منتخب نهج الذکر عربی - فارسی

مشخصات كتاب

عنوان و نام پديدآور : منتخب نهج الذکر عربی - فارسی/محمدی ری شهری ؛ ترجمه حمیدرضا شیخی

مشخصات نشر : قم: دارالحدیث، 1390

مشخصات ظاهری : 640ص.

وضعیت فهرست نویسی : در انتظار فهرستنویسی (اطلاعات ثبت)

يادداشت : چاپ2

شماره کتابشناسی ملی : 2743466

ص: 1

اشاره

ص: 2

ص: 3

ص: 4

ص: 5

ص: 6

ص: 7

پيش گفتار

پيش گفتارياد خدا ، رمز خودسازى و سازندگى و صعود به قلّه كمالات انسانى است . ياد خدا ، بهترين سرمايه تأمين سعادت فردى و اجتماعى ، مادّى و معنوى ، و دنيا و آخرت است و در يك جمله : ياد خدا ، ياد خويش است و فراموشى او ، فراموشى خود! براى بهره بردارى از اين سرمايه عظيم ، آگاهى يافتن از ارزش و اهمّيت آن و نيز شناخت روش ها ، آداب ، آفات و آثار آن از منظر قرآن و احاديث ، ضرورى به نظر مى رسد . براى تأمين شناخت هاى بايسته در اين باره ، تاكنون ، تلاش هاى ارزنده و فراوانى صورت گرفته است ؛ امّا _ همان گونه كه در مقدّمه كتاب نهج الدعاء بيان شد _ ، با عنايت به نياز روزافزون تشنگان معارف اسلام ناب ، بويژه مراكز پژوهشى و پژوهشگران علوم اسلامى ، ميدان براى تلاش بيشتر و ارائه مجموعه هايى كاربردى تر ، باز است . نهج الذكر ، حركتى نوين در جهت رسيدن به اين آرمان بلند است كه با نظمى نوين و سهل الوصول و «درآمد»ها و «تحليل»هايى كارآمد ، در ده بخش ، در خدمت فرهيختگان و تشنگان معارف زلال اسلامى قرار مى گيرد . در اين كتاب ، افزون بر تبيين مسائل كلّى مربوط به ياد خدا ، در باره ده عنوان از بارزترين مصاديق ذكر در قرآن و احاديث پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام به تفصيل ، مطالبى ارائه مى گردد . اين اذكار ، عبارت اند از : «بَسمَله» ، «تسبيح» ، «تحميد» ، «تهليل» ، «تكبير» ، «حَوقَله» ، «استثناء» ، «استعاذه» ، «استغفار» و «صلوات بر پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت ايشان» .

.

ص: 8

گفتنى است كه متن كامل اين كتاب ، در چهار جلد ، پيش از اين ، تقديم پژوهشگران شد ؛ ليكن براى آن كه همگان بتوانند از رهنمودهاى قرآن ، پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام در زمينه مهم ترين عوامل خودسازى و سازندگى بهره مند شوند ، اينك گزيده آن _ كه توسط فاضل گران قدر جناب آقاى رسول اُفقى فراهم آمده است _ در اختيار علاقه مندان قرار مى گيرد . نكاتى كه در تلخيص اين مجموعه مورد توجه بوده اند ، عبارت اند از : 1 . حفظ مطالب اصلى و تقريبا همه عناوين اصلى و فرعى ، بجز «اذكار مأثور» (1) ، 2 . حفظ همه درآمدها ، تحليل ها و توضيحات ، بجز چند مورد اندك ، 3 . انتخاب جامع ترين و گوياترين و شيواترين احاديث در زير هر عنوان ، 4 . تلخيص پانوشت ها با اكتفا به مهم ترين منابع حديث ، در حدّى كه هر پانوشتى از يك سطر ، تجاوز نكند . از همه همكاران عزيز و بزرگوارى كه در گردآورى ، تدوين ، ارزيابى ، نقد ، تصحيح ، ويرايش و نشر اين مجموعه مساعدت كرده اند ، بويژه از جناب آقاى رسول افقى _ كه تلخيص كتاب را به عهده داشتند و متن كتاب نيز با همكارى ايشان به ثمر رسيد _ ، صميمانه سپاس گزارم . رَبَّنا! تَقَبَّل مِنّا ؛ إنَّكَ أنتَ العَزيزُ الحَكيمُ . وَ اجعَل لِسانَنا بِذِكرِكَ لَهِجا وقُلوبَنا بِحُبِّكَ مُتَيَّما . محمّد محمدى رى شهرى 20 / 4 / 1387 7 رجب 1429

.


1- .مقصود از «اذكار مأثور» ، ذكرهايى است كه متن آن از از پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام روايت شده است .

ص: 9

فصل يكم : ياد كردن و فراموش كردن خدا

واژه شناسى «ذكر»

فصل اول: ياد كردن و فراموش كردن خداواژه شناسى «ذكر»واژه شناسان براى مادّه «ذكر» ، دو معنا بيان كرده اند : يكى «يادكرد» در مقابل «فراموشى» ، و ديگرى «نَرى» در مقابل «مادگى» . راغب اصفهانى ، در تبيين معناى «ذكر» در مقابل «فراموشى» مى گويد : معناى ذكر ، حالتى است براى نفس كه انسان به سبب آن ، مى تواند آنچه را آموخته ، [ در ذهن] نگه دارد و از اين جهت ، مانند «حفظ» است ؛ منتها حفظ به معناى به ياد سپارى است ، و ذكر به معناى يادآورى . معناى ديگر «ذكر» ، حاضر كردن چيزى در دل يا آوردن آن به زبان است . لذا گفته مى شود : ذكر ، دو گونه است : ذكر قلبى و ذكر زبانى (لسانى) ، و هر يك از اين دو نيز بر دو گونه است : يكى يادآورى چيزى است كه فراموش شده است ، و ديگرى به معناى ادامه حفظ و به يادسپارى است . به هر گفته اى نيز ذكر مى گويند . (1) ريشه يابى واژه ذكر ، نشان مى دهد كه اصل در معناى آن ، «ياد» در مقابل

.


1- .مفردات ألفاظ القرآن : ص 328 .

ص: 10

ذِكر ، در قرآن و حديث

«فراموشى» است و استعمال آن در معانى ديگر ، بدان مناسبت است كه مورد استعمال ، داراى خصوصيتى است كه موجب ياد و توجّه انسان به آن مى شود ، چنان كه به پسر ، از آن جهت «ذَكَر» و «مذكَّر» گفته شده كه موجب زنده ماندن و بقاى ياد و نام پدر مى گردد .

ذِكر ، در قرآن و حديثكلمه «ذكر» در قرآن و احاديث اسلامى كاربردهاى فراوانى دارد ؛ ليكن آنچه در اين جا مورد بررسى است ، «ياد خداوند متعال» در مقابل «نسيان» و يا «غفلت» از اوست . بر پايه آيات و احاديثى كه در اين فصل خواهد آمد ، ياد خدا ، فلسفه همه عبادات ، هدف همه برنامه هاى تكامل آفرين اسلام ، و بهترين و سازنده ترينِ اعمال جوارحى و جوانحى است ، چنان كه از پيامبر خدا روايت شده است : إنَّه لَيسَ عَمَلٌ أحَبَّ إلَى اللّهِ تَعالى و لا أنجى لِعَبدٍ مِن كُلِّ سَيِّئَةٍ فِى الدُّنيا وَ الآخِرَةِ مِن ذِكرِ اللّهِ . (1) هيچ كارى در نزد خداوند متعال ، محبوب تر ، و در رهانيدن بنده از هر گونه بدى ، در دنيا و آخرت ، مؤثّرتر از يادكرد خدا نيست . بر اين اساس ، ياد خدا ، تنها عبادتى است كه در مقرّرات دينى ، حدّ و مرزى براى آن معيّن نشده ؛ بلكه در هر حال و در هر زمان و در هر مكانى مطلوب است و هر چه بيشتر ، بهتر : قالَ الصّادِقُ عليه السلام : ما مِن شَى ءٍ إلّا و لَهُ حَدٌّ يَنتَهى إلَيهِ إلَا الذِّكرَ ؛ فَلَيسَ لَهُ حَدٌّ يَنتَهى إلَيهِ ... (2) امام صادق عليه السلام فرمود: هيچ چيزى نيست ، مگر اين كه حدّ و نهايتى دارد كه بدان

.


1- .ر . ك : ص 43 ح 60 .
2- .براى ديدن ادامه حديث ر . ك : ص 21 ح 16 .

ص: 11

معناى ذكر

پايان مى پذيرد ، بجز ياد خدا كه آن را حد و پايانى نيست ...

معناى ذكرحقيقت ذكر ، عبارت است از توجّه دل به آفريدگار جهان و احساس اين واقعيت كه جهان ، محضر خداست و انسان ، در حضور اوست ، و اين معنا تحقّق نمى يابد ، مگر با دو شرط : يكى معرفت حقيقى نسبت به خداوند متعال ، و ديگرى توجّه به او . به بيان روشن تر ، تا انسان ، آفريدگار حقيقى جهان را نشناسد ، نمى تواند او را ياد كند . بنا بر اين ، كسانى كه چيزى غير از معبود حقيقى را عبادت مى كنند ، در واقع ، او را ياد نكرده اند ؛ بلكه پندار خود را ياد كرده اند : «إِنْ هِىَ إِلَا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنتُمْ وَ ءَابَاؤُكُم مَّا أَنزَلَ اللَّهُ بِهَا مِن سُلْطَ_نٍ إِن يَتَّبِعُونَ إِلَا الظَّنَّ وَ مَا تَهْوَى الْأَنفُسُ . (1) اين [بتان] ، جز نام هايى بيش نيستند كه شما و پدرانتان نام گذارى كرده ايد، و خدا بر حقّانيت آنها هيچ دليلى نفرستاده است . آنان ، جز از گمان و آنچه كه دلخواهشان است ، پيروى نمى كنند » . هنگامى كه انسان ، خداى حقيقى را شناخت و خود را در محضر او ديد ، نخستين اثر ياد خداوند متعال ، فرمانبرى از اوست . از اين رو ، هر چه معرفت انسان نسبت به آفريدگار خود بيشتر گردد و بيشتر به ياد او باشد ، اطاعتش از حضرت حق ، افزون تر مى شود . بنا بر اين ، انجام دادن واجبات الهى و ترك محرّمات ، نشانه معرفتِ حقيقى و ذكر حقيقى است و كسى كه با زبان ذكر مى گويد ، ولى كردارش با گفتار او هماهنگ نيست ، غافل و ناسى (فراموشكار) شمرده مى شود ، نه ذاكر ؛ چنان كه از پيامبر خدا

.


1- .نجم : آيه 23 .

ص: 12

دشوارترين فريضه

عوامل ذكر

اشاره

روايت شده است : مَن أطاعَ اللّهَ فَقَد ذَكَرَ اللّهَ ، و إن قَلَّت صَلاتُهُ و صِيامُهُ و تِلاوَتُهُ . و مَن عَصَى اللّهَ فَقَد نَسِيَ اللّهَ ، و إن كَثُرَت صَلاتُهُ و صِيامُهُ و تِلاوَتُهُ لِلقُرآنِ . (1) كسى كه از خدا اطاعت كند ، در واقع او را ياد كرده است ، هر چند نماز و روزه و قرآن خواندنش اندك باشد ، و كسى كه خدا را نافرمانى كند ، در واقع ، خدا را فراموش كرده است ، هر چند نماز و روزه و تلاوت قرآنش بسيار باشد . اين تفسير از ذكر ، روشن مى كند كه حقيقت ذكر ، توجّه قلبىِ برآمده از معرفت حقيقى خدا و همراه با مسئوليت شناسى است .

دشوارترين فريضهنكته قابل تأمّل ، اين كه احاديث اهل بيت عليهم السلام ذكر را به مفهومى كه بيان شد ، دشوارترين فريضه اى مى دانند كه در هر حال ، انجام دادن آن ، لازم است ، (2) بدين معنا كه شخص مؤمن ، بايد نفس خود را چنان تربيت كند كه ذكر ، مَلَكه او گردد ؛ يعنى ياد خدا به گونه اى در جانش نفوذ كند كه وقتى گناهى براى او پيش مى آيد ، ياد خدا مانع از انجام دادن آن شود و انواع ذكرها كه در عنوان «اقسام ياد خدا» (3) آورده شده ، مقدّمه پيدايش اين حالت معنوى است .

عوامل ذكرمهم ترين مسئله در اين فصل ، شناخت اسباب و عوامل ذكر و عوامل تداوم آن در زندگى است . آنچه با الهام از قرآن و احاديث اسلامى در تبيين اين مسئله مى توان

.


1- .ر . ك : ص 47 ح 67 .
2- .ر . ك : ص 47 (حقيقت ياد خدا) .
3- .ر . ك : ص 53 (اقسام ياد خدا) .

ص: 13

1 . پيكار با موانع ياد خدا

2 . تقويت خداشناسى

گفت ، اين است كه مهم ترين عوامل ياد خدا و تداوم آن ، از اين قرارند :

1 . پيكار با موانع ياد خدانخستين اقدام لازم براى تحصيل ذكر و تداوم آن ، آفت زدايى از ذِكر و مبارزه با موانع ياد خداست . بر پايه ره نمودهاى قرآن و احاديث اسلامى ، هر كارى كه قدرت تعقّل را در انسان ضعيف و ناكارآمد مى كند (مانند : دنياپرستى ، شرابخوارى ، قماربازى ، سرگرمى هاى نامشروع ، آرزوى دراز و پُرخورى) ، موجب سلطه يافتن شيطان بر مجارى ادراكى انسان و مانع از ياد خدا بودن است . (1)

2 . تقويت خداشناسىپس از آفت زدايى از ذكر ، هر اقدامى كه به تقويت بنيه خداشناسى انسان بينجامد ، به تداوم ياد او كمك مى كند ؛ زيرا خداوند متعال ، كمال و جمال مطلق است . از اين رو ، هر چه بر معرفت انسان نسبت به او افزوده شود ، بر محبّتش افزوده مى گردد و هر چه او را بيشتر دوست داشته باشد ، بيشتر به ياد اوست . (2) عاشق ، نمى تواند به ياد معشوق خود نباشد . از اين رو ، شيرينىِ ياد محبوب ، در كام اهل معرفت ، شيرين تر از خواب است (3) و چنان كه در حديث قدسى آمده است : كَذَبَ مَن زَعَمَ أنَّهُ يُحِبُّنى فَإِذا جَنَّهُ اللَّيلُ نامَ عَنّى . أ لَيسَ كُلُّ مُحِبٍّ يُحِبُّ خَلوَةَ حَبيبِهِ ؟! (4) دروغ مى گويد كسى كه مدّعى است مرا دوست دارد ، امّا چون شب مى شود ، مى خوابد. مگر نه اين است كه هر عاشقى دوست دارد با معشوقش خلوت كند؟!

.


1- .ر . ك : ص 63 (آفت هاى ياد خدا) .
2- .ر . ك : ص 61 ح 99 .
3- .ر . ك : ص 59 ح 98 .
4- .الأمالى ، صدوق : ص 438 ح 577 ، بحار الأنوار : ج 13 ص 329 .

ص: 14

3 . ياد مرگ

4 . دعا براى الهام شدن ذكر

3 . ياد مرگدر كنار آفت زدايى از ياد خدا و تقويت بنيه خداشناسى ، ياد مرگ و پيامدهاى آن نيز مى تواند در توجّه بيشتر انسان به خداوند متعال ، مؤثّر باشد . (1)

4 . دعا براى الهام شدن ذكريكى از مهم ترين عوامل ذكر ، الهام است . به تعبيرى كه در حديث نبوى آمده ، الهام شدن ذكر خدا به دل ، بزرگ ترين نعمت الهى است : ما مَنَّ اللّهُ تَعالى عَلى عِبادِهِ بِمِثلِ أن يُلهِمَهُم ذِكرَهُ . (2) خداوند متعال به بندگانش نعمتى نداده كه چون الهام كردنِ ياد خود به آنان باشد . يكى از بزرگان اهل معرفت مى فرمود : «تلاش كنيد كه خداوند متعال ، خود ، ذكرش را به شما الهام كند . الهامِ ذكر ، همه لوازم آن و از جمله تداوم ذكر را به همراه دارد» . بر اساس ره نمودهاى اهل بيت عليهم السلام ، دعا ، يكى از مؤثّرترين تلاش ها براى دستيابى به الهام ذكر و چشيدن حلاوت آن است . لذا پيشوايان اسلام ، ضمن دعا ، مكرّر از خداوند متعال مى خواهند كه ذكر خود را به قلب آنها الهام نمايد ، چنان كه در روايتى از امام على عليه السلام آمده : إلهى ! و ألهِمنى وَلَها بِذِكرِكَ إلى ذِكرِكَ . (3) خداوندا! با يادت ، در من شيدايى به ياد خودت را الهام كن .

.


1- .ر . ك : ص 61 (به ياد آوردن قبر) .
2- .ر . ك : ص 61 ح 100 .
3- .الإقبال : ج 3 ص 298 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 98 ح 13 .

ص: 15

آداب ذكر

مهم ترين موارد ذكر

آثار و بركات ذكر گفتن انفرادى و اجتماعى

آداب ذكرياد خدا كردن ، آدابى دارد كه رعايت آنها براى بهره گيرى بيشتر از بركات ذكر ، ضرورى است . مهم ترينِ اين آداب ، عبارت اند از : طهارت ، خشوع ، خلوص ، تعظيم ، نشاط ، فراموش كردن خواسته هاى نفسانى ، شوق نسبت به ديدار قلبى خدا ، و از همه مهم تر ، پرهيز از گناه . (1)

مهم ترين موارد ذكرنيكو بودن ياد خدا ، اختصاص به زمان ، مكان و حال خاصّى ندارد ؛ بلكه ذكر در هر حالى نيكوست ؛ امّا با اين وصف ، در موارد خاصّى ياد خدا مورد تأكيد قرار گرفته است و اين ، بدان معناست كه ياد خدا در اين موارد ، ضرورت بيشترى دارد و آثار و بركات آن براى زندگىِ فردى و اجتماعى انسان ، بيشتر است . (2)

آثار و بركات ذكر گفتن انفرادى و اجتماعىياد خدا ، آثار و بركات فراوانى براى زندگى فردى و اجتماعى ، مادّى و معنوى ، و دنيوى و اُخروىِ انسان دارد . در عنوان «بركت هاى ياد خدا» ، آثار برجسته ياد خدا مطرح شده كه شمارى از آنها آثار ذكر انفرادى و شمارى ديگر بركات ذكر جمعى است . (3) به دليل اهمّيت اين موضوع ، در پايان اين فصل ، آثار و بركات ياد خدا و همچنين زيان هاى فراموشىِ او ، ضمن تحليلى به طور مستقل مورد بررسى قرار خواهند گرفت . (4)

.


1- .ر . ك : ص 71 (آداب ياد خدا) .
2- .ر . ك : ص 81 (مهم ترين اوقات ياد خدا) .
3- .ر . ك : ص 103 _ 131 .
4- .ر . ك : ص 142 (تحليلى درباره بركات ياد خدا و زيان هاى فراموش كردن او) .

ص: 16

1 / 1الحَثُّ عَلى ذِكرِ اللّهِالف _ الحَثُّ عَلى كَثرَةِ الذِّكرِالكتاب«يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اذْكُرُواْ اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا* وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِيلاً» . (1)

«فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَوةُ فَانتَشِرُواْ فِى الْأَرْضِ وَ ابْتَغُواْ مِن فَضْلِ اللَّهِ وَ اذْكُرُواْ اللَّهَ كَثِيرًا لَّعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» . (2)

راجع : آل عمران : 41 ، طه : 34 ، الشعراء : 227 ، الأحزاب : 35 ، الإنسان : 25 .

الحديثسنن الترمذي عن أبي سعيد الخدري :إنّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله سُئِلَ : أيُّ العِبادِ أفضَلُ دَرَجَةً عِندَ اللّهِ يَومَ القِيامَةِ؟ قالَ : «وَ الذَّ كِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَ الذَّ كِرَ تِ» (3) . (4)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن أكثَرَ ذِكرَ اللّهِ ، فَقَد بَرِئَ مِنَ النِّفاقِ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن ذَكَرَ اللّهَ كَثيرا كُتِبَت لَهُ بَراءَتانِ : بَراءَةٌ مِنَ النّارِ ، وبَراءَةٌ مِنَ النِّفاقِ . (6)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن أكثَرَ ذِكرَ اللّهِ ، أظَلَّهُ اللّهُ في جَنَّتِهِ . (7)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن عَجَزَ مِنكُم عَنِ اللَّيلِ أن يُكابِدَهُ (8) ، وبَخِلَ بِالمالِ أن يُنفِقَهُ ، وجَبُنَ عَنِ العَدُوِّ أن يُجاهِدَهُ ، فَليُكثِر مِن ذِكرِ اللّهِ . (9)

.


1- .الأحزاب : 41 و 42 .
2- .الجمعة : 10 .
3- .الأحزاب : 35 .
4- .سنن الترمذي : ج 5 ص 458 ح 3376 ، مسند ابن حنبل : ج 4 ص 151 ح 11720 .
5- .المعجم الأوسط : ج 7 ص 86 ح 6931 ، كنز العمّال : ج 1 ص 425 ح 1827 .
6- .الكافي : ج 2 ص 500 ح 3 .
7- .الكافي : ج 2 ص 122 ح 4 وص 500 ح 5 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 191 .
8- .مكابدة الأمرِ : معاناة مشقّته ، وكابَدْت الأمر : إذا قاسَيت شدّته (لسان العرب : ج 3 ص 376) .
9- .شُعب الإيمان : ج 1 ص 291 ح 508 ، المعجم الكبير : ج 11 ص 70 ح 11121 نحوه .

ص: 17

1 / 1 تشويق به ياد كردن از خدا

اشاره

الف _ خدا را بسيار ياد كنيد

1 / 1تشويق به ياد كردن از خداالف _ خدا را بسيار ياد كنيدقرآن«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! خدا را ياد كنيد، يادى بسيار ، و صبح و شام ، او را به پاكى بستاييد» .

«و چون نماز گزارده شد، در [ روى ] زمين پراكنده گرديد و فضل خدا را جويا شويد و خدا را بسيار ياد كنيد، باشد كه شما رستگار گرديد.»

ر . ك : آل عمران : آيه 41 ، طه : آيه 34 ، شعرا : آيه 227 ، أحزاب : آيه 35 ، انسان : آيه 25 .

حديثسنن الترمذى_ به نقل از ابو سعيد خُدرى _: از پيامبر خدا سؤال شد : در روز رستاخيز ، كدام بنده نزد خداوند ، منزلت والاترى دارد؟ فرمود : «آن مردان و زنانى كه خدا را بسيار ياد مى كنند» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :كسى كه خدا را بسيار ياد كند ، از نفاق ، رها شده است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس بسيار ياد خدا كند ، دو برات برايش نوشته شود : يكى بَرات رهايى از آتش ، و ديگرى بَرات رهايى از نفاق .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه خدا را بسيار ياد كند ، خداوند عز و جل او را در سايه سار بهشتش جاى دهد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس از شما كه نمى تواند رنج شب خيزى را تحمّل كند و از خسيسى نمى تواند مالى انفاق كند و از جهاد كردن با دشمن مى ترسد ، پس خدا را بسيار ياد كند .

.

ص: 18

عنه صلى الله عليه و آله :أكثِروا ذِكرَ اللّهِ عز و جل عَلى كُلِّ حالٍ ؛ فَلَيسَ عَمَلٌ أحَبَّ إلَى اللّهِ ولا أنجى لِعَبدِهِ مِن ذِكرِ اللّهِ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ . (1)

المعجم الكبير عن مربع عن اُمّ أنس_ أنَّها قالَت لِرَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله _: يا رَسولَ اللّهِ أوصِني! قالَ : اُهجُرِي المَعاصِيَ فَإِنَّها أفضَلُ الهِجرَةِ ، وحافِظي عَلَى الفَرائِضِ فَإِنَّها أفضَلُ الجِهادِ ، وأكثِري مِن ذِكرِ اللّهِ فَإِنَّكِ لا تَأتينَ (2) اللّهَ بِشَيءٍ أحَبَّ إلَيهِ مِن كَثرَةِ ذِكرِهِ . (3)

مسند ابن حنبل عن معاذ عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله ، قال :إنَّ رَجُلاً سَأَلَهُ فَقالَ : أيُّ المُجاهِدينَ أعظَمُ أجرا ؟ قالَ : أكثَرُهُم للّهِِ تَبارَكَ وتَعالى ذِكرا . قالَ : فَأَيُّ الصائِمينَ أعظَمُ أجرا؟ قالَ : أكثَرُهُم للّهِِ تَبارَكَ وتَعالى ذِكرا . ثُمَّ ذَكَرَ لَنَا الصَّلاةَ ، وَالزَّكاةَ ، وَالحَجَّ ، وَالصَّدَقَةَ ، كُلُّ ذلِكَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ : أكَثرُهُم للّهِِ تَبارَكَ وتَعالى ذِكرا . (4)

الإمام الصادق عليه السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : ألا اُخبِرُكُم بِخَيرِ أعمالِكُم لَكُم ، وأرفَعِها في دَرَجاتِكُم ، وأزكاها عِندَ مَليكِكُم ، وخَيرٍ لَكُم مِنَ الدِّينارِ وَالدِّرهَمِ ، وخَيرٍ لَكُم مِن أن تَلقَوا عَدُوَّكُم فَتَقتُلوهُم ويَقتُلوكُم؟ فَقالوا : بَلى ! فَقالَ : ذِكرُ اللّهِ عز و جل كَثيرا . (5)

عنه عليه السلام :جاءَ رَجُلٌ إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ، فَقالَ : مَن خَيرُ أهلِ المَسجِدِ ؟ فَقالَ : أكثَرُهُم للّهِِ ذِكرا . (6)

.


1- .شُعب الإيمان : ج 1 ص 395 ح 521 ، كنز العمّال : ج 1 ص 426 ح 1836 .
2- .في المصدر : «لا تأتي» ، والصواب ما أثبتناه كما في المصادر الاُخرى .
3- .المعجم الكبير : ج 25 ص 129 ح 313 .
4- .مسند ابن حنبل : ج 5 ص 309 ح 15614 ، المعجم الكبير : ج 20 ص 186 ح 407 .
5- .الكافي : ج 2 ص 499 ح 1 ، المحاسن : ج 1 ص 109 ح 96 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 157 ح 29 .
6- .الكافي : ج 2 ص 499 ح 1 ، عدّة الداعي : ص 234 وليس فيه «للّه » ، بحار الأنوار : ج 93 ص 161 ح 42 .

ص: 19

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در همه حال ، خداوند عز و جل را بسيار ياد كنيد ؛ زيرا هيچ عملى نزد خداوند محبوب تر و براى بنده ، نجات بخش تر از ياد خدا در دنيا و آخرت نيست .

المعجم الكبير_ به نقل از مِربع _: اُمّ انس به پيامبر خدا گفت : مرا سفارشى نما ، اى پيامبر خدا ! فرمود : «از گناهان دورى كن ، كه اين ، برترين هجرت است و واجبات را پاس بدار ، كه اين ، برترين جهاد است و بسيار ياد خدا باش ؛ زيرا نزد خداوند ، چيزى كه برايش محبوب تر از بسيارىِ ياد او باشد ، نيست .

مسند ابن حنبل_ به نقل از مُعاذ _: مردى از پيامبر خدا بپرسيد : پاداش كدام مجاهدان ، بزرگ تر است ؟ فرمود : «آنان كه بيشتر خداوند _ تبارك و تعالى _ را ياد كنند» . پرسيد : پاداش كدام روزه داران ، بزرگ تر است ؟ فرمود : «آنان كه بيشتر خداوند _ تبارك و تعالى _ را ياد كنند» . به همين سان [آن مرد] از نماز و زكات و حجّ و صدقه (/ زكات) پرسيد و هر بار ، پيامبر خدا مى فرمود : «آنان كه بيشتر خداوند _ تبارك و تعالى _ را ياد كنند» .

امام صادق عليه السلام :پيامبر خدا فرمود : «آيا به شما از بهترين اعمالتان كه از همه اعمالتان بلند پايه تر و نزد خداوندگارتان ، پاكيزه تر و برايتان از [انفاق] درهم و دينار بهتر است و از اين كه با دشمنتان رو به رو شويد و بكُشيد و كشته شويد ، با ارزش تر است ، خبر ندهم ؟» . گفتند : چرا . فرمود : «ياد كردن بسيار از خداوند عز و جل » .

امام صادق عليه السلام :مردى خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و گفت : بهترينِ اهل مسجد كيست؟ فرمود : «آن كه بيشتر خدا را ياد كند» .

.

ص: 20

الإمام عليّ عليه السلام_ مِن كِتابِهِ إلى مُحَمَّدِ بنِ أبي بَكرٍ _: فَإِنَّ أحَبَّ إخواني إليَّ أكثَرُهُم للّهِِ ذِكرا ، وأشَدُّهُم مِنهُ خَوفا . وأنَا أرجو أن تَكونَ مِنهُم إن شاءَ اللّهُ . (1)

عنه عليه السلام :إنَّ مِن أحَبِّ عِبادِ اللّهِ إلَيهِ عَبدا أعانَهُ اللّهُ عَلى نَفسِهِ ، فَاستَشعَرَ (2) الحُزنَ ، وتَجَلبَبَ (3) الخَوفَ ، فَزَهَرَ مِصباحُ الهُدى في قَلبِهِ ، وأعَدَّ القِرى لِيَومِهِ النّازِلِ بِهِ ، فَقَرَّبَ عَلى نَفسِهِ البَعيدَ ، وهَوَّنَ الشَّديدَ ، نَظَرَ فَأَبصَرَ ، وذَكَرَ فَاستَكثَرَ . (4)

عنه عليه السلام :المُؤمِنُ . . . وَقورٌ ذَكورٌ . (5)

الإمام الباقر عليه السلام_ في ذِكرِ صِفاتِ شيعَةِ أهلِ البَيتِ عليهم السلام _: ما كانوا يُعرَفونَ . . . إلّا بِالتَّواضُعِ ، وَالتَّخَشُّعِ ، وَالأَمانَةِ ، وكَثرَةِ ذِكرِ اللّهِ . (6)

الإمام الصادق عليه السلام_ لَمّا قيلَ لَهُ مَن أكرَمُ الخَلقِ عَلَى اللّهِ ؟ _:أكثَرُهُم ذِكرا للّهِِ ، وأعمَلُهُم بِطاعَتِهِ . (7)

الكافي عن ابن القدّاح عن الإمام الصادق عليه السلام :ما مِن شَيءٍ إلّا ولَهُ حَدٌّ يَنتَهي إلَيهِ إلَا الذِّكرَ ؛ فَلَيسَ لَهُ حَدٌّ يَنتَهي إلَيهِ ، فَرَضَ اللّهُ عز و جل الفَرائِضَ فَمَن أدّاهُنَّ فَهُوَ حَدُّهُنَّ ، وشَهرَ رَمضانَ فَمَن صامَهُ فَهُوَ حَدُّهُ ، والحَجَّ فَمَن حَجَّ فَهُوَ حَدُّهُ ، إلَا الذِّكرَ ؛ فَإِنَّ اللّهَ عز و جللَم يَرضَ مِنه بِالقَليلِ ، ولَم يَجعَل لَهُ حَدّا يَنتَهي إلَيهِ. ثُمَّ تَلا هذِهِ الآيَةَ : «يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اذْكُرُواْ اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا * وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِيلاً» (8) . فَقالَ : لَم يَجعَلِ اللّهُ عز و جل لَهُ حَدّا يَنتَهي إِلَيهِ . قالَ : وكانَ أبي عليه السلام كَثيرَ الذِّكرِ ، لَقَد كُنتُ أمشي مَعَهُ وإنَّهُ لَيَذكُرُ اللّهَ ، وآكُلُ مَعَهُ الطَّعامَ وإنَّهُ لَيَذكُرُ اللّهَ ، ولَقَد كانَ يُحَدِّثُ القَومَ وما يَشغَلُهُ ذلِكَ عن ذِكرِ اللّهِ ، وكُنتُ أرى لِسانَهُ لازِقا بِحَنَكِهِ يَقولُ : لا إلهَ إلَا اللّهُ . وكانَ يَجمَعُنا فَيَأمُرُنا بِالذِّكرِ حَتّى تَطلُعَ الشَّمسُ . ويَأمُرُ بِالقِراءَةِ مَن كانَ يَقرَأُ مِنّا ومَن كانَ لا يَقرَأُ مِنّا أَمَرَهُ بِالذِّكرِ . (9)

.


1- .تحف العقول : ص 177 ، بحار الأنوار : ج 33 ص 586 ح 733 .
2- .استَشعَرَ فلانٌ الخوفَ : أضمَرَهُ (تاج العروس : ج 7 ص 36) . أي جعل الخوف شعارا له (بحار الأنوار : ج 2 ص 57) .
3- .تَجَلْبَبَتِ المرأةُ : لبست الجلباب ؛ وهو ما يغطّي البدن من ثوب وغيره (المصباح المنير : ص 104) .
4- .نهج البلاغة : الخطبة 87 ، أعلام الدين : ص 127 وفيه «فأكثر» بدل «فاستكثر» .
5- .الكافي : ج 2 ص 227 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 67 ص 365 ح 70 .
6- .الكافي : ج 2 ص 74 ح 3 ، صفات الشيعة : ص 90 ح 22 ، الأمالي للطوسي : ص 735 ح 1535 .
7- .المحاسن : ج 2 ص 432 ح 2499 ، تحف العقول : ص 364 .
8- .الأحزاب : 41 و 42 .
9- .الكافي : ج 2 ص 498 ح 1 ، عدّة الداعي : ص 233 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 161 ح 42 .

ص: 21

امام على عليه السلام_ از نامه ايشان به محمّد بن ابى بكر _: محبوب ترينِ برادرانم نزد من ، آن كس است كه بيشتر به ياد خدا باشد و از خداوند ، بيشتر بترسد ، و من اميدوارم كه تو _ به خواست خدا _ از جمله ايشان باشى .

امام على عليه السلام :از جمله محبوب ترينِ بندگان خدا نزد او ، آن بنده اى است كه خداوند ، او را در برابر نفسش يارى كرده است ، و او جامه اندوه در پوشيده و رداى ترس [از خدا ]به تن كرده است . پس چراغ هدايت در دلش روشن شده و براى آن روزى كه ميهمان او مى شود (مرگ و پس از مرگ) ، سفره پذيرايى (اعمال صالح) را آماده ساخته و دور (يعنى مرگ و قيامت) را نزديك مى بيند و سختى ها را بر خود آسان كرده ، مى نگرد و مى بيند ، و [خدا را] ياد مى كند و فراوانْ ياد مى كند .

امام على عليه السلام :مؤمن ... باوقار و همواره به ياد خداست .

امام على عليه السلام_ در بيان صفات پيروان اهل بيت عليهم السلام _: شناخته نمى شوند ... مگر با فروتنى و خاكسارى و امانتدارى و بسيار ياد خدا بودن .

امام صادق عليه السلام_ در پاسخ به اين پرسش كه : گرامى ترينِ بندگان نزد خداوند كيست؟ _: آن كه بيشتر به ياد خدا باشد و در طاعت او بيشتر بكوشد .

الكافى_ به نقل از ابن قدّاح _: امام صادق عليه السلام فرمود : «هر چيزى حدّ و مرزى دارد كه در آن جا به پايان مى رسد ، مگر ياد خدا كه آن را حدّ و مرزى پايان پذير نيست . خداوند عز و جلفرايض را واجب گردانيد و هر كس آنها را به جاى آورَد ، همان ، حدّ آنهاست . ماه رمضان را واجب گردانيد و هر كس اين ماه را روزه بدارد ، همان ، حدّ اوست . حج را واجب گردانيد و هر كس حج بگزارد ، همان ، حدّ اوست ؛ بجز ياد خدا كه خداوند عز و جلبه اندك از آن رضايت نداده و برايش حدّى كه در آن جا پايان پذيرد ، قرار نداده است» . سپس اين آيه را تلاوت فرمود : «اى كسانى كه ايمان آورده ايد ! خدا را بسيار ياد كنيد ، و بام و شام ، او را به پاكى بستاييد» . سپس فرمود : «خداوند عز و جل براى ذكر ، حدّى پايان پذير ، قرار نداده است . پدرم [امام زين العابدين عليه السلام ] بسيار [خدا را] ياد مى كرد . من به همراه او مى رفتم و او ياد خدا مى كرد . با او غذا مى خوردم و مى ديدم كه خدا را ياد مى كند . با مردم ، سخن (/برايشان حديث) مى گفت ؛ ولى اين كار ، او را از ياد خدا باز نمى داشت . من زبانش را مى ديدم كه پيوسته به كامش چسبيده و لا إله إلّا اللّه مى گويد . ما را جمع مى كرد و دستور مى داد تا طلوع آفتاب ، ذكر بگوييم و به هر يك از ما كه قرآن خواندن بلد بوديم ، مى فرمود كه قرآن بخوانيم و به آن كه قرآن خواندن نمى دانست ، دستور مى داد ذكر بگويد .

.

ص: 22

راجع : ص 48 (من يعدّ كثير الذكر) . ص 42 (أفضل الأعمال) .

ب _ الحَثُّ عَلى ذِكرِ اللّهِ في كُلِّ حالٍالكتاب«إِنَّ فِى خَلْقِ السَّمَ_وَ تِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَ_فِ الَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَايَ_تٍ لِّأُوْلِى الْأَلْبَ_بِ * الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَ_مًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِى خَلْقِ السَّمَ_وَ تِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَ_ذَا بَ_طِلاً سُبْحَ_نَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ» . (1)

«فَإِذَا قَضَيْتُمُ الصَّلَوةَ فَاذْكُرُواْ اللَّهَ قِيَ_مًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِكُمْ فَإِذَا اطْمَأْنَنتُمْ فَأَقِيمُواْ الصَّلَوةَ إِنَّ الصَّلَوةَ كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَ_بًا مَّوْقُوتًا» . (2)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :سَأَلَ مُوسى عليه السلام رَبَّهُ . . . قالَ : يا رَبِّ ، أيُّ عِبادِكَ أتقى ؟ قالَ : الَّذي يَذكُرُ ولا يَنسى . (3)

.


1- .آل عمران : 190 و 191 .
2- .النساء : 103 .
3- .صحيح ابن حبّان : ج 14 ص 101 ح 6217 ، الدرّ المنثور : ج 3 ص 541 .

ص: 23

ب _ ترغيب به ياد خدا در همه احوال

ر . ك : ص 49 (كسانى كه بسيار يادكننده خدا به شمار مى آيند) و ص 43 (برترين اعمال) .

ب _ ترغيب به ياد خدا در همه احوالقرآن«مسلّماً در آفرينش آسمان ها و زمين، و در پىِ يكديگر آمدن شب و روز، براى خردمندان ، نشانه هايى [ قانع كننده ] است ؛ همانان كه خدا را [ در همه احوال ] ايستاده و نشسته، و به پهلو آرميده ، ياد مى كنند و در آفرينش آسمان ها و زمين مى انديشند [ كه: ] «پروردگارا ! اينها را بيهوده نيافريده اى. منزّهى تو! پس ما را از عذابِ آتش دوزخ ، در امان بدار»» .

«و چون نماز را به جاى آورديد، خدا را [ در همه حال ] ايستاده و نشسته و بر پهلوآرميده، ياد كنيد. پس چون آسوده خاطر شديد، نماز را [ به طور كامل ] به پا داريد؛ زيرا نماز بر مؤمنان، در اوقات معيّن ، مقرّر شده است» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :موسى عليه السلام از پروردگارش پرسيد ... و گفت : اى پروردگار ! پرهيزگارترينِ بندگانت كيست؟ فرمود : «كسى كه به ياد من باشد و فراموشم نكند» .

.

ص: 24

عدّة الداعي عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :أربَعٌ لا يُصيبُهُنَّ إلّا مؤمِنٌ : الصَّمتُ ؛ وهُوَ أوَّلُ العِبادَةِ ، وَالتَّواضُعُ للّهِِ سُبحانَهُ وتَعالى ، وذِكرُ اللّهِ عَلى كُلِّ حالٍ ، وقِلَّةُ الشَّيءِ _ يَعني قِلَّةَ المالِ _ . (1)

الزهد لابن المبارك عن عبد اللّه بن بسر :قالَ رَجُلٌ : يا رَسولَ اللّهِ! أيُّ العَمَلِ أفضَلُ؟ قالَ : لا يَزالُ لِسانُكَ رَطبا مِن ذِكرِ اللّهِ . (2)

صحيح ابن حبّان عن معاذ بن جبل :سَأَلتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله : أيُّ الأَعمالِ أحَبُّ إلَى اللّهِ ؟ قالَ : أن تَموتَ ولِسانُكَ رَطبٌ مِن ذِكرِ اللّهِ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام_ مِن وَصِيَّتِهِ لِابنِهِ الحَسَنِ عليه السلام _: كُن للّهِِ ذاكِرا عَلى كُلِّ حالٍ . (4)

عنه عليه السلام :المُؤمِنُ دائِمُ الذِّكرِ ، كَثيرُ الفِكرِ ، عَلَى النَّعماءِ شاكِرٌ ، وفِي البَلاءِ صابِرٌ . (5)

عنه عليه السلام :بِدَوامِ ذِكرِ اللّهِ تَنجابُ (6) الغَفلَةُ . (7)

الإمام الباقر عليه السلام_ لِمُحَمَّدِ بنِ مُسلِمٍ _: يا مُحَمَّدَ بنَ مُسلِمٍ ، لا تَدَعَنَّ ذِكرَ اللّهِ عَلى كُلِّ حالٍ ، ولَو سَمِعتَ المُنادِيَ يُنادي بِالأَذانِ وأنتَ عَلَى الخَلاءِ ، فَاذكُرِ اللّهَ عز و جلوقُل كَما يَقولُ المُؤَذِّنُ . (8)

.


1- .عدّة الداعي : ص 234 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 162 ح 42 .
2- .الزهد لابن المبارك : ص 328 ح 935 ، التاريخ الكبير : ج 1 ص 416 الرقم 1328 وليس فيه صدره .
3- .صحيح ابن حبّان : ج 3 ص 100 ح 818 ، المعجم الكبير : ج 20 ص 93 ح 181 .
4- .الأمالي للمفيد : ص 222 ح 1 ، الأمالي للطوسي : ص 8 ح 8 .
5- .غرر الحكم : ح 1933 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 58 ح 1479 وفيه «دائم الفكر وكثير الذكر» .
6- .انجابَ السَّحابُ عن المدينةِ : أي انجمع وتقبّض بعضه إلى بعض وانكشف عنها (النهاية : ج 1 ص 310) .
7- .غرر الحكم : ح 4269 .
8- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 288 ح 892 ، علل الشرايع : ص 284 ح 2 وليس فيه «المؤذّن» .

ص: 25

عدّة الداعى :پيامبر خدا فرمود : «چهار چيز است كه جز مؤمن ، كسى به آنها دست نمى يابد : سكوت كه آغازينْ عبادت است ؛ فروتنى براى خداوند پاك و بلندمرتبه ؛ ياد كردن خدا در همه حال ؛ و كم چيز بودن» يعنى دارايى اندك داشتن .

الزهد ، ابن مبارك_ به نقل از عبد اللّه بن بُسر _: مردى گفت : اى پيامبر خدا ! كدام عمل ، برتر است؟ فرمود : «اين كه زبانت ، پيوسته از ياد خدا تَر و تازه باشد» .

صحيح ابن حِبّان_ به نقل از مُعاذ بن جبل _: از پيامبر خدا پرسيدم : كدامين اعمال نزد خدا محبوب تر است ؟ فرمود : «اين كه تا دَم مرگ ، زبانت از ياد خدا تَر و تازه باشد» .

امام على عليه السلام_ از سفارش ايشان به پسرش امام حسن عليه السلام _: در همه حال ، به ياد خدا باش .

امام على عليه السلام :مؤمن ، همواره به ياد خداست ، بسيار مى انديشد ، بر نعمتْ سپاس گزار است و در گرفتارى ، شكيباست .

امام على عليه السلام :با مداومت بر ياد خداست كه غفلت ، زدوده مى شود .

امام باقر عليه السلام_ به محمّد بن مسلم _: اى محمّد بن مسلم ! ياد خدا را در هيچ حال وا مگذار . اگر در آبريزگاه بودى و بانگ اذان مؤذّن را شنيدى ، خدا را ياد كن و هر چه مؤذّن مى گويد ، تو نيز بازگو .

.

ص: 26

ج _ الحَثُّ عَلى ذِكرِ اللّهِ في كُلِّ مَكانٍرسول اللّه صلى الله عليه و آله :اُذكُرِ اللّهَ حَيثُما كُنتَ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله_ في وَصِيَّتِهِ لِمَعاذِ بنِ جَبَلٍ _: اُوصيكَ بِتَقوَى اللّهِ ، وصِدقِ الحَديثِ ، وَالوَفاءِ بِالعَهدِ . . . وَاذكُر رَبَّكَ عِندَ كُلِّ شَجَرٍ وحَجَرٍ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :اُذكُرُوا اللّهَ في كُلِّ مَكانٍ فَإِنَّهُ مَعَكُم . (3)

د _ ذِكرُ اللّهِ حَسَنٌ عَلى كُلِّ حالٍالإمام الباقر عليه السلام :مَكتوبٌ فِي التَّوراةِ الَّتي لَم تُغَيَّر أنَّ موسى عليه السلام سَأَلَ رَبَّهُ فَقالَ : إلهي إنَّهُ يَأتي عَلَيَّ مَجالِسُ اُعِزُّكَ واُجِلُّكَ أن أذكُرَكَ فيها! فَقالَ : يا موسى ، إنَّ ذِكري حَسَنٌ عَلى كُلِّ حالٍ . (4)

الإمام الصادق عليه السلام :لا بَأسَ بِذِكرِ اللّهِ وأنتَ تَبولُ ؛ فَإِنَّ ذِكرَ اللّهِ عز و جل حَسَنٌ عَلى كُلِّ حالٍ ، فَلا تَسأَم مِن ذِكرِ اللّهِ . (5)

راجع : ص 22 (الحث على ذكر اللّه في كلّ حال) .

ه _ فَضلُ الذّاكِرِالكتاب«إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَ الْمُسْلِمَ_تِ وَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَ_تِ وَ الْقَ_نِتِينَ وَ الْقَ_نِتَ_تِ وَ الصَّ_دِقِينَ وَ الصَّ_دِقَ_تِ وَ الصَّ_بِرِينَ وَالصَّ_بِرَ تِ وَ الْخَ_شِعِينَ وَ الْخَ_شِعَ_تِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَ الْمُتَصَدِّقَ_تِ وَ الصَّئِمِينَ وَالصَّئِمَ_تِ وَ الْحَ_فِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحَ_فِظَ_تِ وَ الذَّ كِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَ الذَّ كِرَ تِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَ أَجْرًا عَظِيمًا» . (6)

.


1- .كنز العمّال : ج 1 ص 443 ح 1913 نقلاً عن الترغيب في الذكر .
2- .تحف العقول : ص 26 ، نزهه الناظر : ص 30 ح 92 ، إرشاد القلوب : ص 73 كلاهما نحوه .
3- .الخصال : ص 613 ح 10 ، تحف العقول : ص 103 وليس فيه «فإنّه معكم» .
4- .الكافي : ج 2 ص 497 ح 8 ، تهذيب الأحكام : ج 1 ص 27 ح 68 .
5- .الكافي : ج 2 ص 497 ح 6 ، بحار الأنوار : ج 80 ص 190 ح 47.
6- .الأحزاب : 35 .

ص: 27

ج _ تشويق به ياد خدا در همه جا

د _ ياد خدا ، در همه حال ، نيكوست

ه _ جايگاه يادكننده خدا

ج _ تشويق به ياد خدا در همه جاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر جا كه هستى ، به ياد خدا باش .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در سفارش به مُعاذ بن جبل _: سفارش مى كنم تو را به خداپَروايى ، راستگويى ، وفاى به عهد ... و اين كه در كنار هر درخت و سنگى به ياد پروردگارت باش .

امام على عليه السلام :خدا را در هر مكانى ياد كنيد ؛ زيرا او با شماست .

د _ ياد خدا ، در همه حال ، نيكوستامام باقر عليه السلام :در توراتِ تحريف نشده ، نوشته شده است كه موسى عليه السلام از پروردگارش پرسيد و گفت : معبود من! گاه وضعيتى برايم پيش مى آيد كه من ، تو را ارجمندتر و گرامى تر از آن مى دانم كه در آن وضعيت ، تو را ياد كنم! خداوند فرمود : «اى موسى! ياد من ، در هر حالى نيكوست» .

امام صادق عليه السلام :در حال ادرار كردن هم ذكر خدا گفتن عيبى ندارد ؛ چرا كه ياد خداوند عز و جل در هر حالى خوب است . بنا بر اين ، از ذكر خدا خسته مشو .

ر . ك : ص 23 (ترغيب به ياد خدا در همه احوال) .

ه . جايگاه يادكننده خداقرآن«مردان و زنان مسلمان، و مردان و زنان باايمان، و مردان و زنان عبادت پيشه، و مردان و زنان راستگو، و مردان و زنان شكيبا، و مردان و زنان فروتن، و مردان و زنان صدقه دهنده، و مردان و زنان روزه دار، و مردان و زنان پاك دامن، و مردان و زنانى كه خدا را فراوان ياد مى كنند، خدا براى [ همه ] آنان ، آمرزشى و پاداشى بزرگ ، فراهم ساخته است» .

.

ص: 28

الحديثالإمام الباقر عليه السلام :لا يَزالُ المُؤمِنُ في صَلاةٍ ما كانَ في ذِكرِ اللّهِ عز و جل ؛ قائِما كانَ أو جالِسا أو مُضطَجِعا ، إنَّ اللّهَ تَعالى يَقولُ : «الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَ_مًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِى خَلْقِ السَّمَ_وَ تِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَ_ذَا بَ_طِلاً سُبْحَ_نَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ» (1) . (2)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ عز و جل يَقولُ : أنَا مَعَ عَبدي إذا هُوَ ذَكَرَني وتَحَرَّكَت بي شَفَتاهُ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :مَكتوبٌ فِي التَّوراةِ الَّتي لَم تُغَيَّر أنَّ موسى عليه السلام سَأَلَ رَبَّهُ فَقالَ : يا رَبِّ ، أقَريبٌ أنتَ مِنّي فَاُناجِيَكَ ، أم بَعيدٌ فَاُنادِيَكَ ؟ فَأَوحى إلَيهِ : يا موسى ، أنَا جَليسُ مَن ذَكَرَني . فَقالَ موسى : فَمَن في سِترِكَ يَومَ لا سِترَ إلّا سِترُكَ؟ فَقالَ : الَّذينَ يَذكُروني فَأَذكُرُهُم ، ويَتَحابّونَ فِيَّ فَاُحِبُّهُم ، فَاُولئِكَ الَّذينَ إذا أرَدتُ أن اُصيبَ أهلَ الأَرضِ بِسوءٍ ذَكَرتُهُم فَدَفَعتُ عَنهُم بِهِم . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن صَباحٍ ولا رَواحٍ (5) إلّا وبِقاعُ الأَرضِ يُنادي بَعضُها بَعضا : يا جارَةُ ، هَل مَرَّ بِكِ اليَومَ ذاكِرٌ للّهِِ تَعالى ، أو عَبدٌ وَضَعَ جَبهَتَهُ عَلَيكِ ساجِدا للّهِِ؟ فَمِن قائِلَةٍ : لا ، ومِن قائِلَةٍ : نَعَم . فَإِذا قالَت : نَعَم ، اِهتَزَّت وَانشَرَحَت ، وتَرى أنَّ لَها فَضلاً عَلى جارَتِها . (6)

.


1- .آل عمران : 191 .
2- .الأمالي للمفيد : ص 310 ح 1 ، تفسير العيّاشي : ج 1 ص 211 ح 172 .
3- .سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1246 ح 3792 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 647 ح 10968 .
4- .عدّة الداعي : ص 235 ، الكافي : ج 2 ص 496 ح 4 عن الإمام الباقر عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 13 ص 342 ح 20 .
5- .الرَّواحُ : نقيضُ الصباح ، وهو اسمٌ للوقت من زوال الشمس إلى الليل (الصحاح : ج 1 ص 368).
6- .مكارم الأخلاق : ج 2 ص 373 ح 2661 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 84 ح 3.

ص: 29

حديثامام باقر عليه السلام :مؤمن ، تا زمانى كه خدا را ياد كند ، ايستاده باشد يا نشسته و يا دراز كشيده ، پيوسته در حال نماز است . خداوند متعال مى فرمايد : «آنان كه خدا را ، ايستاده و نشسته و به پهلو خفته ، ياد مى كنند و در آفرينش آسمان ها و زمين مى انديشند ، [مى گويند :] اى پروردگار ما ! تو اين همه را بيهوده نيافريده اى . منزّهى تو! پس ما را از عذاب آتش [دوزخ] ، نگه دار» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداى عز و جل مى فرمايد : «من با بنده خويش هستم ، هر آن گاه كه او مرا ياد كند و لبانش به ياد من بجنبد» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در تورات تحريف ناشده ، نوشته شده است كه موسى عليه السلام از پروردگارش پرسيد و گفت : اى پروردگار من! آيا تو به من نزديكى تا با تو نجوا كنم ، يا دورى تا آوازت دهم؟ خداوند به او وحى فرمود : «اى موسى! من ، همنشين كسى هستم كه مرا ياد كند» . موسى عليه السلام گفت : در آن روز كه پرده اى جز پرده تو نيست ، چه كسى در پرده توست؟ فرمود : «آنان كه مرا ياد مى كنند و من ، يادشان مى كنم و براى من ، يكديگر را دوست مى دارند و من نيز دوستشان مى دارم . اينان ، كسانى هستند كه هر گاه بخواهم به زمينيان گزندى برسانم ، به ياد ايشان مى رفتم و به خاطر آنان ، گزند را از زمينيان مى گردانم» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ صبحگاه و شبانگاهى نيست ، مگر آن كه قطعات زمين به يكديگر مى گويند : «اى همسايه! آيا امروز ، يادكننده خداى متعال بر تو گذشت ، يا بنده اى كه پيشانى خويش را براى سجده خداوند متعال بر تو بگذارد؟» . پس يكى مى گويد : «نه» و ديگرى مى گويد : «چرا» . اگر بگويد : «چرا» ، به وجد مى آيد و شادمان مى شود و خود را بر هم كنارش برتر مى بيند .

.

ص: 30

شُعب الإيمان عن أبي سعيد الخدري :قيلَ : يا رَسولَ اللّهِ، أيُّ النّاسِ أعظَمُ دَرَجَةً ؟ قالَ : الذّاكِرينَ اللّهَ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :ذاكِرُ اللّهِ _ سُبحانَهُ _ مُجالِسُهُ . (2)

عنه عليه السلام :أهلُ الذِّكرِ ، أهلُ اللّهِ وخاصَّتُهُ . (3)

عنه عليه السلام_ في وَصفِ مَن هُوَ مِن شيعَتِهِ _: يُصبِحُ وشُغلُهُ الذِّكرُ ، ويُمسي وهَمُّهُ الشُّكرُ . . . خاشِعا قَلبُهُ ، ذاكِرا رَبَّهُ . . . بَيِّنا صَبرُهُ ، كَثيرا ذِكرُهُ . (4)

عنه عليه السلام :طوبى لِنَفسٍ أدَّت إلى رَبِّها فَرضَها ، وعَرَكَت بِجَنبِها بُؤسَها (5) ، وهَجَرَت فِي اللَّيلِ غُمضَها (6) . . . في مَعشَرٍ أسهَرَ عُيونَهُم خَوفُ مَعادِهِم ، وتَجافَت عَن مَضاجِعِهِم جُنوبُهُم ، وهَمهَمَت بِذِكرِ رَبِّهِم شِفاهُهُم ، وتَقَشَّعَت (7) بِطُولِ استِغفارِهِم ذُنوبُهُم ، «أُوْلَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (8) . (9)

الإمام الباقر عليه السلام :إنَّ أبناءَ الآخِرَةِ هُمُ المُؤمِنونَ ، العامِلونَ ، الزّاهِدونَ ، أهلُ العِلمِ وَالفِقهِ ، وأهلُ فِكرَةٍ وَاعتِبارٍ وَاختِبارٍ ، لا يَمَلّون مِن ذِكرِ اللّهِ . (10)

.


1- .شُعب الإيمان : ج 1 ص 419 ح 589 ، كنز العمّال : ج 1 ص 426 ح 1835 .
2- .غرر الحكم : ح 5159 .
3- .غرر الحكم : ح 1467 .
4- .مطالب السؤول : ص 54 ؛ التمحيص : ص 72 ح 170 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 29 ح 96 .
5- .«وعَرَكَتْ بجنبِها بؤسَها» : أي صبرت على بؤسِها والمشقّة التي تنالها. يقال : قد عَرَك فلانٌ بجنبِه الأذى : أي أغضى عنه وصبر عليه (شرح نهج البلاغة : ج 16 ص 295) .
6- .الغُمْض : النوم (لسان العرب : ج 7 ص 199).
7- .انقشع السحاب : إذا انكشف . وتقشَّع مثله (المصباح المنير : ص 503) . أي تفرّقت عنهم ذنوبهم وزالت وانكشفت كما يتقشّع السحاب .
8- .المجادلة : 22 .
9- .نهج البلاغة : الكتاب 45 ، بحار الأنوار : ج 33 ص 476 ح 686 .
10- .تحف العقول : ص 287 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 165 ح 2 .

ص: 31

شُعب الإيمان_ به نقل از ابو سعيد خُدرى _: گفته شد : اى پيامبر خدا ! كدام يك از مردمان ، درجه اش بالاتر است ؟ فرمود : «يادكنندگان خدا» .

امام على عليه السلام :ياد كننده خداى سبحان ، همنشين اوست .

امام على عليه السلام :اهل ذكر ، اهل خدا و خاصّگان اويند .

امام على عليه السلام_ در توصيف كسى كه از پيروان اوست _: شب خود را با ذكر [خدا] به صبح مى رساند و روز خود را در حالى به شب مى برد كه همّ و غمّش سپاس گزارى است ... دلش خاشع است ، پيوسته به ياد پروردگار خويش است ... شكيبايى اش آشكار است ، بسيار به ياد خداست .

امام على عليه السلام :خوشا به حال آن كس كه وظيفه خويش را نسبت به پروردگارش به جاى آورد و در برابر سختى ها ، شكيبايى ورزيد و شب هنگام ، از خوابْ دورى كرد ... در ميان گروهى كه ترس از معاد ، خواب را از چشمان آنان رُبوده است و از بسترهايشان ، پهلو تهى دارند ، و لب هايشان به ياد پروردگارشان زمزمه مى كند و با آمرزش خواهى هاى طولانى ، گناهانشان زدوده شده است . «اينان ، حزب خدا هستند ، و راستى كه حزب خدا رستگارند» .

امام باقر عليه السلام :فرزندان آخرت ، آنان اند كه ايمان دارند و عمل مى كنند و به دنيا ، دل نبسته اند و اهل دانش و فهم ، و اهل انديشيدن و عبرت گرفتن و آزمودن هستند ، و از ياد خدا خسته نمى شوند .

.

ص: 32

عنه عليه السلام :الآخِرَةُ دارُ قَرارٍ ، وَالدُّنيا دارُ فَناءٍ وزَوالٍ ، ولكِنَّ أهلَ الدُّنيا أهلُ غَفلَةٍ ، وكَأَنَّ المُؤمِنينَ هُمُ الفُقَهاءُ ؛ أهلُ فِكرَةٍ وعِبرَةٍ ، لَم يُصِمَّهُم عَن ذِكرِ اللّهِ جَلَّ اسمُهُ ما سَمِعوا بِآذانِهِم ، ولَم يُعمِهِم عَن ذِكرِ اللّهِ ما رَأَوا مِنَ الزِّينَةِ بِأَعيُنِهِم ، فَفازوا بِثَوابِ الآخِرَةِ ، كَما فازوا بِذلِكَ العِلمِ . (1)

عدّة الداعي عنهم عليهم السلام: إنَّ فِي الجَنَّةِ قِيعانا (2) ، فَإِذا أخَذَ الذّاكرُ فِي الذِّكرِ أخَذَتِ المَلائِكَهُ في غَرسِ الأَشجارِ ، فَرُبَّما وَقَفَ بَعضُ المَلائِكَةِ ، فَيُقالُ لَهُ : لِمَ وَقَفتَ؟ فيقول : إنَّ صاحِبي قَد فَتَرَ _ يَعني عَنِ الذِّكرِ _ . (3)

راجع : ص 122 (بركات الذكر / نزول الملائكة) .

و _ رِجالُ الذِّكرِالكتاب«فِى بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَ الْاصَالِ * رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَ_رَةٌ وَ لَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقَامِ الصَّلَوةِ وَ إِيتَاءِ الزَّكَوةِ يَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَ_رُ» . (4)

الحديثالإمام عليّ عليه السلام_ مِن كَلامٍ قالَهُ عِندَ تِلاوَتِهِ : «يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَ الْاصَالِ * رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَ_رَةٌ وَ لَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ» _: إنَّ اللّهَ سُبحانَهُ وتَعالى جَعَلَ الذِّكرَ جِلاءً لِلقُلوبِ ، تَسمَعُ بِهِ بَعدَ الوَقرَةِ (5) ، وتُبصِرُ بِهِ بَعدَ العَشوَةِ (6) ، وتَنقادُ بِهِ بَعدَ المُعانَدَةِ. وما بَرِحَ للّهِِ _ عَزَّت آلاؤُهُ _ فِي البُرهَةِ بَعدَ البُرهَةِ ، وفي أزمانِ الفَتَراتِ (7) ، عِبادٌ ناجاهُم في فِكرِهِم ، وكَلَّمَهُم في ذاتِ عُقولِهِم ، فَاستَصبَحوا بِنورِ يَقَظَةٍ فِي الأَبصارِ وَالأَسماعِ وَالأَفئِدَةِ ، يُذَكِّرونَ بِأَيّامِ اللّهِ ، ويُخَوِّفونَ مَقامَهُ ، بِمَنزِلَةِ الأَدِلَّةِ فِي الفَلَواتِ (8) ، مَن أخَذَ القَصدَ (9) حَمِدوا إلَيهِ طَريقَهُ ، وبَشَّروهُ بِالنَّجاةِ ، ومَن أخَذَ يَمينا وشِمالاً ذَمُّوا إلَيهِ الطَّريقَ ، وحَذَّروهُ مِنَ الهَلَكَةِ ، وكانوا كَذلِكَ مَصابِيحَ تِلكَ الظُّلُماتِ ، وأَدِلَّةَ تِلكَ الشُّبُهاتِ . وإنَّ لِلذِّكرِ لَأَهلاً، أخَذوهُ مِنَ الدُّنيا بَدَلاً ، فَلَم تَشغَلهُم تِجارَةٌ ولا بَيعٌ عَنهُ ، يَقطَعونَ بِهِ أيّامَ الحَياةِ ، ويَهتِفونَ بِالزَّواجِرِ عَن مَحارِمِ اللّهِ في أسماعِ الغافِلينَ ، ويَأمُرونَ بِالقِسطِ ويَأتَمِرونَ بِهِ ، ويَنهَونَ عَنِ المُنكَر ويَتَناهَونَ عَنهُ ، فَكَأَنّما قَطَعوا الدُّنيا إلَى الآخِرَةِ وهُم فيها ، فَشاهَدوا ما وَراءَ ذلِكَ ، فَكَأَنَّمَا اطَّلَعوا غُيوبَ أهلِ البَرزَخِ في طُولِ الإِقامَةِ فيهِ ، وحَقَّقَتِ القِيامَةُ عَلَيهِم عِداتِها ، فَكَشَفوا غِطاءَ ذلِكَ لِأَهلِ الدُّنيا ، حَتّى كَأَنَّهُم يَرَونَ ما لا يَرَى النّاسُ ، ويَسمَعونَ ما لا يَسمَعونَ . فَلَو مَثَّلتَهُم لِعَقلِكَ _ في مَقاوِمِهِمُ (10) المَحمودَةِ ، ومَجالِسِهِمُ المَشهودَةِ ، وقَد نَشَروا دَواوينَ أعمالِهِم ، وفَرَغوا لِمُحاسَبَةِ أنفُسِهِم عَلى كُلِّ صَغيرَةٍ وكَبيرَةٍ اُمِروا بها فَقَصَّروا عَنها ، أو نُهوا عَنها فَفَرَّطوا فيها ، وحَمَّلوا ثِقَلَ أوزارِهِم ظُهورَهُم ، فَضَعُفوا عَنِ الاِستِقلالِ بِها ، فَنَشَجوا (11) نَشيجا ، وتَجاوَبوا نَحيبا ، يَعِجّونَ إلى رَبِّهِم مِن مَقامِ نَدَمٍ وَاعتِرافٍ _ لَرَأَيتَ أعلامَ هُدىً ، ومَصابيحَ دُجىً ، قَد حَفَّت بِهِمُ المَلائِكَةُ ، وتَنَزَّلَت عَلَيهِمُ السَّكينَةُ ، وفُتِحَت لَهُم أبوابُ السَّماءِ ، واُعِدَّت لَهُم مَقاعِدُ الكَراماتِ ، في مَقعَدٍ اطَّلَعَ اللّهُ عَلَيهِم فيهِ ، فَرَضِيَ سَعيَهُم ، وحَمِدَ مَقامَهُم . يَتَنَسَّمونَ (12) بِدُعائِهِ رَوحَ (13) التَّجاوُزِ . رَهائِنُ فاقَةٍ إلى فَضلِهِ ، واُسارى ذِلَّةٍ لِعَظَمَتِهِ . جَرَحَ طُولُ الأَسى قُلوبَهُم ، وطُولُ البُكاءِ عُيونَهُم . لِكُلِّ بابِ رَغبَةٍ إلَى اللّهِ مِنهُم يَدٌ قارِعَةٌ ، يَسأَلونَ مَن لا تَضيقُ لَدَيهِ المَنادِحُ (14) ، ولا يَخيبُ عَلَيهِ الرّاغِبونَ . فَحاسِب نَفسَكَ لِنَفسِكَ ، فَإِنَّ غَيرَها مِنَ الأَنفُسِ لَها حَسيبٌ غَيرُكَ . (15)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 133 ح 16 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 36 ح 17 ؛ البداية والنهاية : ج 9 ص 310 نحوه .
2- .القاعُ : أرض واسعة سهلة مطمئنّة مستوية حُرّة ، لاحُزونة فيها ولا ارتفاع ولا انهباط ، والجمع : أقواع وأقوُع وقيعان (لسان العرب : ج 8 ص 304).
3- .عدّة الداعي : ص 239 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 163 ح 42.
4- .النور : 36 و 37 .
5- .الوَقْرة : هي المرّة من الوَقْر ؛ ثِقَل السمع (النهاية : ج 5 ص 213) .
6- .العَشْوَة : المرّة من العشا ؛ أي سوء البصر بالليل والنهار ، أو العمى (القاموس المحيط : ج 4 ص 362) .
7- .الفَتْرة : ما بين الرسولين من رسل اللّه تعالى من الزمان الذي انقطعت فيه الرسالة (النهاية : ج 3 ص 408) .
8- .الفلاة : القَفْر أو المفازة لا ماءَ فيها ، أو الصحراء الواسعة (القاموس المحيط : ج 4 ص 375) .
9- .القصد : الرشد . قصد في الأمر قصدا : توسّط وطلب الأسَدّ ، ولم يُجاوز الحدّ (المصباح المنير : ص505) .
10- .جمع مقام (بحار الأنوار : ج 69 ص 328) .
11- .نشج الباكي ينشِجُ نشيجا : غصّ بالبكاء في حلقه من غير انتحاب (القاموس المحيط : ج 1 ص 209) .
12- .النَّسَم : نَفَس الريح إذا كان ضعيفا كالنسيم. وتَنَسَّم : تنفّس. وتَنَسَّمَ النسيمَ : تشمّمه (القاموس المحيط : ج 4 ص 180) .
13- .الرَّوح : الراحة والرحمة ونسيم الريح (القاموس المحيط : ج 1 ص 224) . أي يدعون ويتوقّعون بدعائه تجاوزه عن ذنوبهم (بحار الأنوار : ج 69 ص 329).
14- .النُّدْح : الأرض الواسعة ، والمنادح : المفاوز (الصحاح : ج 1 ص 409) .
15- .نهج البلاغة : الخطبة 222 ، بحار الأنوار : ج 69 ص 325 ح 39 .

ص: 33

و _ مردانِ ياد خدا

امام باقر عليه السلام :آخرت ، سراى ماندن است و دنيا ، سراى نابودى و رفتن . امّا اهل دنيا غافل اند و گويا تنها مؤمنان اند كه مى فهمند و اهل انديشيدن و پند آموختن اند . آنچه با گوش هايشان شنيده اند ، آنان را از يادِ خداوندِ عز و جل ، كَر نساخته است ، و هر زرق و برقى كه چشمانشان ديده ، از ياد خدا كورشان نگردانيده است . از اين رو ، به پاداش آخرت رسيده اند ، چنان كه به اين دانش رسيده اند .

عدّة الداعى_ از معصومان عليهم السلام _: در بهشت ، دشت هايى است كه هر گاه ياد كننده [ى خدا ]شروع به ذكر گفتن كند ، فرشتگان ، شروع به كاشتن درخت مى كنند . گاه فرشته اى دست از كار مى كشد . به او گفته مى شود : چرا دست از كار كشيدى؟ مى گويد : دوستم باز ايستاد (يعنى از گفتن ذكر خدا) .

ر . ك : ص 123 (بركت هاى ياد خدا / فرود آمدن فرشتگان) .

و _ مردانِ ياد خداقرآن«در خانه هايى كه خدا رخصت داده كه رفعت يابند و نامش در آنها ياد شود. در آنها ، هر بامداد و شامگاه ، مردانى او را نيايش مى كنند كه نه تجارت و نه داد و ستدى، آنان را از ياد خدا و برپا داشتن نماز و دادن زكات، باز نمى دارد [و] از روزى كه دل ها و ديده ها در آن زير و رو مى شود ، مى هراسند» .

حديثامام على عليه السلام_ از سخن ايشان در هنگام تلاوت اين آيه : «و در آنها ، هر بامداد و شامگاه ، مردانى نيايش مى كنند كه نه تجارتى و نه داد و ستدى ، آنان را از ياد خدا باز نمى دارد» » _: خداوندِ پاك و والا ، ياد [خود] را جلا دهنده دل ها قرار داد ، به طورى كه به سبب آن ، دل هاى ناشنوا ، شنوا ، و دل هاى نابينا ، بينا ، و دل هاى سركش ، رام مى شوند . خداوند _ كه نعمت هايش گران سنگ است _ ، در هر برهه اى و در هر دوره اى ، همواره بندگانى داشته كه با آنان ، در ژرفاى انديشه شان نجوا كرده ، و در اندرون خِردهايشان ، با ايشان سخن گفته است و در نتيجه ، نور بيدارى ، در چشم و گوش و دل هاى آنان ، فروزان گشته بوده است . [آنان] روزهاى خدا را [به مردم] يادآور مى شدند و از مقام او مى ترسانيدند ، چونان راه نمايان در بيابان ها كه هر كس راه راست را در پيش مى گرفت ، راهش را مى ستودند و نويد رهايى و نجاتش مى دادند ، و هر كه را به راست و چپ مى رفت ، راهش را مى نكوهيدند و از نابودى بر حذرش مى داشتند . آرى . اين چنين ، چراغ هايى در آن تاريكى ها و راه نمايانى در آن شبهات بودند . ياد خدا ، اهلى دارد كه آن را به جاى اين دنيا گرفته اند و از اين رو ، نه تجارتى و نه خريد و فروشى ، آنان را از ياد خدا باز نمى دارد . [آنان] روزهاى زندگى را با ياد خدا مى گذرانند و عوامل باز دارنده از حرام هاى خدا را در گوش بى خبران ، فرياد مى زنند و به دادگرى فرمان مى دهند و خود به اين فرمان ، عمل مى كنند ، و از زشتى ها باز مى دارند و خود ، از آنها باز مى ايستند . پس ، با آن كه در دنيا به سر مى برند ، گويا دنيا را در نورديده و به آخرت رسيده اند و فراسوى دنيا را مشاهده كرده اند، و گويا بر احوال نهان برزخيان _ كه روزگار درازى است در آن به سر مى برند _ ، پى برده اند ، و [گويا] قيامت ، وعده هاى خويش را براى ايشان ، تحقّق بخشيده است . پس ، پرده آن را براى اهل دنيا كنار زده اند ، تا جايى كه گويا چيزهايى را مى بينند كه مردم نمى بينند و چيزهايى را مى شنوند كه مردم نمى شنوند . اگر آنان را در ذهن خود ، مجسّم نمايى _ كه با وجود آن مقام هاى پسنديده و جايگاه هاى شكوهمندشان ، كارنامه هاى خويش را گشوده اند و به حساب اعمال خود ، رسيدگى مى كنند، از هر عمل خُرد و كلانى كه مى بايست انجام مى دادند و نداده اند ، يا از انجام دادن آنها نهى شده اند ، ولى آنها را به جا آورده اند ، و بارِ گناهان خويش بر پشت مى كشند و از حمل آنها ناتوان اند ، و هِق هِق كنان، مى گريند و زارزنان ، هم نوايى مى كنند و از سر پشيمانى و اعتراف [به گناهان] ، به درگاه پروردگارشان فرياد كمك خواهى سر مى دهند _ ، آنان را نشانه هاى راهيابى و چراغ هاى تاريكى ها خواهى يافت كه فرشتگان ، آنان را در ميان گرفته اند و آرامش بر ايشان فرود آمده است و درهاى آسمان ، به رويشان گشوده شده و كرسى هاى كرامت ها _ در جايى كه خداوند از آن جا بر ايشان اشراف دارد _ ، آماده شده است و [خداوند] از تلاش آنان خرسند است و مقام ايشان را ستوده است . [آنان] با نيايش به درگاهش نسيم عفو و بخشش را استشمام مى كنند ، گروگانِ نيازمندى به فضل اويند ، و در برابر عظمتش اسيرانى ذليل اند . درازىِ اندوه ، دل هايشان را ريش ساخته و گريه هاى طولانى ، چشمانشان را خسته كرده است . به هر درى به درگاه خداوند ، دست نياز و زارى مى كوبند و از او كه عرصه هاى فراخِ بخشايشش ، تنگى ندارد و هيچ خواهنده اى از درگاهش نوميد باز نمى گردد ، درخواست مى كنند . پس ، تو خود به حساب خويش رسيدگى كن ، كه ديگران ، خود حسابرسى دارند .

.

ص: 34

. .

ص: 35

. .

ص: 36

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :قالَ اللّهُ عز و جل : إنَّ أولِيائي مِن عِبادي وأحِبّائي مِن خَلقِي الَّذينَ يُذكَرونَ بِذِكري ، واُذكَرُ بِذِكرِهِم . (1)

صحيح مسلم عن عائشة :كانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله يَذكُرُ اللّهَ عَلى كُلِّ أحيانِهِ . (2)

الإمام الهادي عليه السلام_ في الزِّيارَةِ الجامِعَةِ الكَبيرَةِ _: وأذهَبَ عَنكُمُ الرِّجسَ وطَهَّرَكُم تَطهيرا ، فَعَظَّمتُم جَلالَهُ ، وأكبَرتُم شَأنَهُ ، ومَجَّدتُم كَرَمَهُ ، وأدمَنتُم ذِكرَهُ . (3)

راجع : ص 20 ح 16 .

.


1- .حلية الأولياء : ج 1 ص 6 ، المعجم الأوسط : ج 1 ص 203 ح 651 وسقط منه «قال اللّه عز و جل» .
2- .صحيح مسلم : ج 1 ص 282 ح 117 ، سنن أبي داوود : ج 1 ص 5 ح 18 .
3- .تهذيب الأحكام : ج 6 ص 97 ح 177 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 611 ح 3213 .

ص: 37

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند عز و جل فرموده است : «اولياى من از بندگانم و دوستان من از آفريدگانم ، كسانى هستند كه هر گاه ياد من به ميان آيد ، از آنان نيز ياد مى شود و هر گاه ياد آنان به ميان آيد ، از من نيز ياد مى شود» .

صحيح مسلم_ به نقل از عايشه _: پيامبر صلى الله عليه و آله در همه اوقاتش ، خدا را ياد مى كرد .

امام هادى عليه السلام_ در زيارت «جامعه كبيره» _: و پليدى را از شما زدود و پاكِ پاكتان نمود . پس شما نيز در برابر مقام پُرشكوه او تعظيم كرديد و منزلتش را بزرگ داشتيد و بزرگوارى اش را ارج نهاديد و پيوسته ، به ياد او پرداختيد .

ر . ك : ص 21 ح 16 .

.

ص: 38

ز _ مَفاتيحُ الذِّكرِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ مِنَ النّاسِ مَفاتيحَ لِذِكرِ اللّهِ ؛ إذا رُؤوا ذُكِرَ اللّهُ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :ألا اُنَبِّئُكُم بِخِيارِكُم؟ . . . خِيارُكُمُ الَّذينَ إذا رُؤوا ذُكِرَ اللّهُ عز و جل . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :قالَتِ الحَوارِيّونَ لِعيسى عليه السلام : يا روحَ اللّه مَن نُجالِسُ ؟ قالَ : مَن يُذَكِّرُكُمُ اللّهَ رُؤيَتُهُ ، ويَزيدُ في عِلمِكُم مَنطِقُهُ ، ويُرَغِّبُكُم فِي الآخِرَةِ عَمَلُهُ . (3)

الإمام الرضا عليه السلام :كانَ نَقشُ خاتَمِ عيسى عليه السلام حَرفَينِ اشتَقَّهُما مِنَ الإِنجيلِ : طوبى لِعَبدٍ ذُكِرَ اللّهُ مِن أجلِهِ ، ووَيلٌ لِعَبدٍ نُسِيَ اللّهُ مِن أجلِهِ . (4)

ح _ النَّوادِرُرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في وَصفِ أولِياءِ اللّهِ _: تَنَعَّمَ النّاسُ بِالدُّنيا ، وتَنَعَّموا بِذِكرِ اللّهِ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ خِيارَ عِبادِ اللّهِ الَّذينَ يُراعونَ (6) الشَّمسَ ، وَالقَمَرَ ، وَالنُّجومَ ، وَالأَظِلَّةَ ؛ لِذِكرِ اللّهِ . (7)

عنه صلى الله عليه و آله :ما تَوَطَّنَ رَجُلٌ مُسلِمٌ المَساجِدَ لِلصَّلاةِ وَالذِّكرِ ، إلّا تَبَشبَشَ (8) اللّهُ لَهُ كَما يَتَبَشبَشُ أهلُ الغائِبِ بِغائِبِهِم إذا قَدِمَ عَلَيهِم . (9)

.


