فرهنگ نامه اذان

مشخصات كتاب

سرشناسه : محمدي ري شهري، محمد، 1325 -

عنوان و نام پديدآور : فرهنگ نامه اذان/ محمد ري شهري، با همكاري عبدالهادي مسعودي؛ مترجم حميدرضا شيخي.

مشخصات نشر : قم: موسسه علمي فرهنگي دارالحديث، سازمان چاپ و نشر، 1385.

مشخصات ظاهري : 188ص.؛ 11×20 س م.

فروست : پژوهشكده علوم و معارف حديث؛ 106.

شابك : 7500 ريال: 964-493-151-3

يادداشت : چاپ قبلي: موسسه علمي فرهنگي دارالحديث، سازمان چاپ و نشر، 1384 (115 ص).

يادداشت : كتابنامه به صورت زيرنويس.

موضوع : اذان و اقامه -- احاديث

موضوع : احاديث اهل سنت -- قرن 14

موضوع : احاديث شيعه -- قرن 14

شناسه افزوده : مسعودي، عبدالهادي، 1343 -

شناسه افزوده : شيخي، حميدرضا، 1337 -، مترجم

شناسه افزوده : موسسه علمي - فرهنگي دارالحديث. سازمان چاپ و نشر

رده بندي كنگره : BP186/3/م3ف4 1385

رده بندي ديويي : 297/353

شماره كتابشناسي ملي : 1698996

ص: 1

اشاره

ص: 2

ص: 3

ص: 4

ص: 5

پيش گفتار

پيش گفتارفرهنگ نامه ، كتابى است كه در آن ، دانش ، فرهنگ (1) و حكمت باشد . فرهنگ نامه اذان ، قطره اى ديگر از درياى بيكران علوم و معارف ناب اسلامى و مَدخَلى (2) ديگر از دانش نامه ميزان الحكمه است كه به صورت مستقل ، منتشر مى شود . در اين دانش نامه ، واژه ها و اصطلاحاتى كه در قرآن و احاديث ، كاربرد فرهنگى گسترده اى دارند ، به ترتيب الفبايى ، با نظمى نوين و با ذكر نمونه كاربردها (شواهد) ، معناشناسى و تحليل و تبيين مى گردند . در لابه لاى اين دانش نامه ، برخى مَدخل ها ، از كاربرد فرهنگى ويژه و بَسامد استفاده بالايى برخوردارند . بدين معنا كه عموم مسلمانان و يا گروه هاى خاصّى از آنان ، به صورت شبانه روزى و گسترده ، با آنها ، سر و كار دارند . از اين رو ، به منظور تصحيح و تقويت فرهنگ عمومىِ جوامع اسلامى ، ضرورى است معارف مربوط به اين گونه واژه ها و اصطلاحات ، به صورت كتابِ همراه ، و كتاب راهنما ، در اختيار همگان قرار گيرد . با اين نگاه ، مَدخَل هايى از اين دست _ كه گفتيم _ ، به صورت

.


1- .. فرهنگ : علم؛ دانش؛ ادب؛ تربيت؛ پديده كلّى پيچيده اى از آداب ، رسوم ، انديشه ، هنر و شيوه زندگى كه در طىّ تجربه تاريخى اقوام ، شكل مى گيرد و قابل انتقال به نسل هاى بعدى است . (ر. ك : لغت نامه دهخدا ، فرهنگ معين و فرهنگ بزرگ سخن)
2- .. در دانش نامه ها ، به هر واژه اصلى كه توضيحى (مقاله اى) در ذيل خود دارد ، «سرواژه» يا «مَدخَل» مى گويند . به مجموع سرواژه و توضيح ، بر روى هم ، نيز «مدخل» گفته مى شود (ر. ك : فرهنگ بزرگ سخن)

ص: 6

كتاب هايى مستقل و در اندازه هايى كه حمل و مطالعه آن آسان باشد ، در اختيار علاقه مندان قرار مى گيرند . گفتنى است كه در اين سلسله آثار ، براى آنچه مربوط به رفتار يا احوال خاص است (مانند : ادب ، اذان ، شادى و آرزو) ، نام «فرهنگ نامه» و براى آنچه مربوط به گروه هاى اجتماعى (مانند : بسيجيان ، جوانان و كودكان) مى شود و يا آموزه هاى حكيمانه پيشوايان بزرگ اسلام يا حكماى بزرگ الهى (چون لقمان حكيم) را ارائه مى نمايد ، نام «حكمت نامه» را برگزيديم . فرهنگ نامه اذان ، دومين كتاب از مجموعه فرهنگ نامه هايى است كه با هدف تصحيح و تقويت فرهنگ ارزش هاى رفتارى ارائه مى گردد . در اين فرهنگ نامه ، مسايل مهمى ، مانند : آغاز تشريع اذان ، اهميت گسترش فرهنگ اذان ، حكمت ها و پيام هاى فردى و اجتماعى و سياسى اذان ، و آثار و بركات اذان ، چگونگى اذان و تفسير باطن آن ، ارزشِ اذان گو و حقّ مؤذّن ، و اذان زنده در عصر حاضر، مورد بررسى قرار خواهد گرفت . گفتنى است كه در تهيه و تدوين اين مجموعه ، از همكارى فاضل ارجمند جناب آقاى عبدالهادى مسعودى بهره بردم . از ايشان و ديگر همكارانى كه در «پژوهشكده علوم و معارف حديث» ، در ساماندهى اين اثرسهيم هستند، بويژه مترجم گرانقدر آن ، جناب آقاى حميد رضاشيخى _ كه با ترجمه زيبا و دقيق خود ، فهم آيات و روايات اين فرهنگ نامه را براى پارسى زبانان ميسّر ساخت _ صميمانه سپاس گزارم و از خداوند منّان ، پاداشى در خور فضل و كرامت خود ، براى آنان مسئلت دارم . ربّنا! تقبّل منّا؛ إنّك أنت السميع العليم . محمّد محمدى رى شهرى 12 مهر ماه 1384 29 شعبان 1426

.

ص: 7

درآمد

واژه شناسى اذان

اذان ، در قرآن و حديث

درآمدواژه شناسى اذاناذان ، اسم مصدر از ريشه «أذن» به معناى آگاهى ، و آگاهى دادن است . ابن فارس در معناى اين واژه مى گويد : أذن (همزه و ذال و نون) ، دو اصل اند كه در معنا به هم نزديك اند و در لفظ ، از هم دور . يكى از آن دو ، به معناى گوش است و ديگرى به معناى آگاهى و آگاه ساختن . عرب مى گويد : «قد أذنتُ بهذا الأمر» يعنى از آن آگاه شدم . و مى گويد : «و آذننى فلان» يعنى فلانى مرا آگاه ساخت ... . و از همين معناست «اذان» كه اسم از «تأذين» (از باب تفعيل) است ، چنان كه «عذاب» اسم از «تعذيب» است . (1)

اذان ، در قرآن و حديثدر قرآن ، واژه «أذان» و برگرفته هاى مادّه «أذن» ، در همان معناى لغوى استعمال شده اند ، مانند : «وَأَذَ نٌ مِّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الأَْكْبَرِ . 2

.


1- .. معجم مقاييس اللغة : ج 1 ص 75 .

ص: 8

1 . آغاز تشريع اذان

و [اين،] اعلامى از جانب خدا و پيامبر او به مردم در روز حجّ اكبر است ...» . «ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسَ_رِقُونَ . (1) سپس بانگ زننده اى ، بانگ زد كه : «اى كاروانيان! شما سارق هستيد» . «فَأَذَّنَ مُؤَذِّنُم بَيْنَهُمْ أَن لَّعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّ__لِمِينَ . (2) وبانگ زننده اى از ميانشان بانگ زد كه : «لعنت خدا بر ستمگران باد!»». نكته قابل توجّه ، اين كه : در قرآن ، واژه «اذان» در معناى مصطلح آن ، يعنى اَذكار ويژه اى كه در اسلام براى اعلام وقت نماز تشريع شده است ، به كار نرفته است و تنها يك بار ، با جمله «إِذَا نُودِىَ لِلصَّلَوةِ ؛ (3) هر گاه براى نماز ... ندا داده شد» به اين معنا اشاره شده است . به عكس ، در احاديث اسلامى _ بر اساس جستجويى كه به طور اجمالى انجام گرفت _ كلمه «أذان» ، تنها در معناى مصطلح آن ، كار برد دارد ؛ معنايى كه هم اكنون موضوع تحقيق و بررسى است . اينك ، اشاره اى كوتاه به آنچه در فصل هاى آينده خواهد آمد :

1 . آغاز تشريع اذاننخستين نكته مهمّى كه درباره اين سنّت مهمّ اسلامى ، قابل توجّه است ،

.


1- .. يوسف : آيه 70 .
2- .. اعراف : آيه 44 .
3- .. جمعه : آيه 9 .

ص: 9

2 . حكمت اذان

الف _ حكمت فردى

ب _ حكمت اجتماعى، سياسى

نقد احاديثى است كه تشريع اذان را بر اساس رؤياى عبد اللّه بن زيد بن عاصم ذكر مى كنند . براى اين منظور ، ما ابتدا احاديث قابل قبول درباره خاستگاه تشريع اذان را مى آوريم ، سپس به نقل احاديثى مى پردازيم كه در آن ، اهل بيت عليهم السلام ، استناد آغاز اذان به رؤياى عبد اللّه بن زيد را به شدّت رد كرده اند و در ادامه در يك تحليل دقيق علمى ، بى پايه بودن روايات رؤيا را اثبات مى نماييم.

2 . حكمت اذاندرباره حكمت تشريع اذان ، نكات متعدّدى ذكر شده است كه همگى در واقع ، به دو نكته اصلى باز مى گردند :

الف _ حكمت فردىاذان ، اعلام وقت نماز و دعوت يكايك مسلمانان به بهترين كار ، يعنى ارتباط با خداى بى نياز براى رسيدن به رستگارى و كاميابىِ مطلق است.

ب _ حكمت اجتماعى ، سياسىاذان ، علاوه بر يادآورىِ وظيفه فردى ، يك شعار سياسى _ اجتماعى نيز هست . كلام امام رضا عليه السلام «مُجاهِرا بِالإِيمانِ ، مُعِلنا بِالإِسلامِ ؛ (1) آشكاركننده ايمان و علنى سازنده اسلام است» در تبيين فلسفه تشريع اذان ، اشاره به اين نكته مهم است كه تنها ، ارتباط پنهانى و فردى با خدا ، كافى نيست و در جوامع اسلامى ، در هر شب و روز ، بايد شعار توحيد و نفى شرك و دعوت به ارزش هاى دينى با صداى بلند تكرار شود . تكرار اين شعار ، نه تنها زمينه

.


1- .. كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 299 ح 914 .

ص: 10

3 . چگونگى اذان

4 . تفسير حقيقت اذان

5 . ارزش اذان و مؤذّن

را براى تداوم حاكميّت اسلام در جوامع اسلامى فراهم مى كند ، بلكه در كنار استقرار ارزش هاى دينى ، مى تواند موجب انتقال اين فرهنگ به ساير جوامع گردد .

3 . چگونگى اذانيكى از مسائل مهم در مبحث تشريع اذان ، چگونگى اذان و تعداد بندهاى آن است كه در فصل دوم بر اساس احاديث اهل بيت عليهم السلام به آن پرداخته ايم و در ادامه توضيح داده ايم كه چگونه پس از پيامبر اسلام ، برخى از بندهاى آن ، تغيير كرد .

4 . تفسير حقيقت اذانبندهاى نورانى اذان را دو گونه مى توان تفسير كرد : يكى تفسير ظاهر آن ، و ديگرى تفسير باطن (حقيقت) آن . فصل سوم ، اختصاص به احاديثى دارد كه نكات مهمّى را در مورد تبيين حقيقت اذان مطرح كرده اند . توجّه به اين نكات ، بخصوص در هنگام نماز ، اهمّيت فراوانى براى اهل مراقبت دارد و به نمازگزار ، آمادگى بيشترى براى برخوردارى از بركات اين فريضه مهم مى دهد .

5 . ارزش اذان و مؤذّناز منظر احاديث اسلامى ، اذان ، چراغى است كه به دل ها نور مى دهد ، جان ها را به آسايش و آرامش در سايه ذكر خدا دعوت مى كند و فرشتگان آسمان ها به اين فريادِ روح افزا گوش فرا مى دهند و براى امّت محمّد صلى الله عليه و آله استغفار مى كنند . اذان ، فرشتگان را در صفوف بلندى كه شرق و غرب جهان را در

.

ص: 11

6 . حقّ مؤذّن

مى نوردند و گاه ، ميان زمين و آسمان را پر مى كنند ، همراه نمازگزار مى سازد. و براى مؤذّن ، اين فضيلتْ بس كه همچون پيامبران ، مردم را به خدا فرا مى خواند و امين امّت اسلامى است ، دست خداى مهربان را بر سر دارد و هنگامى كه به يگانگى او شهادت مى دهد ، هر تر و خشكى در جهان ، او را تصديق مى كند . اذان ، يكى از اسباب بزرگ شناخت خداوند است و بهشت را براى مؤذّن ، واجب مى گرداند. مؤذّن ، در قبر نمى پوسد و در قيامت ، در حال اذان گفتن ، از قبر خارج مى گردد و سرفراز در صحنه قيامت همراه با پيامبران و صدّيقان و شهدا و صالحان محشور مى گردد ... . بارى ، گفتن اذان ، به قدرى فضيلت دارد كه اگر مردم ، ديده برزخى داشته باشند و آثار و بركات معنوى آن را ببينند ، براى درك فضيلت آن ، اختلاف پيش خواهد آمد ؛ امّا با اين همه _ چنان كه پيامبر صلى الله عليه و آله پيش بينى نموده است _ در تاريخ اسلام ، غالبا ، جز افراد طبقه محروم ، كسى متصدّى اين مسئوليت نشده است ، آن گونه كه بلال ، مؤذّن پيامبر خدا ، بزرگِ آنان شمرده مى شود .

6 . حقّ مؤذّنمؤذّن ، به دليل آن كه يادآور خداوند متعال و خدمت گزار جامعه اسلامى در برپايى فريضه الهى است ، از حقّ ويژه اى برخوردار است و سپاس گزارى از او لازم است .

.

ص: 12

7 . بركات اذان

8 . آداب اذان

7 . بركات اذانبى ترديد ، حكمت اصلى در تشريع اذان ، همان است كه در بند 2 ملاحظه شد ؛ امّا در كنار آن ، آثار و بركاتِ فراوانى وجود دارد كه در فصل پنجم خواهد آمد . يكى از مهم ترين بركات آن _ كه در احاديث بسيارى مورد تأكيد است _ دور كردن شيطان از انسان است و از اين رو ، بر گفتن اذان در گوش نوزاد ، توصيه و تأكيد شده است.

8 . آداب اذانآداب اذان ، به چهار دسته تقسيم مى شود: دسته اوّل . آداب انتخاب مؤذّن كه بايد از ميان كسانى انتخاب شود كه از نظر ديندارى ، اخلاق و نيز فصاحت و زيبايى صدا ، شايستگى لازم را داشته باشند. دسته دوم . آدابى كه مؤذّن بايد هنگام گفتن اذان رعايت كند ، مانند : طهارت ، بلند كردن صدا ، رعايت تجويد و ترتيل ، فرستادن صلوات بر پيامبر صلى الله عليه و آله به هنگام شهادت بر رسالت او ، فاصله انداختن ميان اذان و اقامه ، خواندن دعاى مأثور (رسيده از اهل بيت عليهم السلام) پس از پايانِ آن ، سجود ميان اذان و اقامه ، اجتناب از آوازه خوانى در اذان گفتن ، سخن گفتن در ميان آن و اجرت گرفتن براى آن . دسته سوم . آدابى كه شنونده اذان بايد آنها رعايت كند ، مانند : تكرار آنچه مؤذّن مى گويد ، خواندن دعا و گفتن ذكر و فرستادن صلوات بر پيامبر صلى الله عليه و آله ، پاسخگويى به مؤذّن و حاضر شدن در نماز جماعت _ اگر خارج از مسجد است _ و خارج نشدن از مسجد _ اگر داخل آن است _ .

.

ص: 13

9 . اذانِ زنده در عصر حاضر

دسته چهارم . آدابى كه براى ساختن مأذنه در احاديث اسلامى ذكر شده است و آن ، اين است كه محلّ اذان ، نبايد به گونه اى بلند باشد كه موجب سلب آسايش از همسايگان مسجد گردد . از اين رو ، در روايتى آمده است كه امير مؤمنان ، هنگامى كه به مناره بلندى برخورد كرد ، دستور داد كه آن را خراب كنند و فرمود كه مناره مسجد نبايد از سطح بام مسجد ، بلندتر باشد . نيز در روايت ديگرى آمده است كه هنگامى كه امام مهدى(عج) ظهور كند ، دستور مى دهد مناره ها را خراب كنند . البتّه همان طور كه اشاره شد ، اين دستور ، مربوط به مواردى است كه موجب تضييع حقوق ديگران باشد.

9 . اذانِ زنده در عصر حاضرآنچه در احاديث اسلامى درباره تشريع ، حكمت ، تفسير ، فضيلت و بركات اذان آمده است ، به روشنى نشان مى دهد كه همه اين موارد ، مربوط به اذانِ زنده است ، نه اذانى كه از ضبط صوت و يا به صورت غير زنده از صدا و سيما پخش مى شود. بنا بر اين ، پخش اذان از صدا و سيما ، گرچه لازم است ، امّا بى ترديد ، خلأ اذانِ زنده را نمى تواند پر كند . از اين رو ، برنامه ريزى براى پخش اذانِ زنده بخصوص در مساجد و مراكز دينى براى بهره گيرى از بركات فراوان اين سنّت بزرگ اسلامى ، ضرورى است.

.

ص: 14

فصل يكم : تشريع اذان

1 / 1 چگونگى تشريع اذان

فصل يكم : تشريع اذان1 / 1چگونگى تشريع اذانقرآن«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! هر گاه براى نماز روز جمعه ندا داده شد ، به سوى ذكر خدا بشتابيد و داد و ستد را وا گذاريد . اين براى شما بهتر است ، اگر بدانيد» . (1)

حديث* وعن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نخستين كسى كه در آسمانْ اذان گفت ، جبرئيل عليه السلامبود. (2)* وعن أبي عبد اللّه عليه السلام :امام على عليه السلام :در شبى كه پيامبر خدا به معراج برده شد ، اذان به او آموخته شد و نماز بر او واجب گرديد. (3)

.


1- .. جمعه : آيه 9 .
2- .. المطالب العالية : ج 1 ص 63 ح 224 .
3- .. كنز العمّال : ج 12 ص 350 ح 35354 .

ص: 15

* وعن أمير المؤمنين عليه السلام :امام على عليه السلام :چون آموختن اذان به پيامبر خدا آغاز گرديد ، جبرئيل عليه السلامبُراق (1) را آورد . بُراق در برابر پيامبر صلى الله عليه و آله چموشى كرد . جبرئيل عليه السلام به او گفت : «آرام بگير ، اى براق ؛ زيرا [تاكنون] كسى بر تو سوار نشده كه نزد خداوند ، گرامى تر از ايشان باشد» . پس بُراق ، آرام گرفت.

پيامبر خدا فرمود : «بر بُراق نشستم تا به حجابى رسيدم كه خداى رحمان ، پروردگار ما عز و جل ، در پس آن بود. (2) در اين هنگام ، فرشته اى از پس حجاب در آمد و گفت : اللّه أكبر ، اللّه أكبر .

گفتم : اى جبرئيل! اين فرشته ارجمند كيست؟

جبرئيل عليه السلامگفت : سوگند به آن كه تو را به نبوّتْ مفتخر ساخت ، تا پيش از اين لحظه اين فرشته را نديده بودم!

فرشته گفت : اللّه أكبر ، اللّه أكبر .

از پس حجاب ، ندا آمد : بنده ام راست مى گويد . من بزرگ ترم ، من بزرگ ترم» .

پيامبر خدا فرمود : «آن فرشته گفت : أشهد أن لا إله إلاّ اللّه ، أشهد أن لا إله إلاّ اللّه .

از پس حجاب ، ندا آمد : بنده ام راست مى گويد . اللّه ، منم و معبودى [راستين] ، جز من نيست» . .


1- .. بُراق ، حيوانى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله با آن به معراج رفت و كوچك تر از قاطر و بزرگ تر از الاغ بود (مجمع البحرين : ماده «برق») .
2- .. اشاره به موقعيتى ويژه از قرب الهى است ، و گرنه خداوند متعال مكان ندارد و بيرون از مكان و زمان است .

ص: 16

* وعن أمير المؤمنين عليه السلام :پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «فرشته گفت : أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه ، أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه .

از پس حجاب ، ندا آمد : بنده ام راست مى گويد . من ، محمّد را به پيامبرى فرستادم» .

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «فرشته گفت : حَىَّ على الصلاة ، حَىَّ على الصلاة .

از پس حجاب ، ندا آمد : بنده ام راست مى گويد و او (محمّد) به عبادت من ، دعوت كرد» .

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «فرشته گفت : حَىَّ على الفلاح ، حَىَّ على الفلاح .

از پس حجاب ، ندا آمد : بنده ام راست مى گويد ، و او (محمّد) به عبادت من ، دعوت كرد» .

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «فرشته گفت : حَىَّ على خير العمل ، حَىَّ على خير العمل .

از پس حجاب ، ندا آمد : بنده ام راست مى گويد و او (محمّد) به عبادت من ، دعوت كرد . هر آن كس كه بر آن (عبادت من) مواظبت كرد ، رستگار شد» .

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «در آن روز ، خداى متعال ، برترىِ مرا بر اوّلين و آخرين [انسان ها ]به كمال رسانْد» . (1)غوث : عن أبي عبد اللّه عليه السلام في الكاظم عليهامام باقر عليه السلام :پيامبر خدا ، در شبى كه به آسمان برده شد ، به بيت المعمور (2) .


1- .. صحيفة الإمام الرضا عليه السلام : ص 227 ح 115 ، عوالى اللآلى: ج 1 ص 26 ح 8 .
2- .. در تفاسير آمده است كه بيت المعمور ، خانه اى است در آسمان كه درست در بالاى كعبه ، قرار دارد و روزى هفتاد هزار فرشته وارد آن مى شوند و از آن خارج مى گردند و ديگر به سوى آن باز نمى آيند (تاج العروس : ج 7 ص266 «عمر») . معمور ، به معناى مسكونى (داراى جمعيّت) است و آبادانى اش به انبوه فرشتگانى است كه به آن رفت و آمد دارند (مجمع البحرين : ج 2 ص1269 «عمر») .

ص: 17

غوث : عن أبي عبد اللّه عليه السلام في الكاظم عليهرسيد و وقت نماز شد . در اين هنگام ، جبرئيل عليه السلام اذان و اقامه گفت . سپس پيامبر خدا جلو ايستاد و فرشتگان و پيامبران ، پشت سر محمّد صلى الله عليه و آله [براى نماز ]صف كشيدند. (1)* ومنه عن أمير المؤمنين عليه السلام :تهذيب الأحكام _ به نقل از زراره _ :امام باقر عليه السلام فرمود : «پيامبر خدا ، در شبى كه به معراج برده شد ، چون به بيت المعمور رسيد ، وقت نماز شد . پس ، جبرئيل عليه السلاماذان و اقامه گفت . سپس پيامبر خدا جلو ايستاد و فرشتگان و پيامبران ، پشت سر پيامبر خدا صف كشيدند» .

به امام باقر عليه السلام گفتيم : چگونه اذان گفت؟

فرمود : «اللّه أكبر ، اللّه أكبر . أشهد أن لا إله إلاّ اللّه ، أشهد أن لا إله إلاّ اللّه . أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه ، أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه . حىَّ على الصلاة ، حىَّ على الصلاة . حىَّ على الفلاح ، حىَّ على الفلاح . حىَّ على خير العمل ، حىَّ على خير العمل . اللّه أكبر ، اللّه أكبر . لا إله إلاّ اللّه ، لا إله إلاّ اللّه .

اقامه نيز به همين سان ، با اين تفاوت كه در اقامه ، بين حىَّ على خير العمل ، حىَّ على خير العمل و اللّه أكبر ، اللّه أكبر ، جمله قد قامت الصلاة ، قد قامت الصلاة هست.

پس ، پيامبر خدا بلال را مأمور گفتن اذان كرد و از آن پس ، بلال ، تا زمانى كه پيامبر خدا رحلت كرد ، اين اذان را مى گفت» . (2) .


1- .. الكافى : ج 3 ص 302 ح 1 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 60 ح 210 .
2- .. تهذيب الأحكام : ج 2 ص 60 ح 210 ، الكافى : ج 3 ص 302 ح 1 .

ص: 18

* وعن عليّ بن الحسين عليهماالسلام :امام صادق عليه السلام :چون پيامبر خدا به معراج برده شد و وقت نماز فرا رسيد ، جبرئيل عليه السلام اذان گفت . چون گفت : «اللّه أكبر ، اللّه أكبر» ، فرشتگان گفتند : اللّه أكبر ، اللّه أكبر .

چون گفت: «أشهد أن لا إله إلاّ اللّه » ، فرشتگان گفتند : شريكان را كنار زد.

چون گفت : «أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه » ، فرشتگان گفتند : [همان] پيامبرى كه برانگيخته شد.

چون گفت : «حىَّ على الصلاة» ، فرشتگان گفتند : به عبادت پروردگارش ترغيب كرد.

چون گفت : «حىَّ على الفلاح» ، فرشتگان گفتند : كسى كه از او پيروى كرد ، رستگار شد . (1)* ومنه عن الرضا عليه السلام :امام صادق عليه السلام :زمانى كه جبرئيل عليه السلام اذان را بر پيامبر خدا فرود آورد ، سر ايشان در دامن على عليه السلام بود . پس ، جبرئيل عليه السلام اذان و اقامه گفت . چون پيامبر خدا بيدار شد ، فرمود : «اى على! شنيدى؟».

گفت : آرى .

فرمود : «حفظ كردى؟».

گفت : آرى .

فرمود : «بلال را صدا بزن و آن را به او بياموز» .

پس ، على عليه السلامبلال را فرا خواند و اذان را به او تعليم داد. (2)* وعن زوجة أوس بن الصامت : تذكرة الحُفّاظ_ به نقل از عِكرمة بن عبّاس (3) _ : اذان به همراه وجوب نماز ، .


1- .. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج 1 ص 281 ح 864 ، معانى الأخبار : ص 387 ح 21 .
2- .. الكافى: ج 3 ص302 ح 2، تهذيب الأحكام: ج 2 ص277 ح 1099 .
3- .. در مأخذ ، اين گونه آمده است ؛ ولى چنين به نظر مى رسد كه تصحيف ، صورت گرفته و درست آن ، چنين است : «به نقل از عكرمه ، از ابن عبّاس» . عكرمه ، وابسته ابن عبّاس است .

ص: 19

1 / 2 ردّ برخى روايات درباره چگونگى تشريع اذان

* وعن زوجة أوس بن الصامت :بر پيامبر خدا نازل شد : «اى كسانى كه ايمان آورده ايد! هر گاه براى نماز روز جمعه ندا داده شد ، به سوى ذكر خدا بشتابيد» . (1)* ومنه عن معاوية لعبد اللّه بن عمرو :صحيح البخارى _ به نقل از اَنَس _ :مسلمانان ، چون زياد شدند ، صحبت از اين به ميان آوردند كه براى اطّلاع از فرا رسيدن وقت نماز ، نشانه اى قرار دهند و گفتند كه آتشى برافروزند ، يا ناقوسى به صدا در آورند ؛ امّا بلال ، مأمور شد كه [بندهاى] اذان را دو بار دو بار بگويد و [بندهاى] اِقامه را تك تك بگويد. (2)1 / 2ردّ برخى روايات درباره چگونگى تشريع اذان* وعن أبي جعفر عليه السلام لخَيثَمة :المستدرك على الصحيحين _ به نقل از سفيان بن ليل _ :چون فرجام كار حسن بن على عليه السلامو معاويه به آن جا رسيد كه رسيد (پيمان صلح بسته شد) ، در مدينه بر آن امام وارد شدم ، در حالى كه ميان يارانش نشسته بود ... . در حضور ايشان از اذان ، سخن به ميان آورديم .

