آيين برنامه سازي درباره زندگي امام رضا عليه السلام

مشخصات كتاب

سرشناسه: رضايي، محمد، 1350 -

عنوان و نام پديدآور: آيين برنامه سازي درباره زندگي امام رضا عليه السلام / محمد رضايي آدرياني

مشخصات نشر: قم: صداوسيماي جمهوري اسلامي ايران ، مركز پژوهش هاي اسلامي، 1392

مشخصات ظاهري: 336 ص.

ISBN: 978–964–514–304–4 120000 ريال؛.

وضعيت فهرست نويسي: فيپا

موضوع: علي بن موسي عليه السلام ، امام هشتم، 153؟ - 203 ق.

موضوع: شيعه -- تاريخ -- قرن 2ق.

موضوع: عباسيان -- تاريخ.

موضوع: تلويزيون -- ايران -- پخش برنامه هاي مذهبي -- اسلام.

موضوع: كشورهاي اسلامي -- تاريخ -- 132 - 656ق.

شناسه افزوده: صداوسيماي جمهوري اسلامي ايران ، مركز پژوهش هاي اسلامي

رده بندي كنگره: 1392 9 آ 6 ر / 47 BP

رده بندي ديويي: 957 / 297

شماره كتابشناسي ملي: 3255480

ص: 1

اشاره

ص: 2

ص: 3

ص: 4

ص: 5

ص: 6

ص: 7

ص: 8

ص: 9

پيش درآمد

پيش درآمد

در ادامه سلسله پژوهش هاي برنامه اي درباره زندگاني معصومان عليهم السلام ، كتاب آيين برنامه سازي درباره زندگي امام رضا عليه السلام ، بعد از تحرير و چاپ زندگي امام موسي كاظم عليه السلام و زندگي امام جعفر صادق عليه السلام ، سومين اثر در اين مسير است.

با توجه به حضور كوتاه مدت امام رضا عليه السلام در ايران، به ويژه، وجود بارگاه نوراني و مقدس ايشان، كه معرف يكي از مهم ترين هويت هاي فرهنگي ايرانيان، از هر نژاد و مذهب، به ويژه، شيعه ايراني است؛ زندگاني آن حضرت، جايگاهي ويژه از نظر اولويت برنامه سازي در شبكه هاي صدا و سيما دارد. توجه به زندگاني امام رضا عليه السلام و تقاضاي مردم براي برنامه سازي در اين باره و به تبع آن، نياز به پژوهش هاي برنامه اي مستند و كاربردي، از علل مهم تهيه اين اثر پژوهشي بوده است.

در اين پژوهش سعي شده به زندگي امام رضا عليه السلام بيشتر از منظري تاريخي توجه شود. در حقيقت، اين پژوهش، تاريخي و كتابخانه اي است؛ در حالي كه مي توان به بارگاه مطهر امام و انبوه زائران آن، كه بيشترين زائر در شهرهاي مقدس جهان اسلام هستند، از منظر علومي چون مطالعات فرهنگي و جامعه شناسي نيز نگريسته شود تا موضوعات و زمينه هاي فراوان برنامه سازي كشف شود؛ كاري كه از دايره پژوهش تاريخي حاضر و محدوديت هاي آن بيرون است.

پژوهش برنامه اي زندگاني امام كاظم عليه السلام ، بسيار جزئي نگر بود و بر مطالعه موردي روايات و حكايات زندگاني آن حضرت متمركز بود. پژوهش برنامه اي زندگاني امام صادق عليه السلام ، نيز نگاهي كلان تر داشت و قصدش تعريف مذهب جعفري از منظر امام صادق عليه السلام بود. در اين پژوهش، تلاش شده است ضمن نگاهي نو به تاريخ و زندگاني امام رضا عليه السلام ، به بركات وجود مزار آن حضرت در ايران نيز اجمالاً پرداخته شود و

ص: 10

درنهايت، براي ايده يابي از زندگي ايشان، روشي كاربردي تر نشان داده شود كه ان شاء الله، براي برنامه سازان، مفيدتر از دو پژوهش سابق باشد.

اثر حاضر، صرفاً كتاب ايده هاي برنامه سازي رضوي نيست تا فقط فهرستي از ايده ها را، بدون پيش فرض ها و بازتاب هايشان پيشنهاد دهد، بلكه پژوهشي برنامه اي و ايده ياب است؛ يعني تلاش شده تا پژوهشِ مبناي هر ايده يابي نيز آورده شود؛ تا پژوهش هاي برنامه اي در حوزه مباحث تاريخي عملاً نقد و بررسي و بازتعريف شوند.

اميدواريم مجموعه مديران، سياست گذاران، برنامه سازان، پژوهشگران رسانه اي، نويسندگان برنامه اي، كارشناسان ديني، مجريان برنامه هاي معارفي و منتقدان پژوهش هاي برنامه اي و آثار رسانه اي، به اين مجموعه آثار توجهي ويژه بكنند و خصوصاًً اثر حاضر را، با توجه به پژوهش هاي برنامه اي و مسئله ايده يابي، نقد و بررسي كنند تا ميزان توفيق و كاستي هاي آن مشخص شود و نيز راهگشاي نويسندگان مركز پژوهش هاي اسلامي صدا و سيما، براي پژوهش هاي برنامه اي زندگاني ساير معصومان باشد.

با سپاس

محمد رضايي

ص: 11

فصل آغازين: كلي___________________________________ات

اشاره

فصل آغازين: كلي___________________________________ات

زير فصل ها

1. تبيين موضوع

2. ضرورت پژوهش

3. پيشينه پژوهش

4. شيوه و روش پژوهش

5. مباني و پيش فرض هاي موضوع

ص: 12

ص: 13

1. تبيين موضوع

1. تبيين موضوع

عنوان اثر پيش رو، «پژوهش برنامه اي و آيين برنامه سازي در مورد زندگاني امام رضا عليه السلام است. موضوع اصلي كتاب، شرح زندگي حضرت علي ابن موسي الرّضا عليه السلام ، هشتمين امام و دهمين معصوم در منظومه فكري و كلامي شيعه است. به زندگي امام رضا، نه از منظر پژوهش هاي عام و كتابخانه اي رايج، بلكه از منظر پژوهش هاي برنامه محور نگريسته شده است تا بتوان از هر بخش زندگي آن حضرت، به ايده يابي براي برنامه سازي رسيد.

در اين اثر، براي بهره وري بيشتر، فقط به زندگاني امام رضا عليه السلام در دوران امامتشان پرداخته شده كه شامل بيست سال از زندگي ايشان در سال هاي 183 تا 203 ه . ق. است. زندگي امام رضا عليه السلام ، از دوران تولد تا همراهي با پدر بزگوارشان، چون به گونه اي غير مستقيم در كتاب زندگاني امام كاظم عليه السلام به آن پرداخته شده است، حذف گرديد. (1)

درباره مطالب مربوط به دوران پس از شهادت حضرت رضا عليه السلام نيز، به جاي ذكر جزئيات روند بازسازي بارگاه ايشان و يا برشماري شخصيت هاي مرتبط (مانند متوليان آن بارگاه در طول تاريخ)، سعي شده است از منظر مطالعات تاريخي، روند اثرگذاري بارگاه آن حضرت و تأثيرات فرهنگ زيارت آن مزار در جغرافياي منطقه اي و فرامنطقه اي، در ادوار مختلفِ تاريخي به طور اجمالي بررسي شود.

2. ضرورت پژوهش

2. ضرورت پژوهش

همان گونه كه در دو كتاب آيين برنامه سازي زندگي امام كاظم عليه السلام و امام صادق عليه السلام نوشته ايم، مناسبت هاي مذهبي، يكي از هويت هاي فرهنگي - اجتماعي و حتي سياسي


1- آيين برنامه سازي زندگاني امام موسي كاظم عليه السلام، ص 379.

ص: 14

جامعه شيعه، به ويژه، جامعه شيعه ايراني است. در هيچ مذهب و جامعه اي، همانند جامعه شيعه ايراني، مناسبت هاي مذهبي، داراي اين همه تنوع و گستردگي و فراواني و مهم تر از همه، اثرگذاري بالا نيست. با اين وصف، متأسفانه در برنامه سازي مناسبتي، كه از ضرورت هاي برنامه سازي رسانه هاي داخلي است، آنچه مشاهده مي شود، حاكي از روزمرگي، تكرارزدگي و كم توجهي به اين مناسبت هاست.

اصولاً در اين برنامه سازي ها، طراحي و مهندسي جامع براي نگاه كلان به اين مناسبت ها، كه بايد هماهنگ با سياست گذاري هاي كلان فرهنگي و اجتماعي نظام، يا بر اساس تحولات و نيازهاي جديد اجتماعي باشد، كمتر ديده مي شود. اين مشكل، در مواجهه مستقيم با مديران و برنامه ريزان شبكه ها نيز ديده مي شود.

يكي از علل اين آسيب، شايد نبود متون پژوهشي اي است كه جامع دو نگاه باشد: از يك سو، نگاهي كلان به هر مناسبت در منظومه مناسبت ها و در راستاي تحول و رشد تاريخي جامعه شيعي ايراني داشته باشد و از سوي ديگر، به نكته سنجي و موشكافي گزارش هاي تاريخي موجود در مورد زندگاني هر معصوم بپردازد تا در نهايت، تركيب اين دو نگاه كلان و خرد، منجر به ايده يابي هاي روزآمد برنامه سازي گردد.

تلاش شده است اين پژوهش، تجربه اي نو در حوزه پژوهش برنامه اي در مورد زندگاني ائمّه معصومين عليهم السلام و به طور خاص، زندگي امام رضا عليه السلام باشد. همچنين سعي كرده ايم با نگاهي خاص به تاريخ امامت آن حضرت و تأثيرات تاريخي - اجتماعي وجود بارگاه مقدسش در اين خطه، افق هاي جديدي را در حوزه برنامه سازي، پيش روي برنامه سازان قرار دهيم و به سهم خود، ضمن كاهش آسيب ها و ضعف هاي برنامه سازي در حوزه مناسبت هاي رضوي، براي غني سازي علمي و محتوايي اين نوع برنامه ها تلاشي كرده باشيم.

3. پيشينه پژوهش

3. پيشينه پژوهش

در مورد زندگاني امام رضا عليه السلام ، هم به صورت مستقل و هم در ضمن دايرةالمعارف هايي كه به طور كلي در مورد زندگاني اهل بيت عليهم السلام تأليف شده اند، پژوهش هاي فراواني صورت گرفته است. از آخرين تجربه هاي ارزشمند در اين حوزه، مجموعه «موسوعة الامام الرّضا عليه السلام » است كه آن را مؤسسه حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف در قم فراهم كرده است.

ص: 15

همچنين بنياد پژوهش هاي آستان قدس رضوي، در جوار بارگاه آن حضرت؛ و جشنواره تازه تأسيس فرهنگي - هنري امام رضا عليه السلام و بزرگان حوزه و دانشگاه، براي عرض ادب عالمانه به آن حضرت، در مورد زندگاني، امامت و بازتاب هاي تاريخي حضور امام رضا عليه السلام در ايران و آموزه هاي رضوي، توليداتي علمي – پژوهشي، با تنوع و فراواني نسبي داشته اند.

در اين باره، همچنين مراكز گوناگون فرهنگي و علمي، لوح هاي فشرده اي عرضه كرده اند كه فهرست برخي از آنها چنين است:

شمس الشموس، فارسي، توليد حوزه علميه اصفهان، ويژه امام رضا عليه السلام .

شمس الشموس، عربي، توليد حوزه علميه اصفهان، ويژه امام رضا عليه السلام .

در حريم توس، فارسي، توليد مؤسسه ولي عصر، ويژه امام رضا عليه السلام .

نرم افزار جامع «سيره معصومان»، فارسي _ عربي، توليد مؤسسه كامپيوتري نور، 14معصوم.

به غير از پژوهش هاي مربوط به آموزه ها و موسوعه ها، متأسفانه، ساير مجموعه پژوهش هايي كه نگاهي كلي به زندگاني حضرت رضا عليه السلام دارند و يا به طور خاص، به تاريخ زندگاني آن حضرت پرداخته اند، متأسفانه گرفتار نوعي تكرار در شيوه و روش پژوهش هستند. اين آثار با مبنا قرار دادن احاديث تاريخي موجود در منابع شيعي، سعي كرده اند تاريخي خطي - توصيفي، با محوريت زندگاني شخص امام رضا عليه السلام به دست دهند. در اين روايات، دشمنان آن حضرت، به ويژه شخصيت و نقش مأمون در مسئله ولايت عهدي؛ و نيز شاگردان و ياران حضرت، به صورت اجمال؛ و جريان انحرافي مهم «واقفيه» نيز اجمالاً و يا مفصلاً مطالعه و بررسي شده اند؛ ولي شباهت بسيار زياد اين مجموعه آثار با همديگر، اندكي ملال آور است.

همچنين، بي توجهي به روش هاي گوناگون مطالعات تاريخي و يا نداشتن نگرش صحيح در مطالعه تطبيقي جريان حق و باطل در لايه هاي گوناگون خود، متأسفانه اين پژوهش ها را از تنوع و جاذبه هاي لازم دور كرده است. به همين علّت، وقتي كارشناسان مذهبي رسانه و يا نويسندگان و برنامه سازان، به اين آثار مراجعه مي كنند، نسبت به فراواني كمّي، به فراواني و تنوع كيفي موضوع ها و ايده ها نمي رسند.

با اين وصف، نبودِ پژوهش برنامه سازي ويژه زندگاني امام رضا عليه السلام كه بتوان بر اساس

ص: 16

آن، به ايده يابي و سوژه سازي مناسب رسيد، از نيازها و خلأ هاي موجود در حوزه پژوهش هاي رضوي است. اميدواريم اين پژوهش بتواند اين جاي خالي را پر كند.

4. شيوه و روش پژوهش

4. شيوه و روش پژوهش

شيوه پژوهش در اين اثر، كتابخانه اي است و روش آن، مطالعه اسنادي است؛ يعني توجه و رجوع به احاديث و گزارش هاي تاريخي در مورد زندگاني امام رضا عليه السلام . بديهي است چون اين پژوهش، با هدف برنامه سازي پديد آمده است و بايد به گونه اي باشد كه منجر به توليد ايده ها و سوژه ها و موضوعات برنامه سازي شود، به طور طبيعي مي بايست از پژوهش بنيادي، يا پژوهش توصيفي - تاريخي صرف فاصله گرفت و وارد حوزه پژوهش هاي كاربردي شد.

معمولاً پژوهش كاربردي، به معني پرهيز از پژوهش تاريخي جديد است و هدفش صرفاً كاربردي كردن پژوهش هاي موجود است؛ ولي در موضوع زندگاني اهل بيت عليهم السلام ، چون مجموعه پژوهش هاي موجود، صرفاً توصيفي هستند و كمتر به كار برنامه سازي رسانه اي مي آيند، ناچاريم در مجموعه پژوهش هاي جديدي كه در حوزه زندگاني معصومان انجام مي شوند، و نيز براي كاربردي كردن پژوهش هاي موجود، نوعي پژوهش واسطه اي جديد انجام دهيم كه شامل تهيه و تدوين گاه شمار زندگي شخصيت اصلي و همچنين استخراج و بازشناسي تمام عناصر مرتبط و پيراموني آن شخصيت، اعم از زمان، مكان، شخصيت ها و رويدادهاي مختلفِ سفيد، سياه و خاكستري است كه كاركردهاي برنامه سازي دارند.

با توجه به موارد يادشده، پژوهش برنامه اي در اين اثر، يعني پژوهشي كه از يك سو، به بازخواني و بازفراوري پژوهش هاي توصيفي و مبنايي موجود مي پردازد و از سويي ديگر، به يمن همين فرايندِ بازخواني، كه بر محور ملاحظه تمامي جوانب و ابعاد و روابط و كنش هاي موجود در زندگي شخصيت اصلي است؛ بسترهاي لازم براي ايده يابي برنامه اي را فراهم مي سازد.

مبناي كاربردي كردن اين پژوهش، پژوهشِ بينارشته اي است. فقط از طريق بازخواني پژوهش هاي موجود و با پژوهش بينارشته اي است كه مي توان به اهداف مورد نظر دست يافت. به همين منظور، با هدف كاربردي كردن پژوهش برنامه اي، تلاش شده

ص: 17

است با نگاهي بينارشته اي، زندگاني امام رضا عليه السلام از منظر چند علم ديگر نيز بازخواني شود. اين علوم عبارتند از:

علم تاريخ: از اين علم، به ويژه از منظر روش گاه شماري رويدادها و تلاش براي فهم روابط علّي و معلولي يا ترتيب حوادث؛ و سپس تحليل تاريخي مناسب كه مبتني بر اين گاه شماري جزئي نگر باشد، استفاده خواهد شد.

علم جغرافيا: از علم جغرافيا، بيشتر در حوزه جغرافياي سياسي، اجتماعي و ديني؛ و با هدف بازشناسي نسبت مكان ها با رويدادها، استفاده خواهد شد.

شخصيت شناسي، از اين علم، به صورت نسبي، در معرفي و شرح زندگي افراد استفاده خواهد شد؛ در ضمن آن كه در معرفي شخصيت هاي پيراموني، به جاي تقسيم بندي دوگانه سياه و سفيد، به تقسيم بندي سه گانه و هنري سياه و سفيد و خاكستري، آن هم در سطوح و لايه هاي گوناگون اجتماعي توجه خواهد شد.

فرايندي كه ذكر شد، در بخش پژوهش محتوايي اين اثر به اجرا گذاشته مي شود؛ از اين رو، بخش محتوايي اين پژوهش، در موارد بسيار، ضمن اتكا بر منابع فراوانِ موجود، از نظر شيوه و روش اجرا، تفاوت قابل توجهي با پژوهش هاي پيشين مي يابد و مثلاً در بحث تاريخ شناسي شهر مشهد، به جاي نگاه تاريخي - توصيفي و يا تاريخ اجتماعي صرف، نگاه فلسفه تاريخي مبنا قرار مي گيرد.

از ديگر ويژگي هاي اين پژوهش آن است كه در مرحله دوم پژوهش، در هر قسمت و در هر فصل؛ و بعضاً در هر مرحله از مباحث، جدول ايده هاي برنامه اي ترسيم مي گردد. اين جدول ايده اي، كامل و جامع نيست؛ بلكه به صورت نمونه، تلاش مي شود با كمك روش بينارشته اي، گزارشي از ايده ها داده شود. وقتي در يك بخش، رويداد يا شخصيتي يا مرحله اي تاريخي توصيف شد، اگر چه حاصل نهايي، نسبت به پژوهش هاي محتوايي صرف، تا حدودي غني تر است؛ ولي هنوز داراي ساختار پژوهشي صرف است. از اين رو، در اين مرحله از فرايند ايده يابي، با روش بينارشته اي و از زاويه علوم انساني مختلف به بحث اصلي نگريسته مي شود و تلاش مي گردد ايده ها، سوژه ها و نكات آن استخراج گردند.

جدول علوم انساني و علوم كاربردي كه در اين مرحله، براي ايده يابي مدّ نظرند، چنين است:

ص: 18

انسان شناسي

اخلاق

الهيات

تعليم و تربيت

فلسفه

منطق

اقتصاد

سياست

جامعه شناسي

مطالعات فرهنگي

مطالعات زنان

روان شناسي

حقوق

مديريت

علوم ارتباطات

هنر

آينده پژوهي

ادبيات

تربيت بدني

تاريخ

جغرافيا

با توجه به جدول بالا و براي غني سازي ايده يابي تفصيلي؛ برنامه سازان، كارشناسان مذهبي رسانه و نويسندگان رسانه مي توانند در هر يك از علوم مذكور، فهرست هايي تفصيلي از موضوعات كاربردي تر را استخراج و سپس جدولي جامع از فهرست علوم انساني تهيه كنند. سپس، بعد از فراهم كردن پژوهشي اجمالي و منظم از زندگي معصوم يا شخصيت تاريخي، آن پژوهش را با توجه به ريزِ موضوعات هر علم، بررسي كنند و آن گاه، بر اساس گزارش هاي مستقيمِ موجود و يا كشف پاسخ از قراين تاريخي و اجتماعي، ايده هاي جديد پژوهشي و برنامه اي توليد كنند.

اكنون براي اجراي تجربي اين مهم، در ابتدا فهرستي اجمالي از زيرمجموعه برخي از علوم فوق كه در مراحل بعدي پژوهش قابل استفاده اند، مي آوريم و سپس سعي مي كنيم به عنوان نمونه، يك جدول ايده يابي رضوي متنوع، بر اساس اين روش ترسيم كنيم.

فهرستِ زيرموضوعات (يا ريزموضوعاتِ) علوم فوق چنين است:

روان شناسي: مباحث شخصيت و انواع شخصيت هاي موجود در هر فرد (شخصيت فردي، خانوادگي، سياسي، اقتصادي، اجتماعي، اخلاقي، هنري، فرهنگي، تربيتي، فكري، علمي و عاطفي؛ همانند عادت ها و دغدغه ها و نگراني ها و شادي ها و...).

مباحث هويت اجتماعي، فضايل و رذايل برجسته رواني و انساني، كيفيت تعريف رشد و يا طي كردن عملي اين رشد، تعريف و روش كمال گرايي، بحث هنجار ها و ارزش ها، بحث تربيت و آموزش و ... .

جامعه شناسي: مباحث جمعيت و جغرافياي اجتماعي، سازمان و نهاد، ساختار قدرت

ص: 19

اجتماعي شهر و شهروندي، هجرت ها و مهاجرت ها، جنبش هاي اجتماعي، گروه ها، طبقه بندي اجتماعي، فقر و ثروت و شغل ها، تحولات و يا بحران هاي اجتماعي، آسيب شناسي اجتماعي، سرمايه هاي اجتماعي هر فرقه و مذهب، هويت اجتماعي هر فرقه، روابط اجتماعي، فاصله ها و تقابل ها، غم ها و شادي ها در فرهنگ هاي اجتماعي و آداب و رسوم اجتماعي، حقوق اجتماعي، سلوك اجتماعي، آگاهي اجتماعي، پويايي و يا ايستايي اجتماعي، شور اجتماعي، افكار اجتماعي، انتظار اجتماعي، سنّت هاي اجتماعي، فتنه هاي اجتماعي، فرايند جامعه سازي و ... .

اخلاق: بحث بسيار مهم اخلاق و سبك زندگي اسلامي، متناسب با نظام اخلاقي هر فرقه اسلامي، اخلاق شغلي، اخلاق فردي، اخلاق اجتماعي، فهرست فضايل و رذايل اخلاقي، تربيت يافتگي و يا رهاشدگي اخلاقي، فساد اخلاقي، الگوهاي اخلاقي، وجدان اخلاقي، چالش هاي اخلاقي در تحولات اجتماعي، اخلاق نقد، اخلاق رهبري، اخلاق قدرت و ... .

كلامي: مسئله اثبات دو امامت در حد فاصل آغاز تا پايان امامت يك معصوم (ضرورت ها و چالش ها)، مسئله شبهات كلامي فرقه هاي انحرافي جديد، مسائل كلامي جديد، نوع تبيين هاي تازه هر امام از امامت (با توجه به ظرفيت هاي زماني و مكاني)، نگرش مقايسه اي بين فرقه هاي اسلامي در هر عصر (از نظر مسائل كلامي خاص)، سنگرباني معصوم در برابر اثرگذاري انحرافي فكري فِرَق و مذاهب و ... .

فرهنگي: جايگاه فرهنگ در جامعه سازي براي مذهب حق، جامعيت نگاه به فرهنگ حزن و شادي در فرهنگ سازي اهل بيتي، پرهيز دادن جامعه حق از فرهنگ هاي التقاطي، مهندسي فرهنگي جامعه شيعه، آداب و رسوم فرهنگي، نهاد هاي فرهنگي، سرمايه فرهنگي، ارزش ها و ضدّ ارزش هاي فرهنگي، ميراث فرهنگي، ايجاد مناطق فرهنگي، طراحي نمادها و شعائر فرهنگي، سنت ها و عادات قديم و جديد، افتخارات فرهنگي، هويت فرهنگي، استقلال و غناي فرهنگي و ... .

اقتصادي: استقلال اقتصادي، خمس و زكات در فرهنگ اقتصادي شيعه، مديريت فقرزدايي، ثروت و تجمل در فرهنگ اهل بيت عليهم السلام ، قدرت اقتصادي شيعه و احساس خطر دشمنان، بحران اقتصادي، انحراف اقتصادي، شيوه اقتصادي زندگي شيعي، عدالت اقتصادي در مكتب اهل بيت عليهم السلام ، ارزش بهره وري، ارزش كار و تلاش، تعاملات

ص: 20

اقتصادي فرافرقه اي و مذهبي، كارمندي براي دولت و نظام باطل، نقش وسوسه هاي اقتصادي در فرقه سازي انحرافي، روايات فقهي اقتصادي در دوران هر امام، اخلاق اقتصادي و ... .

سياسي: فلسفه سياسي، الگوي سياسي تقيه زيستي، الگوي تعاملات سياسي خُرد و كلان با نظام خلافت، سياست مداران شيعه در مقاطع تاريخي، اخلاق سياسي، ساختار سياسي خلافت و تأثير آن بر امامان و جامعه شيعه، نقش سياسي شيعيان، الگوي روابط امامان شيعه با قيام هاي زيديه، انتظار مردم از امامان براي قيام كردن ايشان، تطبيق مهدويت با امامان، كلام سياسي شيعه و توان مندي آن، تحولات عمومي جهان اسلام و تأثيرات آن بر شيعه و ... .

تاريخي: نقش آفريني تاريخي شهرهاي شيعي، الگوي رفتار سياسي شيعيان، فلسفه تاريخ شيعي، ادوار شناسي تاريخي، نقد تاريخي فرقه ها و مذاهب، گاه شمار تحولات مهم سياه و سفيد و خاكستري به صورت مستقل و يا تطبيقي، خاندان هاي تاريخي - علمي در هر دوره، تاريخ علمي شيعه در هر دوره، بانوان شيعه، نقش تاريخي سياه و سفيد در هر مقطع و ... .

جغرافيا: نقاط بحراني يا بحران خيز، تقسيمات اداري، طراحي جغرافياهاي اجتماعي جديد، جغرافياي فرقه ها و مذاهب در هر عصر، ارزش گذاري هاي جغرافيايي، مهاجرت ها، جمعيت شناسي مذهبي - جغرافيايي مناطق مستعد فرقه هاي انحرافي، تعريف جغرافياهاي معنوي، فرهنگ هاي جغرافيايي معنوي شيعي همانند جغرافياي زيارت، جغرافياي مطلوب در مهاجرت هاي علويان، اولويت هاي جغرافيايي در تاريخ تشيع، جغرافياي شيعه در ادوار تاريخي، جغرافياي تاريخي و تمدن مناطق شيعه نشين، ويژگي جغرافيايي مناطق شيعه نشين، قدرت ژئوپولتيكي تاريخي شيعه و ... .

مديريت: مديريت منابع انساني، مديريت زمان، مديريت منابع مالي، مديريت استراتژيك، مديريت بحران، مديريت اجتماعي، مديريت ارتباطات و نفوذ، مديريت حمايتي، مديريت ديپلماسي و مذاكره، مديريت تبليغي، مديريت عمليات، مديريت سازماني، مديريت امنيتي، مديريت تقيه هاي سه گانه (حفاظتي، نفوذي و جذبي)، شيوه ها و اصول مديريت عمومي مانند خلاقيت و تصميم گيري، ارزيابي و نظارت استراتژيك،

ص: 21

برنامه ريزي، نمونه سازي، بهره وري، خطرپذيري، آينده نگري و پيش بيني، تشويق ها و تهديد ها، نظرسنجي، فرصت سازي، انعطاف پذيري در برنامه ها، دشمن و مانع شناسي، رقيب شناسي و ... .

در پايان، مجدداً تأكيد مي گردد كه در هر يك از اين مباحث، كه غالباً روايت تقابل حق و باطل است، يا بيان مواجهه ياران امام با امام، كه به معني مواجهه حق حداقلي با حق حداكثري است، مي توان هر يك از اين جدول ها را، از منظر دو جبهه حق و باطل (و يا سه گانه سفيد، سياه، خاكستري) نگريست.

اكنون، به عنوان نمونه، براي هر يك از موراد فوق، نمونه هايي از ايده هاي رضوي مي دهيم تا مشخص شود كه اگر پژوهش هاي تاريخي موجود، اول كاربردي شوند، يعني با توجه به مكان و زمان شخصيت ها و رويدادها، نظامي مجدد بيابند و سپس با نگاه بينارشته اي بررسي شوند، انبوه ايده هاي متنوع توليد مي گردد؛ ايده هايي كه از يك طرف، باعث بازشناسي بهتر و بيشتر زندگاني، تاريخ، سيره، سنّت و اخلاق رضوي مي شوند و از سوي ديگر، مي توانند پيام هايي كاربردي براي جوامع شيعي و مسلمان در هر زمان داشته باشند.

جدول نمونه هاي ايده هاي رضوي بينارشته اي در هر يك از رشته هاي علوم انساني:

علم و گرايش

ايده رضوي

روان شناسي

شخصيت شناسي ياران برتر امام رضا عليه السلام .

شخصيت شناسي سران برجسته واقفيه.

دغدغه ها و نگراني هاي امام رضا عليه السلام در زمانه خودش.

تعريف و تطبيق كمال گرايي بين سخنان امام و قيام هاي زيديه و نگرش مأمون و مذاهب گوناگون عامه.

عوامل فشارزاي رواني عباسيان و زيديه بر امام رضا عليه السلام و روش مواجهه ايشان با آنها.

امام رضا و توجه به تفاوت هاي فردي در مديريت ياران خود.

شخصيت هاي متفاوت و قدرت تحمل و درك متفاوتشان در دوران ابهام و بحران؛ و واكنش آنها به مسئله واقفيه.

جامعه شناسي

ص: 22

سازمان وكالت در زمان امام رضا عليه السلام .

امام رضا عليه السلام و برنامه ريزي براي توسعه جغرافياي تشيع در ايران.

مهاجرت علويان و شخصيت هاي برجسته شيعه در زمان امام رضا عليه السلام .

سرمايه اجتماعي اي كه امام رضا عليه السلام براي اقامت در شهر جديد مشهد، بر گِرد مزارش تعريف مي كند.

آشفتگي ها و بحران هاي اجتماعي جهان اسلام در دوران امامت امام رضا عليه السلام و تأثيرات كلامي آن در جهان اهل سنّت.

مرزبندي هاي دقيق اجتماعي امام رضا عليه السلام بين جامعه شيعه و قيام هاي زيديه و غاليان.

نقش بارگاه مطهر رضوي در خراسان در تعريف هويت اجتماعي - تاريخي شيعه ايراني.

ژئوپلتيك شيعه در زمان امام رضا عليه السلام و حساسيت هاي عباسيان و زيديه نسبت به آن.

وضعيت آماري و جمعيتي شيعه در زمان امام رضا عليه السلام و بررسي رشد تاريخي آن در دوران خلافت عباسي.

مراكز علمي شيعي و الگوهاي امام رضا عليه السلام براي توسعه جوامع و يا نهادهاي علمي شيعه.

اخلاقي

امام رضا عليه السلام و تعريف سبك زندگي براي جامعه شيعه ايراني.

مسائل اخلاقي - اقتصادي و نقش آن در پيدايش واقفيه.

اخلاق نقد در مواجهه امام با پيروان واقفيه و زيديه.

مديريت اخلاقي ويژه امام در زمان ولايت عهدي، در جمعِ بين قدرت و ثروت با معيار هاي اسلامي.

جاذبه هاي اخلاقي حضور امام رضا عليه السلام براي جامعه مسلمان خراسان.

مديريتي

امام و مديريت ديپلماسي و مذاكره در مسئله ولايت عهدي.

مديريت مناظره در سيره رضوي.

ص: 23

تبديل بحران سفر به ايران به فرصت جامعه سازي تاريخي.

امام رضا عليه السلام و آينده نگري ها و پيش بيني ها و مديريت جامعه شيعه در تحولات پيش رو.

امام و مديريت بحران هاي داخلي جامعه شيعه در مسئله ولادت فرزند ايشان و امامت وي در كودكي.

كلامي

بحران هاي كلامي و فكري شيعه در زمان امامت امام رضا عليه السلام و مديريت علمي امام.

امام و سنگرباني از تشيع در برابر تحريف روايات مهدويت توسط واقفيه و زيديه.

امام و چگونگي بازخواني نظريه امامت در جامعه سياسي و علمي اهل سنّت معاصر خود.

مسائل كلامي جديدي كه فرقه هاي انحرافي شيعه براي جامعه شيعه ايجاد مي كردند و چگونگي مديريت علمي امام در مواجهه با آنها.

مشتركات ادعاهاي انحرافي جامعه معاصر امام رضا عليه السلام در موضوع مهدويت.

مباني انديشه اي كه واقفيه در طول بيست سال مواجهه با امام رضا عليه السلام براي خود جست وجو و فراهم مي كردند.

فرهنگي

نتايج فرهنگي سفر امام رضا عليه السلام به جامعه اسلامي خراسان.

تفاوت هاي فرهنگي شيعه امامي و زيدي از منظر آسيب شناسي فرهنگي رضوي نسبت به زيديه.

بنيان گذاري هاي فرهنگي امام رضا عليه السلام براي تشيع.

فرهنگ سازي هاي رضوي از منظر فسلفه تاريخ شيعه.

مزار مطهر رضوي و طراحي فرهنگ زيارت براي عامه و خاصه در خراسان.

كاركرد تاريخي فرهنگ زيارت رضوي در تحول انديشه مسلمانان خراسان و هدايت آنان به سوي تشيع.

ص: 24

سياسي

بازي هاي سياسي مأمون و فريب دادن تمام فرقه ها به جز تشيع.

هوشياري خواص شيعه در مرزبندي سياسي با زيديه، در اوج اقتدار آنها.

مسئله ولايت عهدي و چالش هاي سياسي آن براي دادن مشروعيت سياسي به خلافت مأمون.

توقع و انتظار شيعيان براي قيامي سياسي (براي به دست آوردن خلافت) و يا توقع ايشان براي مطرح كردن ادعاي مهدويت و چگونگي مواجهه امام با اين چالش ها.

تاريخي

بازشناسي دوران امامت امام رضا عليه السلام از منظر فلسفه تاريخ پيدايش و تقويت جامعه شيعي.

تاريخ تطوّر واقفيه در دوران بيست ساله امامت امام رضا عليه السلام .

سير تاريخي شكل گيري هويت شهري مشهدالرضا عليه السلام .

نقش تاريخي بارگاه رضوي در هم گرايي و تقريب بين شيعه و سنّي در شرق اسلامي.

لازم است يادآوري شود كه رويكرد اصلي ايده يابي در اين پژوهش، ايده يابي براي برنامه هاي تركيبي و مستند و يا معرفي موضوعات براي كارشناسي و نويسندگي رسانه اي است و به ايده هاي فيلم نامه اي در اين اثر كمتر پرداخته شده است؛ اگر چه در بسياري از موارد، از تركيب بين ايده ها و پژوهش هاي محتوايي، مي توان به ايده هاي جالبي براي فيلم و داستان و سريال رسيد؛ به ويژه در آن بخش ها كه بحث شخصيت هاي سه گانه (سفيد و سياه و خاكستري) مطرح است.

يكي ديگر از هدف هاي اين پژوهش، نشان دادن فضاي عمومي سياسي و اجتماعي و فرهنگي و حتي اقتصادي جهان اسلام و نيز جهان تشيعِ معاصر با امامت امام رضا عليه السلام است؛ تا حتي در مقام تخيل در فيلم و مستند هاي داستاني _ تاريخي، فضاسازي هاي خيالي، چندان دور از واقعيت نباشند. براي نمونه، اقامت چهارماهه امام در نيشابور، با توجه به فضاي علمي اين شهر و عواملي كه منجر به همراهي شخصيتي چون اباصلت هروي از نيشابور با امام شد، خود ايده خوب و پرمايه اي براي توليد اثري داستاني است، به شرطي كه به فضا و حال و هواي علمي شهر نيشابور به درستي توجه شود.

ص: 25

همچنين است حكايت ها و رويدادهاي مرتبط با جامعه شيعه در مدت اقامت امام در خراسان، از منظر فرهنگ سازي عيد غدير يا محرّم. مي دانيم كه امام در اين زمان، در صدد طراحي آغازين اين فرهنگ ها در جامعه نوپاي شيعه خراسان بود.

براي تقويت ظرفيت ايده يابي داستاني، مي توان در مورد حكايت هايي كه در اين پژوهش به صورت موجز آورده شده است، مانند روش كتاب آيين برنامه سازي زندگي امام كاظم عليه السلام عمل كرد. در آن كتاب، ابتدا از منظر رويدادها و شخصيت ها، به واشكافي حكايت ها پرداخته شده و سپس ايده هاي پنهان در آنها استخراج و نهايتاً در قالب جدول هايي مرتب شده اند.

5. مباني و پيش فرض هاي موضوع

5. مباني و پيش فرض هاي موضوع

يكي از آسيب ها و معضلات برنامه سازي هاي مناسبتي و معارفي و مذهبي، چه در قالب داستاني و چه غير داستاني، كم توجهي و غفلت نسبت به پيش فرض هاي انديشه و كلام شيعي در روند برنامه سازي است؛ چرا كه به عنوان نمونه، اگر چه بين فرقه ها و مذاهب اسلامي، مثلاً عقيده به توحيد و نبوت خاصه (نبوت پيامبر اسلام) مشترك است؛ ولي تضادها و اختلاف ها در تفسير و تعبيرها از خداوند تبارك و تعالي و يا نوع تعريف رابطه صفات ذاتي خداوند با ذاتش، گاه چنان متضاد است كه انواع افراط و تفريط ها را در عقايد اسلامي شكل داده است و از خداي داراي تجسم تا خداي غيبي منفعلِ كناركشيده از نظام هستي را مي توان در فرقه هاي اسلامي ديد!

همچنين شخصيت پيامبر، گاه چنان غير معصوم به تصوير كشيده شده كه در برخي از اين تصاوير، ايشان حتي در مقام ابلاغ وحي و ابلاغ قرآن نيز دچار لغزش شده اند! گاه نيز ايشان را در امور زندگي اجتماعي و يا خانوادگي، از انسان متعارف هم پايين تر به تصوير كشيده اند. اين در حالي است كه در تشيع، سعي شده با تركيب عقل و نقل، مجموعه اي از انديشه ها و باورهاي منسجم و هماهنگ با عقل، در حوزه پيش فرض ها تعريف گردد تا باعث پويايي و نشاط و ماندگاري تشيع در بستر تاريخ شود.

اهم موضوعاتي كه بستر پيش فرض هاي شيعي هستند، چنين است:

انسان: تلاش براي تعريف انسان شناسي اي كه به تعريف جامع و كامل از ابعاد وجودي، روابط، عوالم و مراحل وجودي انسان توجه داشته باشد و تعريف

ص: 26

جامعي از نيازهاي او بدهد و براي حوزه هاي مختلف زندگي او، بر اساس آموزه هاي وحياني و عقلاني، پاسخ داشته باشد. بر اين اساس، انسان، موجودي بين حيوان و فرشته و داراي عقل و اختيار است كه دوراهي هاي پيوسته حق و باطل، در لحظه لحظه زندگي اش حضور دارند و بر اساس نوع انتخاب راه، سعيد يا شقي خواهد شد.

خداوند: تعريفي عقلاني از خداوند كه تأييدشده با وحي است؛ خداوندي كه غيب الغيوب و فعال ما يشاء در حوزه تكوينيات است و در حوزه تشريع، پيش از وضع قوانين براي انسآنها، به آنها اراده، اختيار، آزادي و عقل و هوش داده است؛ البته اين به معني رهاشدگي انسان ها در زندگي دنيوي نيست، بلكه خداوند انسان ها را با قانون سنّت ها محدود و مهار كرده است.

دين: برنامه جامع و كامل براي زندگي انساني با هدف رشد همه جانبه استعداد هاي انساني و دادن كمال و سعادت به او در تمامي عوالم و مراحل وجود است.

چهارده معصوم با محوريت پيامبر: انسان هاي كامل و برترين اسوه هاي تاريخ بشر كه در امتداد تاريخ پيامبران، ضمن عرضه دين خاتم، در كوششي تاريخي تلاش داشته و دارند كه اين دين خاتم را در گستره جهاني فراگير و عملياتي كنند و مدينه فاضله دنيوي و جهاني را مبتني بر عدالت و معنويت محقق سازند.

تاريخ و فلسفه تاريخ: يعني نقطه شروع زندگي بشري بر روي زمين پس از هبوط آدم و حوا؛ و سپس مرحله بندي تاريخ بشر بر اساس تقابل حق و باطل بر محوريت تاريخ پيامبران (تاريخ نزول تدريجي دين) و تاريخ اوليا (تجربه تدريجي اجرا و عملياتي كردن دين كامل و جامع).

بر اساس اين نگاه، تاريخ با نبوت حضرت آدم شروع شده است و مرحله دوم آن، با ظهور منجي موعود، مهدي آل پيامبر عليهم السلام به اوج مي رسد و زندگاني بشر بر روي زمين، تازه از زمان ايشان آغاز مي گردد. در اين نگاه، دوران امامت و حضور امامان در جامعه اسلامي، داراي ادوار و مراحلي است.

در اين زمينه، موضوعات ديگري هم وجود دارد: تعريف و جايگاه دنيا و طبيعت، تعريف حقيقت زندگي بشري و طراحي سبكي آرماني براي آن و تعريف جايگاه

ص: 27

علم و فناوري. برخي از موارد ريزتر ديگر نيز وجود دارد كه مي توان آنها را با هم تركيب كرد و موضوعاتي جديد فراهم ساخت. اين موارد، در نوع تعريف و يا پيش فرض هاي خود، هم مبناي مكتب تشيع را تشكيل مي دهند و هم فصل امتياز تشيع از ديگر مذاهب و فرقه ها و مكاتب هستند.

به اين پيش فرض ها، به اجمال، در دو اثر پيشين؛ يعني: پژوهش آيين برنامه سازي زندگاني امام كاظم عليه السلام و پژوهش آيين برنامه سازي زندگاني امام جعفر صادق عليه السلام پرداخته شده است و اميد است كه در آينده نزديك، اثري مستقل با عنوان «آيين برنامه سازي در پيش فرض هاي مباني تشيع» در نگاهي تطبيقي با ديگر اديان و فرقه ها عرضه شود. از اين رو، در اين اثر، به عرضه فهرست وار اين پيش فرض ها در همين حد بسنده مي شود.

به عنوان سخن پاياني، تأكيد مي شود كه به هنگام بازخواني و مطالعه زندگي، سيره و شخصيت امام رضا عليه السلام ، همواره بايد ادوار شناسي تاريخي زندگاني معصومان و ادوار شناسي تاريخي اسلام را در نظر داشت. براي نمونه، به هنگام بررسي و قضاوت درباره هر يك از سيره ها و رفتارهاي امام رضا عليه السلام ، بايد درگيري گسترده حق و باطل، يا مرحله بندي تاريخ امامت و دوران جامعه سازي براي مكتب حق، با محوريت تشيع و آسيب زدايي از آن را نيز در نظر داشت.

با ذكر نمونه اي بحث را روشن تر مي كنيم: در ماجراي شهادت امام رضا عليه السلام در توس، مي دانيم كه امام رضا عليه السلام به ظاهر، به درخواست و اجبار مأمون به خراسان آمد و در نهايت در آنجا به شهادت رسيد. در يك نگاه سطحي و ضد شيعي، مي توان مجموعه رويدادهاي اين سفر را با نگاهي انفعالي نگريست كه دستاورد خاصي براي امام و تشيع، دست كم در مقطع زماني خود نداشت؛ ولي وقتي كه با روش گاه شماري علم تاريخ، هم به ادوار شناسي اجمالي دوران امامت امام بپردازيم و هم، ادوار شناسي ويژه سفر امام به خراسان را كشف كنيم؛ و آن گاه نتايج اين دو جدول گاه شمار را به مباني و پيش فرض ها عرضه كنيم، مشاهده مي كنيم كه در بررسي و تحليل سفر امام به خراسان، ايشان چگونه تمامي تهديد ها، بحران ها و هجوم ها را مديريت كرده و بر اساس يك طرح از پيش نوشته شده غيبي، اين سفر را پذيرفته است تا بر مبناي نگاه فلسفه تاريخي، فصلي جديد را براي جامعه سازي نوِ شيعه پايه گذاري كند.

ص: 28

از همين روست كه امام، در طراحي اين جامعه سازي، حتي زمان و مكان شهادتي را كه گريزي از آن نبود، به گونه اي طراحي كرد تا اين اتفاق در شهرهايي مانند نيشابور، مرو و سرخس رخ ندهد؛ در حالي كه مأمون براي شهادت امام، هم در مرو و هم در سرخس، تلاش هايي كرده بود و سعي داشت اين اتفاق، تا مي شود در توس رخ ندهد، تا صدق پيش بيني امام و معصومان معلوم نشود و مهم تر از همه، در اين شهرها، بارگاه مطهر امام و پايگاه اعتقادي تشيع ايجاد نگردد؛ ولي مديريت آشكار و پنهان امام با تمام مظلوميت ها و غربت ها، در نهايت بر مديريت قوي و قدرت مندِ ظاهري و دنيوي مأمون و خلافت عباسي پيروز گرديد.

اين مثال، بيان گر تأثير نوع و ميزان پيش فرض ها در پژوهش و ايده يابي معارفي است. اميد است كه تمامي برنامه هاي معارفي از اين منظر، به سلامت و استاندارد مناسب برسند تا بتوانند به جاي شعارزدگي، پيام هايي مناسب و روزآمد براي مخاطبان شيعي و غير شيعي داخل و خارج فراهم كنند.

ص: 29

فصل اول: زندگي، شخصيت و گاه شمار دوران امامت امام رضا عليه السلام

اشاره

فصل اول: زندگي، شخصيت و گاه شمار دوران امامت امام رضا عليه السلام

ص: 30

ص: 31

مباني و اصولي كه در زمينه بازشناسي زندگاني امام رضا عليه السلام ، در اين اثر، به آنها توجه مي شود به شرح زير است:

آشنايي اجمالي با زندگاني امام رضا عليه السلام .

نگاهي كوتاه به بحث شخصيت شناسي امام رضا عليه السلام .

گاه شمار تفصيلي دوران امامت امام رضا عليه السلام .

در حقيقت، در اين فصل، دو بحث اساسي بيان مي شود. اول: بحث شخصيت شناسي است كه بيشتر در قالب كلياتي كه مبناي انديشه شيعه هستند، آورده مي شود تا حوزه هاي گوناگون شخصيت شناسي معصومان معرفي شود و به پژوهشگران و نويسندگان و برنامه سازان، الزامات نزديك شدن به شخصيت معصومان را گوشزد كند. دوم: در ميان حوزه هاي گوناگون شخصيت شناسي، براي كشف ابعاد تاريخي و عيني شخصيت امام رضا عليه السلام ، گاه شمار تاريخي در بستر زمان و مكان، مبناي كار در كل پژوهش قرار مي گيرد تا در نهايت، در تركيب آن نگاهِ شخصيت شناسي با اين رويكرد گاه شماري، پژوهش كاربردي و سپس ايده يابي ها صورت بگيرد.

الف) چكيده زندگي نامه امام رضا عليه السلام

الف) چكيده زندگي نامه امام رضا عليه السلام

امام رضا عليه السلام ، بنا به قول مشهور، در سال 148 ه . ق. يعني كمي پس از شهادت امام صادق عليه السلام در مدينه متولد شدند. عده اي نيز تولد ايشان را در سال 153 ه . ق. مي دانند. شهادت امام رضا عليه السلام در سال 203 ه . ق. در خراسان، در منطقه توس رخ داد. پدر ايشان، امام موسي كاظم عليه السلام ، امام هفتم شيعيان؛ و مادرش، نجمه، از سرزمين مغرب (شمال غرب آفريقا) بود.

امام رضا عليه السلام ، تا سال 183 ه . ق. با پدر گرامي اش، امام موسي كاظم عليه السلام ، زندگي مي كرد، البته امام كاظم، از سال 179 ه . ق. چهار سال در زندان هاي گوناگون هارون عباسي به سر برد و سرانجام در سال 183 ه . ق. به شهادت رسيد. از اين سال، امام رضا در 35 سالگي، امامت شيعيان را به مدت بيست سال به عهده گرفتند.

ص: 32

امام رضا عليه السلام در آغاز امامتشان، با دو چالش و بحران جدي روبه رو بودند؛ يكي خطر شهادت ايشان به دست هارون و ديگري ريزش و انشعاب گروه واقفيه از شيعه. امام در آغاز امامت خود، با در پيش گرفتن سياست تقيه، خطر تهديد هارون را از سر گذراند، ولي مسئله واقفيه، كه بزرگ ترين انشعاب از بدنه علمي جامعه شيعه بود؛ مهم ترين چالشِ پيش روي امام بود. امام رضا عليه السلام در مديريت بلندمدت خود، اين تهديد و انحراف و آسيب را، با بازشناسي، تحليل و تعيين معيار براي مسئله ريزش ها و گمراهي ها، تبديل به فرصتي تاريخي براي شيعه كرد.

پس از كم رنگ شدن تدريجي بحران واقفيه، امام، ضمن اين كه از نظر آماري، ياران بيشتري را نسبت به پدر گرامي خود تربيت كرد؛(1) سعي كرد سازمان وكالت و مديريت سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي شيعه را نظم و گسترش بيشتر و بهتري بدهد. بدين گونه، شيعيان در عراق و سراسر مناطق غربي ايران، به جامعه اي منسجم و هويت يافته تبديل شدند.

پس از گذشت يك دهه از امامت، چالش بعدي امام رضا عليه السلام ، مسئله تأخير در فرزنددار شدن ايشان بود كه باعث هجوم سنگين و مجدد واقفي ها و تشكيك و سستي برخي از ياران ايشان شد؛ ولي اين مسئله با تولد امام جواد عليه السلام در سال 196 ه . ق. پايان پذيرفت.

در سال 193 ه . ق. هارون، خليفه مقتدر عباسي، به هنگام لشكركشي به خراسان، مرد و خلافت بين فرزندانش، مأمون و امين، به دو بخش شرقي و غربي تقسيم شد. اين تقسيم بندي، خيلي زود باعث درگيري گسترده اين دو مدعي خلافت گرديد و پنج سال، جهان اسلام در آشفتگي به سر برد. اين آشفتگي، به ويژه در بغداد و عراق، براي جامعه شيعه آثار و تبعات فراواني داشت.

پس از فروكش كردن درگيري و به خلافت رسيدن مأمون، او كه با انواع و اقسام قيام ها و شورش ها مواجه بود، در يك اقدام تاكتيكي مهم، امام رضا عليه السلام را براي ولايت عهدي خود، به مرو و خراسان دعوت كرد. اين اقدام، تأثير مستقيمي در زندگاني امام رضا عليه السلام در سال هاي 200 تا 203 ه . ق. داشت. امام، در آغاز، با وجود اين كه تحت ستم و اقامت


1- ياران علمي امام كاظم عليه السلام را 272 نفر و ياران امام رضا7 را 317 نفر ذكر كرده اند. (محمدباقر بهبودي، معرفة الحديث، ص 53).

ص: 33

اجباري و در محاصره همه جانبه مأمون قرار داشت، در نهايت، با تدبير و مديريت خود، نه تنها نقشه هاي مأمون را خنثي كرد، بلكه بذر تشيع و ولايت را در خراسان نيز كاشت تا اين كه مأمون در مواجهه با ناكامي هاي خود و موفقيت هاي امام، در نهايت، ايشان را در سال 203 ه . ق. در مسير بازگشت به عراق، در توس به شهادت رساند.

از نگاهي ديگر در مقايسه بين طول عمر و مدت امامت امام رضا عليه السلام در مقايسه با ديگر امامان مي توان گفت كه امام از جهت سن در بزرگسالي عمر قرار داشت اگر چه از جهت عمر طبيعي اين سن اوج زمان مقبوليت و مشهور بودن احتمالي آدمي و اوج زمان ثمردهي آدمي است و به نظر مي رسد مأمون عباسي كه در اواخر سن جواني بود از اين جهت در برابر امام رضا عليه السلام مشاهده عجز كرده، امام را خيلي زود به شهادت مي رساند.

اين شهادت كه در زمان پنج سالگي خلافت مأمون است در بيست سالگي امامت حضرت است و اين مدت زمان در تاريخ امامت بين زمان حداكثري و حداقلي، زماني متوسط است كه اين هم نشانگر درماندگي مأمون خليفه مدعي علم و زيركي در برابر امام رضا عليه السلام است. در نمودار زير(1) مقايسه آمار عمر و امامت امامان چنين است:

براي ديدن نمودار به فايل پي دي اف مراجعه كنيد


1- يادآور مي گردد تمامي نقشه هاي تاريخي _ جغرافيايي و جدول هاي نموداري _ تاريخي همگي از كتاب اطلس شيعه نگارش استاد جعفريان تهيه گرديده است.

ص: 34

ب) شخصيت شناسي اجمالي امام رضا عليه السلام

اشاره

ب) شخصيت شناسي اجمالي امام رضا عليه السلام

براي شخصيت شناسي جامع و كامل امام هشتم شيعيان، به نظر مي رسد بازخواني اجمالي مباحث انسان شناسي اسلامي - شيعي ضروري باشد. با توجه به پرداختن به اين مهم، در مقدمه كتاب «آيين برنامه سازي زندگاني امام صادق عليه السلام »، در اين جا فقط جدول هاي آن مباحث، فهرست وار و چكيده آورده مي شود.

بر اساس نگاه ديني _ قرآني، جدول ابعاد وجودي انساني چنين است:

طرح و جدول كلي انسان شناسي

براي ديدن عكس به فايل پي دي اف مراجعه كنيد

حوزه هاي انسان شناسي نمودار بالا، شامل عناوين زير است:

انسان شناسي ذاتي (مبحث شخصيت)؛

انسان شناسي جنسيتي؛

انسان شناسي تاريخي؛

انسان شناسي جغرافيايي؛

انسان شناسي فرهنگي.

به نظر مي رسد در نگرش شيعي و امام شناسي و تاريخ مقدس آن، انسان شناسي كلامي و عرفاني مقدم باشد؛ چرا كه بر اساس نگرش شيعي، كه مبتني بر مطالعات

ص: 35

تاريخي و آموزه هاي ديني است، در انسان ها يك تقسيم بندي كلي دوگانه وجود دارد. توضيح اينكه بيشتر افراد بشر، افرادي هستند با توان مندي هاي عادي، كه از بدو تولّد، روند تدريجي رشد و شكوفايي را آغاز مي كنند؛ اما انسان هاي ديگري نيز هستند كه اگر چه از نظر جسمي و روند طبيعي رشد، مانند ديگر انسان ها هستند، ولي از نظر روحاني و ابعاد فطري، به جاي داشتن روند طبيعي و تدريجي، همواره در اوج كمال به سر مي برند.

جدول ابعاد فطري انساني (كه كيفيت آن باعث تقسيم بندي انسان ها مي شود):(1)

انسان، موجودي تركيبي و دوبعدي از منظر قرآن

بعد جسماني و فيزيكي

بعد روحاني و فطري

ويژگي ها

نيازها

ويژگي ها

نيازها

اعضا و جوارح و سيستم هاي بدن

غذا، هوا، پوشاك

ترك فقر و خلأ دروني

گرايش به معنايابي، تكيه گاه جويي نامحدود، حس عبادت و عبوديتِ آن معنا، معنويتِ ماورائي

غريزه جنسي

گزينش همسر و استمرار نسل

درك، توانايي، فهم و تعقل

گرايش به جست وجو و كشف و فهم وقايع، تشخيص حق و باطل، رشد و شكوفايي معرفتي و علمي

خستگي و خواب

مسكن و استراحت

درك خوبي و بدي

گرايش به خير و گريز از شر، گرايش به عدالت در منافع، ميل به مدينه فاضله جهاني


1- براي مطالعه بيشتر در باره فطرت و گرايش هاي فطري انسان، ر. ك: مجموعه آثار استاد شهيد مطهري، ج 3، ص 451؛ به ويژه ص 474، بحث فطريات در ناحيه شناخت ها و ص 483، فطريات در ناحيه خواست ها.

ص: 36

حواس پنج گانه

مُدرَكات حسي براي ايجاد روابط با انسان ها و جهان فيزيكي

درك نظم و تناسب

گرايش به زيبايي ها، گريز از بدي ها و زشتي ها

درك اراده و آزادي و قدرت نسبي

گرايش به توليد، آفرينش و ايجاد تحوّل در پيرامون خود

درك مرگ و محدوديت زندگي زميني

گرايش به جاودانگي

انسان هاي دسته نخست، در زمينه ابعاد فطري و روحاني خود، نيازمند تعليم، تربيت و تزكيه هستند و در مسير طبيعي رشد جسمي، رشد فطري آنها بسته به نوع انتخابشان، آنها را در نهايت، به درجات سه گانه سفيد، سياه يا خاكستري خواهد رساند.

جدول مراحل رشد موازي ابعاد جسمي - فطري انسان:

براي ديدن نمودار به فايل پي دي اف مراجعه كنيد

در نگرش علمي، و همچنين از منظر اكثر فرقه ها و مذاهب، اين مراحل رشد در دو حوزه جسمي و فطري، در همگي انسان ها مشترك است؛ ولي در نگرش شيعي، معدودي از انسآنها، با توجه به الگو بودنشان و نيز مسئوليت هاي سنگيني كه بايد از حق

ص: 37

تعالي بپذيرند، اين ويژگي، فعليت تامّ و كامل دارد. همين دوگانگي در ابعاد روحاني، از نظر فعليت در معصومان؛ و قوّه و استعداد بودن در بقيه، انسان ها را به دو دسته تقسيم مي كند.

جدول رابطه انسان و كمال:

براي ديدن نمودار به فايل پي دي اف مراجعه كنيد

در نگرش شيعي از جهت كمال گرايي اكثر انسان ها فاقد كمال بوده و در جستجوي كمال انساني خود هستند و در برابر، معصومان انسان هاي كامل هستند. آنها چهارده نفر بوده و شامل پيامبر صلي الله عليه و آله و حضرت زهرا عليها السلام و دوازده امام عليهم السلام هستند. البته 124 هزار پيامبر، با محوريت پيامبران اولوالعزم نيز وجود دارند، ولي عصمت و كمال آنها يك درجه كمتر از اين چهارده نور مقدس است.(1)

در ميان چهارده معصوم، شخصيت محوري، شخص پيامبر صلي الله عليه و آله اسلام است. حضرت زهرا عليها السلام ، ترجمان زنانه اي از شخصيت معصومانه پيامبر صلي الله عليه و آله ؛ و اميرالمؤمنين عليه السلام ، ترجمان مردانه عصمت و كمال پيامبر است. البته ترجمان مردانه عصمت، علم غيب و كمال پيامبر، تشخص هاي گوناگوني در قالب امامت دارد. چون قرار است هر امام، پس از دوران حضرت خاتم، رهبري تاريخي جبهه حق را به عهده بگيرد؛ از اين رو، ضمن آن كه اين ترجمان، تعدد مي يابد، متناسب با وضع و نيازهاي زمانه و مقطع تاريخي، تجلي و ترجمان خاصي از شخصيت پيامبر نيز هست.


1- بر اساس طرح اين جدول انسان ها در اصل انسانيت خود همگي با هم مشترك هستند چه معصوم باشند و چه غير معصوم ، و در حقيقت، انسانيت جنس مشترك بين تمام انسان ها مي باشد. ولي كمال فصل امتياز است. بدين معني كه كمال در معصومين فعليت دارد ولي در ديگر انسان ها اين امر استعداد وجود داشته و همه انسان ها فطرتاً در جستجوي دستيابي به آن هستند.

ص: 38

اين بدين معني است كه امامان، در مرتبه ابعاد وجودي شخصيت ذاتي خود، همگي نور واحدي هستند؛(1) ولي با توجه به نيازها و وضع مقطع تاريخي خود، برخي از آن ابعاد، تجلي و نمود بيشتري مي يابد.

شئون وجودي امامت:

براي ديدن عكس به فايل پي دي اف مراجعه كنيد

با توجه به اين تجلي زماني و تاريخي، سيره سياسي، اجتماعي و فرهنگي معصومان متفاوت است؛ به ويژه كه امامان معصوم، در مديريت كلان خود، با سه جبهه سفيد، سياه و خاكستري نيز مواجه بوده اند. جبهه سفيد، همان جامعه حق و مؤمنان است كه هر امام، در مقطع زماني خودش، مديريت حفظ و رشد و تكامل آن را به عهده داشته است.

جبهه سياه، حاكميت سياسي - نظامي باطل، همراه با تمامي جريان هاي همسو و حاميان فكري و فرهنگي و اقتصادي آنهاست كه در تاريخ امامت، خود را در قالب نظام خلافت نشان داد.

جريان خاكستري، جوامع بين دو جبهه حق و باطل (با اولويت توده هاي اجتماعي در جامعه اسلامي) است كه در صورت رفع موانع، آمادگي بيشتري براي پذيرش حق دارند.

با اين نگاه، امام رضا عليه السلام ؛ امام هشتم شيعيان است كه از جهت ادوار شناسي در دوره سوم امامت قرار داشتند. اين مرحله، دوران جامعه سازي تازه اي براي مكتب تشيع بوده است.


1- بحارالانوار، ج 25، ص 1، باب 1؛ بدو ارواحهم و انوارهم و طينتهم و أنّهم من نور واحد.

ص: 39

جدول ادوار شناسي كلي امامت:

براي ديدن عكس به فايل پي دي اف مراجعه كنيد

جدول بالا، نگاهي كلي و كلان به مقطع حضور تاريخي هر يك از معصومان است و مي توان جدولي كلي و تحليلي از دوران امامت هر امام معصوم، با توجه به مديريت جامعه حق و ادوار شناسي آن و نوع مواجهه با رهبران جبهه سياه نيز ترسيم كرد.

جدول ادوار شناسي تفصيلي امامت:

دوره پايه گذاري

امام ومعصوم

جامعه شيعه

جامعه اسلامي

دشمنان

پيامبر اسلام

ايجاد محبت و اعتقاد در ميان خواص نسبت به اهل بيت عليهم السلام

توصيه جامعه اسلامي به محبت و ولايت اهل بيت عليهم السلام

طراحي منافقان براي ناكام گذاشتن پيامبر در امر ولايت

ص: 40

دوره دفاع از ولايت و خنثي كردن طرح شهادت وليّ خدا با فدا كردن خود

امام ومعصوم

جامعه شيعه

جامعه اسلامي

دشمنان

حضرت زهرا عليها السلام

حفظ اندك شيعيان بر گرد محور وليّ

هشدار به سرانجام ولايت گريزي

هجوم همه جانبه براي غصب خلافت و نابودي وليّ و سپس تغيير ارزش هاي اسلامي

دوره بسط و گسترش ارزش هاي شيعي توسط اندك ياران

امام ومعصوم

جامعه شيعه

جامعه اسلامي

دشمنان

خانه نشيني اميرالمؤمنين عليه السلام

اوج فعاليت ياران براي توسعه تشيع و ارزش هاي شيعي به گونه اي غيرمستقيم

خستگي و خشم تدريجي جامعه اسلامي از نظام خلافت

غرور خلافت از پيروزي هايش و گسترش فساد و ...

دوره عرضه كردن الگويي از حاكميت آرمان هاي شيعه

امام ومعصوم

جامعه شيعه

جامعه اسلامي

دشمنان

خلافت پنج ساله اميرالمؤمنين عليه السلام

اوج فعاليت جامعه شيعه و خواص آن

تحمل نكردن آرمان هاي شيعي و رها كردن و يا بحران آفريني هاي پياپي داخلي و زمين گير كردن رهبر اسلامي

استفاده از تمامي ابزار زر و زور و تزوير براي جدايي مسلمانان از حاكميت شيعي ونابودي نيروهاي شيعي

دوره تقيه اي همه جانبه براي حفظ مكتب و نيروهاي اندك

امام ومعصوم

جامعه شيعه

جامعه اسلامي

دشمنان

دوره حسنين عليهما السلام

دوره مشقت شيعه و اوج ابتلا و صبر

پذيرش ارزش هاي اموي و غربت اهل بيت عليهم السلام

تلاش همه جانبه براي محو فرهنگ اهل بيت عليهم السلام و نابودي شخصيت ها و جوامع شيعي به گونه اي غير مستقيم

ص: 41

دوره قيامي حماسي و بيمه كردن تاريخي مكتب حق

امام ومعصوم

جامعه شيعه

جامعه اسلامي

دشمنان

حماسه عاشوراي سيّدالشهداء عليه السلام

همراه و ياور امام تا شهادت در عاشوراي حماسه وخون

دچار غفلت و وحشت و در نتيجه رها كردن اهل بيت عليهم السلام در قيام خود و در نتيجه غربت و مظلوميّت امام

تلاش براي وارد كردن آخرين و آشكارترين ضربه به وليّ حق و مكتب اهل بيت عليهم السلام و نابودي كامل آن به هر قيمت، ولي ناكامي در اين مسير

دوره بازسازي مجدّد تشيع بر اساس عاشوراي پيام و عرفان

امام ومعصوم

جامعه شيعه

جامعه اسلامي

دشمنان

امام سجّاد عليه السلام

نيروسازي دوباره براي تشيع در خفقان مروانيان از ميان شيعيان غير عرب و جوانان تشنه عرفان و معنويت به كمك فرهنگ و ارزش هاي عاشورايي

جامعه اي راكد و ساكن و خفقان زده كه به سوي ابتذال فرهنگي و آشفتگي سياسي و ظلم پذيري مي رفت.

از آشفتگي هاي سياسي پس از عاشورا تا قدرت گيري دوباره مروانيان و حاكميت دوباره خفقان اموي

دوره طراحي علمي، فكري، فرهنگي و بنيادين مكتب

امام ومعصوم

جامعه شيعه

جامعه اسلامي

دشمنان

باقرين عليهما السلام

جذب شدن تدريجي جوانان علاقه مند به اهل بيت عليهم السلام به مدرسه باقرين و كسب معارف و بازگشت به مناطق خود و بسط وگسترش تشيع بر اساس نظامي فكري و فرهنگي

جامعه رو به خستگي از حاكميت مروانيان و شروع تدريجي مبارزات اجتماعي در حمايت از شعارهاي عباسيان به ويژه در ايران

شكست طرح مقابله و نابودي مستقيم اهل بيت عليهم السلام و تشيع توسط امويان و طرح جديد عباسيان براي ايجاد حكومت بر اساس تحريف و مصادره مقام اهل بيت عليهم السلام براي خود و ايجاد مسير باطلي در جهان اسلام با شعار اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله

ص: 42

دوره طراحي نظام اجتماعي شيعه به موازات نفوذ دادن نيروها در ساختار حكومتي دشمن

امام ومعصوم

جامعه شيعه

جامعه اسلامي

دشمنان

امام كاظم عليه السلام وامام رضا عليه السلام

تقويت سازمان وكالت امامان و ايجاد جوامع و مناطق شيعه نشين به موازات هجرت سادات و شيعيان غير عرب براي ايجاد جوامع شيعي در ايران و شمال آفريقا

جامعه اسلامي فريفته اوج شكوه ظاهري حكومت بني عباس و ساكت در برابر علوي كشي آنها

اوج اقتدار بني عباس و ايجاد رفاه اجتماعي براي همراه كردن مردم و ايجاد مكتبي از اهل سنّت معتدل در برابر اهل بيت عليهم السلام به موازات سركوبي شديد علويان

دوره واگذاري نسبي مديريت شيعيان به وكلا و جمع بندي نظام فكري و فرهنگي و آماده سازي براي غيبت

امام ومعصوم

جامعه شيعه

جامعه اسلامي

دشمنان

امام جواد عليه السلام

امام هادي عليه السلام

و امام عسكري عليه السلام

اوج گسترش و ثبات جوامع شيعه و پيدايش شهرهاي شيعه نشين و نهادينه شدن فرهنگ مقابله با جريان هاي انحرافي و فرقه ساز و آمادگي ورود به دوران غيبت

جامعه اسلامي رو به انحطاط و گرفتار اختلافات فرقه اي و اعتقادي و ابتذال فرهنگي و افتادن رشته امور علمي و حتي تحولات سياسي به دست اقوام مهاجر غير عرب، حاكميت اصل اطاعت سطر از حاكم باعث ركود جهان اسلام

حكومت عباسي رو به انحطاط، بين سياست هاي خشن و وادادگي در اداره امور دست و پا مي زد؛ ولي حاكميت اصل لزوم اطاعت مطلق از خليفه حتي لا وجود فسق و فجور او، خطري براي آنها از سوي جامعه ايجاد نمي كرد، پس تمام توجه آنها به سوي خطر مهدويت بود و تمام تدابير را براي جلوگيري از آن به كار مي گرفتند

ص: 43

با اين نگاه، براي ايده يابي در مورد زندگاني امام رضا عليه السلام ، بر اساس همان مواردي كه در پيش درآمد تبيين شد، مي توان جدولي ويژه طراحي كرد تا به تشريح و واكاوي تخصصي ابعاد گوناگون زندگاني و دوران امامت امام رضا عليه السلام بپردازد. در اين مسير، يكي از جدول هاي راه گشا و با كاربردهاي فراوان، به ويژه در حوزه ايده يابي فيلم نامه اي و داستاني، جدول مطالعه ابعاد شخصيتي امام و انسان هاي پيراموني اش در سه تقسيم بندي سفيد، سياه و خاكستري است. جدولي كه با مبنا قرار دادن اشتراكات انساني در انسان كامل و انسان هاي كمال جو در حوزه هاي سه گانه، سعي مي كند سيرت و شخصيت امام رضا عليه السلام را به دور از فضاي انتزاعي و شعاري در بستر واقعيت هاي تاريخي بازشناسي كند.

جدول ابعاد شخصيتي انساني:

براي ديدن جدول به فايل پي دي اف مراجعه كنيد

براي ايده يابي بر مبناي اين جدول، مي توان با مراجعه تخصصي به كتاب هايي همانند «موسوعة الامام الرّضا عليه السلام » كه جامع اقوال و رفتارهاي امام است، به بازشناسي

ص: 44

ابعاد شخصيتي آن حضرت پرداخت. اگر اين بازشناسي شخصيتي به صورت تطبيقي صورت بگيرد، ضمن آنكه بازشناسي تاريخ رضوي را عميق تر مي كند، فرايند ايده يابي را نيز آسان تر مي كند و اين بازخواني، زندگي و شخصيت امام را به مقام فردي كه پاسخ گوي نيازها و مسائل جامعه ديني معاصر است، نزديك تر مي سازد.

به عنوان نمونه، در جدول بالا، در بخش «شخصيت شناسي عاطفي»، سه ريزموضوع آورده شده است كه در نگاه تطبيقي با زندگاني امام رضا عليه السلام و شخصيت هاي پيراموني وي، مي توان براي رسيدن به ايده هاي برنامه اي، و براي فهم بهتر و بيشتر شخصيت حضرت و جامعه معاصرِ ايشان، از منظر عاطفي، پرسش هاي زير را در همين سهه ريزموضوع طرح كرد:

مهم ترين محورها و مؤلفه هاي شادي زا يا غم آفرين در زندگي امام چه هستند؟

آيا غم ها و شادي هاي ياران امام، نسبتي با مؤلفه هاي غم و شادي ايشان داشته است؟

در جامعه سياه، چه در سطح كلان و چه خُرد، و در بين مردم مدينه و خراسان و بغداد، غم و شادي چگونه تعريف مي شده، يا چگونه خود را نشان مي داده، يا چه نسبتي با فرهنگ و سبك زندگي ديني آنها داشته است؟

زيديه، به عنوان مناديان اصلاح در جامعه اسلامي، محور غم ها و شادي هايشان چه بود؟

در هر يك از غم و شادي هاي چهارگانه (امام، ياران امام، جبهه سياه، جريان خاكستري)، كدام يك داراي مستندات ديني و عقلاني بوده و كدام برآمده از احساس زدگي صرف است؟

از نمونه مباحث بسيار خوب ديگر در همان نگاه تطبيقي، «شخصيت شناسي مديريتي» است. اگر زيرمجموعه ها و ريزموضوع هاي بحث مديريت، با اين طيف هاي سه گانه در مقطع زماني بيست ساله دوران امامت حضرت رضا عليه السلام ، بررسي و بازكاوي شود، مي توان ايده ها و نكته هاي فراواني براي برنامه سازي و يا پژوهش استخراج كرد.

در اين مرحله، به عنوان نمونه، گزارشي اجمالي از شخصيت شناسي عبادي و معنوي امام رضا عليه السلام آورده مي شود؛ چرا كه در ابعاد چهارگانه روابط انساني، رابطه با خدا، مهم ترين و مبنايي ترين رابطه در نگاه ديني است و در مقام شخصيت شناسي امام در

ص: 45

حوزه هاي گوناگون سياسي و اجتماعي و فرهنگي، بن مايه اصلي حضور و اثرگذاري هاي گفتار و سيرت امام، همين بن مايه عبادي و معنوي است.

شخصيت شناسي معنوي و عبادي امام رضا عليه السلام

شخصيت شناسي معنوي و عبادي امام رضا عليه السلام

به عنوان پيش درآمد، در مقام بازشناسي شخصيت عبادي امام و به عنوان يكي از جامع ترين روش ها، كه هم بيان گر شخصيت شناسي عبادي امام و هم بيان گر نمود هاي تاريخي ايشان است، مي توان به بازشناسي القاب امام توجه كرد.

القاب امام و جدول تقسيم بندي آن:(1)

القاب عبادي _ معنوي

الرّاضي الي الله، الرّاضي بالقَدَر و القضاء، الرّضا، سراج الله

القاب اخلاق فردي

الصّديق، الصّابر، الفاضل، الوفي، عالم آل محمد، شمس الشّموس

القاب سيرت اجتماعي

معين الضعفاء، قرّة عين المؤمنين، ضامن الامّة، كافي الخلق، انيس النّفوس، غيظ الملحدين، الدّاعي الي الله

در ميان القاب امام هشتم، «رضا»، مشهورترين لقب آن حضرت است. درباره منشأ انتساب اين لقب به آن حضرت، برخي گمان كرده اند اين لقب را مأمون پس از آغاز ولايت عهدي به امام داد تا شعار تاريخي «الرّضا من آل محمد» را بر ايشان تطبيق دهد و فتنه هاي حكومتش را بخواباند. اين در حالي است كه جامعه شيعه از آغاز امامت و تحت تأثير فرهنگي كه از امام كاظم عليه السلام آموخته بودند، آن حضرت را به لقب «رضا» مي شناخت.

بزنطي به امام جواد عليه السلام عرض كرد: گروهي از مخالفان شما گمان مي كنند كه لقب «رضا» را مأمون به پدر شما داد. امام جواد عليه السلام فرمود: «اين كذب است. اين لقب را خداوند به ايشان داده بود، به سبب اينكه ايشان پسنديده خداوند در آسمان و پسنديده رسول خدا صلي الله عليه و آله و امامان در روي زمين بود، چنان كه موافقان و مخالفان هم از او خشنود بودند».(2)


1- بحارالانوار، ج 49، باب 1؛ ولادته و القابه و كناه و نقش خاتمه و احوال امّه صلوات الله عليه.
2- بحارالانوار، ج 4، ص 46.

ص: 46

مي توان حدس زد كه مأمون پس از ولايت عهدي، با شيطنت قصد داشته لقب عبادي، اخلاقي و سياسي مشهور آن حضرت را، كه در برابر طيف هاي گوناگون باطل قرار داشته و همچنين داراي بار و معنايي سياسي عليه خلافت بوده، با سوء استفاده سياسي - تاريخي، تبديل به مؤيد و امضايي براي خلافت عباسي كند؛ چرا كه شعار «الرّضا من آل محمد» از اواخر خلافت مروانيان، تبديل به شعاري سياسي شده بود كه عباسيان با بزرگ نمايي و تحريف آن، خلافت را به دست گرفتند؛ ولي چون خلافت آنها به مسير باطل رفت، زيديه اين شعار را مبناي قيام هاي خود قرار دادند.

در برابر هر دو حكومت مروانيان و عباسيان، مديريت غيبي - تاريخي معصومان قرار داشت؛ مديريتي كه از احاديث و فرمايش هاي پيامبر صلي الله عليه و آله اسلام شروع شده است. پيشينه و ريشه لقب «رضا» براي امام هشتم نيز، از آنجا آغاز و امامان، و به ويژه امام صادق عليه السلام و امام كاظم عليه السلام هم، بر آن تأكيد فراوان كرده اند. معني اين مطلب اين است كه معصومان با آگاهي هاي غيبي آينده نگر خود، مي دانسته اند پس از گذشت نيم قرن از خلافت عباسي، حقيقت باطل آن بر همگان آشكار مي گردد و همچنين، صادق نبودن جريان زيديه هم مشخص خواهد شد؛ در نتيجه در اين زمان، هم عباسيان و هم علويانِ زيدي، در مقابل شعار «الرّضا من آل محمد» خلع سلاح خواهند گرديد؛ چرا كه اصولاً، يا تعريفي درست و روشن از اين شعار ندارند (همانند عباسيان) و يا اين كه مصداق مشخص و جامعي براي آن ندارند (همانند زيديه). بنابراين، در اين وضعِ خلأ و حيرت و آشفتگي، لقب «رضا» تنها براي امام هشتم شيعيان صدق مي كند و ايشان، مصاديق «رضا» را در جريان امامت و در الگويي تاريخي تعريف خواهد كرد تا لقب و صفت «الرّضا» را در سطوح گوناگونِ رضايت الهي تا رضايت پيامبر و رضايت دوست و دشمن، با سيرت و اخلاق خود نشان دهد.

با اين نگاه، ابعاد برجسته سيره عبادي و معنوي امام رضا عليه السلام چنين است:

نماز

در طول سفر به خراسان، فرمانده مأمورِ آوردن حضرت، او را كثيرالصلوة توصيف كرده است.

در مدت اقامت در خراسان، نمازهاي او را يادآور نمازهاي پيامبر توصيف كرده اند.

مدتي كه در سرخس زنداني شد، زندان بانان، امام را به كثرت نماز ستوده اند.

قرآن

ابراهيم ابن عباس مي گويد: تمام سخنان و جواب ها و مثال هاي آن حضرت از قرآن بود و در هر سه روز، يك بار قرآن را ختم مي كرد و مي فرمود: اگر مي خواستم

ص: 47

مي توانستم قرآن را در كمتر از سه روز ختم كنم؛ و ليكن من هرگز به آيه اي نگذشتم، مگر آن كه درباره آن آيه و اينكه درباره چه چيز و چه وقت نازل شده است، مي انديشم.

در طول سفر به خراسان، شب ها در بستر خواب زياد قرآن مي خواند و هر گاه به آيات بهشت و جهنم مي رسيد، گريان مي شد و از خدا طلب بهشت و نجات از جهنم را داشت.

روزه

امام در طول سفر به خراسان، هر گاه بيش از ده روز در جايي مي ماند، روزه مي گرفت.

مسجد

امام در مدينه، به غير از برنامه هاي عبادي خود، در مسجد پيامبر مي نشست تا محل مراجعه علما و مردم در مسائل علمي باشد.

حج

به جز زماني كه در سفر خراسان بود، هر سال به سفر حج مي رفت.

دعا

فراواني دعاهاي رسيده از امام براي حاجت ها و حالت ها و اوقات عبادي و نماز ها، نشان گر انس ويژه امام با دعا است.

