از باب ذكر خاص بعد از عام است ؛ بدين معنا كه توكّل و فقاهت ورزيدن از صفات بارز همراه با تقوا به شمار مى آيند ، چرا كه براى تحقق يافتن تقواى كامل بايد آن دو صفت نيز حاصل گردند . در پيوند با اين ديدگاه ، دو پرسش مهم مطرح مى شود: پرسش نخست : مراد از اين كه تقوا سبب كسب روزى از مسير غير طبيعى است ، چيست؟ آيا اين كه تقوا سبب كسب روزى است ، در امتداد كار و تلاش قرار دارد يا در موازات آن است؟

.

ص: 513

بى ترديد نقش تقوا در توسعه اقتصادى ، در امتداد كار و تلاش است و نه در عرض آن . دليل روشن اين مدعا از اين قرار است: يك. شيوه مسلّم پيامبران و رسولان گرامى و پيشوايان دين كه قله هاى بلند تقوا و توكّل به شمار مى روند ، به روشنى گواهى مى دهد كه نقش تقوا و توكّل در زندگى ايشان در امتداد كار و تلاش ، و نه به موازات آن ، بوده است . (1) دو . آيات و روايات متعدد و بلكه فراوان يافت مى شوند كه مردم را به سختكوشى و كار فرا مى خوانند و از مسلمانان مى خواهند كه نيازهاى زندگى خود را از رهگذر تحمل سختى و رنج در اين راه تأمين كنند ؛ و نيز سستى و سهل انگارى را زمينه ساز فقر و واپس ماندگى مى شمارند و كسى را كه سربار جامعه باشد ، نكوهش مى كنند و حتّى آن كس را كه در برآوردن نيازهاى خانواده اش كوتاهى ورزد و به مسؤوليت خود در اين زمينه عمل نكند ، ملعون و گناهكار شمرده اند . اين همه نشان مى دهد كه نقش تقوا در امتداد عمل ، و نه در عرض آن است . (2) سه. احاديث موجود در تفسير آيه مبارك : «وَ مَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُو مَخْرَجًا * وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لاَ يَحْتَسِبُ» هر كه تقواى خدا را پيشه كند ، خداوند براى وى راه برون شدن قرار مى دهد * و به گونه اى كه محاسبه نتوان كرد ، روزى اش مى دهد . بهترين گواه براى مدعاى ما است . (3) آن گاه كه پيامبر صلى الله عليه و آله شنيد گروهى از صحابه حقيقت اين آيه را درك نكرده و آن را به نحو صحيح درنيافته و كار و

.


1- .بنگريد به: ص197 (روش پيامبر و جانشينان در روزى جُستن).
2- .بنگريد به: ص215 (برحذر داشتن از سستى در كار).
3- .بنگريد به : ص225 ، ح388 و ص225 ، ح389.

ص: 514

تلاش را رها كرده و تنها به عبادت روى آورده اند ، آنان را فرا خواند و پرسيد : «چرا به اين كار روى آورديد؟» گفتند : «اى رسول خدا! تو روزى ما را تضمين فرمودى ؛ پس ما به عبادت روى آورديم» . پيامبر فرمود : «هر آينه هر كس چنين كند ، دعايش مستجاب نگردد . وظيفه شما كسب روزى است» . (1) بدين ترتيب ، چه بسا پرسيده شود كه تقوا در كنار كار و تلاش چه تأثيرى در توسعه اقتصادى دارد و چگونه مى توان اين تأثير را دريافت و تعيين نمود . از متون اسلامى مى توان دريافت كه تقوا در كنار عمل دو اثر مهم در توسعه اقتصادى دارد: يك. تقوا سبب مى شود كه كار داراى بركت گردد و نتايج و دستاوردهاى آن فراتر از محاسبات عادى شود . به تعبير قرآن كريم ، در اين حال بركات خداوند از آسمان و زمين فرود آمده ، از هر سو جامعه را دربرمى گيرد . (2) دو . آن گاه كه سبب هاى مادى از رسيدن به مقصود در مى مانند و تلاش ها به جايى نمى رسد ، تقوا همچون پنجره اى از غيب به روى انسان باز مى شود و چون هديه اى از آسمان فرود مى آيد و روزى انسان را از طريقى غير عادى فراهم مى كند . بدين سان ، تقوا در كنار عمل ، نه تنها مانع توسعه اقتصادى نيست ، بلكه از مبانى ارزشى آن به شمار مى رود ، همان گونه كه در قرآن كريم بدان اشارت رفته است . از اين گذشته ، گاه حكمت خداوند اقتضا مى كند كه بدون كار و

.


1- .بنگريد به: ص225 ، ح 389.
2- .«اگر اهل سرزمين ها ايمان مى آوردند و تقوا مى ورزيدند ، هر آينه بركت هاى آسمان و زمين را بر ايشان مى گشاديم .» (اعراف : 96).

ص: 515

تلاش ، كسى به روزى دست يابد تا مردم روزى دهنده حقيقى خود را بهتر بشناسند . شايد نيز خداوند اقتضا مى كند كه بدون كار و تلاش ، كسى به روزى دست يابد تا مردم روزى دهنده حقيقى خود را بهتر بشناسند . شايد نيز خداوند سبحان حكمت ديگرى از اين كار داشته باشد . (1) مثال اين حالت را قرآن كريم براى حضرت مريم بيان فرموده است: «كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِندَهَا رِزْقًا قَالَ يَ_مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هَ_ذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِندِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَن يَشَآءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ (2) » ؛ هرگاه زكريا به نمازخانه بر او در مى آمد ، نزد او روزى اى مى يافت . گفت: اى مريم! اين از كجا براى تو رسيد؟ گفت : از نزد خدا ؛ كه خدا هر كه را بخواهد بى شمار روزى مى دهد . البته اين حالت ها كميابند و چنان كه اشاره شد تابع حكمت خاصى هستند كه آن ها را اقتضا نموده است و با ضرورى بودنِ كار براى نقش آفرينىِ تقوا در ساير موارد منافات ندارد . 4 . زهد و توسعه در متون اسلامى ، زهد و امور مربوط به آن همچون رضايت و قناعت ، در شمار مبانى توسعه محسوب مى شوند . در برابر ، حرص و مال اندوزى از موانع و آفات توسعه به شمار مى آيند . (3) اما در فضاى تمدن مادى ، به ويژه در چهارچوب

.


1- .بنگريد به: ص551 (گاه روزى بدون برنامه ريزى به دست آيد).
2- .آل عمران : 37.
3- .بنگريد به : ص627 (اصول اخلاقى) و ص775 (موانع اخلاقى).

ص: 516

اصول اخلاقى توسعه مادى ، كاملاً عكس اين مطلب مصداق دارد . ماكس وبر در كتاب «سرمايه دارى و اخلاق پروتستانيزم» بر آن است كه شكوفايى سرمايه دارى غربى مديون رواج اخلاق پروتستانيزم است كه ثروت اندوزى را تقويت كرده ، مردم را به آن تشويق مى كند . آرى ، در ظاهر به نظر مى رسد كه زهد با توسعه سازگار نيست و حرص و ثروت اندوزى به تحقق توسعه كمك مى كند ؛ اما در واقع چنين نيست . براى توضيح اين مطلب ؛ بايد به دو نكته عنايت كرد: يك . براى توضيح نوع ارتباط ميان زهد و توسعه ، نخست بايد مفهوم اين دو اصطلاح و اهداف آن ها را تعيين كرد . اگر مفهوم توسعه را در چهارچوب رشد توليد داخلى و دستيابى به پيشرفت فنى و علمى خلاصه كنيم و آن را هدف نهايى و عالى توسعه بدانيم ، و نيز زهد را به معناى كناره گيرى از دنيا و هر گونه تلاش اقتصادى بشماريم ، آن گاه بايد اعتراف كنيم كه زهد نه تنها در توسعه سهمى ندارد ، بلكه از آفات آن به شمار مى رود . اما اگر توسعه را حالت كمال يافتگى شكوفايى نيروهاى انسانى و سربرزدن استعدادهاى نهفته آدمى در همه زمينه هاى زندگى و با هدف تأمين نيازهاى مادى و معنوى بدانيم و هدف از آن را دستيابى به كمال مطلق و خوشبختى جاودانه بشماريم ، و نيز زهد را در چهارچوب معناى درست آن درك كنيم ، آن گاه زهد نه تنها با توسعه منافات ندارد ، بلكه در شمار اصول اخلاقى آن محسوب مى شود ، همان گونه كه در اين كتاب همين جايگاه را دارد . دو . اين كه زهد را به معناى كناره گيرى از دنيا و دست كشيدن از فعاليت هاى اقتصادى بدانيم ، برداشتى انحراف آميز و نادرست از آن است . معناى صحيح

.

ص: 517

زهد آن است كه انسان از هر چه مانع تكامل و دستيابى وى به كمال مطلق است ، دورى كند . هدف نخست از زهد ، برداشت كمتر براى بازدهى و خدمتِ بيشتر است . بدين ترتيب ، زاهد حقيقى كسى است كه از سويى همه تلاشش را در زمينه كار و توليد صرف كند و هيچ بخشى از نيروى خود را معطل نگذارد ؛ و از سوى ديگر در عرصه مصرف شخصى و به هنگام اعطا و بهره ورى خصوصى ، به آسانى از خواست هاى مادى اش بگذرد ، چرا كه بر نفس خود كاملاً مسلط است . زاهد كسى است كه فراوان مى بخشد و به كم قانع است و نهايت سختى را تحمل مى كند تا به ديگران عطا كند ، در حالى كه براى خود به كمترين بهره خشنود است . الگوى عالى چنين شيوه زاهدانه اى ، زندگى و رفتار امام زاهدان حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام در كار و توليد و مصرف است . (1) 5 . قناعت و توسعه گفته اند كه براى توسعه ، افزون خواهى و ميل به بهره ورى فراوان ضرورت دارد ؛ و اين با مفاهيمى چون قناعت و رضايت كه در متون مربوط به اصول توسعه آمده ، منافات دارد . براى پاسخ گويى به اين اشكال لازم است كه علاوه بر نكات ذكر شده درباره زهد ، به اين امور نيز توجه شود: يك . اين مفاهيم را نمى توان در زمينه توليد و كاستن از ساعات كار استعمال كرد ؛ زيرا بى ترديد ، توليد براى خدمت به ديگران نه تنها محدوديت ندارد ، بلكه از برترين عبادات است . دو . در زمينه بهره ورى ، قناعت به معناى تنگ گرفتن معيشت نيست ،

.


1- .بنگريد به: موسوعة الامام على بن ابى طالب ، ج 9 ، ص 343 تا 376.

ص: 518

بلكه اسلام از ما مى خواهد كه در مصرف تعادل را رعايت كنيم . از همين جهت است كه اسلام هم اسراف را نهى فرموده و هم تنگ گرفتن را ؛ تا اعتدال رعايت شود . سه . هدف از طرح موضوع قناعت در اسلام ، تشويق انسان ها به دستگيرى از نيازمندان و از كارافتادگان است ؛ و برآورده شدن اين هدف به معناى افزون شدن مصرف در سطح جامعه است . به عبارت ديگر ، قناعت سبب مى شود كه هزينه كردن براى عموم طبقات مردم جايگزين مصرف طبقه مرفه شود . بدين سان روشن مى شود كه قناعت و مفاهيمى از اين دست نه تنها مانع توسعه نيستند ، بلكه روند آن را تسريع مى كنند ؛ زيرا امكانات و نيروهاى جامعه را به سوى بهره ورى از توان انسانى سوق مى دهند يا آن را در مسير بهره ورى مستقيم حركت مى بخشند ؛ و اين ، مايه شتاب بخشيدن به سير توسعه است . 6 . ثروت اندوزى و توسعه اكنون سخن به حرص و ثروت اندوزى و مفاهيم مرتبط با آن همانند ربا مى انجامد . از آن جا كه اين اعمال موجب تجاوز به حقوق ديگران هستند ، در جهان بينى اسلامى از آفات توسعه پايدار به شمار مى آيند ، اگرچه در نظرگاه اقتصاد سرمايه دارى از مبانى پيشرفت اقتصادى محسوب مى شوند . براى رسيدن به توسعه پايدار ، اسلام از سويى نيروى كار را تحكيم كرده ، آن را در جهتى سوق مى دهد كه در خدمت رشد و تقويت توليد ملى قرار گيرد ؛ همان گونه كه از سوى ديگر ، هر چيزى را كه آفتى براى توسعه فراگير و پايدار باشد ، تحريم مى نمايد ، هر چند موقتا به شكوفايى توليد ملى بينجامد .

.

ص: 519

اسلام سفارش ها و هشدارهايى همسطح دارد ؛ ترجيح دادن آخرت در ضمن تلاش براى كسب روزى (1) ؛ دورى از افراط و تفريط در خواهش (2) ؛ حفظ آرامش به هنگام كُند نتيجه بخشيدن فعاليت هاى اقتصادى (3) ؛ اندوه نخوردن براى روزى فردا (4) . افزون بر اين ، اسلام بر كار و داشتن طرح و برنامه صحيح براى تأمين معاش بسيار تأكيد مى كند . اين سفارش ها و تأكيدهاى اسلام از آن رو است كه موانع توسعه پايدار را ريشه كن كند و آفات تهديد كننده آن را از ميان بردارد و بدين ترتيب ، راه را براى يكايك افراد جامعه باز كند و زمينه اى فراهم آورد كه به هدف اصلى ، يعنى دستيابى به كمال مطلق و آسايش جاودانه ، برسند .

.


1- .بنگريد به : ص1033 (ترجيح دادن آخرت).
2- .بنگريد به: ص1035 (اعتدال در طلب) و ص1043 (اكتفا كردن به مقدار رفع نياز).
3- . ؛ كم نشمردنِ روزى
4- .بنگريد به: ص1013 (آن چه آفت مى آورد) و ص1031 (آن چه از آفت بازمى دارد).

ص: 520

الفصل الأوّل: المبادئ الاعتقاديّة1 / 1اللّهُ هُوَ الرَّزّاقُالكتاب :«إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ . (1) »

«قُلْ مَن يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَ_وَ تِ وَ الْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ وَ إِنَّ_آ أَوْ إِيَّاكُمْ لَعَلَى هُدًى أَوْ فِى ضَلَ_لٍ مُّبِينٍ . (2) »

«وَ إِن مِّن شَىْ ءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَآءِنُهُ وَ مَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ . (3) »

«وَ إِن تَعُدُّواْ نِعْمَةَ اللَّهِ لاَ تُحْصُوهَآ إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ . (4) »

«اللَّهُ الَّذِى خَلَقَ السَّمَ_وَ تِ وَ الْأَرْضَ وَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَآءِ مَآءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَ تِ رِزْقًا لَّكُمْ وَ سَخَّرَ لَكُمُ الْفُلْكَ لِتَجْرِىَ فِى الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَ سَخَّرَ لَكُمُ الْأَنْهَ_رَ * وَ سَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ دَآءِبَيْنِ وَ سَخَّرَ لَكُمُ الَّيْلَ وَ النَّهَارَ * وَ ءَاتَ_كُم مِّن كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَ إِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللَّهِ لاَ تُحْصُوهَآ إِنَّ الاْءِنسَ_نَ لَظَ_لُومٌ كَفَّارٌ . (5) »

.


1- .الذاريات : 58 .
2- .سبأ : 24 .
3- .الحِجر : 21 .
4- .النحل : 18 .
5- .إبراهيم : 32 _ 34 .

ص: 521

فصل يكم : اصول اعتقادى

1 / 1 خداوند روزى بخش است

فصل يكم: اصول اعتقادى1 / 1خداوند روزى بخش استقرآن:«همانا خدا است روزى دهنده (1) و نيرومند استوار .»

«بگو : چه كسى شما را از آسمان ها و زمين روزى مى دهد؟ بگو: خداى؛ و هر آينه ما يا شما بر راه راستيم يا در گمراهى آشكار .»

«و هيچ چيزى نيست مگر آن كه گنجينه هاى آن نزد ما است و آن را جز به اندازه معلوم فرو نمى فرستيم .»

«و اگر نعمت خداى را بشمريد ، شمار كردن آن نتوانيد . همانا خدا آمرزگار و مهربان است .»

«خدا است آن كه آسمان ها و زمين را آفريد و از آسمان آبى فرو فرستاد؛ پس به آن آب ، از ميوه ها براى شما روزى بيرون آورد؛ و كشتى ها را رام شما كرد تا به فرمان او در دريا روان شوند؛ و رودها را رام شما كرد * و خورشيد و ماه را كه پيوسته در جنبش و گردشند براى شما رام كرد؛ و شب و روز را نيز رام شما ساخت * و از هر چه خواستيد به شما داد؛ و اگر نعمت خدا را بشمريد ، آن را شمار نتوانيد كرد . همانا آدمى ستمگر و ناسپاس است .»

.


1- .معادل عربى روزى (رزق) گاه به معناى دهش در جريان است. خواه دنيايى و خواه آخرتى؛ و گاه به معناى حظ و بهره؛ و گاه به معناى غذايى كه درون آدمى را پر مى كند. (مفردات الفاظ القرآن ، ص 351) رزق دو گونه است: ظاهرى كه براى جسم است همچون غذا؛ و باطنى كه براى دل و جان است همچون معرفت ودانش . (النهاية ، ج 2 ، ص 219)

ص: 522

«أَ لَمْ تَرَوْاْ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُم مَّا فِى السَّمَ_وَ تِ وَ مَا فِى الْأَرْضِ وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَ_هِرَةً وَ بَاطِنَةً وَ مِنَ النَّاسِ مَن يُجَ_دِلُ فِى اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ لاَ هُدًى وَ لاَ كِتَ_بٍ مُّنِيرٍ . (1) »

«هُمُ الَّذِينَ يَقُولُونَ لاَ تُنفِقُواْ عَلَى مَنْ عِندَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى يَنفَضُّواْ وَ لِلَّهِ خَزَآءِنُ السَّمَ_وَ تِ وَ الْأَرْضِ وَ لَ_كِنَّ الْمُنَ_فِقِينَ لاَ يَفْقَهُونَ . (2) »

«إِنَّا كُلَّ شَىْ ءٍ خَلَقْنَ_هُ بِقَدَرٍ . (3) »

«وَ مَا مِن دَآبَّةٍ فِى الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَ يَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَ مُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِى كِتَ_بٍ مُّبِينٍ . (4) »

«وَ كَأَيِّن مِّن دَآبَّةٍ لاَّ تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ يَرْزُقُهَا وَ إِيَّاكُمْ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ . (5) »

«أَ وَ لَمْ يَرَوْاْ أَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَآءُ وَ يَقْدِرُ إِنَّ فِى ذَ لِكَ لَأَيَ_تٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ . (6) »

«تُولِجُ الَّيْلَ فِى النَّهَارِ وَ تُولِجُ النَّهَارَ فِى الَّيْلِ وَ تُخْرِجُ الْحَىَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ تُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَىِّ وَ تَرْزُقُ مَن تَشَآءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ . (7) »

«وَ أَصْبَحَ الَّذِينَ تَمَنَّوْاْ مَكَانَهُ بِالْأَمْسِ يَقُولُونَ وَيْكَأَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَآءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ يَقْدِرُ لَوْلاَ أَن مَّنَّ اللَّهُ عَلَيْنَا لَخَسَفَ بِنَا وَيْكَأَنَّهُ لاَ يُفْلِحُ الْكَ_فِرُونَ . (8) »

.


1- .لقمان : 20 .
2- .المنافقون : 7 .
3- .القمر : 49 .
4- .هود : 6 .
5- .العنكبوت : 60 .
6- .الروم : 37 وراجع الزمر : 52 ، سبأ : 36 .
7- .آل عمران : 27 .
8- .القصص : 82 .

ص: 523

«آيا نديده ايد كه خدا آن چه را در آسمان ها و آن چه را در زمين است ، از بهر شما رام ساخته و نعمت هاى آشكار و نهان خويش را بر شما گسترده و فراوان كرده است؟ و از مردمان كس هست كه درباره خدا بى هيچ دانش و رهيافت و كتاب روشنى گفت و گو و ستيزه مى كند .»

«اينان همان كسان هستند كه مى گويند : براى آنان كه نزد پيامبر خدايند هزينه مكنيد تا پراكنده شوند؛ حال آن كه گنجينه هاى آسمان ها و زمين از آن خدا است و ليكن منافقان درنمى يابند .»

«ما هر چيزى را به اندازه آفريديم .»

«و هيچ جنبنده اى در زمين نيست مگر آن كه روزى او بر خدا است و قرارگاه آن و جايگاه نگاهداشت آن را مى داند؛ همه در كتابى روشن است .»

«و بسا جنبندگانى كه روزى خويش برنمى دارند _ نتوانند روزى خود را با خود برگيرند يا آن را ذخيره كنند _ ؛ خدا آن ها و شما را روزى مى دهد و او شنوا و دانا است .»

«آيا نديده اند كه خدا روزى را براى هر كه بخواهد فراخ و تنگ مى گرداند؟ همانا در اين فراخى و تنگى ، براى مردمى كه ايمان آورند ، نشانه ها و عبرت ها است.»

«شب را در روز درمى آورى و روز را در شب درمى آورى؛ زنده را از مرده بيرون مى آورى و مرده را از زنده بيرون مى آورى و به هر كه خواهى ، بى شمار روزى مى دهى .»

«و آنان كه ديروز جايگاه او را آرزو مى كردند ، در حالى بامداد كردند كه مى گفتند : وه! گويى خدا است كه روزى را براى هر كه از بندگان خود بخواهد فراخ مى كند و تنگ مى گرداند؛ اگر نه اين بود كه خدا بر ما منت نهاد ، هر آينه ما را نيز به زمين فرو مى برد؛ واى! گويى كافران رستگار نمى شوند.»

.

ص: 524

الحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :النّاسُ عَلى خَمسِ مَراتِبَ : مِنهُم مَن يَرى أنَّ الرِّزقَ مِنَ الكَسبِ لا مِنَ اللّهِ فَهُوَ كافِرٌ ؛ ومِنهُم مَن يَرى أنَّ الرِّزقَ مِنَ اللّهِ ومِنَ الكَسبِ فَهُوَ مُشرِكٌ ؛ ومِنهُم مَن يَرى أنَّ الرِّزقَ مِنَ اللّهِ وأنَّ الكَسبَ سَبَبٌ ، فَلا يَدري يُعطيهِ أم لا ، فَهُوَ مُنافِقٌ شاكٌّ ؛ ومِنهُم مَن يَرى أنَّ الرِّزقَ مِنَ اللّهِ وأنَّ الكَسبَ سَبَبٌ ، فَلا يُؤَدّي حَقَّهُ ويَعصِي اللّهَ مِن أجلِ الكَسبِ ، فَهُوَ فاسِقٌ ؛ ومِنهُم مَن يَرى أنَّ الرِّزقَ مِنَ اللّهِ ويَرَى الكَسبَ سَبَبا ، ويُؤَدّي حَقَّهُ ولا يَعصِي اللّهَ لِأَجلِ الكَسبِ ، فَهُوَ مُؤمِنٌ مُخَلِّصٌ طُعمَهُ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن نَفسٍ إلاّ ولَها بابٌ فِي السَّماءِ [مِنهُ] يَنزِلُ رِزقُهُ ، ومِنهُ يَصعَدُ عَمَلُهُ ، فَإِذا أرادَ اللّهُ أن يَرزُقَها فَتَحَ ذلِكَ البابَ فَيُنزِلُ إلَيها رِزقَها ، فَإِذا اُغلِقَ لَن يَستَطيعَ أحَدٌ فَتحَهُ حَتّى يَفتَحَهُ اللّهُ إذا شاءَ (2) .

سنن ابن ماجة عن حبّة وسواء ابنا خالد :دَخَلنا عَلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آلهوهُوَ يُعالِجُ شَيئا فَأَعَنّاهُ عَلَيهِ ، فَقالَ : لا تَيأَسا مِنَ الرِّزقِ ما تَهَزَّزَت رُؤوسُكُما ، فَإِنَّ الإِنسانَ تَلِدُهُ اُمُّهُ أحمَرَ لَيسَ عَلَيهِ قِشرٌ ثُمَّ يَرزُقُهُ اللّهُ عز و جل . (3)

نوادر الاُصول عن زيد بن أسلم :إنَّ الأَشعَرِيّينَ أبا موسى وأبا مالِكٍ وأبا عامِرٍ في نَفَرٍ مِنهُم ، لَمّا هاجَروا قَدِموا عَلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله في فُلكٍ وقَد أرمَلوا مِنَ الزّادِ ، فَأَرسَلوا رَجُلاً مِنهُم إلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَسأَلُهُ ، فَلَمَّا انتَهى إلى بابِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله سَمِعَهُ يَقرَأُ هذِهِ الآيَةَ : « وَ مَا مِن دَآبَّةٍ فِى الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَ يَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَ مُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِى كِتَ_بٍ مُّبِينٍ» فَقالَ الرَّجُلُ : مَا الأَشعَرِيّونَ بِأَهَونِ الدَّوابِّ عَلَى اللّهِ! فَرَجَعَ ولَم يَدخُل عَلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، فَقالَ لِأَصحابِهِ : أبشِروا! أتاكُمُ الغَوثُ ، ولا يَظُنّونَ إلاّ أنَّهُ كَلَّمَ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آلهفَوَعَدَهُ ، فَبَينَما هُم كَذلِكَ إذ أتاهُم رَجُلانِ يَحمِلانِ قَصعَةً بَينَهُما مَملوءَةً خُبزا ولَحما ، فَأَكَلوا مِنها ما شاؤوا . ثُمَّ قالَ بَعضُهُم لِبَعضٍ : لَو أنّا رَدَدنا هذَا الطَّعامَ إلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آلهلِيَقضِيَ بِهِ حاجَتَهُ ، فَقالا لِلرَّجُلَينِ : اِذهَبا بِهذَا الطَّعامِ إلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله وإنّا قَد قَضَينا حاجَتَنا . ثُمَّ إنَّهُم أتَوا رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَقالوا : يا رَسولَ اللّهِ ، ما رَأَينا طَعاما أكثَرَ ولا أطيَبَ مِن طَعامٍ أرسَلتَ بِهِ! فَقالَ : ما أرسَلتُ إلَيكُم شَيئا . فَأَخبَروهُ أنَّهُم أرسَلوا صاحِبَهُم ، فَسَأَلَهُ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، فَأَخبَرَهُ ما صَنَعَ وما قالَ لَهُم ، فَقالَ صلى الله عليه و آله : ذلِكَ شَيءٌ رَزَقَكُموهُ اللّهُ سُبحانَهُ . (4)

.


1- .الاثنا عشريّة : 206 .
2- .الفردوس : 4 / 32 / 6100 ، كنز العمّال : 4 / 26 / 9322 نقلاً عن أبي نعيم وكلاهما عن عمر .
3- .سنن ابن ماجة : 2 / 1394 / 4165 ، مسند ابن حنبل : 5 / 375 / 15855 وفيه «تأيسا» بدل «تيأسا» ، اُسد الغابة : 2 / 588 / 2329 ، المعجم الكبير : 4 / 7 / 3480 وج 7 / 137 / 6610 وفي الثلاثة الأخيرة «تهزهزت» بدل «تهزّزت» ، كنز العمّال : 1 / 109 / 506 .
4- .نوادر الاُصول : 2 / 8 ، الدرّالمنثور : 4 / 401 .

ص: 525

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مردم در پنج مرتبه جاى دارند : يكى آن كه مى پندارد روزى از كسب فراهم آيد نه از جانب خدا ، كه او كافر است ؛ ديگرى آن كه گمان دارد روزى هم از كسب است و هم از جانب خدا ، كه وى مشرك است ؛ و ديگر آن كه مى داند روزى از جانب خدا است و كسبْ وسيله است ، اما نمى داند كه خداوند روزى اش را عطا مى كند يا نه ، و او منافقى شك پيشه است ؛ و ديگرى آن كه مى داند روزى از جانب خدا است و كسبْ وسيله است ، اما حقِّ اين اعتقاد را به جاى نمى آورد و براى كسب ، خداى را نافرمانى مى كند ، و او فاسق است ؛ و ديگر آن كس است كه مى داند روزى از جانب خداوند است و كسب وسيله است و حق اين اعتقاد را نيز به جاى مى آورد و براى كسب ، خداى را نافرمانى نمى كند ، و او مؤمنى است كه راه هاى كسب درآمدش را پاك و سره ساخته است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ كس نيست جز آن كه او را درى است در آسمان كه روزى وى از آن نازل مى شود و عملش از آن فراز مى رود . پس هر گاه خداوند اراده فرمايد كه وى را روزى دهد ، آن در را مى گشايد و روزى اش را فرو مى فرستد ؛ و چون آن در فرو بسته شود ، هيچ كس نتواند آن را بگشايد ، مگر آن گاه كه خدا خواهد و بگشايدش . (1)

سنن ابن ماجه از حبّه و سواء ، دختران خالد :نزد پيامبر صلى الله عليه و آلهدرآمديم كه مشغول كارى بود . وى را در انجام آن كار يارى داديم . فرمود : «مادام كه سرهاى شما در اهتزاز است (= تا آن گاه كه زنده ايد) ، از روزى نااميد نشويد ؛ كه آدمى آن گاه كه مادرش او را مى زايد ، سرخ است و بر وى پوست نيست ، آن گاه خداوند روزى اش مى دهد» .

.


1- .در اين روايت ، تعابير كنايى و رمزى به كار رفته است و هدف از آن ، بيان نكات معقول در چهارچوب امور محسوس است. مسلّم است كه همه كارها و شؤون اين جهان ، از جمله روزى انسان ، به مشيّت خداوند صورت مى پذيرد . اما بايد دانست كه مشيّت خدا چنان است كه وسيله ها و راهكارهاى ظاهرى در روزى انسان مؤثر باشد. از آن جا كه خواست هاى فطرى و استعدادهاى نهفته در وجود هر كس به تبع سنت هاى خداوند در جهان طبيعت متفاوت است ، بعيد نيست كه مراد از تعبير «درِ روزى» كه در اين روايت آمده ، گوناگونىِ راه هاى ظاهرى روزى يافتن افراد باشد.

ص: 526

عيسى عليه السلام :تَعمَلونَ لِلدُّنيا وأنتُم تُرزَقونَ فيها بِغَيرِ عَمَلٍ ، ولا تَعمَلونَ لِلآخِرَةِ وأنتُم لا تُرزَقونَ فيها إلاّ بِالعَمَلِ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :اِختَرتُ مِنَ التَّوراةِ اثنَتَي عَشرَةَ آيَةً ، فَنَقَلتُها إلَى العَرَبِيَّةِ ، وأنَا أنظُرُ إلَيها في كُلِّ يَومٍ ثَلاثَ مَرّاتٍ : يَابنَ آدَمَ ، عَلَيكَ فَريضَتي وعَلَيَّ رِزقُكَ ، فَإِن خالَفتَني في فَريضَتي فَإِنّي لا اُخالِفُكَ في رِزقِكَ . (2)

عنه عليه السلام :لا يَملِكُ إمساكَ الأَرزاقِ وإدرارَها إلاَّ الرَّزّاقُ . (3)

.


1- .الكافي : 2 / 319 / 13 ، الأمالي للطوسي : 207 / 356 نحوه وكلاهما عن حفص بن غياث عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : 2 / 38 / 66 ؛ سنن الدارمي : 1 / 109 / 374 عن هشام صاحب الدستوائي .
2- .الاثنا عشريّة : 409 .
3- .غرر الحكم : 10838 .

ص: 527

نوادر الاصول از زيد بن اسلم :شمارى از اشعرى ها ، از جمله ابوموسى و ابومالك و ابوعامر ، چون هجرت گزيدند ، با كشتى روى به سوى رسول خدا نهادند . چون توشه شان تمام شد ، كسى از خود نزد پيامبر روانه كردند تا از وى يارى خواهد . آن گاه كه او به آستانه خانه پيامبر رسيد ، شنيد كه اين آيه را مى خواند : «و هيچ جنبنده اى در زمين نيست مگر آن كه روزى او بر خدا است و قرارگاه آن و جايگاه نگاهداشت آن را مى داند ؛ همه در كتابى روشن است . » آن مرد گفت : (1) «نزد خداوند ، اشعرى ها فرومايه ترين جنبندگان نيستند!» پس بازگشت ، بى آن كه نزد رسول خدا برود . سپس به يارانش گفت: «شما را مژده باد كه يارى تان رسيد!» ايشان جز اين گمان نكردند كه وى با پيامبر سخن گفته و او وعده اش داده است . در همين حال بودند كه دو مرد نزد ايشان آمدند و كاسه اى چوبى در ميان داشتند كه لبريز از نان و گوشت بود . پس هر چه خواستند ، از آن خوردند . آن گاه ، به يكديگر گفتند : «خوب است اين غذا را نزد پيامبر بازگردانيم تا از آن نيازش را برآورد» . پس به آن دو مرد گفتند : «اين خوراك را نزد پيامبر بريد كه ما نياز خود را برآورديم» . سپس ايشان نزد پيامبر آمده ، گفتند : «اى رسول خدا! تاكنون خوراكى فراوان تر و نيكوتر از آن چه فرستادى ، نخورده بوديم» . پيامبر فرمود : «من چيزى نزد شما نفرستادم» . ايشان به وى گفتند كه رفيق خود را نزدش فرستاده اند . پيامبر حال را از او بازپرسيد . وى بازگفت كه چه كرده و به آنان چه گفته است . پيامبر فرمود : «اين چيزى است كه خداوند سبحان روزى تان فرمود» .

حضرت عيسى عليه السلام :براى دنيا كار مى كنيد ، حال آن كه بدون عمل در آن روزى مى يابيد ؛ و براى آخرت كار نمى كنيد ، حال آن كه در آن ، جز با عمل روزى نخواهيد يافت .

امام على عليه السلام :من از تورات دوازده آيه برگزيدم و به عربى بازگرداندم و هر روز سه بار در آن مى نگرم : «اى فرزند آدم! بر تو است كه واجب مرا انجام دهى ؛ و بر من است كه روزى تو را تأمين كنم ؛ اگر تو واجب مرا به جا نياورى ، من روزى تو را نمى ستانم» .

امام على عليه السلام :جز خداوند روزى دهنده هيچ كس نمى تواند روزى ها را بازدارد يا جارى كند .

.


1- .هود : 6.

ص: 528

عنه عليه السلام :هذا غُرابٌ و هذا عُقابٌ ، وهذا حَمامٌ وهذا نَعامٌ ؛ دَعا كُلَّ طائِرٍ بِاسمِهِ ، وكَفَلَ لَهُ بِرِزقِهِ . (1)

فاطمة عليهاالسلام :يا مَن كُلُّ يَومٍ عِندَهُ جَديدٌ ، وكُلُّ رِزقٍ عِندَهُ عَتيدٌ ، لِلضَّعيفِ وَالقَوِيِّ وَالشَّديدِ ؛ قَسَمتَ الأَرزاقَ بَينَ الخَلائِقِ ، فَسَوَّيتَ بَينَ الذَّرَّةِ وَالعُصفورِ . (2)

الإمام الحسين عليه السلام : اِغنَ عَنِ المَخلوقِ بِالخالِقِتَغنَ عَنِ الكاذِبِ وَالصّادِقِ وَاستَرزِقِ الرَّحمنَ مِن فَضلِهِفَلَيسَ غَيرُ اللّهِ مِن ازِقِ (3)

الإمام زين العابدين عليه السلام_ في زِيارَةِ أمينِ اللّهِ _: اللّهُمَّ إنَّ . . . أرزاقَكَ إلَى الخَلائِقِ مِن لَدُنكَ نازِلةٌ ، وعَوائِدَ المَزيدِ لَهُم مُتَواتِ (4) رَةٌ .

الإمام الكاظم عليه السلام_ في دُعائِهِ بَعدَ صَلاةِ الفَجرِ _: يا رازِقَ مَن يَشاءُ بِغَيرِ حِسابٍ ، يا رازِقَ الجَنينِ وَالطِّفلِ الصَّغيرِ . (5)

الإمام المهديّ عليه السلام_ في دُعائِهِ _: أسأَلُكَ بِاسمِكَ الَّذي تُصَوِّرُ بِهِ خَلقَكَ فِيالأَرحامِ كَيفَ تَشاءُ ، وبِهِ تَسوقُ إلَيهِم أرزاقَهُم في أطباقِ الظُّلُماتِ مِن بَينِ العُروقِ وَالعِظامِ . . . وأسأَلُكَ بِاسمِكَ الَّذي خَلَقتَ بِهِ خَلقَكَ ورَزَقتَهُم كَيفَ شِئتَ وكَيفَ شاؤوا . (6)

.


1- .نهج البلاغة : الخطبة 185، الاحتجاج : 1/483/117 ، بحار الأنوار : 3 / 27 / 1 وج 64/40/19 .
2- .فلاح السائل : 421 / 290 ، بحار الأنوار : 86 / 103 / 8 .
3- .تاريخ دمشق : 14 / 186 ، البداية والنهاية : 8 / 209 وفيه «تسدّ على» بدل «تغن عن» .
4- .كامل الزيارات : 93 / 93 عن أبي علي مهدي بن صدقة الرقّي عن الإمام الرضا عن أبيه عن جدّه عليهم السلام ، مصباح المتهجّد : 739 ، المزار للشهيد الأوّل : 116 ، فرحة الغري : 42 وفيه «أرزاق الخلائق» بدل «أرزاقك إلى الخلائق» وفيها «إليهم واصلة» بدل «لهم متواترة» وكلّها عن جابر الجعفي عن الإمام الباقر عنه عليهماالسلام .
5- .جمال الاُسبوع : 184 عن الحسن بن القاسم العبّاسي ، بحار الأنوار : 91 / 195 / 3 .
6- .مُهج الدعوات : 91 ، بحار الأنوار : 85 / 234 / 1 .

ص: 529

امام على عليه السلام :اين كلاغ است و اين عقاب ؛ اين كبوتر است و اين شترمرغ ؛ خداوند هر پرنده اى را به نام ، خوانده و روزى اش را تضمين فرموده است .

حضرت فاطمه عليهاالسلام :اى آن كه هر روز نزد وى تازه ، و هر روزى نزد او آماده است ، خواه بر ناتوان و خواه براى قدرتمند و سختْ توان . روزى ها را ميان آفريدگان تقسيم فرموده اى و به مورچه و گنجشك يكسان روزى داده اى .

امام حسين عليه السلام : با يارى گرفتن از آفريدگار ، از آفريده بى نياز شوتا از دروغگو و راستگو بى نياز گردى . از خداوند رحمان روزى بخواهكه جز خدا هيچ روزى دهنده اى نيست .

امام سجاد عليه السلام_ در زيارت امين اللّه _: بار خدايا! . . . روزى ها از سوى تو بر آفريدگان فرود آيد و احسان تو براى ايشان پياپى درآيد .

امام كاظم عليه السلام_ در دعايش پس از نماز صبح _: اى آن كه به هر كه خواهد ، بدون حساب روزى دهد . اى آن كه به جنين و نوزاد روزى مى دهى .

امام مهدى عليه السلام_ در دعايش _: از تو مى خواهم به حق آن نامت كه با آن ، آفريدگان خويش را در زِهدان ها هر گونه كه خواهى صورت بخشى و روزى هاشان را در لايه هاى تاريكى از ميان رگ ها و استخوان ها به سويشان مى كشانى . . . و از تو مى خواهم به حق آن نامت كه با آن آفريدگانت را آفريده و هر گونه اى خواسته اى و خواسته اند ، ايشان را روزى داده اى .

.

ص: 530

عيسى عليه السلام :اِعمَلوا للّهِِ ولا تَعمَلوا لِبُطونِكُم ؛ اُنظُروا إلى هذَا الطَّيرِ يَغدو ويَروحُ لا يَحرِثُ ولا يَحصِدُ ، اللّهُ تَعالى يَرزُقُها ؛ فَإِن قُلتُم : نَحنُ أعظَمُ بُطونا مِنَ الطَّيرِ ، فَانظُروا إلى هذِهِ الأَباقِرِ مِنَ الوَحشِ وَالحُمُرِ تَغدو وتَروحُ لا تَحرِثُ ولا تَحصِدُ ، اللّهُ تَعالى يَرزُقُها . اِتَّقوا فُضولَ الدُّنيا ؛ فَإِنَّ فُضولَ الدُّنيا عِندَ اللّهِ رِجزٌ . (1)

1 / 2خَصائِصُ الرِّزقِ1 / 2 _ 1مُقَدَّرٌ مَقسومٌالكتاب :«أَ هُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنَا بَيْنَهُم مَّعِيشَتَهُمْ فِى الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ رَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَ_تٍ لِّيَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضًا سُخْرِيًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِّمَّا يَجْمَعُونَ . (2) »

«وَ فِى السَّمَآءِ رِزْقُكُمْ وَ مَا تُوعَدُونَ * فَوَ رَبِّ السَّمَآءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِّثْلَ مَآ أَنَّكُمْ تَنطِقُونَ . (3) »

.


1- .الدرّالمنثور : 2 / 207 نقلاً عن ابن أبي شيبة وأحمد وابن أبي الدنيا عن سالم بن أبي الجعد ، وراجع ربيع الأبرار : 4 / 374 .
2- .الزخرف : 32 .
3- .الذاريات : 22 و 23 .

ص: 531

1 / 2 ويژگى هاى روزى
1 / 2 _ 1 روزى تقدير و تقسيم شده است

حضرت عيسى عليه السلام :براى خدا كار كنيد ، نه براى شكم هاتان (1) . به اين پرندگان بنگريد كه روز و شب را مى گذرانند و بى آن كه كِشت و درو كنند ، خداى تعالى به آن ها روزى مى دهد . اگر بگوييد كه شكم ما بزرگتر از پرندگان است ، پس به اين گاوها و خران وحشى بنگريد كه روز و شب را مى گذرانند و بى آن كه كِشت و درو كنند ، خداى تعالى به آن ها روزى مى دهد . از زوايد دنيا پرهيز كنيد ؛ كه اين زوايد نزد خداوند مايه گناهند .

1 / 2ويژگى هاى روزى1 / 2 _ 1روزى تقدير و تقسيم شده استقرآن:«آيا آن ها رحمت پروردگار تو را تقسيم مى كنند؟ ماييم كه ميان آنان مايه گذرانشان را در زندگى دنيا تقسيم كرده ايم و پايه هاى برخى را بر برخى برتر داشته ايم تا بعضى ، بعض ديگر را به خدمت گيرند . و بخشايش پروردگار تو از آن چه گرد مى آورند ، بهتر است.»

«و روزى شما و آن چه وعده داده مى شويد ، در آسمان است * سوگند به پروردگار آسمان و زمين كه اين سخن راست است ، همچنان كه شما سخن مى گوييد .»

.


1- .مراد آن نيست كه تلاش براى كسب روزى رها شود و از هر گونه فعاليت اقتصادى پرهيز گردد؛ بلكه منظور اين است كه هدف از تلاش براى طلب روزى ، بايد كسب رضايت خداى تعالى باشد؛ وگرنه پرندگان نيز _ چنان كه در متن روايت آمده _ براى جستن روزى تلاش مى كنند . اما در هر حال ، مى دانيم كه آن ها داراى انديشه نيستند و خداوند بنا بر حكمت خويش خواسته است كه روزى ايشان را بر اين منوال فراهم آورد . پس شايسته است كه انسان با تأمل در اين حقيقت ، دريابد كه روزى وى نيز به دست خدا است و در نتيجه ، وى وظيفه دارد كه خداى را معبود خويش گيرد و در بندگى اش كوتاهى نورزد.

ص: 532

الحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لَيسَ أحَدٌ مِنكُم بِأَكسَبَ مِن أحَدٍ ؛ قَد كَتَبَ اللّهُ المُصيبَةَ وَالأَجَلَ ، وقَسَمَ المَعيشَةَ وَالعَمَلَ ، فَالنّاسُ يَجرونَ فيها إلى مُنتَهىً . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :يَابنَ آدَمَ ، لَستَ بِبالِغٍ أمَلَكَ ، ولا بِدافِعٍ أجَلَكَ ، ولا بِمَدفوعٍ عَن رِزقِكَ ؛ فَبِماذا تُشقي نَفسَكَ يا شَقِيُّ يا شَقِيُّ يا شَقِيُّ؟! (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ عز و جل كَتَبَ عَلى كُلِّ نَفسٍ رِزقَها ومُصيبَتَها وأجَلَها . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :إذا سَأَلتَ فَاسأَلِ اللّهَ ، وإذَا استَعَنتَ فَاستَعِن بِاللّهِ عز و جل ؛ فَقَد مَضَى القَلَمُ بِما هُوَ كائِنٌ [ إلى يَومِ القِيامَةِ] ؛ فَلَو جَهَدَ النّاسُ أن يَنفَعوكَ بِأَمرٍ لَم يَكتُبهُ اللّهُ لَكَ لَم يَقدِروا عَلَيهِ ، ولَو جَهَدوا أن يَضُرّوكَ بِأَمرٍ لَم يَكتُبهُ اللّهُ عَلَيكَ لَم يَقدِروا عَلَيهِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ الخَلائِقَ لَوِ اجتَمَعوا عَلى أن يُعطوكَ شَيئا لَم يُرِدِ اللّهُ أن يُعطِيَكَهُ لَم يَقدِروا عَلى ذلِكَ ، أو أن يَصرِفوا عَنكَ شَيئا أرادَ اللّهُ أن يُعطِيَكَهُ لَم يَقدِروا عَلى ذلِكَ ، وأن قَد جَفَّ القَلَمُ بِما هُوَ كائِنٌ إلى يَومِ القِيامَةِ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله_ فِي احتِجاجِهِ عَلى عَبدِ اللّهِ بنِ أبي اُمَيَّةَ _: الحُكمُ للّهِِ ، يَقسِمُ كَيفَ يَشاءُ ويَفعَلُ كَما يَشاءُ ، وهُوَ حَكيمٌ في أفعالِهِ ، مَحمودٌ في أعمالِهِ ، وذلِكَ قَولُهُ تَعالى : «وَ قَالُواْ لَوْلاَ نُزِّلَ هَ_ذَا الْقُرْءَانُ عَلَى رَجُلٍ مِّنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ (6) » قالَ اللّهُ تَعالى _ : «أَ هُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ» _ يا مُحَمَّدُ؟ _ «نَحْنُ قَسَمْنَا بَيْنَهُم مَّعِيشَتَهُمْ فِى الْحَيَوةِ الدُّنْيَا» فَأَحوَجنا بَعضا إلى بَعضٍ : أحوَجَ هذَا الرَّجَلَ إلى مالِ ذلِكَ ، وأحوَجَ ذلِكَ إلى سِلعَةِ هذا أو إلى خِدمَتِهِ ، فَتَرى أجَلَّ المُلوكِ وأغنَى الأَغنِياءِ مُحتاجا إلى أفقَرِ الفُقَراءِ في ضَربٍ مِنَ الضُّروبِ : إمّا سِلعَةٌ مَعَهُ لَيسَت مَعَهُ ، وإمّا خِدمَةٌ يَصلُحُ لَها لا يَتَهَيَّأُ لِذلِكَ المَلِكِ أن يَستَغنِيَ إلاّ بِهِ ، وإمّا بابٌ مِنَ العُلومِ وَالحِكَمِ هُوَ فَقيرٌ إلى أن يَستَفيدَها مِن هذَا الفَقيرِ ، فَهذَا الفَقيرُ يَحتاجُ إلى مالِ ذلِكَ المَلِكِ الغَنِيِّ ، وذلِكَ المَلِكُ يَحتاجُ إلى عِلمِ هذَا الفَقيرِ أو رَأيِهِ أو مَعرِفَتِهِ . ثُمَّ لَيسَ لِلمَلِكِ أن يَقولَ: هَلاَّ اجتَمَعَ إلى مالي عِلمُ هذَا الفَقيرِ! ولا لِلفَقيرِ أن يَقولَ : هَلاَّ اجتَمَعَ إلى رَأيي وعِلمي وما أتَصَرَّفُ فيهِ مِن فُنونِ الحِكَمِ مالُ هذَا المَلِكِ الغَنِيِّ! ثُمَّ قالَ اللّهُ تَعالى : «وَ رَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَ_تٍ لِّيَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضًا سُخْرِيًّا» _ ثُمَّ قالَ : يا مُحَمَّدُ ، قُل لَهُم : _ «وَرَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِّمَّا يَجْمَعُونَ ؛ (7) » أي ما يَجمَعُهُ هؤُلاءِ مِن أموالِ الدُّنيا . (8)

.


1- .حلية الأولياء : 6 / 116 ، ربيع الأبرار : 4 / 374 وفيه «بأكيس» بدل «بأكسب» و«النصيب» بدل «المصيبة» وكلاهما عن ابن مسعود ، كنز العمّال : 1 / 109 / 503 .
2- .تنبيه الخواطر : 2 / 113 .
3- .الجعفريّات : 251 .
4- .من لا يحضره الفقيه : 4 / 413 / 5900 عن الفضل بن العباس ، الأمالي للطوسي : 536 / 1162 ، مكارم الأخلاق : 2/377/2661 كلاهما عن أبي ذر ؛ سنن الترمذي : 4/667/2516 نحوه ، مسند ابن حنبل : 1 / 659 / 2804 ، المستدرك على الصحيحين : 3 / 623 / 6303 كلّها عن ابن عبّاس .
5- .المنتخب من مسند عبد بن حميد : 214 / 636 ، المستدرك على الصحيحين : 3 / 624 / 6304 نحوه ، شُعب الإيمان : 7 / 203 / 10001 وكلّها عن ابن عبّاس .
6- .الزخرف : 1
7- .الزخرف : 32 .
8- .الاحتجاج: 1/57/22 ، التفسير المنسوب إلى الإمام العسكريّ عليه السلام: 507 ، بحار الأنوار : 9/275/2 .

ص: 533

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ يك از شما بيش از ديگرى كسب نتواند كرد . همانا خداوند مصيبت و مرگ را برنوشته و مايه گذران زندگى و كار را تقسيم فرموده است ؛ پس مردم در اين ميان به سوى پايانْ گاه در حركتند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى فرزند آدم! چنان نيستى كه به آرزوى خويش رسى و مرگ خود را دور كنى و از روزى ات بازداشته شوى . پس اى بينوا ، اى بينوا ، اى بينوا! چرا خود را به سختى مى افكنى؟

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همانا خداوند براى هر كس روزى و مصيبت و مرگش را برنوشته است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هرگاه چيزى مى خواهى ، از خدا بخواه ؛ و هر گاه يارى مى جويى ، از او بجوى . همانا قلم تقدير خداوند همه چيز را تا روز قيامت رقم زده است ؛ پس اگر همه مردم بكوشند تا تو را به بهره اى برسانند كه خدا برايت برننوشته است ، نتوانند كه چنين كنند ؛ و اگر بكوشند تا به تو زيانى رسانند كه خدا برايت برننوشته است ، چنين نتوانند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اگر همه آفريدگان گرد آيند تا تو را چيزى دهند كه خداوند نخواسته آن را به تو عطا فرمايد ، نتوانند كه چنين كنند ، و نيز اگر بخواهند تو را از چيزى بازدارند كه خدا خواسته آن را به تو عطا فرمايد ، نتوانند . و همانا قلم تقدير خداوند هر چيز را كه تا روز قيامت پديد آيد ، برنوشته است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در مناظره وى با عبداللّه بن ابى اميه _: حكمرانى از آن خدا است ؛ آن گونه كه خواهد ، قسمت مى نمايد و هر گونه خواهد ، عمل مى كند ؛ در كارهايش حكمت مى ورزد و در اعمالش ستوده است . و اين است گفته خداى تعالى: «و گفتند چرا اين قرآن بر مردى بزرگ از اين دو شهر (= مكه و طايف) فرو فرستاده نشده است؟» و پاسخ خداوند چنين است : «آيا آنان رحمت پروردگار تو را تقسيم مى كنند؟» _ اى محمّد! _ «ماييم كه ميان آنان مايه گذرانشان را در زندگانى دنيا تقسيم كرده ايم» . پس خداوند برخى از ما را به برخى ديگر نيازمند نموده است : اين را به دارايى آن ؛ و آن را به كالا يا خدمت اين . پس مى نگرى كه بزرگ ترين پادشاه يا برترين توانگر گاه به درويش ترين فقير به گونه اى محتاج مى گردد : يا كالايى دارد كه وى را فراهم نيست و يا خدمتى تواند كرد كه آن پادشاه جز به يارى او از آن خدمت بهره مند نگردد و يا دانش و حكمتى دارد كه آن پادشاه بدان محتاج است و بايد از وى فراگيرد . پس هم آن فقير به دارايى اين پادشاه توانگر نياز دارد و هم اين پادشاه به دانش يا انديشه يا معرفت آن فقير محتاج است . آن پادشاه را نرسد كه گويد : «چرا دانش آن فقير در كنار دارايى من گرد نيامد؟» و آن فقير را نيز نرسد كه گويد : «چرا دارايى آن پادشاه توانگر با انديشه و دانش و حكمت ورزى هاى من يكجا گرد نيامد؟» خداى تعالى فرموده است: «برخى از ايشان را بر برخى ديگر برترى بخشيده ايم تا بعضى شان بعضى ديگر را به خدمت گيرند» . _ سپس فرموده است: اى محمّد! به ايشان بگو : _ «و رحمت پروردگار تو از آن چه ايشان گرد مى آورند ، نيكوتر است» ؛ يعنى از دارايى هاى دنيا كه اينان انباشته مى كنند ، بهتر است .

.

ص: 534

الإمام عليّ عليه السلام :إنَّ الأَمرَ يَنزِلُ مِنَ السَّماءِ إلَى الأَرضِ كَقَطرِ المَطَرِ إلى كُلِّ نَفسٍ بِما قَدَّرَ اللّهُ لَها مِن زِيادَةٍ أو نُقصانٍ ، فَإِن أصابَ أحَدَكُم مُصيبَةٌ في أهلٍ أو مالٍ أو نَفسٍ ورَأى عِندَ أخيهِ غَفيرَةً في أهلٍ أو مالٍ أو نَفسٍ فَلا تَكونَنَّ عَلَيهِ فِتنَةً ؛ فَإِنَّ المَرءَ المُسلِمَ لَبَريءٌ مِنَ الخِيانَةِ ما لَم يَغشَ دَناءَةً تَظهَرُ _ فَيَخشَعُ لَها إذا ذُكِرَت ، ويُغرى بِها لِئامُ النّاسِ _ كانَ كَالفالِجِ الياسِرِ الَّذي يَنتَظِرُ أوَّلَ فَوزَةٍ مِن قِداحِهِ؛ توجِبُ لَهُ المَغنَمَ ، ويُدفَعُ بِها عَنهُ المَغرَمُ . وكَذلِكَ المَرءُ المُسلِمُ البَريءُ مِنَ الخِيانَةِ ، يَنتَظِرُ مِنَ اللّهِ تَعالى إحدَى الحُسنَيَينِ : إمّا داعِيَ اللّهِ فَما عِندَ اللّهِ خَيرٌ لَهُ ، وإمّا رِزقَ اللّهِ فَإِذا هُوَ ذو أهلٍ ومالٍ ومَعَهُ دينُهُ وحَسَبُهُ ؛ إنَّ المالَ وَالبَنينَ حَرثُ الدُّنيا ، وَالعَمَلُ الصّالِحُ حَرثُ الآخِرَةِ وقَد يَجمَعُهُمَا اللّهُ لِأَقوامٍ . (1)

.


1- .الكافي : 5 / 57 / 6 عن حسن ، نهج البلاغة : الخطبة 23 ، قرب الإسناد : 38 / 123 ، تفسير القمّي : 2 / 36 كلاهما عن بكر بن محمّد عن الإمام الصادق عليه السلام ، الغارات : 1 / 79 عن شهر بن حوشب عن الإمام عليّ عليه السلام وكلّها نحوه ، بحار الأنوار : 71 / 84 / 28 ؛ كنز العمّال : 16 / 207 / 44231 .

ص: 535

امام على عليه السلام :همانا امر پروردگار همانند باريدن باران ، به فراخور تقديرى كه خداوند از بيش يا كم براى هر كس تعيين فرموده ، از آسمان بر زمين فرود مى آيد . پس اگر هر يك از شما را مصيبتى در خاندان و دارايى و جانش در رسيد و برادرش را ديد كه خاندان و دارايى و جانش فزونى مى پذيرد ، مبادا فريفته شود ؛ زيرا انسان مسلمان مادام كه اظهار پستى نكرده _ تا از وى به خوارى ياد گردد و مردم فرومايه به سبب آن ، بر وى برانگيخته شوند _ از خيانت بر كنار است و همانند قماربازى است تيزچنگ كه از نخستين تيرهاى قمار خود انتظار پيروزى دارد تا هم بهره اى به دست آورد و هم باخت هايش را جبران كند . چنين است حال انسان مسلمان بر كنار از خيانت كه يكى از دو نيكى را از خداوند انتظار مى برد : يا فراخواننده به سوى خدا = مرگ را ، كه آن چه نزد او است براى انسان بهتر است ؛ و يا روزى خدا را ، كه در اين حال هم صاحب خاندان و دارايى است و هم دين و شرافت . همانا دارايى و فرزندان دستمايه دنيا است و عمل نيكو دستمايه آخرت ؛ و گاه خداوند اين هر دو را به گروهى عطا فرمايد .

.

ص: 536

عنه عليه السلام :رِزقُ كُلِّ امرِئٍ مُقَدَّرٌ كَتَقديرِ أجَلِهِ . (1)

عنه عليه السلام :لَم يَفُت نَفسا ما قُدِّرَ لَها مِنَ الرِّزقِ . (2)

عنه عليه السلام :ما كانَ لَكُم مِن رِزقٍ فَسَيَأتيكُم عَلى ضَعفِكُم ، وما كانَ عَلَيكُم فَلَن تَقدِروا أن تَدفَعوهُ بِحيلَةٍ . (3)

الإمام زين العابدين عليه السلام_ في دُعائِهِ _: وجَعَلَ [اللّهُ ]لِكُلِّ روحٍ مِنهُم قوتا مَعلوما مَقسوما مِن رِزقِهِ ، لا يَنقُصُ مَن زادَهُ ناقِصٌ ، ولا يَزيدُ مَن نَقَصَ مِنهُم زائِدٌ. (4)

.


1- .غرر الحكم : 5423 .
2- .غرر الحكم : 7546 .
3- .الخصال : 632 / 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، تحف العقول : 122 ، بحار الأنوار : 10 / 111 / 1 .
4- .الصحيفة السجّادية : 19 الدعاء 1 .

ص: 537

امام على عليه السلام :روزىِ هر انسان ، همانند مرگ وى ، به قلم تقدير درآمده است .

امام على عليه السلام :روزىِ تقدير شده هيچ كس از او سلب نمى گردد .

امام على عليه السلام :آن روزى اى كه به سود شما باشد ، حتّى در حال ناتوانى تان به شما مى رسد و آن كه به زيان شما باشد ، با هيچ تدبيرى دورش نتوانيد كرد .

امام سجاد عليه السلام_ در دعايش _: و خداوند براى هر يك از ايشان از روزى معين و تقسيم شده اش غذايى برنهاده ، به گونه اى كه هر كه را او فزونى عطا فرموده ، هيچ كاهنده اى نباشد و هر يك از ايشان را كه او كاستى داده ، هيچ افزاينده اى نباشد .

.

ص: 538

الإمام الصادق عليه السلام_ في ما يُنسَبُ إلَيهِ في مِصباحِ الشَّريعَةِ _: الرِّزقُ مَقسومٌ، فَماذا يَنفَعُ الحَسَدُ الحاسِدَ؟! (1)

الإمام العسكريّ عليه السلام :المَقاديرُ الغالِبَةُ لا تُدفَعُ بِالمُغالَبَةِ ، وَالأَرزاقُ المَكتوبَةُ لا تُنالُ بِالشَّرَهِ ، ولا تُدفَعُ بِالإِمساكِ عَنها . (2)

الإمام عليّ عليه السلام : لَو كانَ في صَخرَةٍ فِي البَحرِ راسِيَةٍصَمّاءَ مَلمومَةٍ مَلسٍ نَواحيها رِزقٌ لِنَفسٍ يَراهَا اللّهُ لاَنفَلَقَتعَنهُ فَأَدَّت إلَيهِ كُلَّ ما فيها أو كانَ بَينَ طِباقِ السَّبعِ مَجمَعُهُلَسَهَّلَ اللّهُ فِي المَرقى مَراقيها حَتّى يُوافِيَ الَّذي فِي اللَّوحِ خُطَّ لَهُإن هِيَ أتَتهُ وإلاّ فَهوَ يَأتيها (3)

عنه عليه السلام_ فِي الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ _: فَلَو كانَتِ الدُّنيا تُنالُ بِفِطنَةٍوفَضلٍ وعِلمٍ نِلتُ أعلَى المَراتِ ولكِنَّمَا الأَرزاقُ حَظٌّ وقِسمَةٌبِفَضلِ مَليكٍ لا بِحيلَةِ طالِبِ (4)

1 / 2 _ 2مَقسومٌ مِنَ الحَلالِالكتاب :«قُلْ أَرَءَيْتُم مَّآ أَنزَلَ اللَّهُ لَكُم مِّن رِّزْقٍ فَجَعَلْتُم مِّنْهُ حَرَامًا وَ حَلَ_لاً قُلْ ءَآللَّهُ أَذِنَ لَكُمْ أَمْ عَلَى اللَّهِ تَفْتَرُونَ . (5) »

.


1- .مصباح الشريعة : 286 .
2- .أعلام الدين : 314 ، بحار الأنوار : 71 / 379 / 4 .
3- .التوحيد : 372 / 15 .
4- .الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : 74 / 30 .
5- .يونس : 59 .

ص: 539

1 / 2 _ 2 روزى تقسيم شده از حلال است

امام صادق عليه السلام_ در كلام منسوب به وى در مصباح الشريعه _: روزى تقسيم شده است ؛ پس حسد ورزيدن چه سودى براى حسود دارد؟

امام عسكرى عليه السلام :تقديرهاى تعيين شده با كشمكش دور نگردد و روزى هاى برنوشته شده ، نه با آزمندى به دست آيد و نه با پرهيز ورزيدن دور گردد .

امام على عليه السلام : اگر بر صخره اى استوار و سختو به هم فشرده با پيرامونى هموار در دل دريا روزى كسى به مصلحتْ ديدِ خدا نهاده شده باشدآن روزى از آن صخره شكافته گردد و يكسره بدان كس رسد و يا اگر آن روزى ميان آسمان هاى هفتگانه باشدخداوند چنان راه پيمودنش را آسان سازد كه به آن كس رسد كه در لوح تقدير برايش نوشته شده استيا آن روزى به وى رسد و يا وى به آن روزى!

امام على عليه السلام_ در ديوان منسوب به وى _: اگر دنيا با هوشيارى وفضيلت ودانش به چنگ مى آمد / من به والاترين پايه هاى دنيا مى رسيدم اما روزى ها بهره و قسمت خدادادى هستند / و با چاره انديشىِ جوينده به دست نمى آيند

1 / 2 _ 2روزى تقسيم شده از حلال استقرآن:«بگو : مرا خبر دهيد ، آن چه خداى از روزى براى شما فرستاده است ، پس شما از آن حرامى و حلالى [به خواست خود] قرار داده ايد ، _ بگو _ آيا خدا شما را دستورى داده است يا بر خدا دروغ مى بنديد؟»

.

ص: 540

الحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ _ تَبارَكَ وتَعالى _ قَسَّمَ الأَرزاقَ بَينَ خَلقِهِ حَلالاً ولَم يُقَسِّمها حَراما ؛ فَمَنِ اتَّقَى اللّهَ عز و جل وصَبَرَ أتاهُ اللّهُ بِرِزقِهِ مِن حِلِّهِ ، ومَن هَتَكَ حِجابَ السِّترِ وعَجَّلَ فَأَخَذَهُ مِن غَيرِ حِلِّهِ ، قُصَّ بِهِ مِن رِزقِهِ الحَلالِ ، وحوسِبَ عَلَيهِ يَومَ القِيامَةِ (1)

عنه صلى الله عليه و آله :لا سَرَقَ سارِقٌ شَيئا إلاّ حُسِبَ مِن رِزقِهِ . (2)

تفسير العيّاشي عن إسماعيل بن كثير رفعه إلى النبيّ صلى الله عليه و آله :لَمّا نَزَلَت هذِهِ الآيَةُ : «وَ سْ_ئلُواْ اللَّهَ مِن فَضْلِهِ (3) » قالَ : فَقالَ أصحابُ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله : ما هذَا الفَضلُ ؟ أيُّكُم يَسأَلُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آلهعَن ذلِكَ؟ قالَ : فَقالَ عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ عليه السلام : أنَا أسأَلُهُ عَنهُ ، فَسَأَلَهُ عَن ذلِكَ الفَضلِ ما هُوَ؟ فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّهَ خَلَقَ خَلقَهُ وقَسَّمَ لَهُم أرزاقَهُم مِن حِلِّها ، وعَرَضَ لَهُم بِالحَرامِ ، فَمَنِ انتَهَكَ حَراما نُقِصَ لَهُ مِنَ الحَلالِ بِقَدرِ مَا انتَهَكَ مِنَ الحَرامِ ، وحوسِبَ بِهِ . (4)

ربيع الأبرار :دَخَلَ عَلِيٌّ عليه السلام المَسجِدَ وقالَ لِرَجُلٍ : أمسِك عَلى بَغلَتي ، فَخَلَعَ لِجامَها وذَهَبَ بِهِ . وخَرَجَ عَلِيٌّ وفي يَدِهِ دِرهَمانِ لِيُكافِئَهُ ، فَوَجَدَها عُطُلاً ، فَرَكِبَها ومَضى ، فَأَعطى غُلامَهُ الدِّرهَمَينِ لِيَشتَرِيَ بِها لِجاما ، فَوَجَدَ الغُلامُ اللِّجامَ فِي السّوقِ ؛ فَقَد باعَهُ السّارِقُ بِدِرهَمَينِ ، فَأَخَذَهُ بِالدِّرهَمَينِ . فَقالَ عَلِيٌّ عليه السلام : إنَّ العَبدَ لَيَحرِمُ نَفسَهُ الرِّزقَ الحَلالَ بِتَركِ الصَّبرِ ، ولا يَزدادُ عَلى ما قُدِّرَ لَهُ . (5)

.


1- .الكافي : 5 / 80 / 1 ، تهذيب الأحكام : 6 / 321 / 880 ، التمحيص : 53 / 100 كلّها عن أبي حمزة الثمالي عن الإمام الباقر عليه السلام ، عدّة الداعي : 74 ، بحار الأنوار : 70 / 97 / 3 وج 103 / 35 / 68 .
2- .دعائم الإسلام : 1 / 241 عن الإمام عليّ عليه السلام ، الجعفريّات : 54 ، النوادر للراوندي : 165 / 250 وليس فيهما «شيئا» .
3- .النساء : 32 .
4- .تفسير العيّاشي : 1 / 239 / 116 ، بحار الأنوار : 5 / 146 / 3 .
5- .ربيع الأبرار : 4 / 379 .

ص: 541

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همانا خداوند خجسته و بزرگ روزى ها را ميان آفريدگانش به حلال تقسيم فرموده و نه به حرام . پس هر كس كه تقواى خدا را پيشه كند و صبور باشد ، خدا از روزى حلالش به وى عطا فرمايد و آن كس كه پرده پوشيدهْ بر دِرَد و شتاب ورزد ، خدا به غير حلالش وى را گرفتار سازد ؛ روزى حلالش از او بريده شود و روز قيامت به همان محاسبه گردد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ سارقى جز از آن چه به حساب روزى اش نوشته شده ، دزدى نمى كند .

تفسير العيّاشي از اسماعيل بن كثير_ در روايتى كه به پيامبر نسبت داده است _: چون اين آيه نازل شد : «و خداى را از فضلش بجوييد» ، ياران پيامبر گفتند : «اين فضل چيست؟ چه كس از شما اين را از وى مى پرسد؟» على بن ابى طالب عليه السلامفرمود : «من از وى مى پرسم» . پس از او پرسيد كه اين فضل چيست . پيامبر فرمود : «هر آينه خداوند آفريدگانش را آفريد و روزى هاى حلال را ميان ايشان تقسيم فرمود و روزى حرام را در معرض ديدشان نهاد . هر كس به حرام روى آورد ، به همان اندازه كه مرتكب حرام شده ، از حلالش كاسته و به پايش نوشته مى شود» .

ربيع الابرار :على عليه السلام به مسجد درآمد و به مردى فرمود : «استر مرا نگاه دار!» آن مرد افسار استر را باز كرد و با خود برد . على بيرون آمد ، حال آن كه دو درهم در كف داشت تا به وى پاداش دهد . ديد كه استر رها شده است . بر آن سوار گشت و رهسپار شد . سپس به خادم خويش دو درهم داد تا با آن افسارى بخرد . خادم همان افسار را در بازار يافت كه آن دزد به دو درهم فروخته بود . پس دو درهم داد و آن را باز گرفت . آن گاه على فرمود : «همانا بنده با دست كشيدن از صبر ، خود را از روزى حلال محروم مى كند و بيش از روزى اى كه برايش تقدير شده ، به دست نمى آورد» .

.

ص: 542

الإمام الباقر عليه السلام :لَيسَ مِن نَفسٍ إلاّ وقَد فَرَضَ اللّهُ عز و جل لَها رِزقَها حَلالاً يَأتيها في عافِيَةٍ ، وعَرَضَ لَها بِالحَرامِ مِن وَجهٍ آخَرَ ؛ فَإِن هِيَ تَناوَلَت شَيئا مِنَ الحَرامِ قاصَّها بِهِ مِنَ الحَلالِ الَّذي فَرَضَ لَها ، وعِندَ اللّهِ سِواهُما فَضلٌ كَثيرٌ ، وهُوَ قَولُهُ عز و جل : «وَسْ_ئلُواْ اللَّهَ مِن فَضْلِهِ . (1) »

1 / 2 _ 3لا يَزيدُهُ حِرصُ الحَريصِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :يا أبا ذَرٍّ ، لا يُسبَقُ بَطيءٌ بِحَظِّهِ ، ولا يُدرِكُ حَريصٌ ما لَم يُقَدَّر لَهُ . ومَن اُعطِيَ خَيرا فَاللّهُ عز و جل أعطاهُ ، ومَن وُقِيَ شَرّا فَإِنَّ اللّهَ وَقاهُ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ رِزقَ اللّهِ لا يَسوقُهُ إلَيكَ حِرصُ حَريصٍ ، ولا يَرُدُّهُ عَنكَ كَراهِيَةُ كارِهٍ . (3)

.


1- .الكافي : 5 / 80 / 2 ، تفسير العيّاشي : 1 / 239 / 118 ، بحار الأنوار : 103 / 11 / 49 نقلاً من خطّ الشيخ الشهيد نقلاً عن كتاب التجارة للحسين بن سعيد وكلّها عن أبي البلاد وج 5 / 147 / 6 .
2- .الأمالي للطوسي: 527 /1162 ، مكارم الأخلاق: 2/ 365/2661 وفيه «لحظّه» بدل «بحظّه»، تنبيه الخواطر : 2 / 53 وفيه «خطرا» بدل «خيرا» وكلّها عن أبي ذرّ ، تحف العقول : 489 عن الإمام العسكري عليه السلام ، بحار الأنوار : 77 / 76 / 3 وج 78 / 373 / 19 .
3- .المعجم الكبير : 10 / 216 / 10514 ، شُعب الإيمان : 1 / 221 / 208 ، حلية الأولياء : 4 / 121 وج 7 / 130 ، مسند الشهاب : 2 / 91 / 947 وليس فيه «إليك» وكلّها عن ابن مسعود ؛ الكافي : 2 / 57 / 2 عن عبد اللّه بن سنان ، الأمالي للمفيد : 284 / 2 عن سماعة بن مهران ، تحف العقول : 378 ، التمحيص : 52 / 99 عن عبد اللّه بن سنان وكلّها عن الإمام الصادق عليه السلام .

ص: 543

1 / 2 _ 3 حرص ورزيدن روزى را افزايش نمى دهد

امام باقر عليه السلام :هيچ كس جز آن كه خداوند برايش روزى حلال مقرر فرموده كه عافيت مندانه به وى مى رسد ؛ و از جانب ديگر حرام را در معرض ديد او قرار داده است . پس اگر وى به روزى حرام دست اندازد ، خداوند به ازاى آن از روزى حلالى كه برايش مقرر فرموده ، مى كاهد . و جز اين دو ، نزد خدا فضل فراوان است و آن همان است كه خود فرموده : «و خداى را از فضلش درخواست كنيد» .

1 / 2 _ 3حرص ورزيدن روزى را افزايش نمى دهدپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى ابوذر! آن كه [در طلب روزى] كندى مى كند ، از روزى معين خود باز نمى ماند و آن كه حرص مى ورزد ، به آن چه برايش مقدر نشده ، دست نمى يابد . هر كه خيرى بيابد ، خدا به او خير عطا فرموده و هر كس از شرى بازداشته شود ، خداوند او را بازداشته است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همانا روزى خدا را نه حرص ورزيدنِ آزمندى به سويت جلب مى كند و نه بى ميلى جستنِ كراهت ورزنده اى از تو باز مى دارد .

.

ص: 544

الإمام عليّ عليه السلام :عَجِبتُ لِمَن عَلِمَ أنَّ اللّهَ قَد ضَمِنَ الأَرزاقَ وقَدَّرَها وأنَّ سَعيَهُ لا يَزيدُهُ في ما قَدَّرَ لَهُ مِنها ، وهُوَ حَريصٌ دائِبٌ في طَلَبِ الرِّزقِ!! (1)

عنه عليه السلام :الحِرصُ لا يَزيدُ فِي الرِّزقِ ، ولكِن يُذِلُّ القَدرَ . (2)

عنه عليه السلام :الأَرزاقُ لا تُنالُ بِالحِرصِ وَالمُطالَبَةِ . (3)

عنه عليه السلام :الأَجَلُ مَحتومٌ ، وَالرِّزقُ مَقسومٌ ، فَلا يَغُمَّنَّ أحَدَكُم إبطاؤُهُ ؛ فَإِنَّ الحِرصَ لا يُقَدِّمُهُ ، وَالعَفافَ لا يُؤَخِّرُهُ ، وَالمُؤمِنُ بِالتَّحَمُّلِ خَليقٌ . (4)

عنه عليه السلام :كَم مِن مُتعِبٍ نَفسَهُ مُقَتَّرٌ عَلَيهِ ! ومُقتَصِدٍ فِي الطَّلَبِ قَد ساعَدَتهُ المَقاديرُ! (5)

عنه عليه السلام_ في رِسالَتِهِ إلى عَبدِ اللّهِ بنِ العَبّاسِ _: أمّا بَعدُ ، فَإِنَّكَ لَستَ بِسابِقٍ أجَلَكَ ، ولا مَرزوقٍ ما لَيسَ لَكَ . (6)

عنه عليه السلام :أمّا بَعدُ ، فَإِنَّ الاِهتِمامَ بِالدُّنيا غَيرُ زائِدٍ فِي المَوظوفِ وفيهِ تَضييعُ الزّادِ ، وَالإِقبالُ عَلَى الآخِرَةِ غَيرُ ناقِصٍ مِنَ المَقدورِ وفيهِ إحرازُ المَعادِ . (7)

.


1- .غرر الحكم : 6279 .
2- .غرر الحكم : 1877 .
3- .غرر الحكم : 1413 .
4- .غرر الحكم : 2086 .
5- .الكافي : 5 / 81 / 6 ، التمحيص : 53/101 كلاهما عن سهل بن زياد رفعه ، من لا يحضره الفقيه: 4/386/834 من وصيّته لابنه محمّد بن الحنفيّة وفيه «فكم رأيت من طالب متعب نفسه مقتّر عليه رزقه . . .» ، بحار الأنوار : 103 / 35 / 69 .
6- .نهج البلاغة : الكتاب 72 ، بحار الأنوار : 34 / 498 / 703 .
7- .التوحيد : 372 / 15 ، مختصر بصائر الدرجات : 138 وفيه «الميعاد» بدل «المعاد» وكلاهما عن الأصبغ بن نباتة .

ص: 545

امام على عليه السلام :در شگفتم از آن كس كه مى داند خداوند روزى ها را ضمانت و تقدير فرموده و كوشش وى روزى مقدر شده اش را نمى افزايد ، اما باز در طلب روزى با حرص ورزى مى كوشد!

امام على عليه السلام :آزمندى روزى را نمى افزايد ، بلكه موجب خوارى است .

امام على عليه السلام :روزى ها را با آزمندى و طلب نتوان يافت .

امام على عليه السلام :مرگ ترديدناپذير و روزى تقسيم شده است . پس به كندى رسيدنِ روزى شما را غمگين نسازد ؛ كه نه حرص ورزيدن آن را پيش مى اندازد و نه عفت پيشگى آن را واپس مى افكند . و مؤمن آن است كه شكيبايى پيشه كند .

امام على عليه السلام :بسا كسى كه خود را به رنج مى افكند ، اما معيشتش تنگ است ؛ و بسا كسى كه در طلب [روزى] ميانه روى مى كند ، اما تقدير با وى يار است .

امام على عليه السلام_ در نامه اش به عبداللّه بن عباس _: اما بعد ؛ همانا تو نتوانى بر مرگت پيشى گيرى و آن چه را از آنِ تو تقدير نشده ، روزى يابى .

امام على عليه السلام :اما بعد ؛ هر آينه اهتمام ورزيدن به دنيا سبب افزون شدن روزى مقدر نيست و مايه تباهى توشه است ؛ و روى نهادن به آخرت از روزى مقدر نمى كاهد و مايه دستيابى به بهره هاى آخرت است .

.

ص: 546

الإمام الصادق عليه السلام :كانَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام كَثيرا ما يَقولُ : اِعلَموا عِلما يَقينا أنَّ اللّهَ عز و جل لَم يَجعَل لِلعَبدِ _ وإنِ اشتَدَّ جَهدُهُ وعَظُمَت حيلَتُهُ وكَثُرَت مُكابَدَتُهُ _ أن يَسبِقَ ما سُمِّيَ لَهُ فِي الذِّكرِ الحَكيمِ ، ولَم يَحُل بَينَ العَبدِ في ضَعفِهِ وقِلَّةِ حيلَتِهِ أن يَبلُغَ ما سُمِّيَ لَهُ فِي الذِّكرِ الحَكيمِ . أيُّهَا النّاسُ ، إنَّهُ لَن يَزدادَ امرُؤٌ نَقيرا بِحَذقِهِ ، ولَم يَنتَقِصِ امرُؤٌ نَقيرا لِحُمقِهِ ، فَالعالِمُ لِهذَا العامِلُ بِهِ أعظَمُ النّاسِ راحَةً في مَنفَعَتِهِ ، وَالعالِمُ لِهذَا التّارِكُ لَهُ أعظَمُ النّاسِ شُغلاً في مَضَرَّتِهِ . (1)

عنه عليه السلام :إن كانَ الرِّزقُ مَقسوما فَالحِرصُ لِماذا؟! وإن كانَ الحِسابُ حَقّا فَالجَمعُ لِماذا؟! (2)

الإمام عليّ عليه السلام_ فِي الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ _: دَعِ الحِرصَ عَلَى الدُّنياوفِي العَيشِ فَلا تَطمَع ولا تَجمَع مِنَ المالِولا تَدري لِمَن تَجمَع ولا تَدري أفي أرضِكَأم في غَيرِها تُصرَع فَإِنَّ الرِّزقَ مَقسومٌوكَدُّ المَرءِ لا يَنفَع فَقيرٌ كُلُّ مَن يَطمَعغَنِيٌّ كُلُّ مَن يَقنَع (3)

.


1- .الكافي : 5 / 81 / 9 ، تهذيب الأحكام : 6 / 322 / 883 كلاهما عن ابن جمهور عن أبيه رفعه ، نهج البلاغة : الحكمة 273 ، غرر الحكم : 3656 كلاهما نحوه ، بحار الأنوار : 103 / 33 / 63 نقلاً عن تنبيه الخواطر .
2- .من لا يحضره الفقيه : 4 / 393 / 5836 ، الخصال : 450 / 55 ، التوحيد : 376 / 21 ، الأمالي للصدوق : 56 / 12 ، مختصر بصائر الدرجات : 138 كلّها عن أبان بن عثمان الأحمر ، روضه الواعظين : 484 ، بحار الأنوار : 103 / 27 / 43 .
3- .الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : 340 / 266 ، جامع الأخبار : 294 / 802 ، بحار الأنوار: 103 / 33 / 2 .

ص: 547

امام صادق عليه السلام :حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام بسيار مى فرمود : «به يقين بدانيد كه خداوند روا نداشته كه بنده اى از آن چه در كتاب حكمت خدا برايش مقدر شده ، پيش افتد _ هر چند كه سخت بكوشد و بسيار تدبير كند و فراوان رنج برد _ ؛ و بنده كم توان و كوتاه انديش را از رسيدن به آن چه در كتاب حكمت خدا برايش تقدير گشته ، مانع نشود . اى مردم! هرگز هيچ كس به سبب هوشيارى اش [حتّى] به قدر شكاف هسته خرما افزايش روزى نيابد و هرگز هيچ كس به سبب كودنى اش [حتّى] به قدر شكاف هسته خرما كاهش روزى نيابد . آن كه اين را بداند و به آن عمل كند ، در سودبرى آسوده ترينِ مردم است و آن كه اين را بداند و به آن عمل نكند ، در زيان برى گرفتارترينِ مردم است .

امام صادق عليه السلام :اگر روزى تقسيم شده است ، پس چرا آزمندى؟ و اگر محاسبه خداوند حقيقت دارد ، پس مال اندوزى چرا؟

امام على عليه السلام_ در ديوان منسوب به وى _: حرص ورزى بر دنيا را رها كنو در بهره بردن از آن طمع نكن . و مال اندوزى منماحال آن كه نمى دانى براى چه كس مال مى اندوزى . و نمى دانى كه در سرزمينخود درمى گذرى يا در غربت . همانا روزى تقسيم شدهو كوشش انسان سودى ندارد . هر كه طمع ورزد ، به فقر دچار مى شودو هر كه قناعت پيشه كند ، بى نياز مى گردد .

.

ص: 548

عنه عليه السلام_ فِي الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ ، في ذَمِّ الحِرصِ _: اِحبِس عِنانَكَ لا تَجمَح بِهِ طَلَبافَلا ورَبِّكَ مَا الأَرزاقُ بِالطَّلَب قَد يَأكُلُ المالَ مَن لَم يُحفِ راحِلَةًويَترُكُ المالَ مَن قَد جَدَّ فِي الطَّلَبِ (1)

تاريخ دمشق عن محمّد بن يزيد بن عبد الأكبر مبرّد :كانَ مَكتوبا عَلى سَيفِ الإِمامِ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليه السلام : لِلنّاسِ حِرصٌ عَلَى الدُّنيا وتَدبيرُوصَفوُها لَكَ مَمزوجٌ بِتَكديرِ لَم يُرزَقوها بِعَقلٍ عِندَما قُسِمَتلكِنَّهُم رُزِقوها بِالمَقاديرِ كَم مِن أديبٍ لَبيبٍ لا تُساعِدُهُومائِقٌ (نالَ) دُنياهُ بِتَقصيرِ لَو كانَ عَن قُوَّةٍ أو (عَن) مُغالَبَةٍطارَ البُزاةُ بِأَرزاقِ العَصافيرِ (2)

1 / 2 _ 4مَضمونٌ لِطالِبِهِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ بابَ الرِّزقِ مَفتوحٌ مِن لَدُنِ العَرشِ إلى قَرارِ بَطنِ الأَرضِ ، يَرزُقُ اللّهُ كُلَّ عَبدٍ عَلى قَدرِ هِمَّتِهِ ونِهمَتِهِ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام :اُطلُبُوا الرِّزقَ ؛ فَإِنَّهُ مَضمونٌ لِطالِبِهِ . (4)

كنز الفوائد :رُوِيَ في بَعضِ الكُتُبِ : أنَّ اللّهَ تَعالى يَقولُ : يَابنَ آدَمَ ، حَرِّك يَدَكَ أبسُط لَكَ فِي الرِّزقِ ، وأطِعني في ما آمُرُكَ ، فَما أعلَمَني بِما يُصلِحُكَ ! (5)

.


1- .الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : 92 / 47 .
2- .تاريخ دمشق : 42 / 525 ، البداية والنهاية : 8 / 10 وفيه «و في مراد الهوى عقل وتشمير» بدل «وصفوها لك ممزوج بتكدير» ؛ الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : 256 / 176 نحوه .
3- .حلية الأولياء : 10 / 73 عن الزبير ، كنز العمّال : 1 / 133 / 628 .
4- .الإرشاد : 1 / 303 ، بحار الأنوار : 77 / 421 / 40 .
5- .كنز الفوائد : 2 / 199 ؛ تفسير الدرّالمنثور : 3 / 560 نقلاً عن عبد اللّه وابنه عن الوليد بن عمر قال : بلغني أنّه مكتوب في التوراة ، وفيه «أفتح لك بابا من الرزق» بدل «أبسط لك في الرزق» .

ص: 549

1 / 2 _ 4 روزى براى جوينده آن ضمانت شده است

امام على عليه السلام_ در ديوان منسوب به وى ، در نكوهش حرص _: عنان خويش را نگاه دار و در طلب دنيا چموشى مكن / به پروردگارت سوگند! چنين نيست كه روزى ها با طلب كردن به دست آيد. گاه كسى از مال بهره مى برد كه پاى در ره ننهاده / و كسى مال بر جا مى نهد كه بسيار در طلب آن كوشيده است .

تاريخ دمشق از محمّد بن يزيد بن عبدالاكبر مبرد :بر شمشير امام على بن ابى طالب عليه السلامچنين نگاشته شده بود: مردم به دنيا حرص مى ورزند و براى آن تدبير مى كنندحال آن كه پاكى اش برايت آميخته به تيرگى است . آن گاه كه روزى تقسيم مى شد ، مردم با عقل و تدبير به روزى دست نيافتندلكه روزىِ هر كس به تقدير بود . بسا اديب هوشيار كه دنيا يار او نيستو بسا كوتاه فكر كه با همه كوتاه انديشى اش به دنياى خود دست يابد .اگر روزى يافتن به نيرو يا غلبه بودبازها بايد بر روزىِ گنجشكان چنگ مى يافتند!

1 / 2 _ 4روزى براى جوينده آن ضمانت شده استپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همانا درِ روزى از پيشگاه عرش تا هموارْگاهِ درون زمين گشوده شده است ؛ خداوند هر بنده اى را به قدر همت و نيازش روزى مى بخشد .

امام على عليه السلام :در طلب روزى باشيد ؛ زيرا روزى براى جوينده اش ضمانت شده است .

كنز الفوائد :در برخى از كتب اين روايت آمده است: خداى تعالى مى فرمايد : «اى فرزند آدم! دست خويش را حركت بخش تا روزى ات را گسترش دهم؛ وآن چه را به تو فرمان مى دهم ، اطاعت كن كه من به مايه صلاح تو بسيار آگاهم» .

.

ص: 550

1 / 2 _ 5قَد يَجري بِغَيرِ حيلَةٍالإمام عليّ عليه السلام :لَو جَرَتِ الأَرزاقُ بِالأَلبابِ وَالعُقولِ ؛ لَم تَعِشِ البَهائِمُ وَالحَمقى . (1)

عنه عليه السلام :وُكِّلَ الرِّزقُ بِالحُمقِ ، ووُكِّلَ الحِرمانُ بِالعَقلِ ، ووُكِّلَ البَلاءُ بِالصَّبرِ . (2)

عنه عليه السلام :الحَظُّ يَسعى إلى مَن لا يَخطُبُهُ . (3)

عنه عليه السلام :الحَظُّ يَأتي مَن لايَأتيهِ . (4)

الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ اللّهَ تَعالى وَسَّعَ في أرزاقِ الحُمَقاءِ لِيَعتَبِرَ العُقَلاءُ ، ويَعلَموا أنَّ الدُّنيا لَيسَ يُنالُ ما فيها بِعَمَلٍ ولا حيلَةٍ . (5)

ربيع الأبرار :اُوحِيَ إلى موسى عليه السلام : أتَدري لِمَ رَزَقتُ الأَحمَقَ؟ قالَ : لا يا رَبِّ . قالَ : لِيُعلَمَ أنَّ الرِّزقَ لَيسَ بِالاِحتِيالِ . (6)

.


1- .غرر الحكم : 7607 .
2- .الكافي : 8 / 221 / 277 عن محمّد بن الحسين عن الإمام زين العابدين عن أبيه عليهماالسلام ، تحف العقول : 209 ، التمحيص : 46/62 ، مشكاة الأنوار : 58/63 وفيه «وكِّل البلاء باليقين والصبر»، بحار الأنوار: 72 / 50 / 62 .
3- .غرر الحكم : 1407 و1408 .
4- .نهج البلاغة : الحكمة 275 ، بحار الأنوار : 73 / 170 / 7 .
5- .الكافي : 5 / 83 / 10 ، تهذيب الأحكام : 6 / 323 / 884 ، التمحيص : 53 / 102 ، تنبيه الخواطر : 1 / 14 كلّها عن عبد اللّه بن سليمان .
6- .ربيع الأبرار : 4 / 378 .

ص: 551

1 / 2 _ 5 گاه روزى بدون برنامه ريزى به دست آيد

1 / 2 _ 5گاه روزى بدون برنامه ريزى به دست آيدامام على عليه السلام :اگر روزى ها به سبب انديشه ها و خردها جريان مى يافت ، چهارپايان و بى خردان معيشت نمى يافتند!

امام على عليه السلام :روزى به نادانى واگذار شده ؛ ناكامى به دانايى ؛ و بلا به صبورى .

امام على عليه السلام :كاميابى به سوى كسى مى شتابد كه به دنبال آن نيست .

امام على عليه السلام :بهره مندى از آن كسى است كه به سوى آن نمى رود .

امام صادق عليه السلام :همانا خداوند در روزى نادانان گشايش پديد آورده تا دانايان عبرت گيرند و بدانند كه با كار و چاره جويى نمى توان به دنيا دست يافت .

ربيع الابرار :به موسى عليه السلام وحى شد : «آيا مى دانى چرا احمق را روزى داده ام؟» گفت: «پروردگار من! نمى دانم» . فرمود : «تا دانسته شود كه روزى با چاره انديشى به دست نيايد» .

.

ص: 552

الإمام عليّ عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: وُكِّلَ ثَلاثٌ بِثَلاثٍ : الرِّزقُ بِالحُمقِ ، وَالحِرمانُ بِالعَقلِ ، وَالبَلاءُ بِالمَنطِقِ . لِيَعلَمَ ابنُ آدَمَ أن لَيسَ لَهُ مِنَ الأَمرِ شَيءٌ . (1)

عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: مَن زادَ عَقلُهُ نَقَصَ حَظُّهُ ، وما جَعَلَ اللّهُ لِأَحَدٍ عَقلاً وافِرا إلاَّ احتُسِبَ بِهِ عَلَيهِ مِن رِزقِهِ . (2)

عنه عليه السلام_ فِي الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ _: كَم مِن أديبٍ فَطِنٍ عالِمٍمُستَكمِلِ العَقلِ مُقِلٍّ عَديمِ ومِن جَهولٍ مُكثِرٍ مالَهُذلِكَ تَقديرُ العَزيزِ العَليمِ (3)

عنه عليه السلام_ فِي الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ _: كَم مِن عَليمٍ قَوِيٍّ في تَقَلُّبِهِمُهَذَّبِ اللُّبِّ عَنهُ الرِّزقُ يَنحَرِفُ كَم مِن ضَعيفٍ سَخيفِ العَقلِ مُختَلِطٍكَأَنَّهُ مِن خَليجِ البَحرِ يَغتَرِفُ (4)

عنه عليه السلام : فَلَو أنَّ العُقولَ تَجُرُّ رِزقالَكانَ الرِّزقُ عِندَ ذَوِي العُقولِ فَكَم مِن مُؤمِنٍ قَد جاعَ يَوماسَيُروى مِن رَحيقِ السَّلسَبيلِ (5)

.


1- .شرح نهج البلاغة : 20 / 266 / 93 .
2- .شرح نهج البلاغة : 20 / 308 / 534 .
3- .الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : 518 / 391 .
4- .الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : 376 / 290 .
5- .تاريخ دمشق : 42 / 524 عن الصولي أبي بكر محمّد بن يحيى .

ص: 553

امام على عليه السلام_ در كلمات حكيمانه منسوب به وى _: سه چيز به سه چيز واگذار شده است: روزى به نادانى ، ناكامى به دانايى ، و بلا به فهم و شعور ؛ تا فرزند آدم دريابد كه هيچكاره است .

امام على عليه السلام_ در كلمات حكيمانه منسوب به وى _: هر كس عقلش بيش ، بهره اش كم تر . خداوند به هيچ كس عقل فراوان نداده ، مگر اين كه به ازاى آن از روزى اش كاسته است .

امام على عليه السلام_ در ديوان منسوب به وى _: بسا اديب هوشيار و دانشمندكه از عقل فراوان بهره دارد ، ولى بى چيز و تنگدست است . و بسا نادان كه مال بسيار داردو اين ، تقدير خداوند سرافراز دانا است .

امام على عليه السلام_ در ديوان منسوب به وى _: بسا داناى قوى عزم و نيكوانديشكه روزى از وى روى مى گرداند . و بسا ناتوان كوته انديش تباه عقلكه [بسى نعمت يافته] گويى از كناره دريا با كف دست آب بر مى گيرد .

امام على عليه السلام: اگر انديشه ها روزى را سوى خود مى كشاندندآن گاه روزى نزد انديش مندان بود . بسا مؤمن كه يك روز گرسنگى كشدو در بهشت از باده ناب سلسبيل سيراب گردد .

.

ص: 554

عنه عليه السلام_ فِي الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ _: لَو كانَ بِاللُّبِّ يَزدادُ اللَّبيبُ غِنىًلَكانَ كُلُّ لَبيبٍ مِثلَ قارونِ لكِنَّمَا الرِّزقُ بِالميزانِ مِن حَكَمٍيُعطِي اللَّبيبَ ويُعطي كُلَّ مَأفونِ (1)

عنه عليه السلام_ فِي الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ _: ما لا يَكونُ فَلا يَكونُ بِحيلَةٍأبَدا وما هُوَ كائِنٌ سَيَكونُ سَيَكونُ ما هُوَ كائِنٌ في وَقتِهِوأخُو الجَهالَةِ مُتعَبٌ مَحزونُ يَسعَى القَوِيُّ فَلا يَنالُ بِسَعيِهِحَظّا ويَحظى عاجِزٌ ومَهينُ (2)

1 / 3أصنافُ الرِّزقِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :اِعلَموا أنَّ الرِّزقَ رِزقانِ : فَرِزقٌ تَطلُبونَهُ ، ورِزقٌ يَطلُبُكُم . فَاطلُبوا أرزاقَكُم مِن حَلالٍ ؛ فَإِنَّكُم آكِلوها حَلالاً إن طَلَبتُموها مِن وُجوهِها ، وإن لَم تَطلُبوها مِن وُجوهِها أكَلتُموها حَراما ، وهِيَ أرزاقُكُم لابُدَّ لَكُم مِن أكلِها . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ الرِّزقَ لَيَطلُبُ العَبدَ كَما يَطلُبُهُ أجَلُهُ . (4)

.


1- .الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : 594 / 449 .
2- .الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : 594 / 450 .
3- .الأمالي للصدوق : 369 / 460 عن مرازم بن حكيم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : 103 28 / 44 وص 31 / 57 نقلاً عن الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلامنحوه .
4- .صحيح ابن حبّان: 8/31/3238، السنّة لابن أبي عاصم: 117/264، شُعب الإيمان: 2/71/1191، حلية الأولياء : 6 / 86 كلّها عن أبي الدرداء ؛ جامع الأخبار : 294 / 799 وص 293 / 798 نحوه وراجع المعجم الكبير : 3 / 84 / 2737 و مسند الشهاب : 1 / 168 / 241 .

ص: 555

1 / 3 گونه هاى روزى

امام على عليه السلام_ در ديوان منسوب به وى _: اگر خردمند به سبب افزونى خرد ، توانگرتر مى شدآن گاه هر خردمندى مى بايست همچون قارون بود . اما روزى را ترازويى است نزد خداى حكم گزاركه هم خردمند را نصيب عطا فرمايد و هم كم خرد را .

امام على عليه السلام_ در ديوان منسوب به وى _: آن چه بنا نيست كه باشد ، با هيچ تدبيرى بودنى نخواهد شدو آن چه بنا است كه باشد ، خواهد شد . آن چه بنا است كه باشد ، در وقت خويش خواهد شدو نادان همواره در رنج و اندوه است . نيرومند مى كوشد ، اما با كوشش خويش به نصيبى نمى رسدحال آن كه ناتوان و فرومايه به نصيب خويش مى رسد .

1 / 3گونه هاى روزىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بدانيد كه روزى دو گونه است : آن چه شما در پى آنيد و آن چه او در پى شما است . پس روزى هاى خويش را از حلال جست و جو كنيد ؛ كه اگر آن را از طريق مناسب به دست آورده باشيد ، به حلال مصرفش مى كنيد ؛ و اگر آن را از طريق مناسب به كف نياورده باشيد ، به حرامش مى خوريد . و اين ها روزى هاى شمايند كه ناچار از مصرف آن هاييد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همانا روزى در پى بنده است ، همان گونه كه مرگ در پى او است .

.

ص: 556

عنه صلى الله عليه و آله :يا أبا ذَرٍّ ، لَو أنَّ ابنَ آدَمَ فَرَّ مِن رِزقِهِ كَما يَفِرُّ مِنَ المَوتِ لَأَدرَكَهُ رِزقُهُ كَما يُدرِكُهُ المَوتُ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام_ لِمَن سَأَلَهُ عَن تَفسيرِ «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَ__لَمِينَ» _ : «رَبِّ الْعَ__لَمِينَ» : مالِكُهُم وخالِقُهُم وسائِقُ أرزاقِهِم إلَيهِم مِن حَيثُ يَعلَمونَ ومِن حَيثُ لا يَعلَمونَ ؛ فَالرِّزقُ مَقسومٌ ، وهُوَ يَأتِي ابنَ آدَمَ عَلى أيِّ سيرَةٍ سارَها مِنَ الدُّنيا ، لَيسَ تَقوى مُتَّقٍ بِزائِدِهِ ، ولا فُجورُ فاجِرٍ بِناقِصِهِ ، وبَينَهُ وبَينَهُ سِترٌ ، وهُوَ طالِبُهُ ؛ فَلَو أنَّ أحَدَكُم يَفِرُّ مِن رِزقِهِ لَطَلَبَهُ كَما يَطلُبُهُ المَوتُ . (2)

عنه عليه السلام :الرِّزقُ يَطلُبُ مَن لا يَطلُبُهُ . (3)

عنه عليه السلام :رِزقُكَ يَطلُبُكَ فَأَرِح نَفسَكَ مِن طَلَبِهِ . (4)

عنه عليه السلام_ في وَصِيَّتِهِ لاِبنِهِ مُحَمَّدِ بنِ الحَنَفِيَّةِ _: يا بُنَيَّ ، الرِّزقُ رِزقانِ : رِزقٌ تَطلُبُهُ ، ورِزقٌ يَطلُبُكَ ؛ فَإِن لَم تَأتِهِ أتاكَ . فَلا تَحمِل هَمَّ سَنَتِكَ عَلى هَمِّ يَومِكَ . وكَفاكَ كُلُّ يَومٍ ما هُوَ فيهِ ، فَإِن تَكُنِ السَّنَةُ مِن عُمُرِكَ فَإِنَّ اللّهَ عز و جلسَيَأتيكَ في كُلِّ غَدٍ بِجَديدِ ما قَسَمَ لَكَ ، وإن لَم تَكُنِ السَّنَةُ مِن عُمُرِكَ فَما تَصنَعُ بِغَمٍّ وهَمٍّ ما لَيسَ لَكَ؟! وَاعلَم أنَّهُ لَن يَسبِقَكَ إلى رِزقِكَ طالِبٌ ، ولَن يَغلِبَكَ عَلَيهِ غالِبٌ ، ولَن يَحتَجِبَ عَنكَ ما قُدِّرَ لَكَ . (5)

.


1- .جامع الأخبار : 294 / 801 وح 800 نحوه ، تنبيه الخواطر : 2 / 63 عن أبي ذرّ ، الكافي : 2/57 / 2 ، التمحيص : 52 / 99 وفيه «رزقه قبل موته» وكلاهما عن عبد اللّه بن سنان ، الأمالي للمفيد : 284 / 2 عن سماعة بن مهران ، تحف العقول : 378 كلّها عن الإمام الصادق عليه السلام وفيها «لو أنّ أحدكم فرّ» بدل «لو أنّ ابن آدم فرّ» .
2- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : 1 / 283 / 30 ، علل الشرايع : 417 / 3 وفيه «وبيننا وبينه» بدل «وبينه وبينه» ، بشارة المصطفى : 213 كلّها عن محمّد بن زياد ومحمّد بن يسار عن الإمام العسكري عن أبيه عن جدّه عن الإمام الرضا عليهم السلام ، تنبيه الخواطر : 2 / 107 عن الإمام الرضا عليه السلام .
3- .غرر الحكم : 1408 .
4- .غرر الحكم : 5411 .
5- .من لا يحضره الفقيه : 4 / 386 / 5834 ، نهج البلاغة : الحكمة 379 ، بحار الأنوار: 5/147/4 وج103/37/81 ؛ كنز العمّال : 16 / 179 / 44215 نقلاً عن وكيع والعسكري في المواعظ .

ص: 557

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى ابوذر! اگر فرزند آدم از روزى بگريزد ، همان گونه كه از مرگ مى گريزد ، هر آينه روزى اش به وى خواهد رسيد ، همان سان كه مرگ او را درخواهد يافت .

امام على عليه السلام_ خطاب به كسى كه تفسير «الحمدللّه رب العالمين» را از وى پرسيد _: «پروردگار جهانيان» مالك ، آفريننده ، و كشاننده روزى هاى ايشان به سويشان است ، خواه به گونه اى كه دريابند و خواه بدان سان كه درنيابند . پس روزى تقسيم شده است و به فرزند آدم مى رسد ، بى آن كه به نوع رفتار وى در دنيا بستگى داشته باشد . نه تقواى فرد پرهيزگار به روزى وى مى افزايد و نه بدكارى فرد زشتكار از روزى اش مى كاهد . ميان بنده و روزى پرده اى است و روزى در پى بنده است . اگر كسى از شما از روزى خويش بگريزد ، روزى در پى وى مى رود ، همان گونه كه مرگ به دنبالش روان است .

امام على عليه السلام :روزى به دنبال كسى است كه در پى آن نيست .

امام على عليه السلام: روزى ، خود ، به دنبال تو مى آيد ؛ پس خويشتن را براى طلب آن به رنج ميفكن .

امام على عليه السلام_ در سفارشش به فرزندش محمّد بن حنفيه _: پسر عزيزم! روزى دو گونه است: يكى آن چه تو در پى آنى ؛ و يكى آن چه او در پى تو است ؛ پس اگر به دنبالش نروى ، او به دنبال تو خواهد آمد . از اين رو ، يك روز را به قدر يك سال نگران نباش ؛ كه هر روز را روزىِ همان روز كفايتت كند . اگر يك سال از عمرت مانده باشد ، خداوند از پس هر روز ، روزى تازه ات را خواهد داد ؛ و اگر يك سال از عمرت نمانده باشد ، پس چرا اندوه و غمِ زمانى را مى خورى كه از آنِ تو نيست؟ بدان كه بر روزى تو جوينده اى ديگر پيشى نتواند گرفت و سلطه گرى غلبه نتواند يافت و رزقى كه برايت مقدر شده از تو پوشيده نخواهد ماند .

.

ص: 558

عنه عليه السلام :الرِّزقُ رِزقانِ : طالِبٌ ، ومَطلوبٌ ؛ فَمَن طَلَبَ الدُّنيا طَلَبَهُ المَوتُ حَتّى يُخرِجَهُ عَنها ، ومَن طَلَبَ الآخِرَةَ طَلَبَتهُ الدُّنيا حَتّى يَستَوفِيَ رِزقَهُ مِنها . (1)

نهج البلاغة :قيلَ لِأَميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام : لَو سُدَّ عَلى رَجُلٍ بابُ بَيتِهِ وتُرِكَ فيهِ ، مِن أينَ كانَ يَأتيهِ رِزقُهُ؟ فَقالَ عليه السلام : مِن حَيثُ يَأتيهِ أجَلُهُ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :الرِّزقُ مَقسومٌ عَلى ضَربَينِ : أحَدُهُما واصِلٌ إلى صاحِبِهِ وإن لَم يَطلُبهُ ، وَالآخَرُ مُعَلَّقٌ بِطَلَبِهِ ؛ فَالَّذي قُسِمَ لِلعَبدِ عَلى كُلِّ حالٍ آتيهِ وإن لَم يَسعَ لَهُ ، وَالَّذي قُسِمَ لَهُ بِالسَّعيِ فَيَنبَغي أن يَلتَمِسَهُ مِن وُجوهِهِ ؛ وهُوَ ما أحَلَّهُ اللّهُ تَعالى لَهُ دونَ غَيرِهِ . فَإِن طَلَبَهُ مِن جِهَةِ الحَرامِ فَوَجَدَهُ حُسِبَ عَلَيهِ بِرِزقِهِ وحوسِبَ بِهِ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام_ فِي الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ _: لا تَعتِبَنَّ عَلَى العِبادِ فَإِنَّمايَأتيكَ رِزقُكَ حينَ يُؤذَنُ فيهِ سَبَقَ القَضاءُ لِوَقتِهِ فَكَأَنَّهُيَأتيكَ خَيرَ الوَقتِ أو تَأتيهِ فَثِقَن بِمَولاكَ الكَريمِ فَإِنَّهُلِلعَبدِ أرأَفُ مِن أبٍ لِبَنيهِ (4)

.


1- .نهج البلاغة : الحكمة 431 ، غرر الحكم : 2082 وفيه «الناس طالبان : طالب ، ومطلوب . . .» ، بحار الأنوار : 103 / 38 / 86 .
2- .نهج البلاغة : الحكمة 356 .
3- .المقنعة : 586 .
4- .الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : 634 / 492 .

ص: 559

امام على عليه السلام :روزى دو گونه است : آن چه به دنبال مى آيد و آن چه به دنبالش مى روند . هر كه به دنبال دنيا رود ، مرگ در پى وى مى آيد تا از دنيا بيرونش كشد ؛ و هر كه آخرت را بجويد ، دنيا در پى او مى آيد تا روزى اش را به نحو كامل به وى دهد .

نهج البلاغه :اميرالمؤمنين عليه السلام را گفتند : «اگر درِ خانه كسى بر وى بسته شود و او در آن محبوس گردد ، روزى اش از كجا مى رسد؟» فرمود : «از همان جاى كه مرگش فرا مى رسد» .

امام صادق عليه السلام :رزق به دو گونه تقسيم شده است: يكى به صاحبش مى رسد ، هر چند آن را نجويد ؛ و ديگرى وقتى به دست آيد كه در پى آن روند . پس آن چه در هر حال براى بنده مقدر شده ، به وى مى رسد ، هر چند بنده براى آن نكوشد ؛ و اما آن چه با كوشش برايش مقدر شده ، بنده بايد آن را از راهش بيابد ، يعنى راهى كه خداى تعالى به حلال قرار داده و نه جز آن . پس اگر آن را از راه حرام طلب كرد و يافت ، به پاىِ روزى اش نوشته مى شود ، در حالى كه براى آن مؤاخذه نيز مى گردد .

امام على عليه السلام_ در ديوان منسوب به وى _: هرگز با بندگان درشتناكى مكن ؛ كه بى ترديد ،هرگاه خدا رخصت فرمايد ، روزى ات خواهد رسيد . قضاى پروردگار در زمان مناسب پيش مى افتد ،چندان كه گويى در بهترين وقت يا او به تو مى رسد و يا تو به او مى رسى . پس به مولاى كرم بخش خويش بسى اعتماد ورز كه او به بنده ،بيش از پدر به فرزندانش ، مهر مى ورزد .

.

ص: 560

1 / 4حِكمَةُ القَبضِ وَالبَسطِالكتاب :«وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْاْ فِى الْأَرْضِ وَ لَ_كِن يُنَزِّلُ بِقَدَرٍ مَّا يَشَآءُ إِنَّهُ بِعِبَادِهِ خَبِيرُ بَصِيرٌ . (1) »

«وَ اللَّهُ فَضَّلَ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ فِى الرِّزْقِ فَمَا الَّذِينَ فُضِّلُواْ بِرَآدِّى رِزْقِهِمْ عَلَى مَا مَلَكَتْ أَيْمَ_نُهُمْ فَهُمْ فِيهِ سَوَآءٌ أَ فَبِنِعْمَةِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ . (2) »

«وَ لَقَدْ أَ خَذْنَآ ءَالَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنِينَ وَ نَقْصٍ مِّنَ الثَّمَرَ تِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ . (3) »

«وَ اعْلَمُواْ أَنَّمَآ أَمْوَ لُكُمْ وَ أَوْلَ_دُكُمْ فِتْنَةٌ وَ أَنَّ اللَّهَ عِندَ هُو أَجْرٌ عَظِيمٌ . (4) »

«وَ لَنَبْلُوَنَّكُم بِشَىْ ءٍ مِّنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَ لِ وَ الْأَنفُسِ وَ الثَّمَرَ تِ وَ بَشِّرِ الصَّ_بِرِينَ . (5) »

«فَأَمَّا الاْءِنسَ_نُ إِذَا مَا ابْتَلَهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّى أَكْرَمَنِ * وَ أَمَّآ إِذَا مَا ابْتَلَ_هُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّى أَهَ_نَنِ * كَلاَّ بَل لاَّ تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ * وَ لاَ تَحَ_ضُّونَ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ . (6) »

الحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :يَقولُ اللّهُ عز و جل : إنّي لَم اُغنِ الغَنِيَّ لِكَرامَةٍ بِهِ عَلَيَّ ، ولكِنَّهُ مِمَّا ابتَلَيتُ بِهِ الأَغنِياءَ . (7)

.


1- .الشورى : 27 .
2- .النحل : 71 .
3- .الأعراف : 130 .
4- .الأنفال : 28 ، التغابن : 15 .
5- .البقرة : 155 .
6- .الفجر : 15 _ 18 .
7- .تاريخ اليعقوبي : 2 / 91 ، الكافي : 2 / 265 / 20 عن مبارك ، مشكاة الأنوار : 501 / 1678 وكلاهما عن الإمام الكاظم عليه السلام ، التمحيص : 47 / 69 عن مبارك عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : 72 / 26 / 22 .

ص: 561

1 / 4 حكمت تنگنا و گشايش

1 / 4حكمت تنگنا و گشايشقرآن:«و اگر خداوند روزى را بر بندگان خود فراخ مى كرد ، هر آينه در زمين ستم و سركشى مى كردند . وليكن به اندازه اى كه بخواهد ، فرو مى آورد؛ كه او به بندگان خويش آگاه و بينا است .»

«و خداوند برخى از شما را در روزى بر برخى فزونى داد؛ پس كسانى كه فزونى داده شده اند ، بر آن نيستند كه روزى خويش به زيردستان خود بازدهند تا همه در روزى برابر و يكسان گردند . پس آيا نعمت خداى را انكار مى كنند؟»

«و به راستى فرعونيان را به خشكسال ها و كاهش ميوه ها گرفتار كرديم؛ شايد پند گيرند .»

«و بدانيد كه همانا مال ها و فرزندانتان آزمونى اند؛ و بدانيد كه پاداشى بزرگ نزد خداوند است .»

«و هر آينه شما را به چيزى از بيم و گرسنگى و كاهش مال ها و جان ها و ميوه ها مى آزماييم و شكيبايان را مژده ده .»

«اما آدمى آن گاه كه پروردگارش او را بيازمايد و گرامى دارد و نعمتش دهد ، گويد : پروردگارم مرا گرامى داشت * و اما چون او را بيازمايد و روزى اش را بر او تنگ سازد ، گويد : پروردگارم مرا خوار و زبون كرد * نه چنان است؛ بلكه يتيم را نمى نوازيد * و يكديگر را بر طعام دادنِ درويش و بينوا برنمى انگيزيد .»

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند مى فرمايد : «هر آينه من توانگر را بدان جهت كه نزدم كرامتى دارد ، توانگرى نبخشيده ام ؛ بلكه از باب مبتلا ساختن توانگران است» .

.

ص: 562

عنه صلى الله عليه و آله :المالُ فيهِ خَيرٌ و شَرٌّ ؛ فيهِ حَملُ الكَلِّ وصِلَةُ الرَّحِمِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ تَعالى لَيَبتَلِي العَبدَ بِالرِّزقِ لِيَنظُرَ كَيفَ يَعمَلُ ؛ فَإِن رَضِيَ بورِكَ لَهُ ، وإن لَم يَرضَ لَم يُبارَك لَهُ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ _ تَبارَكَ وتَعالى _ يَبتَلي عَبدَهُ بِما أعطاهُ ، فَمَن رَضِيَ بِما قَسَمَ اللّهُ عز و جل لَهُ بارَكَ اللّهُ لَهُ فيهِ ووَسَّعَهُ ، ومَن لَم يَرضَ لَم يُبارِك لَهُ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :إذا أحَبَّ اللّهُ عَبدا اِبتَلاهُ ، فَإِذا أحَبَّهُ (اللّهُ) الحُبَّ البالِغَ اقتَناهُ . قالوا : ومَا اقتِناؤُهُ؟ قالَ : أن لا يَترُكَ لَهُ مالاً ولا وَلَدا . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :قالَ اللّهُ عز و جل : وعِزَّتي وجَلالي! لا اُخرِجُ عَبدا مِنَ الدُّنيا وأنَا اُريدُ أن أرحَمَهُ حَتّى أستَوفِيَ مِنهُ كُلَّ خَطيئَةٍ عَمِلَها ؛ إمّا بِسُقمٍ في جَسَدِهِ ، وإمّا بِضيقٍ في رِزقِهِ ، وإمّا بِخَوفٍ في دُنياهُ ، فَإِن بَقِيَت عَلَيهِ بَقِيَّةٌ شَدَّدتُ عَلَيهِ عِندَ المَوتِ . وعِزَّتي وجَلالي! لا اُخرِجُ عَبدا مِنَ الدُّنيا وأنَا اُريدُ أن اُعَذِّبَهُ حَتّى اُوَفِّيَهُ كُلَّ حَسَنَةٍ عَمِلَها ؛ إمّا بِسَعَةٍ في رِزقِهِ ، وإمّا بِصِحَّةٍ في جِسمِهِ ، وإمّا بِأَمنٍ في دُنياهُ ، فَإِن بَقِيَت عَلَيهِ بَقِيَّةٌ هَوَّنتُ عَلَيهِ بِهَا المَوتَ . (5)

.


1- .نثر الدرّ : 1 / 236 .
2- .حلية الأولياء : 2 / 213 عن عبد اللّه بن الشخير ، كنز العمّال : 3 / 396 / 7121 .
3- .مسند ابن حنبل : 7 / 282 / 20301 عن أبي العلاء بن الشِخّير عن أحد بني سليم ، شُعب الإيمان : 7 / 125 / 9725 عن أبي العلاء بن الشخير عن أحمد بن سليم ، كنز العمّال : 3 / 390 / 7090 .
4- .الدعوات : 166 / 461 ؛ شرح نهج البلاغة : 18 / 318 ، كنز العمّال : 11 / 100 / 30793 نقلاً عن الطبراني وابن عساكر عن أبي عقبة الخولاني .
5- .الكافي : 2 / 444 / 3 عن ابن القدّاح عن الإمام الصادق عليه السلام ، مشكاة الأنوار : 274 / 819 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام .

ص: 563

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در مال هم خير است و هم شر ؛ با آن به حمل بار ديگران توان پرداخت و نيز پيوند با خويشان برقرار توان كرد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همانا خداى تعالى بنده را با روزىِ دادن آزمايش مى كند تا درنگرد كه وى چگونه عمل مى كند ؛ اگر بنده از آن روزى خشنود باشد ، روزى اش بركت مى يابد و اگر خشنود نباشد ، روزى اش بى بركت مى گردد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر آينه خداى بزرگ و بلند پايه بنده خويش را با آن چه به وى عطا فرمايد ، آزمايش مى كند . اگر به آن چه خدا قسمتش فرموده ، راضى باشد ، خداوند به وى بركت و گشايش بخشد ؛ و اگر راضى نباشد ، خدا به او بركت ندهد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه خداوند بنده اى را دوست بدارد ، مبتلايش سازد و هر گاه او را بسيار دوست بدارد ، وى را در هم گيرد . پرسيدند : «در هم گرفتن وى چگونه است؟» فرمود : «بدين گونه است كه برايش هيچ دارايى و فرزندى نگذارد» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند فرموده است: «به سرفرازى و شكوهم سوگند! بنده اى را كه بخواهم بر وى رحمت آورم ، از دنيا برون نمى آورم ، مگر آن كه هر گناهى را كه مرتكب شده ، از وى بزدايم . و آن ، چنين است كه يا تنش را بيمار مى كنم و يا روزى اش را تنگ مى سازم و يا در دنيا به هراس دچارش مى كنم . اگر باز هم گناهى بر او باقى ماند ، هنگام مرگ بر وى سخت مى گيرم . به سرفرازى و شكوهم سوگند! بنده اى را كه بخواهم به عذاب دچار سازم ، از دنيا برون نمى آورم ، مگر آن كه هر كار نيكى را كه مرتكب شده ، از وى بگيرم . و آن ، چنين است كه يا روزى اش را گشايش بخشم و يا تنش را سلامت دارم و يا در دنيا برايش امنيت فراهم آورم . و اگر باز هم باقى ماند ، به سبب آن ، مرگ را بر وى آسان مى سازم» .

.

ص: 564

عنه صلى الله عليه و آله :إذا رَأَيتُمُ الرَّجُلَ ألَمَّ اللّهُ بِهِ الفَقرَ وَالمَرَضَ ؛ فَإِنَّ اللّهَ تَعالى يُريدُ أن يُصافِيَهُ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ المُؤمِنَ إذا قارَفَ الذُّنوبَ وَابتُلِيَ بِهَا ، ابتُلِيَ بِالفَقرِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :يَقولُ اللّهُ عز و جل : ... رُبَّما سَأَلَني وَلِيِّيَ المُؤمِنُ الغِنى فَأَصرِفُهُ إلَى الفَقرِ ، ولَو صَرَفتُهُ إلَى الغِنى لَكانَ شَرّا لَهُ ؛ ورُبَّما سَأَلَني وَلِيِّيَ المُؤمِنُ الفَقرَ فَأَصرِفُهُ إلَى الغِنى ولَو صَرَفتُهُ إلَى الفَقرِ لَكانَ شَرّا لَهُ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :قالَ اللّهُ _ تَبارَكَ وتَعالى _ : ... إنَّ مِن عِبادِيَ المُؤمِنينَ لَمَن لَم يَصلُح إيمانُهُ إلاّ بِالفَقرِ ، ولَو أغنَيتُهُ لَأَفسَدَهُ ذلِكَ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :أتاني جَبرَئيلُ فَقالَ : يا مُحَمَّدُ ، رَبُّكَ يَقرَأُ عَلَيكَ السَّلامَ ويَقولُ : إنَّ مِن عِبادي مَن لا يَصلُحُ إيمانُهُ إلاّ بِالغِنى ، ولَو أفقَرتُهُ لَكَفَرَ ؛ وإنَّ مِن عِبادي مَن لا يَصلُحُ إيمانُهُ إلاّ بِالفَقرِ ، ولَو أغنَيتُهُ لَكَفَرَ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :قالَ اللّهُ عز و جل : ... إنَّ مِن عِبادِيَ المُؤمِنينَ لَعِبادا لا يَصلُحُ لَهُم أمرُ دينِهِم إلاّ بِالفاقَةِ وَالمَسكَنَةِ وَالسُّقمِ في أبدانِهِم ، فَأَبلوهُم بِالفاقَةِ وَالمَسكَنَةِ وَالسُّقمِ فَيَصلُحُ عَلَيهِم أمرُ دينِهِم ، وأنَا أعلَمُ بِما يَصلُحُ عَلَيهِ أمرُ دينِ عِبادِيَ المُؤمِنينَ . (6)

.


1- .الفردوس : 1 / 261 / 1015 عن الإمام عليّ عليه السلام .
2- .مشكاة الأنوار : 175 / 452 ، جامع الأخبار : 314 / 873 كلاهما عن أبي الجارود عن الإمام الباقر عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : 67 / 237 / 54 .
3- .المعجم الكبير : 12 / 113 / 12719 عن ابن عبّاس ، كنز العمّال : 1 / 231 / 1160 نقلاً عن ابن أبي الدنيا في الأولياء والحكيم وابن مردويه وأبي نعيم وابن عساكر عن أنس .
4- .علل الشرايع : 12 / 7 ، التوحيد : 400 / 1 ، بحار الأنوار : 5 / 284 / 3 ؛ الأولياء لابن أبي الدنيا : 9 / 1 نحوه وكلّها عن أنس .
5- .تاريخ بغداد : 6 / 15 / 3044 عن عمر بن الخطّاب ، كنز العمّال : 15 / 862 / 43433 .
6- .الكافي : 2 / 60 / 4 عن أبي عبيدة الحذّاء عن الإمام الباقر عليه السلام ، مشكاة الأنوار : 227 / 631 وص 538 / 1805 كلاهما عن الإمام الباقر عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، التمحيص : 57 / 115 عن أبي عبيدة الحذّاء عن الإمام الباقر عليه السلامعنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : 71 / 151 / 53 وج 81 / 193 نقلاً عن عدّة الداعي عن أبي الصباح عن الإمام الصادق عليه السلام نحوه .

ص: 565

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه كسى را ديديد كه خدا فقر و بيمارى را بر وى وارد فرموده ، [بدانيد كه] هر آينه خداى تعالى مى خواهد با وى صفا ورزد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همانا هرگاه مؤمن به گناهان دست يازد و بدان ها گرفتار گردد ، به فقر مبتلا خواهد شد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند مى فرمايد: «بسا كه دوست مؤمنم از من توانگرى خواهد ، اما من به وى فقر دهم ؛ كه اگر توانگرى اش دهم ، براى او شر است . و بسا كه دوست مؤمنم از من فقر خواهد ، اما من به وى توانگرى دهم ؛ كه اگر فقرش دهم ، براى او شر است» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداى خجسته و بلندپايه فرموده است: « . . .همانا از بندگان مؤمن من كسى است كه ايمانش جز با فقر سامان نيابد ؛ و اگر توانگرش سازم ، همين او را به فساد كشاند» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :جبرئيل نزد من آمد و گفت: «اى محمّد! پروردگارت بر تو درود مى فرستد و مى فرمايد : «همانا از بندگان من كسى است كه ايمانش جز با توانگرى سامان نيابد ؛ و اگر فقيرش سازم ، كافر گردد ؛ و نيز از بندگان من كسى است كه ايمانش جز با فقر سامان نيابد ؛ و اگر توانگرش سازم ، كافر گردد» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند فرموده است : «هر آينه از بندگان مؤمن من كسانى هستند كه كار دينشان برايشان به سامان نيايد جز به اين كه در فقر و تنگدستى و بيمارى به سر برند ؛ پس ايشان را به فقر و تنگدستى و بيمارى مبتلا مى كنم تا بدين سان كار دينشان برايشان سامان يابد ؛ و من آگاه ترم كه كار دين بندگان مؤمنم به چه چيز سامان يابد» .

.

ص: 566

عنه صلى الله عليه و آله :قالَ اللّهُ عز و جل : لَولا أنّي أستَحيي مِن عَبدِيَ المُؤمِنِ ، ما تَرَكتُ عَلَيهِ خِرقَةً يَتَوارى بِها ، وإذا أكمَلتُ لَهُ الإِيمانَ ابتَلَيتُهُ بِضَعفٍ في قُوَّتِهِ ، وقِلَّةٍ في رِزقِهِ ، فَإِن هُوَ جَزِعَ أعَدتُ عَلَيهِ ، وإن صَبَرَ باهَيتُ بِهِ مَلائِكَتي . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :قَدَّرَ الأَرزاقَ فَكَثَّرَها وقَلَّلَها ، وقَسَّمَها عَلَى الضّيقِ وَالسَّعَةِ ، فَعَدَلَ فيها لِيَبتَلِيَ مَن أرادَ بِمَيسورِها ومَعسورِها ، ولِيَختَبِرَ بِذلِكَ الشُّكرَ وَالصَّبرَ مِن غَنِيِّها وفَقيرِها . ثُمَّ قَرَنَ بِسَعَتِها عَقابيلَ فاقَتِها ، وبِسَلامَتِها طَوارِقَ آفاتِها ، وبِفُرَجِ أفراحِها غُصَصَ أتراحِها (أبزاحِها) . وخَلَقَ الآجالَ فَأَطالَها وقَصَّرَها ، وقَدَّمَها وأخَّرَها ، ووَصَلَ بِالمَوتِ أسبابَها ، وجَعَلَهُ خالِجا لِأَشطانِها ، وقاطِعا لِمَرائِرِ أقرانِها . (2)

عنه عليه السلام :المالُ يُبدي جَواهِرَ الرِّجالِ وخَلائِقَها . (3)

.


1- .الأمالي للطوسي : 306 / 613 عن داود الرقّي عن الإمام الصادق عليه السلام ، التمحيص : 45 / 61 عن عبّاد بن صهيب عن الإمام الصادق عليه السلامنحوه ، بحار الأنوار : 72 / 50 / 61 .
2- .نهج البلاغة : الخطبة 91 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : 5 / 148 / 11 .
3- .غرر الحكم : 1155 .

ص: 567

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند فرموده است: «اگر از بنده مؤمن خويش حيا نمى ورزيدم ، برايش [حتى ]زيرجامه اى نمى نهادم كه خود را با آن بپوشاند ؛ و چون ايمانش را كمال بخشم ، به كم توانى و اندكىِ روزى مبتلايش سازم ؛ اگر بيتابى كند ، ديگر بار مبتلايش سازم و اگر صبر پيشه كند ، با او بر فرشتگان مباهات ورزم» .

امام على عليه السلام :خداوند روزى ها را تقدير فرموده و آن ها را فراوان يا اندك و در تنگنا يا گشايش مقرر فرموده است و در اين رفتار دادگرى ورزيده تا هر كه را خواهد ، با روزىِ آسان يا سخت آزمايش فرمايد و بدين گونه شكر ورزيدن و صبر كردن را از توانگر و فقير بيازمايد . سپس همراه با گشايش روزى ، ناگوارى هاى فقر را قرار داده و با سلامتش بلاهاى بيمارى را درآميخته و با شادمانى هاى سُرورش غمناكى هاى اندوهش را همراه ساخته است . و سر رسيدن زندگى ها را مقدر فرموده و آن ها را بلند يا كوتاه و پيش يا پس قرار داده و سبب هاى مرگ را فراهم آورده و مرگ را كِشنده طناب هاى دراز عمرها و پاره كننده ريسمان هاى كوتاه گره خورده آن ها قرار داده است .

امام على عليه السلام :دارايى ، گوهرها و خوى هاى آدميان را آشكار مى كند .

.

ص: 568

عنه عليه السلام :الغِنى وَالفَقرُ يَكشِفانِ جَواهِرَ الرِّجالِ وأوصافَها . (1)

عنه عليه السلام :لا تَعتَبِرُوا الرِّضا وَالسُّخطَ بِالمالِ وَالوَلَدِ جَهلاً بِمَواقِعِ الفِتنَةِ ، وَالاِختِبارِ في مَوضِعِ الغِنى وَالاِقتِدارِ ، فَقَد قالَ سُبحانَهُ وتَعالى : «أَ يَحْسَبُونَ أَنَّمَا نُمِدُّهُم بِهِ مِن مَّالٍ وَ بَنِينَ* نُسَارِعُ لَهُمْ فِى الْخَيْرَتِ بَل لاَّ يَشْعُرُونَ ؛ (2) » فَإِنَّ اللّهَ سُبحانَهُ يَختَبِرُ عِبادَهُ المُستَكبِرينَ في أنفُسِهِم بِأَولِيائِهِ المُستَضعَفينَ في أعيُنِهِم . (3)

عنه عليه السلام :لا تَفرَح بِالغَناءِ وَالرَّخاءِ ، ولا تَغتَمَّ بِالفَقرِ وَالبَلاءِ ؛ فَإِنَّ الذَّهَبَ يُجَرَّبُ بِالنّارِ ، وَالمُؤمِنَ يُجَرَّبُ بِالبَلاءِ . (4)

عنه عليه السلام_ في قَولِهِ تَعالى : «وَ اعْلَمُواْ أَنَّمَآ أَمْوَلُكُمْ وَ أَوْلَ_دُكُمْ فِتْنَةٌ (5) » __ في قَولِهِ تَعالى : «وَ اعْلَمُواْ أَنَّمَآ أَمْوَلُكُمْ وَ أَوْلَ_دُكُمْ فِتْنَةٌ (6) » _ : ومَعنى ذلِكَ أنَّهُ يَختَبِرُهُم بِالأَموالِ وَالأَولادِ ؛ لِيَتَبَيَّنَ السّاخِطَ لِرِزقِهِ ، وَالرّاضِيَ بِقِسمِهِ ، وإن كانَ سُبحانَهُ أعلَمَ بِهِم مِن أنفُسِهِم ، ولكِن لِتَظهَرَ الأَفعالُ الَّتي بِها يُستَحَقُّ الثَّوابُ وَالعِقابُ ؛ لِأَنَّ بَعضَهُم يُحِبُّ الذُّكورَ ويَكرَهُ الإِناثَ ، وبَعضَهُم يُحِبُّ تَثميرَ المالِ ويَكرَهُ انثِلامَ الحالِ . (7)

عنه عليه السلام :ثَلاثٌ يُمتَحَنُ بِها عُقولُ الرِّجالِ ، هُنَّ : المالُ ، وَالوِلايَةُ ، وَالمُصيبَةُ . (8)

عنه عليه السلام :مَن ضُيِّقَ عَلَيهِ في ذاتِ يَدِهِ فَلَم يَظُنَّ أنَّ ذلِكَ حُسنُ نَظَرٍ مِنَ اللّهِ (لَهُ) فَقَد ضَيَّعَ مَأمولاً ، ومَن وُسِّعَ عَلَيهِ في ذاتِ يَدِهِ فَلَم يَظُنَّ أنَّ ذلِكَ استِدراجٌ مِنَ اللّهِ فَقَد أمِنَ مَخوفا . 9

.


1- .غرر الحكم : 1154 .
2- .المؤمنون : 55 ، 56 .
3- .نهج البلاغة : الخطبة 192 ، بحار الأنوار : 13 / 141 / 61 .
4- .غرر الحكم : 10394 .
5- .الأنفال : 28 .
6- .نهج البلاغة : الحكمة 93 .
7- .غرر الحكم : 4664 .
8- .تحف العقول : 206 ، التمحيص : 48 / 75 ، بحار الأنوار : 72 / 51 / 70 .

ص: 569

امام على عليه السلام :توانگرى و فقر ، گوهرها و ويژگى هاى آدميان را آشكار مى كنند .

امام على عليه السلام :به سبب جهل به موارد آزمايش و امتحان در جاى توانگرى و قدرت ، گمان نكنيد كه خشنودى يا ناخشنودى خدا به اين شكل است كه مال و فرزند به كسى دهد يا ندهد . همانا خداوندِ منزه و بزرگ فرموده است : «آيا مى پندارند كه آن چه از مال و فرزندان به آنان مى دهيم * براى آن ها در [رساندن ]نيكى ها شتاب مى كنيم؟ [نه ؛ ]بلكه نمى فهمند» . پس خداى سبحان آن گروه از بندگانش را كه خود را نزد خويش بزرگ مى شمارند ، به سبب آن دسته از دوستانش كه در چشم آن گروهْ ضعيف به شمار مى روند ، آزمايش مى كند .

امام على عليه السلام :از توانگرى و آسايش شادمان مشو و از فقر و بلا نيز اندوه مخور ؛ كه طلا با آتش محك مى خورد و مؤمن با بلا .

امام على عليه السلام_ درباره اين سخن خداى تعالى: «و بدانيد جز اين نيست كه دارايى ها و فرزندانتان مايه آزمايش شمايند» _: و معناى اين سخن آن است (1) كه خداوند ايشان را به دارايى ها و فرزندان مى آزمايد تا آن كه به روزى او ناخرسند و آن كه بدان خشنود است ، شناخته شود ، هر چند كه خداى سبحان به آنان آگاه تر از خودشان است ؛ ليكن چنين مى كند تا كردارهاى شايسته پاداش و كيفر ظهور يابد ؛ چرا كه برخى شان فرزند پسر را مى پسندد و از دختر بيزار است ، و برخى مال بر مال نهادن را دوست مى دارد و از آشفته حالى كراهت دارد .

امام على عليه السلام :با سه چيز خردهاى كسان آزموده گردد : دارايى ، حكمرانى ، و مصيبت .

امام على عليه السلام :هر كس به تنگدستى دچار شود و گمان نبرد كه اين ، نيك بينى خدا به او است ، اميد را تباه ساخته و آن كس كه گشاده دست گردد و گمان نبرد كه اين ، گرفتارىِ تدريجى (2) خدا براى او است ، خود را از بيمى كه نبايد از آن ايمن باشد ، ايمن داشته است .

.


1- .ظاهرا اين بخش از سخنان سيد رضى است ، چنان كه علامه مجلسى در بحار الأنوار (ج 94 ، ص 197 ، ح 6) آورده است.
2- .اشاره است به آيه 182 از سوره اعراف : «و آنها كه آيات ما را تكذيب مى كنند ، به تدريج از جايى كه نمى دانند ، گرفتار مجازاتشان خواهيم كرد» .

ص: 570

الإمام الباقر عليه السلام :لَمّا اُسرِيَ بِالنَّبِيِّ صلى الله عليه و آله قالَ : يا رَبِّ ، ما حالُ المُؤمِنِ عِندَكَ؟قالَ : . . . وإنَّ مِن عِبادِيَ المُؤمِنينَ مَن لا يُصلِحُهُ إلاَّ الغِنى ، ولَو صَرَفتُهُ إلى غَيرِ ذلِكَ لَهَلَكَ ؛ وإنَّ مِن عِبادِيَ المُؤمِنينَ مَن لا يُصلِحُهُ إلاَّ الفَقرُ ، ولَو صَرَفتُهُ إلى غَيرِ ذلِكَ لَهَلَكَ . (1)

عنه عليه السلام_ في تَفسيرِ قَولِهِ تَعالى : «وَ كَذَ لِكَ فَتَنَّا بَعْضَهُم بِبَعْضٍ» _: أيِ اختَبَرنَا الأَغنِياءَ بِالغَناءِ لِنَنظُرَ كَيفَ مُواساتُهُم لِلفُقَراءِ ، وكَيفَ يُخرِجونَ ما فَرَضَ اللّهُ عَلَيهِم في أموالِهِم ، فَاختَبَرنَا الفُقَراءَ لِنَنظُرَ كَيفَ صَبرُهُم عَلَى الفَقرِ وعَمّا في أيدِي الأَغنِياءِ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :مَن مَنَّ اللّهُ عَلَيهِ فَجَعَلَهُ مُوَسَّعا عَلَيهِ فَحُجَّتُهُ عَلَيهِ مالُهُ ، ثُمَّ تَعاهُدُهُ الفُقَراءَ بَعدُ بِنَوافِلِهِ . (3)

عنه عليه السلام :ما اُعطِيَ عَبدٌ مِنَ الدُّنيا إلاَّ اعتِبارا ، وما زُوِيَ عَنهُ إلاَّ اختِبارا . (4)

عنه عليه السلام_ في تَفسيرِ قَولِهِ تَعالى : «وَ لَوْ بَسَطَ اللّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوا في الْأَرْضِ» _: لَو فَعَلَ لَفَعَلوا ، ولكِن جَعَلَهُم مُحتاجينَ بَعضَهُم إلى بَعضٍ : وَاستَعبَدَهُم بِذلِكَ ، ولَو جَعَلَهُم كُلَّهُم أغنِياءَ لَبَغَوا فِي الأَرضِ . (5)

.


1- .الكافي : 2 / 352 / 8 عن أبان بن تغلب .
2- .تفسير القمّي : 1 / 202 عن أبي الجارود ، بحار الأنوار : 17 / 82 / 3 وج 22 / 67 / 10 .
3- .الكافي : 1 / 163 / 6 ، التوحيد : 414 / 12 نحوه وكلاهما عن سعدان رفعه .
4- .الكافي : 2 / 261 / 6 عن أحمد بن محمّد بن خالد البرقي عن بعض أصحابه رفعه ، مشكاة الأنوار : 226 / 629 ، بحار الأنوار : 72 / 9 / 8 .
5- .تفسير القمّي : 2 / 276 .

ص: 571

امام باقر عليه السلام :آن گاه كه پيامبر صلى الله عليه و آله به معراج برده شد ، گفت: «پروردگارم! مؤمن نزد تو چه حالى دارد؟» فرمود: « . . . از بندگان مؤمن من كسى است كه جز توانگرى به صلاح او نيست و اگر به حالى جز آن بدارمش ، تباه گردد ؛ و از بندگان مؤمن من كسى است كه جز فقر به صلاح او نيست و اگر به حالى جز آن بدارمش ، تباه شود» .

امام باقر عليه السلام_ در تفسير اين سخن خداى تعالى: «و بدين گونه برخى از ايشان را به برخى آزموديم » _: يعنى توانگران را به فقيران آزموديم تا درنگريم كه با فقيران چگونه همراهى مى كنند و چه سان بخشى از مالشان را كه خداوند واجب فرموده ، بيرون مى سازند ؛ و نيز فقيران را آزموديم تا درنگريم كه چگونه بر فقر خويش و توانگرىِ توانگران صبر مى ورزند .

امام صادق عليه السلام :هر كس خداوند بر وى منت نهد و گشاده دستى اش دهد ، حجتى كه خدا بر او قرار داده دارايى او است كه چگونه با دهش و بخشش ، از فقيران مواظبت مى كند .

امام صادق عليه السلام :هيچ بنده اى از دنيا برخوردار نمى شود ، مگر براى عبرت يافتن ؛ و هيچ بنده اى از آن بى بهره نگردد ، مگر براى آزموده شدن .

امام صادق عليه السلام_ در تفسير اين سخن خداى تعالى: «و اگر خداوند روزى را براى بندگانش گشاده مى ساخت ، هر آينه ايشان در زمين تجاوزگرى مى كردند .» _: اگر خدا چنين مى كرد ، آنان بى ترديد چنان مى كردند ؛ ليكن برخى از ايشان را به برخى ديگر نيازمند ساخت و بدين سان به بندگى شان واداشت ؛ و اگر همه را توانگر مى ساخت ، هر آينه در زمين تجاوزگرى مى كردند .

.

ص: 572

عنه عليه السلام :لَولا كَثرَةُ إلحاحِ المُؤمِنِ فِي الرِّزقِ ، لَضَيَّقَ عَلَيهِ مِنَ الرِّزقِ أكثَرَ مِمّا هُوَ فيهِ . (1)

الاحتجاج_ مِن سُو?لِ الزِّنديقِ الَّذي سَأَلَ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام . . . بِماذَا استَحَقَّ الَّذينَ أغناهُم وأوسَعَ عَلَيهِم مِن رِزقِهِ الغَناءَ وَالسَّعَةَ ؟ وبِماذَا استَحَقَّ الفَقيرُ التَّقتيرَ وَالضّيقَ ؟ _: اِختَبَرَ الأَغنِياءَ بِما أعطاهُم لِيَنظُرَ كَيفَ شُكرُهُم ، وَالفُقَراءَ بِما مَنَعَهُم لِيَنظُرَ كَيفَ صَبرُهُم . ووَجهٌ آخَرُ : أنَّهُ عَجَّلَ لِقَومٍ في حَياتِهِم ، ولِقَومٍ آخَرَ لِيَومِ حاجَتِهِم إلَيهِ . ووَجهٌ آخَرُ : فَإِنَّهُ عَلِمَ احتِمالَ كُلِّ قَومٍ فَأَعطاهُم عَلى قَدرِ احتِمالِهِم ، ولَو كانَ الخَلقُ كُلُّهُم أغنِياءَ لَخَرِبَتِ الدُّنيا ، وفَسَدَ التَّدبيرُ ، وصارَ أهلُها إلَى الفَناءِ ، ولكِن جَعَلَ بَعضَهُم لِبَعضٍ عَونا ، وجَعَلَ أسبابَ أرزاقِهِم في ضُروبِ الأَعمالِ وأنواعِ الصِّناعاتِ ؛ وذلِكَ أدوَمُ فِي البَقاءِ وأصَحُّ فِي التَّدبيرِ . ثُمَّ اختَبَرَ الأَغنِياءَ بِالاِستِعطافِ عَلَى الفُقَراءِ . كُلُّ ذلِكَ لُطفٌ ورَحمَةٌ مِنَ الحَكيمِ الَّذي لا يُعابُ تَدبيرُهُ . (2)

1 / 5المَرزوقُ مِن حَيثُ لا يَحتَسِبُ1 / 5 _ 1المُتَّقيالكتاب :«وَ مَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا * وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لاَ يَحْتَسِبُ وَ مَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَ__لِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَىْ ءٍ قَدْرًا . (3) »

.


1- .التمحيص : 49 / 83 عن ابن أبي العلاء ، بحار الأنوار : 72 / 52 / 74 .
2- .الاحتجاج : 2 / 224 / 223 ، بحار الأنوار : 10 / 171 / 2 .
3- .الطلاق : 2 و3 .

ص: 573

1 / 5 كسانى كه از جايى كه گمان نمى رود ، روزى دريافت مى كنند
1 / 5 _ 1 تقواپيشه

امام صادق عليه السلام :اگر اصرار فراوان مؤمن براى برخوردارى از روزى نبود ، همانا بيش از اين وى در تنگناى روزى قرار مى گرفت .

الاحتجاج_ بخشى از پرسش كافرى از امام صادق عليه السلام_: « . . .به چه سبب كسانى كه خداوند توانگرى شان بخشيده و روزى شان را گشايش داده ، مستحق توانگرى و گشايش گشته اند؟ به چه سبب فقير مستحق تنگنا و تنگدستى شده است؟» _ : خداوند توانگران را با آن چه به ايشان عطا فرموده ، آزموده است تا در نگرد كه چگونه شكر مى كنند ؛ و فقيران را با تنگنا آزموده تا ببيند كه چه سان صبر مى ورزند . و سبب ديگر آن كه روزى برخى را در زندگى شان پيش انداخته و روزى برخى ديگر را به هنگامى محول فرموده كه بدان نياز دارند . و ديگر سبب آن كه خداوند مى داند هر گروه چه اندازه تحمل دارد و هر يك را به قدر تحملش روزى عطا فرموده است . اگر همه مردم توانگر بودند ، دنيا ويران مى شد و تدبير تباه مى گشت و اهل جهان نابود مى شدند ؛ ليكن برخى از ايشان را يار برخى ديگر قرار داد و سبب هاى پيدايش روزى را در انواع كارها و حرفه ها نهاد . اين ، ماندگارتر و تدبيرمندانه تر است . آن گاه خداوند توانگران را با لطف ورزيدن به فقيران آزمود . اين همه ، لطف و رحمت خداى حكمت پيشه است كه در تدبيرش عيبى راه ندارد .

1 / 5كسانى كه از جايى كه گمان نمى رود ، روزى دريافت مى كنند1 / 5 _ 1تقواپيشهقرآن:«و هر كه از خدا پروا كند ، براى او راه بيرون شدن پديد آورد * و او را از جايى كه گمان ندارد ، روزى دهد . و هر كه بر خدا توكلّ كند ، خدا او را بسنده است؛ كه خدا به انجام رساننده فرمان خويش است. به راستى كه خداوند براى هر چيز اندازه اى نهاده است .»

.

ص: 574

الحديث :الإمام الباقر عليه السلام :قالَ اللّهُ عز و جل : وعِزَّتي وجَلالي وعَظَمَتي وبَهائي وعُلُوِّ ارتِفاعي! لا يُؤثِرُ عَبدٌ مُؤمِنٌ هَوايَ عَلى هَواهُ في شَيءٍ مِن أمرِ الدُّنيا إلاّ جَعَلتُ غِناهُ في نَفسِهِ ، وهِمَّتَهُ في آخِرَتِهِ ، وضَمَّنتُ السَّماواتِ وَالأَرضَ رِزقَهُ . (1)

المعجم الكبير عن معاذ بن جبل :سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ : يا أيُّهَا النّاسُ ، اتَّخِذوا تَقوَى اللّهِ تِجارَةً يَأتِكُمُ (2) الرِّزقُ بِلا بِضاعَةٍ ولا تِجارَةٍ . ثُمَّ قَرَأَ : «وَ مَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا* وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لاَ يَحْتَسِبُ . (3) »

مسند ابن حنبل عن أبو ذرّ :جَعَلَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَتلو عَلَيَّ هذِهِ الآيَةَ: «وَ مَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا» حَتّى فَرَغَ مِنَ الآيَةِ ، ثُمَّ قالَ : يا أبا ذَرٍّ ، لَو أنَّ النّاسَ كُلَّهُم أخَذوا بِها لَكَفَتهُم! قالَ : فَجَعَلَ يَتلو بِها ويُرَدِّدُها عَلَيَّ حَتّى نَعَستُ . (4)

.


1- .الكافي : 2 / 137 / 2 عن أبي حمزة وح 1 ، الخصال : 3 / 5 كلاهما عن أبي عبيدة الحذّاء ، ثواب الأعمال : 201 / 1 عن أبي حمزة الثمالي عن الإمام زين العابدين عليه السلام ، تحف العقول : 395 عن الإمام الكاظم عليه السلام ، الزهد للحسين بن سعيد : 25 / 56 عن اليماني ، الاُصول الستّة عشر : 37 كلّها نحوه .
2- .في المصدر وكذا في حلية الأولياء : «يأتيكم» ، وهو تصحيف .
3- .المعجم الكبير : 20/97/190، مسند الشاميّين: 1/234/415 ، حلية الأولياء : 6/96 ، كنز العمّال : 3 / 96 / 5666 .
4- .مسند ابن حنبل : 8 / 131 / 21607 ، سنن ابن ماجة : 2 / 1411 / 4220 ، سنن الدارمي : 2/759/2625، المستدرك على الصحيحين: 2/534/3819 كلّها نحوه، كنز العمّال: 1/583/2644 و ج 2 / 524 / 4662 ؛ مكارم الأخلاق : 2 / 376 / 2661 ، بحار الأنوار : 77 / 87 / 3 .

ص: 575

حديث:امام باقر عليه السلام :خداوند فرموده است: «به سرفرازى و شكوه و بزرگى و درخشش و بلند پايگى ام سوگند! بنده مؤمن من خواست مرا بر خواست خود در كار دنيا ترجيح نمى دهد ، مگر اين كه توانگرى اش را در جانش مى نهم ، همتش را در آخرتش قرار مى دهم ، و آسمان ها و زمين را تضمين كننده روزى اش مى سازم» .

المعجم الكبير از معاذ بن جبل :از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه فرمود : «اى مردم! تقواى خدا را دستمايه سازيد تا روزى تان بدون سرمايه و كسب و كار فراهم آيد» . سپس اين آيه را تلاوت كرد : «و هر كه از خدا پروا كند ، براى او راه بيرون شدن پديد آورد * و او را از جايى كه گمان ندارد ، روزى دهد» .

مسند ابن حنبل از ابوذر :رسول خدا صلى الله عليه و آله تلاوت اين آيه را براى من آغاز كرد: «و هر كه از خدا پروا كند ، براى او راه بيرون شدن پديد آورد» ؛ تا آن كه از تلاوت آن فراغت يافت . سپس فرمود : «اى ابوذر! اگر همه مردم به همين آيه تمسك مى جستند ، برايشان كفايت مى كرد» . ابوذر مى گويد : آن گاه پيامبر بازخوانى اين آيه را برايم از سر گرفت و تا وقتى كه چشمم سنگين شد ، آن را بر من خواند .

.

ص: 576

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :أبَى اللّهُ عز و جل أن يَرزُقَ عَبدَهُ المُؤمِنَ إلاّ مِن حَيثُ لا يَعلَمُ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :مَن أتاهُ اللّهُ عز و جل بِرِزقٍ لَم يَخطُ إلَيهِ بِرِجلِهِ ، ولا يَمُدَّ إلَيهِ يَدَهُ ، ولَم يَتَكَلَّم فيهِ بِلِسانِهِ ، ولَم يَشُدَّ إلَيهِ ثِيابَهُ ، ولَم يَتَعَرَّض لَهُ ، كانَ مِمَّن ذَكَرَهُ اللّهُ عز و جل في كِتابِهِ ،: «وَ مَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا* وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لاَ يَحْتَسِبُ . (2) »

عنه عليه السلام :لَو أنَّ السَّماواتِ وَالأَرضَ كانَتا عَلى عَبدٍ رَتقا ثُمَّ اتَّقَى اللّهَ ، لَجَعَلَ اللّهُ لَهُ مِنهُما مَخرَجا ورَزَقَهُ مِن حَيثُ لايَحتَسِبُ . (3)

عنه عليه السلام :أبَى اللّهُ عز و جل إلاّ أن يَجعَلَ أرزاقَ المُؤمِنينَ مِن حَيثُ لا يَحتَسِبونَ . (4)

عنه عليه السلام :إنَّ اللّهَ عز و جل جَعَلَ أرزاقَ المُؤمِنينَ مِن حَيثُ لا يَحتَسِبونَ ، وذلِكَ أنَّ العَبدَ إذا لَم يَعرِف وَجهَ رِزقِهِ كَثُرَ دُعاؤُهُ . (5)

.


1- .مسند الشهاب : 1 / 342 / 585 ، الفردوس : 1 / 421 / 1714 كلاهما عن الإمام عليّ عليه السلام ، إحياء علوم الدين : 3 / 356 وفيه «لا يحتسب» بدل «لا يعلم» ؛ كنز العمّال : 1 / 167 / 838 وص 144 / 697 ؛ قصص الأنبياء : 293 / 363 عن أبي هريرة ، بحار الأنوار : 103 / 30 / 55 .
2- .من لا يحضره الفقيه : 3 / 166 / 3612 عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام .
3- .غرر الحكم : 7599 .
4- .الكافي : 5 / 83 / 1 ، التمحيص : 53 / 104 كلاهما عن محمّد بن مسلم ، الأمالي للطوسي : 300 / 593 عن إبراهيم بن عبد الصمد عن أبيه عن جدّه ، تحف العقول : 60 ، تنبيه الخواطر : 1 / 168 والثلاثة الأخيرة نحوه ؛ شُعب الإيمان : 2 / 74 / 1197 عن خالد بن الزبير عن الإمام زين العابدين عن أبيه عن الإمام عليّ عليهم السلامعن رسول اللّه صلى الله عليه و آله وفيه «أبى اللّه أن يجعل أرزاق عباده المؤمنين إلاّ من حيث لا يحتسبون» ، كنز العمّال : 15 / 907 / 43566 وج 16 / 140 / 44172 .
5- .الكافي : 5 / 84 / 4 ، تهذيب الأحكام : 6 / 328 / 905 ، الأمالي للصدوق : 248 / 268 كلّها عن عليّ بن السري ، من لا يحضره الفقيه : 3 / 165 / 3608 ، التوحيد : 402 / 8 عن عليّ بن الحسن ، التمحيص : 53 / 105 عن عليّ بن السندي ، بحار الأنوار : 103 / 36 / 73 .

ص: 577

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند مى پرهيزد از آن كه بنده مؤمنش را روزى دهد جز از طريقى كه وى مى داند .

امام على عليه السلام :هر كه خداوند به وى روزى دهد بى آن كه براى كسب آن گامى بردارد و دستى دراز كند و زبانى بگشايد و كمر همت بندد و بدان روى نهد ، از همانان است كه خدا در كتابش ياد فرموده است: «و هر كه از خدا پروا كند ، براى او راه بيرون شدن پديد آورد * و او را از جايى كه گمان ندارد ، روزى دهد» .

امام على عليه السلام :اگر آسمان ها و زمين بر بنده اى تنگ شده باشد و سپس تقوا ورزد ، هر آينه خداوند براى او از آن دو ، راه بيرون شدن پديد آورد و از جايى كه گمان نكند ، روزى اش دهد .

امام على عليه السلام :خداوند مى پرهيزد از اين كه مؤمنان را جز از جايى كه گمان ندارند ، روزى دهد .

امام على عليه السلام :همانا خداوند روزى هاى مؤمنان را از جايى كه گمان نمى برند ، قرار داده ؛ و اين بدان جهت است كه بنده هر گاه نداند روزى اش از كجا رسد ، دعايش افزون گردد .

.

ص: 578

عنه عليه السلام_ في رِسالَتِهِ لِأَحَدِ أصحابِهِ _: أمّا بَعدُ ، فَإِنّي اُوصيكَ بِتَقوَى اللّهِ ؛ فَإِنَّ اللّهَ قَد ضَمِنَ لِمَنِ اتَّقاهُ أن يُحَوِّلَهُ عَمّا يَكرَهُ إلى ما يُحِبُّ ، ويَرزُقَهُ مِن حَيثُ لا يَحتَسِبُ . . . إنَّ اللّهَ عز و جل لا يُخدَعُ عَن جَنَّتِهِ ، ولا يُنالُ ما عِندَهُ إلاّ بِطاعَتِهِ إن شاءَ اللّهُ . (1)

عنه عليه السلام_ في قَولِهِ تَعالى : «وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لاَ يَحْتَسِبُ» _: أي يُبارِك لَهُ في ما آتاهُ . (2)

راجع : ص 188 (التعب في طلب المعيشة) .

1 / 5 _ 2المُتَوَكِّلالكتاب :«وَ مَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ . (3) »

الحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لَو أنَّكُم كُنتُم تَوَكَّلونَ عَلَى اللّهِ حَقَّ تَوَكُّلِهِ ، لَرُزِقتُم كَما يُرزَقُ الطَّيرُ ؛ تَغدو خِماصا وتَروحُ بِطانا . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :مَنِ انقَطَعَ إلَى اللّهِ كَفاهُ اللّهُ كُلَّ مَؤونَةٍ ، ورَزَقَهُ مِن حَيثُ لا يَحتَسِبُ ؛ ومَنِ انقَطَعَ إلَى الدُّنيا وَكَلَهُ اللّهُ إلَيها . (5)

.


1- .الكافي : 8 / 49 / 9 عن أحمد بن الحسن الميثمي عن رجل من أصحابه ، عدّة الداعي : 287 عن أحمد بن الحسين الميثمي عن رجل من أصحابه ، وفيه «جنبه» بدل «جنّته» ، تحف العقول : 240 عن الإمام الحسين عليه السلام نحوه ، بحار الأنوار : 78 / 121 / 3 وص 224 / 94 .
2- .تفسير مجمع البيان : 10 / 460 ، بحار الأنوار : 70 / 281 .
3- .الطلاق : 3 .
4- .سنن الترمذي : 4/573/2344، سنن ابن ماجة: 2/1394/4164 ، مسند ابن حنبل : 1/73/205 وص116/370، المستدرك على الصحيحين : 4/354/7894 كلّها عن عمر بن الخطّاب ، كنز العمّال: 3/103/5694 ؛ جامع الأخبار : 321/903، تنبيه الخواطر : 1/222، بحار الأنوار: 71/151/51 .
5- .المعجم الصغير : 1/116، تاريخ بغداد : 7/196/3658 ، إحياء علوم الدين : 4 / 357 وج 5/132، مسند الشهاب : 1 / 298 / 493 كلّها عن عمران بن حصين ، كنز العمّال : 3 / 226 / 6273 ؛ تنبيه الخواطر: 1 / 222 ، روضة الواعظين : 467 ، بحار الأنوار : 77 / 178 / 10 .