يكى از ما گفت : آغاز اذان ، خوابى بود كه عبد اللّه بن زيد بن عاصم ديده بود.

حسن بن على عليه السلام فرمود : «شأن اذان ، بالاتر از اين چيزهاست! اذان را جبرئيل عليه السلامدر آسمان گفت و هر جمله[ى آن را] دو بار گفت و آن را به پيامبر خدا تعليم داد ، و اقامه را ، هر جمله[ى آن را] يك بار گفت و آن را نيز به پيامبر خدا آموخت» . (3)

.


1- .. تذكرة الحفّاظ : ج 3 ص 800 ، فتح البارى : ج 2 ص 78 ، الدرّ المنثور : ج 8 ص159 .
2- .. صحيح البخارى: ج 1 ص 220 ح 581 ، صحيح مسلم: ج 1 ص 286 ح 3 .
3- .. المستدرك على الصحيحين : ج 3 ص 187 ح 4798 .

ص: 20

* وعنه صلى الله عليه و آله في الجمعة :امام حسين عليه السلام _ در پاسخ به سؤال از اذان و حرف هايى كه مردم درباره آن مى زدند _ :وحى بر پيامبر شما نازل مى شود و با اين حال ، شما مى گوييد كه اذان را از عبد اللّه بن زيد گرفت؟! هرگز! از پدرم على بن ابى طالب عليه السلامشنيدم كه مى فرمايد : «خداوند ، زمانى كه پيامبر خدا را به معراج برد ، فرشته اى را فرو فرستاد و او دو به دو اذان گفت و يك به يك اقامه . سپس جبرئيل عليه السلامبه او گفت : اى محمّد! اين گونه است اذان (اعلام وقت) نماز» . (1)* وعن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الذكرى _ به نقل از ابن ابى عقيل _ :امام صادق عليه السلام ، آن عدّه اى را كه مى گويند پيامبر صلى الله عليه و آله اذان را از عبد اللّه بن زيد آموخت ، لعنت كرد . سپس فرمود : «وحى بر پيامبر شما نازل مى شود و شما مى گوييد كه او اذان را از عبد اللّه بن زيد فرا گرفت؟!» . (2)فرفخ : عن أبي عبد اللّه عليه السلام :تفسير العيّاشى _ به نقل از عبد الصمد بن بشير _ :نزد امام صادق عليه السلاماز چگونگى [تشريع ]اذان ، سخن به ميان آمد . عبد الصمد گفت : مردى از انصار ، [كيفيت ]اذان را در خوابش ديد و آن را براى پيامبر خدا باز گفت و پيامبر خدا به او دستور داد كه آن را به بلال ياد دهد .

امام صادق عليه السلام فرمود: «دروغ مى گويند! پيامبر خدا در سايه كعبه خواب بود كه جبرئيل عليه السلام با تاسى كه در آن ، آبى از بهشت بود ، نزد او آمد و بيدارش كرد و دستور داد با آن آب ، غسل كند . آن گاه ، پيامبر صلى الله عليه و آله در مَحمِلى كه آن را هزار هزار رنگ از نور بود ، گذاشته شد و سپس بالايش بردند تا اين كه به درهاى آسمان رسيد ... و تا آن كه به آسمان هفتم در آمد . او به سِدرةُ المُنتهى رسيد .

سِدره [به پيامبر صلى الله عليه و آله ] گفت: پيش از تو، هيچ مخلوقى از من نگذشته است. .


1- .. الجعفريّات : ص 42 ، دعائم الإسلام : ج 1 ص 142 .
2- .. ذكرى الشيعة : ص 168 ، بحار الأنوار : ج 84 ص 122 .

ص: 21

فرفخ : عن أبي عبد اللّه عليه السلام :سپس [پيامبر صلى الله عليه و آله ] عبور كرد و نزديك و نزديك تر شد تا [فاصله اش ]به اندازه [فاصله ]دو سر كمان يا كمتر گرديد . آن گاه خداوند به بنده اش وحى كرد ، آنچه را كه وحى كرد ...» .

[امام صادق عليه السلام] فرمود : «پس خداوند ، پيامبران و رسولان و فرشتگان را نزد او گرد آورد . آن گاه به جبرئيل عليه السلام فرمان داد و او براى نماز ، اذان و اقامه گفت و پيامبر خدا جلو رفت و با آنان نماز خواند . چون نمازش تمام شد ، رو به آنان كرد . خداوند به او فرمود : و از كسانى كه پيش از تو ، كتاب [آسمانى ]مى خواندند ، بپرس . قطعا حق ، از جانب پروردگارت به سوى تو آمده است . پس ، زنهار و از ترديدكنندگان مباش . و در آن روز ، پيامبر صلى الله عليه و آله از آنان پرسيد» .

امام صادق عليه السلام فرمود : «اين ، آغاز [تشريع] اذان بوده است» . (1)* وفي زينب عليهاالسلام :الكافى _ به نقل از ابن اُذينه _ :امام صادق عليه السلام فرمود : «اين ناصبى ها چه روايت مى كنند؟».

گفتم : ... آنها مى گويند : اُبىّ بن كعب ، آن [نحوه اذان گفتن] را در خواب ديده است .

فرمود : «دروغ مى گويند ! دين خداوند عز و جل ، ارجمندتر از آن است كه در خواب ديده شود» .

سَديرصَيرفى گفت: فدايت شوم! پس شما درباره آن براى ما سخنى بگوييد.

امام صادق عليه السلامفرمود : «خداوند عز و جل چون پيامبرش را به آسمان هاى هفتگانه برد ... ، جبرئيل عليه السلام گفت : اللّه أكبر ، اللّه أكبر ...» . (2) .


1- .. تفسير العيّاشى : ج 1 ص 157 ح 530 ، بحار الأنوار : ج 84 ص 119 ح 19 .
2- .. الكافى : ج 3 ص 482 ح 1 ، علل الشرايع : ص 312 ح 1 .

ص: 22

پژوهشى درباره چگونگى تشريع اذان

يك . رواياتى كه منشأ اذان را وحى نمى دانند

پژوهشى درباره چگونگى تشريع اذانتأمّل در احاديثى كه درباره چگونگى تشريع اذان وارد شده است ، نشان مى دهد كه در دوران زمامدارى معاويه ، چگونگى تشريع اذان ، در جامعه اسلامى مورد اختلاف قرار گرفت ، بدين معنا كه در مقابل خاندان رسالت _ كه اتّفاق نظر داشتند كه تشريع اذان ، بر پايه وحى الهى بوده است و پيامبر اسلام ، همه بندهاى آن را از جبرئيل امين و او از خداوند متعال اخذ كرده است _ شمارى از مسلمانان ، بر پايه شمارى از روايات ، بر اين باور بودند كه اذان ، ريشه در وحى نداشته است ؛ بلكه منشأ آن ، خواب و پيشنهاد برخى از مسلمانان به پيامبر اسلام بوده است . در اين جا ما ابتدا شمارى از رواياتى را كه در منابع روايى معروف اهل سنّت در مقابل ديدگاه اهل بيت عليهم السلامدرباره تاريخ اذان نقل شده است ، (1) مى آوريم و سپس به ارزيابى و نقد آنها مى پردازيم .

يك . رواياتى كه منشأ اذان را وحى نمى داننددر اين دسته ، به پنج روايت اصلى ، اشاره مى كنيم :

.


1- .. گفتنى است همان طور كه در متن احاديث فصل يكم آمده ، شمارى از احاديث اهل سنّت ، هماهنگ با احاديث شيعه ، منشأ تشريع اذان را وحى دانسته اند .

ص: 23

1 . سنن أبى داوود :

1 . سنن أبى داوود :عبّاد بن موسى ختلى و زياد بن ايّوب براى ما حديث كردند _ هر چند حديث عبّاد ، كامل تر است _ كه : حديث كرد ما را هشيم ، از ابو بشر . زياد گفت : خبر داد ما را ابو بشر ، از ابو عمير بن اَ نَس ، از يكى از عموهاى انصارى اش كه : پيامبر صلى الله عليه و آله در اين انديشه بود كه چگونه مردم را براى نماز جمع كند . بعضى گفتند : در موقع فرا رسيدن نماز ، پرچمى نصب كن و مردم وقتى آن را ديدند ، به يكديگر خبر مى دهند [كه وقت نماز شده است] ؛ امّا پيامبر صلى الله عليه و آله اين پيشنهاد را نپسنديد . عدّه اى گفتند : شيپور بزنيد . زياد گفت : شيپور يهود [ ، مقصودشان بود] . پيامبر صلى الله عليه و آله اين را هم نپسنديد و فرمود : «اين ، روش يهود است» . نواختن ناقوس را پيشنهاد كردند . فرمود : «اين ، كار نصارا است» . عبد اللّه بن زيد بن عبد ربّه ، در حالى رفت كه دل مشغولى پيامبر خدا ، ذهن او را نيز مشغول كرده بود . در عالم خواب ، اذان به او نشان داده شد . صبح ، وى نزد پيامبر خدا رفت و به ايشان خبر داد و گفت : اى پيامبر خدا! من بين خواب و بيدارى بودم كه كسى نزد من آمد و اذان را به من نشان داد . عمر بن خطّاب ، پيش از او ، اذان را در خواب ديده بود ؛ امّا بيست روز ، آن را پنهان نگه داشت و سپس پيامبر صلى الله عليه و آله را آگاه ساخت . پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «چرا به من خبر ندادى؟». گفت : قبل از من ، عبد اللّه بن زيد ، خبرش را داد و من ديگر شرم كردم . پيامبر خدا فرمود : «اى بلال! برخيز و ببين كه عبد اللّه بن زيد به تو چه فرمان مى دهد ؛ همان كار را بكن» . پس ، بلال اذان گفت . ابو بشر مى گويد : ابو عمير به من خبر داد كه انصار مى گويند كه اگر در آن روز، عبد اللّه بن زيد بيمار نبود، حتما پيامبر خدا او را مؤذّن قرار مى داد. (1)

.


1- .. سنن أبى داوود : ج 1 ص 134 ح 498 ، السنن الكبرى : ج 1 ص 574 ح 1834 .

ص: 24

2 . سنن أبى داوود :

2 . سنن أبى داوود :محمّد بن منصور طوسى آورده است كه : حديث كرد ما را يعقوب ، حديث كرد ما را پدرم از محمّد بن اسحاق ، حديث كرد مرا محمّد بن ابراهيم بن حارث تيمى از محمّد بن عبد اللّه بن زيد بن عبد ربّه كه : عبد اللّه بن زيد به من گفت : چون پيامبر خدا دستور داد كه ناقوسى بسازند تا براى جمع شدن مردم به نماز ، ناقوس بزنند ، من در عالم رؤيا مردى را ديدم كه گِرد من مى گردد و ناقوسى در دست اوست . گفتم : اى بنده خدا! ناقوس را مى فروشى؟ گفت : با آن چه مى كنى؟ گفتم : با آن به نماز فرا مى خوانيم . گفت : آيا به چيزى بهتر از اين ، راهنمايى ات نكنم؟ گفتم : چرا . گفت : مى گويى : «اللّه أكبر ، اللّه أكبر ، اللّه أكبر ، اللّه أكبر . أشهد أن لا إله إلاّ اللّه . أشهد أن لا إله إلاّ اللّه . أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه ، أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه . حىّ على الصلاة ، حىّ على الصلاة . حىّ على الفلاح ، حىّ على الفلاح . اللّه أكبر ، اللّه أكبر . لا إله إلاّ اللّه » . سپس كمى از من فاصله گرفت و گفت : هر گاه خواستى نماز را به پا دارى ، [اين چنين اقامه ]مى گويى : «اللّه أكبر ، اللّه أكبر . أشهد أن لا إله إلاّ اللّه . أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه . حىّ على الصلاة . حىّ على الفلاح . قد قامت الصلاة ، قد قامت الصلاة . اللّه أكبر ، اللّه أكبر . لا إله إلاّ اللّه » . صبح كه شد ، نزد پيامبر خدا آمدم و آنچه را در خواب ديده بودم ، به ايشان گفتم . فرمود : «رؤياى صادقى است ، إن شاء اللّه . به همراه بلال ، برخيز و آنچه را در خواب ديده اى ، به او بگو تا او به آن ، اذان بگويد ؛ چون او صدايش از تو رساتر است» . من با بلال برخاستم و من به او مى گفتم و او آنها را اعلام مى كرد (اذان مى گفت) . عمر بن خطّاب ، در خانه اش صداى او را شنيد . در حالى كه ردايش را مى كشيد ، [با عجله

.

ص: 25

3 . سنن ابن ماجة :

4 . سنن ابن ماجة :

و سراسيمه ]بيرون آمد و مى گفت : اى پيامبر خدا! سوگند به آن كه تو را به حق برانگيخت ، من نيز چنين خوابى ديده ام. پيامبر خدا فرمود : «خدا را شكر!» . (1)

3 . سنن ابن ماجة :ابو عبيد محمّد بن عبيد بن ميمون مدنى آورده است كه : حديث كرد ما را محمّد بن سلمه حرّانى ، حديث كرد ما را محمّد بن اسحاق ، حديث كرد ما را محمّد بن ابراهيم تيمى از محمّد بن عبد اللّه بن زيد از پدرش كه : پيامبر خدا دستور داد كه شيپور و ناقوسى بسازند . عبد اللّه بن زيد ، خوابى ديد . او مى گويد : مردى را ديدم كه دو جامه سبزرنگ پوشيده بود و ناقوسى با خود داشت . به او گفتم : اى بنده خدا! ناقوس را مى فروشى؟ گفت : با آن چه مى كنى؟ گفتم : با آن به نماز فرا مى خوانم . گفت : آيا تو را به چيزى بهتر ، راهنمايى نكنم؟ گفتم : آن چيست؟ گفت : مى گويى : «اللّه أكبر ، اللّه أكبر ...» . (2)

4 . سنن ابن ماجة :محمّد بن خالد بن عبد اللّه واسطى ، آورده است كه : حديث كرد ما را پدرم ، از عبد الرحمان بن اسحاق ، از زهرى ، از سالم ، از پدرش كه : پيامبر صلى الله عليه و آله با مردم درباره چيزى كه آنها را به نماز فرا خوانَد ، مشورت كرد . آنان شيپور را پيشنهاد كردند ؛ امّا پيامبر صلى الله عليه و آله آن را نپسنديد ؛ چون براى يهود بود . ناقوس را پيشنهاد دادند . آن را نيز به خاطر اين كه براى نصارا بود ، نپسنديد . در همان شب ، مردى از انصار به نام عبد اللّه بن زيد

.


1- .. سنن أبى داوود : ج 1 ص 135 ح 499 ، مسند ابن حنبل : ج 5 ص 540 ح 16478 .
2- .. سنن ابن ماجة : ج 1 ص 232 ح 706 ، كنز العمّال : ج 8 ص 330 ح 23141 .

ص: 26

5 . سُنن التِّرمِذى :

و نيز عمر بن خطّاب ، اذان را در خواب ديدند . مرد انصارى ، شبانه نزد پيامبر خدا رفت [و خواب خود را براى ايشان باز گفت] . پيامبر خدا به بلال دستور داد كه به آن [جملاتى كه در خواب ديده شده بود] ، اذان بگويد . زهرى گفت : بلال در اذان نماز صبح ، اين جمله را افزود : «الصلاة خير من النوم» و پيامبر خدا بر آن ، صحّه گذاشت . (1)

5 . سُنن التِّرمِذى :سعيد بن يحيى بن سعيد اموى آورده است كه : حديث كرد ما را پدرم ، حديث كرد ما را محمّد بن اسحاق از محمّد بن ابراهيم بن حارث تيمى از محمّد بن عبد اللّه بن زيد از پدرش كه : صبح كه شد ، نزد پيامبر خدا رفتيم و رؤيايم را به ايشان گفتم . فرمود : «اين ، يك رؤياى صادق است . به همراه بلال برخيز ؛ چون او صدايش از تو رساتر و بلندتر است . آنچه به تو [در خواب] گفته شده ، به او بگو و او آنها را با صداى بلند بگويد ...» . ترمذى مى گويد : اين حديث را ابراهيم بن سعد ، از محمّد بن اسحاق ، به صورتى كامل تر و طولانى تر روايت كرده و داستان اذان را ، دو به دو ، و اقامه را ، يك به يك ، آورده است . عبد اللّه بن زيد ، همان ابن عبد ربّه است و «ابن عبد رب» هم به او مى گويند . ما از او حديثى از پيامبر صلى الله عليه و آله نمى شناسيم كه صحيح باشد، جز همين يك حديث كه درباره اذان است . (2)

.


1- .. سنن ابن ماجة : ج 1 ص 233 ح 707 .
2- .. سنن الترمذى : ج 1 ص 358 ح 189 .

ص: 27

دو . نقد و تحليل

1 . ناسازگارى با مقام نبوّت

دو . نقد و تحليلبا بررسى اسناد اين روايات و تأمّل در متن و معانى آنها و نيز عرضه آنها بر احاديث اهل بيت عليهم السلام ، براى پژوهشگر ، ترديدى در مجعول بودن آنها باقى نخواهند ماند . آنچه بر نادرستى اين روايات دلالت مى كند ، عبارت اند از :

1 . ناسازگارى با مقام نبوّتاين باور كه تشريع اذان ، بر اساس رؤياى عبد اللّه بن زيد بوده ، بدين معناست كه خاتم پيامبران الهى صلى الله عليه و آله _ كه براى كوچك ترين رفتارهاى فردىِ جامعه اسلامى ، از جانب خداوند متعال رهنمود آورده است _ در مورد يكى از بزرگ ترين عباداتِ سياسى _ اجتماعى ، نمى دانسته كه چه بايد كرد و حتّى طبق برخى از اين روايات ، براى آن ، بيست روز سرگردان بوده است ، تا اين كه رؤياى شخص يا اشخاصى ، مشكل گشا مى شود و موجب تصميم پيامبر صلى الله عليه و آله و تشريع اذان مى گردد! بى ترديد ، اين پندار ، با اعتقاد به نبوّت پيامبر اسلام ، قابل جمع نيست و از اين رو ، امام صادق عليه السلام ضمن نفرين كردنِ كسانى كه از چنين پندارى جانبدارى مى كنند ، خِرد و وجدان آنان را به داورى مى خواند و با شگفتى از آنان مى پرسد كه چگونه اين پندار را با عقيده به نبوّت پيامبر صلى الله عليه و آله و نزول وحى بر ايشان ، جمع مى كنند : بر پيامبر شما وحى نازل مى شود و شما مى گوييد كه او اذان را از عبد اللّه بن زيد گرفته است؟! (1)

.


1- .. ر . ك : ص 19 (فصل يكم : تشريع اذان / ردّ برخى روايات درباره چگونگى تشريع اذان) .

ص: 28

2 . منافات داشتن با حكمت اذان

3 . تكذيب به وسيله اهل بيت عليهم السلام

2 . منافات داشتن با حكمت اذانتأمّل در احاديث فراوانى كه در منابع حديثىِ شيعه و اهل سنّت درباره حكمت اذان و فضايل و بركات آن وجود دارند ، (1) نشان مى دهد كه فلسفه اين عمل عبادى ، تنها اعلام وقت نماز نيست ؛ بلكه آثار فردى ، اجتماعى ، دنيوى و اخروى فراوانى بر آن مترتّب است . بدين ترتيب ، آيا مى توان باور كرد كه همه اين حكمت ها و بركات ، به دنبال رؤياى عبد اللّه بن زيد پديد آمده است و يا اين كه پيامبر صلى الله عليه و آله فلسفه اذان را مى دانسته ؛ ولى از خودِ اذان ، بى اطّلاع بوده است؟!

3 . تكذيب به وسيله اهل بيت عليهم السلامخاندان رسالت عليهم السلام علاوه بر اين كه تأكيد مى كنند كه منشأ اذان ، وحى است ، به صراحت و با شدّت ، رواياتى را كه آغاز تشريع آن را مستند به رؤيا كرده اند ، تكذيب نموده و آن را با ايمان به نبوّت پيامبر صلى الله عليه و آله ، ناسازگار دانسته اند. اين ، در حالى است كه اگر هيچ دليلى جز تكذيب اهل بيت عليهم السلامدر اين باره وجود نداشت ، براى اثبات نادرستى و مجعول بودن اين روايات ، كافى بود ؛ چرا كه : «أهل البيت أدرى بما فى البيت ؛ اهل خانه اند كه مى دانند در خانه چيست» . گفتنى است كه نه تنها اهل بيت عليهم السلام ، بلكه افرادى مانند محمّد بن حنفيّه نيز به بطلان اين روايات ، تصريح كرده اند . برهان الدين حلبى ، از ابو العلاء روايت كرده است كه : به محمّد بن حنفيّه گفتم : براى ما حديث مى شود كه منشأ اين اذان ،

.


1- .. ر . ك : ص 34 ح 15 _ 16 .

ص: 29

4 . ديگر دلايل

رؤيايى بود كه مردى از انصار در خوابش ديد . محمّد بن حنفيّه از اين سخن ، به شدّت وحشت كرد و گفت : شما درباره چيزى كه در ميان احكام اسلام و مقرّرات دينتان يك اصل است ، مى گوييد كه منشأش رؤيايى بوده كه يكى از انصار در خوابش ديده است ، [آن هم چيزى كه ]احتمال راست و دروغ دارد و ممكن است كه از شمار خواب هاى پريشان باشد؟! گفتم : اين حديث در ميان مردم ، به شدّت رايج است . گفت : به خدا سوگند ، صحّت ندارد ... . (1)

4 . ديگر دلايلآنچه در نقد مضمون رواياتى كه تشريع اذان را به غير وحى مستند مى كنند ، ذكر نموديم ، براى اثبات معتبر نبودن آنها كافى است . البتّه ادلّه ديگرى نيز براى اثبات اين مدّعا ذكر شده است ، مانند : تعارض اساسى ميان مضمون اين روايات ، تعداد مدّعيان رؤيا (2) و تعارض آنها با نقل بخارى و غير او . (3) بنا بر اين ، بر فرض كه سند اين روايات ، اصطلاحا «صحيح» هم باشد ، به دليل ناسازگارى مضمون آنها با عقل سليم و مبانى اسلام ، مردود بودن آنها غير قابل ترديد است . البتّه جالب توجّه است كه سند اين روايات نيز قابل اعتماد نيست ؛ زيرا يا موقوف اند (يعنى سند آنها به پيامبر صلى الله عليه و آله متّصل نمى شود) و يا مُسنَدهايى هستند كه در سلسله سند آنها

.


1- .. السيرة الحلبيّة : ج 2 ص 96 .
2- .. مدّعيان رؤيا ، تا چهارده نفر ، نقل شده است (ر . ك : السيرة الحلبيّة : ج 2 ص 96) .
3- .. براى آشنايى با اين وجوه ، ر . ك : الأذان تشريعا و فصولاً .

ص: 30

سه . انگيزه جعل «حديث عبد اللّه بن زيد»

راوى مجهول ، مجروح ، ضعيف و يا متروك قرار دارد . (1) بدين ترتيب ، مى توان گفت دليلى كه حاكم در مستدرك براى عدم نقل حديث عبد اللّه بن زيد در صحيحين آورده (يعنى اختلاف ناقلان در اسانيد آن)، (2) در واقع ، ممكن است تنها يكى از دلايل متعدّد آن باشد و شايد برخى از وجوه ديگرى كه ذكر شد نيز موجب عدم ذكر اين حديث در صحيحين گرديده باشد .

سه . انگيزه جعل «حديث عبد اللّه بن زيد»درباره انگيزه جعل اين حديث نمى توان به صورت قاطع ، اظهار نظر كرد . برخى از محقّقان ، اين احتمال را تقويت كرده اند كه عموهاى عبد اللّه بن زيد ، اين رؤيا را ساخته اند . متن كلام آنان ، چنين است : به احتمال زياد ، اين رؤيا را ، عموهاى عبد اللّه بن زيد رواج داده اند تا از اين طريق ، فضيلت و افتخارى براى خاندان ها و قبايل خويش كسب كنند . به همين دليل ، در برخى مسانيد مى بينيم كه عموزادگان او ، راويان اين حديث هستند و كسانى هم كه به آنها اعتماد كرده اند ، به آنها حُسن ظن داشته اند . (3) امّا به نظر مى رسد كه جعل اين حديث ، همانند بسيارى از احاديث مجعول ديگر ، انگيزه سياسى داشته است ؛ زيرا همان طور كه پيش از اين

.


1- .. براى توضيح بيشتر اين اجمال ، ر . ك : الأذان تشريعا و فصولاً .
2- .. حاكم مى گويد : كسى كه اذان را در عالم رؤيا ديد ، عبد اللّه بن زيد بود . اين ، مورد قبول فقها واقع شده است ؛ امّا چون ناقلان ، در اسانيد آن اختلاف كرده اند، در صحيحين نيامده است . (المستدرك على الصحيحين : ج 3 ص 379 ح 5447) .
3- .. الأذان تشريعا و فصولاً : ص 29 .

ص: 31

نيز توضيح داديم ، (1) اذان علاوه بر يادآورىِ وظيفه فردى و اعلام وقت نماز ، يك شعار مهمّ سياسى _ اجتماعى نيز هست و اين شعار ، نه تنها زمينه تداوم حاكميت اسلام را در جوامع اسلامى فراهم مى كند ، بلكه در كنار استقرار ارزش هاى دينى ، مى تواند موجب انتقال فرهنگ اسلامى به ساير جوامع گردد . بدين جهت ، جريان هاى سياسى اى كه حاكميت اسلامِ اصيل را با منافع خود در تضاد مى بينند ، اين شعار سياسى را بر نمى تابند . به نظر مى رسد كه جعل حديث عبد اللّه بن زيد ، به وسيله حزب اُموى (در عصر حاكميت مطلق معاويه) و با هدفِ حذف و يا تحريف شعار سياسى _ اجتماعى اذان ، انجام گرفته است ؛ زيرا اگر خاستگاه تشريع اذانْ «رؤيا» شد ، كسى كه مدّعى خلافت پيامبر صلى الله عليه و آله و بلكه خداوند متعال است ، مى تواند با رؤيايى ديگر ، آن را به صورت دلخواه تغيير دهد و يا حذف نمايد! توضيح مطلب ، اين كه : هر كس با تاريخ اسلام آشنا باشد ، مى داند كه حزب اُموى از ابتدا با اسلام ، مخالف بود و هيچ گاه با اين آيين الهى آشتى نكرد . اين حزب ، هر چند پس از قدرت يافتن اسلام ، نمى توانست علنا با آن مخالفت كند ، امّا در اوّلين فرصتِ به دست آمده ، در برابر نظام اسلامى به رهبرى امام متّقيان و امير مؤمنان ايستاد و مانع رشد و بالندگى اين آيين آسمانى شد و به گفته امام على عليه السلام :

* وعن لقمان عليه السلام :آنها اسلام نياوردند ؛ بلكه تسليم شدند ، و كفر خويش را پنهان داشتند و زمانى كه يارانى براى آن يافتند ، آشكارش نمودند . (2) .


1- .. ر . ك : ص 9 (درآمد : حكمت اذان / حكمت اجتماعى) .
2- .. نهج البلاغة : نامه 16 .