1- .المعجم الكبير : ج 10 ص 205 ح 10476 ، كنز العمّال : ج 1 ص 419 ح 1789 .
2- .سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1379 ح 4119 ، مسند ابن حنبل : ج 10 ص 442 ح 27670 .
3- .الكافي : ج 1 ص 39 ح 3 ، تحف العقول : ص 44 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 203 ح 18 .
4- .الأمالي للصدوق : ص 542 ح 726 ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 55 ح 206 .
5- .إرشاد القلوب : ص 135 .
6- .راعَى النُّجوم : راقبَها ، وانتظر مغيبها (القاموس المحيط : ج 4 ص 335) . أي يراعون الشمس والقمر و... ويراقبونها لمعرفة أوقات الصلوات والعبادات.
7- .المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 115 ح 163 ، السنن الكبرى : ج 1 ص 558 ح 1781 .
8- .البَشّ : فرح الصديق بالصديق ، واللطف في المسألة ، والإقبال عليه ، وقد بَشِشتُ به اُبَشُّ. وهذا مَثَل ضربه لتلقّيه إيّاه ببرّه وتقريبه وإكرامه (النهاية : ج 1 ص 130) .
9- .سنن ابن ماجة : ج 1 ص 262 ح 800 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 220 ح 8358 .

ص: 39

ز _ كليدهاى ياد خدا

ح _ گوناگون

ز _ كليدهاى ياد خداپيامبر خدا عليه السلام :برخى از مردمان ، كليدهاى ياد خدايند . ديدن آنان ، يادآور خداست .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آيا به شما از بهترينتان خبر ندهم ؟ ... بهترينِ شما ، آنانى هستند كه هر گاه ديده شوند ، خداوند عز و جل به ياد مى آيد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :حواريان به عيسى عليه السلام گفتند : اى روح خدا ! با چه كسى همنشينى كنيم؟ فرمود : «با كسى كه ديدن او ، شما را به ياد خدا مى اندازد و سخنش ، بر دانش شما مى افزايد و كردارش ، شما را به آخرت ، راغب مى سازد» .

امام رضا عليه السلام :نقش انگشترى عيسى عليه السلام ، دو جمله بود كه آنها را از انجيل گرفته بود : «خوشا به حال بنده اى كه به واسطه او ، خداوند به ياد آورده مى شود! و بدا به حال بنده اى كه به واسطه او خداوند ، فراموش مى گردد!» .

ح _ گوناگونپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در وصف اولياى خدا _: مردم ، به دنيا خوش اند و آنان به ياد خدا خوش اند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بهترين بندگان خدا ، آنان اند كه براى ياد كردن خدا ، خورشيد و ماه و ستارگان و سايه ها را زير نظر دارند . (1)

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه مرد مسلمانى در مسجدها براى نماز و ياد خدا اقامت گزيند ، خداوند ، از وجود او چنان شاد مى شود كه كسانِ مسافر از باز گشتن مسافرشان به نزد خود ، شادمان مى شوند .

.


1- .يعنى براى شناخت اوقات نماز و عبادات ، طلوع و غروب خورشيد و ماه و ستارگان را زير نظر دارند .

ص: 40

عنه صلى الله عليه و آله :تَحابّوا بِذِكرِ اللّهِ وروحِهِ (1) . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :كُن للّهِِ مُطيعا، وبِذِكرِهِ آنِسا ، وتَمَثَّل في حالِ تَوَلّيكَ عَنهُ إقبالَهُ عَلَيكَ ؛ يَدعوكَ إلى عَفوِهِ ، ويَتَغَمَّدُكَ بِفَضلِهِ . (3)

1 / 2خَصائِصُ الذِّكرِالف _ حِكمَةُ العِبادَةِالكتاب«وَ أَقِمِ الصَّلَوةَ لِذِكْرِى» . (4)

«وَ أَقِمِ الصَّلَوةَ إِنَّ الصَّلَوةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنكَرِ وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ» . (5)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّما جُعِلَ الطَّوافُ بِالبَيتِ ، وبَينَ الصَّفا وَالمَروَةِ ، ورَميُ الجِمارِ ؛ لِاءِقامَةِ ذِكرِ اللّهِ . (6)

الإمام الرضا عليه السلام_ فيما جَمَعَهُ الفَضلُ بنُ شاذانَ مِن كَلامِهِ في عِلَلِ الفَرائِضِ _:إن قالَ قائِلٌ : لِمَ أمَرَ اللّهُ العِبادَ ونَهاهُم؟ قيلَ : لِأَنَّهُ لا يَكونُ بَقاؤُهُم وصَلاحُهُم إلّا بِالأَمرِ وَالنَّهيِ ، وَالمَنعِ عَنِ الفَسادِ وَالتَّغاصُبِ . فَإن قالَ قائِلٌ : لِمَ تَعَبَّدَهُم؟ قيلَ : لِئَلّا يَكونوا ناسينَ لِذِكرِهِ ، ولا تارِكينَ لِأَدَبِهِ ، ولا لاهينَ عَن أمرِهِ ونَهيِهِ ، إذ (7) كانَ فيهِ صَلاحُهُم وفَسادُهُم وقوِامُهُم ، فَلَو تُرِكوا بِغَيرِ تَعَبُّدٍ لَطالَ عَلَيهِمُ الأَمَدُ ، وقَسَت قُلوبُهُم . (8)

.


1- .قال السيّد الرضي رحمه الله في ذيل الحديث : «أراد بالروح هاهنا القرآن، تشبيها له بالروح القائمة بالحيوان المصحِّحة لانتفاع الأبدان». والمعنى : تحابّوا بذكر اللّه وبقرآنه . راجع : النهاية : ج 2 ص 272 .
2- .المجازات النبويّة : ص 43 ح 24 .
3- .نهج البلاغة : الخطبة 223 ، بحار الأنوار : ج 71 ص 192 ح 59 .
4- .طه : 14 .
5- .العنكبوت : 45. وراجع : بركات الذكر / ذكر اللّه لذاكره .
6- .سنن أبي داوود : ج 2 ص 179 ح 1888 ، مسند ابن حنبل : ج 9 ص 331 ح 24405 .
7- .في المصدر : «إذا» ، والتصويب من بحار الأنوار.
8- .علل الشرايع : ص 256 ، بحار الأنوار : ج 6 ص 63 ح 1 .

ص: 41

1 / 2 ويژگى هاى ياد خدا

اشاره

الف _ حكمت عبادت

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :با ياد خدا و با روح او (1) يكديگر را دوست بداريد .

امام على عليه السلام :فرمان بُردار خدا و همدمِ ياد او باش و در آن حال كه از او روى مى گردانى ، روى آوردن او را به خود ، در نظر آور . او تو را به عفو خويش فرا مى خواند و در فضل خويش ، غوطه وَرَت مى سازد .

1 / 2ويژگى هاى ياد خداالف _ حكمت عبادتقرآن«و به ياد من ، نماز برپا دار» .

«و نماز را بر پا دار، كه نماز از كار زشت و ناپسند ، باز مى دارد، و قطعاً ياد خدا بالاتر است» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :طواف كعبه ، و [سعى] ميان صفا و مروه ، و رَمْى جَمَرات ، براى زنده داشتن ياد خدايند .

امام رضا عليه السلام_ از سخنان ايشان در باره علّت واجبات كه فضل بن شاذان ، آنها را گردآورى كرده است _: اگر كسى بگويد : «چرا خدا ، به بندگانْ امر و نهى كرده است؟»، گفته مى شود : چون ماندگارى و درستى آنان ، جز با امر و نهى و جلوگيرى از تباهى و تجاوز به يكديگر ، ممكن نيست . اگر كسى بگويد : «چرا از آنان عبادت خواسته شده است ؟»، گفته مى شود : تا او را فراموش نكنند و تعاليمش را وا ننهند و از امر و نهى او غافل نشوند ؛ چرا كه درستى و تباهى و پايدارى آنان ، در گرو اين است ، و اگر بدون [دستور به] عبادت ، رها مى شدند ، پس از گذشت زمانى دراز ، سنگ دل مى شدند .

.


1- .سيّد رضى رحمه الله ، در ذيل اين حديث مى گويد : «مقصود از روح در اين جا قرآن است ، از باب تشبيه آن به روح كه جانداران را زنده مى دارد و باعث مى شود كه بدن ها قابل استفاده باشند» و معنايش اين است كه با ياد خدا و قرآن او ، يكديگر را دوست بداريد . نيز ، ر . ك : النهاية : ذيل «روح» .

ص: 42

ب _ فَريضَةٌ عَلَى القَلبِ وَاللِّسانِالإمام الحسن عليه السلام :اِعلَموا أنَّ اللّهَ لَم يَخلُقكُم عَبَثا ، ولَيسَ بتارِكِكُم سُدىً (1) . . . قَد كَفاكُم مَؤونَةَ الدُّنيا ، وفَرَّغَكُم لِعِبادَتِهِ ، وحَثَّكُم عَلَى الشُّكرِ ، وَافتَرَضَ عَلَيكُمُ الذِّكرَ . (2)

ج _ فَريضَةٌ عَلى أهلِ السَّماواتِ وَالأَرضِرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ فِي الدُّعاءِ _: يا اللّهُ ، يا مَن وَجَبَ ذِكرُهُ عَلى أهلِ السَّماواتِ

_ أفضَلُ الأَعمالِسنن ابن ماجة عن أبي الدرداء عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :ألا اُنَبِّئُكُم بِخَيرِ أعمالِكُم ، وأرضاها عِندَ مَليكِكُم ، وأرفَعَها في دَرَجاتِكُم ، وخَيرٍ لَكُم مِن إعطاءِ الذَّهَبِ وَالوَرِقِ (3) ، و مِن أن تَلقَوا عَدُوَّكُم فَتَضرِبوا أعناقَهُم ويَضرِبوا أعناقَكُم؟ قالوا : وما ذاكَ يا رَسولَ اللّهِ؟! قالَ : ذِكرُ اللّهِ . (4)

كنز العمّال عن معاذ عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :أكثِروا ذِكرَ اللّهِ عز و جل عَلى كُلِّ حالٍ ؛ فَإِنَّه لَيسَ عَمَلٌ أحَبَّ إلَى اللّهِ تَعالى ولا أنجى لِعَبدٍ مِن كُلِّ سَيِّئَةٍ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ مِن ذِكرِ اللّهِ . قيلَ : وَلَا القِتالُ في سَبيلِ اللّهِ ؟ قالَ : لَولا ذِكرُ اللّهِ لَم يُؤمَر بِالقِتالِ في سَبيلِ اللّهِ ، ولَوِ اجتَمَعَ النّاسُ عَلى ما اُمِروا بِهِ مِن ذِكرِ اللّهِ تَعالى ما كَتَبَ اللّهُ القِتالَ عَلى عِبادِهِ ، فَإِنَّ ذِكرَ اللّه تَعالى لا يَمنَعُكُم مِنَ القِتالِ في سَبيلِهِ ، بَل هُوَ عَونٌ لَكُم عَلى ذلِكَ . . . . قالوا : يا رَسولَ اللّهِ ، فَإِنَّ ذِكرَ اللّهِ لا يَكفينا مِنَ الجِهادِ ! قال : وَلَا الجِهادُ يَكفي مِن ذِكرِ اللّهِ ، ولا يَصلُحُ الجِهادُ إلّا بِذِكرِ اللّهِ ، وإنَّمَا الجِهادُ شُعبَةٌ مِن شُعَبِ ذِكرِ اللّهِ ، وطوبى لِمَن أكثَرَ فِي الجِهادِ مِن ذِكرِ اللّهِ ، وكُلُّ كَلِمَةٍ بِسَبعينَ ألفَ حَسَنَةٍ ، كُلُّ حَسَنَةٍ بِعَشرٍ ، وعِندَ اللّهِ مِن المَزيدِ ما لا يُحصيهِ غَيرُهُ . (5)

.


1- .السُّدى : المهمل (الصحاح : ج 6 ص 2374) .
2- .تحف العقول : ص 232 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 110 ح 5 .
3- .الوَرِق : الفضّة (النهاية : ج 5 ص 175) .
4- .سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1245 ح 3790 ؛ الكافي : ج 2 ص 499 ح 1 نحوه وفيه «ذكر اللّه كثيرا» .
5- .كنز العمّال : ج 2 ص 243 ح 3931 نقلاً عن ابن صصري في أماليه ، وص 246 ح 3937 نقلاً عن ابن شاهين في الترغيب في الذكر نحوه وليس فيه من «قالوا : يا رسول اللّه ، فإنّ ذكر اللّه ...» .

ص: 43

ب _ وظيفه دل و زبان

ج _ وظيفه آسمانيان و زمينيان

د _ برترينِ اعمال

ب _ وظيفه دل و زبانامام حسن عليه السلام :بدانيد كه خداوند ، شما را بيهوده نيافريده و سرِخود ، رهايتان نكرده است ... . روزىِ شما را در دنيا بر عهده گرفته و شما را براى عبادتش فراغت بخشيده و به شكرگزارى ، تشويقتان كرده و ياد كردن [از خود] را بر شما واجب ساخته است .

ج _ وظيفه آسمانيان و زمينيانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در دعا _: اى خدا ، اى آن كه يادش بر آسمانيان و زمينيان ، واجب است !

د _ برترينِ اعمالسنن ابن ماجة_ به نقل از ابو درداء _: پيامبر خدا فرمود : «آيا شما را از بهترينِ اعمالتان و پسنديده ترينِ آنها در نزد مالكتان ، و بلندمرتبه ترينِ آنها _ كه برايتان از انفاق كردن زر و سيم و [حتّى] از اين كه با دشمنتان رو به رو شويد و گردن آنها را بزنيد و گردنتان را بزنند ، بهتر است _ ، آگاهتان نسازم ؟» . گفتند : آن چيست ، اى پيامبر خدا؟ فرمود : «ياد خدا» .

كنز العمّال_ به نقل از مُعاذ _: پيامبر خدا فرمود : «در هر حالى ، خداوند عز و جلرا بسيار ياد كنيد ؛ زيرا هيچ عملى نزد خداوند متعال ، محبوب تر و در رهانيدن بنده از هر بدى اى در دنيا و آخرت ، كارگرتر از ياد خدا نيست» . گفته شد : حتّى جنگيدن در راه خدا ؟ فرمود : «اگر به خاطر ياد خدا نبود ، به جنگ در راه خدا دستور داده نمى شد و اگر همه مردم به ياد خداوند متعال _ كه بِدان فرمان داده شده اند _ مى بودند ، خداوندْ جنگيدن را بر بندگانش واجب نمى ساخت . ياد خداوند متعال ، مانع شما از جنگ در راه او نمى شود ؛ بلكه كمك شما در اين راه است ...» . گفتند : اى پيامبر خدا ! ياد خدا [به تنهايى كافى نيست و] ما را از جهاد ، بى نياز نمى كند! فرمود : «جهاد هم شما را از ياد خدا بى نياز نمى كند و جهاد ، جز با ياد خدا ، ارزشى ندارد . جهاد ، در واقع ، شاخه اى از شاخه هاى ياد خداست . خوشا به حال كسى كه در جهاد ، بسيار ياد خدا كند! هر كلمه اى [از ذكر خدا] برابر با هفتاد هزار كار نيك است و هر كار نيك ، ده برابر به شمار مى آيد [و ده پاداش دارد] ، و پاداش خداوند ، چندان فراوان است كه جز خود او ، كسى از عهده شمارش آن بر نمى آيد» .

.

ص: 44

راجع : ص 16 (الحثّ على كثرة الذكر) .

ه _ أشرَفُ الحَديثِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ أشرَفَ الحَديثِ ذِكرُ اللّهِ تَعالى ، ورَأسَ الحِكمَةِ طاعَتُهُ ، وأصدَقَ القَولِ وأبلَغَ المَوعِظَةِ وأحسَنَ القَصَصِ كِتابُ اللّهِ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :إنَّ أحسَنَ الحَديثِ ذِكرُ اللّهِ . (2)

و _ نورُ الإِيمانِالإمام عليّ عليه السلام :ذِكرُ اللّهِ نورُ الإِيمانِ . (3)

.


1- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 402 ح 5868 ، الأمالي للصدوق : ص 576 ح 788 .
2- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 521 ح 1484 .
3- .غرر الحكم : ح 5161 .

ص: 45

ه _ پُرارج ترين سخن

و _ روشنايى ايمان

ر . ك : ص 17 (خدا را بسيار ياد كنيد) .

ه _ پُرارج ترين سخنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پُرارج ترين سخن ، ياد خداوند متعال است ، و سرآمد حكمت [و خردمندى] ، فرمان بُردارى از اوست .

امام على عليه السلام :نيكوترين سخن ، ياد خداست .

و _ روشنايى ايمانامام على عليه السلام :ياد خدا ، روشنايى ايمان است .

.

ص: 46

ز _ شِيمَةُ المُتَّقينَالإمام عليّ عليه السلام :ذِكرُ اللّهِ شِيمَةُ (1) المُتَّقينَ . (2)

ح _ لَذَّةُ المُحِبّينَالإمام عليّ عليه السلام :الذِّكرُ لَذَّةُ المُحِبّينَ . (3)

عنه عليه السلام :ذِكرُ اللّهِ مَسَرَّةُ كُلِّ مُتَّقٍ ، ولَذَّةُ كُلِّ موقِنٍ . (4)

1 / 3تَفسيرُ الذِّكرِالف _ حَقيقَةُ الذِّكرِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن أطاعَ اللّهَ فَقَد ذَكَرَ اللّهَ ، وإن قَلَّت صَلاتُهُ وصِيامُهُ وتِلاوَتُهُ . ومَن عَصَى اللّهَ فَقَد نَسِيَ اللّهَ ، وإن كَثُرَت صَلاتُهُ وصِيامُهُ وتِلاوَتُهُ لِلقُرآنِ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله_ في وَصِيَّتِهِ لِعَلِيٍّ عليه السلام _: يا عَلِيُّ ، ثَلاثٌ لا تُطيقُها هذِهِ الاُمَّةُ : المُواساةُ لِلأَخِ في مالِهِ ، وإنصافُ النّاسِ مِن نَفسِهِ ، وذِكرُ اللّهِ عَلى كُلِّ حالٍ ، ولَيسَ هُوَ : «سُبحانَ اللّهِ وَالحَمدُ للّهِِ ولا إلهَ إلَا اللّهُ وَاللّهُ أكبَرُ» ، ولكِن إذا وَرَدَ عَلى ما يَحرُمُ عَلَيهِ خافَ اللّهَ عز و جلعِندَهُ وتَرَكَهُ . (6)

معاني الأخبار عن أبي بصير عن الإمام الباقر عليه السلام :مِن أشَدِّ ما عَمِلَ العِبادُ : إنصافُ المَرءِ مِن نَفسِهِ ، ومُواساةُ المَرءِ أخاهُ ، وذِكرُ اللّهِ عَلى كُلِّ حالٍ . قالَ : قُلتُ : أصلَحَكَ اللّهُ ، وما وَجهُ ذِكرِ اللّهِ عَلى كُلِّ حالٍ؟ قالَ : يَذكُرُ اللّهَ عِندَ المَعصِيَةِ يَهُمُّ بِها، فَيَحولُ ذِكرُ اللّهِ بَينَهُ وبَينَ تِلكَ المَعصِيَةِ ، وهُوَ قَولُ اللّهِ عز و جل : «إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْاْ إِذَا مَسَّهُمْ طَئِفٌ مِّنَ الشَّيْطَ_نِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ» (7) . (8)

.


1- .الشِّيمَة : الخُلُق (الصحاح : ج 5 ص 1964).
2- .غرر الحكم : ح 5163 .
3- .غرر الحكم : ح 670 .
4- .غرر الحكم : ح 5174 .
5- .معاني الأخبار : ص 399 ح 56 ؛ المعجم الكبير : ج 22 ص 154 ح 413 .
6- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 358 ح 5762 ، الخصال : ص 125 ح 122 .
7- .الأعراف : 201 . وطَيفُ الشيطان وطائفُه : إلمامُه بمَسٍّ أو وسوَسَة (المصباح المنير : ص 383) .
8- .معاني الأخبار : ص 192 ح 2 ، الخصال : ص 131 ح 138 .

ص: 47

ز _ خوى پرهيزگاران

ح _ لذّت عاشقان خدا

1 / 3 معناى ياد خدا

اشاره

الف _ حقيقت ياد خدا

ز _ خوى پرهيزگارانامام على عليه السلام :ياد خدا كردن ، خوى پرهيزگاران است .

ح _ لذّت عاشقان خداامام على عليه السلام :ياد خدا ، لذّت عاشقان است .

امام على عليه السلام :ياد خدا ، مايه شادى هر پرهيزگار و لذّت هر اهل يقينى است .

1 / 3معناى ياد خداالف _ حقيقت ياد خداپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس از خدا فرمان بَرد ، در حقيقت ، از خدا ياد كرده است ، اگر چه نماز و روزه و قرآن خواندنش اندك باشد ، و هر كس خدا را نافرمانى كند ، در حقيقت ، او را فراموش كرده است ، اگر چه نماز و روزه و تلاوت قرآنش بسيار باشد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در سفارش به على عليه السلام _: اى على! سه چيز است كه اين امّت ، طاقت آنها را ندارد : كمك مالى كردن به برادر خويش ، انصاف داشتن با مردم ، و به ياد خدا بودن در همه حال ، و آن ، گفتنِ «سبحان اللّه و الحمد للّه ولا إله إلّا اللّه واللّه أكبر» نيست ؛ بلكه اين است كه هر گاه با آنچه بر او حرام گشته است رو به رو شود ، از خداوند عز و جلبترسد و آن را مرتكب نشود .

معانى الأخبار_ به نقل از ابو بصير _: امام باقر عليه السلام فرمود : «از جمله سخت ترين كارهاى بندگان ، سه چيز است : انصاف داشتن ، كمك مالى كردن انسان به برادر خويش ، و به ياد خدا بودن در همه حال» . گفتم : به سلامت باشيد! به ياد خدا بودن در همه حال ، به چه معناست ؟ فرمود : «در هنگام رو به رو شدن با گناه و تصميم به انجام دادن آن ، خدا را به ياد آورد . پس ياد خدا ، ميان او و آن گناه ، حائل مى شود . اين است سخن خداوند عز و جل كه مى فرمايد : «آنان كه پرهيزگارى مى كنند ، چون وسوسه اى از شيطان به آنان برسد ، خدا را ياد مى كنند و به ناگاه ، بينا مى شوند» » .

.

ص: 48

الإمام الصادق عليه السلام :مِن أشَدِّ ما فَرَضَ اللّهُ عَلى خَلقِهِ ذِكرُ اللّهِ كَثيرا _ ثُمّ قالَ _ : لا أعني : «سُبحانَ اللّهِ وَالحَمدُ للّهِِ ولا إلهَ إلَا اللّهُ وَاللّهُ أكبَرُ» وإن كانَ مِنهُ ، ولكِن ذِكرَ اللّهِ عِندَ ما أحَلَّ وحَرَّمَ ؛ فَإِن كانَ طاعَةً عَمِلَ بِها، وإن كانَ مَعصِيَةً تَرَكَها . (1)

ب _ مَن يُعَدُّ ذاكِراالإمام عليّ عليه السلام :سامِعُ ذِكرِ اللّهِ ذاكِرٌ . (2)

الإمام الباقر عليه السلام :أيُّما مُؤمِنٍ حافَظَ عَلى صَلاةِ الفَريضَةِ فَصَلّاها لِوَقتِها فَلَيسَ هُوَ مِنَ الغافِلينَ ، فَإِن قَرَأَ فيها بِمِئَةِ آيَةٍ فَهُوَ مِنَ الذّاكِرينَ . (3)

ج _ مَن يُعَدُّ كَثيرَ الذِّكرِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَنِ استَيقَظَ مِنَ اللَّيلِ وأَيقَظَ امرَأَتَهُ فَصَلَّيا رَكعَتَينِ جَميعا ، كُتِبا مِنَ «الذَّ كِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَ الذَّ كِرَ تِ» (4) . (5)

الإمام عليّ عليه السلام :مَن ذَكَرَ اللّهَ عز و جل فِي السِّرِّ فَقَد ذَكَرَ اللّهَ كَثِيرا ، إنَّ المُنافِقينَ كانوا يَذكُرونَ اللّهَ عَلانِيَةً ولا يَذكُرونَهُ فِي السِّرِّ ، فَقالَ اللّهُ عز و جل : «يُرَاءُونَ النَّاسَ وَلَا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلَا قَلِيلاً» (6) . (7)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 80 ح 4 وص 145 ح 8 ، معاني الأخبار : ص 193 ح 3 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 187 .
2- .غرر الحكم : ح 5579 .
3- .المحاسن : ج 1 ص 123 ح 135 ، بحار الأنوار : ج 83 ص 20 ح 34 .
4- .الأحزاب : 35 .
5- .سنن أبي داوود : ج 2 ص 70 ح 1451 ، سنن ابن ماجة : ج 1 ص 424 ح 1335 ؛ مجمع البيان : ج 8 ص 561 .
6- .النساء : 142 .
7- .الكافي : ج 2 ص 501 ح 2 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 160 ح 41 .

ص: 49

ب _ كسانى كه ياد كننده خدا به شمار مى آيند

ج _ كسانى كه بسيار يادكننده خدا به شمار مى آيند

امام صادق عليه السلام :از سخت ترين چيزهايى كه خداوند بر بندگانش واجب ساخته ، بسيار ياد كردنِ خداست . مقصودم ، «سبحان اللّه و الحمد للّه و لا إله إلّا اللّه و اللّه أكبر» نيست ، هر چند اين هم ياد خداست . مقصودم ، به ياد آوردن خدا در هنگام مواجه شدن با حلال و حرام اوست ، كه اگر فرمان بود ، آن را به كار ببندد و اگر نافرمانى بود ، رهايش كند .

ب _ كسانى كه ياد كننده خدا به شمار مى آيندامام على عليه السلام :شنونده ياد خدا [نيز] ياد كننده خداست .

امام باقر عليه السلام :هر مؤمنى كه نماز واجب را پاس بدارد و آن را به وقتش بخواند ، از غافلان نيست و اگر در آن نماز يكصد آيه بخواند ، از يادكنندگان است .

ج _ كسانى كه بسيار يادكننده خدا به شمار مى آيندپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس در شب ، بيدار شود و همسرش را هم بيدار كند و هر دو ، دو ركعت نماز بخوانند ، در شمارِ مردان و زنانى نوشته مى شوند كه بسيار ياد خدا مى كنند . (1)

امام على عليه السلام :هر كه خداوند عز و جل را در نهانْ ياد كند ، خدا را بسيار ياد كرده است . منافقان ، خداوند را در آشكار ، ياد مى كردند ؛ امّا در نهان ، يادش نمى كردند . پس خداوند عز و جل فرمود : «و با مردم ، ريا مى كنند و خداى را ياد نمى كنند ، مگر اندكى» .

.


1- .اشاره است به آيه 35 از سوره احزاب .

ص: 50

الإمام الصادق عليه السلام :تَسبيحُ فاطِمَةَ الزَّهراءِ عليهاالسلام مِنَ الذِّكرِ الكَثيرِ الَّذِي قالَ اللّهُ عز و جل : «اذْكُرُواْ اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا» . (1)

عنه عليه السلام :مَن باتَ عَلى تَسبيحِ فاطِمَةَ عليهاالسلام، كانَ مِنَ «الذَّ كِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَ الذَّ كِرَ تِ» . (2)

تهذيب الأحكام عن ابن بكير :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : قَولُ اللّهِ عز و جل : «اذْكُرُواْ اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا» ماذَا الذِّكرُ الكَثيرُ؟ قالَ : أن يُسَبِّحَ في دُبُرِ المَكتوبَةِ ثَلاثينَ مَرَّةً . (3)

الإمام الصادق عليه السلام_ في قَولِهِ تَعالى : «اذْكُرُواْ اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا» _: إذا ذَكَرَ العَبدُ رَبَّهُ فِي اليَومِ مِئَةَ مَرَّةٍ ، كانَ ذلِكَ كَثيرا . (4)

راجع : ص 16 (الحثّ على كثرة الذكر) .

د _ مَن ذِكرُهُ عِبادَةٌرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ذِكرُ عَلِيٍّ عِبادَةٌ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :ذِكرُ اللّهِ عز و جل عِبادَةٌ ، وذِكري عِبادَةٌ ، وذِكرُ عَلِيٍّ عِبادَةٌ ، وذِكرُ الأَئِمَّةِ مِن وُلدِهِ عِبادَةٌ . (6)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 500 ح 4 .
2- .مجمع البيان : ج 8 ص 561 ، بحار الأنوار : ج 22 ص 176 .
3- .تهذيب الأحكام : ج 2 ص 107 ح 405 ، قرب الإسناد : ص 169 ح 621 وفيه «ما أدنى» بدل «ماذا» .
4- .النوادر للأشعري : ص 137 ح 357 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 160 ح 38 .
5- .الفردوس : ج 2 ص 244 ح 3151 ؛ المناقب لابن شهر آشوب : ج 3 ص 202 .
6- .الاختصاص : ص 224 ، بحار الأنوار : ج 36 ص 370 ح 234 .

ص: 51

د _ كسانى كه ياد كردن از آنان ، عبادت است

امام صادق عليه السلام :تسبيح فاطمه زهرا عليهاالسلام از جمله همان «ياد بسيار» است كه خداوند عز و جلفرموده : «خدا را ياد كنيد ، يادى بسيار» .

امام صادق عليه السلام :هر كس شب در هنگام خوابيدن ، تسبيح فاطمه عليهاالسلام را بگويد ، از شمارِ مردان و زنانى است كه بسيار ياد خدا مى گويند .

تهذيب الأحكام_ به نقل از ابن بكير _: به امام صادق عليه السلام گفتم : مقصود از «ياد بسيار» در اين سخن خداوند عز و جل : «خدا را ياد كنيد ، يادى بسيار» چيست؟ فرمود : «اين كه در پايان نماز واجب ، سى مرتبه سبحان اللّه بگويد» .

امام صادق عليه السلام_ در باره اين سخن خداوند متعال : «خدا را ياد كنيد ، يادى بسيار» _: هر گاه بنده در روز ، صد مرتبه پروردگارش را ياد كند ، اين ، همان [يادِ ]بسيار است .

ر . ك : ص 17 (خدا را بسيار ياد كنيد) .

د _ كسانى كه ياد كردن از آنان ، عبادت استپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :على را ياد كردن ، عبادت است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند عز و جل را ياد كردن ، عبادت است . مرا ياد كردن ، عبادت است . على را ياد كردن ، عبادت است ، و امامانِ از نسل او را ياد كردن ، عبادت است .

.

ص: 52

عنه صلى الله عليه و آله :ذِكرُ الأَنبِياءِ مِن العبادَةِ ، وذِكرُ الصّالِحينَ كَفّارَةٌ ، وذِكرُ المَوتِ صَدَقَةٌ ، وذِكرُ القَبرِ يُقَرِّبُكُم مِن الجَنَّةِ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :شِيعَتُنَا الرُّحَماءُ بَينَهُم ، الَّذينَ إذا خَلَوا ذَكَرُوا اللّهَ ، (إنَّ ذِكرَنا مِن ذِكرِ اللّهِ) (2) إنّا إذا ذُكِرنا ذُكِرَ اللّهُ ، وإذا ذُكِرَ عَدُوُّنا ذُكِرَ الشَّيطانُ. (3)

1 / 4أقسامُ الذِّكرِالف _ الذِّكرُ بِاللِّسانِ وَالذِّكرُ عِندَ المُصيبَةِ وعِندَ ما حَرَّمَ اللّهُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :الذِّكرُ ذِكرانِ : ذِكرُ اللّهِ بِاللِّسانِ فَحَسَنٌ ، وذِكرُ اللّهِ عِندَ ما حَرَّمَ عَلَيكَ فَتُمسِكُ نَفسَكَ عَنهُ فَذلِكَ أفضَلُ . (4)

الإمام عليّ عليه السلام :الذِّكرُ ذِكرانِ : ذِكرُ اللّهِ عز و جل عِندَ المُصيبَةِ ، وأَفضَلُ مِن ذلِكَ ذِكرُ اللّهِ عِندَ ما حَرَّمَ عَلَيكَ فَيَكونُ حاجِزا . (5)

ب _ الأَذكارُ السَّبعَةُالخصال عن عبد اللّه بن حامد رفعه إلى بعض الصالحين عليهم السلام: الذِّكرُ مَقسومٌ عَلى سَبعَةِ أعضاءَ : اللِّسانِ ، وَالرُّوحِ ، وَالنَّفسِ ، وَالعَقلِ ، وَالمَعرِفَةِ ، وَالسِّرِّ ، وَالقَلبِ . وكُلُّ واحِدٍ مِنها يَحتاجُ إلَى الاِستِقامَةِ . فَأَمَّا استِقامَةُ اللِّسانِ فَصِدقُ الإِقرارِ ، وَاستِقامَةُ الرّوحِ صِدقُ الاِستِغفارِ ، وَاستِقامَةُ القَلبِ صِدقُ الاِعتِذارِ ، وَاستِقامَةُ العَقلِ صِدقُ الاِعتِبارِ ، وَاستِقامَةُ المَعرِفَةِ صِدقُ الاِفتِخارِ ، وَاستِقامَةُ السِّرِّ السُّرورُ بِعالَمِ الأَسرارِ ، وَاستِقامَةُ القَلبِ صِدقُ اليَقينِ ومَعرِفَةُ الجَبّارِ . فَذِكرُ اللِّسانِ الحَمدُ وَالثَّناءُ ، وذِكرُ النَّفسِ الجَهدُ وَالعَناءُ ، وذِكرُ الرُّوحِ الخَوفُ وَالرَّجاءُ ، وذِكرُ القَلبِ الصِّدقُ وَالصَّفاءُ ، وذِكرُ العَقلِ التَّعظيمُ وَالحَياءُ ، وذِكرُ المَعرِفَةِ التَّسليمُ وَالرِّضاءُ ، وذِكرُ السِّرِّ عَلى رُؤيَةِ اللِّقاءِ (6) . (7)

.


1- .كنز العمّال : ج 11 ص 477 ح 32247 وج 15 ص 864 ح 43438 .
2- .ما بين الهلالين لا يوجد في بحار الأنوار ، و الظاهر زيادته أو كونه نسخة بدل عمّا بعده.
3- .الكافي : ج 2 ص 186 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 74 ص 258 ح 55 .
4- .الفردوس : ج 2 ص 249 ح 3172 .
5- .الكافي : ج 2 ص 90 ح 11 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 164 ح 43 .
6- .في مشكاة الأنوار : «وذِكرُ السِّرِّ الرُّؤيَةُ وَاللِّقاءُ» .
7- .الخصال : ص 404 ، مشكاة الأنوار : ص 113 ح 261 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 153 ح 14 .

ص: 53

1 / 4 اقسام ياد خدا

اشاره

الف _ ياد كردن زبانى، ياد كردن در مصيبت، و ياد كردن در مواجهه

ب _ هفت گونه ياد كردن

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ياد كردن از پيامبران ، عبادت است . ياد كردن از نيكان ، مايه زدودن گناهان است . ياد كردن از مرگ ، صدقه است ، و ياد كردن از قبر ، شما را به بهشت ، نزديك مى كند .

امام صادق عليه السلام :شيعيان ما ، با يكديگر مهربان اند . آنان اند كه در خلوت و تنهايى خويش ، خدا را ياد مى كنند . ياد كردن از ما ، ياد كردن از خداست . هر گاه از ما ياد شود ، از خدا ياد شده است و هر گاه از دشمن ما ياد شود ، از شيطان ، ياد شده است .

1 / 4اقسام ياد خداالف _ ياد كردن زبانى، ياد كردن در مصيبت، و ياد كردن در مواجههپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ياد كردن [از خدا] ، دو گونه است : ياد كردن از خدا با زبان ، كه خوب است ؛ و به ياد خدا بودن در هنگام رو به رو شدن با آنچه بر تو حرام كرده است و خويشتندارى از ارتكاب آن ، كه اين ، برتر است .

امام على عليه السلام :ياد كردن از خدا ، دو گونه است : ياد خدا كردن در هنگام مصيبت ، و از اين برتر ، ياد خدا كردن در هنگام رو به رو شدن با حرام هاى اوست ؛ زيرا تو را از ارتكاب آنها باز مى دارد .

ب _ هفت گونه ياد كردنالخصال _ به نقل از عبد اللّه بن حامد ، از يكى از اهل بيت عليهم السلام _ :_ به نقل از عبد اللّه بن حامد ، از يكى از اهل بيت عليهم السلام _الخصال : ياد [خدا] ميان هفت عضو ، تقسيم شده است : زبان ، روان ، نفْس (/ تن) ، خِرد ، شناخت ، درون ، و دل . و هر يك از اينها را درستى بايد . درستى زبان ، به اقرار راستين است . درستى روان ، به آمرزش خواهى راستين است . درستى نفْس ، (1) به پوزش خواهى راستين است . درستى خِرد ، به پند آموختن راستين است . درستى شناخت ، به افتخار راستين است . درستى درون ، به شاد بودن به جهان نهان هاست ، و درستى دل ، به يقين راستين و شناخت [خداى] جبّار است . پس ، ياد كردن به زبان ، ستايش و تمجيد [خدا] است و ياد كردن به نفْس (/ تن) ، كوشش و رنج بردن است و ياد كردن به روان ، بيم و اميد است و ياد كردن به دل ، راستى و يك دلى است و ياد كردن به خِرد ، بزرگداشت و شرم [از خدا] است و ياد كردن به شناخت ، گردن نهادن و خرسندى است و ياد كردن به درون ، ديدار [و] ملاقات اوست .

.


1- .به قرينه ذكر «استقامة القلب» در ادامه متن حديث ، يا بايد اين جا «النفس» باشد و در استنساخ ، خطايى رخ داده باشد و يا مراد از «القلب» ، همان نفْس و جان باشد .

ص: 54

ج _ الذِّكرُ الخَفِيُّالكتاب«وَاذْكُر رَّبَّكَ فِى نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَخِيفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالْاصَالِ وَلَا تَكُن مِّنَ الْغَ_فِلِينَ» . (1)

الحديثالإمام الباقر أو الإمام الصادق عليهماالسلام :لا يَكتُبُ المَلَكُ إلّا ما سَمِعَ ، وقالَ اللّهُ عز و جل : «وَاذْكُر رَّبَّكَ فِى نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَخِيفَةً» فَلا يَعلَمُ ثَوابَ ذلِكَ الذِّكرِ في نَفسِ الرَّجُلِ غَيرُ اللّهِ عز و جللِعَظَمَتِهِ . (2)

الأمالي للطوسي عن أبي ذرّ :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : يا أباذَرٍّ ، اُذكُرِ اللّهَ ذِكرا خامِلاً . قُلتُ : يا رَسولَ اللّهِ ، مَا الذِّكرُ الخامِلُ؟ قالَ : الذِّكرُ الخَفِيُّ . (3)

.


1- .الأعراف : 205.
2- .الكافي : ج 2 ص 502 ح 4 ، الزهد للحسين بن سعيد : ص 53 ح 144 وليس فيه «لعظمته» .
3- .الأمالي للطوسي : ص 530 ح 1162 ؛ الزهد لابن المبارك : ص 50 ح 155 .

ص: 55

ج _ ياد كردن نهانى

ج _ ياد كردن نهانىقرآن«و در دل خويش، پروردگارت را بامدادان و شامگاهان ، با زارى و ترس و بى صداى بلند، ياد كن و از غافلان مباش» .

حديثامام باقر يا امام صادق عليهماالسلام :فرشته ، جز آنچه را مى شنود ، نمى نويسد ، و خداوند عز و جلفرموده است : «و پروردگارت را در دل خويش با زارى و ترس ، ياد كن» . پس [اندازه] پاداش اين ياد كردن درونىِ آدمى را به خاطر عظمتى كه دارد ، كسى جز خداوند عز و جل نمى داند .

الأمالى ، طوسى_ به نقل از ابو ذر _: پيامبر خدا فرمود : «اى ابو ذر! خدا را با ياد خامل ، ياد كن» . گفتم : ياد خامل چيست؟ فرمود : «ياد كردن نهانى» .

.

ص: 56

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :خَيرُ الذِّكرِ الخَفِيُّ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :الذِّكرُ (2) الَّذي لا يَسمَعُهُ الحَفَظَةُ يَزيدُ عَلَى الذِّكرِ الَّذي يَسمَعُهُ الحَفَظَةُ سَبعينَ ضِعفا . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ أولِياءَ اللّهِ سَكَتوا فَكانَ سُكوتُهُم ذِكرا ، ونَظَروا فَكانَ نَظَرُهُم عِبَرةً ، ونَطَقوا فَكانَ نُطقُهُم حِكمَةً . (4)

الإمام عليّ عليه السلام_ في صِفَةِ المُؤمِنِ _: حُزنُهُ في قَلبِهِ ، وبِشرُهُ في وَجهِهِ . . . قَلبُهُ بِذِكرِ اللّهِ مَعمورٌ . (5)

راجع : ص 92 (أهمّ مواطن الذكر / عند الخلوة). ص 104 ح 186 _ 188 .

د _ الذِّكرُ الجَلِيُّالإمام عليّ عليه السلام :طوبى لِمَن شَغَلَ قَلبَهُ بِالفِكرِ ، ولِسانَهُ بِالذِّكرِ . (6)

عنه عليه السلام :اِشغَلوا أنفُسَكُمِ بِالطّاعَةِ ، وألسِنَتَكُم بِالذِّكرِ ، وقُلوبَكُم بِالرِّضا فيما أحبَبتُم وكَرِهتُم . (7)

عنه عليه السلام :لِيَكُن جُلُّ كَلامِكُم ذِكرَ اللّهِ عز و جل . (8)

.


1- .مسند ابن حنبل : ج 1 ص 364 ح 1477 وص 381 ح 1559 ، مسند أبي يعلى : ج 1 ص 345 ح 727 .
2- .في الفردوس : «الذكر الخفي الذي ...» .
3- .شُعب الإيمان : ج 1 ص 407 ح 555 ، الفردوس : ج 2 ص 249 ح 3170 .
4- .الكافي : ج 2 ص 237 ح 25 ، بحار الأنوار : ج 69 ص 288 ح 23 .
5- .ذكره الخواصّ : ص 138 ؛ بحار الأنوار : ج 78 ص 73 ح 41.
6- .غررالحكم : ح 5942 .
7- .غررالحكم : ح 2498 .
8- .الخصال : ص 620 ح 10 ، تحف العقول : ص 110 ، بحار الأنوار : ج 10 ص 99 ح 1.

ص: 57

د _ ياد كردن آشكار

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بهترين ياد كردن [از خدا] ، ياد كردن نهانى است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ياد كردن نهانى [از خدا] كه [حتّى] فرشتگان نگهبان [انسان] ، آن را نشنوند ، هفتاد بار بهتر از آن ياد كردنى است كه فرشتگان نگهبان بشنوند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اولياى خدا ، سكوت مى كنند و سكوتشان ياد [خدا] است ، و مى نگرند و نگريستنشان توأم با عبرت آموختن است ، و سخن مى گويند و سخنشان حكمت است .

امام على عليه السلام_ در توصيف مؤمن _: اندوه او در دلش است و شادى او در چهره اش ... . دل او به ياد خدا ، آباد است .

ر . ك : ص 93 (مهم ترين اوقات ياد خدا / در تنهايى) و ص 105 ح 186 _ 188 .

د _ ياد كردن آشكارامام على عليه السلام :خوشا به حال كسى كه دلش را به انديشيدن ، مشغول داشت و زبانش را به ياد خدا .

امام على عليه السلام :جان هاى خويش را به طاعت ، مشغول داريد و زبان هايتان را به ذكر و دل هايتان را به رضايت از آنچه خوش داريد و خوش نمى داريد .

امام على عليه السلام :بايد بيشترين گفتار شما ، ياد خداوند عز و جل باشد .

.

ص: 58

الإمام الصادق عليه السلام :كانَ فيما وَعَظَ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى بِهِ عِيسَى بنَ مَريَمَ عليه السلام : . . . يا عيسى ، أحيِ ذِكري بِلِسانِكَ ، وَليَكُن وُدّي في قَلبِكَ . . . . يا عيسى ، اِبكِ عَلى نَفسِكَ فِي الصَّلاةِ ، وَانقُل قَدَمَيكَ إلى مَواضِعِ الصَّلَواتِ ، وأسمِعني لَذاذَةَ نُطقِكَ بِذِكري ، فَإِنَّ صَنيعي إلَيكَ حَسَنٌ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام_ مِن دُعائِهِ المَعروفِ بِدُعاءِ كُمَيلٍ _: وَاجعَل لِساني بِذِكرِكَ لَهِجا (2) ، و قَلبي بِحُبِّكَ مُتَيَّما (3) . (4)

الإمام الصادق عليه السلام :اللّهُمَّ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاجعَلِ اليَقينَ في قَلبي ، وَالنّورَ في بَصَري ، وَالنَّصيحَةَ في صَدري ، وذِكرَكَ بِاللَّيلِ وَالنَّهارِ عَلى لِساني . (5)

راجع : ص 22 (الحثّ على ذكر اللّه في كلّ حال) .

1 / 5أسبابُ الذِّكرِالف _ المَعرِفَةُالإمام عليّ عليه السلام :سَهَرُ العُيونِ بِذِكرِ اللّهِ خُلصانُ العارِفينَ ، وحُلوانُ (6) المُقَرَّبينَ . (7)

.


1- .الأمالي للصدوق : ص 607 ح 841 ، الكافي : ج 8 ص 132 ح 103 عن عليّ بن أسباط عنهم عليهم السلام .
2- .لَهِج بالشيء : إذا وَلِع به (النهاية : ج 4 ص 281) .
3- .متيَّم : أي معبَّد مذلَّل. وتيّمه الحبُّ : إذا استولى عليه (النهاية : ج 1 ص 203) .
4- .مصباح المتهجّد : ص 850 ح 910 ، الإقبال : ج 3 ص 337 .
5- .تهذيب الأحكام : ج 3 ص 75 ح 233 ، المقنعة : ص 176 .
6- .أي لذّة ؛ حلا لي الشيء : لذّ (المصباح المنير : ص 149) .
7- .غرر الحكم : ح 5612 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 286 ح 5163 وفيه «ودأب» بدل «وحلوان» .

ص: 59

1 / 5 عوامل ياد خدا

اشاره

الف _ شناخت

امام صادق عليه السلام :از جمله اندرزهاى خداوند _ تبارك و تعالى _ به عيسى بن مريم عليه السلام اين بود كه : « ... اى عيسى! ياد مرا با زبانت ، زنده بدار و محبّتم را در دلت بدار ... . اى عيسى! در نماز ، بر حال خويشتن ، گريه كن و به سوى جايگاه هاى نماز ، گام بردار و لذّت زبان گشودنت به ياد مرا به من بشنوان ؛ چرا كه من با تو نيكى كرده ام» .

امام على عليه السلام_ از دعاى ايشان معروف به «دعاى كميل» _: زبانم را پيوسته به ياد خودت ، گويا كن و دلم را اسير محبّتت گردان .

امام صادق عليه السلام :بار خدايا ! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و در دلم يقين ، و در ديده ام روشنايى ، و در سينه ام خلوص قرار بده و زبانم را شب و روز به ياد خودت گويا ساز .

ر . ك : ص 23 (ترغيب به ياد خدا در همه احوال) .

1 / 5عوامل ياد خداالف _ شناختامام على عليه السلام :شب زنده دارى با ياد خدا ، يار دمساز عارفان و شيرينى مقرّبان است .

.

ص: 60

ب _ المَحَبَّةُالإمام عليّ عليه السلام :مَن أحَبَّ شَيئا لَهِجَ بِذِكرِهِ . (1)

ج _ الإلهامُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما مِن يَومٍ ولا لَيلَةٍ ولا ساعَةٍ إلّا وللّهِِ فيهِ صَدَقَةٌ يَمُنُّ بِها عَلى مَن يَشاءُ مِن عِبادِهِ ، وما مَنَّ اللّهُ تَعالى عَلى عِبادِهِ بِمِثلِ أن يُلهِمَهُم ذِكرَهُ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :الذِّكرُ لَيسَ مِن مَراسِمِ اللِّسانِ ، ولا مِن مَناسِمِ 3 الفِكرِ ، ولكِنَّهُ أوَّلٌ مِنَ المَذكورِ ، وثانٍ مِنَ الذّاكِرِ . (3)

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ إنّي أتَقَرَّبُ إلَيكَ بِذِكرِكَ ، وأستَشفِعُ بِكَ إلى نَفسِكَ ، وأسَأَ لُكَ بِجودِكَ أن تُدنِيَني مِن قُربِكَ ، وأن تُوزِعَني شُكرَكَ ، وأن تُلهِمَني ذِكرَكَ . (4)

د _ ذِكرُ القَبرِسعد السعود :مِن زَبورِ داوودَ عليه السلام . . . : لَو تَفَكَّرتُم في خُشونَةِ الثَّرى (5) ، ووَحشَةِ القَبرِ وظُلمَتِهِ ، لَقَلَّ كَلامُكُم ، وكَثُرَ ذِكرُكُم وَاشتِغالُكُم لي . (6)

.


1- .غررالحكم : ح 7851 .
2- .تفسير القرطبي : ج 9 ص 347 ، الدرّ المنثور : ج 1 ص 363 .
3- .غررالحكم : ح 2091.
4- .مصباح المتهجّد : ص 845 ح 910 ، الإقبال : ج 3 ص 332 .
5- .في المصدر : «خسوفة الثرى» ، والتصويب من بحار الأنوار.
6- .سعد السعود : ص 47 ، بحار الأنوار : ج 14 ص 44 .

ص: 61

ب _ دوست داشتن

ج _ الهام

د _ به ياد آوردن قبر

ب _ دوست داشتنامام على عليه السلام :هر كه چيزى را دوست بدارد ، نام آن ، همواره وِرد زبانش مى شود .

ج _ الهامپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ روز و شبى و ساعتى نيست ، مگر اين كه خداوند در آن ، صدقه اى دارد و آن را به هر يك از بندگانش كه بخواهد ، عطا مى كند و خداوند متعال به بندگانش ، چيزى چونان الهام كردن يادش عطا نكرده است .

امام على عليه السلام :خدا را ياد كردن ، نه از آداب زبان است و نه از راه هاى انديشه ؛ بلكه نخست از ياد شونده (خدا) است و سپس از ياد كننده . (1)

امام على عليه السلام :بار خدايا ! با ياد تو ، به درگاه تو تقرّب مى جويم و تو را شفيع خويش در پيشگاهت قرار مى دهم و به بخشندگى ات ، از تو مى خواهم كه مرا به مقام قُربَت نزديك گردانى و سپاس گزارى از خودت را در دلم افكنى و ياد خودت را به من الهام فرمايى .

د _ به ياد آوردن قبرسعد السعود :از زبور داوود عليه السلام ... است كه : «اگر در باره درشتى خاك [گور] و تنهايى و تاريكى قبر مى انديشيديد ، بى گمان ، كمتر سخن مى گفتيد و بيشتر مرا ياد مى كرديد و به من سرگرم مى شديد» .

.


1- .يعنى اين ، خداوند متعال است كه به بنده توفيق مى دهد و اسباب ياد خود را براى بنده فراهم مى آورد . پس ذكر ، در مرتبه اوّل ، از جانب خود خداست و سپس از بنده كه به آن مى پردازد و بر زبانش مى آورد .

ص: 62

ه _ العَمَلُ بِمَرضاةِ اللّهِالإمام عليّ عليه السلام_ في ذِكرِ حَديثِ مِعراجِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله _: قالَ اللّهُ عز و جل : . . . مَن عَمِلَ بِرِضائي اُلزِمُهُ ثَلاثَ خِصالٍ : اُعَرِّفُهُ شُكرا لا يُخالِطُهُ الجَهلُ ، وذِكرا لا يُخالِطُهُ النِّسيانُ ، ومَحَبَّةً لا يُؤثِرُ عَلى مَحَبَّتي مَحَبَّةَ المَخلوقينَ . (1)

و _ تِلكَ الخِصالُالإمام عليّ عليه السلام_ في ذِكرِ حَديثِ مِعراجِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله _: إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله سَأَلَ رَبَّهُ سُبحانَهُ لَيلَةَ المِعراجِ فَقالَ : . . . إلهي كَيفَ أزهَدُ فِي الدُّنيا؟ فَقالَ : خُذ مِنَ الدُّنيا حَفنا (2) مِنَ الطَّعامِ وَالشَّرابِ وَاللِّباسِ، ولا تَدَّخِر لِغَدٍ ، ودُم عَلى ذِكري . فَقالَ : يا رَبِّ كَيفَ أدومُ عَلى ذِكرِكَ؟ فَقالَ : بِالخَلوَةِ عَنِ النّاسِ ، وبُغضِكَ الحُلوَ وَالحامِضَ ، وفَراغِ بَطنِكَ وبَيتِكَ مِنَ الدُّنيا . (3)

1 / 6آفاتُ الذِّكرِالف _ وَسوَسَةُ الشَّيطانِالكتاب«اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطَ_نُ فَأَنسَاهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ أُوْلَئِكَ حِزْبُ الشَّيْطَ_نِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطَ_نِ هُمُ الْخَ_سِرُونَ» . (4)

.


1- .إرشاد القلوب : ص 204 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 28 ح 6.
2- .حَفَنتُ لفلانٍ حَفنَةً : أعطيتُه قليلاً (الصحاح : ج 5 ص 2102) .
3- .إرشاد القلوب : ص 199 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 21 ح 6.
4- .المجادلة : 19.

ص: 63

ه _ كار كردن براى خشنودى خدا

و _ چند عامل ديگر

1 / 6 آفت هاى ياد خدا

اشاره

الف _ وسوسه شيطان

ه _ كار كردن براى خشنودى خداامام على عليه السلام_ در بيان حديث معراج پيامبر صلى الله عليه و آله _: خداوند عز و جل فرمود : « ... هر كس براى خشنودى من كار كند ، سه ويژگى را به او مى دهم : شُكرى را به او مى شناسانم كه جهل با آن آميخته نباشد ، يادى را به او مى شناسانم كه فراموشى با آن نباشد ، و محبّتى را به او مى شناسانم كه هيچ گاه محبّت به مخلوق را بر محبّت من برنگزيند» .

و _ چند عامل ديگرامام على عليه السلام_ در بيان حديث معراج پيامبر صلى الله عليه و آله _: در شب معراج ، پيامبر صلى الله عليه و آله از خداوند سبحان پرسيد : ... معبودا ! چگونه به دنيا زهد ورزم؟ فرمود : «از دنيا ، مشتى غذا و آب و لباس برگير و [چيزى] براى فردا ذخيره مكن و بر ياد من ، مداومت كن» . [پيامبر صلى الله عليه و آله ] گفت : پروردگارا ! چگونه بر ياد تو مداومت ورزم؟ فرمود : «با خلوت گزيدن از مردم ، و خوش نداشتن شيرين و ترش ، و تهى داشتن شكم و خانه ات از دنيا» .

1 / 6آفت هاى ياد خداالف _ وسوسه شيطانقرآن«شيطان ، بر آنان چيره شده و خدا را از يادشان برده است . آنان ، حزب شيطان اند. آگاه باش كه حزب شيطان ، همان زيانكاران اند» .

.

ص: 64

«إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَ_نُ أَن يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَ وَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِى الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ وَيَصُدَّكُمْ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلَوةِ فَهَلْ أَنتُم مُّنتَهُونَ» . (1)

الحديثالإمام عليّ عليه السلام :كُلُّ ما ألهى عَن ذِكرِ اللّهِ فَهُوَ مِن إبليسَ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :مَا اجتَمَعَ مِن أصحابِنا جَماعَةٌ في ذِكرِ اللّهِ أو في شَيءٍ مِن ذِكرِنا ، إلّا بَعَثَ إبليسُ شَيطانا في عُنُقِهِ شَريطٌ لِيُفَرِّقَ جَماعَتَهُم . (3)

ب _ العالِمُ المَفتونُ بِالدُّنياالإمام الكاظم عليه السلام :أوحَى اللّهُ تَعالى إلى داوودَ عليه السلام : قُل لِعِبادي لا يَجعَلوا بَيني وبَينَهُم عالِما مَفتونا بِالدُّنيا ؛ فَيَصُدَّهُم عَن ذِكري وعَن طَريقِ مَحَبَّتي ومُناجاتي ، اُولئِكَ قُطّاعُ الطَّريقِ مِن عِبادي ، إنَّ أدنى ما أنَا صانِعٌ بِهِم أن أنزِعَ حَلاوَةَ مَحَبَّتي ومُناجاتي مِن قُلوبِهِم . (4)

ج _ حُبُّ الدُّنياالكتاب«يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تُلْهِكُمْ أَمْوَ لُكُمْ وَ لَا أَوْلَ_دُكُمْ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَ مَن يَفْعَلْ ذَ لِكَ فَأُوْلَ_ئِكَ هُمُ الْخَ_سِرُونَ» . (5)

.


1- .المائدة : 91.
2- .تنبيه الخواطر : ج 2 ص 170.
3- .شرح الأخبار : ج 3 ص 459 ح 1344 .
4- .تحف العقول : ص 397 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 312 ح 1.
5- .المنافقون : 9.

ص: 65

ب _ عالِم فريفته دنيا

ج _ دنيا دوستى

«همانا شيطان مى خواهد با شراب و قمار (بُرد و باخت) ، ميان شما دشمنى و كينه ايجاد كند و شما را از ياد خدا و از نماز ، باز دارد. پس آيا شما دست بر مى داريد؟» .

حديثامام على عليه السلام :هر آنچه از ياد خدا غافل گردانَد ، از ابليس است .

امام صادق عليه السلام :هيچ گاه گروهى از ياران ما براى ياد كردن از خدا يا براى ياد كردن از ما گرد نمى آيند ، مگر آن كه ابليس ، شيطانى شلّاق به گردن را مى فرستد تا جمع آنان را بپراكنَد .

ب _ عالِم فريفته دنياامام كاظم عليه السلام :خداوند متعال به داوود عليه السلام وحى فرمود : «به بندگانم بگو كه : عالِم فريفته دنيايى را ميان من و خود ، قرار ندهند ؛ چرا كه آنان را از ياد من و از راه محبّت من و راز و نياز با من ، باز مى دارد . اينان ، راهزنان بندگان من هستند . كمترين كارى كه من با ايشان مى كنم ، اين است كه شيرينى محبّتم و راز و نياز با خودم را از دل هايشان مى گيرم» .

ج _ دنيا دوستىقرآن«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! [ زنهار ] اموال شما و فرزندانتان ، شما را از ياد خدا غافل نگرداند و كسانى كه چنين كنند، آنان ، زيانكاران اند» .

.

ص: 66

«فَأَعْرِضْ عَن مَّن تَوَلَّى عَن ذِكْرِنَا وَ لَمْ يُرِدْ إِلَا الْحَيَوةَ الدُّنْيَا» . (1)

راجع : ص : 32 .

الحديثالإمام الصادق عليه السلام_ مِن دُعائِهِ عِندَ وَداعِ قَبرِ الحُسَينِ عليه السلام _: اللّهُمَّ لا تَشغَلني فِي الدُّنيا عَن شُكرِ نِعمَتِكَ ، ولا بِإِكثارٍ فيها فَتُلهِيَني عَجائِبُ بَهجَتِها ، وتَفتِنَني زَهرَتُها . (2)

د _ سوءُ العَمَلِالكتاب«كَلَا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِم مَّا كَانُواْ يَكْسِبُونَ * كَلَا إِنَّهُمْ عَن رَّبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَّمَحْجُوبُونَ» . (3)

الحديثالإمام عليّ عليه السلام :مَن صَدِئَ بِالإِثمِ ، عَشا (4) عَن ذِكرِ اللّهِ عز و جل . (5)

ه _ طولُ الأَمَلِالإمام عليّ عليه السلام :اِعلَموا أنَّ الأَمَلَ يُسهِي العَقلَ ، ويُنسِي الذِّكرَ . (6)

.


1- .النجم : 29.
2- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 598 ح 3200 ، كامل الزيارات : ص 436 ح 669 .
3- .المطفّفين : 14 و 15 . أي غلب على قلوبهم كسب الذنوب كما يرين الخمر على عقل السكران ، والرَّيْن : الحجاب الكثيف (مجمع البحرين : ج 2 ص 761).
4- .قال الطريحي : قوله تعالى : «وَ مَن يَعْشُ عَن ذِكْرِ الرَّحْمَ_نِ» (الزخرف : 36): أي يُظلِمُ بَصَرُه عن ذِكر اللّه ، كأنّ عليه غشاوة. يقال : عَشَوتُ إلى النّار : إذا استَدلَلتَ عليها ببصر ضعيف. وقيل : يُعرِضُ عنه (مجمع البحرين : ج 2 ص 1220). وفي بحارالأنوار : «أعشى» .
5- .الخصال : ص 633 ح 10 ، بحارالأنوار : ج 10 ص 112 .
6- .نهج البلاغة : الخطبة 86 .

ص: 67

د _ بدى كردار

ه _ درازى آرزو

«پس، از هر كه از ياد ما روى بر تافته و جز زندگى دنيا را نخواسته ، روى برتاب» .

ر . ك : ص : آيه 32 .

حديثامام صادق عليه السلام_ از دعاى ايشان هنگام وداع با قبر امام حسين عليه السلام _: بار خدايا ! مرا در دنيا از شكر نعمتت غافل مگردان و نه چندان در دنيا بر نعمتم بيفزاى كه خرّمى شگفت آن ، مرا سرگرم سازد و زرق و برقش مرا بفريبد .

د _ بدى كردارقرآن«نه چنين است ؛ بلكه آنچه مرتكب مى شدند ، بر دل هايشان زنگار نشانده است . زهى پندار! آنان در آن روز، از پروردگارشان ، سخت در پرده اند» .

حديثامام على عليه السلام :هر كه [دلش] از گناهْ زنگار بگيرد ، نسبت به ياد خداوند عز و جل كور مى شود .

ه _ درازى آرزوامام على عليه السلام :بدانيد كه آرزو ، خِرد را غافل مى كند و ياد خدا را به فراموشى مى سپارد .

.

ص: 68

و _ اِتِّباعُ الشَّهوَةِالإمام عليّ عليه السلام :لَيسَ فِي المَعاصي أشَدُّ مِنِ اتِّباعِ الشَّهوَةِ ، فَلا تُطيعوها فَيَشغَلَكُم عَنِ اللّهِ . (1)

ز _ فُضولُ النَّظَرِالإمام عليّ عليه السلام :لَيسَ فِي البَدَنِ شَيءٌ أقَلُّ شُكرا مِنَ العَينِ ، فَلا تُعطُوها سُؤلَها فَتَشغَلَكُم عَن ذِكرِ اللّهِ عز و جل . (2)

ح _ الاِشتِغالُ بِذِكرِ النّاسِالإمام عليّ عليه السلام :مَنِ اشتَغَلَ بِذِكرِ النّاسِ ، قَطَعَهُ اللّهُ سُبحانَهُ عَن ذِكرِهِ . (3)

عنه عليه السلام :إذا رَأَيتَ اللّهَ يُؤنِسُكَ بِخَلقِهِ ، ويُوحِشُكَ مِن ذِكرِهِ ، فَقَد أبغَضَكَ . (4)

ط _ الخُصومَةُالإمام الصادق عليه السلام :إيّاكُم وَالخُصومَةَ فِي الدِّينِ ؛ فَإِنَّها تَشغَلُ القَلبَ عَن ذِكرِ اللّهِ عز و جل . (5)

ى _ عَدَمُ العَمَلِ بِالعِلمِعدّة الداعي :أوحَى اللّهُ إلى داوودَ عليه السلام : إنَّ أهوَنَ ما أنَا صانِعٌ بِعَبدٍ غَيرِ عامِلٍ بِعِلمِهِ ، مِن سَبعينَ عُقوبَةً باطِنِيَّةً ؛ أن اُخرِجَ مِن قَلبِهِ حَلاوَةَ ذِكري . (6)

.


1- .غرر الحكم : ح 7520 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 411 ح 6989 وفيه «فيقطعكم» بدل «فيشغلكم».
2- .الخصال : ص 629 ح 10 ، تحف العقول : ص 119 ، بحار الأنوار : ج 10 ص 107 ح 1.
3- .غرر الحكم : ح 8234 .
4- .غرر الحكم : ح 4041 .
5- .الأمالي للصدوق : ص 503 ح 691 ، الكافي : ج 2 ص 301 ح 8 وليس فيه «في الدين» و «عن ذكر اللّه » .
6- .عدّة الداعي : ص 69 ، مصباح الشريعة : ص 345 ، بحار الأنوار : ج 2 ص 32 ح 25.

ص: 69

و _ پيروى از هوس

ز _ نگاه بيهوده

ح _ پرداختن به ياد مردم

ط _ ستيزه گرى

ى _ عمل نكردن به علم

و _ پيروى از هوسامام على عليه السلام :در ميان گناهان ، [گناهى] بدتر از پيروى كردن از هوس نيست . پس ، آن را فرمان نبريد كه شما را از خدا باز مى دارد .

ز _ نگاه بيهودهامام على عليه السلام :در بدن ، عضوى كم سپاس تر از چشم نيست . پس ، خواهش آن را بر آورده نسازيد ؛ چرا كه شما را از ياد خدا باز مى دارد .

ح _ پرداختن به ياد مردمامام على عليه السلام :هر كه به ياد مردم بپردازد ، خداوند سبحان ، او را از ياد خودش محروم مى سازد .

امام على عليه السلام :هر گاه ديدى كه خداوند ، تو را با خلقش مأنوس و از ياد خودش بيگانه ساخته است ، بى گمان ، تو را دشمن داشته است .

ط _ ستيزه گرىامام صادق عليه السلام :از ستيزه گرى در دين بپرهيزيد ؛ زيرا دل را از ياد خداوند عز و جل باز مى دارد .

ى _ عمل نكردن به علمعدّة الداعى :خداوند به داوود عليه السلام وحى فرمود كه : «از ميان هفتاد كيفر درونى ، كمترين كارى كه با بنده عمل نكننده به علمش مى كنم ، اين است كه شيرينى يادم را از دلش بيرون مى برم» .

.

ص: 70

ك _ المَلاهيالإمام الصادق عليه السلام :المَلاهِي الَّتي تَصُدُّ عَن ذِكرِ اللّهِ تَبارَكَ وتَعالى مَكروهَةٌ ؛ كَالغِناءِ وضَربِ الأَوتارِ . (1)

ل _ الجَهلُتحف العقول_ في ذِكرِ مَسائِلِ شَمعونَ الرّاهِبِ لِلنَّبِيِّ صلى الله عليه و آله _: قالَ شَمعونُ : فَأَخبِرني عَن أعلامِ الجاهِلِ . فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : . . . لا يُحِبُّ اللّهَ ولا يُراقِبُهُ ، ولا يَستَحيي مِنَ اللّهِ ولا يَذكُرُهُ . (2)

م _ البِطنَةُ وَالغِرَّةُالإمام زين العابدين عليه السلام :اِعلَم وَيحَكَ يَابنَ آدَمَ ! إنَّ قَسوَةَ البِطنَةِ (3) ، وكِظَّةَ (4) المِلأَةِ ، و سُكرَ الشِّبَعِ ، وغِرَّةَ (5) المُلكِ ، مِمّا يُثَبِّطُ ويُبطِئُ عَنِ العَمَلِ ، ويُنسِي الذِّكرَ . (6)

1 / 7آدابُ الذِّكرِالف _ الطَّهارَةُالكتاب«يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَوةِ فَاغْسِلُواْ وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُواْ بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَإِن كُنتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُواْ وَإِن كُنتُم مَّرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْجَاءَ أَحَدٌ مِّنكُم مِّنَ الْغَائِطِ أَوْ لَ_مَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُواْ مَاءً فَتَيَمَّمُواْ صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُواْ بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُم مِّنْهُ مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُم مِّنْ حَرَجٍ وَلَ_كِن يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ» . (7)

.


1- .الخصال : ص 610 ح 9 ، تحف العقول : ص 423 عن الإمام الرضا عليه السلام وليس فيه «مكروهة» .
2- .تحف العقول : ص 18 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 119 ح 11.
3- .البطنة : امتلاء البطن من الطعام (لسان العرب : ج 13 ص 53).
4- .الكِظَّةُ : غمٌّ وغلظةٌ يجدها في بطنه وامتلاء (لسان العرب : ج 7 ص 457) .
5- .غِرَّة : أي اغترار(النهاية : ج 3 ص 355).
6- .تحف العقول : ص 273 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 129 ح 1.
7- .المائدة : 6. جدير بالذكر أنّ الآية تدلّ على وجوب الطهارة في الصلاة لا في مطلق الذكر .

ص: 71

ك _ سرگرمى ها

ل _ نادانى

م _ پُرخورى و غرور

1 / 7 آداب ياد خدا

اشاره

الف _ پاك بودن

ك _ سرگرمى هاامام صادق عليه السلام :سرگرمى هايى كه از ياد خداوند _ تبارك و تعالى _ باز مى دارند ، ناپسندند ، مانند : آوازه خوانى و تار زدن .

ل _ نادانىتحف العقول_ در بيان پرسش هاى شمعونِ راهب از پيامبر صلى الله عليه و آله _: شمعون گفت : مرا از نشانه هاى نادان ، خبر ده . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : « ... خدا را دوست ندارد و از او حساب نمى برد و از خدا شرم نمى كند و او را در ياد ندارد» .

م _ پُرخورى و غرورامام زين العابدين عليه السلام :بدان _ اى بيچاره آدميزاد _ كه پُرخورى و سنگينى معده و مستىِ سيرى و غرور قدرت ، از عوامل باز دارنده و كند كننده عمل اند و ياد خدا را به فراموشى مى سپارند .

1 / 7آداب ياد خداالف _ پاك بودنقرآن«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! چون به [ عزم ] نماز برمى خيزيد، صورتتان را و دست هايتان را تا آرنج بشوييد و سرهاى خودتان را و پاهايتان را تا برآمدگى پيشين ، مسح كنيد و اگر جُنُب بوديد ، خود را پاك كنيد (غسل نماييد) و اگر بيمار يا در سفر بوديد، يا يكى از شما از قضاى حاجت آمد، يا با زنانْ نزديكى كرده ايد و آبى نيافتيد ، پس با خاكى پاك ، تيمّم كنيد و از آن ، به صورت و دست هايتان بكشيد. خدا نمى خواهد بر شما تنگ بگيرد ؛ ليكن مى خواهد شما را پاك، و نعمتش را بر شما تمام گرداند ، باشد كه سپاس [ او ] بگزاريد» .

.

ص: 72

راجع : النساء : 43 .

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنّي كَرِهتُ أن أذكُرَ اللّهَ عز و جل إلّا عَلى طُهرٍ . (1)

ب _ الخُشوعُالكتاب«أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَ مَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لَا يَكُونُواْ كَالَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَ_بَ مِن قَبْلُ فَطَالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ كَثِيرٌ مِّنْهُمْ فَ_سِقُونَ» . (2)

«وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ * الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ الصَّ_بِرِينَ عَلَى مَا أَصَابَهُمْ وَ الْمُقِيمِى الصَّلَوةِ وَ مِمَّا رَزَقْنَ_هُمْ يُنفِقُونَ» . (3)

راجع : الأعراف : 205 ، الأنفال : 2 .

الحديثالإمام الصادق عليه السلام :قالَ اللّهُ عز و جل لِموسى عليه السلام : أكثِر ذِكري بِاللَّيلِ وَالنَّهارِ ، وكُن عِندَ ذِكري خاشِعا ، وعِندَ بَلائي صابِرا ، وَاطمَئِنَّ عِندَ ذِكري ، وَاعبُدني ولا تُشرِك بي شَيئا ، إليَّ المَصيرُ . (4)

.


1- .سنن أبي داوود : ج 1 ص 5 ح 17 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 272 ح 592 .
2- .الحديد : 16.
3- .الحجّ : 34 و 35. والمخبتين : أي المتواضعين (مفردات ألفاظ القرآن : ص 272) .
4- .الكافي : ج 2 ص 497 ح 9 ، بحار الأنوار : ج 13 ص 343 ح 22 .

ص: 73

ب _ خشوع

ر . ك : النساء : 43 .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :من خوش ندارم كه خداوند عز و جل را ياد كنم ، مگر آن كه باطهارت باشم .

ب _ خشوعقرآن«آيا براى كسانى كه ايمان آورده اند ، هنگام آن نرسيده كه دل هايشان به ياد خدا و آن حقيقتى كه نازل شده ، نرم [ و فروتن ] گردد و مانند كسانى نباشند كه از پيش ، بدانها كتاب داده شد و [ عمر و ] انتظار ، بر آنان به درازا كشيد و دل هايشان سخت گرديد و بسيارى از آنها فاسق بودند؟» .

«و فروتنان را بشارت ده ؛ همانان كه چون خدا ياد شود، دل هايشان خشيت مى يابد و [ آنان كه ] بر هر چه بر سرشان آيد ، صبر پيشه گان اند و بر پا دارندگان نمازند و از آنچه روزى شان داده ايم ، انفاق مى كنند» .

ر . ك : الأعراف : 205 و الانفال : 2 .

حديثامام صادق عليه السلام :خداوند عز و جل به موسى عليه السلام فرمود : «در شب و روز ، مرا بسيار ياد كن و هنگام ياد كردن از من ، خاشع و در بلايم ، شكيبا باش و به گاه ياد كردن از من ،آرام باش و مرا بندگى كن و چيزى را انباز من مدار . حركت ، به سوى من است» .

.

ص: 74

الكافي عن عليّ بن أسباط عنهم عليهم السلام: فيما وَعَظَ اللّهُ عز و جل بِهِ عيسى عليه السلام : يا عيسى . . . اِعلَم أنَّ دُنياكَ مُؤَدِّيَتُكَ إلَيَّ ، وأنّي آخِذُكَ بِعِلمي ، فَكُن ذَليلَ النَّفسِ عِندَ ذِكري ، خاشِعَ القَلبِ حينَ تَذكُرُني ، يَقظانَ عِندَ نَومِ الغافِلينَ . (1)

ج _ الخُلوصُالإمام عليّ عليه السلام :اُذكُروا اللّهَ ذِكرا خالِصا ؛ تَحيَوا بِهِ أفضَلَ الحَياةِ ، وتَسلُكوا بِهِ طَريقَ النَّجاةِ . (2)

د _ التَّقوىرسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا يَقبَلُ اللّهُ ذِكرَهُ إلّا مِمَّنِ اتَّقى وطَهَّرَ قَلبَهُ ، وأكرِمُوا اللّهَ أن يَرى مِنكُم ما نَهاكُم عَنهُ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :وَيلٌ لِمَن يُكثِرُ ذِكرَ اللّهِ بِلِسانِهِ ، ويَعصِي اللّهَ في عَمَلِهِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :الذّاكِرُ بِلا عَمَلٍ ، كَالرّامي بِلا وَتَرٍ . (5)

ه _ التَّعظيمُرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في وَصِيَّتِهِ لِأَبي ذَرٍّ الغِفارِيِّ _: يا أبا ذَرٍّ ، لِيَعظُم جَلالُ اللّهِ في صَدرِكَ ، فَلا تَذكُرهُ كَما يَذكُرُهُ الجاهِلُ عِندَ الكَلبِ : «اللّهُمَّ أخزِهِ» ، وعِندَ الخِنزِيرِ : «اللّهُمَّ أخزِهِ» . (6)

.


1- .الكافي : ج 8 ص 131 ح 103.
2- .الكافي : ج 8 ص 17 ح 3 ، تحف العقول : ص 202 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 39 ح 16.
3- .كنز العمّال : ج 2 ص 243 ح 3931 نقلاً عن ابن صصري في أماليه .
4- .الفردوس : ج 4 ص 400 ح 7160 ، كنزالعمّال : ج 16 ص 16 ح 43738.
5- .جامع الأحاديث للقمّي : ص 79.
6- .مكارم الأخلاق : ج 2 ص 370 ح 2661 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 58 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 82 ح 3.

ص: 75

ج _ خلوص

د _ پرهيزگارى

ه _ بزرگداشت

الكافى_ به نقل از على بن اسباط ، از امامان عليهم السلام _: از جمله اندرزهاى خداوند عز و جل به عيسى عليه السلام اين بود كه : «اى عيسى ! ... بدان كه دنيايت ، تو را به سوى من مى كشاند و من با علم خويش ، بر تو احاطه دارم . پس در هنگام ياد كردن از من ، فروتن باش و آن گاه كه مرا ياد مى كنى ، دلت خاشع باشد و آن گاه كه غافلان در خواب [غفلت]اند ، تو بيدار باش» .

ج _ خلوصامام على عليه السلام :خدا را خالصانه ياد كنيد تا بدين وسيله ، به بهترين وجه ، زندگى كنيد و راه نجات را بپوييد .

د _ پرهيزگارىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند ، ذكر خويش را نمى پذيرد ، مگر از كسى كه پرهيزگار و پاك دل باشد . حرمت خدا را نگه داريد و كارى نكنيد كه از شما آن عملى را ببيند كه از آن ، نهيِتان كرده است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :واى بر كسى كه با زبانش ذكر خدا بسيار بگويد و در عمل ، معصيت او كند !

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ذكرگوى بى عمل ، مانند كسى است كه با كمانِ بى چلّه تيراندازى مى كند .