ص: 579

1 / 5 _ 2 توكّل كننده

امام على عليه السلام_ در نامه اش به يكى از يارانش _: اما بعد ؛ همانا من به تقواى خداوند سفارشت مى كنم ؛ كه خدا براى هر كه تقوا پيشه كند ، تضمين فرموده كه از هر چه دوست نمى دارد ، به آن چه دوست مى دارد گرايشش دهد و از جايى كه گمان ندارد ، روزى اش بخشد . . . همانا خداوند براى كسب بهشتش فريفته نشود و آن چه نزد او است ، جز با اطاعتش به دست نيايد _ اگر او خواهد _ .

امام على عليه السلام_ درباره اين سخن خداى تعالى : «و او را روزى دهد از جايى كه گمان ندارد» _: يعنى در آن چه به وى دهد ، بركت نهد .

ر .ك : ص189 (رنج بردن در طلب روزى).

1 / 5 _ 2توكّل كنندهقرآن:«هر كه بر خدا توكّل كند ، خدا او را بس است .»

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اگر چنان كه شايسته توكّل كردن بر خدا است ، بر او توكّل مى كرديد ، هر آينه همچون پرندگان روزى مى يافتيد كه بامدادان گرسنه برمى خيزند و شامگاهان سير هستند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه يكسره به خدا پيوندد ، خداوند هر بارِ او را بر عهده گيرد و از جايى كه گمان ندارد ، روزى اش بخشد ؛ و هر كه به دنيا پيوندد ، خدا وى را به دنيا واگذارد .

.

ص: 580

عنه صلى الله عليه و آله :مَن تَوَكَّلَ عَلَى اللّهِ كَفاهُ التَّشَعُّبَ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن أرادَ أن يَرزُقَهُ اللّهُ مِن حَيثُ لا يَحتَسِبُ فَليَتَوَكَّل عَلَى اللّهِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :يَقولُ اللّهُ عز و جل : ما مِن مَخلوقٍ يَعتَصِمُ دوني إلاّ قَطَعتُ أسبابَ السَّماواتِ وأسبابَ الأَرضِ مِن دونِهِ ؛ فَإِن سَأَلَني لَم اُعطِهِ ، وإن دَعاني لَم اُجِبهُ ، وما مِن مَخلوقٍ يَعتَصِمُ بي دونَ خَلقي إلاّ ضَمَّنتُ السَّماواتِ وَالأَرضَ رِزقَهُ ؛ فَإِن دَعاني أجَبتُهُ ، وإن سَأَلَني أعطَيتُهُ ، وإنِ استَغفَرَني غَفَرتُ لَهُ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام :مَن جَعَلَ اللّهُ سُبحانَهُ مَوئِلَ رَجائِهِ ، كَفاهُ أمرَ دينِهِ ودُنياهُ . (4)

عنه عليه السلام :حَسبُكَ مِن تَوَكُّلِكَ أن لا تَرى لِرِزقِكَ مُجرِيا إلاَّ اللّهَ سُبحانَهُ . (5)

.


1- .سنن ابن ماجة : 2 / 1395 / 4166 عن عمرو بن العاص ؛ تفسير القمّي : 1 / 291 ، نهج البلاغة : الخطبة 90 وليس فيهما «التشعّب» ، جامع الأخبار : 322 / 905 عن الإمام عليّ عليه السلام وفيه «الاُمور» بدل «التشعّب» ، بحار الأنوار : 71 / 151 / 51 .
2- .إرشاد القلوب : 120 .
3- .الأمالي للطوسي : 585 / 1210 ، تنبيه الخواطر : 2 / 74 كلاهما عن إسحاق بن جعفر عن أخيه الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام، صحيفة الإمام الرضا عليه السلام: 82/5، مشكاة الأنوار: 51/46 ، إرشاد القلوب: 121 نحوه ، بحار الأنوار : 71 / 143 / 40 وص 155 / 68 .
4- .غرر الحكم : 9070 .
5- .غرر الحكم : 4895 .

ص: 581

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه بر خدا توكّل كند ، خداى از پراكندگى [و اتكا به كسان گوناگون] بى نيازش فرمايد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه خواهد خداوند از جايى كه گمان ندارد روزى اش بخشد ، بايد بر خدا توكّل كند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند فرمايد : «هيچ آفريده اى نيست كه به غير من پناه جويد ، مگر اين كه دستاويزهاى آسمان ها و زمين را از وى بگسلانم ؛ پس اگر از من چيزى خواهد ، به وى ندهم و اگر مرا فراخواند ، اجابتش نكنم . و هيچ آفريده اى نيست كه از مخلوق من پيوند بريده ، تنها به من پناه آورد ، جز اين كه آسمان ها و زمين را تضمين گر روزى اش سازم ؛ اگر مرا بخواند ، اجابتش كنم و اگر از من چيزى خواهد ، به وى عطا كنم و اگر از من آمرزش جويد ، وى را بيامرزم» .

امام على عليه السلام :هر كه خداى سبحان را اميدگاه خويش سازد ، خداوند كار دين و دنيايش را كفايت مى كند .

امام على عليه السلام :در توكّل كردنت همين بس كه هيچ كس جز خدا را جريان بخش روزى خود ندانى .

.

ص: 582

عنه عليه السلام :كُن مُتَوَكِّلاً تَكُن مَكفِيّا . (1)

عنه عليه السلام :مَن كانَ مُتَوَكِّلاً لَم يَعدَمِ الإِعانَةَ . (2)

عنه عليه السلام :ما كانَ اللّهُ لِيَفتَحَ بابَ التَّوَكُّلِ ولَم يَجعَل لِلمُتَوَكِّلِ مَخرَجا ؛ فَإِنَّهُ سُبحانَهُ يَقولُ : «وَ مَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا* وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لاَ يَحْتَسِبُ وَ مَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ . (3) »

الكافي عن معاوية بن وهب عن الإمام الصادق عليه السلام :مَن اُعطِيَ التَّوَكُّلَ اُعطِيَ الكِفايَةَ. ثُمَّ قالَ: أتَلَوتَ كِتابَ اللّهِ عز و جل: «وَ مَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ » ؟ (4)

الإمام الصادق عليه السلام_ في قَولِهِ تَعالى : «وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ (5) » الزّارِعونَ . (6)

عنه عليه السلام :مَنِ اهتَمَّ لِرِزقِهِ كُتِبَ عَلَيهِ خَطيئَةٌ ، إنَّ دانِيالَ كانَ في زَمَنِ مَلِكٍ جَبّارٍ عاتٍ ، أخَذَهُ فَطَرَحَهُ في جُبٍّ وطَرَحَ مَعَهُ السِّباعَ فَلَم تَدنُ مِنهُ ولَم تَجرَحهُ ، فَأَوحَى اللّهُ إلى نَبِيٍ مِن أنبِيائِهِ : أنِ ائتِ دانِيالَ بِطَعامٍ . قالَ : يا رَبِّ ، وأينَ دانِيالُ؟ قالَ : تَخرُجُ مِنَ القَريَةِ فَيَستَقبِلُكَ ضَبُعٌ فَاتَّبِعهُ فَإِنَّهُ يَدُلُّكَ عَلَيهِ ، فَأَتَت بِهِ الضَّبُعُ إلى ذلِكَ الجُبِّ ، فَإِذا فيهِ دانِيالُ ، فَأَدلى إلَيهِ الطَّعامَ . فَقالَ دانِيالُ : الحَمدُ للّهِِ الَّذي لا يَنسى مَن ذَكَرَهُ ، وَالحَمدُ للّهِِ الَّذي لا يَخيبُ مَن دَعاهُ ، الحَمدُ للّهِِ الَّذي مَن تَوَكَّلَ عَلَيهِ كَفاهُ ، الحَمدُ للّهِِ الَّذي مَن وَثِقَ بِهِ لَم يَكِلهُ إلى غَيرِهِ ، الحَمدُ للّهِِ الَّذي يَجزي بِالإِحسانِ إحسانا وبِالصَّبرِ نَجاةً . (7)

.


1- .غرر الحكم : 7132 .
2- .غرر الحكم : 8128 .
3- .إرشاد القلوب : 149 .
4- .الكافي : 2 / 65 / 6 ، الخصال : 101 / 56 ، المحاسن : 1 / 3 / 1 نحوه ، روضة الواعظين : 365 ، بحار الأنوار : 71 / 43 / 43 وص 135 / 16 .
5- .إبراهيم : 12 .
6- .تفسير العيّاشي: 2/222/6 عن حسن بن ظريف عن محمّد بن أبي عبد اللّه ، من لا يحضره الفقيه : 3/253/3916، بحار الأنوار : 103 / 66 / 16 .
7- .الأمالي للطوسي : 300 / 593 عن عبد الصمد عن أبيه ، قصص الأنبياء : 230 / 273 عن حفص بن غياث النخعي ، بحار الأنوار : 14 / 362 / 4 وج 95 / 187 / 11 وراجع تفسير القمّي : 1 / 89 والخرائج والجرائح : 2 / 941 .

ص: 583

امام على عليه السلام :توكّل پيشه باش تا بى نياز باشى .

امام على عليه السلام :هر كس توكّل پيشه كند ، بى ياورى نمى ماند .

امام على عليه السلام :چنين نيست كه خداوند درِ توكّل را بگشايد و براى توكّل پيشه راه بيرون شدن پديد نياورد ؛ كه خداى سبحان ، خود ، فرموده است: «و هر كه از خدا پروا كند ، براى او راه بيرون شدن پديد آورد * و او را از جايى كه گمان ندارد ، روزى دهد» .

الكافى از معاويه پسر وهب از امام صادق عليه السلام :هر كس كه خداوند به وى توكّل عطا كند ، از بى نيازى برخوردار مى شود . _ سپس فرمود : _ آيا كتاب خدا را تلاوت كرده اى : «و هر كه بر خدا توكّل كند ، خداى او را بس است .» ؟

امام صادق عليه السلام_ درباره اين سخن خداى تعالى : «و توكّل پيشگان بايد بر خدا توكلّ كنند» _: آنان كشاورزانند .

امام صادق عليه السلام :هر كه براى روزى اش اندوهگين باشد ، گناهى بر وى نوشته شود . دانيال در دوره پادشاهى ستمگر و سركش مى زيست . آن پادشاه وى را در چاهى افكند و درندگان را با او در چاه انداخت ، اما درندگان به وى نزديك نشدند و به او زخمى نزدند . پس خداوند به يكى از پيامبرانش وحى فرستاد كه براى دانيال غذا ببرد . گفت: «پروردگارم! دانيال كجاست؟» فرمود : «از سرزمينت بيرون مى شوى ؛ كفتارى پيش تو مى آيد ؛ به دنبال او روان شو كه تو را نزد دانيال مى برد» . پس آن كفتار وى را بدان چاه برد كه دانيال در آن بود . وى غذا را براى او فرو فرستاد . دانيال گفت: «سپاس خدايى را است كه هر كه را به يادش باشد ، فراموش نكند و آن را كه بخواندش ، نااميد نسازد و هر كه را بر وى توكّل كند ، كفايت فرمايد و هر كس را به او اعتماد ورزد ، به غير خود وانگذارد و نيكى را به نيكى جزا دهد و صبر را به رهايى پاداش دهد» .

.

ص: 584

راجع : ص 222 ، ح 384 و ص 224 ، ح 388 و ص 226 ، ح392 .

1 / 5 _ 3المُتَفَقِّهُ فِي الدّينِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن تَفَقَّهَ في دينِ اللّهِ رَزَقَهُ اللّهُ مِن حَيثُ لَم يَحتَسِب ، وكَفاهُ هَمَّهُ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ تَعالى قَد تَكَفَّلَ لِطالِبِ العِلمِ بِرِزقِهِ خَاصَّةً عَمّا ضَمِنَهُ لِغَيرِهِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن طَلَبَ العِلمَ تَكَفَّلَ اللّهُ بِرِزقِهِ . (3)

.


1- .تاريخ بغداد : 3 / 32 / 956 عن عبد اللّه بن جزء الزبيدي ، جامع بيان العلم : 1 / 45 ، إحياء علوم الدين : 1 / 13 نحوه ، كنز العمّال : 10 / 165 / 28855 .
2- .منية المريد : 160 وراجع كنز العمّال : 10 / 138 و 139 .
3- .تاريخ بغداد : 3 / 180 / 1219 ، مسند الشهاب : 1 / 244 / 391 كلاهما عن زياد (بن الحارث) الصدائي ، كنز العمّال : 10 / 139 / 28701 ؛ الأمالي للشجري : 1 / 60 عن زياد الصدائي .

ص: 585

1 / 5 _ 3 پژوهنده دين

ر .ك : ص223 ، ح 384 و ص225 ، ح 388 و ص227 ، ح 392.

1 / 5 _ 3پژوهنده دينپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه در دين خدا پژوهش كند ، خداوند از جايى كه گمان ندارد ، روزى اش دهد و او را از غم و اندوه برهاند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همانا خداى _ تعالى _ روزىِ جوينده علم را به طور خاص تضمين فرموده ، افزون بر آن چه براى ديگران ضمانت فرموده است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه در پى دانش باشد ، خداوند روزى اش را ضمانت فرمايد .

.

ص: 586

الفصل الثاني: المبادئ الحقوقيّة2 / 1المالُ مالُ اللّهِالكتاب :«وَ ءَاتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ الَّذِى ءَاتَ_اكُمْ . (1) »

الحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :يا أيُّهَا النّاسُ ، ابتاعوا أنفُسَكُم مِنَ اللّهِ مِن مالِ اللّهِ ، لَيسَ لاِمرِئٍ شَيءٌ . (2)

.


1- .النور : 33 .
2- .كنز العمّال : 6 / 386 / 16180 نقلاً عن الباوردي وابن السكن والخرائطي في مكارم الأخلاق عن تميم بن يزيد بن أبي قتادة العدوي وح 16179 نقلاً عن شُعب الإيمان والديلمي وابن النجّار عن أنس وليس فيه «من مال اللّه . . .» ، المصنّف لعبد الرزّاق : 9 / 67 / 16368 عن قتادة ، كنز العمّال : 6 / 310 / 15825 كلاهما نحوه .

ص: 587

فصل دوم : اصول حقوقى

2 / 1 دارايى از آن خدا است

فصل دوم: اصول حقوقى2 / 1دارايى از آن خدا استقرآن:«و ايشان را از دارايى خدا كه نصيبتان فرموده ، بدهيد .»

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى مردم! با مال خدا ، جان هاى خود را از خدا بخريد ؛ كه هيچ كس را چيزى نيست .

.

ص: 588

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ مالَ اللّهِ تَعالى لَمَسؤولٌ ومُنطىً . (1)

الإمام الصادق عليه السلام_ لِعيسَى بنِ موسى _: يا عيسى ، المالُ مالُ اللّهِ عز و جل ، جَعَلَهُ وَدائِعَ عِندَ خَلقِهِ ، وأمَرَهُم أن يَأكُلوا مِنهُ قَصدا ، ويَشرَبوا مِنهُ قَصدا ، ويَلبَسوا مِنهُ قَصدا ، ويَنكِحوا مِنهُ قَصدا ، ويَركَبوا مِنهُ قَصدا ، ويَعودوا بِما سِوى ذلِكَ عَلى فُقَراءِ المُؤمِنينَ ، فَمَن تَعَدّى ذلِكَ كانَ أكلُهُ مِنهُ حَراما ، وما شَرِبَ مِنهُ حَراما ، وما لَبِسَهُ مِنهُ حَراما ، وما نَكَحَهُ مِنهُ حَراما ، وما رَكِبَهُ مِنهُ حَراما . (2)

2 / 2حُرمَةُ مالِ المُسلِمِرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ حينَ نَظَرَ إلَى الكَعبَةِ _: مَرحَبا بِالبَيتِ ما أعظَمَكَ! وما أعظَمَ حُرمَتَكَ عَلَى اللّهِ! وَاللّهِ لَلمُؤمِنُ أعظَمُ حُرمَةً مِنكَ! لِأَنَّ اللّهَ حَرَّمَ مِنكَ واحِدَةً ومِنَ المُؤمِنِ ثَلاثَةً : مالَهُ ، ودَمَهُ ، وأن يُظَنَّ بِهِ ظَنَّ السّوءِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله_ في حَجَّةِ الوَداعِ _: إنَّ المُؤمِنَ عَلَى المُؤمِنِ حَرامٌ عِرضُهُ ومالُهُ ونَفسُهُ ؛ حُرمَةٌ كَحُرمَةِ هذَا اليَومِ . (4)

.


1- .المستدرك على الصحيحين : 4 / 363 / 7930 ، السنن الكبرى : 4 / 332 / 7884 كلاهما عن محمّد بن عطيّة عن أبيه ، المعجم الكبير : 17 / 166 / 440 عن إسماعيل بن عطيّة رجل من بني جشم ، الطبقات الكبرى : 7 / 430 عن عطيّة السعدي ، تاريخ دمشق : 40 / 463 عن عمرو السعدي ، كنز العمّال : 6 / 464 / 16565 و ص 499 / 16707 .
2- .أعلام الدين : 269 عن عيسى بن موسى ، تفسير العيّاشي : 2 / 13 / 23 عن أبان بن تغلب نحوه ، بحار الأنوار : 103 / 16 / 74 .
3- .مشكاة الأنوار : 149 / 357 ، روضة الواعظين : 321 ، بحار الأنوار: 67 / 71 / 39 ؛ المعجم الكبير : 11 / 31 / 10966 عن ابن عبّاس نحوه .
4- .مسند ابن حنبل : 6 / 170 / 17543 عن سفيان بن وهب الخولاني .

ص: 589

2 / 2 احترام داشتن مال مسلمان

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همانا مال خداى تعالى است كه از آن بازخواست مى گردد و اعطا مى شود .

امام صادق عليه السلام_ خطاب به عيسى بن موسى _: اى عيسى! مال از آن خدا است كه آن را به امانت نزد آفريدگانش نهاده و فرمانشان داده كه به ميانه روى از آن بخورند و بياشامند و پوشاك برسازند و همسر گزينند و سوارى گيرند و آن چه را باقى ماند ، به مؤمنان فقير بازگردانند . پس هر كه از اين شيوه تجاوز كند ، خوردن و آشاميدن و پوشاك بر ساختن و همسر گزيدن و سوارى گرفتنش از آن مال حرام است .

2 / 2احترام داشتن مال مسلمانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ هنگام نگريستن به كعبه _: زهى اين خانه و بزرگىِ آن را! چه سترگ است حرمت تو نزد خداوند! به خدا سوگند كه احترام مؤمن بيش از تو است ؛ زيرا خدا از تو يك چيز را داراى حريم ساخته و از مؤمن سه چيز را : مالش ، خونش ، و اين كه به وى گمان بد رود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در حج بازپسين _: آبرو و مال و جان مؤمن بر مؤمن حرام است و حرمتش همانند حرمت اين روز است .

.

ص: 590

عنه صلى الله عليه و آله :المُؤمِنُ حَرامٌ كُلُّهُ : عِرضُهُ ، ومالُهُ ، ودَمُهُ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :حُرمَةُ مالِ المُؤمِنِ كَحُرمَةِ دَمِهِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :اُمِرتُ أن اُقاتِلَ النّاسَ حَتّى يَشهَدوا أن لا إلهَ إلاَّ اللّهُ وأنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ ، ويُقيمُوا الصَّلاةَ ويُؤتُوا الزَّكاةَ ؛ فَإِذا فَعَلوا ذلِكَ عَصَموا مِنّي دِماءَهُم وأموالَهُم إلاّ بِحَقِّ الإِسلامِ ، وحِسابُهُم عَلَى اللّهِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله_ لِعَلِيٍّ عليه السلام لَمّا بَعَثَهُ لِفَتحِ خَيبَرَ _: قاتِلهُم حَتّى يَشهَدوا أن لا إلهَ إلاَّ اللّهُ وأنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ ؛ فَإِذا فَعَلوا ذلِكَ فَقَد مَنَعوا مِنكَ دِماءَهُم وأموالَهُم إلاّ بِحَقِّها ، وحِسابُهُم عَلَى اللّهِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :لا يَحِلُّ لاِمرِئٍ أن يَأخُذَ مالَ أخيهِ بِغَيرِ حَقِّهِ ؛ وذلِكَ لِما حَرَّمَ اللّهُ مالَ المُسلِمِ عَلَى المُسلِمِ . (5)

.


1- .المؤمن : 72 / 199 عن الإمام الصادق عليه السلام ، تحف العقول : 57 ، مشكاة الأنوار : 189 / 501 وص 334 / 1062 ، بحار الأنوار: 77 / 160 / 164 .
2- .سنن الدارقطني : 3 / 26 / 94 ، مسند أبي يعلى : 5 / 68 / 5097 ، مسند الشهاب : 1 / 137 / 177 ، حلية الأولياء : 7 / 334 كلّها عن عبد اللّه وفيها «المسلم» بدل «المؤمن» .
3- .صحيح البخاري : 1 / 17 / 25 ، صحيح مسلم : 1 / 53 / 36 كلاهما عن ابن عمر ، سنن الترمذي : 5/3/2606 ، سنن ابن ماجة : 2 / 1295 / 3927 ، مسند ابن حنبل : 1 / 34 / 67 كلّها عن أبي هريرة نحوه ، كنز العمّال : 1 / 87 / 371 _ 373 ؛ بحار الأنوار : 68 / 242 .
4- .صحيح مسلم : 4 / 1872 / 33 ، خصائص الإمام أمير المؤمنين عليه السلام للنسائي : 63 / 18 و ح 19 و ص65 / 20 نحوه ، تاريخ دمشق : 42 / 82 / 8423 و ص 83 / 8424 و ح 8425 كلّها عن أبي هريرة ؛ الطرائف : 59 ، بحار الأنوار : 21 / 27 / 27 نقلاً عن الأمالي للطوسي .
5- .مسند ابن حنبل : 9 / 154 / 23666 عن أبي حميد الساعدي ، كنز العمّال : 10 / 637 / 30343 .

ص: 591

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مؤمن يكسره احترام دارد : آبرويش ، مالش ، و خونش .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :احترام مال مؤمن همانند خون او است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :فرمان يافتم كه با مردم نبرد كنم تا آن گاه كه گواهى دهند معبودى جز خدا نيست و محمّد رسول او است و نماز برپاى دارند و زكات پردازند ؛ پس هر گاه چنين كنند ، خون ها و مال هاى خويش را از من در امان داشته اند _ مگر آن كه به موجب حكم اسلام محترم نباشد _ و حساب ايشان با خدا است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ خطاب به على عليه السلام هنگامى كه وى را براى فتح خيبر گسيل فرمود _: با ايشان نبرد كن تا زمانى كه گواهى دهند معبودى جز خداى نيست و محمّد رسول خداست . هرگاه چنين كردند ، خون و اموالشان را از تو در حريم داشته اند ، مگر آن كه به موجب حقى ، احترام آن از ميان رود ؛ و حساب ايشان با خدا است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ كس را روا نيست كه به ناحق ، مال برادر [مؤمن ]خود را واگيرد ؛ و اين از آن رو است كه خداوند مال مسلمان را بر مسلمان در حريم قرار داده است .

.

ص: 592

عنه صلى الله عليه و آله :لا يَحِلُّ لاِمرِئٍ أن يَأخُذَ عَصا أخيهِ بِغَيرِ طيبِ نَفسِهِ ، وذلِكَ لِشِدَّةِ ما حَرَّمَ اللّهِ مِن مالِ المُسلِمِ عَلَى المُسلِمِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله_ في حَجَّةِ الوَداعِ _: أيُّهَا النّاسُ ، اسمَعوا ما أقولُ لَكُم وَاعقِلوهُ عَنّي : أيُّ يَومٍ أعظَمُ حُرمَةً ؟ قالوا : هذَا اليَومُ . قالَ : فَأَيُّ شَهرٍ أعظَمُ حُرمَةً ؟ قالوا : هذَا الشَّهرُ . قالَ : فَأَيُّ بَلَدٍ أعظَمُ حُرمَةً ؟ قالوا : هذَا البَلَدُ . قالَ : فَإِنَّ دِماءَكُم وأموالَكُم عَلَيكُم حَرامٌ كَحُرمَةِ يَومِكُم هذا في شَهرِكُم هذا في بَلَدِكُم هذا إلى يَومِ تَلقَونَهُ فَيَسأَلُكُم عَن أعمالِكُم ، ألا هَل بَلَّغتُ ؟ قالوا : نَعَم . قالَ : اللّهُمَّ اشهَد! ألا مَن كانَت عِندَهُ أمانَةٌ فَليُؤَدِّها إلى مَنِ ائتَمَنَهُ عَلَيها ؛ فَإِنَّهُ لا يَحِلُّ دَمُ امرِئٍ مُسلِمٍ ولا مالُهُ إلاّ بِطيبِ نَفسِهِ ، ولا تَظلِموا أنفُسَكُم ، ولا تَرجِعوا بَعدي كُفّاراً . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :لا يَأخُذَنَّ أحَدُكُم مَتاعَ أخيهِ لاعِبا ولا جادّا ، ومَن أخَذَ عَصا أخيهِ فَليَرُدَّها . (3)

مسند ابن حنبل عن أبو حرّة الرقاشيّ عن عمّه :كُنتُ آخِذاً بِزِمامِ ناقَةِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله في أوسَطِ أيّامِ التَّشريقِ أذودُ عَنهُ النّاسَ ، فَقالَ : يا أيُّهَا النّاسُ ، أتَدرونَ في أيِّ شَهرٍ أنتُم ، وفي أيِّ يَومٍ أنتُم ، وفي أيِّ بَلَدٍ أنتُم؟ قالوا : في يَومٍ حَرامٍ وشَهرٍ حَرامٍ وبَلَدٍ حَرامٍ . قالَ : فَإِنَّ دِماءَكُم وأموالَكُم وأعراضَكُم عَلَيكُم حَرامٌ كَحُرمَةِ يَومِكُم هذا في شَهرِكُم هذا في بَلَدِكُم هذا إلى يَومِ تَلقَونَهُ . ثُمَّ قالَ : اِسمَعوا مِنّي تَعيشوا : ألا لا تَظلِموا ، ألا لا تَظلِموا! ألا لا تَظلِموا ! إنَّهُ لايَحِلُّ مالُ امرِىٍ?( مُسلِمٍ ) إلاّ بِطيبِ نَفسٍ مِنهُ . (4)

.


1- .السنن الكبرى : 9 / 601 / 19645 ، مسند ابن حنبل : 9 / 154 / 23666 وفيه «حرّم رسول اللّه صلى الله عليه و آله» بدل «حرّم اللّه » ، كنز العمّال : 10 / 638 / 30344 .
2- .الكافي : 7 / 273 / 12 عن أبي اُسامة زيد الشحّام عن الإمام الصادق عليه السلام ، الخصال : 487 / 63 عن عبد اللّه بن عمر ، تفسير القمّي : 1 / 171 كلاهما نحوه ، بحار الأنوار : 21 / 381 / 8 ؛ صحيح البخاري: 2/619/1652 عن ابن عبّاس وص 620/1654، صحيح مسلم: 3/1305/1679 وكلاهما عن أبي بكرة ، سنن ابن ماجة : 2/1016/3057 عن ابن مسعود وكلّها نحوه ، كنز العمّال: 5/126/12345.
3- .سنن أبي داود : 4 / 301 / 5003 ، مسند ابن حنبل : 6 / 278 / 17964 وفيه «صاحبه» بدل «أخيه» ، المستدرك على الصحيحين : 3 / 739 / 6686 وفيه «وإذا وجد» بدل «ومن أخذ» ، السنن الكبرى : 6 / 166 / 11544 ، المعجم الكبير : 7 / 145 / 6641 كلّها عن عبد اللّه بن السائب ابن يزيد عن أبيه عن جدّه ، كنز العمّال : 10 / 637 / 30341 .
4- .مسند ابن حنبل : 7 / 376 / 20720 ، البداية والنهاية : 5 / 201 .

ص: 593

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ كس را نرسد كه [حتى] عصاى برادر [مؤمن ]خود را بدون رضايت وى برگيرد ؛ و اين به سبب آن است كه خداوند مال مسلمان را بر مسلمان داراى حرمت فراوان قرار داده است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در حج بازپسين _: «اى مردم! آن چه را مى گويم ، بشنويد و آن را از من واگيريد و نگاه داريد . كدام روز برترين حرمت را دارد؟» گفتند : «همين امروز» . فرمود: «كدام ماه برترين حرمت را دارد؟» گفتند: «همين ماه» . فرمود: «كدام سرزمين برترين حرمت را دارد؟» گفتند: «همين سرزمين» . فرمود: «همانا خون ها و مال هاتان نزد يكديگر حرمت دارد ، همانند حرمت همين روز در همين ماه در همين سرزمين ؛ تا آن گاه كه خدا را ملاقات مى كنيد و او درباره كارهاتان از شما بازخواست مى فرمايد . هلا آيا پيام را به شما ابلاغ كردم؟» گفتند : «آرى» . فرمود: «بار خدايا! گواه باش . هلا كه هر كس امانتى نزد خود دارد ، آن را بدان كس كه وى را بر آن امين شمرده ، بازگرداند ؛ زيرا خون و مال مسلمان جز به رضايت وى [بر ديگران ]حلال نيست . به خويشتن ستم نورزيد و پس از من به كفر باز مگرديد» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ يك از شما نبايد كالاى برادر [مؤمن] خود را ، خواه به شوخى و خواه به جِد ، برگيرد ؛ و هر كه [حتى] عصاى برادر [مؤمن ]خود را بگيرد ، بايد آن را بازپس دهد .

مسند ابن حنبل از ابو حره رقاشى از عمويش :در ميانه ايام تشريق ، زمام ماده شتر رسول خدا صلى الله عليه و آلهرا در دست گرفته ، مردم را از وى كنار مى پراكندم . او فرمود: «اى مردم! آيا مى دانيد در چه ماه و چه روز و چه سرزمينى هستيد؟» گفتند : «در روز و ماه و سرزمين حرام» . فرمود : «همانا خون ها و مال ها و آبروهاتان نزد يكديگر حرمت دارد ، همانند حرمت اين روز در اين ماه در اين سرزمين تا روزى كه خداوند را ديدار كنيد» . سپس فرمود : «از من بشنويد تا از زندگانى بهره بريد . هلا ستم نورزيد ؛ هلا ستم نورزيد ؛ هلا ستم نورزيد! هر آينه مال مسلمان [بر ديگران] جز به رضايت وى حلال نيست» .

.

ص: 594

مسند ابن حنبل عن جابر :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله وأصحابَهُ مَرّوا بِامرَأَةٍ فَذَبَحَت لَهُم شاةً وَاتَّخَذَت لَهُم طَعاما ، فَلَمّا رَجَعَ قالَت : يا رَسولَ اللّهِ ، إنَّا اتَّخَذنا لَكُم طَعاماً فَادخُلوا فَكُلوا ، فَدَخَلَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله وأصحابُهُ وكانوا لا يَبدَو?نَ حَتّى يَبتَدِئَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله ، فَأَخَذَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آلهلُقمَةً فَلَم يَستَطِع أن يُسيغَها ، فَقالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : هذِهِ شاةٌ ذُبِحَت بِغَيرِ إذنِ أهلِها . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :مَنِ استَطاعَ مِنكُم أن يَلقَى اللّهَ تَعالى وهُوَ نَقِيُّ الرّاحَةِ مِن دِماءِ المُسلِمينَ وأموالِهِم ، سَليمُ اللِّسانِ مِن أعراضِهِم ، فَليَفعَل . (2)

عنه عليه السلام_ لِشُرَيحٍ _: اُنظُر إلى أهلِ المَعكِ وَالمَطلِ ، ودَفعِ حُقوقِ النّاسِ مِن أهلِ المَقدِرَةِ وَاليَسارِ مِمَّن يُدلي بِأَموالِ المُسلِمينَ إلَى الحُكّامِ ، فَخُذ لِلنّاسِ بِحُقوقِهِم مِنهُم ، وبِع فيهِ العَقارَ وَالدِّيارَ ؛ فَإِنّي سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آلهيَقولُ : مَطلُ المُسلِمِ الموسِرِ ظُلمٌ لِلمُسلِمِ ، ومَن لَم يَكُن لَهُ عَقارٌ ولا دارٌ ولا مالٌ فَلا سَبيلَ عَلَيهِ . (3)

.


1- .مسند ابن حنبل : 5 / 124 / 14791 ، المستدرك على الصحيحين : 4 / 262 / 7579 .
2- .نهج البلاغة : الخطبة 176 ، بحار الأنوار: 71 / 292 / 62 و ج 75 / 262 / 67 .
3- .الكافي : 7 / 412 / 1 ، تهذيب الأحكام : 6 / 225 / 541 وفيه «للمسلمين» بدل «للمسلم» وكلاهما عن سلمة بن كهيل ، من لا يحضره الفقيه : 3 / 15 / 3243 وفيه «أهل المعك والمطل والاضطهاد» .

ص: 595

مسند ابن حنبل از جابر :رسول خدا و يارانش بر زنى گذشتند . وى براى ايشان گوسفندى ذبح كرد و غذايى فراهم ساخت . چون پيامبر بازگشت ، آن زن گفت: «اى رسول خدا! براى شما غذايى فراهم آورده ايم ؛ درون آييد و بخوريد» . رسول خدا و يارانش داخل شدند . آنان لب به غذا نگشودند تا پيامبر آغاز فرمود . پيامبر لقمه اى برگرفت ، ليكن نتوانست آن را فرو برد ؛ سپس فرمود : «اين گوسفند به رضايت صاحب آن ذبح نشده است» .

امام على عليه السلام :هر يك از شما كه مى تواند خداى تعالى را ديدار كند ، حال آن كه از تعرض به خون ها و مال هاى مسلمانان يكسره پيراسته است و زبانش از هتك آبروى ايشان پاك مانده ، بايد چنين كند .

امام على عليه السلام_ خطاب به شريح _: به كار آنان كه در پرداخت حق مردم تأخير كرده ، آن را به فردا مى افكنند ، درنگر و به مواردى بينديش كه زورمندان و توانگران اموال مسلمانان را به رشوه به حاكمان داده اند . پس حقوق مردم را از ايشان بگير و به آنان بازگردان و اگر ملك و خانه اى دارند ، بفروش ؛ كه من از رسول خدا صلى الله عليه و آلهشنيدم كه فرمود : «اگر مسلمان توانگر در پرداخت حق مسلمان ديگر تأخير كند ، به وى ستم ورزيده ؛ اما آن كس كه ملك و خانه و مالى ندارد ، راهى براى كيفر او نيست» .

.

ص: 596

الكافي عن سماعة :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : الرَّجُلُ مِنّا يَكونُ عِندَهُ شَيءٌ يَتَبَلَّغُ بِهِ وعَلَيهِ دَينٌ ، أيُطعِمُهُ عِيالَهُ حَتّى يَأتِيَ اللّهُ عز و جل بِمَيسَرَةٍ فَيَقضِيَ دَينَهُ ، أو يَستَقرِضُ عَلى ظَهرِهِ في خُبثِ الزَّمانِ وشِدَّةِ المَكاسِبِ، أو يَقبَلُ الصَّدَقَةَ؟ قالَ : يَقضي بِما عِندَهُ دَينَهُ ، ولا يَأكُلُ أموالَ النّاسِ إلاّ وعِندَهُ ما يُؤَدّي إلَيهِم حُقوقَهُم ؛ إنَّ اللّهَ عز و جل يَقولُ : «و لاَ تَأْكُلُواْ أَمْوَ لَكُم بَيْنَكُم بِالْبَ_طِ_لِ إِلاَّ أَن تَكُونَ تِجَ_رَةً عَن تَرَاضٍ مِّنكُمْ ، (1) » ولا يَستَقرِضُ عَلى ظَهرِهِ إلاّ وعِندَهُ وَفاءٌ ولَو طافَ عَلى أبوابِ النّاسِ فَرَدَّوهُ بِاللُّقمَةِ وَاللُّقمَتَينِ وَالتَّمرَةِ وَالتَّمرَتَينِ ، إلاّ أن يَكونَ لَهُ وَلِيٌّ يَقضي دَينَهُ مِن بَعدِهِ ؛ لَيسَ مِنّا مِن مَيِّتٍ إلاّ جَعَلَ اللّهُ عز و جللَهُ وَلِيّا يَقومُ في عِدَتِهِ ودَينِهِ ، فَيَقضي عِدَتَهُ ودَينَهُ . (2)

2 / 3حُرمَةُ مالِ المُعاهَدِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ألا مَن ظَلَمَ مُعاهَدا ، أوِ انتَقَصَهُ ، أو كَلَّفَهُ فَوقَ طاقَتِهِ ، أو أخَذَ مِنهُ شَيئا بِغَيرِ طيبِ نَفسٍ ، فَأَنَا حَجيجُهُ يَومَ القِيامَةِ ! (3)

.


1- .النساء : 29 .
2- .الكافي : 6 / 95 / 2 ، تهذيب الأحكام : 5 / 185 / 383 عن سلمة ، مستطرفات السرائر : 78 / 6 ، تفسير العيّاشي : 1 / 236 / 101 كلاهما نحوه ، بحار الأنوار : 103 / 144 / 17 و ح 18 .
3- .سنن أبي داود : 3 / 171 / 3052 ، السنن الكبرى : 9 / 344 / 18731 ، مشكاة المصابيح : 2 / 415 / 4047 كلّها عن صفوان بن سليم عن عدّة من أبناء أصحاب رسول اللّه صلى الله عليه و آله عن آبائهم دِنْيَة ، كنز العمّال : 4 / 364 / 10924 .

ص: 597

2 / 3 احترام داشتن مال نامسلمانى كه با مسلمانان پيمان دارد

الكافى از سماعه :به امام صادق عليه السلام گفتم : «از ما كسى است كه نزد خود مالى دارد و آن مال همه دارايى او است و نيز دَينى بر گردن او است ؛ آيا از آن مال مخارج خانواده خود را بپردازد تا زمانى كه خدا او را گشايش عطا فرمايد كه دين خود را ادا كند ، يا با سخت حالى و تنگناى كار و كسب به وام گرفتن روى آورد ، يا صدقه پذيرد؟» امام فرمود : «از آن چه نزد خود دارد ، دَينش را بپردازد . اموال مردم را نخورد مگر اين كه چيزى نزد خود داشته باشد كه با آن بتواند حقوق مردم را ادا كند . خداوند مى فرمايد: «و اموالتان را ميان خويش به باطل مخوريد ، مگر به داد و ستدى كه مورد رضايتتان باشد» . و نبايد وام گيرد مگر آن كه بتواند ادا كند ، هر چند بدين گونه كه بر درِ خانه هاى مردم بچرخد و او را يكى دو لقمه يا يكى دو دانه خرما دهند يا پس از خود ياورى داشته باشد كه دَينش را ادا كند . و هيچ مرده ما نيست مگر آن كه خداوند براى وى ياورى قرار دهد كه عهد و دَين او را ادا كند» .

2 / 3احترام داشتن مال نامسلمانى كه با مسلمانان پيمان داردپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هلا كه هر كس به نامسلمان پيمان دارنده اى ستم كند يا حقش را ضايع سازد يا فراتر از توانش بر وى بار نهد يا بدون رضايتش چيزى از او بستاند ، در روز قيامت من ، خود با وى در مى افتم .

.

ص: 598

الإمام عليّ عليه السلام :قَد بَلَغَني أنَّ الرَّجُلَ مِنهُم [أي جَيشِ مُعاوِيَةَ] كانَ يَدخُلُ عَلَى المَرأَةِ المُسلِمَةِ وَالاُخرَى المُعاهَدَةِ ، فَيَنتَزِعُ حِجلَها وقُلبَها وقَلائِدَها ورِعاثَها ، ما تَمنَعُ مِنهُ إلاّ بِالاِستِرجاعِ وَالاِستِرحامِ ، ثُمَّ انصَرَفوا وافِرينَ ما نالَ رَجُلاً مِنهُم كَلمٌ ولا اُريقَ لَهُ دَمٌ ؛ فَلَو أنَّ امرَأً مُسلِما ماتَ مِن بَعدِ هذا أسَفا ما كانَ بِهِ مَلوما ، بَل كانَ عِندي بِهِ جَديرا! (1)

عنه عليه السلام_ في كِتابِهِ إلى عُمّالِهِ عَلَى الخَراجِ _: لا تَبيعُنَّ لِلنّاسِ فِي الخَراجِ كِسوَةَ شِتاءٍ ولا صَيفٍ ، ولا دابَّةً يَعتَمِلونَ عَلَيها ، ولا عَبدا ، ولا تَضرِبُنَّ أحَدا سَوطا لِمَكانِ دِرهَمٍ ، ولا تَمَسُّنَّ مالَ أحَدٍ مِنَ النّاسِ ؛ مُصَلٍّ ولا مُعاهَدٍ . (2)

الكافي عن محمّد بن مسلم عن الإمام الباقر عليه السلام_ في أهلِ الجِزيَهِ _] سُئِلَ عليه السلام : [يُؤخَذُ مِن أموالِهِم ومَواشيهِم شَيءٌ سِوَى الجِزيَةِ ؟ قالَ : لا . (3)

2 / 4العَدلُ وَالتَّنمِيَةُالإمام عليّ عليه السلام :العَدلُ أقوى أساسٍ . (4)

عنه عليه السلام :جَعَلَ اللّهُ سُبحانَهُ العَدلَ قِواما لِلأَنامِ ، وتَنزيها مِنَ المَظالِمِ وَالآثامِ ، وتَسنِيَةً لِلإِسلامِ . (5)

.


1- .الكافي : 5 / 5 / 6 عن أبي عبد الرحمان السلمي ، نهج البلاغة : الخطبة 27 .
2- .نهج البلاغة : الكتاب 51 ، بحار الأنوار: 33 / 471 / 684 .
3- .الكافي 3 / 568 / 7 ، تهذيب الأحكام : 4 / 118 / 339 ، من لا يحضره الفقيه : 2 / 51 / 1672 .
4- .غرر الحكم : 863 .
5- .غرر الحكم : 4789 .

ص: 599

2 / 4 عدل و توسعه

امام على عليه السلام :به من خبر رسيده كه مردى از ايشان [= لشكر معاويه ]به خانه زنى مسلمان و زن نامسلمان پيمان دارنده اى وارد شده و خلخال و دستبند و گردن آويز و گوشواره هاى آنان را غارت كرده است ، حال آن كه آن دو هيچ وسيله اى براى دفاع جز شيون و زارى نداشته اند . سپس آنان با غنايم فراوان بازگشته اند ، بى آن كه يكى از ايشان زخمى بردارد يا خونى از وى بريزيد! پس اگر بعد از اين ماجرا ، مردى مسلمان از اندوه بميرد ، وى را سرزنش نبايد كرد ؛ بلكه از ديد من ، اگر بميرد نيز سزاوار است .

امام على عليه السلام_ در نامه اش به خراج گزارانش _: براى گرفتن خراج از مردم ، جامه زمستانى و تابستانى ، مركب كارى ، و بنده آنان را نفروشيد و كسى را براى گرفتن درهمى تازيانه مزنيد و به مال هيچ يك از مردم ، خواه مسلمان و خواه نامسلمان پيمان دارنده ، دست اندازى مكنيد .

الكافى از محمّد بن مسلم از امام باقر عليه السلام_ درباره جزيه پردازان _: [از وى پرسيده شد: ]«آيا غير از جزيه ، چيزى ديگر از دارايى ها و حيوانات آنان ستانده مى شود؟» فرمود : «نه» .

2 / 4عدل و توسعهامام على عليه السلام :عدالت استوارترين پايه است .

امام على عليه السلام :خداوند سبحان عدل را مايه استوارى مردم ، پيرايش آنان از ستم ها و گناهان ، و آسان سازى اسلام قرار داد .

.

ص: 600

عنه عليه السلام :العَدلُ قِوامُ الرَّعِيَّةِ ، وجَمالُ الوُلاةِ . (1)

عنه عليه السلام :بِالعَدلِ تَتَضاعَفُ البَرَكاتُ . (2)

عنه عليه السلام :العَدلُ أغنَى الغِناءِ . (3)

عنه عليه السلام :عَدلُ السُّلطانِ خَيرٌ مِن خِصبِ الزَّمانِ . (4)

عنه عليه السلام_ في خُطبَةٍ لَهُ بَعدَ أن بايَعوهُ _: ألا وكُلُّ قِطعَةٍ أقطَعَها عُثمانُ أو مالٍ _ وَالَّذي فَلَقَ الحَبَّةَ وبَرَأَ النَّسَمَةَ _ لَو وَجَدتُهُ قَد تُزُوِّجَ بِهِ النِّساءُ وتَفَرَّقَ فِي البُلدانِ لَرَدَدتُهُ عَلى أهلِهِ ؛ فَإِنَّ فِي الحَقِّ وَالعَدلِ لَكُم سَعَةً ، ومَن ضاقَ بِهِ العَدلُ فَالجَورُ بِهِ أضَيقُ ! (5)

الإمام الباقر عليه السلام :ما أوسَعَ العَدلَ ! إنَّ النّاسَ يَستَغنونَ إذا عُدِلَ فيهِم ، وتُنزِلُ السَّماءُ رِزقَها ، وتُخرِجُ الأَرضُ بَرَكَتَها بِإِذنِ اللّهِ عز و جل . (6)

الكافي عن حمّاد بن عيسى عن بعض أصحابنا عن العبد الصالح عليه السلام :إنَّ اللّهَ لَم يَترُك شَيئا مِن صُنوفِ الأَموالِ إلاّ وقَد قَسَّمَهُ وأعطى كُلَّ ذي حَقٍّ حَقَّهُ ؛ الخاصَّةَ ، وَالعامَّةَ ، وَالفُقَراءَ ، وَالمَساكينَ ، وكُلَّ صِنفٍ مِن صُنوفِ النّاسِ ، فَقالَ : لَو عُدِلَ فِي النّاسِ لاَستَغنَوا . ثُمَّ قالَ: إنَّ العَدلَ أحلى مِنَ العَسَلِ ، ولا يَعدِلُ إلاّ مَن يُحسِنُ العَدلَ . (7)

.


1- .غرر الحكم : 1954 .
2- .غرر الحكم : 4211 .
3- .غرر الحكم : 686 .
4- .مطالب السؤول : 56 ؛ بحار الأنوار : 78 / 10 / 67 .
5- .دعائم الإسلام : 1 / 396 ، شرح الأخبار : 1 / 373 نحوه ، نهج البلاغة : الخطبة 15 وفيه ذيله .
6- .من لا يحضره الفقيه : 2 / 53 / 1677 ، تهذيب الأحكام : 4 / 118 / 340 وفيه «يتّسعون» بدل «يستغنون» وكلاهما عن محمّد بن مسلم، الكافي: 3/568/6 عن ابن أبي يعفور عن الإمام الصادق عليه السلام، دعائم الإسلام : 1 / 380 وفيه صدره .
7- .الكافي : 1 / 542 / 4 .

ص: 601

امام على عليه السلام :عدالت برپا دارنده جامعه و زينت حاكمان است .

امام على عليه السلام :با عدل ، بركت ها افزون مى گردند .

امام على عليه السلام :عدالت برترين توانگرى است .

امام على عليه السلام :دادگرى حاكم بهتر از حاصلخيزى و شادابى روزگار است .

امام على عليه السلام_ در خطبه اش پس از بيعت مردم با وى _: هلا سوگند به آن كه دانه را شكافت و انسان را پديد آورد ، هر پاره زمين يا مالى كه عثمان به كسى بخشيده باشد ، حتّى اگر در كابين زنان بيابم يا در سرزمين ها پراكنده شده باشد ، به صاحبانشان باز مى گردانم . همانا در حق و عدل براى شما گشايش است و آن كه عدل براى وى تنگنا آور است ، از بيداد بيش تر در تنگنا خواهد بود .

امام باقر عليه السلام :چه گشايش آفرين است عدالت! مردم آن گاه كه در ميانشان عدل رعايت گردد ، توانگر مى شوند و آسمان روزى اش را فرو مى فرستد و زمين بركتش را به رخصت پروردگار برون مى دهد .

الكافى از حماد بن عيسى از يكى از شيعيان از امام كاظم عليه السلام :همانا خداوند هيچ دسته اى از اموال را رها نكرده ، مگر اين كه آن را تقسيم فرموده و حق هر صاحب حق را عطا كرده ، خواص و عوام و فقيران و بينوايان و هر دسته از مردم را . _ سپس امام فرمود: _ اگر در ميان مردم عدالت رعايت مى شد ، هر آينه بى نياز مى گشتند . _ سپس فرمود : _ همانا عدل از عسل شيرين تر است و به عدل نمى گرايد جز كسى كه آن را نيكو مى شمارد .

.

ص: 602

الإمام الكاظم عليه السلام_ في قَولِ اللّهِ عز و جل : «يُحْىِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا» _: لَيسَ يُحييها بِالقَطرِ ، ولكِن يَبعَثُ اللّهُ رِجالاً فَيُحيونَ العَدلَ ؛ فَتَحيَا الأَرضُ لاِءِحياءِ العَدلِ . (1)

2 / 5حُقوقُ المالِالكتاب :«الَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلاَتِهِمْ دَآءِمُونَ * وَ الَّذِينَ فِى أَمْوَ لِهِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ . (2) »

«وَ بِالْأَسْحَارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ * وَ فِى أَمْوَ لِهِمْ حَقٌّ لِّلسَّآءِلِ وَ الْمَحْرُومِ . (3) »

«كُلُواْ مِن ثَمَرِهِ إِذَآ أَثْمَرَ وَ ءَاتُواْ حَقَّهُ يَوْمَ حَصَادِهِ . (4) »

الحديث :مسند ابن حنبل عن أنس :أتى رَجُلٌ مِن بَني تَميمٍ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آلهفَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، إنّي ذو مالٍ كَثيرٍ ، وذو أهلٍ ووَلَدٍ وحاضِرَةٍ ، فَأَخبِرني كَيفَ اُنفِقُ ، وكَيفَ أصنَعُ ؟ فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : تُخرِجُ الزَّكاةَ مِن مالِكَ ؛ فَإِنَّها طُهرَةٌ تُطَهِّرُكَ ، وتَصِلُ أقرِباءَكَ ، وتَعرِفُ حَقَّ السّائِلِ وَالجارِ وَالمِسكينِ . (5)

.


1- .الكافي : 7 / 174 / 2 ، تهذيب الأحكام : 10 / 146 / 578 كلاهما عن عبد الرحمان بن الحجّاج .
2- .المعارج : 23 و 24 .
3- .الذاريات : 18 و 19 .
4- .الأنعام : 141 .
5- .مسند ابن حنبل: 4/273/12397، المعجم الأوسط: 8/338/8802 ، المستدرك على الصحيحين: 2 / 392 / 3374 .

ص: 603

2 / 5 حقوقِ دارايى

امام كاظم عليه السلام_ درباره سخن خداوند : «زمين را پس از مرگش زنده مى دارد» _: خداوند زمين را با باران زنده نمى كند ، بلكه مردانى را مى فرستد كه عدل را برپا مى دارند و با زنده شدن عدل ، زمين زنده مى شود .

2 / 5حقوقِ دارايىقرآن:«آنان كه همواره در نمازند و در اموالشان حقّى معين است .»

«و در سحرگاهان آمرزش مى جويند * و در اموالشان حقّى براى نياز خواه و محروم هست .»

«از ميوه آن ، چون ميوه دهد ، بخوريد و حق آن را در روز چيدن و درو كردنش بدهيد .»

حديث:مسند ابن حنبل از انس :مردى از بنى تميم نزد پيامبر آمد و گفت: «اى رسول خدا صلى الله عليه و آله! من مالى بسيار دارم و صاحب خانواده و فرزندان و خاندانم . مرا آگاه فرما كه چگونه انفاق كنم و چه سان رفتار نمايم؟» پيامبر فرمود : «زكات را از مالت بيرون ساز ؛ كه زكات مايه پاكى تو است . نيز با خويشاوندانت پيوند داشته باش و حق نيازخواه و همسايه و بينوا را بدان» .

.

ص: 604

الإمام عليّ عليه السلام :قيلَ : يا نَبِيَّ اللّهِ ، أفِي المالِ حَقٌّ سِوَى الزَّكاةِ ؟ قالَ : نَعَم ، بِرُّ الرَّحِمِ إذا أدبَرَت ، وصِلَةُ الجارِ المُسلِمِ ؛ فَما أقَرَّ بي مَن باتَ شَبعانَ وجارُهُ المُسلِمُ جائِعٌ ، ثُمَّ قالَ : ما زالَ جَبرَئيلُ عليه السلام يوصيني بِالجارِ حَتّى ظَنَنتُ أنَّهُ سَيُوَرِّثُهُ ! (1)

عنه عليه السلام :إنَّ اللّهَ سُبحانَهُ فَرَضَ في أموالِ الأَغنِياءِ أقواتَ الفُقَراءِ ، فَما جاعَ فَقيرٌ إلاّ بِما مُتِّعَ بِهِ غَنِيٌّ ، وَاللّهُ تَعالى سائِلُهُم عَن ذلِكَ . (2)

عنه عليه السلام :إنَّ اللّهَ فَرَضَ عَلَى الأَغنِياءِ في أموالِهِم بِقَدرِ ما يَكفي فُقَراءَهُم ، وإن جاعوا وعَروا وجُهِدوا فَبِمَنعِ الأَغنِياءِ ، وحَقٌّ عَلَى اللّهِ أن يُحاسِبَهُم يَومَ القِيامَةِ ويُعَذِّبَهُم عَلَيهِ . (3)

عنه عليه السلام :مَن كَثُرَ مالُهُ ولَم يُعطِ حَقَّهُ ؛ فَإِنَّما مالُهُ حَيّاتٌ يَنهَشنَهُ يَومَ القِيامَةِ . (4)

عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: اُنظُر ما عِندَكَ فَلا تَضَعهُ إلاّ في حَقِّهِ ، وما عِندَ غَيرِكَ فَلا تَأخُذهُ إلاّ بِحَقِّهِ . (5)

الإمام زين العابدين عليه السلام_ في بَيانِ الحُقوقِ _: أمّا حَقُّ مالِكَ : فَأَن لا تَأخُذَهُ إلاّ مِن حِلِّهِ ، ولا تُنفِقَهُ إلاّ في وَجهِهِ ، ولا تُؤثِرَ عَلى نَفسِكَ مَن لايَحمَدُكَ ؛ فَاعمَل بِهِ بِطاعَةِ رَبِّكَ ، ولا تَبخَل بِهِ ؛ فَتَبوءَ بِالحَسرَةِ وَالنَّدامَةِ مَعَ التَّبِعَةِ ، ولا قُوَّةَ إلاّ بِاللّهِ . (6)

.


1- .الأمالي للطوسي : 520 / 1145 عن هارون بن عمرو المجاشعي عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام وعن محمّد بن جعفر عن الإمام الصادق عليه السلام .
2- .نهج البلاغة : الحكمة 328 ، روضة الواعظين : 497 نحوه ، عيون الحكم والمواعظ : 152 / 3343 ؛ ينابيع المودّة : 2 / 249 / 699 وفيها «مُنِعَ» بدل «مُتِّع به» .
3- .كنز العمّال : 6 / 528 / 16840 ، السنن الكبرى : 7 / 37 / 13206 عن محمّد بن الحنفيّة .
4- .دعائم الإسلام : 1 / 247 ، بحار الأنوار : 96 / 29 / 57 .
5- .شرح نهج البلاغة : 20 / 321 / 679 .
6- .من لا يحضره الفقيه : 2 / 624 / 3214 ، الأمالي للصدوق : 455 / 610 ، الخصال : 569 / 1 وفيه «السعة» بدل «التبعة» وكلّها عن أبي حمزة الثمالي ، بحار الأنوار : 74 / 8 / 1 .

ص: 605

امام على عليه السلام :پرسيده شد : «اى پيامبر خدا! آيا جز زكات حقى ديگر در مال هست؟» فرمود : «آرى ؛ نيكى به خويشاندى كه پيوند بريده باشد و همپيوندى با همسايه مسلمان . به من اقرار نياورده است آن كس كه سير ، روز را به شب رساند و همسايه مسلمانش گرسنه باشد . _ سپس فرمود : _ جبرئيل همواره مرا درباره همسايه سفارش مى فرمود ، چندان كه گمان بردم او را از وارثان مى شمرد» .

امام على عليه السلام :همانا خداى سبحان روزى فقيران را در اموال توانگران واجب فرموده ؛ و هيچ فقيرى گرسنه نمى ماند ، مگر آن كه توانگرى از وى بهره برده است . و خداى تعالى توانگران را از اين ، بازخواست خواهد كرد .

امام على عليه السلام :هر آينه خداوند بر توانگران در اموالشان چندان حق واجب قرار داده كه فقيران جامعه را بى نياز سازد ؛ پس اگر فقيران گرسنه و برهنه و بينوا بمانند ، به سبب خوددارى توانگران از پرداخت حق آنان است و خداى را سزا است كه روز قيامت از ايشان حساب كشد و بدين جهت عذابشان فرمايد .

امام على عليه السلام :هر كه مال بسيار داشته باشد و حق آن را ادا نكند ، بى ترديد در روز قيامت ، مالش به مارهايى تبديل مى شود كه او را نيش مى زنند .

امام على عليه السلام_ در كلمات حكيمانه منسوب به وى _: بنگر كه خود چه دارى ، پس آن را ضايع مكن مگر آن كه حقش را ادا كنى ؛ و بنگر كه ديگرى چه دارد ، پس آن را جز به حق نستان .

امام سجاد عليه السلام_ در شمارش حقوق _: اما حق دارايى ات آن است كه آن را جز از راه حلال به دست نياورى و جز در جاى خود ، آن را مصرف نكنى و كسى را كه سپاسمند تو نيست ، بر خود ترجيح ندهى . پس با آن به اطاعت پروردگارت پرداز و بدان بخل مورز ؛ كه دچار حسرت خواهى شد و در پى ، پشيمانى خواهى كشيد . و نيرويى نيست مگر از جانب خدا!

.

ص: 606

عنه عليه السلام_ في رِسالَتِهِ المَعروفَةِ بِرِسالَةِ الحُقوقِ _: أمّا حَقُّ المالِ : فَأَن لا تَأخُذَهُ إلاّ مِن حِلِّهِ ، ولا تُنفِقَهُ إلاّ في حِلِّهِ ، ولا تُحَرِّفَهُ عَن مَواضِعِهِ ، ولا تَصرِفَهُ عَن حَقائِقِهِ ، ولا تَجعَلَهُ إذا كانَ مِنَ اللّهِ إلاّ إلَيهِ وسَبَبا إلَى اللّهِ ، ولا تُؤثِرَ بِهِ عَلى نَفسِكَ مَن لَعَلَّهُ لايَحمَدُكَ وبِالحَرِيِّ أن لا يُحسِنَ خِلافَتَهُ في تَرِكَتِكَ ولا يَعمَلَ فيهِ بِطاعَةِ رَبِّكَ ؛ فَتَكونَ مُعينا لَهُ عَلى ذلِكَ أو بِما أحدَثَ في مالِكَ أحسَنَ نَظَرا لِنَفسِهِ ، فَيَعمَلَ بِطاعَةِ رَبِّهِ ؛ فَيَذهَبَ بِالغَنيمَةِ وتَبوءَ بِالإِثمِ وَالحَسرَةِ وَالنَّدامَةِ مَعَ التَّبِعَةِ . (1)

الإمام الباقر عليه السلام :إنَّ رجُلاً جاءَ إلى أبي عَلِيِّ بنِ الحُسَينِ عليهماالسلامفَقالَ لَهُ : أخبِرني عَن قَولِ اللّهِ عز و جل : «وَ الَّذِينَ فِى أَمْوَ لِهِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ * لِّلسَّآءِلِ وَ الْمَحْرُومِ » ما هذَا الحَقُّ المَعلومُ ؟ فَقالَ لَهُ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليهماالسلام : الحَقُّ المَعلومُ : الشَّيءُ يُخرِجُهُ الرَّجُلُ مِن مالِهِ لَيسَ مِنَ الزَّكاةِ ولا مِنَ الصَّدَقَةِ المَفروضَتَينِ . قالَ : فَإِذا لَم يَكُن مِنَ الزَّكاةِ ولا مِنَ الصَّدَقَةِ فَما هُوَ ؟ فَقالَ : هُوَ الشَّيءُ يُخرِجُهُ الرَّجُلُ مِن مالِهِ إن شاءَ أكثَرَ وإن شاءَ أقَلَّ عَلى قَدرِ ما يَملِكُ . فَقالَ لَهُ الرَّجُلُ : فَما يَصنَعُ بِهِ ؟ قالَ : يَصِلُ بِهِ رَحِما ، ويُقري بِهِ ضَيفا ، ويَحمِلُ بِهِ كَلاًّ ، أو يَصِلُ بِهِ أخا لَهُ فِي اللّهِ ، أو لِنائِبَةٍ تَنوبُهُ . فَقالَ الرَّجُلُ : اللّهُ يَعلَمُ حَيثُ يَجعَلُ رِسالاتِهِ ! (2)

عنه عليه السلام :إنَّ اللّهَ _ تَبارَكَ وتَعالى _ يَبعَثُ يَومَ القِيامَةِ ناسا مِن قُبورِهِم مَشدودَةً أيديهِم إلى أعناقِهِم لا يَستَطيعونَ أن يَتَناوَلوا بِها قيسَ اُنمُلَةٍ ، مَعَهُم مَلائِكَةٌ يُعَيِّرونَهُم تَعييرا شَديدا ؛ يَقولونَ : هؤُلاءِ الَّذينَ مَنَعوا خَيرا قَليلاً مِن خَيرٍ كَثيرٍ ! هؤُلاءِ الَّذينَ أعطاهُمُ اللّهُ فَمَنَعوا حَقَّ اللّهِ في أموالِهِم ! (3)

.


1- .تحف العقول : 267 ، بحار الأنوار : 74 / 17 / 2 .
2- .الكافي : 3 / 500 / 11 عن عبد الرحمان الأنصاري .
3- .الكافي: 3/506/22، ثواب الأعمال: 279/2 كلاهما عن أبي الجارود، بحار الأنوار: 96/21/49.

ص: 607

امام سجاد عليه السلام_ در رساله معروف به رساله حقوق _: اما حق مال آن است كه آن را جز از راه حلال به كف نياورى و جز در راه حلال مصرف نكنى و از جايگاه مناسبش بيرون نسازى و از كاركردهاى حقيقى اش دور نگردانى و حال كه مال از آن خدا است ، آن را جز داراى سمت و سويى خدايى و به منزله دستاويزى به حضرت او قرار ندهى و در آن ، كسى را بر خويش ترجيح ندهى كه شايد سپاسمند تو نباشد و شأنش چنين است كه بازمانده مالت را به نيكى مصرف نكند و با آن به اطاعت پروردگارت نپردازد ؛ كه در اين صورت ، تو نيز ياور او [در اين گناه] خواهى بود . شايد هم وى با آن چه در مال تو روا مى دارد ، در كار خويش نيك نظر كند و به اطاعت پروردگارش پردازد و خود سود برد و تو فقط گناه و حسرت و پشيمانى در پى داشته باشى!

امام باقر عليه السلام :مردى نزد پدرم على بن حسين عليهماالسلام آمد و به وى گفت: «مرا آگاه كن كه در اين سخن خداوند ، مراد از حق معين چيست : «و كسانى كه در اموال آنان حقى معين * براى نيازخواه و محروم هست» ؟» على بن حسين عليهماالسلام به وى فرمود: «حق معين آن است كه انسان از مال خويش بيرون مى سازد و آن غير از زكات و صدقه واجب است» . گفت: «اگر زكات و صدقه نيست ، پس چيست؟» فرمود: «آن چيزى است كه انسان از مال خويش بيرون مى كند ، خواه زياد و خواه كم ، به حسب مقدار دارايى اش» . آن مرد به وى گفت: «با آن چه مى كند؟» فرمود: «با خويشاوندى پيوند مى يابد ؛ مهمانى را طعام مى دهد ؛ بارى را به دوش مى كشد ؛ و با برادر ايمانى اش يا كسى كه هم رتبه او است ، پيوند برقرار مى كند» . آن مرد گفت: «خدا مى داند كه رسالت هاى خويش را كجا قرار دهد» .

امام باقر عليه السلام :همانا خداوند خجسته بلند رتبه در روز قيامت عده اى را از گورهاشان برمى انگيزد ، در حالى كه دست هاشان به گردن هاشان بسته شده است ، به گونه اى كه نمى توانند با آن به قدر سرِ انگشتى چيزى برگيرند ؛ و با ايشان فرشتگانى همراهند كه آنان را سخت سرزنش مى كنند و مى گويند: «اينان كسانى هستند كه خير كم را از خير فراوان دريغ كردند . اينان كسانى هستند كه خداوند ايشان را بهره مند فرمود ، ليكن آنان حق خدا را كه در اموالشان بود ، نپرداختند» .

.

ص: 608

الإمام الصادق عليه السلام :كانَ في ما وَعَظَ بِهِ لُقمانُ ابنَهُ . . . اِعلَم أنَّكَ سَتُسأَلُ غَدا إذا وَقَفتَ بَينَ يَدَيِ اللّهِ عز و جل عَن أربَعٍ : شَبابِكَ فيمَ أبلَيتَهُ ؟ وعُمُرِكَ فيمَ أفنَيتَهُ ؟ ومالِكَ مِمَّ اكتَسَبتَهُ؟ وفيمَ أنفَقتَهُ؟ فَتَأَهَّب لِذلِكَ وأعِدَّ لَهُ جَوابا . (1)

عنه عليه السلام :لَو أنَّ النّاسَ أخَذوا ما أمَرَهُمُ اللّهُ عز و جل بِهِ فَأَنفَقوهُ في ما نَها هُمُ اللّهُ عَنهُ ما قَبِلَهُ مِنهُم ، ولَو أخَذوا ما نَهاهُمُ اللّهُ عَنهُ فَأَنفَقوهُ في ما أمَرَهُمُ اللّهُ بِهِ ما قَبِلَهُ مِنهُم حَتّى يَأخُذوهُ مِن حَقٍّ ويُنفِقوهُ في حَقٍّ . (2)

عنه عليه السلام :حَقيقٌ عَلَى اللّهِ _ تَبارَكَ وتَعالى _ أن يَمنَعَ رَحمَتَهُ مِمَّن مَنَعَ حَقَّ اللّهِ مِن مالِهِ . (3)

2 / 6حَبسُ الحُقوقِ والتَّخَلُّفُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن حَبَسَ عَن أخيهِ المُسلِمِ شَيئا مِن حَقِّهِ ، حَرَّمَ اللّهُ عَلَيهِ بَرَكَةَ الرِّزقِ إلاّ أن يَتوبَ . (4)

.


1- .الكافي : 2 / 134 / 20 عن يحيى بن عقبة الأزدي ، تنبيه الخواطر : 2 / 194 ، بحار الأنوار : 13 / 425 / 19 و ج 73 / 69 / 36 .
2- .الكافي : 4 / 32 / 4 عن إسماعيل بن جابر ، من لا يحضره الفقيه : 2 / 57 / 1694 .
3- .عوالي اللآلي : 1 / 370 / 74 .
4- .من لا يحضره الفقيه: 4/15/4968 ، الأمالي للصدوق : 516/707 كلاهما عن الحسين بن زيد عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : 76 / 335 / 1 وج 104 / 293 / 2 .

ص: 609

2 / 6 پرداخت نكردن حقوق و واپس ماندگى

امام صادق عليه السلام :از جمله اندرزهاى لقمان به پسرش اين بود: ... بدان كه فردا چون مقابل خدا بايستى ، از چهار چيز بازخواست خواهى شد: جوانى را چگونه به پيرى رساندى؟ عمرت را چه سان سپرى كردى؟ مالت را از چه راهى به دست آوردى؟ و آن را در كدام راه خرج كردى؟ پس براى چنان هنگامى آماده باش و پاسخ فراهم كن .

امام صادق عليه السلام :اگر مردم مال را از راهى كه خداوند امر فرموده به دست آورند ، ليكن آن را به شيوه اى كه نهى فرموده مصرف كنند ، از ايشان نمى پذيرد ؛ و اگر آن را از راهى كه خداوند نهى فرموده به دست آورند ، ليكن آن را به شيوه اى كه امر فرموده مصرف كنند ، باز از ايشان نمى پذيرد ؛ تا آن گاه كه هم به حق به دست آورند و هم به حق مصرف كنند .

امام صادق عليه السلام :سزا است كه خداوند خجسته بلند رتبه رحمت خويش را دريغ دارد از كسى كه حق خدا را از مالش پرداخت نمى كند .

2 / 6پرداخت نكردن حقوق و واپس ماندگىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه از برادر مسلمانش چيزى از حق وى را دريغ كند ، خداوند بركت روزى را از وى دريغ فرمايد تا آن گاه كه توبه نمايد .

.

ص: 610

عنه صلى الله عليه و آله :لَم يَمنَعوا الزَّكاةَ إلاّ مُنِعُوا القَطرَ مِنَ السَّماءِ . (1)

الإمام الباقر عليه السلام :وَجَدنا في كِتابِ عَلِيِّ بنِ الحُسَينِ عليهماالسلام : «أَ لاَ إِنَّ أَوْلِيَآءَ اللَّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاَ هُمْ يَحْزَنُونَ » : (2) إذا أدَّوا فَرائِضَ اللّهِ ، وأخَذوا بِسُنَنِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، وتَوَرَّعوا عَن مَحارِمِ اللّهِ ، وزَهِدوا في عاجِلِ زَهرَةِ الدُّنيا ، ورَغِبوا في ما عِندَ اللّهِ ، وَاكتَسَبُوا الطَّيِّبَ مِن رِزقِ اللّهِ لا يُريدونَ بِهِ التَّفاخُرَ وَالتَّكاثُرَ ، ثُمَّ أنفَقوا في ما يَلزَمُهُم مِن حُقوقٍ واجِبَةٍ ؛ فَاُولئِكَ الَّذينَ بارَكَ اللّهُ لَهُم في ما اكتَسَبوا ، ويُثابونَ عَلى ما قَدَّموا لاِخِرَتِهِم . (3)

عنه عليه السلام :وَجَدنا في كِتابِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله : إذا مَنَعُوا الزَّكاةَ مَنَعَتِ الأَرضُ بَرَكَتَها مِنَ الزَّرعِ وَالثِّمارِ وَالمَعادِنِ كُلِّها . (4)

الإمام الصادق عليه السلام :إذا مُنِعَتِ الزَّكاةُ ظَهَرَتِ الحاجَةُ . (5)

عنه عليه السلام :ما فَرَضَ اللّهُ عَلى هذِهِ الاُمَّةِ شَيئا أشَدَّ عَلَيهِم مِنَ الزَّكاةِ ، وفيها تَهلِكُ عامَّتُهُم . (6)

.


1- .الكافي : 2 / 373 / 1 عن أبان عن رجل عن الإمام الباقر عليه السلام، ثواب الأعمال : 301 / 2 عن أبان الأحمر عن الإمام الباقر عليه السلامعنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : 73 / 367 / 2 وص 376 / 13 ؛ سنن ابن ماجة : 2 / 1333 / 4019 ، المستدرك على الصحيحين : 4 / 583 / 8623 كلاهما عن عبد اللّه بن عمر ، كنزالعمّال: 16/ 80 /44010.
2- .يونس : 62 .
3- .تفسير العيّاشي : 2 / 124 / 31 عن بريد العجلي ، بحار الأنوار : 69 / 277 / 11 .
4- .الكافي : 2 / 374 / 2 وج 3 / 505 / 17 نحوه ، ثواب الأعمال : 301 / 1 ، علل الشرايع : 584 / 26 وفيها «وجدنا في كتاب عليّ عليه السلام قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله» ، الأمالي للطوسي : 210 / 363 كلّها عن أبي حمزة الثمالي ، تحف العقول : 51 ، بحار الأنوار : 73 / 369 / 3 وج 96 / 15 / 32 .
5- .الكافي : 2 / 448 / 3 عن صفوان بن يحيى عن بعض أصحابنا ، بحار الأنوار : 87 / 253 / 59 .
6- .الكافي : 3 / 497 / 3 ، الأمالي للطوسي : 693 / 1474 ، تنبيه الخواطر : 2 / 85 فيهما «ما يهلك عامّتهم إلاّ فيها» بدل «فيها تهلك عامّتهم» كلّها عن رفاعة بن موسى ، دعائم الإسلام : 1 / 247 ، بحار الأنوار : 96 / 22 / 52 وص 28 / 57 .

ص: 611

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مردم از پرداخت زكات خوددارى نكنند ، مگر آن كه بارش آسمان از ايشان دريغ گردد .

امام باقر عليه السلام :در نوشته على بن حسين عليهماالسلام چنين يافتيم : «هلا كه دوستان خدا را نه بيمى رسد و نه اندوهناك گردند» . اگر مردم واجب ها را به جا آورند ، سنت هاى رسول خدا صلى الله عليه و آله را در پيش گيرند ، از آن چه خداوند حرام فرموده بپرهيزند ، در كاميابى از بهره هاى شتابان دنيا پارسايى ورزند ، به آن چه نزد خدا است بگرايند ، روزى پاكيزه خدا را بدون فخرفروشى و مال اندوزى كسب كنند ، و در مواردى كه حقوق واجب اقتضا كند انفاق ورزند ، آن گاه همانانى خواهند بود كه خداوند در كار و كسبشان بركت نهاده و به سبب اين كه براى آخرت ، [كار نيك] پيش مى فرستند ، پاداش مى يابند» .

امام باقر عليه السلام :در نوشته رسول خدا صلى الله عليه و آله چنين يافتيم : «هر گاه مردم زكات ندهند ، زمين همه بركت هاى خود از جمله محصولات كشاورزى و ميوه ها و معادن را از ايشان دريغ مى كند» .

امام صادق عليه السلام :هر گاه زكات پرداخت نشود ، نيازمندى ظهور مى كند .

امام صادق عليه السلام :در اين امت ، خداوند بر هيچ واجبى بيش از زكات تأكيد نفرموده است و عموم ايشان نيز با عمل نكردن به آن هلاك مى گردند .

.

ص: 612

عنه عليه السلام :لَو أنَّ النّاسَ أدَّوا حُقوقَهُم لَكانوا عائِشينَ بِخَيرٍ . (1)

الإمام الرضا عليه السلام :إذا حُبِسَتِ الزَّكاةُ ماتَتِ المَواشي . (2)

معاني الأخبار عن أحمد بن محمّد بن خالد عن بعض من رواه يرفعه :إذا مُنِعَتِ الزَّكاةُ ساءَت حالُ الفَقيرِ وَالغَنِيِّ . قُلتُ : هذَا الفَقيرُ تَسوءُ حالُهُ لِما مُنِعَ مِن حَقِّهِ ، فَكَيفَ تَسوءُ حالُ الغَنِيِّ ؟ قالَ : الغَنِيُّ المانِعُ لِلزَّكاةِ تَسوءُ حالُهُ فِي الآخِرَةِ . (3)

الإمام العسكريّ عليه السلام :إنَّ اللّهَ تَعالى ... فَرَضَ عَلَيكُم لِأَولِيائِهِ حُقوقا ، فَأَمَرَكُم بِأَدائِها إلَيهِم ؛ لِيَحِلَّ لَكُم ماوَراءَ ظُهورِكُم مِن أزواجِكُم وأموالِكُم ومَأكَلِكُم ومَشرَبِكُم ، ويُعَرِّفَكُم بِذلِكَ البَرَكَةَ وَالنَّماءَ وَالثَّروَةَ ، ولِيَعلَمَ مَن يُطيعُهُ مِنكُم بِالغَيبِ . (4)

2 / 7اِستِصلاحُ المالِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مِنَ المُروءَةِ استِصلاحُ المالِ . (5)

.


1- .الكافي : 3 / 497 / 1 ، تهذيب الأحكام : 4 / 49 / 128 ، من لا يحضره الفقيه : 2 / 6 / 1577 كلّها عن زرارة ومحمّد بن مسلم .
2- .الأمالي للمفيد : 310 / 2 ، الأمالي للطوسي : 79 / 117 كلاهما عن ياسر ، تنبيه الخواطر : 2 / 179 ، بحار الأنوار : 73 / 373 / 8 وج 96 / 14 / 26 .
3- .معاني الأخبار : 260 / 1 ، بحار الأنوار : 96 / 15 / 33 .
4- .علل الشرايع : 249 / 6 ، رجال الكشّي : 2 / 845 / 1088 فيه «مشاربكم ومعرفتكم» بدل «مشربكم ويعرّفكم» وكلاهما عن إسحاق بن إسماعيل النيسابوري ، تحف العقول : 485 نحوه ، بحار الأنوار : 23 / 100 / 3 .
5- .من لا يحضره الفقيه : 3 / 166 / 3616 ، الخصال : 10 / 34 ، معاني الأخبار : 258 / 6 كلاهما عن أبان بن تغلب عن الإمام الباقر عليه السلام، تحف العقول : 46، بحار الأنوار : 103/4/9 ؛ الفردوس : 4/212/6642 عن أنس .

ص: 613

2 / 7 نگاهدارى درست از مال

امام صادق عليه السلام :اگر مردم حقوق خويش را ادا مى كردند ، به خير مى زيستند .

امام رضا عليه السلام :هر گاه زكات داده نشود ، چهارپايان مى ميرند .

معانى الاخبار از احمد بن محمّد بن خالد از كسى كه روايت را بى سند به امام عليه السلامبازگردانده :«هر گاه زكات داده نشود ، هم حال فقير پريشان گردد و هم حال توانگر» . گفتم: «فقير از آن جا كه حقش پرداخت نشده ، حالش پريشان گردد ؛ اما حال توانگر چرا پريشان شود؟» فرمود: «توانگرى كه زكات ندهد ، در آخرت حالش پريشان شود» .

امام عسكرى عليه السلام :همان خداى تعالى ... براى دوستان خود حقوقى بر عهده شما قرار داده و امرتان فرموده كه آن حقوق را ادا نماييد تا زنان و اموال و خوردنى و نوشيدنى اى كه در اختيار داريد ، حلالتان باشد ؛ و بدين سان ، بركت و رشد و ثروت را به شما بشناساند و بداند كدام يك از شما به سبب ايمان به غيب ، فرمان او را اطاعت مى كنيد .

2 / 7نگاهدارى درست از مالپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از نشانه هاى مردانگى نگاهدارى درست از مال است .

.

ص: 614

عنه صلى الله عليه و آله_ في صِفَةِ العَقلِ _: وأمَّا الرَّزانَةُ : فَيَتَشَعَّبُ مِنهَا اللُّطفُ وَالحَزمُ . . . وَاستِصلاحُ المالِ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام_ في كِتابِهِ إلَى الحارِثِ الهَمدانِيِّ _: اِستَصلِح كُلَّ نِعمَةٍ أنعَمَهَااللّهُ عَلَيكَ، ولا تُضَيِّعَنَّ نِعمَةً مِن نِعَمِ اللّهِ عِندَكَ ، وَليُرَ عَلَيكَ أثَرُ ما أنعَمَ اللّهُ بِهِ عَلَيكَ . (2)

عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: مَن كانَ في يَدِهِ شَيءٌ مِن رِزقِ اللّهِ سُبحانَهُ فَليُصلِحهُ ؛ فَإِنَّكُم في زَمانٍ إذَا احتاجَ المَرءُ فيهِ إلَى النّاسِ كانَ أوَّلُ ما يَبذُلُهُ لَهُم دينَهُ . (3)

عنه عليه السلام :لَم يَكتَسِب مالاً مَن لَم يُصلِحهُ . (4)

معاني الأخبار عن الحارث الأعور :قالَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام لِلحَسَنِ ابنِهِ عليه السلام : يا بُنَيَّ ، مَا المُروءَةُ؟ فَقالَ : العَفافُ وإصلاحُ المالِ . (5)

الإمام الصادق عليه السلام :عَلَيكَ بِإِصلاحِ المالِ ؛ فَإِنَّ فيهِ مَنبَهَةً لِلكَريمِ ، وَاستِغناءً عَنِ اللَّئيمِ . (6)

عنه عليه السلام :تَعاهُدُ الرَّجُلِ ضَيعَتَهُ مِنَ المُروءَةِ . (7)

عنه عليه السلام :إصلاحُ المالِ مِنَ الإِيمانِ . (8)

.


1- .تحف العقول : 17 ، بحار الأنوار : 1 / 118 / 11 .
2- .نهج البلاغة : الكتاب 69 .
3- .شرح نهج البلاغة : 20 / 312 / 585 .
4- .غرر الحكم : 7543 .
5- .معاني الأخبار : 258 / 4 ، بحار الأنوار : 103 / 6 / 23 ؛ المعجم الكبير : 3 / 68 / 2688 .
6- .الكافي : 5 / 88 / 6 عن صالح بن حمزة عن بعض أصحابنا .
7- .معاني الأخبار : 258 / 7 عن عبد اللّه بن عمر بن حمّاد الأنصاري رفعه ، الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام : 354 ، بحار الأنوار : 103 / 6 / 24 .
8- .الكافي : 5 / 87 / 3 عن ثعلبة وغيره عن رجل ، من لا يحضره الفقيه : 3 / 166 / 3617 .

ص: 615

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در نشانه هاى عقل _: و اما وقار ؛ لطف ورزى و دورانديشى و ... درست نگاهداشتنِ مال ، از آن ريشه مى گيرد .

امام على عليه السلام_ در نامه اش به حارث همدانى _: هر نعمتى كه خداوند به تو ارزانى فرموده ، از آن به درستى نگاهدارى كن و هيچ يك از نعمت هاى خدا را نزد خويش تلف مكن ؛ كه بايد نشانه نعمت خدا نزد تو ديده شود .

امام على عليه السلام_ در كلمات حكيمانه منسوب به وى _: هر كس چيزى از روزى خداى سبحان را در اختيار دارد ، بايد از آن درست نگاهدارى كند ؛ زيرا شما در زمانه اى به سر مى بريد كه اگر انسان به مردم نيازمند شود ، نخست دينش را به آنان تسليم مى كند .

امام على عليه السلام :هر كه از مال به درستى نگاهدارى نكند ، نمى تواند دارايى فراهم آورد .

معانى الأخبار از حارث اعور :اميرالمؤمنين عليه السلام به پسرش حسن عليه السلامفرمود: «پسر عزيزم! مردانگى چيست؟» گفت: «پاكدامنى و نگاهدارى درست از مال» .

امام صادق عليه السلام :بايد از مال ، نيكو نگاهدارى كنى ؛ زيرا انسان گرامى با آن قدرت مى يابد و از فرومايه بى نياز مى شود .

امام صادق عليه السلام :اين كه انسان از كالاى خود نيكو نگاهدارى كند ، از مردانگى است .

امام صادق عليه السلام :نگاهدارى نيكو از مال نشانه ايمان است .

.

ص: 616

2 / 8اِستِثمارُ المالِالإمام زين العابدين عليه السلام :اِستِثمارُ المالِ تَمامُ المُروءَةِ . (1)

الكافي عن زرارة :سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام يَقولُ : ما يُخَلِّفُ الرَّجُلُ شَيئا أشَدَّ عَلَيهِ مِنَ المالِ الصّامِتِ . قُلتُ : كَيفَ يَصنَعُ بِهِ ؟ قالَ : يَجعَلُهُ فِي الحائِطِ _ يَعني فِي البُستانِ أوِ الدّارِ _ . (2)

الكافي عن محمّد بن عذافر عن أبيه :أعطى أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام أبي ألفا وسَبعَمِائَةِ دينارٍ فَقالَ لَهُ: اِتَّجِر بِها ، ثُمَّ قالَ: أما إنَّهُ لَيسَ لي رَغبَةٌ في رِبحِها وإن كانَ الرِّبحُ مَرغوبا فيهِ ، ولكِنّي أحبَبتُ أن يَرانِيَ اللّهُ _ جَلَّ وعَزَّ _ مُتَعَرِّضا لِفَوائِدِهِ . قالَ : فَرَبِحتُ لَهُ فيها مِائَةَ دينارٍ ، ثُمَّ لَقيتُهُ فَقُلتُ لَهُ : قَد رَبِحتُ لَكَ فيها مِائَةَ دينارٍ ، قالَ : فَفَرِحَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلامبِذلِكَ فَرَحا شَديدا فَقالَ لي: أثبِتها في رَأسِ مالي . (3)

2 / 9حفظ الأرضالإمام الصادق عليه السلام_ لِمُصادِفٍ مَولاهُ _: اِتَّخِذ عُقدَةً أو ضَيعَةً ؛ فَإِنَّ الرَّجُلَ إذا نَزَلَت بِهِ النّازِلَةُ أوِ المُصيبَةُ فَذَكَرَ أنَّ وَراءَ ظَهرِهِ ما يُقيمُ عِيالَهُ كانَ أسخى لِنَفسِهِ . (4)

.


1- .الكافي : 1 / 20 / 12 عن هشام عن الإمام الكاظم عليه السلام ، تحف العقول : 283 وفيه «استنماء» بدل «استثمار» و ص 390 عن الإمام الكاظم عليه السلام .
2- .الكافي : 5 / 91 / 2 ، من لا يحضره الفقيه : 3 / 170 / 3642 .
3- .الكافي : 5 / 76 / 12 وص 77 / 16 نحوه وفيه «سبعمائة دينار» بدل «ألفا وسبعمائة دينار» ، تهذيب الأحكام : 6 / 326 / 898 ، بحار الأنوار : 47 / 56 / 100 .
4- .الكافي : 5 / 92 / 5 عن مرازم .

ص: 617

2 / 8 بهره ورى از دارايى
2 / 9 نگهدارىِ زمين

2 / 8بهره ورى از دارايىامام سجاد عليه السلام :همه مردانگى بهره ورى از مال است .

الكافى از زراره :از امام صادق عليه السلام شنيدم كه فرمود: «در آن چه انسان از خود به جا مى گذارد ، هيچ چيز به اندازه مال خاموش [= طلا و نقره] به زيان او نيست» . گفتم: «با آن چه كند؟» فرمود: «آن را در باغ هزينه كند . (1) »

الكافى از محمّد بن عذافر از پدرش :امام صادق عليه السلام به پدرم 1700 دينار داد و او را فرمود: «با آن بازرگانى كن» . سپس فرمود: «بدان كه مرا به سود آن رغبتى نيست ، هر چند كه سود ، خواستنى است . اما من دوست مى دارم كه خداوند بزرگِ بشكوه مرا در حالى بيند كه به بهره هاى آفريده او روى مى آورم» . پدرم گفت: «با آن مال صد دينار براى وى سود كسب كردم . سپس به ديدار وى رفتم و به او گفتم: با آن ، برايت صد دينار سود كسب كردم . او از اين خبر بسيار خرسند شد و مرا فرمود: آن را در سرمايه من قرار ده!» .

2 / 9نگهدارىِ زمينامام صادق عليه السلام_ به خدمتكارش مصادف _: زمينى پردرخت يا كشتزارى تهيه كن ؛ زيرا هر گاه اتفاقِ [ناگوار] يا مصيبتى براى انسان پيش آيد و او به ياد آورد كه پشتوانه اى مالى دارد كه خانواده اش را اداره كند سخاوتمندتر خواهد بود .

.


1- .ظاهرا «حائط» در اين جا به معناى «باغ» است و آنچه در ذيل روايت آمده كه آن را به «باغ يا خانه» معنا كرده ، از راوى است .

ص: 618

عنه عليه السلام :مُشتَرِي العُقدَةِ مَرزوقٌ وبائِعُها مَمحوقٌ . (1)

الكافي عن مسمع :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : إنَّ لي أرضا تُطلَبُ مِنّي ويُرَغِّبونّي ، فَقالَ لي : يا أبا سَيّارٍ ، أما عَلِمتَ أنَّ مَن باعَ الماءَ وَالطّينَ ذَهَبَ مالُهُ هَباءً؟! قُلتُ : جُعِلتُ فِداكَ! إنّي أبيعُ بِالثَّمَنِ الكَثيرِ ، وأشتَري ما هُوَ أوسَعُ رُقعَةً مِمّا بِعتُ ، قالَ : فَلا بَأسَ . (2)

الكافي عن أبان بن عثمان :دَعاني جَعفَرٌ عليه السلام فَقالَ : باعَ فُلانٌ أرضَهُ؟ فَقُلتُ : نَعَم . قالَ : مَكتوبٌ فِي التَّوراةِ أنَّهُ : مَن باعَ أرضا أو ماءً ولَم يَضَعهُ في أرضٍ أو ماءٍ ذَهَبَ ثَمَنُهُ مَحقا . (3)

الإمام الكاظم عليه السلام :ثَمَنُ العَقارِ مَمحوقٌ ، إلاّ أن يُجعَلَ في عَقارٍ مِثلِهِ . (4)

2 / 10حِفظُ المالِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن قُتِلَ دونَ مالِهِ فَهُوَ بِمَنزِلَةِ شَهيدٍ . (5)

.


1- .الكافي : 5 / 92 / 4 ، تهذيب الأحكام : 6 / 388 / 1156 كلاهما عن وهب الحريري ، من لا يحضره الفقيه : 3 / 169 / 3641 وفيه «العقار» بدل «العقدة» .
2- .الكافي : 5 / 92 / 8 .
3- .الكافي : 5/91/3 ، تهذيب الأحكام : 6/387/1155 ، من لا يحضره الفقيه : 3/170/3644 عن الإمام الباقر عليه السلامنحوه ، بحار الأنوار : 13 / 360 / 73 .
4- .الكافي : 5 / 92 / 6 عن هشام بن أحمر .
5- .الكافي : 7/296/2 ، تهذيب الأحكام : 10 / 210 / 830 كلاهما عن أبي بصير عن الإمام الباقر عليه السلام، من لا يحضره الفقيه : 4 / 95 / 5161 عن محمّد بن مسلم عن أحدهما عليهماالسلام عنه صلى الله عليه و آله ، دعائم الإسلام : 1 / 398 عن الإمام الباقر عليه السلامعنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : 100 / 23 / 18 نقلاً عن الخصال وليس في الثلاثة الأخيرة «بمنزلة» ؛ صحيح البخاري : 2 / 877 / 2348 ، صحيح مسلم : 1 / 125 / 226 ، سنن الترمذي : 4 / 28 / 1418 كلّها عن عبد اللّه بن عمرو ، سنن أبي داود : 4 / 246 / 4772 ، سنن ابن ماجة : 2/861/2580 كلاهما عن سعيد بن زيد وليس فيها «بمنزلة» ، كنز العمّال : 4/416/11180 .

ص: 619

2 / 10 نگهدارىِ مال

امام صادق عليه السلام :خريدار زمين پردرخت روزى مى يابد و فروشنده آن كم بركت مى گردد .

الكافى از مسمع :به امام صادق عليه السلام گفتم: «مرا زمينى است كه از من مى خواهندش و به فروش آن ترغيبم مى كنند» . مرا فرمود: «اى ابو سيار! آيا نمى دانى كه هر كس آب و گِلى را بفروشد ، مالش بر باد رفته است؟» گفتم: «فدايت شوم ؛ آن را به بهاى بسيار مى فروشم و زمينى بزرگ تر از آن كه فروخته ام ، مى خرم» . فرمود: «خوب است» .

الكافى از ابان بن عثمان :امام صادق عليه السلام مرا فراخواند و فرمود: «آيا فلان كس زمينش را فروخت؟» گفتم: «آرى» . فرمود: «در تورات نوشته شده: هر كس زمينى يا آبى را بفروشد و با بهاى آن ، زمين يا آبى ديگر نخرد ، پولش نابود شده است» .

امام كاظم عليه السلام :پول فروش زمين و كشتزار نابود مى شود ، مگر آن كه براى خريد زمين يا كشتزارى همانند آن صرف شود .

2 / 10نگهدارىِ مالپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :كسى كه براى حفظ مالش كُشته شود ، به منزله شهيد است .

.

ص: 620

الإمام عليّ عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: ثَلاثَةٌ لا يُستَحى مِنَ الخَتمِ عَلَيها : المالُ لِنَفيِ التُّهمَةِ ، وَالجَوهَرُ لِنَفاسَتِهِ ، وَالدَّواءُ لِلاِحتِياطِ مِنَ العَدُوِّ . (1)

عنه عليه السلام :إنَّ إمساكَ الحافِظِ أجمَلُ مِن بَذلِ المُضَيِّعِ . (2)

الكافي عن أبو الجارود :قالَ أبو جَعفَرٍ عليه السلام : إذا حَدَّثتُكُم بِشَيءٍ فَاسأَلوني عَن كِتابِ اللّهِ . ثُمَّ قالَ في حَديثِهِ : إنَّ اللّهَ نَهى عَنِ القيلِ وَالقالِ ، وفَسادِ المالِ ، وكَثرَةِ السُّؤالِ . فَقالوا : يَا بنَ رَسولِ اللّهِ ، وأينَ هذا مِن كِتابِ اللّهِ؟ قالَ : إنَّ اللّهَ عز و جليَقولُ في كِتابِهِ : «لاَّ خَيْرَ فِى كَثِيرٍ مِّن نَّجْوَاهُمْ . . .» الآية ، (3) وقالَ : «وَ لاَ تُؤْتُواْ السُّفَهَآءَ أَمْوَلَكُمُ الَّتِى جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِيَ_مًا ، (4) » وقالَ : «لاَ تَسْ_ئلُواْ عَنْ أَشْيَآءَ إِن تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ (5) » . (6)

الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ العَبدَ لَيَبسُطُ يَدَيهِ يَدعُو اللّهَ ويَسأَلُهُ مِن فَضلِهِ مالاً فَيَرزُقُهُ ، فَيُنفِقُهُ في ما لا خَيرَ فيهِ ، ثُمَّ يَعودُ فَيَدعو ، فَيَقولُ اللّهُ : أ لَم اُعطِكَ ؟! أ لَم أفعَل بِكَ كَذا وكَذا ؟! (7)

.


1- .شرح نهج البلاغة : 20 / 289 / 308 .
2- .غرر الحكم : 3407 .
3- .النساء : 114 .
4- .النساء : 5 .
5- .المائدة : 101 .
6- .الكافي : 5/300/2 وج 1/60/5 ، تهذيب الأحكام : 7/231/1010 ، المحاسن : 1/419/962 ، الاحتجاج : 2 / 169 / 198 وفيها «إنّ رسول اللّه صلى الله عليه و آله نهى» بدل «إنّ اللّه نهى» ، بحار الأنوار : 46 / 303 / 50 و ج 92 / 82 / 12 .
7- .الأمالي للطوسي : 678 / 1439 ، عدّة الداعي : 126 ، تنبيه الخواطر : 2 / 83 كلّها عن يونس بن عمّار ، بحار الأنوار : 93 / 359 / 18 .

ص: 621

امام على عليه السلام_ در كلمات حكيمانه منسوب به وى _: سه چيزند كه از مُهر نهادن و پوشيده نگاه داشتن آن ها شرم و باك نبايد داشت : مال ، براى دفع تهمت ؛ گوهر ، به سبب ارزشمندى اش ؛ و دارو ، به جهت احتياط از حيله دشمن .

امام على عليه السلام :اين كه نگاه دارنده مال در حفظ آن خسّت ورزد ، هر آينه زيباتر از گشاده دستى كسى است كه مال را تباه مى كند .

الكافى از ابو جارود :امام باقر عليه السلام فرمود : «هر گاه با شما حديث گويم ، مرا از كتاب خدا بپرسيد» . سپس امام در سخنش فرمود: «همانا خداوند از بگومگو و تباه شدن مال و زياد پرسيدن نهى فرموده است» . گفتند: «اى زاده رسول خدا! اين را با كتاب خدا چه نسبتى است؟» فرمود: «خداوند در كتابش فرمايد: «در بسيارى از رازگويى هاى ايشان خيرى نيست ...» و «و به بى خردان ، اموالتان را كه خداوند مايه برپايى تان ساخته ، مسپاريد» و «از چيزهايى مپرسيد كه اگر براى شما آشكار گردد ، ناگوارتان افتد» » .

امام صادق عليه السلام :همانا بنده دستانش را براى دعا به سوى خدا مى گشايد و از فضل او ، مالى طلب مى كند ؛ آن گاه خداوند به وى روزى عطا مى فرمايد ، ليكن او آن مال را به گونه اى كه خيرى در آن نيست ، مصرف مى كند ؛ سپس كه به دعا باز مى گردد ، خداوند مى فرمايد: «آيا به تو عطا نكردم؟ آيا برايت چنين و چنان نكردم؟»

.

ص: 622

عنه عليه السلام :أربَعَةٌ لا تُستَجابُ لَهُم دَعوَةٌ : رَجُلٌ جالِسٌ في بَيتِهِ يَقولُ : اللّهُمَّ ارزُقني ؛ فَيُقالُ لَهُ : ألَم آمُركَ بِالطَّلَبِ؟! ورَجُلٌ كانَت لَهُ امرَأَةٌ فَدَعا عَلَيها ؛ فَيُقالُ لَهُ : ألَم أجعَل أمرَها إلَيكَ؟! ورَجُلٌ كانَ لَهُ مالٌ فَأَفسَدَهُ فَيَقولُ : اللّهُمَّ ارزُقني ؛ فَيُقالُ لَهُ : ألَم آمُركَ بِالاِقتِصادِ؟! ألَم آمُركَ بِالإِصلاحِ؟! ثُمَّ قالَ : «وَ الَّذِينَ إِذَآ أَنفَقُواْ لَمْ يُسْرِفُواْ وَ لَمْ يَقْتُرُواْ وَ كَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَامًا ، (1) » ورَجُلٌ كانَ لَهُ مالٌ فَأَدانَهُ بِغَيرِ بَيِّنَةٍ ؛ فَيُقالُ لَهُ : ألَم آمُركَ بِالشَّهادَةِ؟! (2)

2 / 11مَسؤولِيَّةُ الاُمَّةِ إزاءَ إقامَةِ الحُقوقِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :كَيفَ تُقَدَّسُ اُمَّةٌ لا تَأخُذُ لِضَعيفِها مِن شَديدِها حَقَّهُ وهُوَ غَيرُ مُتَعتَعٍ ؟! (3)

عنه صلى الله عليه و آله :لا قُدِّسَت اُمَّةٌ لا يُقضى فيها بِالحَقِّ ، فَيَأخُذَ ضَعيفُها حَقَّهُ مِن قَوِيِّها غَيرَ مُتَعتَعٍ . (4)

الإمام عليّ عليه السلام_ في كِتابِهِ لِلأَشتَرِ لَمّا وَلاّهُ عَلى مِصرَ _: وَاجعَل لِذَوِي الحاجاتِ مِنكَ قِسما تُفَرِّغُ لَهُم فيهِ شَخصَكَ وتَجلِسُ لَهُم مَجلِسا عامّا ، فَتَتَواضَعُ فيهِ للّهِِ الَّذي خَلَقَكَ ، وتُقعِدُ عَنهُم جُندَكَ وأعوانَكَ مِن أحراسِكَ وشُرَطِكَ ، حَتّى يُكَلِّمَكَ مُتَكَلِّمُهُم غَيرَ مُتَتَعتِعٍ ؛ فَإِنّي سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آلهيَقولُ في غَيرِ مَوطِنٍ : لَن تُقَدَّسَ اُمَّةٌ لا يُؤخَذُ لِلضَّعيفِ فيها حَقُّهُ مِنَ القَوِيِّ غَيرَ مُتَتَعتِعٍ . (5)

.


1- .الفرقان : 67 .
2- .الكافي : 2 / 511 / 2 عن جعفر بن إبراهيم .
3- .السنن الكبرى : 6 / 157 / 11514 عن ابن بريدة عن أبيه ، مسند أبي يعلى : 2 / 384 / 1999 ، تاريخ بغداد : 7 / 396 / 3933 كلاهما عن جابر نحوه ، كنز العمّال : 3 / 83 / 5606 .
4- .حلية الأولياء : 6 / 128 عن معاوية بن أبي سفيان وعبد اللّه بن عمرو ، سنن ابن ماجة : 2 / 810 / 2426 عن أبي سعيد الخدري ، المعجم الكبير : 20 / 313 / 745 عن مخارق وكلاهما نحوه ، كنز العمّال : 3 / 84 / 5608 و ح 5609 .
5- .نهج البلاغة : الكتاب 53 ، تحف العقول : 142 ، بحار الأنوار : 77 / 258 / 1 وراجع دعائم الإسلام : 1 / 367 .

ص: 623

2 / 11 مسؤوليت جامعه براى اداى حقوق

امام صادق عليه السلام :دعاى چهار كس پذيرفته نشود : مردى كه در خانه اش بنشيند و بگويد: «بار خدايا! مرا روزى ده .» پس به وى گفته مى شود: «مگر تو را فرمان ندادم كه در پى روزى برآيى؟» ديگرى مردى است كه همسرش را نفرين كند . به وى گفته شود : «مگر كار او را به تو وانگذاردم؟» و ديگر مردى است كه مالى دارد و آن را تباه مى كند و مى گويد: «بار خدايا! مرا روزى ده» . به او گفته شود : «مگر به تو فرمان ندادم كه ميانه روى كنى و از مالت درست بهره ببرى؟» _ سپس امام اين آيه را خواند: «و كسانى كه هر گاه مصرف كنند ، نه اسراف ورزند و نه تنگ گيرند ، بلكه راه ميانه را روند» . _ و ديگر مردى است كه مالى دارد و آن را بدون شاهد گرفتن وام دهد . به وى گفته شود : «مگر تو را فرمان ندادم كه شاهد گيرى؟»

2 / 11مسؤوليت جامعه براى اداى حقوقپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :چگونه مى توان جامعه اى را به پاكى ستود كه حق ضعيفش را از نيرومندش نمى ستاند ، بى آن كه فرد ضعيف در اضطراب و نگرانى به سر بَرد؟

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به پاكى ستوده نشود جامعه اى كه در آن ، به حق حكم نشود تا ضعيفش بدون اضطراب ، حق خود را از نيرومندش بستاند .

امام على عليه السلام_ در نامه اش به مالك اشتر ، آن گاه كه وى را به حكمرانى مصر گماشت _: بخشى از وقت خود را به كسانى اختصاص ده كه به تو نياز دارند تا خود ، به كار ايشان پردازى . در مجلس عمومى با آنان بنشين و در آن مجلس نزد خداى آفريننده خويش فروتنى پيشه كن . سربازان و يارانت را كه به نگاهبانى و حراستت موظفند ، از سر راه ايشان دور دار تا سخنگوى آنان بدون اضطراب با تو سخن گويد ؛ كه من در موارد گوناگون از رسول خدا شنيدم كه مى فرمود : «به پاكى ستوده نشود جامعه اى كه در آن ، حق ضعيف ، بدون اضطراب از نيرومند ستانده نشود» .

.

ص: 624

الإمام الصادق عليه السلام :ما قُدِّسَت اُمَّةٌ لَم يُؤخَذ لِضَعيفِها مِن قَوِيِّها بِحَقِّهِ غَيرَ مُتَعتَعٍ . (1)

.


1- .الكافي : 5 / 56 / 2 ، تهذيب الأحكام : 6 / 180 / 371 وفيه «متّضع» بدل «متعتع» وكلاهما عن ابن أبي عمير عن جماعة من أصحابنا ، عوالي اللآلي : 3 / 189 / 26 وفيه «متصنّع» بدل «متعتع» .

ص: 625

امام صادق عليه السلام :به پاكى ستوده نشود جامعه اى كه حق ضعيفش ، بدون اضطراب از نيرومند ستانده نشود .

.

ص: 626

الفصل الثالث: المبادئ الأخلاقيّة3 / 1حُسنُ النِّيَّةِالإمام الصادق عليه السلام :مَن حَسُنَت نِيَّتُهُ زيدَ في رِزقِهِ . (1)

3 / 2حُسنُ الخُلُقِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :حُسنُ الخُلُقِ وكَفُّ الأَذى يَزيدانِ فِي الرِّزقِ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :في سَعَةِ الأَخلاقِ كُنوزُ الأَرزاقِ . (3)

.


1- .الكافي : 2 / 105 / 11 ، الأمالي للطوسي : 245 / 425 كلاهما عن الحسن بن زياد الصيقل ، تحف العقول : 295 عن الإمام الباقر عليه السلامو ص 388 عن الإمام الكاظم عليه السلام ، كنز الفوائد : 2 / 197 عن الإمام عليّ عليه السلام، الخصال : 87/21 عن محمّد بن مسلم وفيه «زاد اللّه » بدل «زيد» ، بحار الأنوار: 70/205/15.
2- .الفردوس : 2 / 140 / 2713 عن الإمام عليّ عليه السلام .
3- .الكافي : 8 / 23 / 4 عن جابر بن يزيد عن الإمام الباقر عليه السلام ، تحف العقول : 98 وص 214 ، بحار الأنوار : 77 / 287 / 1 وج 78 / 53 / 86 .

ص: 627

فصل سوم : اصول اخلاقى

3 / 1 نيك نيّت بودن
3 / 2 نيك خوى بودن

فصل سوم: اصول اخلاقى3 / 1نيك نيّت بودنامام صادق عليه السلام :هر كه نيتش نيك باشد ، روزى اش افزوده گردد .

3 / 2نيك خوى بودنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نيك خويى و آزار نكردن ، روزى را افزايش مى دهد .

امام على عليه السلام :گنج هاى روزى ها در گشاده خُلقى نهفته است .

.

ص: 628

عنه عليه السلام :عَلَيكُم بِالسَّخاءِ وحُسنِ الخُلُقِ ؛ فَإِنَّهُما يَزيدانِ الرِّزقَ ويوجِبانِ المَحَبَّةَ . (1)

عنه عليه السلام _ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _ :سَعَةُ الأَخلاقِ كيمِياءُ الأَرزاقِ . (2)

عنه عليه السلام :مَن ساءَ خُلُقُهُ ضاقَ رِزقُهُ ؛ مَن كَرُمَ خُلُقُهُ اتَّسَعَ رِزقُهُ . (3)

عنه عليه السلام :حُسنُ الأَخلاقِ يُدِرُّ الأَرزاقَ ، ويُؤنِسُ الرِّفاقَ . (4)

3 / 3الرِّفقرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ فِي الرِّفقِ الزِّيادَةَ وَالبَرَكَةَ ، ومَن يُحرَمِ الرِّفقَ يُحرَمِ الخَيرَ . (5)

الإمام عليّ عليه السلام :مَنِ استَعمَلَ الرِّفقَ استَدَرَّ الرِّزقَ . (6)

عنه عليه السلام :التَّلَطُّفُ مِفتاحُ الرِّزقِ . (7)

الإمام الصادق عليه السلام :أيُّما أهلِ بَيتٍ اُعطوا حَظَّهُم مِنَ الرِّفقِ فَقَد وَسَّعَ اللّهُ عَلَيهِم فِي الرِّزقِ . (8)

.


1- .غرر الحكم : 6161 .
2- .شرح نهج البلاغة : 20 / 339 / 884 .
3- .غرر الحكم : 8023 و 8024 ، عيون الحكم والمواعظ : 431 / 7401 و7402 .
4- .غرر الحكم : 4856 ، عيون الحكم والمواعظ : 228 / 4398 .
5- .الكافي : 2/119/7 عن عمرو بن أبي المقدام رفعه ، بحار الأنوار : 75/60/26 ؛ سنن ابن ماجة : 2 / 1216 / 3687 وليس فيه صدره ، المعجم الكبير : 2 / 348 / 2458 ، الفردوس : 2/280/ 3297 كلّها عن جرير ، كنز العمّال : 3 / 51 / 5446 .
6- .غرر الحكم : 8647 .
7- .أعلام الدين : 96 .
8- .الكافي : 2 / 119 / 9 عن أحمد بن زياد بن أرقم الكوفي عن رجل ، مشكاة الأنوار : 315 / 988 ، بحار الأنوار : 75 / 61 / 28 .

ص: 629

3 / 3 مدارا

امام على عليه السلام :بر شما باد بخششگرى و نيك خويى ؛ زيرا روزى را مى افزايند و محبت پديد مى آورند .

امام على عليه السلام_ در كلمات حكيمانه منسوب به وى _: گشاده خُلقى كيمياى روزى است .

امام على عليه السلام :هر كه زشت خوى باشد ، روزى اش تنگ گردد و هر كه خوش خوى باشد ، روزى اش گشاده گردد .

امام على عليه السلام :خوش خويى روزى ها را سرازير مى كند و دوستان را الفت مى بخشد .

3 / 3مداراپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در مدارا ، افزايش روزى و بركت نهفته است و هر كه از مدارا بى بهره باشد ، از خير بهره ندارد .

امام على عليه السلام :هر كه با مدارا رفتار كند ، روزى اش افزون گردد .

امام على عليه السلام :لطف ورزيدن كليد روزى است .

امام صادق عليه السلام :هر خانواده اى كه از مهر و مدارا بهره داشته باشند ، خداوند در روزى ايشان گشايش پديد آورد .

.

ص: 630

الإمام الكاظم عليه السلام :إنَّ الرِّفقَ وَالبِرَّ وحُسنَ الخُلُقِ يَعمُرُ الدِّيارَ ، ويَزيدُ فِي الرِّزقِ . (1)

3 / 4حُسنُ القَولِالإمام زين العابدين عليه السلام :القَولُ الحَسَنُ يُثرِي المالَ ، ويُنمِي الرِّزقَ ، ويُنسِئُ فِي الأَجَلِ . (2)

3 / 5الزُّهدالإمام عليّ عليه السلام :لَن يَفتَقِرَ مَن زَهِدَ . (3)

عنه عليه السلام :الزّاهِدونَ فِي الدُّنيا مُلوكُ الدُّنيا وَ الآخِرَةِ ، ومَن لَم يَزهَد فِي الدُّنيا ورَغِبَ فيها فَهُوَ فَقيرُ الدُّنيا وَالآخِرَةِ ، ومَن زَهِدَ فيها مَلَكَها ، ومَن رَغِبَ فيها مَلَكَتهُ . (4)

.


1- .تحف العقول : 395 ، بحار الأنوار : 1 / 151 / 30 .
2- .الخصال : 317 / 100 ، الأمالي للصدوق : 49 / 1 كلاهما عن أبي حمزة الثمالي ، روضة الواعظين : 404 ، بحار الأنوار : 71 / 310 / 1 .
3- .غرر الحكم : 7446 .
4- .إرشاد القلوب : 20 .

ص: 631

3 / 4 خوش گفتارى
3 / 5 پارسايى

امام كاظم عليه السلام :همانا مدارا و نيكى و خوش خلقى مايه آبادانى و افزايش روزى است .

3 / 4خوش گفتارىامام سجاد عليه السلام :گفتار نيك مال را مى افزايد ، روزى را رشد مى دهد ، و مرگ را به تأخير مى اندازد .

3 / 5پارسايىامام على عليه السلام: هر كه پارسايى پيشه كند ، فقير نگردد .

امام على عليه السلام :پارسايانِ دنيا ، شاهانِ دنيا و آخرتند ؛ و هر كه دنياگريز نباشد و به آن روى آورد ، در دنيا و آخرت فقير است ؛ و هر كه بدان نگرايد ، آن را مالك گردد ؛ و هر كه بدان رغبت ورزد ، دنيا وى را مالك گردد .

.

ص: 632

3 / 6التَّقوىرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن رُزِقَ تُقىً فَقَد رُزِقَ خَيرَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :عَلَيكَ بِتَقوَى اللّهِ ؛ فَإِنَّها جِماعُ كُلِّ خَيرٍ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :التَّقوى ظاهِرُهُ شَرَفُ الدُّنيا ، وباطِنُهُ شَرَفُ الآخِرَةِ . (3)

عنه عليه السلام :مَن رُزِقَ الدّينَ فَقَد رُزِقَ خَيرَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ . (4)

عنه عليه السلام :أمّا بَعدُ ، فَإِنّي اُوصيكُم بِتَقوَى اللّهِ . . . فَمَن أخَذَ بِالتَّقوى عَزَبَت عَنهُ الشَّدائِدُ بَعدَ دُنُوِّها . . . وتَحَدَّبَت عَلَيهِ الرَّحمَةُ بَعدَ نُفورِها ، وتَفَجَّرَت عَلَيهِ النِّعَمُ بَعدَ نُضوبِها ، ووَبَلَت عَلَيهِ البَرَكَةُ بَعدَ إرذاذِها . (5)

عنه عليه السلام :التَّقوى أقوى أساسٍ . (6)

عنه عليه السلام :التُّقى سائِقٌ إلى كُلِّ خَيرٍ . (7)

الإمام الصادق عليه السلام: مَن يَتَّقِ اللّهَ فَقَد أحرَزَ نَفسَهُ مِنَ النّارِ بِإِذنِ اللّهِ ، وأصابَ الخَيرَ كُلَّهُ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ . (8)

راجع : ص 36 (سعادة الدُّنيا والآخرة) .

.


1- .كنز العمّال : 3 / 91 / 5641 نقلاً عن أبي الشيخ عن عائشة .
2- .المعجم الصغير: 2/66 ، مسند أبي يعلى : 1/467/996 كلاهما عن أبي سعيد الخدري ، كنز العمّال : 15 / 864 / 43437 .
3- .غرر الحكم : 1990 .
4- .غرر الحكم : 8523 .
5- .نهج البلاغة : الخطبة 198 .
6- .غرر الحكم : 822 .
7- .كنز الفوائد : 1 / 279 .
8- .مختصر بصائر الدرجات : 79 ، بحار الأنوار : 24 / 286 / 1 .

ص: 633

3 / 6 پرهيزگارى

3 / 6پرهيزگارىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس پرهيزگارى روزى اش شده باشد ، خير دنيا و آخرت را نصيب مى برد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بر تو باد تقواى خدا ؛ كه در آن همه خيرها گرد آيد .

امام على عليه السلام :ظاهر پرهيزگارى ، شرافت دنيا ؛ و باطن آن ، شرافت آخرت است .

امام على عليه السلام :هر كه ديندارى روزى اش شده باشد ، خير دنيا و آخرت را بهره برده است .

امام على عليه السلام :اما بعد ؛ هر آينه شما را به تقواى خدا سفارش مى كنم ... ؛ كه هر كس پرهيزگارى پيشه كند ، سختى ها پس از نزديك شدن به وى از او دورى جويند . . . و رحمت پس از رويگردانى از وى به او روى آورد ؛ و نعمت ها پس از فرو رفتن ، شكوفا گردند ؛ و بركت پس از بند آمدن ، فراوان بر وى ببارد .

امام على عليه السلام :پرهيزگارى استوارترين پايه است .

امام على عليه السلام :پرهيزگارى پيش برنده به سوى هر خير است .

امام صادق عليه السلام :هر كس تقواى خدا را پيشه كند ، به رخصت خداوند ، خود را از آتش دور داشته و به همه خوبى هاى دنيا و آخرت دست يافته است .

ر .ك : ص37 (خوشبختى دنيا و آخرت)

.

ص: 634

3 / 7الذِّكررسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن ألبَسَهُ اللّهُ نِعمَةً فَليُكثِر مِنَ الحَمدِ للّهِِ ، ومَن كَثُرَت هُمومُهُ فَليَستَغفِرِ اللّهَ ، ومَن أبطَأَ عَنهُ رِزقُهُ فَليُكثِر مِن قَولِ : لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلاّ بِاللّهِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن حَلِيَ (2) في عَينِهِ شَيءٌ مِنَ الأَهلِ وَالمالِ وَالوَلَدِ فَقالَ : ما شاءَ اللّهُ لا قُوَّةَ إلاّ بِاللّهِ ، مُتِّعَ بِهِ ، ألا تَرى إلى قَولِهِ تَعالى : «وَ لَوْ لاَ إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ مَا شَآءَ اللَّهُ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ (3) » ؟! (4)

الإمام الصادق عليه السلام :مَن اُعجِبَ بِشَيءٍ مِن أموالِهِ وأرادَ بَقاءَهُ فَليَقُل : ما شاءَ اللّهُ لا قُوَّةَ إلاّ بِاللّهِ . (5)

راجع : ص 634 (الشكر) .

3 / 8الشُّكرالكتاب :«وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَ_ئِن شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَ_ئِن كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِى لَشَدِيدٌ . (6) »

.


1- .المعجم الأوسط : 6 / 333 / 6555 عن أبي هريرة ، كنز العمّال : 15 / 938 / 43612 .
2- .في المصدر «جلى» وما أثبتناه من بحار الأنوار .
3- .الكهف : 39 .
4- .الدعوات : 110 / 248 ، بحار الأنوار : 93 / 274 / 2 .
5- .إحقاق الحقّ : 19 / 532 نقلاً عن الأنوار القدسيّة .
6- .إبراهيم : 7 .

ص: 635

3 / 7 ذكر
3 / 8 شكرگزارى

3 / 7ذكرپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه خداوند بر تن وى جامه نعمت پوشاند ، بايد فراوان «الحمدللّه » گويد ؛ و هر كه اندوهش بسيار شود ، بايد «استغفراللّه » گويد ؛ و هر كه روزى اش به كُندى رسد ، بايد فراوان گويد: «لا حول ولا قوة إلاّ باللّه » .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه بهره اى از خانواده و مال و فرزند در نظرش زيبا جلوه كند و ذكر «ما شاء اللّه لا قوة الا باللّه » [= هر چه خداى خواهد ؛ نيرويى جز به يارى خداى نيست] را بر زبان راند ، از آن بهره برخوردار مى شود . مگر سخن خداى تعالى را در نمى نگرى : «و چرا آن گاه كه به بوستانت درآمدى ، نگفتى: هر چه خداى خواهد ؛ نيرويى جز به يارى خداى نيست» ؟

امام صادق عليه السلام :هر كه بهره اى از دارايى هايش برايش نيك جلوه كند و خواستار پايدارى آن باشد ، بايد بگويد : «ما شاء اللّه لا قوة الا باللّه » [= هر چه خداى خواهد ؛ نيرويى جز به يارى خداى نيست] .

ر .ك : ص635 (شكرگزارى).

3 / 8شكرگزارىقرآن:«و هنگامى كه پروردگارتان به شما آگاهى داد كه اگر شكرگزاريد ، همانا شما را نعمت بيفزايم و اگر ناسپاسى كنيد ، هر آينه عذاب من سخت است.»

.

ص: 636

الحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا يَرزُقُ اللّهُ عز و جل عَبدا الشُّكرَ فَيَحرِمَهُ الزِّيادَةَ ؛ لِأَنَّ اللّهَ عز و جليَقولُ : «لَ_ئِن شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ . (1) »

عنه صلى الله عليه و آله مِمّا أوصى بِهِ _ :عَلَيكَ بِالدُّعاءِ ؛ فَإِنَّكَ لا تَدري مَتى يُستَجابُ لَكَ ، وعَلَيكَ بِالشُّكرِ ؛ فَإِنَّ الشُّكرَ زِيادَةٌ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :لا يَغُرَّنَّكُم مِن رَبِّكُم طولُ النَّسيئَةِ وتَمادِي الإِمهالِ وحُسنُ التَّقاضي ؛ فَإِنَّ أخذَهُ أليمٌ وعَذابَهٌ شَديدٌ ؛ إنَّ للّهِِ تَعالى عَلى نِعَمِهِ حَقّا وهُوَ شُكرُهُ ، فَمَن أدّاهُ زادَهُ ، ومَن قَصَّرَ فيهِ سَلَبَهُ مِنهُ ؛ فَليَراكُمُ اللّهُ مِنَ النِّقمَةِ وَجِلينَ كَما يَراكُم بِالنِّعمَةِ فَرِحينَ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام :شُكرُ المُنعِمِ يَزيدُ فِي الرِّزقِ . (4)

عنه عليه السلام :مَن حَمِدَ اللّهَ أغناهُ . (5)

عنه عليه السلام :ما أنعَمَ اللّهُ عَلى عَبدٍ نِعمَةً فَشَكَرَها بِقَلبِهِ إلاَّ استَوجَبَ المَزيدَ فيها قَبلَ أن يُظهِرَ شُكرَها عَلى لِسانِهِ . (6)

.


1- .الشكر لابن أبي الدنيا : 16 / 3 عن عطارد القرشي .
2- .حلية الأولياء : 7 / 305 ، الشكر لابن أبي الدنيا : 78 / 168 كلاهما عن سفيان عن رجل .
3- .إرشاد القلوب : 38 وراجع تحف العقول : 206 .
4- .الخصال : 505 / 2 عن سعيد بن علاقة ، مشكاة الأنوار : 230 / 645 ، روضة الواعظين : 499 ، بحار الأنوار : 71 / 44 / 46 .
5- .غرر الحكم : 9098 .
6- .الأمالي للطوسي : 579 / 1197 عن عبد اللّه بن محمّد بن عبيد بن ياسين بن محمّد بن عجلان مولى الإمام الباقر عن الإمام الهادي عن آبائه عن الإمام الصادق عليهم السلام ، مستطرفات السرائر : 164 / 6 عن يزيد بن خليفة عن الإمام الباقر عليه السلام ، بشارة المصطفى : 222 عن علقمة عن الإمام الصادق عليه السلام، بحار الأنوار: 71/53/83 وراجع الكافي: 2/95/9 وج 8/128/98 وتحف العقول : 357 وغررالحكم:9102 .

ص: 637

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ بنده اى نيست كه خداوند شكر را روزى اش فرموده باشد و از افزايش نعمت محرومش گرداند ؛ زيرا خود مى فرمايد: «اگر شكرگزاريد ، همانا شما را نعمت بيفزايم» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ از جمله سفارش هاى او _: بر تو باد دعا كردن ، كه تو ندانى چه هنگام دعايت مستجاب گردد ؛ و بر تو باد شكر گزاردن ، كه شكر سبب افزايش نعمت است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اين كه پروردگارتان ديرزمانى از گناهانتان چشم مى پوشد و بسيار مهلتتان مى دهد و با شما نيك برخورد مى كند ، نبايد مايه فريفتگى تان شود ؛ زيرا گرفتار ساختنش دردآور و عذابش سخت است . خداى تعالى را به ازاى نعمت هايش حقى است كه همان شكر است . هر كه شكر به جاى آورد ، خدا نعمتش را بيفزايد ؛ و هر كه در شكرگزارى كوتاهى ورزد ، نعمتش را از او بگيرد . پس بايد خداوند بنگرد كه از كيفر بيمناكيد ، همان گونه كه به نعمت شادمانيد .

امام على عليه السلام :سپاس گزارى از نعمت بخش ، روزى را مى افزايد .

امام على عليه السلام :هر كه خداى را سپاس گويد ، خدا توانگرى اش دهد .

امام على عليه السلام :خداوند به بنده اى نعمت نداد و او با دل و جان شكرش ننهاد ، مگر آن كه [حتى ]پيش از بر زبان راندن آن شكر ، شايسته افزايش آن نعمت گرديد .

.

ص: 638

عنه عليه السلام :ما كانَ اللّهُ لِيَفتَحَ عَلى عَبدٍ بابَ الشُّكرِ ويُغلِقَ عَنهُ بابَ الزِّيادَةِ . (1)

عنه عليه السلام :مَن اُعطِيَ الشُّكرَ لَم يُحرَمِ الزِّيادَةَ . (2)

عنه عليه السلام :يا أيُّهَا النّاسُ ، إنَّ للّهِِ في كُلِّ نِعمَةٍ حَقّا ، فَمَن أدّاهُ زادَهُ ، ومَن قَصَرَ عَنهُ خاطَرَ بِزَوالِ النِّعمَةِ وتَعَجُّلِ العُقوبَةِ ؛ فَليَراكُمُ اللّهُ مِنَ النِّعمَةِ وَجِلينَ كَما يَراكُم مِنَ الذُّنوبِ فَرِقينَ . (3)

عنه عليه السلام :شُكرُ النِّعَمِ يُضاعِفُها ويَزيدُها . (4)

عنه عليه السلام :النِّعمَةُ مَوصولَةٌ بِالشُّكرِ ، وَالشُّكرُ مَوصولٌ بِالمَزيدِ ، وهُما مَقرونانِ في قَرنٍ ، فَلَن يَنقَطِعَ المَزيدُ مِنَ اللّهِ سُبحانَهُ حَتّى يَنقَطِعَ الشُّكرُ مِنَ الشّاكِرِ . (5)

عنه عليه السلام:أبلَغُ ما تُستَمَدُّ بِهِ النِّعمَةُ الشُّكرُ ، وأعظَمُ ما تُمَحَّصُ بِهِ المِحنَةُ الصَّبرُ . (6)

.


1- .نهج البلاغة : الحكمة 435 ، الكافي: 2/94/2 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلامعن رسول اللّه صلى الله عليه و آلهنحوه ، إرشاد القلوب : 149 ،بحار الأنوار : 71 / 23 / 2 وراجع الجعفريّات : 222 وكنز العمّال : 3 / 737 / 8618 .
2- .نهج البلاغة : الحكمة 135 ، الكافي : 2 / 65 / 6 وص 95 / 8 ، الخصال : 101 / 56 ، المحاسن : 1 / 61 / 1 كلّها عن معاوية بن وهب عن الإمام الصادق عليه السلام وفيها «اُعطي» بدل «لم يحرم» ، خصائص الأئمّة عليهم السلام : 103 ، بحار الأنوار : 71 / 44 / 44 وراجع الأمالي للطوسي : 465 والدرّالمنثور : 1/360 عن ابن مسعود وج 5 / 7 عن عطارد بن مصعب .
3- .تحف العقول : 206 ، تنبيه الخواطر : 2 / 221 نحوه ، غرر الحكم : 3580 وفيه صدره إلى «بزوال النعمة» ، بحار الأنوار : 78 / 43 / 36 .
4- .غرر الحكم : 5664 .
5- .غرر الحكم : 2090 .
6- .غرر الحكم : 3348 .

ص: 639

امام على عليه السلام :چنان نيست كه خداوند درِ شكر را بر بنده اى بگشايد و درِ نعمت افزايى را بر وى ببندد .

امام على عليه السلام :هر كه از شكر بهره ور باشد ، از افزايش نعمت محروم نگردد .

امام على عليه السلام :اى مردم! همانا خداى را در هر نعمتى حقى واجب است و هر كه آن را ادا كند ، خداوند آن نعمت را بيفزايد ؛ و هر كس در آن كوتاهى ورزد ، به سلب نعمت و پيش افتادن كيفر گرفتار گردد . پس بايد خداوند بنگردتان كه از [سلب ]نعمت بيمناكيد ، همان سان كه شما را از گناهان جدا مى بيند .

امام على عليه السلام :شكر نعمت ها سبب بالندگى و افزايندگى آن ها است .

امام على عليه السلام :نعمت پيوسته به شكر است و شكر پيوسته به فزونى نعمت ؛ و آن دو با يكديگر همراهند . پس افزونى نعمت از جانب خداى سبحان قطع نشود ، مگر آن گاه كه شكر از سوى شكرگزارنده قطع شود .

امام على عليه السلام :آن چه بيش از هر چيز نعمت را بيفزايد ، شكر است ؛ و بزرگ ترين مايه چيره شدن بر محنت ، صبر است .

.

ص: 640

عنه عليه السلام :شُكرُ النِّعَمِ يوجِبُ مَزيدَها ، وكُفرُها بُرهانُ جُحودِها . (1)

عنه عليه السلام :لا نَفادَ لِفائِدَةٍ إذا شُكِرَت ، ولا بَقاءَ لِنِعمَةٍ إذا كُفِرَت . (2)

عنه عليه السلام :شُكرُ النِّعمَةِ يَقضي بِمَزيدِها ، ويوجِبُ تَجديدَها . (3)

عنه عليه السلام :الشُّكرُ عَلَى النِّعمَةِ جَزاءٌ لِماضيها ، وَاجتِلابٌ لاِتيها . (4)

عنه عليه السلام :مَن جَعَلَ الحَمدَ خِتامَ النِّعمَةِ ، جَعَلَهُ اللّهُ سُبحانَهُ مِفتاحَ المَزيدِ . (5)

عنه عليه السلام :شُكرُ الإِلهِ يُدِرُّ النِّعَمَ . (6)

عنه عليه السلام :اِغتَنِمُوا الشُّكرَ ؛ فَأَدنى نَفعِهِ الزِّيادَةُ . (7)

عنه عليه السلام :ثَمَرَةُ الشُّكرِ زِيادَةُ النِّعَمِ . (8)

عنه عليه السلام :النِّعَمُ تَدوم بِالشُّكرِ . (9)

عنه عليه السلام :اُشكُر مَن أنعَمَ عَلَيكَ ، وأنعِم عَلى مَن شَكَرَكَ ؛ فَإِنَّهُ لا زَوالَ لِلنِّعمَةِ إذا شُكِرَت ولا بَقاءَ لَها إذا كُفِرَت (10) . (11)

.


1- .غرر الحكم : 5665 .
2- .الإرشاد : 1 / 300 .
3- .غرر الحكم : 5659 .
4- .غرر الحكم : 2044 .
5- .غرر الحكم : 8898 .
6- .غرر الحكم : 5658 .
7- .غرر الحكم : 2535 .
8- .غرر الحكم : 4622 .
9- .غرر الحكم : 1088 .
10- .غرر الحكم : 2423 .
11- .راجع : ح 1184 و 1186 .

ص: 641

امام على عليه السلام :شكر نعمت ها موجب افزايش آن ها ؛ و ناسپاسىِ آن ها نشانه ناديده گرفتنشان است .

امام على عليه السلام :بهره اى كه شكر آن گزارده شود ، پايان نپذيرد ؛ و نعمتى كه سپاسش به جاى آورده نشود ، پايدار نماند .

امام على عليه السلام :شكر نعمت ها سبب افزايش آن ها مى شود و تازگى شان مى بخشد .

امام على عليه السلام :شكر نعمت سزاى موهبت گذشته ؛ و جلب كننده موهبت آينده است .

امام على عليه السلام :هر كه در پايان نعمت ، سپاس به جاى آورد ، خداوند سبحان سپاس وى را كليد افزون بخشى به او قرار دهد .

امام على عليه السلام :شكر خداوند نعمت ها را سرازير كند .

امام على عليه السلام :شكر را غنيمت شماريد ؛ كه كم ترين بهره آن افزايش نعمت است .

امام على عليه السلام :فايده شكر فزونى نعمت است .

امام على عليه السلام :نعمت ها با شكر پايدار شوند .

امام على عليه السلام :هر كه را به تو نعمتى رساند ، سپاس به جاى آور ؛ و آن را كه سپاست گويد ، از نعمت بهره مند ساز ؛ زيرا نعمتى كه شكرش گزارده شود ، نابود نگردد و آن كه ناسپاسى شود ، پايدار نماند .

.

ص: 642

عنه عليه السلام :إذا نَزَلَت بِكَ النِّعمَةُ فَاجعَل قِراهَا الشُّكرَ . (1)

عنه عليه السلام :أحسَنُ النّاسِ حالاً فِي النِّعَمِ مَنِ استَدامَ حاضِرَها بِالشُّكرِ ، وَارتَجَعَ فائِتَها بِالصَّبرِ . (2)

عنه عليه السلام :أحَقُّ النّاسِ بِزِيادَةِ النِّعمَةِ أشكَرُهُم لِما اُعطِيَ مِنها . (3)

عنه عليه السلام :لَن يَقدِرَ أحَدٌ أن يُحَصِّنَ النِّعَمَ بِمِثلِ شُكرِها . (4)

عنه عليه السلام :الشُّكرُ زينَةُ الغِنى . (5)

عنه عليه السلام :إنَّ المُؤمِنَ . . . إذَا استَغنى شَكَرَ . (6)

عنه عليه السلام :لا تَكُن مِمَّن . . . يَعجِزُ عَن شُكرِ ما اُوتِيَ ويَبتَغِي الزِّيادَةَ في ما بَقِيَ . (7)

الإمام زين العابدين عليه السلام_ في وَصِيَّتِهِ لِبَعضِ وُلدِهِ _: يا بُنَيَّ ، اشكُرِ اللّهَ في ما أنعَمَ عَلَيكَ ، وأنعِم عَلى مَن شَكَرَكَ ؛ فَإِنَّهُ لا زَوالَ لِلنِّعمَةِ إذا شَكَرتَ عَلَيها ، ولا بَقاءَ لَها إذا كَفَرتَها ، وَالشّاكِرُ بِشُكرِهِ أسعَدُ مِنهُ بِالنِّعمَةِ الَّتي وَجَبَ عَلَيهِ الشُّكرُ بِها ، وتَلا _ يَعني عَلِيَّ بنَ الحُسَينِ عليهماالسلام _ قَولَ اللّهِ تَعالى : «وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَ_ئِن شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ ... (8) » إلى آخِرِ الآيَةِ . (9)

.


1- .غرر الحكم : 4065 .
2- .غرر الحكم : 3282 .
3- .غرر الحكم : 3349 .
4- .غرر الحكم : 7435 وح 7443 وفيه «يستديم» بدل «يحصّن» .
5- .نهج البلاغة : الحكمة 340 ، الإرشاد : 1 / 300 ، تحف العقول : 90 وص 100 ، بحار الأنوار : 77 / 420 / 40 .
6- .تحف العقول : 212 ، بحار الأنوار : 78 / 50 / 79 .
7- .نهج البلاغة: الحكمة 150، الأمالي للمفيد: 330/2 عن عكرمة عن ابن عبّاس ، خصائص الأئمّة عليهم السلام: 109 وفيه «ويعجبه» بدل «ويبتغي» ، تحف العقول : 157 ، بحار الأنوار : 77 / 410 ؛ كنز العمّال : 16 / 205 / 44229 نقلاً عن ابن النجّار عن العلاء بن زياد الأعرابي عن أبيه عنه عليه السلام .
8- .إبراهيم : 7 .
9- .الأمالي للطوسي : 501 / 1096 ، كفاية الأثر : 241 كلاهما عن مالك بن أعين الجهني ، بحار الأنوار : 71 / 49 / 66 .

ص: 643

امام على عليه السلام :هر گاه نعمت بر تو فرود آيد ، از پس آن شكر به جاى آور .

امام على عليه السلام :نيكو حال ترين مردم در برخوردارى از نعمت ها كسى است كه نعمت موجود را شكر گويد و بر نعمت از دست رفته صبر كند .

امام على عليه السلام :سزاوارترين كس براى بهره بردن از نعمتِ افزون ، آن است كه نعمت هاى عطا شده را بيش تر شكر گويد .

امام على عليه السلام :آن قدر كه با شكر مى توان نعمت ها را پايدارى بخشيد ، با روش ديگر نتوان! .

امام على عليه السلام :شكر آراينده توانگرى است .

امام على عليه السلام :هر آينه مؤمن . . . چون توانگر شود ، شكر به جاى آورد .

امام على عليه السلام :همچون كسى مباش كه . . . از شكر آن چه به وى عطا شده ، درمانده و باز در جست و جوى فزونى نعمت باقى مانده است .

امام سجاد عليه السلام_ در سفارش به يكى از فرزندانش _: پسر عزيزم! براى نعمتى كه خدا به تو بخشيده ، او را شكر كن و كسى را كه سپاست مى گويد ، نعمت بخش ؛ كه نعمت را چون سپاسش گويى ، نيستى نباشد و چون ناسپاسى اش كنى ، پايدار نماند . و شكر كننده در حال شكرگزارى اش سعادتمندتر از حال برخوردارى اش از آن نعمتى است كه شكرش بر وى واجب گشته است . _ سپس امام اين آيه را تا پايان تلاوت فرمود : _ «و به ياد آور آن گاه را كه پروردگارتان آگاهى داد كه چون شكر گوييد ، نعمتتان را افزون سازم» .

.

ص: 644

الإمام الباقر عليه السلام :لا وَاللّهِ ما أرادَ اللّهُ تَعالى مِنَ النّاسِ إلاّ خَصلَتَينِ : أن يُقِرّوا لَهُ بِالنِّعَمِ فَيَزيدَهُم ، وبِالذُّنوبِ فَيَغفِرَها لَهُم . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :مَكتوبٌ فِي التَّوراةِ : اُشكُر مَن أنعَمَ عَلَيكَ وأنعِم عَلى مَن شَكَرَكَ ؛ فَإِنَّهُ لا زَوالَ لِلنَّعماءِ إذا شُكِرَت ، ولا بَقاءَ لَها إذا كُفِرَت . الشُّكرُ زِيادَةٌ فِي النِّعَمِ وأمانٌ مِنَ الغِيَرِ . (2)

عنه عليه السلام :الغَنِيُّ الشّاكِرُ ؛ لَهُ مِنَ الأَجرِ كَأَجرِ المَحرومِ القانِعِ . (3)

مكارم الأخلاق عن إسحاق بن عمّار :خَرَجتُ مَعَ أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلاموهُوَ يُحَدِّثُ نَفسَهُ ، ثُمَّ استَقبَلَ القِبلَةَ فَسَجَدَ طَويلاً ، ثُمَّ ألزَقَ خَدَّهُ الأَيمَنَ بِالتُّرابِ طَويلاً ، قالَ : ثُمَّ مَسَحَ وَجهَهُ ثُمَّ رَكِبَ ، فَقُلتُ لَهُ : بِأَبي أنتَ واُمّي! لَقَد صَنَعتَ شَيئا ما رَأَيتُهُ قَطُّ! قالَ : يا إسحاقُ ، إنّي ذَكَرتُ نِعمَةً مِن نِعَمِ اللّهِ عز و جلعَلَيَّ ، فَأَحبَبتُ أن اُذَلِّلَ نَفسي . ثُمَّ قالَ : يا إسحاقُ ، ما أنعَمَ اللّهُ عَلى عَبدِهِ بِنِعمَةٍ فَشَكَرَها بِسَجدَةٍ يَحمَدُ اللّهَ فيها فَفَرَغَ مِنها حَتّى يُؤمَرَ لَهُ بِالمَزيدِ مِنَ الدّارَينِ . (4)

.


1- .الكافي : 2 / 426 / 2 عن ابن فضّال عمّن ذكره ، مشكاة الأنوار : 200 / 526 وفيه «بالنعيم» بدل «بالنعم» ، بحار الأنوار : 6 / 36 / 55 .
2- .الكافي : 2 / 94 / 3 عن عبد اللّه بن إسحاق الجعفري ، تحف العقول : 359 وفيه «الفقر» بدل «الغير» ، بحار الأنوار : 78 / 241 / 25 .
3- .قرب الإسناد : 74 / 237 عن مسعدة بن صدقة ، الكافي : 2 / 94 / 1 ، مشكاة الأنوار : 65/92 كلاهما عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله ، جامع الأحاديث للقمّي : 97 عن رسول اللّه صلى الله عليه و آلهوفيها «المعطي» بدل «الغنيّ» ، بحار الأنوار : 71 / 41 / 34 .
4- .مكارم الأخلاق : 1 / 565 / 1957 ، بحار الأنوار : 86 / 207 / 20 .

ص: 645

امام باقر عليه السلام :به خدا سوگند كه او از مردم جز دو ويژگى نخواسته است : نزد وى به نعمت هايش زبان اقرار گشايند تا آن را افزايش دهد ؛ و به گناهانشان اعتراف نمايند تا ايشان را بيامرزد .

امام صادق عليه السلام :در تورات نوشته شده: «آن كس را كه به تو نعمتى دهد ، شكر كن و آن كس را كه سپاست گويد ، نعمت بخش ؛ كه نعمت ها چون شكرشان به جاى آيد ، فنا نپذيرند و چون ناسپاسى گردند ، پايدارى نيابند . شكر نعمت را مى افزايد و آن را از زوال در امان مى دارد» .

امام صادق عليه السلام :توانگرِ شكرگزار همان پاداشى را دارد كه محرومِ قناعت پيشه .

مكارم الاخلاق از اسحاق بن عمار :همراه امام صادق عليه السلام روان گشتم ، در حالى كه با خود سخن مى گفت . سپس روى به قبله نهاد و ديرزمانى سجده كرد . سپس ديرگاهى گونه راستش را بر خاك چسباند و آن گاه خاك را از چهره اش زدود و بر مركبش سوار شد . به وى گفتم: «پدر و مادرم فدايت! كارى كردى كه تاكنون نديده بودم» . فرمود: «اى اسحاق! نعمتى از نعمت هاى خدا بر خويش را به ياد آوردم ؛ پس خواستم كه خود را براى خدا كوچك سازم .» سپس فرمود: «اى اسحاق! خداوند به بنده اى نعمتى نداده كه وى آن را با سجده اى شكر گويد و خداى را در آن سجده سپاس گزارد ، مگر اين كه پس از فراغت از آن ، خداوند فرمان دهد كه نعمت افزون در هر دو سراى به وى عطا كنند» .

.

ص: 646

الإمام عليّ عليه السلام_ فِي الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ _: وكَم رَأَينا مِن ذَوي ثَروَةٍلَم يُقبِلوا بِالشُّكرِ إقبالَها تاهوا عَلَى الدُّنيا بِأَموالِهِموقَيَّدوا بِالبُخلِ أقفالَها لَو شَكَرُوا النِّعمَهَ جازاهُمُمَقالَةَ الشُّكرِ الَّتي قالَها لَئِن شَكَرتُم لَأَزيدَنَّكُملكِنَّما كُفرُهُم غالَها (1)

3 / 9القَصدرسول اللّه صلى الله عليه و آله :عَلَيكُم بِالاِقتِصادِ ؛ فَمَا افتَقَرَ قَومٌ قَطُّ اقتَصَدوا . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :ما عالَ مَنِ اقتَصَدَ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام_ في وَصِيَّتِهِ لاِبنِهِ مُحَمَّدِ بنِ الحَنَفِيَّةِ _: الاِقتِصادُ يُنمِي اليَسيرَ . (4)

.


1- .الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : 422 / 331 .
2- .تفسير مجمع البيان : 8 / 616 ؛ الفردوس : 1 / 387 / 1560 وفيه «افترق» بدل «افتقر» وكلاهما عن أبي اُمامة ، كنز العمّال : 3 / 53 / 5454 .
3- .مسند ابن حنبل : 2 / 158 / 4269 ، المعجم الكبير : 10 / 109 / 10118 كلاهما عن عبد اللّه ابن مسعود ، كنز العمّال : 7 / 813 / 21532 ؛ نهج البلاغة : الحكمة 140 عن الإمام عليّ عليه السلام ، الخصال : 620 / 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، تحف العقول : 111 كلاهما عن الإمام عليّ عليه السلام وفيهما «امرؤ» بدل «من» ، بحار الأنوار : 103 / 21 / 11 .
4- .من لايحضره الفقيه : 4/391/5834، تحف العقول: 85، غررالحكم: 514، بحارالأنوار: 77 /212/1.

ص: 647

3 / 9 ميانه روى

امام على عليه السلام_ در ديوان منسوب به وى _: و بسا ديديم ثروتمندانى راكه به شكرگزارى روى نياورند ؛ و به اموال خويش در دنيا كبر فروختندو بر آن قفل خسّت زدند . اگر آن نعمت را شكر مى نهادند ،خداوند چنان كه خود فرموده ، پاداششان مى داد: اگر شكر به جاى آوريد ، هر آينه نعمتتان را بيفزايم .اما كفر ايشان آن نعمت را از ميان برد .

3 / 9ميانه روىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بر شما باد ميانه روى ؛ كه هيچ گروه ميانه روى فقير نشد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه ميانه رو باشد ، نيازمند نگردد .

امام على عليه السلام_ در وصيتش به پسرش محمّد بن حنفيه _: ميانه روى مال اندك را افزايش مى دهد .

.

ص: 648

عنه عليه السلام :مَن صَحِبَ الاِقتِصادَ دامَت صُحبَةُ الغِنى لَهُ ، وجَبَرَ الاِقتِصادُ فَقرَهُ وخَلَلَهُ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :ضَمِنتُ لِمَنِ اقتَصَدَ أن لا يَفتَقِرَ . (2)

عنه عليه السلام :إنَّ القَصدَ يورِثُ الغِنى . (3)

الإمام الكاظم عليه السلام :ما عالَ امرُؤٌ فِي اقتِصادٍ . (4)

3 / 10الرِّضارسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن رَضِيَ بِما رَزَقَهُ اللّهُ قَرَّت عَينُهُ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :أشرَفُ الزُّهدِ أن يَسكُنَ قَلبُكَ عَلى ما رُزِقتَ . (6)

عنه صلى الله عليه و آله :ألا وإنَّ لِكُلِّ امرِئٍ رِزقا هُوَ يَأتيهِ لا مَحالَةَ ؛ فَمَن رَضِيَ بِهِ بورِكَ لَهُ فيهِ ووَسِعَهُ ، ومَن لَم يَرضَ لَم يُبارَك لَهُ فيهِ ولَم يَسَعهُ . (7)

.


1- .غرر الحكم : 9165 .
2- .الكافي : 4 / 53 / 6 عن مدرك بن أبي الهزهاز ، من لا يحضره الفقيه : 2 / 64 / 1721 ، الخصال : 9 / 32 عن إبراهيم بن ميمون ، الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام : 255 عن العالم عليه السلام ، بحار الأنوار : 71 / 346 / 9 وج 104 / 72 / 14 .
3- .الكافي : 4 / 53 / 8 ، من لا يحضره الفقيه : 3 / 174 / 3659 كلاهما عن عبيد بن زرارة .
4- .الكافي : 4 / 53 / 9 عن موسى بن بكر ، من لا يحضره الفقيه : 2 / 64 / 1720 .
5- .الأمالي للطوسي: 225/393 عن الحسن بن موسى عن أبيه عن آبائه عليهم السلام ، التمحيص : 53 /106 عن الإمام الباقر عليه السلامعنه صلى الله عليه و آله ، مشكاة الأنوار : 233 / 659 عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آلهوفيه «من قنع بما رزقه اللّه تعالى قرّت عيناه» ، بحار الأنوار : 71 / 139 / 29 .
6- .كنز العمّال : 1 / 37 / 65 نقلاً عن ابن النجّار في تاريخه عن ابن عمر .
7- .أعلام الدين : 342 عن ابن عمر ، بحار الأنوار : 77 / 185 / 10 ؛ كنز العمّال : 1 / 114 / 536 نقلاً عن الديلمي عن ابن عبّاس .

ص: 649

3 / 10 رضايتمندى

امام على عليه السلام :هر كه با ميانه روى همدمى كند ، توانگرى با وى همراه است و ميانه روى ، فقر و كاستى هايش را جبران مى كند .

امام صادق عليه السلام :من تضمين مى كنم كه هر كس ميانه روى پيشه كند ، به فقر دچار نگردد .

امام صادق عليه السلام :همانا ميانه روى توانگرى را به دنبال دارد .

امام كاظم عليه السلام :كسى كه در ميانه روى به سر برد ، نيازمند نگردد .

3 / 10رضايتمندىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه به آن چه خداوند روزى اش فرمايد ، خشنود باشد ، شادمان گردد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :برترين پارسايى آن است كه قلبت به آن چه روزى ات گشته ، آرام باشد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هلا كه هر كسى را روزى اى است كه خواه ناخواه به وى خواهد رسيد ؛ پس هر كس بدان خشنود باشد ، روزى اش بركت و گشايش مى يابد ؛ و هر كه بدان خشنود نباشد ، روزى اش بركت و گشايش نيابد .

.

ص: 650

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ _ تَبارَكَ وتَعالى _ يَبتَلي عَبدَهُ بِما أعطاهُ ؛ فَمَن رَضِيَ بِما قَسَمَ اللّهُ عز و جل لَهُ بارَكَ اللّهُ لَهُ فيهِ ووَسَّعَهُ ، ومَن لَم يَرضَ لَم يُبارِك لَهُ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :اِرضَ مِنَ الرِّزقِ بِما قُسِمَ لَكَ تَعِش غَنِيّا . (2)

عنه عليه السلام :مَن رَضِيَ بِرِزقِ اللّهِ لَم يَأسَف عَلى ما في يَدِ غَيرِهِ . (3)

عنه عليه السلام :مَن رَضِيَ بِرِزقِ اللّهِ لَم يَحزَن عَلى ما فاتَهُ . (4)

عنه عليه السلام :لا مالَ أذهَبُ لِلفاقَةِ مِنَ الرِّضا بِالقوتِ . (5)

عنه عليه السلام :مَن رَضِيَ مِنَ الدُّنيا بِما يُجزِئُهُ كانَ أيسَرُ ما فيها يَكفيهِ ، ومَن لَم يَرضَ مِنَ الدُّنيا بِما يُجزِئُهُ لَم يَكُن فيها شَيءٌ يَكفيهِ . (6)

الإمام الصادق عليه السلام :مَكتوبٌ فِي التَّوراةِ : اِبنَ آدَمَ! . . . مَن رَضِيَ بِاليَسيرِ مِنَ الحَلالِ خَفَّت مَؤونَتُهُ ، وزَكَت مَكسَبَتُهُ ، وخَرَجَ مِن حَدِّ الفُجورِ . (7)

.


1- .مسند ابن حنبل : 7 / 282 / 20301 ، شُعب الإيمان : 2 / 121 / 1354 وفيه «آتاه» بدل «قسم» وكلاهما عن رجل من بني سليم و ج 7 / 125 / 9725 عن أحمد بن سليم ، المعجم الأوسط: 8 / 189 / 8362 ، حلية الأولياء : 2 / 213 كلاهما عن عبد اللّه بن الشخير نحوه ، كنز العمّال : 3 / 390 / 7090 .
2- .غرر الحكم : 2332 .
3- .الكافي : 8 / 19 / 4 عن جابر بن يزيد عن الإمام الباقر عليه السلام ، تحف العقول : 93 ، بحار الأنوار : 77 / 282 / 1 .
4- .نهج البلاغة : الحكمة 349 ، بحار الأنوار : 71 / 345 / 2 .
5- .من لا يحضره الفقيه : 4/385/5834 ، نهج البلاغة : الحكمة 371 ، بحار الأنوار : 69/411/128 .
6- .الكافي : 2 / 140 / 11 عن حنّان بن سدير رفعه ، من لا يحضره الفقيه : 4 / 418 / 5910 ، تحف العقول : 207 ، مشكاة الأنوار : 232 / 656 ، الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام : 364 ، بحار الأنوار : 71 / 348 / 17 .
7- .الكافي : 2 / 138 / 4 عن عمرو بن أبي المقدام ، تحف العقول : 377 في مواعظه عليه السلاملسفيان الثوري وفيه «العجز» بدل «الفجور» ، بحار الأنوار : 73 / 175 / 16 .

ص: 651

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همانا خداى خجسته بلندرتبه بنده اش را با آن چه به وى عطا فرمايد ، بيازمايد ؛ پس هر كه به آن چه خداوند قسمتش فرموده ، راضى باشد ، خدا به وى بركت و گشايش دهد و هر كه راضى نباشد ، خدا به وى بركت ندهد .

امام على عليه السلام :به روزى اى كه قسمتت گشته راضى باش تا توانگرانه زندگى كنى .

امام على عليه السلام :هر كس به روزىِ خداداده راضى باشد ، از آن چه در اختيار ديگران است ، اندوهگين نگردد .

امام على عليه السلام :هر كه به روزى خداداده رضايت دهد ، بر آن چه از دست رود ، اندوه نخورَد .

امام على عليه السلام :هيچ چيز به اندازه رضايتمندى از روزى ، فقر را از ميان نمى برد .

امام على عليه السلام :هر كس به آن چه از دنيا كه كفايتش كند ، راضى شود ، كم ترين بهره دنيا براى او بس است ؛ و آن كس كه به آن چه از دنيا كه كفايتش كند ، راضى نشود ، هيچ چيزِ دنيا وى را كفايت نكند .

امام صادق عليه السلام:در تورات نوشته شده است: «اى فرزند آدم! . . . هر كس به حلال اندك راضى شود ، سبكبار مى شود و درآمدش پاك مى گردد و از قلمرو بدكارى بيرون مى آيد» .

.

ص: 652

عنه عليه السلام :رَبِّ! خَوَّفتَني وشَوَّقتَني ، وَاحتَجَجتَ عَلَيَّ بِرِقّي ، وكَفَلتَ لي بِرِزقي ؛ فَأَمِنتُ (مِن) خَوفِكَ ، وتَثَبَّطتُ عَن تَشويقِكَ ، ولَم أتَّكِل عَلى ضَمانِكَ ، وتَهاوَنتُ بِاحتِجاجِكَ . اللّهُمَّ فَاجعَل أمني مِنكَ في هذِهِ الدُّنيا خَوفا ، وحَوِّل تَثَبُّطي شَوقا وتَهاوُني بِحُجَّتِكَ فَرَقا مِنكَ ، ثُمَّ رَضِّني بِما قَسَمتَ لي مِن رِزقِكَ ، يا كَريمُ . (1)

الإمام الرّضا عليه السلام :مَن رَضِيَ بِالقَليلِ مِنَ الرِّزقِ قَبِلَ اللّهُ مِنهُ اليَسيرَ مِنَ العَمَلِ ؛ ومَن رَضِيَ بِاليَسيرِ مِنَ الحَلالِ خَفَّت مَؤونَتُهُ وتَنَعَّمَ أهلُهُ ، وبَصَّرَهُ اللّهُ داءَ الدُّنيا ودَواءَها ، وأخرَجَهُ مِنها سالِما إلى دارِ السَّلامِ . (2)

3 / 11القَناعَةالكتاب :«مَنْ عَمِلَ صَ__لِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَوةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ . (3) »

الحديث :نهج البلاغة :سُئِلَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام عَن قَولِهِ تَعالى : «فَلَنُحْيِيَنَّهُو حَيَوةً طَيِّبَةً» فَقالَ : هِيَ القَناعَةُ . (4)

.


1- .الكافي : 2 / 592 / 31 عن عبد الرحمان بن سيّابة ، مصباح المتهجّد : 276 / 383 وليس فيه «برقّي» ، بحار الأنوار : 89 / 302 / 10 .
2- .الكافي : 8 / 347 / 546 عن أحمد بن عمر ، تحف العقول : 449 ، مستطرفات السرائر : 82 / 20 عن الهيثم بن واقد الجزري عن الإمام الصادق عليه السلام ، الأمالي للطوسي : 721 / 1521 عن إبراهيم بن مهزم عن الإمام الصادق عليه السلام وكلاهما نحوه ، بحار الأنوار : 78 / 343 / 44 .
3- .النحل : 97 .
4- .نهج البلاغة : الحكمة 229 ، بحار الأنوار : 71 / 345 / 2 .

ص: 653

3 / 11 قناعت

امام صادق عليه السلام :پروردگارم! مرا بيم و اميد دادى و با سستى و ناتوانى ام بر من حجت آوردى و روزى مرا تضمين فرمودى . پس از بيمت خود را ايمن يافتم و از اميدت [در كار نيك] به درنگ افتادم و به تضمين تو توكّل نكردم و حجت آورى ات را سبك شمردم . بار خدايا! در اين دنيا احساس ايمنى ام از خودت را به بيمناكى ، درنگم را به شوق ، و سبك شمردن حجتت را به بندگى و گردن سپارى ام تبديل فرما و مرا به آن چه قسمتم فرموده اى ، راضى ساز ؛ اى كرامت پيشه!

امام رضا عليه السلام :هر كه به روزى اندك رضايت دهد ، خداوند نيز به عمل اندك او راضى مى شود ؛ و هر كه به حلال اندك خشنود باشد ، سبكبار است و خانواده اش از نعمت بهره مى برند و خداوند او را به درد و درمان دنيا بينا مى سازد و به سلامت از دنيا به سوى آخرت مى برد .