ص: 32

گزارشى كه مُغيرة بن شعبه ، دوست صميمى معاويه ، از يك جلسه خصوصى و محرمانه با او دارد ، نشان مى دهد كه او تا چه حد ، با اين شعار عبادى _ سياسى اسلام ، مخالف بوده است . متن اين گزارش را مطرف ، فرزند مغيره ، چنين روايت كرده است : شبى [پدرم مغيره] آمد و از خوردن غذا خوددارى كرد . او را غمگين ديدم . ساعتى منتظرش ماندم و خيال كردم كه براى ما و يا در كار ما اتّفاقى افتاده كه او اندوهگين است . به او گفتم : چه شده است كه امشب غمگين هستى؟ گفت : فرزندم! من از نزد خبيث ترينِ مردم مى آيم! گفتم : چه اتّفاقى افتاده است؟ گفت : با معاويه تنها نشسته بودم كه به او گفتم : اى امير المؤمنين! تو از ما به حكومت رسيدى . كاش دادگرى نمايى و بساط نيكوكارى بگسترانى ؛ چرا كه تو ديگر مُسن شده اى! كاش به برادرانت از بنى هاشم نگاه لطفى كنى و به خويشاوندانت رسيدگى نمايى! به خدا سوگند كه امروزه ديگر چيزى (قدرتى) ندارند كه از آن بترسى . معاويه به من گفت : هرگز ، هرگز! آن مرد تَيمى به حكومت رسيد و عدالت پيشه كرد و خوبى ها نمود ؛ امّا به خدا سوگند كه با مُردنش ، نام او نيز مُرد و فقط ممكن است يك نفر پيدا شود و بگويد : ابو بكر . پس از آن ، مرد عَدِى (عمر) به حكومت رسيد و ده سال تلاش كرد و زحمت كشيد ؛ ولى به خدا سوگند ، همين كه مُرد ، نامش هم مُرد . فقط ممكن است فردى پيدا شود و بگويد : عمر . سپس برادرمان عثمان ، به حكومت رسيد . مردى به حكومت رسيد كه كسى در نسب ، چون او نبود . او كارها كرد و آن رفتار با او شد (وى را كشتند) ؛ امّا به خدا سوگند كه با مُردنش ، نام او نيز مُرد و از رفتارى كه با او شد نيز ديگر سخنى به

.

ص: 33

ميان نيامد . ولى آن مرد هاشمى ، در هر روز ، پنج مرتبه نامش فرياد زده مى شود كه : «أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه ». با اين وجود ، ديگر چه كارى باقى مى ماند؟ اى مادر مُرده! به خدا سوگند كه راهى جز دفن كردن و دفن كردن [اين نام] ، باقى نمى ماند! (1) آنچه مى تواند اين تحليل را تأييد كند ، اين است كه موضعگيرى اهل بيت عليهم السلامدر برابر رواياتى كه منشأ تشريع اذان را رؤياى عبد اللّه بن زيد مى دانند ، پس از استقرار حكومت معاويه است ؛ زيرا اگر چنين شايعه اهانت آميزى درباره پيامبر اسلام ، در دوران حيات امام على عليه السلام نيز وجود داشت ، بى ترديد ، آن امام در برابرش موضعگيرى مى نمود ، در حالى كه در تاريخ ، نخستين برخورد اهل بيت عليهم السلام با اين شايعه به وسيله امام مجتبى عليه السلامپس از جريان صلح او با معاويه ثبت شده است . (2)

.


1- .. مروج الذهب : ج 4 ص 41 ، الأخبار الموفّقيّات : ص 576 ح 375 .
2- .. ر . ك : ص 19 (فصل يكم : تشريع اذان / ردّ برخى روايات درباره چگونگى تشريع اذان) .

ص: 34

1 / 3 حكمت تشريع اذان

1 / 3حكمت تشريع اذان* ومنه عن أمير المؤمنين عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اذانِ نخستين ، براى اين قرار داده شد كه نمازگزاران براى نمازشان آماده شوند . پس ، هر گاه بانگ اذان را شنيديد ، وضوى كامل (1) بگيريد. (2)فرغ : في الحديث القدسيّ :امام رضا عليه السلام :مردم به علل فراوانى ، به اذان گفتن ، امر شده اند . يكى از آن علّت ها يادآورى به فراموشكار ، توجّه دادن به شخص غافل و آگاه ساختن كسى است كه وقت [نماز] را نمى داند و به كارى ديگر سرگرم شده است . مؤذّن ، با گفتن اذان ، به عبادت آفريدگار فرا مى خواند و به آن ترغيب مى كند ، و به يگانگى او اقرار مى نمايد ، و ايمان را آشكار ، و اسلام را علنى مى سازد ، و نماز را به كسى كه فراموشش كرده ، يادآور مى شود . مؤذّن را به اين خاطر «مؤذّن» گفته اند كه با اذان ، وقت نماز را اعلام مى كند (اِذنِ نماز مى دهد) .

علّت آن كه اذان با «اللّه أكبر» آغاز و با «لا إله إلاّ اللّه » ختم مى شود ، اين است كه خداوند عز و جل خواسته است كه شروع [و انتهاى اذان] ، با ياد و نام او باشد : نام «اللّه » ، در تكبير ، در آغاز جمله است و در تهليل ، در آخر آن .

علّت آن كه هر جمله اذان دو بار قرار داده شده ، اين است كه در گوش شنوندگان تكرار شود و براى آنان تأكيد گردد ، به طورى كه اگر شخصى بار اوّل متوجّه نشد ، بار دوم متوجّه شود ؛ و نيز اين كه نماز ، دو ركعت دو ركعت است . به همين دليل ، اذان نيز دو به دو قرار داده شده است .

.


1- .. وضوى كامل گرفتن ، به اين است كه شخص ، مطابق آنچه خداوند متعال واجب كرده و طبق آنچه پيامبر خدا سنّت نهاده است ، وضو بگيرد .
2- .. المعجم الكبير : ج 12 ص 26 ح 12383 ، حلية الأولياء : ج 4 ص 302 .

ص: 35

فرغ : في الحديث القدسيّ :علّت آن كه «اللّه أكبر» در ابتداى اذان ، چهار بار قرار داده شده ، اين است كه شروع اذان ، ناگهانى است و پيش از آن ، سخنى كه شنونده را متوجّه سازد ، وجود ندارد . پس ، دو «اللّه أكبرِ» نخست ، هشدارى است به شنوندگان نسبت به جملات بعدىِ اذان.

علّت آن كه بعد از تكبير ، شهادتين قرار داده شده ، اين است كه گام نخست ايمان ، توحيد و اقرار به يگانگى خداوند متعال است و گام دومش اقرار به رسالت پيامبر صلى الله عليه و آله ، و اين كه اطاعت آن دو و شناختشان ، به هم پيوسته اند.

علّت ديگرش نيز اين است كه اساس ايمان ، در حقيقت ، همين شهادتين است . پس ، هر يك از اين دو شهادت ، دو بار قرار داده شده ، چنان كه در ساير حقوق ، دو شاهد تعيين شده است . پس ، هر گاه بنده به يگانگى خداوند عز و جل و به رسالت پيامبر صلى الله عليه و آله اقرار كند ، هر آينه به تمامِ ايمان اقرار كرده است ؛ چرا كه اساس ايمان ، در حقيقت ، ايمان به خدا و پيامبر اوست.

علّت آن كه بعد از شهادتين ، دعوت به نماز قرار داده شده ، اين است كه اذان اساسا براى نماز ، وضع شده است ، و آن ، فراخوانى به نماز در وسط اذان است و فراخوانى به سوى رستگارى و به سوى بهترين عمل است .

در پايان اذان نيز نام او قرار داده شده است ، چنان كه آغاز آن به نام اوست. (1) .


1- .. كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 299 ح 914 .

ص: 36

فصل دوم : بندهاى اذان

فصل دوم : بندهاى اذانفرعن : في العوذة :معانى الأخبار _ به نقل از محمّد بن حنفيّه _ :پيامبر صلى الله عليه و آله شبى كه به آسمان برده شد ، چون به آسمان ششم رسيد ، فرشته اى از آسمان هفتم فرود آمد كه تا پيش از آن روز ، هرگز فرود نيامده بود ، و گفت : اللّه أكبر ، اللّه أكبر . خداوند _ جلّ جلاله _ فرمود : «من چنينم» .

فرشته گفت : «أشهد أن لا إله إلاّ اللّه . خداوند عز و جل فرمود : «من چنينم ؛ معبودى جز من نيست» .

فرشته گفت : «أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه . و خداوند _ جلّ جلاله _ فرمود : «[او] بنده و امين من در ميان خلق من است . با انتخاب او به پيامبرى ام ، او را بر بندگانم برگزيدم» .

فرشته گفت : حىَّ على الصلاة . خداوند _ جلّ جلاله _ فرمود : «نماز را بر بندگانم واجب ساختم و آن را آيينى براى خود قرار دادم» .

فرشته گفت : حىَّ على الفلاح . خداوند _ جلّ جلاله _ فرمود : «آن كه به سوى نماز روانه شد و از بهر خشنودى من ، بر آن مواظبت نمود ، رستگار شد .

.

ص: 37

فرعن : في العوذة :فرشته گفت : حىَّ على خير العمل . خداوند _ جلّ جلاله _ فرمود : «نماز ، برترين و پاك ترينِ اعمال در نزد من است» .

فرشته گفت : قد قامت الصلاة . پس ، پيامبر صلى الله عليه و آله جلو قرار گرفت و پيش نماز آسمانيان شد و از آن روز ، شرافت پيامبر صلى الله عليه و آله به كمال رسيد. (1)فرعل : عن زينب عليهاالسلام :امام باقر عليه السلام _ در حديث اِسراء _ :سپس [خداى سبحان] به جبرئيل عليه السلامدستور داد و جبرئيل ، دو بند دو بند ، اذان و دو بند دو بند ، اقامه گفت و در اذانش جمله «حىَّ على خير العمل» را گفت . آن گاه محمّد صلى الله عليه و آله جلو قرار گرفت و براى جمعيّت نماز خواند. (2)* وعن النبيّ صلى الله عليه و آله :امام باقر عليه السلام :اذان ، هجده بند دارد. (3)* وفي ابن عبد ودّ :امام باقر عليه السلام _ به زراره _ :اى زراره! اذان را با چهار تكبير آغاز مى كنى و با دو «اللّه أكبر» و دو «لا إله إلاّ اللّه » به پايان مى برى. (4)* وعن حذيفة :امام صادق عليه السلام :هر بند اذان ، دو تاست و هر بند اقامه نيز دو تا. (5)* ومنه عن أمير المؤمنين عليه السلام في أصناف الناامام صادق عليه السلام :ابن نبّاح [مؤذّن على بن ابى طالب عليه السلام] در اذانش مى گفت : «حىَّ على خير العمل ، حىَّ على خير العمل» و على عليه السلام هر گاه او را مى ديد ، مى فرمود :

«آفرين بر درستگويان / خوشامد و خير مَقدم باد نماز را!» . (6) .


1- .. معانى الأخبار: ص 42 ح 4، فلاح السائل: ص 269 ح 161 .
2- .. الكافى: ج 8 ص 121 ح 93 ، الاحتجاج: ج 2 ص 178 ح 205 .
3- .. الكافى : ج 3 ص 303 ح 3 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 59 ح 208 .
4- .. الكافى : ج 3 ص 303 ح 5 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 61 ح 213 وص 63 ح224 .
5- .. الكافى : ج 3 ص 303 ح 4 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 62 ح 217 .
6- .. كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 287 ح 890 ، بحار الأنوار : ج 84 ص 174 .

ص: 38

* وعن الصادق عليه السلام في أمير المؤمنين عليه التهذيب الأحكام _ به نقل از ابو بكر حضرمى و كليب اسدى _ :امام صادق عليه السلامبراى آن دو ، اذان را به اين نحو بازگو كرد : «اللّه أكبر ، اللّه أكبر ، اللّه أكبر ، اللّه أكبر . أشهد أن لا إله إلاّ اللّه ، أشهد أن لا إله إلاّ اللّه . أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه ، أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه . حىَّ على الصلاة ، حىَّ على الصلاة . حىَّ على الفلاح ، حىَّ على الفلاح . حىَّ على خير العمل ، حىَّ على خير العمل . اللّه أكبر ، اللّه أكبر . لا إله إلاّ اللّه ، لا إله إلاّ اللّه » . (1)* وعن أبي عبد اللّه عليه السلام :كنز العُمّال :بلال ، صبح ، اذان مى گفت و [در آن] مى گفت : حىَّ على خير العمل . (2)* وفي الحديث :المصنّف ابن ابى شيبه _ به نقل از نافع _ :ابن عمر در اذانش جمله «حىَّ على خير العمل» را افزود . (3)* وعن صفيّة :السيرة الحلبيّة :درباره [عبد اللّه ] ابن عمر و از امام سجّاد عليه السلامروايت شده است كه آن دو در اذانشان بعد از «حىَّ على الفلاح» مى گفتند : حىَّ على خير العمل . (4)* وفي زينب عليهاالسلام :امام باقر عليه السلام :امام سجّاد عليه السلام در اذانش بعد از گفتن «حىَّ على الفلاح» ، «حىَّ على خير العمل» مى گفت و مى فرمود : «اين ، همان اذانِ نخستين است» . (5)فرع : عن الرضا عليه السلام :امام باقر عليه السلام :در زمان پيامبر خدا ، اذان با «حىَّ على خير العمل» همراه بود و در زمان ابو بكر و اوايل دوره عمَر ، همين دستور را اجرا مى كردند ؛ امّا .


1- .. تهذيب الأحكام : ج 2 ص 60 ح 211 .
2- .. كنز العمّال: ج 8 ص 342 ح 23174 نقلاً عن المعجم الكبير : ج 1 ص 1071 .
3- .. المصنّف ، ابن أبي شيبه : ج 1 ص 244 ح 3 ، السنن الكبرى : ج 1 ص 625 ح1991 .
4- .. السيرة الحلبيّة : ج 2 ص 98 .
5- .. السنن الكبرى : ج 1 ص 625 ح 1993 ، المصنّف ، ابن أبي شيبه : ج 1 ص 244 ح1 .

ص: 39

فرع : عن الرضا عليه السلام :بعدا عمر ، دستور برداشتن و حذف آن را از اذان و اقامه داد . وقتى در اين باره از او سؤال (/به او اعتراض) شد ، گفت : وقتى مردم بشنوند كه نماز ، بهترين كار است ، در جهاد ، سستى مى ورزند و از آن ، سر باز مى زنند. (1)فرطح : عن جعفر بن محمّد عليهماالسلام في بَيض طيرعلل الشرائع _ به نقل از عكرمه _ :به ابن عبّاس گفتم : آگاهم كن كه چرا «حىَّ على خير العمل» از اذان حذف شد؟

گفت : عمَر ، با اين كار خواست كه مردم به نماز ، بسنده نكنند و جهاد را وا نگذارند . از اين رو ، آن را از اذان حذف كرد. (2) .


1- .. دعائم الإسلام : ج 1 ص 142 ، بحار الأنوار : ج 84 ص 156 ح 54 .
2- .. علل الشرايع : ص 368 ح 3 ، الإيضاح : ص 201 ، بحار الأنوار : ج 84 ص 140 ح34 .

ص: 40

پژوهشى درباره بندهاى اذان

يك . «الصلاةُ خيرٌ مِن النَّوم» در اذان صبح

پژوهشى درباره بندهاى اذاناذان چند بند دارد ؟ و آيا جمله «الصلاةُ خيرٌ من النوم» كه در اذان صبح در ميان اهل سنّت مرسوم است ، و نيز جمله «حىَّ على خير العمل» و شهادت سوم (أشهد أنّ عليّا ولىّ اللّه ) كه در اذان و اقامه پيروان اهل بيت عليهم السلامگفته مى شود ، از ابتدا جزء اذان بوده يا به تدريج بر آن افزوده شده است ؟ پاسخ اين پرسش ها نيازمند بحث در چند محور است :

يك . «الصلاةُ خيرٌ مِن النَّوم» در اذان صبحآنچه درباره جمله «الصلاة خيرٌ من النوم» (1) مطرح مى شود ، اين است كه آيا اين بند ، در عصر پيامبر صلى الله عليه و آله نيز جزء اذان صبح بوده ، يا پس از ايشان بدان افزوده شده است ؟ آنچه را كه در منابع حديثىِ اهل سنّت در پاسخ اين سؤال آمده است ، به سه دسته مى توان تقسيم كرد : دسته اوّل : رواياتى كه اين بند را به تعليم پيامبر صلى الله عليه و آله مستند كرده اند ،

.


1- .. در عربى ، از اين بندِ اذان ، با «تثويب» ياد مى كنند . تثويب ، از ريشه «ثوب» به معناى عود و رجوع است (ر . ك : معجم مقاييس اللغة : ج 1 ص 393 «ثوب») و تثويب در اذان ، به معناى بازگشت به اعلام وقت نماز با جمله «الصلاةُ خيرٌ من النوم» است .

ص: 41

مانند آنچه در سنن أبى داوود از حارث بن عبيد ، از محمّد بن عبد الملك بن ابى محذوره ، از پدرش ، از جدّش نقل شده است كه : گفتم : اى پيامبر خدا ! شيوه اذان گفتن را به من بياموز. پيامبر صلى الله عليه و آله دستى بر جلوى سرم كشيد و فرمود : «مى گويى : ... حىَّ على الفلاح. و اگر نماز صبح بود ، مى گويى : الصلاة خير من النوم ، اللّه أكبر...» . (1) گفتنى است كه سند اين روايت ، صحيح نيست . (2) روايات ديگرى نيز در التاريخ الكبير ، (3) المعجم الكبير ، (4) المعجم الأوسط ، (5) سنن الترمذى (6) و سنن ابن ماجة (7) بر اين معنا دلالت دارند ؛ امّا هيچ يك از آنها از نظر سند ، صحيح نيست . دسته دوم : رواياتى كه بر اين مطلب دلالت دارند كه بند مذكور ، به پيشنهاد بلال و تأييد پيامبر اسلام ، به اذان افزوده شده است ، مانند آنچه در المعجم الأوسط از محمّد بن ابراهيم ، از پدرش ، از جدّش ، از عمرو بن صالح ، از صالح بن ابى اخضر ، از عروه ، از عايشه نقل شده كه : بلال نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد كه ايشان را براى نماز صبح خبر كند . ديد كه پيامبر صلى الله عليه و آله خواب است . گفت : «الصلاة خير من النوم» و اين جمله در اذان پذيرفته شد . (8)

.


1- .. سنن أبى داوود : ج 1 ص 133 (كتاب الصلاة)، التاريخ الكبير : ج 1 ص 163 ح 486 .
2- .. چرا كه محمّد بن عبد الملك بن ابى محذوره ، در كتب رجال ، «مجهول» معرّفى شده است (ر . ك : الجرح والتعديل : ج 8 ص 7 ش 14 ، التاريخ الكبير : ج 1 ص 163 ش 486) .
3- .. التاريخ الكبير : ج 1 ص 93 .
4- .. المعجم الكبير : ج 1 ص 352 ح 1071 .
5- .. المعجم الأوسط : ج 7 ص 290 .
6- .. سنن الترمذى : ج 1 ص 248 .
7- .. سنن ابن ماجة : ج 1 ص 237 ح 715 .
8- .. المعجم الأوسط : ج 7 ص 309 .

ص: 42

روايات ديگرى نيز در سنن ابن ماجة ، (1) مسند ابن حنبل ، (2) سنن الدارمى (3) و الطبقات الكبرى (4) بر اين معنا دلالت دارند ؛ امّا اين روايات هيچ يك سند صحيحى ندارند . دسته سوم : رواياتى كه بند ياد شده را به دستور و يا تأييد خليفه دوم مستند كرده اند ، مانند آنچه در سنن الدارقُطْنى از محمّد بن مخلّد ، از محمّد بن اسماعيل حسّانى ، از وكيع ، از سفيان ، از محمّد بن عجلان ، از نافع ، از ابن عمر ، از عمر نقل شده است كه به مؤذّن خويش گفت : در اذان صبح ، هر گاه به «حىَّ على الفلاح» رسيدى ، بگو : الصلاة خير من النوم ، الصلاة خير من النوم . (5) در موطّأ مالك نيز آمده است : مو?ّن ، نزد عمر بن خطّاب آمد تا او را براى نماز صبح خبر كند . ديد كه خواب است . پس گفت : الصلاة خير من النوم . عمر به او دستور داد كه از آن پس ، اين جمله را در اذان صبح بگويد . (6) با عنايت به اين كه روايات دسته اوّل و دوم ، نه از نظر سند ، قابل اعتماد هستند و نه از نظر مضمون ، هماهنگ اند ، نمى توانند اثبات كنند كه «الصلاة خير من النوم» ، جزء اذانِ نخستين بوده است ؛ بلكه همان طور كه در شمارى از احاديث اهل بيت عليهم السلامو كلمات برخى از صحابه و تابعين

.


1- .. سنن ابن ماجة : ج 2 ص 34 ح 707 .
2- .. مسند ابن حنبل : ج 4 ص 632 .
3- .. سنن الدارمى : ج 1 ص 289 ح 1192 .
4- .. الطبقات الكبرى : ج 1 ص 247 .
5- .. سنن الدارقطنى : ج 1 ص 243 .
6- .. موطّأ : ج 1 ص 72 ح 8 .

ص: 43

آمده است ، اين جمله پس از پيامبر صلى الله عليه و آله به اذان افزوده شده است . و اينك ، برخى از اين متون :

1 . الكافى :معاوية بن وهب گفت : از امام صادق عليه السلام درباره ذكر جمله «الصلاة خير من النوم» در اذان و اقامه پرسيدم . فرمود : «ما از چنين چيزى خبر نداريم [ و قبولش نداريم ]» . (1)

2 . المصنّفِ عبد الرزّاق :ابن جُرَيج [گفت] : عمرو بن حفص به من خبر داد كه سعد [مو?ّن] ، نخستين كسى بود كه گفت : «الصلاة خير من النوم» و اين ، در خلافت عمر بود ... . [عمر] گفت : بدعت است ؛ امّا بعدها آن را آزاد گذاشت . بلال براى عمر ، اذان نگفت . (2)

3 . المصنّفِ عبد الرزّاق :حسن بن مسلم ، به من خبر داد كه مردى ، از طاووس _ كه با عدّه اى نشسته بود _ پرسيد : اى ابو عبد الرحمان! از چه زمانى جمله «الصلاة خير من النوم» گفته شد؟ طاووس گفت : اين جمله در عهد پيامبر خدا گفته نشد ؛ بلكه بلال ، در زمان ابو بكر و پس از وفات پيامبر صلى الله عليه و آله ، آن را از مردى كه مو?ّن نبود ، شنيد و آن را از او گرفت و در اذان گفت . [ حكومتِ ]ابو بكر ، چندان نپاييد و عمر كه آمد ، گفت : كاش بلال را از اين چيزى كه به وجود آورد ، نهى كنيم! و گويا فراموش كرد كه چنين كند . پس مردم تا به امروز ، اين جمله را در اذان مى گويند . (3)

.


1- .. الكافى : ج 2 ص 303 .
2- .. المصنّف ، عبد الرزّاق : ج 1 ص 474 ح 1829 .
3- .. المصنّف ، عبد الرزّاق : ج 1 ص 475 ح 1827 .

ص: 44

4 . جامع المسانيد :از ابراهيم روايت شده كه گفت : از ابو حنيفه درباره «الصلاة خير من النوم» پرسيدم . گفت : اين ، از چيزهايى است كه مردم ، [پس از پيامبر صلى الله عليه و آله ] بدعت نهاده اند ، و در ميان چيزهايى كه پديد آورده اند ، چيز خوبى است. ابو حنيفه گفت كه اعلام دوبارة آنها براى وقت نماز ، به اين نحو بود كه مو?ّن ، وقتى اذانش را به پايان مى برد ، دو بار مى گفت : الصلاة خير من النوم. اين روايت را از امام محمّد بن حسن در الآثار آورده و آن را از ابو حنيفه روايت كرده است. محمّد سپس مى گويد : اين ، قول ابو حنيفه است و ما هم بدان قائليم . (1) علاوه بر آنچه ذكر شد ، گزارشات ديگرى نيز حاكى از اين است كه منشأ تثويب ، فرمان و يا تقرير (تأييد) خليفه دوم بوده است؛ (2) ليكن در حديثى از ابوالحسن عليه السلام ، آغاز تثويب ، به بنى اميّه نسبت داده شده است . متن اين روايت ، چنين است : جمله «الصلاة خير من النوم» ، بدعت بنى اميّه است و جزء اذان نيست ؛ امّا اشكالى ندارد كه شخص ، هر گاه كه مى خواهد مردم را به نماز ، متوجّه سازد ، آن را بگويد ؛ ولى آن را جزء اذان قرار مده ؛ چون ما آن را جزء اذان نمى دانيم . (3) مى توان گفت كه اين احاديث ، با گزارش هايى كه آغاز تثويب را عصر

.


1- .. جامع المسانيد : ج 1 ص 296 . اين روايت ، دلالت مى كند كه «الصلاة خير من النوم» ، پس از اتمام اذان گفته مى شود و جزء اذان نيست و مؤذّن ، آن را با زحمت دادن به خود و صرفا براى بيدار كردم مردم از خواب ، بازگو مى كند .
2- .. ر . ك : الأذان تشريعا وفصولاً : ص 66 (كلمات الأعلام فى التثويب) .
3- .. مستدرك الوسائل : ج 4 ص 44 .

ص: 45

دو . «حىّ على خير العمل» در اذان و اقامه

خليفه دوم مى دانند ، قابل جمع است ، بدين سان كه در عصر خلافت عمر ، مدّتى به فرمان يا تقرير (تأييد) او ، جمله «الصلاة خير من النوم» در وسط اذان يا پس از آن گفته مى شده ؛ امّا چنان كه در گزارش ابن جريج آمد ، پس از مدّتى ، ترك گرديده است ، تا اين كه در دوران حكومت معاويه ، با جعل رؤياى عبد اللّه بن زيد _ كه مشتمل بر اين جمله بود _ به طور رسمى ، جزئى از اذان صبح قرار داده شد . با عنايت به آنچه ذكر شد ، روشن مى شود كه چرا فقها و محدّثان شيعه ، شمارى از رواياتى را كه جواز گفتن اين جمله را از اهل بيت عليهم السلامنقل كرده اند، نپذيرفته وجهت صدور يا دلالت آنها را مخدوش دانسته اند.

دو . «حىّ على خير العمل» در اذان و اقامهپيروان اهل بيت عليهم السلام بر اساس رهنمودهاى آنان ، بر اين باورند كه جمله «حىَّ على خير العمل» يكى از اجزاى اذان و اقامه بوده و جزئيت آن ، از طريق وحى به پيامبر خدا ابلاغ شده است . شمارى از رواياتى كه در منابع حديثىِ اهل سنّت وجود دارند (1) و همچنين شمارى از صحابه و تابعين، (2) اين باور را تأييد كرده اند . در اين جا سؤال پيش مى آيد كه : اگر واقعا جمله «حىَّ على خير العمل» جزء اذان بوده و در عصر پيامبر صلى الله عليه و آله ، مسلمانان ، اين جمله را در اذان تكرار مى كرده اند ، چه كسى و با چه انگيزه اى اين جمله را حذف نموده است؟ پاسخ اين سؤال ، در برخى از احاديث اهل بيت عليهم السلام (3) و شمارى از

.


1- .. ر . ك : المعجم الكبير : ج 1 ص 352 ح 1071 ، كنز العمّال : ج 8 ص 342 ح 23174 .
2- .. ر . ك : ص 43 ح 24 و ح 27 ، المصنّف ، عبد الرزّاق : ج 1 ص 464 ح 1797 .
3- .. ر . ك : دعائم الإسلام : ج 1 ص 145 ، وسائل الشيعة : ج 4 ص 647 ح 16 .