در همين زمينه، سخن رجاء ابن ابي ضحاك، فرمانده نيروهايي كه مأمور آوردن امام به خراسان بود، شايد جامع ترين توصيف از شخصيت عبادي و معنوي امام، در كنار معرفي تأثيرات اجتماعي حضور ايشان باشد. او پس از بازگشت به مرو، به مأمون چنين گزارش داده است: به خدا قسم، من مردي متقي تر از او نديدم. او كسي است كه در همه اوقاتش به ياد خدا بود و نديدم كسي را كه بيش از او از خدا بترسد. هر گاه صبح مي شد، نماز صبح را به جاي مي آورد و پس از آن، به ذكر و عبادت مشغول مي شد تا طلوع آفتاب، پس سر به سجده مي گذاشت تا روز بالا مي آمد. در اين هنگام مردم را مي پذيرفت و با آنها حديث و موعظه مي فرمود تا نزديك زوال ظهر. پس تجديد وضو مي كرد و آماده مناسك ظهر وعصر خود مي شد ... و بيشتر وقتِ بين نماز عصر تا مغرب را به تسبيح و تحميد و تكبير و تهليل مي پرداخت. پس از مغرب و اقامه نمازهاي مغرب و عشا، همراه با تعقيب هاي فراوان، به صرف شام مي پرداخت و سپس استراحت مي كرد تا ثلث آخر شب فرارسد؛ پس در آن هنگام برمي خاست و به اقامه نماز شب مي پرداخت و در بين آن، نماز جعفر را مي خواند. سپس فراوان استغفار مي كرد و قرآن مي خواند تا وقت نماز صبح شود و ... .(1)


1- عيون اخبار الرّضا:، ج 2، ص 178.

ص: 48

اين توصيف فرمانده جبهه سياه از سير و سلوك عبادي امام، تنها توصيفي از عبادت هاي امام نيست؛ بلكه در ضمن آن، توصيفي از تأثيرات اجتماعي حضور امام و عبادات ايشان نيز هست. تأثيرات سياسي - اجتماعي سيره عبادي امام را، به مراحل و مباحث بعد، خصوصاً به فصل ويژه ولايت عهدي ايشان واگذار مي كنيم و در اينجا فقط به اين نكته اشاره مي شود كه در مورد سيره عبادي و معنوي آن حضرت، آنجا كه كاركردي اجتماعي مي يافت؛ (همانند برگزاري نماز عيد) امام پيش شرطي داشت و آن اقامه نماز بر سيرت و سنّت پيامبر بود. اين سخن بدين معنا است كه: در جامعه اسلامي آن روز، همانند آن چه امروزه مشاهده مي شود، سيرت و سنّت عبادي و معنوي در سراسر جهان اسلام، به ويژه در طبقه علما و زهاد، شيوه هاي گوناگون و فراواني داشته است و در آن عبادت ها و عبوديت ها، شايد چندان نشاني از سيرت و سنّت عبادي پيامبر يافت نمي شد.

اين در حالي است كه، سيرت و سنّت عبادي امام معصوم، ضمن اين كه عبادتي مخلصانه با حق تعالي است، به دور از جامعه گريزي صوفيانه است و آثار و كاركردهاي تربيتي و اخلاقي و اجتماعي فراواني دارد. از همين روست كه در تلاشي تاريخي، جبهه باطل هميشه سعي كرده است حتي عبادت ها و عبوديت هاي اهل بيت عليهم السلام ، كمتر به چشم جامعه اسلامي بيايد.

اكنون با اين پيش درآمد مختصر از شخصيت شناسي كلي امامت و امام رضا عليه السلام ، گاه شمار تفصيلي زندگاني امام را عرضه مي كنيم تا پيش درآمدي بر مباحث تحليلي و ايده يابي بعدي باشد.

ج) جدول گاه شمار تاريخي دوران امامت امام رضا عليه السلام

اشاره

ج) جدول گاه شمار تاريخي دوران امامت امام رضا عليه السلام

براي بازشناسي بهتر دوران امامت امام رضا عليه السلام و كشف ابعاد گوناگون سيره هاي سياسي و اجتماعي آن حضرت، در آغاز بايد به جدول گاه شمار دوران امامت آن حضرت بپردازيم؛ چرا كه در اين جدول، با شناسايي رويدادها و چيدمان آنها بر اساس روند و توالي زماني، مي توان در ضمن شناسايي رويدادها، به مطالعه ميزان تأثير اين حوادث بر همديگر پرداخت و در ضمن آن، كشف كرد كه در هر يك از جبهه هاي حق و باطل، روند اوضاع به سوي شكوفايي است يا انحطاط يا روزمرّگي؟ همچنين با توجه

ص: 49

به وجود جريان هاي موازي حق و باطل، به رصد و شناسايي تعاملات و درگيري ها و پيروزي ها و شكست هاي اين دو جبهه، در مواجهه با هم در طول اين دو دهه پرداخت.

بر اين اساس، پيش از مطالعه جدول گاه شمار دوران امامت امام رضا عليه السلام ، توجه به نكات زير ضروري است:

الف) ساختار كلي اين بخش

الف) ساختار كلي اين بخش

ساختار اين جدول، بر اساس نگاه سه گانه سفيد، خاكستري و سياه است.(1) منظور از «جريان سفيد»، جريان امامت و جبهه شيعيان و پيروان آن حضرت است.

منظور از «جريان خاكستري»، جريان و خط فكري و اجتماعي زيديه است؛ جرياني كه چون از يك سو، ريشه در قيام هاي علويان داشته، داراي شعارها و ريشه هاي بعضاً مثبت بوده است؛ ولي از آنجا كه روش هاي آنها را، غالباً معصومان تأييد نكرده اند؛ و يا نتايج اعمال آنها به نفع جبهه حق نبوده است، نمي توان آنها را كاملاً با ديد مثبت نگريست؛ به ويژه اين كه در دوران امامت امام رضا عليه السلام ، فاصله گيري اين نهضت از جبهه حق نيز بيشتر مي شود، اما اين فاصله گيري تا بدان حد نيست كه آنها را به گونه اي كامل در برابر جبهه حق قرار بدهد.

منظور از «جريان سياه»، تمامي جريان ها و مكتب ها و گرايش هاي اسلامي است كه در برابر مسئله امامت، بر محور خلافت متمركز بودند. اين جريآنها، اعم از اينكه طرف دار خلافت عباسيان باشند يا نه، همين كه انديشه خلافت پس از رحلت پيامبر را پذيرفته اند، در جبهه باطل قرار مي گيرند و از اين منظر، تفاوتي نمي كند كه در كنار پذيرش انديشه خلافتِ غير معصوم، تطوّرات و تحولات تاريخي خلافت را هم پذيرفته اند يا نه، با خلفاي موجود سرِ سازگاري داشته اند يا نه. از اين منظر، جبهه و جريان سياه، در اين پژوهش، شامل موارد زير است:

جريان سياسي خلافت عباسي و تمامي درگيري هاي داخلي آن ها؛


1- درباره مبناي اين تقسيم بندي سه گانه، و در خصوص امر گروه خاكستري مي توان به آن دسته از آيات قرآني تمسك كرد كه به مسلماناني اشاره مي كنند كه داراي عمل مخلوط بوده و پرونده اعمال آنها به قيامت واگذار مي شود. همانند آيه : وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَ اللَّهُ عَليمٌ حَكيمٌ (توبه: 106).

ص: 50

تمام جريان هاي سياسي _ معارفي غير شيعي، همانند خوارج، قيام هاي غير اسلامي، قيام ها و شورش هاي احياگرِ خلافت اموي و مدعيان ديگر؛

تمامي جريان هاي علمي و فكري و كلامي و فقهي كه مبتني بر انديشه خلافت باشند.

از اين منظر، ساختار كلي جدول گاه شمار آتي چنين است:

اين جدول، بر اساس ادوار بيست ساله امامت امام رضا عليه السلام ، سال به سال جلو رفته و در هر سال، اگر حادثه مهم و شايسته توجهي رخ داده باشد، به صورت اجمالي به آن اشاره شده است. در بين اين حوادث، رابطه حوادثِ خاكستري يا سياه، با رويدادهاي جبهه حق، گاه آشكار و روشن است؛ همانند رابطه بين برافتادن برمكيان (در جبهه باطل و سياه) و ايجاد آزادي نسبي براي امام و شيعيان و كم رنگ شدن تقيه (در جبهه حق و سفيد) كه باعث بيشتر شدن قدرت حركت و امكان فعاليت بيشتر شيعيان در برابر جريان باطل واقفيه (از ديگر شاخه هاي جبهه سياه) شد.

گاه نيز درك و دريافت اين رابطه ها و نسبت ها، نيازمند دقت و توجه و مطالعات سياسي و اجتماعي است؛ مثلاً رابطه حضور يا سفر و مرگ يكي از علماي برجسته عامه بر زندگي و سيره امام رضا عليه السلام . در اين باره، در مباحث ايده يابي، كه پس از جدول آورده خواهند شد، بيشتر صحبت خواهيم كرد.

ب) منابع و مآخذ اين بخش

ب) منابع و مآخذ اين بخش

در اين بخش، براي رعايت اختصار، از ارجاعات موردي و مفصل در جدول ها پرهيز شده، ولي در برابر، سعي شده است در استخراج رويدادها، به معتبر بودن و تنوع منابع توجه شود.

فهرست منابع اصلي بخش گاه شماري چنين است:

در بخش سفيد جدول، مهم ترين منبع، «موسوعة الامام الرّضا عليه السلام » تأليف سيدمحمد حسيني قزويني و همكاران نشر مؤسّسه وليّ عصر(1) و جلد 49 «بحارالانوار» است. در بخش شخصيت شناسي ياران امام، كتاب «راويان امام رضا عليه السلام در مسند امام رضا عليه السلام » نوشته عزيزالله عطاردي، منابع و مراجع جدول بوده اند.


1- برگرفته از نرم افزار حريم توس.

ص: 51

در بخش خاكستري، مهم ترين منبع، كتاب «مقاتل الطالبين» اثر ابوالفرج اصفهاني و سپس جلد 49 «بحارالانوار» و كتاب «تاريخ طبري» است.

در بخش سياه، در مباحث سياسي، «تاريخ طبري» و در شخصيت شناسي علمي، جلد هاي دهم تا پانزدهم «تاريخ الاسلام»(1) اثر ذهبي و نيز موسوعه «طبقات الفقهاء» و همچنين «تاريخ الفقه الاسلامي و ادواره» از آثار منتشرشده آيت الله جعفر سبحاني(2)، مرجع و منابع اصلي هستند.

در همين جا يادآور مي گردد در چيدمان حوادث، در بيشتر موارد، زمان رويداد و حادثه در منابع فوق، ذكر شده بود و تنها در برخي از موارد بود كه به قرينه رويدادهاي موازي و يا آثار و نتايج آن حادثه، زمان حادثه حدس زده شده است.

ج/1: گاه شمار اجمالي پيش از امامت امام رضا عليه السلام

سال

رويداد

148 (و يا 153) ه . ق.

تولد امام رضا عليه السلام در مدينه.

170 تا 179 ه . ق.

ازدواج در ضمن اين سال ها با پول و مَهري كه علي ابن يقطين به صورت ويژه براي امام كاظم عليه السلام به همين منظور فرستاده بود.

به نوشته حاكم نيشابوري، در جواني، در مسجد پيامبر مي نشست و فتوا مي داد.

در سال 178 و 179: برنامه ريزي گسترده امام كاظم عليه السلام پيش از زنداني شدن، براي اعلام ولايت و وصايت فرزندش امام رضا عليه السلام ، همانند اعلام وصايت امام رضا پس از خود در وصيت نامه اي مكتوب كه به شهادت و امضاي شصت نفر از بزرگان مدينه رسيد.

برقراري دو جلسه جداگانه سي نفره و هفده نفره از بني هاشم كه در آنها، امام وصايت را اعلام كرد.

اعلام وصايت ايشان در جمع فرزندانش.


1- تمامي آثار تاريخي برگرفته از نرم افزار سيره معطومان و نرم افزار نور السيره.
2- برگرفته از نرم افزار مجموعه اثار آية الله سبحاني.

ص: 52

اعلام وصايت ايشان در مسجدالنّبي در جمع نمازگزاران و اهل مدينه، از عامه و خاصه.

امام در اواخر اين دهه، نسبت به خطر واقفيه هشدار داد و پيدايش آنها را پيش بيني كرد.(1)

179

دستگيري امام كاظم عليه السلام به دستور هارون و انتقال ايشان به بصره و سپس به بغداد و آغاز دوران چهار ساله زنداني شدن امام.

در اين زمان، از يك سو امام رضا عليه السلام جانشين ايشان در مدينه بود و گه گاه نيز نامه هاي پدر به ايشان مي رسيد كه امام كاظم عليه السلام در آنها بر وصايت امام رضا عليه السلام تأكيد مجدد مي كرد.

در اين سال ها، زنداني بودن امام كاظم عليه السلام ، باعث انباشت موقت اموال و حقوق شرعي در نزد برخي از وكلاي ايشان در كوفه و بغداد و مصر شده بود و اين امر، تدريجاً باعث وسوسه و طمع آنها شد، ولي آنها تا امام زنده بود، در اين باره ادعايي نكردند.

ج/2: گاه شمار تفصيلي دوران امامت امام رضا عليه السلام

183 ه . ق.

سفيد

آغاز امامت حضرت رضا عليه السلام از 26 رجب. در چند روز آغازين امامت، ايشان به شدت زير نظر جاسوسان هارون الرّشيد، به ويژه فردي به نام «زبيري» بود كه از خاندان معروف زبير بود. امام با رعايت تقيه و انجام دادن رفتارهايي كه باعث رسوايي آنان شد، به تدريج امامت خود را آشكار كردند.

ديدار «حبّابه والبيه»، بانويي كه از دوران خلافت امام علي عليه السلام زنده بود و مطالبه معجزه اي از امام رضا عليه السلام . اين كار، برنامه هميشگي او در آغاز امامت امامان، از امام اول تا زمان امام رضا عليه السلام بوده است. امام، ضمن آوردن معجزه اي كه نشانه امامت ايشان بود، در حق او دعا كرد تا جوان شود و


1- در مورد مديريت امام كاظم عليه السلام درباره آگاه سازي و آماده سازي جامعه شيعه نسبت به وصايت امام رضا7، ر. ك: آيين برنامه سازي زندگاني امام كاظم عليه السلام. ص 379.

ص: 53

ضمن بيان اين كه رحلت او نزديك است، به وي وعده داد در آينده، جزو بانوان رجعت كننده خواهد بود. حبّابه شش ماه بعد رحلت كرد.

ديدار محمد ابن فضل هاشمي، از خواص شيعه، با امام. او كمي پس از به امامت رسيدن امام رضا عليه السلام ، از عراق به مدينه آمد و اخبار و شبهات نگران كننده در جامعه شيعه را به امام عرض كرد. امام از او خواست كه به بصره برود و سه روز پس از ورودش، بزرگان شيعه و غير شيعه بصره را براي ديدار با امام آماده كند. امام در روز موعود به بصره رفت و در مدت دو روز، جلساتي با علماي بصره برگزار و امامت خود را اثبات كرد. پس از آن، هاشمي را مأمور كرد به كوفه برود و جلسه آنجا را هم براي روز سومِ پس از ورود ايشان آماده كند.

نامه نگاري شيعيان عراق با امام درباره جريان واقفيه و پاسخ هاي سريع و صريح و قاطع امام به آنها.

خاكستري

سياه

پس از شهادت امام كاظم عليه السلام ، به دستور خليفه، فقها و علماي شهر احضار شدند تا پيكر ايشان را مشاهده كنند و بر طبيعي بودن رحلت و نبود شكنجه و نشاني از مسموميت بر پيكر ايشان شهادت دهند و آنها نيز چنين كردند.

منازعه عباس ابن امام كاظم عليه السلام ، يكي از برادران امام رضا عليه السلام با وي، درباره وصايت و وراثت پدرشان و كشاندن اين نزاع به نزد قاضي مدينه؛ كه در نهايت، باعث رسوايي او نزد بني هاشم، قاضي و اهل مدينه شد.

پيدايش جريان واقفيه توسط سه وكيل بزرگ امام كاظم عليه السلام و به سبب طمع آنها در اموالي كه نزدشان جمع شده بود.

آغاز تلاش رهبران واقفيه در عراق و مصر و حجاز براي جذب عوام و خواص شيعه، با تطميع مالي و تحريف در احاديث مهدويت و امامت و سوء استفاده آنها از تقيه و محدوديت هاي امام در آغاز امامتش.

برنامه ريزي سران واقفيه براي استفاده از فرصت حج براي منازعه با امام و همچنين آغاز تبليغات خود در ميان شيعيان.

ص: 54

اعلام مجدد ولايت عهدي مأمون پس از امين و مؤتمن و تقسيم سرزمين هاي خلافت بين آن سه نفر.

184 ه . ق.

سفيد

رحلت مزاحم ابن حكيم در حوالي همين سال (بعد از 183 ه . ق.). در زمان دستگيري امام كاظم عليه السلام ، هارون مزاحم را احضار كرد تا او را به شهادت برساند، ولي او با تقيه و زرنگي نجات يافت.

خاكستري

مرگ علي ابن عبدالعزيز، از علماي بصره، كه از اصحاب امام صادق عليه السلام و نيز استاد برخي ازعلماي اهل سنّت و همچنين قاضي بصره بود. در رجال اهل سنّت، به علت گرايش هاي شيعي اش تضعيف شده بود.

سياه

ابراهيم ابن اغلب، والي آفريقا، قيام و دولت موقت ادريس ابن عبدالله ابن حسن حسني را در غرب آفريقا شكست داد و حاكم سراسر شمال آفريقا شد و حكومت «بني اغلب» را با كمك عباسيان پايه گذاري كرد.(پيش از ابراهيم ابن اغلب، والي آفريقا، از سوي هارون الرّشيد، محمد ابن مقتل بود كه داراي گرايش هاي شيعي بود و برنامه هايش اعتراض عامه و عباسيان آفريقا را به دنبال داشت، پس درخواست عزل او را كردند).

اسحاق راهويه تميمي مروزي، از خراسان به عراق و شام و يمن و حجاز آمد تا به كسب حديث و علم بپردازد. در مدينه، شاگردي «امام شافعي» را كرد؛ ولي نزد امام رضا عليه السلام ديده نشد. در سفر امام رضا عليه السلام به مرو، او بزرگِ علماي نيشابور بود.

185 ه . ق.

سفيد

خاكستري

سياه

محمد ابن بشير، يكي از واقفي ها، با تركيب واقفيه و غلو (اعتقاد به تفويض) و شعبده بازي، عده اي را گرد خود جمع كرد و فرقه اي به نام «بشيريه» ايجاد كرد.

ص: 55

چون به واسطه شعبده بازي خبر او بالا گرفت، در همين زمان به دستور خليفه دستگير شد تا با عنوان زنديق اعدام شود، ولي او از خليفه خواست او را زنده نگه دارد تا با شعبده و شگردهاي علمي براي او كارهاي خارق العاده انجام دهد. (يكي از كارهايش شيوه اي ابتكاري براي كشيدن آب از رود يا چاه به مزارع بود).

186 ه . ق.

سفيد

در طول اقامت هارون الرّشيد در مدينه، شبي او تصميم به كشتن امام گرفت و ايشان را هم احضار كرد. امام پس از توسل و خواندن دعايي خاص، نزد او رفت. هارون ناگهان از تصميم خود بازگشت و امام را اكرام كرد و بازگرداند.

امام در پايان اين سال، در مراسم حج، در عرفات، براي برافتادن برمكيان، به علت ظلم هايي كه به امام كاظم عليه السلام كردند، دعا كرد.

خاكستري

سياه

اولين سفر حج هارون الرّشيد، پس از شهادت امام كاظم عليه السلام و آغاز امامت امام رضا عليه السلام . در اين سفر، برخي همراهان هارون، وي را عليه امام وسوسه كردند، ولي خطري متوجه امام نشد. در اين سفر، برخي از علماي مدينه جذب دربار هارون شدند؛ همانند واقدي، مورخ معروف و وهب ابن وهب محدث. اين در حالي بود كه غالباً در سفرهاي حج هارون، در حدود سيصد نفر از فقها و فرزندان آنها هارون را همراهي مي كردند.

هارون در مكه، ممالك اسلامي را بين سه پسرش امين و مأمون و مؤتمن تقسيم كرد و به ترتيب خلافت، از آنها پيمان گرفت و عهدنامه اي را با امضاي فرزندانش در داخل كعبه به امانت گذاشت.

187 ه . ق.

سفيد

رحلت معاذ ابن مسلم كوفي نحوي، از شاگردان معمّر امام صادق عليه السلام كه اولين كسي بود كه در علم صرف كتاب نوشت و علماي ادبيات عرب، به ويژه «كسائي» با او حشر و نشر بسياري داشتند. كُميتِ شاعر از دوستانش بود. او در مسجد كوفه براي شيعه و غير شيعه فتوا مي داد.

ص: 56

امام رضا عليه السلام پس از آغاز برافتادن برمكيان، به شيعيان فرمود: مسئله امامت ايشان و اخبار و احاديث آن را، بدون هيچ مانعي منتشر كنند. (بر اساس پيش بيني و برنامه ريزي امام كاظم عليه السلام ، فرزندش تا چهار سال پس از شهادت ايشان، در تقيه و خطري ويژه است و پس از آن، موانع براي ايشان برطرف خواهد شد).

امام، پس از آغاز زوال برمكيان و رفع خطر، از يارانش خواست كه آشكارا و گسترده با واقفي ها محاجّه و مباحثه كنند و انديشه آنها را باطل سازند.

خاكستري

سياه

آغاز زوال برمكيان با قتل جعفر برمكي و برافتادن خاندان ايشان كه از عاملان شهادت امام كاظم عليه السلام بودند، به دعا و نفرين امام رضا عليه السلام . پس از برمكيان، فضل ابن ربيع، وزير هارون شد و عباسيان و زبيده، همسر هارون، در دربار غلبه پيدا كردند. اين اتفاق منجر به تضعيف گرايش فارسي و غلبه گرايش عربي در دربار و مديريت هارون شد.

مرگ فضيل ابن عياض، عالم و صوفي معروف جهان اسلام. او اصلي خراساني داشت و در كوفه ساكن بود، ولي در آخر عمرش مقيم و مجاور مكه شد. او با هارون ديدارهايي داشت و آرزوي او بود كه خداوند از عمر او بكاهد و به عمر هارون بيفزايد! چون كه مرگ هارون را نقطه آغاز اختلاف ها و فتنه هاي سياسي و كلامي مي ديد و معتقد بود: با مرگ هارون نظريه خلق قرآن، كه از منظر او باطل بود، گسترش خواهد يافت.

188 ه . ق.

سفيد

رحلت جرير ابن عبدالحميد، از ياران ايراني امام صادق عليه السلام .

خاكستري

احمد ابن عيسي ابن زيد علوي، كه تنها قيامِ زيدي دوران هارون را شكل داد، ولي با تدبير برمكيان، بدون جنگ و خون ريزي، به مصالحه با هارون رسيد و از او امان داشت، در اين سال به فتواي برخي علماي درباري دستگير و زنداني شد؛ ولي او خيلي زود از زندان گريخت و در بصره به جمع آوري نيرو پرداخت، ولي چون تحت تعقيب جاسوسان قرار گرفت، متواري شد و ديگر از او خبري نشد!

ص: 57

سياه

آخرين سفر حج هارون، كه در حقيقت آخرين سفر حج انجام شده خلفاي بني عباس هم بود.

189 ه . ق.

سفيد

رحلت هشام ابن حكم، از اصحاب امام صادق عليه السلام و امام كاظم عليه السلام ، پس از تحمل سال ها زندگي مخفيانه و غربت و تقيه شديد از زمان شهادت امام كاظم عليه السلام تا آن سال. رحلت او به علت تحت تعقيب بودن از سوي هارون عباسي، در كوفه و در گم نامي رخ داد.

حمزه ابن يسعِ اشعري، بزرگِ قمي ها در زمان هارون، از او خواست كه شهر قم را از جهت اداري از اصفهان جدا كند و او نيز پذيرفت. بدين گونه، شهر قم پس از سال ها از زير ستم و فشار شهري كه در تسنّن متصلّب بود، نجات يافت. (اين اتفاق به احتمال زياد در اين سال و در طول اقامت هارون در ري رخ داده است).

خاكستري

سياه

اولين سفر هارون به خراسان براي دفع شورش رافع ابن ليث در ماوراءالنّهر. او در اين سفر تا ري رفت و در آنجا تحت تأثير هداياي فراوان علي ابن عيسي ابن ماهان، حاكم ظالم خراسان قرار گرفت و از او راضي شد و دوباره به بغداد بازگشت.

مرگ كسائي، عالم نحوي معروف كه داراي گرايش هاي شيعي بود و استاد فرزندان هارون در ضمن سفر او به ري بود.

مرگ محمد ابن حسن شيباني، شاگرد دوم ابوحنيفه و شاگردِ شاگرد او ابويوسف قاضي. او پس از مرگِ ابويوسف، مدتي براي هارون قضاوت بغداد را بر عهده گرفت، ولي پس از مدتي عزل شد؛ امّا همواره مصاحب هارون بود تا اين كه در ركاب او به ري آمد و در همان جا مرد. او يكي از مروجين مهم مكتب ابوحنيفه در جهان اسلام در زمان خود بود.

مرگ يوسف ابن خالد بصري از آخرين شاگردان ابوحنيفه و اولين مروج مكتب فقهي او در بصره.

ص: 58

190 ه . ق.

سفيد

رحلت حماد ابن عثمان فزاري از خواص شيعه. او يكي از اصحاب اجماع است كه از جهت شاگردي، شاگرد امام كاظم عليه السلام و امام رضا عليه السلام شمرده شده است. او ساكن كوفه بود.

خاكستري

سياه

ظلم و ستم علي ابن عيسي ابن ماهان در خراسان، باعث گسترش شورش رافع ابن ليث در سمرقند و در ديگر مناطق شد. اين قيام به مدت شش سال، مهم ترين دغدغه و نگراني هارون و خلافت عباسي بود، چرا كه روز به روز گسترش مي يافت.

191 ه . ق.

سفيد

رحلت عاصم ابن حميد حناط از شاگردان امام صادق عليه السلام و استاد بسياري از محدثين بعدي شيعه.

خاكستري

مرگ مسلمة ابن فضل ابرش رازي، قاضي ري. او شاگرد سفيان ثوري بود، ولي علماي ري چندان تمايلي به او نداشتند، چرا كه متهم به تشيع بود.

سياه

192 ه . ق.

سفيد

خاكستري

سياه

مسلمان شدن فضل ابن سهل به دست مأمون. اين در حالي بود كه پيش از آن، فضل و برادرش حسن، توسط برمكيان جزو خدمت گزاران و كارگزاران مأمون قرار گرفته بودند.

مرگ علي ابن ظبيان كوفي، شاگرد ابوحنيفه و استاد شافعي، قاضي القضات بغداد در زمان هارون كه در ركاب او به كرمانشاه آمد و همان جا مرد.

آغاز اولين مرحله از شورش بابك خرم دين در آذربايجان؛ شورشي كه در آغاز، كوچك و محدود نشان مي داد، ولي در سال هاي بعد تبديل به قيامي بزرگ شد.

ص: 59

193 ه . ق.

سفيد

حسين ابن قياما، يكي از واقفي ها، با امام ديدار كرد و برخي از روايات و استدلال هاي واقفيه را به امام عرض كرد و امام به دفع شبهات و تحريف هاي آنها پرداخت.

رحلت عبدالله ابن سنان كوفي، از خواص اصحاب امام و استاد بسياري از محدثين شيعه، همانند ابن ابي عمير و ابن محبوب و يونس. او ساكن بغداد و خازن منصور و هارون بود.

خاكستري

رحلت محمد ابن اسماعيل، بنيان گذار دعوت اسماعيليه و جانشيني فرزندش عبدالله.

مرگ ابوبكر ابن عياشِ قاري، شاگرد عاصم در كوفه. او يكي از راويان قرائت قرآن است. استادش شيعه و او سنّي بود.

سياه

سفر هارون به خراسان براي دفع شورش روزافزون رافع ابن ليث و مرگ ناگهاني او در توس.

به خلافت رسيدن امين در 22سالگي در بغداد و مستقر شدن مأمون در 23سالگي در مرو، به عنوان استاندار تمامي خراسان و مناطق غربي ايران.

تصميم شتاب زده امين براي خلع مأمون و مؤتمن و جانشين كردن پسرش موسي به جاي آنها.

ابراز ناراحتي شديد برخي از علماي جهان اسلام از مرگ هارون، چرا كه مرگ او را نقطه آغاز فتنه هاي سياسي و مصائب فكري (گسترش نظريه مخلوق بودن قرآن) مي دانستند.

آغاز حكومت سه ساله خوارج تا سال 195 ه . ق. در الجزاير؛ حكومتي كوتاه و كوچك كه خيلي زود نابود شد.

مرگ ابن عليه بصري، از علماي بزرگ اهل سنّت و متولّي صدقات بصره و مظالم بغداد در دوران هارون و استاد احمد ابن حنبل و بسياري ديگر.

قصد امين براي سفر حج و ممانعت وزيرش فضل ابن ربيع از آن و فرستادن مادرش زبيده به جاي او به سفر حج و اقدامات عمراني زيادي كه او در مكه انجام داد.

ص: 60

194 ه . ق.

سفيد

احمد ابن عامر طايي، از نوادگان يكي از شهداي كربلا، با امام ملاقات كرد و از آن پس مؤذّن آن حضرت و امام جواد عليه السلام شد.

امام در اوج تبليغات سوء واقفي ها و برخي شكاكان ديگر، و به ويژه در ضمن مراسم حج، خبر از تولد قريب الوقوع فرزندش را داد.

خاكستري

هجرت عبدالله ابن محمد ابن اسماعيل ابن امام الصادق عليه السلام به سلميه در شام، به صورت مخفيانه، به همراه يارانش و طراحي نظام مخفيانه و سرّي دُعات اسماعيلي و تلاش آغازين براي گسترش دعوت بر اساس ساختاري كه عباسيان در دوره بني اميه داشتند.

مرگ حفص ابن غياث، از علماي عامّه، كه شاگرد امام صادق عليه السلام و امام كاظم عليه السلام بود و داراي تمايلات و گرايش هاي شيعي بود و قاضي شرق بغداد در دوران هارون بود.

مرگ عمرو ابن هارون بلخي، ساكن مكه و بلخ و از علماي اهل سنّت كه راوي حديث از امام صادق عليه السلام هم بود.

سياه

آغاز اختلاف امين و مأمون و اقدام به تجهيز نيرو عليه يكديگر.

مذاكره مأمون با كشور هاي همسايه و تعطيلي فتوحات و مذاكره او با شورشيان خراسان، از جمله مذاكره هرثمه با رافع ابن ليث، فرمانده شورش خراسان و پيوستن او به مأمون. اين تحولات، هم باعث آرامش خراسان براي مأمون شد و هم تقويت نيروي نظامي او را به دنبال داشت و او را آماده جنگ با امين ساخت.

اسماعيل ابن حماد ابن ابوحنيفه، نوه ابوحنيفه، از سوي امين به قضاوت بغداد منصوب شد. او قائل به مخلوق بودن قرآن بود.

مرگ شقيق بلخي، از علما و صوفيان و زهّاد معروف خراسان. او كسي بود كه تا سيصد زاهد به گرد او در نيشابور يا بلخ جمع مي شدند. دغدغه او غزا با تركان كافر در مرزها بود. مأمون او را نزد خود طلبيد، ولي او نپذيرفت تا اين كه در يكي از جنگ ها با تركان كشته شد.

مرگ سلم ابن سلم بلخي، از علماي زاهد و معتقد به امر به معروف و نهي از

ص: 61

منكر و داراي جايگاه اجتماعي در بغداد. هارون عباسي از او احساس خطر كرد، پس او را زنداني كرد و او پس از مرگ هارون بود كه از زندان آزاد شد.

195 ه . ق.

سفيد

تولّد امام جواد عليه السلام پس از سال ها انتظار امام و شيعيان. امام رضا عليه السلام اين تولّد را بابركت ترين تولد براي شيعه ناميد.

پس از تولد امام جواد عليه السلام ، امام در ديدارهاي گوناگون با شيعيان، او را وصي خود معرفي مي كرد و در حج آن سال، با برخي از بزرگان واقفي، همانند حسين ابن قياما درباره اين ولادت بحث كرد.

خاكستري

سياه

مذاكره هرثمة ابن اعين، فرمانده كل سپاه مأمون، به عنوان نماينده او با رافع ابن ليث و در نهايت پيوستن رافع به جمع ياران مأمون و ايجاد آرامش در سراسر خراسان و ماوراءالنّهر.

مذاكره نمايندگان مأمون با پادشاهان كشور تبّت و خاقان ترك و دادن امتياز به آنها تا از حملات ناگهاني آنها در زمان جنگ با امين در امان باشد.

درگيري تاريخي سپاهِ كوچك طاهر ذواليمين، فرمانده لشكريان مأمون با علي ابن عيسي ابن ماهان و لشكر انبوه امين در حومه ري و شكست علي ابن عيسي. اين اتفاق، اولين ضربه سنگين به لشكريان امين بود.

مرگ بكّار (پدر زبير ابن بكّار، عالم معروف اهل سنّت)، از آل زبير، كه به مدت دوازده سال والي مدينه از سوي هارون بود و به شيعيان و علويان سخت مي گرفت و برخي، مقدّمات مرگ او را به سبب نفرين امام رضا عليه السلام مي دانند.

اولين ورود و اقامت شافعي از مدينه به بغداد. اقامت او به مدت دو سال در بغداد طول كشيد. او در اين زمان بر مذهب اول خود بود.

196 ه . ق.

سفيد

خاكستري

ص: 62

سياه

شكست هاي پياپي لشكريان امين و رسيدن لشكريان مأمون به فرماندهي طاهر و هرثمة ابن اعين به دروازه هاي بغداد.

مرگ وكيع يكي از بزرگ ترين علماي عامه در زمان خود و استاد بسياري از علماي بعد، همانند احمد ابن حنبل و ديگران.

197 ه . ق.

سفيد

خاكستري

سياه

محاصره بغداد توسط سپاهان مأمون و درگيري طولاني نيروهاي دو طرف در حومه و محلات بغداد و آشوب و نابه ساماني و قحطي و فتنه و فساد و تعطيلي نماز جمعه و جماعت و مساجد.

قيام امويان و دمشقيان به رهبري مسلمة ابن يعقوب اُموي، از تبار يزيد، كه با لقب «سفياني» شورش كرد و مدعي خلافت بود و لشكريان امين در سركوبي او ناكام ماندند.

مرگ وكيع ابن جرّاح كوفي يكي از بزرگ ترين علماي عامه در زمان خود و استاد بسياري از علماي بعد، همانند احمد ابن حنبل و ديگران.

مرگ عثمان ابن سعيد قبطي مصري ملقب به ورش از قاريان سبعه . او از موالي آل زبير بود و در مدينه قرآن و قرائت را از «نافع» فراگرفت و آن گاه با سفر به مصر قرائت او را در شمال آفريقا منتشر ساخت. اكنون قرائت ورش از نافع در شمال آفريقا مشهور است.

198 ه . ق.

سفيد

ديدار برخي از بزرگان شيعه (خصوصاً صفوان ابن يحيي) با امام رضا عليه السلام و پرسش از وصايت ايشان و معرفي شدن امام جواد عليه السلام از سوي آن حضرت.

خاكستري

قيام ابوالسرايا، از فرماندهان لشكر هرثمه (كه از ياري مأمون و پيروز كردن وي سرخورده و ناراحت بود) با كمك علويان در كوفه و عراق و معرفي كردن

ص: 63

محمد ابن ابراهيم علوي زيدي (ابن طباطبا) به عنوان خليفه. (قيام ابوالسرايا و همراهي احمد ابن موسي الكاظم عليه السلام با او، باعث ريزش جمعي از واقفي هايي شد كه گرد او جمع شده و فرقه «واقفي احمديه» را درست كرده بودند).

تشكيك برخي از بني هاشم درباره امام جواد عليه السلام در 5/2سالگي ايشان (ماه شعبان اين سال) و آوردن قيافه شناس و حكم كردن او به انتساب وي به امام رضا عليه السلام .

بيعت كردن و همراهي بسياري از علماي عامه در كوفه با ابوالسرايا و محمد ابن ابراهيم، به گونه اي كه با بيعت آنها با زيديه، نزديك به دويست هزار نفر از كوفه و اطراف آن به ابوالسرايا پيوستند.

سياه

شكست و قتل امين و آغاز خلافت مأمون.

خروج حسن هرشي در عراق با شعار «الرّضا من آل محمد». دعوت او ناكام ماند.

خلع مؤتمن از ولايت عهدي توسط مأمون.

شافعي پس از اقامت يك ساله خود در مدينه، دوباره به بغداد رفت و يك ماه آن جا ماند و در نهايت چون بغداد را براي تبليغ مذهب جديد خود مناسب نديد، از آن جا براي هميشه به مصر رفت.

مرگ سفيان ابن عينيه، يكي از علماي بسيار بزرگ و محدث اهل سنّت. او ساكن مكه بود و هفتاد حج انجام داد و استادِ شافعي و بسياري از علماي اهل سنّت بود و در ايام حج، مجلس درس پررونقي داشت و دست كم، چهل سال از ائمه مطلق و مشهور اهل سنّت بود.

199 ه . ق.

سفيد

شكست قيام محمد ابن جعفر در حجاز، به دست «جلودي» فرمانده لشكريان مأمون. بازتاب اين شكست، هجوم جلودي به منزل امام رضا عليه السلام و بني هاشم و قصد تفتيش و جست وجوي منازل بني هاشم و مصادره طلاها و داراي هاي آنها بود. دراين ماجرا، جلودي به امام رضا عليه السلام اهانت هاي بسياري كرد.

سفر حج امام رضا عليه السلام همراه فرزندش امام جواد عليه السلام و وداع عجيب امام

ص: 64

رضا عليه السلام با كعبه و مكه. در پاسخ به شگفت زدگي فرزندش، خبر از سفر قريب الوقوع خود به خراسان داد.

قيام زيد پسر امام كاظم عليه السلام ، معروف به «زيدالنّار» در بصره. او در بصره، به تعقيب يونس ابن عبدالرّحمان، از خواص امام رضا عليه السلام و شيعه پرداخت، پس يونس به ناچار، به مدينه و نزد امام پناه آورد و در آستانه سقوط زيد و زيديه به عراق بازگشت.

پناه آوردن جمعي از علماي شيعه در زمان ابوالسرايا، از عراق به حجاز، به گونه اي كه مراسم حج آن سال، يكي از پرشمارترين حضور ياران امام در مدينه بود.

رحلت علي ابن عبيدالله ابن حسين ابن امام سجّاد عليه السلام . او و همسرش امّ سلمه، ازعلويان صالح بودند. ابن طباطبا، رهبر قيام ابوالسرايا، در آستانه رحلت، وصيّ خود را، او و يا يكي از دو فرزند او معرفي كرد؛ ولي او نه خود پذيرفت ونه به پسرانش اجازه همكاري با زيدي ها را داد.

پناه آوردن جمع قابل توجهي از شيعيان عراق به مدينه و ديدار گروه هايي از شيعيان بغداد (همانند يونس ابن عبدالرّحمان و فرزندان علي ابن يقطين) و كوفه و بصره با امام، در حالي كه اختلاف هاي فكري و اجتماعي بين آنها وجود داشت و امام به مديريت آنها پرداخت.

مأمون پس از به شكست كشاندن قيام ابوالسرايا و ديگر پيروان زيديه، به مدت دو - سه ماه از طريق نامه نگاري، چند بار از امام خواست كه به ميل خود به مرو بيايد و خلافت را در اختيار بگيرد، ولي امام دعوت او را در هر بار رد كرد.

خاكستري

قيام نصر ابن شبث عقيلي، در منطقه «جزيره» وقدرت گيري او در آن منطقه (شمال عراق و جنوب تركيه)؛ سپس برخي از زيدي ها با او مذاكره كردند تا قيام او با قيام زيدي ها (در جنوب عراق) يكي شود؛ ولي او گفت كه از طرف داران بني عباس است و تنها مشكل او، سياست هاي ضد عربي مأمون است.

ص: 65

قيام ابراهيم ابن امام كاظم عليه السلام در يمن.

قيام اسماعيل ابن كاظم عليه السلام در فارس.

كشته شدن ابوالسرايا درعراق (و شهادت محمد ابن محمد ابن زيد و حسن ابن حسين ابن زيد و حسين ابن اسحاق ابن امام سجاد عليه السلام و محمد ابن حسين از نوادگان امام سجاد عليه السلام و علي ابن عبدالله از نوادگان جعفر در عراق و يمن).

محمد ابن سليمان، والي ابوالسرايا در مدينه و والي شُرطه او محمد ابن اثرم، قصد بيعت گيري اجباري از امام براي خود داشتند، ولي امام از آنها بيست روز مهلت گرفت كه در روز هجدهم، آنها از جلودي، فرمانده لشكر مأمون شكست خوردند.

سياه

مرگ ابراهيم ابن هدبه بصري. او به اصفهان آمد و با حمايت والي شهر و مأمون، به نشر احاديث مالك ابن انس در اين شهر پرداخت.

مرگ حكم ابن عبدالله بلخي، از شاگردان ابوحنيفه، كه مدت ها قاضي شهر بلخ و مروّج مكتب ابوحنيفه درخراسان و پرورش دهنده شاگردان بسيار بود.

200 ه . ق.

سفيد

آغاز حركت امام رضا عليه السلام از مدينه به خراسان. امام در آستانه حركت ضمن وداع با خاندانش، دوازده هزار دينار بين آنها تقسيم كرد و اعلام كرد اين سفر بي بازگشت است.

انتتشار خبر رفتن امام رضا عليه السلام به مرو و تحير و تشكيك برخي از شيعيان بغداد همانند يونس ابن عبدالرّحمان، در پذيرش امام و سرانجامِ ناخوشايند اين سفر.

همراهي يكي از شيعيان با كاروان امام و درخواست او از امام براي كشتن رجاء ابن ضحاك، فرمانده لشكر مأمون و مسئول اين سفر و ممانعت امام.

امام در طول سفر هر جا مقيم مي شد، با مردمانش جلسه مي گرفت و به آنها حديث مي آموخت و اگر در جايي بيشتر از ده روز مقيم مي شد، در مدت اقامت، روزه مي گرفت.

ص: 66

با انتشار خبر حركت امام از مدينه به مرو، شيعيان كوفه به انتظار ديدار امام نشستند، ولي وقتي خبر آمد مسير سفر از بصره است، معدودي از آنها، مانند ابوهاشم جعفري، تلاش كردند به سرعت به سوي بصره بيايند و با امام ديدار كنند.

محوّل سجستاني، در روز خروج امام از شهر، با امام ديدار كرد و كمي پس از آن، در آن مسير به راه افتاد و در نهايت به امام پيوست.

امام، چند ماه در نيشابور اقامت داده شد و پس از دريافت اجازه مأمون، ايشان را به سوي مرو بردند.

همراهي اباصلت هروي از نيشابور با امام رضا عليه السلام و ملازم ايشان بودن تا لحظه شهادت آن حضرت.

ريان ابن صلت و همچنين ريان ابن شبيب اشعري، دايي معتصم، به امام پيوستند و از ملازمان حضرت در خراسان و مرو شدند.

رحلت عبدالله ابن جندب بجلي كوفي، از وكلاي امام كاظم عليه السلام و امام رضا عليه السلام در بصره و خوزستان. امام پس از رحلت وي، بر او رحمتي ويژه فرستاد و علي ابن مهزيار اهوازي، جاي گزين او شد.

خاكستري

قيام و ادعاي خلافت محمد ابن امام صادق عليه السلام (ديباج) در مكه. او مدعي شد كه قائم مهدي است و مبناي ادعاي خود را بر احاديث نبوي قرار داد. حسين ابن حسن افطس در مدينه براي او بيعت گرفت. در اين قيام، امام رضا عليه السلام بيعت و همكاري نكرد و از ناكامي قريب الوقوع آنها خبر داد. (ريشه قيام محمد ابن جعفر، كتابي بود كه يكي از علماي ناصبي نوشت و در آن حضرت زهرا عليها السلام را سبّ كرد).

درگيري شديد هرثمة ابن اعين، فرمانده مأمون با قيام هاي زيدي در عراق و شهادت حسن ابن حسين ابن زيد در كوفه و اسارت زيد ابن امام كاظم عليه السلام در بصره و شهادت علي ابن عبدالله محمد، از نوادگان جعفر ابن ابي طالب، در يمن.

مأمون دستور داد پس از شكست و يا تسليم شدن علويانِ زيدي، به آنها امان داده شود و آنها را با احترام به خراسان بفرستند. بدين گونه، به تدريج عده اي

ص: 67

از علويان، به ويژه محمد ابن جعفر، رهبر قيام حجاز و چند تن از برادران امام رضا در قيام ابوالسرايا، همانند زيدالنّار، گرد او جمع شدند. هدف مأمون اين بود كه در ماجراي ولايت عهدي، آنها را هم به بيعت وادارد و بدين گونه از آنها امضاي مشروعيت خلافت عباسي را بگيرد و آنها را در جامعه از اعتبار بيندازد و در جنگ نرمِ تبليغي، آنها را خلع سلاح كند.

مرگ «معروفِ كَرخي» از بزرگان صوفي در بغداد. مي گويند او مدتي هم در مدينه در محضر امام رضا عليه السلام بوده است.

سياه

فراگير تر شدن قيام بابك خرم دين در آذربايجان و اعزام لشكرياني براي دفع فتنه او.

مرگ وهب ابن وهب قريشي مدني. او در سفر هارون، در سال 186 ه . ق. به مدينه، جذب دربار او شد و براي رضايت او جعل حديث كرد؛ از اين رو، مدت ها قاضي مناطقي از بغداد و آن گاه والي مدينه شد و در آخر، ساكن بغداد شد و همان جا مرد.

201 ه . ق.

سفيد

اعلام ولايت عهدي امام رضا عليه السلام در آغاز ماه رمضان. پذيرش ولايت عهدي از سوي امام پس از يك دوره دوماهه مذاكرات بين مأمون و امام و ابراز مخالفت هاي محكم از سوي امام بود، تا اينكه در نهايت مأمون با تهديد به قتل امام، ايشان را نسبت به پذيرش ولايت عهدي مجبور كرد. (امام در اين وقت، 53 ساله و مأمون، 31ساله بود).

مأمون، از ريان ابن صلت، كه شيعه بود و در دستگاه مأمون كار مي كرد و داراي فضل و دانش بود، خواست كه گه گاه بر منبرِ جامع مرو از فضائل امام علي عليه السلام براي مردم بگويد.

طرح اقامه نماز عيد فطر به دستور مأمون توسط امام.

پايان خشك سالي با نماز باران امام.

در پايان ماه رمضان اين سال، مأمون طرح سلسله جلسات مناظرات علما

ص: 68

با امام را طراحي كرد. اولين جلسه با علماي اهل كتاب و اديان غير اسلامي بود و جلسات بعد كه در ماه ذيحجه برگزار شد، با علماي فرقه هاي گوناگون اسلامي بود. مأمون براي اجراي اين جلسات دستور داده بود با برنامه ريزي قبلي، علماي اهل كتاب يا مسلمان را از مناطق ديگر در يك زمان بندي مشخص به مرو بياورند.

مسلمان و شيعه شدن عِمران صابي در اولين جلسه از مناظرات و همراهي او با امام در جلسات بعد، باعث درماندگي و خشم پنهان مأمون نسبت به امام شد.

در «يوم الترويه» يكي از بزرگ ترين جلسات مناظره توسط مأمون بين امام و سليمان مروزي برگزار شد.

امام در روز عرفه (اولين عرفه اقامتش در خراسان)، تمام اموال خود را بين فقرا تقسيم كرد و اين امر باعث اعتراض فضل ابن سهل شد.

امام براي جشن عيد غدير، در جمع شيعيان خراساني خود در مرو فرهنگ سازي مي كرد.

در مسجد جامع مرو، بين مردم، مباحثات و مجادلاتي درگرفت كه با مديريت عباسيان كنترل مي شد، به همين علت، امام، براي يارانش در منزل خود جلسات خصوصي بحث امامت و ولايت را برقرار كرد.

هجرت حضرت معصومه عليها السلام به قم و رحلت ايشان در اين شهر.

كمي پس از ولي عهدي امام رضا عليه السلام ، گروهي از خراسانيان با ادعاي تشيع، قصد ديدار با امام را داشتند، ولي امام دو ماه آنها را به حضور نپذيرفتند تا اين كه آنها مدعي محبّين اهل بيت عليهم السلام شدند و ساير ماجراها.

در مرو، برخي مباحث امامت و يا برخي مباحث كلامي شيعي، همانند «لا جبر و لا تفويض» به صورت موقت و ناقص فراگير شد.

سفر دعبلِ شاعر، همراه برادرش علي و چند نفر از شعراي عراق به مرو، براي عرضه اشعار رضوي به محضر امام رضا عليه السلام و اقامت نزديك

ص: 69

به يك سال آنها در مرو و كسب حديث از محضر امام، در كنار نشر اشعار اهل بيتي در خراسان.

خاكستري

سياه

مأمون در نقشه اي مكّارانه، پس از پايان بيعت گيري، از امام مي خواهد تا از طرف او به عراق برود و به تدبير امور بپردازد، ولي امام شرط خود را يادآوري مي كند و نمي پذيرد و به مأمون از دفن شدن خود در خراسان خبر مي دهد.

ديدار جمعي از صوفي هاي خراسان با امام و ابراز اعتراض شديد به ايشان نسبت به پذيرش ولايت عهدي و همچنين اقامت داشتن ايشان در خانه اي اشرافي و پاسخ امام با تشبيه وضع خود به حضرت يوسف، آن گاه كه عزيز مصر بود.

مخالفت بني عباس در بغداد و عراق با مسئله ولايت عهدي امام رضا عليه السلام و شورش آنها و به خلافت رساندن ابراهيم ابن مهدي عباسي در بغداد و آغاز درگيري بين آنها و سپاهيان حسن ابن سهل، حاكم مأمون بر عراق.

شيوع فساد در بغداد و قيام خالد داريوش و سهل ابن سلامه انصاري خراساني، با شعار امر به معروف و نهي از منكر در بغداد و بالا گرفتن تدريجي نهضت آنها.

شيوع خشك سالي و قحطي و مرگ در خراسان تا ري و اصفهان.

مرگ معروف ابن فيروز كرخي، از رجال طريقت در بغداد.

مرگ سعد ابن ابراهيم زهري، قاضي واسط در زمان هارون و از استادان احمد ابن حنبل. (شهر واسط در اين زمان، هنوز داراي گرايش هاي ناصبي بود).

جذب شدن هشام ابن ابراهيم عباسي، با پيشنهاد مربي گري براي عباس پسر مأمون. او يكي از ياران باسابقه امام بود كه از مدينه همراه ايشان به مرو آمده بود. او از آن پس، در زمره ياران فضل ابن سهل و مأمون قرار گرفت و در زماني كه امام از پذيرش ولايت عهدي ابا مي كرد، مأمور شد امام را

ص: 70

تهديد كند و ايشان را در داخل منزلش تحت فشار رواني قرار دهد. پس از آن هم، به عنوان ناظر و مراقب مأمون، عليه امام عمل مي كرد و اخبار امام را به آنها مي رساند. او در همين زمان، يك مرتبه از سوي امام خبري را پخش كرد كه امام فتوي به حلّيت غِنا داده، ولي امام اين خبر را تكذيب فرمود و معلوم شد او بر امام دروغ بسته است.

فضل ابن سهل، يكي از كاتبان فاسدالاخلاق خود به نام محمد ابن ابي عباد، را به عنوان كاتب امام، اما در حقيقت به عنوان مراقب و جاسوس امام، تعيين مي كند.

202 ه . ق.

سفيد

ريان ابن شبيب، در آغاز محرّم نزد امام آمد و امام درباره اقامه شعائر حسيني و مراسم دهه محرّم با او سخن گفت و شيعيان را به اقامه سوگواري تشويق فرمود. به مأمون خبر رسيد امام رضا عليه السلام در منزلش مجلس تشكيل داده و با مردم درباره مسائل اعتقادي سخن مي گويد و مردم شيفته دانش وي شده اند. مأمون به محمد ابن عمرو توسي، حاجب خود، دستور داد تا درِ منزل امام را ببندد و مردم را متفرق كند. امام ناراحت شد و پس از نمازي ويژه، او را نفرين كرد و از اين رو، ناگهان پس از زلزله اي متوسط، در مرو شورشي بزرگ به راه افتاد كه مأمون به سختي آن را فرونشاند و پس از آن، از مردم معذرت خواست.

در اواخر اقامت امام در مرو، چون رفت وآمد مردم نزد ايشان محدود شده بود، امام هر گاه مجالي مي يافت، با غلامان و خدمت گزاران و كارگران منزل خود انس مي گرفت و به آنها حديث مي آموخت.

سعد ابن اشعري قمي، پس از رحلت حضرت معصومه عليها السلام با امام رضا عليه السلام ديدار كرد و امام، متن زيارت نامه حضرت معصومه عليها السلام را به او داد.

تحول ايماني حسن ابن علي وشاء، از واقفي بودن به امامت حضرت رضا عليه السلام . او در ضمن سفري تجاري كه به مرو داشت، با امام ديدار كرد و به حق رهنمون گرديد.

ص: 71

ازدواج تحميلي امام رضا عليه السلام با دختر مأمون، امّ حبيب، و اعلام نامزدي امّ فضل دختر ديگر مأمون با امام جواد عليه السلام .

امام در اين دوران، از سوي مأمون و واليان وي، محل رجوع مسائل مستحدثه (پرسش هاي جديد فقهي) قرار مي گيرد.

در اواخر اين سال، در مسير بازگشت مأمون به عراق، چون فضل ابن سهل در حمام سرخس كشته شد، به دنبال آن، امام رضا عليه السلام به دستور مأمون، چند روزي در سرخس زنداني شد. علت اصلي اين كار، نپذيرفتن جانشيني مناصب فضل اين سهل و همكاري نكردن امام با مأمون در حكومت داري بود، ولي در ظاهر، تحقيق درباره قتل فضل و آرام شدن اوضاع را بهانه اين كار اعلام كردند.

در اواخر اين سال، امام بر موعظه ها و نصايحش به مأمون افزود و اين موجب ناراحتي مأمون شد.

امام، با اين كه با مأمون شرط كرده بود در امور سياسي مداخله نكند، در اواخر اين سال، به سبب آشفتگي اوضاع جهان اسلام، كه بيشتر ناشي از وزارت نامدبرانه فضل ابن سهل و بي تدبيري برادرش، حسن ابن سهل در حكومت بر عراق بود، بر مشاوره و هشدار هايش به مأمون افزود.

مأمون در اواخر اين سال، در مواجهه با عزت و عظمت روزافزون امام رضا عليه السلام ، چندين مرتبه در مرو و يك بار در سرخس، تصميم به قتل ايشان گرفت، ولي در اجراي آن ناكام ماند.

مأموريت ريان ابن شبيب، از شيعيان نفوذي فضل به عراق و خداحافظي ويژه او با امام.

بازگشت دعبل از مرو به قم و اقامت چندماهه او در قم و نشر اشعار اهل بيتي و رضوي خود در قم.

خاكستري

در اين سال، ابراهيم ابن امام كاظم عليه السلام ، برادر امام رضا عليه السلام از طرف مأمون، اميرالحاج در حج آن سال شد. او پس از به جاي آوردن حج، براي اصلاح امور به يمن فرستاده شد.

به سبب شورش عباسيانِ بغداد و شورشي كوچك از زيديه در كوفه، اوضاع

ص: 72

اين دو شهر آشفته بود؛ پس حسن ابن سهل، والي عراق، از سوي مأمون، عباس ابن امام كاظم عليه السلام را والي كوفه كرد و از او خواست همه مردم، خصوصاً زيديه و شيعه را، به خود جذب كند. او در كوفه، مردم را به خلافت مأمون و ولايت عهدي برادرش دعوت كرد، ولي زيديه گفتند: اگر به خلافت خودت يا برادرت دعوت كني، با تو بيعت مي كنيم. شيعيان هم از او خواستند به امامت برادرش دعوت كند، ولي او نپذيرفت. پس زيديه و شيعه از او فاصله گرفتند و فقط بعضي از مردم با او بيعت كردند. كمي بعد او از عباسيان بغداد شكست خورد و كوفه را به آنها تحويل داد.

شورش داعي الي الحق، حسين كوكبي، در زنجان و قزوين.

سياه

در اواخر اقامت امام و مأمون در مرو، روزي فضل ابن سهل و هشام عباسي، در اقدامي مشترك، نزد امام آمدند و در جلسه اي سرّي، سعي كردند امام را براي كودتا عليه مأمون راضي به همراهي با خود كنند، ولي امام نپذيرفت و كمي بعد نقشه آنها فاش شد و مأمون آنها را بازخواست كرد، ولي آنها بهانه آوردند كه اين طرح، نقشه اي براي امتحان امام بوده است؛ اما مأمون خيلي زود هشام عباسي را براي مأموريتي به عراق فرستاد و پس از آن، به فكر حذف فضل افتاد.

مأمون از اوضاع آشفته و شورش بني عباس در عراق با خبر شد و از مرو براي رفتن به عراق خارج شد. سپس از مسير سرخس به توس آمد و يك ماه در سرخس و نزديك به هفت ماه در توس ماند.

قتل فضل ابن سهل در حمام سرخس به دستور مأمون. پس از قتل فضل، فرماندهان و سربازان طرف دار او، در لشكر مأمون شورش كردند و اين امام رضا عليه السلام بود كه به سبب عجز و لابه مأمون، با تجلي قدرت تكويني و بيان بليغ خود، آنها را متفرق كرد.

سهل ابن سلامِ انصاري، به سبب گسترش فسق و فجور در شهر بغداد، نهضت امر به معروف و نهي از منكر به راه انداخت كه باعث تضعيف حكومت ابراهيم ابن مهدي شد. لشكريان ابراهيم عباسي، پس از شكست دادن نيروهايش، او را زنداني كردند.

ص: 73

مرگ يحيي ابن مبارك بصري، نحوي، قاري و لغوي برجسته. او استاد مأمون بود و همراه او به مرو آمد و همان جا هم مرد.

كشته شدن محمد ابن فرات غالي در كوفه، به نفرين امام، به دست ابراهيم ابن شكله عباسي (خليفه عباسيان در عراق).

امام رضا عليه السلام از مرگ علي ابن ابي حمزه بطائني، از سران واقفيه در عراق و عاقبت شوم او خبر داد.

203 ه . ق.

سفيد

دست گيري يك صوفي فقير در توس به اتهام دزدي و برگزاري جلسه محاكمه او در دربار مأمون و با حضور امام رضا عليه السلام كه ضمن تبرئه آن صوفي توسط امام، جلسه محاكمه، تبديل به انتقاد از خلافت مأمون توسط آن صوفي شد. مأمون به ناچار او را آزاد كرد و در خشم از جايگاه امام، مقدّمات شهادت ايشان را فراهم ساخت.

اوج گيري خبردهي امام نسبت به وصايت و ولايت فرزندش، امام جواد عليه السلام ، به خادمان و ملازمان خود و يا در ديدار با شيعيان.

شهادت امام رضا عليه السلام در آغاز اين سال در توس با انگور يا انار مسموم به دست مأمون.

خاكستري

مسموم شدن و رحلت محمد ديباج، در حالي كه همراه مأمون در سفر بازگشت او به عراق بود، كمي پس از شهادت امام رضا عليه السلام .

سياه

مرگ جارود ابن يزيد عامري، فقيه نيشابور. او شاگرد ابوحنيفه و عالم بزرگ نيشابور بود.

زلزله ي بزرگي در خراسان و ماوراءالنّهر در ميانه اين سال (پس از شهادت امام رضا عليه السلام ) رخ داد و خرابي بسياري در بلخ و جوزجان و فارياب و طالقان (شمال افغانستان) و ماوراءالنّهر ايجاد كرد. نوشته اند پس لرزه هاي آن تا هفتاد روز ادامه داشت.

ص: 74

رويدادهاي عمومي و يا نامشخّص در دهه اول امامت حضرت

امام رضا عليه السلام در مسجد پيامبر مي نشست و علما، هر گاه در مسئله اي درمي ماندند، در نهايت به ايشان مراجعه مي كردند.

رحلت بزرگان شيعه بعد از سال 183 ه . ق. (آغاز امامت امام رضا عليه السلام ):

علي ابن سويد.

عيسي ابن عبدالله ابن سعد اشعري.

محمد ابن اسحاق ابن عمّار. او كسي بود كه پس تولّدش، امام صادق عليه السلام به طور ويژه دعايش كرد.

محمد ابن سماعة ابن موسي كوفي، از بزرگان شيعه، كه دو فرزندش حسن و جعفر هم از خواص اصحاب امام رضا عليه السلام بودند.

مفضل ابن صالح اسدي.

نصر ابن قابوس لخمي، از وكلا و سفراي امام صادق عليه السلام و امام كاظم عليه السلام . (او بيست سال وكيل امام صادق عليه السلام بود، بدون اين كه كسي بداند!)

وهب ابن حفص.

يزيد ابن اسحاق غنوي. او با دعاي امام رضا عليه السلام شيعه شد.

يونس ابن يعقوب بجلي دهني، از خواص اصحاب امام صادق عليه السلام و امام كاظم عليه السلام ، كه امام رضا عليه السلام متكفّل كفن و دفن او شد.

رحلت عبدالرّحمان ابن حجاج، از شاگردان مهم امام صادق عليه السلام و ياوران و وكيل اول امام كاظم عليه السلام در بغداد. او در آغاز امامت امام رضا عليه السلام ، مدتي كوتاه تحت تأثير واقفيه قرار گرفت، ولي خيلي زود به حقيقت بازگشت و كمي بعد رحلت كرد.

رحلت علي ابن سويد.

ج) نگاهي كلي به جدول گاه شمار

ج) نگاهي كلي به جدول گاه شمار

با نگاهي كلي به جدول گاه شمار كه در صفحات پيش آورديم، مشخص مي شود كه آغاز امامت امام رضا عليه السلام ، در دوران اقتدار خلافت عباسي است؛ ولي همين اقتدار، باعث اين تصور براي خليفه شد كه امام رضا عليه السلام نمي تواند خطري جدي براي او داشته باشد. البته اين به معني آزاد گذاشتن امام از سوي دستگاه خلافت نيست، بلكه تا

ص: 75

وقتي كه وزراي برمكي در دستگاه خلافت بودند و در جست وجوي طراحي خلافتي براي خود، امام از آزادي نسبي هم در مدينه محروم بود. امام در اين زمان توانست با انجام دادن مراتبي از تقيه، خود را حفظ فرمايد.

ماجراهاي واقفيه، بحران اصلي امام در اين سال ها بود. چالشي كه با مديريت امام رضا عليه السلام ، اگر چه در مورد نجات و احياي بدنه تشيع، از دست واقفيه، به سرعت به نتيجه رسيد؛ ولي مواجهه با سران واقفيه، نزديك به پانزده سال، يعني تا زمان ولادت امام جواد عليه السلام ، به طول كشيد. پس از ولادت امام جواد عليه السلام ، جريان واقفيه اضمحلالي سريع را آغاز كرد.

از منظري ديگر، مدرسه علمي عامه در حجاز، با حضور شاگردان «مالك» و يا حضور شخص «شافعي»، كه در جست وجوي نام بود، در اين سال ها، در برابر اهل بيت عليهم السلام حضوري قدرت مند داشت، اما مرگ هارون و جنگ هاي داخلي امين و مأمون و پس از آن قيام زيديه، ضربات سختي به انسجام و ثبات مدارس علمي گوناگون عامه در عراق و حجاز وارد كرد و شايد همين امر، يكي از علل رفتن شافعي از حجاز به بغداد و از آن جا به مصر است.

در نگاهي موازي به سيره امام رضا عليه السلام ، اوضاع عمومي جريان خلافت، مدارس علمي عامه و جريان سياسي زيديه، مشخص مي شود كه در مديريت كلانِ تمام جريان هاي رقيب، معارض و يا موازي با مديريتِ معصومانه امام، نوعي تشتّت و پراكندگي و حتي بحران سازي هاي خودساخته ديده مي شود؛ همانند بحران سازي سياسي هارون براي جانشينان پس از خودش.

در برابر اين مسائل، امام رضا عليه السلام ، با وجود تحمل انواع فشارها و مهجوريت ها و بحرآنها، با مديريت ويژه خود، نه تنها سعي كرد جامعه شيعه را در آن شرايط ويژه حفظ كند، بلكه مجموعه اي از طرح هاي كلان تاريخي و جغرافيايي را، براي نشر تشيع، در همين زمان به اجرا گذاشت. بخش عمده اي از اين مديريت و برنامه ريزي امام، فرصت شناسي و بهره وري از تحولات و بحران ها و درگيري ها در دو جبهه سياه و خاكستري است.

بازشناسي تفصيلي تأثير و تأثّر رويدادهاي موازي جريان هاي سياه و خاكستري، بر خط امامت و تشيع، در مباحث بعد به صورت مبسوط آورده خواهد شد.

ص: 76

ص: 77

فصل دوم: نگاهي كلي به جهان اسلام در دوران امامت امام رضا عليه السلام

اشاره

فصل دوم: نگاهي كلي به جهان اسلام در دوران امامت امام رضا عليه السلام

ص: 78

ص: 79

در اين مرحله، براي بازشناسي بهتر شخصيت، سيره و مديريت امام رضا عليه السلام در رهبري جبهه حق، نگاهي اجمالي به جريان هاي جبهه باطل مي كنيم و اين جبهه را از سه منظرِ سياسي و اجتماعي و علمي - فكري بررسي خواهيم كرد.

2/1: وضعيت سياسي جهان اسلام

2/1: وضعيت سياسي جهان اسلام

دوران امامت امام رضا عليه السلام مصادف با اوج خلافت عباسي است. خلافت عباسي، پس از نزديك به دو دهه فعاليت تبليغي داعيانش در خراسان، با كمك ابومسلم خراساني، پس از حدود يك دهه درگيري با امويان به قدرت رسيد.

خلافت عباسي در سال 132 ه . ق. آغاز شد؛ يعني در زمان امامت امام رضا عليه السلام ، نزديك به نيم قرن از اين خلافت گذشته بود و حاكميت آن تثبيت شده و در اوج اقتدار و شكوفايي خود بود. مورخان، اين دوران را، دوره اول و دوره ايراني گري خلافت عباسي معرفي مي كنند.(1) اين دوران از آغاز خلافت عباسي تا پايان دوران خلافت واثق عباسي در سال 227 ه . ق. ادامه يافت. البته دوره ايراني گري در حقيقت، با پايان حكومت مأمون به پايان رسيد، ولي پايان عملي دوره اول، دوران حكومت واثق عباسي است.

دوران امامت امام رضا عليه السلام معاصر با سه خليفه عباسي بود

شخصيت

دوره زماني

امامت امام رضا عليه السلام

183 - 203 ه . ق.

خلافت هارون

170 - 193 ه . ق.

خلافت امين

193 – 198 ه . ق.

خلافت مأمون

198 – 220 ه . ق.


1- حسن ابراهيم حسن، تاريخ اسلام، ج 2، ص 20.

ص: 80

خلافت هارون الرّشيد، پس از مرگ برادرش هادي آغاز شد. اين انتقال، بدون هيچ مشكلي انجام شد. دوره خلافت هاورن، اوج قدرت و قوت سياسي عباسيان بود و اين اتفاق، به واسطه وزارت و مديريت خلافت به دست خاندان برمكيان بود. اين دوران، در حقيقت، اوج دوره ايراني گري در خلافت عباسيان نيز بود. در اين دوران، برمكيان براي ايجاد امپراطوري اسلامي به رهبري هارون تلاش مي كردند؛ از اين رو، در خلافت او، با مخالفان با شدت و قدرت برخورد مي شد. نمونه آن، چند سال زنداني كردن امام كاظم عليه السلام و سپس به شهادت رساندن ايشان است. قدرت و اقتدار سياسي هارون در دوران برمكيان، به حدي بود كه در اين دوران، نه قيام زيدي و نه هيچ شورش ديگري در جهان اسلام رخ نداد و تنها رويداد سياسي _ اجتماعي، فتوحات تابستاني(1) هارون در برابر امپراطوري روم شرقي بود.

وقتي كه هارون، به پيشنهاد برمكيان، امام كاظم عليه السلام را در سال 183 ه . ق. به شهادت رساند، برمكيان گرفتار نفرين امام رضا عليه السلام شدند و خود در سال 186 ه . ق. بر افتادند. از همين سال بود كه با قدرت گيري وزيران عرب (فضل ابن ربيع) و اميري اميران عرب (عيسي ابن ماهان، استاندار خراسان)، انواع بحران و شورش، تدريجاً خراسان را فراگرفت و سرانجام، بحران و شورش در خراسان و ماوراءالنّهر چنان اوج گرفت كه هارون خود مجبور شد براي سركوبي آنها راهي خراسان شود؛ ولي در آستانه ورود به خراسان، درگذشت.

از ديگر مشكلات سياسي اين دوران، وسعت بسيار زياد خلافت و مسئله و معضل جانشيني هارون بود. او چندين پسر داشت كه برجسته ترينِ آنها، مأمون و محمد امين و قاسمِ مؤتمن بودند و پس از اين ها، معتصم بود كه بعد ها جانشين مأمون شد. در ميان اين پسران، اگر چه مأمون، بزرگ تر و با كفايت تر بود، ولي چون مادرش كنيز و ايراني بود، بني عباس به او بي مهري كردند. تمايل عباسيان به برادر ديگر او، امين بود، چرا كه مادرش، دخترعموي هارون بود؛ اما امين كوچك تر بود و مهم تر اينكه هوش و درايت و كفايت سياسي مأمون را نداشت.

هارون، سرانجام پس از مدت ها انديشه، به طرح تقسيم خلافت بين سه فرزندش رسيد


1- اعراب چون آب و هواي سرد و سرما عادت نداشتند، در زمستان فتوحات را در مناطق سردسير تعطيل كرده و آن را در تابستان سال بعد از سر مي گرفتند.

ص: 81

و آن را در سال 180 ه . ق. اعلام رسمي و عمومي كرد. سپس براي تحكيم طرح خود، در سال 186 ه . ق. همراه فرزندانش و رجال دربار، به سفر حج رفت و پيمان نامه اي را كه به امضاي فرزندان سه گانه و درباريانش رسيده بود، در كعبه به امانت گذاشت. اين اتفاق، از همان زمان هارون، باعث اختلافات پنهاني بين امين و مأمون و حاميان آن دو شد.

مرگ ناگهاني هارون در خراسان، در سال 193 ه . ق. در آغاز، باعث تقسيم جغرافياي خلافت بين فرزندانش شد. خراسان و تمامي ايران تا همدان، به مأمون رسيد؛ جزيره و سرحدات روم شرقي به مؤتمن؛ و عراق و شام و آفريقا به امين. البته در اين ميان، مؤتمن كم سنّ و سال و ضعيف، و در حقيقت، در زير سلطه امين بود. رقابت اصلي بين امين و مأمون بود كه در حقيقت، رقابتي پنهان بين فضل ابن ربيع، وزير عرب امين با فضل ابن سهل، وزير ايراني مأمون بود. فضل ابن سهل، از دست پروردگان برمكيان بود كه به دست آنان يا مأمون، تازه مسلمان شده و جزو كارگزاران بادرايت ايشان بود. فضل ابن ربيع هم، آخرين وزير هارون در دوران خلافتش بود.

اختلافات بين امين و مأمون، خيلي زود علني شد. اين اختلافات، احياگر خاطره تاريخي اختلافات شرقي و غربي در جهان اسلام، بين عباسيان در شرق با امويان در غرب بود؛ چرا كه اكثر جناح مأمون را در تركيب سياسي و نظامي، ايرانيان و يا اعراب مقيمِ ايران؛ و اكثر جناح سياسي و نظامي امين را، عرب ها، با محوريت بني عباس تشكيل مي دادند. اين اختلاف، پس از يك سال، منجر به درگيري نظامي شد كه سه سال طول كشيد و در نتيجه آن، به شهر نوساز بغداد، صدمات فراواني وارد شد و سرانجام در سال 198 ه . ق. با كشته شدن امين به پايان رسيد. از اين سال، خلافت مأمون شروع شد، ولي خلافت مأمون در شرايطي كاملاً بحراني آغاز گرديد؛ چرا كه به واسطه تهي شدن خزانه بغداد و كمبود مواجبِ لشكريان فاتح بغداد، در آغاز چند شورش كوچك رخ داد و در نهايت، بخشي از آنها به فرماندهي ابوالسرايا، در اعتراض به بي مهري به فاتحان بغداد، از بني عباس جدا شدند و به كوفه رفتند و با جلب همكاري علويان، ناگهان قيامي بزرگ را در كوفه به راه انداختند. اين قيام، با همكاري زيديه، ناگهان سراسر عراق جنوبي و خوزستان ايران را فراگرفت و به سرعت، به حجاز و يمن هم رسيد. گستردگي اين قيام؛ مأمون را به وحشت انداخت و او را ناچار كرد با تمام قوا به سركوبي آن بپردازد.

اين قيام و سركوبي آن، تلفات و خسارات بيشتري در جنوب عراق و جنوب غرب ايران

ص: 82

به بار آورد. يكي از بازتاب هاي سياسي و اجتماعي اين قيام آن بود كه مأمون به فكر طرح مسئله ولايت عهدي امام رضا عليه السلام افتاد. مأمون در اين سال ها به واسطه قتل امين، مبغوض عباسيان بود و در ميان توده هاي اجتماعي مسلمان هم، چندان جايگاهي نداشت؛ چرا كه قيام ابوالسرايا و زيديه، موجب همراهي و همكاري بسياري از علما و توده هاي اهل سنّت و جماعت با آنها از عراق تا حجاز و يمن شده بود. از اين رو، مأمون براي انتقام از دشمني ها و بي مهري هاي عباسيان و براي جذب و جلب توجه خواص و عوام جامعه اسلامي و براي جلوگيري از نفوذ اجتماعي علويان، كه سرآمد آنها در اين عصر، امام رضا عليه السلام بود؛ ابتدا امام را به اجبار به خراسان آورد و آن گاه ايشان را مجبور به پذيرش ولايت عهدي كرد تا با مصادره نفوذ اجتماعي آن حضرت براي خود و ضربه زدن به جايگاه و محبوبيت اجتماعي امام، به تحكيم و تثبيت خلافت خود بپردازد. امام رضا عليه السلام ، اگر چه با قوه قهريه ناچار به پذيرش سفر و همچنين پذيرش ولايت عهدي مأمون شد، ولي با مبارزه منفي خود در قالب شرط مداخله نكردن در امور سياسي؛ و نيز با ايجاد تدريجي پايگاه اجتماعي براي خود در خراسان، در نهايت باعث ناكامي طرح هاي مأمون شد تا آن جا كه او درمانده در برابر امام، سرانجام ايشان را در مسير بازگشت به عراق به شهادت رساند.

براي ديدن عكس به فايل پي دي اف مراجعه كنيد

ص: 83

موضوع جزئي

پيش فرض علمي

ايده

از برمكيان تا خانواده ابن سهل ايراني

سياسي / مديريتي

امام رضا عليه السلام و مواجهه با دو نمونه از خلّاقيت و تجربه مديريت ايراني كه در خدمت باطل است.

تاريخي / سياسي

جامعه خواص ايراني در سده آغازين خلافت، به دنبال احياي نقش آفريني تاريخي خود در ايران و منطقه، با عباسيان به خوبي همكاري مي كردند، ولي وقتي كه عباسيان به تركان متمايل شدند، ايرانيان نيز به فكر استقلال افتادند.

مديريتي

همكاري وزراي ايراني با عباسيان، امام رضا عليه السلام را با لايه هاي تودرتو و پيچيده هجوم گسترده جبهه باطل روبه رو كرد، كه در اوج اين تقابل با مديريت غيبي امام، سرانجام آن پشتوانه هاي فكري - مديريتي خلافت نابود شدند.

سياسي / مديريتي

عباسيان و تلاش براي استفاده از درايت و تدبير خواص ايراني براي طراحي ايجاد و تثبيت خلافت خود و نقشي كه اين تدبير در بقاي پانصد ساله خلافت عباسي داشت.

هارون و امامان شيعه

سياسي / اجتماعي

تلاش هاي تاريخي خلافت براي طراحي غير مستقيم بحران داخلي در بين تشيع با زنداني كردن چند ساله امام كاظم عليه السلام و سپس شهادت ايشان؛ تا در نهايت بتواند بين بخشي از جامعه خواص شيعه و امامِ بعدي، تقابل و درگيري ايجاد كند و بدين گونه به امامت و جامعه شيعه ضربه بزند.

جايگاه جامعه شيعه در اين سال ها

تاريخي / اجتماعي

هم زماني اوجِ دوران جامعه سازي امامان براي تشيع، با اوج اقتدار خلافت عباسي و بازتاب هاي اين هم زماني براي آسيب شناسي و طراحي دقيق تر ساختار جامعه شيعه توسط امامان.

سياسي

چالش هاي دروني و رو به افزايشِ حكومت، در حالي كه خلافت عباسي در اوج اقتدار بود، نشان دهنده نبود انديشه كلان فلسفه تاريخي - سياسي در اين خلافت است.

ص: 84

هارون و مسئله جانشيني اش

تاريخي / رواني

هارون در مسئله ولايت عهدي اش، با وجودي كه انواع و اقسام تجربه هاي انتقال خلافت در150 سال گذشته را در پيش رو داشت، توانايي تصميم گيري قاطع و كم هزينه براي جهان اسلام را نداشت و سياست هاي او در اين باره، زمينه هاي بحران آفريني را در جهان اسلام ايجاد كرد.

فلسفه تاريخي

مسئله جانشيني هارون، نشان داد كه جريان باطل در اوج اقتدار خود، چگونه با تصميم گيري هاي غلط، كه ريشه در انديشه هاي باطل دارد، به نابودي خود كمك كرد و فرصتي تاريخي، براي حفظ و رشد، در اختيار حق و حقيقت قرار داد.

جنگ هاي امين و مأمون

سياسي / مديريتي

اين جنگ، بيان گر چالش دروني عباسيان بين حفظ يا طرد ايراني گري در خلافت است.

سياسي / اجتماعي

اين جنگ، تقابلي بين جريان اسلامِ انحصارگراي عربي - عباسي (امين) و بين تجربه مشاركت جمعي مسلمانان عرب و عجم در امور سياسي است. البته در اين نظريه اصل خلافت همچنان عربي بوده ولي كاگزاران آن ميتوانستند غير عرب و در خدمت عباسيان باشند (مأمون) و پايان اين جنگ و شكست، نشانه پايان يافتن دوران انحصارگري در خلافت است. بدين جهت با آغاز خلافت مأمون دوران فارسي دوم خلافت عباسي آغاز مي گردد.(1)

جنگ داخلي عباسيان، نشان گر فروپاشي يك پارچگي اجتماعي، سياسي و كلامي انديشه خلافت عباسي و تبديل شدن خلافت به وسيله اي براي كسب انواع منافع و اهداف حكومتي است.


1- خلافت عباسي بر خلاف خلافت اموي كه بر بنيان تعصب عربي بنيان شده بود ، اصولاً با كمك ايرانيان و خراسانيان ايجاد شد. اين دوران از سفاح تا هارون البته با روندي رو به كاهش ادامه يافت. خلافت امين عباسي خلافتي عربي بود. خلافت مأمون دوره دوم ايرانيت خلافت عباسي بود و از دوران معتصم به تدريج دوران ترك ها در خلافت عباسي شروع مي شود تا زمان تا آل بويه كه دوباره ايراني ها كانون خلافت بغداد را تصرف مي كنند.