3 / 11قناعتقرآن:«هر كس از مرد و زن كه كارى نيك كند در حالى كه مؤمن باشد ، هر آينه او را به زندگانى پاك و خوشى زنده بداريم و مزد چنين كسانى را بر پايه نيكوترين كارى كه مى كرده اند ، پاداش دهيم .»

حديث:نهج البلاغه :درباره اين سخن خداى تعالى : «هر آينه او را به زندگانى پاك و خوشى زنده بداريم» ، از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام سؤال شد . وى فرمود : «آن زندگانى قناعت است» .

.

ص: 654

الإمام الصادق عليه السلام_ في قَولِهِ تَعالى : «فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَوةً طَيِّبَةً» _: القُنوعُ . (1)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :القَناعَةُ بَرَكَةٌ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :القَناعَةُ بَحرُ مالٍ لا يَنفَدُ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :عَلَيكُم بِالقَناعَةِ ؛ فَإِنَّ القَناعَةَ مالٌ لا يَنفَدُ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :كُن قَنِعا تَكُن مِن أغنَى النّاسِ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :القَناعَةُ مُلكٌ لا يَزولُ ، وهِيَ مَركَبُ رِضَا اللّهِ تَعالى تَحمِلُ صاحِبَها إلى دارِهِ . (6)

الإمام عليّ عليه السلام :لا مالَ أذهَبُ بِالفاقَةِ مِنَ الرِّضا بِالقَناعَةِ ، ولا كَنزَ أغنى مِنَ القُنوعِ ، ومَنِ اقتَصَرَ عَلى بُلغَةِ الكَفافِ فَقَدِ انتَظَمَ الرّاحَةَ وتَبَوَّأَ خَفضَ الدَّعَةِ . (7)

.


1- .الأمالي للطوسي : 275 / 524 عن أبي الحسن محمّد بن أحمد بن عبيد اللّه المنصوري عن عمّ أبيه عن الإمام الجواد عن آبائه عليهم السلام ، تفسير القمّي : 1 / 390 ، تنبيه الخواطر : 2 / 170 ، بحار الأنوار : 71 / 345 / 4 ؛ المستدرك على الصحيحين : 2 / 388 / 3360 ، شُعب الإيمان : 7 / 291 / 10347 كلاهما عن ابن عبّاس من دون إسنادٍ إلى المعصوم .
2- .الجعفريّات : 160 .
3- .جامع الأحاديث للقمّي : 106 .
4- .المعجم الأوسط : 7 / 84 / 6922 عن جابر ؛ نهج البلاغة : الحكمة 57 و349 و475 ، تحف العقول : 89 ، روضة الواعظين : 497 كلّها عن الإمام عليّ عليه السلاموليس فيها صدره ، بحار الأنوار : 71 / 344 / 2 .
5- .تاريخ دمشق : 67 / 336 عن أبي هريرة ، كنز العمّال : 16 / 128 / 44154 عن خالد بن وليد ؛ غرر الحكم : 7131 عن الإمام عليّ عليه السلام وفيه «غنيّا» بدل «من أغنى الناس» .
6- .مصباح الشريعة : 185 ، بحار الأنوار : 71 / 349 / 18 .
7- .الكافي : 8 / 19 / 4 عن جابربن يزيد عن الإمام الباقر عليه السلام ، نهج البلاغة : الحكمة 371 ، من لا يحضره الفقيه : 4 / 385 / 5834 كلاهما نحوه ، بحار الأنوار : 77 / 238 / 1 وص 281 / 1 .

ص: 655

امام صادق عليه السلام_ درباره اين سخن خداى تعالى: «هر آينه او را به زندگانى پاك و خوشى زنده بداريم» _: مراد ، قناعت است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :قناعت ، بركت است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :قناعت دريايى است از مال كه كرانه ندارد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بر شما باد قناعت ؛ كه هر آينه قناعت مالى است كه تمام نمى شود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :قانع باش تا از توانگرترين مردم باشى .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :قناعت ، قدرت و دارايى بى پايان است و سوارى دهنده اى است كه رضايت خداى تعالى را به همراه دارد و سوار خويش را به سراى خدا مى رساند .

امام على عليه السلام :هيچ مالى به اندازه قناعت رضايتمندانه ، فقر را نمى زدايد و هيچ گنجى ارزشمندتر از قناعت نيست . هر كس به قدر كفايت بسنده كند ، به آسودگى سامان يابد و در فراخىِ رفاه جاى گيرد .

.

ص: 656

عنه عليه السلام :مَن قَنِعَ بِرِزقِ اللّهِ استَغنى عَنِ الخَلقِ . (1)

عنه عليه السلام :إذا طَلَبتَ الغِنى فَاطلُبهُ بِالقَناعَةِ . (2)

عنه عليه السلام :طَلَبتُ الغِنى فَما وَجَدتُ إلاّ بِالقَناعَةِ ؛ عَلَيكُم بِالقَناعَةِ تَستَغنوا . (3)

عنه عليه السلام :إنَّكُم إن قَنِعتُم حُزتُمُ الغَناءَ ، وخَفَّت عَلَيكُم مُؤَنُ الدُّنيا . (4)

عنه عليه السلام :ثَمَرَةُ القَناعَةِ الغَناءُ . (5)

عنه عليه السلام :القَناعَةُ تُغني . (6)

عنه عليه السلام :كُلُّ الغِنى فِي القَناعَةِ وَالرِّضا . (7)

عنه عليه السلام :مَن قَنِعَ عَزَّ وَاستَغنى . (8)

عنه عليه السلام :القَناعَةُ عِزٌّ وغَناءٌ . (9)

عنه عليه السلام :القَناعَةُ وَالطّاعَةُ توجِبانِ الغِنى وَالعِزَّةَ . (10)

.


1- .غرر الحكم : 8434 ، عيون الحكم والمواعظ : 449 / 7958 .
2- .غرر الحكم : 4057 ، عيون الحكم والمواعظ : 134 / 3037 .
3- .جامع الأخبار : 341 / 950 ، بحار الأنوار : 69 / 399 / 91 .
4- .غرر الحكم : 3847 ، عيون الحكم والمواعظ : 175 / 3633 .
5- .غرر الحكم : 4599 ، عيون الحكم والمواعظ : 208 / 4179 .
6- .غرر الحكم : 22 ، عيون الحكم والمواعظ : 35 / 683 .
7- .غرر الحكم : 6874 ، أعلام الدين : 299 عن الإمام زين العابدين عليه السلام وفيه «الغنى في القناعة» .
8- .غرر الحكم : 9128 .
9- .غرر الحكم : 690 ، عيون الحكم والمواعظ : 30 / 469 .
10- .غرر الحكم : 1368 .

ص: 657

امام على عليه السلام :هر كه به روزى خدا قانع باشد ، از مردم بى نياز گردد .

امام على عليه السلام :اگر در پى توانگرى هستى ، آن را با قناعت بجوى .

امام على عليه السلام :توانگرى را جستم و آن را جز در قناعت نيافتم ؛ بر شما باد قناعت تا بى نياز گرديد .

امام على عليه السلام :همانا اگر قناعت در پيش گيريد ، به بى نيازى دست يابيد و بارهاى دنيا بر شما سبك گردد .

امام على عليه السلام :نتيجه قناعت ، توانگرى است .

امام على عليه السلام :قناعت ، بى نيازى بخشد .

امام على عليه السلام :همه توانگرى در قناعت و رضايتمندى است .

امام على عليه السلام :هر كس قناعت پيشه كند ، عزت و توانگرى يابد .

امام على عليه السلام :قناعت ، عزت است و توانگرى .

امام على عليه السلام :قناعت و اطاعت مايه توانگرى و عزتند .

.

ص: 658

عنه عليه السلام :إنَّكُم إلَى القَناعَةِ بِيَسيرِ الرِّزقِ أحوَجُ مِنكُم إلَى اكتِسابِ الحِرصِ فِي الطَّلَبِ . (1)

عنه عليه السلام :أهنَأُ الأَقسامِ : القَناعَةُ ، وصِحَّةُ الأَجسامِ . (2)

عنه عليه السلام :جَمالُ العَيشِ القَناعَةُ . (3)

عنه عليه السلام :أطيَبُ العَيشِ القَناعَةُ . (4)

عنه عليه السلام :أنعَمُ النّاسِ عَيشا : مَن مَنَحَهُ اللّهُ سُبحانَهُ القَناعَةَ ، وأصلَحَ لَهُ زَوجَهُ . (5)

عنه عليه السلام :القَناعَةُ أهنَأُ عَيشٍ . (6)

عنه عليه السلام :مَن كانَ بِيَسيرِ الدُّنيا لا يَقنَعُ ، لَم يُغنِهِ مِن كَثيرِها ما يَجمَعُ . (7)

عنه عليه السلام :اِبنَ آدَمَ! إن كُنتَ تُريدُ مِنَ الدُّنيا ما يَكفيكَ فَإِنَّ أيسَرَ ما فيها يَكفيكَ ، وإن كُنتَ إنَّما تُريدُ ما لايَكفيكَ فَإِنَّ كُلَّ ما فيها لا يَكفيكَ . (8)

عنه عليه السلام :اِلزَمِ الرِّضا ؛ يَلزَمكَ الغَناءُ وَالكَرامَةُ . (9)

عنه عليه السلام :مَن لَزِمَ القَناعَةَ زالَ فَقرُهُ . (10)

.


1- .غرر الحكم : 3836 .
2- .غرر الحكم : 3046 .
3- .غرر الحكم : 4749 .
4- .غرر الحكم : 2918 .
5- .غرر الحكم : 3295 .
6- .غرر الحكم : 933 .
7- .غرر الحكم : 8484 .
8- .الكافي : 2 / 138 / 6 عن هشام بن سالم عن الإمام الصادق عليه السلام ، تنبيه الخواطر : 2 / 195 عن الإمام الصادق عنه عليهماالسلام ، بحار الأنوار : 73 / 176 / 18 .
9- .غرر الحكم : 2447 ، عيون الحكم والمواعظ : 86 / 2062 .
10- .غرر الحكم : 8461 ، عيون الحكم والمواعظ : 456 / 8235 .

ص: 659

امام على عليه السلام :همانا شما به قناعت بر روزى اندك محتاج تريد تا به حرص ورزيدن در جست و جوى روزى .

امام على عليه السلام :گواراترين قسمت ها قناعت و تندرستى است .

امام على عليه السلام :زيبايى زندگى ، قناعت است .

امام على عليه السلام :خوش ترين مايه زيستن ، قناعت است .

امام على عليه السلام :نيك زندگانى ترين مردم كسى است كه خداى سبحان به وى قناعت بخشيده و همسر شايسته عطا كرده باشد .

امام على عليه السلام :قناعت گواراترين مايه زندگى است .

امام على عليه السلام :هر كه به اندك دنيا قانع نباشد ، آن چه از بسيارِ آن گرد آورَد ، وى را بى نياز نسازد .

امام على عليه السلام :اى زاده آدم! اگر از دنيا خواهانِ چيزى هستى كه بى نيازت كند ، اندك آن تو را بس است ؛ و اگر چيزى مى خواهى كه فراتر از كفايتت باشد ، همه دنيا نيز تو را بس نباشد .

امام على عليه السلام :پيوسته رضايتمند باش تا توانگرى و كرامت همواره با تو همراه باشد .

امام على عليه السلام :هر كه همواره قانع باشد ، فقرش از ميان رود .

.

ص: 660

الإمام الباقر عليه السلام :القَناعَةُ لَذَّةُ العَيشِ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :قالَ لُقمانُ لاِبنِهِ : يا بُنَيَّ . . . اِقنَع بِقَسمِ اللّهِ لَكَ يَصفُ عَيشُكَ . (2)

عنه عليه السلام_ في ما يُنسَبُ إلَيهِ في مِصباحِ الشَّريعَةِ _: مَن قَنِعَ بِالمَقسومِ استَراحَ مِنَ الهَمِّ وَالكَربِ وَالتَّعَبِ ، وكُلَّما نَقَصَ مِنَ القَناعَةِ زادَ فِي الرَّغبَةِ وَالطَّمَعِ ، وَالطَّمَعُ وَالرَّغبَةُ فِي الدُّنيا أصلانِ لِكُلِّ شَرٍّ ، وصاحِبُهُما لا يَنجو مِنَ النّارِ إلاّ أن يَتوبَ عَن ذلِكَ . (3)

عنه عليه السلام_ في ما يُنسَبُ إلَيهِ في مِصباحِ الشَّريعَةِ _: لَو حَلَفَ القانِعُ بِتَمَلُّكِهِ الدّارَينِ لَصَدَّقَهُ اللّهُ عز و جل بِذلِكَ ولَأَبَرَّهُ ؛ لِعِظَمِ شَأنِ مَرتَبَةِ القَناعَةِ . (4)

3 / 12الصَّبرالإمام عليّ عليه السلام_ في وَصفِ الاُمَمِ السّابِقَةِ _: حَتّى إذا رَأَى اللّهُ سُبحانَهُ جِدَّ الصَّبرِ مِنهُم عَلى الأَذى في مَحَبَّتِهِ ، وَالاِحتِمالَ لِلمَكروهِ مِن خَوفِهِ ، جَعَلَ لَهُم مِن مَضايِقِ البَلاءِ فَرَجا ، فَأَبدَلَهُمُ العِزَّ مَكانَ الذُّلِّ ، وَالأَمنَ مَكانَ الخَوفِ ، فَصاروا مُلوكا حُكّاما ، وأئِمَّةً أعلاما ، وقَد بَلَغَتِ الكَرامَةُ مِنَ اللّهِ لَهُم ما لَم تَذهَبِ الآمالُ إلَيهِ بِهِم . (5)

.


1- .تاريخ اليعقوبي : 2 / 321 .
2- .قصص الأنبياء : 195 / 244 عن حمّاد بن عيسى .
3- .مصباح الشريعة : 184 .
4- .مصباح الشريعة : 183 .
5- .نهج البلاغة : الخطبة 192 ، بحار الأنوار : 14 / 473 / 37 .

ص: 661

3 / 12 صبر

امام باقر عليه السلام :قناعت لذت زندگانى است .

امام صادق عليه السلام :لقمان به پسرش فرمود: «اى پسر عزيزم! . . . به قسمت خداى قانع باش تا زندگانى ات پاك و ناب گردد» .

امام صادق عليه السلام_ در زمره آن چه در مصباح الشريعه به وى منسوب است _: هر كه به روزى تقسيم شده قانع باشد ، از اندوه و رنج و سختى رها گردد ؛ و هر چه قناعت كم شود ، ميل و طمع فزونى يابد ؛ و ميل و طمع به دنيا دو سرچشمه هر شرند و كسى كه چنين باشد ، از آتش نجات نپذيرد مگر آن كه از اين كار بازگردد .

امام صادق عليه السلام_ در زمره آن چه در مصباح الشريعه به وى منسوب است _: اگر انسان قانع سوگند خورد كه هر دو سراى را صاحب گردد ، خداوند سخنش را درست شمارد و سوگندش را راست گردانَد .

3 / 12صبرامام على عليه السلام_ در وصف امت هاى پيشين _: آن گاه كه خداى سبحان ديد كه ايشان در آزار كشيدن در راه محبت او بسيار صبورند و از بيم او آن چه را خوش نمى دارند ، تحمل مى كنند ، از تنگناهاى بلا گشايشگاهى برايشان پديد آورد و سرافرازى را جايگزين خوارى شان فرمود و امنيت را به جاى بيمشان نشاند ؛ پس تبديل به راهبران حكم گزار و پيشوايان راهنما گشتند و نزد خدا چندان كرامت يافتند كه در دسترسِ هيچ آرزويى نيايد .

.

ص: 662

عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: لِكُلِّ نِعمَةٍ مِفتاحٌ ومِغلاقٌ ؛ فَمِفتاحُهَا الصَّبرُ ، ومِغلاقُهَا الكَسَلُ . (1)

عنه عليه السلام :اِستَتِمّوا نِعَمَ اللّهِ عَلَيكُم بِالصَّبرِ عَلى طاعَتِهِ وَالمُجانَبَةِ لِمَعصِيَتِهِ ؛ فَإِنَّ غَدا مِنَ اليَومِ قَريبٌ . (2)

عنه عليه السلام :اِستَتِمّوا نِعمَةَ اللّهِ عَلَيكُم بِالصَّبرِ عَلى طاعَةِ اللّهِ ، وَالمُحافَظَةِ عَلى مَا استَحفَظَكُم مِن كِتابِهِ . (3)

عنه عليه السلام :اِستَتِمّوا نِعَمَ اللّهِ عَلَيكُم بِالصَّبرِ لِأَنفُسِكُم عَلى طاعَةِ اللّهِ ، وَالذُّلِّ لِحُكمِهِ جَلَّ ثَناؤُهُ . (4)

الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ اللّهَ تَعالى أنعَمَ عَلى قَومٍ فَلَم يَشكُروا ؛ فَصارَت عَلَيهِم وَبالاً ، وَابتَلى قَوما بِالمَصائِبِ فَصَبَروا ؛ فَصارَت عَلَيهِم نِعمَةً . (5)

3 / 13إيثارُ الآخِرَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن آثَرَ الدُّنيا عَلَى الآخِرَةِ حُرِمَهُما جَميعا ، ومَن آثَرَ الآخِرَةَ عَلَى الدُّنيا أصابَهُما جَميعا . (6)

.


1- .شرح نهج البلاغة : 20 / 322 / 692 .
2- .نهج البلاغة : الخطبة 188 .
3- .نهج البلاغة : الخطبة 173 .
4- .شرح نهج البلاغة : 7 / 40 ؛ بحار الأنوار : 32 / 20 / 7 .
5- .الكافي : 2 / 92 / 18 ، تهذيب الأحكام : 6 / 377 / 1101 ، الأمالي للصدوق : 379 / 479 وفيهما «قوم بالمواهب» وكلّها عن سماعة ، تحف العقول : 359 ، التمحيص : 60 / 128 عن أبي بصير ، بحار الأنوار : 71 / 81 / 18 .
6- .الفردوس : 3 / 586 / 5835 عن أبي هريرة .

ص: 663

3 / 13 ترجيح دادن آخرت

امام على عليه السلام_ در كلمات حكيمانه منسوب به وى _: براى هر نعمتى كليدى و كُلونى است ؛ كليد آن صبر است و كلون آن سستى .

امام على عليه السلام :با صبر بر اطاعت خدا و پرهيز از نافرمانى اش ، نعمت هاى او را بر خود تمام سازيد ؛ كه فردا از پسِ امروز نزديك است .

امام على عليه السلام :با صبر بر اطاعت خدا و مراقبت بر آيات كتابش كه شما را بدان خوانده ، نعمت هاى او را بر خود تمام سازيد .

امام على عليه السلام :با صبر خويشتن بر اطاعت خدا و رام گشتن در برابر فرمانش ، نعمت هاى او را بر خود تمام سازيد .

امام صادق عليه السلام :همانا خداى تعالى به گروهى نعمت بخشيد و ايشان شكر نكردند ، پس آن نعمت برايشان بار گران شد ؛ و گروهى را به مصيبت ها گرفتار فرمود و ايشان صبر ورزيدند ، پس آن مصيبت ها برايشان نعمت شد .

3 / 13ترجيح دادن آخرتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس دنيا را بر آخرت ترجيح دهد ، از هر دو محروم گردد و هر كس آخرت را بر دنيا ترجيح دهد ، به هر دو دست مى يابد .

.

ص: 664

عنه صلى الله عليه و آله :تَفَرَّغوا مِن هُمومِ الدُّنيا مَا استَطَعتُم ؛ فَإِنَّهُ غَيرُ نَصيبِهِ المَكتوبِ لَهُ ، ومَن كانَتِ الآخِرَةُ هِمَّتَهُ جَمَعَ اللّهُ لَهُ أمرَهُ ، وجَعَلَ غِناهُ في قَلبِهِ ، وأتَتهُ الدُّنيا راغِمَةً . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن عَمِلَ لاِخِرَتِهِ كَفاهُ اللّهُ أمرَ دُنياهُ . (2)

عدّة الداعي عن أبو سعيد الخدريّ :سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آلهيَقولُ _ عِندَ مُنصَرَفِهِ مِن اُحُدٍ ، وَالنّاسُ مُحدِقونَ بِهِ ، وقَد أسنَدَ ظَهرَهُ إلى طَلحَةٍ هُناكَ _ : أيُّهَا النّاسُ ، أقبِلوا عَلى ما كُلِّفتُموهُ مِن إصلاحِ آخِرَتِكُم ، وأعرِضوا عَمّا ضُمِنَ لَكُم مِن دُنياكُم ، ولا تَستَعمِلوا جَوارِحَ غُذِّيَت بِنِعمَتِهِ فِي التَّعَرُّضِ لِسَخَطِهِ بِمَعصِيَتِهِ ، وَاجعَلوا شُغلَكُم فِي التِماسِ مَغفِرَتِهِ ، وَاصرِفوا هِمَّتَكُم بِالتَّقَرُّبِ إلى طاعَتِهِ . مَن بَدَأَ بِنَصيبِهِ مِنَ الدُّنيا فاتَهُ نَصيبُهُ مِنَ الآخِرَةِ ، ولَم يُدرِك مِنها ما يُريدُ ، ومَن بَدَأَ بِنَصيبِهِ مِنَ الآخِرَةِ وَصَلَ إلَيهِ نَصيبُهُ مِنَ الدُّنيا ، وأدرَكَ مِنَ الآخِرَةِ ما يُريدُ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام :مَن عَمِلَ لِدينِهِ كَفاهُ اللّهُ أمرَ دُنياهُ . (4)

عنه عليه السلام :مَن أصلَحَ أمرَ آخِرَتِهِ أصلَحَ اللّهُ لَهُ أمرَ دُنياهُ . (5)

عنه عليه السلام :عَلَيكَ بِالآخِرَةِ تَأتِكَ الدُّنيا صاغِرَةً . (6)

.


1- .إرشاد القلوب : 18 .
2- .أعلام الدين : 334 عن ابن عبّاس ، كنز الفوائد : 2 / 68 عن الإمام عليّ عليه السلام وزاد في آخره «وآخرته» ، بحار الأنوار : 27 / 113 / 87 وج 77 / 178 / 10 .
3- .عدّة الداعي : 288 ، أعلام الدين : 339 ، بحار الأنوار : 77 / 182 وج 103 / 25 / 28 .
4- .نهج البلاغة : الحكمة 423 ، روضة الواعظين : 407 ، بحار الأنوار : 71 / 367 / 17 .
5- .نهج البلاغة : الحكمة 89 ، غرر الحكم : 8857 ، بحار الأنوار : 71 / 367 / 17 وج 72 / 305 / 51 .
6- .غرر الحكم : 6080 .

ص: 665

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :چندان كه مى توانيد ، غم دنيا را مخوريد ؛ زيرا آن بهره نانوشته انسان است . هر كس همه همتش را صرف آخرت كند ، خداوند كارش را به سامان آورَد و توانگرى را در قلبش بنهد و دنيا ، خود ، به او روى كند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه براى آخرتش كار كند ، خداوند گذرانِ دنيايش را كفايت فرمايد .

عدّة الداعي از ابوسعيد خدرى :از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه به هنگام بازگشت از اُحد ، در حالى كه مردم پيرامونش را گرفته بودند و او به طلحه تكيه داده بود ، فرمود: «اى مردم! به وظيفه خويش براى اصلاح آخرتتان روى آوريد و از دنيايتان كه براى شما ضمانت گشته ، روى گردانيد ؛ و با اعضايتان كه از نعمت خداوند تغذيه مى گردد ، در روى آوردن به خشم او با انجام گناه ، استفاده نكنيد ؛ و همواره از خداوند آمرزش طلبيد ؛ و همت خود را صرف نزديك شدن به خدا از طريق بندگى اش سازيد . هر كس نخست به نصيب خود از دنيا پردازد ، بهره آخرتش از كف وى مى رود و از دنيا نيز آن چه را مى خواهد به دست نمى آورد ؛ و هر كه نخست به بهره آخرتش پردازد ، نصيب دنيايى اش نيز به وى رسد و از آخرت آن چه را خواهد ، به دست آورد .

امام على عليه السلام :هر كه براى دينش كار كند ، خداوند كار دنيايش را كفايت فرمايد .

امام على عليه السلام :هر كس كار آخرتش را به سامان آورد ، خداوند كار دنيايش را سامان بخشد .

امام على عليه السلام :بر تو باد پرداختن به آخرت تا دنيا فروتنانه به سوى تو آيد .

.

ص: 666

عنه عليه السلام :طالِبُ الآخِرَةِ يُدرِكُ مِنها أمَلَهُ ، ويَأتيهِ مِنَ الدُّنيا ما قُدِّرَ لَهُ . (1)

عنه عليه السلام :النّاسُ فِي الدُّنيا عامِلانِ : عامِلٌ عَمِلَ فِي الدُّنيا لِلدُّنيا ، قَد شَغَلَتهُ دُنياهُ عَن آخِرَتِهِ ، يَخشى عَلى ما يُخَلِّفُهُ الفَقرَ ، ويَأمَنُهُ عَلى نَفسِهِ ، فَيُفني عُمُرَهُ في مَنفَعَةِ غَيرِهِ ؛ وعامِلٌ عَمِلَ فِي الدُّنيا لِما بَعدَها ، فَجاءَ الَّذي لَهُ مِنَ الدُّنيا بِغَيرِ عَمَلٍ ، فَأَحرَزَ الحَظَّينِ مَعا ، ومَلَكَ الدّارَينِ جَميعا ، فَأَصبَحَ وَجيها عِندَ اللّهِ لا يَسأَلُ اللّهَ حاجَةً فَيَمنَعُهُ . (2)

عنه عليه السلام :إن جَعَلتَ دُنياكَ تَبَعا لِدينِكَ أحرَزتَ دينَكَ ودُنياكَ ، وكُنتَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الفائِزينَ . (3)

الكافي عن عبد اللّه بن أبي يعفور :قالَ رَجُلٌ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : وَاللّهِ ، إنّا لَنَطلُبُ الدُّنيا ونُحِبُّ أن نُؤتاها! فَقالَ : تُحِبُّ أن تَصنَعَ بِها ماذا؟ قالَ : أعودُ بِها عَلى نَفسي وعِيالي ، وأصِلُ بِها ، وأتَصَدَّقُ بِها ، وأحُجُّ وأعتَمِرُ . فَقالَ : لَيسَ هذا طَلَبُ الدُّنيا ؛ هذا طَلَبُ الآخِرَةِ . (4)

3 / 14النَّظَرُ إلَى الأَدنى مَعيشَةًرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا نَظَرَ أحَدُكُم إلى مَن فُضِّلَ عَلَيهِ فِي المالِ وَالخَلقِ ، فَليَنظُر إلى مَن هُوَ أسفَلَ مِنهُ . (5)

.


1- .غرر الحكم : 6014 .
2- .نهج البلاغة: الحكمة 269 ، أعلام الدين: 296 ، غرر الحكم: 2139 كلاهما نحوه ، بحار الأنوار: 78 / 93 / 106 .
3- .غرر الحكم : 3751 .
4- .الكافي : 5/72/10، تهذيب الأحكام: 6/327/903 وفيه «نؤتى» بدل «نؤتاها» ، الأمالي للطوسي : 662 / 1381 نحوه ، بحار الأنوار : 73 / 62 / 30 وص 128 / 130 وراجع عدّة الداعي : 100 .
5- .صحيح البخاري: 5/2380/6125 ، صحيح مسلم : 4/2275/8 ، مسند ابن حنبل: 3/190/8153 وزادا فيهما «ممّن فضّل عليه» وكلّها عن أبي هريرة ، كنز العمّال : 3/188/6093 وص255 / 6422 ؛ وتنبيه الخواطر : 1 / 170 عن أبي هريرة وزاد فيه «ممّن فضّل عليه» وراجع سنن الترمذي : 4 / 245 / 1780 .

ص: 667

3 / 14 نگريستن به آن كه زندگى فروترى دارد

امام على عليه السلام :جوينده آخرت به خواسته خود از آن دست مى يابد و آن چه از دنيا برايش مقدر شده نيز به وى مى رسد .

امام على عليه السلام :مردم در دنيا دو گونه كار مى كنند: يكى در دنيا براى دنيا كار مى كند و دنيايش او را از آخرتش باز مى دارد ؛ وى بيم دارد كه بازماندگانش فقير شوند ، اما از فقر خويش بيمى ندارد! پس عمر خود را براى نفع ديگران فنا مى كند . و ديگرى كسى است كه در دنيا براى آخرت كار مى كند ؛ پس آن چه از دنيا قسمت او است ، بدون كار نصيبش مى شود و از هر دو بهره مى گيرد و هر دو سراى را به كف مى آورد و نزد خدا آبرو مى يابد ، به گونه اى كه از خدا حاجتى نمى خواهد مگر آن كه برآورده شود .

امام على عليه السلام :اگر دنيا را پيرو دينت سازى ، هم به دينت دست مى يابى و هم به دنيايت ؛ و در آخرت نيز از رستگاران خواهى بود .

الكافى از عبداللّه بن ابى يعفور :مردى به امام صادق عليه السلام گفت: «به خدا سوگند! هر آينه ما در طلب دنياييم و دوست مى داريم كه به آن دست يابيم» . امام فرمود: «مى خواهى به آن دست يابى كه چه كنى؟» گفت: «مى خواهم خود و خانواده ام را تأمين كنم و با خويشانم پيوند برقرار نمايم و با آن صدقه دهم و حج و عمره گزارم» . امام فرمود: «اين دنيا خواهى نيست ، بلكه آخرت خواهى است» .

3 / 14نگريستن به آن كه زندگى فروترى داردپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه يكى از شما به فردى فراتر در مال و خلقت نگريست ، بايد [ در كنار آن ] به كسى نظر كند كه از او فروتر است .

.

ص: 668

عنه صلى الله عليه و آله :اُنظُروا إلى مَن أسفَلَ مِنكُم ، ولا تَنظُروا إلى مَن هُوَ فَوقَكُم ؛ فَهُوَ أجدَرُ أن لا تَزدَروا نِعمَةَ اللّهِ . (1)

الخصال عن أبو ذرّ :أوصاني رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ... أن أنظُرَ إلى مَن هُوَ دوني ولا أنظُرَ إلى مَن هُوَ فَوقي . (2)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :قالَ اللّهُ عز و جل : إنَّ مِن أغبَطِ أولِيائي عِندي عَبدا مُؤمِنا ذا حَظٍّ مِن صَلاحٍ ، أحسَنَ عِبادَةَ رَبِّهِ ، وعَبَدَ اللّهَ فِي السَّريرَةِ ، وكانَ غامِضا فِي النّاسِ فَلَم يُشَر إلَيهِ بِالأَصابِعِ ، وكانَ رِزقُهُ كَفافا فَصَبَرَ عَلَيهِ ، فَعَجِلَت بِهِ المَنِيَّةُ ، فَقَلَّ تُراثُهُ وقَلَّت بَواكيهِ . (3)

الإمام الباقر عليه السلام_ لِعَمرِو بنِ هِلالٍ _: إيّاكَ أن تُطمِحَ بَصَرَكَ إلى مَن هُوَ فَوقَكَ! فَكَفى بِما قالَ اللّهُ عز و جل لِنَبِيِّهِ صلى الله عليه و آله : «فَلاَ تُعْجِبْكَ أَمْوَ لُهُمْ وَ لآَ أَوْلَ_دُهُمْ ، (4) » وقالَ : «وَ لاَ تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَ جًا مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا ؛ (5) » فَإِن دَخَلَكَ مِن ذلِكَ شَيءٌ فَاذكُر عَيشَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ؛ فَإِنَّما كانَ قوتُهُ الشَّعيرَ وحَلواهُ التَّمرَ ووَقودُهُ السَّعَفَ إذا وَجَدَهُ . (6)

.


1- .صحيح مسلم : 4/2275/9 ، سنن الترمذي : 4 / 666 / 2513 وليس فيه «تنظروا» ، سنن ابن ماجة : 2/1387/4142، مسند ابن حنبل: 3/61/7453 كلّها عن أبيهريرة، كنز العمّال: 3/256/6424.
2- .الخصال: 345/12، مستطرفات السرائر: 164/9، المحاسن: 1/75/34، بشارة المصطفى: 222 ، مشكاه الأنوار: 154 / 378 وص 261 / 775 كلّها عن سلمان ، بحار الأنوار : 72 / 41 / 141 ؛ مسند ابن حنبل : 8 / 94 / 21472 ، السنن الكبرى : 10 / 155 / 20186 .
3- .الكافي : 2 / 141 / 6 عن بكر بن محمّد الأزدي عن الإمام الصادق عليه السلام ، قرب الإسناد : 40 / 129 عن الإمام الصادق عليه السلام ، الاُصول الستّة عشر : 27 عن أبي عبيدة عن الإمام الباقر عليه السلامعنه صلى الله عليه و آله نحوه ، بحار الأنوار : 70 / 109 / 3 .
4- .التوبة : 55 .
5- .طه : 131 .
6- .الكافي : 2/137/1 وج 8 / 168/189 وفيه «نفسك» بدل «بصرك» ، الزهد للحسين بن سعيد: 12 / 24 وليس فيه «بصرك» وكلاهما عن عمرو بن سعيد بن هلال عن الإمام الصادق عليه السلام وفيهما «خفت» بدل «دخلك» ، مشكاة الأنوار: 232/655 عن الإمام الباقر عليه السلام، بحار الأنوار: 73/172/13.

ص: 669

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به كسى بنگريد كه فروتر از شما است نه به آن كه فراتر از شما است ؛ اين براى آن كه نعمت خدا را كوچك مشماريد ، شايسته تر است .

الخصال از ابوذر :رسول خدا مرا وصيت فرمود كه به آن كه فروتر از من است ، بنگرم و نه به آن كه برتر از من است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند فرموده است: «همانا نزد من در ميان دوستانم آن كس نيكوحال تر است كه بهره اى از شايستگى داشته باشد ؛ عبادت پروردگارش را به نيكى به جاى آورد ؛ خداى را نهانى عبادت كند ؛ در ميان مردم بى نام و نشان باشد ، چنان كه به وى با انگشت اشاره نكنند ؛ روزى اش در حد كفاف باشد و بر آن صبر ورزد ؛ و مرگ شتابان به سراغ وى آيد ، حال آن كه ميراثش كم باشد و آنان كه بر وى مى گريند ، اندك باشند» .

امام باقر عليه السلام_ خطاب به عمرو بن هلال _: مبادا به كسى چشم بدوزى كه فراتر از تو است . بسنده است اين سخن خداى تعالى به پيامبرش: «اموال و فرزندانشان تو را نفريبد!» و نيز خداوند فرموده است: «و ديدگانت را مدوز بدانچه برخوردارى داده ايم گروه هايى از آن ها را از آرايش زندگى دنيا» . پس اگر بدين گونه تو را رنجى رسد ، زندگانى رسول خدا صلى الله عليه و آله را به ياد آور كه غذايش نان جو بود و حلوايش خرما و سوختش شاخه خرمابُن ، اگر مى يافت .

.

ص: 670

الإمام الصادق عليه السلام :يا حُمرانُ ، اُنظُر إلى مَن هُوَ دونَكَ فِي المَقدُرَةِ ، ولا تَنظُر إلى مَن هُوَ فَوقَكَ فِي المَقدُرَةِ ؛ فَإِنَّ ذلِكَ أقنَعُ لَكَ بِما قُسِمَ لَكَ ، وأحرى أن تَستَوجِبَ الزِّيادَةَ مِن رَبِّكَ . (1)

3 / 15العِفَّةالإمام عليّ عليه السلام :لا تَكونُ غَنِيّا حَتّى تَكونَ عَفيفا . (2)

عنه عليه السلام :المُؤمِنُ عَفيفٌ فِي الغِنى ، مُتَنَزِّهٌ عَنِ الدُّنيا . (3)

راجع : ص 838 ، ح 1565 .

.


1- .الكافي : 8 / 244 / 338 ، علل الشرايع : 559 / 1 ، الاختصاص : 227 كلّها عن هشام بن سالم ، تحف العقول : 360 ، بحار الأنوار : 72 / 42 / 44 .
2- .مطالب السؤول : 55 ؛ بحار الأنوار : 78 / 8 / 64 .
3- .غرر الحكم : 1744 .

ص: 671

3 / 15 پاكدامنى

امام صادق عليه السلام :اى حمران! به كسى بنگر كه توانش كم تر از تو است و نه آن كه توانش بيش از تو است . اين شيوه تو را به آن چه قسمتت گشته ، بيش تر خرسند مى سازد و شايسته افزونى نعمت پروردگارت مى كند .

3 / 15پاكدامنىامام على عليه السلام :تا پاكدامن نباشى ، توانگر نخواهى گشت .

امام على عليه السلام :مؤمن در توانگرى پاكدامن است و از دنيا دامن شسته است .

ر .ك : ص839 ، ح 1565.

.

ص: 672

3 / 16عَدُّ المالِ عارِيَةًالإمام عليّ عليه السلام :المالُ عارِيَةٌ . (1)

عنه عليه السلام :كَم مِن ذي ثَروَةٍ خَطيرٍ صَيَّرَهُ الدَّهرُ فَقيرا حَقيرا ! (2)

عنه عليه السلام :اُذكُر مَعَ كُلِّ لَذَّةٍ زَوالَها ، ومَعَ كُلِّ نِعمَةٍ اِنتِقالَها ، ومَعَ كُلِّ بَلِيَّةٍ كَشفَها ؛ فَإِنَّ ذلِكَ أبقى لِلنِّعمَةِ ، وأنفى لِلشَّهوَةِ ، وأذهَبُ لِلبَطَرِ ، وأقرَبُ إلَى الفَرَجِ ، وأجدَرُ بِكَشفِ الغُمَّةِ ودَركِ المَأمولِ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :اِجعَل مالَكَ عارِيَةً تَرُدُّها . (4)

.


1- .غرر الحكم : 243 .
2- .غرر الحكم : 6924 .
3- .غرر الحكم : 2449 .
4- .الكافي : 2 / 455 / 7 عن أحمد بن محمّد رفعه ، من لا يحضره الفقيه : 4 / 410 / 5892 عن عبد اللّه ابن أبي يعفور ، مشكاة الأنوار : 429 / 1427 ، بحار الأنوار : 78 / 283 / 1 نقلاً عن تحف العقول .

ص: 673

3 / 16 امانت شمردنِ دارايى

3 / 16امانت شمردنِ دارايىامام على عليه السلام :مال امانت است .

امام على عليه السلام :بسا ثروتمند بلندرتبه كه روزگار او را فقير فرومايه گرداند .

امام على عليه السلام :با هر لذت ، نيست شدنش را به ياد آور ؛ و با هر نعمت ، از كف شدنش را ؛ و با هر بلا ، رخت بربستنش را ؛ كه اين ، براى پايدارى نعمت ، نابودى شهوت ، راندن غرور ، نزديك شدن به گشايش ، و برطرف شدن اندوه و دست يافتن به آرزو بهتر است .

امام صادق عليه السلام :مال خود را امانتى بدان كه بايد بازگردانى .

.

ص: 674

الفصل الرابع: المبادئ العباديّة4 / 1الاِستِغفارالكتاب :«وَ أَنِ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ يُمَتِّعْكُم مَّتَ_عًا حَسَنًا إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى وَ يُؤْتِ كُلَّ ذِى فَضْلٍ فَضْلَهُ . (1) »

«وَيَ_قَوْمِ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّمَآءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا وَ يَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلَى قُوَّتِكُمْ وَ لاَ تَتَوَلَّوْاْ مُجْرِمِينَ . (2) »

«فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا * يُرْسِلِ السَّمَآءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا * وَ يُمْدِدْكُم بِأَمْوَ لٍ وَ بَنِينَ وَ يَجْعَل لَّكُمْ جَنَّ_تٍ وَ يَجْعَل لَّكُمْ أَنْهَ_رًا . (3) »

.


1- .هود : 3 .
2- .هود : 52 .
3- .نوح : 10 _ 12 .

ص: 675

فصل چهارم : اصول عبادى

4 / 1 آمرزش خواستن

فصل چهارم: اصول عبادى4 / 1آمرزش خواستنقرآن :« ... و اين كه از پروردگارتان آمرزش بخواهيد و آن گاه به او باز گرديد تا شما را به بهره اى نيكو تا سرآمدى معين برخوردارى دهد و هر بافضيلتى را فزونى بخشد .»

«و اى قوم من! از پروردگارتان آمرزش بخواهيد؛ آن گاه به او بازگرديد تا باران را بر شما پياپى و فراوان فرو فرستد و نيرويى بر نيرويتان بيفزايد . و بزهكارانه روى مگردانيد .»

«پس گفتم : از پروردگارتان آمرزش بخواهيد * كه او همواره آمرزگار است * تا آسمان را بر شما بارنده فرستد * و شما را با مال ها و پسران يارى كند و به شما بوستان ها دهد و برايتان جوى ها پديد آورد .»

.

ص: 676

الحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :أكثِرُوا الاِستِغفارَ ؛ فَإِنَّهُ يَجلِبُ الرِّزقَ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن أنعَمَ اللّهُ تَعالى عَلَيهِ نِعمَةً فَليَحمَدِ اللّهَ ، ومَنِ استَبطَأَ الرِّزقَ فَليَستَغفِرِ اللّهَ . (2)

تنبيه الغافلين عن ابن عمر :شَهِدتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله وقَد أتاهُ رَجُلٌ فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، قَلَّت ذاتُ يَدي ، قالَ : فَأَينَ أنتَ مِن صَلاةِ المَلائِكَةِ ، وتَسبيحِ الخَلائِقِ وما بِهِ يُرزَقونَ!؟ قالَ : ما هُوَ يا رَسولَ اللّهِ؟ قالَ : «سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ ، سُبحانَ اللّهِ العَظيمِ ، أستَغفِرُ اللّهَ» مِائَةَ مَرَّةٍ ما بَينَ طُلوعِ الفَجرِ إلى أن تُصَلِّيَ صَلاةَ الغَداةِ ، تَأتيكَ الدُّنيا صاغِرَةً راغِمَةً . (3)

الإمام عليّ عليه السلام :قَد جَعَلَ اللّهُ سُبحانَهُ الاِستِغفارَ سَبَبا لِدُرورِ الرِّزقِ ورَحمَةِ الخَلقِ ، فَقالَ سُبحانَهُ : «اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا* يُرْسِلِ السَّمَآءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا* وَ يُمْدِدْكُم بِأَمْوَلٍ وَ بَنِينَ وَ يَجْعَل لَّكُمْ جَنَّ_تٍ وَ يَجْعَل لَّكُمْ أَنْهَ_رًا (4) » . (5)

.


1- .كنز الفوائد : 2 / 197 ، الخصال : 615 / 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عليه السلام ، تحف العقول : 106 كلاهما عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحار الأنوار : 103 / 21 / 14 .
2- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : 2 / 46 / 171 ، صحيفة الإمام الرضا عليه السلام : 84 / 192 كلاهما عن أحمد بن عامر الطائي عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام ، الأمالي للطوسي : 480 / 1048 عن عبد العزيز بن محمّد الدراوردي عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : 46 / 202 / 77 ؛ شُعب الإيمان : 4 / 108 / 4446 وج 1 / 441 / 651 كلاهما عن عبد العزيز بن أبي حازم وعبد العزيز بن محمّد الدراوردي عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، كنز العمّال : 3 / 259 / 6442 .
3- .تنبيه الغافلين : 546 / 881 .
4- .نوح : 10 _ 12 .
5- .نهج البلاغة : الخطبة 143 ، كشف الغمّة : 2 / 368 عن الإمام الصادق عليه السلام نحوه .

ص: 677

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :فراوان آمرزش خواهيد ؛ كه مايه جلب روزى است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه خداى تعالى به او نعمت دهد ، بايد خدا را شكر كند ؛ و هر كه روزى اش كُند رسد ، بايد از خدا آمرزش خواهد .

تنبيه الغافلين از ابن عمر :شاهد بودم كه مردى نزد رسول خدا صلى الله عليه و آلهآمد و گفت: «اى رسول خدا! سرمايه ام اندك است» . پيامبر فرمود: «چرا درود فرشتگان و تسبيح آفريدگان و مايه روزى مردم را به يارى نمى گيرى؟» گفت: «آن چيست اى رسول خدا؟» فرمود: «منزه است خداوند و ستودنى ؛ منزه است خداى بزرگ ؛ از او آمرزش مى جويم» ؛ اين ذكر را صد بار از سر بر زدن سپيده تا [پايان يافتن وقت ]نماز صبح ادا كن تا دنيا فروتنانه و ناگزير به سويت آيد» .

امام على عليه السلام :خداى سبحان آمرزش خواستن را مايه افزونى روزى و رحمت آفريدگان ساخته است . خداوند سبحان فرمايد: «از پروردگارتان آمرزش بخواهيد كه او همواره آمرزگار است * تا آسمان را بر شما بارنده فرستد * و شما را با مال ها و پسران يارى كند و به شما بوستان ها دهد و برايتان جوى ها پديد آورد .»

.

ص: 678

عنه عليه السلام :اِستَغفِر تُرزَق . (1)

عنه عليه السلام_ لِكُمَيلِ بنِ زِيادٍ _: إذا أبطَأَتِ الأَرزاقُ عَلَيكَ فَاستَغفِرِ اللّهَ يُوَسِّع عَلَيكَ فيها . (2)

عنه عليه السلام :لَو أنَّ النّاسَ حينَ تَنزِلُ بِهِمُ النِّقَمُ وتَزولُ عَنهُمُ النِّعَمُ فَزِعوا إلى رَبِّهِم بِصِدقٍ مِن نِيّاتِهِم ووَلَهٍ مِن قُلوبِهِم ، لَرَدَّ عَلَيهِم كُلَّ شارِدٍ ، وأصلَحَ لَهُم كُلَّ فاسِدٍ . (3)

الفرج بعد الشدّة عن أيّوب بن العبّاس بن الحسن_ بِإِسنادٍ كَثيرٍ _: إنَّ أعرابِيّا شَكا إلى أميرِ المُؤمِنينَ عَلِيٍّ عليه السلامشَكوىً لَحِقَتهُ ، وضيقا فِي الحالِ ، وكَثرَةً مِنَ العِيالِ ، فَقالَ لَهُ : عَلَيكَ بِالاِستِغفارِ ؛ فَإِنَّ اللّهَ عز و جل يَقولُ : «اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا . . .» . فَمَضَى الرَّجُلُ وعادَ إلَيهِ فَقالَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، إنّي قَدِ استَغفَرتُ اللّهَ كَثيرا ولَم أرَ فَرَجا مِمّا أنَا فيهِ!؟ فَقالَ لَهُ : لَعَلَّكَ لا تُحسِنُ الاِستِغفارَ!؟ قالَ : عَلِّمني ، فَقالَ : أخلِص نِيَّتَكَ وأطِع رَبَّكَ وقُل : «اللّهُمَّ إنّي أستَغفِرُكَ مِن كُلِّ ذَنبٍ قَوِيَ عَلَيهِ بَدَني بِعافِيَتِكَ ، أو نالَتهُ قُدرَتي بِفَضلِ نِعمَتِكَ ، أو بَسَطتُ إلَيهِ يَدي بِسابِغِ رِزقِكَ ، وَاتَّكَلتُ فيهِ عِندَ خَوفي مِنهُ عَلى أمانِكَ ، ووَثِقتُ فيهِ بِحِلمِكَ ، وعَوَّلتُ فيهِ عَلى كَريمِ عَفوِكَ . اللّهُمَّ إنّي أستَغفِرُكَ مِن كُلِّ ذَنبٍ خُنتُ (4) فيهِ أمانَتي ، أو بَخَستُ فيهِ نَفسي ، أو قَدَّمتُ فيهِ لَذَّتي ، أو آثَرتُ فيهِ شَهوَتي ، أو سَعَيتُ فيهِ لِغَيري ، أوِ استَغوَيتُ إلَيهِ مَن تَبِعَني ، أو غَلَبتُ فيهِ بِفَضلِ حيلَتي ، أو أحَلتُ فيهِ عَلى مَولايَ فَلَم يُعاجِلني عَلى فِعلي ، إذ كُنتَ سُبحانَكَ كارِها لِمَعصِيَتي غَيرَ مُريدِها مِنّي ، لكِن سَبَقَ عِلمُكَ فِيَّ بِاختِياري وَاستِعمالِ مُرادي وإيثاري ، فَحَلُمتَ عَنّي ، ولَم تُدخِلني فيهِ جَبرا ، ولَم تَحمِلني عَلَيهِ قَهرا ، ولَم تَظلِمني عَلَيهِ شَيئا ، يا أرحَمَ الرّاحِمينَ . يا صاحِبي في شِدَّتي ، يا مُؤنِسي في وَحدَتي ، يا حافِظي في غُربَتي ، يا وَلِيِّي في نِعمَتي ، يا كاشِفَ كُربَتي ، يا مُستَمِعَ دَعوَتي ، يا راحِمَ عَبرَتي ، يا مُقيلَ عَثرَتي . يا إلهي بِالتَّحقيقِ ، يا رُكنِيَ الوَثيقَ ، يا رَجايَ لِلضّيقِ ، يا مَولايَ الشَّفيقَ ، يا رَبَّ البَيتِ العَتيقِ ، أخرِجني مِن حَلقِ المَضيقِ إلى سَعَةِ الطَّريقِ بِفَرَجٍ مِن عِندِكَ قَريبٍ وَثيقٍ ، وَاكشِف عَنّي كُلَّ شِدَّةٍ وضيقٍ ، وَاكفِني ما اُطيقُ وما لا اُطيقُ . اللّهُمَّ فَرِّج عَنّي كُلَّ هَمٍّ وغَمٍّ ، وأخرِجني مِن كُلِّ حُزنٍ وكَربٍ ، يا فارِجَ الهَمِّ ، ويا كاشِفَ الغَمِّ ، ويا مُنزِلَ القَطرِ ، ويا مُجيبَ دَعوَةِ المُضطَرِّ ، يا رَحمنَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ ورَحيمَهُما ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ خِيَرَتِكَ مِن خَلقِكَ وعَلى آلِهِ الطَّيِّبينَ الطّاهِرينَ ، وفَرِّج عَنّي ما ضاقَ بِهِ صَدري ، وعيلَ مَعَهُ صَبري ، وقَلَّت فيهِ حيلَتي ، وضَعُفَت لَهُ قُوَّتي ، يا كاشِفَ كُلِّ ضُرٍّ وبَلِيَّةٍ ، يا عالِمَ كُلِّ سِرٍّ وخَفِيَّةٍ ، يا أرحَمَ الرّاحِمينَ . واُفَوِّضُ أمري إلَى اللّهِ إنَّ اللّهَ بَصيرٌ بِالعِبادِ ، وما تَوفيقي إلاّ بِاللّهِ ، عَلَيهِ تَوَكَّلتُ وهُوَ رَبُّ العَرشِ العَظيمِ» . قالَ الأَعرابِيُّ : فَاستَغفَرتُ بِذلِكَ مِرارا ، فَكَشَفَ اللّهُ عَنِّي الغَمَّ وَالضّيقَ ، ووَسَّعَ عَلَيَّ فِي الرِّزقِ ، وأزالَ المِحنَةَ . (5)

.


1- .غرر الحكم : 2228 .
2- .تحف العقول : 174 ، بشارة المصطفى : 27 ، بحار الأنوار : 77 / 270 / 1 ؛ مطالب السؤول : 55 .
3- .نهج البلاغة : الخطبة 178 ، بحار الأنوار : 6 / 57 / 6 وراجع الخصال : 624 / 10 .
4- .وفي المصدر : «خفت» ، وما أثبتناه هو الصحيح كما في كنز العمّال .
5- .الفرج بعد الشدّة للتنوخي : 1 / 42 ، كنز العمّال : 2 / 258 / 3966 .

ص: 679

امام على عليه السلام :آمرزش بخواه تا روزى يابى .

امام على عليه السلام_ خطاب به كميل بن زياد _: هر گاه روزى ات به تنگنا افتاد ، از خداوند آمرزش بخواه تا آن را بر تو گشاده فرمايد .

امام على عليه السلام :اگر مردم به هنگام فرو رسيدن بلاها و زوال نعمت ها ، با نيت راستين و شوق درونى نزد خدا تضرع كنند ، خداوند نعمت دور شده را به ايشان باز گرداند و هر گونه خرابى و تباهى را برايشان به سامان آورد .

الفرج بعد الشدّة از ايوب بن عباس بن حسن_ با ذكر سند فراوان _: از بيابان نشينان عرب ، كسى نزد اميرالمؤمنين از مشكلى كه به وى روى آورده بود و تنگناى احوال و عيالوارى شكايت آورد . امام به وى فرمود: «بر تو باد آمرزش خواهى ؛ كه خداوند مى فرمايد : از پروردگارتان آمرزش جوييد ؛ كه هر آينه او آمرزنده است . . . » . آن مرد برفت و ديگر بار باز آمد و گفت: «اى اميرالمؤمنين! من بسيار از خدا آمرزش خواستم ، اما از حال خويش گشايشى نيافتم» . امام به وى فرمود: «شايد به نيكى آمرزش نخواسته اى» . گفت: «مرا بياموز» . فرمود: «نيت خود را خالص كن و با فرمانبرى از پروردگارت ، بگو : بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هر گناهى كه با اين تن كه تو سالمش ساخته اى ، انجام داده ام ؛ يا با توانى كه تو به نعمت بخشى خويش نصيبم فرموده اى ، مرتكب شده ام ؛ يا با فراخ روزى اى كه عطايم فرموده اى ، بدان دست زدم ؛ و در عين بيم از آن گناه ، به پناه دهى تو توكّل كردم و به شكيبايى ات دل بستم و به بخشايش كريمانه ات اتكا نمودم . بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم براى هرگناهى كه با ارتكاب آن ، به امانتم خيانت كردم يا حق نفسم را پايمال كردم يا لذتم را مقدم شمردم يا شهوتم را ترجيح دادم يا براى غير خود [و به زيان خويش ]كوشيدم يا با آن ، دنباله روان خويش را گمراه ساختم يا به يارى تدبيرم بر انجام آن گناه پيروز گشتم يا آن را به مولاى خود واگذاردم ولى او در كار من شتاب نفرمود ؛ كه تو اى خداى سبحان از گناه من بيزارى و آن را از من نمى خواهى ، اما از پيش مى دانستى كه من به اختيار و خواست و گزينش خود ، چنان مى كنم ؛ پس بر من شكيب ورزيدى و مرا به ناچارى در آن درنياوردى و به اجبار بدان وانداشتى و در آن هيچ ستمى بر من نكردى ، اى مهرورزترينِ مهرورزان! اى يار من در سخت حالى ام ؛ اى مونس من در تنهايى ام ؛ اى نگهدارنده من در بى كسى ام ؛ اى صاحب اختيار من در نعمتم ؛ اى زداينده اندوهم ؛ اى شنواى دعايم ؛ اى رحم كننده به اشك روانم ؛ اى درگذرنده از لغزشم ؛ اى معبود حقيقى من ؛ اى بنياد استوار من ؛ اى اميد من در تنگناها ؛ اى مولاى مهربانم ؛ اى پروردگار خانه آزاد ؛ مرا از گلوگاه تنگنا به فراخناى گشايش درآور با گشايشى از سوى خود كه نزديك و قابل اعتماد است ؛ و هر گونه سختى و تنگنا را از من بزداى ؛ و در آن چه توان دارم و ندارم ، مرا كفايت فرما . بار خدايا! هر اندوه و غصه را از من واگشا ؛ و از هر غم و رنج بيرونم آور ؛ اى گشاينده اندوه و اى زداينده غم و اى فروفرستنده باران و اى اجابت كننده دعاى گرفتار و اى رحمت آور و مهرورز در دنيا و آخرت! بر محمّد كه بهترينِ آفريدگان تو است و بر خاندان پاك و پاك نهادش درود فرست و واگشاى از من آن چه سينه ام را تنگ كرده و صبرم را بر هم زده و تدبيرم را اندك نموده و نيرويم را كم كرده ؛ اى زداينده هر سختى و بلا ؛ اى داننده هر پنهان و ناپيدا ؛ اى مهرورزترينِ مهرورزان! كارم را يكسره به خدا وا مى نهم ؛ كه خدا به بندگانش بينا است و توفيق من جز از او نيست ؛ بر وى توكّل مى كنم و او است پروردگار عرش بزرگ » . آن مرد باديه نشين گويد: «بارها به اين شيوه آمرزش خواستم و خدا اندوه و تنگنا را از من واگشود و روزى ام را وسعت بخشيد و غم را زدود» .

.

ص: 680

. .

ص: 681

. .

ص: 682

الإمام الباقر عليه السلام :إذا أبطَأَ عَلَيكَ رِزقٌ فَقُل : أستَغفِرُ اللّهَ . (1)

الكافي عن أبو بصير :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : لَقَدِ استَبطَأتُ الرِّزقَ ، فَغَضِبَ ، ثُمَّ قالَ لي : قُل : «اللّهُمَّ إنَّكَ تَكَفَّلتَ بِرِزقي ورِزقِ كُلِّ دابَّةٍ ، يا خَيرَ مَدعُوٍّ ، ويا خَيرَ مَن أعطى ، ويا خَيرَ مَن سُئِلَ ، ويا أفضَلَ مُرتَجىً ؛ اِفعَل بي كَذا وكَذا» . (2)

الزهد لابن حنبل عن أبو الجلد :إنَّ النَّبِيَّ داودَ عليه السلام أمَرَ مُنادِيا فَنادى : الصَّلاةَ جامِعَةً ، فَخَرَجَ النّاسُ وهُم يَرَونَ أنَّهُ سَيَكونُ مِنهُ يَومَئِذٍ مَوعِظَةٌ وتَأديبٌ ودُعاءٌ ، فَلَمّا وافى مَكانَهُ قالَ : «اللّهُمَّ اغفِر لَنا» وَانصَرَفَ ، فَاستَقبَلَ آخِرُ النّاسِ أوائِلَهُم فَقالوا : ما لَكُم؟ قالوا : إنَّ نَبِيَّ اللّهِ عليه السلام إنَّما دَعا بِدَعوَةٍ واحِدَةٍ ثُمَّ انصَرَفَ . قالوا : سُبحانَ اللّهِ! كُنّا نَرجو أن يَكونَ هذَا اليَومُ يَومَ عِبادَةٍ ودُعاءٍ ومَوعِظَةٍ وتَأديبٍ ، فَما دَعا إلاّ بِدَعوَةٍ واحِدَةٍ!! قالوا: فَأَوحَى اللّهُ ] تَعالى [إلَيهِ أن أبلِغ عَنّي قَومَكَ _ فَإِنَّهُم قَدِ استَقَلّوا دُعاءَكَ _ أنّي مَن أغفِر لَهُ اُصلِح لَهُ أمرَ آخِرَتِهِ ودُنياهُ . (3)

راجع : ص 820 (الموانع العملية / السيّئات) .

4 / 2الصَّلاةنثر الدرّ :كانَ ] رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ] إذا نَزَلَ بِهِ الضّيقُ فِي الرِّزقِ أمَرَ أهلَهُ بِالصَّلاةِ ، ثُمَّ تَلا هذِهِ الآيَةَ : «وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَوةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْهَا لاَنَسْ_ئلُكَ رِزْقًا نَّحْنُ نَرْزُقُكَ (4) . (5) »

.


1- .نثر الدرّ : 1 / 345 .
2- .الكافي : 2 / 551 / 2 وص 553 / 12 نحوه .
3- .الزهد لابن حنبل : 92 ، حلية الأولياء : 6 / 57 .
4- .طه : 132 .
5- .نثر الدرّ : 1 / 266 ؛ المعجم الأوسط : 1 / 272 / 886 عن عبد اللّه بن سلام نحوه .

ص: 683

4 / 2 نماز

امام باقر عليه السلام :هر گاه روزى ات به تأخير افتاد ، بگو : از خدا آمرزش مى جويم .

ابوبصير :به امام صادق عليه السلام گفتم: «روزى من به تأخير افتاده است» . امام خشمناك گشت و سپس مرا فرمود: «بگو : بار خدايا! تو روزى من و هر جنبنده اى را ضمانت فرموده اى ؛ اى بهترين فراخوانده شده ؛ اى بهترين بخشاينده ؛ اى بهترين درخواست شونده ؛ اى برترين اميدگاه ؛ با من چنين و چنان فرما » .

الزهد ابن حنبل از ابو جلد :داوود عليه السلام ، پيامبر خدا ، به نداگرى فرمان داد كه نداى نماز جماعت در دهد . پس مردم بيرون شدند ، حال آن كه مى دانستند آن روز وى ايشان را پند و ادب و دعا خواهد آموخت . چون او به جايگاه خود درآمد ، گفت: «بار خدايا! ما را بيامرز» . سپس بازگشت . مردمى كه واپس بودند ، به مردم پيشين روى كرده ، گفتند: «شما چه دريافتيد؟» گفتند: «پيامبر خدا تنها يك دعا كرد و بازگشت» . گفتند: «منزه است خداى! ما اميد داشتيم كه امروز هنگامه عبادت و دعا و پند و ادب باشد . او جز يك دعا نفرمود!» گفتند: «خداى [تعالى] به وى وحى فرمود كه به قوم خود كه دعاى تو را كوچك شمرده اند ، از سوى من ابلاغ كن كه هر كس را بيامرزم ، كار آخرت و دنيايش را به سامان آورم» .

ر .ك : ص821 (موانع عملى / گناهان).

4 / 2نمازنثر الدر :رسول خدا صلى الله عليه و آله هرگاه دچار تنگناى روزى مى شد ، خانواده اش را به نماز فرمان مى داد و سپس اين آيه را مى خواند : «و خاندان خويش را به نماز فرمان ده و بر آن شكيبا باش ؛ از تو روزى نمى خواهيم ، ما خود به تو روزى مى دهيم» .

.

ص: 684

تنبيه الخواطر :يُروى عَن رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله أنَّهُ كانَ إذا أصابَ أهلَهُ خَصاصَةٌ قالَ : قوموا إلَى الصَّلاةِ ، ويَقولُ : بِهذا أمَرَني رَبّي ؛ قالَ اللّهُ تَعالى : «وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَوةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْهَا لاَنَسْ_ئلُكَ رِزْقًا نَّحْنُ نَرْزُقُكَ وَ الْعَ_قِبَةُ لِلتَّقْوَى . (1) »

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن صَلّى رَكعَتَينِ إذا دَخَلَ إلى رَحلِهِ ؛ نَفَى اللّهُ تَعالى عَنهُ الفَقرَ ، وكَتَبَهُ فِي الأَوّابينَ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :لِلمُصَلّي حُبُّ المَلائِكَةِ . . . وبَرَكَةٌ فِي الرِّزقِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :خَيرُ الدُّنيا وَالآخِرَةِ فِي الصَّلاةِ ، وبِها يَتَبَيَّنُ الكافِرُ مِنَ المُؤمِنِ ، وَالمُخلِصُ مِنَ المُنافِقِ ، وهِيَ عِمادُ الدّينِ ، ومَلاذُ الجَسَدِ ، وزَينُ الإِسلامِ ، ومُناجاةُ الحَبيبِ لِلحَبيبِ ، وقَضاءُ الحاجَةِ ، وتَوبَةُ التّائِبِ ، وتَذكِرَةُ المَنِيَّةِ ، وَالبَرَكَةُ فِي المالِ ، وسَعَةُ الرِّزقِ ، ونورُ الوَجهِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :إذا رَأَيتَ في مَعاشِكَ ضيقا وفي أمرِكَ التِياثاً ، فَأَنزِل حاجَتَكَ بِاللّهِ عز و جل ، ولا تَدَع صَلاةَ الاِستِغفارِ _ وهِيَ رَكعَتانِ : تَفتَتِحُ الصَّلاةَ وتَقرَأُ الحَمدَ وإنّا أنزَلناهُ مَرَّةً واحِدَةً في كُلِّ رَكعَةٍ ، ثُمَّ تَقولُ بَعدَ القِراءَةِ : «أستَغفِرُ اللّهَ» خَمسَ عَشرَةَ مَرَّةً ، ثُمَّ تَركَعُ فَتَقرَأُها عَشرا عَلى هَيئَةِ صَلاةِ جَعفَرٍ _ يُصلِحِ اللّهُ لَكَ شَأنَكَ كُلَّهُ ، إن شاءَ اللّهُ . (5)

.


1- .تنبيه الخواطر : 1 / 222 ، مستدرك الوسائل : 12 / 242 / 14001 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب وفيه صدره .
2- .الجعفريّات : 36 .
3- .الخصال : 522 / 11 عن ضمرة بن حبيب ، جامع الأخبار : 183 / 444 وفيه «الصلاة» بدل «للمصلّي» .
4- .جامع الأخبار : 183 / 446 .
5- .مكارم الأخلاق : 2 / 115 / 2320 ، بحار الأنوار : 91 / 354 / 18 .

ص: 685

تنبيه الخواطر :از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت شده كه هرگاه خانواده پيامبر نيازمند مى گشتند ، وى مى فرمود : «به نماز برخيزيد» ؛ و مى فرمود : «پروردگارم مرا چنين امر فرموده است . خداى تعالى مى فرمايد: «و خاندان خويش را به نماز فرمان ده و بر آن شكيبا باش ؛ از تو روزى نمى خواهيم ، ما خود به تو روزى مى دهيم ؛ و سرانجام از آنِ پرهيزگاران است» » .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس به هنگام وارد شدن به خانه اش دو ركعت نماز بگزارد ، خدا فقر را از او بزدايد و وى را در زمره توبه كنندگان به شمار آورد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نمازگزار را فرشتگان دوست مى دارند و . . . روزى اش بركت مند است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خير دنيا و آخرت در نماز است و با آن ، كافر از مؤمن ، و اخلاص پيشه ، از منافق شناخته مى شود . نماز ستون دين ، و پناهگاه تن ، و زينت اسلام ، و مناجات دو دوست ، و مايه برآمدن نياز ، و بازگشت توبه كار ، و ياد مرگ ، و بركت در مال ، و گشايش روزى ، و نور چهره است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هرگاه در زندگانى ات تنگنا و در كارت پيچشى يافتى ، نيازت را نزد خداوند عرضه كن و نمازِ آمرزش را وامگذار ؛ و آن دو ركعت است . در هر ركعت ، سوره هاى حمد و قدر را يك بار قراءت كن و سپس پانزده بار «استغفراللّه » بگو و آن گاه در ركوع ده بار «استغفراللّه » بگو ، به گونه نماز جعفر . خداوند همه كارهايت را به سامان مى آورد ، اگر خدا خواهد .

.

ص: 686

عنه صلى الله عليه و آله_ في بَيانِ آثارِ التَّهاوُنِ بِالصَّلاهِ _: . . . أمَّا اللَّواتي تُصيبُهُ في دارِ الدُّنيا : فَالاُولى يَرفَعُ اللّهُ البَرَكَةَ مِن عُمُرِهِ ، ويَرفَعُ اللّهُ البَرَكَةَ مِن رِزقِهِ . (1)

الإمام الباقر عليه السلام :جاءَ رَجُلٌ إلَى النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ إنّي ذو عِيالٍ وعَلَيَّ دَينٌ وقَدِ اشتَدَّت حالي ، فَعَلِّمني دُعاءً أدعُو اللّهَ عز و جل بِهِ لِيَرزُقَني ما أقضي بِهِ دَيني وأستَعينُ بِهِ عَلى عِيالي ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : يا عَبدَ اللّهِ ، تَوَضَّأ وأسبِغ وُضوءَكَ ، ثُمَّ صَلِّ رَكعَتَينِ تُتِمُّ الرُّكوعَ وَالسُّجودَ ، ثُمَّ قُل : يا ماجِدُ يا واحِدُ يا كَريمُ يا دائِمُ ، أتَوَجَّهُ إلَيكَ بِمُحَمَّدٍ نَبِيِّكَ نَبِيِّ الرَّحمَةِ صلى الله عليه و آله_ يا مُحَمَّدُ يا رَسولَ اللّهِ، إنّي أتَوَجَّهُ بِكَ إلَى اللّهِ رَبِّكَ ورَبّي وَربِّ كُلِّ شَيءٍ _ أن تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّدٍ وأهلِ بَيتِهِ ، وأسأَلُكَ نَفحَةً كَريمَةً مِن نَفَحاتِكَ ، وفَتحا يَسيرا ورِزقا واسِعا ، ألُمُّ بِهِ شَعَثي وأقضي بِهِ دَيني وأستَعينُ بِهِ عَلى عِيالي . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :لا تَترُكوا رَكعَتَينِ بَعدَ العِشاءِ الآخِرَةِ ؛ فَإِنَّها مَجلَبَةٌ لِلرِّزقِ . (3)

.


1- .فلاح السائل : 61 / 1 عن فاطمة عليهاالسلام .
2- .الكافي : 2 / 552 / 6 وج 3 / 473 / 2 كلاهما عن أبي حمزة ، تهذيب الأحكام : 3 / 311 / 966 عن ابن أبي حمزة عن الإمام الجواد عليه السلام قال : «جاء رجل إلى الإمام الرضا عليه السلام فقال : يابن رسول اللّه ...» نحوه ، بحار الأنوار : 91 / 360 من دون إسنادٍ إلى المعصوم .
3- .فلاح السائل : 453 / 308 عن هشام بن سالم ، بحار الأنوار : 87 / 107 / 2 .

ص: 687

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در بيان آثار سبك شمردن نماز _: . . . اما آثار دنيايى آن از اين قرارند : نخست اين كه خدا بركت را از عمر و روزى انسان مى زدايد .

امام باقر عليه السلام :مردى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و گفت: «اى رسول خدا! من عيالوار و بدهكار و سخت احوالم . مرا دعايى آموز كه با آن خدا را فراخوانم تا مرا چندان روزى دهد كه هم وامم را بپردازم و هم خانواده ام را تأمين كنم» . پيامبر فرمود : «اى بنده خدا! وضو ساز و حقِّ هر اندام را در وضويت به خوبى ادا كن و سپس دو ركعت نماز بگزار و در آن ركوع و سجده اى كامل به جاى آور و آن گاه بگو : «اى بزرگوار ، اى يگانه ، اى كرامت بخش ، اى جاودانه! به تو روى مى آورم به واسطه محمّد ، پيامبرت ، كه پيامبر رحمت است _ اى محمّد ، اى رسول خدا! هر آينه به واسطه تو به خدا روى مى آورم كه پروردگار تو و من و هر چيز است _ كه بر محمّد و خاندانش درود فرستى ؛ و از تو بخششى كريمانه از بخشش هايت و گشايشى آسان بخش و روزى اى گسترده خواهانم تا با آن ، آشفتگى ام را سامان دهم و وامم را بپردازم و نياز خانواده ام را تأمين كنم .

امام صادق عليه السلام :دو ركعتِ پس از نماز عشا را ترك مكنيد ؛ كه آن جلب كننده روزى است .

.

ص: 688

4 / 3صَلاةُ اللَّيلِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :صَلاةُ اللَّيلِ مَرضاةٌ لِلرَّبِّ ، . . . وبَرَكَةٌ فِي الرِّزقِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :صَلاةُ اللَّيلِ تُبَيِّضُ الوُجوهَ ، وتُطَيِّبُ الرّيحَ ، وتَجلِبُ الرِّزقَ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :صَلاةُ اللَّيلِ تُحَسِّنُ الوَجهَ ، وتُحَسِّنُ الخُلُقَ ، وتُطَيِّبُ الرّيحَ ، وتُدِرُّ الرِّزقَ . (3)

عنه عليه السلام :صَلاةُ اللَّيلِ تَجلِبُ الرِّزقَ . (4)

عنه عليه السلام :كَذَبَ مَن زَعَمَ أنَّهُ يُصَلّي بِاللَّيلِ ويَجوعُ بِالنَّهارِ ! إنَّ اللّهَ تَعالى ضَمِنَ بِصَلاةِ اللَّيلِ قوتَ النَّهارِ . (5)

عنه عليه السلام :إنَّ الرَّجُلَ لَيَكذِبُ الكَذبَةَ فَيُحرَمُ بِها صَلاةَ اللَّيلِ ؛ فَإِذا حُرِمَ صَلاةَ اللَّيلِ حُرِمَ بِهَا الرِّزقَ . (6)

.


1- .إرشاد القلوب : 191 عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام علي عليهم السلام، بحار الأنوار: 87/161/52 .
2- .عوالي اللآلي : 1 / 352 / 14 عن الإمام الصادق عليه السلام .
3- .ثواب الأعمال : 64 / 8 عن معاوية بن عمّار الدهني ، الدعوات : 77 / 184 ، بحار الأنوار : 62 / 268 / 50 و ج 87 / 153 / 31 .
4- .تهذيب الأحكام : 2 / 120 / 454 عن أبي زهير رفعه ، ثواب الأعمال : 63 / 3 عن معاوية بن عمّار عن بعض أصحابه ، علل الشرايع : 363 / 1 عن آدم بن إسحاق عن بعض أصحابه ، بحار الأنوار : 87 / 150 / 25 .
5- .تهذيب الأحكام : 2 / 120 / 456 ، ثواب الأعمال : 64 / 5 كلاهما عن عمر بن عليّ بن عمر عن عمّه [ محمّد بن عمر] عمّن حدّثه ، بحار الأنوار : 87 / 153 / 31 .
6- .تهذيب الأحكام : 2 / 122 / 463 ، ثواب الأعمال : 65 / 9 نحوه ، علل الشرايع : 362 / 2 كلّها عن الحسين بن الحسن الكندي ، الدعوات : 118 / 272 ، بحار الأنوار : 87 / 146 / 19 .

ص: 689

4 / 3 نماز شب

4 / 3نماز شبپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نماز شب مايه خشنودى پروردگار . . . و بركت روزى است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نماز شب روى ها را سپيد گرداند ، عطر خوش بخشد ، و روزى را جلب كند .

امام صادق عليه السلام :نماز شب چهره را زيبا سازد ، خوى را نيكو كند ، عطر خوش بخشد ، و روزى را فراوان نمايد .

امام صادق عليه السلام :نماز شب روزى را جلب كند .

امام صادق عليه السلام :هر كه پندارد به شب نماز خوانَد و در روز گرسنه مانَد ، دروغ گويد . همانا خداى تعالى بانماز شب ، روزىِ روز را تضمين فرموده است .

امام صادق عليه السلام :گاه انسان دروغى گويد و به سبب آن ، از نماز شب محروم گردد ؛ و چون از نماز شب محروم گردد ، از روزى بى نصيب شود .

.

ص: 690

4 / 4صَلاةُ الاِستِسقاءِرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ مِن دُعائِهِ فِي الاِستِسقاءِ _: اللّهُمَّ اسقِنا سَقيا . . . تُرخِصُ بِهِ الأَسعارَ في جَميعِ الأَمصارِ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :اللّهُمَّ انشُر عَلَينا غَيثَكَ وبَرَكَتَكَ ، ورِزقَكَ ورَحمَتَكَ ، وَاسقِنا سُقيا ناقِعَةً مُروِيَةً مُعشِبَةً ، تُنبِتُ بِها ما قَد فاتَ ، وتُحيي بِها ما قَد ماتَ ، نافِعَةَ الحَيا ، كَثيرَةَ المُجتَنى ، تُروي بِهَا القيعانَ ، وتُسيلُ البُطنانَ ، وتَستَورِقُ الأَشجارَ ، وتُرخِصُ الأَسعارَ ؛ إنَّكَ عَلى ما تَشاءُ قَديرٌ . (2)

الإمام الحسن عليه السلام_ مِن دُعائِهِ في صَلاةِ الاِستِسقاءِ _: اِسقِ سَهلَنا وجَبَلَنا ، وبَدوَنا وحَضَرَنا ؛ حَتّى تُرخِصَ بِهِ أسعارَنا ، وتُبارِكَ بِهِ في ضِياعِنا ومُدُنِنا ؛ أرِنَا الرِّزقَ مَوجودا وَالغَلاءَ مَفقودا . (3)

4 / 5قِراءَةُ القُرآنِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :اِجعَلوا في بُيوتِكُم مِن صَلاتِكُم ، وَاعمُروها بِالقُرآنِ ؛ فَإِنَّ أفقَرَ البُيوتِ بَيتٌ لا يُقرَأُ فيهِ كِتابُ اللّهِ عز و جل . (4)

.


1- .النوادر للراوندي : 163 / 244 عن الإمام عليّ عليه السلام ، الصحيفة السجّادية : 80 الدعاء 19 عن الإمام زين العابدين عليه السلام ، الجعفريّات : 50 ، بحار الأنوار : 91 / 316 / 4 .
2- .نهج البلاغة : الخطبة 143 ، بحار الأنوار : 91 / 313 / 3 .
3- .من لا يحضره الفقيه : 1 / 537 / 1504 ، قرب الإسناد : 157 / 576 عن أبي البختري عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عن الإمام الحسن عليهم السلام وفيه «في صاعنا ومدّنا» بدل «في ضياعِنا ومُدُنِنا» ، بحار الأنوار : 91 / 321 / 9 .
4- .كنز العمّال : 15 / 393 / 41524 نقلاً عن الديلمي عن أبي هريرة .

ص: 691

4 / 4 نماز باران
4 / 5 خواندن قرآن

4 / 4نماز بارانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ از دعاى وى در طلب باران _: بار خدايا! ما را سيرابى بخش . . . تا با آن ، نرخ ها را در همه جا ارزان سازى .

امام على عليه السلام :بار خدايا! باران و بركت و روزى و رحمتت را بر ما جارى ساز و آبى عطا فرما كه سود دهد و سيرابى آورد و سرسبزى ايجاد كند ؛ تا با آن ، خشك شده ها را برويانى و مرده ها را زنده سازى ، چندان كه تشنگى را بزدايد و ميوه فراوان پديد آورد و زمين هاى هموار را با آن سيراب سازى و در زمين هاى پرنشيب جارى اش گردانى و درختان را پر برگ و بار نمايى و نرخ ها را ارزان فرمايى ؛ كه تو بر هر چه خواهى ، توانايى .

امام حسن عليه السلام_ از دعايش در نماز باران _: دشت و كوه و بيابان و شهر ما را سيراب گردان تا بدان ، نرخ هامان را ارزان سازى و كشتگاه ها و شهرهامان را بركت دهى . روزى را به ما بنمايان و گرانى را از ما نهان دار .

4 / 5خواندن قرآنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بخشى از نمازتان را در خانه هاتان بگزاريد و آن ها را با قرآن آباد كنيد ؛ كه همانا فقيرترين خانه ها خانه اى است كه در آن ، كتاب خدا خوانده نشود .

.

ص: 692

عنه صلى الله عليه و آله :أكثِروا مِن قِراءَةِ القُرآنِ في بُيوتِكُم ؛ فَإِنَّ البَيتَ الَّذي لا يُقرَأُ فيهِ القُرآنُ يَقِلُّ خَيرُهُ ، ويَكثُرُ شَرُّهُ ، ويَضيقُ عَلى أهلِهِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :اِجعَلوا لِبُيوتِكُم نَصيبا مِنَ القُرآنِ ؛ فَإِنَّ البَيتَ إذا قُرِئَ فيهِ تَيَسَّرَ عَلى أهلِهِ ، وكَثُرَ خَيرُهُ ، وكانَ سُكّانُهُ في زِيادَةٍ ، وإذا لَم يُقرَأ فيهِ القُرآنُ ضُيِّقَ عَلى أهلِهِ ، وقَلَّ خَيرُهُ ، وكانَ سُكّانُهُ في نُقصانٍ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :نَوِّروا بُيوتَكُم مَا استَطَعتُم ؛ فَإِنَّ البَيتَ الَّذي يُقرَأُ فيهِ القُرآنُ يَتَّسِعُ عَلى أهلِهِ ، ويَكثُرُ خَيرُهُ ، وتَحضُرُهُ المَلائِكَةُ ، وتَهجُرُهُ الشَّياطينُ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :نَوِّروا بُيوتَكُم بِتِلاوَةِ القُرآنِ ، ولا تَتَّخِذوها قُبورا كَما فَعَلَتِ اليَهودُ وَالنَّصارى صَلَّوا فِي الكَنائِسِ وَالبِيَعِ وعَطَّلوا بُيوتَهُم ؛ فَإِنَّ البَيتَ إذا كَثُرَ فيهِ تِلاوَةُ القُرآنِ كَثُرَ خَيرُهُ ، وَاتَّسَعَ أهلُهُ ، وأضاءَ لِأَهلِ السَّماءِ كَما تُضيءُ نُجومُ السَّماءِ لِأَهلِ الدُّنيا . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ أصفَرَ البُيوتِ لَبَيتٌ أصفَرَ مِن كِتابِ اللّهِ . (5)

.


1- .الفردوس : 1 / 81 / 246 ، كنز العمّال : 15 / 388 / 41496 نقلاً عن الدارقطني في الأفراد وكلاهما عن أنس وجابر .
2- .عدّة الداعي: 269 عن الإمام الرضا عليه السلام رفعه، صحيفة الإمام الرضا عليه السلام : 289/40 نحوه ، بحار الأنوار: 92 / 200 / 17 ؛ كنز العمّال : 15 / 393 / 41525 نقلاً عن ابن النجّار عن الإمام عليّ عليه السلامعنه صلى الله عليه و آله .
3- .الفردوس : 4 / 245 / 6725 عن أبي هريرة ، كنز العمّال : 15 / 394 / 41526 نقلاً عن أبي نعيم عن أنس وأبي هريرة معا .
4- .الكافي : 2 / 610 / 1 عن ليث بن أبي سليم ، عدّة الداعي : 268 / 4 عن ليث بن سليم وفيه «وأمتع أهله» بدل «واتّسع أهله» ، بحار الأنوار : 92 / 200 / 17 .
5- .الأمالي للسيّد المرتضى : 2/27 عن عبد اللّه بن مسعود و ص 30 ؛ النهاية : 3/36 نحوه ، كنزالعمّال: 7 / 799 / 21463 نقلاً عن ابن الضريس ومحمّد بن نصر عن الحسن نحوه .

ص: 693

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در خانه هاتان فراوان قرآن بخوانيد ؛ كه همانا خانه اى كه در آن قرآن خوانده نشود ، خيرش كم و شرش بسيار است و بر ساكنانش تنگى مى كند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :براى خانه هاتان بهره اى از قرآن قرار دهيد ؛ كه همانا خانه اى كه در آن قرآن خوانده شود ، براى ساكنانش آسايش فراهم آيد و خيرش بسيار باشد و اهلش از افزونى برخوردار گردند ؛ و هر گاه در آن قرآن خوانده نشود ، بر ساكنانش تنگ گردد و خيرش اندك شود و اهلش در كمبود به سر برند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :چندان كه مى توانيد ، خانه هاتان را نور بخشيد ؛ كه هر آينه خانه اى كه قرآن در آن خوانده شود ، بر ساكنانش گشاده گردد و خيرش فراوان شود و فرشتگان در آن حضور يابند و شيطان ها از آن دورى گزينند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خانه هاتان را به تلاوت قرآن نور بخشيد و آن ها را مقبره نكنيد _ همانند يهوديان و مسيحيان كه در كنيسه ها و ديرها نماز مى گزارند و خانه هاشان را وامى نهند _ ؛ زيرا هرگاه در خانه اى بسيار قرآن تلاوت شود ، خيرش فراوان گردد و ساكنانش از گشايش بهره يابند و براى آسمانيان نور پراكنند ، همان گونه كه ستارگان آسمان به ساكنان دنيا نور مى بخشند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر آيه فقيرترين خانه ، خانه اى است كه از كتاب خدا تهى باشد .

.

ص: 694

عنه صلى الله عليه و آله :مَن قَرَأَ «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» حينَ يَدخُلُ مَنزِلَهُ ، نَفَتِ الفَقرَ عَن أهلِ ذلِكَ المَنزِلِ وَالجيرانِ . (1)

مستدرك الوسائل عن سهل بن سعد الساعديّ :جاءَ رَجُلٌ مِنَ الأَنصارِ إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ، فَشَكا إلَيهِ الفَقرَ وضيقَ المَعاشِ ، فَقالَ لَهُ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : إذا دَخَلتَ بَيتَكَ فَسَلِّم إن كانَ فيهِ أحَدٌ ، وإن لَم يَكُن فيهِ أحَدٌ فَصَلِّ عَلَيَّ وَاقرَأ «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» مَرَّةً واحِدَةً . فَفَعَلَ الرَّجُلُ ، فَأَفاضَ اللّهُ عَلَيهِ رِزقا ، ووَسَّعَ عَلَيهِ حَتّى أفاضَ عَلى جيرانِهِ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام: ... وَلِيَقرَأ «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» حينَ يَدخُلُ مَنزِلَهُ ؛ فَإِنَّهُ يَنفِي الفَقرَ . (3)

عنه عليه السلام :البَيتُ الَّذي يُقرَأُ فيهِ القُرآنُ ويُذكَرُ اللّهُ عز و جل فيهِ تَكثُرُ بَرَكَتُهُ ، وتَحضُرُهُ المَلائِكَةُ ، وتَهجُرُهُ الشَّياطينُ ، ويُضيءُ لِأَهلِ السَّماءِ كَما تُضيءُ الكَواكِبُ لِأَهلِ الأَرضِ ؛ وإنَّ البَيتَ الَّذي لا يُقرَأُ فيهِ القُرآنُ ولا يُذكَرُ اللّهُ عز و جل فيهِ تَقِلُّ بَرَكَتُهُ ، وتَهجُرُهُ المَلائِكَةُ وتَحضُرُهُ الشّياطينُ . (4)

.


1- .المعجم الكبير : 2/340/2419 عن جرير بن عبد اللّه ، كنز العمّال : 1/600/2739 ؛ بحار الأنوار : 92 / 353 / 23 نقلاً عن الدرّالمنثور .
2- .مستدرك الوسائل : 4 / 289 / 4712 نقلاً عن تفسير أبي الفتوح الرازي .
3- .الخصال : 626 / 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، تحف العقول : 115 ، بحار الأنوار : 10 / 105 / 1 .
4- .الكافي : 2 / 610 / 3 وص 499 / 1 ، عدّة الداعي : 233 كلّها عن ابن القدّاح عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : 93 / 161 / 42 .

ص: 695

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس هنگام ورود به خانه اش سوره توحيد را بخواند ، فقر از ساكنان آن و نيز همسايگانش رخت بربندد .

مستدرك الوسائل از سهل بن سعد ساعدى :يكى از انصار نزد پيامبر صلى الله عليه و آلهآمد و از فقر و تنگدستى به وى شكايت آورد . رسول خدا صلى الله عليه و آله به وى فرمود : «هر گاه به خانه درآيى ، اگر كسى در آن باشد ، سلام ده ؛ و اگر كسى نباشد ، بر من درود فرست و سوره توحيد را يك بار بخوان» . آن مرد چنين كرد و خداوند بر وى روزى فراوان فرو فرستاد و چندان برايش گشايش فراهم آورد كه همسايگانش را نيز بهره مند كرد .

امام على عليه السلام :. . . و بايد هنگام ورود به خانه اش سوره توحيد را بخواند ؛ كه همانا اين كار فقر را مى راند .

امام على عليه السلام :خانه اى كه در آن قرآن خوانده شود و از خدا ياد گردد ، بركتش افزون گردد و فرشتگان در آن حضور يابند و شيطان ها از آن دور گردند و آن خانه براى آسمانيان پرتو افشاند ، همان گونه كه ستارگان براى زمينيان نورافشانى كنند ؛ و خانه اى كه در آن قرآن خوانده نشود و از خدا ياد نگردد ، بركتش اندك شود و فرشتگان از آن دورى گزينند و شيطان ها در آن حضور يابند .

.

ص: 696

4 / 6الاِشتِغالُ بِالذِّكرِ وَالدُّعاءِ بَينَ الطُّلوعَينِالإمام عليّ عليه السلام :الجُلوسُ فِي المَسجِدِ مِن بَعدِ طُلوعِ الفَجرِ إلى حينِ طُلوعِ الشَّمسِ لِلاِشتِغالِ بِذِكرِ اللّهِ سُبحانَهُ ، أسرَعُ في تَيسيرِ الرِّزقِ مِنَ الضَّربِ في أقطارِ الأَرضِ . (1)

تفسير العيّاشي عن الحسين بن مسلم :قُلتُ لَهُ [أي لِلإِمامِ الباقِر عليه السلام] : جُعِلتُ فِداكَ ! إنَّهُم يَقولونَ : إنَّ النَّومَ بَعدَ الفَجرِ مَكروهٌ ؛ لِأَنَّ الأَرزاقَ تُقَسَمُ في ذلِكَ الوَقتِ، فَقالَ: الأَرزاقُ مَوظوفَةٌ مَقسومَةٌ، وللّهِِ فَضلٌ يَقسِمُهُ مِن طُلوعِ الفَجرِ إلى طُلوعِ الشَّمسِ؛ وذلِكَ قَولُهُ: «وَسْ_ئلُواْ اللَّهَ مِن فَضْلِهِ . (2) » ثُمَّ قالَ : وذِكرُ اللّهِ بَعدَ طُلوعِ الفَجرِ أبلَغُ في طَلَبِ الرِّزقِ مِنَ الضَّربِ فِي الأَرضِ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :الجُلوسُ بَعدَ صَلاةِ الغَداةِ فِي التَّعقيبِ وَالدُّعاءِ حَتّى تَطلُعَ الشَّمسُ ، أبلَغُ في طَلَبِ الرِّزقِ مِنَ الضَّربِ فِي الأَرضِ . (4)

عنه عليه السلام :لَجُلوسُ الرَّجُلِ في دُبُرِ صَلاةِ الفَجرِ إلى طُلوعِ الشَّمسِ أنفَذُ في طَلَبِ الرِّزقِ مِن رُكوبِ البَحرِ . فَقُلتُ : يَكونُ لِلرَّجُلِ الحاجَةُ يَخافُ فَوتَها؟ فَقالَ: يُدلِجُ فيها ، وَليَذكُرِ اللّهَ عز و جل ؛ فَإِنَّهُ فيتَعقيبٍ مادامَ عَلى وُضوءٍ . (5)

راجع : ص 840 (الموانع العمليّة / النوم قبل طلوع الشمس) .

.


1- .غرر الحكم : 2127 .
2- .النساء : 32 .
3- .تفسير العيّاشي : 1 / 240 / 119 ، بحار الأنوار : 5 / 147 / 7 .
4- .تهذيب الأحكام : 2/138/539 وص 104/391 عن الوليد بن صبيح نحوه ، من لا يحضره الفقيه : 1/329/966 ، دعائم الإسلام : 1 / 170 نحوه .
5- .الكافي : 5 / 310 / 27 عن حمّاد بن عثمان .

ص: 697

4 / 6 پرداختن به ذكر و دعا از سپيده دم تا طلوع خورشيد

4 / 6پرداختن به ذكر و دعا از سپيده دم تا طلوع خورشيدامام على عليه السلام :نشستن در سجده گاه پس از سپيده دم تا طلوع خورشيد براى پرداختن به ذكر خداى سبحان ، بيش از جست و جوى روزى در همه سوى زمين ، مايه گشايش روزى است .

تفسير العياشى از حسين بن مسلم: به امام باقر عليه السلامتفسير العياشى از حسين بن مسلم: به امام باقر عليه السلام گفتم: «فدايت گردم! مى گويند كه خواب پس از سپيده دم مكروه است ؛ زيرا روزى ها در آن هنگام تقسيم مى شود» . امام فرمود: «روزى ها معين و تقسيم شده اند ؛ و خداى را بخشايشى است كه آن را از سپيده دم تا طلوع خورشيد تقسيم مى كند ؛ و همين است كه فرموده: «و از بخشايش خدا درخواست كنيد» » . سپس فرمود : «پس از سپيده دم ذكر خداى را گفتن بيش از جست و جوى روزى در زمين ، در دستيابى به آن مؤثر است» .

امام صادق عليه السلام :به دنباله هاى مستحب و دعا پرداختن پس از نماز صبح تا طلوع خورشيد ، بيش از تلاش كردن در پى روزى در زمين ، براى كسب آن مؤثر است» .

امام صادق عليه السلام :هر آينه [به عبادت] نشستنِ انسان پس از نماز صبح تا طلوع خورشيد ، براى طلب روزى مؤثرتر از پيمودن دريا [براى تجارت ]است . گفتم: «اگر انسان كار ضرور داشته باشد كه نتواند آن را به تأخير افكند ، چه كند؟» فرمود: «پس از نماز صبح در پى آن كار رود ، اما همچنان به ذكر مشغول باشد ؛ زيرا مادام كه با وضو باشد ، در حال پرداختن به دنباله هاى مستحب است» .

ر .ك : ص841 (موانع عملى / خواب پيش از طلوع خورشيد).

.

ص: 698

4 / 7الحَجُّ وَ العُمرَةُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :حُجّوا تَستَغنوا . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :حُجّوا لَن تَفتَقِروا . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :مَعاشِرَ النّاسِ ، حُجُّوا البَيتَ ؛ فَما وَرَدَهُ أهلُ بَيتٍ إلاَّ استَغنَوا ، ولا تَخَلَّفوا عَنهُ إلاَّ افتَقَروا . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :الحَجُّ وَالعُمرَةُ يَنفِيانِ الفَقرَ وَالذُّنوبَ كَما يَنفِي الكيرُ خُبثَ الحَديدِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :تابِعوا بَينَ الحَجِّ وَالعُمرَةِ ؛ فَإِنَّهُما يَنفِيانِ الفَقرَ وَالذُّنوبَ كَما يَنفِي الكيرُ خُبثَ الحَديدِ . (5)

.


1- .من لا يحضره الفقيه : 2 / 265 / 2387 ، المحاسن : 2 / 79 / 1203 كلاهما عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، دعائم الإسلام : 1 / 342 عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : 99 / 11 / 30 ؛ المصنّف لعبد الرزّاق : 5 / 11 / 8819 عن صفوان بن سليم ، الفردوس : 2 / 130 / 2663 عن ابن عمر ، كنز العمّال : 5 / 10 / 11822 .
2- .الجعفريّات : 65 .
3- .الاحتجاج : 1 / 156 / 32 عن علقمة عن الإمام الباقر عليه السلام ، بحار الأنوار : 37 / 214 / 86 و راجع روضة الواعظين : 110 .
4- .تهذيب الأحكام : 5 / 21 / 60 عن معاوية بن عمّار عن الإمام الصادق عليه السلام وص 22 / 65 عن ابن ابنة إلياس عن الإمام الرضا عليه السلام ، من لا يحضره الفقيه : 2 / 222 / 2238 ، بحار الأنوار : 99 / 13 / 41 .
5- .الكافي : 4 / 255 / 12 عن أبي محمّد الفرّاء عن الإمام الصادق عليه السلام ، دعائم الإسلام : 1 / 295 عن الإمام عليّ عليه السلامعنه صلى الله عليه و آلهنحوه ؛ سنن الترمذي : 3 / 175 / 810 ، سنن النسائي : 5 / 115 ، مسند ابن حنبل : 2 / 33 / 3669 ، صحيح ابن حبّان : 9 / 6 / 3693 ، مسند أبي يعلى : 5 / 8 / 4955 كلّها عن ابن مسعود .

ص: 699

4 / 7 حج و عمره

4 / 7حج و عمرهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :حج به جاى آوريد تا توانگر گرديد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :حج گزاريد تا فقير نشويد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى گروه هاى مردم! حج خانه خدا را به جاى آوريد ؛ كه هيچ خانواده اى حج ننهاد مگر آن كه توانگرى يافت و از حج سرباز نزد مگر آن كه فقير گشت .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :حج و عمره فقر و گناهان را مى رانند ، همان گونه كه دَمه آتش چرك را از آهن بزدايد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پياپى حج و عمره بگزاريد ؛ زيرا حج و عمره فقر و گناهان را مى رانند ، همان گونه كه دَمه آتش چرك را از آهن بزدايد .

.

ص: 700

عنه صلى الله عليه و آله :لا يُحالِفُ الفَقرُ وَالحُمّى مُدمِنَ الحَجِّ وَالعُمرَةِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :حِجَجٌ تَترى وعُمَرٌ نَسقا ، تَدفَعُ ميتَةَ السّوءِ وعَيلَةَ الفَقرِ . (2)

المعجم الأوسط عن محمّد بن المُنكَدِر عن جابر بن عبد اللّه رفعه :ما أمعَرَ حاجٌّ قَطُّ . قيلَ لِجابِرٍ : مَا الإِمعارُ؟ قالَ : مَا افتَقَرَ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام :إنَّ أفضَلَ ما تَوَسَّلَ بِهِ المُتَوَسِّلونَ إلَى اللّهِ _ سُبحانَهُ وتَعالى _ الإِيمانُ بِهِ وبِرَسولِهِ ... وحَجُّ البَيتِ وَاعتِمارُهُ ؛ فَإِنَّهُما يَنفِيانِ الفَقرَ ويَرحَضانِ الذَّنبَ . (4)

علل الشرايع عن إبراهيم بن عمر بإسناده يرفعه إلى عليّ بن أبي طالب عليه السلام :أنَّهُ كانَ يَقولُ : إنَّ أفضَلَ ما تَوَسَّلَ بِهِ المُتَوَسِّلونَ الإِيمانُ بِاللّهِ ورَسولِهِ ، وَالجِهادُ في سَبيلِ اللّهِ ، وكَلِمَةُ الإِخلاصِ فَإِنَّهَا الفِطرَةُ ، وتَمامُ الصَّلاةِ فَإِنَّهَا المِلَّةُ ، وإيتاءُ الزَّكاةِ فَإِنَّها مِن فَرائِضِ اللّهِ عز و جل ، وصَومُ شَهرِ رَمَضانَ فَإِنَّهُ جُنَّةٌ مِن عَذابِهِ ، وحَجُّ البَيتِ فَإِنَّهُ مَنفاةٌ لِلفَقرِ ومَدحَضَةٌ لِلذَّنبِ ، وصِلَةُ الرَّحِمِ فَإِنَّها مَثراةٌ لِلمالِ ومَنسَأَةٌ لِلأَجَلِ . (5)

.


1- .الكافي : 4 / 254 / 8 عن الفضيل بن يسار عن الإمام الباقر عليه السلام .
2- .المصنّف لعبد الرزّاق : 5 / 10 / 8815 عن عامر بن عبد اللّه بن الزبير ، كنز العمّال : 5 / 9 / 11818 ؛ الكافي : 4 / 261 / 36 عن ابن الطيّار عن الإمام الصادق عليه السلام نحوه .
3- .المعجم الأوسط : 5 / 245 / 5213 ، الدرّالمنثور : 1 / 211 نقلاً عن البزّار .
4- .نهج البلاغة : الخطبة 110 وراجع تحف العقول : 149 .
5- .علل الشرايع : 247 / 1 ، من لا يحضره الفقيه : 1 / 205 / 613 ، المحاسن : 1 / 451 / 1040 ، الأمالي للطوسي : 216 / 380 عن أبي بصير عن الإمام الصادق عنه عليهماالسلام وكلّها نحوه ، بحار الأنوار : 69 / 386 / 51 .

ص: 701

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :فقر و تب با كسى كه پيوسته حج و عمره گزارد ، همراه نگردد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :حج هاى پيوسته و عمره هاى مرتب ، مرگ ناگوار و گرانبارىِ فقر را مى رانند .

المعجم الاوسط از محمّد بن منكدر از جابر بن عبداللّه در حديث مرفوع :«حج گزارنده بى توشه نماند» . از جابر پرسيده شد: «مراد از اين سخن چيست؟» گفت: «يعنى فقير نگردد» .

امام على عليه السلام :برترين مايه توسل به خداى منزه بزرگ ، ايمان به او و رسولش . . . و حج و عمره خانه خدايند ؛ همانا اين دو فقر را دور مى كنند و گناه را مى شويند .

علل الشرايع از ابراهيم بن عمر با ذكر سند كه به على بن ابى طالب عليه السلاممى رسد :او مى فرمود : «برترين وسيله نزديكى جستن به خدا ، اين ها است: ايمان به خداوند و رسولش و جهاد در راه او و سخن مخلصانه _ و آن ، فطرت است _ و كامل گزاردن نماز _ و آن ، آيين است _ و پرداخت زكات _ و آن ، از واجبات خداوند است _ و روزه ماه رمضان _ و آن ، سپرى است از عذاب خداى _ و حج خانه خدا _ و آن ، دور كننده فقر و ابطالگر گناه است _ و پيوند با خويشان _ و آن ، افزاينده مال و پس افكننده مرگ است _» .

.

ص: 702

الإمام زين العابدين عليه السلام :حُجّوا وَاعتَمِروا ، تَصِحَّ أبدانُكُم وتَتَّسِع أرزاقُكُم . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :ما رَأَيتُ شَيئا أسرَعَ غِنىً ولا أنفى لِلفَقرِ مِن إدمانِ حَجِّ هذَا البَيتِ . (2)

الكافي عن إسحاق بن عمّار :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : إنّي قَد وَطَّنتُ نَفسي عَلى لُزومِ الحَجِّ كُلَّ عامٍ بِنَفسي أو بِرَجُلٍ مِن أهلِ بَيتي بِمالي ، فَقالَ : وقَد عَزَمتَ عَلى ذلِكَ؟ قُلتُ : نَعَم . قالَ : إن فَعَلتَ ذلِكَ فَأَبشِر بِكَثرَةِ المالِ . (3)

تفسير العيّاشي عن إسحاق بن عمّار عن الصادق عليه السلام :الحاجُّ لا يُملِقُ أبَدا . قالَ : قُلتُ : ومَا الإِملاقُ؟ قالَ : الإِفلاسُ . (4)

الإمام الصادق عليه السلام :مَن أرادَ أن يَكثُرَ مالُهُ فَليُطِلِ الوُقوفَ عَلَى الصَّفا وَالمَروَةِ .

عنه عليه السلام :(5) إن أرَدتَ أن يَكثُرَ مالُكَ فَأَكثِرِ الوُقوفَ عَلَى الصَّفا . (6)

.


1- .الكافي : 4 / 252 / 1 عن خالد القلانسي عن الإمام الصادق عليه السلام ، ثواب الأعمال : 70 / 3 عن عليّ بن أسباط رفعه إلى الإمام الصادق عليه السلام ، الدعوات : 76 / 181 وفيهما «أجسامكم» بدل «أبدانكم» ، بحار الأنوار : 62 / 267 / 47 .
2- .الأمالي للطوسي : 694 / 1478 عن زرعة وأبي كهمس ، بحار الأنوار : 74 / 318 / 79 .
3- .الكافي: 4/253/5 ، من لا يحضره الفقيه : 2/218/2215، ثواب الأعمال : 70/4، بحار الأنوار: 99/25/107 .
4- .تفسير العيّاشي : 2 / 289 / 63 .
5- .الكافي : 4 / 433 / 6 عن الحسن بن عليّ بن الوليد رفعه ، من لا يحضره الفقيه : 2 / 209 / 2169 وفي صدره «روي أنّ من ...» .
6- .تهذيب الأحكام : 5 / 147 / 483 ، الاستبصار : 2 / 238 / 827 كلاهما عن حمّاد المنقري .

ص: 703

امام سجاد عليه السلام :حج و عمره بگزاريد تا بدن هاتان سالم ماند و روزى هاتان گشايش يابد .

امام صادق عليه السلام :هيچ چيز را نيافته ام كه به اندازه حج مرتبِ اين خانه ، زود توانگرى آورد و فقر را بزدايد .

الكافى از اسحاق بن عمار :به امام صادق عليه السلام گفتم: «بر خويشتن لازم كرده ام كه هر سال يا خود به حج روم و يا مردى از خاندانم را با مال خود به حج فرستم» . فرمود: «آيا بر اين تصميم استوارى؟» گفتم : «آرى» . فرمود: «اگر چنين كنى ، به مال فراوان مژده ات باد!» .

تفسير العياشى از اسحاق بن عمار از امام صادق عليه السلام :حج گزارنده هرگز به فقر دچار نگردد . راوى گويد: «گفتم: مراد چيست ؟» . فرمود: «تنگدستى» .

امام صادق عليه السلام :هر كه خواهد مالش افزون گردد ، بايد بر صفا و مروه زمانى دراز توقف كند .

امام صادق عليه السلام :اگر خواهى دارايى ات فراوان گردد ، بر صفا بسيار توقف كن .

.

ص: 704

4 / 8زِيارَةُ الحُسَينِ عليه السلامالإمام الباقر عليه السلام :مُروا شيعَتَنا بِزِيارَةِ قَبرِ الحُسَينِ عليه السلام ؛ فَإِنَّ إتيانَهُ يَزيدُ الرِّزقَ ويَمُدُّ فِي العُمُرِ ، ويَدفَعُ مَدافِعَ السّوءِ ، وإتيانُهُ مُفتَرَضٌ عَلى كُلِّ مُؤمِنٍ يُقِرُّ لَهُ بِالإِمامَةِ مِنَ اللّهِ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام_ في زِيارَةِ قَبرِ الحُسَينِ عليه السلام _: مَن زارَهُ كانَ اللّهُ لَهُ مِن وَراءِ حَوائِجِهِ ، وكَفى ما أهَمَّهُ مِن أمرِ دُنياهُ ، وإنَّهُ يَجلِبُ الرِّزقَ عَلَى العَبدِ ، ويُخلِفُ عَلَيهِ ما يُنفِقُ ، ويَغفِرُ لَهُ ذُنوبَ خَمسينَ سَنَةً ... وإن سَلِمَ فَتَحَ لَهُ البابَ الَّذي يَنزِلُ مِنهُ رِزقُهُ ، ويَجعَلُ لَهُ بِكُلِّ دِرهَمٍ أنفَقَهُ عَشَرَةَ آلافِ دِرهَمٍ وذَخَرَ ذلِكَ لَهُ ، فَإِذا حُشِرَ قيلَ لَهُ : لَكَ بِكُلِّ دِرهَمٍ عَشَرَةُ آلافِ دِرهَمٍ ؛ إنَّ اللّهَ نَظَرَ لَكَ فَذَخَرَها لَكَ عِندَهُ . (2)

عنه عليه السلام :زورُوا الحُسَينَ [ عليه السلام ] ولَو كُلَّ سَنَةٍ ؛ فَإِنَّ كُلَّ مَن أتاهُ عارِفا بِحَقِّهِ غَيرَ جاحِدٍ ، لَم يَكُن لَهُ عِوَضٌ غَيرُ الجَنَّةِ ، ورُزِقَ رِزقا واسِعا ، وأتاهُ اللّهُ بِفَرَجٍ عاجِلٍ . (3)

الإمام الكاظم عليه السلام :مَن أتى قَبرَ الحُسَينِ عليه السلام فِي السَّنَةِ ثَلاثَ مَرّاتٍ أمِنَ مِنَ الفَقرِ . (4)

.


1- .تهذيب الأحكام: 6/42/86 ، كامل الزيارات : 284/456 كلاهما عن محمّد بن مسلم، بحار الأنوار: 101 / 48 / 17 .
2- .تهذيب الأحكام : 6 / 45 / 96 ، كامل الزيارات : 554 / 843 كلاهما عن الحلبي ، روضة الواعظين : 214 ، بحار الأنوار : 101 / 2 / 5 .
3- .كامل الزيارات : 175 / 235 عن محمّد بن مروان ، بحار الأنوار : 101 / 2 / 3 .
4- .تهذيب الأحكام : 6 / 48 / 106 عن محمّد بن حكيم ، بحار الأنوار : 101 / 17 / 23 .

ص: 705

4 / 8 زيارت امام حسين

4 / 8زيارت امام حسينامام باقر عليه السلام :پيروان ما را به زيارت مزار حسين عليه السلامفراخوانيد ؛ زيرا زيارت وى روزى را فراوان كند و عمر را دراز گرداند و از ناگوارى ها بازدارد و بر هر مؤمن كه امامت او از جانب خدا را باور دارد ، واجب است .

امام صادق عليه السلام_ در زيارت مزار حسين عليه السلام _: هر كه او را زيارت كند ، خداوند نيازهايش را برآورد و كار دنيايش كه او را دلمشغول داشته ، كفايت فرمايد . زيارت او روزى را به سوى بنده جلب كند و آن چه را هزينه كند ، جايگزين نمايد و سبب آمرزش گناهان پنجاه سال وى شود . . . و چون به سلامت مانَد ، خداوند آن درى را كه روزى اش از آن فرود آيد ، بر وى بگشايد و به ازاى هر درهم كه انفاق كند ، ده هزار درهم به او بخشد و آن را برايش ذخيره فرمايد . پس چون برانگيخته شود ، به وى گويند : به ازاى هر درهم ، تو را ده هزار درهم بوده كه خداوند به تو مهر ورزيد و آن را نزد خويش برايت ذخيره نمود .

امام صادق عليه السلام :حسين [ عليه السلام] را ، اگرچه سالى يك بار ، زيارت كنيد ؛ كه هر كس با شناخت حق وى و بدون ناسپاسى قدر او ، به زيارتش رود ، هيچ پاداشى جز بهشت در خور وى نباشد و روزى اى گشاده يابد و خداوند گشايشى نزديك برايش پيش آورد .

امام كاظم عليه السلام :هر كه سالى سه بار به زيارت حسين عليه السلام رود ، از فقر در امان باشد .

.

ص: 706

4 / 9الدَّوامُ عَلَى الطَّهارَةِعوالي اللآلي :فِي الحَديثِ : أنَّهُ صلى الله عليه و آله شَكا إلَيهِ رَجُلٌ قِلَّةَ الرِّزقِ ، فَقالَ عليه السلام : أدِمِ الطَّهارَةَ يَدُم عَلَيكَ الرِّزقُ . فَفَعَلَ الرَّجُلُ ذلِكَ فَوُسِّعَ عَلَيهِ الرِّزقُ . (1)

راجع : ص 774 (المبادئ الصّحّيّة) .

4 / 10الدُّعاءالإمام الصادق عليه السلام :قالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : ألا أدُلُّكُم عَلى سِلاحٍ يُنجيكُم مِن أعدائِكُم ويُدِرُّ أرزاقَكُم ؟ قالوا : بَلى . قالَ : تَدعونَ رَبَّكُم بِاللَّيلِ وَالنَّهارِ ؛ فَإِنَّ سِلاحَ المُؤمِنِ الدُّعاءُ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :أستَعينُهُ فاقَةً إلى كِفايَتِهِ ؛ إنَّهُ لا يَضِلُّ مَن هَداهُ ، ولا يَئِلُ مَن عاداهُ ، ولا يَفتَقِرُ مَن كَفاهُ . (3)

الإمام زين العابدين عليه السلام_ مِن دُعائِهِ عِندَ الشِّدَّةِ _: اللّهُمَّ لا طاقَةَ لي بِالجَهدِ ، ولا صَبرَ لي عَلَى البَلاءِ ، ولا قُوَّةَ لي عَلَى الفَقرِ ، فَلا تَحظُر عَلَيَّ رِزقي ، ولا تَكِلني إلى خَلقِكَ ، بَل تَفَرَّد بِحاجَتي وتَوَلَّ كِفايَتي . (4)

.


1- .عوالي اللآلي : 1 / 268 / 72 وج 4 / 5 / 1 .
2- .الكافي : 2 / 468 / 3 عن السكوني ، ثواب الأعمال : 45 / 1 عن عليّ بن جعفر عن الإمام الكاظم عن أبيه عليهماالسلامعنه صلى الله عليه و آله ، مكارم الأخلاق : 2 / 8 / 1980 ، فلاح السائل : 72 / 5 عن السكوني عن الامام الصادق عن أبيه عليهماالسلامعنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : 93 / 297 / 25 ؛ مسند أبي يعلى : 2 / 329 / 1806 عن جابر عنه صلى الله عليه و آله .
3- .نهج البلاغة : الخطبة 2 ، بحار الأنوار : 77 / 331 / 19 ؛ مطالب السؤول : 58 .
4- .الصحيفة السجّادية : 93 الدعاء 22 .

ص: 707

4 / 9 همواره با طهارت بودن
4 / 10 دعا

4 / 9همواره با طهارت بودنعوالى اللآلى :در حديث است كه مردى نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله از اندكىِ روزى شكوه آورد . فرمود: «همواره با طهارت باش تا روزى ات پيوسته باشد» . آن مرد چنين كرد و روزى اش گشايش يافت .

ر .ك : ص775 (اصول بهداشتى).

4 / 10دعاامام صادق عليه السلام :پيامبر صلى الله عليه و آله فرموده است: «آيا رهنمودتان ندهم به سلاحى كه شما را از دشمنانتان رهايى بخشد و روزى هاتان را فراوان سازد؟» گفتند: «آرى» . فرمود: «پروردگارتان را شب و روز بخوانيد ؛ كه سلاح مؤمن دعا است» .

امام على عليه السلام :در عين نياز به كفايت بخشى او ، از او يارى مى جويم ؛ كه همانا هر كس او هدايتش كرده باشد ، گمراه نگردد و هر كس او با وى دشمنى ورزد ، نجات و پناه نيابد و هر كس او كفايتش كند ، فقير نگردد .

امام سجاد عليه السلام_ از دعاى او به گاه سختى _: بار خدايا! مرا بر رنج ، توانايى ؛ و بر بلا ، شكيبايى ؛ و بر فقر ، توان تحمل نباشد . پس روزى ام را از من مستان و به خَلقت وامگذار ؛ بلكه خود ، نيازم را برآور و مرا كفايت فرما .

.

ص: 708

عنه عليه السلام_ مِن دُعائِهِ فِي المَعونَةِ عَلى قَضاءِ الدَّينِ _: وأجِرني مِنهُ بِوُسعٍ فاضِلٍ ، أو كَفافٍ واصِلٍ . (1)

عنه عليه السلام_ مِن دُعائِهِ في مَكارِمِ الأَخلاقِ _: اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ . . . وأغنِني ، وأوسِع عَلَيَّ في رِزقِكَ . (2)

عنه عليه السلام_ مِن دُعائِهِ في مَكارِمِ الأَخلاقِ _: اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، وَاكفِني مَؤونَةَ الاِكتِسابِ ، وَارزُقني مِن غَيرِ احتِسابٍ ؛ فَلا أشتَغِلَ عَن عِبادَتِكَ بِالطَّلَبِ ، ولا أحتَمِلَ إصرَ تَبِعاتِ المَكسَبِ ، اللّهُمَّ فَاطلُبني بِقُدرَتِكَ ما أطلُبُ ، وأجِرني بِعِزَّتِكَ مِمّا أرهَبُ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :شَكا رَجُلٌ مِنَ الأَنصارِ إلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آلهأنَّ الدّورَ قَدِ اكتَنَفَتهُ ، فَقالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله: اِرفَع صَوتَكَ مَا استَطَعتَ ، وسَلِ اللّهَ أن يُوَسِّعَ عَلَيكَ . (4)

عنه عليه السلام_ فِي الدُّعاءِ بَعدَ الصَّلاةِ المُسَمّاةِ بِالكامِلَةِ _: اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وما قَسَمتَ لي مِن قَسمٍ أو رَزَقتَني مِن رِزقٍ فَاجعَلهُ حَلالاً طَيِّبا ، واسِعا مُبارَكا ، قَريبَ المَطلَبِ ، سَهلَ المَأخَذِ ، في يُسرٍ مِنكَ وعافِيَةٍ ، وسَلامَةٍ وسَعادَةٍ ؛ إنَّكَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ . (5)

.


1- .الصحيفة السجّادية : 121 الدعاء 30 .
2- .الصحيفة السجّادية : 81 الدعاء 20 .
3- .الصحيفة السجّادية : 87 الدعاء 20 .
4- .الكافي : 6 / 526 / 8 ، المحاسن : 2 / 449 / 2544 نحوه وكلاهما عن السكوني .
5- .جمال الاُسبوع : 198 ، بحار الأنوار : 89 / 377 / 67 .

ص: 709

امام سجاد عليه السلام_ از دعاى او در يارى خواستن براى پرداخت وام _: و مرا با توانگرىِ بسيار يا روزىِ به قدر نياز و پيوسته ، از آن برهان .

امام سجاد عليه السلام_ از دعاى او در خوى هاى نيكو _: بار خدايا! بر محمّد و خاندانش درود فرست ، و مرا بى نياز كن و در روزى اى كه به من مى دهى گشايش ده .

امام سجاد عليه السلام_ از دعاى او در خوى هاى نيكو _: بار خدايا! بر محمّد و خاندانش درود فرست و مرا از رنج بردن در كسب روزى اى ، بى نياز ساز و روزىِ بى حسابم ده تا با طلب كردن روزى از عبادتت بازنمانم و بار سنگين كسب و كار را بر دوش نكشم . بار خدايا! به قدرت خويش ، آن چه را طلب مى كنم ، برآور و به سرافرازى ات ، مرا از آن چه بيم دارم ، وا رهان .

امام صادق عليه السلام :مردى از انصار نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله شكايت برد كه خانه اش تنگ است . پيامبر فرمود : «چندان كه مى توانى ، صدايت را بلند كن و از خدا بخواه كه تو را گشايش عطا كند» .

امام صادق عليه السلام_ در دعاى پس از نماز كامل _: بار خدايا! بر محمّد و خاندانش درود فرست و آن چه را قسمت و روزى من ساخته اى ، حلال و پاك و گشاده و مبارك و در دسترس و آسان ياب قرار ده و آن را فراوان و همراه خرمى و سلامت و خوشبختى ساز ؛ كه تو بر هر چيز توانايى .

.

ص: 710

الكافي عن جعفر بن محمّد بن يقظان رفعه إليهم عليهم السلام: يَقولُ الرَّجُلُ إذا فَرَغَ مِنَ الأَذانِ وجَلَسَ : اللّهُمَّ اجعَل قَلبي بارّا (وعَيشي قارّا) ورِزقي دارّا ، وَاجعَل لي عِندَ قَبرِ نَبِيِّكَ صلى الله عليه و آلهقَرارا ومُستَقَرّا . (1)

4 / 11الدُّعاءُ لِلإِخوانِ بِظَهرِ الغَيبِالإمام الصادق عليه السلام :دُعاءُ المُؤمِنِ لِلمُؤمِنِ يَدفَعُ عَنهُ البَلاءَ ، ويُدِرُّ عَلَيهِ الرِّزقَ . (2)

عنه عليه السلام :دُعاءُ المَرءِ لِأَخيهِ بِظَهرِ الغَيبِ يُدِرُّ الرِّزقَ ، ويَدفَعُ المَكروهَ . (3)

الكافي عن حفص بن عمران البجلّيّ :شَكَوتُ إلى أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلامحالي وَانتِشارَ أمري عَلَيَّ، قالَ: فَقالَ لي : إذا قَدِمتَ الكوفَةَ فَبِع وِسادَةً مِن بَيتِكَ بِعَشَرَةِ دَراهِمَ ، وَادعُ إخوانَكَ وأعِدَّ لَهُم طَعاما ، وسَلهُم يَدعونَ اللّهَ لَكَ . قالَ : فَفَعَلتُ ، وما أمكَنَني ذلِكَ حَتّى بِعتُ وِسادَةً ، وَاتَّخَذتُ طَعاما كَما أمَرَني ، وسَأَلتُهُم أن يَدعُوا اللّهَ لي ، قالَ : فَوَاللّهِ ما مَكَثتُ إلاّ قَليلاً حَتّى أتاني غَريمٌ لي فَدَقَّ البابَ عَلَيَّ وصالَحَني مِن مالٍ لي كَثيرٍ كُنتُ أحسِبُهُ نَحوا مِن عَشَرَةِ آلافِ دِرهَمٍ ، قالَ : ثُمَّ أقبَلَتِ الأَشياءُ عَلَيَّ . (4)

.


1- .الكافي : 3 / 308 / 32 ، تهذيب الأحكام : 2 / 64 / 230 وليس فيه «عيشي قارّا» ، بحار الأنوار : 84 / 182 / 15 نقلاً عن مصباح المتهجّد .
2- .الاختصاص : 28 ، المؤمن : 55 / 140 ، بحار الأنوار : 74 / 222 / 2 .
3- .الكافي : 2 / 507 / 2 عن عبد اللّه بن سنان ، بحار الأنوار : 93 / 358 / 16 نقلاً عن مكارم الأخلاق .
4- .الكافي : 5 / 314 / 42 ، بحار الأنوار : 47 / 382 / 104 ، وراجع الاختصاص : 24 .

ص: 711

4 / 11 دعاى پنهان براى برادران [مؤمن]

الكافى از جعفر بن محمّد بن يقظان كه حديث را به امامان معصوم عليهم السلامرسانده است:انسان بايد پس از اذان و برجاى نشستن بگويد : «بار خدايا! قلب مرا نيك ، زندگى ام را آرام ، و روزى ام را سرشار ساز ؛ و مرا نزد مزار پيامبرت صلى الله عليه و آله آرامش و آسودگى نصيب فرما .

4 / 11دعاى پنهان براى برادران مؤمنامام صادق عليه السلام :دعاى مؤمن براى مؤمن ، بلا را از او دور مى كند و روزى وى را فراهم مى سازد .

امام صادق عليه السلام :دعاى انسان براى برادر [مؤمن] خود ، روزى را فراوان و ناخوشايندها را دور مى كند .

حفص بن عمران بجلى :به امام صادق عليه السلام از حال خود و گسسته شدن رشته كارهايم شكايت بردم . مرا فرمود : «چون به كوفه بازگشتى ، بالشى از خانه ات به ده درهم بفروش و برادران [مؤمن] خود را فراخوان و غذايى برايشان آماده ساز و از ايشان بخواه كه برايت نزد خداوند دعا كنند» . من چنين كردم و انجام دادن آن به اين شكل برايم ميسر شد كه بالشى فروختم و غذايى فراهم آوردم ، همان گونه كه او فرمان داده بود . آن گاه از آنان خواستم كه نزد خدا برايم دعا كنند . به خدا سوگند! ديرى نگذشت كه يكى از بدهكارانم فرا آمد و درِ خانه ام را كوفت و مالى فراوان كه مربوط به خودم بود _ گمان دارم در حدود ده هزار درهم _ را با من مصالحه كرد و از آن پس ، روزگار به من روى آورد .

.

ص: 712

4 / 12الأَدعِيةُ المَأثورَةُ في طَلَبِ الرِّزقِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :يا سَلمانُ ، أكثِر أن تَقولَ : رَبِّ اقضِ عَنِّي الدَّينَ ، وأغنِني مِنَ الفَقرِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن عَبدٍ يَخافُ زَوالَ نِعمَةٍ ، أو فُجاءَةَ نِقمَةٍ ، أو تَغَيُّرَ عافِيَةٍ ويَقولُ : «يا حَيُّ يا قَيّومُ ، يا واحِدُ يا مَجيدُ ، يا بَرُّ يا كَريمُ ، يا رَحيمُ يا غَنِيُّ ، تَمِّم عَلَينا نِعمَتَكَ ، وهَب لَنا كَرامَتَكَ ، وألبِسنا عافِيَتَكَ» ، إلاّ أعطاهُ اللّهُ تَعالى خَيرَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ . (2)

الكافي عن إسماعيل بن عبد الخالق :أبطَأَ رَجُلٌ مِن أصحابِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آلهعَنهُ ثُمَّ أتاهُ ، فَقالَ لَهُ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : ما أبطَأَ بِكَ عَنّا؟ فَقالَ : السُّقمُ وَالفَقرُ ، فَقالَ لَهُ : أفَلا اُعَلِّمُكَ دُعاءً يَذهَبُ اللّهُ عَنكَ بِالسُّقمِ وَالفَقرِ؟ قالَ : بَلى يا رَسولَ اللّهِ ، فَقالَ : قُل : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلاّ بِاللّهِ (العَلِيِّ العَظيمِ) ، تَوَكَّلتُ عَلَى الحَيِ الَّذي لا يَموتُ ، وَالحَمدُ للّهِِ الَّذي لَم يَتَّخِذ (صاحِبَةً ولا) وَلَدا ، ولَم يَكُن لَهُ شَريكٌ فِي المُلكِ ، ولَم يَكُن لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ وكَبِّرهُ تَكبيرا . قالَ : فَما لَبِثَ أن عادَ إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، قَد أذهَبَ اللّهُ عَنِّي السُّقمَ وَالفَقرَ . (3)

الإمام الباقر عليه السلام :كانَ [الحَسَنُ بنُ عَلِيٍّ عليهماالسلام] يَقولُ لِوُلدِهِ: يا بَنِيَّ ، إذا أصابَتكُم مُصيبَةٌ مِنَ الدُّنيا أو نَزَلَ بِكُم فاقَةٌ ، فَليَتَوَضَّاَ? الرَّجُلُ فَيُحسِنَ وُضوءَهُ ، وَليُصَلِّ أربَعَ رَكَعاتٍ أو رَكعَتَينِ ، فَإِذَا انصَرَفَ مِن صَلاتِهِ فَليَقُل : «يا مَوضِعَ كُلِّ شَكوى ، يا سامِعَ كُلِّ نَجوى ، يا شافِيَ كُلِّ بَلاءٍ ، ويا عالِمَ كُلِّ خَفِيَّةٍ ، ويا كاشِفَ ما يَشاءُ مِن بَلِيَّةٍ ، ويا مُنجِيَ موسى ، ويا مُصطَفِيَ مُحَمَّدٍ ، ويا خَليلَ إبراهيمَ ، أدعوكَ دُعاءَ مَنِ اشتَدَّت فاقَتُهُ وضَعُفَت قُوَّتُهُ وقَلَّت حيلَتُهُ ، دُعاءَ الغَريبِ الغَريقِ الفَقيرِ الَّذي لا يَجِدُ لِكَشفِ ما هُوَ فيهِ إلاّ أنتَ ، يا أرحَمَ الرّاحِمينَ ، سُبحانَكَ إنّي كُنتُ مِنَ الظّالِمينَ» . قالَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليهماالسلام : لا يَدعو بِهذا رَجُلٌ أصابَهُ بَلاءٌ إلاّ فَرَّجَ اللّهُ تَعالى عَنهُ . (4)

.


1- .المعجم الكبير : 6 / 233 / 6078 عن سلمان الفارسي ، كنز العمّال : 6 / 227 / 15465 .
2- .بحار الأنوار : 95 / 194 / 27 نقلاً عن خطّ الشهيد الأوّل رحمه الله .
3- .الكافي : 2 / 551 / 3 ، الأمالي للمفيد : 229 / 2 عن محمّد بن جعفر عن الإمام الصادق عليه السلام ، تفسير العيّاشي : 2 / 320 / 181 عن السكوني عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام وكلاهما نحوه .
4- .كشف الغمّة : 2 / 180 عن أبي حمزة الثمالي عن الإمام الباقر عليه السلام ، بحار الأنوار : 91 / 374 / 31 .

ص: 713

4 / 12 دعاهاى روايت شده در طلب روزى

4 / 12دعاهاى روايت شده در طلب روزىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى سلمان! فراوان بگو : «پروردگارم! وام مرا ادا كن و از فقر رهايم فرما» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر بنده اى كه از نيستىِ نعمتى يا رخ دادن عذابى ناگهانى يا رخت بربستن سلامتى بيم داشته باشد و اين ذكر را بگويد ، خداى تعالى خير دنيا و آخرت را به وى عطا فرمايد: «اى زنده ، اى پابرجا ، اى يگانه ، اى باشكوه ، اى نيكو ، اى كرامت پيشه ، اى مهرورز ، اى توانگر! نعمت خويش را بر ما تمام فرما و كرامتت را به ما نصيب گردان و جامه سلامتت را بر ما بپوشان» .

الكافى از اسماعيل بن عبدالخالق :يكى از ياران پيامبر صلى الله عليه و آلهچندى به ديدار وى نيامد . پس از چندى كه به ديدار آمد ، پيامبر فرمود: «اين تأخير را سبب چه بود؟» گفت: «بيمارى و فقر» . فرمود: «آيا دعايى نياموزمت كه با آن ، خداوند بيمارى و فقر را از تو دور دارد؟» گفت: «آرى ؛ اى رسول خدا» . فرمود: بگو : هيچ نيرو و توانى جز از خداى والاى بزرگ نيست . توكّل مى كنم بر زنده اى كه هرگز نميرد . و سپاس خداى را كه همنشين و فرزندى نگيرد و در حكمرانى شريكى ندارد و از سرِ فروترى يارى نگيرد . و او را بسى بزرگ بشمار » . راوى گويد: «ديرى نگذشت كه او نزد پيامبر صلى الله عليه و آله بازگشت و گفت: اى رسول خدا صلى الله عليه و آله! همانا خداوند بيمارى و فقر را از من زدود » .

امام باقر عليه السلام :حسن بن على عليهماالسلام به فرزندانش مى فرمود : «فرزندانم! هر گاه مصيبتى دنيايى يا تنگنايى به شما روى آورد ، انسان بايد نيك وضو گيرد و چهار يا دو ركعت نماز بگزارد و پس از پايان نماز بگويد : اى آن كه هر شكايت را نزد وى برند ؛ اى شنونده هر نجوا ؛ اى از ميان برنده هر بلا ؛ اى داناى هر نهان ؛ اى زداينده هر بلا كه خود خواهد ؛ اى نجات بخش موسى ؛ اى برگزيننده محمّد ؛ اى دوست ابراهيم! تو را به گونه كسى مى خوانم كه تنگناى او شدت گرفته و نيرويش كاستى پذيرفته و تدبيرش اندك شده ؛ به گونه غريب غرق شده فقيرى كه براى رهايى از اين حال ، هيچ كس را جز تو نيابد ؛ اى مهرورزترينِ مهرورزان ؛ منزهى تو و من از ستمگرانم » . امام سجاد فرموده است: «هيچ گرفتار بلايى بدين گونه دعا نكند ، مگر آن كه خداى تعالى برايش گشايش فراهم آورد» .

.

ص: 714

الإمام زين العابدين عليه السلام_ في دُعائِهِ إذا قُتِّرَ عَلَيهِ الرِّزقُ _: اللّهُمَّ إنَّكَ ابتَلَيتَنا في أرزاقِنا بِسوءِ الظَّنِّ ، وفي آجالِنا بِطولِ الأَمَلِ ؛ حَتَّى التَمَسنا أرزاقَكَ مِن عِندِ المَرزوقينَ ، وطَمِعنا بِآمالِنا في أعمارِ المُعَمَّرينَ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، وهَب لَنا يَقينا صادِقا تَكفينا بِهِ مِن مَؤونَةِ الطَّلَبِ ، وألهِمنا ثِقَةً خالِصَةً تُعفينا بِها مِن شِدَّةِ النَّصَبِ ، وَاجعَل ما صَرَّحتَ بِهِ مِن عِدَتِكَ في وَحيِكَ وأتبَعتَهُ مِن قَسَمِكَ في كِتابِكَ ، قاطِعا لاِهتِمامِنا بِالرِّزقِ الَّذي تَكَفَّلتَ بِهِ ، وحَسما لِلاِشتِغالِ بِما ضَمِنتَ مِنَ الكِفايَةِ لَهُ ، فَقُلتَ وقَولُكَ الحَقُّ الأَصدَقُ ، وأقسَمتَ وقَسَمُكَ الأَبَرُّ الأَوفى: «وَفِى السَّمَآءِ رِزْقُكُمْ وَ مَا تُوعَدُونَ» ، ثُمَّ قُلتَ : «فَوَرَبِّ السَّمَآءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِّثْلَ مَآ أَنَّكُمْ تَنطِقُونَ (1) . (2) »

.


1- .الذاريات : 22 و 23 .
2- .الصحيفة السجّادية : 119 الدعاء 29 .

ص: 715

امام سجاد عليه السلام_ در دعايش به گاه تنگىِ روزى _: بار خدايا! همانا ما را در روزى هامان ، به بدگمانى ؛ و در سرآمد عمرمان ، به دراز آرزويى آزموده اى ؛ چندان كه روزى هاى تو را از روزى داده شدگان طلب كرديم و با آرزوهاى خويش ، در عمرهاى ديرينه عُمران طمع ورزيديم . پس بر محمّد و خاندان وى درود فرست و ما را يقينى صادقانه بخش كه با آن ، از رنج طلب رهايى مان دهى ؛ و اعتمادى خالصانه در دلمان افكن كه با آن ، از سختىِ رنج نجاتمان بخشى ؛ و نويدهايى را كه در وحى خويش آورده اى و با سوگندهايت در كتابت همراه فرموده اى ، مايه دست كشيدن ما از تلاش بيهوده براى كسب روزى اى ساز كه خود برعهده گرفته اى و نيز آن را سبب ترك مشغوليت ما به چيزى گردان كه خود برآوردنش را تضمين فرموده اى . تو گفته اى _ و گفته ات حق است و راست ترين _ و سوگند خورده اى _ و سوگندت نيكوترين است و صادقانه ترين _ : «و روزى تان و آن چه بدان وعده داده شده ايد ، در آسمان است» و آن گاه فرموده اى: «پس سوگند به پروردگار آسمان و زمين كه همانا سخن وى حق است ، چنان كه شما سخن مى گوييد [و آن را حق مى شمريد]» .

.

ص: 716

الإمام الصادق عليه السلام :مَن قالَ : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلاّ بِاللّهِ ، تَوَكَّلتُ عَلَى الحَيِّ الَّذي لا يَموتُ ، وَالحَمدُ للّهِِ الَّذي لَم يَتَّخِذ ( صاحِبَةً ولا ) وَلَدا ، ولَم يَكُن لَهُ شَريكٌ فِي المُلكِ ، ولَم يَكُن لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ وكَبِّرهُ تَكبيرا» أذهَبَ اللّهُ عَنهُ السُّقمَ وَالفَقرَ . (1)

عنه عليه السلام :إذا غَدَوتَ في حاجَتِكَ بَعدَ أن تَجِبَ الصَّلاةُ ، فَصَلِّ رَكعَتَينِ ، فَإِذا فَرَغتَ مِنَ التَّشَهُّدِ قُلتَ : «اللّهُمَّ إنّي غَدَوتُ ألتَمِسُ مِن فَضلِكَ كَما أمَرتَني ، فَارزُقني رِزقا حَلالاً طَيِّبا ، وأعطِني في ما رَزَقتَنِي العافِيَةَ» تُعيدُها ثَلاثَ مَرّاتٍ ، ثُمَّ تُصَلّي رَكعَتَينِ اُخراوَينِ ، فَإِذا فَرَغتَ مِنَ التَّشَهُّدِ قُلتَ : «بِحَولِ اللّهِ وقُوَّتِهِ غَدَوتُ بِغَيرِ حَولٍ مِنّي ولا قُوَّةٍ ولكِن بِحَولِكَ يا رَبِّ وقُوَّتِكَ ، وأبرَأُ إلَيكَ مِنَ الحَولِ وَالقُوَّةِ . اللّهُمَّ إنّي أسأَلُكَ بَرَكَةَ هذَا اليَومِ وبَرَكَةَ أهلِهِ ، وأسأَلُكَ أن تَرزُقَني مِن فَضلِكَ رِزقا واسِعا طَيِّبا حَلالاً ، تَسوقُهُ إلَيَّ بِحَولِكَ وقُوَّتِكَ وأنَا خافِضٌ في عافِيَتِكَ» تَقولُها ثَلاثا . (2)

تفسير العيّاشي عن عبد اللّه بن سنان :شَكَوتُ إلى أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام ، فَقالَ : ألا اُعَلِّمُكَ شَيئا إذا قُلتَهُ قَضَى اللّهُ دَينَكَ وأنعَشَكَ وأنعَشَ حالَكَ؟ فَقُلتُ : ما أحوَجَني إلى ذلِكَ! فَعَلَّمَهُ هذَا الدُّعاءَ ، قُل في دُبُرِ صَلاةِ الفَجرِ : «تَوَكَّلتُ عَلَى الحَيِّ الَّذي لا يَموتُ ، وَالحَمدُ للّهِِ الَّذي لَم يَتَّخِذ وَلَدا ، ولَم يَكُن لَهُ شَريكٌ فِي المُلكِ ، ولَم يَكُن لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ وكَبِّرهُ تَكبيرا . اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ البُؤسِ وَالفَقرِ ، ومِن غَلَبَةِ الدَّينِ وَالسُّقمِ ، وأسأَلُكَ أن تُعينَني عَلى أداءِ حَقِّكَ إلَيكَ وإلَى النّاسِ» . (3)

.


1- .الدعوات : 193 / 532 ، بحار الأنوار : 95 / 19 / 20 .
2- .الكافي : 3 / 475 / 7 عن الوليد بن صبيح ، قرب الإسناد : 3 / 6 وح 7 عن مسعدة بن صدقة نحوه ، بحار الأنوار : 95 / 293 / 1 .
3- .تفسير العيّاشي : 2 / 320 / 181 ، بحار الأنوار : 86 / 132 / 8 وج 95 / 302 / 4 .

ص: 717

امام صادق عليه السلام :هر كه گويد: «هيچ نيرو و توانى جز از خداى نيست . توكّل مى كنم بر زنده اى كه هرگز نميرد . و سپاس خداى را كه همنشين و فرزندى نگيرد و در حكمرانى شريكى ندارد و از سرِ فروترى يارى نگيرد . و او را بسى بزرگ بشمار» ، خداوند بيمارى و فقر را از وى بزدايد .

امام صادق عليه السلام :بامدادان كه در پى حاجتى مى روى ، پس از نماز واجب دو ركعت نماز بگزار و بعد از تشهد ، سه بار بگو : «بار خدايا! بامدادان همان گونه كه فرمانم داده اى ، در پى نعمت تو روان مى شوم . پس مرا از روزى حلال و پاكت نصيب فرما و در آن چه روزى ام مى سازى ، سلامت مقرر فرما» . سپس دو ركعت ديگر بگزار و بعد از تشهد ، سه بار بگو: «به توان و نيروى خدا ، حركت كردم و نه به نيرو و توان خود ، بلكه به نيرو و توان تو اى پروردگارم ؛ و از هر نيرو و توانى به سوى تو مى گرايم . بار خدايا! از تو بركت اين روز و اهلش را خواهانم و درخواست مى كنم كه از فضل خويش ، روزى گسترده پاك حلالى نصيبم فرمايى كه با نيرو و توان خود ، آن را به سوى من مى كشانى ، حال آن كه من در سلامت تو آرميده ام» .

تفسير العياشى از عبداللّه بن سنان :به امام صادق عليه السلام شكايت بردم . فرمود: «آيا چيزى نياموزمت كه هرگاه بگويى ، خداوند وامت را ادا فرمايد و نشاطت بخشد و حالت را خوش گرداند؟» گفتم: «به چنين چيزى بسيار نيازمندم» . امام اين دعا را آموخت كه بعد از نماز صبح بخوانم: «توكّل مى كنم بر زنده اى كه هرگز نميرد . و سپاس خداى را كه همنشين و فرزندى نگيرد و در حكمرانى شريكى ندارد و از سرِ فروترى يارى نگيرد . و او را بسى بزرگ بشمار . بار خدايا! به تو پناه مى برم از بدحالى و فقر و از غالب شدن قرض و بيمارى . و از تو درخواست مى كنم كه يارى ام فرمايى تا حق تو و مردم را ادا كنم» .

.

ص: 718

فلاح السائل عن محمّد بن أبي عمير عن عبيد بن زرارة :حَضَرتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام وشَكا إلَيهِ رَجُلٌ مِن شيعَتِهِ الفَقرَ وضيقَ المَعيشَةِ ، وأنَّهُ يَجولُ في طَلَبِ الرِّزقِ البُلدانَ فَلا يَزدادُ إلاّ فَقرا ، فَقالَ لَهُ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : إذا صَلَّيتَ العِشاءَ الآخِرَةَ فَقُل وأنتَ مُتَأَنٍّ : «اللّهُمَّ إنَّهُ لَيسَ لي عِلمٌ بِمَوضِعِ رِزقي ، وإنَّما أطلُبُهُ بِخَطَراتٍ تَخطُرُ عَلى قَلبي ...» . قالَ عُبَيدُ بنُ زُرارَةَ: فَما مَضَت بِالرَّجُلِ مُدَيدَةٌ حَتّى زالَ عَنهُ الفَقرُ ، وحَسُنَت حالُهُ . (1)

4 / 13الأَذكارُ المَأثورَةُ لِدَفعِ الفَقرِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :سَمِعتُ جَبرَئيلَ يَقولُ : مَن قالَ مِن اُمَّتِكَ _ يا مُحَمَّدُ _ في كُلِّ يَومٍ مِائَةً : «لا إلهَ إلاَّ اللّهُ المَلِكُ الحَقُّ المُبينُ» كانَ لَهُ أمانا مِنَ الفَقرِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ في كُلِّ يَومٍ مِائَةَ مَرَّةٍ: «لا إلهَ إلاَّ اللّهُ المَلِكُ الحَقُّ المُبينُ» كانَ لَهُ أماناً مِنَ الفَقرِ ، وأمِنَ مِن وَحشَةِ القَبرِ ، وَاستَجلَبَ الغِنى . (3)

.


1- .فلاح السائل : 447 / 305 ، بحار الأنوار : 86 / 124 / 5 .
2- .كنز العمّال : 2 / 681 / 5058 نقلاً عن الديلمي عن مالك عن الإمام عليّ عليه السلام .
3- .كشف الغمّة : 2 / 376 عن مالك بن أنس عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : 87 / 4 / 6 ؛ تاريخ بغداد : 12/358/6790، حلية الأولياء : 8 /280 كلاهما عن مالك بن أنس عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آلهنحوه ، كنز العمّال : 2 / 233 / 3896 نقلاً عن الشيرازي في الألقاب والديلمي عن مالك بن أنس وراجع ثواب الأعمال : 23 / 1 .

ص: 719

4 / 13 ذكرهاى روايت شده براى فقرزدايى

فلاح السائل از محمّد بن ابى عمير از عبيد بن زراره :نزد امام صادق عليه السلامبودم كه مردى از پيروانش از فقر و تنگدستى به وى شكايت آورد و گفت كه در طلب روزى ديار به ديار مى گردد ، ولى جز فقر روز افزون نصيبش نمى شود . امام صادق عليه السلام به او فرمود: «هنگامى كه نماز عشا را به جاى آوردى ، با آرامى و وقار بگو: «بار خدايا! من نمى دانم كه روزى ام در كجا نهاده شده و آن را چنان كه به قلبم خطور مى كند ، مى طلبم . . .» . عبيد بن زراره گويد: «پس از كوتاه زمانى ، فقر از وى زدوده شد و حالش خوش گشت» .

4 / 13ذكرهاى روايت شده براى فقرزدايىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از جبرئيل شنيدم كه مى گفت: «اى محمّد! هر كس از امت تو روزانه صد بار اين ذكر را بگويد ، از فقر در امان باشد : لا اله الا اللّه الملك الحق المبين (= جز خداى حكمران راستين روشنگر معبودى نيست) » .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس روزانه صد بار اين ذكر را بگويد ، از فقر در امان باشد و از وحشت قبر رها گردد و توانگرى را به دست آورد : «لا اله الا اللّه الملك الحق المبين (= جز خداى حكمران راستين روشنگر معبودى نيست)» .

.

ص: 720

عنه صلى الله عليه و آله :مَن ألَحَّ عَلَيهِ الفَقرُ فَليُكثِر مِن قَولِ : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلاّ بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ» يُنفى عَنهُ الفَقرُ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :مَن سَبَّحَ اللّهَ كُلَّ يَومٍ ثَلاثينَ مَرَّةً ، دَفَعَ اللّهُ عز و جلعَنهُ سَبعينَ نَوعا مِنَ البَلاءِ ، أيسَرُهَا الفَقرُ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :مَن قالَ : «سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ ، سُبحانَ اللّهِ العَظيمِ» ثَلاثينَ مَرَّةً ، اِستَقبَلَ الغِنى ، وَاستَدبَرَ الفَقرَ ، وقَرَعَ بابَ الجَنَّةِ . (3)

عنه عليه السلامعن آبائه عليهم السلام : مَن قالَ في كُلِّ يَومٍ ثَلاثينَ مَرَّةً : «لا إلهَ إلاَّ اللّهُ الحَقُّ المُبينُ» اِستَقبَلَ الغِنى ، وَاستَدبَرَ الفَقرَ ، وقَرَعَ بابَ الجَنَّةِ . (4)

الكافي عن إبراهيم بن صالح عن رجل من الجعفريّين :كانَ بِالمَدينَةِ عِندَنا رَجُلٌ يُكَنّى أبَا القَمقامِ ، وكانَ مُحارَفا ، فَأَتى أبَا الحَسَنِ عليه السلام فَشَكا إلَيهِ حِرفَتَهُ ، وأخبَرَهُ أنَّهُ لا يَتَوَجَّهُ في حاجَةٍ فَيُقضى لَهُ ، فَقالَ لَهُ أبُوالحَسَنِ عليه السلام : قُل في آخِرِ دُعائِكَ مِن صَلاةِ الفَجرِ : «سُبحانَ اللّهِ العَظيمِ ، أستَغفِرُ اللّهَ ، وأسأَلُهُ مِن فَضلِهِ» عَشرَ مَرّاتٍ . قالَ أبُو القَمقامِ : فَلَزِمتُ ذلِكَ ، فَوَاللّهِ ما لَبِثتُ إلاّ قَليلاً حَتّى وَرَدَ عَلَيَّ قَومٌ مِنَ البادِيَةِ ، فَأَخبَروني أنَّ رَجُلاً مِن قَومي ماتَ ولَم يُعرَف لَهُ وارِثٌ غَيري ، فَانطَلَقتُ وقَبَضتُ ميراثَهُ وأنَا مُستَغنٍ . (5)

.


1- .الكافي : 8 / 93 / 65 ، المحاسن : 1 / 114 / 113 ، تنبيه الخواطر : 2 / 136 كلّها عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام ، الأمالي للصدوق : 651 / 885 عن محمّد بن جعفر عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلامعنه صلى الله عليه و آله ؛ تاريخ بغداد : 2 / 52 / 448 عن أنس نحوه .
2- .الخصال : 505 / 2 عن سعيد بن علاقة ، الأمالي للصدوق : 109 / 84 عن محمّد بن حمران عن الإمام الصادق عليه السلام وفيه «أدناها» بدل «أيسرها» ، روضة الواعظين : 499 ، مشكاة الأنوار : 230 / 645 .
3- .الأمالي للصدوق : 355 / 436 عن حمّاد بن واقد ، تنبيه الخواطر : 2 / 166 ، بحار الأنوار : 93 / 177 / 5 .
4- .ثواب الأعمال : 23 / 1 ، المحاسن : 1 / 101 / 73 نحوه وكلاهما عن الأوزاعي ، بحار الأنوار : 87 / 8 / 14 وراجع الأمالي للطوسي : 279 / 534 و صحيفة الإمام الرضا عليه السلام : 288 / 37 والدعوات : 117 / 271 .
5- .الكافي : 5 / 315 / 46 وج 2 / 550 / 12 ، من لا يحضره الفقيه : 1 / 328 / 962 ، المقنعة : 137 ، عدّة الداعي : 251 كلّها نحوه ، بحار الأنوار : 95 / 295 / 8 .

ص: 721

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه فقر بر وى فشار آورد ، فراوان بگويد : «لا حول ولا قوة الا باللّه العلى العظيم (= هيچ نيرو و توانى نيست مگر با تكيه بر خداى والاى بزرگ)» ؛ و بدين سان ، فقر از وى زدوده گردد .

امام على عليه السلام :هر كه روزانه سى بار «سبحان اللّه » گويد ، خداوند هفتاد گونه بلا را از وى دور سازد كه كم ترينِ آن ها فقر است .

امام صادق عليه السلام :هر كس سى بار اين ذكر را بگويد ، به توانگرى روى كند و از فقر روى گرداند و درِ بهشت را بكوبد : «سبحان اللّه وبحمده ، سبحان اللّه العظيم (= منزه است خدا و او را مى ستايم ؛ منزه است خدا)» .

امام صادق عليه السلام از پدرانش :هر كه روزانه سى بار اين ذكر را بگويد ، به توانگرى روى كند و از فقر روى گرداند و درِ بهشت را بكوبد: «لا اله الا اللّه الحق المبين (= جز خداى راستين روشنگر معبودى نيست) » .

الكافى از ابراهيم بن صالح از مردى در زمره جعفرى ها:در مدينه ، نزديك ما مردى بود با كنيه ابوقمقام كه از روزى محروم بود . وى نزد امام كاظم عليه السلامآمد و از محروميتش به وى شكايت آورد و به او گفت كه به هيچ حاجتى روى نمى آورد كه بدان دست يابد . امام كاظم عليه السلام به او فرمود: «در پايان دعاى خود پس از نماز صبح ده بار بگو : سبحان اللّه العظيم ، استغفر اللّه ، و اسأله من فضله (= منزه است خداى بزرگ ؛ از خداوند آمرزش مى خواهم ؛ و بخشش او را درخواست مى كنم) » . ابوقمقام گويد : «من چنين كردم و به خدا سوگند كه ديرى نگذشت تا گروهى از صحرا بر من درآمدند و خبرم دادند كه يكى از خويشانم درگذشته و جز من وارثى براى او شناخته نشده است . پس روان گشته ، ميراث وى را برگرفتم و توانگرى يافتم» .

.

ص: 722

راجع : ص 54 (الدعاء للتقدّم الاقتصادي).

.

ص: 723

ر . ك : ص 55 (دعا براى پيشرفت اقتصادى) .

.

ص: 724

الفصل الخامس: المبادئ الاجتماعيّة5 / 1النِّكاحرسول اللّه صلى الله عليه و آله :اِلتَمِسُوا الرِّزقَ بِالنِّكاحِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :تَزَوَّجُوا النِّساءَ ؛ فَإِنَّهُنَّ يَأتينَكُم بِالمالِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :اِتَّخِذُوا الأَهلَ ؛ فَإِنَّهُ أرزَقُ لَكُم . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :تَزَوَّجوا أياماكُم ؛ فَإِنَّ اللّهَ تَعالى يُحَسِّنُ لَهُنَّ في أخلاقِهِنَّ ، ويُوَسِّعُ لَهُنَّ في أرزاقِهِنَّ ، ويَزيدُهُنَّ في مُرُوّاتِهِنَّ . (4)

.


1- .مكارم الأخلاق : 1/430/1459 ؛ تفسير الكشّاف: 3/74 ، الفردوس: 1/88/282 عن ابن عبّاس .
2- .المستدرك على الصحيحين : 2 / 174 / 2679 ، تاريخ بغداد : 9 / 147 / 4759 ، الفردوس: 2/50/2290 كلّها عن عائشة، كنز العمّال: 16/275/4431 وص492/45607؛ مكارم الأخلاق: 1/430/1462.
3- .الكافي : 5 / 329 / 6 عن ابن القدّاح ، من لا يحضره الفقيه : 3 / 383 / 4345 ، تهذيب الأحكام : 7 / 239 / 1046 عن ابن أبي القدّاح ، قرب الإسناد : 20 / 68 عن ميمون القدّاح وكلّها عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلامعنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : 103 / 217 / 1 .
4- .الجعفريّات : 91 ، جامع الأحاديث للقمّي : 66 وفيه ضمير جمع المذكّر «هم» بدل «هنّ» في جميع الموارد ، دعائم الإسلام : 2 / 196 / 713 و ليس فيه «ويزيدهنّ في مروّاتهنّ» ؛ الفردوس : 2 / 293 / 3336 عن ابن عمر نحوه .

ص: 725

فصل پنجم : اصول اجتماعى

5 / 1 ازدواج

فصل پنجم: اصول اجتماعى5 / 1ازدواجپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :با ازدواج ، روزى را بطلبيد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :زنان را به همسرى گيريد كه ايشان برايتان دارايى آورند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خانواده دار شويد كه بدين سان روزى تان بيش تر گردد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :با زنان بى همسر ازدواج كنيد كه خداى تعالى اخلاق ايشان را نيك گرداند و روزى هاشان را بيفزايد و بلند همتى شان را بيش سازد .

.

ص: 726

الإمام الصادق عليه السلام :أتى رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله شابٌّ مِنَ الأَنصارِ ، فَشَكا إلَيهِ الحاجَةَ ، فَقالَ لَهُ : تَزَوَّج ، فَقالَ الشّابُّ : إنّي لَأَستَحيي أن أعودَ إلى رَسولِ اللّهِ ، فَلَحِقَهُ رَجُلٌ مِنَ الأَنصارِ فَقالَ : إنَّ لي بِنتا وَسيمَةً ، فَزَوَّجَها إيّاهُ . قالَ : فَوَسَّعَ اللّهُ عَلَيهِ . فَأَتَى الشّابُّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آلهفَأَخبَرَهُ ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : يا مَعشَرَ الشَّبابِ ، عَلَيكُم بِالباهِ . (1)

عنه عليه السلام_ في قَولِ اللّهِ عز و جل : «وَ لْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لاَ يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ (2) » _: يَتَزَوَّجوا حَتّى يُغنِيَهُم مِن فَضلِهِ . (3)

عنه عليه السلام :جاءَ رَجُلٌ إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله فَشَكا إلَيهِ الحاجَةَ ، فَقالَ : تَزَوَّج ، فَتَزَوَّجَ فَوُسِّعَ عَلَيهِ . (4)

الكافي عن عاصم بن حميد :كُنتُ عِندَ أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام فَأَتاهُ رَجُلٌ فَشَكا إلَيهِ الحاجَةَ ، فَأَمَرَهُ بِالتَّزويجِ . قالَ : فَاشتَدَّت بِهِ الحاجَةُ ، فَأَتى أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلامفَسَأَلَهُ عَن حالِهِ ، فَقالَ لَهُ : اِشتَدَّت بِيَ الحاجَةُ ، فَقالَ : فَفارِق ، ثُمَّ أتاهُ فَسَأَلَهُ عَن حالِهِ ، فَقالَ : أثرَيتُ وحَسُنَ حالي ، فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : إنّي أمَرتُكَ بِأَمرَينِ أمَرَ اللّهُ بِهِما : قالَ اللّهُ عز و جل : «وَ أَنكِحُواْ الْأَيَ_مَى مِنكُمْ وَ الصَّ__لِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَ إِمَآئِكُمْ إِن يَكُونُواْ فُقَرَآءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِه وَ اللَّهُ وَسِعٌ عَلِيمٌ (5) » ، وقالَ : «وَ إِن يَتَفَرَّقَا يُغْنِ اللَّهُ كُلاًّ مِّن سَعَتِهِ (6) . (7) »

.


1- .الكافي : 5 / 330 / 3 عن أبي بصير .
2- .النور : 33 .
3- .الكافي : 5 / 331 / 7 ، عوالي اللآلي : 3 / 281 / 5 كلاهما عن معاوية بن وهب .
4- .الكافي : 5 / 330 / 2 ، عوالي اللآلي : 3 / 281 / 3 كلاهما عن هشام بن سالم وراجع درر الأحاديث النبويّة : 44 و تاريخ بغداد : 1 / 365 / 307 .
5- .النور : 32 .
6- .النساء : 130 .
7- .الكافي : 5 / 331 / 6 .

ص: 727

امام صادق عليه السلام :جوانى از انصار نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله آمد و به وى از نيازمندى شكايت آورد . پيامبر به او فرمود: «ازدواج كن» . جوان مى گويد: «من شرم دارم كه نزد رسول خدا بازگردم» . مردى از انصار نزد او آمد و گفت: «مرا دخترى است خوش سيما» ؛ و آن گاه ، دخترش را به همسرى وى داد . به گفته او ، خداوند وى را گشايش بخشيد . سپس آن جوان نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و ماجرا را به وى خبر داد . رسول خدا صلى الله عليه و آلهفرمود: «اى گروه جوانان! بر شما باد به ازدواج» .

