الگوي مصرف از نگاه قرآن و حديث

مشخصات كتاب

سرشناسه : محمدی ری شهری، محمد، 1325 -

عنوان و نام پديدآور : الگوی مصرف از نگاه قرآن و حدیث/ محمدی ری شهری.

مشخصات نشر : قم: موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، سازمان چاپ و نشر، 1388.

مشخصات ظاهری : 236 ص.؛ 15×22 س م.

فروست : پژوهشکده علوم و معارف حدیث؛ 202.

شابک : 35000 ریال: 978-964-493-450-6 ؛ 40000 ریال (چاپ دوم)

يادداشت : فارسی- عربی

يادداشت : چاپ دوم: 1388.

یادداشت : کتابنامه: ص. [221] - 231 ؛ همچنین به صورت زیرنویس.

موضوع : مصرف -- جنبه های مذهبی -- اسلام

رده بندی کنگره : BP250/35/م28الف7 1388

رده بندی دیویی : 297/632

شماره کتابشناسی ملی : 1906675

ص: 1

اشاره

ص: 2

ص: 3

ص: 4

ص: 5

ص: 6

ص: 7

پيش گفتار

اشاره

پيش گفتاريكى از پايه هاى اصلى توسعه اقتصادى، «اصلاح الگوى مصرف» است . (1) افزايش درآمد سرانه ملّى، بدون اين اقدام اساسى ، نمى تواند نقش مؤثّرى در توسعه پايدار ، ايفا نمايد ؛ زيرا اگر الگوى مصرفْ اصلاح نگردد ، مصرف بى رويه، موجب تباهىِ منابع قابل سرمايه گذارى مى شود و زمينه رشد اقتصادى و رفاه جامعه در بلندمدت از بين مى رود . همچنين امكان مشاركت در هزينه هاى عمومى و بهبود توزيع درآمد فراهم نمى شود ؛ از اين رو ، موضوع اصلاح الگوى مصرف در نظام اسلامى، از اهمّيت ويژه اى برخوردار است . نام گذارى سال جارى (1388) توسّط رهبر فرزانه انقلاب اسلامى ، حضرت آية اللّه خامنه اى، به نام «سال اصلاح الگوى مصرف»، قطعا ، اهميت بررسى اين موضوع را دوچندان نموده است .

.


1- .پايه هاى توسعه اقتصادى، عبارت است از : دانش ، برنامه ريزى، كار، بازار، مصرف و دولت . در اسلام ، علاوه بر اين اصول ، براى توسعه پايدار اقتصادى ، پايه هاى ديگرى نيز مطرح شده اند، مانند : اصول اعتقادى ، اصول حقوقى ، اصول اخلاقى ، اصول عبادى و... . در اين باره، ر . ك : توسعه اقتصادى بر پايه قرآن و حديث .

ص: 8

همان طور كه در سخنان ايشان اشاره شده ، اصلاح الگوى مصرف ، فقط يك مسئله اقتصادى نيست ؛ بلكه ابعاد فرهنگى و اجتماعى نيز دارد. (1) اصلاح الگوى مصرف، مى تواند به خودسازى انسان و مهار تمايلات غريزى او مانند : خودخواهى ، حرص ، طمع و تجمل گرايى كمك كند و با رياضت اختيارى، موجب شكوفايى معنوى انسان گردد . از اين رو ، همه پيروان قرآن و علاقه مندان به پيشرفت و بالندگى اقتصادى ، فرهنگى و اجتماعى ملّت ايران ، بايد همه توان خود را به كار گيرند تا حركت مباركى كه با نام گذارى سال جارى آغاز شده، هر چه بيشتر تقويت شود . بى ترديد ، نخستين گام در جهت تقويت اين حركت و پاسخگويىِ مثبت به اين دعوت سرنوشت ساز ، آشنايى دقيق با الگوى مصرف از نگاه قرآن و احاديث اسلامى است . گفتنى است كه در قرآن و احاديث اسلامى، چيزى تحت عنوان «الگوى مصرف» به طور مستقل، مطرح نشده است؛ امّا با ملاحظه و جمع بندى آيات و رواياتى كه در باره انفاق ، نفقه ، قصد ، اقتصاد ، قناعت ، تقدير در معيشت ، اسراف ، تبذير ، اتراف و همانند آنها آمده، مى توان ديدگاه اسلام را در باره الگوى مصرف، استنباط كرد . كتاب الگوى مصرف از نگاه قرآن و حديث ، براى نخستين بار و با نظمى نوين ، آيات و رواياتى را كه با تأمّل در آنها، رهنمودهاى اسلامى در باره الگوى مصرفْ قابل ارائه اند، بررسى كرده است. تأمّل در اين آيات و احاديث ، نشان مى دهد كه رهنمودهاى اسلام در باره الگوى مصرف، در واقع، همان راه كارهاى عقل و منطق براى

.


1- .سخنرانى معظم له در تاريخ 1 / 1 / 1388 در آستان قدس رضوى .

ص: 9

توسعه پايدار اقتصادى و ساماندهى زندگى سالم، همراه با رفاه و آسايش جامعه انسانى است . (1) بدين منظور ، بررسى مسائل زير از نگاه قرآن و حديث ، ضرورى است : 1 . مبانى اصلاح الگوى مصرف . 2 . الگوى تخصيص درآمد . 3 . بايدهاى الگوى مصرف از امكانات شخصى . 4 . نبايدهاى الگوى مصرف از امكانات شخصى و ملّى . 5 . راه كارهاى اصلاح الگوى مصرف از امكانات ملّى . 6 . سيره عملى پيشوايان دينى در مصرف . اينك متن رهنمودهاى قرآن و احاديث اسلامى در باره اين مسائل، در شش فصل ارائه مى شود و پيش از آن ، جمع بندى اين رهنمودها ، با عنوان «درآمد» تقديم علاقه مندان مى گردد . (2) توفيق همگان را در خدمت به آرمان هاى بلند اسلام و زمينه سازى براى حكومت جهانىِ اين آيين آسمانى، به رهبرى حضرت امام مهدى(عج) ، از خداوند منّان، مسئلت دارم . محمّد محمّدى رى شهرى 27 / 1 / 1388

.


1- .ر . ك : ص 61 «مبانى الگوى مصرف / پيروى عقل» .
2- .گفتنى است كه بخشى از آيات و روايات اين مجموعه، از بخش يكمِ فصل پنجم كتاب توسعه اقتصادى بر پايه قرآن و حديث، تأليف اين جانب، با همكارى آقاى سيّدرضا حسينى ، و ترجمه آقاى ابوالقاسم حسينى (ژرفا) اخذ شده است . همچنين از انتقادها و پيشنهادهاى ارزنده فضلاى ارجمند ، آقايان: سيّدكاظم طباطبايى ، عبدالهادى مسعودى و بويژه سيّد رضا حسينى، جهت تكميل اين كتابْ بهره برده ام كه از همه آنان صميمانه سپاس گزارم .

ص: 10

. .

ص: 11

درآمد

الف _ مبانى اصلاح الگوى مصرف

1. مبانى عقلى

درآمدواژه «الگو»، به معناى معيار ، نمونه و سرمشق است . (1) بنا بر اين، مقصود از عنوان «الگوى مصرف از نگاه قرآن و حديث»، ارائه معيارها ، بايدها و نبايدهايى است كه براى اصلاح شيوه مصرف در جامعه اسلامى ، در قرآن و سخنان پيشوايان اسلام آمده است . بدين منظور، چند مسئله بايد مورد بحث و بررسى قرار گيرد :

الف _ مبانى اصلاح الگوى مصرفآنچه را كه در فصل اوّل اين كتاب، تحت عنوان مبانى اصلاح الگوى مصرف آمده، مى توان در دو مبنا خلاصه كرد :

1. مبانى عقلىرفاه و توسعه اقتصادى پايدار جامعه ، راهى جز اصلاح الگوى مصرف ندارد ؛ زيرا همان طور كه اشاره شد ، اگر الگوى مصرفْ اصلاح نشود ، مصرف بى رويه، موجب تباهى منابع سرمايه گذارى و مانع مشاركت

.


1- .الگو : شخص يا چيزى كه معيار و نمونه براى ديگران يا ديگر چيزهاست ؛ نمونه ؛ سرمشق (فرهنگ بزرگ سخن ، حسن انورى : ج 1 ص 522) .

ص: 12

2 . مبانى دينى
يك. اعتقاد به مالكيت خداوند متعال

همگان در هزينه هاى عمومى و بهبود توزيع درآمد مى شود و بدون منابع سرمايه گذارى و مشاركت همگانى ، توسعه پايدار، امكان پذير نيست . از اين رو، در روايتى از امام صادق عليه السلام ميانه روى _ كه از لوازم اصلاح الگوى مصرف است _ ، از سپاهيان عقل ، و مصرف بى رويه و اسراف، از سپاهيان جهلْ شمرده شده است . (1) همچنين در روايتى از امام على عليه السلام آمده است : العَقلُ أنَّكَ تَقتَصِدُ فَلا تُسرِفُ . (2) خردمندى ، اين است كه : ميانه روى كنى و اسراف نكنى . بنا بر اين ، اگر هيچ دليل شرعى اى براى اثبات ضرورت اصلاح الگوى مصرف نداشته باشيم ، مقتضاى عقل و تدبير براى رسيدن به توسعه و رفاه پايدار ، وجوب اصلاح الگوى مصرف و اجتناب از مصرف بى رويه است .

2 . مبانى دينىاز نظر اسلام ، ضرورت اصلاح الگوى مصرف، لااقل سه مبناى محكم اعتقادى و اخلاقى دارد :

يك. اعتقاد به مالكيت خداوند متعالباور داشتن به اين اعتقاد كه مالكيت انسان ، اساسا اعتبارى و در طول مالكيت حقيقى آفريدگار هستى است. (3) اين باور، بدين معناست كه

.


1- .ر . ك : ح 2 .
2- .ر . ك : ح 1 .
3- .ر . ك : ص 61 «مبانى الگوى مصرف / ايمان به مالكيت خداوند و اين كه همه چيز امانت است» .

ص: 13

دو. اعتقاد به برادرى دينى

انسان، اجازه ندارد اموال در اختيارش را هرگونه كه مى خواهد، مصرف كند ، چنان كه در روايتى از امام صادق عليه السلام آمده است: المالُ مالُ اللّهِ عز و جل، جَعَلَهُ وَدائِعَ عندَ خَلقِهِ ، وأمَرَهُم أن يأكُلوا مِنهُ قَصدا، ويَشرَبوا مِنهُ قَصدا ، ويَلبَسوا مِنهُ قَصدا ، وَينكِحوا مِنهُ قَصدا ، ويَركَبوا مِنهُ قَصدا ، ويَعودوا بِما سِوى ذلكَ على فُقَراءِ المؤمنينَ ، فمَن تَعَدّى ذلكَ كانَ ما أكلَهُ حَراما ، وما شَرِبَ مِنهُ حَراما وما لَبِسَهُ مِنهُ حَراما ، وما نَكحَهُ مِنهُ حَراما ، وما رَكِبَهُ مِنهُ حَراما . (1) اموال، از آنِ خداست و آنها را نزد آفريدگان خويش امانت نهاده است و فرمانشان داده كه از آن، با ميانه روى بخورند و با ميانه روى بنوشند و با ميانه روى بپوشند و با ميانه روى ازدواج كنند و با ميانه روى، وسيله سوارى بخرند و سوار شوند و بيش از آن را به مؤمنان نيازمند ببخشند. هر كه از اين حدّ [اعتدال و ميانه روى ]فراتر رود، آنچه از آن مال مى خورد، حرام است و آنچه مى نوشد، حرام و آنچه مى پوشد ، حرام و آنچه به وسيله آن مالْ ازدواج مى كند، حرام و آنچه سوار مى شود، حرام است. اين سخن، بدين معناست كه اسراف ، و مصرف بى رويه مال، با اعتقاد به مالكيت خداوند متعال، در تضاد است ، و اصلاح الگوى مصرف، از لوازم توحيد عملى است .

دو. اعتقاد به برادرى دينىاز چشم انداز قرآن، همه اهل ايمان، برادر يكديگرند . پيوند برادرىِ اهل ايمان از نگاه روايات اسلامى، آن قدر قوى است كه آحاد جامعه،

.


1- .ر . ك : ح 6 .

ص: 14

سه. تلازمِ تكامل معنوى و كنترل لذّت هاى مادى

همانند اعضاى پيكر يك انسان اند : المُؤمِنُ أخُو المُؤمِنِ كَالجَسَدِ الواحِدِ ، إنِ اشتَكى شَيئا مِنهُ وَجَدَ ألَمَ ذلِكَ فى سائِرِ جَسَدِهِ ، وأرواحُهُما مِن روحٍ واحِدَةٍ ، وإنَّ روحَ المُؤمِنِ لَأشَدُّ اتِّصالاً بِروحِ اللّهِ مِن اتِّصالِ شُعاعِ الشَّمسِ بِها . (1) مؤمن ، برادر مؤمن است و همانند يك پيكرند كه اگر عضوى از آن به درد آيد ، ساير اعضايش نيز آن درد را در خود ، احساس مى كنند . روح آن دو مؤمن ، از يك روح است . پيوند روح مؤمن به روح خداوند ، بيشتر از پيوند پرتوِ خورشيد به خورشيد است. اين باور ، ايجاب مى نمايد كه در جامعه اسلامى، توسعه و رفاه بايد به صورت متعادل در ميان يكايك مردم، تقسيم گردد .

سه. تلازمِ تكامل معنوى و كنترل لذّت هاى مادىدر روايتى از امام على عليه السلام آمده است : دَواءُ النَّفسِ الصَّومُ عَنِ الهَوى، وَالحِميَةُ عَن لَذّاتِ الدُّنيا . (2) دواى نفْس، باز ايستادن از هوس است ، و منع نمودن از لذّت هاى دنيا . در مقابل ، لذت گرايى و زياده روى در مصرف قرار دارد كه موجب انحطاط معنوى و مانع كمالات نفسانى است . (3) بر اين اساس ، كنترل خواسته هاى مادى ، به منظور تكامل معنوى، لازم و ضرورى است .

.


1- .ر . ك : ح 11 .
2- .ر . ك : ح 18 .
3- .ر . ك : ص 143 «افراط در رفاه طلبى» .

ص: 15

ب _ الگوى تخصيص درآمد
1 . نيازهاى شخصى
2 . گشاده دستى براى خانواده

ب _ الگوى تخصيص درآمدفصل دوم اين مجموعه ، به تبيين الگوى تخصيص درآمد ، و توضيح مواردى كه درآمد بايد در آنها مصرف شود ، اختصاص يافته است كه عبارت اند از :

1 . نيازهاى شخصىآيات و روايات فراوانى تأكيد دارند كه انسان بايد از لذّت هاى حلال مادى استفاده كند (1) و در شمارى از روايات، با اين تعبير كه «خداوند متعال، دوست دارد كه بهره گيرى از نعمتى را كه به بنده اش داده، ببيند»، (2) مردم را به استفاده از اين لذّت ها به اندازه نياز، تشويق مى نمايند ، و نيز كسانى را كه خود را از لذّت هاى مشروع زندگى، محروم كرده اند، به شدّت نكوهش مى نمايند . (3) البته تخصيص درآمد به نيازهاى شخصى، بايدها و نبايدهايى دارد كه به آن اشاره خواهد شد .

2 . گشاده دستى براى خانوادهدومين مورد تخصيص درآمد _ كه در روايات اسلامى به آن، توصيه شده _ ، گشاده دستى در تأمين نيازهاى خانواده است . اين موضوع، آن قدر اهميت دارد كه در روايتى از امام زين العابدين عليه السلام آمده است :

.


1- .ر . ك : ص 73 «نيازهاى شخصى» .
2- .ر . ك : ص 77 «آشكار كردن نعمت» .
3- .همان جا .

ص: 16

3 . پس انداز

أرضاكُم عِندَ اللّهِ أسبَغُكُم عَلى عِيالِهِ . (1) خشنودترين شما نزد خداوند ، كسى است كه خانواده خود را بيشتر در رفاه قرار بدهد . در روايتى ديگر نيز ، امام رضا عليه السلام مى فرمايد : صاحِبُ النِّعمَةِ يَجِبُ عَلَيهِ التَّوسِعَةُ عَلى عِيالِهِ . (2) بر آن كه از نعمتْ برخوردار است ، واجب است كه بر خانواده اش گشاده دستى كند .

3 . پس اندازآينده نگرى، ايجاب مى كند كه انسان، همه درآمد خود را يك جا مصرف نكند ؛ بلكه آينده خود را نيز در نظر بگيرد و براى تأمين آرامش خاطر خود ، در صورت امكان ، بخشى از درآمدش را پس انداز كند . در روايتى از امام صادق عليه السلام آمده كه مى فرمايد : إنَّ النَّفسَ إذا أحرَزَت قوتَهَا استَقَرَّت . (3) آدمى ، هر گاه وسايل زندگى اش به قدر نيازْ فراهم باشد ، روانش آسايش مى يابد . همچنين در موردى ديگر ، آن حضرت، در پاسخ گروهى از صوفيان _ كه زهد اسلامى را تحريف كرده بودند _ ، به پس انداز سلمان رضى الله عنه ، براى زندگى ساليانه خود، به عنوان يك زاهد نمونه اى كه

.


1- .ر . ك : ح 33 .
2- .ر . ك : ح 37 .
3- .ر . ك : ح 38 .

ص: 17

4 . سرمايه گذارى در توليد و تجارت
5 . مشاركت اجتماعى

الگوى مصرف اسلامى را رعايت مى كرد ، اشاره مى فرمايد . (1) بديهى است كه آينده نگرى و پس انداز در سطح كلان براى تأمين نيازهاى جامعه، از اهميت دوچندانى برخوردار است و با آينده نگرى فردى، قابل مقايسه نيست . نمونه قرآنى آن نيز ، آينده نگرى حضرت يوسف عليه السلام در ذخيره گندم براى تأمين نيازهاى آينده مردم است .

4 . سرمايه گذارى در توليد و تجارتنكته بسيار مهم و قابل توجّه، اين است كه ، توصيه رواياتْ در تخصيص بخشى از درآمد به پس انداز، اين نيست كه پول، به صورت نقدى پس انداز شود ؛ بلكه با تأكيد به اصلاح و ساماندهى مال و بهره ورى از آن ، مردم، به سرمايه گذارى در زمينه هاى مختلف توليدى و تجارى، تشويق شده اند (2) تا آن جا كه ساماندهى ثروت، بخشى از ايمانْ شمرده شده است : إصلاحُ المالِ مِنَ الإيمانِ . (3) نگاهدارى نيكو از مال، نشانه ايمان است .

5 . مشاركت اجتماعىيكى از موارد تخصيص درآمد _ كه قرآن و احاديث اسلامى، بر آن تأكيد دارند _ ، هزينه كردن در راه خداوند متعال است . (4)

.


1- .ر . ك : ح 39 و ص 85 «پس انداز» .
2- .ر . ك : ص 87 «ساماندهى ثروت و سرمايه گذارى» .
3- .ر . ك : ح 45 .
4- .ر . ك : ص 89 «انفاق در راه خدا» .

ص: 18

اقدام اين افراد از نظر اسلام، آن قدر اهميت دارد كه در قرآن، در رديف ايمان آورندگان به غيب و نمازگزاران ، شمرده شده است : «الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَ مِمَّا رَزَقْنَ_هُمْ يُنفِقُونَ ؛ (1) [پرهيزگاران اينان اند:] كسانى كه به غيبْ ايمان دارند و نماز را بر پا مى كنند و از آنچه روزى شان كرده ايم ، انفاق مى كنند» . در روايات اسلامى، مكرّر تأكيد شده كه اين بخش از هزينه ها، در واقع، موجب باقى ماندن مال و ذخيره سازى آن براى جهان پس از مرگ انسان است . در روايتى آمده كه گوسفندى را در خانه پيامبر صلى الله عليه و آله ذبح كردند و گوشت آن را به ديگران دادند . پيامبر صلى الله عليه و آله از عايشه پرسيد : «چيزى از آن مانده است؟». وى پاسخ داد : چيزى جز كتف (سردست) آن، باقى نمانده است . پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : بَقِىَ كُلُّها غَيرَ كَتِفِها . (2) بجز سردستش ، همه آن، باقى مانده است! اين روايت، به اين نكته اشاره دارد كه آنچه براى خداوند، به ديگران داده شده، براى جهان پس از مرگْ باقى مى مانَد و آنچه در راه مصارف شخصى هزينه شده، فانى مى گردد . خداوند متعال، وعده داده است كه پاداش آنچه را انسان براى

.


1- .بقره: آيه 3 .
2- .ر . ك : ح 53 .

ص: 19

خداوند هزينه كرده، به مراتب، بيش از آنچه هزينه كرده، در زندگى ابدى به او باز مى گردانَد : «مَّثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَ لَهُمْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِى كُلِّ سُن_بُلَةٍ مِّاْئَةُ حَبَّةٍ وَاللَّهُ يُضَ_عِفُ لِمَن يَشَآءُ وَاللَّهُ وَ سِعٌ عَلِيمٌ» . (1) مَثَل [ صدقاتِ ] كسانى كه اموالِ خود را در راه خدا انفاق مى كنند، همانند دانه اى است كه هفت خوشه بروياند كه در هر خوشه اى، صد دانه باشد. و خداوند براى هر كس كه بخواهد، [ آن را ] چند برابر مى كند، و خداوند، گشايشگرِ داناست. امّا از آن جا كه خداوند متعال، بى نياز مطلق است ، هزينه كردن در راه خدا در واقع، به معناى هزينه كردن در جهت منافع ديگران و مشاركت در خدمات اجتماعى براى جلب رضاى حق تعالى است . بنا بر اين ، مقتضاى آيات و روايات فصل دوم كتاب «اصلاح الگوى مصرف»، اين است كه شخص مسلمان ، در صورت امكان بايد درآمد خود را به سه بخش تقسيم كند: بخشى را صرف نيازهاى شخصى و رفاه خانواده خود كند ، بخشى را به پس انداز اختصاص دهد ، آن هم پس اندازها در جهت سرمايه گذارى توليدى و تجارى، و بخشى را صرف كمك به نيازمندان و خدمات اجتماعى نمايد . البته همه اين موارد، ضوابط و بايدها و نبايدهايى دارند كه به آنها اشاره خواهد شد .

.


1- .بقره : آيه 261 .

ص: 20

ج _ بايدهاى الگوى مصرف، از امكانات شخصى
1 . برنامه ريزى

ج _ بايدهاى الگوى مصرف، از امكانات شخصىاصلى ترين اقداماتى كه انجام دادن آنها، به منظور اصلاح الگوى مصرف _ البته از درآمدها و امكانات شخصى _ ، لازم و ضرورى است، عبارت اند از :

1 . برنامه ريزىنخستين رهنمود اسلام براى اصلاح الگوى مصرف ، برنامه ريزى براى هزينه كردن و ايجاد تعادل ميان دخل و خرج زندگى است . قرآن در اين باره مى فرمايد : «لِيُنفِقْ ذُو سَعَةٍ مِّن سَعَتِهِ وَ مَن قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنفِقْ مِمَّآ ءَاتَاهُ اللَّهُ» (1) بر توانگر است كه از دارايىِ خود هزينه كند ، و هر كه روزى اش بر او تنگ شده باشد ، از آنچه خداوند به او داده است ، خرج كند . اين سخن ، بدين معناست كه هر كس بايد فراخور درآمد خود، براى هزينه هاى زندگى خويش برنامه ريزى كند ؛ زيرا درآمد همه مردم، يكسان نيست . از اين رو، هر كس براى رسيدن به توازن و تعادل ميان دخل و خرج زندگى ، بايد برنامه خاص خود را داشته باشد . رعايت اين توازن ، حتّى در شرايط مختلف اقتصادى زندگى يك فرد نيز ضرورى است . (2)

.


1- .طلاق : آيه 7 .
2- .ر . ك : ح 75 .

ص: 21

2 . ميانه روى

اين اقدام، يكى از مصاديق بارز تدبير در امور معيشتى است كه بيش از ثروت ، در رفاه و آسايش انسانْ مؤثّر است ، و در كنار دين شناسى و مقاومت در سختى ها ، به دست آوردن آن ، براى اهل ايمان، ضرورى است ، (1) و عدم برخوردارى از اين ويژگى، گاه موجب مى گردد كه برخى از بينوايان ، از ثروتمندان ، اسرافكارتر شمرده شوند . در روايتى از امام صادق عليه السلام آمده است: رُبَّ فَقيرٍ أسرَفُ مِن غَنِىٍّ . فَقُلتُ : كَيفَ يَكونُ الفَقيرُ أسرَفَ مِنَ الغَنِىِّ ؟ فَقالَ : إنَّ الغَنِىَّ يُنفِقُ مِمّا اُوتِىَ ، وَالفَقيرَ يُنفِقُ مِن غَيرِ ما اُوتِىَ . (2) [امام عليه السلام فرمود:] «بسا فقيرى كه از توانگر، اسرافكارتر باشد» . گفتم : چگونه چنين چيزى ممكن است ؟ فرمود : «توانگر، از آنچه به وى عطا شده ، خرج مى كند ؛ ولى فقير، بدون آن كه به وى انفاق شده خرج مى كند» .

2 . ميانه روىدومين رهنمود براى اصلاح الگوى مصرف ، ميانه روى (اعتدال) در مصرف است . ممكن است درآمدِ شخصى ، به گونه اى باشد كه هر قدر كه مايل است، بتواند هزينه كند ؛ امّا اسلام، اجازه نمى دهد كه بيش از نياز ، مصرف نمايد . البته بايد توجّه داشت كه نياز ، مراتبى دارد . دانشمندان ، نيازهاى انسان را به سه مرتبه تقسيم كرده اند : ضرورت ، كفايت و رفاه .

.


1- .ر . ك : ص 103 «توازن ميان دخل و خرج» .
2- .ر . ك : ح 79 .

ص: 22

مراتب نياز
يك. ضرورت (نياز به امكانات ضرورى)
دو. كفايت (نياز به امكانات مُكفى)
سه. رفاه (نياز به رفاه نسبى)

مراتب نيازيك. ضرورت (نياز به امكانات ضرورى)مرتبه نخستِ نياز ، نياز انسان به امكانات اوّليه ضرورى است؛ يعنى چيزهايى كه ادامه زندگى، بدون آنها، امكان پذير نيست و يا با مشكل جدّى، رو به روست .

دو. كفايت (نياز به امكانات مُكفى)مرتبه دوم نياز ، نياز انسان به امكاناتى است كه براى اداره يك زندگى متوسّط ، اعم از نيازهاى اقتصادى ، علمى و فرهنگى، كافى است .

سه. رفاه (نياز به رفاه نسبى)مرتبه سوم نياز ، نياز انسان به امكاناتى است كه افزون بر برخوردارى از يك زندگى متوسّط ، رفاه و آسايش او را نيز در حدّ معقول و منطقى تأمين نمايد . گفتنى است كه هر چند آنچه در روايات اسلامى، مورد تأكيد قرار دارد ، تأمين نيازهاى زندگى در حدّ كفاف و برخوردارى از يك زندگى متوسّط است، (1) امّا برخوردارى از رفاه نسبى نيز با ميانه روى در مصرف، منافاتى ندارد. لذا در روايتى از اسحاق بن عمّار نقل شده كه : قُلتُ لِأبى عَبدِاللّهِ عليه السلام : يَكونُ لِلمُؤمِنِ عَشَرَةُ أقمِصَةٍ؟ قالَ : نَعَم ، قُلتُ : عِشرونَ؟ قالَ : نَعَم ، قُلتُ : ثَلاثونَ؟ قالَ : نَعَم ، لَيسَ هذا مِنَ السَّرَفِ

.


1- .ر . ك : ص 113 «كفايت» .

ص: 23

3 . رعايت اولويت ها
اشاره

إنَّمَا السَّرَفُ أن تَجعَلَ ثَوبَ صَونِكَ ثَوبَ بِذلَتِكَ . (1) به امام صادق عليه السلام گفتم: آيا مؤمن مى تواند ده پيراهن داشته باشد؟ امام عليه السلام فرمود : «آرى» . گفتم: بيست پيراهن چه؟ فرمود : «آرى [اشكالى ندارد]». گفتم: سى تا چه؟ فرمود : «آرى . اين، اسراف نيست ؛ اسراف، آن است كه لباس بيرونى ات (ميهمانى ات) را لباس كار و دم دستى قرار دهى» . بنا بر اين ، آنچه در اسلام ، اسراف و غير مجاز شمرده شده ، مصرف بيش از حدّ رفاه نسبى است .

3 . رعايت اولويت هايكى از نكات بسيار مهم در اصلاح الگوى مصرف ، در نظر گرفتن اولويت هاست . بى توجّهى به اين امر ، در واقع ، هدردادن سرمايه ، و گونه اى اسرافكارى است و مشكلات گوناگونى را در پى خواهد داشت . در روايتى از امام على عليه السلام آمده است : مَنِ اشتَغَلَ بِغَيرِ المُهِمِّ ضَيَّعَ الأهَمَّ . (2) هر كس به چيزى كه مهم نيست بپردازد، آنچه را كه اهميت بيشترى دارد، از دست مى دهد . بنا بر اين، در تأمين نيازهايى كه از درآمدهاى شخصى صورت مى گيرد، توجّه به دو نكته، ضرورى است :

.


1- .ر . ك : ح 96 .
2- .ميزان الحكمة : ج 8 ص 129 ح 14328 .

ص: 24

يك. در نظر گرفتن اولويت ، در شخص مصرف كننده
دو. در نظر گرفتن اولويت ، در نياز مصرف كننده
اصلى ترين معيار اصلاح الگوى مصرف

يك. در نظر گرفتن اولويت ، در شخص مصرف كنندهچنان كه در روايتى از پيامبر صلى الله عليه و آله آمده است : إذا كانَ أحَدُكُم فَقيرا فَليَبدَأ بِنَفسِهِ ، فَإن كانَ فَضلاً فَعَلى عِيالِهِ ، فَإِن كانَ فَضلاً فَعَلى قَرابَتِهِ أو عَلى ذى رَحِمِهِ ، فَإن كانَ فَضلاً فَهاهُنا وهاهُنا . (1) هر يك از شما كه فقير است ، نخستْ به خود بپردازد . اگر مالى افزون آمد ، به خانواده اش بدهد ، اگر بيشينه اى مانْد ، به خويشاوندان يا بستگانش بپردازد ، و اگر باز هم ماند، اين سو و آن سو هزينه كند . همان طور كه در اين روايت آمده ، انسان، به طور طبيعى بايد در درجه اوّل، نيازهاى خود را تأمين كند ، سپس نزديكان و پس از آن، ديگران . امّا گاه ، ضرورتْ ايجاب مى كند كه نياز ديگران را مقدّم دارد كه اين معنا از نظر اخلاقى، در اسلامْ پسنديده است و ايثار ناميده مى شود .

دو. در نظر گرفتن اولويت ، در نياز مصرف كنندهتأمين نيازهاى ضرورتر بر نيازهايى كه تأمين آنها ضرورت كمترى دارد ، بايد مقدّم گردد .

اصلى ترين معيار اصلاح الگوى مصرفمعيار اصلى در تشخيص ميانه روى در مصرف، بلكه مهم ترين اصل در اصلاح الگوى مصرف ، به جا مصرف كردن ، ونا به جا مصرف كردن

.


1- .ر . ك : ح 102 .

ص: 25

4 . همدردى در تنگناهاى اقتصادى

است . اين معيار در روايتى از پيامبر صلى الله عليه و آله بدين گونه بيان شده است : مَن أعطى فى غَيرِ حَقٍّ فَقَد أسرَفَ ، ومَن مَنَعَ عَن حَقٍّ فَقَد قَتَّرَ . (1) هر كه به ناحق (بى جا)، بخشش كند، اسراف كرده است و هر كه به حق (به جا)، خرج نكند، سختگيرى و خسّتْ ورزيده است . بر پايه اين معيار عقلى و شرعى ، همه بايدها و نبايدهاى اصلاح الگوى مصرف را مى توان مشخّص كرد و ترديدى نيست كه تأمين همه مراتب نياز انسان ها از درآمد مشروع خود، از مصاديق روشن مصرف به جا محسوب مى گردد .

4 . همدردى در تنگناهاى اقتصادىيكى ديگر از دستور العمل هاى مهم اخلاقى در اسلام ، مواسات و همدردى با توده مردم در تنگناهاى اقتصادى است . شخصى به نام مُعَتِّب (2) ، روايت كرده كه در زمان امام صادق عليه السلام در شرايطى كه بهاى مواد غذايى، رو به افزايش بود ، امام از من پرسيد: «چقدر گندم داريم؟». گفتم: مقدارى كه ماه ها براى ما كافى است . فرمود : «همه را به بازار ببَر و بفروش» . گفتم: در مدينه گندم نيست!؟ فرمود : «ببر و آنها را بفروش» . پس از فروش آنها ، امام عليه السلام فرمود : اكنون مانند همه مردم، برو و

.


1- .ر . ك : ح 125 .
2- .وى، خدمتكار امام صادق عليه السلام است .

ص: 26

5 . رعايت بيشترين بازدهىِ اجتماعى

گندم مورد نياز ما را از بازار تهيه كن!» و افزود : يا مُعَتِّبُ ! اجعَل قوتَ عِيالى نِصفا شَعيرا ونِصفا حِنطَةً ؛ فَإنَّ اللّهَ يَعلَمُ أنّى واجِدٌ أن اُطعِمَهُمُ الحِنطَةَ عَلى وَجهِها ، ولكِنّى اُحِبُّ أن يَرانِىَ اللّهُ قَد أحسَنتُ تَقديرَ المَعيشَةِ . (1) اى معتّب! غذاى خانواده مرا ، نيمى جو و نيمى گندم قرار ده؛ خدا مى داند كه من، توانايىِ اين را دارم كه خوراك آنان را تماما گندم قرار دهم؛ ولى من دوست دارم كه خداوند، مرا اين گونه ببيند كه زندگى را خوب تدبير مى كنم. اين سخن ، بدين معناست كه همدردى با مردم در تنگناهاى اقتصادى، بالاترين مراتب «تدبير زندگى» و زيباترين «الگوى مصرف» در اسلام است كه بايد مورد توجّه ثروتمندان ، بويژه رهبران دينى و سياسى باشد .

5 . رعايت بيشترين بازدهىِ اجتماعىيكى از نكات مهم در الگوى مصرف در مشاركت هاى اجتماعى ، اين است كه بايد به گونه اى عمل شود كه داراى بيشترين بازدهى اجتماعى باشد . از اين رو ، هزينه كردن در مواردى كه زيانش براى انسان، بيش از سودش براى ديگران است ، نكوهيده شمرده شده است. چنان كه در روايتى از امام كاظم عليه السلام آمده است : لاتَبذُل لِاءخوانِكَ مِن نَفسِكَ ما ضَرُّهُ عَلَيكَ أكثَرُ مِن مَنفَعَتِهِ لَهُم . (2)

.


1- .ر . ك : ح 108 .
2- .ر . ك : ح 107 .

ص: 27

6 . ساده زيستى

براى برادران [ايمانى] خود، چندان از خودت مايه مگذار كه زيان آن براى تو، بيشتر از سودش براى آنهاست. يعنى، وقتى كسى، بدهكارى زيادى دارد ، شما نبايد همه ثروتتان را براى پرداخت بدهى چنين شخصى بدهيد؛ چون در اين صورت، بدون آن كه بدهى او پرداخته شده باشد ، همه ثروت خود را از دست داده ايد . (1)

6 . ساده زيستىاصلاح الگوى مصرف ، بدون قناعت و ساده زيستى، و دورى از تجمل گرايى، امكان پذير نيست ، از اين رو، در روايات اهل بيت عليهم السلام كاستن از هزينه هاى زندگى و ساده زيستى ، (2) مكرّر توصيه شده است . بر پايه روايتى از امام صادق عليه السلام ، ويژگى هاى شخص باايمان، اين گونه است : المُؤمِنُ حَسَنُ المَعونَةِ ، خَفيفُ المَؤونَةِ ، جَيِّدُ التَّدبيرِ لِمَعيشَتِهِ . (3) مؤمن، ياريگرى شايسته است، كم خرج است و گذرانِ زندگى اش را خوب تدبير مى كند . بر اين اساس ، برنامه ريزى در جهت ارتقاى فرهنگ ساده زيستى ، يكى از مصاديق بهترين برنامه ريزى ها براى تدبير زندگى و اصلاح الگوى مصرف است .

.


1- .ر . ك : ح 105 .
2- .ر . ك : ص 121 «قناعت» و ص 125 «ساده زيستى» .
3- .ر . ك : ح 122 .

ص: 28

7 . در نظر گرفتن فرهنگ جامعه

در اين باره، سفارش امام صادق عليه السلام اين گونه است كه انسان در زندگى مادى، بايد به تهى دست تر از خود نگاه كند : اُنظُرْ إلى مَن هُوَ دُونَكَ فِى المَقدُرَةِ ولا تَنظُرْ إلى مَن هُوَ فَوقَكَ فِى المَقدُرَةِ ، فَإِنَّ ذلِكَ أقنَعُ لَكَ بِما قُسِمَ لَكَ . (1) به ناتوان تر از خودت بنگر و به توانگر از خويش منگر ؛ زيرا اين كار، تو را به آنچه قسمت تو شده، قانع تر مى سازد . رعايت اين رهنمود ، نقش مهمى در پيشگيرى از چشم و همچشمى و افراط در تجمل گرايى دارد .

7 . در نظر گرفتن فرهنگ جامعهيكى از نكاتى كه در باره موضوع ساده زيستى و اجتناب از تفريط در مصرف ، توجّه به آن ضرورى است ، در نظر گرفتن فرهنگ عمومى مردم ، در زمان هاى مختلف است . به سخن ديگر ، ساده زيستى، به معناى استفاده از پوشاك يا غذاى نامرغوب و يا مسكن نامطلوب و در يك جمله : زندگى نامتعارف نيست . در روايتى از امام رضا عليه السلام آمده كه مى فرمايد : إنَّ أهلَ الضَّعفِ مِن مَوالِىَّ يُحِبّونَ أن أجلِسَ عَلَى اللُّبودِ وألبَسَ الخَشِنَ ، ولَيسَ يَتَحَمَّلُ الزَّمانُ ذلِكَ . (2) دوستان سست عقيده ام، دوست مى دارند كه من بر پلاس بنشينم و جامه زُمُخت بپوشم ؛ امّا اين روزگار، گنجايش چنين كارى را ندارد .

.


1- .ر . ك : ح 118 .
2- .ر . ك : ح 250 .

ص: 29

د _ نبايدهاى اصلاح الگوى مصرف،ازامكانات شخصى وعمومى
اشاره

همچنين هنگامى كه سفيان ثورى، ملاحظه كرد امام صادق عليه السلام ، لباس زيبايى بر تن دارد و به ايشان ايراد گرفت كه پدرانش از اين گونه لباس ها استفاده نمى كرده اند ، امام فرمود : إنَّ آبائى عليهم السلام كانوا فى زَمانٍ مُقفِرٍ مُقتِرٍ ، وهذا زَمانٌ قَد أرخَتِ الدُّنيا عَزالِيَها ، فَأحَقُّ أهلِها بِها أبرارُهُم . (1) همانا پدران من در روزگار فقر و تنگ دستى زندگى مى كردند ، حال آن كه امروز، زمانه گشايش و فراخى است ؛ پس شايسته ترين كسان براى بهره مندى از اين گشايش ، نيكان اين زمانه اند . بنا بر اين، همسويى با فرهنگ مشروع حاكم بر جامعه، نه تنها نكوهيده نيست ، بلكه مطلوب و پسنديده است، همان گونه كه در روايتى ديگر از امام صادق عليه السلام آمده است : خَيرُ لِباسِ كُلِّ زَمانٍ لِباسُ أهلِهِ . (2) بهترين جامه براى هر روزگار ، جامه مردم همان زمان است .

د _ نبايدهاى اصلاح الگوى مصرف،ازامكانات شخصى وعمومىبر پايه آن چه در باره ضرورت هاى اصلاح الگوى مصرفْ تبيين شد ، معيارهاى الگوى صحيح در مصرف ، عبارت اند از: برنامه ريزى ؛ ميانه روى ؛ رعايت اولويت ها ؛ همدردى با توده هاى مردم در تنگناهاى اقتصادى ؛ ساده زيستى ؛ اجتناب از تفريط ؛ در نظر گرفتن فرهنگ حاكم بر جامعه؛ هزينه كردن بخشى از درآمد در جهت مصالح جامعه .

.


1- .ر . ك : ح 245 .
2- .ر . ك : ح 244 .

ص: 30

1 . اسراف و تبذير
اشاره

بنا بر اين ، مصرف ، هر چه به اين معيارها نزديك تر باشد ، پسنديده تر است و هر چه دورتر باشد ، نكوهيده تر و نارواتر. اينك انواع مصرف هاى ناروا و ويژگى هاى آنها را بيان مى كنيم:

1 . اسراف و تبذيراسراف در لغت، به معناى تجاوز از مرز اعتدال در هر كار است . (1) در قرآن (2) و حديث نيز اين واژه در معناى لغوى آن به كار رفته است . در روايتى از امام على عليه السلام آمده است : كُلُّ ما زادَ عَلَى الاقتِصادِ ، إسرافٌ . (3) هر آنچه از ميانه روى بگذرد، زياده روى است . همچنين از امام صادق عليه السلام روايت شده است : إعلَم أنَّ لِكُلِّ شَى ءٍ حَدَّا ، فَإنْ جاوَزَهُ كانَ سَرَفَا . (4) بدان كه هر چيزى، اندازه اى دارد كه اگر از آن بگذرد، زياده روى است . امام كاظم عليه السلام در روايتى، در تبيين سپاهيان عقل و جهل، اين دو

.


1- .الإسراف : مجاوزة القصد (لسان العرب ، ذيل واژه «سرف») ؛ السرف : تجاوز الحدّ في كلّ فعل يفعله الإنسان . (مفردات الفاظ القرآن ، راغب، ذيل واژه «سرف») .
2- .از نگاه قرآن كريم، هركارى كه خارج از مرز اعتدال انجام شود، اسراف است و انجام دهنده آن، مسرف ناميده مى شود. از اين رو، قرآن، همان طور كه شخص پرخور را مسرف مى نامد (اعراف : آيه 31)، گناهكار را نيز مسرف مى خواند (زمر : آيه 53). همچنين شخص مستبد و مستكبر را هم مسرف مى داند (يونس : آيه 83)؛ زيرا اوّلى، در مورد جسم ، دومى، در مورد جان ، و سومى، در باره با جامعه ، از مرز اعتدالْ خارج شده اند.
3- .ر . ك : ح 136 .
4- .نزهة الناظر : ص 178 ح 54 .

ص: 31

يك. گستره اسراف

گزينه را نيز آورده است: القَصدُ ، الإسرافُ . (1) ميانه روى [و در برابر آن] زياده روى . اين سخن، اشاره به آن است كه اصلاح الگوى مصرف و ميانه روى در آن، مسئله اى عقلى است و آنچه را كه اسلام در اين باره آورده، چيزى جز ارشاد به حكم عقل نيست . گفتنى است كه در باره مفهوم اسراف، چند نكته، قابل توجّه است :

يك. گستره اسرافبا عنايت به آنچه در تبيين مفهوم اسراف اشاره شد ، مصاديق اين واژه در زندگى فردى و اجتماعى انسان بسيار گسترده است ، چنان كه در حديثى از پيامبر صلى الله عليه و آله آمده است : فى كُلِّ شَى ءٍ إسرافٌ . (2) در هر چيزى اسراف وجود دارد . مفهوم اسراف، در هر كارى مى تواند تحقّق پيدا كند و هر كارى كه از مرز اعتدال خارج شود ، اسراف شمرده مى شود ، حتّى در وضو گرفتن، اگر كسى، بيش از حد نياز ، آب مصرف كند ، اسرافكار است . در روايتى ديگر از امام صادق عليه السلام نقل شده كه مى فرمايد :

.


1- .ر . ك : ح 2 .
2- .ر . ك : ح 131 .

ص: 32

دو . اسراف كمّى و اسراف كيفى

إنَّ القَصدَ أمرٌ يُحِبُّهُ اللّهُ عز و جل ، وإنَّ السَّرَفَ يُبغِضُ_هُ ؛ حتّى طَرْحُكَ النَّواةَ فإنّها تَصلُحُ لِلشَّيءِ ، وحَتّى صَبُّكَ فَضلَ شَرابِكَ . (1) ميانه روى ، كارى است كه خداوند عز و جل، آن را دوست مى دارد ، و اسراف را ناخوش مى دارد ، حتّى دور انداختن هسته[ى ميوه] را ؛ زيرا آن [نيز ]به كارى مى آيد، و حتّى دور ريختن زيادى نوشيدنى ات را . بنا بر اين ، اسراف، تنها در خوردن و آشاميدن نيست ؛ بلكه حتّى دور ريختن هسته خرما يا هسته ديگر ميوه هايى كه براى كاشت، قابل استفاده اند، اسراف محسوب شود ، ولى در عصر ما ، گستره اسراف، بسيار گسترده تر از گذشته است : اسراف در بهره گيرى از هوا و محيط زيست ، اسراف در استفاده از بنزين ، نفت ، گاز و ديگر منابع حياتى نيز مصداق دارد .

دو . اسراف كمّى و اسراف كيفىگاه اسراف، در كميت مصرف است؛ يعنى بيش از مقدار مورد نياز، مصرف كردن . گاه نيز در كيفيت مصرفْ تحقّق پيدا مى كند ، بدين معنا كه مصرفْ از نظر كمّى، بيش از حدّ نياز نيست، ولى از نظر كيفى، بيش از حد نياز است ، مانند پوشيدن لباس ميهمانى _ كه براى حفظ آبروست _ در منزل . روايت است كه شخصى به نام سليمان بن صالح، از امام صادق عليه السلام پرسيد: كمترين درجه اسراف چيست؟

.


1- .ر . ك : ح 162 .

ص: 33

امام عليه السلام در پاسخ فرمود : إبذالُكَ ثَوبَ صَونِكَ ، وإهراقُكَ فَضلَ إنائكَ . (1) كمترين اندازه آن، اين است كه لباس ميهمانى ات را لباس خانه قرار دهى و ته مانده ظرفت را دور بريزى . بر پايه روايتى ديگر ، حتّى انسان مى تواند سى پيراهن داشته باشد و از هر يك، به منظورى استفاده كند و اسراف شمرده نشود؛ ولى اگر لباسى را كه براى حفظ آبرو بايد در بيرون از خانه بپوشد ، در خانه، مورد استفاده قرار دهد، اسرافكار خوانده مى شود . (2) بنا بر اين ، استفاده نابه جا از وسائل شخصى نيز از مصاديق اسراف است . استفاده نابهينه از لباس بيرونى ، اسراف كيفى قلمداد مى شود و دور ريختن باقيمانده آب مصرفى ، اسراف كمّى. همچنين در روايت ديگرى به نقل از پيامبر صلى الله عليه و آله آمده است : إنَّ مِنَ السَّرَفِ أن تَأكُلَ كُلَّ ما اشتَهَيتَ . (3) يكى از نمونه هاى اسراف، اين است كه هر چه دلت بخواهد، بخورى . اين سخن، اشاره دارد به اين كه ممكن است كسى بيش از اندازه لازم ، غذا نخورد، ولى در انتخاب نوع غذا، اسرافكار باشد؛ يعنى به جاى انتخاب غذاى مفيدتر ، غذاى لذيذتر را انتخاب كند . به سخن ديگر : آنچه بايد بخورد نمى خورد؛ بلكه آنچه مى خواهد مى خورد .

.


1- .ر . ك : ح 163 .
2- .ر . ك : ح 96 .
3- .ر . ك : ح 133 .

ص: 34

سه. نسبى بودن مفهوم اسراف
چهار. اسراف در كارهاى خير

سه. نسبى بودن مفهوم اسرافنكته قابل توجّه ديگر در تبيين مفهوم اسراف، نسبى بودن آن است ، بدين معنا كه ممكن است بهره گيرىِ مقدارى ، و يا نوعى از يك كالا ، براى يك نفر، اسراف و تجاوز از حد اعتدال محسوب شود، ولى براى ديگرى، اسراف نباشد ، چنان كه در روايتى از امام صادق عليه السلام آمده است : أتَرَى اللّهَ ائتَمَنَ رَجُلاً عَلى مالٍ خَوَّلَ لَهُ أن يَشتَرِىَ فَرَسا بعَشَرَةِ آلافِ دِرهَمٍ وَيَجزيهِ فَرَسٌ بِعِشرينَ دِرهما . (1) آيا گمان مى كنى خداوند، انسان را در مالى كه به وى عطا فرموده ، امين شمرده كه اسبى به بهاى ده هزار درهم بخرد ؟ حال آن كه اسبى به قيمت بيست درهم براى او كفايت مى كند . بر پايه اين روايت ، در زمان ما ، مثلاً دو نفر كه هر دو مى توانند اتومبيلى به قيمت يك صد ميليون تومان تهيه كنند ، يكى از آنها نيازمند به اتومبيلى با اين قيمت است، ولى ديگرى، اتومبيلى با قيمت بيست ميليون تومان هم براى تأمين نيازهايش كافى است ، اگر هر دو، اتومبيل يكصد ميليون تومانى تهيه كردند ، شخص دوم، اسرافكار است و اوّلى، اسرافكار نيست ؛ چون فرد دوم، از مرز اعتدالْ تجاوز كرده و ديگرى تجاوز نكرده است .

چهار. اسراف در كارهاى خيربرخى از روايات، دلالت دارند كه در كارهاى نيك، اسراف ، نكوهيده نيست ، مانند آنچه از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل شده كه مى فرمايد:

.


1- .ر . ك : ح 127 .

ص: 35

لا خَيرَ فى السَّرَفِ ، ولا سَرَفَ فى الخَيرِ . (1) در اسراف ، خيرى نيست و در [كارهاى] خير، اسراف نيست . در روايتى ديگر از امام على عليه السلام آمده است : الإسرافُ مَذمومٌ فى كُلِّ شَى ءٍ إلّا فى أفعالِ البِرِّ . (2) اسراف، در هر چيزى ناپسند است ، مگر در كارهاى خير . امّا بى ترديد، مقصود از اين روايات، اين نيست كه انسان حق دارد همه اموال خود را به بهانه نيكى كردن به ديگران ببخشد ، و خود و خانواده خويش را به فقر و فلاكت بيندازد . قرآن كريم، انفاق انسان هاى شايسته را چنين توصيف مى كند : «وَ الَّذِينَ إِذَآ أَنفَقُواْ لَمْ يُسْرِفُواْ وَ لَمْ يَقْتُرُواْ وَ كَانَ بَيْنَ ذَ لِكَ قَوَامًا . (3) و كسانى كه هر گاه انفاق مى كنند ، نه اسراف مى نمايند و نه سختگيرى ؛ بلكه ميان اين دو، حدّ اعتدال را رعايت مى كنند» . نيز در موردى كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله همه اموالى را كه نزد او بود، انفاق كرد، به گونه اى كه ديگر نزد او چيزى نماند تا بتواند پاسخگوى نياز ديگران باشد ، خداوند متعال، ايشان را از اين كار نهى فرمود . (4) بنا بر اين ، مقصود از رواياتى كه تأكيد دارند بر اين كه در كارهاى نيك، اسراف نيست، دفع توهّم نكوهيده بودن گشاده دستى در كارهاى

.


1- .عوالى اللآلى : ج 1 ص 291 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 165 ح 2 . گفتنى است كه در بسيارى از منابع ، اين سخن، به عنوان روايتْ نقل نشده است .
2- .غرر الحكم : ح 1938 .
3- .فرقان : آيه 67 .
4- .ر . ك : ح 90 و 91 .

ص: 36

خير است و تأكيد بر اين نكته كه نه تنها در كارهاى خير ، گشاده دستى نكوهيده نيست، بلكه نيكو و پسنديده است . اين معنا در روايتى كه وصاياى پيامبر صلى الله عليه و آله به امام على عليه السلام را گزارش كرده نيز به روشنى ديده مى شود : أمّا الصَّدَقةُ فَجُهدَكَ حتّى تَقولَ : قد أسرَفتُ ولَم تُسرِفْ . (1) صدقه، آن است كه تا توان دارى، ببخشى، چندان كه بگويى : اسراف كردم ؛ ولى اسراف نكرده باشى . اين، بدان معناست كه مؤمن بايد در انفاق در راه خدا، آن قدر گشاده دست باشد كه خيال كند ، اسراف كرده است ؛ ولى در واقع ، كار او اسراف نيست؛ بلكه گشاده دستى است . با اين توضيح ، مقصود از رواياتى كه دلالت دارند اسراف، در شمارى از مصارف، قابل تحقّق نيست نيز روشن مى گردد ، مانند آنچه از امام صادق عليه السلام نقل شده كه مى فرمايد : لَيسَ فى الطَّعامِ سَرَفٌ . (2) در خوراك ، اسراف نيست . يا از امام على عليه السلام نقل شده كه مى فرمايد : لَيسَ فى المأكولِ والمَشروبِ سَرَفٌ . (3) در خوردنى و آشاميدنى ، اسراف نيست .

.


1- .الكافى : ج 8 ص 79 ح 33 .
2- .المحاسن : ج 2 ص 162 ح 1444 .
3- .بحار الأنوار : ج 69 ص 261 .

ص: 37

يا روايت مرفوعه اى (1) كه كلينى رحمه الله آورده است: ما أَنفَقتَ في الطِّيبِ فَلَيسَ بِسَرَفٍ . (2) مالى كه صرف بوى خوش (عطر) مى كنى ، اسراف نيست . بى ترديد، مقصود از اين روايات، اين نيست كه تهيه غذاهاى گوناگون مازاد بر نياز و يا پرخورى از آنها ، اسراف نيست! يا اگر انسان، در و ديوار خانه اش را هر روز با عطر و گلاب شستشو دهد، مانعى ندارد؛ بلكه اين را مى رسانَد كه گشاده دستى در تهيه غذاهاى لذيذ و نوشيدنى هاى گوارا و عطرهاى دلپذير ، در حدّ ميانه روى، اسراف محسوب نمى شود ، چنان كه در روايتى ديگر از امام صادق عليه السلام آمده است : لَيسَ فيما أصلَحَ البَدَنَ إسرافٌ... إنّما الإسرافُ فيما أتلَفَ المالَ وأضَرَّ بالبَدَنِ . (3) در آنچه بدن را سالم نگه مى دارد، اسراف نيست . . . ؛ بلكه اسراف، در چيزهايى است كه مال را تلف مى كند و به بدن، زيان مى رساند . در همه اين موارد، مقصود، يك چيز است و آن ، دفع توهّم صدق اسراف، بر مصارفى است كه گشاده دستى در آنها نه تنها نكوهيده نيست، بلكه نيكو و پسنديده است .

.


1- .حديث مرفوع: حديثى كه راوى اى، آن را از پيامبر صلى الله عليه و آله يا يكى از اهل بيت عليهم السلام نقل كرده؛ امّا سلسله سند خود را تا گوينده حديث، ذكر نكرده است.
2- .الكافى : ج 6 ص 512 ح 16 .
3- .ميزان الحكمة : ج 5 ص 287 ح 8683 .

ص: 38

پنج . فرق اسراف و تبذير

پنج . فرق اسراف و تبذيرپيش از اين ، توضيح داديم كه «اسراف»، به معناى تجاوز از حد اعتدال در هر كار است ؛ امّا «تبذير» از ريشه «بذر»، به معناى پاشيدن دانه است . هنگامى كه اين واژه، در مباحث اقتصادى به كار مى رود، به معناى مصرف كردن مال، به صورت غير منطقى و نارواست. معادل كلمه «تبذير» در فارسى، «ريخت و پاش» است . برخى از لغت شناسان، در تبيين فرق ميان اسراف و تبذير گفته اند : الإسرافُ تَجاوُزُ الحَدِّ في صَرفِ المالِ ، وَالتَّبذيرُ : إتلافُهُ فى غَيرِ مَوضِعِهِ ، فَهوَ أعظَمُ مِنَ الإسرافِ ، وَلِذا قالَ تَعالى : «إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُواْ إِخْوَ نَ الشَّيَ_طِينِ» (1) . (2) اسراف ، به معناى گذشتن از حدّ ، در صرف مال است ، و تبذير ، اتلاف مال در غير محلّ آن است ، پس تبذير از اسراف ، بدتر است ، و به همين جهت ، خداى متعال فرموده است : «همانا تبذير كنندگان برادران شياطين اند» . بنا بر اين، «تبذير»، عبارت است از مصرف كردن مال در جايى كه نبايد مصرف شود ، هر چند اندك باشد و بر اين اساس ، تبذير ، نوعى اسراف شمرده مى شود، چنان كه در برخى از روايات، به اين مطلبْ تصريح شده است : إنَّ التَّبذيرَ مِنَ الإسرافِ . (3)

.


1- .اسرا : آيه 27 .
2- .معجم الفروق اللغويّة : ص 114 .
3- .ر . ك : ح 128 .

ص: 39

شش . اسراف ، عنوان كلّى انواع مصرف هاى ناروا
2 . افراط در رفاه طلبى و تجمّل گرايى
اشاره

همانا تبذير، [نوعى] از اسراف است . از اين رو، در شمارى از روايات، اسراف و تبذير، در كنار هم مورد نكوهش قرار گرفته اند : إنَّ إعطاءَ المالِ في غَيرِ حَقِّهِ تَبذيرٌ واسرافٌ . (1) خرج كردنِ نا به جا ، به يقين ، حيف و ميل و اسراف است . گفتنى است كه برخى، «تبذير» را صفت كيفى مى دانند و اسراف را صفت كمّى. مثلاً اگر خريدن اجناس بسيار مرغوب، با آن قيمت هاى بالا ، مورد نياز نباشد، «تبذير» است ؛ ولى اسراف نيست . به عكس، خريدن چند چيز بيش از حد نياز، «اسراف» است و «تبذير» نيست . ولى با تأمّل در آنچه در تبيين معناى اسراف و تبذير گذشت، مشخّص مى شود كه اين سخن، صحيح نيست . اسراف و تبذير، هم مى توانند صفت كيفى باشند و هم صفت كمّى .

شش . اسراف ، عنوان كلّى انواع مصرف هاى ناروابا عنايت به مفهوم دقيق «اسراف» بايد گفت كه اين واژه ، عنوان كلّى و جامع انواع مصرف هاى نارواست . بنا بر اين آنچه پس از اين ، در ذيل عنوان مصرف هاى ناروا خواهد آمد ، در واقع ، مصداقى از مصاديق اسراف است .

2 . افراط در رفاه طلبى و تجمّل گرايىخطرناك ترين مصاديق اسراف ، افراط در رفاه طلبى ، لذّت جويى و

.


1- .ر . ك : ح 135 .

ص: 40

تجمّل گرايى است كه در قرآن و روايات اسلامى از آن، با عنوان هاى: «اتراف» و «تنعّم»، ياد شده ، و جامعه اسلامى، نسبت به آن، هشدار داده است. اين ويژگى خطرناك، در واقع، زمينه ساز انواع گناهان و آلودگى هاى فردى و اجتماعى است . در روايتى، امام على عليه السلام در باره خطر افراط در رفاه طلبى مى فرمايد : اتَّقُوا سَكَراتِ النِّعمَةِ ، واحذَروا بَوائقَ النِّقمَةِ . (1) از سرمستى هاى نعمت بترسيد و از سختى هاى خشم و انتقام [خداوند] دورى كنيد . رفاه طلبى ، لذّت جويى ، هواپرستى ، خوش گذرانى و تجمّل گرايى، چنان انسان را سرمست مى كند كه نه تنها براى مسائل انسانى و اخلاقى، ارزشى قائل نمى شود، بلكه در برابر كسانى كه مردم را به ارزش هاى انسانى و اخلاقى دعوت مى كنند، به مخالفت بر مى خيزد. از اين رو ، در همه دوران ها، مترفان (خوش گذران ها)»، در صف مقدّم مخالفان پيامبران الهى بودند : «وَ مَآ أَرْسَلْنَا فِى قَرْيَةٍ مِّن نَّذِيرٍ إِلَا قَالَ مُتْرَفُوهَآ إِنَّا بِمَآ أُرْسِلْتُم بِهِ كَافِرُونَ * وَ قَالُواْ نَحْنُ أَكْثَرُ أَمْوَ لًا وَ أَوْلَ_دًا وَ مَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ . (2) و [ ما ] در هيچ شهرى، هشداردهنده اى نفرستاديم، جز آن كه خوش گذرانان آنها گفتند: «ما به آنچه شما بدان فرستاده شده ايد،

.