ص: 85

2/2: وضعيت اجتماعي جهان اسلام

2/2: وضعيت اجتماعي جهان اسلام

جغرافياي جهان اسلام در اين سال ها، از مرزهاي چين و هند در شرق، تا اقيانوس اطلس در غرب را شامل مي شد و به جز سرزمين اندلس كه تحت سيطره بازماندگان امويان بود، مابقي سرزمين ها، تحت سيطره خلافت عباسي بود. اين گستردگي جغرافيايي و جمعيتي، در آغاز، به سبب مديريت برمكيان و قوانين مالياتي نسبتاً مناسبي كه وضع كرده بودند؛ همراه با آرامشي نسبي بود؛ ولي پس از برافتادن برمكيان، در كنار فزوني گرفتن ظلم و ستم اميران و واليان بني عباس، در ابتدا سرزمين مغرب (مراكش امروزي) با قيام «ادريسيان»، كه از علويان زيديه بودند، استقلال يافت، به گونه اي كه هارون ناچار شد در سال 183 ه . ق. «بني اغلب» را در تونس به قدرت برساند تا مانع پيش روي ادريسيان به سوي شرق شود.

در خراسان هم، ظلم و ستم هاي عيسي ابن ماهان، والي عربِ هارون، باعث راه افتادن شورش بزرگي به رهبري رافع ابن ليث، در ماوراءالنّهر و خراسان شد. گسترش دامنه اين قيام، هارون را دو بار در سال هاي 188 و 193 ه . ق. به خراسان كشاند و در نهايت، با اينكه عيسي ابن ماهان را از اِمارت خراسان عزل كرد، بدون اين كه بتواند شورش را سركوب كند، در توس فوت كرد.

پس از مرگ هارون و تقسيم سرزمين هاي خلافت بين امين و مأمون و آغاز جنگ هاي سه ساله، بيشترين آسيب ها و صدمات به عراق با محوريت بغداد وارد شد.آغاز خلافت مأمون در سال 198 ه . ق. تا زمان ورود او به عراق در سال 203، به مدت پنج سال، سرزمين عراق، شاهد آشفتگي ها و قيام ها و ويراني ها و كشتار هاي متعددي بود.

در ايران، اگر چه خراسان به آرامش رسيد، ولي منطقه سيستان، در چنگال شورش خوارج بود و در همين زمان، آذربايجان هم شاهد مراحل آغازين شورش بابك خرم دين بود. شدت گستردگي اين نابه ساماني هاي اجتماعي بود كه مأمون را دست به دامان ولايت عهدي امام رضا عليه السلام كرد تا به نوعي با مشاركت دادن امام در مسئله خلافت، به فرافكني بحران هاي اجتماعي به سمت آن حضرت بپردازد، ولي امام با مديريت و درايت معصومانه خود، اين نقشه مأمون را خنثي كرد.

ص: 86

موضوع جزئي

پيش فرض علمي

ايده

قيام ها و شورش ها

اجتماعي / كلامي

گستردگي قيام ها در دوران اوج عباسيان، آن هم پس از گذشت نيم قرن از خلافت آنها، نشان گر آشكار شدن چهره باطني و ظالمانه خلافت و رواج نوميدي اجتماعي از احياي عدالت اجتماعي توسط آنهاست.

جغرافياي قيام ها و گستردگي آن

گستردگي قيام ها در مناطق عربي و غير عربي، بيان گر تضعيف تدريجي قدرت اجتماعي عباسيان در جغرافيا غير عربي و يا عربِ غير معتقد به مذهب عامه است؛ جغرافيايي كه در بلندمدت مي توانست پايگاه اجتماعي مناسبي براي فرقه هاي مذهبي و سياسي باشد.

گستردگي و تنوع قيام ها در زمان هارون و امين و مأمون، نشان گر عمق بحران و آشفتگي اجتماعي و شكل نگرفتن هويت اجتماعي ثابت و واحد است.

پيام هاي سياسي قيام خراسان

سياسي / اجتماعي

قيام خراسان، نشان گر پيدايش تدريجي روي گرداني توده هاي اجتماعي در خراسان و ايران، از عباسيان و ايجاد آمادگي در آنها از نظر تمايل به فرقه هاي سياسي و كلامي ديگر است.

بازتاب هاي سياسي قيام ها

سياسي / اجتماعي

وحشت گسترده هارون نسبت به از دست رفتن سرمايه اجتماعي اي كه باعث پيدايش بني عباس شده بود و تلاش براي حفظ اين سرمايه.

زمينه هاي تشيع در خراسان

كلامي / فرهنگي

خراسان نشانه هايي مبني بر آمادگي براي تغيير در انديشه و فرهنگ و تعلقات ديني از خود بروز مي داد كه امام را براي تصميم گيري براي بسط و گسترش تشيع اصيل در اين جامعه مصمم تر كرد.

ص: 87

بازتاب اجتماعي

اجتماعي

روند رو به تضعيف پايگاه اجتماعي عباسيان در سراسر جغرافياي اسلامي، كه به صورت قيام ها يا شورش ها خود را نشان مي داد.

بازتاب هاي سياسي

فكري / سياسي

عباسيان تلاش مي كردند به كمك جريان هاي گوناگون علمي، اين مطلب را جا بيندازند كه امنيت بر عدالت ترجيح دارد و در نتيجه، هر قيامي، حتي در صورت رواج ظلم و فساد سياسي و اجتماعي، نامشروع است.

2/3: وضعيت فكري و فرهنگي جهان اسلام

2/3: وضعيت فكري و فرهنگي جهان اسلام

مهم ترين شعار عباسيان براي رسيدن به قدرت و خلافت، شعار «الرّضا من آل محمد» بود. اين شعاري بود كه آن را از زيديه فراگرفته بودند و با تعريفي مبهم و كلي از آن، قصدشان تهييج اذهان عمومي عليه امويان بود. پس از برافتادن امويان و به قدرت رسيدن عباسيان، آنها مي دانستند كه اكثريت جهان اسلام، پيرو مكتب خلفا و اهل سنّت هستند و بزرگ نمايي شعار «الرّضا من آل محمد» مي تواند به مشروعيت زيديه منجر شود؛ از اين رو، پس از كسب قدرت، خيلي زود به علما و گرايش هاي فكري اهل سنّت روي آوردند. در نتيجه اين سياست، در زمان زندگاني و امامت امام رضا عليه السلام ، شاهد اوج گيري نظام و طرح فرقه سازي در ميان اهل سنّت با كمك خلفاي عباسي هستيم.

در اين سال ها، پس از نظام يافتن فرقه «اهل رأي» در فقه توسط شاگردان ابوحنيفه، و گسترش بخشي از آن در مركز و شرق اسلامي، براي ذوق و سليقه هاي سنّتي هم، «مكتبِ حديثي مالك» در حجاز طراحي شد و در همين زمانِ امامت امام رضا عليه السلام ، اين مكتب در شام و مصر و آفريقا و حتي اندلس ترويج مي شد؛ ولي به سبب نقل گرايي شديد آن، در اواخر دوران امامت امام رضا عليه السلام ، شافعي با ايجاد تعديل در دو مذهب رأي و حديث و همچنين در ميان دو مذهب حنفي و مالكي، مذهب خود را، به عنوان سومين راهكار و طرح و مدرسه فقهي براي جهان اهل سنّت در مصر عرضه كرد.

اين در حالي است كه با توجه به رهاشدگي پديده اجتهاد در مدارس اهل سنّت، در اين زمان مكتب هاي فقهي ديگري هم به تدريج ايجاد شد و در گستره محدودتري

ص: 88

رواج يافتند؛ مكاتبي همانند «فقه اوزاعي» كه بيشتر در شام و در فضاي فكري جامعه متمايل به انديشه تاريخي امويان گسترش يافت؛ يا «فقه سفيان ثوري» كه در بخش هايي از عراق و غرب ايران رواج يافت.

موضوع جزئي

پيش فرض علمي

ايده

وضعيت فكري عباسيان

سياسي

سرگرداني فكري و انديشه اي عباسيان در صد ساله اول خلافت و تلاش براي دامن زدن به هر جرياني كه رقيب شيعه و زيديه باشد.

علماي برجسته عامه و همكاري با سياست هاي فكري عباسيان

كلامي / تاريخي

همراهي علماي عامه با جريان و سياست فرقه سازي عباسيان و تلاش براي به روزسازي مكتب عامه.

تناقض هاي تاريخي علماي جهان اسلام در آن دوران

فكري / سياسي

سرگرداني انديشه اي علماي عامّه، بين اصولي كه آنها را به اطاعت از خلافت عباسي فرامي خواند و اصولي اصلاح گرا كه گه گاه باعث همراهي آنها با زيدي ها مي شد.

بازتاب اجتماعي وضعيت فكري تفرقه زا

اجتماعي / تاريخي

فرقه سازي علماي عامه و بازتاب اجتماعي آن، كه باعث پيدايش تفرقه و تشتّت اجتماعي شد و هر روز كه مي گذشت جامعه را بيشتر به سوي تفرقه تشويق مي كرد.

در اين مرحله، براي بازشناسي بهتر علمي و فقهي جهان اسلام، جدول معرفي مشهور ترين علما و منطقه جغرافيايي و رويكرد فعاليت علمي آنها آورده مي شود. كاركرد اين جدول را، در يك بررسي تطبيقي و نگاه مقايسه اي مي توان در بازتاب هايش در جغرافياي حضور شيعيان و نوع مواجهه احتمالي آنها با امام رضا عليه السلام و يا يارانش و يا شيعيان ديد. همچنين ميزان همراهي اين علما با عباسيان و يا قيام هاي زيديه، از نكات مورد مطالعه در آن زمانه مي تواند باشد تا معلوم گردد در زماني كه رهبر حق، در جامعه اسلامي حضوري آشكار و فعال داشت، چگونه جريان هاي مدعي علم و انديشه

ص: 89

در جهان اسلام، با مهجور كردن اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله ، رو به سوي جريان ها و مكاتب ديگر آورده بودند و باعث تقويت و گسترش آنها مي شدند. فهرست جدول آتي، بر اساس دو تقسيم بندي علما به مدرسه حديث و رأي و در چهار حوزه جغرافيايي حجاز، عراق، ايران و آفريقا است و محدوده زماني معرفي علما، در محدوده امامت امام رضا عليه السلام و كمي پس از آن است كه زمان اوج فعاليت آن علماي مذكور است.

علماي ناحيه حجاز؛

علماي ناحيه عراق از اهل رأي؛

علماي ناحيه عراق از اهل حديث؛

علماي ناحيه ايران از اهل رأي؛

علماي ناحيه ايران از اهل حديث؛

علماي ساير بلاد (شام و مصر و آفريقا و اندلس).

علماي مدرسه حجاز

نام

تاريخ وفات

جغرافيا

توضيحات

سفيان عينيه

198

متولد كوفه ساكن مكه

از بزرگ ترين علماي اهل سنّت كه چهل سال، عالم مطلق آنها در حجاز و مكه بود و به ويژه در موسم حج، مدرسه اش، كانون تجمع علما و دانش جويان عامه بود.

ابراهيم ابن سعد زهري مدني

184

مدينه / بغداد

شاگرد پدرش و همانند او قاضي مدينه شد. در سال 184 به عراق رفت و هارون او را اكرام كرد. چون قائل به حلّيت غِنا بود و با مخالفت محدثين بغداد روبه رو شد، او هم با خود عهد كرد كه از آن پس، هيچ حديثي را نخواند، مگر اين كه قبلش غِنايي انجام دهد! او در بغداد، مسئول بيت المال بود.

ص: 90

مغيرة ابن عبدالرّحمان مخزومي

186

مدني

شاگرد مالك و از فقهاي مدينه بود. هارون به او قضاوت مدينه را پيشنهاد داد، ولي او نپذيرفت؛ پس هارون به او هزار دينار داد.

هشام ابن يوسف صنعاني

197

صنعا / يمن

شاگرد سفيان ثوري و از استادان شافعي و قاضي صنعا بود.

معن ابن عيسي اشجعي مدني

198

مدينه

برترين شاگرد و جانشين مالك ابن انس در مدينه بود.

عبدالله ابن نافع مدني

206

مدينه

فرزند نافع از قرّاء قرآن و شاگرد ويژه مالك بود كه در مدينه به مذهب او فتوا مي داد.

محمد ابن مسلمه مخزومي مدني

216

مدينه

شاگرد مالك و ملازم او و يكي از فقهاي مدينه پس از او بود.

جدول ايده يابي

موضوع جزئي

پيش فرض علمي

ايده

علماي مدرسه حجاز

اجتماعي

نقش و كاركرد مدرسه حجاز در اين سال ها براي منحرف ساختن اكثريت جهان اسلام از مدرسه و مكتب اهل بيت عليهم السلام به سوي خود.

نوزايي مدرسه فقهي

فكري

چون به مدرسه علمي حجاز، در اين سال ها توجه زيادي مي شد، تشويق مي شد كه پيوسته به نوزايي و فرقه سازي بپردازد؛ از اين رو، تبديل به مدرسه مالك و شافعي و سفيان ابن عينيه گرديد.

همكاري مدرسه حديث و عباسيان

سياسي

همكاري گسترده علماي حجاز و جذب شدن آنها در همكاري هاي مختلف علمي و قضايي كه باعث تقويت خلافت عباسي مي شد.

مدرسه جمودگرايي حجاز

فكري

مدرسه و مكتب فكري حجاز، با توجه به اقليم و فرهنگ عربي و سنّتي، مكتبي حديثي و نقلي و تعبّدگرا و دور از تعقّل و انديشه بود.

ص: 91

جايگاه اجتماعي مدرسه حديث

عبادي / اجتماعي

مراسم سالانه حج، باعث كسب اعتبار و جايگاه ويژه اي براي علماي حجاز در جهان اسلام شده بود و همين امر، زمينه هاي ترويج تدريجي اين مكتب را فراهم مي ساخت.

بازتاب تاريخي مدرسه حجاز در جهان اسلام

فكري / تاريخي

گسترش انديشه هاي مدرسه حجاز، باعث رواج جمودگرايي و تعبّدگرايي ظاهري و تعطيلي تدريجي انديشه ديني در جهان اسلام مي شد.

علماي مدرسه حديث در عراق

نام

تاريخ فوت

جغرافيا

توضيحات

عفيف ابن سالم موصلي

186

موصل

شاگرد مالك و ثوري و مفتي موصل.

معاد ابن معاذ

195

بصره / بغداد

شاگرد ثوري و از استادان احمد حنبل بود. مدتي قاضي هارون در بصره بود (172 ه . ق.)؛ ولي به علت اعتراض مردم عزل شد و مردم در عزل او شادماني كردند.

وهب ابن وهب قريشي مدني

200

مدينه / بغداد

از محدثين مدينه بود كه در يكي از سفرهاي هارون به حجاز جلب دربار او شد و با او به بغداد رفت. او براي ميل هارون، حديث وضع مي كرد و بر امام صادق عليه السلام دروغ مي بست و به درخواست هارون، فتوا به قتل يحيي ابن عبدالله علوي، كه در امان هارون بود، داد. پس هارون به او يك ميليون و شش صد هزار درهم داد و او را قاضي مدينه و سپس يكي از مناطق بغداد كرد. او پس از بكّار زبيري، مدتي هم والي مدينه بود و قائل به حلّيت شرب نبيذ بود. در بغداد ساكن شد و مرد.

ص: 92

وكيع ابن جرّاح كوفي

196

كوفه

از علماي بسيار بزرگ حديث و جانشين سفيان ثوري. او قائل به حلّيت شرب نبيذ بود.

ابن عليه

193

بصره

از علماي محدثين معروف كه از علماي نسل بعد از خود بسيار برجسته تر بود. او دوران هارون، متولّي صدقات بصره و مظالم بغداد بود و قائل به حلّيت شرب نبيذ بود.

عيسي ابن يونس

188

مرزهاي شام و روم شرقي

شاگرد ثوري و اوزاعي بود كه در 45 غزوه با روميان شركت كرد و 45 حج انجام داد.

يزيد ابن هارون واسطي

207

واسط / بغداد

از علما و محدثين معروف زمان خود و از نواصب و دشمنان امام علي عليه السلام بود. استادِ احمد حنبل و معتقد به امر به معروف و نظريه قديم بودن قرآن بود. تا او زنده بود، مأمون نظريه خلق قرآن را ترويج نكرد.

سعد ابن ابراهيم زهري

201

عراق

قاضي واسط در زمان هارون و قاضي يكي از مناطق بغداد در دوران مأمون بود.

سليمان ابن داوود ابي داوود بصري

204

عراق / بغداد

صاحب مسند ابي داوود بود. او سفري هم به اصفهان كرد و احاديث خود را در آن جا منتشر ساخت.

محمد ابن عمر واقدي مورخ

207

حجاز / بغداد

او از مردم مدينه و آگاه به تاريخ اسلام بود. در سفر هارون به حجاز، استاد راهنما و روايت گر تاريخ براي او در مدينه شد و بدان وسيله، جذب دربار هارون شد. كمي بعد، به واسطه فقر به بغداد سفر كرد و به هارون پيوست. مأمون كه به عراق آمد، او را قاضي يكي از مناطق بغداد كرد و او در اين شغل بود تا مرد.

ص: 93

علماي مدرسه اهل رأي در عراق

نام

تاريخ فوت

جغرافيا

توضيحات

محمد ابن حسن شيباني

189

بغداد

دومين شاگرد برجسته ابوحنيفه و شاگردِ قاضي ابويوسف بود. مدتي پس از ابويوسف، قاضي هارون بود، ولي پس از مدتي عزل شد. هميشه مصاحب هارون بود و در سفر وي به خراسان، در ري مرد. او يكي از مهم ترين عناصر نشر مكتب حنفي در عراق و ايران بود.

يوسف ابن خالد بصري

189

بصره

از آخرين شاگردان ابوحنيفه و اولين مروّج مذهب او در بصره بود.

علي ابن ظبيان كوفي

192

بغداد

شاگرد ابوحنيفه و استاد شافعي و مدتي نيز قاضي القضات جهان اسلام در دوران هارون بود. او همراه هارون به ايران آمد و در كرمان شاه مرد.

اسماعيل ابن حمّاد ابن ابوحنيفه

212

بغداد / بصره

نوه ابوحنيفه بود. در سال 194 ه . ق. قاضي «امين» در بغداد بود. در سال 210 ه . ق. قاضي بصره شد. او قائل به نظريه مخلوق بودن قرآن و از مرجئه بود.

بُشر ابن ابي الازهر نيشابوري كوفي

213

عراق

شاگرد ابويوسف و فقيه و مفتي در كوفه بود.

سلم ابن سلم بلخي زاهد

194

عراق / بغداد

از علماي معتقد به مرجئه و همچنين معتقد به لزوم امر به معروف و نهي از منكر بود و هميشه مي گفت: «اگر صد هزار شمشير داشتم، عليه هارون قيام مي كردم.» هارون او را زنداني كرد و پس از مرگ هارون از زندان آزاد شد.

ص: 94

محمد ابن عبدالله بصري (از تبار انس ابن مالك انصاري)

215

بصره / بغداد

شاگرد ابويوسف بود. در زمان هارون، در آغاز، قاضي بصره و كمي بعد قاضي مناطق بغداد شد. در زمان امين از قضاوت، به امر مظالم منتقل شد و در نهايت، دوباره به حكم امين به قضاوت بصره رسيد. مأمون چون به خلافت رسيد او را عزل و خانه نشين كرد تا مرد.

جدول ايده يابي

موضوع جزئي

پيش فرض علمي

ايده

مدارس فقهي اهل رأي در عراق و نقش تاريخي آن

فكري / اجتماعي

مدارس گوناگون عراق، بيشترين نقش را در تكثّرگرايي در فقه عامه داشتند.

تكثّرگرايي در فرقه هاي فقهي، با هدف روزآمدسازي و نوسازي فقه عامّه، هماهنگ با نيازهاي زمان و مكان در جهان اسلام بود.

روابط سياسي مدرسه اهل رأي با عباسيان

سياسي

علماي مدرسه اهل رأي، داراي بيشترين رابطه ها با خلافت عباسي بودند و بيشترين مناصب فقهي و قضايي خلافت عباسي را به عهده داشتند.

بازتاب تاريخي انديشه اهل رأي در فقه عامه

فرقه شناسي

تأثير مدرسه فقهي اهل رأي عراق در تكثّرگرايي مذاهب فقهي اهل سنّت.

علماي حديث در ايران

نام

تاريخ وفات

جغرافيا

توضيحات

ابراهيم ابن هدبه بصري

199

اصفهان

از شاگردان مالك و از محدثين بود. او به اصفهان آمد و با حمايت والي شهر (و حتي حمايت

ص: 95

هارون) به نشر حديث مالك در آن جا پرداخت. او غِنا را حلال مي دانست و در نقل حديث هم ضعيف بود.

علي ابن حصين كوفي

191

ري

شاگرد ثوري بود و فقيه و قاضي ري.

يحيي ابن ضريس

195

ري

قاضي و محدث بود.

سعد ابن صلت كوفي

196

شيراز

فقيه و قاضي شيراز بود.

عمر ابن هارون بلخي

194

مكه / بلخ

از قرّاء و محدثين ساكن مكه بود، سپس به بلخ آمد. او با اين كه امام صادق عليه السلام را نديده بود، از ايشان حديث روايت مي كرد و بر ضدّ مرجئه بود.

يحيي ابن مبارك بصري نحوي

202

عراق / مرو

قاري و استاد در علوم نحو و لغت عرب بود. او استاد مأمون بود، پس همراه او به ايران آمد و در مرو مرد. قاضي مرو بود و اولين كسي بود كه سنّت را در مرو رواج داد.

حفص ابن عبدالله سلمي نيشابوري

209

نيشابور

بيست سال قاضي نيشابور بود.

حسين ابن وليد نيشابوري

203

نيشابور

شاگرد ثوري و استاد احمد حنبل و از محدثين نيشابور بود.

شقيق بلخي

194

خراسان

شاگرد ثوري و علماي محدث و صوفيان متعددي بود. او در آخر عمر بيشتر ساكن خراسان بود و گروهي سيصدنفره از زهّاد را گرد خود جمع كرده بود و عمدتاً به فتوحات مي پرداخت تا اينكه در جنگ با تركان كشته شد.

ص: 96

علماي مدرسه اهل رأي در ايران

نام

تاريخ وفات

جغرافيا

توضيحات

خالد ابن سليمان بلخي

199

عراق / بلخ

از خواص شاگردان ابوحنيفه و مروّج آثار او در بلخ بود.

حكم ابن عبدالله بلخي

199

عراق / بلخ

شاگرد ابوحنيفه، منسوب به جهميه، قاضي بلخ و استاد علماي اهل خراسان بود.

ابراهيم ابن رستم مروزي

211

عراق / خراسان

او در آغاز از اصحاي حديث بود، ولي چون به وي توجهي نشد، از ياران شيباني شد و به مدرسه اهل رأي روي آورد. به مأمون نزديك شد، ولي قضاوت او را قبول نكرد. فضل ابن سهل به او هدايايي مي داد. او معتقد به مرجئه بود و در نيشابور مرد.

احمد ابن حفص كبير بخاري

217

بخارا

شاگرد شيباني و ساكن بخارا و شيخ فقهاي ماوراءالنّهر بود. در اواخر عمرش، امام بخاري، نويسنده صحيح بخاري به بخارا آمد، ولي با هم سازش نداشتند، پس اهالي بخارا به دستور او، امام بخاري را از شهر بيرون كردند.

جارود ابن يزيد عامري

203

نيشابور

شاگرد ابوحنيفه و عالم مشهور نيشابور بود.

خلف ابن ايوب بلخي

205

بلخ

شاگرد ابويوسف و از علماي حنفي و مفتي اهل بلخ بود.

جدول ايده يابي

موضوع جزئي

پيش فرض علمي

ايده

ص: 97

جغرافياي فرقه اي در ايران

جغرافيايي / اجتماعي

در غرب ايران، غلبه با مدرسه حديثي و در شرق ايران، غلبه با مدرسه اهل رأي بود و اين به سبب سابقه بيشتر خلافت اموي و ناشي از اثرگذاري طولاني مدت تفكر ديني متعصب محور آنها در غرب ايران بود؛ امري كه در بسياري از مناطق، باعث مقاومت مردم در برابر تشيع مي شد.

جغرافياي فرقه اي در خراسان

جغرافيايي / اجتماعي

در خراسان، در مناطق شرقي، تنوع فرقه اي و مدرسه اي وجود داشت و همين باعث مي شد كه زمينه براي رشد تشيع در آن هم فراهم باشد؛ ولي در ماوراءالنّهر، حاكميت گسترده انديشه هاي فقهي و كلامي عامه، آن مناطق را تدريجاً به مناطقي تشيع گريز تبديل كرد.

جغرافياي فرقه هاي انحرافي در ايران

جغرافيايي

در جغرافياي ايران و خراسان، به علت پيش زمينه هاي تمدني، زمينه براي رواج مذهب رأي، كه هماهنگ با انديشه كلامي مرجئه گري و تساهل و تسامح مذهبي بود، فراهم تر بود.

سياست فرهنگي و فكري عباسيان براي ايران

فكري / فرهنگي

به نظر مي رسد عباسيان در اين سال ها كه شاهد وجود گرايش هاي تحول خواه در ايرانيان بودند، سعي در حمايت از ترويج و حمايت از فرقه هاي گوناگون عامه در ايران داشتند تا مبادا ايران تمايلي به سوي تشيع از خود نشان دهد.

علماي مدرسه حديث و رأي در آفريقا

نام

تاريخ فوت

جغرافيا

توضيحات

محمد ابن ادريس شافعي

150- 204

حجاز، مصر

يكي از عالمان بزرگ و چهارگانه اهل سنّت و از شاگردان ويژه مالك ابن انس بود. مدتي هم با والي مدينه همكاري مي كرد تا اين كه جزء علما شد. در زمان امين و پس از مرگ

ص: 98

او، دو سفر به بغداد كرد، ولي آنجا را مساعد براي نشر افكار خود نيافت. در نهايت در سال 200 ه . ق. به مصر رفت و مذهب خود را در آنجا منتشر كرد.

زياد ابن عبدالرّحمان اندلسي

193

اندلس

ازشاگردان مالك و اولين كسي بود كه مذهب او را به اندلس آورد و آن را جاي گزين مذهب اوزاعي كرد.

علي ابن زياد تونسي

183

آفريقا

شاگرد مالك و مروّج مذهب او در شمال آفريقا (قيروان) بود.

اشهب ابن عبدالعزيز قيسي مصري

204

مصر

رئيس مالكي ها و از رفقاي شافعي در مصر و متولّي خراج مصر بود.

ابومسهّر الشّامي دمشقي

218

شام، دمشق

او در زمان شورش سفياني (198 – 195) قاضي دمشق بود.

يحيي ابن يحيي ليثي اندلسي

234

حجاز، مصر، اندلس

در 28 سالگي نزد مالك، «موطا» را خواند و در مكه، شاگردي سفيان ابن عينيه را كرد. در مصر، از ليث ابن سعد آموخت، سپس به اندلس رفت و مذهب مالكي را رواج داد.

محمد ابن مسروق كوفي

185

عراق، مصر

او هشت سال قاضي هارون در مصر بود تا اين كه در سال 184 عزل شد. شخصي متكبّر بود و به نصارا اجازه داد براي مراجعه به قاضي داخل مسجد شوند.

هاشم ابن ابوبكر مدني تيمي بكري

196

حجاز، عراق، مصر

شاگرد ابوحنيفه بود. در سال 194 قاضي امين در مصر شد. معتقد به حلّيت شرب نبيذ بود.

ص: 99

اسد ابن فرات خراساني الاصل كوفي

213

عراق، آفريقا

در آغاز شاگرد مالك و سپس شاگرد ابويوسف و شيباني شد. به مصر و آفريقا آمد و در آن جا با علماي مالكي درگير شد. در سال 204 قاضي قيروان شد و از سوي حاكمان بني اغلب، به فتح سيسيل پرداخت و در يكي از فتوحات، مجروح شد و مرد.

ابراهيم ابن اسماعيل اسدي بصري ثمّ مصري

218

بصره، مصر

فرزند ابن عليه، عالم بزرگ آن زمان بود. ساكن مصر شد. او قائل به مخلوق بودن قرآن بود و با شافعي در بغداد و مصر مناظرات متعدد داشت و كتابي هم در ردّ مالك نوشت.

جدول ايده يابي

موضوع جزئي

پيش فرض علمي

ايده

جغرافياي اجتماعي - مذهبي

اجتماعي

حضور اعراب در اقليم سنّتي آفريقا، در كنار تعطيلي اندك مدارس سنّتي انديشه اي، باعث تقويت روحيه جمود و نقل گرايي در شمال آفريقا شد، امري كه باعث ترويج مذهب مالكي شد.

جغرافياي تشيع در آفريقا

كلامي / فرقه اي

با رواج فرقه هايي همانند مالكي و گسترش روحيه جمودگرايي، مذهب تشيع امامي كه عقل گرا بود، تضعيف شد.

2/4: اطلس فرقه اي جهان اسلام در دوران امامت امام رضا عليه السلام

اشاره

2/4: اطلس فرقه اي جهان اسلام در دوران امامت امام رضا عليه السلام

جهان اسلام در دوران امامت امام رضا عليه السلام ، مشغول شكل دهي و پي ريزي فرقه ها و مكتب هاي فكري و فقهي بود و اين اتفاق، ريشه در سياست فرهنگي و فكري عباسيان داشت. عباسيان در اين سال ها، كه در اوج قدرت خود بودند در مقايسه با امويان، چند سياست كلي را به اجرا گذاردند:

ص: 100

در اين دوران، با توجه به پيچيده تر شدن مديريت سياسي و كثرت مسائل و گرفتاري هاي آن و همچنين براي دادن اعتبار ويژه به جايگاه سياسي خلافت، شئون ديني و مديريت فكري و مسئله اقامه جمعه و جماعت را، از عهده خليفه و امراي مهم در استان ها برمي دارند و خليفه و استانداران، تقريباً فقط به امور سياسي و اجتماعي مي پردازند و امور ديني و مسائل مربوط به آن را به علما وامي گذارند.

اين تفكيك وظايف، در كنار رشد تدريجي تشيع، عباسيان را به گونه اي جدي وادار به انديشه در حوزه نظام فكري و كلامي و فرهنگي و ديني (فقهي) جامعه كرد و چون كه خلافت ايشان، بيشتر خلافت سياسي بود تا ديني، آنها به اين نتيجه رسيدند كه براي تنظيم نظامي كلامي و فقهي، بايد رهبران و فرقه هايي مخصوص طراحي كنند. (درست همانند جريان زيديه، كه در مباحث كلامي، فرقه اي مستقل بود، ولي در حوزه فقه و شريعت، دچار فقر علمي بود و از همين رو از آبشخور ديگر فرقه هاي جهان اسلام بهره مي گرفت، كه همين حالت، در نهايت زيديه را به فقه حنفي، يكي از مكتب هاي فقهي اهل سنّت كشاند).

عباسيان، در مباحث انديشه اي و كلامي، برخلاف سهولت بخش فقه و شريعت، دچار ابهام و سرگرداني بودند؛ چرا كه از يك سو، با شعار «الرّضا من آل محمد» روي كار آمده بودند و دست كم، در سده اول خلافت خود، اصراري ويژه داشتند كه خود را جزء اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله معرفي كنند؛ ولي در برابر آنها، زيديه و شيعه اماميه قرار داشتند كه اين ادعا را به چالش مي كشيدند؛ و از سوي ديگر، بيشتر جامعه، پيرو مكتب اهل سنّت و جماعت بودند و با توجه به نظريه سياسي آنها كه خلافت بود، بهترين نظريه براي حكومت داري عباسيان، نظريه خلافت بود، ولي آنها نمي خواستند با پذيرش نظريه خلافت، گرفتار ناصبي گري امويان شوند؛ گذشته از آن كه جهان اسلام هم، تدريجاً شاهد تكثّر انديشه هاي كلامي بود كه نشان گر نيازمندي گرايش هاي كلامي به نوزايي بود.

از شواهد نياز انديشه هاي كلامي به تعديل و اصلاحات و بازنگري، تحير و سرگرداني علماي مشهور اهل سنّت در سده آغازين خلافت عباسي درباره

ص: 101

قيام هاي مختلف عليه عباسيان است؛ به گونه اي كه بيشتر علماي اهل رأي عراق و علماي اهل حديث حجاز، به مشاركت در قيام هاي زيديه عليه عباسيان تمايل داشتند و از همين رو، در قيام نفس زكيه و برادرش ابراهيم، در زمان خلافت منصور عباسي، و در قيام ابوالسرايا و علويان، در آغاز خلافت مأمون، علما، به ويژه علماي كوفه و مدينه، يا به طور گسترده حضور داشتند و يا اينكه اين شورش ها را تأييد و حمايت مي كردند.

از ديگر نشانه هاي اين سرگشتگي، اين است كه چه در زمان خلافت هارون و چه در زمان خلافت امين، برخي از علما، نظريه عمل به امر به معروف و نهي از منكر را، نه تنها به عنوان يك اصل ديني - سياسي - اجتماعي ترويج مي كردند؛ بلكه در مقاطعي اين باور آنان، خود را به شكل قيام هاي اجتماعي نشان مي داد.

همه اين موارد، نشان گر اين است كه فرقه هاي كلامي و فكري اهل سنّت نيز به نوگرايي نياز داشتند. اين ضرورت، اگر چه در زمان امامت امام رضا عليه السلام ، بسترهايش فراهم شد، ولي در نهايت، پس از ايشان بود كه در ماجراي معروفِ مخلوق و يا قديم بودن قرآن، چالش هاي فكري - اجتماعي در جامعه اسلامي ايجاد شد.

بدين گونه است كه از نظر كلامي، در سده اول خلافت عباسي، چه در جبهه مخالفان عباسيان و چه در جبهه داخلي اهل سنّت، انواع چالش ها، تعارض ها و فرقه سازي ها پديد آمد و خود خلافت عباسي هم، بر محور خلفاي برجسته خود، در اين دوران گرفتار تحير و سرگشتگي بود؛ به گونه اي كه در دوره منصور عباسي، به سوي تسنّن محض رفت و در دوران مهدي عباسي، به شعار مهدويت شيعي نزديك شد و در زمان هارون، بسترهاي ترويج معتزله فراهم گرديد و سرانجام در دوران مأمون، خلافت عباسي شاهد متزلزل ترين دوران خود گرديد.

در اين دوران، مأمون سعي مي كرد در مقام عالم ترين و دانشمند ترين (اعلمهم سابعهم) خليفه عباسي، برخي از نظريه هاي التقاطي و تعديل فكري را آزمايش و نهادينه كند. مواردي همانند

سعي براي جمع كردن بين دو نظريه امامت شيعي و خلافت سنّي در ماجراي ولايت عهدي امام رضا عليه السلام .

ص: 102

سعي براي اموي ستيزي نهايي از كلام و انديشه و جامعه اسلامي، با طراحي سياست فرهنگي موقتِ لعنِ معاويه و تبرّي از او.

سعي براي ايجاد عقلاني سازي انديشه اهل سنّت با حمايت از معتزله و ترويج نظريه خلق قرآن.

اين سياست ها در ظرف زماني بيست سال (به غير از زمان ولايت عهدي)، از زمان بازگشت مأمون به بغداد تا پايان دوران خلافت واثق عباسي، با فراز و نشيب به اجرا گذاشته شد، ولي سرانجام معلوم گرديد كه نظام فكري اهل سنّت، تنها به كمترين حد از تعديل قانع شده است و حاضر به پذيرش بسياري از اين طرح ها نيست.

اكنون، با توجه به اين آشفتگي هاي فكري و كلامي، فرقه ها و مكاتب كلامي اهل سنّت را معرفي مي كنيم و در كنار آن مي كوشيم بازتاب انديشه هر يك از آنها را بر سبك و شيوه زندگي روزمرّه پيروانشان به اجمال معرفي كنيم.

در اين معرّفي، ابتدا فرقه هاي اهل سنّت و سپس فرقه هاي منتسب به شيعه را معرفي مي كنيم.

جدول ايده يابي

موضوع جزئي

پيش فرض علمي

ايده

تفاوت سياست فرقه اي عباسيان با امويان

سياسي

عباسيان به جاي سياست مذهبي واحد بر محوريت اسلامِ اموي، بقاي حكومت خود را در تكثّرگرايي مذهبي و تلاش براي فرقه سازي هاي محدود در چهارچوب اصول مبنايي اسلام رايج عامه مي ديدند.

اجتماعي

سياست تكثّرگرايي فرقه اي، با توجه به گستردگي جغرافيايي جهان اسلام و تنوع فرهنگ ها و نياز هاي منطقه اي، تنها براي مديريت ديني بود كه عباسيان، آن را براي حفظ وفاداري جامعه اسلامي به خلافت در پيش گرفتند.

تاريخي

سياست تكثّر فرقه اي، اگر چه در آغاز صرفاً كلامي يا فرقه اي

ص: 103

بود، ولي به تدريج در سبك زندگي مردم تفاوت ها و اختلاف هايي پديد آورد و زمينه ساز پيدايش تقابل ها و درگيري هاي اجتماعي خرد و كلان شد.

كلامي

كنار گذاشتن مذهب و مكتب حق اهل بيت عليهم السلام ، كه بر مبناي توحيد ناب در تمام اصول و فروع بود، باعث تحير و سرگرداني اهل سياست (عباسيان) و مدعيان ديني (علماي عامه)، در طراحي مكتب اسلامي شد. تحيري كه با فاصله گيري از توحيد غيبي، باعث اختلافات و فرقه سازي و تفرقه فكري و اجتماعي شد.

كلامي

اقتضائات زمان و مكان در فقه اهل بيت عليهم السلام ، باعث روزآمدي در فروعات، با حفظ مباني شد؛ ولي در اسلام عامّه، اين اقتضائات، باعث تفسير به رأي و يا تغيير در مباني شد و اختلافات فرقه اي بسياري با فاصله گيري مبنائي ايجاد كرد. (همانند فاصله مبنائي معتزله و اهل حديث در كلام و يا بين مدرسه فقه ابوحنيفه در برابر مدرسه فقه مالكي)

مسائل كلامي چالش برانگيز

كلامي

شعار سياسي «الرّضا من آل محمد» كه به شكلي مبهم و اجمالي طراحي شده بود، براي سال ها عرصه رقابت سياسي - فكري عباسيان و زيديه بود.

اجتماعي

دو اصل امر به معروف و نهي از منكر، پس از گسترش فساد اجتماعي در پايتخت عباسيان، راهكار پيشنهادي برخي از علماي عامه براي اصلاح انحرافات اجتماعي بود؛ ولي خلفاي عباسي، از ترس تبديل شدن اين جريان هاي اجتماعي به نهضت هاي سياسي، با آنها به شدت مقابله مي كردند.

كلامي

در اين سال ها، به تدريج بحث هاي كلامي مدرسه اي و

ص: 104

بيهوده، تبديل به منازعات سياسي و خياباني فرقه هاي كلامي شد و به وحدت جامعه ضربه زد. (همانند بحث مخلوق بودن قرآن)

نسبت سنجي گرايش فكري فرقه هاي كلامي و فقهي

تجربه تاريخي عباسيان و يا زيديه نشان مي دهد اين فرقه ها و يا جريان ها، به سبب دور افتادن از مكتب وحدت آفرين و توحيدي اهل بيت عليهم السلام ، دچار چنان بحران انديشه اي شده بودند كه در حوزه اصول و فروع ديني مشكل داشتند و طرح ها و شعارهاي آنها يا صرفاً يك سويه بود؛ همانند ادعاهاي سياسي - كلامي زيديه و فقر فقهي آنها؛ و يا اگر دوسويه بود، بين اصول و فروع آن، هماهنگي وجود نداشت؛ مثل اين كه برخي در اصول، معتزله يا مرجئه بودند، ولي در فقه، به مكتب حديث گرايش داشتند.

مأمون و بازنگري در كلام و سياست تاريخي اهل سنّت

دوران مأمون عباسي، آخرين مرحله از تلاش تاريخي عباسيان براي ايجاد تعديل و اصلاحات روشن فكرگرايانه در مباني كلامي و سياسي اسلام عامه بود؛ تلاشي كه با خلافت متوكل و احياي نگرش متعصبانه اسلام حديثي عامه ناكام ماند.

2/4/1: فرقه ها و گرايش هاي كلامي اهل سنّت در دوران امامت امام رضا عليه السلام

اشاره

2/4/1: فرقه ها و گرايش هاي كلامي اهل سنّت در دوران امامت امام رضا عليه السلام

زير فصل ها

فرقه شماره 1:

فرقه شماره 2:

فرقه شماره 3:

فرقه شماره 4:

فرقه شماره 5:

فرقه شماره 6:

فرقه شماره 7:

فرقه شماره 8:

فرقه شماره 1:

فرقه شماره 1:

نام گرايش: اهل سنّت حديث گرا

مباني و اصول:

- محوريت حديث در بينش كلامي؛

- تشبيه و تجسيم در توحيد؛

- جبر در افعال انسان.

ص: 105

وضعيت و جغرافيا:

اين مكتب، ريشه در مكتب حديثي حجاز و سياست فرهنگي امويان داشت از اين رو، در حجاز و شام و مصر، بيشتر علما و به تبع آنها مردم، متمايل به آن بودند. در عراق هم داراي پايگاه هايي قوي، به ويژه در بغداد بود.

سبك زندگي: پيروان اين نظريه در مكتب اهل سنّت، متعصب بودند و كمي بعد، باعث پيدايش جريان حنابله در عراق و بغداد شدند. اين گرايش، در متن زندگي، بيشترين فاصله با امامان و اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله را داشت. آنها در برابر حكومت، تا وقتي كه بدعتي آشكار نداشت، ساكت بودند و نسبت به تشيع بيشترين موضع گيري را داشتند.

جدول ايده يابي

موضوع

جزئي

پيش فرض علمي

ايده

ريشه تاريخي مذهب اهل حديث

تاريخي / كلامي

مذهب اهل حديث، محصول نگرش سنّتي و جمودگرايي صحابه حجاز و بازخواني خلافت اموي بود كه عباسيان آن را براي حفظ جامعه متعصب عامه پشتيباني كردند و در نهايت، پس از فراگير نشدن فرقه هاي ديگر، به توسعه و گسترش آن پرداختند.

تاريخي / سياسي

مدرسه حديثي، به علت جمودگرايي و حفظ مباني انديشه اي امويان در تجربه تاريخي خود، بيشترين موضع گيري عليه امامان و مكتب و جامعه شيعه را داشت.

جغرافيايي

حاكميت تاريخي اسلام در جغرافياي حجاز، باعث ايجاد بيشترين مظلوميت ها و غربت هاي اجتماعي براي اهل بيت عليهم السلام در حجاز شده بود. (اگر چه در دوران امامت امام رضا عليه السلام ، امويان برافتاده بودند، ولي عباسيان با تقويت اين جريان در قالب مالك

ص: 106

ابن انس و خاندان زبيري و ديگر رجال اين مكتب، عملاً به محاصره اجتماعي امام در مدينه پرداخته بودند).

كلامي / تاريخي

عباسيان در مقام فرقه سازي، با توجه به مقبوليت مذهب و مدرسه حديث، در تجربه اي تاريخي با حمايت از علماي اين مدرسه (معاصر با زندگاني و امامت امام رضا عليه السلام ) به اصلاحات و تعديل اين مدرسه از فضاي اسلامِ اموي به اسلام عباسي و مدرسه حديثي سنّي پرداختند؛ از اين رو، در اين سال ها مذهب مالك و شافعي ايجاد و حمايت شد.

فرقه شماره 2:

فرقه شماره 2:

نام گرايش: اهل سنّتِ اهلِ رأي

مباني و اصول:

تمايل به جمعِ بين عقل و حديث در عقايد؛

تمايل به مرجئه گري در عمل و قضاوت.

وضعيت و جغرافيا:

اين مكتب با فقه اهل رأي، خصوصاً فقه نوپاي حنفي ملازم بود و اكثر علماي حنفي مذهب، متمايل به اين مكتب بودند. مكتب مرجئه، به تفكيك ايمان از عمل شناخته مي شد؛ از اين رو، اين مذهب در عراق، كه به سوي سستي در عمل در ميان جامعه متوسطه و طبقه مرفهين مي رفت و نيز در ميان بيشتر تازه مسلمانانِ خراسان و ماوراءالنّهر رواج فراوان يافت.

سبك زندگي: اين مكتب، به سبب شرط نبودن عمل براي مؤمن بودن، در كنار حكم جواز شرب خمر و نيز حلّيت غِنا از سوي برخي از علماي اين مكتب، كه مورد حمايت خلفا و واليان عباسي هم بود، مروّج نوعي تساهل و تسامح در زندگي ديني و آسان گيري در آن بود.

ص: 107

جدول ايده يابي

موضوع جزئي

پيش فرض علمي

ايده

كاركرد هاي مدرسه اهل رأي براي عباسيان

سياسي / اجتماعي از منظر عباسيان

عباسيان پس از كسب خلافت، چون به دنبال فقهي باز و آزادتر بودند كه هم به حكومت داري نزديك باشد و هم تساهل و تسامح گرا باشد، با جذب و تقويت ابوحنيفه، شاگردانش به تقويت و گسترش فقه حنفي در مراكز قدرت اجتماعي خود (در عراق و خراسان) پرداختند.

كلامي / اخلاقي براي جامعه

بازتاب فقه حنفي، در ساده ترين مرحله اش، پذيرش اسلام حداقلي در فقه و اخلاق و سبك زندگي بود و باعث رواج نوعي تساهل و تسامح و اباحه گري (در شكل مرجئه گري) بود.

سياسي / اجتماعي

علماي مدرسه اهل رأي در عراق و ايران، بيشترين همكاري و همراهي را با خلافت عباسي در پذيرش مناصب قضايي و حقوقي و يا مرجعيت علمي براي آنها داشتند و خود را به عنوان مهم ترين فقه رسمي حكومتي، مطرح كردند.

جغرافيايي

با حمايت عباسيان، تلاش شد فقه حنفي در پايگاه هاي اجتماعي عباسيان، همانند عراق و خراسان و ماوراءالنّهر رواج يابد تا با ويژگي فكري و همچنين مرجئه گري اخلاقي خود به جذب و همراهي بيشتر مردم اين جوامع با خلافت بپردازند.

بازتاب هاي مدرسه اهل رأي براي تشيع

كلامي / فرقه اي از منظر شيعه

امامان معصوم در مقطع دوران پيدايش فقه حنفي، تلاش زيادي داشتند كه فقه شيعي از بازتاب هاي روشي و نتيجه اي فقه حنفي، كه به اسم اجتهاد پويا و بي نياز از نصوص عمل مي كرد، در امان بماند و دچار التقاط نگردد.

ص: 108

فرقه شماره 3:

فرقه شماره 3:

نام گرايش: معتزله

مباني و اصول:

نفي حديث در كلام و عقل گرايي در نگرش اعتقادي؛

سعي در عرضه نظريات و قضاوت هاي ميانه درباره رويدادهاي تاريخ اسلام، همانند جنگ جمل؛

تمايل تدريجي به احياي امر به معروف و نهي از منكر.

وضعيت و جغرافيا:

اين مذهب، در اين سال ها، نزديك به نيم قرن بود كه در بصره پايه گذاري شده بود؛ ولي هنوز مركز اصلي اش در همين شهر بود؛ از اين رو، در اين مرحله، معتزله عثماني هم تحت تأثير فرهنگ عمومي بصره بود. در اين سال ها، رهبر فكري معتزله، ابوهذيل علّاف (135 - 225) بود كه علي ابن اسماعيل ميثمي از علماي شيعه با او مناظراتي داشت. يكي ديگر از رهبران معتزله در بصره، در همين زمان، بُشر ابن معتمر (متوفّي 210 ه . ق.) بود كه اولين معتزلي علوي الرأي است، و از اين رو، در زمان هارون سال ها را در زندان بود و پس از مرگ او آزاد شد. وي چون كه در نهايت، بصره را مناسب تفكرات جديد خود نديد، كمي قبل از مرگش، در زمان مأمون به بغداد مهاجرت كرد و پايه گذار گرايش معتزله علوي بغداد شد.

سبك زندگي:

اعتزال، بيشتر يك انديشه روشن فكرگرايانه در جامعه اهل سنّت بود و به سبب عقل گرايي و يا علوي گرايي، كمتر توانست در جامعه نقل گرايانه اهل سنّت تبديل به فرهنگ و تفكّري رايج شود، به ويژه كه خود علماي آنها هم دچار تناقض هاي فراوان بودند. همين بُشر ابن معتمر، باني اعتزال علوي (افضليت امام علي عليه السلام ) بود؛ ولي در همان زندان هاي هارون، اشعاري مي سرود كه مرزبندي خود را با تشيع و واقفيه و زيديه و خصوصاً ضديت با هشام ابن حكمِ شيعي را اعلام مي كرد.

رهبران معتزله، در اين دوره عبارت بودند از: ابوهذيل علّاف (متوفّي 235 ه . ق.)، بُشر ابن معتمر (متوفّي 210)، نظّام (متوفّي 231)، شمامة ابن اشرس نِميري (متوفّي 213) از معتزله بغداد.

ص: 109

جدول ايده يابي

موضوع

جزئي

پيش فرض

علمي

ايده

چيستي معتزله

تاريخي / كلامي

معتزله، برجسته ترين تلاش اصلاحي در كلام اهل سنّت است كه ريشه در مدرسه فكري بصره داشت، از اين رو، ضمن تلاش براي اصلاحات توحيدي در كلام سنّي، مي كوشيد مرزبندي هاي خود را با عقلانيت و تاريخ تشيع حفظ كند.

سياسي / كلامي

در دوران مأمون، اولين نسل از معتزله علوي گرا حمايت و تقويت شدند تا اين انديشه اصلاحي در توحيد، به اصلاح و بازنگري در بحث تاريخي - كلامي خلافت بپردازد و بتواند تبديل به ايدئولوژي سياسي - كلامي رسمي دربار عباسي بشود.

كلامي / فرقه اي از منظر شيعه

شاگردان امامان، همواره مواجهه اي آگاهانه با معتزله داشتند و در مناظرات گسترده خود، آنها را متوجه تناقض مباني عقلاني فراگير در برابر نتيجه گيري حداقلي از آنها مي كردند تا نشان دهند عقل گرايي ديني در كلام و تاريخ، جز با تشيع تطبيق نمي كند.

كلامي از منظر اثرپذيري شيعه

مواجهات تاريخي شيعه با معتزله، در يك بستر تاريخي تدريجي و قهري، آنها را از معتزله عثماني به معتزله علوي گرا كشاند؛ تحولي كه بذرهاي آن در دوران امامت امام رضا عليه السلام و در فرصت خلافت مأمون كاشته شد.

سياسي از منظر معتزله

جريان فكري معتزله، پس از يك قرن مشاهده استقبال نكردن عوام و خواص فكري جامعه اسلامي از آنها، تدريجاً به سوي ائتلاف با خلفاي اصلاح طلب عباسي رفت تا شايد بدين روش بتواند نظرهاي فكري و طرح هاي اصلاح خود را در جامعه اسلامي عملياتي سازد.

ص: 110

فرقه شماره 4:

فرقه شماره 4:

نام: خوارج

مباني و اصول:

ضدّيت با اهل بيت عليه السلام ؛

ضرورت قيام به سيف.

وضعيت و جغرافيا:

در اين سال ها، سركوب هاي پياپي خوارج در عراق، باعث طرد آنها از حجاز و عراق و غرب ايران به سوي مرزها شده بود؛ از اين رو، آنها در اين سال ها در مرزها و حاشيه هاي جهان اسلام فعال بودند. خوارج، ابتدا يك حكومت كوچك سه ساله (193 - 195) در الجزاير تشكيل دادند كه خيلي زود نابود شد، ولي در همين زمان، در عمّان حكومتي كوچك تشكيل دادند كه تا قرن 14 ه . ق. ادامه يافت. كانون اصلي فعاليت آنها در اين سال ها، شورش گسترده اي بود كه گروهي از خارجيان در سيستان به راه انداخته و از كرمان تا خراسان تاخت وتاز كردند و هارون و مأمون در مقابله با آنها ناكام بودند. شورشي كه بعدها زمينه ساز قيام صفّاريان شد.

سبك زندگي: زندگي خوارج، اگر چه در اين سال ها كمي معتدل شده بود، به ويژه در حكومتي كه در عمّان تشكيل دادند، ولي شورش سيستان و خراسان نشان داد كه آنها هنوز معتقد به قيام با شمشير هستند و بدون اينكه داراي نظريه خاص و يا مدعي خلافت باشند، مي توانند مردمِ خسته از ظلم را گرد خود جمع كنند و با قيام هاي كور باعث كشتارهاي فراوان از هر دو طرف شوند.

جدول ايده يابي

موضوع جزئي

پيش فرض علمي

ايده

جغرافياي قيام هاي خوارج

جغرافياي سياسي

خوارج در اين زمان، برخلاف دوره امويان، كه در مركز جهان اسلام، در عراق و مناطق اطراف آن معترضاني دائمي بودند، تبديل به فرقه اي تبعيدشده به مرزها شدند، آن هم

ص: 111

مرزهايي كه چندان داراي سابقه تمدن تاريخي و يا آگاهي هاي اسلامي نبودند.

فرهنگي / اجتماعي

تبعيد خوارج به سوي مرزها، نشان گر پس زدن اين انديشه سياسي - كلامي در مناطقي است كه داراي فرهنگ اصيل اسلامي بودند.

تحولات انديشه اي در بستر تاريخ

كلامي

قيام هاي خوارج در اين سال ها، به جاي اينكه در مباني كلامي و انديشه سياسي آنها ريشه داشته باشد، بيشتر بر بستر سوءاستفاده از خستگي مردم از ظلم هاي عباسيان قرار داشت؛ از اين رو، انديشه سياسي خوارج نيز، براي تأمين نياز جوامع جديد، به اصلاح و تعديل خود پرداخت.

شيوه قيام هاي خوارج در اين سال ها، نشان گر گذر كردن آنها از مسائل سياسي - كلامي به سوي سوءاستفاده از مسائل اجتماعي - اقتصادي است و اينكه عمر شعارهاي سياسي آنها پايان يافته است.

فرقه شماره 5:

فرقه شماره 5:

نام گرايش: صوفيه

مباني و اصول: دنياگريزي و زهد و عبادت افراطي.

وضعيت و جغرافيا:

تصوّف در اين سال ها اگر چه رو به گسترش بود، ولي هنوز تبديل به يك جريان فكري و يا اجتماعي مستقل و يا داراي نفوذ اجتماعي ويژه نشده بود؛ چرا كه تصوّف در اين سال ها، خود را بيشتر در شكل رفتار اجتماعي نشان مي داد و افكار و انديشه هاي عرفاني (التقاطي) هنوز وارد اين نهضت اجتماعي نشده بود. در اين سال ها، به عنوان نمونه، در آبادان يك گروه از عابدان و زاهدان بودند كه كساني مانند بهيم عِجلي عابد (ف 206) و داوود ابن محبر طايي بصري (ف 206)، يا جزء آنها بودند يا با آنها رفت وآمد داشتند.(1)


1- ذهبي، تاريخ الاسلام، ج 14، ص 148.

ص: 112

در زماني كه امام رضا عليه السلام در خراسان، ولايت عهدي را پذيرفت، جمعي از صوفيه خراسان به نزد ايشان آمدند و پذيرش ولايت عهدي و زندگي در رفاه امام را، منافي مسلماني دانستند و به ايشان اعتراض كردند.(1) اين اتفاق هم قبلاً در مدينه در برابر امام رخ داده بود.(2)

شخصيت ها و رهبران: در اوايل اين دوران، فضيل ابن عياض زندگي مي كرد، كه گه گاه به موعظه هارون مي پرداخت. همچنين شقيق بلخي، كه شاگرد سفيان ثوري و ابراهيم ابن ادهم، از مدعيان تصوّف بود. او در خراسان، گروهي سيصد نفره از زهّاد را گرد خود جمع كرده و عمدتاً ساكن نيشابور بود. مهم ترين دغدغه آنها جنگ و فتوحات بود تا اينكه در سال 194 ه . ق. در جنگ با تركان كشته شد. معروف كرخي هم، زاهد و صوفي ساكن بغداد بود.(3) نزد صوفيه معروف است كه او مدتي حاجب امام رضا عليه السلام بود، اگر چه اين ادعا اثبات نشده است.

سبك زندگي:

گوشه گيري و انزوا از زندگي اجتماعي و افراط در عبادت.

جدول ايده يابي

موضوع جزئي

پيش فرض علمي

ايده

ريشه هاي پيدايش و گسترش تصوّف در اين زمان

تاريخي / جغرافيايي

با آشكار شدن چهره باطني عباسيان، پس از نيم قرن خلافت سياسي، احساس يأس و نوميدي از ايجاد حكومتي عادلانه، باعث تقويت گرايش هاي صوفيانه در عراق و حتي در خراسان شد.

اخلاقي

گسترش صوفيه، نشان گر رواج اخلاق بي اعتنايي، در برابر اخلاق اجتماعي و مسئوليت پذير در جامعه اسلامي است.


1- موسوعة الامام الرّضا، ج 106، ص 3.
2- ذهبي، تاريخ الاسلام، ج 2، ص 96.
3- ذهبي، تاريخ الاسلام، ج 13، ص 403.

ص: 113

مرزبندي تصوّف با علماي عابد مطرح در جامعه

فرقه اي / فكري

در جامعه اسلامي و مدارس گوناگون، به ويژه در مدرسه حديثي حجاز، علماي بسياري بودند كه به عبادت هاي فراوان و رياضت معروف بودند، ولي آنها به تصوّف شناخته نبودند؛ چرا كه يا همكاري گسترده اي با خلافت داشتند و يا داراي روابط گسترده اجتماعي با پيروان خود بودند و انزواي اجتماعي نداشتند. اين گروه غير از صوفيه اي هستند كه به انزواي سياسي و اجتماعي پرداخته بودند.

شاخصه تصوّف در اين زمان

سياسي / اجتماعي

بازتاب پيدايش صوفيان، سكوت و دوري از مسائل سياسي و اجتماعي همراه با مشغوليت در مناسك عبادي بود؛ البته در اين سال ها، گروهي از صوفيان، حسّ مشاركت اجتماعي و سياسي خود را با طراحي نبردهاي خودساخته كوچك در مرزها تأمين مي كردند.

بينش فكري صوفيه و بازتاب هاي آن در برابر اهل بيت عليهم السلام

اخلاقي

صوفيه با روحيه استقلال و خودبيني اي كه داشتند، چندان رابطه سردي با خلفا نداشتند، ولي در برابر اهل بيت عليهم السلام و امام رضا عليه السلام ، كه در مقام احياگري سيره نبوي بودند، چه در مدينه و چه در خراسان، بر اساس درك اغلب نادرست خود، به موعظه و يا اعتراض به ايشان مي پرداختند.

فرقه شماره 6:

فرقه شماره 6:

نام گرايش: نهضت امر به معروف و نهي از منكر

اصول و مباني:

ضرورت اجرا و عمل به امر به معروف و نهي از منكر به صورت گسترده و اجتماعي و مجاز نبودن اطاعت از فرد عاصي و فاسق؛

دعوت به كتاب خدا و سيره پيامبر در زندگي و حكومت داري.

ص: 114

وضعيت و جغرافيا:

با فاصله گرفتن تدريجي خلافت عباسي از شعارهاي اوليه، در كنار انديشه هاي تغيير و يا ضدّيت با خلافت در نزد گروه هايي همانند زيديه يا خوارج، در بدنه جامعه اهل سنّت نيز به تدريج جريان ديگري ايجاد شد كه راه چاره اصلاح عباسيان را، در احياي امر به معروف و نهي از منكر، آن هم به صورت گسترده مي ديد. در آغاز، سلم ابن سلم ابن زاهد بلخي (ف 194)، به رواج اين نظريه در زمان هارون پرداخت، ولي هارون او را زنداني كرد و تا زمان مرگ هارون در زندان بود.(1)

بعدها در اواخر جنگ هاي امين و مأمون، كه بغداد محاصره شد و گرفتار آشوب و غارت گري شده بود، براي اولين مرتبه، سهل ابن سلام انصاري، گروهي را به عنوان آمر به معروف و ناهي از منكر، گرد خود جمع كرد و به مصاف فاسقان و غارت گران بغداد رفت. در زمان قيام ابوالسرايا، از جرياني ديگر به نام «هَرْشي» گزارش شده است، ولي همين سهل انصاري، در بغداد در زمان خلافت ادعايي ابراهيم ابن مهدي، كه وضعيت اخلاقي بغداد رو به انحطاط رفت، دوباره نهضتي اجتماعي راه انداخت؛ ولي اين مرتبه چون باعث تضعيف حكومت شد، لشكريان خليفه با او درگير شدند و او را شكست دادند و به زندان انداختند.(2)

جدول ايده يابي

موضوع جزئي

پيش فرض علمي

ايده

پيش زمينه هاي سياسي و فرهنگي پيدايش نهضت امر به معروف و نهي از منكر

تاريخي / فرهنگي

تغيير خلافت، با شعار احياگري دين و بازگشت به الرّضا من آل محمد بود، ولي وقتي اخلاق فردي و اجتماعي خلفاي عباسي و جامعه اي كه برآمده از خلافت آنها بود، آكنده از جور و فساد شد، برخي از علماي عامه تصميم به احياي اصل امر به معروف و نهي از منكر گرفتند.


1- ذهبي، تاريخ الاسلام، ج 13، ذيل حوادث سال 194ه . ق.
2- ذهبي، تاريخ الاسلام، ج 14، 8 .

ص: 115

مراتب نظريه امر به معروف و نهي از منكر

فكري / سياسي

نظريه امر به معروف و نهي از منكر، داراي رويكرد مبنايي همكاري برخي از علماي عامه با قيام هاي زيديه بود و با مبناي اصلاح گري اجتماعي صرف، به نهضتي اجتماعي در بغداد دست زد.

تناقض هاي كلامي اين نظريه

كلام سياسي

نظريه امر به معروف و نهي از منكر، تلاش داشت ضمن اقدام مستقل عليه مفاسد اجتماعي، خود را از برچسب مخالفت با خلافت و يا طرح براندازي تبرئه كند و بين نظريه سياسي اطاعت كامل و حق اصلاح، به نوعي جمع و هم گرايي برسد.

بازتاب هاي اجتماعي

اجتماعي

به راه افتادن نهضت امر به معروف و نهي از منكر، در دو - سه مرتبه اي كه در بغداد رخ داد، با توجه به شيوع مفاسد اجتماعي و آزردگي مردم، به سرعت در شهر بغداد حمايت شد و در پاره اي از موارد، باعث درگيري هاي موردي پيروان نهضت با مأموران حكومتي شد.

بازتاب هاي سياسي

اجتماعي

اين قيام داخلي در بغداد، نشان گر از دست رفتن سرمايه اجتماعي و پايگاه مردمي خلافت عباسي در ميان اعراب مسلمان است. امري كه در بلندمدت، پاي تركان را به مركز خلافت باز كرد.

سياسي / اجتماعي

خلافت عباسي، از به راه افتادن و فراگير شدن اين نهضت به شدت واهمه داشت و در هر مرتبه كه اين نهضت دست به عملي مي زد، به سرعت با واكنش خلافت و دستگيري و زنداني شدن رهبران فكري و علمي و اجتماعي اش روبه رو مي شد.

سياسي / كلامي

دستگاه خلافت، با همكاري علماي حديثي، در بلندمدت، پس از شورش هاي مذكور، به بازخواني اصول

ص: 116

كلامي مكتب عامه پرداخت و ضمن تقويت اصل لزوم اطاعت مطلق از خليفه، دو اصل امر به معروف و نهي از منكر را كاملاً از عرصه سياست و جامعه كنار گذاشت و تعطيل كرد.

فرقه شماره 7:

فرقه شماره 7:

نام گرايش: وجود علما و جامعه اهل سنّت محبِّ اهل بيت عليهم السلام

اصول و مباني: جمع بين تسنّن و ابراز محبّتِ ويژه نسبت به اهل بيت عليهم السلام

وضعيت و جغرافيا:

يكي از آثار فكري سده اول خلافت بني عباس در جامعه اين بود كه هر چه خلافت از فضاي خلافت اموي بيشتر فاصله مي گرفت، رنگ و بوي ناصبي گري هم به تدريج كمتر مي شد و زمينه هاي شدت گرفتن گرايش هاي اهل بيتي، حتي در ميان اهل سنّت رسمي (غير از معتزله و زيديه)، آماده تر مي شد و فزوني مي يافت.

سرآمد اين تغيير را در افكار شافعي، پايه گذار مذهب شافعي مي توان ديد، كه داراي اشعار اهل بيتي معروفي است. نيز در منابع رجالي اهل سنّت، از علمايي نام برده مي شود كه در وصف آنها اين صفات را گفته اند: «متّهم بالتّشيع، مواليا ً الاهل بيت، يتشيع، روي عن الشّيعه و السنه، فيه رفض» و مواردي مانند اينها.

از سرآمدان سياسي محبّان اهل بيت عليهم السلام ، مي توان مأمون، خليفه عباسي را برشمرد. نيز برخي از محدثين اهل سنّت، كه شاگردان امامان شيعه بودند و در آن سال ها زنده بودند. افرادي همانند: عبيدالله ابن موسي عبسي (شاگرد امام صادق عليه السلام )، ثوري، اوزاعي، استاد احمد حنبل، امام بخاري، فضيل ابن دكين كوفي، عمر ابن هارون بلخي، هشام ابن محمد كلبي و حفص ابن غياث.(1)

سبك زندگي:

اين گروه از علما، به همراه پيروان خود، تدريجاً طيفي معتدل در اهل سنّت پديد آوردند كه حاضر به تحمّل شيعيان و هم زيستي با آنان بودند.


1- ر. ك: ذهبي، تاريخ الاسلام، ذيل حوادث سال هاي ذكرشده در تاريخ وفات اين شخصيت ها.

ص: 117

جدول ايده يابي

موضوع جزئي

پيش فرض علمي

ايده

پيشينه سياسي و فكري

تاريخي

در نيمه دوم خلافت مرواني، علماي عراقي عامه از خلافت و همكاري با آنها در قيام ابن اشعث و زيد فاصله گرفتند. اين اتفاق، در كنار گستردگي شعار و موج بازگشت به شعار «الرّضا من آل محمد»، زمينه هاي انس و رفت وآمد برخي از علماي عامه به محضر درس و علم امامان شيعه را فراهم كرد.

سياسي

ناكارآمدي خلافت عباسي، در كنار قيام هاي زيديه، باعث تقويت روحيه اعتراض سياسي بخشي قابل توجهي از علماي اسلامي در حجاز و عراق شد. امري كه در شكل مدرسه اي و علمي اش باعث كشش آنها به سوي مدرسه اهل بيت عليهم السلام شد.

بازتاب هاي انديشه اي و فرهنگي

فرهنگي

وجود علماي ميانه رو، چه در ميان معتزله و يا اهل حديث و چه در مدرسه فقهي اهل رأي، باعث ايجاد گروه ميانه اي در علماي عامه شد كه به انتقال محدود دانش و معارف اهل بيت عليهم السلام به مدارس فكري عامه پرداختند و يا انديشه هاي اسلام سنّي را تعديل كردند.

اين گروه از علماي عامّه، بعدها به شدت مورد هجوم و تضعيف علمي علماي مدرسه حديث قرار گرفتند و با به حاشيه رفتن آنها؛ جريان اسلام ناصبي قدرت روزافزون گرفت.

گاه شمار تاريخي و آماري

تاريخي

تاريخ پيدايش اين علما، از دوران باقرين شروع شده و تا دوران امام رضا عليه السلام امتداد يافت و پس از امام جواد عليه السلام ، با تبعيد و در محاصره قرار گرفتن امامان شيعه رو به كاستن گذاشت.

ص: 118

بازتاب تاريخي / كلامي

سياسي/ كلامي

اين گروه از علماي عامّه، نمونه عملي وحدت گرايي اسلامي در جامعه اهل سنّت بودند؛ وحدتي كه از سوي اسلام سنّي مي توانست در كمترين مراتب خود، به معني پذيرفتن مرجعيت علمي و ديني اهل بيت عليهم السلام باشد.

فرقه شماره 8:

فرقه شماره 8:

نام گرايش: سفيانيه

اصول و مباني: احياي خلافت امويان و ارزش هاي فكري آنها.

وضعيت و جغرافيا:

در اوج درگيري هاي امين و مأمون و تضعيف موقعيت امين در منطقه شامات، گروهي از طرف داران سنّتي امويان، گرد علي ابن خالد ابن يزيد ابن معاويه را گرفتند و به او لقب «سفياني» دادند و در سال 195 ه . ق. قيام كردند و دمشق و مناطق اطراف آن را گرفتند و مدعي خلافت براي اين سفياني شدند. اين شورش تا سال 197 پابرجا بود تا اين كه لشكريان امين آن را در هم شكستند.

سبك زندگي:

اين شورش نشان داد با وجود گذشت نيم قرن از خلافت عباسي و سركوب و قتل عام گسترده بني اميه، هنوز در شام، زمينه هاي فراواني براي احياي خلافت و انديشه هاي اموي وجود دارد؛ به ويژه كه آنها درست بر ضد روايات مهدويت، عنوان سفياني را براي رهبر خود انتخاب كرده بودند، البته سفياني اي كه مصلح اسلامي است نه دشمن اسلام.

جدول ايده يابي

موضوع جزئي

پيش فرض علمي

ايده

زمينه اجتماعي پيدايش سفيانيه

اجتماعي / فكري

عباسيان با شكست دادن امويان، اگر چه منطقه شامات، پايگاه سنّتي امويان را تسخير كردند، ولي براي تغيير

ص: 119

بينش و نگرش و گرايش هاي سنّتي در منطقه كاري نكردند، بلكه به حفظ و تقويت علماي سنّتي منطقه نيز كمك كردند. اين اتفاق، باعث حفظ گرايش هاي اموي گري و ناصبي گري در منطقه شد.

تاريخي

تضعيف خلافت عباسي بر اثر جنگ هاي فراگير امين و مأمون و گرايش ها و شعارهاي ظاهري آنها، با عنوان «الرّضا من آل محمد»، در كنار تحقيرهاي تاريخي اي كه عباسيان بر امويان وارد كردند، زمينه ساز اين شورش شد.

پيش زمينه هاي كلامي شورش

كلامي

امويان براي مشروعيت بخشي به اين شورش و خلافت جديد، با وجود خلافت رسمي عباسيان، نيازمند مدركي خاص براي خود بودند و تنها روايتي كه براي مشروعيت قيام از پيامبر يافتند، روايات قيام سفياني و برافتادن عباسيان بود. پس با تحريف آن از قيامي منفي و ضد اسلامي به قيامي در راستاي احياي اسلام و البته اسلام اموي، سعي كردند به قيام خود مشروعيت دهند.

اجتماعي / فرهنگي

استقبال مردمي از شورش و دوام چندساله اين خلافتِ ادعايي، نشان از گرايش اجتماعي اسلام اموي و ناصبي در منطقه شامات دارد.

تاريخي

هم زماني شورش سفيانيه با بحران سياسي داخلي عباسيان و قيام زيديه و ادعاي مهدويت محمد ابن جعفر در مكه، مي توانست زمينه ساز گم راهي اجتماعي در جامعه اسلامي باشد.

در پايان اين بخش لازم است به اختصار به چند گرايش ديگر نيز اشاره شود. يكي ديگر از گرايش هاي رايج در اين زمان، مسئله زندقه گرايي و بي دينان است؛ به گونه اي كه حتي برخي معتقدند: يكي از عوامل سقوط برمكيان، متهم شدن آنها به زنديق گرايي بوده است.(1)


1- حسن ابراهيم حسن، تاريخ اسلام، ج 2، ص 99.

ص: 120

همچنين از ديگر پديده ها در جهان اسلامِ ايراني، مسئله گسترش گرايش هاي ملّي گرايي و بازگشت به اديان و مذاهب باستاني ايران است، كه سرآمد آنها را در اين سال ها، در شروع مراحل اوليه قيام بابك خرم دين در منطقه آذربايجان مي توان ديد.

نكته ديگر، گرايش هايي با عناوين بيشتر، مرجئه و كمتر، جهميه است كه اگر چه اينان گرايش هاي كلامي بودند، ولي چون غالباً با فقه و مذهب اهل رأي عجين شده بودند، از بازشناسي مستقل آنها در اين سال ها پرهيز شد.

سخن آخر هم اين كه مسئله خلق قرآن، به معني حادث و يا قديم بودن قرآنِ موجود، يكي از مسائل مهم جامعه اسلامي در اواخر قرن دوم و آغاز قرن سوم ه . ق. است. در زمان امامت امام رضا عليه السلام ، بسترهاي طرح اين موضوع، توسط معتزله و برخي از مرجئه فراهم شد كه همراه با اعتراض هاي نسبي علماي اهل حديث بود. به عنوان نمونه، احمد ابن حنبل، كه دوران جواني اش مصادف با خلافت امين بود، از وي با تمجيد فراوان ياد مي كرد، چون كه مخالف نظريه خلق قرآن بود.(1)

اين مسئله، با اينكه زمزمه هاي آن از بصره تا بغداد و از خراسان تا مصر، شنيده مي شد، ولي تبديل به چالش رسمي جهان اسلام نشده بود؛ از اين رو، اشاره به آن در همين اندازه كفايت مي كند.

جدول ايده يابي

موضوع جزئي

پيش فرض علمي

ايده

پيش زمينه هاي فكري / فرهنگي فرقه هاي انحرافي

فرهنگي

طراحي نشدن يك نظريه ديني و فكري قوي از سوي عباسيان، در كنار ضعف ها و انحرافات فراوان سياسي و حقوقي و فقهي آنها، باعث زمينه سازي براي پيدايش افكار ضدّ ديني و انحرافي در جامعه اسلامي شد.

تاريخي/ كلامي

گستردگي روابط تاريخي مسلمانان با اهل كتاب، كه بعضاً با حمايت از نهضت ترجمه متون اهل كتاب


1- ذهبي، تاريخ اسلام، ج 12، ص 24.

ص: 121

(در زمان امويان و يا ترجمه متون يوناني از زمان هارون به بعد) همراه بود، باعث گسترش افكار ضدّ اسلامي و يا ضدّ ديني در جامعه اسلامي شد.

كلامي / فرقه اي

التقاط و اختلاط انديشه هاي وارداتي در جهان اسلام، در آغاز، خود را به صورت پيدايش فرقه هاي جديد كلامي نشان داد؛ فرقه هايي همانند جبريه و مرجئه، و آن گاه گسترش دامنه آن در مدارس علمي عامّه، در مقابل اختلافات درباره مسائل كلامي بود؛ همانند اختلاف فراگير در مسئله مخلوق يا قديم بودن قرآن و در نهايت، اين التقاط در افراطي ترين شكل، خود را به صورت زندقه و بي دين گرايي و ضد خدا بودن در جامعه نشان داد.

بازتاب ضعف فكري - فرهنگي عباسيان در جغرافياي ايران

جغرافيايي

ضعف فكري و فرهنگي خلافت عباسي، باعث رواج زندقه گرايي به صورت امواج محدود اجتماعي در مركز اسلام عرب شد، ولي در جغرافياي غير عربي، تدريجاً خود را در مقام احياگري مذاهب و فرقه هاي پيش از اسلام نشان داد، كه مهم ترين نمونه اش شورش بابك خرّم دين در آذربايجان بود.

بازتاب هاي تاريخي اهل بيت عليهم السلام

كلامي

در تاريخ اسلام و كلام اسلامي، امامان معصوم شيعه و شاگردانشان، جامع ترين، منسجم ترين و فراگيرترين مواجهه علمي را با زنادقه و بي دينان در جهان اسلام داشتند.

2/4/2: فرقه ها و گرايش هاي شيعي در زمان امامت امام رضا عليه السلام

اشاره

2/4/2: فرقه ها و گرايش هاي شيعي در زمان امامت امام رضا عليه السلام

اگر چه مراد از تشيع در اين پژوهش، تشيع دوازده امامي است، ولي به لحاظ ريزش ها و افراط و تفريط ها، جامعه شيعه در زمان امامت امام رضا عليه السلام هم، دچار مسئله و بحران

ص: 122

فرقه سازي بود. در اين مرحله، گزارشي اجمالي از اين فرقه ها، به عنوان پيش درآمد بخش شيعه شناسي اصلي در آن دوران مي آوريم.

گرايش فرقه اي 1:

گرايش فرقه اي 1:

نام گرايش: زيديه

اصول و مباني:

مدعي خلافت براي علوي اي كه قيام كننده با شمشير باشد؛

مدعي احياي سيره و سنّت پيامبر صلي الله عليه و آله ؛

تلاش براي نوعي هم گرايي اسلامي بر اساس جمع بين كلامِ تعديل شده شيعي با فقه سنّي.

وضعيت و جغرافيا:

نهضت زيديه، اگر چه ريشه در قيام زيد دارد، ولي شكل گيري و هويت يابي آن، بيشتر در دوران خلافت عباسيان صورت گرفت. قيام هاي زيديه در سده اول خلافت عباسي در سه مقطع مهم بود. قيام نفس زكيه در زمان منصور، مصادف با دوران امامت امام صادق عليه السلام ، قيام شهيد فخ در زمان هادي عباسي، مصادف با دوران امامت امام كاظم عليه السلام و قيام ابوالسرايا در زمان مأمون و مصادف با دوران امامت امام رضا عليه السلام .

سركوب شديد دو قيام اول، باعث شد كه دوران خلافت هارون الرّشيد، از جهت قيام زيديه دوران آرامي باشد. در اين زمان، دولت ادريسيان، در منتهي اليه مغرب آفريقا به وجود آمد؛ ولي هارون با طراحي دولت اغلبيان در تونس و الجزاير، سعي كرد آنها را محصور و مهار كند.

پس از پايان درگيري چند ساله امين و مأمون؛ و در اوضاع نابه سامان پس از آن، ابوالسرايا، يكي از فرماندهان دون پايه لشكر فاتحِ مأمون، در اعتراض به بي مهري ها و بهره مند نشدن از غنايم، دست همكاري به علويان داد و قيامي ده ماهه را در محدوده كوفه و مدائن تا خوزستان و حجاز و يمن راه انداخت و اگر چه خود او خيلي زود كشته شد، ولي علويان زيدي تا يك سال بعد، در حجاز و يمن مقاومت كردند. در اين قيام ها، ابتدا محمد ابن ابراهيم ابن طباطبا، در كوفه مدعي خلافت شد و كمي بعد محمد ابن امام صادق عليه السلام در مدينه نيز همين ادعا را مطرح كرد.

ص: 123

اين قيام ها، اگر چه در سال 199 ه . ق. شروع شدند، ولي در نهايت، بساط همگي در سال 200 ه . ق. جمع شد و بيشتر علويان به اسارت لشكر مأمون درآمدند و به دستور مأمون، همگي آنها به مرو منتقل شدند و بدين گونه، يكي از گسترده ترين قيام هاي علويان زيدي با ناكامي فرونشست.(1)

با دقت در جدول آماري زير كه درباره شهداي آل ابي طالب در دوران عباسيان است مشخص مي شود كه در دوران خلافت هارون و مأمون آمار شهداي قيام هاي زيديان علوي رقم قابل توجهي است. البته اين شهدا غالبا در دوران قبل و بعد از امامت امام رضا عليه السلام به شهادت رسيده اند و تنها شهداي علوي دوران امامت امام رضا عليه السلام اندك شهداي دوران قيام ابوالسرايا مي باشد.

براي ديدن نمودار به فايل پي دي اف مراجعه كنيد

رابطه قيام هاي زيديه با شيعيان

اگر چه در برخي از منابع، ادعاهايي درباره همكاري موردي برخي از شيعيان با اين قيام گزارش شده است، ولي در مدينه، اصرار زيدي ها براي بيعت گيري از امام رضا عليه السلام با


1- درباره قيام هاي زيديه، ر.ك: ابوالفرج اصفهاني، مقاتل الطّالبين، فصل قيام هاي علويان در زمان خلافت مأمون.

ص: 124

ناكامي مواجه شد و حتي امام به آنها هشدار داد كه قيام آنها بي بنيان است و به زودي به شكست مي انجامد.