امام صادق عليه السلام_ درباره سخن خداى : «و آنان كه [وسيله ]زناشويى نيابند ، بايد خويشتندارى و پاكدامنى پيش گيرند تا خداوند از بخشش خود بى نيازشان گرداند» _: ازدواج كنند تا خداى از بخشش خود بى نيازشان فرمايد .

امام صادق عليه السلام :مردى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و به وى از نيازمندى شكايت آورد . فرمود: «ازدواج كن» . او ازدواج كرد و زندگى اش گشايش يافت .

الكافى از عاصم بن حميد:نزد امام صادق عليه السلام بودم كه مردى نزد وى آمد و از نيازمندى شكايت آورد . امام او را به ازدواج فرمان داد . راوى گويد:«چون ازدواج كرد ، نيازمندى اش شدت گرفت» . پس ديگر بار نزد امام صادق عليه السلامآمد و امام حال وى را جويا گشت . گفت: «نيازم شدت گرفته است» . امام فرمود: «از همسرت جدا شو» . [مرد چنين كرد و ] سپس نزد امام آمد . امام حال وى را پرسيد . گفت: «ثروت يافتم و حالم نيكو گشت» . امام فرمود: «من تو را به دو كار فرمان دادم كه خدا به آن ها امر فرموده است . خداوند فرمايد : «و مردان بى زن و زنان بى شوهر را و شايستگان از بندگان و كنيزان خود را به زناشويى دهيد . اگر تنگدست باشند ، خداوند آنان را از بخشش خويش بى نياز مى گرداند ؛ و خدا فراخى بخش و دانا است» و نيز فرمايد: «و اگر جدا شوند ، خداوند هر يك را از گشايش خويش بى نياز مى كند» » .

.

ص: 728

الكافي عن إسحاق بن عمّار :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : آلحَديثُ الَّذي يَرويهِ النّاسُ حَقٌّ ؛ أنَّ رَجُلاً أتَى النَّبِيَّ صلى الله عليه و آلهفَشَكا إلَيهِ الحاجَةَ فَأَمَرَهُ بِالتَّزويجِ ، فَفَعَلَ، ثُمَّ أتاهُ فَشَكا إلَيهِ الحاجَةَ فَأَمَرَهُ بِالتَّزويجِ، حَتّى أمَرَهُ ثَلاثَ مَرّاتٍ ؟ فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : (نَعَم) هُوَ حَقٌّ . ثُمَّ قالَ : الرِّزقُ مَعَ النِّساءِ وَالعِيالِ . (1)

5 / 2التَّجَمُّلرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ ماءَ الوَردِ يَزيدُ في ماءِ الوَجهِ، ويَنفِي الفَقرَ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :تَخَتَّموا بِاليَواقيتِ ؛ فَإِنَّها تَنفِي الفَقرَ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :تَخَتَّموا بِالعَقيقِ ؛ فَإِنَّهُ يَنفِي الفَقرَ . (4)

.


1- .الكافي : 5 / 330 / 4 ، عوالي اللآلي : 3 / 281 / 4 .
2- .مكارم الأخلاق : 1 / 106 / 221 ، بحار الأنوار : 76 / 144 / 2 .
3- .الكافي : 6 / 471 / 2 عن محمّد بن فضيل عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام وح 1 ، ثواب الأعمال : 210 / 1 كلاهما عن الحسين بن خالد عن الإمام الرضا عن الإمام الصادق عليهماالسلام .
4- .جامع الأخبار : 371 / 1027 ؛ كنز العمّال : 6 / 664 / 17286 نقلاً عن الكامل في الضعفاء عن أنس .

ص: 729

5 / 2 خودآرايى

الكافى از اسحاق بن عمار :به امام صادق عليه السلام گفتم: «آيا اين حديث كه مردم روايت مى كنند راست است كه مردى نزد رسول خدا آمد و از نيازمندى اش به وى شكايت آورد و پيامبر او را به ازدواج فرمان داد و او چنين كرد و ديگر بار نزد وى از نيازمندى شكايت كرد و باز پيامبر او را به ازدواج فرمان داد و اين سه بار تكرار شد؟» امام صادق عليه السلام فرمود: «آرى ، چنين است» . سپس فرمود: «روزى همراه زنان و نان خوران است» .

5 / 2خودآرايىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همانا گلاب آبرو را مى افزايد و فقر را مى زدايد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :انگشتر ياقوت در انگشت كنيد ؛ كه اين شيوه فقر را مى زدايد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :انگشتر عقيق در بر كنيد ؛ كه اين ، فقر را از ميان مى برد .

.

ص: 730

الإمام عليّ عليه السلام :. . . التَّجَمُّلُ اجتِنابُ المَسكَنَةِ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :أخذُ الشّارِبِ وَالأَظفارِ وغَسلُ الرَّأسِ بِالخَطمِيِّ يَومَ الجُمُعَةِ ، يَنفِي الفَقرَ ويَزيدُ فِي الرِّزقِ . (2)

عنه عليه السلام :المَشطُ يَنفِي الفَقرَ ويَذهَبُ بِالدّاءِ . (3)

عنه عليه السلام_ في قَولِ اللّهِ عز و جل : «خُذُواْ زِينَتَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ» _: المَشطُ (فَإِنَّ المَشطَ) يَجلِبُ الرِّزقَ ، ويُحَسِّنُ الشَّعرَ ، ويُنجِزُ الحاجَةَ ، ويَزيدُ في ماءِ الصُّلبِ ، ويَقطَعُ البَلغَمَ . (4)

الإمام الكاظم عليه السلام :قالَ سَيِّدُنَاالصّادِقُ عليه السلام : إنَّ اللّهَ يُحِبُّ الجَمالَ وَالتَّجميلَ ، ويَكرَهُ البُؤسَ وَالتَّباؤُسَ ؛ فَإِنَّ اللّهَ عز و جل إذا أنعَمَ عَلى عَبدٍ نِعمَةً أحَبَّ أن يَرى عَلَيهِ أثَرَها . قيلَ : وكَيفَ ذلِكَ؟ قالَ : يُنَظِّفُ ثَوبَهُ ، ويُطَيِّبُ ريحَهُ ، ويُجَصِّصُ دارَهُ ، ويَكنِسُ أفنِيَتَهُ ، حَتّى إنَّ السِّراجَ قَبلَ مَغيبِ الشَّمسِ يَنفِي الفَقرَ ويَزيدُ فِي الرِّزقِ . (5)

.


1- .تحف العقول : 215 ، بحار الأنوار : 78 / 54 / 91 .
2- .الكافي : 3 / 418 / 5 وج 6 / 491 / 10 نحوه ، جمال الاُسبوع : 226 كلّها عن محمّد بن طلحة ، مكارم الأخلاق : 1 / 151 / 394 ، جامع الأحاديث للقمّي : 160 ، بحار الأنوار : 76 / 122 / 12 .
3- .مكارم الأخلاق : 1 / 165 / 468 عن يزيد بن مسلم ، بحار الأنوار : 76 / 113 / 15 .
4- .الخصال: 268/3 عن عبد الرحمان بن الحجّاج، مكارم الأخلاق: 1/162/450، روضة الواعظين: 337 ، بحار الأنوار : 76 / 117 / 4 وص 118 / 6 .
5- .الأمالي للطوسي : 275 / 526 عن أحمد بن عبد اللّه المنصوري عن عمّ أبيه عن الإمام الهادي عن آبائه عليهم السلام ، مكارم الأخلاق : 1 / 100 / 190 ، إرشاد القلوب : 195 وفيه «يخصّص» بدل «يجصّص» ، الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام : 354 نحوه ، بحار الأنوار : 76 / 141 / 5 و ص 176 / 5 .

ص: 731

امام على عليه السلام :. . .خودآرايى سبب دورى از بينوايى است .

امام صادق عليه السلام :كوتاه كردن موى پشت لب و ناخن و شست و شوى سر با گل خطمى در روز جمعه ، فقر را مى زدايد و روزى را مى افزايد .

امام صادق عليه السلام :شانه زدن فقر را دور مى كند و بيمارى را از ميان مى برد .

امام صادق عليه السلام_ درباره سخن خداى : «در هر سجده گاه ، زينت خويش را برگيريد» _: مراد ، شانه زدن است كه روزى را جلب مى كند ، موى را نكو مى نمايد ، نياز را برمى آورد ، آب پشت را مى افزايد ، و بلغم [سستى عضلات و زردى چهره] را از ميان مى برد .

امام كاظم عليهم السلام :سرور ما صادق عليه السلام فرموده است: «همانا خداوند زيبايى و زيباگرايى را دوست مى دارد و از زشتى و زشتى گرايى بيزار است . خداى هر گاه بنده اى را نعمت بخشد ، دوست مى دارد كه نشانه آن را بر وى بنگرد» . گفته شد: «اين چگونه باشد؟» فرمود: «جامه اش را تميز سازد ، خود را خوشبوى گرداند ، خانه اش را سفيد كند ، صحن سرايش را بروبد ؛ حتّى افروختن چراغى پيش از غروب خورشيد ، فقر را از ميان مى برد و روزى را مى افزايد» .

.

ص: 732

الإمام الرضا عليه السلام :العَقيقُ يَنفِي الفَقرَ . (1)

5 / 3صِلَةُ الرَّحِمِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ صِلَةَ الرَّحِمِ لَتَزيدُ فِي الرِّزقِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن سَرَّهُ أن يُبسَطَ لَهُ في رِزقِهِ وأن يُنسَأَ لَهُ في أثَرِهِ ، فَليَصِل رَحِمَهُ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن أهلِ بَيتٍ واصَلوا ، إلاّ أجرَى اللّهُ عَلَيهِمُ الرِّزقَ ، وكانوا في كَنَفِ اللّهِ عز و جل . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن ضَمِنَ لي واحِدَةً ضَمِنتُ لَهُ أربَعَةً : يَصِلُ رَحِمَهُ ؛ فَيُحِبُّهُ اللّهُ ، ويُوَسِّعُ عَلَيهِ في رِزقِهِ ، ويَزيدُ في عُمُرِهِ ، ويُدخِلُهُ الجَنَّةَ الَّتي وَعَدَهُ . (5)

.


1- .الكافي : 6 / 470 / 1 عن أحمد بن محمّد بن أبي نصر .
2- .دعائم الإسلام : 2 / 331 / 1249 ، الكافي : 2 / 157 / 33 عن حسين بن عثمان عمّن ذكره عن الإمام الصادق عليه السلام ، الخصال : 505 / 2 عن سعيد بن علاقة عن الإمام عليّ عليه السلام ، مسند زيد : 410 عن الإمام زين العابدين عن أبيه عليهماالسلام، مشكاة الأنوار : 230/645 كلاهما عن الإمام عليّ عليه السلام، بحار الأنوار: 76 / 314 / 1 و ص 315 / 2 .
3- .صحيح البخاري : 5/2232/5639 عن أبي هريرة ، صحيح مسلم : 4/1982/21 ، سنن أبي داود : 2/133/1694 كلاهما عن أنس، مسند ابن حنبل: 1 / 302 / 1212 عن عاصم بن ضمرة عن الإمام عليّ عليه السلام نحوه ؛ الكافي: 2/156/29 عن الوصّافي عن الإمام زين العابدين عليه السلام عنه صلى الله عليه و آلهنحوه ، الخصال: 32 / 112 عن أنس ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : 2 / 44 / 157 عن أحمد بن عامر الطائي وأحمد بن عبد اللّه الهروي وداود بن سليمان الفرّا عن الإمام الرضا عن آبائه عن الإمام الحسين عليهم السلام .
4- .المعجم الكبير : 11 / 114 / 11295 عن ابن عبّاس ، كنز العمّال : 6 / 472 / 16607 .
5- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : 2 / 37 / 93 عن أحمد بن عامر الطائي وأحمد بن عبد اللّه الهروي وداود بن سليمان الفرّا عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام ، صحيفة الإمام الرضا عليه السلام : 114 / 73 ، روضة الواعظين : 426 .

ص: 733

5 / 3 پيوند با خويشان

امام رضا عليه السلام :[زينت كردن به] انگشتر عقيق ، فقر را مى زدايد .

5 / 3پيوند با خويشانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همانا پيوند با خويشان ، روزى را مى افزايد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه از گشاده روزى و عمر دراز شاد مى شود ، بايد با خويشان پيوند داشته باشد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اعضاى هيچ خانواده اى با هم پيوند برقرار نكنند ، مگر آن كه خداوند روزى را بر ايشان جارى گرداند و در حمايت او جاى گيرند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس انجام يك كار را به من ضمانت نمايد ، من براى او چهار چيز را ضمانت كنم : اگر او با خويشانش پيوند داشته باشد ، خداى دوستش مى دارد و روزى اش را گشايش مى بخشد و عمر وى را دراز مى سازد و او را در بهشتى كه وعده فرموده ، جاى مى دهد .

.

ص: 734

عنه صلى الله عليه و آله :مَن يَضمَن لي بِرَّ الوالِدَينِ وصِلَةَ الرَّحِمِ ، أضمَن لَهُ كَثرَةَ المالِ ، وزِيادَةَ العُمُرِ ، وَالمَحَبَّةَ فِي العَشيرَةِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :صِلَةُ الرَّحِمِ تَزيدُ فِي العُمُرِ ، وتَنفِي الفَقرَ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ صِلَةَ الرَّحِمِ مَثراةٌ فِي المالِ ، ومَحَبَّةٌ فِي الأَهلِ ، ومَنسَأَةٌ فِي الأَجَلِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن سَرَّهُ أن يَمُدَّ اللّهُ في عُمُرِهِ وأن يَبسُطَ لَهُ في رِزقِهِ فَليَصِل رَحِمَهُ ؛ فَإِنَّ الرَّحِمَ لَها لِسانٌ يَومَ القِيامَةِ ذَلِقٌ ؛ تَقولُ : يا رَبِّ ، صِل مَن وَصَلَني ، وَاقطَع مَن قَطَعَني ، فَالرَّجُلُ لَيُرى بِسَبيلِ خَيرٍ إذا أتَتهُ الرَّحِمُ الَّتي قَطَعَها فَتَهوي بِهِ إلى أسفَلِ قَعرٍ فِي النّارِ . (4)

الإمام عليّ عليه السلام :مَن أحَبَّ أن يُملَأَ لَهُ في عُمُرِهِ ، ويُبسَطَ لَهُ في رِزقِهِ ، ويُستَجابَ لَهُ الدُّعاءُ ، ويُدفَعَ عَنهُ ميتَةُ السّوءِ ؛ فَليُطِع أبَوَيهِ في طاعَةِ اللّهِ عز و جل ، وَليَصِل رَحِمَهُ ، وَليَعلَم أنَّ الرَّحِمَ مُعَلَّقَةٌ بِالعَرشِ تَأتي يَومَ القِيامَةِ لَها لِسانٌ طَلِقٌ ذَلِقٌ تَقولُ : اللّهُمَّ صِل مَن وَصَلَني ، اللّهُمَّ اقطَع مَن قَطَعَني . قالَ : فَيُجيبُهَا اللّهُ تَعالى : إنّي قَدِ استَجَبتُ دَعوَتَكِ . فَإِنَّ العَبدَ قائِمٌ يَرى أنَّهُ لَبِسَبيلِ خَيرٍ حَتّى تَأتِيَهُ الرَّحِمُ فَتَأخُذَ بِهامَتِهِ ، فَتَذهَبَ بِهِ إلى أسفَلِ دَرَكٍ مِنَ البَلاءِ بِقَطيعَتِهِ إيّاها ، كانَ ذلِكَ في دارِ الدُّنيا . (5)

.


1- .مستدرك الوسائل : 15 / 176 / 17915 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب .
2- .قرب الإسناد : 76 / 244 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، نوادر الراوندي : 94 / 38 ، الجعفريّات : 188 ، جامع الأحاديث للقمّي : 93 ، دعائم الإسلام : 2 / 331 / 1251 ؛ المعجم الأوسط : 1 / 289 / 943 عن حكيم عن أبيه .
3- .الزهد للحسين بن سعيد : 41 / 110 عن عمرو بن سهل عن روات ، قرب الإسناد : 355 / 1272 عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : 74 / 88 / 1 ؛ سنن الترمذي : 4 / 351 / 1979 ، مسند ابن حنبل : 3 / 310 / 8877 ، المستدرك على الصحيحين : 4 / 178 / 7284 كلّها عن أبي هريرة نحوه ، كنز العمّال : 3 / 358 / 6926 .
4- .الكافي : 2 / 156 / 29 عن الوصّافي عن الإمام زين العابدين عليه السلام ، بحار الأنوار : 74 / 130 / 96 .
5- .درر الأحاديث النبويّة : 27 عن زيد بن عليّ عن آبائه عليهم السلام وراجع المستدرك على الصحيحين : 4 / 179 / 7288 وكنز العمّال : 3 / 366 / 6971 .

ص: 735

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس نيكى به پدر و مادر و پيوند با خويشان را به من تضمين نمايد ، من نيز فراوانى مال و درازى عمر و محبت اقوام را براى وى ضمانت نمايم .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيوند با خويشان ، عمر را بيفزايد و فقر را بزدايد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر آينه پيوند با خويشان ، مال را بيفزايد و محبت خانواده را افزون كند و مرگ را به تأخير اندازد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه از اين كه خدا عمرش را دراز گرداند و روزى اش را گشايش دهد ، شاد گردد ، بايد با خويشانش پيوند داشته باشد ؛ زيرا خويشاوندى را در روز قيامت زبانى گويا است و مى گويد: «پروردگارم! پيوند ساز با كسى كه با من پيوند برقرار كرد ؛ و پيوند بِبُر با كسى كه از من پيوند بريد» . پس گاه به كسى راهى نيكو نمايانده مى شود و آن گاه ، خويشاوندى اى كه او از آن پيوند بريده ، پيش آيد و او را به فروترين گودى آتش دراندازد .

امام على عليه السلام :هر كه دوست مى دارد عمرى دراز يابد و روزى اش گشاده شود و دعايش پذيرفته گردد و مرگ بد از او دور شود ، بايد در مسير بندگى خدا ، از پدر و مادرش اطاعت كند و با خويشانش پيوند داشته باشد و بداند كه خويشاوندى به عرش خدا پيوسته است و روز قيامت با زبانى گويا مى آيد و مى گويد: «بار خدايا! پيوند ساز با كسى كه با من پيوند برقرار كرد ؛ و پيوند بِبُر با كسى كه از من پيوند بريد» . پس خداوند دعايش را اجابت فرمايد و گويد: «دعايت را پذيرفتم» . پس گاه شود كه بنده اى ايستاده ، گمان دارد كه راهى نيك در پيش دارد ، اما آن خويشاوندى برسد و سرش را بگيرد و او را به دليل آن كه در دنيا پيوندش را با آن بريده بود ، به فروترين جايگاه بلا دراندازد .

.

ص: 736

عنه عليه السلام: زِيادَةُ الشُّكرِ وصِلَةُ الرَّحِمِ تَزيدانِ النِّعَمَ ، وتَفسَحانِ فِي الأَجَلِ . (1)

عنه عليه السلام :حِراسَةُ النِّعَمِ في صِلَةِ الرَّحِمِ . (2)

الإمام الباقر عليه السلام :صِلَةُ الأَرحامِ تُزَكِّي الأَعمالَ ، وتَدفَعُ البَلوى ، وتُنمِي الأَموالَ ، وتُنسِئُ لَهُ في عُمُرِهِ ، وتُوَسِّعُ في رِزقِهِ ، وتُحَبِّبُ في أهلِ بَيتِهِ ، فَليَتَّقِ اللّهَ وَليَصِل رَحِمَهُ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :صِلَةُ الأَرحامِ تُحَسِّنُ الخُلُقَ ، وتُسَمِّحُ الكَفَّ ، وتُطيبُ النَّفسَ ، وتَزيدُ فِي الرِّزقِ ، وتُنسِئُ فِي الأَجَلِ . (4)

عنه عليه السلام :مَن أحَبَّ أن يُخَفِّفَ اللّهُ عز و جل عَنهُ سَكَراتِ المَوتِ ، فَليَكُن لِقَرابَتِهِ وَصولاً وبِوالِدَيهِ بارّاً ؛ فَإِذا كانَ كَذلِكَ هَوَّنَ اللّهُ عَلَيهِ سَكَراتِ المَوتِ ، ولَم يُصِبهُ في حَياتِهِ فَقرٌ أبَدا . (5)

.


1- .غرر الحكم : 5487 .
2- .غرر الحكم : 4929 .
3- .الكافي : 2 / 152 / 13 وص 150 / 4 كلاهما عن أبي حمزة ، تحف العقول : 299 كلاهما نحوه ، بحار الأنوار : 74 / 118 / 81 .
4- .الكافي : 2/151/6 عن أبي حمزة وص 152/12 عن أبي حمزة عن الإمام الباقر عليه السلام ، بحار الأنوار : 74 / 114 / 74 .
5- .الأمالي للصدوق : 473 / 635 ، الأمالي للطوسي : 432 / 967 كلاهما عن داود بن كثير الرقّي ، مشكاة الأنوار : 281 / 847 ، روضة الواعظين : 402 ، بحار الأنوار : 74 / 66 / 33 وج 82 / 65 / 9 .

ص: 737

امام على عليه السلام :شكر فراوان و پيوند با خويشان ، نعمت ها را بيفزايند و مرگ را به تأخير اندازند .

امام على عليه السلام :پاسدارى از نعمت ها در گرو پيوند با خويشان است .

امام باقر عليه السلام :پيوند با خويشان ، اعمال را مى پيرايد ؛ بلا را دور مى كند ؛ اموال را مى افزايد ؛ عمر را دراز مى گرداند ؛ روزى را گشاده مى سازد ؛ و محبت خويشان را بيشينه مى كند . پس انسان بايد از خدا بپرهيزد و با خويشانش پيوند داشته باشد .

امام صادق عليه السلام :پيوند با خويشان ، خوى ها را نيك گرداند و دست را گشاده سازد و درون را نكو كند و روزى را بيفزايد و مرگ را به تأخير اندازد .

امام صادق عليه السلام :هر كه دوست مى دارد خداوند سختىِ جان كندن را بر او سبك سازد ، بايد با خويشانش پيوند داشته باشد و به پدر و مادرش نيكى كند ؛ پس اگر چنين كند ، خداوند سختىِ جان كندن را بر او سبك سازد و در زندگانى اش فقر به وى روى نياورد .

.

ص: 738

5 / 4حُسنُ الجِوارِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :البِرُّ وحُسنُ الجِوارِ زِيادَةٌ فِي الرِّزقِ ، وعِمارَةٌ في الدُّنيا . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :حُسنُ الجِوارِ يَزيدُ فِي الرِّزقِ . (2)

5 / 5الأَمانَةرسول اللّه صلى الله عليه و آله :الأَمانَةُ تَجلِبُ الغِنى . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :الأَمانَةُ تَجلِبُ الرِّزقَ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :الأَمانَةُ غِنىً . (5)

الأمالي للطوسي عن يحيى بن العلاء وإسحاق بن عمّار عليه السلام :ما وَدَّعَنا [الإِمامُ الصّادِقُ عليه السلام] قَطُّ إلاّ أوصانا بِخَصلَتَينِ : عَلَيكُم بِصِدقِ الحَديثِ ، وأداءِ الأَمانَةِ إلَى البَرِّ وَالفاجِرِ ؛ فَإِنَّهُما مِفتاحُ الرِّزقِ . (6)

.


1- .الاُصول الستّة عشر : 77 عن جعفر عن عبد اللّه بن طلحة عن الإمام الصادق عليه السلام .
2- .الكافي : 2 / 666 / 3 ، الزهد للحسين بن سعيد : 43 / 115 كلاهما عن إبراهيم بن أبي رجاء ، مشكاة الأنوار : 260 / 769 ، بحار الأنوار : 74 / 153 / 14 .
3- .قرب الإسناد: 116/408 عن الحسين بن علوان عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام ، بحار الأنوار: 77/119/15.
4- .الكافي : 5 / 133 / 7 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام ، تحف العقول : 45 ، الخصال : 505 / 2 عن سعيد بن علاقة عن الإمام عليّ عليه السلامنحوه ، بحار الأنوار : 77 / 149 / 78 ؛ مسند الشهاب : 1 / 72 / 64 عن أنس وفيه «الأمانة تجرّ الرزق» ، شرح نهج البلاغة : 20 / 318 / 650 وفيه «أداء الأمانة مفتاح الرزق» ، كنز العمّال : 3 / 60 / 5493 .
5- .مسند الشهاب : 1 / 44 / 16 عن أنس ، كنز العمّال : 3 / 60 / 5492 .
6- .الأمالي للطوسي : 676 / 1429 ، تنبيه الخواطر : 2 / 82 وفيه «محمّد بن العلاء» بدل «يحيى بن العلاء» ، بحار الأنوار : 103 / 92 / 6 .

ص: 739

5 / 4 نيكْ همسايگى
5 / 5 امانت دارى

5 / 4نيكْ همسايگىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نيكوكارى و نيك همسايگى ، روزى را مى افزايند و دنيا را آباد مى سازند .

امام صادق عليه السلام :نيك همسايگى ، روزى را مى افزايد .

5 / 5امانت دارىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امانت دارى توانگرى را جلب مى كند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امانت دارى روزى را جلب مى كند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امانت دارى مايه توانگرى است .

امالى طوسى از يحيى بن علاء و اسحاق بن عمار :امام صادق عليه السلامهيچ گاه از ما وداع نمى كرد ، مگر آن كه به دو ويژگى سفارشمان مى فرمود: «بر شما باد راستگويى و امانت دارى ، خواه براى نيك كردار و خواه براى بدكار ؛ كه اين دو كليد روزى هستند .

.

ص: 740

الإمام الكاظم عليه السلام :أداءُ الأَمانَةِ وَالصِّدقُ يَجلِبانِ الرِّزقَ ، وَالخِيانَةُ وَالكَذِبُ يَجلِبانِ الفَقرَ وَالنِّفاقَ . (1)

لقمان عليه السلام :يا بُنَيَّ ، كُن أمينا تَكُن غَنِيّا . (2)

5 / 6الصِّدقُ وَالوَفاءُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :الوَفاءُ وَالصِّدقُ يَجُرّانِ الرِّزقَ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام :الصِّدقُ صَلاحُ كُلِّ شَيءٍ ؛ الكَذِبُ فَسادُ كُلِّ شَيءٍ . (4)

الإمام زين العابدين عليه السلام :خَيرُ مَفاتيحِ الاُمورِ الصِّدقُ ، وخَيرُ خَواتيمِهَا الوَفاءُ . (5)

5 / 7التَّعاوُنالكتاب :«تَعَاوَنُواْ عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوَى . (6) »

.


1- .تحف العقول : 403 ، بحار الأنوار : 78 / 327 / 4 .
2- .معاني الأخبار : 253 / 1 عن أحمد بن أبي عبد اللّه عن بعض أصحابنا رفعه ، تنبيه الخواطر : 2 / 231 وفيه «تعش» بدل «تكن» ، مشكاة الأنوار : 108 / 248 ، بحار الأنوار : 75 / 117 / 18 .
3- .الفردوس : 4 / 436 / 7268 عن ابن عبّاس .
4- .غرر الحكم : 1115 و1116 .
5- .أعلام الدين : 300 ، بحار الأنوار : 78 / 161 / 21 .
6- .المائدة : 2 .

ص: 741

5 / 6 راستگويى و وفادارى
5 / 7 همكارى

امام كاظم عليه السلام :امانت دارى و راستگويى ، روزى را جلب مى كنند و خيانت و دروغگويى ، فقر و نفاق را در پى دارند .

لقمان:فرزند عزيزم! امين باش تا توانگر باشى .

5 / 6راستگويى و وفادارىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :وفادارى و راستگويى ، روزى را به سوى خود مى كشانند .

امام على عليه السلام :راستگويى اصلاحگر هر چيز و دروغگويى فاسد كننده هر چيز است .

امام سجاد عليه السلام :بهترين گشاينده كارها راستگويى ؛ و بهترين پايان بخش آن ، وفادارى است .

5 / 7همكارىقرآن:«بر نيكى و تقوا همكارى كنيد .»

.

ص: 742

الحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :المُسلِمُ أخُو المُسلِمِ ؛ يَسَعُهُمَا الماءُ وَالشَّجَرُ ، ويَتَعاوَنانِ عَلَى الفَتّانِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :المُسلِمُ أخُو المُسلِمِ ؛ لا يَمنَعُهُ الماعونَ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :لا يَزالُ النّاسُ بِخَيرٍ ما أمَروا بِالمَعروفِ ونَهَوا عَنِ المُنكَرِ وتَعاوَنوا عَلَى البِرِّ وَالتَّقوى ، فَإِذا لَم يَفعَلوا ذلِكَ نُزِعَت مِنهُمُ البَرَكاتُ ، وسُلِّطَ بَعضُهُم عَلى بَعضٍ ،ولَم يَكُن لَهُم ناصِرٌ فِي الأَرضِ ولا فِي السَّماءِ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام :مُؤاساةُ الأَخِ فِي اللّهِ عز و جل يَزيدُ فِي الرِّزقِ . (4)

الأمالي للطوسي عن صعصعة بن صوحان :عادَني عَلِيٌّ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام في مَرَضٍ ، ثُمَّ قالَ : اُنظُر فَلا تَجعَلَنَّ عِيادَتي إيّاكَ فَخرا عَلى قَومِكَ ، فَإِذا رَأَيتَهُم في أمرٍ فَلا تَخرُج مِنهُ ، فَإِنَّهُ لَيسَ بِالرَّجُلِ غَناءٌ عَن قَومِهِ ؛ إذا خَلَعَ مِنهُم يَدا واحِدَةً يَخلَعونَ مِنهُ أيدِيا كَثيرَةً ، فَإِذا رَأَيتَهُم في خَيرٍ فَأَعِنهُم عَلَيهِ ، وإذا رَأَيتَهُم في شَرٍّ فَلا تَخذُلَنَّهُم ، وَليَكُن تَعاوُنُكُم عَلى طاعَةِ اللّهِ ؛ فَإِنَّكُم لَن تَزالوابِخَيرٍ ما تَعاوَنتُم عَلى طاعَهِ اللّهِ تَعالى وتَناهَيتُم عَن مَعاصيهِ. (5)

الكافي عن الحجّاج بن أرطاة :قالَ أبو جَعفَرٍ عليه السلام : يا حَجّاجُ ، كَيفَ تَواسيكُم؟ قُلتُ : صالِحٌ يا أباجَعفَرٍ . قالَ : يُدخِلُ أحَدُكُم يَدَهُ في كيسِ أخيهِ فَيَأخُذُ حاجَتَهُ إذَا احتاجَ إلَيهِ؟ قُلتُ : أمّا هذا فَلا . فَقالَ : أما لَو فَعَلتُم مَا احتَجتُم . (6)

.


1- .سنن أبي داود : 3 / 177 / 3070 عن قيلة بنت مخرمة ، الطبقات الكبرى : 1 / 319 .
2- .الدرّالمنثور : 8 / 644 نقلاً عن الباوردي عن الحرث بن شريح .
3- .تهذيب الأحكام : 6 / 181 / 373 ، المقنعة : 808 ، تنبيه الخواطر : 2 / 126 ، مشكاة الأنوار : 105 / 239 ، بحار الأنوار : 100 / 94 / 95 .
4- .الخصال : 504 / 2 عن سعيد بن علاقة ، مشكاة الأنوار : 230 / 645 ، روضة الواعظين : 499 ، بحار الأنوار : 74 / 395 / 22 .
5- .الأمالي للطوسي : 347 / 717 ، بحار الأنوار : 73 / 290 / 11 وج 74 / 148 / 2 .
6- .كشف الغمّة : 2 / 333 ، بحار الأنوار : 78 / 184 / 12 .

ص: 743

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مسلمان با مسلمان برادر است و آب و درخت گنجايش ايشان را دارد (1) ؛ و روياروى شيطان با يكديگر همكارى مى كنند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مسلمان برادر مسلمان است و از نيكى به او خوددارى نمى كند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مادام كه مردمى امر به معروف و نهى از منكر كنند و بر نيكى و تقوا همكارى ورزند ، همواره در خيرند ؛ و هرگاه چنين نكنند ، بركت ها از ايشان سلب گردد و برخى شان بر برخى ديگر مسلط گردند و در زمين و آسمان ياورى نيابند .

امام على عليه السلام :همراهى كردن با برادر ايمانى ، روزى را مى افزايد .

امالى طوسى از صعصعة بن صوحان :بيمار بودم كه حضرت على اميرالمؤمنين عليه السلام به عيادتم آمد و فرمود : «مراقب باش و اين را كه به عيادتت آمده ام ، مايه مباهات بر خويشاوندانت نساز و هر گاه آنان را در كارى ديدى ، از آن بيرون مشو ؛ زيرا انسان از خويشان خود بى نياز نباشد و اگر اندكى از آنان كناره گيرد ، ايشان بسيار از او دور شوند . پس هرگاه آنان را در كار خيرى ديدى ، آنان را بر آن يارى كن ؛ و هر گاه ايشان را در كار شرى ديدى ، خوارشان مساز ؛ و بايد همكاريتان براى بندگى خدا باشد ؛ كه شما همواره در خير به سر مى بريد ، مادام كه بر بندگى خداى تعالى همكارى كنيد و از نافرمانى او دورى نماييد .

الكافى از حجاج بن ارطاة : امام باقر عليه السلامالكافى از حجاج بن ارطاة : امام باقر عليه السلام فرمود: «اى حجاج! يارى كردنتان به يكديگر چگونه است؟» گفتم: «نيكو است اى ابوجعفر!» فرمود: «آيا يكى از شما آن گاه كه نياز دارد ، دست در كيسه [= جيب] برادر [ايمانى] خود مى كند تا نياز خود را برگيرد؟» گفتم: «به اين گونه ، نه!» فرمود: «هلا كه اگر چنين مى كرديد ، نيازمند نمى گشتيد» .

.


1- .اشاره است به اين كه در كنار هم به آسانى مى توانند زندگى كنند .

ص: 744

الكافي عن سعيد بن الحسن :قالَ أبو جَعفَرٍ عليه السلام : أيَجيءُ أحَدُكُم إلى أخيهِ فَيُدخِلُ يَدَهُ في كيسِهِ فَيَأخُذُ حاجَتَهُ فَلا يَدفَعُهُ؟ فَقُلتُ : ما أعرِفُ ذلِكَ فينا . فَقالَ أبو جَعفَرٍ عليه السلام : فَلا شَيءَ إذاً ! قُلتُ : فَالهَلاكُ إذاً ! فَقالَ : إنَّ القَومَ لَم يُعطَوا أحلامَهُم بَعدُ . (1)

حلية الأولياء عن عبيد اللّه بن الوليد :قالَ لَنا أبو جَعفَرٍ مُحَمَّدُ بنُ عَلِيٍّ عليهماالسلام : يُدخِلُ أحَدُكُم يَدَهُ في كُمِّ صاحِبِهِ فَيَأخُذُ ما يُريدُ؟ قالَ : قُلنا : لا . قالَ : فَلَستُم بِإِخوانٍ كَما تَزعُمونَ ! (2)

كتاب البصائر عن محمّد بن جعفر بن العاصم عن أبيه عن جدّه عن الإمام الكاظم عليه السلام قال :يا عاصِمُ ، كَيفَ أنتُم فِي التَّواصُلِ وَالتَّبارِّ؟فَقالَ : عَلى أفضَلِ ما كانَ عَلَيهِ أحَدٌ . فَقالَ : أيَأتي أحَدُكُم عِندَ الضّيقَةِ مَنزِلَ أخيهِ فَلا يَجِدُهُ ، فَيَأمُرُ بِإِخراجِ كيسِهِ فَيُخرَجُ ، فَيَفُضُّ خَتمَهُ فَيَأخُذُ مِن ذلِكَ حاجَتَهُ فَلا يُنكَرُ عَلَيهِ؟ قالَ: لا . قالَ : لَستُم عَلى ما اُحِبُّ عَلَيهِ مِنَ التَّواصُلِ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :المُسلِمُ أخُو المُسلِمِ ؛ لا يَظلِمُهُ ولا يَخذُلُهُ ولا يَخونُهُ ، ويَحِقُّ عَلَى المُسلِمينَ الاِجتِهادُ فِي التَّواصُلِ ، وَالتَّعاوُنُ عَلَى التَّعاطُفِ ، وَالمُؤاساةُ لِأَهلِ الحاجَةِ ، وتَعاطُفُ بَعضِهِم عَلى بَعضٍ ، حَتّى تَكونوا كَما أمَرَكُمُ اللّهُ عز و جل ؛ رُحَماءَ بَينَكُم ، مُتَراحِمينَ ، مُغتَمّينَ لِما غابَ عَنكُم مِن أمرِهِم عَلى ما مَضى عَلَيهِ مَعشَرُ الأَنصارِ عَلى عَهدِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله . (4)

.


1- .الكافي : 2 / 174 / 13 ، المؤمن : 44 / 103 .
2- .حلية الأولياء : 3 / 187 ، تاريخ دمشق : 54 / 293 نحوه .
3- .مكارم الأخلاق : 1 / 312 / 993 ، البصائر والذخائر : 9 / 1624 / 535 نحوه ، بحار الأنوار : 74 / 231 / 28 .
4- .الكافي : 2 / 174 / 15 عن أبي المغرا وج 4 / 50 / 16 وفيه إلى «متراحمين» ، المؤمن : 43 / 101 كلاهما عن سماعة نحوه ، بحار الأنوار : 74 / 256 / 53 .

ص: 745

الكافى از سعيد بن حسن: امام باقر عليه السلامالكافى از سعيد بن حسن: امام باقر عليه السلام فرمود: «آيا يكى از شما نزد برادر وى نيازش] ايمانى [خود مى رود و دست در كيسه ]= جيب[ مى كند تا به قدر بردارد و آن كس او را باز ندارد؟» گفتم: «در ميان خودمان چنين چيزى را سراغ ندارم» . امام فرمود: «پس چنين چيزى نباشد!» گفتم: «پس عقل هاى نشده] سزاى آن [هلاكت باشد؟!» فرمود: «]نه! زيرا [ايشان هنوز كامل است» .

حلية الأولياء از عبيد اللّه بن وليد: امام باقر عليه السلام به ما فرمود: «آيا كسى از شما در آستين جامه (1) دوستش دست مى برد تا آن چه را مى خواهد ، برگيرد؟» گفتيم: «نه!» فرمود: «پس چنان كه مى پنداريد ، برادر نيستيد» .

كتاب بصائر از محمّد بن جعفر بن عاصم از پدرش از جدش از امام كاظم عليه السلام:امام فرمود : «اى عاصم! حال شما در پيوند و نيكى به يكديگر چگونه است؟» گفت: «به بهترين گونه اى كه كسى بر آن تواند بود» . امام فرمود: «آيا چنين هست كه يكى از شما به هنگام تنگدستى ، به خانه برادر ]ايمانى [خود رود و او را نيابد و بخواهد كه هر چه را در كيسه ]= جيب] او هست ، بيرون آورند و چنين شود و او مُهر آن را بگشايد و به قدر نيازش از آن بردارد و كسى او را باز ندارد؟» گفت: «نه!» فرمود: «پس آن گونه كه من دوست مى دارم ، با هم پيوند نداريد» .

امام صادق عليه السلام :مسلمان با مسلمان برادر است ، به او ستم نمى ورزد ، خوارش نمى كند ، و به وى خيانت نمى نمايد . بر مسلمانان سزاوار است كه در پيوند با يكديگر بكوشند و بر مهرورزى به هم يارى نمايند و نيازمندان را دست گيرند و به هم عاطفه ورزند ؛ تا چنان كه خداوند امرتان فرموده: «ميان خود مهر ورزيد» ، به هم رحمت آوريد و اندوه خوريد كه مبادا از امور ايشان چيزى بر شما پنهان مانَد ، هم چنان كه ياران پيامبر صلى الله عليه و آله در روزگار وى بودند .

.


1- .شايان ذكر است كه در قديم ، پول ، جواهر و چيزهاى ديگر را در آستين هم مى گذاشته اند . ر .ك : لغت نامه دهخدا ، ذيل : «آستين» و تاج العروس ، ذيل : «كُمّ» .

ص: 746

عنه عليه السلام :لا تَزالُ شيعَتُنا مَرعِيّينَ مَحفوظينَ مَستورينَ مَعصومينَ ما أحسَنُوا النَّظَرَ لِأَنفُسِهِم في ما بَينَهُم وبَينَ خالِقِهِم ، وصَحَّت نِيّاتُهُم لِأَئِمَّتِهِم ، وبَرّوا إخوانَهُم ، فَعَطَفوا عَلى ضَعيفِهِم ، وتَصَدَّقوا عَلى ذَوِي الفاقَةِ مِنهُم ، إنّا لا نَأمُرُ بِظُلمٍ ، ولكِّنا نَأمُرُكُم بِالوَرَعِ الوَرَعِ الوَرَعِ ، وَالمُؤاساةِ المُؤاساةِ لاِءِخوانِكُم . (1)

5 / 8الإِنفاقالكتاب :«يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبَواْ وَ يُرْبِى الصَّدَقَ_تِ . (2) »

الحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :اِستَنزِلُوا الرِّزقَ بِالصَّدَقَةِ . (3)

.


1- .المحاسن : 1/258/492 عن الخطّاب الكوفي ومصعب بن عبد اللّه الكوفي ، بحار الأنوار : 68 / 154 / 10 .
2- .البقرة : 276 .
3- .من لا يحضره الفقيه : 4 / 381 / 5824 وص 416 / 5904 عن زرارة عن الإمام الصادق عليه السلام ، الكافي : 4 / 10 / 4 عن موسى بن بكر عن أبي الحسن عليه السلام ، نهج البلاغة : الحكمة 137 عن الإمام علي عليه السلام ، الخصال : 621 / 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : 2 / 35 / 75 عن أحمد بن عامر الطائي وأحمد بن عبد اللّه الهروي وداود بن سليمان الفرّا عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلامعنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : 96 / 131 / 62 نقلاً عن النوادر للراوندي ؛ شُعب الإيمان : 2 / 74 / 197 عن خالد بن الزبير عن الإمام زين العابدين عن أبيه عن جدّه عليهم السلامعنه صلى الله عليه و آله ، حلية الأولياء : 3 / 195 عن الأصمعي عن الإمام الصادق عليه السلام .

ص: 747

5 / 8 انفاق

امام صادق عليه السلام :شيعيان ما همواره از عنايت و حفظ و پناه برخوردارند و از گناه نگاه داشته مى شوند ، مادام كه رابطه خود و آفريدگارشان را نيك در نظر گيرند و براى پيشوايان خويش نيك انديشى كنند و به برادران [ايمانى ]خود نيكى ورزند و بر ضعيفشان مهر آورند و به تنگدستشان صدقه دهند . ما به ستم فرمان نمى دهيم ؛ بلكه فرمانتان مى دهيم به پارسايى ، پارسايى ، پارسايى ؛ و به همراهى ، به همراهى با برادرانتان .

5 / 8انفاققرآن:«خداوند ربا را نابود مى كند و صدقه ها را مى افزايد» .

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :روزى را با صدقه بر خود فرود آوريد .

.

ص: 748

عنه صلى الله عليه و آله :ما فَتَحَ رَجُلٌ بابَ عَطِيَّةٍ يُريدُ بِها صِلَةً إلاّ زادَهُ اللّهُ بِها كَثرَةً . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ بابَ الرِّزقِ مَفتوحٌ بِبابِ العَرشِ ، يُنَزِّلُ اللّهُ عَلَى العِبادِ أرزاقَهُم عَلى قَدرِ نَفَقاتِهِم ؛ فَمَن قَلَّلَ قَلَّلَ لَهُ ، ومَن كَثَّرَ كَثَّرَ لَهُ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :الرِّزقُ إلَى السَّخِيِّ أسرَعُ مِنَ السِّكّينِ إلى ذِروَةِ البَعيرِ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام :داوُوا الجَورَ بِالعَدلِ ، وداوُوا الفَقرَ بِالصَّدَقَةِ وَالبَذلِ . (4)

عنه عليه السلام :إنَّ الصَّدَقَةَ تَنمو عِندَ اللّهِ . (5)

5 / 9الزَّكاةالكتاب :«وَ مَآ ءَاتَيْتُم مِّن زَكَوةٍ تُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَأُوْلَ_ئِكَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ . (6) »

الحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :حَصِّنوا أموالَكُم بِالزَّكاةِ . (7)

.


1- .مسند ابن حنبل : 3 / 434 / 9630 ، المعجم الأوسط : 7 / 189 / 7239 نحوه ، شُعب الإيمان : 3 / 233 / 3413 وفيه «لصدقةٍ أو» بدل «يريد بها» وكلّها عن أبي هريرة .
2- .تاريخ بغداد : 3 / 19 ، الفردوس : 5 / 407 / 8569 كلاهما عن أنس ، حلية الأولياء : 10 / 216 عن ابن عبّاس وكلاهما نحوه ، كنز العمّال : 6 / 376 / 16128 وص 350 / 16009 نحوه .
3- .إرشاد القلوب : 137 ، تنبيه الخواطر : 1 / 171 عن ابن مسعود وفيه «مُطعم الطعام» بدل «السخيّ» .
4- .غرر الحكم : 5156 .
5- .تحف العقول: 172 ، بشارة المصطفى: 25 عن كميل بن زياد و فيه «تنمى» بدل «تنمو»، بحارالأنوار: 77 / 413 / 38 .
6- .الروم : 39 .
7- .المعجم الكبير: 10/128/10196، المعجم الأوسط: 2/274/1963، تاريخ بغداد: 6/334/3376 وج 13/21/6984، حلية الأولياء : 2 / 104 وج 4 / 237 ، مسند الشهاب : 1 / 401 / 691 كلّها عن عبد اللّه بن مسعود ، كنز العمّال: 6 / 293 / 15759 ؛ الاختصاص : 335 ، بحار الأنوار : 6 /13/21 وص 20/45.

ص: 749

5 / 9 زكات

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ كس به نيت پيوند ، درِ هديه دادن را نگشاد ، مگر آن كه خداوند به سبب آن ، وى را افزونى بخشيد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همانا درِ روزى در آستانه عرش گشاده است . خداوند به قدر انفاق هاى بندگانش ، روزى را بر ايشان نازل گرداند ؛ هر كه كم دهد ، اندكش بخشد و هر كه فراوان دهد ، فراوانش عطا فرمايد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آن كه سخاوت ورزد ، روزى به وى روى آورد ، زودتر از آن كه كارد بر كوهان شتر فرو رود .

امام على عليه السلام :ستم را با دادگرى درمان كنيد و فقر را با صدقه و بخشش .

امام على عليه السلام :همانا صدقه نزد خداوند افزوده مى شود .

5 / 9زكاتقرآن:«و آن چه از زكات مى دهيد كه خداى را خواهيد ، پس آن ها افزون گردند .»

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اموال خود را با زكات در پناه نگاه داريد .

.

ص: 750

الإمام عليّ عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: الزَّكاةُ نَقصٌ فِي الصّورَةِ ، وزِيادَةٌ فِي المَعنى . (1)

عنه عليه السلام :فَرَضَ اللّهُ الإِيمانَ تَطهيرا مِنَ الشِّركِ ، وَالصَّلاةَ تَنزيها عَنِ الكِبرِ ، وَالزَّكاةَ تَسبيبا لِلرِّزقِ . (2)

فاطمة عليهاالسلام :الزَّكاةُ تَزكِيَةٌ لِلنَّفسِ ، ونَماءٌ فِي الرِّزقِ . (3)

عنها عليهاالسلام :فَرَضَ اللّهُ الإِيمانَ تَطهيرا مِنَ الشِّركِ . . . وَالزَّكاةَ زِيادَةً فِي الرِّزقِ . (4)

الإمام الباقر عليه السلام :الزَّكاةُ تَزيدُ فِي الرِّزقِ . (5)

الإمام الصادق عليه السلام :لَو أخرَجَ النّاسُ زَكاةَ أموالِهِم مَا احتاجَ أحَدٌ . (6)

الإمام الكاظم عليه السلام :إنَّ اللّهَ عز و جل وَضَعَ الزَّكاةَ قوتا لِلفُقَراءِ ، وتَوفيرا لِأَموالِكُم . (7)

الإمام الرضا عليه السلام :إنَّ عِلَّةَ الزَّكاةِ مِن أجلِ قوتِ الفُقَراءِ ، وتَحصينِ أموالِ الأَغنِياءِ . (8)

.


1- .شرح نهج البلاغة : 20 / 299 / 416 .
2- .نهج البلاغة : الحكمة 252 ، غرر الحكم : 6608 .
3- .الاحتجاج : 1 / 258 / 49 عن عبد اللّه بن الحسن عن آبائه عليهم السلام .
4- .من لا يحضره الفقيه : 3/568/4940 ، علل الشرايع : 248/2 كلاهما عن زينب بنت الإمام عليّ عليه السلام ، بحار الأنوار: 6 / 107 / 1 .
5- .الأمالي للطوسي : 296 / 582 عن جابر بن يزيد الجعفي ، بحار الأنوار : 96 / 14 / 27 .
6- .الكافي : 3 / 507 / 1 عن الحسن بن عليّ الوشّاء عن الإمام الرضا عليه السلام ، من لا يحضره الفقيه : 2 / 7 / 1579 عن معتّب نحوه .
7- .الكافي : 3 / 498 / 6 ، من لا يحضره الفقيه : 2 / 4 / 1575 ، علل الشرايع : 368 / 1 ، المحاسن : 2 / 38 / 1119 كلّها عن مبارك العقرقوفي نحوه ، بحار الأنوار : 96 / 18 / 39 .
8- .من لا يحضره الفقيه : 2 / 8 / 1580 ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : 2 / 89 / 1 ، علل الشرايع : 369 / 3 كلاهما عن محمّد بن سنان وراجع الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام : 195 ، بحار الأنوار : 96 / 18 / 38 .

ص: 751

امام على عليه السلام_ در كلمات حكيمانه منسوب به وى _: زكات در ظاهر كاستى دهنده است و در باطن ، افزاينده .

امام على عليه السلام:خداوند ايمان را پاك كننده شرك ؛ نماز را زداينده كبر ؛ و زكات را زمينه ساز روزى قرار داده است .

حضرت فاطمه عليهاالسلام :زكات پاك كننده جان و افزاينده روزى است .

حضرت فاطمه عليهاالسلام :خداوند ايمان را پاك كننده از شرك . . . و زكات را افزاينده روزى ساخته است .

امام باقر عليه السلام :زكات روزى را مى افزايد .

امام صادق عليه السلام:اگر مردم زكات اموال خويش را بيرون مى ساختند ، هيچ كس نيازمند نمى گشت .

امام كاظم عليه السلام :همانا خداوند زكات را مايه گذران زندگى فقيران و افزاينده اموال شما قرار داده است .

امام رضا عليه السلام :زكات از آن روى وضع شده كه فقيران را مايه گذران زندگى باشد و اموال توانگران را نگاهبانى كند .

.

ص: 752

5 / 10الإِطعامرسول اللّه صلى الله عليه و آله :الخَيرُ أسرَعُ إلَى البَيتِ الَّذي يُغشى مِنَ الشَّفرَةِ إلى سَنامِ البَعيرِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :الرِّزقُ أسرَعُ إلى مَن يُطعِمُ الطَّعامَ مِنَ السِّكّينِ فِي السَّنامِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :الرِّزقُ إلى بَيتٍ فيهِ السَّخاءُ أسرَعُ مِنَ الشَّفرَةِ إلى سَنامِ البَعيرِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ البَرَكَةَ أسرَعُ إلَى البَيتِ الَّذي يُمتارُ مِنهُ المَعروفُ مِنَ الشَّفرَةِ في سَنامِ البَعيرِ ، أو مِنَ السَّيلِ إلى مُنتَهاهُ . (4)

كنزالعمّال عن سلمان بن عامر الضبّيّ :قُلتُ : يا رَسولَ اللّهِ ، إنَّ أبي كانَ يُقرِي الضَّيفَ ، ويُكرِمُ الجارَ ، ويَفي بِالذِّمَّةِ ، ويُعطي فِي النّائِبَةِ ، فَما يَنفَعُهُ ذلِكَ! قالَ : ماتَ مُشرِكا؟قُلتُ : نَعَم . قالَ : أما إنَّها لا تَنفَعُهُ ولكِنَّها تَكونُ في عَقِبِهِ ؛ إنَّهُم لَن يَخزَوا أبَدا ، ولَن يَذِلّوا أبَدا ، ولَن يَفتَقِروا أبَدا . (5)

.


1- .سنن ابن ماجة : 2 / 1114 / 3356 عن أنس بن مالك .
2- .الكافي : 4 / 51 / 10 عن عبد اللّه بن ميمون عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام ، المحاسن : 2 / 147 / 1388 عن ميمون عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : 74 / 362 / 17 .
3- .تاريخ دمشق : 13 / 24 عن أبي سعيد الخدري ، تاريخ أصبهان : 1 / 321 / 572 عن جابر ، كنز العمّال : 9 / 244 / 25848 .
4- .الكافي : 4/29/2 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام ، من لا يحضره الفقيه : 2/56/1689 ، الجعفريّات : 153 .
5- .كنز العمّال : 6 / 450 / 16489 نقلاً عن البغوي والطبراني وسعيد بن منصور .

ص: 753

5 / 10 طعام دادن

5 / 10طعام دادنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :روى آوردن خير به سوى خانه اى كه محل رفت و آمد است ، شتابناك تر از حركت لبه تيز كارد در كوهان شتر است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :روى آوردن روزى به سوى كسى كه طعام مى دهد ، شتابناك تر از حركت كارد در كوهان شتر است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :روى آوردن روزى به سوى خانه اى كه جايگاه سخاوت است ، شتابناك تر از حركت لبه تيز كارد در كوهان شتر است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :روى آوردن بركت به سوى خانه اى كه از آن ، خوراكى نيكو اعطا گردد ، شتابناك تر از حركت لبه تيز كارد در كوهان شتر يا جريان سيل به سوى پايان گاه آن است .

كنز العمّال از سلمان بن عامر ضبى :گفتم: «اى رسول خدا! پدرم ميهمان پذير بود و همسايه را گرامى مى داشت و به پيمان وفا مى كرد و در هنگام بلا ، بخشش مى كرد ؛ اما اين ها او را سود ندهد!» پيامبر فرمود: «در حال شرك مرد؟» گفتم:«آرى» . پيامبر فرمود: «هلا كه گرچه آن كارها سودش ندهد ؛ اما براى نسل أو سودمند است . آن ها هرگز خوارى نبينند و ذلت نپذيرند و فقير نگردند» .

.

ص: 754

5 / 11البِرّرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ البِرَّ يَزيدُ فِي الرِّزقِ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :جِماعُ الخَيرِ في أعمالِ البِرِّ . (2)

عنه عليه السلام :صَنائِعُ المَعروفِ تُدِرُّ النَّعماءَ ، وتَدفَعُ البَلاءَ . (3)

عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: النِّعَمُ وَحشِيَّةٌ ؛ فَقَيِّدوها بِالمَعروفِ . (4)

عنه عليه السلام :كُلُّ نِعمَةٍ اُنيلَ مِنهَا المَعروفُ فَإِنَّها مَأمونَةُ السَّلَبِ ، مُحَصَّنَةٌ مِنَ الغِيَرِ . (5)

عنه عليه السلام :مَن بَسَطَ يَدَهُ بِالإِنعامِ حَصَّنَ نِعمَتَهُ مِنَ الاِنصِرامِ . (6)

عنه عليه السلام :ما حُصِّنَتِ النِّعَمُ بِمِثلِ الإِنعامِ بِها . (7)

عنه عليه السلام :بِبَذلِ النِّعمَةِ تُستَدامُ النِّعمَةُ . (8)

الإمام الباقر عليه السلام :البِرُّ وَالصَّدَقَةُ يَنفِيانِ الفَقرَ ، ويَزيدانِ فِي العُمُرِ ، ويَدفَعانِ تِسعينَ ميتَةَ سوءٍ . (9)

.


1- .المستدرك على الصحيحين : 3 / 548 / 6038 عن ثوبان ، كنز العمّال : 2 / 62 / 3118 ؛ الزهد للحسين بن سعيد : 33 / 87 عن محمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : 74 / 81 / 84 .
2- .غرر الحكم : 4796 .
3- .غرر الحكم : 5840 .
4- .شرح نهج البلاغة : 20 / 312 / 589 .
5- .غرر الحكم : 6914 ، أعلام الدين : 274 .
6- .غرر الحكم : 8659 .
7- .غرر الحكم : 9546 .
8- .غرر الحكم : 4344 .
9- .الكافي : 4 / 2 / 2 ، الخصال : 48 / 53 ، ثواب الأعمال : 169 / 11 كلّها عن إسحاق بن غالب عمّن حدّثه ، من لا يحضره الفقيه : 2 / 66 / 1729 ، الزهد للحسين بن سعيد : 33 / 86 عن غالب وفيها «سبعين» بدل «تسعين» ، بحار الأنوار : 96 / 119 / 17 وص 130 / 55 وص 131 / 58 .

ص: 755

5 / 11 نيكى كردن

5 / 11نيكى كردنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همانا نيكى كردن ، روزى را مى افزايد .

امام على عليه السلام :همه خيرها[ىِ دنيا و آخرت] در كارهاى نيك گرد آيند .

امام على عليه السلام :انجام كارهاى نيك ، نعمت ها را فراوان و بلا را دور مى كند .

امام على عليه السلام_ در كلمات حكيمانه منسوب به وى _: نعمت ها رام نيستند ؛ آن ها را با انجام كار نيك در بند كنيد .

امام على عليه السلام :هر نعمتى كه با آن ، كار نيكى انجام پذيرد ، سلب نگردد و از پيشامدهاى روزگار در امان باشد .

امام على عليه السلام :هر كه دست به بخشش گشاده دارد ، نعمتش را از نابودى نجات دهد .

امام على عليه السلام :براى در امان نگهداشتن نعمت ها ، هيچ شيوه اى مؤثرتر از بخشيدنِ آن ها نيست .

امام على عليه السلام :نعمت با بخشش ، تداوم يابد .

امام باقر عليه السلام :نيكوكارى و صدقه دادن ، فقر را مى زدايند و عمر را مى افزايند و نود [گونه] مرگ ناگوار را دور مى كنند .

.

ص: 756

الإمام الكاظم عليه السلام :كانَ في بَني إسرائيلَ رَجُلٌ صالِحٌ ، و كانَت لَهُ امرَأَةٌ صالِحَةٌ ، فَرَأى فِي النَّومِ أنَّ اللّهَ تَعالى قَد وَقَّتَ لَكَ مِنَ العُمُرِ كَذا وكَذا سَنَةً ، وجَعَلَ نِصفَ عُمُرِكَ في سَعَةٍ ، وجَعَلَ النِّصفَ الآخَرَ في ضيقٍ ، فَاختَر لِنَفسِكَ إمَّا النِّصفَ الأَوَّلَ وإمَّا النِّصفَ الأَخيرَ . فَقالَ الرَّجُلُ : إنَّ لي زَوجَةً صالِحَةً ، وهِيَ شَريكَتي فِي المَعاشِ ، فَاُشاوِرُها في ذلِكَ ، وتَعودُ إلَيَّ فَاُخبِرُكَ ، فَلَمّا أصبَحَ الرَّجُلُ قالَ لِزَوجَتِهِ : رَأَيتُ فِي النَّومِ كَذا وكَذا ، فَقالَت : يا فُلانُ اختَرِ النِّصفَ الأَوَّلَ ، وتَعَجَّلِ العافِيَةَ ؛ لَعَلَّ اللّهَ سَيَرحَمُنا ويُتِمُّ لَنَا النِّعمَةَ . فَلَمّا كانَ فِي اللَّيلَةِ الثّانِيَةِ أتَى الآتي فَقالَ : مَا اختَرتَ؟ فَقالَ : اِختَرتُ النِّصفَ الأَوَّلَ ، فَقالَ : ذلِكَ لَكَ ، فَأَقبَلَتِ الدُّنيا عَلَيهِ مِن كُلِّ وَجهٍ ، ولَمّا ظَهَرَت نِعمَتُهُ قالَت لَهُ زَوجَتُهُ : قَرابَتُكَ وَالمُحتاجونَ فَصِلهُم وبِرَّهُم ، وجارُكَ وأخوكَ فُلانٌ فَهَبهُم . فَلَمّا مَضى نِصفُ العُمُرِ وجازَ حَدُّ الوَقتِ رَأَى الرَّجُلَ الَّذي رَآهُ أوَّلاً فِي النَّومِ ، فَقالَ لَهُ : إنَّ اللّهَ تَعالى قَد شَكَرَ لَكَ ذلِكَ ، ولَكَ _ تَمامَ عُمُرِكَ _ سَعَةٌ مِثلُ ما مَضى . (1)

.


1- .قصص الأنبياء : 182 / 221 عن عبد الرحمان بن الحجّاج ، بحار الأنوار : 96 / 162 / 6 .

ص: 757

امام كاظم عليه السلام :در ميان بنى اسرائيل ، مردى شايسته مى زيست كه همسرى شايسته داشت . وى در خواب ، چنين ديد: «خداى تعالى به اين اندازه براى تو عمر قرار داده و نيم عمرت را در گشايش و نيم ديگر آن را در تنگنا مقرر فرموده است ؛ پس از اين دو نيمه ، اول و آخر را براى خود برگزين» . مرد گفت: «مرا همسرى شايسته است كه در زندگى ، شريك من است . با وى در اين امر مشورت مى كنم ؛ آن گاه ، بازگرد تا خبرت دهم» . صبحگاهان مرد به همسرش گفت: «در خواب چنان و چنين ديدم» . زن گفت: «فلانى! نيمه نخست را برگزين و عافيت را پيش انداز ؛ باشد كه خداوند بر ما رحمت آورد و نعمت را بر ما تمام فرمايد» . شب دوم ، آن كس آمد و گفت: «چه برگزيدى؟» گفت: «نيمه نخست را برگزيدم» . گفت: «آن براى تو باشد» . پس دنيا از هر سوى به او روى آورد . چون نعمت وى بروز يافت ، همسرش به او گفت: «به خويشاوندانت و نيازمندان رسيدگى و احسان كن و به همسايه ات و فلان برادرت بخشش نما» . چون نيم عمر به سر آمد و زمان معين رسيد ، مرد همان خواب نخست را ديد . همان كس به وى گفت: «خداى تعالى قدردان اين كار تو است و باقى عمرت نيز همانند قبل ، در گشايش خواهد گذشت» .

.

ص: 758

الفصل السادس: المبادئ الصحيّة6 / 1النَّظافَةرسول اللّه صلى الله عليه و آله :غَسلُ الإِناءِ وطَهارَةُ الفِناءِ يورِثانِ الغَناءَ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :نَظِّفوا بُيوتَكُم مِن حَوكِ العَنكَبوتِ ؛ فَإِنَّ تَركَهُ فِي البَيتِ يورِثُ الفَقرَ . (2)

الإمام الباقر عليه السلام :كَنسُ البَيتِ يَنفِي الفَقرَ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :غَسلُ الإِناءِ وكَسحُ الفِناءِ مَجلَبَةٌ لِلرِّزقِ . (4)

.


1- .تاريخ بغداد : 12 / 92 / 6509 عن أنس ، كنز العمّال : 9 / 277 / 26004 .
2- .قرب الإسناد : 52 / 168 ، المحاسن : 2 / 463 / 2606 وفيه «أفنيتكم» بدل «بيوتكم» وكلاهما عن القدّاح عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام ، الدعوات : 116 / 266 وفيه «غزل» بدل «حوك» ، بحار الأنوار : 76 / 175 / 3 .
3- .الكافي : 6 / 531 / 8 ، المحاسن : 2 / 463 / 2605 كلاهما عن أحمد بن محمّد بن خالد البرقي عن بعض من ذكره رفعه ، بحار الأنوار : 76 / 177 / 11 .
4- .الخصال : 54 / 73 عن محمّد بن مروان ، الدعوات : 143 / 370 ، روضة الواعظين : 339 ، بحار الأنوار : 76 / 176 / 6 .

ص: 759

فصل ششم : اصول بهداشتى

6 / 1 پاكيزگى

فصل ششم: اصول بهداشتى6 / 1پاكيزگىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :شستن ظرف ها و پاكيزه نگاه داشتن صحن خانه ، سبب توانگرى است .

امام على عليه السلام :خانه هاى خود را از تار عنكبوت پاك كنيد ؛ كه باقى ماندنش در خانه ، فقر به بار مى آورد .

امام باقر عليه السلام :جارو كردن خانه ، فقر را مى زدايد .

امام صادق عليه السلام :شستن ظرف ها و تميز كردن صحن خانه ، روزى را جلب مى كند .

.

ص: 760

كتاب التعريف للصفوانيّ :رُوِيَ أنَّ النّورَةَ أمانٌ مِنَ الفَقرِ . (1)

6 / 2الوُضوءُ قَبلَ الطَّعامِ و بَعدَهُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :سَعَةُ الرِّزقِ ورَدعُ سُنَّةِ الشَّيطانِ ؛ الوُضوءُ قَبلَ الطَّعامِ وبَعدَهُ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن سَرَّهُ أن يَكثُرَ خَيرُ بَيتِهِ فَليَتَوَضَّأ عِندَ حُضورِ طَعامِهِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن أحَبَّ أن يَكثُرَ خَيرُ بَيتِهِ فَليَتَوَضَّأ قَبلَ الطَّعامِ وبَعدَهُ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :يا عَلِيُّ ، إنَّ الوُضوءَ قَبلَ الطَّعامِ وبَعدَهُ شِفاءٌ فِي الجَسَدِ ، ويُمنٌ فِي الرِّزقِ . (5)

الكافي عن أبو عوف البجلّيّ :سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام يَقولُ : الوُضوءُ قَبلَ الطَّعامِ وبَعدَهُ يَزيدانِ فِي الرِّزقِ ؛ ورُوِيَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آلهقالَ : أوَّلُهُ يَنفِي الفَقرَ وآخِرُهُ يَنفِي الهَمَّ . (6)

.


1- .مستدرك الوسائل : 1 / 388 / 942 نقلاً عن التعريف للصفواني .
2- .كنز العمّال : 15 / 242 / 40762 نقلاً عن الحاكم في تاريخه عن أنس .
3- .من لا يحضره الفقيه : 3 / 358 / 4264 ، الكافي : 6 / 290 / 4 ، المحاسن : 2 / 200 / 1586 كلاهما عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام ، الخصال : 13 / 44 عن أبي بصير عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام ، روضة الواعظين : 335 عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحار الأنوار : 66 / 352 / 1 .
4- .كنز العمّال : 15 / 248 / 40795 نقلاً عن ابن النجّار عن أنس .
5- .المحاسن : 2 / 201 / 1591 عن معاوية بن عمّار عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : 66 / 356 / 17 .
6- .الكافي : 6 / 290 / 5 ، الخصال : 23 / 82 ، المحاسن : 2 / 201 / 1590 وليس فيهما «وروي أنّ رسول اللّه صلى الله عليه و آله . . .» ، بحار الأنوار : 66 / 352 / 2 .

ص: 761

6 / 2 وضو گرفتن پيش و پس از غذا

كتاب التعريف از آنِ صفوانى :روايت شده كه زدودن موى هاى زايد بدن ، انسان را از فقر در امان مى دارد .

6 / 2وضو گرفتن پيش و پس از غذاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :وضو گرفتن پيش و پس از غذا ، موجب گشايش روزى و مقابله با شيوه شيطان است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه دوست مى دارد خير در خانه اش فراوان گردد ، بايد هنگام حاضر شدن غذا ، وضو گيرد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه خواهد خير خانه اش بسيار گردد ، پيش و پس از غذا بايد وضو گيرد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى على! وضو پيش و پس از غذا شفابخش جسم و بركت دهنده روزى است .

الكافى از ابوعوف بجلى :از امام صادق عليه السلام شنيدم كه فرمود: «وضو پيش و پس از غذا ، روزى را مى افزايد و از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت است كه اولى فقر را مى زدايد و ديگرى اندوه را» .

.

ص: 762

الإمام الصادق عليه السلام :اِغسِلوا أيدِيَكُم قَبلَ الطَّعامِ وبَعدَهُ ؛ فَإِنَّهُ يَنفِي الفَقرَ ، ويَزيدُ فِي العُمُرِ . (1)

6 / 3التَّخَلُّلُ وَالسِّواكُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَنِ استاكَ كُلَّ يَومٍ مَرَّتَينِ فَقَد أدامَ سُنَّةَ الأَنبِياءِ عليهم السلام . . . وَاستَغنى عَنِ الفَقرِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :تَخَلَّلوا عَلى إثرِ الطَّعامِ ؛ فَإِنَّهُ صِحَّةٌ لِلنّابِ وَالنَّواجِذِ ، ويَجلِبُ الرِّزقَ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله_ لِجَعفَرٍ _: تَخَلَّل ؛ فَإِنَّ الخِلالَ يَجلِبُ الرِّزقَ . (4)

الإمام الصادق عليه السلام :ناوَلَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله جَعفَرَ بنَ أبي طالِبٍ عليه السلامخِلالاً ، فَقالَ لَهُ : تَخَلَّل ؛ فَإِنَّهُ مَصلَحَةٌ لِلفَمِ _ أو قالَ : لِلِّثَةِ _ ومَجلَبَةٌ لِلرِّزقِ . (5)

عنه عليه السلام :الخِلالُ بَعدَ الطَّعامِ يَشُدُّ اللِّثاتِ ، ويَجلِبُ الرِّزقَ ، ويُطَيِّبُ النَّكهَةَ . (6)

.


1- .المحاسن : 2 / 202 / 1594 عن أحمد بن أبي عبد اللّه البرقي عن بعض من رواه ، بحار الأنوار : 66 / 356 / 20 .
2- .جامع الأخبار : 151 / 340 عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحار الأنوار : 76 / 138 / 49 .
3- .النوادر للراوندي : 212 / 419 ، الجعفريّات : 28 ، دعائم الإسلام : 1 / 123 عن الإمام عليّ عليه السلام .
4- .المحاسن : 2 / 385 / 2358 عن أبي حمزة عن الإمام الكاظم عليه السلام ، دعائم الإسلام : 1 / 124 عن الإمام الصادق عليه السلام وفيه «الخلال يجلب الرزق» فقط ، بحار الأنوار : 66 / 441 / 20 .
5- .الكافي : 6 / 376 / 4 ، المحاسن : 2 / 385 / 2357 كلاهما عن أحمد بن عبد اللّه الأسدي عن رجل ، بحار الأنوار : 66 / 441 / 19 وليس فيهما «للفم أو قال» .
6- .إحقاق الحقّ : 12 / 283 نقلاً عن بهجة المجالس .

ص: 763

6 / 3 خلال كردن و مسواك زدن

امام صادق عليه السلام :دست هاى خود را پيش و پس از غذا بشوييد ؛ كه اين كار فقر را مى زدايد و عمر را مى افزايد .

6 / 3خلال كردن و مسواك زدنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه روزى دو بار مسواك كند ، شيوه پيامبران را زنده داشته . . . و از فقر رهايى يافته است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به دنبال غذا ، خلال كنيد ؛ كه هم دندان هاى نيش و آسيا را سالم مى دارد و هم روزى را جلب مى كند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ خطاب به جعفر _: خلال كن ؛ كه خلال كردن ، روزى را جلب مى كند .

امام صادق عليه السلام :پيامبر صلى الله عليه و آله به جعفر بن ابى طالب عليه السلام خلالى داد و به وى فرمود: «خلال كن ؛ كه اين كار دهان (يا: لثه) را سالم مى دارد و روزى را فراهم مى آورد» .

امام صادق عليه السلام :خلال كردن پس از غذا ، لثه ها را محكم سازد و روزى را جلب كند و بوى خوش پديد آورد .

.

ص: 764

6 / 4تَقليمُ الأَظفارِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :تَقليمُ الأَظفارِ يَمنَعُ الدّاءَ الأَعظَمَ ، ويُدِرُّ الرِّزقَ . (1)

الخصال عن أبو كهمس :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ صلى الله عليه و آله : عَلِّمني دُعاءً أستَنزِلُ بِهِ الرِّزقَ ، فَقالَ لي : خُذ مِن شارِبِكَ وأظفارِكَ ، وَليَكُن ذلِكَ في يَومِ الجُمُعَةِ . (2)

الإمام الرضا عليه السلام :تَقليمُ الأَظفارِ يَجلِبُ الرِّزقَ . (3)

.


1- .الكافي : 6 / 490 / 1 عن الحسن بن راشد ، الخصال : 611 / 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام ، ثواب الأعمال : 42 / 4 عن أبي بصير عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلامعنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : 76 / 119 / 2 وص 316 / 4 .
2- .الخصال : 391 / 86 ، ثواب الأعمال : 42 / 7 ، بحار الأنوار : 76 / 110 / 5 .
3- .مستدرك الوسائل : 1 / 414 / 1031 نقلاً عن كتاب التعريف للصفواني .

ص: 765

6 / 4 چيدن ناخن ها

6 / 4چيدن ناخن هاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :چيدن ناخن ها بيمارى بزرگ را دور مى كند و روزى را فروان مى سازد .

الخصال از ابوكهمس :به امام صادق عليه السلام گفتم: «مرا دعايى بياموز كه با آن ، روزى را به سوى خود آورم» . به من فرمود: «موى لب و ناخن هايت را بچين و اين كار بايد در روز جمعه باشد» .

امام رضا عليه السلام :چيدن ناخن ها روزى را فراهم آورد .

.

ص: 766

الفصل التاسع: النّوادررسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن تَوَضَّأَ لِكُلِّ حَدَثٍ ، ولَم يَكُن دَخّالاً عَلَى النِّساءِ فِي البُيوتاتِ ، ولَم يَكُن يَكتَسِبُ مالاً بِغَيرِ حَقٍّ ؛ رُزِقَ مِنَ الدُّنيا بِغَيرِ حِسابٍ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :حُسنُ الخَطِّ مِن مَفاتيحِ الرِّزقِ ، وطيبُ الكَلامِ يَزيدُ فِي الرِّزقِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن تَتَبَّعَ ما يَقَعُ مِن مائِدَتِهِ فَأَكَلَهُ ، ذَهَبَ عَنهُ الفَقرُ وعَن وُلدِهِ ووُلدِ وُلدِهِ إلَى السّابِعِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :حَملُ العَصا يَنفِي الفَقرَ . (4)

.


1- .مستدرك الوسائل : 1 / 300 / 677 نقلاً عن درر اللآلي عن عبد اللّه بن سلام .
2- .بحار الأنوار : 76 / 318 نقلاً عن رسالة آداب المتعلّمين للمحقّق الطوسي .
3- .المحاسن : 2 / 228 / 1692 عن النوفلي بإسناده ، بحار الأنوار : 66 / 428 / 4 .
4- .من لا يحضره الفقيه : 2 / 270 / 2410 ، ثواب الأعمال : 222 / 1 عن يونس عن عدّة من أصحاب أبي عبد اللّه عليه السلامعن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آلهنحوه ، مكارم الأخلاق : 1 / 523 / 1820 عن الإمام عليّ عليه السلامعنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : 76 / 230 / 1 و ص 234 / 14 .

ص: 767

فصل هفتم : روايات پراكنده

فصل هفتم: روايات پراكندهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :كسى كه به دنبالِ هر باطل كننده وضو ، وضويى تازه گيرد و در خانه ها فراوان بر زنان درنيايد و مالى را به ناحق فراهم نياورد ، بدون حساب از دنيا روزى يابد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نيكويىِ خط ، از كليدهاى روزى است و خوش سخنى روزى را مى افزايد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه ريزه هاى غذا را در سفره بِجويَد و بخورد ، فقر از وى و فرزندانش و فرزندان فرزندانش تا نسل هفتم زدوده گردد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عصا برداشتن فقر را مى زدايد .

.

ص: 768

الخصال عن سعيد بن علاقة :سَمِعتُ أميرَ المُؤمِنينَ عَلِيَّ بنَ أبي طالِبٍ عليه السلاميَقولُ : . . . ألا اُنَبِّئُكُم بِما يَزيدُ فِي الرِّزقِ؟ قالوا : بَلى يا أميرَ المُؤمِنينَ . قالَ : الجَمعُ بَينَ الصَّلاتَينِ يَزيدُ فِي الرِّزقِ ، وَالتَّعقيبُ بَعدَ الغَداةِ وبَعدَ العَصرِ يَزيدُ فِي الرِّزقِ ، وصِلَةُ الرَّحِمِ تَزيدُ فِي الرِّزقِ ، وكَسحُ الفِناءِ يَزيدُ فِي الرِّزقِ ، ومُواساةُ الأَخِ فِي اللّهِ عز و جل يَزيدُ فِي الرِّزقِ ، وَالبُكورُ في طَلَبِ الرِّزقِ يَزيدُ فِي الرِّزقِ ، وَالاِستِغفارُ يَزيدُ فِي الرِّزقِ ، وَاستِعمالُ الأَمانَةِ يَزيدُ فِي الرِّزقِ ، وقَولُ الحَقِّ يَزيدُ فِي الرِّزقِ ، وإجابَةُ المُؤَذِّنِ يَزيدُ فِي الرِّزقِ ، وتَركُ الكَلامِ فِي الخَلاءِ يَزيدُ فِي الرِّزقِ ، وتَركُ الحِرصِ يَزيدُ فِي الرِّزقِ ، وشُكرُ المُنعِمِ يَزيدُ فِي الرِّزقِ ، وَاجتِنابُ اليَمينِ الكاذِبَةِ يَزيدُ فِي الرِّزقِ ، وَالوُضوءُ قَبلَ الطَّعامِ يَزيدُ فِي الرِّزقِ ، وأكلُ ما يَسقُطُ عَنِ الخِوانِ يَزيدُ فِي الرِّزقِ . ومَن سَبَّحَ اللّهَ كُلَّ يَومٍ ثَلاثينَ مَرَّةً دَفَعَ اللّهُ عز و جل عَنهُ سَبعينَ نَوعا مِنَ البَلاءِ أيسَرُهَا الفَقرُ . (1)

الكافي عن معاوية بن وهب :أكَلنا عِندَ أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام ، فَلَمّا رُفِعَ الخِوانُ لَقَطَ ما وَقَعَ مِنهُ فَأَكَلَهُ ، ثُمَّ قالَ لَنا : إنَّهُ يَنفِي الفَقرَ ويُكثِرُ الوَلَدَ . (2)

الدعوات للراونديّ :شَكا رَجُلٌ إلى أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام [ الفَقرَ ] ، فَقالَ : أذِّن كُلَّما سَمِعتَ الأَذانَ كَما يُؤَذِّنُ المُؤَذِّنونَ . (3)

الكافي عن زرارة:سَمِعتُ أباعَبدِ اللّهِ عليه السلام يَقولُ: ثَلاثَةٌ إن يَعلَمهُنَّ المُؤمِنُ كانَ زِيادَةٌ في عُمُرِهِ وبَقاءِ النِّعَمِ عَلَيهِ . فَقُلتُ : وما هُنَّ؟ قالَ : تَطويلُهُ في رُكوعِهِ وسُجودِهِ في صَلاتِهِ ، وتَطويلُهُ لِجُلوسِهِ عَلى طَعامِهِ إذا (أ) طعَمَ عَلى مائِدَتِهِ ، وَاصطِناعُهُ المَعروفَ إلى أهلِهِ . (4)

.


1- .الخصال : 505 / 2 ، مشكاة الأنوار : 230 / 645 ، جامع الأخبار : 343 / 953 ، روضة الواعظين : 499 .
2- .الكافي : 6 / 300 / 4 ، المحاسن : 2 / 229 / 1696 .
3- .الدعوات : 116 / 267 ، بحار الأنوار : 76 / 316 / 6 .
4- .الكافي : 4 / 49 / 15 .

ص: 769

الخصال از سعيد بن علاقه :از امير المؤمنين على بن ابى طالب عليه السلامشنيدم كه فرمود: « . . . آيا خبرتان ندهم از آن چه روزى را مى افزايد؟» گفتند: «آرى ، اى اميرالمؤمنين!» فرمود: «اين چيزها روزى را مى افزايند : دو نماز را به هم پيوستن ، پس از نمازهاى صبح و عصر تعقيبات به جاى آوردن ، با خويشان پيوند داشتن ، صحن خانه را تميز كردن ، براى خدا با برادر [ايمانى] همراهى كردن ، بامدادان در پى روزى روان شدن ، آمرزش خواستن ، امانت دارى كردن ، سخن حق گفتن ، با نداى مؤذن همنوايى كردن ، به هنگام قضاى حاجت سخن نگفتن ، پرهيز از آزمندى ، نعمت بخش را سپاس گفتن ، از سوگند دروغ خوددارى كردن ، پيش از غذا وضو گرفتن ، و خوردن آن چه بر سفره فرو افتد . و نيز هر كس روزانه سى بار خداى را تسبيح گويد ، خداوند هفتاد گونه بلا را كه سبك ترينِ آن ها فقر است ، از وى دور سازد» .

الكافى از معاوية بن وهب :نزد امام صادق عليه السلام غذا مى خورديم . به هنگام برچيده شدن سفره ، فروافتاده غذا را برگرفت و خورد و سپس به ما فرمود: «اين كار فقر را مى زدايد و فرزند را مى افزايد» .

الدعوات از راوندى :مردى نزد امام صادق عليه السلام از فقر شكايت آورد . امام فرمود : «هرگاه اذان را مى شنوى ، همان گونه كه مؤذنان بانگ برمى آورند ، اذان بخوان» .

الكافى از زراره:از امام صادق عليه السلام شنيدم كه فرمود: «سه چيز را اگر مؤمن بداند [و به كار بندد] ، مايه افزايش عمر و پايدارى نعمت ها براى وى است» . گفتم: «آن ها چيستند؟» فرمود: «ركوع و سجود طولانى در نماز ، فراوان نشستن بر سفره غذا به هنگام اطعام ديگران ، و به خانواده نيكى كردن» .

.

ص: 770

الإمام الصادق عليه السلام :لا تَدومُ النِّعَمُ إلاّ بَعدَ ثَلاثٍ : مَعرِفَةٍ بِما يَلزَمُ للّهِِ سُبحانَهُ فيها ، وأداءِ شُكرِها ، وَالتَّعَبِ فيها . (1)

الإمام الرضا عليه السلام :إسراجُ السِّراجِ قَبلَ أن تَغيبَ الشَّمسُ يَنفِي الفَقرَ . (2)

.


1- .تحف العقول : 318 ، بحار الأنوار : 78 / 232 / 30 وفيه «لايعيب» بدل «التعب» .
2- .الكافي : 6 / 532 / 13 عن أبي عليّ الأشعري رفعه .

ص: 771

امام صادق عليه السلام :نعمت ها جز از پسِ سه چيز پايدار نمانند : شناخت حقِّ خداى سبحان در آن نعمت ها ، به جاى آوردن شكرِ آن ها ، و رنج بردن براى آن ها .

امام على عليه السلام :چراغ افروختن پيش از غروب خورشيد ، فقر را مى زدايد .

.

ص: 772

. .

ص: 773

بخش چهارم : موانع توسعه

اشاره

بخش چهارم: موانع توسعهفصل يكم: موانع اخلاقىفصل دوم: موانع اجتماعىفصل سوم: موانع عملى

.

ص: 774

الفصل الأوّل: الموانع الاخلاقيّه1 / 1الحِرصرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ صَلاحَ أوَّلِ هذِهِ الاُمَّةِ بِالزُّهدِ وَاليَقينِ ، وهَلاكُ آخِرِها بِالشُّحِّ وَالأَمَلِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :لَو كانَ لاِبنِ آدَمَ وادِيانِ مِن مالٍ لاَبتَغى ثالِثا ، ولا يَملَأُ جَوفَ ابنِ آدَمَ إلاَّ التُّرابُ ، ويَتوبُ اللّهُ عَلى مَن تابَ . (2)

.


1- .الخصال : 79 / 128 عن فاطمة بنت الحسين عن أبيها عليه السلام ، روضة الواعظين : 474 ، بحار الأنوار : 70 / 173 / 24 نقلاً عن الأمالي للصدوق ؛ الزهد لابن حنبل : 16 عن عبد اللّه بن عمرو ، المعجم الأوسط : 7 / 332 / 7650 ، شُعب الإيمان : 7 / 427 / 10844 كلاهما عن عمرو بن شعيب عن أبيه عن جدّه وفيها «بالبخل» بدل «بالشحّ» ، كنز العمّال : 3 / 448 / 7383 .
2- .صحيح البخاري : 5 / 2364 / 6072 عن ابن عبّاس ، صحيح مسلم : 2 / 725 / 116 ، مسند ابن حنبل : 4 / 245 / 12230 و ص 351 / 12803 ، سنن الدارمي : 2 / 774 / 2676 ، سنن الترمذي : 4 / 569 / 2337 كلّها عن أنس ، السنن الكبرى : 3 / 515 / 6508 عن ابن عبّاس وكلّها نحوه ، كنز العمّال : 3 / 459 / 7432 .

ص: 775

فصل يكم : موانع اخلاقى

1 / 1 آزمندى

فصل يكم: موانع اخلاقى1 / 1آزمندىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همانا صالح زيستنِ نسل هاى نخست امت من به دليل پارسايى و دين باورى است ؛ و نابودى نسل هاى واپسينِ آن به سبب آزمندى و آرزوپرورى .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اگر فرزند آدم را به قدر دو وادى ، مال بود ، باز وادى سومى مى جست . درون فرزند آدم را جز خاك چيزى پُر نمى كند . و خداوند توبه هر كه را توبه كند ، مى پذيرد .

.

ص: 776

عنه صلى الله عليه و آله :لَو أنَّ لاِبنِ آدَمَ مِثلَ وادٍ مالاً لَأَحَبَّ أن لَهُ إلَيهِ مِثلَهُ ، ولا يَملَأُ عَينَ ابنِ آدَمَ إلاَّ التُّرابُ ، و يَتوبُ اللّهُ عَلى مَن تابَ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :مَن حَرَصَ عَلَى الدُّنيا هَلَكَ . (2)

عنه عليه السلام :الحِرصُ مَطِيَّةُ التَّعَبِ . (3)

عنه عليه السلام :لا يُلفَى الحَريصُ مُستَريحا . (4)

عنه عليه السلام :الحِرصُ عَناءٌ مُؤَبَّدٌ . (5)

عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: أطوَلُ النّاسِ نَصَبا الحَريصُ إذا طَمِعَ ، وَالحَقودُ إذا مُنِعَ . (6)

عنه عليه السلام :الحَريصُ مَتعوبٌ في ما يَضُرُّهُ . (7)

عنه عليه السلام :الحِرصُ مِفتاحُ التَّعَبِ . (8)

.


1- .صحيح البخاري : 5 / 2364 / 6073 عن ابن عبّاس ، صحيح مسلم : 2 / 725 / 118 وفيه «مل ء» بدل «مثل» ، مسند ابن حنبل : 1 / 791 / 3501 كلاهما عن ابن عبّاس ، سنن ابن ماجة : 2 / 1415 / 4235 عن أبي هريرة نحوه ، كنز العمّال : 3 / 220 / 6245 .
2- .غرر الحكم : 8442 .
3- .غرر الحكم : 280 .
4- .غرر الحكم : 10561 .
5- .غرر الحكم : 982 .
6- .شرح نهج البلاغة : 20 / 305 / 493 .
7- .غرر الحكم : 676 .
8- .تحف العقول : 90 ، الكافي : 8 / 19 / 4 عن جابر بن يزيد الجعفي عن الإمام الباقر عنه عليهماالسلام وفيه «الرغبة» بدل «الحرص»، بحار الأنوار : 78/91/ 98 وراجع نهج البلاغة: الحكمة 371 و كنز الفوائد: 1 / 279 .

ص: 777

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اگر فرزند آدم به قدر يك وادى مال داشته باشد ، باز دوست مى دارد كه يك وادى ديگر از آنِ او گردد . چشم فرزند آدم را چيزى جز خاك پُر نمى كند . و خداوند توبه آن كس را كه توبه كند ، مى پذيرد .

امام على عليه السلام :هر كه بر دنيا حرص ورزد ، هلاك گردد .

امام على عليه السلام :رنج بر آزمندى سوار است .

امام على عليه السلام :آزمند در حال آسايش يافت نگردد .

امام على عليه السلام :حرص رنج جاودانه است .

امام على عليه السلام_ در كلمات حكيمانه منسوب به وى _: در ميان مردم ، درازترين رنج را حريص ، هنگامى كه طمع مى ورزد و حسود ، هنگامى كه ناكام گردد ، بينند .

امام على عليه السلام :حريص در راه آن چه برايش زيان دارد ، رنج مى بيند .

امام على عليه السلام :حرص كليد رنج است .

.

ص: 778

عنه عليه السلام :ظَمَأُ المالِ أشَدُّ مِن ظَمَاَ?الماءِ . (1)

عنه عليه السلام :الحِرمانُ مَعَ الحِرصِ . (2)

عنه عليه السلام :مَن طَلَبَ الزِّيادَةَ وَقَعَ فِي النُّقصانِ . (3)

عنه عليه السلام :مَن لَم يَستَغنِ بِالكَثيرِ افتَقَرَ إلَى الحَقيرِ . (4)

عنه عليه السلام :إظهارُ الحِرصِ يورِثُ الفَقرَ . (5)

عنه عليه السلام :مَن أسرَفَ في طَلَبِ الدُّنيا ماتَ فَقيرا . (6)

عنه عليه السلام :الحِرصُ مَفقَرَةٌ . (7)

عنه عليه السلام :الحَريصُ فَقيرٌ ولَو مَلَكَ الدُّنيا بِحَذافيرِها . (8)

عنه عليه السلام :الحِرصُ رَأسُ الفَقرِ واُسُّ الشَّرِّ . (9)

عنه عليه السلام :كُلُّ حَريصٍ فَقيرٌ . (10)

عنه عليه السلام :يَسيرُ الحِرصِ يَحمِلُ عَلى كَثيرِ الطَّمَعِ . (11)

.


1- .المواعظ العدديّة : 59 .
2- .مائة كلمة للجاحظ : 65 / 49 ، شرح نهج البلاغة : 20 / 327 / 739 .
3- .غرر الحكم : 8332 .
4- .الإرشاد : 1 / 301 ، بحار الأنوار : 77 / 422 / 40 .
5- .الخصال : 505 / 2 عن سعيد بن علاقة ، مشكاة الأنوار : 229 / 645 ، روضة الواعظين : 499 ، بحار الأنوار : 73 / 162 / 12 .
6- .غرر الحكم : 8608 .
7- .الخصال : 505 / 3 عن الأصبغ بن نباتة ، بحار الأنوار : 73 / 162 / 13 .
8- .غرر الحكم : 1753 .
9- .غرر الحكم : 1574 .
10- .غرر الحكم : 6833 .
11- .غرر الحكم : 10982 .

ص: 779

امام على عليه السلام :ناسيرابىِ مال سخت تر از ناسيرابىِ آب است .

امام على عليه السلام :ناكامى با آزمندى همراه است .

امام على عليه السلام :هر كه زياده خواه باشد ، در كمبود افتد .

امام على عليه السلام :هر كه به زياد توانگرى نيابد ، به كم نيازمند شود .

امام على عليه السلام :نشان دادن آزمندى ، فقر به بار مى آورد .

امام على عليه السلام :هر كه در طلب دنيا زياده روى كند ، فقير مى ميرد .

امام على عليه السلام :حرص مايه فقر است .

امام على عليه السلام :حريص فقير است ، حتّى اگر كران تا كرانِ دنيا را مالك شود .

امام على عليه السلام :آزمندى سرچشمه فقر و پايه شر است .

امام على عليه السلام :هر آزمندى فقير است .

امام على عليه السلام :حرص اندك ، انسان را به طمع بسيار مى كشاند .

.

ص: 780

عنه عليه السلام :الحَريصُ لا يَكتَفي . (1)

عنه عليه السلام :لَيسَ لِحَريصٍ غَناءٌ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ في ما نَزَلَ بِهِ الوَحيُ مِنَ السَّماءِ : لَو أنَّ لاِبنِ آدَمَ وادِيَينِ يَسيلانِ ذَهَبا وفِضَّةً لاَبتَغى إلَيهِما ثالِثا . يَابنَ آدَمَ ، إنَّما بَطنُكَ بَحرٌ مِنَ البُحورِ ووادٍ مِنَ الأَودِيَةِ لا يَملَؤُهُ شَيءٌ إلاَّ التُّرابَ . (3)

1 / 2الحَسَدالإمام عليّ عليه السلام :الحَسَدُ يُنَكِّدُ العَيشَ . (4)

عنه عليه السلام :لا عَيشَ لِحَسودٍ . (5)

عنه عليه السلام :أسوَأُ النّاسِ عَيشا الحَسودُ . (6)

عنه عليه السلام :ثَلاثٌ لا يَهنَأُ لِصاحِبِهِنَّ عَيشٌ : الحِقدُ ، وَالحَسَدُ ، وسوءُ الخُلُقِ . (7)

عنه عليه السلام :لا عَيشَ أنكَدُ مِن عَيشِ الحَسودِ وَالحَقودِ . (8)

عنه عليه السلام :ثَمَرَةُ الحَسَدِ شَقاءُ الدُّنيا وَالآخِرَةِ . (9)

.


1- .غرر الحكم : 365 .
2- .غرر الحكم : 7452 .
3- .من لا يحضره الفقيه : 4 / 418 / 5912 عن ميسّر .
4- .غرر الحكم : 809 .
5- .تحف العقول : 215 ، بحار الأنوار : 78 / 54 / 93 .
6- .غرر الحكم : 2931 .
7- .غرر الحكم : 4663 .
8- .غرر الحكم : 10747 .
9- .غرر الحكم : 4632 .

ص: 781

1 / 2 حسد

امام على عليه السلام :حريص به چيزى بسنده نكند .

امام على عليه السلام :حريص را چيزى كفايت نكند .

امام صادق عليه السلام :در زمره وحى فرو آمده از آسمان ، چنين است: «اگر فرزند آدم را دو وادى باشد كه در آن ها طلا و نقره جارى باشد ، باز به دنبال سومى است . اى فرزند آدم! جز اين نيست كه درون تو دريايى است از جمله درياها و وادى اى است از جمله وادى ها كه آن را هيچ چيز جز خاك پُر نكند» .

1 / 2حسدامام على عليه السلام :حسد زندگى را تيره و دشوار مى كند .

امام على عليه السلام :حسود را زندگانى نباشد .

امام على عليه السلام :بد زندگانى ترينِ مردم ، حسود است .

امام على عليه السلام :سه چيز زندگانى گوارا براى كس نگذارد : كين ورزى و حسد و بدخُلقى .

امام على عليه السلام :زندگانى اى تيره تر از زندگى حسود و كينه ورز نباشد .

امام على عليه السلام :نتيجه حسد ، تيره بختى دنيا و آخرت است .

.

ص: 782

الإمام الصادق عليه السلام :لَيسَ . . . لِحَسودٍ غِنىً . (1)

1 / 3الكَذِبرسول اللّه صلى الله عليه و آله :الكَذِبُ يَنقُصُ الرِّزقَ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :اِعتِيادُ الكَذِبِ يورِثُ الفَقرَ . (3)

الإمام الرضا عليه السلام :إذا كَذَبَ الوُلاةُ حُبِسَ المَطَرُ . (4)

1 / 4كُفرُ النِّعمَةِالكتاب :«وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْيَةً كَانَتْ ءَامِنَةً مُّطْمَ_ئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِّن كُلِّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَ قَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِمَا كَانُواْ يَصْنَعُونَ . (5) »

.


1- .الأمالي للطوسي : 301 / 595 عن أبي قتادة ، تحف العقول : 364 ، بحار الأنوار : 78 / 197 / 19 .
2- .إحياء علوم الدين : 3 / 198 ، المغني عن حمل الأسفار : 2 / 806 / 2952 ، كنز العمّال : 3 / 623 / 8220 نقلاً عن الخرائطي في مساوئ الأخلاق ؛ الأمالي للشجري : 1 / 52 وج 2 / 118 وكلّها عن أبي هريرة .
3- .الخصال : 505 / 2 عن سعيد بن علاقة ، مشكاة الأنوار : 229 / 645 ، جامع الأخبار : 343 / 952 ، روضة الواعظين : 499 ، بحار الأنوار : 76 / 314 / 1 .
4- .الأمالي للمفيد : 310 / 2 عن ياسر ، تنبيه الخواطر : 2 / 179 ، بحار الأنوار : 73 / 373 / 8 .
5- .النحل : 112 .

ص: 783

1 / 3 دروغ گويى
1 / 4 ناسپاسى نعمت

امام صادق عليه السلام :حسود را توانگرى نباشد .

1 / 3دروغ گويىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دروغ گويى روزى را بكاهد .

امام على عليه السلام :عادت به دروغ گويى ، فقر به بار آورد .

امام رضا عليه السلام :هر گاه حكمرانان دروغ گويند ، باران بند آيد .

1 / 4ناسپاسى نعمتقرآن:«و خداوند شهرى را مثل مى زند كه امن و آرام بود ، روزىِ آن به فراوانى از هر جاى مى رسيد؛ اما نعمت هاى خدا را ناسپاسى كردند ، پس خدا به سزاى آن چه مى كردند ، جامه گرسنگى و ترس به آن پوشاند .»

.

ص: 784

الحديث :الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ قَوما كانوا في بَني إسرائيلَ يُؤتى لَهُم مِن طَعامِهِم حَتّى جَعَلوا مِنهُ تَماثيلَ بِمُدُنٍ كانَت في بِلادِهِم يَستَنجونَ بِها ، فَلَم يَزَلِ اللّهُ بِهِم حَتَّى اضطُرّوا إلَى التَّماثيلِ يَتَّبِعونَها ويَأكُلونَ مِنها! وهُوَ قَولُ اللّهِ : «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْيَةً كَانَتْ ءَامِنَةً مُّطْمَ_ئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِّن كُلِّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَ قَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِمَا كَانُواْ يَصْنَعُونَ (1) » . (2)

تفسير القمّيّ :قَولُهُ : «لَقَد كَانَ لِسَبَإٍ فِى مَسْكَنِهِمْ ءَايَةٌ جَنَّتَانِ عَن يَمِينٍ وَ شِمَالٍ (3) » قالَ : فَإِنَّ بَحرا كانَ مِنَ اليَمَنِ ، وكانَ سُلَيمانُ أمَرَ جُنودَهُ أن يُجروا لَهُم خَليجا مِنَ البَحرِ العَذبِ إلى بِلادِ الهِندِ ، فَفَعَلوا ذلِكَ ، وعَقَدوا لَهُ عُقدَةً عَظيمَةً مِنَ الصَّخرِ وَالكِلسِ حَتّى يَفيضَ عَلى بِلادِهِم ، وجَعَلوا لِلخَليجِ مَجارِيَ ، فَكانوا إذا أرادوا أن يُرسِلوا مِنهُ الماءَ أرسَلوهُ بِقَدرِ ما يَحتاجونَ إلَيهِ ، وكانَت لَهُم جَنَّتانِ عَن يَمينٍ وشِمالٍ عَن مَسيرَةِ عَشَرَةِ أيّامٍ ، فيهِ_[_م_]_ا يَمُرُّ المارُّ لا يَقَعُ عَلَيهِ الشَّمسُ مِنِ التِفافِهِما ، فَلَمّا عَمِلوا بِالمَعاصي وعَتَوا عَن أمرِ رَبِّهِم ونَهاهُمُ الصّالِحونَ فَلَم يَنتَهوا ، بَعَثَ اللّهُ عَلى ذلِكَ السَّدِّ الجُرَذَ _ وهِيَ الفَأرَةُ الكَبيرَةُ _ فَكانَت تَقلَعُ الصَّخرَةَ الَّتي لا يَستَقِلُّها الرَّجُلُ وتَرمي بِها ، فَلَمّا رَأى ذلِكَ قَومٌ مِنهُم هَرَبوا وتَرَكُوا البِلادَ ، فَما زالَ الجُرَذُ يَقلَعُ الحَجَرَ حَتّى خَرَّبوا ذلِكَ السَّدَّ ، فَلَم يَشعُروا حَتّى غَشِيَهُمُ السَّيلُ وخَرَّبَ بِلادَهُم وقَلَعَ أشجارَهُم . (4)

.


1- .النحل : 112 .
2- .تفسير العيّاشي: 2/273/78 عن حفص بن سالم، بحار الأنوار: 80/207/16 وفيه «تماثيل مدرة».
3- .سبأ : 5
4- .تفسير القمّي : 2 / 200 ، تفسير نور الثقلين : 4 / 327 / 43 ، بحار الأنوار : 14 / 143 / 1 .

ص: 785

حديث:امام صادق عليه السلام :در ميان بنى اسرائيل ، قومى بودند كه غذايشان برايشان در مى رسيد ؛ تا اين كه [كفران نعمت كرده] آن را به شكل تنديس هايى درآورده ، در شهرهاى سرزمين خود قرار دادند و با آن ، نجاست خويش را مى زدودند! پس خداوند چنانشان كرد كه از سرِ ناچارى ، به همان پيكره ها روى آوردند و از آن ها خوردند . و اين است سخن خداوند: «و خداوند شهرى را مَثَل مى زند كه امن و آرام بود ، روزىِ آن به فراوانى از هر جاى مى رسيد ؛ اما نعمت هاى خدا را ناسپاسى كردند ، پس خدا به سزاى آن چه مى كردند ، جامه گرسنگى و ترس به آن پوشانيد .»

تفسير قمى :در تفسير سخن خداوند كه «قوم سبأ را در سكونتگاهشان نشانه اى بود : دو باغ از راست و چپ» : دريايى از جانب يمن روان بود . سليمان به سپاهيانش فرمان داد كه براى ايشان خليجى از آن درياى داراى آب گوارا به سرزمين هند جريان دهند ؛ و آنان چنين كردند و برايش آب بندى بزرگ از سنگ و آهك ساختند تا آب به سوى سرزمينشان روان گردد ؛ و براى آن خليج آبراهه هايى نهادند ؛ پس هر گاه مى خواستند از آن آبى روان سازند ، به قدر نيازشان آن را مى گشودند ؛ و ايشان را دو باغ از راست و چپ بود كه به قدر ده روز با هم فاصله داشتند و چنانچه كسى اين فاصله را مى پيمود ، به سبب سايه گسترىِ آن دو باغ ، آفتاب بر وى نمى افتاد . اما چون معصيت پيشه كردند و از فرمان پروردگارشان سرپيچيدند و صالحان نهيشان كردند و نپذيرفتند ، خداوند موش هاى صحرايى را بر آن سد گماشت كه هر يك از آن ها پاره سنگى را كه يك مرد نمى توانست بردارد ، مى كندند و پرتاب مى كردند . گروهى از آن مردم كه چنين ديدند ، در بيم افتادند و سرزمينشان را ترك كردند . موش ها همچنان سنگ بركندند تا همه آن سد را ويران نمودند و آن مردم درنيافتند تا آن گاه كه سيل در ايشان افتاد و سرزمينشان را ويران ساخت و درخت هاشان را از بيخ كند .

.

ص: 786

الدرّ المنثور عن الضحّاك_ فِي الآيَةِ «لَقَد كَانَ لِسَبَإٍ . . .» _: كانَت أودِيَةُ اليَمَنِ تَسيلُ إلى وادي سَبَاً? ، وهُوَ وادٍ بَينَ جَبَلَينِ ، فَعَمَدَ أهلُ سَبَاً?فَسَدّوا ما بَينَ الجَبَلَينِ بِالقيرِ وَالحِجارَةِ ، وتَرَكوا ما شاؤوا لِجَنّاتِهِم ، فَعاشوا بِذلِكَ زَمانا مِنَ الدَّهرِ . ثُمَّ إنَّهُم عَتَوا وعَمِلوا بِالمَعاصي ، فَبَعَثَ اللّهُ عَلى ذلِكَ السَّدِّ جُرَذا فَنَقَبَهُ عَلَيهِم ، فَعَرَّضَ اللّهُ مَساكِنَهُم وجَنّاتِهِم ، وبَدَّلَهُم بِمَكانِ جَنَّتَيهِم جَنَّتَينِ؛ خَمطٍ (وأثلٍ . (1) )

الكافي عن سدير :سَأَلَ رَجُلٌ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَن قَولِ اللّهِ عز و جل : «فَقَالُواْ رَبَّنَا بَ_عِدْ بَيْنَ أَسْفَارِنَا وَ ظَ_لَمُواْ أَنفُسَهُمْ (2) » فَقالَ : هؤُلاءِ قَومٌ كانَت لَهُم قُرىً مُتَّصِلَةٌ يَنظُرُ بَعضُهُم إلى بَعضٍ ، وأنهارٌ جارِيَةٌ وأموالٌ ظاهِرَةٌ ، فَكَفَروا نِعَمَ اللّهِ عز و جل ، وغَيَّروا ما بِأَنفُسِهِم مِن عافِيَةِ اللّهِ ، فَغَيَّرَ اللّهُ ما بِهِم مِن نِعمَةٍ ، وإنَّ اللّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَومٍ حَتّى يُغَيِّروا ما بِأَنفُسِهِم ، فَأَرسَلَ اللّهُ عَلَيهِم سَيلَ العَرِمِ فَغَرَّقَ قُراهُم وخَرَّبَ دِيارَهُم وأذهَبَ أموالَهُم ، وأبدَلَهُم مَكانَ جَنّاتِهِم جَنَّتَينِ ذَواتَي اُكُلٍ خَمطٍ وأثلٍ وشَيءٍ مِن سِدرٍ قَليلٍ ، ثُمَّ قالَ : «ذَ لِكَ جَزَيْنَ_هُم بِمَا كَفَرُواْ وَ هَلْ نُجَ_زِى إِلاَّ الْكَفُورَ (3) » . (4)

وقعة صفّين_ في بَيانِ مَسيرِ الإِمامِ عَلِيٍّ عليه السلام إلى صِفّينَ _: ثُمَّ مَضى نَحوَ ساباطَ حَتَّى انتَهى إلى مَدينَةِ بَهُرَسيرَ ، وإذا رَجُلٌ مِن أصحابِهِ _ يُقالُ لَهُ حُرُّ بنُ سَهمِ بنِ طَريفٍ مِن بَني رَبيعَةَ بنِ مالِكٍ _ يَنظُرُ إلى آثارِ كِسرى وهُوَ يَتَمَثَّلُ قَولَ ابنِ يَعفُرَ التَّميمِيِّ : جَرَتِ الرِّياحُ عَلى مَكانِ دِيارِهِمفَكَأَنَّما كانوا عَلى ميعادِ فَقالَ عَلِيٌّ عليه السلام : أفَلا قُلتَ : «كَمْ تَرَكُواْ مِن جَنَّ_تٍ وَ عُيُونٍ * وَ زُرُوعٍ وَ مَقَامٍ كَرِيمٍ * وَ نَعْمَةٍ كَانُواْ فِيهَا فَ_كِهِينَ * كَذَ لِكَ وَ أَوْرَثْنَ_هَا قَوْمًا ءَاخَرِينَ * فَمَا بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّمَآءُ وَ الْأَرْضُ وَ مَا كَانُواْ مُنظَرِينَ» ؟! (5) إنَّ هؤُلاءِ كانوا وارِثينَ فَأَصبَحوا مَوروثينَ ؛ إنَّ هؤُلاءِ لَم يَشكُرُوا النِّعمَةَ فَسُلِبوا دُنياهُم بِالمَعصِيَةِ . إيّاكُم وكُفرَ النِّعَمِ! لا تَحُلُّ بِكُمُ النِّقَمُ . (6)

.


1- .الدرّالمنثور : 6 / 690 نقلاً عن ابن جرير وابن المنذر .
2- .سبأ : 19 .
3- .سبأ : 17 .
4- .الكافي : 2 / 274 / 23 و ج 8 / 395 / 596 ، قصص الأنبياء : 99 / 92 كلاهما عن سدير عن الإمام الباقر عليه السلام نحوه ، بحار الأنوار : 14 / 144 / 3 .
5- .الدخان : 25 _ 29 .
6- .وقعة صفّين : 142 ، السرائر : 1 / 484 ، كنز الفوائد : 1 / 315 ، نثر الدرّ : 286 كلّها نحوه ، بحار الأنوار : 32 / 422 / 387 ؛ المناقب للكوفي : 2 / 571 / 1081 نحوه .

ص: 787

الدرّ المنثور از ضحاك _ درباره اين آيه: «و قوم سبأ را ...» _ :آبراهه هاى يمن به سبأ مى رسيد كه دره اى بود ميان دو كوه . مردم سبأ ميان آن دو كوه با قير و سنگ سدى ساختند و هر چه آب خواستند به باغ هاشان رساندند و بدين سان روزگارى را خوش زيستند . سپس به سركشى و گناه پرداختند و خداوند موش هاى صحرايى را فرستاد تا آن سد را سوراخ نمايند و بدين سان ، خدا خانه ها و باغ هاشان را با خاك يكسان كرد و به جاى آن دو باغ ، دو درختزار با ميوه هاى تلخ و ترش و درختان شوره گز به ايشان داد .

الكافى از سدير :مردى از امام صادق عليه السلام درباره اين سخن خداوند پرسيد: «پس گفتند : پروردگارا! ميان شهرهاى ما دورى افكن ؛ و بر خويشتن ستم كردند » . فرمود: «اينان گروهى بودند كه شهرهاشان به هم متصل و در چشم انداز يكديگر بود و رودهاى روان و دارايى هاى نمايان داشتند . سپس نعمت هاى خدا را كفران كردند و عافيتى را كه خداوند به ايشان بخشيده بود ، دگرگون ساختند و خدا نيز نعمت را بر آنان دگرگون فرمود و همانا خداوند تا كسانى حال خودشان را تغيير ندهند ، نعمت ايشان را دگرگون نمى سازد . پس خداوند سيلى عظيم بر آنان فرستاد و شهرهاشان را غرق نمود و سرزمين هاشان را ويران ساخت و مال هاشان را از ميان برد و به جاى باغ هاشان ، دو باغ با ميوه هاى تلخ و ترش و درختان شوره گز و اندكى سدر نهاد و سپس فرمود: «آن [كيفر ]را به سزاى آن كه كافر شدند و ناسپاسى كردند ، به آنان داديم و آيا جز ناسپاس را كيفر مى دهيم؟ » .

وقعة صفين_ در توضيح مسير امام على عليه السلام به صفين _: سپس به سوى ساباط روان شد تا به شهر بَهُرَسير رسيد . در آن جا ، مردى از ياران وى به نام حُرّ بن سهم بن طريف از قبيله بنى ربيعة بن مالك ، در حالى كه به آثار كسرى مى نگريست ، به سخن ابن يعفر تميمى تمسك مى جست: باد بر جاى سرزمين ايشان مى وزيدگويى در آن جا وعده نهاده [و سپس رخت بربسته] بودند . امام فرمود: «چرا به اين سخن خداى تمسك نكردى : «چه بسيار باغ ها و چشمه ها كه بگذاشتند ؛ و كشتزارها و جاى هاى نيكو و آراسته و نعمت ها و آسايشى كه در آن بهره مند بودند * اين چنين [بود سرگذشتشان] و آن ها را به قومى ديگر ميراث داديم * پس آسمان و زمين بر آنان گريه نكرد و مهلت هم نيافتند» ؟ همانا ايشان كه خود ارث برده بودند ، بدين سان كسان ديگر از آنان ارث بردند ؛ زيرا نعمت را سپاس نگفتند و با گناهكارى ، دنياشان ستانده شد . از كفران نعمت بپرهيزيد تا گرفتار كيفر نگرديد!» .

.

ص: 788

الإمام عليّ عليه السلام :قَيِّدوا قَوادِمَ النِّعَمِ بِالشُّكرِ ؛ فَما كُلُّ شارِدٍ بِمَردودٍ . (1)

عنه عليه السلام :اِحذَروا نِفارَ النِّعَمِ ؛ فَما كُلُّ شارِدٍ بِمَردودٍ . (2)

عنه عليه السلام :إذا وَصَلَت إلَيكُم أطرافُ النِّعَمِ ، فَلا تُنَفِّروا أقصاها بِقِلَّةِ الشُّكرِ . (3)

عنه عليه السلام :سَبَبُ تَحَوُّلِ النِّعَمِ الكُفرُ . (4)

.


1- .غرر الحكم : 6816 .
2- .نهج البلاغة : الحكمة 246 ، نثر الدرّ : 1 / 327 ، روضة الواعظين : 519 ، غرر الحكم : 2617 ، بحار الأنوار : 71 / 54 / 85 ؛ المناقب للخوارزمي : 376 / 395 .
3- .نهج البلاغة : الحكمة 13 ، مشكاة الأنوار : 72 / 130 ، روضة الواعظين : 519 ، غرر الحكم : 4106 ، المناقب للخوارزمي : 376 / 395 ، بحار الأنوار : 71 / 53 / 85 .
4- .غرر الحكم : 5545 .

ص: 789

امام على عليه السلام :با شكرگزارى ، پاى هاى نعمت ها را در بند كنيد ؛ زيرا هر گريزانى بازگشتنى نيست .

امام على عليه السلام :از گريزانى نعمت ها بپرهيزيد ؛ كه هر چه گريزد ، بازنگردد .

امام على عليه السلام :آن گاه كه دامنه هاى نعمت به شما رسد ، با كم سپاسى آن را برنچينيد!

امام على عليه السلام :كفران نعمت ها ، سبب از دست رفتن آن ها است .

.

ص: 790

عنه عليه السلام :النِّعَمُ يَسلُبُهَا الكُفرانُ . (1)

عنه عليه السلام :كُفرُ النِّعمَةِ مُزيلُها . (2)

عنه عليه السلام :سَبَبُ زَوالِ النِّعَمِ الكُفرانُ . (3)

عنه عليه السلام :زَوالُ النِّعَمِ بِمَنعِ حُقوقِ اللّهِ مِنها ، وَالتَّقصيرِ في شُكرِها . (4)

الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ قَوما وُسِّعَ عَلَيهِم في أرزاقِهِم حَتّى طَغَوا ، فَاستَخشَنُوا الحِجارَةَ ، فَعَمَدوا إلَى النَّقِيِّ فَصَنَعوا مِنهُ كَهَيئَةِ الأَفهارِ ، فَجَعَلوهُ في مَذاهِبِهِم ، فَأَخَذَهُمُ اللّهُ بِالسِّنينَ ، فَعَمَدوا إلى أطعِمَتِهِم فَجَعَلوها فِي الخَزائِنِ ، فَبَعَثَ اللّهُ عَلى ما في خَزائِنِهِم ما أفسَدَهُ ، حَتَّى احتاجوا إلى ما كانوا يَستَنظِفونَ بِهِ في مَذاهِبِهِم ، فَجَعَلوا يَغسِلونَهُ ويَأكُلونَهُ ! (5)

الكافي عن عمرو بن شمر :سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام يَقولُ : إنّي لَأَلحَسُ أصابِعي مِنَ الاُدمِ ، حَتّى أخافَ أن يَراني خادِمي فَيَرى أنَّ ذلِكَ مِنَ التَّجَشُّعِ ، ولَيسَ ذلِكَ كَذلِكَ ؛ إنَّ قَوما اُفرِغَت عَلَيهِمُ النِّعمَةُ _ وهُم أهلُ الثَّرثارِ _ فَعَمَدوا إلى مُخِّ الحِنطَةِ فَجَعَلوها خُبزا هِجاءً ، وجَعَلوا يُنجونَ بِهِ صِبيانَهُم ، حَتَّى اجتَمَعَ مِن ذلِكَ جَبَلٌ عَظيمٌ . قالَ : فَمَرَّ بِهِم رَجُلٌ صالِحٌ ، وإذَا امرَأَةٌ وهِيَ تَفعَلُ ذلِكَ بِصَبِيٍّ لَها ، فَقالَ لَهُم : وَيحَكُم! اِتَّقُوا اللّهَ عز و جل ، ولا تُغَيِّروا ما بِكُم مِن نِعمَةٍ ، فَقالَت لَهُ : كَأَنَّكَ تُخَوِّفُنا بِالجوعِ!؟ أما ما دامَ ثَرثارُنا يَجري فَإِنّا لا نَخافُ الجوعَ . قالَ : فَأَسِفَ اللّهُ عز و جل ، فَأَضعَفَ لَهُمُ الثَّرثارَ ، وحَبَسَ عَنهُم قَطرَ السَّماءِ ونَباتَ الأَرضِ . قالَ : فَاحتاجوا إلى ذلِكَ الجَبَلِ ، وإنَّهُ كانَ يُقسَمُ بَينَهُم بِالميزانِ ! (6)

.


1- .غرر الحكم : 864 .
2- .غرر الحكم : 7242 .
3- .غرر الحكم : 5517 .
4- .غرر الحكم : 5475 .
5- .المحاسن : 2 / 419 / 2466 عن أبي عيينة ، دعائم الإسلام : 1 / 179 نحوه ، بحار الأنوار : 80 / 204 / 12 .
6- .الكافي : 6 / 301 / 1 ، المحاسن : 2 / 417 / 2462 نحوه ، بحار الأنوار : 14 / 144 / 2 .

ص: 791

امام على عليه السلام :ناسپاسى ، نعمت ها را سلب مى كند .

امام على عليه السلام :كفران نعمت ، آن را نابود مى كند .

امام على عليه السلام :ناسپاسى ، سبب نابودى نعمت ها است .

امام على عليه السلام :اگر حقوق خدا در نعمت ها ادا نشود و در شكرگزارى شان كوتاهى گردد ، آن نعمت ها ستانده مى شوند .

امام صادق عليه السلام :همانا گروهى بودند كه چندان روزى شان گشايش يافت كه طغيان كردند و چون سنگ را [براى طهارت] خشن يافتند ، به نان روى آورده ، آن را به شكل سنگ ساخته ، در طهارتگاه هاشان نهادند . پس خداوند به خشكسالى گرفتارشان فرمود و آنان به غذاهاشان روى آورده ، آن را در انبارها گرد آوردند ؛ اما خداوند آفتى در انبارهاشان افكند ، چندان كه به همان چيزها كه در طهارتگاه هاشان براى نظافت خويش به كار مى بردند ، نيازمند شدند ، بدين سان كه آن را مى شستند و مى خوردند .

الكافى از عمرو بن شمر :از امام صادق عليه السلام شنيدم كه فرمود: «من چندان انگشتانم را كه نانْ خورش بر آن است ، مى ليسم كه بيم دارم خدمتكارم مرا ببيند و گمان كند كه از گرسنگى چنين مى كنم . اما چنين نيست ؛ بلكه گروهى بر كناره رودى بودند كه نعمت بسيار يافته بودند و به مغز گندم روى آورده ، براى تمسخر آن را به شكل نان درآوردند و با آن كودكانشان را طهارت مى دادند ؛ تا آن جا كه كوهى بزرگ از آن ها گرد آمد . مردى صالح بر ايشان برگذشت و ديد كه زنى با فرزندش چنان مى كند . به آنان گفت: واى بر شما! از خداى بپرهيزيد و نعمت خدا بر خويش را دگرگون مسازيد . آن زن گفت: گويى ما را از گرسنگى بيم مى دهى! تا زمانى كه رود ما جريان دارد ، از گرسنگى بيمى نداريم . پس خداوند ناخشنود گشت و آب آن رود را كم كرد و بارش آسمان و رويش زمين را از ايشان بازداشت . پس به همان كوهِ [نجاست ]نيازمند شدند ، چندان كه همان ميانشان با سنجش تقسيم مى گشت» .

.

ص: 792

1 / 5البَطَرالكتاب :«وَ لاَ تَكُونُواْ كَالَّذِينَ خَرَجُواْ مِن دِيَ_رِهِم بَطَرًا وَ رِئَآءَ النَّاسِ وَ يَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ وَ اللَّهُ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ . (1) »

الحديث :عيون الأخبار لابن قتيبة :كانَ دُعاءُ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله : «اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن غِنىً مُبطِرٍ ، ومِن فَقرٍ مُلِبٍّ أو مُرِبٍّ» ، وكَذلِكَ : «اللّهُمَّ لا غِنىً يُطغي ، ولا فَقرا يُنسي» . (2)

عنه عليه السلام :لا تَكُن مِمَّن يَرجُو الآخِرَةَ بِغَيرِ العَمَلِ . . . إنِ استَغنى بَطِرَ وفُتِنَ ، وإنِ افتَقَرَ قَنَطَ ووَهَنَ . (3)

.


1- .الأنفال : 47 .
2- .عيون الأخبار لابن قتيبة : 1 / 331 .
3- .نهج البلاغة: الحكمة 150 ، تحف العقول: 157 ، بحار الأنوار : 72 / 199 / 30 ؛ تذكرة الخواصّ : 134 نحوه .

ص: 793

1 / 5 سرمستى از نعمت

1 / 5سرمستى از نعمتقرآن:«و همانند آنان نباشيد كه از خانه هاى خويش ، با سرمستى از نعمت و خودنمايى به مردم بيرون آمدند و [مردم] را از راه خدا بازمى دارند؛ و خدا به آن چه مى كنند ، فراگيرنده است .»

حديث:عيون الاخبار ابن قتيبه :دعاى رسول خدا صلى الله عليه و آله چنين بود : «بار خدايا! به تو پناه مى برم از توانگرى سرمستى . بار خدايا! به تو پناه مى برم از توانگرىِ سرمستى آور و از فقرِ هميشگى» ؛ و نيز: «بار خدايا! [مرا گرفتار مفرما] نه به توانگرى اى كه سركشىِ زايد آورد و نه به فقرى كه سبب فراموشى شود» .

امام على عليه السلام :همچون كسى مباش كه بدون عمل ، به آخرت اميدوار است . . . و اگر توانگر شود ، سرمست و فريفته گردد ؛ و اگر فقير شود ، نااميد و سست عنصر گردد .

.

ص: 794

عنه عليه السلام :لا تَكُن عِندَ النَّعماءِ بَطِرا ، ولا عِندَ البَأساءِ فَشِلاً . (1)

عنه عليه السلام :مَن نالَ استَطالَ . (2)

عنه عليه السلام :اِستَعيذوا بِاللّهِ مِن سَكرَةِ الغِنى ؛ فَإِنَّ لَهُ سَكرَةً بَعيدَةَ الإِفاقَةِ . (3)

عنه عليه السلام :غُرور الغِنى يوجِبُ الأَشَرَ . (4)

عنه عليه السلام :لا يَزدادَنَّ أحَدُكُم كِبرا وعِظَما في نَفسِهِ ونَأيا عَن عَشيرَتِهِ ، إن كانَ موسِرا فِي المالِ . (5)

عنه عليه السلام :الزَّهوُ فِي الغِنى يُبَذِّرُ الذُّلَّ فِي الفَقرِ . (6)

عنه عليه السلام :المَرءُ يَتَغَيَّرُ في ثَلاثٍ : القُربِ مِنَ المُلوكِ ، وَالوِلاياتِ ، وَالغَناءِ مِنَ الفَقرِ ؛ فَمَن لَم يَتَغَيَّر في هذِهِ فَهُوَ ذو عَقلٍ قَويمٍ وخُلقٍ مُستَقيمٍ . (7)

عنه عليه السلام :البَطَرُ يَسلُبُ النِّعمَةَ ، ويَجلِبُ النِّقمَةَ . (8)

الإمام زين العابدين عليه السلام_ في دُعائِهِ _: اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ . . . وَازوِ عَنّي مِنَ المالِ ما يُحدِثُ لي مَخيلَةً ، أو تَأَدِّيا إلى بَغيٍ ، أو ما أتَعَقَّبُ مِنهُ طُغيانا . (9)

.


1- .نهج البلاغة : الكتاب 33 ، بحار الأنوار : 33 / 491 / 497 وراجع تحف العقول : 304 .
2- .الكافي : 8 / 23 / 4 عن جابر بن يزيد عن الإمام الباقر عليه السلام ، نهج البلاغة : الحكمة 216 ، تحف العقول: 98 ، غرر الحكم : 7668 ، بحار الأنوار : 75 / 357 / 71 .
3- .غرر الحكم : 2555 .
4- .غرر الحكم : 6399 .
5- .الكافي : 2 / 154 / 19 عن يحيى عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : 74 / 122 / 86 .
6- .غرر الحكم : 1519 .
7- .غرر الحكم : 2133 .
8- .غرر الحكم : 2216 .
9- .الصحيفة السجّادية : 122 الدعاء 30 .

ص: 795

امام على عليه السلام :هنگام توانگرى ، سرمستى نكن و به گاه سخت حالى ، سست و ناتوان مباش .

امام على عليه السلام :هر كه [توانگرى] يابد ، گردن كشى كند .

امام على عليه السلام :از سرمستى توانگرى ، به خدا پناه بريد ؛ كه آن را مستى اى است كه بس دير بهبود يابد .

امام على عليه السلام :غرورِ برخاسته از توانگرى ، سبب سركشى است .

امام على عليه السلام :اگر يكى از شما ثروتمند گشت ، هرگز مبادا كبر و غرورش را بيفزايد و از خاندانش فاصله گيرد .

امام على عليه السلام :فخرفروشى به گاه توانگرى ، ذلت در فقر را افزون مى كند .

امام على عليه السلام :انسان در سه حال دچار تغيير مى شود: نزديكى به حاكمان ، سلطه يافتن بر حكومت ، و توانگرى پس از فقر . اگر كسى در اين سه حال تغيير نكند ، داراى عقلى استوار و خويى سالم است .

امام على عليه السلام :سرمستىِ توانگرى ، نعمت را سلب مى كند و كيفر را جلب مى نمايد .

امام سجاد عليه السلام_ در دعايش _: بار خدايا! بر محمّد و خاندانش درود فرست . . . و بستان از من آن دارايى را كه برايم گردنكشى و خودبينى آورد و مرا به ستمگرى كشاند يا در پى آن ، به سركشى گرفتار گردم .

.

ص: 796

الإمام الصادق عليه السلام :شَرُّ حَملِ الغِنى أن يَكونَ الفَرِحُ مَرِحا . (1)

عدّة الداعي عن كعب الأحبار :مَكتوبٌ فِي التَّوراةِ : . . . يا موسى ، قُل لِبَني إسرائيلَ : لا تُبطِرَنَّكُمُ النِّعمَةُ فَيُعاجِلَكُمُ السَّلَبُ ، ولا تَغفُلوا عَنِ الشُّكرِ فَيُقارِعَكُمُ الذُّلُّ . (2)

راجع : ص 944 (مضارّ التّكاثر / نسيان اللّه سبحانه) .

1 / 6الغِناءالإمام عليّ عليه السلام :كَثرَةُ الاِستِماعِ إلَى الغِناءِ يورِثُ الفَقرَ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :الغِناءُ يورِثُ النِّفاقَ ، ويُعَقِّبُ الفَقرَ . (4)

.


1- .جامع الأحاديث للقمّي : 207 .
2- .عدّة الداعي : 189 ، إرشاد القلوب : 61 وفيه «عن الذكر والشكر فتسلبوا النعم» بدل «عن الشكر فيقارعكم الذلّ» ، أعلام الدين : 328 وفيه «لا تبطر بكم» و«فينازعكم» بدل «لا تُبطرنّكم» و«فيقارعكم» ، بحار الأنوار : 77 / 42 / 11 وج 93 / 375 / 16 .
3- .الخصال : 505 / 2 عن سعيد بن علاقة ، مشكاة الأنوار : 229 / 645 ، جامع الأخبار : 343 / 952 ، روضة الواعظين : 499 ، بحار الأنوار : 76 / 314 / 1 .
4- .الخصال : 24 / 84 عن الحسن بن هارون ، دعائم الإسلام : 2 / 207 / 756 ، بحار الأنوار : 79 / 241 / 7 .

ص: 797

1 / 6 موسيقى غنايى

امام صادق عليه السلام :بدترين گرانسنگىِ توانگرى ، آن است كه توانگر از فرط شادمانى ، به سركشى افتد .

عدّة الداعى از كعب الاحبار :در تورات نوشته شده: « . . . اى موسى! به بنى اسرائيل بگو: مبادا نعمت داشتن سبب شود كه به سركشى افتيد ، زيرا نعمت به زودى از شما سلب گردد ؛ و از شكرگزارى غفلت نكنيد ، چرا كه خارى شما را در هم كوبد » .

ر .ك : ص945 (زيان هاى ثروت اندوزى / فراموشى خداى سبحان).

1 / 6موسيقى غنايىامام على عليه السلام :فراوان شنيدن موسيقى غنايى ، فقر به بار آورد .

امام صادق عليه السلام :موسيقى غنايى ، نفاق به بار آورد و فقر در پى دارد .

.

ص: 798

الفصل الثاني: الموانع الاجتماعيّة2 / 1الاِختِلافالكتاب :«قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَى أَن يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذَابًا مِّن فَوْقِكُمْ أَوْ مِن تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعًا وَ يُذِيقَ بَعْضَكُم بَأْسَ بَعْضٍ انظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الْأَيَ_تِ لَعَلَّهُمْ يَفْقَهُونَ . (1) »

الحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا تَختَلِفوا ؛ فَإِنَّ مَن كانَ قَبلَكُمُ اختَلَفوا ، فَهَلَكوا . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :الاُمورُ المُنتَظِمَةُ يُفسِدُهَا الخِلافُ . (3)

.


1- .الأنعام : 65 .
2- .صحيح البخاري : 3/1282/3289 عن عبد اللّه بن مسعود وج 2 / 849 / 2279 ، مسند ابن حنبل : 2 / 61 / 3803 ، المستدرك على الصحيحين : 2 / 243 / 2885 كلّها عن عبد اللّه ، صحيح مسلم : 4 / 2053 / 2 عن عبد اللّه بن عمرو والثلاثة الأخيرة نحوه .
3- .غرر الحكم : 1174 .

ص: 799

فصل دوم : موانع اجتماعى

2 / 1 اختلاف

فصل دوم: موانع اجتماعى2 / 1اختلافقرآن:«بگو: او است توانا بر آن كه بر شما عذابى از بالاى سرتان يا از زير پاهاتان فرستد يا شما را گروه هاى پراكنده كرده ، به هم اندازد و سختىِ گزند برخى تان را به برخى ديگر بچشاند . بنگر كه چه سان آيات را گوناگون بيان مى كنيم؛ باشد كه دريابند .»

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دچار اختلاف نشويد ؛ كه پيشينيان شما چنين كردند و هلاك شدند .

امام على عليه السلام :اختلاف موجب پريشانىِ امورِ بِسامان مى شود .

.

ص: 800

عنه عليه السلام :اِلزَمُوا السَّوادَ الأَعظَمَ ؛ فَإِنَّ يَدَ اللّهِ مَعَ الجَماعَةِ ، وإيّاكُم وَالفُرقَةَ! (1)

عنه عليه السلام_ في خُطبَتِهِ _: اُنظُروا كَيفَ كانوا حَيثُ كانَتِ الأَملاءُ مُجتَمِعَةً ، وَالأَهواءُ مُؤتَلِفَةً ، وَالقُلوبُ مُعتَدِلَةً ، وَالأَيدي مُتَرادِفَةً ، وَالسُّيوفُ مُتَناصِرَةً ، وَالبَصائِرُ نافِذَةً ، وَالعَزائِمُ واحِدَةً . ألَم يَكونوا أربابا في أقطارِ الأَرَضينَ ، ومُلوكا عَلى رِقابِ العالَمينَ؟! فَانظُروا إلى ما صاروا إلَيهِ في آخِرِ اُمورِهِم _ حينَ وَقَعَتِ الفُرقَةُ ، وتَشَتَّتَتِ الاُلفَةُ ، وَاختَلَفَتِ الكَلِمَةُ وَالأَفئِدَةُ ، وتَشَعَّبوا مُختَلِفينَ ، وتَفَرَّقوا مُتَحارِبينَ _ قَد خَلَعَ اللّهُ عَنهُم لِباسَ كَرامَتِهِ ، وسَلَبَهُم غَضارَةَِنعمَتِهِ ، وبَقِيَ قَصَصُ أخبارِهِم فيكُم عِبَرا لِلمُعتَبِرينَ! ... فَانظُروا إلى مَواقِعِ نِعَمِ اللّهِ عَلَيهِم _ حينَ بَعَثَ إلَيهِم رَسولاً ؛ فَعَقَدَ بِمِلَّتِهِ طاعَتَهُم ، وجَمَعَ عَلى دَعوَتِهِ اُلفَتَهُم _ كَيفَ نَشَرَتِ النِّعمَةُ عَلَيهِم جَناحَ كَرامَتِها ، وأسالَت لَهُم جَداوِلَ نَعيمِها ، وَالتَفَّتِ المِلَّةُ بِهِم في عَوائِدِ بَرَكَتِها ؛ فَأَصبَحوا في نَعمَتِها غَرِقينَ ، وفي خُضرَةِ عَيشِها فَكِهينَ! قَد تَرَبَّعَتِ الاُمورُ بِهِم في ظِلِّ سُلطانٍ قاهِرٍ ، وآوَتهُمُ الحالُ إلى كَنَفِ عِزٍّ غالِبٍ ، وتَعَطَّفَتِ الاُمورُ عَلَيهِم في ذُرى مُلكٍ ثابِتٍ ؛ فَهُم حُكّامٌ عَلَى العالَمينَ ، ومُلوكٌ في أطرافِ الأَرَضينَ ؛ يَملِكونَ الاُمورَ عَلى مَن كانَ يَملِكُها عَلَيهِم ، ويُمضونَ الأَحكامَ في مَن كانَ يُمضيها فيهِم ، لا تُغمَزُ لَهُم قَناةٌ ، ولا تُقرَعُ لَهُم صَفاةٌ . (2)

.


1- .نهج البلاغة : الخطبة 127 ، بحار الأنوار : 33 / 373 / 604 وج 68 / 289 / 48 وراجع المستدرك على الصحيحين : 1 / 200 / 391 و كنز العمّال : 1 / 206 / 1030 .
2- .نهج البلاغة : الخطبة 192 ، بحار الأنوار : 14 / 473 / 37 .

ص: 801

امام على عليه السلام :همراه جماعت بزرگ تر [مؤمنان] باشيد ؛ كه دست خدا با جماعت است . مبادا دچار پراكندگى شويد!

امام على عليه السلام_ در خطبه اش _: بنگريد كه حال آنان چگونه بود ، آن گاه كه جماعتشان متفق بود و رأى هاشان يكى بود و قلب هاشان يكسان و دست ها يار هم و شمشيرها ياور يكديگر و بينايى ها ژرف و تصميم ها يگانه بود؟ آيا در همه سرزمين ها ، مهترى نمى كردند و بر همه چيزِ ديگران مسلط نبودند؟ پس بنگريد كه پايان كارشان چگونه شد ، آن گاه كه ميانشان تفرقه افتاد و الفتشان به پراكندگى كشيد و زبان ها و دل هاشان دچار تفرقه گشت و شاخه شاخه شدند و با هم به نبرد برخاستند ؛ و خداوند جامه كرامت خويش را از تنشان بيرون آورد و نعمت سرشارش را از ايشان بازستاند و داستان آنان در ميان شما براى عبرت پذيران مايه عبرت شد! . . . پس بنگريد به فرود آمدن نعمت هاى خدا بر ايشان ، آن گاه كه پيامبرى را به سويشان گسيل فرمود و آنان را فرمانبردار آيين وى نمود و به دعوت او ميانشان الفت پديد آورد ؛ كه چگونه نعمت ، بال كرامت بر سرشان گسترد و جويبارهاى خود را به سويشان روان ساخت و دين خدا آنان را در سودها و بركات خويش درپيچيد و ايشان در نعمت آن ، غرقه گشتند و در خرمىِ زندگانى اش خشنودى يافتند . در سايه حكمرانى چيره ، كارشان سامان يافت و حالشان به گونه اى درآمد كه در كنف عزتى پيروزمندانه جاى گرفتند و در اوج حكمرانىِ پايدار ، كارها برايشان آسان گشت و ايشان بر همه جهانيان حكومت يافتند و در همه سوى زمين ، پادشاهى كردند و از همه كسانى كه روزى بر آنان حكم رانده بودند ، زمام گرفتند و به آنان كه به ايشان فرمان مى دادند ، فرمان راندند ، به گونه اى كه ديگر كسى را انديشه آن نبود كه به سوى آنان نيزه اى افكند يا سنگى پرتاب كند .

.

ص: 802

2 / 2الظُّلمالكتاب :«وَ كَذَ لِكَ أَخْذُ رَبِّكَ إِذَآ أَخَذَ الْقُرَى وَ هِىَ ظَ__لِمَةٌ إِنَّ أَخْذَهُو أَلِيمٌ شَدِيدٌ . (1) »

«وَ مَا كُنَّا مُهْلِكِى الْقُرَى إِلاَّ وَ أَهْلُهَا ظَ__لِمُونَ . (2) »

«وَ لَقَدْ أَهْلَكْنَا الْقُرُونَ مِن قَبْلِكُمْ لَمَّا ظَ_لَمُواْ وَ جَآءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَ_تِ وَ مَا كَانُواْ لِيُؤْمِنُواْ كَذَ لِكَ نَجْزِى الْقَوْمَ الْمُجْرِمِينَ . (3) »

الحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إيّاكُم وَالظُّلمَ! فَإِنَّهُ يُخَرِّبُ قُلوبَكُم ، كَما يُخَرِّبُ الدّورَ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ عز و جل يُبغِضُ الغَنِيَّ الظَّلومَ . (5)

صحيح البخاري عن أبو موسى :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّهَ لَيُملي لِلظّالِمِ حَتّى إذا أخَذَهُ لَم يُفلِتهُ . ثُمَّ قَرَأَ: «وَ كَذَ لِكَ أَخْذُ رَبِّكَ إِذَآ أَخَذَ الْقُرَى وَ هِىَ ظَ__لِمَهٌ إِنَّ أَخْذَهُ أَلِيمٌ شَدِيدٌ (6) . (7) »

.


1- .هود : 102 .
2- .القصص : 59 .
3- .يونس : 13 .
4- .جامع الأحاديث للقمّي : 60 ، صحيفة الإمام الرضا عليه السلام : 97 / 33 ، مشكاة الأنوار : 543 / 1816 ، روضة الواعظين : 512 وليس فيهما «كما يخرب الدور» ، بحار الأنوار : 75 / 315 / 34 ؛ الفردوس : 1 / 386 / 1552 وليس فيه « كما يخرب الدور» ، كنز العمّال : 3 / 505 / 7639 .
5- .المعجم الأوسط : 5/330/5458 عن الحارث عن الإمام عليّ عليه السلام ، كنز العمّال : 16/38 / 43835 ؛ الخصال : 87 / 19 عن الحسين بن عثمان عن الإمام الصادق عليه السلام ، ثواب الأعمال : 323 / 12 عن حسين بن عثمان ومحمّد بن أبي حمزة عن الإمام الصادق عليه السلام ، تحف العقول : 42 عن رسول اللّه صلى الله عليه و آلهوص371 عن الإمام الصادق عليه السلام ، قرب الإسناد : 83/272 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عليه السلام، الاُصول الستة عشر : 109 عن حسين بن مختار عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : 72 / 65 / 19 .
6- .هود : 102 .
7- .صحيح البخاري : 4 / 1726 / 4409 ، صحيح مسلم : 4 / 1997 / 61 ، سنن ابن ماجة : 2 / 1332 / 4018، كنز العمّال : 3 / 501 / 7610 وص 505 / 7640 ؛ نثر الدرّ : 1 / 245 .

ص: 803

2 / 2 ستمگرى

2 / 2ستمگرىقرآن:«و اين چنين است گرفتنِ پروردگارِ تو ، آن گاه كه آبادى ها و شهرها را كه ستمكارند ، مى گيرد؛ همانا گرفتنِ او دردناك و سخت است.»

«و ما نابود كننده شهرها نبوديم ، مگر آن كه مردمِ آن ها ستمگر بودند .»

«و هر آينه نسل هاى پيش از شما را چون ستم كردند ، هلاك كرديم ، در حالى كه پيامبرانشان نشانه ها و دليل هاى روشن برايشان آوردند؛ و ايشان بر آن نبودند كه ايمان آورند . اين چنين ، گروه بزهكاران را كيفر مى دهيم .»

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از ستم بپرهيزيد ؛ كه دل ها را ويران مى كند ، هم چنان كه خانه ها را نابود مى سازد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همانا خداوند ، توانگر ستمگر را دشمن مى شمارد .

صحيح البخارى از ابوموسى :رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «همانا خداوند ، ستمگر را مهلت مى دهد تا آن گاه كه او را بگيرد ، هيچ خلاصى نباشدش» . سپس فرمود: «و اين چنين است گرفتنِ پروردگار تو ، آن گاه كه آبادى ها و شهرها را كه ستمكارند ، مى گيرد ؛ همانا گرفتنِ او دردناك و سخت است .»

.

ص: 804

الإمام عليّ عليه السلام :بِالظُّلمِ تَزولُ النِّعَمُ . (1)

عنه عليه السلام :الظُّلمُ يُدَمِّرُ الدِّيارَ . (2)

عنه عليه السلام :كَم مِن نِعمَةٍ سَلَبَها ظُلمٌ ! (3)

عنه عليه السلام :الظُّلمُ يَجلِبُ النِّقمَةَ . (4)

عنه عليه السلام :الظُّلمُ يَطرُدُ النِّعَمَ . (5)

عنه عليه السلام :ظُلمُ الظّالِمِ يَقودُهُ إلَى الهَلاكِ . (6)

عنه عليه السلام :الظُّلمُ يُزِلُّ القَدَمَ ، ويَسلِبُ النِّعَمَ ، ويُهلِكُ الاُمَمَ . (7)

عنه عليه السلام :البَغيُ يَسلِبُ النِّعمَةَ . (8)

عنه عليه السلام_ في كِتابِهِ لِلأَشتَرِ لَمّا وَلاّهُ عَلى مِصرَ _: إيّاكَ وَالدِّماءَ وسَفكَها بِغَيرِ حِلِّها ! فَإِنَّهُ لَيسَ شَيءٌ أدنى لِنِقمَةٍ ولا أعظَمَ لِتَبِعَةٍ ولا أحرى بِزَوالِ نِعمَةٍ وَانقِطاعِ مُدَّةٍ ، مِن سَفكِ الدِّماءِ بِغَيرِ حَقِّها . (9)

.


1- .غرر الحكم : 4230 ، عيون الحكم والمواعظ : 186 / 3773 .
2- .غرر الحكم : 1068 ، عيون الحكم والمواعظ : 43 / 1047 .
3- .غرر الحكم : 6927 ، عيون الحكم والمواعظ : 379 / 6405 .
4- .غرر الحكم : 383 ، عيون الحكم والمواعظ : 19 / 60 .
5- .غرر الحكم : 710 ، عيون الحكم والمواعظ : 18 / 36 .
6- .المواعظ العدديّة : 59 .
7- .غرر الحكم : 1734 ، عيون الحكم والمواعظ : 52 / 1356 .
8- .غرر الحكم : 382 .
9- .نهج البلاغة : الكتاب 53 ، تحف العقول : 146 ، بحار الأنوار : 77 / 263 / 1 .

ص: 805

امام على عليه السلام :با ستم ، نعمت ها زوال يابند .

امام على عليه السلام :ستم سرزمين ها را ويران مى كند .

امام على عليه السلام :بسا نعمتى كه ظلم ، آن را سلب مى كند .

امام على عليه السلام :ستم فراهم آورنده عذاب است .

امام على عليه السلام :ظلم نعمت ها را دور مى كند .

امام على عليه السلام :ستمگرىِ ظالم ، او را به هلاكت مى كشاند .

امام على عليه السلام :ستم پاى را بلغزاند ؛ نعمت ها را بگيرد ؛ و امت ها را هلاك نمايد .

امام على عليه السلام :ستمگرى نعمت را سلب مى كند .

امام على عليه السلام_ در نامه اش به اشتر ، آن گاه كه وى را بر ولايت مصر گماشت _: از ريختن خون ها به ناروا بپرهيز ؛ كه هيچ چيز به اندازه خونريزى ناروا ، مجازات نمى آورد و پيامد سخت ندارد و نعمت را نابود نمى كند و مهلت را پايان نمى دهد .

.

ص: 806

عنه عليه السلام :سَفكُ الدِّماءِ بِغَيرِ حَقِّها يَدعو إلى حُلولِ النِّقمَةِ وزَوالِ النِّعمَةِ. (1)

عنه عليه السلام :ظُلمُ اليَتامى وَالأَيامى يُنزِلُ النِّقَمَ ، ويَسلُبُ النِّعَمَ أهلَها . (2)

عنه عليه السلام :لَيسَ شَيءٌ أدعى إلى تَغييرِ نِعمَةِ اللّهِ وتَعجيلِ نِقمَتِهِ مِن إقامَةٍ عَلى ظُلمٍ ؛ فَإِنَّ اللّهَ سَميعُ دَعوَةِ المُضطَهَدينَ ، وهُوَ لِلظّالِمينَ بِالمِرصادِ . (3)

عنه عليه السلام :ما أنعَمَ اللّهُ عَلى عَبدٍ نِعمَةً فَظَلَمَ فيها ، إلاّ كانَ حَقيقا أن يُزيلَها عَنهُ . (4)

عنه عليه السلام :دَوامُ الظُّلمِ يَسلُبُ النِّعَمَ ، ويَجلِبُ النِّقَمَ . (5)

عنه عليه السلام :كَفى بِالظُّلمِ طارِدا لِلنِّعمَةِ ، وجالِبا لِلنِّقمَةِ . (6)

عنه عليه السلام :كَفى بِالبَغيِ سالِبا لِلنِّعمَةِ . (7)

عنه عليه السلام :البَغيُ يُزيلُ النِّعَمَ . (8)

.


1- .غرر الحكم : 5628 .
2- .غرر الحكم : 6079 .
3- .نهج البلاغة : الكتاب 53 ، غرر الحكم : 7523 وفيه «زوال نعمةٍ وتعجيل نقمة» وليس فيه ذيله ، بحار الأنوار : 77 / 242 / 1 نقلاً عن تحف العقول .
4- .غرر الحكم : 9710 .
5- .غرر الحكم : 5142 .
6- .غرر الحكم : 7065 .
7- .غرر الحكم : 7066 .
8- .غرر الحكم : 486 .

ص: 807

امام على عليه السلام :ريختن خون به ناروا موجب فرود آمدن مجازات و نابودى نعمت است .

امام على عليه السلام :ستم به يتيمان و بى همسران ، كيفر را فرود آورد و نعمت را از صاحبش وا ستاند .

امام على عليه السلام :هيچ چيز همچون بيدادگرى ، نعمت خدا را تغيير نمى دهد و كيفر او را پيش نمى اندازد ؛ كه همانا خداوند نداى ستم ديدگان را مى شنود و همو در كمين ستمگران است .

امام على عليه السلام :هر بنده اى كه خدا به وى نعمتى بخشد و او با آن ، ظلم كند ، روا باشد كه خداوند آن نعمت را از وى بستاند .

امام على عليه السلام :پايدارىِ ستم ، نعمت را مى ستاند و عذاب را فراپيش مى كشد .

امام على عليه السلام :ظلم را همين بس كه نعمت را دور مى كند و كيفر را فراهم مى آورد .

امام على عليه السلام :بيداد را همين بس كه نعمت را مى ستاند .

امام على عليه السلام :ستم نعمت را از ميان مى برد .

.

ص: 808

الإمام الباقر عليه السلام :ما مِن أحَدٍ يَظلِمُ بِمَظلِمَةٍ إلاّ أخَذَهُ اللّهُ بِها في نَفسِهِ ومالِهِ ، وأمَّا الظُّلمُ الَّذي بَينَهُ وبَينَ اللّهِ فَإِذا تابَ غَفَرَ اللّهُ لَهُ . (1)

عنه عليه السلام :الظُّلمُ ثَلاثَةٌ : ظُلمٌ يَغفِرُهُ اللّهُ ، وظُلمٌ لا يَغفِرُهُ اللّهُ ، وظُلمٌ لا يَدَعُهُ اللّهُ ؛ فَأَمَّا الظُّلمُ الَّذي لا يَغفِرُهُ فَالشِّركُ ، وأمَّا الظُّلمُ الَّذي يَغفِرُهُ فَظُلمُ الرَّجُلِ نَفسَهُ في ما بَينَهُ وبَينَ اللّهِ ، وأمَّا الظُّلمُ الَّذي لا يَدَعُهُ فَالمُدايَنَةُ بَينَ العِبادِ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :الذُّنوبُ الَّتي تُغَيِّرُ النِّعَمَ : البَغيُ . (3)

2 / 3الخِيانَةرسول اللّه صلى الله عليه و آله :الخِيانَةُ تَجلِبُ الفَقرَ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ إذا أرادَ بِقَومٍ نَماءً رَزَقَهُمُ القَصدَ وَالعَفافَ ، وإذا أرادَ اللّهُ بِقَومٍ اِقتِطاعا فَتَحَ عَلَيهِم بابَ خِيانَةٍ . (5)

.


1- .الكافي : 2 / 332 / 12 ، ثواب الأعمال : 321 / 6 كلاهما عن زرارة ، بحار الأنوار : 75 / 313 / 22 وص 331 / 64 .
2- .الكافي : 2 / 330 / 1 ، الخصال : 118 / 105 ، الأمالي للصدوق : 325 / 379 ، تفسير العيّاشي : 2 / 326 / 27 كلّها عن سعد بن طريف ، تحف العقول : 293 ، روضة الواعظين : 511 كلّها نحوه ، بحار الأنوار : 75 / 311 / 15 وص 322 / 53 .
3- .الكافي : 2 / 447 / 1 ، معاني الأخبار : 269 / 1 ، علل الشرايع : 584 / 27 كلّها عن مجاهد عن أبيه ، الاختصاص : 238 عن عبد اللّه بن سنان ، بحار الأنوار : 73 / 374 / 11 .
4- .الكافي : 5 / 133 / 7 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام ، تحف العقول : 45 ، قرب الإسناد : 117 / 408 عن الحسين بن علوان عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : 75 / 114 / 6 ؛ مسند الشهاب : 1 / 72 / 64 عن أنس وفيه «تجرّ» بدل «تجلب» ، الفردوس : 1 / 121 / 415 عن جابر بن عبد اللّه ، كنز العمّال : 3 / 60 / 5493 .
5- .تفسير ابن كثير : 3 / 251 ، كنز العمّال : 6 / 342 / 15960 وص 525 / 16833 نقلاً عن الطبراني وابن عساكر وكلّها عن عبادة بن الصامت .

ص: 809

2 / 3 خيانت

امام باقر عليه السلام :هيچ كس نيست كه بيدادى مرتكب شود ، مگر اين كه خداوند به دليل آن ، جان و مال او را بگيرد ؛ و اما ظلمى كه در حق خداوند روا شود ، اگر آن كس توبه كند ، خداى وى را بيامرزد .

امام باقر عليه السلام :ظلم سه گونه است: يكى آن كه خداى آنرا بيامرزد ؛ ديگر آن كه خدا نيامرزدش ؛ و سوم آن كه خدا رهايش نكند . آن كه نيامرزدش ، شرك است ؛ و آن كه بيامرزدش ، ظلمى است كه انسان در روابط ميان خود و خدا بر خويش روا مى دارد ؛ و آن كه رهايش نكند ، وامدارى بندگان به يكديگر است .

امام صادق عليه السلام :[يكى از] گناهانى كه نعمت را تغيير دهند ، ستم است .

2 / 3خيانتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خيانت فقر را فراپيش مى كشد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همانا خداوند هر گاه خواهد گروهى را نعمت افزايد ، ميانه روى و پاكدامنى را روزى شان گرداند ؛ و هر گاه خواهد نعمت آنان را قطع كند ، درِ خيانت را بر رويشان بگشايد .

.

ص: 810

عنه صلى الله عليه و آله :تُرفَعُ البَرَكَةُ مِنَ البَيتِ إذا كانَت فيهِ الخِيانَةُ . (1)

الإمام الكاظم عليه السلام :الخِيانَةُ وَالكَذِبُ يَجلِبانِ الفَقرَ وَالنِّفاقَ . (2)

2 / 4قَطيعَةُ الرَّحِمِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ قَطيعَةَ الرَّحِمِ وَاليَمينَ الكاذِبَةَ لَتَذَرانِ الدِّيارَ بَلاقِعَ مِن أهلِها . (3)

الإمام عليّ عليه السلام :قَطيعَةُ الرَّحِمِ يورِثُ الفَقرَ . (4)

عنه عليه السلام :قَطيعَةُ الرَّحِمِ تَجلِبُ النِّقَمَ . (5)

عنه عليه السلام :قَطيعَةُ الرَّحِمِ تُزيلُ النِّعَمَ . (6)

.


1- .الفردوس : 2 / 73 / 2413 عن أنس ، كنز العمّال : 15 / 402 / 41560 .
2- .تحف العقول : 403 ، بحار الأنوار : 78 / 327 / 4 .
3- .معاني الأخبار : 264 / 1 عن أبي بصير عن الإمام الصادق عليه السلام ، الكافي : 2 / 347 / 4 ، الخصال : 124 / 119 ، ثواب الأعمال : 270 / 8 وكلّها عن أبي عبيدة الحذّاء عن الإمام الباقر عليه السلام عن كتاب الإمام عليّ عليه السلام نحوه ، بحار الأنوار : 74 / 94 / 24 وص 134 / 104 .
4- .الخصال : 505 / 2 عن سعيد بن علاقة ، مشكاة الأنوار : 230 / 645 ، روضة الواعظين : 499 ، بحار الأنوار : 74 / 91 / 12 .
5- .غرر الحكم : 6769 .
6- .غرر الحكم : 6783 .

ص: 811

2 / 4 گسستن پيوند از خويشان

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خانه اى كه خيانت در آن باشد ، بركت از آن رخت بربندد .

امام كاظم عليه السلام :خيانت و دروغگويى ، فقر و نفاق را فراهم مى كنند .

2 / 4گسستن پيوند از خويشانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همانا پيوند گسستن از خويشان و سوگند دروغ ، سرزمين ها را از ساكنانشان خالى مى كند .

امام على عليه السلام :پيوند گسستن از خويشان ، فقر را در پى دارد .

امام على عليه السلام :پيوند گسستن از خويشان ، عذاب را فراپيش مى كشد .

امام على عليه السلام :پيوند گسستن از خويشان ، نعمت ها را از ميان مى برد .

.

ص: 812

عنه عليه السلام :لَيسَ مَعَ الفُجورِ نَماءٌ . . . ولا مَعَ القَطيعَةِ غِنىً . (1)

الكافي عن أبو حمزة الثماليّ :قالَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام في خُطبَتِهِ : أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الذُّنوبِ الَّتي تُعَجِّلُ الفَناءَ . فَقامَ إلَيهِ عَبدُ اللّهِ بنُ الكَوّاءِ اليَشكُرِيُّ فَقالَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، أوَ تَكونُ ذُنوبٌ تُعَجِّلُ الفَناءَ ؟ فَقالَ : نَعَم _ وَيلَكَ! _ قَطيعَةُ الرَّحِمِ ؛ إنَّ أهلَ البَيتِ لَيَجتَمِعونَ ويَتَواسَونَ وهُم فَجَرَةٌ فَيَرزُقُهُمُ اللّهُ ، وإنَّ أهلَ البَيتِ لَيَتَفَرَّقونَ ويَقطَعُ بَعضُهُم بَعضا فَيَحرِمُهُمُ اللّهُ وهُم أتقِياءُ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :الذُّنوبُ الَّتي تُغَيِّرُ النِّعَمَ : البَغيُ . . . وَالَّتي تُعَجِّلُ الفَناءَ : قَطيعَةُ الرَّحِمِ . (3)

2 / 5مَنعُ المُحتاجِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما عَظُمَت نِعمَةُ اللّهِ عَلى عَبدٍ إلاّ عَظُمَت مَؤونَةُ النّاسِ عَلَيهِ ، فَمَن لَم يَحتَمِل تِلكَ المَؤونَةَ فَقَد عَرَّضَ تِلكَ النِّعمَةَ لِلزَّوالِ . (4)

.