ه _ بزرگداشتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در سفارش هاى ايشان به ابو ذر غفارى _: اى ابوذر! بايد كه شُكوه خداوند در سينه ات بزرگ باشد . او را چنان ياد مكن كه شخص نادان در هنگام ديدن سگ ، ياد مى كند كه : «خدايا! به حسابش برس» يا در هنگام ديدن خوك كه : «خدايا! به حسابش برس» .

.

ص: 76

مصباح الشريعة_ فيما نَسَبَهُ إلَى الإِمامِ الصّادِقِ عليه السلام _: إنَّ العَبدَ إذا ذَكَرَ اللّهَ تَعالى بِالتَّعظيمِ خالِصا ؛ ارتَفَعَ كُلُّ حِجابٍ بَينَهُ وبَينَ اللّهِ مِن قَبلِ ذلِكَ . . . وإذا غَفَلَ عَن ذِكرِ اللّهِ ؛ كَيفَ تَراهُ بَعدَ ذلِكَ مَوقوفا مَحجوبا ، قَد قَسا وأظلَمَ مُنذُ فارَقَ نورَ التَّعظيمِ . (1)

و _ النَّشاطُالإمام عليّ عليه السلام_ مِن دُعائِهِ يَومَ صِفّينَ _: وأسأَ لُكَ أن تَرزُقَني . . . قُوَّةً في عِبادَتِكَ ، ونَشاطا لِذِكرِكَ مَا استَعمَرتَني في أرضِكَ . (2)

الإمام زين العابدين عليه السلام_ مِن دُعائِهِ يَومَ الأَربِعاءِ _: اِجعَل قُوَّتي في طاعَتِكَ ، ونَشاطي في عِبادَتِكَ ، ورَغبَتي في ثَوابِكَ . (3)

ز _ نِسيانُ النَّفسِالإمام عليّ عليه السلام :لا تَذكُرِ اللّهَ سُبحانَهُ ساهِيا ، ولا تَنسَهُ لاهيا ، وَاذكُرهُ كامِلاً يُوافِقُ فيهِ قَلبُكَ لِسانَكَ ، ويُطابِقُ إضمارُكَ إعلانَكَ ، ولَن تَذكُرَهُ حَقيقَةَ الذِّكرِ حَتّى تَنسى نَفسَكَ في ذِكرِكَ ، وتَفقِدَها في أمرِكَ . (4)

ح _ الشَّوقُ إلَى اللِّقاءِالإمام الرضا عليه السلام :مَن ذَكَرَ اللّهَ وَلم يَشتَق إلى لِقائِهِ ، فَقَدِ استَهزَأَ بِنَفسِهِ . (5)

.


1- .مصباح الشريعة : ص 22 ، بحار الأنوار : ج 70 ص 55 ح 25.
2- .مُهَج الدعوات : ص 130 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 239 ح 9.
3- .المصباح للكفعمي : ص 169 ، البلد الأمين : ص 132 ، بحار الأنوار : ج 90 ص 200 ح 31.
4- .غررالحكم : ح 10359 .
5- .تنبيه الخواطر : ج 2 ص 111 ، كنزالفوائد : ج 1 ص 330 وفيه «يستبق» بدل «يشتق» .

ص: 77

و _ نشاط

ز _ فراموش كردن خود

ح _ شوق داشتن به ديدار

مصباح الشريعة_ در حديثى كه به امام صادق عليه السلام نسبت داده شده است _: هر گاه بنده ، خداوند متعال را با بزرگى و اخلاص ياد كند ، هر حجابى كه پيش از آن ، ميان او و خدا بوده است ، كنار مى رود ... و هر گاه از ياد خدا غافل شود ، او را چگونه مى بينى ؟ در حبس و حجاب است و بر اثر جدا شدن از نورِ عظمت [خدا] ، سخت و تاريك شده است .

و _ نشاطامام على عليه السلام_ از دعاى ايشان در روز صفّين _: از تو درخواست مى كنم كه ... نيرومندى در عبادتت و بانشاط بودن در يادت را روزى ام كنى ، تا زمانى كه در زمينت ، زنده ام مى دارى .

امام زين العابدين عليه السلام_ از دعاى ايشان در روز چهارشنبه _: نيروى مرا در طاعتت ، و نشاطم را در عبادتت ، و رغبتم را به ثوابت قرار ده .

ز _ فراموش كردن خودامام على عليه السلام :خداوند سبحان را نه با بى توجّهى ياد كن و نه از سرِ غفلت ، فراموشش كن ؛ بلكه او را كامل ياد نما ، آن سان كه دلت با زبانت ، هم نوا باشد و نهانت با آشكارت ، سازگار . تو به راستى به ياد خدا نخواهى بود ، مگر آن گاه كه خودت را در [هنگام] ياد كردنت [از خدا] ، از ياد ببرى و در وقت ذكر گفتن ، خويشتن را گم كنى .

ح _ شوق داشتن به ديدارامام رضا عليه السلام :كسى كه خدا را ياد كند و مشتاق ديدارش نباشد ، در واقع ، خويش را ريشخند كرده است .

.

ص: 78

ط _ النَّوادِرُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أوحَى اللّهُ عز و جل إلى داوودَ عليه السلام أن قُل لِلظَّلَمَةِ لا يَذكُروني ، فَإِنّي أذكُرُ مَن ذَكَرَني ، وإنَّ ذِكري إيّاهُم أن ألعَنَهُم . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :طوبى لِمَن أخلَصَ للّهِِ العِبادَةَ وَالدُّعاءَ ، ولَم يَشغَل قَلبَهُ بِما تَرى عَيناهُ ، ولَم يَنسَ ذِكرَ اللّهِ بِما تَسمَعُ اُذُناهُ ، ولَم يَحزُن صَدرَهُ بِما اُعطِيَ غَيرُهُ . (2)

مصباح الشريعة_ فيما نَسَبَهُ إلَى الإِمامِ الصّادِقِ عليه السلام _: مَن كانَ ذاكِرا للّهِِ عَلَى الحَقيقَةِ فَهُوَ مُطيعٌ ، ومَن كانَ غافِلاً عَنهُ فَهُوَ عاصٍ . وَالطّاعَةُ عَلامَةُ الهِدايَةِ ، وَالمَعصِيَةُ عَلامَةُ الضَّلالَةِ ، وأصلُهُما مِنَ الذِّكرِ وَالغَفلَةِ . فَاجعَل قَلبَكَ قِبلَةً لِلِسانِكَ ، لا تُحَرِّكهُ إلّا بِإِشارَةِ القَلبِ ، ومُوافَقَةِ العَقلِ ، ورِضَى الإيمانِ ؛ فَإِنَّ اللّهَ عالِمٌ بِسِرِّكَ وجَهرِكَ ، وهُوَ عالِمٌ بِما فِي الصُّدورِ فَضلاً عَن غَيرِهِ . وكُن كَالنّازِعِ روحَهُ أو كَالواقِفِ فِي العَرضِ الأَكبَرِ ، غَيرَ شاغِلٍ نَفسَكَ عَمّا عَناك مِمّا كَلَّفَكَ بِهِ رَبُّكَ ؛ في أمرِهِ ونَهيِهِ ووَعدِهِ ووَعيدِهِ . وَاغسِل قَلبَكَ بِماءِ الحُزنِ ، ولا تَشغَلها بِدونِ ما كَلَّفَكَ . وَاجعَل ذِكرَ اللّهِ مِن أجلِ ذِكرِهِ لَكَ ؛ فَإِنَّهُ ذَكَرَك وهُوَ غَنِيٌّ عَنكَ، فَذِكرُهُ لَكَ أجَلُّ وأشهى وأتَمُّ مِن ذِكرِكَ لَهُ وأسبَقُ . ومَعرِفَتُكَ بِذِكرِهِ لَكَ يورِثُكَ الخُضوعَ، وَالاِستِحياءَ، وَالاِنكِسارَ ، ويَتَوَلَّدُ مِن ذلِكَ رُؤَيَةُ كَرَمِهِ وفَضلِهِ السّابِقِ ، وتَخلُصُ لِوَجهِهِ ، وتَصغُرُ عِندَ ذلِكَ طاعاتُكَ وإن كَثُرَت في جَنبِ مِنَنِهِ . ورُؤيَتُكَ ذِكرَكَ لَهُ تورِثُكَ الرِّياءَ، وَالعُجبَ، وَالسَّفَهَ، وَالغِلظَةَ في خَلقِهِ ، وَاستِكثارَ الطّاعَةِ ، ونِسيانَ كَرَمِهِ وفَضلِهِ ، ولا يَزدادُ بذلِكَ مِنَ اللّهِ إلّا بُعدا ، ولا يَستَجلِبُ بِهِ عَلى مُضِيِّ الأَيّامِ إلّا وَحشَةً . وَالذِّكرُ ذِكرانِ ؛ ذِكرٌ خالِصٌ بِمُوافَقَةِ القَلبِ ، وذِكرٌ صارِفٌ (3) يَنفي ذِكرَ غَيرِهِ ، كَما قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : إنّي لا اُحصي ثَناءً عَلَيكَ ؛ أنتَ كَما أثنَيتَ عَلى نَفسِكَ . فَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله لَم يَجعَل لِذِكرِهِ مِقدارا عِندَ عِلمِهِ بِحَقيقَةِ سابِقَةِ ذِكرِ اللّهِ عز و جل لَهُ مِن قَبلِ ذِكرِهِ لَهُ ، فَمَن دونَهُ أولى. فَمَن أرادَ أن يَذكُرَ اللّهَ ، فَليَعلَم أنَّهُ ما لَم يَذكُرِ اللّهُ العَبدَ بِالتَّوفيقِ لِذِكرِهِ ، لا يَقدِرُ العَبدُ عَلى ذِكرِهِ . (4)

.


1- .الفردوس : ج 1 ص 141 ح 498 ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج 7 ص 466 ح 9 ؛ فلاح السائل : ص 94 ح 30 .
2- .الكافي : ج 2 ص 16 ح 3 ، بحار الأنوار : ج 70 ص 229 ح 5.
3- .في الطبعة المعتمدة : «وذِكرٌ صادِقٌ» ، والأصحّ ما أثبتناه كما في نسخة اُخرى وبحار الأنوار .
4- .مصباح الشريعة : ص 43 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 158 ح 33.

ص: 79

ط _ گوناگون

ط _ گوناگونپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند عز و جل به داوود عليه السلام وحى فرمود كه : «به ستمكاران بگو كه از من ياد نكنند ؛ زيرا هر كه مرا ياد كند ، من نيز او را ياد مى كنم ، و ياد كردن من از ستمكاران ، اين است كه لعنتشان مى كنم» .

امام على عليه السلام :خوشا آن كه عبادت و دعا را براى خدا خالص گردانَد و دلش را به آنچه چشمانش مى بيند ، مشغول نسازد و به خاطر آنچه گوش هايش مى شنود ، ياد خدا را به فراموشى نسپارد و به خاطر آنچه به ديگران داده شده است ، سينه اش را اندوهگين نكند!

مصباح الشريعه_ در حديثى كه به امام صادق عليه السلام نسبت داده شده است _: كسى كه حقيقتا به ياد خداوند باشد ، فرمان بُردار خداست و كسى كه از خدا غافل باشد ، نافرمان است . فرمان بُردارى ، نشانه ره يافتگى است و نافرمانى ، نشانه گم راهى ، و ريشه اين هر دو ، ياد [خدا] و غفلت [از او] است . پس ، دلت را قبله زبانت قرار ده و آن را جز با اشارت دل و موافقت خِرد و رضايت ايمان ، مَجُنبان ؛ چرا كه خداوند ، به نهان و آشكار تو داناست و به آنچه در سينه هاست ، آگاه است ، چه رسد به آنچه در غير سينه هاست [و از اعمال ظاهر است] . و همانند كسى باش كه در حال جان كندن است ، يا همانند كسى كه در صحنه بزرگ [قيامت براى حسابرسى] ايستاده است ، و خويشتن را از وظيفه اى كه پروردگارت بر عهده تو نهاده است (يعنى امر و نهى و وعده و تهديدش) ، غافل مدار و دلت را با آبِ اندوه بشوى و آن را به غير تكليفى كه بر تو نهاده است ، مشغول مدار . به ياد خدا باش ، از آن روى كه او به ياد توست . او تو را ياد مى كند ، با آن كه بى نياز از توست . پس ، ياد كردن او از تو ، ارزشمندتر و خواستنى تر و كامل تر و پيش تر از ياد كردن تو از اوست . آگاهى تو از اين كه او به ياد توست ، موجب فروتنى و شرمدارى و شكسته نفسى تو مى شود ، و از اين [آگاهى] ، مشاهده كَرَم او و لطف ازلى اش زاده مى شود و [در اين صورت ،] براى او خالص مى شوى و طاعاتت ، هر چند بسيار باشند ، در برابر نعمت ها و الطاف او به نظرت خُرد مى آيند . و اين كه به يادِ او بودَنَت را در نظر آورى ، موجب ريا و خودپسندى و گستاخى و درشتى با خلق او و بسيار ديدن طاعت و فراموش كردن لطف و كَرَم او مى شود و اينها ، جز بر دور شدن از خداوند نمى افزايد و با گذشت ايّام ، جز تنهايى [و جدا شدن مردم از او را] به بار نمى آورد . ياد خدا ، دو گونه است : يكى ياد خالص كه با دل ، سازگار است ؛ و ياد صارِف كه ياد جز او را از دل مى زدايد ، چنان كه پيامبر خدا فرمود : «من ، ثناى تو را شمارش نمى توانم كرد . تو چنانى كه خود در ثناى خويش گفته اى» . پس ، پيامبر خدا براى ياد خدا ، اندازه اى قرار نداد ؛ چون به راستى مى دانست كه پيش از آن كه او به ياد خدا باشد ، خداوند عز و جل به ياد اوست . پس ، ديگران ، حتماً نمى توانند [براى ياد خدا اندازه اى تعيين كنند] . بنا بر اين ، هر كه مى خواهد خداى متعال را ياد كند ، بايد بداند كه اگر خداوند ، توفيق ياد كردن از خود را به بنده ندهد ، بنده ، قادر به ياد كردن از او نيست .

.

ص: 80

1 / 8أهَمُّ مَواطِنِ الذِّكرِالف _ الغَداةُ وَالعَشِيُّالكتاب«وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَوةِ وَ الْعَشِىِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَ لَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِكْرِنَا وَ اتَّبَعَ هَوَاهُ وَ كَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا» . (1)

«وَاذْكُر رَّبَّكَ كَثِيرًا وَسَبِّحْ بِالْعَشِىِّ وَالْاءِبْكَ_رِ» . (2)

«وَاذْكُر رَّبَّكَ فِى نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَخِيفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالْاصَالِ وَلَا تَكُن مِّنَ الْغَ_فِلِينَ» . (3)

.


1- .الكهف : 28.
2- .آل عمران : 41.
3- .الأعراف : 205.

ص: 81

1 / 8 مهم ترين اوقات ياد خدا

اشاره

الف _ بامدادان و شامگاهان

1 / 8مهم ترين اوقات ياد خداالف _ بامدادان و شامگاهانقرآن«و با كسانى كه پروردگارشان را صبح و شام مى خوانند [ و ] خشنودى او را مى خواهند، شكيبايى پيشه كن و دو ديده ات را از آنان بر مگير كه زيور زندگى دنيا را بجويى ، و از آن كس كه قلبش را از ياد خود ، غافل ساخته ايم و از هوس خود ، پيروى كرده و [ اساس ] كارش بر زياده روى است، اطاعت مكن» .

«و پروردگارت را بسيار ياد كن و شبانگاه و بامدادان ، [ او را ] تسبيح گوى» .

«و در دل خويش، پروردگارت را بامدادان و شامگاهان ، با تضرّع و ترس، بى صداى بلند، ياد كن و از غافلان مباش» .

.

ص: 82

راجع : مريم : 11 ، النور : 36 ، الأحزاب : 41 و 42 ، الروم : 17 ، غافر : 55 ، ص : 18 ، الفتح : 9 .

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :قالَ اللّهُ عز و جل : يَابنَ آدَمَ ، اُذكُرني بَعدَ الفَجرِ ساعَةً ، وَاذكُرني بَعدَ العَصرِ ساعَةً ، أكفِكَ ما أهَمَّكَ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :لَأَن أذكُرَ اللّهَ مَعَ قَومٍ بَعدَ صَلاةِ الفَجرِ إلى طُلوعِ الشَّمسِ أحَبُّ إلَيَّ مِنَ الدُّنيا وما فيها . ولَأَن أذكُرَ اللّهَ مَعَ قَومٍ بَعدَ صَلاةِ العَصرِ إلى أن تَغيبَ الشَّمسُ أحَبُّ إلَيَّ مِنَ الدُّنيا وما فيها . (2)

كتاب من لا يحضره الفقيه عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام :إنَّ إبليسَ إنَّما يَبُثُّ جُنودَ اللَّيلِ مِن حينِ تَغيبُ الشَّمسُ إلى مَغيبِ الشَّفَقِ ، ويَبُثُّ جُنودَ النَّهارِ مِن حينِ يَطلُعُ الفَجرُ إلى مَطلَعِ الشَّمسِ . وذَكَرَ أنَّ نَبِيَّ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ يَقولُ : أكثِروا ذِكرَ اللّهِ عز و جل في هاتَينِ السّاعَتَينِ ، وتَعَوَّذوا بِاللّهِ عز و جل مِن شَرِّ إبليسَ وجُنودِهِ ، وعَوِّذوا صِغارَكُم في هاتَينِ السّاعَتَينِ ، فَإِنَّهُما ساعَتا غَفلَةٍ . (3)

ب _ ذُو الحِجَّةِ إلَى اليَومِ الثّالِثَ عَشَرَالكتاب«وَاذْكُرُواْ اللَّهَ فِى أَيَّامٍ مَّعْدُودَ تٍ فَمَن تَعَجَّلَ فِى يَوْمَيْنِ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ وَمَن تَأَخَّرَ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ لِمَنِ اتَّقَى وَ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ اعْلَمُواْ أَنَّكُمْ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ» . (4)

.


1- .تهذيب الأحكام : ج 2 ص 138 ح 536 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 329 ح 965 .
2- .شُعب الإيمان : ج 1 ص 409 ح 559 ، كنزالعمّال : ج 1 ص 421 ح 1799.
3- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 501 ح 1440 ، الكافي : ج 2 ص 522 ح 2 نحوه .
4- .البقرة : 203.

ص: 83

ب _ از اوّل تا سيزدهم ذى حجّه

ر . ك : مريم : آيه 11 ، نور : آيه 36 ، أحزاب : آيه 41 و 42 ، روم : آيه 17 ، غافر : آيه 55 ، فتح : آيه 9 .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند عز و جل فرمود : «اى پسر آدم! پاسى پس از سپيده دم ، مرا ذكر گوى و پاسى پس از عصر ، مرا ذكر گوى تا خواسته هاى تو را برآورده سازم» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اين كه خداى را به همراه عدّه اى ، پس از نماز صبح تا بر آمدن آفتابْ ياد كنم ، برايم از دنيا و آنچه در آن است ، خوش تر است ، و اين كه خداى را به همراه عدّه اى پس از نماز عصر تا غروب آفتابْ ياد كنم ، برايم از دنيا و آنچه در آن است ، خوش تر است .

كتاب من لا يحضره الفقيه_ به نقل از جابر _: امام باقر عليه السلام فرمود : «ابليس ، سپاهيان شب را ، از آن هنگام كه خورشيد غروب مى كند تا ناپديد شدن شَفَق ، [همه جا ]پخش مى كند و سپاهيان روز را ، از آن هنگام كه سپيده مى دمد تا سر زدن آفتاب ، [همه جا ]پخش مى كند» . امام باقر عليه السلام فرمود كه پيامبر خدا مى فرمود : «در اين دو هنگام ، خداوند عز و جل را بسيار ياد كنيد و از شرّ ابليس و سپاهيانش به خداى عز و جل پناه ببريد و كودكانتان را نيز در اين دو وقت ، در پناه خدا در آوريد ؛ چرا كه اين دو وقت ، اوقات غفلت اند» .

ب _ از اوّل تا سيزدهم ذى حجّهقرآن«و خدا را در روزهايى معيّن ، ياد كنيد . پس هر كس شتاب كند [ و اعمال را ] در دو روز [ انجام دهد ] ، گناهى بر او نيست و هر كه تأخير كند [ و اعمال را در سه روز انجام دهد ] ، گناهى بر او نيست. [ اين اختيار ،] براى كسى است كه [ از محرّمات ] پرهيز كرده باشد. و از خدا پروا كنيد و بدانيد كه نزد او آورده مى شويد» .

.

ص: 84

«وَ أَذِّن فِى النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَ عَلَى كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِن كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ * لِّيَشْهَدُواْ مَنَ_فِعَ لَهُمْ وَ يَذْكُرُواْ اسْمَ اللَّهِ فِى أَيَّامٍ مَّعْلُومَ_تٍ عَلَى مَا رَزَقَهُم مِّن بَهِيمَةِ الْأَنْعَ_مِ فَكُلُواْ مِنْهَا وَأَطْعِمُواْ الْبَائِسَ الْفَقِيرَ» . (1)

«فَإِذَا قَضَيْتُم مَّنَ_سِكَكُمْ فَاذْكُرُواْ اللَّهَ كَذِكْرِكُمْ ءَابَاءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْرًا فَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ رَبَّنَا ءَاتِنَا فِى الدُّنْيَا وَمَا لَهُ فِى الْاخِرَةِ مِنْ خَلَ_قٍ» . (2)

«لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَبْتَغُواْ فَضْلاً مِّن رَّبِّكُمْ فَإِذَا أَفَضْتُم مِّنْ عَرَفَ_تٍ فَاذْكُرُواْ اللَّهَ عِندَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ وَاذْكُرُوهُ كَمَا هَدَاكُمْ وَإِن كُنتُم مِّن قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّينَ» . (3)

الحديثالإمام الصادق عليه السلام :قالَ أبي : قالَ عَلِيٌّ عليه السلام : اُذكُروا اللّهَ في أيّامٍ مَعلوماتٍ (4) ؛ قالَ : قالَ : عَشرُ ذِي الحِجَّةِ ، وأيّامٍ مَعدوداتٍ (5) ؛ قالَ : أيّامُ التَّشريقِ . (6)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما مِن أيّامٍ أعظَمُ عِندَ اللّهِ ولا أحَبُّ إلَيهِ مِنَ العَمَلِ فيهِنَّ مِن هذِهِ الأَيّامِ العَشرِ ، فَأَكثِروا فيهِنَّ مِنَ التَّهليلِ وَالتَّكبيرِ وَالتَّحميدِ . (7)

الإمام عليّ عليه السلام_ في يَومِ النَّحرِ _: إنَّ هذا يَومٌ حُرمَتُهُ عَظيمَةٌ ، وبَرَكَتُهُ مَأمولَةٌ ، وَالمَغفِرَةُ فيهِ مَرجُوَّةٌ ، فَأَكثِروا ذِكرَ اللّهِ تعالى ، وَاستَغفِروهُ وتوبوا إلَيهِ ، إنَّهُ هُوَ التَّوّابُ الرَّحيمُ . (8)

.


1- .لحجّ : 27 و 28. والضامر من الفَرس : الخفيف اللحم من الأعمال لا من الهزال (مفردات ألفاظ القرآن : ص 512). والفجّ : الطريق الواسع بين جبلين. أي مسلك بعيد غامض (مجمع البحرين : ج 3 ص 1363).
2- .البقرة : 200.
3- .البقرة : 198.
4- .إشارة إلى الآية 28 من سورة الحجّ : «وَ يَذْكُرُواْ اسْمَ اللَّهِ فِى أَيَّامٍ مَّعْلُومَ_تٍ» .
5- .إشارة إلى الآية 203 من سورة البقرة : «وَاذْكُرُواْ اللَّهَ فِى أَيَّامٍ مَّعْدُودَ تٍ» .
6- .تهذيب الأحكام : ج 5 ص 447 ح 1558 ، قرب الإسناد : ص 17 ح 55 نحوه .
7- .مسند ابن حنبل : ج 2 ص 365 ح 5447 ، المعجم الصغير : ج 2 ص 45 نحوه .
8- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 520 ح 1484 .

ص: 85

«و در ميان مردم ، براى [ اداى ] حج ، بانگ برآور تا [ زائران ] پياده و [ سوار ] بر هر شتر لاغرى _ كه از هر راه دورى مى آيند _ به سوى تو روى آورند تا شاهد منافع خويش باشند و نام خدا را در روزهاى معلومى بر دام هاى زبان بسته اى كه روزىِ آنان كرده است ، ببرند. پس، از آنها بخوريد و به درمانده مستمند بخورانيد» .

«و چون آداب ويژه حجّ خود را به جاى آورديد، همان گونه كه پدران خود را به ياد مى آوريد، يا با ياد كردنى بيشتر، خدا را به ياد آوريد. و از مردم ، كسى است كه مى گويد: «پروردگارا! به ما در همين دنيا عطا كن» و حال آن كه براى او در آخرت ، نصيبى نيست» .

«بر شما گناهى نيست كه [ در سفر حج ، ] فضل پروردگارتان (روزى خويش) را بجوييد . پس چون از عرفات كوچ نموديد، خدا را در مشعر الحرام ، ياد كنيد . و يادش كنيد ، چنان كه شما را كه پيش تر از بى راهان بوديد، فرا راه آورْد» .

حديثامام صادق عليه السلام :پدرم [امام باقر عليه السلام ] فرمود كه على عليه السلام در باره [فرمان الهىِ] «خداوند را «در روزهايى معلوم» ياد كنيد (1) ، فرمود : يعنى در دهه ذى حجّه ، و در باره «روزهاى تعيين شده» (2) فرمود : يعنى ايّام تشريق . (3)

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ ايّامى نزد خدا باعظمت تر ، و عمل كردن در آنها نزد او محبوب تر از اين ده روز نيست . پس ، در اين روزها خداوند را به يگانگى و بزرگى و ستودگى ، بسيار ياد كنيد .

امام على عليه السلام_ در روز قربان _: امروز ، روزى محترم و بابركت است و در اين روز ، به آمرزش اميد مى رود . پس خداى متعال را بسيار ياد كنيد و از او آمرزش بطلبيد و به درگاهش توبه كنيد ، كه او آمرزگار و مهربان است .

.


1- .اشاره است به آيه 28 از سوره حج : «و نام خدا را در روزهايى معلوم ... بياورند» .
2- .اشاره است به آيه 203 از سوره بقره : «و خدا را در روزهايى معيّن ياد كنيد» .
3- .به روزهاى يازدهم و دوازدهم و سيزدهم ذى حجّه ، «ايّام التشريق» مى گويند .

ص: 86

ج _ شَهرُ رَمَضانَرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ذاكِرُ اللّهِ في رَمَضانَ مَغفورٌ لَهُ ، وسائِلُ اللّهِ فيهِ لا يُخَيَّبُ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :رَمَضانُ شَهرُ اللّهِ _ تَبارَكَ وتَعالى _ اِستَكثِروا فيهِ مِنَ التَّهليلِ وَالتَّكبيرِ وَالتَّحميدِ وَالتَّمجيدِ وَالتَّسبيحِ . (2)

د _ يَومُ الجُمُعَةِالكتاب«يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِذَا نُودِىَ لِلصَّلَوةِ مِن يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْاْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ وَ ذَرُواْ الْبَيْعَ ذَ لِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ» . (3)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :تَسبيحَةٌ في يَومِ الجُمُعَةِ ، أفضَلُ مِن ألفِ تَسبيحَةٍ في غَيرِ يَومِ الجُمُعَةِ . (4)

راجع : ص 590 (قيمة الصلاة عليه وعلى آله يوم الجمعة وليلتها) .

ه _ عِندَ القِتالِالكتاب«يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِذَا لَقِيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُواْ وَاذْكُرُواْ اللَّهَ كَثِيرًا لَّعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» . (5)

.


1- .المعجم الأوسط : ج 7 ص 226 ح 7341 ، كنزالعمّال : ج 8 ص 464 ح 23676.
2- .النوادر للأشعري : ص 17 ح 2 ، بحار الأنوار : ج 96 ص 381 ح 6 .
3- .الجمعة : 9.
4- .الفردوس : ج 3 ص 383 ح 5166 ، كنز العمّال : ج 7 ص 719 ح 21079.
5- .الأنفال : 45.

ص: 87

ج _ ماه رمضان

د _ روز جمعه

ه _ هنگام جنگ

ج _ ماه رمضانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :يادكننده خدا در رمضان ، آمرزيده مى شود و درخواست كننده از خدا در اين ماه ، ناكام نمى شود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :رمضان ، ماه خداوند _ تبارك و تعالى _ است . در اين ماه ، ذكر «لا إله إلّا اللّه » و «اللّه أكبر» و «الحمد للّه » و تمجيد (1) و «سبحان اللّه » ، بسيار بگوييد .

د _ روز جمعهقرآن«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! چون براى نماز جمعه ندا در داده شد، به سوى ذكر خدا بشتابيد و داد و ستد را وا گذاريد. اين براى شما بهتر است ، اگر بدانيد» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :يك بار تسبيح گفتنِ خدا در روز جمعه ، فضيلتش از هزار تسبيح در غير روز جمعه ، بيشتر است .

ر . ك : ص 591 (ارزش درود فرستادن بر پيامبر و خاندان او در روز و شب جمعه) .

ه _ هنگام جنگقرآن«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! چون با گروهى برخورد مى كنيد ، پايدارى ورزيد ، و خدا را بسيار ياد كنيد ، باشد كه رستگار شويد» .

.


1- .مقصود از تمجيد ، گفتن هر گونه ذكرى است كه در آن ، حمد و ثنا و شكر و تعظيم خداوند باشد (ر.ك : جواهر الكلام : ج 11 ص 209 ، ثواب الأعمال : ص 13_14) . م .

ص: 88

الحديثسنن الترمذي عن عمارة بن زَعكَرة :سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ : إنَّ اللّهَ عز و جل يَقولُ : إنَّ عَبدي كُلَّ عَبدي : الَّذي يَذكُرُني وهُوَ مُلاقٍ قِرنَهُ _ يَعني عِندَ القِتالِ _ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :إذا لَقيتُم عَدُوَّكُم فِي الحَربِ فَأَقِلُّوا الكَلامَ ، وَاذكُروا اللّهَ عز و جل ، ولا تُوَلُّوهُمُ الأَدبارَ فَتُسخِطُوا اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى ، وتَستَوجِبوا غَضَبَهُ . (2)

راجع : ص 42 ح 60.

و _ عِندَ الهَمِّ وَالحُكومَةِ وَالقِسمَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :اُذكُرِ اللّهَ عِندَ هَمِّكَ إذا هَمَمتَ ، وعِندَ لِسانِكَ إذا حَكَمتَ ، وعِندَ يَدِكَ إذا قَسَمتَ . (3)

ز _ عِندَ الصّاعِقَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا سَمِعتُمُ الرَّعدَ فَاذكُرُوا اللّهَ ، فَإِنَّهُ لا يُصيبُ ذاكِرا . (4)

الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ الصّاعِقَةَ تُصيبُ المُؤمِنَ وَالكافِرَ ، ولا تُصيبُ ذاكِرا . (5)

الكافي عن بريد بن معاوية عن الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ الصَّواعِقَ لا تُصيبُ ذاكِرا . قالَ : قُلتُ : ومَا الذّاكِرُ؟ قالَ : مَن قَرَأَ مِئَةَ آيَةٍ . (6)

.


1- .سنن الترمذي : ج 5 ص 570 ح 3580 ، كنزالعمّال : ج 1 ص 416 ح 1764.
2- .الكافي : ج 5 ص 42 ح 5 ، الخصال : ص 617 ح 10 ، تحف العقول : ص 107 .
3- .كنز الفوائد : ج 2 ص 31 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 171 ح 7.
4- .المعجم الكبير : ج 11 ص 132 ح 11371 ، كنز العمّال : ج 6 ص 156 ح 15209.
5- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 544 ح 1516 ؛ حلية الأولياء : نحوه .
6- .الكافي : ج 2 ص 500 ح 2 ، بحار الأنوار : ج 59 ص 385 ح 34.

ص: 89

و _ هنگام آهنگ كارى كردن و داورى و قسمت كردن

ز _ هنگام رعد و برق

حديثسنن الترمذى_ به نقل از عمارة بن زَعكَره _: از پيامبر خدا شنيدم كه مى فرمايد : «خداوند عز و جل مى فرمايد : بنده تمام عيار من ، كسى است كه در هنگام رو در رو شدن با هماوَردش» در هنگام جنگ ، «مرا ياد كند» .

امام على عليه السلام :هر گاه در جنگ با دشمن رو در رو شديد ، سخنتان را كوتاه كنيد و خدا را ياد كنيد و به دشمنان پشت نكنيد ، كه [با اين كار ،] خداوند _ تبارك و تعالى _ را مى رنجانيد و موجب خشم او مى شويد .

ر . ك : ص 43 ح 60 .

و _ هنگام آهنگ كارى كردن و داورى و قسمت كردنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه آهنگ كارى كردى ، خداوند را در هنگام تصميم خود ياد كن ، و هر گاه خواستى داورى كنى ، خدا را با زبانت ياد كن ، و هر گاه خواستى [چيزى را ]قسمت كنى ، خدا را در كارِ دستت يادآور شو .

ز _ هنگام رعد و برقپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه صداى رعد شنيديد ، ذكر خدا بگوييد ؛ زيرا رعد به كسى كه ذكر بگويد ، آسيب نمى زند .

امام صادق عليه السلام :صاعقه ، به مؤمن و كافر اصابت مى كند ؛ امّا به آن كه ذكر خدا بگويد ، اصابت نمى كند .

الكافى_ به نقل از بريد بن معاويه _: امام صادق عليه السلام فرمود : «صاعقه ها به كسى كه ذكر خدا مى گويد ، گزند نمى رسانند» . گفتم : ذاكر ، چه كسى است؟ فرمود : «كسى كه صد آيه بخواند» .

.

ص: 90

ح _ عِندَ غَفلَةِ النّاسِالإمام عليّ عليه السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : إنَّ أحَبَّ السُّبحَةِ إلَى اللّهِ عز و جل سُبحَةُ الحَديثِ . . . فَقيلَ : يا رَسولَ اللّهِ ، وما سُبحَةُ الحَديثِ؟ قالَ : يَكونُ النّاسُ في خَوضِها وباطِلِها ولَهوِها ، فَنِعمَ (1) الرَّجُلُ عِندَ ذلِكَ ، فَيَدعُو اللّهَ تَعالى ويَذكُرُهُ ويُسَبِّحُهُ . (2)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :ذاكِرُ اللّهِ فِي الغافِلينَ كَالَّذي يُقاتِلُ عَنِ الفارّينَ ، وذاكِرُ اللّهِ فِي الغافِلينَ مِثلُ المِصباحِ فِي البَيتِ المُظلِمِ ، وذاكِرُ اللّهِ فِي الغافِلينَ مِثلُ الشَّجَرَةِ الخَضراءِ في وَسَطِ الشَّجَرِ ، وذاكِرُ اللّهِ فِي الغافِلينَ يُعَرِّفُهُ اللّهُ مَقعَدَهُ مِنَ الجَنَّةِ ، وذاكِرُ اللّهِ فِي الغافِلينَ يَغفِرُ اللّهُ لَهُ بِعَدَدِ كُلِّ فَصيحٍ وأعجَمِيٍّ ، فَالفَصيحُ بَنو آدَمَ وَالأَعجَمِيُّ البَهائِمُ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :يا أهلَ الإيمانِ ومَحَلَّ الكِتمانِ ، تَفَكَّروا وتَذَكَّروا عِندَ غَفلَةِ السّاهينَ . (4)

الإمام عليّ عليه السلام_ في ذِكرِ حَديثِ مِعراجِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله _: قالَ اللّهُ تَعالى : . . . يا أحمَدُ ، إنَّ أهلَ الخَيرِ وأهلَ الآخِرَةِ . . . أعيُنُهُم باكِيَةٌ ، وقُلوبُهُم ذاكِرَةٌ ؛ إذا كُتِبَ النّاسُ مِنَ الغافِلينَ كُتِبوا مِنَ الذّاكِرينَ . (5)

راجع : ص 100 (في السوق) .

.


1- .وفي نسخة : «فيغمّ».
2- .الجعفريّات : ص 223 .
3- .حلية الأولياء : ج 6 ص 181 ، كنز العمّال : ج 1 ص 425 ح 1832.
4- .تحف العقول : ص 373 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 258 ح 141.
5- .إرشاد القلوب : ص 201 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 24 ح 6.

ص: 91

ح _ هنگام غافل بودن مردم

ح _ هنگام غافل بودن مردمامام على عليه السلام :پيامبر خدا فرمود : «محبوب ترين تسبيح در نزد خداوند عز و جل تسبيحِ سخن است ...» . گفته شد : اى پيامبر خدا ! تسبيح سخن چيست؟ فرمود : «[وقتى] مردم ، غرق در ياوه و باطل و غفلت خود هستند ، چه نيكوست كه در اين ميان ، آدمى مشغول دعا و ذكر و تسبيح خدا شود !» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ياد كننده خدا در جمع غافلان ، مانند كسى است كه ديگران مى گريزند و او مى جنگد . ياد كننده خدا در جمع غافلان ، مانند چراغ در اتاق تاريك است . ياد كننده خدا در جمع غافلان ، مانند درخت سرسبز در ميان درختان [خشكيده] است . آن كه خدا در جمع غافلان ياد مى كند ، خداوندْ جايگاه او در بهشت را به وى مى شناساند . آن كه ياد كننده خدا در جمع غافلان ياد مى كند ، خداوند به عدد هر گويا و گنگى ، گناهانش را مى آمرزد . گويا ، آدميان اند و گنگ ، جانوران .

امام صادق عليه السلام :اى اهل ايمان و اى رازداران ! بينديشيد و آن گاه كه فراموشكاران در غفلت اند ، شما يادآور [خدا] باشيد .

امام على عليه السلام_ در يادكرد حديث معراج پيامبر صلى الله عليه و آله _: خداى متعال فرمود : « ... اى احمد ! نيكان و آخرت گرايان ... ديدگانشان [همواره] گريان است و دل هايشان يادآور [خدا] . آن گاه كه مردم از غافلان نوشته مى شوند ، آنان از ياد كنندگان قلمداد مى شوند» .

ر . ك : ص 101 (در بازار) .

.

ص: 92

ط _ عِندَ الخَلوَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا خَلَوتَ فَأَكثِر ذِكرَ اللّهِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :سَبعَةٌ يُظِلُّهُمُ اللّهُ في ظِلِّهِ يَومَ لا ظِلَّ إلّا ظِلُّهُ : . . . ورَجُلٌ ذَكَرَ اللّهَ خالِيا فَفاضَت عَيناهُ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :اِشحَنِ (3) الخَلوَةَ بِالذِّكرِ ، وَاصحَبِ النِّعَمَ بِالشُّكرِ . (4)

الإمام الباقر عليه السلام :تَعَرَّض لِرِقَّةِ القَلبِ بِكَثرَةِ الذِّكرِ فِي الخَلَواتِ . (5)

الإمام الصادق عليه السلام :شيعَتُنَا الَّذينَ إذا خَلَوا ذَكَرُوا اللّهَ كَثيرا . (6)

الإمام الباقر عليه السلام :إنَّ فِي التَّوراةِ مَكتوبا ، فيما ناجَى اللّهُ تَعالى بِهِ موسى عليه السلام أن قالَ لَهُ : يا موسى . . . اُذكُرني في خَلوَتِكَ وعِندَ سُرورِ لَذَّتِكَ ، أذكُركَ عِندَ غَفَلاتِكَ . (7)

راجع : ص 54 (الذكر الخفيّ) . ص 104 ح 186 _ 188 .

ى _ عِندَ الكَلامِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :كُلُّ كَلامٍ لا يُبدَأُ في أوَّلِهِ بِذِكرِ اللّهِ فَهُوَ أبتَرُ . (8)

.


1- .جامع الأخبار : ص 512 ح 1435.
2- .صحيح البخاري : ج 1 ص 234 ح 629 ، صحيح مسلم : ج 2 ص 715 ح 91 ؛ الخصال : ص 343 ح 7 .
3- .اشحَنْ : أي املأ ؛ من شحَنَ السفينة : ملأها (راجع : القاموس المحيط : ج 4 ص 239).
4- .غرر الحكم : ح 2374 .
5- .تحف العقول : ص 285 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 164 ح 1.
6- .الكافي : ج 2 ص 499 ح 2 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 162 ح 42.
7- .الأمالي للمفيد : ص 210 ح 46 ، بحار الأنوار : ج 13 ص 328 ح 6.
8- .عمل اليوم والليلة للنسائي : ص 346 ح 497 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 281 ح 8720 وفيه «كلّ كلام أو أمر ذي بال لايفتح...» ، المصنّف لعبد الرزّاق : ج 11 ص 163 ح 20208 وفيه «كلّ حديث ذي بال» .

ص: 93

ط _ در تنهايى

ى _ هنگام گفتن

ط _ در تنهايىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه تنها شدى ، خدا را بسيار ياد كن .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هفت نفرند كه خداوند ، آنان را در آن روزى كه سايه اى جز سايه او نيست ، در سايه خويش در مى آورد : ... و مردى كه در تنهايى ، خدا را ياد كند و ديدگانش اشكبار شود .

امام على عليه السلام :تنهايى را با ياد خدا پُر كن و نعمت ها را با سپاس گزارى همراه ساز .

امام باقر عليه السلام :با ذكر گفتن بسيار در تنهايى هايت ، رقّت قلب بجوى .

امام صادق عليه السلام :شيعيان ما ، آنان اند كه هر گاه خلوت كنند ، خدا را فراوان ياد مى كنند .

امام باقر عليه السلام :در تورات نوشته شده است كه از جمله سخنانى كه خداى متعال در مناجات با موسى گفت ، اين بود كه به او فرمود : «اى موسى! ... در تنهايى ات و در هنگام شادى لذّت هايت ، مرا ياد كن تا من نيز در گاهِ غفلت هايت به ياد تو باشم» .

ر . ك : ص 55 (ياد كردن نهانى) و ص 105 ح 186 _ 188 .

ى _ هنگام گفتنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گفتارى كه با نام خدا آغاز نشود ، بى فرجام است .

.

ص: 94

عنه صلى الله عليه و آله :كُلُّ كَلامٍ لا يُذكَرُ اللّهُ فيهِ فَيُبدَأُ بِهِ ويُصَلّى عَلَيَّ فيهِ ، فَهُوَ أقطَعُ أكنَعُ (1) مَمحوقٌ (2) مِن كُلِّ بَرَكَةٍ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :كُلُّ أمرٍ ذي بالٍ لا يُبدَأُ فيهِ بِذِكرِ اللّهِ أقطَعُ . (4)

الإمام عليّ عليه السلام :كُلُّ قَولٍ لَيسَ للّهِِ فيهِ ذِكرٌ فَلَغوٌ . (5)

ك _ عِندَ الأَكلِالإمام عليّ عليه السلام :اُذكُروا اللّهَ عز و جل عَلَى الطَّعامِ ، ولا تَلغَطوا (6) ؛ فَإِنَّهُ نِعمَةٌ مِن نِعَمِ اللّهِ ، ورِزقٌ مِن رِزقِةِ ، يَجِبُ عَلَيكُم فيهِ شُكرُهُ وذِكرُهُ وحَمدُهُ . (7)

ل _ عِندَ النَّومِمصباح الشريعة_ فيما نَسَبَهُ إلَى الإِمامِ الصّادِقِ عليه السلام _: اِجعَل كُلَّ نَومِكَ آخِرَ عَهدِكَ مِنَ الدُّنيا ، وَاذكُرِ اللّهَ بِقَلبِكَ ولِسانِكَ ، وخَفِ اطِّلاعَهُ عَلى سِرِّكَ . (8)

م _ جَوفُ اللَّيلِالإمام عليّ عليه السلام :سَهَرُ اللَّيلِ بِذِكرِ اللّهِ غَنيمَةُ الأَولِياءِ ، وسَجِيَّةُ (9) الأَتقِياءِ . (10)

.


1- .أكنع : أي ناقص أبتر (النهاية : ج 4 ص 204) . و في كنزالعمّال : «أكتع» و هو تصحيف.
2- .المَحْق : النقص والمحو والإبطال (النهاية : ج 4 ص 303).
3- .كنزالعمّال : ج 3 ص 263 ح 6463 نقلاً عن أحمد بن محمّد بن ميمون في فضائل عليّ .
4- .سنن الدارقطني : ج 1 ص 229 ح 2 .
5- .الإرشاد : ج 1 ص 297 ، بحار الأنوار : ج 69 ص 45 ح 6.
6- .اللَّغْطُ _ ويُحَرَّكُ _ : الصَّوتُ والجَلَبَةُ (القاموس المحيط : ج 2 ص 383).
7- .الكافي : ج 6 ص 296 ح 23 ، المحاسن : ج 2 ص 213 ح 1635 ، تحف العقول : ص 107 كلاهما نحوه .
8- .مصباح الشريعة : ص 254 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 189 ح 18.
9- .سَجيّةٌ : أي طبيعةٌ من غير تكلُّف (النهاية : ج 2 ص 345).
10- .غرر الحكم : ح 5614.

ص: 95

ك _ هنگام خوردن

ل _ هنگام خوابيدن

م _ دل شب

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گفتارى كه با ياد خدا آغاز نگردد و در آن ، بر من درود فرستاده نشود ، گفتارى بُريده و بى فرجام و تهى از هر بركتى است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كار مهمّى كه با نام خدا آغاز نشود ، ناقص است .

امام على عليه السلام :هر سخنى كه در آن يادى از خدا نباشد ، سخنى ياوه است .

ك _ هنگام خوردنامام على عليه السلام :هنگام غذا [خوردن] ، خداوند عز و جل را ياد كنيد و هياهو نكنيد ؛ چرا كه آن ، نعمتى از نعمت هاى خدا و روزى اى از روزى هاى اوست و در برابر آن ، وظيفه داريد كه از خداوند ، سپاس گزارى كنيد و از او ياد نماييد و ستايش او گوييد .

ل _ هنگام خوابيدنمصباح الشريعة_ در حديثى كه به امام صادق عليه السلام نسبت داده شده است _: هر خُفتَنت را آخرين ديدارت از دنيا بدان ، و با دل و زبانت خدا را ياد كن ، و از آگاهى او بر نهانت بترس .

م _ دل شبامام على عليه السلام :شب خيزى با ياد خدا ، غنيمت دوستان [خدا] و خوى خداترسان است .

.

ص: 96

عنه عليه السلام :أفضَلُ العِبادَةِ سَهَرُ العُيونِ بِذِكرِ اللّهِ سُبحانَهُ . (1)

الكافي عن سليمان بن خالد عن الإمام الباقر عليه السلام :إن شِئتَ أخبَرتُكَ بِأَبوابِ الخَيرِ؟ قُلتُ : نَعَم ، جُعِلتُ فِداكَ ! قالَ : الصَّومُ جُنَّةٌ ، وَالصَّدَقَةُ تَذهَبُ بِالخَطيئَةِ ، وقِيامُ الرَّجُلِ في جَوفِ اللَّيلِ بِذِكرِ (2) اللّهِ . ثُمَّ قَرَأَ عليه السلام : «تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ» (3) . (4)

ن _ عِندَ القِيامِسنن الترمذي عن ابن عمر :قَلَّما كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقومُ مِن مَجلِسٍ حَتّى يَدعُوَ بِهؤُلاءِ الدَّعَواتِ لِأَصحابِهِ : اللّهُمَّ اقسِم لَنا مِن خَشيَتِكَ ما يَحولُ بَينَنا وبَينَ مَعاصِيكَ ، ومِن طاعَتِكَ ما تُبَلِّغُنا بِهِ جَنَّتَكَ ، ومِنَ اليَقينِ ما تُهَوِّنُ بِهِ عَلَينا مُصيباتِ الدُّنيا ، ومَتِّعنا بِأَسماعِنا وأبصارِنا و قُوَّتِنا ما أحيَيتَنا ، وَاجعَلهُ الوارِثَ مِنّا ، وَاجعَل ثَأرَنا عَلى مَن ظَلَمَنا ، وَانصُرنا عَلى مَن عادانا ، ولا تَجعَل مُصيبَتَنا في دينِنا ، ولا تَجعَلِ الدُّنيا أكبَرَ هَمِّنا ، ولا مَبلَغَ عِلمِنا ، ولا تُسَلِّط عَلَينا مَن لا يَرحَمُنا . (5)

راجع : ص 230 ( أوقات التسبيح / عند القيام من المجلس) . ص 550 ( ما ينبغي فيه الاستغفار من الأحوال / خِتام المجالس) .

.


1- .غرر الحكم : ح 3149 .
2- .في المحاسن وبحار الأنوار : «يَذكُرُ».
3- .السجدة : 16.
4- .الكافي : ج 2 ص 24 ح 15 ، المحاسن : ج 1 ص 451 ح 1039 نحوه ، بحار الأنوار : ج 69 ص 392 ح 70.
5- .سنن الترمذي : ج 5 ص 528 ح 3502 ، الزهد لابن المبارك : ص 144 ح 431 نحوه .

ص: 97

ن _ هنگام برخاستن

امام على عليه السلام :برترين عبادت ، شب زنده دارى با ياد خداوند سبحان است .

الكافى_ به نقل از سليمان بن خالد _امام باقر عليه السلام فرمود : «اگر مى خواهى ، تو را از دروازه هاى نيكى آگاه سازم» . گفتم : آرى ، فدايت شوم! فرمود : «روزه ، سپر [در برابر شهوات و آتش دوزخ] است . صدقه ، گناه را مى زدايد و شب زنده دارىِ انسان با ياد خدا [نيز گناه را مى زدايد]» . ايشان سپس اين آيه را خواند : «پهلوهايشان ، از خوابگاه ها جدا مى گردد» .

ن _ هنگام برخاستنسنن الترمذى_ به نقل از ابن عمر _: كمتر پيش مى آمد كه پيامبر خدا از مجلسى برخيزد و براى يارانش چنين دعا نكند : «بار خدايا ! چنان ترسى از خود ، قسمت ما كن كه مانع ما از نافرمانى كردن تو شود ، و [نيز] چنان طاعتى از خود كه با آن ، ما را به بهشتت رسانى ، و چنان يقينى كه با آن ، [تحمّل] مصيبت هاى دنيا را بر ما آسان گردانى ، و ما را تا زمانى كه زنده مى دارى ، از شنوايى و بينايى و نيرويمان برخوردار بدار و آنها را وارث ما گردان (تا آخر عمر ، برايمان باقى بدار) ، و انتقام ما را از كسى كه به ما ستم كرده است ، بستان ، و بر ضدّ كسى كه با ما دشمنى مى كند ، يارى مان رسان ، و مصيبت ما را در دينمان قرار مده ، و دنيا را بزرگ ترين خواست ما و نهايتِ شناخت ما مگردان ، و كسى را كه به ما رحم نمى كند ، بر ما مسلّط مساز» .

ر . ك : ص 231 (اوقات تسبيح گفتن / هنگام برخاستن از مجلس) و ص 551 (مواقع مناسب براى آمرزش خواهى / در پايان مجلس) .

.

ص: 98

س _ فِي المَسجِدِرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في وَصِيَّتِهِ لأَِبي ذَرٍّ الغِفارِيِّ _: يا أباذَرٍّ ، كُلُّ جُلوسٍ فِي المَسجِدِ لَغوٌ إلّا ثَلاثَةً : قِراءَةُ مُصَلٍّ ، أو ذِكرُ اللّهِ ، أو سائِلٌ عَن عِلمٍ . (1)

الإمام الصادق والإمام العسكري عليهماالسلام_ فيما يُقالُ عِندَ دُخولِ المَسجِدِ _: اللّهُمَّ افتَح مَسامِعَ قَلبي لِذِكرِكَ . (2)

ع _ في مَكَّةَالإمام زين العابدين عليه السلام :تَسبيحَةٌ بِمَكَّةَ ، أفضَلُ مِن خَراجِ العِراقَينِ يُنفَقُ في سَبيلِ اللّهِ . (3)

ف _ فِي البَيتِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَثَلُ البَيتِ الَّذي يُذكَرُ اللّهُ فيهِ ، وَالبَيتِ الَّذي لا يُذكَرُ اللّهُ فيهِ ، مَثَلُ الحَيِّ وَالمَيِّتِ . (4)

الإمام عليّ عليه السلام :البَيتُ الَّذي يُقرَأُ فيهِ القُرآنُ ويُذكَرُ اللّهُ عز و جل فيهِ ، تَكثُرُ بَرَكَتُهُ ، وتَحضُرُهُ المَلائِكَةُ ، وتَهجُرُهُ الشَّياطينُ ، ويُضيءُ لِأَهلِ السَّماءِ كما تُضيءُ الكَواكِبُ لِأَهلِ الأَرضِ . وإنَّ البَيتَ الَّذي لا يُقرَأُ فيهِ القُرآنُ ، ولا يُذكَرُ اللّهُ عز و جل فيهِ ، تَقِلُّ بَرَكَتُهُ ، وتَهجُرُهُ المَلائِكَةُ ، وتَحضُرُهُ الشَّياطينُ . (5)

.


1- .مكارم الأخلاق : ج 2 ص 375 ح 2661 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 62 .
2- .فلاح السائل : ص 183 ح 291 ، بحار الأنوار : ج 84 ص 27 ح 21.
3- .تهذيب الأحكام : ج 5 ص 468 ح 1640 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 227 ح 2258 وفيه «تعدل» بدل «أفضل من» ، المحاسن : ج 1 ص 144 ح 195 عن الإمام الصادق عليه السلام نحوه .
4- .صحيح مسلم : ج 1 ص 539 ح 211 ؛ مكارم الأخلاق : ج 2 ص 85 ح 2226.
5- .الكافي : ج 2 ص 610 ح 3 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 161 ح 42.

ص: 99

س _ در مسجد

ع _ در مكّه

ف _ در خانه

س _ در مسجدپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در سفارش به ابو ذر غفارى _: اى ابو ذر! هر نشستنى در مسجد ، بيهوده است ، مگر براى سه كار : قرآن خواندن نمازگزار ، يا ذكر خدا گفتن ، يا پرسيدن در باره دانشى .

امام صادق و امام عسكرى عليهماالسلام_ در باره آنچه هنگام وارد شدن به مسجد گفته مى شود _: بار خدايا! گوش هاى دلم را براى ياد خودت بگشاى .

ع _ در مكّهامام زين العابدين عليه السلام :يك بار تسبيح گفتن در مكّه ، برتر از انفاق كردن خراجِ دو عراق [_ِ عرب و عجم] در راه خداست .

ف _ در خانهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :حكايت خانه اى كه در آن خدا ياد مى شود و خانه اى كه در آن خدا ياد نمى شود ، حكايت زنده و مرده است .

امام على عليه السلام :خانه اى كه در آن قرآن خوانده و نام خداوند عز و جل برده شود ، بركتش فراوان مى شود و فرشتگان در آن ، حاضر مى شوند و شياطين از آن ، دور مى شوند و براى اهل آسمان ، چنان مى درخشد كه اختران براى اهل زمين مى درخشند . و خانه اى كه در آن قرآن خوانده نمى شود و نام خداوند عز و جل در آن برده نمى شود ، بركتش كم مى شود و فرشتگان از آن ، دور و شياطين در آن ، حاضر مى شوند .

.

ص: 100

ص _ فِي السُّوقِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن ذَكَرَ اللّهَ فِي السّوقِ مُخلِصا عِندَ غَفلَةِ النّاسِ وشُغلِهِم بما هُم فيهِ ، كَتَبَ اللّهُ لَهُ ألفَ حَسَنَةٍ ، ويَغفِرُ اللّهُ لَهُ يَومَ القِيامَةِ مَغفِرَةً لَم تَخطُر عَلى قَلبِ بَشَرٍ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :أكثِروا ذِكرَ اللّهِ عز و جل إذا دَخَلتُمُ الأَسواقَ عِندَ اشتِغالِ النّاسِ ؛ فَإِنَّهُ كَفّارَةٌ لِلذُّنوبِ ، وزِيادَةٌ فِي الحَسَناتِ ، ولا تُكتَبوا فِي الغافِلينَ . (2)

راجع : ص 90 (عند غفلة الناس) .

ق _ فِي الَّسفَرِالإمام عليّ عليه السلام_ مِن وَصِيَّتِهِ لاِبنِهِ مُحَمَّدِ بنِ الحَنَفِيَّةِ _: اِعلَم أنَّ مُروءَةَ المَرءِ المُسلِمِ مُروءَتانِ : مُروءَةٌ في حَضَرٍ ، ومُروءَةٌ في سَفَرٍ . . . وأمّا مُروءَةُ السَّفَرِ : فَبَذلُ الزّادِ ، وقِلَّةُ الخِلافِ عَلى مَن صَحِبَكَ ، وكَثرَةُ ذِكرِ اللّهِ عز و جلفي كُلِّ مَصعَدٍ ومَهبَطٍ ونُزولٍ وقِيامٍ وقُعودٍ . (3)

ر _ عِندَ المُرورِ بِالجَبَلِ أو بِقاعِ الأَرضِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما مِن صَباحٍ ولارَواحٍ (4) إلّا وبِقاعُ الأَرض تُنادي بَعضُها بَعضا : يا جارَةُ هَل مَرَّ بِكِ اليَومَ عَبدٌ صالِحٌ صَلّى عَلَيكِ أو ذَكَرَ اللّهَ ؟ فَإِن قالَت : نَعَم! رَأَت لَها بِذلِكَ عَلَيها فَضلاً . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن عَبدٍ سَلَكَ وادِيا فَيَبسُطُ كَفَّيهِ فَيَذكُرُ اللّهَ ويَدعو ، إلّا مَلَأَ اللّهُ ذلِكَ الوادِيَ حَسَناتٍ ، فَليَعظُم ذلِكَ الوادي أو لِيَصغُر . (6)

.


1- .عدّة الداعي : ص 242 ، بحار الأنوار : ج 103 ص 102 ح 47.
2- .الخصال : ص 614 ح 10 ، تحف العقول : ص 104 ، بحار الأنوار : ج 103 ص 96 ح 19.
3- .الخصال : ص 54 ح 71 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 200 ح 5.
4- .الرَّواح : نقيض الصباح ، وهو اسم للوقت من زوال الشمس إلى الليل (الصحاح : ج 1 ص 368) .
5- .المعجم الأوسط : ج 1 ص 177 ح 562 ، حلية الأولياء : ج 6 ص 174 ، كنز العمّال : ج 7 ص 290 ح 18929.
6- .ثواب الأعمال : ص 183 ح 1 ، جامع الأحاديث للقمّي : ص 119 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 292 ح 15.

ص: 101

ص _ در بازار

ق _ در سفر

ر _ هنگام گذر از كوه يا دشت

ص _ در بازارپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس در بازار ، آن گاه كه مردم در غفلت [از خدا] به سر مى برند و سرگرم كار خويش اند ، از سرِ اخلاص ، خدا را ياد كند ، خداوند ، هزار ثواب برايش مى نويسد و در روز رستاخيز ، او را مى آمرزد ؛ آمرزشى كه به دل هيچ بشرى خطور نكرده باشد .

امام على عليه السلام :هر گاه به بازارها وارد مى شويد و مردم سرگرم كارند ، خداى عز و جل را بسيار يادآور شويد ؛ زيرا اين كار ، گناهان را مى زدايد و بر حسنات مى افزايد و از غافلان نوشته نمى شويد .

ر . ك : ص 91 (هنگام غافل بودن مردم) .

ق _ در سفرامام على عليه السلام_ از سفارش ايشان به فرزندش محمّد بن حنفيّه _: بدان كه رادمردىِ مسلمان ، دو گونه است : رادمردى در غير سفر و رادمردى در سفر . رادمردى در سفر ، عبارت است از : بخشيدن توشه [به هم سفر] ، كمتر ناسازگارى كردن با آن كه هم سفر توست ، فراوان ياد كردن از خداوند عز و جل در هر فراز و نشيبى و فرود آمدنى و برخاست و نشستى .

ر _ هنگام گذر از كوه يا دشتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ صبح و عصرى نيست ، مگر آن كه هر يك از قطعات زمين ، ديگرى را ندا مى دهد كه : اى همسايه ، آيا امروز ، بنده اى شايسته بر تو گذشت كه روى تو نماز بگزارد يا خدا را ياد كند؟ اگر بگويد : «آرى» ، او اين را دليل برترى آن قطعه بر خود مى بيند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ بنده اى نيست كه از وادى اى گذر كند و دو دستش را بگشايد و خدا را ياد كرده و دعا كند ، مگر آن كه خداوند ، آن وادى را از ثواب مى آكَنَد ، خواه آن وادى ، بزرگ باشد يا كوچك .

.

ص: 102

ش _ مَعَ كُلِّ ذاكِرٍعلل الشرايع عن زرارة :قُلتُ لِأَبي جَعفَرٍ عليه السلام : ما أقولُ إذا سَمِعتُ الأَذانَ ؟ قالَ : اُذكُرِ اللّهَ مَعَ كُلِّ ذاكِرٍ . (1)

1 / 9بَرَكاتُ الذِّكرِالف _ ذِكرُ اللّهِ لِذاكِرِهِالكتاب«فَاذْكُرُونِى أَذْكُرْكُمْ وَ اشْكُرُواْ لِى وَ لَا تَكْفُرُونِ» . (2)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن اُعطِيَ أربَعا اُعطِيَ أربَعا ، وتَفسيرُ ذلِكَ في كِتابِ اللّهِ عز و جل : مَن اُعطِيَ الذِّكرَ ذَكَرَهُ اللّهُ ؛ لِأَنَّ اللّهَ يَقولُ : «اذْكُرُونِى أَذْكُرْكُمْ» . . . . (3)

عنه صلى الله عليه و آله : «اذْكُرُونِى أَذْكُرْكُمْ» يَقولُ : اُذكُروني يا مَعشَرَ العِبادِ بِطاعَتي ، أذكُركُم بِمَغفِرَتي . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :قالَ سُبحانَهُ : «فاذْكُرُونِى أَذْكُرْكُمْ» بِنِعمَتي ، وَاذكُروني بِالطّاعَةِ وَالعِبادَةِ أذكُركُم بِالنِّعَمِ وَالإِحسانِ وَالرَّحمَةِ وَالرِّضوانِ . (5)

.


1- .علل الشرايع : ص 284 ح 3 ، بحار الأنوار : ج 84 ص 176 ح 6.
2- .البقرة : 152.
3- .شُعب الإيمان : ج 4 ص 126 ح 4529 ، الدرّ المنثور : ج 1 ص 360 نقلاً عن الطبراني وابن مردويه .
4- .الفردوس : ج 3 ص 150 ح 4405.
5- .عدّة الداعي : ص 238 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 163 ح 42.

ص: 103

ش _ با هر ياد كننده خدا

1 / 9 بركت هاى ياد خدا

اشاره

الف _ ياد كردن خدا از ياد كننده اش

ش _ با هر ياد كننده خداعلل الشرائع_ به نقل از زراره _: به امام باقر عليه السلام گفتم : هر گاه اذان را مى شنوم ، چه بگويم؟ فرمود : «با هر ياد كننده اى ، تو نيز خدا را ياد كن» .

1 / 9بركت هاى ياد خداالف _ ياد كردن خدا از ياد كننده اشقرآن«پس مرا ياد كنيد، تا شما را ياد كنم؛ و شكرانه ام را به جاى آريد؛ و با من ، ناسپاسى نكنيد» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به هر كس چهار چيز داده شود ، چهار چيز ديگر نيز عطا مى شود ، و تفسير اين در كتاب خداوند عز و جل آمده است . به هر كس ياد كردن از خدا داده شود ، خداوند نيز او را ياد مى كند ؛ زيرا خداوند مى فرمايد : «پس مرا ياد كنيد، تا شما را ياد كنم» ... .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ [در باره آيه] «پس مرا ياد كنيد، تا شما را ياد كنم» _: اى گروه بندگان! با فرمانبَرى از من ، مرا ياد كنيد تا من هم با آمرزش خود ، شما را ياد كنم .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند سبحان مى فرمايد : «پس مرا ياد كنيد، تا شما را ياد كنم» با نعمتْ بخشيدنم به شما . و مرا از طريق فرمانبرى و بندگى ، ياد كنيد تا من نيز از طريق نعمت ها و نيكى و مهربانى و خشنودى [خويش] ، شما را ياد كنم .

.

ص: 104

عنه صلى الله عليه و آله :يَقولُ اللّهُ تَعالى : أنَا عِندَ ظَنِّ عَبدي بي ، وأنَا مَعَهُ إذا ذَكَرَني ؛ فَإِن ذَكَرَني في نَفسِهِ ذَكَرتُهُ في نَفسي ، وإن ذَكَرَني في مَلَأٍ ذَكَرتُهُ في مَلَأٍ خَيرٍ مِنهُم . (1)

المحاسن عن بشير الدهّان عن الإمام الصادق عليه السلام :قالَ اللّهُ تَعالى : اِبنَ آدَمَ ، اُذكُرني في نَفسِكَ أذكُركَ في نَفسي . اِبنَ آدَمَ ، اُذكُرني في خَلاءٍ أذكُركَ في خَلاءٍ . اِبنَ آدَمَ ، اُذكُرني في مَلَأٍ أذكُركَ في مَلَأٍ خَيرٍ مِن مَلَئِكَ . وقالَ : ما مِن عَبدٍ يَذكُرُ اللّهَ في مَلَأٍ مِنَ النّاسِ ، إلّا ذَكَرَهُ اللّهُ في مَلَأٍ مِنَ المَلائِكَةِ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :قالَ اللّهُ عز و جل : مَن ذَكَرني سِرّا ذَكَرتُهُ عَلانِيَةً . (3)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله : «وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ» (4) ذِكرُ اللّهِ تَعالى إيّاكُم أكبَرُ مِن ذِكرِكُم إيّاهُ . (5)

الإمام الباقر عليه السلام_ في قَولِهِ تَعالى : «وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ» _: يَقولُ : ذِكرُ اللّهِ لِأَهلِ الصَّلاةِ أكبَرُ مِن ذِكرِهِم إيّاهُ ، ألا تَرى أنَّهُ يَقولُ : «اذْكُرُونِى أَذْكُرْكُمْ» ؟ (6)

الإمام عليّ عليه السلام_ مِن خُطبَةٍ لَهُ في يَومِ الجُمُعَةِ _: اُذكُرُوا اللّهَ يَذكُركُم ؛ فَإِنَّهُ ذاكِرٌ لِمَن ذَكَرَهُ ، وَاسأَ لُوا اللّهَ مِن رَحمَتِهِ وفَضلِهِ ؛ فَإِنَّهُ لا يَخيبُ عَلَيهِ داعٍ دَعاهُ . (7)

الإمام الحسن عليه السلام_ لِرَجُلٍ بَرِئَ مِن عِلَّةٍ كانَت بِهِ _: إنَّ اللّهَ قَد ذَكَرَكَ فَاذكُرهُ ، وأقالَكَ فَاشكُرهُ . (8)

.


1- .صحيح البخاري : ج 6 ص 2694 ح 6970 ، صحيح مسلم : ج 4 ص 2061 ح 2 .
2- .المحاسن : ج 1 ص 110 ح 98 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 158 ح 31.
3- .الكافي : ج 2 ص 501 ح 1 ، عدّة الداعي : ص 244 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 342 ح 11.
4- .العنكبوت : 45 .
5- .الفردوس : ج 4 ص 406 ح 7178 ، الدرّ المنثور : ج 6 ص 466 نقلاً عن ابن السني وابن مردويه.
6- .تفسير القمّي : ج 2 ص 150 ، بحار الأنوار : ج 82 ص 199.
7- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 432 ح 1263 ، مصباح المتهجّد : ص 384 ح 509 .
8- .تحف العقول : ص 234 وص 280 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 106 ح 8.

ص: 105

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند متعال مى فرمايد : «من آن گونه ام كه بنده ام نسبت به من گمان مى برد ، و هر گاه مرا ياد كند ، من با او هستم . پس اگر در درونش مرا ياد كند ، من نيز در درونم او را ياد كنم ، و اگر در ميان جمعى مرا ياد كند ، من او را در ميان جمعى بهتر از آنان ، يادش مى كنم» .

المحاسن_ به نقل از بشير دهّان _امام صادق عليه السلام فرمود: «خداى متعال مى فرمايد : اى پسر آدم! مرا در درونت ياد كن ، تو را در درونم ياد كنم . اى پسر آدم! مرا در خلوت ياد كن ، تو را در خلوت ، ياد مى كنم . اى پسر آدم! مرا در ميان جمع ياد كن ، من تو را در ميان جمعى بهتر از جمع تو ، ياد مى كنم » . [سپس] فرمود : «هيچ بنده اى نيست كه در ميان جمعى از مردم خدا را ياد كند ، مگر آن كه خداوند در ميان جمعى از فرشتگان ، از او ياد مى كند» .

امام صادق عليه السلام :خداوند عز و جل فرموده است : «هر كس در نهانْ مرا ياد كند ، من در آشكار ، يادش مى كنم» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : «و قطعاً ياد خدا بالاتر است» ، [يعنى] ياد كرد خداوند متعال از شما ، بزرگ تر از يادكرد شما از اوست .

امام باقر عليه السلام_ در باره اين سخن خداوند متعال : «و قطعاً ياد خدا بالاتر است» _: يادكرد خدا از نمازگزاران ، بزرگ تر از يادكرد ايشان از اوست . نمى بينى كه مى فرمايد : «پس مرا ياد كنيد، تا شما را ياد كنم» ؟

امام على عليه السلام_ از خطبه ايشان در روز جمعه _: به ياد خدا باشيد تا به ياد شما باشد ؛ زيرا هر كس به ياد او باشد ، خدا نيز به ياد اوست ، و از خداوند ، از رحمت و فضلش درخواست كنيد ؛ زيرا هيچ كس نيست كه از او بخواهد و از درگاهش نوميد برگردد .

امام حسن عليه السلام_ به مردى كه از بيمارى بهبود يافته بود _: خداوند به ياد تو بوده است ، پس به ياد او باش ؛ و تو را بخشيده است ، پس از او سپاس گزارى كن .

.

ص: 106

الإمام الصادق عليه السلام_ في رِسالَتِهِ إلى جَماعَةٍ مِن شيعَتِهِ وأصحابِهِ _: أكثِروا ذِكرَ اللّهِ مَا استَطَعتُم في كُلِّ ساعَةٍ مِن ساعاتِ اللَّيلِ وَالنَّهارِ ، فَإِنَّ اللّهَ أمَرَ بِكَثرَةِ الذِّكرِ لَهُ ، وَاللّهُ ذاكِرٌ لِمَن ذَكَرَهُ مِنَ المُؤمِنينَ ، وَاعلَموا أنَّ اللّهَ لَم يَذكُرهُ أحَدٌ مِن عِبادِهِ المُؤمِنينَ إلّا ذَكَرَهُ بِخَيرٍ . (1)

الزهد للحسين بن سعيد عن زيد بن عليّ :أوحَى اللّهُ عز و جل إلى نَبِيِّهِ داوودَ عليه السلام : إذا ذَكَرَني عَبدي حينَ يَغضَبُ ، ذَكَرتُهُ يَومَ القِيامَةِ في جَميعِ خَلقي ، ولا أمحَقُهُ فيما أمحَقُ . (2)

ب _ طَردُ الشَّيطانِالكتاب«إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْاْ إِذَا مَسَّهُمْ طَئِفٌ مِّنَ الشَّيْطَ_نِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ» . (3)

«وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُواْ فَ_حِشَةً أَوْظَ_لَمُواْ أَنفُسَهُمْ ذَكَرُواْ اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُواْ لِذُنُوبِهِمْ وَمَن يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَا اللَّهُ وَلَمْ يُصِرُّواْ عَلَى مَا فَعَلُواْ وَهُمْ يَعْلَمُونَ» . (4)

الحديثالكافي عن أبي بصير عن الإمام الصادق عليه السلام ، قال :سَأَلتُهُ عَن قَولِ اللّهِ عز و جل : «إِذَا مَسَّهُمْ طَئِفٌ مِّنَ الشَّيْطَ_نِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ» ؟ قالَ : هُوَ العَبدُ يَهُمُّ بِالذَّنبِ ثُمَّ يَتَذَكَّرُ فَيُمسِكُ ، فَذلِكَ قَولُهُ : «تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ» . (5)

تفسير القمّي : «إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْاْ إِذَا مَسَّهُمْ طَئِفٌ مِّنَ الشَّيْطَ_نِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ» ؛ قالَ : وإذا ذَكَّرَهُمُ الشَّيطانُ المَعاصِيَ وحَمَلَهُم عَلَيها ، يَذكُرونَ اللّهَ فإذا هُم مُبصِرونَ . (6)

.


1- .الكافي : ج 8 ص 7 ح 1 ، تحف العقول : ص 314.
2- .الزهد للحسين بن سعيد : ص 28 ح 67 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 266 ح 18.
3- .الأعراف : 201.
4- .آل عمران : 135.
5- .الكافي : ج 2 ص 434 ح 7 ، تفسير العيّاشي : ج 2 ص 43 ح 128 وص 44 ح 130 كلاهما نحوه .
6- .تفسير القمّي : ج 1 ص 253 ، بحار الأنوار : ج 70 ص 273.

ص: 107

ب _ راندن شيطان

امام صادق عليه السلام_ در نامه اش به گروهى از پيروان و يارانش _: تا مى توانيد ، در هر ساعتى از ساعات شبانه روز ، فراوان ياد خدا گوييد ؛ زيرا كه خداوند فرمان داده است او را بسيار ياد كنند ، و آن كس از مؤمنان كه به ياد خدا باشد ، خدا نيز به ياد اوست ؛ و بدانيد كه هيچ يك از بندگان مؤمن خدا او را ياد نمى كند ، مگر آن كه خداوند از او به نيكى ياد نمايد .

الزهد ، حسين بن سعيد_ به نقل از زيد بن على _: خداوند عز و جل به پيامبرش داوود عليه السلام وحى فرمود : «هر گاه بنده ام ، در آن هنگام كه خشمگين مى شود ، مرا ياد كند ، من به روز رستاخيز در ميان همه آفريدگانم از او ياد مى كنم و با آنان كه هلاكشان مى كنم ، وى را به هلاكت نمى رسانم» .

ب _ راندن شيطانقرآن«در حقيقت، كسانى كه [ از خدا ] پروا دارند، چون وسوسه اى از جانب شيطان بديشان رسد ، [ خدا را ] به ياد مى آورند و به ناگاه ، بينا مى شوند» .

«و آنان كه چون كار زشتى كنند، يا بر خود ستم روا دارند، خدا را به ياد مى آورند و براى گناهانشان آمرزش مى خواهند ، و چه كسى جز خدا گناهان را مى آمرزد؟ و بر آنچه مرتكب شده اند، با آن كه مى دانند [ كه گناه است ] ، پافشارى نمى كنند» .

حديثالكافى_ به نقل از ابو بصير _: از امام صادق عليه السلام در باره اين سخن خداوند عز و جل پرسيدم كه : «در حقيقت، كسانى كه [ از خدا ] پروا دارند، چون وسوسه اى از جانب شيطان بديشان رسد ، [ خدا را ] به ياد آورند و به ناگاه ، بينا مى شوند» . فرمود : «مقصود ، اين است كه بنده ، آهنگ گناه مى كند ؛ امّا يادآور [خدا ]مى شود (به خود مى آيد) و خوددارى مى ورزد . اين است فرموده او كه : «[خدا را] به ياد آورند و به ناگاه ، بينا مى شوند» .

تفسير القمّى :[در باره آيه] «در حقيقت، كسانى كه [ از خدا ] پروا دارند، چون وسوسه اى از جانب شيطان بديشان رسد ، [ خدا را ] به ياد آورند و به ناگاه بينا مى شوند» ، فرمود : «هر گاه شيطان ، آنان را به ياد گناهان بيندازد و بر آنها وادارشان كند به ياد خدا مى افتند و به ناگاه ، بينا مى شوند» .

.

ص: 108

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عَلى كُلِّ قَلبٍ جاثِمٌ (1) مِنَ الشَّيطانِ ، فإذا ذَكَرَ اسمَ اللّهِ خَنَسَ الشَّيطانُ وذابَ ، وإذا تَرَكَ الذِّكرَ التَقَمَهُ الشَّيطانُ فَجَذَبَهُ وأغواهُ واستَزَلَّهُ وأطغاهُ . (2)

فضائل الأشهر الثلاثة عن عبد الرحمن بن هبيرة :كُنّا عِندَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَوما ، فَقالَ : رَأَيتُ البارِحَةَ عَجائِبَ! قالَ : فَقُلنا : يا رَسولَ اللّهِ وما رَأَيتَ ، حَدِّثنا فِداكَ أنفُسُنا و أهلونا وأولادُنا؟ فَقالَ : . . . رَأَيتُ رَجُلاً مِن اُمَّتي قَدِ احتَوَشَتهُ الشَّياطينُ ، فَجاءَهُ ذِكرُ اللّهِ عز و جل فَنَجّاهُ مِن بَينِهِم . (3)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا دَخَلَ الرَّجُلُ بَيتَهُ ، فَذَكَرَ اللّهَ عِندَ دُخولِهِ وعِندَ طَعامِهِ ، قالَ الشَّيطانُ : لا مَبيتَ لَكُم ولا عَشاءَ . وإذا دَخَلَ فَلَم يَذكُرِ اللّهَ عِندَ دُخولِهِ ، قالَ الشَّيطانُ : أدرَكتُمُ المَبيتَ . وإذا لَم يَذكُرِ اللّهَ عِندَ طَعامِهِ ، قالَ : أدرَكتُمُ المَبيتَ وَالعَشاءَ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :ثَلاثَةٌ مَعصومونَ مِن إبليسَ وجُنودِهِ : الذّاكِرونَ للّهِِ ، وَالباكونَ مِن خَشيَةِ اللّهِ ، وَالمُستَغفِرونَ بِالأَسحارِ . (5)

راجع : ص 134 ح 256 .

.