1- .نهج البلاغة : خطبه 5 .
2- .سبأ : آيات 34 و 35 .

ص: 41

فرق ميان تجمّل و تجمّل گرايى

كافريم» * و گفتند: «ما دارايى و فرزندانمان از همه بيشتر است و ما عذاب نخواهيم شد»» . از اين رو، براى پيشگيرى از خطرى كه مترفان در طول تاريخ، گرفتار آن شدند، دورى گزيدن از رفاه طلبى و تجمّل گرايى، ضرورى است . در روايتى از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آمده است : إيّاكَ وَالتَّنَعُّمَ ؛ فَإنَّ عِبادَ اللّهِ لَيسوا بِالمُتَنَعِّمينَ . (1) از نازپروردگى دور باش ؛ كه بندگان خداوند، نازپرورده نيستند.

فرق ميان تجمّل و تجمّل گرايىالبته بايد توجّه داشت كه پرهيز از تجمّل گرايى، به معناى بى توجّهى به آراستگى ظاهرى زندگى نيست . از اين رو، در روايات اسلامى، از يك سو، مسلمانان را به ساده زيستى و پرهيز از تجمّل گرايى توصيه مى كند و از سوى ديگر، به زيبايى و آراستگى ظاهر، تشويق مى كند. در حديث نبوى آمده است : إنَّ اللّهَ جَميلٌ يُحِبُّ الجَمالَ ، ويُحِبُّ أن يَرى نِعمَتَهُ عَلى عَبدِهِ . (2) هر آينه، خداوند زيباست، زيبايى را دوست مى دارد و دوستار آن است كه نعمت خويش را بر بنده اش بنگرد . به سخن ديگر ، ميان تجمّل و تجمّل گرايى فرق است. تجمّل، به معناى آراستگى ظاهر ، و تجمّل گرايى، به معناى افراط و زياده روى در

.


1- .ر . ك : ح 173 .
2- .ر . ك : ح 21 .

ص: 42

3 . تباه كردن ثروت

آراستگى است . ميانه روى در بهره گيرى از نعمت هاى الهى و آراستگى زندگى، امرى در حد اعتدال نيكوست ، امّا زياده روى در آن ، مانند تنوّع بيش از حدّ لباس و لوازم آرايشى ، و محيط آرايى جديد هر ساله منزل، اسراف و نكوهيده است .

3 . تباه كردن ثروتيكى از وظايف عقلى و شرعى شخص مسلمان ، پيشگيرى از تباه شدن ثروت شخصى و مهم تر از آن، اندوخته هاى ملّى است . تباهى ثروت ، گاه، در نتيجه سستى در پاسدارى از آن است و گاه، بر اثر مصرف نابه جاى آن . در روايتى از امام على عليه السلام آمده است : مَن كانَ فيكُم لَهُ مالٌ فَإيّاهُ وَالفَسادَ! فَإنَّ إعطاءَهُ فى غَيرِ حَقِّهِ تَبذيرٌ وإسرافٌ ، وهُوَ يَرفَعُ ذِكرَ صاحِبِهِ فِى النّاسِ ويَضَعُهُ عِندَ اللّهِ . ولَم يَضَعِ امرُؤٌ مالَهُ فى غَيرِ حَقِّهِ وعِندَ غَيرِ أهلِهِ إلّا حَرَمَهُ اللّهُ شُكرَهُم ، وكانَ لِغَيرِهِ وُدُّهُم . (1) هر كس از شما كه مالى دارد ، از فساد برحذر باشد كه هر آينه، اگر بخشيدن آن مال، نابه جا باشد ، ريخت و پاش و اسراف است و هر چند نامِ وى را در ميان مردم، بر مى كشد ، وى را نزد خداوند، فرو مى آورَد . هيچ كس نيست كه مالش را نابه جا و براى غير شايستگان صرف كند ، جز آن كه خداوند، سپاس ايشان را از وى دريغ دارد و دوستىِ جز او در دلشان افتد . مصرف نابه جا نيز مصاديق مختلفى دارد كه خطرناك ترين آنها ،

.


1- .ر . ك : ح 198 .

ص: 43

4 . ساخت و سازهاى بى روّيه و افزون بر نياز

مصرف كردن مال در راه گناه و كارهاى ناشايست است ، از امام على عليه السلام نقل شده كه مى فرمايد : إنَّ إنفاقَ هذَا المالِ فى طاعَةِ اللّهِ أعظَمُ نِعمَةٍ ، وإنَّ إنفاقَهُ فى مَعاصيهِ أعظَمُ مِحنَةٍ . (1) بخشيدن اين مال براى بندگى خدا ، بزرگ ترين نعمت ، و دادن آن در راه نافرمانى خداوند ، بزرگ ترين گرفتارى است . همه كارهايى كه حقيقتا يا حكما ، به تباهى ثروت مى انجامند، از مصاديق اسراف به شمار مى روند و از نظر اسلام، نكوهيده و ناپسندند.

4 . ساخت و سازهاى بى روّيه و افزون بر نيازيكى ديگر از مصاديق اسراف _ كه مورد ابتلاى بسيارى از ثروتمندان است _ ، ساخت و سازهاى بى رويّه و افزون بر نياز است . در روايتى از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آمده است : مَن بَنى بِناءً أكثَرَ مِمّا يَحتاجُ إلَيهِ ، كانَ عَلَيهِ وَبالاً يَومَ القِيامَةِ . (2) هر كس ساختمانى بيش از اندازه نيازش بسازد ، روز قيامت، بر او سنگينى خواهد كرد . اين نوع اسرافكارى، بويژه در شرايطى كه بسيارى از مردم، توان تهيه كوچك ترين سرپناه را براى خود ندارند ، به شدّت، نكوهيده شده است ، و معصومان عليهم السلام در رواياتشان با تعبيرهاى بسيار تندى،

.


1- .ر . ك : ح 193 .
2- .ر . ك : ح 203 .

ص: 44

5 . پيروى كوركورانه از بيگانگان، در مصرف

مسلمانان را از ساختن چيزى كه به آن نياز ندارند، نهى كرده اند . (1)

5 . پيروى كوركورانه از بيگانگان، در مصرفهمانند بيگانگان مصرف كردن، پيامدهاى زيانبارى براى اقتصاد و فرهنگ جامعه اسلامى دارد ؛ امّا بى ترديد، آثار سوء فرهنگىِ مصرف گرايى به شيوه بيگانگان، به مراتب، خطرناك تر از زيان هاى اقتصادى آن است . از ديرباز ، بيگانگان براى به سلطه درآوردن كشورهاى ديگر ، از اقتصاد، به عنوان ابزار سلطه فرهنگى و به دنبال آن، سلطه سياسى، بهره مى بردند . از اين رو ، در روايات اسلامى، مسلمانان، به شدّتْ از تشبّه به بيگانگان در مصرف و پيروى كوركورانه از آنان نهى شده اند . در حديثى، امام باقر عليه السلام از پدران بزرگوارش نقل مى فرمايد : أوحَى اللّهُ إلى نَبِيٍّ مِنَ الأنبِياءِ أن قُل لِقَومِكَ : لا يَلبَسوا لِباسَ أعدائى ، ولا يَطعَموا طَعامَ أعدائى ، ولا يُشاكِلوا بِمَشاكِلِ أعدائى ؛ فَيَكونوا أعدائى كَما هُم أعدائى . (2) خداوند، به يكى از پيامبران وحى فرمود كه به قومش بگويد: همچون دشمنان خدا لباس نپوشند ، مثل آنان خوراك نخورند ، و به شكل ايشان درنيايند ، كه در اين حال ، همچون آنان، دشمن خدا خواهند بود .

.


1- .ر . ك : توسعه اقتصادى بر پايه قرآن و حديث : ج 2 ص 619 «نگاهدارى مال» .
2- .ر . ك : ح 215 .

ص: 45

6 . تفريط در مصرف

و بر اين اساس ، مصرف گرايى به شيوه بيگانگان ، در صورتى كه مصداق اسراف كمّى نباشد ، بى ترديد، يكى از مصاديق بسيار خطرناكِ اسراف كيفى است و مبارزه همگان ، براى پيشگيرى از مفاسد فرهنگى ، اقتصادى و سياسى آن ، لازم و ضرورى است .

6 . تفريط در مصرفتفريط در مصرف، مانند اسراف و افراط در آن ، پيامدهاى زيان بار گوناگونى دارد . از اين رو ، اسلام ، از يك سو، با افراط و اسراف در مصرف، به شدّت مخالف است و به ميانه روى و ساده زيستى، سفارش مى كند و از سوى ديگر ، تفريط در مصرف و سختگيرى بر خود و خانواده را نيز محكوم مى نمايد . در حديث نبوى آمده است : كُلوا وَاشرَبوا وتَصَدَّقوا وَالبَسوا فى غَيرِ مَخيلَةٍ ولا سَرَفٍ ؛ إنَّ اللّهَ يُحِبُّ أن تُرى نِعمَتُهُ عَلى عَبدِهِ . (1) بخوريد و بياشاميد و صدقه دهيد و بدون فخرفروشى و اسرافكارى، جامه بپوشيد ؛ زيرا هر آينه، خداوند دوست مى دارد كه نعمتش بر بنده اش نگريسته شود . افزون بر آيات و رواياتى كه به بهره گيرى از مواهب الهى، توصيه دارند ، در احاديث فراوانى، كسانى كه خود را از لذّت هاى مشروع زندگى محروم مى كنند، به شدّتْ نكوهش شده اند . (2)

.


1- .ر . ك : ح 22 .
2- .ر . ك : ص 155 «تفريط در مصرف» .

ص: 46

ه _ راه كارهاى اصلاح الگوى مصرفْ از امكانات ملّى
اشاره

روايت شده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله ، هنگامى كه شنيد ده نفر از اصحاب او، شمارى از لذّت هاى زندگى را بر خود تحريم كرده اند ، ضمن نكوهش اين اقدام ، در يك سخنرانى عمومى فرمود : إنَّما هَلَكَ مَن قَبلَكُم بِالتَّشديدِ ؛ شَدَّدوا عَلى أنفُسِهِم فَشَدَّدَ اللّهُ عَلَيهِم ، فَاُولئِكَ بَقاياهُم فِى الدِّياراتِ وَالصَّوامِعِ . (1) جز اين نيست كه كسانى پيش از شما، بر خود سخت گرفتند و از اين روى ، هلاك شدند . ايشان بر خود سخت گرفتند و خداى هم بر آنان سخت گرفت . پس اينان (راهبان و كشيشان)، باقى مانده در ديرها و صومعه ها هستند .

ه _ راه كارهاى اصلاح الگوى مصرفْ از امكانات ملّىهدر دادن منابع ملّى و درست مصرف نكردن بودجه عمومى كشور ، يكى از بزرگ ترين خطرهايى است كه همه نظام هاى سياسى _ بويژه نظام هايى كه مبتنى بر ارزش هاى اسلامى و مردم سالارى دينى اند _ را تهديد مى كند . از اين رو ، اصلاح الگوى مصرفْ از امكانات ملّى، به مراتب، مهم تر، ضرورى تر و فورى تر از اصلاح الگوى مصرفْ از درآمدهاى فردى است. بر اين اساس ، در جمهورى اسلامى ايران، همه ارگان ها، بويژه دولت ، بايد با بهره گيرى از فضايى كه نام گذارى سال جارى (1388) براى اصلاح الگوى مصرفْ پديد آورده ، نهايت توان خود را در جهت اصلاح الگوى مصرف از بودجه عمومى و امكانات ملّى، به كار گيرند

.


1- .ر . ك : ح 188 .

ص: 47

1 . تقويت برنامه ريزى هاى كلان اقتصادى

و اين حركت پُربركت را در نهادهاى تحت اشراف خود ، به طور جدّى آغاز كنند . مهم ترين راه كارهايى كه با بهره گيرى از رهنمودهاى پيشوايان اسلام مى توان براى اصلاح الگوى مصرفْ از منابع ملّى، ارائه داد ، عبارت اند از :

1 . تقويت برنامه ريزى هاى كلان اقتصادىنخستين گام در اصلاح الگوى مصرف از منابع ملّى ، تقويت برنامه ريزى هاى كلان اقتصادى است . در روايتى از امام على عليه السلام مى خوانيم : حُسنُ التَّدبيرِ وتَجَنُّبُ التَّبذيرِ مِن حُسنِ السِّياسَةِ . (1) حُسن تدبير و پرهيز از حيف و ميل ، [بخشى] از حُسن سياست است . بر پايه اين روايت ، سياستمداران نظام اسلامى براى استفاده بهينه از منابع ملّى، از يك سو بايد تدبيرهاى اقتصادىِ خود را تقويت كنند و از سوى ديگر، از زياده روى ها و ريخت و پاش هاى بى فايده در دستگاه هاى دولتى، پيشگيرى نمايند . اميرمؤمنان عليه السلام در روايتى ديگر مى فرمايد: سُوءُ التَّدبيرِ مِفتاحُ الفَقرِ . (2) سوء تدبير، كليد فقر است .

.


1- .ر . ك : ح 218 .
2- .ميزان الحكمة : ج 5 ص 437 ح 9185 .

ص: 48

2 . استفاده بهينه از منابع ملّى
3 . نهايت صرفه جويى

اين سخن، اشاره بدين معناست كه سياستمدارانى كه از تدبير لازم در مديريت اقتصادى كشور برخوردار نيستند، زمينه ساز عقب ماندگى اقتصادىِ جامعه هستند .

2 . استفاده بهينه از منابع ملّىرعايت اولويت هايى كه موجب استفاده بهينه از منابع ملّى و بودجه عمومى است ، به مراتب، مهم تر از رعايت اولويت ها در هزينه كردن از منابع شخصى است . از اين رو، بر همه مديران در نظام اسلامى، فرض است كه با همه توان خود تلاش كنند تا از منابعى كه از بودجه عمومى در اختيار دارند، به بهترين وجه، در جهت مصالح مردم استفاده نمايند و بدين سان، در آزمون امانتدارى اموال عمومى، موفّق باشند : «إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً . (1) در حقيقت ، ما آنچه را كه بر زمين است، زيورى براى آن قرار داديم تا آنان را بيازماييم كه كدام يك از ايشان نيكوكارترند» . بى ترديد ، تلاش براى استفاده بهينه از منابع و امكانات ملّى ، يكى از مصاديق بارز اين آيه كريمه ، و موفّقيت در اين تلاش ، دستيابى به پاداش بهترين عمل است .

3 . نهايت صرفه جويىيكى از لوازم اجتناب ناپذير استفاده بهينه از منابع ملّى ، صرفه جويى همراه با تدبير ، در مصرف بودجه عمومى است . امام على عليه السلام در اين

.


1- .كهف : آيه 7 .

ص: 49

4 . پيشگيرى از سوء استفاده شخصى و خانوادگى

باره، بخش نامه اى به كارگزاران حكومتى خود دارد كه بسيار قابل تأمّل و آموزنده است . متن اين بخش نامه، چنين است : أدِقّوا أقلامَكُم ، وقارِبوا بَينَ سُطورِكُم ، وَاحذِفوا عَنّى فُضولَكُم ، وَاقصِدوا قَصدَ المَعانى ، وإيّاكُم وَالإكثارَ ؛ فإنَّ أموالَ المُسلِمينَ لا تَحتَمِلُ الإضرارَ . (1) قلم هايتان را تيز كنيد ، سطرها را به هم نزديك سازيد ، [ در نگارش ]براى من ، زيادى ها را حذف كنيد و به معنا بنگريد ، و از زياده نويسى بپرهيزيد ؛ چرا كه بيت المال مسلمانان ، زيان بر نمى تابد . اين بخش نامه، بدين معناست كه سياست صرفه جويى در اموال عمومى بايد به صورت قانون و دستور العمل، به كارگزاران نظام اسلامى ابلاغ شود و آنان موظّف اند براى بهره گيرى بهتر و بيشتر از وقت خود و مديريت هاى بالاتر از خود و امكانات ملّى نهايت صرفه جويى را داشته باشند .

4 . پيشگيرى از سوء استفاده شخصى و خانوادگىدر نظام اسلامى، پيشگيرى از سوء استفاده شخصى و خانوادگى از امكانات ملّى بايد در ميان كارگزاران آن ، به فرهنگ تبديل شود. آنان بايد توجّه داشته باشند كه اموال عمومىِ در اختيار آنها، در واقع ، امانت ملّى اند و تنها در خصوص مسئوليتى كه به عهده دارند، مى توانند از اين

.


1- .ر . ك : ح 225 .

ص: 50

امكانات استفاده كنند ، و هرگونه استفاده شخصى از امكانات عمومى، نامشروع است . مشهور است كه امير مؤمنان عليه السلام ، شبى وارد بيت المال شد و چگونگى تقسيم اموال را مى نوشت كه طلحه و زبير، نزد ايشان رسيدند . به محض ورود آنها ، امام، چراغى كه در برابرش بود، خاموش كرد و دستور داد تا چراغى ديگر از خانه اش آوردند! آنان كه از اين برخورد امام، شگفت زده شده بودند ، سبب آن را پرسيدند . امام عليه السلام پاسخ داد : كانَ زَيتُهُ مِن بَيتِ المالِ ، ولا يَنبَغى أن نُصاحِبَكُم فى ضَوئِهِ . روغن آن چراغ، از بيت المال بود ؛ از اين رو، سزاوار نيست كه با شما در روشنايى اش هم نشينى كنيم! (1) در حكومت امام على عليه السلام در بهره گيرى از بيت المال، تفاوتى ميان نزديكان امام و ديگران وجود نداشت . يكى از نكات بسيار آموزنده در سيره علوى، اين است كه يك روز پيش از شهادت آن امام بزرگ، مردم بر او وارد شدند و گواهى دادند كه حقوق آنان را از بيت المال، به طور يكسانْ رعايت كرده ، استفاده شخصى از بيت المال نداشته و با دورترين مردم در حكومت، همانند نزديك ترين آنان به او ، رفتار شده است . (2)

.


1- .ر . ك : ح 226 .
2- .ر . ك : ح 228 .

ص: 51

5 . دورى جستن از بذل و بخشش اموال عمومى

بنا بر اين ، پيروان راستين امام على عليه السلام و مديرانى كه افتخار خدمت در نظام منسوب به آن بزرگوار را دارند، بايد با يارى جستن از خداوند متعال و روح بلند آن امام بزرگ ، همه توان خود را در جهت نزديك شدن هر چه بيشتر به آن الگوى كامل انسانيت، به كار گيرند .

5 . دورى جستن از بذل و بخشش اموال عمومىاز ديدگاه اسلام ، بخشش، نيكوست ؛ امّا از اموال خود، نه از اموال ديگران . بخشش از اموال ديگران، نه تنها نيكو نيست، بلكه نكوهيده و ناپسند است. لذا در نظام اسلامى، دولتمردانْ حق ندارند از اموال ملّى ببخشند .در روايتى از امام على عليه السلام آمده است : جودُ الوُلاةِ بِفَى ءِ المُسلِمينَ جَورٌ وخَترٌ . (1) بخششِ حكمرانان از اموال مسلمانان، بيدادگرى و خيانت است . در سيره حكومتى علوى آمده كه: هنگام تقسيم بيت المال، برده پيرى، نزد امير مؤمنان عليه السلام آمد و تقاضاى يارى كرد . امام عليه السلام به او فرمود : وَاللّهِ ، ما هُوَ بِكَدِّ يَدى ولا تُراثى مِنَ الوالِدِ ، ولكِنّها أمانَةٌ اُرعيتُها فَأَنَا اُؤدّيها إلى أهلِها . (2) به خدا سوگند! كه اين، نه دست رنج من است و نه ميراثم از پدر ؛ بلكه امانتى است كه به من سپرده شده. پس آن را به اهلش مى رسانم .

.


1- .ر . ك : ح 229 .
2- .ر . ك : ح 231 .

ص: 52

و _ سيره پيشوايان دين در مصرف
1 . رعايت وظيفه خاص پيشوايان

در ادامه ، امام عليه السلام با درخواست يارى از مردم ، مشكل آن نيازمند را حل كرد . (1)

و _ سيره پيشوايان دين در مصرفعصمت پيشوايان بزرگ الهى و مصونيت آنان از گناه و اشتباه ، ايجاب مى كند كه سيره عملى آنان در مسائل مختلف و از جمله ، مصرف درآمدها، يكسان باشد و تفاوت هاى ظاهرى ، مقتضاى شرايط زمان و مكان زندگى آنهاست . مثلاً اگر امام على عليه السلام در زمان امام صادق عليه السلام زندگى مى كرد ، همان گونه مى زيست كه امام صادق عليه السلام زندگى كرده بود. عكس اين مطلب نيز صادق است . بر اين اساس ، نكاتى كه در سيره عملى هر يك از پيشوايان ديده مى شود، قابل تسرّى به همه آنهاست . با اين نگاه، در بررسى سيره پيشوايان بزرگ دين، مشخّص مى شود كه همه بايدها و نبايدهاى الگوى مصرف ، رعايت شده ؛ امّا چند نكته ، برجسته و قابل توجّه است :

1 . رعايت وظيفه خاص پيشوايانوظيفه الهى همه پيشوايان عدل، اين است كه در مصرف ، همانند تهى دست ترين مردم زندگى كنند تا اُسوه و الگويى براى همه مردم باشند و مشكلات اقتصادى ، فشار روانى دوچندانى بر بينوايانْ وارد نسازد :

.


1- .همان جا .

ص: 53

2 . رعايت مقتضيات زمان

إنَّ اللّهَ عز و جل فَرَضَ عَلى أئِمَّةِ العَدلِ أن يُقَدِّروا أنفُسَهُم بِضَعَفَةِ النّاسِ كَيلا يَتَبَيَّغَ بِالفَقيرِ فَقرُهُ . (1) خداوند، بر پيشوايان عادل، واجب كرده است كه خود را با مردم تهى دست، همسان سازند تا مبادا نادارىِ تهى دست ، او را برافروخته سازد. از اين رو، انبيا و امامان ، (2) در شرايطى كه فقر، از جامعه ريشه كن نشده بود ، نهايت قناعت و ساده زيستى را در زندگى خود رعايت مى كردند ؛ امّا در عين حال، ديگران را به ميانه روى توصيه مى نمودند و اجازه نمى دادند كه ديگران ، خود را از لذّت هاى مشروع زندگى، محروم كنند . (3)

2 . رعايت مقتضيات زمانپيشوايان دين، همواره مقتضيات زمان خود را در مقدار مصرف و چگونگى آن، رعايت مى كردند ، بدين معنا كه : اولاً امامان ، كارى را كه موجب انگشت نما شدن آنها شود، انجام نمى دادند. از اين رو، امام صادق عليه السلام در پاسخ كسى كه به او ايراد مى گيرد كه: «چرا بر خلاف سيره جدّت امام على عليه السلام _ كه از لباس هاى ارزان و خشن استفاده مى كرد _ ، از لباس نو و نرم استفاده مى كنى؟!» مى فرمايد : «على عليه السلام در زمانى از آن نوع لباس استفاده مى كرد كه در فرهنگ عمومى ، زشت نبود و اگر در

.


1- .ر . ك : ح 232 .
2- .ر . ك : ص 185 «همسانى با ناتوان ترين مردم» .
3- .ر . ك : ص 105 «ميانه روى در مصرف» .

ص: 54

3 . در تنگنا قرار ندادن خانواده

زمان ما چنين لباسى مى پوشيد، انگشت نما مى شد . بنا بر اين ، بهترين لباس در هر زمان ، لباس مردم همان زمان است». (1) ثانيا در شرايط مناسب اقتصادى، كه همه مردم مى توانستند از امكانات مناسب زندگى، بهره مند شوند ، امامان عليهم السلام نيز از استفاده از مواهب الهى، پرهيز نمى كردند . به همين جهت، در روايتى ديگر، امام صادق عليه السلام در پاسخ به اين ايراد سفيان ثورى كه به ايشان گفته بود: «چرا پدرانت از لباس هاى زيبا استفاده نمى كردند؛ امّا شما استفاده مى كنيد؟» مى فرمايد : «آنان در روزگارى زندگى مى كردند كه مردم در فقر و تنگ دستى بودند؛ ولى در شرايط كنونى كه وضع اقتصادى مردم خوب است ، نيكان، سزاورترند كه از مواهب الهى، بهره مند شوند» . (2)

3 . در تنگنا قرار ندادن خانوادهقناعت و ساده زيستى پيشوايان، موجب در تنگنا قرار دادن خانواده و سختگيرى بر آنان نبود . شيخ كلينى از امام صادق عليه السلام روايت كرده كه: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله امكانات مورد نياز خانواده خود را به خوبى تأمين مى كرد و در باره فلسفه اين اقدام ايشان مى فرمايد: إنَّ النَّفسَ إذا عَرَفت قُوتَها قَنِعتَ بِهِ ونَبَتَ عَلَيهِ الَّلحمُ . (3) نفس انسان، اگر از روزى اش آگاه باشد ، به آن رضايت مى دهد ، و گوشت، با روزى مى رويد .

.


1- .ر . ك : ح 244 .
2- .ر . ك : ح 246 .
3- .ر . ك : ح 252 .

ص: 55

4 . آراستگى همراه با ساده زيستى

اين سخن، بدين معناست كه اگر امكانات مورد نياز انسان در زندگى ، تأمين نباشد، از نظر روحى و جسمى، با مشكل روبه رو مى شود ؛ امّا وقتى نيازهاى او تأمين شود، احساس آرامش روانى مى كند و از نظر جسمى هم نيرومند مى گردد . پيشوايان الهى ، شخصا از قدرت روحى خارق العاده اى برخوردار بودند كه كمبودهاى مادى، آنها را تحت تأثير قرار نمى داد؛ ولى همسر و يا ديگر اعضاى خانواده آنها _ كه از اين قدرت روانى برخوردار نبودند _ نمى توانستند مانند آنها باشند . همچنين گزارش كتاب شريف الكافى، از خانه مزّين همسر امام باقر عليه السلام (1) نيز نشانگر اين معناست كه هر چند اهل بيت عليهم السلام در زندگى شخصى، فقر اختيارى را برگزيده بودند ، امّا هيچ گاه همسر و خانواده خود را در تنگنا و سختى قرار نمى دادند .

4 . آراستگى همراه با ساده زيستىپيشوايان الهى، به موجب روايت : «إنَّ اللّهَ جَميلٌ يُحِبُّ الجَمالَ»،(2) در عين ساده زيستى ، از نظر ظاهرى، كاملاً آراسته بودند . البته آراستگى آنان، شبيه آرايش اسرافكاران و مستكبران نبود ؛ ولى آنان از نظر رنگ لباس ، پاكيزگى و معطر بودن ، براى مخاطبان ، جذابيتى خاص داشتند . در روايتى از امام صادق عليه السلام آمده است :

.


1- .ر . ك : ح 254 .
2- .ر . ك : ح 21 .

ص: 56

5 . گرامى داشت ميهمان

العِطرُ مِن سُنَنِ المُرسَلِينَ . (1) عطر زدن، از سنّت هاى پيامبران است . همچنين از امام صادق عليه السلام روايت شده كه مى فرمايد : كانَ رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يُنفِقُ فى الطِّيبِ أكثَرَ مِمّا يُنفِقُ فى الطَّعامِ . (2) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله براى عطر، بيشتر از غذا خرج مى كرد . روايت شده كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ، نه تنها براى خانواده خود ، بلكه براى ديدار با يارانش نيز خويشتن را مى آراست و مى فرمود : «خداوند، دوست دارد كه بنده اش وقتى براى ديدار با برادرانش از خانه بيرون مى رود، خود را بيارايد و آماده ديدار آنها نمايد» . (3)

5 . گرامى داشت ميهمانيكى از حقوق ميهمان، گرامى داشتن اوست . در روايتى از پيامبر صلى الله عليه و آله آمده است : إنَّ مِن حَقِّ الضَّيفِ أن يُكرَمَ . (4) از حقوق ميهمان ، اين است كه گرامى داشته شود . در احاديث اسلامى، رهنمودهاى فراوانى براى چگونگى احترام به

.


1- .ر . ك : ح 255 .
2- .ر . ك : ح 261 .
3- .ر . ك : ح 257 .
4- .الكافى : ج 6 ص 285 ح 3 (عن سليمان بن حفص عن الإمام الصادق عليه السلام ) ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 3 ص 357 ح 4261 ، مكارم الأخلاق : ج 1 ص 329 ح 1050 (وفيه «وفى خبرٍ آخر ...» وليس فيهما «أن يكرم») ، بحار الأنوار : ج 75 ص 455 ح 26 .

ص: 57

ميهمان، وارد شده است . (1) يكى از آنها آماده سازى بهترين غذايى است كه تهيه آن براى ميزبان، به سادگى امكان پذير است . از امام على عليه السلام روايت شده كه مى فرمايد : إذا دَخَلَ عَلَيكَ أخوكَ المُؤمِنُ ، فَأَطِعمهُ مِن أطيَبِ ما فى بَيتِكَ . (2) هرگاه برادر مؤمنت بر تو وارد شد، از بهترين غذايى كه در خانه ات دارى ، به او بخوران . بر پايه رواياتى كه كلينى رحمه الله نقل كرده ، اهل بيت عليهم السلام ، خود ، در انجام دادن اين رهنمود، پيش گام بودند . ابو خالد كابلى، روايت كرده كه صبحانه اى ميهمان امام باقر عليه السلام بودم . تا آن موقع، غذايى پاكيزه تر و خوش بوتر از آن صبحانه نخورده بودم . پس از صرف غذا امام عليه السلام به من فرمود : كَيفَ رَأيتَ طَعامَنا ؟ چگونه ديدى غذاى ما را؟ گفتم: كه غذايى پاكيزه تر و خوش بوتر از آن نخورده بودم ؛ ولى [هنگام خوردن غذا] به ياد اين آيه افتادم كه در كتاب خدا آمده : «لَتُسْ_ئلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ . (3) البته در قيامت، از نعمت هايى كه داشته ايد، بازپرسى خواهيد شد» . گويا ، ابو خالد، تصوّر مى كرد كه خوردن غذاى لذيذ و مطبوع،

.


1- .تفصيل اين رهنمودها در كتاب فرهنگ نامه مهمانى از نگاه قرآن و حديث آمده است .
2- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 107 ح 342 .
3- .تكاثر : آيه 8 .

ص: 58

6 . ايثار نسبت به نيازمندان

موجب طول حسابرسى روز قيامت خواهد شد ؛ از اين رو، در فكر بود كه چرا در خانه امام باقر عليه السلام غذايى به اين لذيذى تهيه شده است؟! بدين جهت، ابهام خود را با اشاره به آيه ياد شده مطرح كرد . امام در پاسخ وى فرمود : لا، إنّما تُسألون عَمّا أنتُم علَيهِ مِن الحقِّ . (1) نه! آنچه درباره اش از شما بازخواست مى كنند، عقيده حقّى است كه شما داريد . روايات ديگرى نيز اين معنا را تأييد مى كنند. (2) در برخى از آنها آمده كه خداوند، بزرگوارتر از آن است كه روز قيامت در باره نعمت هاى حلال و مشروعى كه به مردم عنايت كرده، بازجويى كند؛ بلكه بازجويى هاى قيامت، در باره مسائل اساسىِ اعتقادى ، اخلاقى و عملى خواهد بود . (3)

6 . ايثار نسبت به نيازمندانيكى از ويژگى هاى پيشوايان الهى، اين بود كه تأمين نيازهاى ديگران را بر خود مقدّم مى داشتند . در مورد پيامبر صلى الله عليه و آله نقل شده : ما شَبِعَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ثَلاثَةَ أيّامٍ مُتَوالِيَةً حَتّى فارَقَ الدُّنيا ، ولَو شاءَ لَشَبِعَ ، ولكِنَّهُ كانَ يُؤثِرُ عَلى نَفسِهِ . (4) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ، تا زمانى كه از دنيا رفت ، هرگز سه روز پياپى ، غذاى سير نخورد . البته اگر مى خواست ، مى توانست سير بخورد ؛ امّا ديگران را بر خود ، مقدّم مى داشت . اهل بيت آن بزرگوار نيز مانند ايشان عمل مى كردند . داستان هاى بسيار آموزنده اى از ايثار خاندان رسالت نقل شده كه متن آنها در فصل ششم كتاب خواهد آمد .

.


1- .ر . ك : ح 263 .
2- .ر . ك : ص 205 «احترام به مهمان» .
3- .ر . ك : ح 265 .
4- .ر . ك : ح 268 .

ص: 59

. .

ص: 60

الفصل الأوّل: مبادئُ نَمَطِ الاِستِهلاكِ1 / 1العَقلانِيَّةُالإمام عليّ عليه السلام :العَقلُ أنَّكَ تَقتَصِدُ فَلا تُسرِفُ ، وتَعِدُ فَلا تُخلِفُ ، وإذا غَضِبتَ حَلُمتَ. (1)

الإمام الصادق عليه السلام_ في بَيانِ جُنودِ العَقلِ والجَهل _: القَصدُ ، الإِسرافَ . (2)

1 / 2الإِيمانُ بِأَنَّ المِلكِيَّةَ للّهِِ وَأنَّ المَوارِدَ هِيَ أمانَةٌالكتاب :«قُلِ اللَّهُمَّ مَ__لِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِى الْمُلْكَ مَن تَشَاءُ وَتَنزِعُ الْمُلْكَ مِمَّن تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَن تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَن تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَىْ ءٍ قَدِيرٌ» . (3)

.


1- .غرر الحكم : ح 2130 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 20 ح 99 وليس فيه ذيله .
2- .تحف العقول : ص 402 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 159 .
3- .آل عمران : 26 .

ص: 61

فصل يكم: مبانى الگوى مصرف

1 / 1پيروى عقل

1 / 2ايمان به مالكيت خداوند متعال ، و اين كه همه چيز، امانت است

فصل يكم: الگوى مصرف1 / 1پيروى عقلامام على عليه السلام :خردمندى ، اين است كه : ميانه روى كنى و اسراف نكنى ؛ وعده بدهى و خُلف وعده نكنى ؛ و چون خشمگين شدى ، بردبار باشى .

امام صادق عليه السلام_ در توضيح سپاه عقل و ضد آن _ :ميانه روى ، [و در برابر آن] زياده روى.

1 / 2ايمان به مالكيت خداوند متعال ، و اين كه همه چيز، امانت استقرآن :«بگو : خدايا! [اى] مالك فرمان روا! به هر كه بخواهى ، فرمان روايى مى دهى و از هر كه بخواهى ، فرمان روايى را باز مى ستانى . هر كه را بخواهى ، عزيز مى كنى و هر كه را بخواهى ، خوار مى كنى. همه خوبى ها به دست توست . تو بر همه چيز ، توانايى» .

.

ص: 62

«وَ لَمْ يَكُن لَّهُ شَرِيكٌ فِى الْمُلْكِ» (1) .

«وَ ءَاتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ الَّذِى ءَاتَاكُمْ» (2) .

الحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في صِفَةِ اللّهِ سُبحانَهُ وتَعالى _: وَالمالِكُ لِما مَلَّكَهُم إِيّاهُ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام_ وقَد سُئِلَ عَن مَعنى قَولِهِم : لا حَولَ ولا قُوَّةَ إِلّا بِاللّهِ _: إِنّا لا نَملِكُ مَعَ اللّهِ شَيئا ، ولا نَملِكُ إِلّا ما مَلَّكَنا ، فَمَتى مَلَّكَنا ما هُوَ أَملَكُ بِهِ مِنّا كَلَّفَنا ، ومَتى أَخَذَهُ مِنّا وَضَعَ تَكليفَهُ عَنّا . (4)

جامع الأخبار :قالَ اللّهُ تَعالى : المالُ مالي ، وَالفُقَراءُ عِيالي ، وَالأَغنِياءُ وُكَلائي ، فَمَن بَخِلَ بِمالي عَلى عِيالي أُدخِلُهُ النَّارَ ولا أُبالي . (5)

الإمام الصادق عليه السلام :المالُ مالُ اللّهِت ، جَعَلَهُ وَدائِعَ عِندَ خَلقِهِ ، وأَمَرَهُم أَن يَأكُلوا مِنهُ قَصدا ويَشرَبوا مِنهُ قَصدا ، ويَلبَسوا مِنهُ قَصدا ، ويَنكَحوا مِنهُ قَصدا ، ويَركَبوا مِنهُ قَصدا ، ويَعودوا بما سِوى ذلِكَ عَلى فُقَراءِ المُؤمِنينَ ، فَمَن تَعَدّى ذلِكَ كانَ أَكلُهُ مِنهُ حَراما ، وما شَرِبَ مِنهُ حَراما ، وما لَبِسَهُ مِنهُ حَراما ، وما نَكَحَهُ مِنهُ حَراما ، وما رَكِبَهُ مِنهُ حَراما . (6)

.


1- .الفرقان : 2 .
2- .النور : 33 .
3- .تحف العقول : ص 37 وص 231 عن الإمام الحسن عليه السلام ، التوحيد : ص 361 ح 7 ، مختصر بصائر الدرجات : ص 134 كلاهما عن سليمان بن جعفر الجعفري عن الإمام الرضا عليه السلام ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 1 ص 144 ح 48 عن سليمان بن جعفر الحميري عن الإمام الرضا عليه السلام ، فقه الرضا عليه السلام : ص 409 عن العالم عليه السلام عن الإمام الحسين عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 77 ص 140 ح 22 .
4- .نهج البلاغة : الحكمة 404 ، بحار الأنوار : ج 5 ص 210 ح 49 ؛ دستور معالم الحكم : ص 90 .
5- .جامع الأخبار : ص 202 ح 492 .
6- .أعلام الدين : ص 269 عن عيسى بن موسى ، بحار الأنوار : ج 103 ص 16 ح 74 .

ص: 63

«و براى او شريكى در فرمان روايى نبوده است» .

«و از آن مالى كه خداوند به شما داده است، به ايشان بدهيد [ تا تدريجاً خود را آزاد كنند ]» .

حديث :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در مقام توصيف خداى پاك و متعال _ :و [خدا] مالك آن چيزى است كه بندگان را مالك آن كرده است.

امام على عليه السلام_ در پاسخ به اين سؤال كه معناى: «لاحول ولا قوّة إلّا باللّه » چيست؟ _- :ما با خداوند [و در عرض او]، مالك چيزى نيستيم و چيزى نداريم ، جز آنچه او به ما داده است . پس هر گاه ما را مالك چيزى كرد كه خود بِدان مالك تر از ماست، تكليفى بر عهده مان گذاشته است و هر گاه آن را از ما گرفت، تكليف خود را از ما برداشته است.

جامع الأخبار:خداى متعال فرمود: «همه دارايى ها مالِ من است و نيازمندان ، نانخوران من و ثروتمندان ، كارگزاران من هستند . پس كسى كه در مورد دارايى من، نسبت به اهل خانه من دريغ كند، او را وارد آتش خواهم كرد و باكى ندارم».

امام صادق عليه السلام :همه دارايى ها ، دارايىِ خداى عز و جل است . آن را نزد بندگانش امانت نهاده است و به آنها فرمان داده كه با ميانه روى، از آن بخورند و با ميانه روى، از آن بياشامند و با ميانه روى، از آن بپوشند و با ميانه روى، با آن ازدواج كنند و با ميانه روى، به آن [ بر مركب ] سوار شوند و غير از اين نيازها [هرچه اضافه بمانَد] را به مؤمنانِ نيازمند برگردانند . پس كسى كه از اين فرمان تجاوز كند، خوردن و آشاميدن و پوشيدن و وصلت كردن و سوارى گرفتن از طريق اين دارايى ها، براى او حرام خواهد بود.

.

ص: 64

عنه عليه السلام_ لَمّا قيلَ لَهُ : ما حَقيقَةُ العُبودِيَّةِ ؟ قالَ _: ثَلاثَةُ أَشياءَ : ألّا يَرَى العَبدُ لِنَفسِهِ فيما خَوَّلَهُ اللّهُ إِلَيهِ مُلكا ؛ لِأَنَّ العَبيدَ لا يَكونُ لَهُم مُلكٌ يَرَونَ المالَ مالَ اللّهَ يَضَعونَهُ حَيثُ أَمَرَهُمُ اللّهُ تَعالى بِهِ . . . فَإِذا لَم يَرَ العَبدُ لِنَفسِهِ فيما خَوَّلَهُ اللّهُ تَعالى مُلكا هانَ عَلَيهِ الإِنفاقُ فيما أَمَرَهُ اللّهُ تَعالى أَن يُنفِقَ فيهِ . (1)

تفسير العيّاشي عن أبان بن تغلب :قالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : أتَرَى اللّهَ أعطى مَن أعطى مِن كَرامَتِهِ عَلَيهِ ومَنَعَ مَن مَنَعَ مِن هَوانٍ بِهِ عَلَيهِ ؟! لا ، ولكِنَّ المالَ مالُ اللّهِ يَضَعُهُ عِندَ الرَّجُلِ وَدائِعَ ، وجَوَّزَ لَهُم أن يَأكُلوا قَصدا ، ويَشرَبوا قَصدا ، ويَلبَسوا قَصدا ، ويَنكِحوا قَصدا ، ويَركَبوا قَصدا ، ويَعودوا بِما سِوى ذلِكَ عَلى فُقَراءِ المُؤمِنينَ ويَلُمّوا بِهِ شَعَثَهُم ؛ فَمَن فَعَلَ ذلِكَ كانَ ما يَأكُلُ حَلالاً ، ويَشرَبُ حَلالاً ، ويَركَبُ حَلالاً ، ويَنكِحُ حَلالاً ؛ ومَن عَدا ذلِكَ كانَ عَلَيهِ حَراما . ثُمَّ قالَ : «وَلَا تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ» ، (2) أتَرَى اللّهَ ائتَمَنَ رَجُلاً عَلى مالٍ خَوَّلَ لَهُ أن يَشتَرِيَ فَرَسا بِعَشَرَةِ آلافِ دِرهَمٍ ويَجزيهِ فَرَسٌ بِعِشرينَ دِرهما ، ويَشتَرِيَ جارِيَةً بِأَلفِ دينارٍ ويَجزيهِ جارِيَةٌ بِعِشرينَ دينارا؟! وقالَ : «وَلَا تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ» . (3)

.


1- .مشكاة الأنوار : ص 563 ح 1901 عن عنوان البصري ، بحار الأنوار : ج 1 ص 225 ح 17 .
2- .الأعراف : 31 .
3- .تفسير العيّاشي : ج 2 ص 13 ح 23 ، بحار الأنوار : ج 75 ص 305 ح 6 .

ص: 65

امام صادق عليه السلام_ چون به ايشان گفته شد : حقيقت پرستش چيست؟ _- :سه چيز است: بنده ، آنچه را خداوند به او بخشيده، دارايىِ خود نداند ؛ چرا كه بندگان ، دارايى ندارند و همه دارايى ها را از آنِ خدا مى دانند و آن را در همان مواردى كه خداى متعال به ايشان فرمان داده ، مصرف مى كنند... . پس هنگامى كه بنده ، آنچه را خداى متعال به او سپرده ، دارايىِ خود نداند، خرج كردن در مواردى كه خداى متعال فرمان داده ، بر او آسان خواهد شد.

تفسير العيّاشى_ به نقل از اَبان بن تَغلِب _ :امام صادق عليه السلام فرمود: «آيا گمان مى كنى كه خداوند، با كرامت خويش ، بعضى را مال بخشيده و برخى ديگر را خوار شمرده و مال را از آنان دريغ فرموده است؟! چنين نيست ؛ بلكه مال، از آنِ خداوند است و آن را نزد انسانْ امانت مى نهد و آدميان را مجاز مى شمرد كه با ميانه روى ، بخورند و بياشامند و بپوشند و زناشويى كنند و سوارى بگيرند و بيشتر از اين حد را به مؤمنان فقير ببخشند و نيازهاى آنان را برآورده سازند . آن كس كه چنين كند ، آنچه مى خورد و مى آشامد و سوار مى شود و به زناشويى مى گيرد ، حلال است ؛ و آن كس كه از اين حد بگذرد ، بهره ورى هايش حرام است» . سپس فرمود: «[خداوند فرموده است:] «و اسراف نكنيد ؛ كه هر آينه، او اسرافكاران را دوست نمى دارد» . آيا گمان مى كنى خداوند، انسان را در مالى كه به وى عطا فرموده ، امين شمرده كه اسبى به بهاى ده هزار درهم بخرد ، حال آن كه اسبى به قيمت بيست درهم براى او كفايت مى كند و يا كنيزى به بهاى هزار دينار بخرد ، در حالى كه كنيزى بيست دينارى ، وى را بس است؟!» و [دوباره] فرمود: «و اسراف نكنيد ؛ كه هر آينه، او اسرافكاران را دوست نمى دارد» .

.

ص: 66

1 / 3الإِيمانُ بِالأُخُوَّةِ الدّينِيَّةِالكتاب :«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُواْ بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَ اتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ» (1) .

الحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :المُؤمِنونَ كَرَجُلٍ واحِدٍ إنِ اشتَكى رَأسُهُ تَداعى لَهُ سائِرُ الجَسَدِ بِالحُمّى وَالسَّهَرِ . (2)

صحيح البخارى عن أبي موسى عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ المُؤمِنَ لِلمُؤمِنِ كَالبُنيانِ يَشُدُّ بَعضُهُ بَعضا ، وشَبَّكَ أصابِعَهُ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :المُؤمِنُ أخُو المُؤمِنِ كَالجَسَدِ الواحِدِ ، إنِ اشتَكى شَيئا مِنهُ وَجَدَ ألَمَ ذلِكَ في سائِرِ جَسَدِهِ (4) ، وأرواحُهُما مِن روحٍ واحِدَةٍ ، وإنَّ روحَ المُؤمِنِ لَأَشَدُّ اتِّصالاً بِروحِ اللّهِ مِن اتِّصالِ شُعاعِ الشَّمسِ بِها . (5)

.


1- .الحجرات : 10 .
2- .صحيح مسلم : ج 4 ص 2000 ح 67 ، مسند ابن حنبل : ج 6 ص 391 ح 18460 ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج 8 ص 141 ح 114 ، الإيمان لابن مندة : ج1 ص 455 ح 318 نحوه وكلّها عن النعمان بن بشير ، كنز العمّال : ج 1 ص 143 ح 694 .
3- .صحيح البخاري : ج 1 ص 182 ح 467 وج 2 ص 163 ح 2314 ، صحيح مسلم : ج 4 ص 1999 ح 65 ، سنن الترمذي : ج 4 ص 325 ح 1928 وليس فيهما ذيله وكلّها عن أبي موسى ، كنز العمّال : ج 1 ص 141 ح 674 ؛ جامع الأخبار : ص 217 ح 542 ،المجازات النبوية : ص 282 وليس فيهما ذيله .
4- .قال المجلسي قدس سره : قوله : «إن اشتكى» الظاهر أنّه بيان للمشبّه به ، والضمير المستتر فيه وفي «وجد» راجعان إلى المرء أو الإنسان أو الروح الذي يدلّ عليه الجسد ، وضمير «منه» راجع إلى الجسد (مرآة العقول : ج 9 ص 12) .
5- .الكافي : ج 2 ص 166 ح 4 ، مصادقة الإخوان : ص 151 ح 2 كلاهما عن أبي بصير ، الاختصاص : ص 32 ، المؤمن : ص 38 ح 86 وفيهما «روح اللّه » بدل «روح واحدة» ، بحار الأنوار : ج 61 ص 148 ح 25 .

ص: 67

1 / 3اعتقاد به برادرىِ دينى

1 / 3اعتقاد به برادرىِ دينىقرآن :«در حقيقت، مؤمنان با هم برادرند. پس ميان برادرانتان را سازش دهيد و از خدا پروا بداريد. اميد كه مورد رحمت قرار گيريد» .

حديث :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مؤمنان، همانند يك فردند كه هر گاه سرش درد بگيرد ، ديگر اعضايش نيز با تب و بى خوابى ، با او هم صدا مى شوند .

صحيح البخارى_ به نقل از ابو موسى اشعرى _- :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «مؤمن براى مؤمن[ ديگر] ، به سانِ ساختمانى است كه اجزاى آن ، يكديگر را محكم مى سازند» و [براى نشان دادنِ انسجام و همبستگى مؤمنان ]انگشتان خود را در هم فرو بُرد .

امام صادق عليه السلام :مؤمن ، برادر مؤمن است و همانند يك پيكرند كه اگر عضوى از آنْ به درد آيد ، ديگر اعضايش نيز آن درد را در خود ، احساس مى كنند . روح آن دو مؤمن ، از يك روح است و اتّصال روح مؤمن به روح خداوند ، بيشتر از اتّصال پرتو خورشيد به خورشيد است.

.

ص: 68

عنه عليه السلام :إنَّمَا المُؤمِنونَ إخوَةٌ بَنو أبٍ وأُمٍّ ، وإذا ضَرَبَ عَلى رَجُلٍ مِنهُم عِرقٌ سَهِرَ لَهُ الآخَرونَ . (1)

راجع : موسوعة ميزان الحكمة : ج 1 ص 353 (الفصل الأوّل : تشريع الإخاء الديني / مثل المجتمع الدّينيّ مثل الجسد الواحد) . و ج 5 ص 425 (الفصل الثامن: خصائص المؤمن / الخصائص الاجتماعية / المواساة) .

1 / 4التَّكامُلُ الرّوحِيُّ ومُلازَمَتُهُ لِعَمَلِيَّةِ كَبحِ اللَّذّاتِ المادِّيَّةِالكتاب :«وَ أَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى * فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِىَ الْمَأْوَى» (2) .

الحديث :الإمام عليّ عليه السلام :اِغلِبِ الشَّهوَةَ تَكمُلْ لَكَ الحِكمَةُ . (3)

عنه عليه السلام :رَدُّ الشَّهوَةِ أقضى لَها ، وقَضاؤُها أشَدُّ لَها . (4)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 165 ح 1 عن المفضّل بن عمر ، المؤمن : ص 38 ح 84 ، بحار الأنوار : ج 74 ص 264 ح 4 .
2- .النازعات : 40 و 41 .
3- .غرر الحكم : ح 2272 . عيون الحكم والمواعظ : ص 75 ح 1810 .
4- .غرر الحكم : ح 5390 .

ص: 69

1 / 4تلازم تكامل معنوى و كنترل لذّت هاى مادى

امام صادق عليه السلام :همانا مؤمنان، برادران يكديگرند از يك پدر و مادر . هر گاه در يكى از آنان، رگى [از درد ]بزند ، ديگران نيز براى او بى خوابى مى كشند.

ر . ك :دانش نامه ميزان الحكمة : ج 2 ص 31 «فصل يكم : تشريع برادرى دينى / جامعه دينى ،همانند پيكرى واحد است» و ج 8 ص 407 «فصل هشتم : ويژگى هاى مؤمن / ويژگى هاى اجتماعى / ج _ همدردى و ياريگرى» .

1 / 4تلازم تكامل معنوى و كنترل لذّت هاى مادىقرآن :«و امّا كسى كه از ايستادن در برابر پروردگارش هراسيد، و نفس [ خود ] را از هوسْ باز داشت، پس جايگاه او همان بهشت است» .

حديث :امام على عليه السلام :بر شهوتْ چيره شو، تا حكمت برايت كامل شود.

امام على عليه السلام :بازداشتن شهوت، براى برآوردنش مناسب تر است و برآوردنش، آن را نيرومندتر مى كند.

.

ص: 70

عنه عليه السلام :لا تُرَخِّصْ لِنَفسِكَ في مُطاوَعَةِ الهَوى وإيثارِ لَذّاتِ الدُّنيا ؛ فيَفسُدَ دِينُكَ ولا يَصلُحَ ، وتَخسَرَ نفسُكَ ولا تَربَحَ . (1)

عنه عليه السلام :خِدمَةُ الجَسَدِ إعطاؤُهُ ما يَستَدعيهِ مِن المَلاذِّ وَالشَّهَواتِ وَالمُقتَنَياتِ، وفي ذلكَ هَلاكُ النَّفسِ . (2)

عنه عليه السلام :لاتُسرِفْ في شَهوَتِكَ وغَضَبِكَ فيُزرِيا بِكَ . (3)

عنه عليه السلام :دَواءُ النَّفسِ الصَّومُ عَنِ الهَوى، وَالحِميَةُ عَن لَذّاتِ الدُّنيا . (4)

.


1- .غرر الحكم : ح 10400 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 527 ح 9592 .
2- .غرر الحكم : ح 5097 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 245 ح 4650 .
3- .غرر الحكم : ح 10212 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 521 ح 9464 .
4- .غرر الحكم : ح 5153 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 520 ح 4686 .

ص: 71

امام على عليه السلام :به نفْسِ خود در پيروى از هوس و برگزيدن لذّت هاى دنيا، رخصت مده كه دين تو خراب مى شود و درست نمى شود، و نَفْست زيان مى بيند و سود نمى بَرَد.

امام على عليه السلام :خدمتِ تَن كردن، به اين است كه لذّت ها و خواهش ها و خوشى هايى را كه مى طلبد، برايش برآورده سازى و اين، خود، موجب هلاكت نفْس است.

امام على عليه السلام :در شهوت و خشم خود، زياده روى مكن، كه تو را بدنام مى كنند.

امام على عليه السلام :داروى نفْس، خويشتندارى از هوس است و پرهيز كردن از لذّت هاى دنيا.

.

ص: 72

الفصل الثاني: محالّ صرف الدخل الفردي2 / 1الاِحتِياجاتُ الخاصَّةُالكتاب :«هُوَ الَّذِى جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا فَامْشُواْ فِى مَنَاكِبِهَا وَ كُلُواْ مِن رِّزْقِهِ وَ إِلَيْهِ النُّشُورُ » (1) .

«وَ جَعَلْنَا فِيهَا جَنَّاتٍ مِّن نَّخِيلٍ وَ أَعْنَابٍ وَ فَجَّرْنَا فِيهَا مِنَ الْعُيُونِ * لِيَأْكُلُواْ مِن ثَمَرِهِ وَ مَا عَمِلَتْهُ أَيْدِيهِمْ أَفَلَا يَشْكُرُونَ » (2) .

«لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِى مَسْكَنِهِمْ ءَايَةٌ جَنَّتَانِ عَن يَمِينٍ وَ شِمَالٍ كُلُواْ مِن رِّزْقِ رَبِّكُمْ وَ اشْكُرُواْ لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ » (3) .

«فَكُلُواْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلَالاً طَيِّبًا وَ اشْكُرُواْ نِعْمَتَ اللَّهِ إِن كُنتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ » (4) .

.


1- .الملك : 15 .
2- .يس : 34 و 35 .
3- .سبأ : 15 .
4- .النحل : 114 .

ص: 73

فصل دوم : موارد تخصيص درآمد شخصى

2 / 1نيازهاى شخصى

فصل دوم : موارد تخصيص درآمد شخصى2 / 1نيازهاى شخصى (1)قرآن :«اوست كه زمين را براى شما رام كرد؛ پس در اطراف و كناره هاى آن ، راه برويد و از روزىِ او بخوريد و [بدانيد كه ]برانگيختن [در روز رستاخيز]، به سوى اوست.»

«و در آن ، بوستان هايى از درخت خرما و انگور پديد آورديم و چشمه ها روان ساختيم تا از ميوه آن بخورند و از آنچه به دست هاى خود كار كرده اند. پس آيا سپاس نمى گزارند؟» .

«هر آينه، مردم سَبا را در جاى سكونتشان ، نشانه اى [از قدرت و نعمت ما] بود : دو بوستان ، از دست راست و از دست چپ. [گفتيم:] از روزىِ پروردگارتان بخوريد و او را سپاس گزاريد. شهرى است خوش [و پُر نعمت] و خداوندى آمرزگار» .

«پس ، از آنچه خدا روزى تان كرده ، حلال و پاكيزه بخوريد و نعمت خداى را سپاس بداريد ، اگر او را مى پرستيد و بس» .

.


1- .1 . گفتنى است كه در ادبيات اقتصادى موجود ، موارد تخصيص درآمد به سه دسته تقسيم مى شود : مصرف شخصى ، سرمايه گذارى و هزينه كردن در راه خدا . آيات و روايات مربوط به موارد تخصيص درآمد نيز ، همان طور كه پيش از اين (ص 11 درآمد) توضيح داديم به همين نحو قابل دسته بندى است ، بدين سان كه آيات و رواياتى كه تحت عنوان «آشكار كردن نعمت» و «گشاده دستى براى خانواده» آمده اند ، در واقع بيان كننده مصرف در نيازهاى شخصى محسوب مى شوند ، بنابر اين علت جدا كردن آنها در اين فصل ، كنار هم قرار گرفتن آيات و روايات مشابه است ، نه چيز ديگر .

ص: 74

«كُلُواْ مِن طَيِّبَ_تِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَ لَا تَطْغَوْاْ فِيهِ فَيَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبِى وَ مَن يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِى فَقَدْ هَوَى » (1) .

«يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ كُلُواْ مِن طَيِّبَ_تِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَ اشْكُرُواْ لِلَّهِ إِن كُنتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ » (2) .

«يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تُحَرِّمُواْ طَيِّبَ_تِ مَآ أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ وَلَا تَعْتَدُواْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ* وَكُلُواْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلَ_لاً طَيِّبًا وَاتَّقُواْ اللَّهَ الَّذِى أَنتُم بِهِ مُؤْمِنُونَ» (3) .

الحديث :الكافي عن محمّد بن مسلم :قالَ رَجُلٌ لِأَبي جَعفَرٍ عليه السلام : إنَّ لي ضَيعَةً بِالجَبَلِ أستَغِلُّها في كُلِّ سَنَةٍ ثَلاثَ [ ةَ] آلافِ دِرهَمٍ ، فَاُنفِقُ عَلى عِيالي مِنها ألفَي دِرهَمٍ وأتَصَ_دَّقُ مِن_ها بِأَل_فِ دِرهَ_مٍ في كُلِّ سَنَةٍ ، فَقالَ أبو جَعفَرٍ عليه السلام : إن كانَتِ الأَلفانِ تَكفيهِم في جَميعِ ما يَحتاجونَ إلَيهِ لِسَنَتِهِم فَقَد نَظَرتَ لِنَفسِكَ ، ووُفِّقتَ لِرُشدِكَ ، وأجرَيتَ نَفسَكَ في حَياتِكَ بِمَنزِلَةِ ما يوصي بِهِ الحَيُّ عِندَ مَوتِهِ . (4)

الإمام الكاظم عليه السلام :اِجعَلوا لِأَنفُسِكُم حَظّا مِنَ الدُّنيا بِإِعطائِها ما تَشتَهي مِنَ الحَلالِ ، وما لا يَثلِمُ المُرُوَّةَ ، وما لا سَرَفَ فيهِ . وَاستَعينوا بِذلِكَ عَلى اُمورِ الدّينِ ؛ فَإِنَّهُ رُوِيَ : لَيسَ مِنّا مَن تَرَكَ دُنياهُ لِدينِهِ، أو تَرَكَ دينَهُ لِدُنياهُ . (5)

.


1- .طه : 81 .
2- .البقرة : 172 .
3- .المائدة : 87 و 88 .
4- .الكافي : ج 4 ص 11 ح 2 ، وسائل الشيعة : ج 15 ص 250 ح 27811 .
5- .تحف العقول : ص 410 ، فقه الرضا : ص 337 وفيه «لم ينل» بدل «لا يثلم» ، بحار الأنوار : ج 78 ص 321 ح 18 .