در بصره هم، زيد ابن امام كاظم عليه السلام ، معروف به زيدالنّار، به تعقيب برخي از سران شيعه، به ويژه يونس ابن عبدالرّحمان پرداخت و او ناچار شد همراه عده اي از شيعيان به حجاز پناهنده شود و تا سقوط دشمنانش همان جا ماند.(1)

عباسيان پس از به شكست كشاندن اين قيام ها، مدتي باعث آزار و زحمت امام رضا عليه السلام در مدينه شدند. (تندي ها و آزار «جلودي»، سردار فاتح مأمون به امام رضا عليه السلام ).

سبك زندگي: علويان زيدي، ضمن اينكه در فرآيند قيام، به ويژه در كوفه، توسط بيشتر عالمان عامه شهر حمايت و همراهي شدند، پس از به قدرت رسيدن، تنها نشانه حاكميت و به قدرت رسيدنشان، صرفاً آشكارسازي برخي از شعارهاي علوي بود. مواردي همانند تغيير مختصر در اذان و يا تغيير رنگ لباس رسمي حكومتي؛ و اين، بدين معني بود كه آنها حكومت خود را با كمي تغيير در كلام و فقه رايج و رسمي، تشكيل داده بودند. با اين وصف مي توان نتيجه گرفت كه نظام اجتماعي تسنّن، قابليت هم زيستي و هم گرايي بيشتري با زيديه داشت تا اين كه به تشيع نزديك باشد و همين اتفاق در بلندمدت، زيدي ها را در فقه به سوي استفاده از فقه حنفي كشاند.

جدول ايده يابي

موضوع جزئي

پيش فرض علمي

ايده

وضعيت فكري – كلامي زيديه در مقايسه با شيعه

كلامي / تاريخي

نهضت زيديه با اين كه بيشتر از نيم قرن از پيدايش آن مي گذشت و از جهت كلامي – سياسي، جدي ترين رقيب عباسيان بود، ولي در اين سال ها، داراي آشفتگي در انديشه و نوعي التقاط فكري بود و بيشترين نشانه هاي هويتي آنان، مبارزه سياسي و ريشه هاي نژادي شان بود.


1- موسوعة الامام الرّضا عليه السلام، ج 1، ص 318.

ص: 125

امام رضا عليه السلام ، در اين سال ها، در مقاطعي خاص در برابر زيديه موضع گيري قاطع و صريحي داشتند.

زيديه در طول قيام هاي تاريخي خود، با توجه به آگاهي از قدرت نرم و رهبري امامان شيعه، تلاش بسياري مي كرد تا از ظرفيت نفوذ امامان شيعه به نفع خود استفاده كند، ولي امامان شيعه در برابر آنها مقاومت مي كردند.

بازتاب اجتماعي قيام زيديه

فكري / فرهنگي

قيام زيديه و شعارهاي كلي و مبهمي كه مطرح مي كرد، هنوز براي بخشي از جامعه علمي عامه جاذبه داشت؛ از اين رو، در اين سال ها وقتي قيامي زيدي رخ مي داد، زمينه ها براي همراهي علما با ايشان فراهم بود.

اجتماعي

نمودار آماري قيام هاي زيديه نشان مي دهد هر چه زمان بيشتري از خلافت عباسي مي گذشت، بر كميت و كيفيت قيام هاي ايشان و ميزان استقبال اجتماعي از آنها افزوده مي شد.

بازتاب سياسي

سياسي

افول محبوبيت و سرمايه اجتماعي عباسيان در جامعه اسلامي، در كنار اثرگذاري قيام هاي زيديه در مركز جغرافياي جهان اسلام، از مهم ترين علل تصميم گيري مأمون درباره مسئله ولايت عهدي امام رضا عليه السلام بود.

فكري / اجتماعي

امام رضا عليه السلام در دوران قيام فراگير زيديه، اهتمامي ويژه داشت كه همانند موارد پيشين، مرزبندي بين شيعه امامي و زيدي حفظ گردد و شيعه، هيچ گونه التقاط فكري با آنها نداشته باشد و يا از آنان حمايت سياسي - اجتماعي نكند.

سبك زندگي زيديه

اخلاقي / اجتماعي

زيديه پس از رسيدن به حاكميت، تغيير خاصي در وضعيت اجتماعي و علمي جهان اسلام ايجاد نكرد و حتي در رعايت عدالت در حوزه سياست و جامعه و اقتصاد هم، چندان كارنامه شفافي ندارد و تنها ويژگي بارز حكومت

ص: 126

آنها، رياست علويان بر حكومت و تغيير برخي شعارهاي رسمي و ظاهري اسلام بود.

گستره جغرافيايي زيديه

جغرافيايي / اجتماعي

گستردگي قيام زيديه، كه از غرب ايران تا يمن و تا همسايگي بغداد، پايتخت عباسيان را شامل مي شد، در مقايسه با قيام هاي محدودشان در گذشته، نشان گر رشد ظرفيت ها و تأييد ها و سرمايه هاي اجتماعي براي پذيرش قيام هاي زيدي است.

فكري / اجتماعي

چون كه سرمايه اجتماعي زيدي ها، صرفاً شعار علوي گرايي بود، بدون اينكه اين شعار پايگاه هاي خاص و عام تعريف شده اي در جامعه داشته باشد، تا حكومت و قيامشان شكست مي خورد، ديگر كمترين اثري از آنها در جامعه باقي نمي ماند و همين وضعيت نمي گذاشت كه زيديه تبديل به حزب و نهضتي ماندگار در مركز جامعه اسلامي بشود.

سياسي

مأمون در آغاز خلافت خود، اگر چه توانست قيام هاي زيدي را شكست دهد و موقتاً آنها را، در ضمن ماجراي ولايت عهدي با خود همراه سازد، ولي وقتي پس از شهادت امام رضا عليه السلام چهره باطني اش آشكار شد، علويان كه فرصت هجرت هاي تاريخي به ايران را يافته بودند، تلاش كردند با پناهنده شدن به شهرهاي مختلف ايران، به صورت گسترده براي خود پايگاه هايي بيابند.

بازتاب قيام هاي زيديه براي جامعه شيعه

اجتماعي / فكري

قيام هاي زيديه، با توجه به شكنندگي و ناپايداري دولت هايشان، باعث هجوم هاي مضاعف بر جامعه شيعه، هم از سوي زيديه و هم از سوي خلافت شد.

فكري / سياسي

با اوج گرفتن قيام هاي زيديه، انتظار شيعيان براي قيام امام و يا مطالبه قيام از ايشان هم فزوني مي گرفت. همچنين

ص: 127

مباحث مهدويت، تبديل به يكي از پرسش ها و چالش هاي جامعه شيعه شده بود.

گرايش فرقه اي 2:

گرايش فرقه اي 2:

نام گرايش: اسماعيليه

اصول و مباني: ادعاي امامت براي اسماعيل فرزند امام صادق عليه السلام و پس از آن براي فرزندش محمد و تبار او.

وضعيت و جغرافيا:

اسماعيل، فرزند بزرگ امام صادق عليه السلام ، در زمان امامت ايشان رحلت كرد؛ ولي پس از اين كه برخي از پيروان فرقه غاليانِ خطابيه، گرد فرزندش محمد را گرفتند، او نيز همراه برادرش، علي ابن اسماعيل، وسوسه شد كه نهضتي مستقل را پايه گذاري كند. آن دو و به ويژه علي، متهم هستند كه با سخن چيني عليه امام كاظم عليه السلام ، اسباب زنداني شدن ايشان را فراهم كرده اند؛ از اين رو، بعد ها محمد ابن اسماعيل، در يكي از سفرهاي هارون به حج و حجاز، با او همراه شد و همراه او به بغداد و عراق رفت. او كه خواهان راه اندازي فرقه اي جديد بود و تجربه هاي ناكام زيديه را هم مشاهده كرده بود، به تجربه تاريخي عباسيان روي آورد، يعني تبليغات مخفيانه زيرزميني و سرّي را در پيش گرفت.

او به قصد يافتن مكاني مناسب براي دعوت خود، پس از عراق، سفري هم به ايران كرد و تا ري هم رفت، ولي در نهايت، همانند رهبران اوليه عباسي در زمان بني اميه، به حميمه، در شام، در جنوب بحرالميت رفت. با رحلت او در سال 193 ه . ق. پسرش عبدالله (ف 212) جانشين او شد. او در سال 194، مخفيانه ساكن سلميه شد و به طراحي نظام دعوت مخفيانه و تربيت داعيان اسماعيلي پرداخت.

سخن آخر اينكه:

با رفتن فرزندان و نوادگان اسماعيل از مدينه، هيچ مواجهه اي بين آنها و امام رضا عليه السلام صورت نگرفت، اگر چه دست آنها آلوده به پرونده سازي عليه امام كاظم عليه السلام بود.

سبك زندگي: اطلاعات مشخصي از اسماعيليه در اين سال ها وجود ندارد، ولي البته آن چه مسلّم است، سه اصل كلي در باورهاي آنان است. يكي: اعتقاد به استمرار امامت

ص: 128

در تبار اسماعيل، ديگري: در تعريفِ امامت، تحت تأثير فرقه غالي خطابيه بودند و گرايش باطني گرايي بسيار شديدي داشتند و سوم اينكه: داراي زندگي سرّي و مخفيانه شديدي بودند و خود را از تمام جامعه اسلامي كنار مي كشيدند.(1)

جدول ايده يابي

موضوع جزئي

پيش فرض علمي

ايده

زمينه هاي پيدايش اسماعيليه

كلامي / اجتماعي

اتصال و وسوسه برخي جريان هاي غالي با فرزندان اسماعيل ابن جعفر، زمينه پيدايش و ميل به تشكيل فرقه و مذهب در ميان محمد و علي، فرزندان اسماعيل شد.

بازتاب هاي اوليه جدايي فرزندان اسماعيل

سياسي / تاريخي

حسادت ها و رقابت هاي فرزندان اسماعيل و سعايت هاي آنها، يكي از بهانه هاي هارون عباسي براي زنداني كردن و به شهادت رساندن امام كاظم عليه السلام بود.

جغرافيايي / اجتماعي

فرزندان اسماعيل، پس از زنداني شدن امام كاظم عليه السلام و مشاهده حفظ اقتدار تشيع و امامان شيعه در حجاز، تصميم به ترك حجاز و جست وجوي پايگاه هاي اجتماعي جديد در عراق و ايران گرفتند.

روش هاي تبليغ و مديريت

مديريتي / سياسي

به نظر مي رسد محمد ابن اسماعيل با ديدن تجربه ناكام قيام هاي زيديه و مطالعه تطبيقي مديريت امامان شيعه و تجربه تاريخي داعيان مخفي عباسي، در نهايت تصميم مي گيرد شيوه دعوت مخفي عباسيان را مبناي فرقه سازي خود قرار دهد.


1- صفري فروشاني، غاليان، كاوشي در جريان ها و برآيندها، ص 107؛ تاريخ تشيع در ايران،ج 1، ص 303.

ص: 129

گرايش فرقه اي 3:

گرايش فرقه اي 3:

نام گرايش: غاليان

اصول و مباني:

گرايش هاي افراطي و غلو درباره مقام امامت؛

ادعاي تناسخ و حلول و يا الوهيت براي امامان؛

ترويج مراتب گوناگوني از اباحه گرايي فقهي.

وضعيت و جغرافيا:

دوران امامت امام باقر عليه السلام و امام صادق عليه السلام ، دوران پيدايش و گسترش پديده غُلات است كه با گذشت زمان، همانند دوران امامت امام رضا عليه السلام و امامان بعد، اين پديده رو به ضعف و يا تكرار رفت، اتفاقي كه ريشه در مبارزه گسترده امامان و يارانشان در برابر غاليان داشت. از همين روست كه در زمان امامت امام رضا عليه السلام ، شاهد پيدايش فرقه جديدي از غلات، به ويژه نسبت به شخص امام رضا عليه السلام نيستيم. به جز اين، شايد حملات پياپي واقفيه نيز باعث تضعيف بستر غالي گري نسبت به امام رضا عليه السلام شده بود.

در اين زمان، پديده غلو را مي توان در دو فرقه و يك روند پي گيري كرد. اولين فرقه، فرقه جديد «بشيريه» است كه پيروان محمد ابن بشير، از اصحاب امام كاظم عليه السلام بودند. اين فرقه در حقيقت، رويكرد غالي گر نهضت واقفيه بود. واقفي ها معتقد به حيات غايبانه و مهدويت امام كاظم عليه السلام بودند؛ يعني صرفاً احاديث مهدويت را بر امام كاظم عليه السلام تطبيق مي كردند، ولي محمد ابن بشير، اضافه بر آن، معتقد به حيات نوريه برا امام شد و به غلو درباره ايشان پرداخت.(1) يونس ابن عبدالرّحمن، در قالب مبارزه با واقفيه، با بشيريه مناظرات فراواني كرد و به ابطال و تضعيف آنها پرداخت.

دومين فرقه غاليان، در بقاياي فرقه معروف «خطابيه» است، به ويژه كه آنها در اين زمان، رهبري معروف به نام يونس ابن ظبيان نيز داشتند كه معتقد به نبوّت و سپس الوهيت ابوالخطّاب بود و زينب، دختر او را بنت رسول الله مي ناميد. امام رضا عليه السلام ، او و يارانش را از خود راند و به شيعيان توصيه اكيد داشت كه از مجالست با آنها پرهيز كنند.

اما روندي كه مي توان غاليه را از آن طريق شناخت، روندِ رصد و شناختن ادعاها و


1- رجال كشي، ص 299.

ص: 130

شبهات غاليان است كه شيعيان از امام رضا عليه السلام در اين باره جست وجو مي كردند. در اين زمان، اين شبهات غلوآميز، بيشتر در دو حوزه حضور داشت. يكي مباحث مهدويت و تطبيق آن با امام كاظم عليه السلام و ديگر ادعاي به شهادت نرسيدن حضرت سيدالشهداء عليه السلام و كشته شدن بدل او، حنظلة ابن اسعد شبامي؛ كه همانند داستان مصلوب شدن شبيه مسيح به جاي مسيح است، و عقايد افراطي ديگر درباره آن حضرت.(1)

به نظر مي رسد بعد از ماجراي واقفيه، مسئله غُلات، دومين مسئله دوران امامت امام رضا عليه السلام باشد؛ البته همان گونه كه بيان شد، بيشتر جنبه پالايش و تكميل مبارزات پيشين است.(2) از نظر جغرافياي غلو، غلو اعتقادي و فرقه اي منحصر به عراق با مركزيت كوفه است؛ ولي غلو به معني نقل روايات با مضامين غلوآميز، در جهان تشيع فراگير بود، اگر چه در مدرسه حديثي قم، سعي مي شد با اين پديده به شدت مقابله شود.

سبك زندگي غاليان

مهم ترين شاخصه غلو در آغاز، ابراز عقايد افراطي و مبالغه آميز درباره امامان معصوم بود كه در مراتب پيش رفته خود، به اعتقاد به تفويض و يا الوهيت آنها منجر مي شد. بازتاب اين عقايد، در مقام عمل و رفتار، در نهايت به سوي اباحه گري و رفع تكاليف است. از اين روست كه امام رضا عليه السلام ، براي پرهيز از رسوخ عقايد و يا رفتارهاي باطل آنها در ميان شيعيان، به يارانش تأكيد داشت كه به مرزبندي اجتماعي مشخص و محكم بين خود و غاليان بپردازند.

غاليان زمان امامت امام رضا عليه السلام (3)

نام

وفات

ملاحظات

يونس ابن ظبيان

از پيروان فرقه خطابيه بود. نزد امام آمد و مدعي كشف و مكاشفه در حج شد. امام او را نفرين و طرد كرد و كمي بعد مرگ او فرارسيد.


1- موسوعة الامام الرّضا عليه السلام، ج 4، ص 491.
2- درباره غُلات و دوران امام رضا7، ر.ك: غاليان، كاووشي در جريان ها و برآيندها، ص 122 به بعد.
3- صفري فروشاني، غاليان، صص 351 و 353؛ موسوعة الامام الرّضا، ج 1، صص 386 و 423و: ج 7، ص 600 .

ص: 131

محمد ابن فرات كوفي

از افراد مشهور و فعال در زمينه غلو است كه بر امام دروغ مي بست. امام از شيعيان خواست از او تبرّي جويند و او را لعنت كنند. سرانجام او به نفرين امام توسط ابراهيم ابن مهدي عباسي (ابن شكله) احتمالاً در حوالي سال 202 ه . ق. كشته شد.

زينب كذّابه

زني در خراسان بود كه مدعي شد حضرت زينب است و امام ادعاي او را باطل ساخت.

محمد ابن جمهور

غالي اي بود كه در قالب اشعاري كه مي سرود، به اباحه گري و حلال كردن محرّمات مي پرداخت.

يونس ابن بهمن

تازه مسلماني بود كه تمامي خويشانش مسيحي بودند و او ارتباط خود را با آنها حفظ كرد.

عمر ابن فرات

از دربان هاي امام كه بعدها جزو غاليان شد.

در بين اصحاب امام رضا عليه السلام عده اي هستند كه بعضي از علماي رجال، آنها را به غلو متهم كرده اند. افرادي همانند محمد ابن ارومه قمي، محمد ابن سنان زاهري، داوود رقي (ف 203، كمي پس از شهادت امام رضا عليه السلام )، محمد ابن سليمان ديلمي، محمد ابن عيسي ابن عبيد يقطيني، محمد ابن فضيل كوفي و چند تن ديگر.

نكته مهم در اين باره آن است كه به نظر مي رسد اتهام غلو به اين اشخاص، با مقوله انتساب افراد به فرقه هاي غُلات از دو مقوله باشد؛ بدين معني كه افراد نام برده، از شيعيان هستند و صرفاً راوي اخباري هستند كه در آنها، مضامين غلوآميز وجود دارد؛ در حالي كه گروه قبلي، خود، مدعي و سازنده ادعاهاي كذب و جديد و انواع غلو بودند.

شيوه امام براي شناسايي و خنثي كردن افكار غاليان(1)

يونس ابن عبدالرّحمان، پس از جمع آوري احاديث بسياري، از عراق به مدينه آمد و به عرضه احاديث به امام پرداخت. امام، بخش قابل توجهي از آنها را رد كرد و آنها را از جعليات فرقه خطابيه دانست. آن گاه امام، معياري به يونس داد به اين شرح كه فقط


1- صفري فروشاني، غاليان، صص 163 تا 169.

ص: 132

خبري حجت است، كه موافق با قرآن و سنّت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله باشد و از احاديث ديگر اهل بيت عليهم السلام ، شاهد و تأييدي داشته باشد.

ياران امام رضا عليه السلام كه به مواجهه و مقابله با غاليان پرداخته و در رد آنها كتاب نوشته اند، عبارتند از: يونس ابن عبدالرّحمان، حسن و حسين ابن سعيد اهوازي و حسن ابن علي ابن فضال.

جدول ايده يابي

موضوع جزئي

پيش فرض علمي

ايده

زمينه پيدايش، بقا و گسترش غاليان

فكري / اجتماعي

وجود التقاط و اختلاط فكري و فرهنگي با فرقه ها و مذاهب ديگر كه باعث رسوخ افكار افراطي در افراد و گروه هاي داراي ضعف فكري مي شد.

ايستادگي در برابر برنامه هاي اصلاح امام، مبني بر پالايش فكري و مرزبندي اجتماعي و نيز استمرار بر التقاط و افراط در انديشه ها، باعث استمرار جريان انحرافي غلو گرديد.

بازتاب هاي اخلاقي افراط گري

اخلاقي

پيش افتادن يا واپس ماندن از امام و افراط گري، در نهايت باعث جدا شدن كامل غاليان از امام، علما و جامعه شيعه و دوري از سبك زندگي و فقه شيعه شد و آنان را به سوي اباحه گري رفتاري كشاند.

بازتاب هاي رفتاري غاليان

اخلاقي

بازتاب هاي غلو، خصوصاً در رفتار سران و رهبران آنها، مواجهه اهانت آميز و جسارت آميز با امامان و رهبران شيعه بود، وقتي كه آنها را تأييد نمي كردند.

غلو، چون همراه با عقيده شرك آميز تفويض است (به جاي تصوّف و رياضت)، از نظر اخلاقي، به سوي اباحه گري و ترويج مفاسد مي رود كه اين حالت، ناشي از تفسير غلطِ شفاعت و توسل است.

ص: 133

بازتاب هاي غلو

در جامعه اسلامي

سياسي / اجتماعي

غلو، چون ملازم با افراط درباره امامان است، باعث تشديد ذهنيت منفي دشمنان تشيع نسبت به امامان شيعه و سوءاستفاده از عقايد غاليان براي ضربه زدن به شيعه مي شود.

مسائل كلامي مستعد براي غلو

كلامي

در معارف شيعه، نگاه افراطي به بحث مقام امامت و بحث مهدويت و تا حدودي مسئله عاشورا، زمينه ساز پيدايش غلو شد؛ از اين رو، اهل بيت عليهم السلام اهتمامي ويژه به تبيين دقيق و شفاف اين معارف داشتند.

موضع گيري امام رضا عليه السلام

مديريتي

امام، ضمن تبيين صريح و سريع، اهتمامي ويژه بر مرزبندي اجتماعي بين شيعيان و غاليان داشتند تا مبادا افكار انحرافي آنها باعث گمراهي شيعيان شود.

شخصيت شناسي رهبران غاليان

روان شناسي

رهبران غاليان، عمدتاً كساني بودند كه يا بهره اي اندك از دانش امامان و يارانشان داشتند و يا در كنار ضعف بينش اعتقادي، با مشاهده معجزات گوناگون امامان، قائل به غلو درباره آنان شده بودند.

روش شناسي مطالعه پديده غلو

تاريخي / انتقادي

در مسئله غلو شناسي، بايد بين فرقه هاي غاليان و بين راويانِ بازگوكننده احاديثِ داراي مضامين غلوآميز تفاوت قائل شد.

بررسي طول عمر و بقاي فرقه هاي غالي

تاريخي

نگاهي آماري - تاريخي به فرقه هاي غالي نشان مي دهد، غالب آنها عمري كوتاه داشته اند و اين، ناشي از مديريت فراگير فكري و اجتماعي امامان در برابر غاليان، در كنار سستي و ضعف بنيان هاي فكري آنان است.

بازتاب علمي جريان غلو بر حديث شيعه

فكري / حديثي

بازتاب جريان غلو در مباحث حديثي شيعه، بازتعريف مباني علم حديث در مورد رجال و تعيين معيارهاي مشخص و شفاف بود، تا به راحتي بتوان احاديث تحريف شده توسط غاليان را از احاديث صحيح تشخيص داد.

ص: 134

گرايش فرقه اي 4: واقفيه

گرايش فرقه اي 4: واقفيه(1)

با توجه به اهميت ويژه اين فرقه انحرافي در دوران امامت امام رضا عليه السلام و گستردگي مباحث و مسائل آن، درباره اين فرقه، به طور ويژه و مفصل بحث مي شود.

الف) جريان شناسي فتنه واقفيه

واقفيه، مهم ترين آسيب و بحران جامعه شيعه در زمان امام رضا عليه السلام بود. از نظر گونه شناسي نوع آسيب، واقفيه، پديده اي بي سابقه و گسترده بود كه نظام و تشكيلات مرتبي داشت. در پيشينه ريزش ها و انشعاب هاي تاريخ تشيع، تمامي فرقه هاي جداشده از تشيع، يا ريشه در انشعاب هاي كلامي داشتند (زيديه و كيسانيه) يا ريشه در افراط و تفريط (فرقه هاي گوناگون غاليان) و همه اين ها در نقطه پيدايش خود، وابسته به يك فرد مدعي بودند كه با انشعاب ناگهاني و يا تدريجي خود و با جمع آوري عده اي، كه عمدتاً از توده ها و عامه مردم شيعه و يا مسلمان بودند، به فرقه سازي مي پرداختند؛ ولي در ماجراي واقفيه، براي نخستين بار بود كه جمعي از خواص شيعه با انشعاب ناگهاني و با سوءاستفاده از شرايط موجود، براي حفظ استقلال خود در حوزه اقتصادي و اجتماعي، به ايجاد يك فرقه پرداختند.

رهبران واقفيه، در آغاز اگر چه از همديگر فاصله مكاني داشتند، ولي با توجه به شكل گيري بسترهاي اجتماعي يكساني كه باعث پيدايش آنها شد، خيلي زود همديگر را پيدا كردند و با تحكيم پيوندهاي خود كوشيدند به سامان دهي و استحكام مدّعاي خود بپردازند و بدين گونه بود كه امام رضا عليه السلام ، در آغاز امامت خود، اگر چه برخلاف اكثر امامان سابق، از طرف دشمنان سياسي و خلافت، مواجه با خطر جدي اي نبود، ولي از طرف خودي ها و جبهه داخلي و جامعه مؤمنان به خط امامت، گرفتار بزرگ ترين فتنه تاريخ تشيع شد.

ب) ريشه هاي پيدايش واقفيه

در اوج دوران امامت امام كاظم عليه السلام ، كه مصادف با جواني امام رضا عليه السلام بود؛ و امام رضا عليه السلام در اين دوران، مهم ترين دستيار و ياور پدر نيز بود؛ امام كاظم عليه السلام ، به نظام مند


1- به اين گروه واقفيه مي گويند چرا كه پس از شهادت امام كاظم عليه السلام به صورت ناگهاني در امامت ايشان متوقف شده و امامت امام رضا7 را نپذيرفتند.

ص: 135

كردن و گسترش سازمان وكالت در جغرافياي پراكنده تشيع پرداخت. در اين زمان، به موازات گسترش اجتماعي تشيع، كه همراه با بهبود اقتصادي شيعيان بود، يكي از وظايف اصلي اين سازمان وكالت، جمع آوري اموال شيعيان با محوريت خمس و زكات و بعضاً هداياي آنها و ارسال آنها به شيوه هاي مناسب و در پوشش تقيه به مدينه بود؛(1) ولي پس از آن كه هارون در حوالي سال 179 ه . ق. امام كاظم عليه السلام را دستگير و دوران زندان هاي چهارساله امام آغاز شد، فرايند انتقال اموال، به فرايند ذخيره و حفظ و نگه داري اموال نزد وكلا، تا تغيير شرايط تبديل شد تا اينكه سرانجام، امام كاظم عليه السلام در بغداد در زندان به شهادت رسيد و پيكر مطهر ايشان هم به دستور خليفه، سه روز در كنار پل معروف بغداد به نمايش گذاشته شد تا دامان خليفه از تهمت مسموم كردن امام مبرّا بماند. پس از شهادت امام كاظم عليه السلام و تفويض امامت به امام رضا عليه السلام ، آن حضرت، با ارسال نامه اي، از تمامي وكلاي پدرش خواست كه آنچه از اموال نزدشان جمع شده است، نزد ايشان بفرستند. همه وكلا چنين كردند مگر چند نفر از وكيلان بسيار مهم و برجسته كه عبارت بودند از:

علي ابن ابي حمزه بطائني كه ساكن كوفه بود و نزد او سي هزار دينار جمع شده بود.

زياد ابن مروان قندي كه ساكن بغداد بود و نزد او هفتادهزار دينار جمع شده بود.

عثمان ابن عيسي رواسي كه ساكن مصر بود و نزد او سي هزار دينار و شش كنيز بود.

احمد ابن ابي بشر سرّاج كه ساكن عراق بود و نزد او ده هزار دينار جمع شده بود.

حيان سرّاج، كه نزد او سي هزار دينار از زكات اموال خاندان اشعث بود.(2)

اينان، همراه جمعي ديگر، مدعي شدند كه امام كاظم عليه السلام نمرده و مهدي موعود و امام غايب است؛ از اين رو، آنها به عنوان نايبان عام در دوران غيبت هستند و وظيفه اي براي استرداد اموال به امام رضا عليه السلام ندارند. آنها سپس، با صرف كردن بخشي از اين اموال در جامعه شيعه، سعي كردند تا آنجا كه مي توانند بيشتر خواص و عوام شيعه را با خود همراه كنند. آنها در اين ميان، از برخي محدوديت هاي تقيه اي امام رضا عليه السلام


1- محمد رضا جباري، سازمان وكالت، ج 1، فصل 5، ص 280.
2- سازمان وكالت، ج 2، فصل 8، صص 643 _ 649.

ص: 136

نسبت به عباسيان هم، نهايت استفاده را كردند و ادعاي آنها كه باعث تضعيف امامت امام رضا عليه السلام مي شد، شايد مورد حمايت عباسيان هم قرار مي گرفت. بدين گونه بود كه تركيب عامل اقتصادي، كه جمع شدن اموال فراوان در كنار جايگاه اجتماعي براي اين وكلا بود و همچنين موقعيت ضعيف تر امام رضا عليه السلام در آغاز امامتش در مقايسه با پدرش، دست به دست هم داد تا اين ياران برجسته امام كاظم عليه السلام ، جريان واقفيه را ايجاد كنند.

ج) گستره جغرافيايي واقفيه

نطفه واقفيه در كوفه و بغداد و مصر ايجاد شد، ولي با راه افتادن تبليغات و هداياي مالي رهبران واقفيه، خيلي زود اين جريان، از نظر جغرافيايي در اكثر مناطق شيعه نشين، براي خود پايگاهي ايجاد كرد و به ويژه مناطق شيعه نشين مركزي و جنوبي عراق، از بغداد تا بصره، تبديل به مهم ترين پايگاه هاي آنها شد. براي آشنايي با جغرافيا و شخصيت هاي اجتماعي واقفيه به جدول زير توجه كنيد.

نام

منطقه

ملاحظات

ابراهيم ابن شعيب عقرقوقي

بغداد

او در سفرهاي حج به مدينه مي آمد و در مسجدالنّبي، در ميان شيعيان به شبهه پراكني مي پرداخت.

ابراهيم ابن عبدالحميد

كوفه

از اصحاب امام صادق عليه السلام بود

حسين ابن ابي سعيد مكاري

هم خودش و هم پدرش واقفي و از معاندين سرسخت امام رضا عليه السلام بودند كه امام رضا عليه السلام او را نفرين و طرد كرد.

علي ابن خطّاب

او در ضمن سفر حج به مدينه به ديدار امام رضا عليه السلام آمد و با اين كه از امام، معجزه مشاهده كرد، بر گم راهي خود ماند تا مرد.

فضل ابن يونس

كوفي ساكن بغداد

ص: 137

محمد ابن حسن ابن شمعون

بصره

از غاليان واقفيه بود.

مقاتل ابن مقاتل

ساكن كوفه

در توصيف او گفته اند كه واقفي خبيثي بوده است.

حمزة ابن بزيع

امام رضا عليه السلام از او به «بدبخت و شقي» تعبير كردند.

ابراهيم و اسماعيل فرزندان ابي الاسمال

ساكن كوفه

آنها ابتدا واقفي شدند، ولي پس از مدتي گرد احمد ابن امام كاظم عليه السلام (شاه چراغ) جمع شدند، ولي وقتي احمد با ابوالسرايا خروج كرد، آنها دوباره از او جدا شده و با ادعاي زنده بودن امام كاظم عليه السلام دوباره واقفي شدند.

حنّان ابن سدير

كوفي

از اصحاب امام صادق عليه السلام كه تا آن زمان زنده بود.

زرعه ابن محمد حضرمي

جعل كننده احاديث مهدويت براي امام كاظم عليه السلام و از نظريه پردازان فكري واقفيه.

محمد ابن فضيل

بغداد

او در بغداد، چنان مهجور و ترسان شده بود كه مي ترسيد براي سفر عمره از بغداد خارج شود!

حسين ابن قياما

واسط عراق

او از واقفي هايي بود كه در ضمن مراسم حج، در طي چند سال ديدارهاي مكرري با امام كرد و در هر ديدار، بر مبناي يكي از شبهات يا ادعاهاي واقفيه با امام محاجّه مي كرد. (مثلاً در سفرهاي آغازين، با روايات مهدويت به مصاف امام آمد و در سال 195 سال پيش از تولد امام جواد عليه السلام ، با بهانه عقيم بودن امام با ايشان سخن مي گفت).(1)

بر اساس اين جدول، مشخص مي شود كه كانون واقفي گري، عراق با مركزيت كوفه و بصره بود و از نكات جالب توجه در زمينه جغرافياي واقفي گري، سلامت فكري و اجتماعي جامعه شيعه ايران، به ويژه مركز آن، شهر قم، در مورد اين مسئله مهم است.


1- 4درباره پي نوشت هاي اين جدول، ر.ك: موسوعة الامام الرّضا عليه السلام، ج 3، ذيل هر يك از اسامي فوق؛ همچنين: عطاردي، مسند راويان امام رضا7، ذيل هر يك از اسامي فوق.

ص: 138

شدت اين سلامت تا بدان حد است كه در ميان راويان حديثي كه واقفي شدند، فقط دو نام با پسوند ايراني ديده مي شود؛(1) كه آنها هم ساكن كوفه بودند و در جغرافياي عراق زندگي مي كردند.

جالب توجه است بدانيم كه در دوران بيست ساله امامت امام رضا عليه السلام ، با مديريت همه جانبه امام و برخي تحولات ديگر، همانند مرگ تدريجي رهبران اوليه و اصلي واقفيه، به تدريج جغرافياي واقفي گري به كوفه و بغداد منحصر شد و در آستانه شهادت امام رضا عليه السلام ، از نظر اجتماعي و جغرافيايي، مشخص شد كه مرگ واقفي گري خيلي زود و در آينده نزديكي رخ خواهد داد.

د) گاه شمار زماني و فكري واقفي گري

واقفي گري، چون در آغاز توسط رهبران سرشناس جامعه شيعه آغاز شد، تكاني شديد و سنگين به جامعه شيعه وارد كرد؛ به ويژه در كوفه و بغداد و در آغاز، با توجه به صداقت و درستي پيشين اين شخصيت ها و سابقه درخشانشان، حتي گروه قابل توجهي از خواص شيعه هم با آنها همراه شدند.

يكي از علل اقبال اوليه جامعه شيعه به واقفيه، رهبري فردي چون علي ابن ابي حمزه بطائني بود. وي تا قبل از زنداني شدن امام كاظم عليه السلام ، سال هاي سال و از جواني، در مدينه به عنوان مهم ترين پيش كار و همراه امام و يكي از برجسته ترين شاگردان علمي ايشان بود. او كه در اصل، كوفي بود، كمي پيش از دستگيري امام به كوفه آمد و از سوي امام، وكالت كوفه را عهده دار شد و به اعتبار سابقه مجالست طولاني با امام، اعتبار اجتماعي ويژه اي در نزد شيعيان كوفه و عراق داشت.(2)

اين عامل اجتماعي، در كنار همراهي برخي اتفاقات سياسي و يا طراحي مرحله به مرحله جنگ رواني و تبليغاتي واقفي ها، باعث شد اگر به شكل حداقلي، جريان واقفيه، استمرار پيدا كند. سير زماني تحولات جامعه واقفيه چنين است:


1- مقاتل ابن مقاتل بلخي، ساكن كوفه و سليمان ابن حفص مروزي. (ر.ك: موسوعة الامام الرّضا عليه السلام، ج 7، ذيل اسامي مذكور).
2- تنقيح المقال، ج 2، ص 261؛ مسندالرّضا عليه السلام، ج 2، ص 441.

ص: 139

زمان

رويداد

183 ه . ق.

انتشار خبر شهادت امام كاظم عليه السلام و وسوسه شدن رهبران واقفيه و طراحي و پيدايش واقفيه در ماه شعبان اين سال.

183 ه . ق.

تبليغات گسترده واقفي ها با محوريت تطبيق روايات مهدويت با امام كاظم عليه السلام و ادعاي تبديل شدن زندان امام به غايب شدن ايشان(1) (و در حقيقت، انتقال از غيبت صغراي زندان به غيبت كبرايي كه حتي از چشم خواص دوست و دشمن هم ناپديد گشته است.) به علاوه طرح اين شبهه كه چون در زمان شهادت امام كاظم عليه السلام ، امام رضا عليه السلام در مدينه بود و براي دفن و كفن پدرش، حضور نداشت؛ پس به همين علت امام نيست، چرا كه امام، كسي است كه امام پيشين را كفن و دفن كند.(2)

ماه هاي آغازين سال 183

شروع پديده واقفي گري و متمايل شدن جمع قابل توجهي از خواص و عوام شيعه، به ويژه در كوفه و بغداد به واقفيه.

ماه هاي پاياني سال 183 ه . ق.

آغاز تبليغات افشاگرايانه امام وبرخي از خواص علماي شيعه عليه واقفي ها. در اين ميان، نقش يونس ابن عبدالرّحمان در بغداد، بسيار پررنگ بود. سران واقفيه، براي جذب يونس و همچنين صفوان ابن يحيي، يكي ديگر از بزرگان شيعه، كه با آنها مبارزه مي كرد؛ جداجدا نزد آنها رفتند و با پيشنهاد مبلغ كلان ده هزار دينار به آنها، سعي در جذبشان داشتند، ولي آنها سران واقفيه را طرد كردند.(3)

مراسم حج سال 183 ه . ق.

رهبران واقفيه، به رهبري علي ابن ابي حمزه، سفر حج گسترده اي كردند كه قصدشان اقناع امام رضا عليه السلام بود براي دست برداشتن از ادعاي امامت، دست كم به بهانه اينكه دوران تقيه است و بيشتر امامان، در آغاز امامت خود تقيه شديدي را رعايت مي كردند و چندان آشكارا ادعاي امامت نمي كردند.(4)


1- در اين زمينه، ر.ك: موسوعة الامام الرّضا عليه السلام، ج 3، ص 266.
2- مسندالرّضا عليه السلام، ج 1، ص 167؛ رجال كشي، ص 646؛ حديث 883 .
3- رجال كشي، ص 493؛ عطاردي، مسند روايان امام رضا7، ص 208.
4- موسوعة الامام الرّضا عليه السلام، ج 1، ص 194.

ص: 140

افرادي همانند ابراهيم ابن شعيب عقرقوقي نيز در همين سفر، در مسجدالنّبي سعي مي كردند با شناسايي شيعيان و گفت وگو، آنها را جذب واقفيه كنند و بذر واقفي گري را در حجاز هم بپاشند؛(1) ولي در نهايت، در اين نبردِ نرم افزاري، سران واقفيه مغلوب استدلال هاي امام شدند و در اين زمان و ماه هاي آغازين سال 184 ه . ق. بود كه بازگشت ها از واقفي گري به تشيع آغاز شد؛ ضمن اينكه تلاش واقفي ها هم براي توسعه جغرافياي واقفي گري در حجاز، توسط امام و اندك ياران حجازي اش ناكام ماند.

سال 186

در اين سال، با نابودي خاندان برمكيان، كه از دشمنان امام و علويان بودند، امام به واسطه رفع خطر تهديد هاي مستقيم آنها، به ياران و شيعيانش دستور داد آشكارا و گسترده به مواجهه با واقفيه بپردازند.

سال هاي 196 – 195

اين سال ها، اوج تبليغات واقفيه عليه امام رضا بود، مبني بر اين كه امام، چون فرزند پسري ندارد، پس امام نيست. حسين ابن قياما، يكي از سران واقفيه، بارها در اين سال ها به ديدار امام آمد و هر بار يك شبهه را مطرح كرد كه آخرين آنها، مسئله بي فرزندي امام بود؛(2) ولي در سال 196، با تولد امام جواد عليه السلام ، تمام اين تبليغات خنثي و ضربه اي سنگين به آنها وارد شد و براي بازتاب آرامش بخش اين تولد در جامعه بزرگ شيعه، امام اين تولد و آن مولود را بابركت ترين مولود براي شيعه خواندند.(3)

سال هاي 197 – 200

در اين سال ها به نظر مي رسد كه واقفيه كه در ماجراي تولد امام جواد عليه السلام ضربه سختي خورده بودند، به كثيف ترين تبليغات عليه امام بپردازند؛ تبليغاتي كه بازتاب آن را اين مرتبه در جامعه شيعه مي توان ديد، بدين گونه كه آنها به موازات رشد فرزند امام، و با توجه به


1- مسند روايان امام رضا7، ص 19.
2- موسوعة الامام الرّضا عليه السلام، ج 1، ص 317.
3- اصول كافي، ج 1، ص 321. (نرم افزار گنجينه نور)

ص: 141

شباهت هاي بيشتر امام جواد عليه السلام به مادر تا پدر، اول در انتساب فرزند تشكيك كردند(1) و آن گاه كه اين تهمت خنثي شد، با تمركز بر سنّ بالاي امام و احتمال شهادت قريب الوقوع ايشان، شبهه امامت در كودكي را وارد كردند؛ البته اين شبهه را بيشتر شيعيان از زبان آنها مطرح مي كردند و امام با پذيرش اين حدس و احتمال، به دفاع از مسئله امامت در كودكي مي پرداختند.

سال هاي 190 – 200

با تضعيف مباني فكري رهبران واقفيه و تضعيف پايگاه اجتماعي و روي دادن تحولات گوناگون، به تدريج واقفي ها دچار انشعاب و فرقه گرايي شدند. در ابتدا عده اي در كوفه، با احساس نياز به داشتن يك رهبر علوي، به گرد احمد ابن موسي كاظم جمع شدند، كه البته پس از همراهي او با قيام ابوالسرايا در سال 200 ه . ق. از گرد او پراكنده شدند و به همان گرايش واقفيه بازگشتند.(2)

محمد ابن بشير، يكي ديگر از رهبران واقفيه، در هنگام مرگ، پسرش سميع را جانشين خود معرفي كرد و مدعي شد امامت در نسب او ادامه خواهد يافت.(3)

مابقي واقفيه، در رسيدن به يك نظر واحد ناكام ماندند. عده اي مي گفتند: امام كاظم عليه السلام شهيد شده؛ عده اي مي گفتند: ايشان هم چنان زنده است و عده اي هم دچار ترديد بودند كه با وجود ادعاي شروع زودهنگام دوران غيبت، آيا امام شهيد شده يا زنده است؟

سال 200 ه . ق.

در هنگام سفر امام رضا عليه السلام به ايران، در حد فاصل بصره تا انتهاي استان خوزستان، كه ايشان بيشتر در دست رس شيعيان بودند، شبهات واقفيه را كه به محضرشان عرضه مي شد، پاسخ مي دادند و به دفع شبهه واقفيه براي شيعيان اين مناطق مي پرداختند.


1- اصول كافي، ج 1، ص 61.
2- رجال كشي، ص 400.
3- موسوعة الامام الرّضا عليه السلام، ج 7، ص 386.

ص: 142

201 ه . ق.

امام در اين سال، مقيم خراسان بود. در خراسان، دو - سه نفر از واقفي ها در ضمن تجارت به مرو آمدند و عده اي از آنها، از جمله: حسن ابن علي وشاء، با هدايت امام، به مذهب حق باز گشتند(1) و كمي بعد امام، خبر مرگ علي ابن ابي حمزه بطائني، از آخرين رهبران بزرگ واقفي ها را به او داد؛ مرگي كه لطمه اي بزرگ به جريان واقفي گرايي زد و به شدت آنها را تضعيف كرد، به گونه اي كه در آستانه امامت امام جواد عليه السلام ، واقفي ها از نظر اجتماعي و انديشه اي به شدت ضعيف شده بودند.

ه) بازتاب هاي جريان واقفيه در جامعه شيعه

جامعه شيعه در آستانه شهادت امام كاظم عليه السلام ، به واسطه سياست هاي خشن هارون و برمكيان عليه امام و شيعيان، مجدّداً دچار وضعي بحراني شد. در سال هاي واپسين زندگاني امام كاظم عليه السلام ، از يك سو، رحلت علي ابن يقطين، كه در دربار عباسي حضور و نفوذ داشت، باعث شد عامل تعديل كننده فشارها بر شيعه حذف شود و جبهه باطل با تمام قوا به مصاف شيعه بيايد. از سوي ديگر، غفلت و لغزش هشام ابن حكم، از بزرگ ترين نظريه پردازان فكري و كلامي شيعه، كه با حضور و مناظره هاي ناسنجيده اش در دربار هارون، باعث حساسيت هارون عليه خود و شيعه و امام كاظم عليه السلام شد، در نهايت، منجر به مخفي شدن هشام ابن حكم از انظار جامعه شيعه شد. نيز از سوي ديگر، عده اي اگر چه معدود، اما مهم و اثرگذار در جامعه شيعه، همانند محمد ابن ابي عمير به زندان هاي هارون افتادند و به شدت شكنجه شدند تا اسامي شخصيت هاي برجسته شيعه را افشا كنند تا عباسيان همه آنها را در آستانه به اجرا گذاشتن طرح شهادت امام كاظم عليه السلام ، دستگير و ضربه اي بزرگ به جامعه شيعه وارد كنند.

با اين وصف، جامعه شيعه در سال پاياني زندگاني امام كاظم عليه السلام ، در تقيه و فشار بسيار شديدي بود و با وجود اجراي تدابير متنوع امام كاظم عليه السلام براي اطلاع رساني نسبت به وصايت و جانشيني فرزندش، امام رضا عليه السلام ، در اين دوران، به نوعي، دچار خلأ حضور اجتماعي رهبران درجه اول شد و به جاي آن، در محدوده زماني كوتاهي، شخصيت هايي


1- موسوعة الامام الرّضا عليه السلام /1/ 237/ 312/ 323

ص: 143

كه بعد ها جزء سران واقفيه شدند، جاي گزين آنها شدند؛ از اين رو بود كه وقتي خبر شهادت امام كاظم عليه السلام در بغداد اعلام شد و حتي براي دو - سه روزي پيكر ايشان به نمايش عمومي درآمد، زمينه براي شبهه افكني رهبران واقفيه در جامعه شيعه كاملاً آماده بود؛ به ويژه كه رهبران اصلي واقفيه، از شخصيت هاي برجسته شيعه در كوفه و بغداد بودند و كاملاً مورد اعتماد شيعيان؛ و تبليغات آغازين آنها هم بسيار قوي و گسترده بود. در اين وضع بود كه متأسفانه، در اولين گام، عده اي از خواص شيعه فريب واقفيه را خورند. كساني همانند عبدالرّحمان ابن حجاج (در زمان امام كاظم عليه السلام ، وكيل بغداد بود، ولي با توجه به رحلت او در سال هاي آغازين امامت امام رضا عليه السلام ، احتمالاً در اين سال ها بازنشسته بوده و كمتر نقش اجتماعي ايفا مي كرده است)، رفاعة ابن موسي، يونس ابن يعقوب، حماد ابن عيسي، جميل ابن درّاج، احمد ابن محمد ابن ابي نصر بزنطي و حسن ابن علي وشاء.(1)

اينان از شخصيت هاي برجسته شيعه بودند. برخي از آنها از اصحاب امام صادق عليه السلام و امام كاظم عليه السلام و برخي ديگر از خواص اصحاب امام كاظم عليه السلام بودند و برخي نيز همانند: احمد ابن محمد ابن ابي نصرِ بزنطي، بعدها جزء ياران خاص امام رضا عليه السلام گرديدند.

ترديد و تحير يا اطمينان اين افراد، در پذيرش واقفيه، در آغاز امامت امام رضا عليه السلام ، شباهت بسياري به ماجراي «زراره»، برجسته ترين شاگرد امام صادق عليه السلام ، دارد كه پس از شهادت امام صادق عليه السلام ، چون در آستانه رحلت قرار گرفت، فرزندش را به مدينه فرستاد تا با توجه به وصيت نامه امام به شش نفر معتمد ايشان، درباره جانشين بر حق امام صادق عليه السلام از نزديك تحقيق كند و چون پيش از آمدن فرزندش بر بستر مرگ افتاد، قرآن را به سينه گذاشت و گفت: «خدايا! امام حاضرين كسي است كه فرزندم از مدينه خبرش را بياورد و قرآن آن را تأييد كند».(2)

اين بدين معني است كه در آن سال ها، شرايط تقيه در كنار فتنه و شبهه افكني جريان هاي انحرافي، چنان باعث تحير و سرگرداني حتي خواص مي شد كه به صورت كوتاه مدت باعث لغزش يا ترديد آنان مي شد. البته با گذشت زمان و آشكار تر شدن


1- بحارالانوار، ج 48، ص 258.
2- معجم رجال الحديث، ج 7، ص 230. (نرم افزار دراية النور)

ص: 144

ماهيت باطني مدعيان انحرافي و رسيدن اخبار حق به اين خواص، بسياري از آنها به سرعت به مسير درست بازگشتند.

و) برنامه هاي امام و يارانش در برابر واقفيه

با آغاز فتنه واقفيه، امام رضا عليه السلام در اولين گام، پس از طي كردن چند روز آغازين امامت خود، كه زير نظر و مراقبت شديد جاسوس هاي هارون عباسي بود، پس از گم راه كردن اين جاسوس ها و دفع فتنه آنها، به سرعت درِ منزلش را باز كرد و بر اساس وصايت هاي پدر و پذيرش اندك شيعه حجاز، امامت خود را در مدينه آشكار ساخت. خبر امامت امام رضا عليه السلام ، خيلي زود به عراق رسيد، به گونه اي كه برخي از شيعيان همانند عبدالله ابن جندب، درباره واقفيه با امام به نامه نگاري پرداختند.(1)

اعلام علني امامت توسط امام رضا عليه السلام باعث تشجيع و ترغيب برخي از خواص شيعه، همانند يونس ابن عبدالرّحمن(2) در بغداد و علي ابن اسماعيل ميثمي در بصره(3) شد تا با تمام قوا به ابطال ادعاهاي واقفيه و تبيين امامت امام رضا عليه السلام در محدوده عراق مركزي بپردازند. اين دو رويداد، باعث بازگشت گسترده و سريع بسياري از خواص و عوام شيعه به سوي امام رضا عليه السلام شد، به ويژه اينكه پس از گذشت چند ماه، ضمن اينكه خبر شهادت امام كاظم عليه السلام تثبيت شد و از فرزندان ايشان، با وجود فراواني آنها، كسي ديگر مدعي امامت نشد و مهم تر اينكه ادعاي مهدويت امام كاظم عليه السلام هم با هيچ يك از روايات امامت و مهدويت شيعه تطبيق نكرد؛ البته مراسم حج سال 183 ه . ق. نقشي بسيار مهم در اين بازگشت به حق ايفا كرد، چرا كه در اين سال، پس از انتشار دعوت و امامت علني امام رضا عليه السلام ، جمع هاي ويژه اي از شيعيان مردد از يك طرف و جمع مهمي از رهبران واقفيه از طرف ديگر به حجاز سفر كردند.

از شيعيان مردد؛ اين نام ها در منابع رجالي ذكر شده است كه در ضمن سفر حج، با امام رضا عليه السلام ديدار كردند و به حق بازگشتند: ابن ابي كثير، حسين ابن بشّار واسطي مدائني، حسين ابن عمر ابن يزيد و عبدالله ابن مغيره بجلي.(4)


1- بحارالانوار، ج 23، ص 295.
2- بحارالانوار، ج 48، ص 252.
3- المقالات و الفرق، ص 92.
4- موسوعة الامام الرّضا عليه السلام، ج 3، در ذيل اسامي يادشده.

ص: 145

در اين سال، از واقفيه هم، اينان با امام ديدار كردند: علي ابن ابي حمزه بطائني (از رهبران درجه اول)، محمد ابن اسحاق ابن عمّار، حسين ابن مهران، حسين ابن ابي سعيد مكاري، احمد ابن ابي بشر سرّاج.(1) آنها ابراز دعوت علني امام را، برخلاف سياست تقيه شديد امامان صادق و كاظم عليهما السلام در آغاز امامتشان مي دانستند و اين را نشانه اي بر صادق نبودن امام به شمار مي آوردند. امام هم در برابر پاسخ دادند: هارون با تمام اقتداري كه دارد، به او هيچ گزندي نخواهد رساند، چون او درگير مسائل حكومتي است. امام هم وظيفه اش ابلاغ علني است.

به نظر مي رسد بر اساس روايتي از امام كاظم عليه السلام ، كه دوره چهار ساله آغازين امامت امام رضا عليه السلام را همراه با تقيه ويژه مي داند،(2) فعاليت هاي امام رضا عليه السلام در اين دوران، بيشتر در حد اعلام علني امامت، در كنار توصيه به خواص ياران خود براي بيان حق بوده است؛ ولي پس از اين چهار سال، كه سال برافتادن برمكيان است، امام با تمام قوا به نبرد واقفيه آمد. محمد ابن زيات، در همين باره گفته است: تا پيش از برافتادن برمكيان، احاديث امامت امام رضا عليه السلام را خيلي آشكار نمي كرديم، ولي پس از آن، امام اجازه آشكارسازي آنها را به ما داد. پس از آن من بارها در كوفه و بغداد با زياد قندي (از سران واقفيه) گفت وگو كردم.(3)

از ديگر اقدامات امام، براي هدايت افراد مستعد به سوي حق موارد زير است:

استفاده از دوستان هدايت شده براي جذب افراد واقفي؛ حسن ابن علي وشاء مي گويد: با مردي واقفي براي تجارت به مرو رفتم و در آنجا در ديدار با امام به امامت ايشان معتقد شدم. پس از مدتي براي هدايت دوستم تلاش كردم، ولي با مشاهده لجاجت او نااميد شدم و قصد داشتم رهايش كنم، ولي نامه اي از امام به من رسيد كه براي هدايت او به حق به تلاشم ادامه دهم.(4)

پذيرش افراد دچار ترديد و مواجهه با آغوش باز با آنها؛ با توجه به تمامي تندي ها و يا درخواست هايي كه برخي از آنها داشتند؛ همانند ابوجرير قمي كه


1- موسوعة الامام الرّضا عليه السلام، ج 1، ص 194.
2- موسوعة الامام الرّضا عليه السلام، ج 1، ص 174.
3- موسوعة الامام الرّضا عليه السلام، ج 1، ص 159.
4- موسوعة الامام الرّضا عليه السلام، ج 1، ص 273.

ص: 146

نزد امام آمد و پرسش هايش را همراه با قسم به امام عرض مي كرد تا امام تقيه نكند و كاملاً جواب او را بدهد.(1)

دعاي ويژه براي بازگشت برخي افراد متحير مستعد، همانند دعاي امام در حق يزيد ابن اسحاق؛

شعر.(2)

در اين سال ها، امام در آغاز، سياستِ مبارزه نرم افزاري و فكري را با واقفيه راه مي اندازد تا آن جا كه هر كس زمينه بازگشت به حق را دارد، به حق باز گردد و آن گاه پس از گذشت نزديك به يك دهه، كه تمام حجت ها آشكار شد و تمام بهانه ها مرتفع گرديد و حتي فرزند بابركت امام رضا عليه السلام ، يعني حضرت جوادالائمه عليه السلام متولد شد؛ امام به سياست مبارزه منفي اجتماعي روي آورد.

محمد ابن عاصم در اين باره مي گويد: نزد امام رضا عليه السلام بودم. ايشان به من فرمود: «شنيدم با واقفي ها نشست و برخاست داري!» گفتم: بله، ولي با آنها مخالف هستم؛ ولي امام مرا از اين مجالست به شدت منع فرمود.(3)

جمع بندي و نتيجه گيري

جريان واقفيه يكي از بزرگ ترين بحران هاي داخلي جامعه شيعه در دوران امامت امام رضا عليه السلام بود؛ زماني كه امام رضا عليه السلام ، در اوج دوران طراحي ساختار اجتماعي و فرهنگي و گسترش جامعه شيعه بود. اين بدين معنا است كه در فرآيند جامعه سازي، همانند همه تجربه هاي تاريخي، جامعه حق نيز ممكن است دچار آسيب انحراف و تحريف و ريزش شود. جامعه شيعه هم از اين قاعده مستثني نيست و مي بايست به طور طبيعي، دچار اين آسيب مي شد تا نشان دهد كه برخلاف نظريه عدالت صحابه، كه اهل سنّت به آن اعتقاد دارند، از ديدگاه شيعه، هيچ فرد يا جامعه اي، از احتمال لغزش و انحراف به دور نيست، زيرا معصوم نيست؛ و ممكن است حتي فرد يا افراد و همچنين گروه ها و تشكل هايي، سال ها هم در ارتباط


1- موسوعة الامام الرّضا عليه السلام، ج 3، 131.
2- موسوعة الامام الرّضا عليه السلام، ج 7، ص 676.
3- موسوعة الامام الرّضا عليه السلام، ج 2، ص 224.

ص: 147

نزديك با امام معصوم باشند، ولي در يك موقعيت ويژه و حساس، دچار وسوسسه و انحراف شوند و سقوط كنند.

مسئله واقفيه، دست كم در دهه اول امامت امام رضا عليه السلام ، كه جامعه شيعه از سوي جريان هاي سياه (عباسي) و خاكستري (زيديه) در آرامش بود، تجربه اي تاريخي بود تا جامعه شيعه كه به تدريج به سوي دوران غيبت و انتظار مي رفت، در آينده، آمادگي و تجربه مواجهه يا پديده انحرافات و تحريف ها را داشته باشد؛ و به ويژه در برابر سقوط و لغزش برخي از خواص جامعه دچار ترديد و تحير و تزلزل نشود و در چنين شرايطي بداند كه معيار درستي و حقانيت هر فرد و هر مسئله اي، وليّ معصوم به علاوه قرآن و معارف ديني، در كنار عقلانيت است.

تجربه جريان واقفيه، بعد ها به ويژه در دوران غيبت صغري، درسي بسيار مهم و اساسي شد در برابر ماجراي مدعيان دروغين نيابت و وكالت و سفارتِ امام غايب؛ و همچنين تجربه اي بود كه به غني سازي روش هاي گوناگونِ مواجهه با مدعيان دروغين، در دوره صدساله امامت امام رضا عليه السلام تا پايان غيبت صغري كمك شاياني كرد. جامعه شيعه، كه مدعي بر حق بودن بود، زير نظر مديريت مستقيم امامان و نايبان راستين آنان آموخت كه اولاً از پديده طبيعي ريزش ها در جامعه ديني، خصوصاً ريزش خواص و فتنه هاي ناشي از آنها نهراسد و ثانياً آموخت كه چگونه با اين فتنه ها مواجه شود و چگونه در آغاز، با در پيش گرفتن سياست هاي نرم افزاري، سعي در جذب و بازگشت خواص و عوام شيعه به سوي حق داشته باشد و آن گاه كه همه سياست هاي جاذبه اي اجرا شد، در نهايت با اجراي سياست دافعه اي، به مرزبندي بين پس مانده هاي جريان فتنه با جامعه حق بپردازد.

جدول ايده يابي

موضوع جزئي

پيش فرض علمي

ايده

زمينه هاي پيدايش واقفيه

اجتماعي

خواصي كه به تدريج دچار وسوسه هاي دنيوي و مال پرستي شدند، مهم ترين عامل پيدايش جريان واقفي گري بودند.

ص: 148

سياسي

سياست هارون در فاصله اندازي طولاني بين امام و رهبري شيعه، از عوامل واسطه اي پيدايش واقفيه بود.

مديريتي / اخلاقي

رهبران واقفيه، وكلا و مديران واسطه اي كلان بين شيعه و امامان بودند و اين نشان گر به بلوغ نرسيدن و آمادگي نداشتن بخشي از خواص براي مسئوليت هاي بزرگ بود.

شيوه هاي تبليغ و گسترش واقفيه

مديريت تبليغي

واقفي ها با ابزار تركيبي تطميع مالي و شبهه پراكني علمي، سعي در تبليغ فرقه خود به ويژه بين خواص جامعه شيعه داشتند.

واقفي ها در جنگ نرم خود سعي كردند با تطبيق روايات غيبت امام موعود با زنداني شدن امام كاظم عليه السلام ، منكر شهادت ايشان شوند و اخبار مهدويت را با ايشان تطبيق دهند و بدين گونه براي ادعاي خود مبنايي ديني و شرعي جعل كنند.

بازتاب هاي واقفي گري بر جامعه شيعه

اجتماعي

پي آمد سقوط و انحراف خواص جامعه شيعه، به ويژه در مناطق دور از امام، همراهي گسترده و اوليه ديگر خواص و انبوه عوام با واقفيه بود كه اگر سريع با آن برخورد نمي شد؛ مي توانست واقفيه را به جرياني بزرگ و غالب در شيعه تبديل كند.

جايگاه علمي و اجتماعي برخي از سران واقفيه، مثل علي ابن ابي حمزه بطائني، كه سال ها شاگرد و خدمت گزار امام كاظم عليه السلام بود، باعث حيرت و ترديد بسياري از شيعيان و همراهي موقت آنها با واقفيه شد.

آسيب سقوط خواص دانش مند

فكري / اخلاقي

واقفيه، چون خود از رهبران برجسته علمي و اجتماعي شيعه بودند، پس از طراحي فرقه واقفيه، با توجه به آگاهي هايي كه به مباني علمي مذهب داشتند، در طراحي مباني فكري دروغين براي خود و يا مواجهه با

ص: 149

استدلال هاي تشيع در برابر خود سعي كردند عالمانه ترين نبرد مذهب عليه مذهب را راه اندازي كنند.

مديريت و روان شناسي سران واقفيه

مديريتي

جرئت و جسارت سران واقفيه در آغاز انحراف چنان بود كه مستقيماً به ديدار امام رضا عليه السلام آمدند و مستقيماً امام را به چالش مي كشيدند و سعي در حذف امام از صحنه با مذاكره و گفت وگو داشتند.

جريان واقفيه در بستر زمان

تاريخي

جريان واقفيه، پس از توفيق هاي اوليه در برابر موضع گيري همه جانبه اوليه، به سرعت بسياري از پايگاه هاي اجتماعي خواص و عوام را از دست داد. در اين زمان، برخي از سران آنها، اگر چه در ادامه مسير احساس تنهايي مي كردند، ولي بر راه باطل خود اصرار مي ورزيدند.

تبليغي/ كلامي

واقفيه پس از شكست در جنگ نرم افرازي خود با معيار تحريف در روايات، سعي مي كرد در هر زمان شبهات جديدي عليه امام طراحي كند. از مهم ترينِ اين تبليغات، مسئله فرزند نداشتن امام و سپس مسئله شبهه انتساب فرزند و سپس تبليغات گسترده عليه مسئله امامت در كودكي بود.

جريان شناسي

واقفيه پس از وارد شدن به مرحله روزمرگي و تكرار، به واسطه فقر انديشه اي و علمي، دچار تحير و سرگرداني و فرقه گرايي شدند؛ جمعي از آنها بر واقفي گري مطلق ماندند، بعضي پيرو امامزاده شاه چراغ شدند و گروهي فرقه غالي واقفيه (بشيريه) را تشكيل دادند و اين تفرقه به زوال روزافزون آنها كمك كرد.

جريان فتنه واقفيه، پس از گذار از پيروزي هاي اوليه و تحمل ناكامي هاي پياپي، وقتي به جرياني اقليت در جامعه

ص: 150

شيعه تبديل شد، به واسطه مبارزه منفي شيعه با آنان و طرد شدن از سوي ديگر فرقه هاي اسلامي، به شدت دچار بحران هاي اجتماعي و فرهنگي شد و نشانه هاي زوال آنها آشكار شد.

بازتاب هاي واقفيه براي جامعه شيعه

معرفتي / مديريتي

آشنايي و آگاهي جامعه شيعه از امكان سقوط خواص باسابقه و اينكه در مكتب تشيع، ميزان و معيار، حق است نه افراد و همچنين ميزان، حال فعلي افراد است نه سابقه آن ها.

معرفتي / جريان شناختي

تجربه واقفيه، منجر به كسب تجربه اي ارزش مند جامعه شيعه براي برخورد با بحران هايي شد كه ناشي از سقوط خواص است.

فريب خوردن خواص علمي، خواصي كه مديران سياسي و اجتماعي شيعه بودند، درسي تاريخي براي علما در مكتب تشيع بود كه چگونه كم توجهي به نظام و درخت واره معرفتي شيعه، مي تواند حتي باعث لغزش آنها بشود.

تجربه مقاومت يونس ابن عبدالرّحمان

روان شناختي

مقاومت و استقامت خواص اقليت بر حق، در زمان انحراف خواص اكثريت، يكي از سخت ترين، مخاطره آميز ترين و و دشوارترين مراحل دين داري براي خواص حق در شرايط فتنه و بحران است.

در آغاز هر فتنه اي كه ممكن است رهبري اصلي در محذوري مانند تقيه باشد و هجوم جريان باطل بسيار سنگين است، حضور فعال خواص بصير، به قصد روشن گري، بالاترين جهاد و ياوري رهبر حق است.

سيره امام رضا عليه السلام در برابر سران واقفيه

مديريتي / اجتماعي

بهره وري گسترده امام از فرصت تاريخي اولين حج دوران امامت خود، براي موضع گيري و بيان حق و ابطال ادعاهاي سران باطل.

سعه صدر بسيار بالاي امام در پذيرش همه طيف هاي

ص: 151

دچار بحران و لغزش، شامل: سران واقفيه، خواص فريب خورده، عوام شيعه و خواصي كه داراي پرسش و سؤال بودند.

امام، خواص باقي مانده بر حق را در شهرهايي كه سران واقفيه فعال بودند؛ به تكاپو و فعاليت واداشت.

امام، شبكه روابط اجتماعي شيعه با خويشان و دوستان را، براي آگاه سازي هاي سريع و فوري در بدنه اجتماعي شيعه فعال كرد.

امام، در آخرين مرحله و پس از مشخص شدن سران و پايگاه اجتماعي نهايي واقفيه معاند و لجوج، دستور سياست مبارزه منفي و فاصله گيري اجتماعي از واقفيه را به شيعيان داد.

تأثير بحران واقفيه بر سازمان وكالت

جريان شناسي

جريان انحرافي واقفيه، بزرگ ترين لغزش در ميانه تاريخ سازمان وكالت در دوران حضور عملي و فراگير امامان شيعه در متن جامعه بود. مديريت مستقيم امام در اين بحران فراگير، تجربه اي تاريخي براي جامعه شيعه در مواجهه با لغزش هاي قطعي اما كوچك تر، در آينده سازمان هاي وكالت و نيابت عامه در تاريخ تشيع شد.

مديريتي

جريان انحراف واقفيه نشان داد كه در ساختار مديريتي شيعه، محور و مبنا، رابطه امام و جامعه است و در اين ميان، مديريت و مسئوليتي خواص، نه به عنوان امتياز، بلكه به عنوان مسئوليت سنگين و حساس است كه اگر وجود داشته باشد، عصاي دست امام خواهد بود و اگر هم حذف يا منحرف شد، به كليت كلان جريان تاريخي حق ضربه نخواهد زد؛ زيرا مدير اصلي جامعه حق، امام معصوم است، نه خواصي كه مديريت واسطه اي دارند.

ص: 152

ص: 153

فصل سوم: تشيع در دوران امامت امام رضا عليه السلام

اشاره

فصل سوم: تشيع در دوران امامت امام رضا عليه السلام

زير فصل ها

پيش درآمد

3/1: اطلس و جغرافياي تشيع در زمان امام رضا عليه السلام

3/2: بازشناسي وضعيت فكري، تاريخي و اجتماعي مدرسه علمي شيعه

3/3: فرصت ساليانه حج و مديريت اجتماعي امام

3/4: امام و مديريت فرهنگي جامعه شيعه

3/5: امام و مديريت اخلاقي و تربيتي جامعه شيعه (سبك زندگي شيعي)

3/6: امام و مديريت اقتصادي جامعه شيعه

ص: 154

ص: 155

پيش درآمد

پيش درآمد

در اين فصل كه بخش اصلي اين كتاب است، از منظر شيعه شناسي اجتماعي _ تاريخي، كه معاصر با دوران امامت امام رضا عليه السلام است، تلاش مي شود تا دوران امامت آن حضرت و بازتاب هاي گوناگون آن در جامعه حق بازشناسي شود.

3/1: اطلس و جغرافياي تشيع در زمان امام رضا عليه السلام

اشاره

3/1: اطلس و جغرافياي تشيع در زمان امام رضا عليه السلام

جغرافياي جهان اسلام، در دو دهه پاياني قرن دوم، تقريباً همانند جغرافياي اسلامي دوران معاصر ما، در حد فاصل مرزهاي چين تا اقيانوس اطلس بود، يعني: جغرافياي اسلامي از جهت خط طولي، در خط شرقي - غربي خود، در نهايت امتداد بود؛ اگر چه اين جغرافيا از نظر عرضي و در خط شمالي - جنوبي خود، چه در جنوب آفريقا و چه در شمال تركيه و جنوب اروپا، مجال توسعه بيشتر داشت؛ ولي در اين سال ها اتفاق مهمي در اين جغرافيا رخ نداده است.

در اين سال ها، هارون الرّشيد، هر تابستان، طرح فتوحات تابستاني اش را به اجرا مي گذاشت، ولي اين فتوحات، دست آوردش بيشتر در حد تصرفات محدود و يا دفع حملات روم شرقي بود. در درياي مديترانه و شمال اسپانيا هم، مسلمانان فتوحاتي محدود، همراه با درگيري هاي فراواني داشتند؛ ولي اين تحولات مرزي، چه در منتهي اليه ماوراءالنّهر و چه در مركز تركيه و چه در اندلس و جزاير درياي مديترانه، ارتباطي و نسبتي با جغرافياي حق و باطل و مديريت سياسي و اجتماعي امام رضا عليه السلام نداشت.

جغرافياي تشيع را در اين زمان، بايد در مناطق مركزي تا شمال شرق اسلامي جست وجو كرد. مراكز مهم شيعه در اين سال ها، كه آنها را مي توان از منظر جغرافياي سازمانِ وكالت و يا جغرافياي شيعيانِ ملاقات كننده با امام و يا از منظر شاگردان مدرسه رضوي رصد كرد، شامل مناطق زير است:

ص: 156

مصر

مصر

مصر، غربي ترين منطقه اي بود كه اقليت شيعه قابل توجهي داشت. جايگاه اين اقليت و قدرت اقتصادي اش، به حدي بود كه در آغاز امامت امام رضا عليه السلام ، يكي از رهبران بزرگ واقفي ها (عثمان ابن عيسي رواسي) ساكن مصر بود. البته تشيع در مصر، به سبب دوري از مراكز مهم تشيع، قدرت گرفتن مكاتب گوناگون عامه و نيز متأثّر از جريان واقفيه، چندان قوي و رو به رشد و گسترش نبود.

عراق

عراق

كوفه: در عراق، كوفه هنوز مهم ترين كانون اجتماعي شيعه بود. به موازات اوج توسعه و شكوفايي بغداد و انتقال جمعيتي فراوان از كوفه به آن شهر، تركيب جمعيتي كوفه به سوي غلبه بيشتر تشيع مي رفت و نمود و حضور تشيع در اين شهر بيشتر به چشم مي آمد؛ اگر چه اين حالت به معني بيشتر بودن اهل تشيع در اين شهر نيست، بلكه اهل تسنّن (تسنّني كه گرايش هاي اهل بيتي داشت و به اصطلاح «شيعه عراقي» ناميده مي شوند)، در اين شهر غالب بودند؛ به گونه اي كه در قيام ابوالسرايا، در سال 200 هجري، شيعيان با او همكاري نكردند، ولي علما و عوام عامه و زيديه، چنان با اشتياق با وي بيعت كردند كه رقم كوفيانِ ياري گرِ او را تا دويست هزار نفر هم گفته اند. از سوي ديگر، در اين سال ها هنوز علماي بزرگي از مكاتب گوناگون فقهي در كوفه ساكن بودند.

بغداد: پس از كوفه، بغداد، مهم ترين مركز سكونت شيعيان بود؛ البته شيعيان بغداد، نسبت به جمعيت بسيار فراوان آن شهر، در اقليت شديدي بودند؛ ولي جمع بسياري از بزرگان و مدرسه علمي آنها در بغداد مستقر بود.

شهرهاي ديگر: در مناطق ديگر عراق، بصره و شهرهاي ديگر هم، تشيع حضور پررنگي داشت و حتي در شهري مانند واسط، كه به مركز نواصب عراق مشهور است، ناصبي گري داشت كم رنگ مي شد و به تدريج، اين شهر نيز شاهد حضور شيعيان مي شد، به گونه اي كه حسن ابن شاذانِ واسطي، از ياران علمي امام رضا عليه السلام كه ساكن واسط بود، زماني به واسطه فراواني ناصبيان، قصد ترك آنجا را داشت، ولي امام رضا عليه السلام با اين تصميم او به شدت مخالفت كرد و او را به صبر و استواري توصيه كرد.

ص: 157

از ديگر مناطق مهم شيعه نشينِ عراق، مي توان مدائن را نام برد.

آمار راويان معصومين در كتاب رجال طوسي

براي ديدن عكس به فايل پي دي اف مراجعه كنيد

ايران

ايران

قم: در ايران، در اين سال ها، قم تبديل به تنها شهر شيعي جهان اسلام شده بود؛ اگر چه جمعيت اين شهر فراوان نبود و عمده شيعيانش، اهل قبيله اشعري ساكن آن شهر بودند. از نظري ديگر، قم را مي توان شرقي ترين منطقه مهم شيعه نشين در ايران برشمرد، چرا كه در ايرانِ غربي، مناطقي هم چون خوزستان با مركزيت اهواز و نيز مناطق همدان و ري، داراي ياران علمي و جمعيت هاي قابل توجه شيعي بودند؛ البته در اين سال ها، هنوز حتي ياران ايراني اهل بيت عليهم السلام ، غالباً ريشه در قبايل عرب ساكنِ ايران داشتند.

خراسان: اگر چه در ميان ياران امام رضا عليه السلام ، ده نفر با پسوند «خراساني» و يا «نيشابوري» بودند، ولي اينان عمدتاً مربوط به دوران پس از حضور امام رضا عليه السلام در خراسان بودند؛ يا افرادي انگشت شمار بودند در جامعه اي كه اهل تسنّن در آن غلبه داشتند. اين اندك شيعيان، پايه گذار اولين خانواده ها و جوامع شيعي در ايران، به ويژه در شرق و شمال شرق آن بودند. شهر جرجان از همين نمونه مناطق است، كه اگر چه

ص: 158

در آغاز، چندان نامي از تشيع در آن نبود، ولي در زمان امام هادي عليه السلام و امام عسكري عليه السلام ، تبديل به يكي از پايگاه هاي تشيع در شمال ايران گرديد.

غرب و جنوب غرب ايران: بر اساس گزارش هاي موجود، كانون تشيع در ايرانِ آن زمان، در غرب و جنوب غرب بود و اگر گزارش هايي نيز از حضور شيعيان در فارس و جنوب ايران، يا خراسان و آذربايجان و طبرستان، به صورت پراكنده وجود داشته باشد، اين گزارش ها موردي هستند و حضور شيعه در اين مناطق، تا آن زمان، تبديل به جريان و تشكل اجتماعي فراگير نشده بود.

وضع ساير شهرهاي ايران: برخي از شهرها و مناطق ايران در اين سال ها، به مناطق سنّي نشين و يا سنّي ناصبي شناخته شده بودند. معمولاً اين ادعا، درباره شهرهاي اصفهان، ري و توس مطرح مي شد كه البته گرايش فكري مردمان اين مناطق، ريشه در تبليغات گسترده واليان ناصبي و اموي اين شهرها در گذشته داشت كه باعث نهادينه شدن ناصبي گري در آنها شده بود. پس از برآمدن عباسيان، چون كه اين خاندان در تقابل با اماميه و زيديه قرار داشتند، با اين كه قيام خود را با شعار «الرّضا من آل محمد» شروع كرده بودند، در اين سال ها به احيا و ترويج مكتب تسنّن پرداختند، ولي براي تعديل و تلطيف اين تسنّن، تا دوران امامت امام رضا عليه السلام برنامه خاصي نداشتند و يا آن را اجرا نكردند.

آمار موالي در ميان ياران معصومين در كتاب رجال طوسي

براي ديدن نمودار به فايل پي دي اف مراجعه كنيد

ص: 159

در همين جا شايسته است نگاهي به آمار ياران و شاگردان امام رضا عليه السلام بيندازيم كه بر اساس پسوند اسامي افراد، مي توان با سيماي كلي جغرافياي تشيع در آن زمان و آمار و جغرافياي تشيع در ايران آشنا شد.

در رجال شيخ طوسي و برقي، ياران و شاگردان امام رضا عليه السلام را تا 322 نفر شمرده اند(1) و آمار ياران ايراني امام در ميان آنها، چنين است:

منطقه قم و ري: 27 نفر اشعري و اندكي از مهاجران به قم + 1 نفر اهل ري.

منطقه خراسان: 10 نفر خراساني و نيشابوري + 1 نفر هروي + 1 نفر بوشنجي + 1 نفر مروزي + 1 نفر سجستاني + 1 نفر طالقاني.

منطقه غرب ايران: 2 نفر نهاوندي + 2 نفر همداني + 1 نفر دينوري + 1 نفر تفليسي.

منطقه شمال: 2 نفر طبري + 1 نفري ديلمي + 1 نفر جرجاني.

منطقه جنوب غربي: 4 نفر اهوازي + 1 نفر فارسي + 1 نفر ارّجاني (بهبهاني).

از نظر آماري و در نگاهي تطبيقي به يارانِ ائمّه عليهم السلام ، از دوران امام سجّاد عليه السلام تا زمان امام رضا عليه السلام ، ياران ايراني امام رضا عليه السلام با محوريت شيعيان قمي، بالاترين درصد رشد را نشان مي دهند.

جدول درصد افراد ايراني در ميان ياران امامان(2)

امامان عليهم السّلام

كلّ اصحاب

تعداد ياران ايراني

درصد ياران ايراني در ميان اصحاب

امام سجّاد عليه السلام

161

20

11/5

امام باقر عليه السلام

466

25

5/3

امام صادق عليه السلام

3223

440

13/6

امام كاظم عليه السلام

273

20

7/3

امام رضا عليه السلام

317

46

14/3


1- موسوعة الامام الرّضا عليه السلام، ج 7، صص 395 _ 411 و ص 429.
2- رسول جعفريان، تاريخ تشيع درايران، ج 1، ص 130.

ص: 160

در پايان يادآور مي گردد كه:

ميزان اجمالي قدرت اجتماعي شيعه را در اين سال ها، در عراق و غرب ايران، در چند اقدام و واكنش دشمنان تشيع مي توان ديد كه عبارتند از:

تلاش هاي هارون الرّشيد براي مبارزه با سران شيعه در بغداد و تلاش براي شناسايي رهبران آنها در بغداد.

هارون و به نمايش گذاشتن پيكر مطهر امام كاظم عليه السلام پس از شهادت ايشان با هدف تهمت زدايي از خود.

تلاش زيديه در طول قيام خود براي همراه كردن شيعه عراق با خود.

مأمون و طراحي نقشه مسير امام از جغرافيايي كه كمتر شيعي باشد.

تلاش واليان زيدي مسلك مأمون براي همراه كردن شيعيان عراق با محوريت شيعيان كوفه با ائتلاف تاريخي زيديه و عباسيان در جريان ولايت عهدي، ولي ناكام شدن آنها در اجراي اين توطئه خود.

جدول ايده يابي

موضوع جزئي

پيش فرض علمي

ايده

وضعيت فتوحات تاريخي - حكومتي در اين زمان

جريان شناسي

فتوحات اسلامي كه از طراحي نظام هاي گوناگون خلافت به دست آمده بودند، بيشتر براي مشغوليت مسلمانان بود. اين فتوحات در دوران خلافت عباسي با توجه به گستردگي جغرافياي اسلامي و آغاز بحران هاي سياسي، اجتماعي، فكري و فرهنگي داخلي، تدريجاً رو به كاستي گذاشت. اين كاستي در پيروزي هاي مسلمانان، به سبب متوقف شدن آنان در برابر موانع و ناهمواري هاي طبيعي مانند صحراي بزرگ آفريقا و صحراهاي جنوب غرب ايران در حد فاصل شبه قاره و فلات ها و كوه هاي بلند البرز و قفقاز و پامير و هيماليا و

ص: 161

صحراي تبت و گبي و همچنين ضعف در عرصه نبردهاي دريايي بود. از ديگر علل كاستي پيروزي هاي مسلمانان، متوقف ماندن آنان در پشت دروازه تمدّن هاي جديد بود؛ تمدن هايي كه برخلاف ايران، به راحتي آمادگي پذيرش اسلام را نداشتند، همانند امپراطوري هاي روم شرقي و غربي و امپراطوري هاي نژاد زردِ تركستان شرقي تا چين و يا پادشاهان حاكم بر شبه قاره و يا امپراطوري مسيحي حبشه در شاخ آفريقا.