1- .يَجثِم في الأرض : أي يلزمها ويلتصق بها ، وجَثَم الطائر جثوما ، وهو بمنزلة البُروك للإبل (النهاية : ج 1 ص 239) .
2- .عدّة الداعي : ص 192 ، إرشاد القلوب : ص 61 ، بحار الأنوار : ج 70 ص 61 ح 42.
3- .فضائل الأشهر الثلاثة : ص 112 ح 107 ؛ المعجم الكبير : ج 25 ص 282 ح 39 .
4- .صحيح مسلم : ج 3 ص 1598 ح 103 ، سنن أبي داوود : ج 3 ص 347 ح 3765 .
5- .إرشاد القلوب : ص 196 ؛ كنز العمّال : ج 15 ص 841 ح 43343 نقلاً عن أبي الشيخ في الثواب نحوه.

ص: 109

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :شيطان ، بر روى هر دلى بختك انداخته است . هر گاه آن دل ، نام خدا را ياد كند ، شيطان ، وا پس مى رود و ذوب مى شود ، و هر گاه ياد خدا را وا نهد ، شيطان او را فرو مى بلعد و به سوى خود مى كِشَد و فريبش مى دهد و مى لغزاند و به سركشى مى افكند .

فضائل الأشهر الثلاثة_ به نقل از عبد الرحمان بن هبيره _: روزى نزد پيامبر خدا بوديم كه فرمود : «ديروز عجايبى ديدم!» . گفتيم : چه ديدى ، اى پيامبر خدا؟ خودمان و زنان و فرزندانمان به فدايت! برايمان باز گو . فرمود : « ... مردى از امّتم را ديدم كه اهريمنان ، او را در ميان گرفته اند ، و ياد خداوند عز و جل به يارى او آمده ، از ميان اهريمنان نجاتش داد» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه مرد وارد خانه اش شود و در هنگام ورودش و در هنگام غذا خوردنش نام خدا را بَرَد ، شيطان مى گويد : «شب و شام ، مرگتان باد !» . و هر گاه وارد شود و هنگام ورودش نام خدا را نَبَرد ، شيطان مى گويد : «شب بر شما خوش!» و هر گاه در هنگام غذا خوردنش نام خدا را نَبَرد ، شيطان مى گويد : «شب و شام ، گوارايتان باد!» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سه دسته اند كه از اهريمن و سپاهش مصون اند : يادكنندگانِ خدا ، گريه كنندگانِ از بيم خدا ، و آمرزش خواهانِ در سحرگاهان .

ر . ك : ص 135 ح 256 .

.

ص: 110

ج _ اِطمِئنانُ القَلبِالكتاب«الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» . (1)

الحديثالإمام عليّ عليه السلام :ذِكرُ اللّهِ جِلاءُ الصُّدورِ ، وطُمَأنينَةُ القُلوبِ . (2)

د _ اِنشِراحُ القَلبِالكتاب«أَفَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْاءِسْلَ_مِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِّن رَّبِّهِ فَوَيْلٌ لِّلْقَ_سِيَةِ قُلُوبُهُم مِّن ذِكْرِ اللَّهِ أُوْلَ_ئِكَ فِى ضَلَ_لٍ مُّبِينٍ» . (3)

الحديثالإمام عليّ عليه السلام :الذِّكرُ يَشرَحُ الصَّدرَ . (4)

ه _ جِلاءُ القَلبِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ لِكُلِّ شَيءٍ سَقالَةً (5) ، وإنَّ سَقالَةَ القُلوبِ ذِكرُ اللّهِ ، وما مِن شَيءٍ أنجى مِن عَذابِ اللّهِ مِن ذِكرِ اللّهِ . (6)

الإمام عليّ عليه السلام_ مِن كَلامٍ لَهُ عِندَ تِلاوَتِهِ : «يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَ الْاصَالِ * رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَ_رَةٌ وَ لَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ» (7) _: إنَّ اللّهَ سُبحانَهُ وتَعالى جَعَلَ الذِّكرَ جِلاءً لِلقُلوبِ ، تَسمَعُ بِهِ بَعدَ الوَقرَةِ ، وتُبصِرُ بِهِ بَعدَ العَشوَةِ ، وتَنقادُ بِهِ بَعدَ المُعانَدَةِ . (8)

.


1- .الرعد : 28.
2- .غرر الحكم : ح 5165 .
3- .الزمر : 22.
4- .غرر الحكم : ح 835 .
5- .السَّقل هو مثل الصَّقل للسيف والثوب ونحوهما بالسين والصاد جميعا ، صَقَله صَقْلاً وصِقالاً : جَلاهُ (تاج العروس : ج 14 ص 349 وج 15 ص 405).
6- .شُعب الإيمان : ج 1 ص 396 ح 522 ، الترغيب و الترهيب : ج 2 ص 396 ح 10 .
7- .النور : 36 و 37.
8- .نهج البلاغة : الخطبة 122 ، بحار الأنوار : ج 69 ص 325 ح 39.

ص: 111

ج _ آرامش دل

د _ گشايش سينه

ه _ جلاى دل

ج _ آرامش دلقرآن«همان كسانى كه ايمان آورده اند و دل هايشان به ياد خدا آرام مى گيرد. آگاه باش كه با ياد خدا ، دل ها آرامش مى يابد» .

حديثامام على عليه السلام :ياد خدا ، جلا دهنده سينه ها و آرام بخش دل هاست .

د _ گشايش سينه (1)قرآن«پس آيا كسى كه خدا ، سينه اش را براى [ پذيرش ] اسلام ، گشاده و [ در نتيجه ] برخوردار از نورى از جانب پروردگارش است [ همانند فرد تاريك دل است ؟] . پس واى بر آنان كه از سختْ دلى ، ياد خدا نمى كنند . اينان اند كه در گم راهى آشكارند» .

حديثامام على عليه السلام :ياد خدا ، سينه را گشايش مى بخشد .

ه _ جلاى دلپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر چيزى را صيقل دهنده اى است و صيقل دهنده دل ها ياد خداست . هيچ چيز مانند ياد خدا ، آدمى را از عذاب خدا نجات نمى دهد .

امام على عليه السلام_ از سخن ايشان به هنگام تلاوت «در آن [ خانه ]ها هر بامداد و شامگاه ، او را نيايش مى كنند ؛ مردانى كه نه تجارت ، و نه داد و ستدى، آنان را از ياد خدا، به خود مشغول نمى دارد» _: خداوند پاك و بلندمرتبه ، ياد [خود ]را جلا دهنده دل ها قرار داد . با ياد او دل هاى ناشنوا شنوا مى شوند و دل هاى نابينا بينا مى گردند و دل هاى ستيزه گر ، رام مى شوند .

.


1- .مقصود ، همان : شرح صدر ، ظرفيّت روحى ، تحمّل و آرامش دل است. م .

ص: 112

و _ شِفاءُ القَلبِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ذِكرُ اللّهِ شِفاءُ القُلوبِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :عَلَيكُم بِذِكرِ اللّهِ فَإِنَّهُ شِفاءٌ ، وإيّاكُم وذِكرَ النّاسِ فَإِنَّهُ داءٌ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :ذِكرُ اللّهِ دَواءُ أعلالِ النُّفوسِ . (3)

ز _ صَلاحُ القَلبِالإمام عليّ عليه السلام :أصلُ صَلاحِ القَلبِ اشتِغالُهُ بِذِكرِ اللّهِ . (4)

ح _ حَياةُ القَلبِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :بِذِكرِ اللّهِ تَحيَا القُلوبُ ، وبِنِسيانِهِ مَوتُها . (5)

عنه صلى الله عليه و آله_ في وَصِيَّتِهِ لِأَبي ذَرٍّ _: نَبِّه بِالذِّكرِ قَلبَكَ ، وجافِ (6) عَنِ النَّومِ جَنبَكَ ، وَاتَّقِ اللّهَ رَبَّكَ . (7)

.


1- .كنز العمّال : ج 1 ص 414 ح 175 نقلاً عن الديلمي.
2- .تنبيه الخواطر : ج 1 ص 8 ؛ شُعب الإيمان : ج 1 ص 459 ح 717 نحوه ، كنز العمّال : ج 1 ص 426 ح 1837 .
3- .غرر الحكم : ح 5169 .
4- .غرر الحكم : ح 3083 .
5- .تنبيه الخواطر : ج 2 ص 120.
6- .جفا جنبُه عن الفراش وتجافى : نَبا عنه ولم يطمئنّ عليه. وجافَيتُ جنبي عن الفِراش فتجافى (لسان العرب : ج 14 ص 148).
7- .تنبيه الخواطر : ج 2 ص 117.

ص: 113

و _ شفاى دل

ز _ بهبود دل

ح _ زنده شدن دل

و _ شفاى دلپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ياد خدا ، شفاى دل هاست .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خدا را ياد كنيد ، كه ياد خدا درمان است ، و مردم را ياد نكنيد ، كه آن ، درد [و بيمارى] است .

امام على عليه السلام :ياد خدا ، داروى دردهاى جان هاست .

ز _ بهبود دلامام على عليه السلام :ريشه بهبود دل ، پرداختن آن به ياد خداست .

ح _ زنده شدن دلپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :با ياد خدا ، دل ها زنده اند ، و با فراموش كردن او مى ميرند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در سفارش به ابو ذر _: دلت را با ياد [خدا] بيدار بدار ، و پهلويت را از [بستر] خواب ، دور گردان ، و از پروردگارت ، خداى يگانه ، پروا داشته باش .

.

ص: 114

الإمام عليّ عليه السلام :مَن ذَكَرَ اللّهَ سُبحانَهُ أحيَا اللّهُ قَلبَهُ ، ونَوَّرَ عَقلَهُ ولُبَّهُ . (1)

الإمام زين العابدين عليه السلام_ في دُعاءِ أبي حَمزَةَ الثُّمالِيِّ _: مَولايَ ، بِذِكرِكَ عاشَ قَلبي ، وبِمُناجاتِكَ بَرَّدتَ ألَمَ الخَوفِ عَنّي . (2)

ط _ عِمارَةُ القَلبِالإمام عليّ عليه السلام_ مِن وَصِيَّتِهِ لِابنِهِ الحَسَنِ عليه السلام _: اُوصيكَ بِتَقوَى اللّهِ _ أي بُنَيَّ _ ولُزومِ أمرِهِ ، وعِمارَةِ قَلبِكَ بِذِكرِهِ . (3)

ى _ نورُ القَلبِالإمام عليّ عليه السلام :اِستَديموا الذِّكرَ فَإِنَّهُ يُنيرُ القَلبَ ، وهُوَ أفضَلُ العِبادَةِ . (4)

عنه عليه السلام :دَوامُ الذِّكرِ يُنيرُ القَلبَ وَالفِكرَ . (5)

عنه عليه السلام :ثَمَرَةُ الذِّكرِ استِنارَةُ القُلوبِ . (6)

ك _ حِكمَةُ القَلبِالإمام عليّ عليه السلام :مَن ألزَمَ قَلبَهُ فِكرا ، ولِسانَهُ الذِّكرَ ، مَلَأَ اللّهُ قَلبَهُ إيمانا ورَحمَةً ، ونورا وحِكمَةً . (7)

ل _ هِدايَةُ العُقولِالإمام عليّ عليه السلام :الذِّكرُ هِدايَةُ العُقولِ ، وتَبصِرَةُ النُّفوسِ . (8)

.


1- .غرر الحكم : ح 8876 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 458 ح 8301 وفيه «استنار» بدل «نوّر».
2- .مصباح المتهجّد : ص 592 ح 691 ، الإقبال : ج 1 ص 168 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 89 ح 2.
3- .نهج البلاغة : الكتاب 31 ؛ كنز العمّال : ج 16 ص 168 ح 44215 نقلاً عن وكيع والعسكري في المواعظ.
4- .غرر الحكم : ح 2536 .
5- .غرر الحكم : ح 5144 .
6- .غرر الحكم : ح 4631 .
7- .إرشاد القلوب : ص 100.
8- .غرر الحكم : ح 1403.

ص: 115

ط _ آبادى دل

ى _ روشنايىِ دل

ك _ حكمت دل

ل _ راه نماى خِرَدها

امام على عليه السلام :هر كه خداى سبحان را ياد كند ، خداوند ، دلش را زنده مى گرداند ، و خِرد و مغزش را روشن مى سازد .

امام زين العابدين عليه السلام_ در دعاى ابو حمزه ثمالى _: آقاى من! با ياد توست كه دلم زندگى مى كند ، و با راز و نياز با توست كه درد ترس را در من ، فرو نشانده اى .

ط _ آبادى دلامام على عليه السلام_ از سفارش هاى ايشان به فرزندش حسن عليه السلام _: تو را _ اى پسرم _ به ترس از خدا ، و پايبندى به فرمان او ، و آباد كردن دلت به ياد او سفارش مى كنم .

ى _ روشنايىِ دلامام على عليه السلام :بر ياد خدا مداومت ورزيد ، كه اين كار ، هم دل را نورانى مى كند ، و هم برترين عبادت است .

امام على عليه السلام :مداومت بر ياد خدا ، دل و انديشه را روشن مى گردانَد .

امام على عليه السلام :ثمره ياد خدا ، نورانى شدن دل هاست .

ك _ حكمت دلامام على عليه السلام :هر كه دلش را با انديشيدن و زبانش را با ياد خدا همراه سازد ، خداوند ، دلش را از ايمان و مِهر و روشنايى و حكمت ، آكنده مى سازد .

ل _ راه نماى خِرَدهاامام على عليه السلام :ياد خدا ، مايه هدايت خِردها و بصيرت جان هاست .

.

ص: 116

عنه عليه السلام :مَن ذَكَرَ اللّهَ استَبصَرَ . (1)

م _ نَجاحُ الاُمورِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :اُذكُرِ اللّهَ ؛ فَإِنَّهُ عَونٌ لَكَ عَلى ما تَطلُبُ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :خَيرُ مَا استَنجَحتَ بِهِ الاُمورَ ذِكرُ اللّهِ سُبحانَهُ . (3)

ن _ الرِّزقُ بِغَيرِ بِضاعَةٍرسول اللّه صلى الله عليه و آله :اِتَّخِذوا ذِكرَ اللّهِ تِجارَةً ، يَأتِكُمُ الرِّزقُ بِغَيرِ بِضاعَةٍ (4) . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن أكثَرَ ذِكرَ اللّهِ رَزَقَهُ اللّهُ . (6)

س _ النَّجاةُ مِنَ الشَّدائِدِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :كُلُّ أحَدٍ يَموتُ عَطشانَ ، إلّا ذاكِرَ اللّهِ . (7)

الإمام عليّ عليه السلام :ذِكرُ اللّهِ طارِدُ اللَأواءِ (8) وَالبُؤسِ . (9)

الإمام الباقر عليه السلام :لَمّا كَلَّمَ اللّهُ موسَى بنَ عِمرانَ عليه السلام ، قالَ موسى : . . . إلهي فَما جَزاءُ مَن لَم يَفتُر لِسانُهُ عَن ذِكرِكَ ، وَالتَّضَرُّعِ وَالاِستِعانَةِ لَكَ فِي الدُّنيا؟ قالَ : يا موسى ، اُعينُهُ عَلى شَدائِدِ الآخِرَةِ . (10)

.


1- .غرر الحكم : ح 7800 .
2- .تنبيه الغافلين : ص 471 ح 732 ، شرح نهج البلاغة : ج 15 ص 65 ؛ بحار الأنوار : ج 21 ص 60 ح 11.
3- .غرر الحكم : ح 4987 .
4- .في المصدر : «من بضاعة» ، والتصويب من فيض القدير : ج 3 ص 465.
5- .الفردوس : ج 2 ص 119 ح 2624 ، فردوس الأخبار : ج 2 ص 193 ح 2446 وفيه «من غير طاعة» بدل «بغير بضاعة».
6- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 116 ح 385 ، بحار الأنوار : ج 66 ص 325 ح 12.
7- .الدعوات : ص 237 ح 660 ، بحار الأنوار : ج 81 ص 240 ح 26.
8- .اللّأْواء : الشِّدّة وضيق المعيشة (النهاية : ج 4 ص 221).
9- .غرر الحكم : ح 5170 .
10- .فضائل الأشهر الثلاثة : ص 88 ح 68 ، بحار الأنوار : ج 69 ص 412 ح 131.

ص: 117

م _ موفّقيت در كارها

ن _ روزىِ بدون سرمايه

س _ رهيدن از سختى ها و گرفتارى ها

امام على عليه السلام :هر كه خدا را ياد كند ، هدايت مى شود .

م _ موفّقيت در كارهاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خدا را ياد كن ؛ زيرا ياد خدا ، تو را در آنچه مى طلبى ، كمك مى كند .

امام على عليه السلام :بهترين وسيله موفّقيت تو در كارها ، ياد خداوند سبحان است .

ن _ روزىِ بدون سرمايهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ياد خدا را [سرمايه] تجارت قرار دهيد تا روزى ، بى كالا و سرمايه به شما برسد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه خدا را بسيار ياد كند ، خداوند ، روزى اش مى دهد .

س _ رهيدن از سختى ها و گرفتارى هاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر شخصى تشنه مى ميرد ، مگر ذكرگوى خدا .

امام على عليه السلام :ياد خدا ، دور كننده تنگ دستى و بينوايى است .

امام باقر عليه السلام :چون خداوند با موسى بن عمران عليه السلام سخن گفت ، موسى گفت : ... معبودا ! پاداش كسى كه در دنيا زبانش از ياد تو و التماس و كمك جستن از تو سست نشود ، چيست؟ فرمود : «اى موسى ! او را در سختى هاى آخرت ، كمك مى كنم» .

.

ص: 118

راجع : ص 42 ح 60 .

ع _ حُسنُ الذِّكرِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :عَلَيكَ بِتِلاوَةِ القُرآنِ وذِكرِ اللّهِ كَثيرا ؛ فَإِنَّهُ ذِكرٌ لَكَ فِي السَّماءِ ، ونورٌ لَكَ فِي الأَرضِ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :مَنِ اشتَغَلَ بِذِكرِ اللّهِ ، طَيَّبَ اللّهُ ذِكرَهُ . (2)

ف _ حُسنُ العَمَلِالإمام عليّ عليه السلام :مَن عَمَرَ قَلبَهُ بِدَوامِ الذِّكرِ ، حَسُنَت أفعالُهُ فِي السِّرِّ وَالجَهرِ . (3)

ص _ كَفّارَةُ السَّيِّئاتِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :كابِدُوا (4) اللَّيلَ بِالصَّلاةِ ، وَاذكُرُوا اللّهَ كَثيرا ؛ يُكَفِّر عَنكُم سَيِّئاتِكُم . (5)

ق _ قُوَّةُ الإيمانِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :وَالَّذي نَفسي بِيَدِهِ! إنَّ القُرآنَ وَالذِّكرَ لَيُنبِتانِ الإِيمانَ فِي القَلبِ كما يُنبِتُ الماءُ العُشبَ . (6)

.


1- .الخصال : ص 525 ح 13 ، معاني الأخبار : ص 334 ح 1 ؛ المعجم الكبير : ج 2 ص 157 ح 1651 .
2- .غرر الحكم : ح 8235 .
3- .غرر الحكم : ح 8872 .
4- .كابَدتُ الأمرَ : إذا قاسيت شدّته (الصحاح : ج 2 ص 530) .
5- .الأمالي للمفيد : ص 189 ح 16 ، بحار الأنوار : ج 82 ص 223 ح 45.
6- .كنز العمّال : ج 15 ص 221 ح 40670 نقلاً عن الديلمي.

ص: 119

ع _ نيك نامى

ف _ نيك كردارى

ص _ زدودن گناهان

ق _ تقويت ايمان

ر . ك : ص 43 ح 60 .

ع _ نيك نامىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بر تو باد تلاوت قرآن و ياد كردن بسيار از خدا ؛ زيرا اين كار در آسمان ، برايت نام و در زمين ، برايت نور است .

امام على عليه السلام :هر كه به ياد خدا سرگرم شود ، خداوند ، نام و ياد او را خوش مى گرداند .

ف _ نيك كردارىامام على عليه السلام :هر كه دلش را پيوسته به ياد خدا آباد بدارد ، كردارهايش در نهان و آشكار ، نيك مى شود .

ص _ زدودن گناهانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :رنج شب زنده دارى با نماز را تحمّل كنيد ، و خداى را بسيار ياد كنيد تا گناهانتان را از شما بزُدايد .

ق _ تقويت ايمانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سوگند به آن كه جانم در دست اوست ، [تلاوت] قرآن و ياد [خدا] ، ايمان را در دل مى رويانند ، چنان كه آب ، گياه را مى رويانَد!

.

ص: 120

ر _ التَّقَرُّبُ إلَى اللّهِكنز العمّال عن خالد بن الوليد :جاءَ رَجُلٌ إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله فَقالَ : إنّي سائِلُكَ عَمّا فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ ، فَقالَ لَهُ : سَل عَمّا بَدا لَكَ . . . قالَ : اُحِبُّ أن أكونَ أخَصَّ النّاسِ إلَى اللّهِ تَعالى . قالَ : أكثِر ذِكرَ اللّهِ ، تَكُن أخَصَّ العِبادِ إلَى اللّهِ تَعالى . (1)

ش _ الاُنسُ بِاللّهِالإمام عليّ عليه السلام :الذِّكرُ مِفتاحُ الاُنسِ . (2)

عنه عليه السلام :ذاكِرُ اللّهِ مُؤانِسُهُ . (3)

عدّة الداعي :في بَعضِ الأَحادِيثِ القُدسِيَّةِ : أيُّما عَبدٍ اطَّلَعتُ عَلى قَلبِهِ فَرَأَيتُ الغالِبَ عَلَيهِ التَّمَسُّكَ بِذِكري ، تَوَلَّيتُ سِياسَتَهُ ، وكُنتُ جَليسَهُ ومُحادِثَهُ وأنيسَهُ . (4)

ت _ حُبُّ اللّهِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن أكثَرَ ذِكرَ اللّهِ عز و جل أحَبَّهُ اللّهُ . (5)

الإمام عليّ عليه السلام :إذا رَأَيتَ اللّهَ سُبحانَهُ يُؤنِسُكَ بِذِكرِهِ ، فَقَد أحَبَّكَ . (6)

ث _ لِقاءُ اللّهِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :يَقولُ اللّهُ تَعالى : إذا كانَ الغالِبُ عَلى عَبدِي الاِشتِغالَ بي جَعَلتُ نَعيمَهُ ولَذَّتَهُ في ذِكري ، فَإِذا جَعَلتُ نَعيمَهُ ولَذَّتَهُ في ذِكري عَشِقَني وعَشِقتُهُ ، فَإِذا عَشِقَني وعَشِقتُهُ رَفَعتُ الحِجابَ فيما بَيني وبَينَهُ ، وصِرتُ مَعالِما (7) بَينَ عَينَيهِ لا يَسهو إذا سَهَا النّاسُ ؛ اُولئِكَ كَلامُهُم كَلامُ الأَنبياءِ ، اُولئِكَ الأَبطالُ حَقّا ، اُولئِكَ الَّذينَ إذا أرَدتُ بِأَهلِ الأَرضِ عُقوبَةً وعَذابا ذَكَرتُهُم فَصَرَفتُ ذلِكَ عَنهُم . (8)

.


1- .كنز العمّال : ج 16 ص 127 ح 44154 نقلاً عن أبي العبّاس المستغفري.
2- .غرر الحكم : ح 541 .
3- .غرر الحكم : ح 5160 .
4- .عدّة الداعي : ص 235 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 162 ح 42.
5- .الكافي : ج 2 ص 499 ح 3 ، الزهد للحسين بن سعيد : ص 55 ح 148 ؛ كنز العمّال : ج 3 ص 241 ح 6350 .
6- .غرر الحكم : ح 4040 .
7- .المَعْلَم : الأثر يستدلّ به على الطريق (الصحاح : ج 5 ص 1991) . وفي كنزالعمّال : «... وصيّرت ذلك تغالبا عليه ، لا يسهو ...» .
8- .حلية الأولياء : ج 6 ص 165 ، كنز العمّال : ج 1 ص 433 ح 1872.

ص: 121

ر _ نزديك شدن به خدا

ش _ همدمى با خدا

ت _ محبوبيت در نزد خداوند

ث _ ديدار خدا

ر _ نزديك شدن به خداكنز العمّال_ به نقل از خالد بن وليد _: مردى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و گفت : مى خواهم در باره دنيا و آخرت از شما بپرسم . به او فرمود : «آنچه مى خواهى ، بپرس ...» . گفت : دوست مى دارم كه خاص ترين مردم نزد خداى متعال باشم . فرمود : «خدا را بسيار ياد كن تا خاص ترينِ بندگان نزد خداى متعال باشى» .

ش _ همدمى با خداامام على عليه السلام :ياد خدا ، كليد همدمى است .

امام على عليه السلام :ياد كننده خدا ، همدم اوست .

عدّة الداعى :در يكى از احاديث قدسى آمده است : «هر بنده اى كه بر دلش نظر افكنم و ببينم كه تمسّك به ياد من بر آن چيره است ، تربيت او را خود بر عهده مى گيرم و همنشين و همسخن و همدم او مى شوم» .

ت _ محبوبيت در نزد خداوندپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :كسى كه خداوند عز و جل را بسيار ياد كند ، خداوند ، او را دوست مى دارد .

امام على عليه السلام :هر گاه ديدى كه خداوند سبحان ، تو را با يادش مأنوس ساخته است ، بى گمان ، دوستت دارد .

ث _ ديدار خداپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند متعال مى فرمايد : «هر گاه غالب حالات بنده ام پرداختن به من باشد ، خوشى و لذّت او را در ياد كردنش از من قرار دهم ، و هر گاه خوشى و ذلّتش را در يادم قرار دهم ، او عاشق من مى شود و من ، عاشق او مى شوم ، و هر گاه او عاشق من شود و من عاشق او ، پرده ميان خودم و او را كنار مى زنم و نشانه هايى فرا چشم او مى شوم ، به طورى كه هر گاه مردم اشتباه كنند ، او اشتباه نمى كند . اين گونه بندگان ، سخنشان ، سخن پيامبران است . اينان ، پهلوانان حقيقى هستند . اينان ، كسانى هستند كه هر گاه بخواهم زمينيان را كيفر و عذاب كنم ، به ياد ايشان مى افتم و كيفر و عذاب را از مردمان مى گردانم» .

.

ص: 122

خ _ العِصمَةُ مِنَ السَّهوِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :قالَ اللّهُ سُبحانَهُ : إذا عَلِمتُ أنَّ الغالِبَ عَلى عَبدِي الاِشتِغالُ بي ، نَقَلتُ شَهوَتَهُ في مَسأَلَتي ومُناجاتي ، فَإِذا كانَ عَبدي كَذلِكَ فَأَرادَ أن يَسهُوَ حُلتُ بَينَهُ وبَينَ أن يَسهُوَ ، اُولئِكَ أولِيائي حَقّا ، اُولئِكَ الأَبطالُ حَقّا . (1)

ذ _ نُزولُ المَلائِكَةِالمعجم الصغير عن ابن عبّاس :مَرَّ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله بِعَبدِ اللّهِ بنِ رَواحَةَ الأَنصارِيِّ وهُوَ يُذَكِّرُ أصحابَهُ ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : أما إنَّكُمُ المَلَأُ الَّذينَ أمَرَنِي اللّهُ أن أصبِرَ نَفسي مَعَكُم ، ثُمَّ تَلا هذِهِ الآيَةَ : «وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَوةِ وَ الْعَشِىِّ» إلى قَولِهِ : «وَ كَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا» (2) ، أما إنَّهُ ما جَلَسَ عِدَّتُكُم إلّا جَلَسَ مَعَهُم عِدَّتُهم مِنَ المَلائِكَةِ ، إن سَبَّحُوا اللّهَ سَبَّحوهُ ، وإن حَمِدُوا اللّهَ حَمِدوهُ ، وإن كَبَّرُوا اللّهَ كَبَّروهُ ، ثُمَّ يَصعَدونَ إلَى الرَّبِّ وهُوَ أعلَمُ مِنهُم ، فَيَقولونَ : يا رَبَّنا ، عِبادُكَ سَبَّحوكَ فَسَبَّحنا ، وكَبَّروكَ فَكَبَّرنا ، وحَمِدوكَ فَحَمِدنا . فَيَقولُ رَبُّنا : يا مَلائِكَتي ، اُشهِدُكُم أنّي قَد غَفَرتُ لَهُم . فَيَقولونَ : فيهِم فُلانٌ وفُلانٌ الخَطّاءُ! فَيَقولُ : هُمُ القَومُ لا يَشقى بِهِم جَليسُهُم . (3)

.


1- .عدّة الداعي : ص 235 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 162 ح 42.
2- .الكهف : 28.
3- .المعجم الصغير : ج 2 ص 109 ، حلية الأولياء : ج 5 ص 117 .

ص: 123

خ _ مصونيت از اشتباه

ذ _ فرود آمدن فرشتگان

خ _ مصونيت از اشتباهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند سبحان فرمود : «هر گاه بدانم كه بنده ام غالبا به ياد من است ، خواست او را به درخواست و راز و نياز با خودم منتقل مى كنم ، و هر گاه بنده ام چنين [همواره خواهان درخواست از من و راز و نياز با من] باشد ، اگر بخواهد اشتباه كند ، مانع اشتباه كردنش مى شوم . اينان ، اولياى حقيقى من اند . اينان ، پهلوانان حقيقى اند» .

ذ _ فرود آمدن فرشتگانالمعجم الصغير_ به نقل از ابن عبّاس _: پيامبر صلى الله عليه و آله بر عبد اللّه بن رواحه انصارى گذشت كه يارانش را پند مى داد . پيامبر خدا فرمود : «هان! شما ، همان گروهى هستيد كه خداوند به من فرمود تا خودم را با شما بدارم» . سپس اين آيه را خواند : « «و با كسانى كه پروردگارشان را صبح و شام مى خوانند» تا : «و [ اساس ] كارش بر زياده روى است» » . [و افزود:] «هان! هر تعداد از شما گِرد هم بنشينند ، به همان شمار ، از فرشتگان با آنان مى نشينند . اگر آنان خدا را تسبيح گويند ، آن فرشتگان نيز او را تسبيح مى گويند ، و اگر خدا را سپاس گويند ، آن فرشتگان نيز او را سپاس مى گويند ، و اگر خدا را به بزرگى ياد كنند ، آنان نيز او را به بزرگى ياد مى كنند . سپس به درگاه پروردگارشان مى روند و به او _ كه البته از آنان بهتر مى داند _ ، مى گويند : اى پروردگار ما! بندگانت ، تو را تسبيح گفتند و ما نيز [هم صدا با آنان] تو را تسبيح گفتيم . آنان ، تو را به بزرگى ياد كردند و ما نيز به بزرگى ياد كرديم . آنان ، تو را سپاس گفتند و ما نيز سپاس گفتيم . پس پروردگار ما مى گويد : اى فرشتگان من! گواه باشيد كه آنان را آمرزيدم . فرشتگان مى گويند : فلان و بهمان گنه كار هم در ميان ايشان بود! خداوند مى فرمايد : آنان ، جماعتى هستند كه به بركت ايشان ، همنشينشان محروم نمى شود » .

.

ص: 124

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ المَلائِكَةَ يَمُرّونَ عَلى حَلَقِ الذِّكرِ ، فَيَقومونَ عَلى رُؤوسِهِم ، ويَبكونَ لِبُكائِهِم ، ويُؤمِّنونَ لِدُعائِهِم ، فَإِذا صَعِدوا [ إلَى] (1) السَّماءِ ، يَقولُ اللّهُ تَعالى : يا مَلائِكَتي أينَ كُنتُم؟ _ وهُوَ أعلَمُ _ فَيَقولونَ : يا رَبَّنا إنّا حَضَرنا مَجلِسا مِن مَجالِسِ الذِّكرِ ، فَرَأَينا أقواما يُسَبِّحونَكَ ويُمَجِّدونَكَ ويُقَدِّسونَكَ ، ويَخافونَ نارَكَ . فَيَقولُ اللّهُ سُبحانَهُ : يا مَلائِكَتي ، اِزوُوها عَنهُم واُشهِدُكم أنّي قَد غَفَرتُ لَهُم ، وآمَنتُهُم مِمّا يَخافونَ . فَيَقولونَ : رَبَّنا ، إنَّ فيهِم فُلانا وإنَّهُ لَم يَذكُركَ! فَيَقولُ : قَد غَفَرتُ لَهُ بِمُجالَسَتِهِ لَهُم ؛ فَإِنَّ الذّاكِرينَ مَن لا يَشقى بِهِم جَليسُهُم . (2)

الكافي عن عبّاد بن كثير :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : إنّي مَرَرتُ بِقاصٍّ يَقُصُّ وهُوَ يَقولُ : هذَا المَجلِسُ الَّذي لا يَشقى بِهِ جَليسٌ . قالَ : فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : هَيهاتَ ، هَيهاتَ ، أخطَأَت أستاهُهُمُ الحُفرَةَ (3) . إنَّ للّهِِ مَلائِكَةً سَيّاحينَ سِوَى الكِرامِ الكاتِبينَ ، فَإِذا مَرُّوا بِقَومٍ يَذكُرونَ مُحَمَّدا وآلَ مُحَمَّدٍ ، قالوا : قِفوا فَقَد أصَبتُم حاجَتَكُم ، فَيَجلِسونَ فَيَتَفَقَّهونَ مَعَهُم ، فَإِذا قاموا عادوا مَرضاهُم ، وشَهِدوا جَنائِزَهُم ، وتَعاهَدوا غائِبَهُم ، فَذلِكَ المَجلِسُ الَّذي لا يَشقى بِهِ جَليسٌ . (4)

.


1- .مابين المعقوفين أثبتناه من بحار الأنوار .
2- .عدّة الداعي : ص 241 ، أعلام الدين : ص 280 ، بحار الأنوار : ج 75 ص 468 ح 20.
3- .الإخطاء : الذهاب إلى خلاف الصواب مع قصد الصواب ، أو مطلقا عمدا وغير عمد ، والأستاه : جمع الإست ؛ وهي حلقة الدبر . والمراد بالحفرة : الكنيف الذي يتغوّط فيه ، وكأنّ هذا كان مثلاً سائرا يضرب لمن استعمل كلاما في غير موضعه أو أخطأ خطأً فاحشا. وقد يقال : شبّهت أفواههم بالأستاه تفضيحا لهم (مرآة العقول : ج 9 ص 84) .
4- .الكافي : ج 2 ص 186 ح 3 ، بحار الأنوار : ج 74 ص 259 ح 57.

ص: 125

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :فرشتگان بر مجالس ذكر [خدا] مى گذرند و بر فرازِ سر ايشان مى ايستند و با گريستن آنان مى گِريند و براى دعايشان «آمين» مى گويند . و چون به آسمان بَر شوند ، خداى متعال _ با آن كه خود بهتر مى داند _ مى پرسد : «كجا بوديد ، اى فرشتگان من؟» . فرشتگان مى گويند : اى پروردگار ما ! در مجلسى از مجلس هاى ذكر ، حاضر شديم . مردمانى را ديديم كه تو را به پاكى و بزرگى و قداست مى ستايند و از آتش تو بيمناك اند . خداى سبحان مى فرمايد : «اى فرشتگان من! آتش را از آنان ، دور گردانيد و گواه باشيد كه ايشان را آمرزيدم ، و از آنچه بيمناك اند ، در امانشان داشتم» . فرشتگان مى گويند : اى پروردگار ما ! فلانى هم در ميان ايشان بود و او ذكر تو را نمى گفت . خداوند مى فرمايد : «او را هم به سبب همنشينى اش با ايشان آمرزيدم ؛ زيرا ذاكران ، كسانى هستند كه به بركت آنان ، همنشينشان محروم نمى شود» .

الكافى_ به نقل از عبّاد بن كثير _: به امام صادق عليه السلام گفتم : من بر داستان سَرايى (نقّالى) گذشتم كه داستان نقل مى كرد و مى گفت : اين است آن مجلسى كه هر كس در آن بنشيند ، محروم نمى شود . امام صادق عليه السلام فرمود : «هيهات ، هيهات ! سوراخ دعا را گم كرده اند . خداوند را بجز گرامىْ فرشتگانِ نويسنده[ى اعمال بندگان] ، فرشتگانى است كه دوره مى گردند و چون بر مردمى بگذرند كه از محمّد و خاندان او ياد مى كنند ، مى گويند : [همين جا] بِايستيد كه به مراد خود رسيديد . پس مى نشينند و با آنان دانش مى آموزند ، و چون برخيزند ، از بيمارانِ آنان عيادت مى كنند و در تشييع جنازه مردگانشان حاضر مى شوند و از سفرْ رفته شان سركشى مى كنند . اين است آن مجلسى كه هر كه در آن بنشيند ، محروم نمى شود» .

.

ص: 126

ض _ نُزولُ الرَّحمَةِالمستدرك على الصحيحين عن أبي عثمان :كانَ سلمانُ في عِصابَةٍ (1) يَذكُرونَ اللّهَ، فَمَرَّ بِهِم رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، فَجاءَهُم قاصِدا حَتّى دَنا مِنهُم ، فَكَفّوا عَنِ الحَديثِ إعظاما لِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله . فَقالَ : ما كُنتُم تَقولونَ؟ فَإِنّي رَأَيتُ الرَّحمَةَ تَنزِلُ عَلَيكُم ، فَأَحبَبتُ أن اُشارِكَكُم فيها! (2)

ظ _ نُزولُ السَّكينَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا يَقعُدُ قَومٌ يَذكُرونَ اللّهَ عز و جل إلّا حَفَّتهُمُ المَلائِكَةُ ، وغَشِيَتهُمُ الرَّحمَةُ ، ونَزَلَت عَلَيهِمُ السَّكينَةُ ، وذَكَرَهُمُ اللّهُ فيمَن عِندَهُ . (3)

غ _ غُفرانُ اللّهِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَا اجتَمَعَ قَومٌ عَلى ذِكرٍ فَتَفَرَّقوا عَنهُ إلّا قيلَ لَهُم : قوموا مَغفورا لَكُم . (4)

يا _ تَبديلُ السَّيِّئاتِ حَسَناتٍرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما مِن قَومٍ اجتَمَعوا يَذكُرونَ اللّهَ لا يُريدونَ بِذلِكَ إلّا وَجهَهُ ، إلّا ناداهُم مُنادٍ مِنَ السَّماءِ أن قوموا مَغفورا لَكُم ، فَقَد بُدِّلَت سَيِّئاتُكُم حَسَناتٍ . (5)

.


1- .العِصابة : الجماعة من الناس من العَشرة إلى الأربعين ، ولا واحد لها من لفظها (النهاية : ج 3 ص 243).
2- .المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 210 ح 419 ، كنز العمّال : ج 1 ص 447 ح 1932.
3- .صحيح مسلم : ج 4 ص 2074 ح 39 ؛ مكارم الأخلاق : ج 2 ص 85 ح 2227 .
4- .الإصابة : ج 3 ص 175 ، كنز العمّال : ج 1 ص 422 ح 1809.
5- .مسند ابن حنبل : ج 4 ص 286 ح 12456 ، مسند أبي يعلى : ج 4 ص 161 ح 4127 .

ص: 127

ض _ فرود آمدن رحمت

ظ _ فرود آمدن آرامش

غ _ آمرزش خداوند

يا _ تبديل شدن بدى ها به خوبى ها

ض _ فرود آمدن رحمتالمستدرك على الصحيحين_ به نقل از ابو عثمان _: سلمان با گروهى نشسته بود و از خدا ياد مى كردند . پيامبر خدا بر آنان گذشت و به سوى ايشان آمد . چون نزديك آنان رسيد ، به احترام پيامبر خدا از سخن گفتن ، باز ايستادند . فرمود : «چه مى گفتيد؟ زيرا ديدم رحمت بر شما فرو مى بارد و دوست داشتم من نيز در آن [رحمت] با شما شريك شوم» .

ظ _ فرود آمدن آرامشپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ گروهى براى يادكرد از خداوند عز و جل ننشستند ، مگر آن كه فرشتگان ، آنان را در ميان گرفتند و رحمت ، آنها را فرو پوشاند و آرامش ، بر آنان فرود آمد و خداوند ، در جمع كسانى كه نزد او هستند ، از ايشان ياد كرد .

غ _ آمرزش خداوندپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ گروهى براى يادكرد از خدا جمع نشدند ، مگر آن كه چون پراكنده شدند ، به ايشان گفته مى شود : «برخيزيد كه آمرزيده شديد» .

يا _ تبديل شدن بدى ها به خوبى هاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه مردمى براى ذكر خدا گِرد هم آيند و قصدشان از اين كار ، فقط رضاى خدا باشد ، مُنادى اى از آسمان ، ندايشان مى دهد كه : «برخيزيد كه آمرزيده شديد ؛ زيرا بدى هاى شما به نيكى تبديل شد» .

.

ص: 128

يب _ مُباهاةُ اللّهِصحيح مسلم عن معاوية :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله خَرَجَ عَلى حَلقَةٍ مِن أصحابِهِ فَقالَ : ما أجلَسَكُم؟ قالوا : جَلَسنا نَذكُرُ اللّهَ ونَحمَدُهُ عَلى ما هَدانا لِلإِسلامِ ومَنَّ بِهِ عَلَينا . قالَ : آللّهِ ما أجلَسَكُم إلّا ذاكَ؟ قالوا : وَاللّهِ ما أجلَسَنا إلّا ذاكَ ! قالَ : أما إنّي لَم أستَحلِفكُم تُهمَةً لَكُم ، ولكِنَّهُ أتاني جِبريلُ فَأَخبَرَني أنَّ اللّهَ عز و جليُباهي بِكُمُ المَلائِكَةَ . (1)

يج _ الدُّخولُ في رِياضِ الجَنَّةِالمستدرك على الصحيحين عن جابر بن عبد اللّه :خَرَجَ عَلَينَا النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله ، فَقالَ : يا أيُّهَا النّاسُ! إنَّ للّهِِ سَرايا مِنَ المَلائِكَةِ تَحُلُّ وتَقِفُ عَلى مِجالِسِ الذِّكرِ فِي الأَرضِ ، فَارتَعوا في رِياضِ الجَنَّةِ . قالوا : وأينَ رِياضُ الجَنَّةِ؟ قالَ : مَجالِسُ الذِّكرِ ، فَاغدوا وروحوا في ذِكرِ اللّهِ ، وذَكِّروهُ أنفُسَكُم . (2)

يد _ نورُ يَومِ القِيامَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :لَيَبعَثَنَّ اللّهُ أقواما يَومَ القِيامَةِ في وُجوهِهِمُ النّورُ عَلى مَنابِرِ اللُّؤلُؤِ ، يِغبِطُهُمُ النّاسُ ، لَيسوا بِأَنبِياءَ ولا شُهَداءَ ؛ هُمُ المُتَحابّونَ فِي اللّهِ مِن قَبائِلَ شَتّى وبِلادٍ شَتّى ، يَجتَمِعونَ عَلى ذِكرِ اللّهِ يَذكُرونَهُ . (3)

.


1- .صحيح مسلم : ج 4 ص 2075 ح 40 ، سنن الترمذي : ج 5 ص 460 ح 3379 .
2- .المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 672 ح 1820 ؛ مكارم الأخلاق : ج 2 ص 78 ح 2194 نحوه.
3- .كنزالعمّال : ج 1 ص 438 ح 1893 نقلاً عن المعجم الكبير عن أبي الدرداء.

ص: 129

يب _ مُباهات كردن خداوند

يج _ درآمدن به باغ هاى بهشت

يد _ روشنايى در روز قيامت

يب _ مُباهات كردن خداوندصحيح مسلم_ به نقل از معاويه _: پيامبر خدا بر حلقه اى از يارانش گذشت . فرمود : «براى چه گِرد هم نشسته ايد؟» . گفتند : نشسته ايم و خدا را ياد مى كنيم و او را بر نعمت اسلام كه به ما داد و ما را بِدان ره نمون شد ، سپاس مى گوييم . فرمود : «شما را به خدا ، فقط براى همين نشسته ايد؟» . گفتند : به خدا كه فقط براى همين نشسته ايم! فرمود : «بدانيد كه من ، از سرِ بدگمانى به شما سوگندتان ندادم ؛ بلكه جبرئيل عليه السلام نزدم آمد و مرا خبر داد كه خداوند عز و جل به وجود شما بر فرشتگان مباهات مى كند» .

يج _ درآمدن به باغ هاى بهشتالمستدرك على الصحيحين_ به نقل از جابر بن عبد اللّه _: پيامبر صلى الله عليه و آله بر يارانش در آمد و فرمود : «اى مردم! خداوند ، دسته هايى از فرشتگان دارد كه در مجالس ذكر روى زمين ، فرود مى آيند . پس در باغ هاى بهشت ، گشت بزنيد» . گفتند : باغ هاى بهشت ، كجاست؟ فرمود : «مجالس ذكر [خدا] . پس بام و شام ، به ذكر خدا بپردازيد و او را به خود ، يادآور شويد» .

يد _ روشنايى در روز قيامتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند ، در روز قيامت ، مردمانى را برمى انگيزد كه چهره هايى نورانى دارند و بر منبرهايى از مرواريدند و مردم بر آنان ، رشك مى برند . آنان ، نه پيامبرند و نه شهيد . آنان ، مردمانى از هر قبيله و آبادى اند كه براى خدا يكديگر را دوست مى دارند ، براى يادكرد خدا گِرد هم مى آيند و از او ياد مى كنند .

.

ص: 130

يه _ سَبقُ يَومِ القِيامَةِسنن الترمذي عن أبي هريرة :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : سَبَقَ المُفَرِّدونَ ، قالوا : ومَا المُفَرِّدونَ يا رَسولَ اللّهِ؟ قالَ : المُستَهتَرونَ في ذِكرِ اللّهِ (1) ؛ يَضَعُ الذِّكرُ عَنهُم أثقالَهُم ، فَيَأتونَ يَومَ القِيامَةِ خِفافا . (2)

يو _ خَيرُالدّنيا وَالآخِرَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن اُعطِيَ لِسانا ذاكِرا ، فَقَد اُعطِيَ خَيرَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :قالَ اللّهُ عز و جل : إذا أرَدتُ أن أجمَعَ لِلمُسلِمِ خَيرَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ ، جَعَلتُ لَهُ قَلبا خاشِعا ، ولِسانا ذاكِرا ، وجَسَدا عَلَى البَلاءِ صابِرا ، وزَوجَةً مُؤمِنَةً . (4)

1 / 10مَضارُّ النِّسيانِالف _ نِسيانُ اللّهِالكتاب«الْمُنَ_فِقُونَ وَالْمُنَ_فِقَ_تُ بَعْضُهُم مِّن بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنكَرِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَيَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ نَسُواْ اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ إِنَّ الْمُنَ_فِقِينَ هُمُ الْفَ_سِقُونَ» . (5)

الحديثالإمام عليّ عليه السلام_ في قَولِهِ تَعالى : «نَسُواْ اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ» _: إنَّما يَعني نَسُوا اللّهَ في دارِ الدُّنيا ، لَم يَعمَلوا بِطاعَتِهِ ، فَنَسِيَهُم فِي الآخِرَةِ ؛ أي لَم يَجعَل لَهُم في ثَوابِهِ شَيئا فَصاروا مَنسِيِّينَ مِنَ الخَيرِ . (6)

.


1- .يُقال : اُهتِرَ فلان بكذا واستُهتِر فهو مُهتَر به ومُستهتَر : أي مولَع به لا يتحدّث بغيره ولا يفعل غيره (النهاية : ج 5 ص 242) .
2- .سنن الترمذي : ج 5 ص 577 ح 3596 ، كنزالعمّال : ج 1 ص 417 ح 1773.
3- .الكافي : ج 2 ص 499 ح 1 .
4- .الكافي : ج 5 ص 327 ح 2 ، دعائم الإسلام : ج 2 ص 194 ح 705 نحوه .
5- .التوبة : 67.
6- .التوحيد : ص 259 ح 5 ، تفسير العيّاشي : ج 2 ص 96 ح 86 نحوه ، الاحتجاج : ج 1 ص 564 ح 137 .

ص: 131

يه _ پيشتازى در روز قيامت

يو _ خير دنيا و آخرت

1 / 10 زيان هاى فراموش كردن خدا

اشاره

الف _ فراموش شدن از جانب خدا

يه _ پيشتازى در روز قيامتسنن الترمذى_ به نقل از ابو هُرَيره _: پيامبر خدا فرمود : «تنهايان ، پيشى گرفتند» . گفتند : تنهايان كيستند ، اى پيامبر خدا؟ فرمود : «سوداييان ياد خدا . ياد خدا ، بارهاى گران (گناهان) آنان را از دوش ايشان برمى دارد و روز رستاخيز ، سبك بار [از گناه] مى آيند .

يو _ خير دنيا و آخرتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به هر كس زبانى ذكرگو داده شود ، خير دنيا و آخرتْ داده شده است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند عز و جل فرمود : «هر گاه بخواهم خيرِ دنيا و آخرت را به مسلمانى بدهم ، به او دلى خاشع و زبانى ذكرگو و تنى شكيبا در برابر بلا و همسرى باايمان ، عطا مى كنم» .

1 / 10زيان هاى فراموش كردن خداالف _ فراموش شدن از جانب خداقرآن«مردان و زنانِ دو چهره، [ همانند ] يكديگرند. به كار ناپسند ، وا مى دارند و از كار پسنديده ، باز مى دارند و دست هاى خود را [ از انفاق ] فرو مى بندند. خدا را فراموش كردند . پس [ خدا هم ] فراموششان كرد. در حقيقت، اين منافقان اند كه فاسق اند» .

حديثامام على عليه السلام_ در باره اين سخن خداى متعال : «خدا را فراموش كردند و خدا هم آنان را فراموش كرد» _: يعنى آنان در سراى دنيا ، خدا را فراموش كردند و طاعتش ننمودند ، و خدا هم در آخرت ، آنان را فراموش كرد ؛ يعنى در پاداش خود ، بهره اى براى آنان قرار نداد و در زمره فراموش شدگانِ از خير در آمدند .

.

ص: 132

عيون أخبار الرضا عليه السلام عن عبد العزيز بن مسلم :سَأَلتُ الرِّضا عليه السلام عَن قَولِ اللّهِ عز و جل : «نَسُواْ اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ» ، فَقالَ : إنَّ اللّهَ تَعالى لا يَنسى ولا يَسهو ، وإنَّما يَنسى ويَسهُو المَخلوقُ المُحدَثُ ، ألا تَسمَعُهُ عز و جل يَقولُ : «وَمَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيًّا» (1) ! وإنَّما يُجازي مَن نَسِيَهُ ونَسِيَ لِقاءَ يَومِهِ بِأَن يُنسِيَهُم أنفُسَهُم ، كَما قالَ اللّهُ عز و جل : «وَ لَا تَكُونُواْ كَالَّذِينَ نَسُواْ اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ أُوْلَ_ئِكَ هُمُ الْفَ_سِقُونَ» ، وقالَ تَعالى : «فَالْيَوْمَ نَنسَاهُمْ كَمَا نَسُواْ لِقَاءَ يَوْمِهِمْ هَ_ذَا» (2) ؛ أي نَترُكُهُم كَما تَرَكُوا الاِستِعدادَ لِلِقاءِ يَومِهِم هذا . (3)

ب _ نِسيانُ النَّفسِالكتاب«وَ لَا تَكُونُواْ كَالَّذِينَ نَسُواْ اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ أُوْلَ_ئِكَ هُمُ الْفَ_سِقُونَ» . (4)

الحديثالإمام عليّ عليه السلام :مَن نَسِيَ اللّهَ سُبحانَهُ ، أنساهُ اللّهُ نَفسَهُ وأعمى قَلبَهُ . (5)

ج _ سُلطَةُ الشَّيطانِالكتاب«وَ مَن يَعْشُ عَن ذِكْرِ الرَّحْمَ_نِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَ_نًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ * وَ إِنَّهُمْ لَيَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُم مُّهْتَدُونَ * حَتَّى إِذَا جَاءَنَا قَالَ يَ__لَيْتَ بَيْنِى وَ بَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرِينُ * وَ لَن يَنفَعَكُمُ الْيَوْمَ إِذ ظَّ_لَمْتُمْ أَنَّكُمْ فِى الْعَذَابِ مُشْتَرِكُونَ» . (6)

.


1- .مريم : 64.
2- .الأعراف: 51.
3- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 1 ص 125 ح 18 ، التوحيد : ص 160 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 64 ح 4.
4- .الحشر : 19.
5- .غرر الحكم : ح 8875 وح 7797 نحوه .
6- .الزخرف : 36 _ 39 . قال العلّامة الطباطبائي قدس سره : أي من تعامى عن ذكر الرحمن ونظر إليه نظر الأعشى جئنا إليه بشيطان ، وقد عبّر تعالى عنه في موضع آخر بالإرسال فقال : «أَلَمْ تَرَ أَنَّ_ا أَرْسَلْنَا الشَّيَ_طِينَ عَلَى الْكَ_فِرِينَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا» (مريم : 83) ، وإضافة الذكر إلى الرحمن للإشارة إلى أنّه رحمة (الميزان في تفسير القرآن : ج 18 ص 102) .

ص: 133

ب _ خود فراموشى

ج _ مسلّط شدن شيطان

عيون أخبار الرضا عليه السلام_ به نقل از عبد العزيز بن مسلم _: از امام رضا عليه السلام در باره اين سخن خداوند عز و جل پرسيدم : «خدا را فراموش كردند و خدا هم آنان را فراموش كرد» . فرمود : «خداوند متعال ، فراموش يا اشتباه نمى كند ؛ بلكه مخلوقِ حادث است كه دچار فراموشى و اشتباه مى شود . آيا سخن خداوند عز و جل را نشنيده اى كه مى فرمايد : «و پروردگار تو فراموشكار نيست» ؛ امّا خداوند ، كسى را كه او و روز ديدار او را فراموش كند ، چنين سزا مى دهد كه خودشان را از يادشان مى برد ، چنان كه خداوند عز و جلفرموده است : «و مانند آن كسانى مباشيد كه خدا را فراموش كردند و خدا هم خودشان را از يادشان بُرد . اينان ، همان نافرمان اند» ، و فرموده است : «پس امروز ، ما ايشان را از ياد مى بريم ، چنان كه ايشان ، ديدار اين روزشان را از ياد بردند» ؛ يعنى همچنان كه آنان ، آماده شدن براى ديدار با چنين روزى را رها كردند ، ما نيز [ايشان را] امروز ، رها مى كنيم .

ب _ خود فراموشىقرآن«و چون كسانى مباشيد كه خدا را فراموش كردند و او [ نيز ] آنان را دچار خودفراموشى كرد . آنان ، همان نافرمانان اند» .

حديثامام على عليه السلام :هر كه خداى سبحان را فراموش كند ، خداوند ، خود او را از يادش مى بَرد و دلش را كور مى گردانَد .

ج _ مسلّط شدن شيطانقرآن«و هر كس از ياد [ خداى ] رحمان ، دل بگردانَد، بر او شيطانى مى گماريم تا براى وى دمسازى باشد . و مسلّماً آنها ، ايشان را از راه ، باز مى دارند و [ ايشان ] مى پندارند كه راه يافتگان اند تا آن گاه كه او [ با دمسازش ] به حضور ما آيد، [ خطاب به شيطان ] مى گويد: «اى كاش ميان من و تو، فاصله خاور و باختر بود، كه چه بد دمسازى هستى!» و امروز ، هرگز [ پشيمانى ]براى شما سود نمى بخشد ؛ چون ستم كرديد . در حقيقت، شما در عذاب، مشترك خواهيد بود» . (1)

.


1- .علّامه طباطبايى قدس سره مى گويد : يعنى كسى كه از ياد خداى مهربان ، خود را به كورى زند و به او چونان شخص كم بينا بنگرد ، به سوى او شيطانى بياوريم . در جايى ديگر با عبارت «بفرستيم» ياد كرده و فرموده است : «آيا نديدى كه ما بر كافران ، شياطينى فرستاديم كه به جنباندنى ، مى جنبانندشان» (مريم : آيه 83) . اضافه ذكر به رحمان ، اشاره به آن است كه اين ذكر و ياد ، رحمت است (الميزان فى تفسير القرآن : ج 18 ص 102) .

ص: 134

الحديثمصباح الشريعة_ فيما نَسَبَهُ إلَى الإِمامِ الصّادِقِ عليه السلام _: لا يَتَمَكَّنُ الشَّيطانُ بِالوَسوَسَةِ مِنَ العَبدِ إلّا وقَد أعرَضَ عَن ذِكرِ اللّهِ ، وَاستَهانَ بِأَمرِهِ ، وأسكَنَ (1) إلى نَهيِهِ ، ونَسِيَ اطِّلاعَهُ عَلى سِرِّهِ . (2)

د _ قَسوَةُ القَلبِالكافي عن عليّ بن عيسى رفعه :إنَّ موسى عليه السلام ناجاهُ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى فَقالَ لَهُ في مُناجاتِهِ : . . . يا موسى ، لا تَنسَني عَلى كُلِّ حالٍ ، ولا تَفرَح بِكَثرَةِ المالِ ؛ فَإِنَّ نِسياني يُقسِي القُلوبَ ، ومَعَ كَثرَةِ المالِ كَثرَةُ الذُّنوبِ . (3)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا تُكثِرُوا الكَلامَ بِغَيرِ ذِكرِ اللّهِ ؛ فَإِنَّ كَثرَةَ الكَلامِ بِغَيرِ ذِكرِ اللّهِ قَسوَةٌ لِلقَلبِ ، وإنَّ أبعَدَ النّاسِ مِنَ اللّهِ القَلبُ القاسي . (4)

الإمام الصادق عليه السلام :كانَ المَسيحُ عليه السلام : يَقولُ : لا تُكثِرُوا الكَلامَ في غَيرِ ذِكرِ اللّهِ ، فَإِنَّ الَّذينَ يُكثِرونَ الكَلامَ في غَيرِ ذِكرِ اللّهِ قاسِيَةٌ قُلوبُهُم ولكِن لا يَعلَمونَ . (5)

.


1- .في بحار الأنوار : «و سكن».
2- .مصباح الشريعة : ص 225 ، بحار الأنوار : ج 72 ص 124 ح 2.
3- .الكافي : ج 8 ص 42 _ 45 ح 8 ، تحف العقول : ص 493 ، بحار الأنوار : ج 13 ص 334 ح 13.
4- .سنن الترمذي : ج 4 ص 607 ح 2411 ؛ الأمالي للطوسي : ص 3 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 71 ص 281 ح 28.
5- .الكافي : ج 2 ص 114 ح 11 ، الأمالي للمفيد : ص 209 ح 43 ، بحار الأنوار : ج 71 ص 301 ح 75

ص: 135

د _ سنگ دلى

حديثمصباح الشريعة_ در حديثى كه به امام صادق عليه السلام نسبت داده شده است _: شيطان نمى تواند بنده را وسوسه كند ، مگر آن كه او از ياد خدا روى گردانيده و فرمان او را سبُك شمرده باشد و نهى او را مرتكب شود و آگاه بودن خداوند از نهان و درون وى را فراموش كرده باشد .

د _ سنگ دلىالكافى_ به نقل از على بن عيسى ، كه سند حديث را به يكى از اهل بيت عليهم السلام مى رساند _: خداوند _ تبارك و تعالى _ با موسى عليه السلام نجواكنان سخن گفت و در نجواهايش به او فرمود : « ... اى موسى ! مرا در هيچ حالى از ياد مبر و به فراوانى دارايى خود ، شادمان مشو ؛ زيرا از ياد بردن من ، دل ها را سخت مى گرداند . فراوانى ثروت ، فراوانى گناه را به همراه دارد» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در غير ياد خدا پُرگويى نكنيد ؛ زيرا پُرگويى در غير ياد خدا ، سنگ دلى مى آورد ، و دورترينِ مردم از خدا هم شخص سنگ دل است .

امام صادق عليه السلام :مسيح عليه السلام مى فرمود : «در غير ياد خدا ، سخنِ بسيار مگوييد ؛ زيرا آنان كه در جز ياد خدا سخن بسيار مى گويند ، دل هايشان سخت است ؛ امّا خودشان نمى دانند» .

.

ص: 136

ه _ مَوتُ القَلبِالإمام الصادق عليه السلام :فيما ناجَى اللّهُ بِهِ موسى عليه السلام ، قالَ : يا موسى ، لا تَنسَني عَلى كُلِّ حالٍ ؛ فَإِنَّ نِسياني يُميتُ القَلبَ . (1)

و _ ضَنكُ المَعيشَةِ«وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِى فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَ_مَةِ أَعْمَى * قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِى أَعْمَى وَ قَدْ كُنتُ بَصِيرًا * قَالَ كَذَ لِكَ أَتَتْكَ ءَايَ_تُنَا فَنَسِيتَهَا وَ كَذَ لِكَ الْيَوْمَ تُنسَى * وَ كَذَ لِكَ نَجْزِى مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ يُؤْمِنم بِ_ئايَ_تِ رَبِّهِ وَ لَعَذَابُ الْاخِرَةِ أَشَدُّ وَ أَبْقَى» . 2

ز _ شَرُّ الدُّنيا وَالآخِرَةِالكتاب«قَالُواْ رَبَّنَا غَلَبَتْ عَلَيْنَا شِقْوَتُنَا وَ كُنَّا قَوْمًا ضَالِّينَ * رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْهَا فَإِنْ عُدْنَا فَإِنَّا ظَ__لِمُونَ* قَالَ اخْسَ_ئواْ فِيهَا وَ لَا تُكَلِّمُونِ * إِنَّهُ كَانَ فَرِيقٌ مِّنْ عِبَادِى يَقُولُونَ رَبَّنَا ءَامَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا وَ ارْحَمْنَا وَ أَنتَ خَيْرُ الرَّ حِمِينَ * فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِيًّا حَتَّى أَنسَوْكُمْ ذِكْرِى وَ كُنتُم مِّنْهُمْ تَضْحَكُونَ» . (2)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 498 ح 11 ، بحار الأنوار : ج 13 ص 344 ح 24.
2- .المؤمنون : 106 _ 110.

ص: 137

ه _ مردن دل

و _ زندگى فلاكت بار

ز _ بدى دنيا و آخرت

ه _ مردن دلامام صادق عليه السلام :از جمله سخنان نجواآميزى كه خدا با موسى عليه السلام گفت ، اين بود كه : «اى موسى ! مرا در هيچ حال ، فراموش مكن ؛ زيرا فراموش كردن من ، دل را مى ميرانَد» .

و _ زندگى فلاكت بار«و هر كس از ياد من ، دل بگردانَد ، در حقيقت، زندگىِ تنگ [ و سختى ] خواهد داشت، و روز رستاخيز ، او را نابينا محشور مى كنيم . مى گويد: «پروردگارا! چرا مرا نابينا محشور كردى با آن كه بينا بودم؟» . مى فرمايد: «همان طور كه نشانه هاى ما بر تو آمد و آن را به فراموشى سپردى، امروز ، همان گونه فراموش مى شوى» . و اين گونه ، هر كه را به افراط گراييده و به نشانه هاى پروردگارش نگرويده است ، سزا مى دهيم ؛ و قطعاً شكنجه آخرت ، سخت تر و پايدارتر است» . (1)

ز _ بدى دنيا و آخرتقرآن«مى گويند: «پروردگارا! شقاوت ما بر ما چيره شد و ما مردمى گم راه بوديم . پروردگارا! ما را از اين جا بيرون بَر . پس اگر بازهم [ به بدى ] برگشتيم، در آن صورت ، ستمگر خواهيم بود» . مى فرمايد: «[ برويد ] در آن ، گم شويد و با من ، سخن مگوييد» . در حقيقت، دسته اى از بندگان من بودند كه مى گفتند: «پروردگارا! ايمان آورديم. بر ما ببخشاى و به ما رحم كن [ كه ] تو بهترينِ مهربانانى» . و شما آنان ( مؤمنان ) را به ريشخند گرفتيد، تا [ با اين كار ] ياد مرا از خاطرتان بُردند و شما بر آنان مى خنديديد» .

.


1- .علّامه طباطبايى قدس سره مى گويد : «فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا» ، يعنى زندگى سخت و تنگ ؛ زيرا كسى كه پروردگارش را فراموش كند و از ياد او بِبُرد ، تنها چيزى كه برايش مى ماند ، اين است كه به دنيا بچسبد و آن را تنها مطلوب خود قرار دهد كه براى آن بكوشد و در جهت زندگى اش و توسعه آن و برخوردارى از آن ، اهتمام ورزد و به آن مقدار از معاش كه به او داده شده ، كم باشد يا بسيار ، بسنده نكند ؛ زيرا هر چه به دست آورد و مالك شود ، بدان قانع نمى شود و بيشتر و بيشتر مى خواهد و نقطه پايانى براى خواسته اش نيست . بنا بر اين ، هيچ گاه از آنچه به دست مى آورد ، خرسند نمى شود و به بيشتر از آن دل مى بندد . از طرف ديگر ، نگرانى و غم و اندوه و تشويش و اضطراب و ترس از دچار شدن به بلاها و روى آوردن ناملايمات ، از قبيل مرگ و بيمارى و آفت و حسادت بدخواهان و مكر مكّاران و به نتيجه نرسيدن تلاش و جدا شدن از عزيزان ، بر وى هجوم مى آورند ، در حالى كه اگر مقام پروردگارش را بشناسد و پيوسته به ياد او باشد و فراموشش نكند و يقين كند كه نزد پروردگارش حياتى ناآميخته با مرگ و مُلكى زوال ناپذير و عزّتى دور از ذلّت و شادمانى و سرور و رفعت و كرامتى بى اندازه و بى پايان خواهد داشت . نيز يقين خواهد كرد كه دنيا ، سراى گذر است و زندگى دنيا در برابر با زندگى آخرت ، چند صباحى بيشتر نيست . آرى! اگر اينها را بداند ، آن گاه نفسش به آنچه از دنيا برايش مقدّر شده است ، خرسند و قانع خواهد شد و به همان زندگى و معاشى كه داده شده ، بسنده خواهد كرد ، بدون آن كه در زندگى اش احساس تنگى و سختى كند (الميزان فى تفسير القرآن : ج 14 ص 225) .

ص: 138

«قَالُواْ سُبْحَ_نَكَ مَا كَانَ يَن_بَغِى لَنَا أَن نَّتَّخِذَ مِن دُونِكَ مِنْ أَوْلِيَاءَ وَ لَ_كِن مَّتَّعْتَهُمْ وَ ءَابَاءَهُمْ حَتَّى نَسُواْ الذِّكْرَ وَكَانُواْ قَوْمَا بُورًا» . (1)

راجع : الكهف : 100 و 101 ، الجنّ : 15 _ 17 ، الأنبياء : 42 .

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما مِن ساعَةٍ تَمُرُّ بِابنِ آدَمَ لَم يَذكُرِ اللّهَ فيها ، إلّا تَحَسَّرَ عَلَيها يَومَ القِيامَةِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :نَزَلَ جَبرَئيلُ عليه السلام إلَيَّ ، وقالَ لي : يا مُحَمَّدُ ! رَبُّكَ يُقرِئُكَ السَّلامَ ، ويَقولُ لَكَ : كُلُّ ساعَةٍ تَذكُرُني فيها فَهِيَ لَكَ عِندي مُدَّخَرَةٌ ، وكُلُّ ساعَةٍ لا تَذكُرُني فيها فَهِيَ مِنكَ ضائِعَةٌ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :مَنِ اضطَجَعَ مَضجَعا لَم يَذكُرِ اللّهَ فيهِ كانَ عَلَيهِ تِرَةً (4) يَومَ القِيامَةِ ، ومَن جَلَسَ مَجلِسا لَم يَذكُرِ اللّهَ فيهِ كانَ عَلَيهِ تِرَةً يَومَ القِيامَةِ ، ومَن مَشى مَمشىً لَم يَذكُرِ اللّهَ فيهِ كانَ عَلَيهِ تِرَةً يَومَ القِيامَةِ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن قَومٍ اجتَمَعوا في مَجلِسٍ فَلَم يَذكُرُوا اسمَ اللّهِ عز و جل ، ولَم يُصَلُّوا عَلى نَبِيِّهِم ، إلّا كانَ ذلِكَ المَجلِسُ حَسرَةً ووَبالاً عَلَيهِم . (6)

.


1- .الفرقان : 18.
2- .شُعب الإيمان : ج 1 ص 392 ح 511 ، كنزالعمّال : ج 1 ص 424 ح 1819 .
3- .إرشاد القلوب : ص 49.
4- .تِرَةً : أي نقصا ، والهاء فيه عوض من الواو المحذوفة ؛ يقال : وَتَرَه يَتِرُهُ تِرَةً. وقيل : أراد بالتِّرة هاهنا التَّبِعَة (النهاية : ج 5 ص 149).
5- .شُعب الإيمان : ج 1 ص 403 ح 543 ، سنن أبي داوود : ج 4 ص 264 ح 4856 نحوه .
6- .الكافي : ج 2 ص 497 ح 5 ، عدّة الداعي : ص 231 وزاد في آخره «يوم القيامة» .

ص: 139

«مى گويند: «منزّهى تو! ما را نسزد كه جز تو ، دوستى براى خود بگيريم ؛ ولى تو ، آنان و پدرانشان را برخوردار كردى تا [ آن جا كه ] ياد [ تو ] را فراموش كردند و گروهى هلاك شده بودند»» .

ر . ك : كهف : آيه 100 و 101 ، جنّ : آيه 15 _ 17 ، انبياء : آيه 42 .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر لحظه اى كه بر آدمى بگذرد و در آن ياد خدا نكند ، روز قيامت بر آن لحظه افسوس مى خورد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :جبرئيل عليه السلام بر من فرود آمد و گفت : اى محمّد! پروردگارت به تو سلام مى رساند و مى فرمايد : «هر لحظه اى كه در آن [مرا] ياد مى كنى ، آن لحظه براى تو در نزد من ذخيره مى شود ، و هر لحظه اى كه در آن ياد من نكنى ، آن لحظه از تو تباه شده است» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس در بسترى بخوابد و در آن ، خدا را ياد نكند ، روز قيامت ، آن خفتن ، مايه افسوس او خواهد شد ، و هر كس در مجلسى بنشيند و در آن خدا را ياد نكند ، روز قيامت ، آن مجلس ، مايه افسوس او خواهد شد ، و هر كس در راهى برود و در آن ، خدا را ياد نكند ، روز قيامت ، آن رفتن ، مايه افسوس او خواهد شد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه عدّه اى در مجلسى گِرد آيند و نام خداوند عز و جل را نبرند و بر پيامبرشان درود نفرستند ، آن مجلس ، مايه افسوس و گزند آنان خواهد شد .

.

ص: 140

عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن قَومٍ يَقومونَ مِن مَجلِسٍ لا يَذكُرونَ اللّهَ فيهِ ، إلّا قاموا عَن مِثلِ جِيفَةِ حِمارٍ ، وكانَ لَهُم حَسرَةً . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :مَا اجتَمَعَ في مَجلِسٍ قَومٌ لَم يَذكُرُوا اللّهَ عز و جل ولَم يَذكُرونا ، إلّا كانَ ذلِكَ المَجلِسُ حَسرَةً عَلَيهِم يَومَ القِيامَةِ . _ ثُمَّ قالَ : _ قالَ أبو جَعفَرٍ عليه السلام : إنَّ ذِكرَنا مِن ذِكرِ اللّهِ ، وذِكرَ عَدُوِّنا مِن ذِكرِ الشَّيطانِ . (2)

داوود عليه السلام_ في مُناجاتِهِ _: إذا رَأَيتَني اُجاوِزُ مَجالِسَ الذّاكِرينَ إلى مَجالِسِ الغافِلينَ فَاكسِر رِجلي ؛ فَإِنَّها نِعمَةٌ تُنعِمُ بِها عَلَيَّ . (3)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :بِئسَ العَبدُ عَبدٌ تَخَيَّلَ وَاختالَ ونَسِيَ الكَبيرَ المُتعالِ ، بِئسَ العَبدُ عَبدٌ تَجَبَّرَ وَاعتَدى ونَسِيَ الجَبّارَ الأَعلى ، بِئسَ العَبدُ عَبدٌ سَها ولَها ونَسِيَ المَقابِرَ والبِلى ، بِئسَ العَبدُ عَبدٌ عَتا وطَغى ونَسِيَ المُبتَدا وَالمُنتَهى ، بِئسَ العَبدُ عَبدٌ يَختِلُ الدُّنيا بِالدِّينِ (4) ، بِئسَ العَبدُ عَبدٌ يَختِلُ الدِّينَ بِالشُّبُهاتِ ، بِئسَ العَبدُ عَبدٌ طَمَعٌ يَقودُهُ ، بِئسَ العَبدُ عَبدٌ هَوىً يُضِلُّهُ ، بِئسَ العَبدُ عَبدٌ رَغَبٌ يُذِلُّهُ . (5)

الإمام عليّ عليه السلام :إلهي إنَّهُ مَن لَم يَشغَلهُ الوُلوعُ بِذِكرِكَ ، ولَم يَزوِهِ السَّفَرُ بِقُربِكَ ، كانَت حَياتُهُ عَلَيهِ مِيتَةً ، ومِيتَتُهُ عَلَيهِ حَسرَةً . (6)

.


1- .سنن أبي داوود : ج 4 ص 264 ح 4855 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 340 ح 9062 .
2- .الكافي : ج 2 ص 496 ح 2 ، بحار الأنوار : ج 75 ص 468 ح 20.
3- .ربيع الأبرار : ج 2 ص 247.
4- .يَختِلُ الدّنيا بالدّين : أي يطلب الدنيا بعمل الآخرة ؛ يقال : خَتَلَهُ يَختِله ؛ إذا خَدَعَهُ وراوغَهُ (النهاية : ج 2 ص 9) .
5- .سنن الترمذي : ج 4 ص 632 ح 2448 ، المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 351 ح 7885 .
6- .بحار الأنوار : ج 94 ص 95 ح 12 نقلاً عن الكتاب العتيق الغروي .

ص: 141

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه عدّه اى مجلسى را به پايان بَرند كه در آن ، نام خدا برده نشده است ، چنان است كه از سرِ لاشه الاغى برخاسته اند و برايشان مايه افسوس خواهد شد .

امام صادق عليه السلام :هر گاه گروهى در مجلسى گِرد آيند و از خداوند عز و جل و از ما ياد نكنند ، آن مجلس ، در روز قيامت ، مايه افسوس آنان مى شود . [پدرم] امام باقر عليه السلام فرمود : «ياد كردن از ما ، ياد كردن از خداست ، و ياد كردن از دشمن ما ، ياد كردن از شيطان است» .

داوود عليه السلام_ در مناجاتش _: هر گاه مرا ديدى كه از مجالس ياد كنندگان [خدا] به مجالس غافلان [از ياد خدا] رفتم ، پايم را بشكن ؛ زيرا اين كار ، لطفى است كه به من مى كنى .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بد بنده اى است بنده اى كه خودبين و متكبّر باشد و خداى بزرگ و بلندمرتبه را فراموش كند . بد بنده اى است آن بنده اى كه گردن فراز و متجاوز باشد و خداى جبّار والا را فراموش كند . بد بنده اى است آن بنده اى كه فراموشكار و غافل باشد و قبرستان و پوسيده شدن [جسم خود] را فراموش كند . بد بنده اى است آن بنده اى كه سركشى و طغيان كند و آغاز و فرجام [خود] را فراموش كند . بد بنده اى است آن بنده اى كه دين را وسيله رسيدن به دنيا قرار دهد . بد بنده اى است آن بنده اى كه با شبهه ها در كمين دين بنشيند . بد بنده اى است آن بنده اى كه طمع ، جلودار او باشد . بد بنده اى است آن بنده اى كه هوس ، گم راهش كند . بد بنده اى است آن بنده اى كه خواهش ، خوارش كند .

امام على عليه السلام :معبودا ! كسى كه وَلَع ياد تو ، او را به خود مشغول نسازد و به جوار قرب تو رخت سفر برنبندد ، زندگى اش براى او مرگ است ، و مُردنش مايه حسرت او.

.

ص: 142

تحليلى در باره بركات ياد خدا و زيان هاى فراموش كردن او

1 . جامع ترين بركات ياد خدا

تحليلى در باره بركات ياد خدا و زيان هاى فراموش كردن اوچنان كه گفتيم ، ياد خدا ، رمز خودسازى و سازندگى ، و كليد ارتقا به سوى كمالات و مقامات انسانى است . ياد خدا ، بهترين سرمايه تأمين رفاه فردى و اجتماعى ، مادّى و معنوى ، و دنيوى و اخروى است و در يك جمله : ياد خدا ، ياد خويش است و از ياد بُردن او ، از ياد بُردن خود! آنچه را در قرآن و احاديث اسلامى براى تبيين اين حقيقت آمده ، در چند عنوان مى توان خلاصه كرد :

1 . جامع ترين بركات ياد خداخداوند متعال ، وعده قطعى داده است كه هر كس او را ياد كند ، او نيز متقابلاً ياد كننده خود را ياد مى نمايد ، و اين ، جامع ترين بركت ذكر است : «فَاذْكُرُونِى أَذْكُرْكُمْ . (1) مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم» . همه آثارو بركات ذكر ، در جمله «أذكُركُم ؛ تا شما را ياد كنم» خلاصه شده است و بى ترديد ، ياد كردن خداوند متعال از ياد كننده خود ، به معناى توجّه علمى به او نيست ؛

.


1- .بقره : آيه 152 .

ص: 143

2 . نقش ياد خدا در آفت زدايى از زندگى

3 . نقش ياد خدا در سازندگى جان

چرا كه توجّه علمى (آگاهى داشتنِ) او به همه چيز و همه كس ، يكسان است ؛ بلكه مقصود ، ياد كردن با نعمت و رحمت و احسان و رضوان است (1) و بدين سان ، مراتب نعمت و رحمتِ متقابل الهى نسبت به ياد كننده خود ، متناسب با مراتب ذكر اوست . هر چه ذكر ، عميق تر و گسترده تر باشد ، بركات الهى ، ذاكر را بيشتر فرا خواهد گرفت . بر اين اساس ، همه آثار و بركات ذكر كه در عنوان دوم به بعد از «بركت هاى ياد خدا» آمده است ، در واقع ، تبيين چگونگى ياد كردن خدا از ياد كننده خود و تشريح نعمت هايى است كه در نتيجه ذكر ، عايد ذاكر مى گردد .