1- .دستور معالم الحكم : 31 .
2- .الكافي : 2 / 347 / 7 ، بحار الأنوار : 74 / 137 / 107 .
3- .الكافي : 2 / 447 / 1 ، معاني الأخبار : 269 / 1 ، علل الشرايع : 584 / 27 كلّها عن مجاهد عن أبيه ، الاختصاص : 238 عن عبد اللّه بن سنان ، بحار الأنوار : 73 / 374 / 11 .
4- .الأمالي للطوسي : 306/615 عن معاذ بن جبل ، تاريخ اليعقوبي : 2/97 ، قرب الإسناد : 77/249 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام عنه صلى الله عليه و آله ، الكافي : 4 / 38 / 4 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عليه السلام وكلاهما نحوه ، بحار الأنوار : 96 / 161 / 3 و ح 1 ؛ تاريخ بغداد : 5 / 181 / 2626 ، شُعب الإيمان : 6 / 118 / 7664 كلاهما عن معاذ بن جبل ، قضاء الحوائج لابن أبي الدنيا : 55 / 48 عن عائشة ، كنز العمّال : 6 / 347 / 15994 وص 390 / 16202 .

ص: 813

2 / 5 پس راندنِ نيازمند

امام على عليه السلام :با بدكارى ، افزايش نباشد . . . و با پيوند گسستن از خويشان ، توانگرى نماند .

الكافى از ابوحمزه ثمالى :اميرالمؤمنين عليه السلام در خطبه خويش فرمود: «پناه مى برم به خدا از گناهانى كه نيستى را پيش مى اندازد» . عبداللّه بن كواء يشكرى برخاست و گفت : «اى اميرالمؤمنين! آيا گناهانى هم هستند كه نيستى را پيش اندازند؟» فرمود: «آرى _ واى بر تو! _ و آن ، پيوند گسستن از خويشان است . همانا شود كه خانواده اى گرد هم آيند و يكديگر را يارى كنند و با آن كه بدكارند ، خداوند روزى شان دهد ؛ و خانواده اى پراكنده باشند و از هم جدا بزيند و با آن كه پرهيزگارند ، خدا از روزى محرومشان سازد» .

امام صادق عليه السلام :گناهانى كه نعمت ها را دگرگون كنند ، چنينند : ستم و ... ؛ و گناهى كه نيستى را پيش اندازد ، پيوند گسستن از خويشان است .

2 / 5پس راندنِ نيازمندپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ بنده اى نيست كه نعمت خدا برايش فراوان گردد ، مگر آن كه بار مردم بر دوش وى سنگين شود ؛ و هر كه اين بار را تحمل نكند ، آن نعمت را در معرض نابودى قرار داده است .

.

ص: 814

عنه صلى الله عليه و آله :ما أنعَمَ اللّهُ عز و جل عَلى عَبدٍ مِن نِعمَةٍ وأسبَغَها عَلَيهِ ثُمَّ جَعَلَ إلَيهِ شَيئا مِن حَوائِجِ النّاسِ فَتَبَرَّمَ بِها ، إلاّ وقَد عَرَّضَ تِلكَ النِّعمَةَ لِلزَّوالِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ للّهِِ أقواما يَختَصُّهُم بِالنِّعَمِ لِمَنافِعِ العِبادِ ، ويُقِرُّها فيهِم ما بَذَلوها ، فَإِذا مَنَعوا نَزَعَها عَنهُم فَحَوَّلَها إلى غَيرِهِم . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :لا تُمانِعوا قَرضَ الخَميرِ ؛ فَإِنَّ مَنعَهُ يورِثُ الفَقرَ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :مَنعُ الخُبزِ يَمحَقُ البَرَكَةَ . (4)

الإمام عليّ عليه السلام :مَن كَثُرَت نِعَمُ اللّهِ عَلَيهِ كَثُرَت حَوائِجُ النّاسِ إلَيهِ ؛ فَمَن قامَ للّهِِ فيها بِما يَجِبُ فيها عَرَضَها لِلدَّوامِ وَالبَقاءِ ، ومَن لَم يَقُم فيها بِما يَجِبُ عَرَضَها لِلزَّوالِ وَالفَناءِ . (5)

عنه عليه السلام :إنَّ حَوائِجَ النّاسِ إلَيكُم نِعمَةٌ مِنَ اللّهِ عَلَيكُم ؛ فَاغتَنِموها ولا تَمَلّوها فَتَتَحَوَّلَ نِقَما . (6)

.


1- .كنز العمّال : 6 / 448 / 16481 نقلاً عن ابن النجّار و ح 16482 نقلاً عن أبي نعيم ، المعجم الأوسط : 7 / 292 / 7529 ، الفردوس : 4 / 12 / 6033 كلّها عن ابن عبّاس نحوه .
2- .تاريخ بغداد : 9 / 459 / 5089 ، حلية الأولياء : 10 / 215 نحوه وكلاهما عن ابن عمر ، كنز العمّال : 6 / 350 / 16008 ؛ نهج البلاغة : الحكمة 425 عن الإمام عليّ عليه السلام ، تاريخ اليعقوبي : 2 / 97 كلاهما نحوه ، بحار الأنوار : 74 / 418 / 39 .
3- .الجعفريّات : 161 ، تهذيب الأحكام : 7 / 162 / 718 ، من لا يحضره الفقيه : 3 / 269 / 3973 كلاهما عن السكوني عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام وزادا فيهما «والخبز» .
4- .الفردوس : 4 / 150 / 6465 عن الإمام الحسين عليه السلام .
5- .نهج البلاغة : الحكمة 372 ، غرر الحكم : 8752 ، التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه السلام : 403 / 274 ؛ المناقب للخوارزمي : 369 / 388 كلاهماعن جابربن عبد اللّه الأنصاري وكلّها نحوه .
6- .غرر الحكم : 3599 .

ص: 815

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر بنده اى كه خداوند به وى نعمتى دهد و آن را بر او كامل گرداند و سپس نيازى از مردم بر وى عرضه كند و او اظهار ملالت نمايد ، آن نعمت را در معرض نابودى قرار داده است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همانا خداى را دسته هايى از بندگانند كه به ايشان نعمت بخشيده تا آن را در منافع بندگان ديگر مصرف كنند و آن چه را كه بذل و بخشش كنند ، برايشان ماندگار فرمايد ؛ اما هرگاه از بخشش آن خوددارى ورزند ، آن را از ايشان مى ستاند و به ديگران مى سپارد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از وام دادن خمير مايه نان ابا نكنيد ؛ كه اين كار فقر مى زايد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نان ندادن به ديگران ، بركت را از ميان مى برد .

امام على عليه السلام :هر كه نعمت هاى خدا بر وى فراوان شود ، نيازهاى مردم نيز به سوى او بسيار گردد . پس اگر كسى براى خدا به انجام وظيفه خود برخيزد ، آن مال را دوام و ماندگارى بخشيده ؛ و اگر به اداى وظيفه اش برنخيزد ، آن را در معرض تباهى و نيستى قرار داده است .

امام على عليه السلام :همانا نيازهاى مردم كه به شما عرضه مى شود ، نعمتى از سوى خدا براى شما است ؛ پس آن را غنيمت شمريد و از آن ملول نگرديد ، مبادا كه نعمت به عذاب تبديل شود .

.

ص: 816

عنه عليه السلام :سَبَبُ زَوالِ اليَسارِ مَنعُ المُحتاجِ . (1)

عنه عليه السلام_ فِي الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ _: ما أحسَنَ الدُّنيا وإقبالَهاإذا أطاعَ اللّهَ مَن نالَها مَن لَم يُواسِ النّاسَ مِن فَضلِهِعَرَّضَ لِلإِدبارِ إقبالَها فَاحذَر زَوالَ الفَضلِ ياجابِرُوأعطِ مِن دُنياكَ مَن سالَها فَإِنَّ ذَا العَرشِ جَزيلُ العَطايُضعِفُ بِالحَبَّةِ أمثالَها (2)

عنه عليه السلام :رَدُّ السّائِلِ الذَّكِرِ بِاللَّيلِ يورِثُ الفَقرَ . (3)

الإمام الحسين عليه السلام :إنَّ حَوائِجَ النّاسِ إلَيكُم مِن نِعَمِ اللّهِ عَلَيكُم ؛ فَلا تَمَلُّوا النِّعَمَ فَتَجوزُوا النِّعَمَ . (4)

الإمام الصادق عليه السلام :مَن عَظُمَت نِعمَةُ اللّهِ عَلَيهِ اشتَدَّت مَؤونَةُ النّاسِ عَلَيهِ ؛ فَاستَديمُوا النِّعمَةَ بِاحتِمالِ المَؤونَةِ ولا تُعَرِّضوها لِلزَّوالِ ؛ فَقَلَّ مَن زالَت عَنهُ النِّعمَةُ فَكادَت أن تَعودَ إلَيهِ ! (5)

.


1- .غرر الحكم : 5526 .
2- .الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : 422 / 331 ، الملاحم والفتن : 361 / 529 وليس فيه من «فاحذر زوال ...» ، التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه السلام : 403 / 274 ؛ تذكرة الخواصّ : 168 ، المناقب للخوارزمي : 369 / 388 عن جابر بن عبد اللّه الأنصاري .
3- .الخصال : 505 / 2 عن سعيد بن علاقة ، جامع الأخبار : 343 / 952 ، روضة الواعظين : 499 ، مشكاة الأنوار : 229 / 645 وفيه «الذاكر» بدل «الذكر» ، بحار الأنوار : 76 / 314 / 1 .
4- .الدرّه الباهرة : 24 ، أعلام الدين : 298 وفيه «فتتحوّل إلى غيركم» بدل «فتجوزوا النِّعَم» ، كشف الغمّة : 2 / 241 وفيه «فتحوّر نقما» بدل «فتجوزوا النعم» ، بحار الأنوار : 74 / 318 / 80 وراجع المناقب للخوارزمي : 369 / 388 .
5- .الكافي : 4 / 37 / 1 عن حديد بن حكيم ، من لا يحضره الفقيه : 2 / 60 / 1705 .

ص: 817

امام على عليه السلام :رخت بربستن آساش و گشايش ، به سبب پس راندن نيازمند است .

امام على عليه السلام_ در ديوان منسوب به وى _: چه زيبا است دنيا و روى آوردنشاگر كسى كه به آن مى رسد ، خدا را اطاعت كند . هر كس از نعمت خويش ، مردم را دستگيرى نكندخود سبب مى شود كه دنيا به وى پشت كند . اى جابر! از نيستى نعمت برحذر باشو هر كه به دنيايت نياز دارد ، از آن به وى عطا كن . همانا خداوندِ دارنده عرش ، بسيار عطا مى فرمايدو به ازاى يك دانه ، چندين برابر مى بخشد .

امام على عليه السلام :راندن نيازمندى كه در شب عرض نياز مى كند ، موجب فقر است .

امام حسين عليه السلام :همانا نيازهاى مردم كه به شما عرضه مى شود ، از نعمت هاى خدا بر شما است ؛ پس از آن ها ملول نگرديد ، مبادا كه از آن ها محروم گرديد .

امام صادق عليه السلام :هر كه نعمت خدا بر وى بزرگ تر باشد ، بار مردم بر دوش او سنگين تر است ؛ پس با تحمل اين بار ، نعمت را پايدار سازيد و آن را در معرض نابودى قرار ندهيد ؛ كه بسى كم است كسى كه نعمت از او نهان گردد و به وى بازگردد .

.

ص: 818

الكافي عن داود بن عبد اللّه بن محمّد الجعفريّ عن إبراهيم بن محمّد :قالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : ما مِن عَبدٍ تَظاهَرَت عَلَيهِ مِنَ اللّهِ نِعمَةٌ إلاَّ اشتَدَّت مَؤونَةُ النّاسِ عَلَيهِ ؛ فَمَن لَم يَقُم لِلنّاسِ بِحَوائِجِهِم فَقَد عَرَضَ النِّعمَةَ لِلزَّوالِ . قالَ : فَقُلتُ : جُعِلتُ فِداكَ! ومَن يَقدِرُ أن يَقومَ لِهذَا الخَلقِ بِحَوائِجِهِم !؟ فَقالَ : إنَّمَا النّاسُ في هذَا المَوضِعِ وَاللّهِ المُؤمِنونَ ! (1)

.


1- .الكافي : 4 / 37 / 2 .

ص: 819

الكافى از داود بن عبداللّه بن محمّد جعفرى از ابراهيم بن محمّد:امام صادق عليه السلامفرمود: «هيچ بنده اى نيست كه نعمت خدا برايش فراوان گردد ، مگر آن كه بار مردم بر دوش وى سنگين شود . پس هر كه نياز مردم را تأمين نكند ، نعمت را در معرض نابودى قرار داده است» . گفتم: «فدايت شوم! چه كسى مى تواند نيازهاى همه اين مردم را تأمين نمايد؟» فرمود: «به خدا سوگند! مراد از مردم در اين جا ، مؤمنانند» .

.

ص: 820

الفصل الثالث: الموانع العمليّة3 / 1السَّيِّئاتالكتاب :«ظَهَرَ الْفَسَادُ فِى الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِى النَّاسِ لِيُذِيقَهُم بَعْضَ الَّذِى عَمِلُواْ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ . (1) »

«وَ لاَ تَكُونُواْ كَالَّذِينَ نَسُواْ اللَّهَ فَأَنسَ_اهُمْ أَنفُسَهُمْ أُوْلَ_ئِكَ هُمُ الْفَ_سِقُونَ . (2) »

«وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِى فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَ_مَةِ أَعْمَى (3) » .

«فَأَهْلَكْنَ_هُم بِذُنُوبِهِمْ وَ أَنشَأْنَا مِن بَعْدِهِمْ قَرْنًا ءَاخَرِينَ . (4) »

راجع : ص 802 (الموانع الاجتماعية / الظلم) وص 970 (مضارّ التَّكاثر / الهلاك).

.


1- .الروم : 41 .
2- .الحشر : 19 .
3- .طه : 124 .
4- .الأنعام : 6 .

ص: 821

فصل سوم : موانع عملى

3 / 1 گناهان

فصل سوم: موانع عملى3 / 1گناهانقرآن:«به سبب آن چه دست هاى مردم كرده ، در خشكى و دريا تباهى پديد آمد تا [خدا جزاىِ ]برخى از آن چه كرده اند ، به آنان بچشاند؛ باشد كه بازگردند .»

«و مانند كسانى مباشيد كه خداى را از ياد بردند و خدا خودشان را از يادشان برد؛ اينانند بدكاران نافرمان .»

«و هر كه از يادكرد و پند من روى گرداند ، زندگى تنگ و سخت دارد و روز رستاخيز او را نابينا برانگيزيم . 1 »

.

ص: 822

الحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ لَم يُعطِ لِيَأخُذَ ، ولَو أنعَمَ عَلى قَومٍ ما أنعَمَ وبَقوا ما بَقِيَ اللَّيلُ وَالنَّهارُ ما سَلَبَهُم تِلكَ النِّعَمَ وهُم لَهُ شاكِرونَ ، إلاّ أن يَتَحَوَّلوا مِن شُكرٍ إلى كُفرٍ ومِن طاعَةٍ إلى مَعصِيَةٍ ؛ وذلِكَ قَولُهُ تَعالى : «إِنَّ اللَّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ (1) » . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ عز و جل لا يُعَذِّبُ العامَّةَ بِعَمَلِ الخاصَّةِ ، حَتّى يَرَوُا المُنكَرَ بَينَ ظَهرانيهِم وهُم قادِرونَ عَلى أن يُنكِروهُ فَلا يُنكِروهُ ؛ فَإِذا فَعَلوا ذلِكَ عَذَّبَ اللّهُ الخاصَّةَ وَالعامَّةَ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ الرَّجُلَ لَيُحرَمُ الرِّزقَ بِالذَّنبِ يُصيبُهُ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :اِحذَرُوا الذُّنوبَ ؛ فَإِنَّ العَبدَ يُذنِبُ الذَّنبَ فَيُحبَسُ عَنهُ الرِّزقُ . (5)

.


1- .الرعد : 11 .
2- .إرشاد القلوب : 31 .
3- .مسند ابن حنبل : 6 / 218 / 17736 عن عدي ، المعجم الكبير : 17 / 138 / 343 عن العرس بن عميرة نحوه ، كنز العمّال : 3 / 65 / 5515 وراجع علل الشرايع : 522 / 6 وقرب الإسناد : 55 / 180 وبحار الأنوار : 100 / 75 / 16 .
4- .سنن ابن ماجة : 2 / 1334 / 4022 ، مسند ابن حنبل: 8 / 330 / 22476 و ص 335 / 22501 ، المستدرك على الصحيحين : 1/670/1814 و ج 3 / 548 / 6038 ، مسند الرؤياني : 1/408/626 وص420/643 وفيه «يعمله» بدل «يصيبه» ، المعجم الكبير : 2/100/1442 ، الزهد لابن المبارك : 29 / 86 كلّها عن ثوبان ؛ الكافي : 2 / 270 / 8 عن الفضيل بن يسار عن الإمام الباقر عليه السلاموص 271 / 11 عن محمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عليه السلام ، الأمالي للطوسي : 136 / 219 عن بكر بن محمّد عن الإمام الصادق عليه السلام وكلّها نحوه .
5- .كنز الفوائد : 1 / 352 ، الخصال : 620 / 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام وفيه «ليذنب» بدل «يذنب الذنب» ، تحف العقول : 110 عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحار الأنوار : 73 / 351 / 47 وج 77 / 169 / 6 .

ص: 823

«پس آنان را به سزاى گناهانشان هلاك كرديم و از پسِ ايشان مردمى ديگر پديد آورديم .»

ر .ك : ص803 (موانع اجتماعى/ستم) و ص971 (زيان هاى ثروت اندوزى/نابودى).

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همانا خداوند آن چه را عطا فرمايد ، باز نمى ستاند ؛ و اگر به قومى نعمتى دهد و آنان جاودانه در عين شكرگزارى زندگى كنند ، آن را از ايشان نستاند ، مگر اين كه از شكر به ناسپاسى و از اطاعت به معصيت گرايند . و اين است سخن خداى تعالى: «همانا خداوند آن چه را از آنِ گروهى است ، دگرگون نمى كند ، مگر اين كه ويژگى هاى خود را تغيير دهند» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همانا خداوند به سبب رفتار گروهى خاص ، همه مردم را عذاب نمى كند ، مگر اين كه آنان عمل زشت را آشكارا بينند و در حالى كه قدرت مخالفت با آن را دارند ، مخالفت نكنند ؛ پس در اين حال ، خداوند هم آن گروه خاص و هم عوام را عذاب كند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همانا انسان با ارتكاب گناه ، از روزى محروم مى شود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از گناهان بپرهيزيد ؛ كه همانا بنده گناه مى كند و روزى اش قطع مى گردد .

.

ص: 824

الإمام عليّ عليه السلام :لَيسَ مَعَ الفُجورِ نَماءٌ . (1)

عنه عليه السلام :لا غِنىً مَعَ فُجورٍ . (2)

عنه عليه السلام :مُداوَمَةُ المَعاصي تَقطَعُ الرِّزقَ . (3)

عنه عليه السلام :تَوَقُّوا الذُّنوبَ ؛ فَما مِن بَلِيَّةٍ ولا نَقصِ رِزقٍ إلاّ بِذَنبٍ ، حَتَّى الخَدشِ وَالكَبوَةِ وَالمُصيبَةِ ؛ فَإِنَّ اللّهَ _ جَلَّ ذِكرُهُ _ يَقولُ : «وَ مَآ أَصَ_بَكُم مِّن مُّصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُواْ عَن كَثِيرٍ (4) » . (5)

عنه عليه السلام :بِاللّهِ! إنَّهُ ما عاشَ قَومٌ قَطُّ في غَضارَةٍ مِن كَرامَةِ نِعَمِ اللّهِ في مَعاشِ دُنيا ، ولا دائِمِ تَقوىً في طاعَةِ اللّهِ وَالشُّكرِ لِنِعَمِهِ ، فَأَزالَ ذلِكَ عَنهُم ، إلاّ مِن بَعدِ تَغييرٍ مِن أنفُسِهِم ، وتَحويلٍ عَن طاعَةِ اللّهِ ، وَالحادِثِ مِن ذُنوبِهِم ، وقِلَّةِ مُحافَظَةٍ ، وتَركِ مُراقَبَةِ اللّهِ عز و جل ، وتَهاوُنٍ بِشُكرِ نِعمَةِ اللّهِ ؛ لِأَنَّ اللّهَ عز و جليَقولُ في مُحكَمِ كِتابِهِ : «إِنَّ اللَّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ وَ إِذَآ أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلاَ مَرَدَّ لَهُ وَ مَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ» . ولَو أنَّ أهلَ المَعاصي وكَسَبَةَ الذُّنوبِ إذا هُم حَذَروا زَوالَ نِعَمِ اللّهِ وحُلولَ نِقمَتِهِ وتَحويلَ عافِيَتِهِ ، [و] أيقَنوا أنَّ ذلِكَ مِنَ اللّهِ _ جَلَّ ذِكرُهُ _ بِما كَسَبَت أيديهِم ، فَأَقلَعوا وتابوا وفَزِعوا إلَى اللّهِ _ جَلَّ ذِكرُهُ _ بِصِدقٍ مِن نِيّاتِهِم وإقرارٍ مِنهُم بِذُنوبِهِم وإساءَتِهِم ، لَصَفَحَ لَهُم عَن كُلِّ ذَنبٍ، وإذا لَأَقالَهُم كُلَّ عَثرَةٍ ، ولَرَدَّ عَلَيهِم كُلَّ كَرامَةِ نِعمَةٍ ، ثُمَّ أعادَ لَهُم مِن صَلاحِ أمرِهِم ومِمّا كانَ أنعَمَ بِهِ عَلَيهِم كُلَّ ما زالَ عَنهُم واُفسِدَ عَلَيهِم . (6)

.


1- .دستور معالم الحكم : 31 .
2- .الإرشاد : 1 / 303 ، كنز الفوائد : 1 / 137 ، بحار الأنوار : 73 / 257 / 29 وراجع تحف العقول : 89 وص 100 .
3- .غرر الحكم : 9771 .
4- .الشورى : 30 .
5- .الخصال : 616 / 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، تحف العقول : 106 ، التمحيص : 37 / 33 عن أبي بصير عن الإمام الصادق عنه عليهماالسلاموفيهما «والنكبة» بدل «والكبوة» ، بحار الأنوار : 10 / 95 / 1 .
6- .الكافي : 8/256/368 عن سلام بن المستنير عن الإمام الباقر عليه السلام ، بحار الأنوار : 32/234/186 .

ص: 825

امام على عليه السلام :با بدكارى ، رشد و افزونى نباشد .

امام على عليه السلام :با بدكارى ، توانگرى نباشد .

امام على عليه السلام :پايدارى در گناهكارى ، روزى را قطع مى كند .

امام على عليه السلام :از گناهان دور باشيد ؛ كه هيچ بلا و كاستى در روزى ، حتّى يك خراش و به روى درافتادن و مصيبت ، مگر به سبب گناه نيست . خداى كه نامش بشكوه باد ، فرمايد : «و هر مصيبتى كه به شما رسد ، به سبب كارهايى است كه با دستان خود كرده ايد و او از بسيارى [از گناهان] در مى گذرد» .

امام على عليه السلام :به خدا سوگند! هر قومى كه از كرامتِ سرشارِ نعمتِ خداوند در زندگانى دنيا بهره بردند و همواره در حال بندگى خدا و شكر نعمت هاى او بودند ، خداوند هرگز نعمت خود را از آنان نستاند ، مگر پس از آن كه درون خويش را تغيير دادند و از اطاعت خدا دست كشيدند و به گناه دست يازيدند و خود را كم از گناه نگاه داشتند و مراقبت در تقواى خدا را رها كردند و در شكر نعمت خداوند سستى ورزيدند ؛ كه همانا خداوند در كتاب استوار خود فرموده است: «همانا خداوند آن چه را گروهى دارند ، دگرگون نمى كند تا آن گاه كه آن چه را در خودشان است دگرگون كنند . و چون خدا براى گروهى بدى بخواهد ، آن را برگشتى نباشد ؛ و آنان را جز او هيچ دوست و كارسازى نيست» . و اگر معصيت پيشگان و گناهكاران از نابودى نعمت هاى خدا و در رسيدن كيفرش و نيستىِ عافيتش حذر كنند و يقين ورزند كه اين پيامد از جانب خداوند بشكوهْ نام به سبب كارهايى است كه ايشان با دست هاى خويش انجام داده اند ، و آن گاه با نيتى راست و اقرار به گناهان و بدكردارى خود ، دست از گناه بكشند و توبه ورزند و به خدا پناه برند ، خداوند از هر گناه ايشان درگذرد و هر خطايى را از آنان بردارد و كرامت هر نعمت را به ايشان باز گرداند و سپس سامان كارشان و نعمت از دست رفته و نابود شده شان را واپس دهد .

.

ص: 826

الإمام زين العابدين عليه السلام :الذُّنوبُ الَّتي تُغَيِّرُ النِّعَمَ : البَغيُ عَلَى النّاسِ ، وَالزَّوالُ عَنِ العادَةِ فِي الخَيرِ وَاصطِناعِ المَعروفِ ، وكُفرانُ النِّعَمِ، وتَركُ الشُّكرِ ؛ قالَ اللّهُ عز و جل : «إِنَّ اللَّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ . (1) »

الكافي عن الفضيل عن الإمام الباقر عليه السلام :إنَّ الرَّجُلَ لَيُذنِبُ الذَّنبَ فَيُدرَأُ عَنهُ الرِّزقُ . وتَلا هذِهِ الآيَةَ: «إِذْ أَقْسَمُواْ لَيَصْرِمُنَّهَا مُصْبِحِينَ * وَ لاَ يَسْتَثْنُونَ * فَطَافَ عَلَيْهَا طَ_آئِفٌ مِّن رَّبِّكَ وَ هُمْ نَآئِمُونَ (2) » . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :يا مُفَضَّلُ ، إيّاكَ وَالذُّنوبَ ! وحَذِّرها شيعَتَنا ، فَوَاللّهِ ما هِيَ إلى أحَدٍ أسرَعَ مِنها إلَيكُم ؛ إنَّ أحَدَكُم لَتُصيبُهُ المَعَرَّةُ مِنَ السُّلطانِ وما ذاكَ إلاّ بِذُنوبِهِ ، وإنَّهُ لَيُصيبُهُ السُّقمُ وما ذاكَ إلاّ بِذُنوبِهِ ، وإنَّهُ لَيُحبَسُ عَنهُ الرِّزقُ وما هُوَ إلاّ بِذُنوبِهِ . (4)

عنه عليه السلام :أكرِموا أنفُسَكُم عَن أهلِ الباطِلِ ، ولا تَجعَلُوا اللّهَ _ تَبارَكَ وتَعالى ولَهُ المَثَلُ الأَعلى _ وإمامَكُم ودينَكُمُ الَّذي تَدينونَ بِهِ عُرضَةً لِأَهلِ الباطِلِ ؛ فَتُغضِبوا اللّهَ عَلَيكُم فَتَهلِكوا . فَمَهلاً مَهلاً يا أهلَ الصَّلاحِ ! لا تَترُكوا أمرَ اللّهِ وأمرَ مَن أمَرَكُم بِطاعَتِهِ ؛ فَيُغَيِّرَ اللّهُ ما بِكُم مِن نِعمَةٍ . أحِبّوا فِي اللّهِ مَن وَصَفَ صِفَتَكُم ، وأبغِضوا فِي اللّهِ مَن خالَفَكُم . (5)

.


1- .معاني الأخبار : 270 / 2 عن أبي خالد الكابلي ، بحار الأنوار : 73 / 375 / 12 .
2- .القلم : 17 _ 19 .
3- .الكافي : 2/271/12 ، المحاسن : 1/206/361 كلاهما عن الفضيل ، بحار الأنوار : 73/324/9 .
4- .علل الشرايع : 297 / 1 ، مشكاة الأنوار : 477 / 1596 نحوه كلاهما عن المفضّل بن عمر ، بحار الأنوار : 6 / 157 / 15 .
5- .الكافي : 8 / 12 / 1 عن إسماعيل بن جابر ، بحار الأنوار : 78 / 222 / 93 .

ص: 827

امام سجاد عليه السلام :گناهانى كه نعمت ها را تغيير مى دهند ، چنينند : تجاوز به [حقوقِ ]مردم ، ترك عادت انجام كار نيك و شايسته ، ناسپاسى نعمت ها ، و شكر نگزاردن . خداوند فرموده است: «همانا خداوند آن چه را گروهى دارند ، دگرگون نمى كند تا آن گاه كه آن چه را در خودشان است دگرگون كنند» .

الكافى از فضيل از امام باقر عليه السلام :«كسى كه گناهى مرتكب گردد ، روزى وى قطع شود .» سپس امام اين آيه را تلاوت فرمود: «آن گاه كه سوگند خوردند: هر آينه بامدادان [دور از چشم مستمندان] ميوه آن باغ را خواهيم چيد * و نگفتند: اگر خداى خواهد * پس شبانگاه كه خفته بودند ، آفتى از سوى پروردگارت بر گرد آن باغ بگرديد» .

امام صادق عليه السلام :اى مفضل! از گناهان بپرهيز و پيروان ما را هم از آن بپرهيزان . به خدا سوگند! گناه بيش از همه به سوى شما شتاب مى گيرد . همانا گزندى كه از حاكم به يكى از شما مى رسد يا مرضى كه به وى رو مى آورد يا روزى اش كه از او قطع مى شود ، جز به سبب گناهانش نيست .

امام صادق عليه السلام :كرامت خود را در برابر باطل انديشان ، نگاه داريد و خداى _ پاك و والا و بلندْ وصف _ و امامتان و دينى را كه به آن گرويده ايد ، بازيچه باطل انديشان مسازيد ؛ كه آن گاه ، خشم خداى را نصيب خود كرده ، هلاك خواهيد شد . پس اى صالحان! درنگ كنيد ؛ درنگ كنيد . از فرمان خدا و فرمان كسى كه شما را به اطاعت خدا فرا مى خواند ، سرپيچى مكنيد ؛ كه خدا نعمت خود را از شما خواهد ستاند . براى خدا هر كس را كه هم صفتِ شما است ، دوست بداريد و براى خدا هر كس را كه مخالف شما است ، دشمن شماريد .

.

ص: 828

عنه عليه السلام :إنَّ المُؤمِنَ لَيَنوِي الذَّنبَ فَيُحرَمُ رِزقَهُ . (1)

مستدرك الوسائل :خَرَجَ موسى عليه السلام بِالنّاسِ لِلاِستِسقاءِ ، فَرَأى نَملَةً مُستَلقِيَةً تَقولُ : اللّهُمَّ اسقِنا ولا تَأخُذنا بِذُنوبِ بَني آدَمَ ! فَقالَ : اِنصَرِفوا فَقَدِ استُسقِيَ لَكُم . وجاءَ المَطَرُ . (2)

راجع : ص 674 (المبادئ العباديّة / الاستغفار).

3 / 2الرِّباالكتاب :«يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبَواْ وَيُرْبِى الصَّدَقَ_تِ . (3) »

«وَ مَآ ءَاتَيْتُم مِّن رِّبًا لِّيَرْبُوَاْ فِى أَمْوَ لِ النَّاسِ فَلاَ يَرْبُواْ عِندَ اللَّهِ . (4) »

الحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما ظَهَرَ في قَومٍ الرِّبا وَالزِّنا إلاّ أحَلّوا بِأَنفُسِهِم عِقابَ اللّهِ عز و جل . (5)

.


1- .ثواب الأعمال : 288 / 1 ، المحاسن : 1 / 206 / 362 كلاهما عن بكر بن محمّد الأزدي ، بحار الأنوار : 71 / 247 / 6 .
2- .مستدرك الوسائل : 6 / 206 / 6754 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب .
3- .البقرة : 276 .
4- .الروم : 39 .
5- .مسند ابن حنبل : 2 / 63 / 3809 ، مسند أبي يعلى : 5 / 12 / 4960 كلاهما عن عبد اللّه بن مسعود عن أبيه ، كنز العمّال : 4 / 107 / 9768 وص 110 / 9785 .

ص: 829

3 / 2 ربا

امام صادق عليه السلام :همانا مؤمن نيت گناه مى كند و از روزى اش محروم مى گردد .

مستدرك الوسائل :موسى عليه السلام همراه مردم براى باران خواستن بيرون شد . مورچه اى را ديد كه به پشت خوابيده ، مى گويد: «بار خدايا! ما را از باران نصيب بخش و به سبب گناهان آدميان ، تنبيهمان نكن» . موسى فرمود: «بازگرديد ؛ كه باران نصيبتان گشت» . و باران آمد .

ر .ك : ص675 (اصول عبادى / آمرزش خواهى) .

3 / 2رباقرآن:«خداوند ربا را مى كاهد و نابود مى گرداند و صدقه ها را فزونى مى بخشد .»

«و آن چه از ربا مى دهيد تا در مال هاى مردم اضافه شود ، نزد خدا افزون نمى شود .»

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در هيچ قومى ربا و زنا آشكار نگردد ، مگر آن كه كيفر خدا را بر خويش فرود آورند .

.

ص: 830

عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن قَومٍ يَظهَرُ فيهِمُ الرِّبا إلاّ اُخِذوا بِالسَّنَةِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :ما أحَدٌ أكثَرَ مِنَ الرِّبا إلاّ كانَ عاقِبَةُ أمرِهِ إلى قِلَّةٍ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :الرِّبا وإن كَثُرَ فَإِنَّ عاقِبَتَهُ تَصيرُ إلى قُلٍّ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :شَرُّ الكَسبِ كَسبُ الرِّبا . (4)

الإمام عليّ عليه السلام :إذا أرادَ اللّهُ بِقَريَةٍ هَلاكا ظَهَرَ فيهِمُ الرِّبا . (5)

الإمام الرضا عليه السلام_ في ما كَتَبَ مِن جَوابِ مَسائِلِ مُحَمَّدِ بنِ سِنانٍ _: وعِلَّةُ تَحريمِ الرِّبا : لِما نَهَى اللّهُ عز و جل عَنهُ ، ولِما فيهِ مِن فَسادِ الأَموالِ ؛ لِأَنَّ الإِنسانَ إذَا اشتَرَى الدِّرهَمَ بِالدِّرهَمَينِ كانَ ثَمَنُ الدِّرهَمِ دِرهَما وثَمَنُ الآخَرِ باطِلاً ؛ فَبَيعُ الرِّبا وشِراؤُهُ وَكسٌ _ عَلى كُلِّ حالٍ _ عَلَى المُشتَري وعَلَى البائِعِ ؛ فَحَرَّمَ اللّهُ عز و جل عَلَى العِبادِ الرِّبا لِعِلَّةِ فَسادِ الأَموالِ ، كَما حَظَرَ عَلَى السَّفيهِ أن يُدفَعَ إلَيهِ مالُهُ ؛ _ لِما يَتَخَوَّفُ عَلَيهِ مِن إفسادِهِ _ حَتّى يُؤنَسَ مِنهُ رُشدُهُ ؛ فَلِهذِهِ العِلَّةِ حَرَّمَ اللّهُ عز و جل الرِّبا . وبَيعُ الرِّبا بَيعُ الدِّرهَمِ بِالدِّرهَمَينِ . وعِلَّةُ تَحريمِ الرِّبا بَعدَ البَيِّنَةِ : لِما فيهِ مِنَ الاِستِخفافِ بِالحَرامِ المُحَرَّمِ ، وهِيَ كَبيرَةٌ بَعدَ البَيانِ ، وتَحريمُ اللّهِ عز و جل لَها لَم يَكُن ذلِكَ مِنهُ إلاَّ استِخفافا بِالمُحَرَّمِ الحَرامِ وَالاِستِخفافُ بِذلِكَ دُخولٌ فِي الكُفرِ . وعِلَّةُ تَحريمِ الرِّبا بِالنَّسيئَةِ : لِعِلَّةِ ذَهابِ المَعروفِ ، وتَلَفِ الأَموالِ ، ورَغبَةِ النّاسِ فِي الرِّبحِ ، وتَركِهِم لِلقَرضِ وَالقَرضُ صَنائِعُ المَعروفِ ، ولِما في ذلِكَ مِنَ الفَسادِ وَالظُّلمِ وفَناءِ الأَموالِ . (6)

.


1- .مسند ابن حنبل : 6 / 245 / 17839 عن عمرو بن العاص ، كنز العمّال : 4 / 108 / 9770 .
2- .سنن ابن ماجة : 2 / 765 / 2279 ، المستدرك على الصحيحين : 4 / 353 / 7892 ، المعجم الكبير : 10 / 223 / 10539 ، شُعب الإيمان : 4 / 392 / 5512 كلّها عن عبد اللّه بن مسعود ، كنز العمّال : 4 / 105 / 9757 وص 110 / 9787 .
3- .مسند ابن حنبل: 2/50/3754، المستدرك على الصحيحين: 2/43/2662، الفردوس: 2/282/3304 كلّها عن ابن مسعود، المعجم الكبير: 10/223/10538، شُعب الإيمان : 4/392 / 5511 كلاهما عن عبد اللّه بن مسعود رفعه ، كنز العمّال : 4 / 105 / 9758 وص 110 / 9786 .
4- .الكافي : 8 / 81 / 39 ، من لا يحضره الفقيه : 4 / 403 / 5868 ، الأمالي للصدوق : 577 / 788 كلّها عن أبي الصباح الكناني عن الإمام الصادق عليه السلام ، تفسير القمّي : 1 / 291 ، الاختصاص : 343 وفيهما «شرّ المكاسب» بدل «شرّ الكسب» ؛ دلائل النبوّة للبيهقي : 5 / 242 عن عقبة بن عامر الجهني وفيه «شرّ المكاسب» بدل «شرّ الكسب» .
5- .تفسير مجمع البيان : 2 / 671 .
6- .من لا يحضره الفقيه : 3 / 566 / 4934 ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : 2 / 93 / 1 ، علل الشرايع : 483 / 4 كلاهما نحوه وكلّها عن محمّد بن سنان ، بحار الأنوار : 103 / 119 / 23 .

ص: 831

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در ميان هيچ قومى ربا ظاهر نگردد ، مگر آن كه به قحط سالى گرفتار شوند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ كس ربا را نيفزود ، جز آن كه سرانجام گرفتار كمى و كاستى شد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ربا هر چند فراوان باشد ، سرانجام به تنگدستى مى انجامد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بدترين درآمد از راه ربا حاصل گردد .

امام على عليه السلام :هر گاه خدا خواهد [مردم] سرزمينى را نابود سازد ، در ميانشان ربا را آشكار گرداند .

امام رضا عليه السلام_ در زمره پاسخ هايش به پرسش هاى محمّد بن سنان _: يكى از سبب هاى حرام شمرده شدن ربا آن است كه خدا از آن نهى فرموده و ديگر اين كه با آن ، اموال تباه مى گردند ؛ زيرا وقتى انسان يك درهم را به دو درهم بخرد ، يك درهم بهاى آن درهم است و بهاى ديگرى باطل شمرده مى شود ؛ پس فروش و خريد ربايى در هر حال ، هم براى خريدار و هم براى فروشنده مايه نقصان است . از آن جا كه ربا موجب تباهى اموال است ، خداوند آن را بر بندگان حرام فرموده ، همان گونه كه نهى فرموده كه مال سفيه را در اختيار خودش نهند _ چرا كه بيم مى رود آن را تباه كند _ تا زمانى كه به حد رشد برسد . پس به اين سبب است كه خداوند ربا را حرام فرموده است . و فروش ربايى آن است كه كسى يك درهم را به دو درهم بفروشد . و اما سبب حرام بودن ربا ، علاوه بر آن دليل روشن ، اين است كه رباخوارى سبك شمردنِ يك عمل كاملاً حرام است و اين كار پس از بيان شدن حرمت و بعد از اين كه خدا آن را حرام كرده ، گناهى بزرگ به شمار مى رود . و اگر كسى چنين كند ، كارش جز سبك شمردن آن كارِ كاملاً حرام نيست و چنين سبك شمردنى ، پاى نهادن در كفر محسوب مى گردد . و اما حرام بودن رباى نسيه (1) بدان سبب است كه عمل نيك را تباه مى كند و اموال را تلف مى نمايد و مردم را به سوداندوزى تشويق مى كند و از قرض دادن باز مى دارد ، در حالى كه قرض دادن كارى است نيكو ؛ و نيز فساد و ستم و نابودى اموال را در پى دارد .

.


1- .رباى نسيه گونه اى رباى معاملى و نه قرضى است و آن معاوضه دو شى ء هم جنس به صورت نابرابر است و آن كس كه ديرتر مى دهد بيشتر مى دهد ، مثلاً 100 كيلو گندم نقد مى گيرد و 150 كيلو گندم ديرتر مى پردازد . [ر .ك : جواهر الكلام : ج23 ، ص343 .]

ص: 832

راجع : ص 308 (ما يحرم في المعاملة / الرّبا) .

3 / 3السُّحترسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن كَسَبَ مالاً مِن غَيرِ حِلِّهِ أفقَرَهُ اللّهُ عز و جل . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :كَثرَةُ السُّحتِ يَمحَقُ الرِّزقَ . (2)

أبو الحسن عليه السلام :إنَّ الحَرامَ لا يَنمي ، وإن نَمى لَم يُبارَك لَهُ فيهِ . (3)

.


1- .الأمالي للطوسي : 182 / 306 عن أبي قلابة ، بحار الأنوار : 69 / 382 / 44 وج 77 / 120 / 20 و ج 103 / 5 / 17 .
2- .تحف العقول : 372 ، بحار الأنوار : 78 / 256 / 133 .
3- .الكافي : 5 / 125 / 7 عن داود الصرمي .

ص: 833

3 / 3 پيشه پليد

ر .ك : ص309 (كارهاى حرام در داد و ستد / ربا) .

3 / 3پيشه پليدپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه از راه حرام درآمد كسب كند ، خدا فقيرش گرداند .

امام صادق عليه السلام :فراوانىِ كسب پليد ، روزى را نابود كند .

امام كاظم عليه السلام :حرام رشد نمى كند و اگر هم رشد كند ، بركت ندارد .

.

ص: 834

3 / 4الزِّنارسول اللّه صلى الله عليه و آله :يا عَلِيُّ ، فِي الزِّنا سِتُّ خِصالٍ : ثَلاثٌ مِنها فِي الدُّنيا وثَلاثٌ مِنها فِي الآخِرَةِ ؛ فَأَمَّا الَّتي فِي الدُّنيا : فَيَذهَبُ بِالبَهاءِ ، ويُعَجِّلُ الفَناءَ ، ويَقطَعُ الرِّزقَ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :الزِّنا يورِثُ الفَقرَ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :فِي الزِّنا خَمسُ خِصالٍ : يَذهَبُ بِماءِ الوَجهِ ، ويورِثُ الفَقرَ ، ويَنقُصُ العُمُرَ ، ويُسخِطُ الرَّحمنَ ، ويُخَلِّدُ فِي النّارِ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :الذُّنوبُ . . . الَّتي تَحبِسُ الرِّزقَ الزِّنا . (4)

الإمام الكاظم عليه السلام :اِتَّقِ الزِّنا ؛ فَإِنَّهُ يَمحَقُ الرِّزقَ ، ويُبطِلُ الدّينَ . (5)

.


1- .من لا يحضره الفقيه : 4/367/5762 عن حمّاد بن عمرو وأنس بن محمّد عن أبيه جميعا، الخصال : 321 / 3 عن أنس بن محمّد أبي مالك عن أبيه ، مكارم الأخلاق : 2 / 331 / 2656 وكلّها عن الإمام الصادق عن أبيه عن آبائه عليهم السلام، بحار الأنوار: 77/58/3 وراجع الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام : 275.
2- .من لا يحضره الفقيه : 4 / 20 / 4978 ، الخصال : 505 / 2 عن سعيد بن علاقة ، مشكاة الأنوار : 229 / 645 ، روضة الواعظين : 499 وكلّها عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحار الأنوار : 79 / 23 / 18 ؛ شُعب الإيمان : 4 / 363 / 5417 عن ابن عمر ، كنز العمّال : 5 / 313 / 12989 و ص 318 / 13017 .
3- .الكافي : 5 / 542 / 9 عن الفضيل عن الإمام الباقر عليه السلام ، الخصال : 321 / 4 عن عبد اللّه بن ميمون عن الإمام الصادق عليه السلامنحوه ، بحار الأنوار : 79 / 22 / 15 و ح 17 ، وراجع الفقه المنسوب للإمام الرِّضا عليه السلام : 275 .
4- .الكافي : 2 / 447 / 1 ، معاني الأخبار : 269 / 1 ، علل الشرايع : 584 / 27 كلّها عن مجاهد عن أبيه ، الاختصاص : 238 عن عبد اللّه بن سنان ، بحار الأنوار : 73 / 374 / 11 وج 79 / 23 / 18 .
5- .الكافي : 5 / 541 / 2 عن عليّ بن سالم .

ص: 835

3 / 4 زنا

3 / 4زناپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى على! زنا را شش ويژگى است : سه در دنيا و سه در آخرت . سه ويژگى دنيايى اش چنين است: شكوه را مى برد ؛ نيستى را شتاب مى بخشد ؛ و روزى را قطع مى كند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :زنا سبب فقر مى شود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :زنا را پنج ويژگى است: آبرو را مى برد ؛ فقر پديد مى آورد ؛ عمر را مى كاهد ؛ خداى بخشايشگر را خشمگين مى سازد ؛ و انسان را در آتش جاودانه مى گرداند .

امام صادق عليه السلام :يكى از گناهانى كه روزى را دربند مى كند ، زنا است .

امام كاظم عليه السلام :از زنا بپرهيز ؛ كه روزى را نابود گرداند و دين را باطل سازد .

.

ص: 836

3 / 5اليَمينُ الفاجِرَةُالإمام عليّ عليه السلام :اليَمينُ الفاجِرَةُ تورِثُ الفَقرَ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :اليَمينُ الصَّبرُ الكاذِبَةُ تورِثُ العَقِبَ الفَقرَ . (2)

3 / 6المَسأَلَةرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما فَتَحَ رَجُلٌ بابَ مَسأَلَةٍ يُريدُ بِها كَثرَةً ، إلاّ زادَهُ اللّهُ عز و جلبِها قِلَّةً . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن فَتَحَ عَلى نَفسِهِ بابَ مَسأَلَةٍ ، فَتَحَ اللّهُ عَلَيهِ بابَ فَقرٍ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :ثَلاثٌ وَالَّذي نَفسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ إن كُنتُ لَحالِفا عَلَيهِنَّ . . . لا يَفتَحُ عَبدٌ بابَ مَسأَلَةٍ إلاّ فَتَحَ اللّهُ عَلَيهِ بابَ فَقرٍ . (5)

.


1- .الخصال : 505/2 عن سعيد بن علاقة، مشكاة الأنوار : 229/ 645 ، جامع الأخبار : 343/952، روضة الواعظين : 499 ، بحار الأنوار : 104 / 279 / 8 .
2- .الكافي : 7 / 436 / 4 ، ثواب الأعمال : 270 / 5 كلاهما عن فليح بن أبي بكر الشيباني وليس فيه «الصبر» ، بحار الأنوار : 104 / 209 / 19 .
3- .مسند ابن حنبل : 3 / 434 / 9630 ، شُعب الإيمان : 3 / 233 / 3413 كلاهما عن أبي هريرة وفيه «مسكة» بدل «مسألة» ، كنز العمّال : 6 / 362 / 16072 وص 506 / 16748 .
4- .الكافي : 4 / 19 / 2 عن محمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن الإمام عليّ عليهماالسلام ، من لا يحضره الفقيه : 2 / 70 / 1753 ، الخصال : 615 / 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن الإمام عليّ عليهماالسلام عنه صلى الله عليه و آله ، تحف العقول : 106 ، مكارم الأخلاق : 1 / 296 / 926 كلّها عن الإمام عليّ عليه السلامعنه صلى الله عليه و آله ؛ مسند ابن حنبل : 3 / 398 / 9421 عن أبي هريرة ، سنن الترمذي : 4 / 563 / 2325 عن أبي كبشة الأنماري وكلاهما نحوه ، كنز العمّال : 6 / 377 / 16134 وص 505 / 16742 .
5- .مسند ابن حنبل : 1/410/1674 ، مسند أبي يعلى : 1/389/845 ، مسند البزّار : 3/243/1032 وص 244 / 1033 ، مسند الشهاب : 2 / 29 / 818 وفيها «رجل على نفسه» بدل «عبد» وكلّها عن عبد الرحمان بن عوف ؛ منية المريد : 322 ، تنبيه الخواطر : 1 / 126 وفيهما «فتح رجل» بدل «يفتح عبد» .

ص: 837

3 / 5 سوگند ناروا
3 / 6 ابراز نياز

3 / 5سوگند نارواامام على عليه السلام :سوگند ناروا فقر مى زايد .

امام صادق عليه السلام :سوگند ناروايى كه آدمى به آن پايبند باشد ، فقر در پى مى آورد .

3 / 6ابراز نيازپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ كس درِ خواهش را براى زياده جويى نگشود ، مگر آن كه خداوند به سبب آن ، كاستى اش را افزود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه درِ خواهش را بر خويش بگشايد ، خداوند درِ فقر را بر او باز كند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به آن كه جان محمّد در دست او است ، سه چيزند كه روا است تا بدانها سوگند ياد كنم : . . . هيچ بنده اى درِ خواهش را بر خويش نگشايد ، مگر آن كه خداوند درِ فقر را بر او باز كند .

.

ص: 838

عنه صلى الله عليه و آله :مَن هَداهُ اللّهُ لِلإِسلامِ وعَلَّمَهُ القُرآنَ ثُمَّ سَأَلَ النّاسَ ، كُتِبَ بَينَ عَينَيهِ : فَقيرٌ إلى يَومِ القِيامَةِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن فَتَحَ عَلى نَفسِهِ بابَ مَسأَلَةٍ مِن غَيرِ فاقَةٍ نَزَلَت بِهِ أو عِيالٍ لا يُطيقُهُم ، فَتَحَ اللّهُ عَلَيهِ بابَ فاقَةٍ مِن حَيثُ لا يَحتَسِبُ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن فَتَحَ عَلى نَفسِهِ بابَ المَسأَلَةِ ، فَتَحَ اللّهُ عَلَيهِ سَبعينَ بابا مِنَ الفَقرِ ، لا يَسُدُّ أدناهُ شَيءٌ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن يَستَعفِف يُعِفَّهُ اللّهُ ، ومَن يَستَغنِ يُغنِهِ اللّهُ . (4)

الإمام عليّ عليه السلام :المَسأَلَةُ مِفتاحُ الفَقرِ . (5)

.


1- .تنبيه الخواطر : 1 / 9 ، تفسير مجمع البيان : 5 / 178 عن أنس نحوه ؛ الدرّالمنثور : 4 / 368 نقلاً عن أبي القاسم بن بشران في أماليه عن أنس نحوه .
2- .شُعب الإيمان : 3 / 274 / 3526 عن ابن عبّاس ، كنز العمّال : 6 / 506 / 16743 ؛ تنبيه الخواطر : 1 / 45 وفيه «يطيقهم» بدل «لا يطيقهم» .
3- .عدّة الداعي : 91 ، جامع الأخبار : 379 / 1061 عن أنس نحوه ، الخرائج والجرائح : 1 / 89 / 147 ، بحار الأنوار : 96 / 154 / 22 وص 158 / 37 .
4- .صحيح البخاري : 2 / 519 / 1361 عن حكيم بن حزام ، صحيح مسلم : 2 / 729 / 124 ، سنن أبي داود : 2/121/1644 ، سنن الترمذي : 4 / 374 / 2024 ، الموطّأ : 2 / 997 / 7 ، سنن الدارمي : 1 / 415 / 1603 كلّها عن أبي سعيد الخدري ، كنز العمّال : 6 / 395 / 16224 .
5- .غرر الحكم : 1019 .

ص: 839

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه خداوند به اسلام هدايتش كرده و قرآن را به وى آموخته باشد و سپس او به مردم ابراز نياز كند ، بر پيشانى اش نوشته شود: اين كس تا روز قيامت فقير است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس بدون تنگدستى غيرقابل تحمل براى خود يا خانواده اش ، درِ گدايى را بگشايد ، خداوند درِ فقر را از جايى كه گمان نبرد ، بر وى باز نمايد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه درِ گدايى را بر خود باز كند ، خداوند هفتاد در از فقر بر وى بگشايد كه كوچك ترينِ آن ها را چيزى نتواند بست .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه پاكدامنى جويد ، خداوند عفافش بخشد و هر كه به ديگران اظهار نياز نكند ، خدا بى نيازش سازد .

امام على عليه السلام :ابراز نياز ، كليد فقر است .

.

ص: 840

عنه عليه السلام :السُّؤالُ يُضعِفُ لِسانَ المُتَكَلِّمِ ، ويَكسِرُ قَلبَ الشُّجاعِ البَطَلِ ، ويوقِفُ الحُرَّ العَزيزَ مَوقِفَ العَبدِ الذَّليلِ ، ويُذهِبُ بَهاءَ الوَجهِ، ويَمحَقُ الرِّزقَ. (1)

الإمام زين العابدين عليه السلام :ضَمِنتُ عَلى رَبّي أنَّهُ لا يَسأَلُ أحَدٌ مِن غَيرِ حاجَةٍ إلاَّ اضطَرَّتهُ المَسأَلَةُ يَوما إلى أن يَسأَلَ مِن حاجَةٍ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :إيّاكُم وسُؤالَ النّاسِ ! فَإِنَّهُ ذُلٌّ فِي الدُّنيا ، وفَقرٌ تُعَجِّلونَهُ ، وحِسابٌ طَويلٌ يَومَ القِيامَةِ . (3)

الإمام الرضا عليه السلام :المَسأَلَةُ مِفتاحُ البُؤسِ . (4)

3 / 7النَّومُ قَبلَ طُلوعِ الشَّمسِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :الصُّبحَةُ تَمنَعُ الرِّزقَ . (5)

الإمام عليّ عليه السلام :النَّومُ قَبلَ طُلوعِ الشَّمسِ يورِثُ الفَقرَ . (6)

.


1- .غرر الحكم : 2110 .
2- .الكافي : 4 / 19 / 1 عن مالك بن عطيّة عن الإمام الصادق عليه السلام ، من لا يحضره الفقيه : 2 / 70 / 1752 ، عدّة الداعي : 89 ، بحار الأنوار : 96 / 158 / 37 .
3- .الكافي : 4 / 20 / 1 عن الحسين بن حمّاد عمّن سمع ، من لا يحضره الفقيه : 2 / 70 / 1756 وفيه «ذلّ الدنيا وفقر تتعجّلونه» .
4- .الدرّه الباهرة : 37 ، بحار الأنوار : 96 / 157 / 35 .
5- .مسند ابن حنبل : 1 / 158 / 530 وح 533 ، شُعب الإيمان : 4 / 180 / 4731 ، مسند الشهاب : 1 / 73 / 65 كلّها عن عثمان بن عفّان عن أبيه ، تاريخ دمشق : 14 / 343 / 3605 عن عثمان بن عفّان ، كنز العمّال : 7 / 784 / 21399 .
6- .الخصال : 505 / 2 عن سعيد بن علاقة ، بحار الأنوار : 76 / 184 / 2 .

ص: 841

3 / 7 خواب پيش از طلوع خورشيد

امام على عليه السلام :ابراز نياز ، زبان گوينده را كم توان مى كند ؛ قلب جنگاور دلير را مى شكند ؛ آزادمرد عزّتمند را به خاك بندگى و ذلت مى نشاند ؛ نور چهره را مى زدايد ؛ و روزى را از ميان مى برد .

امام سجاد عليه السلام :من از جانب پروردگارم اين واقعيت را عهده دارم كه هيچ كس بدون نيازمندى ، ابراز نياز نكند ، مگر آن كه روزى همين ابراز نيازش او را به گدايىِ نيازمندانه كشانَد .

امام صادق عليه السلام :از ابراز نياز نزد مردم پرهيز كنيد ؛ كه اين كار سبب ذلت در دنيا و فقر زودرس و حسابرسى طولانى در قيامت است .

امام رضا عليه السلام :عرض نياز ، كليد بدحالى است .

3 / 7خواب پيش از طلوع خورشيدپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خواب در اوّل روز ، روزى را باز مى دارد .

امام على عليه السلام :خواب پيش از طلوع خورشيد ، فقر به بار مى آورد .

.

ص: 842

الإمام الصادق عليه السلام :نَومُ الغَداةِ شُؤمٌ يَحرِمُ الرِّزقَ . (1)

عنه عليه السلام :نَومَةُ الغَداةِ مَشومَةٌ تَطرُدُ الرِّزقَ . (2)

عنه عليه السلام_ في قَولِهِ تَعالى : «فَالْمُقَسِّمَ_تِ أَمْرًا (3) » _: المَلائِكَةُ تُقَسِّمُ أرزاقَ بَني آدَمَ ما بَينَ طُلوعِ الفَجرِ إلى طُلوعِ الشَّمسِ ؛ فَمَن نامَ في ما بَينَهُما نامَ عَن رِزقِهِ . (4)

.


1- .من لا يحضره الفقيه : 1 / 503 / 1449 .
2- .تهذيب الأحكام : 2 / 139 / 540 ، من لا يحضره الفقيه : 1 / 502 / 1441 ، مكارم الأخلاق : 2 / 74 / 2181 ، بحار الأنوار : 13 / 182 / 18 وج 86 / 130 / 2 .
3- .الذاريات : 4 .
4- .تهذيب الأحكام : 2 / 139 / 541 ، من لا يحضره الفقيه : 1 / 504 / 1450 ، مكارم الأخلاق : 2 / 74 / 2183 كلاهما عن الإمام الرضا عليه السلام ، بحار الأنوار : 86 / 130 / 2 .

ص: 843

توضيح:

امام صادق عليه السلام :خواب بامدادى نامبارك است و روزى را باز مى دارد .

امام صادق عليه السلام :خواب بامدادى بَديُمن است و روزى را دور مى كند .

امام صادق عليه السلام_ در باب اين سخن خداى تعالى: «و سوگند به تقسيم كنندگان كارها» _: فرشتگان از سپيده دم تا طلوع خورشيد ، روزى ها را ميان آدميان تقسيم مى كنند ؛ پس هر كه در اين ميان بخوابد ، از روزى اش محروم ماند .

توضيح :براى فهم كامل روايات اين قسمت ، بايد اين دسته از روايات را با احاديث مذكور ذيل سرفصل «اصول عبادى / پرداختن به ذكر و دعا از سپيده دم تا طلوع خورشيد» همزمان بررسى كرد . از بررسى و تطبيق اين روايات آشكار مى شود كه مراد از مانع بودن خواب بامدادى براى روزى ، منافات داشتن آن با ذكر و دعا در اين هنگام است كه خود ، اثرى ممتاز در فراهم ساختن روزى دارد . از اين گذشته ، از حديث 1246 برمى آيد كه اين گونه ناكامى از روزى به طور مطلق نيست ؛ بلكه ناكامى از بخشش خاص خدا و ماوراى روزىِ معين است ، يعنى همان كه خدا به تضرع كنندگان و نيازخواهان مى بخشد .

.

ص: 844

3 / 8النَّوادِررسول اللّه صلى الله عليه و آله :النّاسُ كُلُّهُم فِي الفَقرِ مَخافَةَ الفَقرِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ كَثرَةَ الضِّحكِ تُميتُ القَلبَ ، وتورِثُ الفَقرَ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إذَا استُحِلَّتِ الخَمرُ بِالنَّبيذِ ، وَالرِّبا بِالبَيعِ ، وَالسُّحتُ بِالهَدِيَّةِ ، وَاتَّجَروا بِالزَّكاةِ (3) ؛ فَعِندَ ذلِكَ هَلاكُهُم لِيَزدادوا إثما . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :سَيَستَحِلُّ اُمَّتِيَ الرِّبا بِالبَيعِ ، وَالخَمرَ بِالنَّبيذِ ، وَالسُّحتَ بِالهَدِيَّةِ ، وَالبَخسَ بِالزَّكاةِ ؛ فَعِندَ ذلِكَ يُملى لَهُم لِيَزدادوا إثما . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن تَعَلَّمَ العِلمَ رِياءً وسُمعَةً يُريدُ بِهِ الدُّنيا ، نَزَعَ اللّهُ بَرَكَتَهُ ، وضَيَّقَ عَلَيهِ مَعيشَتَهُ ، ووَكَلَهُ اللّهُ إلى نَفسِهِ ؛ ومَن وَكَلَهُ اللّهُ إلى نَفسِهِ فَقَد هَلَكَ . (6)

عنه صلى الله عليه و آله :لا تَزالُ اُمَّتي بِخَيرٍ ما لَم يَتَخاوَنوا ، وأدَّوُا الأَمانَةَ ، وآتَوُا الزَّكاةَ ، وإذا لَم يَفعَلوا ذلِكَ ابتُلوا بِالقَحطِ وَالسِّنينَ . (7)

عنه صلى الله عليه و آله :لا تَزالُ اُمَّتي بِخَيرٍ ما تَحابّوا ، وأقامُوا الصَّلاةَ . . . فَإِن لَم يَفعَلُوا ابتُلوا بِالسِّنينَ وَالجَدبِ . (8)

.


1- .آداب المتعلّمين : 102 .
2- .الفردوس : 3 / 19 / 4030 عن جابر بن عبد اللّه ، كنز العمّال : 7 / 791 / 21431 عن ابن عمر .
3- .والمراد بالنجس ، المكس : أي النقص والمعنى أنّه يأخذ الولاة الظلمة باسم العشر يتأولون فيه معنى الزكاة [ر . ك : الفائق للزمخشري وفيض القدير : ج 3 ، ص 214] .
4- .الفردوس : 1 / 334 / 1331 عن حذيفة بن اليمان ، كنز العمّال : 11 / 224 / 31311 .
5- .الفردوس : 2 / 321 / 3459 عن أبي الدرداء ، راجع الأمالي للطوسي : 66 .
6- .مكارم الأخلاق : 2 / 348 / 2660 عن عبد اللّه بن مسعود ، بحار الأنوار : 77 / 100 / 1 .
7- .ثواب الأعمال : 300 / 1 عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : 75 / 172 / 10 ، راجع الأمالي للطوسي : ص 66 .
8- .الأمالي للطوسي : 647 / 1340 عن محمّد بن صدقة عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : 69 / 405 / 110 و ج 74 / 400 / 40 .

ص: 845

3 / 8 گوناگون

3 / 8روايات گوناگونپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مردم همگى از بيم فقر ، در فقر به سر مى برند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همانا فراوان خنديدن ، قلب را مى ميراند و فقر مى زايد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه به نام آب جو ، شراب ؛ به نام معامله ، ربا ؛ و به نام هديه ، رشوه حلال شمرده شود و با مال زكات تجارت كنند ، هلاكت ايشان رخ مى دهد و گناه بر گناه مى افزايند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :زود است كه امت من به نام معامله ، ربا ؛ به نام آب جو ، شراب ؛ به نام هديه ، رشوه ؛ و [فرمانروايان] به نام زكات ، باجگيرى را حلال شمرند ؛ و آن هنگام است كه فرصت داده مى شوند تا بر گناه خود بيفزايند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه دانش را براى ريا و شهرت و دنياخواهى فراگيرد ، خداوند بركت را از وى مى ستاند و زندگى اش را سخت مى گرداند و او را به خود وامى گذارد ؛ و هر كه خدا او را به خود واگذارد ، هلاك گشته است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امت من در خير به سر مى برند ، مادام كه خيانت نورزند و امانت دار باشند و زكات پردازند ؛ و هرگاه چنين نكنند ، به قحطى و خشكسالى مبتلا گردند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امت من همواره در خير به سر برند ، مادام كه به هم دوستى ورزند و نماز را برپاى دارند . . . و هرگاه چنين نكنند ، به خشكسالى و قحطى دچار شوند .

.

ص: 846

عنه صلى الله عليه و آله :لا تَزالُ اُمَّتي بِخَيرٍ ما تَحابّوا ، وتَهادَوا ، وأدَّوُا الأَمانَةَ ، وَاجتَنَبُوا الحَرامَ ، ووَقَّرُوا الضَّيفَ ، وأقامُوا الصَّلاةَ ، وآتَوُا الزَّكاةَ ؛ فَإِذا لَم يَفعَلوا ذلِكَ ابتُلوا بِالقَحطِ وَالسِّنينَ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :لا تَزالُ هذِهِ الاُمَّةُ بِخَيرٍ تَحتَ يَدِ اللّهِ وفي كَفِّهِ ما لَم يُمالِئ قُرّاؤُها اُمَراءَها ، ولَم يُزَكِّ صُلَحاؤُها فُجّارَها ، ولَم يُمالِئ أخيارُها أشرارَها ؛ فَإِذا فَعَلوا ذلِكَ رَفَعَ اللّهُ تَعالى يَدَهُ عَنهُم ، ثُمَّ سَلَّطَ عَلَيهِم جَبابِرَتَهُم ؛ فَساموهُم سوءَ العَذابِ ، وضَرَبَهُم بِالفاقَةِ وَالفَقرِ ، ومَلَأَ قُلوبَهُم رُعبا . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :ما نَقَضَ قَومٌ العَهدَ قَطُّ إلاّ كانَ القَتلُ بَينَهُم ، ولا ظَهَرَتِ الفاحِشَةُ في قَومٍ قَطُّ إلاّ سَلَّطَ اللّهُ عَلَيهِمُ المَوتَ ، ولا مَنَعَ قَومٌ الزَّكاةَ إلاّ حَبَسَ اللّهُ عَنهُمُ القَطرَ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ أخوَفَ ما أخافُ عَلى اُمَّتي مِن بَعدي : هذِهِ المَكاسِبُ الحَرامُ ، وَالشَّهوَةُ الخَفِيَّةُ ، وَالرِّبا . (4)

.


1- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : 2 / 29 / 25 عن أحمد بن عامر الطائي وأحمد بن عبد اللّه الهروي وداود بن سليمان الفرّا عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام ، صحيفة الإمام الرضا عليه السلام : 85 / 12 ، جامع الأخبار : 377 / 1052 ، بحار الأنوار : 73 / 352 / 52 .
2- .أعلام الدين : 281 ، إرشاد القلوب : 68 ، تنبيه الخواطر : 1 / 84 وج 2 / 232 كلّها نحوه ؛ الزهد لابن المبارك : 282 / 821 عن خليد بن الحسّان عن الحسن نحوه .
3- .المستدرك على الصحيحين: 2/136/2577 ، السنن الكبرى: 3/483/6397 وج9/386/18850، مجمع الزوائد : 7 / 530 / 12150 نقلاً عن البزّار ، تنبيه الغافلين : 309 / 443 نحوه وكلّها عن بريدة ، كنز العمّال : 16 / 61 / 43943 .
4- .الكافي : 5 / 124 / 1 عن أحمد بن أبي عبد اللّه عن أبيه عمّن ذكره عن الإمام الصادق عليه السلام ، النوادر للراوندي : 130 / 160 ، بحار الأنوار : 73 / 158 / 3 و ج 103 / 54 / 26 .

ص: 847

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امت من هميشه در خيرند ، مادام كه به هم دوستى ورزند و رهنماى هم باشند و امانت را ادا كنند و از حرام دورى ورزند و مهمان را گرامى شمرند و نماز را برپا دارند و زكات پردازند ؛ و اگر چنين نكنند ، به قحطى و خشكسالى مبتلا شوند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اين امت با عنايت خدا همواره در خير باشند ، مادام كه قرآن خوانانشان به حاكمان [ستمگر] شان يارى نرسانند و صالحانشان در صدد توجيه كارهاى بدكارانشان برنيايند و نيكانشان ياورِ بدانشان نباشند ؛ و هر گاه چنين كنند ، خداى _ تعالى _ عنايت خويش را از ايشان برمى گيرد و زورگويانشان را بر آنان چيره مى فرمايد كه عذابى سخت بديشان مى رسانند و آنان را به فقر و تنگدستى دچار مى سازد و دل هاشان را از بيم آكنده مى كند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ قومى پيمان شكنى نكنند ، مگر آن كه قتل ميانشان رواج يابد ؛ و زشتكارى در آنان بروز نيابد ، مگر آن كه خداوند مرگ را بر آنان مسلط سازد ؛ و از پرداخت زكات خوددارى نورزد ، جز آن كه خدا باران را از ايشان دريغ فرمايد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همانا پس از خود ، بيش از هر چيز ، از اين چيزها بر امت خود بيمناكم: اين پيشه هاى حرام و شهوتِ پنهان و ربا .

.

ص: 848

عنه صلى الله عليه و آله :سَيَأتي زَمانٌ عَلى اُمَّتي يَفِرّونَ مِنَ العُلَماءِ كَما يَفِرُّ الغَنَمُ عَنِ الذِّئبِ ، فَإِذا كانَ كَذلِكَ ابتَلاهُمُ اللّهُ تَعالى بِثَلاثَةِ أشياءَ : الأَوَّلُ : يَرفَعُ البَرَكَةَ مِن أموالِهِم ، وَالثّاني : سَلَّطَ اللّهُ عَلَيهِم سُلطانا جائِرا ، وَالثّالِثُ : يَخرُجونَ مِنَ الدُّنيا بِلا إيمانٍ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :أربَعَةٌ لا تَدخُلُ بَيتا واحِدَةٌ مِنهُنَّ إلاّ خَرِبَ ولَم يَعمُر بِالبَرَكَةِ : الخِيانَةُ ، وَالسَّرِقَةُ ، وشُربُ الخَمرِ ، وَالزِّنا . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :خَمسٌ إن أدرَكتُموهُنَّ فَتَعَوَّذوا بِاللّهِ مِنهُنَّ : لَم تَظهَرِ الفاحِشَةُ في قَومٍ قَطُّ حَتّى يُعلِنوها إلاّ ظَهَرَ فيهِمُ الطّاعونُ وَالأَوجاعُ الَّتي لَم تَكُن في أسلافِهِمُ الَّذينَ مَضَوا ، ولَم يَنقُصُوا المِكيالَ وَالميزانَ إلاّ اُخِذوا بِالسِّنينَ وشِدَّةِ المَؤونَةِ وجَورِ السُّلطانِ ، ولَم يَمنَعُوا الزَّكاةَ إلاّ مُنِعُوا القَطرَ مِنَ السَّماءِ ولَولاَ البَهائِمُ لَم يُمطَروا ، ولَم يَنقُضوا عَهدَ اللّهِ وعَهدَ رَسولِهِ إلاّ سَلَّطَ اللّهُ عَلَيهِم عَدُوَّهُم وأخِذوا بَعضَ ما في أيديهِم ، ولَم يَحكُموا بِغَيرِ ما أنزَلَ اللّهُ( عز و جل) إلاّ جَعَلَ اللّهُ عز و جل بَأسَهُم بَينَهُم . (3)

.


1- .جامع الأخبار : 356 / 995 ، بحار الأنوار : 22 / 453 / 11 .
2- .ثواب الأعمال : 289 / 1 عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، الخصال : 230 / 73 عن موسى بن القاسم البجلي بإسناده يرفعه إلى الإمام عليّ عليه السلام ، الأمالي للطوسي : 439 / 982 ، الأمالي للصدوق : 482 / 652 كلاهما عن إسماعيل بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : 75 / 170 / 2 و ج 79 / 19 / 4 .
3- .الكافي: 2/373/1 عن أبان عن رجل، ثواب الأعمال : 301 / 2 عن أبان الأحمر ، مشكاة الأنوار : 261/772 كلّها عن الإمام الباقر عليه السلام ، بحار الأنوار : 73/367/2 ؛ سنن ابن ماجة : 2/1333/4019، المستدرك على الصحيحين : 4 / 583 / 8623 كلاهما عن عبد اللّه بن عمر نحوه ، كنز العمّال : 16/80/44010 .

ص: 849

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امت مرا روزى فرا مى رسد كه از علما مى گريزند همان سان كه گوسفند از گرگ گريزد ؛ و هر گاه چنين شود ، خداى تعالى ايشان را به سه چيز گرفتار فرمايد: بركت را از اموال آنان بردارد ؛ حاكمى ستمگر را بر ايشان چيره گرداند ؛ و بى دين از دنيا بيرون روند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :چهار چيزند كه چون يكى از آن ها در خانه اى درآيد ، آن خانه ويران گردد و از بركت آبادى نيابد: خيانت ، دزدى ، شراب خوارى ، و زنا .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پنج چيز را اگر ديديد ، از آن ها به خدا پناه بريد: هيچ قومى آشكارا به زشتكارى روى نياوردند ، مگر آن كه طاعون و ديگر امراضى كه در پيشينيان ايشان سابقه نداشته ، به سراغشان آيد ؛ از وزن و پيمانه كم ننهادند ، جز آن كه به قحطى و هزينه سنگين و ستم حاكم گرفتار گشتند ؛ از پرداخت زكات خوددارى نورزيدند ، مگر آن كه بارش آسمان بر آنان بند آمد و اگر چهارپايان نبودند ، هرگز بر ايشان باران نمى باريد ؛ پيمان خدا و رسولش را نشكستند ، جز آن كه خداوند دشمنشان را بر ايشان چيره فرمود و برخى از آن چه را در دست داشتند ، از كف دادند ؛ و به غير فرمان خدا حكم نكردند ، مگر آن كه خداوند در ميانشان بيم افكند .

.

ص: 850

جامع الأخبار :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : إذا ظَهَرَت في اُمَّتي عَشرُ خِصالٍ عاقَبَهُمُ اللّهُ بِعَشرِ خِصالٍ . قيلَ : وما هِيَ يا رَسولَ اللّهِ ؟ قالَ : إذا قَلَّلُوا الدُّعاءَ نَزَلَ البَلاءُ ، وإذا تَرَكُوا الصَّدَقاتِ كَثُرَتِ الأَمراضُ ، وإذا مَنَعُوا الزَّكاةَ هَلَكَتِ المَواشي ، وإذا جارَ السُّلطانُ مُنِعَ القَطرُ مِنَ السَّماءِ ، وإذا كَثُرَ فيهِمُ الزِّنا كَثُرَ فيهِم مَوتُ الفُجأَةِ ، وإذا كَثُرَ الرِّبا كَثُرَتِ الزَّلازِلُ ، وإذا حَكَموا بِخِلافِ ما أنزَلَ اللّهُ تَعالى سُلِّطَ عَلَيهِم عَدُوُّهُم ، وإذا نَقَضُوا العَهدَ ابتَلاهُمُ اللّهُ بِالقَتلِ ، وإذا طَفَّفُوا الكَيلَ أخَذَهُمُ اللّهُ بِالسِّنينَ . ثُمَّ قَرَأَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : «ظَهَرَ الْفَسَادُ فِى الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِى النَّاسِ لِيُذِيقَهُم بَعْضَ الَّذِى عَمِلُواْ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ (1) » . (2)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا ظَهَرَ في اُمَّتي عَشرُ خِصالٍ اِبتَلاهُمُ اللّهُ بِعَشَرَةٍ : إذا مَنَعُوا الزَّكاةَ ماتَتِ المَواشي ، وإذا مَنَعُوا الصَّدَقاتِ كَثُرَتِ الأَمراضُ ، وإذا أكَلُوا الرِّبا كَثُرَتِ الزَّلاّتُ ، وإذا جارَتِ السَّلاطينُ ابتَلاهُمُ اللّهُ بِالعَدُوِّ ، وإذا حَكَموا بِغَيرِ عَدلٍ اِرتَفَعَتِ البَرَكاتُ ، وإذا تَعَدَّوا عَن حُدودِ اللّهِ سَلَّطَ اللّهُ عَلَيهِمُ القَتلَ ، وإذا بَخَسُوا الميزانَ سَلَّطَ اللّهُ عَلَيهِمُ النَّقصَ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :عِشرونَ خَصلَةً تورِثُ الفَقرَ : أوَّلُهَا القِيامُ مِنَ الفِراشِ لِلبَولِ عُريانا ، وَالأَكلُ جُنُبا ، وتَركُ غَسلِ اليَدَينِ عِندَ الأَكلِ ، وإهانَةُ الكَسرَةِ مِنَ الخُبزِ ، وإحراقُ الثّومِ وَالبَصَلِ ، وَالقُعودُ عَلى اُسكُفَّةِ البَيتِ ، وكَنسُ البَيتِ بِاللَّيلِ وبِالثَّوبِ ، وغَسلُ الأَعضاءِ في مَوضِعِ الاِستِنجاءِ ، ومَسحُ الأَعضاءِ المَغسولَةِ بِالمِنديلِ وَالكُمِّ ، ووَضعُ القِصاعِ وَالأَواني غَيرَ مَغسولَةٍ ، ووَضعُ أوانِي الماءِ غَيرَ مُغَطّاةِ الرُّؤوسِ ، وتَركُ بُيوتِ العَنكَبوتِ فِي المَنزِلِ ، وَالاِستِخفافُ بِالصَّلاةِ ، وتَعجيلُ الخُروجِ مِنَ المَسجِدِ ، وَالبُكورُ إلَى السّوقِ وتَأخيرُ الرُّجوعِ عَنهُ إلَى العَشاءِ ، وشِراءُ الخُبزِ مِنَ الفُقَراءِ ، وَاللَّعنُ عَلَى الأَولادِ ، وَالكَذِبُ ، وخِياطَةُ الثَّوبِ عَلَى البَدَنِ ، وإطفاءُ السِّراجِ بِالنَّفَسِ . (4)

.


1- .الروم : 41 .
2- .جامع الأخبار : 509 / 1420 راجع ثواب الأعمال : 300 / 1 والأمالي للصدوق : 384 / 493 .
3- .معدن الجواهر : 72 .
4- .جامع الأخبار : 343 / 951 ، بحار الأنوار : 76 / 315 / 2 .

ص: 851

جامع الاخبار :رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «هرگاه در ميان امت من ، ده ويژگى آشكار گردد ، خداوند ايشان را به ده خصلت عقوبت فرمايد» . گفته شد : «آن ها چيستند اى رسول خدا؟» فرمود: «هرگاه از دعا بكاهند ، بلا فرود آيد ؛ هر گاه صدقه دادن را فروگذارند ، بيمارى ها فراوان گردد ؛ هر گاه از پرداخت زكات خوددارى ورزند ، چهارپايان هلاك گردند ؛ چون حاكم ستم كند ، بارش آسمان بند آيد ؛ آن هنگام كه زنا در ميانشان فراوان شود ، مرگ ناگهانى در بين ايشان رواج يابد ؛ چون ربا بسيار گردد ، زلزله زياد شود ؛ هرگاه به خلاف فرمان خداوند حكم رانند ، دشمنشان بر ايشان چيرگى يابد ؛ چون پيمان شكنند ، خدا به كشتار مبتلاشان گرداند ؛ و هرگاه پيمانه را كم نهند ، خدا به قحطى گرفتارشان سازد» . سپس رسول خدا صلى الله عليه و آله اين آيه را قراءت كرد: «تباهى در خشكى و دريا به سبب آن چه دست هاى مردم كرده ، پديد آمد تا [خدا جزاىِ ]برخى از آن چه را كرده اند به آن ها بچشاند ؛ باشد كه بازگردند» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه در امت من ده ويژگى بروز يابد ، خداوند آنان را به ده چيز مبتلا گرداند : چون از پرداخت زكات خوددارى كنند ، چهارپايان بميرند ؛ هر گاه از صدقه دادن پرهيز كنند ، بيمارى ها رواج يابند ؛ آن گاه كه ربا فراوان خورند ، لغزش ها بسيار شود ؛ چون حاكمان ستم ورزند ، خداوند آنان را به دشمن مبتلا گرداند ؛ هر گاه به غير عدل حكم كنند ، بركت ها رخت بربندند ؛ چون از حدود خدا درگذرند ، خداوند قتل را بر ايشان چيره گرداند ؛ و هرگاه در ترازو كم نهند ، خدا كاستى را بر آنان چيره گرداند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ده ويژگى فقر به بار آورد: عريان برخاستن از بستر براى پيشاب كردن ؛ در حال جنابت غذا خوردن ؛ نَشُستنِ دست ها هنگام غذا خوردن ؛ نان را به اهانت خُرد كردن (1) ؛ سوزاندن سير و پياز (2) ؛ نشستن بر آستانه خانه ؛ غبار رُفتن از خانه در شب و با جامه ؛ شستن اعضاى بدن در مستراح ؛ خشك كردن اعضاى شسته شده با دستمال و آستين ؛ ناشسته باقى نهادن كاسه ها و ظرف ها ؛ بدون سرپوش نهادن ظرف هاى آب ؛ نزدودن تارهاى عنكبوت در خانه ؛ سبك شمردن نماز ؛ شتابان از مسجد بيرون آمدن ؛ بامدادان به بازار درآمدن و شب ديرهنگام از آن بازگشتن ؛ از فقيران نان خريدن ؛ فرزندان را دشنام دادن ؛ دروغ گفتن ؛ جامه را بر بدن دوختن ؛ و چراغ را با پُف خاموش كردن .

.


1- .در روايت بعدى «تكه هاى نان را حقير شمردن» آمده است .
2- .در روايت بعدى «پوست سير و پياز را سوزاندن» آمده است .

ص: 852

بحار الأنوار :قَد رُوِيَ في بَعضِ الكُتُبِ عَنِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله أنَّهُ قالَ : الفَقرُ مِن خَمسَةٍ وعِشرينَ شَيئا : البَولُ عُريانا ، وَالأَكلُ في حالَةِ الجَنابَةِ ، وتَحقيرُ فُتاتِ الخُبزِ ، وتَحريقُ قِشرِ الثّومِ وَالبَصَلِ ، وَالتَّقديمُ عَلَى المَشايِخِ ، ودَعوَةُ الوالِدَينِ بِاسمِهِما ، وَالتَّخليلُ بِكُلِّ خَشَبٍ ، وتَغسيلُ اليَدَينِ بِالطّينِ ، وَالقُعودُ عَلى عَتَبَةِ البابِ ، وَالوُضوءُ عِندَ الاِستِنجاءِ ، وتَركُ القُصارَةِ ، وخِياطَةُ الثَّوبِ عَلَى النَّفسِ ، ومَسحُ الوَجهِ بِالذَّيلِ ، وَالأَكلُ نائِما ، وتَركُ نَسجِ العَنكَبوتِ فِي البَيتِ ، وَالخُروجُ مِنَ المَسجِدِ سَريعا ، وَالدُّخولُ فِي السّوقِ بِالبُكرَةِ ، وَالخُروجُ عَنِ السّوقِ عَشِيّا ، وَابتِياعُ الخُبزِ مِنَ الفُقَراءِ ، ودُعاءُ السّوءِ عَلَى الوالِدَينِ ، وطَف ءُ السِّراجِ بِالنَّفخِ ، وكَنسُ البَيتِ بِالخِرقَةِ ، وقَصُّ الأَظفارِ بِالأَسنانِ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : إذا فَعَلَت اُمَّتي خَمسَ عَشرَةَ خَصلَةً حَلَّ بِهَا البَلاءُ ، فَقيلَ : وما هُنَّ يا رَسولَ اللّهِ ؟ قالَ : إذا كانَ المَغنَمُ دُوَلاً ، وَالأَمانَةُ مَغنَما ، وَالزَّكاةُ مَغرَما ، وأطاعَ الرَّجُلُ زَوجَتَهُ ، وعَقَّ اُمَّهُ ، وبَرَّ صَديقَهُ ، وجَفا أباهُ ، وَارتَفَعَتِ الأَصواتُ فِي المَساجِدِ ، وكانَ زَعيمُ القَومِ أرذَلَهُم ، واُكرِمَ الرَّجُلُ مَخافَةَ شَرِّهِ ، وشُرِبَتِ الخُمورُ ، ولُبِسَ الحَريرُ ، وَاتُّخِذَتِ القَيناتُ وَالمَعازِفُ ، ولَعَنَ آخِرُ هذِهِ الاُمَّةِ أوَّلَها ؛ فَليَرتَقِبوا عِندَ ذلِكَ ريحا حَمراءَ ، أو خَسفا ومَسخا . (2)

.


1- .بحار الأنوار : 76 / 316 .
2- .سنن الترمذي: 4/494/2210، كنز العمّال: 11/122/30866 ؛ الخصال : 501/2، تحف العقول: 53 ، مشكاة الأنوار : 163/423 ، روضة الواعظين : 531 كلّها نحوه ، بحار الأنوار: 77/157 / 138 .

ص: 853

بحار الأنوار:در برخى از كتب ، از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت شده كه فرمود: «فقر از بيست و پنج چيز ناشى گردد : عريان پيشاب كردن ؛ در حالت جنابت غذا خوردن ؛ تكه هاى نان را حقير شمردن ؛ پوست سير و پياز را سوزاندن ؛ از پيران پيش افتادن ؛ پدر و مادر را به نام خواندن ؛ با هر چوبى خلال كردن ؛ دستان را با گِل شستن ؛ بر آستانه خانه نشستن ، هنگام نجاست زدايى وضو گرفتن ، زباله را رها كردن ؛ دوختن جامه بر تن ؛ چهره را با گوشه جامه مسح كردن ؛ در حال خواب غذا خوردن ، تار عنكبوت را در خانه باقى نهادن ؛ با شتاب از مسجد بيرون شدن ؛ بامدادان به بازار درآمدن ؛ شامگاهان از بازار بيرون گشتن ؛ از فقيران نان خريدن ؛ پدر و مادر را نفرين كردن ؛ چراغ را با پُف خاموش كردن ؛ با جامه از خانه غبار رُفتن ؛ و با دندان ناخن گرفتن» .

امام على عليه السلام :رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «هرگاه امت من پانزده خصلت را دارا شود ، بلا بر وى فرود آيد» . گفته شد : «آن ها چيستند اى رسول خدا؟» فرمود: «هر گاه غنيمت دست به دست گردد ؛ امانت غنيمت گرفته شود ؛ زكات تاوان شمرده شود ؛ مرد از همسرش فرمان گيرد ؛ انسان مادرش را عاق كند و در حالى كه به دوستش نيكى مى كند ، به پدرش جفا نمايد ؛ در مساجد صداها بلند گردد ؛ فروترينِ مردم پيشواى ايشان شود ؛ فرد را به سبب بيم از شرش احترام نهند ؛ مردم شراب نوشند و ابريشم پوشند و زنان آوازه خوان و آلات موسيقى را به خدمت گيرند ؛ و پسينيان اين امت پيشينيان را دشنام دهند . پس آن گاه ، بايد در انتظار باد سرخ يا فرورفتگى زمين يا مسخ شدن باشند» .

.

ص: 854

عنه عليه السلام :نَهى رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله عَنِ الأَكلِ عَلَى الجَنابَةِ ، وقالَ : إنَّهُ يورِثُ الفَقرَ . (1)

عنه عليه السلام :تَركُ نَسجِ العَنكَبوتِ فِي البَيتِ يورِثُ الفَقرَ ، والبَولُ فِي الحَمّامِ يورِثُ الفَقرَ ، وَالأَكلُ عَلَى الجَنابَةِ يورِثُ الفَقرَ ، وَالتَّخَلُّلُ بِالطَّرفاءِ يورِثُ الفَقرَ ، وَالتَّمَشُّطُ مِن قِيامٍ يورِثُ الفَقرَ ، وتَركُ القُمامَةِ فِي البَيتِ يورِثُ الفَقرَ . (2)

عنه عليه السلام :مَن طَلَبَ الكيمِياءَ افتَقَرَ . (3)

الإمام زين العابدين عليه السلام :الذُّنوبُ الَّتي تَدفَعُ القِسمَ : إظهارُ الاِفتِقارِ ، وَالنَّومُ عَنِ العَتَمَةِ وعَن صَلاةِ الغَداةِ ، وَاستِحقارُ النِّعَمِ ، وشَكوَى المَعبودِ عز و جل . (4)

رجال الكشي عن القاسم بن عوف :كُنتُ أتَرَدَّدُ بَينَ عَلِيِّ بنِ الحُسَينِ عليهماالسلاموبَينَ مُحَمَّدِ بنِ الحَنَفِيَّةِ ، وكُنتُ آتي هذا مَرَّةً وهذا مَرَّةً ، ولَقيتُ عَلِيَّ بنَ الحُسَينِ عليهماالسلام فَقالَ لي : يا هذا ، إيّاكَ أن تَأتِيَ أهلَ العِراقِ فَتُخبِرَهُم أنَّا استَودَعناكَ عِلما ! فَإِنّا وَاللّهِ ما فَعَلنا ذلِكَ ، وإيّاكَ أن تَتَراءَسَ بِنا ! فَيَضَعَكَ اللّهُ ، وإيّاكَ أن تَستَأكِلَ بِنا ! فَيَزيدَكَ اللّهُ فَقراً . (5)

.


1- .من لا يحضره الفقيه: 4/3/4968 ، الأمالي للصدوق : 509 / 707 كلاهما عن الحسين بن زيد عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : 76 / 328 / 1 وج 81 / 48 / 16 .
2- .الخصال : 504 / 2 عن سعيد بن علاقة ، مشكاة الأنوار : 229 / 645 ، روضة الواعظين : 499 ، بحار الأنوار : 76 / 314 / 1 راجع جامع الأخبار : 343 / 951 و952 .
3- .دستور معالم الحكم : 29 .
4- .معاني الأخبار : 271 / 2 عن أبي خالد الكابلي ، بحار الأنوار : 73 / 375 / 12 .
5- .رجال الكشّي : 1 / 339 / 196 ، بحار الأنوار : 2 / 162 / 22 .

ص: 855

امام على عليه السلام :رسول خدا صلى الله عليه و آله از غذا خوردن در حال جنابت نهى كرد و فرمود : «اين كار سبب فقر مى شود» .

امام على عليه السلام :باقى نهادن تار عنكبوت در خانه ؛ پيشاب كردن در حمام ؛ غذا خوردن در حال جنابت ؛ خلال كردن با چوب درخت گز ؛ موى را ايستاده شانه كردن ؛ و زباله را در خانه رها كردن سبب فقر مى شود .

امام على عليه السلام :هر كه در پى كيميا رود ، فقير گردد .

امام سجاد عليه السلام :گناهانى كه روزى را دور مى كنند ، چنينند : اظهار فقر كردن ؛ خواب ديرهنگام در شب و پس از نماز صبح ؛ كوچك شمردن نعمت ها ؛ و از خدا گلايه كردن .

رجال الكشي از قاسم بن عوف :ميان امام سجاد عليه السلام و محمّد بن حنفيه در رفت و آمد بودم و گاه نزد اين و گاه نزد آن مى رفتم . روزى امام سجاد عليه السلام را ديدم ؛ به من فرمود : «مبادا نزد عراقيان روى و به آنان بگويى كه ما نزد تو دانش به امانت نهاده ايم ؛ كه به خدا سوگند! ما چنين نكرده ايم . مبادا به وسيله ما بر ديگران برترى جويى ؛ كه خدا فرودت خواهد آورد . و مبادا به وسيله ما روزى بخورى ؛ كه خدا بر فقرت خواهد افزود» .

.

ص: 856

عنه عليه السلام_ لِأَبِي النُّعمانِ _: يا أبَا النُّعمانِ ، لا تَكذِب عَلَينا كَذبَةً فَتُسلَبَ الحَنيفِيَّةَ ، ولا تَطلُبَنَّ أن تَكونَ رَأسا فَتَكونَ ذَنَبا ، ولا تَستَأكِلِ النّاسَ بِنا فَتَفتَقِرَ ؛ فَإِنَّكَ مَوقوفٌ لا مَحالَةَ ومَسؤولٌ ، فَإِن صَدَقتَ صَدَّقناكَ ، وإن كَذَبتَ كَذَّبناكَ . (1)

عنه عليه السلام_ لِأَبِي الرَّبيعِ _: وَيحَكَ يا أبَا الرَّبيعِ ! لا تَطلُبَنَّ الرِّئاسَةَ ، ولا تَكُن ذِئبا ، ولا تَأكُل بِنَا النّاسَ ؛ فَيُفقِرَكَ اللّهُ . (2)

الإمام الباقر عليه السلام :مَن آجَرَ نَفسَهُ فَقَد حَظَرَ عَلَيهَا الرِّزقَ ، وكَيفَ لا يَحظُرُ عَلَيهَا الرِّزقَ وما أصابَ فَهُوَ لِرَبٍّ آجَرَهُ ؟! (3)

الكافي عن عمّار الساباطيّ :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : الرَّجُلُ يَتَّجِرُ ، فَإِن هُوَ آجَرَ نَفسَهُ أعطى ما يُصيبُ في تِجارَتِهِ ؟ فَقالَ : لا يُؤاجِر نَفسَهُ ولكِن يَستَرزِقِ اللّهَ عز و جل ويَتَّجِر ؛ فَإِنَّهُ إذا آجَرَ نَفسَهُ حَظَرَ عَلى نَفسِهِ الرِّزقَ . (4)

الإمام الصادق عليه السلام :مَنِ استَأكَلَ بِنَا افتَقَرَ . (5)

.


1- .الكافي : 2/338/1 عن أبي النعمان، بحار الأنوار : 72/233/1 وراجع الأمالي للمفيد : 182 / 5 .
2- .الكافي : 2 / 298 / 6 عن أبي الربيع الشامي ، بحار الأنوار : 73 / 151 / 6 .
3- .من لا يحضره الفقيه : 3 / 174 / 3657 عن عبد اللّه بن محمّد الجعفي .
4- .الكافي : 5 / 90 / 3 ، تهذيب الأحكام : 6 / 353 / 1002 ، من لا يحضره الفقيه : 3 / 174 / 3656 .
5- .الخصال : 103 / 61 عن معاوية بن وهب ، مشكاة الأنوار : 150 / 360 ، روضة الواعظين : 321 ، بحار الأنوار : 68 / 153 / 8 .

ص: 857

امام باقر عليه السلام_ خطاب به ابو نعمان _: اى ابونعمان! به ما دروغ مبند ، كه مسلمانى ات را از كف خواهى داد ؛ و مخواه كه سر باشى ، كه دُم خواهى شد ؛ و به وسيله ما از مردم كسب درآمد مكن ، كه فقير خواهى گشت ؛ و تو را ناگزير خواهند ايستاند و بازجويى ات خواهند كرد ؛ اگر راست گفته باشى ، تصديقت خواهيم كرد و اگر دروغ گفته باشى ، تكذيبت خواهيم نمود .

امام باقر عليه السلام_ خطاب به ابوربيع _: واى بر تو اى ابوربيع! به دنبال رياست مباش و گرگ صفتى نكن و به وسيله ما از مردم كسب روزى منما ؛ كه خداوند فقيرت خواهد كرد .

امام باقر عليه السلام :هر كس خود را اجير سازد ، روزى را از خويش بازداشته است ؛ و چگونه روزى را از خود باز ندارد ، در حالى كه آنچه وى به دست آورد ، از آنِ كسى است كه او را به اجيرى گرفته است؟

الكافى از عمار ساباطى :به امام صادق عليه السلام گفتم: «مردى است كه تجارت مى كند ؛ آيا روا است كه خود را اجير سازد تا آن چه را در تجارت كسب مى كند ، به دست آورد؟» فرمود: «نبايد خود را اجير سازد ؛ بلكه بايد از خدا روزى بخواهد و تجارت كند ؛ كه اگر خود را اجير سازد ، روزى را از خويش بازداشته است» .

امام صادق عليه السلام :هر كه به وسيله ما ارتزاق كند ، فقير گردد .

.

ص: 858

عنه عليه السلام :مَنِ استَأكَلَ بِعِلمِهِ افتَقَرَ . (1)

عنه عليه السلام :أيُّما رَجُلٍ دَعا عَلى وَلَدِهِ أورَثَهُ اللّهُ الفَقرَ . (2)

عنه عليه السلام :مَن لَم يَسأَلِ اللّهَ عز و جل مِن فَضلِهِ ( فَقَدِ ) افتَقَرَ . (3)

.


1- .معاني الأخبار : 181 / 1 عن حمزة بن حمران ، بحار الأنوار : 2 / 117 / 14 .
2- .عدّة الداعي : 80 ، بحار الأنوار : 104 / 99 / 77 .
3- .الكافي : 2 / 467 / 4 عن عمرو بن جميع ، مكارم الأخلاق : 2 / 7 / 1977 ، الاختصاص : 223 ، الدعوات : 117 / 268 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : 76 / 316 / 6 .

ص: 859

امام صادق عليه السلام :هر كه از دانش خود كسب روزى نمايد ، فقير گردد .

امام صادق عليه السلام :هر كس فرزند خود را نفرين نمايد ، خداوند فقر را ميراث او سازد .

امام صادق عليه السلام :هر كه بخششِ خداى را از او نخواهد ، فقير شود .

.

ص: 860

. .

ص: 861

بخش پنجم : آفات توسعه

اشاره

بخش پنجم: آفات توسعهفصل يكم : فخر فروشى با ثروتفصل دوم : نازپروردگىفصل سوم : آن چه آفت مى آوردفصل چهارم : آن چه از آفت باز مى دارد

.

ص: 862

الفصل الأوّل: التّكاثر1 / 1التَّحذيرُ مِنَ التَّكاثُرِالكتاب :«أَلْهَ_ل_كُمُ التَّكَاثُرُ * حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ . (1) »

«اعْلَمُواْ أَنَّمَا الْحَيَوةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفَاخُرُ بَيْنَكُمْ وَ تَكَاثُرٌ فِى الْأَمْوَ لِ وَ الْأَوْلَادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطَ_مًا وَ فِى الْأَخِرَةِ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَ رِضْوَ نٌ وَ مَا الْحَيَوةُ الدُّنْيَآ إِلاَّ مَتَ_عُ الْغُرُورِ . (2) »

الحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما سَبيلُ اللّهِ إلاّ مَن قُتِلَ ؟! مَن سَعى عَلى والِدَيهِ فَفي سَبيلِ اللّهِ ، ومَن سَعى عَلى عِيالِهِ فَفي سَبيلِ اللّهِ ، ومَن سَعى عَلى نَفسِهِ لِيُعِفَّها فَفي سَبيلِ اللّهِ ، ومَن سَعى عَلَى التَّكاثُرِ فَهُوَ في سَبيلِ الشَّيطانِ . (3)

.


1- .التكاثر : 1 و2 .
2- .الحديد : 20 .
3- .السنن الكبرى : 9 / 43 / 17824 ، شُعب الإيمان : 7 / 299 / 10377 ، المعجم الأوسط : 4 / 285 / 4214 ، الدرّالمنثور : 2 / 40 ، كلاهما نحوه وكلّها عن أبي هريرة ، كنز العمّال : 4 / 12 / 252

ص: 863

فصل يكم : فخر فروشى با ثروت

1 / 1 پرهيز دادن از فخرفروشى با ثروت

فصل يكم: فخر فروشى با ثروت1 / 1پرهيز دادن از فخرفروشى با ثروتقرآن:«فخرفروشى به يكديگر با ثروت ، شما را سرگرم كرد * چندان كه گورستان ها را ديدار كرديد .»

«بدانيد كه زندگانى دنيا ، بازى و سرگرمى و آرايش و فخر كردن با يكديگر يا افزون جويى در مال ها و فرزندان است؛ همچون بارانى كه گياه رويانيدنش كشاورزان را خوش آيد و به شگفت آرد ، سپس پژمرده شود و آن را زرد بينى و آن گياه خشك و شكسته و خُرد گردد؛ و در آن جهان عذابى سخت و نيز آمرزشى از جانب خدا و خشنودى او است. و زندگى اين جهان جز كالاى فريبندگى نيست.»

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آيا جهاد در راه خدا منحصر به كشته شدن است؟ آن كه براى پدر و مادرش بكوشد و نيز آن كه براى خانواده اش تلاش كند و هم آن كه براى پاك نگاه داشتن خود همت ورزد ، همه جهاد در راه خدا به شمار آيد . و آن كه براى فخرفروشى با ثروت تلاش كند ، در راه شيطان است .

.

ص: 864

عنه صلى الله عليه و آله :مَن طَلَبَ الدُّنيا حَلالاً اِستِعفافا عَنِ المَسأَلَةِ وسَعيا عَلى أهلِهِ وتَعَطُّفا عَلى جارِهِ ، لَقِيَ اللّهَ تَعالى يَومَ يَلقاهُ ووَجهُهُ مِثلُ القَمَرِ لَيلَةَ البَدرِ ؛ ومَن طَلَبَ الدُّنيا حَلالاً مُكاثِرا مُفاخِرا مُرائِيا ، لَقِيَ اللّهَ تَعالى وهُوَ عَلَيهِ غَضبانُ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :إذا أبغَضَ النّاسُ فُقَراءَهُم ، وأظهَروا عِمارَةَ أسواقِهِم ، وتَبارَكوا عَلى جَمعِ الدَّراهِمِ ، رَماهُمُ اللّهُ بِأَربَعِ خِصالٍ : بِالقَحطِ مِنَ الزَّمانِ ، وَالجَورِ مِنَ السُّلطانِ ، وَالخِيانَةِ مِن وُلاةِ الحُكّامِ ، وَالشَّوكَةِ مِنَ العُدوانِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله : ولا تَجمَع مِنَ المالِفَلا تَدري لِمَن تَجمَع ولا تَدري أفي أرضِكَأم في غَيرِها تُصرَع (3)

عنه صلى الله عليه و آله :يُجاءُ بِابنِ آدَمَ يَومَ القِيامَةِ كَأَنَّهُ بَذَجٌ ، فَيوقَفُ بَينَ يَدَيِ اللّهِ ، فَيَقولُ اللّهُ لَهُ : أعطَيتُكَ وخَوَّلتُكَ وأنعَمتُ عَلَيكَ فَماذا صَنَعتَ ؟ فَيَقولُ : يا رَبِّ ، جَمَعتُهُ وثَمَّرتُهُ فَتَرَكتُهُ أكثَرَ ما كانَ ، فَأَرجِعني آتِكَ بِهِ ، فَيَقولُ لَهُ : أرِني ما قَدَّمتَ ، فَيَقولُ : يا رَبِّ ، جَمَعتُهُ وثَمَّرتُهُ فَتَرَكتُهُ أكثَرَ ما كانَ ، فَأَرجِعني آتِكَ بِهِ ، فَإِذا عَبدٌ لَم يُقَدِّم خَيرا فَيُمضى بِهِ إلَى النّارِ . (4)

.


1- .حلية الأولياء : 3 / 110 عن أبي هريرة ؛ تنبيه الخواطر : 1 / 153 نحوه ، مستدرك الوسائل : 13 / 32 / 14661 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب وفيه ذيله ، بحار الأنوار : 73 / 28 .
2- .تنبيه الخواطر: 1/10 عن الإمام عليّ عليه السلام ؛ إحياء علوم الدين : 4/291 ، المستدرك على الصحيحين: 4 / 361 / 7923 كلاهما عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله نحوه ، كنز العمّال : 16 / 39 / 43841 .
3- .جامع الأخبار : 294 / 802 ، بحار الأنوار : 103 / 33 / 62 .
4- .سنن الترمذي : 4 / 618 / 2427 عن أنس ، الزهد لابن المبارك : 357 / 1009 عن الحسن نحوه ، كنز العمّال : 14 / 372 / 38984 .

ص: 865

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه براى خوددارى از عرض نياز به مردم و تلاش براى خانواده اش و لطف ورزى به همسايه اش ، از راه حلال دنيا را بجويد ، در روزى كه به ديدار خدا مى رود ، چهره اش همچون ماه كامل است ؛ و هر كه دنيا را از راه حلال ، ولى براى زياده جويى و فخرفروشى و خودنمايى طلب كند ، خدا را در حالى ديدار نمايد كه بر وى خشم گرفته باشد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هرگاه مردم بر فقيران خويش خشم ورزند و آبادى بازارهاشان را به رخ كشند و با مال اندوزى بزرگى طلبند ، خداوند به چهار خصلت گرفتارشان فرمايد: قحطى روزگار ، ستم حاكم ، خيانت كارگزاران حاكم ، و تسلط تجاوز .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: و مال را گرد مياور ،در حالى كه نمى دانى آن را براى كه مى اندوزى! و نيز نمى دانى كه آيا در وطنخويش خواهى مرد يا در جاى ديگر .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :روز قيامت ، فرزند آدم همچون بره آورده مى شود و نزد خداوند مى ايستد . خدا به او مى فرمايد : «تو را عطا دادم و مال و نعمت بخشيدم ؛ پس چه كردى؟» گويد: «پروردگارم! آن را گرد آوردم و بيفزودم و بيش از آن چه بود ، باقى نهادم ؛ پس مرا بازگردان تا آن را به تو بازآرم» . خداى فرمايد: «نشانم ده كه چه پيش فرستادى» . گويد: «پروردگارم! آن را گرد آوردم و بيفزودم و بيش از آن چه بود ، باقى نهادم ؛ پس مرا بازگردان تا آن را به تو بازآرم» . آن گاه ، بنده اى كه خيرى پيش نفرستاده باشد ، به سوى آتش رانده مى شود .

.

ص: 866

المستدرك على الصحيحين عن أبو هريرة :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : سَيُصيبُ اُمَّتي داءُ الاُمَمِ . فَقالوا : يا رَسولَ اللّهِ ، وما داءُ الاُمَمِ ؟ قالَ : الأَشَرُ وَالبَطَرُ وَالتَّكاثُرُ وَالتَّناجُشُ فِي الدُّنيا ، وَالتَّباغُضُ وَالتَّحاسُدُ حَتّى يَكونَ البَغيُ . (1)

الإمام الباقر عليه السلام :قامَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله عَلَى الصَّفا فَقالَ : يا بَني هاشِمٍ ! يا بَني عَبدِ المُطَّلِبِ ! إنّي رَسولُ اللّهِ إلَيكُم ، وإنّي شَفيقٌ عَلَيكُم ، وإنَّ لي عَمَلي ولِكُلِّ رَجُلٍ مِنكُم عَمَلُهُ ، لا تَقولوا : إنَّ مُحَمَّدا مِنّا وسَنُدخَلُ مُدخَلَهُ ؛ فَلا وَاللّهِ ما أولِيائي مِنكُم ولا مِن غَيرِكُم _ يا بَني عَبدِ المُطَّلِبِ _ إلاَّ المُتَّقونَ ، ألا فَلا أعرِفُكُم يَومَ القِيامَةِ تَأتونَ تَحمِلونَ الدُّنيا عَلى ظُهورِكُم ويَأتونَ النّاسُ يَحمِلونَ الآخِرَةَ ! ألا إنّي قَد أعذَرتُ إلَيكُم في ما بَيني وبَينَكُم وفي ما بَيني وبَينَ اللّهِ عز و جل فيكُم ! (2)

تنبيه الخواطر :قيلَ [لِرَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله] : يا رَسولَ اللّهِ ، أيُّ اُمَّتِكَ أشَرُّ ؟ قالَ : الأَغنِياءُ . (3)

.


1- .المستدرك على الصحيحين : 4 / 186 / 7311 ، كنز العمّال : 11 / 170 / 31079 نقلاً عن ابن أبي الدنيا وابن النجّار وكلاهما عن أبي هريرة وج 3 / 526 / 7738 .
2- .الكافي: 8/182/205، تنبيه الخواطر: 2/151، صفات الشيعة : 84/8 نحوه وكلّها عن أبي عبيدة .
3- .تنبيه الخواطر : 1 / 155 .

ص: 867

المستدرك على الصحيحين از ابوهريره :رسول خدا صلى الله عليه و آلهفرمود: «زود است كه امت مرا بيمارىِ امتها فرا رسد» . گفتند: «بيمارىِ امت ها چه باشد؟» فرمود: «سرمستى و به خود باليدن و فخرفروشى و در گرانفروشى مسابقه دادن و كينه توزى و حسدورزى ، چندان كه به ستم انجامد» .

امام باقر عليه السلام :رسول خدا صلى الله عليه و آله بر كوه صفا ايستاد و فرمود: «اى بنى هاشم! اى بنى عبدالمطلب! همانا منم رسول خدا براى شما و به شما مهر مى ورزم و مرا عملِ خود است و هر يك از شما را نيز عملِ خويش . مگوييد: محمّد از ما است و هر جا كه وى درآيد ، ما نيز درآييم . به خدا سوگند چنين نيست ؛ دوستان من نه از شمايند _ اى بنى عبدالمطلب _ و نه از غير شما ، مگر آن كه تقواپيشه باشند . هلا كه اگر در روز قيامت ، بار دنيا بر دوش آييد و ديگران بار آخرت بر دوش آيند ، شما را نخواهم شناخت . هلا كه در رابطه خودم و شما و نيز خودم و خدا نسبت به شما ، هر گونه عذرى را از شما واستاندم» .

تنبيه الخواطر :[ به رسول خدا صلى الله عليه و آله] گفته شد: «اى رسول خدا! كدام افراد امت تو بدترينند؟» فرمود: «ثروتمندان» .

.

ص: 868

مسند ابن حنبل عن عبد اللّه بن مسعود :إنَّهُ [ صلى الله عليه و آله] نَهى عَنِ التَّبَقُّرِ فِي الأَهلِ وَالمالِ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :لا يَجمَعُ المالَ إلاَّ الحِرصُ ، وَالحَريصُ شَقِيٌّ مَذمومٌ . (2)

عنه عليه السلام :لا يُبقِي المالَ إلاَّ البُخلُ ، وَالبَخيلُ مُعاقَبٌ مَلومٌ . (3)

عنه عليه السلام :مِنَ العَناءِ أنَّ المَرءَ يَجمَعُ ما لا يَأكُلُ ، ويَبني ما لا يَسكُنُ ، ثُمَّ يَخرُجُ إلَى اللّهِ تَعالى لا مالاً حَمَلَ ولا بِناءً نَقَلَ! (4)

عنه عليه السلام :اِبنَ آدَمَ! إن كُنتَ تُريدُ مِنَ الدُّنيا ما يَكفيكَ فَإِنَّ أيسَرَ ما فيها يَكفيكَ، وإن كُنتَ إنَّما تُريدُ ما لا يَكفيكَ فَإِنَّ كُلَّ ما فيها لا يَكفيكَ . (5)

عنه عليه السلام :قَليلٌ يُفتَقَرُ إلَيهِ خَيرٌ مِن كَثيرٍ يُستَغنى عَنهُ . (6)

عنه عليه السلام_ لِكُمَيلِ بنِ زِيادٍ _: إنَّ هاهُنا لَعِلما جَمّا _ وأشارَ بِيَدِهِ إلى صَدرِهِ _ لَو أصَبتُ لَهُ حَمَلَةً! بَلى أصَبتُ لَقِنا غَيرَ مَأمونٍ عَلَيهِ . . . أو مَنهوما بِاللَّذَّةِ سَلِسَ القِيادِ لِلشَّهوَةِ ، أو مُغرَما بِالجَمعِ وَالاِدِّخارِ ، لَيسا مِن رُعاةِ الدّينِ في شَيءٍ ، أقرَبُ شَيءٍ شَبَها بِهِمَا الأَنعامُ السّائِمَةُ . (7)

.


1- .مسند ابن حنبل : 2 / 142 / 4184 وص 141 / 4181 ، كنز العمّال : 3 / 185 / 6080 ؛ معاني الأخبار : 280 ، بحار الأنوار : 76 / 344 / 12 .
2- .غرر الحكم : 10842 .
3- .غرر الحكم : 10843 .
4- .نهج البلاغة : الخطبة 114 ، تحف العقول : 218 .
5- .الكافي : 2/ 138/6 عن هشام بن سالم عن الإمام الصادق عليه السلام وص 139 / 10 عن حمزة بن حمران عن الإمام الصادق عليه السلام نحوه ، تنبيه الخواطر : 2 / 195 عن الإمام الصادق عنه عليهماالسلام ، بحار الأنوار : 73 / 176 / 18 وراجع تحف العقول : 387 .
6- .غرر الحكم : 6744 .
7- .نهج البلاغة : الحكمة 147 ، الخصال : 186 / 257 ، الأمالي للمفيد : 249 / 3 كلاهما عن كميل نحوه ، بحار الأنوار : 23 / 46 / 91 نقلاً عن كمال الدين ؛ المناقب للكوفي : 2 / 96 / 581 عن كميل نحوه .

ص: 869

مسند ابن حنبل از عبداللّه بن مسعود :همانا پيامبر صلى الله عليه و آله از بسيار داشتنِ عيال و مال نهى فرمود .

امام على عليه السلام :تنها حرص سبب گردآورى مال است و حريص تيره بخت و نكوهيده است .

امام على عليه السلام :تنها بخل است كه مال را باقى مى نهد و بخيل عقوبت يابد و سرزنش گردد .

امام على عليه السلام :بس رنج آور است كه انسان آن چه را نمى خورد ، گرد آورد و آن چه را در آن سكنا نمى گزيند ، بنا نمايد و سپس در حالى به سوى خداى تعالى رود كه نه مالى حمل كرده و نه بنايى با خود برده است .

امام على عليه السلام :اى فرزند آدم! اگر از دنيا چيزى مى خواهى كه تو را كفايت كند ، پس كم ترينِ آن براى تو كافى است ؛ و اگر چيزى مى خواهى كه تو را بس نباشد ، پس هر چه در آن است ، كفايتت ننمايد .

امام على عليه السلام :اندكى كه بدان نياز باشد ، بهتر از فراوانى است كه بدان نياز نباشد .

امام على عليه السلام_ خطاب به كميل بن زياد _: همانا در اين جا ، دانشى بسيار نهفته است _ امام با دستش به سينه اش اشاره فرمود _ ، البته اگر كسانى را بيابم كه آن را توانند حمل كرد . آرى ؛ براى آن ، فرد تيزفهم مى يابم ، اما به او اطمينان ندارم ... ؛ يا مى يابم كسى را كه در لذت برى زياده روى كرده و به آسانى ، از شهوتش فرمان مى پذيرد ؛ يا كسى را كه شيفته گردآوردن مال است . اين دو هم در هيچ كارى ، نگاهبان دين نيستند و نزديك ترين همانندانِ آنان ، چهارپايانِ چرنده اند .

.

ص: 870

عنه عليه السلام_ في كِتابِهِ لِشُرَيحٍ القاضي ، لَمّا بَلَغَهُ أنَّهُ اشتَرى دارا بِثَمانينَ دينارا _: ما أدرَكَ هذَا المُشتَري في مَا اشتَرى مِنهُ مِن دَرَكٍ فَعَلى مُبَلبِلِ أجسامِ المُلوكِ ، وسالِبِ نُفوسِ الجَبابِرَةِ ، ومُزيلِ مُلكِ الفَراعِنَةِ _ مِثلِ كِسرى وقَيصَرَ وتُبَّعٍ وحِميَرَ _ ومَن جَمَعَ المالَ عَلَى المالِ فَأَكثَرَ ، ومَن بَنى وشَيَّدَ ، وزَخرَفَ ونَجَّدَ ، وَادَّخَرَ وَاعتَقَدَ ، ونَظَرَ بِزَعمِهِ لِلوَلَدِ : إشخاصُهُم جَميعا إلى مَوقِفِ العَرضِ وَالحِسابِ ، ومَوضِعِ الثَّوابِ وَالعِقابِ ، إذا وَقَعَ الأَمرُ بِفَصلِ القَضاءِ ، وخَسِرَ هُنالِكَ المُبطِلونَ ! (1)

عنه عليه السلام_ في مَوعِظَتِهِ لِلنّاسِ _: إنَّهُ وَاللّهِ الجِدُّ لاَ اللَّعِبُ ، وَالحَقُّ لاَ الكَذِبُ ، وما هُوَ إلاَّ المَوتُ أسمَعَ داعيهِ وأعجَلَ حاديهِ ، فَلا يَغُرَّنَّكَ سَوادُ النّاسِ مِن نَفسِكَ، وقَد رَأَيتَ مَن كانَ قَبلَكَ مِمَّن جَمَعَ المالَ وحَذِرَ الإِقلالَ ، وأمِنَ العَواقِبَ _ طولَ أمَلٍ وَاستِبعادَ أجَلٍ _ كَيفَ نَزَلَ بِهِ المَوتُ فَأَزعَجَهُ عَن وَطَنِهِ ! . . . أما رَأَيتُمُ الَّذينَ يَأمُلونَ بَعيدا ، ويَبنونَ مَشيدا ، ويَجمَعونَ كَثيرا ، كَيفَ أصبَحَت بُيوتُهُم قُبورا ، وما جَمَعوا بورا ، وصارَت أموالُهُم لِلوارِثينَ ، وأزواجُهُم لِقَومٍ آخَرينَ ؟! (2)

عنه عليه السلام :لَيسَ الخَيرُ أن يَكثُرَ مالُكَ ووَلَدُكَ ، ولكِنَّ الخَيرَ أن يَكثُرَ عِلمُكَ ، وأن يَعظُمَ حِلمُكَ ، وأن تُباهِيَ النّاسَ بِعِبادَةِ رَبِّكَ . (3)

.


1- .نهج البلاغة : الكتاب 3 ، بحار الأنوار : 41 / 156 / 48 .
2- .نهج البلاغة : الخطبة 132 .
3- .نهج البلاغة : الحكمة 94 ، تنبيه الخواطر : 1 / 125 ، غرر الحكم : 7497 وليس فيه ذيله ، بحار الأنوار : 76 / 409 / 121 وج 82 / 140 / 5 ؛ حلية الأولياء : 10 / 388 عن عبد خير ، كنز العمّال : 16 / 208 / 44233 نقلاً عن ابن عساكر في أماليه وراجع تذكرة الخواصّ : 131 .

ص: 871

امام على عليه السلام_ در نامه اش به شريح قاضى ، آن گاه كه خبر يافت وى خانه اى به بهاى هشتاد دينار خريده است _: هر زيانى كه بر اين خريدار در آن چه خريده وارد شود ، بر عهده كسى است كه بدن هاى پادشاهان را تباه سازد ؛ جان هاى گردن كشان را بگيرد ؛ حكومت فرعون ها را نابود كند ، كسانى همچون كسرا و قيصر و شاهان يمن و حِميَر و نيز آنان كه مال گرد آوردند و آن را افزودند ، و آنان كه بناها را ساختند و برافراشتند و بياراستند و زينت كردند ، و خانه و مِلك و اثاث گرد آوردند و به خيال خود ، آن را براى فرزندان به جا نهادند . [فرشته مرگ] همه اينان را به جايگاه بازپرسى و حسابرسى و مكان پاداش و كيفر بَرَد ، آن گاه كه فرمان خداوند براى جدا ساختن حق از باطل فرود آيد و آن جا است كه تبهكاران زيان برند .

امام على عليه السلام_ در اندرزش به مردم _: به خدا سوگند! آن جدى است نه بازيچه ؛ و راست است نه دروغ ؛ و آن نيست جز مرگ كه دعوت خود را به گوش همگان رسانيد و ساربان حُداخوانَش همه را به شتاب فراخواند . پس مبادا به بسيارىِ مردم در پيرامون خود فريفته شوى ، در حالى كه ديده اى آن كه پيش از تو بود و مال مى اندوخت و از درويشى كناره مى جست و با آرزوى دراز و دور انگاشتنِ مرگ ، از فرجام كار ايمنى مى خواست ، چگونه مرگ وى را فرا گرفت و از وطنش بركند! آيا نديديد آن كسان را كه آرزوى دراز پروريدند و بناهاى بلند ساختند و مال فراوان گرد آوردند ، كه چگونه خانه هاشان گورهاشان گشت و آن چه گرد آورده بودند ، تباه شد و اموالشان به وارثان رسيد و همسرانشان نصيب ديگران گشتند؟

امام على عليه السلام :خير آن نيست كه مال و فرزندت بسيار باشد ؛ بلكه آن است كه دانش و عقلت فراوان باشد و با عبادت پروردگارت به مردم مباهات ورزى .

.

ص: 872

عنه عليه السلام :إذا جَمَعتَ المالَ فَأَنتَ فيهِ وَكيلٌ لِغَيرِكَ ، يَسعَدُ بِهِ وتَشقى أنتَ . (1)

عنه عليه السلام :تَكَثُّرُكَ بِما لا يَبقى لَكَ ولا تَبقى لَهُ مِن أعظَمِ الجَهلِ . (2)

عنه عليه السلام :التَّكاثُرُ لَهوٌ ولَعِبٌ وشُغلٌ ، وَاستِبدالُ الَّذي هُوَ أدنى بِالَّذي هُوَ خَيرٌ . (3)

عنه عليه السلام :مَعاشِرَ النّاسِ ، اِتَّقُوا اللّهَ! فَكَم مِن مُؤَمِّلٍ ما لا يَبلُغُهُ ، وبانٍ ما لا يَسكُنُهُ ، وجامِعٍ ما سَوفَ يَترُكُهُ ! ولَعَلَّهُ مِن باطِلٍ جَمَعَهُ ، ومِن حَقٍّ مَنَعَهُ ؛ أصابَهُ حَراما ، وَاحتَمَلَ بِهِ آثاما ، فَباءَ بِوِزرِهِ ، وقَدِمَ عَلى رَبِّهِ آسِفا لاهِفا ، قَد خَسِرَ الدُّنيا وَالآخِرَةَ ، ذلِكَ هُوَ الخُسرانُ المُبينُ . (4)

الإمام الباقر أو الإمام الصادق عليهماالسلام :كُلُّ القَومِ ألهاهُمُ التَّكاثُرُ حَتّى زارُوا المَقابِرَ . (5)

الإمام الصادق عليه السلام :إن كانَ الحِسابُ حَقّا فَالجَمعُ لِماذا؟! (6)

عنه عليه السلام :كانَ في ما وَعَظَ بِهِ لُقمانُ ابنَهُ : يا بُنَيَّ ، إنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا قَبلَكَ لِأَولادِهِم ، فَلَم يَبقَ ما جَمَعوا ولَم يَبقَ مَن جَمَعوا لَهُ ، وإنَّما أنتَ عَبدٌ مُستَأجَرٌ ؛ قَد اُمِرتَ بِعَمَلٍ ووُعِدتَ عَلَيهِ أجرا ، فَأَوفِ عَمَلَكَ وَاستَوفِ أجرَكَ . (7)

.


1- .غرر الحكم : 4135 .
2- .غرر الحكم : 4576 .
3- .الكافي : 2 / 394 / 1 عن سليم بن قيس الهلالي ، الخصال : 235 / 74 عن الأصبغ بن نباتة وليس فيه «ولعب» .
4- .نهج البلاغة: الحكمة 344، بحار الأنوار: 78/83/88 وراجع كفايه الأثر: 240 ومطالب السؤول: 51.
5- .الأمالي للمفيد : 184 / 7 عن أبي سعيد الزهري ، الزهد للحسين بن سعيد : 19 / 41 عن أبي شيبة الزهري وفيه «قوم» بدل «القوم» ، بحار الأنوار : 69 / 402 / 102 .
6- .من لا يحضره الفقيه : 4/393/5836 ، التوحيد : 376/21 ، الخصال : 450/55 ، الأمالي للصدوق: 56 / 12 ، مختصر بصائر الدرجات : 138 كلّها عن أبان بن عثمان الأحمر ، روضة الواعظين : 484 ، بحار الأنوار : 73 / 137 / 1 .
7- .الكافي : 2 / 134 / 20 عن يحيى بن عقبة الأزدي ، تنبيه الخواطر : 2 / 194 نحوه .

ص: 873

امام على عليه السلام :آن گاه كه مال گرد مى آورى ، در آن وكيل ديگرى هستى ؛ او بدان خوشبختى يابد و تو بدبخت گردى!

امام على عليه السلام :بزرگ ترين نادانى است كه آن چه را نه براى تو مى ماند و نه تو براى آن مى مانى ، بيندوزى .

امام على عليه السلام :فخرفروشى با مال ، بازى و بيهوده گرى و سرگرمى و جايگزين كردن خير با چيز پست است .

امام على عليه السلام :اى گروه هاى مردم! خداى را بپرهيزيد ؛ كه بسا آرزومندى كه به آرزويش نرسد و سازنده بِنايى كه در آن سكنا نيابد و گرد آورنده اى كه بگذارد و بگذرد . شايد آن را به ناروا گرد آورده و حقِّ كسى است كه آن را بازداشته و به حرام بدان دست يافته و با آن ، بار گناه بر دوش گرفته و سنگينى اش را پذيرفته و با اندوه و دريغ نزد پروردگارش باريافته ، در حالى كه هم دنيا و هم آخرت را باخته ؛ و اين است زيانكارى آشكار .

امام باقر عليه السلام يا امام صادق عليه السلام :همه اقوام را فخرفروشى به ثروت فريفت (1) ، چندان كه به ديدار گورها رفتند .

امام صادق عليه السلام :اگر محاسبه [ى روز قيامت] حقيقت دارد ، پس گردآوردن مال براى چه؟

امام صادق عليه السلام :در زمره اندرزهاى لقمان به فرزندش چنين بود: «فرزند عزيزم! همانا پيش از تو ، مردم براى فرزندهاشان مال گرد آوردند ؛ اما نه آن چه گرد آوردند باقى ماند و نه آنان كه برايشان مال باقى نهاده شده بود ، باقى ماندند . و جز اين نيست كه تو بنده اى هستى به اجرت گرفته شده ؛ به كارى فرمان داده شده اى و به پاداشى وعده ات داده اند ؛ پس كارت را درست به انجام رسان و پاداشت را تمام بگير» .

.


1- .اشاره است به سوره تكاثر .

ص: 874

الإمام الرضا عليه السلام :لا يَجتَمِعُ المالُ إلاّ بِخِصالٍ خَمسٍ : بِبُخلٍ شَديدٍ ، وأمَلٍ طَويلٍ ، وحِرصٍ غالِبٍ ، وقَطيعَةِ الرَّحِمِ ، وإيثارِ الدُّنيا عَلَى الآخِرَةِ . (1)

1 / 2التَّحذيرُ مِنَ الكَنزِالكتاب :«وَ الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لاَ يُنفِقُونَهَا فِى سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ * يَوْمَ يُحْمَى عَلَيْهَا فِى نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هَ_ذَا مَا كَنَزْتُمْ لأَِنفُسِكُمْ فَذُوقُواْ مَا كُنتُمْ تَكْنِزُونَ . (2) »

«خُذُوهُ فَغُلُّوهُ * ثُمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ * ثُمَّ فِى سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُكُوهُ * إِنَّهُ كَانَ لاَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ * وَ لاَ يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ . (3) »

«كُلُّ نَفْسِ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ * إِلاَّ أَصْحَ_بَ الْيَمِينِ * فِى جَنَّ_تٍ يَتَسَآءَلُونَ * عَنِ الْمُجْرِمِينَ * مَا سَلَكَكُمْ فِى سَقَرَ * قَالُواْ لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ * وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ * وَ كُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَآئِضِينَ * وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ . (4) »

.


1- .الخصال : 282 / 29 ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : 1 / 276 / 13 كلاهما عن محمّد بن إسماعيل بن بزيع ، كشف الغمّة : 3 / 84 ، بحار الأنوار : 73 / 138 / 5 .
2- .التوبة : 34 و 35 .
3- .الحاقّة : 30 _ 34 .
4- .المدّثّر : 38 _ 46 .

ص: 875

1 / 2 پرهيز دادن از زر اندوزى

امام رضا عليه السلام :مال جز با پنج خصلت گرد نيايد: بخل بسيار ، آرزوى دراز ، حرص غلبه يافته ، پيوند بريدن از خويشان ، و ترجيح دادن دنيا بر آخرت .

1 / 2پرهيز دادن از زر اندوزىقرآن:«و آنان كه زر و سيم مى اندوزند و آن را در راه خدا انفاق نمى كنند ، پس ايشان را به عذابى دردناك مژده ده؛ روزى كه آن [زر و سيم] را در آتش دوزخ بتابند و با آن ، پيشانى ها و پهلوها و پشت هاى آنان را داغ نهند : اين است آن چه براى خويشتن مى اندوختيد؛ پس كيفر آن چه را مى اندوختيد ، بچشيد .»

«او را بگيريد و در بندش كنيد * سپس به دوزخش درآوريد * سپس در زنجيرى كه درازاى آن ، هفتاد گز است ، او را در بند كنيد * زيرا كه او به خداى بزرگ ايمان نداشت * و به طعام دادنِ بينوايان برنمى انگيخت .»

«هر كسى كه در گرو كارى است كه كرده است * مگر ياران دست راست [= سعادتمندان] * كه در بهشت ها باشند؛ از بزهكاران مى پرسند * چه چيز شما را به دوزخ درآورد؟ * گويند : ما از نمازگزاران نبوديم * و بينوا را طعام نمى داديم * و با ياوه گويان ياوه مى گفتيم * و روز پاداش را دروغ مى انگاشتيم .»

.

ص: 876

«فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ * وَ مَآ أَدْرَاكَ مَا الْعَقَبَةُ * فَكُّ رَقَبَةٍ * أَوْ إِطْعَ_مٌ فِى يَوْمٍ ذِى مَسْغَبَةٍ * يَتِيمًا ذَا مَقْرَبَةٍ * أَوْ مِسْكِينًا ذَا مَتْرَبَةٍ . (1) »

الحديث :الإمام الباقر عليه السلام_ في قَولِهِ [تَعالى] : «وَ الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لاَ يُنفِقُونَهَا فِى سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ» _: إنَّ اللّهَ حَرَّمَ كَنزَ الذَّهَبِ وَالفِضَّةِ ، وأمَرَ بِإِنفاقِهِ في سَبيلِ اللّهِ . (2)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا يوضَعُ الدّينارُ عَلَى الدّينارِ ولاَ الدِّرهَمُ عَلَى الدِّرهَمِ ، ولكِن يُوَسِّعُ اللّهُ جِلدَهُ «فَتُكْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هَ_ذَا مَا كَنَزْتُمْ لأَِنفُسِكُمْ فَذُوقُوا مَا كُنتُمْ تَكْنِزُونَ . (3) »

عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن صاحِبِ كَنزٍ لا يُؤَدّي زَكاتَهُ إلاّ اُحمِيَ عَلَيهِ في نارِ جَهَنَّمَ ، فَيُجعَلُ صَفائِحَ ، فيُكوى بِها جَنباهُ وجَبينُهُ ، حَتّى يَحكُمَ اللّهُ بَينَ عِبادِهِ في يَومٍ كانَ مِقدارُهُ خَمسينَ ألفَ سَنَةٍ ، ثُمَّ يُرى سَبيلُهُ إمّا إلَى الجَنَّةِ وإمّا إلَى النّارِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن صاحِبِ كَنزٍ لا يُؤَدّي زَكاةَ كَنزِهِ إلاّ جيءَ بِكَنزِهِ يَومَ القِيامَةِ فَيُحمى بِهِ جَنبُهُ وجَبينُهُ ؛ لِعُبوسِهِ وَازوِرارِهِ وجَعلِ السّائِلِ وَالسّاعي وَراءَ ظَهرِهِ . (5)

.


1- .البلد : 11 _ 16 .
2- .تفسير القمّي : 1 / 289 عن أبي الجارود ، بحار الأنوار : 73 / 138 / 4 .
3- .الدرّالمنثور : 4 / 179 نقلاً عن أبي يعلى وابن مردويه عن أبي هريرة .
4- .صحيح مسلم : 2 / 682 / 26 ، السنن الكبرى : 4 / 137/7225 ، سنن أبي داود: 2 / 124 / 1658 ، مسند ابن حنبل : 3 / 328 / 8987 ، الدرّالمنثور : 4 / 179 نقلاً عن البخاري وكلّها عن أبي هريرة والثلاثة الأخيرة نحوه وراجع كنز العمّال : 6 / 302 / 15795 .
5- .مستدرك الوسائل : 7 / 23 / 7542 نقلاً عن فقه القرآن للراوندي .

ص: 877

«پس به آن راه سخت درنيامد * و تو چه دانى كه آن راه سخت چيست؟ * آزاد كردن بنده اى * يا طعام دادن در روز گرسنگى * به يتيمى خويشاوند * يا بينوايى خاك نشين .»

حديث:امام باقر عليه السلام_ درباره اين سخن خداى تعالى: «و آنان كه زر و سيم مى اندوزند و آن را در راه خدا انفاق نمى كنند ، پس ايشان را به عذابى دردناك مژده ده» _: همانا خداوند انباشتن زر و سيم را حرام فرموده و انفاق آن را در راه خدا امر نموده است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دينار بر دينار و درهم بر درهم نهاده نمى شود ؛ بلكه خداوند [بدين گونه] پوست بدن آن [مال اندوز] را گسترش مى دهد ؛ «و با آن ، پيشانى ها و پهلوها و پشت هاى آنان را داغ نهند : اين است آن چه براى خويشتن مى اندوختيد ؛ پس كيفر آن چه را مى اندوختيد ، بچشيد» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ دارنده گنجى نيست كه زكات آن را ندهد ، مگر اين كه آن مال را در آتش جهنم بگدازند تا همچون ورقى پهن گردد و با آن ، پهلوها و پيشانى آن كس گداخته گردد ؛ تا آن كه در روزى كه اندازه اش پنجاه هزار سال است ، خدا ميان بندگانش داورى فرمايد ؛ سپس راه وى يا به سوى بهشت و يا به سوى آتش نمايانده شود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ دارنده مالِ انباشته اى نيست كه زكات آن را ندهد ، مگر آن كه روز قيامت آورده شود در حالى كه با آن ، بر پهلو و پيشانى اش داغ نهند ؛ زيرا [در دنيا ]ابرو درهم مى كشيده و راه كج مى كرده و به نيازخواه و گردآورنده زكات پشت مى كرده است .

.

ص: 878

عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن ذي كَنزٍ لا يُؤَدّي حَقَّهُ إلاّ جيءَ بِهِ يَومَ القِيامَةِ يُكوى بِهِ جَبينُهُ وجَبهَتُهُ ، وقيلَ لَهُ : هذا كَنزُكَ الَّذي بَخِلتَ بِهِ ! (1)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن أوكى عَلى ذَهَبٍ أو فِضَّةٍ ولَم يُنفِقهُ في سَبيلِ اللّهِ ، كانَ جَمرا يَومَ القِيامَةِ يُكوى بِهِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن عَبدٍ يَموتُ يَومَ يَموتُ فَيَترُكُ أصفَرَ وأبيَضَ إلاّ كُوِيَ بِهِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن أحَدٍ يَترُكُ ذَهَبا ولا فِضَّةً إلاّ جَعَلَ اللّهُ لَهُ صَفائِحَ ، ثُمَّ كُوِيَ بِهِ مِن قَدَمَيهِ إلى ذِقنِهِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن رَجُلٍ يَموتُ وعِندَهُ أحمَرُ أو أبيَضُ إلاّ جَعَلَ اللّهُ لَهُ بِكُلِّ قيراطٍ صَفيحَةً يُكوى بِها مِن فَرقِهِ إلى قَدَمِهِ ؛ مَغفورا لَهُ بَعدَ ذلِكَ أو مُعَذَّبا . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :يَكونُ كَنزُ أحَدِكُم يَومَ القِيامَةِ شُجاعا أقرَعَ . (6)

.


1- .الدرّالمنثور : 4 / 181 نقلاً عن ابن مردويه عن جابر .
2- .المعجم الكبير : 2 / 153 / 1641 عن أبي ذرّ .
3- .المعجم الكبير : 8/143/7636 ، مسند الشاميّين : 1 / 424 / 746 وليس فيه «يوم يموت» وكلاهما عن أبي اُمامة ، مسند ابن حنبل : 8 / 112 / 21536 عن أبي ذرّ نحوه ، كنز العمّال : 3 / 230 / 6293 وح 6295 .
4- .حلية الأولياء : 1 / 181 عن ثوبان ، كنز العمّال : 3 / 230 / 6294 .
5- .تفسير القرطبي : 8 / 131 ، الدرّالمنثور : 4 / 180 نقلاً عن ابن أبي حاتم نحوه وكلاهما عن ثوبان ، كنز العمّال : 3 / 230 / 6294 .
6- .صحيح البخاري : 4 / 1711 / 4382 وج 6/2552/6557 ، سنن النسائي : 5/24 وفيه «أحدهم» بدل «أحدكم» ، مسند ابن حنبل : 3 / 195 / 8192 ، المستدرك على الصحيحين : 1 / 546 / 1435 كلّها عن أبي هريرة ، كنز العمّال : 6 / 307 / 15816 .

ص: 879

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:هيچ مال اندوزى نيست كه حقِّ آن را ادا نكند ، مگر آن كه روز قيامت آورده شود و با آن ، پيشانى و بناگوشش داغ نهاده گردد و به وى گفته شود: «اين است گنجت كه با آن بخل مى ورزيدى» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه زر و سيم بيندوزد و آن را در راه خدا انفاق نكند ، همان در روز قيامت سنگى گردد و با آن ، بر وى داغ نهاده شود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ بنده اى نيست كه به هنگام مرگ از خود زر و سيم باقى نهد ، مگر اين كه با آن ، بر وى داغ نهاده شود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ كس نيست كه زر و سيمى به جا نهد ، مگر اين كه خدا آن را ورقه هايى پهن گرداند و از پاى تا چانه ، او را با آن داغ نهد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ كس نيست كه بميرد و نزدش زر و سيم باشد ، مگر اين كه خداوند به ازاى هر قيراط از آن ، ورقى پهن سازد و با آن ، از سر تا پايش را داغ نهد ، خواه بعد از آن ، آمرزيده گردد يا در عذاب باشد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :روز قيامت ، گنج شما تبديل به مارى مى شود كه از فرطِ سَم دارى ، موى سرش ريخته باشد .

.

ص: 880

مسند ابن حنبل عن أبو هريرة :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : مَن تَرَكَ كَنزا فَإِنَّهُ يُمَثَّلُ لَهُ يَومَ القِيامَةِ شُجاعا أقرَعَ يَتبَعُهُ ، لَهُ زَبيبَتانِ ، فَما زالَ يَطلُبُهُ يَقولُ : وَيلَكَ! ما أنتَ ؟ قالَ : يَقولُ : أنا كَنزُكَ الَّذي تَرَكتَ بَعدَكَ . قالَ : فَيُلقِمُهُ يَدَهُ فَيَقضِمُها ، ثُمَّ يُتبِعُهُ بِسائِرِ جَسَدِهِ . (1)

مسند ابن حنبل عن أبو هريرة :إنَّ أعرابِيّا غَزا مَعَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آلهخَيبَرَ ، فَأَصابَهُ مِن سَهمِهِ دينارانِ ، فَأَخَذَهُمَا الأَعرابِيُّ فَجَعَلَهُما في عَباءَتِهِ ، وخيطَ عَلَيهِما ولُفَّ عَلَيهِما ، فَماتَ الأَعرابِيُّ ، فَوَجَدُوا الدّينارَينِ ، فَذَكَروا ذلِكَ لِرَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، فَقالَ : كَيَّتانِ . (2)

مسند ابن حنبل عن أبو اُمامة :تُوُفِّيَ رَجُلٌ مِن أهلِ الصُّفَّةِ ، فَوُجِدَ في مِئزَرِهِ دينارٌ ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : كَيَّةٌ . ثُمَّ تُوُفِّيَ آخَرُ ، فَوُجِدَ في مِئزَرِهِ دينارانِ ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : كَيَّتانِ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :إنَّما أعطاكُمُ اللّهُ هذِهِ الفُضولَ مِنَ الأَموالِ لِتُوَجِّهوها حَيثُ وَجَّهَهَا اللّهُ ، ولَم يُعطِكُموها لِتَكنِزوها . (4)

عنه عليه السلام_ في كِتابِهِ لِعَبدِ اللّهِ النَّجاشِيِّ ، والِي الأَهوازِ _: يا عَبدَ اللّهِ ، اِجهَد أن لا تَكنِزَ ذَهَبا ولا فِضَّةً فَتَكونَ مِن أهلِ هذِهِ الآيَةِ ؛ قالَ اللّهُ تَعالى : «وَ الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لاَ يُنفِقُونَهَا فِى سَبِيلِ اللَّهِ» ، ولا تَستَصغِرَنَّ مِن حُلوٍ أو فَضلِ طَعامٍ تَصرِفُهُ في بُطونٍ خالِيَةٍ يَسكُنُ بِها غَضَبُ اللّهِ تَبارَكَ وتَعالى . (5)

.


1- .مسند ابن حنبل : 3 / 543 / 10348 ، المستدرك على الصحيحين : 1 / 546 / 1434 كلاهما عن أبي هريرة ، حلية الأولياء : 1 / 181 عن ثوبان وكلاهما نحوه ، كنز العمّال : 6 / 306 / 15812 ؛ تفسير مجمع البيان : 5 / 41 عن ثوبان نحوه .
2- .مسند ابن حنبل : 3 / 276 / 8686 .
3- .مسند ابن حنبل : 8 / 277 / 22236 وص 276 / 22234 ، صحيح ابن حبّان : 8 / 54 / 3263 عن أبي وائل ، المعجم الكبير : 8 / 260 / 8011 كلّها نحوه ، الزهد لهنّاد : 1 / 341 / 631 .
4- .الكافي : 4 / 32 / 5 عن ضريس ، من لا يحضره الفقيه : 2 / 57 / 1693 ، مشكاة الأنوار : 475 / 1588 وليس فيه «من الأموال» .
5- .كشف الريبة : 89 عن عبد اللّه بن سليمان النوفلي ، بحار الأنوار : 75 / 362 / 77 نقلاً عن رسالة الغيبة للشهيد الثاني .

ص: 881

مسند ابن حنبل از ابوهريره :رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «هر كه از خود مال بسيار به جا نهد ، روز قيامت آن مال در صورت مارى كه از فرطِ سَم دارى ، موى سرش ريخته و دو نقطه سياه بالاى دو چشمش باشد ، براى او چهره مى نمايد و همواره او را دنبال مى كند . آن فرد گويد: واى بر تو ؛ چيستى؟ مار گويد: من همان مال انبوهم كه پس از خود به جاى نهادى . سپس دست او را در دهان مى برد و پاره پاره مى كند و آن گاه ، بقيه بدنش را مى بلعد» .

مسند ابن حنبل از ابوهريره :عربى بيابان نشين در نبرد خيبر همراه پيامبر صلى الله عليه و آلهجنگيد . از سهمش دو دينار به وى رسيد . او آن دو دينار را گرفت و در عبايش جاى داد و آن را دوخت و پيرامونش را پوشاند . وقتى وى مرد ، آن دو دينار را در عبايش يافتند و خبر را به رسول خدا صلى الله عليه و آلهرساندند . وى فرمود: «آن دو بر او داغ خواهند نهاد» .

مسند ابن حنبل از ابوامامه :مردى از اهل صُفّه درگذشت . در جامه اش دينارى يافت شد . رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «اين بر او داغ خواهد نهاد» . سپس مردى ديگر درگذشت و در جامه اش دو دينار يافت گشت . رسول خدا صلى الله عليه و آلهفرمود: «دو داغ بر وى نهاده خواهد شد» .

امام صادق عليه السلام :جز آن نيست كه خداوند اين ثروت هاى بيشين را به شما عطا فرموده تا آن را هر گونه خدا خواهد ، صرف كنيد ، نه آن كه آن را انباشته نماييد .

امام صادق عليه السلام_ در نامه اش به عبداللّه نجاشى ، حاكم اهواز _: اى عبداللّه ! بكوش تا زر و سيمى انباشته نكنى ؛ كه مشمول اين آيه خواهى گشت كه خداى تعالى فرموده است: «آنان كه زر و سيم بيندوزند و در راه خدا انفاق نكنند . . .» ؛ و حتّى قدرى شيرينى يا مانده غذا را كوچك مشمار ، كه مى توانى آن را صرف شكمى خالى كنى ؛ و با اين كار ، خشم خداى بزرگ والا رتبه فرو نشيند .

.

ص: 882

عنه عليه السلام :مُوَسَّعٌ عَلى شيعَتِنا أن يُنفِقوا مِمّا في أيديهِم بِالمَعروفِ ، فَإِذا قامَ قائِمُنا حَرَّمَ عَلى كُلِّ ذي كَنزٍ كَنزَهُ حَتّى يَأتِيَهُ بِهِ فَيَستَعينَ بِهِ عَلى عَدُوِّهِ ؛ وهُوَ قَولُ اللّهِ عز و جل : «وَ الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لاَ يُنفِقُونَهَا فِى سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ . (1) »

عنه عليه السلام :المُؤمِنُ [ إذا] (2) كانَ عِندَهُ مِن ذلِكَ شَيءٌ ؛ يُنفِقُهُ عَلى عِيالِهِ ما شاءَ ، ثُمَّ إذا قامَ القائِمُ فَيَحمِلُ إلَيهِ ما عِندَهُ ، فَما بَقِيَ مِن ذلِكَ يَستَعينُ بِهِ عَلى أمرِهِ ؛ فَقَد أدّى ما يَجِبُ عَلَيهِ . (3)

الخرائج والجرائح عن أحمد بن قابوس عن أبيه عن أبي عبد اللّه عليه السلام :دَخَلَ عَلَيهِ قَومٌ مِن أهلِ خُراسانَ فَقالَ ابتِداءً قَبلَ أن يُسأَلَ : مَن جَمَعَ مالاً يَحرُسُهُ عَذَّبَهُ اللّهُ عَلى مِقدارِهِ . فَقالوا لَهُ _ بِالفارِسِيَّةِ _ : لا نَفهَمُ بِالعَرَبِيَّةِ . فَقالَ لَهُم : «هر كه درم اندوزد جزايش دوزخ باشد» . (4)

مسند ابن حنبل عن سعيد بن أبي الحسن عن عبد اللّه بن الصّامت :أنَّهُ كانَ مَعَ أبي ذَرٍّ فَخَرَجَ عَطاؤُهُ ومَعَهُ جارِيَةٌ لَهُ ، فَجَعَلَت تَقضي حَوائِجَهُ ، فَفَضَلَ مَعَها سَبعٌ ، قالَ : فَأَمَرَها أن تَشتَرِيَ بِهِ فُلوسا . قالَ : قُلتُ : لَوِ ادَّخَرتَهُ لِلحاجَهِ تَنوبُكَ أو لِلضَّيفِ يَنزِلُ بِكَ. قالَ: إنَّ خَليلي عَهِدَ إلَيَّ: أن أيُّما ذَهَبٍ أو فِضَّةٍ اُوكِيَ عَلَيهِ فَهُوَ جَمرٌ عَلى صاحِبِهِ حَتّى يُفرِغَهُ في سَبيلِ اللّهِ عز و جل . (5)

.


1- .الكافي : 4 / 61 / 4 ، تفسير العيّاشي : 2 / 87 / 54 ، تهذيب الأحكام : 4 / 144 / 402 نحوه وكلّها عن معاذ بن كثير ، بحار الأنوار : 73 / 143 / 23 .
2- .ما بين المعقوفين سقط من الطبعة المعتمدة ، وأثبتناه من بحار الأنوار .
3- .تفسير العيّاشي : 2 / 87 / 55 عن الحسين بن علوان عمّن ذكره ، بحار الأنوار : 73 / 143 / 24 .
4- .الخرائج والجرائح : 2 / 753 / 70 ، بحار الأنوار : 47 / 119 / 162 .
5- .مسند ابن حنبل : 8 / 89 / 21442 وص 125 / 21584 ، المعجم الكبير : 2 / 151 / 1634 ، حلية الأولياء : 1 / 162 وفيهما من «إنّ خليلي عهد . . .» ، كنز العمّال : 6 / 307 / 15813 .

ص: 883

امام صادق عليه السلام :دست شيعيان ما باز است كه مال خود را در راه خير مصرف كنند ؛ اما آن گاه كه امام قائم از ما قيام فرمايد ، ثروت انباشته هر كس را بر وى حرام نمايد ، مگر آن كه به وى دهد تا براى سركوب دشمنش مصرف نمايد . و اين است سخن خداى: «و آنان كه زر و سيم مى اندوزند و آن را در راه خدا انفاق نمى كنند ، پس ايشان را به عذابى دردناك مژده ده» .

امام صادق عليه السلام :هر گاه مؤمن مالى دارد ، هر چه خواهد براى خانواده اش صرف كند ؛ سپس چون امام قائم قيام نمايد ، هر چه را دارد نزد وى بَرَد و آن چه از آن باقى ماند ، براى پيشرفت كارش به كار بندد و بدين سان ، حق واجبش را ادا نمايد .

الخرائج و الجرائح از احمد بن قابوس از پدرش از امام صادق عليه السلام :مردمى از خراسان نزد وى آمدند . پيش از آن كه پرسشى كنند ، امام فرمود: «هر كه مالى گرد آورد و آن را نگاهبانى كند ، خداوند به همان اندازه عذابش فرمايد» . به فارسى ، او را گفتند: «ما عربى را درنيابيم» . [به زبان فارسى] فرمود: «هر كه دِرَم اندوزد ، جزايش دوزخ باشد» .

مسند ابن حنبل از سعيد بن ابوالحسن از عبداللّه بن صامت :وى همراه ابوذر بود [و ديد] كه او سهمش از بيت المال را گرفت و خدمتكارش نيازهاى [سالانه] او را تدارك ديد و هفت دينار اضافه آورد . ابوذر به خدمتكار دستور داد كه آن دينارها را بفروشد و پول سياه بگيرد . راوى گويد: «به وى گفتم: خوب است اين دينارها را براى روز نيازمندى يا هنگامى كه مهمانى برايت رسد ، باقى نهى! » ابوذر گفت: «دوست محبوبم [پيامبر صلى الله عليه و آله] به من سفارش فرمود: هر زر و سيمى كه ذخيره شود ، پاره آتشى است بر صاحبش ، مگر اين كه آن را در راه خدا انفاق كند » .

.

ص: 884

صحيح المسلم عن الأحنف بن قيس :كُنتُ في نَفَرٍ مِن قُرَيشَ ، فَمَرَّ أبو ذَرٍّ وهُوَ يَقولُ : بَشِّرِ الكانِزينَ بِكَيٍّ في ظُهورِهِم يَخرُجُ مِن جُنوبِهِم ، وبِكَيٍّ مِن قِبَلِ أقفائِهِم يَخرُجُ مِن جِباهِهِم ! ثُمَّ تَنَحّى فَقَعَدَ . قُلتُ : مَن هذا ؟ قالوا : هذا أبو ذَرٍّ . فَقُمتُ إلَيهِ فَقُلتُ : ما شَيءٌ سَمِعتُكَ تَقولُ قُبَيلُ ؟ قالَ : ما قُلتُ إلاّ شَيئا قَد سَمِعتُهُ مِن نَبِيِّهِم صلى الله عليه و آله . قُلتُ : ما تَقولُ في هذَا العَطاءِ ؟ قالَ : خُذهُ فَإِنَّ فيهِ اليَومَ مَعونَةً ، فَإِذا كانَ ثَمَنا لِدينِكَ فَدَعهُ . (1)

عنه :جَلَستُ إلى مَلَأٍ مِن قُرَيشَ ، فَجاءَ رَجُلٌ خَشِنُ الشَّعرِ وَالثِّيابِ وَالهَيئَةِ ، حَتّى قامَ عَلَيهِم فَسَلَّمَ ، ثُمَّ قالَ : بَشِّرِ الكانِزينَ بِرَضفٍ يُحمى عَلَيهِ في نارِ جَهَنَّمَ ، ثُمَّ يوضَعُ عَلى حَلَمَةِ ثَديِ أحَدِهِم حَتّى يَخرُجَ مِن نُغضِ كَتِفِهِ ، ويوضَعُ عَلى نُغضِ كَتِفِهِ حَتّى يَخرُجَ مِن حَلَمَةِ ثَديِهِ ،يَتَزَلزَلُ . ثُمَّ وَلّى فَجَلَسَ إلى سارِيَةٍ ، وتَبِعتُهُ وجَلَستُ إلَيهِ ، وأنا لا أدري مَن هُوَ ، فَقُلتُ لَهُ : لا أرَى القَومَ إلاّ قَد كَرِهُوا الَّذي قُلتَ ؟ قالَ : إنَّهُم لا يَعقِلونَ شَيئا ؛ قالَ لي خَليلي _ قالَ : قُلتُ : مَن خَليلُكَ ؟قالَ : النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله_ : يا أبا ذَرٍّ ، أتُبصِرُ اُحُدا ؟ قالَ : فَنَظَرتُ إلَى الشَّمسِ ما بَقِيَ مِنَ النَّهارِ ، وأنا أرَى أنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يُرسِلُني في حاجَةٍ لَهُ ، قُلتُ : نَعَم . قالَ : «ما اُحِبُّ أنَّ لي مِثلَ اُحُدٍ ذَهَبا اُنفِقُهُ كُلَّهُ إلاّ ثَلاثَةَ دَنانيرَ» . وإنَّ هؤُلاءِ لا يَعقِلونَ ، إنَّما يَجمَعونَ الدُّنيا ، لا وَاللّهِ لا أسأَلُهُم دُنيا ولا أستَفتيهِم عَن دينٍ ، حَتّى ألقَى اللّهَ . (2)

.


1- .صحيح مسلم : 2 / 690 / 35 ، السنن الكبرى : 6 / 584 / 13040 وراجع إصلاح المال : 114 .
2- .صحيح البخاري : 2 / 510 / 1342 ، صحيح مسلم : 2 / 689 / 34 نحوه .

ص: 885

صحيح مسلم از احنف بن قيس :همراه تنى چند از قريش بودم كه ابوذر از كنار ما عبور كرد ، در حالى كه مى گفت: «بيم ده زراندوزان را از داغى كه بر پشتشان نهاده مى شود و از پهلوشان بيرون مى آيد ؛ و نيز به داغى كه بر پسِ گردنشان نهاده مى شود و از پيشانى شان خارج مى گردد» . سپس دور شد و در گوشه اى نشست . گفتم: «او كيست؟» گفتند: «او ابوذر است» . برخاستم و نزد او رفتم و گفتم: «اين سخن چه بود كه اندكى قبل گفتى؟» پاسخ داد: «چيزى نگفتم جز آن چه را از پيامبر اين مردم شنيده ام» . گفتم: «درباره سهم فرد از بيت المال نظرت چيست؟» گفت : «آن را بپذير ؛ كه امروز مددرسان تو است ؛ اما اگر به بهاى دين فروشى بود ، آن را رها كن» .

صحيح مسلم از احنف بن قيس :همراه گروهى از قريش نشسته بودم كه مردى با موى و جامه و ظاهر زمخت آمد و نزد آن گروه ايستاد و سلام داد و گفت: «زراندوزان را به سنگ داغ زنى مژده ده كه بر آتش جهنم گداخته گردد و بر نوك سينه هر يك از آنان نهاده شود و از بالاى شانه اش بيرون آيد ؛ و ديگر بار بر بالاى شانه اش گذاشته شود و از نوك سينه اش خارج گردد ؛ در حالى كه وى [از درد ، بر خويش ]مى لرزد» . سپس روى گرداند و رفت و كنار دكلى چوبى نشست . من كه او را نمى شناختم ، به دنبالش روان شدم و كنارش نشستم و گفتم: «اين مردم از سخنت ناخشنود گشتند!» گفت: «آنان چيزى نمى فهمند . دوست محبوبم _ پرسيدم: دوست محبوبت كيست؟ گفت: پيامبر _ فرمود: اى ابوذر! آيا اُحُد را مى بينى؟ من به گمان اين كه پيامبر مرا به دنبال كارى خواهد فرستاد ، به خورشيد نگريستم تا ببينم چه مقدار از روز باقى مانده است . گفتم: آرى . فرمود: من دوست نمى دارم كه همانند اُحُد مرا زر باشد و همه را انفاق كنم و آن گاه سه دينار برايم بماند . اين مردم نمى فهمند و تنها مال دنيا را گرد مى آورند . من نيز به خدا سوگند ، ديگر نه دنياشان را مى پرسم و نه دينشان را ؛ تا آن گاه كه خدا را ديدار كنم .