وضعيت اجتماعي خلافت عباسي

سياسي/ اجتماعي

ناتواناني خلافت عباسي براي طراحي فتوحات جديد، در كنار از دست دادن مهره هاي كارآمد داخلي (همانند مديران و وزراي ايراني و يا شيعي) در كنار قدرت گرفتن قيام هاي زيديه، باعث رشد و به چشم آمدن بحران هاي اجتماعي داخلي در جهان اسلام و تضعيف سرمايه اجتماعي عباسيان در بين جوامع عربي و فارسي شد.

جغرافياي اجتماعي

جغرافياي جمعيتي و سياسي و فرقه اي جهان اسلام در اين سال ها در محدوده حجاز، مصر (در شمال آفريقا)، مناطقي از شامات و اكثر مناطق عراق و ايران تا خراسان و ماوراءالنّهر بود و پايگاه مردمي عباسيان هم بر محوريت جمعيت عرب و عجم از عراق تا خراسان بود.

اطلس شيعه در آن عصر

مصر

تشيع ناب در مصر، همواره با توجه به شرايط اقليمي آن ديار و غلبه اسلام اموي و يا فرقه هاي اسلام عامه در اقليت بوده است؛ اگر چه گرايش هاي عمومي محبت به اهل بيت عليهم السلام در اين سرزمين هميشه وجود داشته است. اين سرزمين در آن زمان، پايگاه كوچكي براي تشيع بود.

ص: 162

عراق

عراق در اين سال ها، مهم ترين پايگاه اجتماعي براي شيعه بود؛ به ويژه پس از آن كه عباسيان، بغداد را پايتخت سياسي خود قرار دادند و در آن شهر برخلاف شهرهاي مكه و مدينه و دمشق و بصره، به نوعي فضاي تسامح و تساهل مذهبي حاكم بود. فضايي كه فرصتي تاريخي براي اسكان گروه بسياري از شيعيان را در اين شهر مي داد.

عنايت امام به تقويت مكتب شيعه در جغرافياي ناصبي گري در عراق

واسط / بصره

امام، سازمان وكالت و يا اسكان دهي شاگردان بومي خود در بصره (حماد ابن عيسي) و واسط (حسن ابن شاذان) را تقويت كرده و عنايتي ويژه به تقويت و گسترش جغرافياي شيعه در مناطق جنوبي عراق داشت.

امام و مديريت تشيع در ايران

مثلث شيعي ايران

مديريت امام در جغرافياي ايران، تا پيش از هجرت به خراسان، بر محوريت مثلث اهواز، قم و همدان بود. در اين مثلث، تقويت برنامه تربيتي براي توسعه و تعميق مدارس و شاگردان علمي بومي و يا توصيه به مهاجرت شخصيت هاي برجسته شيعي به آن مناطق مورد توجه و تأكيد امام بود.

افزايش كيفي و تا حدودي كمّي شاگردان و ياران ايراني در مقايسه با دوره هاي گذشته، نشان دهنده تقويت تدريجي جغرافياي شيعي ايران در مديريت اجتماعي امامان معصوم است.

قم

افزايش آمار شاگردان علمي امام از قم و انتخاب وكيلي مستقل از سوي امام در اين شهر، بيان گر آمادگي تدريجي اين شهر براي تبديل شدن به مركزيت شيعه در ايران و كسب لقب «حرم اهل بيت عليهم السلام » است.

ص: 163

3/2: بازشناسي وضعيت فكري، تاريخي و اجتماعي مدرسه علمي شيعه

اشاره

3/2: بازشناسي وضعيت فكري، تاريخي و اجتماعي مدرسه علمي شيعه

محوريت تاريخ و جامعه شيعه در اين سال ها، با شخصيت ها و شاگردان و مدارس علمي شيعه است، از اين رو، براي جامعه شناسي شيعه اين دوران، بايد نقش و جايگاه اجتماعي اين گروه در جامعه شيعه را شناخت؛ همچنين مطالعه جامعه شيعه از منظر روابط متقابل اين مدارس و شخصيت ها با جامعه معاصر خودشان، لازم است.

3/2/1: مدارس علمي و ادوار علمي شيعه

3/2/1: مدارس علمي و ادوار علمي شيعه

براي بازشناسي وضعيت علمي شيعه در زمان امامت امام رضا عليه السلام ، در آغاز بايد بر اساس ادوار حديثي و فقهي، نگاهي كلي به ادوار علمي شيعه و مدارس مهم آن بكنيم:

مدرسه

زمان

شرح وظايف

مدرسه كوفه با رويكرد پايه گذاري

70 – 150 ه . ق. از امام سجّاد عليه السلام تا امامين باقرين عليهما السلام

ايجاد مجامع حديثي و نگارش كتاب هاي چهارصدگانه (اصول اربع مأه).

مدرسه اول بغداد

150 – 310 ه . ق. دوران امام كاظم عليه السلام تا پايان غيبت صغري

دوره جمع آوري حديث و جرح و تعديل و پالايش آنها، در كنار تلاش براي شناسايي و طرد احاديث مجعولِ غاليان و يا مقابله با تطبيق هاي انحرافي امثال واقفي ها.

مدرسه حديثي قم

210 - 370 ه . ق.

مدرسه قم در سال هاي 150 تا 210 ه . ق. شاهد مرحله اوليه ورود حديث به آنجا است، خصوصاً با ورود ابراهيم ابن هاشم در اواخر اين سال ها و اسكان ياران قمي امام رضا عليه السلام در قم و از 210 تا 370 ه . ق. دوران جمع آوري و پالايش حديثي قم شروع شد.

مدرسه دوم بغداد

ص: 164

از دوران شيخ كليني در غيبت صغري تا 450 ه . ق. كه سال هجرت شيخ طوسي از بغداد به نجف است

دوره پالايش حديثي با نگرش علم اصول و نگارش مجامع حديثي جامع و فراگير و تبويب احاديث بر اساس مباني كلامي و ابواب فقهي.

با نگاه به اين جدول، مشخص مي شود كه دوران امامت امام رضا عليه السلام دوراني مهم در شكل گيري دو مدرسه مهم بغداد و قم است و ياران امام رضا عليه السلام در ايجاد و يا تقويت و تكميل اين دو مدرسه، نقش ويژه اي داشته اند. اين ياران، از منظر طبقه بندي علم رجال از منظر آيت الله بروجردي در طبقه ششم راويان حديث هستند.(1)

در نگاهي ديگر، از منظر طبقه بندي فقهي - حديثي، عنواني وجود دارد به نام «اصحاب اجماع» كه به معني بلندمرتبه ترين توثيق براي ياران هر يك از امامان است و لازمه آن، پذيرش احاديث اين راويان به صورت مطلق است. از اين منظر هم اصحاب و ياران امام رضا عليه السلام در مرتبه سوم اصحاب اجماع هستند. شرح اين طبقات چنين است:(2)

طبقه

امامان

اسامي محدثين

طبقه اول

ياران امام سجّاد عليه السلام

سعيد ابن مسيب، قاسم ابن محمد ابن ابي بكر، ابوخالد كابلي.

طبقه دوم

اصحاب باقرين عليهما السلام

زراره، معروف ابن خربوذ، بريد ابن معاويه، ابوبصير، فضيل ابن يسار، محمد ابن مسلم.

اصحاب اختصاصي امام صادق عليه السلام

جميل ابن درّاج، عبدالله ابن مسكان، عبدالله ابن بكير، حماد ابن عثمان، حماد ابن عيسي، ابان ابن عثمان.

طبقه سوم

اصحاب امام كاظم عليه السلام و امام رضا عليه السلام

يونس ابن عبدالرّحمان، صفوان ابن يحيي (اين دو، افقه اين گروه هستند)، محمد ابن ابي عمير، عبدالله ابن مغيره، حسن ابن محبوب، احمد ابن ابي نصر بزنطي.


1- ياران امام رضا7 در طبقه ششم و ياران امام جواد7 تا امام عسكري7 در طبقه هفتم هستند. موسوعة الامام الرّضا عليه السلام، ج 7، ص 605؛ الموسوعة الرّجاليه، 4، 319.
2- در اين زمينه، ر.ك: آيت الله سبحاني، كلّيات علم الرّجال.

ص: 165

(برخي از علما، چند اسم ديگر را هم به اين گروه ملحق كرده اند كه عبارتند از: حسن ابن علي ابن فضال، فضاله ابن ايوب، عثمان ابن عيسي، فضل ابن شاذان نيشابوري).

با دقت در اين دو جدول، مشخص مي شود كه دوران امامت امام رضا عليه السلام در حقيقت، دوران تغيير ساختار تربيت شاگردان است، به اين نحو كه تربيت ياران علمي شيعه كه به طور مستقيم در محضر امامان صورت مي گرفت، به مدارس علمي شيعه انتقال يافت؛ به گونه اي كه در مرحله بعد و به ويژه دوران امامت امام هادي عليه السلام ، با اينكه دوران امامت، بسيار طولاني بود، ولي به علت تبعيد آن حضرت به سامرا، فرايند تربيت مستقيم شاگرد، به شدت محدود شد؛ از همين رو، تربيت و مديريت علمي واسطه اي، جاي گزين تربيت و مديريت علمي مستقيم شد.

بررسي شخصيت ها، تحولات، كتاب ها و مدارس دوره امامت امام رضا عليه السلام (از اواخر امامت امام كاظم عليه السلام تا اوايل امامت امام جواد عليه السلام كه غلبه با شاگردان امام رضا عليه السلام بود)، گوياي مديريت تركيبي امام، يعني مديريت مستقيم و مديريت واسطه اي است، تا جامعه علمي شيعه به تدريج رو به استقلال و استغنا و اتخاذ رويكرد اجتهاد مبتني بر نص برود.

شاهد اين مدعا، نگاهي آماري به احاديث روايت شده از شش امامِ پس از امام صادق عليه السلام ، در كتب اربعه كنوني شيعه است كه گزارش اجمالي آن چنين است:

مجموعه روايات باقرين عليهما السلام : بيش از 10 هزار حديث.

مجموعه روايات امام كاظم عليه السلام : در حدود 1200 حديث.

مجموعه روايات امام رضا عليه السلام : در حدود 500 حديث.

مجموعه روايات سه امام بعد از امام رضا عليه السلام (ابناءالرّضا): نزديك به 100 حديث.

از اين رو، مشخص مي شود اگر چه مجموع اسامي اصحاب اجماع در دوران امام رضا عليه السلام در فهرست اصلي و غير اصلي تا 10 نفر ذكر شده اند، ولي اين به معني شاگردي و حضور مستمر آنها در محضر امام رضا عليه السلام نيست، بلكه آنها در كنار بهره مندي هاي عمومي و تخصصي در مدرسه حديثي كوفه و بغداد، در نزد شاگردان

ص: 166

صادقين عليهما السلام ، مراحل فوق تخصصي و يا ابهامات و مشكلات علمي پيچيده خود را به امام عرضه مي كردند.

همان گونه كه در وصف يونس ابن عبدالرّحمان، برترين شخصيت اين دوران گفته اند، او در آغاز و در دوران جواني، سال ها به كسب حديث در كوفه و بغداد پرداخت، آن گاه براي پالايش احاديث جمع آوري شده، نزد امام رضا عليه السلام آمد.

اصولاً دوران امام رضا عليه السلام تا دوران امام هادي عليه السلام را مي توان دوران پالايش حديث و كلام شيعه زير نظر امامان دانست و در حقيقت، برخلاف اهل سنّت، كه در دوران جمع آوري و پالايش حديث، داراي هيچ مرجع و مستند علمي مطمئن و مستحكمي نبودند و يا برخلاف جرياني مثل واقفيه، كه به علت از دست دادن جريان امامت، از نعمت پالايش حديثي محروم شدند، دو تا سه نسل از محدثين و علماي شيعه، در دوراني بيش از نيم قرن، فرصت پالايش حديثي معصومانه برايشان فراهم شد و در اين فرصت، شيوه هاي مواجهه مجتهدانه با حديث را آموختند. اين دوران پالايش و نظام سازي، ابعاد گوناگوني دارد.

برخي از شاخصه هاي علمي اين دوره چنين است:

الف) امام رضا عليه السلام به احمد ابن ابي نصر بزنطي فرمود: «بر ماست كه اصول را بر شما عرضه كنيم و بررسي فروع هر مسئله و بحث درباره آن به عهده شماست».(1)

ب) امام در جواب علي ابن اسباط كه پرسيد: در مسائل مستحدثه (نوپديد)، اگر فقيهي از اصحاب شما را نيافتيم، چه كنيم؟ فرمود: «نزد فقيه عامه برو و از او بپرس و آن گاه برخلاف آن عمل كن».(2)

ج) احمد ابن حسن ميثمي مي گويد: روزي جمعي از اصحاب نزد امام بودند و از ايشان درباره دو حديث متعارض پرسيدند و امام در سخني مفصل، معيارها و ملاك هاي ترجيح دو حديث متعارض را فرمودند.(3)

د) در مباحث كلامي هم، امام، احاديث موجود در مباحث كلامي را كه ضد عقل


1- موسوعة، ج 3، ص 317.
2- موسوعة، ج 3، ص 320.
3- موسوعة، ج 3، ص 314.

ص: 167

هستند، ساخته و پرداخته غُلات مي دانستند و گاه به اختلافات اصحاب درباره مباحث كلامي گوش مي كردند و يا اقوال كلامي شاگردان امام صادق عليه السلام را مي شنيدند و سره از ناسره را در اقوال كلامي معرفي مي كردند و معيارها و مباني آن را هم بيان مي فرمودند.(1)

ه ) از مباحث بسيار مهم در اين زمان، بحث مهدويت، احاديث مهدويت و مسائل كلامي مهدويت است و شايد بتوان گفت كه در دوران امامت امام رضا عليه السلام ، بيشترين شك و شبهه ها درباره مباحث مهدويت در جامعه شيعه رخ داده است؛ چرا كه در آغاز اين دوران، تنها مدرك و مستند شرعي جريان واقفيه براي توجيه ديني وقف گرايي خود، موضوع و احاديث مهدويت بود. از سوي ديگر، مسئله ولايت عهدي و پذيرش آن از سوي امام هم، مي توانست وسوسه گر برخي از شيعيان براي تطبيق اخبار مهدويت و قائميت بر امام رضا عليه السلام باشد. عامل ديگري كه به اين شك و شبهه ها دامن مي زد، هم زماني دو اتفاق ديگر به اين شرح است:

ابتدا، در اواخر خلافت امين، يكي از امويان، از تبار يزيد ابن معاويه، در دمشق با شعار و لقب «سفياني» مدعي خلافت شد و در حدود يك سال بعد نيز، هم زمان با قيام ابوالسرايا در عراق، محمد ابن جعفر الصادق در مدينه و مكه قيام كرد و مدعي خلافت شد و هنگامي كه در يكي از نبردها، آثار زخمي بر صورت او ماند، گمان كرد اين همان «خال» است كه يكي از نشانه هاي مهدي موعود عجل الله تعالي فرجه الشريف است؛ پس او هم مدعي مهدويت شد!

از اين رو، يكي از تلاش هاي مهم امام در اين دوران، بازخواني احاديث مهدويت، از نظر مفهومي و مصداقي و تطبيقي است و در ضمن اين بازخواني، امام سعي مي كرد مغالطات ادعايي واقفي ها(2) و يا زيدي ها و همچنين شبهات يا تطبيق هاي ساده انگارانه برخي از آنها در مسئله ولايت عهدي را از بين ببرد. به عنوان نمونه، در برابر ايوب ابن نوح كه به امام گفت: الان كه بدون خونريزي ولي عهد شده ايد و به نام شما سكّه زده شده است، اميد است كه شما مهدي باشيد؛(3) امام براي او تبيين كرد كه اين ولايت عهدي را به اكراه پذيرفته است و اين امر، سرانجامي ندارد و مهدويت را نبايد در


1- موسوعة، ج 3، ص 395.
2- موسوعة، ج 3، ص 266.
3- موسوعة، ج 3، ص 267.

ص: 168

حد حكومت هاي ظاهري ظالمان تنزل داد. ايشان از نظر مهدي شناسي هم اعلام كردند كه او دوازدهمين امام و از نسل فرزندش امام جواد عليه السلام خواهد بود.

جدول ايده يابي

موضوع جزئي

پيش فرض علمي

ايده

ساختار تاريخي شاگردپروري امامان

مديريت تربيتي

امامان شيعه در مقام شاگردپروري، دو دسته شاگرد داشتند: دسته اي كه هسته خاص و اصلي و تخصصي در هر دوران و محور فكري و علمي شيعه در جغرافيا هاي اصلي شيعه بودند و دسته دوم، شاگردان عمومي كه بدنه علمي جامعه شيعه را تشكيل مي دادند.

جريان شناسي

از دوران امام سجّاد عليه السلام تا اوايل دوران امامت امام كاظم عليه السلام ، ساختار عمومي پرورش شاگرد، بر بهره مندي طولاني مدت از محضر امامان طراحي شده بود، ولي در مراحل بعد، و به ويژه در دوران امام رضا عليه السلام ، حتي ساختار پرورش شاگرد تخصصي هم به عهده شخصيت هاي اصلي شيعه در مدارس جغرافيايي شيعه واگذار شد.

مديريت منابع انساني

در دوران امام رضا عليه السلام ، آمار اصحاب اجماع با توجه به گسترش دانش شيعي و جغرافياي شيعيان، بيشتر از نسبت ميانگين آمار در دوره هاي پيشين است.

رسالت و وظيفه علمي اصحاب اجماع در اين زمان

ادوار حديثي

اگر رسالت اصحاب اجماع تا نيمه هاي دوره امامت امام كاظم عليه السلام ، دريافت احاديث و معارف از امامان معصوم بود، از دوران امام كاظم عليه السلام ، و به ويژه در دوران امام رضا عليه السلام (و ابناءالرّضا)، رسالت اصحاب

ص: 169

اجماع، پالايش و نظام دهي و مهندسي احاديث فقهي و كلامي و طراحي نظارت مكتب شيعه در دو حوزه اصول و فروع بود.

نگاهي به احاديث رضوي

جهان شناسي علم حديث

اگر چه آمار كمّي احاديث رضوي در دايرة المعارف حديثي شيعه، كمتر از امامان پيش است، ولي در حوزه هاي كلام و فقه و اخلاق و حديث شناسي، اغلب احاديث، كاركرد ساختاردهي، جمع بندي و نتيجه گيري، معرفي نحوه جمع بين احاديث و يا رفع تعارض، آسيب شناسي و اصول و مباني كلي ديگر را دارند.

بررسي تطبيقي پالايش حديثي شيعه و اهل سنّت

حديث شناسي

تاريخ حديث اهل سنّت در اين سال ها، شاهد مراحل آغازين پالايش و نگارش مجامع بزرگ حديثي بود. اين رويداد، با توجه به فاصله دويست ساله از صدر اسلام، با روش هاي اجتهادِ غير معصومانه صورت مي گرفت؛ ولي پالايش حديثي شيعه در همان دوران، مستقيماً زير نظر امامان شيعه، به ويژه امام رضا عليه السلام صورت گرفت و اين پالايش، هم در متن احاديث و هم در روش نقد، مستند به معصوم است.

مسائل كلامي شيعه در دوران امامت امام رضا عليه السلام

كلامي / حديثي

دوران امامت امام رضا عليه السلام از منظر بحران آفريني هاي پياپي داخلي (واقفيه) و جريان هاي رقيب (زيديه) و عناصر خارجي (عباسيان)، دوره توليد شبهات و مناظرات گوناگون كلامي، عليه مباني اعتقادي شيعه بود؛ از اين رو، احاديث كلامي امام رضا عليه السلام نقش مهمي در تبيين، تأكيد و دفع شبهات درباره اصول اعتقادي شيعه، به ويژه در حوزه امامت و تاريخ آن را داشت.

ص: 170

مدارس علمي شيعه

جغرافيايي

در دوران امامت امام رضا عليه السلام ، ساختار كلي مدارس مهم شيعه در مناطقي چون بغداد و كوفه و قم شكل گرفته بود و هر مدرسه، داراي شخصيت هاي علمي متعدد در رشته هاي گوناگون معارف اسلامي بود.

3/2/2: امام و مديريت اجتماعي ياران

اشاره

3/2/2: امام و مديريت اجتماعي ياران

با تبيين ادوار شناسي وضعيت فكري و حديثي و شخصيت هاي علمي شاگردان امامان شيعه، از زمان امام صادق عليه السلام تا دوران امامت امام رضا عليه السلام ، مشخص مي شود كه شيوه اصلي تعليم و پرورش شاگردان در اين دوران، بر اساس مديريت واسطه اي است؛ مديريتي كه در مرحله بعدي امامت، يعني دوران امامت امام جواد عليه السلام تا امام عسكري عليه السلام ، مبناي مديريت علمي و اجتماعي امامان شيعه است.

در اين دوران، امام، كه شديداً زير نظر خلافت عباسي بود، به جاي برگزاري مدرسه در مدينه، سعي مي كرد علاقه مندان آموزش را به شخصيت هاي برجسته شيعه در مناطق گوناگون ارجاع دهد. اين ارجاع، نشان گر پيشرفت نظام مدرسه اي شيعه در اين دوران است. به نظر مي رسد علل و عواملي كه باعث اتخاذ سياست و راه برد مديريت واسطه اي از سوي امام شد، موارد زير باشد:

ضرورت ها و اقتضائات زمانه

ضرورت ها و اقتضائات زمانه

گسترش جغرافياي تشيع و ضرورت توسعه نظام نيروسازي.

استفاده جوامع شيعه از شخصيت هاي علمي و انديشه اي و ضرورت بهره وري از ظرفيت ها و استعدادهاي علمي و ديني آن ها.

قدرت گرفتن خلافت عباسي و پيچيده شدن سياست هاي مواجهه عباسيان در دوران خلافت هارون و مأمون و ضرورت دور كردن توجه ها از امام و فعاليت هاي گسترده ايشان. (همان گونه كه مأمون با توجه به همين جايگاه امام، سعي كرد ايشان را از مدينه دور كند و يا خلفاي بعدي، سياست تبعيد امامان به بغداد و سامرا را اجرا كردند).

ضرورت آماده سازي جامعه شيعه از منظر فلسفه تاريخي براي مرحله بعدي امامت،

ص: 171

كه مرحله محدوديت هاي اجتماعي امامان شيعه و تفويض مسئوليت به نيروهاي علمي شيعه بود.

با توجه به اين شرايط بود كه امام، در كنار طراحي سازمان و سيستم وكالت، به مديريت و نظام بخشي به شخصيت هاي علمي شيعه هم مي پرداختند.

نمونه هايي از سيره مديريتي امام رضا عليه السلام براي نيروهاي علمي شيعه چنين است:

الف) طرح استقرار برخي از نيروهاي شاخص در مناطق خاص و توصيه به آنها براي استمرار اقامتشان، حتي با وجود شرايط سخت سياسي و اجتماعي؛ همانند توصيه امام به ضرورت ماندن زكريا ابن آدمِ قمي در قم و حسن ابن شاذان واسطي در شهر واسط.(1) ضرورت ماندن زكريا در قم از اين رو بود كه: اگر چه شاگردان متعدد امامان در آن حضور داشتند، ولي فضاي عمومي شهر، هنوز آمادگي تبديل شدن به حرم اهل بيت عليهم السلام و مدرسه اي براي شيعه در ايران را پيدا نكرده بود و اين اتفاق مي بايست با حضور شخصيت بسيار برجسته اي مانند زكريا و نيروسازي هاي تدريجي، صورت مي گرفت. ضرورت ماندن حسن ابن شاذان در شهر واسط هم، از آن رو بود كه در جنوبِ عراق كه تدريجاً به سوي تشيع مي رفت، هنوز در شهر واسط، به سبب سابقه ناصبي گري شديدي كه داشت، آثار ناصبي گري باقي بود و مي بايست با اقامت شيعيان فرهيخته و بومي و صبر و استقامت و نيروسازي اجتماعي آنها، هسته هاي اوليه شيعي در اين شهر ايجاد مي گرديد.

از ديگر مصاديق اجراي اين طرح، اعزام شخصيت هاي علمي ويژه به مناطقي بود كه داراي فقر و خلأ و كم بودِ شخصيت هاي علمي بودند، ولي استعداد تحول مكتبي در آنها فراهم بود. نمونه اين موارد، هجرت حسين ابن سعيد اهوازي و برادرش از كوفه و اقامت بلندمدت آنان در اهواز بود؛ اقامتي كه ثمره اش نيروسازي شاخص و متعدد براي جبهه حق بود. يكي از شاخص ترين اين نيروهاي تربيت شده، علي ابن مهزيار اهوازي است. نتيجه حضور اين دو برادر در اهواز، تقويت و گسترش تشيع در برخي از خاندان ها و مناطق اهواز و نيز تربيت عده اي از بهترين نيروها بود كه براي مقاصد امام رضا عليه السلام ، در اختيار و خدمت ايشان قرار گرفتند.


1- موسوعة الامام الرّضا عليه السلام، ج 3، ص 275.

ص: 172

ب) رفع ناهماهنگي ها و سوءظن ها و كدورت ها و به پايان رساندنِ سريع مباحثات علمي اي كه تبديل به جدل شده بودند. امام رضا عليه السلام براي اينكه نيروها و يارانش، به سبب مباحث علمي و غير علمي، دچار اختلاف و تفرقه نشوند، با حساسيت ويژه اي مسائل آنها را زير نظر داشت و به ويژه در ديدارهايش با علما و شاگردان، ضمن مطلع شدن از آخرين اخبار، اگر متوجه كدورت و يا اختلافي بين آنها مي شد، مداخله مي كرد و علاوه بر تأليف قلوب و تقويت هم گرايي، به بيان نظر حق نيز مي پرداخت.

يكي از اين موارد، سوءظن و بدبيني حسن ابن علي ابن يقطين نسبت به يونس ابن عبدالرّحمان است. امام ضمن برطرف كردن اين بدبيني ها، به عامل اين اختلاف كه يك مباحثه علمي جنجالي بين يونس و عبدالله ابن جندب بود اشاره كرد و در اين مورد، نظر علمي جندب را تأييد فرمود.(1)

در موردي ديگر، ياران امام درباره قصر و يا تمام بودن نماز در حرمين (مكه و مدينه) دچار اختلاف شدند كه امام با مداخله سريع و بيان حكم درست، ماجرا را خاتمه دادند.(2)

در زمان قيام ابوالسرايا نيز، وقتي گروه هاي مختلفي از علما و شخصيت هاي شيعه در مدينه جمع مي شدند، امام اگر چه جلساتي عمومي براي آنها برگزار مي كرد، ولي بعضاً، به ويژه در آغاز ورود آنها به مدينه، برنامه اي ويژه براي ديدارهاي جداگانه علماي هر شهر نيز تنظيم مي كرد تا مسائل علماي هر شهر از نيك و بد را با عنايت ويژه، رسيدگي كند.(3)

ج) طرح ارجاع دهي استعدادهاي جوان به شخصيت هاي فرهيخته منطقه اي

در اين زمان كه در اكثر مناطقِ شيعه نشين، علما و محدثين بومي و يا مهاجر حضور داشتند، برنامه ديگر امام، ارجاع دادن استعداد هاي علاقه مند و يا حتي توده هاي اجتماعي به اين شخصيت هاي منطقه اي بود تا ضمن اين كه از قدر و منزلت آنها استفاده مي شود، براي آنها هم مرجعيتي علمي - اجتماعي ايجاد گردد و آنها تبديل به رهبران منطقه اي جامعه شوند. از موارد اين طرح، ارجاع دادن برخي از جوانان طالب


1- موسوعة الامام الرّضا عليه السلام، ج 7، ص 355.
2- موسوعة الامام الرّضا عليه السلام، ج 7، ص 355.
3- موسوعة الامام الرّضا عليه السلام، ج 2، ص 232.

ص: 173

علمِ قمي به زكريا ابن آدم و ارجاع دادن عراقي هاي بغدادي به يونس ابن عبدالرّحمان است.

د) مديريت استعدادها و توان مندي ها

امام با توجه به شناسايي استعداد يارانش و با توجه به نياز هاي هر منطقه، سعي مي كرد آنان را فعال يا مهار كند؛ مانند وقتي كه شنيد هشام عباسي به بحث در مباحث كلامي، به ويژه بحث توحيد مي پردازد، به دوستانش گفت: «به او بگوييد از سخن گفتن در اين مباحث دست بردارد».(1)

جدول ايده يابي

موضوع جزئي

پيش فرض علمي

ايده

زمان شناسي امام در مديريت اجتماعي ياران

مديريتي

امام براي مديريت و فعال ساختن ياران علمي اش، نگاهي جامع به نيازهاي جامعه شيعه و نيز طرح ها و برنامه هاي دشمن داشت تا ساختار مدرسه علمي شيعه، پوياتر و جلوتر از مزاحمت هاي جريان باطل باشد.

مديريتي / سياسي

زمان شناسي امام و استقلال دادن به مدارس علمي شيعه، جامعه شيعه را آماده مواجهه آسان با طرح هاي فاصله افكن دشمن بين امام و جامعه مي كرد، بدون اينكه اين فاصله افكني، منجر به تجربه جديدي از انحراف مثل نهضت واقفيه شود.

مديريت علمي

امام با ارجاع دادن هاي عوام و خواص به ياران ويژه اش در هر منطقه، به تقويت مرجعيت علمي - اجتماعي رهبران شيعه مي پرداخت.


1- موسوعة الامام الرّضا عليه السلام، ج 4، ص450.

ص: 174

طرح مرجعيت محوري علما در جامعه شيعه

ساختار اجتماعي

امام با اسكان دادن ياران علمي اش در مناطقي كه خلأ شخصيت هاي علمي داشتند، تلاش و تبليغ گسترده اي براي مرجعيت و محوريت شخصيت هاي علمي شيعه كرد تا ساختار جامعه شيعه بر علم و عالم محوري بنا شود.

مبناي نظام سازي علمي - اجتماعي امام

شخصيت شناسي / مديريت

امام به منظور مرجعيت بخشي به شخصيت هاي علمي، بر اسكان شخصيت هاي بومي و منطقه اي در سرزمين خودشان تأكيد داشت (زكريا ابن آدم براي قم)؛ و يا بر انتخاب افرادي كه داراي نزديك ترين گرايش فكري - فرهنگي به منطقه بودند، تأكيد مي كرد (انتخاب حسن و حسين ابن سعيد اهوازي كه از ايرانيان بودند براي اهواز).

آسيب شناسي و مديريت سريع روابط بين ياران

مديريت اخلاقي

امام نسبت به پيدايش اختلاف ها و كدورت ها و فاصله ها بين يارانش (خصوصاً خواص) حساس بود و با مداخله سريع، ضمن تبيين مسائل علمي، تلاش ويژه اي در رفع كدورت ها بين خواص جامعه شيعه مي كرد.

3/2/3: شخصيت هاي برجسته شيعه و جغرافياي اقامت و فعاليت آنها

اشاره

3/2/3: شخصيت هاي برجسته شيعه و جغرافياي اقامت و فعاليت آنها

همان گونه كه در بحث هاي گذشته اشاره شد، مناطق مهم شيعه نشين در اين سال ها، شامل شهرهاي كوفه، بصره، و بغداد در عراق و قم (اهواز و همدان) در ايران بود. مدينه نيز در موسم حج، به صورت موقّت (مانند دوران قيام ابوالسرايا) و گاه به صورت دايم، محل رفت وآمد و سكونت شيعيان بود. از اين رو، براي بازشناسي بيشتر جغرافياي تشيع و بر مبناي شهرهاي ذكرشده، جدول جغرافياي سكونت و فعاليت علماي مهم هر يك از اين شهرها و برخي از بازتاب هاي علمي و اجتماعي آن را در زير مي آوريم.

ص: 175

الف) علماي شيعه كوفه

الف) علماي شيعه كوفه

نام

وفات

ملاحظات

حماد ابن عثمان

190 ه . ق.

از اصحاب اجماع بود.

عاصم ابن حميد حناط

حدود 191

از موثق ترين اصحاب و استاد بسياري از كوفيان و علما بود.

محمد ابن سماعه

حدود 184

از بزرگان شيعه بود كه دو فرزندش، جعفر و حسن نيز از علماي شيعه بودند.

معاذ ابن مسلم

187

استاد علم نحو و اولين نويسنده كتاب صرف در مسجد كوفه براي شيعه و غير شيعه فتوا مي داد.

مفضل ابن صالح ابوجميله اسدي

حدود 184

از استادان برجسته ياران امام رضا عليه السلام بود.

عبدالرّحمان ابي نجران

_

از بزرگان شيعه بود.

عبدالله ابن سعيد كناني

_

از بزرگان شيعه بود.

محمد ابن خالد طيالسي

259

_

سندي ابن محمد بجلي

220

خواهرزاده صفوانِ جمال و از بزرگان شيعه بود.

حسن ابن وشاء كوفي

حدود 220

از بزرگان شيعه بود.

حسن ابن فضال

224

داراي كتاب هاي فراوان بود.

حسن ابن محبوب

224

احاديث فراوان نقل كرده است.

محمد ابن خالد طيالسي

254

يونس ابن يعقوب

_

در آستانه رحلتش به مدينه رفت و به سفارش امام در بقيع دفن شد.

احمد ابن ابي نصر بزنطي

ريشه اي ايراني داشت. ساكن كوفه و از ياران برجسته امام بود.

و مواردي ديگر همانند محمد ابن سلمه كوفي، علي ابن نعمان كوفي.

ص: 176

ب) علماي شيعه بغداد

ب) علماي شيعه بغداد

نام

وفات

ملاحظات

عبدالله ابن سنان

193 ه . ق.

از بزرگان شيعه و خازن اموال خلفاي عباسي از منصور تا هارون بود.

مزارم ابن حكيم مدائني

حدود 184

به هنگام دست گيري امام كاظم عليه السلام به تعقيب او پرداختند، ولي نجات يافت.

يونس ابن عبدالرّحمان

208

از شاگردان و مواليان خاندان يقطين بود. در عراق و حجاز حديث آموخت و دانش خود را با عرضه به امام پالايش كرد. در نهايت، ساكن بغداد و از علماي برجسته آنجا شد. او 55 بار حج و 45 مرتبه عمره به جا آورد و بدين گونه، پيوسته با امامان معصوم در تماس بود.

محمد ابن ابي عمير

217

از بزرگان شيعه بود كه در زمان هارون مدت چهار سال زنداني شد (در زمان محبوس بودن امام كاظم عليه السلام ) تا اسامي شيعيان را افشا كند.

جعفر ابن بشير بجلي

_

از زهّاد و علماي شيعه بود. مأمون وقتي به بغداد بازگشت، مجالست با او را براي خود انتخاب كرد.

محمد ابن اسماعيل ابن بزيع

حدود 220

حسين ابن سيف نخعي

_

پدرش از اصحاب امام صادق عليه السلام و امام كاظم عليه السلام بود و او و برادرش از اصحاب امام رضا عليه السلام بودند.

و افراد برجسته ديگري همانند حسن و حسين ابن علي ابن يقطين، احمد ابن ابي نصر بزنطي، صفوان ابن يحيي، محمد ابن سنان و برادرش عبدالله ابن سنان، محمد ابن حسن عطار.

ص: 177

ج) علماي شيعه در مناطق ديگر عراق

ج) علماي شيعه در مناطق ديگر عراق

نام

وفات

ملاحظات

علي ابن حديد مدائني ساباطي

حدود 220 ه . ق.

عمر ابن سعيد زيات مدائني

حدود 220

حسين ابن بشّار مدائني واسطي

حدود 220

حسين ابن شاذان واسطي

_

ساكن واسط بود كه چون جريان هاي سنّي نواصب و عثماني آزارش مي دادند، قصد ترك آنجا را داشت، ولي امام رضا عليه السلام به او دستور داد در آنجا بماند و صبوري كند.

د) علماي شيعه بصره

د) علماي شيعه بصره

نام

وفات

ملاحظات

حماد ابن عيسي بصري

209 ه . ق.

با دعاي امام صادق عليه السلام ، در جواني توفيق پنجاه حج و عمره بابركت را يافت. از اصحاب اجماع است كه ساكن بصره بود.

علي ابن اسماعيل ميثمي

_

از تبار ميثم تمّار و متخصص در علم كلام بود كه براي دفاع از تشيع در برابر معتزله به بصره رفت و مقيم آنجا شد.

ابراهيم ابن سليمان ابن ابي داحه

208

از بزرگان شيعه در بصره بود.

ه ) علماي شيعه در مدينه و حجاز

ه ) علماي شيعه در مدينه و حجاز

نام

وفات

ملاحظات

يزيد ابن اسحاق ابن ابي السّخف غنوي

حدود 185 ه . ق.

از علماي عامه بود كه به دعاي امام رضا عليه السلام شيعه شد.

ص: 178

احمد ابن عامر طايي

_

نواده يكي از شهداي كربلا بود كه در سال 194 به امام رضا عليه السلام پيوست و از آن پس مؤذّن امام رضا عليه السلام و امام جواد عليه السلام شد. خودش و فرزندش از محدثين هستند.

اسحاق ابن ابراهيم

_

به دست حسين ابن سعيد اهوازي شيعه و به امام معرفي شد و پس از آن خادم امام گرديد.

و) خادمان و باب هاي امام در مدينه

و) خادمان و باب هاي امام در مدينه(1)

خادمان:

ياسر خادم، نادر خادم، موفّق خادم، مسافر (مولاي امام)، خيران (مولاي امام)، صبيح ديلمي (مولاي امام)، محمد ابن علي همداني و مزارم (خادم امام صادق عليه السلام ) كه در زمان امام رضا عليه السلام رحلت كرد.

باب ها و دربانان امام:

محمد ابن سنان، عمر ابن فرات (كه بعدها از غاليان شد).

ز) بني هاشم شيعي

ز) بني هاشم شيعي

علويان به دو شاخه مهم حسني و حسيني تقسيم مي شدند. اكثر حسني ها گرايش هاي زيدي داشتند، به گونه اي كه رهبري معنوي قيام ابوالسرايا با آنها بود. همچنين دولت ادريسي ها (در مغرب) و دولت علويان (در طبرستان) در مراحل مقدّماتي، به دست آنها پي ريزي شد.

علوياني كه از تبار امام سجّاد عليه السلام بودند، به ويژه آن هايي كه از تبار زيد بودند، گرايش زيدي داشتند؛ ولي با اين حال در ميان آنها، علوياني كه پيرو امامان باشند نيز ديده مي شد. اين حالت در بين فرزندان امام صادق عليه السلام و امام كاظم عليه السلام نيز ديده مي شد: با اين كه محمد ابن جعفر الصّادق عليه السلام پس از شكست قيام ابوالسرايا، در مكه مدعي


1- موسوعة الامام الرّضا عليه السلام، ج 7، صص 628، 649، 653، 663، 664، 673، 693.

ص: 179

خلافت شد و يا از برادران امام رضا عليه السلام ، عباس و احمد و اسماعيل با ابوالسرايا همكاري مي كردند؛ ولي با اين حال؛ ديگر برادران اين چند تن، يعني علي ابن جعفر الصّادق عليه السلام و حسين ابن موسي الكاظم عليه السلام ، از خالص ترين و عالم ترين شيعيان زمان خود بودند.

فهرست علويان امامي مذهب چنين است:

علي ابن جعفر الصادق عليه السلام ؛

حسين ابن امام الكاظم عليه السلام ؛

ابوهاشم جعفري (از تبار جعفر ابن ابي طالب)؛

عبدالله ابن علي حسين ابن زيد ابن علي (محمد ابن طباطبا، رهبر معنوي قيام ابوالسرايا، در آستانه رحلت و در اثناي قيام، او، يا يكي از دو فرزند او را، جانشين خود اعلام كرد؛ ولي او اين جانشيني را نپذيرفت و به فرزندانش هم اجازه همكاري با زيديه را ندارد)؛

محمد ابن علي (از نوادگان زيد)؛

يحيي ابن محمد ابن جعفر؛

محمد ابن يحيي ابن عمر علوي؛

اسماعيل ابن امام الكاظم عليه السلام ؛

علي ابن عبيد الله ابن حسين ابن امام سجّاد عليه السلام .

ح) علماي شيعه در ايران

ح) علماي شيعه در ايران

قم: مهم ترين مركز و مدرسه در حال شكل گيري با محوريت خانداني شيعه از قبيله اشعري.

نام

توضيحات

زكريا ابن آدم قمي

او از خواص اصحاب امام رضا عليه السلام بود كه پس از دانش اندوزي، به سفارش امام، به قم بازگشت و ساكن آنجا شد. او پس از مدتي تحت تأثير بي مهري و آزار جوانان شهر، از امام اجازه رفتن از قم را خواست؛ ولي امام او را به ماندن و صبر توصيه كرد و ايشان را بركت قم دانست.

محمد ابن عيسي اشعري

شيخ و رئيس اشعريان.

ص: 180

عبدالعزيز ابن مهتدي اشعري

وكيل امام رضا عليه السلام در قم و به تعبير فضل ابن شاذان، بهترين قمي زمان خود بود.

محمد ابن خالد برقي

از روستاي برق رود قم بود.

ريان ابن صلت اشعري

در مدت اقامت امام رضا عليه السلام در خراسان، ملازم ايشان بود و با دستگاه حكومتي مأمون همكاري داشت. در اواخر دوران زندگاني اش از خراسان به بغداد آمد.

ريان ابن شبيب

از ياران برجسته امام در خراسان بود كه با دستگاه خلافت نيز همكاري داشت. پس از شهادت امام به قم آمد و در آنجا ساكن شد.

علي ابن مسيب همداني

ساكن قم بود و در سفري به امام رضا عليه السلام عرض كرد: ما در قم دور از شماييم. در مشكلات علمي به چه كسي مراجعه كنيم؟ امام فرمودند: به زكريا ابن آدم.

افراد ديگر

محمد ابن سهل اشعري، عبدالله ابن صلت قمي، اسماعيل ابن سعد اشعري، سعد ابن سعد اشعري، محمد ابن حسن اشعري.

علماي شيعه در اهواز

نام

توضيحات

فضالة ابن ايوب

از اصحاب اجماع كه ساكن اهواز شده بود.

حسن و حسين ابن سعيد اهوازي كوفي

آنها كوفي بودند، ولي ساكن اهواز شدند و گروهي از مردم آن شهر را به تشيع هدايت كردند و به ديدار امام آوردند. از جمله اين افراد، علي ابن مهزيار و اسحاق ابن ابراهيم حضيني و عبدالله ابن محمد حضيني بودند. حسين، گه گاه به آمل و طبرستان هم مي رفت و در آنجا احمد ابن محمد دينوري از او حديث فرامي گرفت. حسين در نهايت ساكن قم شد.

حمزة ابن جعفر ارّجاني (بهبهاني)

ص: 181

ديگر موارد

نام

توضيحات

فضل ابن شاذان نيشابوري

در جواني به همراه پدر، ساكن كوفه بود و از بسياري از علماي شيعه كوفه حديث آموخت. مدتي هم در مدينه از امام رضا عليه السلام بهره برد و در آخر عمر ساكن نيشابور شد.

ابراهيم محمد همداني

در كنار علي ابن مسيب كه از اهالي همدان بود، وكيل امام در آن شهر بود.

افراد ديگر: محمد ابن سليمان ديلمي، محمد ابن علاء جرجاني، فتح ابن يزيد جرجاني، نعيم ابن صالح طبري، فياض ابن محمد توسي.

ياراني كه در خراسان به ديدار امام آمده و يا در سفر خراسان همراه امام بودند:

نام

توضيحات

اباصلت هروي

پيش از ورود امام به خراسان، ساكن نيشابور بود و در آنجا به امام پيوست و تا لحظه شهادت همراه ايشان بود.

خيران و مسافر

دو نفر از خادمان امام در مدينه بودند كه با ايشان به خراسان آمدند و پس از شهادت حضرت، به دستور ايشان به مدينه بازگشتند و به خدمت امام جواد عليه السلام درآمدند.

محوّل سجستاني

پس از حركت امام به سوي خراسان، او هم خيلي زود در همان مسير به راه افتاد و از ميانه راه همراه امام شد.

ريان ابن صلت اشعري قمي

كمي پيش از شهادت امام، در طي مأموريتي از طرف حكومت، به عراق رفت و پس از آن، ساكن بغداد شد. از علماي شيعه در بغداد بود.

ريان ابن شبيب

پس از شهادت امام به قم آمد و ساكن آنجا شد.

سعد ابن سعد اشعري قمي

پس از رحلت حضرت معصومه عليها السلام در قم، با امام در خراسان ديدار كرد و امام او و قمي ها را به زيارت خواهرش توصيه فرمود.

حسن ابن وشاء

از واقفيه بود كه در سفري تجاري به مرو، به ديدار امام رفت و به راه حق بازگشت.

ص: 182

ابراهيم ابن ابي محمود

حامل نامه امام به فرزندش امام جواد عليه السلام بود.

محمد ابن زيد طبري

در ابتدا ساكن كوفه بود، ولي در زماني كه امام در خراسان بود، جزء خادمان خانه امام شد.

فياض ابن محمد توسي

راوي برخي احاديث امام در خراسان بود.

ي) سازمان وكالت و شخصيت هاي علمي - اجتماعي آن

ي) سازمان وكالت و شخصيت هاي علمي - اجتماعي آن

يكي ديگر از راه هاي شناخت وضعيت علمي و فكري جهان تشيع زمان امام رضا عليه السلام ، شناخت وكلاي امام رضا عليه السلام در مناطق مختلف و جغرافياي تشيع است. اگر چه شايد مهم ترين مأموريت سازمان وكالت، ايفاي نقش ارتباطي و اجراي مديريتِ واسطه اي بين امام و جامعه شيعه بود، ولي از آنجا كه اكثر قريب به اتفاق وكلا، از بين شخصيت هاي برجسته علمي هر منطقه انتخاب مي شدند، گه گاه، نوعي مرجعيت علمي هم براي آنها ايجاد مي شد (البته به غير از مناطقي كه آكنده از علماي شيعه بودند).

شخصيت ها و جغرافياي فعاليت وكيلان امام رضا عليه السلام

نام وكيل

سال وفات

جغرافيا

ملاحظات

عبدالرّحمان ابن حجاج

183 ه . ق.

بغداد

سال ها از زمان امام صادق عليه السلام و سراسر دوران امام كاظم عليه السلام و اولين سال امامت امام رضا عليه السلام مهم ترين وكيل امامان در بغداد بود.

عبدالله ابن جندب

200

بصره / اهواز

نزد امام رضا عليه السلام از شخصيت هاي محبوب بود. امام در رحلتش بر او رحمت فرستاد. پس از رحلتش، علي ابن مهزيار اهوازي جانشين او شد.

علي ابن مهزيار اهوازي

_

كوفه و اهواز

از سال 200 به بعد وكيل امامان در بصره و اهواز بود.

نصر ابن قاموس لخمي

183

عراق

از زمان امام صادق عليه السلام از وكلا بود و بيست سال وكالتش مخفي بود. كمي پس از امامت امام رضا عليه السلام رحلت كرد.

ص: 183

صفوان ابن يحيي بياع سابري

210

بغداد

وكيل امام رضا عليه السلام و امام جواد عليه السلام بود. با اين كه واقفيه با پيشنهاد پول فراوان، سعي در تطميع او داشت، ولي او فريب نخورد. سلامت و تبليغ او نقشي فراوان در تضعيف واقفيه در بغداد داشت.

هشام ابن ابراهيم عباسي

_

مدينه

در مدينه از ياران و وكلاي امام و بلكه وكيل اصلي امام بود. وقتي همراه امام به خراسان آمد، جذب مأمون و فضل ابن سهل شد و منحرف گرديد؛ پس امام او را طرد و نفرين كرد.

عبدالعزيز ابن مهتدي اشعري قمي

حدود 220

قم

فضل ابن شاذان مي گويد: او بهترينِ قمي ها در زمان خود بود.

خالد ابن نجيع

_

كوفه

در آغاز نهضت واقفيه با آنها به مقابله پرداخت و كمي بعد امام نزديكي زمان فوتش را به او خبر داد و از او خواست ديگر از مردم چيزي نگيرد و هر چه نزد او است، به امام تحويل دهد. او خود به حجاز آمد و امانت ها را تحويل امام داد و در ادامه سفر، در مكه درگذشت.

داوود ابن رزين

_

_

از وكلاي امام كاظم عليه السلام و امام رضا عليه السلام بود.

ابراهيم ابن سلامه نيشابوري

_

_

ابراهيم ابن محمد همداني

حدود 253

همدان

از دوران امام رضا عليه السلام از وكلاي امامان بود. امام، نامه اي به شيعيان همدان نوشت كه در

ص: 184

همدان جز ابراهيم وكيل ديگري ندارد.(1) او در آغاز از علماي عامه بود و در اين زمان شيعه شد و ضمن اينكه بر رشد تشيع در همدان سنّي مذهب تأثير فراوان گذاشت، خودش هم رهبر شيعيان شهر شد و بعد ها برخي از فرزندانش هم وكيل امامان بعدي شدند.

يونس ابن يعقوب بجلي كوفي

_

كوفه

از اصحاب امام صادق عليه السلام بود. پس از شهادت ايشان، مدتي «فطحي» شد؛ ولي مدتي بعد به راه حق بازگشت. در زمان امام رضا عليه السلام به مدينه آمد و همان جا رحلت كرد و به سفارش امام رضا عليه السلام ايشان را در بقيع دفن كردند. امام توجهي ويژه به مراسم دفن و كفن او داشت.

ابوعلي حسن ابن راشد

_

كوفه

از وكلاي امام رضا عليه السلام و امام جواد عليه السلام و امام هادي عليه السلام بود.

زكريا ابن آدم قمي

_

قم

در زمان امام رضا عليه السلام مدتي نزد امام به كسب علوم پرداخت، آن گاه به دستور امام به قم آمد و از برخي قراين مي توان وكالت او را براي امام رضا عليه السلام و امام جواد عليه السلام كشف كرد.

محمد ابن سنان زاهري خزاعي

220

كوفه

در برخي از منابع، او را باب و دربان امام رضا عليه السلام و از وكلاي ايشان شمرده اند.

جدول وكالت در دوران امام رضا عليه السلام در مقايسه با دوران امام كاظم عليه السلام ، مشخص مي كند كه در اين دوران، پس از دوران گذار از انحراف و ريزش وكلايي كه خود را در قالب سران واقفيه نشان دادند، خيلي سريع تركيبي از وكلاي قديمي و جوان تر مديريت جامعه شيعه را به عهده گرفتند و با همكاري ديگر شخصيت هاي علمي شيعه، به مصاف تبليغات و اقدامات واقفي ها رفتند. سرعت بازسازي سازمان وكالت، باعث


1- موسوعة الامام الرّضا عليه السلام، ج 6، ص 160.

ص: 185

تضعيف شديد اثرگذاري واقفيه بر متن جامعه شد، به گونه اي كه جريان واقفيه به صورت عمده، در حد خواص و رهبران منحرف باقي ماند.

از نظر جغرافيايي و اجتماعي نيز، به موازات قدرت گرفتن مذاهب مالكي و شافعي، تشيع در مصر رو به ضعف مي گذاشت و در برابر، شيعه در غرب و جنوب غرب ايران، شامل سه منطقه اهواز، همدان و قم، يا پايگاه هاي تازه اي يافت و يا اين كه قدرتش بيشتر شد؛ در حالي كه در اين سال ها، در دو منطقه ري و نيشابور هم، شيعه نسبت به گذشته قوي تر مي شد؛ ولي اين قدرت هنوز بدان حد نرسيده بود كه امام در آنجا وكيل ثابت داشته باشد. شايد هم حضور كوتاه امام در خراسان، ايشان را بي نياز از نصب وكيل در اين مناطق كرده بود.

از نكات جالب توجه ديگر اينكه پيدايش جريان واقفيه، ريشه در جدايي و فاصله چهار ساله بين آنها و امام كاظم عليه السلام داشت. اين فاصله، در كنار وسوسه هاي اقتصادي و شهرت اجتماعي، باعث انحراف سران واقفيه شد. در پايان دوران امامت امام رضا عليه السلام ، اين وضعيت اجتماعي دوباره تكرار شد، يعني امام به مدت سه سال از حجاز و عراق به منتهي اليه شرق ايران برده شد و نتيجه اين كار، دور افتادن وكلا از امام بود. با توجه به پيش بيني هاي امام، شهادت ايشان هم نزديك بود و فرزند ايشان هم در دوران كودكي بود؛ ولي با همه اين مسائل، سازمان جديد وكالت، با وجود فعاليت موازي و شديد سازمان واقفيه، به چنان مرحله اي از بلوغ و آگاهي رسيده بود كه همه اين حالت ها و اتفاقات گوناگون، باعث پيدايش بحران يا انحراف جديدي نگرديد.

جدول ايده يابي

موضوع جزئي

پيش فرض علمي

ايده

وضعيت علمي شيعه در شهرهاي عراق

جغرافيايي

كوفه : كوفه، در دوران امامت امام رضا عليه السلام ، شاهد آخرين نسل از شخصيت هاي برجسته شيعه بود.

بغداد : جامعه و مدرسه علمي شيعه بغداد، با مقاومت در برابر هجوم ها و فشارهاي هارون عباسي، به تثبيت جايگاه خود پرداخت و مدرسه

ص: 186

علمي شيعه پس از هارون، مدرسه اي رسمي و شناخته شده و پيش گام تر از ديگر مدارس شيعي بود.

بصره و جنوب عراق : در مقايسه با عقب نشيني تاريخي خوارج و نواصب و در بستر تحولات اجتماعي ناشي از قيام زيديه، تشيع با مديريت امام در جنوب عراق رو به رشد گذاشت و در اين رشد، علماي شيعه پرچم دار ساختن جامعه اي نو بودند.

باب ها و دربانان امام

شخصيتي / اخلاقي / كلامي

درباني امام كه به معني واسطه گري فرد بين امام و مراجعه كنندگانِ عمدتاً شيعي بود، طبيعتاً همراه با مشاهده جلوه هاي گوناگوني از سيره مديريتي امام با رويكرد غيب و اعجاز است و همين امر، باعث شد اكثر باب هاي دوران امامت امام كاظم عليه السلام و امام رضا عليه السلام ، به واسطه ضعف در تحمل اين مسئوليت مهم، دچار نوعي آسيب شوند، به گونه اي كه احمد ابن ابي نصر بطائني (با تقليد ناقص از مقام امام) از سران واقفيه شد، عمر ابن فرات (با مشاهده معجزات فراوان امام) از سران غاليان شد و محمد ابن سنان (به واسطه كثرت نقل رواياتِ اعجاز و كرامات) متهم به غلو در عقيده و حديث شد.

علويان شيعي

شخصيت شناسي

علويان در اين سال ها داراي دو گرايش عمده فكري بودند. آنها يا زيدي بودند يا شيعي امامي. هر چه انس علويان با امام و يا اقامت آنها در مدينه بيشتر بود، به تشيع نزديك تر بودند.

ص: 187

شخصيت شناسي

شخصيت هاي برجسته علوي، به علت مأنوس بودن با امام و كسب علم از محضر ايشان، جزو سرآمدان شيعيان بودند.

شيعيان ايراني

جغرافيا و جامعه كانوني

به سبب كثرت شخصيت هاي برجسته شيعي در قم و يا انس برخي از آنها با امام در خراسان، به سرعت بافت اجتماعي شيعه قم، از شيعي احساسي و قبيله اي، به تشيع اعتقادي و انديشه اي تغيير ماهيت داد.

شخصيت هاي شيعي در ايران

كثرت اقامت شيعيان عرب و عجم در ايران، نشان گر آينده روشن جغرافياي تشيع در ايران زمين بود.

شيعيان ديداركننده ايراني

كثرت شيعيان ايراني ديداركننده با امام در خراسان، بيان گر بهره مندي ايرانيان شيعي از فرصت حضور تاريخي امام در خراسان است.

سازمان وكالت

وضعيت جغرافيايي

محوريت سازمان وكالت در نوار شمالي - جنوبي بغداد تا بصره در عراق و نوار شمالي - جنوبي، قم، همدان و اهواز است كه گوياي كثرت شيعيان در اين مناطق است.

جغرافياي وكالت در ايران

فعال شدن وكالت در ايران در زمان امام رضا عليه السلام ، نشان گر نهادينه شدن تشيع در مناطقي از غرب ايران و سپس آمادگي كل ايران براي نفوذ فراگير شيعه در آن است.

جغرافيايي / اقتصادي

گستردگي جغرافياي وكالت در ايران، بيان گر رشد وضعيت اقتصادي در مناطق شيعه نشين ايران بود،

ص: 188

به گونه اي كه امام، در كنار معرفي شخصيت هاي علمي _ ديني، به معرفي وكيلاني با مأموريت اقتصادي _ اجتماعي نيز مي پرداخت.

شخصيت شناسي

انتخاب وكيلان بومي و منطقه اي در ايران، نشان گر بلوغ و رشد شخصيت خواص شيعه ايران، براي بر عهده گرفتن مسئوليت هاي جامعه شيعه، به دور از خطرِ آسيب ها و تهديدِ ريزش هايي همانند جريان واقفيه و يا غالي گري است.

مديريتي

سرعت بازسازي سازمان وكالت در مناطق بحران زده و آسيب ديده ناشي از تبليغات واقفيه، نشان از غَنا و فراواني شخصيت هاي رشديافته جامعه شيعي است، به گونه اي كه با ريزش برخي از خواص، جامعه و مديريت آن، دچار فقر و خلأ شخصيت ها و مديران مورد نياز نمي گردد.

بازتعريف سازمان وكالت در برابر انحراف ها

جريان شناسي

آگاهي دهي امام درباره جايگاه وكالت و انتخاب وكيلان نسل بعدي، كه از جهت علمي و معنوي، شخصيت بالاتري داشتند، باعث شد تكرار تجربه دوري سه ساله امام از مركز جغرافياي شيعه، در ماجراي ولايت عهدي، بدون هر گونه بحران و يا ريزشي سپري شود و بيان گر بلوغ اجتماعي و مديريتي خواص و عوام شيعه باشد.

3/2/4: جامعه شيعه و مسئله تقيه

اشاره

3/2/4: جامعه شيعه و مسئله تقيه

براي شناخت بهتر وضعيت سياسي و اجتماعي شيعه در دوران امام رضا عليه السلام ، شناخت تقيه و جايگاه و نوع آن در جامعه شيعه ضروري است؛ چرا كه اين دوران، در امتداد دوران زندگي تقيه محور در تاريخ شيعه قرار دارد. از اين رو، شناخت و مطالعه سيره سياسي - اجتماعي امام و شيعه، بدون در نظر گرفتن مسئله تقيه، ناقص خواهد بود.

ص: 189

مراتب سه گانه تقيه در تاريخ و فقه شيعه، «حفاظتي، نفوذي و جذبي» است. كاركرد اين سه روش تقيه را در دو مرحله بررسي مي كنيم. ابتدا كاركرد عمومي مديريت تقيه محور در سطح تقيه حفاظتي معرفي مي گردد و آن گاه، مرتبه بالاتر آن، كه تقيه نفوذي است مطالعه و بررسي و معرفي خواهد شد.

3/2/4/1: امام و مديريت تقيه محور جامعه و ياران در برابر هجوم ها و فشارهاي دستگاه خلافت

3/2/4/1: امام و مديريت تقيه محور جامعه و ياران در برابر هجوم ها و فشارهاي دستگاه خلافت

جامعه شيعه، در دوران آغاز خلافت عباسيان (132 ه . ق.) تا آغاز غيبت صغري (260 ه . ق.)، از نظر هجوم ها و فشارهاي سياسي دشمنان، دو وضعيت داشت؛ بدين نحو كه در آغاز و پايان اين دوران، شديدترين فشارها و هجوم ها عليه آن صورت مي گرفت، ولي در ميانه آن، وقتي كه دستگاه خلافت با اتخاذ سياست هاي روشن فكرگرايانه، سعي كرد نبرد و تقابل سخت با جريان امامت را به تقابل نرم تبديل كند، اين فشارها به ظاهر كمي فروكش كرد.

دوران امامت امام رضا عليه السلام و امام جواد عليه السلام ، كه معاصر با خلافت هارون، مأمون و معتصم بود؛ يعني دوره دوم خلافت عباسيان، تحت تأثير سياست هاي فرهنگي، علمي و فكري اين سه خليفه، فضاي اجتماعي بازتري براي جامعه شيعه فراهم گشت و تحت تأثير همين فضا بود كه ياران امام و جامعه شيعه و سازمان وكالت، بيشتر از قبل، به رشد و ارتقا و نظام مندي دروني خود پرداختند. البته اين سخن به معني كنار گذاشتن تقيه نيست، بلكه بدان معني است كه به موازات علمي شدن روش هاي دشمن، روش تقيه هم روزآمد گرديد و جامعه شيعه سعي مي كرد موقعيت علمي، اجتماعي، اقتصادي و حتي فرهنگي خود را در جامعه اسلامي بيشتر تثبيت كند.

نگاهي كلي به سيره و مديريت تقيه محور امام رضا عليه السلام

در نگاهي كلي به مديريت تقيه محور امام در دوران امامتشان، مشخص مي شود كه امام در آغاز امامت، هم خودشان به تقيه اهتمامي ويژه داشتند و هم به يارانش، رعايت مراتبي از تقيه را توصيه مي كرد؛ به ويژه كه در دربار هارون، كه رقابت بين خاندان ها و جناح ها شديد بود، رقابتي سه سويه وجود داشت؛ رقابت بين برمكيانِ ايراني، جريانِ

ص: 190

عربي - عباسي فضل ابن ربيع و جناح اشاعثه (خاندان محمد ابن اشعث، از كارگزاران مهم عباسيان) كه گرايش هاي علوي داشتند. در اين رقابت، چون زور برمكيان به جريان عربي - عباسي فضل ابن ربيع نمي رسيد، تلاش آنها متوجه ضربه زدن به اشاعثه و تلاش براي كسب موقعيت ها و امتياز هاي آنها بود. برمكيان در مسير اين مبارزه، برگ برنده مهمي از اشاعثه به دست آورند كه كشف گرايش هاي شيعي آنها بود.

كشف گرايش هاي شيعي اشاعثه، با پرونده سازي هاي برمكيان داشت كم كم به خطري بزرگ براي امام، اشاعثه و شيعه تبديل مي شد؛ از همين رو، امام در سياستي متقابل، ضمن اعلام رسمي امامت خود، به مدت چهار سال تبليغات امامت را در حالتي عادّي نگه داشت و آن را گسترش نداد تا بهانه اي به دست برمكيان نيفتد و چون در آستانه چهار سالگي امامتشان، خطر برمكيان به شدت به ايشان و شيعه نزديك شد، دعا و توسل ويژه امام در مراسم حج، باعث برافتادن ناگهاني آنها گرديد. با اين اتفاق، كه هم زمان با آغاز تدريجي بحران هاي حكومتي عباسيان بود، فرصت هاي مناسبي براي امام و شيعه در مواجهه با واقفيه و جريان هاي انحرافي ديگر و همچنين گسترش بيشتر تشيع فراهم گرديد.

امام رضا عليه السلام زماني به مأمون فرموده بود: «من در مدينه بودم و نامه هاي شرق و غرب (از جهان اسلام) به من مي رسيد.» شايد بتوان ادعا كرد كه اين فضاي نسبتاً بازي كه براي شيعه درست شده بود، به اين علت بود كه مأمون از موقعيت امام احساس خطر كرده بود و او به اين فكر افتاده بود كه به جاي حذف فيزيكي امام (با شهادت و يا زنداني كردن ايشان)، با همراه كردن جريان عظيم شيعه با جريان خلافت از امام و تشيع استفاده كند؛ ولي هوش مندي و درايت امام در تمامي دورانِ وليّ عهدي، باعث جلوگيري از اين اتفاق شد. با شكست مأمون در اجراي اين نقشه بود كه شكلي ديگر از هجوم ها و فشارهاي او بر امام آغاز شد و در چند ماه پاياني امامت و زندگي امام رضا عليه السلام ، آن حضرت، شاهد محاصره شديد و حصر خانگي در مرو، سرخس و به ويژه در توس بود.

ابعاد تقيه ورزي در دوران امامت امام رضا عليه السلام را مي توان به سه مرحله تقسيم كرد:

دوره آغازين امامت؛

دوره مياني؛

دوره پاياني در خراسان.

ص: 191

اكنون به شرح و بررسي هر يك از اين سه دوره تقيه مي پردازيم.

1. در دوره آغازين، اگر چه هارون تصميمي جدي براي به شهادت رساندن امام نداشت؛ ولي مراقبت ها از امام و جامعه شيعه، هنوز گسترده و با تمام قدرت هم چون گذشته اجرا مي شد و تا زماني كه هارون گرفتار مسائل سياسي - اجتماعي ديگري نشده بود، ادامه داشتند. از اين نظر، در اين دوره، هجوم عليه امام و شيعيان هنوز ادامه داشت و متقابلاً تقيه امام و شيعيان نيز روند خود را طي مي كرد، اگر چه مرتبه و درجه آن به اندازه دوران سابق نبود. نمونه هايي از هجوم ها و تقيه هاي امام و شيعيانش در اين زمان چنين است:

در آغاز امامت امام در مدينه، فردي به نام بكّار، از خاندان زبير (پدر زبير ابن بكّار، عالم بزرگ عامّه) والي مدينه بود. او جاسوسي ويژه براي امام تعيين كرده بود و بلافاصله با آغاز امامت امام، خيلي زود شروع به ارسال گزارش احوال امام به بغداد كرد. اين مسئله تا بدان حد جدي بود كه امام براي رد گم كردن، در برابر او دست به اقدامات ويژه اي زد تا گزارش هاي ضد و نقيضي كه به نزد هارون مي فرستاد، بي اعتبار شود. در عين حال، امام در مواجهه با اين وضعيت، كه برآمده از سياست گذاري كلان برمكيان بود، ناچار شد به مدت چهار سال در برابر هارون تقيه اي ويژه اعمال كند و در كنار اعلام امامت خود، سعي كرد اين اعلام و دعوت؛ براي خليفه حساسيت برانگيز نباشد.

حسن ابن علي وشاء، كه واسطه نامه رساني بين عباس ابن جعفر(1) ابن محمد ابن اشعث و امام بود، مي گويد: جعفر از من خواست تا به امام بگويم نامه هايي را كه از او به امام مي رسد، پس از خواندن بسوزاند تا مبادا به دست كسي بيفتد. حسن مي گويد نزد امام رفتم كه پيام را به ايشان برسانم كه خود امام، پيش از هر حرفي فرمود: «به او بگو من هميشه اين كار را درباره نامه هاي او انجام داده ام».(2)


1- جعفر بن اشعث از كارگزاران مهم هارون بود كه پس از مدتي امارت بر آفريقا و خراسان، در نهايت معلم و سرپرست محمد امين شد. عباس هم از كارگزاران مأمون بود و مدتي هم والي خراسان شد. برمكيان، به اين خاندان كه به اشاعثه معروف بودند، حسادت مي كردند و در صدد ضربه زدن به آنها با برچسب تشيع بودند.
2- موسوعة الامام الرّضا عليه السلام، ج 6، ص 206.

ص: 192

در همين زمان هم، كه در امتداد دوران زنداني بودن و شهادت امام كاظم عليه السلام بود، دستگاه خلافت، هنوز برخي از شيعيان شناخته شده در بغداد را آزار و يا زنداني مي كرد؛ كساني همانند داوود ابن كثير رقّي كه از زندان به امام نامه نوشت تا براي آزادي اش دعا كند؛(1) يا محمد ابن ابي عمير كه بخشي از دوران زنداني هاي چند ساله اش توسط هارون عباسي در همين زمان بود؛(2) و يا يكي ديگر از شيعيان كه در بغداد دستگير و در شهر گردانده شد تا اقرار به افضليت خلفاي صدر اسلام بكند و او از روي توريه و تقيه، جملاتي (دوپهلو) گفت؛(3) و يا محول (مخول) ابن ابراهيم كوفي سجستاني كه به دستور هارون مدتي را در زندان گذراند.(4)

2. در دوره مياني، با مشغول شدن هارون به بحران هاي خلافت و آن گاه رخ دادن جنگ هاي امين و مأمون، جامعه شيعه از طرف عباسيان تا حدودي درامان بود و در عوض، اين فشار از سوي دو - سه قيام زيدي كه در حجاز و عراق ايجاد شد، متوجه امام و شيعه گرديد. اين فشار بر امام خيلي محدود بود، چرا كه اصولاً عمر قيام زيديه در حجاز كوتاه بود، ولي در عراق اين فشارها چنان شديد شد كه برخي از رهبران شيعه همانند يونس ابن عبدالرّحمان را ناچار به هجرت چند ماهه از عراق به حجاز كرد.(5)

البته در اين زمان، به زاويه اي ديگر از تقيه نيز بايد توجه كرد و آن، مسئله تقيه شيعيان در متن جامعه اسلامي است. توضيح اينكه در اين سال ها، با وجود گسترش تشيع، تنها شهر شيعه نشين جهان اسلام، قم بود و در كوفه، با توجه به گسترش روزافزون تشيع، هنوز شيعه در اقليت (البته اقليتي بزرگ، شناخته شده و قدرت مند) بود؛ از اين رو، در برخي از خاندان ها يا محله هاي شهر، تقيه در برابر ديگر افراد خاندان يا همسايگان و اهالي محل و يا قبيله ضرورت مي يافت. نمونه اي از اين تقيه را، در دو ماجرا كه مربوط به تولّد فرزند و نام گذاري آنهاست مي توان ديد.

احمد ابن عمر كوفي، از امام رضا عليه السلام خواسته بود براي سلامت زايمان همسر و تولد فرزندش دعا كند و او نيز نام فرزندش را اگر پسر بود، علي خواهد گذاشت؛ امّا


1- موسوعة الامام الرّضا عليه السلام، ج 6، ص 206.
2- موسوعة الامام الرّضا عليه السلام، ج 6، ص 201.
3- موسوعة الامام الرّضا عليه السلام، ج 4، ص 199.
4- موسوعة الامام الرّضا عليه السلام، ج 7، ص 649.
5- موسوعة الامام الرّضا عليه السلام، ج 4، ص 193.

ص: 193

امام به او تأكيد كرد كه نام فرزند حتماً بايد «عمر» باشد. احمد چون از سفر بازگشت و ديد كه اهل خانه نام فرزندش را علي گذاشته اند، نام او را به عمر تغيير مي دهد و چون چنين مي كند، تمامي اهل محل به ديدارش مي آيند و نسبت به ايمان و اسلام او كه مثل آنها بوده، ابراز شادماني مي كنند و به او اطمينان خاطر مي دهند كه چون او از آنهاست، صدمه اي به وي نخواهند زد!(1)

اين ماجرا در حالي اتفاق افتاد كه امام از ابن غيلان مدائني، كه ساكن مدائن هم بود، خواست كه نام فرزندش را حتماً علي بگذارد، چرا كه باعث طول عمر او خوهد شد.(2)

3. در دوره پاياني، كه هم زمان با دوران ولايت عهدي امام رضا عليه السلام است، با برطرف شدن مسئله قيام زيديه و اتخاذ سياست مسالمت آميز از سوي مأمون نسبت به امام، دوراني با آرامش نسبي براي جامعه شيعه در ايران و حجاز فراهم شد؛ اگر چه قيام عباسيان در بغداد و اوضاع آشفته آنجا، كام شيعه بغداد را تلخ كرد، ولي حتي همين اتفاق هم، بر روي هم، خطري را متوجه آنها نكرد.

در اين دوران، البته هر چه زمان جلوتر مي رفت، بيشترين فشارها متوجه شخص امام رضا عليه السلام مي گرديد؛ چرا كه مأمون وقتي ناكامي سياست هاي خود را در ماجراي ولايت عهدي مي ديد و از طرفي ديگر محبوبيت روزافزون امام را مشاهده مي كرد، سعي مي كرد امام را در اواخر عمر مباركش، هر چه بيشتر در حصر و دور از مردم قرار دهد، به گونه اي كه در دوران اواخر اقامت امام در مرو، ديدارهاي ايشان به شدت محدود شده بود و مردم از خانه وي رانده مي شدند.(3)

جدول ايده يابي

موضوع جزئي

پيش فرض علمي

ايده

وضعيت تقيه ورزي شيعه در دوره خلافت عباسي

ادوار تاريخي

عباسيان در مرحله تشكيل و تثبيت خلافت خود (دوره آغازين خلافت) و يا دوره هاي پاياني عصر حضور امامان (خطر ولادت امام موعود عجل الله تعالي فرجه الشريف )،


1- موسوعة الامام الرّضا عليه السلام، ج 1، ص 206.
2- موسوعة الامام الرّضا عليه السلام، ج 1، ص 208.
3- موسوعة الامام الرّضا عليه السلام، ج 1، ص 334.

ص: 194

بيشترين هجوم و فشار را بر جامعه شيعه وارد مي كردند. در اين دوره، بيشترين تقيه حفاظتي امامان و شيعيان صورت مي گرفت.

امام رضا عليه السلام و مراحل تقيه ورزي در دوران امامتش

ادوار تاريخي

در اوج شكوفايي خلافت عباسي (دوران هارون و مأمون)، چون خلافت تصور مي كرد در اوج اقتدار است و خطري جدي و مستقيم از سوي امامان شيعه متوجه آن نيست، در مدت زمان قابل توجهي، از درجه تقيه حفاظتي شيعه كاسته شد و جامعه شيعه و يا خواص آن، فرصتي براي توسعه و گسترش افكار و سازمان خود يافتند.

بازشناسي تقيه نسبت به شخص امام به صورت ويژه

ادوار تاريخي

امامان شيعه، به ويژه در تمام دوره خلافت عباسي، در دو مرحله در اوج تقيه بودند: يكي در آغاز امامتشان، كه حاكميت به شدت تحولات امامت جديد را زير نظر مي گرفت و ديگر در پايان دوره زندگانيشان، كه چون در اوج ناكام سازي طرح هاي خليفه بودند، خلفا آنها را در آستانه شهادت، در حصر و مراقبت بسيار شديدي قرار مي دادند.

امام و تقيه ورزي در آغاز امامت

مديريتي

امام رضا عليه السلام در آغاز امامت خود، در مثلث تهديدآميزِ عباسيان، برمكيان و والي زبيري مدينه بود؛ از اين رو، تا چهار سال تقيه اي خاص را در پيش گرفت.

نسبت سنجي برافتادن برمكيان و مسئله تقيه

سياسي / اجتماعي

مديريت غيبي امام و برافتادن برمكيان، به معني تضعيف تدريجي خلافت و آغاز بحران هاي گوناگون اجتماعي و سياسي اش بود و مشغول شدن خلافت به اين بحرآنها، در نهايت به فرصت سازي مديريتي براي جامعه شيعه منجر شد.

ص: 195

مديريت سياسي

امام با مديريت غيبي تلاش مي كرد فرصت تاريخي ده ساله اي را براي تشيع فراهم كند تا مراحل تكميلي جامعه سازي شيعه با فراغ بال بيشتري صورت بگيرد.

قيام هاي فراگير زيديه و مسئله تقيه

سياسي / اجتماعي

قيام هاي زيديه براي شيعيان عراق، نه تنها دست آورد مثبتي نداشت بلكه باعث هجوم هاي خاص و گسترده تر آنها به شخصيت هاي شيعي شد؛ امري كه تقيه شيعه را شدت بخشيد و يا به هجرت آنها منجر شد.

مراتب تقيه ورزي حتي در نام گذاري فرزند

اجتماعي

در مناطقي كه شيعيان در تماسي ويژه با جامعه عامه بودند، شدت فشارها و حساسيت ها چنان رو به فزوني گذاشته بود كه شيعيان معمولي هم، حتي در نام گذاري فرزندان و يا فعاليت هاي متعارف اجتماعي در شهرها و روستاها و محله هايشان بايد تقيه محور مي بودند.

بازتاب هاي تقيه

اخلاقي / سياسي

سال ها تجربه تقيه ورزي شيعيان، باعث پديدار شدن اخلاق تقيه مبني بر اوج محبت ورزي و هم زيستي محترمانه و وحدت گرايانه آنان در جامعه اسلامي شد.

بازتاب حضور اجتماعي تقيه محور شيعيان در جهان اسلام

اخلاقي / اجتماعي

سبك زندگي تقيه محور در بلندمدت، ضمن كاستن فشارها از شيعيان، زمينه را براي اجراي تقيه جذبي در جوامع مستعد به سوي فرهنگ اهل بيت عليهم السلام فراهم مي ساخت.

3/2/4/2: خواص جامعه شيعه و تقيه نفوذي

3/2/4/2: خواص جامعه شيعه و تقيه نفوذي

آغاز دوران تقيه در تاريخ تشيع، درست از زمان رحلت پيامبر و هجوم گسترده متوليان خلافت به اميرالمؤمنين عليه السلام و يارانش است كه با غصب خلافت نيز همراه بود. اين تقيه

ص: 196

آغازين، كه به سبب هجوم گسترده جريان باطل صورت مي گرفت، هدفش حفظ و سلامت رهبري و نيروهاي اندك بود، از اين رو، از آن با عنوان «تقيه حفاظتي» ياد مي شود.

پس از هجوم هاي شديد اوليه به شيعه و گذار از آنها، جريان باطل، مشغول مسائل سياسي - اجتماعي خود شد. جامعه اسلامي نيز كه دچار تغيير و تحولات بسيار شده بود، نيازمند نيروهاي متخصص و كارآمد گرديد و از همين رو، با هدف فعال سازي جامعه و خواص شيعه، نفوذ افراد كارآمد و متعهّد شيعه در سازمان كارگزاري خلافت آغاز گرديد. اين نفوذ، نه با هدف ضربه زدن، خراب كاري و يا كودتا، بلكه با هدف نمايش افراد و سامانه صالح در سطوح كلان خلافت بود، تا در نهايت، با مديريت آنها، ضمن اين كه فشارها بر جامعه و رهبر شيعه كاهش مي يافت، زمينه ها براي رشد و توسعه تشيع نيز فراهم گردد.(1)

با تحليلي كه اجمالاً از مسئله تقيه آورديم، مي توان تاريخ امامت و تشيع را از رحلت پيامبر تا پايان دوران امامت امام رضا عليه السلام مطابق جدول زير تقسيم بندي كرد:

دوره ها

نوع تقيه و نتايج آن

خليفه اول

دوران تقيه حفاظتي با هدف حفظ اندك ياران موجود.

خليفه دوم

دوران تقيه نفوذي با هدف شركت دادن ياران تربيت شده و متخصص در تحولاتي كه ناشي از فتوحات صدر اسلام بود.

خليفه سوم

دوران تقيه جذبي (و بسترسازي در جامعه براي عدالت خواهي اي كه به علي خواهي برسد. امري كه در نهايت، جامعه را به سوي مطالبه خلافت امام علي عليه السلام كشاند).

امويان و مروانيان

بازگشت به دوران تقيه حفاظتي به سبب تلاش هاي گسترده خلفا براي نابودي تشيع.

خلافت عباسي از آغاز تا دوران امامت امام رضا عليه السلام

دوران تقيه نفوذي: در اين زمان، با توجه به تحولات گسترده سياسي، اجتماعي، فكري و فرهنگي و با توجه به تلاش گسترده عباسيان براي مصادره عنوان اهل بيت پيامبر، لازم بود


1- اين اتفاق، در مرحله «تقيه جذبي» صورت مي گرفت؛ بدين معنا كه افراد كارآمد و صالح، با ورود به جوامع مستعد و نمايش عمل صالح و حقيقتِ دين و اخلاق اهل بيتي، زمينه هاي تدريجي جذب آنها به مذهب اهل بيت را فراهم سازند. در اين زمينه، ر.ك: علي صفايي، درس هايي از انقلاب، فصل كتاب تقيه.

ص: 197

كه افراد مستعد شيعه، با نفوذ پنهاني در دستگاه خلافت، به ياري امام و جامعه شيعه بيايند و تحت تأثير اين تحولات به رشد و شكوفايي تشيع كمك كنند.