2 . نقش ياد خدا در آفت زدايى از زندگىنخستين اثر ياد كردن متقابل خداوند از ذاكر ، آفت زدايى از زندگى اوست . همه آيات و احاديثى كه مى گويند ذكر ، شيطان را از انسان دور مى كند ، گناهان را پاك مى كند و بلكه به حَسَناتْ تبديل مى نمايد ، بيمارى هاى جان را درمان مى كند و دل را سالم مى سازد ، (2) در واقع ، تبيين كننده نقش ذكر در رفع آسيب هاى زندگى اند .

3 . نقش ياد خدا در سازندگى جاناثر ديگر ذكر ، سازندگىِ جان و پرورش روح است . آدمى در پرتو ياد خدا ، دلش آرام مى گيرد ، سينه اش گشاده مى گردد ، روحش صيقل مى يابد و جانش زنده و قلبش آباد مى شود (3) و بدين سان ، به كمالات والاى معنوى و مقامات بلند انسانى دست مى يابد .

.


1- .ر . ك : ص 103 (ياد كردن خدا از ياد كننده اش) و ص 127 (فرود آمدن رحمت) .
2- .ر . ك : ص 107 (راندن شيطان) و ص 113 (شفاى دل) و (بهبود دل) و ص 119 (زدودن گناهان) و ص 127 (آمرزش خداوند) .
3- .ر . ك : ص 111 (آرامش دل) و (گشايش سينه) و (جلاى دل) و ص 113 (زنده شدن دل) و ص 115 (آبادى دل) و ص 127 (فرود آمدن آرامش) .

ص: 144

4 . نقش ياد خدا در پيدايى علم و حكمت و عصمت روانى

5 . نقش ذكر در نيكوكارى و خوش نامى

6 . نقش ذكر در تأمين رفاه مادّى و حلّ مشكلات زندگى

4 . نقش ياد خدا در پيدايى علم و حكمت و عصمت روانىياد خدا ، دل را نورانى مى كند و انسان در پرتو اين نورانيت ، به علم ، نور و حكمت حقيقى دست مى يابد و در نتيجه ، به نيروى بينش و بصيرت الهى مجهّز مى گردد و حقايقى را دريافت مى كند كه از مجارى تعليم و تعلّم ، قابل تحصيل نيستند و در اين هنگام ، ايمان او به حقايق غيبى تقويت مى گردد و به مرتبه يقين مى رسد و يقين ، او را به مرز عصمت ، نزديك مى گردانَد . (1)

5 . نقش ذكر در نيكوكارى و خوش نامىياد خدا ، هنگامى كه در جان نفوذ كند ، خودخواهى را _ كه به گفته امام خمينى قدس سره ، «اصلِ اصول فتنه ها» (2) _ و ريشه رذايل اخلاقى است از بين مى برد و جاى خود را به خدا خواهى مى دهد و بدين سان ، همه كارهاى انسان ، نيكو مى گردد و انسان نيكوكار ، در دنيا و آخرت ، خوش نام خواهد بود . (3)

6 . نقش ذكر در تأمين رفاه مادّى و حلّ مشكلات زندگىياد خدا ، علاوه بر اين كه كليد رسيدن به كمالات معنوى است ، موجب گشايش در كارها و حلّ مشكلات زندگى و تأمين نيازهاى مادّى نيز هست ؛ زيرا ذكر ، تقوا مى آفريند و خداوند متعال ، تأمين نيازها و حلّ مشكلات انسان هاى پرهيزگار را تضمين كرده است . (4) به سخن ديگر ، يكى از مصاديق ياد كردن خدا از ياد كننده خود ،

.


1- .ر . ك : ص 115 (روشنايىِ دل) و (حكمت دل) و (راه نماى خِرَدها) و ص 123 (مصونيت از اشتباه) .
2- .ر . ك : صحيفه امام : ج 20 ص 154 ، نامه امام خمينى قدس سره به فرزندش حاج سيّد احمد خمينى ، مورّخ پانزدهم ربيع اوّل 1407 : «... فرزندم! از خودخواهى و خودبينى به درآى كه اين ، ارث شيطان است ... و بدان كه تمام گرفتارى هاى بنى آدم ، از اين ارث شيطانى است كه اصلِ اصول فتنه است» . ظاهرا مقصود امام از «اصول فتنه» ، اخلاق رذيله است كه ريشه در خودخواهى و خودبينى و انانيّت انسان دارد .
3- .ر . ك : ص 119 (نيك نامى) و (نيك كردارى) .
4- .ر . ك : ص 117 (موفّقيت در كارها) و (روزىِ بدون سرمايه) و (رهيدن از سختى ها و گرفتارى ها) .

ص: 145

7 . نقش ذكر در محبّت

8 . نقش ذكر در تأمين خير دنيا و آخرت

تأمين نيازها و حلّ مشكلات اوست . (1)

7 . نقش ذكر در محبّتبزرگ ترين بركت ياد خدا و مهم ترين ثمره آن ، محبّت خداست . ذكر ، در نخستين گام ، ذاكر را از آلودگى هاى اخلاقى و عملى پاك مى كند و زمينه نزديك شدن او به بساط قرب الهى را فراهم مى سازد و در گام دوم ، انسان را به پروردگار خود ، نزديك مى نمايد و به تدريج ، انسان با خدا اُنس مى گيرد و به او عشق مى ورزد و در گام سوم ، محبّت حقيقى ، زمينه كمال معرفت و ديدار قلبى خدا را _ كه مقصد اعلاى عارفان است _ فراهم مى سازد و ذاكرانى كه به اين مقصد رسيده اند ، پيشتاز نيكان در قيامت اند . (2)

8 . نقش ذكر در تأمين خير دنيا و آخرتدر آغاز اين مقال ، توضيح داديم كه جامع ترين بركت ذكر ، ياد كردن متقابل خداوند متعال از ياد كننده خويش است و در ادامه آن ، با الهام گرفتن از قرآن و احاديث اهل بيت عليهم السلام يادكردِ متقابل خداوند را به آفت زدايى از زندگى ، سازندگىِ جان ، رسيدن به علم و حكمت و عصمت روانى ، نيكوكارى و خوش نامى ، تأمين رفاه مادّى و در نهايت ، دستيابى به كيمياى محبّت خدا و مقصد اعلاى انسانيت ، تفسير كرديم . اكنون مى گوييم كه جامع ترين تفسير ياد متقابل خداوند ، تأمين خير دنيا و آخرت ذاكر است . (3) اين تفسير را از كلام دقيق و زيباى امام زين العابدين عليه السلام _ در صحيفه

.


1- .«وَ مَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ ؛ و هر كه از خدا پروا كند ، خدا براى او گشايشى فراهم مى سازد و از جايى كه گمان نمى بَرد ، او را روزى مى بخشد» (طلاق : آيه 2 و 3) .
2- .ر . ك : ص 121 (نزديك شدن به خدا) و (همدمى با خدا) و (محبوبيت در نزد خداوند) و (ديدار خدا) و ص 129 (روشنايى در روز قيامت) و ص 131 (پيشتازى در روز قيامت) .
3- .ر . ك : ص 131 (خير دنيا و آخرت) .

ص: 146

9 . زيان هاى فراموش كردن خدا

سجاديه _ در مقام نيايش ، اخذ كرديم كه در پايان دعاى «مكارم الأخلاق» ، گويى به عنوان فشرده خواست هاى خود از خداوند متعال ، در اين دعا مى فرمايد : اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ و آلِهِ ، و نَبِّهنى لِذِكرِكَ فى أوقاتِ الغَفلَةِ ، وَ استَعمِلنى بِطاعَتِكَ في أيّام المُهلَةِ ، وَ انهَج لى إلى مَحَبَّتِكَ سَبيلاً سَهلَةً ، أكمِل لى بِها خَيرَ الدُّنيا وَ الآخِرَةِ . (1) بار خدايا! بر محمّد و خاندان او درود فرست و در اوقات غفلت ، مرا به ياد خودت متوجّه گردان و در روزهاى مهلت (زندگى) ، مرا به طاعتت برگمار و مرا در راهى آسان و هموار به سوى محبّتت بِبَر و با آن محبّت ، خير دنيا و آخرت را برايم كامل گردان . از اين سخن نورانى مى توان چنين استنباط كرد كه اگر بيمارى غفلت در انسان درمان شود و ياد خدا در دل او تداوم يابد ، ياد حقيقى خدا ، زمينه ساز فرمانبَرى مطلق از اوست و بدين سان ، انسان مى تواند با يارى پروردگار ، به آسانى به كيمياى محبّت او دست يابد و با اين كيميا ، خيرِ دنيا و آخرت خود را كامل نمايد . (2)

9 . زيان هاى فراموش كردن خداهمان گونه كه جامع ترين بركتِ ياد خدا ، ياد كردن متقابل پروردگار از ذاكر است ، خطرناك ترين زيان فراموشى خداوند متعال ، فراموشىِ متقابل فراموشكار از جانب خداوند متعال است كه به معناى رها كردنِ فراموشكار و قطع رحمت از او خواهد بود . هنگامى كه انسان به حال خود رها شود ، دچار خودفراموشى مى گردد :

.


1- .الصحيفة السجّاديّة : ص 87 الدعاء 20 .
2- .براى توضيح بيشتر در اين زمينه ، ر. ك : دوستى در قرآن و حديث ، ص 431 (تحقيقى در باره بنياد محبّت خدا) .

ص: 147

«وَ لَا تَكُونُواْ كَالَّذِينَ نَسُواْ اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ . (1) [به كلّى] خدا را فراموش كردند ، خدا هم نفوس آنان را از يادشان برد» . در اين حال ، شيطان بر آدمى مسلّط مى گردد و او را به كارهاى ناشايست ، وا مى دارد و در اثر گناه ، آينه دلش زنگار مى گيرد و به قساوت قلب ، مبتلا مى شود . زندگى ، بر چنين انسانى ، سخت و تنگ مى گردد و انواع بدى ها ، مصيبت ها و گرفتارى هاى دنيا و آخرت ، او را احاطه مى نمايند . (2)

.


1- .حشر : آيه 19 .
2- .ر . ك : ص 131 (زيان هاى فراموش كردنِ خدا) .

ص: 148

. .

ص: 149

فصل دوم : بسمله (گفتنِ «بسم اللّه »)

واژه شناسى «بَسْمَله»

اشاره

فصل دوم: بسمله (گفتنِ «بسم اللّه »)واژه شناسى «بَسْمَله»واژه «بَسْمَلة» ، مصدرى است كه از جمله «بسم اللّه الرحمن الرحيم» گرفته شده است و به همين جهت ، به آن ، مصدر جعلى يا منحوت گفته مى شود ؛ مانند «حوقلة» كه مصدر جعلى «لا حول و لا قوّة إلّا باللّه » است و «هَيلَلة» كه مصدر جعلى «لا إله إلّا اللّه » است . بنا بر اين ، معناى كلمه «بسمله» ، گفتن يا نوشتنِ ذكر «بسم اللّه الرحمن الرحيم» است . ابن سِكّيت مى گويد : گفته مى شود : من «بسمله» را افزودم ؛ يعنى : «بسم اللّه الرحمن الرحيم» را بسيار گفتم . (1) امّا مقصود ما از «بسمله» در عنوان فصل دوم اين كتاب ، اشاره به متونى است كه در باره تفسير «بسم اللّه الرحمن الرحيم» و ويژگى ها ، فضايل ، كاربردها و آداب گفتن اين ذكر مبارك ، وارد شده است . البته پيش از آن ، توجّه به اين نكات ، سودمند است :

.


1- .ترتيب إصلاح المنطق : ص 78 .

ص: 150

1 . معناى «اسم»

2 . فرق اسم و صفت

3 . اتّحاد اسم و صفت در باره خداوند

1 . معناى «اسم»در باره ريشه واژه «اسم» ، اختلاف نظر وجود دارد . برخى آن را برگرفته از «وَسْم» به معناى علامت مى دانند و برخى آن را مشتق از «سُمُوّ» به معناى علوّ و رفعت گفته اند ؛ ولى با اين وصف ، مى پذيرند كه از لحاظ معناى لغوى به مفهوم نشانه است . (1)

2 . فرق اسم و صفتصفت ، دو معنا دارد . گاه به معناى مصدر «وصف» است و گاه به معناى اسم مصدر ، يعنى علامت و نشانه اى كه يكى از ويژگى هاى موصوف را بيان مى كند . بنا بر معناى دوم ، اسم و صفت ، هر دو به معناى علامت و نشانه مسمّا و موصوف اند و تنها تفاوت آنها اين است كه اسم ، شامل هر گونه علامتى مى شود ؛ امّا صفت ، علامت خاص است و در اصطلاح ، نسبت ميان آنها عموم و خصوصِ مطلق است ؛ يعنى هر صفتى اسم نيز هست و هر اسمى صفت نيست . مثلاً «زيد» اسم است؛ ولى صفت نيست ؛ ليكن «عالم» ، هم اسم است و هم صفت .

3 . اتّحاد اسم و صفت در باره خداونددر احاديث اسلامى ، اسم و صفت ، در مورد خداوند متعال ، يك معنا دارند . مثلاً «سميع» و «بصير» در برخى از احاديث ، به عنوان صفت معرّفى شده اند (2) و در برخى از احاديث به عنوان اسم (3) و برخى از احاديث، تصريح مى كنند كه اسما و صفات خداوند ، تفاوتى ندارند ، چنان كه از امام باقر عليه السلام نقل شده است:

.


1- .ر. ك : الإنصاف فى مسائل الخلاف بين النحويين : ج 6 ص 16 ، المصباح المنير : ص 290 ، لسان العرب : ج 14 ص 401 ، مشكل إعراب القرآن : ج 10 ص 6 .
2- .التوحيد : ص 146 ح 14 .
3- .التوحيد : ص 187 .

ص: 151

4 . معناى اَسما و صفات الهى

إنَّ الأَسماءَ صِفاتٌ وَصَفَ بِها نَفسَهُ . (1) نام ها[ ى خدا ] ، صفاتى هستند كه خداوند ، با آنها خود را وصف كرده است . و نيز امام رضا عليه السلام در پاسخ محمّد بن سنان كه از «اسم» پرسيده بود ، فرمود : صِفَةٌ لِمَوصوفٍ (2) . (3) صفتى است براى يك موصوف . بر اين اساس ، از منظر احاديث اسلامى ، همه نام هاى خداوند (اَسماءُ اللّه ) ، صفات اويند و همه صفات خداوند ، نام هاى او . به سخن ديگر ، ظاهرا خداوند متعال ، اسم جامد و غير مشتق كه فقط علامت باشد ، ندارد و در همه اسماى او ، صفتى از صفات الهى لحاظ شده و حتّى نام «اللّه » ، ريشه اشتقاق دارد . (4)

4 . معناى اَسما و صفات الهىنكته بسيار دقيقى كه در احاديث اهل بيت عليهم السلام در تبيين معناى اسما و صفات الهى آمده ، اين است كه آنها هويّتى جدا از ذات مقدّس الهى ندارند ، چنان كه از امام رضا عليه السلام روايت شده است . (5) بنا بر اين ، استعمال اسماى الهى ، از يك سو نبايد به گونه اى باشد كه فاقد مفهوم و

.


1- .ر . ك : ص 156 ح 270 .
2- .علّامه مجلسى مى گويد : جمله «صفتى است براى يك موصوف» ؛ يعنى نشانه و علامتى است كه بر يك ذات ، دلالت مى كند . پس اسم ، غير از ذات است . يا به اين معناست كه : نام هاى خداوند متعال ، دلالت بر صفاتى دارند كه بر او صدق مى كنند . يا مراد از اسم در اين جا همان است كه پيش تر بدان اشاره كرديم ؛ يعنى مفهوم كلّى اى كه لفظ براى آن وضع مى شود (مرآة العقول : ج2 ص 31) .
3- .الكافي : ج 1 ص 113 ح 3 ، التوحيد : ص 192 ح 5 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 159 ح 3 .
4- .ر . ك : ص 156 ح 271 .
5- .ر . ك : ص 156 ح 271 و ص 158 ح 273 .

ص: 152

5 . معناى ذكر «بسم اللّه »

معنا باشد تا موجب تعطيل معرفت خداوند متعال گردد ، چنان كه از سوى ديگر ، نبايد براى آنها مفهومى جدا از ذات بارى تعالى تصوّر كرد تا به تشبيه و شرك منتهى گردد ؛ بلكه اسما و صفات الهى ، چيزى جز تعبير از ذات واجد همه كمالات و فاقد تمام كاستى ها نيستند .

5 . معناى ذكر «بسم اللّه »بر پايه آنچه شيخ صدوق در تفسير «بسم اللّه الرحمن الرحيم» از امام رضا عليه السلام روايت كرده است ، ذكر «بسم اللّه » ، در حقيقت ، به معناى «نشان بندگى خدا را بر خود گذاشتن» است . متن روايت ، چنين است : مَعنى قَولِ القائِلِ : «بِسمِ اللّهِ» ، أى أسِمُ عَلى نَفسي سِمَةً مِن سِماتِ اللّهِ عز و جل و هِيَ العِبادَةُ . (1) وقتى گوينده مى گويد : «به نام خدا» ، يعنى : نشان و داغى از نشان ها و داغ هاى خداوند عز و جل را بر خود مى نهم كه همان بندگى باشد . اين تفسير زيبا و دقيق ، بدان معناست كه تنها كسى مى تواند در گفتن اين ذكر هنگام انجام دادن كارها صادق باشد كه حقيقتا خود را مستقل نداند ، بلكه بنده خدا بداند ؛ چرا كه اين ذكر ، نشانه بندگى است . به تعبير ديگر ، كسى مى تواند صادقانه «بسم اللّه » بگويد كه باور كرده باشد هيچ توان و نيرويى براى انجام دادن كار ، جز از جانب خداوند متعال نيست : «و لا حول و لا قوّة إلّا باللّه » . چنين كسى به بيان منقول از امير مؤمنان در تفسير «بسم اللّه » ، مى تواند بگويد :

.


1- .التوحيد : ص 229 ح 1 ، معاني الأخبار : ص 3 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 92 ص 230 ح 9 .

ص: 153

6 . عظمتِ ذكر «بسم اللّه »

بِهذَا الإِسمِ أعمَلُ هذَا العَمَلَ . (1) با اين نام ، اين كار را به انجام مى رسانم . امّا كسى كه براى خداوند متعال در كار خود ، نقشى قائل نيست ، نمى تواند علامت بندگى بر خود بگذارد و ذكر شريف «بسم اللّه » را صادقانه بر زبان جارى سازد .

6 . عظمتِ ذكر «بسم اللّه »در احاديث اسلامى ، شش ويژگى برجسته براى «بسم اللّه الرحمن الرحيم» آمده است . اين ويژگى ها عبارت اند از : 1 . نزديك ترينِ نام خدا به اسم اعظم است ؛ 2 . همه كتاب هاى آسمانى ، با اين نام آغاز شده اند ؛ 3 . نخستين سخنى است كه بر پيامبر خدا نازل شد ؛ 4 . ارجمندترين آيه قرآن است ؛ 5 . تاج سوره هاى قرآن است ؛ (2) 6 . جزئى از نماز است . هر چند حكمت و حقيقت اين ويژگى ها ، براى ما به طور كامل معلوم نيست ؛ ليكن بى ترديد ، اين ويژگى ها نشان دهنده عظمت اين ذكر و نقش مؤثّر و تعيين كننده آن در خودسازى و سازندگى است . همچنين آداب گفتن (3) و نوشتن و تأكيد در برخوردِ توأم با احترام با نوشته اين ذكر ، دليل ديگرى بر اهمّيت آن است .

.


1- .ر . ك : ص 160 ح 277 .
2- .به استثناى سوره توبه .
3- .ر . ك : ص 191 (آداب «بسم اللّه گفتن») .

ص: 154

7 . فضيلت تعليم «بسم اللّه »

8 . بركات ذكر «بسم اللّه »

7 . فضيلت تعليم «بسم اللّه »عظمت اين ذكر و نقش آن در خودسازى و سازندگى ، ايجاب مى كند كه تعليم آن ، از فضيلت فوق العاده اى برخوردار باشد . از اين رو ، شگفت آور نيست كه پيامبر خدا مى فرمايد : إنَّ المُعَلِّمَ إذا قالَ لِلصَّبِيِّ : قُل : «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» ، فَقالَ الصَّبِىُّ : «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» ، كَتَبَ اللّهُ بَراءَةً لِلصَّبِىِّ ، و بَراءَةً لِلمُعَلِّمِ ، و بَراءَةً لِأَبَوَيهِ مِنَ النّارِ . (1) معلّم ، هر گاه به كودك بگويد : بگو : «بسم اللّه الرحمن الرحيم» و كودك بگويد : «بسم اللّه الرحمن الرحيم» ، خداوند ، يك بَرات آزادى از دوزخ براى كودك ، يكى براى معلّم و يكى براى پدر و مادر او مى نويسد .

8 . بركات ذكر «بسم اللّه »ذكر «بسم اللّه » در آغاز هر كار ، همان طور كه نشانه عبوديت ذاكر است ، صبغه الهى بودنِ كار را نيز مى رساند ، بدين معنا كه اين ذكر ، كار را در جهت اهداف خداپسند قرار مى دهد و از اين رو ، كارى كه با «بسم اللّه » آغاز شود ، رنگ الهى مى گيرد و چون خداوند متعال ، باقى و مبدأ بركات است ، آن كار نيز باقى و پر بركت و سودمند خواهد بود ، چنان كه در حديث قدسى آمده است . (2) بر اين اساس ، آنچه در عنوان «آثار بسم اللّه » در تبيين خواصّ «بسم اللّه » آمده (مانند : پناهجويى ، درمان ، اجابت دعا ، تسبيح گفتن كوه ها همراه با ذاكر ، حقير شدن شيطان ، مصونيت از شرّ اشرار ، مصونيت از غرق شدن ، دفع بلا و وحشت ، سنگين

.


1- .العَرْف : الريح الطيّبة (النهاية : 3 / 217) .
2- .راجع : عليّ عن لسان عليّ / المكانة عند رسول الله / القرابة القريبة .

ص: 155

9 . چه كارى را بايد با «بسم اللّه » آغاز كرد؟

شدن ميزان عمل و رهايى از آتش دوزخ) ، همه اين امور در حقيقت ، تبيين و تفصيل بركات اين ذكر مبارك است . البته بايد توجّه داشت كه اين بركات ، در صورتى تحقّق خواهند يافت كه ذاكر ، صادقانه اين ذكر را بر زبان جارى سازد و هر چه صداقت او در گفتن اين ذكر بيشتر شود ، بركات بيشترى نصيب او خواهد شد .

9 . چه كارى را بايد با «بسم اللّه » آغاز كرد؟با عنايت به آنچه در تبيين بركات «بسم اللّه » بدان اشارت رفت ، گفتن اين ذكر در آغاز هر كارى نيكوست . از امام على عليه السلام روايت شده است : فَكُلُّ أمرٍ يَعمَلُهُ يَبدَأُ فيهِ ب «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» فَإِنَّهُ يُبارَكُ لَهُ فيهِ . (1) هر كارى را كه [ آدمى ] انجام مى دهد ، چنانچه با «بسم اللّه الرحمن الرحيم» آغاز كند ، در آن كار به او بركت داده مى شود . ليكن در موارد خاصّى ، گفتن اين ذكر از اهمّيت و بركت بيشترى برخوردار است و آن ، مواردى است كه در «جايگاه هاى ذكر بسم اللّه » (2) ، به تفصيل خواهد آمد .

.


1- .ر . ك : ص 160 ح 277 .
2- .ر . ك : ص 169 (جايگاه هاى ذكر «بسم اللّه ») .

ص: 156

2 / 1تَفسيرُ البَسمَلَةِالف _ مَعنَى الاِسمِالكافي عن عبد الرحمن بن أبي نجران :كَتَبتُ إلى أبي جَعفَرٍ عليه السلام _ أو قُلتُ لَهُ _ : جَعَلَنِيَ اللّهُ فِداكَ! نَعبُدُ الرَّحمنَ الرَّحيمَ الواحِدَ الأَحَدَ الصَّمَدَ؟ قالَ : فَقالَ : إِنَّ مَن عَبَدَ الاِسمَ دونَ المُسَمّى بِالأَسماءِ أشرَكَ وكَفَرَ وجَحَدَ ولَم يَعبُد شَيئا ، بَلِ اعبُدِ اللّهَ الواحِدَ الأَحَدَ الصَّمَدَ المُسَمّى بِهذِهِ الأَسماءِ دونَ الأَسماءِ ، إِنَّ الأَسماءَ صِفاتٌ وَصَفَ بِها نَفسَهُ . (1)

الكافي عن هشام بن الحكم عن الإمام الرضا عليه السلام_ عِندَما سَأَلَهُ عَن أسماءِ اللّهِ وَاشتِقاقِها _: يا هِشامُ ، اللّهُ مُشتَقٌّ مِن إلهٍ ، وَالإِلهُ يَقتَضي مَألوها ، وَالاِسمُ غَيرُ المُسَمّى ، فَمَن عَبَدَ الاِسمَ دونَ المَعنى فَقَد كَفَرَ ولَم يَعبُد شَيئا ، ومَن عَبَدَ الاِسمَ وَالمَعنى فَقَد كَفَر (2) وعَبَدَ اثنَينِ ، ومَن عَبَدَ المَعنى دونَ الاِسمِ فَذاكَ التَّوحيدُ ، أفَهِمتَ يا هِشامُ؟ قالَ : فَقُلتُ : زِدني ! قالَ : إنَّ للّهِِ تِسعَةً وتِسعينَ اسما ، فَلَو كانَ الاِسمُ هُوَ المُسَمّى لَكانَ كُلُّ اسمٍ مِنها إلها ، ولكِنَّ اللّهَ مَعنىً يُدَلُّ عَلَيهِ بِهذِهِ الأَسماءِ ، وكُلُّها غَيرُهُ . يا هِشامُ ، الخُبزُ اسمٌ لِلمَأكولِ ، وَالماءُ اسمٌ لِلمَشروبِ ، وَالثَّوبُ اسمٌ لِلمَلبوسِ ، وَالنّارُ اسمٌ لِلمُحرِقِ ، أفَهِمتَ يا هِشامُ فَهما تَدفَعُ بِهِ وتُناضِلُ (3) بِهِ أعداءَنا وَالمُتَّخِذينَ مَعَ اللّهِ جَلَّ وعَزَّ غَيرَهُ؟ قُلتُ : نَعَم ، قالَ : فَقالَ : نَفَعَكَ اللّهُ بِهِ وثَبَّتَكَ يا هِشامُ . قالَ هِشامٌ : فَوَاللّهِ ما قَهَرَني أحَدٌ فِي التَّوحيدِ حَتّى قُمتُ مَقامي هذا . (4)

.


1- .الكافي : ج 1 ص 87 ح 3 .
2- .في التوحيد والموضع الآخر من الكافي : «فقد أشرك» .
3- .اُناضل : أي اُجادل واُخاصم واُدافع. وفلان يناضل عن فلان : إذا رامى عنه وحاجَجَ ، وتكلَّم بعذره ، ودفع عنه (النهاية : ج 5 ص 72 «نضل») .
4- .الكافي : ج 1 ص 87 ح 2 وص 114 ح 2 ، التوحيد : ص 220 ح 13 وفيه «تنافر أعداءنا والملحدين في اللّه والمشركين» بدل «تناضل به أعداءنا والمتّخذين مع اللّه جلّ وعزّ» ، بحار الأنوار : ج 4 ص 157 ح 2 .

ص: 157

2 / 1 تفسير «بسم اللّه الرحمن الرحيم»

اشاره

الف _ معناى «اسم»

2 / 1تفسير «بسم اللّه الرحمن الرحيم»الف _ معناى «اسم»الكافى_ به نقل از عبد الرحمان بن ابى نجران _: به امام باقر عليه السلام نوشتم (/به ايشان گفتم) : خداوند ، مرا فدايت كند! ما بخشنده مهربان ، يگانه يكتاى بى نياز را مى پرستيم؟ فرمود : «هر كه نام را به جاى ناميده شده به نام ها بپرستد ، مشرك و كافر و منكر است و چيزى نپرستيده است ؛ بلكه تو خداى يگانه يكتاى بى نيازى را كه ناميده شده به اين نام هاست ، عبادت كن ، نه نام ها را . نام ها ، صفاتى هستند كه او با آنها صفات خود را بيان كرده است» .

الكافى_ به نقل از هشام بن حكم _: امام رضا عليه السلام ، آن گاه كه از ايشان ، در باره نام هاى خدا و اشتقاق آنها پرسيد ، فرمود : «اى هشام! اللّه ، برگرفته از إلاه (پرستيدن) است ، و إلاه ، مقتضى مألوه (پرستش شونده) اى است . نام ، غير از ناموَر است . پس هر كه نام ، نه معنا [و ذات] را بپرستد ، كافر است و در حقيقت ، چيزى را نپرستيده است . هر كه نام و معنا (ذات) ، هر دو را بپرستد ، كافر است و دو چيز پرستيده است ، و هر كه معنا را بپرستد ، نه نام را ، اين ، توحيد است . فهميدى اى هشام؟» . گفتم : بيشتر توضيح بده . فرمود : «خداوند ، نود و نه نام دارد . بنا بر اين ، اگر نام همان ناموَر باشد ، براى هر نامى از اين نام ها خدايى خواهد بود ؛ امّا خدا معنايى (ذاتى) است كه اين نام ها همگى بر او دلالت دارند ، ولى همه اين نام ها غير از اوست (هيچ كس از اين نام ها او نيست) . اى هشام! نان ، نامى است براى خوردنى ، و آب ، نامى است براى نوشيدنى ، و پوشاك ، نامى است براى پوشيدنى ، و آتش ، نامى است براى آنچه سوزنده است [ ؛ ولى هيچ يك از اين نام ها مصداق خارجى خود نيستند] . فهميدى _ اى هشام _ ، آن چنان كه بتوانى پاسخ دشمنان ما و كسانى را كه غير خداوند عز و جل را با او شريك مى گردانند ، بدهى و با آنان ، مبارزه كنى؟» . گفتم : آرى . فرمود : «اى هشام ! خداوند ، تو را با اين توضيحات ، سود دهد و استوارت بدارد!» . به خدا سوگند ، از زمانى كه از آن مجلس برخاستم ، ديگر كسى در بحث توحيد ، مرا شكست نداد .

.

ص: 158

الكافي عن ابن رئاب عن الإمام الصادق عليه السلام :مَن عَبَدَ اللّهَ بِالتَّوَهُّمِ فَقَدَ كَفَرَ ، ومَن عَبَدَ الاِسمَ دونَ المَعنى فَقَدَ كَفَرَ ، ومَن عَبَدَ الاِسمَ وَالمَعنى فَقَد أشرَكَ ، ومَن عَبَدَ المَعنى بِإِيقاعِ الأَسماءِ عَلَيهِ بِصِفاتِهِ الَّتي وَصَفَ بِها نَفسَهُ ، فَعَقَدَ عَلَيهِ قَلبَهُ ونَطَقَ بِهِ لِسانُهُ في سَرائِرِهِ وعَلانِيَتِهِ ؛ فَاُولئِكَ أصحابُ أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام حَقّا . _ وفي حَديثٍ آخَرَ _ : اُولئِكَ هُمُ المُؤمِنونَ حَقّا . (1)

الإمام الرضا عليه السلام_ مِن كَلامِهِ فِي التَّوحيدِ _: أسماؤُهُ تَعبيرٌ ، وأفعالُهُ تَفهيمٌ ، وذاتُهُ حَقيقَةٌ . (2)

ب _ مَعنَى اللّهِالإمام الكاظم عليه السلام_ لَمّا سُئِلَ عَن مَعنَى اللّهِ _: اِستَولى عَلى ما دَقَّ وجَلَّ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام_ في جَوابِ الزِّنديقِ حينَ سَأَلَهُ : فَما هُوَ؟ _: هُوَ الرَّبُّ ، وهُوَ المَعبودُ ، وهُوَ اللّهُ ، ولَيسَ قَولي : «اللّهُ» إثباتَ هذِهِ الحُروفِ : ألِفٍ ولامٍ وهاءٍ ، ولا راءٍ ولا باءٍ ، ولكِن أرجِعُ (4) إلى مَعنىً وشَيءٍ خالِقِ الأَشياءِ وصانِعِها ، ونَعتِ هذِهِ الحُروفِ ، وهُوَ المَعنى سُمِّيَ بِهِ اللّهُ ، وَالرَّحمنُ ، وَالرَّحيمُ ، وَالعَزيزُ ، وأَشباهُ ذلِكَ مِن أسمائِهِ ، وهُوَ المَعبودُ جَلَّ وعَزَّ . (5)

.


1- .الكافي : ج 1 ص 87 ح 1 ، التوحيد : ص 220 ح 12 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 166 ح 7 .
2- .التوحيد : ص 36 ح 2 ، الاحتجاج : ج 2 ص 361 ح 283 ، تحف العقول : ص 63 عن الإمام عليّ عليه السلام .
3- .الكافي : ج 1 ص 114 ح 3 ، معاني الأخبار : ص 4 ح 1 ، المحاسن : ج 1 ص 372 ح 812 وفيه «عن معنى قول اللّه : «الرَّحْمَ_نُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى» » ، بحار الأنوار : ج 4 ص 181 ح 6 .
4- .ويمكن ضبطها أيضا بهذا الشكل : ولكِنِ ارجِع . . .
5- .الكافي : ج 1 ص 84 ح 6 ، التوحيد : ص 245 .

ص: 159

ب _ معناى اللّه

الكافى_ به نقل از ابن رئاب _: امام صادق عليه السلام فرمود : «هر كه خدا را با به وهم در آوردنش بپرستد ، كافر است ، و هر كس نام بدون معنا (ذات) را بپرستد ، كافر است ، و هر كس نام و معنا ، هر دو را بپرستد ، مشرك است ، و هر كس معنا را بپرستد ، با اطلاق كردن نام ها بر او با همان صفاتى كه خود ، خويشتن را بدانها وصف كرده است ، و به اين ، اعتقاد قلبى داشته باشد و در نهان ها و آشكارش آن را به زبان آورد ، چنين كسانى پيروان راستين امير مؤمنان هستند» . و در حديثى ديگر آمده است كه فرمود : «چنين كسانى ، مؤمن راستين هستند» .

امام رضا عليه السلام_ از گفتار ايشان در باره توحيد _: نام هاى او براى بيان است ، و افعالش براى فهماندن ، و ذاتش حقيقت است .

ب _ معناى اللّهامام كاظم عليه السلام_ در پاسخ به پرسش در باره معناى اللّه _: [يعنى] هر ريز و درشتى در قبضه قدرت اوست .

امام صادق عليه السلام_ در پاسخ به زنديقى كه از ايشان پرسيد : پس او (خداوند) چيست؟ _: او پروردگار است . او معبود است . او اللّه است . مقصودم از «اللّه » ، حروف الف و لام و ها ، و [مقصودم از ربّ] حروف راء و باء نيست ؛ بلكه مقصود ، معنا و آن وجودى است كه آفريننده و سازنده موجودات و مصداق اين حروف [و كلمات ]است . او معنا [و ذاتى] است كه اللّه و رحمان و رحيم و عزيز و مانند اين نام ها بر او نهاده شده است . او معبود عز و جل است .

.

ص: 160

الإمام العسكريّ عليه السلام_ في تَفسيرِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» _ :اللّهُ هُوَ الَّذي يَتَأَلَّهُ إلَيهِ عِندَ الحَوائِجِ وَالشَّدائِدِ كُلُّ مَخلوقٍ عِندَ انقِطاعِ الرَّجاءِ مِن كُلِّ مَن هُوَ دونَهُ ، وتَقَطُّعِ الأَسبابِ مِن جَميعِ ما سِواهُ ، يَقولُ : بِسمِ اللّهِ ؛ أي أستَعينُ عَلى اُموري كُلِّها بِاللّهِ الَّذي لا تَحِقُّ العِبادَةُ إلّا لَهُ ، المُغيثِ إذَا استُغيثَ ، وَالمُجيبِ إذا دُعِيَ . وهُوَ ما قالَ رَجُلٌ لِلصّادقِ عليه السلام : يَابنَ رَسولِ اللّهِ ، دُلَّني عَلَى اللّهِ ما هُوَ؟ فَقَد أكثَرَ عَلَيَّ المُجادِلونَ وحَيَّروني! فَقالَ لَهُ : يا عَبدَ اللّهِ ، هَل رَكِبتَ سَفينَةً قَطُّ؟ قالَ : نَعَم . قالَ : فَهَل كُسِرَ بِكَ حَيثُ لا سَفينَةَ تُنجيكَ ولا سِباحَةَ تُغنيكَ؟ قالَ : نَعَم . قالَ : فَهَل تَعَلَّقَ قَلبُكَ هُنالِكَ أنَّ شَيئا مِنَ الأَشياءِ قادِرٌ عَلى أن يُخَلِّصَكَ مِن وَرطَتِكَ؟ فَقالَ : نَعَم . قالَ الصّادِقُ عليه السلام : فَذلِكَ الشَّيءُ هُوَ اللّهُ القادِرُ عَلَى الإِنجاءِ حَيثُ لا مُنجِيَ ، وعَلَى الإِغاثَةِ حَيثُ لا مُغيثَ . (1)

راجع : ح 278 و 279 .

ج _ مَعنى بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِالإمام الصادق عليه السلام :لَقَد دَخَلَ عَبدُ اللّهِ بنُ يَحيى عَلى أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام فَقالَ : . . . يا أميرَ المُؤمِنينَ ، ما تَفسيرُ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» ؟ قالَ عليه السلام : إنَّ العَبدَ إذا أرادَ أن يَقرَأَ أو يَعمَلَ عَمَلاً ويَقولُ «بِسمِ اللّهِ» : أي بِهذَا الاِسمِ أعمَلُ هذَا العَمَلَ ، فَكُلُّ أمرٍ يَعمَلُهُ يَبدَأُ فيهِ ب «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» فَإِنَّهُ يُبارَكُ لَهُ فيهِ . (2)

.


1- .التوحيد : ص 230 ح 5 ، معاني الأخبار : ص 4 ح 2 ، بحار الأنوار : ج 92 ص 232 ح 14 .
2- .التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه السلام : ص 25 ح 7 ، بحار الأنوار : ج 92 ص 242 ح 48 .

ص: 161

ج _ معناى «بسم اللّه الرحمن الرحيم»

امام عسكرى عليه السلام_ در تفسير «بسم اللّه الرحمن الرحيم» _: اللّه ، آن موجودى است كه هر آفريده اى به هنگام نيازها و سختى ها ، آن گاه كه اميدش از هر آنچه جز اوست ، قطع و رشته ها از ما سواى او به كلّى بُريده مى شود ، به او پناه مى برد ، مى گويد : «بسم اللّه » ؛ يعنى در همه كارهايم از آن خدايى كمك مى جويم كه پرستش ، جز حقّ او نيست ؛ همو كه هر گاه فريادخواهى شود ، به فرياد مى رسد ، و هر گاه او را بخوانند ، پاسخ مى دهد . اين ، همان چيزى است كه مردى به امام صادق عليه السلام گفت : اى فرزند پيامبر خدا ! مرا به خدا راه نمايى كن كه چيست؟ زيرا مجادله كنندگان ، بر من هجوم آورده اند و سرگشته ام ساخته اند! به او فرمود : «اى بنده خدا ! آيا هرگز سوار كشتى شده اى؟» . گفت : آرى . فرمود : «آيا شده كه كشتى ات درهم شكند و نه كشتى ديگرى باشد كه نجاتت دهد ، و نه شنا كردن به كارت آيد ؟» . گفت : آرى . فرمود : «آيا در آن هنگام ، از دلت گذشته است كه موجودى از موجودات مى تواند تو را از نابودى بِرَهاند؟» . گفت : آرى . فرمود : «آن موجود ، همان خداست كه مى تواند آن گاه كه نجات بخشى نيست ، نجاتت دهد و آن گاه كه فريادرسى نيست ، به فريادت برسد» .

ر . ك : ح 278 و 279 .

ج _ معناى «بسم اللّه الرحمن الرحيم»امام صادق عليه السلام :عبد اللّه بن يحيى بر اميرمؤمنان وارد شد و گفت : ... اى امير مؤمنان! تفسير «بسم اللّه الرحمن الرحيم» چيست؟ فرمود : «بنده ، هر گاه بخواهد بخواند (1) يا كارى انجام دهد و بسم اللّه بگويد ، معنايش اين است كه من با اين نام ، اين كار را انجام مى دهم . پس ، هركارى را كه انجام مى دهد ، با بسم اللّه الرحمن الرحيم آغاز كند ، در آن كار به او بركت داده مى شود» .

.


1- .مقصود ، خواندن قرآن است و شايد هم اعمّ از آن باشد .

ص: 162

معاني الأخبار عن صفوان بن يحيى عمّن حدّثه عن الإمام الصادق عليه السلام :أنَّهُ سُئِلَ عَن «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» ؟ فَقالَ : الباءُ بَهاءُ اللّهِ ، وَالسِّينُ سَناءُ اللّهِ ، وَالميمُ مُلكُ اللّهِ . قالَ : قُلتُ : اللّهُ؟ قالَ : الأَلِفُ آلاءُ اللّهِ عَلى خَلقِهِ مِنَ النِّعَمِ بِوِلايَتِنا ، وَاللّامُ إلزامُ اللّهِ خَلقَهُ وِلايَتَنا . قُلتُ : فَالهاءُ؟ فَقالَ : هَوانٌ لِمَن خالَفَ مُحَمَّدا وآلَ مُحَمَّدٍ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِم . قُلتُ : الرَّحمنُ؟ قالَ : بِجَميعِ العالَمِ . قُلتُ : الرَّحيمُ؟ قالَ : بِالمُؤمِنينَ خاصَّةً . (1)

الكافي عن عبد اللّه بن سنان :سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَن تَفسيرِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» ، قالَ : الباءُ بَهاءُ اللّهِ ، وَالسِّينُ سَناءُ اللّهِ ، وَالميمُ مَجدُ اللّهِ _ ورَوى بَعضُهُم : الميمُ مُلكُ اللّهِ _ ، وَاللّهُ إلهُ كُلِّ شَيءٍ ، الرَّحمنُ بِجَميعِ خَلقِهِ ، وَالرَّحيمُ بِالمُؤمِنينَ خاصَّةً . 2

.


1- .معاني الأخبار : ص 3 ح 2 ، التوحيد : ص 230 ح 3 ، بحار الأنوار : ج 92 ص 231 ح 12 .

ص: 163

معانى الأخبار_ به نقل از صفوان بن يحيى ، از كسى كه از امام صادق عليه السلام روايت كرده است _: از امام [صادق عليه السلام ] در باره «بسم اللّه الرحمن الرحيم» سؤال شد . فرمود : «باء ، به معناى بهاى (نورانيّت / زيبايى) خداست ، سين به معناى سناى (رفعت) خدا ، ميم به معناى مُلك (سلطنت و مالكيت) خدا» . گفتم : «اللّه » چه؟ فرمود : «الف به معناى آلاء (نعمت هاى) خدا كه نعمت ولايت ما را به خلقش ارزانى داشته است ، لام به اين معناست كه خداوند ، خلقش را به ولايت ما ملزم ساخته است» . گفتم : «هاء» چه؟ فرمود : «اشاره به هوان (خوارى) كسى كه با محمّد و خاندان محمّد _ كه درودهاى خدا بر ايشان باد _ ، مخالف است» . گفتم : «الرحمن» چه؟ فرمود : «به معناى رحمتش نسبت به همه عالم» . گفتم : «الرحيم» چه؟ فرمود : «به معناى رحمتش در خصوص مؤمنان» .

الكافى_ به نقل از عبد اللّه بن سنان _: از امام صادق عليه السلام در باره تفسير «بسم اللّه الرحمن الرحيم» پرسيدم . فرمود : «باء ، [اشاره به] بهاى خداست ، سين ، به سناى خدا ، ميم ، به مجد (شكوه و بزرگوارى) خدا» . _ برخى روايت كرده اند [كه فرمود] : ميم ، به مُلك خدا [اشاره دارد] _ ، «و اللّه ، به اين كه او معبود هر چيزى است و رحمان ، به مهربانى او با همه خلقش ، و رحيم ، به مهربانى اش با مؤمنان» .

.

ص: 164

2 / 2خَصائِصُ البَسمَلَةِالف _ أقرَبُ شَيءٍ إلَى الاِسمِ الأَعظَمِالإمام الباقر عليه السلام :«بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» أقرَبُ إلَى اسمِ اللّهِ الأَعظَمِ مِن ناظِرِ العَينِ إلى بَياضِها . (1)

مُهج الدعوات عن معاوية بن عمّار عن الإمام الصادق عليه السلام :«بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» اسمُ اللّهِ الأكبَرُ _ أو قالَ _ : الأَعظَمُ . (2)

الإمام الرضا عليه السلام :مَن قالَ بَعدَ صَلاةِ الفَجرِ : «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَليِّ العَظيمِ» مِئَةَ مَرَّةٍ ، كانَ أقرَبَ إلَى اسمِ اللّهِ الأَعظَمِ مِن سَوادِ العَينِ إلى بَياضِها ، وإِنَّهُ دَخَلَ فيهَا اسمُ اللّهِ الأَعظَمُ . (3)

ب _ مِفتاحُ كُلِّ كِتابٍ سَماوِيٍّالإمام الباقر عليه السلام :أوَّلُ كُلِّ كِتابٍ نَزَلَ مِنَ السَّماءِ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» ، فَإِذا قَرَأتَ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» فَلا تُبالي أن لا تَستَعيذَ ، وإذا قَرَأتَ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» سَتَرَتكَ فيما بَينَ السَّماءِ وَالأَرضِ . (4)

.


1- .تهذيب الأحكام : ج 2 ص 289 ح 1159 ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 5 ح 11 .
2- .مُهج الدعوات : ص 379 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 223 ح 1 .
3- .مُهج الدعوات : ص 379 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 162 ح 41 .
4- .الكافي : ج 3 ص 313 ح 3 .

ص: 165

2 / 2 ويژگى هاى «بسم اللّه الرحمن الرحيم»

اشاره

الف _ نزديك ترين چيز به اسم اعظم است

ب _ سرآغاز هر كتاب آسمانى است

2 / 2ويژگى هاى «بسم اللّه الرحمن الرحيم»الف _ نزديك ترين چيز به اسم اعظم استامام باقر عليه السلام :«بسم اللّه الرحمن الرحيم» ، به اسم اعظم خدا نزديك تر از مردمك چشم به سفيدى آن است .

مهج الدعوات_ به نقل از معاوية بن عمّار _: امام صادق عليه السلام فرمود : « بسم اللّه الرحمن الرحيم اسم اكبر خداست» يا فرمود : «اسم اعظم خداست» .

امام رضا عليه السلام :هر كس بعد از نماز صبح ، صد مرتبه بگويد : «بسم اللّه الرحمن الرحيم ، لا حول ولا قوّة الّا باللّه العلىّ العظيم» ، به نام اعظم خدا نزديك تر از سياهى چشم به سفيدى آن باشد . نام اعظم خدا ، داخل در اين جمله است .

ب _ سرآغاز هر كتاب آسمانى استامام باقر عليه السلام :آغاز هر كتابى كه از آسمان فرود آمده ، «بسم اللّه الرحمن الرحيم» بوده است . پس هر گاه «بسم اللّه الرحمن الرحيم» گفتى ، ديگر باكى نيست كه استعاذه (أعوذ باللّه من الشيطان الرجيم) نگويى ؛ زيرا هر گاه «بسم اللّه الرحمن الرحيم» بگويى ، تو را از [گزند] آنچه ميان آسمان و زمين است ، مى پوشاند .

.

ص: 166

ج _ أوَّلُ ما نَزَلَ عَلَى النَّبيِّ صلى الله عليه و آلهرسول اللّه صلى الله عليه و آله :كانَ جَبرَئيلُ عليه السلام إذا جاءَني بِالوَحيِ أوَّلَ ما يُلقي عَلَيَّ : «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» . (1)

د _ أعظَمُ آيَةٍ في كِتابِ اللّهِتفسير العيّاشي عن سليمان الجعفري :سُئِلَ أبُو الحَسَنِ عليه السلام : أيُّ آيَةٍ أعَظَمُ في كِتابِ اللّهِ؟ فَقالَ : «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» . (2)

ه _ تيجانُ السُّوَرِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا قَرَأَ جِبريلُ عليه السلام «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» عَلِمتُ أنَّ السّورَةَ قَد خُتِمَت . (3)

أسباب نزول القرآن عن عبد اللّه بن مسعود :كُنّا لا نَعلَمُ فَصلَ ما بَينَ السّورَتَينِ حَتّى تَنزِلَ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» . (4)

الإمام الصادق عليه السلام : «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» تيجانُ السُّوَرِ . (5)

و _ مُفتَتَحُ الصَّلاةِسنن الترمذي عن ابن عبّاس :كانَ النَّبيُّ صلى الله عليه و آله يَفتَتِحُ صَلاتَهُ بِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» . (6)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا قَرَأتُم «الحَمدُ للّهِِ» فَاقرَؤوا : «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» ، إنَّها اُمُّ القُرآنِ ، واُمُّ الكِتابِ ، وَالسَّبعُ المَثاني ، وَ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» إحداها . (7)

.


1- .سنن الدارقطني : ج 1 ص 305 ح 13 .
2- .تفسير العيّاشي : ج 1 ص 21 ح 14 ، بحار الأنوار : ج 92 ص 238 ح 37 .
3- .معجم السفر : ص 341 ح 1143 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 355 ح 844 نحوه .
4- .أسباب نزول القرآن : ص 21 ح 17 ، الدرّ المنثور : ج 1 ص 20 .
5- .نثر الدرّ : ج 1 ص 352 .
6- .سنن الترمذي : ج 2 ص 14 ح 245 ، سنن الدارقطني : ج 1 ص 304 ح 8 وص 305 ح 11 .
7- .سنن الدارقطني : ج 1 ص 312 ح 36 ، السنن الكبرى : ج 2 ص 67 ح 2390 .

ص: 167

ج _ نخستين چيزى كه بر پيامبر ، نازل شد

د _ با عظمت ترين آيه در كتاب خدا

ه _ تاجِ سوره ها

و _ آغازِ نماز

ج _ نخستين چيزى كه بر پيامبر ، نازل شدپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :جبرئيل عليه السلام هر گاه برايم وحى مى آورد ، نخستين چيزى كه بر من مى افكند ، «بسم اللّه الرحمن الرحيم» بود .

د _ با عظمت ترين آيه در كتاب خداتفسير العيّاشى_ به نقل از سليمان جعفرى _: از ابو الحسن عليه السلام (1) سؤال شد : با عظمت ترين آيه در كتاب خدا ، كدام آيه است ؟ فرمود : «بسم اللّه الرحمن الرحيم» .

ه _ تاجِ سوره هاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه جبرئيل عليه السلام «بسم اللّه الرحمن الرحيم» مى گفت ، مى فهميدم كه سوره [ ى قبلى] پايان يافته است .

أسباب نزول القرآن_ به نقل از عبد اللّه بن مسعود _: ما جدايىِ ميان دو سوره را نمى دانستيم ، مگر آن گاه كه «بسم اللّه الرحمن الرحيم» نازل مى شد .

امام صادق عليه السلام :«بسم اللّه الرحمن الرحيم» ، تاج سوره هاست .

و _ آغازِ نمازسنن الترمذى_ به نقل از ابن عبّاس _: پيامبر صلى الله عليه و آله نمازش را با «بسم اللّه الرحمن الرحيم» آغاز مى كرد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه «الحمد للّه » را [در نماز] مى خوانيد ، «بسم اللّه الرحمن الرحيم» را هم بخوانيد . سوره حمد ، اُمّ القرآن و اُمّ الكتاب (2) و سَبعِ مَثانى (3) است ، و «بسم اللّه الرحمن الرحيم» ، يكى از آن هفت تاست .

.


1- .منظور امام كاظم يا امام رضا عليهماالسلام است .
2- .اُمُّ الكتاب ، يعنى : اُمُّ القرآن ؛ مادرِ قرآن ؛ اصل قرآن .
3- .سَبعِ مَثانى ، يعنى : هفت بند ؛ هفت آيه ؛ هفت ثَنا .

ص: 168

عنه صلى الله عليه و آله :مَن تَرَكَ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» فَقَد تَرَكَ آيَةً مِن كِتابِ اللّهِ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :إنَّ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» آيَةٌ مِن فاتِحَةِ الكِتابِ ، وهِيَ سَبعُ آياتٍ تَمامُها «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» . (2)

2 / 3مَواضِعُ البَسمَلَةِالف _ الكِتابَةُالكتاب«إِنَّهُ مِن سُلَيْمَ_نَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» . (3)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله : «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» مِفتاحُ كُلِّ كِتابٍ . (4)

الدرّ المنثور عن الشعبيّ :كانَ أهلُ الجاهِلِيَّةِ يَكتُبونَ «بِاسمِكَ اللّهُمَّ» ، فَكَتَبَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله أوَّلَ ما كَتَبَ «بِاسمِكَ اللّهُمَّ» ، حَتّى نَزَلَت : «بِسْمِ اللَّهِ مَجْراهَا وَ مُرْسَاهَا» (5) فَكَتَبَ «بِسمِ اللّهِ» . ثُمَّ نَزَلَت : «ادْعُواْ اللَّهَ أَوِ ادْعُواْ الرَّحْمَ_نَ» (6) فَكَتَبَ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ» . ثُمَّ اُنزِلَتِ الآيَةُ الَّتي في طس : «إِنَّهُ مِن سُلَيْمَ_نَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» فَكَتَبَ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» . (7)

.


1- .الكشف والبيان (تفسير الثعلبي) : ج 1 ص 104 ، الدرّ المنثور : ج 1 ص 21 .
2- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 1 ص 302 ح 60 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 48 ح 40 .
3- .النمل : 30 .
4- .الجامع لأخلاق الراوي وآداب السامع : ج 1 ص 407 ح 547 ، كنزالعمّال : ج 1 ص 555 ح 2490 .
5- .هود : 41 .
6- .الإسراء : 110 .
7- .الدرّ المنثور : ج 6 ص 354 نقلاً عن عبد الرزّاق وابن سعد وابن أبي شيبة وابن المنذر وابن أبي حاتم .

ص: 169

2 / 3 جايگاه هاى ذكر «بسم اللّه »

اشاره

الف _ نگارش

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس «بسم اللّه الرحمن الرحيم» را ترك گويد ، آيه اى از كتاب خدا را ترك گفته است .

امام على عليه السلام :«بسم اللّه الرحمن الرحيم» ، آيه اى از فاتحة الكتاب است ، فاتحة الكتاب ، هفت آيه دارد و «بسم اللّه الرحمن الرحيم» ، يكى از آنهاست .

2 / 3جايگاه هاى ذكر «بسم اللّه »الف _ نگارشقرآن«آن ، [نامه اى] از طرف سليمان است و [ مضمون آن ] اين است: به نام خداوند مهرْگستر مهربان» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :«بسم اللّه الرحمن الرحيم» ، سرآغاز هر كتابى است .

الدرّ المنثور_ به نقل از شَعبى _: مردم جاهليت مى نوشتند : «به نام تو ، اى خداوند!» . پيامبر صلى الله عليه و آله نيز در نخستين نبشته اش ، نوشت : «به نام تو ، اى خداوند!» ، تا آن كه آيه «رفتن و لنگر انداختنش ، به نام خداست» نازل شد . از آن پس پيامبر صلى الله عليه و آله مى نوشت : «بسم اللّه » . سپس آيه «خدا را بخوانيد يا رحمان را» نازل شد و از آن پس ، پيامبر صلى الله عليه و آله مى نوشت : «بسم اللّه الرحمن» . سپس آيه اى كه در سوره نمل است ، نازل شد : «اين ، [نامه اى] از طرف سليمان است و آن ، چنين است : به نام خداوند مهرْ گستر مهربان» » . از آن پس ، پيامبر خدا مى نوشت : «بسم اللّه الرحمن الرحيم» .

.

ص: 170

تحف العقول :كانَ [ الإِمامُ الرِّضا] عليه السلام إذا أرادَ أن يَكتُبَ تَذَكُّراتِ حَوائِجِهِ ، كَتَبَ : «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ أذكُرُ إن شاءَ اللّهُ» ، ثُمَّ يَكتُبُ ما يُريدُ . (1)

راجع : ص 192 (آداب البسملة / تجويد الكتابة) .

ب _ الصَّباحُ وَالمَساءُرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ مِن وَصاياهُ لِعَلِيٍّ عليه السلام _: يا عَلِيُّ ، اُغدُ بِاسمِ اللّهِ ؛ فَإِنَّ اللّهَ بارَكَ لِاُمَّتي في بُكورِها . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ عَليَّ بنَ الحُسَينِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِما كانَ إذا أصبَحَ قالَ : «أبتَدِئُ يَومي هذا بَينَ يَدَي نِسياني وعَجَلَتي بِاسمِ اللّهِ وما شاءَ اللّهُ» ، فإذا فَعَلَ ذلِكَ العَبدُ أجزَأَهُ مِمّا نَسِيَ في يَومِهِ . (3)

عنه عليه السلام :لا تَدَع أن تَقولَ : «بِاسمِ اللّهِ وبِاللّهِ» في كُلِّ صَباحٍ ومَساءٍ ، فَإِنَّ في ذلِكَ إصرافا لِكُلِّ سُوءٍ . (4)

ج _ الخُروجُ مِنَ البَيتِ وَالدُّخولُ فيهِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا خَرَجَ الرَّجُلُ مِن بَيتِهِ فَقالَ : «بِاسمِ اللّهِ» ، قالَتِ المَلائِكَةُ لَهُ : سَلِمتَ . فَإذا قالَ : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» ، قالَت لَهُ المَلائِكَةُ : كُفيتَ . فَإِذا قالَ : «تَوَكَّلتُ عَلَى اللّهِ» ، قالَتِ المَلائِكَةُ لَهُ : وُقيتَ . (5)

.


1- .تحف العقول : ص 443 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 335 ح 12 .
2- .تاريخ بغداد : ج 3 ص 54 ؛ الأمالي للطوسي : ص 136 ح 220 وفيه «على اسم اللّه » بدل «باسم اللّه » .
3- .الكافي : ج 2 ص 523 ح 5 ، الاُصول الستّة عشر : ص 151 نحوه ، بحار الأنوار : ج 86 ص 288 ح 49 .
4- .المقنع : ص 543 ، الدعوات : ص 85 ح 218 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 283 ح 45 .
5- .قرب الإسناد : ص 66 ح 211 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 168 ح 10 .

ص: 171

ب _ بامداد و شامگاه

ج _ هنگام خارج شدن از منزل ، يا وارد شدن به آن

تحف العقول :امام رضا عليه السلام هر گاه مى خواست كارهاى خود را يادداشت كند ، مى نوشت : «به نام خداوند مهر گستر مهربان . به خواست خدا ، به يادم خواهد ماند» . سپس مطالب خود را مى نوشت .

ر . ك : ص 193 (آداب بسم اللّه گفتن / نيكو نوشتن «بسم اللّه ») .

ب _ بامداد و شامگاهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در سفارش به على عليه السلام _: اى على! بامدادان ، با نام خدا در پىِ كار خود بيرون شو ؛ زيرا خداوند براى امّت من ، در بامدادانشان بركت نهاده است .

امام صادق عليه السلام :على بن حسين _ درودهاى خدا بر آن دو _ هر گاه صبح خود را آغاز مى كرد ، مى فرمود : «امروزِ خود را ، پيش از فراموش كردنم و شتاب ورزيدنم ، با نام خدا و به خواست خدا آغاز مى كنم» . پس هر گاه بنده چنين كند ، او را از آنچه در آن روز فراموش كند ، بسنده باشد . (1)

امام صادق عليه السلام :گفتن ذكرِ «به نام خدا و به يارى خدا» را در هر بامداد و شامگاه ، ترك مكن ؛ زيرا اين ذكر ، هرگونه بدى و گزندى را مى گرداند .

ج _ هنگام خارج شدن از منزل ، يا وارد شدن به آنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه شخص در هنگام خارج شدن از خانه اش بگويد : «به نام خدا» ، فرشتگان به او مى گويند : به سلامت ! هر گاه بگويد : «هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به مدد خداوند» ، فرشتگان به او مى گويند : خدا يارَت باد ! و هر گاه بگويد : «به خدا توكّل كردم» ، فرشتگان مى گويند : خدا نگهدارت باد !

.


1- .يعنى : پيش از آن كه دچار فراموشى شود و بدون بردنِ نام خدا به كار ديگرى بشتابد ، در همان آغاز صبح ، بگويد : «با نام خدا و به خواست خدا» . پس هر گاه اين جمله را بگويد ، چنانچه در طول روز يادش برود قبل از كارى «بسم اللّه » بگويد ، همان كه در آغاز روز گفته است ، برايش كفايت مى كند و جاى گزين مواردى خواهد شد كه فراموش كند .

ص: 172

الإمام الرضا عليه السلام :كانَ أبي عليه السلام إذا خَرَجَ مِن مَنزِلِهِ قالَ : بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، خَرَجتُ بِحَولِ اللّهِ وقُوَّتِهِ ، لا بِحَولٍ مِنّي ولا قُوَّتي ، بَل بِحَولِكَ وقُوَّتِكَ يا رَبِّ ، مُتَعَرِّضا لِرِزقِكَ ، فَأتِني بِهِ في عافِيَةٍ . (1)

راجع : ص 404 (أهمّ مواضع الحوقلة / عند الخروج من البيت) .

د _ الوُضوءُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إن قالَ [ العَبدُ] في أوَّلِ وُضوئِهِ : «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» ، طَهُرَت أعضاؤُهُ كُلُّها مِنَ الذُّنوبِ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :لا يَتَوَضَّأُ الرَّجُلُ حَتّى يُسَمِّيَ ؛ يَقولُ قَبلَ أن يَمَسَّ الماءَ : بِاسمِ اللّهِ وبِاللّهِ ، اللّهُمَّ اجعَلني مِنَ التَّوّابينَ ، وَاجعَلني مِنَ المُتَطَهِّرينَ . (3)

ه _ دُخولُ المَسجِدِ وَالخُروجُ مِنهُفاطمة عليهاالسلام :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا دَخَلَ المَسجِدَ يَقولُ : بِاسمِ اللّهِ ، وَالسَّلامُ عَلى رَسولِ اللّهِ ، اللّهُمَّ اغفِر لي ذُنوبي ، وَافتَح لي أبوابَ رَحمَتِكَ . وإذا خَرَجَ قالَ : بِاسمِ اللّهِ ، وَالسَّلامُ عَلى رَسولِ اللّهِ ، اللّهُمَّ اغفِر لي ذُنوبي ، وَافتَح لي أبوابَ فَضلِكَ . (4)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 542 ح 7 ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 6 ح 11 ، المحاسن : ج 2 ص 91 ح 1241 .
2- .التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه السلام : ص 521 ، بحار الأنوار : ج 80 ص 316 ح 7 .
3- .الخصال : ص 628 ح 10 ، المحاسن : ج 1 ص 118 ح 120 ليس فيه «باسم اللّه وباللّه » .
4- .سنن ابن ماجة : ج 1 ص 253 ح 771 ، مسند ابن حنبل : ج 10 ص 159 ح 26479 .

ص: 173

د _ هنگام وضو گرفتن

ه _ هنگام وارد شدن به مسجد و خارج شدن از آن

امام رضا عليه السلام :پدرم [امام كاظم] عليه السلام هر گاه از خانه اش بيرون مى آمد ، مى گفت : «به نام خداوند مهرْ گستر مهربان . با توش و توان خدا بيرون مى آيم . نه با توش و توانى از خويش ، كه با توش و توان تو _ اى پروردگار من _ ، در جستجوى روزىِ تو مى روم . پس آن را با عافيت به من عطا فرما» .

ر . ك : ص 405 (مهم ترين اوقات گفتن «لا حول ولا قوّة الا باللّه » / هنگام بيرون رفتن از خانه) .

د _ هنگام وضو گرفتنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه [بنده] در آغاز وضويش بگويد : «به نام خداوند مهرْ گستر مهربان» ، همه اعضايش از گناهان پاك مى شود .

امام على عليه السلام :انسان نبايد بدون بردن نام خدا وضو بگيرد ؛ پيش از آن كه دست به آب بزند ، بگويد : «به نام خدا و به يارى خدا . بار خدايا! مرا از توبه كنندگان و از اهل طهارت و پاكى قرار ده» .

ه _ هنگام وارد شدن به مسجد و خارج شدن از آنفاطمه عليهاالسلام :پيامبر خدا هر گاه وارد مسجد مى شد ، مى گفت : «به نام خدا ، ودرود بر پيامبر خدا . بار خدايا! گناهانم را بيامرز و درهاى رحمتت را براى من بگشاى» . و هر گاه از مسجد بيرون مى آمد ، مى گفت : «به نام خدا ، و درود بر پيامبر خدا . بار خدايا ! گناهانم را بيامرز و درهاى بخششت را برايم بگشاى» .

.

ص: 174

و _ الذَّبحُالكتاب«فَكُلُواْ مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ إِن كُنتُم بِ_ئايَ_تِهِ مُؤْمِنِينَ» . (1)

الحديثالإمام عليّ عليه السلام :إذا ذَبَحَ أحَدُكُم فَليَقُل : بِاسمِ اللّهِ وَاللّهُ أكبرُ . (2)

ز _ الأَكلُ وَالشُّربُرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ مِن وَصاياهُ لِعَلِيٍّ عليه السلام _: يا عَلِيُّ ، إذا أكَلتَ فَقُل : «بِاسمِ اللّهِ» ، وإذا فَرَغتَ فَقُل : «الحَمدُ للّهِِ» ؛ فَإِنَّ حافِظَيكَ لا يَبرَحانِ يَكتُبانِ لَكَ الحَسَناتِ حَتّى تُبعِدَهُ عَنكَ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام :مَن أكَلَ طَعاما فَسَمَّى اللّهَ عَلى أوَّلِهِ ، وحَمِدَ اللّهَ عَلى آخِرِهِ ، لَم يُسأَل عَن نَعيمِ ذلِكَ الطَّعامِ كائِنا ما كانَ . (4)

الكافي عن داوود بن فرقد :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : كَيفَ اُسَمّي عَلَى الطَّعامِ؟ فَقالَ : إذَا اختَلَفَتِ الآنِيَةُ ، فَسَمِّ عَلى كُلِّ إناءٍ . قُلتُ : فَإِن نَسيتُ أن اُسَمِّيَ؟ قالَ : تَقولُ : بِاسمِ اللّهِ عَلى أوَّلِهِ وآخِرِهِ . (5)

الإمام الصادق عليه السلام :إذا شَرِبَ أحَدُكُمُ الماءَ فَقالَ : «بِاسمِ اللّهِ» ثُمَّ شَرِبَ ، ثُمَّ قَطَعَهُ فَقالَ : «الحَمدُ للّهِِ» ، ثُمَّ شَرِبَ فَقالَ : «بِاسمِ اللّهِ» ، ثُمَّ قَطَعَهُ فَقالَ : «الحَمدُ للّهِِ» ، ثُمَّ شَرِبَ فَقالَ : «بِاسمِ اللّهِ» ، ثُمَّ قَطَعَهُ فَقالَ : «الحَمدُ للّهِِ» ؛ سَبَّحَ ذلِكَ الماءُ لَهُ مادامَ في بَطنِهِ إلى أن يَخرُجَ . (6)

.


1- .الأنعام : 118 .
2- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 174 ح 627 ، بحار الأنوار : ج 65 ص 328 ح 41 .
3- .المحاسن : ج 2 ص 210 ح 1626 ، بحار الأنوار : ج 66 ص 371 ح 12 .
4- .قرب الإسناد : ص 90 ح 302 ، الكافي : ج 6 ص 294 ح 14 نحوه ، بحار الأنوار : ج 66 ص 368 ح 2 .
5- .الكافي : ج 6 ص 295 ح 20 ، تهذيب الأحكام : ج 9 ص 99 ح 431 ، المحاسن : ج 2 ص 220 ح 1662 .
6- .الكافي : ج 6 ص 384 ح 3 ، المحاسن : ج 2 ص 406 ح 2422 ، بحار الأنوار : ج 66 ص 469 ح 38 .

ص: 175

و _ هنگام ذبح كردن حيوان

ز _ هنگام خوردن و آشاميدن

و _ هنگام ذبح كردن حيوانقرآن«پس، اگر به آيات او ايمان داريد ، از آنچه نام خدا [ به هنگام ذبح ] بر آن برده شده است ، بخوريد» .

حديثامام على عليه السلام :هر گاه يكى از شما [حيوانى را] ذبح مى كند ، بگويد : «به نام خدا ، و خدا بزرگ است» .

ز _ هنگام خوردن و آشاميدنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در سفارش به على عليه السلام _: اى على! هر گاه شروع به خوردن مى كنى ، بگو : «به نام خدا» و چون تمام كردى ، بگو : «سپاسْ خداى را» ؛ زيرا [اگر چنين كنى ، ]دو [فرشته] نگهبان تو ، تا آن گاه كه غذا را از خودت دفع كنى ، پيوسته برايت ثواب مى نويسند .

امام على عليه السلام :هر كس غذايى بخورد و در آغاز آن ، نام خدا را ببرد و در پايانش خدا را سپاس بگويد ، در باره نعمت آن غذا _ هر چه باشد _ ، بازخواست نخواهد شد .

الكافى_ به نقل از داوود بن فَرْقَد _: از امام صادق عليه السلام پرسيدم : هنگام غذا ، چگونه بسم اللّه بگويم؟ فرمود : «اگر ظرف ها متعدّد بود ، براى هر ظرف غذايى ، بسم اللّه بگو» . گفتم : اگر فراموش كردم كه بسم اللّه بگويم ، چه؟ فرمود : «مى گويى : به نام خدا براى آغاز و پايان اين [غذا] » .

امام صادق عليه السلام :هر گاه فردى از شما خواست آب بنوشد ، بگويد : «به نام خدا» و سپس بياشامد . آن گاه ، قطع كند و بگويد : «سپاس ، خداى را» . سپس بياشامد و بگويد : «به نام خدا» . آن گاه ، قطع كند و بگويد : «سپاس ، خداى را» . سپس بياشامد و بگويد : «به نام خدا» . آن گاه ، قطع كند و بگويد : «سپاس ، خداى را» . [اگر چنين كند ،] آن آب از زمانى كه در شكم او جاى مى گيرد ، تا زمانى كه دفع شود ، تسبيح [خدا] مى گويد .

.

ص: 176

راجع : ص 184 ح 330 .

ح _ النَّومُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا قالَ العَبدُ عِندَ مَنامِهِ : «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» ، يَقولُ اللّهُ : مَلائِكَتِي! اُكتُبوا بِالحَسَناتِ نَفَسَهُ إلَى الصَّباحِ . (1)

الإمام الباقر عليه السلام :إذا تَوَسَّدَ الرَّجُلُ يَمينَهُ ، فَليَقُل : «بِاسمِ اللّهِ ، اللّهُمَّ إنّي أسلَمتُ نَفسي إلَيكَ ، ووَجَّهتُ وَجهي إلَيكَ ، وفَوَّضتُ أمري إلَيكَ ، وألجَأتُ ظَهري إلَيكَ ، تَوَكَّلتُ عَلَيكَ رَهبَةً مِنكَ ورغبَةً إلَيكَ ، لا مَلجَأَ ولا مَنجى مِنكَ إلّا إلَيكَ ، آمَنتُ بِكِتابِكَ الَّذي أنزَلتَ ، وبِرَسولِكَ الَّذي أرسَلتَ» . ثُمَّ يُسَبِّحُ تَسبيحَ فاطِمَةَ الزَّهراءِ عليهاالسلام . (2)

ط _ اللُّبسُالإمام الباقر عليه السلام_ حينَ سُئِلَ عَنِ الرَّجُلِ يَلبَسُ الثَّوبَ الجَديدَ _: يَقولُ : بِاسمِ اللّهِ وبِاللّهِ ، اللّهُمَّ اجعَلهُ ثَوبَ يُمنٍ وتَقوى وبَرَكَةٍ ، اللّهُمَّ ارزُقني فيهِ حُسنَ عِبادَتِكَ ، وعَمَلاً بِطاعَتِكَ ، وأداءَ شُكرِ نِعمَتِكَ ، الحَمدُ للّهِِ الَّذي كَساني ما اُواري بِهِ عَورَتي ، وأتَجَمَّلُ بِهِ فِي النّاسِ . (3)

.


1- .جامع الأخبار : ص 120 ح 218 ، بحار الأنوار : ج 92 ص 258 ح 52 .
2- .تهذيب الأحكام : ج 2 ص 116 ح 435 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 469 ح 1351 .
3- .مكارم الأخلاق : ج 1 ص 222 ح 654 ، الكافي : ج 6 ص 458 ح 1 ليس فيه «باسم اللّه وباللّه » .

ص: 177

ح _ هنگام خوابيدن

ط _ هنگام پوشيدن

ر . ك : ص 185 ح 330 .

ح _ هنگام خوابيدنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه بنده در هنگام خوابيدن بگويد : «به نام خداوند مهرْ گستر مهربان» ، خداوند مى فرمايد : «فرشتگان من! نفَس هاى او را تا صبح ، ثواب بنويسيد» .

امام باقر عليه السلام :هر گاه كسى گونه راست خود را بر بالين نهاد ، بگويد : «به نام خدا . بار خدايا ! خودم را تسليم تو كردم و رو به سوى تو نمودم . كارم را به تو وا نهادم و تو را پشت و پناهم قرار دادم و از سر بيم و اميد به تو ، بر تو توكّل كردم . هيچ پناهى و گريزى از تو نيست ، مگر به سوى خود تو . به كتابت كه نازل كردى و به پيامبرت كه فرستادى ، ايمان آوردم» . سپس تسبيح فاطمه زهرا عليهاالسلام را بگويد .

ط _ هنگام پوشيدنامام باقر عليه السلام_ در پاسخ به سؤال در باره كسى كه جامه نو مى پوشد _: بگويد : «به نام خدا و به يارى خدا . بار خدايا ! اين جامه را جامه بركت و تقوا و بركت قرار ده . بار خدايا ! در اين جامه ، حُسن عبادتت ، و به كار بستن طاعتت ، و گزاردن شكر نعمتت را روزىِ من فرما . سپاس ، خداى را كه بر من چيزى پوشانْد كه با آن ، برهنگى ام را بپوشانم و در ميان مردم ، آراسته گردم» .

.

ص: 178

ى _ التَّخَلّيرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذَا انكَشَفَ أحَدُكُم لِبَولٍ أو غَيرِ ذلِكَ ، فَليَقُل : «بِاسمِ اللّهِ» ؛ فَإِنَّ الشَّيطانَ يَغُضُّ بَصَرَهُ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :إذا دَخَلتَ المَخرَجَ فَقُل : بِاسمِ اللّهِ ، اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الخَبيثِ المُخبِثِ ، الرِّجسِ النِّجسِ ، الشَّيطانِ الرَّجيمِ . (2)

ك _ الجِماعُرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ مِن وَصاياهُ لِعَلِيٍّ عليه السلام _: يا عَلِيُّ ، إذا جامَعتَ فَقُل : «بِاسمِ اللّهِ ، اللّهُمَّ جَنِّبنَا الشَّيطانَ ، وجَنِّبِ الشَّيطانَ ما رَزَقتَني» ، فَإِن قَضى أن يَكونَ بَينَكُما وَلَدٌ ، لَم يَضُرَّهُ الشَّيطانُ أبَدا . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :إذا أرادَ الرَّجُلُ أن يُجامِعَ أهلَهُ ، فَليُسَمِّ اللّهَ ويَدعوهُ بِما قَدَرَ عَلَيهِ . . . (4)

ل _ أخذُ الشّارِبِالإمام الباقر عليه السلام :مَن أخَذَ مِن أظفارِهِ وشارِبِهِ كُلَّ جُمُعَةٍ وقالَ حينَ يَأخُذُ : «بِاسمِ اللّهِ وبِاللّهِ ، وعَلى سُنَّةِ مُحَمَّدٍ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله » ، لَم يَسقُط مِنهُ قُلامَةٌ ولا جُزازَةٌ (5) إلّا كَتَبَ اللّهُ لَهُ بِها عِتقَ نَسَمَةٍ . (6)

.


1- .تهذيب الأحكام : ج 1 ص 353 ح 1047 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 25 ح 43 عن الإمام الباقر عليه السلام وفيه بزيادة «عنه حتى يفرغ» ، بحار الأنوار : ج 80 ص 176 ح 22 .
2- .الكافي : ج 3 ص 16 ح 1 ، تهذيب الأحكام : ج 1 ص 25 ح 63 ، بحار الأنوار : ج 80 ص 179 ح 27 .
3- .تحف العقول : ص 12 ، الكافي : ج 5 ص 503 ح 3 عن الإمام الصادق عن الإمام عليّ عليهماالسلام ؛ صحيح البخاري : ج 3 ص 1193 ح 3098 ، صحيح مسلم : ج 2 ص 1058 ح 116 كلاهما نحوه .
4- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 211 ح 774 .
5- .جَزَّ الصوفَ والشَّعرَ : قَطَعَهُ . والجُزازَةُ : ما جُزَّ منه (لسان العرب : ج 5 ص 319 و 320).
6- .الكافي : ج 6 ص 491 ح 9 ، تهذيب الأحكام : ج 3 ص 237 ح 627 .

ص: 179

ى _ هنگام قضاى حاجت

ك _ هنگام هم بستر شدن

ل _ هنگام گرفتن سبيل

ى _ هنگام قضاى حاجتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه يكى از شما براى ادرار كردن يا كار ديگرى ، كشف عورت كرد ، بگويد : «به نام خدا» . در اين صورت ، شيطان چشم خود را مى بندد .

امام صادق عليه السلام :هر گاه وارد آبريزگاه شدى ، بگو : «به نام خدا . بار خدايا! از آن ناپاكِ ناپاك كننده ، پليد آلوده ، شيطانِ رانده شده ، به تو پناه مى برم» .