.

ص: 886

صحيح البخاري عن زيد بن وهب :مَرَرتُ بِالرَّبَذَةِ فَإِذا أنا بِأَبي ذَرٍّ رضى الله عنه ، فَقُلتُ لَهُ : ما أنزَلَكَ مَنزِلَكَ هذا ؟ قالَ : كُنتُ بِالشّامِ فَاختَلَفتُ أنَا ومُعاوِيَةُ في : «وَ الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لاَ يُنفِقُونَهَا فِى سَبِيلِ اللَّهِ» ؛ قالَ مُعاوِيَةُ : نَزَلَت في أهلِ الكِتابِ ، فَقُلتُ : نَزَلَت فينا وفيهِم ، فَكانَ بَيني وبَينَهُ في ذاكَ كَلامٌ ، وكَتَبَ إلى عُثمانَ يَشكوني ، فَكَتَبَ إلَيَّ عُثمانُ : أنِ اقدَمِ المَدينَةَ ، فَقَدِمتُها ، فَكَثُرَ عَلَيَّ النّاسُ حَتّى كَأَنَّهُم لَم يَرَوني قَبلَ ذلِكَ ، فَذَكَرتُ ذاكَ لِعُثمانَ ، فَقالَ لي : إن شِئتَ تَنَحَّيتَ فَكُنتَ قَريبا . فَذاكَ الَّذي أنزَلَني هذَا المَنزِلَ . (1)

تفسير القمّيّ :نَظَرَ عُثمانُ بنُ عَفّانَ إلى كَعبِ الأَحبارِ ، فَقالَ لَهُ : يا أبا إسحاقَ ، ما تَقولُ في رَجُلٍ أدّى زَكاةَ مالِهِ المَفروضَةَ ؛ هَل يَجِبُ عَلَيهِ في ما بَعدَ ذلِكَ شَيءٌ ؟ فَقالَ : لا ، ولَوِ اتَّخَذَ لَبِنَةً مِن ذَهَبٍ ولَبِنَةً مِن فِضَّةٍ ما وَجَبَ عَلَيهِ شَيءٌ . فَرَفَعَ أبو ذَرٍّ عَصاهُ فَضَرَبَ بِها رَأسَ كَعبٍ ، ثُمَّ قالَ لَهُ : يَابنَ اليَهودِيَّةِ الكافِرَةِ ! ما أنتَ وَالنَّظَرُ في أحكامِ المُسلِمينَ ؟! قَولُ اللّهِ أصدَقُ مِن قَولِكَ حَيثُ قالَ : «وَ الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لاَ يُنفِقُونَهَا فِى سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ (2) . (3) »

مروج الذّهب_ في ما وَقَعَ بَينَ عُثمانَ وأبي ذَرٍّ _: ومِن ذلِكَ ما فُعِلَ بِأَبي ذَرٍّ ، وهُوَ أنَّهُ حَضَرَ مَجلِسَهُ ذاتَ يَومٍ ، فَقالَ عُثمانُ : أرَأَيتُم مَن زَكّى مالَهُ هَل فيهِ حَقٌّ لِغَيرِهِ ؟ فَقالَ كَعبٌ : لا يا أميرَ المُؤمِنينَ . فَدَفَعَ أبو ذَرٍّ في صَدرِ كَعبٍ وقالَ لَهُ : كَذَبتَ يَابنَ اليَهودِيِّ ! ثُمَّ تَلا : «لَّيْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لَ_كِنَّ الْبِرَّ مَنْ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْأَخِرِ وَ الْمَلَ_ئكَةِ وَ الْكِتَ_بِ وَ النَّبِيِّينَ وَ ءَاتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِى الْقُرْبَى وَ الْيَتَ_مَى وَ الْمَسَ_كِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ وَ السَّآئِلِينَ وَ فِى الرِّقَابِ وَ أَقَامَ الصَّلَوةَ وَ ءَاتَى الزَّكَوةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَ_هَدُواْ وَ الصَّ_بِرِينَ فِى الْبَأْسَآءِ وَ الضَّرَّآءِ وَ حِينَ الْبَأْسِ أُوْلَ_ئِكَ الَّذِينَ صَدَقُواْ وَ أُوْلَ_ئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ (4) » . (5)

.


1- .صحيح البخاري : 2/509/1341، الطبقات الكبرى : 4/226 وراجع الدرّالمنثور: 4/180 .
2- .التوبة : 34 .
3- .تفسير القمّي : 1 / 52 ، بحار الأنوار : 22 / 426 / 36 .
4- .البقرة : 177 .
5- .مروج الذهب : 2 / 348 ، بحار الأنوار : 96 / 93 / 2 نقلاً عن تقريب المعارف نحوه .

ص: 887

صحيح البخارى از زيد بن وهب :از ربذه عبور مى كردم كه نزد ابوذر رفتم . به او گفتم: «چه سبب شد كه به اين جا درآيى؟» گفت : «در شام بودم كه با معاويه بر سر اين آيه اختلافم افتاد : «كسانى كه زر و سيم اندوزند و آن را در راه خدا انفاق نكنند . . .» . معاويه گفت: اين آيه درباره اهل كتاب نازل شده است . من گفتم: هم درباره ما است و هم اهل كتاب . در اين باب ، ميان من و او بحث درگرفت . سپس وى به عثمان نامه نوشت و از من گله كرد . عثمان به من نوشت تا به مدينه روم . من رفتم . مردم چندان پيرامون من گرد آمدند كه گويى پيش از آن ، مرا نديده بودند . اين را به عثمان يادآورى كردم . گفت: اگر خواهى به گوشه اى روى ، جايى نزديك باش . و همين مرا به اين منزل آورد!

تفسير قمى :عثمان بن عفان به كعب الاحبار نگريست و به وى گفت: «اى ابواسحاق! نظرت چيست درباره كسى كه زكات واجب مالش را پرداخته ؛ آيا باز هم وظيفه اى دارد؟» گفت: «نه! حتّى اگر خشتى از طلا و خشتى ديگر از نقره داشته باشد ، چيزى بر وى واجب نيست» . ابوذر عصاى خود را برافراشت و بر سر كعب زد و به وى گفت: «اى زاده يهودى كافر! تو را چه رسد كه درباره احكام مسلمانان نظر دهى؟ سخن خداى راست تر از سخن تو است كه فرمود : «آنان كه زر و سيم اندوزند و در راه خدا انفاق نكنند ، به عذابى دردناك مژده شان ده!» » .

مروج الذهب_ در باب آن چه ميان عثمان و ابوذر گذشت _: و از آن جمله ، كارى بود كه با ابوذر شد ؛ از اين قرار كه روزى وى در مجلس عثمان حاضر بود . عثمان [به حاضران] گفت: «به رأى شما ، اگر كسى زكات مالش را داده باشد ، آيا باز حقى بر گردن او است؟» كعب گفت: «نه! اى اميرالمؤمنين» . ابوذر به سينه او كوبيد و گفت: «دروغ مى گويى اى يهودى زاده!» سپس اين آيه را تلاوت كرد: «نيكى آن نيست كه روى هاى خود را به سوى شرق و غرب بگردانيد ؛ . . .» .

.

ص: 888

مسند ابن حنبل عن مالك بن عبد اللّه الزياديّ :إنَّهُ [أي أبا ذَرٍّ] جاءَ يَستَأذِنُ عَلى عُثمانَ بنِ عَفّانَ ، فَأَذِنَ لَهُ وبِيَدِهِ عَصاهُ ، فَقالَ عُثمانُ : يا كَعبُ ، إنَّ عَبدَ الرَّحمانِ تُوُفِّيَ وتَرَكَ مالاً ، فَما تَرى فيهِ ؟ فَقالَ : إن كانَ يَصِلُ فيهِ حَقَّ اللّهِ فَلا بَأسَ عَلَيهِ . فَرَفَعَ أبو ذَرٍّ عَصاهُ فَضَرَبَ كَعبا وقالَ : سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ : «ما اُحِبُّ لَو أنَّ لي هذَا الجَبَلَ ذَهَبا اُنفِقُهُ ويُتَقَبَّلُ مِنّي أذَرُ خَلفي مِنهُ سِتَّ أواقٍ » ، أنشُدُكَ اللّهَ يا عُثمانُ ، أسَمِعتَهُ ؟ _ ثَلاثَ مَرّاتٍ _ قالَ : نَعَم . (1)

حلية الأولياء عن عبد اللّه بن الصامت ابن أخي أبي ذرّ :كانوا يَقتَسِمونَ مالَ عَبدِ الرَّحمانِ بنِ عَوفٍ ، وكانَ عِندَهُ كَعبٌ ، فَقالَ عُثمانُ لِكَعبٍ : ما تَقولُ في مَن جَمَعَ هذَا المالَ فَكانَ يَتَصَدَقُّ مِنهُ ، ويُعطي فِي السُّبُلِ ، ويَفعَلُ ويَفعَلُ ؟ قالَ : إنّي لَأَرجو لَهُ خَيرا . فَغَضِبَ أبو ذَرٍّ ورَفَعَ العَصا عَلى كَعبٍ وقالَ : وما يُدريكَ يَابنَ اليَهودِيَّةِ ! لَيَوَدَّنَّ صاحِبُ هذَا المالِ يَومَ القِيامَةِ لَو كانَت عَقارِبُ تَلسَعُ السُّوَيداءَ مِن قَلبِهِ ؟! (2)

راجع : ص 503 (التحذير من التّكاثر) . ص 538 (ذمّ إيثار المال) . ص 531 (الخصائص السلبيّة للثروة) .

.


1- .مسند ابن حنبل : 1 / 139 / 453 ، مجمع الزوائد : 10 / 415 / 17758 .
2- .حلية الأولياء : 1 / 160 وراجع كنز العمّال : 6 / 570 / 16972 .

ص: 889

مسند ابن حنبل از مالك بن عبداللّه زيادى :ابوذر از عثمان بن عفان اجازه ورود خواست . عثمان به او كه عصايش را در دست داشت ، اجازه ورود داد . عثمان گفت : «اى كعب! عبدالرحمان [بن عوف] در گذشته و مالى بر جا نهاده است . رأى تو درباره آن چيست؟» كعب گفت: «اگر حق خدا را در آن ادا مى كرده ، آن را باكى نيست» . ابوذر عصايش را برافراشت و كعب را بزد و گفت: «از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه فرمود : دوست نمى دارم كه به قدر اين كوه [اُحُد] ، طلا داشته باشم و همه را انفاق كنم و خداى از من بپذيرد ، ولى پس از خود شش اوقيه [= 168 گرم] بر جاى گذارم . اى عثمان! به خدا سوگندت مى دهم ؛ آيا اين را شنيدى؟» _ و اين را سه بار گفت . _ عثمان گفت: «آرى» .

حلية الأولياء از عبداللّه بن صامت پسر برادر ابوذر :مشغول تقسيم ميراث عبدالرحمان بن عوف بودند و كعب نيز حضور داشت . عثمان به كعب گفت: «رأى تو چيست درباره كسى كه چنين مالى را گرد آورده و از آن صدقه داده و در كارهاى خيرِ چنين و چنان صرف كرده باشد؟» گفت: «من براى او اميد خير دارم» . ابوذر خشمگين گشت و بر كعب عصا بركشيد و گفت: «تو چه مى دانى اى يهودى زاده! هر آينه صاحب اين مال در روز قيامت ، آرزو مى كند عقرب ها بيخ و بُن دلش را نيش زنند!»

ر .ك : ص863 (پرهيز دادن از فخرفروشى با ثروت) . ص923 (نكوهش ترجيح دادن مال) . ص 909 (ويژگى هاى منفى ثروت) .

.

ص: 890

1 / 3شُروطُ صِدقِ الكَنزِ1 / 3 _ 1عَدَمُ كَونِ المالِ نَفَقَةًرسول اللّه صلى الله عليه و آله :فِي الإِبِلِ صَدَقَتُها ، وفِي الغَنَمِ صَدَقَتُها ، وفِي البَقَرِ صَدَقَتُها ، وفِي البُرِّ صَدَقَتُهُ . ومَن رَفَعَ دَنانيرَ أو دَراهِمَ أو تِبرا وفِضَّةً لا يُعِدُّها لِغَريمٍ ولا يُنفِقُها في سَبيلِ اللّهِ ، فَهُوَ كَنزٌ يُكوى بِهِ يَومَ القِيامَةِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :الدّينارُ كَنزٌ ، وَالدِّرهَمُ كَنزٌ ، وَالقيراطُ كَنزٌ . (2)

راجع : ص 874 (التحذير من الكنز) .

1 / 3 _ 2عَدَمُ أداءِ زَكاةِ المالِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أيُّما مالٍ اُدِّيَت زَكاتُهُ فَلَيسَ بِكَنزٍ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :ما اُدِّيَ زَكاتُهُ فَلَيسَ كَنزا . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :كُلُّ ما اُدِّيَ زَكاتُهُ فَلَيسَ بِكَنزٍ وإن كانَ مَدفونا تَحتَ الأَرضِ ، وكُلُّ ما لا يُؤَدّى زَكاتُهُ فَهُوَ كَنزٌ وإن كانَ ظاهِرا . (5)

.


1- .المستدرك على الصحيحين: 1/545/1431 ، السنن الكبرى : 4 / 247 / 7599 ، سنن الدارقطني: 2 / 101 / 27 كلاهما نحوه وكلّها عن أبي ذرّ ، كنز العمّال : 6/307/15814 وص 321/15840 .
2- .الدرّالمنثور : 4 / 181 نقلاً عن ابن مردويه عن أبي هريرة .
3- .تاريخ بغداد : 8 / 12 / 4048 عن جابر .
4- .علل الحديث : 1 / 223 / 647 عن جابر .
5- .السنن الكبرى : 4 / 140 / 7233 وقال المؤلّف : «ليس هذا بمحفوظ ، وإنّما المشهور عن سفيان عن عبيد اللّه عن نافع عن ابن عمر موقوفا» ، المعجم الأوسط : 8 / 163 / 8279 نحوه وكلاهما عن ابن عمر ، كنز العمّال : 6 / 294 / 15764 .

ص: 891

1 / 3 شروط تحقق زراندوزى
1 / 3 _ 1 هزينه نشدن مال
1 / 3 _ 2 پرداخت نكردن زكات مال

1 / 3شروط تحقق زراندوزى1 / 3 _ 1هزينه نشدن مالپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :شتر و گوسفند و گاو و گندم ، زكات دارند . هر كه دينار يا درهم يا شمش و نقره بيندوزد و آن را براى پرداخت بدهى كنار نگذاشته باشد و در راه خدا نيز انفاق نكند ، زر اندوخته به شمار آيد و روز قيامت ، با همان بر وى داغ نهاده شود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :[گرد آوردن] دينار و درهم و قيراط [= يك ششم درهم ]زراندوزى به شمار آيد .

ر .ك : ص875 (پرهيز دادن از فخرفروشى با ثروت) .

1 / 3 _ 2پرداخت نكردن زكات مالپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر مالى كه زكات آن پرداخت شده باشد ، زراندوخته محسوب نگردد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر چه زكاتش ادا شود ، زراندوخته نيست .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر چه زكاتش ادا گردد ، زراندوخته به شمار نيايد ، هر چند زير زمين پنهان باشد ؛ و هر چه زكاتش ادا نگردد ، زراندوخته است ، هر چند آشكار باشد .

.

ص: 892

الإمام عليّ عليه السلام :لَمّا نَزَلَت هذِهِ الآيَةُ «وَ الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لاَ يُنفِقُونَهَا فِى سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ » قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : [كُلُّ ] (1) مالٍ تُؤَدّى زَكاتُهُ فَلَيسَ بِكَنزٍ وإن كانَ تَحتَ سَبعِ أرَضينَ ، وكُلُّ مالٍ لا تُؤَدّى زَكاتُهُ فَهُوَ كَنزٌ وإن كانَ فَوقَ الأَرضِ . (2)

سنن أبي داود عن ابن عبّاس : لَمّا نَزَلَت «وَ الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ» كَبُرَ ذلِكَ عَلَى المُسلِمينَ ، فَقالَ عُمَرُ : أنَا اُفَرِّجُ عَنكُم ، فَانطَلَقَ فَقالَ : يا نَبِيَّ اللّهِ ، إنَّهُ كَبُرَ عَلى أصحابِكَ هذِهِ الآيَةُ ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ لَم يَفرِضِ الزَّكاةَ إلاّ لِيُطيبَ ما بَقِيَ مِن أموالِكُم ؛ وإنَّما فَرَضَ المَواريثَ لِتَكونَ لِمَن بَعدَكُم . فَكَبَّرَ عُمَرُ . ثُمَّ قالَ لَهُ : ألا اُخبِرُكَ بِخَيرٍ ما يَكنِزُ المَرءُ ؟ المَرأَةُ الصّالِحَةُ ؛ إذا نَظَرَ إلَيها سَرَّتهُ ، وإذا أمَرَها أطاعَتهُ ، وإذا غَابَ عَنها حَفِظَتهُ . (3)

المستدرك على الصحيحين عن عطاء :إنَّها [أي اُمَّ سَلَمَةَ] كانَت تَلبَسُ أوضاحا مِن ذَهَبٍ ، فَسَأَلَت عَن ذلِكَ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آلهفَقالَت : أكَنزٌ هُوَ ؟ فَقالَ : إذا أدَّيتِ زَكاتَهُ فَلَيسَ بِكَنزٍ . (4)

سنن أبي داود عن اُمّ سلمة :كُنتُ ألبَسُ أوضاحا مِن ذَهَبٍ ، فَقُلتُ : يا رَسولَ اللّهِ ، أكَنزٌ هُوَ ؟ فَقالَ : ما بَلَغَ أن تُؤَدّى زَكاتُهُ فَزُكِّيَ فَلَيسَ بِكَنزٍ . (5)

.


1- .ما بين المعقوفين سقط من الطبعة المعتمدة ، وأثبتناه من بحار الأنوار .
2- .الأمالي للطوسي : 519 / 1142 عن المجاشعي عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : 73 / 139 / 8 .
3- .سنن أبي داود : 2 / 126 / 1664 ، المستدرك على الصحيحين : 1 / 567 / 1487 ، السنن الكبرى : 4 / 140 / 7235 ، مسند أبي يعلى : 3 / 64 / 2494 كلّها نحوه .
4- .المستدرك على الصحيحين : 1 / 547 / 1438 ، السنن الكبرى : 4 / 140 / 7234 ، المعجم الكبير : 23 / 282 / 613 .
5- .سنن أبي داود : 2 / 95 / 1564 .

ص: 893

امام على عليه السلام :اين آيه نازل شد: «و آنان كه زر و سيم مى اندوزند و آن را در راه خدا انفاق نمى كنند ، به عذابى دردناك مژده شان بخش!» رسول خدا صلى الله عليه و آلهپس از نزول آن ، فرمود: «هر مالى كه زكات آن ادا شده باشد ، زراندوخته به شمار نيايد ، هر چند زير هفت زمين باشد ؛ و هر مالى كه زكات آن ادا نگردد ، زراندوخته است ، هر چند روزى زمين باشد» .

سنن ابى داود از ابن عباس :چون آيه «و آنان كه زر و سيم بيندوزند . . .» نازل گشت ، بر مسلمانان گران آمد . عمر گفت: «من برايتان گشايشى مى يابم» . پس روان شد و گفت: «اى پيامبر خدا! اين آيه بر يارانت گران آمده است» . رسول خدا صلى الله عليه و آلهفرمود: «همانا خداوند زكات را واجب نفرموده جز براى آن كه باقيمانده اموال شما را پاك گرداند ؛ و هر آينه ارث را واجب فرموده تا براى بازماندگانتان باشد» . عمر زبان به تكبير گشود . سپس رسول خدا صلى الله عليه و آلهفرمود: «آيا خبرت دهم از بهترين اندوخته مرد؟ آن ، زنى است شايسته كه هرگاه به وى بنگرد ، خرسند شود و چون فرمانش دهد ، فرمان پذيرد و هر زمان غايب گردد ، حافظ [خانواده و اموال] او باشد» .

المستدرك على الصحيحين از عطاء :ام سلمه خلخالى از طلا را زيور خود مى كرد . درباره آن از پيامبر صلى الله عليه و آلهپرسيد و گفت: «آيا اين زراندوخته محسوب مى شود؟» فرمود: «اگر زكات آن را داده باشى ، زراندوخته به شمار نيايد» .

سنن ابى داود از ام سلمه:خلخالى از طلا را زينت خود مى كردم . گفتم: «اى رسول خدا صلى الله عليه و آله! آيا اين زراندوخته به شمار آيد؟» فرمود: «هر چه به نصاب زكات رسيده و زكاتش پرداخت شده باشد ، زر اندوخته به شمار نيايد» .

.

ص: 894

الإمام الباقر عليه السلام_ عِندَما سُئِلَ عَنِ الدَّنانيرِ وَالدَّراهِمِ وما عَلَى النّاسِ فيها ؟ _: هِيَ خَواتيمُ اللّهِ في أرضِهِ ، جَعَلَهَا اللّهُ مَصلَحَةً لِخَلقِهِ ، وبِها تَستَقيمُ شُؤونُهُم ومَطالِبُهُم ؛ فَمَن أكثَرَ لَهُ مِنها فَقامَ بِحَقِّ اللّهِ تَعالى فيها وأدّى زَكاتَها ، فَذاكَ الَّذي طابَت وخَلَصَت لَهُ ؛ ومَن أكثَرَ لَهُ مِنها فَبَخِلَ بِها ولَم يُؤَدِّ حَقَّ اللّهِ فيها وَاتَّخَذَ مِنهَا الآنِيَةَ ، فَذلِكَ الَّذي حَقَّ عَلَيهِ وَعيدُ اللّهِ عز و جلفي كِتابِهِ ؛ قالَ اللّهُ : «يَوْمَ يُحْمَى عَلَيْهَا فِى نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هَ_ذَا مَا كَنَزْتُمْ لأَِنفُسِكُمْ فَذُوقُواْ مَا كُنتُمْ تَكْنِزُونَ (1) » . (2)

1 / 3 _ 3النَّوادِررسول اللّه صلى الله عليه و آله :نِعمَ المالُ الأَربَعونَ ، وَالكَنزُ سِتّونَ ، ووَيلٌ لِأَصحابِ المِئينَ ! إلاّ مَن أعطى في رِسلِها ونَجدَتِها ، وأفقَرَ ظَهرَها ، وأطرَقَ فَحلَها ، ومَنَحَ غَزيرَتَها ، ونَحَرَ سَمينَتَها ، وأطعَمَ القانِعَ وَالمُعتَرَّ . إنَّما لَكَ مِن مالِكَ ما أكَلتَ فَأَفنَيتَ ، أو لَبِستَ فَأَبلَيتَ ، أو أعطَيتَ فَأَمضَيتَ ، وما بَقِيَ فَلِمَواليكَ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام :كُلُّ ما زادَ عَلى أربَعَةِ آلافٍ فَهُوَ كَنزٌ ؛ اُدِّيَت زَكاتُهُ أو لَم تُؤَدَّ ، وما دونَها فَهُوَ نَفَقَةٌ . (4)

.


1- .التوبة : 35 .
2- .الأمالي للطوسي : 520 / 1144 عن المجاشعي عن الإمام الرضا عن أبيه عن الإمام الصادق عليهم السلام ، بحار الأنوار : 66 / 528 / 6 .
3- .كنز العمّال : 6 / 297 / 15783 نقلاً عن الحاكم في الكنى عن قيس بن عاصم السعدي .
4- .تفسير التبيان : 5 / 247 ، تفسير مجمع البيان : 5 / 40 ؛ الدرّالمنثور : 4 / 179 ، كنز العمّال : 2 / 425 / 4410 كلاهما نقلاً عن ابن أبي حاتم وأبي الشيخ نحوه .

ص: 895

1 / 3 _ 3 گوناگون

امام باقر عليه السلام_ در پاسخ به سؤال درباره دينار و درهم و وظيفه مردم درباره آن ها _: آن ها مُهرهاى خداوند در زمين هستند كه خدا براى مصلحت آفريدگانش قرار داده است و كارها و خواسته هاى ايشان با آنها سامان پذيرد . پس هر كه از آن فراوان داشته باشد و حق خدا را ادا و زكاتش را پرداخت نمايد ، آن مال برايش پاك و خالص گردد ؛ و هر كه از آن بسيار داشته باشد و بدان بخل ورزد و حق خدا در آن را ادا نكند و از آن ، ظرف سازد ، هشدار خداوند در كتابش درباره وى تحقق پذيرد كه فرموده است: «روزى كه آن [زر و سيم] را در آتش دوزخ بتابند و با آن ، پيشانى ها و پهلوها و پشت هاى آنان را داغ نهند : اين است آن چه براى خويشتن مى اندوختيد ؛ پس كيفر آن چه را مى اندوختيد ، بچشيد .»

1 / 3 _ 3گوناگونپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مال مطلوب چهل [دينار] است و چون به شصت رسد ، زراندوخته به شمار آيد و واى بر صاحبان [صد و] صدها دينار! مگر آن كس كه خواه در تنگنا و خواه در گشايش ، حق خدا را ادا كند و حيوانش را عاريه دهد... . و بخش پُر منفعتش را ببخشد و فربهش را ذبح نمايد و نيازمند قانع و بينواى خواهنده را طعام دهد . همانا از مالت آن چيزى نصيب تو است كه بخورى و فنا كنى يا بپوشى و پاره كنى يا ببخشى و درگذرى ؛ و آن چه باقى مانَد ، از آنِ همراهان تو است .

امام على عليه السلام :هر چه از چهار هزار [درهم] افزون شود ، زراندوخته به شمار آيد ، خواه زكاتش داده شده و خواه داده نشده باشد ؛ و كم تر از آن در زمره هزينه محسوب گردد .

.

ص: 896

الإمام الباقر عليه السلام_ في قَولِ اللّهِ : «َالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ» _: إنَّما عَنى بِذلِكَ ما جاوَزَ ألفَي دِرهَمٍ . (1)

عنه عليه السلام :إنّا لَنُحِبُّ الدُّنيا ولا نُؤتاها ، وهُوَ خَيرٌ لَنا . وما اُوتِيَ عَبدٌ مِنها شَيئا إلاّ كانَ أنقَصَ لِحَظِّهِ فِي الآخِرَةِ . ولَيسَ مِن شيعَتِنا مَن لَهُ مِائَةُ ألفٍ ولا خَمسونَ ألفا ولا أربَعونَ ألفا ، ولَو شِئتُ أن أقولَ ثَلاثونَ ألفا لَقُلتُ . وما جَمَعَ رَجُلٌ قَطُّ عَشَرَةَ آلافٍ مِن حِلِّها . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :نُحِبُّ المالَ ولا نُؤتى إلاّ خَيرا . وما اُوتِيَعَبدٌ في هذِهِ الدُّنيا إلاّ كانَ [أ]نقَصَ لِحَظِّهِ فِي الآخِرَةِ . وما مِن شيعَتِنا مَن لَهُ مِائَةُ ألفِ دِرهَمٍ . (3)

عنه عليه السلام :المالُ أربَعَةُ آلافٍ . وَاثنا عَشَرَ ألفَ دِرهَمٍ كَنزٌ . ولَم يَجتَمِع عِشرونَ ألفا مِن حَلالٍ . وصاحِبُ الثَّلاثينَ ألفا هالِكٌ . ولَيسَ مِن شيعَتِنا مَن يَملِكُ مِائَةَ ألفِ دِرهَمٍ . (4)

عنه عليه السلام :ما أعطَى اللّهُ عَبدا ثَلاثينَ ألفا وهُوَ يُريدُ بِهِ خَيرا . وما جَمَعَ رَجُلٌ قَطُّ عَشَرَةَ آلافِ دِرهَمٍ مِن حِلٍّ ، وقَد يَجمَعُها لِأَقوامٍ . إذا اُعطِيَ القوتَ ورُزِقَ العَمَلَ فَقَد جَمَعَ اللّهُ لَهُ الدُّنيا وَالآخِرَةَ . (5)

.


1- .تفسير العيّاشي: 2/87/53 عن سعدان ، مشكاة الأنوار: 476/1593، بحار الأنوار : 73/142/22 .
2- .مستطرفات السرائر : 41 / 9 عن عطيّة أخي أبي الغرام (العرام) ، بحار الأنوار : 72 / 66 / 21 .
3- .مشكاة الأنوار : 475 / 1590 .
4- .تحف العقول : 377 ، التمحيص : 50 / 88 عن المفضّل ، بحار الأنوار : 72 / 67 / 24 .
5- .تهذيب الأحكام : 6 / 328 / 907 عن إبراهيم بن محمّد ، التمحيص : 50 / 87 عن إبراهيم بن عمر ، مشكاة الأنوار : 474 / 1584 كلاهما نحوه ، بحار الأنوار : 72 / 66 / 23 .

ص: 897

امام باقر عليه السلام_ درباره اين سخن خداى : «آنان كه زر و سيم بيندوزند . . .» _: جز اين نيست كه مراد از آن ، بيش تر از دو هزار درهم است .

امام باقر عليه السلام :همانا ما دنيا را دوست مى داريم ، اما دنيا به ما داده نمى شود ؛ و اين براى ما خير است . و هيچ بنده اى نيست كه چيزى از دنيا به وى داده شود ، مگر آن كه از بهره آخرتش كم نهاده شود . و از شيعيان ما نيست آن كس كه صدهزار يا پنجاه هزار يا چهل هزار و يا _ حتّى توانم گفت : _ سى هزار [درهم ]داشته باشد . و هرگز كسى نتواند ده هزار درهم حلال گرد آورد .

امام صادق عليه السلام :مال را دوست مى داريم ؛ اما جز خير به ما داده نمى شود . و هيچ بنده اى نيست كه چيزى از اين دنيا به وى داده شود ، مگر آن كه از بهره آخرتش كم نهاده شود . و از شيعيان ما نيست آن كس كه صد هزار درهم داشته باشد .

امام صادق عليه السلام :چهار هزار [درهم] ، مال محسوب گردد ؛ و دوازده هزار درهم ، زراندوخته به شمار آيد . و بيست هزار [درهم] از راه حلال به دست نيايد . و صاحب سى هزار [درهم] نابود گردد . و از شيعيان ما نيست آن كس كه صد هزار درهم داشته باشد .

امام صادق عليه السلام :خدا به بنده اى كه برايش خير بخواهد ، سى هزار [درهم ]ندهد . و انسان نتواند ده هزار درهم از راه حلال به كف آورد . و گاه خدا براى برخى از اقوام چنين كند . هر گاه كسى معاشش تأمين گردد و عمل شايسته نصيبش گردد ، خداوند برايش دنيا و آخرت را گرد آورده است .

.

ص: 898

عنه عليه السلام :لَيسَ مِن شيعَتِنا مَن مَلَكَ عَشَرَةَ آلافِ دِرهَمٍ ، إلاّ مَن أعطى يَمينا وشِمالاً وقُدّامُ وخَلفُ . (1)

عنه عليه السلام :ما أعطَى اللّهُ مُؤمِنا أكثَرَ مِن أربَعينَ ألفا لِخَيرٍ يُريدُ . (2)

.


1- .مشكاة الأنوار : 476 / 1592 .
2- .مشكاة الأنوار : 476 / 1591 .

ص: 899

امام صادق عليه السلام :از شيعيان ما نيست كسى كه ده هزار درهم داشته باشد ، مگر آن كه از راست و چپ و پشت و پيش [به همگان] احسان كند .

امام صادق عليه السلام :خداوند هر گاه خيرى براى مؤمنى خواهد ، بيش از چهل هزار [درهم] به وى ندهد .

.

ص: 900

معناى زراندوزى در قرآن و حديث

معناى زراندوزى در قرآن و حديثحرام شمردن زراندوزى ، از بارزترين و سرنوشت سازترين احكام اسلام شمرده مى شود . موضوع زراندوزى را بايد از ديدگاه تاريخى ، تربيتى ، تفسيرى ، فقهى ، و نيز اقتصادى بررسى كرد . البته ترديد نيست كه پرداختن به بررسى همه جانبه در اين باب ، نيازمند اثرى جداگانه است . در اين فرصت مختصر ، بحث را بر مدار معناى زراندوزى در قرآن و حديث متمركز مى كنيم و در مقدمه اين سخن ، به مفهوم لغوى و پيشينه تاريخى آن ، اشاره مى نماييم . زراندوزى در لغت در لغت ، زراندوزى به اين معانى آمده است : مال بر مال نهادن و آن را گردآوردن و پنهان كردن مال ، به ويژه طلا و نقره . البته واژه معادل آن در عربى (= كنز) به «وسيله حفظ مال» نيز اطلاق مى شود . پيشينه تاريخى از لحاظ تاريخى ، زراندوزى به روزگار تحول در عرصه فعاليت هاى اقتصادى باز مى گردد ؛ از اين قرار كه توليد خانوارى از مرز نيازهاى سالانه خانواده

.

ص: 901

گذشت و بدين ترتيب ، اقتصاد از حالت بدوى معيشتى به شكل مبادله اى درآمد . همراه با چنين تحول و تكاملى در عرصه اقتصاد ، پديده زراندوزى چهره نمود . با ظهور عنصر مبادله ، هر خانواده توانست كالاهاى بيش از نياز خود را توليد و با ديگران تبادل نمايد و گاه پس از اين مبادله ، در مجموع توليد خانواده و درآمد آن ، با كسر هزينه مصرف ، افزايشى ديده مى شد . براى پس انداز اين مقدار اضافه توليد بر مصرف در خانواده ، تنها دو راه متصور بود : يك راه آن بود كه اين اضافه به شكل ثروت در توليد جديد به كار گرفته مى شد . در اين حال ، افزايش دائم ثروت صاحبان افزوده اقتصادى ، به اختلاف طبقاتى منجر مى شد ؛ اما در عين حال ، فعاليت هاى اقتصادى را دامن مى زد و به طور عام ، شكوفايى توليد را در پى داشت . اما راه دوم آن بود كه افزوده ها به كالايى با حجم كم تر ، ليكن با ارزش بيش تر ، تبديل گردند تا نگاهدارى و ذخيره سازى آن ها ميسر باشد . مالى كه بدين سان ، ذخيره گشت و از مدار حركت اقتصادى و دسترس و استفاده مردم خارج شد ، زراندوخته نام گرفت . بدين ترتيب ، اين عنوان بر مال متراكمى اطلاق شد كه در چرخه توليد نقشى نداشته باشد و به بروز اختلاف طبقاتى در جامعه منجر گردد . زراندوزى از اين جهت كه موجب تراكم و ذخيره سازى اموال مى شود ، همانند احتكار است ، اما از لحاظ مفهومى با آن تفاوت دارد: مراد از ذخيره سازى در احتكار ، فروش آن پس از گران شدن كالا است و از اين رو ، خودِ كالا براى محتكر بسيار اهميت دارد . اما در زراندوزى ، هدف از تراكم ثروت ، صرفا افزايش مالى است و لذا خود كالا خصوصيتى ندارد و توجه عمده به عنصر ماليّت متمركز مى شود . به همين دليل ، طلا و نقره در اين زمينه داراى جايگاهى

.

ص: 902

خاص هستند ، چرا كه مى توان هر زمان آن ها را مبادله كرد و نيز داراى حجم كم هستند . در نتيجه ، اين دو ، عمده ترين مواد زراندوزى در گذشته به شمار مى رفته اند . مشاهدات تاريخى نشان مى دهد كه زراندوزان در زمان هاى پيشين ، براى حفظ زراندوخته هاى خود ، آن ها را در زمين پنهان مى كرده اند . آن چه اكنون بر ما آشكار مى شود ، تنها بخشى از آن زراندوخته ها است . شايد به همين جهت بوده كه برخى گمان كرده اند زراندوخته بايد به شكل مدفون باشد ؛ اما با بررسى آن چه بدان اشاره شد ، درمى يابيم كه چنين خصوصيتى لازم نيست . زراندوزى در قرآن در آيه مبارك: «وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ (1) » «و آنان كه زر و سيم را مى اندوزند . . .» ، مال اندوخته شده به طور مطلق در نظر است و زر و سيم از لحاظ غلبه ذكر گشته است ؛ همچون اين آيه : «وَرَبَ_ئِبُكُمُ الَّ_تِى فِى حُجُورِكُم . (2) » «و دخترانِ زنانتان كه در كنار شما پرورش يافته اند» [مراد ، تنها دخترانى نيست كه در خانه شوهر دوم پرورش يافته اند ، بلكه اين دستور دختران پرورش نيافته در خانه وى را نيز شامل مى شود و اين قيد

.


1- .التوبة: 34.
2- .النساء: 23.

ص: 903

به لحاظ آن است كه غالبا آن دختران در خانه پدر خوانده خود پرورش مى يابند] . علّت ذكر اين دو در آيه مزبور ، آن است كه غالبا از زر و سيم براى مال اندوزى استفاده مى شده است ؛ و مشاهدات تاريخى اين را تأييد مى كند . جمله : «وَلاَ يُنفِقُونَهَا فِى سَبِيلِ اللَّهِ» «و آن را در راه خدا انفاق نمى كنند». در ادامه همان آيه ، و نيز جمله «اين همان است كه براى خود مى اندوختيد» ، و همچنين حكمت نهفته در تحريم زراندوزى ، همگى نشان مى دهند كه مراد از كنز در قرآن ، هر مالِ اندوخته شده اى است . بر اين اساس ، بيش تر مفسران (1) برآنند كه ذكر طلا و نقره در آيه مزبور از باب غلبه است . زراندوزى در حديث با بررسى روايات ذكر شده در اين كتاب ، مى توان احاديث مربوط به تفسير زراندوزى را در سه دسته جاى داد: 1 . احاديث دال بر اين كه كنز يعنى مطلق مال اندوزى ؛ و حتّى شامل اندوختن يك قيراط نيز مى شود . 2 . احاديثى كه به روشنى دلالت مى كنند كه زراندوخته شامل مالى است كه زكات آن پرداخت نشده باشد و آن چه زكاتش داده شده باشد ، كنز به شمار نيايد . 3 . رواياتى كه مقدار معينى از مال را كه ماوراى آن ، زراندوزى محسوب مى شود ، نشان داده اند . اين روايات شامل سه دسته هستند:

.


1- .بنگريد به : انظر : التفسير الكبير : ج16 ، ص41 ؛ تفسير مجمع البيان ، ج5 ، ص41 ، تفسير المنار ، ج10 ، ص395 ، الميزان فى تفسير القرآن ، ج9 ، ص247 .

ص: 904

أ . احاديث تعيين كننده مقدارهاى مختلف مانند 60 شتر يا 2000 درهم يا 12000 درهم . ب . حديثى كه به موجب آن ، مال افزون بر 4000 درهم كنز است ، خواه زكات آن ادا شده و خواه نشده باشد . ج . احاديثى كه بنا به آن ها ، مقدارهاى گوناگونى براى مالى كه انسان مى تواند ذخيره كند ، نهاده شده است . براى تبيين اين روايات ، بايد نكاتى را ذكر كنيم: يك . بيش تر اين روايات از نظر سند ضعيفند و از اين رو ، نمى توان بدون تأييد مفاد آن ها با قرائن قطعى ، بدان ها استناد كرد . دو . هر گاه اين روايات را در كنار احاديث ترسيم كننده حدود انفاق واجب و مستحب در اسلام قرار دهيم ، مى توانيم معناى زراندوزى را كه در آيه مورد بحث آمده ، دريابيم و اين ، خود ، در پرهيز از اين پديده خطرناك اقتصادى _ اجتماعى نقشى بسزا دارد . براى توضيح اين ديدگاه بايد توجه كرد كه قرآن كريم انفاق در راه خدا را مانع تراكم ثروت و مفاسد ناشى از آن مى داند و نيز بايد عنايت داشت كه بنا به ادله قطعى ، انفاق داراى دو قسم واجب و مستحب است . با نظر به اين قرينه كه در آيه مزبور ، سرباز زنندگان از انفاق به عذاب بيم داده شده اند ، مى توان گفت كه مراد ، انفاق واجب است . از همين جا مى توان دريافت كه هر گاه مردم حقوق مالى خود را ادا كنند ، مشكلات اقتصادى جامعه حل مى شود و پيامدهاى خطرناك همچون تراكم ثروت از ميان مى رود و زمينه بروز اختلافات طبقاتى فاحش برچيده مى شود و بدين سان ، همه مردم از سطح طبيعى زندگانى مرفه و

.

ص: 905

كريمانه برخوردار مى گردند . برخى از احاديث رسيده در اين باب ، به شمارى از اين دستاوردها اشاره دارند . (1) سه . در پرتو دو نكته گذشته ، مى توان احاديث مربوط به زراندوزى را بدين شكل تفسير كرد: يكم . احاديثى كه مال ذخيره شده را به طور مطلق ، زراندوخته مى شمارند ، در حقيقت ناظر به حقوق مالى واجب هستند . بدين ترتيب ، سرباز زدن از اداى اين حقوق ، حتّى به اندازه يك قيراط ، زراندوزى محسوب مى شود و فردى كه اين حقوق را ادا نكند ، مشمول آيه مزبور مى گردد . دوم . احاديثى كه زراندوزى را درباره اموالى كه زكاتشان پرداخت نگردد ، صادق مى دانند ، ناظر به حقوق مالى واجب هستند ؛ زيرا هر گاه اين حقوق ادا گردند ، مشكلات اقتصادى جامعه حل خواهد شد . بنابراين ، ذخيره سازى ثروت براى كسى كه حقوق مالى واجب را ادا كند ، جايز است ؛ البته مادام كه به بنيان جامعه زيان نرساند و به اختلافات ژرف طبقاتى نينجامد . و اين غير از معنايى است كه كعب الاحبار در پاسخ به عثمان در نظر داشت ؛ آن گاه كه عثمان پرسيد: «رأى تو چيست درباره كسى كه زكات واجب مالش را پرداخته ؛ آيا باز هم وظيفه اى بر عهده او است؟» و او پاسخ داد: «نه! حتّى اگر خشتى از طلا و خشتى از نقره داشته باشد ، چيزى بر او واجب نيست» . (2) شك نيست كه اسلام چنين ثروت اندوزى فاحش و مال انباشتگى عظيمى را جايز نمى داند ، به ويژه اگر از بيت المال گرد آمده باشد . (3)

.


1- .بنگريد به: ص13 (پيشدرآمد).
2- .بنگريد به: ص875 (پرهيز دادن از زراندوزى).
3- .بنگريد به: قسمت چهارم در صفحه بعد.

ص: 906

مراد عثمان اين بود كه زندگى فوق العاده اشرافى خود را با استناد به فتواى كعب الاحبار موجه جلوه دهد ؛ همان گونه كه مى خواست بر دست اندازى هاى خويش به بيت المال به سود خويشاوندانش و بخشش هاى بى حساب و كتابش سرپوش نهد و خود را از سرزنش و انتقادهاى اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله ، به ويژه ابوذر ، بر كنار دارد . تفصيل اين بحث ، محتاج فرصتى مستقل است . (1) سوم . احاديث تعيين كننده مقدار معين براى زراندوزى ، ناظر به اوضاع اقتصادى و اجتماعى گوناگون است ، چرا كه نيازهاى مالى انسان به تناسب اوضاع گوناگون و حجم تورم ، متفاوت است . بدين ترتيب ، افزون بر آن نيازها ، در قلمرو اندوخته هايى جاى مى گيرد كه بايد زكات آن را ادا كرد و حقوق مالى واجب آن را پرداخت . چهارم . برخى روايات ، انسان را از ذخيره سازى بيش از مقدارى معين منع مى كنند ، خواه زكات آن پرداخت گردد و خواه نگردد . نيز برخى احاديث حدّى معين از ثروت را براى انسان مسلمان ذكر مى كنند كه شايسته است فرد از آن تخطى ننمايد . اين دو دسته از روايات ، احتمالاً به دو حقيقت مهم اقتصادى در اسلام اشاره دارند: نكته يكم . ذخيره سازى ثروت حلال ، تا زمانى مشروع است كه به اقتصاد جامعه زيان نرساند . نكته دوم . اين هشدارى است براى ثروتمندان پايبند به اصول اسلامى كه بدانند ثروت اندوزى حلال هم اگر از حد معينى ، به فراخور اوضاع اقتصادى

.


1- .بنگريد به: دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام ، ج 3 ، ص 137 : «انگيزه هاى شورش بر ضد عثمان».

ص: 907

گوناگون ، فراتر رود ، ممكن است براى شخصِ ثروتمند خطر داشته باشد ، حتّى اگر براى اقتصاد جامعه زيانى نداشته باشد . اين خطر كه ثروتمند را تهديد مى كند ، آن است كه وى به بيمارىِ «اِتْراف [= خوشگذرانى و عيّاشى]» دچار گردد و ثروتش او را به طغيان و فساد بكشاند .

.

ص: 908

1 / 4الخَصائص السّلبيّةِ للثّروة1 / 4 _ 1مادَّةُ الشَّهَواتِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :تَقيءُ الأَرضُ أفلاذَ كَبِدِها أمثالَ الاُسطُوانِ مِنَ الذَّهَبِ وَالفِضَّةِ ، فَيَجيءُ القاتِلُ فَيَقولُ : في هذا قَتَلتُ ، ويَجيءُ القاطِعُ فَيَقولُ : في هذا قَطَعتُ رَحِمي ، ويَجيءُ السّارِقُ فَيَقولُ : في هذا قُطِعَت يَدي . ثُمَّ يَدَعونَهُ فَلا يَأخُذونَ مِنهُ شَيئا . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :المالُ مادَّةُ الشَّهَواتِ . (2)

عيسى عليه السلام :الدّينارُ داءُ الدّينِ . (3)

1 / 4 _ 2مَصيدَةُ إبليسَرسول اللّه صلى الله عليه و آله :قالَ الشَّيطانُ _ لَعَنَهُ اللّهُ _ : لَن يَسلَمَ مِنّي صاحِبُ المالِ مِن إحدى ثَلاثٍ ، أغدو عَلَيهِ بِهِنَّ وأروحُ بِهِنَّ : أخذُهُ المالَ مِن غَيرِ حِلِّهِ ، وإنفاقُهُ في غَيرِ حَقِّهِ ، واُحَبِّبُهُ إلَيهِ فَيَمنَعُهُ مِن حَقِّهِ . (4)

.


1- .صحيح مسلم: 2/701/62، سنن الترمذي: 4 / 493 / 2208 ، مسند أبي يعلى : 5/432/6143 كلّها عن أبي هريرة نحوه ؛ الأمالي للسيّد المرتضى : 1/65 عن أبي هريرة نحوه ، بحار الأنوار : 6/310 .
2- .نهج البلاغة : الحكمة 58 ، غرر الحكم : 575 ، بحار الأنوار : 78 / 14 / 72 ؛ مطالب السؤول : 57 .
3- .الخصال : 113 / 91 عن الأصبغ بن نباتة عن الإمام عليّ عليه السلام ، روضة الواعظين : 468 ، بحار الأنوار : 14 / 319 / 22 .
4- .المعجم الكبير : 1 / 136 / 288 عن عبد الرحمان ، كنز العمّال : 3 / 235 / 6318 .

ص: 909

1 / 4 ويژگى هاى منفى ثروت
1 / 4 _ 1 مايه شهوت ها
1 / 4 _ 2 دام ابليس

1 / 4ويژگى هاى منفى ثروت1 / 4 _ 1مايه شهوت هاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :زمين پاره هاى جگرش را همچون ستون طلا و نقره قى ء مى كند . قاتل آيد و گويد: «براى اين ، مرتكب قتل شدم» . پيوند بريده از خويشان آيد و گويد: «براى اين ، از خويشان پيوند بريدم» . دزد آيد و گويد : «براى اين ، دستم بريده شد» . سپس آن را فرا مى خوانند و از آن ، هيچ چيز برنمى گيرند .

امام على عليه السلام :مال ، مايه شهوت ها است .

عيسى عليه السلام :دينار ، آفت دين است .

1 / 4 _ 2دام ابليسپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :شيطان _ خداى لعنتش كناد _ گفت: «دارنده مال در يكى از اين سه ، از چنگ من رهايى نيابد و بامدادان و شامگاهان از آن ها بر او درآيم : كسب مال از راه غير حلال ؛ صرف كردن مال در مورد ناروا ؛ و نيز اين كه مال را چندان برايش دوست داشتنى مى كنم كه حق آن را ادا ننمايد» .

.

ص: 910

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ الشَّيطانَ قالَ : لَن يَنجُوَ مِنِّي الغَنِيُّ مِن إحدى ثَلاثٍ : إمّا اُزَيِّنُهُ في عَينَيهِ فَيَمنَعُهُ عَن حَقِّهِ ، وإمّا أن اُسَهِّلَ لَهُ سَبيلَهُ فَيُنفِقَهُ في غَيرِ حَقِّهِ ، وإمّا أن اُحَبِّبَهُ إلَيهِ فَيَكسِبَهُ بِغَيرِ حَقِّهِ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :يَقولُ إبليسُ _ لَعَنَهُ اللّهُ _ : ما أعياني فِي ابنِ آدَمَ فَلَن يُعيِيَني مِنهُ واحِدَةٌ مِن ثَلاثٍ : أخذُ مالٍ مِن غَيرِ حِلِّهِ ، أو مَنعُهُ مِن حَقِّهِ ، أو وَضعُهُ في غَيرِ وَجهِهِ . (2)

عنه عليه السلام :إنَّ الشَّيطانَ يُديرُ ابنَ آدَمَ في كُلِّ شَيءٍ ، فَإِذا أعياهُ جَثَمَ لَهُ عِندَ المالِ فَأَخَذَ بِرَقَبَتِهِ . (3)

الأمالي للصدوق عن ابن عبّاس :إنَّ أوَّلَ دِرهَمٍ ودينارٍ ضُرِبا فِي الأَرضِ نَظَرَ إلَيهِما إبليسُ ، فَلَمّا عايَنَهُما أخَذَهُما فَوَضَعَهُما عَلى عَينَيهِ ، ثُمَّ ضَمَّهُما إلى صَدرِهِ ، ثُمَّ صَرَخَ صَرخَةً ، ثُمَّ ضَمَّهُما إلى صَدرِهِ ، ثُمَّ قالَ : أنتُما قُرَّةُ عَيني وثَمَرَةُ فُؤادي ، ما اُبالي مِن بَني آدَمَ إذا أحَبّوكُما أن لا يَعبُدوا وَثَنا ، وحَسبي مِن بَني آدَمَ أن يُحِبّوكُما . (4)

الإمام الباقر عليه السلام_ في قَولِهِ تَعالى : «ثُمَّ لأََتِيَنَّهُم مِّن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ (5) » _: مَعناهُ : اُهَوِّنُ عَلَيهِم أمرَ الآخِرَةِ ، «و مِن خَلفِهِم» : آمُرُهُم بِجَمعِ الأَموالِ ، وَالبُخلِ بِها عَنِ الحُقوقِ ؛ لِتَبقى لِوَرَثَتِهِم . (6)

.


1- .الزهد لابن المبارك : 193 / 547 عن أبي سلمة بن عبد الرحمان بن عوف ، كنز العمّال : 6 / 490 / 16677 .
2- .الخصال : 132 / 141 عن عبد الرحمان بن محمّد العرزمي ، مشكاة الأنوار : 260 / 766 ، بحار الأنوار : 75 / 170 / 6 .
3- .. الكافي : 2 / 315 / 4 عن غياث بن إبراهيم ، تنبيه الخواطر : 2 / 206 ، بحار الأنوار : 73 / 22 / 11 .
4- .الأمالي للصدوق : 269 / 296 ، روضة الواعظين : 469 ، بحار الأنوار : 73 / 137 / 3 .
5- .الأعراف : 17 .
6- .تفسير التبيان : 4 / 393 ، تفسير مجمع البيان : 4 / 623 ، بحار الأنوار : 11 / 133 .

ص: 911

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :شيطان گويد: «توانگر در يكى از اين سه ، از چنگ من رهايى نيابد : يا مال را در چشمش چندان زينت دهم كه حق آن را ادا نكند ؛ يا راه را بر وى هموار سازم تا آن را در مورد ناروا مصرف نمايد ؛ و يا چندان آن را برايش دوست داشتنى سازم كه آن را به ناحق كسب كند» .

امام صادق عليه السلام :ابليس _ خدايش لعنت كناد _ گويد: «من درباره فرزند آدم از يكى از اين سه ، درنمانده ام و هرگز نيز درنخواهم ماند : كسب مال از راه غير حلال ؛ ادا نكردن حق مال ؛ و مصرف آن در مورد ناروا» .

امام صادق عليه السلام :همانا شيطان فرزند آدم را در هر زمينه مى گرداند و آن گاه كه خسته اش كرد ، نزد مال بر زمينش مى زند و گريبانش را مى گيرد .

امالى صدوق از ابن عباس:آن گاه كه نخستين درهم و دينار زده شدند ، ابليس به آن دو نگاهى افكند و چون خوب ديدشان ، آن دو را گرفت و بر چشم خود نهاد و سپس به سينه اش چسباند و آن گاه فريادى درآورد و گفت: «شما نور چشم و ميوه دل من هستيد . چون فرزندان آدم شما را دوست بدارند ، ديگر بيمى ندارم كه بت نپرستند ؛ مرا از ايشان همين بس كه شما را دوست بدارند» .

امام باقر عليه السلام_ درباره سخن خداى تعالى: «آن گاه بر ايشان از پيش رويشان و از پشت سرشان درآيم» _: معناى «از پيش رويشان» چنين است: كار آخرت را برايشان آسان جلوه مى دهم ؛ و معناى «از پشت سرشان» اين است: ايشان را به گرد آوردن اموال و بخل ورزيدن در اداى حقوق آن فرمان مى دهم تا آن مال براى وارثانشان باقى مانَد .

.

ص: 912

تفسير القمّيّ :قَولُهُ تَعالى : «لأََتِيَنَّهُم مِّنم بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَيْمَ_نِهِمْ وَ عَن شَمَآئِلِهِمْ» . . . أمّا خَلفِهِم يَقولُ : مِن قِبَلِ دُنياهُم آمُرُهُم بِجَمعِ الأَموالِ ، وآمُرُهُم أن لا يَصِلوا في أموالِهِم رَحِما ، ولا يُعطوا مِنهُ حَقّا ، وآمُرُهُم أن يُقَلِّلوا عَلى ذُرِّيّاتِهِم ، واُخَوِّفُهُم عَلَيهِمُ الضَّيعَةَ . (1)

1 / 4 _ 3فِتنَةُ النَّفسِرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ عَن جِبريلَ أنَّهُ قالَ _: إنَّ حُبَّ الدُّنيا وَالأَموالِ فِتنَةٌ ، ومَشغَلَةٌ عَنِ الآخِرَةِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ لِكُلِّ اُمَّةٍ فِتنَةً ، وفِتنَةُ اُمَّتِيَ المالُ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام_ في صِفَةِ الدُّنيا _: مَنِ استَغنى فيها فُتِنَ ، ومَنِ افتَقَرَ فيها حَزِنَ . (4)

.


1- .تفسير القمّي : 1 / 224 ، بحار الأنوار : 11 / 153 / 27 .
2- .الكافي : 5 / 313 / 38 عن أبي بصير عن الإمام الباقر عليه السلام ، بحار الأنوار : 22 / 123 / 92 .
3- .سنن الترمذي : 4/569/2336 ، مسند ابن حنبل : 6/152/17478 ، المستدرك على الصحيحين: 4 / 354 / 7896 ، صحيح ابن حبّان : 8 / 17 / 3223 ، المعجم الكبير : 19 / 179 / 404 كلّها عن كعب بن عياض ، كنز العمّال : 3 / 191 / 6106 ؛ نثر الدرّ : 1 / 194 ، روضة الواعظين : 470 وليس فيه صدره .
4- .نهج البلاغة: الخطبة 82 ، خصائص الأئمّة عليهم السلام: 118، تحف العقول: 201، الأماليللسيّد المرتضى: 1/107، تنبيه الخواطر: 1/88 ، بحار الأنوار: 78/4/53 ؛ مطالب السؤول: 32، المناقب للخوارزمي: 364 / 379 عن عبيداللّه بن محمّد التقي عن شيخ من بني عدي ، كنز العمّال : 3 / 720 / 8567 .

ص: 913

1 / 4 _ 3 فتنه جان

تفسير قمى :خداى تعالى فرموده است: «آن گاه بر ايشان از پيش رويشان و از پشت سرشان و از راست و چپشان درآيم» . . . معناى «از پشت سرشان» اين است: از جانب دنياشان به آنان فرمان مى دهم كه مال گرد آورند و با خويشاوندان خود پيوند نداشته باشند و حقوق آن مال را ادا نكنند و بر خانواده خويش تنگ گيرند و از تباه شدن مالشان بيمشان مى دهم .

1 / 4 _ 3فتنه جانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله از جبرئيل :همانا دوستى دنيا و اموال ، فتنه و بازداشته شدن از آخرت است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر امتى را فتنه اى باشد و فتنه امت من مال است .

امام على عليه السلام_ در وصف دنيا _: هر كه در آن ، توانگرى يابد ، فريفته گردد و هر كه فقير شود ، به اندوه درافتد .

.

ص: 914

عنه عليه السلام :المالُ فِتنَةُ النَّفسِ ، ونَهبُ الرَّزايا . (1)

عنه عليه السلام :المالُ لِلفِتَنِ سَبَبٌ ، ولِلحَوادِثِ سَلَبٌ . (2)

عنه عليه السلام :حُبُّ المالِ سَبَبُ الفِتَنِ ، وحُبُّ الرِّئاسَةِ رأسُ المِحَنِ . (3)

عنه عليه السلام :الفِتَنُ ثَلاثٌ : حُبُّ النِّساءِ ؛ وهُوَ سَيفُ الشَّيطانِ ، وشُربُ الخَمرِ ؛ وهُوَ فَخُّ الشَّيطانِ ، وحُبُّ الدّينارِ وَالدِّرهَمِ ؛ وهُوَ سَهمُ الشَّيطانِ . (4)

الإمام الكاظم عليه السلام :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن مالٍ يَكونُ عَلَيَّ فِتنَةً . (5)

1 / 4 _ 4داعِيَةُ التَّعَبِالإمام عليّ عليه السلام :المالُ داعِيَةُ التَّعَبِ ، ومَطِيَّةُ النَّصَبِ . (6)

عنه عليه السلام :صاحِبُ المالِ مَتعوبٌ ، وَالغالِبُ بِالشَّرِّ مَغلوبٌ . (7)

عنه عليه السلام :كُلُّ يَسارِ الدُّنيا إعسارٌ . (8)

.


1- .غرر الحكم : 1988 .
2- .غرر الحكم : 1448 .
3- .غرر الحكم : 4871 .
4- .الخصال : 113 / 91 ، جامع الأخبار : 429 / 1202 كلاهما عن الأصبغ بن نباتة ، بحار الأنوار : 2 / 107 / 4 و ج 73 / 140 / 12 .
5- .مصباح المتهجّد : 503/584 ، البلد الأمين: 101، المصباح للكفعمي : 146، بحار الأنوار: 90/153 ؛ المعجم الأوسط : 6 / 199 / 6180 عن ابن عبّاس قال : «كان من دعاء داود النبيّ عليه السلام» .
6- .غرر الحكم : 1449 .
7- .غرر الحكم : 5830 .
8- .غرر الحكم : 6901 .

ص: 915

1 / 4 _ 4 فراخوانِ رنج

امام على عليه السلام :مال فتنه جان و يورش مصيبت ها است .

امام على عليه السلام :مال برانگيزنده فتنه ها و مايه ناكاميابى در رويدادها است .

امام على عليه السلام :دوستى مال ، برانگيزنده فتنه ها ؛ و رياست خواهى سرچشمه اندوه ها است .

امام على عليه السلام :فتنه ها سه گونه اند: دوستىِ زنان ، كه شمشير شيطان است ؛ شراب نوشى كه دام شيطان باشد ؛ و دوستى دينار و درهم ، كه تير شيطان است .

امام كاظم عليه السلام :بار خدايا! به تو پناه جويم از مالى كه مرا فتنه باشد .

1 / 4 _ 4فراخوانِ رنجامام على عليه السلام :مال فراخوانِ رنج و مَركبِ درد است .

امام على عليه السلام :دارنده مال در رنج است و آن كه به بدى غالب گردد ، در حقيقت مغلوب باشد .

امام على عليه السلام :همه آسايش دنيا دشوارى است .

.

ص: 916

الإمام زين العابدين عليه السلام :مَن أصابَ مِنَ الدُّنيا أكثَرَ ، كانَ فيها أشَدَّ فَقرا ؛ لِأَنَّهُ يَفتَقِرُ إلَى النّاسِ في حِفظِ أموالِهِ ، ويَفتَقِرُ إلى كُلِّ آلَةٍ مِن آلاتِ الدُّنيا ؛ فَلَيسَ في غِنَى الدُّنيا راحَةٌ ، ولكِنَّ الشَّيطانَ يُوَسوِسُ إلى ابنِ آدَمَ أنَّ لَهُ في جَمعِ (ذلِكَ) المالِ راحَةً ، وإنَّما يَسوقُهُ إلَى التَّعَبِ فِي الدُّنيا ، وَالحِسابِ عَلَيهِ فِي الآخِرَةِ . (1)

1 / 4 _ 5نَهبُ الحَوادِثِالإمام عليّ عليه السلام :المالُ نَهبُ الحَوادِثِ . (2)

عنه عليه السلام :لا يَنبَغي لِلعَبدِ أن يَثِقَ بِخَصلَتَينِ : العافِيَةِ وَالغِنى ، بَينا تَراهُ مُعافىً إذ سَقِمَ ، وبَينا تَراهُ غَنِيّا إذِ افتَقَرَ . (3)

1 / 4 _ 6يَعسوبُ الفُجّارِرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في وَصفِ عَلِيٍّ عليه السلام _: إنَّهُ يَعسوبُ المُؤمِنينَ ، وَالمالُ يَعسوبُ الظَّلَمَةِ . (4)

.


1- .الخصال : 64 / 95 عن الزهري ، بحار الأنوار : 73 / 92 / 69 .
2- .غرر الحكم : 377 .
3- .نهج البلاغة : الحكمة 426 ، بحار الأنوار : 72 / 68 / 28 .
4- .الإرشاد : 1 / 32 عن أبي ذرّ ، معاني الأخبار : 402 / 64 عن ابن عبّاس وفيه «هو» بدل «إنّه» ، الأمالي للطوسي : 521 / 1147 عن عمر وسلمة ابني اُمّ سلمة ؛ المعجم الكبير : 6 / 269 / 6184 عن أبي ذرّ وسلمان وفيه «الظالم» بدل «الظلمة» ، تاريخ دمشق : 42 / 42 / 8371 عن ابن عبّاس وح 8370 عن أبي ذرّ وفيه «الكفّار» بدل «الظلمة» ، الاستيعاب : 4 / 307 / 3188 عن أبي ليلى الغفاري وفيه «المنافقين» بدل «الظلمة» .

ص: 917

1 / 4 _ 5 چپاول حوادث
1 / 4 _ 6 سركرده بدكاران

امام سجاد عليه السلام :هر كه از دنيا بيش تر نصيب بَرد ، در آن فقيرتر است ؛ زيرا براى حفظ اموالش به مردم و نيز به هر وسيله دنيايى محتاج است . پس در توانگرى دنيا آسايش نباشد ؛ اما شيطان آدمى را وسوسه مى كند كه اگر مال اندوزد ، آسايش يابد و بدين سان ، او را به رنج دنيا و محاسبه آخرت دچار مى كند .

1 / 4 _ 5چپاول حوادثامام على عليه السلام :مال ، چپاول حوادث است .

امام على عليه السلام :بنده را نسزد كه به دو خصلت دل بندد : تندرستى و توانگرى ؛ كه تندرستش مى بينى و ناگاه بيمار مى شود ، و توانگرش مى يابى و ناگاه فقير مى گردد .

1 / 4 _ 6سركرده بدكارانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در وصف على عليه السلام _: همانا او سركرده مؤمنان است ؛ و مال ، سركرده ستمگران است .

.

ص: 918

الإمام عليّ عليه السلام :أنَا يَعسوبُ المُؤمِنينَ ، وَالمالُ يَعسوبُ الفُجّارِ . (1)

كنزالعمّال عن أبو مسعر :دَخَلتُ عَلى عَلِيٍّ عليه السلام وبَينَ يَدَيهِ ذَهَبٌ ، فَقالَ عليه السلام : أنَا يَعسوبُ المُؤمِنينَ ، وهذا يَعسوبُ المُنافِقينَ . وقالَ : بي يَلوذُ المُؤمِنونَ ، وبِهذا يَلوذُ المُنافِقونَ . (2)

راجع : ص 918 (التحذير من عبادة المال) . ص 922 (ذمّ إيثار المال). ص 934 (مضارّ التكاثر).

1 / 5التَّحذيرُ مِن عِبادَةِ المالِ !رسول اللّه صلى الله عليه و آله :فَواعَجَبا لِقَومٍ آلِهَتُهُم أموالُهُم ، وطالَت آمالُهُم ، وقَصُرَت آجالُهُم ، وهُم يَطمَعونَ في مُجاوَرَةِ مَولاهُم ، ولا يَصِلونَ إلى ذلِكَ إلاّ بِالعَمَلِ ، ولا يَتِمُّ العَمَلُ إلاّ بِالعَقلِ ! (3)

عنه صلى الله عليه و آله :تَعِسَ عَبدُ الدّينارِ وَالدِّرهَمِ! الَّذي إنَّما هِمَّتُهُ دينارٌ أو دِرهَمٌ يُصيبُهُ فَيَأخُذُهُ . (4)

.


1- .نهج البلاغة : الحكمة 316 ، الخصال : 633 / 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام ، معاني الأخبار : 314 / 1 ، الاختصاص : 151 وفيها «الظلمة» بدل «الفجّار» ، بحار الأنوار : 27 / 89 / 39 ؛ ربيع الأبرار : 4 / 149 ، كنز العمّال : 13 / 119 / 36381 نقلاً عن أبي نعيم .
2- .كنز العمّال : 13/119/36382 نقلاً عن أبي نعيم؛ شرح الأخبار : 1/226/212 وج2/ 278/ 588 كلاهما عن أبي معشر نحوه ، المناقب للكوفي : 1 / 268 / 179 عن ابن مسعر .
3- .جامع الأخبار : 397 / 1100 عن جابر بن عبد اللّه الأنصاري ، بحار الأنوار : 52 / 264 / 148 .
4- .المعجم الأوسط : 4 / 236 / 4073 عن أبي هريرة .

ص: 919

1 / 5 پرهيز دادن از مال پرستى

امام على عليه السلام :من سركرده مؤمنانم ؛ و مال ، سركرده بدكاران است .

كنز العمّال از ابو مسعر :نزد على عليه السلام رفتم ، در حالى كه تكه طلايى برابرش بود . فرمود : «من پيشواى مؤمنانم ؛ و اين پيشواى منافقان است . مؤمنان به من پناه مى آورند ؛ و منافقان به اين» .

ر .ك : ص919 (پرهيز دادن از مال پرستى) . ص923 (نكوهش ترجيح دادن مال) . ص935 (زيان هاى فخرفروشى با مال) .

1 / 5پرهيز دادن از مال پرستىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بسا شگفتا از مردمى كه اموالشان معبودهاى ايشانند و آرزوهاشان دراز است و سرآمدهاشان كوتاه ؛ و با اين حال ، طمع مى برند كه به مولاى خود نزديك شوند ؛ حال آن كه به اين رتبه دست نيابند ، مگر با عمل ؛ و عمل سامان نيابد مگر با عقل .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بنده دينار و درهم هلاك گردد . همانا همتش صرف دينار و درهمى است كه به آن دست يابد و آن را بگيرد .

.

ص: 920

عنه صلى الله عليه و آله :تَعِسَ عَبدُ الدّينارِ وعَبدُ الدِّرهَمِ وعَبدُ الخَميصَةِ ! إن اُعطِيَ رَضِيَ ، وإن لَم يُعطَ سَخِطَ ؛ تَعِسَ وَانتَكَسَ ! وإذا شيكَ فَلاَ انتَقَشَ . طوبى لِعَبدٍ آخِذٍ بِعِنانِ فَرَسِهِ في سَبيلِ اللّهِ ! أشعَثَ رَأسُهُ ، مُغبَرَّةٍ قَدَماهُ ؛ إن كانَ فِي الحِراسَةِ كانَ فِي الحِراسَةِ ، وإن كانَ فِي السّاقَةِ كانَ فِي السّاقَةِ ؛ إنِ استَأذَنَ لَم يُؤذَن لَهُ ، وإن شَفَعَ لَم يُشَفَّع . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :تَعِسَ عَبدُ الدّينارِ ! تَعِسَ عَبدُ الدِّرهَمِ ! تَعِسَ ولاَ انتَعَشَ ! (2)

عنه صلى الله عليه و آله :لُعِنَ عَبدُ الدّينارِ ! لُعِنَ عَبدُ الدِّرهَمِ ! (3)

عنه صلى الله عليه و آله :مَلعونٌ مَلعونٌ مَن عَبَدَ الدّينارَ وَالدِّرهَمَ ! مَلعونٌ مَلعونٌ مَن كَمَّهَ أعمى ! مَلعونٌ مَلعونٌ مَن نَكَحَ بَهيمَةً ! (4)

كشف الغمّة عن الفرزدق :لَقِيَنِي الحُسَينُ عليه السلام في مُنصَرَفي مِنَ الكوفَةِ فَقالَ : ماوَراءَكَ يا أبا فِراسٍ ؟ قُلتُ : أصدِقُكَ ؟ قالَ عليه السلام : الصِّدقَ اُريدُ . قُلتُ : أمَّا القُلوبُ فَمَعَكَ ، وأمَّا السُّيوفُ فَمَعَ بَني اُمَيَّةَ ، وَالنَّصرُ مِن عِندِ اللّهِ . قالَ عليه السلام : ما أراكَ إلاّ صَدَقتَ ؛ النّاسُ عَبيدُ المالِ ، وَالدّينُ لَغوٌ عَلى ألسِنَتِهِم ، يَحوطونَهُ ما دَرَّت بِهِ مَعايِشُهُم ، فَإِذا مُحِّصوا بِالبَلاءِ قَلَّ الدَّيّانونَ . (5)

.


1- .صحيح البخاري : 3 / 1057 / 2730 ، المعجم الأوسط : 3 / 94 / 2595 نحوه وكلاهما عن أبي هريرة ، كنز العمّال : 3 / 202 / 6170 وراجع سنن ابن ماجة : 2 / 1386 / 4135 وح 4136 .
2- .تنبيه الخواطر : 1 / 159 وج 2 / 120 نحوه .
3- .سنن الترمذي : 4/587/2375 عن أبي هريرة ، كنز العمّال : 3 / 194 / 6129 وص 223/6258 .
4- .الكافي : 2 / 270 / 9 عن الحسين بن المختار عن رجل عن الإمام الصادق عليه السلام ، الخصال : 129 / 132 ، معاني الأخبار : 402 / 67 كلاهما عن الحسين بن المختار يرفعه عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : 73 / 319 / 7 وج 79 / 77 / 2 .
5- .كشف الغمّة : 2 / 244 ، تحف العقول : 245 وفيه «إنّ الناس عبيد الدنيا والدين لعق على ألسنتهم» ، بحار الأنوار : 44 / 195 / 9 .

ص: 921

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بنده دينار و درهم و جامه گرانبها ، هلاك گردد ؛ اگر برخوردار شود ، خشنودى يابد و اگر برخوردار نشود ، خشم گيرد ؛ هلاك شود و سرنگون گردد ؛ و اگر شوكتى يابد ، نتواند از آن بهره گيرد . خوشا به حال بنده اى كه در راه خدا زمام اسب خويش گيرد و سرش خاك آلود گردد و قدم هايش غبارآميز شود ؛ اگر در ميان نگاهبانان باشد ، نگاهبانى كند ؛ و اگر در ميان سواران يا پيادگان باشد ، به رزم پردازد ؛ چون رخصتِ [فارغ نشستن ]خواهد ، رخصتش ندهند ؛ و چون در حق كسى شفاعت نمايد ، شفاعتش پذيرفته نگردد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بنده دينار هلاك گردد! بنده درهم هلاك گردد! نابود شود و پس از فروافتادن برنخيزد!

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بر بنده دينار لعنت باد! بر بنده درهم لعنت باد!

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ملعون است ، ملعون ، آن كس كه دينار و درهم را بندگى كند . ملعون است ، ملعون ، آن كه نابينايى را به سبب نابينايى اش طعن زند . ملعون است ، ملعون ، آن كس كه با چهارپايى درآميزد .

كشف الغمّه از فرزدق :حسين عليه السلام هنگام بازگشتنم از كوفه ، مرا ديد و فرمود : «پشت سر چه خبر بود؟» گفتم: «راست گويمت؟» فرمود: «راستى مى خواهم» . گفتم: «دل ها با تو است ؛ اما شمشيرها با بنى اميه است ؛ و پيروزى از جانب خدا باشد» . فرمود: «سخنت را سراسر راست يافتم . مردم بنده مالند ؛ و دين بازيچه زبان هاى ايشان است ؛ مادام كه دين زندگى دنياشان را تأمين كند ، آن را نگاهبانند ؛ و چون به آزمون مبتلا گردند ، دينداران كم باشند» .

.

ص: 922

1 / 6ذَمُّ إيثارِ المالِالكتاب :«وَ تُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا . (1) »

«كَلاَّ بَلْ تُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ * وَ تَذَرُونَ الْأَخِرَةَ . (2) »

«إِنَّ هَ_ؤُلاَءِ يُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ وَ يَذَرُونَ وَرَآءَهُمْ يَوْمًا ثَقِيلاً . (3) »

«وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ . (4) »

«وَ لَوْ لاَ أَن يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَ حِدَةً لَّجَعَلْنَا لِمَن يَكْفُرُ بِالرَّحْمَ_نِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفًا مِّن فِضَّةٍ وَ مَعَارِجَ عَلَيْهَا يَظْهَرُونَ * وَ لِبُيُوتِهِمْ أَبْوَ بًا وَ سُرُرًا عَلَيْهَا يَتَّكِ_ئِونَ * وَ زُخْرُفًا وَ إِن كُلُّ ذَ لِكَ لَمَّا مَتَ_عُ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ الْأَخِرَةُ عِندَ رَبِّكَ لِلْمُتَّقِينَ . (5) »

«الْمَالُ وَ الْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ الْبَ_قِيَ_تُ الصَّ__لِحَ_تُ خَيْرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَ خَيْرٌ أَمَلاً . (6) »

«قُلْ إِن كَانَ ءَابَآؤُكُمْ وَ أَبْنَآؤُكُمْ وَ إِخْوَ نُكُمْ وَ أَزْوَ جُكُمْ وَ عَشِيرَتُكُمْ وَ أَمْوَ لٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَ تِجَ_رَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَ مَسَ_كِنُ تَرْضَوْنَهَآ أَحَبَّ إِلَيْكُم مِّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَ جِهَادٍ فِى سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُواْ حَتَّى يَأْتِىَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لاَ يَهْدِى الْقَوْمَ الْفَ_سِقِينَ . (7) »

.


1- .الفجر : 20 .
2- .القيامة : 20 و21 .
3- .الدهر : 27 .
4- .العاديات : 8 .
5- .الزخرف : 33 _ 35 .
6- .الكهف : 46 .
7- .التوبة : 24 .

ص: 923

1 / 6 نكوهش ترجيح دادن مال

1 / 6نكوهش ترجيح دادن مالقرآن:«و مال را دوست مى داريد ، دوست داشتنى تمام و بسيار .»

«نه چنان است؛ بلكه شما اين جهان شتابان را دوست مى داريد * و آن جهان را فرو مى گذاريد .»

«همانا اينان اين [دنياى] شتابان و زودگذر را دوست مى دارند و روزى گران [= رستاخيز ]را پشت سرشان مى افكنند.»

«و به راستى وى سخت مال دوست است.»

«و اگر نه آن بود كه مردمان همه يك امت مى گشتند [همه دنياجو مى شدند و به كفر مى گراييدند] ، هر آينه كسانى را كه به خداى رحمان كافر مى شوند ، براى خانه هاشان سقف هايى از نقره مى ساختيم و نيز نردبان هايى [از نقره] كه بر آن ها بالا روند * و هم براى خانه هاشان ، درها و تخت هايى [از زر يا سيم مى ساختيم] كه بر آن ها تكيه زنند * و نيز زيورهايى [زرين] . و اين همه نيست مگر كالا و برخوردارى زندگانى اين جهان؛ و آن جهان نزد پروردگار تو ويژه پرهيزگاران است .»

«مال و فرزندان آرايش زندگانى اين جهان است؛ و كارهاى نيك پايدار به نزد پروردگار تو به پاداش ، بهتر و اميد داشتن به آن ها نيكوتر است.»

«بگو : اگر پدرانتان و پسرانتان و برادرانتان و همسرانتان و خويشاوندانتان و مال هايى كه به دست آورده ايد و بازرگانى اى كه از بى رونقى آن مى ترسيد و خانه هايى كه به آن ها دلخوشيد ، به نزد شما از خدا و پيامبر او و جهاد در راه او دوست داشتنى ترند ، پس منتظر باشيد تا خدا فرمان خويش بياورد؛ و خدا مردم نافرمان را راه ننمايد .»

.

ص: 924

«يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لاَ تُلْهِكُمْ أَمْوَ لُكُمْ وَ لاَ أَوْلَ_دُكُمْ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَ مَن يَفْعَلْ ذَ لِكَ فَأُوْلَ_ئِكَ هُمُ الْخَ_سِرُونَ . (1) »

«وَمِنْهُم مَّن يَلْمِزُكَ فِى الصَّدَقَ_تِ فَإِنْ أُعْطُواْ مِنْهَا رَضُواْ وَ إِن لَّمْ يُعْطَوْاْ مِنْهَآ إِذَا هُمْ يَسْخَطُونَ » . (2)

الحديث :الكافي عن إسحاق بن غالب :قالَ لي أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : يا إسحاقُ ، كَم تَرى أصحابَ هذِهِ الآيَةِ : «إِنْ أُعْطُواْ مِنْهَا رَضُواْ وَ إِن لَّمْ يُعْطَوْاْ مِنْهَآ إِذَا هُمْ يَسْخَطُونَ» ؟ ثُمَّ قالَ : هُم أكثَرُ مِن ثُلُثَيِ النّاسِ . (3)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما ذِئبانِ جائِعانِ في غَنَمٍ قَد فَرَّقَها راعِيها ، أحَدُهُما في أوَّلِها وَالآخَرُ في آخِرِها ، بِأَفسَدَ فيها مِن [إفسادِ] حُبِّ المالِ وَالشَّرَفِ في دينِ المَرءِ المُسلِمِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :يا أبا ذَرٍّ ، حُبُّ المالِ وَالشَّرَفِ أذهَبُ لِدينِ الرَّجُلِ مِن ذِئبَينِ ضارِيَينِ في زَربِ الغَنَمِ فَأَغارا فيها حَتّى أصبَحا ، فَماذا أبقَيا مِنها ؟! (5)

.


1- .المنافقون : 9 .
2- .التوبة : 58 .
3- .الكافي : 2 / 412 / 4 ، تفسير العيّاشي : 2 / 89 / 62 ، الزهد للحسين بن سعيد : 47 / 126 ، بحار الأنوار : 73 / 125 / 118 وج 96 / 56 / 1 .
4- .الزهد للحسين بن سعيد : 58 / 155 عن عليّ بن مغيرة عن أخ له عن الإمام الصادق عليه السلام ، الكافي : 2 / 315 / 2 عن حمّاد بن بشير عن الإمام الصادق عليه السلام وح 3 عن محمّد بن مسلم عن الإمام الباقر عليه السلاموكلاهما نحوه وراجع المؤمن : 55 / 141 .
5- .مكارم الأخلاق : 2 / 369 / 2661 ، تنبيه الخواطر : 2 / 57 كلاهما عن أبي ذرّ ، بحار الأنوار : 77 / 80 / 3 .

ص: 925

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد ، مال ها و فرزندانتان شما را از ياد كردِ خدا سرگرم نكنند؛ و هر كه چنان كند ، ايشانند زيانكاران .»

«و از آنان كسانى اند كه بر تو در صدقه ها [= تقسيم زكات] خرده مى گيرند؛ پس اگر از آن بدهندشان ، خشنود مى شوند و اگر از آن ندهندشان ، آن گاه ناخشنود و خشمگين مى گردند . (1) »

حديث:الكافى از اسحاق بن غالب:امام صادق عليه السلام مرا فرمود: «اى اسحاق! شمار مشمولان اين آيه را چند تن مى بينى : «اگر از آن بدهندشان ، خشنود مى شوند و اگر از آن ندهندشان ، آن گاه ناخشنود و خشمگين مى گردند» ؟» و سپس خود فرمود: «آنان بيش از دو سوم مردمند» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :فسادى كه دوستىِ مال و رياست ، براى دين انسان مسلمان دارد ، بيش از آن است كه دو گرگ گرسنه در گله گوسفندى بدون چوپان درافتند و يكى به اوّل گله و ديگرى به آخر آن يورش برد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى ابوذر! دوستىِ مال و رياست براى تباه كردن دين انسان ، خطرناك تر از آن است كه دو گرگ درنده در آغل گوسفندان افتند و تا بامدادان آن ها را بدرند ؛ آن گاه از ايشان چه باقى نهند؟

.


1- .اين آيه زمانى نازل شد كه زكات ها در رسيد و توانگران گمان كردند پيامبر صلى الله عليه و آله آن را ميان ايشان تقسيم مى كند؛ اما چون وى زكات را ميان فقرا تقسيم كرد ، آنان بر او خرده گرفتند و گفتند: «ما همانانيم كه به جنگ مى پردازيم و همراه وى نبرد مى كنيم و پشتيبانى اش مى نماييم؛ ولى او زكات را به كسانى مى دهد كه ياور او نيستند و به حالش سودى ندارند» . چنين بود كه خداوند فرمود: «و چه خوب بود اگر بدانچه خداى و پيامبرش به ايشان بدهند ، خرسند گردند و گويند: خداى ما را بس است؛ به زودى خدا ما را از فزون بخشى خويش بدهد و پيامبرش نيز؛ كه ما به خدا گراينده و اميدواريم» . (تفسير قمى ، ج 1 ، ص 298).

ص: 926

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ الدّينارَ وَالدِّرهَمَ أهلَكا مَن كانَ قَبلَكُم ، وهُما مُهلِكاكُم . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :تَبّا لِهذَا الذَّهَبِ وَالفِضَّةِ ، فَما أخدَعَهُما لِعَقلِ الرَّجُلِ! (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إيّاكُم وأولادَ الأَغنِياءِ وَالمُلوكِ المُردَ ! فَإِنَّ فِتنَتَهُم أشَدُّ مِن فِتنَةِ العَذارى في خُدورِهِنَّ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام :مَن يَستَأثِر مِنَ الأَموالِ يَهلِك . (4)

عنه عليه السلام :المالُ يُكرِمُ صاحِبَهُ فِي الدُّنيا ، ويُهينُهُ عِندَ اللّهِ سُبحانَهُ . (5)

عنه عليه السلام :إذا أحَبَّ اللّهُ سُبحانَهُ عَبدا بَغَّضَ إلَيهِ المالَ ، وقَصَّرَ مِنهُ الآمالَ ؛ إذا أرادَ اللّهُ بِعَبدٍ شَرّا حَبَّبَ إلَيهِ المالَ ، وبَسَطَ مِنهُ الآمالَ . (6)

عنه عليه السلام :المالُ يُفسِدُ المَآلَ ، ويُوَسِّعُ الآمالَ . (7)

عنه عليه السلام :حُبُّ المالِ يُفسِدُ المَآلَ . (8)

عنه عليه السلام :المالُ يُقَوِّي الآمالَ . (9)

.


1- .الكافي : 2 / 316 / 6 ، الخصال : 43 / 37 كلاهما عن الحارث عن الإمام عليّ عليه السلام ، مشكاة الأنوار : 227/630 عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : 73/23/12 ؛ المعجم الكبير: 10/95/10069 عن عبد اللّه ، حلية الأولياء : 4 / 112 عن أبي موسى وكلاهما نحوه ، كنز العمّال : 3 / 191 / 6107 و ص 223 / 6257 نقلاً عن الخطيب في المتّفق والمفترق عن ابن مسعود .
2- .تنبيه الخواطر : 2 / 120 .
3- .الكافي : 5 / 548 / 8 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام ، الجعفريّات : 91 .
4- .تحف العقول : 217 ، بحار الأنوار : 78 / 56 / 118 .
5- .غرر الحكم : 1836 وح 1885 نحوه .
6- .غرر الحكم : 4110 وح 4111 .
7- .غرر الحكم : 1427 .
8- .غرر الحكم : 4874 .
9- .غرر الحكم : 577 .

ص: 927

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دينار و درهم پيشينيان شما را هلاك كردند و شما را نيز هلاك كنند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نيست باد اين طلا و نقره ؛ كه عقل انسان را چه سان مى ربايند!

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :برحذر باشيد از فرزندان نوخطِ توانگران و شاهان ؛ كه فتنه ايشان آفت بارتر از فتنه دوشيزگان پرده نشين است .

امام على عليه السلام :هر كه خواهد اموال را از آن خويش كند ، هلاك گردد .

امام على عليه السلام :مال ، صاحب خويش را در دنيا گرامى سازد و نزد خداى سبحان خوار گرداند .

امام على عليه السلام :هر گاه خداى سبحان بنده اى را دوست دارد ، او را از مال بيزار گرداند و آرزوهايش را كوتاه نمايد ؛ و چون بر بنده اى شر بخواهد ، مال را برايش دوست داشتنى سازد و آرزوهايش را دراز گرداند .

امام على عليه السلام :مال ، فرجام را تباه گرداند و آرزوها را فراوان سازد .

امام على عليه السلام :دوستىِ مال ، عاقبت را تباه كند .

امام على عليه السلام :مال ، آرزوها را نيرو بخشد .

.

ص: 928

عنه عليه السلام :حُبُّ المالِ يُقَوِّي الآمالَ ، ويُفسِدُ الأَعمالَ . (1)

عنه عليه السلام :حُبُّ المالِ يوهِنُ الدّينَ ، ويُفسِدُ اليَقينَ . (2)

عنه عليه السلام :لا تَركَنوا إلى ذَخائِرِ الأَموالِ ؛ فَتُخَلِّيَكُم خَدائِعَ الآمالِ . (3)

عنه عليه السلام :ثَروَةُ الجاهِلِ في مالِهِ وأمَلِهِ . (4)

عنه عليه السلام :العاقِلُ يَطلُبُ الكَمالَ ؛ الجاهِلُ يَطلُبُ المالَ . (5)

عنه عليه السلام :اللُّؤمُ إيثارُ المالِ عَلَى الرِّجالِ . (6)

عنه عليه السلام :اللُّؤمُ إيثارُ حُبِّ المالِ عَلى لَذَّةِ الحَمدِ وَالثَّناءِ . (7)

عنه عليه السلام :مَن كَرُمَ عَلَيهِ المالُ هانَت عَلَيهِ الرِّجالُ . (8)

عنه عليه السلام_ في وَصِيَّتِهِ لاِبنِهِ الحَسَنِ عليه السلام _: فَلتَكُن مَسأَلَتُكَ في ما يَبقى لَكَ جَمالُهُ ، ويُنفى عَنكَ وَبالُهُ ؛ فَالمالُ لا يَبقى لَكَ ولا تَبقى لَهُ . (9)

عنه عليه السلام :ما يَصنَعُ بِالمالِ مَن عَمّا قَليلٍ يُسلَبُهُ ، وتَبقى عَلَيهِ تَبِعَتُهُ وحِسابُهُ ؟ ! (10)

.


1- .غرر الحكم : 4875 .
2- .غرر الحكم : 4876 .
3- .الأمالي للطوسي : 652 / 1353 عن شريح القاضي ، بحار الأنوار : 77 / 371 / 35 .
4- .غرر الحكم : 4709 .
5- .غرر الحكم : 579 .
6- .غرر الحكم : 1324 .
7- .غرر الحكم : 1846 .
8- .غرر الحكم : 8636 .
9- .نهج البلاغة : الكتاب 31 ، كشف المحجّة : 228 عن عمر بن أبي المقدام عن الإمام الباقر عنه عليهماالسلام ، تحف العقول : 75 نحوه ، بحار الأنوار : 77 / 205 / 1 .
10- .نهج البلاغة : الخطبة 157 ، بحار الأنوار : 77 / 431 / 46 نقلاً عن عيون الحكم والمواعظ .

ص: 929

امام على عليه السلام :دوستىِ مال ، آرزوها را نيرومند گرداند و اعمال را فاسد نمايد .

امام على عليه السلام :مال دوستى ، دين را سست و يقين را تباه سازد .

امام على عليه السلام :به ذخيره هاى مالى دل مبنديد ؛ كه شما را اسير فريب آرزوها گردانند .

امام على عليه السلام :ثروت نادان در مال و آرزويش نهفته است .

امام على عليه السلام :خردمند در پى كمال است و نادان به دنبال مال .

امام على عليه السلام :فرومايگى آن است كه مال بر انسان ها ترجيح داده شود .

امام على عليه السلام :برگزيدن مال دوستى بر لذتِ سپاس و ستايش ، فرومايگى است .

امام على عليه السلام :هر كه مال نزدش گرامى باشد ، انسان ها در نظرش خوارند .

امام على عليه السلام_ در سفارشش به فرزندش حسن عليه السلام _: پس بايد چيزى را بخواهى كه زيبايى اش برايت پايدار بماند و تباهى و سختى اش از تو دور باشد . مال ، نه براى تو ماند و نه تو براى آن مانى .

امام على عليه السلام :چه تواند كرد با مال ، آن كه پس از اندك زمانى ، مالش از او ستانده شود و تنها پيامد و حسابرسى اش بر وى مانَد؟

.

ص: 930

الإمام زين العابدين عليه السلام :أوَّلُ ما عُصِيَ اللّهُ بِهِ الكِبرُ . . . ثُمَّ الحَسَدُ ؛ وهِيَ مَعصِيَةُ ابنِ آدَمَ حَيثُ حَسَدَ أخاهُ فَقَتَلَهُ ، فَتَشَعَّبَ مِن ذلِكَ : . . . حُبُّ العُلُوِّ وَالثَّروَةِ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ عيسَى بنَ مَريَمَ عليه السلام تَوَجَّهَ في بَعضِ حَوائِجِهِ ومَعَهُ ثَلاثَةُ نَفَرٍ مِن أصحابِهِ ، فَمَرَّ بِلَبِناتٍ ثَلاثٍ مِن ذَهَبٍ عَلى ظَهرِ الطَّريقِ ، فَقالَ عيسى عليه السلاملِأَصحابِهِ : إنَّ هذا يَقتُلُ النّاسَ ! ثُمَّ مَضى ، فَقالَ أحَدُهُم : إنَّ لي حاجَةً ، قالَ : فَانصَرَفَ ، ثُمَّ قالَ آخَرُ : إنَّ لي حاجَةً ، فَانصَرَفَ ، ثُمَّ قالَ الآخَرُ : لي حاجَةٌ ، فَانصَرَفَ . فَوافَوا عِندَ الذَّهَبِ ثَلاثَتُهُم ، فَقالَ اثنانِ لِواحِدٍ : اِشتَرِ لَنا طَعاما . فَذَهَبَ يَشتَري لَهُما طَعاما ، فَجَعَلَ فيهِ سَمّا لِيَقتُلَهُما كَي لا يُشارِكاهُ فِي الذَّهَبِ . وقالَ الاِثنانِ : إذا جاءَ قَتَلناهُ كَي لا يُشارِكَنا . فَلَمّا جاءَ قاما إلَيهِ فَقَتَلاهُ ، ثُمَّ تَغَدَّيا فَماتا . فَرَجَعَ إلَيهِم عيسى عليه السلاموهُم مَوتى حَولَهُ ، فَأَحياهُم بِإِذنِ اللّهِ _ تَعالى ذِكرُهُ _ ثُمَّ قالَ : ألَم أقُل لَكُم : إنَّ هذا يَقتُلُ النّاسَ؟! (2)

إحياء علوم الدين عن جرير عن ليث :صَحِبَ رَجُلٌ عيسَى بنَ مَريَمَ عليه السلامفَقالَ : أكونُ مَعَكَ وأصحَبُكَ ، فَانطَلَقا فَانتَهَيا إلى شَطِّ نَهرٍ ، فَجَلَسا يَتَغَدَّيانِ ومَعَهُما ثَلاثَةُ أرغِفَةٍ ، فَأَكَلا رَغيفَينِ وبَقِيَ رَغيفٌ ثالِثٌ ، فَقامَ عيسى عليه السلامإلَى النَّهرِ فَشَرِبَ ، ثُمَّ رَجَعَ فَلَم يَجِدِ الرَّغيفَ ، فَقالَ لِلرَّجُلِ : مَن أخَذَ الرَّغيفَ ؟ فَقالَ : لا أدري . قالَ : فَانطَلَقَ ومَعَهُ صاحِبُهُ ، فَرَأى ظَبيَةً ومَعَها خَشفانِ لَها ، قالَ : فَدَعا أحَدَهُما فَأَتاهُ ، فَذَبَحَهُ فَاشتَوى مِنهُ ، فَأَكَلَ هُوَ وذلِكَ الرَّجُلُ ، ثُمَّ قالَ لِلخَشفِ : قُم بِإِذنِ اللّهِ ، فَقامَ فَذَهَبَ ، فَقالَ لِلرَّجُلِ : أسأَلُكَ بِالَّذي أراكَ هذِهِ الآيَةَ مَن أخَذَ الرَّغيفَ ؟ قالَ : لا أدري . قالَ : ثُمَّ انتَهَيا إلى وادي ماءٍ ، فَأَخَذَ عيسى عليه السلامبِيَدِ الرَّجُلِ فَمَشَيا عَلَى الماءِ ، فَلَمّا جاوَزا قالَ لَهُ : أسأَلُكَ بِالَّذي أراكَ هذِهِ الآيَةَ مَن أخَذَ الرَّغيفَ ؟ فَقالَ : لا أدري . فَانتَهَيا إلى مَفازَةٍ فَجَلَسا ، فَأَخَذَ عيسى عليه السلاميَجمَعُ تُرابا وكَثيبا ، ثُمَّ قالَ : كُن ذَهَبا بِإِذنِ اللّهِ ، فَصارَ ذَهَبا ، فَقَسَمَهُ ثَلاثَةَ أثلاثٍ ، ثُمَّ قالَ : ثُلُثٌ لي وثُلُثٌ لَكَ وثُلُثٌ لِمَن أخَذَ الرَّغيفَ، فَقالَ: أنَا أخَذتُ الرَّغيفَ، فَقالَ: كُلُّهُ لَكَ، وفارَقَهُ عيسى عليه السلام. فَانتَهى إلَيهِ رَجُلانِ فِي المَفازَةِ ومَعَهُ المالُ ، فَأَرادا أن يَأخُذاهُ مِنهُ ويَقتُلاهُ ، فَقالَ : هُوَ بَينَنا أثلاثا ، فَابعَثوا أحَدَكُم إلَى القَريَةِ حَتّى يَشتَرِيَ لَنا طَعاما نَأكُلُهُ ، قالَ: فَبَعَثوا أحَدَهُم ، فَقالَ الَّذي بُعِثَ: لِأَيِّ شَيءٍ اُقاسِمُ هؤُلاءِ هذَا المالَ؟ لكِنّي أضَعُ في هذَا الطَّعامِ سَمّا فَأَقتُلُهُما وآخُذُ المالَ وَحدي ! قالَ : فَفَعَلَ . وقالَ ذانِكَ الرَّجُلانِ : لِأَيِّ شَيءٍ نَجعَلُ لِهذا ثُلُثَ المالِ ؟ ولكِن إذ رَجَعَ قَتَلناهُ وَاقتَسَمنَا المالَ بَينَنا ! قالَ : فَلَمّا رَجَعَ إلَيهِما قَتَلاهُ ، وأكلاَ الطَّعامَ فَماتا ، فَبَقِيَ ذلِكَ المالُ فِي المَفازَةِ ، واُولئِكَ الثَّلاثَةُ عِندَهُ قَتلى . فَمَرَّ بِهِم عيسى عليه السلامعَلى تِلكَ الحالَةِ ، فَقالَ لِأَصحابِهِ : هذِهِ الدُّنيا فَاحذَروها ! (3)

.


1- .الكافي : 2 / 130 / 11 وص 2 / 317 / 8 كلاهما عن الزهري ، مشكاة الأنوار : 465 / 1555 ، بحار الأنوار : 73 / 19 / 9 وص 59 / 29 .
2- .الأمالي للصدوق : 247 / 267 عن عبد اللّه بن طلحة وإسماعيل بن جابر وعمّار بن مروان ، روضة الواعظين : 469 ، بحار الأنوار : 14 / 284 / 5 و ج 73 / 143 / 26 .
3- .إحياء علوم الدين : 3 / 399 ؛ الدرّالمنثور : 2 / 220 نحوه ؛ المحجّة البيضاء : 6 / 103 .

ص: 931

امام سجاد عليه السلام :نخستين مايه سرپيچى از خدا غرور . . . و آن گاه حسد است ؛ و آن ، گناه فرزند آدم است كه به برادرش حسد ورزيد و او را كشت و از همان ، اين ها شاخه گرفت: . . . و دوستىِ مقام و ثروت .

امام صادق عليه السلام :عيسى بن مريم عليه السلام همراه سه تن از يارانش ، در پى كارى روان شد . بر سه شمش طلا كه بر جاده افتاده بود ، برگذشت . به يارانش فرمود : «همانا اين ، مردم را مى كشد» . سپس راه خود گرفت . يكى از آن ياران گفت: «مرا كارى است» ؛ و بازگشت . ديگرى هم چنين گفت و بازگشت . سومى نيز همين گفت و بازگشت . سپس [هر سه به سوى آن شمش آمدند و] دو تن از ايشان به سومى گفتند: «براى ما غذايى فراهم كن» . وى در پى تدارك غذا روان شد و در آن سمى ريخت تا آن دو را بكشد و خود به تنهايى صاحب آن زر گردد . آن دو نيز گفتند:«چون وى باز آيد ، او را بكشيم تا در آن زر ، شريك ما نگردد» . چون باز آمد ، به وى هجوم آورده ، او را كشتند و سپس خود از آن غذا خوردند و مردند . پس عيسى عليه السلام به سوى ايشان بازگشت و ديد كه مرده ، در پيرامونش افتاده اند . به رخصت خداى كه والاست يادش ، ايشان را زنده كرد و فرمود: «آيا به شما نگفتم : همانا اين ، مردم را مى كشد؟ »

احياء علوم الدين از جرير از ليث :مردى با عيسى بن مريم عليه السلامهمراه گشت و گفت: «با تو همراه و همدم گردم» . پس روان شدند و رفتند تا به رودخانه اى رسيدند . نشستند تا غذا بخورند . سه قرص نان داشتند ؛ دو قرص را خوردند و يكى ماند . عيسى عليه السلامبه سوى رود رفت و آب آشاميد . چون بازگشت ، آن قرص نان را نيافت . به آن مرد گفت: «چه كس آن قرص نان را برداشت؟» گفت: «نمى دانم» . پس همراه وى روان شد و آهويى ديد كه دو آهوبره با او همراه بودند . يكى را پيش خواند و او پيش آمد ؛ پس ذبحش كرد و بريانش نمود . سپس وى و آن مرد از آن خوردند . آن گاه ، به آن آهوبره فرمود: «به رخصت خداى ، برخيز» . آن آهوبره [زنده شد و] برخاست و برفت . پس به آن مرد فرمود: «از تو به حق آن كس كه اين نشانه را به تو نماياند ، مى خواهم كه بگويى آن قرص نان را چه كس برداشت» . گفت: «نمى دانم» . سپس رفتند تا به آبراهه اى رسيدند . پس عيسى عليه السلامدست آن مرد را گرفت و بر آب راه سپردند . چون گذشتند ، فرمود: «از تو به حق آن كس كه اين نشانه را به تو نماياند ، مى خواهم كه بگويى آن قرص نان را چه كس برداشت» . پس رفتند تا به بيابانى رسيدند و نشستند . عيسى عليه السلام قدرى خاك و ريگ برگرفت و فرمود: «به رخصت خداى ، طلا شو» . آن خاك و ريگ ، طلا گشت . عيسى عليه السلام آن را به سه بخش تقسيم فرمود و فرمود: «يك سوم ، از آنِ من ؛ يك سوم از آنِ تو ؛ و يك سوم از آنِ كسى كه آن قرص نان را برداشت» . گفت: «من آن قرص نان را برداشتم» . فرمود : «همه از آن تو باشد» . سپس از او جدا گشت . سپس دو مرد در آن بيابان به وى رسيدند ، حال آن كه آن مال با وى بود . خواستند آن را از وى بگيرند و او را بكشند . وى گفت: «بياييد آن را ميان خود ، سه بخش كنيم . پس يكى از شما به آبادى اى رود كه غذايى براى ما بخرد تا بخوريم» . سپس يكى از خويش را فرستادند ؛ او با خود گفت: «چرا اينان را با خود در اين مال شريك سازم؟ من در اين غذا سمى مى ريزم و آن دو را مى كشم و خود ، اين مال را به تنهايى صاحب مى شوم» . پس چنين كرد . آن دو هم گفتند: «چرا يك سوم مال را به وى دهيم؟ چون بازگردد ، وى را مى كشيم و مال را ميان خويش تقسيم مى كنيم» . آن گاه كه بازگشت ، آن دو وى را كشتند و از آن غذا خوردند و مردند . پس آن مال در بيابان بماند و آن سه در كنارش مرده افتادند . عيسى عليه السلام در آن حالت بر ايشان برگذشت و به يارانش فرمود: «اين است دنيا ؛ پس از آن ، برحذر باشيد» .

.

ص: 932

راجع : ص 940 (مضارّ التّكاثر) .

.

ص: 933

ر .ك : ص941 (زيان هاى فخرفروشى با ثروت).

.

ص: 934

1 / 7مَضارُّ التَّكاثُرِ أعظَمُ مِن مَضارِّ الفَقرِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما أخشى عَلَيكُمُ الفَقرَ ، ولكِن أخشى عَلَيكُمُ التَّكاثُرَ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :أخوَفُ ما أخافُ عَلى اُمَّتي زَهرَةُ الدُّنيا وكَثرَتُها . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :أخوَفُ ما أخافُ عَلى اُمَّتي أن يَكثُرَ لَهُمُ المالُ فَيَتَحاسَدوا ويَقتَتِلوا . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :إنّي لَستُ أخشى عَلَيكُم أن تُشرِكوا ، ولكِنّي أخشى عَلَيكُمُ الدُّنيا أن تَنافَسوها . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّما أتَخَوَّفُ عَلى اُمَّتي مِن بَعدي ثَلاثَ خِصالٍ : أن يَتَأَوَّلُوا القُرآنَ عَلى غَيرِ تَأويلِهِ ، أو يَبتَغوا زَلَّةَ العالِمِ ، أو يَظهَرَ فيهِمُ المالُ حَتّى يَطغَوا ويَبطَروا . (5)

.


1- .مسند ابن حنبل : 3 / 178 / 8080 وص 646 / 10958 وفيه «واللّه ما أخشى» ، المستدرك على الصحيحين : 2 / 582 / 3970 ، شُعب الإيمان : 7 / 282 / 10314 كلّها عن أبي هريرة ، كنز العمّال : 3 / 220 / 6241 .
2- .تفسير الطبري : 13 / الجزء 25 / 30 عن قتادة ، تفسير الكشّاف : 3 / 404 ؛ تفسير نور الثقلين : 4 / 579 / 91 .
3- .تنبيه الخواطر : 1 / 127 .
4- .صحيح البخاري : 4 / 1486 / 3816 وج 1 / 451 / 1279 نحوه ، السنن الكبرى : 4/ 21 / 6810، الطبقات الكبرى : 2 / 205 ، الزهد لابن المبارك : 175 / 504 كلّها عن عقبة بن عامر ، كنز العمّال : 3 / 219 / 6238 .
5- .الخصال : 164 / 216 عن محمّد بن كعب ، بحار الأنوار : 72 / 63 / 7 .

ص: 935

1 / 7 زيان هاى فخرفروشى با ثروت ، بيش از زيان هاى فقر است

1 / 7زيان هاى فخرفروشى با ثروت ، بيش از زيان هاى فقر استپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :من از فقر بر شما بيم ندارم ؛ اما از فخرفروشى با ثروت ، بر شما بيم دارم .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آن چه بيش از همه بر امت خود ، از آن بيمناكم ، شكوه و افزونىِ دنيا است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بيش از هر چيز ، بر امت خود ، از آن بيم دارم كه مالشان فراوان گردد و حسد ورزند و يكديگر را بكشند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :من بر شما از شرك ورزيدن بيم ندارم ؛ بلكه از آن بيم دارم كه در دنيا اندوزى زياده روى كنيد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :جز اين نيست كه بر امت خود ، پس از خويش ، از سه چيز مى ترسم : قرآن را ناروا تأويل كنند ؛ به دنبال لغزش عالم روند ؛ و يا آن قدر مال در ميانشان رواج يابد كه به سركشى و طغيان درافتند .

.

ص: 936

عنه صلى الله عليه و آله :لَأَنَا في فِتنَةِ السَّرّاءِ أخوَفُ عَلَيكُم مِن فِتنَةِ الضَّرّاءِ ؛ إنَّكُم قَدِ ابتُليتُم بِفِتنَةِ الضَّرّاءِ فَصَبَرتُم ، وإنَّ الدُّنيا خَضِرَةٌ حُلوَةٌ . (1)

صحيح مسلم عن أبو سعيد الخدريّ :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : أخوَفُ ما أخافُ عَلَيكُم ما يُخرِجُ اللّهُ لَكُم مِن زَهرَةِ الدُّنيا . قالوا : وما زَهرَةُ الدُّنيا يا رَسولَ اللّهِ ؟ قالَ : بَرَكاتُ الأَرضِ . (2)

السنن الكبرى عن عبد اللّه بن حوالة :كُنّا عِندَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آلهفَشَكَونا إلَيهِ العُريَ وَالفَقرَ وقِلَّةَ الشَّيءِ ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : أبشِروا ! فَوَاللّهِ لَأَنَا بِكَثرَةِ الشَّيءِ أخوَفُني عَلَيكُم مِن قِلَّتِهِ . (3)

مسند ابن حنبل عن عوف بن مالك :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله قامَ في أصحابِهِ فَقالَ : آلفَقرَ تَخافونَ؟! أوِ العَوَزَ؟! أو تُهِمُّكُمُ الدُّنيا ؟! فَإِنَّ اللّهَ فاتِحٌ لَكُم أرضَ فارِسَ وَالرُّومِ ، وتُصَبُّ عَلَيكُمُ الدُّنيا صَبّا حَتّى لا يُزيغَنَّكُم بَعدي إن أزاغَكُم إلاّ هِيَ . (4)

مسند ابن حنبل عن أبو ذرّ :قامَ أعرابِيٌّ إلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آلهفَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، أكَلَتنَا الضَّبُعُ . قالَ : غَيرُ ذلِكَ أخوَفُ لي عَلَيكُم ؛ الدُّنيا إذا صُبَّت عَلَيكُم صَبّا ، فَيا لَيتَ اُمَّتي لا يَلبَسونَ الذَّهَبَ! (5)

.


1- .مسند أبي يعلى : 1 / 364 / 776 ، شُعب الإيمان : 7 / 280 / 10308 ، حلية الأولياء : 1 / 93 كلّها عن سعد [ ابن أبي وقّاص] ، كنز العمّال : 3 / 257 / 6431 .
2- .صحيح مسلم : 2/728/122 ، صحيح البخاري : 5/2362/6063 نحوه ؛ تنبيه الخواطر : 1/133 .
3- .السنن الكبرى : 9 / 302 / 18609 ، حلية الأولياء : 2 / 3 ، دلائل النبوّة لأبي نعيم : 2 / 546 / 478 ، كنز العمّال : 14 / 155 / 38218 .
4- .مسند ابن حنبل : 9/256/24037 ، المعجم الكبير : 18/52/93 ، وراجع سنن ابن ماجة : 1/4/ 5 .
5- .مسند ابن حنبل : 8 / 85 / 21428 وص 130/21603 ، المعجم الأوسط : 4/198/3964 كلاهما نحوه ، كنز العمّال : 3 / 219 / 6239 .

ص: 937

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر آينه من از فتنه گشاده دستى ، بيش از فتنه تنگدستى ، بر شما بيمناكم . شما به فتنه تنگدستى آزموده شده ايد ؛ پس شكيبا باشيد كه دنيا خوش نقش و شيرين است .

صحيح مسلم از ابوسعيد خدرى :رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «بيش از هر چيز ، از شكوه و زيبايى دنيا كه خدا ارزانى تان مى دارد ، بر شما بيمناكيم» . گفتند: «اى رسول خدا صلى الله عليه و آله! شكوه دنيا چيست؟» فرمود: «بركت هاى زمين» .

السنن الكبرى از عبداللّه بن حواله:نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله بوديم و از بى جامگى و فقر و كم مايگى به او شكايت برديم . فرمود : «مژده باد شما را ؛ به خدا سوگند كه از پُرمايگى بيش از كم مايگى بر شما بيمناكم» .

مسند ابن حنبل از عوف بن مالك:رسول خدا صلى الله عليه و آله در ميان يارانش به پا خاست و فرمود: «آيا از فقر بيم داريد يا از تنگدستى يا دنيا براى شما اهميت دارد؟ همانا خداوند سرزمين فارس و روم را بر شما مى گشايد و دنيا بسى فراوان بر شما نعمت ريزد ، چندان كه پس از من ، هيچ چيز جز دنيا مايه گمراهى شما نگردد .»

مسند ابن حنبل از ابوذر :عربى بيابان نشين نزد رسول خدا صلى الله عليه و آلهآمد و گفت: «قحطى ما را كشت» . فرمود: «بر شما از چيزى بيش از اين مى ترسم . و آن ، هنگامى است كه دنيا بسيار بر شما نعمت ريزد . اى كاش امت من طلا بر خويش نمى پوشاندند» .

.

ص: 938

سنن ابن ماجة عن أبو الدرداء :خَرَجَ عَلَينا رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آلهونَحنُ نَذكُرُ الفَقرَ ونَتَخَوَّفُهُ ، فَقالَ : آلفَقرَ تَخافونَ ؟! وَالَّذي نَفسي بِيَدِهِ لَتُصَبَّنَّ عَلَيكُمُ الدُّنيا صَبّا حَتّى لا يُزيغَ قَلبَ أحَدِكُم إزاغَةً إلاّ هِيَه! وَايمُ اللّهِ ، لَقَد تَرَكتُكُم عَلى مِثلِ البَيضاءِ ، لَيلُها ونَهارُها سَواءٌ . (1)

صحيح البخاري عن أبو سعيد الخدريّ :إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله جَلَسَ ذاتَ يَومٍ عَلَى المِنبَرِ وجَلَسنا حَولَهُ ، فَقالَ : إنّي مِمّا أخافُ عَلَيكُم مِن بَعدي ما يُفتَحُ عَلَيكُم مِن زَهرَةِ الدُّنيا وزينَتِها . فَقالَ رَجُلٌ : يا رَسولَ اللّهِ ، أوَ يَأتِي الخَيرُ بِالشَّرِّ ؟ فَسَكَتَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله . فَقيلَ لَهُ : ما شَأنُكَ تُكَلِّمُ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آلهولا يُكَلِّمُكَ ؟! فَرَأَينا أنَّهُ يُنزَلُ عَلَيهِ ، قالَ : فَمَسَحَ عَنهُ الرُّحَضاءَ ، فَقالَ : أينَ السّائِلُ ؟ _ وكَأَنَّهُ حَمِدَهُ _ فَقالَ : إنَّهُ لا يَأتِي الخَيرُ بِالشَّرِّ ، وإنَّ مِمّا يُنبِتُ الرَّبيعُ يَقتُلُ أو يُلِمُّ ، إلاّ آكِلَةَ الخَضراءِ أكَلَت حَتّى إذَا امتَدَّت خاصِرَتاهَا استَقبَلَت عَينَ الشَّمسِ ، فَثَلَطَت وبالَت ورَتَعَت وإنَّ هذَا المالَ خَضِرَةٌ حُلوَةٌ ، فَنِعمَ صاحِبُ المُسلِمِ ما أعطى مِنهُ المِسكينَ وَاليَتيمَ وَابنَ السَّبيلِ _ أو كَما قالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله _ وإنَّهُ مَن يَأخُذُهُ بِغَيرِ حَقِّهِ كَالَّذي يَأكُلُ ولا يَشبَعُ ، ويَكونُ شَهيدا عَلَيهِ يَومَ القِيامَةِ . (2)

صحيح البخاري عن عمرو بن عوف :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله بَعَثَ أبا عُبَيدَةَ بنَ الجَرّاحِ إلَى البَحرَينِ يَأتي بِجِزيَتِها ، وكانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آلههُوَ صالَحَ أهلَ البَحرَينِ وأمَّرَ عَلَيهِمُ العَلاءَ بنَ الحَضرَمِيِّ . فَقَدِمَ أبو عُبَيدَةَ بِمالٍ مِنَ البَحرَينِ ، فَسَمِعَتِ الأَنصارُ بِقُدومِ أبي عُبَيدَةَ ، فَوافَت صَلاةَ الصُّبحِ مَعَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ، فَلَمّا صَلّى بِهِمُ الفَجرَ انصَرَفَ ، فَتَعَرَّضوا لَهُ ، فَتَبَسَّمَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آلهحينَ رَآهُم وقالَ : أظُنُّكُم قَد سَمِعتُم أنَّ أبا عُبَيدَةَ قَد جاءَ بِشَيءٍ ! قالوا : أجَل يا رَسولَ اللّهِ . قالَ : فَأَبشِروا وأمِّلوا ما يَسُرُّكُم ! فَوَاللّهِ لاَ الفَقرَ أخشى عَلَيكُم ، ولكِن أخشى عَلَيكُم أن تُبسَطَ عَلَيكُمُ الدُّنيا كَما بُسِطَت عَلى مَن كانَ قَبلَكُم ، فَتَنافَسوها كَما تَنافَسوها ، وتُهلِكَكُم كَما أهلَكَتهُم . (3)

.


1- .سنن ابن ماجة : 1 / 4 / 5 ، كنز العمّال : 11 / 370 / 31778 .
2- .صحيح البخاري: 2/532/1396، صحيح مسلم: 2/729/123، مسندابن حنبل:4/181/11865، سنن النسائي : 5 / 90 كلّها نحوه وراجع سنن ابن ماجة : 2 / 1323 / 3995 .
3- .صحيح البخاري : 3 / 1152 / 2988 وج 4 / 1473 / 3791 وليس فيه «صلّى بهم الفجر» ، صحيح مسلم : 4 / 2274 / 6 ، سنن ابن ماجة : 2/1324/3997 ، سنن الترمذي : 4/641/2462 ، مسند ابن حنبل : 6 / 105 / 17234 كلاهما نحوه ، كنز العمّال : 3 / 199 / 6161 .

ص: 939

سنن ابن ماجة از ابودرداء :رسول خدا صلى الله عليه و آله بر ما وارد شد ، در حالى كه از فقر سخن گفته ، از آن بيمناك بوديم . فرمود: «آيا از فقر مى ترسيد؟ سوگند به آن كه جانم در دست او است ، دنيا آن قدر بر شما نعمت ريزد كه هيچ چيز جز آن ، دلتان را به باطل نگراياند ، به خدا سوگند! شما را ترك كردم [در حالى كه هيچ مالى باقى ننهادم ]همچون صفحه اى سراسر سپيد كه تاريك و روشنش يكسان باشد» .

صحيح البخارى از ابو سعيد خدرى :روزى پيامبر صلى الله عليه و آله بر منبر نشست و ما گردش فراز آمديم . فرمود: «پس از خويش ، بر شما از زيبايى دنيا و زيور آن بيمناكم» . مردى گفت : «اى رسول خدا صلى الله عليه و آله! آيا خير ، شر مى آورد؟» پيامبر سكوت كرد . به آن مرد گفته شد : «چه كرده اى كه با پيامبر سخن مى گويى و او پاسخت نمى دهد؟» سپس ديديم كه پيامبر به حالت دريافت وحى است . پس عرق از رخسار خود زدود و فرمود : «آن پرسنده كجا است؟» _ گويا قصد ستودنش را داشته باشد _ . سپس فرمود : «هر آينه خير ، شر نمى آورد . برخى از آن چه بهار [از زمين] مى روياند ، مى كُشد يا نزديك است كه بكُشد ؛ مگر براى علف خوارى كه آن قدر مى خورد تا برابر قرص خورشيد پاى دراز كند و سرگين افكند و بول كند و بچرد . همانا اين مال ، خرم و شيرين است . پس نيكو است مالى كه همراه مسلمانى باشد كه از آن ، به بينوا و يتيم و در راه مانده احسان ورزد _ يا تعبيرى ديگر كه پيامبر فرموده است _ ؛ و هر آينه آن كس كه مال را به ناروا فراهم آورد ، همانند همان است كه مى خورد و سير نمى شود ؛ و روز قيامت ، مال بر زيان وى گواهى دهد» .

صحيح البخارى از عمرو بن عوف :رسول خدا صلى الله عليه و آله ابوعبيدة بن جراح را به بحرين فرستاد تا جزيه آن را بستاند . پيش تر ، پيامبر صلى الله عليه و آله با مردم بحرين مصالحه نموده ، علاء بن حضرمى را بر ايشان به ولايت گماشته بود . پس ابوعبيده با مالى از بحرين بازگشت . انصار شنيدند كه وى باز آمده است . او نماز صبح را با پيامبر به جاى آورد و چون نماز را با ايشان نهاد ، خواست بازگردد . افراد بر راه او درآمدند . رسول خدا صلى الله عليه و آله با ديدن آنان لبخندى زد و فرمود: «گمان دارم كه شنيده ايد ابوعبيده با مالى باز آمده است» . گفتند: «آرى ؛ اى رسول خدا صلى الله عليه و آله!» فرمود: «پس شادمان باشيد و به آن چه خرسندتان كند ، اميدوارى ورزيد! به خدا سوگند ؛ من از فقر بر شما بيم ندارم ؛ بلكه از آن بر شما مى ترسم كه دنيا بر شما گشاده گردد ، همان گونه كه بر پيشينيانتان بود ؛ و آن گاه در آن به رقابت و افزون خواهى پردازيد ، همان گونه كه پيشنيانتان پرداختند ؛ و شما را هلاك سازد ، همان سان كه ايشان را هلاك كرد» .

.

ص: 940

صحيح البخاري عن عقبة بن عامر :صَلّى رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله عَلى قَتلى اُحُدٍ بَعدَ ثَماني سِنينَ كَالمُوَدِّعِ لِلأَحياءِ وَالأَمواتِ ، ثُمَّ طَلَعَ المِنبَرَ فَقالَ : إنّي بَينَ أيديكُم فَرَطٌ ، وأنَا عَلَيكُم شَهيدٌ ، وإنَّ مَوعِدَكُمُ الحَوضُ ، وإنّي لَأَنظُرُ إلَيهِ مِن مَقامي هذا ، وإنّي لَستُ أخشى عَلَيكُم أن تُشرِكوا ، ولكِنّي أخشى عَلَيكُمُ الدُّنيا أن تَنافَسوها . قالَ : فَكانَت آخِرَ نَظرَةٍ نَظَرتُها إلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله . (1)

1 / 8مَضارُّ التَّكاثُرِ1 / 8 _ 1الطُّغيانالكتاب :«وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْاْ فِى الْأَرْضِ . (2) »

.


1- .صحيح البخاري : 4/1486/3816 ، السنن الكبرى : 4/21/6810 ، كنز العمّال: 3/219/6238 وراجع مسند ابن حنبل : 6 / 129 / 17349 .
2- .الشورى : 27 .

ص: 941

1 / 8 زيان هاى فخرفروشى با ثروت
1 / 8 _ 1 سركشى

صحيح البخارى از عقبة بن عامر :رسول خدا صلى الله عليه و آله پس از هشت سال ، بر كشتگان اُحد درود داد ، همچون درود دادن به زندگان و مردگان . سپس بر منبر فراز گشت و فرمود : «من پيش تر از شما از دنيا مى روم بر شما گواه خواهم بود ؛ و با من بر كناره حوض وعده خواهيد داشت كه من از همين جايگاه آن را مى بينم . بيم من از آن نيست كه شرك ورزيد ؛ بلكه از آن بيم دارم كه بر سر دنيا رقابت كنيد» . و اين ، واپسين بار بود كه رسول خدا صلى الله عليه و آله را ديدم .

1 / 8زيان هاى فخرفروشى با ثروت1 / 8 _ 1سركشىقرآن:«و اگر خداوند روزى را بر بندگان خود فراخ مى كرد ، هر آينه در زمين ، ستم و سركشى مى كردند .»

«آرى؛ هر آينه آدمى سركشى مى كند و از حد مى گذرد * از آن رو كه خود را بى نياز و توانگر بيند .»

.

ص: 942

«كَلاَّ إِنَّ الاْءِنسَ_نَ لَيَطْغَى * أَن رَّءَاهُ اسْتَغْنَى . (1) »

«لَّقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ فَقِيرٌ وَ نَحْنُ أَغْنِيَآءُ سَنَكْتُبُ مَا قَالُواْ وَ قَتْلَهُمُ الْأَمنبِيَآءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَ نَقُولُ ذُوقُواْ عَذَابَ الْحَرِيقِ . (2) »

الحديث :الإمام عليّ عليه السلام :إنَّما اُنزِلَت هذِهِ الآيَةُ في أصحابِ الصُّفَّةِ : «وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْاْ فِى الْأَرْضِ وَ لَ_كِن يُنَزِّلُ بِقَدَرٍ مَّا يَشَآءُ» ؛ وذلِكَ أنَّهُم قالوا : لَو أنَّ لَنا ! فَتَمَنَّوُا الدُّنيا . (3)

عنه عليه السلام :الغِنى يُطغي . (4)

عنه عليه السلام_ في بَيانِ عَجائِبِ قَلبِ الإِنسانِ _: إن أفادَ مالاً أطغاهُ الغِنى ، وإن عَضَّتهُ فاقَةٌ شَغَلَهُ البَلاءُ ، وإن أصابَتهُ مُصيبَةٌ فَضَحَهُ الجَزَعُ . (5)

عنه عليه السلام :ثَروَةُ المالِ تُردي وتُطغي وتَفنى . (6)

.


1- .العلق : 6 و 7 .
2- .آل عمران : 181 .
3- .المستدرك على الصحيحين : 2 / 483 / 3663 عن عبد اللّه بن سخبرة ، الدرّالمنثور : 7 / 352 نقلاً عن غير واحدٍ .
4- .غرر الحكم : 23 .
5- .الكافي : 8 / 21 / 4 عن جابر بن يزيد عن الإمام الباقر عليه السلام ، نهج البلاغة : الحكمة 108 ، الإرشاد : 1 / 301 ، علل الشرايع : 109 / 7 عن محمّد بن سنان يرفعه إلى الإمام عليّ عليه السلام ، خصائص الأئمّة عليهم السلام : 98 ، تحف العقول : 95 ؛ كنز العمّال : 1 / 349 / 1567 نقلاً عن حلية الأولياء .
6- .غرر الحكم : 4707 .

ص: 943

«همانا خداوند سخن كسانى را كه گفتند : خدا نيازمند است و ما توانگريم ، شنيد . زودا كه آن چه را گفتند و اين كه پيامبران را به ناحق كشتند ، بنويسيم و گوييم: بچشيد عذاب سوزان را.»

حديث:امام على عليه السلام :جز اين نيست كه اين آيه درباره ياران صُفّه نازل گشت: «و اگر خداوند روزى را بر بندگان خود فراخ مى كرد ، هر آينه در زمين ، ستم و سركشى مى كردند . ليكن بدان اندازه كه خواهد ، نازل فرمايد» . و اين از آن روى بود كه گفتند: «كاش از آن ما بود!» پس دنيا را آرزو كردند .

امام على عليه السلام :توانگرى سركشى آورد .

امام على عليه السلام_ در بيان شگفتى هاى دل آدمى _: اگر از مال بهره مند گردد ، توانگرى به سركشى اش كشاند ؛ و اگر تنگدستى به او روى آورد ، بلا وى را به خود سرگرم سازد ؛ و اگر مصيبتى به وى رسد ، بى تابى رسوايش كند .

امام على عليه السلام :مال اندوزى مايه هلاكت و سركشى و نيستى است .

.

ص: 944

1 / 8 _ 2نِسيانُ اللّهِالكتاب :«يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لاَ تُلْهِكُمْ أَمْوَ لُكُمْ وَ لاَ أَوْلَ_دُكُمْ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَ مَن يَفْعَلْ ذَ لِكَ فَأُوْلَ_ئِكَ هُمُ الْخَ_سِرُونَ . (1) »

الحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :اِحذَرُوا المالَ! فَإِنَّهُ كانَ في ما مَضى رَجُلٌ قَد جَمَعَ مالاً ووَلَدا وأقبَلَ عَلى نَفسِهِ (وعِيالِهِ) وجَمَعَ لَهُم فَأَوعى ، فَأَتاهُ مَلَكُ المَوتِ فَقَرَعَ بابَهُ وهُوَ في زِيِّ مِسكينٍ ، فَخَرَجَ إلَيهِ الحُجّابُ ، فَقالَ لَهُم : اُدعوا إلَيَّ سَيِّدَكُم . قالوا : أوَ يَخرُجُ سَيِّدُنا إلى مِثلِكَ ؟! ودَفَعوهُ حَتّى نَحَّوهُ عَنِ البابِ ثُمَّ عادَ إلَيهِم في مِثلِ تِلكَ الهَيئَةِ وقالَ : اُدعوا إلَيَّ سَيِّدَكُم وأخبِروهُ أنّي مَلَكُ المَوتِ . فَلَمّا سَمِعَ سَيِّدُهُم هذَا الكَلامَ قَعَدَ (خائِفا) فَرِقا ، وقالَ لِأَصحابِهِ : لَيِّنوا لَهُ فِي المَقالِ وقولوا لَهُ : لَعَلَّكَ تَطلُبُ غَيرَ سَيِّدِنا بارَكَ اللّهُ فيكَ ! قالَ لَهُم : لا . ودَخَلَ عَلَيهِ وقالَ لَهُ : قُم فَأَوصِ ما كُنتَ موصِيا ؛ فَإِنّي قابِضٌ روحَكَ قَبلَ أن أخرُجَ . فَصاحَ أهلُهُ وبَكَوا ، فَقالَ : اِفتَحُوا الصَّناديقَ وَاكتُبوا (أكِبّوا) ما فيهِ مِنَ الذَّهَبِ وَالفِضَّةِ . ثُمَّ أقبَلَ عَلَى المالِ يَسُبُّهُ ويَقولُ لَهُ : لَعَنَكَ اللّهُ يا مالُ ! أنسَيتَني ذِكرَ رَبّي ، وأغفَلتَني عَن أمرِ آخِرَتي ؛ حَتّى بَغَتَني مِن أمرِ اللّهِ ما قَد بَغَتَني . فَأَنطَقَ اللّهُ تَعالَى المالَ فَقالَ : لِمَ تَسُبُّني وأنتَ ألأَمُ مِنّي ؟! ألَم تَكُن في أعيُنِ النّاسِ حَقيرا فَرَفَعوكَ لَمّا رَأَوا عَلَيكَ مِن أثَري ؟! ألَم تَحضُر أبوابَ المُلوكِ وَالسّادَةِ ويَحضُرُهَا الصّالِحونَ فَتَدخُلَ قَبلَهُم ويُؤَخَّرونَ ؟! ألَم تَخطُب بَناتِ المُلوكِ وَالسّاداتِ ويَخطُبُهُنَّ الصّالِحونَ فَتُنكَحُ ويُرَدّونَ؟ ! فَلَو كُنتَ تُنفِقُني في سَبيلِ الخَيراتِ لَم أمتَنِع عَلَيكَ ، ولَو كُنتَ تُنفِقُني في سَبيلِ اللّهِ لَم أنقُص عَلَيكَ ، فَلِمَ تَسُبُّني وأنتَ ألأَمُ مِنّي ؟! وإنَّما خُلِقتُ أنَا وأنتَ مِن تُرابٍ ؛ فَأَنطَلِقُ (تُرابا بَريئا) ومُنطَلِقٌ أنتَ بِإِثمي . هكَذا يَقولُ المالُ لِصاحِبِهِ ! (2)

.


1- .المنافقون : 9 .
2- .عدّة الداعي : 95 ، بحار الأنوار : 103 / 24 / 27 .

ص: 945

1 / 8 _ 2 فراموش كردن خدا

1 / 8 _ 2فراموش كردن خداقرآن:«اى كسانى كه ايمان آورده ايد ، مال ها و فرزندانتان شما را از ياد كرد خدا سرگرم نكنند؛ و هر كه چنان كند ، ايشانند زيانكاران .»

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از مال برحذر باشيد ؛ كه در روزگاران پيش ، مردى بود كه مال و فرزند گرد مى آورد و به خود و خانواده اش مى پرداخت و براى ايشان مال جمع مى كرد . پس فرشته مرگ نزد وى آمد و در جامه بينوايى ، در بكوفت . دربانان به سوى وى رفتند . به آنان گفت: «سرور خود را نزد من فراخوانيد» . گفتند: «آيا سرور ما به ديدار كسى چون تو آيد؟» سپس وى را راندند تا از آستانه خانه دورش كردند . ديگر بار ، آن فرشته با همان شكل آمد و گفت: «سرور خود را نزد من فراخوانيد و آگاهش كنيد كه من فرشته مرگم» . سرور آنان چون اين كلام را شنيد ، بيمناك و بس هراسان برنشست و به يارانش گفت: «با وى نرم سخن رانيد و به وى بگوييد : خدايت بركت دهاد! شايد به دنبال كسى جز سرور ما هستى » . گفت: «نه!» سپس بر وى درون شد و به او گفت: «برخيز و هر چه خواهى ، وصيت كن ؛ كه من پيش از بيرون شدن ، جانت را مى ستانم» . خانواده اش بانگ برآورده ، گريستند . مرد گفت: «صندوق ها را بگشاييد و هر چه زر و سيم در آن است ، فهرست گيريد» . آن گاه ، آن مرد به مال خود روى كرد و آن را دشنام داده ، گفت: «خدايت لعنت كناد! ياد پروردگارم را از خاطرم بردى و از كار آخرت غافلم كردى ؛ چندان كه مرا در كار خدا به سركشى واداشتى» . سپس خداى تعالى آن مال را به سخن درآورد . مال گفت: «چرا مرا دشنام مى دهى ، حال آن كه تو از من نكوهيده تر هستى؟ آيا تو در چشم مردم ، كوچك نبودى و چون اثر مرا در تو ديدند ، گرامى ات داشتند؟ آيا در محضر شاهان و بزرگان ، همراه شايستگان حضور نيافتى و پيش از ايشان وارد نشدى؟ آيا دختران شاهان و بزرگان را به همسرى نگرفتى ، حال آن كه شايستگان هم آنان را خواستگار بودند ، اما تو پذيرفته شدى و ايشان پذيرفته نگشتند؟ اگر مرا در راه خيرها صرف مى كردى ، تو را باز نمى داشتم ؛ و اگر در راه خدا مصرفم مى نمودى ، تو را نكوهش نمى كردم . پس چرا مرا دشنام مى دهى ، حال آن كه تو از من نكوهيده ترى؟ من و تو از خاك آفريده شديم ؛ و اينك من همان خاك پاكم و تو به گناه من آلوده اى» . چنين گويد مال به صاحب خويش!

.

ص: 946

الكافي عن أبو بصير :سَمِعتُ أبا جَعفَرٍ عليه السلام يَقولُ : كانَ عَلى عَهدِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آلهمُؤمِنٌ فَقيرٌ شَديدُ الحاجَةِ مِن أهلِ الصُّفَّةِ ، وكانَ مُلازِما لِرَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آلهعِندَ مَواقيتِ الصَّلاةِ كُلِّها لا يَفقِدُهُ في شَيءٍ مِنها ، وكانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَرِقُّ لَهُ ويَنظُرُ إلى حاجَتِهِ وغُربَتِهِ فَيَقولُ : يا سَعدُ ، لَو قَد جاءَني شَيءٌ لأََغنَيتُكَ . قالَ : فَأَبطَأَ ذلِكَ عَلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، فَاشتَدَّ غَمُّ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آلهلِسَعدٍ ، فَعَلِمَ اللّهُ سُبحانَهُ ما دَخَلَ عَلى رَسولِ اللّهِ مِن غَمِّهِ لِسَعدٍ ، فَأَهبَطَ عَلَيهِ جَبرَئيلَ عليه السلام ومَعَهُ دِرهَمانِ ، فَقالَ لَهُ : يا مُحَمَّدُ ، إنَّ اللّهَ قَد عَلِمَ ما قَد دَخَلَكَ مِنَ الغَمِّ لِسَعدٍ ، أفَتُحِبُّ أن تُغنِيَهُ ؟ فَقالَ : نَعَم ، فَقالَ لَهُ : فَهاكَ هذَينِ الدِّرهَمَينِ فَأَعطِهِما إيّاهُ ومُرهُ أن يَتَّجِرَ بِهِما . قالَ : فَأَخَذَ [هُما] رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، ثُمَّ خَرَجَ إلى صَلاةِ الظُّهرِ وسَعدٌ قائِمٌ عَلى بابِ حُجُراتِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَنتَظِرُهُ ، فَلَمّا رَآهُ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله قالَ : يا سَعدُ ، أتُحسِنُ التِّجارَةَ ؟ فَقالَ لَهُ سَعدٌ : وَاللّهِ ما أصبَحتُ أملِكُ مالاً أتَّجِرُ بِهِ ، فَأَعطاهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آلهالدِّرهَمَينِ وقالَ لَهُ : اِتَّجِر بِهِما وتَصَرَّف لِرِزقِ اللّهِ . فَأَخَذَهُما سَعدٌ ومَضى مَعَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله حَتّى صَلّى مَعَهُ الظُّهرَ وَالعَصرَ ، فَقالَ لَهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : قُم فَاطلُبِ الرِّزقَ ؛ فَقَد كُنتُ بِحالِكَ مُغتَمّا يا سَعدُ . قالَ : فَأَقبَلَ سَعدٌ لا يَشتَري بِدِرهَمٍ شَيئا إلاّ باعَهُ بِدِرهَمَينِ ، ولا يَشتَري شَيئا بِدِرهَمَينِ إلاّ باعَهُ بِأَربَعَةِ دَراهِمَ ، فَأَقبَلَتِ الدُّنيا عَلى سَعدٍ ؛ فَكَثُرَ مَتاعُهُ ومالُهُ وعَظُمَت تِجارَتُهُ ، فَاتَّخَذَ عَلى بابِ المَسجِدِ مَوضِعا وجَلَسَ فيهِ فَجَمَعَ تِجارَتَهُ إلَيهِ ، وكانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آلهإذا أقامَ بِلالٌ لِلصَّلاةِ يَخرُجُ وسَعدٌ مَشغولٌ بِالدُّنيا ؛ لَم يَتَطَهَّر ولَم يَتَهَيَّأ كَما كانَ يَفعَلُ قَبلَ أن يَتَشاغَلَ بِالدُّنيا ، فَكانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله يَقولُ : يا سَعدُ ، شَغَلَتكَ الدُّنيا عَنِ الصَّلاةِ! فَكانَ يَقولُ : ما أصنَعُ؟! اُضَيِّعُ مالي ؟! هذا رَجُلٌ قَد بِعتُهُ فَاُريدُ أن أستَوفِيَ مِنهُ ، وهذا رَجُلٌ قَدِ اشتَرَيتُ مِنهُ فَاُريدُ أن اُوفِيَهُ . قالَ : فَدَخَلَ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آلهمِن أمرِ سَعدٍ غَمٌّ أشَدُّ مِن غَمِّهِ بِفَقرِهِ ، فَهَبَطَ عَلَيهِ جَبرَئيلُ عليه السلامفَقالَ : يا مُحَمَّدُ ، إنَّ اللّهَ قَد عَلِمَ غَمَّكَ بِسَعدٍ ، فَأَيُّما أحَبُّ إلَيكَ : حالُهُ الاُولى أو حالُهُ هذِهِ ؟ فَقالَ لَهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : يا جَبرَئيلُ ، بَل حالُهُ الاُولى ، قَد أذهَبَت دُنياهُ بِآخِرَتِهِ . فَقالَ لَهُ جَبرَئيلُ عليه السلام : إنَّ حُبَّ الدُّنيا وَالأَموالِ فِتنَةٌ ومَشغَلَةٌ عَنِ الآخِرَةِ ، قُل لِسَعدٍ يَرُدَّ عَلَيكَ الدِّرهَمَينِ اللَّذَينِ دَفَعتَهُما إلَيهِ ؛ فَإِنَّ أمرَهُ سَيَصيرُ إلَى الحالَةِ الَّتي كانَ عَلَيها أوَّلاً . قالَ : فَخَرَجَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله فَمَرَّ بِسَعدٍ ، فَقالَ لَهُ : يا سَعدُ ، أما تُريدُ أن تَرُدَّ عَلَيَّ الدِّرهَمَينِ اللَّذَينِ أعطَيتُكَهُما ؟ فَقالَ سَعدٌ : بَلى ومِائَتَينِ ! فَقالَ لَهُ : لَستُ اُريدُ مِنكَ يا سَعدُ إلاَّ الدِّرهَمَينِ . فَأَعطاهُ سَعدٌ دِرهَمَينِ . قالَ : فَأَدبَرَتِ الدُّنيا عَلى سَعدٍ حَتّى ذَهَبَ ما كانَ جَمَعَ ، وعادَ إلى حالِهِ الَّتي كانَ عَلَيها . (1)

.


1- .الكافي : 5/312/38 عن أبيبصير، مشكاة الأنوار : 473/1583 نحوه، بحار الأنوار : 22/123/92.

ص: 947

الكافى از ابوبصير :از امام باقر عليه السلام شنيدم كه فرمود: «در روزگار رسول خدا صلى الله عليه و آلهمؤمن فقيرى بود كه از اهل صُفّه و بسيار نيازمند بود و همواره در اوقات نماز ، با وى همراهى مى كرد و هيچ وقتى را از دست نمى داد . پيامبر صلى الله عليه و آله به وى مهر مى ورزيد و نيازمندى و غربتش را مراقب بود و به او مى فرمود: «اى سعد! اگر مالى مرا رسد ، تو را بى نياز خواهم كرد» . اين مدت بر پيامبر طولانى گشت و اندوه وى براى سعد شدت گرفت . خداى سبحان از اندوه او براى سعد آگاه شد ؛ پس جبرئيل را با دو درهم بر وى نازل فرمود . او گفت: «اى محمّد! خداوند اندوهت را براى سعد دريافت ؛ آيا مى خواهى وى را توانگر كنى؟» فرمود: «آرى» . گفت: «اين دو درهم را به او بخش و فرمانش ده كه با آن دو تجارت كند» . رسول خدا صلى الله عليه و آله آن دو درهم را گرفت و براى نماز ظهر بيرون شد ، حال آن كه سعد بر آستانه خانه پيامبر انتظار وى را مى كشيد . چون رسول خدا صلى الله عليه و آلهاو را ديد ، فرمود: «اى سعد! آيا با تجارت ، نيك آشنايى؟» سعد پاسخ داد: «خداى را سوگند كه تا كنون مالى نداشته ام كه با آن تجارت كنم» . پيامبر صلى الله عليه و آلهآن دو درهم را به وى بخشيد و فرمود: «با اين دو تجارت كن و روزى خدا را بجوى» . سعد آن دو درهم را ستاند و همراه پيامبر روان گشت تا نماز ظهر و عصر را به جا آورد . سپس پيامبر به وى فرمود: «اى سعد! برخيز و روزى خداى را بجوى ؛ كه من از وضع تو اندوهگين بودم» . سعد در پى كار روان شد و هر چيز را كه به يك درهم خريد ، به دو درهم فروخت ؛ و هر چه را به دو درهم خريد ، به چهار درهم فروخت . پس دنيا به سعد روى آورد و كالا و مالش بسيار شد و تجارتش رونق گرفت . پس بر درِ مسجد جايگاهى گرفت و در آن جاى بنشست و تجارت خويش را در آن مكان گرد آورد . چون بلال اذان نماز را مى داد ، پيامبر صلى الله عليه و آله براى نماز بيرون مى شد ، حال آن كه سعد به كار دنيا مشغول بود و هنوز وضو نساخته و مهياى نماز نبود ، چنان كه پيش از پرداختن به دنيا مهيا مى شد . پيامبر به وى مى فرمود : «اى سعد! دنيا تو را از نماز غافل كرده است» . او مى گفت: «چه كنم؟ آيا مالم را تباه سازم؟ اين مردى است كه به او چيزى فروخته ام و اينك مى خواهم مالم را از او بستانم ؛ و اين مردى است كه از او چيزى خريده ام و اكنون مى خواهم حق وى را بپردازم» . پس پيامبر را از كار سعد اندوهى درگرفت ، بسى سخت تر از آن چه در فقر او درگرفته بود . آن گاه ، جبرئيل بر وى فرود آمد و گفت: «اى محمّد! خداوند اندوه تو را براى سعد دريافت . كدام يك برايت خواستنى تر است: حال نخست او يا حال كنونى اش؟» پيامبر فرمود: «اى جبرئيل! حال نخست او ؛ زيرا دنيايش آخرت وى را تباه كرده است» . جبرئيل گفت: «همانا دوستىِ دنيا و اموال آن ، فتنه و مايه بازداشته شدن از آخرت است . به سعد بگو كه آن دو درهم را كه به وى داده بودى ، به تو باز دهد . آن گاه ، حال وى به شكل نخست باز خواهد گشت» . پس پيامبر بيرون شد و بر سعد برگذشت و به او گفت: «اى سعد! آيا نمى خواهى دو درهمى را كه به تو داده بودم ، باز پس دهى؟» سعد گفت: «آرى ؛ بلكه دويست درهم باز مى دهم» . فرمود: «از تو جز همان دو درهم نمى خواهم ، اى سعد!» پس سعد آن دو درهم را به وى باز داد . آن گاه ، دنيا به سعد پشت كرد ، چندان كه هر چه گرد آورده بود ، از دست رفت و او به همان حال نخست بازگشت .

.

ص: 948

. .

ص: 949

. .

ص: 950

1 / 8 _ 3التَّخَلُّفُ عَنِ الجِهادِالكتاب :«إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَسْتَ_ئذِنُونَكَ وَ هُمْ أَغْنِيَآءُ رَضُواْ بِأَن يَكُونُواْ مَعَ الْخَوَالِفِ وَ طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ . (1) »

«وَ إِذَآ أُنزِلَتْ سُورَةٌ أَنْ ءَامِنُواْ بِاللَّهِ وَ جَ_هِدُواْ مَعَ رَسُولِهِ اسْتَ_ئذَنَكَ أُوْلُواْ الطَّوْلِ مِنْهُمْ وَ قَالُواْ ذَرْنَا نَكُن مَّعَ الْقَ_عِدِينَ . (2) »

1 / 8 _ 4الاِستِدراجالكتاب :«أَ يَحْسَبُونَ أَنَّمَا نُمِدُّهُم بِهِ مِن مَّالٍ وَ بَنِينَ * نُسَارِعُ لَهُمْ فِى الْخَيْرَ تِ بَل لاَّ يَشْعُرُونَ . (3) »

«وَ اصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِيلاً * وَ ذَرْنِى وَ الْمُكَذِّبِينَ أُوْلِى النَّعْمَةِ وَ مَهِّلْهُمْ قَلِيلاً . (4) »

.


1- .التوبة : 93 .
2- .التوبة : 86 .
3- .المؤمنون : 55 و 56 .
4- .المزّمّل : 10 و 11 .

ص: 951

1 / 8 _ 3 سرپيچى از جهاد
1 / 8 _ 4 پله پله فرو افتادن

1 / 8 _ 3سرپيچى از جهادقرآن:«راهِ [سرزنش و عقوبت] تنها بر كسانى است كه در حالى كه توانگرند ، از تو رخصت مى خواهند؛ خشنودند كه با واپس ماندگان باشند؛ و خدا بر دل هاى آنان مهر نهاده است؛ از اين رو ، نمى دانند .»

«و چون سوره اى فرو فرستاده شود كه به خداى ايمان آوريد و همراه پيامبر او كارزار كنيد ، توانگرانشان از تو رخصت خواهند و گويند: ما را بگذار تا با نشستگان باشيم .»

1 / 8 _ 4پله پله فرو افتادنقرآن:«آيا مى پندارند كه آن چه از مال و فرزندان به آنان مى دهيم * براى ايشان در نيكى ها شتاب مى كنيم؟ نه؛ بلكه نمى فهمند .»

«و بر آن چه مى گويند ، شكيبا باش و به شيوه اى نيكو از آنان كناره گير * و مرا با آن دروغ انگاران كامران و توانگر واگذار و اندكى مهلتشان ده .»

«و كسانى كه آيات ما را دروغ شمردند ، اندك اندك از جايى كه ندانند ، گرفتارشان خواهيم ساخت * و آنان را مهلت مى دهم؛ زيرا كه تدبير من استوار است .»

.

ص: 952

«وَ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِ_ئايَ_تِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَيْثُ لاَ يَعْلَمُونَ * وَ أُمْلِى لَهُمْ إِنَّ كَيْدِى مَتِينٌ . (1) »

«وَ لاَ يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلِى لَهُمْ خَيْرٌ لِّئَنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِى لَهُمْ لِيَزْدَادُواْ إِثْمًا وَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ . (2) »

الحديث :مسند ابن حنبل عن عقبة بن عامر عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا رَأَيتَ اللّهَ يُعطِي العَبدَ مِنَ الدُّنيا عَلى مَعاصيهِ ما يُحِبُّ ، فَإِنَّما هُوَ استِدراجٌ . ثُمَّ تَلا رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : «فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُكِّرُواْ بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَ بَ كُلِّ شَىْ ءٍ حَتَّى إِذَا فَرِحُواْ بِمَآ أُوتُواْ أَخَذْنَ_هُم بَغْتَةً فَإِذَا هُم مُّبْلِسُونَ (3) » . (4)

الكافي عن سماعة بن مهران :سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَن قَولِ اللّهِ عز و جل : «سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَيْثُ لاَ يَعْلَمُونَ» قالَ : هُوَ العَبدُ يُذنِبُ الذَّنبَ ؛ فَتُجَدَّدُ لَهُ النِّعمَةُ مَعَهُ تُلهيهِ تِلكَ النِّعمَةُ عَنِ الاِستِغفارِ مِن ذلِكَ الذَّنبِ . (5)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ يُمهِلُ الظّالِمَ حَتّى يَقولَ : قَد أهمَلَني ، ثُمَّ يَأخُذُهُ أخذَةً رابِيَةً . إنَّ اللّهَ حَمِدَ نَفسَهُ عِندَ هَلاكِ الظّالِمينَ فَقالَ : «فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَ_لَمُواْ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَ__لَمِينَ (6) » . (7)

.


1- .الأعراف : 182 و 183 .
2- .آل عمران : 178 .
3- .الأنعام : 44 .
4- .مسند ابن حنبل: 6/122/17313، المعجم الكبير : 17/331/913، شعب الإيمان: 4/128/4540 كلاهما نحوه ، كنز العمّال : 11 / 90 / 30743 ؛ تنبيه الخواطر : 2 / 232 نحوه .
5- .الكافي : 2 / 452 / 3 ، بحار الأنوار : 5 / 218 / 11 .
6- .الأنعام : 45 .
7- .أعلام الدين : 315 ، بحار الأنوار : 75 / 321 / 50 نقلاً عن كنز الفوائد .

ص: 953

«و كسانى كه كافر شدند ، مپندارند كه مهلتى به آنان مى دهيم خير آن ها است؛ همانا مهلتشان مى دهيم تا بر گناه بيفزايند؛ و ايشان را عذابى خوار كننده است .»

حديث:مسند ابن حنبل از عقبة بن عامر از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه ديدى خداوند بهره دنيا را به بنده اى عطا فرمايد تا به گناهانى كه خواهد ، پردازد ، اين جز پله پله فرو افتادنش نيست . _ سپس رسول خدا صلى الله عليه و آله اين آيه را تلاوت فرمود _ : «پس چون آن چه را بدان پند داده شدند ، فراموش كردند ، درهاى همه چيز را بر آنان بگشوديم و چون بدان چه داده شدند شادمان گشتند ، ناگهان بگرفتيمشان ؛ پس همان دم نوميد شدند» .

الكافى از سماعة بن مهران:از امام صادق عليه السلام درباره اين سخن خداوند پرسيدم: «اندك اندك از جايى كه ندانند ، گرفتارشان خواهيم ساخت» . فرمود : «او بنده اى است كه گناه مى كند و باز نعمتى كه با او است ، بدو داده مى شود و همان نعمت او را از آمرزش خواهى براى آن گناه غافل مى كند» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همانا خداوند ظالم را مهلت مى دهد تا بگويد: «خدا مرا رها نهاده است» . سپس وى را سخت گرفتار مى كند . خداوند خود را به گاه هلاكت ظالمان ستوده و فرموده است: «پس بيخ و بن گروهى كه ستم كردند ، بريده شد ؛ و سپاس و ستايش خداى را است ، پروردگار جهانيان» .

.

ص: 954

عنه صلى الله عليه و آله :إذا رَأَيتَ اللّهَ عز و جل يُعطِي العِبادَ ما يَشاؤونَ عَلى مَعاصيهِم إيّاهُ ، فَذلِكَ استِدراجٌ مِنهُ لَهُم . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :إذا رَأَيتَ اللّهَ عز و جل يُعطِي العِبادَ ما يُحِبّونَ وهُم عَلى ما يَكرَهُ ، فَليَعلَموا أنَّهُم فِي استِدراجٍ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إذا رَأَيتَ اللّهَ يُعطي عَلَى المَعاصي ، فَذلِكَ استِدراجٌ مِنهُ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام :إنَّ اللّهَ لَذو أناةٍ وحِلمٍ عَظيمٍ ؛ لَقَد حَلُمَ عَن كَثيرٍ عَن فَراعِنَةِ الأَوَّلينَ وعاقَبَ فَراعِنَةً ، فَإِن يُمهِلهُ اللّهُ فَلَن يَفوتَهُ ، وهُوَ لَهُ بِالمِرصادِ عَلى مَجازِ طَريقِهِ . (4)

عنه عليه السلام :إنَّهُ مَن وُسِّعَ عَلَيهِ في ذاتِ يَدِهِ فَلَم يَرَ ذلِكَ استِدراجا ، فَقَد أمِنَ مَخوفا . (5)

عنه عليه السلام :إذا رَأَيتَ اللّهَ سُبحانَهُ يُتابِعُ عَلَيكَ النِّعَمَ مَعَ المَعاصي ، فَهُوَ استِدراجٌ لَكَ . (6)

الإمام الحسين عليه السلام :الاِستِدراجُ مِنَ اللّهِ سُبحانَهُ لِعَبدِهِ أن يُسبِغَ عَلَيهِ النِّعَمَ ، ويَسلُبَهُ الشُّكرَ . (7)

.


1- .الشكر لابن أبي الدنيا : 27 / 32 عن عقبة بن عامر وراجع كنز العمّال : 11 / 90 / 30743 .
2- .الفردوس : 1 / 276 / 1073 عن عقبة بن عامر .
3- .بحار الأنوار : 67 / 198 نقلاً عن تفسير مجمع البيان .
4- .الإرشاد : 1 / 275 ، ولعل «عن فراعنة» تصحيف «من فراعنة» .
5- .نهج البلاغة: الحكمة 358 ، تحف العقول : 206 ، التمحيص: 48 / 75 كلاهما نحوه ، بحار الأنوار: 72 / 51 / 70 .
6- .غرر الحكم : 4047 .
7- .تحف العقول : 246 ، بحار الأنوار : 78 / 117 / 7 .

ص: 955

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه ديدى خداوند بندگان را با آن كه معصيت وى مى كنند ، هر چه خواهند عطا فرمايد ، اين پله پله فرو افكندنشان از جانب خدا است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :چون ديدى كه خداوند به بندگان هر چه دوست دارند ، عطا فرمايد ، حال آن كه ايشان چنانند كه او ناخشنود است ، پس بدانند كه پله پله سقوط مى كنند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه ديدى خداوند در عين ارتكاب گناهانِ [بندگان ، به ايشان ]عطا مى فرمايد ، اين پله پله فرو افكندن ايشان است .

امام على عليه السلام :همانا خداوند داراى بردبارى و شكيبايى بسيار است ؛ بر فرعون هاى فراوان در روزگاران پيش شكيبايى ورزيده و برخى را هم كيفر فرموده است . اما اگر خدا كسى را مهلت دهد ، او را وانگذارد ، بلكه همواره بر مسير وى در كمين او است .

امام على عليه السلام :همانا هر كه در آن چه دارد ، بر وى گشايش آورده شود و او اين را نشانه پله پله فرو افتادن نداند ، خود را از چيزى هراسناك ايمن پنداشته است .

امام على عليه السلام :هر گاه ديدى خداى سبحان با آن كه مرتكب گناهان مى شوى ، نعمت ها را به تو عطا مى فرمايد ، اين پله پله فرو افتادن تو است .

امام حسين عليه السلام :پله پله فرو افكندن از جانب خدا براى بنده اش چنين است كه به وى پياپى نعمت دهد و [توفيق] شكر را از وى بگيرد .

.

ص: 956

عنه عليه السلام_ في دُعائِهِ _: اللّهُمَّ لا تَستَدرِجني بِالإِحسانِ ، ولا تُؤَدِّبني بِالبَلاءِ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ اللّهَ _ تَبارَكَ وتَعالى _ أهبَطَ مَلَكا إلَى الأَرضِ ، فَلَبِثَ فيها دَهرا طَويلاً ، ثُمَّ عَرَجَ إلَى السَّماءِ ، فَقيلَ لَهُ : ما رَأَيتَ ؟ قالَ : رَأَيتُ عَجائِبَ كَثيرَةً ، وأعجَبُ ما رَأَيتُ أنّي رَأَيتُ عَبدا مُتَقَلِّبا في نِعمَتِكَ يَأكُلُ رِزقَكَ وَيَدَّعِي الرُّبوبِيَّةَ ؛ فَعَجِبتُ مِن جُرأَتِهِ عَلَيكَ ومِن حِلمِكَ عَنهُ ! فَقالَ اللّهُ عز و جل : فَمِن حِلمي عَجِبتَ ؟ قالَ : نَعَم (يا رَبِّ) . قالَ : قَد أمهَلتُهُ أربَعَمِائَةِ سَنَةٍ لا يَضرِبُ عَلَيهِ عِرقٌ ، ولا يُريدُ مِنَ الدُّنيا شَيئا إلاّ نالَهُ ، ولا يَتَغَيَّرُ عَلَيهِ فيها مَطعَمٌ ولا مَشرَبٌ ! (2)

عنه عليه السلام :إذا أحدَثَ العَبدُ ذَنبا جُدِّدَ لَهُ نِعمَةٌ ، فَيَدَعُ الاِستِغفارَ ؛ فَهُوَ الاِستِدراجُ .