با اين نگاه است كه در دوران امام صادق عليه السلام ، تقيه نفوذي شروع شد. در دوران امامت امام كاظم عليه السلام ، مصادف با خلافت هارون، با وزارت علي ابن يقطين، تقيه نفوذي به اوج خود رسيد و در دوران امام رضا عليه السلام ، استمرار و گسترش يافت و حتي در جريان ولايت عهدي و حضور امام در خراسان، شيعيان جديدي در سازمان كارگزاري خلافت عباسي نفوذ كردند. فهرستي از كارگزاران شيعي خلافت عباسي در دوران امامت امام رضا عليه السلام چنين است:

خاندان اشاعثه با رهبري محمد ابن اشعث و پسرش جعفر. اين دو، از كارگزاران مهم هارون و مأمون بودند و اموال بسياري كه از آنها با عنوان وجوهات به وكلاي امام كاظم عليه السلام در عراق مي رسيد، باعث وسوسه آن وكيلان براي طراحي جريان وقف شد.

ريان ابن شبيب و ريان ابن صلت دو شيعه قمي بودند كه با دستگاه مأمون در خراسان همكاري مي كردند. ريان ابن صلت از ياران امام در خراسان بود كه در همان زمان، در دستگاه مأمون و فضل ابن سهل مشغول به كار بود. او در اواخر دوران اقامت امام رضا عليه السلام در طي مأموريتي به عراق آمد و از آن پس ساكن بغداد و جزءِ بزرگان شيعه آن شهر شد. ريان ابن شبيب هم پس از شهادت امام به قم آمد و ساكن آنجا شد.(1) بدين گونه بود كه اخبار امام در خراسان از طريق اين دو تن، به دو مدرسه حديثي شيعه در بغداد و قم مي رسيد.

حسن و حسين ابن علي ابن يقطين، اگر چه جايگاه و مقام پدر را در دستگاه عباسي نداشتند، ولي داراي روابطي نيكو با عباسيان بودند و در عين حال از اصحاب امام رضا عليه السلام نيز بودند.


1- درباره چگونگي حضور اين دو در دربار مأمون خبري در دست نيست؛ اگر چه در منابع شيعي، ريان بن شبيب، دايي معتصم، خليفه بعدي و برادر مأمون شمرده شده، ولي اين سخن نادرست مي نمايد؛ چرا كه مادر معتصم، ترك بود. ممكن است نوعي ارتباط فاميلي بين ريان و معتصم هم بوده كه زمينه حضور آن دو را در دربار مأمون فراهم ساخته است.

ص: 198

در همين جا بايد متذكّر شد كه تقيه نفوذي، مسئوليت و رسالتي بسيار حساس و خطرناك و سنگين بود كه از عهده اكثر شيعيان عوام و خواص برنمي آمد، چرا كه لازمه پذيرش اين مسئله، آگاهي هم زمان نسبت به حق و باطل و وجود قدرت مديريتي و هوش ياري بالا بود وگرنه، ممكن بود نتيجه حضور ناسنجيده يك شيعه، حتي از ميان خواص، باعث اتفاقي ناخوش آيند براي شيعه و يا رهبر شيعه شود؛ همانند سرگذشتي كه هشام ابن حكم پيدا كرد. هشام اگر چه دانش مند كلامي درجه يكي در جامعه شيعه بود، ولي ثمره حضور گسترده او در مجالس علمي دربار هارون، در نهايت باعث حساسيت دستگاه خلافت عليه امام كاظم عليه السلام شد.

امام رضا عليه السلام ، در روايتي درباره تبيين علت غيبت امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف فرموده اند: «غيبت او از شما، دفاعي محض است از سوي خداوند؛ و اين هم به نفع شما و هم به نفع اوست و خداوند هم بهترين مدافع است. داستان ابي الحسن (كاظم عليه السلام ) براي شما بايد عبرت باشد. آيا از سرانجام هشام خبر داريد؟ او بود كه باعث حساسيت خلافت به ابوالحسن شد».(1)

به همين علت است كه حسن ابن حسين انباري چنين گفته است: «در طول چهارده سال به امام نامه مي نوشتم و اجازه مي خواستم كه وارد كار سلطان شوم، تا اينكه سرانجام به امام نامه نوشتم كه اينك تهديد به مرگ شده ام و اگر كار نكنم، متهم به رافضي بودن مي شوم و اين آثار بدي برايم دارد. امام پاسخ دادند: متوجه خوف شما شدم؛ اگر متعهّد مي شوي كه در عمل و كار خود به دستورهاي پيامبر عمل كني، به يارانت ياري برساني و مراقب فقراي مؤمنين باشي، اشكال ندارد وگرنه، نه.»(2) اين در حالي است كه حكم عمومي امام براي كار كردن در دستگاه حكومت، همان بود كه به سليمان جعفري، آن گاه كه از امام درباره كارمندي حكومت پرسيد، فرمودند: «ورود در كارهاي آنها و ياري رساني به آنها و سعي در برآوردن حوايج آنها، همانند كفر است و نگاه عامدانه به آنها گناه كبيره است و آتش به همراه دارد».(3)

با توجه به شرايط پيچيده اين مأموريت بود كه از دوران امام صادق عليه السلام تا دوران


1- موسوعة، ج 3، ص 277.
2- موسوعة، ج 4، ص 189.
3- موسوعة، ج 4، ص 188.

ص: 199

امام جواد عليه السلام ، كه دوران تقيه نفوذي بود،(1) ياران اهل بيت عليهم السلام كه در حوزه تقيه نفوذي فعال بودند، به شدت معدود و محدود بودند و اينان نيز غالباً از ياران عالم و متخصص امامان بودند و در ميان آنها، با وجود تمام تهديدها و تشويق ها و وسوسه ها ريزش و يا سقوطي رخ نداد. البته ماجراي هشام ابن ابراهيم مشرقي عباسي را بايد از اين پرونده جدا كرد. او كه از وكلاي امام و از ياران ايشان در مدينه بود، به هنگام ولايت عهدي امام به خراسان آمد تا در ركاب امام باشد، ولي به واسطه ارتباط نزديك به دربار، به تدريج جذب فضل ابن سهل و مأمون و تبديل به عامل نفوذي آنها عليه امام شد. او حتي در اواخر دوران حضور امام در خراسان، در مقام خوش خدمتي به مأمون، هم جسارت هاي متعددي به امام كرد و هم بر ايشان حديث دروغ مي بست و هم از ديدار مردم با وي جلوگيري مي كرد.

جدول ايده يابي

موضوع جزئي

پيش فرض علمي

ايده

جايگاه تقيه در بينش سياسي اجتماعي شيعه

جايگاه كلامي

تاريخ تشيع، پس از رحلت پيامبر، همراه با تقيه بوده است و بدون تقيه، كه با هدف حفظ تشيع و تنش زدايي بين اقليت بر حق و اكثريت جامعه اسلامي بود و هست، تشيع معنايي ندارد.

انواع و مراتب تقيه كه متناسب با زمان بايد اجرا شود.

مفهوم شناسي

تقيه، داراي اقسام و مراتب سه گانه حفاظتي، نفوذي و جذبي است. در دوران اوج خلافت عباسي، در كنار تقيه حفاظتي، مراتبي از تقيه نفوذي هم وجود داشت.

ادوار شناسي تقيه ورزي

تاريخي

در مديريت كلان تاريخي - اجتماعي، امامان شيعه در دوره خلافت امويان، براي تقيه نفوذي هيچ گونه اجازه اي نمي دادند؛ ولي در دوره خلافت


1- چرا كه پس از آن، دوباره دوران شيعه ستيزي خلفا، از دوران متوكل تا نيمي از دوران غيبت صغري احيا و آغاز گرديد.

ص: 200

عباسي، با توجه به تغييرات فكري و ساختاري خود خلافت، در كنار تحولات تاريخي جامعه اسلامي و شيعي، تقيه نفوذي پس از سال ها مهجور ماندن دوباره احيا شد.

پيش شرط هاي اجراي تقيه نفوذي

روان شناسي

تقيه نفوذي، از خطير ترين مسئوليت ها در جامعه شيعه است كه شروط فراواني دارد و حتي علم و تخصص نيز به تنهايي، براي پذيرش آن كافي نيست.

بازتاب ارتكاب تقيه نفوذي نااهلان

جامعه شيعه، در طول تاريخ، از افراد نامناسبي كه پا در عرصه تقيه گذاشته اند، ضربه هايي خورده؛ اگر چه موارد آن اندك است.

دشواري هاي تقيه نفوذي

مديريتي

ياران نفوذي امام، چون در اوج قدرت عباسيان (دوره هارون و مأمون) به اين مسئوليت سنگين مي پرداختند، در اوج توان علمي و مديريتي و داراي مرتبه بالاي تقواي اخلاقي بودند.

دست آوردهاي تقيه نفوذي

اجتماعي

تقيه نفوذي در دوران امامت امام رضا عليه السلام ، باعث كاهش تهديدها و هجوم ها عليه امام و جامعه شيعه و بسترسازي براي حمايت هاي مالي و معنوي از آنها شد.

فكري / كلامي

حضور شخصيت هاي علمي شيعه در دربار مأمون، هم زمان با ماجراي ولايت عهدي امام رضا عليه السلام ، فرصت تاريخي مناسبي براي شيعه بود تا با استفاده از امكانات و ابزار خلافت عباسي، به نشر موقتي معارف خود بپردازد.

گستردگي تقيه نفوذي

جغرافيايي / تاريخي

حضور تقيه محور شيعيان در دربار هارون و مأمون، از بغداد تا خراسان، بيان گر گستردگي و

ص: 201

عمق و آينده نگري مديريت تقيه محور امام است كه براي تمامي مراحل و ادوار و جغرافياي امامت خود، ياراني فعال و متخصص در عرصه تقيه نفوذي تربيت و آماده كرده بود.

3/3: فرصت ساليانه حج و مديريت اجتماعي امام

3/3: فرصت ساليانه حج و مديريت اجتماعي امام

عبادت و معنويت، يكي از جلوه هاي بارز زندگاني امامان شيعه است و در اين ميان، آن دسته از برنامه هاي عبادي - اسلامي كه ابعاد اجتماعي و سياسي نيز دارند، جايگاهي مهم تر در زندگي ايشان داشته است و در ميان اين همه، عبادات سياسي حج جايگاهي ويژه دارد؛ چرا كه يكي از فلسفه هاي مهم حج، در كنار فرصت هاي معنوي آن، يا ايجاد هم گرايي اجتماعي كلان در بين مسلمانان در تمامي جغرافياي اسلام، ايجاد پيوند مستمر بين جامعه اسلامي با امام و وليّ هر زمان است.(1)

اهميت سياسي - اجتماعي مراسم حج تا بدان حد است كه هارون در دوران خلافت ده ساله اش، كه معاصر با امامت امام رضا عليه السلام بود، دو بار آن را به جاي آورد. نيز در اين سال ها، مكه مركز تجمع انبوه علماي فرقه هاي گوناگون عامه بود و حتي برخي از آنها، سال ها مقيم مكه مي شدند. از اين رو، امامان معصوم كه پس از عاشورا در تقيه و حصر شديد قرار داشتند و شيعيان نيز براي ارتباط با امامشان، گرفتار ممنوعيت و محدوديت بودند، سعي مي كردند از فرصت ساليانه حج براي ارتباط دوسويه، نهايت استفاده را بكنند؛ به ويژه از زمان امام كاظم عليه السلام ، كه سازمان وكالت گسترش يافت، يكي از مهم ترين فرصت هاي ديدار وكلا با امامان معصوم، همين فرصت ساليانه حج بود.

با همين رويكرد، امام رضا عليه السلام در دوران امامت بيست ساله شان، به جز سه سال آخر كه در خراسان بودند، از سال 183 ه . ق. تا سال 199 ه . ق. در مراسم حج شركت داشتند.(2)


1- امام باقر عليه السلام مي فرمايد: «تمام الحجّ لقاء الامام.» (عيون اخبار الرّضا عليه السلام، ج 2، ص 262.)
2- درباره حضور هرساله امام در حج، اگر چه نصّي وجود ندارد، ولي به قرينه ماجراهاي گوناگون امام در ارتباط با شيعه، واقفيه، زيديه و عباسيان، مي توان حدس زد امام در مراسم حج ساليانه حضور داشته است.

ص: 202

اهميت مراسم حج براي امام تا بدان حد بود كه در بين سال هاي 200 تا 203 كه در مدينه نبود، باز هم دراين باره اقداماتي انجام داد. سال 200 در مسير خراسان بود و سال 203 در توس، در حصر شديد و ممنوعيت بود و از اين رو، نمي توانست اقدام مشخصي در اين مورد انجام دهد؛ اما در سال 202 كه در خراسان آزادي نسبي داشت، در نامه اي به محمد ابن عيسي يقطيني، از او خواست كه همراه صفوان ابن يحيي و موسي ابن عبيد، از طرف وي حج بگزارند.

در نگاهي كلي، مهم ترين برنامه هاي امام در طول مراسم حج هفده ساله خود، بنا بر آنچه از دلِ روايات كشف مي گردد، موارد زير است:

ارتباط با شيعيان از ديدارهاي عمومي گرفته تا رسيدگي به حوايج عمومي آنها.

ارتباط با وكلا و پي گيري مسائل كلان جامعه شيعه.

ارتباط پيوسته با ياران علمي خود و پاسخ به مسائل مستحدثه (نوپديدِ) آنها و نيز ياري آنها در پالايش احاديث صحيح و غير صحيح.

مواجهه با جريان هاي انحرافي داخل جامعه شيعه و دفع شبهات آنها؛ همانند جريانات واقفيه و غاليان. مثلاً در حج سال 183 تا 184، نقش ويژه اي در ابطال ادعاهاي واقفيه و بازگشت افراد بسياري به مذهب حق داشت.

مديريت مقابله با خطرهاي دشمنان (عباسيان و يا وزراي آنها) يا دفع آن خطرها با دعا و ابزارهاي معنوي (همانند دعا و توسل ايشان در سال 186، در مكه براي برافتادن برمكيان).

دفع تبليغات زيديه و ايجاد مرزبندي بين تشيع و زيديه؛ همانند برخوردي كه با قيام زيديه و محمد ابن جعفر الصّادق عليه السلام در سال 199 ه . ق. كرد و شيعه را از همراهي با آنها بازداشت.

جدول ايده يابي

موضوع جزئي

پيش فرض علمي

ايده

فلسفه حج در فقه سياسي شيعه

فقه سياسي

در تشيع، بسياري از عبادات، ابعاد و رويكردهاي سياسي - اجتماعي دارند و غفلت از اين ابعاد، باعث

ص: 203

بي روح شدن آن مناسك عبادي - اجتماعي و تبديل آنها به اسلام و عبادت غير شيعي مي شود.

فلسفه سياسي حج

از منظر فقه سياسي، كاركرد ساليانه مسلمانان در مراسم حج، در مرتبه اول، بيعت و انس ساليانه با رهبر سياسي - اجتماعي برحق خود در هر زمان است و آن گاه، ايجاد هم گرايي فراگير و جهاني بين مسلمانان، بر محور عبادت و امامت است.

نقش مراسم ساليانه حج در دوران حضور امامان در حجاز

مديريتي

امامان شيعه، از عاشورا تا مقطع تبعيد به ديگر شهرها، كه در مرحله مكتب سازي و جامعه سازي بودند، با حضور هرساله در مراسم حج، ضمن شناسايي و جذب استعدادهاي جديد، به مديريت مسائل كلان جامعه شيعه از طريق خودِ شيعيان حاضر در مراسم حج مي پرداختند.

سازمان وكالت و فرصت ساليانه حج

مديريتي

هم زمان با گسترش و توسعه سازمان وكالت، مراسم ساليانه حج، تبديل به تجمع ساليانه اكثر وكلا از مناطق گوناگون شيعي نزد امامان مي شد تا ضمن تحويل وجوه مالي شرعي، معضلات فكري و فرهنگي جامعه هم حل و فصل گردد.

جامعه شيعه و مراسم حج

مديريتي / اجتماعي

با توجه به وجود تقيه، مراسم ساليانه حج، بهترين فرصت اجتماعي براي ديدارهاي آزاد و گسترده شيعيان با امام معصوم بود.

امامان و مراسم حج

مديريتي

به هنگام مراسم حج، امامان شاهد يكي از دوران هاي بسيار فعال مديريتي ساليانه خود بودند.

مراسم حج و فرصت ديدار با شخصيت هاي اسلامي

اجتماعي / فكري

مراسم ساليانه حج، فرصتي براي ديدار علماي فرقه هاي گوناگون جهان اسلام با هر امام بود. در اين ديدارها، يا امام با آنها به مناظره هاي علمي مي پرداخت

ص: 204

يا آنها مشكلات و معضلات علمي خود را به ايشان عرضه مي كردند.

حضور شخصيت هاي اجتماعي و علمي فرقه هاي گوناگون

سياسي / اجتماعي

حضور موازي رهبران و شخصيت هاي علمي فرقه هاي اسلامي، مي توانست با هدف تحت الشعاع قرار دادن جايگاه اجتماعي امام در مراسم حج باشد؛ ولي همواره در تاريخ امامت، امامان معصوم شيعه در ضمن مراسم حج، بيشترين اقبال را از سوي عوام و خواص داشتند.

واهمه خلافت از حضور سياسي امام در حج

سياسي

خلافت عباسي كه در اوج اقتدار خود، قصد به حاشيه راندن امامان معصوم از جامعه اسلامي را داشت، با مشاهده كاركرد هاي حج در ضمن سفر حج هارون (در زمان امامت امام كاظم عليه السلام و امام رضا عليه السلام )، تلاش كرد با حضور خليفه، امام را به حاشيه براند، ولي پس از ناكامي در اين نقشه، در طراحي جديدي تلاش كرد با دور ساختن امامان از جامعه، اين فرصت مهم اجتماعي - مديريتي را از امامان بگيرد (با زنداني كردن امام كاظم عليه السلام و انتقال امام رضا عليه السلام به خراسان).

كاركرد حج براي آسيب زدايي از جامعه شيعه

مديريت علمي

امام رضا عليه السلام در طول پانزده سال حضور در حج، تلاش فراواني كرد تا در مواجهه با جريان هاي انحرافي و مدعياني هم چون واقفيه، غاليان و زيديه، ضمن دفع شبهاتشان، از تأثيرگذاري آنها بر مكتب تشيع جلوگيري كند.

3/4: امام و مديريت فرهنگي جامعه شيعه

اشاره

3/4: امام و مديريت فرهنگي جامعه شيعه

تشيع در دوران خلافت عباسي، تدريجاً از هويت و ساختارِ بيشتر قبيله اي (قبايل عرب شيعي كه ساكن عراق و يا مهاجر به ايران بودند)، به سوي هويت اجتماعي متكثر

ص: 205

مي رفت. شاهد اين مدعا، رشد آماري شخصيت هاي شيعه غير عرب است. حتي بخش قابل توجهي از ياران برجسته امام رضا عليه السلام ، غير عرب بودند كه سرآمد آنها، يونس ابن عبدالرّحمان است؛ يا خاندان ابن سعيد اهوازي و يا علي ابن مهزيار اهوازي. شاهد ديگر اين مدّعا، رشد تشيع در ميان ايرانيان است.

بديهي است كه اين نظام اجتماعي جديد، نيازمند غني سازي و به روز كردن فرهنگي باشد؛ از همين رو بود كه امام رضا عليه السلام در دوران امامت خود، به ويژه پس ازسفر به ايران، به سرمايه گذاري بر روي برخي از شعاير مهم شيعه پرداخت تا هويت فرهنگي مستقل و تعريف شده اي براي تشيع شكل بگيرد؛ جلوه هايي از اين طراحي و برنامه ريزي فرهنگي امام رضا عليه السلام چنين است:

الف) امام و طراحي جشن عيد غدير

الف) امام و طراحي جشن عيد غدير

در روايتي از فياض ابن محمد توسي آمده است كه امام رضا عليه السلام در يكي از اعياد غدير، مردان شيعه را براي احياي سنّت روزه روز عيد غدير فراخواند و سپس آنها را براي ضيافت افطاري مفصّل به منزل خود دعوت كرد و در عصر همان روز نيز بسته هاي هداياي متنوعي به منازل شيعيان شهر فرستاد و باعث سرور خانواده هاي شيعه شد. امام سپس براي شيعيان سخن راني مفصّلي كرد و با يادآوري احياي جشن عيد غدير توسط اميرالمؤمنين عليه السلام در دوران خلافتش، به شيعيان توصيه اكيد كرد كه جشن عيد غدير بايد مهم ترين فرهنگِ شادي بخش شيعه شود.(1)

از قراين و ظواهرِ اين روايت، به ويژه به قرينه وجود نام راوي ايراني، مي توان حدس زد اين اتفاق در زمان اقامت امام در خراسان رخ داده باشد و احتمالاً در عيد غدير سال 201؛ يعني سال آغازين اقامت امام در خراسان و زماني كه در آغاز ولايت عهدي خود آزادي عمل بيشتري داشت.

ب) امام و طراحي عزاداري دهه محرّم

ب) امام و طراحي عزاداري دهه محرّم

از ديگر اقدامات امام در خراسان و براي شيعيان عرب و عجم خراساني خود، توجه به عزاداري محرّم و سرمايه گذاري ويژه براي آن است. شايد بتوان گفت امام رضا عليه السلام ، در


1- بحارالانوار، ج 94، ص 112.

ص: 206

مقام فرهنگ ساز، اولين توسعه دهنده عزاداري حسيني از روز عاشورا به دهه محرّم است. ايشان در ديدار با ريان ابن شبيب به او و شيعيان توصيه فرمود: «اهل بيت عليهم السلام در سراسر دهه آغازين محرّم، سوگوار مصيبت شهادت سيدالشّهداء عليه السلام بودند و بر شيعه است كه همانند امامان معصوم خود باشد».(1)

يكي از سيره هاي امام رضا عليه السلام در اين باره آن بود كه هر گاه نامه يا بسته اي را ارسال مي كردند، مقداري تربتِ سيدالشّهداء عليه السلام در آن قرار مي دادند تا ضمانت به سلامت رسيدن آن مرسوله به مقصد باشد.(2)

ج) امام و طراحي پايتخت هاي فرهنگي - معنوي براي شيعه ايراني

ج) امام و طراحي پايتخت هاي فرهنگي - معنوي براي شيعه ايراني

پس از سفر حضرت فاطمه معصومه عليها السلام ، خواهر ارجمند امام رضا عليه السلام به قم، و رحلت وي در آن شهر، امام در ديدار با سعد ابن سعد اشعري قمي و اندك شيعيان قمي خود كه به خراسان آمده بودند، به فرهنگ سازي براي مزار و زيارت حضرت معصومه عليها السلام پرداخت و با اين كار سعي كرد شهر قم را، كه تنها شهر شيعه نشين آن زمان بود، تبديل به كانون معنويت و فضيلت كند؛ تا بلكه بر اساس روايت امام صادق عليه السلام كه قم را، حرم اهل بيت عليهم السلام ناميده است، فرهنگ زيارت اين مزار و رفت وآمد به آن شهر مورد توجه شيعيان ايراني قرار بگيرد و آنجا به پايتخت فكري و فرهنگي و معنوي شيعيان تبديل شود.(3)

اين در حالي است كه امام در ديدار با دوست و دشمن، به ويژه در خراسان، تأكيد داشت كه شهادت و مزار خود ايشان در خراسان و در توس خواهد بود؛ و به ويژه در قالب رواياتِ مربوط به فضيلت زيارت بارگاه مطهرش، برنامه ريزي وسيعي را براي طراحي و تثبيت فرهنگ زيارت بارگاه خود انجام مي دادند.

در پايان يادآور مي گردد كه از ديگر جلوه هاي مديريت فرهنگي در سيره رضوي، به ويژه در مقطع حضور امام رضا عليه السلام در خراسان، تلاش گسترده ايشان براي به نمايش گذاشتن مناسك عبادي، مطابق با سيره نبوي ناب آن بود؛ كاري كه فرهنگ اجتماعي و ديني عباسيان و مذاهب عامه را به شدت به چالش مي كشيد.


1- موسوعة الامام الرّضا عليه السلام، ج 2، ص 452.
2- الاستبصار، ج 3، ص 279.(نرم افزار گنجينه نور)
3- موسوعة، ج 4، ص 177.

ص: 207

جدول ايده يابي

موضوع جزئي

پيش فرض علمي

ايده

جايگاه فرهنگ ديني در سيره امامان

مديريت فرهنگي

امامان شيعه، به ويژه در جامعه سازي تشيع، براي استقلال فرهنگي جامعه شيعه و غني سازي و به روز كردن آن اهتمام فراواني داشتند.

آسيب شناسي فرهنگي

امام رضا عليه السلام نسبت به تأثيرگذاري انديشه هاي انحرافي، همانند غاليان و زيديه، بر نمودهاي مهم فرهنگ شيعي، هم چون فرهنگ عاشورا و مهدويت نگراني داشت و با دقت، سلامت فرهنگي شيعه را زير نظر داشت.

جامعيت فرهنگ شيعي

كلامي / فرهنگي

مكتب تشيع، از نظر تنوع فرهنگ هاي شادي و حزن و ديگر فرهنگ هاي مورد نياز جامعه، نسبت به ساير جوامع و فرقه هاي اسلامي، بيشترين غنا را دارد؛ از اين رو، امام رضا عليه السلام در فرهنگ سازي خود، هم به فرهنگ شادي مذهبي و هم به فرهنگ حزن مقدّس، توجهي هم زمان داشت.

كاركرد هاي اجتماعي فرهنگ شيعه

سياسي / اجتماعي

تنوع و گستردگي فرهنگ هاي اجتماعي شيعه، حتي در زمان امامت امام رضا عليه السلام ، تا بدان حد بود كه در جامعه اسلامي، شيعيان را از نوع نام گذاري فرزندان و يا رنگ و نوع لباس ها و مراسم ديني شناسايي مي كردند.

خلأ و فقر فرهنگي، عاملي براي زوال اجتماعي

سياسي

مكتب و گرايش سياسي زيديه، به لحاظ فقر گسترده خود در توليد نمادهاي فرهنگي و شعاير سياسي - عبادي مستقل، پس از برافتادن حكومت هاي كوتاه مدت خود، به سرعت رو به

ص: 208

فراموشي مي رفت. اصولاً قيام هاي زيديه، كمترين بازتاب فرهنگي و اجتماعي را در جغرافياي قيام هاي خود داشت.

اركان فرهنگي شيعه

فرهنگي / كلامي

مبناي هويت فرهنگي شيعه، بر فرهنگ هاي سه گانه شادي غديرِ ولايت، حزن عاشوراي شهادت و پويايي و آينده نگري انتظار مهدويت مبتني است؛ از اين رو، اين سه عنصر، مبناي مديريت فرهنگي امام رضا عليه السلام بودند.

ضرورت روزآمدسازي فرهنگ ديني

مديريت فرهنگي

امام رضا عليه السلام پس از سفر به خراسان، با توجه به دگرگوني هاي جامعه جديد شيعه و رشد اجتماعي آن در بستر تاريخ، به بهسازي، بازتعريف و يا تكميل فرهنگ و شعاير شيعي در جامعه مي پرداخت.

نگاه فلسفه تاريخي به جايگاه تشيع در ايران

آينده نگري

امام، با توجه به تحول اجتماعي ايران و حركت آن به سوي تشيع مكتبي، بر فرهنگ زيارت بارگاه خود در آينده و زيارت مرقد مطهر حضرت معصومه عليها السلام ، هم براي شيعه ايراني هم براي شيعيان سراسر جهان، تأكيد و با گسترش فرهنگ زيارت در بلندمدت، به غني سازي فرهنگي تشيع در ايران كمك شاياني كرد.

مبناي فرهنگ سازي امام در خراسان

كلامي / فرهنگي

امام با احياي سيره نبوي در شعاير ديني و عبادي، سعي مي كرد فرهنگ هاي انحرافي اسلامِ عباسيان و مكاتب عامه را به چالش بكشد. از همين روست كه مأمون، خيلي زود از حضور اجتماعي امام در خراسان كاست تا مبادا رفتارها و مناسك نبوي گونه امام، تبديل به فرهنگ عمومي خراسان شود.

ص: 209

3/5: امام و مديريت اخلاقي و تربيتي جامعه شيعه (سبك زندگي شيعي)

اشاره

3/5: امام و مديريت اخلاقي و تربيتي جامعه شيعه (سبك زندگي شيعي)

جامعه اسلامي در اواخر قرن دوم ه . ق. همان گونه كه در فصل فرقه شناسي بيان شد، از نظر سبك و نظام زندگي، به سوي آشفتگي و تكثرگرايي افراطي و گسترش فاصله در پيوندهاي اجتماعي مي رفت. جهان اسلام، در آغاز قرن دوم فرقه هايي سه گانه داشت كه عبارت بودند از: اهل سنّتِ همراه با نظام خلافت، جامعه شيعه و گروه هاي پراكنده خوارج؛ اما در اين زمان (دوران امامت امام رضا عليه السلام )، در نتيجه تغيير فضاي علمي و فكري و تحت تأثير حمايت هاي سياسي، فرقه هاي فقهي نيز، در كنار فرقه هاي كلامي و سياسي، شروع به پيدايش و رشد كردند.

اين تكثر و فرقه گرايي، حتي در بدنه اصلي جامعه اهل سنّت هم پديده اي فراگير شد؛ به گونه اي كه هر منطقه يا مدرسه اي، كم كم براي خود داراي مكتب فقهي خاص مي گرديد؛ مكتب فقهي - كلامي اي كه خروجي اخلاقي و اجتماعي اش، خود را در سبك زندگي روزمره مردم نشان مي داد. به عنوان نمونه در مكتب هاي فقهي اهل سنّت، در همان زمان، يك فرقه، غِنا را جايز مي دانست و ديگري حرام؛ يكي شرب نبيذ را حلال مي دانست و ديگري حرام؛ يكي خواستار اجراي گسترده امر به معروف و نهي از منكر بود و عده بيشتري آن را محدود و تعطيل مي كردند!

در اين اوضاع، امام رضا عليه السلام در دوراني كه در مدينه بود، در سفرهاي حج، در طول مسير سفر به خراسان و در مدت اقامت در خراسان، در نمايش سبك زندگي ممتاز اهل بيت عليهم السلام ، براي مرزبندي با ديگر سبك ها و نظام هاي اسلامي، اهتمامي ويژه داشت. بر اين اساس، امام رضا عليه السلام فرموده اي زيبا دارند: «اگر مردم زيبايي و ارزش سخنان و دستورهاي ما اهل بيت عليهم السلام را بشنوند و بشناسند، قطعاً از سخنان ما پيروي خواهند كرد».(1)

بر همين اساس بود كه امام رضا عليه السلام ، در لحظه لحظه حضور اجتماعي و زندگي روزانه خود، به جاي پرداختن شعارهاي حماسي و احساسي؛ و يا دعوتِ بدون پشتوانه به قيام (مانند زيديه)، تلاش مي كرد يادآور سيره، گفتار و رفتار پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله باشد و نشان دهد تنها راه درست زندگي، عمل به اين آيه قرآني است: «لكم في رسول الله، اسوة


1- لو عرف النّاس محاسن كلامنا، لاتبعونا: بحارالانوار، ج 2، ص 30.

ص: 210

حسنة.»(1) و از همين رو بود كه امام براي هر حضور اجتماعي خود در خراسان، شرط گذاشته بود كه آن حضور، به شكل، شيوه و روش نبوي باشد؛ مانند برگزاري نماز عيدي كه نيمه كاره رها شد.

بر اين اساس، امام رضا عليه السلام با نگاهي جامع به مسائل و نياز هاي زندگي و با مراقبت و نظارت بر شيعيان، سعي مي كرد شيوه زندگي شيعي را كه پدران معصومش طراحي كرده بودند، به موازات گسترش جامعه شيعي و در كنار ريزش ها و هجوم هاي داخلي (واقفيه) و خارجي (صوفيه و مكاتب فقهي عامه و جريان هاي زيديه)، به سلامت و هماهنگ با اوضاع زمان و مكان، ترويج و مديريت كند.(2)

با اين نگاه، جلوه هاي برتر سبك زندگي و مديريت اخلاقي و تربيتي امام رضا عليه السلام را در حكايات و رواياتي از نوع زير مي توان جست وجو كرد:

3/5/1: امام در حوزه اخلاق فردي

3/5/1: امام در حوزه اخلاق فردي

كساني كه مطالبي از اخلاق فردي امام روايت كرده اند، اوج اخلاق انساني را در ايشان ديده اند. ابراهيم ابن عباس صولي مي گويد: «من هرگز نديدم كه امام، در سخن گفتن درشتي كند؛ سخن كسي را پيش از فراغ او قطع كند؛ درخواست كسي را، اگر قادر بر آن باشد، رد كند؛ پاهاي خود را مقابل هم نشين دراز كند؛ در برابر هم نشين تكيه دهد؛ غلامان و بردگان خود را بدگويي كند و آب دهان بر زمين اندازد. هرگز قهقهه نمي زد، بلكه خنده اش تبسم بود. وقتي هم در منزلش مهماني نبود، چون سفره انداخته مي شد، با غلامان و خادمان خود هم غذا مي شد».(3)

از ديگر نمونه هاي اخلاقي امام رضا عليه السلام اين است كه وقتي امام در خراسان بود، مأمون كنيزي ويژه در جمال و صدا، به ايشان تقديم كرد. وقتي آن كنيز، سادگي منزل امام و برنامه هاي عبادي و معنوي آنجا را ديد، با توجه به انسش به فضاي اشرافي و درباري، نتوانست در آن فضا دوام بياورد، بنابراين با درخواست از امام به دربار مأمون بازگشت.(4)


1- احزاب: 21.
2- درباره مباني و ابعاد و شاخصه هاي سبك زندگي شيعي، ر.ك: آيين برنامه سازي زندگاني امام صادق عليه السلام، اثر نگارنده، فصل سوم.
3- عيون اخبار الرّضا عليه السلام، ج 2، ص 184.
4- موسوعة، ج 6، ص 232.

ص: 211

امام رضا عليه السلام وقتي كه در مدينه بود، چون در ميان انبوه مدعيان علم و مكتب ها و جريان ها بود، تحت الشعاع آنها، در انزوا قرار داشت؛ به گونه اي كه خودشان فرموده اند: «من در مسجدالنّبي مي نشستم و هرگاه علماي عامه در مسئله اي دچار اختلاف مي شدند و به نتيجه اي نمي رسيدند، به من مراجعه مي كردند.»(1) ولي فرصت سفر به ايران، چه در طول مسير و چه در مدت اقامت در خراسان، سيره و سبك زندگي و رفتاري ايشان را بسيار آشكارتر كرد؛ سيره اي كه حتي رجاء ابن ضحاك، مأمور آوردن امام از مدينه تا خراسان را، تحت تأثير قرار داد. همو مي گويد: «امام در نيشابور، وقتي نمازهاي واجب را به جا مي آورد، عنايت داشت كه در همه نمازها (برخلاف عامّه) «بسمله» را به جهر و بلند بگويد».(2)

در حقيقت، امام در يك برنامه هوش مندانه، در فرصت ولايت عهدي خود، با شرط مداخله نكردن در حكومت و صرفاً حضور داشتن در مرو، در مراودات اجتماعي اش با مردم، به احياي سيره نبوي اهتمام مي كرد؛ امري كه وقتي بازتاب هايش در مرو رو به توسعه گذاشت، مأمون را به وحشت انداخت و دستور داد در نيمي از دوران حضور يك و نيم ساله امام در خراسان، رفت وآمد ها به منزل وي به شدت محدود و گاهي ممنوع شود.(3)

جدول ايده يابي

موضوع جزئي

پيش فرض علمي

ايده

نگاهي جامع به اخلاق فردي امام

اخلاقي

امام رضا عليه السلام آيينه تمام نماي سيره پيامبر در زمانه خود بود.

اخلاقي

اخلاق فردي حضرت، سبكي جامع در حوزه رفتارهاي گوناگون انساني بود.


1- عيون اخبار الرّضا عليه السلام، ج 2، ص 179.
2- موسوعة، ج 3، ص 21.
3- موسوعة، ج 1، ص 334.

ص: 212

اخلاقي

مبناي اخلاق فردي امام، رابطه عميق، پيوسته و عاشقانه با حق تعالي بود كه روابط ديگر هم از آن متأثّر مي شد.

اخلاقي

بررسي نقش ادب و رعايت احترام و حقوق متقابل در سيره فردي امام.

بازتاب هاي اجتماعي اخلاق فردي امام

تربيتي

دعوت امام به آيين و سيرت نبوي با اخلاق و رفتار فردي خود.

فرقه شناسي و اخلاقي

اخلاق فردي و اهل بيتي و جامع و كامل امام، نقطه امتياز امام از ديگر مدعيانِ علم و اخلاق و تصوّف در جامعه اسلامي بود.

تربيتي

بررسي اخلاق فردي امام در موسم حج و ايجاد جاذبه ها براي مكتب اهل بيت عليهم السلام .

اخلاقي

جايگاه ويژه فرودستان اجتماعي در حوزه اخلاق فردي امام.

بازتاب هاي اخلاق فردي امام در سفر خراسان

تربيتي

نقش اخلاق فردي امام در ايجاد شيفتگي و جاذبه در بين ايرانيان و خراسانيان نسبت به ايشان.

اخلاقي / اجتماعي

حاكميتِ معنويت و عبوديت در تمامي رفتارها و گفتارهاي فردي امام و جاذبه آن براي مأموران حكومتي دربار مأمون.

سياسي

وحشت مأمون از تأثير تدريجي اخلاق فردي امام در ايجاد جاذبه فراگير در بين مردم نسبت به ايشان و تلاش تدريجي براي قطع روابط امام با مردم و محدود كردن حضور اجتماعي ايشان.

3/5/2: بازخواني سبك زندگي شيعي

3/5/2: بازخواني سبك زندگي شيعي

امام رضا عليه السلام در فرصت تاريخي دوران حضور خود در ايران، كه هدف بلندمدتش، طراحي راهبرد جغرافيايي توسعه تشيع در ايران بود، تلاش مي كرد در ديدارهايي كه

ص: 213

با علاقه مندان ايراني خود دارد، با تعريف دقيق تشيع و زندگي شيعي، به مرزبندي دقيق آن با جريان هاي مدعي بپردازد؛ چرا كه خراساني ها، يك بار با شعار «الرّضا من آل محمد»، فريب عباسيان را خورده بودند. در اين سال ها هم، به ويژه در طبرستان، زيديه با همين شعار، امّا بر اساس تفسير هاي خود، مشغول تبليغ و فعاليت بودند؛ از اين رو، تعريفِ روشن تشيع و تبديل آن از محبت عمومي به اطاعت و پيروي آگاهانه، ضروري بود.

در اين باره در حكايتي آورده اند: وقتي كه امام در خراسان بود (به احتمال زياد در همان ماه هاي آغازين حضور در مرو كه ديدار ها با ايشان در آزادي و به راحتي انجام مي گرفت)، عده اي به منزل امام آمدند و خود را شيعه امام معرفي و از خادم تقاضاي ديدار كردند. امام اجازه ديدار نداد. آنان كه به عشق ديدار امام از شهرهاي ديگر خراسان آمده بودند و نمي توانستند دست خالي بازگردند، به مدت دو ماه، هر روز به منزل امام مي آمدند و تقاضاي ديدار مي كردند، ولي هر بار ناكام مي ماندند تا اينكه روزي در مقابل منزل، آن قدر گريه و زاري و پافشاري كردند تا امام به ايشان اجازه ديدار داد. در آغاز ديدار، پرسش مهم آنها اين بود كه چرا امام رضا عليه السلام ، شيعيان خود را، در شهر مرو كه نشاني از تشيع ندارد، دو ماه معطّل ديدار و انگشت نماي مردم كرده است؟ امام فرمودند: «اين ادعاي شماست كه مي گوييد شيعه ما اهل بيت عليهم السلام هستيد! شما مُحب و دوست دار ما اهل بيت عليهم السلام هستيد، ولي هنوز به مرتبه تشيع نرسيده ايد!» آن گاه مفصّل براي آنها از شروط شيعه شدن گفتند و در نهايت آنها را اكرام كردند.(1)

در حكايتي ديگر، ابوسعيد خراساني مي گويد: در خراسان دو نفر به خدمت امام رسيدند و از نمازشان پرسيدند كه قصر است يا تمام؟ امام به يكي فرمود: «نماز تو قصر است، چون هدفت ديدار من بوده؛ و به ديگري فرمود: نماز تو تمام است چون هدفت ديدار سلطان بوده».(2)

امام در مقام بازخواني و يا تعريف دقيقِ سبك زندگي شيعي، تلاش مي كرد از التقاط و اختلاط سبكي و فرهنگي در زندگي شيعيان جلوگيري كند؛ خصوصاً در جايي كه


1- موسوعة، ج2، ص 194.
2- موسوعة، ج 4، ص 37.

ص: 214

فرقه اي يا سبكي بسيار نزديك به شيعه، (سبك هاي انحرافي و جداشده از شيعه) حضور داشت؛ فرقه هايي مانند واقفيه، غُلات و زيديه. نمونه هايي از تذكّرات امام به شيعيانش براي اين فاصله گيري و مرزبندي چنين است:

امام، سليمان ابن جعفر جعفري را سرزنش كرد كه: چرا با عبدالرّحمان ابن يعقوب رفت وآمد مي كند؟ او پاسخ داد: عبدالرّحمان دايي من است. امام فرمود: ولي او عقايد باطلي درباره خداوند دارد؛ يا با او باش، يا با ما! جعفري پرسيد: اگر با او رفت وآمد داشته باشم، ولي بر عقيده اش نباشم چه طور؟ امام فرمود: وقتي عذاب بيايد، همه را با خود مي سوزاند!(1)

امام به محمد ابن عاصم فرمود: شنيدم با واقفيه نشست و برخاست داري. اين كار را ترك كن.(2)

در سخني ديگر، امام تأكيد دارد كه شيعيان در مجالست، غذا خوردن، ازدواج كردن، به امانت سپردن اموال و حتي ياري و ياوري، بايد از واقفي ها پرهيز كنند.(3)

امام در نامه اي به يحيي ابن ابي عمران همداني، از گم راهي احمد ابن سابق اعثم اشج خبر داد و او را لعنت كرد و از وي و شيعيانِ محل سكونت او خواست كه از او بر حذر باشند. اين در حالي است كه وقتي نامه امام به يحيي رسيد، چيزي از گم راهي احمد مشاهده نشده بود، ولي خيلي زود مشخص شد كه او معتاد به شرب خمر شده و مشغول فتنه افكني در بين شيعيان است.(4)

امام خطاب به ابوهاشم جعفري در يك روايت و خطاب به حسين ابن خالد در روايتي ديگر، آنها و شيعيان را از هر گونه مراوده و ارتباط اجتماعي با غاليان منع كرد و آنها را خارج از دين دانست.(5)

بازتاب اين مديريت اخلاقي و اجتماعي در جامعه شيعه آن گاه ظاهر شد كه با


1- موسوعة، ج 5، ص 332.
2- موسوعة، ج 5، ص 333.
3- موسوعة، ج 5، ص 333.
4- سازمان وكالت، ج 2، ص 525.
5- موسوعة، ج 7، صص 388 و 389.

ص: 215

توطئه پيچيده مأمون در ماجراي ولايت عهدي امام رضا عليه السلام ، زيديه فريب او را خوردند و عده زيادي از علويانِ زيدي مسلك، كه مخالف عباسيان بودند، با خلافت مأمون و ولايت عهدي امام همراهي كردند و حتي عباس ابن امام كاظم عليه السلام ، از سوي خلافت عباسي والي كوفه شد و او در كوفه مي خواست از مردم شهر براي خلافت مأمون و ولايت عهدي امام رضا عليه السلام بيعت بگيرد (كوفه اي كه هنوز پايگاه علمي و فكري بسياري از فرقه هاي كلامي و فقهي و مذهبي بود) و تقريباً همه فرقه ها به اين طرح التقاطي راضي شده و حاضر به بيعت بودند؛ ولي تنها اين شيعيان بودند كه گفتند: وقتي با عباس بيعت مي كنند كه او فقط براي امامتِ برادرش امام رضا عليه السلام بيعت بگيرد، ولي عباس نپذيرفت و شيعيان هم با او بيعت نكردند.(1)

نمونه همين اتفاق در قيام ابوالسرايا در عراق رخ داد. در اين قيام، به جز عباسيان، تمامي جريان هاي فقهي و كلامي، اعم از معتزله و حنفي ها و اهل حديث، همراهي كردند و تنها اين شيعيان بودند كه حاضر به همراهي و همكاري با زيدي ها نشدند و از همين رو، برخي از سران آنها را، زيدي ها تعقيب و اذيت كردند.

جدول ايده يابي

موضوع جزئي

پيش فرض علمي

ايده

تشيع در مقام مستقل ترين و ناب ترين مكتب اسلامي

كلامي / تاريخي

در تاريخ فرقه ها و مذاهب اسلامي، مكتب تشيع از همان آغاز داراي هويتي مستقل و جامع و كامل در تمام حوزه هاي رفتاري و انديشه اي است و از التقاط و اختلاط و يا وابستگي به ديگر جريان ها دور است.

مباني سبك زندگي شيعي از منظر سيره رضوي

كلامي

امامان شيعه در هر دوره زماني، آيينه تمام نماي پيامبر در زمان خود بودند.

اخلاقي

امام رضا عليه السلام در فرصت هاي تبليغي خود بارها تأكيد


1- الطبري، تاريخ الأمم و الملوك، ج 8، ص 560 .

ص: 216

كرده است، مبناي سبك زندگي شيعي - اهل بيتي، سيره نبوي است.

ضرورت پيوستگي مستمر شيعيان با امامان و رهبران

اجتماعي / تاريخي

ريزش هاي تاريخي تشيع، مانند غاليان و واقفيه در زمان امام رضا عليه السلام ، نشان داد به مجرد فاصله گيري اين فرقه ها از مديريت اخلاقي - تربيتي امامان، افراط و تفريط و نقص ها و كاستي ها و دورافتادگي از روزآمدي و پويايي، از شاخصه هاي سبك زندگي آنها مي شود.

اخلاق فردي امامان معصوم، مبناي سبك زندگي شيعي

كلامي / اخلاقي

از مباني مهم در سبك زندگي ديني براي حفظ پويايي و نشاطِ آن، ضرورت حفظ ارتباط مستمر با وليّ معصومِ هر زمان يا نايبان اوست تا سبك زندگي، روزآمد باشد.

كلامي

امامان شيعه در هر دوره، سرآمد اخلاق اسلامي در تمام حوزه هاي فردي و خانوادگي و اجتماعي و مديريتي بودند.

امام و اسكان شاگردان در مناطق و ارجاع به آنها

تربيتي / مديريتي

كاركرد مدرسه علمي - تربيتي يارانِ ويژه امام و سپس بازگشت آنها به مناطق خود، طراحي سامانه تكثير اجتماعي اخلاق و تربيت معصوم در شيوه علمي و عملي خود است.

امام و آسيب شناسي سبك زندگي

تربيتي

امام در خراسان، اهتمامي ويژه داشت تا به مرزبندي شفاف بين مدعيان محبتِ اهل بيت عليهم السلام با مكتب تشيع بپردازد و تشيع را به جاي ابرازِ محبت عاطفي، به سبك و شيوه عملي تعريف كند.

مديريت مبارزه منفي با فرقه هاي انحرافي و كاركرد هاي آن براي جامعه شيعه

مديريت حفاظتي

امام، هم زمان با پيدايش، اوج گيري و هجوم تبليغاتي فرقه هاي انحرافي، در برنامه اي جامع، دستور فاصله گيري و مرزبندي همه جانبه با منحرفان را به

ص: 217

جامعه شيعه داد تا سبك زندگي فردي و اجتماعي شيعيان در شكل خود حفظ شود.

كاركرد هاي تاريخي مديريت تربيتي امام در سبك زندگي سياسي شيعه

مديريتي / سياسي

در خلافت مأمون، كه دوران اوج سياست هاي هوش مندانه در بين جريان هاي باطل است، همه فرقه هاي اسلامي و مدعيان قيام و شورش، با طرح هاي او همراه شدند و تنها مكتب شيعه بود كه آگاهانه فريب توطئه هاي سياسي و اجتماعي او را نخورد.

نقش تاريخي تقيه جذبي در اين زمان

مديريتي / اجتماعي

امام، با توجه به مكان و زمان، براي مديريت مهاجرت و فعال كردن ياران تربيت شده جامعه اسلامي، با هدف گسترش تشيع، برنامه ريزي مي كرد.

مديريتي / تربيتي

آمادگي و رشد گروهي از ياران امام براي ايفاي نقش حضور اجتماعي در جوامعِ خسته از باطل، به قصد الگوسازي جديد براي آنها بر محور حق و حقيقت.

3/5/3: امام و سبك زندگي تقيه محور

3/5/3: امام و سبك زندگي تقيه محور

يكي از محورهاي مهم در سبك زندگي شيعي، كه برآمده از پديده غصب خلافت و ايجاد انحراف در جريان خلافت و جهان اسلام است، ضرورت رعايت تقيه شيعيان است. به فرموده امامان شيعه، اين تقيه ورزي و سبك زندگي تقيه محور، مبناي زندگي شيعي تا زمان ظهور مهدي موعود عجل الله تعالي فرجه الشريف خواهد بود.

با توجه به اوضاع اجتماعي حق و باطل، همان گونه كه پيش تر بيان شد، تقيه، داراي سه مرتبه است: تقيه حفاظتي، تقيه نفوذي و تقيه جذبي. بديهي است در سبك زندگي تقيه محور، تقيه اي كه كاركرد اجتماعي فراگير دارد، در ابتدا تقيه حفاظتي و سپس تقيه جذبي است؛ چرا كه تقيه نفوذي براي خواص است كه بايد داراي تخصص ها و آگاهي ها و توان مندي هاي ويژه باشند.

ص: 218

با توجه به ضرورت رعايت تقيه حفاظتي و جذبي، با هدف حفظ سلامت اجتماعي شيعه و سپس تلاش براي جاذبه مكتب تشيع، امام براي طراحي سبك زندگي مسالمت آميز بين جامعه شيعه و جامعه اسلامي تلاش مي كرد؛ البته اين زندگي مسالمت آميز، بايد همراه با رعايت همان مرزبندي هاي سابق باشد تا منجر به اختلاط و التقاط فرهنگي و اجتماعي نشود. هدف اين زندگي مسالمت آميز اين است كه چون شيعيان، مطابق تجربه تاريخي حق، همواره در اقليت هستند، از ابراز رفتارهاي افراطي و تند و خشن در برابر جامعه غالب پرهيز كنند تا مبادا براي خود و يا جامعه شيعه گرفتاري و دردسر فراهم نسازند و در برابر تندي ها و اهانت ها، تا آنجا كه ممكن است، با سعه صدر و اخلاق نيكو برخورد كنند؛ باشد كه اين اخلاقِ تقيه محور، ضمن دفع شرّ آنها، زمينه جذب فطرت هاي پاك را هم فراهم كند.

نمونه هايي از مديريت امام رضا عليه السلام و آموزش زندگي در قالب تقيه حفاظتي

روزي امام با جمعي از شيعيانش در حال عبور از كوچه هاي مدينه بود كه مردي كه بر درِ مغازه اش نشسته بود، با طعنه و قصد جسارت گفت: اين امامِ رافضه است. اصحاب امام ناراحت شدند و خواستند واكنش نشان دهند، ولي امام آنها را آرام كرد و فرمود: «او به زودي مؤمني خالص خواهد شد.» پس همان شب مغازه او آتش گرفت و بخشي ديگر از اموالش را هم دزدها بردند. فرداي آن روز، مرد كه فهميده بود اين اتفاقات، نتيجه اسائه ادبش به امام است، نزد ايشان آمد و شيعه خالص شد. امام به شيعيانش فرمود: «ايمان او جز با اين طريق تحصيل نمي شد».(1)

احمد ابن حلال مي گويد: مردي به نام اخرس در مكه بود كه هر گاه امام به مكه مي آمد و ايشان را مي ديد، شروع به بدگويي و هتّاكي مي كرد. من چاقويي خريدم و به كمين او نشستم تا از مسجدالحرام بيرون بيايد و به او حمله كنم، ولي ناگهان نامه اي از امام به من رسيد كه قسمم داده بود آن كار را انجام ندهم.(2)


1- موسوعة، ج 1، ص320.
2- موسوعة، ج 1، ص 322.

ص: 219

ابي الحسن صائغ مي گويد: عموي من در سفر امام رضا عليه السلام به خراسان، در بخشي از مسير با ايشان همراه شد و وقتي برخورد رجاء ابن ضحاّك، فرماندهِ مأمون را با امام ديد، از امام خواست او را بكشد؛ ولي امام اجازه نداد.(1)

وقتي امام ساكن خراسان شد و ابراهيم ابن هشام عباسي، دچار انحراف شد و از سوي دربار مسئول خانه امام شد و او بدين بهانه، به امام اسائه ادب مي كرد، ريان ابن صلت از امام اجازه قتل او را به صورت پنهاني خواست، ولي امام به شدت مخالفت كرد.(2)

بر اساس همين زندگي تقيه محور است كه امام در يك زمان شناسي روزآمد، هماهنگ با شدت و ضعف سياسي و اجتماعي دستگاه خلافت، از شيعيانش مي خواست در آغاز امامتش به مدت چهار سال با احتياط به تبليغ امامت آن حضرت بپردازند؛ ولي پس از برافتادن برمكيان و كم شدن تدريجي حساسيت هاي خلافت نسبت به امام، آن حضرت شيعيان خود را به ويژه در برابر جريان انحرافي واقفيه فعال ساخت.

امام، با توجه به جغرافيا شناسي حق و باطل، در مسئله نام گذاري فرزندان شيعيان، در جاهايي كه لازم به تقيه نبود و يا مي شد به شكلي كم رنگ آن را به جاي آورد، بر انتخاب اسامي اهل بيتي براي فرزندان اصرار داشت؛ ولي در جايي كه شيعه اي در تقيه شديد زندگي مي كرد، موظف مي شد حتي در نام گذاري فرزند خود نيز تقيه را رعايت كند.

خود وجود مبارك امام، در مرو ناچار بود در جمعه و جماعتِ مأمون شركت كند (نماز به تقيه را به جا آورد)، ولي در طول سفر كه مجال بيشتري داشت، نمازهاي خود را مطابق فرهنگ اهل بيت عليهم السلام مي گزارد و حتي در نيشابور، در مقابل علماي عامه، جهر در بسمله داشت.


1- موسوعة، ج 1، ص 394.
2- موسوعة، ج 2، ص 189.

ص: 220

جلوه هاي تقيه جذبي در سيره امام رضا عليه السلام

جلوه هاي تقيه جذبي در سيره امام رضا عليه السلام

در اين سال ها، كه تدريجاً باطن سبك زندگي و مديريت خلافت عباسي براي جوامع تحول خواه، به ويژه در ايران آشكار مي شد و تجربه هاي تاريخي همراهي آنان با برخي مدعيان قيام و اصلاح گري به آنها جواب نداد، امام برنامه هاي ويژه اي براي توسعه تقيه جذبي در گستره هاي مستعد اجتماعي تدارك ديد.

اسكان ياران برجسته در مناطق مستعد؛

برنامه ريزي براي مهاجرت تدريجي و گسترده علويان به عراق، و به ويژه به ايران؛

پذيرفتن سفر به خراسان و تلاش براي نمايش عملي و علمي گسترده سيره نبوي براي طبقات و گروه هاي اجتماعي گوناگون؛

پذيرش سفر به خراسان و فرصت سازي براي رفت وآمد آزادانه ياران برجسته اش به ايران و خراسان و حضور اجتماعي آنان.

جدول ايده يابي

موضوع جزئي

پيش فرض علمي

ايده

چيستي زندگي تقيه محور (تقيه حفاظتي)

سبك زندگي / اخلاقي

هر شيعه، ضمن رعايت مرزبندي هويتي در جامعه اسلامي، در متن زندگي اش بايد در اوج رعايت اخلاق و احترام به حقوق مسلمانان باشد و نيز داراي جاذبه فردي براي مكتب اهل بيت عليه السلام باشد.

هدف تقيه

سياسي / اجتماعي

سبك زندگي تقيه محور، به معني حفظ اقليت بر حق در بين اكثريتي است كه با حق بيگانه اند و اين تقيه، با ترك مناسكي كه موجب حساسيت و موضع گيري عليه حق مي شود، صورت مي گيرد. اين كار، يعني غلبه جاذبه بر دافعه.

ص: 221

سياسي

زندگي تقيه محور، يعني ندادن بهانه به دست دشمنان در وضعي كه جامعه حق از همه سو تحت مراقبت و خطر هجوم است.

روش تقيه ورزي

اخلاقي

زندگي تقيه محور، يعني داشتن سعه صدر و آستانه تحمل بالا در مواجهه با رفتارهاي جاهلانه اجتماعي مسلمانان غير شيعه.

تربيتي / اجتماعي

سبك زندگي تقيه محور، يعني زمان شناسي و نسبت شناسي روزآمد جامعه حق و باطل و دقت در انتخاب هاي فردي، به گونه اي كه احترام جبهه غير شيعه را به دنبال داشته باشد.

چيستي تقيه نفوذي

مديريتي

تقيه نفوذي، به معني زمان شناسي و فرصت شناسي، با هدف شناسايي موقعيت هاي مناسب، براي منتشر شدن شيعيان و مؤمنان راستين در جامعه غير شيعه و غير ايماني است. همچنين استفاده از فرصت هاي مناسب براي گسترش اخلاق مؤمنانه در جامعه، به صورت غير مستقيم.

چگونگي تقيه نفوذي

مديريتي / اجتماعي

تقيه نفوذي، به معني شناسايي فرصت هاي تاريخي هجرت هاي اجتماعي و امكان نشر تدريجي و غير مستقيم اخلاق و رفتار اهل بيتي در جوامع جديد است.

بازتاب هاي تاريخي تقيه نفوذي

تاريخي

هجرتِ گسترده علويان به ايران، از زمان امام رضا عليه السلام ، مهم ترين نقش را در گسترش تشيع در ايران داشته است.

3/6: امام و مديريت اقتصادي جامعه شيعه

اشاره

3/6: امام و مديريت اقتصادي جامعه شيعه

جامعه شيعه از دوران امامت امام كاظم عليه السلام ، قدرت اجتماعي و اقتصادي اش رو به فزوني گذاشت و از همين رو بود كه براي مديريت كلان اين جامعه رو به گسترده تر

ص: 222

شدن، از دوران امام صادق عليه السلام ، سازمان وكالت پي ريزي شد. يكي از وظايف مهم اين سازمان، رسيدگي به حقوق شرعي اموال شيعيان بود و بر اساس اين رسالت، وكلا وظيفه داشتند هر ساله؛ و ترجيحاً در ايام حج و در پوشش سفرهاي زيارتي حج، وجوه شرعي و هداياي شيعيان را نزد امام بياورند.

رخ دادن پديده واقفي گري، كه مهم ترين علت و عامل آن، انباشت اموال شيعيان نزد وكلا بود، بيان گر رشد اقتصادي جامعه شيعه، با وجود تمامي محدوديت ها و فشارها بر آن است. اين وضعيت نسبتاً مطلوب، نشان مي دهد كه رعايت سبك زندگي تقيه محور، در كنار رعايت اصول اخلاقي اسلامي، همانند صداقت و امانت داري، چنين وضع اقتصادي اي را پديد آورده بود.

با توجه به همين وضع نسبتاً مساعد بود كه پس از به وجود آمدن مسئله واقفي گري و عزل خودبه خودي آنها و جاي گزيني وكلاي ديگر، به موازات رشد منفي آن جريان، مكتب امامت و تشيع، بدون اينكه از انحراف واقفي ها ضربه سنگين بخورد، با آرامش به حيات و استمرار و نشاط خود ادامه داد.

گزارش هاي تاريخي درباره مديريت اقتصادي امام رضا عليه السلام را مي توان به دو مرحله تقسيم كرد؛ يكي مرحله اقامت امام در مدينه است و ديگري، دوران اقامت ايشان در خراسان.

3/6/1: مديريت اقتصادي امام در دوران حضور در مدينه

3/6/1: مديريت اقتصادي امام در دوران حضور در مدينه

امام در آغاز امامت خود، با نامه نگاري به وكلاي پدرش، از آنها خواست اموالي را كه به مدت چهار سال، تدريجاً نزد خود جمع كرده اند، به ايشان تقديم كنند؛ كه در پاسخ به ايشان، غير از سران واقفيه، ساير وكلا چنين كردند.

پس از ايجاد جريان واقفيه، امام رضا عليه السلام از شيعيان خواست كه از هر گونه روابط اقتصادي و اجتماعي با آنها پرهيز كنند. امام همچنين در جاهايي مانند همدان و قم، كه حضور وكيل لازم بود، وكلاي خود را منصوب كرد و بدين گونه، در آغاز امامتش، نه تنها دچار هيچ گونه مشكل مالي نگرديد، بلكه وقتي برادرش عباس، از ايشان به قاضي مدينه شكايت كرد و اين شكايت، بيشتر جدا از بدهي هايش طمع به

ص: 223

اموال امام بود، پس از اين كه در شكايتش ناكام ماند، امام تمام قرض هاي او و ديگر برادرانش را ادا كرد.(1)

نمونه هايي از گزارش هاي تاريخي درباره مديريت اقتصادي امام، كه مربوط به حقوق و وجوه شرعي است، به اين شرح است:

يكي از شيعيان (كه احتمالاً از وكلا بوده) مي گويد: اموال فراواني از شيعيان را نزد امام بردم و تحويل ايشان دادم، ولي نديدم امام از فراواني آن اموال خوش حال شود و اين، مايه شگفتي من شد. امام وقتي شگفتي مرا ديد، ظرف آبي طلبيد و شروع به شستن دستانش كرد. خوب كه نگاه كردم، ديدم از ميان دستان امام، طلا مي ريزد! آن گاه امام فرمود: «هر كس اين ها را دارد، آنچه از دنيا به او مي رسد، برايش مهم نيست».(2)

بارها شيعيان از امام مي پرسيدند: اگر كسي شيعه باشد، ولي عقيده به تجسيم براي خداوند داشته باشد و يا معتقد به جبر باشد، آيا مي شود به او زكات داد؟ و امام مي فرمود: «به آنها زكات ندهيد و شهادتشان را قبول نكنيد». در خبري هم فرمود: «به كسي كه مُحب و دوست دار اهل بيت عليهم السلام باشد، ولي شيعه نباشد، نمي توان زكات داد».(3)

يكي از شيعيان تاجر در فارس، به امام نامه نوشت و درخواست كرد امام او را از دادن خمس معاف كند. امام به او توصيه كرد: اگر مي خواهد شيعه باشد، بايد خمس اموالش را بدهد و خود را با نپرداختن خمس، از دعاي خير ايشان محروم نسازد؛ چرا كه پرداخت خمس، باعث گشايش رزق و محو گناهان و ذخيره آخرت خواهد بود.(4)

از ديگر جلوه هاي مديريتي امام در جامعه شيعه، مشاوره دادن اقتصادي - اخلاقي به آنها در زمينه كسب و كار است؛ مشاوره هايي كه هدف نهايي آنها، حفظ شيعيان از ضرر و ورشكستگي و درماندگي از يك سو، و تلاش براي غرق نشدن آنها در دنياگرايي، از


1- موسوعة، ج 1، ص 168.
2- موسوعة، ج 1، ص 323.
3- موسوعة، ج 4، صص 100، 101، 109.
4- موسوعة، ج 6، ص 310.

ص: 224

سوي ديگر است. دو نمونه از گزارش هاي تاريخي كه بيان گر مديريت دوسويه امام در اين زمينه است، چنين است:

ابومحمد مصري مي گويد: از امام اجازه خواستم تا براي سفري تجاري از بغداد به مصر بروم. امام فرمود: «اين سفر را فعلاً عقب بينداز و عجله نكن». او هم پذيرفت و تا دو سال صبر كرد. پس از دو سال، وقتي اجازه امام به او رسيد، از بغداد راهي مصر شد. خروج او از بغداد، هم زمان با آغاز هرج ومرج در بغداد بود (احتمالاً مصادف با جنگ هاي امين و مأمون)، در نتيجه، ضرري در بغداد متوجه او نگرديد و در مصر هم سود فراواني كرد.(1)

حسين ابن خالد صيرفي، كه وضع خوبي داشت، نزد امام آمد و از وي مشورت گرفت تا براي تجارت به منطقه «اعوض» در اطراف مدينه برود. امام فرمود: «به وضع موجود قانع باش و نرو، چرا كه به اندازه كفايت ثروت داري». او نپذيرفت و به آن سو رفت، اما دزدان به او حمله كردند و هر چه همراه داشت، بردند.(2)

3/6/2: مديريت اقتصادي امام در خراسان

3/6/2: مديريت اقتصادي امام در خراسان

سفر اجباري امام به خراسان، كه روي هم سه سال طول كشيد، همانند زندان هاي چهار ساله امام كاظم عليه السلام ، موقتاً موجب دور افتادن امام از وكلايش در عراق و غرب ايران و ديگر مناطق شد. اين اتفاق، باعث شد اموال شيعيان ديگر به امام نرسد و البته مديريت امام در جريان واقفيه، از تبديل شدن اين حادثه به واقفيه اي جديد در سال هاي آتي جلوگيري كرد.

در خراسان، امام به مدت دو ماه از پذيرش خلافت و سپس ولايت عهدي پرهيز كرد تا اينكه وقتي تهديد به قتل شد، به ناچار آن را پذيرفت.(3) پس از اين اتفاق، مأمون ضمن اينكه سكه هاي جديدي با طرح ولايت عهدي امام زد، براي امام مقرري ويژه اي


1- زندگاني حضرت امام رضا7، ترجمه بحار الأنوار، ص 34.
2- موسوعة، ج 1، ص 318.
3- عيون اخبار الرّضا عليه السلام، ج 2، ص 237.

ص: 225

به مبلغ هزارهزار درهم قرار داد.(1) سپس امام در منزلي مناسب و وسيع در كنار كاخ مأمون اسكان داده شد؛ منزلي كه دري ويژه به قصر مأمون داشت تا مأمون هر گاه خواست، بتواند مستقيم نزد امام بيايد.

خبر اين مقرري و مسكن، وقتي در جامعه منتشر شد، باعث اعتراض صوفيه خراسان گرديد. آنها خيلي زود به ديدار امام آمدند و نسبت به اين وضع، ابراز ناراحتي و مخالفت كردند؛ ولي امام با كمك آيات قرآني و مقامي كه حضرت يوسف در دربار فرعون پيدا كرد، پاسخ آنها را داد.(2)

مسئله ولايت عهدي، در آغاز ماه مبارك رمضان سال 201 ه . ق. رخ داد؛ از اين زمان تا روز عرفه، سه ماه فاصله است و نوشته اند كه امام تمامي اموال خود را در روز عرفه همان سال انفاق كرد؛ كه باعث اعتراض شديد فضل ابن سهل به امام شد.(3)

اين اتفاق، در كنار نماز عيدي، (احتمالاً نماز عيد فطر همان سال 201 ه . ق.) كه امام با سيمايي كاملاً زاهدانه و با لباس ها و ظاهري ساده از منزل براي نماز بيرون آمد، خيلي زود به جامعه خراسان، نشان داد كه شخصيت امام، تفاوت بسياري با شخصيت هاي دستگاه خلافت و يا ديگر دنياپرستان دارد.

امام در دوران اقامت خود در مرو، به صورت محدود، با شيعيان ارتباط داشت و ياراني مانند ريان ابن صلت و ريان ابن شبيب نيز در دستگاه خلافت داشت كه اموال شرعي و هداياي شيعه را به وي مي رساندند و از مقرري خود نيز به صورت محدود استفاده مي كرد. گزارش هايي كه از هزينه كردِ اموال در اين دوران ثبت شده، موارد زير است:

امام هدايايي به ثناگويان مسئله ولايت عهدي و خصوصاً شعرا مي داد؛ سرآمد اين افراد، دعبل خزاعي است كه وقتي اشعارش را براي امام خواند، با وجود مخالفت دعبل، ده هزار درهم از سكه هاي طرح ولايت عهدي و عباي خود را به او داد.(4)


1- موسوعة، ج 2، ص 305.
2- موسوعة، ج 3، ص 106.
3- موسوعة، ج 2، ص 208.
4- الاغاني، ج 18، ص 29.( نرم افزار تراث : جامع منابع فرهنگ و ادب )

ص: 226

امام در ماجراي احياي جشن عيد غدير، هدايايي به منازل شيعيان شهر فرستاد كه شامل لباس و كفش و انگشتري و غذا به تعداد افراد هر خانه بود.(1)

امام، محمد ابن عيسي يقطيني را، به احتمال زياد در سال 201 و به احتمالي كمتر در سال 202، به مدينه فرستاد تا چند مأموريت را انجام دهد كه عبارت بودند از: توزيع اموالي بين سادات و نيازمندان مدينه، گزاردن حج از سوي ايشان و طلاق دادن يكي از همسران ايشان و پرداختن سيصد درهم به عنوان مهريه.(2)

از ديگر موارد مديريت اقتصادي امام در خراسان، توجيه كردن شيعيان نسبت به اصل ضرورت پرداخت وجوه شرعي و بيان برخي از موارد مصرف و شروط آن است. نمونه هايي از اين موارد:

جمعي از شيعيان خراسان نزد امام جمع شدند و از ايشان تقاضا كردند كه خمس ندهند، ولي امام با اين تقاضا به شدت مخالفت كرد و فرمود: «ندادن خمس به معني خروج از موالات نسبت به امام و شيعه گري است».(3)

عبدالسّلام ابن صالحِ هروي، درباره زكات دادن به معتقدانِ به جبر از امام پرسيد و امام او را منع كرد.(4)

سخن پاياني در مورد اخلاق و مديريت اقتصادي امام

سخن پاياني در مورد اخلاق و مديريت اقتصادي امام

روزي امام ديد كه غلامانش براي كمك به تعمير منزل، مردي را به كار گرفته اند. از آنها درباره او و دست مزدش پرسيد. گفتند: روزمزد كار مي كند. امام فرمود: دست مزد امروزش چه قدر است؟ گفتند: هيچ تعيين نكرده ايم و هر چه به او بدهيم، راضي است. امام به شدت ناراحت شد و با شلاق به توبيخ غلامانش پرداخت. اين رفتار امام، باعث پرسش يكي از ياران گرديد. امام پاسخ داد: من بارها آنها را از اين كار (يعني به كار گرفتن افراد پيش از تعيين حق ّالزحمه آنها) منع كرده ام؛ ولي آنها اين كار را تكرار مي كنند!(5)


1- بحارالانوار، ج 94، ص 112.
2- سازمان وكالت، ج 1، ص 303.
3- موسوعة، ج 4، ص 109.
4- موسوعة، ج 2، ص 386.
5- موسوعة، ج 4، ص 332.

ص: 227

در سفارشي ديگر، امام غلامانش را از دور انداختن ميوه نيم خورده منع كرده است.(1)

از اين دو روايت معلوم مي گردد امام دوست داشت غلامان و هر كس كه به ايشان منسوب است، در حساب و كتابِ مالي با مردم، ضمن رعايت حقوق متقابل، اصل صداقت و شفافيت را رعايت كنند و از استثمار و يا كم گذاشتن و يا سوءاستفاده از اضطرار و نياز ديگران پرهيز كنند و در استفاده از نعمت ها هم مراقب اسراف باشند.

جدول ايده يابي

موضوع جزئي

پيش فرض علمي

ايده

وضعيت اقتصادي جامعه شيعه

اقتصادي

با توجه به سفارش امامان به فرهنگ كار و تلاش، در كنار رعايت سبك زندگي تقيه محور، كه كاركردش، حضور اجتماعي و اقتصادي گسترده شيعيان است، جامعه شيعه با وجود تحمل محروميت هاي سياسي و حكومتي، به رشد، استقلال و شكوفايي اقتصادي رسيد.

قدرت اقتصادي

قدرت اقتصادي جامعه شيعه در آغاز امامت امام رضا عليه السلام تا بدان حد بود كه با وجود انحراف و ريزش وكلاي مهم و تأثيرگذار ايشان در عراق و مصر، امام هيچ گاه در مديريت اجتماعي خود، دچار بحران اقتصادي نشد.

اقتصاد، عامل اصلي انحراف واقفيه

اخلاق اقتصادي

انباشت اموال عمومي نزد وكلاي امام كاظم عليه السلام و نداشتن سلامت اخلاقي، مهم ترين عامل پيدايش واقفيه بود.

مديريتي / تاريخي

ماجراي انحراف واقفيه نشان داد كه سازمان وكلا، براي مديريت اقتصادي و گردش هاي مالي كلان، به بلوغ كامل نرسيده است.


1- موسوعة، ج 4، ص 360.

ص: 228

كاركردهاي اقتصادي سازمان وكالت

مديريتي

ايجاد نظام وكالت با هدف مديريت اقتصادي وجوه شرعي، تنها نظام اقتصادي جهان اسلام بود كه رقيب نظام اقتصادي رسمي خلافت بود.

بازتاب هاي استقلال اقتصادي شيعه

اجتماعي

استقلال اقتصادي جامعه شيعه، در مقايسه با نيازِ اقتصادي فراگير علماي عامه، باعث شد كه برخلاف علماي عامّه، كه به سبب مسائل اقتصادي و معيشتي، به همكاري گسترده با خلافت روي آورده بودند، علماي شيعه همواره داراي استقلال سياسي و اجتماعي باشند.

سبك زندگي اقتصادي شيعه

فقه اقتصادي

امام بارها در برابر كساني كه به دنبال دينِ بدون اقتصاد بودند، تشيع را مكتبي جامع و فراگير، حتي در حوزه اقتصاد معرفي مي كرد.

سبك زندگي شيعي از منظر اقتصادي

امام در مواجهه با جريان صوفيه تلاش داشت در مقام تعريف سبك زندگي شيعي، آن را با اقتصاد و معيشت ديني پيوند بزند و همراه با پيشرفت هاي زمانه، تعريفي روزآمد از زندگي شيعي بكند. از سوي ديگر نيز با نمايش سيره نبوي، با پرهيز از تجمل گرايي، تعريفي جامع از زهد به جامعه عرضه مي كرد.

اقتصاد معنوي

امام در مقام فرهنگ سازي و احياي مناسبت هاي ديني – تاريخي، به شيعيان توصيه مي كرد با هزينه كردهاي اقتصادي مناسب، به حفظ و توسعه شعائر ديني (جشن و سوگواري) در جامعه شيعي ياري برسانند.

معيار هزينه كردِ وجوه شرعي

امام به هنگام هزينه كردن وجوه شرعي، بر اصل سلامت ديني افرادي كه وجوه شرعي خرجشان مي شد، تأكيد مي كرد تا اموال شرعي شيعه، فقط در مسير تقويت حق، هزينه شود.

ص: 229

مشاوره هاي غيبي امام براي بازرگانان شيعه

در فرهنگ اهل بيت عليهم السلام ، از امدادهاي غيبي مي توان براي كسب و كار دنيوي بهره مند شد؛ به شرطي كه اصول ديني و اخلاق اقتصادي و حرفه اي زيربناي تجارت و تلاش قرار بگيرند.

هشدار هاي اقتصادي

امام در عقد قراردادهاي اقتصادي، بر شفافيت، صداقت و رعايت حقوق متقابل و رعايت عدالت تأكيد ويژه داشت.

هشدارهاي اخلاقي امام درباره بهره مندي از نعمت ها

امام در مقام بهره وري از نعمت ها، بر پرهيز از افراط و تفريط و رعايت اعتدال و انصاف و بهره مندي كامل از نعمت ها (و پرهيز از اسراف) تأكيد داشت.

ص: 230

ص: 231

فصل چهارم: فصل ويژه مسئله ولايت عهدي

اشاره

فصل چهارم: فصل ويژه مسئله ولايت عهدي

ص: 232

ص: 233

مسئله ولايت عهدي امام رضا عليه السلام ، براي مأمون عباسي، هفتمين خليفه عباسيان، يكي از مسائل بسيار حساس تاريخي از ديدگاه سياسي و كلامي است. شايد از منظر تقابل تاريخي حق و باطل و تقابل هاي امامان شيعه با خلفاي اموي و عباسي، بتوان ادعا كرد اين مسئله، يكي از پيچيده ترين و دشوارترين نقاط درگيري رأس هرم حق و باطل است.

بر اساس روايات منابع شيعي، يكي از برجسته ترين القاب امام رضا عليه السلام ، «عالم آل محمد» است و از سوي ديگر، در روايتي منسوب به اميرالمؤمنين عليه السلام كه در توصيف خلفاي عباسي است، درباره مأمون گفته شده: «سابعهم اعلمهم»،(1) يعني هفتمين خليفه عباسي، دانش مندترين آنهاست. اين توصيف امام علي عليه السلام از مأمون را، غالباً با گرايش هاي معتزلي و روحيه و پيشينه و شخصيت علمي مأمون تطبيق داده و اين بعد شخصيتي او را كمتر در مسئله ولايت عهدي به تصوير كشيده اند.

در اين فصل، تلاش مي شود به طور موجز، به تحليل مسئله ولايت عهدي پرداخته شود و شدت تقابل حق و باطل و شكست ها و پيروزي هاي هر يك، در انتها به تصوير كشيده شود.

مباحث اين فصل در زيرمجموعه هاي زير آورده مي شود:

الف: مسئله ولايت عهدي، چرايي و چيستي؛

ب: گاه شمار سفر به خراسان و نتايج آن؛

ج: گاه شمار اقامت امام در خراسان و بازتاب هاي آن؛

د: امام و مديريت بحران ولايت عهدي و دست آوردهاي آن براي توسعه جغرافياي تشيع؛

ه : امام و مسئله وصايت امام جواد عليه السلام .


1- مناقب آل ابي طالب، ج 2، ص 276.

ص: 234

جدول ايده يابي

موضوع جزئي

پيش فرض علمي

ايده

بررسي تطبيقي سياست هاي ضد اهل بيتي امويان و عباسيان

سياسي / مديريتي

در دوران خلافت اموي، با توجه به ديكتاتوري و خفقان اجتماعي آنها در حكومت، مهم ترين سياست عليه امامان، محاصره آنان در مدينه بود، سياستي كه در اواخر خلافت آنها ناكام ماند؛ ولي در دوره عباسيان، با توجه به تحولات اجتماعي، آنها در نهايت نتوانستند به سياستي واحد عليه امامان شيعه برسند.

درماندگي و آشفتگي مديريتي عباسيان در برابر امامان

ادوار شناسي

سياست هاي ضد اهل بيتي عباسيان، بر اساس ميزان درايت خلفا و اقتدار خلافت در هر دوره، متغير بود.

عمق خشونت سياسي عباسيان

امنيتي

امامان شيعه در دوران خلافت عباسي، در مواجهه با خلفاي عباسي بسيار تهديد به قتل مي شدند.

ولايت عهدي به مثابه پيشرفته ترين روش مبارزه

مديريتي

ماجراي ولايت عهدي امام رضا عليه السلام ، در ميان تقابلات خلفا و امامان، پيچيده ترين، عالمانه ترين و هوش مندانه ترين طرح و برنامه اجرايي و طراحي نرم افزاري در تاريخ خلافت عليه امامت است.

اهدافي كه از ولايت عهدي دنبال مي شد

سياسي / مديريتي

مأمون در ماجراي ولايت عهدي، سعي كرد تمام روش هاي قبلي خلفا را، همراه با ابتكارات ويژه خود به اجرا بگذارد تا امام رضا عليه السلام را از تمام ابعادي كه تصوّرش مي رود، در محاصره و مخمصه قرار دهد و در نهايت، با بي اعتبار ساختن نظام امامت، جامعه شيعه را از درون به فروپاشي بكشاند.