ص: 46

گزارش هاى تاريخى (1) اين گونه آمده است كه در عصر پيامبر صلى الله عليه و آله و دوران حكومت ابو بكر و آغاز خلافت عمر ، «حىَّ على خير العمل» ، جزء اذان و اقامه بوده است ؛ ولى عمر ، با اين استدلال كه اين جمله ، موجب اهمّيت دادنِ بيش از اندازه مسلمانان به «نماز» و سستى كردن آنان نسبت به «جهاد» مى شود ، آن را از اذان و اقامه حذف كرد . بديهى است كه اين استدلال ، صحيح نيست ؛ زيرا علاوه بر آن كه اجتهاد در برابر نصّ پيامبر صلى الله عليه و آله صحيح نيست ، اگر اعتقاد به اين كه نماز ، بهترين كار است ، موجب سستى در جهاد مى شد ، شارع حكيم ، آن را جزء اذان و اقامه قرار نمى داد ، ضمن آن كه تجربه عصر نبوى نيز اين استدلال را نقض مى كند . جالب توجّه است كه طبق برخى از روايات ، روزى ، پيامبر صلى الله عليه و آله درباره ارزش ياد خدا و نقش آن در تكامل انسان و پيشگيرى از انواع نابسامانى هاى دنيوى و اخروى فرمود :

* ومنه عن الصادق عليه السلام :هيچ عملى در نزد خداى متعال ، محبوب تر از ياد خدا نيست و بنده را از هر بدى در دنيا و آخرت ، نجات مى بخشد .يكى از اصحاب ايشان (شايد شخصِ عمر) كه اين سخن بر او گران آمد ، گفت : آيا جنگيدن در راه خدا ، بهترين كار نيست؟ پيامبر صلى الله عليه و آله در پاسخ فرمود :

* وعن أمير المؤمنين عليه السلام :اگر [ به خاطر ] ياد خدا نبود ، به جنگ ، دستور داده نمى شد . (2)اين حديث به روشنى نشان مى دهد كه در عصر پيامبر صلى الله عليه و آله نيز ، «خير

.


1- .. ر . ك : دلائل الصدق : ج 3 ص 99 ، الإيضاح : ص 202_204 .
2- .. كنز العمّال : ج 2 ص 243 ح 3931 .

ص: 47

سه . شهادت سوم در اذان و اقامه

العمل» بودن نماز ، براى برخى از صحابه مورد اشكال بوده است . نماز ، از آن جهت ، بهترينِ كارهاست كه كامل ترين مصداق ياد خداست ، چنان در قرآن تصريح شده است : « وَ أَقِمِ الصَّلَوةَ لِذِكْرِى . (1) و نماز را براى من به پا دار» . پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله در پاسخ به اين ايراد ، تأكيد مى فرمايد كه «ياد خدا» از «جهاد» ، ارزشمندتر است ؛ زيرا فلسفه جهاد ، ياد خدا و پيوند با اوست . آرى ! اين پيوند است كه از انواع فسادهاى فردى و اجتماعى ، پيشگيرى مى نمايد ، چنان كه خداوند متعال مى فرمايد : « إِنَّ الصَّلَوةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنكَرِ وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ . (2) همانا نماز از زشتكارى و ناپسندى باز مى دارد ، و هر آينه ، ذكر خدا بزرگ تر است». نيز همين پيوند است كه سعادت و كاميابى دنيا و آخرت را به همراه دارد : « مَّن كَانَ يُرِيدُ ثَوَابَ الدُّنْيَا فَعِندَ اللَّهِ ثَوَابُ الدُّنْيَا وَالاْخِرَةِ . (3) هر كس پاداش دنيا را مى خواهد ، [ بداند كه ] پاداش دنيا و آخرت نزد خداست» .

سه . شهادت سوم در اذان و اقامهمقصود از شهادت سوم ، شهادت بر ولايت امير مؤمنان على بن ابى

.


1- .. طه : آيه 14 .
2- .. عنكبوت : آيه 45 .
3- .. نساء : آيه 134 .

ص: 48

طالب عليه السلام (پس از شهادت بر يگانگى خداوند و رسالت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله ) در اذان و اقامه است . چنان كه در فصل دوم ملاحظه شد ، در احاديثى كه از اهل بيت عليهم السلام در تبيين بندهاى اذان به ما رسيده است ، شهادت سوم وجود ندارد . از اين رو ، شيخ المحدّثين ، صدوق (م 381 ق) پس از اشاره به روايت ابو بكر حضرمى و كليب اسدى (1) در كتاب من لايحضره الفقيه ، در تبيين بندهاى اذان مى گويد : مصنّف اين كتاب مى گويد : اذان صحيح ، همين است . نه چيزى به آن افزوده و نه چيزى از آن كاسته مى شود ؛ امّا مفوّضه (2) _ كه خدايشان لعنت كناد _ اخبارى ساخته اند و به موجب آنها دو بار جمله «محمّد و آل محمّد خير البريّة» را به اذان افزوده اند . نيز در پاره اى از رواياتشان آورده اند كه پس از «أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه » ، دو بار بايد گفت : «أشهد أنّ عليّا ولىّ اللّه » . بعضى از آنان هم به جاى آن ، اين جمله را روايت كرده اند: «أشهد أنّ عليّا أمير المؤمنين حقّا» كه دو بار بايد گفته شود . البتّه شكّى نيست كه على[ عليه السلام] ، ولىّ خداست و او امير المؤمنينِ واقعى است و محمّد و خاندان او _ صلوات اللّه عليهم _ بهترين انسان هايند ؛ امّا هيچ يك از اينها در اصل ، جزء اذان نيست . و من ، اين رواياتِ ساختگى را بدان سبب آوردم تا به وسيله اين افزوده هاى ساختگى ، افراد متّهم به تفويض _ كه خودشان را ميان ما جا زده اند _ شناخته شوند . (3)

.


1- .. ر . ك : ص 38 ح 23 .
2- .. مفوّضه فرقه اى از غاليان بودند كه اعتقاد داشتند خداوند ، محمّد صلى الله عليه و آله را آفريد و آفرينش دنيا را به او وا گذاشت . از اين رو، پيامبر صلى الله عليه و آله نيز آفريدگار است و به قولى ، معتقد بودند كه پيامبر صلى الله عليه و آله هم كار آفرينش دنيا را به على عليه السلاموا گذاشت ر . ك : معجم مصطلحات الحديث : ص 169 (المفوّضه) .
3- .. كتاب من لايحضره الفقيه : ج 1 ص 188_189 .

ص: 49

همچنين شيخ الطائفه محمّد بن حسن طوسى (م 460ق) در النهاية مى گويد : و امّا جمله هاى : أشهد أنّ عليّا ولىّ اللّه و آل محمّد خير البريّة _ كه در اخبار شاذ روايت شده اند _ در اذان به آنها عمل نمى شود ، و هر كس به آنها عمل كند (آنها را در اذان بگويد) ، خطاكار است . (1) او در كتاب المبسوط مى گويد : جمله هاى : أشهد أنّ عليّا أمير المؤمنين ، و آل محمّد خير البريّة _ كه در روايات شاذ آمده اند _ در اذان به آنها عمل نمى شود ، و اگر انسان آنها را به كار برد ، گناه نكرده است ، هر چند نه موجب فضيلت اذان و نه موجب كامل شدن بندهاى اذان مى گردد . (2) ساير فقهاى بزرگ شيعه نيز ، چه فقيهان پيش از شيخ طوسى و چه پس از او (مانند : شيخ مفيد در المقنعة ، (3) سيّد مرتضى در الرسائل ، (4) حلبى در الكافى ، (5) سَلاّر در المراسم ، (6) محقّق حلّى در المعتبر ، (7) علاّمه حلّى در المنتهى (8) ) تا مقدّس اردبيلى (م 993ق) در شرح خود بر الإرشاد ، هيچ يك ، اين شهادت را در ميان بندهاى اذان ، ذكر نكرده اند . به سخن ديگر ، مى توان گفت كه جزء اذان نبودن شهادت سوم ، تا قرن

.


1- .. النهاية : ص 69 .
2- .. المبسوط : ج 1 ص 99 .
3- .. المقنعة : ص 100 .
4- .. رسائل الشريف المرتضى : ج 3 ص 30 .
5- .. الكافى ، حلبى : ص 120 .
6- .. المراسم العلويّة : ص 67 .
7- .. المعتبر : ج 2 ص 124 .
8- .. منتهى المطلب : ج 4 ص 377 .

ص: 50

دهم در ميان فقهاى بزرگ شيعه مورد اتّفاق بوده است . البتّه از قرن يازدهم ، با ظهور مسلك اخبارى گرى ، نظريّه فقهاى گذشته مورد خدشه قرار گرفت و ظاهرا نخستين كسى كه رأى شيخ صدوق را درباره شهادت سوم زير سؤال برد ، ملاّ محمّدتقى مجلسى معروف به مجلسىِ اوّل (م 1070ق)است. وى در كتابروضة المتّقين در ذيل كلام صدوق مى گويد : با در نظر گرفتن فراوانىِ اخبارى كه درباره افزايش و كاهش [ بندهاى اذان ]وارد شده و ما تنها بعضى از آنها را آورديم ، يقين كردن به اين كه اين اخبار ، ساختگى هستند ، مشكل است . ظاهرا اخبار مربوط به افزوده شدن اين جملات ، هم در اصول (كتاب هاى «اصل») وجود دارند و هم صحيح اند، چنان كه از كار محقّق و علاّمه و شهيد _ رحمهم اللّه _ چنين پيداست ؛ زيرا اين اخبار را شاذ دانسته اند و حديث شاذ ، حديثى است كه صحيح ، امّا غير مشهور است ، با آن كه قائلان به صحّت اين اخبار نيز اندك اند _ چنان كه دانستى _ . پس به صرف اين كه مفوّضه يا عامّه (اهل سنّت) به چيزى عمل كنند ، نمى توان به عدم آن يا ساختگى بودنش قطع پيدا كرد ، مگر آن كه از ائمّه _ صلوات اللّه عليهم _ روايتى دالّ بر اين امر رسيده باشد ، كه در اين مورد نرسيده است . به علاوه ، شيعه در گذشته و حال ، به آن (ذكر شهادت سوم در اذان) عمل كرده است . ظاهر روايات نيز بيانگر آن است كه هر گاه كسى به آن عمل كند ، گنهكار نيست ، مگر در صورت يقين به شرعى بودنش ، كه در اين صورت خطاكار است . بهتر ، آن است كه آن (شهادت سوم) را جزء ايمان بداند ، نه جزء اذان . (1)

.


1- .. روضة المتّقين : ج 2 ص 245 .

ص: 51

وى در كتاب حديقة المتّقين در مورد شهادت سوم مى گويد : جمعى از اصحاب ، نقل كرده اند كه در اخبار شاذ ، آمده است كه آن ، جزء اذان است و اگر كسى اين دو بند را به اين عنوان بگويد كه اگر از شارعْ متلقّى است ، فبها ، و اگر تيمّنا وتبرّكا باشد ، بهتر است . (1) نيز در شرح فارسى بر كتاب من لايحضره الفقيه مى نويسد : ... مصطلح ارباب حديث ، آن است كه خبر صحيحِ مخالف با مشهور را شاذ مى گويند و در زمان محقّق و علاّمه كتب حديث ما بسيار بوده است . بنا بر اين ، يقين كردن به ساختگى بودن اين اخبار ، مشكل است ... . پس اگر كسى اين كلمات را بگويد ، چنانچه مطلوب شارع باشد _ ولو به عنوان تيمّن و تبرّك _ فبها و اشكالى ندارد ، هر چند اگر نگويند ، بهتر است ... . (2) بنا بر اين ، مجلسىِ اوّل، هر چند سخن شيخ صدوق و همه فقهايى را كه اخبار دالّ بر جزء اذان بودنِ شهادت سوم را مخدوش دانسته اند، رد كرده است ، ولى خود قائل به جزء بودنِ آن براى اذان نيست . البتّه فرزند او ، علاّمه محمّدباقر مجلسى ، قدم را بالاتر گذاشته و بعيد نمى داند كه شهادت سوم ، از اجزاى مستحبّ اذان باشد : بعيد نيست كه شهادت سوم (شهادت به ولايت) از اجزاى مستحبّ اذان باشد ؛ چرا كه شيخ ، علاّمه ، شهيد و ديگران به وارد شدن اخبار [از سوى ائمّه عليهم السلام] در اين باره ، گواهى داده اند . (3) سيّد نعمة اللّه جزايرى در الأنوار النعمانيّة (4) و شيخ يوسف بحرانى در

.


1- .. حديقة المتّقين (مخطوط) : ص 17 .
2- .. لوامع صاحبقرانى : ج 1 ص 182 .
3- .. بحار الأنوار : ج 84 ص 111 .
4- .. الأنوار النعمانيّة : ج 1 ص 169 .

ص: 52

الحدائق الناضرة (1) نيز _ كه هر دو ، مشى اخبارى گرى دارند _ نظر علاّمه مجلسى را تأييد كرده اند، هر چند در همان دوران ، برخى از فقيهان غير اخبارى (مانند : محقّق سبزوارى (2) و سبط شهيد ثانى (3) ) همان نظر فقيهان متقدّم را داشته اند . با ظهور فقيه و محقّق بزرگوار ، وحيد بهبهانى (م 1205ق) ، مسلك اخبارى گرى افول كرد ؛ امّا وى ضمن تصريح به جزء نبودن شهادت سوم در اذان و بدعت دانستن و حرمتِ گفتن آن به قصد جزئيت ، با تمسّك به قاعده «تسامح در ادلّه سُنَن» و خبر موجود در الاحتجاج طبرسى (4) و نيز قياس به فرستادن صلوات پس از نام گرامى پيامبر خدا ، گفتن آن را به قصد مطلق قربت و نه به قصد جزئيت براى اذان ، مخل به اذان نمى داند ؛ بلكه آن را مندوب مى شمارد . ساير فقها تا دوره معاصر نيز همين نظر را تأييد كرده اند . (5) خلاصه كلام ، اين كه : فقهاى بزرگ شيعه ، چه قدما و چه متأخّرانشان ، هيچ يك ، شهادت سوم را جزء اذان نمى دانند ؛ امّا بسيارى از آنها معتقدند كه گفتن آن بعد از شهادت بر رسالت خاتم انبياء بدون قصد جزئيت ، اشكالى ندارد ؛ بلكه به قصد مطلق ذكر ، مطلوب است .

.


1- .. الحدائق الناضرة : ج 7 ص 403 .
2- .. ذخيرة المعاد : ج 2 ص 254 .
3- .. الزهران الزوية فى الروضة البهيّة (مخطوط) .
4- .. قاسم بن معاويه روايت كرد كه : به امام صادق عليه السلام گفتم : اينها در حديث معراج روايت مى كنند كه چون پيامبر خدا به معراج برده شد ، بر عرش ديد ... و چون خداوند عز و جل ماه را آفريد ، بر آن نوشت : «لا إله إلاّ اللّه ، محمّد رسول اللّه ، علىّ أمير المؤمنين» و اينها همان لكّه هاى سياهى هستند كه شما در ماه مى بينيد . پس هر گاه يكى از شما مى گويد : «لا إله إلاّ اللّه ، محمّد رسول اللّه » ، بايد بگويد : «علىٌّ امير المؤمنين» (الاحتجاج : ج 1 ص 365 ح 62) .
5- .. ر . ك : كلمات الأعلام حول جواز الشهادة ... : ص384_417 .

ص: 53

فصل سوم: تفسير اذان

فصل سوم:تفسير اذان* وعن عبد المسيح :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله _ در پاسخ به پرسش امير مؤمنان عليه السلام از تفسير اذان _ :اى على! اذان حجّتى بر امّت من است و تفسير آن ، چنين است :

هر گاه مؤذّن بگويد : «اللّه أكبر ، اللّه أكبر» ، در واقع مى گويد : خدايا! تو بر آنچه مى گويم ، گواهى . اى امّت محمّد! وقت نماز رسيده است . پس آماده شويد و كار دنيا را وا نهيد .

هر گاه بگويد : «أشهد أن لا إله إلاّ اللّه » ، در واقع مى گويد : اى امّت محمّد! من خدا و فرشتگان او را گواه مى گيرم كه شما را به فرا رسيدن وقت نماز ، آگاه مى سازم . پس فقط به نماز بپردازيد.

هر گاه بگويد : «أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه » ، در واقع مى گويد : خداوند و فرشتگانش مى دانند كه من ، شما را از فرا رسيدن وقت نماز آگاه ساختم . پس فقط به نماز بپردازيد كه آن ، براى شما بهتر [از هر كارى ]است.

هر گاه بگويد : «حىَّ على الصلاة» ، در واقع مى گويد : اى امّت محمّد! [اسلام، ]دينى است كه خدا و پيامبر او آن را براى شما پديد آوردند. پس ، آن را تباه نكنيد ؛ بلكه به آن بپردازيد تا خداوند ، شما را بيامرزد . به

.

ص: 54

* وعن عبد المسيح :نمازتان بپردازيد كه نماز ، ستون دين شماست.

هر گاه بگويد : «حىَّ على الفلاح» ، در واقع مى گويد : اى امّت محمّد! خداوند درهاى رحمت را به روى شما گشوده است . پس برخيزيد و سهم خود را از رحمت برگيريد تا در دنيا و آخرت سود ببريد.

هر گاه بگويد : «اللّه أكبر ، اللّه أكبر» ، در واقع مى گويد : بر خويشتن رحم آوريد ؛ زيرا كارى باارزش تر از نماز براى شما سراغ ندارم . پس فقط به نمازتان بپردازيد ، پيش از آن كه پشيمانى دامنگيرتان شود.

و هر گاه بگويد : «لا إله إلاّ اللّه » ، در واقع مى گويد : اى امّت محمّد! بدانيد كه من امانت هفت آسمان و هفت زمين را به گردن شما نهادم . اگر مى خواهيد ، روى آوريد و اگر مى خواهيد ، پشت كنيد ، كه هر كس نداى مرا اجابت كند ، سود برده است و هر كس نداى مرا اجابت نكند ، به من زيانى نمى رساند. (1)* وعن اُمّ سلمة لعائشة :امام حسين عليه السلام :در مسجد نشسته بوديم كه مؤذّن ، بالاى مناره رفت و گفت : «اللّه أكبر ، اللّه أكبر» . در اين هنگام ، امير مؤمنان على بن ابى طالب عليه السلام ، گريست و ما نيز با گريه او گريستيم. چون مؤذّن اذانش را تمام كرد، فرمود: «آيا مى دانيد كه مؤذّن چه مى گويد؟».

گفتيم : خدا و پيامبر او و وصىّ پيامبر او بهتر مى دانند .

فرمود : «اگر بدانيد كه او چه مى گويد ، كم خواهيد خنديد و بسيار خواهيد گريست! جمله اللّه أكبرِ او ، معانى بسيار دارد :

يكى اين است كه اللّه أكبرِ مؤذّن ، حكايت از قديم بودن خداوند و .


1- .. جامع الأخبار : ص 171 ح 405 ، بحار الأنوار: ج 84 ص 153 ح 49 .

ص: 55

* وعن اُمّ سلمة لعائشة :ازلى بودن و ابدى بودن او و علم و نيرو و قدرت و بردبارى و بزرگوارى و جود و عطا و كبريايى او دارد .

هر گاه مؤذّن بگويد : اللّه أكبر ، در واقع مى گويد : خدا آن موجودى است كه آفريدن و فرمان دادن ، مختصّ اوست (1) و با اراده اوست كه آفرينش انجام گرفت و هر چيزِ خلق ، از اوست و بازگشت خلق ، به سوى اوست . او ، اوّل است و پيش از هر چيز ، از ازل بوده است ؛ و آخر است و بعد از هر چيز هست و ابدى است ؛ و آشكار است و فراتر از هر چيز و ادراك ناشدنى (دست نيافتنى) است ؛ و پنهان و در دل هر چيز است ( / و پنهان تر از هر ناپيدايى است) و اندازه ندارد ؛ و تنها او باقى است و جز او ، همه چيز فانى است.

معناى دومِ اللّه أكبر ، اين است كه خدا بر آنچه بوده و خواهد بود _ پيش از آن كه بود شود _ دانا و آگاه است .

معناى سومِ اللّه أكبر ، اين است كه خداوند بر هر چيزى تواناست ؛ بر هر كارى كه بخواهد ، قدرت دارد ؛ نيرومند به قدرت خويش است ؛ بر آفريدگانش اقتدار دارد ، به ذات خود ، قوى است ؛ قدرتش بر همه اشيا ، سايه افكنده است ؛ [و] هر گاه چيزى را حكم (اراده) كند ، فقط به آن مى گويد : «باش» و آن ، موجود مى شود.

معناى چهارمِ اللّه أكبر ، اين است كه خداوند ، بردبار و كريم است . او [در برابر معصيت انسان ها] چنان بردبارى مى ورزد كه تو گويى [از آن ]خبر ندارد ، و چنان گذشت مى كند كه تو گويى [آن را ]نمى بيند ، و چنان .


1- .. اشاره است به آيه 54 از سوره اعراف : « آگاه باشيد كه آفرينش و تدبير [جهان] ، از آنِ او (به فرمان او)ست» .

ص: 56

* وعن اُمّ سلمة لعائشة :پرده پوشى مى كند كه گويى معصيت نمى شود . در كيفر دادن ، شتاب نمى ورزد و اين ، از بزرگوارى و گذشت و بردارى اوست.

معناى ديگرِ اللّه أكبر ، اين است كه خداوند ، بخشنده و پُر دِهِش است و با بزرگوارى ، عمل مى كند.

معناى ديگرِ اللّه أكبر ، نفى صفت و كيفيّت از اوست . گويا مى گويد : خدا بزرگ تر از آن است كه توصيف كنندگان ، به اندازه صفت او _ كه در حقيقت ، بدان موصوف است _ دست يابند ؛ بلكه توصيف كنندگان ، به اندازه [توانايىِ] خود ، او را توصيف مى كنند ، نه به اندازه بزرگى و شُكوه او . خداوند ، بسى برتر از آن است كه توصيف كنندگان ، به وصف او برسند .

معناى ديگرِ اللّه أكبر ، اين است كه گويا مى گويد : خدا ، والاتر و شكوهمندتر است و از بندگانش بى نياز است و به كارهاى آفريدگانش نيازى ندارد.

امّا أشهد أن لا إله إلاّ اللّه مؤذّن ، اعلام اين مطلب است كه شهادت دادن ، جز با شناخت قلبى خداوند ، روا نيست . گويا مى گويد : مى دانم كه معبودى جز خداوند عز و جل نيست و هر معبودى جز خداوند عز و جل باطل است ، و به معرفتى كه در دل دارم ، با زبان خويش نيز اقرار مى كنم كه معبوى جز خدا نيست ، و گواهى مى دهم كه پناهى از خدا جز به خود او نيست ، و رهايى از شرّ هر شررسانى و فتنه هر فتنه انگيزى ، جز به يارى خدا ميسّر نيست .

و أشهد أن لا إله إلاّ اللّه دوم ، به اين معناست كه : گواهى مى دهم كه .

ص: 57

* وعن اُمّ سلمة لعائشة :هدايت كننده اى جز خدا نيست ، و تنها راهنمايم به دين ، اوست ، و خدا را بر اين گواه مى گيرم كه من گواهى مى دهم كه معبودى جز خدا نيست ، و ساكنان آسمان ها و ساكنان زمين ها ، و همه فرشتگان و آدميانى را كه در آنهايند و كوه ها و درخت ها و جنبندگان و دَدان و هر خشك و ترى را گواه مى گيرم كه من گواهى مى دهم آفريدگارى جز خدا نيست و روزى رسان و معبود و زيان رسان و سودرسان و در هم فشارنده و گشاينده و عطاكننده و جلوگيرنده و خيرخواه و كفايت كننده و شفادهنده و پيش و پس افكننده اى جز خدا نيست . آفرينش و فرمان دادن ، ويژه اوست و خوبى _ هر چه هست _ در دست اوست . فرخنده باد خداوند كه پروردگار جهانيان است!

امّا أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه او ، [در آن] مى گويد : خدا را گواه مى گيرم كه معبودى جز او نيست و محمّد ، بنده و فرستاده و پيامبر و برگزيده و همراز اوست . او را با هدايت و دين حق به سوى همه مردمان فرستاد تا آن [دين] را بر هر دينى چيره گرداند ، هرچند مشركان ، خوش نداشته باشند . و هر كس را (از پيامبران و رسولان و فرشتگان و مردمان) كه در آسمان ها و زمين است ، همگى را گواه مى گيرم كه محمّد ، سَرور اوّلين و آخرين انسان هاست.

در أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه دوم ، مى گويد : گواهى مى دهم كه هيچ كس را به كسى نياز نيست ، مگر به خداوندِ يگانه هماره چيره كه از بندگانش و آفريدگان و مردمان ، همگى شان ، بى نياز است ، و گواهى مى دهم كه محمّد را به سوى مردم فرستاد تا نويد و بيم دهد و به اذن .

ص: 58

* وعن اُمّ سلمة لعائشة :خداوند ، به سوى خدا فرا بخواند و [چونان ]چراغى روشن [فرا راه بندگان] باشد . پس ، هر كه او را انكار و نفى كند و به او ايمان نياورد ، خداوند عز و جل او را براى هميشه و جاويدان به آتش دوزخ درمى آورد و هرگز از آن رهايى نمى يابد .

امّا حىَّ على الصلاة او ، يعنى اين كه به سوى بهترينِ اعمالتان بياييد و دعوت پروردگارتان را لبّيك بگوييد و به جانب آمرزش پروردگارتان ، و خاموش كردن آتشى كه برافروخته ايد ، و آزاد ساختن گردن هايتان كه به گرو نهاده ايد، بشتابيد تا خداوند ، بدكارى هاى شما را بزدايد و گناهتان را بيامرزد و بدى هايتان را به خوبى ها بدل كند ؛ زيرا او پادشاهى بزرگوار و پُربخشش است . اى جماعت مسلمانان! او به شما اجازه رسيدن به خدمتش و ايستادن در برابرش را داده است.

و حىَّ على الصلاةِ دوم ، يعنى : به مناجات با پروردگارتان ، اللّه ، بايستيد و نيازهايتان را بر پروردگارتان عرضه كنيد ، و با كلام او (قرآن) به وى توسّل بجوييد و آن را شفيع خود در پيشگاهش قرار دهيد ، و ذكر و قنوت و ركوع و سجود و خضوع و خشوعِ بسيار ، به جاى آوريد ، و حاجت هايتان را به او باز گوييد ، كه اذن (اجازه) اين كار را به ما داده است.

امّا حىَّ على الفلاح او ، [در آن] مى گويد : به بقايى كه هرگز فنا در آن راه ندارد و به نجاتى كه هلاكتى با آن نيست ، روى آوريد . به سوى حياتى بياييد كه مرگ را در آن راهى نيست ، و به سوى نعمتى كه تمامى ندارد ، و به سوى سلطنتى كه زوال نمى پذيرد ، و به سوى شادى اى كه اندوهى با آن نيست ، و به سوى اُنسى كه با وجود آن ، هرگز احساس وحشت (/تنهايى) دست نمى دهد ، و به سوى نورى كه هيچ ظلمتى در آن نيست ، و به سوى .

ص: 59

* وعن اُمّ سلمة لعائشة :گشايشى كه تنگى در آن راه نمى يابد ، و به سوى خوشى اى كه هيچ گاه قطع نمى شود ، و به سوى غنايى كه نيازمندى در آن جايى ندارد ، و به سوى سلامتى كه بيمارى با آن نيست ، و به سوى عزّتى كه ذلّتى در آن نيست ، و به سوى نيرويى كه هرگز سستى نمى گيرد ، و نيز به سوى كرامت _ وه كه چه كرامتى _ ، و بشتابيد به سوى شادمانى دنيا و آخرت و رهايى آن سراى و اين سراى.

در حىَّ على الفلاحِ دوم ، مى گويد : به سوى آنچه شما را بدان فرا خواندم ، و به سوى كرامت فراوان و نواخت بزرگ و نعمت والا و رستگارى بزرگ و آسايش ابدى در جوار محمّد صلى الله عليه و آله در قرارگاه صدق در نزد پادشاهى توانا ، سبقت بگيريد .

امّا اللّه أكبر او ، مى گويد : خدا والاتر و بزرگ تر از آن است كه كسى از خلقش بداند كه او براى بنده اى كه او را اجابت و اطاعت مى كند و فرمانش را به گوش مى گيرد و بندگى او مى كند و تهديد او را مى شناسد و به او و به ياد او مشغول مى شود و او را دوست مى دارد و به او ايمان مى آورد و به وى اطمينان دارد و به او اعتماد مى كند و از او بيمناك و به او اميدوار است و مشتاق اوست و با فرمان و قضاى او مى سازد و بدانها رضايت مى دهد ، چه كرامتى را در نظر گرفته است .