ص: 75

«از پاكيزه هايى كه روزى تان كرديم ، بخوريد و در آن ، از اندازه مگذريد كه خشم من بر شما فرود مى آيد و هر كه خشم من بر او فرود آيد ، بى گمان، هلاك مى شود» .

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از چيزهاى پاكيزه اى كه به شما روزى داده ايم ، بخوريد و خداى را سپاس گزاريد؛ اگر او را مى پرستيد و بس» .

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! چيزهاى پاكيزه اى را كه خدا براى شما حلال كرده ، حرام نكنيد و از حد مگذريد؛ كه خدا از حدگذرندگان را دوست نمى دارد. و از آن چيزهاى حلال و پاكيزه اى كه خداوند روزى تان كرده، بخوريد و از خداوندى كه به او ايمان داريد ، پروا داشته باشيد» .

حديث :الكافى _به نقل از محمّد بن مسلم _ :مردى به امام باقر عليه السلام گفت: مرا در كوهستان ، زمينى است كه هر سال، سه هزار درهم از بابت آن، اجاره مى ستانم ؛ دو هزارش را هزينه خانواده ام مى كنم و هزارش را هر ساله، صدقه مى دهم» . امام باقر عليه السلام فرمود : «اگر آن دو هزار درهم، همه نيازهاى سالانه ايشان را تأمين مى كند ، همانا خوب در [كار ]خود انديشيده اى و به كمال خويش، توفيق يافته اى و در دوران زندگى ات ، همان پاداشى را بُرده اى كه كسى از وصيّت [به كار خير] پس از مرگش مى بَرَد» .

امام كاظم عليه السلام :براى جان هاى خويش، بهره اى از دنيا برگيريد ، بدين سان كه به هر چه از حلال ميل دارند _ چندان كه با جوان مردى بسازد و زياده روى در آن نباشد _ ، كاميابشان كنيد و از اين كاميابى ، براى كار دين، يارى بجوييد ؛ كه همانا روايت شده است: «از ما نيست آن كه دنيايش را براى دينش رها كند ، يا دينش را براى دنيايش واگذارَد» .

.

ص: 76

2 / 2إِظهارُ الغِنىالكتاب :«يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تُحَرِّمُواْ طَيِّبَ_تِ مَآ أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ وَلَا تَعْتَدُواْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ* وَكُلُواْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلَ_لاً طَيِّبًا وَاتَّقُواْ اللَّهَ الَّذِى أَنتُم بِهِ مُؤْمِنُونَ» (1) .

«يَ_بَنِىءَادَمَ خُذُواْ زِينَتَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَكُلُواْ وَاشْرَبُواْ وَلَا تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ * قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِى أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَ الطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِىَ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ فِى الْحَيَوةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَ_مَةِ كَذَ لِكَ نُفَصِّلُ الأَْيَ_تِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ » (2) .

الحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ جَميلٌ يُحِبُّ الجَمالَ ، ويُحِبُّ أن يَرى نِعمَتَهُ عَلى عَبدِهِ . (3)

.


1- .المائدة : 87 و 88 .
2- .الأعراف : 31 و 32 .
3- .مسند أبي يعلى : ج 2 ص 18 ح 1050 ، شُعب الإيمان : ج 5 ص 163 ح 6201 وزاد في آخره «ويبغض البؤس والتباؤس» وكلاهما عن أبي سعيد الخدري ، كنز العمّال : ج 6 ص 639 ح 17166 ؛ الكافي : ج 6 ص 438 ح 1 عن أبي بصير عن الإمام الصادق عن الإمام عليّ عليهماالسلام ، الخصال : ص 613 ح 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام ، تحف العقول : ص 103 عن الإمام عليّ عليه السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 79 ص 299 ح 3 .

ص: 77

2 / 2آشكار كردن نعمت

2 / 2آشكار كردن نعمتقرآن :«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! چيزهاى پاكيزه اى را كه خدا براى شما حلال كرده ، حرام نكنيد و از حد مگذريد؛ كه خدا از حدگذرندگان را دوست نمى دارد. و از آن چيزهاى حلال و پاكيزه اى كه خداوند روزى تان كرده، بخوريد و از خداوندى كه به او ايمان داريد ، پروا داشته باشيد» .

«اى فرزندان آدم! نزد هر مسجدى ، آرايش خويش را فرا گيريد؛ و بخوريد و بياشاميد و اسراف مكنيد؛ كه او اسرافكاران را دوست نمى دارد. بگو: «چه كسى آرايشى را كه خدا براى بندگان خود پديد آورده و روزى هاى پاكيزه را حرام كرده است؟». بگو : «اينها در زندگى دنيا براى مؤمنان است [، ولى كافران هم بهره مندند]، حال آن كه در روز رستاخيز ، ويژه ايشان است» . بدين گونه ، آيات را براى گروهى كه بدانند ، به تفصيل، بيان مى كنيم» .

حديث :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر آينه، خداوند، زيباست و زيبايى را دوست مى دارد و دوستار آن است كه نعمت خويش را بر بنده اش بنگرد .

.

ص: 78

عنه صلى الله عليه و آله :كُلوا وَاشرَبوا وتَصَدَّقوا وَالبَسوا في غَيرِ مَخيلَةٍ ولا سَرَفٍ ؛ إنَّ اللّهَ يُحِبُّ أن تُرى نِعمَتُهُ عَلى عَبدِهِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ يُحِبُّ أن يَرى أثَرَ نِعمَتِهِ عَلى عَبدِهِ ؛ في مَأكَلِهِ ومَشرَبِهِ. (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ يُحِبُّ إذا أنعَمَ على عَبدٍ نِعمَةً أن يَرى أثَرَ نِعمَتِهِ عَلَيهِ . (3)

سنن أبي داوود عن أبي الأحوص عن أبيه :أتَيتُ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله في ثَوبٍ دونٍ ، فَقالَ : أ لَكَ مالٌ ؟ قُلتُ : نَعَم . قالَ : مِن أيِّ المالِ ؟ قالَ : قَد آتانِيَ اللّهُ مِنَ الإِبِلِ وَالغَنَمِ وَالخَيلِ وَالرَّقيقِ . قالَ : فَإِذا آتاكَ اللّهُ مالاً فَليُرَ أثَرُ نِعمَةِ اللّهِ عَلَيكَ وكَرامَتِهِ . (4)

المعجم الكبير عن زهير بن أبي علقمة الضبعيّ :أتَى النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله رَجُلٌ سَيِّئُ الهَيئَةِ ، فَقالَ : أ لَكَ مالٌ ؟ قالَ : نَعَم مِن كُلِّ أنواعِ المالِ . قالَ : فَليُرَ عَلَيكَ ؛ فَإِنَّ اللّهَ عز و جليُحِبُّ أن يَرى أثَرَهُ عَلى عَبدِهِ حُسنا، ولايُحِبُّ البُؤسَ وَالتَّباؤُسَ. (5)

.


1- .مسند ابن حنبل : ج 2 ص 603 ح 6720 ، المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 150 ح 7188 وليس فيه «والبسوا» ، شُعب الإيمان : ج 4 ص 136 ح 4571 ، الشكر لابن أبي الدنيا : ص 34 ح 51 كلّها عن عمرو بن شعيب عن أبيه عن جدّه ، الفردوس : ج 3 ص 241 ح 4710 عن عبد اللّه بن عمرو نحوه ، كنز العمّال : ج 6 ص 644 ح 17197 .
2- .الشكر لابن أبي الدنيا : ص 35 ح 53 عن عليّ بن زيد بن جدعان ، سنن الترمذي : ج 5 ص 124 ح 2819 عن عمرو بن شعيب عن أبيه عن جدّه وليس فيه «في مأكله ومشربه» ، كنز العمّال : ج 6 ص 640 ح 17174 .
3- .السنن الكبرى : ج 3 ص 385 ح 6093 ، مسند ابن حنبل : ج 7 ص 216 ح 19954 نحوه ، المعجم الكبير : ج 18 ص 135 ح 281 ، شُعب الإيمان : ج 5 ص 163 ح 6200 كلّها عن عمران بن حصين ، كنز العمّال : ج 6 ص 640 ح 17173 ؛ الأمالي للطوسي : ص 275 ح 526 عن محمّد بن أحمد بن عبد اللّه المنصوري عن عمّ أبيه عن الإمام الهادي عن آبائه عن الإمام الصادق عليهم السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 79 ص 303 ح 16 .
4- .سنن أبي داوود : ج 4 ص 51 ح 4063 ، سنن النسائي : ج 8 ص 181 ، المعجم الكبير : ج 19 ص 277 ح 609 ، مسند ابن حنبل : ج 5 ص 383 ح 15888 ، المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 201 ح 7364 وكلاهما نحوه .
5- .المعجم الكبير : ج 5 ص 273 ح 5308 ، حلية الأولياء : ج 7 ص 118 ، اُسد الغابة : ج 2 ص 328 ح 1777 ، كنز العمّال : ج 6 ص 640 ح 17172 .

ص: 79

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بخوريد و بياشاميد و صدقه دهيد و بدون فخرفروشى و اسرافكارى، جامه بپوشيد ؛ زيرا هر آينه، خداوند، دوست مى دارد كه نعمتش بر بنده اش نگريسته شود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همانا خداوند، دوست مى دارد كه نشانِ نعمتش را در خوراك و آشاميدنىِ بنده اش بنگرد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر آينه، آن گاه كه خداوند، نعمتى را به بنده اش مى بخشد، دوست مى دارد كه نشانِ نعمتش را بر بنده اش بنگرد .

سنن ابى داود_ به نقل از ابو الأحوص، از پدرش _ :در حالى كه جامه اى پَست بر تن داشتم ، نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمدم . فرمود: «آيا مالى دارى؟». گفتم: آرى . فرمود : «چه مالى؟» گفتم: خداوند، به من شتر و گوسفند و اسب و بندگانى عطا فرموده است . فرمود: «پس اينك كه به تو مال عطا فرموده ، بايد نشانِ نعمت و كرامت خداوند بر تو ديده شود» .

المعجم الكبير_ به نقل از زهير بن ابى علقمه ضُبَعى _ :مردى با ظاهرى زشت، نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد . پيامبر فرمود: «آيا مالى دارى؟». گفت: آرى ؛ همه گونه مال دارم . فرمود : «پس بايد [اثرِ مال] بر تو ديده شود . هر آينه خداوند دوست مى دارد كه اثرِ [مال] خويش را بر بنده اش به نيكى بنگرد و نه تنگ دستى را دوست دارد و نه تظاهر به تنگ دستى را» .

.

ص: 80

الإمام عليّ عليه السلام :يَنبَغي لِلرَّجُلِ إذا أنعَمَ اللّهُ عَلَيهِ بِنِعمَةٍ أن يُرى أثَرُها عَلَيهِ في مَلبَسِهِ ، ما لَم يَكُن شُهرَةً . (1)

عنه عليه السلام :إظهارُ الغِنى مِنَ الشُّكرِ ؛ إظهارُ التَّباؤُسِ يَجلِبُ الفَقرَ . (2)

2 / 3التَّوسِعَةُ عَلَى الأَهلِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أوَّلُ ما يوضَعُ في ميزانِ العَبدِ نَفَقَتُهُ عَلى أهلِهِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن عَبدٍ يَكسِبُ ثُمَّ يُنفِقُ عَلى عِيالِهِ ، إلّا أعطاهُ اللّهُ بِكُلِّ دِرهَمٍ يُنفِقُهُ عَلى عِيالِهِ سَبعَمِئَةِ ضِعفٍ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ للّهِِ عَزَّ وجَلَّ أملاكا تَحتَ عَرشِهِ ، ألهَمَهُم أن يُنادوا قَبلَ طُلوعِ الشَّمسِ وقَبلَ غُروبِ الشَّمسِ في كُلِّ يَومٍ مَرَّتَينِ : ألا مَن وَسَّعَ عَلى عِيالِهِ وجيرانِهِ وَسَّعَ اللّهُ عَلَيهِ فِي الدُّنيا ، ألا مَن ضَيَّقَ ضَيَّقَ اللّهُ عَلَيهِ قَبرَهُ ، ألا إنَّ اللّهَ عَزَّ وجَلَّ قَد أعطاكُم بِنَفَقَةِ دِرهَمٍ عَلى عِيالِكُم سَبعينَ قِنطارا ، وَالقِنطارُ كَجَبَلِ اُحُدٍ وَزنا . (5)

.


1- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 153 ح 543 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام مستدرك الوسائل : ج 3 ص 236 ح 3469 .
2- .غرر الحكم : ح 1140 و 1141 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 70 ح 1784 و 1785 وفيه «يوجب» بدل «من» .
3- .المعجم الأوسط : ج 6 ص 184 ح 6135 عن جابر ؛ كنز العمّال : ج 16 ص 276 ح 44440 .
4- .مكارم الأخلاق : ج 1 ص 468 ح 1596 .
5- .الفردوس : ج 1 ص 185 ح 693 ، كنز العمّال : ج 6 ص 442 ح 16453 نقلاً عن ابن لال في مكارم الأخلاق وكلاهما عن ابن عباس .

ص: 81

2 / 3گشاده دستى براى خانواده

امام على عليه السلام :آدمى را سزاوار است كه هر گاه خداوند به او نعمتى عطا فرمايد ، اثر آن نعمت، در لباس او ديده شود ، بدان شرط كه انگشت نما نباشد .

امام على عليه السلام :بُروز دادنِ توانگرى ، نشانه سپاس گزارى است و تظاهر به تنگ دستى ، فقر را [به سوى انسان ]مى كشانَد .

2 / 3گشاده دستى براى خانوادهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نخستين چيزى كه در ترازوى [ اعمال ] بنده گذاشته مى شود ، نفقه او بر خانواده اش است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ بنده اى نيست كه درآمدى به دست آورد و آن را خرج خانواده اش كند ، مگر آن كه خداوند براى هر درهمى كه خرج خانواده اش مى كند ، هفت صد برابر به او عطا فرمايد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند عز و جل در زير عرشش ، فرشتگانى هستند كه به آنان دستور مى دهد روزى دو مرتبه ، يكى ، پيش از طلوع آفتاب و ديگرى ، پيش از غروب آفتاب ، بانگ زنند كه : هان ! هر كس با خانواده و همسايگانش گشاده دستى كند ، خداوند در دنيا ، او را در گشايش قرار مى دهد . هان ! هر كس تنگ گيرد ، خداوند ، قبرش را بر او تنگ مى گردانَد . هان ! خداوند عز و جل براى هر درهمى كه خرج خانواده تان مى كنيد ، هفتاد قِنطار به شما عطا مى كند كه هر قنطار ، به وزنِ كوه اُحُد است .

.

ص: 82

الإمام عليّ عليه السلام :حُسنُ الخُلُقِ في ثَلاثٍ : اِجتِنابُ المَحارِمِ ، وطَلَبُ الحَلالِ ، والتَّوَسُّعُ عَلَى العِيالِ . (1)

الإمام زين العابدين عليه السلام :أرضاكُم عِندَ اللّهِ أسبَغُكُم (2) عَلى عِيالِهِ . (3)

عنه عليه السلام :لَأَن أدخُلَ السّوقَ ومَعِي دَراهِمُ أبتاعُ بِه [ ا ]لِعِيالي لَحما وقَد قَرِموا أحَبُّ إلَيَّ مِن أن اُعتِقَ نَسَمَةً . (4)

الإمام الكاظم عليه السلام :يَنبَغي لِلرَّجُلِ أن يُوَسِّعَ عَلى عِيالِهِ كَيلا يَتَمَنَّوا مَوتَهُ ، وتَلا هذِهِ الآيَةَ : « وَ يُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَ يَتِيمًا وَ أَسِيرًا » ؛ (5) الأَسيرُ : عِيالُ الرَّجُلِ ؛ يَنبَغي لِلرَّجُلِ إذا زيدَ فِي النِّعمَةِ أن يَزيدَ اُسَراءَهُ فِي السَّعَةِ عَلَيهِم . (6)

عنه عليه السلام :عِيالُ الرَّجُلِ اُسَراؤُهُ ، فَمَن أنعَمَ اللّهُ عَلَيهِ نِعمَةً فَليُوَسِّع عَلى اُسَرائِهِ ، فَإِن لَم يَفعَل أوشَكَ أن تَزولَ تِلكَ النِّعمَةُ . (7)

.


1- .تنبيه الخواطر : ج 1 ص 90 ، بحار الأنوار : ج 71 ص 394 ح 63 .
2- .أسبَغَ : أفاضَ وأتمّ (المصباح المنير : ص 264 «سبغ») .
3- .الكافي : ج 4 ص 11 ح 1 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 408 ح 5884 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 47 ، أعلام الدين : ص 222 وفيه «أشبعكم» بدل «أسبغكم» وكلّها عن أبي حمزة الثمالي ، تحف العقول : ص 279 ، بحار الأنوار : ج 104 ص 73 ح 25 .
4- .الكافي : ج 4 ص 12 ح 10 عن أبي حمزة ، بحار الأنوار : ج 46 ص 66 ح 31 .
5- .الإنسان : 8 .
6- .الكافي : ج 4 ص 11 ح 3 عن معمر بن خلّاد ، وسائل الشيعة : ج 15 ص 248 ح 27804 ، وراجع من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 68 ح 1742 .
7- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 3 ص 556 ح 4910 ، الأمالي للصدوق : ص 527 ح 712 عن مسعدة بن صدقة ، مكارم الأخلاق : ج 1 ص 469 ح 1604 ، روضة الواعظين : ص 406 ، كشف الغمّة : ج 2 ص 419 عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 78 ص 208 ح 74 .

ص: 83

امام على عليه السلام :نيك خويى ، در سه چيز است : دورى كردن از حرام ها ، طلب حلال ، و گشاده دستى بر خانواده .

امام زين العابدين عليه السلام :خشنودترين شما نزد خداوند ، كسى است كه خانواده خود را بيشتر در رفاه قرار بدهد .

امام زين العابدين عليه السلام :همانا اين كه به بازار درآيم و با درهم هايى كه دارم ، براى خانواده ام _ كه بسيار گوشت دوست مى دارند _ ، گوشت بخرم ، نزد من دوست داشتنى تر از آن است كه بنده اى را آزاد كنم .

الكافى_ به نقل از مُعمّر بن خلّاد _ :امام كاظم عليه السلام فرمود: «مرد را سزاوار است كه بر خانواده اش چندان گشاده دست باشد كه مرگش را آرزو نكنند» . و اين آيه را تلاوت فرمود : « «و طعام را با اين كه دوست مى دارند ، به بينوا و يتيم و اسير مى خورانند» . [و در توضيح آن فرمود: ]اسير ، خانواده مرد است . مرد را رواست كه هر گاه نعمتش افزون گشت ، بر اسيران خود، بيش تر گشاده دستى كند» .

امام كاظم عليه السلام :نان خورانِ مَرد ، اسيران اويند ؛ پس هر كه خداوند به او نعمت بخشيده ، بايد بر اسيرانش گشاده دستى كند ، كه اگر چنين نكند ، زود باشد كه آن نعمتْ تباه گردد .

.

ص: 84

الإمام الرضا عليه السلام :صاحِبُ النِّعمَةِ يَجِبُ عَلَيهِ التَّوسِعَةُ عَلى عِيالِهِ . (1)

2 / 4الادِّخارُالكتاب :«قَالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِينَ دَأَبًا فَمَا حَصَدتُّمْ فَذَرُوهُ فِى سُن_بُلِهِ إِلَا قَلِيلاً مِّمَّا تَأْكُلُونَ* ثُمَّ يَأْتِى مِن بَعْدِ ذَ لِكَ سَبْعٌ شِدَادٌ يَأْكُلْنَ مَا قَدَّمْتُمْ لَهُنَّ إِلَا قَلِيلاً مِّمَّا تُحْصِنُونَ» (2) .

الحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ النَّفسَ إذا أحرَزَت قوتَهَا استَقَرَّت . (3)

الإمام الصادق عليه السلام_ رَدّا عَلى قَومٍ مِنَ الصّوفِيَّهِ _: . . . فَأَمّا سَلمانُ فَكانَ إذا أخَذَ عَطاءَهُ رَفَعَ مِنهُ قوتَهُ لِسَنَتِهِ حَتّى يَحضُرَ عَطاؤُهُ مِن قابِلٍ . فَقيلَ لَهُ : يا أبا عَبدِ اللّهِ ، أنتَ في زُهدِكَ تَصنَعُ هذا وأنتَ لا تَدري لَعَلَّكَ تَموتُ اليَومَ أو غَدا ؟! فَكانَ جَوابُهُ أن قالَ : ما لَكُم لا تَرجونَ لِيَ البَقاءَ كَما خِفتُم عَلَيَّ الفَناءَ ؟! أما عَلِمتُم _ يا جَهَلَةُ ! _ أنَّ النَّفسَ قَد تَلتاثُ عَلى صاحِبِها إذا لَم يَكُن لَها مِنَ العَيشِ ما يُعتَمَدُ عَلَيهِ ، فَإِذا هِيَ أحرَزَت مَعيشَتَهَا اطمَأَنَّت؟! (4)

.


1- .الكافي : ج 4 ص 11 ح 5 عن ابن أبي نصر ، تحف العقول : ص 442 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 335 ح 2 .
2- .يوسف : 47 و 48 .
3- .الكافي : ج 5 ص 89 ح 2 عن ابن بكير عن الإمام الرضا عليه السلام ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 3 ص 166 ح 3619 عن الإمام الصادق عليه السلام .
4- .الكافي : ج 5 ص 68 ح 1 عن مسعدة بن صدقة ، تحف العقول : ص 351 ، بحار الأنوار : ج 47 ص 235 ح 22 .

ص: 85

2 / 4پس انداز

امام رضا عليه السلام :بر آن كه از نعمت برخوردار است ، واجب است بر خانواده اش گشاده دستى كند .

2 / 4پس اندازقرآن :«[يوسف] گفت: هفت سال پى در پى مى كاريد، و آنچه را درويديد _ جز اندكى را كه مى خوريد _ در خوشه اش واگذاريد. آن گاه پس از آن، هفت سال سخت مى آيد كه آنچه را براى آن [ سال ها ]از پيش نهاده ايد -جز اندكى را كه ذخيره مى كنيد-، همه را خواهند خورد» .

حديث :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آدمى ، هر گاه وسايل زندگى اش به قدر نياز فراهم باشد ، روانش آسايش مى يابد .

امام صادق عليه السلام_ در پاسخ به گروهى از صوفيه _- :. . . و امّا سلمان ، هر گاه سهم خويش از بيت المال را مى گرفت ، به اندازه نياز يك سالش، از آن بر مى گرفت تا نوبت آينده دريافتش فرا رسد . به وى (سلمان)، گفته شد: اى ابو عبد اللّه ! با آن كه زاهدى ، چنين مى كنى [و براى رفع نيازت، كار مى كنى] ، حال آن كه نمى دانى امروز مى ميرى يا فردا! . سلمان، پاسخ داد : «چرا همان گونه كه مرگم را بيم داريد ، زندگى ام را اميد نمى بَريد؟ اى نادانان! مگر نمى دانيد آن گاه كه آدمى نتواند نياز زندگى اش را تأمين كند ، روانش با او ناآرامى مى كند و هر گاه نيازش را تأمين سازد ، روانش آرامش مى يابد؟».

.

ص: 86

الكافي عن زرارة :سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام يَقولُ : ما يُخَلِّفُ الرَّجُلُ شَيئا أشَدَّ عَلَيهِ مِنَ المالِ الصّامِتِ . قُلتُ : كَيفَ يَصنَعُ بِهِ ؟ قالَ : يَجعَلُهُ فِي الحائِطِ _ يَعني فِي البُستانِ أوِ الدّارِ _ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام_ لِمُصادِفٍ مَولاهُ _: اِتَّخِذ عُقدَةً أو ضَيعَةً ؛ فَإِنَّ الرَّجُلَ إذا نَزَلَت بِهِ النّازِلَةُ أوِ المُصيبَةُ فَذَكَرَ أنَّ وَراءَ ظَهرِهِ ما يُقيمُ عِيالَهُ كانَ أسخى لِنَفسِهِ . (2)

الإمام الرضا عليه السلام :إنَّ الإِنسانَ إذا أدخَلَ طَعامَ سَنَتِهِ خَفَّ ظَهرُهُ وَاستَراحَ ، وكانَ أبو جَعفَرٍ وأبو عَبدِ اللّهِ عليهماالسلام لا يَشتَرِيانِ عُقدَةً حَتّى يُحرِزا طَعامَ سَنَتِهِما . (3)

2 / 5إصلاحُ المالِ وَاستِثمارُهُالإمام عليّ عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: مَن كانَ في يَدِهِ شَيءٌ مِن رِزقِ اللّهِ سُبحانَهُ فَليُصلِحهُ ؛ فَإِنَّكُم في زَمانٍ إذَا احتاجَ المَرءُ فيهِ إلَى النّاسِ كانَ أوَّلُ ما يَبذُلُهُ لَهُم دينَهُ . (4)

.


1- .الكافي : ج 5 ص 91 ح 2 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 3 ص 170 ح 3642 ، كشف المحجّة : ص 180 ، وسائل الشيعة : ج 12 ص 44 ح 22006 .
2- .الكافي : ج 5 ص 92 ح 5 عن مرازم ، وسائل الشيعة : ج 12 ص 44 ح 22008 .
3- .الكافي : ج 5 ص 89 ح 1 ، قرب الإسناد : ص 392 ح 1373 وفيه «يدخلا» بدل «يحرز» وكلاهما عن الحسن بن الجهم ، وسائل الشيعة : ج 12 ص 320 ح 22925 .
4- .شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد : ج 20 ص 312 ح 585 .

ص: 87

2 / 5ساماندهى ثروت و سرمايه گذارى

الكافى_ به نقل از زُراره _ :از امام صادق عليه السلام شنيدم كه فرمود: «در آنچه انسان از خود به جا مى گذارد ، هيچ چيز به اندازه مال خاموش (طلا و نقره)، به زيان او نيست» . گفتم: «با آن [اموال] چه كند؟». فرمود: «آن را در باغ هزينه كند» . (1)

امام صادق عليه السلام_ به خدمتكارش مُصادف _- :زمينى پُردرخت يا كشتزارى تهيه كن ؛ زيرا هر گاه اتّفاق [ناگوار] يا مصيبتى براى انسان پيش آيد و او به ياد آوَرَد كه پشتوانه اى مالى دارد كه خانواده اش را اداره كند، سخاوتمندتر خواهد بود .

امام رضا عليه السلام :هر گاه انسان، به اندازه خوراك سالش را فراهم آورَد ، سبك بار و آسوده خاطر مى شود . امامان باقر و صادق عليهماالسلام تا زمانى كه به قدر خوراك سالشان را آماده نمى كردند ، مِلكى نمى خريدند .

2 / 5ساماندهى ثروت و سرمايه گذارىامام على عليه السلام_ در حكمت هاى منسوب به وى _- :هر كس چيزى از روزى خداى سبحان را در اختيار دارد ، بايد از آن، درست نگاهدارى كند ؛ زيرا شما در زمانه اى به سر مى بريد كه اگر انسان به مردم نيازمند شود ، نخست دينش را به آنان تسليم مى كند .

.


1- .ظاهرا «حائط» _ كه در متن عربى حديث آمده _ خود در اين جا به معناى «باغ» است و آنچه در ادامه حديث آمده و آن را به باغ يا خانه معنا كرده ، از راوى است .

ص: 88

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مِنَ المُروءَةِ استِصلاحُ المالِ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :إصلاحُ المالِ مِنَ الإِيمانِ . (2)

عنه عليه السلام :عَلَيكَ بِإِصلاحِ المالِ ؛ فَإِنَّ فيهِ مَنبَهَةً لِلكَريمِ ، وَاستِغناءً عَنِ اللَّئيمِ . (3)

الكافي عن محمّد بن عذافر عن أبيه :أعطى أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام أبي ألفا وسَبعَمِائَةِ دينارٍ فَقالَ لَهُ: اِتَّجِر بِها ، ثُمَّ قالَ: أما إنَّهُ لَيسَ لي رَغبَةٌ في رِبحِها وإن كانَ الرِّبحُ مَرغوبا فيهِ ، ولكِنّي أحبَبتُ أن يَرانِيَ اللّهُ _ جَلَّ وعَزَّ _ مُتَعَرِّضا لِفَوائِدِهِ . قالَ : فَرَبِحتُ لَهُ فيها مِائَةَ دينارٍ ، ثُمَّ لَقيتُهُ فَقُلتُ لَهُ : قَد رَبِحتُ لَكَ فيها مِائَةَ دينارٍ ، قالَ : فَفَرِحَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام بِذلِكَ فَرَحا شَديدا فَقالَ لي: أثبِتها في رَأسِ مالي . (4)

2 / 6الإِنفاقُ في سَبيلِ اللّهِالكتاب :« وَأَنفِقُواْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُواْ بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُواْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ » (5) .

.


1- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 3 ص 166 ح 3616 ، الخصال : ص 10 ح 34 ، معانى الأخبار : ص258 ح 6 كلاهما عن أبان بن تغلب عن الإمام الباقر عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحارالأنوار: ج 76 ص313 ح 7 .
2- .الكافي : ج 5 ص 87 ح 3 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 3 ص 166 ح 3617 ، وسائل الشيعة : ج 12 ص 40 ح 21985 .
3- .الكافي : ج 5 ص 88 ح 6 ، وسائل الشيعة : ج 12 ص 40 ح 21986 .
4- .الكافي : ج 5 ص 76 ح 12 وص 77 ح 16 نحوه وفيه «سبعمائة دينار» بدل «ألفا وسبعمائة دينار» ، تهذيب الأحكام : ج 6 ص 326 ح 898 ، بحار الأنوار : ج 47 ص 56 ح 100 .
5- .البقرة : 195 .

ص: 89

2 / 6انفاق در راه خدا

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از نشانه هاى مردانگى، نگاهدارى درست از مال است .

امام صادق عليه السلام :نگاهدارى نيكو از مال، نشانه ايمان است .

امام صادق عليه السلام :بايد از مال ، نيكو نگاهدارى كنى ؛ زيرا انسان بخشنده، با آن قدرت مى يابد و از فرومايه، بى نياز مى شود .

الكافى_ به نقل از محمّد بن عُذافِر از پدرش _ :امام صادق عليه السلام به پدرم هزار و هفت صد دينار داد و به او فرمود: «با آن، بازرگانى كن» . سپس فرمود: «بدان كه مرا به سود آن، رغبتى نيست ، هر چند كه سود ، خواستنى است ؛ امّا من دوست مى دارم كه خداوند عز و جل، مرا در حالى ببيند كه به بهره هاى آفريده او روى مى آورم» . پدرم گفت: با آن مال، صد دينار براى وى سود كسب كردم . سپس به ديدار وى رفتم و به او گفتم: با آن ، برايت صد دينار سود كسب كردم . او از اين خبر، بسيار خرسند شد و به من فرمود: «آن را در سرمايه من قرار ده!» .

2 / 6انفاق در راه خداقرآن :« و در راه خدا انفاق كنيد و خود را با دست هايتان به هلاكت ميفكنيد، و نيكى كنيد كه خداوند، نيكوكاران را دوست مى دارد» .

.

ص: 90

«مَّثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَ لَهُمْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِى كُلِّ سُن_بُلَةٍ مِّاْئَةُ حَبَّةٍ وَاللَّهُ يُضَ_عِفُ لِمَن يَشَآءُ وَاللَّهُ وَ سِعٌ عَلِيمٌ» (1) .

«الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَ مِمَّا رَزَقْنَ_هُمْ يُنفِقُونَ » (2) .

«وَ أَنفِقُواْ مِن مَّا رَزَقْنَ_كُم مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِىَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ فَيَقُولَ رَبِّ لَوْلَا أَخَّرْتَنِى إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ فَأَصَّدَّقَ وَ أَكُن مِّنَ الصَّ__لِحِينَ » (3) .

«يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقْنَ_كُم مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِىَ يَوْمٌ لَا بَيْعٌ فِيهِ وَلَا خُلَّةٌ وَلَا شَفَ_عَةٌ وَ الْكَ_فِرُونَ هُمُ الظَّ__لِمُونَ » (4) .

«قُل لِّعِبَادِىَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ يُقِيمُواْ الصَّلَوةَ وَ يُنفِقُواْ مِمَّا رَزَقْنَ_هُمْ سِرًّا وَ عَلَانِيَةً مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِىَ يَوْمٌ لَا بَيْعٌ فِيهِ وَلَا خِلَ_لٌ » (5) .

«ءَامِنُواْ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ أَنفِقُواْ مِمَّا جَعَلَكُم مُّسْتَخْلَفِينَ فِيهِ فَالَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمْ وَ أَنفَقُواْ لَهُمْ أَجْرٌ كَبِيرٌ » (6) .

راجع : البقرة : 262 _ 263 ، الأنفال : 60 ، التوبة : 34 و 81 ، الحديد : 10 ، محمّد : 38 ، الصف : 11 ، الحجرات : 15 .

الحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لَم نُبعَث لِجَمعِ المالِ ، ولكِن بُعِثنا لِاءِنفاقِهِ . (7)

.


1- .البقرة : 261 .
2- .البقرة : 3 .
3- .المنافقون : 10 .
4- .البقرة : 254 .
5- .إبراهيم : 31 .
6- .الحديد : 7 .
7- .مشكاة الأنوار : ص 321 ح 1018 عن الإمام الصادق عليه السلام .

ص: 91

«مَثَل [ صدقاتِ ] كسانى كه اموالِ خود را در راه خدا انفاق مى كنند، همانند دانه اى است كه هفت خوشه مى رويانَد كه در هر خوشه اى، صد دانه است. و خداوند براى هر كس كه بخواهد، [ آن را ] چند برابر مى كند، و خداوند، گشايشگر داناست» .

«[پرهيزگاران اينان اند:] كسانى كه به غيبْ ايمان دارند و نماز را بر پا مى كنند و از آنچه روزى شان كرده ايم ، انفاق مى كنند» .

«و از آنچه شما را روزى كرده ايم ، انفاق كنيد ، پيش از آن كه يكى از شما را مرگ فرا رسد . پس مى گويد: «پروردگارا! چرا مرا تا سرآمدى نزديك، بازپس نداشتى تا صدقه دهم و از نيكان و شايستگان باشم؟»» .

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از آنچه روزى تان كرده ايم ، انفاق كنيد ، پيش از آن كه روزى بيايد كه در آن ، نه داد و ستدى باشد و نه دوستى و شفاعتى. و كافران، همان ستمكاران اند» .

«به بندگان من كه ايمان آورده اند ، بگو نماز را بر پا دارند و از آنچه روزى شان كرده ايم ، نهان و آشكارا انفاق كنند ، پيش از آن كه روزى بيايد كه در آن ، نه خريد و فروشى باشد و نه دوستى اى [كه در غير راه خدا باشد]» .

«به خدا و پيامبرش ايمان آوريد و از آنچه شما را در آن ، جانشين [گذشتگان ]گردانيده ، انفاق كنيد. پس، كسانى از شما كه ايمان آورده و انفاق كرده اند ، مزدى بزرگ دارند» .

ر . ك : بقره : آيه 262 _ 263 ، انفال : آيه 60 ، توبه : آيه 34 و 81 ، حديد : آيه 10 ، محمّد : آيه 38 ، صف : آيه 11 ، حجرات : آيه 15 .

حديث :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ما نه براى گرد آوردنِ مال ، كه براى انفاقِ آن ، برانگيخته شده ايم .

.

ص: 92

عنه صلى الله عليه و آله :يَقولُ اللّهُ : اِبنَ آدَمَ! مُلكي مُلكي ، ومالي مالي ، يا مِسكينُ! أينَ كُنتَ حَيثُ كانَ المُلكُ ولَم تَكُن؟! وهَل لَكَ إلّا ما أكَلتَ فَأَفنَيتَ ، أو لَبِستَ فَأَبلَيتَ ، أو تَصَدَّقتَ فَأَبقَيتَ؟! إمّا مَرحومٌ بِهِ وإمّا مُعاقَبٌ عَلَيهِ ، فَاعقِل أن لا يَكونَ مالُ غَيرِكَ أحَبَّ إلَيكَ مِن مالِكَ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :يَقولُ العَبدُ : مالي مالي ، وإنَّما لَهُ مِن مالِهِ ثَلاثٌ : ما أكَلَ فَأَفنى ، أو لَبِسَ فَأَبلى ، أو أعطى فَاقتَنى ؛ وما سِوى ذلِكَ فَهُوَ ذاهِبٌ وتارِكُهُ لِلنّاسِ . (2)

صحيح مسلم عن مطرّف عن أبيه :أتَيتُ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله وهُوَ يَقرَأُ «أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ» ، قالَ : يَقولُ ابنُ آدَمَ : مالي مالي . (قالَ :) وهَل لَكَ يَابنَ آدَمَ مِن مالِكَ إلّا ما أكَلتَ فَأَفنَيتَ ، أو لَبِستَ فَأَبلَيتَ ، أو تَصَدَّقتَ فَأَمضَيتَ؟ ! (3)

سنن النسائي عن عبد اللّه :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : أيُّكُم مالُ وارِثِهِ أحَبُّ إلَيهِ مِن مالِهِ ؟ قالوا : يا رَسولَ اللّهِ ، ما مِنّا مِن أحَدٍ إلّا مالُهُ أحَبُّ إلَيهِ مِن مالِ وارِثِهِ . قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : اِعلَموا أنَّهُ لَيسَ مِنكُم مِن أحَدٍ إلّا مالُ وارِثِهِ أحَبُّ إلَيهِ مِن مالِهِ ؛ مالُكَ ما قَدَّمتَ ، ومالُ وارِثِكَ ما أخَّرتَ . (4)

.


1- .مصباح الشريعة : ص 300 ، بحار الأنوار : ج 71 ص 356 ح 17 .
2- .صحيح مسلم : ج 4 ص 2273 ح 4 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 299 ح 8821 و ص 386 ح 9350 وفيهما «فأفنى» بدل «فاقتنى» وكلّها عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 6 ص 358 ح 16045 .
3- .صحيح مسلم : ج 4 ص 2273 ح 3 ، سنن الترمذي : ج 4 ص 572 ح 2342 ، سنن النسائي : ج 6 ص 238 ، مسند ابن حنبل : ج 5 ص 498 ح 16306 ، المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 358 ح 7913 ، كنز العمّال : ج 6 ص 358 ح 17046 .
4- .سنن النسائي : ج 6 ص 237 ، الأدب المفرد : ج 57 ص 153 ، مسند ابن حنبل : ج 2 ص 23 ح 3626 ، السنن الكبرى: ج 3 ص 515 ح 6509 ، حلية الأولياء : ج 4 ص 129 ، كنز العمّال : ج 6 ص 380 ح 6149 وراجع الأمالي للطوسي : ص 519 ح 1141 .

ص: 93

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند مى فرمايد: «اى زاده آدم! اين مُلك، از آنِ من است و اين مال، براى من است . اى تنگ دست! كجا بودى آن گاه كه اين مُلك بود و تو نبودى؟ و آيا از آنِ توست چيزى جز آنچه مى خورى و از ميانش مى برى ؟ يا آنچه مى پوشى و پوسيده اش مى كنى ؟ يا آنچه صدقه مى دهى و جاويدش مى سازى؟ و براى آن ، يا از رحمت خدا بهره مى برى و يا كيفر مى بينى . پس بينديش تا مالى كه از آنِ غير توست ، برايت از مال خودت، دوست داشتنى تر نباشد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بنده مى گويد: «مال من! مال من!» ، حال آن كه از آن مال، سه چيز از آنِ اوست: آنچه مى خورد و فانى مى كند ؛ آنچه مى پوشد و مى پوسانَد ؛ و آنچه مى بخشد و ذخيره مى سازد . و جز اين [بخش سوم]، همه رفتنى است و آنچه از آن مى مانَد ، به ديگران مى رسد .

صحيح مسلم_ به نقل از مُطَرّف از پدرش _ :نزد پيامبر صلى الله عليه و آله رفتم ؛ مشغول تلاوت اين آيه بود : «شما را افتخار بر يكديگر به افزونى ، سرگرم كرد» . فرمود : «زاده آدم مى گويد : مال من! مال من! . اى آدميزاد! آيا از مالت، چيزى از آنِ توست، جز آنچه مى خورى و فانى مى سازى ؛ يا آنچه مى پوشى و مى پوسانى ؛ يا آنچه صدقه مى دهى و جارى مى سازى؟».

سنن النسائى_ به نقل از عبد اللّه _ :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «از شما كسى هست كه مالِ وارثش براى وى دوست داشتنى تر از مال خودش باشد؟». گفتند : اى پيامبر خدا! از ما كسى نيست جز اين كه مال خودش براى وى ، دوست داشتنى تر از مال وارثش است» . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «بدانيد كه از شما كسى نيست جز آن كه مال وارثش براى وى، دوست داشتنى تر از مال خودش است ؛ [زيرا] مال تو، آن است كه پيش مى اندازى [و قبل از مرگت انفاق مى كنى] و مال وارثت، آن است كه پس انداز مى كنى [و از خود بر جاى مى گذارى]» .

.

ص: 94

سنن الترمذي عن عائشة :أنّهُم ذَبَحوا شاةً ، فقالَ النَّبيُّ صلى الله عليه و آله : ما بَقِيَ مِنها ؟ قالَت : ما بَقِيَ مِنها إلّا كَتِفُها ، قالَ [ صلى الله عليه و آله ]: بَقِيَ كُلُّها غَيرَ كَتِفِها . (1)

الأدب المفرد عن قيس بن عاصم السعديّ :أتَيتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَقالَ : هذا سَيِّدُ أهلِ الوَبَرِ ، فَقُلتُ : يا رَسولَ اللّهِ ، مَا المالُ الَّذي لَيسَ عَلَيَّ فيهِ تَبِعَةٌ مِن طالِبٍ ولا مِن ضَيفٍ ؟ فَقالَ رَسولُ اللّهِ : نِعمَ المالُ أربَعونَ ، وَالكَثرَةُ سِتّونَ ، ووَيلٌ لِأَصحابِ المِئينَ! إلّا مَن أعطَى الكَريمَةَ ، ومَنَحَ الغَزيرَةَ ، ونَحَرَ السَّمينَةَ ؛ فَأَكَلَ وأطعَمَ القانِعَ وَالمُعتَرَّ . قُلتُ : يا رَسولَ اللّهِ ، ما أكرَمَ هذِهِ الأَخلاقَ! لا يُحَلُّ بِوادٍ أنَا فيهِ مِن كَثرَةِ نَعَمي . فَقالَ : كَيفَ تَصنَعُ بِالعَطِيَّةِ ؟ قُلتُ : اُعطِي البَكرَ واُعطِي النّابَ . قالَ : كَيفَ تَصنَعُ فِي المَنيحَةِ (2) ؟ قالَ : إنّي لَأَمنَحُ المِئَةَ . قالَ : كَيفَ تَصنَعُ فِي الطَّروقَةِ ؟ قالَ : يَغدُو النّاسُ بِحِبالِهِم ، ولا يوزَعُ رَجُلٌ مِن جَمَلٍ يَختَطِمُهُ ، فَيُمسِكَ ما بَدا لَهُ ، حَتّى يَكونَ هُوَ يَرُدُّهُ . فَقالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : فَمالُكَ أحَبُّ إلَيكَ أم مَواليكَ ؟ (قالَ : مالي) . قالَ : فَإِنَّما لَكَ مِن مالِكَ ما أكَلتَ فَأَفنَيتَ ، أو أعطَيتَ فَأَمضَيتَ ، وسائِرُهُ لِمَواليكَ . فَقُلتُ : لا جَرَمَ ، لَئِن رَجَعتُ لَاُقِلَّنَّ عَدَدَها . (3)

الإمام زين العابدين عليه السلام :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ في آخِرِ خُطبَتِهِ : طوبى لِمَن طابَ خُلُقُهُ ، وطَهُرَت سَجِيَّتُهُ ، وصَلُحَت سَريرَتُهُ ، وحَسُنَت عَلانِيَتُهُ ، وأنفَقَ الفَضلَ مِن مالِهِ ، وأمسَكَ الفَضلَ مِن قَولِهِ ، وأنصَفَ النّاسَ مِن نَفسِهِ . (4)

.


1- .سنن الترمذي : ج 4 ص 644 ح 2470 ، كنز العمّال : ج 6 ص 381 ح 16150 .
2- .هي أن تعطي أحدا ناقةً أو نعجة يستفيد من لبنها ثم يُرجعها إليك .
3- .الأدب المفرد : ص 280 ح 953 ، المستدرك على الصحيحين : ج 3 ص 709 ح 6566 نحوه ؛ الأمالي للسيّد المرتضى : ج 1 ص 72 نحوه .
4- .الكافي : ج 2 ص 144 ح 1 عن أبي حمزة الثمالي ، الاختصاص : ص 228 ، أعلام الدين : ص 119 عن يحيى بن اُمّ الطويل نحوه ، بحار الأنوار : ج 69 ص 400 ح 94 . راجع : السنن الكبرى : ج 4 ص 306 ح 7783 ، المعجم الكبير : ج 5 ص 71 ح 4615 و 4616 ، مسند الشهاب : ج 1 ص 360 ح 615 كلّها عن ركب المصري ، كنز العمّال : ج 15 ص 917 ح 43582 ؛ الأمالي للطوسي : ص 539 ح 1162 ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 381 ح 2661 كلاهما عن أبي ذرّ عنه صلى الله عليه و آله ، نهج البلاغة : الحكمة 123 كلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 81 ص 268 ح 27 .

ص: 95

سنن الترمذى_ به نقل از عايشه _- :گوسفندى را سر بريدند [و گوشت آن را انفاق كردند]. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «چيزى مانده است؟». عايشه گفت: به جز سردستش، چيزى باقى نمانده است. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «به جز دستش، همه آن، باقى مانده است!».

الأدب المفرد_ به نقل از قيس بن عاصم سعدى _ :نزد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله رفتم . فرمود : «اين ، مهترِ باديه نشينان است» . گفتم: «اى پيامبر خدا! چيست آن مالى كه مرا در آن دنباله روى نيست ؛ نه جوينده اى و نه ميهمانى؟ پيامبر خدا فرمود : «مال خوب ، چهل [بخش] است و افزون بر آن، شصت [بخش] . و واى بر دارندگان مالِ صدها [بخشى] ! مگر آن كه بخش گرامىِ مالَش را ببخشد، افزونى را انفاق كند، حيوان فربه اش را قربانى نمايد ، و [هم ]خود بخورَد و [افراد] قناعت پيشه و دريوزره گر را [نيز] بخورانَد» . گفتم: اى پيامبر خدا! چه خوش است اين اخلاق . در سرزمينى كه من ساكنم ، از فراوانىِ چهارپايانم جاى سكونت نمانده است . فرمود: «چگونه بخشش مى كنى؟» . گفتم : شتر جوان را و [نيز] شتر سالدار را مى بخشم» . فرمود: «ماده شتر (/ ميش) را چگونه به بهره كشى مى دهى؟». گفت[م]: «صد [در صد] به بهره كشى مى دهم . فرمود: «چگونه حيوان را براى باردارسازى مى دهى؟» . گفت[م] : «مردم با ريسمان هاشان روانه مى شوند و كسى از شترى كه مهارش را گرفته ، بازداشته نمى شود . پس او حيوانى را كه نزدش بيايد، مى گيرد و خود مى بَرَد . پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «مال تو برايت دوست داشتنى تر است يا مالِ اطرافيانت؟». گفت[م]: مال خودم . فرمود : «جز اين نيست كه از مالَت، آن بخشْ از آنِ توست كه مى خورى و فانى مى كنى ، يا مى بخشى و جارى مى سازى ؛ و بر جاى مانده اش، از آنِ اطرافيانِ توست» . پس گفتم: ناچار، بايد پس از بازگشت ، تعداد آنها را بكاهم .

امام زين العابدين عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در پايان خطبه اش مى فرمود: «خوشا به حال كسى كه اخلاقش خوش ، سرشتش پاك ، باطنش به سامان ، و آشكارش نيك است؛ افزونىِ مالش را انفاق مى كند ؛ از سخن زياده در مى گذرد ؛ و از درون خويش، با مردم انصاف مى ورزد» .

.

ص: 96

صحيح مسلم عن أبي سعيد الخدريّ :بَينَما نَحنُ في سَفَرٍ مَعَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ، إذ جاءَ رَجُلٌ عَلى راحِلَةٍ لَهُ ، فَجَعَلَ يَصرِفُ بَصَرَهُ يَمينا وشِمالاً ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : «مَن كانَ مَعَهُ فَضلُ ظَهرٍ فَليَعُد بِهِ عَلى مَن لا ظَهرَ لَهُ ، ومَن كانَ لَهُ فَضلٌ مِن زادٍ فَليَعُد بِهِ عَلى مَن لا زادَ لَهُ» . فَذَكَرَ مِن أصنافِ المالِ ما ذَكَرَ ، حَتّى رَأَينا أنَّهُ لا حَقَّ لِأَحَدٍ مِنّا في فَضلٍ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :ما قَدَّمتَ فَهُوَ لِلمالِكينَ ، وما أخَّرتَ فَهُوَ لِلوارِثينَ ، وما مَعَكَ فَما لَكَ عَلَيهِ سَبيلٌ سِوَى الغُرورِ بِهِ . كَم تَسعى في طَلَبِ الدُّنيا ؟! وكَم تَرعى ؟! أفَتُريدُ أن تُفقِرَ نَفسَكَ وتُغنِيَ غَيرَكَ ؟! (2)

عنه عليه السلام_ في كِتابِهِ إلى زِيادِ ابنِ أبيهِ _: فَدَعِ الإِسرافَ مُقتَصِدا ، وَاذكُر فِي اليَومِ غَدا ، وأمسِك مِنَ المالِ بِقَدرِ ضَرورَتِكَ ، وقَدِّمِ الفَضلَ لِيَومِ حاجَتِكَ . (3)

عنه عليه السلام :مَن آتاهُ اللّهُ مالاً فَليَصِل بِهِ القَرابَةَ ، وَليُحسِن مِنهُ الضِّيافَةَ ، وَليَفُكَّ بِهِ الأَسيرَ وَالعانِيَ ، وَليُعطِ مِنهُ الفَقيرَ وَالغارِمَ ، وَليَصبِر نَفسَهُ عَلَى الحُقوقِ وَالنَّوائِبِ ابتِغاءَ الثَّوابِ ؛ فَإِنَّ فَوزا بِهذِهِ الخِصالِ شَرَفُ مَكارِمِ الدُّنيا ، ودَركُ فَضائِلِ الآخِرَةِ ، إن شاءَ اللّهُ . (4)

.


1- .صحيح مسلم: ج 3 ص 1354 ح 18 ، سنن أبي داوود: ج 2 ص 125 ح 1663 ، مسند ابن حنبل : ج 4 ص 68 ح 11293 ، السنن الكبرى : ج 4 ص 305 ح 7782 ، كنز العمّال : ج 6 ص 711 ح 17523 .
2- .مصباح الشريعة : ص 301 بحار الأنوار : ج 71 ص 356 ح 17 .
3- .نهج البلاغة : الكتاب 21 ، غرر الحكم : ح 6596 ، بحار الأنوار : ج 33 ص 490 ح 695 .
4- .نهج البلاغة : الخطبة 142 ، تحف العقول : ص 186 ، الغارات : ج 1 ص 76 و كلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 34 ص 209 ح 985 .

ص: 97

صحيح مسلم_ به نقل از ابو سعيد خُدْرى _ :در حال سفر با پيامبر صلى الله عليه و آله بوديم كه مردى، سوار بر مَركبى آمد و به سوى راست و چپ، چشم گردانيد . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «هر كس مَركبى افزون دارد ، به آن كه مركب ندارد، برسانَد ؛ و هر كه توشه اى افزون دارد ، به آن كس كه توشه ندارد ، بدهد» . و از گونه هاى مال، چندان ذكر كرد كه ما دريافتيم هيچ يك از ما، در مالِ افزونش، حقّى ندارد .

امام على عليه السلام :مالى كه پيش از مرگْ مصرف كرده اى ، از آنِ مالكان آن اموال شده است ؛ و مالى كه براى پس از مرگ مى نهى ، از آنِ وارثان خواهد شد ؛ و آنچه همراه توست ، جز فريفتگى، راهى به آن ندارى . چه قدر در پى دنيا مى كوشى؟ چه اندازه [دنيا را ]مى چَرى؟ آيا مى خواهى خود را فقير، و جز خودت را توانگر سازى؟

امام على عليه السلام_ در نامه اش به زياد بن اَبيه _- :اسراف را رها كن و ميانه روى را در پيش گير . امروز، در انديشه فردايت باش . از مال، به اندازه ضرورت ، نگاه دار و زياده آن را براى روز نيازمندى ات (آخرت) روانه ساز [انفاق كن] .

امام على عليه السلام :خداوند، به هر كس مالى بدهد ، بايد آن را به خويشاوندان برساند ؛ ميهمانى هاى نيكو بدهد ؛ اسير و گرفتار را از بند برهانَد ؛ تنگ دست و وامدار را بهره ببخشد ؛ به اميد پاداش ، خويشتن را بر [اداى ]حقوق و [تحمّل] بلاهاى سخت، صبور سازد ؛ زيرا هر آينه، دستيابى به اين ويژگى ها ، بهره ور شدن از كرامت هاى دنيايى و فضيلت هاى آخرتى است ، اگر خداى بخواهد!

.

ص: 98

عنه عليه السلام :المالُ وَبالٌ عَلى صاحِبِهِ إلّا ما قَدَّمَ مِنهُ . (1)

عنه عليه السلام :خَيرُ الأَموالِ ما أعانَ عَلَى المَكارِمِ . (2)

عنه عليه السلام :خَيرُ أموالِكَ ما وَقى عِرضَكَ . (3)

عنه عليه السلام :إنَّ خَيرَ المالِ ما أورَثَكَ ذُخرا وذِكرا ، وأكسَبَكَ حَمدا وأجرا . (4)

عنه عليه السلام :خَيرُ مالِكَ ما أعانَكَ عَلى حاجَتِكَ . (5)

عنه عليه السلام :إنَّ خَيرَ المالِ ما كَسَبَ ثَناءً وشُكرا ، وأوجَبَ ثَوابا وأجرا . (6)

عنه عليه السلام :أفضَلُ المالِ ما قَضَيتَ بِهِ الحُقوقَ . (7)

عنه عليه السلام :أنفَعُ المالِ ما قُضِيَ بِهِ الفَرضُ . (8)

عنه عليه السلام :دِرهَمٌ يَنفَعُ خَيرٌ مِن دينارٍ يَصرَعُ . (9)

.


1- .غرر الحكم : ح 1957 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 59 ح 1493 .
2- .غرر الحكم : ح 4993 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 238 ح 4520 .
3- .غرر الحكم : ح 4958 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 239 ح 4552 .
4- .غرر الحكم : ح 3600 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 153 ح 3348 .
5- .مطالب السؤول : ص 56 ؛ بحار الأنوار : ج 78 ص 12 ح 70 .
6- .غرر الحكم : ح 3572 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 143 ح 3207 .
7- .غرر الحكم : ح 3250 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 122 ح 2790 .
8- .غرر الحكم : ح 3039 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 119 ح 2698 .
9- .غرر الحكم : ح 5120 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 250 ح 4674 .

ص: 99

امام على عليه السلام :مال، مايه تباهى و گران جانىِ صاحبش است ، مگر آن بخش كه [با انفاق، ]پيش فرستاده شود .

امام على عليه السلام :بهترين مال، آن است كه ياريگرِ نيكى ها باشد .

امام على عليه السلام :بهترين مال تو، آن است كه آبرويت را نگاه دارد.

امام على عليه السلام :هر آينه، بهترين مال، آن است كه برايت اندوخته و ياد [نيك ]به جا نهد و سپاس و پاداش، به ارمغان آوَرَد.

امام على عليه السلام :بهترين مال تو، آن است كه براى برآوردن نيازت، يارى ات كند .

امام على عليه السلام :هر آينه، بهترين مال، آن است كه سپاس و ستايشْ به ارمغان آورَد و پاداش و مزد فراهم كند .

امام على عليه السلام :برترين مال، آن است كه با آن ، حق ها را به جاى آورى .

امام على عليه السلام :سودبخش ترين مال، آن است كه واجبى با آن ادا گردد .

امام على عليه السلام :درهمى كه سودمند بيفتد، بهتر از دينارى است كه [انسان را ]بر زمين بزند .

.

ص: 100

عنه عليه السلام :أفضَلُ الأَموالِ أحسَنُها أثَرا عَلَيكَ . (1)

عنه عليه السلام :أفضَلُ الأَموالِ مَا استُرِقَّ بِهِ الرِّجالُ . (2)

عنه عليه السلام :إنَّ أفضَلَ الأَموالِ مَا استُرِقَّ بِهِ حُرٌّ ، وَاستُحِقَّ بِهِ أجرٌ . (3)

عنه عليه السلام :أفضَلُ الغِنى ما صينَ بِهِ العِرضُ . (4)

الإمام الحسين عليه السلام :مالُكَ إن يَكُن لَكَ كُنتَ لَهُ مُنفِقا ، فَلا تُبقِهِ بَعدَكَ فَيَكُن ذَخيرَةً لِغَيرِكَ ، وتَكونُ أنتَ المُطالَبَ بِهِ المَأخوذَ بِحِسابِهِ . وَاعلَم أنَّكَ لا تَبقى لَهُ ولا يَبقى عَلَيكَ ، فَكُلهُ قَبلَ أن يَأكُلَكَ . (5)

الإمام الكاظم عليه السلام :سُئِلَ أبو ذَرٍّ : ما مالُكَ ؟ قالَ : عَمَلي ، قيلَ لَهُ : إنَّما نَسأَلُكَ عَنِ الذَّهَبِ وَالفِضَّةِ ! فَقالَ : ما أصبَحَ فَلا أمسى ، وما أمسى فَلا أصبَحَ ؛ لَنا كُندوجٌ نَرفَعُ فيهِ خَيرَ مَتاعِنا ، سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ : كُندوجُ المُؤمِنِ قَبرُهُ . (6)

.


1- .غرر الحكم : ح 3145 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 117 ح 2590 .
2- .غرر الحكم : ح 2955 .
3- .غرر الحكم : ح 3601 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 158 ح 3415 .
4- .غرر الحكم : ح 3038 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 119 ح 2697 وفيه «العطاء» بدل «الغنى» .
5- .أعلام الدين : ص 298 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 128 ح 11 وراجع الدرّه الباهرة : ص 24 .
6- .الأمالي للطوسي : ص 702 ح 1501 عن موسى بن بكر ، رجال الكشّي : ج 1 ص 121 ح 54 ، روضة الواعظين: ص 312 كلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 78 ص 452 ح 17 .

ص: 101

امام على عليه السلام :برترين مال، آن است كه بهترين اثر را بر تو بر جاى گذارَد .

امام على عليه السلام :برترين مال، آن است كه آزادان، با آن، به بند [محبّت ]درآيند .

امام على عليه السلام :هر آينه، برترين مال، آن است كه آزاده اى با آن به بندِ [دوستى] افتد و سزاوارِ پاداش باشد .

امام على عليه السلام :برترين توانگرى، آن است كه آبرو با آنْ حفظ گردد .

امام حسين عليه السلام :مال تو اگر [به راستى] از آنِ تو باشد ، آن را انفاق مى كنى . پس آن را براى پس از خود مگذار كه آن گاه، اندوخته كسانى جز تو خواهد شد ، در حالى كه [در قيامت،] بابت آن، از تو پرس و جو خواهند كرد و حساب خواهند كشيد . و بدان كه نه تو براى مال باقى مى مانى و نه مال براى تو جاودان مى مانَد ؛ پس پيش از آن كه او تو را بخورَد ، تو او را بخور .

امام كاظم عليه السلام :از ابوذر پرسيده شد : مالت چيست؟ گفت: عملِ من . به او گفته شد: مرادِ ما طلا و نقره است! گفت: طلا و نقره، از صبحگاهان، به شامگاهان نكشد و از شامگاهان، به صبحگاهان! ما را خزانه اى است كه بهترين كالايمان را در آن مى گذاريم . از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى فرمود : «خزانه مؤمن ، گورِ اوست» .