عنه عليه السلام_ (3) عِندَما سُئِلَ عَنِ الاِستِدراجِ _: هُوَ العَبدُ يُذنِبُ الذَّنبَ فَيُملى لَهُ ، ويُجَدَّدُ لَهُ عِندَهَا النِّعَمُ فَتُلهيهِ عَنِ الاِستِغفارِ مِنَ الذُّنوبِ ؛ فَهُوَ مُستَدرَجٌ مِن حَيثُ لا يَعلَمُ . (4)

أعلام الدين :رُوِيَ أنَّ اللّهَ _ سُبحانَهُ وتَعالى _ إذا لَم يَكُن لَهُ فِي العَبدِ حاجَةٌ فَتَحَ عَلَيهِ الدُّنيا . (5)

.


1- .الدرّه الباهرة : 24 ، بحار الأنوار : 78 / 127 / 9 .
2- .الخصال : 41 / 31 عن إبراهيم بن (أبي) زياد ، مشكاة الأنوار : 502 / 1680 وفيه «أملكته» بدل «أمهلته» و «أتاه» بدل «ناله» ، بحار الأنوار : 73 / 381 / 1 نقلاً عن الأمالي للصدوق .
3- .مكارم الأخلاق : 2 / 90 / 2254 ، تفسير مجمع البيان : 10 / 510 ، بحار الأنوار : 5 / 215 .
4- .الكافي : 2 / 452 / 2 عن ابن رئاب عن بعض أصحابه ، بحار الأنوار : 5 / 218 / 10 .
5- .أعلام الدين : 278 ، بحار الأنوار : 81 / 195 / 52 .

ص: 957

امام حسين عليه السلام_ در دعايش _: بار خدايا! مرا با احسان ، پله پله فرو مينداز و با بلا تأديبم مفرما .

امام صادق عليه السلام :همانا خداوند والاى شكوهمند فرشته اى بر زمين فرودآورد . وى روزگارى دراز در زمين بماند و سپس به آسمان فراز رفت . به وى گفته شد: «چه ديدى؟» گفت: «شگفتى هاى بسيار ديدم و از همه شگفت تر آن كه بنده اى ديدم كه از نعمت تو برخوردار است و روزى تو مى خورد ، حال آن كه ادعاى خدايى دارد . شگفت زده شدم از جرأتى كه او بر تو مى ورزد و صبرى كه تو بر او دارى!» خداوند فرمود: «آيا از صبر من شگفت زده شدى؟» گفت: «آرى ، پروردگارم» . فرمود: «چهارصد سال به وى مهلت دادم ، بى آن كه آفتى به او رسد ؛ و هر چه از دنيا خواسته به آن دست يافته و خوردنى و آشاميدنى اش برقرار بوده است» .

امام صادق عليه السلام:هرگاه بنده اى گناهى كند ، نعمت بر او تازه مى شود و وى آمرزش خواهى را وا مى گذارد ؛ و اين است پله پله فرو افتادن .

امام صادق عليه السلام_ در پاسخ به پرسش درباره استدراج [پله پله فروافتادن ]_: آن چنين است كه بنده اى گناه كند و به وى فرصت داده شود و باز به او نعمت عطا گردد و آن نعمت وى را از آمرزش خواهى براى آن گناه بازدارد ؛ پس وى از جايى كه نداند ، پله پله فروافتاده است .

اعلام الدين:روايت شده كه خداى منزه والا هر گاه در بنده اى خيرى نبيند ، دنيا را بر وى مى گشايد .

.

ص: 958

1 / 8 _ 5كَثرَةُ الهُمومِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ مالَ الدُّنيا كُلَّمَا ازدادَ كَثرَةً وعِظَما اِزدادَ صاحِبُهُ بَلاءً ؛ فَلا تَغبِطوا أصحابَ الأَموالِ إلاّ بِمَن جادَ بِمالِهِ في سَبيلِ اللّهِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن كَثُرَ مالُهُ كَثُرَ هَمُّهُ ، ومَن كَثُرَ هَمُّهُ افتَرَقَ قَلبُهُ في أودِيَةٍ شَتّى ، فَلَم يُبالِ اللّهَ عز و جل أيَّها سَلَكَ ؛ ومَن كانَ هَمُّهُ هَمّا واحِدا كَفاهُ اللّهُ عز و جلهُمومَ الدُّنيا . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن جَعَلَ الدُّنيا أكبَرَ هَمِّهِ فَرَّقَ اللّهُ عَلَيهِ هَمَّهُ ، وجَعَلَ فَقرَهُ بَينَ عَينَيهِ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام :بِقَدرِ القِنيَةِ يَتَضاعَفُ الحُزنُ وَالغُمومُ . (4)

عنه عليه السلام :القِنيَةُ يَنبوعُ الأَحزانِ . (5)

الإمام الحسين عليه السلام : كُلَّما زيدَ صاحِبُ المالِ مالاًزيدَ في هَمِّهِ وفِي الاِشتِغالِ قَد عَرَفناكَ يا مُنَغِّصَةَ العَيشِويا دارَ كُلِّ فانٍ وبالِ لَيسَ يَصفو لِزاهِدٍ طَلَبُ الزُّهدِإذا كانَ مُثقَلاً بِالعِيالِ (6)

.


1- .الأمالي للصدوق : 443 / 591 ، بشارة المصطفى : 57 كلاهما عن أبي هريرة وفيه «جاء» بدل «جاد» ، بحار الأنوار : 38 / 197 / 5 .
2- .إصلاح المال : 152 / 23 عن ضمرة بن حبيب .
3- .عوالي اللآلي : 1 / 272 / 94 ؛ سنن الترمذي : 4 / 642 / 2465 عن أنس ، سنن ابن ماجة : 2 / 1375 / 4105 عن زيد بن ثابت وكلاهما نحوه ، كنز العمّال : 3 / 184 / 6077 نقلاً عن المعجم الكبير عن أبي الدرداء .
4- .غرر الحكم : 4278 .
5- .غرر الحكم : 395 .
6- .تاريخ دمشق : 14 / 186 ، البداية والنهاية : 8 / 209 كلاهما عن الأعمش .

ص: 959

1 / 8 _ 5 اندوه فراوان

1 / 8 _ 5اندوه فراوانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همانا هر چه مال دنيا افزون تر و سنگين تر گردد ، بلاى صاحب آن بيش تر مى شود . پس به حال ثروتمندان غبطه مخوريد ، مگر به حال آن كس كه مالش را در راه خدا ببخشد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه مالش افزون گردد ، اندوهش بسيار شود ؛ و هر كه اندوهش بسيار گردد ، دلش در وادى هاى گوناگون افتد و از خدا پروا نكند كه در كدام وادى رود . و آن كه تنها يك دلمشغولى داشته باشد ، خدا از اندوه هاى دنيا رهايش فرمايد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه دنيا را برترين دلمشغولى خود سازد ، خداوند اندوهش را بر وى بپراكند و فقرش را بر پيشانى اش قرار دهد .

امام على عليه السلام :به اندازه دارايى ، اندوه و غم افزون گردد .

امام على عليه السلام :مال ، سرچشمه غم ها است .

امام حسين عليه السلام: هر چه مال كسى افزوده شود ،اندوه و دلمشغولى اش بيش تر گردد . ما تو را شناخته ايم اى تيره ساز زندگىو اى خانه هر فناپذير و هر نيست شونده . زاهد را آن گاه كه نان خورانش سنگينى كنندزهد ناب فراهم نگردد .

.

ص: 960

الإمام الصادق عليه السلام :خَمسَةٌ لا يَنامونَ : الهامُّ بِدَمٍ يَسفِكُهُ ، وذُو المالِ الكَثيرِ لا أمينَ لَهُ ... . (1)

1 / 8 _ 6كَثرَةُ الذُّنوبِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا تَتَمَنَّوا كَثرةَ المالِ ؛ فَإِنَّ كَثرَةَ المالِ تُكثِرُ الذُّنوبَ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :أوحَى اللّهُ عز و جل إلى موسى عليه السلام : يا موسى ، لا تَفرَح بِكَثرَةِ المالِ . . . فَإِنَّ كَثرَةَ المالِ تُنسِي الذُّنوبَ . (3)

1 / 8 _ 7فَسادُ القُلوبِالإمام عليّ عليه السلام :كَثرَةُ المالِ تُفسِدُ القُلوبَ ، وتُنشِئُ الذُّنوبَ . (4)

عنه عليه السلام :اِعلَموا أنَّ كَثرَةَ المالِ مَفسَدَةٌ لِلدّينِ ، مَقساةٌ لِلقُلوبِ . (5)

.


1- .من لا يحضره الفقيه : 1 / 503 / 1446 ، الخصال : 296 / 64 كلاهما عن أبي بصير ، بحار الأنوار : 76 / 179 / 4 .
2- .الفردوس : 5 / 44 / 7407 ، كشف الخفاء : 2 / 349 / 2992 كلاهما عن أبي هريرة .
3- .الكافي : 2 / 497 / 7 عن السكوني وج 8 / 45 / 8 عن عليّ بن عيسى رفعه نحوه ، الخصال : 39 / 23 عن إسماعيل بن أبي زياد عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام ، علل الشرايع : 81 / 2 ، مسائل عليّ بن جعفر : 344 / 849 كلاهما عن عليّ بن جعفر عن الإمام الكاظم عن الإمام الصادق عليهماالسلام ، الجعفريّات : 235 ، بحار الأنوار : 72 / 63 / 9 .
4- .غرر الحكم : 7109 .
5- .تحف العقول : 199 ، بحار الأنوار : 1 / 175 / 41 .

ص: 961

1 / 8 _ 6 بسيار شدن گناهان
1 / 8 _ 7 فاسد شدن دل ها

امام صادق عليه السلام :پنج تن را خواب نباشد : كسى كه در پى خونى است ؛ و آن كه مال بسيار دارد و امينى نمى يابد ... .

1 / 8 _ 6بسيار شدن گناهانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مال بسيار آرزو مكنيد ؛ كه مال بسيار گناهان را بيفزايد .

امام صادق عليه السلام :خداوند به موسى عليه السلام وحى فرمود: «اى موسى! از فراوانى مال شادمان مشو ... ؛ كه مال بسيار گناهان را از ياد مى برد .

1 / 8 _ 7فاسد شدن دل هاامام على عليه السلام :فراوانى مال ، دل ها را فاسد مى كند و سرچشمه گناهان است .

امام على عليه السلام :بدانيدكه بسيارىِ مال ، مايه تباهى دين و سنگدلى است .

.

ص: 962

1 / 8 _ 8سَوادُ الوُجوهِالإمام عليّ عليه السلام :بَينَما نَحنُ عِندَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله وهُوَ يَجودُ بِنَفسِهِ _ وهُوَ مُسَجّىً بِثَوبٍ [و]مُلاءَةٍ خَفيفَةٍ عَلى وَجهِهِ ، فَمَكَثَ ما شاءَ اللّهُ أن يَمكُثَ ، ونَحنُ حَولَهُ بَينَ باكٍ ومُستَرجِعٍ _ إذ تَكَلَّمَ وقالَ : اِبيَضَّت وُجوهٌ ، وَاسوَدَّت وُجوهٌ . . . وَاسوَدَّتِ الوُجوهُ ، أصحابُ الأَموالِ . (1)

1 / 8 _ 9سَلوَةُ الوارِثِالإمام عليّ عليه السلام :المالُ سَلوَةُ الوُرّاثِ . (2)

عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: كَثرَةُ مالِ المَيِّتِ تُسَلّي وَرَثَتَهُ عَنهُ . (3)

1 / 8 _ 10شِدَّةُ المَوتِالإمام عليّ عليه السلام_ في وَصفِ موت الماخوذين على القِرّة _: يُفَكِّرُ فيمَ أفنى عُمرَهُ ، وفيمَ أذهَبَ دَهرَهُ! ويَتَذَكَّرُ أموالاً جَمَعَها ، أغمَضَ في مَطالِبِها ، وأخَذَها مِن مُصَرَّحاتِها ومُشتَبِهاتِها ، قَد لَزِمَتهُ تَبِعاتُ جَمعِها ، وأشرَفَ عَلى فِراقِها ، تَبقى لِمَن وَراءَهُ يَنعَمونَ فيها ويَتَمَتَّعونَ بِها ، فَيَكونُ المَهنَأُ لِغَيرِهِ وَالعِب ءُ عَلى ظَهرِهِ . (4)

.


1- .بحار الأنوار : 22 / 494 / 40 نقلاً عن كتاب الطرف عن الحسين بن موسى بن جعفر عن أبيه عن جدّه عليهم السلام .
2- .غرر الحكم : 451 و ح 378 وفيه «الوارث» بدل «الورّاث» .
3- .شرح نهج البلاغة : 20 / 327 / 741 .
4- .نهج البلاغة : الخطبة 109 ، بحار الأنوار : 6 / 164 / 33 .

ص: 963

1 / 8 _ 8 سياه رويى
1 / 8 _ 9 ناز و نعمت براى وارث
1 / 8 _ 10 سختىِ مرگ

1 / 8 _ 8سياه رويىامام على عليه السلام :نزد پيامبر صلى الله عليه و آله بوديم ، آن گاه كه در آستانه ارتحال بود ، در حالى كه پارچه اى او را پوشانده بود و پَراندازى بر چهره داشت . پس مدتى دراز سكوت فرمود و ما در پيرامونش گاه مى گريستيم و گاه «انا للّه وانا اليه راجعون» مى گفتيم . سپس لب به سخن گشود و فرمود: «برخى چهره ها سفيدند و برخى ، سياه . . . و صاحبان اموال سياه رويند» .

1 / 8 _ 9ناز و نعمت براى وارثامام على عليه السلام :مال ، ناز و نعمت براى وارثان است .

امام على عليه السلام_ در كلمات حكيمانه منسوب به وى _: فراوانىِ مال آن كه مى ميرد ، وارثانش را از ياد او غافل مى كند .

1 / 8 _ 10سختىِ مرگامام على عليه السلام_ در وصف جان كندنِ فريفتگان دنيا _: آدمى بدين مى انديشد كه عمرش را در چه كارى صرف كرده و روزگارش را چه سان سپرى نموده است . و اموالى را كه گرد آورده به ياد مى آورد و اين كه در فراهم كردن آن ها چه چشم پوشى ها كرده و از راه هاى بى شبهه يا باشبهه آن ها را به دست آورده و پيامدهاى گردآورى آن ها دامنش را گرفته و اكنون در آستانه جدا شدن از آن ها است و آن مال ها براى ديگران باقى مى ماند تا از آن برخوردار گردند و لذت برند ؛ بدين سان گوارايى اش براى ديگران و بارش بر دوش او است .

.

ص: 964

1 / 8 _ 11شِدَّةُ الحِسابِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ذُو الدِّرهَمَينِ أشَدُّ حِسابا مِن ذِي الدِّرهَمِ ، وذُو الدّينارَينِ أشَدُّ حِسابا مِن ذِي الدّينارِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :مَا اقتَرَبَ عَبدٌ مِن سُلطانٍ إلاّ تَباعَدَ مِنَ اللّهِ ، ولا كَثُرَ مالُهُ إلاَّ اشتَدَّ حِسابُهُ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :المالُ حِسابٌ ، الظُّلمُ عِقابٌ . (3)

1 / 8 _ 12صُعوبَةُ النَّجاةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ أمامَكُم عَقَبَةً كَؤودا ، لا يَجوزُهَا المُثقِلونَ . (4)

معجم السفر عن أنس :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله لأَِبي ذَرٍّ : إنَّ بَينَ أيدينا عَقَبَةً كَؤودا ، لا يُجاوِزُها إلاَّ المُخِفّونَ . قالَ أبو ذَرٍّ : أنَا مِنهُم يا رَسولَ اللّهِ ؟ فَقالَ لَهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : لَكَ قوتُ يَومٍ أو لَيلَةٍ ؟ قالَ : لا . قالَ : فَأَنتَ مِنَ المُخِفّينَ . (5)

.


1- .كنز العمّال : 3 / 193 / 6118 نقلاً عن الحاكم في تاريخه عن أبي هريرة وراجع شُعب الإيمان : 7 / 377 / 10647 .
2- .ثواب الأعمال : 310 / 1 عن السكوني عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام ، النوادر للراوندي : 89 / 20 ، أعلام الدين : 408 وفيه «طال» بدل «اشتدّ» ، بحار الأنوار : 72 / 67 / 7
3- .غرر الحكم : 183 .
4- .المستدرك على الصحيحين : 4 / 618 / 8713 ، شُعب الإيمان : 7 / 309 / 10408 كلاهما عن أبي الدرداء ، كنز العمّال : 4 / 210 / 10191 ؛ تنبيه الخواطر : 2 / 217 عن أبي الدرداء وفي صدره «إنّ للّه من ورائكم ...» ، تفسير مجمع البيان : 10 / 750 ، الأمالي للسيّد المرتضى : 4 / 200 .
5- .معجم السفر : 435 / 1482 ، كنز العمّال : 3 / 229 / 6287 نقلاً عن السنن الكبرى وكلاهما عن أنس وراجع المعجم الأوسط : 5 / 107 / 4809 .

ص: 965

1 / 8 _ 11 حسابرسى سخت
1 / 8 _ 12 دشوارى نجات يافتن

1 / 8 _ 11حسابرسى سختپيامبر خدا صلى الله عليه و آله:آن كه دو درهم دارد ، حسابرسى اش سخت تر از آن است كه يك درهم دارد ؛ و آن كه دو دينار دارد ، حسابرسى اش سخت تر از آن است كه يك دينار دارد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ بنده اى به حاكم نزديك نگردد ، مگر آن كه از خدا دور شود ؛ و مالش افزون نگردد ، جز آن كه حسابرسى اش سخت شود .

امام على عليه السلام :مال را حسابرسى است و ظلم را كيفر .

1 / 8 _ 12دشوارى نجات يافتنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همانا پيش روى شما گردنه اى بس سخت قرار دارد كه گرانباران از آن گذر نتوانند كرد .

معجم السفر از انس :رسول خدا صلى الله عليه و آله به ابوذر فرمود: «همانا پيش روى ما گردنه اى دشوار است كه تنها سبكباران از آن گذر توانند كرد» . ابوذر گفت: «آيا من از جمله ايشانم؟» پيامبر به وى فرمود: «آيا غذاى يك روز يا شبت را دارى؟» گفت: «نه!» . فرمود: «پس تو از سبكبارانى» (1) .

.


1- .قابل توجه است كه اين روايت از نظر سند فاقد اعتبار لازم است و مى توان آن را بر سبكبارترين افراد در قيامت حمل كرد .

ص: 966

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الأَكثَرونَ هُمُ الأَسفَلونَ يَومَ القِيامَةِ ، إلاّ مَن قالَ بِالمالِ هكَذا وهكَذا ، وكَسَبَهُ مِن طَيِّبٍ . (1)

صحيح البخاري عن أبو ذرّ :كُنتُ أمشي مَعَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله في حَرَّةِ المَدينَةِ عِشاءً ، اِستَقبَلَنا اُحُدٌ ، فَقالَ : يا أبا ذَرٍّ ، ما اُحِبُّ أنَّ اُحُدا لي ذَهَبا ، يَأتي عَلَيَّ لَيلَةٌ أو ثَلاثٌ عِندي مِنهُ دينارٌ إلاّ أرصُدُهُ لِدَينٍ ، إلاّ أن أقولَ بِهِ في عِبادِ اللّهِ هكَذا وهكَذا وهكَذا . وأرانا بِيَدِهِ . ثُمَّ قالَ : يا أبا ذَرٍّ . قُلتُ : لَبَّيكَ وسَعدَيكَ يا رَسولَ اللّهِ ! قالَ : الأَكثَرونَ هُمُ الأَقَلّونَ ، إلاّ مَن قالَ هكَذا وهكَذا . (2)

صحيح البخاري عن أبو ذرّ :اِنتَهَيتُ إلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله وهُوَ يَقولُ في ظِلِّ الكَعبَةِ : هُمُ الأَخسَرونَ ورَبِّ الكَعبَةِ ! هُمُ الأَخسَرونَ ورَبِّ الكَعبَةِ ! قُلتُ : ما شَأني؟ أيُرى فِيَّ شَيءٌ ، ما شَأني ؟ فَجَلَستُ إلَيهِ وهُوَ يَقولُ ، فَمَا استَطَعتُ أن أسكُتَ ، وتَغَشّاني ما شاءَ اللّهُ ، فَقُلتُ : مَن هُم _ بِأَبي أنتَ واُمّي! _ يا رَسولَ اللّهِ ؟ قالَ : الأَكثَرونَ أموالاً ، إلاّ مَن قالَ هكَذا وهكَذا وهكَذا . (3)

.


1- .سنن ابن ماجة : 2 / 1384 / 4130 عن أبي ذرّ وح 4131 عن أبي هريرة ، مسند ابن حنبل : 8 / 91 / 21456 عن أبي ذرّ وكلاهما نحوه ، كنز العمّال : 6 / 353 / 16023 وراجع تاريخ بغداد : 7 / 264 / 3747 .
2- .صحيح البخاري: 5/2312/5913، صحيح مسلم: 2/687/32، مسند ابن حنبل: 8/80/21405، السنن الكبرى : 10 / 318 / 20768 كلّها نحوه ، كنز العمّال : 6 / 356 / 16037 وراجع الأدب المفرد : 239 / 803 .
3- .صحيح البخاري : 6/2447/6262 ، صحيح مسلم: 2/686/30، مسند ابن حنبل: 8/94/21469، السنن الكبرى : 10 / 47 / 19813 وح 19812 كلّها نحوه .

ص: 967

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آنان كه بيش تر دارند ، در روز قيامت در جايگاهى پست ترند ، مگر آن كه دارنده مال آن را در اين و آن [كار خير] صرف مايد و از راه درست به دستش آورده باشد .

صحيح البخارى از ابوذر :شبانگاهى همراه پيامبر صلى الله عليه و آله در زمينى سنگلاخ بيرون مدينه قدم مى زدم . كوه اُحد پيش روى ما بود . وى فرمود : «اى ابوذر! من دوست نمى دارم كه كوه احد از طلا گردد و براى من باشد و يك يا سه شب بر من در رسد و دينارى از آن نزدم باشد ، جز اين كه آن را براى پرداخت وامى كنار نهم ؛ مگر اين كه آن را در راه بندگان خدا به چنين و چنين و چنين [كار خير ]زنم» . و با دستش به ما علامت داد . سپس فرمود: «اى ابوذر!» . گفتم: «از جان و دل در خدمتم ، اى رسول خدا صلى الله عليه و آله . فرمود: «آنان كه بيش تر دارند ، كم مايه ترند ؛ مگر آن كه كسى چنين و چنين [كار خير ]كند» .

صحيح البخارى از ابوذر :نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله رفتم ، در حالى كه در سايه كعبه مى فرمود: «سوگند به پروردگار كعبه! ايشان زيانكارانند . سوگند به پروردگار كعبه! ايشان زيانكارانند» . [با خود] گفتم: «حال من چه سان است؟ آيا در من كاستى اى است؟ حال من چه سان است؟» پس نزد وى نشستم ، در حالى كه مى فرمود: «حال كه آن چه خدا خواسته ، ذهن مرا به خود مشغول داشته ، نمى توانم سكوت ورزم» . گفتم: «پدرم و مادرم فداى تو باد! آنان كيانند اى رسول خدا؟» فرمود: «همانان كه مال بسيار دارند ، مگر كسى كه چنين و چنين و چنين [كار خير] كند» .

.

ص: 968

التوحيد عن زيد بن وهب عن أبي ذرّ :خَرَجتُ لَيلَةً مِنَ اللَّيالي فَإِذا رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آلهيَمشي وَحدَهُ لَيسَ مَعَهُ إنسانٌ ، فَظَنَنتُ أنَّهُ يَكرَهُ أن يَمشِيَ مَعَهُ أحَدٌ ، قالَ : فَجَعَلتُ أمشي في ظِلِّ القَمَرِ ، فَالتَفَتَ فَرَآني ، فَقالَ : مَن هذا ؟ قُلتُ : أبو ذَرٍّ جَعَلَنِي اللّهُ فِداكَ ! قالَ : يا أبا ذَرٍّ تَعالَ . فَمَشَيتُ مَعَهُ ساعَةً ، فَقالَ : إنَّ المُكثِرينَ هُمُ الأَقَلّونَ يَومَ القِيامَةِ ، إلاّ مَن أعطاهُ اللّهُ خَيرا ، فَنَفَحَ مِنهُ بِيَمينِهِ وشِمالِهِ وبَينَ يَدَيهِ ووَراءَهُ ، وعَمِلَ فيهِ خَيرا . (1)

سنن الترمذي عن المعرور بن سويد عن أبي ذرّ :جِئتُ إلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آلهوهُوَ جالِسٌ في ظِلِّ الكَعبَةِ ، قالَ : فَرَآني مُقبِلاً ، فَقالَ : هُمُ الأَخسَرونَ _ ورَبِّ الكَعبَةِ _ يَومَ القِيامَةِ . قالَ : فَقُلتُ : ما لي؟ لَعَلَّهُ اُنزِلَ فِيَّ شَيءٌ ! قالَ : قُلتُ : مَن هُم فِداكَ أبي واُمّي! ؟ فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : هُمُ الأَكثَرونَ إلاّ مَن قالَ هكَذا وهكَذا وهكَذا . فَحَثا بَينَ يَدَيهِ وعَن يَمينِهِ وعَن شِمالِهِ ، ثُمَّ قالَ: وَالَّذي نَفسي بِيَدِهِ ! لا يَموتُ رَجُلٌ فَيَدَعُ إبِلاً أو بَقَرا لَم يُؤَدِّ زَكاتَها إلاّ جاءَتهُ يَومَ القِيامَةِ أعظَمَ ما كانَت وأسمَنَهُ ، تَطَؤُهُ بِأَخفافِها ، وتَنطَحُهُ بِقُرونِها؛ كُلَّما نَفِدَت اُخراها عادَت عَلَيهِ اُولاها، حَتّى يُقضى بَينَ النّاسِ . (2)

.


1- .التوحيد : 25 / 24 وص 409 / 9 ، بحار الأنوار : 3 / 7 / 17 ؛ صحيح البخاري : 5 /2366/ 6078، صحيح مسلم : 2 / 688 / 33 ، حلية الأولياء : 5 / 65 نحوه .
2- .سنن الترمذي : 3 / 12 / 617 ، سنن النسائي : 5 / 10 ، مسند ابن حنبل : 8 / 81 / 21409 وص 414 / 21547 ، السنن الكبرى : 4 / 164 / 7284 والثلاثة الأخيرة نحوه .

ص: 969

التوحيد از زيد بن وهب از ابوذر :شبى از شب ها بيرون شدم و رسول خدا صلى الله عليه و آلهرا ديدم كه تنها قدم مى زند و هيچ كس با وى نيست . گمان كردم كه وى دوست نمى دارد كسى با او همراه باشد . پس در سايه ماه به گام زدن پرداختم . وى مرا ديد و فرمود : «كيست؟» گفتم: «خدا مرا فداى تو سازد ؛ ابوذرم» . فرمود: «اى ابوذر! پيش آى» . پس چندى با وى قدم زدم . فرمود: «در روز قيامت ، آنان كه بيش تر دارند ، كم مايه ترند ، مگر آن كس كه خدا به وى خير عطا فرموده باشد و او از آن ، به راست و چپ و پيش رو و پشت سر ببخشد و با آن ، كار نيك كند» .

سنن الترمذى از معرور بن سويد از ابوذر :نزد رسول خدا صلى الله عليه و آلهرفتم كه در سايه كعبه نشسته بود . مرا ديد كه پيش مى آيم . فرمود : «به خدا سوگند كه در روز قيامت ، آنان زيانكارند» . [با خود] گفتم: «مرا چه شده است؟ شايد درباره من چيزى نازل گشته است» . پس به پيامبر صلى الله عليه و آله گفتم: «پدر و مادرم فدايت! آنان كيانند؟» فرمود: «آنان بيشينه دارانند ، مگر كسى كه چنين و چنين و چنين [كار خير ]كند» . سپس قدرى خاك به پيش رو و راست و چپ خود پاشيد و فرمود: «سوگند به آن كه جانم در دست او است! هيچ كس نمى ميرد كه از خود شتر يا گاوى بر جا نهد كه زكاتش را ادا نكرده باشد ، مگر آن كه روز قيامت آن حيوان ، فربه تر و بزرگ تر ، آيد و او را لگدمال كند و با شاخ هايش وى را براند ؛ و اين كار پياپى از سر گرفته شود تا در ميان مردم بر وى حكم شود» .

.

ص: 970

1 / 8 _ 13الهَلاكالكتاب :«فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُكِّرُواْ بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَ بَ كُلِّ شَىْ ءٍ حَتَّى إِذَا فَرِحُواْ بِمَآ أُوتُواْ أَخَذْنَ_هُم بَغْتَةً فَإِذَا هُم مُّبْلِسُونَ . (1) »

«فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ فِى زِينَتِهِ قَالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَيَوةَ الدُّنْيَا يَ__لَيْتَ لَنَا مِثْلَ مَآ أُوتِىَ قَ_رُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ * وَ قَالَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ثَوَابُ اللَّهِ خَيْرٌ لِّمَنْ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صَ__لِحًا وَ لاَ يُلَقَّ_ل_هَآ إِلاَّ الصَّ_بِرُونَ * فَخَسَفْنَا بِهِ وَ بِدَارِهِ الْأَرْضَ فَمَا كَانَ لَهُ مِن فِئَةٍ يَنصُرُونَهُ مِن دُونِ اللَّهِ وَ مَا كَانَ مِنَ الْمُنتَصِرِينَ * وَ أَصْبَحَ الَّذِينَ تَمَنَّوْاْ مَكَانَهُ بِالْأَمْسِ يَقُولُونَ وَيْكَأَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَآءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ يَقْدِرُ لَوْلاَ أَن مَّنَّ اللَّهُ عَلَيْنَا لَخَسَفَ بِنَا وَيْكَأَنَّهُ لاَ يُفْلِحُ الْكَ_فِرُونَ . (2) »

«إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّ__لِحَ_تِ جَنَّ_تٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَ_رُ وَ الَّذِينَ كَفَرُواْ يَتَمَتَّعُونَ وَ يَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الْأَنْعَ_مُ وَ النَّارُ مَثْوًى لَّهُمْ * وَ كَأَيِّن مِّن قَرْيَةٍ هِىَ أَشَدُّ قُوَّةً مِّن قَرْيَتِكَ الَّتِى أَخْرَجَتْكَ أَهْلَكْنَ_هُمْ فَلاَ نَاصِرَ لَهُمْ . (3) »

«أَ فَلَمْ يَسِيرُواْ فِى الْأَرْضِ فَيَنظُرُواْ كَيْفَ كَانَ عَ_قِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَانُواْ أَكْثَرَ مِنْهُمْ وَ أَشَدَّ قُوَّةً وَ ءَاثَارًا فِى الْأَرْضِ فَمَآ أَغْنَى عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَكْسِبُونَ * فَلَمَّا جَآءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَ_تِ فَرِحُواْ بِمَا عِندَهُم مِّنَ الْعِلْمِ وَ حَاقَ بِهِم مَّا كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِءُونَ .» (4)

«أَ وَ لَمْ يَسِيرُواْ فِى الْأَرْضِ فَيَنظُرُواْ كَيْفَ كَانَ عَ_قِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَانُواْ أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ أَثَارُواْ الْأَرْضَ وَ عَمَرُوهَآ أَكْثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا وَ جَآءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَ_تِ فَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْ_لِمَهُمْ وَ لَ_كِن كَانُواْ أَنفُسَهُمْ يَظْ_لِمُونَ . (5) »

.


1- .الأنعام : 44 .
2- .القصص : 79 _ 82 .
3- .محمّد : 12 و 13 .
4- .غافر : 82 و 83 .
5- .الروم : 9 .

ص: 971

1 / 8 _ 13 نابودى

1 / 8 _ 13نابودىقرآن:«پس چون آن چه را بدان پند داده شدند ، فراموش كردند ، درهاى همه چيز را بر آنان بگشوديم تا چون بدان چه داده شدند شادمان گشتند ، ناگهان بگرفتيمشان؛ پس همان دم نوميد شدند.»

«پس بر قوم خود در آرايش خويش بيرون آمد . كسانى كه خواستار زندگانى اين جهان بودند ، گفتند: اى كاش مانند آن چه به قارون داده شده ، ما را مى بود؛ كه همانا او داراى بهره اى بزرگ است * و كسانى كه به آنان دانش داده شده ، گفتند : واى بر شما! پاداش خدا براى كسى كه ايمان آورده و كار نيك و شايسته كرده ، بهتر است؛ و اين را فرا نمى گيرند مگر شكيبايان * پس او و خانه اش را به زمين فرو برديم؛ و هيچ گروهى نبود كه او را در برابر خدا يارى كند و خود نيز از بازدارندگان عذاب از خويش نبود * و آنان كه ديروز جايگاه او را آرزو مى كردند ، در حالى بامداد كردند كه مى گفتند: واى! گويى خدا است كه روزى را براى هر كه از بندگان خود بخواهد ، فراخ مى كند و تنگ مى گرداند؛ اگر نه اين بود كه خدا بر ما منت نهاد ، هر آينه ما را نيز به زمين فرو مى برد؛ واى ، گويى كافران رستگار نمى شوند .»

«همانا خدا كسانى را كه ايمان آوردند و كارهاى نيك و شايسته كردند ، به بهشت هايى درآورَد كه از زير آن ها جوى ها روان است. و كسانى كه كافر شدند ، كام و بهره مى گيرند و همانند چهارپايان مى خورند و آتش دوزخ جايگاهشان است * و بسا شهرها كه از شهر تو كه بيرونت كردند ، نيرومندتر بودند؛ هلاكشان كرديم و هيچ ياورى نداشتند .»

«آيا در زمين گردش نكرده اند تا بنگرند كه سرانجامِ كسانى كه پيش از آنان بودند ، چه سان بود؛ آنان كه از ايشان نيرومندتر بودند و نشانه هاى به جا مانده بيش ترى در زمين داشتند؛ پس آن چه فراهم مى كردند ، به كارشان نيامد * پس چون پيامبرانشان با نشانه ها و دليل هاى روشن بديشان آمدند ، آنان بدان چه از دانش نزدشان بود ، دلْ خوش كردند و آن چه به آن استهزا مى كردند ، آنان را فراگرفت .»

«آيا در زمين نگشتند تا ببينند سرانجامِ كسانى كه پيش از آنان بودند ، چه سان شد؟ آنان از اينان نيرومندتر بودند و زمين را شيار كردند و بيش از آن چه اينان آبادش كردند ، آن را آباد ساختند؛ و پيامبرانشان با حجت هاى روشن بديشان آمدند؛ پس خدا بر آن نبود كه بر آنان ستم كند ، بلكه خود بر خويشتن ستم مى كردند .»

.

ص: 972

«فَأَمَّا عَادٌ فَاسْتَكْبَرُواْ فِى الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ قَالُواْ مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً أَ وَ لَمْ يَرَوْاْ أَنَّ اللَّهَ الَّذِى خَلَقَهُمْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ كَانُواْ بِ_ئايَ_تِنَا يَجْحَدُونَ . (1) »

«أَ وَ لَمْ يَسِيرُواْ فِى الْأَرْضِ فَيَنظُرُواْ كَيْفَ كَانَ عَ_قِبَةُ الَّذِينَ كَانُواْ مِن قَبْلِهِمْ كَانُواْ هُمْ أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ ءَاثَارًا فِى الْأَرْضِ فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَ مَا كَانَ لَهُم مِّنَ اللَّهِ مِن وَاقٍ . (2) »

«فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خَاوِيَةَ بِمَا ظَ_لَمُواْ إِنَّ فِى ذَ لِكَ لَأَيَةً لِّقَوْمٍ يَعْلَمُونَ . (3) »

«وَعَدَ اللَّهُ الْمُنَ_فِقِينَ وَ الْمُنَ_فِقَ_تِ وَ الْكُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ خَ__لِدِينَ فِيهَا هِىَ حَسْبُهُمْ وَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّقِيمٌ * كَالَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ كَانُواْ أَشَدَّ مِنكُمْ قُوَّةً وَ أَكْثَرَ أَمْوَ لاً وَ أَوْلَ_دًا فَاسْتَمْتَعُواْ بِخَلَ_قِهِمْ فَاسْتَمْتَعْتُم بِخَلَ_قِكُمْ كَمَا اسْتَمْتَعَ الَّذِينَ مِن قَبْلِكُم بِخَلَ_قِهِمْ وَ خُضْتُمْ كَالَّذِى خَاضُواْ أُوْلَ_ئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَ__لُهُمْ فِى الدُّنْيَا وَ الأَْخِرَةِ وَ أُوْلَ_ئِكَ هُمُ الْخَ_سِرُونَ . (4) »

«وَ قَطَّعْنَ_هُمُ اثْنَتَىْ عَشْرَةَ أَسْبَاطًا أُمَمًا وَ أَوْحَيْنَآ إِلَى مُوسَى إِذِ اسْتَسْقَ_ل_هُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِب بِّعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا قَدْعَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَّشْرَبَهُمْ وَ ظَ_لَّلْنَا عَلَيْهِمُ الْغَمَ_مَ وَ أَنزَلْنَا عَلَيْهِمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوَى كُلُواْ مِن طَيِّبَ_تِ مَا رَزَقْنَ_كُمْ وَ مَا ظَ_لَمُونَا وَ لَ_كِن كَانُواْ أَنفُسَهُمْ يَظْ_لِمُونَ * وَ إِذْ قِيلَ لَهُمُ اسْكُنُواْ هَ_ذِهِ الْقَرْيَةَ وَ كُلُواْ مِنْهَا حَيْثُ شِئْتُمْ وَ قُولُواْ حِطَّةٌ وَ ادْخُلُواْ الْبَابَ سُجَّدًا نَّغْفِرْ لَكُمْ خَطِي_ئ_تِكُمْ سَنَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ * فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَ_لَمُواْ مِنْهُمْ قَوْلاً غَيْرَ الَّذِى قِيلَ لَهُمْ فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِجْزًا مِّنَ السَّمَآءِ بِمَا كَانُواْ يَظْ_لِمُونَ * وَسْ_ئلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتِى كَانَتْ حَاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ يَعْدُونَ فِى السَّبْتِ إِذْ تَأْتِيهِمْ حِيتَانُهُمْ يَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعًا وَ يَوْمَ لاَ يَسْبِتُونَ لاَ تَأْتِيهِمْ كَذَ لِكَ نَبْلُوهُم بِمَا كَانُواْ يَفْسُقُونَ * وَ إِذْ قَالَتْ أُمَّةٌ مِّنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا اللَّهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا قَالُواْ مَعْذِرَةً إِلَى رَبِّكُمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ * فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُكِّرُواْ بِهِ أَنجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَ أَخَذْنَا الَّذِينَ ظَ_لَمُواْ بِعَذَابِم بَ_ئيسِ بِمَا كَانُواْ يَفْسُقُونَ . (5) »

.


1- .فصّلت : 15 .
2- .غافر : 21 .
3- .النمل : 52 .
4- .التوبة : 68 و 69 .
5- .الأعراف : 160 _ 165 .

ص: 973

«اما عاد ، در زمين به ناروا گردن كشى كردند و گفتند: كيست نيرومندتر از ما؟ آيا نديدند كه آن خداى كه آنان را آفريده ، از ايشان نيرومندتر است؟ و آن ها آيات ما را انكار مى كردند .»

«آيا در زمين گردش نكرده اند تا بنگرند كه سرانجامِ كسانى كه پيش از آنان بودند ، چه سان بود؟ آنان از اينان نيرومندتر و داراى آثار بازمانده بيش ترى در زمين بودند؛ پس خداوند آنان را به سزاى گناهانشان بگرفت و ايشان را از خدا هيچ نگاه دارنده اى نبود .»

«اينك خانه هاشان به ستمى كه كردند ، ويران و تهى مانده است. هر آينه در آن ، براى گروهى كه بدانند ، نشانه و عبرتى است.»

«خداوند مردان و زنان منافق و كافران را آتش دوزخ وعده كرده است كه در آن جاويدانند؛ همان بس است آن ها را و خداى لعنتشان كرده و آنان را عذابى است پاينده * [شما كافران و منافقان ]همانند كسانى [هستيد] كه پيش از شما بودند ، در حالى كه از شما نيرومندتر و داراى اموال و فرزندان بيش تر بودند ، از بهره خويش برخوردار شدند و شما نيز از بهره خود برخوردار شديد ، هم چنان كه آنان كه پيش از شما بودند ، از بهره خويش برخوردار شدند و [در سخنان باطل ]فرو رفتيد ، چنان كه آن ها فرو رفتند . آنان كارهايشان در اين جهان و آن جهان تباه و برباد شد؛ و آنانند زيانكاران.»

«و آنان را به دوازده قبيله كه گروه هايى [از نوادگان يعقوب] بودند ، بخش كرديم؛ و به موسى آن گاه كه قومش از او آب خواستند ، وحى كرديم كه عصايت را بر آن سنگ بزن ، پس دوازده چشمه از آن جوشيد ، هر گروهى آبشخور خويش را بشناخت . و ابر را بر آنان سايبان ساختيم؛ و بر آنان مَنّ و سلوى فرو فرستاديم [و گفتيم:] از پاكيزه هايى كه روزى تان كرده ايم ، بخوريد. و بر ما ستم نكردند ، بلكه بر خويشتن ستم مى كردند * و [ياد كن] آن گاه كه به آنان گفته شد در اين شهر جاى گيريد و از نعمت آن ، هر جا كه خواهيد بخوريد و گوييد : گناهان ما را فرو نه؛ و سجده كنان از دروازه درآييد تا گناهانتان را بيامرزيم. زودا كه نيكوكاران را [پاداش نيك] بيفزاييم * اما كسانى از آن ها كه ستم كردند ، سخنى جز آن كه به آنان گفته شده بود ، به جاى آن گفتند؛ پس به سزاى آن كه ستم مى كردند ، عذابى از آسمان بر آنان فرستاديم * و ايشان را از شهرى كه كنار دريا بود؛ بپرس؛ آن گاه كه درباره شنبه از اندازه در مى گذشتند ، هنگاميكه ماهيانشان در روز شنبه آشكارا و به انبوهى نزد آن ها مى آمدند و روزى كه شنبه نمى گرفتند ، به نزدشان نمى آمدند. اين گونه، آنان را به سبب آن كه نافرمانى مى كردند، مى آزموديم * و آن گاه كه گروهى از آنان گفتند: چرا گروهى را پند مى دهيد كه خدا هلاك كننده آن ها است يا عذاب كننده آنان به عذابى سخت است؟ گفتند: تا عذرى باشد نزد پروردگارتان و شايد كه پرهيزگارى كنند * پس چون پندى را كه به آن ها داده شده بود ، فراموش كردند ، كسانى را كه از بدى باز مى داشتند ، رهانيديم و كسانى را كه ستم كردند ، به سزاى نافرمانى كه مى كردند ، به عذابى سخت بگرفتيم .»

.

ص: 974

«وَ مَآ أَرْسَلْنَا فِى قَرْيَةٍ مِّن نَّبِىٍّ إِلآَّ أَخَذْنَآ أَهْلَهَا بِالْبَأْسَآءِ وَ الضَّرَّآءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ * ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكَانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفَواْ وَّ قَالُواْ قَدْ مَسَّ ءَابَآءَنَا الضَّرَّآءُ وَ السَّرَّآءُ فَأَخَذْنَ_هُم بَغْتَةً وَ هُمْ لاَ يَشْعُرُونَ . (1) »

«وَ اضْرِبْ لَهُم مَّثَلاً رَّجُلَيْنِ جَعَلْنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَيْنِ مِنْ أَعْنَ_بٍ وَ حَفَفْنَ_هُمَا بِنَخْلٍ وَ جَعَلْنَا بَيْنَهُمَا زَرْعًا * كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ ءَاتَتْ أُكُلَهَا وَ لَمْ تَظْ_لِم مِّنْهُ شَيْ_ئا وَ فَجَّرْنَا خِلَ__لَهُمَا نَهَرًا * وَ كَانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقَالَ لِصَ_حِبِهِ وَ هُوَ يُحَاوِرُهُ أَنَا أَكْثَرُ مِنكَ مَالاً وَ أَعَزُّ نَفَرًا * وَ دَخَلَ جَنَّتَهُ وَ هُوَ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ قَالَ مَآ أَظُنُّ أَن تَبِيدَ هَ_ذِهِ أَبَدًا * وَ مَآ أَظُنُّ السَّ_اعَةَ قَآئِمَةً وَ لَ_ئِن رُّدِدتُّ إِلَى رَبِّى لَأَجِدَنَّ خَيْرًا مِّنْهَا مُنقَلَبًا * قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَ هُوَ يُحَاوِرُهُ أَكَفَرْتَ بِالَّذِى خَلَقَكَ مِن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلاً*لَّ_كِنَّاْ هُوَ اللَّهُ رَبِّى وَ لاَ أُشْرِكُ بِرَبِّى أَحَدًا* وَ لَوْ لاَ إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ مَا شَآءَ اللَّهُ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ إِن تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنكَ مَالاً وَ وَلَدًا * فَعَسَى رَبِّى أَن يُؤْتِيَنِ خَيْرًا مِّن جَنَّتِكَ وَ يُرْسِلَ عَلَيْهَا حُسْبَانًا مِّنَ السَّمَآءِ فَتُصْبِحَ صَعِيدًا زَلَقًا * أَوْ يُصْبِحَ مَآؤُهَا غَوْرًا فَلَن تَسْتَطِيعَ لَهُ طَ_لَبًا * وَ أُحِيطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ يُقَلِّبُ كَفَّيْهِ عَلَى مَآ أَنفَقَ فِيهَا وَهِىَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَ يَقُولُ يَ__لَيْتَنِى لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّى أَحَدًا * وَ لَمْ تَكُن لَّهُ فِئَةٌ يَنصُرُونَهُ مِن دُونِ اللَّهِ وَ مَا كَانَ مُنتَصِرًا * هُنَالِكَ الْوَلَ_ايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَوَابًا وَ خَيْرٌ عُقْبًا . (2) »

.


1- .الأعراف : 94 و 95 .
2- .الكهف : 32 _ 44 .

ص: 975

«و ما هيچ پيامبرى را در هيچ آبادى و شهرى نفرستاديم ، مگر آن كه مردمِ آن را به سختى و گزند گرفتار كرديم تا شايد زارى كنند * سپس به جاى بدى ، نيكى آورديم تا فزونى يافتند و گفتند: پدران ما را نيز سختى و راحت رسيد ؛ پس ايشان را ناگهان ، در حالى كه آگاهى نداشتند ، بگرفتيم .»

«و براى آنان [داستانِ] دو مردى را مثل بزن كه به يكى از آن ها دو بوستان از تاك ها داديم و بر گردِ آن ها خرمابُن ها و در ميان آن ها كشتزارى پديد كرديم * هر دو بوستان ميوه خود را مى داد و چيزى از آن نمى كاست؛ و ميان آن دو بوستان جويى فراخ روان ساختيم * و او را ميوه ها بود؛ پس به يار خود كه با وى گفت و گو مى كرد ، گفت : من به مال ، از تو بيش تر و به افراد ، توانمندترم * و به بوستان خويش درآمد ، در حالى كه بر خويشتن ستمكار بود ، گفت: نپندارم كه اين بوستان هيچ گاه تباه و نابود گردد * و نپندارم كه رستاخيز برپا شود؛ و اگر هم به سوى خداوندم بازگردانده شوم ، هر آينه بهتر از اين ، بازگشتگاهى بيابم * يارش كه با او گفت و گو مى كرد ، گفت: آيا به آن [خداى ]كه تو را از خاك و سپس از نطفه آفريد و آن گاه مردى راست بالا و تمام اندام كرد ، كافر شده اى؟ * اما من [مى گويم: ]او است خداى يكتا ، پروردگار من؛ و هيچ كس را با پروردگارم شريك نمى سازم * و چرا آن گاه كه به بوستانت درآمدى ، نگفتى : هر چه خداى خواهد [همان شود]؛ نيرويى جز به يارى خداوند نيست؟ اگر مرا به مال و فرزند ، كم تر از خود مى بينى * اميد است كه پروردگارم مرا بهتر از بوستان تو دهد و بر بوستان تو از آسمان عذابى آتشبار بفرستد تا زمينى هموار و بى گياه گردد * يا آب آن به زمين فرو شود تا جُستنِ آن هرگز نتوانى * و ميوه هايش نابود گشت؛ پس بامداد دو دست خويش [به پشيمانى و اندوه] بر آن چه در آن هزينه كرده بود ، مى گردانيد و به هم مى ماليد ، در حالى كه داربست هاى تاك هايش فروريخته بود؛ و مى گفت: اى كاش كسى را با پروردگارم شريك نساخته بودم * و او را از غير خدا گروهى نبود كه يارى اش كند و نه خود ، يارى كننده خويش بود * آن جا ، يارى و كارسازى تنها از آنِ خداى حق است؛ او به پاداش دادن ، بهتر و به سرانجام ، نيكوتر است .»

.

ص: 976

الحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :هَلاكُ رِجالِ اُمَّتي في تَركِ العِلمِ وجَمعِ المالِ . (1)

مسند ابن حنبل عن أبو سعيد الخدريّ :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : هَلَكَ المُثرونَ . قالوا : إلاّ مَن ؟ قالَ : هَلَكَ المُثرونَ . قالوا : إلاّ مَن ؟ قالَ : هَلَكَ المُثرونَ . قالَ : حَتّى خِفنا أن يَكونَ قَد وَجَبَت . قالَ : إلاّ مَن قالَ هكَذا وهكَذا وهكَذا ، وقَليلٌ ما هُم . (2)

الأمالي للمفيد عن أبو هريرة :كُنتُ أمشي مَعَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله في نَخلٍ لِبَعضِ أهلِ المَدينَةِ ، فَقالَ : يا أبا هُرَيرَةَ ، هَلَكَ المُكثِرونَ إلاّ مَن قالَ هكَذا وهكَذا وهكَذا _ ثَلاثَ مَرّاتٍ حَثا بِكَفِّهِ عَن يَمينِهِ وعَن يَسارِهِ وبَينَ يَدَيهِ _ وقَليلٌ ما هُم . (3)

الأمالي للمفيد عن شقيق :دَخَلَ عَلَيها [ أي اُمِّ سَلَمَةَ زَوجِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ]عَبدُ الرَّحمانِ بنُ عَوفٍ ، فَقالَ : يا اُمَّه ، قَد خِفتُ أن تُهلِكَني كَثرَةُ مالي ؛ أنَا أكثَرُ قُرَيشَ مالاً . قالَت : يا بُنَيَّ فَأَنفِق ؛ فَإِنّي سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ : مِن أصحابي مَن لا يَراني بَعدَ أن اُفارِقَهُ . (4)

الإمام عليّ عليه السلام :يا كُمَيلُ ، هَلَكَ خُزّانُ الأَموالِ وهُم أحياءٌ . (5)

.


1- .تنبيه الخواطر : 1 / 3 ، إرشاد القلوب : 183 .
2- .مسند ابن حنبل : 4 / 105 / 11491 ، مسند أبي يعلى : 2 / 28 / 1078 نحوه .
3- .مسند ابن حنبل: 3/180/8091 وص617/10799، المستدرك على الصحيحين:1/698/1901، مسند إسحاق بن راهويه : 1 / 291 / 266 كلّها نحوه ، كنز العمّال : 3 / 730 / 8596 .
4- .الأمالي للمفيد : 38 / 5 ، بحار الأنوار : 28 / 22 / 31 ؛ مسند أبي يعلى : 6 / 282 / 6967 ، مسند ابن حنبل : 10 / 217 / 26756 نحوه .
5- .نهج البلاغة : الحكمة 147 ، خصائص الأئمّة عليهم السلام : 105 ، كمال الدين : 291 / 2 ،تحف العقول : 170 ، الأمالي للمفيد : 249 / 3 ، الأمالي للطوسي : 20 / 23 وليس فيهما «وهم أحياء» وكلّها عن كميل وفيها «مات» بدل «هلك» ، بحار الأنوار : 23 / 46 / 91 .

ص: 977

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هلاكت افراد امت من در ترك دانش و گردآورى مال است .

مسند ابن حنبل از ابوسعيد خدرى :رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «ثروت اندوزان هلاك گشتند» . گفتند: «مگر چه كسانى؟» فرمود: «ثروت اندوزان هلاك گشتند .» گفتند: «مگر چه كسانى؟» فرمود: «ثروت اندوزان هلاك گشتند» . و اين چندان بود كه ما بيم ورزيديم هلاكت آنان قطعى باشد . سپس فرمود: «مگر كسى كه چنين و چنين و چنين [در كار خير] صرف كند ؛ و آنان اندكند» .

امالى مفيد از ابوهريره :همراه رسول خدا صلى الله عليه و آله در نخلستانى از آنِ يكى از اهل مدينه قدم مى زدم . وى فرمود : «اى ابوهريره! بسيارداران هلاك گردند ، مگر آنان كه چنين و چنين و چنين [كار خير] كنند _ و سه بار با كف دستش به راست و چپ و مقابلش خاك پاشيد _ ؛ و اينان اندكند» .

امالى مفيد از شقيق :عبدالرحمان بن عوف نزد ام سلمه ، همسر پيامبر صلى الله عليه و آله ، درآمد و گفت : «مادر! بيم دارم فراوانىِ مالم مرا هلاك كند ؛ چرا كه در قريش بيش از همه مال دارم» . فرمود : «پسرم! انفاق كن ؛ كه من از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه فرمود : از جمله اصحاب من ، كسى است كه پس از آن كه از وى جدا گردم ، ديگر او را نبينم » .

امام على عليه السلام :اى كميل! مال اندوزان ، در حالى كه زنده اند ، مرده اند !

.

ص: 978

1 / 8 _ 14شَرُّ الدُّنيا وَالآخِرَةِالكتاب :«فَلاَ تُعْجِبْكَ أَمْوَ لُهُمْ وَ لآَ أَوْلَ_دُهُمْ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُم بِهَا فِى الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ تَزْهَقَ أَنفُسُهُمْ وَ هُمْ كَ_فِرُونَ . (1) »

«أَ يَحْسَبُونَ أَنَّمَا نُمِدُّهُم بِهِ مِن مَّالٍ وَ بَنِينَ * نُسَارِعُ لَهُمْ فِى الْخَيْرَ تِ بَل لاَّ يَشْعُرُونَ . (2) »

الحديث :الإمام عليّ عليه السلام :ثَروَةُ الدُّنيا فَقرُ الآخِرَةِ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :إيّاكَ أن تُطمِحَ نَفسَكَ إلى مَن فَوقَكَ ، وكَفى بِما قالَ اللّهُ عز و جللِرَسولِهِ صلى الله عليه و آله : «فَلاَ تُعْجِبْكَ أَمْوَ لُهُمْ وَ لآَ أَوْلَ_دُهُمْ (4) . (5) »

راجع : ص 908 (الخصائص السلبية للثّروة) . ص 986 (التحذير من التّرف) .

.


1- .التوبة : 55 ، وانظر الآية 85 .
2- .المؤمنون : 55 و 56 .
3- .غرر الحكم : 4705 .
4- .انظر : ص 392 (المبادئ الأخلاقية / النظر إلى الأدنى معيشةً) .
5- .الكافي : 8 / 168 / 189 وج 2 / 137 / 1 عن الإمام الباقر عليه السلاموفيه «بصرك» بدل «نفسك» ، الزهد للحسين بن سعيد : 12 / 24 و ليس فيه «نفسك» وكلّها عن عمرو بن سعيد بن هلال ، مشكاة الأنوار : 232 / 655 عن الإمام الباقر عليه السلاموفيه «فكثيرا ما» بدل «و كفى بما» ، بحار الأنوار : 16 / 280 / 120 وج 73 / 172 / 13 .

ص: 979

1 / 8 _ 14 شر دنيا و آخرت

1 / 8 _ 14شر دنيا و آخرتقرآن:«مال ها و فرزندانشان تو را به شگفت نياورَد . جز اين نيست كه خدا مى خواهد تا بدان ها ايشان را در زندگى عذاب كند و در حالى كه كافرند ، جانشان برآيد .»

«آيا مى پندارند كه آن چه از مال و فرزندان به آن ها مى دهيم ، براى ايشان در [رساندنِ ]نيكى ها شتاب مى كنيم؟ [نه؛] بلكه نمى فهمند .»

حديث:امام على عليه السلام :ثروت دنيا ، فقر آخرت است .

امام صادق عليه السلام :مبادا چشم خود را به آن كه بيش از تو دارد ، بدوزى ؛ كه بس است آن چه خداوند به رسول خويش فرمود : «مال ها و فرزندانشان تو را به شگفت نياورد» .

ر .ك : ص909 (ويژگى هاى منفى ثروت) . ص987 (پرهيز دادن از نازپروردگى).

.

ص: 980

1 / 8 _ 15جوامِعُ مضارّ التَّكاثُرِالكتاب :«عُتُلِّ بَعْدَ ذَ لِكَ زَنِيمٍ * أَن كَانَ ذَا مَالٍ وَ بَنِينَ * إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ ءَايَ_تُنَا قَالَ أَسَ_طِيرُ الْأَوَّلِينَ . (1) »

«أَفَرَءَيْتَ الَّذِى كَفَرَ بِ_ئايَ_تِنَا وَ قَالَ لَأُوتَيَنَّ مَالاً وَ وَلَدًا . (2) »

«يَقُولُ أَهْلَكْتُ مَالاً لُّبَدًا . (3) »

«ذَرْنِى وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِيدًا * وَ جَعَلْتُ لَهُ مَالاً مَّمْدُودًا * وَ بَنِينَ شُهُودًا . (4) »

«وَ أَمَّا مَن بَخِلَ وَ اسْتَغْنَى * وَ كَذَّبَ بِالْحُسْنَى * فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرَى * وَ مَا يُغْنِى عَنْهُ مَالُهُ إِذَا تَرَدَّى . (5) »

«وَيْلٌ لِّكُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ * الَّذِى جَمَعَ مَالاً وَ عَدَّدَهُ * يَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ . (6) »

«تَبَّتْ يَدَآ أَبِى لَهَبٍ وَ تَبَّ * مَآ أَغْنَى عَنْهُ مَالُهُ وَ مَا كَسَبَ . (7) »

الحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ في جَمعِ المالِ خَمسَةَ أشياءَ : العَناءَ في جَمعِهِ ، وَالشُّغلَ عَن ذِكرِ اللّهِ بِإِصلاحِهِ ، وَالخَوفَ مِن سالِبِهِ وسارِقِهِ ، وَاحتِمالَ اسمِ البُخلِ لِنَفسِهِ ، ومُفارَقَةَ الصّالِحينَ لأَِجلِهِ . وفي تَفريقِهِ خَمسَةَ أشياءَ : راحَةَ النَّفسِ مِن طَلَبِهِ ، وَالفَراغَ لِذِكرِ اللّهِ مِن حِفظِهِ ، وَالأَمنَ مِن سالِبِهِ وسارِقِهِ ، وَاكتِسابَ اسمِ الكِرامِ لِنَفسِهِ ، ومُصاحَبَةَ الصّالِحينَ . (8)

.


1- .القلم : 13 _ 15 .
2- .مريم : 77 .
3- .البلد : 6 .
4- .المدّثّر : 11 _ 13 .
5- .الليل : 8 _ 11 .
6- .الهمزة : 1 _ 3 .
7- .المسد : 1 و 2 .
8- .المواعظ العدديّة : 262 .

ص: 981

1 / 8 _ 15 مجموعه زيان هاى زراندوزى

1 / 8 _ 15مجموعه زيان هاى زراندوزىقرآن:«پس از اين همه ، سخت دل و بدخو و بى تبار است * از آن رو كه داراى مال و پسران است * چون آيات ما بر او خوانده شود ، گويد كه افسانه هاى پيشينيان است .»

«آيا ديدى آن كس را كه به آيات ما كافر شد و گفت: البته به من مال و فرزند داده شود ؟»

«گويد : مالى فراوان را نابود كردم .»

«مرا با آن كه به تنهايى آفريدمش ، واگذار * و او را مال فراوان دادم * و پسرانى حاضر [نزد وى] .»

«و اما هر كه بخل ورزيد و بى نيازى نمود * و آن [وعده نيكو] را انكار كرد و دروغ انگاشت * پس به زودى او را براى راه دشوار آماده سازيم * و آن گاه كه هلاك شد ، مالش به كارش نيايد .»

«واى بر هر بدگوى طعنه زننده * آن كه مالى را فراهم ساخته ، آن را پياپى مى شمرد * مى پندارد كه مالش وى را جاويد و پاينده مى دارد .»

«بريده باد دو دست ابولهب؛ و نابود باد خود او * مالش و آن چه به دست آورده ، او را سود ندهد .»

حديث :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همانا در گردآورى مال ، پنج چيز است: رنج بردن در گردآوردنش ؛ غافل شدن از ياد خدا به سبب پرداختن به آن ؛ بيم از واگيرنده و رباينده آن ؛ تحمل كردن نام بخل بر خويش ؛ و جدايى از شايستگان براى [نگاه داشتِ] آن . و در بركنارى از مال ، پنج چيز است: آسايش جان از جست و جوى آن ؛ فراغت يافتن از حفظ آن و پرداختن به ياد خدا ؛ ايمن بودن از واگيرنده و رباينده آن ؛ موصوف شدن به كرم ورزى ؛ و همنشينى با شايستگان .

.

ص: 982

صحيح مسلم عن عبد اللّه بن عمرو بن العاص:قَال رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : إذا فُتِحَت عَلَيكُم فارِسُ وَالرُّومُ ، أيُّ قَومٍ أنتُم ؟ قالَ عَبدُ الرَّحمانِ بنُ عَوفٍ : نَقولُ كَما أمَرَنَا اللّهُ . قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : أو غَيرُ ذلِكَ ؛ تَتَنافَسونَ ، ثُمَّ تَتَحاسَدونَ ، ثُمَّ تَتَدابَرونَ ، ثُمَّ تَتَباغَضونَ ، أو نَحوَ ذلِكَ ، ثُمَّ تَنطَلِقونَ في مَساكينِ المُهاجِرينَ فَتَجعَلونَ بَعضَهُم عَلى رِقابِ بَعضٍ . (1)

حلية الأولياء عن سفيان الثوريّ :قالَ عيسى عليه السلام : . . . المالُ فيهِ داءٌ كَثيرٌ . قيلَ : يا روحَ اللّهِ ، ما داؤُهُ ؟ قالَ : لا يُؤَدّي حَقَّهُ . قالوا : فَإِن أدّى حَقَّهُ ؟ قالَ : لا يَسلَمُ مِنَ الفَخرِ وَالخُيَلاءِ . قالوا : فَإِن سَلِمَ مِنَ الفَخرِ وَالخُيَلاءِ ؟ قالَ : يَشغَلُهُ استِصلاحُهُ عَن ذِكرِ اللّهِ . (2)

البيان والتبيين عن أبو سعيد الزّاهد :قالَ عيسى عليه السلام : فِي المالِ ثَلاثُ خِصالٍ أو بَعضُها . قالوا : وما هِيَ يا روحَ اللّهِ ؟ قالَ : يَكسِبُهُ مِن غَيرِ حِلِّهِ . قالوا : فَإِن كَسَبَهُ مِن حِلِّهِ ؟قالَ : يَمنَعُهُ مِن حَقِّهِ . قالوا : فَإِن وَضَعَهُ في حَقِّهِ ؟ قالَ : يَشغَلُهُ إصلاحُهُ عَن عِبادَةِ رَبِّهِ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: فِي المالِ ثَلاثُ خِصالٍ مَذمومَةٍ : إمّا أن يُكتَسَبَ مِن غَيرِ حِلِّهِ ، أو يُمنَعَ إنفاقُهُ في حَقِّهِ ، أو يُشغَلَ بِإِصلاحِهِ عَن عِبادَةِ اللّهِ تَعالى . (4)

.


1- .صحيح مسلم : 4 / 2274 / 7 ، سنن ابن ماجة : 2 / 1324 / 3996 وفيه «خزائن فارس» بدل «فارس» ، كنز العمّال : 11 / 116 / 30844 ؛ نهج الحقّ : 321 نحوه .
2- .حلية الأولياء : 6 / 388 ، ربيع الأبرار : 4 / 145 نحوه وراجع شُعب الإيمان : 7 / 323 / 10458 .
3- .البيان والتبيين : 3 / 191 ؛ تنبيه الخواطر : 1 / 162 وج 2 / 118 كلاهما نحوه .
4- .شرح نهج البلاغة : 20 / 324 / 711 .

ص: 983

صحيح مسلم از عبداللّه بن عمرو بن عاص:رسول خدا صلى الله عليه و آلهفرمود: «هرگاه سرزمين فارس و روم بر شما گشوده شود ، چگونه مردمى خواهيد بود؟» عبدالرحمان بن عوف گفت: «چنان كنيم كه خداوند به ما امر فرموده است» . رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «يا جز اين [خواهيد كرد !] ؛ بر سر دنيا رقابت مى كنيد ، حسد مى ورزيد ، به هم پشت مى كنيد ، كينه مى ورزيد ، يا مانند آن ؛ سپس به سراغ مهاجران بينوا مى رويد و برخى را بر برخى ديگر مسلط مى كنيد» .

حلية الأولياء از سفيان ثورى:عيسى عليه السلام گفت: « . . . در مال ، درد بسيار است» . گفته شد: «اى روح اللّه ! درد آن چيست؟» فرمود: «[صاحبش ]حقش را ادا نكند» . گفتند: «اگر ادا كند؟» فرمود: «از فخرفروشى و تكبر سالم نماند» . گفتند: «اگر از فخرفروشى و تكبر سالم ماند؟» فرمود : «پرداختن به آن ، از ياد خدا بازش دارد» .

البيان والتبيين از ابوسعيد زاهد :عيسى عليه السلام فرمود : «در مال ، سه خصلت يا برخى از اين سه است» . گفتند: «آن ها چيستند ، اى روح اللّه !» فرمود: «آن را به شيوه غير حلال كسب مى كند» . گفتند: «اگر از راه حلال كسب كند؟» فرمود: «حق آن را ادا نمى كند» . گفتند: «اگر حقش را ادا كند؟» فرمود : «پرداختن به آن ، وى را از ياد پروردگارش باز مى دارد» .

امام على عليه السلام_ در كلمات حكيمانه منسوب به وى _: در مال ، سه خصلت نكوهيده است : يا از راه غير حلال كسب شود ؛ يا به حق انفاق نشود ؛ و يا با پرداختن به آن ، از عبادت خداى تعالى غفلت گردد .

.

ص: 984

عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: لا تَرغَب فِي اقتِناءِ الأَموالِ ، وكَيفَ تَرغَبُ في ما يُنالُ بِالبَختِ لا بِالاِستِحقاقِ ، ويَأمُرُ البُخلُ وَالشَّرَهُ بِحِفظِهِ ، وَالجودُ وَالزُّهدُ بِإِخراجِهِ ؟! (1)

.


1- .شرح نهج البلاغة : 20 / 333 / 818 .

ص: 985

امام على عليه السلام_ در كلمات حكيمانه منسوب به وى _: به گرد آوردن مال رغبت مورز ؛ و چه سان رغبت ورزى در چيزى كه با بخت به دست آيد و نه با استحقاق ، و بخل و آزمندى به جمع كردنش فرا مى خواند ، ليكن بخشندگى و پارسايى به بذل آن فرا خواند؟

.

ص: 986

الفصل الثاني: التّرف2 / 1التَّحذيرُ مِنَ التَّرَفِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إيّاكَ وَالتَّنَعُّمَ ؛ فَإِنَّ عِبادَ اللّهِ لَيسوا بِالمُتَنَعِّمينَ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :شِرارُ اُمَّتِي : الَّذينَ غُذوا بِالنَّعيمِ ونَبَتَت عَلَيهِ أجسامُهُم . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :شِرارُ اُمَّتِي : الَّذينَ وُلِدوا فِي النَّعيمِ وغُذوا بِهِ ، هِمَّتُهُم ألوانُ الطَّعامِ وألوانُ الثِّيابِ ، يَتَشَدَّقونَ فِي الكَلامِ . (3)

.


1- .مسند ابن حنبل : 8 / 258 / 22166 ، الزهد لابن حنبل : 11 ، حلية الأولياء : 5 / 155 كلّها عن معاذ بن جبل ، كنز العمّال : 3 / 192 / 6111 .
2- .تنبيه الخواطر : 1 / 178 ؛ مسند إسحاق بن راهويه : 1 / 349 / 347 وفيه «شرّ» بدل «شرار» ، إحياء علوم الدين : 3 / 139 ، كنز العمّال : 3 / 215 / 6224 نقلاً عن أبي يعلى وابن عساكر وكلّها عن أبي هريرة .
3- .الزهد لابن المبارك : 262 / 758 عن عروة بن رويم ، المستدرك على الصحيحين : 3 / 657 / 6418 عن عبد اللّه بن جعفر ، شُعب الإيمان : 5 / 33 / 5669 ، تاريخ دمشق : 27 / 366 / 5837 كلاهما عن فاطمة عليهاالسلاموكلّها نحوه ، كنز العمّال : 3 / 561 / 7912 و 7913 .

ص: 987

فصل دوم : نازپروردگى

2 / 1 پرهيز دادن از نازپروردگى

فصل دوم: نازپروردگى2 / 1پرهيز دادن از نازپروردگىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از نازپروردگى دور باش ؛ كه بندگان خدا نازپرورده نباشند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بَدانِ امت من آنانند كه در ناز و نعمت بار آيند و پيكرهاشان در آن ، پروريده شود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بَدانِ امت من آنانند كه در نعمت زاده شوند و با آن بار آيند ؛ همتشان صرف غذاها و جامه هاى رنگارنگ گردد و در سخن گفتن مراعات ديگران را نكنند .

.

ص: 988

عنه صلى الله عليه و آله :سَيَأتي بَعدَكُم قَومٌ يَأكُلونَ أطائِبَ الدُّنيا وألوانَها ، ويَنكِحونَ أجمَلَ النِّساءِ وألوانَها ، ويَلبَسونَ أليَنَ الثِّيابِ وألوانَها ، ويَركَبونَ فُرهَ الخَيلِ وألوانَها ، لَهُم بُطونٌ مِنَ القَليلِ لا تَشبَعُ ، وأنفُسٌ بِالكَثيرِ لا تَقنَعُ ، عاكِفينَ عَلَى الدُّنيا يَغدونَ ويَروحونَ إلَيها ، اِتَّخَذوها آلِهَةً مِن دونِ إلهِهِم ، ورَبّا دونَ رَبِّهِم ، إلى أمرِهِم يَنتَهونَ ، وهَواهُم يَتَّبِعونَ . فَعَزيمَةٌ مِن مُحَمَّدِ بنِ عَبدِ اللّهِ لازِمَةٌ لِمَن أدرَكَهُ ذلِكَ الزَّمانُ مِن عَقِبِ عَقِبِكُم وخَلَفِ خَلَفِكُم ، أن لا يُسَلِّمَ عَلَيهِم ، ولا يَعودَ مَرضاهُم ، ولا يَتَّبِعَ جَنائِزَهُم ، ولا يُوَقِّرَ كَبيرَهُم ؛ فَمَن يَفعَل ذلِكَ فَقَد أعانَ عَلى هَدمِ الإِسلامِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن قَضى نَهمَتَهُ فِي الدُّنيا حيلَ بَينَهُ وبَينَ شَهوَتِهِ فِي الآخِرَةِ ، ومَن مَدَّ عَينَهُ إلى زينَةِ المُترَفينَ كانَ مَهيناً في مَلَكوتِ السَّماءِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :يَابنَ مَسعودٍ ، سَيَأتي مِن بَعدي أقوامٌ يَأكُلونَ طَيِّباتِ الطَّعامِ وألوانَها ، ويَركَبونَ الدَّوابَّ ، ويَتَزَيَّنونَ بِزينَةِ المَرأَةِ لِزَوجِها ، ويَتَبَرَّجونَ تَبَرُّجَ النِّساءِ ، وزِيُّهُم مِثلُ زِيِّ المُلوكِ الجَبابِرَةِ ، هُم مُنافِقو هذِهِ الاُمَّةِ في آخِرِ الزَّمانِ ، شارِبُو القَهَواتِ ، لاعِبونَ بِالكِعابِ ، راكِبُو الشَّهَواتِ ، تارِكُو الجَماعاتِ ، راقِدونَ عَنِ العَتَماتِ ، مُفَرِّطونَ فِي الغَدَواتِ ؛ يَقولُ اللّهُ تَعالى : «فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُواْ الصَّلَوةَ وَ اتَّبَعُواْ الشَّهَوَ تِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا . (3) » يَابنَ مَسعودٍ ، مَثَلُهُم مَثَلُ الدِّفلى ؛ زَهرَتُها حَسَنَةٌ وطَعمُها مُرٌّ ، كَلامُهُمُ الحِكمَةُ ، وأعمالُهُم داءٌ لا تَقبَلُ الدَّواءَ ؛ «أَ فَلاَ يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَآ . (4) » يَابنَ مَسعودٍ ، ما يَنفَعُ مَن يَتَنَعَّمُ فِي الدُّنيا إذا اُخلِدَ فِي النّارِ ؟! «يَعْلَمُونَ ظَ_هِرًا مِّنَ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ هُمْ عَنِ الْأَخِرَةِ هُمْ غَ_فِلُونَ . (5) » يَبنونَ الدُّورَ ، ويُشَيِّدونَ القُصورَ ، ويُزَخرِفونَ المَساجِدَ ، لَيسَت هِمَّتُهُم إلاَّ الدُّنيا ، عاكِفونَ عَلَيها ، مُعتَمِدونَ فيها ، آلِهَتُهُم بُطونُهُم ؛ قالَ اللّهُ تَعالى : «وَ تَتَّخِذُونَ مَصَانِعَ لَعَلَّكُمْ تَخْلُدُونَ * وَ إِذَا بَطَشْتُم بَطَشْتُمْ جَبَّارِينَ * فَاتَّقُواْ اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ (6) » ، وقالَ اللّهُ تَعالى : «أَ فَرَءَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَ_هَهُ هَوَاهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ _ إلى قَولِهِ _ أَ فَلاَ تَذَكَّرُونَ . (7) » وما هُوَ إلاّ مُنافِقٌ جَعَلَ دينَهُ هَواهُ ، وإلهَهُ بَطنَهُ ، كُلُّ مَا اشتَهى مِنَ الحَلالِ وَالحَرامِ لَم يَمتَنِع مِنهُ ؛ قالَ اللّهُ تَعالى : «وَ فَرِحُواْ بِالْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ مَا الْحَيَوةُ الدُّنْيَا فِى الْأَخِرَةِ إِلاَّ مَتَ_عٌ . (8) » يَابنَ مَسعودٍ ، مَحاريبُهُم نِساؤُهُم ، وشَرَفُهُمُ الدَّراهِمُ وَالدَّنانيرُ ، وهِمَّتُهُم بُطونُهُم ، اُولئِكَ هُم شَرُّ الأَشرارِ ، الفِتنَةُ مِنهُم وإلَيهِم تَعودُ . يَابنَ مَسعودٍ ، قَولُ اللّهِ تَعالى : «أَ فَرَءَيْتَ إِن مَّتَّعْنَ_هُمْ سِنِينَ * ثُمَّ جَآءَهُم مَّا كَانُواْ يُوعَدُونَ * مَآ أَغْنَى عَنْهُم مَّا كَانُواْ يُمَتَّعُونَ . (9) » يَابنَ مَسعودٍ ، أجسادُهُم لا تَشبَعُ ، وقُلوبُهُم لا تَخشَعُ . يَابنَ مَسعودٍ ، الإِسلامُ بَدَأَ غَريبا وسَيَعودُ غَريبا كَما بَدَأَ ، فَطوبى لِلغُرَباءِ ! فَمَن أدرَكَ ذلِكَ الزَّمانَ مِن أعقابِكُم فَلا تُسَلِّموا عَلَيهِم في ناديهِم ، ولا تُشَيِّعوا جَنائِزَهُم ، ولا تَعودوا مَرضاهُم ؛ فَإِنَّهُم يَستَنّونَ بِسُنَّتِكُم ، ويَظهَرونَ بِدَعواكُم ، ويُخالِفونَ أفعالَكُم ؛ فَيَموتونَ عَلى غَيرِ مِلَّتِكُم ، اُولئِكَ لَيسوا مِنّي ولا أنَا مِنهُم . (10)

.


1- .تنبيه الخواطر : 1 / 155 ؛ إحياء علوم الدين : 3 / 343 نحوه .
2- .المعجم الصغير : 2 / 108 ، شُعب الإيمان : 7 / 125 / 9722 ، الفردوس : 3 / 546 / 5703 وفيه «السماوات والأرض» بدل «السماء» وكلّها عن البرّاء بن عازب ، كنز العمّال : 3 / 227 / 6277 .
3- .مريم : 59 .
4- .محمّد : 24 .
5- .الروم : 7 .
6- .الشعراء : 129 _ 131 .
7- .الجاثية : 23 .
8- .الرعد : 26 .
9- .الشعراء : 205 _ 207 .
10- .مكارم الأخلاق : 2 / 344 / 2660 عن عبد اللّه بن مسعود ، بحار الأنوار : 77 / 96 / 1 .

ص: 989

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پس از شما گروهى آيند كه گوارايى ها و رنگارنگى هاى دنيا را خورند و زيباترين و خوش رنگ ترينِ آنان را به همسرى گيرند و نرم ترين و رنگ به رنگ ترينِ جامه ها را پوشند و چالاك ترين و رنگارنگ ترين اسبان را سوار شوند ؛ اندرون هايى دارند كه از كم سير نگردد و جان هايى كه به بسيار قانع نباشد ؛ به دنيا دل بندند و شب و روز به آن مشغول گردند و آن را جز خداى و پروردگارشان ، معبود و پروردگار گيرند و در پى كارى كه خواهند ، روند و دنباله خواهش خويش را گيرند . پس از محمّد بن عبداللّه ، عهدى لازم است بر هر يك از پسينيان و آيندگان شما كه آن روزگار را دريابد ، كه بر ايشان سلام نكند و بيمارانشان را عيادت ننمايد و در پى جنازه هاشان نرود و بزرگسالانشان را احترام ننهد ؛ و هر كه چنين كند ، به ويران سازى اسلام كمك كرده است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس همه نيازهاى خود را از دنيا برآورد ، روز آخرت به خواسته اش نرسد ؛ و هر كه به زيور ناز پروردگان چشم دوزد ، در ملكوت آسمان خوار است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى ابن مسعود! پس از من گروه هايى مى آيند كه غذاهاى نِكو و رنگارنگ مى خورند و بر چهارپايان سوار مى شوند و خود را چنان زينت مى كنند كه زنى براى همسرش زينت مى كند و همچون زنان زيور آرايى مى نمايند و همانند شاهان ستمگر جامه مى پوشند ؛ آنان منافقانِ اين امت در آخر الزمان هستند كه شراب مى نوشند و با قاب ، قمار مى كنند و شهوت مى رانند و نمازهاى جماعت را وا مى نهند و خواب ابتداى شب را وامى گذارند و در صبحگاهان بسيار مى خوابند . خداى تعالى فرمايد: «آن گاه ، كسانى جانشين اينان گشتند كه نماز را وانهادند و پيرو شهوت ها شدند . آنان به زودى در غَى [= وادى اى در جهنم] فرو خواهند افتاد» . ابن مسعود! آنان همانند خرزهره اند كه گلى زيبا دارد ، اما مزه اش سخت تلخ است . گفتارشان حكيمانه جلوه مى كند ؛ اما كردارشان بيمارى درمان ناپذير است : «آيا در قرآن نمى انديشند يا بر قلب هاشان قفل ها است؟» ابن مسعود! آن كه در دنيا با نازپروردگى زيست مى كند ، سودى نمى برد ، آن گاه كه در آتش جاودانه گردد: «آنان به جلوه بيرونى زندگى دنيا آگاهند ؛ اما از آخرت بى خبرند .» خانه ها مى سازند ؛ كاخ ها بر پا مى كنند ؛ مسجدها را به زيور مى آرايند ؛ مقصد همه تلاش هاشان تنها دنيا است و به آن روى آورده اند و دل بسته اند . خداىِ آنان ، شكم هاشان است . خداىِ برترين فرموده است: «با اين پندار كه همواره زنده ايد ، دژها و كاخ ها برمى افرازيد؟ و به گاه انتقام گيرى ، همچون سركشان رفتار مى كنيد؟ * پس تقواى خدا را پيش گيريد و از من فرمان بريد» . و نيز خداى برترين فرموده است: «آيا ديده اى آن را كه هوسش را به خدايى برگزيد و خدا از روى علم گمراهش ساخت و بر گوش و دلش مهر نهاد . . . آيا پند نمى گيريد؟» چنين كسى جز منافق نيست كه هوس خويش را دين خود ساخته و شكمش را خداى خويش ؛ از هر چه دلش بخواهد ، خواه حلال و خواه حرام ، نمى پرهيزد . خداى برترين فرموده است: «اينان به همين زندگى پست خشنودند ؛ اما اين زندگى در برابر زندگى آخرت ، تنها كالايى ناچيز است» . ابن مسعود! محراب هاى اينان زنانشانند ؛ شرافت ايشان در درهم و دينار است ؛ همه توانشان را در راه شكم خود به كار مى گيرند . اينان در ميان بَدان ، بدترينند ؛ هم خاستگاه فتنه اند و هم بازگشتگاه آن . ابن مسعود! سخن خداى برترين چنين است: «مگر نمى دانى اگر سال ها آنان را برخوردار كنيم * آن گاه عذاب موعود به آنها رسد آن چه از آن برخوردار مى شدند به كارشان نمى آيد؟» ابن مسعود! كالبدهاى ايشان هيچ سيرى نپذيرد و دل هاشان نرم و رام نگردد . ابن مسعود! اسلام غريبانه آغاز شد و به همان سان ، غريبانه باز خواهد گشت . پس خوشا سرانجامِ غريبان! از فرزندان شما ، هر كس كه آن روزگار را دريابد [خطاب من به ايشان است:] بديشان سلام ندهيد ؛ جنازه هاشان را تشييع نكنيد ؛ بيمارانشان را عيادت ننماييد ؛ كه آنان گرچه خود را با شما هم سنت و هم آوا جلوه مى دهند ، رفتارشان همانند شما نيست . پس آنان مسلمان گونه نمى ميرند و نه آن ها از منند و نه من از آن هايم .

.

ص: 990

. .

ص: 991

. .

ص: 992

عنه صلى الله عليه و آله :يَابنَ مَسعودٍ ، دَع نَعيمَ الدُّنيا وأكلَها وحَلاوَتَها ، وحارَّها وبارِدَها ، ولَيِّنَها وطَيِّبَها ، وألزِم نَفسَكَ الصَّبرَ عَنها ؛ فَإِنَّكَ مَسؤولٌ عَن هذا كُلِّهِ ؛ قالَ اللّهُ تَعالى : «ثُمَّ لَتُسْ_ئلُنَّ يَوْمَ_ئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ (1) » . (2)

الزهد لابن حنبل عن يزيد بن عبد اللّه بن قسيط :اُتِيَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آلهبِسَويقٍ مِن سَويقِ اللَّوزِ ، فَلَمّا خيضَ قالَ : ما هذا ؟ قالوا : سَويقُ اللَّوزِ . قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : أخِّروهُ عَنّي ؛ هذا شَرابُ المُترَفينَ . (3)

سنن أبي داود عن أنس :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله خَرَجَ فَرَأى قُبَّةً مُشرِفَةً فَقالَ : ما هذِهِ ؟ قالَ لَهُ أصحابُهُ: هذِهِ لِفُلانٍ رَجُلٍ مِنَ الأَنصارِ، قالَ: فَسَكَتَ وحَمَلَها في نَفسِهِ ، حَتّى إذا جاءَ صاحِبُها رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يُسَلِّمُ عَلَيهِ فِي النّاسِ أعرَضَ عَنهُ ، صَنَعَ ذلِكَ مِرارا ، حَتّى عَرَفَ الرَّجُلُ الغَضَبَ فيهِ وَالإِعراضَ عَنهُ ، فَشَكا ذلِكَ إلى أصحابِهِ فَقالَ : وَاللّهِ إنّي لاَُنكِرُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله . قالوا : خَرَجَ فَرَأى قُبَّتَكَ . قالَ : فَرَجَعَ الرَّجُلُ إلى قُبَّتِهِ فَهَدَمَها حَتّى سَوّاها بِالأَرضِ ، فَخَرَجَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آلهذاتَ يَومٍ فَلَم يَرَها ، قالَ : ما فَعَلَتِ القُبَّةُ ؟ قالوا : شَكا إلَينا صاحِبُها إعراضَكَ عَنهُ ، فَأَخبَرناهُ فَهَدَمَها . فَقالَ : أما إنَّ كُلَّ بِناءٍ وَبالٌ عَلى صاحِبِهِ إلاّ ما لا ، إلاّ ما لا . يَعني : ما لا بُدَّ مِنهُ . (4)

.


1- .التكاثر : 8 .
2- .مكارم الأخلاق : 2 / 352 / 2660 عن عبد اللّه بن مسعود ، بحار الأنوار : 77 / 103 / 1 .
3- .الزهد لابن حنبل : 11 وراجع المحاسن : 2 / 290 / 1952و بحار الأنوار : 66 / 280 / 24 .
4- .سنن أبي داود : 4 / 360 / 5237 ؛ تنبيه الخواطر : 1 / 71 نحوه .

ص: 993

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ابن مسعود! نعمت دنيا و خوردن و شيرينى و سرد و گرم و نرم و گواراى آن را رها كن و خود را از آن باز دار ؛ زيرا درباره همه آن ها از تو سؤال خواهد شد . خداى تعالى فرموده است: «سپس هر آينه در آن روز ، در باره نعمت ها از شما سؤال خواهد شد» .

الزهد ابن حنبل از يزيد بن عبداللّه بن قسيط :معجون بادامى نزد پيامبر صلى الله عليه و آلهآورده شد . چون آن را به هم زدند ، فرمود : «اين چيست؟» گفتند : «معجون بادام» . فرمود: «آن را از من دور كنيد ؛ كه آن ، نوشيدنى نازپروردگان است» .

سنن ابى داود از انس :رسول خدا صلى الله عليه و آله برون آمده ، گنبدى بلند ديد . فرمود: «اين چيست؟» يارانش گفتند : «اين از آنِ فلان مرد از انصار است» . پيامبر سكوت ورزيد و خود را نگاه داشت ؛ تا آن گاه كه صاحب آن گنبد نزد وى آمد و در ميان مردم ، به ايشان سلام داد . پيامبر از او روى گرداند و اين كار را چند بار انجام داد ؛ چندان كه آن مرد خشم و رويگردانى وى را دريافت . پس از اين حال به يارانش گله برد و گفت: «به خدا سوگند! من اين رفتار پيامبر را نمى پسندم» . گفتند: «وى برون آمده ، گنبدت را ديد» . مرد به گنبد خويش بازگشت و آن را ويران كرد ؛ چندان كه با خاك يكسانش نمود . ديگر بار روزى پيامبر برون آمده ، آن را نديد . فرمود: «آن گنبد چه شد؟» گفتند: «صاحب آن از رويگردانى تو به ما گله آورد و ما از ماجرا خبرش داديم ؛ پس آن را ويران ساخت» . فرمود : «هلا كه هر ساختمانى وبال گردن صاحب آن است ، مگر اين كه چاره اى از آن نباشد» .

.

ص: 994

سنن أبي داود عن أنس :مَرَّ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آلهبِقُبَّةٍ عَلى بابِ رَجُلٍ مِنَ الأَنصارِ فَقالَ : ما هذِهِ ؟ قالوا : قُبَّةٌ بَناها فُلانٌ . قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : كُلُّ مالٍ يَكونُ هكَذا فَهُوَ وَبالٌ عَلى صاحِبِهِ يَومَ القِيامَةِ . فَبَلَغَ الأَنصارِيَّ ذلِكَ فَوَضَعَها ، فَمَرَّ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آلهبَعدُ فَلَم يَرَها ، فَسَأَلَ عَنها ، فَاُخبِرَ أنَّهُ وَضَعَها لِما بَلَغَهُ عَنكَ فَقالَ : يَرحَمُهُ اللّهُ ! يَرحَمُهُ اللّهُ ! (1)

شُعب الإيمان عن واثلة بن الأسقع :كُنتُ مِن فُقَراءِ المُصَلّينَ مِن أهلِ الصُّفَّةِ ، فَأَتانَا النَّبِيُّ صلى الله عليه و آلهذاتَ يَومٍ فَقالَ : كَيفَ أنتُم بَعدي إذا شَبِعتُم مِن خُبزِ البُرِّ وَالزَّيتِ ، وأكَلتُم ألوانَ الطَّعامِ ولَبِستُم أنواعَ الثِّيابِ ؛ فَأَنتُمُ اليَومَ خَيرٌ أم ذاكَ ؟ قُلنا : ذاكَ . قالَ : بَل أنتُمُ اليَومَ خَيرٌ . (2)

حلية الأولياء عن ابن شهاب :إنَّ عُثمانَ بنَ مَظعونٍ دَخَلَ يَوما المَسجِدَ وعَلَيهِ نَمِرَةٌ قَد تَخَلَّلَت فَرَقَعَها بِقِطعَةٍ مِن فَروَةٍ ، فَرَقَّ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله عَلَيهِ ورَقَّ أصحابُهُ لِرِقَّتِهِ ، فَقالَ : كَيفَ أنتُم يَومَ يَغدو أحَدُكُم في حُلَّةٍ ويَروحُ في اُخرى ، وتوضَعُ بَينَ يَدَيهِ قَصعَةٌ وتُرفَعُ اُخرى ، وسَتَرتُمُ البُيوتَ كَما تُستَرُ الكَعبَةُ ؟ قالوا : وَدَدنا أنَّ ذلِكَ قَد كانَ يا رَسولَ اللّهِ ؛ فَأَصَبنَا الرَّخاءَ وَالعَيشَ . قالَ : فَإِنَّ ذلِكَ لَكائِنٌ ، وأنتُمُ اليَومَ خَيرٌ مِن اُولئِكَ . (3)

.


1- .سنن ابن ماجة : 2 / 1393 / 4161 ، مسند ابن حنبل : 4 / 439 / 13300 نحوه .
2- .شُعب الإيمان : 7 / 283 / 10322 ، حلية الأولياء : 2 / 23 ، تاريخ دمشق : 22 / 223 / 4926 وفيهما «المسلمين» بدل «المصلّين» ، كنز العمّال : 3 / 216 / 6229 .
3- .حلية الأولياء : 1 / 105 .

ص: 995

سنن ابى داود از انس :رسول خدا صلى الله عليه و آله بر گنبدى بنا شده بر آستانه خانه مردى از انصار برگذشت . فرمود : «اين چيست؟» گفتند : «گنبدى است كه فلان كس بنا كرده است» . رسول خدا صلى الله عليه و آلهفرمود : «هر مالى كه چنين باشد ، روز قيامت ، وبال گردن صاحب خويش است» . اين خبر به آن مرد انصارى رسيد ؛ پس آن را ويران كرد . ديگر بار پيامبر بر آن جا گذشت و آن را نديد ؛ پس از آن پرسيد . خبرش دادند كه آن مرد چون سخن او را شنيده ، آن را ويران كرده است . فرمود: «خدايش رحمت كند! خدايش رحمت كند!» .

شعب الايمان از واثلة بن اسقع :من از فقيران نمازگزار در اهل صفّه بودم . روزى رسول خدا صلى الله عليه و آلهنزد ما آمد و فرمود : «چه سان خواهيد بود آن گاه كه پس از من ، از نان گندم و روغن سير گرديد و غذاهاى رنگين بخوريد و جامه هاى گوناگون بپوشيد . وضعِ شما امروز بهتر است يا آن روز؟» گفتيم: «آن روز» . فرمود : «بلكه وضع امروز شما بهتر است» .

حلية الأولياء از ابن شهاب:روزى عثمان بن مظعون به مسجد درآمد ، حال آن كه گليمى پاره بر وى بود كه با تكه پوستى آن را پينه كرده بود . رسول خدا صلى الله عليه و آله را دل بر وى بسوخت و اصحاب نيز بر دلسوزى او دل سوختند . فرمود: «چه سان خواهيد بود در روزى كه هر يك از شما صبحگاهان در جامه اى است و شامگاهان در جامه ديگر ؛ و پياپى نزدش ظرف غذا نهاده شود ؛ و خانه هاتان را همچون كعبه بپوشانيد؟» گفتند : «آرزو داريم كه چنان روزى دررسد ، اى رسول خدا ، تا به آسايش و رفاه دست يابيم» . فرمود: «بى ترديد ، چنان خواهد شد ؛ اما امروز بيش از آن روز به سود شما است» .

.

ص: 996

الزهد لابن حنبل عن حرب بن أبي الأسود عن طلحة البصريّ :قَدِمتُ المَدينَةَ ولَم يَكُن لي بِها مَعرِفَةٌ _ ورُبَّما قالَ : عَريفٌ _ وكانَ يُجرى عَلَينا مُدٌّ مِن تَمرٍ بَينَ اثنَينِ ، فَصَلّى بِنا رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آلهصَلاةً ، فَهَتَفَ بِهِ هاتِفٌ مِن خَلفِهِ فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، قَد أحرَقَ بُطونَنَا التَّمرُ ، وتَخَرَّقَت عَنَّا الخُنُفُ ! فَخَطَبَ فَحَمِدَ اللّهَ وأثنى عَلَيهِ وقالَ : وَاللّهِ لَو أجِدُ لَكُمُ اللَّحمَ وَالخُبزَ لَأَطعَمتُكُموهُ ، ولَيَأتِيَنَّ عَلَيكُم زَمانٌ يُغدى عَلى أحَدِكُمُ الجِفانُ ويُراحُ ، ولَتَلبَسُنَّ مِثلَ أستارِ الكَعبَةِ . قالوا : يا رَسولَ اللّهِ ، نَحنُ اليَومَ خَيرٌ مِنّا أو يَومَئِذٍ ؟ قالَ : أنتُمُ اليَومَ خَيرٌ مِنكُم يَومَئِذٍ ، أنتُمُ اليَومَ خَيرٌ مِنكُم يَومَئِذٍ ، يَضرِبُ بَعضُكُم رِقابَ بَعضٍ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :إنّا لَجُلوسٌ مَعَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله فِي المَسجِدِ ، إذ طَلَعَ مُصعَبُ بنُ عُمَيرٍ ، ما عَلَيهِ إلاّ بُردَةٌ لَهُ مَرقوعَةٌ بِفَروٍ ، فَلَمّا رَآهُ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آلهبَكى لِلَّذي كانَ فيهِ مِنَ النِّعمَةِ وَالَّذي هُوَ اليَومَ فيهِ ، ثُمَّ قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : كَيفَ بِكُم إذا غَدا أحَدُكُم في حُلَّةٍ وراحَ في حُلَّةٍ ، ووُضِعَت بَينَ يَدَيهِ صَحفَةٌ ورُفِعَت اُخرى ، وسَتَرتُم بُيوتَكُم كَما تُستَرُ الكَعبَةُ ؟ قالوا : يا رَسولَ اللّهِ ، نَحنُ يَومَئِذٍ خَيرٌ مِنَّا اليَومَ ، نَتَفَرَّغُ لِلعِبادَةِ ، ونُكفَى المُؤنَةَ ! فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : لَأَنتُمُ اليَومَ خَيرٌ مِنكُم يَومَئِذٍ . (2)

.


1- .الزهد لابن حنبل : 34 وراجع المستدرك على الصحيحين : 4 / 591 / 8648 و السنن الكبرى : 2 / 624 / 4337 وكنز العمّال : 3 / 218 / 6234 و ج 7 / 200 / 18631 .
2- .سنن الترمذي : 4 / 647 / 2476 ، الزهد لهنّاد : 2 / 389 / 758 كلاهما عن محمّد بن كعب عمّن سمعه ، كنز العمّال : 3 / 217 / 6230 وج 13 / 582 / 37496 .

ص: 997

الزهد ابن حنبل از حرب بن ابو اسود از طلحه بصرى :به مدينه درآمدم ، حال آن كه بدان شناختى نداشتم _ و شايد گفت: در آن جا ، آشنايى نداشتم _ و ميان ما دو كف خرما براى هر نفر تقسيم مى شد . پس روزى رسول خدا صلى الله عليه و آلهپيشاپيش ما نماز نهاد ؛ سپس كسى از فراپشت وى بانگ برآورد و گفت: «اى رسول خدا! خرما اندرون هاى ما را بسوزانده و جامه هاى كتانمان پاره شده است» . پيامبر به خطبه ايستاد و پس از سپاس و ستايش خداوند ، فرمود: «به خدا سوگند! اگر براى شما گوشت و نانى مى يافتم ، شما را از آن اطعام مى كردم . هر آينه روزگارى خواهدتان آمد كه ظرف هاى غذا ، صبحگاهان و شامگاهان ، پياپى نزدتان درآيد ؛ و جامه هايى همانند پوشش كعبه بر تن كنيد» . گفتند: «اى رسول خدا! امروز به خيريم يا آن روز خواهيم بود؟» فرمود: «شما امروز بيش از آن روز به خيريد ؛ شما امروز بيش از آن روز به خيريد . در آن روز ، گردن يكديگر را خواهيد زد» .

امام على عليه السلام :همراه رسول خدا صلى الله عليه و آله در مسجد نشسته بوديم كه مصعب بن عمير درآمد ، حال آن كه تنها پارچه اى يمنى بر خود داشت و با پاره اى پوست آن را پينه كرده بود . چون رسول خدا صلى الله عليه و آله وى را بديد ، بدان جهت كه روزى در ناز و نعمت بوده و اكنون در چنان حالى بود ، گريست . سپس فرمود: «چه سان خواهيد بود آن روز كه هر يك از شما صبحگاهان در يك جامه و شامگاهان در جامه ديگر باشد و پياپى قدح غذا برابرش نهاده شود ؛ و خانه هاتان را همانند كعبه بپوشانيد؟» گفتند: «اى رسول خدا! آن روز بهتر از امروز خواهيم بود ؛ زيرا در بى نيازى مى توانيم به خوبى عبادت كنيم» . رسول خدا صلى الله عليه و آلهفرمود: «هر آينه امروز بهتر از آن روزيد» .

.

ص: 998

عنه عليه السلام :اُنظُروا فِي الدُّنيا نَظَرَ الزّاهِدِ المُفارِقِ لَها ؛ فَإِنَّها تُزيلُ الثّاوِيَ السّاكِنَ ، وتَفجَعُ المُترَفَ الآمِنَ ، لا يُرجى مِنها ما تَوَلّى فَأَدبَرَ ، ولا يُدرى ما هُوَ آتٍ مِنها فَيُنتَظَرَ . (1)

عنه عليه السلام :مَعاشِرَ شيعَتي ، اِحذَروا! فَقَد عَضَّتكُمُ الدُّنيا بِأَنيابِها ، تَختَطِفُ مِنكُم نَفسا بَعدَ نَفسٍ كَذِئابِها ، وهذِهِ مَطايَا الرَّحيلِ قَد اُنيخَت لِرُكّابِها ، ألا إنَّ الحَديثَ ذو شُجونٍ ، فَلا يَقولَنَّ قائِلُكُم : إنَّ كَلامَ عَلِيٍّ مُتَناقِضٌ ؛ لِأَنَّ الكَلامَ عارِضٌ . ولَقَد بَلَغَني أنَّ رَجُلاً مِن قُطّانِ المَدائِنِ تَبِعَ بَعدَ الحَنيفِيَّةِ عُلوجَهُ ، ولَبِسَ مِن نالَةِ دِهقانِهِ مَنسوجَهُ ، وتَضَمَّخَ بِمِسكِ هذِهِ النَّوافِجِ صَباحَهُ ، وَتَبَخَّرَ بِعودِ الهِندِ رَواحَهُ ، وحَولَهُ رَيحانُ حَديقَةٍ يَشُمُّ نُفاحَهُ ، وقَد مُدَّ لَهُ مَفروشاتُ الرّومِ عَلى سُرُرِهِ . تَعسا لَهُ بَعدَ ما ناهَزَ السَّبعينَ مِن عُمُرِهِ ! وحَولَهُ شَيخٌ يَدِبُّ عَلى أرضِهِ مِن هَرَمِهِ ، وذو يُتمَةٍ تَضَوَّرَ مِن ضُرِّهِ ومِن قَرَمِهِ ، فَما واساهُم بِفاضِلاتٍ مِن عَلقَمِهِ ، لَئِن أمكَنَنِيَ اللّهُ مِنهُ لَأَخضِمَنَّهُ خَضمَ البُرِّ ، ولاَُقيمَنَّ عَلَيهِ حَدَّ المُرتَدِّ ، ولَأَضرِبَنَّهُ الثَّمانينَ بَعدَ حَدٍّ ، وَلَأَسُدَّنَّ مِن جَهلِهِ كُلَّ مَسَدٍّ . تَعسا لَهُ ! أفَلا شَعرٌ ؟! أفَلا صوفٌ ؟! أفَلا وَبَرٌ ؟! أفَلا رَغيفٌ قَفارُ اللَّيلِ إفطارٌ مُقَدَّمٌ (2) ؟! أفَلا عَبرَةٌ عَلى خَدٍّ في ظُلمَةِ لَيالٍ تَنحَدِرُ ؟! ولَو كانَ مُؤمِنا لاَتَّسَقَت لَهُ الحُجَّةُ إذا ضَيَّعَ ما لا يَملِكُ . (3)

.


1- .الكافي : 8 / 17 / 3 عن محمّد بن إسماعيل الهمداني عن الإمام الكاظم عليه السلام ، تحف العقول : 202 ، نهج البلاغة : الخطبة 103 نحوه وراجع مطالب السؤول : 51 .
2- .قال المجلسي رحمه الله : قوله : «أفلا رغيف» بالرفع ، ويجوز في مثله الرفع والنصب والبناء على الفتح . و«القَفار _ بالفتح _ » : ما لا إدام معه من الخبز ، واُضيف إلى الليل ، وهو صفة للرغيف ، و«إفطارٌ» و«مقدَّمٌ» أيضا صفتان له . وفي بعض النسخ : «لليلِ إفطارِ معدمٍ» ، فالظرف صفة اُخرى لرغيف ، و«ليل» مضاف إلى الإفطار المضاف إلى المعدم ؛ أي الفقير (بحار الأنوار : 40 / 353) .
3- .الأمالي للصدوق : 720 / 988 عن المفضّل بن عمر عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : 40 / 346 / 29 .

ص: 999

امام على عليه السلام :به دنيا با نظر پارسايى كه از آن دورى جويد ، بنگريد ؛ كه آن نابود كننده كسى است كه در آن اقامت و سكنا گزيند و رفاه زده ايمن را به درد آورد . بهره دنيا چون پشت كند ، ديگر اميدى به بازگشت آن نيست ؛ و آينده به روشنى دانسته نيست تا بتوان انتظارش را كشيد .

امام على عليه السلام :اى گروه هاى شيعيان ؛ سخت مراقب باشيد! همانا دنيا شمارا به دندان گزيده و همچون گرگ هايش يكان يكان شما را در مى ربايد . اين مَركبِ كوچ است كه اكنون نزد سواران خود زانو زده است . هلاّ كه سخن شاخه هايى دارد ؛ پس كسى از شما نگويد كه سخن على تناقض دارد ؛ چرا كه كلام ، مخاطب ها و حالت هاى گوناگونى دارد . به من خبر رسيده كه مردى از ساكنان مدائن ، پس از مسلمان شدن ، از كافران پيروى كرده و جامه اى از خياط خانه مهترِ آن شهر برگرفته ؛ و بامدادِ خود را به مشك دان هايش خوشبو كرده و شامگاهش را به عود هندى معطر نموده ؛ و پيرامونش را گل بوستانى فراگرفته و آن را مى بويد ؛ و فرش هاى رومى را بر تخت هاى خود گسترانيده است . پس از سپرى كردن هفتاد سال ، چه بدبخت شده است! در پيرامون او پيرمردى است كه از فرط پيرى ، بر زمين مى خزد ؛ و يتيمى است كه از تنگ حالى و شدت گرسنگى به خود مى پيچد ؛ اما او [حتى ]از پس مانده هاى غذاى تلخش به وى ندهد . اگر خداوند مرا بر وى مسلط فرمايد ، همچون گندم مى كوبمش و بر وى حد مرتد جارى مى كنم و سپس هشتاد تازيانه مى زنمش و راه عذر نادانى را بر او مى بندم . آيا موى و پوست و كرك حيوان ، او را نبود؟ آيا تكه نانى نداشت تا كسى را افطار دهد؟ آيا در تاريكى شب ، اشكى بر گونه اى نمى غلتيد؟ اگر وى مؤمن بود ، هر آينه آن گاه كه مالِ غير خود را تباه نمود ، حجت بر وى تمام مى شد .

.

ص: 1000

2 / 2المُترَفونَ أعداءُ الأَنبِياءِالكتاب :«وَ كَذَ لِكَ مَآ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ فِى قَرْيَةٍ مِّن نَّذِيرٍ إِلاَّ قَالَ مُتْرَفُوهَآ إِنَّا وَجَدْنَآ ءَابَآءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلَى ءَاثَ_رِهِم مُّقْتَدُونَ . (1) »

«وَ قَالَ الْمَلَأُ مِن قَوْمِهِ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَ كَذَّبُواْ بِلِقَآءِ الْأَخِرَةِ وَ أَتْرَفْنَ_هُمْ فِى الْحَيَوةِ الدُّنْيَا مَا هَ_ذَآ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يَأْكُلُ مِمَّا تَأْكُلُونَ مِنْهُ وَ يَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُونَ . (2) »

«وَ مَآ أَرْسَلْنَا فِى قَرْيَةٍ مِّن نَّذِيرٍ إِلاَّ قَالَ مُتْرَفُوهَآ إِنَّا بِمَآ أُرْسِلْتُم بِهِ كَ_فِرُونَ * وَ قَالُواْ نَحْنُ أَكْثَرُ أَمْوَ لاً وَ أَوْلَ_دًا وَ مَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ . (3) »

الحديث :الإمام عليّ عليه السلام_ في خُطبَةٍ لَهُ _: أمَّا الأَغنِياءُ مِن مُترَفَةِ الاُمَمِ ، فَتَعَصَّبوا لاِثارِ مَواقِعِ النِّعَمِ ، فَقالوا : «نَحْنُ أَكْثَرُ أَمْوَ لاً وَ أَوْلَ_دًا وَ مَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ . (4) »

الإمام زين العابدين عليه السلام_ في دُعائِهِ لِلعافِيَةِ _: وأعِذني وذُرِّيَّتي مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ ، ومِن شَرِّ السّامَّةِ وَالهامَّةِ وَاللاّمَّةِ وَالعامَّةِ ، ومِن شَرِّ كُلِّ شَيطانٍ مَريدٍ ، ومِن شَرِّ كُلِّ سُلطانٍ عَنيدٍ ، ومِن شَرِّ كُلِّ مُترَفٍ حَفيدٍ . (5)

.


1- .الزخرف : 23 .
2- .المؤمنون : 33 .
3- .سبأ : 34 و 35 .
4- .نهج البلاغة : الخطبة 192 ، بحار الأنوار : 14 / 471 / 37 .
5- .الصحيفة السجّادية : 98 الدعاء 23 .

ص: 1001

2 / 2 نازپروردگان دشمنان پيامبرانند

2 / 2نازپروردگان دشمنان پيامبرانندقرآن:«و همچنين پيش از تو در هيچ شهرى بيم دهنده اى نفرستاديم ، مگر آن كه توانگران و كامرانانش گفتند كه ما پدران خود را بر آيينى يافته ايم و ما بر پىِ ايشان مى رويم .»

«و مهتران قومش كه كافر بودند و ديدار آن جهان را باور نداشتند و آنان را در زندگى اين جهان كامرانى داده بوديم ، گفتند : اين نيست مگر آدمى اى همچون شما ، از آن چه شما مى خوريد مى خورد و از آن چه مى آشاميد مى آشامد .»

«و ما هيچ بيم دهنده اى در هيچ آبادى و شهرى نفرستاديم ، مگر آن كه كامرانان و توانگران آن گفتند: ما بدان چه به آن فرستاده شده ايد ، كافريم؛ و گفتند: ما مال ها و فرزندان بيش تر داريم و ما عذاب شدگان نيستيم .»

حديث:امام على عليه السلام_ در خطبه اى از وى _: اما توانگران ، از نازپروردگان امت ها بودند كه به دليل برخوردارى از نعمت ها دچار تعصب شدند و گفتند: «ما مال ها و فرزندان بيش تر داريم و ما عذاب شدگان نيستيم» .

امام سجاد عليه السلام_ در دعاى عافيت خواهى اش _: و من و نسلم را از شيطان رانده شده در امان دار ؛ و نيز از شر جانور زهردار ناكُشنده و جانور زهر دار كشنده و همه جانوران و چشم زخم ؛ و هم از شر شيطان سركش و پادشاه ستمگر و نازپرورده اى كه خدمتكارانش وى را تعظيم كنند .

.

ص: 1002

2 / 3مُعاشَرَةُ المُترَفينَ2 / 3 _ 1التَّجافي عَن مُجالَسَةِ المُترَفينَإرشاد القلوب_ في لَيلَةِ المِعراجِ _: قالَ اللّهُ تَعالى : يا أحمَدُ ، مَحَبَّتي مَحَبَّةُ الفُقَراءِ ؛ فَأدنِ الفُقَراءَ وقَرِّب مَجلِسَهُم مِنكَ ، وأبعِدِ الأَغنِياءَ وأبعِد مَجلِسَهُم عَنكَ ؛ فَإِنَّ الفُقَراءَ أحِبّائي . (1)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :تَجافَوا صُحبَةَ الأَغنِياءِ وَارحَموهُم ، وعِفّوا عَن أموالِهِم . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :أقِلُّوا الدُّخولَ عَلَى الأَغنِياءِ؛ فَإِنَّهُ قَمَنٌ أن لا تَزدَروا نِعَمَ اللّهِ عز و جل. (3)

عنه صلى الله عليه و آله_ لِعائِشَةَ _: إذا أرَدتِ اللُّحوقَ بي فَليَكفِكِ مِنَ الدُّنيا كَزادِ الرّاكِبِ ، وإيّاكِ ومُجالَسَةَ الأَغنِياءِ ! ولا تَستَخلِعي ثَوبا حَتّى تُرَقِّعيهِ . (4)

.


1- .إرشاد القلوب : 201 ، بحار الأنوار : 77 / 23 / 6 .
2- .تنبيه الخواطر : 2 / 120 وراجع الفردوس : 1 / 76 / 224 .
3- .المستدرك على الصحيحين : 4 / 347 / 7869 ، شُعب الإيمان : 7 / 274 / 10287 وفيه «أحدر» بدل «قمن» وكلاهما عن عبد اللّه بن الشخّير ، كنز العمّال : 3 / 198 / 6154 .
4- .سنن الترمذي: 4/245/1780 ، المستدرك على الصحيحين : 4 / 347 / 7867 ، الطبقات الكبرى : 8 / 76 وفيهما «تستخلقي» بدل «تستخلعي» وكلّها عن عائشة ، كنز العمّال : 3 / 391 / 7094 .

ص: 1003

2 / 3 همنشينى با نازپروردگان
2 / 3 _ 1 دورى جستن از همنشينى با نازپروردگان

2 / 3همنشينى با نازپروردگان2 / 3 _ 1دورى جستن از همنشينى با نازپروردگانارشاد القلوب_ در وصف شب معراج _: خداى تعالى فرمود: «اى احمد! محبت من ، محبت فقيران است ؛ پس به آنان نزديك شو و ايشان را نزديك خود بنشان و از توانگران دور باش و آنان را دور از خود بنشان ؛ كه فقيران دوستان منند» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از همنشينى توانگران دورى گزينيد و بر آنان دل بسوزانيد و از اموال آنان دامن بشوييد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از درآمدن نزد توانگران بكاهيد ؛ كه اگر نزدشان رويد ، سزا است كه نعمت هاى خدا را درنيابيد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ خطاب به عايشه _: اگر خواهى به من پيوندى ، بايد از دنيا به اندازه توشه يك سوار تو را بس باشد ؛ و از همنشينى با توانگران بپرهيز . و جامه اى را تا آن گاه كه پينه نكرده اى ، از تن بيرون مياور .

.

ص: 1004

عنه صلى الله عليه و آله :ثَلاثَةٌ مُجالَسَتُهُم تُميتُ القَلبَ : . . . وَالجُلوسُ مَعَ الأَغنِياءِ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :لا تَكُن مِمَّن يَرجُو الآخِرَةَ بِغَيرِ العَمَلِ . . . اللَّهوُ مَعَ الأَغنِياءِ أحَبُّ إلَيهِ مِنَ الذِّكرِ مَعَ الفُقَراءِ . (2)

الإمام الباقر عليه السلام_ لِرَجُلٍ _: يا فُلانُ ، لا تُجالِسِ الأَغنِياءَ ؛ فَإِنَّ العَبدَ يُجالِسُهُم وهُوَ يَرى أنَّ للّهِِ عَلَيهِ نِعمَةً ، فَما يَقومُ حَتّى يَرى أن لَيسَ للّهِِ عَلَيهِ نِعمَةٌ . (3)

عنه عليه السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : أربَعٌ يُمِتنَ القَلبَ : . . . ومُجالَسَةُ المَوتى . فَقيلَ لَهُ : يا رَسولَ اللّهِ ، ومَا المَوتى ؟ قالَ : كُلُّ غَنِيٍّ مُترَفٍ . (4)

2 / 3 _ 2التَّحذيرُ مِن إكرامِ الغَنِيِّ لِغِناهُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :لَعَنَ اللّهُ مَن أكرَمَ الغَنِيَّ لِغِناهُ ! ولَعَنَ اللّهُ مَن أهانَ الفَقيرَ لِفَقرِهِ ! ولا يَفعَلُ هذا إلاّ مُنافِقٌ . ومَن أكرَمَ الغَنِيَّ لِغِناهُ وأهانَ الفَقيرَ لِفَقرِهِ ، سُمِّيَ فِي السَّماواتِ عَدُوَّ اللّهِ وعَدُوَّ الأَنبِياءِ ؛ لا يُستَجابُ لَهُ دَعوَةٌ ، ولا يُقضى لَهُ حاجَةٌ . (5)

.


1- .الكافي : 2 / 641 / 8 ، الخصال : 87 / 20 كلاهما عن المحاربي عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، تحف العقول : 51 ، مشكاة الأنوار : 359 / 1168 عن الإمام الصادق عليه السلامعنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : 77 / 155 / 127 .
2- .نهج البلاغة: الحكمة 150 ، خصائص الأئمّة عليهم السلام: 109 وفيه «النوم» بدل«اللهو» ، بحار الأنوار: 72 / 199 / 30 .
3- .الأمالي للصدوق : 326/381 عن عبد اللّه بن سليمان ، مشكاة الأنوار : 72/131 ، روضة الواعظين : 518 ، بحار الأنوار : 74 / 194 / 21 .
4- .الخصال : 228 / 65 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عليه السلام ، مشكاة الأنوار : 446 / 1495 ، روضة الواعظين : 453 ، بحار الأنوار : 2 / 128 / 10 .
5- .إرشاد القلوب : 194 .

ص: 1005

2 / 3 _ 2 پرهيز دادن از گرامى داشتن توانگر براى توانگرى اش

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همنشينى با سه تن ، دل را بميراند: . . . و همنشينى با توانگران .

امام على عليه السلام :از [قماش] كسى مباش كه بدون عمل ، به آخرت اميد دارد . . . و خوش گذرانى همراه توانگران برايش دوست داشتنى تر از ياد كردن خدا همراه فقيران است .

امام باقر عليه السلام_ خطاب به مردى _: اى فلانى! با توانگران منشين ؛ كه بنده چون با ايشان نشيند ، در آغاز اعتقاد دارد كه خدا نعمتش بخشيده ، و چون برخيزد ، گمان دارد كه خدا به وى نعمتى نداده است .

امام باقر عليه السلام :رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «چهار چيز ، دل را بميرانند : . . . و همنشينى با مردگان» . گفتند: «اى رسول خدا! مردگان كيانند؟» فرمود: «هر توانگر نازپرورده» .

2 / 3 _ 2پرهيز دادن از گرامى داشتن توانگر براى توانگرى اشپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداى لعنت كند كسى را كه توانگر را براى توانگرى اش گرامى دارد ؛ و نيز خداى لعنت كند كسى را كه فقير را براى فقرش خوار شمارد . و اين كار را جز منافق ، نمى كند . و هر كه توانگر را براى توانگرى اش گرامى دارد و فقير را براى فقرش خوار شمارد ، در آسمان ها دشمن خدا و پيامبران شمرده شود و دعايش مستجاب نگردد و نيازش برآورده نشود .

.

ص: 1006

عنه صلى الله عليه و آله :مَن تَواضَعَ لِغَنِيٍّ ، جَعَلَ اللّهُ فَقرَهُ بَينَ عَينَيهِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن تَضَعضَعَ لِغَنِيٍّ لِيَنالَ مِمّا في يَدَيهِ ، أسخَطَ اللّهَ عز و جلعَلَيهِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :أيُّما فَقيرٍ تَضَعضَعَ لِغَنِيٍّ لِدُنياهُ ، ذَهَبَ ثُلُثا دينِهِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :إيّاكُم وَالتَّواضُعَ لِغَنِيٍّ ! فَما تَضَعضَعَ أحَدٌ لِغَنِيٍّ إلاّ ذَهَبَ نَصيبُهُ مِنَ الجَنَّةِ . (4)

الإمام عليّ عليه السلام :مَن أتى غَنِيّا فَتَواضَعَ لَهُ لِغِناهُ ذَهَبَ ثُلُثا دينِهِ . (5)

2 / 4عاقِبَةُ التَّرَفِالكتاب :«وَ إِذَآ أَرَدْنَآ أَن نُّهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُواْ فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَ_هَا تَدْمِيرًا . (6) »

.


1- .تنبيه الخواطر : 2 / 116 .
2- .المعجم الصغير : 1 / 257 ، شُعب الإيمان : 7 / 213 / 10044 ، تنبيه الغافلين : 257 / 341 كلاهما نحوه وكلّها عن أنس .
3- .تنبيه الخواطر : 2 / 200 وراجع الدرّالمنثور : 4 / 572 .
4- .جامع الأخبار : 440 / 1238 .
5- .نهج البلاغة : الحكمة 228 ، تفسير العيّاشي : 1 / 120 / 379 عن عمرو بن جميع رفعه ، الأمالي للمفيد : 188 / 15 ، الاختصاص : 226 كلاهما عن رفاعة عن الإمام الصادق عليه السلام وكلّها نحوه ، بحار الأنوار : 73 / 170 / 7 .
6- .الإسراء : 16 .

ص: 1007

2 / 4 سرانجامِ نازپروردگى

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه براى توانگرى تواضع نمايد ، خداوند فقر را بر پيشانى اش مهر نمايد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه نزد توانگرى فروتنى كند تا به مال او دست يابد ، خدا بر وى خشم گيرد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر فقيرى كه نزد توانگرى براى دنيايش فروتنى كند ، دو سوم دينش از دست رفته است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مبادا به توانگر تواضع كنيد! هيچ كس براى توانگرى فروتنى نكند ، جز آن كه بهره بهشتى اش نابود شود .

امام على عليه السلام :هر كه نزد توانگرى رود و براى ثروتش به او تواضع نمايد ، دو سوم دينش تباه شده است .

2 / 4سرانجامِ نازپروردگىقرآن:«و چون بخواهيم شهرى را هلاك كنيم ، نازپروردگان آن جا را فرمان دهيم؛ پس در آن جا نافرمانى و گناه كنند؛ آن گاه آن وعده [ىِ عذاب]بر آن سزا شود؛ پس آن را به سختى نابود كنيم .»

.

ص: 1008

«كَلاَّ إِنَّهَا لَظَى * نَزَّاعَةً لِّلشَّوَى * تَدْعُواْ مَنْ أَدْبَرَ وَ تَوَلَّى * وَ جَمَعَ فَأَوْعَى . (1) »

«وَ كَمْ أَهْلَكْنَا مِن قَرْيَةِ بَطِرَتْ مَعِيشَتَهَا فَتِلْكَ مَسَ_كِنُهُمْ لَمْ تُسْكَن مِّن بَعْدِهِمْ إِلاَّ قَلِيلاً وَ كُنَّا نَحْنُ الْوَ رِثِينَ . (2) »

«مَآ أَغْنَى عَنِّى مَالِيَهْ . (3) »

«مَآ أَغْنَى عَنْهُ مَالُهُ وَ مَا كَسَبَ . (4) »

«وَ مَا يُغْنِى عَنْهُ مَالُهُ إِذَا تَرَدَّى . (5) »

«وَ كَمْ قَصَمْنَا مِن قَرْيَةٍ كَانَتْ ظَالِمَةً وَ أَنشَأْنَا بَعْدَهَا قَوْمًا ءَاخَرِينَ * فَلَمَّآ أَحَسُّواْ بَأْسَنَآ إِذَا هُم مِّنْهَا يَرْكُضُونَ * لاَ تَرْكُضُواْ وَ ارْجِعُواْ إِلَى مَآ أُتْرِفْتُمْ فِيهِ وَ مَسَ_كِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْ_ئلُونَ * قَالُواْ يَ_وَيْلَنَآ إِنَّا كُنَّا ظَ__لِمِينَ * فَمَا زَالَت تِّلْكَ دَعْوَاهُمْ حَتَّى جَعَلْنَ_هُمْ حَصِيدًا خَ_مِدِينَ . (6) »

«فَلَوْ لاَ كَانَ مِنَ الْقُرُونِ مِن قَبْلِكُمْ أُوْلُواْ بَقِيَّةٍ يَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسَادِ فِى الْأَرْضِ إِلاَّ قَلِيلاً مِّمَّنْ أَنجَيْنَا مِنْهُمْ وَ اتَّبَعَ الَّذِينَ ظَ_لَمُواْ مَآ أُتْرِفُواْ فِيهِ وَ كَانُواْ مُجْرِمِينَ . (7) »

.


1- .المعارج : 15 _ 18 .
2- .القصص : 58 .
3- .الحاقّة : 28 .
4- .المسد : 2 .
5- .الليل : 11 .
6- .الأنبياء : 11 _ 15 .
7- .هود : 116 .

ص: 1009

«هرگز؛ كه آن ، آتشى است زبانه كشنده * بركننده پوست سر * هر كه [به حق ]پشت كرد و [از ايمان] روى برتافت * و [مال] گرد آورد و اندوخت ، فرا مى خواند .»

«و چه بسيار آبادى ها و شهرها را نابود كرديم كه در زندگانى خويش از خوشى ، سركشى و نافرمانى نمودند؛ و اينك اين خانه هايشان است كه پس از آنان جز اندكى در آن ها نشيمن نگرفتند و ما وارث آنان بوديم .»

«مالم مرا سود نبخشيد .»

«مالش و آن چه به دست آورده ، او را سود ندهد .»

«و آن گاه كه هلاك شد ، مال او به كارش نيايد .»

«و چه بسا شهرها را كه ستمكار بودند ، فرو شكستيم و پس از آن ها قومى ديگر پديد كرديم * پس چون عذاب را دريافتند ، آن گاه به شتاب از آن مى گريختند * مگريزيد؛ و به كامرانى و خانه هاى خويش بازگرديد تا مگر از شما بپرسند * گفتند: واى بر ما كه ستمكار بوديم * پس پيوسته گفتارشان اين بود تا آنان را درو شده و خاموش و بى جان كرديم .»

«پس چرا در ميان مردمانى كه پيش از شما بودند ، جز اندكى شان كه آنان را رهانيديم ، خردمندان و نيكان با فضيلتى نبودند كه از تباهكارى در زمين بازدارند؟ و كسانى كه ستم كرده اند ، در پى آن چه در آن كامرانى يافتند ، رفتند و بزهكار بودند .»

.

ص: 1010

الحديث :الإمام الباقر عليه السلام_ في قَولِ اللّهِ تَعالى : «وَ إِذَآ أَرَدْنَآ أَن نُّهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا» _: أمَرنا أكابِرَها . (1)

الإمام عليّ عليه السلام_ مِن كِتابِهِ إلى مُعاوِيَةَ _: وكَيفَ أنتَ صانِعٌ إذا تَكَشَّفَت عَنكَ جَلابيبُ ما أنتَ فيهِ مِن دُنيا قَد تَبَهَّجَت بِزينَتِها ، وخَدَعَت بِلَذَّتِها ، دَعَتكَ فَأَجَبتَها ، وقادَتكَ فَاتَّبَعتَها ، وأمَرَتكَ فَأَطَعتَها . وإنَّهُ يوشِكُ أن يَقِفَكَ واقِفٌ عَلى ما لا يُنجيكَ مِنهُ مِجَنٌّ ، فَاقعَس عَن هذَا الأَمرِ ، وخُذ اُهبَةَ الحِسابِ ، وشَمِّر لِما قَد نَزَلَ بِكَ ، ولا تُمَكِّنِ الغُواةَ مِن سَمعِكَ ، وإن لاتَفعَل اُعلِمكَ ما أغفَلتَ مِن نَفسِكَ ؛ فَإِنَّكَ مُترَفٌ قَد أخَذَ الشَّيطانُ مِنكَ مَأخَذَهُ ، وبَلَغَ فيكَ أمَلَهُ ، وجَرى مِنكَ مَجرَى الرّوحِ وَالدَّمِ . (2)

الإمام زين العابدين عليه السلام_ فِي الزُّهدِ _: وَاعلَم _ وَيحَكَ ! _ يَابنَ آدَمَ ، أنَّ قَسوَةَ البِطنَةِ ، وكِظَّةَ المِلأَةِ ، وسُكرَ الشِّبَعِ ، وغِرَّةَ المُلكِ ، مِمّا يُثَبِّطُ ويُبطِئُ عَنِ العَمَلِ ، ويُنسِي الذِّكرَ ، ويُلهي عَنِ اقتِرابِ الأَجَلِ ، حَتّى كَأَنَّ المُبتَلى بِحُبِّ الدُّنيا بِهِ خَبَلٌ مِن سُكرِ الشَّرابِ . (3)

.


1- .تفسير العيّاشي : 2 / 284 / 35 عن حمران ، بحار الأنوار : 5 / 208 / 47 .
2- .نهج البلاغة : الكتاب 10 ، بحار الأنوار : 33 / 101 / 406 .
3- .تحف العقول : 273 ، بحار الأنوار : 78 / 129 / 1 .

ص: 1011

حديث:امام باقر عليه السلام_ درباره سخن خداى تعالى: «و چون بخواهيم شهرى را هلاك كنيم ، نازپروردگان آن جا را فرمان دهيم . . .» _: بزرگانشان را فرمان دهيم .

امام على عليه السلام_ در نامه اش به معاويه _: چه سان خواهى بود آن گاه كه پرده هاى دنيايى كه در آنى ، كنار رود ؛ همان دنيا كه با زيورهايش خود را آراسته اى و با لذتش فريبكارى كرده اى ؛ او تو را خواند و تو اجابتش كردى ؛ تو را به سوى خود فراخواند و به دنبالش روان گشتى ؛ فرمانت داد و پيروى اش كردى . همانا زود است كه كسى تو را باز ايستاند ، چنان كه هيچ سپرى نتواند از آن نجاتت دهد . پس از اين شيوه دست بردار و براى حسابرسى آماده شو و خود را براى آن چه بر تو فرو خواهد آمد ، مهيا كن و به گمراهان گوش فرا مده ؛ كه اگر چنين نكنى ، تو را بدان چه از آن غافلى ، آگاه كنم . همانا تو نازپرورده اى هستى كه شيطان زمامت را گرفته و در تو به آرزويش رسيده و همچون روح و خون در وجودت جارى شده است .

امام سجاد عليه السلام_ درباره زهد _: اى فرزند آدم ؛ واى بر تو! بدان كه سياهىِ درون و فراوان خوردن و سرمستىِ سيرى و فريفتگىِ ثروت و قدرت ، انسان را از عمل باز مى دارد و ياد [خدا] را فراموشش مى سازد و از نزديك شدن مرگ غافلش مى كند ؛ چندان كه هر كس به دنيا دوستى گرفتار گردد ، گويا جنون مستى از شراب در او است .

.

ص: 1012

الفصل الثالث: ما يوجب الآفات3 / 1الغَفلَةُ عَنِ الآخِرَةِالكتاب :«كَلاَّ بَلْ تُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ * وَ تَذَرُونَ الْأَخِرَةَ . (1) »

«إِنَّ هَ_ؤُلاَءِ يُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ وَ يَذَرُونَ وَرَآءَهُمْ يَوْمًا ثَقِيلاً . (2) »

الحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ لِرَجُلٍ يوصيهِ _: لا تَتَشاغَل عَمّا فُرِضَ عَلَيكَ بِما قَد ضُمِنَ لَكَ ؛ فَإِنَّهُ لَيسَ بِفائِتِكَ ما قَد قُسِمَ لَكَ ، ولَستَ بِلاحِقٍ ما قَد زُوِيَ عَنكَ ، فَلا تَكُ جاهِدا في ما يصح نافِدا ، وَاسعَ لِمُلكٍ لا زَوالَ لَهُ في مَنزِلٍ لاَ انتِقالَ عَنهُ . (3)

.


1- .القيامة : 20 و 21 .
2- .الدهر : 27 .
3- .أعلام الدين : 344 / 37 عن أبي ذرّ ، بحار الأنوار : 77 / 187 / 37 .

ص: 1013

فصل سوم : آن چه آفت مى آورد

3 / 1 غفلت از آخرت

فصل سوم: آن چه آفت مى آورد3 / 1غفلت از آخرتقرآن:«نه چنان است كه مى پنداريد، بلكه شما اين جهان شتابان و زودگذر را دوست مى داريد * و آن جهان را فرو مى گذاريد .»

«همانا اينان اين جهان شتابان و زودگذر را دوست مى دارند و روزى گران را پشت سرشان مى افكنند .»

حديث :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در سفارش به مردى _: به سبب آن چه [= كسب روزى] كه برايت تضمين گشته ، از وظيفه واجبت غفلت مكن ؛ كه آن چه روزى مقسوم تو است ، از دستت نخواهد رفت و آن چه رزقت نباشد ، نصيبت نخواهد گشت . پس در طلب آن چه فناشدنى است ، مكوش و براى آن ثروتى بكوش كه در سراى جاودان ، فناناپذير است .

.

ص: 1014

الإمام عليّ عليه السلام :أيُّهَا النّاسُ ، لا يَشغَلكُمُ المَضمونُ مِنَ الرِّزقِ عَنِ المَفروضِ عَلَيكُم مِنَ العَمَلِ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :كَم مِن طالِبٍ لِلدُّنيا لَم يُدرِكها ، ومُدرِكٍ لَها قَد فارَقَها! فَلا يَشغَلَنَّكَ طَلَبُها عَن عَمَلِكَ ، وَالتَمِسها مِن مُعطيها ومالِكِها ؛ فَكَم مِن حَريصٍ عَلَى الدُّنيا قَد صَرَعَتهُ ، وَاشتَغَلَ بِما أدرَكَ مِنها عَن طَلَبِ آخِرَتِهِ حَتّى فَنى عُمُرُهُ وأدرَكَهُ أجَلُهُ ! (2)

3 / 2اِستِبطاءُ الرِّزقِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :يَقولُ سُبحانَهُ وتَعالى : لِيَحذَر عَبدِيَ الَّذي يَستَبطِئُ رِزقي أن أغضَبَ فَأَفتَحَ عَلَيهِ بابا مِنَ الدُّنيا! (3)

مسند ابن حنبل عن حبّة وسواء ابنا خالد :دَخَلنا عَلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آلهوهُوَ يُصلِحُ شَيئا فَأَعَنّاهُ ، فَقالَ : لا تَأيَسا مِنَ الرِّزقِ ما تَهزَّزَت رُؤوسُكُما ؛ فَإِنَّ الإِنسانَ تَلِدُهُ اُمُّهُ أحمَرَ لَيسَ عَلَيهِ قِشرَةٌ ، ثُمَّ يَرزُقُهُ اللّهُ عز و جل . (4)

.


1- .إرشاد القلوب : 120 ، تحف العقول : 489 عن الإمام الهادي عليه السلامنحوه ، بحار الأنوار : 78 / 374 / 22 .
2- .الكافي : 2 / 455 / 9 عن عثمان بن عيسى ، مشكاة الأنوار : 464 / 1549 وفيه «عمل» بدل «طلب» و«انقضى» بدل «فنى» .
3- .أعلام الدين: 277 وص161 ، كنز الفوائد: 2/197 وفيهما «وروي أنّ اللّه عز و جل أوحى إلى عيسى بن مريم عليه السلام» ، عدّة الداعي: 31 عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار: 81/195/52 وج 103/21/16 .
4- .مسند ابن حنبل : 5 / 375 / 15855 ، سنن ابن ماجة : 2 / 1394 / 4165 ، المعجم الكبير : 4 / 7 / 3479 و ح 3480 وليس فيه «وهو يصلح شيئا فأعنّاه» ، اُسد الغابة : 2 / 588 / 2329 ، الاستيعاب : 2 / 247 / 1153 وفيه «يعمل عملاً» بدل «يصلح شيئا» ، كنز العمّال : 1 / 109 / 506 ؛ تنبيه الخواطر : 1 / 168 نحوه .

ص: 1015

3 / 2 آهسته يابىِ روزى

امام على عليه السلام :اى مردم! مبادا روزىِ ضمانت شده ، شما را از عمل واجبتان باز دارد .

امام صادق عليه السلام :چه بسا جوينده دنيا كه به آن دست نيافت و چه بسيار يابنده آن كه از آن جدا شد . پس هرگز طلب دنيا تو را از كارت بازندارد ؛ بلكه آن را از بخشنده و مالكش طلب كن . پس چه بسا كسى كه به دنيا حرص ورزيد و دنيا هلاكش كرد و او را با بهره هاى دنيايى ، از طلب آخرت بازداشت ، چندان كه عمرش فنا گشت و مرگش در رسيد .

3 / 2آهسته يابىِ روزىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداى منزه والا فرمايد: «آن بنده من كه روزى ام را آهسته مى يابد ، بايد حذر كند از اين كه بر وى خشم گيرم و درى از دنيا به رويش بگشايم» .

مسند ابن حنبل از حبه و سواء پسران خالد :نزد پيامبر صلى الله عليه و آلهرفتيم ؛ سرگرم كارى بود ، وى را يارى نموديم . فرمود: «تا زنده ايد ، از روزى نااميد نشويد ؛ كه انسان را مادرش مى زايد ، حال آن كه سرخ و بى پوشش است و آن گاه خداوند روزى اش مى دهد» .

.

ص: 1016

الإمام عليّ عليه السلام :مَن وَثِقَ بِقِسمِ اللّهِ لَم يَتَّهِمهُ فِي الرِّزقِ . (1)

الإمام الكاظم عليه السلام :يَنبَغي لِمَن عَقَلَ عَنِ اللّهِ أن لا يَستَبطِئَهُ في رِزقِهِ ، ولا يَتَّهِمَهُ في قَضائِهِ . (2)

الإمام الرضا عليه السلام :كانَ فِي الكَنزِ الَّذي قالَ اللّهُ عز و جل : «وَ كَانَ تَحْتَهُ كَنزٌ لَّهُمَا (3) » كانَ فيهِ : بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ . . . ويَنبَغي لِمَن عَقَلَ عَنِ اللّهِ أن لا يَتَّهِمَ اللّهَ في قَضائِهِ ، ولا يَستَبطِئَهُ في رِزقِهِ . (4)

عنه عليه السلام :عَجَبا لِمَن غَفَلَ عَنِ اللّهِ كَيفَ يَستَبطِئُ اللّهَ في رِزقِهِ ، وكَيفَ اصطَبَرَ عَلى قَضائِهِ ! (5)

عدّة الداعي :فِي الوَحيِ القَديمِ : يَابنَ آدَمَ ، خَلَقتُكَ مِن تُرابٍ ثُمَّ مِن نُطفَةٍ فَلَم أعيَ بِخَلقِكَ ؛ أوَ يُعييني رَغيفٌ أسوقُهُ إلَيكَ في حينِهِ؟! (6)

3 / 3اِستِقلالُ الرِّزقِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أوحَى اللّهُ عز و جل إلى عُزَيرٍ : ( يا عُزَيرُ ) . . . إذا اُوتيتَ رِزقا مِنّي فَلا تَنظُر إلى قِلَّتِهِ ، ولكِنِ انظُر إلى مَن أهداهُ . (7)

.


1- .غرر الحكم : 8649 .
2- .الكافي : 2 / 61 / 5 ، التمحيص : 62 / 142 كلاهما عن صفوان الجمّال ، تحف العقول : 408 ، مشكاة الأنوار : 520 / 1750 .
3- .الكهف : 82 .
4- .الكافي : 2 / 59 / 9 ، تهذيب الأحكام : 9 / 276 / 1001 ، تفسير العيّاشي : 2 / 338 / 67 وفيه «غفل » بدل «عقل» ، تنبيه الخواطر : 2 / 184 كلّها عن عليّ بن أسباط ، مشكاة الأنوار : 520 / 175 ، قرب الإسناد : 375 / 1330 ، بحار الأنوار : 70 / 156 / 14 .
5- .تفسير العيّاشي : 2 / 339 / 69 عن أحمد بن محمّد بن أبي نصر ، بحار الأنوار : 71 / 150 / 50 .
6- .عدّة الداعي : 83 ، بحار الأنوار : 103 / 21 / 12 .
7- .الدعوات : 169 / 472 ، بحار الأنوار : 82 / 132 / 16 .

ص: 1017

3 / 3 كم شمردنِ روزى

امام على عليه السلام :هر كه به قسمت خداوند اعتماد ورزد ، او را به روزى ندادن متهم نكند .

امام كاظم عليه السلام :آن را كه در پناه خداوند است ، سزا است كه روزىِ او را كُند نشمرد و او را در حكم راندنش متهم نسازد .

امام رضا عليه السلام :خداوند فرموده است: «و زير آن ، گنجى از آنِ ايشان بود» . در آن گنج ، چنين بود: «به نام خداى مهرپيشه مهربان . . .آن را كه در پناه خداوند است ، سزا است كه او را در حكم راندنش متهم نسازد و روزىِ او را كُند نشمرد» .

امام رضا عليه السلام :شگفتا از كسى كه در پناه خدا است (1) ، چگونه روزىِ او را آهسته مى شمرد ، در حالى كه بر حكم او شكيبايى مى ورزد!

عدة الداعى :در وحى كهن آمده است: «اى فرزند آدم! تو را از خاك و آن گاه نطفه آفريدم و از آفرينشت ناتوان نبودم ؛ آيا در اين هنگام ، از دادن قرص نانى به تو درمى مانم؟»

3 / 3كم شمردنِ روزىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند به عزير وحى فرمود : «اى عزير! . . . هرگاه روزىِ مرا دريابى ، به اندكىِ آن منگر ؛ بلكه به كسى كه آن را بخشيده ، بنگر» .

.


1- .به قرينه روايات ديگر ، «عقل عن اللّه » تلقى و ترجمه شد . (م)

ص: 1018

كنز العمّال عن عبد الرحمان بن عبد اللّه بن قريب و زيد بن أخرم :حَدَّثَنا سُفيانُ بنُ عُيَينَةَ عَن جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ عليهماالسلامأنَّهُ دَخَلَ عَلى أبي جَعفَرٍ المَنصورِ وعِندَهُ رَجُلٌ مِن وُلدِ الزُّبَيرِ بنِ العَوّامِ وقَد سَأَلَهُ ، وقَد أمَرَ لَهُ بِشَيءٍ فَتَسَخَّطَهُ الزُّبَيرِيُّ فَاستَقَلَّهُ ، فَأَغضَبَ المَنصورَ ذلِكَ مِنَ الزُّبَيرِيِّ حَتّى بانَ فيهِ الغَضَبُ ، فَأَقبَلَ عَلَيهِ جَعفَرٌ فَقالَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، حَدَّثَني أبي عَن أبيهِ عَلِيِّ بنِ الحُسَينِ عَن أبيهِ عَن عَلِيٍّ قالَ : قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : مَن أعطى عَطِيَّةً طَيِّبَةً بِها نَفسُهُ بورِكَ لِلمُعطي وَالمُعطى . فَقالَ أبو جَعفَرٍ : وَاللّهِ لَقَد أعطَيتُهُ وأنَا غَيرُ طَيِّبِ النَّفسِ بِها ، ولَقَد طابَت بِحَديثِكَ هذا . ثُمَّ أقبَلَ عَلَى الزُّبَيرِيِّ فَقالَ : حَدَّثَني أبي عَن أبيهِ عَن جَدِّهِ عَن أميرِ المُؤمِنينَ عَلِيٍّ قالَ : قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : مَنِ استَقَلَّ قَليلَ الرِّزقِ حَرَمَهُ اللّهُ كَثيرَهُ . فَقالَ الزُّبَيرِيُّ : وَاللّهِ لَقَد كانَ عِندي قَليلاً ولَقَد كَثُرَ عِندي بِحَديثِكَ هذا . قالَ سُفيانُ : فَلَقيتُ الزُّبَيرِيَّ فَسَأَلتُهُ عَن تِلكَ العَطِيَّةِ ، فَقالَ : لَقَد كانَت نَزرَةً قَليلَةً فَقَبِلتُها فَبَلَغَت في يَدي خَمسينَ ألفَ دِرهَمٍ . (1)

الإمام الباقر عليه السلام_ لِجابِرِ بنِ يَزيدَ _: اِستَكثِر لِنَفسِكَ مِنَ اللّهِ قَليلَ الرِّزقِ ؛ تَخَلُّصا إلَى الشُّكرِ . (2)

.


1- .كنز العمّال : 6 / 566 / 16960 عن ابن النجّار ؛ مستدرك الوسائل : 7 / 273 / 8213 نقلاً عن العلاّمة في الإيضاح .
2- .تحف العقول : 285 ، بحار الأنوار : 78 / 163 / 1 .

ص: 1019

كنز العمال از عبدالرحمان بن عبداللّه بن قريب و زيد بن اخرم:سفيان بن عيينه از امام صادق عليه السلامروايت كرده كه وى نزد ابوجعفر منصور برفت ، حال آن كه مردى از فرزندان زبير بن عوام نزد او بود و از او چيزى مى خواست . منصور فرمان داد كه چيزى به وى دهند ؛ مرد زبيرى آزرده خاطر شد و آن را اندك شمرد . منصور از اين رفتار آن زبيرى خشمگين شد ، چندان كه آثار خشم در چهره اش نمودار گشت . امام صادق عليه السلام به او روى نموده ، فرمود: «اى حاكم مؤمنان! پدرم از پدرش على بن حسين از پدرش از على از رسول خدا صلى الله عليه و آلهروايت كرد: هر كه هديه اى را با خشنودى خاطر ببخشد ، بخشنده و بخشيده بركت مى يابند » . منصور گفت: «به خدا سوگند! من با ناخشنودى آن را بخشيدم ؛ ولى با اين سخنت ، خشنود شدم» . سپس امام صادق عليه السلام به آن زبيرى روى كرده ، فرمود: «پدرم از پدرش از جدش از اميرالمؤمنين على عليه السلام از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت كرد: هر كه روزىِ كمِ خداى را كوچك بشمرد ، خداوند او را از روزى فراوان محروم فرمايد » . مرد زبيرى گفت: «به خدا سوگند! آن بخشش نزد من كم بود ؛ اما با اين سخنت ، برايم بسيار شد» . سفيان گويد : «از آن پس ، آن زبيرى را ديدم و از آن هديه پرسيدم . گفت: مالى بس اندك بود ؛ آن را پذيرفتم و اكنون در دست من به پنجاه هزار درهم رسيده است » .

امام باقر عليه السلام_ خطاب به جابر بن يزيد _: با شكر كردن ، روزىِ اندك خدا را براى خود فراوان گردان .

.

ص: 1020

الإمام الصادق عليه السلام :مَنِ استَقَلَّ قَليلَ الرِّزقِ حُرِمَ الكَثيرَ . (1)

عنه عليه السلام :مَن طَلَبَ قَليلَ الرِّزقِ كانَ ذلِكَ داعِيَهُ إلَى اجتِلابِ كَثيرٍ مِنَ الرِّزقِ ، ( ومَن تَرَكَ قَليلاً مِنَ الرِّزقِ كانَ ذلِكَ داعِيَهُ إلى ذَهابِ كَثيرٍ مِنَ الرِّزقِ . (2) )

الكافي عن الحسن بن بسّام الجمّال :كُنتُ عِندَ إسحاقَ بنِ عَمّارٍ الصَّيرَفِيِّ ، فَجاءَ رَجُلٌ يَطلُبُ غَلَّةً بِدينارٍ ، وكانَ قَد أغلَقَ بابَ الحانوتِ وخَتَمَ الكيسَ ، فَأَعطاهُ غَلَّةً بِدينارٍ ، فَقُلتُ لَهُ : وَيحَكَ يا إسحاقُ! رُبَّما حُمِلَت لَكَ مِنَ السَّفينَةِ ألفُ ألفِ دِرهَمٍ . قالَ : فَقالَ لي : تَرى كانَ لي هذا ! لكِنّي سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلاميَقولُ : مَنِ استَقَلَّ قَليلَ الرِّزقِ حُرِمَ كَثيرَهُ . ثُمَّ التَفَتَ إلَيَّ فَقالَ : يا إسحاقُ ، لا تَستَقِلَّ قَليلَ الرِّزقِ فَتُحرَمَ كَثيرَهُ . (3)

3 / 4طَلَبُ الحَرامِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن لَم يُبالِ مِن أينَ يَأتيهِ رِزقُهُ ، لَم يُبالِ اللّهُ مِن أينَ أدخَلَهُ النّارَ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :مَنِ اكتَسَبَ مالاً مِن غَيرِ حِلِّهِ كانَ رادَّهُ إلَى النّارِ . (5)

.


1- .الكافي : 5 / 311 / 30 ، تهذيب الأحكام : 7 / 227 / 993 ، عوالي اللآلي : 3 / 203 / 38 كلّها عن إسحاق بن عمّار .
2- .الكافي : 5 / 311 / 29 عن إسحاق بن عمّار .
3- .الكافي : 5 / 318 / 56 .
4- .تنبيه الخواطر : 2 / 116 ، عدّة الداعي : 73 وفيه «اكتسب المال» بدل «يأتيه رزقه» ، بحار الأنوار : 103 / 13 / 63 .
5- .الاختصاص : 249 .

ص: 1021

3 / 4 طلب حرام

امام صادق عليه السلام :هر كه روزىِ اندك را كوچك بشمارد ، از روزى فراوان محروم گردد .

امام صادق عليه السلام :هر كه روزى اندك را طلب كند ، همين او را برمى انگيزد كه روزى بسيار را كسب نمايد ؛ و هر كه روزى اندك را رها نمايد ، همين او را به از دست دادن روزى بسيار مى كشاند .

الكافى از حسن بن بسام جمال :نزد اسحاق بن عمار صيرفى بودم كه مردى آمد و مقدارى غله به يك دينار خواست ، حال آن كه وى در دكان را بسته و صندوق را مهر نهاده بود . پس قدرى غله به يك دينار به وى داد . به او گفتم: «واى بر تو اى اسحاق! با كشتى براى تو هزاران درهم كالا مى آيد» . گفت: «مى بينى كه من چنين كردم . اما [بدان اين از آن رو است كه] من از امام صادق عليه السلام شنيدم كه فرمود: هر كه روزى اندك را كم بشمارد ، از روزى بسيار محروم گردد . سپس روى به من كرد و فرمود: اى اسحاق! روزى اندك را كم مشمار ؛ كه از بسيارِ آن محروم خواهى گشت » .

3 / 4طلب حرامپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس باكى نداشته باشد كه روزى اش از كجا فراهم مى شود ، خداوند نيز باكى ندارد كه او را از كجا به آتش درافكنَد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه از راه غير حلال مال به دست آورد ، او را به سوى آتش بكشد .

.

ص: 1022

عنه صلى الله عليه و آله :وَاللّهِ لَرَدُّ دانَقٍ مِن حَرامٍ أفضَلُ عِندَ اللّهِ عز و جل مِن سَبعينَ حَجَّةً مَبرورَةً . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن جَمَعَ مالاً حَراما ثُمَّ تَصَدَّقَ بِهِ ، لَم يَكُن لَهُ فيهِ أجرٌ وكانَ إصرُهُ عَلَيهِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن تَرَكَ دِرهَما مِن حَرامٍ أعتَقَهُ اللّهُ مِنَ النّارِ ، ومَن تَرَكَ دِرهَما مِن شُبهَةٍ أعطاهُ اللّهُ ثَوابَ نَبِيٍّ مِنَ الأَنبِياءِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :تَركُ دانَقٍ حَرامٍ أحَبُّ إلَى اللّهِ تَعالى مِن مِائَةِ حَجَّةٍ مِن مالٍ حَلالٍ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :يَابنَ مَسعودٍ ، لا تَأكُلِ الحَرامَ ، ولا تَلبَسِ الحَرامَ ، ولا تَأخُذ مِنَ الحَرامِ ، ولا تَعصِ اللّهَ ؛ لِأَنَّ اللّهَ تَعالى يَقولُ لاِءِبليسَ : «وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُم بِصَوْتِكَ وَ أَجْلِبْ عَلَيْهِم بِخَيْلِكَ وَ رَجِلِكَ وَ شَارِكْهُمْ فِى الْأَمْوَلِ وَ الْأَوْلَ_ادِ وَعِدْهُمْ وَ مَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَ_نُ إِلاَّ غُرُورًا (5) » . (6)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن جَمَعَ مالاً مِن مَأثَمٍ فَوَصَلَ بِهِ رَحِما ، أو تَصَدَّقَ مِنهُ ، أو جاهَدَ في سَبيلِ اللّهِ ، جُمِعَ جَميعا فَقُذِفَ بِهِ في جَهَنَّمَ . (7)

.


1- .الفردوس : 4 / 359 / 7032 عن ابن عمر ، ربيع الأبرار : 2 / 816 عن ابن عمر رفعه وليس فيه «واللّه » وفيه «يعدل» بدل «أفضل» ؛ عدّة الداعي : 129 عن الإمام الصادق عليه السلام ، الدعوات : 25 / 36 ، جامع الأخبار : 442 / 1249 كلاهما عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله وليس فيها «واللّه » وفيها «يعدل» بدل «أفضل» ، بحار الأنوار : 93 / 373 / 16 و ج 103 / 12 / 51 .
2- .المستدرك على الصحيحين : 1 / 548 / 1440 ، السنن الكبرى : 4 / 141 / 7240 كلاهما عن أبي هريرة ، كنز العمّال : 6 / 299 / 15791 .
3- .تاريخ بغداد : 5 / 309 / 2821 عن عبد اللّه .
4- .تنبيه الخواطر : 2 / 120 .
5- .الإسراء : 64 .
6- .مكارم الأخلاق : 2 / 354 / 2660 عن ابن مسعود ، بحار الأنوار : 77 / 105 / 1 .
7- .تاريخ بغداد : 5 / 441 / 2963 عن أبي هريرة ، الزهد لابن المبارك : 221 / 625 عن القاسم بن المُخَيْمِرة وفيه «أصاب» بدل «جَمَعَ» و«أنفقه» بدل «جاهد» .

ص: 1023

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به خدا سوگند! هر كس [حتى] به اندازه يك ششم درهم ، مال حرام را كنار نهد ، از هفتاد حج نيكو نزد خدا برتر است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه مال حرامى گرد آورد و سپس آن را صدقه دهد ، هيچ پاداشى ندارد و وبال آن نيز بر گردن او است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه درهمى از حرام را ترك كند ، خدا از آتش بازش دارد ؛ و هر كه درهمى شبهه ناك را رها نمايد ، خداوند پاداش يكى از پيامبران را به او عطا فرمايد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ترك يك ششم درهم از مال حرام ، نزد خداوند دوست داشتنى تر از گزاردن صد حج با مال حلال است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى ابن مسعود! حرام نخور و حرام نپوش و از حرام برنگير و خداى را نافرمانى مكن ؛ كه خداى تعالى به ابليس فرمايد : «و با آواز خود ، هر كه را از آنان بتوانى برانگيز و بلغزان ؛ و با سواران و پيادگانت بر آنان بانگ زن و در مال ها و فرزندانشان شريك باش و به ايشان وعده ده ؛ و شيطان آنان را وعده ندهد مگر به فريب» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه از گناه مالى فراهم آورَد و آن را براى صله رحم يا صدقه دادن يا جهاد در راه خدا صرف كند ، همه جمع گردد و با آن در جهنم پرتاب شود .

.

ص: 1024

عنه صلى الله عليه و آله :لا يَكسِبُ عَبدٌ مالاً مِن حَرامٍ فَيُنفِقَ مِنهُ فَيُبارَكَ لَهُ فيهِ ، ولا يَتَصَدَّقُ بِهِ فَيُقبَلَ مِنهُ ، ولا يَترُكُ خَلفَ ظَهرِهِ إلاّ كانَ زادَهُ إلَى النّارِ . إنَّ اللّهَ عز و جل لا يَمحُو السَّيِّءَ بِالسَّيِّءِ ولكِن يَمحُو السَّيِّءَ بِالحَسَنِ ؛ إنَّ الخَبيثَ لا يَمحُو الخَبيثَ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :مَنِ اكتَسَبَ مالاً حَراما لَم يَقبَلِ اللّهُ مِنهُ صَدَقَةً ولا عِتقا ولا حَجّا ولاَ اعتِمارا ، وكَتَبَ اللّهُ عز و جل بِعَدَدِ أجرِ ذلِكَ أوزارا ، وما بَقِيَ مِنهُ بَعدَ مَوتِهِ كانَ زادَهُ إلَى النّارِ . ومَن قَدَرَ عَلَيها وتَرَكَها مَخافَةَ اللّهِ كانَ في مَحَبَّةِ اللّهِ ورَحمَتِهِ ويُؤمَرُ بِهِ إلَى الجَنَّةِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :لا يُعجِبُكَ امرُؤٌ كَسَبَ مالاً مِن حَرامٍ ، فَإِن أنفَقَ مِنهُ لَم يُقبَل مِنهُ ، وإن أمسَكَ لَم يُبارَك لَهُ فيهِ ، وإن ماتَ وتَرَكَهُ كانَ زادَهُ إلَى النّارِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :الدُّنيا خَضِرَةٌ حُلوَةٌ ، مَنِ اكتَسَبَ فيها مالاً مِن حِلِّهِ وأنفَقَهُ في حَقِّهِ أثابَهُ اللّهُ عَلَيهِ وأورَدَهُ جَنَّتَهُ ، ومَنِ اكتَسَبَ فيها مالاً مِن غَيرِ حِلِّهِ وأنفَقَهُ في غَيرِ حَقِّهِ أحَلَّهُ اللّهُ دارَ الهَوانِ . ورُبَّ مُتَخَوِّضٍ في مالِ اللّهِ ورَسولِهِ لَهُ النّارُ يَومَ القِيامَةِ . (4)

تنبيه الخواطر :قالَ بَعضُهُم : يا رَسولَ اللّهِ ، مَنِ المُؤمِنُ؟ قالَ : المُؤمِنُ مَن إذا أصبَحَ نَظَرَ إلى رَغيفِهِ مِن أينَ يَكتَسِبُهُ . قالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، أما إنَّهُم لَو كُلِّفوهُ لَتَكَلَّفوهُ! قالَ : أما إنَّهُم قَد كُلِّفوهُ ولكِنَّهُم تَعَشَّقُوا الدُّنيا عِشقا . (5)

.