در اللّه أكبرِ دومش مى گويد : خدا بزرگ تر و والاتر و برتر از آن است كه كسى بداند كه او چه اندازه كرامت را براى دوستانش ، و چه كيفرى را براى دشمنانش ، و چه بخشش و آمرزش و نعمتى را براى آن كس كه او و پيامبر او را اجابت كند ، و چه عذاب و مجازات و ذلّتى را براى آن كس او را انكار و نفى كند ، نهاده است . .

ص: 60

* وعن اُمّ سلمة لعائشة :امّا لا إله إلاّ اللّه او ، معنايش اين است كه : خداوند ، به واسطه رسول و رسالت و روشنگرى و دعوت ، بر بندگانش حجّت قاطع دارد و او خود ، شأنش بالاتر از آن است كه كسى از آنان را بر وى حجّتى باشد . پس ، هر كه خداى را اجابت كند ، براى او نور و كرامت است و هر كه انكارش كند ، صد البتّه كه خداوند از جهانيان ، بى نياز است و او سريع ترينِ حسابرسان است.

و معناى قد قامت الصلاة در اقامه ، اين است كه : گاهِ ملاقات و مناجات و برآورده شدن حاجات و نيل به آرزوها و رسيدن به خداوند و كرامت و بخشش و خشنودى و آمرزش او فرا رسيد» (1) . (2)* وعنه عليه السلام في حمله إلى الشام :معانى الأخبار _ به نقل از عطاء _ :من و ابو العاليه و سعيد بن جبير و عِكرمه در طائف (3) نزد ابن عبّاس بوديم كه مؤذّن (قُثَم بن عبد الرحمان ثقفى) آمد و گفت : «اللّه أكبر ، اللّه أكبر» .

ابن عبّاس گفت : مى دانيد كه مؤذّن چه گفت؟

ابو العاليه گفت : تو براى ما تفسيرش كن.

ابن عبّاس گفت : هر گاه مؤذّن بگويد : «اللّه أكبر ، اللّه أكبر» ، در واقع مى گويد : اى كسانى كه در روى زمين ، سرگرم كاريد! نماز ، واجب شد . دست از كار بداريد و به نماز بپردازيد. .


1- .. صدوق رحمه الله مى گويد : راوى اين حديث ، ذكر «حىَّ على خير العمل» را از باب تقيّه ترك كرده است (معانى الأخبار : ص 41 ح 1) .
2- .. معانى الأخبار : ص 38 ح 1 ، التوحيد : ص 238 ح 1 ، فلاح السائل : ص 262 ح 156 .
3- .. طائف ، سرزمين قبيله ثقيف و شهر بزرگى در دو _ سه منزلى شرق مكّه ، كه تاكستان ها و باغ هاى ميوه فراوان دارد (تاج العروس : ج 12 ص 360 «طوف») .

ص: 61

* وعنه عليه السلام في حمله إلى الشام :و هر گاه بگويد : «أشهد أن لا إله إلاّ اللّه » ، در واقع مى گويد : روز قيامت كه بيايد ، آنچه در آسمان ها و زمين است ، به نفع من گواهى مى دهد كه من ، روزى پنج مرتبه شما را [از فرا رسيدن وقت نماز] آگاه ساختم.

و هر گاه بگويد : «أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه » ، در واقع مى گويد : روز قيامت كه بيايد ، محمّد صلى الله عليه و آله به نفع من گواهى مى دهد كه من ، روزى پنج مرتبه شما را از آن (رسالت پيامبر صلى الله عليه و آله ) آگاه ساختم ، و مرا نزد خداوند ، حجّت است.

و هر گاه بگويد : «حىَّ على الصلاة» ، در واقع مى گويد : [اسلام ،] دينى استوار است . پس ، آن را برپا داريد.

و هر گاه بگويد : «حىَّ على الفلاح» ، در واقع مى گويد : به سوى طاعت خداوند بشتابيد و سهم خود را از رحمت خدا _ يعنى جماعت _ بگيريد.

و هر گاه بنده بگويد : «اللّه أكبر ، اللّه أكبر» ، در واقع مى گويد : كارها را حرام (تعطيل) كردم .

و هر گاه بگويد : «لا إله إلاّ اللّه » ، در واقع مى گويد : امانت هفت آسمان و هفت زمين و كوه ها و درياها به گردن شما گذاشته شد . اگر مى خواهيد ، رو كنيد و اگر مى خواهيد ، پشت كنيد . (1) .


1- .. معانى الأخبار : ص 41 ح 2 ، فلاح السائل : ص 267 ح 159 .

ص: 62

فصل چهارم: ارزش اذان و مؤذّن

4 / 1 فضيلت اذان

فصل چهارم: ارزش اذان و مؤذّن4 / 1فضيلت اذان* وعن عليّ بن الحسين عليهماالسلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اذان ، نور (مايه روشنايى) است. (1)* ومنه عن أبي عبد اللّه عليه السلام في لقمان :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى بلال! نماز را به پا دار و به وسيله آن ، ما را آسودگى (/شادمانى) بخش. (2)* ومنه الدعاء للطِّفل الميِّت :سنن أبى داوود _ به نقل از عبد اللّه بن محمّد بن حنفيّه _ :من و پدرم به عيادت دامادمان _ كه از انصار بود _ رفتيم . در اين هنگام ، وقت نماز فرا رسيد . او به يكى از افراد خانواده اش گفت : اى دختر! برايم آبى بياوريد تا وضو بگيرم و نماز بخوانم كه راحت شوم .

ما به اين سخن او خرده گرفتيم . او گفت : از پيامبر خدا شنيدم كه مى فرمايد : «برخيز _ اى بلال _ و به واسطه نماز ، ما را آسوده گردان» . (3)

.


1- .. جامع الأخبار : ص 172 ح 405 ، بحار الأنوار : ج 84 ص 154 ح 49 .
2- .. سنن أبى داود : ج 4 ص 296 ح 4985 ، مسند ابن حنبل : ج 9 ص 39 ح 23149 .
3- .. سنن أبى داود : ج 4 ص 297 ح 4986 ، مسند ابن حنبل : ج 9 ص 53 ح 23214 .

ص: 63

فرط : عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اهل آسمان از اهل زمين ، جز [ بانگ] اذان ، چيزى نمى شنوند. (1)* وفي موسى عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله _ به بلال ، هر گاه كه وقت نماز مى شد _ :اى بلال! بالاى ديوار برو و صدايت را به اذان ، بلند كن ؛ زيرا خداوند ، بادى را براى اذان گماشته است كه آن را به آسمان فراز برد ، و فرشتگان ، هر گاه بانگ اذانِ اهل زمين را بشنوند ، مى گويند : «اين [صداها] ، صداى امّت محمّد است كه به توحيد خداوند عز و جل بلند است» و براى امّت محمّد صلى الله عليه و آله ، تا زمانى كه آن نماز را تمام كنند ، پيوسته آمرزش مى طلبند . (2)* وعن الكاظم عليه السلام :حلية الأولياء _ به نقل از شُمَيط بن عجلان _ :مؤذّن بنى كعب ، حديث كرد و گفت : من در بيابانى بى آب و علف گرفتار شده بودم كه اذان گفتم . پس ، گوينده اى از پشت سرم به من گفت : خداوند ، چه نيكو تو را ادب آموخته است!

برگشتم . ديدم كه ابو بَرْزه اسلمى است . گفت : از پيامبر خدا شنيدم كه مى فرمايد : «هيچ بنده اى نيست كه در بيابانى بى آب و علف اذان بگويد ، مگر آن كه هر درخت و گياه و كلوخ و خاك و هر چيز ديگرى كه در آن جا هست ، به واسطه اندك بودن يادكنندگان خدا در آن مكان ، گريه كردن را شيرين مى يابد» . (3)فرض : عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله في حُنَينپيامبر خدا صلى الله عليه و آله _ در سفارش به ابو ذر _ :اى ابو ذر! بنده ، هر گاه در بيابانى بى آب و علف باشد و وضو بگيرد يا تيمّم كند و سپس اذان و اقامه بگويد و .


1- .. مسند عبد اللّه بن عمر : ص 24 ح 12 ، الفردوس : ج 1 ص 230 ح 882 .
2- .. الكافى: ج 3 ص 307 ح 31 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 58 ح 206 .
3- .. حلية الأولياء : ج 3 ص 132 .

ص: 64

فرض : عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله في حُنَيننماز بخواند ، خداوند عز و جل به فرشتگان دستور مى دهد كه پشت سر او صف كشند _ چندان كه ابتدا و انتهاى آن صف ، ناپيداست _ و با ركوع او ركوع كنند و با سجود او به سجده روند و براى دعايش آمين بگويند.

اى ابو ذر! هر كس اقامه بگويد و اذان نگويد ، تنها آن دو فرشته اى كه همراهش هستند ، با او نماز مى گزارند. (1)* ومنه عن أبي جعفر عليه السلام في النبي صلى اللهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر مردى كه در سرزمينى خشك و خالى باشد و با فرا رسيدن وقت نماز ، اذان و اقامه بگويد و نماز بگزارد ، پشت سر او ، فرشتگان ، چندان صف مى كشند كه دو سوى آن ، ناپيدا باشد و با ركوع او ركوع مى كنند و با سجودش به سجده مى روند و براى دعايش آمين مى گويند. (2)فرص : في الحسن بن عليّ عليهماالسلام :امام صادق عليه السلام :هر گاه اذان و اقامه بگويى ، پشت سرت دو صف از فرشتگان به نماز مى ايستند و هر گاه فقط اقامه بگويى ، يك صف از فرشتگان پشت سرت نماز مى خوانند . (3)* وعن رسول اللّه صلى الله عليه و آله في الجنّة :ثواب الأعمال _ به نقل از مفضّل بن عمر _ :امام صادق عليه السلامفرمود : «هر كس با اذان و اقامه نماز بخواند ، دو صف از فرشتگان ، پشت سر او نماز مى خوانند و هر كس با اقامه و بدون گفتن اذان نماز بگزارد ، پشت سر او تنها يك صف به نماز مى ايستند» . .


1- .. الأمالى ، طوسى : ص 535 ح 1162 ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 373 ح 2661 .
2- .. السنن الكبرى: ج 1 ص 597 ح 1908 ، كنز العمّال : ج 7 ص 688 ح 20930 .
3- .. الكافى : ج 3 ص 303 ح 8 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 52 ح 174 .

ص: 65

4 / 2 اى كاش مردم ، فضيلت اذان را مى دانستند!

* وعن رسول اللّه صلى الله عليه و آله في الجنّة :گفتم : اندازه هر صف ، چه قدر است؟

فرمود : «كمترينِ آن ، از مشرق تا مغرب ، و بيشترينش از آسمان تا زمين است» . (1)* ومنه عن الحسين بن عليّ عليهماالسلام :كتاب من لايحضره الفقيه _ به نقل از عبّاس بن هلال _ :امام رضا عليه السلامفرمود : «هر كس اذان و اقامه بگويد ، دو صف از فرشتگان ، پشت سرش نماز مى گزارند و هر كس بدون اذانْ اقامه بگويد ، تنها يك فرشته در سمت راست او و يكى در سمت چپ او مى ايستد» . سپس فرمود : «دو صف را غنيمت بشمار!» . (2)4 / 2اى كاش مردم ، فضيلت اذان را مى دانستند!* وعن أبيجعفر عليه السلام في الشفاعة :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اگر مردم مى دانستند كه چه [فضيلتى] در اذان است ، بر سر [گفتن ]آن ، با يكديگر مى جنگيدند (3) . (4)* وعن أمير المؤمنين عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سه چيز است كه اگر امّت من بدانند كه چه [ فضيلتى ]در آنها هست ، بر سر آن ، قرعه مى زنند (/با تير ، يكديگر را مى زنند) : اذان ،

شتافتن به نماز جمعه ، و صف اوّل [ جماعت] . (5)

.


1- .. ثواب الأعمال: ص 54 ح 2 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 287 ح 887 .
2- .. كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 287 ح 888 .
3- .. عبارت پايانى اين حديث ، در المصنّف ابن ابى شيبه ، «لتحارّوه» است كه چندان معناى روشنى ندارد ؛ امّا در إتحاف السادة المتّقين ، «لتحاربوه (با يكديگر مى جنگيدند)» آمده كه به قرينه احاديث بعد ، شايد همين درست باشد . يا شايد درستش ، «لتحرّوه» (از «تحرّى» به معناى : در دستيابى به چيزى يا در كارى يا گفتارى ، از همديگر پيشى گرفتن) باشد (ر . ك : النهاية : ج 1 ص 376 «حرا») .
4- .. المصنّف ، ابن أبي شيبه : ج 1 ص 254 ح 6 ، إتحاف السادة المتّقين : ج 3 ص 7 .
5- .. النوادر ، راوندى : ص 149 ح 211 ، الجعفريّات : ص 34 .

ص: 66

* وعن عليّ بن الحسين عليهماالسلام في الكوفة :امام على عليه السلام :گفتيم : اى پيامبر خدا! شما ما را چندان به اذان گفتن ترغيب كرديد كه ترسيديم امّت تو بر سر آن ، با شمشير به جان هم بيفتند!

پيامبر خدا فرمود : «[ با اين حال ،] اذان گفتن ، هرگز از فقيرانِ شما فراتر نخواهد رفت» . (1)* ومنه عن الباقر عليه السلام :امام على عليه السلام :پيامبر خدا فرمود : «براى مؤذّن ، در فاصله ميان اذان و اقامه پاداشى همانند مزد شهيدِ به خون غلتيده در راه خداست» .

گفتم : اى پيامبر خدا! [ با اين ترغيب هاى شما] آنان بر سرِ گفتن اذان ، با شمشير به جان يكديگر خواهند افتاد!

فرمود : «هرگز! زمانى بر مردم مى آيد كه اذان گفتن را به عهده فقيرانشان مى افكنند ، و آنان گوشت هايى هستند كه خداوند ، آنها را بر آتش حرام كرده است» . (2)* وعن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مستدرك الوسائل _ به نقل از جابر بن عبد اللّه _ :شنيدم كه پيامبر خدا مى فرمايد : «خدايا! مؤذّنان را بيامرز» و اين جمله را سه بار فرمود .

گفتم : اى پيامبر خدا! ما براى اذان ، شمشير مى زنيم ؛ ولى شما اين گونه كه براى مؤذّنان دعا كرديد ، براى ما دعا ننموده ايد؟

فرمود : «اى جابر! بدان ، زمانى بر مردم فرا مى رسد كه اذان گفتن را به

فقيرانشان مى سپارند . گوشت هايى وجود دارند كه بر آتش ، حرام اند . اينها همان گوشت هاى مؤذّنان است» . (3) .


1- .. الجعفريّات: ص 245 ، دعائم الإسلام : ج 1 ص 144 .
2- .. تهذيب الأحكام : ج 2 ص 283 ح 1130 ، ثواب الأعمال : ص 53 ح 1 .
3- .. مستدرك الوسائل : ج 4 ص 22 ح 4080 ؛ تفسير ابن كثير : ج 7 ص 168 .

ص: 67

4 / 3 فضيلت مؤذّن

الف _ دعوتگر به خدا

ب _ ستون خدا

ج _ امانتدارانِ اهل ايمان

4 / 3فضيلت مؤذّنالف _ دعوتگر به خدافرش : عن أمير المؤمنين عليه السلام في الصلاة :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مؤذّن ، دعوتگر [ به سوى خدا] است و امام جماعت ، نور خداست و صف ها[ى جماعت ،] تكيه گاه هاى [دين ]خدايند و قرآن ، گفتار خداست . پس ، دعوتگر خدا را اجابت كنيد و از نور او بهره بگيريد و تكيه گاه هاى دين او باشيد و گفتارش را بياموزيد . (1)ب _ ستون خدا* وعنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مؤذّنان ، ستون خدايند و امام جماعت ، نور خداست و صف ها[ى جماعت ،] تكيه گاه هاى [دين] خدايند . پس ، ستون خدا را لبّيك بگوييد و از نور خدا پرتو بگيريد و از تكيه گاه هاى [دين] خدا باشيد. (2)ج _ امانتدارانِ اهل ايمان* وعن أمير المؤمنين عليه السلام في عهده :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مؤذّنان ، امانتدارانِ اهل ايمان بر نمازها و روزه و گوشت و خونشان هستند . هر چه از خداى عز و جل بخواهند ، به آنان عطا مى كند و براى

هر چه شفاعت كنند ، شفاعتشان پذيرفته مى شود. (3)

.


1- .. الفردوس : ج 4 ص 194 ح 6598 ، كنز العمّال : ج 7 ص 685 ح 20912 .
2- .. كنز العمّال : ج 7 ص 685 ح 20913 .
3- .. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج 1 ص 292 ح 905 .

ص: 68

د _ دست خدا بر سر اوست

ه _ هر تر و خشكى ، او را تصديق مى كند

و _ به اندازه صدارَس او ، گناهانش آمرزيده مى شود

* ومنه عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مؤذّنان ، امانتدارانِ مسلمانان بر نمازها و سَحَرهايشان هستند. (1)فرس : عن الصادق عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام جماعت ، ضمانت كننده است و مؤذّن ، امانتدار . بار خدايا! امامانِ جماعت را ارشاد كن و مؤذّنان را بيامرز. (2)ر . ك : وسائل الشيعة : ج 5 ص 278 (ابواب اذان و اقامه / باب سوم)

د _ دست خدا بر سر اوست* وعن أبي أراكة في أمير المؤمنين عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دست خداى مهربان ، بالاى سر مؤذّن است (3) و به اندازه صدارَس او ، تا هر كجا صدايش برسد ، گناهانش را مى آمرزد. (4)فرر : في صفته صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مؤذّن ، هر گاه شروع به گفتن اذان كند ، پروردگار عز و جل دستش را بر سر او مى نهد و همچنان بر سر اوست تا اذانش را تمام كند. (5)ه _ هر تر و خشكى ، او را تصديق مى كندفردوس : عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله _ به مؤذّنى كه بانگ «أشهد أن لا إله إلاّ اللّهِ» او را شنيد _ :هر تر و خشكى ، تو را تصديق مى كند. (6)و _ به اندازه صدارَس او ، گناهانش آمرزيده مى شود* وعن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به اندازه صدارَس مؤذّن ، گناهانش آمرزيده مى شود و هر تر و خشكى كه صداى او را بشنود ، گفته هاى او را تصديق مى كند ، و براى مؤذّن ، همانند پاداش كسى است كه با او نماز مى خواند. (7)فرد : في أسمائه تعالى :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به اندازه صدارَس مؤذّن ، گناهانش آمرزيده مى شود و هر تر

.


1- .. السنن الكبرى : ج 1 ص 626 ح 1999 ، المعجم الكبير : ج 7 ص 176 ح 6743 .
2- .. سنن أبى داود: ج 1 ص 143 ح 517 ، سنن الترمذى: ج 1 ص 402 ح 207 .
3- .. اشاره به لطف و عنايت ويژه حضرت حق به مؤذّن است .
4- .. المعجم الأوسط : ج 2 ص 281 ح 1987 ، تاريخ بغداد : ج 11 ص 193 ح 5901 .
5- .. الفردوس: ج 1 ص 320 ح 1265 ، كنز العمّال : ج 7 ص 681 ح 20892 .
6- .. المجازات النبويّة : ص 221 ح 178 ، بحار الأنوار: ج 84 ص 184 ح 17 .
7- .. سنن النسائى : ج 2 ص 13 ، مسند ابن حنبل : ج 6 ص 406 ح 18532 .

ص: 69

ز _ بهشت بر او واجب مى شود

فرد : في أسمائه تعالى :و خشكى براى او گواهى مى دهد. (1)* ومنه عن موسى بن جعفر عليهماالسلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :تا آن جا كه صداى اذانِ مؤذّن برسد ، خداوند گناهانش را مى آمرزد و هر تر و خشكى كه صداى او را بشنود ، برايش آمرزش مى طلبد. (2)* وفي الخبر :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به اندازه صدارَس مؤذّن ، گناهانش آمرزيده مى شود و براى او همانند اجر كسانى است كه با وى نماز مى خوانند ، بدون آن كه از اجر آنان چيزى كم شود. (3)فرخ : عن أمير المؤمنين عليه السلام في الشيطان :امام باقر عليه السلام :هر كس به مدّت ده سال ، براى رضاى خدا اذان بگويد ، خداوند به اندازه اى كه نگاه و صداى مؤذّن در آسمان مى رسد ، گناهانش را مى آمرزد ، و هر تر و خشكى كه بانگ اذانش را بشنود ، او را تصديق مى كند ، و از [پاداش] هر كه در مسجد او با وى نماز بخواند ، او را سهمى است ، و از [ حسناتِ] هر كه با صداى او نماز بخواند ، برايش حسنه اى است. (4)فرح : عن أبيجعفر عليه السلام :امام صادق عليه السلام :به اندازه صدارَس مؤذّن ، گناهانش آمرزيده مى شود و هر چيزى كه صداى او را بشنود ، برايش گواهى مى دهد. (5)ز _ بهشت بر او واجب مى شود* وفي الخبر :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس در شهرى از شهرهاى مسلمانان به مدّت يك سال اذان بگويد ، بهشت بر او واجب مى گردد. (6)

.


1- .. سنن أبى داود : ج 1 ص 142 ح 515 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 420 ح 9546 .
2- .. مسند ابن حنبل : ج 2 ص 500 ح 6210 ، كنز العمّال: ج 7 ص 687 ح 20926 .
3- .. تنبيه الغافلين : ص 285 ح 389 ، المعجم الكبير : ج 8 ص 241 ح 7942 .
4- .. تهذيب الأحكام : ج 2 ص 284 ح 1131 ، الخصال : ص 448 ح 50 .
5- .. الكافى : ج 3 ص 307 ح 28 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 52 ح 175 .
6- .. تهذيب الأحكام : ج 2 ص 283 ح 1126 ، ثواب الأعمال : ص 52 ح 1 .

ص: 70

* وفي الخبر :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس يك سال بر گفتن اذان مداومت ورزد ، بهشت بر او واجب مى گردد. (1)فرج : عن أمير المؤمنين عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :وارد بهشت شدم و در آن ، گنبدهايى از مرواريد ديدم . گفتم : اى جبرئيل! اينها از آنِ كيست؟

گفت : از آنِ مؤذّنان و امامان جماعتِ امّت تو. (2)* وعن رسول اللّه صلى الله عليه و آله في ذي الخُوَپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس هفت سال براى رضاى خدا اذان بگويد ، خداوند برات آزادى از آتش را برايش مى نويسد . (3)* ومنه عن أبيجعفر عليه السلام :امام باقر عليه السلام :هر كس هفت سال براى خدا اذان بگويد ، روز قيامت ، در حالى [ به صحراى محشر] مى آيد كه هيچ گناهى ندارد . (4)* ومنه عن سدير الصيرفي :تنبيه الغافلين _ به نقل از سلمة بن ضِرار ، از مردى شافعى _ :مردى خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و گفت : مرا از عملى آگاه فرما كه با به كار بستن آن ، به بهشت روم.

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «مؤذّنِ قومت باش تا به واسطه [ اذانِ] تو نمازشان را به جماعت بخوانند» .

گفت : اى پيامبر خدا! اگر از عهده اين كار بر نيامدم؟

فرمود : «امام جماعتِ قومت باش تا به واسطه تو ، نمازشان را به جماعت اقامه كنند» .

گفت : اگر نتوانستم؟ .


1- .. شُعب الإيمان : ج 3 ص 119 ح 3058 ، تاريخ دمشق : ج 54 ص 47 ح 11348 .
2- .. المطالب العالية : ج 1 ص 66 ح 236 ، كنز العمّال: ج 7 ص 682 ح 20900 .
3- .. سنن ابن ماجة : ج 1 ص 240 ح 727 ، سنن الترمذى : ج 1 ص 400 ح 206 .
4- .. كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 286 ح 883 ، ثواب الأعمال : ص 52 ح 1 .

ص: 71

ح _ بدنش در قبر متلاشى نمى شود

ط _ در حال اذان گفتن ، محشور مى شود

* ومنه عن سدير الصيرفي :فرمود : «در صف اوّل [ جماعت،] باش» . (1)

ح _ بدنش در قبر متلاشى نمى شودفرث : عن زينب عليهاالسلام في أهل الكوفة :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله _ در بيان ويژگى هاى امام على عليه السلام در روز قيامت _ :پرچم ستايش (لِواءُ الحمد) (2) در دست اوست و همه خلايق ، زير اين پرچم هستند و امامانِ جماعت و مؤذّنان ، در حالى كه قرآن تلاوت مى كنند و اذان مى گويند ، او را در ميان مى گيرند ؛ و اينان همانانى هستند كه در قبرهايشان متلاشى نمى شوند. (3)فرتع : عن النبيّ صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :كسى كه براى خدا اذان مى گويد ، تا زمانى كه اذانش را به پايان ببرد ، همانند شهيدى است كه در خونش مى غلتد ، و هر تر و خشكى براى او گواهى مى دهد ، و هر گاه بميرد ، [بدن او] در گورش كِرم نمى افتد. (4)ط _ در حال اذان گفتن ، محشور مى شودفرت : في الخبر :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مؤذّن ها و كسانى كه اذان او را لبّيك مى گويند ، در حالى از گورهايشان بيرون مى آيند كه مؤذّن ، اذان مى گويد و لبّيك گو ، لبّيك مى گويد. (5)فذلك : عن أبي عبد اللّه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آنان كه براى خدا و پاداش او اذان مى گويند ، در روز قيامت ، اذان گويان ، از گورهايشان بيرون مى آيند . مؤذّنى كه براى خدا

.


1- .. تنبيه الغافلين : ص 285 ح 388 ، تاريخ أصبهان : ج 2 ص 48 ح 1046 .
2- .. لواء الحمد ، پرچمى است كه بر آن ، اين كلمات نقش بسته است : «لا إله إلاّ اللّه . المفلحون هم الفائزون باللّه » . (بصائر الدرجات : ص 436) .
3- .. تفسير فرات : ص 507 ح 664 ، بحار الأنوار : ج 8 ص 6 ح 10 .
4- .. المعجم الكبير : ج 12 ص 322 ح 13554 ، تاريخ أصبهان: ج 2 ص 76 ح 1136 .
5- .. المعجم الأوسط : ج 4 ص 40 ح 3558 ، كنز العمّال : ج 7 ص 679 ح 20881 .

ص: 72

ى _ سرفرازترينِ مردم در روز قيامت

فذلك : عن أبي عبد اللّه عليه السلام :اذان بگويد ، هر چيزى (از سنگ و درخت و كلوخ و بشر و هر تر و خشكى) ، براى او گواهى مى دهد كه صداى او را بشنود ، و خداوند به اندازه صدارَس او گناهانش را مى آمرزد ، و به شمار كسانى كه با اذان او نماز مى خوانند ، برايش اجر مى نويسد ، و در فاصله ميان اذان و اقامه ، هر درخواستى كند ، خداوند به او عطا مى كند : يا در همين دنيا مى دهد ، يا براى آخرتش ذخيره مى كند و يا گزند را از او دفع مى نمايد . (1)فذذ : عن النبيّ صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :چون روز قيامت بشود و خداوند عز و جل مردم را در يك دشتْ گرد آورد ، خداوند عز و جل براى مؤذّنان ، فرشتگانى از نور مى فرستد كه درفش ها و پرچم هايى از نور با خود حمل مى كنند و اسب هايى را با خود مى كشند كه افسارهايشان از زبرجد سبز است و خورجين هايشان از مُشك تيزبوى . مؤذّنان ، بر اين اسب ها سوار مى شوند و روى آنها راست مى ايستند و فرشتگان ، آنها را مى كشند و مؤذّنان با تمام توان ، صدايشان را به اذان ، بلند مى كنند . (2)ى _ سرفرازترينِ مردم در روز قيامت* ومنه عن جماعة من الصحابة :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در روز قيامت ، مؤذّنان ، سرفرازترينِ (3) مردمان اند . (4)* ومنه عن أبي عبد اللّه عليه السلام للمُفضّل :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به درستى ، سوگند مى خورم كه : محبوب ترينْ بندگان خدا در نزد خداوند ، مراقبان خورشيد و ماه _ يعنى مؤذّنان _ هستند . اينان در روز قيامت ، به كشيدگىِ گردن هايشان شناخته مى شوند. (5)* ومنه عن أمير المؤمنين عليه السلام في وصف المتّقپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در روز قيامت ، مؤذّنان ، در حالى مى آيند كه سرفرازترينِ

.