.

ص: 102

الفصل الثالث: ما ينبغي الالتزام به في صرف الدّخل الفرديّ3 / 1المُوازَنَةُ بَينَ الدَّخلِ وَالإِنفاقِالكتاب :«لِيُنفِقْ ذُو سَعَةٍ مِّن سَعَتِهِ وَ مَن قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنفِقْ مِمَّآ ءَاتَاهُ اللَّهُ لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَا مَآ ءَاتَاهَا سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْرًا» (1) .

الحديث :مكارم الأخلاق عن معاوية بن وهب :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : الرَّجُلُ يَكونُ قَد غَنِيَ دَهرَهُ ولَهُ مالٌ وهَيئَةٌ في لِباسِهِ ونَخوَةٌ ، ثُمَّ يَذهَبُ مالُهُ ويَتَغَيَّرُ حالُهُ ، فَيَكرَهُ أن يَشمَتَ بِهِ عَدُوٌّ ، فَيَتَكَلَّفُ ما يَتَهَيَّأُ بِهِ؟ فَقالَ : «لِيُنفِقْ ذُو سَعَةٍ مِّن سَعَتِهِ وَمَن قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنفِقْ مِمَّآ ءَاتَاهُ اللَّهُ» عَلى قَدرِ حالِهِ . (2)

.


1- .الطلاق : 7 .
2- .مكارم الأخلاق : ج 1 ص 250 ح 744 ، بحار الأنوار : ج 79 ص 313 ح 24 .

ص: 103

فصل سوم: آنچه در مصرفِ درآمدهاى شخصى شايسته است

3 / 1توازن ميان دخل و خرج

فصل سوم: آنچه در مصرفِ درآمدهاى شخصى شايسته است3 / 1توازن ميان دخل و خرجقرآن :«فراخ دست، از گشاده دستىِ خود هزينه مى كند؛ و هر كه روزى اش بر او تنگ شده باشد ، از آنچه خداوند به او داده است ، هزينه مى كند. خدا هيچ كس را تكليف نمى كند ، مگر [به اندازه] آنچه به او داده است. خداوند، پس از سختى و دشوارى ، آسانى و فراخى را پديد خواهد آورد» .

حديث :مكارم الأخلاق_ به نقل از معاوية بن وهب _ :به امام صادق عليه السلام گفتم: [رأى شما چيست در باره] مردى كه روزگارش را با توانگرى به سر مى برد و داراى ثروت و جامه چشمگير است و به خود مى نازد ؛ سپس ثروتش از كف مى رود و حال و روزش دگرگون مى شود و دوست نمى دارد كه دشمن وى را سرزنش كند ، پس خود را به صورت ثروتمندان بيارايد؟ امام فرمود : « «فراخ دست، از گشاده دستى خود هزينه مى كند و هر كه روزى اش بر او تنگ شده باشد ، از آنچه خداوند به او داده است ، هزينه مى كند» ؛ هر كس به فراخورِ حال خويش» .

.

ص: 104

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ المُؤمِنَ أخَذَ عَنِ اللّهِ _ سُبحانَهُ وتَعالى _ أدَبا حَسَنا : إذا وَسَّعَ عَلَيهِ وَسَّعَ عَلى نَفسِهِ ، وإذا أمسَكَ عَلَيهِ أمسَكَ . (1)

الإمام زين العابدين عليه السلام :مِن أخلاقِ المُؤمِنِ : الإِنفاقُ عَلى قَدرِ الإِقتارِ ، وَالتَّوَسُّعُ عَلى قَدرِ التَّوَسُّعِ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :إذا جادَ اللّهُ _ تَبارَكَ وتَعالى _ عَلَيكُم فَجودوا ، وإذا أمسَكَ عَنكُم فَأَمسِكوا ، ولا تُجاوِدُوا اللّهَ ؛ فَهُوَ الأَجوَدُ . (3)

الكافي عن سماعة عن الإمام الصادق عليه السلام_ في جَوابِ سَماعَةَ وقَد سَأَلَهُ عَن وُجوبِ الزَّكاةِ عَلى مَن يَملِكُ بَعضَ نَفَقَتِهِ _: رُبَّ فَقيرٍ أسرَفُ مِن غَنِيٍّ . فَقُلتُ : كَيفَ يَكونُ الفَقيرُ أسرَفَ مِنَ الغَنِيِّ ؟ فَقالَ : إنَّ الغَنِيَّ يُنفِقُ مِمّا اُوتِيَ ، وَالفَقيرَ يُنفِقُ مِن غَيرِ ما اُوتِيَ . (4)

3 / 2الاِعتِدالُ فِي الاِستِهلاكِالكتاب :«وَ لَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا » (5) .

.


1- .شُعب الإيمان : ج 5 ص 259 ح 6591 ، كنز العمّال : ج 6 ص 348 ح 15998 نقلاً عن حلية الأولياء وكلاهما عن ابن عمر .
2- .الكافي : ج 2 ص 241 ح 36 عن أبي حمزة ، تحف العقول : ص 282 ، بحار الأنوار : ج 67 ص 361 ح 65 .
3- .الكافي : ج 4 ص 54 ح 11 عن رفاعة ، وسائل الشيعة : ج 15 ص 259 ح 27848 .
4- .الكافي : ج 3 ص 562 ح 11 عن سماعة ، وسائل الشيعة : ج 6 ص 167 ح 11936 .
5- .الإسراء : 28 .

ص: 105

3 / 2ميانه روى در مصرف

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر آينه، مؤمن از خداوند _ سبحان و متعال _ ، ادبى نيكو برگرفته است: چون بر او فراخ گيرد ، او هم بر خويش گشاه دستى كند ؛ و چون بر او تنگ گيرد ، او هم [بر خود] تنگ گيرانه رفتار كند .

امام زين العابدين عليه السلام :از خوى هاى مؤمن است: بخشش به فراخور [گشاده روزى و ]تنگ روزى و گشاده دستى به تناسب گشاده روزى .

امام صادق عليه السلام :هر گاه خداوند _ تبارك و تعالى _ بر شما كرم ورزيد ، شما هم بخشش كنيد ؛ و چون بر شما تنگ گرفت ، شما نيز تنگ گيريد ؛ و در بخشندگى، از خداوند، پيشى مگيريد ، كه او بخشنده ترين است .

الكافى_ به نقل از سماعه، از امام صادق عليه السلام در پاسخ سَماعه كه از وى در باره وجوب زكات بر كسى كه بخشى از هزينه اش را مى تواند تأمين كند، سؤال كرده بود _- :«بسا فقيرى كه از توانگر، اسرافكارتر باشد» . گفتم: چگونه فقير مى تواند از توانگر، اسرافكارتر باشد؟ فرمود: «توانگر، از آنچه به وى عطا شده ، خرج مى كند و فقير، از آنچه به وى عطا نشده، هزينه مى نمايد!» .

3 / 2ميانه روى در مصرفقرآن :«و دست خويش به گردنت مبند [و بخل نورز و امساك مكن] و آن را يكسره مگشاى [و به گزاف و زياده روى، بخشش مكن]؛ زيرا [در اين صورت،] نكوهيده و درمانده مى نشينى» .

.

ص: 106

الحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الِاقتِصادُ فِي النَّفَقَةِ نِصفُ المَعيشَةِ ، وَالتَّوَدُّدُ إلَى النّاسِ نِصفُ العَقلِ ، وحُسنُ السُّؤالِ نِصفُ العِلمِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :رَحِمَ اللّهُ مُؤمِنا كَسَبَ طَيِّبا ، وأنفَقَ من قَصدٍ ، أو قَدَّمَ فَضلاً . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :كُلوا وَاشرَبوا وتَصَدَّقوا وَالبَسوا ، ما لَم يُخالِطهُ إسرافٌ أو مَخيلَةٌ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :الِاقتِصادُ فِي المَعيشَةِ نِصفُ العَيشِ ؛ تُكفى نِصفَ النَّفَقَةِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :مَنِ اقتَصَدَ في مَعيشَتِهِ رَزَقَهُ اللّهُ ، ومَن بَذَّرَ حَرَمَهُ اللّهُ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :لا مَنعَ ولا إسرافَ ، ولا بُخلَ ولا إتلافَ . (6)

عنه صلى الله عليه و آله :التَّقديرُ فِي النَّفَقَةِ نِصفُ العَيشِ . (7)

.


1- .شُعب الإيمان : ج 5 ص 255 ح 6568 ، مسند الشهاب : ج 1 ص 55 ح 33 وفيه «العيش» وكلاهما عن ابن عمر ، كنز العمّال : ج 3 ص 49 ح 5434 ؛ منية المريد : ص 258 ، الجعفريّات : ص 149 نحوه عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، مستطرفات السرائر : ص 19 ح 10 نحوه عن الإمام الكاظم عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله وراجع تاريخ بغداد : ج 12 ص 11 ح 6370 والفردوس : ج 1 ص 122 ح 420 .
2- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 3 ص 167 ح 3621 عن ابن أبي يعفور عن الإمام الصادق عليه السلام ، دعائم الإسلام : ج 2 ص 66 ح 184 ، وسائل الشيعة : ج 8 ص 106 ح 14498 .
3- .سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1192 ح 3605 ، سنن النسائي : ج 5 ص 79 وليس فيه «وتصدّقوا» ، مسند ابن حنبل : ج 2 ص 600 ح 6707 كلّها عن عمرو بن شعيب عن أبيه عن جدّه ، صحيح البخاري : ج 5 ص 2181 وفيه «في غير إسراف» بدل «ما لم يخالطه إسراف» ، كنز العمّال : ج 6 ص 644 ح 17197 .
4- .شُعب الإيمان : ج 6 ص 255 ح 8061 عن أنس ، كنز العمّال : ج 15 ص 916 ح 43581 وفيه «يُبقي» بدل «تكفى» .
5- .الكافي : ج 2 ص 122 ح 3 عن عبد الرحمان بن الحجّاج عن الإمام الصادق عليه السلام و ج 4 ص 54 ح 12 عن عبد اللّه بن سنان عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، تحف العقول: ص 46، الزهد للحسين بن سعيد: ص 55 ح 148 عن عبد الرحمان بن الحجّاج عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : ج 75 ص 126 ح 25 .
6- .عوالي اللآلي : ج 1 ص 296 ح 198 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 166 ح 2 .
7- .كنز الفوائد : ج 2 ص 190 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 224 ح 14 .

ص: 107

حديث :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ميانه روى در هزينه كردن ، نيمِ زندگى گذرانى است ، و دوستى ورزيدن با مردم ، نيمِ انديشه مندى ، و نيك پرسيدن ، نيمِ دانش .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند، رحمت آورَد مؤمنى را كه پيشه پاكيزه داشته باشد و ميانه روانه انفاق كند و يا [براى خود] خير را پيش فرستد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بخوريد و بياشاميد و صدقه دهيد و جامه بپوشيد ، تا زمانى كه با ريخت و پاش و خودپسندى در نياميزد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ميانه روى در زندگى، نيمِ گذرانِ زندگى است و نيمى از هزينه را برآورده مى كند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آن كس كه در گذران زندگى اش ميانه روى پيشه كند ، خداوند، روزى اش مى دهد و هر كه ريخت و پاش كند ، خداوند، وى را ناكام مى گردانَد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نه تنگ گرفتن [پسنديده است] و نه زياده روى ؛ نه تنگ چشمى و نه تباه كردنِ [اموال] .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اندازه نگه داشتن در هزينه كردن ، نيمى از گذرانِ زندگى است .

.

ص: 108

الإمام عليّ عليه السلام :الِاقتِصادُ نِصفُ المَؤونَةِ . (1)

الإمام زين العابدين عليه السلام :لِيُنفِقِ الرَّجُلُ بِالقَصدِ وبُلغَةِ الكَفافِ ، ويُقَدِّم مِنهُ فَضلاً لِاخِرَتِهِ ؛ فَإِنَّ ذلِكَ أبقى لِلنِّعمَةِ ، وأقرَبُ إلَى المَزيدِ مِنَ اللّهِ عز و جل ، وأنفَعُ فِي العافِيَةِ . (2)

عنه عليه السلام_ مِن دُعائِهِ فِي المَعونَةِ عَلى قَضاءِ الدَّينِ _: اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، وَاحجُبني عَنِ السَّرَفِ وَالِازدِيادِ ، وقَوِّمني بِالبَذلِ وَالِاقتِصادِ ، وعَلِّمني حُسنَ التَّقديرِ ، وَاقبِضني بِلُطفِكَ عَنِ التَّبذيرِ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :عَلَّمَ اللّهُ عز و جل نَبِيَّهُ صلى الله عليه و آله كَيفَ يُنفِقُ ، وذلِكَ أنَّهُ كانَت عِندَهُ اُوقِيَّةٌ مِنَ الذَّهَبِ ، فَكَرِهَ أن يَبيتَ فَتَصَدَّقَ بِها ، فَأَصبَحَ ولَيسَ عِندَهُ شَيءٌ ، وجاءَهُ مَن يَسأَلُهُ فَلَم يَكُن عِندَهُ ما يُعطيهِ ، فَلامَهُ السّائِلُ ، وَاغتَمَّ هُوَ حَيثُ لَم يَكُن عِندَهُ ما يُعطيهِ ، وكانَ رَحيما رَقيقا ، فَأَدَّبَ اللّهُ تَعالى نَبِيَّهُ صلى الله عليه و آله بِأَمرِهِ فَقالَ : «وَ لَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا» ؛ (4) يَقولُ : إنَّ النّاسَ قَد يَسأَلونَكَ ولا يَعذِرونَكَ ، فَإِذا أعطَيتَ جَميعَ ما عِندَكَ مِنَ المالِ كُنتَ قَد حُسِرتَ مِنَ المالِ . (5)

الكافي عن عجلان :كُنتُ عِندَ أبي عَبدِ اللّه عليه السلام فَجاءَ سائِلٌ فَقامَ إلى مِكتَلٍ فيهِ تَمرٌ فَمَلَأَ يَدَهُ فَناوَلَهُ ، ثُمَّ جاءَ آخَرُ فَسَأَلَهُ فَقامَ فَأَخَذَ بِيَدِهِ فَناوَلَهُ ، ثُمَّ جاءَ آخَرُ فَسَأَلَهُ فَقامَ فَأَخَذَ بِيَدِهِ فَناوَلَهُ ثُمَّ جاءَ آخَرُ فَسَأَلَهُ فَقامَ فَأَخَذَ بِيَدِهِ فَناوَلَهُ ثُمَّ جاءَ آخرُ فَقالَ : اللّهُ رازِقُنا وإيّاكَ، ثُمَّ قالَ : إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ لا يَسأَلُهُ أحَدٌ مِنَ الدُّنيا شَيئا إلّا أعطاهُ ، فَأَرسَلَت إلَيهِ امرَأَةٌ ابْناً لَها ، فَقالَتِ : اِنطَلِق إلَيهِ فَاسأَلهُ فَإِن قالَ لَكَ : لَيسَ عِندَنا شَيءٌ ، فَقُل : أعطِني قَميصَكَ ، قالَ : فَأَخَذَ قَميصَهُ فَرَمى بِهِ إلَيهِ _ وفي نُسخَةٍ اُخرى فَأَعطاهُ _ فَأَدَّبَهُ اللّهُ تَبارَكَ وَتَعَالى عَلَى القَصدِ ، فَقالَ : «وَ لَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا» . (6)

.


1- .غرر الحكم : ح 565 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 25 ح 269 .
2- .الكافي : ج 4 ص 52 ح 1 عن بريد بن معاوية عن الإمام الباقر عليه السلام ، وسائل الشيعة : ج 15 ص 257 ح 27840 .
3- .الصحيفة السجّادية : ص 121 الدعاء 30 ، المصباح للكفعمي : ص 231 .
4- .الإسراء : 29 .
5- .الكافي : ج 5 ص 67 ح 1 عن مسعدة بن صدقة ، تحف العقول : ص 351 وفيه «رفيقا» بدل «رقيقا» و«خسرت» بدل «حسرت» ، بحار الأنوار : ج 47 ص 235 ح 22 .
6- .الكافي : ج 4 ص 55 ح 7 ، تفسير العياشي : ج 2 ص 289 ح 59 ، تفسير القميّ : ج 2 ص 18 من دون إسناد إلى الإمام الصادق عليه السلام وكلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 96 ص 169 ح 15 .

ص: 109

امام على عليه السلام :ميانه روى ، نيمِ توشه زندگى است .

امام زين العابدين عليه السلام :انسان بايد با ميانه روى و تا حدّ كفايت ، انفاق كند و افزون مالش را براى آخرتش پيش فرستد ؛ زيرا اين، بيشتر سبب پايدارى نعمت ، و نزديك تر به افزونىِ [قربِ] خداوند ، و سودمندتر براى آخرت است .

امام زين العابدين عليه السلام_ از دعاى وى در كمك خواهى براى پرداخت وام _ :بار خدايا! بر محمّد و خاندانش درود فرست و مرا از ولخرجى و زياده روى دور كن و با بخشش و ميانه روى، مرا بر پا و استوار بدار و اندازه نگاه داشتنِ نيكو را به من بياموز و به لطف خويش، مرا از ريخت و پاشْ باز بدار .

امام صادق عليه السلام :خداوند عز و جل به پيامبرش صلى الله عليه و آله آموخت كه چگونه انفاق كند و آن ، چنين بود : نزد وى قدرى طلا بود و او كراهت داشت كه [با اندوخته طلا] شب را سپرى كند ؛ پس آن را صدقه داد . صبحگاهان، در حالى برخاست كه نزد وى چيزى [براى صدقه دادن ]نبود . نيازخواهى به سراغ وى آمد ، امّا پيامبر، چيزى نداشت كه به او ببخشد . آن نيازخواه، به سرزنش وى پرداخت و پيامبر كه رحم ورز و دل نازك بود ، اندوهگين شد كه چرا چيزى براى بخشيدن ندارد! آن گاه خداوند _ تعالى _ پيامبرش را با فرمان خويش ، چنين تأديب فرمود: «و دست خويش به گردنت مبند [و بخل نورز و امساك مكن] و آن را يكسره مگشاى [و به گزاف و زياده روى، بخشش مكن]؛ زيرا [در اين صورت ]نكوهيده و درمانده مى نشينى» . [بدين سان ، به وى] مى فرمايد : مردم، گاه از تو چيزى مى خواهند و عذرى از تو نمى پذيرند ؛ پس اگر همه مالى را كه دارى، از پيشْ بخشيده باشى ، از مال، تهى دست شده اى [و توانِ انفاق نخواهى داشت] .

الكافى_ به نقل از عجلان _ :نزد امام صادق عليه السلام بودم كه نيازمندى، وارد شد و امام برخاست و از طَبَق خرما ، دستش را پر كرد و به او داد . آن گاه، نيازمند ديگرى آمد و درخواست كمك كرد . ايشان برخاست و يك مشت گرفت و به او هم داد . نفر سوم آمد و درخواست كرد . امام فرمود : «خداوند، به ما و تو روزى عطا كند». سپس فرمود : «از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله كسى چيزى درخواست نمى كرد ، مگر اين كه به او مى داد . زنى پسرش را به سوى پيامبر خدا فرستاد و گفت : از ايشان كمك بگير . اگر فرمود : چيزى در پيشمان نيست ، به ايشان بگو : پيراهنت را به من بده . جوانك نزد پيامبر خدا آمد و از ايشان درخواست كمك كرد . پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : چيزى پيشمان نيست . گفت: پس پيراهنت را به من بده . آن حضرت، پيراهنش را گرفت و به جوان داد . خداوند به ايشان ميانه روى را آموخت و فرمود : «و دستت را به گردنت مبند و آن را كاملاً از هم باز مكن تا سرزنش شده و حسرت زده شوى» » .

.

ص: 110

الإمام الكاظم عليه السلام_ في قَولِ اللّهِ عز و جل : «وَ كَانَ بَيْنَ ذَ لِكَ قَوَامًا» (1) _: القَوامُ هُوَ المَعروفُ ؛ «عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَعَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتَ_عَا بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِينَ» (2) : عَلى قَدرِ عِيالِهِ ومَؤونَتِهِمُ الَّتي هِيَ صَلاحٌ لَهُ ولَهُم ؛ «لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَا مَا ءَاتَاهَا» (3) . (4)

الأمالي للطوسي عن أيّوب بن الحرّ :سَمِعتُ رَجُلاً يَقولُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : بَلَغَني أنَّ الِاقتِصادَ وَالتَّدبيرَ فِي المَعيشَةِ نِصفُ الكَسبِ ، فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : لا ، بَل هُوَ الكَسبُ كُلُّهُ ، ومِنَ الدّينِ التَّدبيرُ فِي المَعيشَةِ . (5)

.


1- .الفرقان : 67 .
2- .البقرة : 236 .
3- .الطلاق : 7 .
4- .الكافي : ج 4 ص 56 ح 8 عن محمّد بن سنان ، وسائل الشيعة : ج 15 ص 261 ح 27860 .
5- .الأمالي للطوسي : ص 670 ح 1410 ، بحار الأنوار : ج 71 ص 349 ح 20 .

ص: 111

امام كاظم عليه السلام_ در تفسير سخن خداوند كه «ميان اين دو ، به راه ميانه باشند» _ :راه ميانه، يعنى پسنديده ، [همان گونه كه خداوند مى فرمايد: ] «و به طور پسنديده، بهره مندشان سازيد : فراخ دست به اندازه توان خود و تنگ دست به اندازه توان خود ؛ كه [اين،] سزاوارِ نيكوكاران است» ؛ [يعنى ]به فراخورِ حالِ خانواده اش و توشه اى كه در شأن وى و ايشان است ؛ «خداوند، هيچ كس را تكليف نمى كند ، مگر [به اندازه] آنچه به وى داده است» .

امالى ، طوسى_ به نقل از ايّوب بن حرّ _ :شنيدم كه كسى به امام صادق عليه السلام مى گويد : به من خبر رسيده كه ميانه روى و برنامه ريزى براى گذران زندگى ، نيمِ درآمد است . امام صادق عليه السلام فرمود : «نه! بلكه همه درآمد است . برنامه ريزى براى گذران زندگى ، نشانه ديندارى است» .

.

ص: 112

الكافي عن عبد اللّه بن أبان :سَأَلتُ أبَا الحَسَنِ الأَوَّلَ عليه السلام عَنِ النَّفَقَةِ عَلَى العِيالِ ، فَقالَ : ما بَينَ المَكروهَينِ : الإِسرافِ وَالإِقتارِ . (1)

الخصال عن محمد بن عمرو بن سعيد عن بعض أصحابه :سَمِعتُ العَيّاشِيَّ وهُوَ يَقولُ : اِستَأذَنتُ الرِّضا عليه السلام فِي النَّفَقَةِ عَلَى العِيالِ ، فَقالَ : بَينَ المَكروهَينِ . قالَ : فَقُلتُ : جُعِلتُ فِداكَ! لا وَاللّهِ ما أعرِفُ المَكروهَينِ . قالَ : فَقالَ : بَلى يَرحَمُكَ اللّهُ! أما تَعرِفُ أنَّ اللّهَ عز و جل كَرِهَ الإِسرافَ وكَرِهَ الإِقتارَ فَقالَ : «وَ الَّذِينَ إِذَآ أَنفَقُواْ لَمْ يُسْرِفُواْ وَ لَمْ يَقْتُرُواْ وَ كَانَ بَيْنَ ذَ لِكَ قَوَامًا» ؟! (2)

الكافي عن إسحاق بن عمار :قُلتُ لِأبي عَبدِاللّهِ عليه السلام : يَكونُ لِلمُؤمِنِ عَشَرَةُ أقمِصَةٍ؟ قالَ : نَعَم ، قُلتُ : عِشرونَ؟ قالَ : نَعَم ، قُلتُ : ثَلاثونَ؟ قالَ : نَعَم ، لَيسَ هذا مِنَ السَّرَفِ ، إنَّمَا السَّرَفُ أن تَجعَلَ ثَوبَ صَونِكَ ثَوبَ بِذلَتِكَ . (3)

3 / 3الكَفافُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :طُوبى لِمَن أَسلَمَ وكانَ عَيشُهُ كَفافَا . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ ما قَلَّ وكَفى، خَيرٌ مِمَّا كَثُرَ وأَلهى ، الَّلهُمَّ ارزُق مُحَمَّدا وآلَ مُحَمَّدٍ الكَفافَ . (5)

.


1- .الكافي : ج 4 ص 55 ح 2 ، وسائل الشيعة : ج 15 ص 261 ح 27858 .
2- .الخصال : ص 54 ح 74 ، روضة الواعظين : ص 499 عن العبّاس ، بحار الأنوار : ج 71 ص 347 ح 11 .
3- .الكافي : ج 6 ص 441 ح 4 ، مكارم الأخلاق : ج 1 ص 221 ح 649 ، بحار الأنوار : ج 79 ص 317 ح 1 .
4- .الكافي : ج 2 ص 140 ح 2 .
5- .الكافي : ج 2 ص 141 ح 4 .

ص: 113

3 / 3كفايت

الكافى_ به نقل از عبد اللّه بن ابان _ :_ از امام كاظم عليه السلام در باره تأمين هزينه خانواده پرسيدم . فرمود: «بايد به گونه اى ميانِ دو روش ناپسندِ اسرافكارى و تنگ گيرى باشد» .

الخصال_ به نقل از محمّد بن عمرو بن سعيد، از يكى از يارانش _ :از عيّاشى شنيدم كه مى گفت: در تأمين هزينه خانواده ، از امام رضا عليه السلام راه مُجاز را پرسيدم . فرمود : «راهى ميانه دو روش ناپسند». گفت: گفتم: فدايت شوم! به خدا سوگند كه من آن دو روش ناپسند را نمى شناسم . فرمود: «چرا ؛ مى شناسى _ خدايت رحمت كناد! _ . آيا نمى دانى كه خداوند، از اسرافكارى و تنگ گيرى، بيزارى جُسته و فرموده است : «آنان كه انفاق مى كنند ، نه اسراف مى ورزند و نه تنگ مى گيرند ؛ بلكه راهى ميانه در پيش مى گيرند» » .

الكافى_ به نقل از اسحاق بن عمّار _ :به امام صادق عليه السلام گفتم : آيا مؤمن مى تواند ده پيراهن داشته باشد؟ امام فرمود : «آرى» . گفتم: بيست پيراهن چه؟ فرمود : «آرى [اشكالى ندارد]». گفتم : سى تا چه؟ فرمود : «آرى . اين اسراف نيست ؛ اسراف، آن است كه لباس بيرونت (ميهمانى ات) را لباس كار و دم دستى قرار دهى» .

3 / 3كفايتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خوشا به حال كسى كه تسليم و زندگى اش، به قدر كفاف باشد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اندك و كافى ، بهتر از زياد و فريبنده است . خداوندا به اندازه كفاف به محمّد و خاندانش روزى فرما!

.

ص: 114

الإمام عليّ عليه السلام :مَنِ اقتَصَرَ عَلى بُلغَةِ الكَفافِ تَعَجَّلَ الرَّاحَةَ وتَبَوَّأَ خَفضَ الدَّعَةِ . (1)

عنه عليه السلام :لا تَسأَلوا فيها فَوقَ الكَفافِ ولا تَطلَبوا مِنها أكثَرَ مِنَ البَلاغِ . (2)

الإمام زين العابدين عليه السلام_ في الدعاء _: ونَعوذُ بِكَ مِن تَناوُلِ الإِسرافِ ، ومِن فُقدانِ الكَفافِ . (3)

3 / 4مُراعاةُ الأَولَوِيّاتِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا كانَ أحَدُكُم فَقيرا فَليَبدَأ بِنَفسِهِ ، فَإِن كانَ فَضلاً فَعَلى عِيالِهِ ، فَإِن كانَ فَضلاً فَعَلى قَرابَتِهِ أو عَلى ذي رَحِمِهِ ، فَإِن كانَ فَضلاً فَهاهُنا وهاهُنا . (4)

مستدرك الوسائل عن أنس :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : ألا اُنَبِّئُكُم بِخَمسَةِ دَنانيرَ بِأَحسَنِها وأفضَلِها ؟ قالوا : بَلى . قالَ : أفضَلُ الخَمسَةِ : الدّينارُ الَّذي تُنفِقُهُ عَلى والِدَتِكَ ، وأفضَلُ الأَربَعَةِ: الدّينارُ الَّذي تُنفِقُهُ عَلى والِدِكَ ، وأفضَلُ الثَّلاثَةِ : الدّينارُ الَّذي تُنفِقُهُ عَلى نَفسِكَ وأهلِكَ ، وأفضَلُ الدّينارَينِ : الدّينارُ الَّذي تُنفِقُهُ عَلى قَرابَتِكَ ، وأخَسُّها وأقَلُّها أجرا : الدّينارُ الَّذي تُنفِقُهُ في سَبيلِ اللّهِ . (5)

.


1- .بحار الأنوار : ج 77 ص 238 ح 1 .
2- .نهج البلاغه : الخطبة 45 .
3- .الصحيفة السجاديّة : الدعاء 8 .
4- .سنن النسائي: ج 7 ص 304، صحيح مسلم: ج 2 ص 693 ح 41، السنن الكبرى: ج 10 ص 521 ح 21439 وح 21538 كلّها عن جابر نحوه، كنز العمّال : ج 6 ص 396 ح 16230 وراجع مسند ابن حنبل : ج 5 ص 164 ح 14991 .
5- .مستدرك الوسائل : ج 7 ص 241 ح 8141 نقلاً عن ابن أبي جمهور في درر اللآلي .

ص: 115

3 / 4رعايت اولويت ها

امام على عليه السلام :هر كس به كفاف زندگى، بسنده كند ، به زودى، به آسايش دست مى يابد و زندگى آسوده و مرفّهى به دست مى آورَد .

امام على عليه السلام :در دنيا بيش از اندازه نياز نخواهيد و بيش از كفاف نجوييد.

امام زين العابدين عليه السلام_ در دعا _ :[خدايا!] به تو پناه مى بريم از اسرافكارى ، و از نبود اندازه كفاف.

3 / 4رعايت اولويت هاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر يك از شما كه فقير است ، نخست به خود بپردازد ؛ اگر مالى افزون آمد ، به خانواده اش بدهد ؛ اگر بيشينه اى مانْد ، به خويشاوندان يا پيوستگانش بپردازد ؛ و اگر باز هم ماند ، اين سو و آن سو هزينه كند .

مستدرك الوسائل_ به نقل از اَنَس _ :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «آيا آگاهى تان دهم كه از پنج دينار ، كدام نيكوتر و برتر است؟». گفتند : آرى . فرمود : «برترينِ پنج دينار ، آن است كه براى مادر خويش هزينه كنى ؛ و از چهار دينار باقى مانده ، آن كه براى پدرت هزينه سازى ؛ و از سه دينار ، آن كه براى خود و خانواده ات مصرف نمايى ؛ و از دو دينار ، آن كه به مصرف خويشاوندانت برسانى ؛ و فروترين و كم پاداش ترين دينار، آن است كه براى خدا انفاق كنى» .

.

ص: 116

الإمام الرضا عليه السلام :أتى رَجُلٌ إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله بِدينارَينِ ، فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، اُريدُ أن أحمِلَ بِهِما في سَبيلِ اللّهِ . قالَ : ألَكَ والِدانِ أو أحَدُهُما ؟ قالَ : نَعَم . قالَ : اِذهَب فَأَنفِقهُما عَلى والِدَيكَ ؛ فَهُوَ خَيرٌ لَكَ أن تَحمِلَ بِهِما في سَبيلِ اللّهِ . فَرَجَعَ فَفَعَلَ . فَأَتاهُ بِدينارَينِ آخَرَينِ ، قالَ : قَد فَعَلتُ ، وهذانِ دينارانِ اُريدُ أن أحمِلَ بِهِما في سَبيلِ اللّهِ . قالَ : ألَكَ وَلَدٌ ؟ قالَ : نَعَم . قالَ عليه السلام : فَاذهَب فَأَنفِقهُما عَلى وَلَدِكَ ؛ فَهُوَ خَيرٌ لَكَ أن تَحمِلَ بِهِما في سَبيلِ اللّهِ . فَرَجَعَ فَفَعَلَ . فَأَتاهُ بِدينارَينِ آخَرَينِ ، فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، قَد فَعَلتُ ، وهذانِ دينارانِ آخَرانِ اُريدُ أن أحمِلَ بِهِما في سَبيلِ اللّهِ . فَقالَ : ألَكَ زَوجَةٌ؟ قالَ : نَعَم . قالَ : أنفِقهُما عَلى زَوجَتِكَ ؛ فَهُوَ خَيرٌ لَكَ أن تَحمِلَ بِهِما في سَبيلِ اللّهِ . فَرَجَعَ وفَعَلَ . فَأَتاهُ بِدينارَينِ آخَرَينِ ، فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، قَد فَعَلتُ ، وهذانِ دينارانِ اُريدُ أن أحمِلَ بِهِما في سَبيلِ اللّهِ . فَقالَ : ألَكَ خادِمٌ ؟ قالَ : نَعَم . قالَ : اِذهَب فَأَنفِقهُما عَلى خادِمِكَ ؛ فَهُوَ خَيرٌ لَكَ مِن أن تَحمِلَ بِهِما في سَبيلِ اللّهِ . فَفَعَلَ . فَأَتاهُ بِدينارَينِ آخَرَينِ ، فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، وهذِهِ دينارانِ اُريدُ أن أحمِلَ بِهِما في سَبيلِ اللّهِ . فَقالَ : اِحمِلهُما وَاعلَم بِأَنَّهُما لَيسا بِأَفضَلِ دينارَيكَ . (1)

.


1- .تهذيب الأحكام : ج 6 ص 171 ح 330 عن أبي الحسين الرازي ، عوالي اللآلي : ج 3 ص 195 ح 10 .

ص: 117

تهذيب الأحكام :امام رضا عليه السلام فرمود: مردى، دو دينار نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آورد و گفت: اى پيامبر خدا! مى خواهم اين دو [دينار] را در راه خدا هزينه كنم . فرمود: آيا پدر و مادرت يا يكى از آن دو زنده اند؟» . گفت : آرى . فرمود: «روانه شو و آن دو دينار را براى آنان هزينه كن ؛ كه براى تو، بهتر از آن است كه در راه خدا انفاق كنى» . پس بازگشت و چنان كرد . آن گاه ، دو دينار ديگر نزد پيامبر آورد و گفت : آن كار را كردم . اكنون مى خواهم اين دو دينار را در راه خدا صرف كنم . فرمود: «آيا فرزند دارى؟». گفت: آرى . فرمود : «برو و آن دو دينار را براى فرزندت هزينه كن ؛ كه آن ، براى تو، بهتر از اين است كه در راه خدا انفاق ورزى» . پس بازگشت و چنان كرد . سپس دو دينار ديگر نزد پيامبر آورد و گفت: اى پيامبر خدا! آن كار را نيز كردم . اين، دو دينار ديگر است كه مى خواهم در راه خدا انفاق كنم . فرمود : «آيا همسر دارى؟». گفت: آرى . فرمود : «آن دو را براى همسرت مصرف كن ؛ كه براى تو، بهتر از آن است كه در راه خدا انفاق كنى» . پس بازگشت و همان كار را كرد . ديگر بار، دو دينار نزد پيامبر آورد و گفت: اى پيامبر خدا! آن كار را نيز كردم . اين دو دينار را مى خواهم كه در راه خدا مصرف كنم . فرمود: «آيا خدمتكار دارى؟». گفت : آرى . فرمود: «برو و آن دو دينار را براى خدمتكارت هزينه كن ؛ كه اين، براى تو، بهتر از صرف كردن در راه خداست» . پس آن مرد چنين كرد . آن گاه ، دو دينار ديگر نزد پيامبر آورد و گفت: اى پيامبر خدا! مى خواهم اين دو دينار را در راه خدا به مصرف رسانم . فرمود: «چنين كن ؛ و بدان كه اين دو دينار، برترين دينارهايت نيستند» .

.

ص: 118

3 / 5الاِهتِمامُ بِتَحقيقِ أعلى المُستَوَياتِ مِنَ العائِدِ الاِجتِماعِيِّالكافي عن محمّد بن سنان عن حذيفة بن منصور عن الإمام الصادق عليه السلام :لا تَدخُل لِأَخيكَ في أمرٍ مَضَرَّتُهُ عَلَيكَ أعظَمُ مِن مَنفَعَتِهِ لَهُ . قالَ ابنُ سِنانٍ : [ يَعني ] (1) يَكونُ عَلَى الرَّجُلِ دَينٌ كَثيرٌ ، ولَكَ مالٌ فَتُؤَدّي عَنهُ ؛ فَيَذهَبُ مالُكَ ولا تَكونُ قَضَيتَ عَنهُ . (2)

الكافي عن أحدهما عليهماالسلام :لاتوجِب عَلى نَفسِكَ الحُقوقَ ، وَاصبِر عَلَى النَّوائِبِ ، ولا تَدخُل في شَيءٍ مَضَرَّتُهُ عَلَيكَ أعظَمُ مِن مَنفَعَتِهِ لِأَخيكَ . (3)

الإمام الكاظم عليه السلام :لاتَبذُل لِاءِخوانِكَ مِن نَفسِكَ ما ضَرُّهُ عَلَيكَ أكثَرُ مِن مَنفَعَتِهِ لَهُم . (4)

3 / 6مُواساةُ الآخرينالكافي عن معتب :قالَ لي أبو عَبدِاللّهِ وقَد تَزَيَّدَ السِّعرُ بِالمَدينَةِ : كَم عِندَنا مِن طَعامٍ؟ قالَ : قُلتُ : عِندَنا ما يَكفينا أشهُرٌ كَثيرَةٌ ، قالَ : أخرِجهُ وبِعهُ ، قالَ : قُلتُ لَهُ : ولَيسَ بِالمَدينَةِ طَعامٌ ، قالَ : بِعهُ ، فَلَمّا بِعتُهُ قالَ : اِشتَرِ مَعَ النّاسِ يَوما بِيَومٍ ، وقالَ : يا مُعَتِّبُ ، اِجعَل قوتَ عِيالي نِصفا شَعيرا ونِصفا حِنطَةً ؛ فَإِنَّ اللّهَ يَعلَمُ أنّي واجِدٌ أن أُطعِمَهُمُ الحِنطَةَ عَلى وَجهِها ، ولكِنّي اُحِبُّ أن يَرانِيَ اللّهُ قَد أحسَنتُ تَقديرَ المَعيشَةِ . (5)

.


1- .أثبتنا ما بين المعقوفين من «مشكاة الأنوار» .
2- .الكافي : ج 4 ص 32 ح 1 ، مشكاة الأنوار : ص 329 ح 1042 عن محمّد بن سنان ، وسائل الشيعة : ج 11 ص 544 ح 21641 .
3- .الكافي : ج 4 ص 33 ح 3 ، وسائل الشيعة : ج 11 ص 544 ح 21643 .
4- .الكافي : ج 4 ص 32 ح 2 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 3 ص 168 ح 3633 ، وسائل الشيعة : ج 11 ص 544 ح 2 .
5- .الكافي : ج 5 ص 166 ح 2 ، تهذيب الأحكام : ج 7 ص 161 ح 15 ، بحار الأنوار : ج 47 ص 59 ح 112 .

ص: 119

3 / 5رعايت بيشترين بازدهى اجتماعى

3 / 6مواسات با ديگران

3 / 5رعايت بيشترين بازدهى اجتماعىالكافى_ به نقل از محمّد بن سنان، از حذيفة بن منصور، از امام صادق عليه السلام _ :«براى برادر [ايمانى] خودت در كارى وارد مشو كه زيانش براى تو، بيشتر از سودش براى وى باشد» . ابن سنان گفت: يعنى مردى كه بدهىِ سنگين دارد و تو با مال خويش، بخشى از بدهى او را مى پردازى ؛ بدين سان ، هم مال تو از دست مى رود و هم نمى توانى تمام بدهى او را بپردازى .

الكافى_ به نقل از امام باقر عليه السلام يا امام صادق عليه السلام _ :كارى مكن كه حقوق ديگران بر عهده تو افتد ، و بر بلاهاى بزرگ، شكيبا باش ، و در كارى وارد نشو كه زيان آن براى خودت ، بيشتر از سود آن براى برادر [ايمانى] تو باشد .

امام كاظم عليه السلام :براى برادران [ايمانى ]خود، از خودت چندان مايه مگذار كه زيان آن براى تو، بيشتر از سودش براى ايشان باشد .

3 / 6مواسات با ديگرانالكافى_ به نقل از مُعَتّب _ :در مدينه، گرانى شد . امام صادق عليه السلام به من فرمود: «چه قدر گندم داريم؟». گفتم: به مقدار چندين ماه، گندم داريم . فرمود : «آنها را ببَر و بفروش» . به ايشان گفتم: در مدينه گندمى نيست . فرمود : «ببَر و بفروش» . وقتى آن را فروختم ، امام به من فرمود : «مثل بقيه مردم ، غذاى مرا روزانه خريد كن» . و فرمود : «اى معتّب ! نصف غذاى خانواده مرا گندم و نصف ديگرش را جو قرار بده. خدا مى داند كه من، توانايى دارم كه به آنان نان گندم خالص بدهم ؛ ولى دوست دارم كه خدا مرا ببيند كه در زندگى، برنامه ريزى سنجيده دارم .

.

ص: 120

راجع : موسوعة ميزان الحكمة : ج 2 ص 425 «المواساة» .

3 / 7القَناعَةُالإمامُ عليٌّ عليه السلام_ لَمّا سُئلَ عَن قَولِهِ تَعالى : «فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبةً» _: هِيَ القَناعَةُ . (1)

عنه عليه السلام :كَفى بالقَناعَةِ مُلكا ، وبِحُسنِ الخُلقِ نَعيما . (2)

عنه عليه السلام :ما أحسَنَ بِالإِنسانِ أن يَقنَعَ بِالقَليلِ ويَجودَ بِالجَزيلِ . (3)

عنه عليه السلام :ما أحسَنَ بِالإِنسانِ لا يَشتَهي ما لا يَنبغي . (4)

عنه عليه السلام_ مِن كتابٍ كَتَبَهُ لِشُرَيحٍ لَمَّا اشتَرى عَلى عَهدِهِ دارا فَبَلَغَهُ ذلِكَ _: اِشتَرى هذَا المُغتَرُّ بِالأَمَلِ ، مِن هذَا المُزعَجِ بِالأَجَلِ ، هذِهِ الدّارَ بِالخُروجِ مِن عِزِّ القَناعَةِ ، وَالدُّخولِ في ذُلِّ الطَّلَبِ وَالضَّراعَةِ ! (5)

.


1- .نهج البلاغة : الحكمة 229 ، بحار الأنوار : ج 71 ص 345 ح 2 .
2- .نهج البلاغة : الحكمة 229 ، بحار الأنوار : ج 71 ص 345 ح 2 .
3- .غرر الحكم : ح 9660 .
4- .غرر الحكم : ح 9649 .
5- .نهج البلاغة : الكتاب 3 ، بحار الأنوار : ج 33 ص 485 ح 690 .

ص: 121

3 / 7قناعت

ر . ك : دانش نامه ميزان الحكمة : ج 3 ص 409 «مواسات» .

3 / 7قناعتامام على عليه السلام_ در پاسخ به پرسش از آيه «هر آينه، حتما او را زندگانى پاك مى بخشيم» _ مقصود، قناعت است.

امام على عليه السلام :آدمى را مُلكِ قناعت و نعمتِ خوى نيك، بس است.

امام على عليه السلام :چه زيباست براى انسان كه به اندك بسازد و فراوان ببخشد.

امام على عليه السلام :چه زيباست براى انسان كه آنچه را كه سزاوار نيست ، نخواهد .

امام على عليه السلام_ به شُرَيح، وقتى كه شنيد در روزگارِ عهده دارىِ مسنَد قضاوت از سوى ايشان، خانه اى خريده است _ :اين خانه را، اين فريب خورده آرزو، از اين كسى كه اجل، او را از اين خانه بيرون مى بَرَد، خريدارى كرد، به بهاى خارج شدن از عزّت قناعت و وارد شدن به ذلّت خواهش و پستى!

.

ص: 122

عنه عليه السلام_ مِن وَصيَّتِهِ لِابنِهِ مُحَمَّدِ بنِ الحَنَفِيَّةِ _: لا مالَ أذهَبُ لِلفاقَةِ مِنَ الرِّضا بِالقُوتِ ، ومَنِ اقتَصَرَ عَلى بُلغَةِ الكَفافِ فَقَدِ انتَظَمَ الرّاحَةَ وتَبَوَّأَ خَفضَ الدَّعَةِ . (1)

إرشاد القلوب :رُوِيَ أنَّ عَلِيّا عليه السلام اجتازَ بِقَصّابٍ وعِندَهُ لَحمٌ سَمينٌ ، فَقالَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، هذَا اللَّحمُ سَمينٌ ، اشتَرِ مِنهُ ! فَقالَ لَهُ : لَيسَ الثَّمَنُ حاضِرا . فَقالَ : أنَا أصبِرُ يا أميرَ المُؤمِنينَ . فَقالَ لَهُ : أنا أصبِرُ عَنِ اللَّحمِ . (2)

الإمامُ الباقرُ أو الإمامُ الصّادقُ عليهماالسلام:مَن قَنِعَ بما رَزَقَهُ اللّهُ فَهُوَ مِن أغنَى النّاسِ . (3)

الامام الكاظم عليه السلام :مَن عَقَلَ قَنِعَ بِما يكَفيهِ ، ومَن قَنِعَ بِما يَكفيهِ استغنى ، ومَن لَم يَقنَع بِما يَكفيهِ لَم يُدرِكِ الغِنى أبدا . (4)

3 / 8النَّظَرُ إلَى الأَدنى فِي المَعيشَةِالإمامُ الصّادقُ عليه السلام :اُنظُرْ إلى مَن هُوَ دُونَكَ فِي المَقدُرَةِ ولا تَنظُرْ إلى مَن هُوَ فَوقَكَ فِي المَقدُرَةِ ، فَإِنَّ ذلِكَ أقنَعُ لَكَ بِما قُسِمَ لَكَ . (5)

.


1- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 385 ح 5834 ، بحار الأنوار : ج 69 ص 411 ح 128 .
2- .إرشاد القلوب : ص 119 .
3- .الكافي : ج 2 ص 139 ح 9 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 178 ح 21 .
4- .الكافي : ج 1 ص 18 ح 12 عن هشام بن الحكم ، تحف العقول : ص 388 ، بحارالأنوار : ج 1 ص 139 ح 30 .
5- .الكافي : ج 8 ص 244 ح 338 ، علل الشرائع : ص 559 كلاهما عن هشام بن سالم ، تحف العقول : ص 360 ، بحار الأنوار : ج 69 ص 400 ح 93 .

ص: 123

3 / 8نگاه به فرودست در زندگى

امام على عليه السلام_ در بخشى از سفارش خود به فرزندش محمّد بن حنفيه _هيچ ثروتى، فقرزداتر از خشنودى به قُوت نيست و هر كه به كفافِ زندگى بسنده كند، به زودى، به آسايش دست مى يابد و زندگى آسوده و مرفّهى به دست مى آوَرَد.

إرشاد القلوب :نقل است كه على عليه السلام از كنار قصّابى عبور كرد كه گوشت مرغوبى داشت . قصّاب به امام گفت: اى امير مؤمنان عليه السلام ! اين گوشت ، مرغوب است. از آن بخريد . على عليه السلام به ايشان فرمود : «پول، همراه ندارم» . قصّاب گفت : اى امير مؤمنان عليه السلام ! من صبر مى كنم [تا بياوريد] . پس به او فرمود : «من هم بر [خريد] گوشت، صبر مى كنم» .

امام باقر يا امام صادق عليهماالسلام:كسى كه به آنچه خدا روزى اش كرده، قانع باشد، از توانگرترين مردمان است.

امام كاظم عليه السلام :هر كه عاقل باشد ، به آنچه او را كفايت مى كند ، قناعت مى ورزد و هر كه قناعت نمايد به آنچه او را كفايت مى كند ، بى نياز مى شود و هر كه قناعت نكند به آنچه او را كفايت مى نمايد ، هرگز بى نياز نمى شود .

3 / 8نگاه به فرودست در زندگىامام صادق عليه السلام :به ناتوان تر از خودت بنگر و به توانگر از خويش منگر؛ زيرا اين كار، تو را به آنچه قسمت تو شده، قانع تر مى سازد.

.

ص: 124

3 / 9بَساطَةُ العَيشِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :خِيارُكُم أحسَنُكُم أخلاقا ، وأخَفُّكُم مَؤونَةً ، وأخفَضُكُم لِأَهلِهِ . (1)

التمحيص :رُوِيَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله قالَ : لا يَكمُلُ المُؤمِنُ إيمانُهُ حَتّى يَحتَوِيَ عَلى مِئَةٍ وثَلاثِ خِصالٍ ؛ فِعلٍ وعَمَلٍ ونِيَّةٍ ، وظاهِرٍ وباطِنٍ . فَقالَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام : يا رَسولَ اللّهِ ، ما يَكونُ المِئَةُ وثَلاثُ خِصالٍ ؟ فَقالَ : يا عَلِيُّ، مِن صِفاتِ المُؤمِنِ : ... الفَقرُ شِعارُهُ ، وَالصَّبرُ دِثارُهُ ؛ (2) قَليلُ المَؤونَةِ ، كَثيرُ المَعونَةِ ، كَثيرُ الصِّيامِ ... . (3)

الإمام الباقر عليه السلام_ لِجابِرٍ _: اِعلَم يا جابِرُ، أنَّ أهلَ التَّقوى أيسَرُ أهلِ الدُّنيا مَؤونَةً ، وأكثَرُهُم لَكَ مَعونَةً . (4)

الإمام الصادق عليه السلام :المُؤمِنُ حَسَنُ المَعونَةِ ، خَفيفُ المَؤونَةِ ، جَيِّدُ التَّدبيرِ لِمَعيشَتِهِ ، لا يُلسَعُ مِن جُحرٍ مَرَّتَينِ . (5)

كتاب من لا يحضره الفقيه :دَخَلَ الصّادِقُ عليه السلام الحَمّامَ فَقالَ لَهُ صاحِبُ الحَمّامِ : نُخليهِ لَكَ ؟ فَقالَ : لا ؛ إنَّ المُؤمِنَ خَفيفُ المَؤونَةِ . (6)

.


1- .مستدرك الوسائل : ج 8 ص 448 ح 9963 نقلاً عن أبي القاسم الكوفي في كتاب الأخلاق .
2- .في الطبعة المعتمدة: «ثاره»، والصحيح ما أثبتناه كما في بعض النسخ.
3- .التمحيص : ص 74 ح 171 ، بحار الأنوار : ج 67 ص 310 ح 45 .
4- .الكافي : ج 2 ص 133 ح 16 ، تحف العقول : ص 377 عن الإمام الصادق عليه السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 73 ص 36 ح 17 ؛ البداية والنهاية : ج 9 ص 310 .
5- .الكافي : ج 2 ص 241 ح 38 عن إسحاق بن عمّار ، بحار الأنوار : ج 67 ص 362 ح 67 .
6- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 117 ح 249 ، عوالي اللآلي : ج 4 ص 13 ح 28 .

ص: 125

3 / 9ساده زيستى

3 / 9ساده زيستىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نيك ترينانِ شما آنان اند كه خُلقشان نيك تر است، سبكبارترند، و زندگى را بر خانواده خويش آسان تر مى گيرند .

التمحيص :روايت شده است كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «ايمانِ مؤمن، كمال نمى پذيرد ، مگر آن كه صد و سه ويژگى داشته باشد ، [هم ]در كار و رفتار و [هم ]در نيّت ، [خواه] در ظاهر و [خواه] در باطن» . امير مؤمنان عليه السلام فرمود: «اى پيامبر خدا! آن صد و سه ويژگى چيستند؟». پيامبر فرمود : «اى على! از ويژگى هاى مؤمنان چنين است: ... فقر، نشانه اوست ؛ صبر، جامه اوست ؛ سبك بار است ؛ به ديگران بسيار يارى مى رسانَد ؛ و فراوانْ روزه مى گيرد...» .

امام باقر عليه السلام _ به جابر _: اى جابر! بدان كه تقواپيشگان، سبكبارترين مردم دنيا هستند و بيش از همه، يارى ات مى كنند .

امام صادق عليه السلام :مؤمن، نيك يار است و سبك بار ؛ گذرانِ زندگى اش را خوب تدبير مى كند ؛ و از يك سوراخ، دو بار گزيده نمى شود .

كتاب من لا يحضره الفقيه :امام صادق عليه السلام به گرمابه درآمد . صاحب گرمابه به او گفت: گرمابه را برايت اختصاصى كنيم؟ فرمود: نه! همانا مؤمن، سبكبار است .

.

ص: 126

الفصل الرابع: ما لا ينبغي استهلاك الأموال الخاصّة والعامّة4 / 1الإِسرافُ وَالتَّبذيرُالكتاب :« وَ الَّذِينَ إِذَآ أَنفَقُواْ لَمْ يُسْرِفُواْ وَ لَمْ يَقْتُرُواْ وَ كَانَ بَيْنَ ذَ لِكَ قَوَامًا » (1) .

« يَ_بَنِىءَادَمَ خُذُواْ زِينَتَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَكُلُواْ وَاشْرَبُواْ وَلَا تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ » (2) .

«وَ ءَاتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَ الْمِسْكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ وَ لَا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا * إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُواْ إِخْوَ نَ الشَّيَ_طِينِ وَ كَانَ الشَّيْطَ_نُ لِرَبِّهِ كَفُورًا» (3) .

«وَهُوَ الَّذِى أَنشَأَ جَنَّاتٍ مَّعْرُوشَاتٍ وَغَيْرَ مَعْرُوشَاتٍ وَالنَّخْلَ وَالزَّرْعَ مُخْتَلِفًا أُكُلُهُ وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُتَشَابِهًا وَغَيْرَ مُتَشَابِهٍ كُلُواْ مِن ثَمَرِهِ إِذَآ أَثْمَرَ وَءَاتُواْ حَقَّهُ يَوْمَ حَصَادِهِ وَلَا تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ» (4) .

.


1- .فرقان : 67 .
2- .اعراف : 31 .
3- .الإسراء : 26 و 27 .
4- .الأنعام : 141 .

ص: 127

فصل چهارم: آنچه در مصرف اموال شخصى و عمومى شايسته نيست

4 / 1اسراف و تبذير

فصل چهارم: آنچه در مصرف اموال شخصى و عمومى شايسته نيست4 / 1اسراف و تبذيرقرآن :« و كسانى اند كه چون انفاق كنند، نه ولخرجى مى كنند و نه تنگ مى گيرند، و ميان اين دو [ روش ] ميانه را برمى گزينند » .

« اى فرزندان آدم! جامه خود را در هر نمازى برگيريد، و بخوريد و بياشاميد، و [ لى ]زياده روى نكنيد؛ زيرا او اسرافكاران را دوست نمى دارد » .

« و حقّ خويشاوند و مستندِ بينوا و در راه مانده را بده و مال خود را بيهوده، مريز و مپاش و به گزافكارى تباه مكن. همانا ريخت و پاش كنندگان گزافكار ، برادران شيطان ها هستند و شيطان، نسبت به خداوند خويش، ناسپاس است » .

«و اوست كسى كه باغ هايى با داربست و بدون داربست، و خرمابن، و كشتزار با ميوه هاى گوناگون آن، و زيتون، و انار، شبيه به يكديگر و غير شبيه، پديد آورْد. از ميوه آن _ چون ثمر داد _ بخوريد، و حق [ بينوايان از ] آن را در روز بهره بردارى از آن بدهيد، و [ لى ]زياده روى مكنيد؛ زيرا او اسرافكاران را دوست ندارد» .

.

ص: 128

الحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إيّاكَ وَالتَّبذيرَ فَإِنَّ اللّهَ تَعالى يَقولُ : «إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُواْ إِخْوَ نَ الشَّيَاطِينِ» . (1)

عنه صلى الله عليه و آله_ لَمّا سُئِلَ عَن قَولِهِ تَعالى : «وَ الَّذِينَ إِذَآ أَنفَقُواْ لَمْ يُسْرِفُواْ وَ لَمْ يَقْتُرُواْ» _: مَن أعطى فِي غَيرِ حَقٍّ فَقَد أسرَفَ ، ومَن مَنَعَ عَن حَقٍّ فَقَد قَتَّرَ . (2)

الكافي عن عبد الملك بن عمرو الأحول :تَلا أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام هذِهِ الآيَةَ «وَ الَّذِينَ إِذَا أَنفَقُواْ لَمْ يُسْرِفُواْ وَ لَمْ يَقْتُرُواْ وَ كَانَ بَيْنَ ذَ لِكَ قَوَامًا» ، قالَ : فَأَخَذَ قَبضَةً مِن حَصىً وقَبَضَها بِيَدِهِ فَقالَ : «هذَا الإِقتارُ الَّذي ذَكَرَهُ اللّهُ في كِتابِهِ» ، ثُمَّ قَبَضَ قَبضَةً اُخرى فَأَرخى كَفَّهُ كُلَّها ثُمَّ قالَ : «هذَا الإِسرافُ» ، ثُمَّ أخَذَ قَبضَةً اُخرى فَأَرخى بَعضَها وأمسَكَ بَعضَها وقالَ : «هذَا القَوامُ» . (3)

تفسير العيّاشي عن أبان بن تغلب :قالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : أتَرَى اللّهَ أعطى مَن أعطى مِن كَرامَتِهِ عَلَيهِ ومَنَعَ مَن مَنَعَ مِن هَوانٍ بِهِ عَلَيهِ ؟! لا ، ولكِنَّ المالَ مالُ اللّهِ يَضَعُهُ عِندَ الرَّجُلِ وَدائِعَ ، وجَوَّزَ لَهُم أن يَأكُلوا قَصدا ، ويَشرَبوا قَصدا ، ويَلبَسوا قَصدا ، ويَنكِحوا قَصدا ، ويَركَبوا قَصدا ، ويَعودوا بِما سِوى ذلِكَ عَلى فُقَراءِ المُؤمِنينَ ويَلُمّوا بِهِ شَعَثَهُم ؛ فَمَن فَعَلَ ذلِكَ كانَ ما يَأكُلُ حَلالاً ، ويَشرَبُ حَلالاً ، ويَركَبُ حَلالاً ، ويَنكِحُ حَلالاً ؛ ومَن عَدا ذلِكَ كانَ عَلَيهِ حَراما . ثُمَّ قالَ : «وَلَا تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ» ، أتَرَى اللّهَ ائتَمَنَ رَجُلاً عَلى مالٍ خَوَّلَ لَهُ أن يَشتَرِيَ فَرَسا بِعَشَرَةِ آلافِ دِرهَمٍ ويَجزيهِ فَرَسٌ بِعِشرينَ دِرهما ، ويَشتَرِيَ جارِيَةً بِأَلفِ دينارٍ ويَجزيهِ جارِيَةٌ بِعِشرينَ دينارا؟! وقالَ : «وَلَا تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ» . (4)

.


1- .عدة الداعي : ص 74 .
2- .مجمع البيان : ج 7 ص 280 عن معاذ، بحار الأنوار: ج 69 ص 261 ؛ تفسير القرطبي: ج 13 ص 73 عن ابن عباس نحوه.
3- .الكافي : ج 4 ص 54 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 69 ص 261 نقلاً عن تفسير مجمع البيان .
4- .تفسير العيّاشي : ج 2 ص 13 ح 23 ، بحار الأنوار : ج 75 ص 305 ح 6 .

ص: 129

حديث :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از ريخت و پاش حذر كن كه خداوند متعال مى فرمايد : «ريخت و پاش كنندگان، برادران شيطانند» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در پاسخ به پرسش از آيه «و كسانى اند كه چون انفاق كنند ، نه ولخرجى مى كنند و نه تنگ مى گيرند» _ :هر كه به ناحق (بى جا) عطا كند، اسراف كرده است و هر كه به حق (به جا) خرج نكند، سختگيرى و خسّت ورزيده است .