ك _ هنگام هم بستر شدنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در سفارش به على عليه السلام _: اى على! هر گاه هم بستر شدى ، بگو : «به نام خدا . خدايا! ما را از شيطان دور بدار و شيطان را از آنچه روزىِ من كرده اى ، دور بدار» . پس اگر مقدّر شد كه از شما فرزندى به دنيا آيد ، هرگز شيطان به او گزندى نمى زند .

امام صادق عليه السلام :هر گاه مرد خواست با همسرش نزديكى كند ، نام خدا را ببرد و هر دعايى كه توانست ، بخواند ...

ل _ هنگام گرفتن سبيلامام باقر عليه السلام :هر كس هر جمعه ناخن ها و سبيلش را بگيرد و هنگام گرفتن آنها بگويد : «به نام خدا و به يارى خدا و بر سنّت محمّد ، پيامبر خدا صلى الله عليه و آله » ، هيچ چيده ناخن يا مويى از او بر زمين نمى افتد ، مگر آن كه خداوند به ازاى آن ، [ثواب] آزاد كردن يك برده را برايش مى نويسد .

.

ص: 180

م _ الرُّكوبُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ إذا رَكِبَ الدّابَّةَ : بِاسمِ اللّهِ لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى هَدَانَا لِهَ_ذَا وَ مَا كُنَّا لِنَهْتَدِىَ لَوْلآَ أَنْ هَدَانَا اللَّهُ لَقَدْ جَآءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ وَنُودُواْ أَن تِلْكُمُ الْجَنَّةُ أُورِثْتُمُوهَا بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ» (1) و «سُبْحَ_نَ الَّذِى سَخَّرَ لَنَا هَ_ذَا وَ مَا كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ» (2) ؛ حُفِظَت لَهُ نَفسُهُ ودابَّتُهُ حَتّى يَنزِلَ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :إذا خَرَجتَ مِن بَيتِكَ تُريدُ الحَجَّ وَالعُمرَةَ إن شاءَ اللّهُ ، فَادعُ دُعاءَ الفَرَجِ . . . فَإِذا جَعَلتَ رِجلَكَ فِي الرِّكابِ فَقُل : بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، بِاسمِ اللّهِ وَاللّهُ أكبَرُ . . . (4)

ن _ السَّفَرُالمزار الكبير_ في ذِكرِ ما يُقالُ عِندَ الخُروجِ لِلسَّفَرِ _: وتَقولُ أيضا ما رُوِيَ عَن سَيِّدِنا رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله أنَّهُ قالَ : جاءَني جَبرَئيلُ عليه السلام فَقالَ : رَبُّكَ يُقرِئُكَ السَّلامَ ويَقولُ لَكَ : يا مُحَمَّدُ! مَن أرادَ مِن اُمَّتِكَ أن أحفَظَهُ في سَفَرِهِ ، واُؤَدِّيَهُ سالِما ، فَليَقُل : بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، تَوَكَّلتُ عَلَى اللّهِ . . . . فَإِذا وَضَعتَ رِجلَكَ عَلى بابِكَ لِلخُروجِ فَقُل : بِاسمِ اللّهِ ، آمَنتُ بِاللّهِ ، تَوَكَّلتُ عَلَى اللّهِ ، ما شاءَ اللّهُ ، لا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ . (5)

س _ كُلُّ أمرٍرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَنِ ابتَدَأَ بِأَمرٍ وقالَ : «بِاسمِ اللّهِ» ، غَفَرَ اللّهُ لَهُ . (6)

.


1- .الأعراف : 43 .
2- .الزخرف : 13 . ومقرنين : أي مطيقين ، من أقرن له : إذا أطاقه (مجمع البحرين : ج 3 ص 1472) .
3- .الكافي : ج 6 ص 540 ح 17 ، تهذيب الأحكام : ج 6 ص 165 ح 309 ، المحاسن : ج 2 ص 470 ح 2631 .
4- .الكافي : ج 4 ص 284 ح 2 ، تهذيب الأحكام : ج 5 ص 50 ح 154 .
5- .المزار الكبير : ص 49 ، المزار للمفيد : ص 62 وفيه من «فإذا وضعت ...» ، بحار الأنوار : ج 76 ص 263 .
6- .كنزالعمّال : ج 10 ص 164 ح 28854 نقلاً عن الرافعي .

ص: 181

م _ هنگام نشستن بر مركب

ن _ هنگام سفر

س _ در هر كارى

م _ هنگام نشستن بر مركبپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس هنگام سوار شدن بر مركب ، بگويد : «به نام خدا . هيچ توش و توانى نيست ، مگر به مدد خدا . «خدا را سپاس كه ما را به اين [مسير] ، ره نمون شد ، و اگر خدا ما را راه نمايى نمى كرد ، ما خود ، هدايت نمى يافتيم . در حقيقت ، فرستادگانِ پروردگار ما حق را آوردند . و به آنان ندا داده مى شود كه اين، همان بهشتى است كه آن را به [پاداشِ] آنچه انجام مى داديد ، ميراث يافته ايد» و «منزّه است خدايى كه اين را رامِ ما ساخت و ما بر آن ، توانا نبوديم» » ، خودش و چارپايش ، تا زمانى كه پياده شود ، محفوظ خواهند بود .

امام صادق عليه السلام :هر گاه به خواست خدا ، از خانه ات به قصد حج و عمره خارج شدى ، دعاى فَرَج را بخوان ... و چون پايت را در ركاب نهادى ، بگو : «به نام خداوند مهرگستر مهربان . به نام خدا ، و خدا بزرگ است ...» .

ن _ هنگام سفرالمزار الكبير_ در بيان ذكرهايى كه هنگام رفتن به سفر گفته مى شود _: و نيز همان چيزى را مى گويى كه از سَروَرمان ، پيامبر خدا ، روايت شده است كه فرمود : «جبرئيل عليه السلام نزد من آمد و گفت : پروردگارت به تو سلام مى رساند و مى گويد : اى محمّد! هر كس از امّت تو كه مى خواهد در سفرش از او محافظت كنم و او را به سلامت برسانم ، بگويد : به نام خداوند مهرگستر مهربان . به خدا توكّل كردم ... . و آن گاه كه براى بيرون رفتن ، پايت را دمِ در گذاشتى ، بگو : به نام خدا . به خدا ايمان دارم . بر خدا توكّل كردم . هر چه خدا خواهد . توش و توانى نيست ، مگر به مدد خدا » .

س _ در هر كارىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس كارى را با «بسم اللّه » آغاز كند ، خداوند ، او را مى آمرزد .

.

ص: 182

عنه صلى الله عليه و آله :كُلُّ أمرٍ ذي بالٍ لا يُبدَأُ فيهِ بِبِاسمِ اللّهِ فَهُو أجذَمُ (1) . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :أغلِقوا أبوابَ المَعصِيَةِ بِالاِستِعاذَةِ ، وَافتَحوا أبوابَ الطّاعَةِ بِالتَّسمِيَةِ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام :قولوا عِندَ افتِتاحِ كُلِّ أمرٍ صَغيرٍ أو عَظيمٍ : بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ . (4)

الإمام الصادق عليه السلام :لا تَدَع «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» وإن كانَ بَعدَهُ شِعرٌ . (5)

عنه عليه السلام :لَرُبَّما تَرَكَ فِي افتِتاحِ أمرٍ بَعضُ شيعَتِنا «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» ، فَيَمتَحِنُهُ اللّهُ بِمَكروهٍ ؛ لِيُنَبِّهَهُ عَلى شُكرِ اللّهِ تَعالى وَالثَّناءِ عَلَيهِ ، ويَمحُوَ عَنُه وَصمَةَ تَقصيرِهِ عِندَ تَركِهِ قَولَ : «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» . . (6)

2 / 4آثارُ البَسمَلَةِالف _ البَرَكَةُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :قالَ اللّهُ عز و جل : قَسَمتُ فاتِحَةَ الكِتابِ بَيني وبَينَ عَبدي ، فَنِصفُها لي ونِصفُها لِعَبدي ، ولِعَبدي ما سَأَلَ . إذا قالَ العَبدُ : «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» قالَ اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ : بَدَأَ عَبدي بِاسمي ، وحَقٌّ عَلَيَّ أن اُتَمِّمَ لَهُ اُمورَهُ ، واُبارِكَ لَهُ في أحوالِهِ ... . (7)

.


1- .الجَذْمُ : القطع (المصباح المنير : ص 94).
2- .تلخيص الحبير : ج 1 ص 76 ح 70 ، تفسير الفخر الرازي : ج 1 ص 213 وفيه «فهو أبتر» .
3- .الدعوات : ص 52 ح 130 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 313 ح 17 .
4- .التوحيد : ص 232 ح 5 ، بحار الأنوار : ج 92 ص 233 ح 14 .
5- .الكافي : ج 2 ص 672 ح 1 .
6- .التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه السلام : ص 22 ح 7 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 305 ح 1 .
7- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 1 ص 300 ح 59 ، الأمالي للصدوق : ص 239 ح 253 .

ص: 183

2 / 4 آثار «بسم اللّه »

اشاره

الف _ بركت يافتن

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كارِ بااهمّيتى كه با نام خدا آغاز نشود ، بى دنباله (ناتمام) است .

امام صادق عليه السلام :درهاى گناه را با پناه بردن به خدا [و گفتنِ «اعوذ باللّه »] ببنديد ، و درهاى طاعت را با بردنِ نام خدا باز كنيد .

امام على عليه السلام :در شروع هر كارى ، كوچك يا بزرگ ، بگوييد : «بسم اللّه الرحمن الرحيم» .

امام صادق عليه السلام :گفتنِ «بسم اللّه الرحمن الرحيم» را وا مگذاريد ، هر چند پيش از خواندن شعرى .

امام صادق عليه السلام :گاه يكى از شيعيان ما ، در آغاز كارى ، گفتنِ «بسم اللّه الرحمن الرحيم» را ترك مى گويد و از اين رو ، خداوند ، او را به امر ناخوشايندى گرفتار مى سازد تا وى را متوجّه سپاس گزارى از خداوند بزرگ و ثناى او گردانَد و لكّه ننگِ تقصير در ترك «بسم اللّه الرحمن الرحيم» را از او بزدايد .

2 / 4آثار «بسم اللّه »الف _ بركت يافتنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند عز و جل فرمود : «[سوره] فاتحة الكتاب را ميان خودم و بنده ام قسمت كرده ام ؛ نصفش از آنِ من است و نصفش از آنِ بنده ام ، و آنچه بنده ام بخواهد ، به او مى دهم» . هر گاه بنده بگويد : «به نام خداوند مهرگسترِ مهربان» ، خداوند عز و جل مى فرمايد : «بنده ام به نام من آغاز كرد و بر من است كه كارهاى او را برايش تمام گردانم و در احوالش به او بركت دهم ...» .

.

ص: 184

ب _ الاِعتِصامُالإمام عليّ عليه السلام_ في وَصِيَّتِهِ لِكُمَيلٍ _: يا كُمَيلُ ، سَمِّ كُلَّ يَومٍ بِاسمِ اللّهِ ، وقُل : لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ ، وتَوَكَّل عَلَى اللّهِ . (1)

الإمام زين العابدين عليه السلام :بِاسمِ اللّهِ كَلِمَةِ المُعتَصِمينَ (2) ، ومَقالَةِ المُتَحَرِّزينَ . . . . (3)

ج _ الشِّفاءُالإمام عليّ عليه السلام :«بِاسمِ اللّهِ» شِفاءٌ مِن كُلِّ داءٍ ، وعَونٌ لِكُلِّ دَواءٍ . (4)

عنه عليه السلام_ في وَصِيَّتِهِ لِكُمَيلٍ _: يا كُمَيلُ ، إذا أكَلتَ الطَّعامَ فَسَمِّ بِاسمِ اللّهِ الَّذي لا يَضُرُّ مَعَ اسمِهِ شَيءٌ ، وهُوَ الشِّفاءُ مِن جَميعِ الأَسواءِ . (5)

الإمام الصادق عليه السلام :حُمَّ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَأتاهُ جَبرَئيلُ عليه السلام فَعَوَّذَهُ ، فَقالَ : بِاسمِ اللّهِ أرقيكَ يا مُحَمَّدُ ، وبِاسمِ اللّهِ أشفيكَ ، وبِاسمِ اللّهِ مِن كُلِّ داءٍ يُعيِيكَ ، بِاسمِ اللّهِ وَاللّهُ شافيكَ ، بِاسمِ اللّهِ خُذها فَلتُهَنّيكَ ، بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ فَلا اُقسِمُ بِمَواقِعِ النُّجومِ ، لَتَبرَأَنَّ بِإِذنِ اللّهِ . (6)

د _ الإِجابَةُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا يُرَدُّ دُعاءٌ أوَّلُهُ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» . (7)

.


1- .تحف العقول : ص 171 ، بشارة المصطفى : ص 25 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 268 ح 1 و ص 414 ح 38 .
2- .قال المجلسي قدس سره : «كلمة المعتصمين» المضبوط في النسخ الرفع ، أي التسمية كلمة المعتصمين باللّه يفتتحون بها في كلّ أمر ، ويحتمل أن يكون خبر «باسم اللّه » من غير تقدير ، وهو بعيد ، ولعلّ الجرّ أظهر صفة للاسم (بحار الأنوار : ج 90 ص 241) .
3- .البلد الأمين : ص 100 ، المصباح للكفعمي : ص 144 ، بحار الأنوار : ج 90 ص 152 ح 11 .
4- .نزهة الناظر : ص 42 ، إرشاد القلوب : ص 366 نحوه ؛ تفسير القرطبي : ج 1 ص 107 .
5- .بشارة المصطفى : ص 25 ، تحف العقول : ص 171 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 267 ح 1 وص 412 ح 38 .
6- .الكافي : ج 8 ص 109 ح 88 ، قرب الإسناد : ص 42 ح 134 وفيه «يعنيك» بدل «يعييك» .
7- .ربيع الأبرار : ج 2 ص 336 ؛ الدعوات : ص 52 ح 131 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 313 ح 17 .

ص: 185

ب _ قرار گرفتن در پناه خدا

ج _ شفا يافتن

د _ مستجاب شدن دعا

ب _ قرار گرفتن در پناه خداامام على عليه السلام_ در سفارش هايش به كميل _: اى كميل! هر روز ، نام خدا را ببر و بگو : «هيچ توش و توانى نيست ، مگر به يارى خدا» و به خدا توكّل كن .

امام زين العابدين عليه السلام :به نام خدا كه سخن پناهجويان است (1) و گفتار حمايت خواهان .

ج _ شفا يافتنامام على عليه السلام :«بسم اللّه » ، شفاى هر دردى و كمك هر دارويى است .

امام على عليه السلام_ در سفارش هايش به كميل _: اى كميل! هر گاه خواستى غذا بخورى ، نام خدا را ببر ؛ چرا كه با وجود نام او ، هيچ دردى آسيب نمى رساند و در آن ، شفاى همه بدى ها [و دردها] هست .

امام صادق عليه السلام :پيامبر خدا ، تب كرد . جبرئيل عليه السلام نزد ايشان آمد و او را افسون كرد و گفت : «به نام خدا ، تو را افسون مى كنم ، اى محمّد ! و به نام خدا ، شفايت مى دهم . به نام خدا از هر دردى كه تو را رنج مى دهد ، به نام خدا و خدا ، شفادهنده توست . به نام خدا ، اين را بگير كه تو را به سلامت مى دارد . به نام خداوند مهرگسترِ مهربان . سوگندى نخورم به جايگاه هاى ستارگان . به خواست خدا ، حتما بهبود مى يابى» .

د _ مستجاب شدن دعاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دعايى كه با «بسم اللّه الرحمن الرحيم» آغاز گردد ، رد نمى شود .

.


1- .علّامه مجلسى قدس سره مى گويد : «كلمةُ المعتصمين» ، در نسخه ها به رفع «هاء» ، ضبط شده است ، يعنى : «بُردن نام خدا ، سخن كسانى است كه به خدا پناه مى آورند و در هر كارى ، به آن آغاز مى كنند» . احتمال هم دارد كه خبر «بسم اللّه » باشد ، بدون آن كه چيزى را در تقدير بگيريم . امّا شايد جرّ آن ، ظهور بيشترى داشته باشد كه در اين صورت ، صفت اسم است .

ص: 186

ه _ تَسبيحُ الجِبالِ مَعَ مَن يَقرَأُهارسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن قَرَأَ : «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» موقِنا سَبَّحَت مَعَهُ الجِبالُ ، إلّا أنَّهُ لا يُسمَعُ ذلِكَ مِنها . (1)

و _ تَصاغُرُ الشَّيطانِ مسند ابن حنبل عن أبي تميمة الهجيمي عمّن كان رديف (2) النبيّ صلى الله عليه و آله : كُنتُ رَديفَهُ عَلى حِمارٍ فَعَثَرَ الحِمارُ ، فَقُلتُ : تَعِسَ الشَّيطانُ . فَقال لِيَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : لا تَقُل : تَعِسَ الشَّيطانُ ؛ فَإِنَّكَ إذا قُلتَ : تَعِسَ الشَّيطانُ تَعاظَمَ الشَّيطانُ في نَفسِهِ ، وقالَ : صَرَعتُهُ بِقُوَّتي ، فَإِذا قُلتَ : «بِاسمِ اللّهِ» ، تَصاغَرَت إلَيهِ نَفسُهُ حَتّى يَكونَ أصغَرَ مِن ذُبابٍ . (3)

ز _ الاِحتِجازُ مِنَ الأَشرارِالإمام الصادق عليه السلام_ لِلمُفَضَّلِ بنِ عُمَرَ _: يا مُفَضَّلُ ، اِحتَجِز مِنَ النّاسِ كُلِّهِم بِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» وبِ «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» ، اِقرَأها عَن يَمينِكَ وعَن شِمالِكَ ومِن بَينِ يَدَيكَ ومِن خَلفِكَ ومِن فَوقِكَ ومِن تَحتِكَ ، فَإِذا دَخَلتَ عَلى سُلطانٍ جائِرٍ فَاقرَأها حينَ تَنظُرُ إلَيهِ ثَلاثَ مَرّاتٍ ، وَاعقِد بِيَدِكَ اليُسرى، ثُمَّ لا تُفارِقها حَتّى تَخرُجَ مِن عِندِهِ. (4)

ح _ الأَمانُ مِنَ الغَرَقِالكتاب«وَ قَالَ ارْكَبُواْ فِيهَا بِسْمِ اللَّهِ مَجْراهَا وَ مُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّى لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ» . (5)

.


1- .الدرّ المنثور : ج 1 ص 26 نقلاً عن أبي نعيم والديلمي .
2- .الرَّديف : الذي تحمله خلفك على ظهر الدابّة (المصباح المنير : ص 224) .
3- .مسند ابن حنبل : ج 7 ص 349 ح 20614 وح 20615 ، سنن أبي داوود : ج 4 ص 296 ح 4982 نحوه .
4- .الكافي : ج 2 ص 624 ح 20 ، عدّة الداعي : ص 275 وفيه «احتجب» بدل «احتجز» .
5- .هود : 41 .

ص: 187

ه _ تسبيحگويىِ كوه ها همراه كسى كه «بسم اللّه » مى گويد

و _ كوچك شدن شيطان

ز _ محفوظ ماندن از اشرار

ح _ در امان ماندن از غرق شدن

ه _ تسبيحگويىِ كوه ها همراه كسى كه «بسم اللّه » مى گويدپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس از سرِ يقين بگويد : «بسم اللّه الرحمن الرحيم» ، كوه ها هم صدا با او تسبيح خدا مى گويند ؛ امّا تسبيحگويىِ آنها شنيده نمى شود .

و _ كوچك شدن شيطانمسند ابن حنبل_ به نقل از ابو تميمه هجيمى ، از كسى كه در تَرك پيامبر صلى الله عليه و آله نشسته بود _: من پشت سرِ پيامبر صلى الله عليه و آله بر الاغى نشسته بودم كه ناگاه ، الاغ ، سِكَندرى خورد . من گفتم : مرگ بر شيطان! پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «مگو : مرگ بر شيطان ؛ زيرا هر گاه بگويى : مرگ بر شيطان ، شيطان در خودش احساس بزرگى و غرور مى كند و مى گويد : من با قدرت خود ، آن [الاغ] را زمين زدم . امّا اگر بگويى : به نام خدا ، شيطان ، چنان احساس كوچكى مى كند كه اِنگار از مگس هم كوچك تر است» .

ز _ محفوظ ماندن از اشرارامام صادق عليه السلام_ به مفضّل بن عمر _: اى مفضّل! با «بسم اللّه الرحمن الرحيم» و [سوره ] « قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ » ، خود را از [گزند] همه مردم ، محفوظ بدار . آن را از سمت راست و سمت چپ و پيش رو و پشت سر و بالاى سر و پايين پايت [در شش جهت خود ]بخوان ، و هر گاه بر سلطان ستمگرى وارد شدى ، با ديدن او ، سه بار آن (سوره توحيد) را بخوان و با دست چپت بشمار و سپس انگشتانت را همچنان بسته نگه دار (1) تا زمانى كه از نزد او خارج شوى .

ح _ در امان ماندن از غرق شدنقرآن«و [ نوح ] گفت: «در آن سوار شويد. به نام خداست روان شدنش و لنگر انداختنش . بى گمان ، پروردگار من ، آمرزنده مهربان است»» .

.


1- .يا : همچنان ، خواندن سوره را ادامه بده .

ص: 188

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أمانٌ لِاُمَّتي مِنَ الغَرَقِ إذا هُم رَكِبُوا السُّفُنَ فَقَرَؤوا : بسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ «وَ مَا قَدَرُواْ اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَالْأَرْضُ جَمِيعًا قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيَ_مَةِ وَ السَّمَ_وَ تُ مَطْوِيَّ_ت بِيَمِينِهِ سُبْحَ_نَهُ وَ تَعَ__لَى عَمَّا يُشْرِكُونَ» ، «بِسْمِ اللَّهِ مَجْراهَا وَ مُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّى لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ» . (1)

ط _ صَرفُ البَلاءِالإمام عليّ عليه السلام :قالَ لي رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : يا عَلِيُّ ، اُلا اُعَلِّمُكَ كَلِماتٍ ؛ إذا وَقَعتَ في وَرطَةٍ أو بَلِيَّةٍ فَقُل : «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ» ، فَإِنَّ اللّهَ عز و جل يَصرِفُ بِها عَنكَ ما يَشاءُ مِن أنواعِ البَلاءِ . (2)

ى _ دَفعُ الوَحشَةِالكافي عن سليمان الجعفري :قُلتُ لَهُ [ أبِي الحَسَنِ عليه السلام ] : إنّي صاحِبُ صَيدِ السَّبُعِ (3) ، وأنَا أبيتُ فِي اللَّيلِ فِي الخَراباتِ وأتَوَحَّشُ ، فَقالَ لي : قُل إذا دَخَلتَ : «بِاسمِ اللّهِ أدخُلُ» وأدخِل رِجلَكَ اليُمنى ، وإذا خَرَجتَ فَأَخرِج رِجلَكَ اليُسرى ، وسَمِّ اللّهَ ؛ فَإِنَّكَ لا ترى مَكروها . (4)

ك _ ثِقلُ الميزانِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ اُمَّتي يَأتونَ يَومَ القِيامَةِ وهُم يَقولونَ : «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» ، فَتَثقُلُ حَسناتُهُم فِي الميزانِ ، فَتَقولُ الاُمَمُ : ما أرجَحَ مَوازينَ اُمَّةِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله ؟! فَتَقولُ الأَنبِياءُ : إنَّ ابتِداءَ كَلامِهِم ثَلاثَةُ أسماءٍ مِن أسماءِ اللّهِ ؛ لَو وُضِعَت في كَفَّةِ الميزانِ ، ووُضِعَت سَيِّئاتُ الخَلقِ في كَفَّةٍ اُخرى ، لَرَجَحَت حَسَناتُهُم . (5)

.


1- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 370 ح 5762 ؛ المعجم الكبير : ج 12 ص 97 ح 12661 وفيه «أن يقولوا باسم اللّه الملك» بدل «فقرؤوا بسم اللّه الرحمن الرحيم» .
2- .الكافي : ج 2 ص 573 ح 14 ؛ الفردوس : ج 5 ص 324 ح 8323 .
3- .صاحب صَيد السَّبُع : أي أصيد السَّبُع (مرآة العقول : ج 12 ص 438) .
4- .الكافي : ج 2 ص 570 ح 4 ، المحاسن : ج 2 ص 119 ح 1325 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 248 ح 39 .
5- .ربيع الأبرار : ج 2 ص 336 .

ص: 189

ط _ گرداندنِ بلا

ى _ برطرف شدن وحشت

ك _ سنگين شدن ترازوى اعمال

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه [كسانى از] امّت من ، سوار كشتى شوند و بخوانند : «به نام خداوند مهرگسترِ مهربان . «و خداى را چنان كه سزاى اوست ، ارج ننهادند . در روز رستاخيز ، سراسر زمين در مشت اوست و آسمان ها در هم پيچيده به دست اويند . او منزّه است و برتر از آنچه شريك آورند» . «رفتن و لنگر انداختنش به نام خداست . بى گمان ، پروردگارم ، آمرزگار و مهربان است» » ، از غرق شدن ، در امان خواهند بود .

ط _ گرداندنِ بلاامام على عليه السلام :پيامبر خدا به من فرمود : «اى على! آيا چند كلمه اى به تو نياموزم ؟ هر گاه در مشكلى سخت يا بلايى افتادى ، بگو : به نام خداوند مهرگسترِ مهربان . هيچ توش و توانى نيست ، مگر به مدد خداى بلندْمرتبه و بزرگ ؛ زيرا خداوند به بركت اين دعا ، آنچه از انواع بلا كه خواهد ، از تو مى گرداند» .

ى _ برطرف شدن وحشتالكافى_ به نقل از سليمان جعفرى _: به امام [ابو الحسن عليه السلام ] (1) گفتم : من ، شكارچى حيوانات درنده هستم و شب ها در ويرانه ها مى خوابم و دچار وحشت مى شوم . فرمود : «هر گاه وارد [ويرانه اى] شدى ، بگو : به نام خدا وارد مى شوم و پاى راستت را داخل بگذار و هنگامى كه بيرون مى آيى ، نخست پاى چپت را بيرون بگذار و نام خدا را ببر . در اين صورت ، ناراحتى نخواهى ديد» .

ك _ سنگين شدن ترازوى اعمالپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امّتم در روز قيامت ، در حال گفتنِ «بسم اللّه الرحمن الرحيم» وارد مى شوند ، و كارهاى نيكشان ، در ترازو سنگين مى شود . امّت هاى ديگر مى گويند : ترازوهاى [اعمال] امّت محمّد ، چه سنگين است! پيامبران مى گويند : آغاز سخنشان ، سه نام از نام هاى خدا بود كه اگر آن سه نام در يك كفّه ترازو نهاده شوند و بدى ها و گناهان خلايق در كفّه ديگر ، باز كفّه خوبى هاى آنان مى چربد .

.


1- .مقصود ، امام كاظم يا امام رضا عليهماالسلام است .

ص: 190

ل _ النَّجاةُ مِنَ النّارِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا مَرَّ المُؤمِنُ عَلَى الصِّراطِ فَيَقولُ : «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» طَفِئَت لَهَبُ النّيرانِ ، وتَقولُ : جُز يا مُؤمِنُ ، فَإِنَّ نورَك قَد أطفَأَ لَهَبي! (1)

2 / 5آدابُ البَسمَلَةِالف _ الإِجهارُالإمام الباقر عليه السلام :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَجهَرُ بِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» يَرفَعُ بِها صوتَهُ ، فَإِذا سَمِعَهَا المُشرِكونَ وَلَّوا مُدبِرينَ ، فَأَنزَلَ اللّهُ جَلَّ ذِكرُهُ : «وَ إِذَا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِى الْقُرْءَانِ وَحْدَهُ وَ لَّوْاْ عَلَى أَدْبَ_رِهِمْ نُفُورًا» . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله كانَ يَجهَرُ فِي المَكتوباتِ بِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» . (3)

الكافي عن صفوان الجمّال :صَلَّيتُ خَلفَ أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام أيّاما ، فَكانَ إذا كانَت صلاةٌ لا يُجهَرُ فيها ، جَهَرَ بِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» ، وكانَ يَجهَرُ فِي السّورَتَينِ جَميعا . (4)

قرب الإسناد عن حنّان بن سدير :صَلَّيتُ خَلفَ أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام المَغرِبَ ، فَتَعَوَّذَ جِهارا : أعوذُ بِاللّهِ السَّميعِ العَليمِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ ، وأعوذُ بِاللّهِ أن يَحضُرونِ ، ثُمَّ جَهَرَ بِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» . (5)

.


1- .جامع الأخبار : ص 120 ح 219 ، بحار الأنوار : ج 92 ص 258 ح 52 .
2- .تفسير العيّاشي : ج 1 ص 20 ح 6 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 82 ح 24 .
3- .المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 439 ح 1111 ، سنن الدارقطني : ج 1 ص 303 ح 4 .
4- .الكافي : ج 3 ص 315 ح 20 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 68 ح 246 .
5- .قرب الإسناد : ص 124 ح 436 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 289 ح 1158 نحوه .

ص: 191

ل _ رهيدن از آتش دوزخ

2 / 5 آداب «بسم اللّه » گفتن

اشاره

الف _ بلند گفتن

ل _ رهيدن از آتش دوزخپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه مؤمن بر صراط بگذرد و بگويد : «به نام خداوند مهرگسترِ مهربان» ، زبانه آتش خاموش مى شود و مى گويد : عبور كن اى مؤمن ! زيرا نور تو ، زبانه مرا خاموش كرد!

2 / 5آداب «بسم اللّه » گفتنالف _ بلند گفتنامام باقر عليه السلام :پيامبر خدا ، «بسم اللّه الرحمن الرحيم» را با صداى بلند مى گفت و قريش با شنيدن آن مى گريختند . پس خداوند عز و جل اين آيه را فرو فرستاد : «و هر گاه در قرآن ، پروردگارت را بر يكتايى اش ياد كنى ، از سرِ بيزارى ، پشت مى كنند و مى گريزند» .

امام على عليه السلام :پيامبر صلى الله عليه و آله در نمازهاى واجب ، «بسم اللّه الرحمن الرحيم» را بلند مى گفت .

كافى_ به نقل از صفوان جمّال _: چند روز پشت سرِ امام صادق عليه السلام نماز خواندم . ايشان ، در نمازى هم كه بلند خوانده نمى شود ، «بسم اللّه الرحمن الرحيم» را بلند مى گفت ، و در هر دو سوره ، بلند مى گفت .

قرب الإسناد_ به نقل از حنّان بن سَدير _: نماز مغرب را پشت سرِ امام صادق عليه السلام خواندم . بلند گفت : «به خداى شنواىِ دانا پناه مى برم از شيطانِ رانده شده ؛ و به خدا پناه مى برم از اين كه شياطين ، نزد من بيايند» . سپس «بسم اللّه الرحمن الرحيم» را هم با صداى بلند گفت .

.

ص: 192

الإمام الرضا عليه السلام :الإِجهارُ بِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» في جَميعِ الصَّلَواتِ سُنَّةٌ . (1)

الإمام العسكريّ عليه السلام :عَلاماتُ المُؤمِنِ خَمسٌ : صَلاةُ الخَمسينَ ، وزِيارَةُ الأَربَعينَ ، وَالتَّخَتُّمُ فِي اليَمينِ ، وتَعفيرُ الجَبينِ ، وَالجَهرُ بِ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» . (2)

ب _ تَجويدُ الكِتابَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا كَتَبتَ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» فَبَيِّنِ السّينَ فيهِ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :اُكتُب «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» مِن أجَوَدِ كِتابِكَ ، ولا تَمُدَّ الباءَ حَتّى تَرفَعَ السّينَ . (4)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا كَتَبَ أحَدُكُم «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» فَليَمُدَّ الرَّحمنَ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن كَتَبَ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» فَجَوَّدَهُ تَعظيما للّهِِ ، غَفَرَ اللّهُ لَهُ . (6)

ج _ إكرامُ المَكتوبِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن رَفَعَ قِرطاسا مِنَ الأَرضِ مَكتوبا عَلَيهِ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» إجلالاً للّهِِ ولِاسمِهِ عَن أن يُداسَ ، كانَ عِندَ اللّهِ مِنَ الصِّدّيقينَ ، وخُفِّفَ عَن والِدَيهِ وإن كانا مُشرِكَينِ . (7)

.


1- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 123 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 75 ح 6 .
2- .تهذيب الأحكام : ج 6 ص 52 ح 122 ، المزار للمفيد : ص 53 وفيه «صلاة إحدى وخمسين» بدل «صلاة الخمسين» ، بحار الأنوار : ج 101 ص 106 ح 17 .
3- .تاريخ بغداد : ج 12 ص 340 ، تاريخ دمشق : ج 16 ص 6 ح 3826 ؛ منية المريد : ص 350 .
4- .الكافي : ج 2 ص 672 ح 2 ، مشكاة الأنوار : ص 250 ح 734 .
5- .منية المريد : ص 350 ؛ الفردوس : ج 1 ص 296 ح 1168 ، كنزالعمّال : ج 10 ص 244 ح 29299 .
6- .منية المريد : ص 351 ، بحار الأنوار : ج 92 ص 34 ح 4 ؛ الدرّ المنثور : ج 1 ص 27 .
7- .تنبيه الخواطر : ج 1 ص 32 ، إرشاد القلوب : ص 185 ؛ ربيع الأبرار : ج 2 ص 335 ، الدرّ المنثور : ج 1 ص 29 .

ص: 193

ب _ نيكو نوشتن «بسم اللّه »

ج _ احترام نهادن به نوشته «بسم اللّه »

امام رضا عليه السلام :بلند گفتن «بسم اللّه الرحمن الرحيم» در همه نمازها ، سنّت [و مستحّب ]است .

امام عسكرى عليه السلام :نشانه هاى مؤمن ، پنج چيز است : [گزاردن] پنجاه ركعت نماز [در شبانه روز] ، [خواندن] زيارت اربعين ، انگشترى را در دست راست كردن ، پيشانى بر خاك نهادن [در برابر خدا] ، و بلند گفتن «بسم اللّه الرحمن الرحيم» .

ب _ نيكو نوشتن «بسم اللّه »پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه «بسم اللّه الرحمن الرحيم» مى نويسى ، «سين» آن را واضح بنويس .

امام صادق عليه السلام :«بسم اللّه الرحمن الرحيم» را به نيكوترين شكل بنويس ، و باء را [تا ميم ]نكش ؛ بلكه سين را بالا ببر (دندانه بده) .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه يكى از شما «بسم اللّه الرحمن الرحيم» نوشت ، «الرحمن» را بكشد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس «بسم اللّه الرحمن الرحيم» بنويسد و آن را ، به احترام خداوند ، نيكو بنويسد ، خدا او را مى آمرزد .

ج _ احترام نهادن به نوشته «بسم اللّه »پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس كاغذى را كه بر آن «بسم اللّه الرحمن الرحيم» نوشته شده و روى زمين افتاده است ، به احترام خداوند و جلوگيرى از پاى مال شدن نام او ، از زمين بردارد ، نزد خداوند ، از صدّيقان به شمار مى آيد و [عذاب] براى پدر و مادرش سبُك مى شود ؛ اگر چه مشرك بوده باشند .

.

ص: 194

. .

ص: 195

فصل سوم : تسبيح (گفتن سبحان اللّه )

واژه شناسى «تسبيح»

فصل سوم: تسبيح (گفتن سبحان اللّه )واژه شناسى «تسبيح»واژه «تسبيح» ، مصدر است از ريشه «سبح» . اين كلمه ، در اصل به معناى حركت سريع در آب است و از آن جا كه لازمه حركت سريع ، دور شدن از مبدأ حركت و نزديك شدن به مقصد است ، اين مادّه در باره دور شدنِ چيزى نيز به كار مى رود . از اين باب ، كاربرد «تسبيح» در مورد خداوند متعال ، به معناى تنزيه و دور شمردن او از انواع كاستى ها و ناشايستگى ها ، و نزديكىِ تسبيحگو به خداوند متعال و سهولت فرمانبرى از اوست . راغب اصفهانى ، در اين باره مى گويد : سَبْح ، به معناى حركت سريع در آب و هواست ، چنان كه گفته مى شود : «سَبَحَ سَبحاً و سِباحةً» . اين معنا ، به عاريت گرفته شده است براى حركت ستارگان در فلك ، مانند : «وكُلٌّ فِى فَلَكٍ يَسْبَحُونَ ؛ (1) و هر ستاره اى در فلكى [و مدارى ]مى شتابد» و نيز براى دويدن اسب ، مانند : «وَ السَّ_بِحَ_تِ سَبْحًا ؛ (2) سوگند به اسبان دونده» ، و براى سرعت حركت در كار ، مانند : «إِنَّ لَكَ فِى

.


1- .انبيا : آيه 33 .
2- .نازعات : آيه 3 .

ص: 196

تسبيح ، در قرآن و حديث

النَّهَارِ سَبْحًا طَوِيلاً ؛ (1) و براى تو در روز ، تلاش بسيار است» . «تسبيح» به معناى وارسته دانستن خداوند متعال است و اصل آن ، به معناى سرعت حركت در عبادت خداوند متعال است . (2) به نظر مى رسد كه كثرت استعمال تسبيح در تنزيه خداوند متعال ، اين واژه را در اين معنا تثبيت نموده است . از اين رو ، ابن فارِس ، معناى اصلى مادّه «سبح» را به دو اصل برگردانده است : مادّه «سبح» دو اصل دارد : يكى از آن دو ، به معناى عبادت است و ديگرى به معناى تلاش و كوشش ... از همين باب است «تسبيح» كه به معناى پيراسته دانستن خداوند بزرگ از هر بدى و عيبى است . «تنزيه» به معناى «دور كردن» است . عرب مى گويد : «سبحان من كذا» ؛ يعنى : دور است از او فلان چيز ... . (3) و «سبحان» ، علَم جنس و اسم مصدر است به معناى تسبيح . خليل بن احمد فراهيدى ، در بيان معناى «سبحان اللّه » مى گويد : سبحان اللّه ، يعنى : منزّه و وارسته دانستن خداوند از هر چيزى كه سزاوار نيست به آن چيز وصف شود . منصوب بودن «سبحانَ» ، به اعتبار قرار گرفتن در موضع فعل است ، به معناى «تسبيحاً للّه » ؛ يعنى : خدا را پاك و منزّه مى دارم . (4)

تسبيح ، در قرآن و حديثدر قرآن كريم ، مادّه «سبح» و برگرفته هاى آن ، 92 بار به كار رفته است . در اين كتاب آسمانى و نيز در احاديث اسلامى ، كلمه «تسبيح» در معناى تنزيه استعمال شده است .

.


1- .مزّمّل : آيه 7 .
2- .مفردات ألفاظ القرآن : ص 392 .
3- .معجم مقاييس اللّغة : ج 3 ص 125 .
4- .ترتيب العين : ص 357 .

ص: 197

ابن اثير مى گويد : كلمه تسبيح ، به صورت هاى مختلف ، در حديث ، تكرار شده است . تسبيح در اصل ، به معناى منزّه و پاك و مبرّا دانستن از نقايص و كاستى هاست و سپس توسّعاً ، در موارد نزديك به اين معنا نيز به كار رفته است . گاه تسبيح ، مجازاً بر ديگر انواع ذكر (مانند : تحميد و تمجيد و غيره) نيز اطلاق مى شود . گاه به نماز نافله نيز «سُبحه» مى گويند و گفته مى شود : «قَضَيتُ سُبحَتى ؛ نافله ام را به جا آوردم» . (1) در احاديث عنوان نخست اين فصل ، ضمن تأييد مفهوم لغوى «تسبيح» در تفسير اين ذكر ، به نكاتى قابل توجّه اشاره شده است ، مانند اين كه : 1 . عَلِمَ اللّهُ عز و جل أَنَّ بَنى آدَمَ يَكذِبونَ عَلَى اللّهِ عز و جل ، فَقالَ : «سُبحانَ اللّهِ» ، بَراءَةً مِمّا يَقولونَ . (2) خداوند مى دانست كه آدميان بر او دروغ مى بندند . از اين رو ، براى تبرئه خود از آنچه آنها مى گويند ، فرمود : «سبحان اللّه ». 2 . [سُبحانَ اللّهِ]، أنَفَةٌ للّهِِ، أما تَرَى الرَّجُلَ إذا عَجِبَ مِنَ الشَّى ءِ قالَ : سُبحانَ اللّهِ . (3) سبحان اللّه ، وارسته دانستن خداوند است . مگر نمى بينى كه آدمى هر گاه از چيزى تعجّب كند ، مى گويد : «سبحان اللّه !»؟! 3 . إذا قالَ العَبدُ : «سُبحانَ اللّهِ» فَقَد أنِفَ للّهِِ ، و حَقٌّ عَلَى اللّهِ أن يَنصُرَهُ . (4) هر گاه بنده بگويد : «سبحان اللّه » ، خداوند را تنزيه كرده است و بر خداست كه او را يارى كند .

.


1- .النهاية فى غريب الحديث : ج 2 ص 331 .
2- .ر . ك : ص 202 ح 354 .
3- .ر . ك : ص 202 ح 355 .
4- .ر . ك : ص 202 ح 353 .

ص: 198

تسبيحگوى حقيقى

راز همراهى «تسبيح» و «تحميد»

4 . هُوَ تَعظيمُ جَلالِ اللّهِ عز و جل ، و تَنزيهُهُ عَمّا قالَ فيهِ كُلُّ مُشرِكٍ ، فَإِذا قالَهَا العَبدُ صَلّى عَلَيهِ كُلُّ مَلَكٍ . (1) سبحان اللّه ، بزرگداشت شكوه خداوند و وارسته دانستن او از هر آن چيزى است كه هر مشركى در باره او مى گويد . پس هر گاه بنده اين جمله را بگويد ، هر فرشته اى بر او درود مى فرستد . 5 . إذا قُلتَ : «سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ» رَفَعتَ اللّهَ _ تَبارَكَ و تَعالى _ عَمّا يَقولُ العادِلونَ بِهِ . (2) هر گاه بگويى : «سبحان اللّه و بحمده» ، در واقع ، خداوند _ تبارك و تعالى _ را از آنچه مشركان در حقّ او مى گويند ، برتر دانسته اى. آنچه در اين احاديث ، در تبيين و تفسير «تسبيح» آمده ، در مجموع ، حاكى از آن است كه مفهوم اين ذكر ، تنزيهِ توأم با تعظيم خداوند متعال است .

تسبيحگوى حقيقىبر پايه آنچه در تفسير «تسبيح» بدان اشاره شد ، هر كسى شايسته آن نيست كه تسبيحگو شمرده شود . تسبيحگوى حقيقى ، كسى است كه باور كرده كه خداوند متعال در ذات و صفات و افعال ، هيچ گونه كاستى اى ندارد و عظمت اين معنا را درك نموده است . بنا بر اين ، كسى كه حتّى در دل ، بر مقدّرات الهى اعتراض دارد ، نمى تواند در گفتن ذكر تسبيح ، صادق باشد .

راز همراهى «تسبيح» و «تحميد»با تأمّل در مفهوم حقيقىِ «تسبيح» ، راز همراهىِ اين ذكر و ذكرِ «تحميد» در قرآن (3) و

.


1- .ر . ك : ص 204 ح 356 .
2- .ر . ك : ص 204 ح 357 .
3- .شرح نهج البلاغة : 4 / 114 .

ص: 199

دعاها روشن مى گردد و اين كه چرا فرشتگان ، همراه تسبيح خداوند منّان ، او را حمد مى كنند : «وَ تَرَى الْمَلَئِكَةَ حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ . (1) و فرشتگان را مى بينى كه حلقه زنان بر گِرد عرش ، پروردگار خود را تسبيح مى گويند و مى ستايند» . و خداوند متعال به پيامبر صلى الله عليه و آله دستور مى دهد : «وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ بِالْعَشِىِّ وَ الْاءِبْكَ_رِ . (2) هر شام و بام ، به سپاس ، خداوندگارت را تسبيحگوى باش» . و نيز مى فرمايد : «وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ حِينَ تَقُومُ . (3) و آن گاه كه بر مى خيزى ، به سپاس ، پروردگارت را تسبيح گوى» . همچنين قرآن ، در مورد ذكر «رعد» آورده است : «وَ يُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ . (4) و رعد ، او را به سپاس ، تسبيح مى گويد» . بلكه همه چيز در جهان آفرينش ، در كنار تسبيح حق تعالى ، او را تحميد نيز مى نمايد : «وَ إِن مِّن شَىْ ءٍ إِلَا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لَ_كِن لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ . (5)

.


1- .ر . ك : بقره : آيه 30 ، رعد : آيه 13 ، حجر : آيه 98 و اسراء : آيه 44 .
2- .زمر : آيه 75 . نيز ، ر. ك : غافر: آيه 70 ، شورا : آيه 5 ، بقره : آيه 30 .
3- .غافر : آيه 55 .
4- .طور : آيه 48 .
5- .رعد : آيه 13 .

ص: 200

هيچ چيزى نيست ، مگر آن كه او را به سپاس ، تسبيح مى گويد ؛ امّا شما تسبيح آنها را نمى فهميد» . توضيح ، اين كه تسبيح ، تنزيه خداوند متعال در ذات و صفات و افعال ، از همه كاستى ها و ناشايستگى هاست و تحميد ، ستايش خداوند متعال است بر واجد بودن همه كمالات در ذات و صفات و افعال . ترديدى نيست كه وجود همه كمالات در حضرت حق ، به تنزيه او از همه كاستى ها باز مى گردد . بنا بر اين ، تحميد ، در واقع ، نوع خاصّى از تسبيح است ، با اين تفاوت كه تسبيح ، ستودن خداوند به صفات جلال است ؛ ولى تحميد ، ستودن او به صفات جمال است ، و همراه شدن تسبيح و تحميد ، ستودن خداوند متعال به صفات جلال و جمال در كنار هم است . به بيان ديگر ، تحميد ، مُلازم تسبيح است ، همان گونه كه صفات ثبوتيه حضرت حق ، مستلزم صفات سلبيه او هستند و با قرار گرفتن تحميد در كنار تسبيح ، تنزيه خداوند متعال از همه كاستى ها با توصيف او به همه كمالات ، همراه مى گردد . نكته ديگر ، اين كه نه تنها تحميد ، نوع خاصّى از تسبيح است ، بلكه تهليل و تكبير نيز چنين اند ؛ زيرا تهليل ، تنزيه خداوند متعال از شريك است و تكبير ، تنزيه او از توصيف افراد جاهل و از تحديد . لذا هنگامى كه شخصى نزد امام صادق عليه السلام تكبير گفت ، امام عليه السلام از او پرسيد : «اللّهُ أكبَرُ مِن أىِّ شَى ءٍ ؛ خدا بزرگ تر از چه چيز است ؟» . آن شخص پاسخ داد : از همه چيز . امام عليه السلام فرمود : «حَدَّدتَهُ ؛ او را محدود كردى!» . آن مرد گفت : چگونه بگويم؟ امام عليه السلام فرمود : «قل : اللّهُ أكبَرُ مِن أن يوصَفَ ؛ (1) بگو : خدا بزرگ تر از آن است كه وصف شود» .

.


1- .اسرا : آيه 44 .

ص: 201

اهمّيت ذكر «تسبيح»

بنا بر اين ، تحميد و تهليل و تكبير ، ريشه در تسبيح دارند و اين اذكار ، هر چند از نظر مفهومْ متفاوت اند ، ليكن از وحدت مصداقى برخوردارند و از اين رو ، به اين چهار ذكر در نماز ، «تسبيحات اربعه» اطلاق مى گردد . (1) همچنين در تسبيح فاطمه عليهاالسلام«تكبير» و «تحميد» ، تسبيح ناميده مى شوند . (2)

اهمّيت ذكر «تسبيح»افزون بر آنچه در تبيين حقيقتِ تسبيح گذشت ، آيات و احاديثى كه در باره فضيلت تسبيح (3) و اوقات (4) و ويژگى هاى آن آمده اند ، (5) خصوصا اين ويژگى كه تسبيح ، جوهر و روح نماز، (6) و خود ، نمازِ همه موجودات (7) است ، حكايت از اهمّيت و نقش ويژه اى دارند كه اين ذكر در نظام هستى و سازندگىِ انسان و نزديك كردن او به آفريدگار جهان دارد . آثار و بركات اين ذكر ، به قدرى است كه احاديث اسلامى براى تبيين اهمّيت و ارزش امورى مانند : تعليم علم ، فضيلت روزه ، اندوهگين شدن براى مصايب اهل بيت عليهم السلام و ... ، پاداش آنها را به ثواب تسبيح ، تشبيه كرده اند . (8)

.


1- .الكافى : ج 1 ص 117 ح 8 ، التوحيد : ص 313 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 84 ص 366 ح 20 .
2- .ر . ك : ص 233 (تسبيحات چهار گانه) .
3- .ر . ك : ص 211 (فضيلت تسبيحگويى) .
4- .ر . ك : ص 223 (اوقات تسبيح گفتن) .
5- .ر . ك : ص 205 (ويژگى هاى تسبيح) .
6- .ر . ك : ص 207 (گوهر نماز) .
7- .ر . ك : ص 207 (نماز هر چيزى) .
8- .ر . ك : ص 279 (چيزهايى كه ثواب تسبيح گويى دارند) .

ص: 202

3 / 1تَفسيرُ التَّسبيحِالكتاب«سُبْحَ_نَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ * إِلَا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ» . (1)

«سُبْحَ_نَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ» . (2)

الحديثالمستدرك على الصحيحين عن طلحة بن عبيد اللّه :سَأَلتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله عَن تَفسيرِ : «سُبحانَ اللّهِ» ، قالَ : هُوَ تَنزيهُ اللّهِ عَن كُلِّ سوءٍ . (3)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا قالَ العَبدُ : «سُبحانَ اللّهِ» فَقَد أنِفَ (4) للّهِِ ، وحَقٌّ عَلَى اللّهِ أن يَنصُرَهُ . (5)

الإمام الحسن عليه السلام :جاءَ نَفَرٌ مِنَ اليَهودِ إلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، فَسَأَلَهُ أعلَمُهُم فَقالَ لَهُ : أخبِرني عَن تَفسيرِ : سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ . فَقالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : عَلِمَ اللّهُ عز و جل أَنَّ بَني آدَمَ يَكذِبونَ عَلَى اللّهِ عز و جل ، فَقالَ : «سُبحانَ اللّهِ» ؛ بَراءَةً مِمّا يَقولونَ ... . (6)

الإمام الصادق عليه السلام_ لِهِشامِ بنِ الحَكَمِ وقَد سَأَلَهُ عَن تَفسيرِ سُبحانَ اللّهِ _: أنَفَةٌ للّهِِ ، أما تَرَى الرَّجُلَ إذا عَجِبَ مِنَ الشَّيءِ قالَ : سُبحانَ اللّهِ . (7)

.


1- .الصافّات : 159 و 160 .
2- .الصافّات : 180 .
3- .المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 680 ح 1848 ، كنز العمّال : ج 1 ص 474 ح 2061 نقلاً عن الديلمي .
4- .أَنِفَ مِن الشيء _ من باب تعِب _ يأنَفُ أَنَفا : إذا كَرِهَهُ وعَزَفت نفسه عنه... قال بعض الشارحين : الأَنَفَة في الأصل : الضرب على الأَنف ليرجع ، ثمّ استعمل لتبعيد الأشياء ، فيكون هنا بمعنى رفع اللّه عن مرتبة المخلوقين بالكلّية ، لأنّه تنزيه عن صفات الرذائل والأجسام (مجمع البحرين : ج 1 ص 89) .
5- .المحاسن : ج 1 ص 106 ح 90 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 183 ح 19 .
6- .علل الشرايع : ص 251 ح 8 ، الأمالي للصدوق : ص 255 ح 279 ، بحار الأنوار : ج 9 ص 294 ح 5 .
7- .الكافي : ج 3 ص 329 ح 5 ، معاني الأخبار : ص 9 ح 1 وفيه صدره إلى «أنفة للّه » .

ص: 203

3 / 1 تفسير تسبيح

3 / 1تفسير تسبيحقرآن«خدا منزّه است از آنچه در وصف مى آورند ، به استثناى بندگان پاك دل خدا» .

«منزّه است پروردگار تو، پروردگار شكوهمند، از آنچه وصف مى كنند» .

حديثالمستدرك على الصحيحين_ به نقل از طلحة بن عبيد اللّه _: از پيامبر خدا ، در باره معناى «سبحان اللّه » پرسيدم . فرمود : «يعنى وارسته دانستن خداوند از هر عيب [و بدى]» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه بنده بگويد : «پاكا خداوند!» ، خدا را [از مرتبه مخلوق ،] وارسته دانسته است و بر خداست كه او را يارى بخشد .

امام حسن عليه السلام :گروهى از يهود به نزد پيامبر خدا آمدند . داناترينِ آنان از ايشان سؤال كرد و گفت : مرا از معناى «پاكا خدا ، و ستايشْ خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا بزرگ تر است (سبحانَ اللّهِ والحمدُ للّهِ ولا إله إلّا اللّهُ واللّهُ أكبرُ)» آگاه كن . پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «خداوند عز و جل مى دانست كه آدمى زادگان بر خداوند عز و جل دروغ مى بندند. از اين رو فرمود : پاكا خدا! ، براى تبرئه كردن خود از آنچه [در باره او] مى گويند .

امام صادق عليه السلام_ در پاسخ پرسش هشام بن حكم از معناى «پاكا خدا!» _: وارسته دانستن خداست . نمى بينى كه آدمى هر گاه از چيزى شگفت زده مى شود ، مى گويد : «سبحان اللّه !» ؟!

.

ص: 204

التوحيد عن يزيد بن الأصمّ :سَأَلَ رَجُلٌ عُمَرَ بنَ الخَطّابِ ، فَقالَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، ما تَفسيرُ : سُبحانَ اللّهِ؟ قالَ : إنَّ في هذَا الحائِطِ رَجُلاً كانَ إذا سُئِلَ أنبَأَ ، وإِذا سكَتَ ابتَدَأَ . فَدَخَلَ الرَّجُلُ ؛ فَإِذا هُوَ عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ عليه السلام ، فَقالَ : يا أَبَا الحَسَنِ ، ما تَفسيرُ : سُبحانَ اللّهِ؟ قالَ : هُوَ تَعظيمُ جَلالِ اللّهِ عز و جل ، وتَنزيهُهُ عَمّا قالَ فيهِ كُلُّ مُشرِكٍ ، فَإِذا قالَهَا العَبدُ صَلّى عَلَيهِ كُلُّ مَلَكٍ . (1)

الإمام زين العابدين عليه السلام :إذا قُلتَ : «سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ» رَفَعتَ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى عَمّا يَقولُ العادِلونَ بِهِ . (2)

3 / 2خَصائِصُ التَّسبيحِالف _ اِسمٌ مِن أسماءِ اللّهِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ للّهِِ تَبارَكَ وتَعالى تِسعَةً وتِسعينَ اسما . . . وهِيَ : اللّهُ ، الإِلهُ . . . السُّبّوحُ (3) . (4)

.


1- .التوحيد : ص 312 ح 1 ، معاني الأخبار : ص 9 ح 3 ، بحار الأنوار : ج 40 ص 121 ح 10 .
2- .الخصال : ص 299 ح 72 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 178 ح 6 .
3- .قال الشيخ الصدوق قدس سره : السُّبّوح : هو اسم مبنيّ على فُعّول ، وليس في كلام العرب فعّول إلّا سبّوح وقدّوس ، ومعناهما واحد ، وسبحان اللّه تنزيها له عن كلّ ما لا ينبغي أن يوصف به ، ونصبه لأنّه في موضع فعل على معنى تسبيحا للّه ؛ يريد : سبّحتُ تسبيحا للّه ، ويجوز أن يكون نصبا على الظرف ، ومعناه : نسبّح للّه وسبّحوا للّه (التوحيد : ص 207) .
4- .التوحيد : ص 194 ح 8 ، الخصال : ص 593 ح 4 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 186 ح 1 .

ص: 205

3 / 2 ويژگى هاى تسبيح

الف _ نامى از نام هاى خدا

التوحيد_ به نقل از يزيد بن اَصَم _: مردى از عمر بن خطّاب سؤال كرد و گفت : اى امير مؤمنان ! معناى «پاكا خدا (سبحان اللّه )» چيست؟ عمر گفت : در اين باغ ، مردى است كه هر گاه از او سؤالى شود ، پاسخ مى دهد ، و هر گاه سكوت شود ، او خود آغاز به پاسخگويى مى كند . مرد ، وارد باغ شد . ديد [كه آن مرد ،] على بن ابى طالب عليه السلام است . گفت : اى ابو الحسن ! معناى «پاكا خدا!» چيست؟ فرمود : «بزرگداشت عظمت خداوند عز و جل است ، و وارسته دانستن او از آنچه هر مشركى در باره اش بگويد . پس ، هر گاه بنده اين جمله را بگويد ، هر فرشته اى بر او درود مى فرستد» .

امام زين العابدين عليه السلام :هر گاه بگويى : «پاكا خدا ، و ستايش ، او را!» ، خداوند _ تبارك و تعالى _ را از آنچه مشركان مى گويند ، برتر دانسته اى .

3 / 2ويژگى هاى تسبيحالف _ نامى از نام هاى خداپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند _ تبارك و تعالى _ نود و نُه نام دارد ... و آنها عبارت اند از : اللّه ، اِله ، ... سُبّوح . (1)

.


1- .شيخ صدوق قدس سره مى گويد : «سُبّوح» ، اسم است به وزن «فُعّول» ، و در كلام عرب ، جز سبّوح و قدّوس بر اين وزن نيامده است ، و اين هر دو به يك معناست . «سبحان اللّه » ، يعنى منزّه و وارسته است خداوند ، از هر آنچه كه شايسته نيست بدان وصف شود .

ص: 206

تفسير العيّاشي عن زيد الشحّام عن الإمام الصادق عليه السلام ، قال :سَأَلتُهُ عَنِ التَّسبيحِ ، فَقالَ : هُوَ اسمٌ مِن أسماءِ اللّهِ ، ودَعوى أهلِ الجَنَّةِ . 1

ب _ جَوهَرُ الصَّلاةِالمناقب لابن شهر آشوب عن أبي حازم :قالَ رَجُلٌ لِزَينِ العابِدينَ عليه السلام : تَعرِفُ الصَّلاةَ؟ فَحَمَلتُ عَلَيهِ ، فَقالَ عليه السلام : مَهلاً يا أبا حازِمٍ فَإِنَّ العُلَماءَ هُمُ الحُلَماءُ الرُّحَماءُ . ثُمَّ واجَهَ السّائِلَ فَقالَ : نَعَم أعرِفُها ! فَسَأَلَهُ عَن أفعالِها وتُروكِها وفَرائِضِها ونَوافِلِها ، حَتّى بَلَغَ قَولَهُ : مَا افتِتاحُها؟ قالَ : التَّكبيرُ ، قالَ : ما بُرهانُها؟ قالَ : القِراءَةُ ، قالَ : ما خُشوعُها؟ قالَ : النَّظَرُ إلى مَوضِعِ السُّجودِ ، قالَ : ما تَحريمُها؟ قالَ : التَّكبيرُ ، قالَ : ما تَحليلُها؟ قالَ : التَّسليمُ ، قالَ : ما جَوهَرُها؟ قالَ : التَّسبيحُ . (1)

ج _ صَلاةُ كُلِّ شَيءٍرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ نَبِيَّ اللّهِ نوحا عليه السلام لَمّا حَضَرَتهُ الوَفاةُ قالَ لِابنِهِ : إنّي قاصٌّ عَلَيكَ الوَصِيَّةَ : آمُرُكَ بِاثنَتَينِ ، وأنهاكَ عَنِ اثنَتَينِ : آمُرُكَ بِ «لا إلهَ إلَا اللّهُ»؛ فَإِنَّ السَّماواتِ السَّبعَ وَالأَرضِينَ السَّبعَ لَو وُضِعَت في كَفَّةٍ ، ووُضِعَت «لا إلهَ إلَا اللّهُ» في كَفَّةٍ ، رَجَحَت بِهِنَّ «لا إلهَ إلَا اللّهُ» . ولَو أنَّ السَّماواتِ السَّبعَ وَالأَرَضِينَ السَّبعَ كُنَّ حَلقَةً مُبهَمَةً ، قَصَمَتهُنَّ «لا إلهَ إلَا اللّهُ» . و «سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ»؛ فَإِنَّها صَلاةُ كُلِّ شَيءٍ ، وبِها يُرزَقُ الخَلقُ . (2) وأنهاكَ عَنِ الشِّركِ ، وَالكِبرِ . (3)

.


1- .المناقب لابن شهر آشوب : ج 4 ص 130 ، بحار الأنوار : ج 84 ص 244 ح 35 .
2- .قال العلّامة الطباطبائي قدس سره : إنّ الرزق يقدّر بالحاجة والسؤال ، وكلّ شيء إنّما يسبّح اللّه تعالى بالإشارة بإظهار حاجته ونقصه إلى تنزّهه تعالى من ذلك (الميزان في تفسير القرآن : ج 13 ص 120) .
3- .مسند ابن حنبل : ج 2 ص 575 ح 6594 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 113 ح 154 نحوه .

ص: 207

ب _ گوهر نماز

ج _ نماز هر چيزى

تفسير العيّاشى_ به نقل از زيد شحّام _: از امام صادق عليه السلام در باره تسبيح پرسيدم . فرمود : «[يادكردِ] نامى از نام هاى خدا (سبحان) و [نيز] نيايش اهل بهشت است» . (1)

ب _ گوهر نمازالمناقب ، ابن شهرآشوب_ به نقل از ابو حازم _: مردى به امام زين العابدين عليه السلام گفت : نماز مى دانى؟! من به او حمله كردم . امام عليه السلام فرمود : «آرام باش ، اى ابو حازم ! عالمان ، بردبار و مهربان اند» . سپس ، رو به پرسنده كرد و فرمود : «آرى ؛ مى دانم!» . مرد از اعمال نماز و مبطلات و واجبات و مستحبّات آن پرسيد ، تا به اين جا رسيد كه گفت : شروع نماز چيست؟ فرمود : «تكبير» . گفت : برهانش چيست؟ فرمود : «قرائت» . گفت : خشوعش چيست؟ فرمود : «نگاه كردن به محلّ سجده» . گفت : وارد شدن به حريم نماز ، چگونه است؟ فرمود : «با تكبير[ة الإحرام]» . گفت : خارج شدن از آن به چيست؟ فرمود : «به سلام دادن» . گفت : گوهرش چيست؟ فرمود : «سبحان اللّه » .

ج _ نماز هر چيزىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :چون زمان رحلت پيامبر خدا نوح عليه السلام رسيد ، به پسرش گفت : به تو وصيّت مى كنم . به دو چيز ، فرمانت مى دهم و از دو چيز ، بازَت مى دارم . فرمانت مى دهم به اين كه : «معبودى جز خداى يكتا نيست» ؛ چرا كه اگر هفت آسمان و هفت زمين را در يك كفّه و «معبودى جز خداى يكتا نيست» را در كفّه ديگر بگذارند ، كفّه «معبودى جز خداى يكتا نيست» ، بر آنها مى چربد . و اگر هفت آسمان و هفت زمين ، حلقه اى در هم پيچيده باشند ، [عقيده] «معبودى جز خداى يكتا نيست» ، آن را در هم مى شكند . و [فرمانت مى دهم به] «پاكا خدا ، و ستايش ، او را!» ؛ زيرا اين [جمله ،] نماز هر موجودى است و خلق ، به واسطه آن ، روزى داده مى شوند . (2) و آن دو چيز كه از آنها بازَت مى دارم : شرك و تكبّر است .

.


1- .علّامه طباطبايى قدس سره مى گويد : مراد امام عليه السلام از «تسبيح» ، عبارت «سبحان اللّه » است ، كه معناى اسمى آن ، دلالت بر منزّه بودن خداوند متعال دارد .
2- .علّامه طباطبايى قدس سره مى گويد : روزى ، بر پايه نياز و درخواست ، مقدّر مى شود و هر موجودى با اظهار نيازمندى و نقص خود ، اشاره به اين دارد كه خداوند متعال ، از اين دو ، منزّه و مبرّاست و از اين طريق ، حق تعالى را تسبيح مى گويد .

ص: 208

د _ طَعامُ المَلائِكَةِالاختصاص عن ابن عبّاس_ في مَسائِلِ عَبدِ اللّهِ بنِ سَلّامٍ لِلنَّبِيِّ صلى الله عليه و آله _: قالَ : فَأَخبِرني عَن جَبرَئيلَ في زِيِّ الإِناثِ أم في زِيِّ الذُّكورِ؟ قالَ صلى الله عليه و آله : في زِيِّ الذُّكورِ لَيسَ في زِيِّ الإِناثِ . قالَ : فَأَخبِرني ما طَعامُهُ وشَرابُهُ؟ قال : طَعامُهُ التَّسبيحُ ، وشَرابُهُ التَّهليلُ (1) . قالَ : صَدَقتَ يا مُحَمَّدُ . (2)

ه _ دُعاءُ أهلِ الجَنَّةِالكتاب«دَعْوَاهُمْ فِيهَا سُبْحَ_نَكَ اللَّهُمَّ وَ تَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلَ_مٌ وَ ءَاخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَ__لَمِينَ» . (3)

الحديثالإمام الباقر عليه السلام :إنَّ المُؤمِنَ لَيَكونُ لَهُ مِنَ الجِنانِ ما أحَبَّ وَاشتَهى ، يَتَنَعَّمُ فيهِنَّ كَيفَ يَشاءُ ، وإِذا أرادَ المُؤمِنُ شَيئا أَوِ اشتَهى إنَّما دَعواهُ فِيها إذا أرادَ أن يَقولَ : «سُبحانَكَ اللّهُمَّ» ، فَإِذا قالَها تَبادَرَت إلَيهِ الخَدَمُ بِمَا اشتَهى مِن غَيرِ أن يَكونَ طَلَبَهُ مِنهُم أو أمَرَ بِهِ ، وذلِكَ قَولُ اللّهِ عز و جل : «دَعْوَاهُمْ فِيهَا سُبْحَ_نَكَ اللَّهُمَّ وَ تَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلَ_مٌ» يَعني الخُدّامَ ، قالَ : «وَ ءَاخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَ__لَمِينَ» . (4)

.


1- .أي يتقوّون بالتسبيح والتهليل كما يتقوّى الإنسان بالطعام والشراب ولا يبقى بدونهما (بحار الأنوار : ج 59 ص 254) .
2- .الاختصاص : ص 45 ، بحار الأنوار : ج 59 ص 253 ح 16 .
3- .يونس : 10 .
4- .الكافي : ج 8 ص 100 ح 69 ، بحار الأنوار : ج 8 ص 161 ح 98 .

ص: 209

د _ خوراك فرشتگان

ه _ نيايش بهشتيان

د _ خوراك فرشتگانالاختصاص_ به نقل از ابن عبّاس ، در باره پرسش هاى عبد اللّه بن سلّام از پيامبر صلى الله عليه و آله _: [عبد اللّه پرسيد :] مرا از جبرئيل ، خبر ده كه آيا در هيئت زنان است يا در هيئت مردان؟ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «در هيئت مردان است ، نه در هيئت زنان» . گفت : مرا از خوراك و نوشاكش خبر ده . فرمود : «خوراكش سبحان اللّه است ، و نوشاكش لا إله إلّا اللّه » . (1) گفت : درست گفتى ، اى محمّد !

ه _ نيايش بهشتيانقرآن«نيايش آنان در آن جا «خدايا! تو منزّهى » و درودشان در آن جا سلام است، و پايان نيايش آنان ، اين كه: «ستايش ، ويژه پروردگار جهانيان است»» .

حديثامام باقر عليه السلام :براى مؤمن از باغ هاى بهشت ، هر آنچه دوست بدارد و دلش بخواهد ، خواهد بود و از آنها هر گونه كه بخواهد ، بهره مند خواهد شد . هر گاه مؤمن ، چيزى را اراده كند يا دلش بخواهد ، سخنش در آن جا ، در وقت خواستن آن چيز ، اين است كه بگويد : «پاكى تو ، اى خداوند!» ، و چون اين جمله را بگويد ، خدمتكاران ، آنچه را كه هوس كرده است ، برايش مى آورند ، بدون اين كه آن چيز را از آنان طلبيده يا دستورش را داده باشد . خداوند عز و جل مى فرمايد : «نيايش آنان در آن جا پاكى تو ، اى خداوند! است و درودشان در آن جا سلام است» ؛ يعنى [درود] خدمتكاران . مى فرمايد : «و واپسين نيايش آنان ، اين است : ستايش ، خداى را كه پروردگار جهانيان است» .

.


1- .يعنى فرشتگان با تسبيح و تهليل ، نيرو مى گيرند ، چنان كه انسان با آب و غذا نيرو مى گيرد و بدون اين دو ، زنده نمى ماند .

ص: 210

و _ اِلتِذاذُ أهلِ الجَنَّةِ بِتَسبيحِ الحَليِ عَلَيهِمالإمام الصادق عليه السلام :إنَّ المُؤمِنَ لَيَتَنَعَّمُ بِتَسبيحِ الحَليِ عَلَيهِ فِي الجَنَّةِ ، في كُلِّ مَفصَلٍ مِنَ المُؤمِنِ فِي الجَنَّةِ ثَلاثَةُ أساوِرَ مِن ذَهَبٍ وفِضَّةٍ ولُؤلُؤٍ . (1)

ز _ غِناءُ الجَنَّةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :وَالَّذي نَفسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ ، إنَّ فِي الجَنَّةِ لَشَجَرا يَتَصَفَّقُ بِالتَّسبيحِ بِصَوتٍ لَم يَسمَعِ الأَوَّلونَ وَالآخِرونَ بِمِثلِهِ ، يُثمِرُ ثَمرا كَالرُّمّانِ . (2)

3 / 3الحَثُّ عَلَى التَّسبيحِالف _ فَضلُ التَّسبيحِرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ مِن كَلامٍ لَهُ يَصِفُ فيهِ إخوانَهُ الَّذينَ يَأتونَ مِن بَعدِهِ _: لَو أنَّ أحَدا مِنهُم يُسَبِّحُ تَسبيحَةً خَيرٌ لَهُ مِن أن يَصيرَ لَهُ جِبالُ الدُّنيا ذَهَبا . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :ما يَعلَمُ عِظَمَ ثَوابِ الدُّعاءِ وتَسبيحِ العَبدِ فيما بَينَهُ وبَينَ نَفسِهِ ، إلَا اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى . (4)

.


1- .ربيع الأبرار : ج 4 ص 26 .
2- .المحاسن : ج 1 ص 288 ح 569 ، بحار الأنوار : ج 8 ص 138 ح 50 .
3- .التحصين لابن فهد : ص 25 ح 40 .
4- .فلاح السائل : ص 92 ح 26 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 319 ح 25 .

ص: 211

و _ لذّت بردن بهشتيان از تسبيح زيوَرهايشان

ز _ آواز بهشت

3 / 3 تشويق به تسبيحگويى

الف _ فضيلت تسبيحگويى

و _ لذّت بردن بهشتيان از تسبيح زيوَرهايشانامام صادق عليه السلام :مؤمن در بهشت ، از زيور تسبيح ، برخوردار است . در بند بندِ مؤمن در بهشت ، سه دستبند زرّين و سيمين و مرواريد است .

ز _ آواز بهشتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سوگند به آن كه جان محمّد در دست اوست ، در بهشت ، درختى است كه با چنان صوتى آوازِ تسبيح سر مى دهد كه هيچ بشرى ، از آغاز تا پايان عالم ، مانند آن را نشنيده است ، و ميوه هايى چون انار مى دهد .

3 / 3تشويق به تسبيحگويىالف _ فضيلت تسبيحگويىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ از گفتار ايشان در وصف برادرانش كه پس از او مى آيند _: اگر يكى از آنان ، يك تسبيح بگويد ، برايش بهتر از آن است كه همه كوه هاى دنيا براى او طلا شود .

امام صادق عليه السلام :عظمت ثواب دعا و تسبيحى را كه بنده ميان خود و خودش انجام مى دهد ، جز خداى _ تبارك و تعالى _ كسى نمى داند .

.

ص: 212

عنه عليه السلام :مَن سَبَّحَ اللّهَ مِئَةَ مَرَّةٍ كانَ أفضَلَ النّاسِ ذلِكَ اليَومَ ، إلّا مَن قالَ مِثلَ قَولِهِ . (1)

عنه عليه السلام_ لَمّا قيلَ لَهُ : إنَّ مِن سَعادَةِ المَرءِ خِفَّةَ عارِضَيهِ (2) _: وما في هذا مِنَ السَّعادَةِ؟! إنَّمَا السَّعادَةُ خِفَّةُ ماضِغَيهِ (3) بِالتَّسبيحِ . (4)

عنه عليه السلام :كانَ فيما وَعَظَ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى بِهِ عيسَى بنَ مَريَمَ عليه السلام : . . . يا عيسى ، تَيَقَّظ ولا تَيأَس مِن رَوحي ، وسَبِّحني مَعَ مَن يُسَبِّحُني ، وبِطَيِّبِ الكَلامِ فَقَدِّسني . (5)

ب _ كَثرَةُ التَّسبيحِالكتاب«وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُ_لُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِهَا وَ مِنْ ءَانَاىءِ الَّيْلِ فَسَبِّحْ وَ أَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرْضَى» . (6)

الحديثالإمام عليّ عليه السلام_ في ذِكرِ حَديثِ مِعراجِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله _: قالَ اللّهُ تَعالى : . . . يا أحمَدُ ، لَيسَ كُلُّ مَن قالَ : «اُحِبُّ اللّهَ» أحَبَّني ، حَتّى يَأخُذَ قُوتا . . . ويَشغَلَ بِذِكري اشتِغالاً ، ويُكثِرَ التَّسبيحَ دائِما (7) .

ثواب الأعمال عن يونس بن يعقوب :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : مَن قالَ : «سُبحانَ اللّهَ» مِئَةَ مَرَّةٍ ، كانَ مِمَّن ذَكَرَ اللّهَ كَثيرا؟ قالَ : نَعَم . (8)

.


1- .المحاسن : ج 1 ص 107 ح 91 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 183 ح 20 .
2- .قال ابن الأثير : العارضُ من اللِّحيَة : ما يَنبتُ على عُرض اللَّحْيِ فوق الذقنُ، وقيل : أراد بخِفَّة العارِضَينِ خِفَّةَ اللحية ، وما أراه مناسبا (النهاية : ج 3 ص 212) .
3- .الماضِغان : اُصول اللِّحيَين عند منبت الأضراس (مجمع البحرين : ج 3 ص 1702) .
4- .علل الشرايع : ص 580 ح 11 ، معاني الأخبار : ص 183 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 153 ح 13 .
5- .الأمالي للصدوق : ص 606 _ 610 ح 842 ، الكافي : ج 8 ص 137 ح 103 عنهم عليهم السلام .
6- .طه : 130.
7- .إرشاد القلوب : ص 199 _ 205 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 30 ح 6 .
8- .ثواب الأعمال : ص 27 ح 1 ، عدّة الداعي : ص 246 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 182 ح 15 .

ص: 213

ب _ بسيار تسبيح گفتن

امام صادق عليه السلام :هر كس صد مرتبه «سبحان اللّه » بگويد ، در آن روز ، برترينِ مردم است ، مگر آن كه كسى ديگر نيز هم اندازه او [سبحان اللّه ] بگويد .

امام صادق عليه السلام_ چون به ايشان گفته شد : از خوش بختى مرد ، اين است كه گونه هايش سبُك باشد (1) _: در اين ، چه خوش بختى اى است؟! خوش بختى ، در اين است كه دو فكّ او به تسبيح گفتن ، سبُك [و جنبان] باشد .

امام صادق عليه السلام :از جمله اندرزهاى خداوند _ تبارك و تعالى _ به عيسى بن مريم عليهماالسلاماين بود كه : «... اى عيسى! بيدار باش و از رحمت من ، نوميد مشو ، و همراه با تسبيحگويان ، مرا تسبيح گوى و با سخنان پاك ، تقديسم كن» .

ب _ بسيار تسبيح گفتنقرآن«پس بر آنچه مى گويند ، شكيبا باش و پيش از بر آمدن آفتاب و قبل از فرو شدن آن، با ستايش پروردگارت ، [ او را ] تسبيح گو . و برخى از ساعات شب و حوالى روز را به نيايش پرداز . باشد كه خشنود گردى» .

حديثامام على عليه السلام_ در بيان حديث معراج پيامبر صلى الله عليه و آله _: خداى متعال فرمود : «... اى احمد! نه هر كه گفت : خدا را دوست دارم مرا دوست دارد ، مگر آن گاه كه خوراكى برگيرد ... و همواره به ياد من بپردازد و پيوسته تسبيح بسيار گويد» .

ثواب الأعمال_ به نقل از يونس بن يعقوب _: به امام صادق عليه السلام گفتم : هر كس صد مرتبه «سبحان اللّه » بگويد ، از آنان است كه خدا را بسيار ياد كرده است؟ فرمود : «آرى» .

.


1- .يعنى «تُنُك ريش» باشد ، نه داراى ريش انبوه .

ص: 214

الإمام الصادق عليه السلام_ في أوصافِ المُؤمِنينَ الكامِلينَ _: فَهُمُ الحَفِيُّ عَيشُهُم ، المُنتَقِلَةُ دِيارُهُم مِن أرضٍ إلى أرضٍ ، الخَميصَةُ بُطُونُهُم مِنَ الصِّيامِ ، الذُّبُلَةُ شِفاهُهُم مِنَ التَّسبيحِ ، العُمشُ (1) العُيونِ مِنَ البُكاءِ . (2)

ج _ التَّسبيحُ مَعَ التَّحميدِالكتاب«وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِمَا يَقُولُونَ * فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ كُن مِّنَ السَّ_جِدِينَ * وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ» . (3)

راجع : ق : 39 ، الطور : 48 و 49 ، السجدة : 15 ، يونس : 10 .