1- .. تنبيه الغافلين : ص 290 ح 405 ، تاريخ أصبهان : ج 1 ص 397 ح 746 .
2- .. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج 1 ص 294 ح 905 .
3- .. يعنى بيش از همه مردم ، به سوى رحمت خدا گردن مى كشند . به قولى ، آقا و سرورند . عرب ، افراد آقا را به گردن فرازى توصيف مى كند (ر . ك : شرح النووى على صحيح مسلم : ج 4 ص 333) .
4- .. صحيح مسلم : ج 1 ص 290 ح 14 ، سنن ابن ماجة : ج 1 ص 240 ح 725 .
5- .. المعجم الأوسط: ج 5 ص 106 ح 4808 ، تاريخ بغداد : ج 3 ص 99 ح 1095 .

ص: 73

ك _ مؤذّن ، با پيامبران و صدّيقان و شهيدان و صالحان است

ل _ گوناگون

* ومنه عن أمير المؤمنين عليه السلام في وصف المتّقمردمان اند و بانگ «أشهد أن لا إله إلاّ اللّه و أنّ محمّدا عبده و رسوله» سر مى دهند . هر چيزى كه صداى مؤذّنان را بشنود ، در روز قيامت ، همان را به نفع آنان گواهى مى دهد. (1)فدا : عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله في أسرى بامام على عليه السلام :در روز قيامت ، مؤذّنان ، سرفراز محشور مى شوند. (2)ك _ مؤذّن ، با پيامبران و صدّيقان و شهيدان و صالحان است* ومنه في جعفر الكذّاب :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مؤذّنان امّت من ، با پيامبران و صدّيقان و شهيدان و صالحان محشور مى شوند. (3)* وعن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله _ به على عليه السلام _ :اى على! در روز قيامت ، پرچم حمد (لِواءُ الحمد) در دست توست و پيشاپيش امّتم حركت مى كنى و مؤذّنان ، در سمت راست و چپ تو قرار گرفته اند. (4)* وعنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس به مدّت ده سال اذان بگويد ، خداوند عز و جل او را در سراپرده ابراهيم خليل عليه السلام با وى و يا در درجه او سُكنا مى دهد. (5)ل _ گوناگونفدم : عن أمير المؤمنين عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :براى امام جماعت و مؤذّن ، همانند پاداش كسى است كه با آنان نماز مى گزارد. (6)* ومنه عن الجارود بن المنذر :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :برترينِ مردم در مسجد ، اوّل ، امام جماعت است ، سپس مؤذّن و آن گاه [افرادِ ايستاده در] سمت راست امام . (7)

.


1- .. مسند زيد : ص 97 ، دعائم الإسلام : ج 1 ص 144 .
2- .. المحاسن : ج 1 ص 121 ح 128 ، بحار الأنوار: ج 84 ص 149 ح 43 .
3- .. الخصال : ص 355 ح 36 ، الأمالى ، صدوق: ص 261 ح 279 ، الاختصاص: ص39 .
4- .. تفسير فرات : ص 366 ح 498 ، بحار الأنوار: ج 8 ص 7 ح 12 .
5- .. كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 293 ح 905 .
6- .. كنز العمّال : ج 7 ص 586 ح 20374 .
7- .. الفردوس : ج 1 ص 358 ح 1446 ، كنز العمّال: ج 7 ص 586 ح 20375 .

ص: 74

4 / 4 حقّ مؤذّن

فدفد : عن المفضّل :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مؤذّن را بر كسى كه نماز مى گزارد ، دويست و بيست حسنه برترى است ، مگر بر آن كسى كه مانند آنچه مؤذّن مى گويد ، [ اذان] بگويد . و اگر اقامه هم بگويد ، او را دويست و چهل حسنه است. (1)* ومنه في خبر حَرث قبر الحسين عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس با نيّت خالص و بدون درخواست مزدى ، به مدّت يك سال اذان بگويد ، روز قيامت ، هنگامى كه محشور مى شود ، او را بر درِ بهشت نگه مى دارند و به او مى گويند : براى هر كه مى خواهى ، شفاعت كن . (2)* ومنه في أيّوب عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس در راه خدا و از سَرِ ايمان و براى طلب خشنودى خدا و تقرّب به خداوند عز و جل ، براى يك نماز ، اذان بگويد ، خداوند گناهان گذشته او را مى آمرزد ، و او را در باقيمانده عمرش ، از گناه

محفوظ مى دارد و وى را در بهشت با شهدا گرد مى آورد. (3)4 / 4حقّ مؤذّنفدد : عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام زين العابدين عليه السلام _ در رساله حقوق _ :حقّ مؤذّن ، آن است كه بدانى كه او پروردگارت را به ياد تو مى آورد و تو را به بهره ات فرا مى خواند و تو را بر انجام دادن آنچه خداوند بر تو واجب نموده است ، كمك مى كند . پس براى اين كار ، سپاس گزارى كن ، همچنان كه از كسى كه به تو نيكى مى كند ، سپاس گزارى مى كنى. (4)

.


1- .. الفردوس : ج 3 ص 321 ح 4962 ، تاريخ أصبهان : ج 1 ص 384 ح 715 .
2- .. تاريخ دمشق : ج 14 ص 90 ح 3390 .
3- .. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج 1 ص 294 ح 905 .
4- .. كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 623 ح 3214 ، الخصال: ص 569 ح 1 .

ص: 75

فصل پنجم: بركات اذان

5 / 1 رانده شدن شيطان

فصل پنجم: بركات اذان5 / 1رانده شدن شيطان* ومنه عن أبي عبد اللّه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه مؤذّن اذان بگويد ، شيطان به سرعت پا به فرار مى گذارد . (1)* ومنه عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :شيطان ، هر گاه بانگ نماز را بشنود ، تا رَوحاء (2) دور مى شود. (3)فدح : عن أمير المؤمنين عليه السلام في وفاة النبيّپيامبر خدا صلى الله عليه و آله _ در سفارش به امير مؤمنان عليه السلام _ :اى على! هر گاه پسرى يا دخترى برايت متولّد شد ، در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه بگو ؛ زيرا در اين صورت ، شيطان هرگز به او گزند نمى رساند. (4)فخم : في صفته صلى الله عليه و آله :امام زين العابدين عليه السلام :اسماء بنت عُمَيس ، برايم نقل كرد و گفت: فاطمه عليهاالسلام

.


1- .. صحيح مسلم : ج 1 ص 291 ح 17 ، وص 398 ح 83 .
2- .. رَوحاء ، مكانى است ميان مكّه و مدينه در سى يا چهل و يا سى و شش ميلى مدينه . (تاج العروس : ج 4 ص67 «روح»)
3- .. صحيح مسلم : ج 1 ص 290 ح 15 ، مسند ابن حنبل : ج 5 ص 95 ح 14616 .
4- .. تحف العقول : ص 13 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 66 ح 5 .

ص: 76

فخم : في صفته صلى الله عليه و آله :برايم حديث كرد كه چون حسن عليه السلام را باردار شد و او را به دنيا آورد ، پيامبر صلى الله عليه و آله آمد ... و در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه گفت ... .

يك سال بعد كه حسين عليه السلام متولّد شد ، پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و فرمود : «اى اسماء! پسرم را بياور» . من ، نوزاد را در پارچه سفيدى به دست ايشان دادم . پيامبر صلى الله عليه و آله در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه گفت و او را بر زانوى خود نهاد و گريست. (1)* وعن رسول اللّه صلى الله عليه و آله في مصر :امام زين العابدين عليه السلام :روزى كه حسن عليه السلام متولّد شد ، پيامبر صلى الله عليه و آله در گوش او اذان گفت. (2)* وعن أبي عبد اللّه عليه السلام :امام باقر عليه السلام :هر گاه براى هر يك از شما فرزندى متولّد شد ، روز هفتم برايش عقيقه كند ... و در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه بگويد. (3)فخر : عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :فرزند كه به دنيا آمد ، در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفته مى شود . (4)* ومنه عن أبي عبد اللّه عليه السلام : الكافى_ به نقل از سليمان جعفرى (5) _ : از آن حضرت شنيدم كه مى فرمود : در خانه ات اذان بگو ؛ زيرا اين كار ، شيطان را مى راند و براى كودكان نيز خوب (مفيد) است . (6) .


1- .. عيون أخبار الرضا : ج 2 ص 25 ح 5 ، صحيفة الإمام الرضا عليه السلام : ص 240 ح 146 .
2- .. عيون أخبار الرضا : ج 2 ص 43 ح 147 ، مكارم الأخلاق : ج 1 ص 488 ح 1691 .
3- .. مكارم الأخلاق : ج 1 ص 487 ح 1686 ، بحار الأنوار : ج 104 ص 122 ح 62 .
4- .. كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 299 ح 911 .
5- .. نجاشى ، او را از اصحاب امام رضا عليه السلامشمرده است (ر . ك : رجال النجاشى : ج 1 ص 412 ش 481) . شيخ طوسى ، او را يك بار از اصحاب امام كاظم عليه السلام و يك بار از اصحاب امام رضا عليه السلامشمرده است (ر . ك : رجال الطوسى : ص 328 ش5027 و ص358 ش5298) .
6- .. الكافى : ج 3 ص 308 ح 35 ، بحار الأنوار : ج 84 ص 163 .

ص: 77

5 / 2 پذيرفته شدن دعا

5 / 3 در امان خداوند بودن

5 / 4 دفع بيمارى

5 / 2پذيرفته شدن دعافخذ : في الخبر :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در هنگام اذان گفتن مؤذّنان ، دعا مستجاب مى شود. (1)5 / 3در امان خداوند بودن* وعن موسى بن جعفر عليهماالسلام في إحرام الصبيانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه در يك آبادى اذان گفته شود ، خداوند در آن روز ، آن آبادى را از عذابش ايمن مى دارد. (2)فخخ : عن ابن المفضّل :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر مردمى كه در ميانشان بانگ اذانِ صبح گفته شود ، تا شب در امان خدا هستند و هر مردمى كه برايشان بانگ اذانِ شب گفته شود ، تا صبح در امان خداوند هستند. (3)5 / 4دفع بيمارى* ومنه الدعاء :الكافى _ به نقل از محمّد بن راشد _ :هشام بن ابراهيم برايم نقل كرد كه از بيمارى خود و از اين كه بچه دار نمى شود ، نزد امام رضا عليه السلامشِكوه كرد . امام عليه السلامبه او فرمود كه در منزلش بانگ اذان سر دهد . هشام گفت : «من اين كار را كردم و خداوند ، بيمارى مرا برطرف ساخت و فرزندان بسيارى به من عطا كرد» .

.


1- .. تاريخ بغداد: ج 8 ص 208 ، الفردوس : ج 3 ص 47 ح 4122 .
2- .. المعجم الأوسط : ج 4 ص 83 ح 3671 ، المعجم الكبير : ج 1 ص 257 ح 746 كلاهما عن أنس ، كنز العمّال : ج 7 ص 681 ح 20893 .
3- .. المعجم الكبير : ج 20 ص 215 ح 498 .

ص: 78

5 / 5 درمان بداخلاقى

5 / 6 دفع وحشت

* ومنه الدعاء :من و جماعت خدمتكارانم و افراد خانواده ام ، پيوسته از بيمارى رنج مى برديم و بيمارى رهايمان نمى كرد . چون اين مطلب را از هشام شنيدم ، آن را به كار بستم و خداوند ، بيمارى ها را از من و خانواده ام برطرف ساخت. (1)5 / 5درمان بداخلاقىفحو : في الخبر :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس (چه انسان و چه حيوان) بداخلاق شد ، در دو گوشش اذان بگوييد. (2)* وعن النبيّ صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :كسى كه اخلاقش بد است ، در گوشش اذان بگوييد. (3)5 / 6دفع وحشت* ومنه عن تغلب في ساعات الليل :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه غول ها (4) به سراغ شما آمدند ، به همان صورت اذانِ نماز ، اذان بگوييد. (5)* وفي حديث الهجرة :امام صادق عليه السلام :هر گاه گرفتار غول شديد ، اذان بگوييد. (6)

.


1- .. الكافى: ج 3 ص 308 ح 33، تهذيب الأحكام: ج 2 ص 59 ح 207 .
2- .. الفردوس : ج 3 ص 558 ح 5752 ، كنز العمّال : ج 15 ص 421 ح 41665 .
3- .. الكافى : ج 6 ص 309 ح 1 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 299 ح 912 .
4- .. غول ، موجودى است از جنس جِن و شياطين . عرب ها معتقد بودند كه غول ها در بيابان ها بر مردم ظاهر مى شوند و خود را به شكل هاى مختلف در مى آورند و مسافران را به بيراهه و نابودى مى كشانند (النهاية : ج 3 ص 396 «غول») .
5- .. المحاسن : ج 1 ص 121 ح 128 ، الجعفريّات : ص 42 .
6- .. كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 298 ح 910 .

ص: 79

فصل ششم: آداب اذان

6 / 1 افراد شايسته براى اذان گفتن

فصل ششم: آداب اذان6 / 1افراد شايسته براى اذان گفتنفحم : عن أبي عبد اللّه عليه السلام في معنى قوله تپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بايد بهترين افراد شما برايتان اذان بگويند و بايد امامت جماعتِ شما را قاريانتان به عهده بگيرند. (1)* ومنه عن أبي الصلت :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آن كس كه قرائتش از همه شما بهتر است ، امام جماعت شما بشود و بهترينتان ، براى شما اذان بگويد. (2)* وعن عليّ بن محمّد عليهماالسلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله _ به بنى خَطمه (از انصار) _ :اى بنى خَطمه ! مؤذّنتان را بهترين فرد در ميان خود قرار دهيد. (3)فحل : عن أمير المؤمنين عليه السلام :امام على عليه السلام :بايد فصيح ترين فرد شما برايتان اذان بگويد و بايد فقيه ترين فرد شما امامت جماعت شما را بر عهده بگيرد. (4)* وعنه صلى الله عليه و آله في الشيعة :الكافى _ به نقل از عمّار ساباطى _ :از امام صادق عليه السلام درباره اذان سؤال شد كه :

.


1- .. سنن أبى داود : ج 1 ص 161 ح 590 ، سنن ابن ماجة: ج 1 ص 240 ح 726 .
2- .. كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 285 ح 880 .
3- .. السنن الكبرى : ج 1 ص 627 ح 2001 ، كنز العمّال: ج 7 ص 697 ح 20977 .
4- .. دعائم الإسلام : ج 1 ص 147 ، بحار الأنوار: ج 84 ص 161 ح 65 .

ص: 80

6 / 2 مهم ترين نكاتى كه مؤذّن بايد رعايت كند

الف _ طهارت

ب _ بلند كردن صدا

* وعنه صلى الله عليه و آله في الشيعة :آيا اذان گفتن فردِ غير آگاه [به عقايد صحيح ،] جايز است؟

فرمود : «اذان[_ِ چنين كسى،] درست نيست ، و روا نيست كه جز مرد مسلمان آگاه ، اذان بگويد . اگر شخصى اذان را بلد باشد و اذان بگويد ، امّا آگاه [به دين ]نباشد ، نه اذانش رواست و نه اِقامه اش و نه اقتدا كردن به او جايز است» . (1)6 / 2مهم ترين نكاتى كه مؤذّن بايد رعايت كندالف _ طهارت* وعن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :وظيفه و سنّت است كه هر كس اذان مى گويد ، پاك (با طهارت) باشد. (2)* وعنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اذان نبايد بگويد ، مگر كسى كه وضو دارد. (3)ب _ بلند كردن صدا* ومنه عن أمير المؤمنين عليه السلام :مسند ابن حنبل _ به نقل از ابن ابى صَعصعه عبد اللّه بن عبد الرحمان ، از پدرش _ :ابو سعيد كه در حُجره اى بود ، به من گفت : فرزندم! هر گاه اذان گفتى ، با صداى بلند اذان بگو ؛ زيرا شنيدم كه پيامبر خدا مى فرمود : «هيچ چيزى نيست كه بانگ اذان را بشنود ، مگر اين كه به آن ، شهادت مى دهد ، جِن باشد يا اِنس و يا سنگ» . (4)

.


1- .. الكافى : ج 3 ص 304 ح 13 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 277 ح 1101 .
2- .. المجموع ، نووى : ج 3 ص 103 ، المغنى ، ابن قدامه : ج 1 ص 424 .
3- .. سنن الترمذى: ج 1 ص 389 ح 200 ، السنن الكبرى : ج 1 ص 583 ح 1858 .
4- .. مسند ابن حنبل : ج 4 ص 15 ح 11031 ، كنز العمّال : ج 7 ص 695 ح 20971 .

ص: 81

ج _ رعايت تجويد

* ومنه عن أبي عبد اللّه عليه السلام :سنن ابن ماجة _ به نقل از ابو سعيد خُدرى _ :هر گاه در بيابان بودى ، صدايت را به اذان بلند كن ؛ زيرا از پيامبر خدا شنيدم كه مى فرمود : «هيچ جِن و اِنس و درخت و سنگى نيست كه بانگ اذان را بشنود ، مگر اين كه به آن ، شهادت مى دهد» . (1)فحص : عن رؤبة :صحيح البخارى :ابو سعيد خُدرى به عبد اللّه بن عبد الرحمان بن ابى صعصعه گفت : مى بينم كه تو گوسفند و باديه را دوست دارى . پس ، هر گاه با گوسفندانت و يا در باديه بودى و اذان گفتى ، با صداى بلند بگو ؛ زيرا صداى مؤذّن به گوش هيچ جِن و اِنس و موجود ديگرى نمى رسد ، مگر اين كه در روز قيامت ، برايش شهادت مى دهند . ابوسعيد گفت : من اين را از پيامبر خدا شنيدم. (2)* وعنه عليه السلام وسُئل عن الرجل يقدّم رجلاً ويؤامام باقر عليه السلام :هر چه صدايت بلندتر باشد _ بى آن كه خودت را به زحمت اندازى _ شنونده اش بيشتر خواهد بود و در نتيجه اجر تو بزرگ تر است. (3)* ومنه عن الصادقَين عليهماالسلام في دم البراغيث وامام صادق عليه السلام :هر گاه اذان گفتى ، آهسته مگو ؛ زيرا خداوند به اندازه صدارَسِ اذانت ، به تو پاداش مى دهد. (4)ج _ رعايت تجويدفحش : عن الباقر عليه السلام :الشرح الكبير _ به نقل از ابو هريره _ :پيامبر خدا فرمود : «كسى كه هاء را ادغام مى كند ، نبايد برايتان اذان بگويد» .

گفتم : يعنى چگونه مى گويد؟

.


1- .. سنن ابن ماجة : ج 1 ص 239 ح 723 ، مسند ابن حنبل : ج 4 ص 15 ح 11031 .
2- .. صحيح البخارى : ج 1 ص 221 ح 584 ، سنن النسائى : ج 2 ص 12 .
3- .. كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 284 ح 875 .
4- .. تهذيب الأحكام : ج 2 ص 58 ح 205 ، عوالى اللآلى : ج 1 ص 330 ح 78 .

ص: 82

د _ پرهيز از آوازه خوانى

ه _ ترتيل

فحش : عن الباقر عليه السلام :فرمود : «مى گويد : أشهد أن لا إله إلاّ اللاّ ، أشهد أنّ محمّدا رسول اللاّ» . (1)فحح : في عصا موسى عليه السلام :امام باقر عليه السلام :اذان را بايد با جزم (2) و روشن ادا كردنِ «الف» و «هاء» گفت (3) و اقامه را با سرعت . (4)* ومنه في ناقة ثمود :امام صادق عليه السلام :«اللّه أكبرِ» اذان را بايد با جزم و روشن ادا كردن «هاء» و «الف» گفت. (5)د _ پرهيز از آوازه خوانىفحج : عن أبي عبد اللّه عليه السلام :سنن الدارقطنى _ به نقل از ابن عبّاس _ :پيامبر خدا ، مؤذّنى داشت كه [ اذان را ]با آواز مى خواند . پيامبر خدا فرمود : «اذان را بايد ساده و روان گفت . پس ، اگر ساده و روان اذان مى گويى ، بگو ، و گرنه اذان مگو» . (6)* وعنه عليه السلام في الموتى :امام صادق عليه السلام :آوازه خوانى (7) در گفتن اذانْ اشكالى ندارد ، به شرط آن كه كلمات را كامل و روشن ادا كند و «الف» و «هاء» را آشكار سازد. (8)ه _ ترتيلفجا : عن أمير المؤمنين عليه السلام :امام صادق عليه السلام :اذان را شمرده و با درنگ بايد گفت و اقامه را با سرعت . (9)

.


1- .. الشرح الكبير ، عبد الرحمن بن قدامه : ج 11 ص 415 ، المغنى ، ابن قدامه : ص 445 .
2- .. مقصود از «جزم» ، خوددارى از اشباع و اظهار حركت است و به طور كلّى قطع (ساكن) كردن حركت است . (مجمع البحرين : ج 1 ص 292 «جزم»)
3- .. در الذكرى آمده است : ظاهرا مراد ، الفِ پايانى و غير مكتوب و نيز «ها»ى «اللّه » در انتهاىِ شهادتين است . (ملاذ الأخيار : ج 3 ص 477)
4- .. تهذيب الأحكام : ج 2 ص 58 ح 203 .
5- .. تهذيب الأحكام : ج 2 ص 58 ح 204 .
6- .. سنن الدارقطنى : ج 1 ص 239 ح 11 ، تفسير القرطبى : ج 6 ص 230 .
7- .. علاّمه مجلسى رحمه الله در ذيل اين حديث مى گويد : به آواز خواندن (تطريب) ، چيزى است كه هيچ يك از اصحاب ما (شيعه) به تجويز آن در اذان قائل نشده است ، و شايد اين مورد ، حمل بر تقيّه شود . (بحار الأنوار : ج 84 ص 158 ذيل ح 59) .
8- .. دعائم الإسلام : ج 1 ص 145 ، بحار الأنوار : ج 84 ص 158 ح 59 .
9- .. الكافى : ج 3 ص 306 ح 26 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 65 ح 232 .

ص: 83

و _ صلوات فرستادن بر پيامبر ، پس از ذكر نام ايشان

ز _ سخن نگفتن

ح _ كاسبى نكردن با اذان

ط _ فاصله انداختن ميان اذان و اقامه

و _ صلوات فرستادن بر پيامبر ، پس از ذكر نام ايشان* وعن لقمان عليه السلام :امام باقر عليه السلام :هر گاه اذان مى گويى ، «الف» و «هاء» را آشكار ساز و هر زمان كه نام پيامبر را بردى و يا شخص ديگرى آن را نام برد ، در اذان باشد يا غير اذان ، بر ايشان صلوات بفرست . (1)ز _ سخن نگفتن* ومنه في زيارة عاشوراء :امام صادق عليه السلام :سخن گفتنِ عمدى در اذان ، سزاوار نيست ؛ زيرا اذان ، درى از درهاى نيكى است و كسى كه مشغول يك كار نيك است ، سزاوار نيست آن را ناتمام بگذارد ، مگر به خاطر پرداختن به كارى همانند آن. (2)ح _ كاسبى نكردن با اذان* ومنه عن أمير المؤمنين عليه السلام :كتاب من لايحضره الفقيه :مردى نزد امير مؤمنان عليه السلام آمد و گفت : اى امير مؤمنان! به خدا سوگند كه من تو را دوست دارم .

[ امام عليه السلام] به وى فرمود : «ولى من تو را دشمن مى دارم» .

گفت : چرا؟

فرمود : «چون تو اذان را وسيله كسب قرار داده اى و براى آموزش قرآن ، مزد مى گيرى» . (3)ط _ فاصله انداختن ميان اذان و اقامهفجع : عن الحسن بن عليّ عليهماالسلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله _ به بلال _ :اى بلال! هر گاه اذان مى گويى ، با درنگْ بگو و هر گاه اقامه مى گويى ، با سرعت بگو ، و ميان اذان و اقامه ات ، به

.


1- .. الكافى : ج 3 ص 303 ح 7 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 284 ح 875 .
2- .. دعائم الإسلام : ج 1 ص 146 .
3- .. كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 3 ص 178 ح 3674 .

ص: 84

ى _ دعا كردن پس از پايان اذان

فجع : عن الحسن بن عليّ عليهماالسلام :اندازه اى كه خورنده از خوردنش و نوشنده از نوشيدنش فراغت مى يابد و يا شخصى براى قضاى حاجت مى رود و بيرون مى آيد ، فاصله بينداز. (1)* وعن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :ميان اذان و اقامه بايد لحظه اى نشست. (2)* وعنه عليه السلام :امام صادق عليه السلام :هر گاه براى نمازِ واجب ايستادى ، اذان و اقامه بگو و ميان آن دو ، با نشستنى يا سخنى و يا گفتن تسبيحى ، فاصله بينداز . (3)ر . ك : وسائل الشيعة : ج 4 ص 631 (ابواب اذان و اقامه / باب يازدهم) .

ى _ دعا كردن پس از پايان اذان* وعن أمير المؤمنين عليه السلام :امام زين العابدين عليه السلام :پيامبر خدا ، هر گاه بانگ مؤذّن را مى شنيد ، هر چه او مى گفت ، ايشان نيز تكرار مى كرد ، و هر گاه مؤذّن مى گفت : «حىَّ على الصلاة ، حىَّ على الفلاح ، حىَّ على خير العمل» ، ايشان مى فرمود : «لا حول و لا قوّة إلاّ باللّه » .

و چون اقامه تمام مى شد ، مى فرمود : «بار خدايا! اى پروردگارِ دعوت كامل و نمازِ برپا شده! درخواست محمّد را در روز قيامت ، برآورده ساز و او را به درجه «وسيله» از [درجات] بهشت برسان و شفاعتش را درباره امّتش بپذير» . (4)* ومنه عن أمير المؤمنين عليه السلام :الكافى _ به نقل از جعفر بن محمّد بن يقظان ، به صورت مرفوع از ائمّه عليهم السلام_ : شخص ، پس از آن كه اذانش را تمام كرد ، بنشيند و بگويد : بار خدايا! دلم را پاك ، زندگى ام را برقرار ، و روزى ام را سرشار گردان و براى

.


1- .. سنن الترمذى : ج 1 ص 373 ح 195 .
2- .. تهذيب الأحكام : ج 2 ص 64 ح 226 ، بحار الأنوار: ج 84 ص 181 .
3- .. تهذيب الأحكام : ج 2 ص 49 ح 162 .
4- .. دعائم الإسلام : ج 1 ص 145 ، بحار الأنوار: ج 84 ص 179 ح 11 .

ص: 85

ك _ سجده كردن ميان اذان و اقامه

* ومنه عن أمير المؤمنين عليه السلام :من در نزد قبر پيامبرت صلى الله عليه و آله جايى و آرامگاهى قرار ده. (1)* وعن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :فلاح السائل _ به نقل از معاوية بن وهب _ :وقت مغرب بر امام صادق عليه السلاموارد شدم . ايشان اذان گفت و نشست و شنيدم كه دعايى را مى خواند كه پيش تر، مانند آن را نشنيده بودم . ساكت ماندم تا نمازش را تمام كرد و پرسيدم : سَرورم! از شما دعايى شنيدم كه مانند آن را هرگز نشنيده بودم!