الكافى_ به نقل از عبد الملك بن عمرو اَحوَل _ :امام صادق عليه السلام ، اين آيه را برخواند : «و كسانى اند كه چون انفاق كنند ، نه اسراف مى كنند و نه تنگ مى گيرند، و ميان اين دو ، [روش ]ميانه را برمى گزيند» . [راوى] گفت : آن گاه ، امام، مشتى سنگ ريزه را در چنگ فشرد و فرمود : «اين، همان تنگ گرفتن است كه خداوند در كتابش بيان كرده است . سپس مشتى ديگر برگرفت و همه آن را واگشود و فرمود : «اين، اسراف است» . پس از آن ، مشتى ديگر گرفت و قدرى از آن را گشود و قدرى را بسته نگاه داشت و فرمود: «اين، راه ميانه است» .

تفسير العيّاشى_ به نقل از اَبان بن تَغْلِب _ :امام صادق عليه السلام فرمود: «آيا گمان مى كنى كه خداوند، با كرامت خويش ، به بعضى، مال بخشيده و برخى ديگر را خوار شمرده و مال را از آنان دريغ فرموده است؟! چنين نيست ؛ بلكه مال، از آنِ خداوند است و آن را نزد انسان، امانت مى نهد و آدميان را مجاز مى شمرد كه با ميانه روى ، بخورند و بياشامند و بپوشند و زناشويى كنند و سوارى بگيرند و بيشتر از اين حد را به مؤمنان فقير ببخشند و نيازهاى آنان را برآورده سازند . آن كس كه چنين كند ، آنچه مى خورد و مى آشامد و سوار مى شود و به زناشويى مى گيرد ، حلال است ، و آن كس كه از اين حد بگذرد ، بهره ورى هايش حرام است» . سپس فرمود: «[خداوند فرموده است:] «و اسراف نكنيد ؛ زيرا هر آينه، او اسرافكاران را دوست نمى دارد» . آيا گمان مى كنى كه خداوند، انسان را در مالى كه به وى عطا فرموده ، امين شمرده كه اسبى به بهاى ده هزار درهم بخرد ، حال آن كه اسبى به قيمت بيست درهم براى او كفايت مى كند ؛ يا كنيزى به بهاى هزار دينار بخرد ، در حالى كه كنيزى بيست دينارى براى وى بس است؟!» . و [دوباره] فرمود: «و اسراف نكنيد ؛ زيرا هر آينه ، او اسرافكاران را دوست نمى دارد» .

.

ص: 130

الإمام الصادق عليه السلام_ لِرَجُلٍ _: اِتَّقِ اللّهَ ، ولا تُسرِف ولا تَقتُر ، ولكِن بَينَ ذلِكَ قَواما ؛ إنَّ التَّبذيرَ مِنَ الإِسرافِ ، قالَ اللّهُ عز و جل : «وَ لَا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا» . (1)

تفسير العياشي عن عبد الرحمن بن الحجّاج:سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَن قَولِهِ: «وَ لَا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا» قالَ : مَن أنفَقَ شَيئا في غَيرِ طاعَةِ اللّهِ فَهُوَ مُبَذِّرٌ ، ومَن أنفَقَ في سَبيلِ الخَيرِ فَهُوَ مُقتَصِدٌ . (2)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في حَديثِ زَواجِ فاطِمَةَ عليهاالسلام _: يا أُمَّ سَلَمَةَ ، ابْتَاعِي لِابْنَتي فِراشا مِن حِلسِ (3) مِصرَ وَاحشِيهِ لِيفا، وَاتَّخِذي لَها مِدرَعَةً (4) وعَباءَةً قُطوانِيَّةً (5) ، ولا تَتَّخِذي أكثَرَ مِن ذلِكَ فَيَكونا مِنَ المُسرِفينَ . (6)

تاريخ دمشق عن محمّد بن شهاب الزهري :مَرَّ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله بِرَجُلٍ يَتَوَضَّأُ وهُوَ يُفرِغُ الماءَ في وُضوئِهِ إفراغاً . فَقالَ : لا تُسرِف ، فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ وفِي الوُضوءِ إسرافٌ؟ قالَ: نَعَم في كُلِّ شَيءٍ إسرافٌ . (7)

.


1- .الكافي : ج 3 ص 501 ح 14 ، تفسير العيّاشي : ج 2 ص 288 ح 56 وفيه «وكن» بدل «ولكن» وكلاهما عن عامر بن جذاعة ، بحار الأنوار : ج 75 ص 302 ح 3 .
2- .تفسير العيّاشي : ج 2 ص 288 ح 53 ، بحار الأنوار : ج 75 ص 302 ح 1 .
3- .حلس : كلّ شيء ولي ظهر البعير والدابة تحت الرحل والسرج ، وهي بمنزلة المِرشحة تكون تحت اللبد (لسان العرب : ج 6 ص 54) .
4- .مدرعة : درع المرأة : قميصها ، والدرّاعة والمِدرعة والمِدرع واحد (النهاية : ج 2 ص 114) .
5- .القطوانيّة : عباءة بيضاء قصيرة الخَمْل ، والنون زائدة جنسبة إلى قطوان : موضع بالكوفةج .
6- .دلائل الإمامة : ص 87 ح 23 عن وهب بن وهب عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 104 ص 88 ح 53 .
7- .تاريخ دمشق : ج 67 ص 126 ، كنز العمّال : ج 9 ص 474 ح 27027 .

ص: 131

امام صادق عليه السلام_ خطاب به مردى _ :از خداوند ، پروا كن و نه اسراف كن و نه تنگ بگير ؛ بلكه راه ميانه را در پيش گير ؛ زيرا ريخت و پاش ، گونه اى از اِسراف است . خداى فرموده است: «و هيچ گونه ولخرجى مكن» .

تفسير العياشى_ به نقل از عبد الرحمان بن حجّاج _ :از امام صادق عليه السلام درباره آيه «و هيچ گونه ولخرجى مكن» ، سؤال كردم ، فرمود : «هر كس چيزى را در راهى جز طاعت خدا انفاق كند ، ولخرج است و هركس در راه خير و خوبى خرج كند ، صرفه جوست» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در داستان ازدواج فاطمه عليهاالسلام_ :اى اُمّ سلمه! براى دخترم ، زيراندازى مصرى بخر و برايش تشكچه اى از ليف خرما فراهم كن و پيراهن و چادرى قطوانى (1) ، تهيه كن ، و بيش از اينها چيزى فراهم مكن كه از اسرافكاران مى شوند .

تاريخ دمشق_ به نقل از محمّد بن شهاب زُهَرى _ :پيامبر صلى الله عليه و آله از كنار مردى كه در حال وضو گرفتن بود، مى گذشت كه ديد آن شخص ، در وضويش بسيار آب مصرف مى كند . فرمود : «اسراف نكن» . آن مرد گفت : اى پيامبر خدا! آيا در وضو هم اسراف هست؟ فرمود : «آرى! در همه چيز ، اسراف هست» .

.


1- .چادر قطوانى : چادر سفيدرنگِ كم كُرك .

ص: 132

سنن ابن ماجة عن عبداللّه بن عمرو :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله مَرَّ بِسَعدٍ وهُوَ يَتَوَضَّأُ ، فَقالَ : ما هَذَا السَّرَفُ؟! فَقالَ : أ فِي الوُضوءِ إسرافٌ؟ قالَ : نَعَم وإن كُنتَ عَلى نَهَرٍ جارٍ (1) .

رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله :إنَّ مِنَ السَّرَفِ أن تَأكُلَ كُلَّ مَا اشتَهَيتَ . (2)

الامام علي عليه السلام :قِلَّةُ الأَكلِ مِنَ العَفافِ وكَثرَتُهُ مِنَ الإِسرافِ . (3)

عنه عليه السلام :إنَّ إعطاءَ المالِ في غَيرِ حَقِّهِ تَبذيرٌ وإسرافٌ . (4)

عنه عليه السلام :كُلُّ ما زادَ عَلَى الاِقتِصادِ إسرافٌ. (5)

عنه عليه السلام :ما فَوقَ الكَفافِ إسرافٌ . (6)

.


1- .سنن ابن ماجة : ج 1 ص 147 ح 425 ، مسند ابن حنبل : ج 2 ص 687 ح 7086 ، تفسير جوامع الجامع : ج 2 ص 326 .
2- .سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1112 ح 3352 ، مسند أبي يعلى : ج 3 ص 181 ح 2757 ، تهذيب الكمال : ج 30 ص 50 الرقم 6491 ، تفسير القرطبي : ج 7 ص 195 ، تفسير ابن كثير : ج 3 ص 403 عن أنس بن مالك ، كنز العمّال : ج 3 ص 444 ح 7366 .
3- .غرر الحكم : ح 6747 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 372 ح 6280 ، مستدرك الوسائل : ج 16 ص 213 ح 19634 .
4- .الأمالى للمفيد : ص 176 ح 6 عن ربيعة ، نهج البلاغة : الخطبة 126 ، الامالى للطوسى : ص 195 عن ربيعة ، بحار الأنوار : ج 32 ص 48 ح 32 .
5- .غرر الحكم : ح 6899 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 376 ح 6368 ، مستدرك الوسائل : ج 15 ص 271 ح 18217 .
6- .غرر الحكم : ح 9465 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 476 ح 8723 ، مستدرك الوسائل : ج 15 ص 272 ح 18217 .

ص: 133

سنن ابن ماجة_ به نقل از عبد اللّه بن عمرو _ :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله از كنار سعد _ كه در حال وضو بود _ ، عبور كرد و به او فرمود : «اين اسراف براى چيست؟». گفت : آيا در وضو هم اسراف هست؟ فرمود : «آرى! اگر چه بر نهرى روان باشد» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اين كه هر چه دلت بخواهد بخورى ، از اسراف است .

امام على عليه السلام :كم خورى ، نشانه خويشتندارى است ، و پُرخورى ، نشانه زياده روى .

امام على عليه السلام :خرج كردنِ نا به جا ، به يقين ، حيف و ميل و اسراف است .

امام على عليه السلام :هر چه فراتر از ميانه روى باشد ، اسراف است .

امام على عليه السلام :بيش از نياز ، اسراف است .

.

ص: 134

تفسير العيّاشي عن أبي بصيرٍ :سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَن قَولِهِ : «وَ لَا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا» ، قالَ : بَذْلُ الرّجُلِ مالَهُ ويَقعُدُ لَيسَ لَهُ مالٌ ، قالَ : فَيَكونُ تَبذيرٌ في حَلالٍ؟ قالَ : نَعَم . (1)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن بَذَّرَ أفقَرَهُ اللّهُ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :كَثرَةُ السَّرَفِ تُدَمِّرُ . (3)

عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: ثَلاثَةُ أشياءَ لا دَوامَ لَها : المالُ في يَدِ المُبَذِّرِ ، وسَحابَةُ الصَّيفِ ، وغَضَبُ العاشِقِ . (4)

عنه عليه السلام :شَينُ السَّخاءِ السَّرَفُ . (5)

عنه عليه السلام :أقبَحُ البَذلِ السَّرَفُ . (6)

عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: الفَرقُ بَينَ السَّخاءِ وَالتَّبذيرِ : أنَّ السَّخِيَّ يَسمُحُ بِما يَعرِفُ مِقدارَهُ ومِقدارَ الرَّغبَةِ فيهِ إلَيهِ ، ويَضَعُهُ بِحَيثُ يَحسُنُ وَضعُهُ وتَزكو عارِفَتُهُ . وَالمُبَذِّرَ يَسمُحُ بِما لا يُوازِنُ بِهِ رَغبَةَ الرّاغِبِ ، ولا حَقَّ القاصِدِ ، ولا مِقدارَ ما أولى ، ويَستَفِزُّهُ لِذلِكَ خَطرَةٌ مِن خَطَراتِهِ ، وَالتَّصَدّي لِاءِطراءِ مُطرٍ لَهُ بَينَهُما بَونٌ بَعيدٌ . (7)

.


1- .تفسير العيّاشي : ج 2 ص 288 ح 54 ، بحار الأنوار : ج 75 ص 302 ح 2 .
2- .عدّة الداعي: ص 74، تنبيه الخواطر: ج 1 ص 167 ، بحار الأنوار: ج 103 ص 21 ح 10؛ مسند البزّار: ج 3 ص 161 ح 946 عن طلحة بن عبيد اللّه ، كنز العمّال : ج 3 ص 50 ح 5437 وص 241 ح 6349 .
3- .غرر الحكم : ح 7122 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 390 ح 6613 .
4- .شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد : ج 20 ص 301 ح 435 .
5- .غرر الحكم : ح 5785 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 298 ح 5329 .
6- .غرر الحكم : ح 2857 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 117 ح 259 .
7- .شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد : ج 20 ص 279 ح 213 .

ص: 135

تفسير العيّاشى_ به نقل از ابو بصير _ :از امام صادق عليه السلام از آيه «و هيچ گونه ولخرجى مكن» سؤال كردم . امام عليه السلام فرمود : «اين كه انسان ، اموال خود را آن قدر بذل و بخشش كند كه خود تهى دست شود» . گفتم : پس در مال حلال نيز ولخرجى و تبذير هست؟ فرمود : «آرى» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه ريخت و پاش كند ، خداوند ، او را به فقر ، دچار مى گردانَد .

امام على عليه السلام :فراوان اسراف كردن ، ويرانى به دنبال دارد .

امام على عليه السلام_ در حكمت هاى منسوب به وى _ :سه چيز را پايدارى نباشد: مال در دستِ ريخت و پاش كننده ، پاره ابرِ تابستانى ، و خشمِ عاشق .

امام على عليه السلام :عار سخاوتمندى ، اسراف است .

امام على عليه السلام :زشت ترين بخشش ، اسراف است .

امام على عليه السلام_ در حكمت هاى منسوب به وى _- :تفاوت ميان دست و دل بازى وريخت و پاش ، اين است : دست و دل باز ، از چيزى مى بخشد كه قدرش را مى داند ، ميزانِ دلبستگى به آن را مى شناسد ، و آن را در جاى صحيحْ مصرف مى كند و بخشش و دَهشِ وى ، بالنده و پاك است ؛ وَ[لى] ريخت و پاش كننده ، چيزى را مى بخشد كه قدر دلبستگى به آن را نمى داند ، حق ميانه روى در آن را نمى شناسد ، و ميزان احسانى را كه مى كند ، ارزيابى نمى كند . و او را بدين كار ، وسوسه اى از وسوسه هايش مى كشانَد و مى خواهد تا وى را فراوان ستايش كنند . [پس ]ميان اين دو ، فاصله بسيار است .

.

ص: 136

الإمام العسكريّ عليه السلام :إنَّ لِلسَّخاءِ مِقدارا فَإن زادَ عَلَيهِ فَهُوَ سَرَفٌ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :القَصدُ مَثراةٌ ، وَالسَّرَفُ مَتواةٌ . (2)

عنه عليه السلام :لا غِنى مَعَ إسرافٍ . (3)

عنه عليه السلام :سَبَبُ الفَقرِ الإِسرافُ . (4)

عنه عليه السلام :كَفى بِالتَّبذيرِ سَرَفا . (5)

عنه عليه السلام :القَليلُ مَعَ التَّدبيرِ أبقى مِنَ الكَثيرِ مَعَ التَّبذيرِ . (6)

عنه عليه السلام :مَنِ افتَخَرَ بِالتَّبذيرِ احتُقِرَ بِالإِفلاسِ . (7)

عنه عليه السلام :التَّبذيرُ قَرينٌ مُفلِسٌ . (8)

عنه عليه السلام :التَّبذيرُ عُنوانُ الفاقَةِ . (9)

عنه عليه السلام :مَنِ اشتَرى ما لا يَحتاجُ إلَيهِ ، باعَ ما يَحتاجُ إلَيهِ . (10)

عنه عليه السلام :إذا أرادَ اللّهُ بِعَبدٍ خَيرا ألهَمَهُ الِاقتِصادَ وحُسنَ التَّدبيرِ ، وجَنَّبَهُ سوءَ التَّدبيرِ وَالإِسرافَ . (11)

.


1- .الدرّة الباهرة : ص 43 ، أعلام الدِين : ص 313، نزهة الناظر : ص 222 ح 507 وفيه «للجود» بدل «للسخاء» ، بحار الأنوار : ج 69 ص 407 ح 115 .
2- .الكافي : ج 4 ص 52 ح 4 ، بحار الأنوار : ج 71 ص 347 ح 13 .
3- .غرر الحكم : ح 10538 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 531 ح 6664 .
4- .غرر الحكم : ح 5529 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 282 ح 5083 .
5- .غرر الحكم : ح 7025 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 385 ح 6500 .
6- .غرر الحكم : ح 1948 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 58 ح 1486 .
7- .غرر الحكم : ح 9057 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 464 ح 8452 .
8- .غرر الحكم : ح 1043 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 29 ح 443 .
9- .غرر الحكم : ح 890 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 41 ح 937 .
10- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 255 ح 968 ، الجعفريات : ص 238 .
11- .غرر الحكم : ح 4138 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 131 ح 2952 .

ص: 137

امام عسكرى عليه السلام :همانا براى بخشندگى ، اندازه اى است كه اگر از آن فراتر رَوَد ، اسراف است .

امام على عليه السلام :ميانه روى ، افزايش دهنده [ى مال ]است و اسرافكارى ، مايه هلاكت .

امام على عليه السلام :با اسراف ، توانگرى نيست .

امام على عليه السلام :اسراف ، زمينه ساز فقر است .

امام على عليه السلام :ريخت و پاشْ براى اسراف ، كافى است .

امام على عليه السلام :اندك ، همراهِ حساب انديشى ، پابرجاتر از بسيارى است كه ريخت و پاش شود .

امام على عليه السلام :هر كه به ريخت و پاش فخر بفروشد ، با تنگ دستى ، خوار و كوچك مى شود .

امام على عليه السلام :ريخت و پاش ، همراهى است كه [انسان را] به تنگ دستى مى كشانَد .

امام على عليه السلام :ريخت و پاش ، نشانه تنگ دستى است .

امام على عليه السلام :هر كه آنچه را نياز ندارد ، بخرد ، آنچه را بدان نياز دارد ، فروخته [و از كف داده] است .

امام على عليه السلام :هر گاه خداوند براى بنده اى خير بخواهد ، ميانه روى و درست انديشى را به وى الهام مى فرمايد و او را از نادرست انديشى و اسرافكارى ، به دور مى دارد .

.

ص: 138

عنه عليه السلام :الإِسرافُ يُفنِي الكَثيرَ ؛ الِاقتِصادُ يُنمِي اليَسيرَ . (1)

عنه عليه السلام :الإِسرافُ يُفنِي الجَزيلَ . (2)

الإمام زين العابدين عليه السلام_ في دُعائِهِ _: اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، وَامنَعني مِنَ السَّرَفِ ، وحَصِّن رِزقي مِنَ التَّلَفِ ، ووَفِّر مَلَكَتي بِالبَرَكَةِ فيهِ ، وأصِب بي سَبيلَ الهِدايَةِ لِلبِرِّ في ما اُنفِقُ مِنهُ . (3)

الإمام الباقر عليه السلام :كانَ أبي عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليهماالسلام إذا رَأى شَيئا مِنَ الخُبزِ في مَنزِلِهِ مَطروحا ولَو قَدرَ ما تَجُرُّهُ النَّملَةُ ، نَقَصَ مِن قوتِ أهلِهِ بِقَدرِ ذلِكَ . (4)

الإمام الصادق عليه السلام :الكَبائِرُ مُحَرَّمَةٌ ، وهِيَ . . . وَالإِسرافُ وَالتَّبذيرُ . (5)

عنه عليه السلام :أدنَى الإِسرافِ : هِراقَةُ فَضلِ الإِناءِ ، وَابتِذالُ ثَوبِ الصَّونِ ، وإلقاءُ النَّوى . (6)

عنه عليه السلام :إنَّ القَصدَ أمرٌ يُحِبُّهُ اللّهُ عز و جل ، وإنَّ السَّرَفَ أمرٌ يُبغِضُهُ اللّهُ ، حَتّى طَرحَكَ النَّواةَ ؛ فَإِنَّها تَصلُحُ لِلشَّيءِ ، وحَتّى صَبَّكَ فَضلَ شَرابِكَ . (7)

.


1- .غرر الحكم : ح 515 و514 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 42 ح 969 و 970 .
2- .غرر الحكم : ح 335 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 39 ح 869 .
3- .الصحيفة السجّادية : ص 86 الدعاء 20 .
4- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 115 ح 383 ، بحار الأنوار : ج 66 ص 432 ح 16 .
5- .الخصال : ص 610 ح 9 عن الأعمش ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 127 ح 1 عن الفضل بن شاذان عن الإمام الرضا عليه السلام ، تحف العقول : ص 422 عن الإمام الرضا عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 10 ص 229 ح 1 .
6- .الكافي : ج 6 ص 460 ح 1 ، مكارم الأخلاق : ج 1 ص 229 ح 672 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 3 ص 7 ح 3626 كلّها عن إسحاق ابن عمّار ، الخصال : ص 93 ح 37 عن محمّد بن أحمد بن يحيى بن عمران الأشعري وكلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 75 ص 303 ح 7 .
7- .الكافي: ج 4 ص 52 ح 2 ، الخصال : ص 10 ح 36 ، ثواب الأعمال : ص 221 ح 1 كلّها عن داوود الرقّي ، بحار الأنوار: ج 71 ص 346 ح 10 .

ص: 139

امام على عليه السلام :اسراف ، [مال] بسيار را نابود مى كند ، و ميانه روى ، [مال ]اندك را بالنده مى گردانَد .

امام على عليه السلام :اسراف ، [مالِ] فراوان را تباه مى كند .

امام زين العابدين عليه السلام_ در دعاى خويش _ :بار خدايا! بر محمّد و خاندانش درود فرست و مرا از زياده روى باز دار و روزى ام را از تلف شدنْ نگه دار و دارايى ام را با بركت ، افزون فرما و مرا به راه هدايت ، رهنمون شو تا نيكوكارانه انفاق كنم .

امام باقر عليه السلام :پدرم زين العابدين عليه السلام ، هر گاه مى ديد كه در خانه اش ، نانى دور افكنده شده _ هر چند اگر به اندازه دهانگيرِ مورچه اى بود _ ، به قدر همان ، از خوراك خانواده اش كم مى نهاد .

امام صادق عليه السلام :گناهان بزرگ ، حرام اند ؛ و آنها چنين اند : . . . و زياده روى ، و ريخت و پاش .

امام صادق عليه السلام :كمترين اندازه اسراف ، اين است: [به زمين] ريختنِ زياده ظرف ؛ جامه نگاهدارى شده را نا به جا مصرف كردن ؛ و دور افكندنِ هسته خرما .

امام صادق عليه السلام :ميانه روى ، كارى است كه خداوند عز و جل ، آن را دوست مى دارد ، و اسراف را ناخوش مى دارد ، حتّى دور انداختن هسته[ى ميوه]ات را ؛ زيرا آن [نيز] به كارى مى آيد و حتّى دور ريختن زيادىِ نوشيدنى ات را .

.

ص: 140

عنه عليه السلام_ لَمّا سُئِلَ عَن أدنَى الإِسرافِ _: إبذالُكَ ثَوبَ صَونِكَ ، وإهراقُكَ فَضلَ إنائكَ ، وأكلُكَ التَّمرَ ورَميُكَ النَّوى هاهُنا وهاهُنا . (1)

عنه عليه السلام :إنَّ السَّرَفَ يورِثُ الفَقرَ . (2)

عنه عليه السلام :إنَّ مَعَ الإِسرافِ قِلَّةَ البَرَكَةِ . (3)

عنه عليه السلام :الرِّفقُ لا يَعجِزُ عَنهُ شَيءٌ ، وَالتَّبذيرُ لا يَبقى مَعَهُ شَيءٌ . (4)

تفسير العيّاشي عن بشر بن مروان :دَخَلنا عَلى أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام فَدَعا بِرُطَبٍ ، فَأَقبَلَ بَعضُهُم يَرمي بِالنَّوى . فَأَمسَكَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام يَدَهُ فَقالَ : لا تَفعَل ؛ إنَّ هذا مِنَ التَّبذيرِ ، وإنَّ اللّهَ لا يُحِبُّ الفَسادَ . (5)

دعائم الإسلام عن جعفر بن محمّد عليهماالسلام :أنَّهُ نَظَرَ إلى فاكِهَةٍ قَد رُمِيَت مِن دارِهِ لَم يُستَقصَ أكلُها ، فَغَضِبَ عليه السلام وقالَ : ما هذا ؟! إن كُنتُم شَبِعتُم فَإِنَّ كَثيرا مِنَ النّاسِ لَم يَشبَعوا ، فَأَطعِموهُ مَن يَحتاجُ إلَيهِ . (6)

الكافي عن ياسر الخادم :أكَلَ الغِلمانُ يَوما فاكِهَةً ولَم يَستَقصوا أكلَها ورَمَوا بِها ، فَقالَ لَهُم أبُو الحَسَنِ عليه السلام : سُبحانَ اللّهِ! إن كُنتُمُ استَغنَيتُم فَإِنَّ اُناسا لَم يَستَغنوا ، أطعِموهُ مَن يَحتاجُ إلَيهِ . (7)

.


1- .الكافي : ج 4 ص 56 ح 10 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 3 ص 167 ح 3626 ، الخصال : ص 93 ح 37 كلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 75 ص 303 ح 7 .
2- .الكافي : ج 4 ص 53 ح 8 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 3 ص 174 ح 3659 كلاهما عن عبيد بن زرارة .
3- .الكافي : ج 4 ص 55 ح 3 عن ابن أبي يعفور ويوسف بن عمارج ةج .
4- .الكافي : ج 2 ص 119 ح 9 عن أحمد بن زياد بن أرقم الكوفي عن رجل ، بحار الأنوار : ج 75 ص 61 ح 28 .
5- .تفسير العيّاشي : ج 2 ص 288 ح 58 ، بحار الأنوار : ج 75 ص 303 ح 5 .
6- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 115 ح 381 ، بحار الأنوار : ج 66 ص 432 ح 16 .
7- .الكافي : ج 6 ص 297 ح 8 ، المحاسن : ج 2 ص 224 ح 1674 عن نادر الخادم ، بحار الأنوار : ج 49 ص 102 ح 21 .

ص: 141

امام صادق عليه السلام :_ در پاسخ به سؤال از كمترين حدّ زياده روى _ :لباس بيرونت را لباس خانه و دم دستى قرار دهى ؛ ته مانده ظرفت را دور بريزى ؛ و خرما بخورى و هسته هايش را اين طرف و آن طرف پرت كنى .

امام صادق عليه السلام :هر آينه ، زياده روى ، فقر را به دنبال مى آورَد .

امام صادق عليه السلام :همانا زياده روى ، كم بركتى به همراه دارد .

امام صادق عليه السلام :با نرمى و مدارا ، ناتوانى نيست ؛ و با ريخت و پاش ، هيچ چيز باقى نمى نمانَد .

تفسير العيّاشى_ به نقل از بِشْر بن مروان _ :نزد امام صادق عليه السلام درآمديم . [ما را] به خرماى تازه فراخواند . يكى از حاضران ، هسته خرما را دور مى افكند . امام صادق عليه السلام دست او را گرفت و فرمود: «چنين مكن! هر آينه ، اين ريخت و پاش است و خداوند ، فساد را دوست نمى دارد» .

دعائم الإسلام :امام صادق عليه السلام به ميوه اى نيم خورده برخورد كه از خانه ايشان به بيرون افكنده شده بود . به خشم آمد و فرمود: «اين چيست؟ اگر شما سير شده ايد ، بسيارى از مردم ، گرسنه اند . پس آن را به كسى بخورانيد كه بِدان نياز دارد» .

الكافى_ به نقل از ياسرِ خادم _ :روزى خدمتكاران ، سيبى خوردند و آن را نيم خورده ، رها كردند و دور افكندند . امام رضا عليه السلام به ايشان فرمود : «سبحان اللّه ! اگر شما از آن بى نيازيد ، مردمى به آن نيازمندند ؛ آن را به كسى بخورانيد كه بدان نياز دارد» .

.

ص: 142

الإمام الكاظم عليه السلام :مَنِ اقتَصَدَ وقَنَعَ بَقِيَت عَلَيهِ النِّعمَةُ ، ومَن بَذَّرَ وأسرَفَ زالَت عَنهُ النِّعمَةُ . (1)

الكافي عن ابن طيفور المتطبّب :سَأَلَني أبُو الحَسَنِ عليه السلام : أيُّ شَيءٍ تَركَبُ ؟ قُلتُ : حِمارا ، فَقالَ : بِكَمِ ابتَعتَهُ ؟ قُلتُ : بِثَلاثَةَ عَشَرَ دينارا ، فَقالَ : إنَّ هذا هُوَ السَّرَفُ ؛ أن تَشتَرِيَ حِمارا بِثَلاثَةَ عَشَرَ دينارا وتَدَعَ بِرذَونا . قُلتُ : يا سَيِّدي ، إنَّ مَؤونَةَ البِرذَونِ أكثَرُ مِن مَؤونَةِ الحِمارِ! فَقالَ : إنَّ الَّذي يُمَوِّنُ الحِمارَ يُمَوِّنُ البِرذَونَ ، أما عَلِمتَ أنَّ مَنِ ارتَبَطَ دابَّةً مُتَوَقِّعا بِهِ أمرَنا ويَغيظُ بِهِ عَدُوَّنا وهُوَ مَنسوبٌ إلَينا أدَرَّ اللّهُ رِزقَهُ ، وشَرَحَ صَدرَهُ ، وبَلَّغَهُ أمَلَهُ ، وكانَ عَونا عَلى حَوائِجِهِ؟! (2)

4 / 2التَّرَفُالكتاب :«وَ مَآ أَرْسَلْنَا فِى قَرْيَةٍ مِّن نَّذِيرٍ إِلَا قَالَ مُتْرَفُوهَآ إِنَّا بِمَآ أُرْسِلْتُم بِهِ كَافِرُونَ * وَ قَالُواْ نَحْنُ أَكْثَرُ أَمْوَ لًا وَ أَوْلَ_دًا وَ مَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ» (3) .

راجع : الزخرف : 23 ، مؤمنون : 33 .

.


1- .تحف العقول : ص 403 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 327 ح 4 .
2- .الكافي : ج 6 ص 535 ح 1 ، تهذيب الأحكام : ج 6 ص 163 ح 300 ، بحار الأنوار : ج 64 ص 160 ح 2 .
3- .سبأ : 34 ، 35 .

ص: 143

4 / 2افراط در رفاه طلبى

امام كاظم عليه السلام :هر كه ميانه روى و قناعتْ پيشه كند ، نعمت برايش پايدار مى مانَد و آن كه ريخت و پاش و اسراف كند ، نعمت از او روى مى گردانَد .

الكافى_ به نقل از ابن طيفور طبيب _ :امام رضا عليه السلام از من پرسيد: «بر چه سوار مى شوى؟» . گفتم : بر درازگوش . فرمود : «او را چند خريده اى؟» . گفتم : «به سيزده دينار» . فرمود: «اين ، زياده روى است كه درازگوشى بخرى به سيزده دينار و يابو را وانهى!» . گفتم : «سرورم! هزينه نگهدارى يابو ، بيش از درازگوش است» . فرمود : «آن كه آذوقه درازگوش را مى رسانَد ، از آنِ يابو را هم مى رسانَد . آيا ندانسته اى هر كه چهارپايى نگاه دارد و با آن ، انتظار امر [فَرَجِ ]ما را بكِشد و با دشمن ما خشم ورزد و به ما پيوند رسانَد ، خداوند ، روزى اش را سرشار ، سينه اش را فراخ ، و آرزويش را برآورده مى سازد ؛ و او را براى دستيابى به نيازمندى هايش يارى مى دهد؟» .

4 / 2افراط در رفاه طلبىقرآن :«و [ ما ]در هيچ شهرى ، هشداردهنده اى نفرستاديم ، جز آن كه خوش گذرانان آنها گفتند: «ما به آنچه شما بدان فرستاده شده ايد ، كافريم» . و گفتند : «ما دارايى و فرزندانمان ، از همه بيشتر است و ما عذاب نخواهيم شد»» .

ر . ك : زخرف : آيه 23 ، مؤمنون : آيه 33 .

.

ص: 144

الحديث :الإمام على عليه السلام_ في خُطبَةٍ لَهُ _: أمَّا الأَغنِياءُ مِن مُترَفَةِ الاُمَمِ ، فَتَعَصَّبوا لِاثارِ مَواقِعِ النِّعَمِ ، فَقالوا : «نَحْنُ أَكْثَرُ أَمْوَ لًا وَ أَوْلَادًا وَ مَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ» . (1)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إيّاكَ وَالتَّنَعُّمَ ؛ فَإِنَّ عِبادَ اللّهِ لَيسوا بِالمُتَنَعِّمينَ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :شِرارُ اُمَّتِي : الَّذينَ غُذوا بِالنَّعيمِ ونَبَتَت عَلَيهِ أجسامُهُم . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :شِرارُ اُمَّتِي : الَّذينَ وُلِدوا فِي النَّعيمِ وغُذوا بِهِ ، هِمَّتُهُم ألوانُ الطَّعامِ وألوانُ الثِّيابِ ، يَتَشَدَّقونَ فِي الكَلامِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :سَيَأتي بَعدَكُم قَومٌ يَأكُلونَ أطائِبَ الدُّنيا وألوانَها ، ويَنكِحونَ أجمَلَ النِّساءِ وألوانَها ، ويَلبَسونَ أليَنَ الثِّيابِ وألوانَها ، ويَركَبونَ فُرهَ الخَيلِ وألوانَها ، لَهُم بُطونٌ مِنَ القَليلِ لا تَشبَعُ ، وأنفُسٌ بِالكَثيرِ لا تَقنَعُ ، عاكِفينَ عَلَى الدُّنيا يَغدونَ ويَروحونَ إلَيها ، اِتَّخَذوها آلِهَةً مِن دونِ إلهِهِم ، ورَبّا دونَ رَبِّهِم ، إلى أمرِهِم يَنتَهونَ ، وهَواهُم يَتَّبِعونَ . فَعَزيمَةٌ مِن مُحَمَّدِ بنِ عَبدِ اللّهِ لازِمَةٌ لِمَن أدرَكَهُ ذلِكَ الزَّمانُ مِن عَقِبِ عَقِبِكُم وخَلَفِ خَلَفِكُم ، أن لا يُسَلِّمَ عَلَيهِم ، ولا يَعودَ مَرضاهُم ، ولا يَتَّبِعَ جَنائِزَهُم ، ولا يُوَقِّرَ كَبيرَهُم ؛ فَمَن يَفعَل ذلِكَ فَقَد أعانَ عَلى هَدمِ الإِسلامِ . (5)

.


1- .نهج البلاغة : الخطبة 192 ، بحارالأنوار : ج 14 ص 471 ح 37 .
2- .مسند ابن حنبل : ج 8 ص 258 ح 22166 ، الزهد لابن حنبل : ص 11 ، حلية الأولياء : ج 5 ص 155 كلّها عن معاذ بن جبل ، كنز العمّال : ج 3 ص 192 ح 6111 .
3- .تنبيه الخواطر : ج 1 ص 178 ؛ مسند إسحاق بن راهويه : ج 1 ص 349 ح 347 وفيه «شرّ» بدل «شرار» ، إحياء العلوم : ج 3 ص 139 ، كنز العمّال : ج 3 ص 215 ح 6224 نقلاً عن أبي يعلى وابن عساكر وكلّها عن أبي هريرة .
4- .الزهد لابن المبارك : ص 262 ح 758 عن عروة بن رويم ، المستدرك على الصحيحين : ج 3 ص 657 ح 6418 عن عبد اللّه بن جعفر ، شُعب الإيمان : ج 5 ص 33 ح 5669 ، تاريخ دمشق : ج 27 ص 366 ح 5837 كلاهما عن فاطمة عليهاالسلاموكلّها نحوه ، كنز العمّال : ج 3 ص 561 ح 7912 و 7913 .
5- .تنبيه الخواطر : ج 1 ص 155 ؛ إحياء علوم الدين : ج 3 ص 343 نحوه .

ص: 145

حديث :امام على عليه السلام_ در خطبه اى از وى _- :امّا توانگران ، از نازپروردگان امّت ها بودند كه به دليل برخوردارى از نعمت ها ، دچار تعصّب شدند و گفتند: «ما مال ها و فرزندان بيشتر داريم ، و ما از عذاب شدگان نيستيم» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از نازپروردگى ، دور باش ؛ زيرا بندگان خداوند ، نازپرورده نيستند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بَدانِ امّت من ، آنان اند كه در [ناز و] نعمتْ بار مى آيند و پيكرهايشان در آن ، پروريده مى شود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بَدانِ امّت من ، آنان اند كه در نعمتْ زاده مى شوند و با آن ، بار مى آيند ؛ همّتشان صرف غذاها و جامه هاى رنگارنگ مى شود و در سخن گفتن ، مراعات ديگران را نمى كنند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پس از شما گروهى مى آيند كه گوارايى ها و رنگارنگى هاى دنيا را مى خورند و زيباترين و خوش رنگ ترينِ آنان را به همسرى برمى گزينند و نرم ترين و رنگ به رنگ ترينِ جامه ها را مى پوشند و چالاك ترين و رنگارنگ ترين اسبان را سوار مى شوند ؛ اندرون هايى دارند كه از كم ، سير نمى شوند و جان هايى كه به بسيار ، قانع نيستند ؛ به دنيا دل مى بندند و شب و روز ، به آن مشغول مى شوند و جز آن خداى و پروردگارشان ، معبود و پروردگار مى گيرند و در پى كارى كه مى خواهند ، مى روند و دنباله خواهش خويش را مى گيرند . پس از محمّد بن عبد اللّه ، عهدى لازم است بر هر يك از پسينيان و آيندگان شما كه آن روزگار را دريابد ، كه بر ايشان سلام نكند ، بيمارانشان را عيادت ننمايد ، در پى جنازه هايشان نرود ، و بزرگ سالانشان را احترام ننهد ؛ و هر كه چنين كند ، به ويران سازى اسلام ، كمك كرده است .

.

ص: 146

عنه صلى الله عليه و آله :مَن قَضى نَهمَتَهُ فِي الدُّنيا حيلَ بَينَهُ وبَينَ شَهوَتِهِ فِي الآخِرَةِ ، ومَن مَدَّ عَينَهُ إلى زينَةِ المُترَفينَ كانَ مَهيناً في مَلَكوتِ السَّماءِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :يَابنَ مَسعودٍ ، سَيَأتي مِن بَعدي أقوامٌ يَأكُلونَ طَيِّباتِ الطَّعامِ وألوانَها ، ويَركَبونَ الدَّوابَّ ، ويَتَزَيَّنونَ بِزينَةِ المَرأَةِ لِزَوجِها ، ويَتَبَرَّجونَ تَبَرُّجَ النِّساءِ ، وزِيُّهُم مِثلُ زِيِّ المُلوكِ الجَبابِرَةِ ، هُم مُنافِقو هذِهِ الاُمَّةِ في آخِرِ الزَّمانِ ، شارِبُو القَهَواتِ ، لاعِبونَ بِالكِعابِ ، راكِبُو الشَّهَواتِ ، تارِكُو الجَماعاتِ ، راقِدونَ عَنِ العَتَماتِ ، مُفَرِّطونَ فِي الغَدَواتِ ؛ يَقولُ اللّهُ تَعالى : «فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُواْ الصَّلَوةَ وَ اتَّبَعُواْ الشَّهَوَ تِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا» . (2) يَابنَ مَسعودٍ ، مَثَلُهُم مَثَلُ الدِّفلى ؛ زَهرَتُها حَسَنَةٌ وطَعمُها مُرٌّ ، كَلامُهُمُ الحِكمَةُ ، وأعمالُهُم داءٌ لا تَقبَلُ الدَّواءَ ؛ «أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَآ» . (3) يَابنَ مَسعودٍ ، ما يَنفَعُ مَن يَتَنَعَّمُ فِي الدُّنيا إذا اُخلِدَ فِي النّارِ ؟! «يَعْلَمُونَ ظَ_هِرًا مِّنَ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ هُمْ عَنِ الْأَخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ» . (4) يَبنونَ الدُّورَ ، ويُشَيِّدونَ القُصورَ ، ويُزَخرِفونَ المَساجِدَ ، لَيسَت هِمَّتُهُم إلَا الدُّنيا ، عاكِفونَ عَلَيها ، مُعتَمِدونَ فيها ، آلِهَتُهُم بُطونُهُم ؛ قالَ اللّهُ تَعالى : «وَ تَتَّخِذُونَ مَصَانِعَ لَعَلَّكُمْ تَخْلُدُونَ * وَ إِذَا بَطَشْتُم بَطَشْتُمْ جَبَّارِينَ * فَاتَّقُواْ اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ» (5) ، وقالَ اللّهُ تَعالى : «أَفَرَءَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَ_هَهُ هَوَاهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ _ إلى قَولِهِ _ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ» . (6) وما هُوَ إلّا مُنافِقٌ جَعَلَ دينَهُ هَواهُ ، وإلهَهُ بَطنَهُ ، كُلُّ مَا اشتَهى مِنَ الحَلالِ وَالحَرامِ لَم يَمتَنِع مِنهُ ؛ قالَ اللّهُ تَعالى : «وَ فَرِحُواْ بِالْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ مَا الْحَيَوةُ الدُّنْيَا فِى الْأَخِرَةِ إِلَا مَتَ_عٌ» . (7) يَابنَ مَسعودٍ ، مَحاريبُهُم نِساؤُهُم ، وشَرَفُهُمُ الدَّراهِمُ وَالدَّنانيرُ ، وهِمَّتُهُم بُطونُهُم ، اُولئِكَ هُم شَرُّ الأَشرارِ ، الفِتنَةُ مِنهُم وإلَيهِم تَعودُ . يَابنَ مَسعودٍ ، قَولُ اللّهِ تَعالى : «أَفَرَءَيْتَ إِن مَّتَّعْنَاهُمْ سِنِينَ * ثُمَّ جَآءَهُم مَّا كَانُواْ يُوعَدُونَ * مَآ أَغْنَى عَنْهُم مَّا كَانُواْ يُمَتَّعُونَ» . (8) يَابنَ مَسعودٍ ، أجسادُهُم لا تَشبَعُ ، وقُلوبُهُم لا تَخشَعُ . يَابنَ مَسعودٍ ، الإِسلامُ بَدَأَ غَريبا وسَيَعودُ غَريبا كَما بَدَأَ ، فَطوبى لِلغُرَباءِ ! فَمَن أدرَكَ ذلِكَ الزَّمانَ مِن أعقابِكُم فَلا تُسَلِّموا عَلَيهِم في ناديهِم ، ولا تُشَيِّعوا جَنائِزَهُم ، ولا تَعودوا مَرضاهُم ؛ فَإِنَّهُم يَستَنّونَ بِسُنَّتِكُم ، ويَظهَرونَ بِدَعواكُم ، ويُخالِفونَ أفعالَكُم ؛ فَيَموتونَ عَلى غَيرِ مِلَّتِكُم ، اُولئِكَ لَيسوا مِنّي ولا أنَا مِنهُم . (9)

.


1- .المعجم الصغير : ج 2 ص 108 ، شُعب الإيمان : ج 7 ص 125 ح 9722 ، الفردوس : ج 3 ص 546 ح 5703 وفيه «السماوات والأرض» بدل «السماء» وكلّها عن البرّاء بن عازب ، كنز العمّال : ج 3 ص 227 ح 6277 .
2- .مريم : 59 .
3- .محمّد : 24 .
4- .الروم : 7 .
5- .الشعراء : 129 _ 131 .
6- .الجاثية : 23 .
7- .الرعد : 26 .
8- .الشعراء : 205 _ 207 .
9- .مكارم الأخلاق : ج 2 ص 344 ح 2660 عن عبد اللّه بن مسعود ، بحار الأنوار : ج 77 ص 96 ح 1 .

ص: 147

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس همه نيازهاى خود را از دنيا برآورد ، روز آخرت، به خواسته اش نمى رسد ؛ و هر كه به زيور نازپروردگانْ چشم بدوزد ، در ملكوت آسمان، خوار است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى ابن مسعود! پس از من، گروه هايى مى آيند كه غذاهاى خوش مزه و رنگارنگ مى خورند و بر چهارپايان سوار مى شوند و خود را چنان آرايش مى كنند كه زنى براى همسرش آرايش مى كند و همچون زنان، زيورآرايى مى نمايند و همانند شاهان ستمگر، جامه مى پوشند . آنان منافقانِ اين امّت در آخر الزمان هستند كه شراب مى نوشند و با قاب ، قمار مى كنند و شهوت مى رانند و نمازهاى جماعت را وا مى نهند و خوابِ ابتداى شب را وا مى گذارند و در صبحگاهان، بسيار مى خوابند . خداى تعالى مى فرمايد: «آن گاه ، كسانى جانشين اينان گشتند كه نماز را وانهادند و پيرو شهوت ها شدند . آنان به زودى در غَى، (1) فرو خواهند افتاد» . اى ابن مسعود! آنان همانند خرزهره اند كه گلى زيبا دارد ، امّا مزه اش سختْ تلخ است . گفتارشان حكيمانه جلوه مى كند ؛ امّا كردارشان، بيمارى اى درمان ناپذير است : «آيا در قرآن نمى انديشند يا بر قلب هايشان قفل هاست؟» . اى ابن مسعود! آن كه در دنيا با نازپروردگى، زندگى مى كند ، سودى نمى بَرَد ، آن گاه كه در آتش، جاودانه مى گردد: «آنان به جلوه بيرونى زندگى دنيا آگاه اند ؛ امّا از آخرتْ بى خبرند» . خانه ها مى سازند ؛ كاخ ها بر پا مى كنند ؛ مسجدها را به زيور مى آرايند ؛ مقصد همه تلاش هايشان تنها دنياست و به آن، روى آورده اند و دل بسته اند . خداىِ آنان ، شكم هايشان است . خداوند تعالى فرموده است: «با اين پندار كه همواره زنده ايد ، دژها و كاخ ها برمى افرازيد؟ و به گاه انتقام گيرى ، همچون سركشان، رفتار مى كنيد؟ پس تقواى خدا را پيش گيريد و از من فرمان بريد» . نيز خداوند متعال فرموده است: «آيا ديده اى آن را كه هوسش را به خدايى برگزيد و خدا از روى علم، گمراهش ساخت و بر گوش و دلش مهر نهاد . . . آيا پند نمى گيريد؟» . چنين كسى، جز منافق نيست كه هوس خويش را دينِ خود ساخته و شكمش را خداى خويش . از هر چه دلش بخواهد ، خواه حلال و خواه حرام ، نمى پرهيزد . خداوند تعالى فرموده است: «اينان به همين زندگى پستْ خشنودند ؛ امّا اين زندگى در برابر زندگى آخرت ، تنها كالايى ناچيز است» . اى ابن مسعود! محراب هاى اينان زنانشان اند ، و شرافت ايشان در درهم و دينار است ، و همه توانشان را در راه شكم خود به كار مى گيرند . اينان در ميان بَدان ، بدترين اند ؛ هم خاستگاه فتنه اند و هم بازگشتگاه آن . اى ابن مسعود! سخن خداى متعال چنين است : «مگر نمى دانى اگر سال ها آنان را برخوردار كنيم ، آن گاه عذاب موعود به آنها برسد، آنچه از آن برخوردار مى شدند، به كارشان نمى آيد؟» . اى ابن مسعود! كالبدهايشان سيرى نمى پذيرد و دل هايشان نرم و رام نمى گردد . اى ابن مسعود! اسلام، غريبانه آغاز شد و به همان سان ، غريبانه باز خواهد گشت . پس خوشا سرانجامِ غريبان! از فرزندان شما ، هر كس كه آن روزگار را دريابد [خطاب من به وى، اين است:]، بديشان سلام ندهيد و جنازه هايشان را تشييع نكنيد و بيمارانشان را عيادت ننماييد ؛ زيرا آنان گرچه خود را با شما هم سنّت و هم آوا جلوه مى دهند ، رفتارشان همانند شما نيست . پس آنان مسلمان گونه نمى ميرند و نه آنها از من هستند و نه من از آنهايم .

.


1- .غَى: وادى اى در جهنّم.

ص: 148

. .

ص: 149

. .

ص: 150

الزهد لابن حنبل عن يزيد بن عبد اللّه بن قسيط :اُتِيَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله بِسَويقٍ مِن سَويقِ اللَّوزِ ، فَلَمّا خيضَ قالَ : ما هذا ؟ قالوا : سَويقُ اللَّوزِ . قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : أخِّروهُ عَنّي ؛ هذا شَرابُ المُترَفينَ . (1)

شُعب الإيمان عن واثلة بن الأسقع :كُنتُ مِن فُقَراءِ المُصَلّينَ مِن أهلِ الصُّفَّةِ ، فَأَتانَا النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله ذاتَ يَومٍ فَقالَ : كَيفَ أنتُم بَعدي إذا شَبِعتُم مِن خُبزِ البُرِّ وَالزَّيتِ ، وأكَلتُم ألوانَ الطَّعامِ ولَبِستُم أنواعَ الثِّيابِ ؛ فَأَنتُمُ اليَومَ خَيرٌ أم ذاكَ ؟ قُلنا : ذاكَ . قالَ : بَل أنتُمُ اليَومَ خَيرٌ . (2)

حلية الأولياء عن ابن شهاب :إنَّ عُثمانَ بنَ مَظعونٍ دَخَلَ يَوما المَسجِدَ وعَلَيهِ نَمِرَةٌ قَد تَخَلَّلَت فَرَقَعَها بِقِطعَةٍ مِن فَروَةٍ ، فَرَقَّ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله عَلَيهِ ورَقَّ أصحابُهُ لِرِقَّتِهِ ، فَقالَ : كَيفَ أنتُم يَومَ يَغدو أحَدُكُم في حُلَّةٍ ويَروحُ في اُخرى ، وتوضَعُ بَينَ يَدَيهِ قَصعَةٌ وتُرفَعُ اُخرى ، وسَتَرتُمُ البُيوتَ كَما تُستَرُ الكَعبَةُ ؟ قالوا : وَدَدنا أنَّ ذلِكَ قَد كانَ يا رَسولَ اللّهِ ؛ فَأَصَبنَا الرَّخاءَ وَالعَيشَ . قالَ : فَإِنَّ ذلِكَ لَكائِنٌ ، وأنتُمُ اليَومَ خَيرٌ مِن اُولئِكَ . (3)

الزهد لابن حنبل عن حرب بن أبي الأسود عن طلحة البصريّ :قَدِمتُ المَدينَةَ ولَم يَكُن لي بِها مَعرِفَةٌ _ ورُبَّما قالَ : عَريفٌ _ وكانَ يُجرى عَلَينا مُدٌّ مِن تَمرٍ بَينَ اثنَينِ ، فَصَلّى بِنا رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله صَلاةً ، فَهَتَفَ بِهِ هاتِفٌ مِن خَلفِهِ فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، قَد أحرَقَ بُطونَنَا التَّمرُ ، وتَخَرَّقَت عَنَّا الخُنُفُ ! فَخَطَبَ فَحَمِدَ اللّهَ وأثنى عَلَيهِ وقالَ : وَاللّهِ لَو أجِدُ لَكُمُ اللَّحمَ وَالخُبزَ لَأَطعَمتُكُموهُ ، ولَيَأتِيَنَّ عَلَيكُم زَمانٌ يُغدى عَلى أحَدِكُمُ الجِفانُ ويُراحُ ، ولَتَلبَسُنَّ مِثلَ أستارِ الكَعبَةِ . قالوا : يا رَسولَ اللّهِ ، نَحنُ اليَومَ خَيرٌ مِنّا أو يَومَئِذٍ ؟ قالَ : أنتُمُ اليَومَ خَيرٌ مِنكُم يَومَئِذٍ ، أنتُمُ اليَومَ خَيرٌ مِنكُم يَومَئِذٍ ، يَضرِبُ بَعضُكُم رِقابَ بَعضٍ . (4)

.


1- .الزهد لابن حنبل : ص 11 وراجع المحاسن : ج 2 ص 290 ح 1952و بحار الأنوار : ج 66 ص 280 ح 24 .
2- .شُعب الإيمان : ج 7 ص 283 ح 10322 ، حلية الأولياء : ج 2 ص 23 ، تاريخ دمشق : ج 22 ص 223 ح 4926 وفيهما «المسلمين» بدل «المصلّين» ، كنز العمّال : ج 3 ص 216 ح 6229 .
3- .حلية الأولياء : ج 1 ص 105 .
4- .الزهد لابن حنبل : ص 34 وراجع المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 591 ح 8648 و السنن الكبرى : ج 2 ص 624 ح 4337 وكنز العمّال : ج 3 ص 218 ح 6234 .

ص: 151

الزهد ، ابن حنبل_ به نقل از يزيد بن عبد اللّه بن قسيط _ :معجون بادامى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آورده شد . چون آن را به هم زدند ، فرمود : «اين چيست؟». گفتند : معجون بادام . فرمود: «آن را از من دور كنيد ؛ زيرا آن ، نوشيدنىِ نازپروردگان است» .

شُعب الإيمان_ به نقل از واثلة بن اَسقع _ :من از فقيران نمازگزار در اهل صفّه بودم . روزى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نزد ما آمد و فرمود : «چه سان خواهيد بود آن گاه كه پس از من ، از نان گندم و روغن سير شويد و غذاهاى رنگين بخوريد و جامه هاى گوناگون بپوشيد . وضعِ شما امروز بهتر است يا آن روز؟». گفتيم: آن روز . فرمود : «بلكه وضع امروز شما بهتر است» .

حلية الأولياء_ به نقل از ابن شهاب _- :روزى عثمان بن مَظعون، به مسجد درآمد ، در حالى كه گليمى پاره، بر وى بود كه با تكّه پوستى، آن را پينه كرده بود . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بر وى دل بسوخت و اصحاب نيز بر دلسوزى او دل سوختند . فرمود: «چه سان خواهيد بود در روزى كه هر يك از شما، صبحگاهان در جامه اى است و شامگاهان در جامه ديگر، و پياپى نزدش ظرف غذا نهاده شود، و خانه هايتان را همچون كعبه بپوشانيد؟». گفتند : آرزو داريم كه چنان روزى دررسد ، اى پيامبر خدا ! تا به آسايش و رفاه، دست يابيم . فرمود : «بى ترديد ، چنان خواهد شد ؛ امّا امروز، بيش از آن روز، به سود شماست» .

الزهد ، ابن حنبل_ به نقل از حرب بن ابو اسود، از طلحه بصرى _ :به مدينه درآمدم ، در حالى كه بدان شناختى نداشتم _ و شايد گفت: در آن جا ، آشنايى نداشتم _ و ميان ما دو كف خرما براى هر نفر، تقسيم مى شد . پس روزى، پيامبر خدا صلى الله عليه و آله پيشاپيش ما نماز نهاد ؛ سپس كسى از فراپشت وى، بانگ برآورد و گفت: «اى پيامبر خدا! خرما، اندرون هاى ما را بسوزانده و جامه هاى كتانمان، پاره شده است . پيامبر به خطبه ايستاد و پس از سپاس و ستايش خداوند ، فرمود: «به خدا سوگند! اگر براى شما گوشت و نانى مى يافتم ، شما را از آن، اطعام مى كردم . هر آينه، روزگارى برايتان خواهد آمد كه ظرف هاى غذا ، صبحگاهان و شامگاهان ، پياپى نزدتان درآيد ، و جامه هايى همانند پوشش كعبه، بر تن كنيد» . گفتند: اى پيامبر خدا! امروز به خيريم يا آن روز خواهيم بود؟ فرمود: «شما امروز بيش از آن روز، به خيريد ؛ شما امروز بيش از آن روز به خيريد . در آن روز ، گردن يكديگر را خواهيد زد» .

.

ص: 152

الإمام عليّ عليه السلام :إنّا لَجُلوسٌ مَعَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله فِي المَسجِدِ ، إذ طَلَعَ مُصعَبُ بنُ عُمَيرٍ ، ما عَلَيهِ إلّا بُردَةٌ لَهُ مَرقوعَةٌ بِفَروٍ ، فَلَمّا رَآهُ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله بَكى لِلَّذي كانَ فيهِ مِنَ النِّعمَةِ وَالَّذي هُوَ اليَومَ فيهِ ، ثُمَّ قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : كَيفَ بِكُم إذا غَدا أحَدُكُم في حُلَّةٍ وراحَ في حُلَّةٍ ، ووُضِعَت بَينَ يَدَيهِ صَحفَةٌ ورُفِعَت اُخرى ، وسَتَرتُم بُيوتَكُم كَما تُستَرُ الكَعبَةُ ؟ قالوا : يا رَسولَ اللّهِ ، نَحنُ يَومَئِذٍ خَيرٌ مِنَّا اليَومَ ، نَتَفَرَّغُ لِلعِبادَةِ ، ونُكفَى المُؤنَةَ ! فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : لَأَنتُمُ اليَومَ خَيرٌ مِنكُم يَومَئِذٍ . (1)

عنه عليه السلام :اُنظُروا فِي الدُّنيا نَظَرَ الزّاهِدِ المُفارِقِ لَها ؛ فَإِنَّها تُزيلُ الثّاوِيَ السّاكِنَ ، وتَفجَعُ المُترَفَ الآمِنَ ، لا يُرجى مِنها ما تَوَلّى فَأَدبَرَ ، ولا يُدرى ما هُوَ آتٍ مِنها فَيُنتَظَرَ . (2)

عنه عليه السلام :مَعاشِرَ شيعَتي ، اِحذَروا! فَقَد عَضَّتكُمُ الدُّنيا بِأَنيابِها ، تَختَطِفُ مِنكُم نَفسا بَعدَ نَفسٍ كَذِئابِها ، وهذِهِ مَطايَا الرَّحيلِ قَد اُنيخَت لِرُكّابِها ، ألا إنَّ الحَديثَ ذو شُجونٍ ، فَلا يَقولَنَّ قائِلُكُم : إنَّ كَلامَ عَلِيٍّ مُتَناقِضٌ ؛ لِأَنَّ الكَلامَ عارِضٌ . ولَقَد بَلَغَني أنَّ رَجُلاً مِن قُطّانِ المَدائِنِ تَبِعَ بَعدَ الحَنيفِيَّةِ عُلوجَهُ ، ولَبِسَ مِن نالَةِ دِهقانِهِ مَنسوجَهُ ، وتَضَمَّخَ بِمِسكِ هذِهِ النَّوافِجِ صَباحَهُ ، وَتَبَخَّرَ بِعودِ الهِندِ رَواحَهُ ، وحَولَهُ رَيحانُ حَديقَةٍ يَشُمُّ نُفاحَهُ ، وقَد مُدَّ لَهُ مَفروشاتُ الرّومِ عَلى سُرُرِهِ . تَعسا لَهُ بَعدَ ما ناهَزَ السَّبعينَ مِن عُمُرِهِ ! وحَولَهُ شَيخٌ يَدِبُّ عَلى أرضِهِ مِن هَرَمِهِ ، وذو يُتمَةٍ تَضَوَّرَ مِن ضُرِّهِ ومِن قَرَمِهِ ، فَما واساهُم بِفاضِلاتٍ مِن عَلقَمِهِ ، لَئِن أمكَنَنِيَ اللّهُ مِنهُ لَأَخضِمَنَّهُ خَضمَ البُرِّ ، ولَاُقيمَنَّ عَلَيهِ حَدَّ المُرتَدِّ ، ولَأَضرِبَنَّهُ الثَّمانينَ بَعدَ حَدٍّ ، وَلَأَسُدَّنَّ مِن جَهلِهِ كُلَّ مَسَدٍّ . تَعسا لَهُ ! أفَلا شَعرٌ ؟! أفَلا صوفٌ ؟! أفَلا وَبَرٌ ؟! أفَلا رَغيفٌ قَفارُ اللَّيلِ إفطارٌ مُقَدَّمٌ (3) ؟! أفَلا عَبرَةٌ عَلى خَدٍّ في ظُلمَةِ لَيالٍ تَنحَدِرُ ؟! ولَو كانَ مُؤمِنا لَاتَّسَقَت لَهُ الحُجَّةُ إذا ضَيَّعَ ما لا يَملِكُ . (4)

.