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما اُوحِيَ إلَيَّ أن أجمَعَ المالَ وأكونَ مِنَ التّاجِرينَ ، ولكِن اُوحِيَ إلَيَّ أن : «سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ كُن مِّنَ السَّ_جِدِينَ * وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ» . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ : «سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ» في يَومٍ مِئَةَ مَرَّةٍ ، حُطَّت خَطاياهُ وإن كانَت مِثلَ زَبَدِ البَحرِ . (5)

المستدرك على الصحيحين عن أبي طلحة الأنصاري :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : مَن قالَ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» دَخَلَ الجَنَّةَ ، ووَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ . ومَن قالَ : «سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ» مِئَةً ، كَتَبَ اللّهُ لَهُ ألفَ حَسَنَةٍ وأربَعا وعِشرينَ حَسَنَةً . قالوا : يا رَسولَ اللّهِ ، إذا لا يَهلِكُ مِنّا أحَدٌ ! قالَ : بَلى ، إنَّ أحَدَكُم لَيَجيءُ بِالحَسَناتِ لَو وُضِعَت عَلى جَبَلٍ أثقَلَتهُ ، ثُمَّ تَجيءُ النِّعَمُ فَتَذهَبُ بِتِلكَ ، ثُمَّ يَتَطاوَلُ الرَّبُّ بَعدَ ذلِكَ بِرَحمَتِهِ . (6)

.


1- .العَمَش : ضعف البصر مع سيلان الدمع في أكثر الأوقات (القاموس المحيط : ج 2 ص 280) .
2- .الاُصول الستّة عشر : ص 6 ، بحار الأنوار : ج 67 ص 351 ح 54 .
3- .الحِجر : 97 _ 99 .
4- .تفسير القرطبي : ج 10 ص 64 ؛ الأمالي للطوسي : ص 531 ح1162 ، بحار الأنوار : ج 72 ص 47 ح 57 .
5- .صحيح البخاري : ج 5 ص 2352 ح 6042 ، صحيح مسلم : ج 4 ص 2071 ح 28 .
6- .المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 279 ح 7638 ، كنزالعمّال : ج 1 ص 61 ح 210 .

ص: 215

ج _ تسبيح همراه با تحميد

امام صادق عليه السلام_ در اوصاف مؤمنان كامل _: آنان ، پابرهنه [و درويشانه] مى زيَند ، خانه به دوش اند ، شكم هايشان از روزه دارى خشكيده ، لبانشان از تسبيحگويى تَرَك خورده ، و چشمانشان از گريه [به درگاه خدا] كم سو گشته است .

ج _ تسبيح همراه با تحميدقرآن«و قطعاً مى دانيم كه سينه تو از آنچه مى گويند ، تنگ مى شود . پس با ستايش پروردگارت ، [او را] تسبيح گوى و از سجده كنندگان باش ، و پروردگارت را پرستش كن تا اين كه مرگ تو فرا رسد» .

ر . ك : ق : آيه 39 ، طور : آيه 48 و 49 ، سجده : آيه 15 ، يونس : آيه 10 .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به من وحى نشد كه دارايى گِرد آورم و از بازرگانان شوم ؛ بلكه به من وحى شد كه : «با ستايش پروردگارت ، [او را] تسبيح گوى و از سجده كنندگان باش، و پروردگارت را پرستش كن تا اين كه مرگ تو فرا رسد» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس در يك روز صد مرتبه بگويد : «پاكا خدا ، و ستايش ، او را!» ، گناهانش فرو مى ريزند ، هر چند به اندازه كف دريا باشند .

المستدرك على الصحيحين_ به نقل از ابو طلحه انصارى _: پيامبر خدا فرمود : «هر كس بگويد : معبودى جز خداى يكتا نيست (لا إله إلّا اللّه ) ، به بهشت مى رود و بهشت بر او واجب مى گردد ، و هر كس يكصد مرتبه بگويد : پاكا خدا ، و ستايش ، او را! ، خداوند برايش هزار و بيست و چهار ثواب مى نويسد» . گفتند : اى پيامبر خدا ! در اين صورت ، هيچ يك از ما هلاك [و جهنّمى ]نخواهد شد! فرمود : «آرى . فردى از شما چندان كار نيك به جاى مى آورد كه اگر بر كوهى نهاده شوند ، آن را گران بار مى كنند ؛ امّا سپس نعمت ها مى آيند و آنها را از بين مى برند ، و سپس بار ديگر ، رحمت خداوند سر بر مى دارد» .

.

ص: 216

مسند ابن حنبل عن ربيعة بن كعب :كُنتُ أخدِمُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله وأقومُ لَهُ في حَوائِجِهِ نَهاري أجمَعَ ، حَتّى يُصَلِّيَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله العِشاءَ الآخِرَةَ ، فَأَجلِسُ بِبابِهِ إذا دَخَلَ بَيتَهُ ، أقولُ : لَعَلَّها أن تَحدُثَ لِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله حاجَةٌ ، فَما أزالُ أسمَعُهُ يَقولُ صلى الله عليه و آله : سُبحانَ اللّهِ ، سُبحانَ اللّهِ ، سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ ، حَتّى أمَلَّ فَأَرجِعَ أو تَغلِبَني عَيني ، فَأَرقُدَ . (1)

صحيح مسلم عن أبي ذرّ :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : ألا اُخبِرُكَ بِأَحَبِّ الكَلامِ إلَى اللّهِ؟ قُلتُ : يا رَسولَ اللّهِ أخبِرني بِأَحَبِّ الكَلامِ إلَى اللّهِ ! فَقالَ : إنَّ أحَبَّ الكَلامِ إلَى اللّهِ : سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ . (2)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :قولوا : «سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ» مِئَةَ مَرَّةٍ ؛ مَن قالَها مَرَّةً كُتِبَت لَهُ عَشرا ، ومَن قالَها عَشرا كُتِبَت لَهُ مِئَةً ، ومَن قالَها مِئَةً كُتِبَت لَهُ ألفا ، ومَن زادَ زادَهُ اللّهُ ، ومَنِ استَغفَرَ غَفَرَ اللّهُ لَهُ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :مَن قالَ : «سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ ، سُبحانَ اللّهِ العَظيمِ وبِحَمدِهِ» كَتَبَ اللّهُ لَهُ ثَلاثَةَ آلافِ حَسَنَةٍ ، ورَفَعَ لَهُ ثَلاثَةَ آلافِ دَرَجَةٍ ، وخَلَقَ مِنها طائِرا فِي الجَنَّةِ يُسَبِّحُ اللّهَ وكانَ أجرُ تَسبيحِهِ لَهُ . (4)

.


1- .مسند ابن حنبل : ج 5 ص 571 ح 16579 ، المعجم الكبير : ج 5 ص 57 ح 4576 نحوه .
2- .صحيح مسلم : ج 4 ص 2093 ح 85 ، سنن الترمذي : ج 5 ص 576 ح 3593 .
3- .سنن الترمذي : ج 5 ص 513 ح 3470 ، كنزالعمّال : ج 1 ص 463 ح 2014 .
4- .ثواب الأعمال : ص 27 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 182 ح 17 .

ص: 217

مسند ابن حنبل_ به نقل از ربيعة بن كعب _: من به پيامبر خدا خدمت مى كردم و تمام روزم را به رفع نيازهاى ايشان مى پرداختم تا آن كه پيامبر خدا ، نماز عشا را مى خواند ، و چون به خانه اش مى رفت ، من جلو در مى نشستم ؛ چرا كه مى گفتم : شايد پيامبر خدا كارى داشته باشد . مى شنيدم كه ايشان ، آن قدر «پاكا او ، پاكا او ، پاكا او و ستايش ، او را! (سبحان اللّه ، سبحان اللّه ، سبحان اللّه و بحمده)» مى گفت كه من ، خسته مى شدم و بر مى گشتم ، يا خواب مرا مى گرفت و مى خوابيدم .

صحيح مسلم_ به نقل از ابو ذر _: پيامبر خدا فرمود : «آيا تو را از محبوب ترين سخن نزد خداوند آگاه نكنم؟» . گفتم : اى پيامبر خدا ! مرا از محبوب ترين سخن نزد خداوند ، آگاه ساز . فرمود : «محبوب ترين سخن نزد خداوند ، پاكا خدا ، و ستايش ، او را! است» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :صد بار بگوييد : «پاكا خدا ، و ستايش ، او را!» ، كه هر كس يك بار اين سخن را بگويد ، ده بار برايش نوشته مى شود ، و هر كه ده بار بگويد ، صد بار برايش نوشته مى شود ، و هر كس صد بار بگويد ، هزار بار برايش نوشته مى شود ، و هر كس بيشتر بگويد ، خداوند بيشتر برايش مى نويسد ، و هر كس آمرزش بطلبد ، خداوند او را مى آمرزد .

امام صادق عليه السلام :هر كس بگويد : «پاكا خدا ، و ستايش ، او را! پاكا خداى بزرگ ، و ستايش ، او را!» ، خداوند برايش سه هزار نيكى مى نويسد و سه هزار درجه بالايش مى بَرد ، و از آن [جمله] پرنده اى در بهشت مى آفريند كه خداى را تسبيح گويد و مزد تسبيحش براى آن كس باشد .

.

ص: 218

د _ الحَثُّ عَلى قِراءَةِ المُسَبِّحاتِالإمام الباقر عليه السلام :مَن قَرَأَ المُسَبِّحاتِ (1) كُلَّها قَبلَ أن يَنامَ لَم يَمُت حَتّى يُدرِكَ القائِمَ ، وإن ماتَ كانَ في جِوارِ مُحَمَّدٍ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله . (2)

سنن أبي داوود عن العرباض بن سارية :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ يَقرَأُ المُسَبِّحاتِ قَبلَ أن يَرقُدَ . وقالَ : إنَّ فيهِنَّ آيَةً أَفضَلَ مِن ألفِ آيَةٍ . (3)

3 / 4بَركاتُ التَّسبيحِالف _ زَوالُ الحُزنِالكتاب«فَلَوْلَا أَنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ * لَلَبِثَ فِى بَطْنِهِ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ» . 4

«وَ ذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَ_ضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَ_ادَى فِى الظُّ_لُمَ_تِ أَن لَا إِلَ_هَ إِلَا أَنتَ سُبْحَ_نَكَ إِنِّى كُنتُ مِنَ الظَّ__لِمِينَ * فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نَجَّيْنَ_هُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذَ لِكَ نُنجِى الْمُؤْمِنِينَ» . (4)

.


1- .هي سورة الحديد والحشر والصفّ والجمعة والتغابن .
2- .الكافي : ج 2 ص 620 ح 3 ، ثواب الأعمال : ص 146 ح 2 .
3- .سنن أبي داوود : ج 4 ص 313 ح 5057 ، سنن الترمذي : ج 5 ص 181 ح 2921 .
4- .الأنبياء : 87 و 88 .

ص: 219

د _ تشويق به خواندن مسبِّحات

3 / 4 بركات تسبيح گفتن

الف _ رفع اندوه

د _ تشويق به خواندن مسبِّحاتامام باقر عليه السلام :هر كس پيش از آن كه بخوابد ، همه مسبّحات (1) را بخواند ، نمى ميرد تا آن كه قائم عليه السلام را درك كند ، و اگر بميرد ، در جوار محمّدِ پيامبر صلى الله عليه و آله خواهد بود .

سنن أبى داوود_ به نقل از عرباض بن ساريه _: پيامبر خدا ، پيش از آن كه به رخت خواب برود ، مسبّحات را مى خوانْد و مى فرمود : «در اين سوره ها آيه اى است كه از هزار آيه برتر است» .

3 / 4بركات تسبيح گفتنالف _ رفع اندوهقرآن«و اگر او (يونس) از زمره تسبيح كنندگان نبود ، قطعاً تا روزى كه برانگيخته مى شوند، در شكم آن [ ماهى ] مى ماند» .

«و «ذو النون» را [ ياد كن ] آن گاه كه خشمگين رفت و پنداشت كه ما هرگز بر او قدرتى نداريم، تا در [ دل ] تاريكى ها ندا در داد كه: «معبودى جز تو نيست . پاكا تو! راستى كه من از ستمكاران بودم» . پس [ دعاى ] او را برآورده كرديم و او را از اندوه رهانيديم، و مؤمنان را [ نيز ] اين چنين نجات مى دهيم» .

.


1- .يعنى سوره هايى كه اوّل آنها «سبّح» يا «يُسبّحُ» است كه عبارت اند از سوره هاى : حديد، حشر ، صف ، جمعه و تغابن .

ص: 220

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :لَقَد كانَ دُعاءُ أخي يونُسَ عَجَبا أوَّلُهُ تَهليلٌ ، وأواسِطُهُ تَسبيحٌ ، وآخِرُهُ إقرارٌ بِالذَّنبِ : «لَا إِلَ_هَ إِلَا أَنتَ سُبْحَ_نَكَ إِنِّى كُنتُ مِنَ الظَّ__لِمِينَ» . ما دَعا بِهِ مَهمومٌ ولا مَغمومٌ ولا مَكروبٌ ولا مَديونٌ في يَومٍ ثَلاثَ مَرّاتٍ إلَا استُجيبَ لَهُ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :عَجِبتُ لِمَنِ اغتَمَّ كَيفَ لا يَفزَعُ إلى قَولِهِ تَعالى : «لَا إِلَ_هَ إِلَا أَنتَ سُبْحَ_نَكَ إِنِّى كُنتُ مِنَ الظَّ__لِمِينَ» فَإِنّي سَمِعتُ اللّهَ يَقولُ : «فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نَجَّيْنَ_هُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذَ لِكَ نُنجِى الْمُؤْمِنِينَ» . (2)

ب _ زَوالُ الفَقرِالإمام عليّ عليه السلام :مَن سَبَّحَ اللّهَ كُلَّ يَومٍ ثَلاثينَ مَرَّةً ، دَفَعَ اللّهُ عز و جل عَنهُ سَبعينَ نَوعا مِنَ البَلاءِ؛ أيسَرُهَا الفَقرُ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :مَن قالَ : «سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ ، سُبحانَ اللّهِ العَظيمِ» ثَلاثينَ مَرَّةً ، اِستَقبَلَ الغِنى وَاستَدبَرَ الفَقرَ ، وقَرَعَ بابَ الجَنَّةِ . (4)

ج _ غُفرانُ الذُّنوبِالإمام الصادق عليه السلام :مَن صَلّى صَلاةً مَكتوبَةً ، ثُمَّ سَبَّحَ في دُبُرِها ثَلاثينَ مَرَّةً ، لَم يَبقَ عَلى بَدَنِهِ شَيءٌ مِنَ الذُّنوبِ إلّا تَناثَرَ . (5)

.


1- .الفردوس : ج 3 ص 432 ح 5325 ، كنز العمّال : ج 2 ص 121 ح 3428 .
2- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 392 ح 5836 ، الخصال : ص 218 ح 43 .
3- .الخصال : ص 505 ح 2 ، روضة الواعظين : ص 499 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 178 ح 9 .
4- .الأمالي للصدوق : ص 355 ح 436 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 177 ح 5 .
5- .الأمالي للصدوق : ص 345 ح 416 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 21 ح 19 .

ص: 221

ب _ رفع نادارى

ج _ آمرزش گناهان

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دعاى برادرم يونس ، [دعايى] شگفت بود : آغازش «لا إله إلّا اللّه » ، ميانش تسبيح خدا ، و پايانش اقرار به گناه بود : «معبودى جز تو نيست . پاكا تو ! راستى كه من از ستمكاران بودم» . هر نگران يا غمناك يا دردمند يا بدهكارى ، سه بار در روز اين دعا را بخواند ، دعايش مستجاب مى شود .

امام صادق عليه السلام :در شگفتم از كسى كه اندوهگين است ، كه چرا به اين سخن خداى متعال پناه نمى برد : «معبودى جز تو نيست . پاكا تو ! راستى كه من از ستمكاران بودم» ؛ چرا كه شنيدم خداوند عز و جل مى فرمايد : «پس [دعاى] او را برآورده كرديم و او را از اندوه رهانيديم ، و مؤمنان را [نيز] اين چنين نجات مى دهيم» .

ب _ رفع نادارىامام على عليه السلام :هر كس هر روز ، سى مرتبه خدا را تسبيح بگويد ، خداوند ، هفتاد نوع بلا را از او دفع مى كند كه آسان ترينِ آنها نادارى است .

امام صادق عليه السلام :هر كس سى مرتبه بگويد : «پاكا خدا ، و ستايش ، او را ! پاكا خداوند بزرگ!» ، به توانگرى روى مى آورد و به نادارى پشت مى كند و درِ بهشت را مى كوبد .

ج _ آمرزش گناهانامام صادق عليه السلام :هر كس نماز واجبى را بخواند و سپس در پى آن ، سى مرتبه «سبحان اللّه » بگويد ، همه گناهان از بدن او فرو مى ريزند .

.

ص: 222

د _ الجَنَّةُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ : «سُبحانَ اللّهِ العَظيمِ وبِحَمدِهِ» غُرِسَت لَهُ نَخلَةٌ فِي الجَنَّةِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :قالَ موسى عليه السلام : . . . إلهي اُريدُ مِن أشجارِ الجَنَّةِ وثِمارِها . قالَ : ذلِكَ لِمَن سَبَّحَ تَسبيحَةً في لَيلَةِ القَدرِ . (2)

3 / 5أوقاتُ التَّسبيحِالف _ الصَّباحُ وَالمَساءُالكتاب«فَسُبْحَ_نَ اللَّهِ حِينَ تُمْسُونَ وَ حِينَ تُصْبِحُونَ * وَ لَهُ الْحَمْدُ فِى السَّمَ_وَ تِ وَ الْأَرْضِ وَ عَشِيًّا وَ حِينَ تُظْهِرُونَ» . (3)

«فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ أَن سَبِّحُواْ بُكْرَةً وَ عَشِيًّا» . (4)

«فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ بِالْعَشِىِّ وَ الْاءِبْكَ_رِ» (5) . (6)

راجع : النور : 36 ، الأحزاب : 41 و 42 ، الفتح : 8 و 9 ، آل عمران : 41 ، ص : 18 .

.


1- .سنن الترمذي : ج 5 ص 511 ح 3464 ، السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 207 ح 10663 .
2- .الإقبال : ج 1 ص 345 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 145 ح 3 .
3- .الروم : 17 و 18 .
4- .مريم : 11 .
5- .أي نزّهه سبحانه مصاحبا لحمده على جميع آلائه ، مستمرّا متواليا بتوالي الأيّام ، أو في كلّ صباح ومساء ، وكونه بالعشيّ والإبكار على المعنى الأوّل من قبيل الكناية . وقيل : المراد به صلاتا الصبح والعصر (الميزان في تفسير القرآن : ج 17 ص 341) .
6- .غافر : 55 .

ص: 223

د _ بهشت

3 / 5 اوقات تسبيح گفتن

الف _ بامداد و شامگاه

د _ بهشتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس بگويد : «پاكا خداى بزرگ ، و ستايش ، او را!» ، يك خرمابُن برايش در بهشت كاشته مى شود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :موسى عليه السلام گفت : ... معبودا ! از درختان و ميوه هاى بهشت مى خواهم . خداوند فرمود : «اينها براى كسى است كه در شب قدر ، تسبيح بگويد» .

3 / 5اوقات تسبيح گفتنالف _ بامداد و شامگاهقرآن«پاكا خدا ، آن گاه كه شب را آغاز مى كنيد و آن گاه كه صبح مى كنيد! و ستايش ، از آنِ اوست در آسمان ها و زمين و شامگاهان و وقتى كه به نيم روز مى رسيد» .

«پس، از محراب ، بر قوم خويش در آمد و ايشان را آگاه گردانيد كه روز و شب ، به نيايش بپردازيد» .

«پس شكيبايى كن كه وعده خدا حق است ، و براى گناهت آمرزش بخواه و به ستايش پروردگارت، شامگاهان و بامدادان ، ستايشگر باش» .

ر . ك : نور : آيه 36 ، احزاب : آيه 41 و 42 ، فتح : آيه 8 و 9 ، آل عمران : آيه 41 ، ص : آيه 18 .

.

ص: 224

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن سَبَّحَ عِندَ غُروبِ الشَّمسِ سَبعينَ تَسبيحَةً ، غُفِرَ لَهُ سائِرُ عَمَلِهِ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :مَن قالَ حينَ يُمسي ثَلاثَ مَرّاتٍ : « فَسُبْحَ_نَ اللَّهِ حِينَ تُمْسُونَ وَ حِينَ تُصْبِحُونَ * وَ لَهُ الْحَمْدُ فِى السَّمَ_وَ تِ وَ الْأَرْضِ وَ عَشِيًّا وَ حِينَ تُظْهِرُونَ» لَم يَفُتهُ خَيرٌ يَكونُ في تِلكَ اللَّيلَةِ ، وصُرِفَ عَنهُ جَميعُ شَرِّها . ومَن قالَ مِثلَ ذلِكَ حينَ يُصبِحُ ، لَم يَفُتهُ خَيرٌ يَكونُ في ذلِكَ اليَومِ ، وصُرِفَ عَنهُ جَميعُ شَرِّهِ . (2)

ب _ آناءُ اللَّيلِ وأطرافُ النَّهارِالكتاب«فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُ_لُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِهَا وَ مِنْ ءَانَاىءِ الَّيْلِ فَسَبِّحْ وَ أَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرْضَى» 3 . (3)

راجع : ق : 39 و 40 ، الإنسان : 25 و 26 .

الحديثالخصال عن إسماعيل بن الفضل :سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَن قَولِ اللّهِ عز و جل : «وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُ_لُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِهَا» ، فَقالَ : فَريضَةٌ عَلى كُلِّ مُسلِمٍ أن يَقولَ قَبلَ طُلوعِ الشَّمسِ عَشرَ مَرّاتٍ وقَبلَ غُروبِها عَشرَ مَرّاتٍ : لا إلهَ إلاَّ اللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ، لَهُ المُلكُ ولَهُ الحَمدُ ، يُحيي ويُميتُ ، وهُوَ حَيٌّ لا يَموتُ ، بِيَدِهِ الخَيرُ وهُوَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ . قالَ : فَقُلتُ : لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ، لَهُ المُلكُ ولَهُ الحَمدُ ، يُحيي ويُميتُ ، ويُميتُ ويُحيي . فَقالَ : يا هذا ، لا شَكَّ في أنَّ اللّهَ يُحيي ويُميتُ ، ويُميتُ ويُحيي ، ولكِن قُل كَما أقولُ . (4)

.


1- .الفردوس : ج 3 ص 523 ح 5634 ، كنزالعمّال : ج 1 ص 473 ح 2057 .
2- .ثواب الأعمال : ص 199 ح 1 ، الأمالي للصدوق : ص 674 ح 912 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 253 ح 19 .
3- .طه : 130 .
4- .الخصال : ص 452 ح 58 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 250 ح 15 .

ص: 225

ب _ در اوقات شب و كرانه هاى روز

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس هنگام غروب آفتاب ، هفتاد تسبيح بگويد ، همه اعمالش آمرزيده مى شود .

امام على عليه السلام :هر كس زمانى كه شب را مى آغازد ، سه مرتبه بگويد : «پاكا خدا ، آن گاه كه شب را مى آغازيد و آن گاه كه صبح مى كنيد! و ستايش ، از آنِ اوست در آسمان ها و زمين و در شامگاهان و وقتى كه به نيم روز مى رسيد» ، هيچ خيرى را در آن شب از دست نمى دهد ، و همه بدى هاى (گزندهاى) آن شب ، از او دفع مى شود . و هر كس زمانى كه صبح خود را مى آغازد ، چنين بگويد ، هيچ خيرى را در آن روز از دست نمى دهد و همه بدى هاى (گزندهاى) آن روز نيز از او دفع مى شود .

ب _ در اوقات شب و كرانه هاى روزقرآن«پس بر آنچه مى گويند ، شكيبا باش، و پيش از بر آمدن آفتاب و پيش از فرو شدن آن، با ستايش پروردگارت ، [ او را ] تسبيح گوى . و پاره اى از ساعات شب و حوالى روز (1) را به نيايش پرداز، باشد كه خشنود گردى» .

ر . ك : ق : آيه 39 و 40 ، انسان : آيه 25 و 26 .

حديثالخصال_ به نقل از اسماعيل بن فضل _: از امام صادق عليه السلام در باره اين سخن خداوند عز و جلپرسيدم : «و پيش از بر آمدن آفتاب و پيش از فرو شدن آن ، با ستايشِ پروردگارت ، [او را] تسبيح گوى» . فرمود : «بر هر مسلمانى واجب است كه پيش از طلوع آفتاب و نيز پيش از غروب آن ، ده مرتبه بگويد : معبودى جز خدا نيست . يگانه و بى انباز است . پادشاهى و ستايش ، از آنِ اوست . زنده مى كند و مى ميراند ، و خود ، زنده ناميراست . خوبى ، همه در دست اوست و او بر هر چيز ، چيره است » . من گفتم : معبودى جز خدا نيست . يگانه و بى انباز است . پادشاهى و ستايش ، از آنِ اوست . زنده مى كند و مى ميراند ، و مى ميراند و زنده مى كند . (2) فرمود : «اى مرد ! شكّى نيست كه خدا ، زنده مى كند و مى ميرانَد ، و مى ميراند و زنده مى كند ؛ امّا چنان بگو كه من مى گويم» .

.


1- .آيا منظور از دو سوى روز ، قبل از طلوع خورشيد و قبل از غروب آن است ، يا جز اين است؟ سخنان مفسّران درباره آن متفاوت است ، همان گونه كه آنان در باره مراد از «تسبيح» هم اختلاف دارند . تسبيحى كه در آيه آمده ، مطلق است و از جهت لفظى دلالت ندارد كه مراد ، نمازهاى يوميه باشد ، هر چند بسيارى از مفسّران ، اصرار دارند كه مراد از تسبيح ، نماز است . ر . ك : الميزان فى تفسير القرآن : ج 14 ص 235 و تفسير نمونه : ج 13 ص 337 و ديگر تفاسير .
2- .يعنى «مى ميرانَد و زنده مى كند» را من اضافه كردم .

ص: 226

ج _ إِدبارُ النُّجومِالكتاب«وَ اصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ حِينَ تَقُومُ * وَ مِنَ الَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَ إِدْبَ_رَ النُّجُومِ» 1 .

.

ص: 227

ج _ پس از فرو شدن ستارگان

ج _ پس از فرو شدن ستارگانقرآن«و در برابر دستور پروردگارت ، شكيبايى پيشه كن كه تو خود در حمايت مايى ، و هنگامى كه [ از خواب ] بر مى خيزى ، به نيايش پروردگارت تسبيح گوى . و [ نيز ] پاره اى از شب در پىِ فروشدن ستارگان ، تسبيحگوىِ او باش» . 1

.

ص: 228

الحديثالإمام الصادق عليه السلام_ في قَولِهِ تَعالى : « وَ مِنَ الَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَ إِدْبَ_رَ النُّجُومِ» _: هُوَ الوَترُ مِن آخِرِ اللَّيلِ . (1)

د _ الرُّكوعُ وَالسُّجودُتهذيب الأحكام عن عقبة بن عامر الجهني :لَمّا نَزَلَت : «فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ» قالَ لَنا رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : اِجعَلوها في رُكوعِكُم ، فَلَمّا نَزَلَت «فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الأعلى» قالَ لَنا رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : اِجعَلوها في سُجودِكُم . (2)

الكافي عن أبان بن تغلب :دَخَلتُ عَلى أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام وهُوَ يُصَلّي ، فَعَدَدتُ لَهُ في الرُّكوعِ وَالسُّجودِ سِتّينَ تَسبيحَةً . (3)

الكافي عن أبي بكر الحضرمي :قالَ أبو جَعفَرٍ عليه السلام : تَدري أيُّ شَيءٍ حَدُّ الرُّكوعِ وَالسُّجودِ؟ قُلتُ : لا . قالَ : تُسَبِّحُ فِي الرُّكوعِ ثَلاثَ مَرّاتٍ «سُبحانَ رَبِّيَ العَظيمِ وبِحَمدِهِ» ، وفِي السُّجودِ «سُبحانَ رَبِّيَ الأَعلى وبِحَمدِهِ» ثَلاثَ مَرّاتٍ ، فَمَن نَقَصَ واحِدَةً نَقَصَ ثُلثَ صَلاتِهِ ، ومَن نَقَصَ ثِنتَينِ نَقَصَ ثُلثَي صَلاتِهِ ، ومَن لَم يُسَبِّح فَلا صَلاةَ لَهُ . (4)

ه _ أدبارُ السُّجودِالكتاب«فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُ_لُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ الْغُرُوبِ * وَ مِنَ الَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَ أَدْبَ_رَ السُّجُودِ» (5) . (6)

.


1- .دعائم الإسلام : ج 1 ص 204 ، بحار الأنوار : ج 83 ص 134 ح 105 .
2- .تهذيب الأحكام : ج 2 ص 313 ح 1273 ، علل الشرايع : ص 333 ح 6 ؛ سنن ابن ماجة : ج 1 ص 287 ح 887 ، سنن الدارمي : ج 1 ص 318 ح 1280 ، مسند ابن حنبل : ج 6 ص 141 ح 17419 .
3- .الكافي : ج 3 ص 329 ح 2 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 299 ح 1205 ، بحار الأنوار : ج 47 ص 50 ح 80 .
4- .الكافي : ج 3 ص 329 ح 1 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 157 ح 615 ، الاستبصار : ج 1 ص 324 ح 1213 .
5- .ق : 39 و 40 .
6- .قوله : «وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ ...» أمر بتنزيهه تعالى عمّا يقولون مصاحبا للحمد ، ومحصّله إثبات جميل الفعل له ونفي كلّ نقص وشين عنه تعالى ، والتسبيح قبل طلوع الشمس يقبل الانطباق على صلاة الصبح ، والتسبيح قبل الغروب يقبل الانطباق على صلاة العصر أو عليها وعلى صلاة الظهر ... قوله تعالى : « وَ مِنَ الَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَ أَدْبَ_رَ السُّجُودِ» أي : ومن الليل فسبّحه فيه ، ويقبل الانطباق على صلاتي المغرب والعشاء ، قوله تعالى : «وَ أَدْبَ_رَ السُّجُودِ» الأدبار : جمع دبر ؛ وهو ما ينتهي إليه الشيء وبعده ، وكأنّ المراد بأدبار السجود : بعد الصلوات ، فإنّ السجود آخر الركعة من الصلاة فينطبق على التعقيب بعد الصلوات (الميزان في تفسير القرآن : ج 18 ص 360) .

ص: 229

د _ در ركوع و سجود

ه _ در پىِ سجود

حديثامام صادق عليه السلام_ در باره اين سخن خداى متعال : «و [نيز] پاره اى از شب و در پىِ فرو شدن ستارگان ، تسبيحگوىِ او باش» _: مقصود ، تك ركعتِ آخر شب است .

د _ در ركوع و سجودتهذيب الأحكام_ به نقل از عقبة بن عامر جُهَنى _: چون «نام پروردگار بزرگت را به پاكى بستاى» نازل شد ، پيامبر خدا به ما فرمود : «آن را در ركوع خود قرار دهيد . و چون «نام پروردگار برترت را به پاكى بستاى» نازل شد ، پيامبر خدا به ما فرمود : «اين را در سجود خود قرار دهيد» .

الكافى_ به نقل از اَبان بن تَغلِب _: بر امام صادق عليه السلام در آمدم . به نماز ايستاده بود . شمردم . ديدم در ركوع و سجود ، شصت تسبيح گفت .

الكافى_ به نقل از ابو بكر حَضرَمى _: امام باقر عليه السلام فرمود : «مى دانى حدّ ركوع و سجود چيست؟» . گفتم : خير . فرمود : «در ركوع ، سه مرتبه مى گويى : پاكا پروردگار بزرگ من ، و ستايش ، او را! و در سجود نيز سه مرتبه مى گويى : پاكا پروردگار برين من ، و ستايش ، او را! . پس هر كه يكى كم بگويد ، يك سومِ نمازش را كم كرده است، و هر كه دو تا را كم بگويد ، دو سومِ نمازش را كم كرده است ، و هر كه اصلاً تسبيح نگويد ، او را نمازى نيست» .

ه _ در پىِ سجودقرآن«و بر آنچه مى گويند ، شكيبايى كن، و پيش از بر آمدن آفتاب و پيش از فرو شدن آن ، به ستايش پروردگارت ، [او را] تسبيح گوى . و پاره اى از شب و به دنبال سجود [ به صورت تعقيب و نافله ] ، او را تسبيح گوى» . 1

.

ص: 230

الحديثالإمام عليّ عليه السلام_ لَمّا سُئِلَ عَن قَولِ اللّهِ عز و جل : «وَ أَدْبَ_رَ السُّجُودِ» _: هِيَ السُّنَّةُ بَعدَ صَلاةِ المَغرِبِ ، ولا تَدَعها فِي سَفَرٍ ولا حَضَرٍ . (1)

و _ عِندَ القِيامِ مِنَ المَجلِسِالمستدرك على الصحيحين عن عائشة :ما كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقومُ مِن مَجلِسٍ إلّا قالَ : سُبحانَكَ اللّهُمَّ رَبّي وبِحَمدِكَ ، لا إلهَ إلّا أنتَ ، أستَغفِرُكَ وأتوبُ إلَيكَ . فَقُلتُ لَهُ : يا رَسولَ اللّهِ ما أكثَرَ ما تَقولُ هؤُلاءِ الكَلِماتِ إذا قُمتَ! قالَ : لا يَقولُهُنَّ مِن أحَدٍ حينَ يَقومُ مِن مَجلِسِهِ ، إلّا غُفِرَ لَهُ ما كانَ مِنهُ في ذلِكَ المَجلِسِ . (2)

الإمام الباقر عليه السلام :من أرادَ أن يَكتالَ بِالمِكيالِ الأَوفى ، فَليَقُل إذا أرادَ أن يَقومَ مِن مَجلِسِهِ : سُبحانَ رَبِّكَ رَبِّ العِزَّةِ عَمّا يَصِفونَ ، وسَلامٌ عَلَى المُرسَلينَ ، وَالحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ . (3)

.


1- .دعائم الإسلام : ج 1 ص 209 ، بحار الأنوار : ج 87 ص 87 ح 1 .
2- .المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 674 ح 1827 ، كنزالعمّال : ج 7 ص 153 ح 18479 .
3- .الكافي : ج 2 ص 496 ح 3 ، بحار الأنوار : ج 75 ص 468 ح 20 .

ص: 231

و _ هنگام برخاستن از مجلس

حديثامام على عليه السلام_ در پاسخ پرسش از اين سخن خداوند عز و جل : «و در پىِ سجود» _: اين [تسبيح گفتن پس از سجود] ، بعد از نماز مغرب ، سنّت است ، و آن را در سفر و غير سفر ، ترك مكن .

و _ هنگام برخاستن از مجلسالمستدرك على الصحيحين_ به نقل از عايشه _: پيامبر خدا ، از هيچ مجلسى بر نمى خاست ، مگر آن كه مى گفت : «پاكا تو _ اى خداوند و اى پروردگار من _ و ستايش ، تو را! معبودى جز تو نيست . از تو آمرزش مى طلبم و به درگاهت توبه مى آورم» . من به ايشان گفتم : اى پيامبر خدا ! چه بسيار اين كلمات را هنگام برخاستن از جا مى گويى! فرمود : «هر كس هنگامى كه از جايش بر مى خيزد ، اين كلمات را بگويد ، هر خطايى كه از او در آن مجلس سر زده است ، آمرزيده مى شود» .

امام باقر عليه السلام :هر كه مى خواهد كه با پيمانه پُر [مزد] بگيرد ، هر گاه خواست از جاى خود بلند شود ، بگويد : «پاكا پروردگار تو ، پروردگار عزّت ، از آنچه در وصف او مى گويند ! و درود بر فرستادگان [الهى] ! و ستايش ، خداى را كه پروردگار جهانيان است» .

.

ص: 232

ز _ عِندَ الهُبوطِ فِي السَّفَرِالإمام الصادق عليه السلام :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله في سَفَرِهِ إذا هَبَطَ سَبَّحَ ، وإذا صَعِدَ كَبَّرَ . (1)

ح _ عِندَ دُخولِ السّوقِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :السّوقُ دارُ سَهوٍ وغَفلَةٍ ، فَمَن سَبَّحَ فيها تَسبيحَةً كَتَبَ اللّهُ لَهُ بِها ألفَ ألفِ حَسَنَةٍ ، ومَن قالَ : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» كانَ في جِوارِ اللّهِ حَتّى يُمسِيَ . (2)

ط _ عِندَ سِماعِ الرَّعدِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا سَمِعتُمُ الرَّعدَ فَسَبِّحوا ولا تُكَبِّروا . (3)

الإمام عليّ عليه السلام_ كانَ إذا سَمِعَ الرَّعدَ قالَ _: سُبحانَ مَن سَبَّحتَ لَهُ . (4)

تفسير العيّاشي عن يونس بن عبد الرحمن عن داوود :كُنّا عِندَهُ[ عليه السلام ] فَارتَعَدَتِ السَّماءُ فَقالَ هُوَ : سُبحانَ مَن يُسَبِّحُ لَهُ الرَّعدُ بِحَمدِهِ ، وَالمَلائِكَةُ مِن خيفَتِهِ (5) . (6)

3 / 6التَّسبيحاتُ الأربَعَةُالف _ الحَثُّ عَلَى التَّسبيحاتِالمعجم الكبير عن عمران بن الحصين :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : أما يَستَطيعُ أحَدُكُم أن يَعمَلَ كُلَّ يَومٍ مِثلَ اُحُدٍ عَمَلاً؟ قالوا : يا رَسولَ اللّهِ ، ومَن يَستَطيعُ أن يَعمَلَ كُلَّ يَومٍ مِثلَ اُحُدٍ عَمَلاً؟! قالَ : كُلُّكُم يَستَطيعُهُ . قالوا : يا رَسولَ اللّهِ ، ماذا؟ قالَ : «سُبحانَ اللّهِ» أعظَمُ مِن اُحُدٍ ، و«لا إلهَ إلَا اللّهُ» أعظَمُ مِن اُحُدٍ ، و«الحَمدُ للّهِِ» أعظَمُ مِن اُحُدٍ ، و«اللّهُ أكبَرُ» أعظَمُ مِن اُحُدٍ . (7)

.


1- .الكافي : ج 4 ص 287 ح 2 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 273 ح 2420 .
2- .الفردوس : ج 2 ص 344 ح 3557 ، كنزالعمّال : ج 4 ص 28 ح 9330 .
3- .كنزالعمّال : ج 6 ص 156 ح 15208 نقلاً عن أبي داوود في مراسيله .
4- .كنزالعمّال : ج 6 ص 170 ح 15238 نقلاً عن ابن جرير .
5- .تضمين للآية 13 من سورة الرّعد .
6- .تفسير العيّاشي : ج 2 ص 207 ح 22 ، بحار الأنوار : ج 95 ص 348 ح 4 .
7- .المعجم الكبير : ج 18 ص 175 ح 398 ، كنزالعمّال : ج 1 ص 470 ح 2046 .

ص: 233

ز _ هنگام پايين رفتن از سرازيرى

ح _ هنگام در آمدن به بازار

ط _ هنگام شنيدن رعد

3 / 6 تسبيحات چهارگانه

الف _ تشويق به گفتن تسبيحات چهارگانه

ز _ هنگام پايين رفتن از سرازيرىامام صادق عليه السلام :پيامبر خدا ، در سفرش هرگاه از سرازيرى پايين مى رفت ، تسبيح مى گفت و هر گاه بر بلندى بالا مى رفت ، تكبير مى گفت .

ح _ هنگام در آمدن به بازارپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بازار ، سراى فراموشى و غفلت است . پس ، هر كه در آن يك تسبيح بگويد ، خداوند در برابر آن ، برايش هزار هزار ثواب مى نويسد ، و هر كه بگويد : «هيچ توش و توانى نيست ، مگر به يارى خدا» ، تا شب در پناه خداوند خواهد بود .

ط _ هنگام شنيدن رعدپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه صداى رعد شنيديد ، تسبيح بگوييد و تكبير نگوييد .

امام على عليه السلام_ هر گاه صداى رعد مى شنيد ، مى گفت _: پاكا آن كه تو [اى رعد] او را به پاكى ستودى !

تفسير العيّاشى_ به نقل از يونس بن عبد الرحمان ، از داوود _: نزد ايشان (امام صادق عليه السلام ) نشسته بوديم كه آسمان ، غُرّش كرد . فرمود : «پاكا آن خدايى كه رعد و فرشتگان ، از ترس او ، تسبيح و ستايشش مى كنند!» . (1)

3 / 6تسبيحات چهارگانهالف _ تشويق به گفتن تسبيحات چهارگانهالمعجم الكبير_ به نقل از عمران بن حصين _: پيامبر خدا فرمود : «آيا هر يك از شما نمى تواند هر روز ، عملى به بزرگى [كوه] اُحُد انجام دهد؟» . گفتند : اى پيامبر خدا ! چه كسى مى تواند هر روز عملى به اندازه اُحُد انجام دهد؟! فرمود : «همه شما مى توانيد» . گفتند : چگونه ، اى پيامبر خدا ؟! فرمود : « پاكا خدا! ، بزرگ تر از اُحُد است . معبودى جز خدا نيست ، بزرگ تر از اُحُد است . ستايش ، خداى را ، بزرگ تر از اُحُد است ، و خدا بزرگ تر است ، بزرگ تر از اُحُد است .

.


1- .مضمون آيه 13 از سوره رعد است .

ص: 234

سنن الترمذي عن أبي هريرة :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : إذا مَرَرتُم بِرِياضِ الجَنَّةِ فَارتَعُوا . (1) قُلتُ : يا رَسولَ اللّهِ وما رِياضُ الجَنَّةِ؟ قالَ : المَساجِدُ . قُلتُ : ومَا الرَّتعُ يا رَسولَ اللّهِ؟ قالَ : سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ . (2)

الإمام العسكريّ عليه السلام :يَجِبُ (3) عَلَى المُسافِرِ أن يَقولَ في دُبُرِ كُلِّ صَلاةٍ يُقَصِّرُ فِيها : «سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، واللّهُ أكبَرُ» ثَلاثينَ مَرَّةً ؛ لِتَمامِ الصَّلاةِ . (4)

ب _ فَضلُ التَّسبيحاتِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أفضَلُ الكَلامِ أربَعٌ : سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، واللّهُ أكبَرُ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :ما سَبَّحتُ ولا سَبَّحَ الأَنبِياءُ قَبلي بِأَفضَلَ مِن : سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ . (6)

.


1- .الرَّتْع : التنعُّم. أراد برياض الجنّة ذكر اللّه ، وشبّه الخوض فيه بالرتع في الخِصْب (النهاية : ج 2 ص 194) .
2- .سنن الترمذي : ج 5 ص 532 ح 3509 ، كنزالعمّال : ج 7 ص 651 ح 20739 .
3- .قوله : «يجب» يريد به شدّة الاستحباب (المعتبر : ج 2 ص 484) .
4- .تهذيب الأحكام : ج 3 ص 230 ح 594 .
5- .صحيح البخاري : ج 6 ص 2459 ح 6302 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1253 ح 3811 .
6- .الفردوس : ج 4 ص 70 ح 6219 ، كنزالعمّال : ج 1 ص 464 ح 2015 .

ص: 235

ب _ فضيلت تسبيحات چهارگانه

سنن الترمذى_ به نقل از ابو هريره _: پيامبر خدا فرمود : «چون بر باغ هاى بهشت گذشتيد ، بچريد» . گفتم : اى پيامبر خدا ! باغ هاى بهشت كدام اند ؟ فرمود : «مسجدها» . گفتم : چريدن چيست ، اى پيامبر خدا؟ فرمود : «[گفتنِ] پاكا خدا ، و ستايشْ خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا ، بزرگ تر است» .

امام عسكرى عليه السلام :بر مسافر است (1) كه در پىِ هر نمازى كه شكسته مى خوانَد ، براى آن كه نماز كامل شود ، سى مرتبه بگويد : «پاكا خدا ، و ستايشْ خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا ، بزرگ تر است» .

ب _ فضيلت تسبيحات چهارگانهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :برترين سخنان ، اين چهار كلمه است : «پاكا خدا ، و ستايشْ خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا بزرگ تر است» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نه من و نه پيامبرانِ پيش از من ، خداوند را به تسبيحى برتر از «پاكا خدا ، و ستايشْ خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا بزرگ تر است» ، تسبيح نگفته ايم.

.


1- .يعنى مستحبّ مؤكّد است .

ص: 236

عنه صلى الله عليه و آله :لَأَن أقولَ : «سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ» أحَبُّ إلَيَّ مِمّا طَلَعَت عَلَيهِ الشَّمسُ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :خَمسٌ ما أثقَلَهُنَّ فِي الميزانِ : سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ ، وَالوَلَدُ الصّالِحُ يُتَوَفّى لِمُسلِمٍ فَيَصبِرُ ويَحتَسِبُ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ : «سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» قالَ اللّهٌ : أسلَمَ عَبدي وَاستَسلَمَ . (3)

علل الشرايع :رُوِيَ عَنِ الصّادِقِ عليه السلام أنَّهُ سُئِلَ : لِمَ سُمِّيَتِ الكَعبَةُ كَعبَةً؟ قالَ : لِأَنَّها مُرَبَّعَةٌ . فَقيلَ لَهُ : وَلِمَ صارَت مُرَبَّعَةً؟ قال : لِأَنَّها بِحِذاءِ البَيتِ المَعمورِ وهُوَ مُرَبَّعٌ . فَقيلَ لَهُ : وَلِمَ صارَ البَيتُ المَعمورُ مُرَبَّعا؟ قالَ : لِأَنَّهُ بِحِذاءِ العَرشِ وهُوَ مُرَبَّعٌ . فَقِيلَ لَهُ : وَلِمَ صارَ العَرشُ مُرَبَّعا؟ قالَ : لِأَنَّ الكَلِماتِ الَّتي بُنِيَ عَلَيها الإِسلامُ أربَعٌ ، وهِيَ : سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ . (4)

ج _ بَرَكاتُ التَّسبيحاتِسنن ابن ماجة عن أبي الدرداء :قالَ لي رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : عَلَيكَ بِ «سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ» فَإِنَّها _ يَعني _ يَحطُطنَ الخَطايا كَما تَحُطُّ الشَّجَرَةُ وَرَقَها . (5)

.


1- .صحيح مسلم : ج 4 ص 2072 ح 32 ، سنن الترمذي : ج 5 ص 578 ح 3597 .
2- .الخصال : ص 267 ح 1 ؛ مسند ابن حنبل : ج 5 ص 320 ح 15662 .
3- .المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 681 ح 1850 ، كنزالعمّال : ج 1 ص 468 ح 2036 .
4- .علل الشرايع : ص 398 ح 2 ، بحار الأنوار : ج 58 ص 5 ح 2 .
5- .سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1253 ح 3813 ، كنزالعمّال : ج 1 ص 462 ح 2004 وفيه «فإنَّهُنَّ» بدل «فإنَّها يعني» .

ص: 237

ج _ بركات تسبيحات چهارگانه

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :گفتن «پاكا خدا ، و ستايشْ خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا بزرگ تر است» ، نزد من محبوب تر از تمام آن چيزى است كه خورشيد بر آن طلوع مى كند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پنج چيز است كه در ترازو[ى اعمال] بسى سنگينى مى كند : پاكا خدا ، و ستايشْ خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا بزرگ تر است ، و فرزند شايسته اى كه از مسلمانى بميرد و او شكيب ورزد و در راه خدا حساب كند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس بگويد : «پاكا خدا ، و ستايشْ خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا بزرگ تر است ، و هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خدا» ، خداوند مى فرمايد : «بنده ام تسليم شد و گردن نهاد» .

علل الشرائع :روايت شده است كه از امام صادق عليه السلام سؤال شد : چرا كعبه را كعبه ناميده اند؟ فرمود : «چون چهارگوش است» . گفته شد : چرا چهارگوش ساخته شده است؟ فرمود : «چون رو به روى بيت المعمور است و بيت المعمور ، چهارگوش است» . گفته شد : چرا بيت المعمور ، چهارگوش شده است ؟ فرمود : «چون كلماتى كه اسلام بر آنها بنا شده ، چهار تاست و آنها عبارت اند از : پاكا خدا ، و ستايشْ خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا بزرگ تر است » .

ج _ بركات تسبيحات چهارگانهسنن ابن ماجة_ به نقل از ابو درداء _: پيامبر خدا به من فرمود : «بر تو باد گفتنِ پاكا خدا ، و ستايشْ خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا بزرگ تر است ؛ زيرا اينها گناهان را مى ريزند ، آن سان كه برگ هاى درخت مى ريزند» .

.

ص: 238

الإمام الباقر عليه السلام :مَرَّ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله بِرَجُلٍ يَغرِسُ غَرسا في حائِطٍ لَهُ ، فَوَقَفَ لَهُ وقالَ : ألا أدُلُّكَ عَلى غَرسٍ أثبَتَ أصلاً ، وأسرَعَ إيناعا ، وأطيَبَ ثَمَرا وأبقى؟ قالَ : بَلى ، فَدُلَّني يا رَسولَ اللّهِ ! فَقالَ : إذا أصبَحتَ وأمسيَتَ فَقُل : «سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ» فَإِنَّ لَكَ إن قُلتَهُ بِكُلِّ تَسبيحَةٍ عَشرَ شَجَراتٍ فِي الجَنَّةِ مِن أنواعِ الفاكِهَةِ ، وهُنَّ مِنَ الباقِياتِ الصّالِحاتِ . (1)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لَمّا اُسرِيَ بي إلَى السَّماءِ ، دَخَلَتُ الجَنَّةَ فَرَأَيتُ فيها قِيعانا يَقَقا (2) مِن مِسكٍ ، ورَأَيتُ فيها مَلائِكَةً يَبنونَ لَبِنَةً مِن ذَهَبٍ ولَبِنَةً مِن فِضَّةٍ ورُبَّما أمسَكوا . فَقُلتُ لَهُم : ما لَكُم رُبَّما بَنَيتُم ورُبَّما أمسَكتُم؟ قالوا : حَتّى تَأتِيَنَا النَّفَقَةُ . قُلتُ : وما نَفَقَتُكُم؟ قالوا : قَولُ المُؤمِنِ : «سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ» ؛ فَإِذا قالَهُنَّ بَنَينا ، وإذا سَكَتَ وأمسَكَ أمسَكنا . (3)

د _ بَقاءُ التَّسبيحاتِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أكثِروا مِن قَولِ : «سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ »؛ فَإِنَّهُنَّ يَأتينَ يَومَ القِيامَةِ لَهُنَّ مُقَدَّماتٌ ومُؤَخَّراتٌ ومُعَقِّباتٌ ، وهُنَّ الباقِياتُ الصّالِحاتُ . (4)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 506 ح 4 ، المحاسن : ج 1 ص 107 ح 92 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 257 ح 27 .
2- .اليَقَقُ : المتناهي في البياض (النهاية : ج 5 ص 299) .
3- .الأمالي للطوسي : ص 474 ح 1035 ، تفسير القمّي : ج 2 ص 53 وج 1 ص 21 .
4- .ثواب الأعمال : ص 23 ح 1 وص 26 ح 2 ؛ شُعب الإيمان : ج 1 ص 426 ح 607 نحوه .

ص: 239

د _ ماندگارىِ تسبيحات چهارگانه

امام باقر عليه السلام :پيامبر خدا بر مردى كه در بوستانش مشغول نهالكارى بود ، گذشت . ايستاد و فرمود : «آيا تو را به نهالى ره نمون نشوم كه ريشه اش استوارتر است و زودتر به بار مى نشيند و ميوه اش خوش تر و ماندگارتر است؟» . مرد گفت : چرا ، راه نمايى ام كن ، اى پيامبر خدا! پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «چون صبح و شب خود را آغاز كردى ، بگو : پاكا خدا ، و ستايشْ خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا بزرگ تر است ؛ چرا كه اگر اينها را بگويى ، براى هر تسبيحى ، ده درخت از انواع ميوه ها در بهشت برايت خواهد بود ، و اينها كارهاى نيكِ ماندگارند» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :شبى كه به معراج برده شدم ، به بهشت در آمدم و در آن ، دشت هايى بسيار سپيد از مُشك ديدم ، و در آن دشت ها فرشتگانى را ديدم كه خشتى از زر و خشتى از سيم بر هم مى نهند ، و گاه دست از كار مى كِشند . به آنان گفتم : «از چه رو ، گاه مى سازيد و گاه مى ايستيد؟» . گفتند : تا اين كه هزينه به ما برسد . گفتم : «هزينه تان چيست؟» . گفتند : اين سخن مؤمن : «پاكا خدا ، و ستايشْ خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا بزرگ تر است» . هر گاه اينها را بگويد ، ما مشغول ساختن مى شويم ، و چون ساكت شود و از گفتنْ باز ايستد ، ما نيز [از ساختن] باز مى ايستيم .

د _ ماندگارىِ تسبيحات چهارگانهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :جمله «پاكا خدا ، و ستايشْ خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا بزرگ تر است» را بسيار بگوييد ؛ زيرا در روز قيامت ، اين كلمات [چونان لشكرى] با مقدّمه و مؤخّره و دنباله مى آيند ؛ و اينها ماندگارهاى نيك اند .

.

ص: 240

الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله قالَ لِأَصحابِهِ ذاتَ يَومٍ : أرَأَيتُم لَو جَمَعتُم ما عِندَكُم مِنَ الثِّيابِ وَالآنِيَةِ ، ثُمَّ وَضَعتُم بَعضَهُ عَلى بَعضٍ أكُنتُم تَرَونَهُ يَبلُغُ (1) السَّماءَ؟ قالوا : لا يا رَسولَ اللّهِ ، قالَ : ألا أدُلُّكُم عَلى شَيءٍ أصلُهُ فِي الأَرضِ وفَرعُهُ فِي السَّماءِ ؟ قالوا : بَلى يا رَسولَ اللّهِ! قالَ : يَقولُ أحَدُكُم إذا فَرَغَ مِن صَلاتِهِ الفَريضَةِ : «سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ» ثَلاثينَ مَرَّةً ؛ فَإِنَّ أصلَهُنَّ فِي الأَرضِ وفَرعَهُنَّ فِي السَّماءِ ، وهُنَّ يَدفَعنَ الهَدمَ ، وَالحَرقَ ، وَالغَرَقَ ، وَالتَّرَدِّيَ فِي البِئرِ ، وأكلَ السَّبُعِ ، ومِيتَةَ السَّوءِ ، وَالبَلِيَّةَ الَّتي تَنزِلُ مِنَ السَّماءِ عَلَى العَبدِ في ذلِكَ اليَومِ ، وهُنَّ الباقِياتُ . (2)

3 / 7تَسبيحُ فاطِمَةَالف _ فَضلُ تَسبيحِ فاطِمَةَ عليهاالسلامالإمام الباقر عليه السلام :ما عُبِدَ اللّهُ بِشَيءٍ مِنَ التَّحميدِ أفضَلَ مِن تَسبيحِ فاطِمَةَ عليهاالسلام ، ولَو كانَ شَيءٌ أفضَلَ مِنهُ لَنَحَلَهُ (3) رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله فاطِمَةَ عليهاالسلام . (4)

الإمام الصادق عليه السلام_ لِأَبي هارونَ المَكفوفِ _: يا أبا هارونَ ، إنّا نَأمُرُ صِبيانَنا بِتَسبيحِ فاطِمَةَ عليهاالسلام كَما نَأمُرُهُم بِالصَّلاةِ ، فَالزَمهُ ؛ فَإِنَّهُ لَم يَلزَمهُ عَبدٌ فَشَقِيَ . (5)

.


1- .في المصدر : «تبلغ» ، والتصويب من المصادر الاُخرى .
2- .ثواب الأعمال : ص 26 ح 3 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 107 ح 406 نحوه .
3- .نَحَلْته : أعطيته شيئا من غير عِوَض بِطِيب نَفْس (المصباح المنير : ص 595) .
4- .الكافي : ج 3 ص 343 ح 14 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 105 ح 398 ، بحار الأنوار : ج 43 ص 64 ح 56 .
5- .الكافي : ج 3 ص 343 ح 13 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 105 ح 397 ، ثواب الأعمال : ص 196 ح 1 .

ص: 241

3 / 7 تسبيحات فاطمه عليهاالسلام

الف _ فضيلت تسبيحات فاطمه عليهاالسلام

امام صادق عليه السلام :پيامبر خدا ، روزى به يارانش فرمود : «به نظر شما ، اگر آنچه از پوشاك و ظروف داريد ، گِرد آوريد و سپس هر يك از آنها را بر روى ديگرى بگذاريد ، آيا فكر مى كنيد به آسمان برسد؟» . گفتند : خير ، اى پيامبر خدا ! فرمود : «آيا شما را به چيزى ره نمون نشوم كه ريشه اش در زمين و شاخسارش در آسمان است؟» . گفتند : چرا ، اى پيامبر خدا! فرمود : «هر يك از شما پس از به جا آوردن نماز واجبش ، سى مرتبه بگويد : پاكا خدا ، و ستايشْ خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا بزرگ تر است . ريشه اينها در زمين و شاخسارشان در آسمان است . اينها از رفتن زيرِ آوار ، و سوخته شدن ، و غرق شدن ، و افتادن در چاه ، و طعمه درنده شدن ، و مرگ دل خراش ، و بلايى كه در آن روز از آسمان بر بنده نازل مى شود ، جلوگيرى مى كنند . اينها همان ماندگارهايند» .

3 / 7تسبيحات فاطمهالف _ فضيلت تسبيحات فاطمه عليهاالسلامامام باقر عليه السلام :خداوند به ستايشى برتر از تسبيح فاطمه عليهاالسلام عبادت نشده است ، و اگر چيزى برتر از آن وجود داشت ، بى گمان ، پيامبر خدا آن را به فاطمه عليهاالسلامپيشكش مى كرد .

امام صادق عليه السلام_ به ابو هارون مكفوف _: اى ابو هارون ! ما كودكان خود را ، همچنان كه به خواندن نماز فرمان مى دهيم ، به خواندن تسبيحات فاطمه عليهاالسلامفرمان مى دهيم . پس به آن ، چنگ در زن ؛ زيرا هر بنده اى به آن چنگ زند ، بدبخت نمى شود .

.

ص: 242

عنه عليه السلام :تَسبيحُ فاطِمَةَ عليهاالسلام مِن ذِكرِ اللّهِ الكَثيرِ الَّذي قالَ اللّهُ عز و جل: «فَاذْكُرُونِى أَذْكُرْكُمْ» (1) . (2)

عنه عليه السلام :مَن سَبَّحَ تَسبيحَ فاطِمَةَ عليهاالسلام في دُبُرِ المَكتوبَةِ مِن قَبلِ أن يَبسُطَ رِجلَيهِ ، أوجَبَ اللّهُ لَهُ الجَنَّةَ . (3)

عنه عليه السلام :مَن سَبَّحَ اللّهَ في دُبُرِ الفَريضَةِ تَسبيحَ فاطِمَةَ الزَّهراءِ عليهاالسلام المِئَةَ مَرَّةٍ ، وأتبَعَها بِ «لا إلهَ إلَا اللّهُ» غَفَرَ اللّهُ لَهُ . (4)

عنه عليه السلام :تَسبيحُ فاطِمَةَ عليهاالسلام في كُلِّ يَومٍ في دُبُرِ كُلِّ صَلاةٍ ، أحَبُّ إلَيَّ مِن صَلاةِ ألفِ رَكعَةٍ في كُلِّ يَومٍ . (5)

راجع : ص 48 (من يعدّ كثير الذكر) .

ب _ بَدءُ تَشريعِهِالإمام عليّ عليه السلام_ لِرَجُلٍ مِن بَني سَعدٍ _: ألا اُحَدِّثُكَ عَنِّي وعَن فاطِمَةَ الزَّهراءِ عليهاالسلام؟ إنَّها كانَت عِندي فَاستَقَت بِالقِربَةِ حَتّى أثَّرَ في صَدرِها ، وطَحَنَت بِالرَّحى حَتّى مَجَلَت يَداها ، وكَسَحَتِ البَيتَ حَتَّى اغبَرَّت ثِيابُها ، وأوقَدَت تَحتَ القِدرِ حَتّى دَكِنَت (6) ثِيابُها ، فَأَصابَها مِن ذلِكَ ضُرٌّ شَديدٌ . فَقُلتُ لَها : لَو أتَيتِ أباكِ فَسَأَلتِهِ خادِما يَكفيكِ حَرَّ (7) ما أنتِ فيهِ مِن هذَا العَمَلِ . فَأَتَتِ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله فَوَجَدَت عِندَهُ حُدّاثا (8) فَاستَحيَت فَانصَرَفَت ، فَعَلِمَ صلى الله عليه و آله أنَّها قَد جاءَت لِحاجَةٍ ، فَغَدا عَلَينا . . . ثُمَّ قالَ : يا فاطِمَةُ ما كانَت حاجَتُكِ أمسِ عِندَ مُحَمَّدٍ؟... فَقُلتُ : أنَا وَاللّهِ اُخبِرُك يا رَسولَ اللّهِ ، إنَّهَا استَقَت بِالقِرَبةِ حَتّى أَثَّرَ في صَدرِها ، وجَرَّت بِالرَّحى حَتّى مَجَلَت يَداها ، وكَسَحَتِ البَيتَ حَتَّى اغبَرَّت ثِيابُها ، وأوقَدَت تَحتَ القِدرِ حَتّى دَكِنَت ثِيابُها ، فَقُلتُ لَها : لَو أتَيتِ أباكِ فَسَأَلتِهِ خادِما يَكفيكِ حَرَّ ما أنتَ فِيهِ مِن هذَا العَمَلِ! قالَ : أفَلا اُعَلِّمُكُما ما هُوَ خَيرٌ لَكُما مِنَ الخادِمِ؟ إذا أخَذتُما مَنامَكُما فَكَبِّرا أربَعا وثَلاثينَ تَكبِيرَةً ، وسَبِّحا ثَلاثا وثَلاثينَ تَسبيحَةً ، وَاحمَدا ثَلاثا وثَلاثينَ تَحميدَةً . (9)

.


1- .البقرة : 152.
2- .معاني الأخبار : ص 194 ح 5 ، تفسير العيّاشي : ج 1 ص 67 ح 122 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 155 ح 19 .
3- .فلاح السائل : ص 297 ح 194 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 332 ح 13 .
4- .الكافي : ج 3 ص 342 ح 7 ، المحاسن : ج 1 ص 106 ح 87 وزاد فيه «قبل أن يثني رجليه» بعد «الفريضة» .
5- .الكافي : ج 3 ص 343 ح 15 ، ثواب الأعمال : ص 196 ح 3 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 331 ح 9 .
6- .دَكِنَ الثوبُ : إذا اتّسخ واغبرّ لَونُه (النهاية : ج 2 ص 128 «دكن») .
7- .الحارّ مِن العَمَل : شاقُّه وشديده (القاموس المحيط : ج 2 ص 8) .
8- .حدّاثا : أي جماعة يتحدّثون ، وهو جمع على غير قياس (النهاية : ج 1 ص 350 ) .
9- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 320 ح 947 ؛ سنن أبي داوود : ج 3 ص 150 ح 2988 .

ص: 243

ب _ آغاز تشريع تسبيحات فاطمه عليهاالسلام

امام صادق عليه السلام :تسبيح فاطمه عليهاالسلام از جمله ياد بسيار خداست كه خداوند عز و جلفرموده : «مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم» .

امام صادق عليه السلام :هر كس پس از اتمام نماز واجب ، پيش از آن كه پاهايش را بگشايد [و از حالت دو زانو خارج شود] ، تسبيحات فاطمه عليهاالسلام را بگويد ، خداوند ، بهشت را بر او واجب مى گرداند .

امام صادق عليه السلام :هر كس در تعقيبات نماز واجب ، صد مرتبه تسبيحات فاطمه زهرا عليهاالسلامرا بخواند و در پى آن ، «لا إله إلّا اللّه » بگويد ، خداوندْ او را مى آمرزد .

امام صادق عليه السلام :گفتن تسبيحات فاطمه عليهاالسلام در هر روز پس از هر نمازى ، نزد من محبوب تر از خواندن هزار ركعت نماز در هر روز است .

ر . ك : ص 49 (كسانى كه بسيار يادكننده خدا به شماره مى آيند) .

ب _ آغاز تشريع تسبيحات فاطمه عليهاالسلامامام على عليه السلام_ به مردى از بنى سعد _: آيا از خودم و از فاطمه زهرا برايت نگويم؟ زمانى كه فاطمه عليهاالسلام در خانه من بود ، آن قدر با مشكْ آب كشيد كه بر سينه اش رد انداخت ، و چندان دستاس كرد كه دستانش تاول زد ، و از بس خانه را جارو كرد ، جامه هايش گردآلود شده بود ، و چندان ديگدان برافروخت كه لباس هايش سياه شده بود . و از اين كارها رنج و گزند شديدى به او رسيد . من به او گفتم : كاش نزد پدر خويش شوى و از او خدمتكارى بخواهى تا از رنج اين همه كار بياسايى ! او نزد پيامبر صلى الله عليه و آله رفت . ديد عدّه اى خدمت ايشان نشسته اند و گفتگو مى كنند . شرم كرد و برگشت . پيامبر صلى الله عليه و آله دانست كه او براى كارى آمده است . صبح روز بعد ، نزد ما آمد ... . سپس فرمود : «اى فاطمه ! ديروز تو را با محمّد چه كار بود؟» . من گفتم : اى پيامبر خدا ! من به شما مى گويم . او از بس با مشكْ آب كشيده ، بر سينه اش رد انداخته است و از بس دستاسْ چرخانده ، دستانش تاول زده است و از بس خانه جارو كرده ، جامه هايش گردآلود گشته و از بس زير ديگْ آتش افروخته ، جامه هايش سياه شده است . من به او گفتم : كاش نزد پدر خويش شَوى و از او خدمتكارى بخواهى تا از رنج اين همه كار ، بياسايى! پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «مى خواهيد چيزى به شما بياموزم كه از خدمتكار برايتان بهتر است؟ هر گاه به بستر خواب رفتيد ، سى و چهار اللّه أكبر بگوييد و سى و سه سبحان اللّه و سى و سه الحمد للّه » .

.

ص: 244

ج _ كَيفِيَّتُهُالكافي عن محمّد بن عذافر :دَخَلتُ مَعَ أبي عَلى أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام ، فَسَأَلَهُ أبي عَن تَسبيحِ فاطِمَةَ عليهاالسلام . فَقالَ : «اللّهُ أكبَرُ» حَتّى أحصاها أربَعا وثَلاثينَ مَرَّةً ، ثُمَّ قالَ : «الحَمدُ للّهِِ» حَتّى بَلَغَ سَبعا وسِتِّينَ ، ثُمَّ قالَ : «سُبحانَ اللّهِ» حَتّى بَلَغَ مِئَةً ، يُحصيها بِيَدِهِ جُملَةً واحِدَةً . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :في تَسبيحِ فاطِمَةَ صَلَّى اللّهُ عَلَيها ، يُبدَأُ بِالتَّكبيرِ أربَعا وثَلاثينَ ، ثُمَّ التَّحميدِ ثَلاثا وثَلاثينَ ، ثُمَّ التَّسبيحِ ثَلاثا وثَلاثينَ . (2)

.


1- .الكافي : ج 3 ص 342 ح 8 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 105 ح 400 ، المحاسن : ج 1 ص 106 ح 88 .
2- .الكافي : ج 3 ص 342 ح 9 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 106 ح 401 وليس فيه «في تسبيح فاطمة عليهاالسلام» .

ص: 245

ج _ چگونگى تسبيحات فاطمه عليهاالسلام

ج _ چگونگى تسبيحات فاطمه عليهاالسلامالكافى_ به نقل از محمّد بن عذافر _: با پدرم خدمت امام صادق عليه السلام رسيديم . پدرم از ايشان در باره تسبيحات فاطمه عليهاالسلام پرسيد . فرمود : «اللّه أكبر» و سى و چهار مرتبه آن را گفت . سپس فرمود : «الحمد للّه » تا رسيد به شصت و هفت مرتبه . سپس فرمود : «سبحان اللّه » تا به صد رسيد ، و اينها را با دستش يكى يكى مى شمرد .

امام صادق عليه السلام_ در باره تسبيحات فاطمه عليهاالسلام _: با سى و چهار «اللّه أكبر» آغاز مى شود ، سپس سى و سه «الحمد للّه » گفته مى شود ، و بعد ، سى و سه «سبحان اللّه » .

.

ص: 246

الكافي :عَن مُحَمَّدِ بنِ جَعفَرٍ عَمَّن ذَكَرَهُ عَن أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام أنَّهُ كانَ يُسَبِّحُ تَسبيحَ فاطِمَةَ صَلَّى اللّهُ عَلَيها ، فَيَصِلُهُ ولا يَقطَعُهُ . (1)

3 / 8تَسبيحُ المَوجوداتِالف _ ما يَدُلُّ عَلى تَسبيحِ المَلائِكَةِالكتاب«وَ تَرَى الْمَلَ_ئِكَةَ حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ» . (2)

«تَكَادُ السَّمَ_وَ تُ يَتَفَطَّرْنَ مِن فَوْقِهِنَّ وَالْمَلَ_ئِكَةُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِمَن فِى الْأَرْضِ أَلَا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» . (3)

راجع : فصّلت : 38 ، الأعراف : 206 ، الأنبياء : 19 و 20 ، الصافّات : 165 و 166 .

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :رَبُّنا تَبارَكَ وتَعالَى اسمُهُ إذا قَضى أمرا سَبَّحَ حَمَلَةُ العَرشِ ، ثُمَّ سَبَّحَ أهلُ السَّماءِ الَّذينَ يَلونَهُم ، حَتّى يَبلُغَ التَّسبيحُ أهلَ هذِهِ السَّماءِ الدُّنيا . (4)

الإمام عليّ عليه السلام_ في خُطبَةٍ يَذكُرُ فيها خَلقَ المَلائِكَةِ _: ثُمَّ فَتَقَ ما بَينَ السَّماواتِ العُلى ، فَمَلَأَهُنَّ أطوارا مِن مَلائِكَتِهِ ، مِنهُم سُجودٌ لا يَركَعونَ ، ورُكوعٌ لا يَنتَصِبونَ ، وصافّونَ لا يَتَزايَلونَ ، ومُسَبِّحونَ لا يَسأَمونَ . (5)

.


1- .الكافي : ج 3 ص 342 ح 12 .
2- .الزمر : 75 .
3- .الشورى : 5 .
4- .صحيح مسلم : ج 4 ص 1751 ح 124 ، سنن الترمذي : ج 5 ص 362 ح 3224 .
5- .نهج البلاغة : الخطبة 1 ، بحار الأنوار : ج 57 ص 177 ح 136 .

ص: 247

3 / 8 تسبيحگويى موجودات

الف _ تسبيحگويى فرشتگان

الكافى_ به نقل از محمّد بن جعفر ، از كسى ديگر كه نامش را برد _: امام صادق عليه السلام تسبيحات فاطمه را _ كه درود خدا بر او باد _ [زياد] مى گفت و [هر وقت آن را شروع مى كرد] تا به پايان نبرده قطع نمى كرد .

3 / 8تسبيحگويى موجوداتالف _ تسبيحگويى فرشتگانقرآن«و فرشتگان را مى بينى كه پيرامون عرش به ستايش پروردگارِ خود تسبيح مى گويند»» .

«چيزى نمانده كه آسمان ها از فرازشان بشكافند و [ حال آن كه ] فرشتگان به سپاس پروردگارشان تسبيح مى گويند و براى كسانى كه در زمين هستند آمرزش مى طلبند. آگاه باش، در حقيقت خداست كه آمرزنده مهربان است» .

ر . ك : فصلت : آيه 38 ، اعراف : آيه 206 ، انبيا : آيه 19 و 20 ، صافات : آيه 165 و 166 .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پروردگار ما _ كه نامش خجسته و بلند است _ ، هر گاه به كارى فرمان دهد ، حاملان عرش ، تسبيح مى گويند . سپس آسمانيان فرودستِ آنان ، تسبيح مى گويند ، تا برسد به تسبيحگويى ساكنان اين آسمان زيرين .

امام على عليه السلام_ در سخنرانى اى كه در آن از آفرينش فرشتگان ياد مى كند _: سپس ميان آسمان هاى بلند ، فاصله انداخت و آن فاصله ها را از فرشتگانِ گونه گون ، آكَنْده ساخت : گروهى همواره در سجده اند و ركوع نمى كنند ، گروهى پيوسته در ركوع اند و راست نمى شوند ، گروهى همواره صف كشيده اند و از جاى خود ، تكان نمى خورند ، و گروهى پيوسته تسبيح مى گويند و خسته نمى شوند .

.

ص: 248

الإمام زين العابدين عليه السلام_ مِن دُعائِهِ فِي الصَّلاةِ عَلى حَمَلَةِ العَرشِ _: فَصَلِّ عَلَيهِم ، وعَلَى المَلائِكَةِ الَّذينَ مِن دونِهِم ؛ مِن سُكّانِ سَماواتِكَ ، وأَهلِ الأَمانَةِ عَلى رِسالاتِكَ ، وَالَّذينَ لا تَدخُلُهُم سَأَمَةٌ مِن دُؤوبٍ ، ولا إعياءٌ مِن لُغوبٍ ، ولا فُتورٌ ، ولا تَشغَلُهُم عَن تَسبيحِكَ الشَّهَواتُ . (1)

ب _ ما يَدُلُّ عَلى تَسبيحِ كُلِّ حَيٍّالكتاب«أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَن فِى السَّمَ_وَ تِ وَ الْأَرْضِ وَ الطَّيْرُ صَ_فَّ_تٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَ تَسْبِيحَهُ وَ اللَّهُ عَلِيم بِمَا يَفْعَلُونَ» . (2)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :حَصِّنوا أموالَكُم بِالزَّكاةِ ، فَإِنَّهُ ما يُصادُ ما صيدَ مِنَ الطَّيرِ إلّا بِتَضييعِهِمُ التَّسبيحَ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :ما صيدَ صَيدٌ ولا قُطِعَت شَجَرَةٌ إلّا بِتَضييعٍ مِنَ التَّسبيحِ ، وكُلُّ شَيءٍ مِنَ الخَلقِ يُسَبِّحُ حَتّى يَتَغَيَّرَ عَن أعلى خِلقَةٍ الَّتي خَلَقَهَا اللّهُ (4) ، وإن كُنتُم تَسمَعونَ نَقضَ جُدُرِكُم وسَقفِكُم فَإِنَّما هُوَ تَسبيحٌ . (5)

الدرّ المنثور عن عائشة عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :صَوتُ الدّيكِ صَلاتُهُ ، وضَربُهُ بِجَناحَيهِ سُجودُهُ ورُكوعُهُ . ثُمَّ تَلا هذِهِ الآيَةَ : «وَ إِن مِّن شَىْ ءٍ إِلَا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لَ_كِن لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ» (6) . (7)

.


1- .الصحيفة السجّاديّة : ص 27 الدعاء 3 ، بحار الأنوار : ج 59 ص 217 ح 85 .
2- .النور : 41 .
3- .قرب الإسناد : ص 117 ح 410 ، بحار الأنوار : ج 96 ص 11 ح 13 .
4- .في كنزالعمّال : «عن الخلقة التي خلقه اللّه » .
5- .الفردوس : ج 4 ص 121 ح 6375 ، كنزالعمّال : ج 1 ص 445 ح 1919 نقلاً عن أبي نعيم .
6- .الإسراء : 44 .
7- .الدرّ المنثور : ج 5 ص 289 نقلاً عن ابن مردويه وأبي نعيم .

ص: 249

ب _ تسبيحگويى هر موجود زنده اى

امام زين العابدين عليه السلام_ از دعاى ايشان در باره درود فرستادن بر حاملان عرش _: پس [خدايا !] بر آنها درود فرست ، و هم بر فرشتگانى كه فروتر از آنهايند : آنان كه ساكنان آسمان هاى تو و امين بر پيام هاى تو اَند ؛ همانان كه بى وقفه [در ستايش تو ]مى كوشند و هيچ گونه خستگى و ماندگى و سستى به آنان راه نمى يابد ، و شهوات ، آنان را از تسبيحگويى تو باز نمى دارد .

ب _ تسبيحگويى هر موجود زنده اىقرآن«آيا ندانسته اى كه هر كه [ و هر چه ] در آسمان ها و زمين است ، براى خدا تسبيح مى گويند، و پرندگان [ نيز ] در حالى كه در آسمان ، پر گشوده اند [ تسبيح او مى گويند] ؟ همه ستايش و نيايش خود را مى دانند ؛ و خدا به آنچه مى كنند ، داناست» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از دارايى هايتان ، با پرداخت زكات ، محافظت كنيد ؛ زيرا هيچ پرنده شكار شده اى شكار نشد ، مگر اين كه تسبيحگويى خود را وانهاد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ صيدى شكار نمى شود و هيچ درختى قطع نمى شود ، مگر به سبب تركِ تسبيح ، و هر چيزى در آفرينش ، تسبيح مى گويد تا آن گاه كه از بالاترين خلقتش _ كه خداوند آن را آفريده است _ ، تغيير كند [و از بين برود] . اگر صداى فرو شكستن ديوارها و سقف خانه هايتان را مى شنيديد ، مى فهميديد كه تسبيح مى گويند .

الدرّ المنثور_ به نقل از عايشه _: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «بانگ خروس ، نماز اوست و بال زدنش ، سجود و ركوع او» . سپس اين آيه را قرائت كرد : «و هيچ چيز نيست ، مگر آن كه او را تسبيح و ستايش مى گويد ، امّا شما تسبيح آنان را نمى فهميد» .

.