فرمود : «اين ، دعاى امير مؤمنان عليه السلام در شبى است كه در بستر پيامبر صلى الله عليه و آله [به جاى ايشان ]خوابيد . (2) آن دعا اين است :

اى آن كه با او پروردگار ديگرى نيست كه به درگاهش دعا شود! اى آن كه بالاتر از او آفريدگارى نيست كه از او ترسيده شود! اى آن كه غير از او معبودى نيست كه از او پروا شود! اى آن كه او را وزيرى نيست كه بر او در آيند! اى آن كه او را دربانى نيست كه صدايش زنند! اى آن كه هر چه از او بيشتر بخواهند ، بيشتر بزرگوارى و بخشش مى كند! اى آن كه هر چه جُرمْ بزرگ تر باشد ، رحمت و عفو او بيشتر است! بر محمّد و آل محمّد درود فرست و با من ، آن گونه رفتار كن كه تو اهل آن هستى ؛ و تو اهل تقوا و اهل آمرزشى ، و تو اهل جود و نيكى و بزرگوارى هستى» . (3)

ك _ سجده كردن ميان اذان و اقامهغنا : في أسمائه تعالى :فلاح السائل _ به نقل از محمّد بن ابى عمير ، از پدرش _ :امام صادق عليه السلامرا ديدم كه اذان گفت و سپس به سجده افتاد و ميان اذان و اقامه سجده اى كرد و چون سر از سجده برداشت ، فرمود : «اى ابو عمير! هر كس چنين كند ، خداى متعال همه گناهان او را مى آمرزد» .

.


1- .. الكافى : ج 3 ص 308 ح 32 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 64 ح 230 .
2- .. مقصود ، ليلة المبيت است .
3- .. فلاح السائل : ص 405 ح 274 ، بحار الأنوار : ج 84 ص 181 ح 13 .

ص: 86

6 / 3 مهم ترين نكاتى كه شنونده اذان بايد رعايت كند

الف _ بازگو كردن گفته هاى مؤذّن

غنا : في أسمائه تعالى :و فرمود : «هر كس اذان بگويد و پس از آن ، سجده كند و در سجده اش بگويد : معبودى جز تو نيست . پروردگار من! از سرِ فروتنى و خاكسارى ، برايت به خاك افتادم ، خداوند گناهانش را مى آمرزد» . (1)غنن : في ابنة غيلان :امام صادق عليه السلام :امير مؤمنان على بن ابى طالب عليه السلام به يارانش مى فرمود : «هر كس ميان اذان و اقامه به سجده رود و در سجده اش بگويد : اى پروردگار من! من از سرِ فروتنى و خاكسارى و خوارى ، در پيشگاهت به خاك افتادم ، خداى متعال مى فرمايد : فرشتگان من! به عزّت و جلالم سوگند كه محبّت او را در دل هاى بندگانِ مؤمنم قرار مى دهم و هيبتش را در دل هاى منافقان مى افكنم » . (2)6 / 3مهم ترين نكاتى كه شنونده اذان بايد رعايت كندالف _ بازگو كردن گفته هاى مؤذّن* وعن أمير المؤمنين عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه بانگ [اذان] را شنيديد ، مانند آنچه را كه مؤذّن مى گويد ، بگوييد. (3)* وعنه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه مؤذّنْ شهادت[ها] را گفت ، شما نيز آنچه را كه او مى گويد ، تكرار كنيد. (4)غنم : عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :چهار چيز ، از جفاكارى است : ... و يا بشنود كه مؤذّنْ اذان مى گويد و آنچه را او مى گويد ، بازگو نكند. (5)

.


1- .. فلاح السائل : ص 272 ح 164 ، بحار الأنوار: ج 84 ص 153 ح 48 .
2- .. فلاح السائل : ص 272 ح 163 ، بحار الأنوار: ج 84 ص 152 ح 48 .
3- .. صحيح البخارى: ج 1 ص 221 ح 586 ، صحيح مسلم: ج 1 ص 288 ح 10 .
4- .. كنز العمّال: ج 7 ص 701 ح 21004 .
5- .. السنن الكبرى: ج 2 ص 406 ح 3553 ، المعجم الكبير : ج 9 ص 299 ح 9501 .

ص: 87

غنج : سُئل أمير المؤمنين عليه السلام عن العَرِبَةپيامبر خدا صلى الله عليه و آله _ پس از آن كه بلال ، اذانش را تمام كرد _ :هر كس مانند اين را از روى يقين بگويد ، به بهشت مى رود. (1)غما : سُئِل أبو عبد اللّه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس بانگ مؤذّن را بشنود و آنچه را او مى گويد ، بازگو كند ، همانند مؤذّن ، اجر دارد. (2)* ومنه الخبر :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه مؤذّن بگويد : «اللّه أكبر ، اللّه أكبر» و فردى از شما بگويد : «اللّه أكبر ، اللّه أكبر» و سپس مؤذّن بگويد : «أشهد أن لا إله إلاّ اللّه » و او بگويد : «أشهد أن لا إله إلاّ اللّه » و سپس مؤذّن بگويد : «أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه » و او بگويد : «أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه » و سپس مؤذّن بگويد : «حىَّ على الصلاة» و او بگويد : «لا حول و لا قوّة إلاّ باللّه » و سپس مؤذّن بگويد : «حىَّ على الفلاح» و او بگويد : «لا حول و لا قوّة إلاّ باللّه » و سپس مؤذّن بگويد : «اللّه أكبر ، اللّه أكبر» و او بگويد : «اللّه أكبر ، اللّه أكبر» و سپس مؤذّن بگويد : «لا إله إلاّ اللّه » و او بگويد : «لا إله إلاّ اللّه » و همه اينها را از صميم قلبش بگويد ، به بهشت مى رود. (3)* وعن أبي عبد اللّه عليه السلام فيمن يَقترف الذنوامام باقر عليه السلام :پيامبر خدا ، هر گاه بانگ مؤذّن را مى شنيد ، آنچه را كه او مى گفت ، تماما تكرار مى كرد . (4)* وفي ضحكه صلى الله عليه و آله :مسند ابن حنبل _ به نقل از اُمّ حبيبه _ :پيامبر خدا ، هر گاه بانگ اذان مو?ّن را مى شنيد ، هر جمله اى را كه او مى گفت ، بازگو مى كرد تا آن گاه مؤذّن كه ساكت مى شد. (5) .


1- .. مستدرك الوسائل : ج 4 ص 61 ح 4179 .
2- .. المعجم الكبير: ج 19 ص 346 ح 802 ، تنبيه الغافلين: ص 291 ح 406 .
3- .. صحيح مسلم: ج 1 ص 289 ح 12 ، سنن أبى داود: ج 1 ص 145 ح 527 .
4- .. الكافى : ج 3 ص 307 ح 29 .
5- .. مسند ابن حنبل : ج 10 ص 233 ح 26829 .

ص: 88

* ومنه في دعاء السِّمات :مسند ابن حنبل _ به نقل از عايشه _ :پيامبر خدا ، هر گاه صداى منادى (مؤذّن) را مى شنيد ، مى فرمود : «أشهد أن لا إله إلاّ اللّه و أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه » . (1)غمم : عن فاطمة عليهاالسلام :مسند ابن حنبل _ به نقل از ابو رافع :[پيامبر خدا ،] هر گاه بانگ مؤذّن را مى شنيد ، آنچه را كه او مى گفت ، بازگو مى كرد و چون به «حىَّ على الصلاة ، حىَّ على الفلاح» مى رسيد ، مى فرمود : «لا حول و لا قوّة إلاّ باللّه » . (2)غمل : عن المهديّ عليه السلام :امام على عليه السلام :سه چيز است كه جز شخص ناتوان ، آنها را فرو نمى گذارد : يكى اين كه مردى ، بانگ مؤذّنى را بشنود و آنچه را كه او مى گويد ، بازگو نكند . دوم ، اين كه مردى به جنازه اى برخورد كند و به صاحبان آن ، سلام نكند و گوشه اى از تابوت را نگيرد . و سوم ، اين كه مردى به امام جماعت در حال سجده برسد و تكبير[ة الإحرام ]نگويد و با او به سجده نرود و به سجده بى اعتنا بماند. (3)* وفي صفّين :علل الشرائع _ به نقل از سليمان بن مقبل مداينى _ :به موسى بن جعفر عليه السلامگفتم : به چه دليل ، مستحب است كه هر گاه انسان بانگ اذان را مى شنود ، همانند آنچه را كه مؤذّن مى گويد ، بگويد ، حتّى اگر در حال قضاى حاجت است؟

فرمود : «اين كار ، روزى را زياد مى كند» . (4)غمغم : عن العبّاس يمدح النبيّ صلى الله عليه و آلهامام رضا عليه السلام :مردى نزد امام صادق عليه السلام از نادارى ، شِكوه كرد . فرمود : «هر گاه .


1- .. مسند ابن حنبل : ج 9 ص 441 ح 24987 ، سنن أبى داود : ج 1 ص 145 ح 526 .
2- .. مسند ابن حنبل : ج 9 ص 230 ح 23927 ، مسند ابن الجعد : ص 330 ح 2267 .
3- .. دعائم الإسلام : ج 1 ص 145 ، مسند زيد : ص 95 .
4- .. علل الشرايع : ص 285 ح 4 ، بحار الأنوار: ج 84 ص 177 ح 7 .

ص: 89

ب _ دعا كردن

غمغم : عن العبّاس يمدح النبيّ صلى الله عليه و آلهصداى اذان را شنيدى ، همان گونه كه مؤذّنْ اذان مى گويد ، اذان بگو» . (1)ب _ دعا كردن* ومنه عن يوسف عليه السلام لامرأة العزيز :سنن أبى داوود _ به نقل از عبد اللّه بن عمرو _ :مردى گفت : اى پيامبر خدا! مؤذّنان بر ما فضيلت دارند.

پيامبر خدا فرمود : «هر چه آنها مى گويند ، تو نيز بگو ، و چون تمام كردى ، [از خداوند ،] درخواست كن تا به تو عطا شود» . (2)* وعن أمير المؤمنين عليه السلام في طلحة والزبير :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه مؤذّنْ بانگ [اذان] سر دهد ، درهاى آسمانْ گشوده مى شوند و دعا مستجاب مى گردد . پس ، هر كس اندوه يا گرفتارى دارد ، مترصّد [بانگ] مؤذّن باشد و چون مؤذّنْ دو تكبير گفت ، تكبير بگويند و چون شهادت گفت ، شهادت بگويند و هر گاه گفت : «حىَّ على الصلاة» ، بگويد : «حىَّ على الصلاة» و هر گاه گفت : «حىَّ على الفلاح» ، بگويد : «حىَّ على الفلاح» و سپس بگويد :

بار خدايا ، پروردگارا! ما را بر اين فراخوانِ راستينِ اجابت شده _ كه به واسطه آن ، دعوت حق و كلمه تقوا اجابت مى شود _ زنده بدار و بر آن بميران و بر آن برانگيز و زنده و مرده ما را در زمره بهترين هاى اهل آن قرار بده .

آن گاه حاجت خود را از خدا بخواهد. (3)غمط : في خروج المهديّ عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه صداى اذانِ مؤذّن را شنيديد ، بگوييد : بار خدايا!

.


1- .. مكارم الأخلاق : ج 2 ص 150 ح 2367 ، الدعوات : ص 116 ح 267 .
2- .. سنن أبى داود: ج 1 ص 144 ح 524 ، السنن الكبرى: ج 1 ص 604 ح 1936.
3- .. المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 731 ح 2004 ، حلية الأولياء : ج 10 ص 213 .

ص: 90

غمط : في خروج المهديّ عليه السلام :قفل را از دل هاى ما به بركت يادت بردار و نعمت و فضل خود را بر ما كامل گردان و ما را در شمار بندگان شايسته ات قرار ده. (1)* وفي المناظرة :عمل اليوم و الليلة _ به نقل از معاوية بن ابى سفيان _ :پيامبر خدا ، هر گاه بانگ «حىَّ على الفلاحِ» مؤذّن را مى شنيد ، مى گفت : «بار خدايا! ما را از رستگاران قرار بده» . (2)* ومنه عن أمير المؤمنين عليه السلام :سنن أبى داوود _ به نقل از اُمّ سلمه _ :پيامبر خدا به من تعليم داد كه در هنگام اذان مغرب بگويم : بار خدايا! اين ، [نشانه] آمدن شبِ تو و سپرى شدن روزِ تو و صداهاى دعوتگران توست . پس ، مرا بيامرز. (3)* ومنه الدعاء :امام صادق عليه السلام :هر گاه مؤذّن گفت : «اللّه أكبر» ، تو نيز بگو : «اللّه أكبر» . هر گاه گفت : «أشهد أن لا إله إلاّ اللّه » ، تو نيز بگو : «أشهد أن لا إله إلاّ اللّه » . هر گاه گفت : «أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه » ، تو نيز بگو : «أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه » و هر گاه گفت : «قد قامت الصلاة» ، بگو : بار خدايا! نماز را به پا دار و پايدارش بدار ، و مرا از بهترين نمازگزارانِ شايسته قرار بده . (4)* وعنه عليه السلام في صفاته تعالى :امام صادق عليه السلام :هر كس كه وقتى اذان صبح را مى شنود ، بگويد : «بار خدايا! به حقّ روى آوردن روزت و سپرى گشتن شبت و فرا رسيدن هنگام نمازهايت و صداهاى دعوتگرانت ، از تو مى خواهم كه توبه ام را بپذيرى ، كه به راستى ، تو توبه پذير و مهربانى» و همين را هنگام شنيدن اذان مغرب بگويد و در همان روز يا شبِ آن روز بميرد ، با توبه از دنيا رفته است. (5) .


1- .. الثقات : ج 5 ص 153 ، عمل اليوم والليلة ، ابن السنى: ص 40 ح 100 .
2- .. عمل اليوم والليلة ، ابن السنى : ص 37 ح 92 ، كنز العمّال : ج 7 ص 60 ح 17960 .
3- .. سنن أبى داود : ج 1 ص 146 ح 530 .
4- .. دعائم الإسلام : ج 1 ص 145 ، بحار الأنوار: ج 84 ص 179 ح 11 .
5- .. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج 1 ص 287 ح 890 ، ثواب الأعمال: ص 183 ح 1 .

ص: 91

ج _ ذكر گفتن

ج _ ذكر گفتن* وعنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس كه وقتى صداى مؤذّن را مى شنود ، بگويد : «گواهى مى دهم كه معبودى جز خداى يگانه نيست و بى انباز است ، و محمّد ، بنده و فرستاده اوست . خرسندم كه خداوند يكتا ، پروردگار من است و محمّد ، رسول او و اسلام ، دينم است» ، گناهش آمرزيده مى شود. (1)* وعن أمير المؤمنين عليه السلام في المحتضر :سنن أبى داوود _ به نقل از عايشه _ :پيامبر خدا ، هر گاه بانگ شهادتينِ مؤذّن را مى شنيد ، مى فرمود : «من هم ، من هم [شهادت مى دهم]» . (2)غمض : في الحديث القدسيّ :كنز العُمّال _ به نقل از نعمان بن سعد _ :على عليه السلام هر گاه صداى اذان را مى شنيد ، مى فرمود : «هر گواهى دهنده اى را بر اين ، گواه مى گيرم (3) و به جاى هر منكِرى ، آن را به دوش مى كشم» . (4)* وفي خبر بني جذيمة :علل الشرائع _ به نقل از زراره _ :به امام باقر عليه السلام گفتم : هنگام شنيدن صداى اذان ، چه بگويم؟

فرمود : «با هر ذاكرى ، ذكر خدا بگو» (5) . (6)* ومنه عن ابن عبّاس في النبيّ صلى الله عليه و آلهامام باقر عليه السلام _ به محمّد بن مسلم _ :اى محمّد بن مسلم! ذكر خدا را در هيچ حالى فرو مگذار . [حتّى] اگر در حال قضاى حاجت بودى و صداى اذان مؤذّن را شنيدى ، ذكر خدا بگو و آنچه را كه مؤذّن مى گويد ، بازگو كن. (7)

.


1- .. صحيح مسلم : ج 1 ص 290 ح 13 ، سنن أبى داود : ج 1 ص 145 ح 525 .
2- .. سنن أبى داود : ج 1 ص 145 ح 526 .
3- .. در مأخذ به همين نحو آمده است ؛ امّا شايد درستش چنين باشد : «من نيز همصدا با هر گواهى دهنده اى ، بدان گواهى مى دهم» .
4- .. كنز العمّال: ج 8 ص 359 ح 23259.
5- .. يعنى اين ، اختصاص به اذان ندارد ؛ بلكه هر كس ذكر خدا گفت ، تو نيز با او همصدا شو و همان ذكر را بگو .
6- .. علل الشرايع : ص 284 ح 3 ، بحار الأنوار : ج 84 ص 176 ح 6 .
7- .. كتاب من لا يحضره الفقيه: ج 1 ص 288 ح 892 ، علل الشرايع : ص 284 ح 2 .

ص: 92

* وعن الحسن في قوله تعالى :علل الشرائع _ به نقل از ابو بصير _ :امام صادق عليه السلام فرمود : «اگر در حال قضاى حاجت بودى و صداى اذان را شنيدى ، آنچه را كه مؤذّن مى گويد ، بازگو كن و در آن حال نيز ذكر خداى عز و جل را وا مگذار ؛ چرا كه ذكر خدا در همه حال ، خوب است» .

سپس فرمود : «آن گاه كه خداوند متعال با موسى بن عمران نجوا كرد ، موسى گفت : اى پروردگار من! آيا از من ، دورى كه فريادت بزنم ، يا به من نزديكى تا با تو نجوا كنم؟

خداوند عز و جل به او وحى فرمود كه : اى موسى! من همنشين كسى هستم كه مرا ياد كند .

پس موسى گفت : اى پروردگار من! [گاه ،] من در وضعى هستم كه تو را ارجمندتر از آن مى دانم كه در آن وضع ، تو را ياد كنم .

فرمود : اى موسى! در همه حال ، مرا ياد كن» . (1)* ومنه عن أمير المؤمنين عليه السلام :امام صادق عليه السلام :هر كس بانگ «أشهد أن لا إله إلاّ اللّه » و «أشهد أنّ محمّدا رسول اللّهِ» مؤذّن را بشنود و از روى باور و براى رضاى خدا بگويد : «من نيز گواهى مى دهم كه معبودى جز خداى يكتا نيست و گواهى مى دهم كه محمّد صلى الله عليه و آله پيامبر خداست ، و اين دو ، در برابر همه كسانى كه ناباور و منكِرند ، مرا بس اند، و با گفتن اين دو [شهادت] ، كسى را كه بدانها اقرار مى كند و گواهى مى دهد ، تأييد مى كنم» ، به شمارِ كسانى كه منكِر و ناباورند و به شمار كسانى كه اقرار دارند و به رسميت مى شناسند ، براى او پاداش خواهد بود . (2) .


1- .. علل الشرايع : ص 284 ح 1 ، بحار الأنوار: ج 80 ص 175 ح 21 .
2- .. الكافى : ج 3 ص 307 ح 30 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 288 ح 891 .

ص: 93

د _ صلوات فرستادن بر پيامبر و دعا كردن براى ايشان

د _ صلوات فرستادن بر پيامبر و دعا كردن براى ايشانغمص : عن أبي عبد اللّه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه بانگ مؤذّن را شنيديد ، مانند آنچه را كه او مى گويد ، بگوييد . سپس بر من صلوات بفرستيد ؛ زيرا هر كس بر من يك صلوات بفرستد ، خداوند در برابر آن ، ده صلوات بر او مى فرستد . آن گاه از خداوند براى من ، «وسيله» (1) را درخواست كنيد و آن ، منزلتى در بهشت است كه جز براى بنده اى از بندگان خدا سزاوار نيست و اميدوارم كه من ، آن بنده باشم . پس ، هر كه براى من «وسيله» را درخواست كند ، شفاعت برايش روا مى گردد . (2)* وعن عبد المطّلب :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس كه وقتى بانگ [اذان] را مى شنود ، بگويد : «بار خدايا! اى پروردگارِ اين دعوت كامل و نمازِ برپا شده! به محمّد ، وسيله و فضيلت عطا فرما و او را به آن مقام پسنديده اى كه وعده اش دادى ، برسان» ، در روز قيامت ، شفاعت من برايش روا مى گردد. (3)غمس : عن الصادق عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس كه بانگ [اذان] را بشنود و بگويد : «گواهى مى دهم كه معبودى جز خداى يگانه و بى انباز نيست و محمّد ، بنده و فرستاده اوست .

خدايا! بر او صلوات فرست و او را به مقامِ «وسيله» در نزد خودت برسان و روز قيامت ، ما را مشمول شفاعت او گردان» ، شفاعت او واجب مى شود. (4)

.


1- .. وسيله ، «قُرب به خداوند متعال» است و به قولى «شفاعت در روز قيامت» و به قولى ديگر _ چنان كه در حديث آمده _ منزلى است از منازل بهشت . (النهاية : ج 5 ص 185 «وسل»)
2- .. صحيح مسلم: ج 1 ص 288 ح 11 ، سنن أبى داود: ج 1 ص 144 ح 523 .
3- .. صحيح البخارى: ج 1 ص 222 ح 589 ، سنن أبى داود: ج 1 ص 146 ح 529 .
4- .. المعجم الكبير : ج 12 ص 66 ح 12554 ، كنز العمّال: ج 7 ص 704 ح 21017 .

ص: 94

ه _ اجابت كردنِ دعوت مؤذّن

ه _ اجابت كردنِ دعوت مؤذّنقرآن«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! هر گاه براى نماز روز جمعه بانگ داده شد ، به سوى ذكر خدا بشتابيد و داد و ستد را رها كنيد كه اين براى شما بهتر است ، اگر دريابيد» . (1)

حديث* ومنه عن معاوية للحسن بن عليّ عليهماالسلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه بانگ [اذان] را شنيدى ، دعوتگر خداى عز و جل را اجابت كن. (2)* وعن الرضا عليه السلام في الإمام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه بانگ [اذان] را شنيديد ، [براى نماز] برخيزيد ؛ زيرا اين بانگ ، حقّى از [حقوق] خداوند است. (3)* ومنه عن أمير المؤمنين عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس بانگ رستگارى (حىَّ على الفلاح) را بشنود و آن را اجابت نكند ، او نه از ماست و نه تنهاست (4) . (5)غمز : في آدم عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس [ نداى] دعوتگر خدا را لبّيك بگويد ، فرشتگان برايش آمرزش مى طلبند و بدون حسابرسى ، به بهشت مى رود . (6)* وعن أمير المؤمنين عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پاسخ گفتن به [نداى] مؤذّن ، رحمت است و پاداش آن ، بهشت است ، و هر كس [به آن] پاسخ نگويد ، در روز قيامت ، مدّعى او

.


1- .. جمعه : آيه 9.
2- .. سنن الدارقطنى: ج 2 ص 87 ح 9 ، المعجم الكبير : ج 19 ص 138 ح 304 .
3- .. حلية الأولياء: ج 2 ص 174 ، كنز العمّال: ج 7 ص 701 ح 21001 .
4- .. اشاره به اين است كه شيطان همراه با اوست .
5- .. حلية الأولياء : ج 9 ص 250 ، كنز العمّال : ج 7 ص 583 ح 20361 .
6- .. جامع الأخبار : ص 173 ح 414 ، بحار الأنوار : ج 84 ص 155 ح 49 .

ص: 95

* وعن أمير المؤمنين عليه السلام :مى شوم . پس خوشا به حال كسى كه دعوتگر خدا را اجابت كند و رهسپار مسجد شود! و دعوتگر خدا را اجابت نمى كند و به سوى مسجد نمى رود ، مگر مؤمنى كه اهل بهشت است. (1)* ومنه عن ميمونة :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس اذان را بشنود و اجابت كند ، نزد خداوند از سعادتمندان است. (2)* ومنه عن أمير المؤمنين عليه السلام في حديث الإنذپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پاسخ گفتن [به نداى] مؤذّن ، كفّاره گناهان است. (3)* وعن فاطمة عليهاالسلام في أمير المؤمنين عليه السپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس [نداى] مؤذّنان را اجابت كند ، او و توبه گران و شهيدان ، در يك سطح خواهند بود و در آن هنگام كه مردم در بيم به سر مى برند ، آنان را بيمى نخواهد بود. (4)* وعن أمير المؤمنين عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس كه مؤذّنان و عالمان را اجابت كند ، روز قيامت ، زير پرچم من خواهد بود و در بهشت ، همسايه من است و نزد خداوند ، پاداش شصت شهيد را دارد. (5)* وفي صفَته صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه بانگ [اذان] را شنيدى ، اجابتش كن و آرام و با وقار باش . اگر [در صف جماعتْ] جاى خالى يافتى[ ، در همان جا نماز بخوان] ، وگرنه برادرت را در فشار قرار مده ، و فقط به مقدارى كه گوش هاى خودت بشنوند ، بخوان ، و بغل دستى ات را اذيّت نكن ، و چونان نماز شخص وداع كننده [كه گويى آخرين نماز زندگى اش را مى خواند ،] نماز بخوان. (6) .


1- .. جامع الأخبار : ص 172 ح 408 ، بحار الأنوار: ج 84 ص 154 ح 49 .
2- .. جامع الأخبار : ص 173 ح 412 ، بحار الأنوار: ج 84 ص 154 ح 49 .
3- .. جامع الأخبار : ص 172 ح 407 ، بحار الأنوار: ج 84 ص 154 ح 49 .
4- .. جامع الأخبار: ص 173 ح 410 ، بحار الأنوار : ج 84 ص 154 ح 49 .
5- .. جامع الأخبار : ص 173 ح 409 ، بحار الأنوار: ج 84 ص 154 ح 49 .
6- .. تاريخ دمشق : ج 21 ص 171 ح 4763 ، كنز العمّال: ج 7 ص 700 ح 20996 .

ص: 96

* وعن عليّ بن الحسين عليهماالسلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله _ پس از ذكر اين سخن خداوند كه : «اى كسانى كه ايمان آورده ايد! هر گاه براى نماز روز جمعه بانگ داده شد ، براى ذكر خدا بشتابيد و داد و ستد را رها كنيد كه اين براى شما بهتر است ، اگر بدانيد» _ : كسى كه اذان را مى شنود و آن را اجابت مى كند ، فغان جهنّم را نخواهد شنيد. (1)* ومنه في وصيّة موسى بن جعفر عليهماالسلام :سنن أبى داوود _ به نقل از ابو رَزين _ :از ابن اُمّ مكتوم ، از پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيد : اى پيامبر خدا! من مردى نابينايم و خانه ام [از مسجدْ] دور است و عصاكش مناسبى هم ندارم . آيا رخصت دارم كه در خانه ام نماز بخوانم؟

فرمود : «آيا بانگ [اذان] را مى شنوى؟».

گفت : آرى .

فرمود : «برايت رخصتى نمى يابم» . (2)* وعن الحسن العسكري عليه السلام :مسند ابن حنبل _ به نقل از جابر بن عبد اللّه _ :ابن اُمّ مكتوم نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و گفت : اى پيامبر خدا! منزل من ، دور است و شخصى نابينا هستم ، و اذان را هم مى شنوم.

فرمود : «اگر اذان را مى شنوى ، اجابتش كن [و رهسپار مسجد شو] ، حتّى اگر [به آمدنِ] چهار دست و پا يا سينه خيز باشد» . (3)* ومنه عن المختار في أصحابه :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :جفاى تمام است و كفر و نفاق است كه كسى [صداى] مُنادى خدا را بشنود كه بانگ اذان سر مى دهد و به رستگارى فرا مى خواند ، امّا اجابتش نكند. (4)غمر : عن أمير المؤمنين عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در بدبختى و ناكامى مؤمن ، همين بس كه صداى مؤذّن .


1- .. مستدرك الوسائل : ج 4 ص 61 ح 4178 .
2- .. سنن أبى داود: ج 1 ص 151 ح 552 ، سنن ابن ماجة : ج 1 ص 260 ح 792 .
3- .. مسند ابن حنبل : ج 5 ص 155 ح 14953 .
4- .. مسند ابن حنبل: ج 5 ص 311 ح 15627 ، المعجم الكبير: ج 20 ص 183 ح 394 .