ص: 235

الف) مسئله ولايت عهدي، چرايي و چيستي

اشاره

الف) مسئله ولايت عهدي، چرايي و چيستي

زير فصل ها

الف1: نگاهي كلي به سياست خلفاي بني عباس در برابر امامان شيعه

الف2: چرايي اجراي طرح ولايت عهدي مأمون

الف1: نگاهي كلي به سياست خلفاي بني عباس در برابر امامان شيعه

الف1: نگاهي كلي به سياست خلفاي بني عباس در برابر امامان شيعه

خلافت بني عباس پس از پيدايش در سال 132 ه . ق. مهم ترين چالش و خطر فكري، اجتماعي و سياسي مستمرش را از سوي خط امامت شيعي مي ديد؛ چرا كه جريان امامت شيعه، با مبناي شرعي و علمي خود، تمام مباني مشروعيتِ اين خلافت را زير سؤال مي برد و برخلاف زيديه، كه هر چند وقت يك بار، دست به قيام مسلحانه مي زد و براي مدتي سركوب مي شد، جريان امامت، روندي پويا و رو به گسترش داشت.

از همين رو، يكي از برنامه هاي مستمر خلافت عباسي، در امتداد امويان، رويارويي مستمر با امامان شيعه بود؛ البته تفاوت سياست كلي عباسيان با امويان اين است كه سياست امويان، محاصره سياسي - اجتماعي امامان در مدينه، همراه با اجراي سياست قلع و قمع شيعيان در عراق بود؛ ولي در زمان عباسيان، با توجه به پيشرفت هاي اجتماعي تشيع در زمان درگيري هاي اموي - عباسي، ديگر امكان محاصره سياسي - اجتماعي - اقتصادي جامعه شيعه فراهم نبود و تنها راه ضربه زدن هم زمان به امام و جامعه شيعه، فاصله افكندن بين آنها از طريق اِعمال برنامه هاي ويژه نسبت به امامان بود.

جدول كلي اين برنامه ها چنين است:

امامان شيعه

خلفاي عباسي

نوع مواجهه و تقابل

امام صادق عليه السلام

سفّاح و منصور عباسي

سياست احضار هاي مكرر امام به كوفه و تهديد هاي پياپي به قتل رساندن ايشان، در كنار انتخاب والياني ويژه براي مدينه به منظور محدودسازي روابط اجتماعي امام.

امام كاظم عليه السلام

منصور، هادي، هارون

پس از ناكامي سياست احضار ها و تهديد به قتل ها و يا مراقبت ها و كنترل ها در مدينه، در نهايت، برنامه زنداني كردن طولاني مدت (چهار سال) امام، آن هم در شهري غير از مدينه (بصره و بغداد) به اجرا گذاشته شد.

امام رضا عليه السلام

هارون، امين، مأمون

انتخاب واليانِ دشمن اهل بيت (از آل زبير) براي مدينه و در نهايت، اجراي طرح استثنايي ولايت عهدي جهت خلع سلاح فكري و اجتماعي امام.

ص: 236

امام جواد عليه السلام

مأمون، معتصم

ازدواج تحميلي براي مهار امام از داخل منزلش و اقامت هاي طولاني مدت ايشان در بغداد.

امام هادي عليه السلام و امام عسكري عليه السلام

معتصم، واثق، متوكل

طرح تبعيد هميشگي امامان به سامرا، پايتخت نظامي عباسيان، براي مراقبت و محدودسازي پيوسته ارتباط امامان با جامعه شيعه و جلوگيري از تولّد امام موعود عجل الله تعالي فرجه الشريف .

همان گونه كه بر اساس جدول بالا مشخص مي شود، برنامه عباسيان تا زمان خلافت مأمون، به گونه اي، تلاش براي ضربه زدن به تشيع و جامعه شيعه از مسير مواجهه با امامان شيعه است؛ ولي وقتي مأمون به خلافت رسيد و اتفاقاً آغاز خلافت او نيز هم زمان با گسترده ترين و خطرناك ترين قيام هاي يك پارچه و هماهنگ زيدي ها در جغرافيايي به گستردگي عراق تا يمن است، او متوجه شد كه ديگر سياست حذفي جواب نمي دهد؛ از اين رو، براي مهار و همراه ساختنِ هم زمان زيدي ها و شيعيانِ امامي، تلاش كرد برنامه عجيب و استثنايي پيشنهاد خلافت و يا ولايت عهدي را به امام رضا عليه السلام عرضه كند و آن گاه كه اين پيشنهاد و طرح، با درايت و مديريت هوش مندانه امام رضا عليه السلام ، به تجربه تلخي براي مأمون تبديل شد، او امام رضا عليه السلام را به شهادت رساند و به عراق رفت.

مأمون بعد از شهادت امام رضا عليه السلام ، با تصور ناقصي كه از كودكي امام جواد عليه السلام داشت، سعي كرد، اين بار با ازدواج تحميلي اُمّ فضل (دخترش و بنا به نقلي خواهرش) با امام جواد، دست كم به دو هدف مهم برسد: از يك سو، مراقبت شبانه روزي امام از داخل منزلش و از سوي ديگر، تلاش براي شراكت در نسل امامت و ايجاد اماماني شيعي كه تباري عباسي هم دارند.

با توجه به اين كه تعداد امامان در روايات، دوازده نفر پيش بيني شده بود، زمان تولد امام موعود عجل الله تعالي فرجه الشريف ، به شدت نزديك بود و اين طرح كه تلاش شود آن موعود، تباري عباسي هم داشته باشد تا شايد موعوديت او در مسير اهداف عباسيان و خلافت آنها باشد، بسيار مغتنم بود؛ ولي اين طرح هم همانند طرح ولايت عهدي، با امدادهاي غيبي و درايت امام جواد عليه السلام ناكام ماند. در اين هنگام بود كه خلافت عباسي در برابر خط امامت، و به ويژه خطر تولد امام موعود عجل الله تعالي فرجه الشريف ، چاره اي جز انتقال و كنترل و مراقبت

ص: 237

شبانه روزي امامان، از كودكي تا لحظه شهادت، نداشت. از همين رو، امام هادي عليه السلام و امام حسن عسكري عليه السلام براي هميشه به سامرا منتقل شدند و همه شيوه هاي مراقبت و جاسوسي را بر آنها اعمال كردند.

الف2: چرايي اجراي طرح ولايت عهدي مأمون

الف2: چرايي اجراي طرح ولايت عهدي مأمون

پرسشي كه از قديم مطرح بوده اين است كه مسئله ولايت عهدي، طرح و نقشه مأمون بوده است يا فضل ابن سهل، وزير ايراني او؟(1) البته امروزه، پس از پژوهش هاي متعدد و تأليف آثار متنوع، ديگر در انتساب طراحي اين نقشه به مأمون شكي باقي نمانده است؛ چرا كه مأمون در وضعي به خلافت رسيد كه تمام عوامل عليه او بود. مرگ ناگهاني هارون در وضعي رخ داد كه خراسان در آشوب و شورش بود و اكثر لشكريان هارون نيز به امين، برادر مأمون پيوستند. از سويي ديگر، ذخاير مالي فراواني در خزينه حكومتي بغداد براي امين وجود داشت؛ در حالي كه مأمون در خراسانِ بحران زده، منابع مالي كافي نداشت. بدتر از همه اينكه مأمون محبوبيتي همانند امين در ميان عباسيان نداشت، چرا كه مادرش كنيز و ايراني بود و از اين رو، مورد تنفر و بي مهري عباسيان بود.

همه اين عوامل باعث شده بود كه دست يابي به خلافت براي مأمون، محال به نظر برسد؛ ولي وقتي كه با سياست بازي هاي وزيرش، فضل ابن سهل، در نهايت توانست آشوب هاي خراسان را با مذاكره آرام كند و با لشكر كوچك خود امين را شكست دهد، ناگهان خود را بين دو محذور ديد. از يك سو، ناگهان قيام هاي زيدي – علوي، مركز جهان اسلام را به صورت گسترده اي فراگرفت و از سوي ديگر، بر اساس تجربه رابطه پدرش با برمكيان، احساس مي كرد ايرانيان در دستگاه سياسي و نظامي او در حال قدرت گيري مجدّد هستند و در آينده، خطري جدي براي او خواهند بود؛ همان گونه كه فضل ابن سهل، پس از كشته شدن امين، حسن ابن سهل، برادرش را والي كل عراق كرده بود.

در اين ميان، جريان تشيع و امام رضا عليه السلام هم، كه در فرصت درگيري مأمون و امين،


1- عيون اخبار الرّضا عليه السلام، ج 2، ص 166.

ص: 238

رو به توسعه گذاشته بود، خطري عميق تر بود. در اين اوضاع، اگر چه مأمون بر امين پيروز شده بود و عنوان خلافت را يدك مي كشيد، ولي عملاً جريان هاي معارض و مخالفِ گوناگوني را در برابر خود مي ديد كه تا آنها در اوج اقتدار بودند، عنوان خلافت براي او تبديل به چيزي مي شد كه تقريباً صد سال بعد رخ داد؛ يعني عنوان خلافت براي خلفا، عنواني تشريفاتي و اسمي بود و كارها در دست وزرا و يا نظاميان بود!

از همين رو، مأمون از آنجا كه در دوران پدر، تربيت شده برمكيان و استادان گوناگون علوم ديني و سياسي بود و با هوش و ذكاوت خود، درس هاي سياسي فراواني هم از هارون آموخته بود، سعي كرد با خطرپذيري بي سابقه و بي نظير و ايجاد بحراني خودساخته و مديريت شده، بر ديگر بحران ها و جريان هاي رقيبِ داخلي و پنهان و آشكار غلبه كند. اين بحران خودساخته و مديريت شده چيزي نبود جز پيشنهاد خلافت يا ولايت عهدي تشريفاتي به امام رضا عليه السلام ، كه مهم ترين، محبوب ترين و معنوي ترين شخصيتِ جهان اسلام و رقيب تاريخي امويان و عباسيان بود؛ كسي كه در كنار شيعيان، در ميان زيديه و بخش هايي از جامعه اسلامي، داراي نفوذ و تأثير و محبوبيت فراواني بود.

با پذيرش پيشنهاد مأمون، امام ناچار مي شد مشروعيت تاريخي خودش را به خلافت مأمون منتقل كند و آن گاه او نيز به عنوان واكنش خلافت در مقابل واكنش هايي كه جريان هاي رقيب عليه اين انتخاب انجام مي دادند، به نوبت و با روش هاي گوناگونِ پنهان و آشكار، به حذف عوامل مزاحمِ رقيب خود مي پرداخت.

بهترين شاهد اين ادعا، قتل هاي سياسي مأمون، در پنج سال اول خلافت اوست، كه دوران آشفتگي و بحران خلافت او نيز هست. كثرت و اهميت اين قتل ها، در مقايسه با پانزده سال بعدِ خلافت او، كه دوران ثبات و آرامش خلافتش است، نشان مي دهد كه مأمون براي انتقال از ولايت عهدي به خلافت، چه مسير پرخطر و پرخوني را طي كرده است!

آمار قتل هاي سياسي مأمون

سال

رويداد

198 ه . ق.

قتل محمد امين

200 ه . ق.

قتل فرماندهِ كلّ لشكريانش، هرثمه ابن اعين

ص: 239

201 ه . ق. رمضان

زنداني كردن فرماندهان برجسته لشكرش كه مخالف ولايت عهدي امام رضا عليه السلام بودند. آنها چند ماه بعد در آستانه ترك مرو كشته شدند.

202 ه . ق. رمضان

قتل فضل ابن سهل، وزير برجسته اش در حمام سرخس و سپس قتل چهار قاتل او، كه مأموران و سربازان ويژه خود مأمون بودند.

203 ه . ق. صفر

شهادت امام رضا عليه السلام در توس با مسموم كردن ايشان.

203 ه . ق.

مسموميت و قتل محمد ابن جعفر الصّادق از رهبران زيديه، كه با مأمون همراه شده بود، در شهر جرجان، دو ماه پس از شهادت امام رضا عليه السلام .

اين قتل هاي سياسي در حالي صورت گرفتند كه مأمون، بعد ها دو تن از رقباي مهم خود را كه وابسته به جريان سنّتي بني عباس بودند، با وجود تمام فتنه افروزي هايشان عليه مأمون، عفو كرد. اين دو نفر، فضل ابن ربيع و ابراهيم ابن مهدي ابن شكله عباسي بودند. فضل، آخرين وزير هارون و وزير امين و عامل اصلي تشويق او به جنگ با مأمون بود كه بعد از قتل امين متواري شد و پس از ورود مأمون به بغداد، بخشيده شد. ابراهيم ابن مهدي ابن شكله عباسي هم كسي بود كه در دوران ولايت عهدي امام رضا عليه السلام ، در اعتراض به اين ولايت عهدي، با كمك عباسيان بغداد مدعي خلافت شد و به مدت دو سال خلافتي خودخوانده را در بغداد و مناطق اطراف آن تشكيل داد و در نهايت از لشكريان مأمون شكست خورد و متواري شد.

سخن آخر اينكه: دست آورد ماجراي ولايت عهدي براي مأمون، خلع سلاح و آرام ساختن جريان هاي زيديه و حتي شريك كردن موقت و جزئي برخي از علويان در برخي از پست هاي سياسي بود. در حقيقت مأمون، با ماجراي ولايت عهدي، موفق به فريفتن زيدي ها شد، به گونه اي كه دربار او، كانون رهبران شكست خورده زيديه، همانند محمد ابن جعفر الصّادق عليه السلام و زيد ابن موسي الكاظم عليه السلام (زيدالنّار) شده بود. عباس ابن امام كاظم عليه السلام هم، امارت كوفه را پذيرفت. اسحاق ابن امام كاظم عليه السلام كه مراسم ازدواجش هم زمان با مراسم ولايت عهدي در مرو برگزار شده بود، در همان سال 201 ه . ق. از طرف مأمون اميرالحاج بود و پس از آن هم مأموريتي در يمن يافت.

از سوي ديگر، ماجراي ولايت عهدي، باعث به حاشيه رفتن تدريجي فضل ابن سهل و تضعيف جايگاه او شد و به موازات آشكار شدن حسادت ها و سوء تدبيرهاي او، بهانه ها براي حذف فيزيكي او به دست مأمون به تدريج فراهم مي شد.

ص: 240

مأمون همچنين به گونه اي با وليّ عهد كردن امام رضا عليه السلام ، كه مورد نفرت عباسيان بود، انتقام تاريخي خود را از عباسيانِ بغداد گرفت و به تحقير آنها پرداخت تا آنها ناچار به پذيرش او و خواسته هايش شوند.

از سوي ديگر، مأمون چون نگاهي روشن فكرانه داشت، قصد اجراي سياست هاي فرهنگي و تعديل انديشه هاي دستگاه فكري اهل سنّت (البته با كمك معتزله) را هم داشت. بنابراين، با وليّ عهد كردن امام رضا عليه السلام و تقويت ظاهري و موقت انديشه هاي اهل بيتي، در واقع به بسترسازي و فرصت سازي براي مراحل آتي برنامه هاي فرهنگي خود پرداخت.

آخرين دست آورد نقشه مأمون، ضربه زدن غير مستقيم به شخصيت و مديريت امام رضا عليه السلام است. ضربه به شخصيت امام، به اين شكل كه ايشان را تبديل به يكي از مهره هاي حكومت عباسي مي ساخت؛ و ضربه به مديريت امام، به اين صورت كه امام را از مدينه و عراق به شدت دور مي كرد و بين امام و جامعه شيعه، فاصله مكاني شديدي ايجاد مي كرد و بدين شكل، در ميان شيعيان، بحران فكري جديدي ايجاد مي شد.

مأمون در تمامي نقشه ها و تفكرات خود موفق شد، به جز در مورد اخير، كه با درايت امام ناكام ماند؛ چرا كه نه تنها شخصيت و مديريت امام دچار مشكل نشد، بلكه اين بحران و چالش مهم در تاريخ امامت را تبديل به فرصتي تاريخي براي گسترش تشيع كرد.

جدول ايده يابي

موضوع جزئي

پيش فرض علمي

ايده

پيش زمينه هاي طرح ولايت عهدي

سياسي / اجتماعي

بحران هاي فراگير و وجود مدعيان آشكار و پنهان در برابر مأمون، او را به چاره انديشي و طراحي مسئله ولايت عهدي براي گذر از بحران هاي موجود كشاند.

ص: 241

كاركرد هاي ولايت عهدي براي مأمون

سياسي

مسئله ولايت عهدي، بحراني خودساخته و مديريت شده از بالا بود براي برطرف كردن بحران هاي سياسي و اجتماعي در جامعه.

قتل هاي سياسي مأمون

سياسي / مديريتي

گستردگي و تنوع قتل هاي سياسي مأمون در ميان شخصيت هاي برجسته سياسي و نظامي و مذهبي، نشان گر تلاش او براي به دست آوردن عنوانِ مقتدرترين خليفه و خلافت عباسي است.

موانع پيش روي طرح ولايت عهدي

مديريتي

در ماجراي پيچيده ولايت عهدي، تنها مانع در برابر مأمون؛ آگاهي، درايت، تدبير و مديريت معصومانه امام بود.

بازتاب تاريخي ولايت عهدي براي مأمون

سياسي

اجراي طرح هر چند ناقصِ ولايت عهدي، (به علت مقاومت هاي منفي امام)، باعث سركوبي و حذف تدريجي تمام رقيبان مأمون و بسترسازي براي رسيدن وي به خلافتي مقتدر بر اساس طرح ها و ايدئال هاي خودش بود. (خلافتي همراه با انديشه هاي كلامي معتزله گرا)

بازتاب تاريخي ولايت عهدي براي امام رضا عليه السلام

مديريتي / اجتماعي / تاريخي

امام در مواجهه با ولايت عهدي، در اولين گام، به گونه اي عمل كرد كه سلامت نظام امامت و جامعه شيعه حفظ شود و آن گاه كه مأمون مشغول تقويت بنيان هاي خلافت خود بود، امام حضور تاريخي اش در خراسان را تبديل به بزرگ ترين فرصت تاريخي براي گسترش جغرافياي تشيع قرار داد.

ب) گاه شمار و جغرافياي سفر امام از مدينه به خراسان

اشاره

ب) گاه شمار و جغرافياي سفر امام از مدينه به خراسان

مأمون پس از سركوبي قيام ابوالسرايا و اكثر قيام هاي زيديه، تا اوايل سال 200 ه . ق. بدون اينكه به سركوبي كامل زيدي ها بپردازد، خلافت را به امام رضا عليه السلام پيشنهاد كرد و در اين باره، دو ماه با امام نامه نگاري كرد، ولي امام با اين پيشنهاد مخالف بود.

در نهايت، مأمون با اعزام لشكري كوچك، به فرماندهي رجاء ابن ضحاك، امام را

ص: 242

به مرو آورد. مسير حركت، از مدينه به بصره و از آنجا، از مسير اهواز و ناس به مرو بود. مسير به نحوي انتخاب شده بود كه از مناطق شيعه نشين دور باشد و در عين حال، امام خيلي هم معطل نشود. اين سفر در تابستان و پاييز سال 195 ه . ش. مصادف با پايان سال 200 ه . ق. و آغاز سال 201 ه . ق. انجام شد.

براي ديدن عكس به فايل پي دي اف مراجعه كنيد

جدول گاه شمار تفصيلي سفر امام رضا عليه السلام از مدينه به مرو

سال

رويدادها

200 ه . ق.

شعبان / رمضان

نامه نگاري دوماهه مأمون به امام، براي راضي كردن ايشان در پذيرش خلافت يا ولايت عهدي و سر باز زدن امام از پذيرش اين پيشنهاد.

200 ه . ق.

15 شوّال

اعزام رجاء ابن ضحاك به همراه لشكري كوچك براي آوردن امام از مدينه به مرو، به دستور مأمون.

200 ه . ق.

25 ذي القعده

خروج امام از مدينه و آغاز سفر (هم زمان با اوايل تيرماه سال 195 ه . ش.).

ص: 243

200 – 201 ه . ق. (تابستان)

امام در منزل نبّاجي، در نزديكي بصره منزل مي كند. ابوحبيب نبّاجي، پيش از ورود امام، در رؤيا پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله را ديده بود كه براي ديدار امام به آنجا آمده است. در مدت حضور امام در آن منزل، نبّاجي مي بيند كه سيما و رفتار هاي او همانند پيامبر است.

در بصره نيز ابوعلوان نامي، در رؤيا مي بيند كه پيامبر به بصره آمده است. كمي بعد امام رضا عليه السلام وارد شهر شد و سيما و رفتارش، از نگاه ابوعلوان شبيه پيامبر بود.

ورود به اهواز و بيماري امام و اقامتي چندروزه در اين شهر كه همراه با ديدار با ابوهاشم جعفري شيعه است.

ورود امام به نيشابور (احتمالاً در اواخر تابستان) و اقامت ايشان در اين شهر.

ورود امام به توس و اقامت چندروزه در آنجا و مشخص كردن مزار خود در كنار قبر هارون. امام همچنين روزي در تشييع جنازه اي شركت كرد و فرمود: او از شيعيان ما بود.

201 ه . ق. 10 جمادي الثّاني

ورود امام رضا عليه السلام به شهر مرو. (اوايل دي ماه 195 ه . ش.)

201 ه . ق.

از جمادي الثّاني

تا شعبان

آغاز دوران مذاكرات طولاني همراه با فشارهاي همه جانبه به امام براي تحميل پذيرش خواسته هاي مأمون و مقاومت طولاني امام. مأمون سرانجام با حربه تهديد به قتل، امام را مجبور كرد. امام ولايت عهدي را به صورت مشروط پذيرفت.

201 ه . ق.

1 تا 5 رمضان

امام ولايت عهدي را در اول ماه رمضان پذيرفت، ولي اعلام رسمي آن در پنجم ماه صورت گرفت.

201 ه . ق.

7 رمضان

بيعت گيري عمومي از مردم براي ولايت عهدي امام رضا عليه السلام .

با توجه به جدول گاه شمار فوق، مدت زمان سفر گروه نظامي اعزامي از مرو به مدينه، در حدود 40 روز (35 تا 39 روز) است، ولي مدت سفر امام از مدينه تا مرو، از 25 ذي القعده سال 200 ه . ق. تا 10 جمادي الثّاني سال 201 ه . ق. حدود 5/6 ماه طول

ص: 244

مي كشد. اين در حالي است كه به دستور مأمون، گروه اعزامي مي بايست امام را از كوتاه ترين مسيرِ غير شيعي به مرو مي آوردند. يعني آنها بايد مسير مدينه، بصره، اهواز، فارس، نيشابور و مرو را طي مي كردند. اين مسير، بنا بر آنچه در متون جغرافيايي تاريخي آمده، در شرايط طبيعي، شصت منزل (و نهايتاً نود منزل) راه بوده است؛ يعني اگر اين مسير، با كمي عجله طي مي شد، سي و چند روز طول مي كشيد و به طور معمول، دو ماه و در طولاني ترين شكل، سه ماه.(1) با اين حال، سفر امام دست كم، حدود سه ماه زمان اضافي دارد؛ با وجودي كه در منابع تاريخي، جز اقامتي چند روزه در اهواز و توس گزارش ديگري از اقامت طولاني مدت امام در شهرهاي مسير سفرشان ثبت نشده است. در برخي منابع متأخّر، گزارشي از زنداني شدن امام در شهر سرخس وجود دارد كه اين، بيشتر ناشي از خلط مسيرهاي رفت وبرگشت امام است؛(2) چرا كه مأمون در مسير بازگشت به عراق، چند ماه در سرخس اقامت كرد تا نقشه قتل فضل ابن سهل را در حمام شهر عملي كند و پس از آن هم، بر تبعات و اعتراض هاي ناشي از آن غلبه كند. در همين زمان بود كه امام را هم مدتي زنداني ساخت، ولي خيلي زود ايشان را آزاد كرد. به همين علت، اين زمان طولاني اضافي، ربطي به ماجراهاي آتي سرخس ندارد.

به نظر مي رسد تنها جايي كه مي توانسته اين زمان اضافي سه تا چهار ماهه در آن سپري شده باشد، شهر نيشابور است؛ چرا كه طبق گزارش اكثر منابع، امام در آن شهر، در منزل بانويي نيشابوري به نام «بسنده» اقامت گزيد و ماجراهاي متعددي براي ايشان در اين شهر گزارش شده است. بنا بر برخي گزارش ها، امام بين دو تا چهار ماه در نيشابور اقامت داشته است.(3)

عجيب است كه از اين اقامت طولاني امام، گزارشي در منابع تاريخي نيامده است؛ با اين كه مأمون، طبيعتاً براي تحميل خواسته خود به امام، براي رسيدن به اهدافش، عجله هم


1- در اين زمينه، ر.ك: جليل عرفان منش، جغرافياي تاريخي هجرت امام رضا7 از مدينه تا مرو، بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي.
2- عيون اخبار الرّضا عليه السلام، ج 2، ص 184.
3- احمد ابن محمّد ابن حسن خليفه نيشابوري، صاحب تاريخ نيشابور، ورود امام به نيشابور را در سال 200 ه . ق. نوشته است. (صص 117 – 125) با اين حساب، ورود امام به نيشابور، در آخرين روزهاي سال 200 ه . ق. بوده و تا رفتن به مرو، مي توانسته 4 تا 5 ماه ساكن نيشابور باشد. (به نقل از: جغرافياي تاريخي هجرت امام رضا7 از مدينه تا مرو، ص 132).

ص: 245

داشته است. تنها علتي كه مي توان براي اين اقامت چند ماهه ذكر كرد، اين است كه شايد چون نيشابور، بزرگ ترين شهر خراسان و مركز تجمع علماي عامه حنفي و حديثي در خراسان بود، با توجه به سياست مناظراتي كه مأمون بعدها بين امام و علماي اديان و مذاهب راه اندازي كرد تا امام را از نظر علمي زير سؤال ببرد، هدف اين اقامت امام هم، برآوردِ بازتاب حضور ايشان در يك شهر آكنده از علماي عامه باشد.

با توجه به اين اتفاق است كه گزارش شده امام در نيشابور، در همه نمازهاي واجب خود، جهر به بسمله داشت.(1) اين بدين معني است كه امام رضا عليه السلام متوجه بود كه اسكان موقّت ايشان در نيشابور، هدف دار است؛ پس هوش مندانه، به جاي واكنش انفعالي، سعي مي كرد اين اتفاق را تبديل به فرصت كند؛ خصوصاً بر اساس آنچه كه بعدها رجاء ابن ضحاك به مأمون گزارش داده است، امام هر جا مقيم مي شد، از نماز صبح تا طلوع آفتاب به عبادت مي گذراند و از طلوع آفتاب تا نزديك نماز ظهر، مردم محل را به حضور مي طلبيد و به آنها حديث آبا و اجداد خود را مي آموخت.(2)

براي ديدن عكس به فايل پي دي اف مراجعه كنيد

از طرف ديگر مي توان حدس زد كه علماي برجسته نيشابور، با وجود ادعا و جايگاهي كه داشتند، نمي توانسته اند در طول اين مدت، حضور گسترده اي در محضر


1- موسوعة، ج 3، ص 21.
2- موسوعة، ج 1، ص 321.

ص: 246

امام داشته باشند، چون اگر چنين بود، گزارش هايي از اين اتفاق، مانند ماجراي حديث «سلسلةالذّهب» ثبت مي شد.

با توجه به برخي معجزات و كراماتي كه براي امام در دوران اقامت در نيشابور ذكر شده،(1) مي توان حدس زد امام در آغاز ورود به شهر، احتمالاً مورد بي مهري خواص شهر قرار گرفته است و آن گاه كه به جذب عوام مردم پرداخته و خبر علم و كرامت ايشان در شهر پخش شده، انبوه خواص خجالت زده، تنها در موقع خروج ايشان از شهر، پس از چند ماه، در جمعي بيست و چند هزارنفري، گرداگرد مركب امام را گرفته و از وي تقاضاي بيان حديثي كرده اند(2) و امام هم، با توجه و آگاهي از پيش زمينه هاي فكري و ذهني اين علما، براي آنها حديث سلسلةالذّهب را كه هويتي توحيدي _ ولايي، آن هم ولايت مستمر از اميرالمؤمنين عليه السلام تا خود حضرت را دارد، بيان كرده است تا شايد در آن جمع، كسي هوش يار و هدايت شود؛ ولي رسوخ انديشه حديثي عامه چنان بود كه علماي حاضر، فقط به ثبت حديث پرداختند.

در بررسي كلي رويدادهاي طول مسير، امام پس از خروج از مدينه، صحراي بزرگ عربستان را طي كرد تا به حومه بصره رسيد و از آنجا تا خوزستان، گزارش هاي سفر به صورت پراكنده وجود دارد. گزارش رويدادهايي در نبّاج، بصره، اهواز، پل اربق و غيره در منابع تاريخي ثبت شده است. گزارش هايي كه حاكي از ديدار شيعه و غير شيعه با امام است، ولي پس از خروج امام از خوزستان تا زمان ورود به نيشابور، هيچ گزارشي از رويدادهاي سفر ثبت و ضبط نشده است. گزارش هاي مربوط به خراسان هم مربوط به نيشابور و توس و مسير بين آن دو شهر است كه عمدتاً گزارش ديدار مسلمانان عامه با امام است. برخي منابع نيز از استقبال مأمون و شخصيت هاي نظامي و كشوري او از امام به هنگام ورود به مرو حكايت دارند.(3)

همراهان امام در سفر به مرو

همراهان امام در سفر به مرو

امام به هنگام خروج از مدينه، با اهل بيت وداع به شهادت و بازنگشتن كرد و كسي از اهل بيتش را با خود همراه نكرد. از اصحاب وي معدودي با ايشان همراهي كردند:


1- عيون اخبار الرّضا عليه السلام، ج 2، ص 132.
2- عيون اخبار الرّضا عليه السلام، ج 2، ص 136.
3- الطبري، دلائل الإمامة، ص 350.

ص: 247

هشام ابن ابراهيم مشرقي: وكيل امام در مدينه و مهم ترين كارگزار امور ايشان در مدينه بود.(1)

محوّل سجستاني: كمي پس از آغاز سفر امام، در همان مسير حركت كرد تا به ايشان رسيد و همراهش شد.(2)

خيران و مسافر: دو تن از خادمان امام، كه همراه ايشان از مدينه تا خراسان آمدند و بعد از شهادت ايشان به مدينه، نزد امام جواد عليه السلام بازگشتند.(3)

البتّه در طول راه، تدريجاً عده اي ديگر نيز، به صورت موقت يا دائم، به امام ملحق شدند.

كساني مانند عموي ابي الحسن صائغ، كه در ضمن مسير قصد ترور رجاء ابن ضحاك را داشت، ولي امام مانع شد.(4) اباصلت هروي نيز از نيشابور به امام ملحق شد و تا واپسين روزهاي حيات امام با ايشان بود و پس از شهادت هم بين نيشابور و توس در رفت وآمد بود.(5) مردي نيز به قصد مشايعت، از نيشابور همراه امام شد و تا بعد از توس همراه ايشان بود و در آنجا، امام از وي خواست به خانه خود بازگردد.(6) نيز مردي از «كرمند» (يكي از روستاهاي اصفهان) كه مدتي در طول مسير، مركب هاي خود را در اختيار امام مي گذاشت و به هنگام جدايي از امام درخواست حديث كرد و امام به او فرمود: «كن محبّاً لمحبّينا ... و اَن كنت فاسقاً و كن محبّا لمحبّينا و اَن كانوا فاسقين.»(7) بدين معني كه : تلاش كن كه دوست دار دوستان ما باشي ... اگرچه دچار فسق و فجور باشي و همچنين تلاش كن دوست دار دوستان ما باشي اگرچه آنها دچار فسق و معصيت باشند.

اصولاً برنامه كلي امام در طول سفر، كه از مسيري غير شيعي و بيشتر بياباني بود، تلاش براي بيشترين بهره وري تبليغي بود؛ همان گونه كه رجاء ابن ضحاك به مأمون


1- موسوعة، ج 7، ص 382
2- موسوعة، ج 1، ص 341.
3- موسوعة، ج 7، ص 664.
4- موسوعة، ج 1، ص 394.
5- العطاردي، مسند الامام الجواد7، ص 294.
6- بحارالانوار، ج 66، ص 253.
7- الميانجي، مكاتيب الائمّه، ج 5، ص 55. (از نرم افزار مجموعه آثار آية الله ميانجي)

ص: 248

گزارش داد كه علي ابن موسي الرّضا عليه السلام ، هر جا كه اطراق مي كرديم، پس از اقامه نماز فجر تا طلوع آفتاب به عبادت مشغول بود و از طلوع آفتاب تا نزديك نماز ظهر، براي مردم مي نشست و به آنها از اجدادش حديث مي گفت و ظهر دوباره به عبادت مشغول مي شد.(1)

از ديگر جلوه هاي بارز اين سفر، معجزات و كرامات و يا اخبار غيبي امام است. بيشترين گزارش ها در اين باره، مربوط به مسير بصره تا مرز پاياني آنجا و نيشابور تا سرخس است.

جدول ايده يابي

موضوع جزئي

پيش فرض علمي

ايده

پيشنهاد مأمون به امام در قالب نامه

سياسي

مأمون به جاي اينكه امام را نزد خود احضار كند و سپس درخواستش را به ايشان عرض كند، درخواستش را از همان آغاز، از طريق نامه به ايشان عرض كرد و گذاشت تا اين خبر، دست كم در مدينه منتشر شود؛ سياستي كه از همان آغاز باعث حيرت طيف هاي سياسي گوناگون و احتمال ريزش هاي اجتماعي از اطراف امام شد.

مقاومت دوماهه امام تا آمدن مأموران نظامي

سياسي

امام با مقاومت خود در برابر درخواست ناگهاني و شگفت مأمون، او را ناچار به فرستادن مأموران نظامي كرد تا در نهايت، به اجبار اما محترمانه از مدينه خارج شود؛ سياستي كه دست كم از همان آغاز، واقعيت ماجرا را براي بسياري از شيعيان و اهل بيت امام آشكار ساخت.


1- عيون اخبار الرّضا عليه السلام، ج 2، ص 180.

ص: 249

انتخاب مسير از منظر مأمون

جغرافيايي / اجتماعي / مديريتي

مسير انتخاب شده، ضمن آنكه كوتاه ترين مسير بود، به واسطه وجود فاصله فكري بين مردمان آن با امام، كمترين عوارض و آثارِ اجتماعي و فرهنگي ناشي از حضور امام را داشت.

كاركرد رؤياها در مرحله اول سفر

مديريت غيبي

رؤياي برخي از شخصيت ها، در آستانه سفر امام در همان آغاز راه، باعث شد كه با انطباق شخصيت امام رضا عليه السلام با پيامبر، ايشان در مرحله اول سفر، چندان هم مهجور و غريب نمانند.

فقدان گزارش هاي تاريخي در مورد جزئيات سفر امام در جنوب غرب و مركز ايران

جغرافيايي / اجتماعي

نبود گزارش هاي تاريخي در اين بخش از مسير، نشانه فاصله گيري گسترده فكري و اجتماعي بين مردم اين مناطق و مكتب امامت است؛ فاصله اي كه از بين بردن آن، نيازمند تحوّل اجتماعي و فرهنگي مهمي بود؛ تحولي كه هجرت علويان در سال هاي بعد به اين مناطق، به واسطه سفر امام بسترساز آن شد.

نگاهي كلي به رفتار و سخنان امام در طول سفر

امام در مواجهه با مسلماناني كه كمترين آشنايي را با مكتب اهل بيت عليهم السلام داشتند، در ابتدا سعي مي كرد با سيره رفتاري اهل بيتي، آنها را به خود جذب كند. پيام ويژه امام براي آنها اين بود كه تلاش كنند با محبت به اهل بيت عليهم السلام و شيعيان، به اسلام راستين نزديك تر شوند.

مدت زمان طولاني سفر و اقامت امام در نيشابور

مديريتي / سياسي

مأمون پس از عبور دادن امام از مناطق غربي ايران، با اطمينان از گرايش هاي فكري حاكم بر شهر نيشابور، با اقامت دادن امام در اين شهر،

ص: 250

قصد سنجش جايگاه و اعتبار اجتماعي ايشان در يك شهر علمي مسلك ايراني را داشت.

فكري / كلامي / شخصيتي

مأمون با اجراي طرح اقامت موقت امام، به احتمال زياد (مانند مناظرات بعدي خود)، قصد كاستن از شخصيت امام و تحقير اجتماعي ايشان در قالب هم عرض جلوه دادن وي با انبوه علماي مكتب عامه در نيشابور را داشت تا وقتي كه امام به مرو آمد؛ ديگر در موقعيت و مرتبه ممتاز تاريخي سابقِ خود در مدينه نباشد.

بازتاب حضور تاريخي امام در مسير

اجتماعي / فرهنگي

بسياري از مردم مناطق ايران، به ويژه مردم جنوب غرب خراسان، در مواجهه اوليه نمي دانستند امام رضا عليه السلام كيست، ولي وقتي كه در حضور كوتاه مدت ايشان، جلوه هاي عيني و علمي سيره نبوي و علوي را ديدند، به تدريج شيفته ايشان شدند.

قدم گاه هاي رضوي در مسير سفر به مرو

ميراث فرهنگي/ معنوي

مردم ايراني ساكن در مسير سفر امام، بعد از عبور امام از منطقه خود، در حسرت و پاس داشت آن حضور كوتاه مدت، سعي كردند قدم گاه هاي رضوي را تبديل به ميراث معنوي و فرهنگي جديدي در منطقه خود كنند.

بازتاب حضور تاريخي امام در نيشابور

مديريت غيبي و معنوي

كرامات و معجزات امام در نيشابور، در كنار به نمايش گذاشتن نمود عملي سيره نبوي، به تدريج باعث جذب توده هاي مردم به حضرت شد تا بدان حد كه نيازمندان به شِفا و كرامت و معجزه، از ديگر مناطق رهسپار نيشابور مي شدند.

ص: 251

گزارش ها درباره اقامت و خروج امام از نيشابور

مديريت علمي / اجتماعي

امام در مقطع حضور اجتماعي خود در شهر علمي نيشابور، سيره عبادي اش را با كنار گذاشتن برخي از مراتب تقيه، به صورت اصيل و شيعي انجام مي داد؛ اين كار مي توانست در آغاز، باعث فاصله گيري علماي عامه اهل حديث و اهل رأي عامه در نيشابور شود، ولي گزارشي كه به هنگام خروج امام در ضمن ماجراي حديث سلسلةالذّهب در تاريخ ثبت شده، نشان مي دهد كه امام، اگر چه در آغاز در ميان علماي شهر مهجور بود، ولي در نهايت، همه براي كسب حديثي مستند و طلايي، در بدرقه باشكوه بيست هزار نفري، گِرد محمل امام جمع شدند.

چرايي صدور حديث سلسلةالذّهب در نيشابور

مديريت علمي / فكري

امام با ذكر حديث سلسلةالذّهب و پيوند زدن بين مسئله توحيد و امامتِ خاصه خود در شهري كه مركز علمي خراسان است، پيام مهمي به علماي عامه درباره دين شناسي داد.

مجموعه پيام هاي امام در طول سفر

مديريت علمي / فكري

اندك گزارش هاي باقي مانده از سخنان امام در طول سفر، نشان مي دهد كه امام در طول سفر و فارغ از اينكه منطقه از نظر فكري چه وضعي دارد، به جاي مباحث سياسي و اخلاقي و اجتماعي، محور همه بحث هاي خود را امامت و ولايت قرار داده بودند.

ج) جدول گاه شمار اقامت امام در خراسان

اشاره

ج) جدول گاه شمار اقامت امام در خراسان

اقامت امام در خراسان را مي توان به سه دوره تقسيم كرد:

دوره اقامت اوليه تا زمان پذيرش ولايت عهدي؛

ص: 252

از پذيرش ولايت عهدي تا زماني كه مأمون مرو را ترك كرد؛

از زمان خروج از مرو تا هنگام شهادت در توس.

ج1: جدول گاه شمارِ ورود امام به مرو تا پذيرش ولايت عهدي

ج1: جدول گاه شمارِ ورود امام به مرو تا پذيرش ولايت عهدي

رويداد

توضيحات

201 ه . ق.

10 جمادي الثّاني

ورود به مرو در ميان استقبال مأمون و همراهان او.

201 ه . ق.

نيمه دوم جمادي

آغاز مذاكرات طولاني مأمون با امام درباره پذيرش مقام خلافت يا ولايت عهدي و مقاومت ايشان.

201 ه . ق.

ماه شعبان

انحراف هشام عباسي، يكي از همراهان ويژه امام، و پيوستن او به دستگاه مأمون و تلاش هاي او براي متقاعد كردن امام همراه با تهديد و اهانت.

201 ه . ق.

اواخر ماه شعبان

اواخر ماه شعبان، اوج فشار ها و هجوم ها و تهديدها و اهانت ها به امام بود تا اينكه سرانجام امام، طرح ولايت عهدي مشروط به مداخله نكردن در امور سياسي را مطرح كرد و مأمون كه طرح خود را در آستانه شكست مي ديد، به ناچار آن را به همين صورت پذيرفت.

امام پس از ورود به مرو، در نيمه ماه جمادي الثّاني، به درخواست مأمون (و بلكه به دستور او)، در منزلي مجاور قصر او كه دري مخصوص به كاخ مأمون هم داشت، اسكان داده شد و بلافاصله مذاكرات مأمون با امام، درباره تحميل خواسته هاي خود به ايشان آغاز گرديد. از نيمه ماه جمادي تا زمان پذيرش ولايت عهدي، كه اول ماه رمضان باشد، دوماه و نيم طول كشيد و اين زمان طولاني، حاكي از شدت فشاري است كه بر امام وارد مي شد؛ ولي ايشان با تمام وجود در برابر خواسته هاي مأمون مقاومت مي كرد. در اين مذاكرات، مأمون، هم خود با امام مذاكره مي كرد و هم شخصيت هاي برجسته دربارش را براي گفت وگو با ايشان بسيج كرده بود كه در رأس آنها فضل ابن سهل قرار داشت.

ص: 253

از نكات بسيار مهم اين دوره اين است كه ابراهيم ابن هشام مشرقي، كه مهم ترين شخصيت همراه امام بود، در همين چند وقت، تحت تأثير تطميع ها و حضور مستقيم در دربار مأمون قرار گرفت و خيلي زود جذب او و فضل ابن سهل شد؛ به گونه اي كه در اواخر اين زمانِ دوماه و نيمه؛ همين ابراهيم ابن هشام هم تبديل به يكي از اهرم هاي فشار و آزار امام از داخل گرديد! طبق يكي از گزارش هاي تاريخي، وقتي كه مذاكرات برقرار بود، هشام عباسي به امام گفت: چرا حرف خليفه را گوش نمي كني؟ امام فرمود: تو هم بر ضد من هستي؟! او گفت: اگر درخواست خليفه را نپذيرفتي، تحويل شمشيرت مي دهم!(1)

جدول ايده يابي

موضوع جزئي

پيش فرض علمي

ايده

ورود به مرو

اجتماعي

مأمون كه در اجراي طرح هاي خود، در طول مسير سفر امام، از تخريب يا تضعيف شخصيت امام ناكام مانده بود، ناچار شد براي اجراي بهتر نقشه هاي بعدي خود، مراسم استقبال باشكوهي از امام را برگزار كند.

از اقامت در مرو تا پذيرش ولايت عهدي

فشارها و هجوم ها بر امام، از سوي مأمون و اطرافيانش براي تحميل ولايت عهدي به ايشان، به فشارها و هجوم ها بر اهل بيت عليهم السلام در زمان پس از رحلت پيامبر شباهت بسياري دارد.

انحراف هشام مشرقي

دست گاه خلافت، براي تطميع و همراه كردن يكي از ياران اصلي امام، تلاش هاي گسترده اي كرد تا از او براي فشار آوردن بر امام استفاده كند.

اهانت ها و جسارت هاي هشام مشرقي نسبت به امام، بيان گر عمق سقوط و لغزش او و همراهي اش با جريان باطل است.


1- موسوعة، ج 2، ص 280.

ص: 254

امام و مديريت روند مذاكرات

امام با وجود تمام فشارها و ريزش ها، تا آخرين لحظه در برابر تمامي پيشنهادهاي مأمون مقاومت كرد و حتي وقتي هم كه با تهديد و به ناچار، خواسته حداقلي مأمون (مسئله ولايت عهدي) را پذيرفت، در مديريتي فعال، آن را به طور مشروط پذيرفت و آن چنان بر خواسته خود اصرار ورزيد كه مأمون ناچار شد آن را بپذيرد.

ج2: جدول گاه شمارِ پذيرش ولايت عهدي تا زمان ترك مرو

ج2: جدول گاه شمارِ پذيرش ولايت عهدي تا زمان ترك مرو

بهترين دوران اقامت امام در خراسان، دوران سكونت ايشان در مرو و فراهم شدن وضعي نسبتاً آزاد در روابط اجتماعي براي آن حضرت است. اين دوران، در زماني بود كه ايشان ولايت عهدي را پذيرفت وگرنه پيش از آن، در قرنطينه اي سخت قرار داشت تا مجبور به پذيرش پيشنهاد هاي مأمون بشود. گاه شمار اين دوران كه از رمضان سال 201 ه . ق. شروع شد و تا ماه رجب سال 202 طول كشيد، چنين است:

سال

ماه

رويداد

201

رمضان (فروردين

196 ه . ش.)

اعلام ولايت عهدي، بيعت گيري در مرو، دستور مأمون به ولايات براي بيعت گيري جديد، ضرب سكّه براي ولايت عهدي، تغيير رنگ لباس هاي رسمي حكومتي از سياه به سبز، برگزاري مجلس عروسي اسحاق ابن امام كاظم عليه السلام با دختر اسحاق ابن جعفر الصّادق عليه السلام .

مأمون روزهاي دوشنبه و پنج شنبه، جلوس عمومي داشت و مردم را به حضور مي پذيرفت. پس از ولايت عهدي، از امام رضا عليه السلام خواست كه در اين جلوس ها هميشه حضور داشته باشد و در دست راست او بنشيند.

رمضان

مأمون پس از بيعت گيري در مرو، به ريان ابن صلت دستور داد در ميان سرهنگان لشكرش، براي بيان فضايل امام علي عليه السلام نشست هايي برگزار كند و او (با رعايت تقيه)، فقط احاديثي را در

ص: 255

فضايل اميرالمؤمنين عليه السلام نقل مي كرد كه از خود مأمون شنيده بود (تا اگر بعد ها بازخواست شد، آن را مستند به مأمون كند).

رمضان

زنداني شدن برخي از فرماندهان لشكر به دستور مأمون. آنها مخالف ولايت عهدي امام رضا عليه السلام بودند.

رمضان، جمعه پس از بيعت گيري

بحث امامت در مسجد مرو در بين مردم درگرفت و به تبع آن، امام جلساتي خصوصي براي برخي علاقه مندان و شيعيان در منزلش برگزار كرد.

روزهاي آغازين پس از ولايت عهدي

درخواست مأمون از امام كه به عنوان ولي ّعهدش به عراق برود و خودش در خراسان بماند؛ ولي امام به شدت مخالفت كرد. در مرتبه اي ديگر از امام خواست نامه اي به شيعيانش در خراسان بنويسد و آنها را به اطاعت مأمون فرابخواند، ولي امام شرط خود را يادآور شد.(1) در مرتبه اي ديگر از امام خواست از يارانش هر كسي را كه مي خواهد به هر منصبي كه دوست دارد، منصوب كند؛ ولي امام مجدّداً شرط مداخله نكردن خود در امور سياسي را يادآور مي شود.(2)

اول شوّال

مأمون از امام درخواست كرد نماز عيد را برگزار كند. بر اثر اصرار فراوان او، امام به ناچار و به صورت مشروط پذيرفت كه اجراي آن نماز به شيوه نبوي باشد. آن نماز، به واسطه ايجاد انقلاب روحي در مردم، ناتمام رها شد.

شوّال

نامه امام به محمد ابن عيسي يقطيني، همراه با فرستادن مقداري پول تا در آن سال او و صفوان ابن يحيي از سوي امام حج بگزارند.(3)

ماه شوّال يا ذي القعده

اوج گيري خشك سالي در ايران و خراسان و طلب مأمون از امام براي اقامه نماز باران؛ و خواندن نماز استسقا و نزول باران (در ميانه هاي فصل بهار) و پايان يافتن خشك سالي.


1- بحارالانوار، ج 49، صص 144 و 155.
2- عيون اخبار الرّضا عليه السلام، ج 2، ص 166.
3- الاستبصار، ج 3، ص 279.

ص: 256

ماه هاي آغازين ولايت عهدي، ذي القعده

دعبل خزاعي شاعر، همراه چند نفر شاعر از عراق آمدند و در مجلس مأمون، اشعار متنوعي در فضيلت امام رضا عليه السلام و ولايت عهدي ايشان خواندند و از امام هدايايي گرفتند. پس از آن، دعبل همراه برادرش علي، تا وقتي كه امام به توس بازگشت، همراه ايشان بود و قبل از شهادت امام با ايشان خداحافظي كرد و به قم رفت و مدتي ساكن آنجا بود.

آغاز برنامه مأمون براي برگزاري جلسات مناظره. اولين جلسه بين امام و علماي اديان يهودي و مسيحي و صائبي برگزار شد. اين علما كه با دستور مأمون و توسط فضل از مناطق ديگر به مرو دعوت شده بودند، خيلي زود مقابل امام رسوا شدند و حتي رهبر صائبي ها، عمران صائبي مسلمان شد و مدتي را به شاگردي در محضر امام مشغول شد و به سفارش امام، مأمون او را مسئول صدقات بلخ كرد.

ذي القعده، ذي الحجه

فرستادن اسحاق ابن امام كاظم عليه السلام به عنوان اميرالحاج از سوي مأمون، از مرو به مكه.

7 ذي الحجه يوم الترويه

برگزاري دومين جلسه مناظره بين امام و سليمان مروزي، عالم و متكلّم مذهب عامه، كه به دعوت مأمون به مرو آمده بود. محور بحث، بداء و آن گاه بحث اراده انساني و جايگاه اراده حق تعالي در افعال انسان بود كه در نهايت سليمان به تناقض گويي افتاد و مفتضح شد.

202

5 محرّم

منتهي شدن اعتراض عباسيان بغداد به ولايت عهدي امام رضا عليه السلام ، به خلافت ابراهيم ابن مهدي عباسي، كه در اين روز آغاز شد و او بغداد و مناطق مركزي عراق را تصرّف كرد.

202

ماه هاي آغازين اين سال

استمرار جلسات مناظره ها به ترتيب زير:

مناظره با علي ابن محمد ابن جهم از علماي ناصبي و معاند اهل بيت عليهم السلام ، درباره عصمت پيامبران.

ص: 257

مناظره بعدي ادامه جلسه قبل بود، بين امام و خود مأمون با حضور علي ابن محمد ابن جهم. امام به شبهات مأمون پاسخ داد.

مناظره اي با حضور علمايي كه از عراق و خراسان به دستور مأمون جمع شده بودند و مأمون خود مديريت جلسه را به عهده داشت و بحث را از عصمت پيامبر به بحث امامت كشاند و در نهايت، امام رضا عليه السلام با استدلال، خود را تنها مصداق آل پيامبر صلي الله عليه و آله معرفي كرد.

برگزاري آخرين جلسه مناظره كه با حضور عده اي از همان علما بود و در ادامه جلسه قبل. بحث از امامت شروع شد و پس از بحث درباره آمار و ارقام امامان، بحث به مهدويت و رجعت و نفي تناسخ كشيده شد.

اين جلسه، آخرين جلسه مناظره عمومي امام با مأمون و علماي عامه بود.

202

15 محرّم

عقد ازدواج هم زمان مأمون با بوران، دختر حسن ابن سهل (مراسم اين ازدواج در سال بعد پس از بازگشت مأمون به عراق با صرف هزينه هنگفت انجام شد.) و ازدواج امام رضا عليه السلام با اُمّ حبيب، دختر مأمون (اين ازدواج در همان خراسان به صورت كامل انجام شد.) و عقد ازدواج امام جواد عليه السلام با اُمّ فضل (دختر ديگر مأمون كه مراسم ازدواج آنها سال ها بعد در بغداد برگزار شد).

ربيع الثاني

ورود كاروان حضرت فاطمه معصومه عليها السلام به قم و رحلت ايشان كمي پس از آن و دفن شدن ايشان در قم.

دو - سه ماه آخر اقامت امام در مرو

خداحافظي ريان ابن صلت، كارگزار شيعي، از امام و گرفتن هداياي ويژه از امام و رفتن او به عراق.

خبر جلسات متعدد مردمي امام به مأمون رسيد و او به حاجب هاي حكومتي منزل امام دستور داد مردم را از اطراف

ص: 258

منزل امام پراكنده و رفت وآمد آنها به نزد امام را ممنوع و ديدارهاي امام را محدود كنند.

روزي فضل و هشام ابن ابراهيم عباسي، در ديداري خصوصي، از امام خواستند كه با آنها در كودتا عليه مأمون همراه شود؛ ولي امام نپذيرفت؛ سپس آنها ادعا كردند قصد امتحان امام را داشته اند! ولي امام تصميم آنها را جدي خواند. وقتي خبر اين مذاكره به مأمون رسيد و امام را بازخواست كرد، امام آن را تأييد كرد و مأمون را از سهل انگاري نسبت به اوضاع مسلمانان سخت برحذر داشت. به دنبال اين رويداد، خيلي زود هشام عباسي به بهانه مأموريتي به عراق فرستاده شد و مأمون كه هم از ناحيه فضل احساس خطر مي كرد، به فكر حذف او افتاد.

ماه هاي پاياني اقامت در مرو

مأمون كه سياست ولايت عهدي را شكست خورده و محبوبيت امام را در خراسان روزافزون مي ديد و از جلسات علمي عمومي و خصوصي امام مطلع شده بود، دو بار تصميم به شهادت امام گرفت، ولي هر دو بار در اجراي آن ناكام ماند.(1)

جمادي الثّاني

امام در جلسه اي خصوصي، اخبار و اوضاع آشفته جهان اسلام را به مأمون رساند و او را مسئول بحران هاي پيش آمده براي مسلمانان دانست.

202

ماه رجب

با وجود مخالفت شديد فضل ابن سهل، سرانجام مأمون پس از كشف صحت اخبار نگران كننده عراق، دستور حركت لشكريان را از مرو داد و به سوي سرخس به راه افتاد.

از ديگر رويدادها و نكات شايسته توجه در مورد اين دورانِ 10 – 11 ماهه، موارد زير است:


1- يك بار به دستور او سي شمشيرزن به منزل امام حمله كردند و در مرتبه اي ديگر، مأمون خودش امام را احضار كرد، در حالي كه حاجب او آماده اجراي دستورش بود، ولي در هر دو مورد، كه در مرو اتفاق افتادند، امام با خواندن حرزي ويژه نجات يافت. (موسوعة، ج 5، صص 293 – 300.)

ص: 259

نكته اول: شخصيت هاي مرتبط با امام در خراسان، پس از اينكه امام رضا عليه السلام ولايت عهدي را پذيرفت:

با اينكه امام، دو خادم با خود از مدينه آورده بود و از شيعيان، كساني مانند: اباصلت و نيز ريان ابن صلتِ شيعي، كه جزء كارگزاران مأمون بود، با ايشان در ارتباط دايم بودند؛ ولي طبق هماهنگي هاي به عمل آمده بين مأمون و فضل ابن سهل، افراد زير در منزل امام مشغول به كار شدند:

محمد ابن ابي عباد كه فردي فاسد الاخلاق هم بود و به عنوان كاتب امام از سوي فضل تعيين شده و در حقيقت يكي از جاسوس هاي در منزل امام بود.(1)

هشام ابن ابراهيم عباسي، از ياران امام كه به عباسيان پيوسته بود، مسئول امور منزل و ديدار هاي امام شد.

محمد ابن عَمرو توسي، حاجب و دربان مأمون، كه گه گاه حاجب و دربان امام هم بود.(2)

اُمّ حبيب، دختر مأمون، تنها بانوي منزل امام در خراسان بود.(3)

ياسرِ خادم، كه از خادمان مأمون بود، در منزل امام مأمور خدمت گذاري شد.(4)

و بدين گونه، در طراحي مأمون، امام هيچ خلوت مستقلي، حتي در منزل خود نداشت و از راه هاي متعدد، اخبار ايشان به دربار مي رسيد؛ ولي اين اتفاق، نه از سوي امام و نه از سوي شيعيان، باعث زمين گيري و قطع رابطه نگرديد؛ ضمن اينكه در اين زمان، وجود دو ريان (ريان ابن شبيب و ريان ابن صلت) خود نعمت ارتباطي مهمي بود.

نگاهي به آمار ملاقات شيعيان با امام در همين فرصتِ 10 – 11 ماهه، نشان گر حفظ ارتباط امام با شيعيانش در حد قابل قبولي است. گزارشي از اين ديدارها چنين است:

ارتباط مستمر افرادي مانند دعبلِ شاعر، برادرش علي و يا ارتباط عِمران صائبي پس از شيعه شدنش؛ و يا ارتباط مستمر اباصلت هروي.


1- موسوعة، ج 7، ص 576.
2- موسوعة، ج 1، ص 334.
3- موسوعة، ج 2، ص 297.
4- بحارالانوار، ج 49، ص 164.

ص: 260

حضور خادم هاي مطمئن در منزل امام، مانند خيرانِ خادم و محمد ابن زيد طبري كه اصالتاً كوفي، اما ساكن خراسان بود و از خادمان امام بود.

ديدار برخي از اصحاب با امام در خراسان؛ مانند ايوب ابن نوح، فياض ابن محمد توسي، سهل ابن قاسم نوشجاني، ابراهيم ابن ابي محمود خراساني، ابراهيم ابن عبدالحميد خراساني، محمد ابن سنان، محوّل سجستاني، سعد ابن سعد اشعري قمي، بريد ابن عمير شامي و در نهايت ملاقات حسن ابن علي وشاء از واقفي ها در مرو با امام، كه باعث استبصار او و بازگشتش به امامتِ امام رضا عليه السلام شد.

امام رضا عليه السلام همچنين با فرزند خود و يارانش در حجاز و عراق، با نامه در ارتباط بود؛ مانند نامه اي كه توسط ابراهيم ابن ابي محمود براي امام جواد عليه السلام فرستاد و يا نامه اي كه همراه سيصد دينار پول و سفارش هاي متعدد به محمد ابن عيسي يقطيني به عراق فرستاد.(1) اين در حالي است كه امام، بارها و بارها، نامه هايي را براي فرزند گرامي اش ارسال كرده است.

نكته دوم: برنامه هاي تبليغي و نرم افزاري امام در خراسان:

با بررسي مجموعه سخنان امام كه به ما رسيده است، در يك روند تدريجي، از لحظه ورود امام به نيشابور، تا واپسين جلسات مناظره اي، معلوم مي گردد كه امام در يك مديريت نرم افزاري هوش مندانه، به صورت مستقيم و غير مستقيم، محور تبليغات خود را بحث امامت قرار داده است.

گزارش اجمالي اين تبليغات و اقدامات و بعضاً نوع اجراي آنها چنين است:

مرحله

نوع اقدام

نيشابور

امام، آگاهانه، با بيان حديث سلسلةالذّهب، پيونددهنده توحيد و امامت خاصه خود بود.

در آغاز ولايت عهدي

امام در ضمن خطبه خواني اش، به بحث امامت به جاي خلافت اشاره اي كرد؛ به گونه اي كه در جمعه بعد از اين رويداد، در مسجد مرو بحث امامت، بحث اول جامعه شده بود.


1- الاستبصار، ج 3، ص 279.

ص: 261

در جلسات خصوصي با اصحاب خود

به دنبال فراگير شدن اجتماعي بحث امامت، امام، مباحث تخصصي امامت و امام شناسي را براي شاگردان اندك خود آغاز كرد.

در جلسات مناظره

امام، روند جلسات مناظره را به گونه اي مديريت مي كرد كه از مباحث كلي توحيدي و كلامي به سوي امامت عامّه، امامت اميرالمؤمنين عليه السلام و در نهايت به مباحث تطبيقي امامت در زمان خودش و سپس به بحث مهدويت برسد.

در جلسات خصوصي با مأمون

در جلسات خصوصي، وقتي مأمون از امام درباره اسلام محض به صورت چكيده پرسيد، امام در ضمن مباحث توحيد و نبوّت، بحث امامت را هم مطرح كرد.

و بدين گونه است كه امام، فرصت حضور در خراسان را، تبديل به فرصتي تاريخي براي بيان مسئله امامت و ولايت در سطوح مختلف مخاطبان خود از خواص و عوام، در دو جامعه و جبهه حق و باطل كرد. اين تطبيق امام به گونه اي بود كه در اغلب موارد، در كنار مباحث كلّي، بحث مصداقي و روزآمد را هم مطرح مي كرد و همين اتفاق، يكي از علل درماندگي مأمون در برابر وي شده بود؛ چرا كه نقشه مأمون، تخريب شخصيت امام با برچسب ولايت عهدي بود؛ ولي امام از يك سو، با شروط خود، عملاً طرح مأمون را ناكام گذاشت و از طرفي ديگر، در تمام حضورهايي كه در جامعه داشت، به جاي تقويت نظريه خلافت، به ترويج نظريه امامت مي پرداخت.

نكته سوم: احياي سيرت و سنّت و نام و شخصيت پيامبر از سوي امام:

در سفر امام به خراسان، طرح خلافت اين بود كه امام را از مسيري ببرد كه غير شيعي باشد و مستقيم و غير مستقيم، با ايجاد بي توجهي اجتماعي، اسباب بي احترامي به امام را فراهم سازد. در برابر اين طرح، تاريخ از جانب امام، شاهد رابطه اي دوسويه بين امام و ساحت ملكوتي غيبي است. توضيح اينكه چون پيامبر اسلام، شخصيت و الگوي اول درجهان اسلام است، در زمان سفر امام به مرو، گزارش هايي درباره به خواب ديدن پيامبر در برخي از مناطق، ثبت شده است كه به نحوي طرح مأمون را بي اعتبار مي كرد؛ گزارش هايي مانند

ص: 262

رؤياي ابوحبيب نبّاجي در نبّاج.(1) (نبّاج، اولين منزل در راه بصره، پس از عبور از بيابان بزرگ بود).

رؤياي ابوعلوان بصري در بصره.(2)

ديدن برخي از خراساني ها پيامبر را به خواب و خبر دادن ايشان از دفن امام رضا عليه السلام در توس.(3)

بدين گونه، در برخي مناطق، بسترهاي اجمالي براي استقبال و يا ايجاد زمينه ارتباط و احترام و بهره مندي از امام رضا فراهم شد. در همين زمينه، امام رضا عليه السلام در ماجراي نماز عيد، به صراحت، شرط اجراي اين نماز را اقامه آن به سيرت و سنّت پيامبر گذاشت و باعث زمينه سازي براي ايجاد تحوّل در مردم مرو شد. در موارد ديگر هم كه به سيره و سنّت نبوي تصريح مستقيم نداشت، در همه گفتارها و رفتارهايش، هدفش احياي حديث و يا سنّت پيامبر بود؛ مانند همان حديث سلسلةالذّهب كه در نيشابور خواند و سندش را نه از طريق اسنادهاي غير معصومانه عامّه، بلكه از طريق سند معصومانه اهل بيت عليهم السلام ، به پيامبر رساند. از همين رو بود كه مأمون خيلي زود فهميد چه اشتباه فاحشي كرده است و ارتباطات اجتماعي امام را در خراسان، به شدت محدود كرد.

از نكات جالب توجه در همين زمينه، رؤياهاي مبارك خود امام است. امام در موارد متعددي كه نيازمند تصميم گيري هاي ويژه و يا مواجهه با پيشنهادهاي توطئه گرايانه مأمون بود، در پاسخ به او، به رؤيايي كه شب گذشته از پيامبر ديده و پيامبر در آن رؤيا به ايشان دستوري داده بود، متمسّك مي شد. نمونه هاي اين رؤيا ها چنين است:

وقتي در آغاز ولايت عهدي و ماجراي استسقا (نماز باران)، مأمون به امام مراجعه كرد تا در همان روز (جمعه) مراسم را برگزار كند، امام آن را تا دوشنبه پيشِ رو به عقب انداخت و فرمود: «پيامبر در رؤيا به ايشان چنين دستوري داده است».(4)


1- بحارالانوار، ج 49، ص 35.
2- بحارالانوار، ج 49، ص 119.
3- موسوعة، ج 1، ص 127.
4- عيون اخبار الرّضا عليه السلام، ج 2، ص 167.

ص: 263

وقتي در مسير بازگشت به سرخس، مأمون پيشنهاد كرد در صبح زودي كه قرار بود فضل ابن سهل در حمام كشته شود، امام نيز همراه فضل و مأمون به حمّام برود، امام عذر آورد كه در رؤيا پيامبر را ديده و او را از حمّام رفتن در آن روز پرهيز داده و آن را بديمن دانسته است.(1)

نكته چهارم: درباره شهود ولايت عهدي:

پس از اقامت امام در مرو و فشار و تهديدهاي دوماه و نيمه مأمون و اطرافيانش بر ايشان، سرانجام امام در اول ماه رمضان، طرح ولايت عهدي مشروط را به مأمون داد. مأمون كه ديد زمان زيادي از ورود امام به مرو گذشته و اين اقدام ايشان، تدريجاً موجب حرف و حديث در ميان مردم شده است و امام رضا عليه السلام نيز به هيچ نحوي به طرح حداكثري او رضايت نمي دهد، گمان كرد اگر موقتاً طرح حداقلي امام را بپذيرد، شايد بعداً در سياستِ گام به گام خود بتواند ايشان را با خواسته هايش همراه سازد.

طرح مشروط امام، كه به ميمنت ماه مبارك رمضان، پيشنهاد شد، مايه خروج مذاكرات از بن بست دوماه و نيمه بود و همه از آن استقبال كردند. در اول ماه رمضان، مأمون جلسه اي از كارگزاران برجسته خود تشكيل داد و در آن جلسه، متن ولايت عهدي امام نوشته شد و مأمون از بسياري از كارگزاران خود خواست كه بر اين معاهده، شهادت مكتوب بدهند و آن را امضا كنند. شخصيت هاي برجسته امضاكننده اين معاهده، افراد زير هستند:

فضل ابن سهل، ذوالرياستين، كه هم وزير كشور و هم وزير جنگ مأمون بود.

يحيي ابن اكثم تميمي مروزي، قاضي مأمون، فقيه و عالمِ عربِ ساكن مرو كه با پيوستن به دربار مأمون و پذيرش قضاوت او معروف شده بود. او تا زماني كه قاضي مأمون بود (سال 217)، سعي مي كرد جلو مأمون را در انتشار نظريه مخلوق بودن قرآن بگيرد. او از علماي اهل رأي خراسان بود.(2)

بُشر ابن معتمر ابوسهل معتزلي، از علماي معتزلي كه به واسطه گرايش هاي معتزلي مأمون، به او پيوسته بود.


1- الارشاد، ج 2، ص 226. ( نرم افزار سيره معصومان )
2- تاريخ الاسلام، ج 18، ص 536.

ص: 264

ثمامة ابن اشرس نميري بصري. او هم از علماي معتزلي بود كه از بصره به خراسان آمده و به مأمون پيوسته بود. او از قائلين به نظريه خلق قرآن بود.(1)

حماد ابن نعمان (حماد ابن ابوحنيفه)، پسر ابوحنيفه، رئيس مذهب حنفي و از علماي بزرگ مدرسه اهل رأي و داراي عقايد مرجئه گري و از ملازمان دربار مأمون بود.

محمد ابن يحيي ابن ابوبكر صولي بغدادي. او از شعراي دربار مأمون و از علماي ادب و شعر و لغت بود.

عبدالله ابن طاهر ذواليمينين، پسر طاهر، سردار بزرگ مأمون (و دومين امير طاهريان).

با نگاهي به اسامي اين شهود برجسته ولايت عهدي امام رضا عليه السلام ، مشخص مي شود كه در بين يا ران مأمون، نمايندگاني از مدرسه اهل رأي و مدرسه اعتزال وجود داشته اند، ولي از علماي اهل حديث، چه از مدرسه عراق و چه از مدارس حجاز و خراسان، نشانه اي نيست.

از نظر شخصيت شناسي نيز، رجال ايراني و يا بزرگ شده در ايران، مثل عبدالله ابن طاهر، به چشم مي خورند و از شخصيت هاي سياسي عرب و عباسي معروفِ آن زمان، نامي در اين شهود به چشم نمي خورد.

نكته پنجم: از شرط مداخله نكردن تا مشاوره هاي موردي مهم:

از پيش شرط هاي مهم امام براي پذيرش ولايت عهدي، مداخله نكردن ايشان در امور و عزل و نصب ها بود. حتي يك بار هم كه مأمون، به اصرار از امام خواست تا از ياران خود هر كس را مي خواهد به هر منصبي منصوب كند، امام نپذيرفت. يك بار هم مأمون، چند نفر از برادران امام، مانند عباس، اسحاق و ابراهيم (كه البته عقايد زيدي داشتند) را، به همكاري گرفت؛ ولي امام آنها را به حساب خود ننوشت و مأمون هم اين را مي دانست. با اين حال، هر چه زمان جلوتر مي رفت و اوضاع جهان اسلام، آشفته تر و پرهرج ومرج تر مي شد، امام همانند سيره اميرالمؤمنين عليه السلام در دوران 25 ساله خلفاي سه گانه، بر مشورت ها و راهنمايي هاي دل سوزانه خود نسبت به امّت اسلامي،


1- تاريخ الاسلام، ج 15، ص 93.

ص: 265

براي مأمون مي افزود؛ مشاوره هايي كه رويكرد غالب آنها، انتقاد از نوع مديريت فضل ابن سهل و برادرش، حسن بود. در حقيقت، امام وزارت آنها را خطري مهم براي جامعه اسلامي، در مقايسه با خلافت مأمون مي دانست.(1) نمونه هايي از اين مشاوره ها چنين است:

در جلسه اي چهارگانه اي كه مأمون، امام، فضل ابن سهل و يحيي ابن اكثم (عالم دربار) حضور داشتند، فضل گزارشي از يكي از مرزهاي اسلامي با تركستان داد كه فتحي صورت گرفته و پس از آن، يكي از همان ترك هاي تازه مسلمان به امارت منطقه منصوب شده است. امام فرمود: «حتي خليفه و وزير او نيز، چنين حق شرعي اي ندارند كه در مرزهاي اسلامي، افرادي از اسرا يا تازه مسلمانِ آن منطقه را ولايت بدهند؛ چرا كه گرايش آنها به پيشينه خود بيشتر از گرايش آنها به دين جديدشان است و بيشتر به مصلحت سابق خود عمل مي كنند تا اين كه در خدمت منافع و اهداف اسلام باشند».(2)

به نوشته همه مورخينِ عامه و خاصه، مهم ترين فردي كه در تصميم گيري مأمون براي ترك خراسان و رفتن به عراق نقش داشت، امام بود. اوضاع عراق در اين زمان به شدت آشفته بود و حسن ابن سهل هم، در مقابله با اختلافات داخلي ضعيف عمل مي كرد؛ ولي فضل ابن سهل، مانع رسيدن اين اخبار به مأمون مي شد و تلاش مي كرد براي هميشه مأمون را در خراسان نگه دارد و ائتلاف اين دو برادر، تدريجاً بر تمام شئون خلافت مسلط شود. سرانجام، فرماندهان مأمون، پنهاني دست به دامان امام شدند و ايشان، اخبار عراق را به مأمون رساند و واسطه ديدار پنهاني فرماندهان با مأمون شد. وقتي كه خبر اين ديدار به فضل رسيد، عده اي از آن فرماندهان را زنداني كرد و عده ديگري را تازيانه زد. او همچنين تلاش وسيعي كرد كه مأمون به عراق نرود، ولي مأمون با درايت و راهنمايي امام، سرانجام تصميم تاريخي خود را براي ترك خراسان و رفتن به عراق گرفت.


1- درست همانند نگاهي كه امام به برمكيان در قياس با هارون داشت. در حقيقت، امام خطر تازه مسلماناني را كه حقيقتاً مسلمان نشده و مناصب حسّاس داشتند، از خطر اسلام خلافتي بيشتر مي دانست.
2- موسوعة، (به نقل از: الانوارالبهيه)، ص 219.

ص: 266

جدول ايده يابي

موضوع جزئي

پيش فرض علمي

ايده

مراسم ولايت عهدي از منظر مأمون

سياسي

مأمون با وجود مخالفت هاي پنهان و آشكار، سعي كرد مراسم ولايت عهدي، باشكوه و چشم گير باشد و بيعت گيري براي امام در مرو به صورت كامل اجرا شود تا بدين گونه، اقتدار خود را در اجراي اين تصميم شگفت به نمايش بگذارد.

مراسم ولايت عهدي از منظر امام

شخصيتي

مراسم ولايت عهدي، اگر چه باشكوه تمام و رويدادهاي موازي متعددي به انجام رسيد، ولي امام رضا عليه السلام در طول مراسم، نه حضور فعالي داشت، نه سخنان بسياري گفت و نه نشاط خاصي نشان داد.

سخنراني كوتاه امام و بازتاب هاي آن

مديريتي تبليغي

امام در سخنان كوتاه خود، با خطاب قرار دادن عموم مردم، با موضوع جايگاه اهل بيت عليه السلام و ولايتِ آنها، زمينه ساز ايجاد مباحثات كلامي در سطح جامعه شد.

درخواست هاي مأمون از امام پس از پذيرش ولايت عهدي

سياسي

مأمون در سياستي گام به گام، تلاش بسيار مي كرد تا با درخواست ها يا مشوّق هاي سياسي _ اجتماعي اش، امام را به نقض شرط خودش وادارد، ولي امام با هوش ياري، توطئه هاي او را خنثي مي كرد.

امام و نماز هاي عيد و باران

تربيتي

امام با مديريت نمازهاي عبادي - سياسي يا عبادي - اجتماعي عيد و باران، بر مبناي سيره نبوي و اصول ديني، ضمن گره گشايي از مشكلات جامعه، مبنا و روش حكومتي مأمون را در سطح جامعه به چالش كشيد.

حوادث طبيعي در حضور و شهادت امام

كلامي / عرفاني

با آمدن امام به خراسان و ايران، خشك سالي نابودگر در آن سال به پايان رسيد و پس از شهادت ايشان، زلزله هاي پياپي خراسان را فراگرفت. اين اتفاقات، شايد به نوعي،

ص: 267

بيان گر بركت حضور امام براي جامعه، و نيز آثار ولايت گريزي مردم و غربت و شهادت ايشان بود.

فرصت شناسي تاريخي دعبل خزاعي

مديريتي / شخصيتي

اقدام دعبل در گردآوري شعرا و سفر گروهي به خراسان و شعرسرايي براي ماجراي ولايت عهدي، پايه گذار شعر رضوي از سوي شاعري شيعي با امكانات خلافت عباسي، و تلاش براي عمومي كردن اين فرهنگ، در ميان شعراي مسلمان بود.

مأمون و طراحي و مديريت جلسات مناظرات

سياسي / فكري

مأمون پس از گذشت مدتي كوتاه از ماجراي ولايت عهدي، وقتي دست بالاي امام را در اين ماجرا ديد، در اقدامي سريع و تلافي جويانه، به وزير خود دستور داد در يك برنامه ريزي منظّم، طرح برگزاري جلسات مناظره علماي گوناگون با امام را عملياتي كند تا شايد ايشان بدين وسيله، تحت فشار رواني و يا احتمالاً در ناكامي علمي قرار بگيرد.

همكاري هاي رهبران زيديه با مأمون

سياسي

خراسان در اين سال، محل اجباري بسياري از علويان زيدي بود. آنها به راحتي مأموريت هاي حكومتي و يا مناصب مذهبي را از سوي مأمون مي پذيرفتند، ولي نه خود آنها و نه امام، اين همراهي ها را به حساب تشيع امامي نمي گذاشتند.

فكري

رهبران زيدي با پذيرش مناصب مذهبي، مانند اميرالحاجي از سوي مأمون، در كنار اجراي آن بر مبناي فقه رسمي حكومت، به گونه اي مستقيم، هم تأييدكننده خلافت عباسي و هم تأييدكننده مدارس فكري - فقهي عامه شدند.

طرح عقد ازدواج دختران مأمون با امام رضا عليه السلام و فرزندش

مديريتي

مأمون پس از مواجهه با ناكامي سياسي در مسئله ولايت عهدي، سعي كرد با ازدواج دخترانش با امام و فرزند ايشان، ضمن تظاهر و نمايشِ شدت علاقه دوسويه خود و امام، در كنار تكميل محاصره امام در عمق خلوت ايشان، اميدوار به تولد فرزندي باشد كه ريشه مشترك

ص: 268

علوي _ عباسي داشته باشد. (اين طرح، مانند تجربه تاريخي تلاش خليفه دوم براي ازدواج با يكي از دختران امام علي عليه السلام با هدف ظاهرسازي سياسي و تاريخي و تطهير جنايات تاريخي خود بود).

سفر حضرت معصومه عليها السلام به ايران

آينده پژوهي اجتماعي / فرهنگي

اين سفر نه به مقصد خراسان، بلكه دقيقاً به قصد قم بود و بانويي ويژه از حريم ولايت آن را انجام داد تا پيش گويي هاي تاريخي اهل بيت عليهم السلام براي ايجاد حرم اهل بيت عليهم السلام در ايران، و دقيقاً در شهر قم، بر محوريت مرقد مطهر ايشان را عملياتي كند.

جغرافيايي / تاريخي

سفر حضرت معصومه عليها السلام به قم با هدف تحكيم و تقويت جايگاه علمي و معنوي آن شهر، به عنوان كانون تشيع در مركز ايران، صورت گرفت تا خيلي زود قم تبديل به پايتخت علمي و معنوي شيعه ايران شود.

امام و طراحي فرهنگ زيارت مرقد حضرت معصومه عليها السلام

فرهنگي

امام با طراحي فرهنگي – اجتماعي زيارت مرقد حضرت معصومه عليها السلام ، كوشيد شهر قم را كانون رفت وآمد شيعيان ايران سازد و پيوند آنها با حوزه علمي اين شهر مستحكم شود.

روابط اجتماعي امام در مرو

سياسي / اجتماعي

امام در آغاز ورود به مرو، به عنوان شخصيتي سياسي كه مانند ديگر شخصيت هاي برجسته سياسي، دست نيافتني و دور از مردم است، معرفي شده بود، ولي مواجهه هاي گوناگون عبادي - اجتماعي امام، باعث ايجاد جاذبه اجتماعي براي ايشان شد و برخورد بازِ امام با مردم، به تدريج باعث وحشت مأمون از ايجاد پايگاه فكري - اجتماعي بزرگي براي امام در مرو شد.

فكري / فرهنگي

نتيجه ارتباط فراگير محبين اهل بيت عليهم السلام با امام در مرو، در فرآيندي تدريجي و تحت تأثير مديريت تبليغي امام،

ص: 269

كم كم باعث گذر از محبت عمومي مردم به سوي تشيعِ اعتقادي مي شد.

سياسي

حضور اجتماعي امام در ميان مردم مرو، كه تفاوت ماهوي با ارتباط اجتماعي خليفه و شخصيت هاي برجسته عباسي داشت، باعث تضعيف پايگاه و سرمايه اجتماعي عباسيان در خراسان شده بود.

طرح كودتاي پيشنهادي توسط فضل

سياسي / اجتماعي

جايگاه و پايگاه سياسي - اجتماعي امام در اواخر دوران اقامت ايشان در مرو، تا بدان جا رسيد كه هم فضل ابن سهل در طرح اوليه اي كه براي انجام كودتا آزمود و هم فرماندهان نظامي مأمون كه از فضل وحشت داشتند، همگي براي برنامه هاي ويژه خود دست به دامان امام شدند و وقتي خبر اين دو جريان به مأمون رسيد، متوجه شد كه امام با وجود كنارگيري اش، جايگاه مهمي، نه تنها در جامعه، بلكه در بدنه حكومتي او دارد.