1- .سنن الترمذي : ج 4 ص 647 ح 2476 ، الزهد لهنّاد : ج 2 ص 389 ح 758 ، كنز العمّال : ج 3 ص 217 ح 6230 .
2- .الكافي : ج 8 ص 17 ح 3 عن محمّد بن إسماعيل الهمداني عن الإمام الكاظم عليه السلام ، نهج البلاغة : الخطبة 103 نحوه ، تحف العقول : ص 202 وراجع مطالب السؤول : ص 51 .
3- .قال المجلسي رحمه الله : قوله : «أفلا رغيف» بالرفع ، ويجوز في مثله الرفع والنصب والبناء على الفتح . و«القَفار _ بالفتح _ » : ما لا إدام معه من الخبز ، واُضيف إلى الليل ، وهو صفة للرغيف ، و«إفطارٌ» و«مقدَّمٌ» أيضا صفتان له . وفي بعض النسخ : «لليلِ إفطارِ معدمٍ» ، فالظرف صفة اُخرى لرغيف ، و«ليل» مضاف إلى الإفطار المضاف إلى المعدم ؛ أي الفقير (بحار الأنوار : ج 40 ص 353) .
4- .الأمالي للصدوق : ص 720 ح 988 عن المفضّل بن عمر عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 40 ص 346 ح 29 .

ص: 153

امام على عليه السلام :همراه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در مسجد نشسته بوديم كه مُصعب بن عُمَير درآمد ، در حالى كه تنها پارچه اى يمنى بر خود داشت و با پاره اى پوست، آن را پينه كرده بود . چون پيامبر خدا صلى الله عليه و آله وى را بديد ، بدان جهت كه روزى در ناز و نعمت بوده و اكنون در چنان حالى بود ، گريست . سپس فرمود: «چه سان خواهيد بود آن روز كه هر يك از شما صبحگاهان در يك جامه و شامگاهان در جامه ديگر باشد و پياپى، قدح غذا برابرش نهاده شود ، و خانه هاتان را همانند كعبه بپوشانيد؟». گفتند: اى پيامبر خدا! آن روز، بهتر از امروز خواهيم بود ؛ زيرا در بى نيازى مى توانيم به خوبى عبادت كنيم . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «هر آينه، امروز، بهتر از آن روزيد» .

امام على عليه السلام :به دنيا با نظر پارسايى كه از آن دورى مى جويَد ، بنگريد ؛ زيرا آن، نابود كننده كسى است كه در آن، اقامت و سكنا گزيند و رفاه زده ايمن را به درد آوَرَد . بهره دنيا چون پشت كند ، ديگر اميدى به بازگشت آن نيست ، و آينده، به روشنى دانسته نيست تا بتوان انتظارش را كشيد .

امام على عليه السلام :اى گروه هاى شيعيانِ من ! سخت مراقب باشيد. همانا دنيا شما را به دندانْ گزيده و همچون گرگ هايش، يكان يكانِ شما را در مى ربايد . اين مَركبِ كوچ است كه اكنون نزد سواران خود زانو زده است . هان كه سخن، شاخه هايى دارد ؛ پس كسى از شما نگويد كه سخن على، تناقض دارد ؛ چرا كه كلام ، مخاطب ها و حالت هاى گوناگونى دارد . به من خبر رسيده كه مردى از ساكنان مدائن ، پس از مسلمان شدن ، از كافرانْ پيروى كرده و جامه اى از خيّاط خانه مهترِ آن شهر برگرفته ، و بامدادِ خود را به مشكدان هايش خوش بو كرده و شامگاهش را به عود هندى، معطر نموده ، و پيرامونش را گل بوستانى فراگرفته و آن را مى بويد ، و فرش هاى رومى را بر تخت هاى خود گسترانيده است . پس از سپرى كردن هفتاد سال ، چه بدبخت شده است! در پيرامون او پيرمردى است كه از فرط پيرى ، بر زمين مى خزد ، و يتيمى است كه از تنگ حالى و شدّت گرسنگى، به خود مى پيچد ؛ امّا او [حتّى] از پس مانده هاى غذاى تلخش به وى نمى دهد . اگر خداوند، مرا بر وى مسلّط فرمايد ، همچون گندم مى كوبمش و بر وى حدّ مرتد، جارى مى كنم و سپس هشتاد تازيانه مى زنمش و راه عذر نادانى را بر او مى بندم . آيا موى و پوست و كُرك حيوان ، نداشت؟ آيا تكّه نانى نداشت تا كسى را افطار دهد؟ آيا در تاريكى شب ، اشكى بر گونه اى نمى غلتيد؟ اگر وى مؤمن بود ، هر آينه، آن گاه كه مالِ غير خود را تباه مى نمود ، حجّت بر وى تمام مى شد .

.

ص: 154

4 / 3التَّفريطُ فِي الاِستِهلاكِالكتاب :«وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ» (1) .

.


1- .الضحى : 11 .

ص: 155

4 / 3تفريط در مصرف

4 / 3تفريط در مصرفقرآن :«و از نعمت پروردگار خويش [ با مردم ]سخن گوى» .

.

ص: 156

«يَ_بَنِىءَادَمَ خُذُواْ زِينَتَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَكُلُواْ وَاشْرَبُواْ وَلَا تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ * قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِى أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَ الطَّيِّبَ_تِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِىَ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ فِى الْحَيَوةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَ_مَةِ كَذَ لِكَ نُفَصِّلُ الأَْيَ_تِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ » (1) .

الحديث :الكافي عن صالح بن أبي حمّاد وأحمد بن محمّد عن الإمام عليّ عليه السلام_ فِياحتِجاجِهِ عَلى عاصِمِ بنِ زِيادٍ حينَ لَبِسَ العَباءَ وتَرَكَ المُلاءَ ، وشَكاهُ أخوهُ الرَّبيعُ بنُ زِيادٍ أنَّهُ قَد غَمَّ أهلَهُ وأحزَنَ وَلَدَهُ بِذلِكَ ، فَقالَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام _: عَلَيَّ بِعاصِمِ ابنِ زِيادٍ! فَجيءَ بِهِ ، فَلَمّا رَآهُ عَبَسَ وَجهَهُ فَقالَ لَهُ : أمَا استَحيَيتَ مِن أهلِكَ ؟! أما رَحِمتَ وَلَدَكَ ؟! أتَرَى اللّهَ أحَلَّ لَكَ الطَّيِّباتِ وهُوَ يَكرَهُ أخذَكَ مِنها ؟! أنتَ أهوَنُ عَلَى اللّهِ مِن ذلِكَ! أوَلَيسَ اللّهُ يَقولُ : «وَ الْأَرْضَ وَضَعَهَا لِلْأَنَامِ * فِيهَا فَاكِهَةٌ وَالنَّخْلُ ذَاتُ الْأَكْمَامِ» ؟! (2) أوَلَيسَ (اللّهُ) يَقولُ : «مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ * بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَا يَبْغِيَانِ _ إلى قوله : _ يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجَانُ» ؟! (3) فَبِاللّهِ لَابتِذالُ نِعَمِ اللّهِ بِالفِعالِ أحَبُّ إلَيهِ مِنِ ابتِذالِها بِالمَقالِ ، وقَد قالَ اللّهُ عز و جل : «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ» . (4) فَقالَ عاصِمٌ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، فَعَلامَ اقتَصَرتَ في مَطعَمِكَ عَلَى الجُشوبَةِ وفي مَلبَسِكَ عَلَى الخُشونَةِ ؟ فَقالَ : وَيحَكَ! إنَّ اللّهَ عز و جل فَرَضَ عَلى أئِمَّةِ العَدلِ أن يُقَدِّروا أنفُسَهُم بِضَعَفَةِ النّاسِ كَيلا يَتَبَيَّغَ بِالفَقيرِ فَقرُهُ . فَأَلقى عاصِمُ بنُ زِيادٍ العَباءَ ولَبِسَ المُلاءَ . (5)

.


1- .الأعراف : 31 و 32 .
2- .الرحمن : 10 و 11 .
3- .الرحمن : 19 _ 22 .
4- .الضحى : 11 .
5- .الكافي : ج 1 ص 410 ح 3 ، نهج البلاغة : الخطبة 209 نحوه ، بحار الأنوار : ج 40 ص 336 ح 19 وج 70 ص 118 ح 8 .

ص: 157

«اى فرزندان آدم! نزد هر مسجدى ، آرايش خويش فراگيريد، و بخوريد و بياشاميد و اسراف مكنيد؛ زيرا او اسرافكاران را دوست نمى دارد. بگو: «چه كسى آرايشى را كه خدا براى بندگان خود پديد آورده و روزى هاى پاكيزه را حرام كرده است؟». بگو : «اينها در زندگى دنيا براى مؤمنان است؛ [ولى كافران هم بهره مندند]، حال آن كه در روز رستاخيز ، ويژه ايشان است» . بدين گونه ، آيات را براى گروهى كه بدانند ، به تفصيل بيان مى كنيم» .

حديث :الكافى_ به نقل از صالح بن ابى حمّاد و احمد بن محمّد، از امام على عليه السلام ، در دليل آورى اش بر عاصم بن زياد ، آنگاه كه جامه معمول را رها كرد و عَبا [ى زهد] را به بَر افكند و برادرش ربيع بن زياد از وى شكايت آورد كه زن و فرزندش را با اين كار، به اندوه افكنده است _ - :عاصم بن زياد را نزد من احضار كنيد! و چون او نزدش آورده شد ، با نگريستن در وى، چهره اش در هم شد و به او فرمود: «آيا از خانواده ات شرم نكردى؟ آيا بر فرزندت رحم نياوردى؟ آيا گمان مى كنى خداوند، با آن كه پاكيزه ها را بر تو حلال فرموده ، استفاده ات از آنها را ناپسند شمرده است؟ تو براى خدا اين قدر منزلت ندارى! آيا خدا نيست كه مى فرمايد: «و زمين را براى آدميان بنهاد. در آن ، ميوه هاست و خرمابُن هاى غلافدار» ؟ آيا همو نيست كه مى فرمايد : «آن دو دريا را راه داد كه به هم برسند. ميان آن دو، حائلى است تا از حد نگذرند . . . از آن دو ، مرواريد و مرجان بيرون مى آيد؟» پس به خدا سوگند! خوار شمردنِ نعمت هاى خدا با عمل ، براى خداوند، دلخواه تر است از خوار شمردن آنها با زبان . خداوند فرموده است : «و به نعمت پروردگارت ، سخن بگشاى» . عاصم گفت: اى امير مؤمنان عليه السلام ! پس چرا تو ، خود، غذاى درشت مى خورى و جامه خشن مى پوشى؟ فرمود: «واى بر تو! هر آينه خداوند، بر پيشوايانِ عدلْ واجب فرموده كه خويشتن را همسانِ مردم ناتوان سازند تا فقر ، بر فقير، جوشش نياورد» . سپس عاصم بن زياد، عبا [ى زهد] از تن افكند و جامه معمول بر تن كرد .

.

ص: 158

الاختصاص :اِستَعدى زِيادُ بنُ شَدّادٍ الحارِثِيُّ صاحِبُ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله عَلى أخيهِ عُبَيدِ اللّهِ بنِ شَدّادٍ ، فَقالَ [لِعَلِيٍّ عليه السلام ] : يا أميرَ المُؤمِنينَ، ذَهَبَ أخي فِي العِبادَةِ ، وَامتَنَعَ أن يُساكِنَني في داري ، ولَبِسَ أدنى ما يَكونُ مِنَ اللِّباسِ . قالَ [عُبَيدُ اللّهِ] : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، تَزَيَّنتُ بِزينَتِكَ ولَبِستُ لِباسَكَ! قالَ[ عليه السلام ] : لَيسَ لَكَ ذلِكَ ؛ إنَّ إمامَ المُسلِمينَ إذا وَلِيَ اُمورَهُم لَبِسَ لِباسَ أدنى فَقيرِهِم ؛ لِئَلّا يَتَبَيَّغَ بِالفَقيرِ فَقرُهُ فَيَقتُلَهُ ، فَلَأَعلَمَنَّ ما لَبِستَ إلّا مِن أحسَنِ زِيِّ قَومِكَ «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ» ، فَالعَمَلُ بِالنِّعمَةِ أحَبُّ إلَيَّ مِنَ الحَديثِ بِها . (1)

عوالي اللآلي :رُوِيَ فِي الحَديثِ : أنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله جَلَسَ لِلنّاسِ ووَصَفَ يَومَ القِيامَةِ ، ولَم يَزِدهُم عَلَى التَّخويفِ ، فَرَقَّ النّاسُ وبَكَوا ، فَاجتَمَعَ عَشَرَةٌ مِنَ الصَّحابَةِ في بَيتِ عُثمانَ بنِ مَظعونٍ ، وَاتَّفَقوا عَلى أن يَصومُوا النَّهارَ ، ويَقومُوا اللَّيلَ ، ولا يَقرَبُوا النِّساءَ ولَا الطّيبَ ، ويَلبَسُوا المُسوحَ ، ويَرفِضُوا الدُّنيا ، ويَسيحوا فِي الأَرضِ ، ويَتَرَهَّبوا ، ويَخصُوا المَذاكيرَ . فَبَلَغَ ذلِكَ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله ، فَأَتى مَنزِلَ عُثمانَ فَلَم يَجِدهُ ، فَقالَ لِامرَأَتِهِ : أحَقٌّ ما بَلَغَني ؟ فَكَرِهَت أن يُكَذَّبَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، وأن تَبتَدِيَ عَلى زَوجِها ، فَقالَت : يا رَسولَ اللّهِ ، إن كانَ أخبَرَكَ عُثمانُ فَقَد صَدَقَكَ ، وَانصَرَفَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله . وأتى عُثمانُ مَنزِلَهُ ، فَأَخبَرَتهُ زَوجَتُهُ بِذلِكَ ، فَأَتى هُوَ وأصحابُهُ إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ، فَقالَ لَهُم : ألَم اُنَبَّأ أنَّكُمُ اتَّفَقتُم ؟! فَقالوا : ما أرَدنا إلَا الخَيرَ ، فَقالَ : إنّي لَم اُومَر بِذلِكَ ، ثُمَّ قالَ : إنَّ لِأَنفُسِكُم عَلَيكُم حَقّا ؛ فَصوموا وأفطِروا ، وقوموا وناموا ؛ فَإِنّي أصومُ واُفطِرُ ، وأقومُ وأنامُ ، وآكُلُ اللَّحمَ وَالدَّسَمَ ، وآتِي النِّساءَ ، فَمَن رَغِبَ عَن سُنَّتي فَلَيسَ مِنّي . ثُمَّ جَمَعَ النّاسَ وخَطَبَهُم وقالَ : ما بالُ قَومٍ حَرَّمُوا النِّساءَ وَالطّيبَ وَالنَّومَ وشَهَواتِ الدُّنيا؟! وأمّا أنَا فَلَستُ آمُرُكُم أن تَكونوا قِسِّيسينَ ورُهبانا ؛ إنَّهُ لَيسَ في ديني تَركُ اللَّحمِ وَالنِّساءِ وَاتِّخاذُ الصَّوامِعِ ؛ إنَّ سِياحَةَ اُمَّتي فِي الصَّومِ ، ورَهبانِيَتَها الجِهادُ ؛ اُعبُدُوا اللّهَ ولا تُشرِكوا بِهِ شَيئا ، وحُجّوا وَاعتَمِروا ، وأقيمُوا الصَّلاةَ ، وآتُوا الزَّكاةَ ، وصوموا شَهرَ رَمَضانَ ، وَاستَقيموا يَستَقِم لَكُم ، فَإِنَّما هَلَكَ مَن قَبلَكُم بِالتَّشديدِ ؛ شَدَّدوا عَلى أنفُسِهِم فَشَدَّدَ اللّهُ عَلَيهِم ، فَاُولئِكَ بَقاياهُم فِي الدِّياراتِ وَالصَّوامِعِ . (2)

.


1- .الاختصاص : ص 152 ، بحار الأنوار : ج 40 ص 107 ح 117 .
2- .عوالي اللآلي : ج 2 ص 149 ح 418 وراجع تفسير مجمع البيان : ج 3 ص 364 و تفسير الطبري : ج 5 الجزء 7 ح 9 .

ص: 159

الاختصاص :زياد بن شَدّاد حارثى ، از اصحاب پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ، به شكايت از برادرش عبيد اللّه بن شدّاد ، نزد على عليه السلام به دادخواهى پرداخت و گفت: اى امير مؤمنان عليه السلام ! برادرم در عبادت فرو رفته و از اين كه با من در خانه ام ساكن شود، خوددارى ورزيده و پَست ترين جامه را بر تن كرده است . [عبيداللّه در پاسخ] گفت: اى امير مؤمنان عليه السلام ! چنان كه تو خود را مى آرايى ، خويشتن را آراستم ، و آن سان كه تو جامه مى پوشى ، جامه پوشيدم . امام عليه السلام فرمود: «تو نبايد چنين كنى! پيشواى مسلمانان ، آن گاه كه ولايت امور آنان را در دست مى گيرد ، جامه فقيرترينِ ايشان را مى پوشد ؛ مبادا كه نادارىِ تهى دست، او را برافروخته سازد و وى را بكُشد . هر آينه من مى دانم كه تو تنها نيكوترين جامه هاى قوم خود را بر تن مى كردى . [خداوند مى فرمايد:] «و به نعمت پروردگارت سخن بگشاى» . پس استفاده عملى از نعمت ، نزد من، دوست داشتنى تر از سخن گفتن از آن است» .

عوالى اللآلى :در حديثى آمده است : پيامبر صلى الله عليه و آله در جمع مردم نشست و روز قيامت را برايشان وصف فرمود ؛ و[لى] بر بيم دادنِ ايشان نيفزود . آنان را دل نازكى افتاد و گريستند . سپس ده تن از اصحاب، در خانه عثمان بن مَظعون گرد آمدند و قرار نهادند كه روز را روزه بگيرند و شب را [به عبادت] بايستند ؛ به زنان، نزديك نشوند و عطر را ترك گويند ؛ خرقه پشمينه بر تن كنند و دنيا را واگذارند ؛ در زمين، به سياحت پردازند و رهبانيّت پيش گيرند ؛ و نَرينِگان را اَخته كنند . اين خبر، به پيامبر صلى الله عليه و آله رسيد ؛ پس به خانه عثمان آمد . او را نيافت . به همسرش فرمود: «آيا آنچه به من خبر رسيده ، درست است؟». او هم نمى خواست كه خبر پيامبر را ناراست شمارَد و هم كراهت داشت كه به زيان همسرش سخنى بگويد . گفت: اى پيامبر خدا! اگر عثمان به شما خبرى داده ، راست گفته است . پيامبر صلى الله عليه و آله بازگشت . عثمان كه به خانه آمد ، همسرش ماجرا را برايش بيان كرد . پس او و يارانش نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند . پيامبر به ايشان گفت: «آيا قرارى نهاده ايد و من باخبر نشده ام؟». گفتند: ما جز خير نمى خواستيم . فرمود: «من [با اين كه پيامبرم،] به اين شيوه امر نشده ام!». سپس فرمود: «هر آينه وجودِ شما را بر شما حقّى است ؛ پس روزه گزاريد و روزه بگشاييد ، [به عبادت ]بايستيد و [در هنگام لزوم ]بخوابيد ؛ كه من ، خود ، روزه مى گيرم و روزه مى گشايم ، و [به عبادت ]مى ايستم و [به هنگام ]مى خوابم ، و گوشت و چربى مى خورم ، و با زنان در مى آميزم ؛ پس هر كه از سنّت من روى بگردانَد ، از من نيست» . سپس مردم گرد آمدند و پيامبر براى ايشان خطبه خواند و فرمود : «چه شده است گروهى را كه زنان و عطر و خواب و خواستنى هاى دنيا را حرام شمردند؟ و امّا من به شما فرمان نمى دهم كه كشيش و راهب شويد . در دين من، مقرّر نشده كه گوشت و زنان را رها كنيد و به صومعه ها بخزيد . جانگردىِ امّت من در روزه و رهبانيّتش در جهاد است . خداى را عبادت كنيد و به او هيچ شرك نورزيد . حجّ و عمره بگزاريد . نماز بر پاى كنيد . زكات دهيد . روزه ماه رمضان را به جاى آوريد . به راه راست برويد تا شما را بر راه راست نگه دارد . جز اين نيست كه كسانى پيش از شما بر خود سخت گرفتند و از اين روى ، هلاك شدند . ايشان بر خود سخت گرفتند و خداى هم بر آنان سخت گرفت ؛ و اينان (راهبان و كشيشان)، باقى مانده همانان اند در ديرها و صومعه ها» .

.

ص: 160

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إيّاكُم ولِباسَ الرُّهبانِ! فَإِنَّهُ مَن يَتَرَهَّبُ أو يَتَشَبَّهُ بِهِم فَلَيسَ مِنّي ، ومَن تَرَكَ اللَّحمَ وحَرَّمَهُ عَلى نَفسِهِ فَلَيسَ مِنّي ، ومَن تَرَكَ النِّساءَ كَراهِيَةً فَلَيسَ مِنّي . (1)

.


1- .الفردوس : ج 1 ص 381 ح 1534 المعجم الأوسط : ج 4 ص 178 ح 3909 عن أبي كريمة وليس فيه ذيله وكلاهما عن الإمام عليّ عليه السلام وراجع المناقب لابن شهرآشوب : ج 2 ص 100 .

ص: 161

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از پوشيدن جامه راهبان بپرهيزيد! هر آينه، هر كس رهبانيّتْ پيشه كند يا خود را به راهبانْ شبيه سازد ، از من نيست ؛ و هر كه [خوردنِ ]گوشت را ترك گويد و آن را بر خويش حرام سازد ، از من نيست ؛ و هر كس از روى كراهت ، [همخوابى با] زنان را ترك كند ، از من نيست .

.

ص: 162

4 / 4إضاعَةُ المالِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَ اللّهَ كَرِهَ لَكُم ثَلاثا: قيلَ وقالَ، وإضاعَةَ المالِ، وكَثرَهَ السُّؤالِ. (1)

عنه صلى الله عليه و آله :الزَّهادَةُ فِي الدُّنيا لَيسَت بِتَحريمِ الحَلالِ ، ولا إضاعَةِ المالِ . (2)

صحيح البخاري عن ورّاد ، كاتِبُ المغيرة :كَتَبَ مُعاوِيَةُ إلَى المُغيرَةِ : اُكتُب إلَيَّ ما سَمِعتَ مِن رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، فَكَتَبَ إلَيهِ . . . إنَّهُ كانَ يَنهى عَن قيلَ وقالَ ، وكَثرَةِ السُّؤالِ ، وإضاعَةِ المالِ . وكانَ يَنهى عَن عُقوقِ الاُمَّهاتِ ، ووَأدِ البَناتِ ، ومَنعِ وهاتِ . (3)

4 / 5إنفاقُ المالِ فِي المَعاصيالإمام عليّ عليه السلام :إنَّ إنفاقَ هذَا المالِ في طاعَةِ اللّهِ أعظَمُ نِعمَةٍ ، وإنَّ إنفاقَهُ في مَعاصيهِ أعظَمُ مِحنَةٍ . (4)

.


1- .صحيح البخاري : ج 2 ص 537 ح 1407، مسندابن حنبل: ج 6 ص 330 ح 18171، تاريخ بغداد: ج 8 ص 111 ح 4231 وفيه «إنّ اللّه ينهاكم» ، المعجم الكبير : ج 20 ص 398 ح 943 نحوه وكلّها عن المغيرة بن شعبة ، الموطّأ : ج 2 ص 990 ح 20 عن أبيهريرة وفيه «ويسخط لكم» بدل«إنّ اللّه كره لكم» ، كنزالعمّال: ج 15 ص 824 ح 43275.
2- .سنن الترمذي : ج 4 ص 571 ح 2340 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1373 ح 4100 كلاهما عن أبي ذرّ الغفاري ، كنز العمّال : ج 3 ص 181 ح 6059 ؛ الكافي : ج 5 ص 70 ح 2 ، معاني الأخبار : ص 251 ح 3 كلاهما عن إسماعيل بن مسلم عن الإمام الصادق عليه السلام ، مشكاة الأنوار : ص 206 ح 553 عن الإمام الصادق عليه السلام وكلّها نحوه .
3- .صحيح البخاري : ج 6 ص 2659 ح 6862 وج 5 ص 2376 ح 6108 ، صحيح مسلم : ج 3 ص 1341 ح 14 ، السنن الكبرى : ج 6 ص 104 ح 11341 كلّها نحوه وراجع مسند ابن حنبل : ج 6 ص 339 ح 18215 .
4- .غرر الحكم : ح 3392 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 143 ح 3198 .

ص: 163

4 / 4تباه كردن ثروت

4 / 5هزينه كردن ثروت در گناه

4 / 4تباه كردن ثروتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همانا خداوند، سه چيز را بر شما نمى پسندد : بگو مگو ، تباه كردنِ مال ، درخواستِ بسيار .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :زهدورزى در دنيا ، به معناى حرام كردنِ حلال و تباه كردنِ مال نيست .

صحيح البخارى_ به نقل از ورّاد ، منشىِ مُغيره _ :معاويه به مغيره نوشت: براى من سخنى بنويس كه از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله شنيده اى . او برايش نوشت :... وى از اين چيزها نهى مى فرمود : بگومگو ؛ درخواستِ بسيار ؛ و تباه كردن مال . و نيز نهى مى فرمود از انجام دادن كارى كه نفرين پدر و مادر را در پى داشته باشد ؛ زنده به گور كردنِ دختران ؛ و امر و نهىِ [بى جا] .

4 / 5هزينه كردن ثروت در گناهامام على عليه السلام :بخشيدن اين مال براى بندگى خدا ، بزرگ ترين نعمت ، و دادن آن در راه نافرمانى خداوند ، از هر چيز، محنت بارتر است .

.

ص: 164

عنه عليه السلام :لا تَصرِف مالَكَ فِي المَعاصي ؛ فَتَقدِمَ عَلى رَبِّكَ بِلا عَمَلٍ . (1)

إصلاح المال عن محمّد بن سوقة :سَأَلَ رَجُلٌ سَعيدَ بنَ جُبَيرٍ عَن نَهيِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله عَن إضاعَةِ المالِ ، قالَ : هُوَ (أن) يَرزُقَكَ اللّهُ رِزقا حَلالاً فَتُنفِقَهُ في ما حَرَّمَ اللّهُ عَلَيكَ . (2)

الإمام زين العابدين عليه السلام :يا إلهي . . . فَمَن أجهَلُ مِنّي . . . بِرُشدِهِ !؟ ومَن أغفَلُ مِنّي عَن حَظِّهِ !؟ ومَن أبعَدُ مِنّي مِنِ استِصلاحِ نَفسِهِ . . . حينَ اُنفِقُ ما أجرَيتَ عَلَيَّ مِن رِزقِكَ في ما نَهَيتَني عَنهُ مِن مَعصِيَتِكَ ؟ (3)

4 / 6إنفاقُ المالِ في غَيرِ حَقِّهِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :يا عَلِيُّ ، أربَعَةٌ يَذهَبنَ ضَياعا : الأَكلُ عَلَى الشِّبَعِ ، وَالسِّراجُ فِي القَمَرِ ، وَالزَّرعُ فِي السَّبخَةِ ، وَالصَّنيعَةُ عِندَ غَيرِ أهلِها . (4)

الإمام عليّ عليه السلام :مَن كانَ فيكُم لَهُ مالٌ فَإِيّاهُ وَالفَسادَ! فَإِنَّ إعطاءَهُ في غَيرِ حَقِّهِ تَبذيرٌ وإسرافٌ ، وهُوَ يَرفَعُ ذِكرَ صاحِبِهِ فِي النّاسِ ويَضَعُهُ عِندَ اللّهِ . ولَم يَضَعِ امرُؤٌ مالَهُ في غَيرِ حَقِّهِ وعِندَ غَيرِ أهلِهِ إلّا حَرَمَهُ اللّهُ شُكرَهُم ، وكانَ لِغَيرِهِ وُدُّهُم ؛ فَإِن بَقِيَ مَعَهُ مِنهُم بَقِيَّةٌ مِمَّن يُظهِرُ الشُّكرَ لَهُ ويُريهِ النُّصحَ فَإِنَّما ذلِكَ مَلَقٌ مِنهُ وكَذِبٌ ؛ فَإِن زَلَّت بِصاحِبِهِمُ النَّعلُ ثُمَّ احتاجَ إلى مَعونَتِهِم ومُكافَأَتِهِم فَأَلأَمُ خَليلٍ وشَرُّ خَدينٍ . ولَم يَضَعِ امرُؤٌ مالَهُ في غَيرِ حَقِّهِ وعِندَ غَيرِ أهلِهِ إلّا لَم يَكُن لَهُ مِنَ الحَظِّ في ما أتى إلّا مَحمَدَةُ اللِّئامِ وثَناءُ الأَشرارِ _ ما دامَ عَلَيهِ مُنعِما مُفضِلاً _ ومَقالَةُ الجاهِلِ : ما أجوَدَهُ! وهُوَ عِندَ اللّهِ بَخيلٌ . فَأَيُّ حَظٍّ أبوَرُ وأخسَرُ مِن هذَا الحَظِّ ؟! وأيُّ فائِدَةِ مَعروفٍ أقَلُّ مِن هذَا المَعروفِ ؟! فَمَن كانَ مِنكُم لَهُ مالٌ فَليَصِل بِهِ القَرابَةَ ، وَليُحسِن مِنهُ الضِّيافَةَ ، وَليَفُكَّ بِهِ العانِيَ وَالأَسيرَ وَابنَ السَّبيلِ ؛ فَإِنَّ الفَوزَ بِهذِهِ الخِصالِ مَكارِمُ الدُّنيا وشَرَفُ الآخِرَةِ . (5)

.


1- .غرر الحكم : ح 10361 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 525 ح 9596 .
2- .إصلاح المال : ص 200 ح 115 .
3- .الصحيفة السجّادية : ص 69 الدعاء 16 ، المزار الكبير : ص 158 .
4- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 373 ح 5762 عن حمّاد بن عمرو عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، الخصال : ص 263 ح 143 عن حمّاد بن عمرو عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، تحف العقول : ص 9 وفيه «ضلالاً» بدل «ضياعا» ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 335 ح 2656 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : ج 66 ص 332 ح 11 .
5- .الكافي: ج 4 ص 31 ح 3 عن أبي مخنف الأزدي، بحار الأنوار: ج 41 ص 122 ح 29 وراجع الأمالي للمفيد: ص 176 ح 6 ونهج البلاغة : الخطبة 142 والأمالي للطوسي : ص 195 ح 331 وتحف العقول : ص 185 .

ص: 165

4 / 6هزينه كردن نابجا

امام على عليه السلام :دارايى خويش را در راه گناهان صرف مكن ؛ زيرا آن گاه ، بدون عمل [صالح]، نزد خدا خواهى رفت .

اصلاح المال_ به نقل از محمّد بن سوقه _ :مردى از سعيد بن جُبير در باره نهىِ پيامبر صلى الله عليه و آله از تباه كردنِ مال ، سؤال كرد . وى گفت: «تباه كردن مال ، آن است كه خداوند، روزىِ حلال به تو عطا فرمايد و آن را براى چيزى كه خداوند بر تو حرام فرموده ، انفاق كنى» .

امام زين العابدين عليه السلام :معبود من! . . . كيست كه بيش از من . . . به مايه هدايت خويش نادان باشد ؛ كيست كه از من ، از بهره [معنوى ]خويش غافل تر باشد ؛ كيست كه از من ، از سامان دهىِ جان خويش دورتر باشد . . . آن گاه كه روزى ات را كه بر من جارى فرموده اى ، در گناهى كه مرا از آن بازداشته اى ، هزينه مى كنم؟

4 / 6هزينه كردن نابجاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى على! چهار چيز هدر مى روند : خوردن از پىِ سيرى ؛ چراغ برافروختن در نور ماه ؛ كِشت كردن در شوره زار ؛ و نيكى و احسان به كسى كه شايسته آن نيست .

امام على عليه السلام :هر كس از شما كه مالى دارد ، از فساد برحذر باشد كه هر آينه، اگر بخشيدن آن مال نا به جا باشد ، ريخت و پاش و اسراف است و هر چند نامِ وى را در ميان مردم، برمى كشد ، وى را نزد خداوند، فرو مى آورَد . هيچ كس نيست كه مالش را نابه جا و براى غير شايستگان صرف كند ، جز آن كه خداوند، سپاس ايشان را از وى دريغ دارد و دوستىِ جز او در دلشان افتد ، و اگر هم از آنان كسى باقى بمانَد كه او را سپاس گويد و برايش دل بسوزاند ، از باب چاپلوسى و ناراستى است و اگر روزگار باژگونه شود و او به آنان محتاج شود و نيازمند جبرانشان گردد ، آن گاه ، فرومايه ترين دوست و بدترين يارِ اويند . هيچ كس نيست كه دارايى اش را نابه جا و براى ناشايستگان صرف كند ، جز آن كه تنها بهره اش ستايشِ فرومايگان و سپاسِ بَدان باشد _ آن هم مادام كه به احسان و بخشش خويش ادامه دهد _ و نادان [درباره اش ]بگويد : «او چه بخشنده است!»؛ و[لى ]او نزد خدا ، بخيل به شمار مى آيد . پس چه بهره اى مرگبارتر و زيانبارتر از اين بهره است؟ و كدام كارِ [به ظاهر] نيك ، سودش كم تر از اين كار است! پس هر يك از شما را مالى است كه بايد با آن، به خويشاوندان پيوند برسانَد، ميهمانىِ نيكو ترتيب دهد ، و رنجور و اسير و در راه مانده را رهايى بخشد ؛ زيرا هر آينه، دستيابى به اين خوى ها، هم در دنيا مايه كرامت است و هم در آخرت ، سبب شرافت .

.

ص: 166

عنه عليه السلام :مَن أعطى في غَيرِ الحُقوقِ ، قَصَرَ عَنِ الحُقوقِ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :يُعرَفُ مَن يَصِفُ الحَقَّ بِثَلاثِ خِصالٍ : يُنظَرُ إلى أصحابِهِ مَن هُم ؟ وإلى صَلاتِهِ كَيفَ هِيَ ؟ وفي أيِّ وَقتٍ يُصَلّيها ؟ فَإِن كانَ ذا مالٍ نُظِرَ أينَ يَضَعُ مالَهُ ؟ (2)

.


1- .غرر الحكم : ح 8549 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 456 ح 8261 .
2- .المحاسن : ج 1 ص 396 ح 885 ، بحار الأنوار : ج 67 ص 302 ح 30 .

ص: 167

امام على عليه السلام :هر كس نابه جا بخشش كند ، در اداى حقوق، كوتاهى كرده است .

امام صادق عليه السلام :آن كه از حق بهره دارد ، با سه ويژگى شناخته مى شود : به دوستانش نظر مى شود كه چه كسان اند؛ به نمازش نگريسته مى شود كه چگونه و در چه وقت ادا مى گردد ؛ و اگر ثروتمند باشد ، به چگونگى صرف كردن مالش نظر مى شود .

.

ص: 168

عنه عليه السلام :يَقولُ إبليسُ لَعَنَهُ اللّهُ : ما أعياني في ابنِ آدَمَ فَلَم يُعيِيَني مِنهُ واحِدَةٌ مِن ثَلاثٍ : أخذُ مالٍ مِن غَيرِ حِلِّهِ ، أو مَنعُهُ مِن حَقِّهِ ، أو وَضعُهُ في غَيرِ وَجهِهِ . (1)

راجع : ص 126 «الاسراف والتبذير» .

4 / 7إنفاقُ المالِ فِي البِناءِ فَوقَ الكَفافِالكتاب :«أَتَبْنُونَ بِكُلِّ رِيعٍ ءَايَةً تَعْبَثُونَ * وَ تَتَّخِذُونَ مَصَانِعَ لَعَلَّكُمْ تَخْلُدُونَ * وَ إِذَا بَطَشْتُم بَطَشْتُمْ جَبَّارِينَ * فَاتَّقُواْ اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ» (2) .

الحديث :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا تَبنوا ما لا تَسكُنونَ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن بَنى بِناءً أكثَرَ مِمّا يَحتاجُ إلَيهِ ،كانَ عَلَيهِ وَبالاً يَومَ القِيامَةِ . (4)

الإمام الصادق عليه السلام :كُلُّ بِناءٍ لَيسَ بِكَفافٍ فَهوَ وَبالٌ عَلى صَاحِبِهِ يَومَ القيامَةِ . (5)

.


1- .الخصال : ص 132 ح 141 عن عبد الرحمان بن محمّد العزرمي ، مشكاة الأنوار : ص 260 ح 766 وفي صدره «اللّه تعالى» بدل «ابليس لعنه اللّه » نحوه ، بحار الأنوار : ج 63 ص 223 ح 68 ؛ البداية والنهاية : ج 9 ص 228 وليس فيه «منعه من حقه» نحوه عن مجاهد .
2- .الشعراء : 128 _ 131 .
3- .الكافي : ج 2 ص 48 ح 4 عن سليمان الجعفري عن الإمام الرضا عن أبيه عليهماالسلام وص 53 ح 1 ، معاني الأخبار : ص 187 ح 6 ، التوحيد : ص 371 ح 12 كلاهما عن عذافر عن الإمام الباقر عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : ج 67 ص 284 ح 7 .
4- .شُعب الإيمان : ج 7 ص 391 ح 10710 عن أنس ، كنزالعمّال : ج 15 ص 406 ح 41585 .
5- .الكافي : ج 6 ص 531 ح 7 ، المحاسن : ج 2 ص 445 ح 2530 كلاهما عن حميد الصيرفي ، مكارم الأخلاق : ج 1 ص 275 ح 842 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 150 ح 10 وص 155 ح 34 .

ص: 169

4 / 7هزينه كردن در ساختمان ، بيش از نياز

امام صادق عليه السلام :ابليس _ خدايش لعنت كناد _ مى گويد : «من در باره فرزند آدم، از يكى از اين سه ، درنمانده ام و هرگز نيز در نخواهم ماند : كسب مال از راه غير حلال ، ادا نكردن حق مال و مصرف آن در مورد ناروا» .

ر . ك : ص 127 «اسراف و تبذير» .

4 / 7هزينه كردن در ساختمان ، بيش از نيازقرآن :«آيا به هر جاىِ بلندى ، نشانه اى به بازى و بيهودگى بنا مى كنيد و كوشك هاى بلند و استوار مى سازيد كه شايد جاويدان بمانيد. و چون به خشم دست مى گشاييد ، مانند گردنكشان [بى رحمانه] دست مى گشاييد. پس ، از خدا پروا كنيد و مرا فرمان بَريد» .

حديث :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :جايى را كه در آن سكونت نمى يابيد ، بنا نكنيد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس ساختمانى بيش از اندازه نيازش بسازد ، روز قيامت، بر او سنگينى خواهد كرد .

امام صادق عليه السلام :هر ساختمانى كه به اندازه نياز نباشد (بيش از اندازه نياز باشد) ، روز قيامت، بر مالكش سنگينى خواهد كرد .

.

ص: 170

سنن أبي داود عن أنس :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله خَرَجَ فَرَأى قُبَّةً مُشرِفَةً فَقالَ : ما هذِهِ ؟ قالَ لَهُ أصحابُهُ: هذِهِ لِفُلانٍ رَجُلٍ مِنَ الأَنصارِ، قالَ: فَسَكَتَ وحَمَلَها في نَفسِهِ ، حَتّى إذا جاءَ صاحِبُها رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يُسَلِّمُ عَلَيهِ فِي النّاسِ أعرَضَ عَنهُ ، صَنَعَ ذلِكَ مِرارا ، حَتّى عَرَفَ الرَّجُلُ الغَضَبَ فيهِ وَالإِعراضَ عَنهُ ، فَشَكا ذلِكَ إلى أصحابِهِ فَقالَ : وَاللّهِ إنّي لَاُنكِرُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله . قالوا : خَرَجَ فَرَأى قُبَّتَكَ . قالَ : فَرَجَعَ الرَّجُلُ إلى قُبَّتِهِ فَهَدَمَها حَتّى سَوّاها بِالأَرضِ ، فَخَرَجَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ذاتَ يَومٍ فَلَم يَرَها ، قالَ : ما فَعَلَتِ القُبَّةُ ؟ قالوا : شَكا إلَينا صاحِبُها إعراضَكَ عَنهُ ، فَأَخبَرناهُ فَهَدَمَها . فَقالَ : أما إنَّ كُلَّ بِناءٍ وَبالٌ عَلى صاحِبِهِ إلّا ما لا ، إلّا ما لا . يَعني : ما لا بُدَّ مِنهُ . (1)

سنن أبي داوود عن أنس :مَرَّ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله بِقُبَّةٍ عَلى بابِ رَجُلٍ مِنَ الأَنصارِ فَقالَ : ما هذِهِ ؟ قالوا : قُبَّةٌ بَناها فُلانٌ . قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : كُلُّ مالٍ يَكونُ هكَذا فَهُوَ وَبالٌ عَلى صاحِبِهِ يَومَ القِيامَةِ . فَبَلَغَ الأَنصارِيَّ ذلِكَ فَوَضَعَها ، فَمَرَّ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله بَعدُ فَلَم يَرَها ، فَسَأَلَ عَنها ، فَاُخبِرَ أنَّهُ وَضَعَها لِما بَلَغَهُ عَنكَ فَقالَ : يَرحَمُهُ اللّهُ ! يَرحَمُهُ اللّهُ ! (2)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن بَنى فَوقَ ما يَكفيهِ ، كُلِّفَ أن يَحمِلَهُ يَومَ القِيامَةِ عَلى عُنُقِهِ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :مَن بَنى فَوقَ مَسكَنِهِ ، كُلِّفَ حَملَهُ يَومَ القِيامَةِ . (4)

.


1- .سنن أبي داوود : ج 4 ص 360 ح 5237 ؛ تنبيه الخواطر : ج 1 ص 71 نحوه .
2- .سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1393 ح 4161 ، مسند ابن حنبل : ج 4 ص 439 ح 13300 نحوه .
3- .المعجم الكبير : ج 10 ص 151 ح 10287 عن عبد اللّه ، حلية الأولياء : ج 8 ص 246 عن عبد اللّه بن مسعود نحوه ، كنز العمّال : ج 15 ص 406 ح 41486 .
4- .المحاسن : ج 2 ص 446 ح 2531 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 150 ح 11 .

ص: 171

سنن ابى داوود_ به نقل از انس _ :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله برون آمد و گنبدى بلند ديد . فرمود: «اين چيست؟». يارانش گفتند : اين، از آنِ فلان مرد از انصار است . پيامبر صلى الله عليه و آله سكوت ورزيد و خود را نگاه داشت تا آن گاه كه صاحب آن گنبد، نزد وى آمد و در ميان مردم ، به ايشان سلام داد . پيامبر صلى الله عليه و آله از او روى گردانْد و اين كار را چند بار انجام داد ؛ چندان كه آن مرد، خشم و رويگردانى وى را دريافت . پس از اين حال، به يارانش گله برد و گفت: به خدا سوگند! من اين رفتار پيامبر صلى الله عليه و آله را نمى پسندم . گفتند: وى برون آمد و گنبدت را ديد» . مرد به گنبد خويش بازگشت و آن را ويران كرد ؛ چندان كه با خاكْ يكسانش نمود . ديگر بار، روزى پيامبر صلى الله عليه و آله برون آمد و آن [گنبد] را نديد . فرمود: «آن گنبد چه شد؟». گفتند: صاحب آن، از رويگردانى شما، به ما گله آورد و ما او را [از ماجرا ]آگاه كرديم؛ پس، آن [گنبد] را ويران ساخت . فرمود : «هان كه هر ساختمانى، وبال گردن صاحب آن است ، مگر اين كه چاره اى از آن نباشد» .

سنن ابى داوود_ به نقل از انس _ :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هنگامى كه بر گنبدى بنا شده بر آستانه خانه مردى از انصار گذر مى كرد، فرمود : «اين چيست؟». گفتند : گنبدى است كه فلان كس، بنا كرده است . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «هر مالى كه چنين باشد ، روز قيامت ، وبال گردن صاحب خويش است» . اين خبر، به آن مرد انصارى رسيد ؛ پس آن [گنبد] را ويران كرد . پيامبر صلى الله عليه و آله ، بار ديگر از آن جا گذشت و آن را نديد ؛ پس، از آن پرسيد . خبرش دادند كه: آن مرد، چون سخن شما را شنيده ، آن را ويران كرده است . فرمود: «خدايش رحمت كند! خدايش رحمت كند!» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :كسى كه فراتر از حدّ نيازش، ساختمان بنا كند ، در روز قيامت، واداشته مى شود كه آن را بر گردن انداخته ، حمل كند .

امام صادق عليه السلام :هر كس فراتر از حدّ نيازِ سكونتش، ساختمان بسازد ، روز قيامت، واداشته مى شود كه آن را بر دوش كشد .

.

ص: 172

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما أنفَقَ المُؤمِنُ مِن نَفَقَةٍ فَإِن خَلَفَها عَلَى اللّهِ فَاللّهُ ضامِنٌ ، إلّا ما كانَ في بُنيانٍ أو مَعصِيَةٍ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :إذا أرادَ اللّهُ بِعَبدٍ هَوانا أنفَقَ مالَهُ فِي البُنيانِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ للّهِِ عز و جل بِقاعا تُسَمَّى «المُنتَقِماتِ» ، فَإِذا كَسَبَ الرَّجُلُ المالَ مِن حَرامٍ سَلَّطَ اللّهُ عَلَيهِ الماءَ وَالطّينَ ، ثُمَّ لا يُمَتِّعُهُ بِهِ . (3)

المراسيل عن عطيّة بن قيس :كانَ حُجَر أزواجِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله بِجَريدِ النَّخلِ ، فَخَرَجَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله في مَغزىً لَهُ ، وكانَت اُمُّ سَلَمَةَ موسِرَةً ، فَجَعَلَت مَكانَ الجَريدِ لَبِنا ، فَقالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : ما هذا ؟! قالَت : أرَدتُ أن أكُفَّ عَنّي أبصارَ النّاسِ ، فَقالَ : يا اُمَّ سَلَمَةَ ، إنَّ شَرَّ ما ذَهَبَ فيهِ مالُ المَرءِ المُسلِمِ البُنيانُ . (4)

4 / 8تَقليدُ الأجنَبِيِّ فِي الِاستِهلاكِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا يُشبِهُ الزِّيُّ بِالزِّيِّ حَتّى يُشبِهَ الخُلقُ بِالخُلقِ ؛ ومَن تَشَبَّهَ بِقَومٍ فَهُوَ مِنهُم . (5)

.


1- .المستدرك على الصحيحين : ج 2 ص 57 ح 2311 ، السنن الكبرى : ج 10 ص 409 ح 21132 نحوه وكلاهما عن جابر ، كنز العمّال : ج 6 ص 414 ح 16318 .
2- .المعجم الأوسط : ج 8 ص 381 ح 8939 ، شُعب الإيمان : ج 7 ص 394 ح 10720 ، الفردوس : ج 1 ص 245 ح 950 كلّها عن محمّد بن بشير الأنصاري وزادا في آخرهما «والماء والطين» ، كنز العمّال : ج 3 ص 444 ح 7365 .
3- .الفردوس : ج 1 ص 186 ح 701 عن الإمام عليّ عليه السلام ، كنز العمّال : ج 15 ص 393 ح 41520 ؛ الكافي : ج 6 ص 531 ح 2 ، الخصال : ص 159 ح 205 ، المحاسن : ج 2 ص 445 ح 2528 كلّها عن هشام بن الحكم عن الإمام الصادق عليه السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 76 ص 150 ح 8 .
4- .المراسيل : ص 237 ح 2 ، الطبقات الكبرى : ج 8 ص 167 عن عبد اللّه بن يزيد الهذلي نحوه ، كنز العمّال : ج 15 ص 393 ح 41521 وفيه ذيله فقط .
5- .الفردوس : ج 5 ص 162 ح 7824 وص 168 ح 7845 كلاهما عن حذيفة .

ص: 173

4 / 8تقليد از بيگانگان در مصرف

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه مؤمن، هزينه اى كند و پاداش آن را از خداوند بخواهد ، خداوند، اجر او را ضمانت مى كند ، مگر آن كه براى ساختمان [بيرون از حدّ نياز] يا در راه گناه باشد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه خداوند بخواهد بنده اى را خوار سازد ، مال او را در ساختمان سازى [بيش از حدّ نياز]، مصروف مى گردانَد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر آينه ، خداوند را جاى هايى است به نام «انتقام كشنده ها» ؛ [و آن ، چنين است كه] هر گاه كسى، مالى را از راه حرام به دست آورَد ، خداوند، آب و گل [بنّايى] را بر او چيره مى كند و سپس وى از آن ساختمان، سودى نمى بَرَد .

المراسيل_ به نقل از عطيّة بن قيس _ :اتاق هاى همسران پيامبر صلى الله عليه و آله از شاخه خرما بنا شده بود . هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله براى نبردى بيرون رفته بود، امّ سَلَمه _ كه فراخ دست بود _ ، به جاى شاخ خرما ، اتاقش را از خشت ساخت . پيامبر [پس از بازگشت] فرمود : «اين چيست؟». گفت: خواستم از نگاه هاى مردم، محفوظ باشم . فرمود: «اى امّ سلمه! هر آينه، بدترين مصرف مال انسان مسلمان ، ساختمان سازى است» .

4 / 8تقليد از بيگانگان در مصرفپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ظواهر افراد، با هم يكسان نمى شود، مگر آن گاه كه خُلق و خوشان با يكديگر برابر گردد . و هر كس به گروهى شباهت جويد ، در شمار آنان محسوب مى شود .

.

ص: 174

الإمام الصادق عليه السلام :كانَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام يَقولُ : لا تَزالُ هذِهِ الاُمَّةُ بِخَيرٍ ما لَم يَلبَسوا لِباسَ العَجَمِ ، ويَطعَموا أطعِمَةَ العَجَمِ ، فَإِذا فَعَلوا ذلِكَ ضَرَبَهُمُ اللّهُ بِالذُّلِّ . (1)

الإمام الباقر عليه السلام عن آبائه عليهم السلام :أوحَى اللّهُ إلى نَبِيٍّ مِنَ الأَنبِياءِ أن قُل لِقَومِكَ : لا يَلبَسوا لِباسَ أعدائي ، ولا يَطعَموا طَعامَ أعدائي ، ولا يُشاكِلوا بِمَشاكِلِ أعدائي ؛ فَيَكونوا أعدائي كَما هُم أعدائي . (2)

.


1- .المحاسن : ج 2 ص 178 ح 1504 وص 222 ح 1669 كلاهما عن طلحة بن زيد ، بحار الأنوار : ج 66 ص 323 ح 6 .
2- .تهذيب الأحكام: ج 6 ص 172 ح 332 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام ، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج 1 ص 252 ح 770 عن إسماعيل بن مسلم عن الإمام الصادق عليه السلام ، علل الشرايع: ص 348 ح 6 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام ، كلاهما نحوه .

ص: 175

امام صادق عليه السلام :امير مؤمنان عليه السلام مى فرمود: «اين امّت، همواره در خير به سر مى برند ، مادام كه همچون بيگانگان [كه داراى سنّت هاى نادرست اند]، لباس نپوشند و غذا نخورند ؛ زيرا اگر چنين كنند ، خداوند، به خوارى دچارشان مى كند.

امام باقر عليه السلام_ به نقل از پدرانش عليهم السلام _:خداوند به يكى از پيامبران، وحى فرمود كه به قومش بگويد: همچون دشمنان خدا لباس نپوشند ، مثل آنان خوراك نخورند ، و به شكل ايشان درنيايند؛ زيرا در اين حال ، همچون آنان، دشمن خدا خواهند بود .

.

ص: 176

الفصل الخامس: منهج تصحيح نمط الإنفاق من الأموال العامّة5 / 1دَعمُ التَّخطيطِ الاِستِراتيجِيِّرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن أحسَنَ تَدبيرَ مَعيشَتِهِ رَزَقَهُ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :لا فَقرَ مَعَ حُسنِ تَدبيرٍ . (2)

عنه عليه السلام :حُسنُ التَّدبيرِ وتَجَنُّبُ التَّبذيرِ مِن حُسنِ السِّياسَةِ . (3)

عنه عليه السلام :قِوامُ العَيشِ حُسنُ التَّقديرِ ، ومِلاكُهُ حُسنُ التَّدبيرِ . (4)

الإمام الباقر عليه السلام :الكَمالُ كُلُّ الكَمالِ : التَّفَقُّهُ فِي الدّينِ ، وَالصَّبرُ عَلَى النّائِبَةِ ، وتَقديرُ المَعيشَةِ . (5)

.


1- .اُسد الغابة : ج 5 ص 336 ح 5294 ، كنز العمّال : ج 7 ص 188 ح 18614 نقلاً عن ابن النجّار وكلاهما عن أبي السليل عن أبيه .
2- .غرر الحكم : ح 10920 ، عيون الحكم والواعظ : ص 544 ح 10106 .
3- .غرر الحكم : ح 4821 ، عيون الحكم والواعظ : ص 229 ح 4410 .
4- .غرر الحكم : ح 6807 ، عيون الحكم والواعظ : ص 370 ح 6229 .
5- .الكافي : ج 1 ص 32 ح 4 و ج 5 ص 87 ح 2 عن الإمام الصادق عليه السلام نحوه ، تحف العقول : ص 292 ، منية المريد : ص 376 ، دعائم الإسلام : ج 2 ص 255 ح 969 عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 78 ص 172 ح 3 .

ص: 177

فصل پنجم: راه كارهاى اصلاح الگوى مصرف در اموال عمومى

5 / 1تقويت برنامه هاى راهبُردى

فصل پنجم: راه كارهاى اصلاح الگوى مصرف در اموال عمومى5 / 1تقويت برنامه هاى راهبُردىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس براى گذرانِ زندگانى خويش، به درستى برنامه ريزى كند ، خداى _ تبارك و تعالى _ روزى اش مى بخشد .

امام على عليه السلام :با برنامه ريزى صحيح ، فقر پديد نمى آيد .

امام على عليه السلام :نشانه سياستِ درست ، برنامه ريزى صحيح و پرهيز از ريخت و پاش است .

امام على عليه السلام :مايه پايدارى زندگى ، خوب سنجيدن است و پايه آن ، برنامه ريزى است .

امام باقر عليه السلام :سراسرِ كمال در اين هاست: ژرف كاوى در دين ، صبر بر بلاى سخت ، اندازه نگهدارى در گذران زندگى .

.

ص: 178

الإمام الرضا عليه السلام :إنَّ رَجُلاً أتى جَعفَرا _ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِ _ شَبيها بِالمُستَنصِحِ لَهُ ، فَقالَ لَهُ : يا أبا عَبدِ اللّهِ ، كَيفَ صِرتَ اتَّخَذتَ الأَموالَ قِطَعا مُتَفَرِّقَةً ؛ ولَو كانَت في مَوضِعٍ ( واحِدٍ ) كانَت أيسَرَ لِمَؤونَتِها وأعظَمَ لِمَنفَعَتِها !؟ فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : اِتَّخَذتُها مُتَفَرِّقَةً ؛ فَإِن أصابَ هذَا المالَ شَيءٌ سَلِمَ هذَا المالُ ، وَالصُّرَّةُ تُجمَعُ بِهذا كُلِّهِ . (1)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما أخافُ عَلى اُمَّتِي الفَقرَ ، ولكِن أخافُ عَلَيهِم سوءَ التَّدبيرِ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :يُستَدَلُّ عَلَى الإِدبارِ بِأَربَعٍ : سوءِ التَّدبيرِ وقُبحِ التَّبذيرِ ، وقِلَّةِ الِاعتِبارِ ، وكَثرَةِ الِاعتِذارِ . (3)

عنه عليه السلام :لا غِنىً مَعَ سوءِ تَدبيرٍ . (4)

5 / 2مُراعاةُ أقصى حَدٍّ مِنَ الاِقتِصادِ والتَّقَشُّفِالإمام عليّ عليه السلام_ في كِتابِهِ إلى عُمّالِهِ _: أدِقّوا أقلامَكُم ، وقارِبوا بَينَ سُطورِكُم ، وَاحذِفوا عَنّي فُضولَكُم ، وَاقصِدوا قَصدَ المَعاني ، وإيّاكُم وَالإِكثارَ! فَإِنَّ أموالَ المُسلِمينَ لا تَحتَمِلُ الإِضرارَ . (5)

إحقاق الحقّ :كانَ أميرُ المُؤمِنينَ عَلِيٌّ دَخَلَ لَيلَةً في بَيتِ المالِ يَكتُبُ قِسمَةَ الأَموالِ ، فَوَرَدَ عَلَيهِ طَلحَةُ وَالزُّبَيرُ ، فَأَطفَأَ عليه السلام السِّراجَ الَّذي بَينَ يَدَيهِ ، وأمَرَ بِإِحضارِ سِراجٍ آخَرَ مِن بَيتِهِ ، فَسَأَلاهُ عَن ذلِكَ ، فَقالَ : كانَ زَيتُهُ مِن بَيتِ المالِ ؛ لا يَنبَغي أن نُصاحِبَكُم في ضَوئِهِ . (6)

.


1- .الكافي : ج 5 ص 91 ح 1 عن معمر بن خلّاد ، بحار الأنوار : ج 47 ص 58 ح 109 .
2- .عوالي اللآلي : ج 4 ص 39 ح 134 .
3- .غرر الحكم : ح 10958 ، عيون الحكم والواعظ : ص 552 ح 10176 .
4- .غرر الحكم : ح 10919 ، عيون الحكم والواعظ : ص 544 ح 10105 .
5- .الخصال : ص 310 ح 85 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 41 ص 105 ح 6 .
6- .إحقاق الحقّ : ج 8 ص 539 .

ص: 179

5 / 2نهايت صرفه جويى و سختگيرى

امام رضا عليه السلام :مردى نزد امام صادق _ كه درودهاى خداوند بر او باد _ آمد و چنان كه مى خواهد پندش دهد ، به وى گفت: اى ابو عبد اللّه ! چرا دارايى هايت را بخش بخش كرده اى ، حال آن كه اگر يك جا بود ، هم كم هزينه تر بود و هم پر سودتر؟ امام صادق عليه السلام فرمود: «آن را پراكنده ساختم ؛ زيرا اگر به آن يك مال ، آسيبى رسد ، اين يك مال، از آن آسيب، دور مى مانَد و بدين سان ، مجموعه مال حفظ مى شود» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بر امّت خويش ، نه از فقر ، كه از برنامه ريزى نادرستْ بيم دارم .

امام على عليه السلام :نشانه هاى بخت برگشتگى، چهار چيزند : بدىِ برنامه ريزى ؛ زشتىِ ريخت و پاش ؛ اندكىِ عبرتگيرى ؛ و فراوانىِ عذرخواهى .

امام على عليه السلام :با برنامه ريزى نادرست ، توانگرى حاصل نمى شود .

5 / 2نهايت صرفه جويى و سختگيرىامام على عليه السلام_ در نامه ايشان به كارگزارانش _ :قلم هاى خويش را تيز كنيد و ميان سطرهاتان، كم فاصله نهيد و سخن هاى زياده برايم ننويسيد و آنچه را مقصود است بياوريد و از زياده نويسى بپرهيزيد ؛ زيرا دارايى مسلمانان، تحمّل ض سانى را ندارد .

إحقاق الحق :شبى امير مؤمنان عليه السلام على عليه السلام به بيت المال وارد شد تا تقسيم نامه اموال را بنويسد . طلحه و زبير، نزد وى رفتند . او چراغ پيش رويش را خاموش كرد و دستور داد كه چراغى ديگر از خانه اش بياورند . آن دو، در باره اين كار از او پرسيدند . فرمود: «روغن آن چراغ، از بيت المال بود و سزاوار نبود كه در پرتوِ آن، با شما به صحبت بنشينم» .