1- .مسند ابن حنبل : 2 / 34 / 3672 ، شُعب الإيمان : 4 / 396 / 5524 نحوه وكلاهما عن عبد اللّه بن مسعود .
2- .ثواب الأعمال : 334 / 1 عن عبد اللّه بن عبّاس وأبي هريرة ، بحار الأنوار : 103 / 17 / 76 نقلاً عن أعلام الدين وراجع عوالي اللآلي : 1 / 365 / 58 .
3- .المعجم الكبير : 10 / 107 / 10111 ، حلية الأولياء : 6 / 295 نحوه وكلاهما عن عبد اللّه بن مسعود ، كنز العمّال : 4 / 17 / 9279 وراجع تنبيه الخواطر : 2 / 115 .
4- .شُعب الإيمان : 4 / 396 / 5527 عن ابن عمر ، كنز العمّال : 3 / 184 / 6075 .
5- .تنبيه الخواطر : 1 / 62 .

ص: 1025

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ بنده اى مالى حرام كسب نكند كه از آن هزينه كند و در آن بركت يابد ؛ و يا از آن صدقه دهد و از وى پذيرفته شود ؛ و يا پس از خود باقى نهد ، مگر آن كه توشه آتشش باشد . همانا خداوند زشت را با زشت محو نسازد ، بلكه زشت را با نيك محو كند . هر آينه ناپاك نتواند كه ناپاك را محو كند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه مال حرامى به دست آورَد ، خداوند از وى صدقه و آزاد كردن بنده و حج و عمره را نپذيرد و به شماره پاداش اين كارها برايش كيفر نويسد و هر چه از آن پس از مرگش باقى مانَد ، توشه وى به سوى آتش است . و هر كه بتواند حرام كسب نكند و آن را از بيم خدا ترك كند ، در مهر و رحمت خدا جاى گيرد و با آن به بهشت خوانده شود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در چشمت بزرگ ننمايد آن كس كه مالى از حرام فراهم آورد ؛ كه اگر از آن انفاق نمايد ، پذيرفته نگردد و اگر به آن چنگ زند ، خيرى از آن نبيند ؛ و اگر بميرد و آن را باقى نهد ، توشه آتشش خواهد بود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دنيا سرسبز و شيرين است و هر كه در آن ، مال حلال كسب كند و آن را بجا هزينه نمايد ، خداوند بر آن پاداش مى دهد و به بهشت خود مى بردش ؛ و هر كه در آن ، مال حرام كسب نمايد و نابجا هزينه كند ، خداوند به سراى خوارى اندازدش . و چه بسا كسى كه در مال خدا و رسولش غوطه خورد و روز قيامت آتش از آنِ وى باشد .

تنبيه الخواطر :يكى از ياران پيامبر صلى الله عليه و آله گفت: «اى رسول خدا! مؤمن كيست؟» فرمود : «مؤمن آن است كه هر صبح بنگرد كه قرص نانش را چه سان به دست آورده است» . گفت: «اى رسول خدا! هر آينه اگر بدين كار وظيفه يافته باشند ، آن را گردن نهند» . فرمود: «هر آينه بدين كار وظيفه يافته اند ، اما به دنيا سخت عشق مى ورزند» .

.

ص: 1026

مسند ابن حنبل عن جابر :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله وأصحابَهُ مَرّوا بِامرَأَةٍ فَذَبَحَت لَهُم شاةً وَاتَّخَذَت لَهُم طَعاما ، فَلَمّا رَجَعَ قالَت : يا رَسولَ اللّهِ ، إنَّا اتَّخَذنا لَكُم طَعاما ، فَادخُلوا فَكُلوا . فَدَخَلَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آلهوأصحابُهُ _ وكانوا لا يَبدَؤونَ حَتّى يَبتَدِئَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله _ فَأَخَذَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله لُقمَةً فَلَم يَستَطِع أن يُسيغَها ، فَقالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : هذِهِ شاةٌ ذُبِحَت بِغَيرِ إذنِ أهلِها . فَقالَتِ المَرأَةُ : يا نَبِيَّ اللّهِ ، إنّا لا نَحتَشِمُ مِن آلِ سَعدِ بنِ مُعاذٍ ولا يَحتَشِمونَ مِنّا ؛ نَأخُذُ مِنهُم ويَأخُذونَ مِنّا . (1)

شُعب الإيمان عن ثابت وعبد الوهّاب بن أبي حفص :أمسى داودُ عليه السلامصائِما ، فَلَمّا كانَ عِندَ إفطارِهِ اُتِيَ بِشَربَةِ لَبَنٍ فَقالَ : مِن أينَ لَكُم هذَا اللَّبَنُ؟ قالوا : مِن شاتِنا . قالَ : ومِن أينَ ثَمَنُها؟ قالوا : يا نَبِيَّ اللّهِ ، «مِن أينَ» تَسأَلُ؟ قالَ : إنّا مَعاشِرَ الرُّسُلِ اُمِرنا أن نَأكُلَ مِنَ الطَّيِّباتِ ونَعمَلَ صالِحا . (2)

المستدرك على الصحيحين عن ضمرة بن حبيب عن اُمّ عبد اللّه اُخت شدّاد بن أوس :أنَّها بَعَثَت إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آلهبِقَدَحِ لَبَنٍ عِندَ فِطرِهِ وذلِكَ في طولِ النَّهارِ وشِدَّةِ الحَرِّ ، فَرَدَّ إلَيهَا الرَّسولَ : أنّى لَكِ هذَا اللَّبَنُ؟ قالَت : مِن شاةٍ لي . قالَ : أنّى لَكِ هذِهِ الشّاةُ؟ قالَت : اِشتَرَيتُها مِن مالي . فَشَرِبَ . فَلَمّا أن كانَ مِنَ الغَدِ أتَت اُمُّ عَبدِ اللّهِ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَقالَت : يا رَسولَ اللّهِ ، بَعَثتُ إلَيكَ بِذلِكَ اللَّبَنِ مَرثِيَةً لَكَ مِن شِدَّةِ الحَرِّ وطولِ النَّهارِ ، فَرَدَدتَها إلَيَّ مَعَ الرَّسولِ!؟ فَقالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : بِذلِكَ اُمِرَتِ الرُّسُلُ أن لا تَأكُلَ إلاّ طَيِّبا ولا تَعمَلَ إلاّ صالِحا . (3)

.


1- .مسند ابن حنبل : 5 / 124 / 14791 ، المستدرك على الصحيحين : 4 / 262 / 7579 .
2- .شُعب الإيمان : 5 / 59 / 5769 .
3- .المستدرك على الصحيحين : 4 / 140 / 7159 ، الزهد لابن حنبل : 476 ، المعجم الكبير : 25 / 174 / 428 ، مسند الشاميّين : 2 / 356 / 1488 .

ص: 1027

مسند ابن حنبل از جابر :رسول خدا و يارانش بر زنى گذشتند . وى براى ايشان گوسفندى ذبح كرد و غذايى فراهم ساخت . چون پيامبر بازگشت ، آن زن گفت: «اى رسول خدا! براى شما غذايى فراهم آورده ايم ؛ درون آييد و بخوريد» . رسول خدا و يارانش داخل شدند . آنان لب به غذا نگشودند تا پيامبر آغاز فرمود . پيامبر لقمه اى برگرفت ، ليكن نتوانست آن را فرو برَد ؛ سپس فرمود: «اين گوسفند به رضايت صاحب آن ذبح نشده است» . آن زن گفت : «اى پيامبر خدا! ما از خاندان سعد بن معاذ پروا نداريم و آنان نيز از ما پروا ندارند ؛ ما از مال ايشان برمى گيريم و آنان هم از مال ما برمى گيرند» .

شُعب الايمان از ثابت و عبدالوهاب بن ابى حفص :داوود عليه السلامروزه دار بود . به هنگام افطار ، برايش شير آوردند . فرمود: «اين شير را از كجا آورده ايد؟» گفتند: «از گوسفند خود» . فرمود: «بهاى آن چگونه فراهم شده است؟» گفتند: «اى پيامبر خدا! چرا از چگونگى اش مى پرسى؟» فرمود: «ما پيامبران فرمان يافته ايم كه مال حلال خوريم و كار نيك انجام دهيم» .

المستدرك على الصحيحين از ضمرة بن حبيب از ام عبداللّه خواهر شداد بن اوس :پس از روزى دراز و بس سوزان ، وى ظرف شيرى براى افطار پيامبر فرستاد . ايشان ظرف را به وى بازگرداند كه: «اين شير را از كجا آورده اى؟» گفت: «از گوسفند خويش» . فرمود : «اين گوسفند را از كجا آورده اى؟» گفت: «از مال خود خريده ام» . سپس ايشان شير را آشاميد . فرداى آن روز ، امّ عبداللّه نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله آمد و گفت: «اى رسول خدا! از گرمى هوا و درازى روز ، دلم بر شما بسوخت و آن شير را برايتان فرستادم ؛ اما شما آن را همراه پيكى بازگردانديد!؟» رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «پيامبران فرمان يافته اند كه جز حلال نخورند و جز كار نيك انجام ندهند» .

.

ص: 1028

الإمام عليّ عليه السلام :بِئسَ الكَسبُ الحَرامُ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :كانَ في ما وَعَظَ اللّهُ عز و جل بِهِ عيسى عليه السلام . . . يا عيسى ، قُل لَهُم : قَلِّموا أظفارَكُم مِن كَسبِ الحَرامِ . (2)

عنه عليه السلام :مَن طَلَبَ المالَ بِغَيرِ حَقٍّ حُرِمَ بَقاءَهُ لَهُ بِحَقٍّ . (3)

.


1- .غرر الحكم : 4407 .
2- .الأمالي للصدوق : 611 / 842 عن أبي بصير ، الكافي : 8 / 138 / 103 عن عليّ بن أسباط عنهم عليهم السلام ، تحف العقول : 499 ، عدّة الداعي : 129 عنهم عليهم السلام ، بحار الأنوار : 14 / 295 / 14 .
3- .تحف العقول : 321 ، بحار الأنوار : 78 / 235 / 57 .

ص: 1029

امام على عليه السلام :چه بد است كسب حرام!

امام صادق عليه السلام :در زمره اندرزهاى خداوند به عيسى عليه السلام چنين بود : « . . . اى عيسى! به آنان بگو: ناخن از كسب حرام برچينيد» .

امام صادق عليه السلام :هر كه مالى به ناحق طلب كند ، نگهدارىِ آن مال براى او به حق ، بر وى حرام باشد .

.

ص: 1030

الفصل الرابع: ما يَعصِمُ مِنَ الآفاتِ4 / 1ذكر اللهالإمام عليّ عليه السلام_ عِندَ تِلاوَتِهِ : «يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَ الْأَصَالِ* رِجَالٌ لاَّتُلْهِيهِمْ تَجَ_رَةٌ وَلاَ بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ» _: إنَّ لِلذِّكرِ لَأَهلاً أخَذوهُ مِنَ الدُّنيا بَدَلاً ، فَلَم تَشغَلهُم تِجارَةٌ ولا بَيعٌ عَنهُ ، يَقطَعونَ بِهِ أيّامَ الحَياةِ ، ويَهتِفونَ بِالزَّواجِرِ عَن مَحارِمِ اللّهِ في أسماعِ الغافِلينَ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام_ في قَولِ اللّهِ عز و جل : «رِجَالٌ لاَّ تُلْهِيهِمْ تَجَ_رَةٌ وَ لاَ بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ» _: كانوا أصحابَ تِجارَةٍ ، فَإِذا حَضَرَتِ الصَّلاةُ تَرَكُوا التِّجارَةَ وَ انطَلَقوا إلَى الصَّلاةِ، وهُم أعظَمُ أجرا مِمَّن لَم يَتَّجِر . (2)

.


1- .نهج البلاغة : الخطبة 222 ، غرر الحكم : 3575 نحوه .
2- .من لا يحضره الفقيه : 3 / 192 / 3720 ، تفسير مجمع البيان : 7 / 227 عن الإمام الباقر والإمام الصادق عليهماالسلاموفيه «إنّهم قوم» بدل «كانوا أصحاب تجارة» ، الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام : 251 ، بحار الأنوار: 67 / 274 و ج 69 / 259 .

ص: 1031

فصل چهارم : آن چه از آفات باز مى دارد

4 / 1 ياد خدا

فصل چهارم: آن چه از آفات باز مى دارد4 / 1ياد خداامام على عليه السلام_ به هنگام تلاوت اين آيه: «صبح و شام در آن خانه ها تسبيح مى گويند * مردانى كه نه تجارت و نه معامله اى آنان را از ياد خدا غافل نمى كند» _: همانا مردمى هستند كه ياد خدا را بر دنيا برگزيدند و هيچ تجارتى يا خريد و فروشى ، آنان را از ياد خداى بازندارد . با ياد خدا روزگار مى گذرانند و غافلان را با هشدارهاى خود از [كيفر ]محرمات الهى مى ترسانند .

امام صادق عليه السلام_ درباره اين سخن خداوند: «مردانى كه نه تجارت و نه معامله اى آنان را از ياد خدا غافل نمى كند» _: آنان اهل تجارت بودند ؛ چون وقت نماز مى رسيد ، تجارت را رها كرده ، به نماز مى شتافتند ؛ و پاداش ايشان بيش از غير تاجران است .

.

ص: 1032

الكافي عن الحسين بن بشّار عن رجل رفعه_ في قَولِ اللّهِ عز و جل : «رِجَالٌ لاَّ تُلْهِيهِمْ تَجَ_رَةٌ وَ لاَ بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ (1) » _: هُمُ التُّجّارُ الَّذينَ لا تُلهيهِم تِجارَةٌ ولا بَيعٌ عَن ذِكرِ اللّهِ عز و جل ، إذا دَخَلَ مَواقيتُ الصَّلاةِ أدَّوا إلَى اللّهِ حَقَّهُ فيها . (2)

تنبيه الخواطر :جاءَ في تَفسيرِ قَولِهِ تَعالى : «لاَّ تُلْهِيهِمْ تَجَ_رَةٌ وَ لاَ بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ» أنَّهُم كانوا حَدّادينَ وخَرّازينَ ، فَكانَ أحَدُهُم إذا رَفَعَ المِطرَقَةَ أو غَرَزَ الإِشفى فَيَسمَعُ الأَذانَ ، لَم يُخرِجِ الإِشفى مِنَ المَغرِزِ ولَم يَضرِب بِالمِطرَقَةِ ورَمى بِها وقامَ إلَى الصَّلاةِ . (3)

4 / 2إيثارُ الآخِرَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أيُّهَا النّاسُ ، أقبِلوا إلى ما كُلِّفتُموهُ مِن إصلاحِ آخِرَتِكُم ، وأعرِضوا عَمّا ضُمِنَ لَكُم مِن دُنياكُم . (4)

الإمام عليّ عليه السلام :قَد تَكَفَّلَ لَكُم بِالرِّزقِ واُمِرتُم بِالعَمَلِ ، فَلا يَكونَنَّ المَضمونُ لَكُم طَلَبُهُ أولى بِكُم مِنَ المَفروضِ عَلَيكُم عَمَلُهُ ، مَعَ أنَّهُ وَاللّهِ لَقَدِ اعتَرَضَ الشَّكُّ ودَخَلَ اليَقينُ ، حَتّى كَأَنَّ الَّذي ضُمِنَ لَكُم قَد فُرِضَ عَلَيكُم ، وكَأَنَّ الَّذي قَد فُرِضَ عَلَيكُم قَد وُضِعَ عَنكُم ! (5)

.


1- .النور : 37 .
2- .الكافي : 5 / 154 / 21 ، بحار الأنوار : 83 / 4 .
3- .تنبيه الخواطر : 1 / 43 .
4- .أعلام الدين : 339 / 23 عن أبي سعيد الخدري ، بحار الأنوار: 77 / 182 / 23 وج 103 / 25/ 28 .
5- .نهج البلاغة : الخطبة 114 .

ص: 1033

4 / 2 ترجيح دادن آخرت

الكافى از حسين بن بشار از مردى در حديث مرفوع_ درباره اين سخن خداوند: «مردانى كه نه تجارت و نه معامله اى آنان را از ياد خدا غافل نمى كند» _: آنان بازرگانانى بودند كه تجارت و خريد و فروش از ياد خدا بازشان نداشت ؛ هر گاه هنگام نماز فرا رسيد ، حق خدا را در آن ادا كردند .

تنبيه الخواطر :در تفسير اين سخن خدا : «مردانى كه نه تجارت و نه معامله اى آنان را از ياد خدا غافل نمى كند» ، آمده است كه آنان آهنگر و مهره ساز بودند ؛ هر يك از ايشان چون پتك را برمى گرفت يا سوزن را فرو مى برد و نداى اذان را مى شنيد ، هنوز سوزن از شكاف نگذشته و پتك فرو نيامده ، آن را كنارى مى افكند و به نماز مى ايستاد .

4 / 2ترجيح دادن آخرتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى مردم! به وظيفه خويش براى اصلاح آخرتتان روى آوريد و از دنياتان كه براى شما تضمين گشته ، روى برگردانيد .

امام على عليه السلام :خداوند روزى شما را ضمانت كرده و شما به عمل [به واجب ها ]فرمان داده شده ايد . پس نبايد روزى اى كه برايتان تضمين شده ، بر وظيفه واجبتان مقدم گردد ؛ با اين كه به خدا سوگند! چنان شك با يقين درآميخته كه گويا آن روزىِ تضمين شده بر شما واجب است و آن وظيفه واجب از دوش شما برداشته شده است .

.

ص: 1034

عنه عليه السلام :قَد كَفاكُم مَو?نَةَ دُنياكُم ، وحَثَّكُم عَلَى الشُّكرِ ، وَافتَرَضَ مِن ألسِنَتِكُمُ الذِّكرَ . (1)

عنه عليه السلام :إنَّ مَن شَغَلَ نَفسَهُ بِالمَفروضِ عَلَيهِ عَنِ المَضمونِ لَهُ ، ورَضِيَ بِالمَقدورِ عَلَيهِ ولَهُ ، كانَ أكثَرَ النّاسِ سَلامَةً في عافِيَةٍ ، ورِبحا في غِبطَةٍ ، وغَنيمَةً في مَسَرَّةٍ . (2)

4 / 3الإِجمالُ فِي الطَّلَبِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ عز و جل يوفي عَبدَهُ ما كَتَبَ لَهُ مِنَ الرِّزقِ ، فَأَجمِلوا فِي الطَّلَبِ ؛ خُذوا ما حَلَّ ودَعوا ما حَرُمَ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :لا تَستَبطِئُوا الرِّزقَ ؛ فَإِنَّهُ لَم يَكُن عَبدٌ لِيَموتَ حَتّى يَبلُغَ آخِرُ رِزقٍ هُوَ لَهُ ، فَأَجمِلوا فِي الطَّلَبِ : أخذِ الحَلالِ وتَركِ الحَرامِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :أجمِلوا في طَلَبِ الدُّنيا ؛ فَإِنَّ كُلاًّ مُيَسَّرٌ لِما خُلِقَ لَهُ . (5)

.


1- .نهج البلاغة : الخطبة 183 ، تحف العقول : 232 وفيه « . . .مو?نة الدنيا وفرّغكم لعبادته وحثّكم . . .» .
2- .غرر الحكم : 3655 .
3- .مسند أبي يعلى : 6 / 100 / 6552 ، الدرّالمنثور : 4 / 479 نقلاً عن أبي الشيخ وكلاهما عن أبي هريرة .
4- .المستدرك على الصحيحين : 2 / 4 / 2134 ، شُعب الإيمان : 7 / 339 / 10505 ، السنن الكبرى : 5 / 434 / 10404 و ص 435 / 10405 ، المنتقى : 144 / 556 ، حلية الأولياء : 7 / 158 والأربعة الأخيرة نحوه وكلّها عن جابر بن عبد اللّه .
5- .سنن ابن ماجة : 2 / 724 / 2142 ، السنّة لابن أبي عاصم : 182 / 418 ، حلية الأولياء : 3 / 265 ، مسند الشهاب : 1 / 416 / 716 ، المستدرك على الصحيحين : 2 / 4 / 2133 وفيه «لما كتب له منها» بدل «لما خلق له» ، السنن الكبرى : 5 / 434 / 10403 وفيه «له ما كتب له منها» بدل «لما خلق له» وكلّها عن أبي حميد الساعدي ، كنز العمّال : 4 / 20 / 9291 .

ص: 1035

4 / 3 اعتدال در طلب

امام على عليه السلام :خداوند نيازمندى هاى دنياى شما را كفايت كرده و به شكرگزارى الزامتان فرموده و ياد خويش را بر زبان هاى شما لازم شمرده است .

امام على عليه السلام :همانا هر كه به وظيفه واجب خويش پردازد و به طلب روزىِ تضمين شده سرگرم نگردد ، و به آن چه به زيان يا سودش مقدر شده ، خرسند باشد ، بيش از همه در سلامت خواهد بود و سود خواهد برد و شادمانانه بهره مند خواهد شد .

4 / 3اعتدال در طلبپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همانا خداوند آن روزىِ مقدر براى بنده خويش را كامل به وى عطا مى كند ؛ پس در طلب اعتدال را رعايت كنيد ؛ حلال را برگيريد و حرام را واگذاريد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :روزى را كُند مشماريد ؛ كه هيچ بنده اى نيست كه پيش از مرگ ، همه روزىِ خود را درنيابد . پس در طلب ميانه روى كنيد ، حلال را بگيريد و حرام را رها نماييد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در طلب روزى ميانه روى كنيد ؛ كه هر كس به آن چه برايش آفريده شده ، دست يابد .

.

ص: 1036

عنه صلى الله عليه و آله :الدُّنيا دُوَلٌ ، فَاطلُب حَظَّكَ مِنها بِأَجمَلِ الطَّلَبِ حَتّى تَأتِيَكَ دَولَتُكَ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :ألا وإنَّ روحَ القُدُسِ ( قَد ) نَفَثَ في روعي ، وأخبَرَني أن لا تَموتَ نَفسٌ حَتّى تَستَكمِلَ رِزقَها ، فَاتَّقُوا اللّهَ عز و جل ، وأجمِلوا فِي الطَّلَبِ ، ولا يَحمِلَنَّكُمُ استِبطاءُ شَيءٍ مِنَ الرِّزقِ أن تَطلُبوهُ بِمَعصِيَةِ اللّهِ عز و جل ، فَإِنَّهُ لا يُنالُ ما عِندَ اللّهِ _ جَلَّ اسمُهُ _ إلاّ بِطاعَتِهِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :أجمِلوا في طَلَبِ الدُّنيا ؛ فَإِنَّ اللّهَ قَد تَكَفَّلَ بِأَرزاقِكُم . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :لَيسَ أحَدٌ مِنكُم بِأَكسَبَ مِن أحَدٍ ، قَد كَتَبَ اللّهُ المُصيبَةَ وَالأَجَلَ ، وقَسَمَ المَعيشَةَ وَالعَمَلَ ، فَالنّاسُ يَجرونَ فيها إلى مُنتَهىً . (4)

الإمام عليّ عليه السلام :أجمِلوا فِي الطَّلَبِ ؛ فَكَم مِن حَريصٍ خائِبٍ ومُجمِلٍ لَم يَخِب ! (5)

عنه عليه السلام :إنَّكَ مُدرِكٌ قِسمَكَ ، وَمضمونٌ رِزقُكَ ، ومُستَوفٍ ما كُتِبَ لَكَ ؛فَأَرِح نَفسَكَ مِن شَقاءِ الحِرصِ ومَذَلَّةِ الطَّلَبِ ، وثِق بِاللّهِ ، وخَفِّض فِي المُكتَسَبِ . (6)

.


1- .الخصال : 633 / 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، كنز الفوائد : 1 / 61 وليس فيه «حتّى تأتيك دولتك» ، بحار الأنوار : 103 / 26 / 32 نقلاً عن أعلام الدين .
2- .الكافي : 5 / 83 / 11 عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلاموص 80 / 3 عن أبي البلاد عن أحدهما عليهماالسلامعنه صلى الله عليه و آله و ح 1 ، تهذيب الأحكام : 6 / 321 / 880 ، التمحيص : 52 / 100 والثلاثة الأخيرة عن أبي حمزة الثمالي عن الإمام الباقر عليه السلام عنه صلى الله عليه و آلهنحوه ؛ المستدرك على الصحيحين : 2 / 5 / 2136 ، القناعة والتعفّف لابن أبي الدنيا : 38 / 57 كلاهما عن ابن مسعود ، المعجم الكبير : 8 / 166 / 7694 عن أبي اُمامة وكلّها نحوه .
3- .شُعب الإيمان : 7 / 488 / 11085 عن عمر ، كنز العمّال : 4 / 22 / 9306 وج 16 / 155 / 44188 .
4- .حلية الأولياء : 6 / 116 عن عبد اللّه بن مسعود ، كنز العمّال : 1 / 109 / 503 .
5- .غرر الحكم : 2538 .
6- .غرر الحكم : 3789 .

ص: 1037

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دنيا دست به دست مى گردد ؛ پس بهره خود را با معتدل ترين تلاش از آن برگير تا باز نوبت تو رسد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هلا كه فرشته وحى بر من فرود آمد و آگاهم كرد كه هيچ كس نميرد مگر آن كه همه روزىِ خود را دريابد ؛ پس خداى را بپرهيزيد و در طلب ميانه روى كنيد و مبادا آهسته رسيدنِ روزى سبب شود كه آن را با نافرمانى خدا طلب نماييد ؛ زيرا آن چه نزد خداى والامرتبه است ، جز با اطاعت او به دست نيايد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در طلب دنيا ميانه روى پيشه سازيد ؛ كه خداوند روزى هاى شما را تضمين كرده است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ يك از شما روزى ياب تر از ديگرى نيست ؛ خداوند مصيبت و مرگ را بر نوشته و روزى و عمل را هم تقسيم فرموده ؛ پس مردم در اين روند به سرانجام راه مى سپارند .

امام على عليه السلام :در طلب روزى ميانه روى كنيد ؛ كه بسا آزمند كه كام نيابد و بسا ميانه رو در طلب كه ناكام نگردد .

امام على عليه السلام :همانا روزى مقدّرت را مى يابى و آن براى تو تضمين شده است و همه آن چه قسمت تو است ، نصيبت خواهد شد ؛ پس خود را از تيره بختىِ حرص و خوارىِ طلب وارَهان و به خدا اطمينان كن و از كسب مال بكاه .

.

ص: 1038

عنه عليه السلام :سَوفَ يَأتيكَ ما قُدِّرَ لَكَ ، فَخَفِّض فِي المُكتَسَبِ . (1)

عنه عليه السلام :إنَّما أنتَ عَدَدُ أيّامٍ ، فَكُلُّ يَومٍ يَمضي عَلَيكَ يَمضي بِبَعضِكَ ، فَخَفِّض فِي الطَّلَبِ وأجمِل فِي المُكتَسَبِ . (2)

عنه عليه السلام :ذَلِّل نَفسَكَ بِالطّاعَةِ ، وحَلِّها بِالقَناعَةِ ، وخَفِّض فِي الطَّلَبِ ، وأجمِل فِي المُكتَسَبِ . (3)

عنه عليه السلام :لَم يَصدُق يَقينُ مَن أسرَفَ فِي الطَّلَبِ ، وأجهَدَ نَفسَهُ فِي المُكتَسَبِ . (4)

عنه عليه السلام :لِكُلِّ رِزقٍ سَبَبٌ ، فَأَجمِلوا فِي الطَّلَبِ . (5)

عنه عليه السلام :لَن يَفوتَكَ ما قُسِمَ لَكَ ، فَأَجمِل فِي الطَّلَبِ . (6)

عنه عليه السلام :لَن تُدرِكَ ما زُوِيَ عَنكَ ، فَأَجمِل فِي المُكتَسَبِ . (7)

عنه عليه السلام :كَفى بِالمَرءِ عَقلاً أن يُجمِلَ في مَطالِبِهِ . (8)

عنه عليه السلام_ في ما كَتَبَهُ لِلإِمامِ الحَسَنِ عليه السلام _: اِعلَم يَقينا أنَّكَ لَن تَبلُغَ أمَلَكَ ، ولَن تَعدُوَ أجلَكَ ، وأنَّكَ في سَبيلِ مَن كانَ قَبلَكَ . فَخَفِّض فِي الطَّلَبِ ، وأجمِل فِي المُكتَسَبِ ؛ فَإِنَّهُ رُبَّ طَلَبٍ قَد جَرَّ إلى حَرَبٍ ، فَلَيسَ كُلُّ طالِبٍ بِمَرزوقٍ ، ولا كُلُّ مُجمِلٍ بِمَحرومٍ . (9)

.


1- .غرر الحكم : 5586 .
2- .غرر الحكم : 3874 .
3- .غرر الحكم : 5201 .
4- .غرر الحكم : 7567 .
5- .غرر الحكم : 7305 .
6- .غرر الحكم : 7439 .
7- .غرر الحكم : 7440 .
8- .غرر الحكم : 7041 .
9- .نهج البلاغة : الكتاب 31 ، تحف العقول : 77 نحوه ، كشف المحجّة : 230 عن عمر بن أبي المقدام عن الإمام الباقر عنه عليهماالسلام ، بحار الأنوار : 103 / 39 / 88 ؛ كنز العمّال : 16 / 175 / 44215 نقلاً عن وكيع والعسكري في المواعظ .

ص: 1039

امام على عليه السلام :زود است كه آن چه برايت مقدر شده ، تو را دررسد ؛ پس در كسب مال اعتدال را رعايت كن .

امام على عليه السلام :همانا بهره تو به شماره روزها است ؛ هر روز كه بر تو مى گذرد ، بخشى از آن برايت فراهم مى شود ؛ پس از طلب كم كن و در كسب مال تندروى مكن .

امام على عليه السلام :جان خود را براى بندگى رام كن و به قناعتش وادار نما و از طلب كم كن و در كسب مال معتدل باش .

امام على عليه السلام :هر كه در طلب زياده روى نمايد و در كسب مال خود را به رنج اندازد ، از يقين بهره ندارد .

امام على عليه السلام :هر روزى اى را وسيله اى است ؛ پس در طلب مال اعتدال را رعايت كنيد .

امام على عليه السلام :آن چه برايت مقدر شده ، از تو بازگرفته نشود ؛ پس در طلب ميانه روى گزين .

امام على عليه السلام :آن چه را كه روزى ات نيست ، نيابى ؛ پس در كسب مال زياده روى مكن .

امام على عليه السلام :در خردمندىِ انسان همين بس كه در خواسته هايش ميانه رو باشد .

امام على عليه السلام_ در زمره سفارش هايش به امام حسن عليه السلام _: يقين بدان كه هرگز به آرزويت نرسى و از اَجَلت فراتر نروى و در همان راه پيشينيان گام برمى دارى . پس از طلب دنيا بكاه و در كسب مال اعتدال را رعايت كن ؛ كه بساطلبى كه به نابودىِ سرمايه انجامد . هر جوينده اى روزى نيابد و هر مدارا كننده اى محروم نگردد .

.

ص: 1040

عنه عليه السلام :خُذ مِنَ الدُّنيا ما أتاكَ ، وتَوَلَّ عَمّا تَوَلّى عَنكَ ، فَإِن أنتَ لَم تَفعَل فَأَجمِل فِي الطَّلَبِ . (1)

عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: مَن أجمَلَ فِي الطَّلَبِ أتاهُ رِزقُهُ مِن حَيثُ لا يَحتَسِبُ . (2)

الإمام الحسن عليه السلام :لا تُجاهِدِ الطَّلَبَ جِهادَ الغالِبِ ، ولا تَتَّكِل عَلَى القَدَرِ اتِّكالَ المُستَسلِمِ ؛ فَإِنَّ ابتِغاءَ الفَضلِ مِنَ السُّنَّةِ ، وَالإِجمالَ فِي الطَّلَبِ مِنَ العِفَّةِ ، ولَيسَتِ العِفَّةُ بِدافِعَةٍ رِزقا ، ولاَ الحِرصُ بِجالِبٍ فَضلاً ؛ فَإِنَّ الرِّزقَ مَقسومٌ ، وَاستِعمالَ الحِرصِ استِعمالُ المَأثَمِ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :لَو كانَ العَبدُ في حَجَرٍ لَأَتاهُ اللّهُ بِرِزقِهِ ، فَأَجمِلوا فِي الطَّلَبِ . (4)

عنه عليه السلام :لِيَكُن طَلَبُكَ لِلمَعيشَةِ فَوقَ كَسبِ المُضَيِّعِ ، ودونَ طَلَبِ الحَريصِ الرّاضي بِدُنياهُ المُطمَئِنِّ إلَيها ، ولكِن أنزِل نَفسَكَ مِن ذلِكَ بِمَنزِلَةِ المُنصِفِ المُتَعَفِّفِ ؛ تَرفَعُ نَفسَكَ عَن مَنزِلَةِ الواهِنِ الضَّعيفِ ، وتَكسِبُ ما لابُدَّ مِنهُ . (5)

.


1- .نهج البلاغة : الحكمة 393 ، تحف العقول : 78 ، بحار الأنوار : 103 / 38 / 83 ؛ كنز العمّال : 16 / 175 / 44215 نقلاً عن وكيع والعسكري في المواعظ .
2- .شرح نهج البلاغة : 20 / 311 / 566 .
3- .تحف العقول : 233 ، أعلام الدين : 428 عن الإمام الحسين عليه السلام نحوه ، بحار الأنوار : 103 / 27 / 41 و42 ؛ شرح نهج البلاغة : 20 / 261 / 58 وص 310 / 559 كلاهما نحوه .
4- .الكافي : 5/81/4 عن أبي خديجة ، التمحيص : 53/103 وفيه «جحر» بدل «حجر» ، بحار الأنوار: 103 / 35 / 71 .
5- .الكافي : 5 / 81 / 8 ، تهذيب الأحكام : 6 / 322 / 882 ، التمحيص : 54 / 107 ، تنبيه الخواطر : 1 / 13 كلّها عن ابن فضّال عمّن ذكره ، بحار الأنوار : 103 / 36 / 75 .

ص: 1041

امام على عليه السلام :هر چه از دنيا نصيبت شود ، برگير و از آن چه نصيبت نگشت ، روى گردان ؛ و اگر چنين نمى كنى ، پس در طلب اعتدال را رعايت كن .

امام على عليه السلام_ در كلمات حكيمانه منسوب به وى _: هر كه در طلب ميانه روى گزيند ، خداوند روزى اش را از جايى كه گمان ندارد ، عطايش فرمايد .

امام حسن عليه السلام :همچون چيرگان ، در طلب دنيا مكوش و همچون بيچارگان بر قَدَر تكيه مكن ؛ كه فضلِ [خدا] جستن سنت است (1) و ميانه روى در طلب از پاكدامنى ؛ پاكدامنى مانعِ روزى نباشد و حرص ورزيدن هم روزى را فراهم نياورَد ؛ پس همانا روزى تقسيم شده است و به كار گرفتن حرص ، بهره ورى از گناه است .

امام صادق عليه السلام :اگر بنده در ميان سنگى به سر برَد ، خداوند روزى اش را مى رساند ؛ پس در طلب ميانه روى كنيد .

امام صادق عليه السلام :بايد دنبال روزى رفتنت بيش تر از تباه كننده كسب و كم تر از حرص ورزنده خشنود از دنيا و اعتماد كننده به آن باشد . پس در طلب دنيا ، همانند ميانه روى پاكدامن باش ؛ بدين سان ، از سستى و ناتوانى دور مى شوى و در حدّ لزوم نيز كسب مى كنى .

.


1- .اشاره است به آيه 10 از سوره جمعه «وابتغوا من فضل اللّه » .

ص: 1042

الكافي عن سدير :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : أيُّ شَيءٍ عَلَى الرَّجُلِ في طَلَبِ الرِّزقِ؟ فَقالَ : إذا فَتَحتَ بابَكَ وبَسَطتَ بِساطَكَ ، فَقَد قَضَيتَ ما عَلَيكَ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام_ فِي الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ _: [مِن ]وَصاياهُ لاِبنِهِ الحُسَينِ عليه السلام : أبُنَيَّ إنَّ الرِّزقَ مَكفولٌ بِهِفَعَلَيكَ بِالإِجمالِ في ما تَطلُب لا تَجعَلَنَّ المالَ كَسبَكَ مُفرَداوتُقى إلهِكَ فَاجعَلَن ما تَكسِب كَفَلَ الإِلهُ بِرِزقِ كُلِّ بَرِيَّةٍوَالمالُ عارِيَةٌ تَجيءُ وتَذهبَ وَالرِّزقُ أسرَعُ مِن تَلَفُّتِ ناظِرٍسَبَبا إلَى الإِنسانِ حينَ يُسَبب ومِنَ السُّيولِ إلى مَقَرِّ قَرارِهاوَالطَّيرِ لِلأَوكارِ حينَ تُصَوِّبُ . (2)

4 / 4الاِقتِصارُ عَلَى الكَفافِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :خَيرُ الرِّزقِ ما يَكفي . (3)

.


1- .الكافي : 5 / 79 / 1 ، تهذيب الأحكام : 6 / 323 / 886 ، من لا يحضره الفقيه : 3 / 165 / 3607 .
2- .الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : 48 / 18 ؛ تاريخ دمشق : 42 / 526 عن الربيع بن الفضل وفيه البيت الأوّل والثاني فقط .
3- .مسند ابن حنبل : 1 / 364 / 1477 و ص 381 / 1559 و ص 395 / 1623 ، مسند أبي يعلى : 1 / 345 / 727 ، شُعب الإيمان : 1 / 406 / 552 وج 7 / 296 / 10369 كلّها عن سعد بن مالك وج 1 / 407 / 554 ، صحيح ابن حبّان : 3 / 91 / 809 وفيه «خير الرزق أو العيش ما يكفي» وكلاهما عن سعد بن أبي وقّاص ؛ إرشاد القلوب : 74 .

ص: 1043

4 / 4 اكتفا كردن به مقدار نياز

الكافى از سدير :به امام صادق عليه السلام گفتم: «انسان در طلب روزى چه وظيفه اى دارد؟» فرمود: «چون در گشودى و بساط گستردى ، وظيفه خود را انجام داده اى» .

امام على عليه السلام_ در ديوان منسوب به وى _: از سفارش هاى او به فرزندش حسين عليه السلام: پسر عزيزم! روزى ، تضمين شده است ؛پس تو را بايد كه از طلب بكاهى . تنها در پى مال نباش ؛و تقواى خدا را نيز كسب كن . خداوند روزىِ هر موجودى را كفالت فرموده ؛و مال امانتى است كه مى آيد و مى رود . آن گاه كه وسيله فراهم آيد ،روزى زودتر از نگاه افكندنى ، براى انسان حاصل گردد . چون درست بنگرى ، سيل را براى رسيدن به قرارگاهشوپرندگان را براى جاى گرفتن در آشيان ها، خدا وسيله ساخته است.

4 / 4اكتفا كردن به مقدار نيازپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بهترين روزى آن است كه كفايت كند .

.

ص: 1044

عنه صلى الله عليه و آله_ في عيشَةِ الدُّنيا _: يَكفيكَ مِنها ما سَدَّ جَوعَتَكَ ووارى عَورَتَكَ ، فَإِن يَكُن بَيتٌ يَكُنُّكَ فَذاكَ ، وإن تَكُن دابَّةٌ تَركَبُها فَبَخ ؛ فِلقُ الخُبزِ وماءُ الجَرِّ ، وما بَعدَ ذلِكَ حِسابٌ عَلَيكَ أو عَذابٌ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :لا يَلومُ اللّهُ عَلَى الكَفافِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :قَد أفلَحَ مَن أسلَمَ ، ورُزِقَ كَفافا ، وقَنَّعَهُ اللّهُ بِما آتاهُ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :ما طَلَعَت شَمسٌ قَطُّ إلاّ بُعِثَ بِجَنبَتَيها مَلَكانِ يُنادِيانِ _ يُسمِعانِ أهلَ الأَرضِ إلاَّ الثَّقَلَينِ _ : يا أيُّهَا النّاسُ ، هَلُمّوا إلى رَبِّكُم! فَإِنَّ ما قَلَّ وكَفى خَيرٌ مِمّا كَثُرَ وألهى . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ ارزُق مُحَمَّدا وآلَ مُحَمَّدٍ ومَن أحَبَّ مُحَمَّداً وآلَ مُحَمَّدٍ العَفافَ وَالكَفافَ ، وَارزُق مَن أبغَضَ مُحَمَّدا المالَ وَالوَلَدَ . (5)

.


1- .الخصال : 161/211، الأمالي للصدوق: 469/624، الأمالي للطوسي: 428/956 ، تنبيه الخواطر: 2 / 173 كلّها عن أبي الدرداء ، روضة الواعظين : 499 كلها نحوه ؛ حلية الأولياء : 5 / 249 ، تاريخ دمشق : 7 / 194 / 1909 كلاهما عن أبي الدرداء نحوه .
2- .الكافي : 4 / 26 / 1 ، تحف العقول : 380 كلاهما عن عبد الأعلى عن الإمام الصادق عليه السلام ، من لا يحضره الفقيه : 2 / 56 / 1688 ؛ مسند ابن حنبل : 3 / 287 / 8751 عن أبي هريرة .
3- .صحيح مسلم : 2/730/125 ، سنن الترمذي : 4/576/2348 ، مسند ابن حنبل : 2/572/6583 ، السنن الكبرى : 4 / 328 / 7868 ، شُعب الإيمان : 7 / 290 / 10345 كلّها عن عبد اللّه بن عمرو بن العاص وراجع سنن ابن ماجة : 2 / 1386 / 4138 والتاريخ الكبير : 5 / 290 / 944 .
4- .مسند ابن حنبل : 8 / 168 / 21780 ، المستدرك على الصحيحين : 2 / 483 / 3662 ، صحيح ابن حبّان : 8 / 121 / 3329 ، المعجم الأوسط : 3 / 189 / 2891 ، مسند أبي داود الطيالسي : 131 / 979 ، حلية الأولياء : 1 / 226 و ج 2 / 233 كلّها عن أبي الدرداء .
5- .الكافي : 2/140/3 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام، الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام: 366/99، النوادر للراوندي : 124 / 142 ، مشكاة الأنوار : 225 / 620 ، الجعفريّات : 183 وراجع تنبيه الخواطر : 2 / 182 و بشارة المصطفى : 73 .

ص: 1045

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در باره گذران دنيا _: از دنيا همان تو را بس است كه گرسنگى ات را رفع نمايد و برهنگى ات را بپوشاند . اگر خانه باشد و جايت دهد ، نيكو است ؛ و اگر چهارپايى باشد و سوارى ات دهد ، پسنديده است ؛ و نيز نيمى نان و مَشكى آب ؛ و هر چه بيش از اين باشد ، مايه مؤاخذه و عذاب تو است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند دارايى به قدر نياز را ملامت نفرمايد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه اسلام آورَد و به قدر كفاف روزى يابد و خداوند به آن چه دهدش قانعش سازد ، رستگار گردد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ گاه خورشيد سربر نزند ، مگر آن كه در كناره هاى آن ، دو فرشته برخيزند و گونه اى ندا دهند كه همه زمينيان ، جز جن و انس را نيز بشنوانند: «اى مردم! به سوى پروردگارتان بشتابيد ؛ كه آن چه كم باشد و كفايت كند ، بهتر از آن است كه بسيار باشد و فريبگرى كند» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! محمّد و خاندانش و نيز هر كه محمّد و خاندانش را دوست بدارد ، پاكدامنى و روزى كافى نصيب فرما و آن كس را كه به محمّد كينه ورزد ، مال و فرزند [فراوان] بخش .

.

ص: 1046

عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ مَن آمَنَ بي وصَدَّقَني ، وعَلِمَ أنَّ ما جِئتُ بِهِ هُوَ الحَقُّ مِن عِندِكَ فَأَقلِل مالَهُ ووَلَدَهُ ، وحَبِّب إلَيهِ لِقاءَكَ ، وعَجِّل لَهُ القَضاءَ ، ومَن لَم يُؤمِن بي ولَم يُصَدِّقني ولَم يَعلَم أنَّ ما جِئتُ بِهِ الحَقُّ مِن عِندِكَ ، فَأَكثِر مالَهُ ووَلَدَهُ وأطِل عُمُرَهُ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ اجعَل قوتَ آلِ مُحَمَّدٍ كَفافا ؛ فَلَم يَطلُب مِنَ الدُّنيا إلاّ ما يَتَمَحَّضُ خَيرُهُ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :خَيرُ الرِّزقِ ما كان يَوما بِيَومٍ كَفافا . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن غَنِيٍّ ولا فَقيرٍ إلاّ وَدَّ يَومَ القِيامَةِ أنَّهُ اُوتِيَ مِنَ الدُّنيا قوتا . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :يا أبا ذَرٍّ ، إنّي قَد دَعَوتُ اللّهَ _ جَلَّ ثَناؤُهُ _ أن يَجعَلَ رِزقَ مَن يُحِبُّني كَفافا ، وأن يُعطِيَ مَن يُبغِضُني كَثرَةَ المالِ وَالوَلَدِ . (5)

.


1- .سنن ابن ماجة : 2 / 1385 / 4133 ، المعجم الكبير : 17 / 31 / 56 ، اُسد الغابة : 4 / 249 / 4004 ، تاريخ دمشق : 46 / 304 / 10070 ، الإصابة : 4 / 554 / 5942 كلّها عن عمرو بن غيلان الثقفي ، كنز العمّال : 6 / 614 / 17103 .
2- .تنبيه الخواطر : 1 / 159 .
3- .الفردوس : 2 / 180 / 2907 عن أنس ، كنز العمّال : 3 / 391 / 7096 .
4- .سنن ابن ماجة : 2 / 1387 / 4140 ، مسند ابن حنبل : 4 / 235 / 12164 ، مسند أبي يعلى : 4 / 28 / 3701 ، شُعب الإيمان : 7 / 299 / 10378 كلّهاعن أنس ، تاريخ بغداد : 4 / 8 / 1586 عن عبد اللّه بن مسعود وكلّها نحوه ؛ من لا يحضره الفقيه : 4 / 363 / 5762 عن حمّاد بن عمرو وأنس بن محمّد عن أبيه جميعا عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، مشكاة الأنوار : 230 / 647 كلاهما نحوه .
5- .مكارم الأخلاق : 2 / 369 / 2661 ، الأمالي للطوسي : 532 / 1162 ، تنبيه الخواطر : 2 / 58 كلاهما نحوه وكلّها عن أبي ذرّ .

ص: 1047

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! هر كه به من گرويد و تصديقم كرد و دانست كه آن چه آورده ام حقى از سوى تو است ، مال و فرزندانش را كم كن و ديدارت را برايش دوست داشتنى نما و عمرش را كوتاه ساز ؛ و آن كه به من نگرويد و تصديقم نكرد و درنيافت كه آن چه من آورده ام ، حقى از سوى تو است ، مال و فرزندانش را فراوان گردان و عمرش را دراز ساز .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! روزىِ خاندان محمّد را به قدر نياز قرار ده تا از دنيا جز آن چه سراسر خيرش در آن است ، طلب نكند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بهترين روزى آن است كه كفاف هر روز را ، يك به يك ، دهد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ توانگر و فقيرى نيست ، مگر آن كه در روز قيامت ، آرزو كند كه در دنيا تنها به قدر كفافش روزى مى داشت .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى ابوذر! همانا خداى _ ذكرش بشكوه باد _ را خواسته ام كه روزىِ هر كس مرا دوست مى دارد ، به قدر كفاف قرار دهد و به هر كه مرا دشمن مى شمارد ، مال و فرزند بسيار بخشد .

.

ص: 1048

عنه صلى الله عليه و آله : إذا دَعَوتُم لِأَحَدٍ مِنَ اليَهودِ وَالنَّصارى فَقولوا : أكثَرَ اللّهُ مالَكَ ووَلَدَكَ .عنه صلى الله عليه و آله : إذا دَعَوتُم لِأَحَدٍ مِنَ اليَهودِ وَالنَّصارى فَقولوا : أكثَرَ اللّهُ مالَكَ ووَلَدَكَ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله_ إذ قالَ لَهُ ثَعلَبَةُ بنُ حاطِبٍ : يا رَسولَ اللّهِ ، اُدعُ اللّهَ ، أن يَرزُقَني مالاً _: قَليلٌ تُؤَدّي شُكرَهُ خَيرٌ مِن كَثيرٍ لا تُطيقُهُ . (2)

تنبيه الخواطر عن لقمان عليه السلام_ لاِبنِهِ _: يا بُنَيَّ لا تَدخُل فِي الدُّنيا دُخولاً يَضُرُّ بِآخِرَتِكَ ، ولا تَترُكها تَركا تَكونُ كَلاًّ عَلَى النّاسِ . (3)

الإمام زين العابدين عليه السلام :مَرَّ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله بِراعي إبِلٍ فَبَعَثَ يَستَسقيهِ ، فَقالَ : أمّا ما في ضُروعِها فَصَبوحُ الحَيِّ ، وأمّا في آنِيَتِنا فَغَبوقُهُم ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : اللّهُمَّ أكثِر مالَهُ ووَلَدَهُ . ثُمَّ مَرَّ بِراعي غَنَمٍ ، فَبَعَثَ إلَيهِ يَستَسقيهِ ، فَحَلَبَ لَهُ ما في ضُروعِها ، وأكفَأَ ما في إنائِهِ في إناءِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، وبَعَثَ إلَيهِ بِشاةٍ ، وقالَ : هذا ما عِندَنا ، وإن أحبَبتَ أن نَزيدَكَ زِدناكَ . قالَ : فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : اللّهُمَّ ارزُقهُ الكَفافَ . فَقالَ لَهُ بَعضُ أصحابِهِ : يا رَسولَ اللّهِ ، دَعَوتَ لِلَّذي رَدَّكَ بِدُعاءٍ عامَّتُنا نُحِبُّهُ ، ودَعَوتَ لِلَّذي أسعَفَكَ بِحاجَتِكَ بِدُعاءٍ كُلُّنا نَكرَهُهُ؟! فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : إنَّ ما قَلَّ وكَفى خَيرٌ مِمّا كَثُرَ وألهى . اللّهُمَّ ارزُق مُحَمَّدا وآلَ مُحَمَّدٍ الكَفافَ . (4)

.


1- .تاريخ دمشق : 55 / 208 / 11679 عن ابن عمر ، كنز العمّال : 3 / 189 / 6097 .
2- .تاريخ دمشق : 12 / 9 / 2889 ، تفسير الطبري : 6/ الجزء 10/189 فيه «ويحك يا ثعلبة قلى . .» ، تفسير ابن كثير : 3 / 198 وج 4 / 124 ، تفسير القرطبي : 8 / 209 ، كنز العمّال : 3 / 393 / 7104 ؛ تنبيه الخواطر : 2 / 282 ، الأمالي للشجري : 1 / 198 ، بحار الأنوار : 22 / 40 .
3- .تنبيه الخواطر : 1 / 79 ، بحار الأنوار : 73 / 124 / 112 .
4- .الكافي : 2 / 140 / 4 عن إبراهيم بن محمّد النوفلي رفعه ، بحار الأنوار : 72 / 61 / 4 .

ص: 1049

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هرگاه يكى از يهوديان و مسيحيان را دعا مى كنيد ، بگوييد: «خدا مال و فرزندانت را بسيار گردانَد» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ آن گاه ثعلبة بن حاطب به وى گفت:«اى رسول خدا! از خدا بخواه كه مرا مال بخشد» _: مال اندكى كه شكرش را به جاى آورى ، بهتر از مال فراوانى است كه نتوانى شكر آن كنى .

تنبيه الخواطر از لقمان_ خطاب به پسرش _: پسر عزيزم! در دنيا چنان درون مشو كه به آخرتت زيان رساند ؛ و آن را چنان وانگذار كه سربارِ مردم گردى .

امام سجاد عليه السلام :رسول خدا صلى الله عليه و آله بر شترچرانى گذر كرد و كس فرستاد تا از او چيزى براى آشاميدن بخواهد . شتربان گفت: «آن چه در پستان شتران است ، صبحانه مردم قبيله است و آن چه در ظرف هاى ما است ، غذاى شامشان» . رسول خدا صلى الله عليه و آلهفرمود : «بارخدايا! مال و فرزندان او را فراوان ساز» . سپس به گوسفند چرانى گذر نمود و كس فرستاد تا از او چيزى براى آشاميدن بخواهد . وى گوسفندها را دوشيد و هر چه در ظرف داشت ، در ظرف رسول خدا صلى الله عليه و آلهريخت و نيز گوسفندى براى ايشان فرستاد و پيغام داد: «اين چيزى است كه نزد ما آماده بود ؛ اگر خواهى ، آن را افزون كنيم» . رسول خدا صلى الله عليه و آلهفرمود: «بار خدايا! او را به قدر كفاف روزى ده» . يكى از يارانش گفت: «اى رسول خدا صلى الله عليه و آله! آن را كه خواهشت را رد كرد ، چنان دعا فرمودى كه ما همه دوستار آنيم ؛ و اين را كه خواهشت را روا نمود ، چنين دعا فرمودى كه ما همه آن را ناخوش مى داريم!» رسول خدا صلى الله عليه و آلهفرمود: «همانا آن چه كم باشد و كفايت نمايد ، بهتر از آن است كه فراوان باشد و بفريبد . بار خدايا! محمّد و خاندان محمّد را به قدر كفاف روزى بخش» .

.

ص: 1050

الأمالي للطوسي عن أبو ذرّ :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : يا أبا ذَرٍّ ، اِستَغنِ بِغَناءِ اللّهِ يُغنِكَ اللّهُ . فَقُلتُ : وما هُوَ يا رَسولَ اللّهِ؟ فَقالَ : غَداءُ يَومٍ وعَشاءُ لَيلَةٍ ، فَمَن قَنِعَ بِما رَزَقَهُ اللّهُ فَهُوَ أغنَى النّاسِ . (1)

مسند ابن حنبل عن أبو اُمامة عن النبيّ صلى الله عليه و آله :إنَّ أغبَطَ النّاسِ عِندي عَبدٌ مُؤمِنٌ خَفيفُ الحاذِ ، ذو حَظٍّ مِن صَلاةٍ ، أطاعَ رَبَّهُ ، وأحسَنَ عِبادَتَهُ فِي السِّرِّ ، وكانَ غامِضا فِي النّاسِ لا يُشارُ إلَيهِ بِالأَصابِعِ ، وكانَ عَيشُهُ كَفافا ، وكانَ عَيشُهُ كَفافا _ قالَ : وجَعَلَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آلهيَنقُرُ بِإصبَعَيهِ _ وكانَ عَيشُهُ كَفافا ، وكانَ عَيشُهُ كَفافا ، فَعُجِّلَت مَنِيَّتُهُ ، وقَلَّت بَواكيهِ ، وقَلَّ تُراثُهُ . (2)

تنبيه الخواطر :قيلَ : خَطَبَ النّاسَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَوما وعَلَيهِ عَباءَةٌ شامِيَّةٌ ، فَقالَ : ما قَلَّ وكَفى خَيرٌ مِمّا كَثُرَ وألهى ، وإنَّ صاحِبَ الدِّرهَمَينِ أطوَلُ حِسابا مِن صاحِبِ الدِّرهَمِ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام :خَيرُ أموالِكَ ما كَفاكَ . (4)

عنه عليه السلام :مَنِ اقتَصَرَ عَلى بُلغَةِ الكَفافِ فَقَدِ انتَظَمَ الرّاحَةَ ، وتَبَوَّأَ خَفضَ الدَّعَةِ . (5)

.


1- .الأمالي للطوسي : 536 / 1162 ، بحار الأنوار : 77 / 88 ؛ الزهد لابن المبارك : 411 / 1167 عن واصل مولى أبي عيينة نحوه .
2- .مسند ابن حنبل : 8 / 282 / 22259 ، سنن الترمذي : 4 / 575 / 2347 ، سنن ابن ماجة : 2/1379/4117 ، المستدرك على الصحيحين : 4/137/7148 كلّها عن أبي اُمامة نحوه ؛ الكافي : 2/140/1 عن أبي عبيدة الحذّاء عن الإمام الباقر عليه السلام وص 141/6 عن الأزدي عن الإمام الصادق عليه السلام، قرب الإسناد : 40 / 129 عن الإمام الصادق عليه السلام ، تحف العقول : 38 كلّها عن رسول اللّه صلى الله عليه و آلهنحوه .
3- .تنبيه الخواطر : 2 / 230 .
4- .غرر الحكم : 5034 .
5- .الكافي : 8 / 19 / 4 عن جابر بن يزيد عن الإمام الباقر عليه السلام ، من لا يحضره الفقيه : 4 / 385 / 5834 ، نهج البلاغة : الحكمة 371 ، تحف العقول : 90 وفيه «تعجّل» بدل «فقد انتظم» ، بحار الأنوار : 69 / 411 / 128 .

ص: 1051

امالى طوسى از ابوذر :رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «به توانگرى اى كه خدا دهدت ، توانگر شو» . گفتم: «اى رسول خدا! آن چيست؟» فرمود : «صبحانه يك روز و غذاى شام يك شب ؛ پس هر كه به آن چه خدا روزى اش نموده ، قناعت ورزد ، توانگرترينِ مردم است» .

مسند ابن حنبل از ابوامامه از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر آينه رشك بردنى ترينِ مردم نزد من ، بنده مؤمنى است كه سبكبار باشد و از نماز بهره برده ، پروردگارش را فرمان برَد و در نهان ، خداى را نيك عبادت نمايد و در ميان مردمْ گمنام به سر برد ، چندان كه انگشت نما نباشد ؛ و روزى اش به قدر كفاف باشد ؛ و روزى اش به قدر كفاف باشد ؛ _ پيامبر در اين حال ، با نوك دو انگشت خود مى كوبيد و فرمود : _ و روزى اش به قدر كفاف باشد ؛ و روزى اش به قدر كفاف باشد ؛ و مرگش زود فرا رسد ؛ و گريه كنندگانش اندك باشند ؛ و از او ميراث اندك به جاى مانَد .

تنبيه الخواطر:گفته اند كه روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله براى مردم خطبه مى خواند ، حال آن كه عبايى شامى بر دوش داشت . فرمود: «همانا آن چه كم باشد و كفايت نمايد ، بهتر از آن است كه فراوان باشد و بفريبد . هر آينه دارنده دو درهم ، حسابرسى اش طولانى تر از دارنده يك درهم است» .

امام على عليه السلام :بهترين دارايى ات آن است كه تو را كفاف دهد .

امام على عليه السلام :هر كه به قدر كفاف بسنده كند ، آسوده به سر برَد و در گشايشِ آسايش جاى گيرد .

.

ص: 1052

عنه عليه السلام :لا تُطمِعَنَّ نَفسَكَ في ما فَوقَ الكَفافِ فَيَغلِبَكَ بِالزِّيادَةِ . (1)

عنه عليه السلام :قَصِّر مِن حِرصِكَ وقِف عِندَ المَقدورِ لَكَ مِن رِزقِكَ ؛ تُحرِز دينَكَ . (2)

عنه عليه السلام :اِقنَعوا بِالقَليلِ مِن دُنياكُم لِسَلامَةِ دينِكُم ؛ فَإِنَّ المُؤمِنَ البُلغَةُ اليَسيرَةُ مِنَ الدُّنيا تُقنِعُهُ . (3)

عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: أنعَمُ النّاسِ عيشَةً مَن تَحَلّى بِالعَفافِ ، ورَضِىَ بِالكَفافِ ، وتَجاوَزَ ما يَخافُ إلى ما لايَخافُ . (4)

عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: خَيرُ العَيشِ ما لا يُطغيكَ ولا يُلهيكَ . (5)

عنه عليه السلام :يَا بنَ آدَمَ ، ما كَسَبتَ فَوقَ قوتِكَ فَأَنتَ فيهِ خازِنٌ لِغَيرِكَ . (6)

عنه عليه السلام :اِعلَم أنَّ كُلَّ شَيءٍ تُصيبُهُ مِنَ الدُّنيا فَوقَ قوتِكَ فَإِنَّما أنتَ فيهِ خازِنٌ لِغَيرِكَ . (7)

.


1- .غرر الحكم : 10289 .
2- .غرر الحكم : 6789 .
3- .غرر الحكم : 2549 .
4- .شرح نهج البلاغة : 20 / 301 / 440 وراجع كنز الفوائد : 1 / 304 .
5- .شرح نهج البلاغة : 20 / 301 / 443 .
6- .نهج البلاغة : الحكمة 192 ، خصائص الأئمّة عليهم السلام : 112 ، بحار الأنوار : 73 / 144 / 28 .
7- .الخصال : 16 / 58 عن عليّ بن الحسين بن رباط رفعه ، روضة الواعظين : 468 ، بحار الأنوار : 73 / 90 / 61 .

ص: 1053

امام على عليه السلام :هرگز خود را به بيش از حد كفاف در طمع نينداز ؛ مبادا كه با زياده خواهى بر تو چيره شود .

امام على عليه السلام :از حرص خويش بكاه و به روزىِ مقدّر خود بسنده كن تا دينت را حفظ كنى .

امام على عليه السلام :براى سالم ماندن دينتان ، به بهره اندك دنياتان اكتفا كنيد ؛ كه كفاف دنيايى ، مؤمن را قانع سازد .

امام على عليه السلام_ در كلمات حكيمانه منسوب به وى _: نعمت يافته ترينِ مردم آن است كه به پاكدامنى آراسته و به قدر كفاف خرسند باشد و از آن چه مايه بيم او است ، پرهيز نمايد و كارى كند كه بيمى در آن نباشد .

امام على عليه السلام_ در كلمات حكيمانه منسوب به وى _: بهترين زندگانى آن است كه مايه سركشى و فريبت نباشد .

امام على عليه السلام :اى فرزند آدم! آن چه را بيش از حد نياز خويش كسب مى كنى ، براى ديگران ذخيره مى نمايى .

امام على عليه السلام :بدان كه هر چه از دنيا بيش از كفايت فراهم مى كنى ، آن را براى غير خود ذخيره مى نمايى .

.

ص: 1054

عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: إذَا استَغنَيتَ عَن شَيءٍ فَدَعهُ ، وخُذ ما أنتَ مُحتاجٌ إلَيهِ . (1)

الزهد للحسين بن سعيد عن حنان عن أبيه عن الإمام الباقر عليه السلام :سَمِعتُهُ يَقولُ : أتى أبا ذَرٍّ رَجُلٌ فَبَشَّرَهُ بِغَنَمٍ لَهُ قَد وَلَدَت فَقالَ : يا أبا ذَرٍّ ، أبشِر! فَقَد وَلَدَت غَنَمُكَ وكَثُرَت . فَقالَ : ما يَسُرُّني كَثرَتُها ؛ فَما اُحِبُّ ذلِكَ ، فَما قَلَّ مِنها وكَفى أحَبُّ إلَيَّ مِمّا كَثُرَ وألهى . إنّي سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ : عَلى حافَّتَيِ الصِّراطِ يَومَ القِيامَةِ الرَّحِمُ وَالأَمانَةُ ، فَإِذا مَرَّ عَلَيهِ الموصِلُ لِلرَّحِمِ وَالمُؤَدّي لِلأَمانَةِ لَم يَتَكَفَّأ بِهِ فِي النّارِ . (2)

الإمام الباقر عليه السلام_ في دُعائِهِ _: اللّهُمَّ ارزُقني رِزقا حَلالاً يَكفيني ، ولا تَرزُقني رِزقا يُطغيني ، ولا تَبتَلِني بِفَقرٍ أشقى بِهِ مُضَيَّقا عَلَيَّ . أعطِني حَظّا وافِرا في آخِرَتي ، ومَعاشا واسِعا هَنيئا مَريئا في دُنيايَ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :كانَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام يَدعو بِهذَا الدُّعاءِ : اللّهُمَّ إنّي أسأَلُكَ حُسنَ المَعيشَةِ ؛ مَعيشَةً أتَقَوّى بِها عَلى جَميعِ حَوائِجي ، وأتَوَصَّلُ بِها فِي الحَياةِ إلى آخِرَتي ، مِن غَيرِ أن تُترِفَني فيها فَأَطغى ، أو تُقَتِّرَ بِها عَلَيَّ فَأَشقى . أوسِع عَلَيَّ مِن حَلالِ رِزقِكَ ، وأفضِل عَلَيَّ مِن سَيبِ فَضلِكَ نِعمَةً مِنكَ سابِغَةً وعَطاءً غَيرَ مَمنونٍ ، ثُمَّ لا تَشغَلني عَن شُكرِ نِعمَتِكَ بِإِكثارٍ مِنها تُلهيني بَهجَتُهُ وتَفتِنّي زَهَراتُ زَهوَتِهِ ، ولا بِإِقلالٍ عَلَيَّ مِنها يَقصُرُ بِعَمَلي كَدُّهُ ويَملَأُ صَدري هَمُّهُ ؛ أعطِني مِن ذلِكَ يا إلهي غِنىً عَن شِرارِ خَلقِكَ ، وبَلاغا أنالُ بِهِ رِضوانَكَ . (4)

.


1- .شرح نهج البلاغة : 20 / 262 / 59 .
2- .الزهد للحسين بن سعيد : 40 / 109 ، بحار الأنوار : 22 / 410 / 27 و ج 74 / 102 / 57 .
3- .تهذيب الأحكام : 3 / 77 / 234 عن أبي حمزة الثمالي ، المقنعة : 179 ، الكافي : 2 / 589 / 26 عن أبي حمزة ، مصباح المتهجّد : 176 / 262 و ص 549 / 640 وليس في الثلاثة الأخيرة «اللّهمّ ارزقني رزقا حلالاً يكفيني» ، بحار الأنوار : 87 / 301 و ج 94 / 269 .
4- .الكافي : 2 / 553 / 13 عن أبي بصير .

ص: 1055

امام على عليه السلام_ در كلمات حكيمانه منسوب به وى _: چون به چيزى نياز ندارى ، آن را واگذار و آن چه را بدان نيازمندى ، فراهم كن .

الزهد للحسين بن سعيد از حنان از پدرش از امام باقر عليه السلام :از او شنيدم كه فرمود: «مردى نزد ابوذر آمد و او را بشارت داد كه گوسفندش بره اى زاده است . گفت: اى ابوذر! تو را مژده باد . گوسفندت بره زاده و افزون شده است . ابوذر گفت: افزون شدن آن مايه شادمانى من نيست ؛ من چنين نمى خواهم . هر چه اندك باشد و كفايت كند ، برايم دوست داشتنى تر از آن است كه بسيار ، اما فريبنده باشد . من از رسول خدا صلى الله عليه و آلهشنيدم كه فرمود: ? بر دو كرانه صراط در روز قيامت ، پيوند با خويشان و امانت دارى است ؛ چون پيوند كننده با خويشان و امانت دار از آن بگذرد ، آتش به سوى او ميل ننمايد» .

امام باقر عليه السلام_ در دعاى خويش _: بار خدايا! مرا روزى حلال عطا فرما كه كفايتم كند ؛ و روزى اى نده كه مايه سركشى ام باشد ؛ و به فقرى كه به سبب تنگناى آن ، به تيره بختى افتم ، دچارم مكن . مرا بهره فراوان در آخرتم و روزىِ گشاده گواراى شيرين در دنيايم عطا فرما .

امام صادق عليه السلام :على بن حسين عليهماالسلام چنين دعا مى كرد: «بار خدايا! از تو نيكىِ معيشت خواهم ، چنان كه با آن ، همه نيازهايم را برآورم و زندگانى ام را به آخرت پيوند زنم ، بدون آن كه مرا در دنيا به ناز پرورى و دچار سركشى شوم يا چنان بر من تنگ گيرى كه به تيره بختى افتم . روزىِ حلال خود را با گشايش نصيبم فرما و از افزون بخشىِ خويش ، نعمت پياپى و بى منّت و بى كم و كاست عطايم فرما ؛ سپس با نعمت فراوانت كه شكوهش مرا بفريبد و زيبايى اش مفتونم سازد ، مرا از شكر نعمت خويش غافل مگردان ؛ و چندان روزى ام را اندك مساز كه دسترنجم كفافم را ندهد و قلبم از اندوه آن پر شود . اى خداى من! بدين سان ، از بدانِ آفريدگانت بى نيازم ساز و مرا به خشنودى خود نائل گردان» .

.

ص: 1056

عنه عليه السلام_ عِندَ وَداعِ قَبرِ الإِمامِ الحُسَينِ عليه السلام _: اللّهُمَّ لا تَشغَلني فِي الدُّنيا عَن شُكرِ نِعمَتِكَ ، لا بِإِكثارٍ تُلهيني عَجائِبُ بَهجَتِها وتَفتِنُني زَهَراتُ زينَتِها ، ولا بِإِقلالٍ يَضُرُّ بِعَمَلي كَدُّهُ ويَملَأُ صَدري هَمُّهُ ، أعطِني مِن ذلِكَ غِنىً عَن شِرارِ خَلقِكَ ، وبَلاغا أنالُ بِهِ رِضاكَ ، يا أرحَمَ الرّاحِمينَ . (1)

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ إنّي أسأَلُكَ رِزقَ يَومٍ بِيَومٍ ، لا قَليلاً فَأَشقى ، ولا كَثيرا فَأَطغى . (2)

عنه عليه السلام :فِي الإِنجيلِ أنَّ عيسى عليه السلام قالَ : اللّهُمَّ ارزُقني غُدوَةً رَغيفا مِن شَعيرٍ ، وعَشِيَّةً رَغيفا مِن شَعيرٍ ، ولا تَرزُقني فَوقَ ذلِكَ فَأَطغى . (3)

عنه عليه السلام :إذا كانَ عِندَ غُروبِ الشَّمسِ ، وَكَّلَ اللّهُ بِها مَلَكا يُنادي : أيُّهَا النّاسُ ، أقبِلوا عَلى رَبِّكُم ؛ فَإِنَّ ما قَلَّ وكَفى خَيرٌ مِمّا كَثُرَ وألهى ، ومَلَكٌ مُوَكَّلٌ بِالشَّمسِ عِندَ طُلوعِها يُنادي : يَابنَ آدَمَ ، لِد لِلمَوتِ ، وَابنِ لِلخَرابِ ، وَاجمَع لِلفَناءِ . (4)

عنه عليه السلام :قالَ لُقمانُ لاِبنِهِ : خُذ مِنَ الدُّنيا بَلاغا ، ولا تَرفُضها فَتَكونَ عِيالاً عَلَى النّاسِ ، ولا تَدخُل فيها دُخولاً يَضُرُّ بِآخِرَتِكَ . (5)

.


1- .كامل الزيارات : 436 / 669 عن يوسف الكناسي و ص 439 / 2 عن أبي حمزة الثمالي ، مصباح المتهجّد : 728 / 819 كلاهما نحوه ، بحار الأنوار : 101 / 204 / 32 و ص 281 / 1 و ص 282 / 2 .
2- .تهذيب الأحكام : 3 / 75 / 233 عن عبد اللّه بن السرّاج عن رجل ، المقنعة: 177 ، مصباح المتهجّد : 547 / 638 ، بحار الأنوار : 97 / 375 .
3- .عدّة الداعي : 104 ، بحار الأنوار : 14 / 326 / 40 و ج 72 / 54 / 85 .
4- .الاختصاص : 234 ، قرب الإسناد : 39 / 125 ، بحار الأنوار : 103 / 34 / 64 .
5- .تفسير القمّي : 2 / 164 عن حمّاد ، بحار الأنوار : 13 / 411 / 2 .

ص: 1057

امام صادق عليه السلام_ هنگام بدرودِ مزار امام حسين عليه السلام _: بار خدايا! در دنيا مرا از شكر نعمتت غافل مگردان ، نه با بسيار بخشيدن كه شگفتى هاى شكوهش مرا بفريبد و زيبايى هاى زينتش مفتونم سازد ؛ و نه با كم بخشيدن كه دسترنجم كفافم را ندهد و قلبم از اندوه آن پر شود! بدين سان ، از بدانِ آفريدگانت بى نيازم ساز و مرا به خشنودى خود نائل گردان ؛ اى مهرورزترينِ مهرورزان .

امام صادق عليه السلام :بار خدايا! از تو روزىِ روز به روز خواهم ، نه روزىِ فراوان كه مايه سركشى ام گردد .

امام صادق عليه السلام :در انجيل آمده است كه عيسى عليه السلام گفت: «بار خدايا! صبحگاهان مرا قرص نان جوى روزى فرما و شامگاهان نيز همان را ؛ و بيش از حدّم مرا روزى مبخش كه نافرمانى كنم» .

امام صادق عليه السلام :هنگام غروب خورشيد ، خداوند فرشته اى را مأمور فرمايد كه ندا دهد: «اى مردم! به پروردگارتان روى آوريد ؛ كه آن چه اندك باشد و كفاف دهد ، بهتر از آن است كه بسيار باشد و بفريبد» . هنگام سربر زدن خورشيد هم فرشته اى مأمور است كه ندا دهد: «اى فرزند آدم! براى مرگ بزاى ؛ براى ويران شدن ، بساز ؛ و براى نيست گشتن ، گرد آور» .

امام صادق عليه السلام :لقمان به پسرش فرمود : «از دنيا به قدر كفاف برگير و آن را چندان وامگذار كه سربارِ مردم شوى ؛ و چنان در آن درميا كه به آخرتت زيان رسانَد» .

.

ص: 1058

4 / 5عَدَمُ الاِغتِمامِ لِرِزقِ الغَدِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :يا عَلِيُّ ، لا تَهتَمَّ لِرِزقِ غَدٍ ؛ فَإِنَّ كُلَّ غَدٍ يَأتي رِزقُهُ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :يَابنَ مَسعودٍ ، لا تَهتَمَّ لِلرِّزقِ ؛ فَإِنَّ اللّهَ تَعالى يَقولُ : «وَ مَا مِن دَآبَّةٍ فِى الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا (2) » ، وقالَ : «وَ فِى السَّمَآءِ رِزْقُكُمْ وَمَا تُوعَدُونَ (3) . (4) »

المعجم الكبير عن أبو هريرة :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله دَخَلَ عَلى بِلالٍ فَوَجَدَ عِندَهُ صُبَرا مِن تَمرٍ ، فَقالَ : ما هذا يا بِلالُ؟ فَقالَ : تَمرٌ أدَّخِرُهُ . قالَ : وَيحَكَ يا بِلالُ! أوَ ما تَخافُ أن يَكونَ لَهُ بُخارٌ فِي النّارِ ؟! أنفِق يا بِلالُ ، ولا تَخشَ مِن ذِي العَرشِ إقلالاً . (5)

حلية الأولياء عن أنس بن مالك :اُهدِيَ إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله طَوائِرُ ثَلاثٍ ، فَأَكَلَ طَيرا وَاستَخبَأَ خادِمُهُ طَيرَينِ ، فَرَدَّهُما عَلَيهِ مِنَ الغَدِ ، فَقالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : ألَم أنهَكَ أن تَرفَعَ شَيئا لِغَدٍ؟! إنَّ اللّهَ يَأتي بِرِزقِ كُلِّ غَدٍ . (6)

.


1- .تحف العقول : 14 .
2- .هود : 6 .
3- .الذاريات : 22 .
4- .مكارم الأخلاق : 2 / 356 / 2660 عن ابن مسعود ، بحار الأنوار : 77 / 106 / 1 .
5- .المعجم الكبير : 1 / 341 / 1024 وص 340 / 1020 وج 10 / 155 / 10300 كلاهما عن عبد اللّه نحوه ، المعجم الأوسط : 3 / 86 / 2572 ، مسند أبي يعلى : 5 / 386 / 6014 عن أنس نحوه ، كنز العمّال : 6 / 580 / 17004 .
6- .حلية الأولياء : 10 / 243 ، تاريخ بغداد : 14 / 315 / 7638 وفيه «تدَّخر» بدل «ترفع» .

ص: 1059

4 / 5 غم نخوردن براى روزىِ فردا

4 / 5غم نخوردن براى روزىِ فرداپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى على! اندوه روزى فردا را مخور ؛ كه هر فردايى را روزى اش فرا مى رسد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى ابن مسعود! اندوهِ روزى را مخور ؛ كه خداى تعالى فرمايد: «هيچ جنبنده اى در زمين نيست ، مگر آن كه روزى اش بر عهده خدا است» ؛ و هم فرمايد: «در آسمان است روزى شما و آن چه وعده داده مى شويد» .

المعجم الكبير از ابوهريره :رسول خدا صلى الله عليه و آله بر بلال درآمد و نزد او قدرى خرما يافت . فرمود : «اين چيست اى بلال؟» گفت: «ذخيره خرما است» . فرمود : «واى بر تو اى بلال! آيا بيم ندارى كه آن در آتش ، دود شود؟! اى بلال! انفاق كن و بيم ندار كه خداى دارنده عرش ، روزى ات را كم سازد» .

حلية الأولياء از اَنَس بن مالك :سه پرنده براى پيامبر صلى الله عليه و آله هديه آورده شد . يكى را بخورد و خدمتكارش آن دو ديگر را پنهان نمود . روز بعد ، آن دو را نزد پيامبر آورد . وى فرمود: «آيا تو را نهى نكردم كه چيزى براى فردا نگذارى؟ همانا خداوند روزىِ هر فردايى را مى رساند» .

.

ص: 1060

مسند ابن حنبل عن أنس بن مالك :اُهدِيَت لِرَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آلهثَلاثُ طَوائِرَ ، فَأَطعَمَ خادِمَهُ طائِرا ، فَلَمّا كانَ مِنَ الغَدِ أتَتهُ بِهِ ، فَقالَ لَها رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : ألَم أنهَكِ أن تَرفَعي شَيئا؟! فَإِنَّ اللّهَ عز و جل يَأتي بِرِزقِ كُلِّ غَدٍ . (1)

عيسى عليه السلام :لا تَحبِس لِغَدٍ رِزقا ؛ فَإِنَّها خَطيئَةٌ عَلَيكَ . (2)

عنه عليه السلام :لا تَهتَمّوا بِرِزقِ غَدٍ ، فَإن يَكُن مِن آجالِكُم فَسَيَأتي فيهِ أرزاقُكُم مَعَ آجالِكُم ، وإن لَم يَكُن مِن آجالِكُم فَلا تَهتَمّوا لاِجالِ غَيرِكُم . (3)

الإمام عليّ عليه السلام :قالَ اللّهُ _ تَبارَكَ وتَعالى _ لِموسى عليه السلام : يا موسى ، اِحفَظ وَصِيَّتي لَكَ بِأَربَعَةِ أشياءَ . . . الثّانِيَةُ : ما دُمتَ لا تَرى كُنوزي قَد نَفِدَت فَلا تَغتَمَّ بِسَبَبِ رِزقِكَ . (4)

عنه عليه السلام :كانَ في ما وَعَظَ بِهِ لُقمانُ ابنَهُ أن قالَ لَهُ : يا بُنَيَّ ، لِيَعتَبِر مَن قَصُرَ يَقينُهُ وضَعُفَت نِيَّتُهُ في طَلَبِ الرِّزقِ ، إنَّ اللّهَ _ تَبارَكَ وتَعالى _ خَلَقَهُ في ثَلاثَةِ أحوالٍ مِن أمرِهِ وآتاهُ رِزقَهُ ، ولَم يَكُن لَهُ في واحِدَةٍ مِنها كَسبٌ ولا حيلَةٌ ، إنَّ اللّهَ _ تَبارَكَ وتَعالى _ سَيَرزُقُهُ فِي الحالِ الرّابِعَةِ . أمّا أوَّلُ ذلِكَ فَإِنَّهُ كانَ في رَحِمِ اُمِّهِ يَرزُقُهُ هُناكَ في قَرارٍ مَكينٍ حَيثُ لا يُؤذيهِ حَرٌّ ولا بَردٌ ، ثُمَّ أخرَجَهُ مِن ذلِكَ وأجرى لَهُ رِزقا مِن لَبَنِ اُمِّهِ يَكفيهِ بِهِ ويُرَبّيهِ ويَنعَشُهُ مِن غَيرِ حَولٍ بِهِ ولا قُوَّةٍ ، ثُمَّ فُطِمَ مِن ذلِكَ فَأَجرى لَهُ رِزقا مِن كَسبِ أبَوَيهِ بِرَأفَةٍ ورَحمَةٍ لَهُ مِن قُلوبِهِما ، لا يَملِكانِ غَيرَ ذلِكَ حَتّى إنَّهُما يُؤثِرانِهِ عَلى أنفُسِهِما في أحوالٍ كَثيرَةٍ ، حَتّى إذا كَبِرَ وعَقَلَ وَاكتَسَبَ لِنَفسِهِ ضاقَ بِهِ أمرُهُ ، وظَنَّ الظُّنونَ بِرَبِّهِ ، وجَحَدَ الحُقوقَ في مالِهِ ، وقَتَّرَ عَلى نَفسِهِ وعِيالِهِ مَخافَةَ إقتارِ رِزقٍ ، وسوءَ يَقينٍ بِالخَلَفِ مِنَ اللّهِ _ تَبارَكَ وتَعالى _ فِي العاجِلِ وَالآجِلِ ، فَبِئسَ العَبدُ هذا يا بُنَيَّ! (5)

.


1- .مسند ابن حنبل : 4 / 394 / 13042 .
2- .تنبيه الخواطر : 2 / 229 ؛ البداية والنهاية : 2 / 89 نحوه .
3- .تنبيه الخواطر : 1 / 278 .
4- .الخصال : 217 / 41 ، التوحيد : 372 / 14 ، المواعظ العدديّة : 216 كلّها عن الأصبغ بن نباتة ، بحار الأنوار : 13 / 344 / 26 .
5- .الخصال : 122 / 114 عن حمّاد بن عيسى عن الإمام الصادق عليه السلام ، قصص الأنبياء : 197 / 249 عن الإمام الصادق عنه عليهماالسلام نحوه ، بحار الأنوار : 13 / 414 / 5 و ج 71 / 136 / 17 .

ص: 1061

مسند ابن حنبل از انس بن مالك:سه پرنده براى پيامبر صلى الله عليه و آله هديه آورده شد . يكى را غذاى خدمتكارش ساخت . روز بعد ، خدمتكار آن را نزد پيامبر آورد . وى فرمود: «آيا تو را نهى نكردم كه چيزى ذخيره نكنى؟ همانا خداوند روزىِ هر فردايى را مى رساند» .

عيسى عليه السلام :براى فردا روزى ذخيره مكن ؛ كه اين كار گناهى بر تو است

عيسى عليه السلام :اندوهِ روزى فردا را مخوريد ؛ كه اگر سرآمدِ روزىِ شما باشد ، در آن روز ، روزى تان با سرآمدتان خواهد رسيد ؛ و اگر سرآمدِ شما نباشد ، پس براى سرآمدِ ديگران اندوه مخوريد .

امام على عليه السلام :خداى والاى بشكوه به موسى عليه السلام فرمود : «اى موسى! سفارش مرا به چهار چيز درياب : . . . دوم اينكه مادام كه مى نگرى گنجينه هاى من پايان نيافته ، براى روزى ات اندوهگين مباش» .

امام على عليه السلام :در زمره اندرزهاى لقمان به پسرش چنين بود: «پسر عزيزم! بايد عبرت گيرد كسى كه يقين او اندك و نيّتش در طلب روزى ، نارسا است . همانا خداوند والاى بشكوه به امر خويش ، وى را آفريده و روزى اش داده است ؛ و در هيچ يك از اين احوال ، خودِ او را چاره و تدبيرى نبوده است . پس خداوند والاى بشكوه او را در حال چهارم نيز روزى خواهد داد . اما حالت نخست ؛ وى در زهدان مادرش ، در جايگاهى امن قرار داشت و از گرما و سرما در امان بود . سپس خداوند وى را از آن جاى بيرون آورد و برايش از شير مادرش ، روزى اى فراهم آورد كه او را كفايت كند و رشدش دهد و نشو و نمايش بخشد ، بى آن كه وى را هيچ نيرو و توانى باشد . سپس از شير گرفته شد و خداوند برايش از كسب و كار پدر و مادرش همراه با مهرورزى و عطوفت آن دو ، روزى قرار داد ، حال آن كه آن دو جز اين كاريشان نبود و حتّى بسيار مى شد كه او را بر خود ترجيح مى دادند ؛ تا آن گاه كه رشد و عقل يافت و خود به كار و كسب پرداخت ؛ كارش بر وى تنگ شد و به پروردگارش گمان هايى برد و حقوق خدا را در مال خود انكار كرد و از بيم تنگدستى و با بدگمانى به آنچه خداوند در آينده نزديك و دور ، برايش جايگزين خواهد فرمود ، بر خود و عيالش تنگ گرفت . پس بد بنده اى است چنين كسى ، اى پسر عزيزم!» .

.

ص: 1062

عنه عليه السلام :إيّاكَ وَالإِمساكَ ! فَإِنَّ ما أمسَكتَهُ فَوقَ قوتِ يَومِكَ كُنتَ فيهِ خازِنا لِغَيرِكَ . (1)

عنه عليه السلام :مَنِ اهتَمَّ بِرِزقِ غَدٍ لَم يُفلِح أبَدا . (2)

الإمام زين العابدين عليه السلام :مَنِ اهتَمَّ لِرِزقِهِ كُتِبَ عَلَيهِ خَطيئَةٌ . (3)

.


1- .غرر الحكم : 2712 .
2- .غرر الحكم : 9113 .
3- .الخصال : 65 / 95 عن الزهري ، الأمالي للطوسي : 300 / 593 عن عبد الصمد عن أبيه عن جدّه عن الإمام الصادق عليه السلام ، عدّة الداعي : 83 عن الإمام الصادق عليه السلام ، قصص الأنبياء : 230 / 300 عن حفص بن غياث النخعي عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : 73 / 93 / 69 .

ص: 1063

امام على عليه السلام :از تنگ گرفتن در معاش بپرهيز ؛ كه هر چه بيش از كفاف روزانه ذخيره كنى ، براى غير خود گرد آورده اى .

امام على عليه السلام :هر كه اندوه روزىِ فردا را داشته باشد ، هرگز كامياب نگردد .

امام سجاد عليه السلام :هر كه غمِ روزىِ خود را داشته باشد ، بر وى گناه نوشته شود .

.

ص: 1064

توضيحاتى درباره آفات توسعه و پرهيز از آن ها

توضيحاتى درباره آفات توسعه و پرهيز از آن هابراى فهم بهترِ مضامين مندرج در روايات اين فصل پيرامون آفات توسعه ، و نيز به منظور درك اهداف اين روايات ، بايد به نكات زير عنايت نمود: 1 . تحليل و فهم مطالب اين فصل درباره آفات توسعه و راه هاى پرهيز از آن ها ، جز در چهارچوب پيوند با توسعه پايدار و فراگير ممكن نيست ؛ چنان كه بدان اشاره شد . (1) اما اگر مفهوم توسعه به نيازهاى مادى و زودگذر محدود شود ، ديگر سخن گفتن از آفات توسعه در اين بخش معنا ندارد . همچنين است بحث از موانع توسعه كه در قسمت چهارم از آن ياد شد . 2 . مهم ترين آفت توسعه ، در نگرش مادى به جهان نهفته است . اين آفت آن قدر خطرناك است كه حتّى توسعه را در مفهوم محدود و دنيايى اش نيز به ضدِ توسعه تبديل مى كند . جهان بينى مادى ، ارتباط انسان را با آفريننده جهان و عالم ابديت ناديده

.


1- .بنگريد به: ص518 (ثروت اندوزى و توسعه).

ص: 1065

مى گيرد (1) ؛ و غفلت از ياد خداى سبحان و آخرت ، خود ، از انواع مفاسد و آفات است ؛ و اين از آفات اقتصادى محسوب مى شود . در چهارچوب جهان بينى مادى ، اصول اعتقادى توسعه هيچ معنا و مفهومى ندارد ؛ و به اين ترتيب ، انسان در انتظار باقى نمى ماند تا تلاش هاى مشروع او براى دستيابى به اهداف اقتصادى نتيجه دهد ؛ بلكه كافى است تا آن تلاش ها دير به مقصود رسد (2) يا نتايجى خلاف ميل انسان پديد آورد (3) تا همين ، انگيزه اى براى اقدام به اعمال نامشروع گردد . (4) ممكن است تلاش هاى نامشروع داراى دستاوردهايى زود رس در عرصه اهداف اقتصادى باشد ؛ اما بى ترديد ، به توسعه فراگير و پايدار منجر نمى شود . 3 . جهان بينى الهى عامل اصلى در پرهيز از آفات توسعه به شمار مى رود . از آن جا كه پيوند با آفريننده هستى و ايمان به حيات جاودان ، انسان را از در افتادن به ورطه اعمال نامشروع باز مى دارد و مانع استفاده از وسايل ناصحيح براى دستيابى به اهداف اقتصادى مى شود ، طبيعى است كه به عاملى براى پرهيز از بروز آفات توسعه تبديل گردد . بر پايه تفكر توحيدى ، ايمان به تقدير ، با مفهوم درست و سازنده اش (5) ، در كنار مديريت و كار ، سبب مى شود كه انسان با آرامش و آسودگى زندگى كند . هر گاه انسان ايمان داشته باشد كه خداوند روزى دهنده است ، ديگر اندوه روزى را

.


1- .بنگريد به: ص1013 (غفلت از آخرت).
2- .بنگريد به: ص1015 (آهسته يابى روزى).
3- .بنگريد به: ص1017 (كم شمردن روزى).
4- .بنگريد به: ص1021 (طلب حرام).
5- .بنگريد به: ص507 (تقدير و توسعه).

ص: 1066

نمى خورد (1) ؛ زيرا با ايمان به اين كه خداوند روزى اش را تضمين كرده ، در طلبش تلاش مى كند ، همان گونه كه حرص نيز نمى ورزد و خود را در كام خطرها و رنج ها و سختى ها بيش از حدى كه روا است ، نمى اندازد ؛ بلكه به زندگى كريمانه قناعت مى كند (2) و نيز هر چه را از حدّ نيازش فراتر باشد ، انفاق مى نمايد كه اين ، خود ، مايه شكوفايى اقتصاد در سطح جامعه و هم خدمتى به همه انسان ها است . (3) بار خدايا! ما را از شكر نعمتت غافل مگردان ، نه آن گونه كه شكوه دنيا ما را بفريبد و زيبايى هاى زيورش فريفته مان سازد ، و نه به گونه اى كه دست رنجمان كفافمان نباشد و دلِ ما از اندوه آن پُر شود . و بدين سان از بدانِ آفريدگانت بى نيازمان ساز ، و به خشنودى خود نايل فرما . خداوندا ! اين خدمت نيز از ما بپذير و ذخيره زندگىِ جاويد ما گردان اى كسى كه بدى ها را به نيكى مبدّل مى سازى ، اى مهر ورزترين مهرورزان .

.


1- .بنگريد به: ص531 (روزى تقدير و تقسيم شده است).
2- .بنگريد به: ص517 (قناعت و توسعه).
3- .بنگريد به: ص515 (زهد و توسعه).

ص: 1067

. .

ص: 1068

. .

ص: 1069

. .

ص: 1070

. .

ص: 1071

. .

ص: 1072

. .

ص: 1073

. .

ص: 1074

. .

ص: 1075

. .

ص: 1076

. .

ص: 1077

. .

ص: 1078

. .

ص: 1079

. .

ص: 1080

. .

ص: 1081

. .

ص: 1082

. .

ص: 1083

. .

ص: 1084

. .

ص: 1085

. .

ص: 1086

. .

ص: 1087

. .

ص: 1088

. .

ص: 1089

. .

ص: 1090

. .

ص: 1091

. .

ص: 1092

. .

ص: 1093

. .

ص: 1094

. .

ص: 1095

. .

ص: 1096

. .

ص: 1097

. .

ص: 1098

. .

ص: 1099

. .

ص: 1100

. .

ص: 1101

. .

ص: 1102

. .

ص: 1103

. .

ص: 1104

. .

ص: 1105

. .

ص: 1106

. .

ص: 1107

. .

ص: 1108

. .

ص: 1109

. .

ص: 1110

. .

ص: 1111

فهرست منابع ومآخذ

فهرست منابع و مآخذ1 . القرآن الكريم . 2 . إتحاف السادة المتّقين بشرح إحياء علوم الدين ، أبو الفيض محمد بن محمد الزبيدي (ت 1205 ه ) ، دار الفكر _ بيروت . 3 . الاثنا عشريّة في المواعظ العددية ، أبو القاسم محمد بن محمد الحسيني العاملي (ق 11 ه ) ، مطبعة الحكمة _ قم . 4 . الاحتجاج على أهل اللجاج ، أبو منصور أحمد بن علي بن أبي طالب الطبرسي (ت 620 ه ) ، تحقيق : إبراهيم البهادري ومحمد هادي بهْ ، دار الاُسوة _ طهران ، الطبعة الاُولى 1413 ه . 5 . إحقاق الحقّ وإزهاق الباطل ، القاضي نور اللّه ابن السيد شريف الشوشتري (ت 1019 ه ) ، مع تعليقات السيد شهاب الدين المرعشي ، مكتبة آية اللّه المرعشي _ قم ، الطبعة الاُولى 1411 ه . 6 . إحياء علوم الدين ، أبو حامد محمد بن محمد الغزالي (ت 505 ه ) ، دار الهادي _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1412 ه . 7 . الاختصاص ، المنسوب إلى أبي عبد اللّه محمد بن محمد بن النعمان العكبري البغدادي المعروف بالشيخ المفيد (ت 413 ه ) ، تحقيق : علي أكبر الغفّاري ، مؤسسة النشر الإسلامي _ قم ، الطبعة الرابعة 1414 ه .

.

ص: 1112

8 . اختيار معرفة الرجال (رجال الكشّي) ، أبو جعفر محمد بن الحسن المعروف بالشيخ الطوسي (ت 460 ه ) ، تحقيق : مهدي الرجائي ، مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث _ قم ، الطبعة الاُولى 1404 ه . 9 . آداب المتعلّمين ، نصير الدين محمد بن محمد الطوسي (ت 672 ه ) ، تحقيق : محمد رضا الحسيني الجلالي ، مكتبة مدرسة إمام العصر(عج) _ شيراز ، الطبعة الاُولى 1416ه . 10 . الأدب المفرد ، أبو عبد اللّه محمد بن إسماعيل البخاري (ت 256 ه ) ، تحقيق : محمد بن عبد القادر عطا ، دار الكتب العلمية _ بيروت . 11 . الإرشاد في معرفة حجج اللّه على العباد ، أبو عبد اللّه محمد بن محمد بن النعمان العكبري البغدادي المعروف بالشيخ المفيد (ت 413 ه ) ، تحقيق ونشر : مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث _ قم ، الطبعة الاُولى 1413 ه . 12 . إرشاد القلوب ، أبو محمد الحسن بن أبي الحسن الديلمي (ت 711 ه ) ، مؤسسة الأعلمي _ بيروت ، الطبعة الرابعة 1398 ه . 13 . الاستبصار فيما اختلف من الأخبار ، أبو جعفر محمد بن الحسن الطوسي (ت 460 ه ) ، تحقيق : حسن الموسوي الخرسان ، دار الكتب الإسلامية _ طهران ، الطبعة الاُولى . 14 . الاستيعاب في معرفة الأصحاب ، أبو عمر يوسف بن عبد اللّه بن محمد بن عبد البرّ القرطبي المالكي (ت 363 ه ) ، تحقيق : علي محمد معوّض وعادل أحمد عبد الموجود ، دار الكتب العلمية _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1415 ه . 15 . اُسد الغابة في معرفة الصحابة ، أبو الحسن عزّ الدين علي بن أبي الكرم محمد بن محمد بن عبد الكريم الشيباني المعروف بابن الأثير الجزري (ت 630 ه ) ، تحقيق : علي محمد معوّض وعادل أحمد عبد الموجود ، دار الكتب العلمية _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1415 ه . 16 . إصلاح المال ، أبو بكر عبد اللّه بن محمد بن أبي الدين القرشي البغدادي (ت 281 ه ) ، تحقيق : محمد عبد القادر عطا ، مؤسسة الكتب الثقافية _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1414 ه .

.

ص: 1113

17 . الاُصول الستّة عشر ، عدّة من الرواة ، دار الشبستري _ قم ، الطبعة الثانية 1405 ه . 18 . أعلام الدين في صفات المؤمنين ، أبو محمد الحسن بن محمد الديلمي (ت 711 ه ) ، تحقيق ونشر : مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث _ قم . 19 . إعلام الورى بأعلام الهدى ، أبو علي الفضل بن الحسن الطبرسي (ت 548 ه ) ، تحقيق ونشر : مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث _ قم ، الطبعة الاُولى 1417 ه . 20 . الإقبال بالأعمال الحسنة فيما يعمل مرّة في السنة ، أبو القاسم علي بن موسى الحلّي المعروف بابن طاووس (ت 664 ه ) ، تحقيق : جواد القيّومي ، مكتب الإعلام الإسلامي _ قم ، الطبعة الاُولى 1414 ه . 21 . الألقاب ، أبو الوليد عبد اللّه بن محمد الأزدي الأندلسي المعروف بابن الفرضي (ت 403 ه ) ، تحقيق : محمد زينهم محمد عزب ، دار الجيل _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1412 ه . 22 . الأمالي للسيّد المرتضى في التفسير والحديث والأدب ، أبو القاسم علي بن الحسين الموسوي المعروف بالسيد المرتضى (ت 426 ه ) ، مكتبة آية اللّه المرعشي النجفي _ قم . 23 . الأمالي للشجري (الأمالي الخميسية) ، يحيى بن الحسين الشجري (ت 499 ه ) ، عالم الكتب _ بيروت ، الطبعة الثالثة 1403 ه . 24 . الأمالي للصدوق ، أبو جعفر محمد بن علي بن الحسين بن بابويه القمّي المعروف بالشيخ الصدوق (ت 381 ه ) ، تحقيق ونشر : مؤسسة البعثة _ قم ، الطبعة الاُولى 1407 ه . 25 . الأمالي للطوسي ، أبو جعفر محمد بن الحسن المعروف بالشيخ الطوسي(ت 460 ه ) ، تحقيق : مؤسسة البعثة ، دار الثقافة _ قم ، الطبعة الاُولى 1414 ه . 26 . الأمالي للمفيد ، أبو عبد اللّه محمد بن النعمان العكبري البغدادي المعروف بالشيخ المفيد (ت 413 ه ) ، تحقيق : حسين اُستاد ولي وعلي أكبر الغفّاري ، مؤسسة النشر الإسلامي _ قم ، الطبعة الثانية 1404 ه . 27 . إمدادهاي غيبي (الإمدادات الغيبية) ، مرتضى مطهّري (ت1358ش) ، انتشارات صدرا _ قم ، الطبعة السادسة ، 1372 ش .

.

ص: 1114

28 . أنساب الأشراف ، أحمد بن يحيى بن جابر البلاذري (ت 279 ه ) ، تحقيق : سهيل زكّار ورياض زركلي ، دار الفكر _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1417 ه . 29 . إنسان وسرْنوشت (الإنسان والمصير) ، مرتضى مطهّري (ت 1358ش) ، انتشارات صدرا _ قم . 30 . الأنوار القدسية في بيان آداب العبودية ، في هامش الطبقات الكبرى ، أبو المواهب عبد الوهاب بن أحمد الأنصاري (ت ق 10 ه ) ، دار الفكر _ بيروت . 31 . الإيضاح ، أبو محمد فضل بن شاذان الأزدي النيسابوري (ت 260 ه ) ، تحقيق : جلال الدين الحسيني الاُرموي ، جامعة طهران ، الطبعة الاُولى 1351 ش . 32 . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمّة الأطهار عليهم السلام ، محمد باقر بن محمد تقي المجلسي (ت 1110 ه ) ، مؤسسة الوفاء _ بيروت ، الطبعة الثانية 1403 ه . 33 . البداية والنهاية ، أبو الفداء إسماعيل بن عمر بن كثير الدمشقي (ت 774 ه ) ، تحقيق ونشر : مكتبة المعارف _ بيروت . 34 . بشارة المصطفى لشيعة المرتضى ، أبو جعفر محمد بن محمد بن علي الطبري (ت 525 ه ) ، المطبعة الحيدرية _ النجف الأشرف ، الطبعة الثانية 1383 ه . 35 . بصائر الدرجات ، أبو جعفر محمد بن الحسن الصفّار القمّي المعروف بابن فرّوخ (ت 290 ه ) ، مكتبة آية اللّه المرعشي _ قم ، الطبعة الاُولى 1404 ه . 36 . البلد الأمين والدرع الحصين ، تقي الدين إبراهيم بن زين الدين الكفعمي (ت 905 ه ) . 37 . بهجة المجالس واُنس المجالس ، أبو عمر يوسف بن عبد البر النمري القرطبي (ت 463 ه ) ، تحقيق : محمد مرسي الخولي ، دار الكتب العلمية _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1981م . 38 . البيان والتبيين ، أبو عثمان عمرو بن بحر الكناني الليثي المعروف بالجاحظ (ت 255 ه ) ، تحقيق : عبد السلام محمد هارون ، مكتبة الخانجي _ القاهرة ، الطبعة الخامسة 1405 ه . 39 . تاج العروس من جواهر القاموس ، محمد بن محمد مرتضى الحسيني الزبيدي (ت 1205 ه ) ، تحقيق : علي شيري ، دار الفكر _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1414 ه .

.

ص: 1115

40 . تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام ، أبو عبد اللّه محمد بن أحمد الذهبي (ت 748 ه ) ، تحقيق : عمر عبد السلام تدمري ، دار الكتاب العربي _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1409ه . 41 . تاريخ أصبهان ، أبو نعيم أحمد بن عبد اللّه الأصفهاني (ت 430 ه ) ، تحقيق : سيد كسروي حسن ، دار الكتب العلمية _ بيروت . 42 . تاريخ بغداد أو مدينة السلام ، أبو بكر أحمد بن علي الخطيب البغدادي (ت 463 ه ) ، المكتبة السلفية _ المدينة المنوّرة . 43 . تاريخ دمشق = تاريخ مدينة دمشق «ترجمة الإمام علي عليه السلام» ، أبو القاسم علي بن الحسن بن هبة اللّه المعروف بابن عساكر الدمشقي (ت 571 ه ) ، تحقيق : علي شيري ، دار الفكر _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1415 ه . 44 . تاريخ الطبري (تاريخ الاُمم والملوك) ، أبو جعفر محمد بن جرير الطبري (ت 310 ه ) ، تحقيق : محمد أبو الفضل إبراهيم ، دار المعارف _ مصر . 45 . التاريخ الكبير ، أبو عبد اللّه محمد بن إسماعيل البخاري (ت 256 ه ) ، دار الفكر _ بيروت . 46 . تاريخ اليعقوبي ، أحمد بن أبي يعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح المعروف باليعقوبي (ت 284 ه ) ، دار صادر _ بيروت . 47 . تحف العقول عن آل الرسول صلى الله عليه و آله ، أبو محمد الحسن بن علي الحرّاني المعروف بابن شعبة (ت 381 ه ) ، تحقيق : علي أكبر الغفّاري ، مؤسسة النشر الإسلامي _ قم ، الطبعة الثانية 1404 ه . 48 . تذكرة الخواصّ (تذكرة خواصّ الاُمّة في خصائص الأئمّة عليهم السلام ) ، يوسف بن فُرغلي بن عبد اللّه المعروف بسبط ابن الجوزي (ت 654 ه ) ، تقديم : محمد صادق بحر العلوم ، مكتبة نينوى الحديثة _ طهران . 49 . تفسير ابن كثير (تفسير القرآن العظيم) ، أبو الفداء إسماعيل بن عمر بن كثير البصروي الدمشقي (ت 774 ه ) ، تحقيق : عبد العزيز غنيم ومحمد أحمد عاشور ومحمد إبراهيم البنّا ، دار الشعب _ القاهرة .

.

ص: 1116

تفسير أبي الفتوح الرازي = روض الجنان وروح الجنان . تفسير البرهان = البرهان في تفسير القرآن . 50 . تفسير التبيان ، أبو جعفر محمد بن الحسن الطوسي (ت 460 ه ) مكتبة الأمين _ النجف الأشرف . تفسير الدرّ المنثور = الدرّ المنثور في التفسير بالمأثور . تفسير الطبري = جامع البيان عن تأويل آي القرآن . 51 . تفسير العيّاشي ، أبو النضر محمد بن مسعود السلمي السمرقندي المعروف بالعيّاشي (ت 320 ه ) ، تحقيق : هاشم الرسولي المحلاّتي ، المكتبة العلمية _ طهران ، الطبعة الاُولى 1380 ه . تفسير القرطبي = الجامع لأحكام القرآن . 52 . تفسير القمّي ، أبو الحسن علي بن إبراهيم بن هاشم القمّي (ت 307 ه ) ، إعداد : طيّب الموسوي الجزائري ، مطبعة النجف الأشرف . تفسير الكشّاف = الكشّاف . تفسير مجمع البيان = مجمع البيان فيتفسير القرآن . 53 . التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه السلام ، تحقيق ونشر : مدرسة الإمام المهدي (عج) _ قم ، الطبعة الاُولى 1409 ه . تفسير الميزان = الميزان في تفسير القرآن . 54 . تفسير نمونة (الأمثل) ، ناصر مكارم شيرازي (معاصر) ، دار الكتب الإسلامية _ طهران . 55 . تفسير نور الثقلين ، عبد علي بن جمعة العروسي الحويزي (ت 1112 ه ) ، تحقيق : هاشم الرسولي المحلاّتي ، مؤسسة إسماعيليان _ قم ، الطبعة الخامسة 1412 ه . 56 . تقريب المعارف ، أبو الصلاح نجم الدين بن عبيد اللّه الحلبي (ت 447 ه ) ، تحقيق : فارس تبريزيان الحسّون ، قم ، 1417 ه .

.

ص: 1117

57 . التمحيص ، أبو علي محمد بن همام الإسكافي (ت 336 ه ) ، تحقيق ونشر : مدرسة الإمام المهدي(عج) _ قم . 58 . تنبيه الخواطر ونزهة النواظر (مجموعة ورّام) ، أبو الحسين ورّام بن أبي فراس (ت 605 ه ) ، دار التعارف ودار صعب _ بيروت . 59 . تنبيه الغافلين ، أبو الليث نصر بن محمد السمرقندي (ت 372 ه ) ، تحقيق : يوسف علي بديوي ، دار ابن كثير _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1413 ه . 60 . التنقيح في شرح العروة الوثقى (تقريرات بحث آية اللّه العظمى الخوئي) ، علي الغروي التبريزي ، دار أنصاريان _ قم ، الطبعة الثالثة 1410 ه . 61 . تهذيب الأحكام في شرح المقنعة ، أبو جعفر محمد بن الحسن المعروف بالشيخ الطوسي (ت 460 ه ) ، دار التعارف _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1401 ه . 62 . التوحيد ، أبو جعفر محمد بن علي بن الحسين بن بابويه القمّي المعروف بالشيخ الصدوق (ت 381 ه ) ، تحقيق : هاشم الحسيني الطهراني ، مؤسسة النشر الإسلامي _ قم ، الطبعة الاُولى 1398 ه . 63 . توسعة اقتصادي در جهان سوّم (التنمية الاقتصادية في العالم الثالث) ، مايكل تودارو ، ترجمة : غلامعلي فرجادي ، وزارت برنامة و بودجة ، مركز مدارك اقتصادي _ طهران ، الطبعة الرابعة ، 1366ش . 64 . ثواب الأعمال وعقاب الأعمال ، أبو جعفر محمد بن علي القمّي المعروف بالصدوق (ت 381 ه ) ، تحقيق : علي أكبر الغفّاري ، مكتبة الصدوق _ طهران . 65 . جامع الأحاديث ، أبو محمد جعفر بن أحمد بن علي القمّي المعروف بابن الرازي (ق 4) ، تحقيق : محمد الحسيني النيسابوري ، مؤسسة الطبع والنشر التابعة للحضرة الرضوية المقدّسة _ مشهد ، الطبعة الاُولى 1413 ه . 66 . جامع الأخبار أو معارج اليقين في اُصول الدين ، محمد بن محمد الشعيري السبزواري (ق 7) ، تحقيق ونشر : مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث _ قم ، الطبعة الاُولى 1414 ه .

.

ص: 1118

67 . جامع بيان العلم وفضله ، أبو عمر يوسف بن عبد البر النمري القرطبي (ت 463 ه) ، تحقيق : إدارة الطباعة المنيرية ، دار الكتب العلمية _ بيروت . 68 . جامع البيان عن تأويل آي القرآن (تفسير الطبري) ، أبو جعفر محمد بن جرير الطبري (ت 310 ه ) ، دار الفكر _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1408 ه . 69 . الجامع لأحكام القرآن (تفسير القرطبي) ، أبو عبد اللّه محمد بن أحمد الأنصاري القرطبي (ت 671 ه ) ، تحقيق : محمد عبد الرحمن المرعشلي ، دار إحياء التراث العربي _ بيروت ، الطبعة الثانية 1405 ه . 70 . الجعفريّات (الأشعثيّات) ، أبو الحسن محمد بن محمد بن الأشعث الكوفي (ق 4) ، مكتبة نينوى _ طهران ، طُبع ضمن قرب الإسناد . 71 . جمال الاُسبوع بكمال العمل المشروع ، أبو القاسم علي بن موسى الحلّي المعروف بابن طاووس (ت 664 ه ) ، تحقيق : جواد القيّومي ، مؤسسة الآفاق _ قم ، الطبعة الاُولى 1371 ش . 72 . حلية الأولياء وطبقات الأصفياء ، أبو نعيم أحمد بن عبد اللّه الأصبهاني (ت 430 ه ) ، دار الكتاب العربي _ بيروت ، الطبعة الثانية 1387 ه . 73 . حياة الحيوان الكبرى ، كمال الدين محمد بن موسى الدميري (ت 808 ه ) ، دار إحياء التراث العربي _ بيروت . 74 . الخرائج والجرائح ، أبو الحسين سعيد بن عبد اللّه الراوندي المعروف بقطب الدين الراوندي (ت 573 ه ) ، تحقيق ونشر : مؤسسة الإمام المهدي(عج) _ قم ، الطبعة الاُولى 1409 ه . 75 . خصائص الأئمّة عليهم السلام (خصائص أمير المؤمنين عليه السلام) ، أبو الحسن الشريف الرضي محمد بن الحسين بن موسى الموسوي (ت 406 ه ) ، تحقيق : محمد هادي الأميني ، مجمع البحوث الإسلامية التابع للحضرة الرضوية المقدّسة _ مشهد ، 1406 ه . 76 . خصائص أمير المؤمنين عليه السلام ، أبو عبد الرحمن أحمد بن شعيب النسائي (ت 303 ه ) ، إعداد : محمد باقر المحمودي ، الطبعة الاُولى 1403 ه .

.

ص: 1119

77 . الخصال ، أبو جعفر محمد بن علي بن الحسين بن بابويه القمّي المعروف بالشيخ الصدوق (ت 381 ه ) ، مؤسسة النشر الإسلامي _ قم ، الطبعة الرابعة 1414 ه . 78 . دراسات في ولاية الفقيه وفقه الدولة الإسلامية ، حسينعلي المنتظري ، المركز العالمي للدراسات الإسلامية _ قم ، الطبعة الثانية . 79 . الدرّة الباهرة من الأصداف الطاهرة ، محمد ابن الشيخ جمال الدين مكي بن محمد بن حامد بن أحمد العاملي النبطي الجزّيني الملقب بالشهيد الأول ، مؤسسة طبع ونشر الآستانة الرضوية المقدّسة _ مشهد ، 1365 ش . 80 . الدرجات الرفيعة في طبقات الشيعة ، صدر الدين علي بن أحمد المدني الشيرازي المعروف بسيّد عليخان (ت 1120 ه ) ، مكتبة بصيرتي _ قم ، الطبعة الثانية 1397 ه . 81 . الدرّ المنثور في التفسير المأثور ، جلال الدين عبد الرحمن بن أبي بكر السيوطي (ت 911 ه ) ، دار الفكر _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1414 ه . 82 . الدروس الشرعيّة في فقه الإماميّة ، شمس الدين محمد بن مكي العاملي المعروف بالشهيد الأوّل (ت 786 ه ) ، تحقيق ونشر : مؤسسة النشر الإسلامي _ قم . 83 . دستور معالم الحكم ومأثور مكارم الشيم ، أبو عبد اللّه بن محمد بن سلامة القضاعي (ت 454 ه ) ، دار الكتاب العربي _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1401 ه . 84 . دعائم الإسلام وذكر الحلال والحرام والقضايا والأحكام ، أبو حنيفة النعمان بن محمد بن منصور بن أحمد بن حيّون التميمي المغربي (ت 363 ه ) ، تحقيق : آصف بن علي أصغر فيضي ، دار المعارف _ مصر ، الطبعة الثالثة 1389 ه . 85 . الدعوات ، أبو الحسين سعيد بن عبد اللّه الراوندي المعروف بقطب الدين الراوندي (ت 573 ه ) ، تحقيق ونشر : مؤسسة الإمام المهدي (عج) _ قم ، الطبعة الاُولى 1407 ه . 86 . دلائل النبوّة ، أبو نعيم أحمد بن عبد اللّه بن أحمد الأصبهاني (ت 430 ه ) تحقيق : محمد روّاس قلعجي وعبد البر عباس ، دار النفائس _ بيروت ، الطبعة الثانية 1406 ه . 87 . الديوان المنسوب إلى الإمام علي عليه السلام ، أبو الحسن محمد بن الحسين الكيدري (ت ق 6 ه ) ، ترجمة : أبو القاسم إمامي ، انتشارات اُسوة _ طهران .

.

ص: 1120

88 . ذخائر العقبى في مناقب ذوي القربى ، أبو العباس أحمد بن عبد اللّه الطبري (ت 693 ه ) ، تحقيق : أكرم البوشي ، مكتبة الصحابة _ جدّة ، الطبعة الاُولى 1415 ه . 89 . ربيع الأبرار ونصوص الأخبار ، أبو القاسم محمود بن عمر الزمخشري (ت 538 ه ) ، تحقيق : سليم النعيمي ، منشورات الرضي _ قم ، الطبعة الاُولى 1410 ه . رجال الكشّي = اختيار معرفة الرجال . 90 . الرسالة القشيرية في علم التصوّف ، أبو القاسم عبد الكريم بن هوازن القشيري (ت 465 ه ) ، تحقيق : معروف زريق وعلي عبد الحميد بلطه جي ، دار الخير _ دمشق . 91 . رشد وتوسعة (النموّ والتنمية) ، تيول وال ، ترجمة : منوچهر فرهنگ وفرشيد مجاور حسيني . 92 . روض الجنان وروح الجنان (تفسير أبي الفتوح الرازي) ، أبو الفتوح حسين بن علي الرازي (قرن 6 ه ) ، آستانة مقدسة رضوية _ مشهد ، الطبعة الاُولى 1371 ش . 93 . روضة الواعظين ، محمد بن الحسن بن علي الفتّال النيسابوري (ت 508 ه ) ، تحقيق : حسين الأعلمي ، مؤسسة الأعلمي _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1406 ه . 94 . الرياض النضرة في مناقب العشرة ، أبو العباس أحمد بن عبد اللّه الطبري (ت 694 ه ) ، دار الكتب العلمية _ بيروت . 95 . الزهد لابن حنبل ، أبو عبد اللّه أحمد بن محمد بن حنبل الشيباني (ت 241 ه ) ، دار الكتب العلمية _ بيروت . 96 . الزهد لابن المبارك ، أبو عبد الرحمن بن عبد اللّه بن المبارك الحنظلي المروزي (ت 181 ه ) ، تحقيق : حبيب الرحمن الأعظمي ، دار الكتب العلمية _ بيروت . 97 . الزهد للحسين بن سعيد ، الحسين بن سعيد الكوفي الأهوازي (ق 3 ه ) ، المطبعة العلمية _ قم ، 1399 ه . 98 . الزهد لهنّاد ، هنّاد بن السري الكوفي (ت 243 ه ) ، تحقيق : عبد الرحمن الفريوائي ، دار الخلفاء _ الكويت ، الطبعة الاُولى 1406ه .

.

ص: 1121

99 . السرائر الحاوي لتحرير الفتاوي ، أبو جعفر محمد بن منصور بن أحمد بن إدريس الحلّي (ت 598 ه ) ، تحقيق ونشر : مؤسسة النشر الإسلامي _ قم ، الطبعة الثانية 1410 ه . 100 . سرماية گذاري در نيروي إنساني وتوسعة اقتصادي (التوظيف في مجال القوّة الإنسانية والتنمية الاقتصادية) ، ترجمة وتأليف : محمود متوسّلي ، مؤسسة تحقيقات پولي و بانكي _ طهران ، 1371ش . 101 . السنّة ، أبو بكر أحمد بن عمرو بن أبي عاصم الشيباني (ت 278 ه ) ، المكتب الإسلامي _ بيروت ، الطبعة الثالثة 1413 ه . 102 . سنّت هاي تاريخ در قرآن كريم (السنن التاريخيّة في القرآن الكريم) ، محمد باقر الصدر (ت1979م) ، ترجمة : جمال موسوي . 103 . سنن ابن ماجة ، أبو عبد اللّه محمد بن يزيد بن ماجة القزويني (ت 275 ه ) ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي ، دار إحياء التراث _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1395 ه . 104 . سنن أبي داود ، أبو داود سليمان بن أشعث السجستاني الأزدي (ت 275 ه ) ، تحقيق : محمد محيي الدين عبد الحميد ، دار إحياء السنّة النبوية _ بيروت . 105 . سنن الترمذي (الجامع الصحيح) ، أبو عيسى محمد بن عيسى بن سورة الترمذي (ت 297 ه ) ، تحقيق : أحمد محمد شاكر ، دار إحياء التراث _ بيروت . 106 . سنن الدارقطني ، أبو الحسن علي بن عمر البغدادي المعروف بالدارقطني (ت 285 ه ) ، تحقيق : أبي الطيّب محمد آبادي ، عالم الكتب _ بيروت ، الطبعة الرابعة 1406 ه . 107 . سنن الدارمي ، أبو محمد عبد اللّه بن عبد الرحمن الدارمي (ت 255 ه ) ، تحقيق : مصطفى ديب البغا ، دار القلم _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1412 ه . 108 . السنن الكبرى ، أبو بكر أحمد بن الحسين بن علي البيهقي (ت 458 ه ) ، تحقيق : محمد عبد القادر عطا ، دار الكتب العلمية _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1414 ه . 109 . السنن الكبرى ، أبو عبد الرحمن أحمد بن شعيب النسائي ، تحقيق : عبد الغفار سليمان البنداري ، دار الكتب العلمية _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1411 ه .

.

ص: 1122

110 . سنن النسائي (بشرح الحافظ جلال الدين السيوطي وحاشية الإمام السندي) ، أبو عبد الرحمن أحمد بن شعيب النسائي (ت 303 ه ) ، دار الجيل _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1407 ه . 111 . السوق في ظلّ الدولة الإسلاميّة ، جعفر مرتضى العاملي (معاصر) ، الدار الإسلامية _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1408ه . 112 . سير أنديشة اقتصادي (مسار الفكر الاقتصادي) ، باقر قديري أصل ، انتشارات دانشگاه تهران _ طهران ، الطبعة الثامنة 1368ش . 113 . السيرة النبويّة ، أبو الفداء إسماعيل بن عمر بن كثير البصروي الدمشقي (ت 747 ه ) ، تحقيق : مصطفى عبد الواحد ، دار إحياء التراث العربي _ بيروت . 114 . السيرة النبويّة ، أبو محمد عبد الملك بن هشام بن أيّوب الحميري (ت 218 ه ) ، تحقيق : مصطفى السقّا وإبراهيم اأبواري ، مكتبة المصطفى _ قم ، الطبعة الاُولى 1355 ه . 115 . شرائع الإسلام في مسائل الحلال والحرام ، أبو القاسم جعفر بن الحسن الحلّي (ت 676 ه ) ، تحقيق : عبد الحسين محمد علي البقّال ، مؤسسة المعارف الإسلامية _ قم ، الطبعة الاُولى 1415 ه . 116 . شرح الأخبار في فضائل الأئمّة الأطهار ، أبو حنيفة القاضي النعمان بن محمد المصري (ت 363 ه ) ، تحقيق : محمد الحسيني الجلالي ، مؤسسة النشر الإسلامي _ قم ، الطبعة الاُولى 1412 ه . 117 . شرح نهج البلاغة ، عزّ الدين عبد الحميد بن محمد بن أبي الحديد المعتزلي المعروف بابن أبي الحديد (ت 656 ه ) ، تحقيق : محمد أبو الفضل إبراهيم ، دار إحياء التراث _ بيروت ، الطبعة الثانية 1387 ه . 118 . شُعب الإيمان ، أبو بكر أحمد بن الحسين البيهقي (ت 458 ه ) ، تحقيق : محمد السعيد بسيوني زغلول ، دار الكتب العلمية _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1410 ه .

.

ص: 1123

119 . الشكر ، أبو بكر عبد اللّه بن محمد بن أبي الدنيا القرشي (ت 281 ه ) ، تحقيق : طارق الطنطاوي ، مكتبة القرآن _ القاهرة . 120 . الصحاح تاج اللغة وصحاح العربيّة ، أبو نصر إسماعيل بن حمّاد الجوهري (ت 398 ه )، تحقيق : أحمد بن عبد الغفور عطّار ، دار العلم للملايين _ بيروت ، الطبعة الرابعة 1410 ه . 121 . صحيح ابن حبّان بترتيب ابن بلبان ، علاء الدين علي بن بلبان الفارسي (ت 739 ه ) ، تحقيق : شعيب الأرناؤوط ، مؤسسة الرسالة _ بيروت ، الطبعة الثانية 1414 ه . 122 . صحيح البخاري ، أبو عبد اللّه محمد بن إسماعيل البخاري (ت 256 ه ) ، تحقيق : مصطفى ديب البغا ، دار ابن كثير _ بيروت ، الطبعة الرابعة 1410 ه . 123 . صحيح مسلم ، أبو الحسين مسلم بن الحجّاج القشيري النيسابوري (ت 261 ه ) ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي ، دار الحديث _ القاهرة ، الطبعة الاُولى 1412 ه . 124 . صحيفة الإمام الرضا عليه السلام ، المنسوبة إلى الإمام الرضا عليه السلام ، تحقيق ونشر : مؤسسة الإمام المهدي (عج) _ قم ، الطبعة الاُولى 1408 ه . 125 . الصحيفة السجّاديّة ، المنسوبة إلى الإمام علي بن الحسين عليهماالسلام ، تصحيح : علي أنصاريان ، المستشارية الثقافية للجمهورية الإسلامية الإيرانية _ دمشق ، 1405 ه . 126 . الصواعق المحرقة في الردّ على أهل البدع والزندقة ، أحمد بن حجر الهيثمي الكوفي (ت 974 ه ) ، إعداد : عبد الوهّاب عبد اللطيف ، مكتبة القاهرة _ مصر ، الطبعة الثانية 1385 ه . 127 . الطبقات الكبرى ، محمد بن سعد كاتب الواقدي (ت 230 ه ) ، دار صادر _ بيروت . 128 . طبّ النبيّ صلى الله عليه و آله ، أبو علي محمود بن محمد الجغميني (ت 618 ه ) ، الطبعة الحجرية ، 1318ه . 129 . الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف ، أبو القاسم علي بن موسى الحلّي المعروف بابن طاووس (ت 664 ه ) ، مطبعة الخيّام _ قم ، الطبعة الاُولى 1400 ه . 130 . عدّة الداعي ونجاح الساعي ، أبو العباس أحمد بن محمد بن فهد الحلّي الأسدي (ت 841 ه ) ، تحقيق : أحمد الموحّدي ، مكتبة وجداني _ طهران .

.

ص: 1124

131 . العدد القويّة لدفع المخاوف اليوميّة ، جمال الدين أبو منصور الحسن بن يوسف بن علي المطهّر الحلّي المعروف بالعلاّمة (ت 726 ه ) ، تحقيق : مهدي الرجائي ، مكتبة آية اللّه المرعشي _ قم ، الطبعة الاُولى 1408 ه . 132 . عقد الدرر في أخبار المنتظر ، أبو عبد اللّه يوسف بن يحيى المقدسي (ت ق 7 ه ) ، تحقيق : لجنة من العلماء ، دار الكتب العلمية _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1403ه . 133 . العقل والجهل في الكتاب والسنّة ، محمد الريشهري (معاصر) ، تحقيق : دار الحديث للطباعة والنشر والتوزيع _ بيروت ، 1421ه . 134 . علل الشرائع ، أبو جعفر محمد بن علي بن الحسين بن بابويه القمّي المعروف بالشيخ الصدوق (ت 381 ه ) ، دار إحياء التراث _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1408 ه . 135 . علل الحديث ، أبو محمد عبد الرحمن بن أبي حاتم الرازي (ت 327 ه ) ، دار المعرفة _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1405ه . 136 . العلم والحكمة في الكتاب والسنّة ؛ محمد الريشهري (معاصر) ، تحقيق ونشر : دار الحديث _ قم ، الطبعة الاُولى 1376 ش . 137 . عوالي اللآلي العزيزية في الأحاديث الدينية ، محمد بن علي بن إبراهيم الأحسائي المعروف بابن أبي جمهور (ت 940 ه ) ، تحقيق : مجتبى العراقي ، مطبعة سيد الشهداء عليه السلام _ قم ، الطبعة الاُولى 1403 ه . 138 . عيون الأخبار ، أبو محمد عبد اللّه بن مسلم بن قتيبة الدينوري (ت 276 ه ) ، دار الكتب المصرية _ القاهرة ، 1343 ه . 139 . عيون أخبار الرضا عليه السلام ، أبو جعفر محمد بن علي بن الحسين بن بابويه القمّي المعروف بالشيخ الصدوق (ت 381 ه ) ، تحقيق : مهدي الحسيني اللاجوردي ، منشورات جهان _ طهران . 140 . الغارات ، أبو إسحاق إبراهيم بن محمد بن سعيد المعروف بابن هلال الثقفي (ت 283 ه ) ، تحقيق : جلال الدين المحدّث الاُرموي ، منشورات أنجمن آثار ملّي _ طهران ، الطبعة الاُولى 1395 ه .

.

ص: 1125

141 . غرر الحكم ودرر الكلم ، عبد الواحد الآمدي التميمي (ت 550 ه ) ، تحقيق : جلال الدين المحدّث الاُرموي ، جامعة طهران ، الطبعة الثالثة 1360 ش . 142 . الغيبة ، أبو جعفر محمد بن الحسن بن علي بن الحسن الطوسي (ت 460 ه ) ، تحقيق : عباد اللّه الطهراني وعلي أحمد ناصح ، مؤسسة المعارف الإسلامية _ قم ، الطبعة الاُولى 1411 ه . 143 . الغيبة ، أبو عبد اللّه محمد بن إبراهيم بن جعفر الكاتب النعماني (ت 350 ه ) ، تحقيق : علي أكبر الغفّاري ، مكتبة الصدوق _ طهران . 144 . الفائق في غريب الحديث ، أبو القاسم محمود بن عمر الزمخشري (ت 583 ه ) ، تحقيق : علي محمد البجاوي ، دار الفكر _ بيروت ، 1414 ه . 145 . فتح الأبواب ، أبو القاسم علي بن موسى الحلّي المعروف بابن طاووس (ت 664 ه ) ، تحقيق : حامد الخفّاف ، مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث _ قم ، الطبعة الاُولى 1409 ه . 146 . الفتن ، أبو عبد اللّه نعيم بن حمّاد المروزي (ق 3 ه ) ، تحقيق : سمير بن أمين زهيري ، مكتبة التوحيد _ القاهرة ، الطبعة الاُولى 1412 ه . 147 . الفردوس بمأثور الخطاب ، أبو شجاع شيرويه بن شهردار الديلمي الهمداني (ت 509 ه ) ، تحقيق : السعيد بن بسيوني زغلول ، دار الكتب العلمية _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1406 ه . 148 . فضائل الصحابة ، أبو عبد اللّه أحمد بن محمد بن حنبل (ت 241 ه ) ، تحقيق : وصي اللّه بن محمد عباس ، جامعة اُم القرى _ مكة ، الطبعة الاُولى 1403 ه . 149 . فقه القرآن ، قطب الدين أبو الحسين سعيد بن عبد اللّه الراوندي (ت 573 ه ) ، تحقيق : أحمد الحسيني ، مكتبة آية اللّه المرعشي النجفي _ قم ، الطبعة الاُولى 1397 ه . 150 . الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام ، تحقيق ونشر : مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث ، المؤتمر العالمي للإمام الرضا عليه السلام_ مشهد . 151 . الفقيه والمتفقّه ، أبو بكر أحمد بن علي الخطيب البغدادي (ت 463 ه ) ، تحقيق : الأنصاري ، دار الكتب العلمية _ بيروت .

.

ص: 1126

152 . فلاح السائل ، أبو القاسم علي بن موسى الحلّي المعروف بابن طاووس (ت 664 ه ) ، تحقيق : غلامْحسين مجيدي ، مكتب الإعلام الإسلامي _ قم ، الطبعة الاُولى 1419 ه . 153 . فيض القدير ، زين الدين محمد عبد الرؤوف المناوي (ق 10 ه ) ، دار الفكر _ بيروت . 154 . القاموس المحيط ، أبو طاهر مجد الدين محمد بن يعقوب الفيروزآبادي (ت 817 ه ) ، دار الفكر _ بيروت . 155 . قرب الإسناد ، أبو العباس عبد اللّه بن جعفر الحِمْيري القمّي (ت بعد 304 ه ) ، تحقيق ونشر : مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث _ قم ، الطبعة الاُولى 1413 ه . 156 . قصص الأنبياء ، أبو الحسين سعيد بن عبد اللّه المعروف بقطب الدين الراوندي (ت 573 ه ) ، تحقيق : غلامْرضا عرفانيان اليزدي ، مجمع البحوث الإسلامية التابع لمؤسسة الآستانة الرضوية _ مشهد ، الطبعة الاُولى 1409 ه . 157 . قضاء الحوائج ، أبو بكر عبد اللّه بن محمد بن أبي الدنيا القرشي (ت 281 ه ) ، تحقيق : محمد عبد القادر أحمد عطا ، مؤسسة الكتب الثقافية _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1413ه . 158 . القواعد في الفقه الإسلامي ، أبو الفرج عبد الرحمن بن أحمد بن رجب الحنبلي (ت 795 ه ) ، تحقيق : طه عبد الرؤوف سعد ، مكتبة الكلّيات الأزهرية _ القاهرة ، الطبعة الاُولى 1392ه . 159 . الكافي ، أبو جعفر ثقة الإسلام محمد بن يعقوب بن إسحاق الكليني الرازي(ت 329 ه ) ، تحقيق : علي أكبر الغفّاري ، دار صعب ودار التعارف _ بيروت ، الطبعة الرابعة 1401 ه . 160 . كامل الزيارات ، أبو القاسم جعفر بن محمد بن قولويه (ت 367 ه ) ، تحقيق : جواد القيّومي ، نشر الفقاهة _ قم ، الطبعة الاُولى 1417 ه . 161 . الكامل في التاريخ ، أبو الحسن علي بن محمد الشيباني الموصلي المعروف بابن الأثير (ت 630 ه ) ، تحقيق : علي شيري ، دار إحياء التراث العربي _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1408 ه . 162 . كتاب البيع ، روح اللّه الموسوي الخميني قدس سره ، مؤسسة تنظيم ونشر آثار الإمام الخميني _ قم .

.

ص: 1127

163 . الكشّاف ، أبو القاسم جار اللّه محمود بن عمر الزمخشري (ت 538 ه ) ، دار المعرفة _ بيروت . 164 . كشف الخفاء ومزيل الإلباس عن الأحاديث على ألسنة الناس ، إسماعيل بن محمد العجلوني الجراحي (ت 1162 ه ) ، دار الكتب العلمية _ بيروت . 165 . كشف الريبة عن أحكام الغيبة ، زين الدين العاملي (الشهيد الثاني)، المكتبة المرتضوية _ طهران . 166 . كشف الغمّة في معرفة الأئمّة ، علي بن عيسى الإربلي (ت 687 ه ) ، تصحيح : هاشم الرسولي المحلاّتي ، دار الكتاب الإسلامي _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1401 ه . 167 . كشف المحجّة لثمرة المُهْجة ، أبو القاسم علي بن موسى بن طاووس الحلّي (ت 664 ه ) ، تحقيق : محمد الحسّون ، مكتب الإعلام الإسلامي _ قم ، الطبعة الاُولى 1412 ه . 168 . كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين عليه السلام ، جمال الدين أبو منصور الحسن بن يوسف بن علي ابن المطهّر الحلّي المعروف بالعلاّمة (ت 726 ه ) ، تحقيق : علي آل كوثر ، مجمع إحياء الثقافة الإسلامية _ قم ، الطبعة الاُولى 1411 ه . 169 . كفاية الأثر في النصّ على الأئمّة الاثني عشر ، أبو القاسم علي بن محمد بن علي الخزّاز القمّي (ق 4) ، تحقيق : عبد اللطيف الحسيني الكوهْكمري ، انتشارات بيدار _ قم ، 1401 ه . 170 . كمال الدين وتمام النعمة ، أبو جعفر محمد بن علي بن الحسين بن بابويه القمّي المعروف بالشيخ الصدوق (ت 381 ه ) ، تحقيق : علي أكبر الغفّاري ، مؤسسة النشر الإسلامي _ قم ، الطبعة الاُولى 1405 ه . 171 . كنز العمّال في سنن الأقوال والأفعال ، علاء الدين علي المتّقي بن حسام الدين الهندي (ت 975 ه ) ، تصحيح : صفوة السقّا ، مكتبة التراث الإسلامي _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1397 ه . 172 . كنز الفوائد ، أبو الفتح محمد بن علي بن عثمان الكراجكي الطرابلسي (ت 449 ه ) ، إعداد : عبد اللّه نعمة ، دار الذخائر _ قم ، الطبعة الاُولى 1410 ه .

.

ص: 1128

173 . گفتارهاي معنوي (أحاديث معنوية) ، مرتضى مطهّري (ت 1358ش) ، انتشارات صدرا _ قم ، الطبعة الثالثة عشرة _ 1372 ش . 174 . لبّ اللباب في تحرير الأنساب ، جلال الدين عبد الرحمن بن أبي بكر السيوطي (ت911 ه ) ، دار صادر _ بيروت . 175 . لسان العرب ، أبو الفضل جمال الدين محمد بن مكرم بن منظور المصري (ت 711 ه ) ، دار صادر _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1410 ه . 176 . اللمعة ، محمد بن جمال الدين مكي العاملي (ت 786 ه ) ، دار الفكر _ قم . الطبعة الاُولى 1411 ه . 177 . مائة كلمة ، أبو عثمان عمرو بن بحر الكناني المعروف بالجاحظ (ت 255 ه ) ، تحقيق : رياض مصطفى العبد اللّه ، دار الحكمة _ دمشق ، الطبعة الاُولى 1416 ه . 178 . المبسوط في فقه الإماميّة ، أبو جعفر محمد بن الحسن المعروف بالشيخ الطوسي (ت 460 ه ) ، تحقيق : محمد علي الكشفي ، المكتبة المرتضوية _ طهران ، الطبعة الثالثة 1387 ه . 179 . مجمع البحرين ، فخر الدين الطريحي (ت 1085 ه ) ، تحقيق : السيد أحمد الحسيني ، مكتبة نشر الثقافة الإسلامية _ طهران ، الطبعة الثانية 1408 ه . 180 . مجمع البيان في تفسير القرآن (تفسير مجمع البيان) ، أبو علي الفضل بن الحسن الطبرسي (ت 548 ه ) تحقيق : هاشم الرسولي المحلاّتي وفضل اللّه اليزدي الطباطبائي ، دار المعرفة _ بيروت ، الطبعة الثانية 1408 ه . 181 . مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ، نور الدين علي بن أبي بكر الهيثمي (ت 807 ه ) ، تحقيق : عبد اللّه محمد درويش ، دار الفكر _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1412 ه . 182 . المحاسن ، أبو جعفر أحمد بن محمد بن خالد البرقي (ت 280 ه ) ، تحقيق : مهدي الرجائي ، المجمع العالمي لأهل البيت عليهم السلام _ قم ، الطبعة الاُولى 1413 ه .

.

ص: 1129

183 . المحجّة البيضاء في تهذيب الأحياء ، محسن الفيض الكاشاني (ت 1091 ه ) ، مع حاشية : علي أكبر الغفّاري ، جماعة المدرسين في الحوزة العلمية _ قم ، 1383 ه . 184 . المحيط في اللغة ، أبو القاسم إسماعيل بن عبّاد الطالقاني (ت 385 ه ) ، تحقيق : محمد حسن آل ياسين ، عالم الكتب _ بيروت . 185 . مختصر بصائر الدرجات ، الحسن بن سليمان الحلّي (ق 9) ، انتشارات الرسول المصطفى _ قم . 186 . المختصر في أخبار البشر (تاريخ أبي الفداء) ، أبو الفداء عماد الدين إسماعيل (ت 732 ه ) ، مكتبة المتنبي _ القاهرة . 187 . مختلف الشيعة ، أبو منصور الحسن بن يوسف بن المطهّر الحلّي (ت 726 ه ) ، تحقيق ونشر : مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين _ قم . 188 . مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول ، محمد باقر بن محمد تقي المجلسي (ت 1111 ه ) ، تحقيق : هاشم الرسولي المحلاّتي ، دار الكتب الإسلامية _ طهران ، الطبعة الثالثة 1370 ش . 189 . مروج الذهب ومعادن الجوهر ، أبو الحسن علي بن الحسين المسعودي (ت 346 ه ) ، تحقيق : محمد محيي الدين عبد الحميد ، مطبعة السعادة _ مصر ، الطبعة الرابعة 1384 ه . 190 . مسائل علي بن جعفر ، أبو الحسن علي بن جعفر الحسيني (ت 220 ه ) ، تحقيق ونشر : مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث _ قم . 191 . مساوئ الأخلاق ، أبو بكر محمد بن جعفر الخرائطي (ت 327 ه ) ، تحقيق : مصطفى عبد القادر عطا ، مؤسسة الكتب الثقافية _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1413ه . 192 . المستدرك على الصحيحين ، أبو عبد اللّه محمد بن عبد اللّه الحاكم النيسابوري (ت 405 ه ) ، تحقيق : مصطفى عبد القادر عطا ، دار الكتب العلمية _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1411 ه . 193 . مستدرك الوسائل ومستنبط المسائل ، حسين النوري الطبرسي (ت 1320 ه ) ، مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث _ قم ، الطبعة الاُولى 1407 ه . 194 . المسترشد في إمامة أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليه السلام ، أبو جعفر محمد بن جرير الطبري

.

ص: 1130

(ت 310 ه ) ، تحقيق : أحمد المحمودي ، مؤسسة الثقافة الإسلامية لكوشانبور _ طهران ، الطبعة الاُولى 1415 ه . 195 . مستطرفات السرائر (النوادر) ، أبو جعفر محمد بن منصور بن إدريس الحلّي (ت 598 ه ) ، تحقيق ونشر : مؤسسة الإمام المهدي (عج) _ قم . 196 . مسند أبي داود الطيالسي ، سليمان بن داود بن الجارود البصري المعروف بأبي داود الطيالسي (ت 204 ه ) ، دار المعرفة _ بيروت . 197 . مسند أبي يعلى الموصلي ، أبو يعلى أحمد بن علي بن المثنّى التميمي الموصلي (ت 307 ه ) ، تحقيق : إرشاد الحقّ الأثري ، دار القبلة _ جدّة ، الطبعة الاُولى 1408 ه . 198 . مسند إسحاق بن راهويه ، أبو يعقوب إسحاق بن راهويه المروزي (ت 238 ه ) ، تحقيق : عبد الغفور عبد الحق حسين البلوشي ، مكتبة الإيمان _ المدينة المنوّرة ، الطبعة الاُولى 1412ه . 199 . مسند الإمام زيد (مسند زيد) ، المنسوب إلى زيد بن علي بن الحسين عليهماالسلام(ت 122 ه ) ، منشورات دار مكتبة الحياة _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1966 م . 200 . مسند البزّار (البحر الزخّار) ، أبو بكر أحمد بن عمرو العتكي البزّار (ت 292 ه ) ، تحقيق : محفوظ الرحمن زين اللّه ، مؤسسة علوم القرآن _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1409 ه . 201 . مسند الحميدي ، أبو بكر عبد اللّه بن الزبير الحميدي (ت 219 ه ) ، تحقيق : حبيب الرحمن الأعظمي ، المكتبة السلفية _ المدينة المنوّرة . 202 . مسند الرؤياني ، أبو بكر محمد بن هارون الرؤياني (ت 307 ه ) ، تحقيق : أيمن علي أبو يماني ، مؤسسة قرطبة _ مصر ، الطبعة الاُولى 1416 ه . 203 . مسند الشاميّين ، أبو القاسم سليمان بن أحمد الطبراني (ت 360 ه ) ، تحقيق : حمدي عبد المجيد السلفي ، مؤسسة الرسالة _ بيروت . 204 . مسند الشهاب ، محمد بن سلامة القضاعي (ت 454 ه ) ، مؤسسة الرسالة _ بيروت .

.

ص: 1131

205 . المسند لأحمد بن حنبل ، أحمد بن محمد بن حنبل الشيباني (ت 241 ه ) ، تحقيق : عبد اللّه محمد الدرويش ، دار الفكر _ بيروت ، الطبعة الثانية 1414 ه . 206 . مشكاة الأنوار في غرر الأخبار ، أبو الفضل علي الطبرسي (ق 7) ، تحقيق : مهدي هوشْمند ، دار الحديث _ قم ، الطبعة الاُولى 1418 ه . 207 . مشكاة المصابيح ، أبو عبد اللّه محمد بن عبد اللّه بن الخطيب التبريزي (ت 776 ه ) ، تحقيق : محمد ناصر الدين الألباني ، المكتب الإسلامي _ دمشق . 208 . مصباح الشريعة ومفتاح الحقيقة ، المنسوب إلى الإمام الصادق عليه السلام ، شرح : عبد الرزّاق الگيلاني ، نشر صدوق _ طهران ، الطبعة الثالثة 1407 ش . 209 . مصباح الفقاهة (تقريرات بحث آية اللّه العظمى الخوئي) ، محمد علي التوحيدي التبريزي ، دار الهادي _ الكويت ، الطبعة الاُولى 1412ه . 210 . المصباح في الأدعية والصلوات والزيارات ، تقي الدين إبراهيم بن علي بن الحسن العاملي الكفعمي (ت 900 ه ) ، منشورات الشريف الرضي _ قم . 211 . مصباح المتهجّد ، أبو جعفر محمد بن الحسن بن علي بن الحسن الطوسي (ت 460 ه ) ، تحقيق : علي أصغر مرواريد ، مؤسسة فقه الشيعة _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1411 ه . 212 . المصباح المنير في غريب الشرح الكبير للرافعي ، أبو العباس أحمد بن محمد بن علي الفيّومي (ت 770 ه ) ، مؤسسة دار الهجرة _ قم ، الطبعة الثانية 1414 ه . 213 . المصنّف ، أبو بكر عبد الرزّاق بن همّام الصنعاني (ت 211 ه ) ، تحقيق : حبيب الرحمن الأعظمي ، منشورات المجلس العلمي _ بيروت . 214 . المصنّف في الأحاديث والآثار ، أبو بكر عبد اللّه بن محمد بن أبي شيبة العبسي الكوفي (ت 235 ه ) ، تحقيق : سعيد محمد اللحّام ، دار الفكر _ بيروت . 215 . مطالب السؤول في مناقب آل الرسول ، كمال الدين محمد بن طلحة الشافعي (ت 654 ه ) ، مخطوط في مكتبة آية اللّه المرعشي _ قم .

.

ص: 1132

216 . معاني الأخبار ، أبو جعفر محمد بن علي بن الحسين بن بابويه القمّي المعروف بالشيخ الصدوق (ت 381 ه ) ، تحقيق : علي أكبر الغفّاري ، مؤسسة النشر الإسلامي _ قم ، الطبعة الاُولى 1361 ش . 217 . المعجم الأوسط ، أبو القاسم سليمان بن أحمد اللخمي الطبراني (ت 360 ه ) ، تحقيق : طارق ابن عوض اللّه وعبد الحسن بن إبراهيم الحسيني ، دار الحرمين _ القاهرة ، الطبعة الاُولى 1415 ه . 218 . معجم البلدان ، أبو عبد اللّه شهاب الدين ياقوت بن عبد اللّه الحموي الرومي(ت 626 ه ) ، دار إحياء التراث العربي _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1399 ه . 219 . معجم السفر ، أبو طاهر أحمد بن محمد السلفي الأصفهاني (ت 573 ه ) ، شرح : عبد اللّه عمر البارودي ، دار الفكر _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1414ه . 220 . المعجم الصغير ، أبو القاسم سليمان بن أحمد اللخميالطبراني (ت 360 ه ) ، تحقيق : محمد عثمان ، دار الفكر _ بيروت ، الطبعة الثانية 1401 ه . 221 . المعجم الكبير ، أبو القاسم سليمان بن أحمد اللخمي الطبراني (ت 360 ه ) ، تحقيق : حمدي عبد المجيد السلفي ، دار إحياء التراث العربي _ بيروت ، الطبعة الثانية 1404 ه . 222 . معجم مقاييس اللغة ، أحمد بن فارس بن زكريا (ت 395ه ) ، شركة مكتبة مصطفى الباقي وأولاده _ مصر ، 1389 ه . 223 . معدن الجواهر ورياضة الخواطر ، أبو الفتح محمد بن علي الكراجكي (ت 449 ه ) ، تحقيق : أحمد الحسيني ، المكتبة المرتضوية _ طهران ، الطبعة الثانية 1394 ه . 224 . معراج السعادة ، أحمد بن محمد مهدي النراقي (ت 1345 ه ) ، مؤسسة انتشارات هجرت _ قم ، الطبعة الاُولى 1371ش . 225 . المغني ، أبو محمد عبد اللّه بن أحمد بن قدامة المقدسي (ت 620 ه ) ، دار الكتاب العربي _ بيروت .

.

ص: 1133

226 . المغني عن حمل الأسفار ، أبو الفضل عبد الرحيم بن الحسين العراقي (ت 806 ه ) ، تحقيق : أشرف بن عبد المقصود ، مكتبة دار طبرية _ الرياض ، الطبعة الاُولى 1415 ه . 227 . مفتاح الكرامة ، محمد جواد الحسيني العاملي (ت 1226 ه ) ، مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث _ قم . 228 . مفردات ألفاظ القرآن ، أبو القاسم الحسين بن محمد الراغب الأصفهاني (ت 425 ه ) ، تحقيق : صفوان عدنان داودي ، دار القلم _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1412 ه . 229 . مقدّمة ابن خلدون ، عبد الرحمن بن محمد بن خلدون الحضرمي (ت 808 ه ) ، دار إحياء التراث العربي _ بيروت . 230 . المقنعة ، أبو عبد اللّه محمد بن محمد بن النعمان العكبري البغدادي المعروف بالشيخ المفيد (ت 413 ه ) ، تحقيق ونشر : مؤسسة النشر الإسلامي _ قم ، الطبعة الثانية 1410 ه . 231 . مكارم الأخلاق ، أبو علي الفضل بن الحسن الطبرسي (ت 548 ه ) ، تحقيق : علاء آل جعفر ، مؤسسة النشر الإسلامي _ قم ، الطبعة الاُولى 1414 ه . 232 . مكارم الأخلاق ، عبد اللّه بن محمد بن عبيد بن أبي الدنيا (ت 281 ه ) ، دار الكتب العلمية _ بيروت 1409 ه . 233 . الملاحم والفتن (التشريف بالمنن في التعريف بالفتن)، أبو القاسم علي بن موسى الحلّي المعروف بابن طاووس (ت 664 ه ) ، تحقيق ونشر : مؤسسة صاحب الأمر (عج) ، الطبعة الاُولى 1416 ه . 234 . المناقب (المناقب للخوارزمي) ، الموفّق بن أحمد البكري المكّي الحنفي الخوارزمي (ت 568 ه ) تحقيق : مالك المحمودي ، مؤسسة النشر الإسلامي _ قم ، الطبعة الثانية 1414 ه . 235 . مناقب آل أبي طالب (المناقب لابن شهرآشوب) ، أبو جعفر رشيد الدين محمد بن علي بن شهرآشوب المازندراني (ت 588 ه ) ، المطبعة العلمية _ قم .

.

ص: 1134

236 . مناقب الإمام أمير المؤمنين عليه السلام (المناقب للكوفي) ، محمد بن سليمان الكوفي القاضي (ت 300 ه ) ، تحقيق : محمد باقر المحمودي ، مجمع إحياء الثقافة الإسلامية _ قم ، الطبعة الاُولى 1412 ه . 237 . مناقب مرتضوي (المناقب المرتضوية) ، محمد صالح بن عبد اللّه الحسني الترمذي (ت 1060 ه ) ، مخطوط في مكتبة آية اللّه المرعشي _ قم . 238 . المنتخب من مسند عبد بن حميد ، أبو محمد عبد بن حميد (ت 249 ه ) ، تحقيق : صبحي البدري السامرائي ومحمود محمد خليل الصعيدي ، مكتبة السنّة _ القاهرة ، الطبعة الاُولى 1408 ه . 239 . من لا يحضره الفقيه ، أبو جعفر محمد بن علي بن الحسين بن بابويه القمّي المعروف بالشيخ الصدوق (ت 381 ه ) ، تحقيق : علي أكبر الغفّاري ، مؤسسة النشر الإسلامي _ قم ، الطبعة الثانية . 240 . منية المريد ، زين الدين علي العاملي المعروف بالشهيد الثاني (ت 965 ه )، مكتب الإعلام الإسلامي _ قم ، 1415 ه . 241 . مهج الدعوات ومنهج العبادات ، أبو القاسم بن موسى الحلّي المعروف بابن طاووس (ت 664 ه ) ، تحقيق : حسين الأعلمي ، مؤسسة الأعلمي _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1414 ه . 242 . المواعظ ، أبو جعفر محمد بن علي القمّي المعروف بالصدوق (ت381 ه ) ، تحقيق : محسن عقيل ، دار الهادي ، بيروت ، الطبعة الاُولى 1412 ه . 243 . المواعظ العدديّة ، علي المشكيني الأردبيلي (معاصر) ، تحقيق : علي الأحمدي الميانجي ، دفتر نشر الهادي _ قم ، الطبعة الرابعة 1406 ه . 244 . موسوعة الإمام علي بن أبي طالب في الكتاب والسنّة والتأريخ ، محمد الريشهري (معاصر) ، تحقيق : مركز بحوث دار الحديث ، دار الحديث _ قم ، الطبعة الاُولى 1379ش . 245 . الموطّأ ، مالك بن أنس (ت 158 ه ) ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي ، دار إحياء التراث العربي _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1406 ه .

.

ص: 1135

246 . ميزان الحكمة ، محمد الريشهري (معاصر) ، تحقيق ونشر : دار الحديث _ قم ، 1416 ه . 247 . الميزان في تفسير القرآن ، محمد حسين الطباطبائي (ت 1402 ه ) ، مؤسسة مطبوعاتي إسماعيليان _ قم ، الطبعة الثالثة 1394 ه . 248 . نثر الدرّ ، أبو سعيد منصور بن الحسين الآبي (ت 421 ه ) ، تحقيق : محمد علي قرنة ، الهيئة المصرية العامة _ مصر ، الطبعة الاُولى 1981 م . 249 . نزهة الناظر وتنبيه الخواطر ، أبو عبد اللّه الحسين بن محمد الحلواني (من أعلام القرن 5) ، تحقيق ونشر : مؤسسة الإمام المهدي(عج) _ قم ، الطبعة الاُولى 1408 ه . 250 . نگاهي نو به مفاهيم توسعة (نظرة جديدة إلى مفاهيم التنمية) ، ولفانغ زاكس ، ترجمة : فريدة فرحي ووحيد بزرگي . 251 . نظامهاي اقتصادي (النظم الاقتصادية) ، حسين نمازي ، دانشگاه شهيد بهشتي _ طهران ، الطبعة الاُولى 1374ش . 252 . النوادر ، فضل اللّه بن علي الحسني الراوندي (ت 571 ه ) ، تحقيق : سعيد رضا علي عسكري ، دار الحديث _ قم ، الطبعة الاُولى 1377 ش . 253 . نوادر الاُصول في معرفة أحاديث الرسول ، أبو عبد اللّه محمد بن علي الحكيم الترمذي (ت 320 ه ) ، تحقيق : مصطفى عبد القادر عطا ، دار الكتب العلمية _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1413 ه . 254 . النهاية في غريب الحديث والأثر ، أبو السعادات مبارك بن مبارك الجزري المعروف بابن الأثير (ت 606 ه ) ، تحقيق : طاهر أحمد الزاوي ، مؤسسة إسماعيليان _ قم ، الطبعة الرابعة 1367 ش . 255 . النهاية في مجرّد الفقه والفتوى ، أبو جعفر محمد بن الحسن الطوسي (ت 460 ه ) ، دار الكتاب العربي _ بيروت ، 1390 ه . 256 . نهج البلاغة (من كلام أمير المؤمنين عليه السلام) ، اختيار : أبيالحسن الشريف الرضي محمد بن الحسين بن موسى الموسوي (ت 406 ه ) .

.

ص: 1136

257 . نهج الحقّ وكشف الصدق ، جمال الدين الحسن بن يوسف بن المطهّر الحلّي (ت 726 ه ) ، تحقيق : عين اللّه الحسني الاُرموي ، دار الهجرة _ قم ، الطبعة الاُولى 1407 ه . 258 . نهج الفصاحة ، أبو القاسم پايندة ، سازمان انتشارات جاويدان _ طهران . 259 . وسائل الشيعة ، محمد بن الحسن الحرّ العاملي (ت 1104 ه ) ، تحقيق ونشر : مؤسسة آل البيت عليهم السلاملإحياء التراث _ قم ، الطبعة الاُولى 1409 ه . 260 . الوسيلة ، أبو حفص عمر بن أحمد الإربلي الموصلي (ت 570 ه ) ، مطبوعات دائرة المعارف العثمانية _ حيدرآباد الدكن . 261 . وفاء الوفا بأخبار المصطفى ، أبو الحسن علي بن عبد اللّه السمهودي ، تحقيق : محمد محيي الدين عبد الحميد ، دار الكتب العلمية _ بيروت ، 1374 ه . 262 . وقعة صفّين ، نصر بن مزاحم المنقري (ت 212 ه ) ، تحقيق : عبد السلام محمد هارون ، مكتبة آية اللّه المرعشي _ قم ، الطبعة الثانية 1382 ه . 263 . ينابيع المودّة لذوي القربى ، سليمان بن إبراهيم القندوزي الحنفي (ت 1294 ه ) ، تحقيق : علي جمال أشرف الحسيني ، دار الاُسوة _ طهران ، الطبعة الاُولى 1416 ه .

.

ص: 1137

. .

ص: 1138

. .

ص: 1139

. .

ص: 1140

. .

ص: 1141

. .

ص: 1142

. .

ص: 1143

. .

ص: 1144

فهرست تفصيلى .

ص: 1145

. .

ص: 1146

. .

ص: 1147

. .

ص: 1148

. .

ص: 1149

. .

ص: 1150

. .

ص: 1151

. .

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109