كارگزاران حكومتي در منزل امام

مديريتي / اخلاقي

مأمون و فضل سعي مي كردند براي انتخاب كارگزاران تحميلي در منزل امام، افراد فاسد و يا مورد اطمينان خود را انتخاب كنند تا زمينه هاي اثرگذاري اخلاقي امام بر آنها وجود نداشته و پيوند و ارتباط آنها با دربار عباسي، مستمر و مستحكم باشد تا مأموريت هاي خود را به صورت كامل انجام دهند.

ارتباط اجتماعي امام با شيعيان در خراسان

مديريتي

سطح قابل توجه ارتباطات مستقيم و يا مكاتبه اي امام با شيعيانش، با وجود دوري جغرافيايي خراسان از مراكز تشيع و با وجود مراقبت هاي خلافت و با وجود كوتاه بودن اقامت ايشان در مرو (10 ماه)، نشان گر مديريت پويا و پيوسته امام در جامعه شيعه و تقويت مديريت واسطه اي خود در اين زمان است.

ص: 270

برنامه هاي تبليغي امام

تبليغي

امام در مديريت تبليغي و نرم افزاري خود، با اجراي برنامه هاي تبليغي و فرهنگي موازي درباره سيره نبوي و شخصيت علوي و معارف امام شناسي، سعي مي كرد ترجماني راستين از شخصيت، سيرت و سخنان پيامبر در امامت خود باشد.

امام در تبليغات و جلسات علمي خود، بحث امامت را در امامت تاريخي اميرالمؤمنين عليه السلام منحصر نمي كرد، بلكه با تبيين مباحث امامت از منظرِ ضرورت هاي اجتماعي و تربيتي تلاش مي كرد براي جامعه، ضرورت جريان تاريخي امامت را اثبات كند و آن گاه امامت خاصه خود را مستقيم و يا غير مستقيم يادآور گردد.

تبليغي / سياسي

توجه ويژه امام رضا عليه السلام به شخصيت و سيرت پيامبر و دادن الگويي متفاوت با الگوهاي سياسي و فكري عباسيان يا علماي عامّه، باعث آگاهي فكري جامعه اسلامي ايراني - خراساني گرديد كه مصداق واقعي شعار «الرّضا من آل محمد» را مي بايد در شخصيت ايشان جست وجو كند.

شهود علمي ولايت عهدي

شخصيت شناسي

مدرسه حديث، در تجربه تاريخي خود، چه در حجاز و چه در خراسان، نشان داد بيشترين فاصله و موضع گيري را در برابر اهل بيت عليهم السلام دارد؛ در برابر اين، مدرسه رأي و اعتزال، اگر چه هيچ گاه حاضر به همكاري با اهل بيت عليهم السلام نبود، ولي اگر مصلحت حكومتي اقتضا مي كرد، با طرح هاي حكومتي مسالمت آميز درباره اهل بيت عليهم السلام مشاركت و همكاري داشت.

مشاوره هاي امام به مأمون

سياسي/ اجتماعي

امامان در تقيه ورزي خود، هيچ گاه در اقدامي كه منجر به تقويت نظام خلافت يا خليفه اي از خلفاي اموي و عباسي

ص: 271

شود، مشاركت نمي كردند؛ ولي در همان زمان، اگر كيان جامعه اسلامي و ثبات و آرامش آن در خطر مي افتاد؛ از مشاوره هاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي، براي حفظ و يا تقويت اسلام و جامعه اسلامي و يا دفع خطر دشمنان، به خلفا دريغ نمي كردند.(سيره سياسي ائمّه، اعتقاد به مشروعيت نداشتن خلافت، در كنار ضرورت حفظ بنيان سياسي - اجتماعي جامعه اسلامي بود).

موعظه هاي سياسي امام به مأمون

اخلاقي / سياسي

امام، به ويژه در نيمه دوم حضور در خراسان، به واسطه جايگاه و موقعيتي كه تدريجاً در دربار و در خراسان به دست آورده بود، بر حجم موعظه هاي خود به مأمون افزود؛ موعظه هايي كه همگي مربوط به اخلاق سياسي و مديريتي و يادآور مسئوليت سنگين مقام خلافت مسلمين و ضرورت رسيدگي پيوسته به مسائل آنها بود.

ج3: جدول گاه شمار خروج امام رضا عليه السلام از مرو تا شهادت در توس

اشاره

ج3: جدول گاه شمار خروج امام رضا عليه السلام از مرو تا شهادت در توس

به نوشته مورخان؛ خروج مأمون همراه امام، فضل ابن سهل و لشكريان، در حدود ماه رجب سال 202 ه . ق. رخ داد. از اين اتفاق، تا زمان شهادت امام در توس، در آخر ماه صفر 203 ه . ق. حدود هفت ماه طول كشيد. اين زمان طولاني، با توجه به اينكه ظاهراً مأمون بايد براي نجات خلافت، به سرعت به عراق برمي گشت، عجيب و بعيد است. پرسش اين است كه اين هفت ماه، با وجود كوتاهي مسافت بين مرو تا توس، چگونه سپري شده و چه رويدادهايي در اين فاصله رخ داده است؟

سال

ماه

رويدادها

202

رجب

خروج مأمون و همراهان از مرو و رسيدن به سرخس و دستور اقامت مأمون به لشكريان براي مدتي در سرخس.

رسيدن اخباري به فضل از سوي برادرش مبني بر اينكه احتمالاً خطري متوجه اوست و درخواست از او براي مراقبت ويژه از خودش.

ص: 272

2 شعبان

اجراي توطئه قتل فضل ابن سهل به دست مأمون در سحرگاهي، در حمام سرخس؛ تروري كه اگر چه عاملان آن به سرعت شناسايي و اعدام شدند، ولي موقتاً موجب شورش طرف داران فضل در لشكر مأمون شد؛ شورشي كه با مداخله و عنايت امام به آرامش رسيد.

اوايل ماه شعبان

مأمون پس از دفع شورش برخي از لشكريانش در اعتراض به قتل فضل، تا پايان ماه رمضان در سرخس ماند و در اين مدت، چند روزي هم امام را زنداني كرد.

مأمون پس از به قتل رساندن فضل، اصرار داشت امام در كنار ولايت عهدي، منصب وزارت را نيز بپذيرد و جانشين فضل شود، ولي امام نپذيرفت.

202

عيد فطر

حركت مأمون با امام و لشكريانش از سرخس به توس.

به دستور مأمون، ابراهيم ابن امام كاظم عليه السلام اميرالحاج شد.

ماه شوّال

ورود به توس و آغاز اقامت چند ماهه امام همراه مأمون و لشكريانش در توس.

ماه هاي پاياني زندگاني امام

فزوني گرفتن موعظه هاي امام به مأمون كه باعث خشم روزافزون او مي شد.

امام در اين ماه ها، محل مراجعه مأمون و واليان او در مسائل مستحدثه است (همانند وصيت يك مجوس براي فقرا كه آيا شامل فقراي مسلمانان مي شود و يا نصراني اي كه با هاشمي اي زنا مي كند و بعد براي فرار از حكم، مسلمان مي شود).(1)

روزي صوفي اي دست گير شده بود كه از شدت بيچارگي دزدي كرده بود. مأمون قصد اجراي حد بر او را داشت، ولي او ضمن دفاع از خود، مأمون را متهم و رسواي جمع كرد. در نهايت، آن صوفي با وساطت امام آزاد گرديد، ولي مأمون به


1- موسوعة، ج 2، ص 316.

ص: 273

شدت كينه امام را به دل گرفت و مقدمات شهادت او را فراهم كرد.(1)

خداحافظي و رفتن دعبل شاعر و برادرش از توس به قم.

هفته هاي آخر زندگاني امام

امام، هر جمعه ناچار به حضور در جامع توس بود. در اين اواخر، وقتي از جامع توس كه با منزل امام فاصله داشت، بازمي گشت عرق كرده و غبارگرفته بود و نارضايتي شديدي در چهره اش نمايان بود. ايشان پيوسته، دعاي نجات و رهايي (و آرزوي شهادت) از خداوند داشت.

آخرين روز ماه صفر

اجراي طرح شهادت امام به دست مأمون و تحقق پيش بيني هاي امام مبني بر شهادتشان در توس و دفن شدنش در كنار هارون. مأمون پس از به شهادت رساندن امام، چند روزي براي ايشان به ظاهر عزاداري كرد و آن گاه توس را به قصد جرجان ترك كرد.

مأمون و مسئله شهادت امام رضا عليه السلام

مأمون و مسئله شهادت امام رضا عليه السلام

مأمون از ماجراي ولايت عهدي امام رضا عليه السلام ، اهداف متعددي را دنبال مي كرد؛ ولي وقتي در مرو، از نزديك با امام روبه رو شد و مذاكرات تحميل خلافت و يا ولايت عهدي دو ماه و نيم طول كشيد و در نهايت هم، مأمون تنها با پذيرفتن شروط امام توانست ولايت عهدي را به وي تحميل كند، معلوم شد كه امام از قبل دست مأمون را خوانده است و حاضر نيست بازيچه خلافت و دنياي او بشود. البته مأمون با پذيرش ولايت عهدي مشروط، به كمترين نتايج و اهدافش نيز دست يافت. نتايجي مانند

جايگاه سياسي فضل ابن سهل، تدريجاً تضعيف شد و تمام نقايص و عيب هاي آغازين خلافت، متوجه او و اقداماتش شد. در حقيقت، مسئوليت بحران هاي آغازين خلافت مأمون همگي به گردن فضل افتاد.

جريان زيديه كاملاً به دام توطئه هاي مأمون افتاد.


1- موسوعة، ج 5، ص 172؛ ج 4، ص 347.

ص: 274

تلاش شد در ميان جامعه اسلامي، نوعي هم گرايي جديد و فراگير ترِ ميان فرقه اي، در ضمن حفظ مشروعيت خلافت عباسي ايجاد شود.

با اين حال و با وجود همه اين دست آوردها، هنوز امام به چنگ مأمون نيفتاده بود؛ از اين رو مأمون تدريجاً از چند جبهه تلاش كرد تا شايد امام را به دام توطئه هاي خود بيندازد. يكي از اين راه ها، برنامه هاي عبادي بود و ديگري، راه اندازي جلسات و مناظرات علمي.

برنامه هاي عبادي، اگر چه به ظاهر، صبغه سياسي نداشت و شروط امام را نقض نمي كرد، ولي وقتي به جماعت برگزار مي شد و به دستور مأمون هم بود، معلوم بود كه رويكردي سياسي مي يافت. پيشنهاد برنامه هاي عبادي، توطئه اي كاملاً هوش مندانه بود، چرا كه اين برنامه، به سبب صبغه عبادي اش نمي توانست با مخالفت كامل امام روبه رو شود ولي در نهايت، به سبب صبغه سياسي اش به نفع مأمون تمام مي شد. در اين مبارزه هم، امام برگ برنده ديگري رو كرد و آن، گذاشتن پيش شرط دومش، يعني اجراي برنامه هاي عبادي اش مطابق با سيره و روش پيامبر بود. بدين گونه بود كه نماز عيد نيمه كاره تمام شد و نماز باران هم، با مديريت امام، با بارش همراه شد تا در هر دو برنامه، مردم متوجه حقانيت و معنويت و پاكي و صداقت و حتي ولايت تكويني و تشريعي امام بشوند.

مناظره ها هم كه احتمالاً سه تا پنج ماه طول كشيد، به شكست علمي تمامي علماي غير اسلامي و اسلامي، چه در حوزه فقه و چه در حوزه كلام و تاريخ منجر شد و بلكه سبب ساز تبليغ گسترده براي نظريه امامت و تشيع نيز شد، به ويژه وقتي كه برخي از آن علما، رسماً شيعه هم شدند و ناكامي ديگري براي مأمون رقم زدند. در اين اوضاع بود كه در كنار ناكامي طرح هاي سياسي مأمون، همانند بحران سياسي - اجتماعي عراق و رشد فزاينده محبوبيت اجتماعي امام، او با تمام ادعاهاي روشن فكرانه اش ناچار شد به طرح شهادت امام فكر كند.

اين تحليل كلي از ناكامي هاي مأمون در برابر امام، در واقع همان پاسخي است كه اباصلت هروي به احمد ابن علي انصاري داد. انصاري از او پرسيد: «چرا مأمون كه در آغاز، آن همه نسبت به امام ابراز شيفتگي و علاقه مي كرد، در نهايت ايشان را به شهادت رساند؟» اباصلت پاسخ داد: «هدف مأمون از ماجراي ولايت عهدي، نمايش

ص: 275

دنياگرايي امام و در نتيجه، بي اعتبار كردن ايشان در انظار اجتماعي بود. او همچنين با اجراي مناظره ها مي خواست جهل امام را آشكار كند؛ ولي تمام طرح هاي او باعث عزت بيشتر امام و رشد بيشتر حقد و حسادت مأمون شد».(1)

درماندگي مأمون و بازگشت او به سياست قتل و حذف فيزيكي رقيبانش را، در نوع خروج او از مرو تا عراق مي توان ديد؛ به گونه اي كه وقتي مأمون از اوضاع آشفته عراق آگاه شد، به جاي بازگشت سريع به عراق، فقط نزديك دو ماه در سرخس توقّف كرد تا فضل را بكشد. آن گاه چهار ماه در توس توقّف كرد تا امام رضا عليه السلام را به شهادت برساند. وقتي هم از توس خارج شد، به جرجان رفت و آنجا هم چهل روز توقف كرد تا محمد ابن جعفرالصّادق عليه السلام را شهيد كند و در نهايت، در اوايل سال 204 وارد بغداد شد.

مأمون مي دانست كه بقاي امام براي او و خلافتش خطرناك و زيان آور است و گريزي از به شهادت رساندن ايشان نداشت. از طرف ديگر، او چندين مرتبه، مستقيم و غير مستقيم از خود امام شنيده بود كه سرانجام در توس به شهادت خواهد رسيد و در كنار هارون به خاك سپرده خواهد شد. تلاش هاي موردي مأمون براي به قتل رساندن امام (حداقل دو بار در مرو و يك بار در سرخس، هم زمان با قتل فضل)، نشان مي دهد مأمون، از اينكه اين پيش بيني امامان پيشين و خود امام رضا عليه السلام ، درست باشد و به دست او هم اجرا شود، نگران بود و حتي شايد به همين علت بود كه موقتاً امام را در سرخس به بهانه قتل فضل يا علل ديگر زنداني كرد تا شايد در آن جا (همانند شهادت مخفيانه امام كاظم عليه السلام در زندان هاي بغداد به دستور هارون)، امام را شهيد كند؛ ولي شايد سنگيني قتل فضل، اجازه نداد زمينه مناسبي براي شهادت امام فراهم شود.

بازگشت مأمون به توس و اقامت چهار ماهه اش در آنجا، كه همراه با استخفاف امام، به ويژه در مراسم نمازهاي جمعه بود، (تا بدان حد كه امام، در بازگشت از نمازهاي جمعه، از خداوند طلب نجات و شهادت مي كرد)(2) احتمالاً نقشه مأمون بود تا ضمن فشارهاي رواني بر امام، وضع رواني جامعه و همراهان را نيز آماده سازد تا در فرصتي مناسب، امام را به صورتي مخفيانه، ولي كاملاً ناگهاني از ميان بردارد.


1- عيون اخبار الرّضا عليه السلام، ج 2، ص 239.
2- عيون اخبار الرّضا عليه السلام، ج 2، ص 264.

ص: 276

شايد به همين علت است كه بر طبق برخي گزارش ها، امام با انگور و يا با انار زهرآلود مسموم شده است؛ ولي بنا بر برخي ديگر از گزارش ها، امام در مدت زماني كوتاه، با هر دوي اين ميوه هاي زهرآلود مسموم شده(1) تا اثرگذاري و فرآيند شهادت امام به سرعت رخ دهد. به همين علت است كه در فاصله زماني تناول اجباري ميوه هاي مسموم تا لحظه شهادت، امام در يك نيم روز، ناچار مي شود بيش از پنجاه مرتبه اتاق خود را براي دفع عوارض سم ترك كند.(2)

در آستانه و لحظه شهادت امام رضا عليه السلام ، اگر چه از منظر كلام و عرفان شيعي، امام جواد عليه السلام بر بالين ايشان حاضر و متكفّل كفن كردن و نماز بر امام بوده است؛(3) ولي به ظاهر و با مديريت مأمون، پس از شهادت امام، از تجمع گسترده مردم در اطراف منزل و مدفن ايشان جلوگيري شد. طبق يك گزارش ديگر، اگر چه مأمون بعد از دفن امام براي ايشان مراسم سوگواري نيز برگزار كرد، ولي دستور داد پيكر مطهر امام شبانه دفن شود.(4)

جدول ايده يابي

موضوع جزئي

پيش فرض علمي

ايده

خروج مأمون از مرو به سوي عراق

سياسي

خروج نيمه اجباري مأمون به سوي عراق، نشان گر شكست خوردن مأمون در قسمت اعظمي از نقشه هاي ولايت عهدي اش است.

سياسي / مديريتي

خروج از مرو، آغاز قتل هاي سياسي مأمون است، زيرا با اين قتل ها، راه رسيدنش به بغداد هموار مي شد.

از ناكامي ها تا سوء استفاده هاي مأمون از ترور فضل

سياسي / اجتماعي

مأمون پس از به قتل رساندن فضل، اگر چه در آغاز به امام نياز داشت تا شورش طرف داران فضل را بخواباند، ولي وقتي مجدداً امام پيشنهاد حضور


1- عيون اخبار الرّضا عليه السلام، ج 2، ص 244.
2- عيون اخبار الرّضا عليه السلام، ج 2، ص 240.
3- عيون اخبار الرّضا عليه السلام، ج 2، ص 244.
4- عيون اخبار الرّضا عليه السلام، ج 2، ص 245.

ص: 277

هم زمان در وزارت و ولايت عهدي را نپذيرفت، مأمون با زنداني كردن موقت امام در سرخس، مي خواست او را در فشار بگذارد.

زمان طولاني طي مسير و اقامت در سرخس و توس

رواني / سياسي

زمان طولاني خروج از مرو تا شهادت امام در توس، نشان گر اوج درماندگي مديريتي مأمون در برابر امام است؛ چرا كه از يك سو، ولايت عهدي براي او هيچ منفعتي نداشت و از طرف ديگر هم، امام به اهداف تاريخي اش دست يافت. در نهايت هم، مأمون نمي خواست پيش گويي هاي مربوط به شهادت امام، دقيقاً محقق و اجرا شود.

مسئله پيش گويي هاي اهل بيت

كلامي / سياسي

پيش گويي هاي غيبي، يكي از قدرت هاي نرم افزاري معصومان بود؛ پيش گويي هايي كه وقتي در جامعه منتشر و محقّق مي شد، آن هم بعضاً به دست خود رهبران باطل، باعث رسوايي آنها مي شد.

رهبران باطل، غالباً از تحقّق دقيق و كامل پيش گويي هاي اهل بيت عليهم السلام واهمه داشتند و در مديريتي گسترده، سعي مي كردند تا مي شود جلوي تحقق آنها را بگيرند تا باعث رسوايي معصومان شوند.

غربت و حصر اجتماعي امام در توس

سياسي

شدت فشارهاي مأمون بر امام و شيعيان، باعث رفتن شيعيان از مرو و توس شد و امام در ماه هاي پاياني زندگاني، به ويژه در توس، در غربت و حصر اجتماعي شديدي بود.

د) امام و مديريت بحران ولايت عهدي و فرصت سازي از آن براي توسعه جغرافيايي تشيع

اشاره

د) امام و مديريت بحران ولايت عهدي و فرصت سازي از آن براي توسعه جغرافيايي تشيع

دست آوردهاي مديريت امام رضا عليه السلام براي جامعه شيعه، در طول مدت دوران ولايت عهدي را دست كم مي توان از دو منظر نگريست.

ص: 278

اول: حفظ جامعه شيعه، از چالش ها و آسيب هاي توطئه ولايت عهدي و جلوگيري از توطئه هوش مندانه مأمون كه مي توانست در قالب ماجراي ولايت عهدي، جامعه شيعه را، يا به سوي التقاط با عباسيان يا زيديه بكشاند، يا آن را دچار بحران فكري - اعتقادي جديدي بكند، يا دچار انشعاب و فرقه سازي كند، يا موجب تقويت فرقه هاي انحرافي اي مانند واقفيه و غُلات شود. نتيجه مديريت امام در اين بخش، حفظ سلامت جامعه شيعه و تضمين روند رو به رشد آن، بدون هيچ گونه چالش و بحران جديد بود.

دوم: گسترش دادن جامعه شيعه، به ويژه در جغرافياي مستعدّ و متمدّن ايران زمين. در حقيقت، مهم ترين دست آورد سفر امام به ايران و خراسان، كه به بهانه ماجراي ولايت عهدي رخ داد، فرصتي تاريخي براي گسترش تشيع در ايران بود. در حقيقت، توطئه كوتاه مدت مأمون، براي ضربه زدن به خط امامت و جامعه شيعه، با طراحي بلندمدت امام، نتايج تاريخي معكوسي عليه باطل و به نفع جامعه حق به بار آورد.

اين دو ادعا، در دو مرحله زير بررسي و اثبات مي شوند:

د.1: مديريت امام براي حفظ سلامت جامعه شيعه.

د.2: مديريت امام براي گسترش جامعه شيعه جديد.

د1: مديريت امام براي حفظ سلامت جامعه شيعه

د1: مديريت امام براي حفظ سلامت جامعه شيعه

امام رضا عليه السلام ، از حدود سال 186 ه . ق. كه هارون براي حج به حجاز آمده بود، در جمع برخي از شيعيان، مستقيم و غير مستقيم، تأكيد مي كرد كه مزار ايشان در كنار قبر هارون و در منطقه خراسان خواهد بود.(1) به طور كلي، در برخي از پيش بيني هاي امامان قبلي، رواياتي هست كه بر شهادت امام رضا عليه السلام در خراسان تأكيد شده است.(2) از اين مطالب، مشخص مي شود كه امام رضا عليه السلام با آمادگي كامل، با مسئله ولايت عهدي اش مواجه مي شد.

بنا بر برخي گزارش ها، كه وداع تاريخي امام با فرزندش را، نه در آغاز سفر از مدينه به مكه و از مكه به خراسان (كه استبعاد زيادي دارد)، بلكه در ضمن حج سال قبل از


1- عيون اخبار الرّضا عليه السلام، ج 2، ص 122.
2- موسوعة، ج1، الباب الاوّل، الفصل السادس: شهادته و مبلغ سنّه و مدفنه (الإخبار بشهادته).

ص: 279

رفتن ايشان به خراسان، (يعني سال 199 ه . ق.) ذكر كرده اند، امام در اين فرصت، قطعاً به آگاه سازي يارانش هم پرداخته بوده است.

آغاز سفر امام به خراسان، در 25 ذي القعده بود، يعني چيزي كمتر از دو هفته مانده به آغاز مراسم حج سال 200 ه . ق. و با اين حساب، اصحابي كه در آن سال در مسير حج بودند، مي توانستند دست كم در مسير رفتن خود به حج، با امام ديدار كنند و از امور آگاه شوند؛ چرا كه احتمال سفر امام رضا عليه السلام به خراسان، از ماه شعبانِ همان سال، با آغاز نامه نگاري هاي مأمون به ايشان بر سر زبان ها افتاده بود.

اين موارد، همه شاهدي است كه خروج امام رضا عليه السلام به سوي خراسان، آن هم در كنار تبليغات فريبنده سربازان مأمون، كه همراه با نوعي احترام اجباري و با شعار تفويض مسئوليت مهم ولايت عهدي بود، اگر چه در آغاز مي توانست همانند ماجراي زنداني شدن امام كاظم عليه السلام به چالشي مهم براي شيعه تبديل شود (چالش واقفيه)؛ ولي مديريت امام و تجربه ماجراهاي واقفيه كه به بلوغ و رشد فكري بيشتر جامعه شيعه منجر شده بود، باعث شد كه رويداد ولايت عهدي با كمترين بحران براي جامعه شيعه سپري شود.

بر اساس مديريت پيش بيني محور خود امام رضا عليه السلام درباره شهادت قريب الوقوعش، ايشان حتي براي معضل و چالش امامتِ امام جواد عليه السلام در كودكي، زمينه ها را چنان آماده كرده بود كه به جاي اينكه در زماني كوتاه، جامعه شيعه با چند بحرانِ هم زمان (ولايت عهدي و امامت در كودكي) روبه رو شود، اين تحولات را با كمترين ترديد و هزينه پشت سر بگذارد.

سلامت فكري شيعه در مواجهه با مسئله ولايت عهدي تا به بدان حد بود كه تنها گزارش هايي كه از تشكيك و يا ترديد شيعيان در اين زمينه ثبت شده، موارد زير است:

وقتي خبر رفتن امام به سوي مأمون منتشر شد، عده اي از شيعيان، مانند يونس ابن عبدالرّحمان، مدعي شدند كه حتي پذيرش تحميلي خلافت و يا ولايت عهدي از سوي امام مي تواند به معني نقض امامت باشد.(1)


1- موسوعة، ج 2، ص 280.

ص: 280

در خراسان، پس از پايان ماجراي ولايت عهدي، عده اي در ديدار با امام، به اين تصميم ايشان اعتراض كردند، ولي امام با مثال هاي قرآني (داستان حضرت يوسف عليه السلام در دربار فرعون) آنها را اقناع كرد. البته اين عده، هم شيعه، هم صوفيه، هم زيديه و هم بعضاً برخي از علماي عامه بودند.

در خراسان، پس از پايان ماجراي ولايت عهدي، تعدادي از خواص شيعه، مانند ايوب ابن نوح و ريان ابن صلت، قصد تطبيق ولايت عهدي امام با مسئله مهدويت را داشتند كه امام خيلي سريع جلوي اين انحراف آنها را گرفت.(1)

حد فاصل نظر يونس ابن عبدالرّحمان تا نظر كساني مثل ريان ابن صلت و ايوب ابن نوح، كه هر سه از خواص شيعه بودند، نشان گر نوعي اظهارنظرهاي افراطي و تفريطي است كه همگي به سرعت با تبيين امام، اصلاح شدند.

ريان ابن صلت، در اواخر زندگاني امام در خراسان، چون از كارگزاران بني عباس بود، در قالب مأموريت حكومتي، از خراسان به عراق و بغداد منتقل شد. آمدن او به بغداد، كمي پيش از شهادت امام رضا عليه السلام ، به گونه اي تمام مواريث علمي و داستان هاي سياسي و اجتماعي امام در خراسان را، به مدرسه بزرگ شيعه در بغداد منتقل كرد. همين امر باعث شد در آستانه انتقال امامت از امام رضا عليه السلام به امام جواد عليه السلام ، كه زير سايه سنگين دو چالش ولايت عهدي امام رضا عليه السلام و امامتِ امام جواد عليه السلام در كودكي بود، كمترين هزينه ها و تبعات براي جامعه شيعه پديد آيد؛ همان گونه كه در جلسه اي كه خواص شيعه بغداد، پس از دريافت خبر شهادت امام رضا عليه السلام و ادعاي امامت امام جواد عليه السلام ، گرفتند تا موضع خود را اعلام كنند، يونس ابن عبدالرّحمان تشكيكي كوتاه مطرح كرد كه با پاسخ قاطع و سريع و صريح همه سران شيعه و به ويژه ريان ابن صلت مواجه شد و غائله خيلي زود خوابيد و در همان جلسه، همه شيعه و حتي يونس ابن عبدالرّحمان، امامت امام جواد عليه السلام را پذيرفتند.

اين ها همه حاكي از آن است كه امام رضا عليه السلام در همان زمان كه درگير مسئله ولايت عهدي و توطئه هاي پيچيده مأمون و اطرافيان او بود، با التفات به چالش هاي جامعه شيعه، سعي در شبهه زدايي سريع و حفظ سلامت آنها داشت. بر همين اساس،


1- موسوعة، ج 3، صص 271 – 276.

ص: 281

امام رضا عليه السلام در ده ماه اقامت در مرو و چهار ماه اقامت در توس، و دست كم يك ماه پيش از واقعه شهادت، با اينكه كاملاً زير نظر كارگزاران مأمون و حتي همسر تحميلي خود اُمّ حبيب بود، آمار نامه هايش به شيعيان و امام جواد عليه السلام و يا ديدارهايش با شيعيان، قابل توجه و چشم گير است و نشان گر مديريت مستقيم و غير مستقيم ايشان نسبت به شيعيان عراق و حجاز است.

د2: مديريت امام براي گسترش جامعه شيعه جديد

د2: مديريت امام براي گسترش جامعه شيعه جديد

پيش بيني تاريخي پيامبر اسلام، مسلمان شدن قريب الوقوع ايرانيان و جذب تدريجي آنها براي ياوري دين حق بود. پس از غصب خلافت، خلفا كه از اين پيش بيني و تبعات احتمالي آن آگاه بودند، با راه اندازي فتوحات و فتح سريع ايران، سعي كردند در اين منطقه به گونه اي عمل كنند كه اولاً در نخستين گام، يك مرزبندي عرب و عجم درست كنند و تا يك قرن ايرانيان را، اگر چه مسلمان هم شوند، از پيكره جهان اسلام و تحولات آن جدا سازند.(1) ثانياً اگر هم آنها مسلمان شدند، اسلام آنها اسلامي تعصب محور بر مبناي اسلامي انحرافي و ضد اهل بيتي باشد. بدين گونه بود كه در غرب ايران، كه مجاور سرزمين هاي اسلامي عربي بود، امويان، اسلام اموي را به صورت فراگير تبليغ مي كردند تا در نهايت، اسلام اموي، مذهب رايجِ بيشتر مناطق ايرانِ غربي، از شمال غرب تا جنوب غرب شد.

اين تلاش هاي تاريخي، اسلامِ انحرافي را در اين مناطق نهادينه كرده بود، به گونه اي كه پس از تغيير خلافت، اگر چه اسلامِ معتدل عباسيان، در قالب فقه و كلام حنفي، توسط شاگردان ابوحنيفه در خراسان و ماوراءالنّهر گسترش يافت و يا تشيع، به تدريج و خيلي آرام، جاي پايي در مناطقي از خوزستان و همدان به دست آورد، ولي اكثر مناطق غربي ايران، بر همان اسلام اموي خود باقي ماندند و شهر قم كه كاملاً شيعي بود، تبديل به جزيره اي تنها در ميان جغرافياي اسلام اموي شده بود.

از شواهد بزرگ اين مدّعا اينكه در طول سفر امام رضا عليه السلام به ايران، وقتي ايشان


1- امري كه سرانجام در اولين گام، همكاري ايرانيان ساكن عراق را با مختار به دنبال داشت و در نهايت، همكاري ايرانيان با محوريت خراساني ها، نابودي تاريخي امويان و به خلافت رسيدن عباسيان را به همراه داشت.

ص: 282

صحراي بزرگ عربستان را طي كرد، از اولين منازل در جغرافياي عراق تا آخرين منازل در خوزستان، گزارش هايي در دست است، ولي با اينكه امام در حد فاصل خوزستان تا كوير مركزي، از بخش هايي از فارس و يزد و اصفهان عبور كرده اند، كمترين گزارشي از اين مرحله از سفر ايشان ثبت و ضبط نشده است!

در خراسان هم، اگر چه به دنبال تبليغات زيديه و عباسيان، محبت به اهل بيت عليهم السلام آشكار بود و حتي گزارش هايي از وجود تشيع از زمان امام صادق عليه السلام در اين مناطق وجود دارد و در زمان امام رضا عليه السلام ، فضل ابن شاذان، از ياران برجسته ايشان از نيشابور بود (البته در آن زمان ساكن عراق بود و بعدها به نيشابور بازگشت)، ولي اكثر جامعه اسلامي عرب و عجمِ خراسان و ماوراءالنّهر، بر مذاهب گوناگون عامه بودند و تشيع، پديده اي نو و پراكنده در خراسان بود و به طور كلي، اكثر شيعيان ساكن ايران، چه در قم و چه در خوزستان و خراسان، ريشه در قبايلِ عربِ شيعه مهاجر به اين مناطق داشتند و هنوز مسلمانان ايراني به صورت گسترده با تشيع آشنا نشده بودند.(1)

غير از مسئله جغرافياي سفر، از نظر زماني، سفر امام رضا عليه السلام در بهترين فرصت تاريخي صورت گرفت؛ چرا كه در اين زمان، بيش از نيم قرن از خلافت عباسي گذشته بود و حقيقتِ اين خلافت و چهره باطني آن، به ويژه در قالب جنگ داخلي و بزرگِ امين و مأمون، خود را نشان داده بود. اين در حالي بود كه طرح نوسازي ديني جامعه، با فرقه سازي فقهي عباسيان هم در حال اجرا بود تا اسلام اموي به اسلامي معتدل تبديل شود.

در اين فرصت، كه جامعه در حال تغيير و تحول ديني و فكري، همراه با يأس ها و دل زدگي هاي سياسي بود، سفر تاريخي امام رضا عليه السلام در قالب آيينه تمام نماي سيره نبوي، بهترين تبليغ عملي و گفتاري براي مذهب و مكتب اهل بيت عليهم السلام بود؛ به ويژه كه فرصت تاريخي حضور امام رضا عليه السلام در ايران، همراه با سياست درهاي باز مأمون به روي علويان بود تا شايد آنها را با خلافت همراه كند. اين سياست مأمون، فرصت تاريخي گسترده اي به علويان داد تا به صورت جدي، دست كم در جغرافياي غربي ايران منتشر شوند. سفر تعداد قابل توجهي از فرزندان امام كاظم عليه السلام به ايران، مثل سفر حضرت فاطمه معصومه عليها السلام به قم و يا احمد ابن موسي عليه السلام به شيراز (و موارد ديگر: در


1- تاريخ تشيع در ايران، ج 1، ص 163.

ص: 283

ري (امام زاده حمزه)، در بهبهان (بي بي حكيمه)، در كاشان (آقاعلي عباس) و ديگر مناطق) از جمله اين موارد است.(1)

اين اتفاق، در كنار هجرت برخي از شاگردان امام رضا عليه السلام به همين مناطق غربي ايران، با محوريت قم، ري و اصفهان بود كه چون اين هجرت ها عمدتاً در زمان امام جواد عليه السلام رخ داده است، بررسي آنها را به كتاب زندگاني امام جواد عليه السلام موكول مي كنيم.

فهرست اجمالي شخصيت هاي برجسته اين نهضت مهاجرتِ علمي خواص شيعه، كه از شاگردان امام رضا عليه السلام بودند و بعداً هجرت علمي خود را انجام دادند، به اين شرح است:

ابراهيم ابن هاشم كوفي قمي: او ذخيره حديثي كوفه را به قم منتقل كرد و تأثير فراواني در تعميق فضاي علمي حوزه نوپاي قم گذاشت.

حسن و حسين ابن سعيد كوفي اهوازي قمي: آنها در اصل كوفي بودند، ولي براي مدتي طولاني ساكن اهواز و باعث تحول ايماني جمع بسياري شدند و در نهايت، ساكن قم شدند.

حسين ابن يزيد نخعي كوفي: او از كوفه به ري مهاجرت كرد و «برقي»، شاگرد او در ري، از علماي معروف شيعه است.

فضالة ابن ايوب ازدي: از اصحاب اجماع و از شاگردان برجسته امام كاظم عليه السلام و امام رضا عليه السلام و ساكن اهواز بود.

ريان ابن شبيب اشعري: وي پس از شهادت امام رضا عليه السلام از خراسان به قم آمده و ساكن آنجا شد.

عبدالرّحمان ابن ابي نجران: از محدثان كوفي و ساكن قم.

علي ابن مسيب همداني: ساكن در قم.

مؤلف شيعي كتاب «الغارات»: وي براي نشر تاريخ و حديث اهل بيت عليهم السلام در اصفهان به اين شهر هجرت نمود.

دعبل خزاعي، شاعر و برادرش، علي: آنها در بازگشت از توس يكي _ دو سال در قم و آن گاه در خوزستان حضور داشتند.


1- تاريخ تشيع در ايران، ج 1، ص 233.

ص: 284

و بدين گونه است كه مشخص مي شود تا پيش از سفر امام رضا عليه السلام به ايران، هم امويان و هم عباسيان، يك سياست نانوشته داشتند تا از انتشار شخصيت هاي شيعي در جغرافياي ايران جلوگيري كنند، ولي ماجراي ولايت عهدي، فرصتي تاريخي به شخصيت هاي شيعي داد كه با آمدن امام به ايران، اين سد را بشكنند.

به نظر مي رسد در راستاي تحقق اهداف بلندمدت ترويج تشيع در ايران، خود امام در يك برنامه ريزي دقيق، ابتدا با نفوذ به عمق جغرافياي ايران و پذيرش غريبانه ترين سفر؛ حضور در بخش دشوار اين مأموريت جغرافيايي را شخصاً به عهده گرفته بود و علويان و شخصيت هاي شيعي، مأموريت سفر به بخش غربي و مركزي اين جغرافيا را، كه در ميانه جغرافياي حضور امام در خراسان و جغرافياي جامعه شيعه در عراق بود، به عهده گرفته بودند.

از شواهد برنامه ريزي آگاهانه امام در طول اين هجرت تاريخي، اين است كه: امام رضا عليه السلام مي توانست اين سفر را نپذيرد، يا همان گونه كه مأمون در خراسان، پس از پذيرش ولايت عهدي، از امام خواسته بود كه ايشان به عراق برود و خودش در خراسان بماند، امام مي توانست به عراق بازگردد، يا اينكه در اواخر دوران اقامت خود در خراسان، مديريت پذيرش شهادت خود را در مرو و يا سرخس انجام دهد (چرا كه در اين شهرها هم، امام از سوي مأمون بارها تهديد به شهادت شد)، ولي امام مديريت حضور و شهادت خود را به گونه اي طراحي كرد كه اين اتفاق در توس رخ دهد؛(1) البته اين چيزي بود كه مأمون به ظاهر از اجراي آن حذر داشت، ولي در نهايت، وقتي در برابر مديريت امام درمانده شد، پس از اقامتي چهار ماهه در توس، سرانجام ناچار به انجام دادنش شد.


1- از جهت جغرافيايي، توس در آن زمان در ميان سيستان و خراسان جنوبي بوده است كه سايه خوارج بر آن سنگيني مي كرد و در ماوراءالنّهر هم، مكتب حديثي اهل سنّت غالب بود و در خراسان شرقي، مكتب اهل رأي حاكم بود و در نيشابور هم انواع فرقه هاي تسنّن حضور داشتند. توس از اين نظر انتخاب شد تا از اين جغرافياهاي فكري فاصله داشته باشد. از نظر مطالعه جغرافياي تاريخي تسنّن و تشيع، جالب است بدانيم كه حتّي امروزه هم، فاصله مشهد مقدّس با جغرافياي تسنّن در جنوب شرق، شرق و شمال اين شهر، حدود 100 تا 200 كيلومتر است. اين بدين معنا است كه امام مي دانسته كه ماوراءالنّهر و خراسان شرقي، از هرات به سمت شرق، اگر چه استعدادهايي اجتماعي براي تشيع دارند، ولي با توجه به مسائل اقليمي و جغرافيايي و اجتماعي، تسنّن در آنها غالب خواهد بود؛ و در تعريف جغرافياي تشيع جديد، مرقد مطهر بايد به گونه اي باشد كه ضمن شعاع بخشي به مناطق شرقي مشهد مقدّس، بيشتر حافظ تشيع در مناطق غربي خود باشد.

ص: 285

با توجه به همين مأموريت تاريخي امام بود كه برنامه ها و سيره ايشان در خراسان، نسبت به مدينه، فراگيرتر و متفاوت تر بود. گويا امام در خراسان، توجهي ويژه داشت كه جامعه شيعه تازه اي كه داشت ايجاد مي شد و هسته هاي اوليه تشيع، حتماً جامع و كامل باشند و از همان آغاز، درست شكل بگيرند و پايه هاي صحيح و استواري داشته باشند.

نمونه هايي از برنامه هاي امام براي سازمان دهي تشيع در خراسان چنين است:

تلاش براي نمايش صحيحِ شخصيت و سيره پيامبر و كلاً دين اسلام در انظار مردم خراسان و ماندگار كردن اين تصوير در اذهان.

تفكيك و مرزبندي بين مُحب و دوست دار اهل بيت عليهم السلام با شيعه واقعي. امام مي كوشيد مُحبين اهل بيت عليهم السلام در خراسان را تشويق كند تا تلاش كنند به شيعه حقيقي تبديل شوند. نمونه اين تلاش، در انتظار گذاشتن دو ماهه گروهي از مدعيان تشيع براي ديدار با ايشان است. امام سرانجام در ديدار با آنان، ويژگي هاي تشيع و شيعه حقيقي را براي آنها تعريف كرد.(1)

برگزاري جلسات علمي در بين عموم مردم، با رويكرد مباحث كلامي، در شهر مرو، كه كمي بعد، به دستور مأمون از اين كار جلوگيري شد.(2)

بازخواني و تعريف و تفسيرِ تخصصي مباحث امامت براي خواص ياران خود كه در خراسان بودند.

تلاش براي بازخواني، توسعه و گسترش فرهنگ جشن و عزاداري شيعه، با اجراي مراسم عيد غدير و دهه اول محرّم.

به بركت سفر و حضور امام رضا عليه السلام و با همين تلاش ها و مديريت معصومانه بود كه بذر تشيع از خراسان تا غرب ايران پاشيده شد و البته بديهي است كه اين تحول اعتقادي، براي به بار نشستن كامل، نيازمند زمان بود. از طرف ديگر نيز، درست همانند پيدايش شهرهاي كربلا و نجف، كه به صورت تدريجي، بر گرد مرقد مطهر امام حسين عليه السلام و امام علي عليه السلام شكل گرفتند، انتقال جمعيت از شهرهاي كوچك و روستاهايي مانند توس و سناباد به گرد مزار آن حضرت و تعريف شهر جديدي كه قرار بود با محوريت محبت و اعتقاد به امام رضا عليه السلام شكل بگيرد، نيازمند زمان بود؛ چرا كه


1- التفسير المنسوب الي الامام العسكري7، ص 312، رقم 159.
2- عيون اخبار الرّضا عليه السلام، ج 2، ص 72.

ص: 286

اين شهر، با وجود نزديكي با شهرهايي مانند نيشابور و مرو و هرات، كه از مراكز بزرگ جمعيتي خراسان و از مراكز علمي بزرگ تسنّن بودند، بايد كاملاً جداي از آنها شكل مي گرفت تا هويتي كاملاً مستقل داشته باشد و در بلندمدت با تبديل شدن به كانون جمعيتي جديد در خراسان، جاي گزين تمامي آن شهرهاي بزرگ شود.

نكته شگفت اين كه شهر مشهدالرّضا، با توجه به مجاورت با ماوراءالنّهر، پيوسته با هجوم متعدد اسلام ناصبي به مرقد مطهر امام روبه رو بود. در حمله مغول نيز، در كنار نابودي كامل شهرهاي مرو و نيشابور، آنجا نيز نابود شد، ولي به بركت وجود مزار نوراني امام رضا عليه السلام ، روند احيا، بازسازي و توسعه شهرِ جديد مشهد، با وجود آن همه هجوم وغارت گري هاي ويران گر، سريع و چشم گير بوده است.

تحولات سياسي، فكري و اجتماعي پس از حمله مغول، مشهد را تدريجاً به شهري بزرگ در منطقه تبديل كرد. پس از آن نيز، سياست هاي فكري و فرهنگي اي كه از دوره تيمور و جانشينان او آغاز گرديد، باعث گسترش تشيع در خراسان شد. نيز به بركت همين مرقد مطهر رضوي در خراسان بود كه، در تحولات اجتماعي و فرهنگي پس از دوره مغول، به طور تدريجي، تسنّن در خراسان شرقي و ماوراءالنّهر از گرايش هاي تند و متعصب، فاصله گرفت و تعديل يافت و به سوي پذيرش نسبي هم زيستي مسالمت آميز با تشيعِ قدرت گرفته در خراسان غربي پيش رفت.

جدول ايده يابي

موضوع جزئي

پيش فرض علمي

ايده

نوع مواجهه امام با مسئله ولايت عهدي

كلامي

پيش گويي هاي آينده نگر امام در نيمه اول دوران امامتش، نشان مي دهد امام نه تنها از سال ها قبل آماده توطئه هاي مأموني بود، بلكه جامعه شيعه را هم تدريجاً آماده پذيرش بحران ها و تحولات مهم مي كرد.

تاريخي / آينده نگر

مديريت امام در مسئله ولايت عهدي، اگر چه به ظاهر تحت تأثير طرح و نقشه هاي مأمون بود،

ص: 287

ولي با توجه به آگاهي قبلي خود امام و مديريت از پيش طراحي شده ايشان و نيز با توجه به اهداف بلندمدت براي جامعه حق، مديريتي فعال و پويا بود.

مقايسه وضعيت فكري شيعه بين مقطع آغازين امامت امام رضا عليه السلام تا دوران ولايت عهدي

فكري / كلامي

جامعه شيعه در آغاز امامت امام رضا عليه السلام ، تحت تأثير زندان هاي بلندمدت امام كاظم عليه السلام و سوء استفاده برخي وكلاي ايشان، با بحراني مهم و بزرگ روبه رو شد (واقفيه)، ولي در زمان ولايت عهدي امام رضا عليه السلام ، در مواجهه با بحران هاي سه گانه (دوري سه ساله امام از مدينه، ولايت عهدي ايشان و كودك بودن وصيّ ايشان) دچار كمترين چالش ها و بحران ها گرديد.

حضور تاريخي دو ريان در خراسان

شخصيت ها و رسالت ها

امام با استفاده بسيار بهينه از حضور تاريخي دو ريان در دستگاه مأمون، با فعال كردن آنها در خراسان، به ارتقاي علمي و فرهنگي جامعه شيعه پرداخت تا با بازگشت آنها در آينده به قم و بغداد، ميراث علمي و فرهنگي رضوي خراسان را به مراكز شيعي منتقل كنند.

شخصيت ها و مسئوليت ها

بصيرت و توان مندي ياران عالم و كارآمد در اوضاع بحراني، مي تواند ياوري ويژه براي امام معصوم و پذيرش سنگين ترين مسئوليت ها از سوي ايشان باشد.

نگرش برخي از خواص شيعه به ولايت عهدي

شخصيت شناسي

ترديدهاي موردي يونس ابن عبدالرّحمان، درباره ولايت عهدي و يا تطبيق هاي مهدوي ريان در همين زمينه، بيان گر اين است كه اگر مديريت امام در مسئله ولايت عهدي نبود، اين اتفاق،

ص: 288

مي توانست باعث انحراف برخي از خواص شيعه شود.

كلامي / فكري

ترديدها و اما و اگرهاي خواص شيعه در اين زمان، در حد شك و شبهه، يا اشتباه در تطبيق در حوزه انديشه اي و فكري بود و هيچ گاه همانند مسئله واقفيه به وسوسه هاي اجتماعي - اقتصادي نزديك نشد.

خلافت مأمون و بازسازي خلافت عباسي

سياسي

درگيري مأمون با امين، در حقيقت، درگيري نوگرايان و سنت گرايان عباسي بود و پيروزي اصلاح گران عباسي به رهبري مأمون، به معني آغاز اصلاح برنامه هاي اسلامي بود؛ برنامه هايي كه مي بايست مرحله به مرحله پيش مي رفت.

سياسي / اجتماعي

نوگرايي، به ويژه در جغرافياي ايران، ضرورتي اجتناب ناپذير بود؛ ولي مشكل مأمون اين بود كه بخش هايي از جامعه اسلامي، با شناختن كنهِ خلافت عباسي و سطحي بودن اين اصلاحات، با آن همراهي نمي كردند و در جست وجوي اصلاحات عميق تري بودند.

امام و زمان شناسي

سفر امام به خراسان، تلاشي بود براي بهره وري از فرصت تغييرخواهي جامعه و اجراي برنامه هاي اصلاح گرانه و البته ناكارآمدِ مأمون كه در بخش هايي از جامعه، آمادگي براي پذيرش مكتب ناب و اصيل را فراهم مي كرد.

بازخواني ولايت عهدي از منظر فرصت سازي براي هجرت هاي شيعيان و علويان

مديريتي / اجتماعي

تلاش براي گسترش جغرافيايي - اجتماعي شيعه، در اواخر دوران امامت امام رضا عليه السلام ، منحصر به سفر تاريخي ايشان نبود، بلكه اين

ص: 289

سفر، فرصت هاي تاريخي متعددي به شخصيت هاي علمي شيعه و همچنين علويان داد تا با حضور در مناطق جديد و مستعد عراق و ايران، زمينه هاي اجتماعي و فرهنگي نشر تشيع را فراهم سازند.

شخصيتي

ياوران امام، با اعتلاي علمي، اخلاقي و اجتماعي خود، به درجه اي از آمادگي و بلوغ رسيده بودند كه براي نشر و گسترش دين و تشيع، حاضر شدند براي هميشه، محل زندگي خود را تغيير دهند و به جاي تعلقات خويشاوندي و قبيله اي و شخصي، رهنمودهاي امام و نيازهاي جامعه شيعه را، مبناي تعيين محل اقامت خود قرار دادند.

مديريتي

درگيري هاي امين و مأمون و حوادث ناشي از آن، كه مانند درگيري هاي عباسيان و امويان و تحولات سال هاي آغازين خلافت عباسي بود، فرصتي مناسب براي گسترش تشيع بود. از اين رو، تشيع پس از جهش اجتماعي - جغرافيايي در دوران امام صادق عليه السلام ، جهش بعدي اش، از سفر تاريخي امام رضا عليه السلام آغاز گرديد. اين بدين معني است كه اگر از فرصت هاي كلان در جامعه رو به دگرگوني و وازده باطل درست استفاده شود، مي توان بذر حق باوري و تشيع را در دل مردم آن جامعه پاشيد.(1)


1- نمونه هاي امروزين آن، فرصت هاي ناشي از فروپاشي شوروي، جنگ بالكان و نيز تحوّلات ناشي از بيداري اسلامي، براي نشر و گسترش تدريجي تشيع در اين جغرافياها است.

ص: 290

انتخاب حومه توس براي شهادت

عرفاني / آينده نگرانه

امام با مقاومت در برابر شهادت در شهرهاي مرو و سرخس؛ و پيش بيني مزاري براي خود در حومه توس (بر اساس روايات پيش بيني نگر)، برنامه اي دقيق براي ايجاد شهري جديد با محوريت زيارت رضوي در خراسان داشت؛ شهري كه از فرهنگ التقاطي شهرهاي غير شيعي خراسان به دور باشد.

ه ) امام و مديريت مسئله وصايت و جانشيني امام جواد عليه السلام

ه ) امام و مديريت مسئله وصايت و جانشيني امام جواد عليه السلام

يكي از مسائل مهم دوران امامت امام رضا عليه السلام ، مسئله ولادت و وصايت و جانشيني فرزندش بود؛ چرا كه ايشان، بر اساس مصالح آسماني، برخلاف پدر بزرگوارش امام كاظم عليه السلام ، كه داراي فرزندان بسياري بود، تا سال 196 ه . ق. يعني 48سالگي، فرزندي نداشت و همين امر، هجوم سنگين واقفي ها را عليه امام و جامعه شيعه به دنبال داشت.(1) سرانجام در اين سال، تنها فرزند ايشان، يعني «جوادالائمّه عليه السلام » به دنيا آمد؛ ولي به علت شباهت بيشتر فرزند به مادرش، هجوم بعدي، شبهه كثيفي بود كه وقتي فراگير شد، دامن برخي از علويان را نيز گرفت. اين دسته، در نهايت، در حدود سال 198 ه . ق. جلسه اي گرفتند و از قيافه شناسان دعوت كردند تا نظر كارشناسي خود را بدهند كه همگي، گواهي بر انتساب جوادالائمّه عليه السلام به امام رضا عليه السلام دادند.(2)

بدين گونه، امام پس از گذار از اين بحرآنها، مسئله امامت فرزندش را به صورت گسترده اي مطرح كرد؛ البته امام، در آستانه تولد و در دوران كودكي فرزندش، همواره بر امامت و ولايت او تأكيد مي كرد؛ ولي پس از دفع فتنه شبهه انتساب فرزندش، بر شدت اين كار افزود. در اين زمان امام، در آستانه سفر به خراسان بود؛ سفري كه به تصريح و تأكيد ايشان، بدون بازگشت بود و منتج به شهادتِ قطعي و نزديك ايشان مي شد. به طور طبيعي، در همين زمان بود كه بحران سوم، يعني احتمال تحقق امامت امام جواد عليه السلام در كودكي، كه مسئله كلامي مهمي نيز بود، خود را نشان داد. امام رضا عليه السلام


1- موسوعة، ج 1، ص 59 و 317؛ ج 3، ص 238.
2- موسوعة، ج 1، ص 61.

ص: 291

اين مسئله را رد كه نمي كرد، هيچ، در مواردي بر آن تصريح و تأكيد هم داشت. در اين مقطع تاريخي بود كه جامعه شيعه در برابر آزموني ديگر قرار گرفت، يعني پذيرش امامتِ امامي در دوران كودكي اش.

دامنه بحران وقتي فراگير شد كه امام رضا عليه السلام ، مانند امام كاظم عليه السلام ، در سه سال آخر عمر گرامي اش، از مدينه و فرصت ارزش مند مراسمِ ساليانه حج دور بود. يعني بين امام و جامعه شيعه فاصله افتاده بود. اين فاصله افكني، با وجود كودك بودن فرزند امام مي توانست، زمينه ساز توطئه هوش مندانه و فتنه افروزي آگاهانه دشمنان جامعه شيعه باشد. امام در برابر اين توطئه، با آگاهي و علم غيب خود، از همان آغاز، در شهر مدينه، با استدلال هاي عقلي و قرآني، به آگاهي جامعه شيعه و رهبران آن پرداخت. در خراسان نيز، هر گاه با شيعيان ديدار داشت يا نامه اي به عراق و حجاز مي نوشت، باز بر اين مطلب تأكيد مي كرد.

گاه شمار خبر دادن امام از وصايت فرزندش و پاسخ به شبهه امامت در كودكي اين گونه است:

سال

رويداد

195 ه . ق.

يك سال پيش از ولادت امام جواد

در حج آن سال، وقتي ابن قياماي واقفي، نزد امام آمد و مسئله فرزند نداشتن امام را دليل بطلان امامت آن حضرت اعلام كرد، امام به صراحت خبر از تولد قريب الوقوع فرزندش داد و او را امام پس از خود خواند.

196 ه . ق.

ماه رجب

تولد امام جواد عليه السلام و خبر دادن امام رضا عليه السلام از وصايت و امامت او در كودكي.

199 ه . ق.

آخرين حج امام

امام در اين سال، در ضمن برگزاري آخرين مراسم حج خود كه همراه فرزندش بود، به ياران خود درباره وصايت و امامت او تأكيد كرد و در كنار كعبه، وداعي سخت با كعبه و فرزندش كرد.

199 – 200 ه . ق.

در زمان قيام ابوالسرايا

در فاصله حج آن سال، تا شكست ابوالسرايا كه امام به خراسان احضار شد، تحت تأثير قيام زيديه در عراق، جمع قابل توجهي از ياران شاخص امام به مدينه پناه آوردند. امام در اين زمان جدي ترين

ص: 292

آگاه رساني نسبت به وصايت فرزندش و دفع شبهات امامت در كودكي را انجام داد.

203 – 201

در خراسان

امام در فرصت هاي محدود و اندكي كه در ديدار با شيعيان داشت، بارها، هم در مرو (خطاب به ايوب ابن نوح(1)) و هم در توس، در آستانه شهادت (خطاب به ابراهيم ابن ابي محمود، كه همراه جمعي از شيعه خدمت امام رسيد(2))، به مسئله وصايت فرزندش تأكيد كرد. ريان ابن صلت، كه در خراسان مصاحب امام بود و در اواخر حيات ايشان به بغداد بازگشت، از داعيان مهم وصايت امام جواد عليه السلام ، در آغاز امامت ايشان در بغداد بود.

203 ه . ق.

در آستانه شهادت

امام، خطاب به خادمش، مسافر، كه همراه ايشان به خراسان آمده بود مي فرمود: «پس از شهادتش بايد به حجاز برود و به ابوجعفر جواد عليه السلام ملحق شود، چرا كه او صاحب و مولاي او خواهد بود».(3)

از نكات شايسته توجه در مسئله وصايت امام جواد عليه السلام ، دفع شبهه مهدويتِ امام رضا عليه السلام است. اين شبهه، پس از ادعاي مهدويت و غيبت، براي امام كاظم عليه السلام از سوي واقفيه بود كه ريشه در زندان هاي طولاني آن حضرت داشت و ريشه آن در پذيرش ولايت عهدي از سوي امام بود؛ يعني مسئله ولايت عهدي، اين شبهه را در ذهن برخي از شيعيان وارد كرد كه قدرت سياسي و صاحب منصب شدن امام، همان مهدويت است.

ايوب ابن نوح مي گويد: به امام گفتم: اميد دارم شما صاحب اين امر باشيد و آن اتفاق (ظهور موعود) بدون شمشير محقق شود، چرا كه با شما بيعت شده و درهم ها نيز به نام شما زده شده است. امام فرمود: «هر يك از ما اهل بيت عليهم السلام ، كه در نامه ها به او اشاره شده و در جامعه، انگشت نماي خاص و عام باشد و از او سؤال ها پرسيده شود و محل جمع آوري آشكار اموال باشد، قطعاً شهيد خواهد شد؛ تا اينكه خداوند از بين ما، جواني را كه ولادت و زندگاني مخفيانه دارد، مبعوث كند».(4)


1- بحارالانوار، ج 51، ص 155.
2- موسوعة، ج 3، ص 251.
3- موسوعة، ج 3، ص 246.
4- موسوعة، ج 3، ص 267.

ص: 293

ريان ابن صلت مي گويد: به امام گفتم: شما صاحب اين امر هستيد؟ فرمود: «كسي كه زمين را از عدل پر كند، قائمي است كه از نسل ماست و ...».(1)

بدين گونه بود كه امام، با نفي مهدويت و موعوديت و قائميت خود؛ و با تبيين مباني امامت در كودكي، همراه با اشاره هاي مكرر به شهادت و دفن شدنش در كنار هارون در خراسان، در زماني كه هارون در سال 186 ه . ق. به سفر حج آمده بود، تلاش مي كرد ضمن آگاهي رساني درباره زمان تقريبي شهادت خود، نه تنها شيعيان را براي امامت فرزندش آماده سازد، بلكه به شبهات امامت در كودكي هم كاملاً پاسخ دهد، تا آغاز امامت امام جواد عليه السلام ، برخلاف دوره آغازين امامت امام كاظم عليه السلام و خود ايشان، همراه با كمترين چالش ها باشد.

جدول ايده يابي

موضوع جزئي

پيش فرض علمي

ايده

تجربه تاريخي انتقال وصايت و جامعه شيعه

كلامي

انتقال وصايت و امامت از ديدگاه شيعه، امري ماورائي و غيبي و فارق از مشاركت جامعه است؛ ولي پذيرش آن، فرايندي اجتماعي و تاريخي است كه تابع تحولات و عوامل گوناگون داخلي و خارجي است.

تاريخي / اجتماعي

پس از طراحي و بازتعريف ساختار اجتماعي شيعه در دوران امام صادق عليه السلام ، فرايند انتقال وصايت به امام كاظم عليه السلام و امام رضا عليه السلام ، پرمخاطره ترين تجربه انتقال در تاريخ شيعه بوده است. آغاز امامت امام كاظم، هم زمان، تحت تأثير هجوم هاي بيروني و مدعيان داخلي علوي بود و آغاز امامت امام رضا عليه السلام ، با انحراف داخلي تعدادي از وكلاي امام كاظم عليه السلام (جريان واقفيه)، مواجه شد.


1- موسوعة، ج 3، ص 271.

ص: 294

كلامي / تاريخي

مديريت و توليد معارف تاريخي شيعه به دست امامان معصوم، باعث بازتوليد و تقويت و تكميل معارف شيعه در حوزه امام شناسي، در آغاز دوران امامت امام كاظم عليه السلام و امام رضا عليه السلام شد؛ به حدي كه فرايندهاي انتقال امامتِ بعدي، با وجود زمينه هاي چالش زاي متعدد، با كمترين آسيب و شك و شبهه و ترديد صورت گرفت.

كلامي

تجربه هاي تاريخي - كلامي شيعه در مواجهه با مدعيان و منكران امامت، پس از شهادت هر امام معصوم، باعث شده بود تا شيعه در روندي تاريخي، زير نظر مديريت مستقيم معصومان، به بلوغ فكري و تاريخي و كسب آمادگي براي ورود به مرحله غيبت صغري برسد.

بازتاب تولّد نوراني امام جواد عليه السلام

اجتماعي / كلامي

ولادت امام جواد عليه السلام ، چون در زمانه هجوم هاي سنگين و مستمر واقفيه رخ داد و سرانجام با مديريت غيبي امام رضا عليه السلام به سرانجامي مطلوب براي شيعه رسيد؛ بابركت ترين ولادت در تاريخ معصومان خوانده شده است. يعني نفس اين ولادت، خود شبهه هاي بسياري را از جامعه شيعه زدود و حقانيت فراواني براي اهل بيت عليهم السلام و شيعه فراهم ساخت و از طرف ديگر، زمينه ساز رسوايي بيشتر واقفيه گرديد.

مظلوميت تاريخي امام جواد عليه السلام

كلامي / تاريخي

امام جواد عليه السلام ، مجموعاً فقط هفت سال از زندگاني پدر را درك كرد كه سه سال از اين هفت سال را هم، امام رضا عليه السلام در خراسان بود. در تاريخ امامت، امام جواد عليه السلام تنها امامي است كه فقط چهار سال، محضر پدر گرامي خود را درك كرده است.

ص: 295

توطئه مأمون براي به شهادت رساندن سريع امام رضا عليه السلام

سياسي

مأمون مي دانست انتقال امامت در تقيه شديد، باعث بحران در جامعه شيعه مي شود؛ به همين علت، پس از ناكامي اش در طرح ولايت عهدي، با طراحي نقشه شهادت سريع امام رضا عليه السلام ، تلاش كرد بحران جديدي براي جامعه شيعه به وجود آورد.

مأمون و شخصيت معنوي امام جواد عليه السلام

سياسي / مديريتي

مأمون با آگاهي از وصايت امام جواد عليه السلام و با توجه به كودك بودن ايشان، با عقد دخترانش با امام رضا عليه السلام و امام جواد عليه السلام ، تلاش داشت از درون خانه خود اين دو امام، بيشترين مراقبت و نفوذ را در جريان امامت داشته باشد.

مأمون با آگاهي از وصايت قطعي امام جواد عليه السلام با طراحي مسئله ازدواج دخترش با ايشان، گمان مي كرد با توجه به كودكي آن حضرت، مي تواند پس از شهادت امام رضا عليه السلام ، امامت شيعه را در اختيار بگيرد و حتي اميد داشت كه امامِ بعد از امام جواد عليه السلام ، دورگه اي از علويان و عباسيان باشد.

امام و مديريت تبليغي وصايت

مديريت كلامي / اجتماعي

تحولات ناشي از قيام زيديه و تجمع علماي شيعه در حجاز، باعث شد امام رضا عليه السلام ، با فرصت شناسي، تبليغي جامع و فراگير در مورد وصايت فرزندش بكند و هر گونه شبهه اي را در اين باره برطرف سازد تا جامعه شيعه، اين وصايت را كاملاً و با اطمينان بپذيرد.

شبهات كلامي عليه مسئله وصايت

كلامي

وجود نگرش هاي انحرافي در مسئله مهدويت، به ويژه در مقطع ولايت عهدي امام رضا عليه السلام ، وصايت امام جواد عليه السلام را با بحران مواجه مي كرد؛ ولي واكنش سريع و صريح امام و شبهه زدايي ايشان، خطر اين بحران و انحراف را برطرف ساخت.

ص: 296

ص: 297

فصل پاياني: ايده هاي ناظر به فرهنگ رضوي

اشاره

فصل پاياني: ايده هاي ناظر به فرهنگ رضوي

زير فصل ها

1. مشهد پايتخت معنوي ايران و شرق اسلامي

2. ايده هاي تكميلي

منابع

ص: 298

ص: 299

1. مشهد پايتخت معنوي ايران و شرق اسلامي

اشاره

1. مشهد پايتخت معنوي ايران و شرق اسلامي

در يك نگاه كلي و تاريخي، بر اساس تحولاتي كه بارگاه امام رضا عليه السلام و ساكنان مجاورِ آن در شهر مشهد داشته اند، پيشينه اين بارگاه و شهر مشهد را مي توان در چهار دوره كلي، از نظر اجتماعي، فرهنگي و سياسي مطالعه و بررسي كرد:

الف) مرحله پيدايش و شكل گيري تدريجي شهر مشهد تا دوران صفويه با محوريت «از جغرافياي محبت تا جغرافياي تشيع».

ب) از دوران صفويه تا پايان دوره استعمار و غرب گرايي با محوريت «به سوي پايتخت معنوي و كانون تشيع ايراني».

ج) دوران پس از انقلاب اسلامي، كانوني براي گسترش جغرافياي تشيع و محبّت اهل بيت عليهم السلام به سوي شرق.

د) نگاهي آينده پژوهانه به رسالت فراروي مشهد و شيعه خراساني.

1/1: مرحله پيدايش و شكل گيري تدريجي شهر مشهد؛ از كانون محبت تا كانون تشيع

1/1: مرحله پيدايش و شكل گيري تدريجي شهر مشهد؛ از كانون محبت تا كانون تشيع

پس از دفن پيكر مطهر امام رضا عليه السلام در توس، عباسيان بر مزار ايشان و قبر هارون بقعه اي ساختند كه باعث شد مزار امام، تدريجاً در كانون توجه مسلمانان منطقه قرار بگيرد. با توجه به نزديكي مزار ايشان به نيشابور، كه يكي از مراكز بزرگ علمي اهل سنّت بود، زيارت آن، مورد عنايت ويژه علما و مردم اين شهر قرار گرفت. جويني، از حاكم نيشابور نقل مي كند كه ابوبكر ابن خزيمه (متوفّي 311 ه . ق.) و ابوعلي ثقفي شافعي (متوفّي 322)، به همراه ديگر استادانِ شهر نيشابور، همگي با هم به زيارت مزار علي ابن موسي الرّضا عليه السلام مي رفتند.(1)


1- امام رضا7 از ديدگاه اهل سنّت، ص 134. (به نقل از: فرائد السمطين، ج 2، ص 198).

ص: 300

پس از شهادت امام رضا عليه السلام ، و به ويژه پس از بازگشت دانش مند شيعه، فضل ابن شاذان نيشابوري به نيشابور، تشيع در آن شهر و مناطق مجاورش و نيز در توس، رو به رشد و گسترش گذاشته بود. از سوي ديگر، در قرن سوم نيز، به تدريج، با اقامت گسترده خاندان هايي از سادات در سبزوار، اين شهر مهم نيز به دومين شهر شيعي ايران تبديل شد.

اين وضع باعث شد كه در همان يكي - دو قرن اول پس از دفن امام رضا عليه السلام ، مزار ايشان در كانون توجه جامعه شيعي و سنّي خراسان قرار گيرد و عاملي براي تقريب و هم گرايي و هم زيستي در بين آنها شود؛ به گونه اي كه برخي از پادشاهان ساماني، كه اولين سلسله مقتدر ايراني است، نسبت به امام يا بازسازي مزار ايشان، عنايت ويژه اي داشتند.

در همين زمان، شهر توس هم كه نزديك مزار امام رضا عليه السلام بود، تدريجاً رنگ و بويي كامملاً شيعي يافت. شاهد اين مدّعا، فراواني لقب «توسي» در ميان واپسين ياران امامان معصوم و در دوران غيبت صغري است. آغاز دوران غيبت كبري نيز، مصادف با درخشش شخصيتي چون شيخ توسي در جهان اسلام بود.(1)

از نكات مربوط به وضع مزار امام رضا عليه السلام در قرن هاي آغازين پيدايش آن، اولين هجوم و تخريب آن مزار به دست سبكتگين غزنوي (پدر سلطان محمود غزنوي) است. اين اتفاق، ممكن است ناشي از تأثيرپذيري اين سلسله ترك، از علماي اهل حديثِ متعصب ساكن در مناطق شرقي خراسان و ماوراءالنّهر باشد.(2)

در جغرافياي تاريخي - اسلامي خراسان و ماوراءالنّهر، گه گاه ماوراءالنّهر، با مركزيت بخارا، همانند بغداد و دمشق، شاهد اوج گيري افكار تسنّنِ حديثي متمايل به ناصبي گري بوده است كه بازتاب آن يا در تأليفاتِ به دور از فضاي تقريب مذاهب ديده مي شود؛ مانند كتاب «صحيح»، اثر امام بخاري؛ يا در حملات تاريخي تركان تازه مسلمان غزنوي و غُزها پيش از حمله مغول؛ و حملات ازبك ها در دوران پس از مغول. در اين حملات، چندين مرتبه شهر مشهد و بارگاه مطهر امام رضا عليه السلام ويران و غارت شد.


1- تاريخ تشيع در ايران، ج 2، صص 513 و 539.
2- تاريخ تشيع در ايران، ج 1، ص 274.

ص: 301

پس از ويران شدن بارگاه امام به دست سبكتگين، وقتي قلمروِ دولت ديلمي ها به شرق خراسان رسيد، سريعاً به بازسازي مرقد مطهر امام پرداختند. صاحب ابن عبّاد، وزير فخرالدّوله ديلمي، با سرودن اشعاري كه در شرح آرزوي او درباره اقامت در جوار مزار امام است، ضمن نشان دادن علاقه ويژه ي خود به امام، دستورِ بازسازي بارگاه امام رضا عليه السلام را داد. تحت تأثير عنايات ويژه صاحب ابن عبّاد و ديلميان به بارگاه و شخص امام رضا عليه السلام ، شيخ صدوق هم، اثر ارزش مند «عيون اخبار الرّضا عليه السلام » را در شرح حال امام به نگارش درآورد(1) و تلاش كرد در چند سفر براي زيارت مزار ايشان به مشهد بيايد.

براي ديدن عكس به فايل پي دي اف مراجعه كنيد

كمي پس از اينكه سلطان محمود غزنوي، حكومت غزنويان را به اوج اقتدار خود رساند و مشهد را تصرف كرد، تلاش كرد در مقام جبران ويران گري هاي پدرش و در


1- شيخ صدوق، مقدّمه عيون اخبار الرّضا عليه السلام.

ص: 302

تكميل كار ديلميان، بزرگ ترين برنامه عمراني، تا آن زمان را، در مورد مزار امام رضا عليه السلام انجام دهد. حتي مي گويند: او بود كه وقتي به توسعه و سازمان دهي خانه ها و بناهاي مردم ساكن در اطراف مزار امام پرداخت، نام اين شهر را مشهد گذاشت.(1)

در اين سال ها، مشهد اگر چه داشت تدريجاً از شهري كوچك به شهري متوسط در خراسان غربي تبديل مي شد، ولي هم چنان به واسطه نزديكي با نيشابور، تحت تأثير شهرت و عظمت آن شهر و نيز شهرهاي توس، هرات، مرو و سرخس بود. مشهد، در عين حال، در برابر شهر نيشابور، كه كانون علمي علماي عامه و بعضاً خاصه بود؛ مورد توجه اكثر علماي عامه و تمامي اقليت علماي خاصه و نيز برخي از پادشاهان تركِ سلجوقي و خوارزمشاهي بود.

تقريباً پس از هجوم ويران گر سبكتگين غزنوي (و در برخي موارد غُزها)، ديگر تا دوران حمله مغول، هتك حرمت خاصي به اين بارگاه نشد؛ با اين كه همگي سلسله هاي حاكم بر خراسان و ايران در اين دوران، با تعصب و سخت گيري خاصي، پيرو مذهب حنفي بودند.

براي ديدن عكس به فايل پي دي اف مراجعه كنيد


1- تاريخ تشيع در ايران، ج 1، ص 374.

ص: 303

از منظري ديگر، با گذر زمان و رشد نزاع هاي فرقه اي به ويژه در قرون پنجم و ششم، در اكثر شهرهاي ايران، و به ويژه در مناطق مجاور مشهد، به تدريج، نحله هاي مختلف تصوّف نيز رو به رشد گذاشتند. اين رويداد باعث شد تا شهر مشهد در كنار سلسله هاي سنّي مذهبِ برآمده از ماوراءالنّهر و مراكز بزرگ تسنّن در اطراف آن، نقش مهمي در تعديل تسنّن، حفظ و گسترش محبت اهل بيت عليهم السلام در ميان آنها و نهايتاً تقويت تصوّف متمايل به اهل بيت عليهم السلام داشته باشد و كانوني براي رفت وآمد شيعيان و يا اقامت نسبي آنان باشد.

براي ديدن عكس به فايل پي دي اف مراجعه كنيد

تأثير جايگاه مشهد در تقويت تشيع در خراسان را، در شهري مثل توس مي توان ديد كه در آغاز دوران غيبت كبري، شخصيت برجسته جهان تشيع، شيخ توسي و در ميانه حمله مغول خواجه نصير توسي از آنجا برخاسته اند.

ص: 304

براي ديدن عكس به فايل پي دي اف مراجعه كنيد

حمله مغول، باعث ويراني شهرهاي بزرگ خراسان شد، ولي مي توان از برخي قراين فهميد كه ويراني مشهد نسبت به ديگر شهر كمتر بوده است؛ چون در تاريخ، از مقاومت مردم اين شهر در برابر مغول ها چيزي گزارش نشده است. مي دانيم كه در حمله مغول، شهرهاي بزرگ خراسان، مانند سمرقند، بخارا، هرات، مرو و نيشابور كاملاً ويران شدند و اين ويراني، باعث افول اجتماعي، فرهنگي، علمي و به طور كلي، افول همه جانبه آنها شد. بدتر اين كه: روند احياي اين شهرها، با توجه به تكرار چندباره حملات مغول ها، با تأخير بسياري انجام گرفت. اين در حالي بود كه، با رشد روحيه عرفان و تصوفِ ناشي از حملات مغول ها(1) از يك طرف و كاركرد بارگاه امام رضا عليه السلام


1- تاريخ تشيع در ايران، ج 2، ص 714.

ص: 305

در آرامش بخشي معنوي در آن سال هاي سخت، از طرف ديگر، به تدريج نام و جايگاه شهر مشهد مقدس بيشتر مورد توجه مردم قرار گرفت و اين شهر تدريجاً، تبديل به شهري مهم در خراسان غربي شد؛ به ويژه كه در اواخر دوران حاكميت مغول ها، برخي از پادشاهان مغول، مانند سلطان محمد خدابنده نيز شيعه شدند.

درباره او نوشته اند: پس از آنكه شيعه شد، به زيارت مشهد رضوي مي آمد و در آنجا عالمي به نام حسن كاشي را يافت كه در مقام ترويج تشيع بود. سلطان، ضمن تكريم، او را با خود به سلطانيه برد تا در راه ترويج تشيع او را ياري رساند.(1)

تحت تأثير تحولات فكري و اجتماعي و گسترش تشيع در شرق، در اين زمان در اطراف مشهد، تسنّن دوازده امامي صوفيانه هم، تدريجاً جاي گزين تسنّن حديثي مي شود. از سرآمدان اين جريان، شاعر و صوفي مشهور، ملّااحمد جامي است.(2)

مهم ترين اتفاق براي شهر مشهد در اواخر دوره مغول – تيموري، تبديل شدن آن به پايتخت شاه رخ، پسر تيموراست؛ اتفاقي كه با بازسازي و توسعه گسترده بارگاه رضوي (ساختن مسجد گوهرشاد، مدرسه پري زاد و مدرسه دودر) و خود شهر مشهد همراه بود. اين بدين معني است كه در اين سال ها، شهر مشهد از نظر سياسي، اجتماعي، فرهنگي و حتي اقتصادي، سرآمد شهرهاي خراسان غربي شده بود. مشهد در اين زمان، به سبب وجود بارگاه مطهر رضوي، داراي جمعيتي بزرگ با اكثريت شيعه بود. اين وضع، اگر در مناطق مجاور، باعث رشد تشيع نشده باشد، دست كم موجب تقويت تسنّن دوازده امامي شده است.

شاهد اين مدعا، ظهور ملّاحسين كاشفي در خراسان، در آستانه ظهور صفويه است. حوزه فعاليت علمي و تبليغي ملّاحسين كاشفي، از هرات تا سبزوار بود. در هرات او را سنّي مي دانستند و در سبزوار، شيعي! او نويسنده كتاب مهم «روضةالشّهدا» است كه در مناقب امام رضا عليه السلام نيز اشعار قابل توجهي دارد. اين كتاب، باعث گسترش و تقويت مجالس روضه خواني اهل بيت عليهم السلام در خراسان، درست كمي پيش از تشكيل دولت صفويه در ميان شيعه و سنّي شده بود.(3)


1- تاريخ تشيع در ايران، ج 2، ص 665.
2- تاريخ تشيع در ايران، ج 2، ص 714.
3- تاريخ تشيع در ايران، ج 2، ص 729.

ص: 306

جايگاه مشهد مقدّس، در اواخر دوران تيموري تا ظهور صفويه، چنان بود كه عالم بزرگ شيعه، ابن ابي جمهور احسائي، از عراق به آنجا هجرت كرد و براي تقويت تشيع در خراسان در مشهد ساكن شد و مجالس مناظرات گوناگوني با علماي هرات برگزار كرد.(1)

بدين گونه است كه بارگاه مطهر رضوي، تا پيش از حمله مغول، كانوني محكم براي حفظ و گسترش تشيع شده بود. اين كانون پس از ايجاد و تثبيت، در مرحله بعد، باعث تقويت و رشدِ محبّت به اهل بيت عليهم السلام در ميان تسنّن متصلّب خراسان و ماوراءالنّهر شد و بدين گونه، در مرحله گذار، يعني دوران پس از مغول، مشهد تبديل به كانوني براي تقويت تسنّن دوازده امامي شد، فرايندي كه خراسان غربي را در آستانه تشكيل دولت شيعي صفويه، آماده پذيرش گسترده تشيع كرد.

براي ديدن عكس به فايل پي دي اف مراجعه كنيد


1- تاريخ تشيع در ايران، ج 2، ص 776.

ص: 307

جدول ايده يابي

موضوع جزئي

پيش فرض علمي

ايده

مزارامام در جوار قبر هارون

سياسي

هم جواري اين دو مدفن باعث شد كه در سال هاي آغازين پيدايش اين مرقد شريف به دست عباسيان، امنيت و عمران بقعه، مورد توجه باشد و برخلاف هجوم هاي برخي از خلفاي عباسي در سال هاي بعد به مرقد مطهر سيدالشّهداء عليه السلام و برخي بقاع ديگر، اين اتفاق درباره مزار امام رضا عليه السلام رخ ندهد.

كلامي

قبر هارون كه در كنار مرقد امام است، با وجود خلافت طولاني عباسيان و نيز وجود فرقه هاي ناصبي در منطقه، هيچ گاه مورد توجه مسلمانان نبوده است.

دفن امام درحومه شهر توس

جغرافيايي

قرار گرفتن مزار امام در توس، به سبب فاصله گذاري مرقد از شهرهاي بزرگ و كوچك خراسان، براي پرهيز از به حاشيه رفتن كاركرد هاي فرهنگي آن مزار در ميان فرهنگ هاي موجود بود.

جغرافيايي / تاريخي

فاصله گذاري جغرافيايي، فرصتي جغرافيايي بود تا مرقد مطهر رضوي، محور پيدايش شهري جديد بر مبناي فرهنگِ ايمان و عشق به حريم رضوي باشد.

بازتاب زيارت عامه در سال هاي آغازين

فرهنگي

مزار نوراني امام، كانوني اهل بيتي براي جذب و تأليف قلوب و تعديل گرايش هاي افراطي خواص و عوام در خراسان بود.

<