.

ص: 180

5 / 3مَنعُ استِغلالِ الأَولادِ وَالأَقرِباءِالاستيعاب :كانَ عَلِيٌّ رضى الله عنه . . . لا يَترُكُ في بَيتِ المالِ مِنهُ إلّا ما يَعجِزُ عَن قِسمَتِهِ في يَومِهِ ذلِكَ ، ويَقولُ : يا دُنيا غُرِّي غَيري ! ولَم يَكُن يَستَأثِرُ مِنَ الفَيءِ بِشَيءٍ ، ولا يَخُصُّ بِهِ حَميما ولا قَريبا . (1)

الاختصاص_ في ذِكرِ مَناقِبِ الإِمامِ أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام _: دَخَلَ النّاسُ عَلَيهِ قَبلَ أن يُستَشهَدَ بِيَومٍ ، فَشَهِدوا جَميعا أنَّهُ قَد وَفَّرَ فَيئَهُم ، وظَلَفَ عَن دُنياهُم ، ولَم يَرتَشِ في إجراءِ أحكامِهِم ، ولَم يَتَناوَل مِن بَيتِ مالِ المُسلِمينَ ما يُساوي عِقالاً ، ولَم يَأكُل مِن مالِ نَفسِهِ إلّا قَدرَ البُلغَةِ ؛ وشَهِدوا جَميعا أنَّ أبعَدَ النّاسِ مِنهُم بِمَنزِلَةِ أقرَبِهِم مِنهُ ! (2)

5 / 4الاِمتِناعُ عَن بَذلِ الأَموالِ العامَّةِالإمام عليّ عليه السلام :جودُ الوُلاةِ بِفَيءِ المُسلِمينَ جَورٌ وخَترٌ . (3)

.


1- .الاستيعاب : ج 3 ص 210 ح 1875 ، الجوهرة : ص 89 .
2- .الاختصاص : ص 160 ، بحار الأنوار : ج 40 ص 116 .
3- .غرر الحكم : ح 4725 .

ص: 181

5 / 3پرهيز از سوء استفاده فرزندان و نزديكان

5 / 4پرهيز از بخشش اموال عمومى

5 / 3پرهيز از سوء استفاده فرزندان و نزديكانالاستيعاب :على رضى الله عنه هيچ بخشى از بيت المال را باقى نمى نهاد ، مگر اين كه در آن روز براى تقسيم آن بخش، جايگاهى نيافته باشد ؛ و مى فرمود : «اى دنيا! جز مرا بفريب» . و در هيچ چيز از اموال عمومى ، امتيازخواهى نمى كرد و دوست و خويشاوندى را برترى نمى داد .

الاختصاص_ در بيان ويژگى هاى امام اميرمؤمنان عليه السلام _- :يك روز پيش از شهادت وى ، مردم نزد او آمدند و همگى شهادت دادند كه وى اموال عمومى را به وفور، ميانشان تقسيم كرده ، با دنياى ايشان خويشتندارانه برخورد نموده ، در اجراى احكام آنان به رشوه تن نداده ، حتّى به اندازه رشته اى پشمين، به بيت المال مسلمانان چنگ نينداخته ، و جز به قدر نياز، از مال خود نخورده است . و [نيز ]همه گواهى دادند كه دورترين و نزديك ترين كسان به وى ، در يك منزلت قرار داشته اند .

5 / 4پرهيز از بخشش اموال عمومىامام على عليه السلام :بخششِ حكمرانان از اموال مسلمانان، بيدادگرى و خيانت است .

.

ص: 182

عنه عليه السلام_ مِن كَلامٍ لَهُ كَلَّمَ بِهِ عَبدَ اللّهِ بنَ زَمعَةَ ، وهُوَ مِن شيعَتِهِ ، وذلِكَ أنَّهُ قَدِمَ عَلَيهِ في خِلافَتِهِ يَطلُبُ مِنهُ مالاً _: إنَّ هذَا المالَ لَيسَ لي ولا لَكَ ، وإنَّما هُوَ فَيءٌ لِلمُسلِمينَ وجَلبُ أسيافِهِم ؛ فَإِن شَرِكتَهُم في حَربِهِم كانَ لَكَ مِثلُ حَظِّهِم ، وإلّا فَجَناةُ أيديهِم لا تَكونُ لِغَيرِ أفواهِهِم . (1)

دعائم الإسلام :إنَّهُ [أي عَلِيّاً عليه السلام ] جَلَسَ يَقسِمُ مالاً بَينَ المُسلِمينَ ، فَوَقَفَ بِهِ شَيخٌ كَبيرٌ فَقالَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، إنّي شَيخٌ كَبيرٌ كَما تَرى ، وأنَا مُكاتَبٌ ، فَأَعِنّي مِن هذَا المالِ . فَقالَ : وَاللّهِ ، ما هُوَ بِكَدِّ يَدي ولا تُراثي مِنَ الوالِدِ ، ولكِنّها أمانَةٌ اُرعيتُها فَأَنَا اُؤَدّيها إلى أهلِها ، ولكِنِ اجلِس . فَجَلَسَ وَالنّاسُ حَولَ أميرِ المُؤمِنينَ ، فَنَظَرَ إلَيهِم فَقالَ : رَحِمَ اللّهُ مَن أعانَ شَيخا كَبيرا مُثقَلاً ! فَجَعَلَ النّاسُ يُعطونَهُ . (2)

.


1- .نهج البلاغة : الخطبة 232 ، المناقب لابن شهرآشوب : ج 2 ص 110 ، غرر الحكم : ح 3702 نحوه ، بحار الأنوار : ج 41 ص 115 .
2- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 310 ح 1171 ، المناقب لابن شهرآشوب : ج 2 ص 110 نحوه وفيه «فوقف به عاصم ابن ميثم» بدل «فوقف به شيخ كبير» ، بحار الأنوار : ج 41 ص 115 .

ص: 183

امام على عليه السلام_ در گفتارى با عبد اللّه بن زَمعه ، يكى از شيعيان وى ، به مناسبت آن كه در دوران خلافتش، از او مالى طلب كرده بود _- :اين مال، نه از آنِ من است و نه تو ؛ بلكه دارايى مسلمانان است كه به نيروى شمشيرهايشان به دست آمده است . پس اگر تو در نبردشان با آنان همراه بوده اى ، همانند ايشان بهره مى بَرى ؛ وگرنه ، دستاورد ايشان جز براى خود آنان نيست .

دعائم الإسلام:وى (على عليه السلام ) به تقسيم مال ميان مسلمانان برنشست . مردى بس سالخورده، نزد وى ايستاد و گفت: اى امير مؤمنان عليه السلام ! همان گونه كه مى بينى ، من پيرى سالخورده ام و بنده اى هستم كه به تقسيط آزاد شده ؛ پس، از اين مال، مرا يارى ده . فرمود: «به خدا سوگند! اين نه دست رنج من است و نه ميراثم از پدر ؛ بلكه امانتى است كه به من سپرده شده و آن را به اهلش مى رسانم . با اين حال ، بنشين!». پس وى نشست . مردم گرداگرد امير مؤمنان عليه السلام بودند . وى (پيرمرد) به ايشان نگريست و گفت: خداى رحمت كند كسى را كه به پيرى سال خورده و گران بار كمك كند! آن گاه ، مردم به وى بخشش كردند .

.

ص: 184

الفصل السادس: سيرة قادة الدّين6 / 1تَقديرُ أَنفُسِهِم بِضَعَفَةِ النّاسِالكافي عن صالح بن أبي حمّاد وأحمد بن محمّد عن الإمام عليّ عليه السلام :إنَّ اللّهَ عز و جلفَرَضَ عَلى أئِمَّةِ العَدلِ أن يُقَدِّروا أنفُسَهُم بِضَعَفَةِ النّاسِ كَيلا يَتَبَيَّغَ بِالفَقيرِ فَقرُهُ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام_ في صفةِ الأنبياءِ _: ولكنَّ اللّهَ سبحانَهُ جَعَلَ رُسُلَهُ اُولِي قُوَّةٍ في عَزائمِهِم ، وضَعَفةً فيما تَرَى الأعيُنُ مِن حالاتِهِم ، مَع قَناعَةٍ تَملَأُ القُلوبَ والعُيونَ غِنىً ، وخَصاصَةٍ تَملأُ الأبصارَ والأسماعَ أذىً . (2)

الإمام عليّ عليه السلام_ في خُطبَةٍ لَهُ _: ولَقَد كانَ في رَسولِ اللّه صلى الله عليه و آله كافٍ لَكَ فِي الاُسوَةِ ، ودَليلٌ لَكَ عَلى ذَمِّ الدُّنيا وعَيبِها ، وكَثرَةِ مَخازيها ومَساويها ، إذ قُبِضَت عَنهُ أطرافُها ، ووُطِّئَت لِغَيرِهِ أكنافُها (3) ، وفُطِمَ عَن رَضاعِها ، وزُوِيَ عَن زَخارِفِها . وإن شِئتَ ثَنَّيتُ بِموسى كَليمِ اللّه _ صَلَّى اللّهُ عَلَيهِ وسَلَّمَ _ إذ يَقولُ : «رَبِّ إِنِّى لِمَا أَنزَلْتَ إِلَىَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ» (4) ، وَاللّهِ ما سَأَلَهُ إلّا خُبزا يَأكُلُهُ ؛ لِأَنَّهُ كانَ يَأكُلُ بَقلَةَ الأَرضِ . ولَقَد كانَت خُضرَةُ البَقلِ تُرى من شَفيفِ صِفاقِ بَطنِهِ ؛ لِهُزالِهِ وتَشَذُّبِ لَحمِهِ . وإن شِئتَ ثَلَّثتُ بِداوود _ صَلَّى اللّهُ عَلَيهِ وسَلَّمَ _ صاحِبِ المَزاميرِ وقارِىَء أهلِ الجَنَّةِ ، فَلَقَد كانَ يَعمَلُ سَفائِفَ الخوصِ بِيَدِهِ ، ويَقولُ لِجُلَسائِهِ : أيُّكُم يَكفيني بَيعَها؟ ويَأكُلُ قُرصَ الشَّعيرِ مِن ثَمَنِها . وإن شِئتَ قُلتُ في عيسَى بنِ مَريَمَ عليه السلام ، فَلَقَد كانَ يَتَوَسَّدُ الحَجَرَ ويَلبَسُ الخَشِنَ ويَأكُلُ الجَشِبَ . وكانَ إدامُهُ الجوعَ ، وسِراجُهُ بِاللَّيلِ القَمَرَ ، وظِلالُهُ فِي الشِّتاءِ مَشارِقَ الأَرضِ ومَغارِبَها ، وفاكِهَتُهُ ورَيحانُهُ ما تُنبِتُ الأَرضُ لِلبَهائِمِ . ولَم تَكُن لَهُ زَوجَةٌ تَفتِنُهُ ، ولا وَلَدٌ يَحزُنُهُ ، ولا مالٌ يَلفِتُهُ ، ولا طَمَعٌ يُذِلُّهُ . دابَّتُهُ رِجلاهُ ، وخادِمُهُ يَداهُ . (5)

.


1- .الكافي : ج 1 ص 410 ح 3 ، نهج البلاغة : الخطبة 209 نحوه ، بحار الأنوار : ج 40 ص 336 ح 19 .
2- .نهج البلاغة : الخطبة 192 ، بحار الأنوار : ج 14 ص 469 وراجع الحكمة : 150 .
3- .الكَنَفُ : الجانب (الصحاح : ج 4 ص 1424 «كنف») .
4- .القصص : 24 .
5- .نهج البلاغة : الخطبة 160 ، مكارم الأخلاق : ج 1 ص 36 ، بحار الأنوار : ج 13 ص 50 ح 20 .

ص: 185

فصل ششم: سيره رهبران دينى

6 / 1همسانى با ناتوان ترين مردم

فصل ششم: سيره رهبران دينى6 / 1همسانى با ناتوان ترين مردمالكافى_ به نقل از صالح بن ابى حمّاد و احمد بن محمّد، از امام على عليه السلام _ :خداوند، بر پيشوايان عادل، واجب كرده است كه خود را با مردم تهى دست، همسان سازند تا مبادا نادارىِ تهى دست ، او را به برافروخته سازد.

امام على عليه السلام_ در وصف پيامبران _ :امّا خداوند سبحان، فرستادگان خود را داراى اراده هايى نيرومند قرار داد و از نظر ظاهر، ضعيف و تهى دست؛ امّا همراه با قناعتى كه دل ها و چشم ها را پر از بى نيازى مى كرد، هر چند فقر و نادارى آنها، چشم ها و گوش ها را از ناراحتى، لبريز مى ساخت.

امام على عليه السلام_ در يكى از خطبه هايش _- :[زندگى ]پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ، خود ، براى تو الگويى بسنده است، و دليلى براى تو بر نكوهيدگى و عيبناكى دنيا، و انبوهىِ ننگ ها و بدى هاى آن؛ چرا كه دنيا از ايشان گرفته شد و براى ديگران فراهم گشت، و از شير [ مادر ] دنيا باز گرفته شد و از زرق و برق آن ، دور نگه داشته شد. اگر بخواهى، به عنوان دومين الگو ، از موسى كليم اللّه _ كه درود و سلام خدا بر او باد _ ياد مى كنم كه گفت : «پروردگارا! من به خيرى كه برايم فرو مى فرستى ، نيازمندم» . به خدا سوگند ، او از خداوند ، جز نانى براى خوردن، چيزى نخواست؛ چرا كه [ پيوسته ] از رستنى هاى زمين مى خورد ، به طورى كه از شدّت لاغرى و آب شدن گوشت بدنش، سبزى علف ها از زير پوست شكمش نمايان بود. اگر بخواهى ، به عنوان سومين الگو ، از داوود _ كه درود و سلام خدا بر او باد _ آن صاحب مزامير و قارى اهل بهشت ، ياد مى كنم كه با دست خود ، از ليف خرما زنبيل مى بافت و به يارانش مى گفت: «كدام يك از شما اين را برايم مى فروشد؟» و از پول آنها نان جو مى خريد و مى خورد. اگر بخواهى ، از عيسى عليه السلام پسر مريم مريم برايت مى گويم كه سنگ را بالش خود مى كرد و جامه درشت مى پوشيد، و خوراك خشك مى خورد، و خورش وى گرسنگى بود، و چراغش در شب ، ماه، و پناهگاهش در زمستان ، شرق و غرب عالم، و ميوه و سبزيجاتش ، علف هايى كه زمين براى چارپايان مى رويانْد . نه همسرى داشت كه مايه گرفتارى او شود، نه فرزندى كه غمش را بخورد، نه ثروتى كه او را مشغول خود سازد ، و نه طمعى كه موجب خوارى او گردد . مَركبش، دو پاى او بود و خدمتكارش ، دو دست او.

.

ص: 186

الإمام الصادق عليه السلام :دَخَلَ عَلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله رَجُلٌ وهُوَ عَلى حَصيرٍ قَد أثَّرَ في جِسمِهِ ، ووِسادَةِ ليفٍ قَد أثَّرَت في خَدِّهِ ، فَجَعَلَ يَمسَحُ ويَقولُ : ما رَضِيَ بِهذا كِسرى ولا قَيصَرُ ، إنَّهُم يَنامونَ عَلَى الحَريرِ وَالدّيباجِ وأنتَ عَلى هذَا الحَصيرِ ؟! قالَ : فَقالَ رَسولُ اللّه صلى الله عليه و آله : لَأَنا خَيرٌ مِنهُما ، وَاللّهِ لَأَنَا أكرَمُ مِنهُما ، وَاللّهِ ما أنَا وَالدُّنيا ، إنَّما مَثَلُ الدُّنيا كَمَثَلِ رَجُلٍ راكِبٍ مَرَّ عَلى شَجَرَةٍ ولَها فَيءٌ فَاستَظَلَّ تَحتَها ، فَلَمّا أن مالَ الظِّلُّ عَنهَا ارتَحَلَ فَذَهَبَ وتَرَكَها . (1)

.


1- .الزهد للحسين بن سعيد : ص 50 ح 134 عن عبداللّه بن سنان ، حلية الأبرار : ج 1 ص 209 ح 4 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 126 ح 124 وراجع مشكاة الأنوار : ص 463 ح 1545 .

ص: 187

امام صادق عليه السلام :مردى بر پيامبر صلى الله عليه و آله وارد شد . ديد كه پيامبر صلى الله عليه و آله بر بوريايى خفته است و بالشى از ليف خرما، زير سر دارد كه بر بدن و صورت ايشان جا انداخته است . شروع به دست كشيدن بر بوريا كرد و در اين حال مى گفت: كسرا و قيصر ، به چنين چيزى رضايت نمى دهند. آنها بر حرير و ديبا مى خوابند و شما بر اين بوريا؟! پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «من از آنها بهترم. به خدا سوگند كه من از آنها ارجمندترم ! به خدا سوگند، مرا چه به دنيا؟! حكايت دنيا، در حقيقت، حكايت مرد سوارى است كه از درختى مى گذرد و سايه اى دارد كه در سايه آن مى آرمد، و چون سايه بر مى گردد ، بار بر مى بندد و درخت را ترك مى كند و مى رود» .

.

ص: 188

صحيح مسلم عن عائشة :إنَّما كانَ فِراشُ رَسولِ اللّه صلى الله عليه و آله الَّذي يَنامُ عَلَيهِ أدَما (1) حَشوُهُ ليفٌ . (2)

صحيح البخاري عن أبي بُردَة :أخرَجَت إلَينا عائِشَة كِساءً وإزارا غَليظا ، فَقالَت : قُبِضَ روحُ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله في هذَينِ . (3)

الزهد لابن حنبل عن يزيد بن عبد اللّه بن قسيط :اُتِيَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله بِسَويقٍ مِن سَويقِ اللَّوزِ ، فَلَمّا خيضَ قالَ : ما هذا ؟ قالوا : سَويقُ اللَّوزِ . قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : أخِّروهُ عَنّي ؛ هذا شَرابُ المُترَفينَ . (4)

الإمام الباقر عليه السلام :إنَّ أميرَ المُؤمِنينَ عَلِيَّ بنَ أبي طالِبٍ عليه السلام اُتِيَ بَخَبيصٍ (5) فَأَبى أن يَأكُلَهُ ، فَقالوا لَهُ : أ تُحَرِّمُهُ؟ قالَ : لا ، ولكِنّي أخشى أن تَتوقَ إلَيهِ نَفسي فَأَطلُبَهُ . ثُمَّ تَلا هذِهِ الآيَةَ : «أَذْهَبْتُمْ طَيِّبَ_تِكُمْ فِى حَيَاتِكُمُ الدُّنْيَا وَ اسْتَمْتَعْتُم بِهَا» (6) . (7)

.


1- .الأديم : الجلد المدبوغ ، وجمعها أدَم (المصباح المنير : ص 9 «أدم») .
2- .صحيح مسلم : ج 3 ص 1650 ح 38 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1390 ح 4151 ، مسند ابن حنبل : ج 9 ص 317 ح 24347 وفيهما «ضجاع» بدل «فراش» ؛ المناقب لابن شهرآشوب : ج 1 ص 171 ، دعائم الإسلام : ج 2 ص 159 عن الإمام عليّ عليه السلام وليس فيه «الذي ينام عليه» .
3- .صحيح البخاري : ج 5 ص 2190 ح 5480 ، صحيح مسلم : ج 3 ص 1649 ح 34 ، سنن أبي داوود : ج 4 ص 45 ح 4036 كلاهما نحوه .
4- .الزهد لابن حنبل : ص 11 ، الطبقات الكبرى : ج 1 ص 395 ، سبل الهدى والرشاد : ج 7 ص 247 ، وراجع المحاسن : ج 2 ص 290 ح 1952و بحار الأنوار : ج 66 ص 280 ح 24 .
5- .الخَبِيصُ : المعمول من التمر والسمن ؛ حَلواء معروف يُخبَص جأي يُخلط ج بعضه في بعض (تاج العروس : ج 9 ص 265 «خبص») .
6- .الأحقاف : 20 .
7- .الأمالي للمفيد : ص 134 ح 2 عن عبد اللّه بن ميمون عن الإمام الصادق عليه السلام ، المحاسن : ج 2 ص 177 ح 1501 عن عبد اللّه بن ميمون القدّاح عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، الغارات : ج 1 ص 90 عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 66 ص 323 ح 3 وراجع المناقب لابن شهرآشوب : ج 2 ص 99 .

ص: 189

صحيح مسلم_ به نقل از عايشه _ :بستر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله كه بر آن مى خوابيد ، چرمى پر شده از ليف خرما بود.

صحيح البخارى_ به نقل از ابو بُرده _ :عايشه، پيراهن و شلوار زِبرى نزد ما آورد و گفت: پيامبر صلى الله عليه و آله در اين دو ، قبض روح شد.

الزهد ، ابن حنبل_ به نقل از يزيد بن عبد اللّه بن قسيط _ :معجون بادامى، نزد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آورده شد . وقتى بر هم زده شد ، فرمود : «اين چيست؟» گفتند : معجون بادامى . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «آن را از من دور كنيد ؛ [زيرا] اين، نوشيدنىِ نازپروردگان است .

امام باقر عليه السلام :مقدارى اَفروشه، (1) براى امير مؤمنان على بن ابى طالب عليه السلام آوردند؛ امّا ايشان از خوردن آن، خوددارى كردند. گفتند: حرامش مى دانى؟ فرمود: «نه؛ امّا مى ترسم كه بدان علاقه مند شوم و خواهان آن گردم». سپس اين آيه را خواند: «نعمت هاى پاكيزه خود را در زندگى دنيايتان صرف كرديد و از آنها برخوردار شُديد» .

.


1- .اَفروشه: حلوايى تهيّه شده از خرما و روغن.

ص: 190

إرشاد القلوب عن سُويدِ بن غَفَلَة :دَخَلتُ عَلى أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام دارَهُ فَلَم أرَ فِي البَيتِ شَيئا ، فَقُلتُ : أينَ الأَثاثُ يا أميرَ المُؤمِنين؟ فَقالَ : يَابنَ غَفَلَةَ ، نَحنُ أهلُ بَيتٍ لا نَتَأَثَّثُ فِي الدُّنيا ، نَقَلنا أجَلَّ مَتاعِنا إلَى الآخِرَةِ ، إنَّ مَثَلَنا فِي الدُّنيا كَراكِبٍ ظَلَّ تَحتَ شَجَرَةٍ ، ثُمَّ راحَ وتَرَكَها . (1)

الإمامُ الباقرُ عليه السلام :أكَلَ عليّ بن أبي طالب عليه السلام يوما تَمرٍ دَقَلٍ (2) ثُمّ شَرِبَ علَيهِ ماءَ ، ثُمّ ضَرَبَ بيده بَطنِهِ ، وقالَ : مَن أدخَلَهُ بَطنُهُ النارَ فَأبعَدَهُ اللّهُ ، ثُمّ تَمَثَّلَ : وَإنَّكَ مَهما تُعطِ بَطنَكَ سُؤلَهاوفَرْجَكَ نالا مُنتَهى الذَّمِّ أجمَعا (3)

الإمام عليّ عليه السلام :وَايمُ اللّهِ _ يَمينا أستَثني فيها بمَشيئَةِ اللّهِ _ لَأرُوضَنَّ نَفسي رِياضَةً تَهِشُّ مَعَها إلَى القُرصِ إذا قَدَرَت علَيهِ مَطعوما ، وتَقنَعُ بالمِلحِ مَأدُوما . (4)

تاريخ دمشق عن مُدرِك أبي زياد :كُنّا في حيطانِ (5) ابنِ عَبّاس ، فَجاءَ ابني (6) عَبّاس وحَسَن وحُسَين عليهماالسلام ، فَطافوا فِي البُستانِ فَنَظَروا ، ثُمَّ جاؤوا إلى ساقِيَةٍ فَجَلَسوا عَلى شاطِئِها ، فَقالَ لي الحَسَنُ بنُ عَلِيٍّ عليه السلام : يا مُدرِكُ أعِندَكَ غَداءٌ؟ قُلتُ : قَد خَبَزنا ، قالَ : اِيتِ بِهِ . قالَ : فَجِئتُهُ بِخُبزٍ وشَيءٍ مِن مِلحٍ جَريشٍ وطاقَتَي بَقلٍ ، فَأَكَلَ ثُمَّ قالَ : يا مُدرِكُ أبي زياد ، ما أطيَبَ هذا! ثُمَّ اُتِيَ بِغَدائِهِ _ وكانَ كَثيرَ الطَّعامِ طَيِّبَهُ _ فَقالَ : يا مُدرِك أبي زياد ، اجمَع لي غِلمانَ البُستانِ ، قالَ : فَقَدَّمَ إلَيهِم فَأَكَلوا ولَم يَأكُل ، فَقُلتُ : ألا تَأكُلُ؟ فَقالَ : ذاكَ أشهى عِندي مِن هذا . (7)

.


1- .إرشاد القلوب : ص 20 .
2- .دقل _ بفتح الدال والقاف _ : أردأ التمر . (القاموس المحيط : ج 3 ص 376) .
3- .تاريخ بغداد : ج 12 ص 384 ، تاريخ دمشق : ج 48 ص 230 كلاهما عن أبي حمزة ، كنز العمّال : ج 3 ص 782 ح 8741 ؛ الدعوات : ص 138 ح 340 ، بحار الأنوار : ج 40 ص 340 ح 26 .
4- .نهج البلاغة : الكتاب 45 ، بحار الأنوار : ج 33 ص 475 .
5- .الحَائِطُ : البستان من النخيل (النهاية : ج 1 ص 462 «حوط») .
6- .كذا ، وفي المختصر والمطبوعة : ابن عبّاس (هامش المصدر) .
7- .تاريخ دمشق : ج 13 ص 238 .

ص: 191

إرشاد القلوب_ به نقل از سُوَيد بن غَفَله _ :وارد خانه امير مؤمنان عليه السلام شدم و در اتاق ، چيزى نديدم. گفتم: اثاثيه كجاست ، اى امير مؤمنان عليه السلام ؟ فرمود: «اى پسر غَفَله! ما خاندانى هستيم كه در دنيا، اثاثى تهيّه نمى كنيم و بهترين كالاى خود را به آخرت منتقل كرده ايم. حكايت ما در دنيا ، همچون مسافرى است كه زير سايه درختى مى آسايد و سپس آن را ترك مى كند و مى رود».

امام باقر عليه السلام :على عليه السلام مقدارى خرماى دَقَل، (1) تناول كرد و سپس روى آن، آب نوشيد و بعد، دستى بر شكم خود زد و فرمود: «هر كه آتش وارد آن كند، خداوند، او را دور گرداند». آن گاه به اين بيت، تمثّل جُست: شكم و شرمگاه، چنين اند كه هر گاه خواستشان را برآورى منتهاى نكوهش و رسوايى را به بار مى آورند.

امام على عليه السلام :به خدا سوگند _ سوگندى كه در آن، مشيّت خدا را مستثنا مى كنم _، نفْسِ خود را چنان رياضت و پرورش مى دهم كه چون به گِرده نانى، دست يابد، شاد گردد و به نانخورِشِ نمك بسازد.

تاريخ دمشق_ به نقل از مُدرِك ابو زياد _ :در باغ ابن عبّاس بوديم كه دو فرزند عبّاس، و حسن و حسين عليهماالسلامآمدند و دور باغ، گشتى زدند و نگاهى كردند . سپس كنار جويى رفتند و نشستند. حسن عليه السلام به من فرمود : «اى مُدرِك! غذايى دارى؟» . گفتم: نان پخته ايم. فرمود : «بياور». من نانى و كمى نمك نيم كوفته و دو مشت سبزى برايش آوردم. ايشان خورد و آن گاه فرمود : «اى مُدرك! چه قدر خوش مزه بود» . سپس غذاى خود او را _ كه زياد و لذيذ بود _ آوردند. فرمود: «اى مُدرك! غلامان باغ را صدا بزن» و غذا را به آنها داد و غلامان خوردند و خود ايشان ، چيزى نخورد. گفتم: خودتان نمى خوريد؟ فرمود: «آن غذا [ ى تو ] را از اين ، بيشتر دوست دارم».

.


1- .دَقَل: پست ترين نوع خرما.

ص: 192

6 / 2مُراعاةُ مُتَطَلَّباتِ العَصرِالكافي عن حمّاد بن عثمان :حَضَرتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام وقالَ لَهُ رَجُلٌ : أصلَحَكَ اللّهُ! ذَكَرتَ أنَّ عَلِيَّ بنَ أبي طالِبٍ عليه السلام كانَ يَلبَسُ الخَشِنَ ؛ يَلبَسُ القَميصَ بِأَربَعَةِ دَراهِمَ وما أشبَهَ ذلِكَ ، ونَرى عَلَيكَ اللِّباسَ الجَديدَ ! فَقالَ لَهُ : إنَّ عَلِيَّ بنَ أبي طالِبٍ عليه السلام كانَ يَلبَسُ ذلِكَ في زَمانٍ لا يُنكَرُ (عَلَيهِ) ، ولَو لَبِسَ مِثلَ ذلِكَ اليَومَ شُهِرَ بِهِ ؛ فَخَيرُ لِباسِ كُلِّ زَمانٍ لِباسُ أهلِهِ ، غَيرَ أنَّ قائِمَنا أهلَ البَيتِ عليهم السلام إذا قامَ لَبِسَ ثِيابَ عَلِيٍّ عليه السلام ، وسارَ بِسيرَةِ عَلِيٍّ عليه السلام . (1)

.


1- .الكافي : ج 1 ص 411 ح 4 وج 6 ص 444 ح 15 وفيه «الجيّد» بدل «الجديد» ، بحار الأنوار : ج 40 ص 336 ح 18 .

ص: 193

6 / 2رعايت مقتضيات زمان

6 / 2رعايت مقتضيات زمانالكافى_ به نقل از حمّاد بن عثمان _ :نزد امام صادق عليه السلام حضور داشتم كه مردى به وى گفت: خدايت سامان دهاد! ياد كرده بودى كه علىّ بن ابى طالب عليه السلام جامه درشت مى پوشيد و پيراهنى چهار درهمى داشت و از اين قبيل ؛ امّا اينك جامه نو بر تن تو مى بينيم! امام عليه السلام به وى فرمود: «هر آينه، علىّ بن ابى طالب عليه السلام ، آن جامه را در روزگارى مى پوشيد كه پوشيدنش ناپسند جلوه نمى كرد و اگر در آن روزگار، جامه اى چنين مى پوشيد ، انگشت نما مى شد . پس بهترين جامه براى هر روزگار ، جامه مردم همان زمان است . البته قائمِ خاندان ما آن گاه كه برپاى مى شود ، جامه على عليه السلام را خواهد پوشيد و به گونه او زندگى خواهد كرد» .

.

ص: 194

رجال الكشّي عن أحمد بن عمر:سَمِعتُ بَعضَ أصحابِ أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام يُحَدِّثُ: أنَّ سُفيانَ الثَّورِيَّ دَخَلَ عَلى أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام وعَلَيهِ ثِيابٌ جِيادٌ ، فَقالَ : يا أبا عَبدِ اللّهِ ، إنَّ آباءَكَ لَم يَكونوا يَلبَسونَ مِثلَ هذِهِ الثِّيابِ! فَقالَ لَهُ : إنَّ آبائي عليهم السلام كانوا في زَمانٍ مُقفِرٍ مُقتِرٍ ، وهذا زَمانٌ قَد أرخَتِ الدُّنيا عَزالِيَها ، فَأَحَقُّ أهلِها بِها أبرارُهُم . (1)

مطالب السؤول عن سفيان الثوريّ :دَخَلتُ عَلى جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ وعَلَيهِ جُبَّةُ خَزٍّ دَكناءُ وكِساءُ خَزٍّ ، فَجَعَلتُ أنظُرُ إلَيهِ تَعَجُّبا ، فَقالَ لي : يا ثَورِيُّ ، ما لَكَ تَنظُرُ إلَينا؟ لَعَلَّكَ تَعجَبُ مِمّا تَرى ! فَقُلتُ لَهُ : يَابنَ رَسولِ اللّهِ ، لَيسَ هذا مِن لِباسِكَ ولا لِباسِ آبائِكَ ! قالَ : يا ثَورِيُّ ، كانَ ذلِكَ زَمانَ افتِقارٍ وإقتارٍ ، وكانوا يَعمَلونَ عَلى قَدرِ إقتارِهِ وَافتِقارِهِ ، وهذا زَمانٌ قَد أسبَلَ كُلُّ شَيءٍ عَزالِيَهُ . ثُمَّ حَسَرَ رُدنَ جُبَّتِهِ ، فَإِذا تَحتَها جُبَّةُ صوفٍ بَيضاءُ يَقصُرُ الذَّيلُ عَنِ الذَّيلِ وَالرُّدنُ عَنِ الرُّدنِ ، وقالَ : يا ثَورِيُّ ، لَبِسنا هذا للّهِِ وهذا لَكُم ، فَما كانَ للّهِِ أخفَيناهُ ، وما كانَ لَكُم أبدَيناهُ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :بَينا أنا في الطَّوافِ إذا رجُلٌ يَجذِبُ ثَوبي ، فالتَفَتُّ فإذا عَبّادٌ البَصريُّ قالَ : يا جعفرَ بنَ محمّدٍ ، تَلبَسُ مِثلَ هذا الثَّوبِ وأنتَ في المَوضِعِ الّذي أنتَ فيهِ مِن عليٍّ ؟! قالَ : قلتُ : وَيلَكَ ! هذا ثَوبٌ قُوهِيٌّ اشتَرَيتُهُ بدِينارٍ وكَسرٍ ، وكانَ عليٌّ عليه السلام في زَمانٍ يَستَقيمُ لَهُ ما لَبِسَ ، ولَو لَبِستُ مِثلَ ذلكَ اللِّباسِ في زَمانِنا هذا لَقالَ النّاسُ : هذا مُراءٍ مِثلُ عَبّادٍ ! (3)

.


1- .رجال الكشّي : ج 2 ص 691 ح 740 ، بحار الأنوار : ج 47 ص 354 ح 63 .
2- .مطالب السؤول : ص 82 ؛ بحار الأنوار : ج 47 ص 221 ح 7 .
3- .وسائل الشيعة : ج 5 ص 15 ح 3 ، رجال الكشي : ج 2 ص 689 ح 736 .

ص: 195

رجال الكشّى_ به نقل از احمد بن عمر _ :يكى از ياران امام صادق عليه السلام را شنيدم كه مى گفت: سفيان ثورى، نزد امام صادق عليه السلام آمد كه جامه اى فاخر بر تن داشت . گفت: اى ابو عبد اللّه ! پدرانت همانند اين جامه را بر تن نمى كردند! امام عليه السلام به وى فرمود: «همانا پدران من در روزگار فقر و تنگ دستى زندگى مى كردند ، حال آن كه امروز، زمانه گشايش و فراخى است ؛ پس شايسته ترين كسان براى بهره مندى از اين گشايش ، نيكان اين زمانه اند» .

مطالب السؤول_ به نقل از سفيان ثورى _ :نزد جعفر بن محمّد عليه السلام رفتم و ديدم كه روجامه اى از خز سياه و نيز جامه اى از خز، بر تن دارد . با شگفتى به او نگريستم . به من فرمود: «اى ثورى! تو را چه شده كه به ما [چنين ]مى نگرى؟ شايد از آنچه مى بينى ، تعجّب مى كنى!». گفتم: اى فرزند پيامبر خدا! اين نه جامه توست و نه جامه پدرانت! فرمود: «اى ثورى! آن روزگار ، زمانه فقر و تنگ دستى بود و آنان به فراخور آن تنگنا و فقر عمل، مى كردند . و امروز ، روزگارى است كه همه چيز به وفور يافت مى شود» . سپس روجامه اش را كنار زد ؛ زير آن، جامه اى از پشم سفيد بر تن داشت كه نه پايينِ آن به تركيب بود و نه آستينش به اندازه . پس فرمود: «اى ثورى! اين را براى خدا مى پوشيم و آن را براى شما . اين را كه براى خدا مى پوشيم ، مى پوشانيم و آن را كه براى شما مى پوشيم ، آشكار مى كنيم» .

امام صادق عليه السلام :مشغول طواف بودم كه ناگاه ديدم مردى، لباس مرا مى كِشد. برگشتم و ديدم عُبّاد بصرى است. او گفت: اى جعفر بن محمّد! تو در جايگاه على نشسته اى و چنين لباسى مى پوشى؟ گفتم: واى بر تو! اين يك جامه قوهى (1) است كه به يك دينار و خُرده اى خريده ام. على عليه السلام در زمانى به سر مى بُرد كه آنچه مى پوشيد، متناسب با آن [زمان] بود؛ ولى اگر من در اين زمان، چنان لباسى بپوشم، مردم خواهند گفت: اين هم مثل عُبّاد، رياكار است.

.


1- .قوهى : كوهى ؛ بافته كوهستان ؛ نوعى جامه سفيد معمولى كه از كرمان به عراق و حجاز مى بردند .

ص: 196

الكافي عن العبّاس بن هلال الشامي مولى أبي الحسن عليه السلام عنه ، قال :قُلتُ لَهُ : جُعِلتُ فِداكَ ، ما أعجَبَ إلَى النّاسِ مَن يَأكُلُ الجَشِبَ ، ويَلبَسُ الخَشِنَ ، ويَتَخَشَّعُ؟! فَقالَ : أما عَلمِتَ أنَّ يوسُفَ عليه السلام نَبِّيُّ ابنُ نَبِيِّ كانَ يَلبَسُ أقبِيَةَ الدّيباجِ مَزرورَةً بِالذَّهَبِ ، ويَجلِسُ في مَجالِسِ آلِ فِرعَونَ _ إلى أن قالَ _ إنَّ اللّهَ لَم يُحَرِّم طَعاما ولا شَرابا مِن حَلالٍ ، وإنَّما حَرَّمَ الحَرامَ ؛ قَلَّ أو كَثُرَ ، وقَد قالَ عَزَّوجَلَّ : «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِى أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَ الطَّيِّبَ_تِ مِنَ الرِّزْقِ» (1) . (2)

الكافي عن ابن القدّاح :كانَ أبو عَبدِاللّهِ عليه السلام مُتَّكِئا عَلَيَّ _ أو قالَ : عَلى أبي _ فَلَقِيَهُ عُبّادُ بنُ كَثيرٍ البَصرِيُّ وعَلَيهِ ثِيابٌ مَروِيَّةٌ (3) حِسانٌ ، فَقالَ : يا أبا عَبدِاللّهِ ، إنَّكَ مِن أهلِ بَيتِ النُّبُوَّّةِ ، وكانَ أبوكَ وكانَ ، فَما هذِهِ الثِّيابُ المَروِيَّةُ عَلَيكَ؟! فَلَو لَبِستَ دُونَ هذِهِ الثِّيابِ ! فَقالَ لَهُ أبو عَبدِاللّهِ عليه السلام : وَيلَكَ يا عَبّادُ ! «مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِى أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَ الطَّيِّبَ_تِ مِنَ الرِّزْقِ» (4) ؟ إنَّ اللّهَ عَزَّوجَلَّ إذا أنعَمَ عَلى عَبدِهِ نِعمَةً أحَبَّ أنَ يَراها عَلَيهِ ، لَيسَ بِها بَأسٌ . وَيلَكَ يا عَبّادُ ، إنَّما أنَا بَضعَةٌ مِن رَسُولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَلا تُؤذِني . وكانَ عَبّادٌ يَلبَسُ ثَوَبينِ قِطرِيَّينِ . (5)

.


1- .الأعراف : 32 .
2- .الكافي : ج 6 ص 453 ح 5 ، تفسير العيّاشي : ج 2 ص 15 ح 33 ، دعائم الإسلام : ج 2 ص 154 ح 548 عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 12 ص 297 ح 83 .
3- .ثوب مرويّ : نسبة إلى مدينة مرو ببلاد فارس (لسان العرب : ج 15 ص 276) .
4- .الأعراف : 32 ......... .
5- .الكافي : ج 6 ص 444 ح 13 ، وسائل الشيعة : ج 3 ص 347 ح 5770 .

ص: 197

الكافى_ به نقل از عبّاس بن هلال شامى، غلام امام كاظم عليه السلام _ :به امام عليه السلام گفتم: فدايت گردم ! كسى كه غذاى خشك مى خورَد و لباس خشن مى پوشد و خودش را خداترس نشان مى دهد، براى مردم، چه قدر خوشايند است ! فرمود : «آيا ندانسته اى كه يوسفِ پيامبرِ پيامبرزاده، لباس ابريشمى زرباف مى پوشيد و در جلسات فرعونيان مى نشست ؟». تا اين كه در ادامه فرمود : «خداوند ، غذا و نوشيدنى حلال را حرام نكرده است ؛ [بلكه ]حرام را _ چه كم باشد و چه زياد _ حرام كرده است . خداوند عز و جل فرموده است : «بگو : چه كسى زيورهايى را كه خداوند براى بندگانش بيرون آورده و نيز روزى هاى پاك را حرام كرده است؟» .

الكافى:على بن قدّاح گفت: امام صادق عليه السلام جامه مَروىِ زيبايى پوشيده و به من تكيه داده بود _ يا گفت : به پدرم تكيه داده بود _ . عُبّاد بن كثير، امام عليه السلام را ديد و به ايشان گفت : اين چه لباس فاخرى است كه به تن كرده اى؟! اگر لباس ديگرى مى پوشيدى، بهتر بود . امام صادق عليه السلام به وى فرمود : «اى عُبّاد ! واى بر تو! «چه كسى زيورهايى را كه خداوند براى بندگانش فراهم آورده ، و نيز روزى هاى پاك را حرام كرده است» ؟! خداوند عز و جل، وقتى نعمتى را بر بنده اى ارزانى مى دارد ، دوست دارد كه آثار آن را در وى ببيند . اين، اشكالى ندارد . اى عبّاد ! واى بر تو ! من پاره تن پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هستم ، پس مرا ميازار» . عبّاد ، خودش دو لباس قِطْرى (1) مى پوشيد .

.


1- .قِطْرى (يا قَطَرى): جامه بافته از كَنَف (چتايى)؛ نوعى جامه كم ارزش و نسبتا خشن كه رنگش به سرخى مى زد.

ص: 198

الإمام الرّضا عليه السلام :إنَّ أهلَ الضَّعفِ مِن مَوالِيَّ يُحِبّونَ أن أجلِسَ عَلَى اللُّبودِ وألبَسَ الخَشِنَ ، ولَيسَ يَتَحَمَّلُ الزَّمانُ ذلِكَ . (1)

قرب الإسناد عن البزنطي :قالَ لي ج الإمامُ الرِّضا عليه السلام ج : ما تَقولُ في اللِّباسِ الخَشِنِ ؟ فقلتُ : بَلَغَني أنّ الحسَنَ عليه السلام كانَ يَلبَسُ ، وأنّ جعفرَ بنَ محمّدٍ عليه السلام كانَ يأخُذُ الثَّوبَ الجَديدَ فيأمُرُ بهِ فيُغمَسُ في الماءِ. فقالَ لي : اِلبَسْ وتَجَمّلْ؛ فإنّ عليَّ بنَ الحسينِ عليه السلام كانَ يَلبَسُ الجُبَّةَ الخَزَّ بخَمسِمِائةِ دِرهَمٍ ، والمُطرَفَ الخَزَّ بخَمسينَ دِينارا فيَتَشتَّى فيهِ ، فإذا خَرجَ الشِّتاءُ باعَهُ وتَصَدّقَ بثَمنِهِ ، وتَلا هذهِ الآيةَ: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِى أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَ الطَّيِّبَ_تِ مِنَ الرِّزْقِ» (2) . (3)

6 / 3عَدَمُ التَّضييقِ عَلى الأَهلِالإمام الصادق عليه السلام_ لمَا سُئلَ عليه السلام أكانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقوتُ عيالَهُ قوتا مَعروفا ؟ قالَ: نَعَم إنَّ النَّفسَ إذا عَرَفت قُوتَها قَنِعتَ بِهِ ونَبَتَ عَلَيهِ الَّلحمُ . (4)

.


1- .مكارم الأخلاق : ج 1 ص 220 ح 748 ، بحار الأنوار : ج 79 ص 309 ح 13 .
2- .الاعراف: 32 .
3- .قرب الإسناد : ص 357 ح 1277 .
4- .الكافي : ج 4 ص 12 ح 7 ، حلية الأبرار : ج 1 ص 376 ح 6 كلاهما عن علي بن أسباط عن أبيه .

ص: 199

6 / 3سخت نگرفتن بر خانواده

امام رضا عليه السلام :دوستان سست عقيده ام، دوست مى دارند كه من بر پلاس بنشينم و جامه درشت بپوشم ؛ امّا اين روزگار، گنجايش چنين كارى را ندارد .

قرب الاسناد_ به نقل از بَزَنطى _ :امام رضا عليه السلام به من فرمود : «نظرت درباره لباس زبر چيست؟». گفتم: شنيده ام كه [امام] حسن عليه السلام مى پوشيد، و جعفر بن محمّد عليه السلام جامه نو مى گرفت و دستور مى داد كه آن را در آب فرو برند. امام عليه السلام به من فرمود: «بپوش و آراسته باش؛ زيرا على بن الحسين عليه السلام جبّه خزِ پانصد درهمى مى پوشيد و در زمستان، رداى خزى نگارين مى پوشيد و چون زمستان تمام مى شد، آن را مى فروخت و پولش را صدقه مى داد». سپس اين آيه را تلاوت كرد: «بگو: چه كسى زيور خدا را كه براى بندگانش پديد آورده و روزىِ پاكيزه و پاك را حرام كرده است؟» .

6 / 3سخت نگرفتن بر خانوادهامام صادق عليه السلام :وقتى از ايشان سؤال شد كه: «آيا پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به خانواده اش روزىِ شناخته شده و معروف مى داد؟»، فرمود : «آرى . نَفْس انسان، اگر از روزى اش، آگاه باشد ، به آن رضايت مى دهد ، و گوشت، با روزى اش مى رويَد» .

.

ص: 200

الكافي عن الحكم بن عتيبة :دَخَلتُ عَلى أبي جَعفَرٍ عليه السلام وهُوَ في بَيتٍ مُنَجَّدٍ وعَلَيهِ قَميصٌ رَطبٌ ومِلحَفَةٌ مَصبوغَةٌ قَد أثَّرَ الصِّبغُ عَلى عاتِقِهِ ، فَجَعَلتُ أنظُرُ إلَى البَيتِ وأنظُرُ إلى هَيئَتِهِ ، فَقالَ : يا حَكَمُ ما تَقولُ في هذا؟ فَقُلتُ : وما عَسَيتُ أن أقولَ وأَنَا أراهُ عَلَيكَ . وأمّا عِندَنا فَإنَّما يَفعَلُهُ الشّابُّ المُرَهَّقُ . فَقالَ لي : يا حَكَمُ مَن حَرَّمَ زَينَةَ اللّهِ الَّتي أخرَجَ لِعِبادِهِ وَالطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزقِ؟ وهذا مِمّا أخرَجَ اللّهُ لِعِبادِهِ . فَأَمّا هذا البَيتُ الَّذي تَرى ، فَهُوَ بَيتُ المَرأةِ وأَنَا قَريبُ العَهدِ بِالعُرسِ وبَيتي البَيتُ الَّذي تَعرِفُ . (1)

راجع : ص 126 «الاسراف والتبذير» .

الكافي عن الحسن الزّيّات البصريّ :دَخَلتُ عَلَى أَبِي جَعفَرٍ عليه السلام أَنَا وَصَاحِبٌ لِى وَإِذَا هُوَ فِي بَيتٍ مُنَجَّدٍ وَعَلَيهِ مِلحَفَةٌ وَردِيَّةٌ وَقَد حَفَّ لِحيَتَهُ وَاكتَحَلَ ، فَسَأَلنَاهُ عَن مَسَائِلَ ، فَلَمَّا قُمنَا قَالَ لِي : يَا حَسَنُ! قُلتُ : لَبَّيكَ . قَالَ : إِذَا كَانَ غَدا فَائتِنِي أَنتَ وَصَاحِبُكَ . فَقُلتُ : نَعَم جُعِلتُ فِدَاكَ . فَلَمَّا كَانَ مِنَ الغَدِ دَخَلتُ عَلَيهِ وَإِذَا هُوَ فِي بَيتٍ لَيسَ فِيهِ إِلّا حَصِيرٌ وَإِذَا عَلَيهِ قَمِيصٌ غَلِيظٌ . ثُمَّ أَقبَلَ عَلَى صَاحِبِي ، فَقَالَ : يَا أَخَا أَهلِ البَصرَةِ إِنَّكَ دَخَلتَ عَلَيَّ أَمسِ وَأَنَا فِي بَيتِ المَرأَةِ وَكَانَ أَمسِ يَومَهَا وَالبَيتَ بَيتَهَا وَالمَتَاعُ مَتَاعَهَا ، فَتَزَيَّنَت لِي عَلَى أَن أَتَزَيَّنَ لَهَا ، كَمَا تَزَيَّنَت لِي ، فَلا يَدخُل قَلبَكَ شَيءٌ . فَقَالَ لَهُ صَاحِبِي : جُعِلتُ فِدَاكَ قَد كَانَ وَاللّهِ دَخَلَ فِي قَلبِي شَيءٌ . فَأَمَّا الآنَ فَقَد وَاللّهِ أَذهَبَ اللّهُ مَا كَانَ وَعَلِمتُ أَنَّ الحَقَّ فِيمَا قُلتَ . (2)

.


1- .الكافي : ج 6 ص 446 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 46 ص 292 ح 18 .
2- .الكافي : ج 6 ص 448 ح 13 ، مكارم الأخلاق : ج 1 ص 187 ح 549 نحوه ، بحارالأنوار : ج 46 ص 293 ح 2 .

ص: 201

الكافى _به نقل از حَكَم بن عُتَيبه _ :بر امام باقر عليه السلام وارد شدم و ايشان در خانه اى آراسته بود و لباسى لطيفْ بر تن داشت و عبايى رنگى بر دوش داشت كه اثر آن رنگ، بر دوشش مانده بود . من به خانه و شمايل ايشان مى نگريستم . فرمود : «اى حَكَم ، در اين باره چه مى گويى؟» . گفتم : چه مى توانم بگويم ، چون شما را به اين وضع مى بينم ؛ ولى از نگاه ما، اين، رفتار جوانان تازه بالغ است . سپس به من فرمود : «اى حَكَم! چه كسى زينتى را كه خداوند براى بندگانش منظور كرده و يا روزى هاى حلال را حرام كرده است؟ اين ، از آن چيزهايى است كه خداوند براى بندگانش قرار داده است . امّا اين خانه اى كه مى بينى ، خانه همسر من است و تازه ازدواج كرده ام . خانه من ، همان است كه مى شناسى» .

ر . ك : ص 127 «اسراف و تبذير » .

الكافى _به نقل از حسن زَيّات بصرى _ :با دوستم، نزد امام صادق عليه السلام رسيدم . ايشان در خانه اى آراسته نشسته بود و شالى رنگى، بر خود داشت . محاسنش را [نيز] مرتب كرده و [به چشمانش] سُرمه كشيده بود . در باره چند چيز از ايشان پرسيدم . وقتى برخاستيم به من فرمود : «حسن!». گفتم: بله . فرمود : «صبح كه شد ، با دوستت بيا پيش من» . گفتم: فدايت گردم ! چشم . صبح كه شد ، خدمت ايشان رسيدم . ديدم ايشان در خانه اى است كه جز حصير، چيزى در آن نيست ، و پيراهنى خشن بر تن دارد . آن گاه رو به دوستم كرد و فرمود : «برادر بصرى ! ديروز كه به اين جا آمدى ، من در خانه زنم بودم و ديروز، روز او بود . خانه ، خانه او بود و اثاث، متعلّق به او بود . او خود را برايم آراسته بود . من هم لازم بود كه خود را همانند او برايش بيارايم . چيز ناروايى به دلت راه پيدا نكند» . دوستم به ايشان گفت: فدايت گردم ! به خدا سوگند ، در دلم، شبهه اى ايجاد شده بود ؛ ولى اكنون، به خدا قسم ، هر چه در دل داشتم، برطرف شد ، و فهميدم كه حقيقت، آن است كه شما مى گفتى !

.

ص: 202

6 / 4التَّجَمُّلُ مَعَ بَساطَةِ العَيشِالإمام الصادق صلى الله عليه و آله :العِطرُ مِن سُنَنِ المُرسَلينَ . (1)

الإمام الرضا عليه السلام :الطِّيبُ مِن أخلاقِ الأنبياءِ . (2)

مكارم الأخلاق :كان صلى الله عليه و آله ينظر في المرآة ، ويرجّل جمّته ، ويتمشط ، وربّما نظر في الماء وسوّى جمّته فيه ، ولقد كان يتجمّل لأصحابه فضلاً على تجمّله لأهله ، ... وقال : إنَّ اللّهَ يُحِبُّ مِن عَبدِهِ إذا خَرجَ إلى إخوانِهِ أن يَتَهَيَّأَ لَهُم ويَتَجَمَّلَ . (3)

الطبقات الكبرى عن جندب بن مكيث :كان رسول اللّه صلى الله عليه و آله إذا قدم الوفد لبس أحسن ثيابه وأمر علية أصحابه بذلك فلقد رأيت رسول اللّه صلى الله عليه و آله يوم قدم وفد كندة وعليه حلّة يمانية . (4)

مكارم الأخلاق عن عائشة :ولقد لبس رسول اللّه صلى الله عليه و آله جبّة صوف وعمامة صوف ثمّ خرج فخطب النّاس على المنبر ، فما رأيت شيئا ممّا خلق اللّه تعالى أحسن منه فيها . (5)

.


1- .الكافي : ج 6 ص 510 ح 2 عن أبي اُسامة ، بحار الأنوار : ج 14 ص 460 ح 22 .
2- .الكافي : ج 6 ص 510 ح 1 عن أحمد بن محمّد بن أبي نصر ، وسائل الشيعة : ج 1 ص 441 ح 1766 .
3- .مكارم الأخلاق : ج 1 ص 84 ح 143 ، بحار الأنوار : ج 16 ص 249 .
4- .الطبقات الكبرى : ج 4 ص 346 ، كنزالعمال : ج 10 ص 612 ح 30315 ؛ بحارالأنوار : ج 21 ص 372 ح 2 نقلاً عن المنتقى وليس فيه .
5- .مكارم الأخلاق : ج 1 ص 87 ح 155 ، بحارالأنوار : ج 16 ص 251 .

ص: 203

6 / 4آراستگى همراه با ساده زيستى

6 / 4آراستگى همراه با ساده زيستىامام صادق عليه السلام :استفاده كردن از عطر، سيره پيامبران است.

امام رضا عليه السلام :خود را خوش بو كردن ، از خوى پيامبران است.

مكارم الأخلاق :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به آينه نگاه مى كرد ، زلف مى گذاشت ، شانه مى زد ، چه بسا در آبْ نگاه مى كرد و موهاى سرش را مرتب مى كرد ، و علاوه بر خانواده ، براى يارانش نيز خود را مى آراست و مى فرمود : «خداوند، دوست دارد كه هر گاه بنده اش، نزد برادرانش مى رود ، خود را براى آنها بيارايد و با آمادگى برود».

الطبقات الكبرى_ به نقل از جُندب بن مكيث _ :هنگامى كه هيئتى، نزد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله وارد مى شد ، بهترين جامه اش را مى پوشيد و دستور مى داد كه يارانش نيز چنين كنند . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله را در روزى كه هيئت كِنده، به خدمت ايشان رسيد ، با حُلّه اى يمنى بر تن ديدم.

مكارم الأخلاق_ به نقل از عايشه _ :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله جُبّه و عمامه اى پشمين پوشيد و رفت براى مردم سخنرانى كرد . من چيزى زيباتر از حالتى كه پيامبر صلى الله عليه و آله در آن بود ، در ميان آفريده هاى خداى متعال نديدم.

.

ص: 204

صحيح البخاري عن البراء عن عازب :كان النّبيّ صلى الله عليه و آله ... رأيته في حلّة حمراء (1) لم أر شيئا قطّ أحسن منه . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :كانَ رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يُنفِقُ في الطِّيبِ أكثَرَ مِمّا يُنفِقُ في الطَّعامِ . (3)

عيون أخبار الرضا عن أبي عبّاد :كانَ جُلوسُ الرِّضا عليه السلام في الصَّيفِ على حَصيرٍ وفي الشِّتاءِ عَلى مِسْحٍ (4) ، ولُبْسُهُ الغَليظَ مِن الثِّيابِ حتّى إذا بَرَزَ للناس تَزَيَّنَ لَهُم . (5)

6 / 5إكرامُ الضَّيفِالكافي عن أبي خالد الكابلي :دَخَلتُ على أبيجعفرٍ عليه السلام فَدعا بالغَداءِ، فأكَلْتُ مَعهُ طَعاما ما أكَلْتُ طَعاما قَطُّ أنْظَفَ مِنهُ ولا أطْيَبَ ، فلَمّا فَرَغْنا مِن الطَّعامِ قالَ : يا أبا خالدٍ ، كيفَ رَأيتَ طَعامَكَ ، أو قالَ : طَعامَنا؟ قلتُ : جُعِلتُ فِداكَ، ما رأيتُ أطْيَبَ مِنهُ ولا أنْظَفَ قَطُّ ، ولكنّي ذَكَرتُ الآيةَ الَّتي في كتابِ اللّهِ عزّوجلّ : «...ثُمَّ لَتُسْ_ئلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ» (6) . قالَ أبو جعفرٍ عليه السلام : لا إنّما تُسألون عَمّا أنتُم علَيهِ مِن الحقِّ . (7)

.


1- .حمراء مشبعة : شديدة الحمرة .
2- .صحيح البخاري : ج 3 ص 1304 ح 3358 ، صحيح مسلم : ج 4 ص 1818 ح 91 ، سنن أبي داوود : ج 4 ص 54 ح 4072 ، سنن النسائي : ج 8 ص 183 وفيه «ما رأيت احسن منه» بدل «لم أت» ، مسند ابن حنبل : ج 6 ص 400 ح 18500 .
3- .الكافي : ج 6 ص 512 ح 18 عن اسحاق الطويل العطار ، مكارم الأخلاق : ج 1 ص 83 ح 139 و ص 104 ح 210 ، بحارالأنوار : ج 16 ص 248 .
4- .المسح : ثوب من الشعر غليظ (تاج العروس : ج 4 ص 205 «مسح») .
5- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 178 ح 1 ، مكارم الأخلاق : ج 1 ص 256 ح 766 ، إعلام الورى : ج 2 ص 64 ، كشف الغمّة : ج 3 ص 106 كلها عن محمّد بن أبي عبّاد ، المناقب لابن شهرآشوب : ج 4 ص 360 عن محمّد بن عبّاد .
6- .التكاثر : 8 .
7- .الكافي : ج 6 ص 280 ح 5 .

ص: 205

6 / 5احترام به ميهمان

صحيح البخارى_ به نقل از بُراء بن عازِب _ :پيامبر صلى الله عليه و آله را در حلّه اى سرخ رنگ ديدم كه هرگز به زيبايىِ آن نديده بودم.

امام صادق عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هزينه اى كه براى خوش بو كردن صرف مى كرد ، بيش از هزينه غذا بود.

عيون أخبار الرضا عليه السلام_ به نقل از ابو عبّاد _ :امام رضا عليه السلام در تابستان، روى حصير و در زمستان، روى گليم مويين مى نشست . جامه ايشان، خشن بود؛ امّا وقتى در ميان مردم حضور پيدا مى كرد ، خود را براى آنان مى آراست.