ص: 97

و _ خارج نشدن از مسجد با شنيدن اذان

6 / 4 آداب ساختن مناره

غمر : عن أمير المؤمنين عليه السلام :را بشنود كه به نماز فرا مى خواند ، ولى اجابتش نكند. (1)* وفي ابن ذي يزن :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اگر سربِ مذاب در گوش هاى فرزند آدم بريزى ، برايش بهتر از آن است كه اذان را بشنود و اجابتش نكند. (2)غمد : عن أمير المؤمنين عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس دعوتگر خدا را اجابت نكند ، او را از اسلام ، نصيبى نيست ، و هر كس اجابت كند ، بهشت ، مشتاق اوست . (3)* وعن المنصور :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس بانگ [اذان] را بشنود و آن را اجابت نكند ، نمازش نماز نيست ، مگر آن كه عذرى داشته باشد. (4)* وعن عليّ بن الحسين عليهماالسلام في جعفر الطيّارامام على عليه السلام :پاسخ گفتن [به نداى] مؤذّن ، روزى را زياد مى كند. (5)* وعنه عليه السلام :امام على عليه السلام :كسى كه همسايه مسجد باشد و بانگ [اذان] را بشنود و نماز را اجابت نكند ، نمازش نماز نيست. (6)و _ خارج نشدن از مسجد با شنيدن اذان* وعن أمير المؤمنين عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس در مسجد باشد و اذان را بشنود ، ولى بدون هيچ عذرى خارج شود ، منافق است ، مگر آن كه بخواهد به مسجد برگردد. (7)6 / 4آداب ساختن مناره* ومنه عن الإمام الباقر عليه السلام في الشيعة :امام صادق _ به نقل از پدرانش عليهم السلام _ :على عليه السلام از كنار مناره بلندى گذشت .

.


1- .. المعجم الكبير : ج 20 ص 183 ح 396 ، الفردوس: ج 2 ص 144 ح 2737 .
2- .. جامع الأحاديث ، قمّى : ص 136 ؛ المصنّف ، ابن أبى شيبه : ج 1 ص 380 ح 4 .
3- .. جامع الأخبار : ص 173 ح 413 ، بحار الأنوار : ج 84 ص 155 ح 49 .
4- .. سنن ابن ماجة: ج 1 ص 260 ح 793 .
5- .. الخصال : ص 505 ح 2 ، جامع الأخبار : ص 344 ح 953 .
6- .. مسند زيد : ص 113 ؛ السنن الكبرى : ج 3 ص 81 ح 4943 .
7- .. تهذيب الأحكام : ج 3 ص 262 ح 740 ، الأمالى ، صدوق: ص 591 ح 820 .

ص: 98

* ومنه عن الإمام الباقر عليه السلام في الشيعة :دستور داد كه آن را خراب كنند . سپس فرمود : «مناره را از بام مسجد نبايد بالاتر بُرد» (1) . (2)* ومنه عن الرضا عليه السلام :تهذيب الأحكام _ به نقل از على بن جعفر _ :از ابوالحسن عليه السلامدرباره اذان گفتن بر مناره پرسيدم كه : آيا اين ، سنّت است؟

فرمود : «براى پيامبر صلى الله عليه و آله در روى زمين ، اذان گفته مى شد و آن روزها مناره اى وجود نداشت» . (3)غلا : عن الصادق عليه السلام :الغيبة _ به نقل از داوود بن قاسم جعفرى _ :نزد ابو محمّد (عسكرى) عليه السلامبودم . فرمود : «هر گاه قائم عليه السلام ظهور كند ، مناره ها و مقصوره هاى (4) مساجد را از بين مى برد» . (5) .


1- .. صاحب الدعائم در ذيل اين حديث مى گويد : اين _ و خدا بهتر مى داند _ درباره مأذنه اى است كه مُشرف به خانه هاى مردم باشد و اگر كسى از آن بالا رود ، داخل خانه هاى آنها را مى بيند . اين ، زيان رساندن به مردم و ديده شدن محارم آنهاست و چنين چيزى جايز نيست (دعائم الإسلام : ج 1 ص 147) .
2- .. تهذيب الأحكام : ج 3 ص 256 ح 710 .
3- .. تهذيب الأحكام : ج 2 ص 284 ح 1134 ، مسائل علىّ بن جعفر: ص 233 ح 542 .
4- .. مقصوره ، اتاقكى است كه براى محافظت از يك شخص ، ساخته مى شود . اوّلين كسى كه در مسجد ، مقصوره ساخت ، معاويه بود (ر . ك : الأوائل ، عسكرى : ج 1 ص 325) .
5- .. الغيبة ، طوسى : ص 206 ح 175 ، الخرائج والجرائح: ج 1 ص 453 ح 39 .

ص: 99

فصل هفتم : اذان گوهاى پيامبر خدا

7 / 1 سَرور اذان گويان

فصل هفتم : اذان گوهاى پيامبر خدا7 / 1سَرور اذان گويان* ومنه عن الجهني :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نيكو مردى است بلال! او سَرور مؤذّنان است و دنباله روانش [در قيامت] ، همه ، مؤذّن اند. (1)* وفي أبي طالب :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اين بلال ، در حالى محشور مى شود كه بر شترى از شترهاى بهشت سوار است و بانگ مى زند : «أشهد أن لا إله إلاّ اللّه و أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه » . و چون اين بانگ را سر دهد ، جامه اى از جامه هاى بهشت بر او پوشانده مى شود. (2)* ومنه عن موسى بن جعفر عليهماالسلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند ، بلال را سوار بر يك شتر بر مى انگيزد ، پس اذان مى گويد ، و ما او را به راستى و درستى مشاهده مى كنيم ، و چون به جمله «أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه » برسد ، همه خلايق ، از اوّلين و آخرينِ مؤمنان ، به آن شهادت مى دهند و از هر كه بايد پذيرفته شود ، پذيرفته مى شود. (3)

.


1- .. المستدرك على الصحيحين : ج 3 ص 322 ح 5244 .
2- .. مستطرفات السرائر : ص 94 ح 6 ، بحار الأنوار : ج 84 ص 116 ح 11 .
3- .. تاريخ دمشق : ج 10 ص 458 ح 2652 .

ص: 100

غلم : عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :روز قيامت ، مؤذّنان ، سوار بر شترى از شترهاى بهشت محشور مى شوند ؛ جلودارشان بلال است و صداهايشان به اذان بلند است و همگان به آنان مى نگرند .

پس ، گفته مى شود : اينان كيستند؟

جواب داده مى شود : مؤذّنان امّت محمّد.

[آن روز ،] مردم در بيم به سر مى برند ؛ امّا آنان بيمى ندارند ، و مردم ، اندوهناك اند ؛ ولى آنان اندوهى ندارند . (1)* وفي أبي الحسن الهادي عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در روز قيامت ، پيامبران ، سوار بر چارپايان ، محشور مى شوند تا از قبرهايشان به محشر بيايند . صالح عليه السلام بر ناقه اش برانگيخته مى شود ، فرزندانم (حسن و حسين) بر شتر من ، عَضباء ، برانگيخته مى شوند و من ، سوار بر بُراق برانگيخته مى شوم كه گامَش تا دورترين نقطه نگاهش است . و بلال ، سوار بر شترى از شترهاى بهشت برانگيخته مى شود و بانگ ناب اذان را سر مى دهد و از روى راستى و درستى ، شهادت مى دهد و چون بگويد : «أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه » ، همه اهل ايمان ، از اوّلين و آخرين آنها ، همصدا با او گواهى مى دهند . پس ، از هر كه بايد پذيرفته شود ، پذيرفته مى شود و از هر كه نبايد پذيرفته شود ، پذيرفته نمى شود. (2)* وفي الخبر :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :چون روز رستاخيز شود ، من _ خودستايى نباشد _ نخستين كسى هستم كه زمين برايش شكافته مى شود . به دنبال من ، بلالِ مؤذّن و در پىِ او ، ديگر مؤمنان ، از گورهايشان بيرون مى آيند و بلال ، در حالى كه .


1- .. تاريخ بغداد: ج 13 ص 38 ، تاريخ دمشق : ج 10 ص 461 ح 2661 .
2- .. المعجم الصغير : ج 2 ص 126 ، تاريخ دمشق : ج 10 ص 458 ح 2652 .

ص: 101

* وفي الخبر :دستش را در گوشش نهاده است ، بانگ بر مى آورد كه : «گواهى مى دهم كه هيچ خدايى جز خداى يكتا نيست و محمّد، فرستاده خداست . او را با هدايت و دينِ درست فرستاد تا آن را بر هر دينى ، پيروز گرداند ، هر چند مشركان ، خوش نداشته باشند» ، و ديگر مؤذّنان ، با او همصدا مى شوند ، تا اين كه به دروازه هاى بهشت مى رسيم. (1)* وعنه عليه السلام في ذكر النساء :تهذيب الأحكام _ به نقل از سليمان بن جعفر ، از پدرش _ :مردى شامى بر امام صادق عليه السلامدر آمد . [امام عليه السلام] به او فرمود : «نخستين كسى كه به بهشت مى رسد ، بلال است» .

مرد شامى گفت : چرا؟

فرمود : «چون او نخستين كسى است كه اذان گفت» . (2)* وعن أمير المؤمنين عليه السلام بعد دفن فاطمة عليسنن النسائى _ به نقل از سائب بن يزيد _ :روز جمعه ، هر گاه پيامبر خدا بر منبر مى نشست ، بلالْ اذان مى گفت و چون از منبر فرود مى آمد ، اقامه مى گفت. (3)* وعن رسول اللّه صلى الله عليه و آله لعليّ عليه اسنن الترمذى _ به نقل از عون بن ابى جُحَيفه _ :پدرم گفت : بلال را ديدم كه اذان مى گويد و مى چرخد و دهانش را اين طرف و آن طرف مى كند و دو انگشتش را در گوش هايش قرار داده است ، و پيامبر خدا در خيمه سرخ رنگش بود . فكر مى كنم كه گفت : خيمه چرمى .

پس بلال با چوب دستى اى با نوك فلزى بيرون آمد و آن را در شن ها فرو برد و پيامبر خدا به طرف آن ، نماز خواند ، در حالى كه از برابر او سگ و الاغ عبور مى كردند . پيامبر صلى الله عليه و آله جامه اى قرمز به تن داشت ، به طورى كه .


1- .. كنز العمّال: ج 11 ص 432 ح 32031 .
2- .. تهذيب الأحكام : ج 2 ص 284 ح 1133 ، بحار الأنوار: ج 22 ص 142 ح 128 .
3- .. سنن النسائى : ج 3 ص 101 ، مسند ابن حنبل : ج 5 ص 332 ح 15716 .

ص: 102

* وعن رسول اللّه صلى الله عليه و آله لعليّ عليه اانگار درخشندگى ساق هاى پايش را مى ديدم. (1)* وعن الحارث لأمير المؤمنين عليه السلام :الطبقات الكبرى _ به نقل از ابن ابى مُليكه يا ديگرى _ :در روز فتح مكّه ، پيامبر خدا به بلال فرمود كه بر بام كعبه اذان بگويد . او بر بام كعبه رفت و اذان گفت . حارث بن هشام و صفوان بن اميّه نشسته بودند . يكى از آن دو به ديگرى گفت : اين حبشى را بيين! ديگرى گفت : اگر خدا [از اين وضع ]خوشش نيايد ، تغييرش مى دهد. (2)* وعن جعفر عليه السلام :الخرائج و الجرائح :پيامبر صلى الله عليه و آله وارد مكّه شد و هنگام ظهر بود . به بلال دستور [ اذان] داد . او بر بام كعبه رفت و اذان گفت . پس ، هر بتى كه در مكّه بود ، به رو در افتاد .

چون سران قريش صداى اذان را شنيدند ، يكى از آنان با خودش گفت : فرو رفتن در دل زمين ، بهتر از شنيدن اين بانگ است!

ديگرى گفت : خدا را شكر كه پدرم را تا امروز ، زنده نگه نداشت!

پيامبر خدا فرمود : «فلانى! تو در دلت چنين گفتى ، و [تو] اى فلانى! در دلت چنان گفتى» .

ابو سفيان گفت : تو مى دانى كه من چيزى نگفتم .

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «بار خدايا! قوم مرا هدايت كن كه همانا نادان اند» . (3)* وعنه صلى الله عليه و آله في السرايا :امام صادق عليه السلام :پيامبر خدا ، در حالى وارد مكّه شد كه احرام نداشت و مسلمانان مسلّح بودند . او به كعبه در آمد ؛ امّا در حج و يا عمره نبود . او هنگام ظهر وارد شد . پس به بلال دستور [اذان] داد و او بر بام كعبه رفت و اذان گفت. .


1- .. سنن الترمذى : ج 1 ص 375 ح 197 .
2- .. الطبقات الكبرى : ج 3 ص 234 و ر . ك : مجمع البيان : ج 9 ص 203 .
3- .. الخرائج والجرائح : ج 1 ص 163 ح 252 ، بحار الأنوار: ج 21 ص 119 ح 17 .

ص: 103

* وعنه صلى الله عليه و آله في السرايا :عكرمه گفت : به خدا سوگند ، خوش نداشتم كه صداى پسر رَباح را بشنوم كه بر بام كعبه عر عر مى كند!

خالد بن اَسيد (1) گفت : خدا را شكر كه در حقّ ابو عَتّاب ، لطف كرد و نگذاشت كه اين روز را درك كند و ببيند كه پسر رَباح ، بر بام كعبه ايستاده است!

سهيل _ كه از بقيّه معتدل تر بود _ گفت : اين ، كعبه خداست و او خود ، مى بيند و اگر بخواهد ، وضع را تغيير مى دهد.

ابو سفيان گفت : من ، چيزى نمى گويم . به خدا سوگند ، اگر سخنى بگويم ، خيال مى كنم كه اين ديوارها آن را به گوش محمّد مى رسانند!

پيامبر _ كه درودهاى خدا بر او و خاندانش باد _ شخصى را نزد آنان فرستاد و به آنان خبر داد كه چه گفته اند.

عَتّاب گفت : به خدا سوگند _ اى پيامبر خدا _ ما اين سخن ها را گفته ايم و از خدا آمرزش مى طلبيم و به درگاهش توبه مى بريم . و اسلام آورد و نيكو مسلمانى شد و پيامبر خدا ، او را بر مكّه گماشت. (2)* ومنه عن النبيّ صلى الله عليه و آله في حجّة الودالسيرة النبويّة :در سال فتح [مكّه] ، پيامبر خدا وارد كعبه شد و بلال نيز با ايشان بود . پس ، به بلال دستور داد كه اذان بگويد . ابو سفيان بن حَرب ، عَتّاب بن اَسيد و حارث بن هشام در درگاه كعبه نشسته بودند .

عتّاب بن اَسيد گفت : خدا در حقّ اَسيد ، لطف كرد كه اين صدا را نشنود ؛ زيرا از شنيدن آن به خشم مى آمد . .


1- .. ظاهرا عَتّاب بن اَسيد ، درست است ، به قرينه عبارت «در حقّ ابو عتّاب ، لطف كرد» ، و عبارت «عتّاب گفت» _ كه در انتهاى حديث آمده _ و نيز به قرينه حديث بعدى .
2- .. إعلام الورى : ج 1 ص 226 ، الخرائج والجرائح : ج 1 ص 97 ح 158 .

ص: 104

* ومنه عن النبيّ صلى الله عليه و آله في حجّة الودحارث بن هشام گفت : به خدا سوگند ، اگر مى دانستم كه او بر حق است ، از او پيروى مى كردم.

ابو سفيان گفت : من چيزى نمى گويم . اگر سخنى بگويم ، اين ريگ ها خبر مى برند .

پيامبر صلى الله عليه و آله بيرون آمد و به آنان فرمود : «دانستم كه چه گفتيد» . سپس سخنانشان را برايشان بازگو كرد .

حارث و عتّاب گفتند : گواهى مى دهيم كه تو پيامبر خدا هستى . به خدا سوگند ، هيچ كس با ما نبود كه از سخنان ما مطّلع شود تا بگوييم كه او به تو خبر داده است. (1)* ومنه في صلح الحديبيَة :الطبقات الكبرى _ به نقل از محمّد بن ابراهيم بن حارث تيمى _ :چون پيامبر خدا وفات يافت و هنوز به خاك سپرده نشده بود ، بلال ، اذان گفت . به جمله «أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه » كه رسيد ، جمعيّت در مسجد ، فرياد شيون سر دادند.

چون پيامبر خدا به خاك سپرده شد ، ابو بكر به بلال گفت : اذان بگو.

بلال گفت : اگر مرا آزاد كردى كه با تو باشم ، راه باز است [و مى توانى دوباره مرا برده خود كنى] ؛ ولى اگر مرا به خاطر خدا آزاد كردى ، پس مرا با همان كسى كه به خاطرش آزادم كردى ، تنها بگذار.

ابو بكر گفت : من تو را جز به خاطر خدا آزاد نكردم.

بلال گفت : پس ، بعد از پيامبر خدا ، براى هيچ كس اذان نمى گويم.

ابو بكر گفت : اختيار با توست. .


1- .. السيرة النبويّة ، ابن هشام : ج 4 ص 56 ، البداية والنهاية : ج 4 ص 303 .

ص: 105

* ومنه في صلح الحديبيَة :بلال [در مكّه] ماند تا آن كه لشكريان به سوى شام ، خارج شدند . بلال نيز با آنان همراه شد و به شام رفت. (1)غلل : عن أمير المؤمنين عليه السلام :كتاب من لايحضره الفقيه :روايت شده است كه چون پيامبر صلى الله عليه و آله از دنيا رفت ، بلال از اذان گفتن خوددارى كرد و گفت : بعد از پيامبر خدا ، ديگر براى هيچ كس اذان نمى گويم.

روزى ، فاطمه عليهاالسلام فرمود : «دوست دارم كه صداى اذان مؤذّن پدرم را بشنوم» .

اين سخن به بلال رسيد . شروع به اذان گفتن كرد . همين كه گفت : «اللّه أكبر ، اللّه أكبر» ، فاطمه عليهاالسلام به ياد پدرش صلى الله عليه و آله و ايّام او افتاد و گريه اش گرفت . وقتى بلال به جمله «أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه » رسيد ، فاطمه عليهاالسلامفريادى زد و به رو در افتاد و از هوش رفت.

مردم به بلال گفتند : بس كن ، اى بلال! دختر پيامبر خدا از دنيا رفت . و خيال كردند كه فاطمه عليهاالسلام جان داده است . بلال ، اذانش را قطع كرد و تا آخر ادامه نداد.

فاطمه عليهاالسلام به هوش آمد و از بلال خواست كه اذان را تمام كند ؛ امّا بلال ، اين كار را نكرد و گفت : اى بانوى بانوان! مى ترسم كه اگر صداى اذانم را بشنوى ، دوباره اين بلا را به سر خود بياورى . پس ، فاطمه عليهاالسلام او را از ادامه دادن اذان ، معاف داشت. (2) .


1- .. الطبقات الكبرى : ج 3 ص 236 ، تاريخ دمشق : ج 10 ص 470 .
2- .. كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 297 ح 907 ، بحار الأنوار: ج 43 ص 157 ح 7 .

ص: 106

7 / 2 گزارش هايى درباره شمار مؤذّنان پيامبر خدا

الف _ پيامبر ، يك مؤذّن داشته است

ب _ پيامبر ، دو مؤذّن داشته است

7 / 2گزارش هايى درباره شمار مؤذّنان پيامبر خداالف _ پيامبر ، يك مؤذّن داشته است* وفي أبي رافع :مجمع البيان _ به نقل از سائب بن زيد _ :پيامبر خدا ، يك مؤذّن داشت و آن هم بلال بود . هر گاه پيامبر صلى الله عليه و آله بر منبر مى نشست ، بلال جلوى درِ مسجد اذان مى گفت و چون فرود مى آمد ، اقامه نماز را مى گفت.

در ايّام [حكومت] ابو بكر و عمر نيز به همين گونه عمل مى شد تا آن كه عثمان روى كار آمد . در زمان او جمعيّت ، زياد شد و شهر ، توسعه يافت . از اين رو، عثمان ، يك اذانْ اضافه كرد و دستور داد كه اذان اوّل را بر بام خانه اش (واقع در بازار موسوم به «الزَّوراء») بگويند ، و هر گاه عثمان بر منبر مى نشست ، مؤذّنش اذان [دوم] را مى گفت و چون از منبر فرود مى آمد ، اقامه نماز را مى گفت و مردم ، اين كار را بر او خرده نگرفتند. (1)

ب _ پيامبر ، دو مؤذّن داشته استغفل : عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :اُسد الغابة _ به نقل از ابن عمر _ :پيامبر صلى الله عليه و آله دو مؤذّن داشت : يكى بلال ، و ديگرى عبد العزيز بن اَصَم . (2)غفص : في الدعاء :مسند ابن حنبل _ به نقل از عايشه _ :پيامبر خدا ، دو مؤذّن داشت : بلال و عمرو بن اُمّ مكتوم . پيامبر خدا فرمود : «هر گاه عمرو اذان گفت ، بخوريد و بياشاميد ؛ چرا كه او مردى نابيناست ؛ امّا هر گاه بلال اذان گفت ،

.


1- .. مجمع البيان: ج 10 ص 434 ، بحار الأنوار: ج 89 ص 150 ؛ المعجم الكبير: ج 7 ص 145 ح 6642 .
2- .. اُسد الغابة : ج 3 ص 499 ، الإصابة : ج 4 ص 313 .

ص: 107

غفص : في الدعاء :] از خوردن و آشاميدن ، [دست بكشيد ؛ چرا كه بلال ، تا صبح نشود ، اذان نمى گويد» . (1)* وعن النبيّ صلى الله عليه و آله في المرسلين :صحيح مسلم _ به نقل از ابن عمر _ :پيامبر خدا ، دو مؤذّن داشت : بلال و ابن اُمّ مكتومِ نابينا . پيامبر خدا فرمود : «بلال ، شب هنگام ]و صبح نشده ، [اذان مى گويد . بنا بر اين ، بخوريد و بياشاميد ، تا آن كه ابن اُمّ مكتوم اذان بگويد» . فاصله ميان ]اذان [آن دو ، بيشتر از پايين آمدن اين ]از بام] و بالا رفتن آن يكى نبود. (2)* وعن أمير المؤمنين عليه السلام :كتاب من لايحضره الفقيه :پيامبر خدا ، دو مؤذّن داشت : يكى بلال و ديگرى ابن اُمّ مكتوم . ابن اُمّ مكتوم ، نابينا بود و پيش از صبح ، اذان مى گفت ؛ امّا بلال ، صبح كه مى شد ، اذان مى گفت . پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «ابن اُمّ مكتوم ، شب هنگام ، اذان مى گويد . بنا بر اين، هر گاه اذان او را شنيديد ، بخوريد و بياشاميد تا آن كه اذان بلال را بشنويد» .

اهل سنّت ، اين حديث را تغيير داده اند و گفته اند كه ايشان صلى الله عليه و آله فرمود : «بلال ، شب هنگام ، اذان مى گويد . بنا بر اين ، هر گاه اذانش را شنيديد ، بخوريد و بياشاميد تا آن كه اذانِ ابن اُمّ مكتوم را بشنويد» . (3)* وفي الخبر :امام صادق عليه السلام :بلال و ابن اُمّ مكتوم براى پيامبر صلى الله عليه و آله اذان مى گفتند . ابن اُمّ مكتوم _ كه نابينا بود _ شب هنگام اذان مى گفت و بلال ، زمانى اذان مى گفت كه سپيده مى زد . از اين رو، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «هر گاه صداى بلال را .


1- .. مسند ابن حنبل : ج 9 ص 553 ح 25578 و ر . ك : صحيح ابن خزيمة : ج 1 ص 212 ح 408 .
2- .. صحيح مسلم: ج 2 ص 768 ح 38 ، سنن النسائى: ج 2 ص 10 ، سنن الدارمى: ج 1 ص 286 ح 1173 .
3- .. كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 297 ح 905 و 906 ، بحار الأنوار : ج 83 ص 111 ح 12 .

ص: 108

ج _ پيامبر ، سه مؤذّن داشته است

* وفي الخبر :شنيديد ، از خوردن و آشاميدن ، دست بكشيد ؛ چرا كه وارد صبح شده ايد» . (1)* وعن أبي عبد اللّه عليه السلام :امام صادق عليه السلام :ابن اُمّ مكتوم ، اذان صبح را گفت . مردى بر پيامبر خدا گذشت و ايشان مشغول خوردن سَحَرى بود و او را تعارف به خوردن نمود .

گفت : اى پيامبر خدا! مؤذّن ، اذان فجر را گفت!

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «اين ، ابن اُمّ مكتوم است و او شب هنگام ، اذان مى گويد . هر گاه بلال اذان گفت ، خوددارى كن» . (2)ج _ پيامبر ، سه مؤذّن داشته است* ومنه عن أمير المؤمنين عليه السلام :الطبقات الكبرى _ به نقل از عامر _ :پيامبر خدا ، سه مؤذّن داشت : بلال ، ابو محذوره و عمرو بن اُمّ مكتوم . در غياب بلال ، ابو محذوره اذان مى گفت و در غياب ابو محذوره ، عمرو بن اُمّ مكتوم . (3)غفر : في أسمائه تعالى :اُسد الغابة _ به نقل از ابو عمر _ :ابو محذوره ، مؤذّنِ پيامبر خدا بود . [روزى ]پيامبر خدا شنيد كه او تقليد اذان مى كند و از صداى او خوشش آمد . دستور داد كه او را به مسجد بياورند ، و او همان روز ، اسلام آورد . پيامبر صلى الله عليه و آله در بازگشت از حُنَين ، به او فرمود كه در مكّه اذان بگويد و از آن پس ، پيوسته در مكّه اذان مى گفت .

مؤذّنِ ديگر پيامبر صلى الله عليه و آله ، ابن مُحَيريز بود كه پسر عموى ايشان است .

.


1- .. الكافى : ج 4 ص 98 ح 3 ، تهذيب الأحكام: ج 4 ص 184 ح 513 ، بحار الأنوار: ج 22 ص 265 ح 7 .
2- .. الكافى : ج 4 ص 98 ح 1 ، بحار الأنوار: ج 83 ص 132 ح 98 .
3- .. الطبقات الكبرى : ج 3 ص 234 ، السنن الكبرى : ج 1 ص 630 ح 2016 .

ص: 109

غفر : في أسمائه تعالى :مؤذّن ديگر ، فرزند ابن مُحَيريز بود . سپس اذان به فرزندان ربيعة بن سعد بن جُمَح رسيد.

ابو محذوره ، از خوش صداترينْ مردم بود . روزى عُمَر ، صداى اذان گفتن او را شنيد . گفت : چيزى نمانده كه زير نافَت پاره شود. (1) .


1- .. اُسد الغابة : ج 6 ص 273 ، الاستيعاب : ج 4 ص 314 .

ص: 110

سخنى درباره تعداد اذان گويان پيامبر خدا

سخنى درباره تعداد اذان گويان پيامبر خدادر رواياتى كه ملاحظه شد ، مجموعا چهار نفر به عنوان موذّن پيامبر صلى الله عليه و آله معرّفى شده اند: بلال ، ابن اُمّ مكتوم ، عبد العزيز اَصَم ، و ابو محذوره . علاوه بر اين احاديث ، ابن ابى شيبه ، از عبد الرحمان بن ابى ليلى نقل كرده است كه : عبد اللّه بن زيد انصارى ، مؤذّن پيامبر صلى الله عليه و آله بود و اذان و اقامه را دو تا دو تا مى گفت . (1) آنچه از مجموع روايات به دست مى آيد ، اين است كه بى ترديد ، مؤذّنِ رسمى پيامبر صلى الله عليه و آله بلال بوده است ؛ ليكن احيانا در غيبت او و حتّى با حضور او ، امّا با فاصله ، برخى افراد ديگر هم در مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله اذان مى گفته اند و اختلاف روايات مى تواند ناظر به زمان هاى مختلف باشد.

.


1- .. المصنّف ، ابن ابى شيبه : ج 1 ص 234 ح 3 .

ص: 111

فهرست مطالب .

ص: 112

. .

ص: 113

. .

ص: 114

. .

ص: 115

. .

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109