ص: 250

الإمام الصادق عليه السلام :لا يُصادُ مِنَ الطَّيرِ إلّا ما ضَيَّعَ تَسبيحَهُ . (1)

عنه عليه السلام :اُقسِمُ بِالَّذي خَلَقَ الخَلقَ وبَسَطَ الرِّزقَ ، إنَّهُ ما ضاعَ مالٌ في بَرٍّ ولا بَحرٍ إلّا بِتَركِ الزَّكاةِ ، وما صيدَ صَيدٌ في بَرٍّ ولا بَحرٍ إلّا بِتَركِهِ التَّسبيحَ في ذلِكَ اليَومِ . (2)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لَو فَهَّمَهُمُ اللّهُ عز و جل تَسبيحَ الوُحوشِ وَالطُّيورِ وَالسِّباعِ وَالجِبالِ لَطارَتِ الأَفئِدَةُ ، ولكِن أكَنَّ (3) ذلِكَ عَنكُم . (4)

فاطمة عليهاالسلام_ في الدُّعاءِ _: الحَمدُ للّهِِ . . . الَّذي بِنِعمَتِهِ تَتِمُّ الصّالِحاتُ ، وبِشُكرِهِ تُستَوجَبُ الزِّياداتُ ، وبِأَمرِهِ قامَتِ السَّماواتُ ، وبِعِزَّتِهِ استَقَرَّتِ الرّاسِياتُ ، وسَبَّحَتِ الوُحوشُ فِي الفَلَواتِ ، وَالطَّيرُ فِي الوُكُناتِ (5) . (6)

الإمام الصادق عليه السلام_ فِي الدَّوابِّ _: لاتُغَنُّوا عَلى ظُهورِها ، أما يَستَحيي أحَدُكُم أن يُغَنِّيَ عَلى ظَهرِ دابَّةٍ وهِيَ تُسَبِّحُ؟! (7)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا تَضرِبُوا الدَّوابَّ عَلى وُجوهِها؛ فَإِنَّها تُسَبِّحُ بِحَمدِ اللّهِ . (8)

الإمام الصادق عليه السلام :مَنِ اتَّخَذَ في بَيتِهِ طَيرا فَليَتَّخِذ وَرَشانا (9) ؛ فَإِنَّهُ أكثَرُ شيءٍ ذِكرا للّهِِ عز و جل (10) وأكثَرُ تَسبيحا ، وهُوَ طَيرٌ يُحِبُّنا أهلَ البَيتِ . (11)

.


1- .الكافي : ج 3 ص 505 ح 15 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 12 ح 1595 .
2- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 7 ح 1579 ، عوالي اللآلي : ج 1 ص 370 ح 74 .
3- .كَنَّ الشيءَ وأكنّه: سَتَرهُ وأخفاه (لسان العرب : ج 13 ص 360 ) .
4- .الفردوس : ج 3 ص 369 ح 5120 .
5- .الوُكنات _ بضمّ الكاف وفتحها وسكونها _ : جمع وُكنة _ بالسكون _ وهي عُشّ الطائر وَوَكْرُه . وقيل : الوُكنات : مواقع الطير حيثما وقعت (النهاية : ج 5 ص 222 ) .
6- .فلاح السائل : ص 440 ح 303 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 115 ح 2 .
7- .المحاسن : ج 2 ص 469 ح 2625 ، بحار الأنوار : ج 64 ص 206 ح 9 .
8- .الكافي : ج 6 ص 538 ح 4 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 286 ح 2465ه ، الخصال : ص 330 ح 28 .
9- .الوَرَشان : الحمام الأبيض (مجمع البحرين : ج 3 ص 1926) ، الوَرَشان : نوع من الحمام البرّي ، أكدر اللون فيه بياض فوق ذنبه (المنجد : ص 896) .
10- .في المصدر : «...شيئا لذكر اللّه » ، والتصويب من بحار الأنوار .
11- .الكافي : ج 6 ص 550 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 65 ص 21 ح 30 .

ص: 251

امام صادق عليه السلام :از پرندگانْ شكار نمى شود ، مگر آن پرنده اى كه تسبيحگويى اش را فرو نهاده باشد .

امام صادق عليه السلام :سوگند مى خورم به آن كه آفرينش را آفريد و روزى را گسترانيد كه هيچ مالى در خشكى و دريا ، تلف نمى شود ، مگر به سبب نپرداختن زكات ، و هيچ صيدى در خشكى و دريا شكار نمى شود ، مگر بدان سبب كه در آن روز ، تسبيح را ترك گفت .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اگر خداوند عز و جل تسبيحگويىِ وحوش و پرندگان و درندگان و كوه ها را به آنان مى فهمانْد ، بى گمان ، دل ها از جاكَنْده مى شدند ؛ ليكن خداوند ، تسبيحگويى آنها را از شما پوشيده داشته است .

فاطمه عليهاالسلام_ در دعا _: ستايش ، خداوند را ... كه با لطف و نعمت او كارهاى نيك ، انجام مى پذيرد و سپاس گزارى اش ، موجب افزونى نعمت ها مى شود و به فرمان او ، آسمان ها بر پايند و به قدرت او ، كوه ها پابرجاست و ددان در بيابان ها و مرغان در كاشانه هايشان ، او را تسبيح مى گويند .

امام صادق عليه السلام_ در باره چارپايان _: سوار بر آنها آواز نخوانيد . آيا هر يك از شما شرم نمى كند كه بر پشتِ چارپايى آواز بخواند ، در حالى كه او [خدا را] تسبيح مى گويد؟!

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به صورت چارپايان نزنيد ؛ چرا كه آنها خدا را تسبيح و ستايش مى گويند .

امام صادق عليه السلام :هركس خواست در خانه اش پرنده اى نگه دارد ، كبوتر سفيد نگهدارى كند ؛ زيرا اين پرنده ، بيش از هر پرنده اى ذكر خدا و تسبيح او را مى گويد و پرنده اى است كه ما اهل بيت را دوست مى دارد .

.

ص: 252

ج _ ما يَدُلُّ عَلى تَسبيحِ كُلِّ شَيءٍالكتاب«تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَ_وَ تُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَن فِيهِنَّ وَ إِن مِّن شَىْ ءٍ إِلَا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لَ_كِن لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا» . (1)

«سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِى السَّمَ_وَ تِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ» . (2)

راجع : الحشر : 1 ، الصفّ : 1 ، الجمعة : 1 ، التغابن : 1 ، الرعد : 13 .

الحديثالكافي عن عليّ بن عيسى رفعه :إنَّ موسى عليه السلام ناجاهُ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى فَقالَ لَهُ في مُناجاتِهِ : . . . يا مُوسى ، مَتى ما دَعَوتَني ورَجَوتَني فَإِنّي سَأَغفِرُ لَكَ عَلى ما كانَ مِنكَ ، السَّماءُ تُسَبِّحُ لي وَجَلاً ، وَالمَلائِكَةُ مِن مَخافَتي مُشفِقونَ ، وَالأَرضُ تُسَبِّحُ لي طَمَعا ، وكُلُّ الخَلقِ يُسَبِّحونَ لي داخِرونَ (3) . (4)

الإمام الصادق عليه السلام_ فِي الدُّعاءِ _: يا مَن سَبَّحَ لَهُ ظُلمَةُ اللَّيلِ وضَوءُ النَّهارِ ، وما عَلَى الأَرضِ وقَعرِ البَحرِ . (5)

.


1- .الإسراء : 44 .
2- .الحديد : 1 .
3- .دَخَرَ الرجل : ذلّ وصَغُر ؛ وهو الذي يفعل ما يؤمر به شاء أو أبى صاغرا قميئا (لسان العرب : ج 4 ص 278) .
4- .الكافي : ج 8 ص 42 ح 8 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 31 ح 7 .
5- .الدعوات : ص 119 ح 276 ، بحار الأنوار : ج 95 ص 280 ح 1 .

ص: 253

ج _ تسبيحگويى هر موجودى

ج _ تسبيحگويى هر موجودىقرآن«آسمان هاى هفتگانه و زمين و هر كس كه در آنهاست ، او را تسبيح مى گويند . و هيچ چيز نيست ، مگر اين كه در حال ستايش، تسبيح او مى گويد ؛ ولى شما تسبيح آنها را درنمى يابيد. به راستى كه او همواره بردبار [ و ] آمرزنده است !» .

«آنچه در آسمان ها و زمين است، براى خدا تسبيح مى گويند، و او عزيز و حكيم است» .

ر . ك : حشر : آيه 1 ، صف : آيه 1 ، جمعه : آيه 1 ، تغابن : آيه 1 ، رعد : آيه 13 .

حديثالكافى_ به نقل از على بن عيسى ، در حديثى كه سند آن را به اهل بيت عليهم السلام رسانده است _: خداوند _ تبارك و تعالى _ با موسى عليه السلام نجوا كرد و در نجوايش به او فرمود : « ... اى موسى! هر گاه مرا بخوانى و به من اميدوار باشى ، آنچه را هم پيش تر از تو سر زده است ، خواهم آمرزيد . آسمان ، از بيم من ، مرا تسبيح مى گويد و فرشتگان ، از من در ترس و هراس به سر مى برند و زمين ، از سرِ طمع ، مرا تسبيح مى گويد و همه آفرينش ، زبونانه مرا تسبيح مى گويند» .

امام صادق عليه السلام_ در دعا _: اى آن كه تاريكىِ شب و روشنايىِ روز ، و هر آنچه بر روى زمين و در قعر درياست ، تسبيحش مى گويند !

.

ص: 254

الإمام الباقر عليه السلام :إذا أخرَجَ أحَدُكُمُ الحَصاةَ مِنَ المَسجِدِ ، فَليَرُدَّها مَكانَها أو في مَسجِدٍ آخَرَ؛ فَإِنَّها تُسَبِّحُ . (1)

تاريخ بغداد عن عائشة :دَخَلَ عَليَّ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَقالَ لي : يا عائِشَةُ اغسِلي هذَينِ البُردَينِ . (2) فَقُلتُ : بِأَبي واُمّي يا رَسولَ اللّهِ ، بِالأَمسِ غَسَلتُهُما! فَقالَ لي : أما عَلِمتِ أنَّ الثَّوبَ يُسَبِّحُ ، فَإِذَا اتَّسَخَ انقَطَعَ تَسبيحُهُ . (3)

المناقب لابن شهر آشوب عن ابن عبّاس :قَدِمَ مُلوكُ حَضرَموتَ عَلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله فَقالوا : كَيفَ نَعلَمُ أنَّكَ رَسولُ اللّهِ؟ فَأَخَذَ كَفّا مِن حَصىً فَقالَ : هذا يَشهَدُ أنّي رَسولُ اللّهِ ، فَسَبَّحَ الحَصى في يَدِهِ ، وشَهِدَ أنَّهُ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله . (4)

المناقب لابن شهر آشوب عن علقمة وابن مسعود :كُنّا نَجلِسُ مَعَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ونَسمَعُ الطَّعامَ يُسَبِّحُ ورَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَأكُلُ . وأتاهُ مِكرَزٌ العامِرِيُّ وسَأَلَهُ آيَةً ، فَدَعا تِسعَ حَصَياتٍ (5) فَسَبَّحنَ في يَدِهِ . (6)

دلائل النبوّة عن أبي ذرّ :كُنّا جُلوسا مَعَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ، فَأَخَذَ حَصَياتٍ في كَفِّهِ فَسَبَّحنَ ، ثُمَّ وَضَعَهُنَّ فِي الأَرضِ فَسَكَتنَ ، ثُمَّ أخَذَهُنَّ فَسَبَّحنَ . (7)

.


1- .تهذيب الأحكام : ج 3 ص 256 ح 711 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 237 ح 717 .
2- .البُردَين : مثنّى بُرْد ؛ وهو ثوب مخطّط (القاموس المحيط : ج 1 ص 276) .
3- .تاريخ بغداد : ج 9 ص 245 ، كنزالعمّال : ج 9 ص 278 ح 26009 .
4- .المناقب لابن شهر آشوب : ج 1 ص 90 ، بحار الأنوار : ج 17 ص 379 ح 49 .
5- .في المصدر : «حصات» والتصويب من بحار الأنوار .
6- .المناقب لابن شهر آشوب : ج 1 ص 90 ، بحار الأنوار : ج 17 ص 379 ح 49 .
7- .دلائل النبوّة لأبي نعيم : ص 432 ح 339 .

ص: 255

امام باقر عليه السلام :هر گاه يكى از شما ريگى از مسجد بيرون بُرد ، آن را به جايش يا به مسجدى ديگر باز گردانَد ؛ زيرا آن ريگ ، [خدا را] تسبيح مى گويد .

تاريخ بغداد_ به نقل از عايشه _: پيامبر خدا ، نزد من آمد و فرمود : «اى عايشه ! اين دو بُرد را بشوى» . من گفتم : پدر و مادرم به فدايت ، اى پيامبر خدا ! ديروز ، آنها را شسته ام! فرمود : «مگر نمى دانى كه لباس ، تسبيح مى گويد و هر گاه كثيف شود ، تسبيحش قطع مى گردد ؟» .

المناقب ، ابن شهرآشوب_ به نقل از ابن عبّاس _: شاهان حَضرَموت ، خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند و گفتند : ما از كجا بدانيم كه تو فرستاده خدا هستى؟ مشتى ريگ برداشت و فرمود : «اينها گواهى مى دهند كه من ، فرستاده خدا هستم» . پس ريگ ها در دست ايشان ، تسبيح گفتند و گواهى دادند كه او فرستاده خداست .

المناقب ، ابن شهرآشوب_ به نقل از علقمه و ابن مسعود _: ما با پيامبر صلى الله عليه و آله مى نشستيم و پيامبر خدا ، غذا تناول مى كرد و ما از آن غذا ، صداى تسبيح مى شنيديم . مِكرَز عامرى ، نزد ايشان آمد و نشانه اى [بر صدق دعوى نبوّت] خواست . پيامبر صلى الله عليه و آله نُه عدد ريگ را صدا زد و آنها در دست ايشان ، تسبيح گفتند .

دلائل النبوّة_ به نقل از ابو ذر _: با پيامبر صلى الله عليه و آله نشسته بوديم كه ايشان ، چند عدد ريگ در دستش گرفت و ريگ ها تسبيح گفتند . سپس آنها را به زمين گذاشت و ريگ ها ساكت شدند و دوباره آنها را برداشت و باز ، تسبيح گفتند .

.

ص: 256

رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في فَضلِ التَّمرِ البَرنِيِّ (1) _: مَن باتَ وفي جَوفِهِ مِنهُ واحِدَةٌ ، سَبَّحَت سَبعَ مَرّاتٍ . (2)

د _ تَسبيحُ الأَشياءِ مَعَ الإِنسانِالكتاب«وَ اذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُدَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ * إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِىِّ وَ الْاءِشْرَاقِ * وَ الطَّيْرَ مَحْشُورَةً كُلٌّ لَّهُ أَوَّابٌ» . (3)

«فَفَهَّمْنَ_هَا سُلَيْمَ_نَ وَ كُلاًّ ءَاتَيْنَا حُكْمًا وَ عِلْمًا وَ سَخَّرْنَا مَعَ دَاوُدَ الْجِبَالَ يُسَبِّحْنَ وَ الطَّيْرَ وَ كُنَّا فَ_عِلِينَ» . (4)

«وَ لَقَدْ ءَاتَيْنَا دَاوُدَ مِنَّا فَضْلاً يَ_جِبَالُ أَوِّبِى مَعَهُ وَ الطَّيْرَ وَ أَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ» . (5)

الحديثتفسير القمّي : «وَ لَقَدْ ءَاتَيْنَا دَاوُدَ مِنَّا فَضْلاً يَ_جِبَالُ أَوِّبِى مَعَهُ» أي سَبِّحي للّهِِ «وَ الطَّيْرَ . . .» قالَ : كانَ داوودُ إذا مَرَّ فِي البَراري يَقرَأُ الزَّبورَ تُسَبِّحُ الجِبالُ وَالطَّيرُ وَالوُحوشُ مَعَهُ . (6)

الإمام الصادق عليه السلام_ فِي ذِكرِ داوودَ عليه السلام _: أنزَلَ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى عَلَيهِ الزَّبورَ ، وعَلَّمَهُ صَنعَةَ الحَديدِ فَلَيَّنَهُ لَهُ ، وأمَرَ الجِبالَ وَالطَّيرَّ أن تُسَبِّحَ مَعَهُ ، وأعطاهُ صَوتا لَم يُسمَع بِمِثلِهِ حُسنا . (7)

.


1- .البَرنِيُّ : نوع جيّدٌ من التمر مُدَوَّر أحمرُ مُشرَبٌ بصفرةٍ (المعجم الوسيط : ج 1 ص 52) .
2- .المحاسن : ج 2 ص 344 ح 2186 ، بحار الأنوار : ج 66 ص 134 ح 35 .
3- .ص : 17 _ 19 . والأيدِ _ بغير ياء _ : القوّة (مجمع البحرين : ج 3 ص 1990) .
4- .الأنبياء : 79 .
5- .سبأ : 10 .
6- .تفسير القمّي : ج 2 ص 199 ، بحار الأنوار : ج 14 ص 3 ح 7 .
7- .كمال الدين : ص 155 ح 17 ، تفسير العيّاشي : ج 1 ص 135 ح 445 ، بحار الأنوار : ج 13 ص 446 ح 10 .

ص: 257

د _ تسبيحگويى موجودات ، هم نوا با انسان

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در ارزش خرماى بَرنى (1) _: هر كس شب بخوابد و يك دانه از اين خرما در اندرونش باشد ، آن يك دانه ، هفت مرتبه تسبيح مى گويد .

د _ تسبيحگويى موجودات ، هم نوا با انسانقرآن«و داوود، بنده ما را _ كه داراى امكانات [ متعدّد ] بود _ ، به ياد آور . آرى. او بسيارْ بازگشت كننده [ به سوى خدا ] بود . ما كوه ها را با او مسخّر ساختيم [ كه ] شامگاهان و بامدادان ، خداوند را نيايش مى كردند . و پرندگان را از هر سو [ بر او ] گِرد [ آورديم ] . همگى [ به نواى دل نوازش ] به سوى او بازگشت كننده [ و خدا را ستايشگر ]بودند» .

«پس آن [ داورى ] را به سليمان فهمانديم و به هر يك [ از آن دو ] حكمت و دانش ، عطا كرديم . و كوه ها را با داوود و پرندگان ، به نيايش وا داشتيم، و ما كننده[ى اين كار ] بوديم» .

«و به راستى ، داوود را از جانب خويش ، مزيّتى عطا كرديم. [ و گفتيم: ] «اى كوه ها! با او [ در تسبيح خدا ] هم صدا شويد، و اى پرندگان ! [ هماهنگى كنيد ]» و آهن را براى او نرم گردانيديم» .

حديثتفسير القمّى : «وبه راستى ، داوود را از جانب خويش ، مزيّتى عطا كرديم . [وگفتيم : ]«اى كوه ها! با او [در تسبيح خدا] هم صدا شويد»» ، يعنى خدا را تسبيح گوييد «و اى پرندگان ! [هماهنگى كنيد] » ، فرمود : «داوود ، هر گاه در بيابان ها مى رفت و زبور مى خواند ، كوه ها و پرندگان و جانوران نيز هم صدا با او تسبيح مى گفتند» .

امام صادق عليه السلام_ در ياد كرد از داوود عليه السلام _: خداوند _ تبارك و تعالى _ زبور را بر او فرو فرستاد و صنعت آهن را به او آموخت و آن را برايش نرم ساخت و به كوه ها و پرندگان فرمود تا هم نوا با او تسبيح گويند و وى را صدايى بخشيد كه به زيبايى آن ، شنيده نشده بود .

.


1- .برنى، نوعى از خرماى مرغوب است كه به شكل دايره و به رنگ سرخ مايل به زرد است .

ص: 258

الإمام عليّ عليه السلام :إنَّ الإِنسانَ إذا كانَ فِي الصَّلاةِ فَإِنَّ جَسَدَهُ وثِيابَهُ وكُلَّ شَيءٍ حَولَهُ يُسَبِّحُ . (1)

الإمام الباقر عليه السلام :إنَّ كُلَّ شَيءٍ عَلَيكَ تُصَلِّي فيهِ يُسَبِّحُ مَعَكَ ، وكانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا اُقيمَتِ الصَّلاةُ لَبِسَ نَعلَيهِ وصَلّى فيهِما . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :مَن مَشى إلَى المَسجِدِ ، لَم يَضَع رِجلاً عَلى رَطبٍ ولا يابِسٍ إلّا سَبَّحَت لَهُ الأَرضُ إلَى الأَرضِ السّابِعَةِ . (3)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ لِبِلالٍ _: يا بِلالُ! إنَّ الصّائِمَ تُسَبِّحُ عِظامُهُ وتَستَغفِرُ لَهُ المَلائِكَةُ ما اُكِلَ عِندَهُ . (4)

الإمام زين العابدين عليه السلام :إنَّ طالِبَ العِلمِ إذا خَرَجَ مِن مَنزِلِهِ ، لَم يَضَع رِجلَهُ عَلى رَطبٍ ولا يابِسٍ مِنَ الأَرضِ ، إلّا سَبَّحَت لَهُ إلَى الأَرَضينَ السّابِعَةِ . (5)

راجع : ص 186 (تسبيح الجبال مع من يقرؤها) .

ه _ مَعنى تَسبيحِ الأَشياءِتفسير العيّاشي عن زرارة :سَأَلتُ أبا جَعفَرٍ عليه السلام عَن قَولِ اللّهِ عز و جل : «وَ إِن مِّن شَىْ ءٍ إِلَا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ» فَقالَ : إنّا نَرى (6) أنَّ تَنَقُّضَ الحيطانِ تَسبيحُها . (7)

الكافي عن داوود الرقّي عن الإمام الصادق عليه السلام ، قال :سَأَلتُهُ عَن قَولِ اللّهِ عز و جل : «وَ إِن مِّن شَىْ ءٍ إِلَا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لَ_كِن لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ» قالَ : تَنَقُّضُ الجُدُرِ تَسبيحُها . (8)

.


1- .علل الشرايع : ص 336 ح 2 ، بحار الأنوار : ج 82 ص 213 ح 25 .
2- .علل الشرايع : ص 336 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 83 ص 274 ح 2 .
3- .تهذيب الأحكام : ج 3 ص 255 ح 706 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 233 ح 701 .
4- .سنن ابن ماجة : ج 1 ص 556 ح 1749 ، كنزالعمّال : ج 9 ص 248 ح 25870 .
5- .الخصال : ص 518 ح 4 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 168 ح 16 .
6- .في المصدر : «ماترى أنّ تنقّض...» ، والتصويب من بحار الأنوار .
7- .تفسير العيّاشي : ج 2 ص 294 ح 81 ، بحار الأنوار : ج 60 ص 177 ح 5 .
8- .الكافي : ج 6 ص 531 ح 4 ، المحاسن : ج 2 ص 462 ح 2598 ، بحار الأنوار : ج 60 ص 177 ح 2 .

ص: 259

ه _ معناى تسبيحگويى موجودات

امام على عليه السلام :انسان ، هر گاه به نماز بِايستد ، بدن او و جامه هايش و هر آنچه پيرامون او هستند ، تسبيح مى گويند .

امام باقر عليه السلام :هر چيزى كه بر تن توست و در آن ، نماز مى خوانى ، هم صدا با تو تسبيح مى گويد . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هر گاه نماز برپا مى شد ، نعلين (1) خود را مى پوشيد و با آنها نماز مى خوانْد .

امام صادق عليه السلام :هر كس به سوى مسجد برود ، بر هيچ تَر و خشكى پاى ننهد ، مگر آن كه زمين تا زمين هفتم ، برايش تسبيح مى گويند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ به بلال _: اى بلال! شخص روزه دار ، زمانى كه در حضور او غذايى خورده مى شود ، استخوان هايش تسبيح مى گويند و فرشتگان ، برايش آمرزش مى طلبند .

امام زين العابدين عليه السلام :جوينده دانش ، هر گاه از خانه اش خارج شود ، پايش را بر هيچ تَر و خشكى در روى زمين نمى گذارد ، مگر اين كه آن زمين تا زمين هفتم ، برايش تسبيح گويند .

ر . ك : ص 187 (تسبيحگويى كوه ها همراه كسى كه «بسم اللّه » مى گويد) .

ه _ معناى تسبيحگويى موجوداتتفسير العيّاشى_ به نقل از زُراره _: از امام باقر عليه السلام در باره اين سخن خداوند عز و جلپرسيدم : «و هيچ چيز نيست ، مگر آن كه خدا را تسبيح و ستايش مى گويد» . فرمود : «ما ، تكان خوردن وصدا دادن ديوارها را تسبيحگويى آنها مى دانيم» .

الكافى_ به نقل از داوود رَقّى _: از امام صادق عليه السلام در باره اين سخن خداوند عز و جلپرسيدم : «هيچ چيز نيست ، مگر آن كه او را تسبيح و ستايش مى گويد ؛ امّا شما تسبيح آنها را نمى فهميد» . فرمود : «تكان خوردن وصدا دادن ديوارها ، تسبيحگويى آنهاست» .

.


1- .نعلين ، به پا پوش هاى مخصوص مى گفتند كه همانند جوراب بود .

ص: 260

الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام :أنَّهُ دَخَلَ عَلَيهِ رَجُلٌ فَقالَ لَهُ : فِداكَ أبي واُمّي ، إنّي أجِدُ اللّهَ يَقولُ فِي كِتابِهِ : «وَ إِن مِّن شَىْ ءٍ إِلَا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لَ_كِن لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ» ! فَقالَ لَهُ : هُوَ كَما قالَ (1) ، فَقالَ لَهُ : أتُسَبِّحُ الشَّجَرَةُ اليابِسَةُ؟ فَقالَ : نَعَم ، أما سَمِعتَ خَشَبَ البَيتِ كَيفَ يُنقِضُ (2) ؟ وذلِكَ تَسبيحُهُ ، فَسُبحانَ اللّهِ عَلى كُلِّ حالٍ . (3)

تفسير القمّي :وقَولُهُ : «وَ إِن مِّن شَىْ ءٍ إِلَا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ» ؛ فَحَرَكَةُ كُلِّ شَيءٍ تَسبيحُ اللّهِ عز و جل . (4)

بحار الأنوار عن محمّد بن عليّ بن إبراهيم في كتاب العلل :بُكاءُ السَّماءِ احمِرارُها مِن غَيرِ غَيمٍ ، وبُكاءُ الأَرضِ زَلازِلُها ، وتَسبيحُ الشَّجَرِ حَرَكَتُها مِن غَيرِ ريحٍ ، وتَسبيحُ البِحارِ زِيادَتُها ونُقصانُها ، وتَسبيحُ الشَّجَرِ نُمُوُّهُ ونُشوؤُهُ . (5)

.


1- .في المصدر : «كمال» بدل «كما قال» ، والتصويب من بحار الأنوار .
2- .النَّقيض : الصَّوت. ونقيضُ السقف : تحريك خَشبهِ (النهاية : ج 5 ص 107) .
3- .تفسير العيّاشي : ج 2 ص 294 ح 84 ، بحار الأنوار : ج 60 ص 177 ح 6 .
4- .تفسير القمّي : ج 2 ص 20 ، بحار الأنوار : ج 60 ص 179 ح 10 .
5- .بحار الأنوار : ج 60 ص 178 ح 7 .

ص: 261

امام صادق_ در باره پدرش عليه السلام _: مردى خدمت ايشان رسيد و گفت : پدر و مادرم به فدايت ! خداوند ، در كتابش مى فرمايد : «هيچ چيز نيست ، مگر آن كه او را تسبيح و ستايش مى گويد ؛ امّا شما تسبيح آنها را نمى فهميد» . امام عليه السلام به او فرمود : «همين طور است كه فرموده است» . مرد گفت : آيا درخت خشكيده هم تسبيح مى گويد؟ فرمود : «آرى . نمى شنوى كه چوب هاى خانه چگونه صدا مى دهد؟ همين ، تسبيح اوست . پس پاكا خدا در همه حال !» .

تفسير القمّى : «و هيچ چيز نيست ، مگر آن كه او را تسبيح و ستايش مى گويد» . جنبيدن هر چيزى ، تسبيحگويى خداوند عز و جل است .

بحار الأنوار_ به نقل از محمّد بن على بن ابراهيم در كتاب العلل _: گريه كردن آسمان ، عبارت است از شرح شدن آن بدون آن كه امرى در آن باشد ، و گريه كردن زمين ، عبارت از لرزيدن آن است . تسبيحگويى درخت ، عبارت است از جنبيدن آن ، بدون آن كه بادى بوزد . تسبيحگويى درياها ، عبارت است از افزايش و كاهش (/ جزر و مدّ ) آنها . و تسبيحگويى درخت ، عبارت است از نشو و نماى آن» .

.

ص: 262

. .

ص: 263

پژوهشى در باره تسبيح عمومى آفريده ها

دسته اوّل : آيات و احاديثى كه بر تسبيح فرشتگان دلالت دارند

دسته دوم : احاديثى كه بر تسبيح موجودات زنده دلالت دارند

پژوهشى در باره تسبيح عمومى آفريده هاتسبيح آفريده هاى جهان ، به تكرار، مورد تأكيد قرآن و احاديث اسلامى است . بر پايه آنچه در عنوان «تسبيحگويى موجودات» گذشت ، آيات و احاديثى را كه در اين زمينه وارد شده اند ، مى توان به پنج دسته تقسيم كرد :

دسته اوّل : آيات و احاديثى كه بر تسبيح فرشتگان دلالت دارندگفتنى است كه در قرآن ، تنها توضيحى كه در باره تسبيح فرشتگان آمده ، اين است كه آنها دائما مشغول تسبيح خداوند و هيچ گاه دچار سُستى و خستگى نمى شوند ؛ امّا در احاديث، توضيحات بيشترى به چشم مى خورد ، مانند اين كه برخى از آنها با همه لغات مختلف ، تسبيح خدا مى گويند و يا اين كه شمارى از آنها با صداهاى گوناگون و زبان هاى مختلف خدا را تسبيح مى كنند . همچنين به اسمايى كه فرشتگان به وسيله آنها خدا را تسبيح مى كنند ، اشاره شده و نيز اذكار خاصّ برخى از فرشتگان ، مشخّص گرديده است . (1)

دسته دوم : احاديثى كه بر تسبيح موجودات زنده دلالت دارنداحاديثى كه در اين زمينه وارد شده اند (2) ، دلالت دارند كه انواع حيوانات و همه

.


1- .ر . ك : نهج الذكر (با ترجمه فارسى) : ج 2 ص 105 _ 115 .
2- .الإمام عليّ صوت العدالة الإنسانيّة : 38 .

ص: 264

دسته سوم : آيات و احاديثى كه دلالت دارند كه همه آفريده ها ، اعم . . .

جنبندگان و انواع درختان ، تسبيحى دارند كه با ترك و تضييع آن ، در ادامه دادن به حيات خود ، با مشكل مواجه مى شوند ، تا جايى كه هر صيدى كه در دام صيّاد گرفتار مى شود و هر درختى كه قطع مى گردد ، تسبيح خود را تضييع كرده است . همچنين حيات انواع بهايم و همه جنبندگان زمين ، در گرو تسبيح آنهاست و هنگامى كه تسبيح آنها پايان يابد ، خداوند آنها را قبض روح مى كند و ملك الموت در قبض روح آنها نقشى ندارد . البتّه اين ، بدان معنا نيست كه اراده انسان در پايان دادنِ حيات موجودات زنده بى تأثير است ؛ بلكه در صورت صحّت اين احاديث ، ظاهرا مقصود ، آن است كه تداوم و يا تضييع تسبيح ، يكى از عوامل مؤثّر در سرنوشت آنهاست .

دسته سوم : آيات و احاديثى كه دلالت دارند كه همه آفريده ها ، اعم از موجودات زنده و جمادات ، تسبيحگوى خدايندروشن ترين آيه اى كه با صراحت دلالت دارد كه همه آفريده ها اعم از موجودات زنده و جمادات ، تسبيحگوى خدايند ، اين آيه شريف است : « تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَ_وَ تُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَن فِيهِنَّ وَ إِن مِّن شَىْ ءٍ إِلَا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لَ_كِن لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا . (1) آسمان هاى هفتگانه و زمين و هر كس كه در آنهاست ، او را تسبيح مى گويند و هيچ چيز نيست ، مگر اين كه در حال ستايش ، تسبيح او مى گويد ؛ ولى شما تسبيح آنها را در نمى يابيد . به راستى كه او همواره بردبار [ و ] آمرزنده است » . احاديث اهل بيت عليهم السلام ، ضمن تبيين و تأكيد بر آنچه در اين آيه آمده ، توضيحاتى در باره تسبيح شمارى از جمادات و نيز اسمايى كه به وسيله آنها تسبيح مى گويند ، ارائه

.


1- .اسراء : آيه 44 .

ص: 265

دسته چهارم : آيات و احاديثى كه دلالت دارند كه جمادات و برخى . . .

دسته پنجم : احاديثى كه در آنها تسبيحِ شمارى از موجودات، تفسير . . .

ديدگاه ها در باره تسبيح و تحميد عمومى موجودات

اشاره

كرده اند . همچنين در شمارى از احاديث ، براى تسبيح عمومى موجودات ، اوقات خاصّى ذكر شده است . (1)

دسته چهارم : آيات و احاديثى كه دلالت دارند كه جمادات و برخى حيوانات ، همراه شمارى از انسان ها ، خدا را تسبيح مى كننداز نمونه هاى اين دسته مى توان به تسبيح كوه ها و پرندگان با داوود عليه السلام ، و تسبيح بدن و لباس نمازگزار با وى اشاره كرد . (2)

دسته پنجم : احاديثى كه در آنها تسبيحِ شمارى از موجودات،تفسيرشده استاحاديثى كه تسبيح شمارى از حيوانات را تفسير كرده اند ، (3) احاديثى كه از ذكرگويى سنگ ريزه ها در دست پيامبر صلى الله عليه و آله خبر داده اند (4) و يا احاديثى كه در باره تسبيح ديوار و چوب و تسبيح درخت وارد شده اند ، (5) از اين دسته اند . بر پايه اين آيات و احاديث ، سراسر جهان آفرينش را شور و شعور ذكر الهى فرا گرفته است و همه آفريده ها اعم از فرشتگان ، آسمان ها ، كهكشان ها ، ستارگان ، زمين و آنچه در زمين و آسمان هاست ، هر يك به گونه اى مشغول حمد و تسبيح آفريدگار خود هستند .

ديدگاه ها در باره تسبيح و تحميد عمومى موجوداتمسئله اصلى ، اين است كه مقصود از تسبيح و تحميد همه موجودات ، چيست . آيا حيوانات ، گياهان و جمادات ، شعور دارند و آفريدگار خود را مى شناسند كه او را

.


1- .ر . ك : نهج الذكر (با ترجمه فارسى) : ج 2 ص 131 _ 137 .
2- .ر . ك : نهج الذكر (با ترجمه فارسى) : ج 2 ص 141 _ 143 .
3- .التاريخ الكبير : 6 / 259 / 2343 ، السنن الكبرى : 6 / 339 / 12160 ، تاريخ دمشق : 42 / 25 ، المعجم الكبير : 1 / 95 / 162 كلّها عن عروة ، تاريخ بغداد : 1 / 134 / 1 عن أبي الأسود عمّن حدّثه ، الاستيعاب : 3 / 199 / 1875 عن أبي الأسود .
4- .ر . ك : نهج الذكر (با ترجمه فارسى) : ج 2 ص 123 (ذكر تسبيح برخى جانوران) .
5- .ر . ك : نهج الذكر (با ترجمه فارسى) : ج 2 ص 135 ح 990 _ 993 .

ص: 266

1 . زبان حال بودنِ آيات و احاديث تسبيح
2 . حقيقى بودن آيات و احاديث تسبيح

تسبيح بگويند ؟ آيا مقصود از تسبيح عمومى موجودات ، چيزى غير از مفهوم ظاهرى آن است ؟ و به تعبير ديگر ، آيا نسبت دادنِ تسبيح و تحميد به همه موجودات ، حقيقت است يا مجاز ؟ در پاسخ اين سؤال ، دو نظر وجود دارد :

1 . زبان حال بودنِ آيات و احاديث تسبيحجمعى با بعيد شمردنِ وجودِ شعور و معرفت در همه موجودات ، ظواهر آيات و احاديثى را كه بر تسبيح و تحميد همه موجودات دلالت دارند ، تأويل كرده اند و گفته اند كه مقصود ، زبان «حال» آنهاست ، نه زبان «قال» آنها . امين الدين طَبْرِسى در تفسير آيه 44 از سوره اِسراء مى گويد : معناى تسبيح در اين جا ، دلالت كردن بر يكتايى و دادگرى خداست و اين كه او در الوهيت و خدايى ، شريك ندارد ، و اين به منزله تسبيح لفظى است ، و چه بسا كه تسبيح از طريق دلالت ، قوّت بيشترى داشته باشد ؛ چون منجر به علم مى شود «و هيچ چيزى نيست ، مگر آن كه او را با ستايش ، تسبيح مى گويد» ، يعنى هيچ موجودى از موجودات نيست ، مگر اين كه با آفرينش خود ، خداوند متعال را تسبيح و ستايش مى گويد ؛ چرا كه هر موجودى ، جز خداى قديم ، حادث است و به بزرگداشت خدا فرا مى خواند ؛ زيرا نيازمند به سازنده اى دارد كه خود ، مصنوع صنع خويش نباشد . بنا بر اين، موجود حادث ، دليل بر موجودى قديم است كه از ماسواى خويش بى نياز است و آنچه بر موجودات حادث مى گذرد ، بر او نمى گذرد . (1)

2 . حقيقى بودن آيات و احاديث تسبيحجمعى از محقّقان ، ضمن ردّ استبعاد اهل تأويل ، ظاهر مفاد آيات و احاديث مورد

.


1- .لأنّه عليه السلام _ على المشهور _ ولد بعد عام الفيل بثلاثين سنة (راجع : القسم الأول / الولادة / المولد) و أيضاً _ على المشهور _ كان عمره عليه السلام يوم استشهد في سنة (40) 63 سنة (راجع : القسم الثامن / من الاغتيال إلى الاستشهاد / تاريخ شهادته) و مجموعهما يدلّ على أنّه عليه السلام كان ابن عشر سنين عند البعثة .

ص: 267

بحث را پذيرفته اند (1) و معتقدند كه همه موجودات ، داراى مرتبه اى از شعور و معرفت اند و همه آنها حقيقتا آفريدگار خود را تسبيح و تحميد مى گويند . علّامه طباطبايى در تفسير آيه مورد اشاره مى گويد : تسبيح به معناى تنزيه با گفتار كلامى است و حقيقت كلام هم عبارت است از كشف ما فى الضمير با نوعى اشاره و دلالت به آن . منتها انسان چون نتوانست تمام آنچه را كه مى خواهد و در ضمير خويش دارد ، از طريق تكوين بيان كند ، لاجرم به استفاده از الفاظ يعنى اصواتى كه براى دلالت بر معانى وضع شده اند، پناه برد و با آنها ما فى الضمير خود را بيان كرد و بدين ترتيب ، اين شيوه براى تفهيم و تفهّم ، مرسوم شد . البتّه گاه براى بيان برخى مقاصد خود ، از اشاره دست و سر و غيره و همچنين نوشتن يا نصب علامت كمك گرفت. به طور كلّى ، هر چيزى كه معناى مورد نظرى را بيان كند ، گفتار و كلام است ، و اگر موجودى با وجود خويش اين معنا را برساند ، اين خود ، گفتار و سخن گفتنى از جانب اوست ، هر چند با صوت شنيدنى و لفظ وضع شدنى نباشد . دليل بر اين سخن ، آن است كه قرآن كريم ، كلام و گفتار و امر و نهى و امثال اينها را كه معناى كشف [و بيان] مقاصد دارند ، به خداى متعال نسبت مى دهد ، در صورتى كه اينها از نوع گفتار و كلامى نيستند كه ما انسان ها _ كه با زبان هاى گوناگون سخن مى گوييم _ ، با آن آشنا هستيم ؛ امّا خداوند سبحان آنها را گفتار و كلام ناميده است. در اين موجودات كه ما مشاهده مى كنيم ، يعنى آسمان و زمين و هر آنچه در آسمان و زمين است ، خصوصيتى وجود دارد كه آشكارا از يكتايى خداوندگارشان و وارستگى او از هر عيب و نقصى پرده برمى دارد . بنا بر اين ،

.


1- .يكى از اصول مسلّم تفسير قرآن ، اين است كه نمى توان از ظاهر الفاظ آيات آن عدول كرد ، مگر در صورت وجود حكم قطعى بر خلاف آن معناى ظاهر ، يا وجود دليل نقلى معتبر بر عدم اراده آن . بنا بر اين ، تنها با بعيد به نظر رسيدنِ مفاد ظاهرى آيات قرآن ، نمى توان آنها را تأويل كرد .

ص: 268

خداوندِ پاك را تسبيح مى گويند . آن خصوصيت ، اين است كه اين موجودات ، فى نفسه ، در ذات و صفات و احوال خود ، نيازمند محض و محتاج صِرف به خداوند متعال هستند و همين نيازمندى ، قوى ترين دليل بر وجود كسى است كه اين موجودات به او نياز دارند و بدون او از خود هيچ ندارند و هرگز از او جدا نمى شوند . پس ، هر يك از اين موجودات ، با نياز وجودى خويش و نقصى كه در ذات خود دارد ، از ايجادكننده خود كه وجودش كامل و ذاتش كاستى ندارد ، خبر مى دهد . همچنين با ارتباطى كه با ديگر موجودات دارد و از آنها براى كامل ساختن وجود خويش و رفع نقايص ذاتش كمك مى گيرد ، بيان مى دارد كه او به وجود آورنده اى دارد كه خداوندگار اوست و در هر چيزى تصرّف مى كند و گرداننده كار ، اوست ... . شايد بگويى : صِرف پرده برداشتن از منزّه بودن ، تسبيح ناميده نمى شود ؛ بلكه زمانى به آن تسبيح مى گويند كه توأم با قصد باشد و قصد كردن هم از توابع حيات است ، در حالى كه اغلب اين موجودات ، فاقد حيات اند ، مانند زمين و آسمان و انواع جمادات . پس چاره اى نيست ، جز آنكه تسبيحگويى آنها را حمل بر مجاز كنيم ؛ يعنى تسبيح آنها عبارت است از : دلالت كردن اين موجودات بر حسب وجودشان ، بر منزّه بودن پروردگارشان. در پاسخ مى گويم : سخن خداوند متعال ، اين معنا را مى فهماند كه علم در همه موجودات ، با جريان خلقت ، جريان دارد . پس هر موجودى به مقدار بهره اش از وجود ، بهره اى از علم دارد . البتّه لازمه اين مطلب ، آن نيست كه همه موجودات ، از نظر علم ، يكسان باشند يا علم همه آنها از يك جنس و يك نوع باشد يا همه آنچه را كه انسان مى داند ، هر يك از آنها نيز بداند و يا انسان به علمى كه نزد آن موجودات است ، پى ببرد . [در اين باره كه علم در همه موجودات عالم ، سارى و جارى است] خداوند متعال ، به نقل از اعضاى انسان مى فرمايد : «قَالُواْ أَنطَقَنَا اللَّهُ الَّذِى أَنطَقَ كُلَّ شَىْ ءٍ (1) ؛ گفتند ما را

.


1- .فصّلت : آيه 21 .

ص: 269

همان خدايى گويا كرد كه هر چيزى را گويا كرده است» و مى فرمايد : «فَقَالَ لَهَا وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَآ أَتَيْنَا طَ_ائِعِينَ (1) ؛ پس به آسمان ها و زمين فرمود : دلخواه يا ناخواه بياييد . آن دو گفتند : به دلخواه آمديم» . آياتى كه اين معنا را مى رسانند ، بسيارند . و چون چنين است ، هيچ آفريده اى در عالم هستى نيست ، مگر آن كه وجود خود را به نوعى ، ادراك مى كند و مى خواهد با وجود خود ، خويشتنِ نيازمند و ناقص خود را كه در بى نيازى و كمال پروردگارش قرار دارد ، اظهار نمايد . بنا بر اين، او خداوندگار خود را تسبيح مى گويد و او را از داشتن شريك و از هر گونه نقص و كاستى كه به وى نسبت داده مى شود ، منزّه و مبرّا مى دارد. بدين سان ، روشن مى شود كه بر حمل تسبيح [آسمان ها و زمين] در آيه مورد بحث بر دلالت مجازى ، دليلى وجود ندارد ؛ زيرا مجاز ، در صورتى جايز است كه حمل بر حقيقت ، ناممكن باشد. نظير اين سخن ، سخن بعضى ديگر است كه گفته اند: تسبيح بعضى از اين موجودات ، همچون فرشتگان و انسان هاى مؤمن ، تسبيح زبانى و حقيقى است و تسبيح بعضى ديگر از آنها تسبيح به زبان حال و مجازى است ، مانند موجودات بى جان كه با وجود خود ، بر هستى خداوند ، دلالت دارند . لفظ تسبيح در اين آيه بر سبيل عموم مجاز به كار رفته است . ضعيف بودن اين سخن ، پيش تر روشن شد . حقيقت ، آن است كه تسبيح همه موجودات ، تسبيحى حقيقى و گفتارى است ، منتها گفتارى بودن آن ، چنان كه پيش تر اشاره شد ، مستلزم اين نيست كه حتماً با الفاظ قراردادى و اصوات شنيدنى باشد . در آخر جلد دوم اين كتاب ، سخنى در باره «كلام» گذشت كه در اين جا سودمند است. پس ، اين فرموده خداوند متعال كه : «تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَ_وَ تُ السَّبْعُ

.


1- .فصّلت : آيه 11 .

ص: 270

وَ الْأَرْضُ وَ مَن فِيهِنَّ ؛ آسمانهاى هفتگانه و زمين و هر كه در آنهاست ، او را تسبيح مى گويند» ، تسبيح حقيقى را براى آنها اثبات مى كند ؛ يعنى اين كه آسمان هاى هفتگانه و زمين و هر كه در آنهاست ، با وجود خود و با ارتباطشان با ديگر موجودات هستى سخن مى گويند و بيان مى دارند كه پروردگارشان از آنچه مشركان به او نسبت مى دهند ، يعنى داشتن شريك و جهات نقص ، منزّه است. و اين سخن او كه : «وَ إِن مِّن شَىْ ءٍ إِلَا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ ؛ هيچ چيزى نيست مگر آن كه او را با ستايش ، تسبيح مى گويد» تسبيحگويى را به هر موجودى تعميم مى دهد . جمله قبلى هم با برشمردن آسمان هاى هفتگانه و زمين و هر موجودى كه در آنهاست ، همين معنا را بيان كرد ؛ امّا در اين آيه ستايش خداوند را بر تسبيح اضافه فرمود . پس مى فهماند كه هر موجودى ، همچنان كه خداوند متعال را تسبيح مى گويد ، او را ستايش هم مى كند و او را بر صفات و افعال زيبايش ثنا مى گويد. همان طور كه در هر يك از اين موجودات ، چيزى از نياز و نقص وجود دارد كه به خود او باز مى گردد و چيزى از صنع زيباى خداوند و نعمت او در آنها وجود دارد كه منشأ آن ، خداست و از جانب او عطا شده است و همان گونه كه ظاهر ساختن اين موجودات در عرصه وجود ، خود ، به معناى اظهار نيازمندى و نقص آنها و نيز پرده برداشتن از منزّه بودن پروردگارشان از نياز و نقص است _ كه اين ، همان تسبيح است _ ، ظاهر ساختن اين موجودات نيز اظهار فعل زيباى خداوندگار آنهاست كه خود ، حكايت از اوصاف زيباى او دارد و اين ، همان حمد موجودات است ؛ زيرا حمد ، چيزى نيست ، جز ستايش براى فعل زيباى اختيارى . بنا بر اين، موجودات ، خداوند را هم تسبيح مى گويند و هم حمد مى كنند . اين است معناى اين سخن خداوند كه : «وَ إِن مِّن شَىْ ءٍ إِلَا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ ؛ هيچ چيزى نيست ، مگر آن كه او را تسبيح و حمد مى گويد» ... .

.

ص: 271

و اين خود ، بهترين گواه است بر اين كه مراد از تسبيح در آيه ، صِرف دلالت كردن موجودات به نفى شريك و جهات نقص از خداوند متعال نيست ؛ زيرا اين خطاب كه : «وَ لَ_كِن لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ ؛ ليكن شما تسبيح آنها را نمى فهميد» ، يا خطاب به مشركان است و يا به همه مردم ، اعم از مؤمن و مشرك ، در حالى كه مشركان هم ، به هر حال ، دلالت اشيا بر سازنده شان را مى فهمند ، در صورتى كه اين آيه مى گويد نمى فهمند و فهميدن را از آنها نفى مى كند . . . پس ، حقيقت آن است كه تسبيحى كه آيه شريف ، آن را براى هر موجودى ثابت مى داند ، تسبيح به معناى حقيقى آن است . در كلام خداوند متعال به تكرار ، اين معنا براى آسمان ها و زمين و هر موجودى كه در آسمان ها و زمين است ، اثبات شده است و در اين ميان ، مواردى وجود دارد كه جز تسبيح حقيقى را بر نمى تابد ، مانند اين آيه شريف : «وَ سَخَّرْنَا مَعَ دَاوُودَ الْجِبَالَ يُسَبِّحْنَ وَ الطَّيْرَ (1) ؛ و كوه ها و پرندگان را همراه با داوود به نيايش وا داشتيم» و اين سخن او كه : «إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِىِّ وَ الْاءِشْرَاقِ (2) ؛ ما كوه ها را با او مسخّر ساختيم كه شامگاهان و بامدادان ، خدا را نيايش مى كردند» و نزديك به اين آيه است اين سخن خداوند كه : «يَ_جِبَالُ أَوِّبِى مَعَهُ وَ الطَّيْرَ (3) ؛ اى كوه ها! با او [در تسبيح خدا ]همصدا شويد و اى پرندگان! [شما نيز همنوا شويد]» . معنا ندارد كه اينها را حمل بر تسبيح آنها به زبان حال كرد. و سخن خدا كه : «إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا ؛ همانا او بردبار و آمرزگار است» ، يعنى : خداوند ، مهلت مى دهد و در كيفر دادن ، شتاب نمى ورزد و كسى را كه به درگاه او توبه كند و باز گردد ، مى آمرزد . اين دو صفت بر منزّه بودن

.


1- .انبيا : آيه 79 .
2- .ص : آيه 18 .
3- .سبأ : آيه 10 .

ص: 272

خداوند متعال از هر گونه نقصى دلالت دارند ؛ زيرا لازمه بردبارى ، اين است كه بيم از دست دادن چيزى را نداشته باشد و لازمه آمرزش ، اين است كه از آمرزيدن و افاضه رحمت ، متضرّر نشود . پس ، پادشاهى و خداوندگارى او ، هيچ نقص و زوالى نمى پذيرد . بعضى در توجيه اين كه آيه شريف به اين دو صفت ختم شده است ، گفته اند كه : اشاره است به اين كه انسان در ناتوانى اش از فهم اين تسبيحى كه همه موجودات و حتّى خودش (با تمام اركان وجودش) با رساترين بيان ، دائماً به آن مشغول اند ، خطاكار است و سزاوار است كه به سبب اين خطاكارى ، مؤاخذه شود ؛ ليكن خداوند سبحان به واسطه بردبارى و آمرزگار بودنش ، در مجازات كردن او شتاب نمى كند و اگر بخواهد ، عفو مى كند. اين توجيه ، البتّه توجيه خوبى است و لازمه اش اين است كه انسان ، توانايى آن را داشته باشد كه اين تسبيح را از خودش و از ديگر موجودات بفهمد ... . (1) همچنين ايشان در تبيين احاديثى كه در باره متن تسبيح اشيا آمده ، مى گويد : روايات در باره تسبيحگويى موجودات ، متنوّع و فراوان است . و شايد فهم اين روايات براى بعضى مشتبه شده باشد و پنداشته باشند كه اين تسبيح عمومى ، از قبيل لفظ و صوت است و همه اشيا براى خود زبان يا زبان هايى دارند كه همانند زبان ما آدميان ، داراى كلماتى وضع شده براى معانى اى هستند و براى نشان دادن و بيان ما فِي الضمير به كار مى روند ، منتها حواسّ ما اين زبان يا زبان ها را درك نمى كنند . اين پندار ، نادرست است . (2) چكيده مطالبى كه در تبيين تسبيح حقيقى اشيا گذشت ، به صورت زيبايى در اين اشعار به زبان فارسى آمده است : گر تو را از غيب ، چشمى باز شدبا تو ذرّات جهان ، همراز شد نطق آب و نطق خاك و نطق گِلهست محسوسِ حواس اهل دل جمله ذرّات ، در عالم ، نهانبا تو مى گويند روزان و شبان ما سميعيم و بصير و باهُشيمبا شما نامحرمان ، ما خامُشيم از جَمادى ، سوى جانِ جان شويدغُلغُل اجزاى عالم بشنويد فاش ، تسبيح جمادات آيدتوسوسه تأويل ها بزدايدت . (3)

.


1- .الميزان فى تفسير القرآن : ج 13 ص 108 _ 112 .
2- .الميزان فى تفسير القرآن : ج 13 ص 123 .
3- .مثنوى معنوى مولوى ، دفتر سوم .

ص: 273

دوام يا انقطاع تسبيح موجودات

دوام يا انقطاع تسبيح موجوداتو آخرين نكته ، اين كه مقتضاى برخى از آيات قرآن و احاديث اهل بيت عليهم السلام ، اين است كه تسبيح برخى از اشيا وقت خاصّى دارد ، چنان كه كوه ها همراه با داوود عليه السلام شبانگاه و هنگام طلوع آفتاب ، خداوند متعال را تسبيح مى كردند : «إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِىِّ وَ الْاءِشْرَاقِ . (1) ما كوه ها را با او مسخّر ساختيم كه شامگاهان و بامدادان ، خداوند را تسبيح گويند» . همچنين احاديثى دلالت دارند كه هنگام ظهر ، لحظه اى است كه همه اشيا ، خداوند متعال را تسبيح مى كنند . (2) نيز در حديثى آمده است : هنگامى كه لباسْ چرك مى شود ، تسبيحش قطع مى گردد . (3) اين احاديث و احاديث مشابه آنها ، ممكن است اشاره به اين باشد كه تسبيح اشيا ، دائمى نيست . البتّه اين احتمال هم وجود دارد كه موجودات ، چند نوع تسبيح داشته باشند كه برخى از آنها دائم و برخى غير دائم باشد .

.


1- .ص : آيه 18 . ر. ك : نهج الذكر (با ترجمه فارسى) : ج 2 ص 141 .
2- .ر . ك : نهج الذكر (با ترجمه فارسى) : ج 2 ص 145 .
3- .ر . ك : ص 255 ح 445 .

ص: 274

3 / 9السُّبحَةُالف _ اِستِعمالُ السُّبحَةِ فِي التَّسبيحِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :نِعمَ المُذَكِّرُ السُّبحَةُ ، وإنَّ أفضَلَ ما يُسجَدُ عَلَيهِ الأَرضُ وما أنبَتَتهُ الأَرضُ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ فاطِمَةَ بِنتَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَت سُبحَتُها مِن خَيطِ صُوفٍ مُفَتَّلٍ مَعقودٍ ، عَلَيهِ عَدَدُ التَّكبيراتِ ، وكانَت عليهاالسلام تُديرُها بِيَدِها تُكَبِّرُ وتُسَبِّحُ ، حَتّى قُتِلَ حَمزَةُ بنُ عَبدِالمُطَّلِبِ رضى الله عنه ، فَاستَعمَلَت تُربَتَهُ ، وعَمِلَتِ التَّسابيحَ فَاستَعمَلَهَا النّاسُ . فَلَمّا قُتِلَ الحُسَينُ _ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِ ، وجَدَّدَ عَلى قاتِلِهِ العَذابَ _ عُدِلَ بِالأَمرِ إلَيهِ فَاستَعمَلوا تُربَتَهُ ؛ لِما فيها مِنَ الفَضلِ وَالمَزِيَّةِ . (2)

الإمام الكاظم عليه السلام :لا تَستَغني شيعَتُنا عَن أربَعٍ : خُمرَةٍ (3) يُصَلّي عَلَيها ، وخاتَمٍ يَتَخَتَّمُ بِهِ ، وسِواكٍ يَستاكُ بِهِ ، وسُبحَةٍ مِن طينِ قَبرِ أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام فيها ثَلاثٌ وثَلاثونَ حَبَّةً ؛ مَتى قَلَّبَها ذاكِرا للّهِِ ، كُتِبَ لَهُ بِكُلِّ حَبَّةٍ أربَعونَ حَسَنَةً ، وإذا قَلَّبَها ساهِيا يَعبَثُ بِها ، كُتِبَ لَهُ عِشرونَ حَسَنَةً . (4)

عنه عليه السلام :لا يَخلُو المُؤمِنُ مِن خَمسَةٍ : سِواكٍ ، ومِشطٍ ، وسَجّادَةٍ (5) ، وسُبحَةٍ فيها أربَعٌ وثَلاثُونَ حَبَّةً ، وخاتَمِ عَقيقٍ . (6)

.


1- .الفردوس : ج 4 ص 259 ح 6765 ، كنزالعمّال : ج 7 ص 531 ح 20109 .
2- .المزار الكبير : ص 366 ح 11 ، المزار للمفيد : ص 150 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 333 ح 16 .
3- .الخُمرَة : حَصيرٌ صغيرةٌ قَدْر ما يُسجَد عليه (المصباح المنير : ص 182 ) .
4- .تهذيب الأحكام : ج 6 ص 75 ح 147 ، بحار الأنوار : ج 101 ص 132 ح 61 .
5- .السَّجّادة : الخُمرة التي يُسجَد عليها (مجمع البحرين : ج 2 ص 818 ) .
6- .مصباح المتهجّد : ص 735 ، المزار للمفيد : ص 152 ح 7 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 334 ح 17 .

ص: 275

3 / 9 تسبيح

اشاره

الف _ استفاده از تسبيح در گفتن تسبيحات

3 / 9تسبيحالف _ استفاده از تسبيح در گفتن تسبيحاتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :تسبيح ، نيكو يادآورنده اى است ! زمين و آنچه از زمين مى رويد ، بهترين چيزهايى هستند كه بر آنها سجده مى شود .

امام صادق عليه السلام :تسبيح فاطمه ، دختر پيامبر خدا ، عبارت بود از يك نخ پشمى تاخته شده كه به تعداد تكبيرات ، در آن ، گِره خورده بود و با دست خود ، آن را مى چرخانْد و تكبير و تسبيح مى گفت ، تا آن كه حمزة بن عبد المطلّب ، كشته شد و فاطمه عليهاالسلام از خاك [مزار] او برداشت و تسبيح هايى ساخت و مردم ، آنها را مورد استفاده قرار دادند ؛ امّا پس از كشته شدن حسين _ كه درودهاى خدا بر او باد و دمادم بر قاتلانش عذاب باد _ ، تربت او جايگزين شد و مردم از خاك [مزار] او تسبيح ساختند ؛ زيرا تربت حسين عليه السلام را فضيلت و امتياز است .

امام كاظم عليه السلام :شيعه ما ، از چهار چيز ، بى نياز نيست : بورياچه اى كه بر آن ، نماز مى گزارد ، انگشترى كه در انگشت مى كند ، مسواكى كه با آن مسواك مى زند ، و تسبيحى از گِل قبر ابا عبد اللّه عليه السلام كه سى و سه دانه داشته باشد و هر گاه آن را بچرخاند و ذكر خدا بگويد ، به تعداد هر دانه آن ، چهل ثواب برايش نوشته مى شود ، و هر گاه بى هدف و بدون گفتن ذكرى آن را بچرخانَد ، بيست ثواب برايش نوشته مى شود .

امام كاظم عليه السلام :مؤمن ، هميشه پنج چيز با خود دارد : مسواك ، شانه ، سجّاده ، تسبيحى با سى و چهار دانه ، و انگشترى عقيق .

.

ص: 276

الإمام الصادق عليه السلام :السُّبَحُ الزُّرقُ (1) في أيدي شيعَتِنا مِثلُ الخُيوطِ الزُّرقِ في أكسِيَةِ بَني إسرائيلَ ، إنَّ اللّهَ عز و جل أوحى إلى موسى عليه السلام أن مُر بَني إسرائيلَ أن يَجعَلوا في أربَعَةِ جَوانِبِ أكسِيَتِهِمُ الخُيوطَ الزُّرقَ ، ويَذكُرونَ بِها إلهَ السَّماءِ . (2)

ب _ فَضلُ السُّبحَةِ مِن طينِ قَبرِ الحُسَينِ عليه السلامالإمام الصادق عليه السلام :مَن أدارَ الحُجَيرَ (3) مِن تُربَةِ الحُسَينِ عليه السلام فَاستَغفَرَ بِهِ مَرَّةً واحِدَةً ، كُتِبَ لَهُ بِالواحِدَةِ سَبعونَ مَرَّةً ، وإن أمسَكَ السُّبحَةَ في يَدِهِ ولَم يُسَبِّح بِها فَفي كُلِّ حَبَّةٍ سَبعُ مَرّاتٍ . (4)

عنه عليه السلام_ وقَد سُئِلَ عَنِ استِعمالِ التُّربَتَينِ مِن طينِ قَبرِ حَمزَةَ وقَبرِ الحُسَينِ عليه السلام وَالتَّفاضُلِ بَينَهُما _: السُّبحَةُ الَّتي هِيَ مِن طينِ قَبرِ الحُسَينِ عليه السلام تُسَبِّحُ بِيَدِ الرَّجُلِ مِن غَيرِ أن يُسَبِّحَ . (5)

تهذيب الأحكام عن محمّد بن عبد اللّه بن جعفر الحميري :كَتَبتُ إلَى الفَقيهِ عليه السلام أسأَ لُهُ : هَل يَجوزُ أن يُسَبِّحَ الرَّجُلُ بِطينِ قَبرِ الحُسَينِ عليه السلام وهَل فيهِ فَضلٌ؟ فَأَجابَ وقَرَأتُ التَّوقيعَ ، ومِنهُ نَسَختُ : يُسَبِّحُ بِهِ ، فَما في شَيءٍ مِنَ التَّسبيحِ أفضَلُ مِنهُ ، ومِن فَضلِهِ أنَّ المُسَبِّحَ يَنسَى التَّسبيحَ ويُديرُ السُّبحَةَ فَيُكتَبُ لَهُ ذلِكَ التَّسبيحُ . (6)

.


1- .قال العلّامة المجلسي رحمه الله : الظاهر كون حبّات السبح زرقا ، ويحتمل أن يكون المراد كون خيطها كذلك كما قيل (بحار الأنوار : ج 101 ص 134) .
2- .المزار الكبير : ص 368 ح 17 ، المزار للمفيد : ص 152 ح 6 وفيه «التسبيح» بدل «السبح» .
3- .في مصباح المتهجّد : «الحجر» .
4- .المزار للمفيد : ص 150 ح 2 ، مصباح المتهجّد : ص 735 ، بحار الأنوار : ج 101 ص 136 ح 77 .
5- .المزار الكبير : ص 367 ح 14 ، المزار للمفيد : ص 151 ح 4 ، بحار الأنوار : ج 101 ص 133 ح 66 .
6- .تهذيب الأحكام : ج 6 ص 75 ح 148 ، الاحتجاج : ج 2 ص 583 ح 357 .

ص: 277

ب _ فضيلت تسبيحِ ساخته شده از تربت امام حسين عليه السلام

امام صادق عليه السلام :تسبيح هاى كبود رنگ ، (1) در دستان شيعيان ما ، همچون نخ هاى كبود رنگ در كيسه هاى بنى اسرائيل است . خداوند عز و جل به موسى عليه السلام وحى فرمود كه : «بنى اسرائيل را بفرما تا در چهار جانب كيسه هايشان نخ هاى كبودى قرار دهند كه با آنها ، خداى آسمان را ياد كنند» .

ب _ فضيلت تسبيحِ ساخته شده از تربت امام حسين عليه السلامامام صادق عليه السلام :هر كس تسبيح ساخته شده از تربت حسين عليه السلام را بچرخاند و با آن يك مرتبه استغفار بگويد ، براى هر بار آن ، هفتاد بار نوشته شود ، و اگر تسبيح رادر دستش بگيرد و با آن ذكر نگويد ، براى هر دانه آن ، هفت بار نوشته مى شود .

امام صادق عليه السلام_ در پاسخ به پرسش از به كار بردن تسبيح ساخته شده از تربت حمزه و تربت حسين عليه السلام و فرق ميان آن دو _: تسبيحى كه از گِل قبر حسين عليه السلام باشد ، خود ، در دست انسان ، تسبيح مى گويد ، بدون آن كه شخص ، تسبيح بگويد .

تهذيب الأحكام_ به نقل از محمّد بن عبد اللّه بن جعفر حِميَرى _: به فقيه (امام زمان عليه السلام ) نوشتم و پرسيدم : آيا جايز است كه انسان ، با گِل قبر حسين عليه السلام تسبيح بگويد و آيا در آن ، فضيلتى است ؟ ايشان نوشت و من ، آن توقيع را خواندم و از روى آن ، نسخه برداشتم كه : «[آرى ،] تسبيح بگويد ؛ زيرا هيچ تسبيحى برتر از آن نيست و در فضيلت آن ، همين بس كه شخص اگر آن را بچرخاند و فراموش كند كه تسبيح بگويد ، برايش تسبيح نوشته مى شود» .

.


1- .علّامه مجلسى مى گويد : ظاهرا مراد ، كبود بودن مُهره هاى تسبيح است . احتمال هم دارد كه مراد ، كبود بودن نخ آن باشد ، چنان كه بعضى چنين گفته اند .

ص: 278

مكارم الأخلاق :رُوِيَ أنَّ الحورَ العينَ إذا أبصَرنَ بِواحِدٍ مِنَ الأَملاكِ يَهبِطُ إلَى الأَرضِ لِأَمرٍ ما ، يَستَهدينَ مِنهُ السُّبَحَ وَالتُّرَبَ مِن طينِ قَبرِ الحُسَينِ عليه السلام . (1)

الإمام الرضا عليه السلام :مَن أدارَ الطّينَ مِنَ التُّربَةِ فَقالَ : «سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ» مَعَ كُلِّ حَبَّةٍ مِنها ، كَتَبَ اللّهُ لَهُ بِها سِتَّةَ آلافِ حَسَنَةٍ ، ومَحا عَنهُ سِتَّةَ آلافِ سَيِّئَةٍ ، ورَفَعَ لَهُ سِتَّةَ آلافِ دَرَجَةٍ ، وأثبَتَ لَهُ مِنَ الشَّفاعَةِ مِثلَها . (2)

3 / 10ما فيهِ ثَوابُ التَّسبيحِالف _ مُدارَسَةُ العِلمِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :تَعَلَّمُوا العِلمَ ؛ فَإِنَّ تَعَلُّمَهُ حَسَنَةٌ ، ومُدارَسَتَهُ تَسبيحٌ ، وَالبَحثَ عَنهُ جِهادٌ . (3)

ب _ نَفَسُ الصّائِمِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :الصِّيامُ جُنَّةٌ مِنَ النّارِ ، ونَومُ الصّائِمِ عِبادَةٌ ، ونَفَسُهُ تَسبيحٌ ، ومَن أصبَحَ صائِما سَبَّحَت لَهُ أعضاؤُهُ ، وأضاءَت لَهُ السَّماواتُ نورا ، وَاستَغفَرَ لَهُ كُلُّ مَلَكٍ فِي السَّماءِ ، فَإِن سَبَّحَ أو هَلَّلَ تَلَقّاها سَبعونَ ألفَ مَلَكٍ يَكتُبونَها إلى أن تَوارَت بِالحِجابِ (4) . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :صَمتُ الصّائِمِ تَسبيحٌ ، ونَومُهُ عِبادَةٌ ، ودُعاؤُهُ مُستَجابٌ ، وعَمَلُهُ مُضاعَفٌ . (6)

.


1- .مكارم الأخلاق : ج 2 ص 30 ح 2067 ، المزار للمفيد : ص 151 ح 5 ، بحار الأنوار : ج 101 ص 134 ح 67 .
2- .المزار الكبير : ص 367 ح 13 ، المزار للمفيد : ص 151 ح 3 ، بحار الأنوار : ج 101 ص 133 ح 65 .
3- .تحف العقول : ص 28 ، الأمالي للصدوق : ص 713 ح 982 ؛ الفردوس : ج 2 ص 41 ح 2237 نحوه .
4- .توارى : استتر . قال تعالى : «حَتَّى تَوَارَتْ بِالْحِجَابِ» (ص : 32) (مفردات ألفاظ القرآن : ص 866) .
5- .كنزالعمّال : ج 15 ص 911 ح 43574 نقلاً عن أبي نصر عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عليهم السلام .
6- .الفردوس : ج 2 ص 397 ح 3761 ؛ كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 76 ح 1783 نحوه .

ص: 279

3 / 10 چيزهايى كه ثواب تسبيحگويى دارند

اشاره

الف _ گفتگوى علمى

ب _ نفس كشيدن روزه دار

مكارم الأخلاق :روايت شده است كه حور العين ، هر گاه فرشته اى را ببينند كه براى كارى به زمين فرود مى رود ، از او تقاضا مى كنند كه تسبيح و خاك قبر حسين عليه السلام را برايشان هديه بياورد .

امام رضا عليه السلام :هر كس تسبيح تربت [حسين عليه السلام ] را بچرخاند و بگويد : «سبحان اللّه ، والحمد للّه ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، واللّهُ أكْبَر ؛ پاكا خدا ، و ستايش ، خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا ، بزرگ تر است !» ، با [گفتن] هر دانه اى از آن ، خداوند ، شش هزار نيكى برايش مى نويسد و شش هزار بدى را از او پاك كند و شش هزار درجه او را بالا مى بَرد ، و همين اندازه برايش شفاعت ثبت مى كند .

3 / 10چيزهايى كه ثواب تسبيحگويى دارندالف _ گفتگوى علمىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :علم بياموزيد ؛ زيرا كه آموختن علم ، كار نيك است و مباحثه آن (گفتگو در باره آن) ، تسبيح است و جستجوى آن ، جهاد .

ب _ نفس كشيدن روزه دارپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :روزه ، سپرى در برابر آتش است و خواب روزه دار ، عبادت است و نفس كشيدن او ، تسبيح است . هر كس روز خود را با روزه دارى آغاز كند ، اندام هايش براى او تسبيح مى گويند و آسمان ها برايش نورانى مى شوند و هر فرشته اى در آسمان ، برايش آمرزش مى طلبد ؛ و اگر «سبحان اللّه » يا «لا إله إلّا اللّه » بگويد ، هفتاد هزار فرشته آنها را مى گيرند و برايش مى نويسند تا آن گاه كه غروب شود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سكوت روزه دار ، تسبيح است و خوابش ، عبادت است و دعايش ، مستجاب است و عملش ، دو چندان به شمار مى آيد .

.

ص: 280

ج _ نَفَسُ المَهمومِ لِأَهلِ البَيتِ عليهم السلامالإمام الصادق عليه السلام :نَفَسُ المَهمومِ لَنَا المُغتَمِّ لِظُلمِنا تَسبيحٌ ، وهَمُّهُ لِأَمرِنا عِبادَةٌ ، وكتِمانُهُ لِسِرِّنا جِهادٌ في سَبيلِ اللّهِ . (1)

د _ نَفَسُ النّائِمِ النّاوي لِصَلاةِ اللَّيلِالإمام الصادق عليه السلام :إنَّ العَبدَ لَيَنوي مِن نَهارِهِ أن يُصَلِّيَ بِاللَّيلِ فَتَغلِبُهُ عَينُهُ فَيَنامُ ، فَيُثبِتُ اللّهُ لَهُ صَلاتَهُ ، ويَكتُبُ نَفَسَهُ تَسبيحا ، ويَجعَلُ نَومَهُ عَلَيهِ صَدَقَةً . (2)

ه _ هَمُّ مَن كانَ هَواهُ في رِضَا اللّهِالإمام الصادق عليه السلام :إنَّ اللّهَ عز و جل يَقولُ : إنّي لَستُ كُلَّ كَلامِ الحَكيمِ أتَقَبَّلُ ، إنَّما أتَقَبَّلُ هَواهُ وهَمَّهُ ؛ فَإِن كانَ هَواهُ وهَمُّهُ في رِضايَ ، جَعَلتُ هَمَّهُ تَقديسا وتَسبيحا . (3)

و _ أنينُ المُؤمِنِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أنينُ المُؤمِنِ تَسبيحٌ ، وصِياحُهُ تَهليلٌ ، ونَومُهُ عَلَى الفِراشِ عِبادَةٌ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ المُؤمِنَ إذا حُمَّ حُمّى واحِدَةً تَناثَرَتِ الذُّنوبُ مِنهُ كَوَرَقِ الشَّجَرِ فَإِن أنَّ عَلى فِراشِهِ فَأَنينُهُ تَسبيحٌ وصِياحُهُ تَهليلٌ وتَقَلُّبُهُ عَلى فِراشِهِ كَمَن يَضرِبُ بِسَيفِهِ في سَبيلِ اللّهِ . (5)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 226 ح 16 ، الأمالي للمفيد : ص 338 ح 3 ، بحار الأنوار : ج 75 ص 83 ح 33 .
2- .علل الشرايع : ص 524 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 70 ص 206 ح 18 .
3- .الكافي : ج 8 ص 166 ح 180 .
4- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 364 ح 5762 ؛ تاريخ بغداد : ج 2 ص 191 .
5- .عدّة الداعي : ص 116 ، إرشاد القلوب : ص 43 ، بحار الأنوار : ج 81 ص 205 ح 10 .

ص: 281

ج _ نَفس كشيدن شخص اندوهگين براى اهل بيت عليهم السلام

د _ نَفس كشيدن كسى كه نيّت خواندن نماز شب داشته ، امّا خوابش برده است

ه _ دغدغه كسى كه خواستش خشنودى خداست

و _ ناله مؤمن

ج _ نَفس كشيدن شخص اندوهگين براى اهل بيت عليهم السلامامام صادق عليه السلام :كسى كه براى ما اندوهگين و از ستمى كه بر ما رفته ، غمگين باشد ، نَفس كشيدنش ، تسبيح است و دغدغه اش براى كار ما ، عبادت است و پوشيدن راز ما توسّط او ، جهاد در راه خداست .

د _ نَفس كشيدن كسى كه نيّت خواندن نماز شب داشته ، امّا خوابش برده استامام صادق عليه السلام :بنده ، در روز نيّت مى كند كه شب ، نماز[_ِ شب] بخواند ، امّا خوابش مى بَرد . خداوند ، نمازش را براى او ثبت مى كند و نفس كشيدنش را تسبيح مى نويسد و خوابش را براى او ، صدقه قرار مى دهد .

ه _ دغدغه كسى كه خواستش خشنودى خداستامام صادق عليه السلام :خداوند عز و جل مى فرمايد : «چنين نيست كه من ، همه سخنان شخص حكيم را بپذيرم ؛ بلكه تنها خواست و دغدغه او را مى پذيرم . پس اگر خواست و دغدغه اش خشنودى من باشد ، دغدغه او را تقديس و تسبيح ، به شمار مى آورم .

و _ ناله مؤمنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ناله مؤمن ، تسبيح است و فريادش ، «لا إله إلّا اللّه » است و خوابيدن او در بسترش ، عبادت .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مؤمن ، هر گاه تب كند ، گناهانش ، همانند برگ درخت ، فرو مى ريزد و اگر در بسترش [از درد و تب] ناله كند ، ناله او تسبيح است و فرياد زدنش [از درد] ، «لا إله إلّا اللّه » است و غلت خوردنش (/ به خود پيچيدنش) در بستر ، همانند كسى است كه در راه خدا ، شمشير زند .

.

ص: 282

فصل چهارم : تحميد (گفتنِ «الحمد للّه »)

واژه شناسى «حمد» و «تحميد»

فصل چهارم : تحميد (گفتنِ «الحمد للّه »)واژه شناسى «حمد» و «تحميد»واژه «تحميد» ، از ريشه «حمد» به معناى ستايش (در مقابل «ذم» به معناى نكوهش) است . اين مادّه (حمد) ، هنگامى كه به باب تفعيل برود ، معمولاً بر مبالغه دلالت مى كند و از اين رو ، «محمّد» به معناى «بسيار ستوده» است . گاهى نيز باب تفعيل ، ناظر به معناى نسبت است و در اين كاربرد ، تحميد به معناى نسبت دادن حمد و ستودگى به خداوند است . خليل بن احمد فراهيدى ، «حمد» و «تحميد» را چنين معنا مى كند : حمد ، نقيض ذمّ (نكوهش) است . گفته مى شود : «بلوته فأحمدته» ، يعنى : او را آزمودم و او را ستودنى و پسنديده كردار يافتم و او را بر آنها ستودم ... «تحميد» ، يعنى ستودن بسيار خداوند با ستايش هاى نيكو ... . «حمد» ، يعنى : ثنا گفتن . (1) برخى از لغت شناسان در مقام فرق ميان «حمد» و «مدح» گفته اند كه حمد ، اخصّ از مدح است ؛ زيرا مدح ، مربوط به صفت جميل اختيارى و غير اختيارى مى شود ؛

.


1- .ترتيب العين : ص 196 .

ص: 283

حمد و تحميد ، در قرآن و حديث

ولى حمد ، تنها مربوط به صفت جميل اختيارى است . (1) راغب اصفهانى ، در تبيين تفاوت ميان حمد و مدح و شكر مى گويد : حمد كردن خداوند متعال به معناى ثنا گفتن و ستودن او به فضيلت است . حمد ، اخصّ از مدح و اعم از شكر است ؛ چون در باره اعمال و رفتار نيكى كه به اختيار از انسان سر مى زند و براى صفات و خصالى كه در او نهاده شده است ، كلمه مدح به كار مى رود . براى مثال ، انسان به خاطر قامت بلند و زيبايى چهره اش مدح مى شود ، چنان كه براى بخشندگى و سخاوت و دانش ، مدح مى گردد ، در صورتى كه حمد ، مربوط به دومى مى شود ، نه اوّلى ، و شكر هم جز در برابر نعمت ، گفته نمى شود . پس هر شكرى حمد است ؛ ولى هر حمدى شكر نيست . نيز هر حمدى مدح است ، امّا هر مدحى حمد نيست . (2)

حمد و تحميد ، در قرآن و حديثدر قرآن كريم ، ستايش خداوند متعال در 43 آيه به صورت هاى مختلف ، مورد توجّه و تأكيد قرار گرفته است . خداوند متعال ، در چهارده آيه ، خود را ستوده ، (3) در سيزده آيه به حمد و ثناى خود امر فرموده است (4) (شش بار بدون تسبيح و هفت بار همراه با تسبيح) .