6 / 5احترام به ميهمانالكافى_ به نقل از ابو خالد كابلى _ :بر امام باقر عليه السلام وارد شدم و درخواست غذا كردم. پس با ايشان غذا خوردم ؛ غذايى كه تميزتر و گواراتر از آن، نخورده بودم. وقتى از غذا فارغ شديم ، ايشان فرمود : «اى ابو خالد ! غذايت را _ يا غذايمان را _ چگونه ديدى؟». گفت: فدايت گردم ! من از آن، گواراتر و تميزتر هرگز نديده ام؛ امّا به ياد اين آيه كتاب خداى عز و جل افتادم كه فرموده است : «آن گاه از نعمت، بازخواست مى شويد» . امام باقر عليه السلام فرمود : «نه . از حقّى كه در آن هستيد ، بازخواست مى شويد» .

.

ص: 206

الكافي عن ابن بكير ، عن بعض أصحابنا :كانَ أبو عَبدِاللّهِ عليه السلام رُبَّما أطعَمَنا الفَرانِيَّ والأَخبِصَةَ ، ثُمَّ يُطعِمُ الخُبزَ والزَّيتَ ، فَقيلَ لَهُ : لَو دَبَّرتَ أمرَكَ حَتّى تَعتَدِلَ؟! فَقالَ : إنَّما نَتَدبَّرُ بِأَمرِ اللّهِ عزَّوجَلَّ ، وإذا وَسَّعَ عَلَينا وَسَّعنا ، وإذا قَتَّرَ عَلَينا قَتَّرنا . (1)

الكافي عن أبي حمزة :كُنّا عِندَ أبي عَبدِاللّهِ عليه السلام جَماعَةً ، فَدَعا بِطَعامٍ ما لَنا عَهدٌ بِمِثلِهِ لَذاذَةً وطَيِّبا ، وأُوتينا بِتَمرٍ نَنظُرُ فِيهِ إلَى وُجوهِنا مِن صَفائِهِ وحُسنِهِ ، فَقالَ رَجُلٌ : لَتُسأَلُنَّ عَن هذَا النَّعيمُ الَّذي نُعِّمتُم بِهِ عِندَ ابنِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله . فَقالَ أبو عَبدِاللّهِ عليه السلام : إنَّ اللّهَ عزَّوجَلَّ أكَرمُ وأجَلُّ مِن أن يُطعِمَكُم طَعاما فَيُسَوِّغكُموهُ ، ثُمَّ يَسأَلُكُم عَنهُ ، ولَكِن يَسأَلُكُم عَمّا أَنعَمَ عَلَيكُم بِمُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ صَلّى اللّهُ عَلَيهِ وعَلَيهِم . (2)

الفتوة :صَحَّ عَن عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليه السلام فِي الإيثارِ أنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله جاءَهُ ضَيفٌ ولَم يَجِد عِندَهُ ما يُكرِمُهُ بِهِ ، فَقالَ صلى الله عليه و آله : مَن يُكرِمُ ضَيفي هذا وأضمَنُ لَهُ عَلى اللّهِ الجَنَّةَ؟ فَقالَ عَلِيٌّ عليه السلام : أنَا يا رَسولَ اللّهِ . فَأَخَذَهُ وجَاءَ بِهِ إلَى فَاطِمَةَ عليهاالسلام ، ولَم يَكُن عِندَها سِوى قُرصَتَينِ قَد هَيَّأَتُهما لِلإِفطارِ . فَلَمّا كانَ وَقتُ العِشاءِ أصلَحَتِ الزّادَ ثُردَةٍ ووَضَعَتهُ بَينَ يَدَي الضَّيفِ وعَلِيٌّ عليه السلام ، ثُمَّ جَاءَت إلَى المِصباحِ كَأَنَّها تُصلِحُهُ فَأَطفَأَتهُ ، فَأَخَذَ عَلِيٌّ عليه السلام يَرفَعُ يَدَهُ ويَضَعُها فِي الزّادِ يوهِمُ الضَّيفَ أنَّهُ يَطعَمُ مَعَهُ ، وهُوَ لا يَأكُلُ شَيئا ؛ لِيَكتَفِيَ الضَّيفُ . فَلَمّا استَكفى الضَّيفُ أتى بِالمِصباحِ . وباتَ عَلِيٌّ وفاطِمَةُ عليهماالسلام طاوِيَينِ عَلى صَومِهِما . فَأَنَزلَ اللّهُ في حَقِّهِما : «وَ يُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ» (3) . (4)

.


1- .الكافي : ج 6 ص 280 ح 1 ، المحاسن : ج 2 ص 164 ح 1449 ، بحار الأنوار : ج 47 ص 22 ح 22 .
2- .الكافي : ج 6 ص 280 ح 3 ، المحاسن : ج 2 ص 164 ح 1448 ، بحار الأنوار : ج 47 ص 40 ح 48 .
3- .الحشر : 9 .
4- .الفتّوة : ص 285 ، إحقاق الحقّ : ج 9 ص 144 .

ص: 207

الكافى_ به نقل از ابن بكير ، از يكى از راويان شيعه _ :امام صادق عليه السلام گاهى به ما نانِ تهيه شده از آرد و شير و روغن و شكر و نيز غذاى تهيه شده از خرما و روغن مى داد ، و بعد، نان و روغن . به ايشان گفته شد : اگر در برنامه ريزى ات، ميانه روى كنى، بهتر است! فرمود : «ما به فرمان خدا برنامه ريزى مى كنيم . هر گاه وضعمان خوب باشد، گشاده دستى مى كنيم و هر گاه بد باشد، سختگيرى مى كنيم».

الكافى_ به نقل از ابو حمزه _ :ما چند نفرى، نزد امام صادق عليه السلام بوديم . برايمان غذايى آوردند كه تا آن زمان، چنان غذاى لذيذ و خوبى نديده بوديم . بعد، خرمايى آوردند كه از خوبى و قشنگى، به آنها و به همديگر نگاه مى كرديم . مردى گفت : از اين نعمتى كه با آن در محضر پسر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله پذيرايى شُديد ، بازخواست خواهيد شد . امام صادق عليه السلام فرمود : «خداوند، برتر و بزرگ تر از آن است كه غذايى به شما بدهد و آن را برايتان روا بدارد ، آن گاه از شما در باره آن، بازخواست كند . آرى . از شما در باره نعمت وجود محمّد و خاندان محمّد _ كه درود خدا بر او و آنان باد _ مى پرسد».

الفتوّة :به طريق صحيح، در باره على بن ابى طالب عليه السلام ، موضوع ايثار، روايت شده است كه ميهمانى، بر پيامبر صلى الله عليه و آله وارد شد و ايشان ، براى پذيرايى از او، چيزى [در خانه ]نيافت. پس فرمود : «چه كسى از اين ميهمان من ، پذيرايى مى كند؟ من ، نزد خدا ، بهشت را براى او ضمانت مى كنم» . على عليه السلام فرمود: «من ، اى پيامبر خدا!». سپس، على عليه السلام ، دست ميهمان را گرفت و نزد فاطمه عليهاالسلام آورد ؛ ولى در خانه ايشان ، جز دو قرص نان _ كه فاطمه عليهاالسلام براى افطار تهيّه كرده بود _ ، چيزى وجود نداشت . چون وقت شام شد ، فاطمه عليهاالسلام از آن نان ها، تريدى ساخت و آن را جلوىِ ميهمان و على عليه السلام نهاد و سپس ، خود ، به سوى چراغ رفت و به بهانه اين كه آن را درست مى كند ، خاموشش كرد . در اين هنگام ، على عليه السلام ، دست خود را به طرف غذا مى بُرد و بالا مى آورْد و به ميهمان، چنين وانمود مى كرد كه مشغول غذا خوردن با اوست ، در صورتى كه چيزى نمى خورْد تا [غذا ]براى ميهمان، كفايت كند . وقتى ميهمان سير شد ، چراغ را آوردند و على عليه السلام و فاطمه عليهماالسلام ، آن شب را گرسنه و روزه دار خوابيدند . آن گاه ، خداوند ، در حقّ آن دو ، اين آيه را فرو فرستاد : «و [ديگران را] بر خويشتن ، مقدّم مى دارند ، هر چند خودشان نيازمند باشند» ».

.

ص: 208

الإمام الصادق عليه السلام :كانَ سُلَيمانُ عليه السلام يُطعِمُ أضيافَهُ اللَّحمَ بالحُوّارى ، وعِيالَهُ الخُشكارَ ، ويأكُلُ هُو الشَّعيرَ (غَيرَ) مَنخولٍ . (1)

6 / 6الإيثارُالكتاب :«وَ يُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ» (2) .

.


1- .الدعوات : ص 142 ح 363 .
2- .الحشر : 9 .

ص: 209

6 / 6فداكارى

امام صادق عليه السلام :سليمان عليه السلام به ميهمانانش گوشت و نان سفيد، و به خانواده اش نان گندم سبوسدار مى داد و خودش نان جوىِ نابيخته مى خورْد.

6 / 6فداكارىقرآن :«و ديگران را بر خود مقدّم مى دارند، هر چند خود نيازمندند» .

.

ص: 210

«وَ يُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَ يَتِيمًا وَ أَسِيرًا» (1) .

الحديث :تنبيه الخواطر عن عائشة :ما شَبِعَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ثَلاثَةَ أيّامٍ مُتواليَّةً حتّى فارَقَ الدُّنيا ، ولو شاءَ لَشَبِعَ ، ولَكِنَّهُ كانَ يؤثَرُ عَلى نَفسِهِ . (2)

الغارات عن أبي مطر_ فِي الإِمامِ عَلِيٍّ عليه السلام _: أتى سوقَ الكَرابيسِ ، فَإِذا هُوَ بِرَجُلٍ وَسيمٍ ، فَقالَ : يا هذا ، عِندَكَ ثَوبانِ بِخَمسَةِ دَراهِمَ ؟ فَوَثَبَ الرَّجُلُ فَقالَ : نَعَم ، يا أميرَ المُؤمِنينَ . فَلَمّا عَرَفَهُ مَضى عَنهُ وتَرَكَهُ ، فَوَقَفَ عَلى غُلامٍ فَقالَ لَهُ : يا غُلامُ ، عِندَكَ ثَوبانِ بِخَمسَةِ دَراهِمَ ؟ قالَ : نَعَم ، عِندي ثَوبانِ ، أحَدُهُما أخيَرُ مِنَ الآخَرِ ؛ واحِدٌ بِثَلاثَةٍ ، وَالآخَرُ بِدِرهَمَينِ . قالَ : هَلُمَّهُما . فَقالَ : يا قَنبَرُ ، خُذِ الَّذي بِثَلاثَةٍ . قالَ : أنتَ أولى بِهِ يا أميرَ المُؤمِنينَ ؛ تَصعَدُ المِنبَرَ ، وتَخطُبُ النّاسَ . فَقالَ : يا قَنبَرُ ، أنتَ شابٌّ ، ولَكَ شِرَّةُ الشَّبابِ ، وأنَا أستَحيي مِن رَبّي أن أتَفَضَّلَ عَلَيكَ ؛ لِأَ نّي سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ : ألبِسوهُم مِمّا تَلبَسونَ ، وأطعِموهُم مِمّا تَأكُلونَ . ثُمَّ لَبِسَ القَميصَ ومُدَّ يَدَهُ في رُدنِهِ فَإِذا هُوَ يَفضُلُ عَن أصابِعِهِ ، فَقالَ : يا غُلامُ ، اِقطَع هذَا الفَضلَ . فَقَطَعَهُ ، فَقالَ الغُلامُ : هَلُمَّهُ أكُفَّهُ يا شَيخُ . فَقالَ : دَعهُ كَما هُوَ ؛ فَإِنَّ الأَمرَ أسرَعُ مِن ذلِكَ . (3)

.


1- .الانسان : 8 .
2- .تنبيه الخواطر : ج 1 ص 172 وراجع السنن الكبرى : ج 7 ص 74 ح 13309 .
3- .الغارات : ج 1 ص 106 ، روضة الواعظين : ص 121 .

ص: 211

«و به [پاس] دوستىِ او (خداوند)، بينوا و يتيم و اسير را خوراك مى دهند» .

حديث :تنبيه الخواطر_ به نقل از عايشه _ :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ، تا زمانى كه از دنيا رفت، هيچ گاه سه روز پى در پى، سير نشد . اگر مى خواست، مى توانست خود را سير كند؛ ولى ديگران را بر خود ترجيح مى داد.

الغارات_ به نقل از ابو مَطَر _ :امام على عليه السلام ، به بازار كرباس آمد و با مردى خوش چهره، رو به رو شد و فرمود : «آقا ! دو تا لباس، به قيمت پنج درهم دارى؟». مرد، از جا جست و گفت : آرى ، اى امير مؤمنان عليه السلام ! وقتى فروشنده، امام عليه السلام را شناخت ، امام عليه السلام از نزد او رفت و بر [در مغازه ]جوانى ايستاد و به او فرمود : «جوان ! دو تا لباس، به قيمت پنج درهم دارى؟». جوان گفت : آرى . دو تا لباس به اين قيمت دارم كه يكى، بهتر از ديگرى است . يكى ، به سه درهم و ديگرى به دو درهم . امام فرمود : «آنها را بياور». امام عليه السلام به قنبر فرمود : «اى قنبر ! تو سه درهمى را بردار» . قنبر گفت: اى امير مؤمنان! شما به آن، سزاوارترى . منبر مى روى و براى مردم سخنرانى مى كنى . فرمود : «اى قنبر ! تو جوانى و هوس جوانى دارى . من از پروردگارم شرم دارم كه بر تو برترى بجويم ؛ زيرا از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى فرمود : هر چه مردم مى پوشند ، شما هم بر تن كنيد، و هر چه مى خوريد به آنان هم بخورانيد ». آن گاه، پيراهن را پوشيد و دستش را از آستينش بيرون آورد ؛ ولى ديد كه از انگشتانش بلندتر است . فرمود : «[اى جوان!] اين زيادى را ببُر» . او هم آن را بريد . جوان گفت : اى شيخ ! آن را بده تا سردوزى كنم . فرمود : «بگذار همان طور بماند كه كار ، از اين سريع تر است».

.

ص: 212

الإمام الباقر عليه السلام :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله جالِسٌ ذاتَ يَومٍ وأصحابُهُ جُلوسٌ حَولَهُ ، فَجاءَ عَلِيٌّ عليه السلام وعَلَيهِ سَمِلُ (1) ثَوبٍ مُنخَرِقٌ عَن بَعضِ جَسَدِهِ ، فَجَلَسَ قَريبا مِن رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَنَظَرَ إلَيهِ ساعَةً ثُمَّ قَرَأَ : «وَ يُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَ مَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» . ثُمَّ قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله لِعَلِيٍّ عليه السلام : أما إنَّكَ رَأسُ الَّذينَ نَزَلَت فيهِم هذِهِ الآيَةُ وسَيِّدُهُم وإمامُهُم. ثُمَّ قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله لِعَلِيٍّ عليه السلام : أينَ حُلَّتُكَ الَّتي كَسَوتُكَها يا عَلِيُّ؟ فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، إنَّ بَعضَ أصحابِكَ أتاني يَشكو عُريَهُ وعُريَ أهلِ بَيتِهِ ، فَرَحِمتُهُ وَآثَرتُهُ بِها عَلى نَفسي ، وعَرَفتُ أنَّ اللّهَ سَيَكسوني خَيرا مِنها. فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : صَدَقتَ ، أما إنَّ جَبرَئيلَ قَد أتاني يُحَدِّثُني أنَّ اللّهَ اتَّخَذَ لَكَ مَكانَها فِي الجَنَّةِ حُلَّةً خَضراءَ مِن إستَبرَقٍ ، وصَنِفَتُها (2) مِن ياقوتٍ وزَبَرجَدٍ ، فَنِعمَ الجَوازُ ، جَوازُ رَبِّكَ بِسَخاوَةِ نَفسِكَ ، وصَبرِكَ عَلى سَمَلَتِكَ هذِهِ المُنخَرِقَةِ ، فَأَبشِر يا عَلِيُّ . فَانصَرَفَ عَلِيٌّ عليه السلام فَرِحا مُستَبشِرا بِما أخبَرَهُ بِهِ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله . (3)

مجمع البيان عن أبي الطفيل :اِشتَرى عَلِيٌّ عليه السلام ثَوبا فَأَعجَبَهُ فَتَصَدَّقَ بِهِ ، وقالَ : سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، يَقولُ : مَن آثَرَ عَلى نَفسِهِ آثَرَهُ اللّهُ يَومَ القِيامَةِ بِالجَنَّةِ. (4)

.


1- .السمل : الخَلَق من الثياب (النهاية : ج 2 ص 403 «سمل»).
2- .الصَّنِفَة : الطَّرَف والزاوية من الثوب وغيره (لسان العرب : ج 9 ص 199 «صنف») .
3- .تأويل الآيات الظاهرة : ج 2 ص 680 ح 7 عن جابر بن يزيد ، بحار الأنوار : ج 36 ص 60 ح 4 .
4- .مجمع البيان : ج 2 ص 792 ، تفسير نورالثقلين : ج 5 ص 285 ح 52.

ص: 213

امام باقر عليه السلام :روزى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نشسته بود و اصحابش پيرامون او نشسته بودند كه على عليه السلام با جامه اى كهنه _ كه قسمتى از آن، پاره بود _ آمد و نزديك ايشان نشست . پيامبر صلى الله عليه و آله ، لحظاتى به او نگريست و سپس ، اين آيه را خواند : «و بر خويشتن ، مقدّم مى دارند ، هر چند، خودشان نيازمند باشند . و آنها كه از آزمندىِ نفس خويش ، مصون بمانند ، آنان ، همان رستگاران اند» . سپس ، پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به على عليه السلام فرمود : «بدان كه تو سرآمد كسانى هستى كه اين آيه در حقّ آنان نازل شد و آقا و پيشوايشان هستى» . آن گاه ، پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به على عليه السلام فرمود : «اى على! آن جامه اى كه به تو پوشاندم ، كجاست ؟» . على عليه السلام فرمود: «اى پيامبر خدا! يكى از اصحاب شما نزد من آمد و از برهنگى خود و خانواده اش شِكوه كرد و من ، دلم به حالش سوخت و او را در پوشيدن آن جامه ، بر خود ، مقدّم داشتم و دانستم كه خداوند ، به زودى، بهتر از آن را به من خواهد پوشاند» . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «درست گفتى . همانا جبرئيل عليه السلام نزد من آمد و برايم گفت كه خداوند ، به جاى آن جامه ، براى تو در بهشت ، جامه اى سبز، از ديباى ستبر با كناره هايى از ياقوت و زِبَرجد برگزيد . نيكو پاداشى است پاداش پروردگار تو، در برابر سخاوت نفس تو و شكيبايى ات بر اين جامه كهنه و پاره اى كه پوشيده اى! پس شاد باش ، اى على!» . على عليه السلام ، شادان و خوش حال از خبرى كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به او داده بود ، برگشت.

مجمع البيان_ به نقل از ابوطُفيل _ :على عليه السلام ، جامه اى خريد و از آن ، خوشش آمد و آن را صدقه داد و فرمود : «از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى فرمود: هر كه ديگران را بر خود ، ترجيح دهد ، خداوند ، در روز قيامت ، در ورود به بهشت ، او را مقدّم مى دارد » .

.

ص: 214

الإمام الصادق عليه السلام :بَينَما عَلِيٌّ عليه السلام عِندَ فاطِمَةَ عليهاالسلام إذ قالَت لَهُ : يا عَلِيُّ ، اذهَب إلى أبي فَابغِنا (1) مِنهُ شَيئا . فَقالَ : نَعَم. فَأَتى رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، فَأَعطاهُ دينارا ، وقالَ لَهُ : يا عَلِيُّ ، اذهَب فَابتَع بِهِ لِأَهلِكَ طَعاما . فَخَرَجَ مِن عِندِهِ فَلَقِيَهُ المِقدادُ بنُ الأَسوَدِ ، وقاما ما شاءَ اللّهُ أن يَقوما ، وذَكَرَ لَهُ حاجَتَهُ ، فَأَعطاهُ الدّينارَ وَانطَلَقَ إلَى المَسجِدِ ، فَوَضَعَ رَأسَهُ فَنامَ ، فَانتَظَرَهُ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَلَم يَأتِ ، ثُمَّ انتَظَرَهُ فَلَم يَأتِ ، فَخَرَجَ يَدورُ فِي المَسجِدِ فَإِذا هُوَ بِعَلِيٍّ عليه السلام نائِمٌ فِي المَسجِدِ ، فَحَرَّكَهُ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَقَعَدَ. فَقالَ لَهُ : يا عَلِيُّ ما صَنَعتَ؟ فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، خَرَجتُ مِن عِندِكَ فَلَقِيَنِي المِقدادُ بنُ الأَسوَدِ ، فَذَكَرَ لي ما شاءَ اللّهُ أن يَذكُرَ ، فَأَعطَيتُهُ الدّينارَ. فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : أما إنَّ جَبرَئيلَ قَد أنبَأَني بِذلِكَ ، وقَد أنزَلَ اللّهُ فيكَ كِتابا : «وَ يُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَ مَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» . (2)

الأمالي عن أبي سعيد الخدريّ :أصبَحَ عَلِيٌّ عليه السلام ذاتَ يَومٍ ساغِبا (3) فَقالَ : يا فاطِمَةُ ، هَل عِندَكِ شَيءٌ تُطعِميني؟ قالَت : وَالَّذي أكرَمَ أبي بِالنُّبُوَّةِ وأكرَمَكَ بِالوَصِيَّةِ ، ما أصبَحَ عِندي شَيءٌ يَطعَمُهُ بَشَرٌ ، وما كانَ مِن شَيءٍ اُطعِمُكَ مُنذُ يَومَينِ إلّا شَيءٌ كُنتُ اُؤثِرُكَ بِهِ عَلى نَفسي وعَلَى الحَسَنِ وَالحُسَينِ! قالَ : أعَلَى الصَّبِيَّينِ ! ألا أعلَمتِني فَآتِيَكُم بِشَيءٍ؟ قالَت : يا أبَا الحَسَنِ ، إنّي لَأَستَحي مِن إلهي أن اُكَلِّفَكَ ما لا تَقدِرُ. فَخَرَجَ واثِقا بِاللّهِ حَسَنَ الظَّنِّ بِهِ ، فَاستَقرَضَ دينارا ، فَبَينَا الدّينارُ في يَدِ عَلِيٍّ عليه السلام إذ عَرَضَ لَهُ المِقدادُ في يَومٍ شَديدِ الحَرِّ ، قَد لَوَّحَتهُ (4) الشَّمسُ مِن فَوقِهِ وتَحتِهِ ، فَأَنكَرَ عَلِيٌّ عليه السلام شَأنَهُ ، فَقالَ : يا مِقدادُ ، ما أزعَجَكَ (5) هذِهِ السّاعَةَ؟ قالَ : خَلِّ سَبيلي يا أبَا الحَسَنِ ، ولا تَكشِفني عَمّا وَرائي. قالَ : إنّه لا يَسَعُني أن تُجاوِزَني حَتّى أعلَمَ عِلمَكَ. قالَ: يا أبَا الحَسَنِ ، إلَى اللّهِ ثُمَّ إلَيكَ أن تُخَلِّيَ سَبيلَكَ ولا تَكشِفَني عَن حالي. فَقالَ عَلِيٌّ عليه السلام : إنَّهُ لا يَسَعُك أن تَكتُمَني حالَكَ. فَقالَ : إذا أبَيتَ ، فَوَالَّذي أكرَمَ مُحَمَّدا صلى الله عليه و آله بِالنُّبُوَّةِ وأكرَمَكَ بِالوَصِيَّةِ ما أزعَجَني إلَا الجَهدُ (6) ، ولَقَد تَرَكتُ عِيالي بِحالٍ لَم تَحمِلني لَهَا الأَرضُ ، فَخَرَجتُ مَهموما ورَكِبتُ رَأسي ، فَهذِهِ حالي . فَهَمَلَت عَينا عَلِيٍّ عليه السلام بِالدُّموعِ حَتّى أخضَلَت دُموعُهُ لِحيَتَهُ ، ثُمَّ قالَ : أحلِفُ بِالَّذي حَلَفتَ بِهِ ، ما أزعَجَني مِن أهلي إلَا الَّذي أزعَجَكَ ، ولَقَدِ استَقرَضتُ دينارا فَخُذهُ ؛ فَدَفَعَ الدّينارَ إلَيهِ وآثَرَهُ بِهِ عَلى نَفسِهِ. (7)

.


1- .بغى الشيء : إذا طلبه (النهاية : ج 1 ص 143 «بغى»).
2- .تأويل الآيات الظاهرة : ج 2 ص 679 ح 5 عن كليب بن معاوية الأسدي ، بحار الأنوار : ج 36 ص 59 ح 2 .
3- .ساغبا : أي جائعا (النهاية : ج 2 ص 371 «سغب») .
4- .لاحه العطش أو السفر : غَيَّره ، كلوّحه (القاموس المحيط : ج 1 ص 248 «لوح») .
5- .زَعَجَهُ : أقلَقَه وقَلَعه من مكانه ، كأزعَجَه (القاموس المحيط : ج 1 ص 191 «زعج») .
6- .الجَهْد : المشقّة. يقال : جُهِد الرجل : إذا وجد مشقّة ، وجُهد الناس : إذا أجدبوا (النهاية : ج 1 ص 320 «جهد»).
7- .الأمالي للطوسي : ص 616 ح 1272 ، شرح الأخبار : ج 2 ص 401 ح 746 ، المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 77 ، كشف الغمّة : ج 2 ص 95 ، تفسير فرات : ص 83 ح 60 ، المناقب للكوفي : ج 1 ص 201 ح 124 كلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 37 ص 103 ح 7 ؛ ذخائر العقبى : ص 91 نحوه .

ص: 215

امام صادق عليه السلام :على عليه السلام ، نزد فاطمه عليهاالسلامبود . فاطمه عليهاالسلام به او فرمود: «اى على! نزد پدرم برو و از او چيزى براى ما درخواست كن». على عليه السلام فرمود: «باشد» . پس نزد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله رفت . پيامبر صلى الله عليه و آله ، يك دينار به او داد و فرمود : «اى على! برو و با اين دينار ، غذايى براى خانواده ات خريدارى كن» . على عليه السلام از نزد پيامبر صلى الله عليه و آله بيرون رفت. در راه، به مقداد بن اسود برخورد و مدّتى با هم [به سخن] ايستادند . مقداد ، حاجتش را به او گفت . على عليه السلام ، دينار را به او داد و به مسجد رفت و سرش را گذاشت و خوابيد . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ، منتظر او ماند ؛ امّا نيامد . باز انتظار كشيد ؛ امّا از على عليه السلام خبرى نشد . لذا بيرون رفت و در مسجد مى گشت كه ديد على عليه السلام در آن جا خوابيده است . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ، او را تكان داد . على عليه السلام [بيدار شد و ]نشست. پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود : «اى على! چه كردى؟» . فرمود: «اى پيامبر خدا! از نزد شما كه رفتم ، به مقداد بن اسود برخوردم و او، آنچه را خدا خواست بگويد، به من گفت (و اظهار حاجت كرد) و من ، آن دينار را به او دادم». پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «همانا جبرئيل عليه السلام ، اين مطلب را به من خبر داد ، و خداوند ، درباره تو اين آيه را فرو فرستاد : «و [ديگران را] بر خويشتن ، مقدّم مى دارند ، هر چند، خودشان نيازمند باشند . و آنها كه از آزمندىِ نفس خويش ، مصون بمانند ، آنان ، همان رستگاران اند» » .

الأمالى ، طوسى_ به نقل از ابو سعيد خُدْرى _ :روزى على عليه السلام در حالى كه گرسنه بود، بيدار شد و فرمود: «اى فاطمه! چيزى براى خوردن دارى كه به من بدهى؟» . فاطمه عليهاالسلام فرمود: «سوگند به آن كه پدرم را به پيامبرى، گرامى داشت و تو را به جانشينى [پيامبر]، چيزى كه كسى را سير كند ، ندارم و از دو روز پيش تا به حال ، غذايى كه به تو داده ام ، غذايى بوده كه خودم و حسن و حسين نخورده ايم و به تو داده ايم!». على عليه السلام فرمود: «حتّى آن دو كودك! چرا به من نگفتى تا چيزى برايتان فراهم كنم؟» . فاطمه عليهاالسلام فرمود: «اى يا ابا الحسن! من از خدايم شرم مى كنم كه از تو چيزى بخواهم كه نمى توانى [تهيّه كنى]» . پس ، على عليه السلام به اميد خدا و با خوشبينى به او، بيرون رفت و يك دينار ، قرض گرفت . در حالى كه دينار در دست على عليه السلام بود ، مقداد به وى برخورد . روز بسيار گرمى بود و تابش آفتاب ، سر تا پاى او را سوزانده بود . على عليه السلام ، با ديدن سر و وضع او ، ناراحت شد و فرمود : «اى مقداد! چه چيز، تو را در اين ساعت روز ، بى قرار و آشفته كرده است؟» . گفت : اى ابا الحسن! رهايم كن بروم و از حال و روزم مپرس! فرمود : «نمى گذارم بروى تا اين كه من هم مثل تو [گرفتارى ات را ]بدانم» . گفت : اى ابا الحسن! تو را به خدا و به خودت سوگند ، به راه خويش برو و پرده از حال و روزم برمدار! على عليه السلام فرمود : «روا نيست كه وضعت را از من ، كتمان كنى» . مقداد گفت : حال كه اصرار دارى ، سوگند به آن كه محمّد صلى الله عليه و آله را به نبوّت و تو را به جانشينى [او] مفتخر ساخت ، جز رنج و مشقّت ، چيزى مرا چنين آشفته و بى قرار نساخته است . خانواده ام را در حالى ترك كردم كه زمين ، تاب تحمّل آن حال و روز مرا نداشت . پس ، غم زده [از خانه] بيرون زدم و بى هيچ هدفى، راهى شدم . اين است حال من! اشك از چشمان على عليه السلام سرازير شد ، چندان كه اشك هايش محاسنش را تَر كرد . سپس فرمود : «سوگند به همان كه به او سوگند خوردى ، مرا نيز در باره خانواده ام بى قرار نكرده ، مگر همان چيزى كه تو را بى قرار كرده است . من ، يك دينار قرض كرده ام . بگير! مال تو باشد» . پس، آن دينار را به مقداد داد و او را بر خويش ، مقدّم داشت.

.

ص: 216

. .

ص: 217

. .

ص: 218

راجع : موسوعة ميزان الحكمة : ج 1 ص 133 «الأمثال العليا في الإيثار» .

الحمدللّه أولاً وآخرا

.

ص: 219

ر . ك : دانش نامه ميزان الحكمة : ج 1 ص 159 «نمونه هاى والاى ايثار» .

والحمدللّه اولاً وآخرا

.

ص: 220

. .

ص: 221

فهرست منابع و مآخذ

فهرست منابع و مآخذ1 .إحقاق الحقّ و إزهاق الباطل ، نور اللّه بن السيّد شريف الشوشترى (القاضى التسترى)(م 1019 ق ) ، تصحيح و تعليق : السيّد شهاب الدين المرعشى ، قم : مكتبة آية اللّه المرعشى ، 1411 ق ، اوّل. 2 .إحياء علوم الدين ، محمّد بن محمّد الغزالى(م 505 ق) ، بيروت : دار الهادى، 1412 ق ، اوّل . 3 .الاختصاص ، المنسوب إلى محمّد بن محمّد بن النعمان العكبرى البغدادى (الشيخ المفيد)(م 413 ق ) ، تحقيق : على أكبر الغفّارى ، قم : مؤسسة النشر الإسلامى ، 1414 ق ، چهارم . 4 .اختيار معرفة الرجال (رجال الكشّى) ، محمّد بن الحسن الطوسى (الشيخ الطوسى)(م 460 ق ) ، تحقيق : السيّد مهدى الرجائى ، قم : مؤسسة آل البيت عليهم السلام ، 1404 ق ، اوّل. 5 .الأدب المفرد ، محمّد بن إسماعيل البخارى (م 256 ق ) ، تحقيق : محمّد بن عبد القادر عطا ،بيروت : دار الكتب العلميّة . 6 .إرشاد القلوب ، الحسن بن أبى الحسن الديلمى (م 711 ق ) ، بيروت : مؤسسة الأعلمى ،1398 ق ، چهارم . 7 .الاستيعاب فى معرفة الأصحاب ، يوسف بن عبد البِرّ القُرطُبى المالكى (ابن عبد البِرّ)(م 363 ق ) ، تحقيق : على محمّد معوّض وعادل أحمد عبد الموجود ، بيروت : دار الكتب العلميّة ، 1415 ق ، اوّل . 8 .اُسد الغابة فى معرفة الصحابة ، على بن أبى الكرم محمّد الشيبانى (ابن الأثير الجَزَرى)(م 630 ق ) ، تحقيق : على محمّد معوّض وعادل أحمد عبد الموجود ، بيروت : دار الكتب العلميّة ، 1415ق ، اوّل .

.

ص: 222

9 .اصلاح المال ، أبو بكر عبد اللّه بن محمد بن أبى الدين القرشى البغدادى (م 281 ق ) ،تحقيق : محمد عبد القادر عطا ، مؤسسة الكتب الثقافية _ بيروت ، چاپ اوّل 1414 ق . 10 .أعلام الدين فى صفات المؤمنين ، الحسن بن محمّد الديلمى (م 711 ق ) ، تحقيق : مؤسسة آل البيت عليهم السلام ، قم : مؤسسة آل البيت عليهم السلام . 11 .الأمالى (غرر الفرائد و درر القلائد) ، على بن الحسين الموسوى (السيّد المرتضى) (م 426 ق ) ، تحقيق : محمّد أبوالفضل إبراهيم ، بيروت : دار إحياء الكتب العربيّة . 12 .الأمالى ، محمّد بن الحسن الطوسى (الشيخ الطوسى) (م 460 ق ) ، تحقيق : مؤسسة البعثة ، قم : دار الثقافة ، 1414 ق ، اوّل. 13 .الأمالى ، محمّد بن على ابن بابويه القمّى (الشيخ الصدوق) (م 381 ق ) ، تحقيق : مؤسسة البعثة ، قم : مؤسسة البعثة ، 1407 ق ، اوّل. 14 .الأمالى ، محمّد بن محمّد بن النعمان العكبرى البغدادى (الشيخ المفيد) (م 413 ق ) ، تحقيق : حسين اُستاد ولى و على أكبر الغفّارى ، قم : مؤسسة النشر الإسلامى ، 1404 ق ،دوم . 15 .الأيمان ، محمّد بن إسحاق بن هندة (م 395ق) ، تحقيق : محمّد بن ناصرالفقيهى ، بيروت : مؤسسة الرسالة ، 1407ق . 16 .بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمّة الأطهار عليهم السلام ، محمّد باقر بن محمّد تقى المجلسى (العلاّمة المجلسى) (م 1111 ق ) ، بيروت : مؤسسة الوفاء ، 1403 ق ، دوم . 17 .البداية و النهاية ، إسماعيل بن عمر الدمشقى (ابن كثير) (م 774 ق ) ، تحقيق : مكتبة المعارف ، بيروت : مكتبة المعارف . 18 .تاج العروس من جواهر القاموس ، السيّد محمّد المرتضى بن محمّد الحسينى الزَّبيدى (م 1205 ق ) ، تحقيق : على شيرى ، بيروت : دار الفكر ، 1414 ق ، اوّل. 19 .تاريخ بغداد أو مدينة السلام ، أحمد بن على الخطيب البغدادى (م 463 ق ) ، مدينه : المكتبة السلفيّة . 20 .تاريخ دمشق ، على بن الحسن بن هبة اللّه الدمشقى (ابن عساكر) (م 571 ق ) ، تحقيق : على شيرى ، بيروت : دار الفكر ، 1415 ق ، اوّل.

.

ص: 223

21 .تأويل الآيات الظاهرة فى فضائل العترة الطاهرة (كنز جامع الفوائد) ، على الغروى الحسينى الإسترآبادى (م 940 ق ) ، تحقيق : مدرسة الإمام المهدى (عج) ، قم : مدرسة الإمام المهدى(عج) ، 1407 ق ، اوّل. 22 .تحف العقول عن آل الرسول صلى الله عليه و آله ، الحسن بن على الحَرّانى (ابن شُعبة) (م 381 ق ) ، تحقيق : على أكبر الغفّارى ، قم : مؤسسة النشر الإسلامى ، 1404 ق ، دوم . 23 .تفسير العيّاشى ، محمّد بن مسعود السُّلَمى السمرقندى (العيّاشى) (م 320 ق ) ، تحقيق : السيّد هاشم الرسولى المحلاّتى ، تهران : المكتبة العلميّة ، 1380 ق ، اوّل . 24 .تفسير فرات الكوفى ، فرات بن إبراهيم الكوفى (ق 4 ق) ، به كوشش : محمّد الكاظم المحمودى ، تهران : وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى ، 1410 ق ، اوّل. 25 .تفسير القمّى ، على بن إبراهيم القمّى (م 307 ق ) ، به كوشش : السيّد طيّب الموسوى الجزائرى ، نجف : مطبعة النجف الأشرف . 26 .تفسير جوامع الجامع ، ابو على الفضل بن الحسن الطبرسى (قرن 6 ق) ، تحقيق و نشر : مؤسسة النشر الإسلامى _ قم ، 1418 ق ، اوّل . 27 .نور الثقلين ، للشيخ عبد علىّ بن جمعة العروسى الحويزى (م 1112 ق) ، تحقيق : السيّد هاشم الرسولى المحلاّتى ، مؤسسة إسماعيليان _ قم ، 1412 ق ، چهارم . 28 .التمحيص ، محمّد بن همّام الإسكافى (ابن همّام) (م 336 ق ) ، تحقيق : مدرسة الإمام المهدى(عج) ، قم : مدرسة الإمام المهدى(عج) . 29 .تنبيه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورّام) ، ورّام بن أبى فراس الحَمدان (م 605 ق ) ، بيروت : دار التعارف و دار صعب . 30 .التوحيد ، محمّد بن على ابن بابويه القمى (الشيخ الصدوق) (م 381 ق ) ، تحقيق : السيّد هاشم الحسينى الطهرانى ، قم : مؤسسة النشر الإسلامى ، 1398 ق ، اوّل. 31 .تهذيب الأحكام فى شرح المقنعة ، محمّد بن الحسن الطوسى (الشيخ الطوسى) (م 460 ق ) ، بيروت : دار التعارف ، 1401 ق ، اوّل. 32 .تهذيب الكمال فى أسماء الرجال ، يونس بن عبد الرحمان المِزّى (م 742 ق ) ، تحقيق : بشّار عوّاد معروف ، بيروت : مؤسسة الرسالة ، 1409 ق ، اوّل.

.

ص: 224

33 .ثواب الأعمال و عقاب الأعمال ، محمّد بن على ابن بابويه القمى (الشيخ الصدوق) (م 381 ق ) ، تحقيق : على أكبر الغفارى ، تهران : مكتبة الصدوق . 34 .جامع الأخبار أو معارج اليقين فى اُصول الدين ، محمّد بن محمّد الشَّعيرى السبزوارى (ق 7 ق) ، تحقيق : مؤسسة آل البيت عليهم السلام ، قم : مؤسسة آل البيت عليهم السلام ، 1414 ق ، اوّل. 35 .جامع البيان عن تأويل آى القرآن (تفسير الطبرى) ، محمّد بن جرير الطبرى (م 310 ق ) ، بيروت : دار الفكر ، 1408 ق ، اوّل. 36 .الجامع لأحكام القرآن (تفسير القرطبى) ، محمّد بن أحمد الأنصارى القرطبى (م 671 ق ) ، تحقيق : محمّد عبد الرحمان المرعشلى ، بيروت : دار إحياء التراث العربى ، 1405 ق ،دوم . 37 .الجعفريّات (الأشعثيّات) ، محمّد بن محمّد بن الأشعث الكوفى (ق 4 ق ) ، تهران : مكتبة نينوى (طبع شده به ضميمه : قرب الإسناد) . 38 .الجوهرة فى نسب الإمام علىّ وآله عليهم السلام ، محمّد بن ابى بكر البرسى (م 645 ق ) ، تحقيق : محمّد التوبيخى ، دمشق : مكتبة النورى ، 1402 ق ، اوّل . 39 .حلية الأبرار فى أحوال محمّد و آله الأطهار عليهم السلام ، السيّد هاشم بن سليمان البحرانى (م 1107 ق ) ، تحقيق : غلام رضا مولانا البروجردى ، قم : مؤسسة المعارف الإسلاميّة ، 1413 ق ، اوّل. 40 .حلية الأولياء و طبقات الأصفياء ، أحمد بن عبد اللّه الأصبهانى (أبو نعيم) (م 430 ق ) ، بيروت : دار الكتاب العربى ، 1387 ق ، دوم . 41 .الخصال ، محمّد بن على ابن بابويه القمّى (الشيخ الصدوق) (م 381 ق ) ، قم : مؤسسة النشر الإسلامى ، 1414 ق ، چهارم . 42 .الدرّة الباهرة من الأصداف الطاهرة ، محمّد بن مكّى العاملى (الشهيد الأول)، مشهد : مؤسسة الطبع والنشر التابعة للحضرة الرضوية المقدّسة ، 1365ش . 43 .دستور معالم الحكم ومأثور مكارم الشيم ، محمّد بن سلامة (القاضى القُضاعى) (م 454 ق ) ، بيروت : دار الكتاب العربى ، 1401 ق ، اوّل.

.

ص: 225

44 .دعائم الإسلام وذكر الحلال والحرام والقضايا والأحكام ، النعمان بن محمّد التميمى المغربى (القاضى أبو حنيفة) (م 363 ق ) ، تحقيق : آصف بن على أصغر فيضى ، مصر : دار المعارف ، 1389 ق ، سوم . 45 .الدعوات ، سعيد بن هبة اللّه الراوندى (قطب الدين الراوندى) (م 573 ق ) ، تحقيق : مؤسسة الإمام المهدى (عج) ، قم : مؤسسة الإمام المهدى(عج) ، 1407 ق ، اوّل. 46 .دلائل الإمامة ، محمّد بن جرير الطبرى الإمامى (ق 5 ق ) ، تحقيق : مؤسسة البعثة ، قم : مؤسسة البعثة ، 1413 ق ، اوّل. 47 .ذخائر العقبى فى مناقب ذوى القربى ، أحمد بن عبد اللّه الطبرى (م 693 ق ) ، تحقيق : أكرم البوشى ، جدّه : مكتبة الصحابة ، 1415 ق ، اوّل . 48 .روضة الواعظين ، محمّد بن الحسن الفتّال النيسابورى (م 508 ق ) ، تحقيق : حسين الأعلمى ، بيروت : مؤسسة الأعلمى ، 1406 ق ، اوّل . 49 .الزهد ، عبد اللّه بن المبارك الحنظلى المروزى (ابن المبارك) (م 181 ق ) ، تحقيق : حبيب الرحمان الأعظمى ، بيروت : دار الكتب العلميّة . 50 .الزهد ، أحمد بن محمّد الشيبانى (ابن حنبل) (م 241 ق ) ، بيروت : دار الكتب العلمية . 51 .الزهد ، حسين بن سعيد الأهوازى (ق 3 ق) ، قم : المطبعة العلمية . 52 .الزهد ، هنّاد بن السرى الكوفى (م 243 ق ) ، تحقيق : عبد الرحمن الفريوائى ، دار الخلفاء _ الكويت ، چاپ اوّل 1406 ق . 53 .سبل الهدى والرشاد ، محمّد بن يوسف الصالحى الشامى (م 942 ق) ، تحقيق : عادل احمد عبد الموجود ، بيروت : دار الكتب العلمية ، 1414 ق . 54 .سنن ابن ماجة ، محمّد بن يزيد القزوينى (ابن ماجة) (م 275 ق ) ، تحقيق : محمّد فؤاد عبد الباقى ، بيروت : دار إحياء التراث ، 1395 ق ، اوّل. 55 .سنن أبى داوود ، سليمان بن أشعث السِّجِستانى الأزدى (م 275 ق ) ، تحقيق : محمّد محيى الدين عبد الحميد ، بيروت : دار إحياء السنّة النبويّة . 56 .سُنَن التِّرمِذى (الجامع الصحيح) ، محمّد بن عيسى الترمذى (أبو عيسى) (م 279 ق ) ، تحقيق : أحمد محمّد شاكر ، بيروت : دار إحياء التراث .

.

ص: 226

57 .السنن الكبرى ، أحمد بن الحسين البيهقى (م 458 ق ) ، تحقيق : محمّد عبد القادر عطا ، بيروت : دار الكتب العلميّة ، 1414 ق ، اوّل. 58 .السنن الكبرى ، أحمد بن شعيب النسائى (م 303 ق) ، تحقيق : عبد الغفار سليمان البُندارى ، بيروت : دار الكتب العلمية ، 1411 ق ، اوّل. 59 .سنن النسائى بشرح الحافظ جلال الدين السيوطى وحاشية الإمام السِّندى ، أحمد بن شعيب النسائى (م 303 ق ) ، بيروت : دار الجيل ، 1407 ق ، اوّل . 60 .شرح الأخبار فى فضائل الأئمّة الأطهار ، النعمان بن محمّد المصرى (القاضى أبو حنيفة) (م 363 ق ) ، تحقيق : السيّد محمّد الحسينى الجلالى ، قم : مؤسسة النشر الإسلامى ، 1412 ق ، اوّل. 61 .شرح نهج البلاغة ، عبد الحميد بن محمّد المعتزلى (ابن أبى الحديد) (م 656 ق ) ، تحقيق : محمّد أبوالفضل إبراهيم ، بيروت : دار إحياء التراث ، 1387 ق ، دوم . 62 .شُعب الإيمان ، أحمد بن الحسين البيهقى (م 458 ق ) ، تحقيق : محمّد السعيد بسيونى زغلول ، بيروت : دار الكتب العلميّة ، 1410 ق ، اوّل. 63 .الشكر ، عبد اللّه بن محمّد القرشى (ابن أبى الدنيا) (م 281 ق ) ، تحقيق : طارق الطنطاوى ، قاهره : مكتبة القرآن . 64 .الصحاح (تاج اللغة وصحاح العربيّة) ، إسماعيل بن حمّاد الجوهرى (م 398 ق ) ، تحقيق : أحمد بن عبد الغفور عطّار ، بيروت : دار العلم للملايين ، 1410 ق ، چهارم . 65 .صحيح البخارى ، محمّد بن إسماعيل البخارى (م 256 ق ) ، تحقيق : مصطفى ديب البغا ، بيروت : دار ابن كثير ، 1410 ق ، چهارم . 66 .صحيح مسلم ، مسلم بن الحَجّاج القشيرى النيسابورى (م 261 ق ) ، تحقيق : محمّد فؤاد عبد الباقى ، قاهره : دار الحديث ، 1412 ق ، اوّل. 67 .الصحيفة السجّاديّة ، المنسوب إلى الإمام على بن الحسين عليه السلام ، تصحيح : على أنصاريان ، دمشق : المستشارية الثقافية للجمهوريّة الإسلاميّة الإيرانيّة ، 1405 ق . 68 .الطبقات الكبرى ، محمّد بن سعد (كاتب الواقدى) (م 230 ق ) ، بيروت : دار صادر .

.

ص: 227

69 .عدّة الداعى و نجاح الساعى ، أحمد بن محمّد الحلّى الأسدى (ابن فهد) (م 841 ق ) ، تحقيق : أحمد الموحّدى ، تهران : مكتبة وجدانى . 70 .علل الشرائع ، محمّد بن على ابن بابويه القمّى (الشيخ الصدوق) (م 381 ق ) ، بيروت : دار إحياء التراث ، 1408 ق ، اوّل. 71 .عوالى اللآلى العزيزيّة فى الأحاديث الدينيّة ، محمّد بن على الأحسائى (ابن أبى جمهور) (م 940 ق ) ، تحقيق : مجتبى العراقى ، قم : مطبعة سيّد الشهداء عليه السلام ، 1403 ق ، اوّل. 72 .عيون أخبار الرضا عليه السلام ، محمّد بن على ابن بابويه القمّى (الشيخ الصدوق) (م 381 ق ) ، تحقيق : السيّد مهدى الحسينى اللاجوردى ، تهران : جهان . 73 .عيون الحكم و المواعظ ، على بن محمّد الليثى الواسطى (قرن 6 ق ) ، تحقيق : حسين الحسنى البيرجندى ، قم : دار الحديث ، 1376 ش ، اوّل. 74 .الغارات ، إبراهيم بن محمّد (ابن هلال الثقفى) (م 283 ق ) ، تحقيق : مير جلال الدين المحدّث الاُرموى ، تهران : انجمن آثار ملّى ، 1395 ق ، اوّل. 75 .غرر الحكم ودرر الكلم ، عبد الواحد الآمِدى التميمى (م 550 ق ) = ترجمه و شرح غرر الحكم . 76 .الفردوس بمأثور الخطاب ، شيرويَة بن شهردار الديلمى الهَمَدانى (م 509 ق ) ، تحقيق : محمّد السعيد بسيونى زغلول ، بيروت : دار الكتب العلميّة ، 1406 ق ، اوّل. 77 .الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام ، تحقيق : مؤسسة آل البيت عليهم السلام ، مشهد : المؤتمر العالمى للإمام الرضا عليه السلام . 78 .القاموس المحيط ، محمّد بن يعقوب الفيروز آبادى (م 817 ق ) ، بيروت : دار الفكر . 79 .قرآن كريم ، ترجمه : محمّدمهدى فولادوند ، تهران : دفتر مطالعات تاريخ و معارف اسلامى ، 1376 ، سوم . 80 .قرب الإسناد ، عبداللّه بن جعفر الحِمْيرى القمّى (م بعد از 304 ق ) ، تحقيق : مؤسسة آل البيت عليهم السلام ، قم : مؤسسة آل البيت عليهم السلام ، 1413 ق ، اوّل. 81 .الكافى، محمّد بن يعقوب الكلينى الرازى (م 329 ق ) ، تحقيق : على أكبر الغفّارى ، بيروت : دار صعب و دار التعارف ، 1401 ق ، چهارم .

.

ص: 228

82 .كتاب من لا يحضره الفقيه ، محمّد بن على ابن بابويه القمّى (الشيخ الصدوق) (م 381 ق ) ، تحقيق : على أكبر الغفّارى ، قم : مؤسسة النشر الإسلامى ، دوم . 83 .كشف الغمّة فى معرفة الأئمّة ، على بن عيسى الإربلى (م 687 ق ) ، تصحيح : السيّد هاشم الرسولى المحلاّتى ، بيروت : دار الكتاب ، 1401 ق ، اوّل. 84 .كشف المحجّة لثمرة المُهْجة ، على بن موسى الحلّى (السيّد ابن طاووس) (م 664 ق ) ، تحقيق : محمّد الحسّون ، قم : مكتب الإعلام الإسلامى ، 1412 ق ، اوّل. 85 .كنز العمّال فى سنن الأقوال و الأفعال ، على المتّقى بن حسام الدين الهندى (م 975 ق ) ، تصحيح : صفوة السقّا ، بيروت : مكتبة التراث الإسلامى ، 1397 ق ، اوّل. 86 .كنز الفوائد ، محمّد بن على الكراجكى الطرابلسى (م 449 ق ) ، تصحيح : عبد اللّه نعمة ، قم : دار الذخائر ، 1410 ق ، اوّل. 87 .لسان العرب ، محمّدبن مُكرَّم المصرى الأنصارى (ابن منظور) (م 711 ق ) ، بيروت : دار صادر ، 1410 ق ، اوّل. 88 .المَجازات النبويّة ، محمّد بن الحسين الموسوى (الشريف الرضى) (م 406 ق ) ، تحقيق وشرح : طه محمّد الزينى ، قم : مكتبة بصيرتى . 89 .مجمع البيان فى تفسير القرآن (تفسير مجمع البيان) ، الفضل بن الحسن الطَّبْرِسى (أمين الإسلام) (م 548 ق ) ، تحقيق : السيّد هاشم الرسولى المحلاّتى و السيّد فضل اللّه اليزدى الطباطبائى ، بيروت : دار المعرفة ، 1408 ق ، دوم . 90 .المحاسن ، أحمد بن محمّد البرقى القمىّ (م 280 ق ) ، تحقيق : السيّد مهدى الرجائى ، قم :المجمع العالمى لأهل البيت عليهم السلام ، 1413 ق ، اوّل. 91 .مختصر بصائر الدرجات ، سعد بن عبد اللّه بن أبي خلف الأشعرى ، اختصار : حسن بنسليمان الحلّى (ق 8 ق) ، قم : الرسول المصطفى . 92 .المراسيل مع الأسانيد ، ابو داوود السجستانى ، تحقيق : عبد العزيز عز الدين السيروان ، بيروت : دار القلم ، 1406 ق ، اوّل . 93 .المزار الكبير ، محمّد بن جعفر المشهدى (ق 6 ق ) ، تحقيق : السيّد جواد القيّومى الإصفهانى ، قم : قيّوم ، 1419 ق ، اوّل.

.

ص: 229

94 .المستدرك على الصحيحين ، محمّد بن عبد اللّه الحاكم النيسابورى (م 405 ق ) ، تحقيق : مصطفى عبد القادر عطا ، بيروت : دار الكتب العلميّة ، 1411 ق ، اوّل. 95 .مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل ، ميرزا حسين النورى الطَبَرسى (م 1320 ق ) ، قم : مؤسسة آل البيت عليهم السلام ، 1407 ق ، اوّل. 96 .مستطرفات السرائر ، لأبي عبداللّه محمّد بن أحمد بن إدريس الحلّي (م 598 ق) ، تحقيق ونشر : مؤسّسة الإمام المهدي عج ، قم ،_ 1408 ق ، اوّل . 97 .مسند أبى يعلى الموصلى ، أحمد بن على التميمى الموصلى (أبو يعلى) (م 307 ق ) ، تحقيق : إرشاد الحقّ الأثرى ، جدّه : دار القبلة ، 1408 ق ، اوّل. 98 .مسند أحمد بن حنبل ، أحمد بن محمّد الشيبانى (ابن حنبل) (م 241 ق ) ، تحقيق : عبد اللّه محمّد الدرويش ، بيروت : دار الفكر ، 1414 ق ، دوم . 99 .مسند اسحاق بن راهوية ، إسحاق بن إبراهيم الحنظلى المروزى (م 238 ق ) ، تحقيق : عبد الغفور عبد الحقّ حسين البلوشى ¨ ، مدينه منوّره : مكتبة الإيمان ، 1412 ق ، اول . 100 .مسند البزّار (البحر الزخّار) ، أحمد بن عمرو العتكى البزّار (م 292 ق ) ، تحقيق : محفوظ الرحمان زين اللّه ، بيروت : مؤسسة علوم القرآن ، 1409 ق ، اوّل. 101 .مسند الشِّهاب ، محمّد بن سلامة القُضاعى (القاضى) (م 454 ق) ، بيروت : مؤسسة الرسالة . 102 .مشكاة الأنوار فى غرر الأخبار ، على بن الحسن الطَّبْرِسى (ق 7 ق) ، تحقيق : مهدى هوشمند ، قم : دار الحديث ، 1418 ق ، اوّل. 103 .مصادقة الإخوان ، أبى جعفر محمّد بن علىّ بن الحسين بن بابويه القمّى معروف به شيخ صدوق (م 381 ق ) ، تحقيق و نشر : مؤسّسة الإمام المهدى (عج) _ قم ، 1410 ق ، چاپ اوّل . 104 .مصباح الشريعة و مفتاح الحقيقة ، المنسوب إلى الإمام الصادق عليه السلام ، شارح : حسن المصطفوى ، تهران : انتشارات قلم ، 1363 ه . ش ، اول . 105 .المصباح المنير فى غريب الشرح الكبير للرافعى ، أحمد بن محمّد المقرى الفيّومى (م 770 ق) ، قم : دار الهجرة ، 1414 ق ، دوم .

.

ص: 230

106 .المصباح فى الأدعية و الصلوات و الزيارات ، تقى الدين إبراهيم بن زين الدين الحارثى الهمدانى (الكفعمى) (م 900 ق) ، قم : منشورات الشريف الرضى . 107 .المصنّف فى الأحاديث و الآثار ، عبد اللّه بن محمّد العبسى الكوفى (ابن أبى شيبة) (م 235 ق ) ، تحقيق : سعيد محمّد اللحّام ، بيروت : دار الفكر . 108 .مطالب السؤول فى مناقب آل الرسول ، محمّد بن طلحة النصيبى الشافعى (م 652 ق ) ، تحقيق : ماجد أحمد العطيَّة ، بيروت : مؤسسة اُمّ القرى ، 420 ق . 109 .معانى الأخبار ، محمّد بن على ابن بابويه القمّى (الشيخ الصدوق) (م 381 ق ) ، تحقيق : على أكبر الغفّارى ، قم : مؤسسة النشر الإسلامى ، 1361 ش ، اوّل. 110 .المعجم الأوسط ، سليمان بن أحمد اللخمى الطبرانى (م 360 ق ) ، تحقيق : طارق بن عوض اللّه وعبد الحسن بن إبراهيم الحسينى ، قاهره : دار الحرمين ، 1415 ق . 111 .المعجم الصغير ، سليمان بن أحمد اللخمى الطبرانى (م 360 ق ) ، تحقيق : محمّد عثمان ، بيروت : دار الفكر ، 1401 ق ، دوم . 112 .المعجم الكبير ، سليمان بن أحمد اللخمى الطبرانى (م 360 ق ) ، تحقيق : حمدى عبد المجيد السلفى ، بيروت : دار إحياءالتراث العربى ، 1404 ق ، دوم . 113 .مكارم الأخلاق ، الفضل بن الحسن الطَّبْرِسى (أمين الإسلام) (م 548 ق ) ، تحقيق : علاء آل جعفر ، قم : مؤسسة النشر الإسلامى ، 1414 ق ، اوّل. 114 .مكارم الأخلاق ، عبد اللّه بن محمّد القرشى (ابن أبى الدنيا) (م 281 ق) ، بيروت : دار الكتبالعلميّة ، 1409ق . 115 .مناقب آل أبى طالب (المناقب لابن شهر آشوب) ، محمّد بن على المازندرانى (ابن شهرآشوب) (م 588 ق ) ، قم : المطبعة العلميّة . 116 .مناقب الإمام أمير المؤمنين عليه السلام (المناقب للكوفى) ، محمّد بن سليمان الكوفى القاضى (م 300 ق ) ، تحقيق : محمّد باقر المحمودى ، قم : مجمع إحياء الثقافة الإسلاميّة ، 1412 ق ، اوّل . 117 .منية المريد فى أدب المفيد و المستفيد ، زين الدين بن على العاملى (الشهيد الثانى) (م 965 ق ) قم : مكتب الإعلام الإسلامى ، 1415ق .

.

ص: 231

118 .الموطّأ ، مالك بن أنس (م 158 ق ) ، تحقيق : محمّد فؤاد عبد الباقى ، بيروت : دار إحياء التراث العربى ، 1406 ق ، اوّل. 119 .مهج الدعوات و منهج العبادات ، على بن موسى الحلّى (السيّد ابن طاووس) (م 664 ق ) ، تحقيق : حسين الأعلمى ، بيروت : مؤسسة الأعلمى ، 1414 ق ، اوّل. 120 .المؤمن ، لحسين بن سعيد الكوفى الاهوازى (قرن 3ق) ،تحقيق ونشر : مدرسة الامام المهدى (عج) - قم ، 1404ق . 121 .النهاية فى غريب الحديث و الأثر ، مبارك بن محمّد الجَزَرى (ابن الأثير) (م 606 ق ) ، تحقيق : طاهر أحمد الزاوى ، قم : مؤسسة إسماعيليان ، 1367 ش ، چهارم . 122 .نهج البلاغة ، جمع و تدوين محمّد بن الحسين الموسوى (الشريف الرضى) (م 406 ق ) ، تصحيح : صبحى الصالح ، قم : دارالاُسوة ، 1373ش . 123 .وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة ، محمّد بن الحسن الحرّ العاملى (م 1104 ق ) ، تحقيق : مؤسسة آل البيت عليهم السلام ، قم : مؤسسة آل البيت عليهم السلام ، 1409 ق ، اوّل.

.

ص: 232

. .

ص: 233

فهرست تفصيلى .

ص: 234

. .

ص: 235

. .

ص: 236

. .

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109